You are on page 1of 181

‫بسمه تعالی‬

‫ن‬ ‫س‬ ‫ن‬ ‫ک‬ ‫ش‬ ‫عل‬ ‫ش‬ ‫ان‬


‫د گاه وم زپ ی و خدمات ردما ی ا تان ز جان‬
‫نیم سال اول تحصیلی ‪1401-1400‬‬

‫‪ :‬تشریح قلب و عروق نظری _ ‪sternum‬‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬استاد جعفری انارکولی‬ ‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه‬

‫‪2:‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫‪ :‬فائزه محمدی _ پرنیا قره باغی‬ ‫ویراستار‬

‫‪ :‬جلسه اول‬ ‫شماره جلسه وتاریخ برگزاری‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪1‬‬
‫قفسه سینه )‪(Thoracic cage‬‬

‫قفسه سینه (‪ )Thorax‬قسمتی از تنه (‪ )trunk‬است که بین گردن ( از سمت باال ) و‬

‫شکم ( از سمت پایین ) قرار دارد ‪ ،‬در واقع باالترین قسمت تنه محسوب میشود (شکل آن‬

‫به صورت مخروطی است که راس آن به سمت باال و قاعده ی آن به سمت پایین است)‪.‬‬

‫قفسه سینه شامل فضای داخلی قفسه سینه (‪ )thoracic cavity‬و جدار قفسه سینه‬

‫(‪ )thoracic wall‬می شود‪ .‬جدار قفسه سینه ساختمانی غضروفی‪-‬استخوانی است که‬

‫دارای خاصیت ارتجاعی یا االستیک است به این معنا که حجم آن میتواند کم یا زیاد بشود‪ .‬جدار قفسه سینه مخروطی شکل‬

‫است ‪ ،‬بنابراین دارای راس ‪ ،‬قاعده ‪ ،‬جدار قدامی ‪ ،‬جدار طرفی چپ و راست و جدار‬

‫خلفی میباشد‪ .‬راس جدار را دهانه ی فوقانی قفسه ی سینه یا ورودی قفسه سینه‬

‫(‪ )Inlet‬و قاعده آن را دهانه تحتانی یا خروجی قفسه سینه )‪ (Outlet‬نیز می نامند‪.‬‬

‫جدار قدامی قفسه سینه از استخوان جناغ تشکیل میشود و جدار خلفی از ‪ 12‬مهره‬

‫سینه ای تشکیل میشود‪ .) T1, …, T12(.‬جدار های طرفی قفسه سینه نیز از دنده ها تشکیل میشود‪.‬‬

‫حفره قفسه سینه به دو بخش میانی و طرفی تقسیم میشود‪:‬‬

‫قسمت وسطی (میانی) ‪ :‬بین پرده های جنب راست و پرده های جنب چپ قرار گرفته است و به آن میان سینه‬

‫)‪ (mediastinum‬گفته می شود‪ .‬این بخش محتوی قلب و عناصر زیادی است‪.‬‬

‫قسمت طرفی راست و چپ ‪ :‬در این دو قسمت ریه ها قرار دارند و چون ریه ها توسط پرده جنب پوشیده می شوند به قسمت‬

‫های طرفی ‪ ،‬فضای جنبی‪-‬ریوی چپ و راست (‪ )pleural pulmonary space‬گفته میشود‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫بخش هایی که در تشکیل جدار قفسه سینه نقش دارند شامل‪ :‬استخوان جناغ‪ ،‬دنده ها‪ ،‬مهره های سینه ای و غضروف های‬

‫دنده ای میباشد‪.‬‬

‫استخوان جناغ )‪ Sternum‬یا ‪:)Chest Bone‬‬

‫جزء استخوان های پهن بدن است (ضخامت آن از طول‬


‫و عرضش کمتر است)‪ .‬در قسمت قدامی‪-‬میانی (در جلو و‬
‫وسط) قفسه سینه واقع شده است‪ .‬از جلو به عقب یا از‬
‫عقب به جلو تخت شده است‪ .‬طول آن حدود ‪18-15‬‬
‫سانتی متر است‪ .‬شکل استخوان جناغ به صورت کلی‬
‫شبیه خنجر است‪ .‬در باال از گردن شروع میشود و در‬
‫پایین تا شکم ادامه دارد‪ .‬دارای آناتومی سطحی عالی است‬
‫و در تمام طول خود از روی پوست قابل لمس می باشد‪.‬‬

‫استخوان جناغ از باال به پایین شامل سه قسمت است ‪:‬‬

‫‪ -3‬زائده خنجری (‪)Xiphoid process‬‬ ‫‪ -2‬تنه )‪(Body‬‬ ‫‪-1‬دسته )‪ (Manubrium‬یا ( ‪)Handle‬‬

‫دسته استخوان جناغ(‪ :)Manubrium‬فوقانی ترین‪ ،‬پهن ترین و ضخیم ترین قسمت استخوان جناغ است و‬
‫‪ Mediastinum‬فوقانی را ازجلو محدود میکند‪ .‬در عقب‪ ،‬در مقابل ‪ body‬مهره های سوم و چهارم سینه ای( ‪ )T3 ,T4‬قرار‬
‫دارد‪ .‬همانند کل استخوان جناغ‪ ،‬از جلو به عقب تخت‬
‫شده است و دارای ‪ 2‬سطح قدامی و خلفی و ‪ 4‬کنار‬
‫فوقانی‪ ،‬تحتانی و طرفی راست و چپ است‪ .‬سطح قدامی‬
‫آن زبر و محدب و محل اتصال عضالت‬
‫‪ Sternocleidomastoid‬و ‪Pectoralis major‬‬
‫است‪.‬‬

‫سطح خلفی آن صاف و مقعر است و مجاور عناصری است‬


‫که در ‪ Mediastinum‬فوقانی قرار دارند و محل اتصال‬
‫‪ 2‬عضله ‪ Sternothyroid‬و ‪ Sternohyoid‬است‪.‬‬

‫یادآوری‪ Sternothyroid :‬از استخوان جناغ منشا گرفته و به غضروف ‪ thyroid‬متصل میشود‪ Sternohyoid .‬از استخوان‬
‫میشود‪.‬‬ ‫جناغ منشا گرفته و به ‪ hyoid‬متصل‬

‫‪3‬‬
‫کنار فوقانی دسته استخوان جناغ ‪ 3‬بریدگی دارد‪ 1 :‬بریدگی در‬
‫خط وسط و ‪ 2‬بریدگی طرفی در سمت چپ و راست‪ .‬به بریدگی‬
‫که در وسط کنار فوقانی قرار دارد‪ ،‬بریدگی فوق جناغی یا‬
‫‪ Suprasternal notch‬گفته میشود که در باالی استخوان‬
‫جناغ است و به راحتی قابل لمس میباشد‪ .‬این بریدگی غیر‬
‫مفصلی است‪.‬‬

‫از طرفی به دلیل این که ورید های قدامی ‪ jugular‬در باالی این‬
‫بریدگی‪ ،‬قوس وریدی ‪ jugular‬را تشکیل می دهند‪ ،‬به آن‬
‫‪ jugular notch‬نیزگفته میشود‪( .‬به سیاهرگ هایی که خون را‬
‫از ناحیه سر و گردن به قلب برمیگردانند‪ ،‬وریدهای ‪jugular‬‬
‫گفته میشود و سه دسته خارجی و داخلی و قدامی داریم)‪.‬‬

‫به بریدگی های طرفی به دلیل این که با انتهای داخلی استخوان ‪ clavicle‬مفصل میشوند‪ clavicular notch ،‬گفته میشوند‪.‬‬
‫پس این بریدگی ها مفصلی میباشند‪.‬‬

‫کنار تحتانی دسته استخوان جناغ با کنار فوقانی ‪ body‬استخوان جناغ مفصل میشود و مفصل دسته ای‪-‬جناغی‬
‫)‪ )manubriosternal joint‬را تشکیل میدهد‪.‬‬

‫جهت دسته استخوان جناغ به سمت جلو وپایین است و جهت ‪ Body‬جناغ به سمت جلو و باالست یعنی این دو کامال عمود به‬
‫طرف باال یا پایین نمی باشند‪ .‬بنابراین یک زاویه تشکیل می شود که به آن زاویه جناغی )‪ (sternal angle‬می گویند ‪.‬‬

‫روش تشخیص ‪ Suprasternal notch :‬را می یابیم و سپس به سمت پایین حرکت می کنیم که در این صورت ما شاهد یک‬
‫خط خشن و افقی روی جناغ خواهیم بود ‪.‬این خط افقی در اصل جایگاه زاویه جناغی یا مفصل ‪ Manubriosternal‬است‬
‫‪.‬به زاویه ‪ louis angel ، sternal‬هم گفته می شود‪.‬‬

‫اهمیت زاویه جناغی‪ :‬به طرفین ‪ Manubriosternal‬دومین غضروف دنده ای متصل می شود ‪ ،‬بنابراین با یافتن زاویه جناغی‬
‫و ادامه دادن از طرفین دنده دوم شناسایی می شود‪ .‬اهمیت باالی ‪ Sternum angle‬در شمارش دنده هاست؛ دنده اول زیر‬
‫‪ Clavicle‬قرار دارد که به راحتی قابل لمس نیست بنابراین زاویه جناغی را می یابیم و سپس به طرفین ادامه می دهیم تا به‬
‫دومین دنده برسیم و سپس از دومین دنده شروع و به سمت پایین می شماریم‪ .‬برای شمارش دنده ها از سمت پایین نیز میتوان‬
‫شروع کرد‪ .‬اگر بتوانیم از پایین دنده ی دوازده را پیدا کنیم دنده ها را از پایین به باال می شماریم‪.‬گاهی اوقات ممکن است زائده‬
‫ی عرضی ‪ L1‬بیش از حد بلند شود که به آن ‪( lumbar rib‬دنده کمری) می گویند‪ ،‬یعنی احتمال دارد فرد به جای ‪ 12‬جفت‬
‫دنده ‪ 13‬جفت دنده داشته باشد‪ .‬بنابراین برای شمارش دنده ها بیشتر‬
‫از سمت باال به پایین استفاده می کنیم‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫کنارهای طرفی فوقانی راست و چپ دسته استخوان جناغ یک رویه مفصلی کامل دارند که با اولین غضروف دنده سمت خود‬
‫مفصل می شود ‪ ،‬اما قسمت تحتانی کنار طرفی دسته استخوان جناغ در دو طرف یک نیم رویه ی مفصلی به نام ‪hemi facet‬‬
‫دارد‪ ،‬که با مفصل شدن دسته استخوان جناغ با ‪ body‬جناغ (روی قسمت فوقانی ‪ Body‬یک نیم رویه مفصلی دیگری نیز‬
‫هست)‪ ،‬این دو نیم رویه ی مفصلی باهم یکی می شوند و یک رویه ی کامل مفصلی را می سازند که با دومین غضروف دنده ی‬
‫سمت خودشان مفصل می شود‪ .‬پس دومین غضروف دنده ای هم با دسته ی جناغ و هم با ‪ Body‬جناغ مفصل می شود‪.‬‬

‫تنه جناغ (‪:)body‬‬

‫به قسمت میانی جناغ ‪ Body‬می گویند که بین ‪ Manubrium‬در باال و ‪ Xiphoid process‬در پایین قرار گرفته است‪ .‬در‬
‫خانم ها طول این بخش از جناغ دو برابر طول دسته جناغ می باشد در حالی که در آقایان طول این بخش بیش از دوبرابر طول‬
‫دسته جناغ می باشد؛ بنابراین از ‪ Body‬برای تشخیص جنسیت استفاده می شود‪ .‬مانند دسته ی جناغ از جلو به عقب پهن شده‬
‫و دارای دو بخش قدامی و خلفی و ‪4‬کنار فوقانی‪ ،‬تحتانی‪ ،‬طرفی راست و چپ است‪.‬‬

‫سطح قدامی ‪ :‬به سمت جلو محدب است ‪ ،‬عضله ی پکتورالیس ماژور)‪ (pectoralis major‬به آن متصل می شود‪.‬‬

‫سطح خلفی‪ :‬به سمت عقب مقعر است و با عناصر مدیاستنیوم)‪ (mediastinum‬مجاورت دارد‪ .‬به عضله ی استرنوکوستال‬
‫)‪(sternocostal‬یا عضله دنده ای جناغی متصل است‪.‬‬

‫کنار فوقانی‪ :‬با کنار تحتانی دسته ی جناغ مفصل ‪ Manubriosternal‬می سازد‪.‬‬

‫کنار تحتانی‪ :‬با انتهای فوقانی زائده ی زایفوئید‪ ،‬مفصل زایفی استرنال )‪ ( Xiphisternal joint‬را می سازد‪.‬‬

‫کنارهای طرفی راست و چپ ‪ :‬در کنارهای طرفی راست و چپ جناغ در بخش های فوقانی و تحتانی شاهد نیم رویه ی مفصلی‬
‫هستیم که وقتی با دسته ی استخوان جناغ و زائده ی زایفوئید مفصل می شوند‪ ،‬یک رویه ی مفصلی کامل را می سازند‪ .‬پس‬
‫دومین غضروف دنده ای هم با دسته و هم با تنه استخوان جناغ مفصل می شود و هفتمین غضروف دنده ای با هردوی بادی و‬
‫زائده ی زایفوئید مفصل می شود‪ .‬بین نیم رویه های فوقانی و تحتانی‬
‫در هر طرف چهار رویه ی مفصلی کامل داریم که با غضروف های دنده‬
‫ای سه ‪،‬چهار‪ ،‬پنج و شش مفصل می شوند‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫زائده ی خنجری)‪ :(Xiphoid Process‬تحتانی ترین ‪ ،‬متغیرترین‪ ،‬کوتاه‬
‫ترین و نازک ترین بخش استخوان جناغ است‪ .‬از این بابت لفظ متغیر برای‬
‫این زائده به کار میبریم که در بعضی افراد زائده زایفوئید دوشاخه و در بعضی‬
‫تک شاخه است‪ .‬در وسط زائده زایفوئید برخی سوراخی مشاهده و در برخی‬
‫دیده نمیشود‪ .‬معموال تا نزدیک چهل سالگی غضروفی است و بعد از حدود‬
‫‪ 37‬سالگی کم کم استخوانی می شود و همین موجب نگرانی فرد از بابت‬
‫ابتال به سرطان می شود‪ .‬این زائده به سمت جلو فرورفته و مقعر است‪ .‬به این‬
‫فرورفتگی‪ ،‬فرورفتگی فوق معده ای )‪ (epigastric fossa‬می گویند که در سمت خلفی و تحتانی آن معده قرار میگیرد‪.‬‬

‫استخوانی شدن استخوان جناغ معموال از طرفین شروع شده و در خط وسط طرف راست و‬
‫چپ باهم یکی می شوند‪ .‬احتمال دارد در بعضی از قسمت ها این استخوانی شدن ادامه‬
‫نیابد و باعث شود در وسط استخوان جناغ سوراخ ایجاد شود‪.‬‬

‫استرنوم‪:‬‬ ‫نکات کلینیکی‬


‫‪ )1‬بیوپسی از مغز استخوان )‪ :(Bone Marrow biopsy‬به دلیل سطحی بودن جناغ دسترسی به آن راحت تر است بنابراین‬
‫مغز استخوان آن را می توان برای نمونه برداری یا ‪ biopsy‬استفاده کرد‪ .‬از‬
‫استخوان ‪ Hip‬اندام تحتانی (‪ )iliac crest‬نیز برای بیوپسی می توان استفاده کرد‪.‬‬

‫‪ )2‬استرنوم حاوی مغز استخوان قرمز است‪.‬‬

‫‪ )3‬دو نیم کردن استرنوم در طی عمل جراحی‬


‫)‪:(mid sternotomy or median sternotomy‬‬
‫در عمل جراحی قلب استخوان را از خط ‪ midsagittal‬برش طولی میزنند‪ .‬نیمه‬
‫های راست و چپ جناغ را توسط ‪ retractor‬به دو طرف میکشند عمل جراحی قلب‬
‫را انجام داده و دو نیمه ی جناغ را کنار هم قرار داده و جوش می دهند‪.‬‬

‫استخوان جناغ با وجود سطحی بودن کمتر دچار شکستگی می شود‪ .‬این شکستگی ها‬
‫معموال در تصادفات رخ می دهد که فرد از جلو به فرمان یا داشبورد ماشین برخورد‬
‫میکند‪ .‬شکستگی جناغ مثل شکستگی چینی کریستال همراه با خرد شدگی است و‬
‫معموال شکستگی ها در قسمت فوقانی ‪ body‬جناغ است که همراه با دررفتگی مفصل‬
‫‪ Manubriosternal‬است‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫بسمه تعالي‬

‫دا ش گاه ع وم ش ی و دمات ما ی ا تان ز جان‬


‫نيم سال اول تحصيلي ‪1401-1400‬‬

‫‪ :‬تشريح قلب و عروق )دنده ها‪(ribs‬‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬استاد جعفري اناركولي‬ ‫استاد ‪/‬اساتيد مربوطه‬

‫‪ :‬گروه‪3‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫محدثه فضلي‪/‬زينب سلماني‬ ‫‪:‬‬ ‫ويراستار‬

‫‪:‬جلسه اول‪22،‬شهريور‪1400‬‬ ‫شماره جلسه وتاريخ برگزاري‬

‫ارتباط ادمين‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪1‬‬
‫دنده ها)‪: (Ribs , Costea‬‬
‫‪12‬جفت قوس يا كمان استخواني از نوع پهن هستند )ضخامت از طول و عرض كمتر است( كه از مهره هاي سينه اي‬
‫در بالا‪ ،‬عقب و داخل شروع مي شوند و به سمت پايين‪ ،‬جلو و داخل مي آيند و به غضروف هاي دنده اي )جناغ نه( متصل‬
‫ميشوند‪) .‬چون كماني شكل هستند دو انتهاي عقبي و جلويي به سمت داخل قرار دارد(‪ .‬عمدتا جدار هاي طرفي راست‬
‫و چپ قفسه ي سينه را تشكيل مي دهند‪.‬‬

‫براي شمارش دنده ها از بالا به سمت پايين شماره گذاري ميكنيم‪ .‬بالاترين دنده‪ :‬شماره‪ /1‬پايين ترين دنده‪:‬شماره ‪12‬‬

‫نكته ‪ :‬دنده اول ممكن است افقي قرار بگيرد ولي ساير دنده ها مسير مايل رو به پايين دارند‪.‬‬

‫طول دنده ها از دنده ي‪1‬تا ‪ 7‬افزايش مي يابد و پس از آن تا دنده ي‪12‬كاهش مي يابد‪.‬‬


‫پس بلند ترين دنده‪ ،‬دنده ي شماره ‪7‬است‪ .‬انحناي دنده ها از ‪1‬تا ‪ 9‬افرايش يافته و پس از آن كاهش مي يابد‪ .‬پس دنده‬
‫ي ‪ 9‬بيشترين انحنا را دارد )به استثناي دنده‪.(1‬‬

‫اساس نام گذاري دنده ها‪:‬‬


‫‪_1‬بر اساس نحوه ي اتصال غضروف هاي دنده اي خود به جناغ‪:‬‬

‫الف(دنده هاي حقيقي )‪7 :(True Ribs‬جفت اول كه توسط غضروف هاي دنده اي خودشان به طور مستقيم و‬
‫مستقل به جناغ متصل ميشوند ‪.‬‬

‫ب(دنده هاي كاذب )‪ :(False Ribs‬غضروف هاي دنده اي ‪ 3‬جفت اول از ‪ 5‬جفت آخر يعني جفت هاي ‪ 8،9،10‬به‬
‫غضروف دنده اي ‪ 7‬متصل شده و سپس توسط غضروف دنده اي‪ 7‬به جناغ اتصال دارند كه در هر طرف لبه اي به نام لبه‬
‫ي دنده اي )‪(Costal Margin‬را تشكيل مي دهند‪ .‬اين لبه ها به سمت بالا و داخل مي روند‪ ،‬در محلي به نام زائده ي‬

‫‪2‬‬
‫زايفوئيد )‪ (Xiphoid Process‬يكي ميشوند و زاويه اي را تشكيل مي دهند كه نسبت به جناغ در پايين قرار دارد و‬
‫زاويه ي تحت جناغي )‪ (Inferasternal Angel‬ناميده مي شود‪.‬‬

‫‪ ‬دنده هاي شناور‪ /‬آزاد‪ /‬مواج )‪ 2 :(Free/Floating Ribs‬جفت از ‪ 5‬جفت آخري)جفت هاي ‪ 11‬و ‪(12‬‬
‫از جلو به جايي اتصال ندارند‪.‬‬

‫نكته ‪ :‬دنده هاي شناور در گروه دنده هاي كاذب قرار ميگيرند‪.‬‬

‫‪_2‬بر اساس خصوصيات دنده ها‪:‬‬

‫براساس خصوصيات و ويژگيها دندهها به دو دسته ‪ - 1‬نمونه ‪ Typic‬و ‪ - 2‬غير‬


‫نمونه ‪ Atypic‬تقسيم مي شوند‪.‬‬

‫‪ (A‬دنده هاي نمونه)‪ : (Typic‬دنده هاي ‪ 3‬تا ‪٩‬كه خصوصيات مشترك دارند‪.‬‬
‫)يعني خصوصيات هر كدام از آن ها را توضيح دهيم بقيه نيز همان خصوصيت را‬
‫دارند‪ (.‬قوس استخواني از نوع پهن هستندكه ضمن تشكيل قوس‪ ،‬حول محور طولي‬
‫تاب خورده است به صورتي كه اگر دنده تيپيك روي سطح صاف قرار گيرد ‪ ،‬دو‬
‫انتهاي آن روي سطح صاف قرار نميگيرند)يك انتها بالاتر مي ايستد(‪.‬‬

‫‪ ‬هر دنده ‪ Typic‬سه قسمت دارد‪:‬‬

‫الف( انتهاي قدامي‪ :‬ضخيم و برجسته است و داراي يك فرورفتگي بيضي شكل است كه كه با غضروف دنده اي مربوط‬
‫به خود مفصل ميشود ‪ ،‬بنابراين يك رويه مفصلي بيضي شكل دارد كه براي ديدن آن غضروف بايد برداشته شود ‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫ب(انتهاي خلفي داراي سه قسمت است‪:‬‬

‫_سر)‪ :(Head‬دوتا نيم رويه مفصلي )‪ (articular facets‬دارد) فوقاني و تحتاني( كه‬
‫اين دو نيم رويه توسـط يك خط برجسـته به نام سـتيغ )‪ (crest‬از هم جدا ميشوند‪.‬نيم‬
‫رويه ي تحتاني بزرگ تر است و با ‪body‬مهره ي سينه اي هم شماره ي خود مفصل مي‬
‫شود‪.‬نيم رويه ي فوقاني كوچكتر است و با ‪ body‬مهره ي سينه اي بالاتر از خود از لحاظ‬
‫مكاني ولي پايين تر از خود از لحاظ شــماره مفصــل مي شــود‪.‬يعني ســر دنده ي ســوم‬
‫با‪ body‬مهره ي سوم و دوم و ستيغ با ديسك بين مهره اي كه در بين ‪ body‬مهره ها‬
‫قرار دارد مفصل مي شود‪.‬‬

‫_گردن)‪:(Neck‬بخشي از انتهاي خلفي يك دنده است كه بين سر و تكمه قرار دارد‪.‬‬

‫_تكمه)‪ costal tubercle :(Tubercle‬بخشــي از انتهاي خلفي يك دنده اســت كه روي ســطح خارجي انتهاي‬
‫خلفي دنده قابل مشاهده است‪.‬تكمه جايي است كه انتهاي خلفي دنده به تنه ي دنده متصل مي شود‪ .‬داراي دو قسمت‬
‫مفصـلي)‪ (articular‬و غير مفصـلي )‪(non articular‬اسـت‪.‬قسمت مفصلي با زائده ي عرضي مهره ي سينه اي هم‬
‫شـــمـاره ي خود مفصـــل مي شـــود‪.‬قســـمـت غير مفصـــلي زبر و برجســـتـه و محـل اتصـــال ليگـامان دنده اي‬
‫عرضي)‪ (costotransverse‬است‪.‬قسمت مفصلي نسبت به غير مفصلي داخلي تر و پايين تر است‪.‬‬

‫يادآوري‪ :‬زوائد عرضي مهره هاي سينه اي قسمت قدامي داراي يك رويه مفصلي اند كه با دنده ها مفصل مي شوند‪.‬‬

‫ج(تنه )‪:(body‬بين انتهاي قدامي و خلفي قرار دارد‪ .‬يك اسـتخوان پهن است كه از طرفين )راست به چپ يا برعكس‬
‫(تخت شـده‪ .‬داراي دو سطح داخلي و خارجي و دو كنار فوقاني و تحتاني است كه سطح خارجي محدب و محل اتصال‬
‫بعضـي عضـلات اسـت‪.‬دنده از محل شروع ابتدا به سمت پايين و جلو آمده و سپس پايين و داخل )به سمت خط وسط‬
‫(متمايل ميشـود ‪،‬بنابراين در محلي خم ميشـود‪.‬اين محل خم شـدگي پوسـته پوسـته مي شـود ولي به دليل خاصيت‬
‫ارتجاعي نمي شكند واين پوسته ها بر روي هم جمع مي شود و به صورت يك خط خشن ‪ ،‬زبر و مايل ديده ميشود كه‬
‫زاويه دنده اي)‪(costal angle‬را مي سازد‪.‬‬

‫پس ‪ costal angle‬در روي سطح خارجي تنه دنده ها بعد از تكمه دنده اي مشاهده مي شود‪.‬‬

‫‪-‬مشخصات سطح خارجي تنه‪:‬‬

‫‪_1‬محدب است‪.‬‬

‫‪_2‬داراي زاويه دنده اي )‪ (costsl angle‬به صورت يك خط زبرو خشن ومايل است)كه از بالا و عقب روي كنار فوقاني‬
‫بعد از تكمه ي دنده اي شروع ميشود و به سمت جلو و پايين روي كنار تحتاني تمام ميشود(كه بعد از تكمه دنده اي‬
‫روي سطح خارجي تنه دنده ها قرار ميگيرد ‪ ،‬جايي كه دنده بيشترين انحنا را دارد‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫‪-‬مشخصات سطح داخلي‪:‬‬

‫‪_1‬مقعر است‪.‬‬

‫‪_2‬حفره قفسه سينه را براي جايگيري ريه ها و پرده جنب ايجاد ميكند‪.‬‬

‫‪_3‬در قسمت تحتاني سطح داخلي در طول دنده‪ ،‬حاوي يك ناودان است به نام ناودان دنده اي )‪ (costal groove‬كه‬
‫جايگاه عروق و اعصاب بين دنده اي )‪(inter costal neuromuscular bandel‬است‪.‬در قسمت قدامي‪ ،‬ناودان دنده‬
‫اي از بين ميرود وتا انتهاي قدامي ادامه ندارد) فقط تا ‪ 2/3‬خلفي طول دنده اي ادامه دارد‪ (.‬و شريان و عصب و وريد در‬
‫اين ناحيه بين فضاهاي دنده اي پخش ميشوند‪.‬‬

‫‪-‬كنار ها‪:‬‬

‫يك دنده نمونه ‪ ،‬داراي يك كنار فوقاني و يك كنار تحتاني است‪ .‬كنار فوقاني گرد و ضخيم و كنار تحتاني به علت وجود‬
‫ناودان نازكتر و تيزتر است‪.‬‬

‫نكته ‪ :‬فاصله زاويه دنده اي و تكمه دنده اي از دنده ‪ 1‬به سمت پايين افزايش مي يابد‪ .‬به طوريكه در دنده ‪ 1‬زاويه دنده‬
‫اي و تكمه دنده اي برهم منطبﻖ اند و هرچه پايين تر بياييم فاصله بيشتر ميشود بطوريكه در دنده ‪ 12‬اصلا زاويه دنده‬
‫اي وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ (B‬دنده هاي غير نمونه)‪: (Atypic‬‬


‫دنده هاي ‪ 1‬و ‪ 2‬و ‪ 10‬و ‪ 11‬و ‪ 12‬كه خصوصيات خاص خود را دارند ‪.‬‬

‫دنده ‪:1‬‬
‫كوتاهترين و پهن ترين دنده و بين دنده هاي غيرنمونه ‪ ،‬داراي بيشترين انحنا و خميدگي است‪ .‬دنده يك مانند دنده‬
‫هاي نمونه ‪ ،‬انتهاي قدامي‪ ،‬انتهاي خلفي و ‪ Body‬دارد ‪.‬‬

‫انتهاي قدامي‪ :‬بزرگ ‪ ،‬ضخيم و برجسته است و فرورفتگي بيضي شكلي دارد كه با اولين غضروف دنده اي ‪ ،‬مفصل مي‬
‫شود ‪.‬‬

‫انتهاي خلفي‪ :‬سر ‪ ،‬گردن و تكمه دارد ‪ .‬سر آن ‪ ،‬گرد وكوچك است و فقط يك رويه مفصلي دارد ) فقط با بدنه ‪T1‬‬
‫مفصل ميشود‪(.‬در صورتي كه سر دنده هاي نمونه ‪ ،‬با بدنه دو مهره مفصل مي شوند‪.‬گردن آن ‪ ،‬باريك است و تكمه و‬
‫زاويه دنده اي بر هم منطبﻖ اند‪.‬مسير دنده اول ‪ ،‬تقريبا افقي است ) برخلاف بقيه دنده ها (‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫تنه‪ :‬از بالا به پايين يا از پايين به بالا تخت شـده است‪ .‬در صورتي كه باقي دنده ها ‪ ،‬از طرفين تخت مي شوند‪ .‬بنابراين‬
‫بدنه دنده اول ‪ ،‬سـطح فوقاني ‪ ،‬تحتاني ‪ ،‬كناره داخلي و كناره خارجي دارد‪ .‬سطح تحتاني آن ‪ ،‬مشخصه خاصي ندارد ‪.‬‬
‫در سـطح فوقاني آن ‪ ،‬دو ناودان مايل وجود دارد كه دنده را قطع مي كند‪) .‬در صـورتي كه ناوداني كه در سطح داخلي‬
‫دنده هاي نمونه وجود دارد ‪ ،‬در طول آنها مي باشــد‪ (.‬بين دو ناودان ‪ ،‬يك خط برجســته و زبر وجود دارد كه اين خط‬
‫برجسته در بالاي كناره ي داخلي دنده اول‪ ،‬برجسته شده و تكمه نردباني )‪ (Scalene tubercle‬رامي سازد كه عضله‬
‫نردبان قدامي ) ‪ ( Anterior scalene‬به آن متصل مي شود ‪ .‬از ناودان جلويي ‪ ،‬وريد تحت ترقوه ‪(Subclavian‬‬
‫)‪vein‬عبورمي كند ‪ .‬دنده ي اول زير استخوان ترقوه قرار دارد‪ .‬از ناودان عقبي ‪ ،‬شريان تحت ترقوه اي ‪(Subclavian‬‬
‫)‪artery‬و تنه تحتاني شبكه عصبي بازويي عبور مي كند‪ .‬از لحاظ موقعيت قرارگيري ‪ ،‬چون شريان و عصب نسبت به‬
‫وريد مهم تر هسـتند‪ ،‬اگر ‪ Clavicle‬بشـكند و قسـمت جلو به روي دنده اول بيايد ‪ ،‬احتمال صدمه ديدن وريد بيشتر‬
‫خواهد بود كه خيلي مهم نيست ‪.‬پس شريان وعصب عقب تر از وريد قرار گرفته اند و حتي ميان آنها عضله اي نيز وجود‬
‫دارد تا از صدمه ديدن آنها جلوگيري كند‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫نكته‪:‬دنده اول ‪ costal groove‬ندارد و داراي دو تكمه يا توبركل به نامهاي ‪costal‬و ‪scalene‬است‪ .‬در شكل زير‬

‫استخوان ترقوه برداشته شده است‪ .‬وريد و ارتري مشخص شده پشت ترقوه قرار گرفته اند ‪.‬در قسمت ياداوري اشاره‬

‫شده كه انتهاي قدامي دنده‪ 1‬بزرگ تر و برجسته تر از بقيه دنده هاست‪.‬‬

‫‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫دنده ‪ :2‬طول دنده دوم ‪ ،‬دو برابر دنده اول است ‪ .‬دنده دوم ‪ ،‬مانند بقيه دنده ها ‪ ،‬انتهاي قدامي ‪ ،‬انتهاي خلفي و‬
‫‪Body‬دارد‪ .‬انتهاي قدامي آن برجسـته اسـت و فرورفتگي بيضـي شـكلي دارد كه با غضروف دنده اي خود مفصل مي‬
‫شود‪ .‬انتهاي خلفي آن ‪ ،‬سر ‪،‬گردن و تكمه دارد‪ .‬سر آن ‪ ،‬دو رويه مفصلي دارد كه رويه مفصلي بالايي كوچك و پاييني‬
‫بزرگ اسـت‪ .‬رويه پاييني با بدنه ‪ T2‬و بالايي با بدنه ‪ T1‬مفصل مي شود‪ .‬زاويه و تكمه ‪ ،‬كمي از هم فاصله گرفته اند ‪.‬‬
‫تنه آن ‪ ،‬مانند دنده اول )كه از بالا با پايين يا پايين به بالا تخت شده است (نمي باشد و هم چنين مانند بقيه دنده هاي‬
‫نمونه)كه از طرفين تخت شــده اند( نيز نيســت‪.‬بنابراين دنده دوم ‪ ،‬نه ســطح فوقاني وتحتاني دارد و نه ســطح داخلي‬
‫وخارجي‪ .‬پس سطح آن ‪ ،‬فوقاني خارجي وتحتاني داخلي است ‪ .‬يعني سطح خارجي آن به سمت بالا و سطح داخلي آن‬
‫به سمت پايين مايل است )يا نگاه مي كند(‪.‬‬

‫در شكل زير نيز دنده ي دوم را ميبينيم‬

‫‪8‬‬
‫دنده دهم‪ :‬مانند دنده هاي نمونه است‪ .‬تنها فرق آن با دنده هاي نمونه ‪ ،‬اين است كه سر آن ‪ ،‬يك رويه مفصلي‬
‫دارد‪ .‬بقيه ي مشخصات آن مانند دنده هاي نمونه است‪.‬‬

‫دنده هاي يازده و دوازده‪:‬گردن و تكمه ندارند‪ .‬دنده‬


‫يازده‪ ،‬زاويه كم و ناودان كم عمقي دارد‪ .‬دنده دوازده‪،‬‬
‫فاقد اين موارد اســت و ناودان‪ ،‬تكمه‪ ،‬گردن و زاويه‬
‫ندارد‪.‬‬

‫نكته‪ :‬بين دنده ها ‪ ،‬فضــاي بين دنده اي وجود دارد‬


‫)يازده جفت فضــاي بين دنده اي داريم( كه در داخل آنها عضــلات بين دنده اي قرار دارند‪ .‬در داخل ناودان دنده اي‬
‫)‪ ، (Costal groove‬سياهرگ ‪ ،‬سرخرگ و عصب بين دنده اي قرار‬
‫دارند‪.‬‬

‫در شــكل زير طرز مفصــل شــدن دنده ‪ 5‬با جناغ و مهره ها را مي بينيم‪ .‬دنده ي ‪ 5‬با بادي مهره هاي ‪T4‬و‬
‫‪T5‬مفصل ميشود‪ .‬ستيغي كه در اين بين وجود دارد هم با ديسك بين مهره اي مفصل خواهد شد‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫جدار قفسه سينه‪:‬‬
‫جدار قفسه سينه در داراي دهانه ي فوقاني )راس( ‪ ،‬دهانه تحتاني )قاعده( ‪ ،‬جدار قدامي و خلفي وهمينطور جدار طرفي‬
‫چپ و راست مي باشد ‪.‬‬

‫دهانه ي فوقاني و تحتاني مايل ميباشد به دليل اينكه جدار قدامي از جدار خلفي كوتاه تر‬
‫است‪ .‬دهانه فوقاني به سمت پايين و جلو ‪ ،‬دهانه تحتاني به سمت بالا و جلو) يا پايين و‬
‫عقب ‪ ،‬تفاوتي ندارد( ميباشد‪ .‬در نتيجه محتويات قفسه سينه )مثل راس ريه ها كه به سمت‬
‫بالا مي آيد( در بالا از جلو ميتوانند صدمه ببيند) مثل برخورد شئ نوك تيز( در حالي كه‬
‫از عقب توسط مهره هاي سينه اي و دنده ها محافظت مي شود‪.‬‬

‫كليوي شكل است يعني قطر عرضي آن از قطر قدامي‪-‬خلفي آن بيشتر است‪.‬‬

‫جدار قفسه سينه در عقب از ‪ body‬مهره اول سينه اي )‪ (T1‬و در جلو از كنار فوقاني دسته جناغ و در طرفين از كنار‬
‫داخلي دنده و غضروف دنده اي اول راست و چپ تشكيل مي شود‪.‬‬
‫دهانه تحتاني‪ :‬در جلو از زائده خنجري‪ ،‬در عقب از ‪ body‬مهره ‪12‬سينه اي تشكيل ميشود‪ .‬در بخش طرفين دو قسمت‬
‫ميشود ‪ -1 :‬جلو و طرفي و ‪-2‬عقب و طرفي ‪،‬در جلو و طرفي از كوستال مارژين ) لبه دنده اي ( يعني غضروف هاي دنده‬
‫اي ‪ 10‬و ‪ 9‬و ‪ 8‬و ‪ 7‬تشكيل ميشود و در عقب و طرفي از دنده هاي ‪ 11‬و ‪ 12‬تشكيل ميشود‪.‬‬

‫دهانه فوقاني يا راس قفسه سينه‪ :‬بدون مرز مشخصي با گردن‬


‫يكي ميشود يعني اگر عناصر )شريان ‪ ،‬وريد ‪ ،‬عصب و ‪ ( ...‬بخواهد‬
‫از گردن وارد قفسه سينه بشود مثلا مري ‪ ،‬نيازي به ايجاد سوراخ‬
‫در راس ندارد ولي دهانه تحتاني قفسه سينه بوسيله ديافراگم‬
‫پوشيده ميشود بنابراين هر عنصري بخواهد از قفسه سينه وارد‬
‫شكم بشود )يا بالعكس( بايد ديافراگم را سوراخ كند‪.‬دهانه فوقاني‬
‫قفسه سينه توسط ‪suprapleural ) sibson's fascia‬‬
‫‪ (membrane‬يا غشاي فوق جنبي پوشيده ميشود‪ .‬اين غشاي فوق جنبي از راس زائده ي عرضي‪ C7‬شروع شده و به‬
‫كنار داخلي دنده و غضروف دنده اي اول متصل مي شود‪ .‬ولي باز هم دهانه فوقاني را محدود نمي كند و دهانه باز مي‬
‫ماند‪ ).‬بعضي كتب اين غشا را وتر عضله ي ‪ Scalene‬خلفي عنوان مي كنند‪(.‬‬

‫‪10‬‬
‫بسمه تعالی‬

‫دانش گاه علوم زپشکی و خدمات ردمانی استان زنجان‬


‫نیم سال اول تحصیلی ‪1401-1400‬‬

‫‪ :‬علوم تشریح قلب و عروق نظری ‪ -‬مفاصل‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬دکتر جعفری انارکولی‬ ‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه‬

‫‪11 :‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫‪ :‬لیلی موسوی‪ ،‬رهاب امجدی‬ ‫ویراستار‬

‫شماره جلسه و تاریخ برگزاری ‪ :‬جلسه دوم ‪1400/6/29 -‬‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪1‬‬
‫مفصل (‪: )Joint‬‬

‫‪ joint‬یفففا ‪articulation‬‬ ‫فففرا مفصفففل یفففا‬ ‫تعریففف ‪ :‬بفففه مافففل دتصفففان ا یفففا یافففر د فففل ید یفففا‬
‫میگییار‪.‬‬

‫اضعیت دتصان د ل ید ها ر مفاصل به ا صیرت د ت‪:‬‬

‫‪ .1‬ا دنلهای د ل ید ها به هم اصل می شینر‪.‬‬


‫‪ .2‬کااره های د ل ید ها ر پهلیی هم قردر می گیرنر‪.‬‬

‫ر هففر ا لالففت اففیو د ففل ید هففا بففه ا ففیله بااففت همداففر بففه هففم ملصففل مففی شففینر ا مفصففل رد ت فف یل‬
‫مففی هاففر لفف د ی ففی دی راس هففای تمسففیم باففری مفاصففل بففر د ففاا نففید بااففت همداففر دتصففان هاففره مففی‬
‫باشر که به ‪ ۳‬صیرت ییر د ت‪:‬‬

‫باافففت هفففم بافففر ملفففردکم کفففه لفففاای رشفففله هفففای کف ف‬ ‫دل )مفاصفففل ‪ Fibrous‬یفففا رشفففله دی( دی ففففا‬
‫د ت)‬

‫له هسلار‪:‬‬ ‫مفاصل رشله دی ه‬

‫‪ Syndesmosis .1‬ماناففففر مفصففففل بففففیی د ففففل ید هففففای ‪ Radius‬ا ‪ Ulna‬همچاففففیی مفصففففل بففففیی‬
‫د فففل ید هفففای ‪ Tibia‬ا ‪ Fibula‬کفففه ر هفففر ا مفصفففل د فففل ید هفففا دی هفففین ا کافففاره بفففه هفففم‬
‫اصل می شینر‪.‬‬ ‫تی ط رشله های ک‬

‫رشففله هففای ک نففی مربففی بففه بااففت همداففر د ففت ا‬ ‫ن لففه‪ :‬تففا عمففر نمففر دیففی نففید مفصففل دی فففا‬
‫د ل یدنی نمی شی ‪.‬‬

‫‪ Suture .2‬یا ری مانار مفصل بیی د ل ید های فمجمه که دی کااره به هم ملصل هسلار‪.‬‬

‫)مففی شففی ا کامففل مففی‬ ‫ن لففه‪ :‬بففا داففندیه ففی نهایلففا بااففت همداففر دتصففان هاففره د ففل یدنی (کفف‬
‫شی ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫بففاو ا پففاییی مففی باشففر‬ ‫‪ Gomphosis .3‬کففه مفصففل بففیی ری ففه ی نففرد هففا بففا د ففل ید هففای افف‬
‫باو ا پاییی قردر درنر‪.‬‬ ‫به هیری که ری ه نرد ها ر دمل لفره د ل یدنی ا‬

‫فففرا مفففی باشفففر کفففه دیفففی‬ ‫باافففت همدافففر دی نفففید‬ ‫فففراای کفففه ففففا‬ ‫ب)مفاصفففل ‪ Cartilaginous‬یفففا‬
‫له می باشر‪:‬‬ ‫را‬ ‫نید مفصل بسله به نید‬

‫فففرا دی نفففید‬ ‫فففراای دالیفففه یفففا ‪ Primary‬مفففی باشفففر ا ففففا‬ ‫‪ Synchondrosis .1‬کفففه دی نفففید‬
‫شفا یا ‪ Hyaline‬می باشر‪.‬‬

‫اظیفففففه‪ :‬دنلهففففا هففففای ‪ Proximal‬ا ‪ Distal‬مربففففی‬


‫بففففه د ففففل ید هففففای ردی رد بففففه ‪ Body‬د ففففل ید‬
‫های ردی اصل می کار‪.‬‬

‫ن لففه‪ :‬دیففی نففید مفصففل بففا داففندیه ففی د ففل یدنی‬


‫می شی ‪.‬‬

‫فففرا دی نفففید لیففففی‬ ‫فففراای انییفففه یفففا ‪ Secondary‬مفففی باشفففر ا ففففا‬ ‫‪ Symphysis .2‬کفففه دی نفففید‬
‫یفففا ‪ Fibrous‬مفففی باشفففر ا دی فملفففه منفففان هفففای ع مفففی تفففید بفففه مفصفففل بفففیی تافففه مهفففره هفففا ا مفصفففل‬
‫‪ Pubic symphysis‬که بیی ا د ل ید شرم گاهی یپ ا رد ت(‪ )Pubis‬دیجا می شی ‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫ج)مفاصفففل ‪ Synovial‬نفففینی یگفففر دی مفاصفففل بفففر هسفففلار کفففه‬
‫باافففت همدافففر ع مفففایع د فففت(مایع مفصفففلی) ا دیفففی نفففید مفاصفففل‬
‫د ا ففا ا دنلهففای د ففل ید هففا بففه هففم اصففل نیسففلار ا مففا بففیی عنهففا‬
‫در کفففه ع هفففم لفففاای مفففایع مفصفففلی مفففی‬ ‫لففففره مفصفففلی اففففی‬
‫باشر‪.‬‬

‫راشفففی یگفففر بفففردی تمسفففیم بافففری مفاصفففل بفففر د فففاا لرکفففت یفففا‬
‫ففله مفصففل‬ ‫‪ Mobility‬مفصففل مففی باشففر کففه بففر دیففی د ففاا ففه‬
‫دریم‪:‬‬

‫‪ Synarthrosis.1‬یفففا همفففا ‪ Fibrous joints‬مفففی باشفففار کفففه دصف ف لرکلفففی نردرنفففر ا مفاصفففل ابفففت رد‬
‫ت یل می هار‪(.‬مفاصل ابت)‬

‫ن له‪ :‬لرکت ر دیی مفاصل فاده پاتیلی ی ی در ا دمل ن ا ناهاجاری ماسیب می شی ‪.‬‬

‫‪ Amphiarthrosis .2‬یففففا همففففا ‪ Cartilaginous joints‬مففففی باشففففار کففففه لرکففففات م لصففففری ر‬


‫عنهففففا م ففففاهره مففففی شففففی دلدلففففه ر دیففففی قسففففمت مفاصففففل ‪ Symphysis‬مففففر نسففففر د ففففت ا‬
‫‪ Symchondrosis‬ر نسر گراله ن ره د ت‪(.‬مفاصل نیمه ملارک)‬

‫‪ Diarthrosis .3‬یفففا همفففا مفاصفففل ‪ Synovial‬مفففی باشفففار کفففه دیفففی نفففید دی مفاصفففل د ا فففا بفففردی لرکفففت‬
‫ت امل پیرد کر ه دنر‪(.‬مفاصل ملارک)‬

‫رده یگففر بففردی تمسففیم باففری مفاصففل بففر د ففاا دشففلی ا نردشففلی لفففره مفصففل مففی باشففر کففه بففه دیففی‬ ‫یفف‬
‫صفففیرت د فففت کفففه مفاصفففل ‪ Synovial‬ففففن مفاصفففل لففففره در یفففا ‪ Cavitated‬ماسفففیب مفففی شفففینر ا‬
‫ففففففن‬ ‫مفاصفففففل ‪ Fibrous‬ا‪Cartilaginous‬‬
‫مفاصف فل بفففرا لففففره یفففا ‪ Solid‬ماسفففیب مفففی‬
‫شینر‪.‬‬

‫مفاصفففففففل ‪( synovial‬مفاصفففففففل ملافففففففرک)‬


‫دملصاصففات مففاد مففی رد درنففر‪ .‬همففان یر کففه‬
‫گفلفففه شفففر ر مفاصفففل ‪ synovial‬یفففا مفاصفففل‬
‫‪cavited‬یفففففا مفاصفففففل لففففففره در ا دنلهفففففای‬
‫د فففل ید بفففه ی فففریگر ملصفففل نمی فففینر ا بفففیی‬
‫در ا ا دنلهفففای د فففل ید‬ ‫عنهفففا ااصفففله اففففی‬
‫کففه قففردر د ففت ر مفصففل شففرکت کااففر تی ففط‬
‫‪4‬‬
‫فففرا مفصفففلی ‪ articular cartilage‬پیشفففیره می فففینر کفففه بفففه دیفففی قسفففملی کفففه صفففا ا مفصفففلی‬
‫فففرا مفصفففلی پیشفففیره شفففره بفففه ع قسفففمت ‪ ( articular surface‬ففف ف مفصفففلی)‬ ‫د فففت ا تی فففط‬
‫‪articular‬‬ ‫مفاصففففل ‪ synovial‬فففف ف مفصففففلی درنففففر کففففه تی ففففط ‪cartilage‬‬ ‫گفلففففه می ففففی ‪.‬پ‬
‫پیشیره شره د ت‪.‬‬

‫ا دنلهفففای د فففل ید کفففه قفففردر د فففت ر مفصفففل شفففرکت کاافففر تی فففط باافففت همدافففری بفففه د فففم ک سفففین‬
‫مفاصفففل ‪ synovial‬یفففا مفاصفففل ملافففرک‬ ‫مفصفففلی (‪ )fibrous capsule‬بفففه هفففم ملصفففل می فففینر‪ .‬پففف‬
‫باافففت همدافففری ملفففردکم (ب فففه مفففارفی) د فففت ا بانففف‬ ‫دردی ک سفففین مفصفففلی هسفففلار کفففه دی ففففا‬
‫ر کافففار هفففم قفففردر بگیرنفففر ا بفففیی ا د فففل ید ا ک سفففین مفصفففلی ا فففایی بفففه د فففم‬ ‫ا د فففل ید‬ ‫می فففی‬
‫ک سفففین مفصفففلی ر قسفففمت مفففارج ا دمفففل‬ ‫لففففره ی مفصفففلی (‪ )articular cavity‬دیجفففا شفففی ‪ .‬ففففا‬
‫ع افففرو می افففر کفففه بفففه قسفففمت دملفففی ع ‪ synovial memberane‬گفلفففه می فففی کفففه اظیففففه ی ع‬
‫ترشف مایع ‪ synovial‬یا مایع مفصلی (‪ )articular fluid‬میداشر‪.‬‬

‫ک سفففین مفصفففلی ر بع فففی قسفففمت هفففا ضففف یم می فففی ا ت ففف یل لیگامفففا (‪articular ligament‬‬
‫)میرهر تا دتصاوت دات پیرد کاار ا ‪ stability‬مفصل بی لر شی ‪.‬‬

‫گیجگففففاهی) بففففردی‬ ‫ر بع ففففی مفاصففففل منففففل مفصففففل یدنففففی یففففا ‪( temporomandibular‬مفصففففل اففف‬
‫درنففر کففه بففه عنهففا‬ ‫ففرا ماناففر افففی‬ ‫داففندیه بی ففلر دففاتا ر دمففل مفصففل ی سففری ففاملما هففای‬
‫گفله می ی ‪.‬‬ ‫یا میایس‬ ‫یس‬

‫بففه لیففل عن ففه ر مفاصففل بایففر لرکففت دتفففاو بیفلففر ا بففردی دیففی کففار بففه ن فف ت نیففای د ففت باففابردیی‬
‫میلففید گفففت ن فف ت هففم نمففه‬ ‫ن فف ت بایففر دی رای مفاصففل ندففیر کااففر تففا لرکففت دنجففام شففی پفف‬
‫‪ stability‬درنفففر ا هفففم نمفففه ‪ mobility‬کفففه بسفففلگی در لرکفففت ر یفففه فهلفففی دتففففاو بیفلفففر بفففردی‬
‫منفففان ر لرکفففت ‪ flexion‬مفصفففل عرنففف ن فففله ی ‪ biceps‬کفففه کفففار ع ‪ flexion‬مفصفففل عرنففف د فففت‬
‫نمففففه ‪ mobility‬در ا ن ففففله ی ‪ triceps‬کففففه کففففار ع ‪ extension‬مفصففففل عرنفففف د ففففت نمففففه‬
‫‪ stability‬در کفففه مفصففففل عرنففف رد شففففل می اففففر کفففه لرکففففت ‪ flexion‬عردم عردم دتففففاو بیفلففففر ا دگففففر‬
‫ر لرکففففت ‪ extension‬ن ففففله ی ‪ biceps‬دی‬ ‫ع‬ ‫ررالگففففی مفصففففل می ففففی ا بففففرن‬ ‫نداشففففر بانفففف‬
‫‪ extension‬بففففیه دی لففففر فلففففیگیری می اففففر ا نمففففه ‪ stability‬رد در ‪ .‬ر ‪ flexion‬هففففم ن ففففله ی‬
‫‪ triceps‬دی ‪ flexion‬بففیه دی لففر فلففیگیری مففی کاففر کففه نفف اه بففر دیا ففه بااففت هففایی کففه ر فلففیی‬
‫انر ا بایا هسلار میلیدنار فلیی ‪ flexion‬بیه دی لر رد بگیرنر‪.‬‬

‫تمسیم باری مفاصل ‪: synovial‬‬

‫مفاصل ‪synovial‬به یار راس قابل تمسیم باری هسلار ‪:‬‬

‫له تمسیم کر ‪:‬‬ ‫بر د اا تعرد مایر لرکلی میلید عنها رد به ‪۳‬‬

‫‪5‬‬
‫ماففففیر لرکلففففی)‪ :‬ر دیففففی مفاصففففل یففففا لرکففففت ‪ flexion‬ا ‪extension‬‬ ‫‪ ( Uniaxial .1‬دردی یفففف‬
‫دتففففاو مفففی دالفففر (لفففین مافففیر نرضفففی) ا یفففا لرکفففت ‪( rotation‬لفففین مافففیر هفففیلی بفففه فففمت‬
‫دمل یا مارج)‬
‫‪ ( Biaxial .2‬دردی ا مافففففیر لرکلفففففی)‪ :‬لفففففین مافففففیر نرضفففففی لرکفففففت ‪ flexion‬ا ‪extension‬‬
‫دتفاو می دالر ا لین مایر قردمی ملفی لرکت ‪ abduction‬ا ‪adduction‬‬
‫‪( Polyaxial .3‬یاففففففففر ماففففففففیری)‪ :‬همففففففففه ی لرکففففففففات ‪ flexion‬ا ‪ extension‬ا ‪rotation‬ا‬
‫‪ abduction‬ا ‪ adduction‬ا لرکففففففت یرم ففففففی (‪ )circumduction‬یففففففا لرکففففففت اردنففففففی‬
‫میلیدنار ر دیی مفصل دتفاو بیفلار‪.‬‬

‫لففففره دشفففله باشفففر بفففه ع‬ ‫ر تمسفففیم بافففری یگفففر بف فردی مفاصفففل ‪ synovial‬دگفففر مفصفففل امفففط یف ف‬
‫مفصل ا ه (‪ )simple‬گفله می ی مانار‪ :‬مفصل بیی شانه ا د ل ید کل (ش ل مت یپ)‬

‫اففففی‬ ‫ا میایسففف‬ ‫یسففف‬ ‫دگفففر مفاصفففل ‪ synovial‬ا لففففره دشفففله باشفففار (مفاصفففلی کفففه دمل فففا‬
‫در کفففه بانف ف می فففی لففففره ی ‪ synovial‬ا قسفففمت شفففی ) بفففه عنهفففا ‪ coplex joint‬گفلفففه می فففی‬
‫(ش ل مت رد ت)‬

‫ر‬ ‫بفففه مفاصفففل ‪ synovial‬کفففه ر عنهفففا بی فففلر دی ا د فففل ید‬


‫مفصفففل شفففرکت کاافففر ‪ compound joint‬مفاصفففل مرکففف‬
‫گفلففه می ففی ماناففر مفصففل عرنفف کففه د ففل ید هففای ‪ radius‬ا‬
‫‪ ulna‬ا ‪ humerus‬ر ع شرکت می اار‪.‬‬

‫نید یم تمسیم باری مفاصل ‪:synovial‬‬

‫‪6‬‬
‫بفففر د فففاا شف ف ل ف ف ف مفصفففلی‪(articular surface‬دنلهفففایی دی د فففل ید کفففه ر‬
‫را پیشانره می ی )‬ ‫مفصل شرکت کر ه ا با‬

‫‪ / plane‬صففففا ‪ /‬مسفففف ف ‪ /‬لحنشففففی‪ :‬فففف ف مفصففففلی هففففر ا‬ ‫‪/‬‬ ‫‪gliding-1‬‬


‫د ل ید صا د ت‪.‬‬

‫نید لرکت‪ - non axial :‬لحنشی ‪ – gliding /‬ااقر مایر لرکلی‬

‫ت ‪intercarpal /‬‬ ‫منان‪ :‬مفاصل بیی د ل ید های مچ‬

‫‪ / hinge-2‬لففیویی‪ :‬فف ف مفصففلی ‪ 2‬د ففل ید هففیری قالفف هففم د ففت کففه دفففایه‬
‫در ‪ .‬فف ف ی ففی دی مفاصففل‬ ‫لرکففت امففط ر ‪ 1‬فف ف ا لففین ماففیر نرضففی افففی‬
‫ممعر ا یگری مارب د ت‪.‬‬

‫نید لرکت‪ flexion + extension – uniaxial :‬ر مایر نرضی‬

‫منان‪ :‬مفصل درن‬

‫‪: condylar -۳‬برفسفففلگی هفففای نفففاماسمی دنفففر کفففه ر مفصفففل شفففرکت می اافففر ا‬
‫معمیو با مفصل ‪ ellipsoid‬ی ی ر نسر گراله می ینر‪.‬‬

‫‪ / ellipsoid -4‬بی ففففیی‪ :‬ا فف ف ف مفاصففففل بی ففففیی بففففی ه کففففه ی ففففی ممعففففر ا‬
‫یگری مارب د ت‪.‬‬

‫‪adduction‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪ flexion‬ا‬ ‫‪+‬‬ ‫نففففففید لرکففففففت‪extension – biaxial :‬‬


‫‪abduction‬‬
‫ت‬ ‫منان‪ :‬مفصل مچ‬

‫‪ / pivot -5‬ماففففیری ‪ /‬د ففففلیدنه دی‪ :‬ففف ف مفاصففففل بففففه شففف ل ‪ 2‬د ففففلیدنه را‬
‫هففم د ففت کففه ی ففی تففیپر بففی ه ا ر دمففل قففردر در ا یگففری تیمففالی بففی ه ا‬
‫د فففلیدنه تفففیپر رد دی مفففارج ربفففر میگیفففر ‪ .‬ر دیفففی نفففید مفصفففل ب فففه د فففل یدنی‬
‫د فففلیدنه مفففارفی یفففا تیمفففالی نفففاقش بفففی ه کفففه د ب فففه تی فففط ‪ligament‬‬
‫للمیی کامل می ی ‪.‬‬

‫‪ medial‬یفففففا‬ ‫‪and‬‬ ‫نفففففید لرکفففففت‪lateral ( rotation – uniaxial :‬‬


‫‪)supination and pronation‬‬

‫منان‪:‬‬

‫‪ )A‬مفصففففل ‪ radioulnar‬ایقففففانی کففففه ر د د ففففلیدنه مففففارفی ابففففت ا د ففففلیدنه دملففففی (‪)radius‬‬


‫ملارک د ت‬
‫)‬ ‫‪ )B‬مفصفففل ‪ atlantoaxial‬بفففیی مهفففره هفففا ‪ 1‬ا‪ 2‬گر نفففی کفففه ر د د فففلیدنه مفففارفی ( فففر ا گفففر‬
‫ملارک ا د لیدنه دملی ابت د ت‪.‬‬
‫‪7‬‬
‫‪ / saddle -6‬ییاففففی‪ :‬فف ف ف مفصففففلی ر هففففر مفصففففل ر ‪ 1‬فهففففت ماففففرب ا ر‬
‫فهففت یگففر ممعففر د ففت بففه هففیری کففه دیففی لالففت ر ‪ 2‬د ففل ید قریاففه ا ن فف‬
‫ا م مل هم د ت‪.‬‬

‫‪adduction‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪ flexion‬ا‬ ‫‪+‬‬ ‫نفففففید لرکفففففت‪extension – multiaxial :‬‬


‫‪ abduction‬ا ‪rotation‬‬

‫منان‪ :‬مفصل ‪ carpometacarpal‬شست‬

‫‪ / ball and socket -7‬گفففیی کا فففه دی ‪ /‬تفففی‪ :‬لففففره دی‪ 1 :‬مفصفففل مانافففر‬
‫کا ففه تیمففالی ا یگففری ماناففر تففی‪ :‬یففا گففیی تففیپر ا کففرای د ففت ا مفصففل تففیپر‬
‫دمل مفصل تیمالی قردر میگیر ‪.‬‬

‫‪adduction‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪ flexion‬ا‬ ‫‪+‬‬ ‫نففففید لرکففففت‪extension – multiaxial :‬‬


‫‪ abduction‬ا ‪rotation‬‬

‫منفففان‪ :‬مفصفففل شفففانه – مفصفففل بفففیی رد فففل ید بفففایا ا لففففره ‪ glenoid‬کلف ف‬


‫– مفصل رد‬

‫ن له‪ :‬اد ه ‪ condylar‬ر تصییر باو دشلداه بی ه ا اد ه صایف ‪ ellipsoid‬د ت‪ (.‬مت یپ)‬

‫‪8‬‬
9
‫مفصففل ‪ codylar‬ا مفصففل ‪ ellipsoid‬رد بففا هففم ر نسففر مففی گیرنففر باففابردیی ف یه مفصففلی ع هففا هففر ا بی ففی‬
‫شفف ف ل ا ی ففففی ماففففرب ا ی ففففی ممعففففر د ففففت ا ر دصففففل قریاففففه ی ی ففففریگر دنففففر ( هماناففففر مفصففففل‬
‫‪metacarpophalangeal‬ا همیا یر مفصل ‪) radiocarpal‬‬

‫‪10‬‬
‫قفسه یاه‬
‫قفسه یاه شامل ا قسمت فردر قفسه یاه ا لفره قفسه یاه د ت که‬
‫فردر قفسه یاه شامل قسمت های ییر د ت‪:‬‬

‫_ردا( هانه ایقانی) که ر باو قردر در ‪.‬‬

‫_قائره تالانی( هانه تالانی) که ر پاییی قردر در ‪.‬‬

‫_فردر قردمی که مل ل دی د ل ید فااغ(‪)sternum‬ا را های نره‬


‫دی ا دنلهای قردمی نره ها د ت‪.‬‬

‫ا ت مه )د ت‪.‬‬ ‫_فردر ملفی که مل ل دی مهره های یاه دی( ‪ T1‬تا ‪ )T12‬ا دنلهای ملفی نره ها ( ر اگر‬

‫_فردر هرای یپ ا رد ت که مل ل دی فسم نره ها(‪ )Rib's body‬د ت‪.‬‬

‫نره ها ر ت یل تمام فردرهای قفسه یاه بجن ردا ا قانره نمه درنر‪.‬‬ ‫ن له‪ :‬پ‬

‫را ا مفصل یا بار یا ‪ joint‬یا ‪ articulation‬می گییار‪.‬‬ ‫به مال دتصان ا یا یار د ل ید یا‬

‫مفاصل فردر قفسه یاه‬

‫راای نید ام)‬ ‫د ل ید فااغ ‪ :‬دی نید مفصل ‪ symphysis‬د ت‪( .‬مفصل‬ ‫‪ -1‬مفصل بیی ب ه های م لل‬
‫له ا تاه یا هما ‪ body‬د ل ید فااغ ( ‪) Manubriosternal Joint‬‬ ‫دل ) مفصل بیی‬

‫ب) مفصل بیی تاه یا هما ‪ body‬فااغ ا د ل ید ‪) Xiphisternal Joint ( xiphoid‬‬

‫نره دی دی نید رشله دی ( ‪fibrous‬‬ ‫را‬ ‫های نره دی ‪ :‬مفصل بیی فااغ ا دالیی‬ ‫را‬ ‫‪ -2‬مفصل بیی فااغ ا‬
‫را های نره دی دی نید ‪ synovial plane‬د ت‪.‬‬ ‫)د ت‪ .‬که ااقر قابلیت لرکت می باشر ا بمیه مفاصل بیی فااغ ا‬

‫راای با فاا ی نره دی ( ‪) sternocostal or chondrosternal‬‬ ‫دل ) مفاصل فاا ی‬

‫راای دالیه یا ‪Synchondrosis‬‬ ‫های نره دی ا دنلهای قردمی نره ها‪ :‬همه دی نید‬ ‫را‬ ‫‪ -۳‬مفصل بیی‬
‫‪ Joint‬می باشار‪.‬‬

‫راای ) ‪( costochondral Joint‬‬ ‫دل ) مفاصل نره دی‬

‫‪ -4‬مفصل بیی دنلهای ملفی نره ها ا مهره های یاه دی‪ :‬هر ا میر ییر دی نید ) ‪ synovial ( plane‬د ت‪.‬‬

‫دل ) ‪ : Costocoporeal Joint‬بیی ر نره ها ا ‪ body‬مهره های یاه دی د ت‪(.‬مفصل نره دی فسمی)‬

‫ب) ‪ : Costotransverse Joint‬بیی ب ه مفصلی ت مه نره دی با یادئر نرضی مهره های یاه دی هم شماره می‬
‫د ت‪.‬‬

‫لی مهره ها‬ ‫‪ -5‬مفصل بیی ب ه های م لل‬

‫‪11‬‬
‫های بیی مهره دی د ت‪ .‬دیی نید مفصل دی نید‬ ‫دل ) ‪ : Intervertebral Joint‬بیی ‪ body‬مهره ها دی هریق یس‬
‫‪symphysis‬می باشر‪.‬‬
‫ب) ‪ : Zygapophysial Joint‬بیی یادئر مفصلی مهره های م لل د ت‪ ( .‬بیی یدئره مفصلی تالانی مهره باویی با‬
‫یدئره مفصلی ایقانی مهره پاییای دیجا می شی ) دیی نید مفصل دی نید ) ‪ synovial ( plane‬می باشر‪.‬‬

‫ن له‪ :‬نمره مفاصل فردر قفسه یاه دی نید )‪ synovial(plane‬هسلار‪.‬‬

‫راای دالیه‬ ‫را های نره دی اصل می ارادی نید مفاصل‬ ‫✓ مفصلی که دنلهای قردمی نره هارد با‬
‫(‪)synchodrosys‬‬
‫له د ل ید فااغ اصل می کارادی نید رشله دی(‪)fibrous‬می باشر‪.‬‬ ‫نره دی رد به‬ ‫را‬ ‫✓ مفصلی که دالیی‬
‫را های نره دی رد به هم ملصل می اار( ‪: ) synovial plane‬‬ ‫مفاصلی که‬

‫نره دی ‪ 7‬ملصل‬ ‫را‬ ‫را های نره های ‪۸‬ا‪۹‬ا‪ 1۰‬رد به‬ ‫✓‬
‫می اار‪.‬‬
‫را های ‪ 6‬ا ‪ 7‬هم مفصل دی نید ‪ synovial plane‬د ت‪.‬‬ ‫✓ بیی‬
‫له ا ‪ body‬فااغا ا مفصل بیی فااغ ا‬ ‫✓ مفصل بیی‬
‫یدئره ‪ xiphoid‬دی نید مفصل ‪ symphysis‬د ت‪.‬‬
‫نره دی نید ‪ fibrous‬ا بمیه دی نید‬ ‫را‬ ‫✓ مفصل دالیی‬
‫‪synovial‬میداشار‪.‬‬
‫های بیی مهره دی‬ ‫✓ مفاصل بیی ‪body‬مهره ها که دی هریق یس‬
‫برقردر می ی دی نید ‪ symphysis‬ا مفصل بیی ر نره ها‬
‫ا ‪body‬مهره های یاه دی دی نید )‪ synovial (plane‬می باشر‪.‬‬
‫ن له‪ :‬یادئر مفصلی باو ا پاییی باهم مفصل می ینر که دیی نید مفصل دی نید‬
‫‪ zygapophysial‬د ت‪.‬‬

‫در که‬ ‫ن له‪ :‬مفاصل قفسه یاه بیی ب ه های م لل د ل ید فااغ افی‬
‫راای انییه‬ ‫مفصل ‪ manubriosternal‬ا ‪ Xiphisternal‬هر ا دی مرن‬
‫یا هما ‪ symphysis‬هسلار‪.‬‬

‫را های نره دی به فن دالی‬ ‫ن له‪ :‬مفصل بیی کااره های هرای کل فااغ با‬
‫که دینید ‪ fibrous‬یا رشله دی د ت ا بمیه دی نید ‪synovial plane‬هسلار‪.‬‬

‫را های نره دی ا دنلهای قردمی نره ها همه دی نید‬ ‫ن له‪ :‬مفصل بیی‬
‫راای دالیه (‪ )synchondrosis‬هسلار‪.‬‬

‫ن له‪ :‬مفصل بیی ر نره ها ا ‪body‬مهره های یاه دیا ا تُ مه نره ها با یادئر نرضی مهره های یاه دی همه دی نید‬
‫)‪synovial(plane‬میداشار‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫های بیی مهره دی د ت ا دی نید‬ ‫ن له‪ :‬مفصل بیی ‪ body‬مهره ها ‪ Intervertebral joint‬نام در که دی هرو یس‬
‫راای انییه یا ‪ symphysis‬د ت‪.‬‬

‫ن له‪ :‬مفصل بیی یادئر باو ا پاییی ا لی مهره ها دی نید مفاصل ‪ synovial plane‬د ت که مفاصل‬
‫‪ zygapophysial‬نام درنر‪.‬‬

‫لیگاما های مفاصل لی مهره ها‬


‫ف قردمی ‪body‬‬ ‫‪)1‬لیگاما هیلی‪-‬قردمی(‪:)anterior longtidual ligament‬‬
‫تا د ل ید ‪ sacrum‬به هم ملصل می اار‪.‬‬ ‫مهره ها رد دی گر‬

‫ف ملفی‬ ‫‪)2‬لیگاما هیلی‪-‬ملفی(‪:)posterior longtidual ligament‬‬


‫تا د ل ید ‪ sacrum‬به هم ملصل می اارادیی لیگاما‬ ‫‪ body‬مهره ها رد دی گر‬
‫ر دمل کانان ن انی قردر دشله ا قسمت قردمی کانان ن انی رد همرده با ‪ body‬مهره‬
‫های بیی مهره دی ت یل می هر‪.‬‬ ‫ها ا یس‬

‫‪ :intertransverse ligament)۳‬یدئره نرضی مهره باو رد به یدئره نرضی مهره پاییای‬


‫‪intertransverse‬‬ ‫ملصل می ار ا دی عنجایی که هر مهره ‪ 2‬یدئره نرضی در پ‬
‫‪ ligament‬هم‪ 2‬تا هسلار‪(.‬هر رد ت ا یپ)‬

‫‪ :interspinous ligament)4‬هین یادئر ماری مهره های م لل رد به هم ملصل می‬


‫کار‪.‬‬

‫‪ :supraspinous ligament)5‬ردا یادئر ماری مهره های م لل رد به هم ملصل می کار‪.‬‬

‫گر نی(‪ :(ligamentum nuchea‬د دمه لیگاما‬ ‫✓ لیگاما پ‬


‫تا‪external occipital protuberance‬‬ ‫‪ supraspinous‬ر نالیه گر‬
‫گر نی رد میرهر که هما د دمه لیگاما ‪supraspinous‬‬ ‫ت یل لیگاما پ‬
‫د ت که دی ‪ external occipital protuberance‬شراد می ی ا بعر به‬
‫‪external occipital crest‬اصل می ی ا ر نهایت به نیک یادئر ماری ‪C1‬تا‬
‫‪ C7‬ملصل می ی ‪.‬‬
‫‪)6‬لیگاما یر ‪ :ligamentum flavum‬ومیاای مهره باو رد به ومیاای‬
‫دیی لیگاما با ایر لیگاما ها ملفاات‬ ‫مهره پاییای ملصل می کار ا فا‬
‫لیگاما یر‬ ‫بی ه الی فا‬ ‫رشله ک‬ ‫بی ه ییرد ایر لیگاما ها دی فا‬
‫د ت ا رنگ یر ی در ‪(.‬به لیل افی رشله های‬ ‫دی رشله دو لی‬
‫دو لی )‬

‫‪13‬‬
‫ض یم شره تا‬ ‫✓ لیگاما ‪ supraspinous‬ر نالیه گر‬
‫‪ external occipital protuberance‬د دمه پیرد کر ه ا‬
‫‪ ligamentum nuchea‬رد دیجا می ار‪.‬‬
‫✓ ‪ anterior longitudinal ligament‬یا لیگاما هیلی_قردمی‬
‫‪ sacrum‬د دمه در ا دی‬ ‫تا د ل ید‬ ‫دی نالیه گر‬
‫های ردکسلا ی لی مهره ها فلیگیری می ار‪.‬‬
‫✓ دی رای هم قردر گرالی یردخ های مهره دی کانان مهره دی ت یل‬
‫می ی ‪.‬‬
‫✓ لیگاما ‪ posterior – logitudal‬بان می ی لرکت‬
‫‪ flexion‬لی مهره ها با کالرن دنجام شی ا دیی لرکت‬
‫ناگهانی دتفاو نیفلر‪( .‬دی ‪ hyperflexion‬لی مهره ها‬
‫فلیگیری می کار‪).‬‬

‫‪14‬‬
‫به نلت‬ ‫گر نی (‪ : )Ligamentum Nuchae‬ربا ایو ماری(‪ )Supraspinous ligament‬ر نالیه گر‬ ‫ربا پ‬
‫مهره های گر نی پهی تر ا ض یم تر می ی که به ع ربا پ ت گر نی(‪ )Ligamentum Nuchae‬می‬ ‫بی‬ ‫کیی‬
‫گییار ا دی برفسلگی پ ت ر (‪)External occipital protuberance‬شراد ا تا مهره ‪ C7‬د دمه می یابر‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫در شکل زیر لیگامان زرد را میتوان مشاهده کرد‬ ‫در تصویر زیر لیگامان های مختلف را مشاهده می کنیم ‪:‬‬

‫‪ Ligamentum nuchae‬هم که ادضف د ت‪:‬‬ ‫ر دیی ش ل لیگاما هیلی‪-‬ملفی‬

‫(‪ )Posterior longitudinal ligament‬رد م اهره می ایر‪:‬‬

‫ر ش ل ممابل لیگاما یر ا ‪ interspinous ligament‬ا‬

‫لیگاما ‪ supera spinous‬رد م اهره می ایم‪:‬‬

‫‪16‬‬
‫بیی مهره دی قردر دشت که به ع ‪ intervertebral disk‬یا ‪ ivd‬می گییار‪ .‬که شامل ا‬ ‫بیی با ی مهره ها یس‬
‫قسمت د ت‪:‬‬

‫ما ه‬ ‫‪: nucleus pulposus_1‬قسمت مرکنیای‬


‫وتیای مانار شدیه فیره ت م مرغا د لا ام کملری‬
‫در ا دفایه هیلت لرکت به‪ body‬مهره ها می هر‪.‬‬

‫‪: anulus fibrosus_2‬قسمت مای ی با رشله ها‬


‫؛للمه های ملاردلمرکن؛‬ ‫رشله های ک‬ ‫للمیی دی فا‬
‫دردی د لا ام بی لر نسدت به ب ه مرکنی د ت ا دی‬
‫بیرا ی گی یا الق یا ‪ herniation‬قسمت مرکنی‬
‫فلیگیری می کار‪.‬‬

‫با ت ردر ا‬ ‫ت به لی امردت یا ضربات کیی‬ ‫دگر رشله های ک نی پاره شینر؛ ر د ر ا ار بیه دی لراکار ییا اضربه‬
‫ر رالگی پیرد می کار ا اقلی دیی دتفاو بیفلر یا به ن اد ا یا به‬ ‫هر‬ ‫پ ت ر هم ادر شینر؛ قسمت مرکنی به ی‬
‫رد درنر‬ ‫در ‪ .‬رادقع همه یس‬ ‫یس‬ ‫رشله های نصدی که دی ن اد مارج می ینراا ار ادر می ی ‪ .‬ر دیی لالت ار‬
‫د ت‪.‬‬ ‫الی ار بیمار یار الق یس‬

‫بیی مهره دی ا ا ب ه ع رد می تیدنیم بدیایم که قسمت مای ی یار صرمه‬ ‫ر ش ل ن اد اری ه های نصدیا یس‬
‫یرگی شره که بان پاره شر رشله های مای ی شره ا قسمت مرکنی که وتینای د ت یار الق یا ‪ herniation‬می‬
‫شی که به ع ‪ disk herniation‬می گیییم‪.‬‬
‫ر مط ا ط ا ر کانان ن انی دی‬ ‫‪ Body‬مهره ها ر فلی تی ط ‪ anterior longitudinal ligament‬ا ر نم‬
‫هریق ‪ posterior longitudinal ligament‬به هم اصل می شینر‪ .‬یعای لیگامات های هیلی ملفی ا هیلی قردمی‬
‫های بیی مهره دی رد اپیرت می اار‪ .‬لیگامات هیلی قردمی پهی تر دی هیلی ملفی د ت باابردیی دللمان الق‬ ‫یس‬
‫های بیی مهره دی ر قسمت ‪ posterolateral‬بسیار باوبی ه ا شایع تریی نید القا ‪posterolateral‬‬ ‫یس‬
‫‪ herniation‬د ت‪.‬که بی لر بان ا ار بر رای ری ه های نصدی می شی ‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫شد ت‬ ‫الق می تیدنر به ش ل ‪central herniation‬نین باشر که ر ش ل م‬

‫فایی که ن اد افی در با ن اد ا ر قسملهای یگر با ری ه های نصدی برمیر می ار‪.‬‬

‫ر ش ل شایع تریی نید الق یعای ‪posterolateral‬‬


‫‪herniation‬رد م اهره می ایم که به ری ه نصدی ا ار‬
‫ادر می ار ا ر هین ری ه نصدی ر دیجا می ار ا‬
‫میلیدنر تات‬ ‫یاتی‬ ‫در من نص‬ ‫ار الق یس‬
‫یاتالژیا شی یعای ر مسیر‬ ‫ا ار قردر گیر ا بان‬
‫دی کمر تا ک پا یار ر می ی ‪.‬‬ ‫یاتی‬ ‫نص‬

‫الق شره رای ن اد ا ار عار ه ا‬ ‫ر تصییر ییر یس‬


‫به صیرت‪ posterolateral‬د ت‬

‫‪18‬‬
‫تر گ له ا لالت ‪compress‬‬ ‫الق شره ا ن اد باری‬ ‫رد ییلی ی د ت ا ن اد تات ا ار قردر گراله ا یس‬ ‫تصییر ن‬
‫در ‪ .‬رما ماااسلی ‪ disk herniation‬می تیدنر اینییتردپیا نرم های ملاید ا ر‬
‫ا نص بر دشله شی ‪.‬‬ ‫نهایت نمل فردلی باشر تا ا ار دی رای یس‬

‫‪19‬‬
‫بسمه تعالی‬

‫دانش گاه علوم زپشکی و خدمات ردمانی استان زنجان‬


‫نیم سال اول تحصیلی ‪1401-1400‬‬

‫‪ :‬تشریح قلب و عروق(عضالت قفسه سینه و پشت تنه)‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬جعفری‬ ‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه‬

‫‪4:‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫‪ :‬شهریار عباسی ‪ /‬امیررضا ربیعی‬ ‫ویراستار‬

‫‪3:‬‬ ‫شماره جلسه‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪0‬‬
‫خطوطی در جدار قفسه سینه وجود دارند که بعد ها برای شنیدن صدای قلب‪،‬‬

‫گوش کردن به صداهای ریه و محل جداشدن اعصاب از اعصاب بین دنده ای یا‬

‫شریان ها از شاخه های اصلی کمک می کنند‪.‬‬

‫خطوط فرضی جلوی جدار قفسه سینه ‪ :‬خطی عبورکننده از وسط‬

‫استخوان جناغ که همان صفحه ‪ midsagittal‬است منتهی بدلیل اینکه درباره‬

‫قفسه سینه صحبت می کنیم به آن خط ‪ midsternal‬میگوییم ‪ .‬خط های واقع‬

‫در خارج و طرف راست و چپ خط ‪ midsternal‬که از وسط استخوان‬

‫‪ clavicle‬عموداً به سمت پایین می آید و به آن خط ‪ midclavicular‬می‬

‫گوییم‪ .‬برخی از منابع یک خط دیگری را هم در نظر میگیرند که بین خط‬

‫‪midsternal‬در وسط و ‪ midclavicular‬در خارج واقع شده‪ ،‬به نام خط‬

‫‪ parasternal‬که از کناره های طرفی استخوان ‪ sternum‬به پایین میاید‪.‬‬

‫خط های فرضی در سطح خلفی تنه ‪ :‬خط ‪( vertebral‬خط مهره ای)که زوائد خاری کل ستون مهره ها را از باال به‬

‫پایین متصل میکند‪ .‬دو خط دیگر از زاویه تحتانی دواستخوان ‪ scapula‬عموداً به پایین می آیند به نام خط‪ . spacular‬برخی از‬

‫رفرنس ها بین این دو خط ‪ ،‬خطی را در نظر میگیرند که زوائد عرضی ستون مهره ها را از باال به پایین به هم وصل میکند‪ ،‬به آن‬

‫‪paravertebral line‬میگویند و در دوطرف است‪.‬‬

‫سه خط واقع در حفره زیر بغل ‪ :‬یک خط از عمق حفره زیربغل به سمت پایین حرکت می کند‬

‫که به آن ‪ mid axillary line‬میگوییم‪ ،‬اگر دستمان را به حفره زیر بغل وارد کنیم و به سمت باال‬

‫فشار بدهیم‪ ،‬آن قسمت‪ ،‬عمق حفره زیر بغل است و اگر دستمان در حفره زیر بغل را به طرف جلو‬

‫حرکت دهیم یک چین به نام چین قدامی و به طرف عقب هم چین خلفی وجود دارد‪ .‬خطی که از چین‬

‫قدامیِ ‪ axillary‬به پایین می آید به آن ‪ anterior axillary‬می گوییم و خطی که از چین خلفی‬

‫به پایین می آید‪ posterior axillary line ،‬میگوییم‪.‬‬

‫عضالت تنه‪ :‬شامل عضالت جدار قفسه سینه ‪ -‬شکم ‪ -‬لگن ‪ -‬پشت تنه‬

‫عضالت جدار قفسه سینه‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ )1‬عضالت اصلی تنفس یا داخلی ‪ ) intrinsic‬نقش‪ :‬تنفس(‬

‫‪ )2‬عضالت کمکی تنفسی یا خارجی‪ ) extrinsic‬نقش ‪ :‬دم عمیق یا بازدم عمیق(‬

‫عضالت اصلی تنفس ‪ ،‬عضالت ‪ intrinsic‬هستند که مبدا و مقصدشان در قفسه سینه است و از جدار قفسه سینه بیرون‬

‫نمیروند‪ .‬عضالت ‪ extrinsic‬یا عضالت کمکی تنفسی ‪ ،‬عضالتی هستند که یک سرشان (مبدا یا مقصد) به جدار قفسه سینه و‬

‫سر دیگرشان به ساختمان های اطراف جدار قفسه سینه متصل می باشد‪ .‬هر عضله ای که یک سر آن به جناغ یا دنده ها یا مهره‬

‫های سینه ای وصل باشه می تواند به عمل تنفس کمک کند‪ .‬مثل عضالت گردن که به جناغ وصل هستند یا عضالت شکمی که‬

‫به جناغ و دنده ها متصلند‪.‬‬

‫عضالت اصلی تنفس یا داخلی ‪: intrinsic‬‬

‫‪ )1‬عضالت بین دنده ای )‪: ( intercostal muscle‬جزء عضالت اصلی تنفس و‪ intrinsic‬هستند‪.‬‬

‫بین دنده ها فضای بین دنده ای وجود دارد که توسط عضالت بین دنده ای پر می شود‪.‬‬

‫‪ )2‬دیافراگم )‪: (diaphragm‬جزء عضالت اصلی تنفس و دم است ولی جزء عضالت ‪ intrinsic‬نیست چون مبدا بعضی از‬

‫قسمت های آن از مهره های کمری است‪ .‬از لحاظ مبدا از عضالت اصلی نیست ولی از لحاظ عملکرد از عضالت اصلی می باشد‪.‬‬

‫عضالت کمکی تنفسی یا خارجی ‪: extrinsic‬‬

‫‪ : pectoralis major )1‬عضالت سینه ای بزرگ‬

‫‪ : pectoralis minor )2‬عضالت سینه ای کوچک‬

‫‪ : serratus anterior )3‬عضله دندانه ای قدامی‬

‫عضالت پشت تنه‪:‬‬

‫شامل عضالت پشت قفسه سینه ‪ ،‬پشت شکم ‪ ،‬پشت لگن و حتی پشت گردن که از سطح به عمق در ‪ 4‬طبقه واقع شده اند‪.‬‬

‫‪ )1‬طبقه اول ‪ :‬شامل ‪ 2‬عضله است ‪ .‬عضالت ‪ trapezius‬ذوزنقه ای و ‪ latissimus‬پهن پشتی‬

‫‪2‬‬
‫‪)2‬طبقه دوم‪ :‬شامل عضالت ‪ levator scapula‬باال برنده کتف و ‪ rhomboid major‬متوازی االضالع بزرگ و ‪rhomboid‬‬

‫‪ minor‬متوازی االضالع کوچک‬

‫‪ )3‬طبقه سوم‪ :‬شامل عضالت ‪ splenius capitis‬و ‪ serratus post. Sup.‬و ‪serratus post.inf.‬‬

‫‪ )4‬طبقه چهارم(الزم به یادگیری نیست) به این عضالت ‪ erector spinea‬یا عضالت راست کننده ستون مهره ها می گویند و‬

‫جز عضالت ‪ postural‬هستند و دیر خسته میشوند‪.‬‬

‫عضالت اصلی تنفس‪ :‬شامل عضالت‬

‫بین دنده ای و دیافراگم می باشد‪:‬‬

‫عضالت بین دنده ایی‪ :‬در هر فضای بین‬

‫دنده ای از سطح به عمق سه الیه عضالنی‬

‫داریم ‪ .‬الیه سطحی و خارجی‪external :‬‬

‫‪internal‬‬ ‫‪ intercostal‬و الیه میانی‪:‬‬

‫‪intercostal‬و الیه داخلی ‪:‬عضالت‬

‫‪innermost intercostal‬‬

‫یازده جفت فضای بین دنده ایی داریم پس‬

‫در مجموع یازده جفت عضله بین دنده ایی در‬

‫فضاهای بین دنده ای داریم و در هر فضا بین‬

‫دنده ای سه الیه عضالنی داریم‪.‬‬

‫‪ -1‬عضله بین دنده ای خارجی ‪(external intercostal‬‬

‫)‪: muscle‬‬

‫مقصد ‪ :‬کنار فوقانی دنده پایین‬ ‫مبدا‪ :‬کنار تحتانی دنده باال‬

‫جهت آن به سمت پایین و جلو است‪.‬‬

‫فضای بین دنده ای در جلو از کنار جناغ شروع میشود و تا عقب در کنار‬

‫مهره های سینه ای ادامه دارد اما عضالت بین دنده ای خارجی تمامی‬

‫‪3‬‬
‫این فضا را پر نمی کنند و در عقب از تکمه دنده ای شروع می شوند و تا جایی که انتهای قدامی دنده به غضروف دنده ای وصل‬

‫می شود ادامه دارند‪ .‬ادامه آن به غشایی به نام غشای بین دنده ای خارجی )‪( (external intercostal membrane‬که به‬

‫علت دیده شدن آن از جلو به آن ‪ anterior intercostal membrane‬نیز می گویند) تبدیل میشود‪.‬‬

‫جدار خلفی قفسه سینه از‬


‫نمای جلو‬

‫‪ -2‬عضله بین دنده ای داخلی )‪: (internal intercostal muscle‬‬

‫مبدا‪ :‬کنار تحتانی دنده و غضروف دنده ای باالیی (عقب تر و عمقی تر نسبت به عضله بین دنده ای خارجی)‬

‫مقصد ‪ :‬کنار فوقانی دنده و غضروف دنده ای پایینی‬

‫مسیر آن به سمت پایین و عقب میباشد‪.‬‬

‫در جلو از کنار طرفی جناغ شروع میشوند و تا زاویه دنده ای در عقب ادامه دارند و از آنجا به بعد به غشای بین دنده ای داخلی‬

‫)‪( (internal/ posterior intercostal membrane‬واقع در عقب ) تبدیل میشوند‪.‬‬

‫‪ -3‬عضله بین دنده ای داخلی تر )‪ : (innermost intercostal muscle‬برخالف دو عضله قبلی یکپارچه نیست و ‪۳‬‬

‫عضله جداگانه است‪ .‬از جلو به عقب شامل‪:‬‬

‫‪ )A‬عضله جناغی دنده ای )‪ (sternocostal‬یا ‪transverse thoracis‬‬

‫قدامی فضای بین دنده ای است‬ ‫که در‬

‫مبدا‪ :‬قسمت تحتانی سطح خلفی تنه جناغ و سطح خلفی زائده ‪xiphoid‬‬

‫مقصد‪ :‬غضروف های دنده ای ‪ 2‬تا ‪ 6‬جهت آن به سمت باال و خارج است و‬

‫قسمت قدامی فضاهای بین دنده ای ‪ ۲‬و ‪ ۳‬و ‪ ۴‬و ‪ ۵‬را پر میکند‪.‬قسمت های پایینی آن افقی است و رفته رفته مایل میشود‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫میانی فضای بین دنده ای قرار دارد و در همه‬ ‫‪ )B‬عضله اینتیمی )‪ : (intimi‬در‬

‫فضای های بین دنده ای ‪ 11‬جفت وجود دارند‪.‬‬

‫مبدا ‪ :‬سطح داخلی دنده باالیی (لبه فوقانی ‪ costal groove‬دنده باالیی)‬

‫مقصد‪ :‬کنار فوقانی دنده زیرین در سطح عقب تر از عضله بین دنده ای داخلی‬

‫جهت فیبر ها به سمت پایین و عقب هستند یعنی هم جهت با عضله بین دنده ای‬

‫کداخلی و برای تشخیص آنها از یکدیگر‪ ،‬به عروق و اعصاب ‪(neurovascular‬‬

‫)‪bundle‬که شامل سیاهرگ‪ ،‬سرخرگ و عصب بین دنده ای (هم در باال و هم در‬

‫پایین) میباشد توجه می کنیم که بین این دو عضله قرار گرفته و آنها را از هم جدا کرده است‪.‬‬

‫خلفی فضاهای بین دنده ای پایینی‬ ‫‪ )C‬عضله زیر دنده ای )‪ : (subcostal‬در‬

‫(حدود دنده های ‪ 7‬تا ‪ )11‬قرار دارد‪ .‬بین فضاهای بین دنده ای دنده های باالیی‬

‫وجود ندارد‪.‬‬

‫مبدا ‪ :‬کنار تحتانی دنده فوقانی‬

‫مقصد‪ :‬کنار فوقانی دو یا سه دنده بعد از خودش‬

‫(توصیه میشود برای تطبیق بهتر متن با شکل‪ ،‬تدریس استاد در ویدئو مشاهده شود)‬

‫دیافراگم ‪Diaphragm‬‬

‫جزو عضالت اصلی تنفس می باشد ولی ‪ intrinsic‬نمی باشد چون بخشی از مبدا آن مهره های کمری می باشد‪.‬‬

‫دیافراگم عضله اصلی دم می باشد‬

‫که یک دیوار لیفی‪-‬عضالنی بوده و‬

‫قفسه سینه را از حفره شکم جدا‬

‫می کند‪ .‬این عضله گنبدی شکل‬

‫می باشد که تحدب گنبد آن به‬

‫‪5‬‬
‫طرف قفسه سینه می باشد‪ .‬این ویژگی باعث می شود که احشا شکمی قسمت های فوقانی حفره شکم مانند کبد‪ ،‬معده‪ ،‬طحال و‬

‫کلیه های راست و چپ از حفاظت دنده های آخر برخوردار باشند‪ .‬این عضله دارای دو گنبد می باشد که یکی درسمت راست و‬

‫دیگری در سمت چپ واقع شده است‪ .‬در بازدم معمولی گنبد سمت راست تا دنده ‪ 5‬باال میرود(به دلیل حضور کبد در زیر آن)‪.‬‬

‫همچنین گنبد سمت چپ تا‬

‫پنجمین فضای بین دنده ای یعنی بین دنده ‪ 5‬و ‪ 6‬باال می رود(به دلیل حضور قلب در باالی آن‪ ،‬پایینتر قرار دارد)‪.‬‬

‫در مجموع دیافراگم شامل دو قسمت می باشد‪:‬‬

‫‪)1‬یک قسمت وتری مرکزی از جنس بافت همبندی به نام ‪central tendon‬‬

‫‪)2‬یک قسمت محیطی گوشتی عضالنی به نام ‪peripheral part‬‬

‫نکته‪ :‬وترعضله دیافراگم به هیچ استخوانی متصل نیست‪.‬درحالی که وتر ‪ ،‬بافت همبندی است که عضله را به استخوان متصل می‬

‫کند ولی درمورد دیافراگم صادق نیست‪.‬‬

‫‪ Central tendon‬شبیه حرف ‪ c‬می باشدکه دهانه باز آن به طرف عقب می باشد‪ .‬شامل سه قسمت می باشد‪ :‬یک قسمت‬

‫مرکزی ‪ ،‬یک بازوی راست و یک بازوی چپ(شبیه به برگ شبدر و یونجه)‬

‫نکته‪:‬در هنگام انقباض عضله دیافراگم گتبد به سمت پایین کشیده می شود تا حجم قفسه سینا برای انجام عمل دم زیاد شود‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫‪ Peripheral part‬یا قسمت محیطی بسته به اینکه از کدام ناحیه منشا بگیرد به سه قسمت تقسیم می شود (مشاهده با رنگ‬

‫های مختلف)‪:‬‬

‫‪ )1‬یک قسمت از زائده ‪ xiphoid‬استخوان جناغ منشا می گیرد و ‪ sternal part‬نام دارد‪.‬‬

‫‪ )2‬یک قسمت از سطح داخلی غضروف های دنده ای و ‪ 6‬دنده آخر (‪ 7‬تا ‪ )12‬مبدا می گیرد و ‪ costal part‬یا بخش دنده ای‬

‫نام دارد‪.‬‬

‫یک قسمت که از مهره های کمری منشا می گیرد و‬ ‫‪)3‬‬

‫‪ lumbar part‬نام دارد‪.‬‬

‫‪ Lumbar part‬نیز بسته به اینکه از کجا مبدا بگیرد و در‬

‫هر طرف شامل سه قسمت می باشد‪:‬‬

‫قسمتی از آن مهره های کمری منشا می گیرد که بخش‬

‫‪ vertebral‬نام دارد که این بخش را اصطالحا ستون یا‬

‫‪ crus‬نیز می گویند‪(.‬ستون طرف راست و ستون طرف چپ)‬

‫دو قسمت دیگر قوسی شکل می باشد که ‪ arcuate ligament‬نام دارد‪:‬‬

‫بخش قوسی داخلی را ‪ medial arcuate ligament‬و بخش قوسی خارجی را ‪ lateral arcuate ligament‬می گویند‪.‬‬

‫بخش قوسی داخلی ‪ ،medial arcuate ligament‬بر روی عضله ‪ psoas major‬قوس می زند و ‪ psoas arcade‬نام دارد‪.‬‬

‫بخش فوسی خارجی ‪ ، lateral arcuate ligament‬بر روی عضله ‪( quadratus lumborum‬مربع کمری) قوس میزند و‬

‫‪ quadratus arcade‬نام دارد‪.‬‬

‫نکته‪ ligament :‬بخشی است که استخوان ها را به یکدیگر متصل می‬

‫کند‪.‬‬

‫در تصویر مقابل مبدا بخش ‪ lumbar‬عضله دیافراگم را مشاهده میکنیم‬

‫که شامل سه قسمت می باشد‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫طبق شکل ستون سمت راست بلندتر و قطورتر از ستون سمت چپ می باسد و به مهره های کمری‪ 3L1،L2،L‬و دیسک های‬

‫بین مهره ای متصل می باشد‪.‬‬

‫ستون سمت چپ کوتاه تر و نازک تر می باشد و به مهره های کمری ‪ 2L1،L‬و دیسک بین آن ها متصل است‪.‬‬

‫‪ Medial arcuate ligament‬از ‪ body‬مهره ‪ 2L‬منشا می گیرد و به راس زائده عرضی ‪ 1L‬می چسبد (هم سمت راست و‬

‫هم سمت چپ)‬

‫‪ Lateral arcuate ligament‬از نوک زائده عرضی ‪ 1L‬منشا می گیرد و به دنده ‪12‬می چسبد (هم راست و هم چپ)‪.‬‬

‫الیاف عضالنی که از ستون های راست و چپ منشا می گیرد و به سمت باال می آید برای اینکه از یکدیگر جدا شوند و پارگی و‬

‫فاصله بیشتر نشود توسط یک ‪ ligament‬قوسی شکل به یکدیگر وصل می شوند که ‪ median arcuate ligament‬نام‬

‫دارد‪(.‬لیگامان قوسی میانی)‪.‬‬

‫نحوه اتصال عضالت به ‪central tendon‬‬

‫بخش ‪ Sternal‬عضله دیافراگم به صورت دو زائده است ‪ ،‬یکی در‬

‫طرف راست و دیگری طرف چپ که از سطح خلفی زائده ‪Xiphoid‬‬

‫منشاء میگیرند و به سمت باال و عقب رفته و به قسمت قدامی‬

‫‪ Central tendon‬دیافراگم متصل می شوند‪.‬‬

‫بخش ‪ Costal‬عضله نیز از سطح داخلی غضروف های دنده ای و‬

‫قسمت های مجاور شش دنده آخر منشاء میگیرند و به سمت باال و‬

‫داخل رفته و به طرفین ‪ Central tendon‬متصل می شوند‪.‬‬

‫بخش ‪ Lumbar‬که از ستون های راست و چپ و ‪ Medial & Lateral arcuate ligament‬منشاء میگیرد به سمت باال و‬

‫جلو آمده و به قسمت خلفی ‪ Central tendon‬دیافراگم میچسبد ‪.‬‬

‫بنابراین هنگامی که عضله دیافراگم منقبض می شود ‪ Central tendon ،‬را به سمت پایین کشیده و باعث افزایش حجم قفسه‬

‫سینه میشود و سبب ورود هوا به ریه ها می شود و به عمل دم کمک میکند‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫نکته‪ :‬کار اصلی عضله دیافراگم عمل دم است که عالوه بر آن به هنگام دفع مدفوع ‪ ،‬دفع ادرار و زایمان با فشار وارد کردن به‬

‫احشاء شکمی می تواند کمک بکند ؛ به بازگشت خون وریدی به قلب نیز کمک میکند ‪.‬‬

‫گنبد های راست و چپ عضله دیافراگم‬

‫در شکل های زیر از نمای ‪ lateral‬قابل‬

‫مشاهده است‪.‬‬

‫تصویر چپ گنبد چپ و تصویر راست‬

‫گنبد راست دیافراگم می باشد‪.‬‬

‫اعصاب حرکتی اصلی عضله دیافراگم اعصاب ‪ Phrenic‬چپ و راست است که از‬

‫سگمان های نخاعی ‪ C4 ، C3‬و ‪ C5‬منشاء میگیرند ‪ .‬حس عضله دیافراگم توسط‬

‫اعصاب بین دنده ای ‪ T6‬تا ‪ T12‬تامین میشود‪.‬‬

‫دیافراگم میان قفسه سینه و شکم قرار گرفته است ‪ ،‬بنابراین عناصری که از قفسه سینه‬

‫به شکم میروند یا بالعکس ‪ ،‬دیافراگم را سوراخ میکنند‪.‬‬

‫در دیافراگم یکسری سوراخ های اصلی یا بزرگ و یکسری سوراخ کوچک داریم ؛ سوراخ‬

‫های بزرگ دیافراگم عبارت اند از ‪ Aortic aperture‬که مربوط به آئورت است ‪،‬‬

‫‪ Esophageal aperture‬که مربوط به مری است و ‪ Caval aperture‬که مربوط به بزرگ سیاهرگ زیرین است‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫شریان آئورت در برابر دوازدهمین مهره سینه ای ‪ ،‬دیافراگم را سوراخ میکند و وارد شکم میشود ؛ در پشت آئورت مهره ها قرار‬

‫دارند ‪ ،‬در طرفینش ستون های راست و چپ دیافراگم و در جلوی آن ‪ Median arcuate ligament‬قرار دارد ‪ .‬به ‪Aortic‬‬

‫‪ ، aperture‬سوراخ ‪( Osseo aponeurotic‬استخوانی ‪ -‬نیامی) هم میگویند ‪ ،‬چون که انقباض دیافراگم روی تنگ و گشاد‬

‫شدن دیافراگم نقشی ندارد ‪.‬‬

‫همراه با آئورت عناصر دیگری نیز از این سوراخ عبور ؛ یکی از این عناصر ساختمانی به نام ‪ Thoracic duct‬است که بزرگ‬

‫ترین رگ لنفی است که مایع میان بافتی را تخلیه میکند ‪ Azygos vein .‬عنصر دیگری است که از این سوراخ عبور میکند ‪،‬‬

‫گاهی اوقات نیز ممکن است که ستون سمت چپ را سوراخ کند‪.‬‬

‫‪ ، Esophageal aperture‬در باال و سمت چپ سوراخ آئورت ‪ ،‬برابر دهمین مهره سینه ای دیافراگم را سوراخ میکند‪ .‬اطراف‬

‫این سوراخ تماما از الیاف عضالنی احاطه شده است‪ .‬از این سوراخ همراه مری ‪ ،‬اعصاب ‪ Vagal‬راست و چپ ‪ ،‬و ‪Esophageal‬‬

‫‪ branch of left gastric art.‬عبور میکنند ‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫بسمه تعالی‬

‫دااگشنه علوم زپشکی و خدمات ردمانی استان زنجان‬


‫نیم سال اول تحصیلی ‪0010-0011‬‬

‫‪ :‬تشریح دستگاه قلب و عروق نظری‪ -‬عضالت قفسه سینه‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬دکتر جعفری انارکولی‬ ‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه‬

‫‪5:‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫‪ :‬محمد رحمتی – هادی نوبخت‬ ‫ویراستار‬

‫‪ :‬سوم – ‪0011/7/5‬‬ ‫شماره جلسه وتاریخ برگزاری‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪1‬‬
‫سوراخ های بزرگ شامل سوراخ مربوط به آئورت که ‪ Aortic orifice aperture‬نام دارد و سوراخ مربوط به مری که‬
‫‪ Esophageal orifice aperture‬نام دارد و سوراخ مربوط به بزرگ سیاهرگ زیرین یا ورید اجوف تحتانی ( ‪inferior vena‬‬
‫‪ )cava‬که ‪ caval orifice/aperture‬نام دارد‪.‬‬

‫‪( Aortic orifice/aperture‬سوراخ آئورت) در برابر دوازدهمین مهره سینه ای (‪ )T12‬آئورت دیافراگم را سوراخ می کند و‬
‫وارد شکم میشود که ستون های راست و چپ آئورت توسط ‪ median arcuate ligament‬تبدیل به این سوراخ می شوند‪ .‬در‬
‫پشت آئورت مهره ها قرار داشته و در طرفین آن ستون های راست و چپ و در جلوی آن ‪ median arcuate ligament‬قرار‬
‫دارد‪ .‬این سوراخ را ‪ osseoaponeurotic‬یا سوراخ استخوانی‪ -‬نیامی نیز می نامند‪ .‬یعنی انقباض دیافراگم روی تنگ و گشاد شدن‬
‫آئورت نقشی ندارد‪(.‬در حالت انقباض جریان خون قطع نمی شود)‪ .‬همراه با آئورت یکسری عناصر دیگری از این سوراخ عبور می‬
‫کنند که شامل ‪ Thoracic duct‬یا بنات صدری که بزرگترین رگ لنفی می باشد که مایع میان بافتی را تخلیه می کند‪ .‬همچنین‬
‫سیاهرگی به نام ‪ Azygos vein‬یا ورید فرد که معموال از طریق سوراخ آئورتی از دیافراگم عبور می کند و گاها ستون سمت‬
‫راست را برای عبور سوراخ می کند‪.‬‬

‫سوراخ مری یا ‪ Esophageal orifice/aperture‬که بین ستون های راست و چپ الیاف عضالنی آن وجود دارد در باال و‬
‫سمت چپ سوراخ آئورت و در برابر دهمین مهره سینه ای (‪ )T10‬دیافراگم را سوراخ می کند و اطرف این سوراخ تماما توسط بافت‬
‫عضالنی احاطه و پر شده است‪.‬در این سوراخ همراه با مری عصب واگ سمت راست و چپ یا ‪left and right vagal trunk‬‬
‫وجود دارد‪ .‬همچنین شاخه مروی شریان معده ای سمت چپ یا ‪ Esophageal branch of left gastric artery‬وجود دارد‪.‬‬
‫وقتی دیافراگم منقبض می شود سوراخ دیافراگم به عنوان یک اسفنکتر عمل می کند‪.‬هنگامی که دیافراگم منقبض می شود و پایین‬
‫می آید می تواند به معده فشار آورده و موجب بازگشت محتویات به معده شود که این سوراخ با نقش اسفنکتری از باز پس زدن‬
‫محتویات معده به مری جلوگیری می کند‬

‫‪ inferior vena caval orifice‬یا سوراخ مربوط به بزرگ سیاهرگ زیرین در باال و سمت راست سوراخ آئورتی می باشد‬
‫و در داخل بازوی سمت راست ‪ central tendon‬دیافراگم قرار دارد که در برابر ‪ T8‬دیافراگم را سوراخ می کند که همراه با ورید‬
‫اجوف تحتانی (‪ ، )inferior vena cava‬عصب ‪ phrenic‬سمت راست وجود دارد که از سمت راست این سوراخ عبور کرده و‬
‫وارد سطح تحتانی دیافراگم میشود تا دیافراگم را عصب دهی کند‪ .‬با توجه به اینکه این سوراخ در بخش وتری قرار دارد و قابلیت‬

‫‪2‬‬
‫انقباض ندارد یعنی با انقباض دیافراگم این سوراخ تنگ نمی شود بلکه با کشیدگی عضالت گشاد تر می شود که موجب بازگشت‬
‫خون وریدی از شکم به قلب می شود‪.‬‬

‫یک سری سوراخ های فرعی هم وجود دارد که بین بخش ‪ sternal‬و بخش ‪ costal‬عضله دیافراگم سوراخی وجود دارد که از‬
‫طریق آن عروق ‪ superior epigastric‬به اضافه رگ های لنفی ‪ superior epigastric vessel‬عبور می کند‪.‬گاهی‬
‫اوقات این سوراخ بزرگ می شود که به آن سوراخ مورگانی می گویند که گاهی مواقع باعث فتق مورگانی هم می شود‪.‬‬

‫سوراخ دیگری که در دیافراگم وجود دارد در زیر ‪ medial arcuate ligament‬هست که از زیر ‪medial arcuate‬‬
‫‪ ligament‬راست و چپ زنجیره سمپاتیک راست و چپ عبور می کند‪ .‬از زیر ‪ lateral arcuate ligament‬راست و چپ‬
‫هم عروق و اعصاب زیر دنده ای ‪ subcostal‬عبور می کند ‪.‬‬
‫فضاهای بین دنده ای ‪ 11‬جفت می باشند بنابراین فضا بین دنده ای‬
‫یازدهم بین دنده ‪ 11‬و ‪ 11‬است زیر دنده ‪ 11‬فضای بین دنده ای‬
‫از داخل آن‬ ‫نداریم بنابراین به عروق و اعصاب عبوری‬
‫‪subcostal‬و به عروق و اعصابی که از فضای بین دنده ای عبور‬
‫می کند‪ intercostal ،‬می گویند‪ .‬ستون های دیافراگمی چپ و‬
‫راست توسط اعصاب سینه ای )‪(Thoracic splanchnic nerve‬‬
‫سوراخ می شوند‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫یک ورید به نام ‪ azygos‬وجود دارد و به طور معمول از سوراخ آئورتی عبور می کند که گاهی اوقات از ستون دیافراگمی سمت‬
‫راست عبور می کند و یک وریدی به نام ‪ hemiazygos‬وجود دارد که از ستون دیافراگمی سمت چپ عبور می کند و به طور‬
‫معمول از سوراخ آئورتی عبور می کند‪.‬‬

‫روی وتر مرکزی دیافراگم‪ ،‬قلب از طریق آبشامه(پریکاردیوم) قرار می گیرد‪ ،‬و روی گنبد سمت چپ و راست به ترتیب ریه های‬
‫چپ و راست قرار می گیرد ‪.‬‬

‫تصویر دیافراگم از باال‬

‫سوراخ هایی که مربوط به دیافراگم می باشد گاهی اوقات بیش از حد گشاد می شوند‪ ،‬بنابراین باعث می شود احشا شکمی به داخل‬
‫حفره قفسه سینه نفوذ کنند که به آن فتق یا ‪ herniation‬می گویند‪.‬فتق یا ‪ herniation‬بیرون زدگی غیر طبیعی یک عضو‬
‫یا بخشی از یک عضو از سوراخی طبیعی یا غیر طبیعی در دیواره حفره ای که عضو در داخل آن قرار دارد تعریف می شود‪.‬سوراخ‬
‫های غیر طبیعی در اثر جراحی یا پارگی اتفاق می افتند‬

‫نکات بالینی دیافراگم‪:‬‬


‫به خاطر اینکه دیافراگم از بخش های مختلف تشکیل شده و این بخش ها مبدأ جنین شناسی متفاوت است بنابراین ممکن است‬
‫بعضی از بخش های دیافراگم تشکیل نشود یا فاصله آنها از هم بیشتر باشد که باعث فتق ساختار های آناتومی حفره شکمی به‬
‫داخل حفره قفسه سینه شود که شایع ترین آنها شامل موارد زیر می باشد‪:‬‬

‫‪4‬‬
‫‪.1‬فتق بوکدالِک)‪ :(Bochdalek hernia‬در بعضی موارد ممکن است قسمتی از الیاف دیافراگم تشکیل نشود و به جای آن‬
‫بین بخش ‪ lumbar‬و ‪ costal‬یک فضای مثلثی شکلی بنام ‪ ( Lumbocostal triangle‬که بیشتر در طرف چپ دیافراگم شایع‬
‫است) بوجود می آید که در این صورت سطح خلفی فوقانی‬
‫کلیه چپ از پرده جنب جداری فقط توسط بافت همبند‬
‫سست جدا می گردد‪ .‬بنابراین ممکن است کلیه‪ ،‬معده و‬
‫قوس های روده به داخل حفره قفسه سینه فتق پیدا کنند‬
‫که به آن فتق بوکدالک گفته می شود‪.‬‬

‫‪ .2‬فتق مورگانی)‪ :(morgagni hernia‬که به علت‬


‫گشاد بودن سوراخ بین بخش های دنده ای و جناغی‬
‫دیافراگم ایجاد می شود و ممکن است باعث فتق معده و‬
‫قوس های روده از این سوراخ به داخل حفره قفسه سینه‬
‫شود‪.‬‬

‫گاهی هم سورا خ مری بیش از حد بزرگ می شود که باعث فتق مری یا فتق مری و معده به داخل حفره قفسه سینه می شود که‬
‫گاهی براثر کوتاهی مادرزادی مری اتفاق می افتد که احتمالش کم است‪ .‬این نوع فتق به دو صورت است‪:‬‬

‫‪ : sliding)A‬بخش شکمی مری و انتهای فوقانی معده به داخل حفره قفسه سینه فتق پیدا می کند‪.‬‬
‫‪ paraesophagealr)B‬یا ‪ :rolling‬مری ثابت است و یک قسمت از معده وارد حفره قفسه سینه می شود یعنی معده موازی‬
‫با مری قرار می گیرد گاهی به صورت مادرزادی و گاهی به صورت اکتسابی است که به نوع مادرزادی آن ‪ congenital‬نیز میگویند‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫عضالت کمکی تنفس )‪: (Extrinsic Muscele‬‬

‫‪ .1‬عضالت سینه ای بزرگ (‪ :)Pectoralis Major‬حالت باد بزنی‬


‫یا مثلثی شکل دارد‪ .‬جدار قدامی ‪ -‬طرفی قفسه سینه را می پوشاند‪.‬‬
‫‪ Origin‬آن کالً سه قسمت دارد‪:‬‬
‫‪ :Claviculare )1‬از دو سوم داخلی ‪ Body‬استخوان ‪Sternum‬‬
‫منشأ می گیرد‪ .‬جهت ان به سمت پایین و خارج می باشد‪.‬‬
‫‪ :Sternocostal )1‬مبدأ آن از سطح قدامی نیمه ‪Sternum‬‬
‫راست و چپ ‪ ،‬و غضروف های دنده ای راست و چپ دنده های‬
‫حقیقی می باشد‪ .‬جهت آن نیز خارج یا باال و خارج می باشد‪.‬‬
‫‪ )3‬قسمت ‪ Aponeurotic‬که غالف عضله مستقیم شکمی می‬
‫باشد که از سمت پایین ‪ ،‬به باال و خارج است‪( .‬نیام عضله مایل‬
‫خارجی شکم)‬
‫‪ Insertion‬عضالت این ماهیچه به لبه خارجی ناودان بین تکمه‬
‫ای انتهای ‪ Proximal‬استخوان ‪ Humerus‬می چسبند‪.‬‬
‫نکته‪ :‬بین دو عضله ‪ Pectoralis Major‬و ‪ ، Deltoid‬ناودان یا‬
‫مثلثی به نام ‪ Deltopectoral Triangle‬یا ‪Inferaclavicular‬‬
‫‪ ،‬که از داخل آن ورید سفالیک و شاخه شریان دلتایی عبور می کند‪.‬‬

‫نکته‪ Insersion :‬عملکرد اصلی این‬


‫عضله است اندام فوقانی که در وضعیت‬
‫آناتومیک باشد را میتواند به سمت‬
‫داخل بچرخاند (‪Medial Rotation‬‬
‫) استخوان بازو را در مفصل شانه انجام‬
‫دهد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬کار اصلی عضالت سینه ای‬


‫‪،‬‬ ‫‪Medial‬‬ ‫‪Rotation‬‬ ‫بزرگ‪،‬‬
‫‪ Abduction‬و ‪ Flexion‬استخوان‬
‫بازو در مفصل شانه است‪ .‬با عملکرد‬
‫خود در قسمت مبدا‪ ،‬در دم عمیق نقش‬
‫دارد‪.‬‬

‫عضالت سینه ای بزرگ از ‪ Lateral Pectoral‬و ‪ Medial Pectoral‬که از شاخه های شبکه بازویی اعصاب نخائی هستند‪،‬‬
‫عصب گیری می کنند‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫‪ .2‬عضالت سینه ای کوچک (‪ :) Pectoralis Minor‬در قسمت پشت عضالت سینه ای بزرگ قرار دارد و مثل آن مثلثی شکل‬
‫می باشد‪ .‬مبدا آن از سطح خارجی دنده های ‪ 3‬و ‪ ۴‬و ‪ ۵‬است و گاهی اوقات نیز از دنده ‪ 1‬نیز منشأ میگیرد‪ .‬از این قسمتها مبدا‬
‫عضالنی منشا می گیرند و به سمت باال و خارج و به زائده ‪ Coracoid‬استخوان ‪ Insertion ( Scapula‬این ماهیچه) منتهی می‬
‫شود‪ .‬عصب گیری عضالت سینه ای کوچک ‪ ،‬مانند عضالت سینه ای بزرگ ‪ ،‬شاخه های ‪Medial & Lateral Pectoral‬‬
‫‪ Nerve‬از شبکه بازویی اعصاب نخائی می باشد‪ .‬عملکرد اصلی این ماهیچه ‪ ،‬پایین و جلو یا پایین و داخل آوردن زائده ‪Coracoid‬‬
‫می باشد‪.‬‬

‫ماهیچه دندانه قدامی )‪ : (Serratus anterior‬قوی ترین عضله کمربند شانهای است‪ .‬جدار طرفی قفسه سینه را می پوشاند؛ اما‬
‫در قسمت قدامی حضور ندارد‪ .‬مبدا آن از سطح خارجی دنده های یک تا ده ( ‪ 8‬یا ‪ 9‬نیز گفته اند‪ Insertion ).‬این ماهیچه به‬
‫لبه داخلی یا کنار داخلی استخوان کتف از باال به سمت پایین در تمام طول ‪ ،‬از جلو می چسبد‪ .‬عصبی بلند در قفسه سینه وجود‬
‫دارد به نام عصب سینه ای بلند‬
‫(‪ )Long Thoracic Nerve‬که از‬
‫شاخههای شبکه بازویی است‪ ،‬عمل‬
‫عصب دهی برای ماهیچه دندانه قدامی‬
‫را انجام می دهد‪ .‬عملکرد ان اتصال‬
‫استخوان کتف به جدار قفسه سینه‬
‫می باشد‪ .‬بنابراین برای هل دادن اشیا‬
‫به جلو این عضله به میزان زیادی‬
‫کارایی دارد‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫اگر به هر دلیلی این عضله دچار مشکل شود و یا عصب مربوط به آن دچار آسیب شود‪ ،‬استخوان کتف همان سمت به قفسه سینه‬
‫نمیچسبد؛ بنابراین در هنگام هول دادن اشیا کنار داخلی استخوان کتف بیرون تر قرار میگیرد و مثل بال در می آید و کتف بالدار(‬
‫‪) Winging of Scapula‬نامیده میشود‪ .‬در موقع حرکت ‪ Abduction‬در مفصل شانه نیز استخوان بازو تا حالت افقی بیشتر‬
‫باال نخواهد آمد‪ .‬بنابراین حداکثر ‪ Abduction‬استخوان بازو در صورت فلجی ماهیچه‪ Serratus anterior‬یا صدمه به عصب‬
‫النتوراسیک در حالت افقی خواهد بود یا حالت ‪ 9۹‬درجه خواهد بود و امکان آمدن باالی سر را ندارد‪.‬‬

‫عضالت پشت تنه‬

‫شامل ‪ ۴‬طبقه از سطح به عمق است‪:‬‬

‫‪ ) 1‬عضالت طبقه اول ‪:‬‬


‫‪ : Trapezius ) A‬پشت گردن و نیمه فوقانی پشت تنه را‬
‫میپوشاند‪ .‬هر یک از عضالت ‪ Trapezius‬راست و چپ‪ ،‬مثلثی‬
‫شکل هستند و این دو در کنار هم‪ ،‬شکل ذوزنقه ای پیدا‬
‫میکنند(دلیل نامگذاری آنها)‪ .‬مبدا این ماهیچه شامل‪:‬‬
‫‪ external occipital protuberance‬به اضافه ی قسمت‬
‫داخلی ‪(superior nuchal line‬خط پس گردنی فوقانی) ‪+‬‬
‫‪ + ligamentum nuchea‬زوائد خاری ‪ C7‬و ‪ T1‬تا ‪. T12‬‬
‫الیاف عضالنی که از این مبدأ ها می آیند‪ ،‬سه مسیر دارند‪:‬‬
‫‪ ) 1‬یک سری نزولی ( الیاف فوقانی)‬
‫‪ ) 1‬یک سری افقی ( الیاف عرضی )‬
‫‪ ) 3‬یک سری صعودی ( الیاف تحتانی)‬

‫‪8‬‬
‫مقصد این عضله شامل‪ :‬لبه فوقانی کنار خلفی خار کتف ‪ ،‬کنار داخلی ‪ ، Acromion‬و ثلث خارجی کنار خلفی استخوان‬
‫‪.Clavicle‬‬
‫عملکرد ‪ :‬الیاف نزولی کتف و شانه را به سمت باال میبرند و عمل ‪ Elevation‬انجام میدهند‪.‬‬

‫الیاف افقی کتف را به خط وسط نزدیک می کنند که به این عمل ‪ Retraction‬گفته میشود‪( .‬دور شدن کتف از خط وسط‬
‫‪ Protraction‬نامیده میشود‪).‬‬

‫الیاف صعودی بیشتر به ریشه خار کتف میچسبند؛ بنابراین ریشه خار کتف را به سمت پایین میکشند و زاویه تحتانی خار کتف‬
‫به سمت جلو و خارج می آید؛ درنتیجه حفره ‪ Glenoid‬به باال نگاه میکند‪ .‬به این حرکت ‪ Upward Rotation‬میگویند‪( .‬در‬
‫باالی کنار خارجی استخوان کتف‪ ،‬حفرهای به نام ‪ Glenoid‬وجود دارد)‬

‫عصب گیری این ماهیچه از بخش ‪( Spinal‬نخاعی)زوج یازدهم اعصاب مغزی (فرعی؛ ‪ )accessory n.‬است‪ .‬عصب یازدهم‬
‫مغزی(‪ )accessory n.‬دارای دو قسمت ‪ cranial‬و ‪ spinal‬است‪.‬‬

‫‪ )B‬عضله پهن پشتی ‪latissimus dorsi‬‬


‫پهن ترین عضله بدن است‪ .‬قسمت خلفی نیمه تحتانی تنه را می پوشاند‪.‬‬
‫مبدا‪ :‬زوائد خاری مهره های سینه ای ‪ T7‬تا ‪ + T12‬زوائد خاری ‪ L1‬تا ‪ + L5‬قسمت فوقانی سطح خلفی استخوان ‪+ sacrum‬‬
‫قسمت خلفی ستیغ خاصره (‪ )iliac crest‬از طریق ‪ .thoracolumbar fascia‬در ادامه برخی از فیبرها هم از ‪ ۴‬دنده آخر(‪ 9‬تا‬
‫‪ )11‬منشا میگیرند‪ .‬گاهی اوقات این عضله در ادامه مسیر از زاویه تحتانی استخوان کتف هم منشا میگیرد‪ .‬از این مبدا‪ ،‬الیاف به‬
‫سمت باال‪ ،‬جلو و خارج می روند و انتهای فوقانی استخوان بازو را از‬
‫سمت داخل دور می زنند ‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬کف ناودان بین تکمه ای انتهای پروکسیمال استخوان بازو (به‬
‫لبه خارجی استخوان بازو عضله ‪ pectoralis major‬می چسبد‪).‬‬
‫عملکرد‪ :‬درصورت انقباض عضله‪ ،‬استخوان بازو که حالت ‪flexion‬‬
‫دارد‪ ،‬به حالت ‪ extension‬درمی آید‪ .‬بازویی که در حالت آناتومی‬
‫باشد یعنی در حالت ‪ lateral rotation‬باشد‪ ،‬به سمت داخل می‬
‫چرخاند (‪ .)medial rotation‬بازویی که از تنه دور باشد را هم می‬
‫تواند به تنه نزدیک کند(‪ .)adduction‬پس حرکات آن ‪medial‬‬
‫‪ adduction ، rotation‬و ‪ extension‬بازو در مفصل شانه‬
‫میباشند‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫نکته‪ :‬این عضله به نحوی با عضله ‪ pectoralis major‬کار مشابهی را انجام می دهند و فقط تفاوت آنها در این است که عضله‬
‫پکتورالیس‪ flexion ،‬بازو و عضله پهن پشتی ‪ extention‬بازو را انجام میدهد‪.‬‬
‫عصب گیری‪ :‬از عصبی به نام ‪ thoracodorsal‬یا سینه ای پشتی (از شبکه بازویی اعصاب نخاعی)‪.‬‬
‫عضله پهن پشتی اگر از سر پایین عمل کند (یعنی بخشی از عضله که به ستیغ خاصره و استخوان ‪ hip‬متصل است) مثل وقتی که‬
‫جایی آویزان می شویم و پای خود را باال می آوریم ‪،‬کمک کننده است‪ .‬افرادی که از کمر به پایین فلج نخاعی میشوند (اصطالحا‬
‫دچار ‪ paraplegia‬هستند)‪ ،‬نخاع در ناحیه کمر آسیب دیده بنابراین از آنجایی که شبکه بازویی از سگمان های نخاعی ‪ C5‬تا‬
‫‪ C8‬و ‪ T1‬هست‪ ،‬اعصاب عضله پهن پشتی سالم هستند و تقویت این عضله باعث می شود فرد بتواند با عصا راه برود بنابراین به‬
‫این عضله ‪ ،‬عضله پاراپلژیا نیز گفته میشود‪.‬‬
‫نکته‪ :‬بین عضله ‪ trapezius‬در باال و داخل‪ ،‬عضله پهن پشتی در پایین و داخل و کنار داخلی استخوان کتف در خارج‬
‫یک فضای مثلثی شکل وجود دارد که به آن ‪ auscultation triangle‬یا مثلث شنیداری گفته میشود‪ .‬الیه عضالنی این‬
‫قسمت نسبت به بقیه قسمت ها نازک تر است بنابراین برای شنیدن صداهای ریه از این قسمت استفاده می شود‪.‬‬

‫عضالت طبقه دوم‬

‫‪Levator scapulae (A‬‬


‫مبدا‪ :‬زوائد عرضی مهره های گردنی ‪ C1‬تا ‪C4‬‬
‫از این مبدا الیاف عضالنی به سمت پایین و خارج می روند‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬زاویه فوقانی استخوان کتف و از عقب به قسمتی از‬
‫کنار داخلی استخوان کتف که در باالی ریشه خار کتف قرار‬
‫دارد‪.‬‬
‫نکته ‪ :‬از جلو به کنار داخلی کتف ‪ ،‬عضله ‪serratus‬‬
‫‪ anterior‬می چسبد‪.‬‬
‫یادآوری ‪ :‬استخوان کتف مثلثی شکل است و یک کنار داخلی‬
‫یک کنار خارجی و یک کنار فوقانی دارد و دارای سه زاویه‬
‫تحتانی‪ ،‬فوقانی و خارجی است‪.‬‬
‫عملکرد‪ elevation :‬کتف یا شانه ‪ ،‬همینطور می تواند به‬
‫‪ downward rotation‬کتف کمک کند‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫‪(B‬عضله متوازی االضالعی کوچک ‪Rhomboid minor‬‬
‫مبدا‪ :‬بخش تحتانی ‪ Ligamentum Nuchea‬و زوائد خاری‬
‫‪ C7‬و ‪T1‬‬
‫الیاف عضالنی از مبدا عضله به سمت پایین و خارج می روند‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬قسمت خلفی کنار داخلی استخوان کتف که در مجاور‬
‫ریشه خار کتف قرار دارد‪.‬‬

‫‪ (C‬عضله متوازی االضالعی بزرگ ‪Rhomboid major‬‬


‫زیر و موازی با ‪ Rhombiod minor‬هست‪.‬‬
‫مبدا‪ :‬زوائد خاری مهره های ‪ T2‬تا ‪T5‬‬
‫نکته ‪ :‬الیاف عضالنی به سمت پایین و خارج می روند‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬به بقیه طول کنار داخلی استخوان کتف از پشت در زیر‬
‫محل اتصال عضله ‪ Rhomboid minor‬می چسبند‪.‬‬
‫عملکرد عضالت ‪ :Rhomboid‬انقباض این دو عضله استخوان‬
‫کتف را به سمت باال و عقب یا به عبارتی باال و داخل یعنی‬
‫استخوان کتف را به خط وسط نزدیک می کنند‪.‬‬
‫در این صورت زاویه خارجی حفره گلنوئید به سمت پایین نگاه‬
‫می کند که به این حالت ‪ downward rotation‬گفته می شود‬
‫(برعکس فیبر های صعودی عضله ‪ trapezius‬که ‪upward‬‬
‫‪ rotation‬را انجام می دهد‪).‬‬
‫نکته‪ :‬عصب گیری عضالت طبقه دوم پشت تنه ‪ :‬عصب ‪ dorsal scapulla‬یا کتفی خلفی که از شاخه های شبکه‬
‫بازویی اعصاب نخاعی است‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫عضالت طبقه سوم‬

‫‪Splenius capitis(A‬‬
‫عصب گیری‪ :‬شاخه های خلفی اولیه اعصاب نخاعی‬
‫‪Serratus posterior superior(B‬‬
‫دو عضله درکنار هم شبیه عدد ‪ 8‬میشوند‬
‫مبدا‪ :‬زوائد خاری ‪ C7‬و زوائد خاری ‪ T1‬تا ‪T3‬‬
‫الیاف عضالنی از مبدا عضله به سمت پایین و خارج‬
‫می روند‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬سطح خارجی دنده های ‪ 1‬تا ‪۵‬‬

‫عصب گیری‪ :‬اعصاب بین دنده ای‪ T2‬تا ‪T5‬‬

‫‪Serratus posterior inferior(C‬‬


‫دو عضله در کنار هم شبیه عدد ‪ ۷‬میشوند‬
‫مبدا‪ :‬زوائد خاری ‪ T12‬و ‪ L1‬تا ‪L3‬‬
‫الیاف عضالنی از مبدا به سمت باال و خارج می روند‪.‬‬
‫مقصد‪ :‬سطح خارجی دنده های ‪ 9‬تا ‪11‬‬
‫عصب گیری‪ :‬اعصاب بین دنده ای ‪ T9‬تا ‪T12‬‬
‫عملکرد عضالت ‪ :serratus posterior‬به عمل‬
‫تنفس کمک میکنند و جزو عضالت اصلی تنفس به‬
‫شمار می روند‪.‬‬

‫عضالت طبقه چهارم‬


‫عضالت راست کننده ستون مهره ها یا ‪ erector spinae‬در چندین طبقه قرار‬
‫گرفته اند‪.‬‬
‫جزو عضالت ‪ postural‬هستند که دیر خسته می شوند‪.‬‬

‫عصب گیری‪ :‬شاخه های خلفی اولیه اعصاب نخاعی‬

‫‪12‬‬
‫ﺑﺴﻤﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ‬

‫�‬ ‫�‬ ‫�‬ ‫�‬ ‫ﺷ‬ ‫ﻋ�‬ ‫ﺸ‬‫ا�‬


‫د ﮕﺎه ﻮم � ﯽ و �ﺪﻣﺎت �ﻣﺎ ﯽ ا ﺘﺎن ز ﺠﺎن‬
‫‪Zanjan University of Medical Science‬‬

‫‪ :‬ﺗﺸﺮﯾﺢ ﻗﻠﺐ و ﻋﺮوق ﺟﻠﺴﻪ ‪4‬‬ ‫ﻧﺎم درس‬

‫ﻋﺼﺐ دﻫﯽ‪ ،‬ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ و ﺗﺨﻠﯿﻪ ورﯾﺪي ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ‬

‫‪ :‬دﮐﺘﺮ اﯾﺮج ﺟﻌﻔﺮي اﻧﺎرﮐﻮﻟﯽ‬ ‫اﺳﺘﺎد ‪/‬اﺳﺎﺗﯿﺪ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ‬

‫‪9:‬‬ ‫ﮔﺮوه ﺟﺰوه‬

‫‪ :‬ﭘدرام ﭘﯾرﻧﯾﺎﮐﺎن‬ ‫وﯾﺮاﺳﺘﺎر‬

‫ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ادﻣﯿﻦ‪:‬‬

‫‪@maryam_bzrgn / @ahmadreza_jahangiri‬‬
‫‪1‬‬
‫ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ‪:‬‬
‫‪• Medial & lateral pectoral‬‬
‫‪• Long thoracic‬‬
‫‪• Phrenic‬‬
‫‪• Valgus‬‬
‫‪• Intercostal‬‬
‫* ‪• Accessory‬‬
‫* ‪• Dorsal scapula‬‬

‫ﯾﺎدآوري ‪:‬اﻋﺼﺎب ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي در واﻗﻊ اداﻣﻪ ﺷﺎﺧﻪ‬


‫ﻗﺪاﻣﯽ اوﻟﯿﻪ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺳﯿﻨﻪ اي ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬
‫ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺼﺒﯽ از ﻟﺤﺎظ آﻧﺎﺗﻮﻣﯽ ﺑﻪ دو ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺮﮐﺰي ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻐﺰ و ﻧﺨﺎع و ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺷﺎﻣﻞ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ و ﻣﻐﺰي ﺑﻪ اﺿﺎﻓﻪ‬
‫‪ ganglion‬ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﻣﺴﯿﺮ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﯾﺎ اﻋﺼﺎب ﺣﺴﯽ ﻣﻐﺰي ﻗﺮار داﺷﺘﻨﺪ‪ ،‬ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬
‫اﻋﺼﺎب ﻣﻐﺰي ‪ 12‬ﺟﻔﺖ و اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪ 31‬ﺟﻔﺖ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ و از ﻟﺤﺎظ ‪ function‬ﺑﻪ دو ﻗﺴﻤﺖ ارادي و ﻏﯿﺮ ارادي‬
‫ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬
‫ﺗﻔﺎوت اﻋﺼﺎب ﻣﻐﺰي و ﻧﺨﺎﻋﯽ در اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ از اﻋﺼﺎب ﻣﻐﺰي‪،‬ﻓﻘﻂ ﺣﺴﯽ ﯾﺎ ﺣﺮﮐﺘﯽ و ﺑﻌﻀﯽ دﯾﮕﺮ ﻣﺨﺘﻠﻂ اﻧﺪ اﻣﺎ‬
‫اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ‪،‬ﻫﻤﮕﯽ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬
‫ﻧﺨﺎع ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن دراز اﺳﺘﻮاﻧﻪ اي ﺷﮑﻞ اﺳﺖ ﮐﻪ در داﺧﻞ ﮐﺎﻧﺎل ﻧﺨﺎﻋﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻃﻮل آن ‪ 43 - 45‬ﺳﺎﻧﺘﯽ ﻣﺘﺮ ﻣﯽ‬
‫ﺑﺎﺷﺪ‪ .‬ﻃﻮل ﺳﺘﻮن ﻣﻬﺮه ﻫﺎ ‪ 70 - 60‬ﺳﺎﻧﺘﯽ ﻣﺘﺮ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ‪ .‬ﻧﺨﺎع دوﺳﻮم ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ ﮐﺎﻧﺎل ﻧﺨﺎﻋﯽ را ﭘﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬
‫‪ 31‬ﺟﻔﺖ ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﻧﺨﺎع از ﻃﺮﯾﻖ دو رﯾﺸﻪ ﻣﺘﺼﻞ‬
‫اﺳﺖ ‪ :‬رﯾﺸﻪ ﺟﻠﻮﯾﯽ )ﺣﺮﮐﺘﯽ ( و رﯾﺸﻪ ﻋﻘﺒﯽ )ﺣﺴﯽ(‬
‫در ﻣﺴﯿﺮ رﯾﺸﻪ ﺧﻠﻔﯽ ‪ ganglion‬ﻫﺎ را ﻣﯿﺘﻮان ﯾﺎﻓﺖ‪.‬‬
‫ﺑﺨﺸﯽ از ﻧﺨﺎع را ﮐﻪ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ از آن ﻣﻨﺸﺎ ﻣﯿﮕﯿﺮد را‬
‫ﺳﮕﻤﺎن ﻧﺨﺎﻋﯽ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ‪.‬‬
‫ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ‪ 31‬ﺟﻔﺖ ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ و ‪ 31‬ﺳﮕﻤﺎن ﻧﺨﺎﻋﯽ وﺟﻮد دارد‪.‬‬

‫ﺳﮕﻤﺎن ﻫﺎي ﻧﺨﺎﻋﯽ از ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ‪:‬‬


‫ﮔﺮدﻧﯽ ‪• 8C-1C‬‬
‫ﺳﯿﻨﻪ اي ‪• 12T-1T‬‬
‫ﮐﻤﺮي ‪• 5L-1L‬‬
‫ﺧﺎﺟﯽ ‪• 5S-1S‬‬
‫دﻧﺒﺎﻟﭽﻪ اي ‪• coccygeal‬‬

‫‪2‬‬
‫اﻋﺼﺎب ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ‬

‫ﻧﺤﻮه ﺗﺸﮑﯿﻞ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪ :‬درداﺧﻞ ﺳﻮراخ ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺮه اي و رﯾﺸﻪ ﺟﻠﻮﯾﯽ ) ﺣﺮﮐﺘﯽ ( و رﯾﺸﻪ ﻋﻘﺒﯽ ) ﺣﺴﯽ( ﺑﻪ ﻫﻢ‬
‫ﻣﯿﭙﯿﻮﻧﺪﻧﺪ و ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬

‫ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ از ﻟﺤﺎظ ‪ function‬از ﻧﻮع ﻣﺨﺘﻠﻂ اﺳﺖ )‪.‬ﻫﻢ ﺣﺴﯽ‬


‫و ﻫﻢ ﺣﺮﮐﺘﯽ اﺳﺖ‪( .‬‬

‫ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺲ از ﺧﺮوج از ﺳﻮراخ ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺮه اي ‪،‬‬


‫ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ دوﺷﺎﺧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ‪ :‬ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﺧﻠﻔﯽ اوﻟﯿﻪ ‪Posterior/dorsal‬‬
‫‪ Ramos‬و ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﻗﺪاﻣﯽ اوﻟﯿﻪ ‪ ventral Ramos‬ﮐﻪ ﻫﺮ دو ﺷﺎﺧﻪ‬
‫ﻣﺨﺘﻠﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬

‫ﯾﺎدآوري ‪ pedicle:‬ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻤﺎم ﻃﻮل ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺳﻄﺢ ﺧﻠﻔﯽ ‪body‬‬


‫ﻣﻬﺮه ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﻨﺪ ‪.‬ﺑﻪ ﺻﻮرﺗﯽ ﮐﻪ در ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﯾﯿﻦ‪pedicle‬ﻫﺎ‬
‫ﺑﺮﯾﺪﮔﯽ ﻫﺎﯾﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﺎ روي ﻫﻢ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﻬﺮه ﻫﺎ‪ ،‬اﯾﻦ‬
‫ﺑﺮﯾﺪﮔﯽ ﻫﺎ ﺑﺮ روي ﻫﻢ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺳﻮراﺧﻬﺎي ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺮه اي اﯾﺠﺎد‬
‫ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬

‫✓داﺧﻞ ﻣﻬﺮه ﺳﻮراخ ﻣﻬﺮه اي وﺟﻮد دارد)ﻧﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺮه اي‬


‫(‬

‫✓ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﺧﻠﻔﯽ اوﻟﯿﻪ ﻋﻀﻼت ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺧﻠﻔﯽ و ﭘﻮﺳﺖ را‬


‫ﻋﺼﺒﺪﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﺷﺒﮑﻪ ﻋﺼﺒﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻧﻤﯽ دﻫﻨﺪ‪.‬‬

‫✓ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ اوﻟﯿﻪ‪،‬ﻋﺼﺒﺪﻫﯽ اﻧﺪام ﻫﺎي ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ و‬


‫ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ‪ ،‬ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ ﻃﺮﻓﯽ ﺗﻨﻪ و ﮔﺮدن را ﺑﺮﻋﻬﺪه دارﻧﺪ‪.‬‬

‫✓ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ و ﺧﻠﻔﯽ از ﻟﺤﺎظ ﺗﻌﺪاد ﯾﮑﺴﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ) ‪ 31‬ﺟﻔﺖ (‬

‫✓ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺒﮑﻪ ﯾﺎ ‪ plexus‬ﻣﯽ دﻫﻨﺪ؛ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺷﺒﮑﻪ ﮔﺮدﻧﯽ‪ ،‬ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺎزوﯾﯽ‪ ،‬ﺷﺒﮑﻪ ﻟﻮﻣﺒﻮ‬
‫ﺳﺎﮐﺮوﮐﻮﮐﺴﯿﺠﯿﺎل ‪ lombo sacrococcygeal‬ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ‪.‬‬

‫✓در ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﻋﺼﺒﯽ ﻧﺪارﯾﻢ‪.‬‬

‫اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺳﯿﻨﻪ اي‬

‫ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ اوﻟﯿﻪ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺳﯿﻨﻪ اي در ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي اداﻣﻪ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ و اﻋﺼﺎب ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي‬
‫)‪(intercostal‬را ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽ آورﻧﺪ‪ .‬اﯾﻦ ‪ intercostal nerve‬در داﺧﻞ ﻧﺎودان دﻧﺪه اي ﺗﺎ ﺧﻂ ‪ Scapular‬ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺎﯾﺪ ‪ .‬زاوﯾﻪ‬
‫ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ اﺳﺘﺨﻮان ‪ scapular‬ﻋﻤﻮدا ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﯾﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ آﯾﺪ ‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫ﺑﻪ اﻋﺼﺎب ﺳﯿﻨﻪ اي ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪1‬ﺗﺎ‪ 11‬اﻋﺼﺎب ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي‬
‫ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؛ﭼﻮن در ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دو دﻧﺪه ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ‪.‬‬

‫ﻫﻢ ‪subcostal‬‬ ‫ﺑﻪ اداﻣﮥ ﺷﺎﺧﻪ ﻗﺪاﻣﯽ ﻋﺼﺐ‪T12‬‬


‫ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ‪).‬در زﯾﺮ دﻧﺪة ‪ 12‬ﻗﺮار ﻣﯿﮕﯿﺮد(‬

‫ﯾﺎدآوري‪ :‬از رﺑﺎط ﻗﻮس داﺧﻠﯽ دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ ‪ ،‬زﻧﺠﯿﺮه ﺳﻤﭙﺎﺗﯿﮏ‬


‫ﺧﺎرج ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬

‫اﻋﺼﺎب ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﮐﻪ اداﻣﻪ ي ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﺟﻠﻮﯾﯽ اوﻟﯿﻪ اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺳﯿﻨﻪ اي ﻫﺴﺘﻨﺪ‪ ،‬اﺑﺘﺪا ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺷﺮﯾﺎن و ورﯾﺪ وارد‬
‫‪ Costal groove‬ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ‪.‬اﯾﻦ ﻧﺎودان در ﺗﻤﺎم ﻃﻮل دﻧﺪه اداﻣﻪ ﻧﺪارد و در ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد و در اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ‬
‫ﻫﺎي ﻗﺪاﻣﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺷﺮﯾﺎن و ﻋﺼﺐ و ورﯾﺪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭘﺮاﮐﻨﺪه و ﭘﺨﺶ اﻧﺪ‪.‬‬

‫ﯾﮏ ﻋﺼﺐ ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﯾﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﻗﺪاﻣﯽ اوﻟﯿﻪ اﻋﺼﺎب ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﮐﻪ در ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻗﺮار دارد دو ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ در‬
‫ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻣﺠﺎورت ﺧﻂ ‪ scapular‬ﺷﺎﺧﻪ از آن ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ و ﺟﻠﻮ اﻣﺪه ﮐﻪ ﺷﺎﺧﻪ ‪)collateral‬ﺷﺎﺧﯽ‬
‫ﺟﺎﻧﺒﯽ( ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬

‫اﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺟﺪا ﺷﺪه در ﻣﺠﺎورت ﮐﻨﺎر ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ دﻧﺪه زﯾﺮﯾﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮآﻣﺪه ﺗﺎ اﺳﺘﺨﻮان و ﻋﻀﻼت آن ﻧﺎﺣﯿﻪ را ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫در ﻧﺎﺣﯿﻪ ‪ scapular line‬ﯾﻪ ﺷﺎﺧﻪ ازﻋﺼﺐ ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺑﻪ ﻧﺎم ‪lateral cutaneous‬ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد وﻟﯽ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺗﻨﻪ اﺻﻠﯽ‬
‫ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ آﻣﺪه و در ﻧﺎﺣﯿﻪ ‪ mid axillary line‬از آن ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد و ﻋﻀﻼت ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي را ﺳﻮراخ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ در‬
‫زﯾﺮ ﭘﻮﺳﺖ دو ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد‪ :‬ﺷﺎﺧﻪ ﺧﻠﻔﯽ ﮐﻪ در ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﯽ رود و ﺷﺎﺧﻪ ﻗﺪاﻣﯽ ﮐﻪ در ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ‬
‫دﻧﺪه اي ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ آﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﻮﺳﺖ آن ﻧﺎﺣﯿﻪ را ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫‪Collateral‬ﻫﻤﺮاه ﺗﻨﻪ اﺻﻠﯽ ﻋﺼﺐ در داﺧﻞ ﻧﺎودان دﻧﺪه اي)در دوﺳﻮم ﺧﻠﻔﯽ دﻧﺪه ﻗﺮار ﻣﯿﮕﯿﺮد( ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ آﻣﺪه و در‬
‫ﻗﺴﻤﺖ ﻗﺪاﻣﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي از ﻧﺎودان ﺟﺪا ﺷﺪه و در داﺧﻞ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ آﻣﺪه و ﺗﺎ ﮐﻨﺎر ﺟﻨﺎغ ﯾﺎ‬
‫اﻧﺘﻬﺎي ﻗﺪاﻣﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻣﯽ آﯾﺪ و ﻋﻀﻼت ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي را ﺳﻮراخ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و در زﯾﺮ ﭘﻮﺳﺖ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮد‪.‬ﮐﻪ اﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ‬

‫‪ anterior cutaneous nerve‬ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯿﺸﻮد‪.‬اﯾﻦ ﻋﺼﺐ در زﯾﺮ ﭘﻮﺳﺖ دو ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد‪:‬ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ‪ lateral‬ﮐﻪ در اداﻣﻪ‬
‫ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي را ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ و ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ‪ medial‬ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﻂ وﺳﻂ ﻣﯽ رود‪.‬‬

‫ﻧﮑﺘﻪ ‪ lateral cutaneous :‬و ‪ anterior cutaneous‬ﮐﺎﻣﻼ ﺣﺴﯽ و ‪ collateral‬ﺣﺴﯽ و ﺣﺮﮐﺘﯽ اﺳﺖ ‪.‬‬

‫ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻤﺪه ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪ T1‬در ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺎزوﯾﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮ اﯾﻦ ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ‬
‫ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺎزو ﻫﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫ﻧﮑﺘﻪ ‪ :‬ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪ T1‬ﺷﺎﺧﻪ ‪ lateral cutaneous‬ﻧﺪارد و ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺧﻪ ‪ collateral‬دارد ﮐﻪ در اداﻣﻪ آن ‪anterior‬‬
‫‪ cutaneous‬اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫ﺷﺎﺧﻪ ‪ lateral‬ﻋﺼﺐ ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ‪ T2‬ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻪ ‪ medial cotanious nerve of arm‬ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺎزوﯾﯽ ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ‬
‫ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ‪ intercosto berachial‬ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬

‫ﻧﮑﺘﻪ ‪:‬ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮاﻗﻊ ﻋﺼﺐ ‪ T2‬ﺷﺎﺧﻪ ‪ lateral‬ﻧﺪارد و‪ T3‬ﺷﺎﺧﻪ ‪ lateral‬ﻣﯽ دﻫﺪﮐﻪ ﺑﺎ ‪medial cotaneous‬‬
‫‪ nerve of arm‬ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد و ﻋﺼﺐ ‪ intercosto brachial‬را اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ‪ T3 ،T2،T1‬ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ درﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪،‬در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺎزو ﻫﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ‪.‬‬

‫ﻋﺼﺐ ‪ T6،T5،T4‬ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ﺳﯿﻨﻪ اي ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬

‫اﻋﺼﺎب ﻧﺨﺎﻋﯽ ‪T7‬ﺗﺎ‪T11‬ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان اﻋﺼﺎب ‪ turaco abdominal‬ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ‬
‫را ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺟﺪار ﺷﮑﻢ را ﻫﻢ ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫‪ T12‬ﻫﻢ ﻋﺼﺐ ‪ subcostal‬را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻧﻘﺶ ﻧﺪارد‪.‬در ﻋﺼﺐ دﻫﯽ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺷﮑﻢ‬
‫و ﺑﺎﺳﻦ ﻧﻘﺶ دارد‪.‬ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻓﻘﻂ ‪ abdominal‬ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫*ﻧﻮك ﭘﺴﺘﺎن ﺗﻮﺳﻂ ‪T4‬وﭘﻮﺳﺘﯽ ﮐﻪ زاﺋﺪة ﺧﻨﺠﺮي‬


‫)‪ (xiphoid process‬ﺗﻮﺳﻂ ‪ T6‬ﻧﺎﺣﯿﮥ ﻧﺎف ﻫﻢ‬
‫ﺗﻮﺳﻂ‪T10‬ﻋﺼﺒﺪﻫﯽ ﻣﯿﺸﻮد‬

‫*ﺑﺨﺸﯽ از ﭘﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﻋﺼﺐ ﻧﺨﺎﻋﯽ ﻋﺼﺐ‬


‫دﻫﯽ ﻣﯿﺸﻮد را درﻣﺎﺗﻮم ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ‪.‬‬
‫‪Arteries of thorax‬‬
‫در ﻣﺠﻤﻮع ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ 3‬ﺷﺮﯾﺎن‪،‬ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ‬
‫ﺳﯿﻨﻪ را ﺑﺮﻋﻬﺪه دارﻧﺪ‪:‬‬

‫‪(1‬آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي‪aorta Thoracic/‬‬

‫‪(2‬ﺷﺮﯾﺎن ﺗﺤﺖ ﺗﺮﻗﻮه اي‪Subclavin/‬‬

‫‪(3‬ﺷﺮﯾﺎن زﯾﺮﺑﻐﻠﯽ‪Axillary/‬‬

‫ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﺗﻤﺎم ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎي ﺑﺪن ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺮﯾﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم آﺋﻮرت ﮐﻪ ﺑﺰرگ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﯾﺎن ﺑﺪن اﺳﺖ‪،‬ﺷﺮوع ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫ﺷﺮﯾﺎن ﯾﺎ ﺳﺮﺧﺮگ)‪ (Artery‬رﮔﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن را از ﻗﻠﺐ ﺧﺎرج ﻣﯿﮑﻨﺪ و ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﺑﺎ ﻧﻮع ﺧﻮن درون آن ﻧﺪارد و ﺟﻬﺖ آن از‬
‫‪ proximal‬ﺑﻪ ‪ distal‬اﺳﺖ‪.‬‬

‫ﺳﯿﺎﻫﺮگ ﯾﺎ ورﯾﺪ)‪ (Vein‬رﮔﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن را ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮداﻧﺪ و ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﺑﺎ ﻧﻮع ﺧﻮن درون آن ﻧﺪارد و ﺟﻬﺖ آن از ‪ distal‬ﺑﻪ‬
‫‪ proximal‬اﺳﺖ‪.‬ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ دﻫﻠﯿﺰ راﺳﺖ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ‪.‬‬

‫ﺷﺮﯾﺎن آﺋﻮرت از ﺑﻄﻦ ﭼﭗ ﺷﺮوع ﺷﺪه و ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ‪،‬ﺟﻠﻮ و راﺳﺖ ﺗﺎ زاوﯾﻪ ﺟﻨﺎﻏﯽ اداﻣﻪ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ‪.‬ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ‪،‬ﻋﻘﺐ و ﭼﭗ ﺗﺎ‬
‫ﻃﺮف ﭼﭗ دﯾﺴﮏ ﺑﯽ ﻣﻬﺮه ﻫﺎي ﺳﯿﻨﻪ اي ‪ T4‬و ‪ T5‬ﻗﻮس ﻣﯿﺰﻧﺪ‪.‬از آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ و راﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﻠﻮي ﭼﻬﺎرﻣﯿﻦ ﻣﻬﺮه‬

‫‪5‬‬
‫ﮐﻤﺮي ‪ L4‬ﻣﯽ آﯾﺪ در اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﻪ دو ﺷﺎﺧﻪ اﻧﺘﻬﺎﯾﯽ ﺷﺮﯾﺎن ﺧﺎﺻﺮه ﻣﺸﺘﺮك راﺳﺖ وﺷﺮﯾﺎن ﺧﺎﺻﺮة ﻣﺸﺘﺮك ﭼﭗ ﮐﻪ در ﺧﻮن‬
‫رﺳﺎﻧﯽ اﻧﺪام ﻫﺎي ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫ﯾﺎدآوري‪:‬زاوﯾﻪ ﺟﻨﺎﻏﯽ ﺟﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ دﺳﺘﻪ و ‪ body‬ﺟﻨﺎغ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻔﺼﻞ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ و در ﻃﺮﻓﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ دوﻣﯿﻦ ﻏﻀﺮوف دﻧﺪه اي‬
‫ﻣﻔﺼﻞ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ‪.‬‬

‫آﺋﻮرت ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﯿﺮش در ﺳﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﺎم ﮔﺬاري ﻣﯿﺸﻮد‪:‬‬

‫‪ (1‬آﺋﻮرت ﺻﻌﻮدي‪: ascending/‬از ﺑﻄﻦ ﭼﭗ ﺗﺎ زاوﯾﻪ ﺟﻨﺎﻏﯽ * آﺋﻮرت ﺻﻌﻮدي ﻓﻘﻂ ﻗﻠﺐ را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ‬

‫‪ (2‬ﻗﻮس آﺋﻮرت‪: Aortic arch/‬از زاوﯾﻪ ﺟﻨﺎﻏﯽ ﺗﺎ دﯾﺴﮏ ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺮه اي ‪ T5‬و ‪T4‬‬

‫‪ (3‬آﺋﻮرت ﻧﺰوﻟﯽ‪: descending/‬از ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ‪ T4‬و ‪ T5‬ﺗﺎ ﺟﻠﻮي ‪L4‬‬

‫ﭼﻮن آﺋﻮرت ﻧﺰوﻟﯽ ﻫﻢ در داﺧﻞ ﺣﻔﺮه ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ و ﻫﻢ در ﺣﻔﺮه ﺷﮑﻤﯽ ﻗﺮار دارد ﺑﻪ دو ﻗﺴﻤﺖ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮد‪:‬‬

‫‪ (1‬آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي‪ Thoracic/‬از ﺳﻤﺖ ﭼﭗ دﯾﺴﮏ ‪ T4‬و ‪ T5‬ﺗﺎ ﺟﻠﻮي‬


‫‪T12‬‬
‫‪ (2‬آﺋﻮرت ﺷﮑﻤﯽ ‪ Abdominal/‬از ‪T12‬ﺗﺎ ﺟﻠﻮي ‪L4‬‬

‫ﻣﺮز ﺑﯿﻦ اﯾﻦ دو ﻗﺴﻤﺖ دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ اﺳﺖ‪ .‬آﺋﻮرت دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ را رو ﺑﻪ روي ‪T12‬‬
‫ﺳﻮراخ ﻣﯿﮑﻨﺪ‪.‬‬

‫در ﺷﮑﻞ رو ﺑﻪ رو ﻗﻮس آﺋﻮرت و آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي و ﺷﮑﻤﯽ را ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ‪:‬‬

‫ﻗﻮس آﺋﻮرت از راﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﭗ و ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر از ﺟﻠﻮ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺳﻪ ﺷﺎﺧﻪ دارد‪:‬‬

‫‪(1‬ﺗﻨﻪ ﺑﺎزوﯾﯽ‪-‬ﺳﺮي‪: Brachiocephalic trunk/‬ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ و راﺳﺖ ﺗﺎ ﭘﺸﺖ‬


‫ﻣﻔﺼﻞ ‪ sternoclavicular‬ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﻣﯿﺮود و ﺑﻪ ﺻﻮرت ﯾﮏ ﺗﻨﻪ ﮐﻮﺗﺎه اﺳﺖ‪.‬‬

‫‪(2‬ﺷﺮﯾﺎن ﮐﺎروﺗﯿﺪ ﻣﺸﺘﺮك‪/‬اﺻﻠﯽ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ‪: left common carotid/‬ﺳﻤﺖ‬


‫ﭼﭗ و ﻋﻘﺐ ﺗﺮ اﺳﺖ در ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﮔﺮدن ﺑﻪ ﻃﺮف ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﯾﺪ‪.‬‬

‫‪(3‬ﺷﺮﯾﺎن ﺗﺤﺖ ﺗﺮﻗﻮه اي ﺳﻤﺖ ﭼﭗ‪:left subclavian/‬ﺧﻠﻔﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﮐﻪ در ﺳﻤﺖ ﭼﭗ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺮود و از ﺑﺎﻻي‬
‫‪ clavicle‬ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻗﻮس ﻣﯿﺰﻧﺪ‪.‬‬

‫ﺗﻨﻪ ﺑﺎزوﯾﯽ‪-‬ﺳﺮي در ﭘﺸﺖ ﻣﻔﺼﻞ ‪ sternoclavicular‬ﺳﻤﺖ راﺳﺖ دو ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯿﺸﻮد‪:‬‬

‫ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮐﻪ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺷﺮﯾﺎن ‪common carotid‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ رود ‪right common carotid artery‬‬
‫ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯿﺸﻮد‪.‬ﺷﺎﺧﻪ دﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻي اﺳﺘﺨﻮان ‪clavicle‬ﺳﻤﺖ راﺳﺖ‪،‬ﺑﻪ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﻗﻮس ﻣﯽ زﻧﺪ ﺑﻪ اﺳﻢ ﺷﺮﯾﺎن‬

‫‪ .right subclavian artery‬ﭘﺲ ﻓﺮق ﺑﯿﻦ ﺷﺮﯾﺎن ‪common carotid‬و ‪ subclavian‬راﺳﺖ و ﭼﭗ اﯾﻦ اﺳﺖ‪ :‬ﭼﭙﯽ ﻫﺎ‬
‫ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ از ﻗﻮس آﺋﻮرت ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ وﻟﯽ راﺳﺘﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ واﺳﻄﻪ از ﺗﻨﻪ ‪ brachiocephalic artery‬ﺟﺪا ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ‬

‫‪6‬‬
‫‪ -‬اﺋﻮرت ﺻﻌﻮدي ﻗﻠﺐ را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ‪.‬‬
‫‪ -‬ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ‪ common carotid‬راﺳﺖ و ﭼﭗ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺳﺮ و ﮔﺮدن ﺧﻮن دﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬
‫‪ -‬ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ‪ left and right subclavian‬در اداﻣﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ اﻧﺪام ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ و ﭼﭗ ﻣﯽ روﻧﺪ )از ﻣﺒﺪا ﺗﺎ ﮐﻨﺎر‬
‫ﺧﺎرﺟﯽ دﻧﺪه اول= ﺷﺮﯾﺎن ‪(subclavian‬‬
‫ﺷﺮﯾﺎن زﯾﺮ ﺑﻐﻠﯽ )‪ (axillary‬اداﻣﻪ ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ﺳﻮﺑﮑﻼوﯾﺎن راﺳﺖ و ﭼﺐ وارد زﯾﺮﺑﻐﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ )از ﮐﻨﺎر ﺧﺎرﺟﯽ دﻧﺪه‬ ‫‪-‬‬
‫اول ﺗﺎ ﮐﻨﺎر ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ ﻋﻀﻠﻪ ‪(major trace‬‬

‫ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﺷﺮﯾﺎن ‪subclavian‬‬

‫‪-‬از ﻣﺒﺪا ﺗﺎ ﮐﻨﺎر ﺧﺎرﺟﯽ دﻧﺪه اول‬

‫ﺷﺮﯾﺎن زﯾﺮﺗﺮﻗﻮه اي ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﻀﻠﻪ‬


‫اﺳﮑﺎﻟﻦ)‪(scalene‬ﺑﻪ‪3‬ﻗﺴﻤﺖ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮد‪:‬‬

‫• ﻗﺴﻤﺖ اول‪ :‬ﻗﺒﻞ از ﻋﻀﻠﻪ‬


‫• ﻗﺴﻤﺖ دوم‪ :‬ﭘﺸﺖ ﻋﻀﻠﻪ‬
‫• ﻗﺴﻤﺖ ﺳﻮم‪ :‬ﺑﻌﺪ از ﻋﻀﻠﻪ ﺗﺎ ﮐﻨﺎر ﺧﺎرﺟﯽ‬
‫دﻧﺪه اول )ﺑﻌﺪ ان ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ‬
‫ﺷﺮﯾﺎن ‪(axillary‬‬

‫‪ 2‬ﺷﺎﺧﻪ ﮐﻪ در ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻧﻘﺶ دارد‪:‬‬

‫• ﺷﺮﯾﺎن ‪internal thoracic‬‬


‫• ﺷﺮﯾﺎن ‪costocervical‬‬
‫)ﯾﮑﯽ از ﻗﺴﻤﺖ اول ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد و ﯾﮑﯽ‬
‫ﻫﻢ از ﻗﺴﻤﺖ دوم(‬

‫ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﺷﺮﯾﺎن ‪:axillary‬‬

‫ﺟﺪا ﺷﺪ‪:‬‬ ‫• از ﻗﺴﻤﺖ اول ﯾﮏ ﺷﺮﯾﺎن‬


‫‪superior thoracic artery‬‬
‫• از ﻗﺴﻤﺖ دوم دو ﺗﺎ ﺷﺮﯾﺎن ﺟﺪا ﺷﺪ‪:‬‬
‫‪thoraco-acrominal artery and‬‬
‫‪lateral thoracic artery‬‬
‫)‪ lateral thoracic artery‬در ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ‬
‫ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻗﺎﯾﻮن ﺑﺰرﮔﺘﺮ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ اﯾﻦ ﮐﻪ‬
‫ﭘﺴﺘﺎن را ﻫﻢ ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ(‬

‫‪7‬‬
‫آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي‬

‫‪ -‬از ﺳﻤﺖ ﭼﭗ دﯾﺴﮏ ﺑﯿﻦ ‪T4‬و ‪ T5‬ﺗﺎ‬


‫ﺟﻠﻮي ‪T12‬‬
‫‪ -‬از آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي دوﻧﻮع ﺷﺎﺧﻪ ﺟﺪا ﻣﯽ‬
‫ﺷﻮد‪:‬‬

‫‪.1‬ﺷﺎﺧﮥ ﺟﺪاري‬

‫‪.2‬ﺷﺎﺧﮥ اﺣﺸﺎﯾﯽ‬

‫ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ﺟﺪاري‬

‫‪.1‬ﺷﺮﯾﺎن ‪ phrenic‬ﻣﺴﺌﻮل ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ‬

‫‪.2‬ﺷﺮﯾﺎﻧﻬﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه ﺧﻠﻔﯽ ﯾﺎ ‪)posterior intercostal artery‬ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه ﺧﻠﻔﯽ ‪ 3‬ﺗﺎ‪ 11‬ﺧﻮﻧﺮﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ(‬

‫)ﻓﻀﺎﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه ي راﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ از ﻓﻀﺎﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﭼﭗ‪ :‬ﭼﻮن اٸورت در ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺳﺘﻮن ﻣﻬﺮه اي ﺑﻪ ﺳﻤﺖ‬
‫ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺎد ﺗﺎ ﺟﻠﻮي ﺳﺘﻮن ﻣﻬﺮه اي ﻗﺮار ﺑﮕﯿﺮد‪(.‬‬

‫ﺷﺮﯾﺎن ‪subclavian‬‬

‫• ﺷﺮﯾﺎن ‪) internal thoracic‬از ﺳﻄﺢ ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ ﻗﺴﻤﺖ اول ﺷﺮﯾﺎن ‪ subclaviclavian‬ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد ﺑﻪ‬
‫ﺳﻤﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ‪ ،‬ﺟﻠﻮ و داﺧﻞ ﺗﺎ ﺷﺸﻤﯿﻦ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻣﯽ رود(‬
‫• ﺷﺮﯾﺎن ‪costocervical trunk‬‬

‫در ﺷﺸﻤﯿﻦ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي دو ﺷﺎﺧﻪ ي اﻧﺘﻬﺎﯾﯽ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد)اﻧﺸﻌﺎﺑﺎت ﺷﺮﯾﺎن ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي(‪:‬‬

‫‪ .1‬ﺷﺮﯾﺎن ‪ : superior epigastric‬از ﺳﻮراخ ﺑﯿﻦ دو ﺑﺨﺶ ‪ sternal‬و ‪ costal‬ﻋﻀﻠﻪ ي دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ ﻋﺒﻮر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و وارد‬
‫ﺷﮑﻢ ﻣﯽ ﺷﻮد و در ﺟﺪارﺷﮑﻤﯽ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ اﻣﺘﺪاد ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ و از ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﺮﯾﺎن ‪ inferior epigastric‬ﺑﻪ ﻃﺮف ﺑﺎﻻ ﻣﯽ رود‬
‫و اﻃﺮاف ﻧﺎف ﺑﺎ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﯽ ﺧﻮرﻧﺪ و ﺗﺸﮑﯿﻞ آﻧﺎﺳﺘﻮﻣﻮز ﻣﯽ دﻫﻨﺪ‪.‬اﯾﻦ آﻧﺎﺳﺘﻮﻣﻮز در ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﺟﺪار ﺷﮑﻢ ﻧﻘﺶ دارد‪.‬‬

‫ﺑﻪ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﯿﻦ ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎ و ورﯾﺪ ﻫﺎ آﻧﺎﺳﺘﻮﻣﻮز ) ‪ (anastomosis‬ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ‪.‬‬

‫‪ .2‬ﺷﺮﯾﺎن ‪) musculophrenic‬ﻋﻀﻼﻧﯽ ‪ -‬دﯾﺎﻓﺮاﮔﻤﯽ (‪ :‬ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ي ﺳﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎرج و ﭘﺎﯾﯿﻦ در‬
‫ﻓﺎﺻﻠﻪ ي ﺑﯿﻦ دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ و ﺟﺪار ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ اﻣﺘﺪاد ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ و ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي دﯾﮕﺮي از آن ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد ‪.‬‬

‫‪ -‬ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي دﯾﮕﺮي از ‪ internal thoracic‬ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد ‪.‬‬


‫‪ -‬درﻫﺮ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي )‪6‬ﺟﻔﺖ دﻧﺪة اول( دو ﺷﺮﯾﺎن از ‪) anterior intercostal‬ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻗﺪاﻣﯽ ( ﺟﺪا ﻣﯽ‬
‫ﺷﻮد ‪.‬‬
‫‪ -‬ﻧﮑﺘﻪ‪ :‬ﺷﺮﯾﺎن ‪posterior intercostal‬ﯾﮏ ﻋﺪد ﺑﻮد‪.‬‬
‫‪ -‬ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ‪ 7‬و ‪ 8‬و ‪ 9‬ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ anterior intercostal moscuphrenic‬ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬
‫‪ -‬ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ‪ 10‬و ‪ 11‬اﺻﻼ ﺷﺮﯾﺎن ‪ anterior intercostal‬ﻧﺪارد‪.‬‬
‫‪8‬‬
‫ﺷﺎﺧﻪ ي دﯾﮕﺮي ﮐﻪ از ‪ internal thoracic‬ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد ‪:‬‬

‫‪ ) Perforating.3‬ﺳﻮراخ ﮐﻨﻨﺪه ( ‪ :‬ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ﺳﻮراخ ﮐﻨﻨﺪه ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ‪ 2‬و ‪ 3‬و ‪ 4‬ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺧﻮن دﻫﯽ ﭘﺴﺘﺎن ﻫﺎ ﻣﻬﻢ‬
‫ﻫﺴﺘﻨﺪ ‪.‬‬

‫‪ .4‬ﺷﺮﯾﺎن ‪ : pericardiapherenic‬ﺷﺮﯾﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻫﻤﺎن اول از ﺷﺮﯾﺎن ‪ internal thoracic‬ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮد و ﻫﻤﺮاه‬
‫ﻋﺼﺐ ﻓﺮﻧﯿﮏ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ دﯾﺎﻓﺮاﮔﻢ ‪ ،‬ﻋﺼﺐ ﻓﺮﻧﯿﮏ و ﭘﻮﺷﺎﻧﺪن ﭘﺮده ي ‪ pericardium‬وﺟﻮد دارد‪.‬‬

‫‪.4‬ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ sternum : sternal‬را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ‪.‬‬

‫‪.5‬ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ pericardium : pericardial‬را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ‪.‬‬

‫‪.6‬ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ : mediastinial‬ﮐﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﺪﯾﺎﺳﺘﯿﻨﻮﻣﯽ )‪ (mediastinum‬را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫‪ o‬ﺷﺮﯾﺎن ‪ : costocervical trunk‬ﺑﻪ ﻃﺮف ﺑﺎﻻ و ﻋﻘﺐ ﺗﺎ ﺟﻠﻮي ﮔﺮدن دﻧﺪه ي اول اداﻣﻪ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ و دو ﺷﺎﺧﻪ از آن ﺟﺪا‬
‫ﻣﯽ ﺷﻮد‪:‬‬

‫‪ : Deep cervical.1‬ﻗﺴﻤﺎت ﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ ﮔﺮدن را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ‬


‫ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫‪ : Superior intercostal.2‬در ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻠﻔﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي‬


‫ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ آﯾﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي اوﻟﯿﻦ و دوﻣﯿﻦ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ را‬
‫ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ‪.‬‬

‫‪ -‬ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي آﺧﺮ ) ‪ 3‬ﺗﺎ ‪ (11‬از ﺷﺎﺧﻪ ي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ‬
‫‪ posterior intercostal‬آﺋﻮرت ﺳﯿﻨﻪ اي ﺟﺪا ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و‬
‫ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬
‫‪ -‬ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ در ﻫﺮ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺳﻪ ﻋﺪد ﺷﺮﯾﺎن وﺟﻮد دارد ‪:‬‬

‫‪9‬‬
‫‪) Posterior intercostal‬ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ ( ﯾﮏ ﻋﺪد ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ‬ ‫‪-‬‬
‫‪) Anterior intercostal‬ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻗﺪاﻣﯽ ( دو ﻋﺪد ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪ -‬در ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺷﺮﯾﺎن ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻗﺪاﻣﯽ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ اﺳﺖ ﭼﻮن ﻣﻘﺪار ﺑﯿﺸﺘﺮي از ﻓﻀﺎي‬
‫ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬وﻟﯽ ﺷﺮﯾﺎن ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻗﺪاﻣﯽ ﭼﻮن در ﻧﺎودان دﻧﺪه اي‪،‬ﻃﯽ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪،‬ﻧﺎﺣﯿﻪ ي‬
‫ﮐﻮﭼﮑﯽ را ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‪.‬‬
‫‪ -‬ﺷﺮﯾﺎن ‪ posterior intercostal‬ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻋﺼﺎب ‪ intercostal‬ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎي ‪ collateral‬دارﻧﺪ‪،‬ﮐﻪ در ﻗﺴﻤﺖ ﺗﺤﺘﺎﻧﯽ‬
‫ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ آﯾﺪ و ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﻧﺎم ‪ lateral cutaneous branch‬دارﻧﺪ ‪.‬‬
‫‪ -‬ﭘﺲ ‪ collateral branch‬و ‪ posterior intercostal branch‬ﻧﻬﺎﯾﺘﺎً ﺑﺎ ﺷﺮﯾﺎن ‪anterior intercostal‬‬
‫آﻧﺎﺳﺘﺎﻣﻮز ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و در ﺧﻮن رﺳﺎﻧﯽ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻣﻮﺛﺮ اﺳﺖ ‪.‬‬

‫ورﯾﺪ‬

‫ورﯾﺪ ﯾﺎ ‪ vein‬رگ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮن را ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺑﺮﻣﯽ‬


‫ﮔﺮداﻧﻨﺪ‪.‬رﻧﮓ ﺧﻮﻧﯽ ﮐﻪ در داﺧﻞ آن در ﺟﺮﯾﺎن اﺳﺖ‪،‬اﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪارد ‪.‬‬
‫ورﯾﺪ ﻫﺎ در ﻣﺠﻤﻮع ﺑﻪ دو دﺳﺘﻪ ي ﺳﻄﺤﯽ ) ‪(superficial‬‬
‫و ﻋﻤﻘﯽ ) ‪ (deep‬ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ‪.‬‬
‫ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽ از ﺑﺪن را ﻣﻘﻄﻊ ﺑﺰﻧﯿﻢ از ﺳﻄﺢ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻻﯾﻪ ﻫﺎي زﯾﺮ وﺟﻮد‬
‫دارﻧﺪ‪:‬‬

‫ﭘﻮﺳﺖ ) ‪ ) superficial fascia ، (skin‬ﻗﺴﻤﺖ زرد رﻧﮓ در‬


‫ﺷﮑﻞ( ‪) deep fascia ،‬ﻗﺴﻤﺖ ﺳﻔﯿﺪ رﻧﮓ در ﺷﮑﻞ( ‪ ،‬ﻋﻀﻠﻪ و‬
‫ﺑﺮﺣﺴﺐ ﻧﺎﺣﯿﻪ اﺳﺘﺨﻮان و اﻣﻌﺎء و اﺣﺸﺎء در آن ﻧﺎﺣﯿﻪ ‪.‬‬

‫و ﻋﻀﻠﻪ‬ ‫در ﻧﺎﺣﯿﻪ ي ﺳﺎﻋﺪ اﺳﺘﺨﻮان ﻋﻤﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﺨﺶ‬


‫‪ intermediate‬ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬

‫از ﻟﺤﺎظ ﺑﺎﻓﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﺎﻣﻞ ﺳﻪ ﻻﯾﻪ ) از ﺧﺎرج ﺑﻪ داﺧﻞ ( ‪ :‬اﭘﯿﺪرم‪،‬درم و ﻫﺎﯾﭙﻮدرم اﺳﺖ؛وﻟﯽ در آﻧﺎﺗﻮﻣﯽ اﭘﯿﺪرم و درم از‬
‫ﻫﻢ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛ﮐﻪ در ﻣﺠﻤﻮع ﺑﻪ آن ﭘﻮﺳﺖ )‪ (skin‬و ﺑﻪ ﻫﺎﯾﭙﻮدرم ﮐﻪ از ﺟﻨﺲ ﺑﺎﻓﺖ ﭼﺮﺑﯽ اﺳﺖ‪superficial fascia ،‬‬
‫ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد و ﺑﻪ ﭘﻮﺳﺖ اﺟﺎزه ﻣﯽ دﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮ روي ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ‪.‬‬

‫‪ Deep fascia‬از ﺟﻨﺲ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﻤﺒﻨﺪ ﻣﺘﺮاﮐﻢ اﺳﺖ‪،‬ﮐﻪ ﻋﻀﻼت ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﻏﻼف و ﻣﺮز ﻋﻀﻼت ﻣﺨﺘﻠﻒ را از ﻫﻢ ﺟﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ‪.‬‬

‫اداﻣﻪ ي ‪ deep fascia‬ﻫﻤﺎن اﭘﯽ ﻣﺎﯾﺰﯾﻮم ‪ epimysium‬اﺳﺖ ﮐﻪ وﺗﺮ ﯾﺎ ﺗﺎﻧﺪون ﻣﯽ ﺷﻮد وﻋﻀﻠﻪ را ﺑﻪ اﺳﺘﺨﻮان ﻣﺘﺼﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺳﻄﺤﯽ در زﯾﺮ ﭘﻮﺳﺖ و در ﺿﺨﺎﻣﺖ ﻓﺎﺳﯿﺎي ﺳﻄﺤﯽ ﻗﺮار دارﻧﺪ و ﻓﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ ) در ﻫﺮ اﻧﺪام ﯾﮏ ﻋﺪد ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ( و‬
‫اﺳﺎﻣﯽ ﻣﺨﺼﻮﺻﯽ دارﻧﺪ‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ در ﺑﯿﻦ ﻋﻀﻼت ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ﻫﻢ ﻧﺎم ﺧﻮدﺷﺎن ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ و ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻫﻢ زوج ﻫﺴﺘﻨﺪ‪ .‬ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺜﺎل ﯾﮏ‬
‫ﺷﺮﯾﺎن ‪ radial‬و دو ﻋﺪد ورﯾﺪ ‪ radial‬وﺟﻮ داﻧﺪ ‪ .‬ﺧﻮن در ﺷﺮﯾﺎن از ‪ proximal‬ﺑﻪ ‪ distal‬و ﺧﻮن در ورﯾﺪ از ‪ distal‬ﺑﻪ‬
‫‪proximal‬ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ‪.‬‬
‫‪10‬‬
‫از ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ و دﺳﺘﺮﺳﯽ‪،‬ورﯾﺪﻫﺎي ﺳﻄﺤﯽ ﺑﻬﺘﺮﻧﺪو در ﺗﺰرﯾﻘﺎت و ﺧﻮﻧﮕﯿﺮي اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺎﻟﯿﻨﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮي دارﻧﺪ‪.‬ورﯾﺪﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ‬
‫ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ در ﮐﻨﺎر ﺷﺮﯾﺎن ﻫﻤﻨﺎم ﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ‪.‬ﺧﻮﻧﮕﯿﺮي از ورﯾﺪﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻗﺮارﮔﯿﺮي در ﻋﻤﻖ و ﺟﻔﺖ ﺑﻮدن ﺑﺎ‬
‫ﺷﺮﯾﺎن ﺳﺨﺖ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ‪.‬‬

‫ﺗﺨﻠﯿﻪ ورﯾﺪي ﻗﻔﺴﮥ ﺳﯿﻨﻪ‬

‫در ﻫﺮ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي‪ 3‬ﺗﺎ ورﯾﺪ دارﯾﻢ‪ .‬اﯾﻦ ورﯾﺪ ﻫﺎ‬
‫ﻋﻤﻘﯽ اﻧﺪ و از ﺟﻤﻠﻪ ورﯾﺪ ﻫﺎي ﻋﻤﻘﯽ ﻓﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻗﺪاﻣﯽ ﮐﻪ در ﻫﺮ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه‬


‫اي دو ﺗﺎ اﻧﺪ‪،‬ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ internal thorasic‬ﺳﻤﺖ‬
‫ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ و اﯾﻦ ورﯾﺪ ﻫﺎ ﺑﻪ ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺑﺎزوﯾﯽ‬
‫ﺳﺮي) ‪ (brachiocephalic vein‬ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ‪ internal thorasic‬در ﺷﺸﻤﯿﻦ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه‬


‫اي و از ﯾﮑﯽ ﺷﺪن ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪superier epigastric‬‬
‫و ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ musculophrenic‬ﺑﻮﺟﻮد ﻣﯽ اﯾﺪ‪.‬‬

‫ﯾﺎدآوري‪:‬ﻣﻨﺸﺎ ﺷﺮﯾﺎن ﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮق ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ‪.‬ﻓﻀﺎي ‪1‬و‪ 2‬از ‪ superier intercostal‬و ﺑﻘﯿﻪ از اﺋﻮرت‬
‫ﺳﯿﻨﻪ ﺑﻮدﻧﺪ‪.‬‬

‫اوﻟﯿﻦ ورﯾﺪ ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ در اوﻟﯿﻦ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي‪،‬ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic‬ﺳﻤﺖ ﺧﻮدش ﻣﯿﺮﯾﺰد‪ .‬ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺑﯿﻦ‬
‫دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ دوﻣﯽ و ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺮ ﺳﻤﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و ﺑﺎ ﻫﻢ ورﯾﺪي ﺑﻪ ﻧﺎم ‪superier intercostal vein‬ﻣﯿﺴﺎزﻧﺪ‪.‬‬
‫ﭘﺲ دو ورﯾﺪ ‪ superier intercostal‬دارﯾﻢ‪:‬ﯾﮑﯽ در ﺳﻤﺖ راﺳﺖ)‪(right intercostal vein‬و دﯾﮕﺮي در ﺳﻤﺖ ﭼﭗ‬

‫)‪( left intercostal vein‬‬

‫‪Superier intercostal vein‬ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮس آزﯾﮕﻮز ﻣﯽ رﯾﺰد و ‪ superier intercostal vein‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻫﻢ ﺑﻪ‬
‫ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻣﯿﺮﯾﺰد‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ ﻫﺸﺖ ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي راﺳﺖ )ﻓﻀﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه ‪ 4‬ﺗﺎ ‪ (11‬ﺑﻪ ورﯾﺪ آزﯾﮕﻮز)‪(azygos‬ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ‪.‬‬

‫در ﻃﺮف ﭼﭗ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ‪ .‬اوﻟﯿﻦ ورﯾﺪ ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic‬ﺳﻤﺖ ﺧﻮدش‪.‬ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪2‬و‪ 3‬ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ‬
‫)‪(left superier intercostal‬وﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ‪ .‬ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﺧﻠﻔﯽ ﻓﻀﺎﻫﺎي ﺑﯿﻦ‬
‫دﻧﺪه اي ‪ 4‬ﺗﺎ ‪ 7‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ accessory hemi-azygos‬ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ؛ﮐﻪ اﯾﻦ ورﯾﺪ ﻫﻢ از ﺟﻠﻮي ‪ T7‬و ‪T8‬ﻋﺒﻮر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و‬
‫ﺑﻪ ورﯾﺪ آزﯾﮕﻮز ﻣﯽ رﯾﺰد‪ 4 .‬ﻓﻀﺎي اﺧﺮ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﯾﻌﻨﯽ ‪ 8‬ﺗﺎ ‪ 11‬ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ hemi-azygos‬ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ و اﯾﻦ ورﯾﺪ ﻫﻢ از ﺟﻠﻮي ‪T8‬‬
‫ﯾﺎ‪T9‬ﻋﺒﻮر ﻣﯿﮑﻨﺪ و ﺑﻪ ورﯾﺪ ازﯾﮕﻮز ﻣﯿﺮﯾﺰد و اﯾﻦ ورﯾﺪ در اداﻣﻪ‪ ،‬ﻗﻮس ازﯾﮕﻮز را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ و ﻗﻮس ازﯾﮕﻮز ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﺰرگ ﺳﯿﺎﻫﺮگ‬
‫زﺑﺮﯾﻦ ﯾﺎ ورﯾﺪ اﺟﻠﻒ ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ )‪ (superier vena cava‬ﻣﯿﺮﯾﺰد و اﯾﻦ ورﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﻪ دﻫﻠﯿﺰ راﺳﺖ ﻣﯽ رﯾﺰد‪.‬‬

‫ﻗﻠﺐ دو ﻧﯿﻤﻪ دارد‪:‬ﻧﯿﻤﻪ راﺳﺖ داراي ﺧﻮن ﺗﯿﺮه و ﻧﯿﻤﻪ ﭼﭗ داراي ﺧﻮن روﺷﻦ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ‪.‬ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻤﮥ ورﯾﺪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ‬
‫ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ superior azygos ،accessory hemiazygos‬و ﺑﻪ رگ ‪ inferior azygos ، hemi azygos‬ﻧﯿﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫ﻧﮑﺘﻪ ‪ :‬ﺧﻮن ورﯾﺪي ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺳﺮ و ﮔﺮدن ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺗﻮﺳﻂ دو ﻋﺪد ورﯾﺪ در ﻫﺮ ﻃﺮف ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮدد ‪:‬‬

‫‪ External jugular vein .1‬ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻀﻠﻪ‬


‫اﺳﺘﺮﻧﻮﮐﻠﯿﺪوﻣﺎﺳﺘﻮﺋﯿﺪ)‪(sternocleidomastoid‬‬
‫در ﺳﻄﺢ ﻗﺮار دارد‪.‬‬
‫‪Internal jugular vein .2‬‬
‫‪ External jugular‬ﻫﺮ ﺳﻤﺖ ﺑﻪ ورﯾﺪ‬ ‫ﺧﻮن ورﯾﺪ‬
‫‪ subclavian‬ﺳﻤﺖ ﺧﻮدش رﯾﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫ﺧﻮن ورﯾﺪي اﻧﺪام ﻫﺎ ﺑﻪ ورﯾﺪ ‪ subclavian‬ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻣﯿﺸﻮد‬


‫ﮐﻪ در ﻧﺎودان ﺟﻠﻮﯾﯽ ﺳﻄﺢ ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ دﻧﺪه اول ﻗﺮار دارد‪ .‬ورﯾﺪ‬
‫‪ subclavian‬اداﻣﻪ ورﯾﺪ ‪ axillary‬اﺳﺖ ؛زﯾﺮا ﺷﺮﯾﺎن‬
‫‪ axillary‬اداﻣﻪ ﺷﺮﯾﺎن ‪ subclavian‬ﺑﻮد‪.‬‬

‫ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ internal jugular‬ﻫﺮ ﺳﻤﺖ ﺑﺎ ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ subclavian‬ﺳﻤﺖ‬


‫ﺧﻮد در ﭘﺸﺖ ﻣﻔﺼﻞ ‪ sternoclavicular‬ﺳﻤﺖ ﺧﻮد ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ و ورﯾﺪ‬
‫ﻫﺎي ‪ brachiocephalic artery‬را اﯾﺠﺎد ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ﮐﻪ آن ﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ در ﭘﺸﺖ‬
‫اوﻟﯿﻦ ﻏﻀﺮوف دﻧﺪه اي ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﯾﮑﯽ ﺷﺪه و ‪ superior vena cava‬را‬
‫اﯾﺠﺎد ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ‪.‬‬

‫ﺑﻨﺎﺑﺮ اﯾﻦ ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic artery‬ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﮐﻮﺗﺎه ﺗﺮ و ﻣﺴﯿﺮش‬

‫ﻋﻤﻮدي ﺗﺮ و ورﯾﺪ ‪ brachiocephalic artery‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ و‬


‫ﻣﺴﯿﺮش ﻣﺎﯾﻞ ﺗﺮ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ‪.‬‬

‫‪ SVC‬ﯾﺎ ﺑﺰرگ ﺳﯿﺎﻫﺮگ زﺑﺮﯾﻦ از ﭘﺸﺖ ﻏﻀﺮوف ﻫﺎي دﻧﺪه اي ﭘﺎﯾﯿﻦ آﻣﺪه و‬
‫در ﭘﺸﺖ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻏﻀﺮوف دﻧﺪه اي ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﺑﻪ دﻫﻠﯿﺰ راﺳﺖ ﺗﺨﻠﯿﻪ‬
‫ﻣﯿﺸﻮد‪ .‬ﻫﻤﭙﻨﯿﻦ در ﻣﺴﯿﺮش ﺧﻮن ﻗﻮص آزﯾﮕﻮس را ﻫﻢ درﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ‪.‬‬

‫‪Azygos vein‬‬
‫ورﯾﺪ آزﯾﮕﻮس در ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻠﻔﯽ ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ ﺣﻔﺮه ﺷﮑﻢ از ﯾﮑﯽ ﺷﺪن ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ subcostal‬ﯾﺎ زﯾﺮ دﻧﺪه اي ﻃﺮف راﺳﺖ و‬
‫‪ Ascending lumbar‬ﯾﺎ ﮐﻤﺮي ﺻﻌﻮدي ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺸﻮد‪.‬‬

‫ورﯾﺪ آزﯾﮕﻮس ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻌﻤﻮل از ﺳﻮراخ آﺋﻮرﺗﯿﮏ ﻋﺒﻮر ﻣﯿﮑﻨﺪ و ﮔﺎﻫﯽ اوﻗﺎت ﺳﺘﻮن دﯾﺎﻓﺮاﮔﻤﯽ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ را ﺳﻮراخ ﻣﯿﮑﻨﺪ و وارد‬
‫ﻗﻔﺴﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯿﺸﻮد و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﻻ آﻣﺪه و در ﻣﺴﯿﺮش ﺧﻮن ورﯾﺪ ﻫﺎي ﺧﻠﻔﯽ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ و ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ hemi azygos‬و‬
‫‪ accessory hemi azygos‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮد و در دﯾﺴﮏ ﺑﯿﻦ ‪ T4‬و ‪ T5‬ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻠﻮ ﻗﻮس ‪Azygos‬را ﻣﯿﺴﺎزد و اﯾﻦ‬
‫ﻗﻮس ﺧﻮن ﺧﻮد را ﺑﻪ ‪ SVC‬ﻣﯿﺮﯾﺰد‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫ورﯾﺪ ‪hemiazygos‬‬

‫در ﺑﺎﻻ و ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻠﻔﯽ ﺣﻔﺮه ﺷﮑﻤﯽ از ﯾﮑﯽ‬


‫ﺷﺪن ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ subcostal‬ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﻪ ﻋﻼوه‬
‫‪ ascending lumbar‬ﻃﺮف ﭼﭗ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺸﻮد‪ .‬ﺳﺘﻮن‬
‫دﯾﺎﻓﺮاﮔﻤﯽ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ را ﺳﻮراخ ﮐﺮده و ﺧﻮن ورﯾﺪي ﻓﻀﺎي‬
‫ﺑﯿﻦ دﻧﺪه اي ﻫﺸﺖ ﺗﺎ ﯾﺎزده را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻌﻤﻮل درﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮده‬
‫و ﺑﻌﺪ از ﺟﻠﻮي ‪ T9‬ﻋﺒﻮر و ﺧﻮﻧﺶ را ﺑﻪ ورﯾﺪ آزﯾﮕﻮس‬
‫ﻣﯿﺮﯾﺰد‪ .‬در ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮاﻗﻊ ورﯾﺪ ﻫﺎي ‪ hemiazygos‬و‬
‫‪ accessory hemi azygos‬ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ ﺷﺪه و ﺑﻌﺪ‬
‫ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮏ ورﯾﺪ ﻣﺸﺘﺮك ﺑﻪ آزﯾﮕﻮس ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫بسمه تعالی‬

‫دانش گاه علوم زپشکی و خدمات ردمانی استان زنجان‬


‫نیم سال اول تحصیلی ‪1401-1400‬‬

‫‪ :‬تشریح قلب و عروق نظری‬ ‫نام درس ونام مبحث‬

‫‪ :‬دکتر جعفری‬ ‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه‬

‫‪4:‬‬ ‫گروه جزوه‬

‫‪ :‬شهریار عباسی ‪ /‬امیررضا ربیعی‬ ‫ویراستار‬

‫‪5:‬‬ ‫شماره جلسه‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬

‫‪1‬‬
‫همانطور که گفته شد حفره قفسه سینه (‪ )Thoracic Cavity‬به سه بخش تقسیم بندی می شود ‪:‬‬

‫*دو فضای جنبی–ریوی راست و چپ‬

‫*بخش میانی‪ ،‬میان سینه یا‪mediastinum‬‬

‫‪ mediastinum‬به فضایی متحرک (به علت وجود بافت عضالنی‬

‫همبندی) گفته میشود که بین پرده های جنب راست و چپ در‬

‫طرفین قرار دارد که از جلو به جناغ و ازعقب به ‪ 12‬مهره ی سینه‬

‫ای و از باال به دهانه فوقانی قفسه سینه (بدون مرز مشخص با گردن‬

‫یکی میشود) و از پایین به دیافراگم محدود شده است‪.‬‬

‫همانطور که گفته شد‪ ،‬هر کدام از فضاهای جنبی‪-‬ریوی راست و‬

‫چپ محتوی ریه و پردهای جنب پوشاننده آن میباشد ولی تعداد‬

‫ساختارهای آناتومی موجود در ‪ mediastinum‬زیاد میباشد‪.‬‬

‫تقسیم بندی ‪mediastinum‬‬

‫برای درک بهتر موقعیت عناصر موجود در ‪ ، mediastinum‬این‬

‫فضا توسط یک صفحه فرضی افقی به دو قسمت تقسیم میشود‬

‫‪ ( superior mediastin- 1‬فوقانی)‬

‫‪ ( inferior mediastinum- 2‬تحتانی )‬

‫این صفحه فرضی افقی در جلو از‪( sternal angle‬محل مفصل شدن دسته و ‪ body‬جناغ) و در عقب از دیسک بین ‪ T4‬و‪T5‬عبور میکند‪.‬‬

‫بنابراین همه عناصر‪ mediastinum‬که نسبت به این سطح فرضی افقی در باال واقع میشوند‪ mediastinum ،‬فوقانی و آنهایی که در پایین این سطح‬

‫فرضی افقی واقع میشوند ‪،‬مدیاستنیوم تحتانی نامیده می شوند ‪.‬‬

‫‪ Mediastinum‬تحتانی‪ ،‬دربر گیرنده عنصر مهمی به نام قلب است که توسط پریکاردیوم پوشیده شده است ‪ .‬بنابراین با توجه به‬

‫قلب و پریکاردیوم پوشاننده آن ‪ mediastinum‬تحتانی را به سه قسمت تقسیم می کنند‪:‬‬

‫‪( Ant. Mediastinum‬قدامی)‪ :‬قسمتی که بین پریکاردیوم و جناغ واقع شده است‪.‬‬

‫‪( Middle Mediastinum‬میانی)‪ :‬خود قلب که توسط پریکاردیوم پوشیده شده است‪.‬‬

‫‪( Post. Mediastinum‬خلفی)‪ :‬قسمتی است که نسبت به پریکاردیوم در عقب و نسبت به مهره های سینه ای ‪ T5‬تا ‪T12‬در جلو واقع شده است‪.‬‬

‫در مقطع عرضی قفسه سینه ‪ ،‬فضای جنبی ریوی راست و چپ و میان سینه و پرده های جنب قابل مشاهده اند ‪.‬‬

‫از این پس از کلمه ‪ mediastinum‬تحتانی استفاده نمی کنیم ومدیاستینوم را اینگونه تقسیم بندی میکنیم که شامل چهار بخش است ‪:‬فوقانی‪،‬‬

‫قدامی‪ ،‬میانی و خلفی که مرز مشخصی بین این فضا ها وجود ندارد و در امتداد هم قرار گرفته و باهم ارتباط دارند‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫نکته ‪ :‬مدیاستینوم فوقانی بدون مرز مشخصی با گردن‬

‫درارتباط است لذا عفونت های ناحیه گردن میتواند به داخل‬

‫قفسه سینه نفوذ کند‪.‬‬

‫محدوده ‪ mediastinum‬فوقانی ‪:‬‬

‫‪‬جلو ‪ :‬دسته جناغ‬

‫‪‬عقب ‪ :‬مهره های سینه ای ‪ T1‬تا‪T4‬‬

‫‪‬طرفین ‪ :‬پرده های جنب‬

‫‪‬باال ‪ :‬دهانه فوقانی قفسه سینه‬

‫‪‬پایین ‪ :‬سطح فرضی ‪-‬افقی‬

‫محدوه ‪ mediastinum‬قدامی‪:‬‬

‫‪‬جلو ؛ ‪ body‬جناغ‬

‫‪‬عقب ‪ :‬پریکاردیوم‬

‫‪‬طرفین ‪ :‬پرده های جنب‬

‫‪‬پایین ‪ :‬دیافراگم‬

‫‪‬باال ‪ :‬سطح فرضی ‪-‬افقی‬

‫*‪ mediastinum‬میانی به طور محسوسی مرز مشخصی ندارد‪.‬‬

‫محدوده ‪ mediastinum‬خلفی‪:‬‬

‫‪‬جلو ‪ :‬پریکاردیوم‪‬‬

‫‪‬عقب ‪ :‬مهره های سینه ای ‪ T5‬تا‪T12‬‬

‫‪‬طرفین ‪ :‬پرده های جنب‬

‫‪‬باال ‪ :‬سطح فرضی ‪-‬افقی‬

‫‪‬پایین و جلو ‪ :‬دیافراگم‬

‫‪3‬‬
‫محتویات ‪ superior mediastinum‬از جلو به عقب شامل‪:‬‬

‫جناغ ‪ ،‬غده تیموس ‪ ،‬وریدهای ‪ brachiocephalic‬چپ و راست ‪ ،‬ورید اجوف فوقانی‬

‫یا ‪ ، (SVC)superior vena cava‬قوس آئورت(‪ )Arch Of Aorta‬وشاخه های‬

‫قوس آئورت } تنه براکیوسفالیک )‪ ، ( Brachiocephalic trunk‬شریان کاروتید‬

‫مشترک سمت چپ ( ‪ ) Left Common Carotid Artery‬و ادامه شریان تحت‬

‫ترقوه ای سمت چپ ) ‪ }( left subclavian‬نای ‪ ،‬مری ‪، Thoracic Duct ،‬‬

‫عصبهای واگ راست و چپ‪ ،‬عصبهای ‪ pherenic‬راست و چپ ( برای دیافراگم ) و‬

‫عروق ‪ pericardiaco pherenic‬راست و چپ که همراه با اعصاب ‪pherenic‬‬

‫می آیند و عصب راجعه حنجرهای سمت چپ ‪(left recurrent laryngeal‬‬

‫) ‪ nerve‬که از شاخه های عصب واگ سمت چپ است و در زیر قوس آئورت جدا‬

‫شده و به باال برمیگردد( عصب ‪ right recurrent laryngeal‬از آنجایی که در زیر‬

‫شریان ‪ subclavian‬جدا میشود به همین سبب دیگر جز نواحی ‪mediastinum‬‬

‫نخواهد بود و جز نواحی گردن محسوب میشود ‪) .‬‬

‫نکته ‪ :‬در فضای ‪ mediastinum‬قدامی ساختار آناتومی مهم و دارای اهمیت بالینی وجود ندارد‪.‬‬

‫‪(Middle Mediastinum‬میانی)‬

‫‪Mediastinum‬میانی محتوی‪:‬‬

‫‪ .1‬پریکاردیوم قلب‬

‫‪ .2‬شریان های بزرگی که از قلب منشا میگیرند(آئورت صعودی‪ ،‬تنه‬

‫شریان ریوی که جلوتر شریان ریوی راست و چپ را میسازد)‬

‫‪ .3‬نایژه های چپ و راست(‪)right and left bronchi‬‬

‫‪ .4‬انتهای ورید های بزرگ منتهی به قلب شامل ‪superior vena‬‬

‫‪ cava‬و ‪inferior vena cava‬‬

‫‪ .5‬ورید های برونشیال(ورید هایی که خون روشن را از شش ها به دهلیز چپ وارد میکنند)‬

‫‪ .6‬عروق ‪ precardioco pherenic‬چپ و راست‬

‫‪4‬‬
‫‪ .7‬اعصاب ‪ pherenic‬راست و چپ‬

‫نکته ‪:‬بعضی عناصر مانند اعصاب ‪ pherenic‬راست و چپ‪،‬‬

‫عروق ‪ precardio pherenic‬راست و چپ و ‪superior vena‬‬

‫‪ cava‬هم در ‪ superior mediastinum‬دیده می شوند‪.‬‬

‫‪) Post. mediastinum‬خلفی(‬

‫‪ .1‬مری‬

‫‪ .2‬آئورت سینه ای‬

‫‪ .3‬اعصاب واگ راست و چپ(همراه مری هستند)‬

‫‪ thoracic duct .4‬که از ‪ mediastinum‬خلفی‬


‫وارد ‪ mediastinum‬فوقانی میشود‬

‫‪ .5‬ورید های ‪ Hemiazygos, Azygos‬و‬

‫‪accessory hemiazygos‬‬

‫قسمت های مختلف آئورت در بخش های مختلف قرار دارند‪ .‬آئورت صعودی در ‪ mediastinum‬میانی‪ ،‬قوس آئورت در ‪mediastinum‬‬ ‫‪-‬‬

‫فوقانی‪ ،‬آئورت سینه ای در ‪ mediastinum‬خلفی قرار دارند‪.‬‬

‫اعصاب ‪ recurrent laryngeal‬در ‪ mediastinum‬فوقانی باال میرون د و شاین ذکر است که عصب سمت راستی از سمت چپی کوتاه تر‬ ‫‪-‬‬

‫است‪.‬‬

‫قوس ‪ Azygos‬در ‪ mediastinum‬فوقانی قرار دارد‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫بعضی عناصر هم در ‪ mediastinum‬خلفی قرار دارند و هم در فوقانی‪ ،‬مانند ‪ ، thoracic duct‬مری و اعصاب واگ راست و چپ‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫برخی منابع زنجیره ای سمپاتیک سینه ای راست و چپ را هم جزو ‪ mediastinum‬میدانند‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫‪5‬‬
‫قلب(‪)heart,core,cardia‬‬

‫عضوی لیفی_عضالنی‪ ،‬توخالی و مخروطی شکل که توسط پریکاردیوم پوشیده شده و در‬

‫‪ mediastinum‬میانی واقع شده و طرز قرارگیری آن به صورت مایل می باشد یعنی دو سوم آن‬

‫در طرف چپ بدن و یک سوم مابقی در طرف راست بدن قرار دارد‪ .‬در تصویر روبه رو آناتومی سطحی‬

‫قلب‪ ،‬دنده ها و جناغ مشاهده می شوند‪.‬‬

‫ابعاد قلب‪ :‬طول ‪ 12‬سانتیمتر در جهت راس به قاعده‪/‬عرض ‪ 9‬سانتیمتر(در عریض ترین قسمت)‪/‬ضخامت ‪ 6‬سانتیمتر در جهت قدام به خلف‬

‫وزن قلب‪ :‬به طور متوسط ‪ 300-250‬گرم است اما در مردان ‪ 340-280‬گرم و درزنان ‪ 280-230‬گرم است‪.‬‬

‫قلب یک ساختار تو خالی است که دو نیمه دارد(نیمه راست و چپ)؛ هر نیمه دو حفره دارد‪ .‬حفراتی که در باال و عقب هستند دهلیز یا ‪ atrium‬می‬

‫‪6‬‬
‫باشند و آنهایی که در پایین و جلو هستند بطن یا‬

‫‪ ventricle‬نام دارند‪.‬‬

‫درنیمه راست ‪ right artium ،‬و ‪right ventricle‬‬

‫ودرنیمه چپ ‪ left atrium‬و ‪ left ventricle‬قرار‬

‫دارند‪.‬‬

‫نیمه راست و چپ قلب‪ ،‬هیچ ارتباطی با هم ندارند و‬

‫یک دیواره بین آنها وجود دارد لذا هرگونه ارتباط بین‬

‫نیمه راست و چپ‪ ،‬جنبه پاتولوژیک(بیماری زایی) دارد‪.‬‬

‫از آنجایی که نیمه راست قلب‪ ،‬خون تیره دارد و نیمه چپ قلب‪ ،‬خون روشن دارد بنابراین قلب به عنوان یک پمپ دوگانه عمل میکند؛ نیمه راست که‬

‫خون تیره را به ریه ها میفرستد و نیمه چپ که خون ر وشن را از ریه ها دریافت کرده‪ ،‬آن را از طریق آئورت به سایر قسمت های بدن پمپاژ میکند‪.‬‬

‫بین دهلیز ها ‪ ،‬دیواره بین دهلیزی( ‪Interatrial septum(IA‬‬

‫)‪ )septum‬و بین بطن ها هم دیواره بین بطنی‬

‫‪ )IV septum(Interventricular septum‬وجود دارد‬

‫بین مجموعه دهلیز ها و بطن ها یک دیواره سرتاسری به نام دیواره‬

‫دهلیزی‪-‬بطنی وجود دارد ( ‪Atrioventricular septum-AV‬‬

‫‪ )septum‬وجود دارد؛ این دیواره ناقص است( نقص آن طبیعی است)‬

‫چون دهلیز و بطن هر سمت از طریق سوراخ دهلیزی بطنی( ‪AV‬‬

‫‪ )foramen‬سمت خود باهم در ارتباط هستند‪.‬‬

‫به قسمتی از دهلیز های راست و چپ که به طرف باال و جلو می آیند‬

‫‪ ،‬گوشک (‪ )Auricle‬گفته می شود ‪.‬‬

‫‪ Auricle‬سمت راست ‪ ،‬بزرگ و مثلثی شکل است و ‪Auricle‬‬

‫سمت چپ ‪ ،‬لوله ای شکل است‪.‬‬

‫مرور مطالب ‪ :‬قلب ساختمانی حفره دار است که دو نیمه راست و‬

‫چپ دارد ؛ هر نیمه نیز حفره خاص خود را دارد ‪ ،‬سمت چپ‬

‫(‪ Ventricle‬چپ و ‪ Atrium‬چپ) و سمت راست (‪Ventricle‬‬

‫راست و ‪ Atrium‬راست) ‪ .‬میان دهلیز ها ‪ IA septum‬و میان بطن‬


‫‪7‬‬
‫ها ‪ IV septum‬را داریم ‪ .‬میان مجموعه دهلیز ها و بطن ها نیز ‪ AV septum‬را داریم که دیواره ای ناقص است و دو سوراخ ‪ AV Foramen‬یکی‬

‫برای سمت راست و دیگری برای سمت چپ دارد ‪.‬‬

‫اگر قلب را برش بزنیم ‪ ،‬مرز بین حفرات قلب توسط دیواره یا ‪ septum‬مشخص میشود‪ .‬این شیار ها تصویر دیواره های قلب هستند که حفرات قلب را‬

‫از هم جدا میکردند ؛ به طور مثال بطن راست و چپ که توسط دیواره بین بطنی از هم جدا میشدند ‪ ،‬در سطح قلب توسط شیار بین بطنی از هم جدا‬

‫می شوند‪ .‬مرز بین مجموع بطن ها و دهلیز ها توسط شیار دهلیزی بطنی (‪ )atrioventricular sulcus‬جدا میشود که به صورت کمربند سراسری‬

‫قلب را دور میزند ؛ چون داخل این شیار عروق کرونری قرار دارند ‪ ،‬به آن ‪ coronary sulcus‬یا شیار قلبی هم گفته میشود‪ .‬در شیار بین دهلیزی ‪،‬‬

‫عروق خونی وجود ندارد ولی در شیار های بین بطنی و شیار دهلیزی‪ -‬بطنی عروق خونی موجود اند‪.‬‬

‫از آنجایی که قلب عضوی هرمی شکل است راس ‪ ،‬قاعده ‪ ،‬سطح و کنار دارد‪.‬‬

‫قلب چهار کنار تحتانی ‪ ،‬چپ ‪ ،‬راست و کنار فوقانی(خط فرضی که انتهای فوقانی کنار های راست و چپ را به هم وصل می کند) دارد‪.‬‬

‫راس قلب (‪ )apex‬در وضعیت آناتومی در پایین ‪ ،‬جلو و چپ قرار میگیرد ؛ نسبت به خط ‪ midclavicular‬در داخل قرار میگیره و در پنجمین‬

‫فضای بین دنده ای سمت چپ جای داره و فاصله اش تا خط وسط ‪ 7.5‬تا ‪ 9‬سانتی متر است‪ .‬در تشکیل راس قلب فقط بطن چپ شرکت میکند‪.‬‬

‫‪ apex‬قلب نسبت به نوک پستان (بیشتر در آقایان) در قسمت پائین و داخل یا پائین و راست قرار دارد‪.‬‬

‫راس قلب فقط از بطن چپ تشکیل می شود یعنی جایی که می توان ضربان قلب را لمس کرد ‪.‬‬

‫قاعده قلب برعکس راس قلب در باال ‪ ,‬عقب و راست قرار دارد ‪ .‬در حالت ایستاده‬

‫در محاذات بادی مهره های ‪ T6‬تا ‪ T9‬در حالت خوابیده در محاذات بادی مهره‬

‫های ‪ T5‬تا ‪ T8‬قرار میگیرد‪ .‬دهلیز چپ و راست در تشکیل قاعده قلب شرکت‬

‫میکنند ؛ دهلیز چپ در تشکیل آن بیشتر نقش داره‪ .‬به قاعده قلب سطح خلفی‬

‫قلب هم گفته میشه‪.‬‬

‫عناصر شرکت کننده در قاعده قلب‬

‫دهلیزهای چپ و راست( عمدتا دهلیز چپ) در تشکیل قاعده قلب نقش دارند ‪.‬‬

‫از آنجایی که قلب در دوران جنینی بصورت یک لوله مستقیم در خط وسط قرار دارد و بعدها انتهای تحتانی آن به طرف چپ حرکت میکند(تشکیل‬

‫راس قلب) و انتهای فوقانی به طرف راست مایل می شود (تشکیل قاعده قلب)‪ .‬سپس این لوله حول محور طولی خود ‪ 45‬درجه به طرف چپ می‬

‫چرخد بنابراین عناصر سمت چپ به عقب متمایل می شوند و عناصر سمت راست به جلو متمایل می شوند یعنی دهلیز راست به سمت جلو و دهلیز‬

‫چپ به سمت عقب و چپ میرود‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫سطوح قلب ‪Surfaces of Heart‬‬

‫شامل ‪ 3‬سطح است‪:‬‬

‫‪ .1‬سطح قدامی یا ‪Sternocostal‬‬

‫‪ .2‬سطح تحتانی یا ‪Diaphragmatic‬‬

‫‪ .3‬سطح طرفی‪ /‬ریوی چپ یا ‪Left Pulmonary‬‬

‫سطح قدامی قلب‪:‬‬

‫با برداشتن جناغ‪ ،‬دنده ها و برش بخشی از ریه ها بالفاصله سطح قدامی قلب قابل مشاهده است ‪ .‬به این سطح ‪ Sternocostal‬نیز میگویند چون با‬

‫‪ Body‬جناغ و غضروف های دنده ای ‪ 2‬تا ‪ 6‬مجاور است‪.‬در این سطح بطن چپ‪ ،‬بطن راست‪ ،‬دهلیز راست‪ Auricle،‬راست ‪،‬‬

‫‪ Auricle‬چپ ‪ ،‬شیار بین بطنی و قسمت قدامی شیار کرونرید ( هلیزی‪ -‬بطنی) قابل مشاهده است‪ .‬دهلیز چپ به دلیل وضعیت قرارگیری تنه شریان‬

‫ریوی مشاهده نمیشود‪ .‬بطن راست عمدتا در تشکیل این سطح نقش دارد‪ .‬بخشی از شیار بین بطنی که بطن های راست و چپ را در سطح قدامی قلب‬

‫از هم جدا میکند‪ ،‬شیار بین بطنی قدامی ‪ Anterior Interventricular Sulcus‬نامیده میشود‪.‬‬

‫سطح تحتانی قلب‪:‬‬

‫از پایین و عقب قلب قابل مشاهده است‪ .‬به دلیل اینکه روی دیافراگم قرار‬

‫دارد به آن سطح ‪ diaphragmatic‬نیز میگویند‪ .‬در تشکیل این سطح بطن های‬

‫چپ و راست شرکت میکنند اما قسمت عمده آن توسط بطن چپ تشکیل میشود‪.‬‬

‫بخشی از شیار بین بطنی که بطن های راست و چپ را در سطح تحتانی قلب از هم‬

‫جدا میکند‪ ،‬شیار بین بطنی خلفی ‪Sulcus Posterior Interventricular‬‬

‫)‪ (groove‬نامیده می شود‪.‬‬

‫دوشیار بین بطنی قدامی و خلفی در محل بریدگی راسی ‪Apical Notch‬‬

‫یا ‪ Notch of Apex‬باهم یکی میشوند که این بریدگی در کنار تحتانی قلب در سمت راستِ راس قلب قرار میگیرد‪.‬‬

‫سطح طرفی یا ریوی چپ‪ :‬از نیمه ی چپ قلب (بطن چپ‪ ،‬دهلیزچپ و‬

‫‪Auricle‬چپ)تشکیل شده است و مجاور سطح داخلی ریه چپ است‪ .‬حفرات‬

‫قلب‬

‫دهلیز راست ‪:‬‬

‫‪‬نسبت به بطن راست در باال و عقب‬

‫‪‬نسبت به دهلیز چپ در جلو و راست‬

‫‪9‬‬
‫دهلیز راست در تشکیل قاعده قلب و همچنین سطح قدامی قلب‪ Sternocostal‬نقش دارد‪.‬‬

‫دهلیزها محل دریافت خون وریدی میباشند‪.‬‬

‫فضای داخلی دهلیز راست شامل ‪ ۲‬قسمت است‪:‬‬

‫‪ -1‬قسمت صاف ‪ -۲‬قسمت خشن‬

‫مرز بین این دو قسمت توسط خطی مشخص می شود که به آن ستیغ انتهایی یا ‪ crista terminalis‬می گویند‪ .‬تصویر این ستیغ در دهلیز راست(از‬

‫بیرون) به صورت یک ناودان مشخص میشود که به آن ‪ suclus terminalis‬یا ‪ terminal groove‬گفته می شود‪.‬از کنار راستِ ‪superior vena‬‬

‫)‪cava(SVC‬شروع شده تا کنار راست )‪ inferior vena cava(IVC‬ادامه دارد‪.‬‬

‫پس مرز بین بخش خشن و صاف در داخل توسط ‪ crista terminalis‬و در خارج و سطح توسط ‪ suclus terminalis‬مشخص میشود‪.‬‬

‫به بخش خشن دهلیز راست ‪ ،‬عضالت شانه ای یا ‪ pectinate muscles‬می گویند که الیاف آن شبیه دندانه های شانه باهم موازی اند‪ .‬بخش صاف‬

‫دهلیز راست محل ورود وریدها است‪.‬‬

‫وریدهای منتهی به دهلیز راست‬

‫از باال و عقب ‪ SVC‬یا بزرگ سیاهرگ زبرین که خون وریدی سر وگردن‬ ‫‪‬‬

‫و اندام های فوقانی راست و چپ ‪ ،‬همچنین نیمه فوقانی تنه را وارد‬

‫دهلیز راست می کند‪.‬‬

‫از پایین و عقب ‪ IVC‬یا بزرگ سیاهرگ زیرین که خون وریدی اندام های‬ ‫‪‬‬

‫تحتانی راست و همچنین نیمه تحتانی تنه را وارد دهلیز راست می کند‪.‬‬

‫خون خود قلب توسط سینوس کرونری یا ‪ coronary sinus‬به داخل‬ ‫‪‬‬

‫دهلیز راست بازگردانده میشود‪ .‬مدخل آن بین محل ورود ورید اجوف تحتانی و سوراخ دهلیزی بطنی راست است‪.‬‬

‫سوراخ دهلیزی بطنی راست دهلیز راست را به بطن راست متصل می کند که در این محل دریچه سه لتی وجود دارد‪.‬‬

‫در مدخل ‪ SVC‬برخالف مدخل های ‪ IVC‬و ‪ ، coronary sinus‬دریچه ای وجود ندارد ‪ .‬دریچه ‪ Thebesian of coronary sinus‬همیشه‬

‫فعال است ‪ .‬اما دریچه ‪ Eustachian of IVC‬در زمان جنینی فعال است و بعد از دوران جنینی بدون عملکرد است‪.‬‬

‫گردش خون جنینی‬

‫در دوران جنینی ‪ ،‬جنین خود فعالیتی ندارد و خون روشن مادر برای تغذیه جنین از طریق ‪ IVC‬وارد دهلیز راست میشود‪ .‬در دهلیز راست حفره بیضی‬

‫شکلی ( با لبه های برجسته ) به نام ‪ fossa ovalis‬وجود دارد که در دوران جنینی این حفره سوراخ بوده و از طریق این سوراخ خون روشن مادر وارد‬

‫دهلیز چپ شده از آنجا وارد بطن چپ و سپس آئورت شده ‪ ،‬از آئورت به بخشهای مختلف جنینی میرود‪ .‬خون وریدی جنین نیز از طریق ‪ SVC‬وارد‬

‫دهلیز راست میشود‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫خون بطن راست میبایست از طریق شریان ششی ‪ pulmonary trunk‬به سمت ریه های راست و چپ برود ؛ اما از آنجایی که ریه ها در دوران جنینی‬

‫وظیفه تصفیه ندارند و غیر فعال اند ؛ بین شریان ریوی چپ و قوس آئورت ارتباطی وجود دارد که به آن مجرای شریانی گفته میشود‪ .‬به این ترتیب‬

‫خون تیره از شریان ششی وارد آئورت میشود ( بعد از جداشدن شاخه سوم قوس آئورت یعنی شریان ‪ subclavian‬از طرف چپ) گاهی اوقات هم بین‬

‫‪ common carotid‬چپ و ‪ subcnavian‬چپ وارد قوس آئورت میشود)‪.‬‬

‫خون تیره آئورت وارد قسمتهای تحتانی بدن جنین میشود‪ .‬این خون‬

‫تیره وارد سر و گردن مخصوصا مغز که خون روشن نیاز دارند ؛ نمیشود‪.‬‬

‫به همین خاطر دریچه موجود در مدخل ورید اجوف تحتانی به داخل‬

‫دهلیز راست ‪ ،‬در دوران جنینی فعال است و بعد آن غیر فعال میشود و‬

‫سوراخ بسته خواهد شد‪.‬‬

‫گفته می شود در سمت دهلیز راست تقریبا وسط دیواره بین دهلیزی ‪،‬‬

‫یک حفره بیضی شکل به نام ‪ fossa ovalis‬وجود دارد که بقایای‬

‫سوراخ بیضی در دوران جنینی است‪ .‬لبه های این ‪ fossa ovalis‬در‬

‫جلو ‪ ،‬باال و عقب برجسته است ولی در پایین صاف است‪ .‬چون در مسیر‬

‫جریان خون قرار دارد و در اثر جریان خون صاف شده است‪.‬‬

‫در تصویر روبه رو برش از روی ‪ auricle‬راست خورده و به طرف راست یا عقب برگردانده شده است‪.‬‬

‫بطن راست‬

‫نسبت به دهلیز راست در پایین و جلو‬ ‫‪‬‬

‫نسبت به بطن چپ در جلو و راست‬ ‫‪‬‬

‫شریان ها از بطن ها شروع میشوند از بطن راست شریان ریوی شروع‬

‫میشود که ابتدا به صورت یک تنه است به نام‪ pulmonary trunk‬است‬

‫‪.‬‬

‫فضای داخلی بطن راست‬

‫شامل ‪ ۴‬قسمت است ‪.۱ :‬صاف ‪.۲‬خشن ‪.۳‬ورودی ‪.۴‬خروجی‬

‫یخش صاف بطن راست در باال و جلوی بطن راست قرار دارد بخش صاف محل شروع شریان ریوی یا محل خروجی شریان است‪.‬‬

‫با توجه به تصویر باال از خارج ‪ ،‬بخش صاف به شکل یک مخروط یا قیف است به همین خاطر به بخش صاف مخروط شریانی یا ‪conus arterious‬‬

‫یا ‪ infundibulum‬به معنی قیف گفته میشود ‪.‬‬


‫‪11‬‬
‫بخش خشن در پایین و عقب بطن راست قرار دارد که به آن ستون های گوشتی ‪ Trabeculae carneae‬گفته میشود‪ .‬و شامل ‪ 3‬قسمت است‪:‬‬

‫‪ :Ridge‬یا ستیغ که بصورت خطوط برجسته در فضای داخلی بطن راست قابل مشاهده هستند‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫‪ :Bridge‬یا پل که دو انتهای آن متصل بوده و وسط آنها آزاد می باشد‪ .‬و یک نوع تخصص یافته آن که دیواره بین بطنی را به عضالت‬ ‫‪-‬‬

‫‪ Papillary‬قدامی وصل می کند ‪ Moderate band or Septomarginal Trabecula‬نامیده میشود که فقط در بطن راست وجود‬

‫دارد‪.‬‬

‫‪ :Papillary Muscles‬که شبیه مخروط یا نوک پستان هستند و قاعده آنها به جدار بطن متصل است و راس آنها از طریق رشته های نخ‬ ‫‪-‬‬

‫مانندی به نام طناب های وتری ‪ Chordae tendineae‬به لت های دریچه سه لختی و دو لختی متصل میشوند‪ .‬انواع آنها بستگی به تعداد‬

‫لت ‪ Cusp‬که سوراخ دهلیزی بطنی را محافظت میکنند ؛ دارند‪ .‬ورودی بطن راست توسط دریچه سه لختی ‪ Tricuspid Valve‬محافظت‬

‫میشود‪ .‬بنابراین در فضای داخلی بطن راست شامل سه نوع قدامی‪ ،‬خلفی و ‪ Septal‬می باشند که قدامی از همه بزرگتر بوده و ‪ septal‬از‬

‫همه کوچکتر می باشد و کمتر هم تکامل پیدا کرده است‪.‬‬

‫بین بخش صاف و خشن حفره بطن راست ستیغ فوق بطنی ‪ Supraventricular Crest‬قرار دارد‪.‬‬

‫وقتی بطن ها منقبض میشوند ؛ دریچه دهلیزی بطنی بسته میشوند و لت ها کنار هم قرار میگیرند‪ .‬اگر فشار خون داخل بطن زیاد باشد ؛ احتمال دارد‬

‫؛ لت ها به داخل دهلیز فرو بروند‪ .‬پس طناب های وتری ‪ Chordae tendineae‬از این اتفاق جلوگیری می کنند ‪.‬‬

‫ورودی‬

‫سوراخ دهلیزی بطنی راست نامیده می شود که توسط دریچه سه لتی ‪ Tricuspid Valve‬محافظت می شود و دارای سه لت قدامی) از همه بزرگتر(‪،‬‬

‫خلفی و دیواره ای) ‪ Septal‬از همه کوچکتر ( می باشد ‪ .‬لت ها مثلثی شکل هستند ‪.‬به لبه های لت ها طناب های وتری متصل می گردند ‪.‬هر لت‬

‫دارای دو سطح دهلیزی) صاف (و بطنی) خشن (می باشد ‪.‬جنس لت ها در سطح از اندوکاردیوم است که به داخل آنها بافت لیفی نفوذ کرده و به‬

‫استحکام آنها کمک می کند ‪.‬‬

‫خروجی‬

‫محل خروج تنه شریان ریوی ‪ Pulmonary Trunk‬می باشدکه به سمت باال و عقب رفته‬

‫و به دو شاخه شریان ریوی راست و شریان ریوی چپ تقسیم می شود که شریان ریوی راست‬

‫از خلف آئورت صعودی عبور و به ریه راست وارد می شود‪ .‬در ابتدای تنه شریان ریوی دریچه‬

‫شریان ریوی ‪ pulmonary valve‬یا دریچه نیمه هاللی ‪ Semilunar Valve‬وجود دارد‬

‫که لت های این دریچه به سطح داخلی جدار تنه شریان ریوی متصل بوده و بین آنها یک‬

‫فضای بسته بنام ‪ Pulmonary or Valsalva Sinus‬وجود دارد که در جریان دیاستول‬

‫بطن ها خون برگشتی از تنه شریان ریوی به داخل آنها جمع شده و سبب بسته شدن دریچه‬

‫شریان ریوی می شود‪ .‬در دوران جنینی شریان های ریوی راست و چپ بسته است پس خون از طریق مجرای شریانی وارد قوس آئورت میشود که محل‬

‫اتصال آن بعد از سومین شاخه قوس آئورتی است که بعد از دوران جنینی بسته میشود و به لیگامان شریانی‪ Ligamentum Arteriosum‬تبدیل می‬

‫شود‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫دهلیز چپ‬

‫دهلیز چپ نسبت به بطن چپ در باال و عقب ‪ ،‬نسبت به دهلیز راست‬

‫در عقب و چپ قرار دارد و در تشکیل قائده ی قلب و سطح طرفی‬

‫سمت چپ قلب شرکت میکند‪.‬‬

‫فضای داخلی دهلیز چپ دارای دو بخش صاف و خشن است‪ .‬بخش‬

‫خشن فضای داخلی دهلیز چپ نسبت به دهلیز راست کوچک تر است‬

‫و فقط به ‪ auricle‬آن محدود میشود‪ .‬بخش صاف فضای داخلی دهلیز‬

‫چپ نیز محل ورود ورید های ریوی (‪ 4‬ورید ریوی ‪ 2‬عدد سمت‬

‫راست و ‪ 2‬عدد سمت چپ) است که به داخل دهلیز چپ باز میشوند‪.‬‬

‫ممکن است این ورید ها در دهلیز چپ ‪ 3، 4‬یا ‪ 2‬سوراخ ایجاد کنند‬

‫یعنی ورید های ریوی راست یا چپ ممکن اس ت قبل از ورود به دهلیز با یکدیگر یکی شوند و با سوراخ مشترک وارد دهلیز شوند‪.‬‬

‫فضای داخلی دهلیز چپ نسبت به دهلیز راست کوچک تر و دارای جدار ضخیم تری نسبت به آن است‪.‬‬

‫بطن چپ‬

‫بطن چپ نسبت به دهلیز چپ در پایین و جلو و نسبت به بطن راست در عقب و چپ قرار دارد و‬

‫در تشکیل سطح قدامی و تحتانی و طرفی چپ و راس قلب شرکت میکند‪ .‬دیواره بطن چپ نسبت‬

‫به دیواره بطن راست دو تا سه برابر ضخیم تر است ‪ .‬به علت اینکه دیواره بین بطنی به طرف‬

‫بطن چپ ‪ ،‬مقعر و به طرف بطن راست ‪،‬محدب است؛ فضای داخلی بطن چپ از فضای داخلی‬

‫بطن راست بزرگتر است‪ .‬عضالت ‪ papillary‬بطن چپ نسبت به عضالت مشابه در بطن راست‬

‫بزرگتر است بنابراین حجم خونی که در داخل بطن راست و چپ وجود دارد برابر است‪.‬‬

‫بطن چپ به دلیل پمپاژ خون به سرتاسر بدن دیواره قوی و قطور تری دارد‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫فضای داخلی بطن چپ نیز همانند فضای داخلی بطن راست شامل بخش صاف ‪ ،‬بخش خشن ‪ ،‬ورودی و خروجی است‪ .‬بخش صاف بطن چپ درست در‬

‫زیر خروجی تنه شریان ریوی قرار دارد و اصطالحا به آن ‪ vestibule‬میگویند ‪.‬‬

‫بخش خشن فضای داخلی نیز دارای عضالت ستون گوشتی است که شامل ‪ ( bridge ، ridge‬کامال تکامل نیافته است) و عضالت ‪ papillary‬است‪.‬‬

‫عضالت ‪ papillary‬نیز به دلیل دو لتی بودن دریچه دهلیزی – بطنی چپ در دو نوع قدامی و خلفی تقسیم بندی میشوند‪ .‬این عضالت نسبت به‬

‫عضالت ‪ papillary‬راست قوی تر و بزرگتر هستند‪ .‬طناب های وتری نیز قوی تر بوده و به هر دو لت متصل است‪ .‬ورودی بطن چپ نیز سوراخ دهلیزی‬

‫بطنی چپ است که توسط دریچه میترال محافظت میشود‪ .‬خروجی آن نیز ائورت میباشد که این آئورت صعودی توسط دریچه نیمه هاللی یا دریچه‬

‫‪13‬‬
‫آئورتی محافطت میشود‪.‬‬

‫به دلیل وجود لت های نیمه هاللی در این دریچه نیز در درون این فضا ها سینوس والسوا یا آئورتیک وجود دارد ‪.‬‬

‫تفاوت سینوس آئورتی با سینوس های پلموناری در وجود سوراخی برای شریان های خون رسان به قلب ( شریان های کرونری ) میباشد ‪ .‬بنابراین در‬

‫داخل سینوس های کرونری دریچه شریان آ ئورتی سوراخ سینوسی سمت راست برای شریان کرونری سمت راست و سوراخ سینوسی سمت چپ برای‬

‫شریان کرونری سمت چپ وجود دارد‪.‬‬

‫به دریچه دهلیزی بطنی چپ دریچه میترال یا ‪ bicuspid‬میگویند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫همانگونه که در تصویر مشخص است دریچه ها حالت ک اسه ای داشته بنابراین در جریان دیاستول خون در درون آنها تجمع می یابد در نتیجه لت ها در‬

‫کنار یکدیگر قرار میگیرند و گره ها (‪ )nodule‬ها در کنار یکدیگر قرار میگیرند‪.‬‬

‫شکل الف در جریان دیاستول میباشد که دهلیز ها منقبض بوده و دریچه های دو لتی و سه لتی باز بوده و خون وارد بطن ها میشود‪.‬‬

‫شکل ب در جریان سیستول بوده و خون از بطن ها خارج میشود و دریچه های دو لتی و سه لتی بسته شده اند‪.‬‬

‫شکل الف‬ ‫شکل ب‬

‫‪14‬‬
‫بسمه تعالی‬

:‫ارتباط با ادمین‬

@Maryam_bzrgn @ahmadreza_jahangiri

1
‫ساختمان قلب‬

‫قلب‪،‬عضوی لیفی_ عضالنی است‪.‬در ساختمان قلب از داخل به خارج سه الیه داریم؛به الیه‬
‫ی داخلی‪(Endocardium،‬آندوکارد) گفته میشود که صورتی رنگ بوده و از جنس‬
‫بافت پوششی است‪.‬به الیه ی میانی‪(Mikl=-ocardium،‬میوکارد) گفته میشود که از‬
‫جنس بافت عضالنی بوده و ضخیم ترین الیه است‪.‬به الیه خارجی نیز ‪(Epicardium‬اپی‬
‫کارد) گفته میشود که روی قلب بوده و از جنس بافت همبندی سست است‪.‬التهاب این‬
‫الیه ها را نیز به ترتیب‪،‬اندوکاردیت‪،‬میوکاردیت و اپی کاردیت گفته میشود‪.‬‬

‫در افرادی که گفته میشود دچار چاقی شده و چربی دور قلبشان را گرفته است‪،‬این الیۀ‬
‫چربی‪،‬بین اپی کارد در خارج و میوکارد در داخل قرار میگیرد و در داخل فضای آبشامه ای نیست‪ .‬خود‬
‫میوکارد‪،‬شامل سه سری عضله است؛یکسری عضالت که در ساختمان دهلیزها(عضالت دهلیزها)‪،‬یک‬
‫یک سری عضالت نیز کار اختصاصی داشته و‬ ‫سری عضالت در ساختمان بطن ها(عضالت بطنی) و‬
‫تکامل یافته اند و دستگاه هدایتی قلب (‪ )cardiac conductive system‬نام دارند‪.‬عضالت دهلیزها و‬
‫بطن ها به صورت مایل و عرضی و زاویه دار و در جهات مختلف قرار دارند تا در موقع انقباض‪،‬کامال جمع‬
‫شوند و خون داخل آنها کامال خارج شود‪(.‬تخلیه کامل)‬

‫دستگاه هدایتی قلب‬

‫شامل تعدادی گره‪،‬دسته و رشته بوده و کار آن‪،‬تولید و حفظ ضربانات ریتمیک و طبیعی قلب و برقراری‬
‫نظم انقباضی بین دهلیزها و بطن هاست‪.‬‬
‫گره ها‪.1:‬شامل دوگره میباشد که یکی از آنها‪،‬گره سینوسی دهلیزی‪/‬پیشاهنگ‪/‬ضربان ساز(‪ )sinuatrial(SA)node/pacemaker‬نامیده‬
‫میشود که در جدار خلفی دهلیز راست و در سمت راست محل ورود )‪ SVC(superior vena cava‬یا بزرگ سیاهرگ زبرین قرار دارد و یا گاهی‬
‫گفته میشود بزرگ است و در طول ‪ sulcus terminalis‬قرار دارد‪.‬‬
‫‪.2‬گره دیگر‪،‬گره دهلیزی بطنی یا ‪ atrioventricular(AV)node‬نامیده شده که در قسمت تحتانی دیواره ی بین دهلیزی در سمت دهلیز راست‬
‫و در باالی لت سپتال دریچه ی سه لختی )‪ (tricuspid‬قرار دارد‬
‫قلب به صورت مستقل برای خودش ضربان دارد و دستگاه عصبی تنها در کم و زیاد کردن ضربان قلب نقش دارد؛یعنی در البه الی گره ها و دسته ها‬
‫و رشته ها‪،‬رشته های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک دیده میشوند که سمپاتیک‪،‬ضربان قلب را افزایش و پاراسمپاتیک‪،‬ضربان قلب را کاهش‬
‫میدهد‪.‬ضرباناتی که از گره سینوسی دهلیزی شروع میشوند‪،‬به داخل گره دهلیزی‬
‫بطنی رفته و در آنجا جمع میشوند؛بنابراین‪،‬انقباض دهلیزها و بطن ها‪،‬ضمن اینکه‬
‫با یکدیگر هماهنگ هستند‪،‬کامال مستقل و جدا ازیکدیگرند‪.‬یعنی انقباض یک رشته‬
‫ی دهلیزی‪،‬به منزله ی انتقال آن به بطن و انقباض بطن همزمان با آن نیست و‬
‫همه ی ضربانات موجود در عضالت دهلیزها جمع شده و به گره دهلیزی بطنی‬
‫یا‬ ‫دسته ی دهلیزی بطنی‬ ‫عنوان‬ ‫تحت‬ ‫آنجا‬ ‫از‬ ‫و‬ ‫میروند‬
‫)‪ atrioventricular(AV)bundle(HIS‬خارج میشوند‪.‬این مسیر‪،‬مثلث لیفی‬
‫)‪ (right fibrous trigone‬را سوراخ کرده و وارد بطن راست‬ ‫سمت راست‬
‫میشود و در آنجا به دو شاخه ی راست )‪ (right bundle‬و چپ )‪(left bundle‬‬
‫تقسیم میشود‪.‬شاخه ی راست‪،‬در فاصله ی بین اندوکارد و میوکارد به سمت پایین‬
‫رفته و شاخه شاخه میشود و رشته های پورکنژ )‪ (purkinje fibers‬را‬

‫‪2‬‬
‫میسازد‪.‬این رشته های پورکنژ‪ ،‬قبل از اینکه به راس قلب بروند‪،‬از بین دیواره ی بین بطنی‬
‫و عضالت پاپیالری قدامی بطن راست‪،‬از طریق یکی از تیغه هاکه به‬
‫آن‪ septomarginal bundle،‬یا ‪ moderator band‬گفته میشود‪,‬وارد عضالت‬
‫پاپیالری قدامی بطن راست میشوند‪.‬‬
‫دو سوم تحتانی دیواره ی بین بطنی‪،‬عضالنی است و یک سوم فوقانی آن از جنس بافت‬
‫همبندی بوده و لیفی است و به آن بخش غشایی دیواره ی بین بطنی میگویند و جنسش‬
‫با لت ها یکی است‪.‬‬

‫شاخه ی چپ دسته ی دهلیزی بطنی‪،‬قسمت غشایی دیواره ی بین بطنی‬


‫)‪ (atrioventricular part of membranous septom‬را سوراخ میکند و در‬
‫داخل بطن چپ‪،‬در فاصله ی بین اندوکارد و میوکارد پخش شده و شبکه ی پورکنژی‬
‫بطن چپ را میسازد‪.‬‬

‫بخش لیفی ساختمان قلب یا اسکلت لیفی قلب )‪(cardiac skeleton‬‬

‫این ساختار‪،‬از جنس بافت همبندی متراکم است که سوراخ های دهلیزی بطنی و سوراخ های شریانی را محافظت میکند؛بنابراین شامل حلقه های‬
‫وتری یا لیفی )‪ (fibrous ring‬و مثلث های وتری یا لیفی )‪ (fibrous trigone‬است‪.‬حلقه های لیفی‪،‬دورتادور ابتدای سوراخ های دهلیزی بطنی و‬
‫شریانی را می بندند و به آن‪،‬استحکام میدهند تا سوراخ ها تنگ یا گشاد نشوند‪.‬همچنین یکسری رشته ها ازاین حلقه ها منشا میگیرندو درداخل لت ها‬
‫نفوذ میکنند تا لت ها مستحکم تر شوند‪.‬بنابراین جنس لت ها در بیرون‪،‬از اندوکارد بوده‬
‫و در داخل‪،‬از جنس بافت همبندی و لیفی میباشد‪.‬مثلث ها نیز به تعداد دو عدد‪،‬یکی در‬
‫سمت راست و دیگری در سمت چپ هستند‪.‬مثلث سمت چپ بین دریچه یا حلقه ی‬
‫میترال و دریچه آئورتی قرار دارد و مثلث سمت راست نیز‪،‬بین حلقه ی سه لختی و حلقه‬
‫ی آئورت و حلقه ی میترال قرار دارد و توسط دستۀ ‪ atrioventricular bundle‬نیز‬
‫سوراخ میشود‪.‬این مثلث به داخل قلب نفوذ کرده و قسمت فوقانی یا بخش غشایی دیواره‬
‫ی بین بطنی را نیز میسازد‪.‬‬

‫در مجموع مثلث لیفی سمت چپی نسبت به سمت راستی قوی تر است زیرا دیواره بطنی‬
‫چپ ضخیم تر است و فشاری که بطن چپ وارد می کند بیشتر است؛بنابر این مثلث چپ‬
‫نیز باید قوی تر باشد تا بتواند از قلب محافظت کند ‪.‬‬

‫از حلقه لیفی شریان آئورتی تعدادی الیاف به حلقه لیفی شریان ریوی (قسمت مخروط‬
‫شریانی )وصل می شود و تاندونی ایجاد می کند موسوم به تاندون مخروطی ( ‪tendon‬‬
‫‪ )of infundibulum‬است‪.‬‬

‫نیمه راست و چپ قلب بعد از دوران جنینی هی چ ارتباطی با هم ندارند و هرگونه ارتباط جنبه ی پاتولوژیکی دارد‪.‬در دوران جنینی بین دهلیز راست و‬
‫چپ سوراخ بیضی وجود دارد که بعد از تولد باید بسته شود‪.‬‬

‫همچنین بین شریان ریوی سمت چپ و قوس آئورت نیز مجرای شریانی وجود دارد که آن نیز باید بسته به‬
‫تبدیل به لیگامان شریانی بشود ‪.‬در دوران جنینی به طور طبیعی خون روشن مادر از ورید اجوف تحتانی‪،‬وارد‬
‫دهلیز راست می شود و از طریق سوراخ بیضی وارد دهلیز چپ و به ترتیب بطن چپ ‪ ،‬آئورت و سر تا سر بدن‬
‫می شود ‪ .‬خونه وریدی جنین از طریق ‪( svc‬ورید اجوف فوقانی ) وارد دهلیز راست می شود و سپس وارد‬
‫بطن راست می شود‪،‬لبه های فوسااووالیس(حفره بیضی)در جلو ‪ ،‬باال و عقب برجسته است وبه این برجستگی‬
‫ها لبه حفره بیضی (‪ )Limbus of fossa ovalis‬می گویند وخونی که از طریق ‪ svc‬وارد قلب شده از‬
‫‪3‬‬
‫طریق سوراخ بیضی وارد دهلیز چپ نشده و به بطن راست هدایت میشود ‪.‬خون ‪ ivc‬هم به علت وجود دریچه اساژور به‬
‫بطن راست وارد نمی شود ‪.‬خون بطن راست از تنه شریان ریوی از راه مجرای شریانی وارد آئورت می شود ( در محلی بعد‬
‫از جدا شدن سومین شاخه از آئورت{شریانی زیر ترقوه ای(‪. )}) sub clavian‬‬

‫سوراخ بیضی معموال تا یک سالگی باز می ماند و بعد از آن بسته می شود ولی گاهی اوقات بسته شدن اتفاق نمی افتد ‪.‬‬
‫که در این صورت به آن نقص دیواره دهلیزی یا ‪ ) Atrial Septal Defect ( ASD‬می گوییم‪(.‬شکل‪)B‬‬

‫عارضه دیگری که در دوران جنینی می توان اتفاق بیوفتد تترالوژی فالوت است(شکل ‪ )C‬سندرمی که چهار عالمت دارد ‪:‬‬

‫‪ -1‬نقص دیواره بطنی یا ‪ (VSD) venteicular septal defect‬که طی آن خون بطن‬


‫راست و چپ با هم مخلوط می شوند‪.‬‬

‫‪2‬و‪ - 3‬سوراخ شریان ریوی تنگ می شود ( تنگی شریان ریوی( ‪ )) pulmonary‬این تنگی‬
‫شریان ریوی باعث می شود که بطن راست بیشتر کار کند در نتیجه دچار چاقی یا‬
‫‪ hypertrophy‬می شود ‪.‬‬

‫‪ -4‬آئورت بر روی هر دو بطن سوار می شود در واقع آئورت هم خون روشن و هم خون تیره دارد ‪.‬‬

‫بچه های دارای این عارضه تا زمانی که فعالیت های جدی نکنند عالمت خاصی ندارند ‪ .‬درصورت فعالیت باال به علت نرسیدن خون روشن به مغز دچار‬
‫غش میشوند‪.‬‬

‫در صورتی که مجرای شریانی باز بماند آن را « باز ماندن مجرای شریانی » می نامیم ‪.‬یعنی خون از شریان آئورت‬
‫دوباره به تنه شریان ریوی بازمیگردد ومجددا به سمت ریه ها میرود‪(.‬شکل‪)D‬‬

‫تنگی آئورت بعد از قوس آئورت (‪ )coarctation of the aorta‬باعث می شود که شریان های بین دنده ای‬
‫خلفی که از آئورت جدا می شوند خون رسانیشان در فضا های بین دنده ای از عقب دچار مشکل شوند قسمت قدامی‬
‫فضای بین دنده ای توسط شریان ‪ interal thoracic‬خون دهی می شود که کمبود خون قسمت های خلفی فضای‬
‫بین دنده ای توسط این شریان ها جبران می شود ‪ .‬در نتیجه این شریان ها قطرشان بیشتر می شود‪(.‬شکل‪)E‬‬

‫برای تشخیص بهتر آناتومی سطحی قلب در جدار قفسه سینه ‪ ۴‬نقطه مشخص میکنیم‪.‬یک نقطه در کنار فوقانی سومین‬
‫غضروف دنده ای سمت راست و در فاصله ‪ 1/5‬سانتی متری خط وسط و‬
‫نقطه ی دیگر را در کنار تحتانی دومین غضروف دنده ای سمت چپ و در‬
‫فاصله ‪ 1/5‬سانتی متری خط وسط مشخص میکنیم‪.‬‬

‫سومین نقطه را در جاییکه ششمین غضروف دنده ای سمت راست به جناغ‬


‫متصل میشود مشخص میکنیم و چهارمین نقطه را در محل راسقلب‬
‫مشخص میکنیم‪.‬راس قلب در پنجمین فضای بین دنده ای سمت چپ و در‬
‫فاصله ‪7 /5‬تا ‪9‬سانتی متری خط وسط یا نسبت به خط ‪midclavicular‬‬
‫در داخل قرار دارد‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫این ‪ ۴‬نقطه را با خط به هم وصل میکنیم که آناتومی سطحی قلب را تشکیل میدهد و ‪ ۴‬کنار فوقانی ‪،‬راست‪،‬تحتانی و چپ را تشکیل میدهند‪.‬‬

‫یادآوری‪:‬روی کنار تحتانی ‪ epical notch‬قرار دارد که نسبت به راس قلب در داخل قرار دارد‪.‬‬

‫کنار فوقانی از دهلیز های راست و چپ تشکیل میشود‪.‬کنار راست به سمت راست محدب است و فقط از دهلیز راست تشکیل میشود‪.‬کنار تحتانی قلب‬
‫از بطن راست و بطن چپ و کنار چپ قلب از بطن چپ و اوریکل(‪ (auricle‬چپ تشکیل میشود‪.‬‬

‫آناتومی سطحی دریچه های قلب‬

‫آناتومی سطحی دریچه ‪ pulmonary‬در پشت محل اتصال سومین غضروف دنده ای سمت چپ به جناغ قرار دارد‪(p).‬‬ ‫•‬

‫دریچه ائورتی در امتداد سومین فضای دنده ای سمت چپ در پشت جناغ قرار دارد‪(a).‬‬ ‫•‬

‫دریچه میترال در پشت محل اتصال چهارمین غضروف دنده ای چپ به جناغ قرار دارد‪(m).‬‬ ‫•‬

‫دریچه ‪ tricuspid‬در امتداد چهارمین فضای بین دنده ای سمت راست در پشت جناغ قرار میگیرد‪(t).‬‬ ‫•‬

‫پس دریچه ‪ pulmonary‬و میترال در پشت غضروف های دنده ای در جاییکه به جناغ متصل میشوند قرار دارند و دریچه ائورتی و ‪ tricuspid‬در‬

‫امتداد فضاهای بین دنده ای در پشت جناغ هستند‪.‬‬

‫محل شنیدن صدای دریچه ها‬

‫دریچه ریوی )‪ :(Pulmonary valve‬محل شنیدن صدای بسته شدن دریچه‬ ‫•‬

‫ریوی در همان محلی است که دریچه قرار دارد ‪.‬درپشت محل اتصال سومین‬

‫غضروف دنده ای سمت چپ به جناغ صدای بسته شدن دریچه ریوی شنیده‬

‫میشود‪.‬‬

‫دریچه آئورتی )‪:(Aortic valve‬زمانی که خون وارد شریان آئورت می شود و‬ ‫•‬

‫(نقاط سفید رنگ در شکل محل شنیدن صدای دریچه هاست)‬ ‫در طول آئورت صعودی به سمت باال حرکت میکند‪،‬در امتداد آئورت صعودی در‬

‫پشت دومین غضروف دنده ای سمت راست که به جناغ متصل میشود صدای بسته شدن دریچه آئورتی شنیده میشود‪.‬‬

‫دریچه میترال )‪ :(Mitral valve‬صدای بسته شدن دریچه میترال در راس قلب شنیده می شود( یعنی در پشت پنجمین فضای بین دنده ای)‬ ‫•‬

‫دریچه سه لختی )‪ :(Tricuspid valve‬صدای بسته شدن دریچه سه لختی نیز در همان محل دریچه شنیده می شود یعنی در محل اتصال‬ ‫•‬

‫ششمین غضروف دنده ای سمت راست به جناغ‪.‬‬

‫پریکاردیوم یا آب شامه قلب یک پرده لیفی‪ -‬سروزی است که قلب و ابتدای شریان هایی که از قلب منشاء میگیرند و انتهای ورید هایی که به قلب می‬
‫ریزند را می پوشاند‪ .‬شریان هایی که از قلب منشاء میگیرند‪ :‬شریان های آئورتی و ریوی‬

‫انتهای ورید هایی که به قلب میریزند‪ IVC , SVC :‬و ورید های ششی‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫پریکاردیوم شامل ‪ 2‬بخش است‪.‬بخش لیفی و بخش‬
‫سروزی‪ .‬بخش لیفی پریکاردیوم از بافت پیوندی متراکم‬
‫تشکیل شده که به آن ‪ Fibrous Pericardium‬می‬
‫گویند؛ بخش سروزی آن نیز از جنس بافت پیوندی سست‬
‫است که در زیربخش لیفی قرار میگیرد‪.‬‬

‫پریکارد فیبروزی(لیفی)(‪ ) Fibrous Pericardium‬از جنس بافت پیوندی متراکم است که قلب و پریکارد سروزی را در بر میگیرد؛ این‬ ‫•‬
‫بخش یک کیسه سرباز است که قلب و پریکارد سروزی از باال و عقب به داخل آن فرو می روند‪.‬بخش لیفی به شکل مخروط میباشد که قاعده آن‬
‫بر روی تاندون مرکزی دیافراگم قرار میگیرد و قابل تفکیک از آن نیست؛ همچنین شدت ضربانات ناگهانی قلب را میکاهد(ولی مانع آن نمیشود)‬
‫فقط شدت آن را کم میکند زیرا قابل اتساع نیست؛ دارای مقادیر زیادی رشته های کالژن می باشد و بر اساس آن نیز در باال با الیه خارجی عروق‬
‫بزرگ قلب یکی می شود چند سانتیمتر نیز در طول آنها ادامه میابد‪.‬‬
‫پریکارد سروزی )‪ (Serous Pericardium‬در داخل پریکارد فیبروزی (لیفی) قرار گرفته است یعنی فقط قلب و ابتدای شریانهایی که از آن‬ ‫•‬
‫خارج می شوند و انتهای وریدهای که به آن وارد میشوند را در بر میگیرد‪.‬این پریکاردیوم به صورت یک کیسه سربسته است و قلب بدون آنکه‬
‫آن را سوراخ کند از باال و عقب به داخلش نفوذ میکند؛ این پریکاردیوم از جنس بافت پیوندی سست است‪ .‬شامل دو الیه میشود‪:‬‬

‫‪ )1‬الیه ای که به سطح قلب میچسبد و به آن الیه احشایی )‪)Visceral layer‬میگویند‪.‬‬

‫‪ )2‬الیه ای که به سطح داخلی پریکاردیوم لیفی می چسبد و به آن الیه جداری )‪(Parietal layer‬میگویند‪.‬‬

‫این دو الیه درناحیه راس پریکارد(همان جایی که پریکارد لیفی با الیه خارجی شریانها و وریدها یکی میشود) کامال در امتداد هم قرار میگیرند و به‬
‫یکدیگر می پیوندند‪ .‬بین این دو الیه حفره آبشامه ای قلب ‪ Pericardial Cavity‬وجود دارد که از مایع آبشامه ای پر شده است؛ بنابراین پریکارد‬
‫لیفی هیچ نقشی در تشکیل حفره آبشامه ای قلب ندارد ‪.‬به الیه احشایی پری کارد سروزی(الیه ای که روی سطح قلب قرار دارد)‪ Epicardium ،‬نیز‬
‫میگویند‪.‬‬

‫پریکاردیوم سروزی مانند این است که ما دستمان را درون بادکنک ای فرو ببریم؛ الیه ای که به دست ما چسبیده است پریکاردیوم احشایی و الیه ای‬
‫که در خارج قرار گرفته است‪،‬پریکاردیوم جداری می باشد که در بین آنها ‪ Pericardial Cavity‬وجود دارد‪،‬که محتوی مایع سروزی میباشد که‬
‫توسط بافت همبند سروزی ترشح میشود و شکلی مانند سفیده تخم مرغ دارد و به قلب‬
‫اجازه ضربانات طبیعی و ریتمیک را میدهد‪ .‬بافت چربی در صورت تجمع بین‬
‫‪ Myocardium‬و ‪ Epicardium‬تجمع میابد‪.‬‬

‫در این تصویر‪ ،‬پریکاردیوم لیفی و پریکاردیوم جداری برداشته شده؛ بنابراین فقط‬
‫پریکاردیوم احشایی باقی مانده که دیر زیر آن بافت چربی وجود دارد‪.‬‬

‫در دوران جنینی وقتی که قلب می خواهد رشد کند‪ ،‬در داخل حفره ی پریکارد دو عدد‬
‫بن بست ایجاد می شود‪.‬‬

‫قلب در ابتدا به صورت یک لوله است که یک انتهای آن ورید است و یک انتهای آن شریان‪ .‬یعنی دو لوله است یکی سمت راست و یکی سمت چپ که‬
‫در خط وسط با هم یکی می شوند‪ ،‬یک لوله تشکیل میدهند که یک انتهای آن ورید است و یک انتها شریان‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫قلب از انتهای وریدی به داخل پریکارد سروزی نفوذ‬
‫میکند‪،‬بدون این که آن را سوراخ بکند‪ .‬در ابتدا به سمت‬
‫پایین می آیدو بعد رفته رفته به سمت باال و عقب می رود‪،‬‬
‫به عبارتی لوله به روی خودش خم می شود‪ .‬انتهای وریدی‬
‫و انتهای شریانی در امتداد هم قرار می گیرند و هر کدام‬
‫توسط غالف خاص خود پوشیده می شوند‪ .‬بین غالف‬
‫وریدی و غالف شریانی که با هم ارتباط ندارند‪ ،‬یک بن‬
‫بست ایجاد می شود به نام بن بست عرضی یا‬
‫‪ .Transverse Pericardial Sinus‬غالف شریانی‬
‫شامل آئورت و تنه ‪ pulmonary‬در جلو است‪ .‬غالف‬
‫وریدی شامل ورید های ریوی سمت چپ و راست‪ IVC ،‬و‬
‫‪ SVC‬است‪.‬ضمن خم شدن لوله های وریدی و شریانی به‬
‫روی یکدیگر در محل خمیدگی‪ ،‬لوله رفته رفته بزرگ می شود تا دهلیز ها و بطن ها را تشکیل دهد‪ .‬اگر از زیر قلب اولیه ای که قرار است تشکیل شود‬
‫به سمت باال و عقب پیش برویم یک بن بست در پشت قاعده قلب ایجاد می شود به نام بن بست مایل یا ‪.Oblique Pericardial Sinus‬در باالی‬
‫بن بست مایل‪ ،‬الیه ای که کف بن بست عرضی را ساخته است‪،‬قرار میگیرد‪ .‬در سمت چپ آن ورید های ریوی سمت چپ قرار دارد‪ .‬در سمت راست‬
‫آن ‪ SVC‬در باال و ‪ IVC‬در پائین و ورید های ریوی سمت راست قرار میگیرد‪ .‬در جلوی آن دهلیز چپ و در پشت آن الیه ی جداری پریکارد سروزی و‬
‫پریکارد لیفی قرار دارد‪ .‬در پشت آن عناصر ‪ mediastinum‬خلفی‪ ،‬مخصوصا مری قرار دارند‪ .‬بنابراین سرطان های مری میتواند بر روی دهلیز چپ‬
‫فشار بیاورد‪.‬‬

‫شریان های کرونری راست و چپ ( ‪ ) Right & Left Coronary Arteries‬قلب را تغذیه و خون رسانی می کنند که هر دو شریان از ابتدای‬
‫آئورت صعودی ‪ ،‬از داخل سینوس های آئورتیک (دریچه های ‪Semilunar‬شریان آئورت) مربوط به خود منشا می گیرند‪.‬‬

‫شریان کرونری راست ‪ :‬از سوراخ سینوس آئورتی سمت راست منشا می گیرد و در داخل‬
‫ناودان کرونری یا شیار دهلیزی‪-‬بطنی سمت راست قرار می گیرد و به سمت پایین ‪ ،‬عقب و‬
‫راست می رود تا وارد شیار بین بطنی خلفی شود و به شریان بین بطنی خلفی‬
‫)‪(Posterior Interventricular/Descending Artery‬یا )‪ (PDA‬تغییر نام می دهد‪.‬‬
‫شریان کرونری چپ ‪ :‬که به صورت یک تنه کوتاه ولی قطورتر از راست است‪ .‬از سوراخ‬
‫سینوسی آئورتی سمت چپ منشا می گیرد و بالفاصله وارد شیار کرونری چپ شده و دو شاخه‬
‫می شود ‪ .‬یک شاخه به نام شیار بین بطنی قدامی)‪Anterior Interventricular Artery‬یا‬
‫)‪ (Left Anterior Descending Artery (LADA‬وارد شیار بین بطنی قدامی می شود‬
‫و شاخه دیگر ‪ ،‬شیار کرونری را از سمت چپ دور می زند و به سمت پایین ‪ ،‬عقب و چپ می رود‬
‫که به آن شریان سیرکومفلکس ( ‪ ) Circumflex Artery‬یا شریان چرخان می گویند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬ابتدای هر دو شریان کرونری راست و چپ توسط اوریکل(‪ (auricle‬هایشان پوشیده می‬
‫شود‪ .‬شریان کرونری چپ به طور کلی پوشیده می شود اما شریان راست در ابتدا پوشیده ولی در‬
‫ادامه پوشیده نیست و در ادامه از زیر اوریکل راست خارج میشود‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫شاخه های شریان کرونری سمت راست‪:‬‬

‫‪ : Sinoatrial artery‬اولین شاخه ای که‬ ‫•‬


‫در سمت راست از شریان کرونری راست‬
‫جدامی شود‪ ،‬شریانی است به نام‬
‫‪ Sinoatrial artery‬یا شاخه ای که به گره‬
‫‪( SA‬گره دهلیزی بطنی) می رود‪ .‬به این‬
‫دلیل که گره دهلیزی‪ -‬بطنی ‪pacemaker‬‬
‫قلب می باشد‪ ،‬قطع این شریان در موقع‬
‫عمل جراحی می تواند موجب مرگ فرد‬
‫شود؛ بنابراین به عنوان شریان ‪ central‬معروف است‪ .‬شریان‬
‫‪Sino-atrial‬در اغلب موارد (‪ %55‬تا ‪ 60%‬موارد) از شریان‬
‫کرونری راست جدا می شود‪ ،‬بعضی مواقع هم از کرونری سمت‬
‫چپ جدا می گردد‪.‬‬
‫)‪ : Right conus artery( right Coneal artery‬شاخۀ‬ ‫•‬
‫جداشده از سمت چپ شریان کرونری راست می باشد که برای‬
‫مخروط شریانی می رود‪.‬‬
‫)‪ : Acute artery ( Right marginal artery‬در طول‬ ‫•‬

‫کنار تحتانی قلب تا نزدیک راس قلب ادامه پیدا می کند‪.‬‬

‫‪ : Atrioventricular artery‬قبل از این که شریان کرونری‬ ‫•‬

‫راست تبدیل به ‪ PDA‬شود‪ ،‬از شریان کرونری راست جدا می شود که برای گره دهلیزی‪-‬بطنی می رود‪.‬‬

‫شریان بین بطنی خلفی )‪ : (PDA‬در داخل شیار بین بطنی به سمت جلو می رود که نهایتا در ‪ apical notch‬با شریان ‪ LADA‬آناستوموز میکند‪.‬‬
‫از شریان ‪ PDA‬شاخه هایی تحت عنوان شاخه های ‪ Septal‬جدا می شود که یک سوم خلفی تحتانی دیواره بین بطنی را خون رسانی می کند‪.‬‬
‫(شاخه های ‪ septal‬در شکل بصورت نقطه چین کمرنگ مشخص اند‪).‬‬

‫* آناستوموز بین انتهای شریان و انتهای ورید اتفاق می افتد و در اعصاب نیز به جای آناستوموز‪،‬سیناپس خواهیم داشت‪.‬‬

‫شاخه های شریان کرونری سمت چپ‪:‬‬

‫شریان بین بطنی قدامی )‪:(LADA‬شریان ‪ LADA‬در شیار بین بطنی قدامی به سمت پایین و جلو می آید و نهایتا در ‪ apical notch‬با‬ ‫•‬
‫شریان ‪ PDA‬آناستوموز می کند‪ .‬شاخه هایی که از شریان ‪ LADA‬جدا می شوند‪:‬‬
‫‪ / left conus / left Coneal -1‬شریان مخروطی سمت چپ‪ :‬از سمت راست شریان ‪ LADA‬یک شاخه به نام ‪ left conus artery‬یا‬
‫شریان مخروطی سمت چپ جدا می شود که همراه با شریان ‪ right Coneal‬که از شریان کرونری راست جدا میشود‪ ،‬مخروط شریانی را خون‬
‫رسانی می کند‪.‬‬
‫‪ / Diagonal -2‬شریان های قطری ‪ :‬از سمت چپ شریان ‪ LADA‬جدا می شوند‪ .‬یک سری شاخه های بطنی از آن جدا می شود که جدارهای‬
‫بطن سمت راست و چپ خون رسانی می کند‪.‬‬
‫‪ -3‬شاخه های ‪: Septal‬از شریان ‪ LADA‬جدا شده و دو سوم قدامی فوقانی سپتوم بین بطنی را خون رسانی می کند‪ .‬پس سپتوم بین بطنی عمدتا‬
‫توسط شریان بین بطنی قدامی و شریان کرونری چپ خون رسانی می شود‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫شریان ‪: Circumflex‬شیار کرونری را در سمت چپ دور میزند که چند احتمال و حالت برای آن وجود دارد‪:‬‬ ‫•‬

‫‪ -1‬خیلی از مواقع‪ ،‬تا شیار بین بطنی خلفی ادامه پیدا نمی کند‪ .‬بنابراین اگر شریان بین بطنی خلفی از شریان کرونری راست جدا شود‪ ،‬به آن قلب‪،‬‬
‫قلب ‪( Right Dominant‬قلب غالبِ راست) می گویند‪ .‬چون شریان بین بطنی خلفی از شریان کرونری راست جدا شده است‪.‬‬
‫یا‬ ‫‪ -2‬در بعضی مواقع‪ ،‬شریان بین بطنی خلفی )‪ (PDA‬از ادامه شریان ‪ circumflex‬جدا می شود که آن قلب را قلب غالبِ چپ‬
‫‪Left Dominant Heart‬می گویند‪.‬‬
‫‪ -3‬گاهی اوقات شریان ‪ PDA‬هم از شریان کرونری راست و هم از شریان ‪ circumflex‬جدا می شود که به این حالت ‪ Balance‬یا قلب متعادل‬
‫گفته می شود‪.‬‬

‫نکته‪ :‬از شریان سیرکومفلکس شاخه ای به نام ‪ left marginal‬که در بالین به آن ‪ Obtuse artery‬گفته می شود‪ ،‬جدا می شود‪ .‬که در طول کنار‬
‫چپ قلب تا راس قلب ادامه پیدا می کند‪ ( .‬واژه های ‪ Obtuse artery‬و ‪ LADA ،PDA ،Acute artery‬بیشتر در بالین مورد استفاده قرار می‬
‫گیرند )‬

‫گاهی اوقات شریان ‪ Sinu-atrial‬از شریان کرونری چپ جدا می‬


‫شود که در شکل مشخص است (تصویر سمت چپ)‪ .‬در تصویر‬
‫سمت راست نیز این شریان از شریان کرونری سمت راست جدا شده‬
‫است‪.‬‬

‫در تصویر سمت چپ‪ ،‬قلب ‪( Right dominant‬شریان ‪ PDA‬از‬


‫شریان کرونری سمت راست ایجاد شده) و در تصویر راست‪ ،‬قلب‬
‫‪( Left dominant‬شریان ‪ PDA‬از شریان ‪ Circumflex‬ایجاد‬
‫شده است) مشاهده میشود‪.‬‬

‫قسمت اعظم سیستم هدایتی قلب توسط شریان کرونری راست خونرسانی می شود‪.‬‬

‫نکته‪:‬گره ‪ Sinoatrial‬می تواند توسط شریان های کرونری راست یا چپ خونرسانی شود‪ ،‬گره دهلیزی بطنی هم می تواند از شریان های کرونری‬
‫راس ت یا چپ تغذیه شود‪ ،‬ولی عمدتا هر دو گره توسط شاخه های شریان کرونری سمت راست خونرسانی می شوند‪ .‬دسته دهلیزی بطنی و دسته‬
‫راست و شبکه پروکنژی راست‪ ،‬توسط شریان کرونری راست و دسته چپ و شبکه پروکنژی چپ نیز توسط شریان کرونری چپ خونرسانی میشود‪.‬‬

‫تخلیه وریدی قلب در مجموع به دو صورت می باشد‪ :‬یک سری ورید ها ریز و یک سری ورید ها درشت هستند‪.‬‬

‫ورید های ریز به هر یک از حفرات قلب چه در نیمه راست و چه در نیمه چپ بریزند‪ ،‬مشکلی ایجاد نمیکنند‪.‬‬ ‫•‬
‫ورید های درشت قلب دو گروه هستند‪:‬‬ ‫•‬
‫‪ -1‬گروه اول مستقیما به دهلیز راست میریزند که تحت عنوان ورید های قلبی قدامی (‪ )Anterior cardiac veins‬نامیده می شوند‪.‬‬
‫‪ -2‬گروه دوم ورید هایی هستند که به سینوس کرونری میریزند و در ادامه‪ ،‬سینوس کرونری هم به بخش صاف دهلیز راست بین مدخل ورید اجوف‬
‫تحتانی و سوراخ دهلیزی بطنی راست تخلیه میگردد‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫سینوس کرونری ‪:Coronary Sinus‬‬

‫بزرگترین ورید قلبی به طول ‪ 2‬تا ‪ 3‬سانتیمتر می باشد که در قسمت خلفی شیار کرونری بین دهلیز چپ و بطن چپ قرار گرفته است‪ .‬خون وریدهای‬
‫ورید قلبی بزرگ‪،‬ورید قلبی میانی ورید قلبی کوچک ‪ ،‬ورید خلفی بطن چپ و ورید مایل دهلیز چپ به سینوس کرونری می ریزد و از آنجا به دهلیز‬
‫راست تخلیه میشود‪.‬‬

‫• ورید قلبی بزرگ(‪:)Great Cardiac Vein‬‬

‫همراه با شریان ‪( LADA‬شریان بین بطنی قدامی) در داخل شیار بین بطنی قدامی قرار‬
‫دارد‪ ،‬بنابراین نام دیگر این ورید‪ ،‬ورید بین بطنی قدامی ( ‪Anterior Interventricular‬‬
‫‪ ) Vein‬میباشد که از بریدگی راسی قلب شروع و به سمت باال و عقب میرود و داخل شیار‬
‫کرونری قرار میگیرد و به ابتدای سینوس کرونری میریزد‪ .‬به عبارتی سینوس کرونری ادامه‬
‫ورید قلبی بزرگ است‪ .‬بین سینوس کرونری و ورید قلبی بزرگ دریچه ای به نام ویوسنس‬
‫قرار دارد و همانطور که گفته شد در انتهای سینوس کرونری هم دریچه تِبِزین وجود دارد‪.‬‬

‫• ورید قلبی میانی یا متوسط ( ‪Middle Cardiac Vein/Posterior‬‬


‫‪ :)Interventricular Vein‬همراه با شریان بین بطنی خلفی در داخل شیار بین بطنی‬
‫خلفی( ‪artery interventicular posterior‬یا‪ )PDA‬قرار دارد که به انتهای سینوس‬
‫کرونری تخلیه میگردد‪.‬‬
‫• ورید قلبی کوچک(‪:)vein cardiac small‬در قسمت خلفی شیار کرونری‪ ،‬بین دهلیز‬
‫راست و بطن راست قرار دارد که مستقیما به انتهای سینوس کرونری میریزد‪.‬درواقع ورید‬
‫قلبی کوچک ادامه ورید ‪ right marginal‬است ‪.‬‬
‫• ورید خلفی بطن چپ( ‪: )ventricle of vein posterior‬در سطح تحتانی بطن چپ‬
‫‪،‬در سمت چپ ورید قلبی میانی قرار دارد که به ابتدای سینوس کرونری میریزد‪.‬‬
‫• ورید مایل دهلیز چپ (ورید مارشال)‪:‬خون وریدی دهلیز چپ را به ابتدای سینوس‬
‫کرونری میریزد و سینوس کرونری نیز خون را به دهلیز راست میریزد‪.‬‬

‫نکته‪:‬ورید ها همراه با شریان های هم نام خود می باشند مثال شریان و ورید‬
‫‪ diagonal‬یا شریان و وری‬

‫‪10‬‬
‫بسمه تعالی‬

‫دانش گاه علوم زپشکی و خدمات ردمانی استان زنجان‬


‫نیم سال اول تحصیلی ‪1401-1400‬‬

‫نام درس ونام مبحث ‪ :‬تشریح دستگاه قلب و عروق (نظری) ‪ -‬جلسه ‪7‬‬

‫استاد ‪/‬اساتید مربوطه ‪ :‬دکتر جعفری‬

‫گروه جزوه ‪11 :‬‬

‫ویراستار ‪ :‬لیلی موسوی‪ ،‬رهاب امجدی‬

‫شماره جلسه و تاریخ برگزاری ‪ :‬جلسه ‪1400/07/26 - 7‬‬

‫ارتباط ادمین‪:‬‬

‫‪@Maryam_bzrgn‬‬ ‫‪@ahmadreza_jahangiri‬‬
‫اعصاب ناحیه قفسه سینه‪:‬‬

‫عصب فرنیك (‪:)phrenic nerve‬‬

‫عصب فرنیک از یکی شدن شاخه های قدامی اولیه اعصاب نخااعی گردنای‬
‫در ساح قادامی‬ ‫سوم تا پنجم )‪ C4 ، C3‬و ‪ (C5‬تشکیل شاد و ساس‬
‫از‬ ‫عضله نردبانی قدامی به سمت پایین و داخال حرکات مای کنناد و پا‬
‫عباااور از جلاااوی شاااریان هاااای ‪ Subclavian‬سااامت خودشاااان وارد‬
‫‪ Mediastinum‬فوقانی می شوند‪ .‬عصاب فرنیاک‪ ،‬تنهاا عصاب حرکتای‬
‫دیافراگم است و فقط برای دیافراگم دارای عصب حرکتی است‪ .‬اما در مسیر‬
‫خود به سمت پایین‪ ،‬تعدادی شاخه حسی دارد‪( .‬برای عصب دهی پریکاارد‬
‫مدیاساتینیا الیاه جاداری‬ ‫لیفی ‪ +‬الیه جداری پریکارد ساروزی ‪ +‬بخا‬
‫دیافراگماتیک الیه ی جداری پرد جنب)‬ ‫پرد جنب ‪ +‬بخ‬

‫نکته‪ :‬عصب فرنیاک در مسایرخود هام در مدیاساتنیوم فوقاانی و هام در‬


‫مدیاستنیوم میانی وجود دارد‪.‬‬

‫در ‪ Mediastinum‬فوقانی مسیر حرکت عصب فرنیک راست و چپ با هم فرق می کند‪:‬‬

‫)‪ :(Right Phrenic Nerve‬از جلاوی شاریان‬ ‫راسب‬ ‫عصببب فرنیببك سب‬
‫‪ Subclavian‬راساات و پشاات وریااد ‪ Subclavian‬راساات عبااور ماای کنااد و وارد‬
‫‪ Mediastinum‬فوقااانی ماای شااود‪ .‬در ‪ Mediastinum‬فوقااانی هماارا بااا عااروق‬
‫پریکاردیوفرنیک )‪ (Pericardiophrenic‬به سمت پایین می آید‪ .‬در حالی که نسابت‬
‫به ورید ‪ ، SVC ، Brachiocephalic‬دهلیز راست و ‪ ، IVC‬در خاار قارار گرفتاه‬
‫است‪ .‬نهایتا یا دیافراگم را سوراخ می کند یا از سوراخ ایجاد شاد توساط ‪ IVC‬عباور‬
‫می شود‪ .‬در ایان مسایر‪ ،‬در خاار دهلیاز‬ ‫می کند و در سح تحتانی دیافراگم پخ‬
‫مدیاستینا الیه جداری پرد جنب قرار می گیرد در‬ ‫راست‪ ،‬بین پریکارد لیفی و بخ‬
‫حالیکه نسبت به ناف یا پایه ریه راست در جلو واقع شد است‪.‬‬

‫نکته‪ :‬هنگامی که نای دو شاخه می شود نایژ های اصلی راست و چپ را ایجاد میکند‪.‬‬
‫این نایژ ها ریه را سوراخ می کنند و همرا با این ها شریان ها و ورید های ریوی راست و چپ عبور میکنند‪ .‬به مجموعه این عناصر یعنی نایژ های‬
‫اصلی راست و چپ (‪ ،(bronchus‬شریان ها و وریدهای ریوی راست و چپ که وارد ریه های راست و چپ میشوند‪ ،‬ریشه یا پایه ریه و به جایی که‬
‫ریه را سوراخ میکنند‪ ،‬ناف ریه می گویند‪.‬‬

‫چپ (‪ :(left Phrenic Nerve‬از بین شریان سابکالوین سمت چپ و ورید‬ ‫عصب فرنیك س‬
‫در فاصله بین شریان ‪common carotid‬‬ ‫‪ Brachiocephalic‬سمت چپ عبور می کند‪ .‬سس‬
‫سمت چپ و شریان سابکالوین سمت چپ‪ ،‬از جلوی قوس آئورت‪ ،‬در مجاورت خارجی بحن چپ‪ ،‬به‬
‫می شود‪ .‬فرنیک سمت چپ‬ ‫سمت پایین آمد و جداگانه دیافراگم را سوراخ کرد و در دیافراگم پخ‬
‫مدیاستینیا الیه جداری پرد جنب‬ ‫در مجاورت سح خارجی بحن چپ‪ ،‬بین پریکارد لیفی و بخ‬
‫سمت چپ‪ ،‬قرار می گیرد‪ .‬در حالیکه نسبت به پایه ریه‪ ،‬در جلو واقع می شود‪ .‬عصب فرنیک راست‪،‬‬
‫مجاور دهلیز راست و عصب فرنیک چپ‪ ،‬مجاور بحن چپ می باشد (این مجاورت به طور مستقیم نیست‬
‫و از طریق پریکارد است)‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مدیانیستیا الیه جداری پردۀ جنب شاخه حسی منشعب میشود‪.‬‬ ‫از عصب فرنیک برای پریکارد لیفی‪ ،‬الیه جداری پریکارد سروزی و بخ‬

‫وقتی عصب فرنیک‪ ،‬دیافراگم را سوراخ می کند و وارد سح تحتانی دیافراگم می شود سه سری شاخه می دهد‪:‬‬

‫استرنا می آیند‬ ‫‪)1‬قدامی‪ :‬قدامی ها به بخ‬

‫کوستا سمت خودشان می روند‬ ‫و چپ‪ :‬به بخ‬ ‫‪)2‬طرفی هاي راس‬

‫الیه دیافراگماتیک الیه جداری پرد جنب‬ ‫خلفی‪ ،‬ستون های دیافراگم را نیز عصب دهی می کنند‪ .‬شاخه حسی آن نیز‪ ،‬ح‬ ‫‪)3‬خلفی‪ :‬عالو بر بخ‬
‫دیافراگماتیک الیه‬ ‫احشای شکمی را تأمین می کند مثل کیسه صفرا و بخ‬ ‫را تامین می کند‪ .‬قسمتی هم وارد احشای شکمی می شود و ح‬
‫جداری پرد صفاق و ‪...‬‬

‫عصب واگ (‪:)Vagus nerve‬‬

‫زو دهم و بلندترین عصب مغزی است که مسیرهای‬


‫گردن‪ ،‬قفسه سینه‪ ،‬شکم را طی می کند‪ .‬از نظر عملکرد‬
‫مانند اعصاب نخاعی که مختلط بودند‪ ،‬حرکتی و حسی‬
‫است‪ .‬در مسیر عصب واگ شاهد دو گانگلیون فوقانی و‬
‫تحتانی هستیم‪ .‬ریشه خلفی اعصاب نخاعی دارای‬
‫گانگلیون است‪ ،‬چون عصب واگ مانند اعصاب نخاعی از‬
‫باید دارای گانگلیون باشد و چون‬ ‫نوع مختلط است‪ ،‬پ‬
‫را حمل می کند دو عدد گانگلیون دارد‪ .‬در‬ ‫دو نوع ح‬
‫شکل یک سری هسته های آبی و قرمز مشهود است که‬
‫منشا (اعصاب حرکتی از مغزو نخاع خار می شوند) و‬
‫مکان اختتام (اعصاب حسی پیام ها را به ‪ CNS‬می برند)‬
‫عصب واگ اند‪.‬‬

‫نوع حسی عصب واگ دو نوع فیبر دارد‪:‬‬

‫عمومی را می برد مثل لم ‪ ،‬سرما‪ ،‬گرما و فشار‬ ‫‪ .1‬ح‬


‫چشایی‬ ‫‪ .2‬اختصاصی است ‪:‬برای ح‬

‫گیرند های عمومی در سراسر بدن وجود دارند اما گیرند های حواس اختصاصی فقط در نواحی خاصی موجود اند‪.‬‬

‫اعصاب حرکتی عصب واگ دو نوع اند‪:‬‬

‫‪ .1‬غیرارادی (‪ :)Autonomic‬این عصب حاوی رشته های اتونوم پاراسمساتیک می باشد‪ .‬غدد واقع در طو لوله گوارش (تا دو سوم سمت راست کولن‬
‫عرضی) و ترش غدد سیستم تنفسی را تامین می نمایند‪.‬‬

‫‪.2‬ارادی (‪ :)somatic‬عضالت حنجر ‪ ،‬کام نرم و حلق را عصب دهی می کنند‪.‬‬

‫مسیر عصب واگ‪:‬‬

‫اختصاصی‪ ،‬رشته های حرکتی سوماتیک و رشته های‬ ‫عمومی‪ ،‬رشته های ح‬ ‫در تشکیل عصب واگ شاهد ‪ 4‬نوع رشته (رشته های ح‬ ‫پ‬
‫حرکتی اتونوم پاراسمساتیک) هستیم‪ .‬این رشته ها در بصل النخاع با هم یکی می شوند چه حرکتی ها که از بصل النخاع خار می شوند (یعنی منشأ‬
‫آنها هسته های عمقی در بصل النخاع است) و چه حسی ها که به بصل النخاع وارد می شوند (یعنی محل ختم آنها هسته های عمقی در بصل النخاع‬
‫از سوراخ ژوگوالر (‪ )Jugular Foramen‬عبور و وارد گردن‬ ‫است)‪.‬این عصب از بصل النخاع خار و وارد حفر جمجمه ای می شوند‪ ،‬سس‬

‫‪2‬‬
‫میشوند و در گردن‪ ،‬داخل غالف کاروتید قرار گرفته‪ .‬تمام طو گردن از قاعد جمجمه تا ریشه گردن را طی می کنند و در ریشه گردن ‪ 2‬عصب‬
‫واگ از غالف کاروتید خار و از گردن وارد ‪ Mediastinum‬فوقانی میشوند؛ در ‪ mediastinum‬فوقانی مسیر عصب راست و چپ با هم متفاوت‬
‫است‪.‬‬

‫نکته‪ :‬غالف کاروتید یک ساختمان لوله ای شکل مانند غالف اینگوینا است که در باال از قاعد جمجمه شروع وتاریشه گردن ادامه دارد و داخل آن‬
‫شاهد شریان های کامون کاروتید (‪ )common carotid‬وکاروتید داخلی‬
‫(در موقعیت قدامی داخلی در غالف) و ورید ژوگوالر داخلی (در موقعیت‬
‫قدامی خارجی در غالف) هستیم‪ .‬عصب واگ هم بین این دو در عقب قرار‬
‫میگیرد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬شریان های ‪ Common carotid‬چپ و راست که مبدا شان فرق‬


‫میکند در گردن به سمت باال تا کنار فوقانی غضروف تیروئید می آیند و دو‬
‫شاخه می شوند‪:‬‬

‫‪ )1‬شریان کاروتید داخلی که از طریق کانا کاروتید وارد جمجمه شد و‬


‫عمدتا مغز را خون میدهد‪.‬‬

‫‪ )2‬شریان کاروتید خارجی که قسمت های خارجی سر و گردن را خون‬


‫میدهد‪.‬‬

‫راس ‪:‬‬ ‫مسیر عصب واگ س‬

‫از بین شریان ‪ Subclavian‬راست و ورید ‪ Brachiocephalic‬راست‬


‫(از جلوی شریان و عقب ورید) عبور میکند و وارد مدیاستنیوم فوقانی‬
‫عصب واگ نسبت به عصب فرنیک در داخل واقع شد است‪.‬‬ ‫میشود‪ .‬پ‬
‫به سمت پایین می آید و از پشت پایه ریه راست عبور و وارد مری‬ ‫سس‬
‫میشود‪.‬‬

‫چپ ‪:‬‬ ‫مسیر عصب واگ س‬

‫از بین شریان های ‪ common carotid‬چپ‪ ،‬تحت ترقو ای چپ و در‬


‫از طرف‬ ‫عقب ورید ‪ Brachiocephalic‬چپ عبور و پایین میآید سس‬
‫چپ قوس آئورت (درحالیکه نسبت به عصب فرنیک چپ‪ ،‬عقب تر واقع شد است) عبور کرد و بعد از گذشتن از پشت پایه ریه چپ به مری می رسد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬عصب های فرنیک راست و چپ بر خالف عصب های واگ راست و چپ از جلوی پایه ی ریه عبور میکنند که فرنیک ها به سمت پایین و جلو‬
‫می آیند تا در مجاورت قلب به دیافراگم برسند ولی عصب های واگ به سمت عقب و داخل میروند تا به مری‬
‫برسند‪.‬‬

‫از رسیدن به مری ‪ ،‬شاخه شاخه میشوند و شبکههای محوری (‪ )esophageal plexus‬را‬ ‫هر دو عصب پ‬
‫میسازند‪ .‬قسمت اعظم شاخههای واگ راست به اضافه بخشی از شاخههای واگ چپ با هم یکی شد و تنه‬
‫واگ خلفی (‪)posterior vagal trunk‬را میسازند‪ .‬قسمت اعظم شاخههای واگ سمت چپ بعالو بخشی از‬
‫شاخه های عصب سمت راست با هم یکی شد و تنه واگ قدامی (‪ )anterior vagal trunk‬را می سازند‪ .‬این‬
‫دو تنه چسبید به مری‪ ،‬از سوراخ مری عبور میکند و وارد شکم می شود تا احشاء شکمی را عصبدهی کنند ‪.‬‬

‫عصب واگ با توجه به مسیرش که از گردن‪ ،‬سینه و شکم عبور می کند‪ ،‬یک سری شاخه دارد‪:‬‬

‫‪3‬‬
‫_ شاخه هاي شک ی‬

‫_ شاخه هاي گردنی‪ :‬یکی از شاخه های گردنی عصب واگ شاخه های قلبی عصب‬
‫واگ است که دو سری فوقانی و تحتانی از عصب واگ جدا میشوند و در تشکیل‬
‫شبکه قلبی و عصب دهی قلب شرکت میکنند‪.‬‬

‫_ شاخه هاي سینه اي‪ :‬شامل شاخه هایی است که‪:‬‬

‫الف) به مری می روند و شبکه مروی را می سازند‪.‬‬

‫ب) به ریه می روند و شبکه ریوی را می سازند‪.‬‬

‫) به قلب می روند و شاخه های شبکه قلبی را می سازند‪.‬‬

‫یکی از شاخه هایی که در قفسه سینه جدا میشود و مشابه آن در گردن جدا‬
‫میشود عصب ‪ recurrent layngeal‬است که دو شاخه راست و چپ دارد‪.‬‬

‫شاخه ‪ recurrent layngeal‬طرف راس ‪ :‬جایی که عصب واگ راست از جلوی شریان ‪ subclavian‬راست عبور میکند از آن جدا میشود و‬
‫شریان ‪ subclavian‬را از جلو و عقب دور میزند و نهایتاً به حنجر می رود(جزو عناصر گردنی محسوب می شود)‪.‬‬ ‫سس‬

‫چپ‪ :‬از عصب واگ چپ که از جلوی قوس آئورت عبور میکند در زیر قوس آئورت جدا می شود‪ ،‬در حالی که‬ ‫شاخه ‪ recurrent layngeal‬س‬
‫از زیر قوس آئورت و از پشت آن در فاصله بین نای و مری عبور کرد و به سمت باال می آید و‬ ‫نسبت به لیگامان شریان در چپ قرار گرفته است‪ .‬سس‬
‫نهایتاً وارد حنجر می شود(به همین دلیل میگوییم در داخل ‪ Mediastinum‬فوقانی قرار دارد)‬

‫نکته‪ :‬عصب ‪ recurrent layngeal‬سمت راست کوتا تر از عصب ‪ recurrent layngeal‬سمت چپ است‪.‬‬

‫در ادامه مسیر عصب واگ به مری می چسبد و در ‪ Mediastinum‬خلفی به مسیرش ادامه میدهد؛ بنابراین عصب واگ هم در ‪Mediastinum‬‬
‫فوقانی و هم در ‪ Mediastinum‬خلفی قرار دارد‪.‬‬

‫زنجیره س پاتیك سینه اي (‪:)Thoracic Sympathetic Chain‬‬

‫بخشی از زنجیر سمساتیک است که در قفسه سینه قرار دارد‪ .‬و شامل ‪ 11‬یا ‪12‬‬
‫جفت گانگلیون سمساتیک ‪ Paravertebral‬است که در طرفین ستون مهر ها و در‬
‫جلوی گردن دند های ‪ 1‬تا ‪ 12‬قرار گرفته اند و دو سری شاخه های فوقانی و تحتانی‬
‫دارند‪.‬‬

‫یادآوري‪ :‬سیستم عصبی از نظر ع لکرد به دو دسته تقسیم می شود‪:‬‬

‫_ سیستم عصبی ارادی (بدنی) (‪)Somatic Nervous System or SNS‬‬

‫_ سیستم عصبی غیر ارادی (احشایی) ( ‪ Autonome Nervous System‬یا‬


‫سمساتیک و پاراسمساتیک میباشد‪.‬‬ ‫‪ :)ANS‬سیستم عصبی غیر ارادی شامل دو بخ‬

‫اس ‪:‬‬ ‫سیستم عصبی از لحاظ آناتومی شامل دو قس‬

‫_ سیستم عصبی مرکزی ‪Central Nervous System CNS‬‬

‫_ سیستم عصبی محیحی ‪Peripheral Nervous System PNS‬‬

‫مرکزی و محیحی است‪:‬‬ ‫سمساتیک سیستم عصبی اتونوم هم شامل دو بخ‬ ‫بنابراین بخ‬

‫‪4‬‬
‫_ بخش مرکزي‪ :‬شامل جسم سلولی نورون هایی است که در شاخه طرفی سگمان های نخاعی ‪ T1‬تا ‪ L2‬یا ‪ L3‬قرار دارد‪.‬‬

‫یادآوري‪ :‬ماد خاکستری نخاع شبیه حرف ‪ H‬بود و در هر طرف یک شاخ قدامی و یک شاخ خلفی داشت‪ .‬در بعضی از سگمان های نخاعی بین شاخ‬
‫های خلفی و قدامی یک شاخ دیگری به نام شاخ طرفی داریم (در سگمان های نخاعی ‪T1‬تا ‪L2‬یا‪.)L3‬‬

‫_ بخش محیطی‪ :‬شامل گانگلیون ها (جسم سلولی نورون های هم شکل و همکار در سیستم عصبی محیحی) است‪.‬گانگلیون ها دو نوع هستند‪:‬‬

‫الف)گانگلیونهاي ‪ : paravertebral‬در دو طرف ستون مهر ها قرار دارند و به سمت پایین میآیند و هرچه پایین تر میآیند به خط وسط‬
‫نزدیکتر می شوند و در همه نواحی گردن سینه شکم و لگن قرار دارند‪ .‬گانگلیون های ‪ Paravertebral‬از نظر تعداد به طور معمو باید برابر با تعداد‬
‫سگمان های نخاعی باشند (‪ 31‬جفت)‪ ،‬در حالی که اینگونه نیست چون در بعضی از جاها گانگلیون ها کوچک اند و با یکدیگر یکی میشوند‪ .‬مثال در‬
‫ناحیه گردن باید ‪ 8‬جفت گانگلیون وجود داشته باشد در صورتی که سه جفت اند (که بر حسب موقعیتشان به فوقانی‪ ،‬میانی و تحتانی تقسیم‬
‫میشوند)‪ ،‬در ناحیه قفسه سینه باید ‪ 12‬جفت گانگلیون داشته باشیم که گاهی اوقات ‪ 11‬جفت داریم؛ در ناحیه کمری باید ‪ 5‬جفت باشند در‬
‫صورتیکه ‪ 4‬جفت اند‪ ،‬در ناحیه خاجی همان ‪ 5‬جفت وجود دارند و در نهایت در ناحیه دنبالچه ای یک عدد گانگلیون وجود دارد که به آن گانگلیون‬
‫ایمسار )‪ (Impar‬یا منفرد یا فرد گفته می شود که در جلوی استخوان ‪ coccyx‬قرار گرفته است‪ .‬بنابراین گانگلیون های ‪ 23 ،Paravertebral‬یا‬
‫‪ 24‬جفت‪ ،‬به اضافه یکی هستند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬گاهی اوقات در بعضی افراد گانگلیون گردنی تحتانی با اولین گانگلیون سینه ای یکی میشود بنابراین گانگلیون های سینه ای به جای ‪ 12‬جفت‬
‫‪ 11‬جفت می شوند و این گانگلیون بزرگترِ تشکیل شد را گانگلیون گردنی سینه ای یا ستار ای(‪ )Cervicothoracic or stellate Ganglion‬به‬
‫به ستار می نامند‪.‬‬ ‫خاطر شباهت‬

‫نکته‪ :‬ارتباطاتی که بین گانگلیون های مختلف هست در نهایت یک زنجیر ای به نام زنجیر سمساتیک ایجاد میکنند‪.‬این زنجیر به شکل ‪ U‬است که‬
‫در پایین نقحه مرکزی آن گانگلیون ایمسار است‪.‬‬

‫ب)گانگلیونهاي ‪ : prevertebral‬در جلوی ستون مهر ها قرار دارند و فقط در ناحیه شکم‬
‫و لگن دید می شوند چون در جلوی احشاء قرار دارند بنابراین به آنها گانگلیون های احشایی‬
‫‪ Visceral‬هم گفته می شود‪.‬‬

‫در مجموع قسمت مرکزی باید به قسمت محیحی‪ ،‬و قسمت محیحی باید به احشا وصل شود و‬
‫این ارتباط از طریق رشته های عصبی انجام می شود بنابراین رشته های عصبی در سیستم‬
‫است‪:‬‬ ‫سمساتیک شامل دو بخ‬

‫محیحی‬ ‫مرکزی را به بخ‬ ‫_ ‪ :Preganglionic Fibers‬رشته هایی که بخ‬


‫(گانگلیون های ‪ paravertebral‬و ‪ )prevertebral‬وصل میکنند‪.‬این رشته های‬
‫‪(White‬‬ ‫عصبی به دلیل دارابودن غالف میلین شاخه های ارتباطی سفید‬
‫)‪ Communicating Branch or Ramus‬نامید می شوند‪.‬‬

‫_‪ :Postganglionic Fibers‬رشته هایی که گانگلیون های ‪ paravertebral‬و‬


‫‪ prevertebral‬را به احشا وصل میکنند‪.‬میلین ندارند و خاکستری اند‪.‬‬

‫اعصاب اسسالنکنیک(‪ :(Splanchnic Nerves‬بخشی از رشتههای ‪Preganglionic‬‬


‫نمیکنند و از طریق آنها فقط عبور‬ ‫که درگانگلیون های ‪ Paravertebral‬سیناپ‬
‫میکنند (مستقیما از سگمان های نخاعی ‪ T1‬تا ‪ L2‬یا ‪ L3‬عبور میکنند)‪ ،‬نهایتا در‬
‫میکنند‪.‬‬ ‫گانگلیون های ‪ Prevertebral‬سیناپ‬

‫‪5‬‬
‫اعصاب اسسالنکنیک(‪ (Splanchnic Nerves‬نامید می شوند‪ .‬با توجه به اینکه در کدام ناحیه از بدن قرار داشته باشند‪ ،‬نام گذاری میشوند‪:‬‬

‫_اعصاب اسسالنکنیک سینه ای ‪Thoracic Splanchnic Nerves‬‬

‫_اعصاب اسسالنکنیک شکمی ‪abdominal splanchnic nerves‬‬

‫_اعصاب اسسالنکنیک کمری ‪Lumbar Splanchnic Nerves‬‬

‫_اعصاب اسسالنکنیک خاجی ‪Sacral Splanchnic Nerves‬‬

‫_اعصاب اسسالنکنیک لگنی ‪Pelvic Splanchnic Nerves‬‬

‫‪Least_3‬‬ ‫‪Lesser_2‬‬ ‫در قفسه سینه سه عصب اسسالنکنیک داریم‪Greater_1 :‬‬

‫در تصویر یک مقحع عرضی از سگمان نخاعی زد شد ‪:‬‬

‫در مسیر ریشه خلفی حسی عصب نخاعی گانگلیون وجود دارد‪ .‬ریشه‬
‫از خرو از سوراخ بین مهر ای با ریشه خلفی‬ ‫حرکتی عصب نخاعی پ‬
‫یکی میشود و ‪( spinal nerval‬عصب نخاعی) را ایجاد میکنند‪.‬عصب‬
‫نخاعی بالفاصله دوشاخه میشود ‪:‬‬

‫_شاخه خلفی اولیه ‪dorsal ramus‬‬

‫_شاخه قدامی اولیه ‪ventral ramus‬‬

‫در بعضی از سگمان های نخاعی )‪ T‬تا ‪ L2‬یا ‪ )L3‬عالو بر شاخه خلفی و قدامی نخاع یک شاخه دیگر به نام شاخه‬
‫طرفی‪ )lateral) horn of spinal cord‬وجود دارد‪ ،‬که در آن جسم سلولی نورون های ‪ preganglionic‬قرار دارند(هسته‬
‫‪ intermediolateral‬یا ‪ .(intermediomedial‬آکسون این نورون ها از طریق ریشه ی حرکتی عصب نخاعی خار میشوند‬
‫و به محض خرو عصب نخاعی از سوراخ بین مهر ای‪ ،‬رشته های ‪( preganglionic‬مربوط به سیستم سمساتیک)‪ ،‬به چند‬
‫میکنند‪:‬‬ ‫طریق در گانگلیون های ‪ Paravertebral‬و ‪ Prevertebral‬سیناپ‬

‫تشکیل دهد و رشته های ‪ postganglionic‬جدا‬ ‫_ بالفاصله در گانگلیون ‪( paravertebral‬در همان سگمان نخاعی)سیناپ‬
‫شوند و به سمت احشا بروند‪.‬‬

‫تشکیل‬ ‫_ در گانگلیونی که در همان سگمان نخاعی قرار دارد‪ ،‬سیناپ‬


‫تشکیل دهد و‬ ‫ندهد و به سمت باال برود و در گانگلیون های باالتر سیناپ‬
‫رشته های ‪ postganglionic‬جدا شوند و سمت احشاء بروند‪.‬‬

‫_ پایین برود و در گانگلیون های ‪ paravertebral‬پایینی سیناپ‬


‫تشکیل دهد‪.‬‬

‫_ از گانگلیون های ‪ paravertebral‬پایینی و باالیی عبور کند و در‬


‫تشکیل دهد‪ .‬به ‪preganglion‬‬ ‫گانگلیون های ‪ prevertebral‬سیناپ‬
‫تشکیل می دهند‬ ‫هایی که در ‪ prevertebral ganglion‬سیناپ‬
‫‪ splanchnic nerve‬گفته می شود‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫‪ Postganglion‬ها چند مسیر را می توانند طی کنند‪:‬‬

‫_ بعضی از آنها می توانند با اعصاب نخاعی به سمت احشا بروند ( همه ی اعصاب نخاعی ازجمله گردنی‪،‬شکمی‪،‬کمری و‪ ...‬رشته های عصبی‬
‫‪ Postganglionic‬سمساتیک را دارند‪ .‬به شاخه ی ‪ postganglion‬که با اعصاب نخاعی به احشاء می رود‪ gray ramus communicans‬یا‬
‫همه ی شاخه های پست گانگلیونی شاخه های ارتباطی‬ ‫‪( gray communicative branch‬شاخه های ارتباطی خاکستری) گفته می شود‪.‬پ‬
‫خاکستری نیستند‪.‬‬

‫_ بعضی با بعضی از اعصاب مغزی (معموال اعصاب ‪9‬و‪10‬و‪11‬و‪ )12‬می روند‪.‬‬

‫_ بعضی مستقیما وارد احشاء می شوند‬

‫_ بعضی همرا با عروق (شریان ها و وریدها)وارد احشاء می شوند‪.‬‬

‫زنجیر سمساتیک قفسه سینه شامل ‪ 11‬یا ‪ 12‬جفت گانگلیون سمساتیک ‪ Paravertebral‬است که در طرفین ستون مهر ها و در جلوی گردن دند‬
‫های ‪ 1‬تا ‪ 12‬قرار گرفته اند و دو سری شاخه های فوقانی و تحتانی دارند‪.‬‬

‫شاخه هاي فوقانی زنجیره س پاتیك قفسه سینه‪ :‬از گانگلیون های پاراورتبرا ‪T2 ،T1‬‬
‫‪T4،T3،‬و ‪T5‬جداشد ‪ ،‬وارد احشاء سینه ای می شوند و در تشکیل شبکه ی مروی ‪،‬شبکه‬
‫ی قلبی و ریوی شرکت می کنند‪.‬‬
‫سمساتیک آن‬ ‫پاراسمساتیک شبکه ریوی از عصب واگ و بخ‬ ‫_ شبکه عصبی ریوی‪ :‬بخ‬
‫از گانگلیون های سینه ای ‪ T1‬تا ‪(T5‬یا ‪ T2‬تا ‪ (T4‬جدا می شود که شامل دو شبکه‬
‫ریوی قدامی و خلفی می باشد‪.‬‬
‫پاراسمساتیک شبکه عصبی قلبی از عصب واگ منشا می گیرد‬ ‫_ شبکه عصبی قلبی ‪ :‬بخ‬
‫سمساتیک آن از گانگلیون سمساتیک سینه ای ‪ T1‬تا ‪T5‬یا )‪ T2‬تا ‪ (T4‬جدا می‬ ‫و بخ‬
‫شود‪ .‬شبکه قلبی شامل شبکه قلبی قدامی(سححی) و خلفی(عمقی) می باشد‪.‬‬
‫الف)شبکه عصبی قلبی قدامی ‪ :‬در زیر قوس آئورت‪ ،‬جلوی شریان ریوی سمت راست و در‬
‫طرف راست لیگامان شریانی قرار دارد‪.‬‬
‫ب)شبکه عصبی قلبی خلفی ‪:‬در پشت قوس آئورت‪ ،‬جلوی دو شاخه شدن نای‪ ،‬باالی دو‬
‫شاخه شدن تنه شریان ریوی قرار گرفته است‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫شاخه هاي تحتانی زنجیره س پاتیك قفسه سینه‪ :‬رشته های عصبی ‪ preganglionic‬هستند(سفید و میلین دار) که از گانگلیون های‬
‫سمساتیک سینه ای ‪T5‬تا ‪ T12‬جدا می شوند و اعصاب ‪( splanchnic‬احشایی) را تشکیل میدهند‪ .‬که سه دسته می باشند‪:‬‬

‫_‪ :Greater Splanchnic Nerves‬که از گانگلیون های سمساتیک سینه ای ‪ T5‬تا ‪ T9‬و گاهی اوقات ‪ T10‬عبور می کنند‪.‬‬

‫_‪: Lesser Splanchnic Nerves‬که از گانگلیون های سمساتیک سینه‬


‫ای‪ T11 ،T10‬و گاهی اوقات ‪ T9‬عبور می کنند‪.‬‬

‫بنابراین گانگلیون های سینه ای ‪ T9‬و ‪ T10‬هم می توانند در ‪ greater‬و‬


‫هم ‪ lesser splanchnic nerve‬شرکت کنند ‪.‬‬

‫_‪: Least Splanchnic Nerves‬که در صورت وجود داشتن از گانگلیون‬


‫سمساتیک سینه ای ‪T12‬منشاء می گیرد‪.‬‬

‫این سه اعصاب ستون های دیافراگمی سمت خودشان را سوراخ و با‬


‫میکنند و رشته های‬ ‫گانگلیون های ‪ Prevertebral‬سیناپ‬
‫‪ Postganglionic‬منشأ گرفته از نورون های موجود در این گانگلیون ها‪،‬‬
‫احشای شکمی را عصبدهی می کنند‪.‬‬

‫غده پستان یا ‪ mammary gland‬یا ‪:breast‬‬

‫مونث و مذکر وجود دارد‪.‬‬ ‫یک غد عرق تغییر شکل یافته است که در ضخامت فاسیای سححی جدار قدامی طرفی توراک ‪ ،‬که در هر دو جن‬
‫وقتی میگوییم در ضخامت فاسیای سححی قرار دارد؛ یعنی از ضمایم پوست مثل ناخن و غد عرق است‪ .‬در خانم ها عضو تحریک جنسی و ترش‬
‫شیر است و در آقایان تا آخر دور زندگی به صورت تکامل نیافته باقی می ماند‪ .‬در خانم ها تا قبل از زمان بلوغ مانند آقایان است اما از بلوغ و بعد از آن‬
‫شروع به تکامل می رسد‪ .‬اگر خانم ازدوا کند و حامله شود حداکثر تکامل آن در زمان شیردهی خواهد بود‪ .‬غد پستان در خانم ها به طور عمودی در‬
‫فاصله دند ‪( 2‬حد فوقانی) و دند ‪( ۶‬حد تحتانی)است و به طور افقی در فاصله کنار طرفی استرنوم (داخل) تا خط‪( Midaxillary‬خار ) ادامه دارد‪.‬‬
‫نکته‪ :‬گاهی اوقات همانند شکل قسمت فوقانی خارجی پستان به سمت باال و خار تکامل و رشد مییابد و گاهی اوقات فاسیای عمقی عضله سینه ای‬
‫بزرگ را سوراخ میکند و وارد حفر زیر بغل میشود‪ .‬این قسمت ‪ axillary process (tail) of breast‬یا دم زیر بغلی پستان نام دارد ‪.‬‬
‫نکته‪ :‬شایعترین سرطان در خانم ها سرطان پستان است‪ .‬دم زیر بغلی نیز نسبت به سایر نواحی پستان بیشتر دچار سرطان میشود‪.‬‬

‫پستان در یک خانم‬
‫که در مرحله بلوغ‬
‫است و هنوز ازدوا‬
‫نکرد و حامله نشد ؛‬
‫می تواند به شکل نیم‬
‫دایر ‪ ،‬مخروطی یا‬
‫هرمی شکل‪ ،‬پاندولی‬
‫یا صاف باشد‪ .‬البته‬
‫شکل پستان در افراد‬
‫و نژادهای مختلف حتی در یک فرد در سنین مختلف متفاوت است (نیمکر ‪،‬مخروطی‪،‬هرمی‪،‬پاندولی‪،‬تخت و‪ .)..‬وقتی پستان مخروطی شکل است‪،‬‬
‫دارای قاعد می باشد‪ .‬قاعد پستان مقعر است و روی فاسیای عمقی عضالت ‪ pectoralis major‬و ‪ serratus anterior‬و عضله مایل خارجی‬
‫شکم یا ‪ External abdominal Obliqus‬قرار میگیرد که توسط فاسیای عمقی از عضالت زیر آن جدا میشود‪ .‬بین قاعد پستان و فاسیای‬
‫عمقی عضله ‪ pectoralis major‬یک فضایی وجود دارد که محتوی بافت همبند سست است که به این فضا‪ ،‬فضای خلف پستانی‬
‫(‪ retromammary space‬یا ‪ )submammary space‬میگویند‪ .‬چون محتوی بافت همبند سست است؛ بنابراین قاعد پستان به راحتی در‬

‫‪8‬‬
‫جدار قدامی طرفی پستان حرکت میکند‪ .‬در بعضی مواقع که پستان فرد دچار سرطان میشود این بافت همبند سست در این فضا سفت و محکم می‬
‫شود؛ بنابراین حرکت پستان محدود میشود که این موضوع یک ‪ landmark‬یا عالمت است برای اینکه فرد دچار سرطان پستان شد است‪.‬‬

‫ساخت ان پستان‬

‫در ساختمان پستان از سح به عمق در مجماوع ‪ 3‬الیاه وجاود دارد ‪ )1 :‬پوسات ‪)2‬‬
‫بافت ترشحی یا پارانشیم یا نسج اصلی پساتان ‪ )3‬اساتروما یاا داربسات پساتان کاه‬
‫شکل پستان را حفظ میکند‪ .‬استروما متشکل از بافت همبندی و چربی است‪.‬‬
‫پوست (‪ )Skin‬پستان شامل دو قسمت است‪ :‬نوک یا ‪ nipple‬و هاله یا ‪ areola‬کاه‬
‫در اطراف نوک پستان قرار گرفته است‪.‬‬
‫نوک پستان یک برجستگی استوانه ای یا مخروطی شاکل اسات کاه کمای در پاایین‬
‫قسمت مرکزی پستان واقع شد است ‪ .‬رنگ آن معموالً صورتی روشن تا قهو ای تیار‬
‫است که البته بستگی به نژادها و سفید پوست و سیا پوست بودن متفااوت اسات‪ .‬در‬
‫اطراف نوک پستان دایر ای به قحر ‪ 3‬تا ‪ 5‬سانتی متر به رنگ صورتی روشن تاا قهاو‬
‫ای تیر وجود دارد که به آن هاله یا ‪ areola‬میگویند که در زمان حاملگی رنگ آن‬
‫تیر تر می شود و در زمان شیردهی کمی روشن تر می شود اما هایچ وقات باه رناگ‬
‫قبلی خود باز نمی گردد‪.‬‬
‫نکته‪ :‬در ضخامت ‪ nipple‬و ‪ ،areola‬مو وبافت چربی وجود ندارد‪( .‬غد چربی وجود دارد‪).‬‬
‫نکته‪ :‬در ضخامت ‪ nipple‬و ‪ ،areola‬دو سری عضالت صاف داریم‪:‬‬
‫ب) شعاعی‬ ‫الف) حلقوی‬

‫انقباض عضالت حلقوی باعث می شود که نوک پستان برجسته شود تا بچاه هنگاام شایرخوردن‬
‫بتواند به راحتی مک بزند‪ .‬انقباض عضالت شعاعی هم باعث عقب رفتن نوک پساتان میشاود در‬
‫نتیجه ی تحریک جنسی نیز نوک پستان برجسته می شود‪.‬‬

‫نکتببه‪ :‬در ضااخامت ‪ areola‬یکسااری برجسااتگیهایی وجااود دارد کااه بااه آنهااا غاادد‬
‫‪ Montgomery‬میگویند‪ .‬این ها غدد عرقی تغییر شکل یافتهای هستند کاه ترشحاتشاان در‬
‫هنگام شیردهی و مکیدن پستان توسط بچه مانع از صدمه دیدن و زخم شدن ناوک پساتان مای‬
‫شود‪ .‬در نوک پستان ‪ 15‬تا ‪ 20‬عدد سوراخ ریز وجود دارد که محل باز شدن مجاری بَرَناد شایر‬
‫در نوک پستان است‪.‬‬

‫نکتببه‪ :‬نااوک پسااتان در‬


‫آقایاااااان و همچناااااین‬
‫خانمهایی که ازدوا نکرد‬
‫اند و حامله نشاد اناد؛ در‬
‫چهارمین فضای بین دناد‬
‫ای و در فاصاااله ‪ 8‬تاااا ‪10‬‬
‫سانتی متاری خاط وساط‬
‫قرار دارد‪.‬‬

‫در شکل مجاری برنده شیر را مشاهده میکنید‪.‬‬ ‫در شکل غدد ‪ montgomery‬را مشاهده می کنید‪.‬‬
‫‪9‬‬
‫ترشحی یا پارانشیم یا نَسج اصلی پستان‬ ‫باف‬

‫پارانشیم یا بافت یا نسج اصلی پستان ؛ شامل ‪ 15‬تا ‪ 20‬عدد غد پستانی است که به صورت شعاعی قرار گرفته اند و باه طارف ناوک پساتان متمرکاز‬
‫میشود‪ .‬توسط بافت همبندی به عالو بافت چربی از یکدیگر جدا میشوند‪ .‬در فاز شیردهی غدد ترشحی بیشتر میشوند و بافت چربی کمتار میشاود‬
‫می یابد‪.‬در شاکل زیار قسامت بااالیی فااز غیار‬ ‫یافته و بافت چربی افزای‬ ‫اما در فاز غیر شیردهی غدد ترشحی از طریق آپوپتوز(‪(apoptosis‬کاه‬
‫شیردهی و قسمت پایینی فاز شیر دهی را نشان می دهد‪.‬‬

‫هریک از غدد ترشحی یک لوب پستان را تشکیل میدهند‪ .‬بنابراین پستان ‪ 15‬تا ‪ 20‬عدد لوب دارد که دارای مجرای برند شیر اختصاصی است‪ .‬یعنای‬
‫هر لوب پستان ترشحات خود را از طریق ‪ lactiferous duct‬یا مجاری برند به نوک پستان تخلیه می کند‪.‬‬

‫غدد پستانی که در ساختمان پستان وجود دارند از نوع حبابی‪-‬لوله ای ‪ Tubuloalveolar‬است‪ .‬یعنی انتهای آنها متسع اسات کاه در ناحیاه قاعاد‬
‫پستان قرار دارد‪ .‬قبل از اینکه مجاری برند شیر را بسازند باریک می شوند‪.‬‬

‫هر کدام از غدد پساتان شابیه خوشاه انگورناد و ترشاحات را از طریاق مجااری برناد شایر‬
‫(‪ )lactiferous duct‬به نوک پستان تخلیه می کنند‪.‬‬

‫این مجاری برند شیر قبل از اینکه به نوک پستان برسند‪ ،‬متسع می شوند و سینوس مجاری‬
‫برند شیر (‪ )Lactiferous Sinus‬را می سازند که محل ذخیر شیر است تا زمانی که ناوزاد‬
‫سینه را بمکد و شیر به دهان تخلیه شود‪.‬‬

‫پستان‪ :‬بافت همبند است که شبکه ی محافظت پستان را می سازد‪ .‬در‬ ‫استروما یا داربس‬
‫فاصله بین قسمت های ترشحی قرار میگیرد و شامل دو قسمت است‪:‬‬

‫‪)1‬بافت همبندی(‪)Fibrous connective tissue‬‬


‫‪)2‬بافت چربی(‪)Fatty tissue‬‬

‫بافت همبندی تیغه (استحاله) هایی را به داخل لوب های پستان میفرستد که از پوست پستان تا‬
‫فاسیای عمقی عضله ‪ pectoralis major‬ادامه دارد‪ .‬در قسمت فوقانی پستان تیغه ها ضخیم شد‬
‫و لیگامان نگهدارند پستان (‪ )suspensory ligament‬را می سازد‪:Cooper ligament( .‬به‬
‫نام شخصی که تشخیص داد است) که وظیفه نگهداری و آویزان کردن پستان را بر عهد دارد‪.‬‬

‫در شکل غدد پستان که شبیه خوشه انگورند‬


‫و مجاری برند شیر مشاهد میشود‪.‬‬ ‫خونرسانی پستان‬

‫خونرسانی پستان توسط ‪ 3‬مورد زیر انجام میشود‪:‬‬

‫‪( Lateral Thoracic ،Superior thoracic(1‬که در خانم ها قحورتر) و‬


‫‪Thoracoacromial‬از شاخه های شریان آگزیالری‬

‫شریان ‪ ، Internal thoracic‬بویژ شریان های‬ ‫‪)2‬شاخه های سوراخ کنند‬


‫سوراخ کنند فضاهای بین دند ای ‪2،3،4‬‬

‫‪)3‬شاخه های ‪ lateral cutaneous‬شریان ‪ posterior intercostal‬از شاخه های‬


‫شریان آئورت سینه ای‬

‫خونرسانی است‪ .‬وریدها همرا با شریان همنام خود بود و به‬ ‫‪ -‬تخلیه وریدی بر عک‬
‫ورید های اصلی تخلیه می شوند‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫تخلیه لنف‬

‫پستان بسیار مهم است چون یکی از عوامل انتشار و متاستاز سرطان از طریق رگهاای لنفااوی و‬
‫لنف است‪.‬‬

‫تخلیه لنف پستان شامل دو قسمت سححی و عمقی است‪:‬‬

‫‪ -‬لنف سححی پستان مربوط به پوست است و گاهی با لنف پستان طرف مقابل یکی میشود‪.‬‬

‫‪ -‬لنف عمقی شامل لنف ‪ areola ،nipple‬و بقیه قسمتهای پستان است‪.‬‬

‫اصالی و فرعای‬ ‫گر های لنفاوی که لنف قسمت عمقی پستان را دریافت میکنند باه دو بخا‬
‫تقسیم میشوند‪:‬‬

‫دسته اصلی‪ 95 :‬درصد لنف پستان را دریافت میکنند که ‪ ۷5‬درصد آن باه غادد لنفااوی‬
‫آگزیالری میریزند‪ 20 .‬درصاد را باه غادد لنفااوی ‪parasternal‬میریزناد کاه همارا باا شاریان‬
‫‪ internal thoracic‬هستند‪.‬‬

‫فرعی‪ 5 :‬درصد لنف پستان را دریافت میکند به سایر غدد لنفاوی مثل ساوپراکالویکوالر در‬ ‫بخ‬
‫باال ‪ ،‬غدد لنفاوی سفالیک همرا با وریدهای سفالیک‪،‬غدد لنفاوی مربوط به عروق بین دند ای خلفای‬
‫و غدد لنفاوی در زیر دیافراگم و زیر صفاق (‪ ) subdiaphragmatic , subperitoneal‬میریزند‪.‬‬

‫پستان از ضمائم پوست میباشد‪ .‬پوست دارای سه الیه اپیدرم‪ ،‬درم و هایسودرم است‪ .‬پستان از فرورفتن‬
‫اپیدرم در زیر درم خودش‪ ،‬در فاصلهی خط شیری که از حفر آگزیالری تا وسط کشااله ران ( وساط‬
‫لیگامان اینگوئینا ) ادامه دارد‪ ،‬به وجود میآید‪.‬‬

‫در تصویر زیر نحو به وجود آمدن پستان دیاد میشاود‪ .‬شاکل پساتان در افاراد باا سان و ناژاد و‪...‬‬
‫مختلف‪ ،‬متفاوت است‪.‬‬

‫نکته‪:‬غدد پستان از نوع حبابی‪-‬لوله ای و آپوکرین هستند‪.‬‬

‫عصب دهی پستان‬

‫عصب دهی پستان توسط شاخه های ‪ lateral cutaneous‬و ‪ anterior cutaneous‬اعصاب بین دند ای (‪ (T4-T6‬است در بعضی کتاب ها ‪T2‬‬
‫تا ‪ T6‬گفته میشود که صحی آن ‪ T4-T6‬است‪.‬‬
‫نکته‪ :‬نوک پستان بسیار حساس است و توسط ‪ T4‬عصبدهی میشود‪.‬‬
‫‪ Vasomotor‬دارند و تنظیم تنگی و گشادی رگ ها و انقباض عضالت صاف ضخامت پوست پستان را بر عهد دارند‪.‬‬ ‫اعصاب سمساتیک هم نق‬
‫ترشحات پستان تحت کنتر هورمون های مترشحه از غد هیسوفیز است‪( .‬هورمون پروالکتین در تولید شیر و هورمون اکسی توسین در خرو شیر از‬
‫دارند‪).‬‬ ‫پستان نق‬

‫‪11‬‬
‫نکات کلینیکی‬
‫سرطان پستان شایع ترین سرطان های بدخیم در زنان بود که تشخیص به موقع آن موجب درمان میشود و الزم هست خانم ها ساالنه حداقل ‪ 2‬بار‬
‫به متخصص زنان و زایمان جهت معاینه مراجعه کنند‪.‬‬
‫به طور معمو یک سری ترشحات از نوک پستان ترش میشود‪ .‬اگر رنگ این ترشحات یا میزان ترشحات تغییر کرد باید به پزشک مراجعه شود‪.‬‬ ‫•‬
‫وجود هرگونه تود سفت در پستان می تواند نگرانکنند و آالرم باشد و در صورت وجود هرگونه تود سفت یا برجستگی در داخل پستان باید به‬ ‫•‬
‫پزشک مراجعه شود‪.‬‬
‫گاهی اوقات لیگامان های نگهدارند پستان دچار سرطان می شوند و سفت و محکم می شوند و در جاهایی که لیگامان ها درگیرند‪ ،‬پوست پستان‬ ‫•‬
‫فرو رفته می شود‪ .‬قسمت های غیردرگیر برجسته میشوند و پوست پستان حالت پوست پرتقالی پیدا میکند‪ .‬بنابراین می تواند نشانه ای برای‬
‫سرطان پستان باشد‪.‬عالو بر این فضای ‪ retromammary‬که در خلف پستان بین پستان و ‪ fascia‬عمقی عضله ‪ pectoralis major‬بود‬
‫سفت و محکم شد و حرکت پستان محدود می شود‪.‬‬
‫گاهی اوقات مجاری برند شیر دچار سرطان می شوند که به نوک پستان ختم میشود و اگر درگیر شوند کوتا و سفت و محکم می شوند‪ ،‬نوک‬ ‫•‬
‫پستان به طرف داخل کشید میشود‪ .‬بنابراین تورفتگی نوک پستان به طرف عقب )‪ (inverted nipple‬میتواند از نشانه های سرطان باشد‪.‬‬
‫در بعضی از خانم ها به طور مادرزادی نوک سینه به طرف داخل برجسته است و ‪ inverted nipple‬دارند بنابراین شیردهی و شیرخوردن بچه‬ ‫•‬
‫ها از پستان این خانم ها مشکل خواهد بود‪.‬‬

‫معاینه توسط خود فرد‬


‫برای معاینه پستان میتوان ایستاد و با حرکت اندام فوقانی به طرف باال و پایین حرکات پساتان را در آییناه‬
‫بررسی کرد که همرا با حرکت اندام فوقانی باالوپایین حرکت می کند که اگر کم باشد میتواند از نشانه های‬
‫سرطان باشد‪ .‬یا میتوان به طرف جلو خم شد و حرکت پستان را که به صورت چسبید به جدار قدامی قفسه‬
‫سینه است یا به صورت پاندولی یا آویزان است‪،‬بررسی کرد‪.‬‬
‫انتشار سرطان پستان از طریق لنفاتیکها است و سلو های آسینی ترشحی‪ ،‬مجاری ولوبو ها را هم میتواند‬
‫درگیر کند‪.‬‬
‫عمد درمانها‪ :‬جراحی‪ ،‬رادیوتراپی و شیمیوتراپی‪.‬‬ ‫•‬
‫تود در داخل پستان)‪ :‬انجام بیوپسی و بررسی هیستولوژیک‪.‬‬ ‫تشخیص سرطان (با ح‬ ‫•‬
‫نکته ای درمورد سرطان‪ :‬هرقدر سرطان زودتر تشخیص داد شود و متاستاز کمتر باشد محدود ی برداشت بافت اطراف برای حصو اطمینان‪،‬‬ ‫•‬
‫بیشتر است‪ .‬برای این کار غد پستان و غدد لنفاوی زیر بغل را برمیدارند تا اطمینان حاصل شود که سرطان به مکان های دیگر متاستاز نکرد‬
‫است‪ .‬مثال در سرطان پستان راست‪ ،‬غدد لنفاوی سمت چپ نیز برداشته میشود‪ .‬هر چه متاستاز و سرایت بیشتر باشد محدود برداشت کمتر‬
‫است زیرا سایر قسمت ها هم درگیر شد است و این کار صرفا جنبه امیدبخشی دارد‪.‬‬
‫*دستگا ماموگرافی برای دیدن این تود ها به کار میرود‪.‬‬
‫برخی عالئم این بیماری عبارتند از‪ -1 :‬ترشحات غیرمعمو ‪ -2‬سفت شدن لیگامان ها (حالت‬
‫پوست پرتقالی) ‪-3‬ایجاد تود های سفت ‪-4‬فرورفتگی نوک پستان‪.‬‬

‫به طور معمو تعداد پستان در هرفرد ‪ 2‬عدد است‪ .‬ولی ممکن است در طو خط شیری‪( ،‬که‬
‫میتواند پستان را از فرورفتگی اپیدرم در داخل درم بوجود آورد) تعداد پستان ها بجای ‪ 2‬تا ‪ 3‬تا‬
‫شود که به این عارضه ‪ polymastia‬گفته می شود‪.‬‬
‫‪ :Polymastia‬تعداد پستان ها ‪ 3‬یا ‪ 4‬عدد میباشد‪.‬‬
‫‪ :Amastia‬عدم وجود پستان‬
‫‪ :Polythelia‬تعداد پستان دو عدد است ولی نوک پستان بیشتر از دو عدد میباشد‪.‬‬
‫‪ :Athelia‬عدم وجود نوک پستان‬
‫از حد و دردناک شدن پستان در آقایان در‬ ‫‪ :gynecomastia‬بزرگ و برجسته شدن بی‬
‫سن بلوغ در اثر اختال هورمون ها یا در بعضی افراد به طور مادرزادی‪.‬‬
‫‪12‬‬
‫‪:Lymph of Thorax‬‬

‫هستند ‪ 2‬دسته می باشند وشامل لنف جدار قفسه سینه و لنف احشاء داخل قفسه سینه هستند‪.‬‬ ‫تود ها یا غد های لنفاوی که در توراک‬

‫(لنف نودهای دیوار توراک ) شامل موارد زیر میباشد‪:‬‬ ‫*لنف تود های دیوار توراک‬
‫‪ )1‬آگزیالري‪ :‬پوست دیوار توراک‬
‫‪ )2‬پارااسترنال‪ :‬انتهای قدامی فضاهای بین دند ای (همرا با عروق اینترنا توراسیک )‬
‫‪ )3‬اینترکوستال‪ :‬در انتهای خلفی فضاهای بین دند ای‬
‫‪ )4‬دیافراگ اتیك‪ 3:‬دسته ‪ lateral ، posterior ، anterior‬راست و چپ(معموال زیر دیافراگم میباشند)‪.‬‬

‫(لنف نودهای محتویات توراک ) شامل موارد زیر میباشد‪:‬‬ ‫*لنف تود های محتویات توراک‬
‫‪ )1‬براکیوسفالیك‪ :‬در جلوی ورید های براکیوسفالیک راست و چپ‪ ،‬در مدیاستنیوم فوقانی‬
‫‪ )2‬پوستریور مدیاستینال(‪ :)posterior mediastinal‬درکنار آئورت سینه ای و مری‬
‫‪ )3‬پره و پاراتراکئال ‪ :pretracheal & paratracheal‬درجلو و دو طرف نای (‪ )trochlea‬در مجموع موازی نای هستند‬
‫اند‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬ریه ها و نای و نایژ ‪،‬جزو محتویات توراک‬
‫های اصلی شامل زیرگرو‬ ‫‪ )4‬تراکئوبرونشیال (ناي نایژه اي) ‪ :tracheobronchial‬در زاویه بین تراکئا و برون‬
‫های ‪(. superior، inferior‬هم در باال و هم پایین محل دو شاخه شدن نای)‬
‫‪ )5‬برونکوپول وناري یا نایژه اي‪-‬ریه اي (‪ :)bronchopulmonary‬در ناف ریه های راست و چپ در جایی که نایژ وارد ریه میشود‪.‬‬
‫ها‬ ‫‪ )۶‬پول وناري‪ pulmonary‬یا ریه اي ‪ :‬در داخل بافت ریه در امتداد برون‬

‫*تود های لنفاوی که مربوط به محتویات ‪ thorax‬میباشند‪ ،‬براکیوسفالیک همرا با وریدهای براکیوسفالیک راست و چپ هستند‪.‬‬

‫‪ mediastinal Posterior‬همرا با آئورت سینه ای و مری قرار دارند‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫‪ Sup. Tracheobronchial nodes‬در باالی محل دوشاخه شدن نای و ‪ Inf. Tracheobronchial nodes‬در پایین محل دو شاخه شادن ناای‬
‫قرار دارند‪.‬‬

‫‪ Bronchopulmonary nodes‬در محل ناف ریه‪ ،‬محلی که نایژ وارد ریه میشود قرار دارد و ‪ pulmonary nodes‬نیز در داخل ریه قرار دارند‪.‬‬

‫از آن در‬ ‫به ‪ paratracheal‬و ‪ pretracheal‬و پ‬ ‫به ‪ tracheobronchial‬سس‬ ‫مسیر لنف‪:‬از ‪ pulmonary‬به ‪ bronchopulmonary‬سس‬
‫طرف راست و چپ به جاهای مختلف تخلیه می شوند‪.‬‬

‫‪( Thoracic duct‬قنات صدري)‬

‫بزرگترین رگ لنفی است که از قسمت فوقانی و راست جدار خلفی شکم در باالی مهر او کمری‬
‫(دیسک باین ‪ )𝑇12 , 𝐿1‬شاروع مای شاود و تاا ریشاه ی (قاعاد ی) گاردن در جلاوی زائاد ی‬
‫عرضی ‪ 𝐶7‬ادامه دارد‪ .‬طو ‪ Thoracic duct‬حادود ‪ 38‬تاا ‪ 45‬ساانتی متار اسات‪ .‬در مسایرش‬
‫در ‪ mediastinum‬خلفی و ‪ mediastinum‬فوقانی قرار دارد‪.‬‬

‫‪ :Cisterna chyli‬بزرگترین کیسه ی لنفی به طو ‪ 5‬تا ‪ ۷‬سانتی متر میباشاد کاه در جلاوی‬
‫مهر های کمری ‪ 𝐿1‬و ‪ 𝐿2‬قرار دارد‪ .‬لنف اندام های تحتانی و شکم و لگن را دریافت می کند‪.‬‬

‫همارا باا‬ ‫‪ : Thoracic duct‬از انتهای فوقانی کیسۀ ‪ Cisterna chyli‬شروع میشود‪ .‬سس‬
‫آئورت از سوراخ آئورتی وارد ‪mediastinum‬خلفی میشود‪ .‬در ‪ mediastinum‬خلفی در طارف‬
‫راست مهر های سینه ای درحالیکه نسبت به مری در عقب و نسبت باه وریاد ‪ azygos‬در طارف‬
‫چپ قرار گرفته و نسبت به وریدهای ‪ hemiazygos‬و ‪accessory hemiazygos‬وآئورت سینه‬
‫ای در راساات قاارار گرفتااه و نساابت بااه انتهااای وریاادهای ‪ hemiazygos‬و ‪accessory‬‬
‫‪ hemiazygos‬و شریان های بین دند ای خلفی در جلو قرار گرفته اسات؛ تاا مهار ‪ T5‬باه‬
‫سمت باال می آید ‪ ،‬درجلوی ‪ T5‬از سمت راست به سمت چاپ تغییار مسایر مای دهاد و در‬
‫فاصله ی بین دیسک چهارمین و پنجمین مهر ی سینه ای به زاویه ی استرنا رساید و در‬
‫سمت چپ مدیاستینوم فوقانی قرار میگیرد در حالی که نسبت به مری در سمت چپ و نسبت‬
‫به قوس آئورت در عقب قرار گرفته است تا ریشه ی گردن باال می آید و در ریشه ی گاردن از‬
‫عقب غالف کاروتید عبور میکند‪ ،‬در جلوی زائد ی عرضی ‪ ، C7‬به محلی کاه وریاد ژوگاوالر‬
‫داخلی چپ و ‪ subclavian‬چپ باهم یکی میشوند‪ ،‬تخلیه میشود‪.‬‬

‫بافت همبنادی متاراکم اسات‪ ،‬جازء فاسایای عمقای ناحیاۀ گاردن‬ ‫*غالف کاروتید از جن‬
‫میباشد‪ .‬غالفی لوله ای شکل است که در باال از قاعد ی جمجمه شروع میشود و در پایین تا ریشاه ی گاردن اداماه دارد‪ .‬محتویاات غاالف کاروتیاد‬
‫شامل وریدهای ژوگوالر داخلی‪ ،‬شریان اینترنا کاروتید‪ ،‬شریان کامن کاروتید و عصب واگ می باشد و آنها را دربرمیگیرد‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫نکته‪ Thoracic duct :‬لنف همۀ قسمت های بدن را دریافت می کند به جز‪ ،‬لنف نیماه راسات سار و گاردن ‪ ،‬انادام فوقاانی طارف راسات و نیماه‬
‫راست ‪ thorax‬را که به ‪ right lymphatic duct‬ریخته میشود‪ Right lymphatic duct .‬مجرایی به طو یک سانتی متر است که به محل یکی‬
‫شدن ورید ژوگوالر داخلی و ‪ subclavian‬راست تخلیه میشود‪.‬‬

‫غده ي تی وس (‪:)thymus gland‬‬

‫جزو دستگا لنفاوی و به صورت غد اسات کاه در عقاب اساترنوم و جلاوی پریکااردیوم و‬
‫عروق بزرگ در مدیاستینوم قدامی و فوقانی واقع شد است‪ .‬در بادو تولاد باه اناداز قلاب‬
‫است اما بعدها که رشد قلب زیاد میشود تیموس کوچک به نظر میرساد و وزن آن حادودا‬
‫‪ 10‬تا ‪ 15‬گرم است‪ .‬در زمان بلوغ به حداکثر تکامل خود میرسد و وزن آن هم ‪ 30‬تاا ‪40‬‬
‫کم شد ‪ ،‬تحلیل میرود و وزن آن در میانساالی باه ‪ 10‬گارم‬ ‫گرم میباشد‪ .‬بتدریج فعالیت‬
‫میرسد‪ .‬در افراد مسن بافت ترشحی غد تیماوس از باین مایرود و بیشاتر توساط بافات‬
‫چربی جایگزین میشود‪ .‬بنابراین غد تیموس به صورت دو تا لوب هرمی شکل غیار قریناه‬
‫(نابرابر) میباشد که توسط بافت همبندی و سلولی به هم متصل شدند‪ .‬در عقب جناغ قارار‬
‫میتوانااد در‬ ‫دارد و در پاایین تاا چهااارمین غضاروف دنااد ای میتواناد کشاید شااود پا‬
‫‪ mediastinum‬قدامی هم قرار گیرد همچنین به طرف باال تا ریشه گردن و گاهی اوقاات‬
‫هم تا کنار تحتانی غد تیروئید کشید می شود‪.‬‬

‫بنابراین غد تیموس به صورت دو تا لوب هرمی شکل غیر قرینه (نا برابر) هستند که توسط بافت همبندی به هم متصل شدند‪ .‬در عقاب جنااغ‬
‫قرار دارند در پایین تا چهارمین غضروف دند ای میتوانند کشید شوند‪ ،‬به طرف باال تا ریشه گردن و گااهی اوقاات هام تاا کناار تحتاانی غاد‬
‫تیروئید کشید می شوند‪ .‬در جلو با دسته جناغ و قسمت فوقانی ‪ body‬و عضالتی که به سح خلفی دسته و ‪ body‬جناغ متصال مای شاوند‪.‬‬
‫( ‪ .) sternohyoid،sternothyroid‬در عقب تیموس هم با قسامت فوقاانی پریکااردیوم‪ ،‬قاوس آئاورت‪ ،‬شااخه هاای قاوس آئاورت‪ ،‬وریاد‬
‫براکیوسفالیک چپ و نای مجاورت دارد‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫نکته‪ :‬خونرسانی آن توسط شریان های اینترنا توراسایک‬
‫راست وچپ است‪.‬‬

‫*تخلیه وریدی آن هم باه وریاد هاای اینترناا توراسایک‬


‫راست و چپ و ورید براکیوسفالیک چپ صورت میگیرد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬از وظایف غد تیموس تولید لنفوس یت ‪ T‬و ترشا‬


‫تعدادی هورمون است‪.‬‬

‫آئورت ‪ :Aorta‬بزرگترین سرخرگ بدن است که خونرسانی تمام قسمت های بدن را به عهد دارد‪.‬از بحن چپ شروع میشود و به سمت باال‪ ،‬جلاو‬
‫و راست می رود و تا عقب زاویه جناغی ادامه میابد‪ .‬از زاویه جناغی به سمت باال‪ ،‬عقب و چپ قوس میزند و تا کناار چاپ دیساک باین ‪ T4‬و‪ T5‬اداماه‬
‫میابد و از آنجا تا جلوی ‪ L4‬به سمت پایین نزو میکند‪ .‬بنابراین با توجه به مسیرش سه قسمت میشود‪:‬‬

‫❖ آئورت صعودی(‪)ascending aorta‬‬

‫❖ قوس آئورت(‪)aortic arch‬‬

‫❖ آئورت نزولی(‪) descending aorta‬‬

‫آئورت نزولی چون هام در قفساه ساینه و هام در حفار شاکمی اسات‬
‫بنابراین دو قسمت دارد‪:‬‬

‫‪ Thoracic Aorta‬و‪ . Abdominal Aorta‬مرزشاان ساوراخ آئاورت‬


‫است که در جلوی ‪ T12‬قرار دارد‪.‬‬

‫‪ Thoracic Aorta‬از طرف چپ دیسک بین ‪ T4‬و‪ T5‬شروع میشود تا جلوی ‪ T12‬ادامه میابد و در مدیاستینوم خلفی قرار دارد‪.‬‬

‫آئورت صعودی در مدیاستینوم میانی‪ ،‬قوس آئورت تماما در مدیاستینوم فوقانی و آئورت سینه ای در مدیاستینوم خلفی قرار دارد‪.‬‬

‫آئورت صعودی خونرسانی قلب را بر عهد دارد و شاخه های آن‪ Right & Left coronary artery‬هستند‪.‬‬

‫شاخه های قوس آئورت (از راست به چپ یا از جلو به عقب) عبارتند از‪ :‬تنه براکیوسافالیک‪ .Left subclavian ،Left common carotid ،‬خاونی‬
‫که از آئورت صعودی از بحن چپ خار می شود به طور محکم به ابتدای قوس آئورت میخورد‪ .‬بنابراین ابتدای قوس آئورت‪ ،‬جدارش نازک تر و وسیع تر‬
‫و برجسته تر از قسمت های دیگر قوس آئورت است‪ .‬این قسمت را پیاز (‪ )bulb‬آئورت میگویند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬لیگامان شریانی (‪ )Ligamentum arteriosum‬شریان ریوی چپ را به قوس آئورت متصل میکند‪.‬‬

‫در عقب آن واقع‬ ‫دارد‪ .‬آئورت سینه ای نسبت به مری ابتدا در چپ و سس‬ ‫شریان آئورت سینه ای در خون رسانی احشا و جدار ‪ Thorax‬نق‬
‫میشود‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫شاخه هاي آئورت سینه اي‪ )1 :‬شاخه های جداری ‪ )2‬شاخه های احشایی‬

‫شاخه هاي جداري‪:‬‬

‫❖ ‪ 9 :Posterior intercostal‬جفت هساتند و فضااهای باین دناد ای ‪ 3‬تاا ‪11‬راخونرساانی‬


‫میکنند و در طرف راست نسبت به طرف چپ بلند ترند‪.‬‬

‫❖ ‪ :Superior phrenic‬سح فوقانی دیافراگم را خون میدهند‪.‬‬

‫❖ ‪ :Subcostal‬از زیرلیگامان قوسی خارجی دیافراگم خار شد و وارد شاکم میشاوند وجادار‬
‫قدامی آن را خون رسانی میکند‪.‬‬

‫❖ ‪( Pericardial‬سح خلفی کیسه پریکاردیا )‬

‫‪Mediastinal‬‬ ‫❖‬

‫شاخه هاي احشایی‪:‬‬

‫❖ شاخه های‪( Esophageal‬مروی)‪ :‬مری را خونرسانی میکنند ومعموال ‪ 5‬یا ‪ ۶‬جفت هستند‪.‬‬

‫❖ شاخه های ‪ :)Right & Left bronchial artery(bronchial‬هر کدام از آنها ریه سمت خود را خون رسانی می کنند‪.‬‬

‫شریان های‪ bronchial‬ریه چپ دوتا هستند وهر دو مستقیما از آئورت سینه ای جدا میشوند‪.‬‬

‫شریان ‪ bronchial‬ریه راست یکی است‪ .‬مستقیما از آئورت سینه ای جدا نمی شود؛ یا از سومین شریان بین دند ای خلفی طرف راسات یاا ازاولاین‬
‫شریان ‪ bronchial‬مربوط به ریه چپ جدا می شود‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫‪Contents‬‬
‫ثبكت ك٘بؿی صؿتگب‪ ٙ‬گغصف س‪ُ٘ ٝ ٕٞ‬ق ‪2...............................................................................................................................................‬‬
‫ساختار کلی عروق خونی ‪2.................................................................................................................................................................‬‬
‫رگ های رگ ‪3...................................................................................................................................................... vaso vasurum/‬‬
‫شریان های االستیک بزرگ‪4............................................................................................................................. large elastic artery/‬‬
‫شریان عضالنی یا متوسط‪5.................................................................................................................... average/ muscular artery /‬‬
‫شریانچه‪6...................................................................................................................................................................... arteriole /‬‬
‫تغییرات سنی و تخریبی شریانها ‪8.......................................................................................................................................................‬‬
‫وریدها ‪01 .....................................................................................................................................................................................‬‬
‫وریدچه یا ونول‪01 ............................................................................................................................................................. venule/‬‬
‫وریدهای بزرگ‪01 ..........................................................................................................................................................................‬‬
‫ساختارهای حسی شریانی ‪02 ..............................................................................................................................................................‬‬
‫سینوس کاروتید ‪02 ..........................................................................................................................................................................‬‬
‫اجسام کاروتید‪02 ................................................................................................................................................... Carotid Bodies/‬‬
‫اجسام آئورتی‪03 ...................................................................................................................................................... Aortic bodies/‬‬
‫مویرگ ها‪03 .................................................................................................................................................................capillary /‬‬
‫مویرگ های پیوسته‪04 ................................................................................................................................................. Continuous/‬‬
‫مویرگهاي منفذ دار‪04 ..................................................................................................................................................fenestrated/‬‬
‫مویرگ های سینوزوئیدي یا ناپیوسته‪04 ............................................................................................................................. Sinusoidal/‬‬
‫سیستم پورتال ‪05 .............................................................................................................................................................................‬‬
‫عملکرد سلول های اندوتلیال ‪07 ..........................................................................................................................................................‬‬
‫قلب ‪07 .........................................................................................................................................................................................‬‬
‫عروق لنفاوی ‪08 .............................................................................................................................................................................‬‬
‫دستگاه ایمنی و ساختار بافت شناسی ارگان های لنفاوی ‪10 ........................................................................................................................‬‬
‫ایمنی ذاتی یا نچرال ‪10 .....................................................................................................................................................................‬‬
‫ایمنی اختصاصی ‪10 ........................................................................................................................................................................‬‬
‫بافت لنفاوی منتشر (‪11 ............................................................................................................................. )diffuse lymphoid tissue‬‬
‫اعضاء لنفاوی‪12 ................................................................................................................................................ lymphoid organs/‬‬
‫تیموس ‪12 .....................................................................................................................................................................................‬‬
‫نقش تیموس در بلوغ و انتخایب سلول های ‪14 ..................................................................................................................................... T‬‬
‫لوزه ها یا بادمک ها ‪24 ........................................................................................................................................................ Tonsils‬‬
‫تکبَٓ ‪ ٝ‬ج٘ی٘ل٘بؿی صؿتگب‪ ٙ‬هِت ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م ‪Error! Bookmark not defined. ..............................................................................................‬‬
‫ٗبدی‪ ٚ‬هِتؿبػ (‪Error! Bookmark not defined. ...................................................................... )cardiogenic field/cardiogenic area‬‬
‫تلکیَ دِو‪ ٚ‬هِجی ‪Error! Bookmark not defined. .............................................................................................................................‬‬
‫صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ث٘ضی هِت ‪Error! Bookmark not defined. .............................................................................................................................‬‬
‫توـیْ کبٗبٍ ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی ‪Error! Bookmark not defined. ..................................................................................................................‬‬

‫‪1‬‬
Error! Bookmark not defined. .......................................................................................................... ‫ِیؼ ٓلتغک‬ٛ‫ صع ص‬ٙ‫اع‬ٞ‫تلکیَ صی‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................... ‫ِیؼ عاؿت‬ٛ َٓ‫ كغکت إٓ صعتکب‬ٝ ‫عیضی‬ٝ ‫ؽ‬ٞ٘‫یٖ ؿی‬ٞ‫تک‬
Error! Bookmark not defined. .......................................................................................................... ‫ی‬ٞ‫عیض عی‬ٝ ٝ ‫ِیؼ چپ‬ٛ‫تلکیَ ص‬
Error! Bookmark not defined. ...................................................................................................................... ٚ‫ُی‬ٝ‫ ث٘ضی ثطٖ ا‬ٙ‫اع‬ٞ‫صی‬
Error! Bookmark not defined. ................... Partitioning of the Bulbus cordis and Truncus Arteriosus ‫ كغیبٗی‬ٚ٘‫ ت‬ٝ ‫توـیْ پیبػ هِجی‬
Error! Bookmark not defined. ...................................................................................................................... ‫بی هِت‬ٛ ٚ‫تکبَٓ صعیچ‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................... ‫ضایتی هِت‬ٛ ْ‫تکبَٓ ؿیـت‬
Error! Bookmark not defined. .......................................................................................................................... ‫بی هِت‬ٛ ‫٘جبعی‬ٛ‫ٗب‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................ Atrial septal defect/(ASD)‫َوص دیٕاسِ ثیٍ دْهیضی‬
Error! Bookmark not defined. .................................................................. Ventricular septal defect/ (VSD)‫َوص دیٕاسِ ثیٍ ثطُی‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................... Tetralogy of Fallot ‫تتشانٕژی كهٕت‬
Error! Bookmark not defined. ...................................................................................................................... ‫ثبهی يبَذٌ تُّ ؽشیبَی‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................... ‫آتشصی دسیچّ تشیکٕعپیذ‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................................................ (Ectopia cordis)‫ههت اکتٕپیک‬
Error! Bookmark not defined. ....................................................................... (Dextrocardia) Cardiac dextrophy‫دکغتشٔكی ههجی‬
Error! Bookmark not defined. ......................................................................................................................... ‫ٗی‬ٞ‫م س‬ٝ‫تکبَٓ ػغ‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................................................................ ‫تکبَٓ ؿیـتْ كغیبٗی‬
Error! Bookmark not defined. .................................................................................................................... ‫تکبيم کًبٌ ْبی آئٕستی‬
Error! Bookmark not defined. .......................................................................................... Aortic arch‫ٔ هٕط آئٕست‬Aorta ‫آئٕست‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................. umbilical‫ ٔ َبكی‬vitelline ‫ؽشیبٌ ْبی صسدِ ای‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................................... ‫ٗغی‬ٝ‫بی کغ‬ٛ ٕ‫تکبَٓ كغیب‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................................. ‫بیی ؿیـتْ كغیبٗی‬ٛ‫٘جبعی‬ٛ‫ٗب‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................... transportation of great vessels ‫جبثجبیی ػشٔم ثضسگ‬
Error! Bookmark not defined. ....................................................................... patent ductus arteriosus / PDA ‫يجشای ؽشیبَی ثبص‬
Error! Bookmark not defined. ....................................................................................... Coarctation of aorta ‫کٕآسکتبعیٌٕ آئٕست‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................. ‫يجذا ؿیش طجیؼی ؽشیبٌ عبة کالٔیٍ ساعت‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................................... Double aortic arch‫هٕط آئٕست دٔتبیی‬
Error! Bookmark not defined. ....................................................................................Interrupted aortic arch ‫هٕط آئٕست يُوطغ‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................................ ‫عیضی‬ٝ ٙ‫صؿتگب‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................................. Vitelline‫ٔسیذْبی صسدِ ای‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................. Umbilical‫ٔسیذْبی َبكی‬
Error! Bookmark not defined. ............................................................................................................. cardinal ‫ٔسیذ ْبی کبسدیُبل‬
Error! Bookmark not defined. ........................................................................................................................ ‫عیضی‬ٝ ْ‫ٗوبین ؿیـت‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................ ،‫ٔسیذ اجٕف تحتبَی دٔتبیی‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................... ‫كوذاٌ ٔسیذ اجٕف تحتبَی‬
Error! Bookmark not defined. ..................................................................................................................... ‫ٔسیذ اجٕف كٕهبَی چپ‬
Error! Bookmark not defined. ................................................................................................................ ،َّ‫ٔسیذ اجٕف كٕهبَی دٔگب‬
2
‫گغصف س‪ ٕٞ‬ج٘ی٘ی‪Error! Bookmark not defined. ...........................................................................................................................‬‬
‫تـییغات گغصف س‪٘ٛ ٕٞ‬گبّ ت‪ُٞ‬ض ‪Error! Bookmark not defined. ..........................................................................................................‬‬
‫تکبَٓ ؿیـتْ ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪Error! Bookmark not defined. .........................................................................................................................‬‬

‫ثبكت ؽُبعی دعتگبِ گشدػ خٌٕ ٔ نُق‬

‫صؿتگب‪ ٙ‬هِت ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م كبَٓ صؿتگب‪ ٙ‬هِجی – ػغ‪ٝ‬هی ( هِت‪ ،‬كغیبٕ ‪ٛ‬ب‪ٞٓ ،‬یغگ ‪ٛ‬ب‪ٝ ،‬عیض ‪ٛ‬ب ) ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی اؿت‪ .‬صعٓجٔ‪ٞ‬ع ٍ‪ ٍٞ‬ػغ‪ٝ‬م دض‪ٝ‬ص‬
‫‪ ۰۱۱۱۱۱_ ۰۰۱۱۱۱km‬اؿت‪ .‬كغیبٕ ‪ٛ‬ب‪ٝ ،‬عیض ‪ٛ‬ب ‪ٞٓ ٝ‬یغگ ‪ٛ‬ب‪ ،‬ص‪ ٝ‬ؿیـتْ گغصف س‪ ٕٞ‬عی‪ٞ‬ی(كکَ ‪ ٝ )1-1‬ػٔ‪ٓٞ‬ی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪.‬صع‬
‫ؿیـتْ گغصف س‪ ٕٞ‬عی‪ٞ‬ی‪ ،‬س‪ ٕٞ‬صع عی‪ٛ ٚ‬ب اکـیژٕ صاع ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬هِت ثبػ ٓی گغصص‪ .‬صع گغصف س‪ ٕٞ‬ػٔ‪ٓٞ‬ی‪ ،‬س‪ ٕٞ‬ت‪ٞ‬ؿَ هِت پٔپبژ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ٝ‬‬
‫ت‪ٞ‬ؿَ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬ثبكت ‪ٛ‬بی ٓشتِق ثضٕ ٓی عؿض‪ .‬صع ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی (‪ ،)Capillary bed‬تجبصٍ ثیٖ س‪ٓ ٝ ٕٞ‬بیغ ثی٘بثی٘ی اتلبم ٓی اكتض‪ .‬صع ٗ‪ٜ‬بیت س‪ٕٞ‬‬
‫ت‪ٞ‬ؿَ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬ب جٔغ آ‪ٝ‬عی كض‪ٝ ٝ ٙ‬اعص ؿیـتْ گغصف س‪ ٕٞ‬س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض كض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-1‬تصٕیش ؽًبتیک دعتگبِ ههت ٔ ػشٔم ٔ گشدػ خٌٕ ػًٕيی ٔ سیٕی‬

‫عبختبس کهی ػشٔم خَٕی‪:‬‬


‫‪ ٚٔٛ‬عگ ‪ٛ‬بی س‪ٗٞ‬ی ثضٕ (ث‪ ٚ‬جؼء ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب) ‪ٝ‬یژگی ‪ٛ‬بی ؿبستٔبٗی ٓلتغکی صاعٗض ‪ ٝ‬صع جضاع ػغ‪ٝ‬م ؿ‪ ٚ‬الی‪ٍ ٝ ٚ‬جو‪ ٚ‬ثبكتی صاسِی‪ٓ ،‬یبٗی ‪ٝ‬‬
‫سبعجی هبثَ تلشین ٓی ثبكض(كکَ ‪ .)0-1‬ثب ایٖ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ثب ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬جبیگب‪ ٙ‬آٗبت‪ٓٞ‬یکی ‪ ٝ‬ػِٔکغص كیؼی‪ُٞٞ‬ژیکی تلب‪ٝ‬ت ‪ٛ‬بی ؿبستبعی هبثَ ٓالدٌ‪ٚ‬‬
‫ای ثیٖ عگ ‪ٛ‬ب صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ٛ .‬غ چ٘ض تـییغات ثبكتی صع عگ ‪ٛ‬ب یک ع‪ٗٝ‬ض تضعیجی اؿت ‪ ٝ‬تلکیک ‪ ٝ‬تٔبیؼ ثیٖ اٗ‪ٞ‬اع عگ ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬اًخ ٗیـت‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫‪ٍ -1‬جو‪ ٚ‬داخهی (‪ :)Tunica intima‬ایٖ الی‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی پ‪ٞ‬كلی ؿ٘گلغكی ؿبص‪ )endothelium( ٙ‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی تیـ‪ ٚ‬پبی‪)basal lamina( ٚ‬‬
‫هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ .‬صع ػیغ ایٖ الی‪ ٚ‬ؿ٘گ كغكی‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ یک الی‪ ٚ‬ظغیق ‪ subendothelium‬ک‪ ٚ‬اػ ج٘ؾ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ضی ؿـت ( ‪Loose‬‬
‫‪ Connective Tissue‬یب ‪ )L.C.T‬اؿت‪ ،‬دٔبیت ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬صع ایٖ الی‪ ٚ‬ؿبة اٗض‪ٝ‬تِیبُی اُیبف االؿتیک‪ ،‬کالژٕ‪ ،‬عتیک‪ٞ‬الع ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌالٗی هبف‬
‫(صع ػغ‪ٝ‬م ثؼعگتغ) ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬صع كغیبٕ ‪ٛ‬ب ‪ٝ ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی ثؼعگ تغ الی‪ ٚ‬اٗتیٔب صاعای یک الی‪ٓ ٚ‬لشن ث‪ٗ ٚ‬بّ الی‪ ٚ‬االؿتیک صاسِی اؿت ک‪ٍ ٚ‬جو‪ٚ‬‬
‫اٗتیٔب عا اػ ٓضیب جضا ٓی ک٘ض‪ .‬ایٖ تیـ‪ ٚ‬اػ ج٘ؾ االؿتیٖ اؿت ‪ ٝ‬صاعاعی ؿ‪ٞ‬عار ‪ٛ‬بیی ثغای اٗتلبع ٓ‪ٞ‬اص اػ س‪ ٕٞ‬ث‪ ٚ‬ػٔن صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬عگ اؿت‪.‬‬

‫*آسغیٖ جؼءالی‪ ٚ‬اٗتیٔب كبَٓ )‪ٓ internal elastic lamina(lamella‬ی ثبكض‪ .‬ایٖ الی‪ ٚ‬صع ثغف ‪ٛ‬بی ثبكتی عگ ‪ٛ‬بی س‪ٗٞ‬ی ث‪ ٚ‬صُیَ ٗج‪ٞ‬ص كلبع س‪ٝ ٕٞ‬‬
‫اٗوجبى عگ ‪٘ٛ‬گبّ ٓغگ‪ ،‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓ‪ٞ‬اج صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص اٗتیٔب عا اػ ٓضیب جضا ٓی ک٘ض‪.‬‬

‫‪ٍ -2‬جو‪ ٚ‬يیبَی (‪ :)Tunica media‬ایٖ الی‪ً ٚ‬شیْ تغیٖ الی‪ ٚ‬كغیبٕ ‪ٛ‬ب ٓی ثبكض ‪ ٝ‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع ػٔض‪ ٙ‬اػ الی‪ٛ ٚ‬بی ٓتذضأُغکؼ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی هبف ک‪ ٚ‬ثط‪ٞ‬ع‬
‫دِو‪ٞ‬ی هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬صع ثیٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌِ‪ ٚ‬هبف‪ ،‬اُیبف االؿتیک‪ ،‬کالژٕ ‪ ٝ‬عتیک‪ٞ‬الع ‪ ٝ‬اٗ‪ٞ‬اع پغ‪ٝ‬تئ‪ٞ‬گِیکبٕ ‪ٛ‬ب ثب ٓوبصیغ ‪ٝ‬‬
‫پغاک٘ضگی ٓتـییغ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪ ٚ‬تٔبٓی ایٖ ٓ‪ٞ‬اص ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌالٗی هبف ک‪ ٚ‬صع الی‪ٓ ٚ‬ضیب هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض ت‪ُٞ‬یض ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ٍ .‬جو‪ٓ ٚ‬ضیب ت‪ٞ‬ؿَ‬
‫الی‪ ٚ‬االؿتیک ٗبػکتغی ث‪ٗ ٚ‬بّ تیـ‪ ٚ‬االؿتیک سبعجی (‪ )External elastic lamina‬اػ اص‪ٝ‬اٗتیؾ جضا ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫*اگغ الی‪ٓ ٚ‬ضیبی یک كغیبٕ ‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػِت ثیٔبعی ‪ٗ ،‬ون یب ًبیؼ‪ ٚ‬ج٘ی٘ی ًؼیق ثبكض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ؿیغ ٗغٓبٍ ٗبػک ك‪ٞ‬ص‪ ،‬ثبػث گلبص كضگی ‪ ٝ‬اتـبع‬
‫ٗبدی‪ٗ ٚ‬بػک كض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬آٗ‪ٞ‬عیـْ(‪ٗ )Aneurysm‬بّ صاعص‪ ٝ .‬ثب پیلغكت تضعیجی ع‪ٗٝ‬ض اتـبع ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ث‪ ٚ‬ػِت كلبعی ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ایٖ ٗبدی‪ٝ ٚ‬اعص ٓی‬
‫ك‪ٞ‬ص‪ٔٓ ،‬کٖ اؿت عگ پبع‪ ٙ‬ك‪ٞ‬ص‪ .‬چ٘بٗچ‪ ٚ‬ایٖ اتلبم صع ػغ‪ٝ‬م ثؼعگی ٓبٗ٘ض آئ‪ٞ‬عت عر ص‪ٛ‬ض‪ٔٓ ،‬کٖ اؿت ٓ٘جغ ث‪ٓ ٚ‬غگ ك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫‪ٍ -3‬جو‪ ٚ‬ادٔاَتیظ (‪ :)Tunica adventitia‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ک‪ ٚ‬سبعجی تغیٖ الی‪ ٚ‬ػغ‪ٝ‬م اؿت اػ ج٘ؾ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض اؿت ک‪ ٚ‬ػٔضتب اػكیجغ‪ٝ‬ثالؿت ‪ٛ‬ب‪ ،‬اُیبف‬
‫کالژٕ ٗ‪ٞ‬ع ‪ ،0‬االؿتیک تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬ایٖ الی‪ ٚ‬صع آتضاص ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض اٍغاف عگ ‪ٛ‬ب هغاع گغكت‪ ٝ ٚ‬ث‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب اتوبٍ یبكت‪ ٝ ٚ‬عگ عا تثجیت ٓی ک٘ض‪.‬‬
‫صع ػغ‪ٝ‬م ثؼعگ‪ ،‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ دب‪ٝ‬ی عگ ‪ٛ‬بی عگ ( ‪ٓ ) vaso vasurum‬ی ثبكض(كکَ ‪.)0-1‬‬

‫سگ ْبی سگ ‪vaso vasurum/‬‬


‫عگ ‪ٛ‬بی عگ ‪ٛ‬ب (‪ vasavasarum‬كبَٓ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ‪ٞٓ ،‬یغگ ‪ٛ‬ب ‪ٝ ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ػغ‪ٝ‬م ثؼعگ ( ث‪ ٚ‬سو‪ٞ‬م ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ) صع الی‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ‪ٝ‬‬
‫صع الی‪ٛ ٚ‬بی سبعجی ٓضیب صاعای یک ؿغی عگ‪ٜ‬بی ک‪ٞ‬چک ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ٞٓ ٚ‬اص ٓـظی ‪ ٝ‬اکـیژٕ عا ثغای جضاع عگ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م كغا‪ْٛ‬‬
‫ٓیک٘٘ض‪ .‬ػیغا صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م ث‪ ٚ‬دضی ًشیْ اؿت ک‪ ٚ‬پضیض‪ ٙ‬اٗتلبع اػ س‪ ،ُٖٓٞ ٕٞ‬ثغای تـظی‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب کبكی ٗیـت‪ .‬عگ عگ ‪ٛ‬ب صع ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬ب ثیلتغ اػ‬
‫كغیبٕ ‪ٛ‬ب صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص چ‪ ٕٞ‬صع كغیبٗ‪ٜ‬ب كلبع س‪ ٝ ٕٞ‬ؿطخ اکـیژٕ ثبالؿت ‪ُٝ‬ی صع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ؿطخ اکـیژٕ پبییٖ ٓی ثبكض‪ .‬ث٘بثغایٖ ث‪ ٚ‬ػِت جضاع‬
‫ًشیْ عگ‪ ،‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ‪ ٝ‬الی‪ٛ ٚ‬بی ثیغ‪ٗٝ‬ی ٓضیب ثغای تبٓیٖ اکـیژٕ ‪ٞٓ ٝ‬اص ٓ‪ٞ‬عص ٗیبػ س‪ٞ‬ص‪ٗ ،‬یبػٓ٘ض عگ ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چکی ٓی ثبك٘ض ک‪ ٚ‬صع الی‪ٛ ٚ‬بی‬
‫سبعجی ٓضیب ‪ٔٛ ٝ‬چ٘یٖ اص‪ٝ‬اٗتیؾ هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض(كکَ ‪.)0-1‬‬
‫ػصت دْی ػشٔم‬
‫اػوبثي ً‪ ٚ‬ػٌالت هبف جضاع ػغ‪ٝ‬م عا ػوت ص‪ٛ‬ی ٓی ک٘٘ض اػ ٗ‪ٞ‬ع اػوبة ‪ٛ vasomotor‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬ػٔ‪ٓٞ‬ب اػ عكت‪ٛ ٚ‬بی ػوجی ثض‪ٓ ٕٝ‬یِیٖ‬
‫‪ unmyelinated‬ؿٔپبتیي تلکیَ كض‪ ٙ‬اٗض ک‪ٝ ٚ‬اؿط‪ ٚ‬ػوجی آٗ‪ٜ‬ب ٗ‪ٞ‬ع‪ٝ‬اپی ٗلغیٖ اؿت‪ .‬ایٖ اػوبة ت٘گ ک٘٘ض‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م (‪ٛ )vasoconstriction‬ـت٘ض ک‪ٚ‬‬
‫صع ٗ‪ٜ‬بیت صع الی‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتتیؾ ‪ ٝ‬الی‪ٛ ٚ‬بی سبعجی ٓضیب ٓ٘لؼت ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ ٝ‬اعص ػٌالت هبف ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع جضاع ػغ‪ٝ‬م ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ػٌالت هبف‬
‫ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ال ی‪ٛ ٚ‬بی صاسِی ٓضیب ث‪ٞ‬ؿیِ‪ ٚ‬اٗتلبع اػ ٍغین اتوبالت ؿ‪ٞ‬عار صاع تذغیک عا صعیبكت ٓی ک٘٘ض‪ .‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ػٌالت اؿکِتی‬
‫اػوبة پبعاؿٔپبتیک (ک‪ُٞ‬ی٘غژیک) عا ٗیؼ صعیبكت ٓی ک٘٘ض ک‪ ٚ‬ثبػث ‪ vasodilation‬یب گلبص كضگی ػغ‪ٝ‬م ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬اؿتیَ ک‪ُٞ‬یٖ آػاصكض‪ ٙ‬اػ ایٖ‬
‫اػوبة ع‪ٝ‬ی اٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬تبثیغ گظاكت‪ ٚ‬ثبػث ت‪ُٞ‬یض‪ٓ NO‬ی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ثب اثغ ع‪ٝ‬ی ػظالت هبف ثبػث گلبص كضگی ػغ‪ٝ‬م ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫ؽکم ‪ : 1-2‬تصبٔیش ؽًبتیک اص یک ؽشیبٌ کّ الیّ ْبی داخهی ‪ ،‬يیبَی ٔ خبسجی ‪ ٔ ،‬اجضای تؾکیم دُْذِ ْش الیّ سا َؾبٌ يی دْذ‪.‬ثّ سگ ْبی سگ دس ادٔاَتیظ الیّ ْبی‬
‫ثیشَٔی يذیب تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫ج‪ٜ‬ت یبصگیغی آؿبٕ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ثغ اؿبؽ ؿبستبع ‪ٛ‬یـت‪ُٞٞ‬ژیکی ‪ ٝ‬اٗضاػ‪ ٙ‬ث‪ ۳ ٚ‬صؿت‪ ٚ‬توـیْ ث٘ضی ٓی ك‪ٗٞ‬ضک‪ ٚ‬كبَٓ كغیبٕ ‪ٛ‬بی ثؼعگ(االؿتیک یب‬
‫‪ٛ‬ضایت ک٘٘ض‪ٓ ،)ٙ‬ت‪ٞ‬ؿَ(ػٌالٗی یب ت‪ٞ‬ػیغ ک٘٘ض‪ ٝ )ٙ‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬الػّ ث‪ ٚ‬طکغ اؿت ک‪ ٚ‬ػغ‪ٝ‬م ‪ٛ‬غ چ‪ ٚ‬اػ هِت ص‪ٝ‬ع ٓی ك‪ٗٞ‬ض هطغ آٗ‪ٜ‬ب کب‪ٛ‬ق ٓی‬
‫یبثض‪.‬‬
‫كغیبٕ ‪ٛ‬بی االؿتیک ثؼعگ‪large elastic artery/‬‬
‫كغیبٕ ‪ٛ‬بی االؿتیکی كبَٓ آئ‪ٞ‬عت ‪ ٝ‬كبس‪ٛ ٚ‬بی ثؼعگ إٓ ٓبٗ٘ض كغیبٕ ‪ٛ‬بی کبع‪ٝ‬تیض ٓلتغک‪ ،‬ؿبة کال‪ٝ‬یٖ‪ ،‬ثغاکی‪ٞ‬ؿلبُیک ‪،‬ایِیبک ٓلتغک‪ ٝ ،‬یب‬
‫ت٘‪ ٚ‬كغیبٕ عی‪ٞ‬ی ‪ٛ‬ـت٘٘ض‪ .‬ث‪ ٚ‬ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب كغیبٕ ‪ٛ‬بی ‪ٛ‬ضایت ک٘٘ض‪ٗ )conducting artery( ٙ‬یؼ ٓی گ‪ٞ‬ی٘ض‪.‬‬
‫الی‪ ٚ‬اٗیٔب اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ اتوبالت ٓذکْ ث‪ ْٛ ٚ‬چـپیض‪ ٙ‬اٗض ‪ ٝ‬ت‪ٞ‬ؿَ الی‪ ٚ‬ؿبة اٗض‪ٝ‬تِیبُی دٔبیت ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬الی‪ٚ‬‬
‫االؿتیک صاسِی ث‪ ٚ‬آؿبٗی هبثَ تلشین ٗٔی ثبكض ػیغا ٓلبث‪ ٚ‬الی‪ٛ ٚ‬بی االؿتیک ٍجو‪ٓ ٚ‬ضیب ٓی ثبكض‪.‬‬
‫كغیبٕ ‪ٛ‬بی االؿتیک‪ ،‬الی‪ٓ ٚ‬ضیبی ًشیٔی صاعٗض ک‪ ٚ‬صع إٓ اُیبف االؿتیک ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ‪ٝ‬عه‪ٛ ٚ‬بی ‪ٓ ْٛ‬غکؼ ‪ ٝ‬ؿ‪ٞ‬عار صاع (‪ٛ )fenestrated‬ـت٘ض ک‪ٚ‬‬
‫تؼضا آٗ‪ٜ‬ب ثب اكؼایق ؿٖ ػیبص ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬آکبٕ ػج‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬اص عا ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬صع ػغ‪ٝ‬م ثؼعگ ٓبٗ٘ض آئ‪ٞ‬عت دتی تؼضاص الی‪ٛ ٚ‬بی االؿتیک ٓٔکٖ اؿت ثیق‬
‫اػ ‪ ۰۱‬ػضص ثبكض‪ .‬ثیٖ الی‪ٛ ٚ‬بی االؿتیک‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌِ‪ ٚ‬هبف‪ ،‬اُیبف کالژٕ ‪ ٝ‬اٗ‪ٞ‬اع پغ‪ٝ‬تئ‪ٞ‬گِیکبٕ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬گِیک‪ٞ‬پغ‪ٝ‬تئیٖ ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬تؼضاص‬
‫ػیبص الی‪ٛ ٚ‬بی االؿتیک ثبػث دلع یک٘‪ٞ‬است جغیبٕ س‪ٓ ٕٞ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬س‪ ٕٞ‬ثؼض اػ پٔپبژ ‪ٝ‬اعص ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬بی ثؼعگ االؿتیک ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٝ .‬ج‪ٞ‬ص اُیبف‬
‫االؿتیک صع جضاع ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب آکبٕ اٗجـبٍ آؿبٕ ٍی ؿیـت‪ٛ ٝ ٍٞ‬ضایت س‪ ٕٞ‬ث‪ ٚ‬اٗضاّ ‪ٛ‬بی ٓشتِق عا كغا‪ٓ ْٛ‬ی ک٘ض ‪ .‬ایٖ ‪ٝ‬یژگی ‪ ْٛ‬چ٘یٖ ٍی‬
‫صیبؿت‪ ، ٍٞ‬ثبػگلت س‪ٞ‬ص ث‪ ٚ‬س‪ٞ‬ص ػغ‪ٝ‬م ث‪ ٚ‬دبُت ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬عا آکبٕ پظیغ ٓی ؿبػص‪ .‬صع ٍی صیبؿت‪ ٍٞ‬كلبع ثط٘ی کبٓال اكت ٓی ک٘ض آب االؿتیٖ ث‪ٍٞ ٚ‬ع‬
‫ؿیغ كؼبٍ ث‪ ٚ‬دبُت ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ثغگلت‪ ٝ ٚ‬ث‪ ٚ‬دلع كلبع كغیبٗی کٔک ٓی ک٘ض‪ .‬صع ال ث‪ ٚ‬الی اُیبف االؿتیک‪ ،‬اُیبف کالژٕ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪ ٚ‬اجبػ‪ ٙ‬اٗجـبٍ ثیق‬
‫اػ دض عا ٗٔی ص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬ثبػث اؿتذکبّ ػغ‪ٝ‬م ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ٍ .‬جو‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ٗـجتب ٗبػک اؿت (كکَ ‪.)0-2‬‬

‫‪5‬‬
‫ؽکم ‪ :1-3‬تصٕیش ؽشیبٌ االعتیک ثّ صٕست ؽًبتیک(‪ )a‬يیکشٔعکٕپی(‪)b‬هبثم يالحظّ يی ثبؽذ ثّ يذیبی ضخیى ٔ انیبف االعتیک کّ ثّ صٕست يتحذانًشکض هشاس گشكتّ اَذ‬
‫تٕجّ کُیذ‪ٔ .‬سهّ ْبی االعتیک دس تصٕیش يیکشٔعکٕپی ثّ صٕست عیبِ سَگ يٕاج دیذِ يی ؽَٕذ‪.‬‬

‫ؽشیبٌ ػضالَی یب يتٕعظ‪average/ muscular artery /‬‬


‫اکثغ كغیبٕ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ثضٕ ت‪ٞ‬ػیغ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬صاعای ٗبّ آٗبت‪ٓٞ‬یک ‪ٛ‬ـت٘ض ثغای ٓثبٍ كغیبٕ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع اٗضاّ ‪ٛ‬ب (عاصیبٍ ‪ ٝ‬ا‪ُ٘ٝ‬بع) ‪ٛ‬ـت٘ض صع صؿت‪ٚ‬‬
‫كغیبٕ ‪ٛ‬بی ػٌالٗی ٓی ثبك٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب كغیبٕ ‪ٛ‬بی ت‪ٞ‬ػیغ ک٘٘ض‪ٗ ٙ‬یؼ ٓی گ‪ٞ‬ی٘ض‪ .‬صع ایٖ صؿت‪ ٚ‬اػ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ٗیؼ الی‪ ٚ‬اٗتیٔب كبَٓ‪Sub ، endothelium‬‬
‫‪ٓ internal elastic lamina ٝendothelium‬ی ثبكض ‪ُٝ‬ی ٗـجت ث‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬اٗتیٔبی كغیبٕ ‪ٛ‬بی االؿتیک ظغیق تغ اؿت(كکَ ‪ .)0-3‬الی‪ ٚ‬االؿتیک صاسِی‬
‫ث‪ ٚ‬عادتی هبثَ تلشین اؿت الی‪ media ٚ‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ػٌالٗی‪ ،‬ػٔضتب اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌالٗی هبف تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ػٌالٗی‬
‫ک‪ٞ‬چک ؿ‪ ٚ‬تب چ‪ٜ‬بع الی‪ ٚ‬ػٌِ‪ ٚ‬هبف ‪ ٝ‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ػٌالٗی ثؼعگ تؼضاص ثیلتغی (تب ‪ 31‬الی‪ )ٚ‬الی‪ ٚ‬ػٌِ‪ ٚ‬هبف صاعٗض ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت دِو‪ٞ‬ی یب‬
‫ٓبعپیچی هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض (كکَ ‪ .)0-3‬صع ال ث‪ ٚ‬الی ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌِ‪ ٚ‬هبف اُیبف االؿتیک (ٓتـییغ ثغ اؿبؽ هطغ عگ) اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ‪ٝ‬‬
‫پغ‪ٝ‬تئ‪ٞ‬گِیکبٕ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬الی‪ ٚ‬االؿتیک سبعجی (آسغیٖ جؼء ٓضیب) كوَ صع كغیبٕ ‪ٛ‬بی ػٌالٗی ثؼعگ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ .‬الی‪ adventitia ٚ‬صع ػغ‪ٝ‬م‬
‫ػٌالٗی‪ ،‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ضی اؿت ک‪ ٚ‬كبَٓ اُیبف کالژٕ ‪ ٝ‬اُیبف ػٌِ‪ ٚ‬هبف ٓی ثبكض ک‪ٓ ٚ‬ؼٔ‪ٞ‬ال ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٍ‪ُٞ‬ی هغاع ٓی گیغٗض‪ .‬عگ ‪ٛ‬بی عگ ‪ٝ‬‬
‫اٗت‪ٜ‬بی ثض‪ٓ ٕٝ‬یِیٖ اػوبة صع الی‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪ٔٓ ٚ‬کٖ اؿت ث‪ ٚ‬الی‪ٛ ٚ‬بی سبعجی ٓضیب ‪ٗ ْٛ‬ل‪ٞ‬ط ک٘٘ض‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫ؽکم ‪ :1-4‬تصٕیش ؽشیبٌ ػضالَی ثّ صٕست ؽًبتیک(‪ )a‬يیکشٔعکٕپی(‪ )b‬هبثم يؾبْذِ يی ثبؽذ ثّ ػضالت صبف کّ ثّ صٕست حهوٕی هشاس گشكتّ اَذ ٔ تؼذاد کى انیبف‬
‫االعتیک تٕجّ کُیذ‪ٔ .‬سهّ ْبی االعتیک داخهی ٔ خبسجی ثّ خبطش تؼذاد کى انیبف االعتیک دس يذیب دس تصٕیش يیکشٔعکٕپی ثّ صٕست ٔاضح ٔ يٕاج دیذِ يی ؽَٕذ‪.‬‬

‫ؽشیبَچّ‪arteriole /‬‬
‫ک‪ٞ‬چک تغیٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب اػ ُذبظ ؿبیؼ ٓی ثبك٘ض ‪ ٝ‬هطغ آٗ‪ٜ‬ب ث‪ٍٞ ٚ‬ع کِی کٔتغ اػ ‪ 1.4 mm‬اؿت‪ .‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ٓذَ كغ‪ٝ‬ع ثـتغ عیؼ عگی‪ ،‬ؿبستبع‬
‫‪ٛ‬بی ػغ‪ٝ‬هی ٓیکغ‪ٝ‬ؿک‪ٞ‬پی (‪ٛ )microvasculature‬ـت٘ض ک‪ٓ ٚ‬جبصُ‪ٞٓ ٚ‬اص ثیٖ س‪ٓ ٝ ٕٞ‬بیغ ثی٘بثی٘ی عا كغا‪ٓ ْٛ‬ی ک٘٘ض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ ‪ٛ‬ب ٓ٘توَ ٓی‬
‫ک٘٘ض‪ .‬الی‪ intima ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب كبَٓ ‪ sub endothelium ٝ endothelium‬اؿت‪ .‬تیـ‪ ٚ‬االؿتیک صاسِی ٗبػک اؿت ‪ٔٓ ٝ‬کٖ اؿت صع ‪ٛ arteriole‬بی ک‪ٞ‬چکتغ‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاكت‪ ٚ‬ثبكض‪.‬‬
‫ٍجو‪ٓ ٚ‬ضیب‪ ،‬ػٔضتب اػ ص‪ ٝ‬یب ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬اُیبف ػٌالٗی(هبف) تلکیَ كض‪ ٙ‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت دِو‪ٞ‬ی هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض(كکَ ‪ ٝ )0-4‬ایٖ ؿبستبع دِو‪ٞ‬ی آکبٕ‬
‫تـییغ هطغ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب عا ث‪ٓ ٚ‬یؼإ ػیبصی صع ‪٘ٛ‬گبّ اٗوجبى كغا‪ٓ ْٛ‬ی ک٘ض ‪ ٝ‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ٓ‪ ْٜ‬تغیٖ ػبَٓ صع ت٘ظیْ كلبع س‪ٓ ٕٞ‬ذـ‪ٞ‬ة ٓی‬
‫ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ػغ‪ٝ‬م ٓوب‪ٓٝ‬تی(‪ٗ )resistance‬یؼ ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬الی‪( adventitia ٚ‬سبعجی تغیٖ الی‪ )ٚ‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب‪ ،‬اػ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ؿـت ظغیلی‬
‫تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪.‬‬
‫اػ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بی اٗت‪ٜ‬بیی (‪ٓ ،)terminal arteriole‬تبعتغی‪ٛ ٍٞ‬ب ‪٘ٓ Metarteriole‬لؼت ٓی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬اٗت‪ٜ‬بیی تغیٖ كبس‪ٛ ٚ‬بی ؿیـتْ كغیبٗی ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬اػ‬
‫آٗ‪ٜ‬ب ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ٓ٘لؼت ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بیی ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬عا ‪ٝ‬اعص ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ٓی ک٘٘ض ٓتبعتغی‪ٗ ٍٞ‬بّ صاعٗض(كکَ ‪ .)0-5‬ػضّ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص یک الی‪ٔٓ ٚ‬تض‬
‫ػٌِ‪ ٚ‬هبف صع ٓتبعتغی‪ ٍٞ‬آٗ‪ٜ‬ب عا اػ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ٓتٔبیؼ ٓی ک٘ض‪ .‬صع ٓتبعتغی‪ٛ ٍٞ‬ب ػٌالت هبف صع الی‪ ٚ‬ی ٓضیب ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت تک‪ ٚ‬تک‪( ٚ‬‬
‫‪ ) discontinuous‬هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض ‪ٝ‬اؿل٘کتغ ‪ٛ‬بی پیق ٓ‪ٞ‬یغگی ‪ٗ precapillary‬بّ صاعٗض‪ .‬ایٖ ؿبستبع‪ٛ‬بی اؿل٘کتغ ٓبٗ٘ض‪ ،‬س‪ٝ ٕٞ‬ع‪ٝ‬صی ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ ‪ٛ‬ب‬
‫(‪ )capillary‬عا ک٘تغٍ ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ثبػث ٓی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ًغث‪ ٚ‬صاع صاع ‪ٝ‬اعص ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ك‪ٞ‬ص‪ .‬اصآ‪ ٚ‬ی ٓتبعتغی‪ ٍٞ‬ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٚ‬‬
‫ه‪ٞ‬عت ٓـتویْ ‪ٝ‬اعص ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی ‪ٓ postcapillary‬ی ک٘٘ض‪ ،‬کبٗبٍ ‪ٛ‬بی كب‪ٛ‬غا‪ٛ‬ی ٗبّ صاعٗض ک‪ ٚ‬كبهض ػٌالت ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬عگ ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چکی‬
‫ً‪ ٚ‬اػ ًبٗبٍ كب‪ٛ‬غا‪ٛ‬ي ‪ٓ ٝ‬تبعتغی‪ٛ ٍٞ‬ب ٓ٘لؼت ٓي ك‪ٗٞ‬ض ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بي ‪ٝ‬اهؼي ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬صع جضاعكبٕ اُیبف ػٌالٗي ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاعص‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫ؽکم ‪ :1-5‬تصبٔیش يیکشٔعکٕپ انکتشَٔی(ؽکم‪ ) a‬یک ؽشیبَچّ دس يوطغ ػشضی ٔ يیکشٔعکٕپ َٕسی(‪ )b‬دس يوبطغ ػشضی ٔ طٕنی‪َٕ .‬ک كهؼ دس تصٕیش ‪ a‬اتصبل‬
‫عهٕل ْبی اَذٔتهیبل سا َؾبٌ يی دْذ ٔ دس ؽکم ‪ْ b‬غتّ عهٕل ْبی اَذٔتهیبل‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫ؽکم ‪ :1-6‬تصبٔیش ؽًبتیک استجبط ؽشیبَچّ ثب يتبستشیٕل ٔ ثغتش يٕیشگی سا َؾبٌ يی دْذ‪ .‬دس تصٕیش ‪ a‬اعلُکتش ْب ثبص ْغتُذ ٔ ايکبٌ ٔسٔد خٌٕ ثّ داخم يٕیشگ ْب سا‬
‫كشاْى يی کُُذدس تصٕیش ‪ b‬اعلُكتش ْب يُوجض ْغتُذ كّ حذٔد ْش ‪ ٥‬تب ‪ ٠١‬دهیوّ یكجبس اتلبم يی اكتذ ٔ اجبصِ ی ٔسٔد خٌٕ ثّ داخم يٕیشگ ْب ْب سا ًَی دُْذ ٔ خٌٕ ثّ‬
‫صٕست يغتویى اص يتبستشیٕل ٔ اص طشین كبَبل ؽبْشگي ٔاسد ٔسیذچّ ْب يی ؽٕد‪ .‬ثؼذ اص ‪ْ arteriole‬ب عیغتى يٕیشگي یب ‪ capillary bed‬هشاس گشكتّ اعت‪ٔ .‬سیذچّ ْب خٌٕ سا‬
‫اص ‪ capillary bed‬دسیبكت يي كُُذ‪.‬‬
‫تـییشات عُی ٔ تخشیجی ؽشیبَٓب‬
‫كغیبٗ‪ٜ‬ب اػ ػٓبٕ ت‪ُٞ‬ض تب ٓغگ ‪ ،‬صؿتش‪ٞ‬ف تـییغاتي پیلغ‪ٗٝ‬ض‪ ٝ ٙ‬تضعیجي ٓي ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬ایٖ تـییغات صع كغیبٕ ‪ٛ‬بی ٗ‪ٞ‬ادی ٓشتِق ثضٕ ٓتلب‪ٝ‬ت اؿت ‪ٝ‬‬
‫‪ٛ‬غ كغیبٕ ‪ ،‬اُگ‪ٞ‬ي ؿـبُش‪ٞ‬عصگي ٓشـو‪ٞ‬م ثـ‪ ٚ‬سـ‪ٞ‬ص عا صاعص‪ً .‬ـبیؼبت آتغ‪ٝ‬اؿٌِغ‪ٝ‬ػي‪ ،‬اػ ٓؼٔ‪ ٍٞ‬تغیٖ ایٖ تـییغات ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ثغ اؿبؽ ًشیْ‬
‫كضٕ ٓ‪ًٞ‬ؼي الی‪ ٚ‬اٗتیٔب‪ ،‬اػصیبص ؿِ‪ُٜٞ‬بي ػٌالٗي هبف ‪ ٝ‬ػ٘بهـغ سـبعج ؿـِ‪ُٞ‬ي ثبكـت ‪ٔٛ‬ج٘ـض‪ ٝ ،‬عؿ‪ٞ‬ة ًِـتغ‪ ٍٝ‬صع ؿِ‪ُٜٞ‬بي ػٌالٗي هبف‬
‫‪ٓ ٝ‬بًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ‪ٓ ،‬لشن ٓي ك‪ٗٞ‬ض ‪ً .‬بیؼبت صع صعج‪ ٚ‬ا‪ ٍٝ‬صع ت‪ٗٞ‬یکب اتتیٔب ایجبص ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬صٗجبٍ آؿیت اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ ،‬ػِٔکغص اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓشتَ ٓی‬
‫ك‪ٞ‬ص‪ .‬ػ‪ٞ‬آِی ک‪ ٚ‬ػٓی٘‪ ٚ‬ؿبػ هضٓبت اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ٛ‬ـت٘ض‪ ،‬كبَٓ کِـتغ‪ LDL ٍٝ‬ثبال ‪،‬چغثی س‪ ، ٕٞ‬اكؼایق ه٘ض س‪( ٕٞ‬صع صیبثت) ‪ ،‬كلبع س‪ ٕٞ‬ثبال ‪،‬اكؼایق‬
‫ؿطخ ؿٔ‪ٓ ّٞ‬غتجَ ثب ؿیگبع کلیضٕ‪ .....‬ایٖ ػ‪ٞ‬آَ ٓ٘جغث‪ ٚ‬اكؼایق ثیبٕ ٓ‪ُٞ‬ک‪ُٜٞ‬بی چـج٘ضگی ؿطذی ‪ ٝ‬اكؼایق ٗل‪ٞ‬ط پظیغی ث‪ٞٗٞٓ ٚ‬ؿیت ‪ٛ‬ب (ثغای‬
‫اػ ثیٖ ثغصٕ ‪ٛ LDL‬ب) ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٓ .‬بًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ی ِٓٔ‪ ٞ‬اػ چغثی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع اٗتیٔب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ًق آُ‪ٞ‬ص(‪ٗ )foam cells‬بٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ؿِ‪ُٜٞ‬بي ٓؼث‪ٞ‬ع‬
‫عگ‪ٛ ٚ‬ب ‪ ٝ‬پالً‪ٜ‬بي چغثي عا ک‪ ٚ‬ثب چلْ ؿیغ ٓـِخ هبثَ ٓـلب‪ٛ‬ض‪ٛ ٙ‬ـت٘ض عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ٗ ٚ‬لبٗ‪ ٚ‬پبت‪ُٞٞ‬ژیکی ٓغادَ اثتضایی آتغ‪ٝ‬اؿٌِغ‪ ٝ‬اؿت‪.‬‬
‫ایٖ تـییغات ٌٖٓٔ اؿت تـب هــٔت‪ٜ‬بي صاسِـي الیـ‪ٓ ٚ‬یبٗي گـتغف یبث٘ض‪ً .‬شیْ كضٕ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬عگ ٓي ت‪ٞ‬اٗض ث‪ ٚ‬دضي ثغؿض ً‪ ٚ‬ثبػث اٗـضاص عگ ك‪ٞ‬ص ‪.‬‬
‫كغیبٗ‪ٜ‬بي ًغ‪ٗٝ‬غ اػ جِٔـ‪ ٚ‬كـغیبٗ‪ٜ‬بي ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬ثیق اػ ‪ٓ ،ٚٔٛ‬ـتؼض آتغ‪ٝ‬اؿٌِغ‪ٝ‬ػٗض‪ً .‬شیْ كضٕ یٌ٘‪ٞ‬است الی‪ ٚ‬صاسِي یٌي اػ پضیض‪ٛ ٙ‬بي ٍجیؼي‬
‫ؿبُش‪ٞ‬عصگي ٓذـ‪ٞ‬ة ٓي ك‪ٞ‬ص (كکَ ‪.)0-6‬‬

‫‪9‬‬
‫ؽکم ‪ :1-7‬تصٕیش ؽًبتیک َحِٕ تؾکیم پالک آتشٔاعکهشٔصی دس جذاس سگ‬

‫ٔسیذْب‬
‫پؾ اػ ٓجبصُ‪ ٚ‬ثیٖ س‪ٓ ٝ ٕٞ‬ذیَ سبعج ؿِ‪ُٞ‬ی صع ؿطخ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب‪ ،‬س‪ٞٓ ٕٞ‬یغگی ث‪ ٚ‬تغتیت ت‪ٞ‬ؿَ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب‪ٝ ،‬عیض‪ٛ‬بی ٓت‪ٞ‬ؿَ ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ثؼعگ‬
‫ث‪ ٚ‬هِت ٓ٘توَ ٓی گغصص‪ٝ .‬عیض‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬سبٍغ ای٘ک‪ ٚ‬ثیلتغ اػ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬صع دبُت ًِي هطغ ٓجغای آٗ‪ٜ‬ب ثؼعگتغ اؿت دجْ ثیلتغی اػ س‪ ٕٞ‬عا‬
‫صع س‪ٞ‬ص جبی ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬جضاع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ٗبػى تغ ‪ ٝ‬سبهیت اعتجبػی آٗ‪ٜ‬ب کٔتغ اؿت‪ٓ .‬ؼٔ‪ٞ‬ال صع ثغف ‪ٛ‬بی ثبكتی صی‪ٞ‬اع‪ٝ ٙ‬عیض ع‪ٝ‬ی ‪ٓ ْٛ‬ی س‪ٞ‬اثض ‪ٝ‬‬
‫ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت کالپؾ اؿت(كکَ ‪ٝ .)0-7‬عیض ‪ٛ‬ب ثغ اؿبؽ هطغ ‪ً ٝ‬شبٓت صی‪ٞ‬اع‪ ،ٙ‬ؿ‪ ٚ‬صؿت‪ ٚ‬توـیْ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ٝ :‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب ( ‪ٝ ، ) venule‬عیض ‪ٛ‬بی ثب‬
‫ؿبیؼ ک‪ٞ‬چک ‪ٓ ٝ‬ت‪ٞ‬ؿَ( صع ثؼٌی اػ عكغٗؾ ‪ٛ‬ب ایٖ ص‪ ٝ‬گغ‪ ٙ‬عا اػ ‪ ْٛ‬جضا کغص‪ٝ ٝ ٙ‬عیض‪ٛ‬ب عا ث‪ 3 ٚ‬گغ‪ ٙٝ‬توـیْ ث٘ضی کغص‪ ٙ‬اٗض) ‪ٝ ٝ‬عیض ‪ٛ‬بي ثؼعگ ‪.‬‬
‫ؿبستبع جضاع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ٗیؼ كبَٓ اٗتیٔب‪ٓ ،‬ضیب ‪ ٝ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ اؿت ‪ُٝ‬ی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت یک اهَ کِی صع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ٗـیجت ث‪ ٚ‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ‪ ْٛ‬اٗضاػ‪ٍ ،ٙ‬جو‪ٓ ٚ‬ضیب‬
‫ٗبػک تغ ‪ ٝ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ تغ اؿت ‪ ٝ‬ؿبستبع ‪ٛ‬بی ػٌالٗی ‪ ٝ‬اعتجبػی ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب س‪ٞ‬ة ت‪ٞ‬ؿؼ‪ٗ ٚ‬یبكت‪ ٚ‬اؿت‪.‬‬

‫ؽکم‪ :1-8‬يوطغ ثبكتی یک ٔسیذ ثب عبیض يتٕعظ ٔ يوبیغّ آٌ ثب ؽشیبٌ ثب عبیض يتٕعظ‪ ،‬ثّ جذاس کالپظ ؽذِ ٔسیذ تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫ٔسیذچّ یب َٕٔل‪venule/‬‬
‫‪10‬‬
‫هطغ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب دض‪ٝ‬ص ‪ 0/2‬تب ‪ٓ 1‬یِیٔتغ اؿت ‪ .‬الی‪ ٚ‬اٗیٔب كبَٓ آٗض‪ٝ‬تِی‪ ٝ ّٞ‬یک الی‪ ٚ‬ؿبة اتض‪ٝ‬تِیبٍ ثـیبع ٗبػک اؿت‪ .‬الی‪ٓ ٚ‬ضیب سیِي ٗبػى اؿت ‪ ٝ‬اػ‬
‫یي تب ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬اُیبف ػٌالٗي هبف تلٌیَ كض‪ ٙ‬اؿت(كکَ ‪ .)0-8‬دتي ٌٖٓٔ اؿت صع ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بي سیِي ً‪ٞ‬چي ایٖ اُیبف ػٌالٗي ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاكت‪ٚ‬‬
‫ثبك٘ض‪ .‬الی‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ تغیٖ اؿت‪ٝ .‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بیي ً‪ ٚ‬ثؼض اػ ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگي هغاع گغكت٘ض‪ٝ ،‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی(‪ٗ )post capillaryvenule‬بّ‬
‫صاعٗض ک‪ٓ ٚ‬بٗ٘ض ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب تجبصالت ٓ‪ٞ‬اص صع آٗ‪ٜ‬ب ٗیؼ ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص ‪ ٝ‬صع ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بي پؾ ٓ‪ٞ‬یغگي كلبع س‪ ٕٞ‬پبییٖ اؿت ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ثبػگلت ٓ‪ٞ‬اص‬
‫ًٔي ٓي ً٘ض‪ .‬ایٖ ‪ٝ‬عیض چ‪ٛ ٚ‬ب ٗـجت ث‪ٞٓ ٚ‬اصي ٓبٗ٘ض ‪ٛ‬یـتبٓیٖ ٗل‪ٞ‬طپظیغ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬صع پبؿز ‪ٛ‬بی اُت‪ٜ‬بثی كغکت ٓیک٘٘ض ‪.‬‬
‫‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بي پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی صع ػوض‪ٛ ٙ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بي اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓکؼجی ثِ٘ضی(ث‪ ٚ‬جبی ؿ٘گ كغكی) پ‪ٞ‬كیض‪ ٙ‬كض‪ ٙ‬اٗض ک‪ٝ ٚ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی ثب‬
‫اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ثِ٘ض (‪ٗ )high endothelial venule‬بّ صاعٗض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ایٖ ‪ٝ‬عصچ‪ٛ ٚ‬بی ؿیغ ػبصی صاعای اتوبالت ؿـتی ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬ثغ ع‪ٝ‬ی ؿطخ‬
‫س‪ٞ‬ص صاعای عؿپت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬صع اتوبٍ گِج‪ٛ ٍٞ‬بی ؿلیض ث‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب ‪ٜٓ ٝ‬بجغت كبٕ ث‪ ٚ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٗوق صاعٗض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-9‬يوبیغّ عبختبس ثبكتی ؽشیبَچّ ٔ ٔسدیذچّ‪ .‬ثّ جذاس َبصک ٔسدیذچّ ٔ هطش ثضسگ آٌ دس يوبیغّ ثب ؽشیبَچّ دهت کُیذ‪.‬‬

‫ٔسیذ ْبی کٕچک ٔ يتٕعظ‬


‫ثیلتغ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ثضٕ جؼء ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چک ‪ٓ ٝ‬ت‪ٞ‬ؿَ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬هطغآٗ‪ٜ‬ب ‪ٓ 01‬یِی ٓتغ یب کٔتغاؿت‪ .‬اکثغ عگ ‪ٛ‬بی ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م (‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی جِضی یب‬
‫اٗضآی ٓبٗ٘ض ‪ٝ‬عیض عاصیبٍ‪ٝ ،‬عیض تیجیبٍ ‪ٝ ،‬عیض پ‪ٞ‬پِیتئبٍ) جؼء ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ٓت‪ٞ‬ؿَ ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬الی‪ ٚ‬اٗتیٔب ٗبػک ‪ٓ ٝ‬ضیب ٓذت‪ٞ‬ي صؿت‪ٛ ٚ‬بي ً‪ٞ‬چٌي اػ ؿِ‪ُٜٞ‬بي‬
‫ػٌالٗي هبف آٓیشت‪ ٚ‬ثب كجٌ‪ ٚ‬ظغیلي اػ عكت‪ٛ ٚ‬بي عتیٌ‪ُٞ‬غ ‪ ٝ‬عكت‪ٛ ٚ‬بي االؿتیي ‪ ٝ‬كیجغ‪ٝ‬ثالؿت ‪ٛ‬ب اؿت(كکَ ‪ .)0-00‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع ٓؼٔ‪ ٍٞ‬الی‪ٚ‬‬
‫اص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ تغ اػ ٓضیب اؿت ‪ ٝ‬كبَٓ اُیبف کالژٗی ٍ‪ُٞ‬ی ‪ ٝ‬اُیبف االؿتیک ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌِ‪ ٚ‬هبف ‪ ٝ‬كیجغ‪ٝ‬ثالؿت پغاک٘ض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬یک ‪ٝ‬یژگی‬
‫ٓلشو‪ ٚ‬ایٖ ػغ‪ٝ‬م ث‪ٝ ٚ‬یژ‪ ٙ‬إٓ صؿت‪ ٚ‬ک‪ ٚ‬پبییٖ تغ اػ هِت هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض (ثیلتغ صع اٗضاّ ‪ٛ‬ب) ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص چیٖ ‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬الُی ثغای جِ‪ٞ‬گیغی اػ ثغگلت‬
‫س‪ ٕٞ‬اؿت‪ .‬ایٖ صعیچ‪ٛ ٚ‬ب اػ ص‪ ٝ‬چیٖ ‪ٛ‬الُی(كکَ ‪ )0-01‬الی‪ ٚ‬اٗتیٔب تلکیَ كض‪ ٙ‬اٗض ک‪ ٚ‬كبَٓ یک الی‪ ٚ‬ؿِ‪ ٍٞ‬ؿ٘گلغكي ؿبص‪ ٙ‬صع ‪ٛ‬غ ص‪ٍ ٝ‬غف ‪ٝ‬‬
‫ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض دب‪ٝ‬ی اُیبف االؿتیي ‪ً ٝ‬الژٕ صع ٓغکؼ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫ؽکم ‪ :1-11‬يوطغ ثبكتی یک ٔسیذ يتٕعظ‪َٕ ،‬ک پیکبٌ دسیچّ ْبی ٔسیذی سا َؾبٌ يی دْذ‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-11‬عبختبس ؽًبتیک(‪ ٔ )a‬ثبكتی(‪ٔ )b‬سیذ يتٕعظ‬

‫ٔسیذْبی ثضسگ‬
‫‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬هطغ آٗ‪ٜ‬ب ثیلتغ اػ ‪ٓ 01‬یِی ٓتغ اؿت ‪ ٝ‬كبَٓ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ثؼعگ ٗؼصیک هِت ٗظیغ‪ٗٝ ،‬بکب‪ٝ‬ا ‪ ،‬عی‪ٞ‬ی‪ ،‬پ‪ٞ‬عت‪ ،‬کِی‪ٞ‬ی ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بي‬
‫ثؼعگ یي الی‪ ٚ‬اٗتیٔب كبَٓ اٗض‪ٝ‬تِی‪ ٝ ّٞ‬یک الی‪ ٚ‬ػیغاٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٗـجتب ًشیْ اؿت‪ .‬الی‪ٓ ٚ‬ضیب ٗبػى ‪ٝ‬دب‪ٝ‬ی ػٌالت هبف دِو‪ٞ‬ی ‪ ٝ‬اُیبف کالژٕ ‪ٝ‬‬
‫كیجغ‪ٝ‬ثالیت اؿت(كکَ ‪ .)0-01‬الی‪ ٚ‬آص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ تغیٖ ‪ ٝ‬تٌبَٓ یبكت‪ ٚ‬تغیٖ الی‪ ٚ‬صع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب اؿت‪ .‬ایٖ الی‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ی صؿتجبت ػٌِ‪ ٚ‬هبف ٍ‪ُٞ‬ي ‪ٝ‬‬
‫اُیبف کالژٕ ‪ ٝ‬االؿتیک ‪ ٝ‬عگ ‪ٛ‬بی عگ اؿت‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫ؽکم ‪ :1-12‬عبختبس ؽًبتیک(‪ ٔ )a‬ثبكتی(‪ٔ )b‬سیذ ثضسگ‬

‫َکتّ ثبنیُی‬
‫صع ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ؿطذی ک‪ ٚ‬ت‪ٞٗٞ‬ؽ ػٌالٗی ‪ٝ‬عیض کب‪ٛ‬ق ٓی یبثض ‪ ٝ‬صعیچ‪ٛ ٚ‬ب صچبع ٗبعؿبیی ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب گلبص كض‪ٝ ٝ ٙ‬اعیؾ ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫‪ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ی ‪ٝ‬اعیـی ث‪ٍٞ ٚ‬ع ؿیغ ٍجیؼی گلبص كض‪ ٝ ٙ‬پیچ ٓی س‪ٞ‬عٗض ک‪ٓ ٚ‬ؼٔ‪ٞ‬ال صع اٗضاّ تذتبٗی ‪ ٝ‬یب اٗت‪ٜ‬بی تذتبٗی ٓغی یب اٗت‪ٜ‬بی ٓوؼض(‪ٞٔٛ‬ع‪ٝ‬ئیض)‬
‫عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪.‬‬
‫عبختبسْبی حغی ؽشیبَی‬
‫عگ ‪ٛ‬بی س‪ٗٞ‬ی ػال‪ ٙٝ‬ثغ اػوبة دغکتی ‪ ،‬اػوبة دـی عا ‪ ْٛ‬صعیبكت ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬پبیبٗ‪ٛٚ‬بی اػوبة دـی صع ٗ‪ٞ‬ادی ٓؼیٖ ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت اػٌبی‬
‫دـی تشون یبكت‪ٝ ٝ ٚ‬یژ‪ٙ‬ای ثغای صعیبكت كلبع ‪ ٝ‬تغکیت كیٔیبیی س‪ ٕٞ‬تشون یبكت‪ ٚ‬اٗض‪ .‬اػ جِٔ‪ ٚ‬ایٖ ٗ‪ٞ‬ادی دـی ٓی ت‪ٞ‬إ ث‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ کبع‪ٝ‬تیض‬
‫(‪ ، )carotid sinus‬آئ‪ٞ‬عتیک ثبصی ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬کبع‪ٝ‬تیض ثبصی اكبع‪ ٙ‬کغص ک‪ ٚ‬ؿبستبع ‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬تغکیت كیٔیبیی س‪ ٝ ٕٞ‬كلبع س‪ ٕٞ‬دـبؽ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬إٓ‬
‫‪ٛ‬ب عا ث‪ٓ CNS ٚ‬شبثغ‪ٓ ٙ‬ی ک٘٘ض‪.‬‬

‫عیُٕط کبسٔتیذ‬
‫ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی کبع‪ٝ‬تیض صع ٓذَ ص‪ٝ‬كبس‪ ٚ‬كضٕ كغیبٕ ‪ ٝ common carotid‬صع اثتضای كغیبٕ کبع‪ٝ‬تیض صاسِی هغاع صاعٗض‪ .‬ایٖ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬ب صاعای گیغٗض‪ٙ‬‬
‫‪ٛ‬بی كلبع( ثبع‪ٝ‬عؿپت‪ٞ‬ع) ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬تـییغات كلبع س‪ ٕٞ‬عاصعیبكت ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬پیبّ ‪ٛ‬بی دـی ایجبص كض‪ ٙ‬صع پبیبٗ‪ٛ ٚ‬بی دـی‪ ،‬صع ٓـؼ پغصاػف كض‪ٝ ٙ‬‬
‫اٗوجبى عگ ‪ٛ‬ب عا ک٘تغٍ ‪ ٝ‬كلبع س‪ ٕٞ‬عا صع دض ٗغٓبٍ ٗگ‪ٓ ٚ‬ی صاعٗض‪ .‬صع ٓذَ ؿی٘‪ٞ‬ؽ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬عگ ٓتـغ ٓیك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صاعای یک اٗتیٔبی ٗبػک ‪ ٝ‬یک‬
‫اص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ ؿ٘ی اػ پبیبٗ‪ٛ ٚ‬بی دـی ‪ ٝ‬كبس‪ٛ ٚ‬بی دـی ػوت ػ‪ٝ‬ج ‪ )glossopharyngeal( ۹‬اؿت‪ .‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ کبع‪ٝ‬تیض ثبع‪ٝ‬عؿپت‪ٞ‬ع اؿت ؛ یؼ٘ی‬
‫ٗـجت ث‪ ٚ‬كلبعس‪ ٕٞ‬دـبؽ اؿت‪ٝ .‬هتی ک‪ ٚ‬كلبع س‪ ٕٞ‬اكؼایق ٓی یبثض‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػِت اكؼایق كلبع س‪ ٕٞ‬یک ‪ dilation‬صع جضاع ؿی٘‪ٞ‬ؽ اتلبم ٓی اكتض ‪ ٝ‬جضاع‬
‫ؿی٘‪ٞ‬ؽ ٓتـغ ٓیك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع اثغ ایٖ اتـبع؛ تذغیک ایجبص كض‪ ٙ‬اػ ٍغین اػوبة ػ‪ٝ‬ج كٔبع‪ ۹ ٙ‬ث‪ٓ CNS ٚ‬شبثغ‪ٓ ٙ‬یك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ثبػث کب‪ٛ‬ق‬
‫ت‪ٞٗٞ‬ؿیت‪ ٚ‬ػٌالت صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م ‪ ٝ‬کب‪ٛ‬ق ًغثبٕ هِت ‪ ٝ‬كلبعس‪ ٕٞ‬س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض كض‪.‬‬

‫اجغبو کبسٔتیذ‪Carotid Bodies/‬‬


‫اجـبّ کبع‪ٝ‬تیض صع ٓذَ ص‪ٝ‬كبس‪ ٚ‬كضٕ كغیبٕ کبع‪ٝ‬تیض ٓلتغک هغاع صاعٗض‪ .‬ت‪ٞ‬ص‪ٛ ٙ‬بی ک‪ٞ‬چکی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی جضاع کبع‪ٝ‬تیض صاسِی ‪ ٝ‬کبع‪ٝ‬تیض سبعجی‬
‫اتوبٍ پیضا کغص‪ٙ‬اٗض‪ .‬ایٖ ؿبستبع‪ٛ‬ب ‪ٛ chemo receptor‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬تـییغات صع اکـیژٕ ‪ ،‬صی اکـیض کغثٖ ‪ pH ٝ‬عا تلشین ٓی ص‪٘ٛ‬ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬تغکیت كیٔیبیی‬
‫س‪ ٕٞ‬اػ جِٔ‪O2 : ٚ‬پبییٖ ‪ PH ،‬پبییٖ ‪ ٝ‬اكؼایق ‪ CO2‬دـبؽ ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬صع اجـبّ کبع‪ٝ‬تیض ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬ئیض ‪ ،‬ک‪ ٚ‬ثب پبیبٗ‪ٛٚ‬بی ػوجی ؿی٘بپؾ ثغهغاع‬

‫‪13‬‬
‫ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬پغ اػ ‪ٝ‬ػیک‪ٛ ٍٞ‬بی ٓتغاکْ دب‪ٝ‬ی ص‪ٝ‬پبٓیٖ ‪ ،‬اؿتیَ ک‪ُٞ‬یٖ ‪ٞٗ ٝ‬ع‪ٝ‬آصعٗبُیٖ ‪ٛ‬ـت٘ض‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی پلتیجبٕ‪ٞٓ ،‬یغگ ‪ٛ‬بی ٓ٘لظصاع ‪ ٝ‬عكت‪ٛ ٚ‬بی‬
‫ػوجی دـی (ٓغث‪ ٍٞ‬ث‪ ٚ‬ػوت ػ‪ٝ‬ج كٔبع‪ )۰۱ ٝ ۹ ٙ‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اٗض‪.‬‬

‫اجغبو آئٕستی‪Aortic bodies/‬‬


‫ایٖ اجـبّ ‪ٛ chemoreceptor‬ـت٘ض ‪ ٝ‬اػ ُذبظ ؿبستبعی كجی‪ ٚ‬اجـبّ کبع‪ٝ‬تیض ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ثغ ع‪ٝ‬ی ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عت صع ػا‪ٝ‬ی‪ ٚ‬ثیٖ كغیبٕ ‪ ٝ subclavian‬كغیبٕ‬
‫‪ carotid‬هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض‪.‬‬

‫يٕیشگ ْب‪capillary /‬‬


‫كغیبٕ ‪ٛ‬ب س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ ‪ٛ‬ب (‪ )capillary‬تشِی‪ٓ ٚ‬ی ک٘٘ض‪ٓ ،‬ذِی ک‪ ٚ‬تجبصٍ ٓتبث‪ُٞ‬یت ‪ٛ‬ب ثیٖ س‪ ٝ ٕٞ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض اٍغاف اٗجبّ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٞٓ .‬یغگ ‪ٛ‬ب‪،‬‬
‫عگ ‪ٛ‬بیی سیِی ک‪ٞ‬چک ثب هطغ ‪ ۷‬تب ‪ٓ ۹‬یکغ‪ٓٝ‬تغ ‪ ٍٍٞ ٝ‬آٗ‪ٜ‬ب ثیلتغ اػ ‪ٓ ۰۱‬یکغ‪ٓٝ‬تغٗیـت‪ .‬اػ یک الی‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ُٜٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ (ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی ‪basal‬‬
‫‪ lamina‬هغاع گغكت٘ض) تلکیَ كض‪ ٙ‬اٗضک‪ٓ ٚ‬بٗ٘ض ُ‪ ُٚٞ‬ای ث‪ ٚ‬ص‪ٝ‬ع س‪ٞ‬ص پیچیض‪ ٙ‬اؿت ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ت‪ٞ‬ؿَ یک الی‪ ٚ‬ظغیق اػ اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ دٔبیت‬
‫ٓیك‪ٗٞ‬ض(كکَ ‪ .)0-02‬ث٘بثغایٖ ٓ‪ٞ‬یغگ‪ٜ‬ب ؿ‪ ٚ‬الی‪ٓ ٚ‬لشن ‪ adventitia ,media, intima‬عا ٗضاعٗض‪ .‬هطغ عگ‪ٜ‬ب ث‪ ٚ‬دضی ک‪ٞ‬چک اؿت گ‪ٞ‬یچ‪ٛٚ‬بی هغٓؼ‬
‫ثغای ای٘ک‪ ٚ‬صع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب جبی ثگیغٗض ع‪ٝ‬ی ‪ٔٛ‬ضیگغ هغاع گغكت‪ ٝ ٚ‬تب ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪( .‬ؿبستبع ‪ٛ‬بی ؿک‪ٓ ٚ‬بٗ٘ض عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض) ‪.‬‬
‫صع ثغف ػغًی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬اٗض‪ٝ‬تِیبُی ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی سیِی ک‪ٞ‬چک اػ یک ؿِ‪ٞٓ ٝ ٍٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ثؼعگتغ اػ ص‪ ٝ‬تب ؿ‪ ٚ‬ؿِ‪ ٍٞ‬ؿ٘گلغكی تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‬
‫ک‪ ٚ‬ث‪ ْٛ ٚ‬اتوبٍ پیضا ٓی ک٘٘ض ‪ ُٖٓٞ ٝ‬یک ٓ‪ٞ‬یغگ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬اػ آٗجبیی ک‪ ٚ‬ؿیت‪ٞ‬پالؿْ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی آٗض‪ٝ‬تِیبٍ سیِی کْ اؿت ث٘بثغایٖ ‪ٛ‬ـت‪ٚ‬‬
‫ث‪ ٚ‬صاسَ ُ‪ ٖٓٞ‬کٔی ثغجـت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ً .‬شبٓت ؿِ‪ُٜٞ‬ب كوَ ‪ٓ 1.14‬یکغ‪ٓٝ‬تغ اؿت ‪ ٝ‬یک ‪ٝ‬یژگی ثبعػ آٗ‪ٜ‬ب ایٖ اؿت ک‪ٛ ٚ‬ـت‪ ٚ‬سٔیض‪ ٙ‬صاعٗض ک‪ ٚ‬ج‪ٜ‬ت‬
‫ؿبػگبعكضٕ ثب ؿبستبع ُ‪ ُٚٞ‬ای ثـیبع ک‪ٞ‬چک ٓی ثبكض‪ .‬ؿیت‪ٞ‬پالؿْ دب‪ٝ‬ی ٓیت‪ٞ‬ک٘ضعی‪ ،‬صؿتگب‪ ٙ‬گِژی ‪ ٝ‬ؿبیغ اعگبَٗ ‪ٛ‬بی صیگغ اؿت‪ٝ .‬ج‪ٞ‬ص تؼضاص‬
‫‪ٝ‬ػیک‪ُٜٞ‬بی پی٘‪ٞ‬ؿیت‪ٞ‬ػی صع ؿیت‪ٞ‬پالؿْ اػ ٓلشو‪ ٚ‬ثبعػ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب اؿت‪ .‬اتوبالت ٓذکْ ثیٖ اؿِت ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ ،‬ک‪ ٚ‬ؿبستبع‬
‫ُ‪ ُٚٞ‬ای كکَ ع‪ ٝ‬دلع کغص‪ٗ ٝ ٙ‬وق ٓ‪ٜٔ‬ی صع ٗل‪ٞ‬طپظیغی ٓ‪ٞ‬یغگی صاعٗض‪ .‬صع اٍغاف ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب كوَ اُیبف عتیک‪ٞ‬الع صیض‪ٓ ٙ‬یك‪ٞ‬ص ک‪ٞٓ ٚ‬یغگ عا‬
‫دٔبیت ٓیک٘٘ض‪ٞٓ .‬یغگ ‪ٛ‬ب ‪ ۹۱‬صعهض کَ ؿیـتْ ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ثضٕ عا تلکیَ ٓیص‪٘ٛ‬ض‪ .‬دض‪ٝ‬ص ‪ ۰۱۱‬تب ‪ٛ ۰۰۱‬ؼاع کیِ‪ٓٞ‬تغ عگ صع ثضٕ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ٚ‬‬
‫‪ ۹۱‬صعهض إٓ عا ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬ثب ك‪ٞ‬اهَ ٓتـییغ صع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ‪ٝ ٝ‬عیض چ‪ٛ ٚ‬بی پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ث‪ٗ ٚ‬بّ پغی ؿیت ) ‪pericyte‬‬
‫‪ٝ ) perivascular /‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪ ٚ‬صاعای یکـغی ػ‪ٝ‬ائض ؿیت‪ٞ‬پالؿٔی ثِ٘ض ٓیثبك٘ض ک‪ ٚ‬تب دض‪ٝ‬صی ؿِ‪ٍٛٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬عا ادبٍ‪ٓ ٚ‬یک٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ‬
‫ؿِ‪ُٜٞ‬بی تٔبیؼ ٗیبكت‪ ٝ ٚ‬ث٘یبصی صع ٗظغ گغكت‪ٓ ٚ‬یك‪ٗٞ‬ض‪ .‬پغی ؿیت ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬صٗجبٍ هضٓ‪ ٚ‬ثبكتی ‪ ٝ‬صع صع ٓ‪ٞ‬اهغ ُؼ‪ٓ ّٝ‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض تکثیغ یبكت‪ ،ٚ‬تٔبیؼ ٓی یبث٘ض‬
‫‪ ٝ‬ؿِ‪ُٜٞ‬بی ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض‪ ،‬ػٌِ‪ ٚ‬هبف ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ عا ت‪ُٞ‬یض ک٘٘ض ‪ ٝ‬صع تغٓیْ ثبكت كغکت ک٘٘ض‪ .‬صع صاسَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی پغی ؿیت كیالٓبٕ ‪ٛ‬بی‬
‫اٗوجبًی ٓبٗ٘ض اکتیٖ ‪ٓ ٝ‬ی‪ٞ‬ػیٖ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ک‪ٗ ٚ‬لبٕ ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬ك‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض ٓذکٔی ٓج٘ی ثغ ٗوق اٗوجبًی آٗ‪ٜ‬ب اؿت ک‪٘ٓ ٚ‬جغ ث‪ ٚ‬ت٘ظیْ جغیبٕ س‪ٞٓ ٕٞ‬یغگ‬
‫‪ٛ‬ب ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-13‬يوطغ ػشضی ٔ طٕنی یک يٕیشگ ثب يیکشٔعکٕپ َٕسی‬

‫تلب‪ٝ‬ت ‪ٛ‬بی ؿبستبعی ػیبصی صع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی اعگبٕ ‪ٛ‬بی ٓشتِق ثب ػِٔکغص‪ٛ‬بی ٓتلب‪ٝ‬تی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ ،‬ک‪ ٚ‬ؿجت ؿط‪ٞ‬ح ٓشتِلی اػ تجبصالت ٓتبث‪ُٞ‬یک‬
‫ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٞٓ .‬یغگ ثغ اؿبؽ پی‪ٞ‬ؿتگی الی‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ ٝ‬الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬ای ‪ ٝ‬ثغ اؿبؽ ػِٔکغص ث‪ ٚ‬ؿ‪ ٚ‬صؿت‪ ٚ‬توـیْ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪:‬‬
‫‪Continuous or Somatic‬‬ ‫‪ٞٓ .0‬یغگ ‪ٛ‬بی پی‪ٞ‬ؿت‪ٚ‬‬
‫‪ٞٓ .1‬یغگ ‪ٛ‬بی ؿ‪ٞ‬عار صاع ‪Fenestrated‬‬
‫‪ٞٓ .2‬یغگ ‪ٛ‬بی ٗبپی‪ٞ‬ؿت‪Sinusoidal or Discontinuous ٚ‬‬

‫‪14‬‬
‫يٕیشگ ْبی پیٕعتّ‪Continuous/‬‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ‪ٜ‬بی پی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬یب ؿ‪ٓٞ‬بتیک ت‪ٞ‬ؿَ اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ؿ٘گلغكی ؿبص‪ ٝ ٙ‬یک الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬ای ٓٔتض ٓلغ‪ٝ‬ف ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ٓ .‬لشو‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب‪ ،‬كوضإ ٓ٘لظ صع صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬‬
‫كبٕ اؿت‪ .‬صاعای تؼضاص ػیبصی اتوبالت ٓذکْ ثیٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ اؿت ک‪ٓ ٚ‬بٗغ ػج‪ٞ‬ع ثـیبعی اػ ٓ‪ُٞ‬ک‪ٛ ٍٞ‬ب اػ ٓـیغ پبعاؿِ‪ٞ‬الع ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫ایٖ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ كبیغ تغیٖ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ اؿت ‪ ٝ‬صع تٔبٓي اٗ‪ٞ‬اع ثبكت‪ٜ‬بي ػٌالٗي ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض‪ ،‬عی‪ٛ ٚ‬ب‪ ،‬ؿضص ثغ‪ ٕٝ‬عیؼ ‪ ٝ‬صؿتگب‪ ٙ‬ػوجي یبكت‬
‫ٓي ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ثغسي ٓ٘بٍن‪ُٝ ،‬ي ٗ‪ ٚ‬صع صؿتگب‪ ٙ‬ػوجي‪ ،‬تؼضاص ػیبصي ‪ٝ‬ػیٌ‪ ٍٞ‬پی٘‪ٞ‬ؿیت‪ٞ‬ػي صع ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ یبكت ٓي ك‪ٗٞ‬ض ک‪ٓ ٚ‬ـئ‪ ٍٞ‬اٗتوبٍ‬
‫ٓبًغ‪ٛ ٌٍُٞٞٓٝ‬ب اػ سالٍ ؿیت‪ٞ‬پالؿْ(ٓـیغ صاسَ ؿِ‪ُٞ‬ی) ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ صع ‪ٛ‬غ ص‪ ٝ‬ج‪ٜ‬ت ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬صع ثبكت ػوجی تؼضاص ‪ٝ‬ػیک‪ٛ ٍٞ‬ب کٔتغ ‪ٝ‬‬
‫تؼضاص اتوبالت ٓذکْ ػیبصاؿت(كکَ‪.)0-03 a‬‬

‫يٕیشگٓبي يُلز داس‪fenestrated/‬‬


‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٓ٘لظصاع‪ ،‬صاعای ٓ٘بكظ )‪(fenestrae‬یب ؿ‪ٞ‬عار ‪ٛ‬بیی (‪ٝ )pores‬ؿیؼي صع صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ؿِ‪ُٜٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ٛ‬ـت٘٘ض‪ .‬س‪ٞ‬ص ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ اتوبالت‬
‫ٓذکْ ث‪ٓ ْٛ ٚ‬توَ كض‪ ٙ‬اٗض‪ .‬ایٖ ٓ٘بكظ ت‪ٞ‬ؿَ یک الی‪ ٚ‬كجی‪ ٚ‬ؿلبی ؿِ‪ُٞ‬ی ث‪ٗ ٚ‬بّ صیبكغاگْ ( ٗبػًتغ اػ ؿلبء ؿِ‪ ،)ٍٞ‬پ‪ٞ‬كبٗض‪ ٙ‬كض‪ ٙ‬اٗض‪ .‬الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬اي‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ‪ٜ‬بي ٓ٘لظ صاع پی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬اؿت‪ٞٓ .‬یغگ‪ٜ‬بي ٓ٘لظ صاع صع ثبكت‪ٜ‬بئي ً‪ ٚ‬صع آٗ‪ٜ‬ب تجبصٍ ؿغیغ ٓ‪ٞ‬اص ثیٖ ثبكت ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬ه‪ٞ‬عت ٓي گیغص ٓثَ ًِی‪ ،ٚ‬ع‪ٝ‬ص‪ٙ‬‬
‫‪ٛ‬ب‪ ،‬ؿضص اٗض‪ٝ‬کغیٖ ‪ٝ‬ؿیـتْ گ‪ٞ‬اعكی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬يٕیشگ يُلزداس ثذٌٔ دیبكشاگى كوَ صع ثبكت کِی‪ ٝ ٚ‬صع گِ‪ٓٞ‬غ‪ ٍٝ‬کِی‪ٞ‬ی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬اػ ٗ‪ٞ‬ع‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٓ٘لظصاع ثض‪ ٕٝ‬دیبكغاگْ ٓیثبك٘ض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬ت‪ٞ‬ؿَ یک الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬اي پی‪ٞ‬ؿت‪ً ٝ ٚ‬شیْ (الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬اي اصؿبّ كض‪ ٙ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی پ‪ٞ‬ص‪ٝ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ) اػ كٌبی اصعاعی جضا ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ایٖ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬اؿْ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی گِ‪ٓٞ‬غ‪ُٝ‬ی ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض(كکَ ‪.)0-03 b‬‬

‫يٕیشگ ْبی عیُٕصٔئیذي یب َبپیٕعتّ ‪Sinusoidal/‬‬


‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٗ‪ٞ‬ع ؿ‪ ّٞ‬یب ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٗبپی‪ٞ‬ؿت‪ٞٓ ، ٚ‬یغگ ‪ٛ‬بیی ثب هطغ سیِی ػیبص (دض‪ٝ‬ص ‪ٗ ۰۱‬بٗ‪ٓٞ‬تغ) ‪ٓ ٝ‬ـیغي پغ پیچ ‪ ٝ‬سْ ‪ٓ ٝ‬بعپیچی ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ٚ‬‬
‫ثبػث ً٘ضي جغیبٕ س‪ٓ ٕٞ‬ي ك‪ٞ‬ص‪ .‬ثغ ع‪ٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ‪ ،‬تؼضاص ػیبصي ٓ٘لظ ثض‪ ٕٝ‬صیبكغاگْ صیض‪ٓ ٙ‬ي ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ت‪ٞ‬ؿَ كکبف‬
‫‪ٛ‬بی ػغیٌي اػ یٌضیگغ جضا ٓي ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬اي ‪ ْٛ‬یک ؿبستبع ٗبٓ٘ظْ ‪ٗ ٝ‬بپی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬صاعص‪ .‬ایٖ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب صع ثبكت کجض‪ٍ ،‬ذبٍ ‪ٓ ٝ‬ـؼ‬
‫اؿتش‪ٞ‬إ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ٞٓ .‬یغگ‪ٜ‬بي ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیضي صع ًجض ‪ ٝ‬اػٌبي س‪ٗٞ‬ـبػ ٓثَ ٓـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ‪ٍ ٝ‬ذبٍ یبكت ٓي ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬جبیی ک‪ ٚ‬تجبصالت ٓیبٕ س‪ٕٞ‬‬
‫‪ ٝ‬ثبكت‪ٜ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ ایٖ ؿبستبع ٓ‪ٞ‬یغگي ثـیبع تـ‪ٜ‬یَ ٓي ك‪ٞ‬ص‪ .‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ٓثبٍ صع ٓـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ایٖ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ صیض‪ٓ ٙ‬یك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬ؿبػی صع إٓ اٗجبّ‬
‫ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ٗ ٝ‬یبػ ‪ٛ‬ـت ک‪ ٚ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی گِج‪ ٍٞ‬هغٓؼ اػ ایٖ كکبف ‪ٛ‬بی ثؼعگ ػج‪ٞ‬ع ک٘٘ض ‪ٝ ٝ‬اعص ٓ‪ٞ‬یغگ ك‪ٗٞ‬ض(كکَ ‪.)0-03 c‬‬

‫ؽکم ‪ :1-14‬تصبٔیش ؽًبتیک يٕیشگ ْبی پیٕعتّ(‪ )a‬يُلزداس (‪ ٔ )b‬عیُٕصٔئیذی(‪ .)c‬ثّ عبختبس ْش کذاو ٔ تلبٔت آَٓب ٔ يٕهؼیت عهٕل پشی عیت (صیش الیّ هبػذِ ای) تٕجّ‬
‫کُیذ‪.‬‬

‫ث‪ٍٞ ٚ‬ع کِی‪ ،‬صع یک ثـتغ عگ ػغ‪ٝ‬هی ‪ ،‬كغیبٕ ‪ٛ‬ب س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ‪ٜ‬ب ٓ٘توَ ٓی ک٘٘ض ‪ٝ‬پؾ اػ إٓ ؿیـتْ ‪ٝ‬عیضی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ‪ ٝ‬ؿیـتْ كغیبٗی –‬
‫‪ٝ‬عیضی ت‪ٞ‬ؿَ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ث‪ٓ ْٛ ٚ‬غتجَ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ثب ایٖ دبٍ‪ُ ،‬ؼ‪ٓٝ‬ب صع ‪ ٚٔٛ‬ثبكت ‪ٛ‬ب تٔبّ س‪ ٕٞ‬اػ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ‪ٜ‬ب ‪ ٝ‬ؿپؾ ث‪ٝ ٚ‬عیض‪ٛ‬ب ػج‪ٞ‬ع ٗٔی‬
‫ک٘ض‪ .‬صع ثـیبعی اػ ثبكت ‪ٛ‬ب ‪ٓ ،‬ـیغ‪ٛ‬بیی ٓـتویْ ثیٖ كغیبٗ‪ٜ‬ب ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬عا اػ ٓ‪ٞ‬یغگ‪ٜ‬ب ٓ٘ذغف ٓی ک٘٘ض‪ ٝ ،‬كغیبٗچ‪ ٚ‬اٗت‪ٜ‬بیی ث‪ٚ‬‬
‫ٍ‪ٞ‬ع ٓـتویْ ث‪ٝ ٚ‬عیضچ‪ٓ ٚ‬توَ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ ،‬ث‪ ٚ‬ایٖ ٓـیغ‪ٛ‬ب آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ كغیبٗی –‪ٝ‬عیضی (‪ )AV‬یب ك٘ت ‪ AV‬گلت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ایٖ آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ‪ٛ‬بی كغیبٗی‪-‬‬
‫‪ٝ‬عیضی(‪ )AV shunt‬صع ثبكت ‪ٛ‬بیی ٓثَ پ‪ٞ‬ؿت ٗ‪ٞ‬ک اٗگلتبٕ(‪ ،)fingertips‬ثی٘ی ‪ ٝ‬ثبكت ‪ٛ‬بی ‪ٓ) erectile‬ثَ ثبكت ‪ٛ‬بی ‪ (clitoris ٝ penis‬هغاع صاعٗض‪ .‬صع‬
‫‪15‬‬
‫آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ‪ٛ‬ب یب اعتجبٍ كغیبٗی‪ٝ-‬عیضی الی‪ٛ ٚ‬بی ٓضیب ‪ ٝ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ًشیْ تغ ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬ت‪ٞ‬ؿَ اػوبة ؿٔپبتیک ‪ ٝ‬پبعا ؿٔپبتیک ػوت ص‪ٛ‬ی ػیبصی ٓی‬
‫ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬هطغ عگ عا ت٘ظیْ ٓی ک٘٘ض‪ .‬ثغسالف اؿل٘گتغ‪ٛ‬بی ‪ precapillary‬ک‪ ٚ‬ثب اٗوجبى ػٌالت هبف س‪ ٕٞ‬صع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب جغیبٕ پیضا ٓی ک٘ض‪،‬‬
‫‪ٝ‬هتی ػٌالت هبكی ک‪ ٚ‬صع ‪ٛ AV shunt‬ب هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض ٓ٘وجي ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬س‪ ٕٞ‬اػ كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ٓی گظعص ‪ٝ ٝ‬هتی ک‪ ٚ‬ػٌالت هبف صع دبُت‬
‫ٓ٘جـَ هغاع صاعٗض‪ ،‬س‪ٓ ٕٞ‬ـتویٔب ً ‪ٝ‬اعص یک ‪ٝ‬عیض چ‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ٝ ٝ‬اعص ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ٗٔی ك‪ٞ‬ص (كکَ ‪.)1-15‬‬
‫آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ‪ٛ‬بی كغیبٗی‪ٝ-‬عیضی صع پ‪ٞ‬ؿت ‪ٝ ْٛ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ‪ ٝ‬صع ت٘ظیْ صعج‪ ٚ‬دغاعت ثضٕ ٗوق صاعٗض‪ .‬ثـتٖ ك٘ت ‪ AV‬صع پ‪ٞ‬ؿت ثبػث جغیبٕ س‪ ٕٞ‬صع‬
‫ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ٓی ك‪ٞ‬ص صع ٗتیج‪ ٚ‬ثضٕ گغٓب اػصؿت ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬ثب ثبػکغصٕ ك٘ت ‪ AV‬صع پ‪ٞ‬ؿت ٓیؼإ جغیبٕ س‪ ٕٞ‬ث‪ٞٓ ٚ‬یغگی ‪ٛ‬ب کب‪ٛ‬ق پیضا ٓیک٘ض ‪ٝ‬‬
‫ثبػث دلع گغٓبی ثضٕ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٝ .‬هتی ‪ٞٛ‬ا ؿغص اؿت‪ٞٗ ،‬ک اٗگلتبٕ کبٓال ؿغص ٓی ك‪ٞ‬ص صع ‪ٝ‬اهغ صع ایٖ ٓ‪ٞ‬اهغ ‪ٛ AV shunt‬ب ثبػ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ٓٝ‬یؼإ‬
‫جغیبٕ س‪ٝ ٕٞ‬اعص‪ ٙ‬ث‪ ٚ‬ثـتغ ‪ٛ capillary‬ب عا کب‪ٛ‬ق ٓی ص‪٘ٛ‬ض ‪ ٝ‬س‪ٓ ٕٞ‬ـتویْ ثیٖ كغیبٕ ‪ٝ ٝ‬عیض جغیبٕ صاعص ‪ ٝ‬اجبػ‪ٔٗ ٙ‬ی ص‪ٛ‬ض ک‪ ٚ‬ثضٕ گغٓبی س‪ٞ‬صف‬
‫عا اػصؿت ثض‪ٛ‬ض‪ .‬صع ثبكت ‪ٛ‬بی ٗؼ‪ٞ‬ظی ٓبٗ٘ض آُت ت٘بؿِی ٓغص ‪ ،‬ثـت‪ ٚ‬كضٕ ك٘ت‪ AV ،‬جغیبٕ س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٓ ٚ‬ـیغ ٓ‪ٞ‬یغگی ‪ ٝ‬صع‪ ٕٝ‬جـٔ‪ٜ‬بی ؿبعی‬
‫‪ٛ‬ضایت ٓی ک٘ض ‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-15‬استجبطبت ؽشیبَی ٔسیذی يؼًٕنی‪ ،‬ؽبَت ؽشیبَی ٔسیذی ٔ عیغتى پٕست ٔسیذی‬

‫عیغتى پٕستبل‬
‫یکی صیگغ اػ اعتجبٍ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬ثیٖ كغیبٕ ‪ٝ ٝ‬عیض صع ؿیـتْ گغصف س‪ٝ ٕٞ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ( ‪ٛ‬یپ‪ٞ‬كیؼ‪،‬کجض ‪ ٝ‬کِی‪ ،)ٚ‬صؿتگب‪ ٙ‬پ‪ٞ‬عت اؿت‪ .‬صع ؿیـتْ پ‪ٞ‬عت ص‪ٝ‬‬
‫ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی پلت ؿغ ‪ٝ ْٛ‬ج‪ٞ‬ص صاعص (ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ػغ‪ٝ‬م پ‪ٞ‬عتبٍ ث‪ٓ ْٛ ٚ‬توَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض) ک‪ٞٓ ٚ‬جت ٓی ك‪ٞ‬ص تب ٓ‪ٞ‬اصی ک‪ ٚ‬صع ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ا‪ُٝ‬ی‪ٚ‬‬
‫‪ٝ‬اعص س‪ ٕٞ‬كض‪ ٙ‬اٗض ثض‪ ٕٝ‬ت‪ٞ‬ػیغ صع ؿغتب ؿغ ثضٕ ث‪ ٚ‬ثبكت ‪ٛ‬بی اٍغاف ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ثبٗ‪ٞ‬ی‪( ٚ‬اػ ٍغین إٓ) ٓ٘توَ ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬صع جـٔک ‪ٛ‬بی کِی‪ٞ‬ی کِی‪ٚ‬‬
‫كغیبٗچ‪ ٚ‬آ‪ٝ‬عإ س‪ ٕٞ‬عا ‪ٝ‬اعص ٓـیغ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬یک كغیبٗچ‪ ٚ‬صیگغ اػ ثـتغ ٓ‪ٞ‬یغگی ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض ‪ ٝ‬یک كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬كکَ‬

‫‪16‬‬
‫ٓی گیغص‪ ٝ .‬صع کجض یب ‪ٛ‬یپ‪ٞ‬كیؼ ثؼض اػ ای٘ک‪ ٚ‬آعتغی‪ٛ ٍٞ‬ب س‪ ٕٞ‬عا ‪ٝ‬اعص ٓ‪ٞ‬یغگ ٓی ک٘٘ض‪ ،‬یک ‪ ٍٞٗٝ‬كکَ ٓی گیغص ک‪ ٚ‬یک كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬عا‬
‫ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص(كکَ ‪ .)0-05‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ٓثبٍ صع کجض ک‪ ٚ‬س‪ٗٞ‬ی ک‪ ٚ‬اػ صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف جٔغ آ‪ٝ‬عی ٓی ك‪ٞ‬ص (كبَٓ ٓ‪ٞ‬اص ؿظایی) ت‪ٞ‬ؿَ ‪ٝ‬عیض پ‪ٞ‬عتبٍ‬
‫‪ٝ‬اعص کجض ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع کجض یک كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٝ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض ‪ٛ‬بی کجضی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی ا‪ٝ‬عص‪ .‬ث٘بثغایٖ صع ؿیـتْ پ‪ٞ‬عتبٍ ٓ‪ٞ‬اص اػ كجک‪ٚ‬‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگی ت‪ٞ‬ؿَ یک ‪ ٍٞٗٝ‬یب آعتغی‪ ٍٞ‬اٗتوبٍ یبكت‪ ٝ ٚ‬كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض تب س‪ ٕٞ‬جٔغ آ‪ٝ‬عی كض‪ ٙ‬اػ ُ‪ ُٚٞ‬صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف‬
‫ٓـتویْ صع ؿغ تب ؿغ ثضٕ ت‪ٞ‬ػیغ ٗل‪ٞ‬ص ثِک‪ ٚ‬س‪ٗٞ‬ی ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی کجضی ثبػثی٘ی كض‪ٝ ٙ‬اعص ؿیـتْ گغصف س‪ٓ ٕٞ‬ی ك‪ٞ‬ص(كکَ ‪.)0-06‬‬

‫ؽکم ‪:1-16‬عیتى پٕستبل ؽشیبَی ٔ ٔسیذی‬

‫‪17‬‬
‫ؽکم ‪:1-17‬عیغتى پٕستبل ٔسیذی دسکجذ‬

‫ػًهکشد عهٕل ْبی اَذٔتهیبل‬


‫كؼبُیت ٓتبث‪ُٞ‬یي ثبكت‪ٜ‬ب ثب كغا‪ٝ‬اٗي كجٌ‪ٞٓ ٚ‬یغگي صع اعتجبٍ اؿت ‪ .‬ثبكت‪ٜ‬بي ثب ٓتبث‪ُٞ‬یـْ ثبال ‪ٓ ،‬بٗ٘ض ًِی‪ً ٝ ٚ‬جض ٓیؼإ ػیبصي‬
‫كجٌ‪ٞٓ ٚ‬یغگي صاعٗض‪ ،‬ػٌؾ ایٖ ٓطِت صعثبع‪ ٙ‬ثبكت‪ٜ‬بي ثب ٓیؼإ پبئیٖ ٓتبث‪ُٞ‬یـْ‪ٓ ،‬بٗ٘ض ػٌِ‪ ٚ‬هبف ‪ ٝ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٓتغاًْ ‪ ،‬هبصم اؿت‪ٞٓ .‬یغگ‪ٜ‬ب‬
‫ثؼِت صی‪ٞ‬اع‪ٗ ٙ‬بػک ‪ٌٓ ،‬بٗي ٓ٘بؿت ثغاي ٓجبصُ‪ ٚ‬آة‪ٞٓ ،‬اص ٓذِ‪ٓ ٝ ٍٞ‬بًغ‪ ٌٍُٞٞٓٝ‬ثیٖ س‪ ٝ ٕٞ‬ثبكت ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض‪ٞٓ .‬یغگ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬ػِت ؿطخ ‪ٝ‬ؿیغ‬
‫(دض‪ٝ‬ص ‪81‬صعهض اػ ػغ‪ٝ‬م ثضٕ)‪ ،‬جضاع ثـیبع ٗبػک ‪ ٝ‬آ‪ٛ‬ـت‪ ٚ‬ث‪ٞ‬صٕ جغیبٕ س‪ٓ ،ٕٞ‬کبٗی ٓ٘بؿت ثغای ٓجبصُ‪ ٚ‬ی ٓ‪ٞ‬اص ثیٖ س‪ ٝ ٕٞ‬ثبكت ‪ٛ‬ب كغا‪ٓ ْٛ‬ی‬
‫ک٘٘ض‪ .‬ػِٔکغص اهِی ‪ ٝ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ی ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ٓجبصُ‪ٞٓ )exchange vessels( ٚ‬اص ؿظایی‪ ،‬اکـیژٕ ‪ ٝ‬صی اکـیض کغثٖ ‪ٛ‬ب اػ س‪ ٕٞ‬ث‪ ٚ‬ثبكت ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ثبُؼٌؾ ٓی‬
‫ثبكض ک‪ ٚ‬ایٖ ٓ‪ٞ‬اص ثب ٌٓبٗیـْ ‪ٛ‬بی ٓشتِلی ٓجبصُ‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬ث‪ٝ ٚ‬یژگی ‪ٛ‬بی ٌِٓ‪ٗ ٝ ٍٞ‬یؼ ث‪ٝ ٚ‬یژگي ‪ٛ‬بي ؿبستٔبٗي ‪ ٝ‬آعایق ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ صع‬
‫‪ٛ‬غ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ ثـتگي صاعٗض‪ .‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ٓثبٍ ٓ‪ٌُُٜٞٞ‬بي ‪ٛ‬یضع‪ٝ‬ك‪ٞ‬ة ‪ٛ ٝ‬یضع‪ٝ‬كیَ ً‪ٞ‬چي ٓبٗ٘ض اًـیژٕ ‪ ،‬صي اًـیض ًغثٖ ‪ ٝ‬گِ‪ًٞ‬ؼ ٓي ت‪ٞ‬اٗ٘ض اٗتلبع‬
‫یبكت‪ ٚ‬یب ثط‪ٞ‬ع كؼبٍ اػ ؿلبی پالؿٔبیی ؿِ‪ُٜٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓ‪ٞ‬یغگ ػج‪ٞ‬ع صاص‪ ٙ‬ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ػج‪ٞ‬ع اػثیٖ اتوبالت ثیٖ ؿِ‪ُٞ‬ی(ٓـیغ‪ٛ‬بی ثیٖ ؿِ‪ُٞ‬ی) ‪٘ٓ ،‬بكظ‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٓ٘لظصاع‪ ،‬كٌب‪ٛ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ثیٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیضی ‪ ،‬یب ث‪ٝ ٚ‬ؿیِ‪ ٚ‬ی ‪ٝ‬ػیک‪ٛ ٍٞ‬بی پی٘‪ٞ‬ؿیت‪ٞ‬ػی ٓـیغ‪ٛ‬بیی‬
‫ثغای ػج‪ٞ‬ع ٓبکغ‪ُٞٓ ٝ‬ک‪ٛ ٍٞ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض‪.‬‬
‫ؿبیغ ػِٔکغص‪ٛ‬بی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ‬
‫اٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬یک ؿطخ ؿیغتغ‪ٓٝ‬ج‪ٞ‬ژٗیک اعائ‪ٓ ٚ‬ی ص‪ٛ‬ض ک‪ ٚ‬صع إٓ س‪ُ ٕٞ‬شت‪ٔٗ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع كؼبٍ ػ‪ٞ‬آِی تغكخ ٓی ک٘ض ک‪ ٚ‬تلکیَ ُشت‪ٚ‬‬ ‫‪‬‬
‫ٓ‪ًٞ‬ؼی عا ک٘تغٍ ٓی ک٘ض (ٓبٗ٘ض ‪ٛ‬پبعیٖ ‪ ،‬ثبكت كؼبٍ ک٘٘ض‪ ٙ‬پالؿٔی٘‪ٞ‬ژٕ ‪ ٝ‬كبکت‪ٞ‬ع ‪ٝ ٕٝٝ‬یِجغاٗض)‪.‬‬
‫تجضیَ آٗؼیْ آٗژی‪ٞ‬تبٗـیٖ‪ I‬ث‪ ٚ‬آٗژی‪ٞ‬تبٗـیٖ‪ II‬صع ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ػغ‪ٝ‬م عی‪ ٚ‬اؿت ک‪ ٚ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت آٗژی‪ٞ‬تبٗـیٖ‪ II‬ع‪ٝ‬ی كلبعس‪ٗ ٕٞ‬وق صاعص ‪ٝ‬‬ ‫‪‬‬
‫ثبػث اكؼایق كلبعس‪ٓ ٕٞ‬ی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫ؿیغكؼبٍ کغصٕ ‪ ٝ‬تجضیَ ثغاصي ًی٘یٖ (‪ ، )bradykinin‬پغ‪ٝ‬ؿتبگالٗضی٘‪ٜ‬ب ‪ ،‬ؿغ‪ٝ‬ت‪ٗٞ‬یٖ ‪ٞٗ ،‬عاپي ٗلغیٖ ‪ ٝ‬ؿیغ‪ ٙ‬ث‪ ٚ‬تغًیجبت ثی‪ُٞٞ‬ژیي س٘ثي‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫ُیپ‪ُٞ‬یؼ (‪ُ )lipolysis‬یپ‪ٞ‬پغ‪ٝ‬تئیٖ ‪ٛ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ آٗؼیْ ‪ٛ‬بي ٓـتوغ ثغ ؿطخ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ ،‬ج‪ٜ‬ت ت‪ُٞ‬یض تغي گِیـغیض‪ٛ‬ب ‪ًِ ٝ‬ـتغ‪ٍٝ‬‬ ‫‪‬‬
‫ت‪ُٞ‬یض كبکت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بی ٓ‪ٞ‬ثغ ثغ هطغ ػغ‪ٝ‬م ٓبٗ٘ض اٗض‪ٝ‬تِیٖ ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ػ‪ٞ‬آَ ت٘گ ً٘٘ض‪ ٙ‬عگ ‪ ٝ‬اًـیض ٗیتغیي ً‪ ٚ‬یي ػبَٓ‬ ‫‪‬‬
‫كَ ً٘٘ض‪ ٙ‬عگ اؿت‪.‬‬
‫كبکت‪ٞ‬ع عكض اٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬عگی ‪ٓ VEGF‬تغكذ‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ صع تلٌیَ صؿتگب‪ ٙ‬ػغ‪ٝ‬هي صع ٓغدِ‪ ٚ‬ج٘ی٘ی ‪ ٝ‬ج‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬ػصٕ عگ ‪ٛ‬ب اػ‬ ‫‪‬‬
‫ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٗوق ٓ‪ٜٔ‬ی صاعص‪.‬‬

‫ههت‬
‫هِت ػٌ‪ٞ‬ي ػٌالٗي اؿت ً‪ ٚ‬ثب اٗوجبًبت ٓ٘ظْ س‪ٞ‬ص س‪ ٕٞ‬عا ثضاسَ صؿتگب‪ ٙ‬گغصف س‪ ٕٞ‬پٔپ ٓي ً٘ض‪ ٝ‬جضاع إٓ ٓبٗ٘ض عگ ‪ٛ‬بی س‪ٗٞ‬ی اػ ؿ‪ٚ‬‬
‫ٍجو‪ ٚ‬صاسِی‪ٓ ،‬یبٗی ‪ ٝ‬سبعجی تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت(كکَ ‪.)0-07‬‬
‫‪ -0‬طجوّ داخهی یب اَذٔکبسیٕو(‪)Endocardium‬‬
‫ایٖ ٍجو‪ٓ ٚ‬بٗ٘ض اٗتیٔب صع كغیبٕ ‪ٛ‬ب ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬ب‪ ،‬كبَٓ یک الی‪ ٚ‬آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ؿ٘گ كغكي اؿت ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی یک ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٗبػک (الی‪ ٚ‬ػیغ آٗض‪ٝ‬تِیبٍ)دٔبیت‬
‫ک٘٘ض‪ ٙ‬دب‪ٝ‬ي عكت‪ٛ ٚ‬بي االؿتیي ‪ً ٝ‬الژٕ ‪ ٝ‬تؼضاصي ؿِ‪ ٍٞ‬ػٌالٗي هبف هغاع صاعص ‪ .‬صع ػیغ ایٖ ثبكت دٔبیت ک٘٘ض‪ ٝ ٙ‬صع ٓجب‪ٝ‬عت ٓی‪ًٞ‬بعص‪ ،‬یک‬
‫الی‪ ٚ‬ػٔوی اػ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ث‪ٗ ٚ‬بّ الی‪ ٚ‬ؿبة اٗض‪ٝ‬کبعصیبٍ (‪ )subendocardial layer‬هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت ک‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ی كبس‪ٛ ٚ‬بی صؿتگب‪ٛ ٙ‬ضایتی هِت(ؿِ‪ٍٞ‬‬
‫‪ٛ‬بی پ‪ٞ‬عک٘ژ) اؿت‪.‬‬
‫‪ -2‬طجوّ يیبَی یب يبیٕکبسیٕو(‪)Myocardium‬‬
‫ٍجو‪ ٚ‬ص‪ٓ ّٝ‬ی‪ٞ‬کبعصی‪ ّٞ‬اؿت ک‪ٓ ٚ‬ؼبصٍ ٓضیبی ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی اؿت‪ .‬ایٖ الی‪ً ٚ‬شیْ تغیٖ الی‪ ٚ‬هِت اؿت ‪ ٝ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ػٌِ‪ ٚ‬هِجی ثب آعایق ٓبعپیچ‬
‫(ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت الی‪ٛ ٚ‬بی ادبٍ‪ ٚ‬ک٘٘ض‪ ٙ‬دلغات هِجی) تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ٓ .‬ی‪ٞ‬کبعص ثطٖ ‪ٛ‬ب ث‪ٝ ٚ‬یژ‪ ٙ‬ثطٖ چپ ًشیْ تغ اػ ص‪ِٛ‬یؼ ‪ٛ‬ب اؿت‪.‬‬
‫‪ -2‬طجوّ خبسجی یب اپی کبسیٕو(‪)Myocardium‬‬

‫‪18‬‬
‫الی‪ ٚ‬اپی کبعصی‪ٓ ّٞ‬ؼبصٍ الی‪ ٚ‬اص‪ٝ‬اٗتیؾ ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی اؿت ‪ ٝ‬كبَٓ یک اپیتِی‪ ّٞ‬ؿ٘گ كغكي ؿبص‪ٓ( ٙ‬ؼ‪ٝ‬تِی‪ )ّٞ‬اؿت ک‪ ٚ‬ث‪ٞ‬ؿیِ‪ ٚ‬الی‪ٗ ٚ‬بػًي اػ ثبكت‬
‫‪ٔٛ‬ج٘ض ؿـت دب‪ٝ‬ی ػغ‪ٝ‬م ‪ ٝ‬اػوبة پلتیجبٗي ٓي ك‪ٞ‬ص‪ .‬اپی کبعص ‪ٔٛ‬بٕ الی‪ ٚ‬ادلبیی پغیکبعص ؿغ‪ٝ‬ػی اؿت‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-18‬الیّ ْبی ههت ٔ پشیکبسدیٕو‬

‫ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی‬
‫ػال‪ ٙٝ‬ثغ عگ‪ٜ‬بي س‪ٗٞ‬ي‪ ،‬ثضٕ اٗـبٕ ٓجٔ‪ٞ‬ػ‪ ٚ‬ای اػ ٓجبعي ثب صی‪ٞ‬اع‪ٗ ٙ‬بػى پ‪ٞ‬كیض‪ ٙ‬اػ آٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬صاعص ً‪ٓ ٚ‬بیؼبت عا اػ كٌب‪ٛ‬بي ثبكتي جٔغ آ‪ٝ‬عي‬
‫ًغص‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬ثبػ ٓي گغصاٗ٘ض‪ .‬ایٖ ٓبیغ عا ُ٘ق (‪ٓ )lymph‬ي ٗبٓ٘ض‪ .‬اکثغ ثبكت ‪ٛ‬بی صاعای ػغ‪ٝ‬م س‪ ،ٕٞ‬دب‪ٝ‬ی ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی (ث‪ ٚ‬جؼء ؿیـتْ‬
‫ؿیـتْ ػوجی ٓغکؼی‪ ،‬ؿٌغ‪ٝ‬ف‪ ،‬اؿتش‪ٞ‬إ‪ ،‬ثبكت اپیتِیبٍ ‪ٓ ،‬ـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ‪ ٝ‬جلت) ٗیؼ ‪ٛ‬ـت٘ض‪ٞٓ .‬یغگ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ؿبستبع ‪ٛ‬بی ثب اٗت‪ٜ‬ب‬
‫‪ٛ‬بی ثـت‪ ٚ‬صع ثبكت ‪ٛ‬ب كغ‪ٝ‬ع ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬اػ یک عصیق اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی تیـ‪ ٚ‬پبی‪ٗ ٚ‬ب پی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬هغاع صاعٗض‪ ،‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اٗض(كکَ ‪-08‬‬
‫‪ .)0‬تیـ‪ ٚ‬پبی‪ٗ ٚ‬بپی‪ٞ‬ؿت‪ٝ ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص كکبف ‪ٛ‬ب یب كٌب‪ٛ‬بیی ثیٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓلغ‪ٝ‬ف ک٘٘ض‪ ٙ‬عگ ُ٘لب‪ٝ‬ی اجبػ‪ ٙ‬صؿتغؿی آؿبٕ ث‪ٓ ٚ‬جغای عگ عا‬
‫كغا‪ٓ ْٛ‬ی ک٘ض‪ ُٖٓٞ .‬ایٖ ػغ‪ٝ‬م ت‪ٞ‬ؿَ صؿتجبتی اػ كیالٓ٘ت ‪ٛ‬بی االؿتیک ُ٘گغی( ث‪ ٚ‬سو‪ٞ‬م صع ػٓبٕ اكؼایق ثبكت كلبع ‪ٓ ،‬بٗ٘ض اُت‪ٜ‬بة) ثبػ ٗگ‪ٚ‬‬
‫صاكت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ كیالٓ٘ت ‪ٛ‬ب اػ تیـ‪ ٚ‬پبی‪ٗ ٚ‬ب پی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬ػج‪ٞ‬ع کغص‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض اٍغاف اتوبٍ ٓی یبث٘ض‪ .‬عگ‪ٜ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ٗبػى ؿغاٗجبّ ث‪ْٛ ٚ‬‬
‫پی‪ٞ‬ؿت‪ ٝ ٚ‬ثو‪ٞ‬عت ‪2‬ت٘‪ ٚ‬ثؼعگ یؼ٘ي ٓجغاي ت‪ٞ‬عاؿیي یب ٓجغاي ؿی٘‪ ٚ‬اي ‪ٓ ٝ‬جغاي ُ٘لب‪ٝ‬ي عاؿت سبتٔ‪ٓ ٚ‬ی یبث٘ض‪ .‬ایٖ ص‪ ،ٝ‬صع ٓذَ اتوبٍ ‪ٝ‬عیض‬
‫ژ‪ٝ‬گ‪ُٞ‬غ صاسِي ‪ٝ ٝ‬عیض ؿبة ًال‪ٝ‬یٖ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ث‪ ٚ‬صؿتگب‪ ٙ‬گغصف س‪ ٕٞ‬تشِی‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ‪.‬عگ‪ٜ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ثؼعگتغ ؿبستٔبٗي كجی‪ٝ ٚ‬عیض صاعٗض‪ ٝ ،‬ؿ‪ٚ‬‬
‫الی‪ adventitia ٝ media ، intimaٚ‬صاعٗض‪ .‬ث‪ ٚ‬اؿتث٘بء ایٌ٘‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ٛ ٙ‬بي ٗبػًتغي صاكت‪ ٝ ٚ‬ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب ثط‪ٞ‬ع ٓلشن اػ ‪ٓ ْٛ‬جؼا ٗلض‪ ٙ‬اٗض‪ .‬ػغ‪ٝ‬م‬
‫ُ٘لب‪ٝ‬ی ثؼعگ صاعای‪ Valve‬یب ؿبستبع ‪ٛ‬بی صعیچ‪ٓ ٚ‬بٗ٘ضی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬اػ یک عصیق ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ تلکیَ كض‪ ٙ‬ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض دٔبیت ٓی‬
‫ك‪ٞ‬ص‪ .‬تؼضاص ایٖ صعیچ‪ٛ ٚ‬بي صاسِي ٗـجت ث‪ٝ ٚ‬عیض ‪ٛ‬ب ثیلتغاؿت‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫ؽکم‪:1-19‬يوطغ ثبكتی يٕیشگ نُلبٔی(‪ ٔ )a‬تصٕیش ؽًبتیک آٌ (‪ . )b‬دس تصٕیش ؽًبتیک ثّ ؽکبف ثیٍ عهٕل ْبی آَذٔتهیبل کّ تٕعظ كیاليُت ْبی نُگشی ثبص َگّ داؽتّ‬
‫يی ؽَٕذ‪ ،‬تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫دعتگبِ ایًُی ٔ عبختبس ثبكت ؽُبعی اسگبٌ ْبی نُلبٔی‬
‫اٗـبٕ صع ٓذیطی ػٗضگی ٓیک٘ض ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓضا‪ ّٝ‬ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا ‪ٓ ٝ‬یکغ‪ ٝ‬اعگبٗیـْ ‪ٛ‬ب ػٗضگی ‪ ٝ‬ؿالٓت ‪ٝ‬ی عا ث‪ ٚ‬سطغ ٓی اٗضاػص‪ .‬پ‪ٞ‬ؿت ‪ٝ‬‬
‫پغص‪ٛ ٙ‬بی ٓشبٍی (‪ )mucosal membranes‬ک‪ ٚ‬صع صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف ‪ ٝ‬صؿتگب‪ ٙ‬ت٘لـی یب صؿتگب‪ ٙ‬اصعاعی ت٘بؿِی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ا‪ُٝ‬یٖ ؿضی‬
‫ػَٔ ٓیک٘ض ک‪ ٚ‬جِ‪ٞ‬ی ٓیکغ‪ ٝ‬اعگبٗیـْ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا عا ٓی گیغٗض ‪ ،‬ثب ایٖ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا ٓی ت‪ٞ‬اٗ٘ض اػ ٗوبٍ هضٓ‪ ٚ‬صیض‪ٝ ٙ‬اعص ثضٕ‬
‫ك‪ٗٞ‬ض ‪ .‬ثضٕ ثغای ای٘ک‪ ٚ‬ثت‪ٞ‬اٗض ثب ایٖ ػ‪ٞ‬آَ ٓوبثِ‪ ٚ‬ک٘ض ٓج‪ٜ‬ؼ ث‪ ٚ‬یک ؿیـتْ صكبػی ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ؿیـتْ ایٔ٘ی اؿت‪ .‬ؿیـتْ ایٔ٘ی كبَٓ ؿیـتْ ایٔ٘ی طاتی‬
‫یب ایٔ٘ی ٗچغاٍ یب ‪ ٝ innate‬ایٔ٘ی اکتـبثی یب ‪ acquired‬اؿت ‪.‬‬

‫ایًُی راتی یب َچشال‬


‫ا‪ُٝ‬یٖ پبؿز ‪ ٝ nonspecific‬ك‪ٞ‬عی اؿت ک‪ ٚ‬ثضٕ صع ٓ‪ٞ‬اج‪ ٜٚ‬ثب ٓیکغ‪ٝ‬اعگبٗیـْ ‪ٛ‬ب اػ س‪ٞ‬صف ٗلبٕ ٓی ص‪ٛ‬ض‪ ،‬یؼ٘ی ایٖ پبؿز ا‪ُٝ‬یٖ سَ صكبػی اؿت ‪.‬‬
‫ٓ‪ ْٜ‬تغیٖ ػبَٓ ؿض كیؼیکی ‪ٔٛ‬بٕ پ‪ٞ‬ؿت ‪ mucosal membranes ٝ‬اؿت ک‪ ٚ‬صع صؿتگب‪ ٙ‬ت٘لـی ‪ ٝ‬صؿتگب‪ ٙ‬اصعاعی ت٘بؿِی یب صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعكی هغاع‬
‫گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ .‬صع ‪ٝ‬اهغ ٓ٘ظ‪ٞ‬ع ؿبستبع ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓی ثبكض ک‪ ٚ‬صع ػیغ اپی تِیبٍ ‪ ٝ‬صع ٗبدی‪ ٚ‬الٓی٘ب پغ‪ٝ‬پغیب ‪ ٝ‬آؿتغ ٓشبٍ هغاع گلت‪ ٝ ٚ‬اػ‬
‫ٗل‪ٞ‬ط ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا ‪ٓ ٝ‬یکغ‪ٝ‬ة ‪ٛ‬ب جِ‪ٞ‬گیغی ٓی ک٘ض ‪ .‬صع ٗ‪ٜ‬بیت اگغػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا ت‪ٞ‬اٗـت٘ض اػ ایٖ ؿض ػج‪ٞ‬ع ک٘٘ض ُ‪ٞ‬ک‪ٞ‬ؿبیت ‪ٛ‬ب ٓبٗ٘ض ٗ‪ٞ‬تغ‪ٝ‬كیَ‬
‫‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬إٓ ‪ٛ‬ب پبؿز ٓی ص‪٘ٛ‬ض ‪ ٝ‬اػ ٍغین عؿپت‪ٞ‬ع ‪ٛ‬بی سبهی ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی إٓ ‪ٛ‬ب ثیبٕ ٓی ك‪ٞ‬ص ث‪ ٚ‬اؿْ عؿپت‪ٞ‬ع یب گیغٗض‪ٛ ٙ‬بی ‪ (TLRs( Toll-like‬یب‬
‫كگلت اٗگیؼ ٓی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا عا ك٘بؿبیی کغص‪ ٝ ٙ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا اػ ثیٖ ثجغٗض ‪ .‬ؿبیغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی كبگ‪ٞ‬ؿیت ک٘٘ض‪ٓ ٙ‬ثَ ٓبکغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب یب ٓ‪ٞٗٞ‬ؿیت‬
‫‪ٛ‬ب ‪ٓ ْٛ‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ث‪ ٚ‬ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا پبؿز ٗلبٕ ص‪٘ٛ‬ض‪ ،‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ایٖ ٓ‪ٞ‬اص ٓشتِلی ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب تغكخ ٓی ك‪ٞ‬ص ٓثَ تی‪ٞ‬ؿیبٗبتی ک‪ ٚ‬صع ثؼام‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ‪ ٝ‬یب ُیؼ‪ٝ‬ػیْ ‪ ٝ‬صیل٘ـیٖ ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ٓثَ ٗ‪ٞ‬تغ‪ٝ‬كیَ ‪ٛ‬ب تغكخ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬صع اػ ثیٖ ثغصٕ یب س٘ثی کغصٕ ایٖ ػ‪ٞ‬آَ ثیگبٗ‪ٗ ٚ‬وق‬
‫س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض صاكت‪ .‬ػبَٓ صیگغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗچغاٍ کیِغ یب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ثب طات کل٘ض‪ٍ ٙ‬جیؼی یب ‪ NK‬ک‪ ٚ‬ثیلتغ صع اػ ثیٖ ثغصٕ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ک‪ ٚ‬آُ‪ٞ‬ص‪ ٙ‬ث‪ٚ‬‬
‫‪ٝ‬یغ‪ٝ‬ؽ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬یب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ؿغٍبٗی ٗوق صاعٗض ‪.‬‬

‫ایًُی اختصبصی‬
‫ثضٕ اگغ ٗت‪ٞ‬اٗض ثب ایٔ٘ی ‪non specific‬یب ؿیغ استوبهی یب طاتی ػ‪ٞ‬آَ ثیٔبعی ػا عا اػ ثیٖ ثجغص صع ٗ‪ٜ‬بیت ایٔ٘ی ‪ specific‬یب ایٔ٘ی ‪ٛ acquired‬ـت‬
‫ک‪ٝ ٚ‬اعص ػَٔ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ایٖ ایٔ٘ی ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬صؿت‪ ٚ‬توـیْ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ -0.‬پبؿز ‪ humoral‬ک‪ ٚ‬صع إٓ پغ‪ٝ‬تئیٖ ‪ٛ‬بیی ث‪ٗ ٚ‬بّ آٗتی ثبصی ‪ٛ‬ب اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی‬
‫پالؿٔبؿَ ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آی٘ض ‪ .‬صع ٗ‪ٜ‬بیت آٗتی ثبصی ‪ٛ‬ب صع ٓ‪ٞ‬اج‪ ٜٚ‬ثب آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب ثب ع‪ٝ‬ف ‪ٛ‬بی ٓشتِق إٓ ‪ٛ‬ب عا اػ ثیٖ ٓی ثغٗض ‪ -1 .‬ایٔ٘ی ؿِ‪ُٞ‬ی یب‬
‫‪ cellular immune response‬اؿت ک‪ ٚ‬صع ایٖ ع‪ٝ‬ف ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی کل٘ض‪ ٙ‬یب کیِغ ؿَ ‪ٛ‬ب ک‪ ٚ‬كبَٓ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٛ T‬ـت٘ض ٗوق صاعٗض ‪ .‬اهِی تغیٖ ؿِ‪ٍٞ‬‬
‫‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ؿیـتْ ایٔ٘ی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬كبَٓ ‪ T ٝ B‬اؿت ‪ُ٘ .‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ B‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ٓـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ٓلتن ٓی‬
‫ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت صع ‪ٔٛ‬بٗجب تٔبیؼ پیضا کغص‪ ٝ ٙ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗ‪ٜ‬بیی عا ٓی ؿبػٗض‪ُ٘ .‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اجضاصی پغ‪ٝ‬ژٗیت‪ٞ‬ع ٓـؼ اؿتش‪ٞ‬إ‬
‫ٓلتن كض‪ ،ٙ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬یب ‪ٛ pre-T cell‬ب ٓ‪ٜ‬بجغت کغص‪ٝ ٝ ٙ‬اعص تیٔ‪ٞ‬ؽ كض‪ ٝ ٙ‬صع إٓ جب تٔبیؼ ٗ‪ٜ‬بیی ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص‪.‬‬
‫ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬ص‪ ٝ‬صؿت‪ ٚ‬اٗض‪( Helper T :‬کؾُذِ) ٔ‪( Cytolytic T‬کًکی)‬

‫ؿبیغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ؿیـتْ ایٔ٘ی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اعاِئ‪ ٚ‬ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب )‪ٛ (antigen presenting cell:APC‬ـت٘ض‪ .‬اٗ‪ٞ‬اع ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬ث‪ٚ‬‬
‫ت٘‪ٜ‬بیی ٗٔی ت‪ٞ‬اٗ٘ض آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا ك٘بؿبیی ک٘٘ض ث٘بثغایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ ،APC‬پؾ اػ گغكتٖ آٗتی ژٕ إٓ عا ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ا‪ُٝ‬ی‪ ٌْٛ ٚ‬کغص‪( ٙ‬پغصاػف آٗتی‬
‫ژٕ) ‪ ٝ‬هـٔت آٗتی ژٗیک إٓ عا ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓتوَ ث‪ MHCٚ‬کالؽ ‪ II‬ث‪ُ٘ ٚ‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ T‬کٔکی اعائ‪ٓ ٚ‬ی ک٘٘ض‪ٓ .‬بکغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب جؼ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٛ APC‬ـت٘ض‬
‫ک‪ ٚ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا ‪ٝ‬اعص س‪ٞ‬ص کغص‪ ٝ ٙ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت إٓ عا ث‪ُٞٓ ٚ‬ک‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ MHC II ٝ MHC I‬اتوبٍ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ ،‬ایٖ ٓ‪ُٞ‬ک‪ٛ ٍٞ‬ب آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا صع ؿطخ‬
‫س‪ٞ‬ص اعائ‪ٓ ٚ‬ی ص‪٘ٛ‬ض ‪ ٝ‬اػ ایٖ ٍغین ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬کٔک ک٘٘ض‪ ٝ ٙ‬کل٘ض‪ ٙ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا ك٘بؿبیی کغص‪ ٝ ٙ‬اػ ثیٖ ٓی ثغٗض ‪.‬‬

‫ثغای ای٘ک‪ ٚ‬ؿیـتْ ایٔ٘ی ثت‪ٞ‬اٗض ‪ٝ‬ظبیق س‪ٞ‬ص عا صعج‪ٜ‬ت ٓوبثِ‪ ٚ‬ثب ٓیکغ‪ ٝ‬اعگبٗیـْ ‪ٛ‬ب ث‪ٗ ٚ‬ذ‪ٓ ٞ‬طِ‪ٞ‬ة اٗجبّ ص‪ٛ‬ض‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صسیَ صع ایٔ٘ی صع ثبكت‬
‫‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ ٝ‬اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ؿبػٓبٗض‪ٛ‬ی كض‪ ٙ‬اٗض ‪ ،‬پؾ ؿیـتْ ایٔ٘ی كبَٓ ثبكت ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی اؿت ک‪ ٚ‬صع ثضٕ گـتغ‪ ٙ‬ی ‪ٝ‬ؿیؼی صاعٗض‬
‫ػیغا ک‪ٓ ٚ‬یکغ‪ٝ‬اعگبٗیـْ ‪ٛ‬ب اػ ‪ٛ‬غ ٗوط‪ ٚ‬اػ ثضٕ ٓی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ‪ٝ‬اعص ك‪ٗٞ‬ض ‪٘ٓ .‬ظ‪ٞ‬ع اػ ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی تجٔؼبت ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صسیَ صع پبؿز ‪ٛ‬بی ایٔ٘ی‬
‫ٓی ثبكض‪ .‬ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ثیلتغ كبَٓ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب پالؿٔب ؿَ ‪ٛ‬ب ‪ٓ ٝ‬بکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ‪.‬صع ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی تجٔغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی عا صاعیْ ک‪ ٚ‬صع‬
‫اٍغاكلبٕ کپـ‪ٓ ٍٞ‬لشوی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاعص ‪ُٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ای٘جب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ثغ ع‪ٝ‬ی یک صاعثـت هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض ک‪ ٚ‬اػ اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ‪ٝ‬‬
‫اُیبف االؿتیک تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ی ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬ه‪ٞ‬عت ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ی ٗ‪ٞ‬ص‪ُٝ‬غ یب ‪ nodular lymphoid tissue‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬إٓ گغ‪ٛ‬ک ُ٘لب‪ٝ‬ی یب ‪follicle‬‬
‫ٗیؼ ٓی گ‪ٞ‬ی٘ض (كکَ ‪ ٝ )0-11‬ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓ٘تلغ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪٘ٓ .‬ظ‪ٞ‬ع اػ گغ‪ٛ‬ک یب ٗض‪ُ٘ ٍٝ‬لب‪ٝ‬ی صع اهَ ؿبستبع ‪ٛ‬بیی ثیٌی یب گغص ٓبٗ٘ض ‪ٛ‬ـت٘ض‬
‫ک‪ ٚ‬كبَٓ تجٔؼبت ‪ ٝ‬ت‪ٞ‬ص‪ ٙ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ایٖ ؿبستبع ‪ٛ‬ب صع تٔبٓی اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ث‪ ٚ‬جؼ تیٔ‪ٞ‬ؽ ٓثال صع ٍذبٍ یب صع گغ‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی‬
‫‪ ٝ‬یب صع ‪ُٞ( tonsils‬ػ‪ٛ ٙ‬ب) ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓـتوَ صع ‪ mucosal membrane‬صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف‪ ،‬ت٘لـی ‪ ٝ‬ت٘بؿِی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ٞٗ .‬ص‪ٛ ٍٝ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ث‪ ٚ‬ص‪ٝ‬‬
‫ه‪ٞ‬عت ‪ٛ secondary ٝ primary‬ـت٘ض ‪ٗ .‬ض‪ٛ ٍٝ‬بی ا‪ُٝ‬ی‪ٗ )primary nodules( ٚ‬ض‪ُٜٝ‬بئی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬تغاکْ ؿِ‪ُٜٞ‬ب صع إٓ یک٘‪ٞ‬است اؿت ‪ ٝ‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع‬
‫ػٔض‪ ٙ‬اػ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چک تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ٗ .‬ض‪ٛ ٍٝ‬بی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ )secondary nodules( ٚ‬یب ‪ follicle‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ،ٚ‬صاعای یک ٗبدی‪ٓ ٚ‬تغاکْ ‪ ٝ‬تیغ‪ٓ ٙ‬ذیطی‬
‫( ‪ ٝ ) mantle‬یک ٗبدی‪ ٚ‬کْ تغاکْ ‪ ٝ‬ع‪ٝ‬كٖ ٓغکؼی ث‪ٗ ٚ‬بّ ٓغکؼ ػایب (‪ٛ )germinal center‬ـت٘ض‪ٗ .‬بدی‪ٓ ٚ‬ذیطی ٓبٗ٘ض یک ‪ٓ cap‬غکؼ ػایب عا ادبٍ‪ٚ‬‬
‫ٓی ک٘ض‪ .‬ػِت ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ایٖ ؿبستبع ایٖ اؿت ک‪ٗ ٚ‬بدی‪ٓ ٚ‬غکؼی دب‪ٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ثؼعگ ‪ ٝ‬تجٔغ ُ٘ل‪ٞ‬ثالؿت ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ( ؿِ‪ ٍٞ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ای ک‪ٚ‬‬
‫تکثیغ پیضا کغص‪ُ٘ ٝ ٙ‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض)‪ ،‬ث٘بثغایٖ چ‪ ٕٞ‬ؿبیؼ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ثؼعگ اؿت ایٖ ٗبدی‪ ٚ‬ع‪ٝ‬كٖ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ٔٛ .‬چ٘یٖ صع ایٖ‬
‫ٗبدی‪ ٚ‬كب‪ٛ‬ض دٌ‪ٞ‬ع ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ٗیؼ ‪ٛ‬ـتیْ‪ٗ .‬بدی‪٘ٓ ٚ‬تَ ث‪ ٚ‬صُیَ تجٔغ ػیبص ‪ ٝ‬ؿبیؼ ک‪ٞ‬چک ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب تیغ‪ ٙ‬تغ اؿت ‪.‬‬
‫‪21‬‬
‫ؽکم ‪ :1-21‬يوطغ ثبكتی ایهئٕو‪ .‬ثّ كٕنیکٕل ْبی نُلبٔٔی ثب يشاکض صایب دس پالک ْبی پی پش ایهئٕو تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫ثبكت نُلبٔی يُتؾش (‪)diffuse lymphoid tissue‬‬


‫صع ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓ٘تلغ تجٔغ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب کْ اؿت (‪ )low density‬ث‪ٍٞ ٚ‬عی ک‪ ٚ‬صیگغ ٗ‪ٞ‬ص‪ٛ ٍٝ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی عا تلکیَ ٗٔی ص‪٘ٛ‬ض(كکَ ‪.)0-10‬‬

‫‪Mucosal associated lymphoid tissue‬‬ ‫ؽکم ‪ :1-21‬ثّ ثبكت ْبی نُلبٔی يُتؾش کّ دس صیش اپی تهیبل عُگ كشؽی يطجن يشی هشاس گشكتّ‪ ،‬تٕجّ ًَبییذ‪ .‬تجًؼبت نُلٕعیت ْب‬
‫)‪ (MALT‬سا ثّ ٔجذ يی آٔسَذ‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫اػضبء نُلبٔی‪lymphoid organs/‬‬
‫اػٌبء ُ٘لب‪ٝ‬ی صع ٓوبیـ‪ ٚ‬ثب ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ت‪ٞ‬ؿَ کپـ‪ُٞ‬ی اػ ج٘ؾ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ادبٍ‪ ٚ‬كض‪ ٙ‬اٗض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ اعگبٗی ٓـتوَ ٓذـ‪ٞ‬ة ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬ه‪ٞ‬عت ‪ٝ Secondary ٝ Primary‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ‪.‬‬

‫اسگبٌ ْبی نُلبٔی ‪ Primary‬یب أنیّ اعگبٕ ‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ایٔ٘ی صع آٗجب تٔبیؼ ‪ ٝ‬ت‪ُٞ‬یض ٓی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬كبَٓ کجض ج٘ی٘ی‪ٓ ،‬ـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ‪ٝ‬‬
‫تیٔ‪ٞ‬ؽ اؿت ‪ .‬اسگبٌ ْبی نُلبٔی ‪ Secondary‬یب ثبَٕیّ اعگبٕ ‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬پبؿز ایٔ٘ی صع إٓ ‪ٛ‬ب اتلبم ٓی اكتض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ک‪ ٚ‬صع اعگبٕ ‪ٛ‬بی‬
‫ُ٘لب‪ٝ‬ی ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ت‪ُٞ‬یض كض‪ ٙ‬اٗض صع ٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬اعص ٓـیغ گغصف س‪ ٕٞ‬یب ُ٘ق ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ ٝ‬اعص اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬كبَٓ ‪ lymph nodes‬یب‬
‫ػوض‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی‪ٍ ،‬ذبٍ ‪ tonsils ٝ‬یب ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ایٖ ؿ‪ ٚ‬ػٌ‪ ٞ‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٛ ٚ‬ـت٘ض‪ mucosa membrane ،‬ک‪ٚ‬‬
‫صع صؿتگب‪ٛ ٙ‬بی گ‪ٞ‬اعف یب ت٘لـی هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت ( ‪ٗ ) BALT ٝ GALT‬یؼ كبَٓ اعگبٕ ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٛ ٚ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬پبؿز ‪ٛ‬بی ایٔ٘ی صع آٗ‪ٜ‬ب عر ٓی‬
‫ص‪ٛ‬ض‪.‬‬

‫تیًٕط‬
‫ٓ٘لآ اٗض‪ٝ‬صعٓی ‪ٓ ٝ‬ؼ‪ٝ‬صعٓی صاعص ‪ ٝ‬اػ ؿ‪ٓٞ‬یٖ ثٖ ثـت دِوی تیٔ‪ٞ‬ؽ تٔبیؼ پیضا ٓی ک٘ض‪ٞٓ .‬هؼیت هغاع گیغی تیٔ‪ٞ‬ؽ صع پلت هـٔت ك‪ٞ‬هبٗی ج٘بؽ‬
‫اؿت ‪ ٝ‬یک ؿبستبع ‪ُٞ 1‬ثی صاعص‪ .‬کپـ‪ُٞ‬ی اػ ج٘ؾ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٓتغاکْ ٗب ٓ٘ظْ تیٔ‪ٞ‬ؽ عا ادبٍ‪ٓ ٚ‬ی ک٘ض ک‪ ٚ‬اػ اٗلؼبثبت کپـ‪ ،ٍٞ‬یک ؿغی‬
‫‪ٛ trabeculae‬ب یب اؿتطبُ‪ٛ ٚ‬بیی ث‪ ٚ‬صاسَ پبعاٗلیْ ٗل‪ٞ‬ط ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬إٓ عا ث‪ ٚ‬ؿبستبع ‪ٛ‬بیی ث‪ٗ ٚ‬بّ الثی‪ٛ ٍٞ‬ب یب ‪ٛ lobule‬بی ٗب ٓلشن ‪ٗ ٝ‬ب کبَٓ توـیْ‬
‫ث٘ضی ٓی ک٘ض(كکَ ‪ .)0-11‬یؼ٘ی ک‪ٞ‬عتکؾ ایٖ الثی‪ٛ ٍٞ‬ب اػ ‪ ْٛ‬جضا كض‪ ٙ‬اؿت ‪ُٝ‬ی ‪ medulla‬یب ٓـؼ إٓ ‪ٛ‬ب ثب ‪ٓ ْٛ‬لتغک ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ْٛ ٚ‬اتوبٍ پیضا‬
‫کغص‪ ٙ‬اٗض‪ٛ .‬غ ُ‪ٞ‬ث‪ ٍٞ‬یي ٓ٘طو‪ ٚ‬تیغ‪ٓ ٙ‬ذیطي ث٘بّ ً‪ٞ‬عتٌؾ )‪ ٝ (cortex‬یي ٓ٘طو‪ ٚ‬ع‪ٝ‬كٖ ٓغًؼي ث٘بّ ٓض‪ٝ‬ال )‪ (medulla‬صاعص‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تلکیَ ص‪٘ٛ‬ض‪ٙ‬‬
‫تیٔ‪ٞ‬ؽ (پبعاٗلیْ إٓ) ع‪ٝ‬ی یک اؿکل‪ُٞ‬ض یب صاعثـت هغاع صاعٗض‪ .‬ایٖ صاعثـت اػ ‪ٔٛ‬بٕ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ثیٖ الثی‪ُٞ‬ی ٓ٘لؼت اػ کپـ‪ ٝ ٍٞ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی‬
‫تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬صع صاسَ تیٔ‪ٞ‬ؽ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ (‪ٝ)epithelioreticular‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪٘ٓ ٚ‬لآ اٗض‪ٝ‬صعٓی ‪ ٝ‬ؿبستبعی ؿتبع‪ٙ‬‬
‫ای كکَ صاعٗض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٗ stellate ٍٞ‬یؼ ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض چ‪ ٕٞ‬اٗلؼبثبت ػیبصی صاعٗض‪ .‬ایٖ ػ‪ٝ‬ائض صاعای صؿتجبتی اػ كیالٓبٗ‪ٜ‬بي دض ‪ٝ‬اؿَ ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ثب ‪ْٛ‬‬
‫صیگغ اتوبٍ پیضا ٓی ک٘٘ض (اػ ٍغین اتوبالت ‪ ٝ )desmosome‬صع ٗ‪ٜ‬بیت یک صاعثـت ثغای ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع پبعاٗلیْ تیٔ‪ٞ‬ؽ كغا‪ٓ ْٛ‬ی‬
‫ک٘٘ض(كکَ ‪ .)0-12‬ث٘بثغایٖ پبعاٗلیْ تیٔ‪ٞ‬ؽ صاعای یک صاعثـتی اؿت ک‪ ٚ‬اػ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ثیٖ ُ‪ٞ‬ث‪ُٞ‬ی ‪ ٝ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ تلکیَ كض‪ٙ‬‬
‫اؿت‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ثغ سالف اؿٔلبٕ صع ت‪ُٞ‬یض اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ٗولی ٗضاعٗض‪ ،‬صع اهَ تیٔ‪ٞ‬ؽ اػ ایٖ هٌی‪ٓ ٚ‬ـتث٘ی اؿت یؼ٘ی صع‬
‫صاسَ إٓ اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗش‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض صاكت‪ .‬صُیَ ٗبّ گظاعی ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ث‪ٗ ٚ‬بّ اپی تِی‪ٞ‬ع عتیک‪ُٞ‬غ‪ٝ ،‬ج‪ٞ‬ص یک ؿغی اٗلؼبثبت ٓلجک ‪ٛ‬ـت ک‪ٚ‬‬
‫یک صاعثـت عتیک‪ُٞ‬غ ٓبٗ٘ض عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ إٓ اػ ُذبظ ت‪ُٞ‬یض یک ؿغی ‪ٞٛ‬عٓ‪ٛ ٕٞ‬ب كجی‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِیبٍ ‪ٛ‬ـت٘ض یؼ٘ی سبهیت‬
‫‪ secretion‬صاعٗض‪ .‬ث٘بثغایٖ تیٔ‪ٞ‬ؽ اػ ایٖ ج ‪ٜ‬ت ک‪ ٚ‬اؿکل‪ُٞ‬ض إٓ اػ اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ؿبست‪ٗ ٚ‬لض‪ ٙ‬اؿتث٘ب اؿت ‪ ٝ‬ثب ؿبیغ اعگبٕ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی‬
‫ٓتلب‪ٝ‬ت اؿت ‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-22‬يوطغ ثبكتی تیًٕط‪.‬‬


‫‪23‬‬
‫ؽکم ‪ :1-23‬يوطغ ثبكتی کٕستکظ تیًٕط(‪ ،)a‬ثّ عهٕل ْبی اپی تهیٕستیکٕنش سٔؽٍ تٕجّ کُیذ‪ .‬ؽکم ؽًبتیک جٓت َؾبٌ دادٌ عهٕ ل ْبی اپی تهیٕستیکٕنش ٔ استجبطبت آَٓب‬
‫ثب یکذیگش‪.‬‬

‫هلغ ( ‪)Cortex‬‬

‫صع ک‪ٞ‬عتکؾ الثی‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؽ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٓ ،T‬بکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ٞ‬الع صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ ٚ‬تجٔغ ٗـجتب ثبالیی صاعٗض ‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی‬
‫‪ T‬صع ک‪ٞ‬عتکؾ ٓغادَ تٔبیؼی عا صع تیٔ‪ٞ‬ؽ ٍی ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ؿِ‪ T ٍٞ‬ثبُؾ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ ،‬ث٘بثغایٖ صع اٗضاػ‪ٛ ٙ‬بی ٓشتِلی صیض‪ٓ ٙ‬ی‬
‫ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬

‫ٓـؼ (‪)Medulla‬‬
‫دب‪ٝ‬ی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪T‬ثبُؾ ‪ ٝ‬تؼضاص ػیبصی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ اؿت‪ .‬تجٔغ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬تؼضاصكبٕ صع ٓض‪ٝ‬ال کْ ٓی ثبكض‪ .‬ث‪ ٚ‬صُیَ تغاکْ کْ‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ایٖ ٗبدی‪ ٚ‬ع‪ٝ‬كٖ تغ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ٗبدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال تؼضاص کٔی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٗ B‬یؼ ٓلب‪ٛ‬ض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ٓض‪ٝ‬ال ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی‬
‫تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ صژٗغ‪ ٙ‬كض‪ ٙ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ت‪ٞ‬ص‪ ٙ‬ای هغٓؼ عٗگ ث‪ٗ ٚ‬بّ جـٔک ‪ٛ‬بؿبٍ (‪)Hassal's corpuscle‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬ؿبستبع پیبػ ٓبٗ٘ض‬
‫(‪ٝ‬عه‪ٝ ٚ‬عه‪ )ٚ‬صاعص‪.‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ pre-T‬یب ‪ٔٛ‬بٕ ‪ T‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬اػ ٓـؼ اؿتش‪ٞ‬إ ‪ٝ‬اعص جغیبٕ س‪ ٕٞ‬كض‪ ٝ ٙ‬اػ ٍغین ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ‪ٝ‬اعص ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬صع ً‪ٞ‬عتٌؾ‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٗ T‬بثبُؾ ث‪ ٚ‬تؼضاص ػیبص صع ایٖ ٓ٘طو‪ ٝ ٚ‬تٌثیغ ‪ ٝ‬تٔبیؼ پیضآی ک٘٘ض‪ .‬اگغ چ‪ ٚ‬ثیلتغ ایٖ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب اػ ٍغین آپ‪ٞ‬پت‪ٞ‬ػ صع ً‪ٞ‬عتٌؾ ٓغص‪ٝ ٙ‬‬
‫ت‪ٞ‬ؿَ ٓبًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ثغصاكت ٓي ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬تؼضاص ًٔي اػ آٗ‪ٜ‬ب ث‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال ٓ‪ٜ‬بجغت ًغص‪ ٝ ٙ‬اػ ٍغین صی‪ٞ‬اع‪ٝ ٙ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی یب ‪ post-capillary‬ث‪ٚ‬‬
‫جغیبٕ س‪ٝ ٕٞ‬اعص ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ ؿِ‪ُٜٞ‬ب ؿپؾ ث‪ ٚ‬ؿبستٔبٗ‪ٜ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ؿیغ تیٔ‪ٞ‬ؿي ٓ‪ٜ‬بجغت ًغ‪ ٝ ٙ‬صع ٓذَ ‪ٛ‬بي ٓشو‪ٞ‬م ثؼ٘‪ٞ‬إ ٗ‪ٞ‬ادی ‪ٝ‬اثـت‪ ٚ‬ث‪ٚ‬‬
‫تیٔ‪ٞ‬ؽ تجٔغ ٓي یبث٘ض‪.‬‬

‫ػشٔم تـزیّ کُُذِ‬


‫كغیبٕ ‪ٛ‬بی تـظی‪ ٚ‬ک٘٘ض‪ ٙ‬تیٔ‪ٞ‬ؽ اػ کپـ‪ ٍٞ‬ػج‪ٞ‬ع کغص‪ ٝ ٙ‬اٗلؼبثبت آٗ‪ٜ‬ب اػ ٍغین ؿپت‪ٛ ّٞ‬بی ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ثیٖ ُ‪ٞ‬ث‪ُٞ‬ی ‪ٝ‬اعص پبعاٗلیْ تیٔ‪ٞ‬ؽ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ‬‬
‫صع ٓغػ ثیٖ ک‪ٞ‬عتکؾ ‪ٓ ٝ‬ض‪ٝ‬ال كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب اػ ؿپت‪ ّٞ‬جضا كض‪ ٝ ٙ‬اػ ایٖ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬ب ٓ‪ٞ‬یغگ‪ٜ‬بیي جضا كض‪ٞٗ ٝ ٙ‬ادی هلغی ‪ٓ ٝ‬ـؼی عا س‪ ٕٞ‬عؿبٗی‬
‫ٓی ک٘ض‪ .‬س‪ٞٓ ٕٞ‬یغگی اثتضا ث‪ ٚ‬صع‪ٝ ٕٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب تشِی‪ٓ ٚ‬ي ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ؿپؾ ث‪ٝ ٚ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی ثیٖ ُ‪ٞ‬ث‪ُٞ‬ی تشِی‪ ٚ‬كض‪ ٝ ٙ‬اػ تیٔ‪ٞ‬ؽ سبعج ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ هغاع صاعٗض اػ ٗ‪ٞ‬ع ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ؿ‪ٓٞ‬بتیک یب پی‪ٞ‬ؿت‪ٛ )Contenious ( ٚ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬صاعای یک ؿلبء پبی‪ً ٚ‬شیْ‬
‫‪24‬‬
‫‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬صع اٍغاف ایٖ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ هغاع صاعٗض ک‪ ٚ‬ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ٗیؼ ع‪ٝ‬ی ؿلبء پبی‪ ٚ‬هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض‪ .‬ؿلبء پبی‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی ‪ْٛ‬‬
‫هغاع گغكت‪ٞٓ ٚ‬یغگ ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ؿض تیٔ‪ٞ‬ؿی‪-‬س‪ٗٞ‬ی (‪ )Blood thymus barrier‬عا تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض (كکَ ‪)0-13‬ک‪ ٚ‬اػ ٓ‪ٞ‬اج‪ٜٚ‬‬
‫ػ‪ٝ‬صعؽ آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی ٓ‪ٞ‬د‪ٞ‬ص صع س‪ ٕٞ‬ثب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؿی ک‪ٞ٘ٛ ٚ‬ػ صع دبٍ تکبَٓ ث‪ٞ‬ص‪ٗ ٝ ٙ‬بثبُؾ ‪ٛ‬ـت٘ض جِ‪ٞ‬گیغی ٓی ک٘ض‪ .‬صع ثیٖ اٗض‪ٝ‬تِی‪ٝ ّٞ‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬بیی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض تب صع ه‪ٞ‬عت ػج‪ٞ‬ع آٗتی ژٗی اػ ؿض‪ ،‬إٓ عا كبگ‪ٞ‬ؿیت‪ ٚ‬ک٘٘ض ‪ ٝ‬اػ ٓ‪ٞ‬اج‪ ٜٚ‬آٗتی ژٕ ثب ؿِ‪ٍٞ‬‬
‫‪ٛ‬بی‪ T‬صع دبٍ تکبَٓ جِ‪ٞ‬گیغی ک٘٘ض‪ .‬تیٔ‪ٞ‬ؽ ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ي آ‪ٝ‬عإ ٗضاعص ‪ ٝ‬تؼضاص ًٔي ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ي ً‪ ٚ‬صع تیٔ‪ٞ‬ؽ صیض‪ٓ ٙ‬ي ك‪ٗٞ‬ض ‪ٔٛ‬گي ‪ٝ‬اثغإ‬
‫‪ٛ‬ـت٘ض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-24‬تصٕیش ؽًبتیک عذ خَٕی تیًٕعی‬

‫َوؼ تیًٕط دس ثهٕؽ ٔ اَتخبیت عهٕل ْبی ‪T‬‬


‫تیٔ‪ٞ‬ؽ ٓکبٗی اؿت ک‪ُ٘ ٚ‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬تکثیغ ‪ ٝ‬تٔبیؼ ٓی یبث٘ض ‪ُ٘ ٝ‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ٝT‬اک٘ق ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬ثغ ػِی‪ ٚ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی س‪ٞ‬صی دظف ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ؿِ‪ٍٞ‬‬
‫‪ٛ‬بی ‪ Pre T‬ک‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ٓـغ اؿتش‪ٞ‬إ (‪ٓ )Bone Marrow‬لتن كض‪ ٙ‬اٗض‪ ،‬صع ٓغػ ثیٖ ک‪ٞ‬عتکؾ ‪ٓ ٝ‬ض‪ٝ‬ال اػ ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی سبعج كض‪ٝ ٙ‬‬
‫پؾ اػ ٓ‪ٜ‬بجغت ث‪ ٚ‬هـٔت سبعجی ک‪ٞ‬عتکؾ تیٔ‪ٞ‬ؿیت ‪ٗ Thymocyte‬بٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫ٓغادَ تکبَٓ ‪ ٝ‬تٔبیؼ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬صع تیٔ‪ٞ‬ؽ صع ٍی ص‪ٓ ٝ‬غدِ‪ ٚ‬ک٘تغٍ صهین کیلیت اٗجبّ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب گؼی٘لی ‪ٓ 1‬غدِ‪ ٚ‬ای (كکَ ‪)0-14‬‬
‫عا ثبیض پلت ؿغ گظاعٗض ک‪ ٚ‬دض‪ٝ‬ص ‪ٛ 1‬لت‪ٓ ٍٍٞ ٚ‬ی کلض‪.‬‬
‫‪ -1‬يشحهّ گضیُؼ يثجت ‪: Positive selection‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؿیت صع ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ تذت تبثیغ كبکت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بی ٓتغكذ‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ک‪ ٚ‬صع ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض ‪ ٝ‬اػ‬
‫ؿیگ٘بٍ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬اػ إٓ ‪ٛ‬ب صعیبكت ٓی ک٘٘ض‪ ،‬كغ‪ٝ‬ع ث‪ ٚ‬تٔبیغ کغص‪ٓ ٝ ٙ‬بعکغ ‪ٛ‬بی ؿطذی(ژٕ ‪ٛ‬بی ؿطذی) ٓغث‪ ٍٞ‬ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪.‬‬
‫(ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ‪ T ٝ B‬اػ ٍغین ثیبٕ ٓبعکغ‪ٛ‬بی ؿطذی اؿت ک‪ ٚ‬اػ ‪ٔٛ‬ضیگغ تلشین صاص‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ ٓبعکغ‪ٛ‬بی ؿطذی ٓبعکغ‪ٛ‬بی پغ‪ٝ‬تئی٘ی‬
‫‪ Cluster of differentiation‬یب ‪ٗ CD marker‬بّ صاعٗض ک‪ ٚ‬عؿپت‪ٞ‬ع ‪ٛ‬بی ‪ٝ‬یژ‪ ٙ‬ؿطخ ؿِ‪ُٞ‬ی ٓی ثبك٘ض) ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؿیت پغ‪ٝ‬تئیٖ ‪ٛ‬بی ؿطذی ‪ٝ CD3‬‬

‫‪25‬‬
‫عؿپت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بی ‪ TCR‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪٘ٛ .‬گبٓی ک‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؿیت كبکت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بی ‪ CD3 ٝ TCR‬عا ثیبٕ کغصٗض‪ ،‬ثب آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ؿطخ ؿِ‪ ٍٞ‬اپی‬
‫تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ‪ ،‬ک‪ ٚ‬صع ک‪ٞ‬عتکؾ هغاع صاعٗض‪ٞٓ ،‬اج‪ٓ ٜٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫یبصآ‪ٝ‬عی‪ :‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬ث‪ ٚ‬ت٘‪ٜ‬بیی ٗٔی ت‪ٞ‬اٗ٘ض آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا ك٘بؿبیی ک٘٘ض ‪ٗ ٝ‬یبػٓ٘ض ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪( APC‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اعائ‪ ٚ‬ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬آٗتی ژٕ) ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ٚ‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ک‪ ٚ‬صع تیٔ‪ٞ‬ؽ هغاع صاعٗض ( چ‪ ٚ‬صع ٓض‪ٝ‬ال ‪ ٝ‬چ‪ ٚ‬صع ک‪ٞ‬عتکؾ) یکی اػ ػِٔکغص ٓ‪ٜٔ‬لبٕ اعائ‪ ٚ‬آٗتی ژٕ ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪T‬‬
‫صعدبٍ تکبَٓ ٓی ثبكض‪ .‬ث٘بثغایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ صع ؿطخ ؿلبء س‪ٞ‬ص‪ ،‬صاعای ٓ‪ُٞ‬ک‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ MHC‬کالؽ یک ‪ ٝ‬ص‪ٛ ٝ‬ـت٘ض‪ .‬ص‪ٞٗ ٝ‬ع‬
‫ٓ‪ُٞ‬ک‪ٝ II ٝ I MHC ٍٞ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ٞٗ .‬ع ‪ I‬إٓ ثغ ع‪ٝ‬ی تٔبٓی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٛ‬ـت‪ ٚ‬صاع ثیبٕ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ُٝ ،‬ی ٗ‪ٞ‬ع ‪ II‬كوَ ثغ ع‪ٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اعائ‪ ٚ‬ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬ی‬
‫آٗتی ژٕ ٓبٗ٘ض ٓبکغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ثیبٕ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ث٘بثغایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا كبگ‪ٞ‬ؿیت‪ ٚ‬کغص‪ ٝ ٙ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا ث‪ُٞٓ ٚ‬ک‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٞٗ MHC‬ع ‪I‬‬
‫‪ II ٝ‬اتوبٍ صاص‪ ٝ ٙ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا صع ؿطخ س‪ٞ‬صكبٕ اعائ‪ٓ ٚ‬ی ص‪٘ٛ‬ض‪.‬‬
‫صع ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬اػ تکبَٓ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬صع دبٍ تکبَٓ ثبیض ثت‪ٞ‬اٗ٘ض آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا ک‪ ٚ‬ثغ ع‪ٝ‬ی ٓ‪ُٞ‬ک‪ٞٗ MHC ٍٞ‬ع ‪ II ٝ I‬ثیبٕ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬عا ك٘بؿبیی‬
‫کغص‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬إٓ ‪ٛ‬ب اتوبٍ پیضا ک٘٘ض‪ .‬اگغ ایٖ اتلبم عر ٗض‪ٛ‬ض ‪ٗ ٝ‬ت‪ٞ‬اٗ٘ض ك٘بؿبیی ک٘٘ض ٓثالً ث‪ ٚ‬ػِت ٗون صع ثیبٕ ‪( TCR‬یب ‪ٛ‬غ صُیَ صیگغی) ت‪ٞ‬ؿَ ٓکبٗیـْ‬
‫‪ٓ( Apoptosis‬غگ ثغٗبٓ‪ ٚ‬عیؼی كض‪ )ٙ‬دظف س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض كض ک‪ %81 ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬صع ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬دظف ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬اهطالدب اٗتشبة ٓثجت‬
‫‪ٗ Positive Selection‬بّ صاعص‪ٓ .‬غدِ‪ Positive selection ٚ‬صع‪ ٕٝ‬ک‪ٞ‬عتکؾ عر ٓی ص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬صع ٍی إٓ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪T‬ای ک‪ٔٗ ٚ‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ‪ٞٗ MHC‬ع ‪ٝ 0‬‬
‫‪ٔٛ ٝ 1‬چ٘یٖ آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی ٓتوَ ث‪ ٚ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا تلشین ص‪٘ٛ‬ض‪ ،‬دظف س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض كض‪ .‬ثبیض ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬صاكت ک‪ ٚ‬ثب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٍی كضٕ ٓغدِ‪Positive selection ٚ‬‬
‫‪ٞ٘ٛ‬ػ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬ثبُؾ ٗلض‪ ٙ‬اٗض‪ .‬إٓ صؿت‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪T‬ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬اٗـت٘ض ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬عا ثب ٓ‪ٞ‬كویت پلت ؿغ گظاعٗض‪ٔٛ ،‬غا‪ ٙ‬ثب ثیبٕ ‪ TCR‬یکی اص ص‪ٝ‬‬
‫ٓبعکغ ‪ CD8‬یب ‪ CD4‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪ .‬صع ‪ٝ‬اهغ صع ای٘جب ‪ٛ Single positive‬ـت٘ض‪ ،‬یؼ٘ی یکی اػ ٓبعکغ ‪ٛ‬بی ‪ Cd8‬یب ‪ CD4‬عا ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬ثب ‪ TCR‬ک‪ ٚ‬پغ‪ٝ‬‬
‫عؿپت‪ٞ‬ع إٓ ‪ٛ‬ب ٓی ثبكض‪ ،‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪ .‬پؾ اػ ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬ک‪ٞ‬عتکؾ عا تغک کغص‪ٝ ٝ ٙ‬اعص ٓض‪ٝ‬ال ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫‪ -2‬يشحهّ گضیُؼ يُلی ‪: Negative selection‬‬
‫صع ٗبدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال ٗیؼ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ‪ ٝ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب عا ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬اتوبٍ ثب ‪ MHC I , II‬ث‪ُ٘ ٚ‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ٗبثبُؾ ‪ T‬اعائ‪ٓ ٚ‬ی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬ثغ‬
‫سالف ٓغدِ‪ ٚ‬هجَ صع ایٖ ٓغدِ‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬اگغ اتوبٍ ه‪ٞ‬ی ث‪ ٚ‬ایٖ آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب ‪ُٞٓ ٝ‬ک‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ MHC‬صاكت‪ ٚ‬ثبك٘ض (اُجت‪ٓ ٚ‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض اتوبٍ ًؼیلی‬
‫صاكت‪ ٚ‬ثبك٘ض) ‪ ٝ‬إٓ ‪ٛ‬ب عا تلشین ص‪٘ٛ‬ض‪ ،‬اػ ثیٖ س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض عكت(كکَ ‪ .)0-15‬اتوبٍ ه‪ٞ‬ی ث‪ ٚ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی اعائ‪ ٚ‬كض‪ ٙ‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپی‬
‫تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ث‪ٓ ٚ‬ؼ٘بی اهضاّ ثغ ػِی‪ ٚ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی س‪ٞ‬صی ‪ ٝ‬ایجبص ثیٔبعی ‪ٛ‬بی س‪ٞ‬ص ایٖٔ س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض ث‪ٞ‬ص ک‪ٓ ٚ‬ی ت‪ٞ‬إ ث‪ ٚ‬صیبثت ٗ‪ٞ‬ع ‪ٛ ٝ I‬پبتیت‪MS ٝ B‬‬
‫ٓی ت‪ٞ‬إ اكبع‪ٞٔٗ ٙ‬ص‪ .‬گؼی٘ق ٓثجت ‪٘ٓ ٝ‬لی ‪ٛ‬غ ص‪ ، ٝ‬جؼ تذَٔ ٓغکؼی (تذَٔ ایٔ٘ی) ٓی ثبك٘ض‪ .‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع کِی پؾ اػ ٍی كغای٘ض ص‪ٓ ٝ‬غدِ‪ ٚ‬ی‬
‫‪ Negative & Positive selection‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬كوَ ‪ %1‬إٓ ‪ٛ‬ب ثبهی س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض ٓبٗض ک‪ ٚ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬اعص ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی پؾ ٓ‪ٞ‬یغگی ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬اػ ایٖ‬
‫‪ %1‬ثبهی ٓبٗض‪ ٙ‬تؼضاصی صاعای ‪ ٝ CD4‬تؼضاصی صیگغ ‪ CD8‬عا صاعٗض‪.‬‬

‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪T‬ای ک‪ٓ ٚ‬بعکغ ‪ CD4‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬کٔکی (‪ٗ )Helper‬بّ صاعٗض ک‪ ٚ‬صع ٓجبعػ‪ ٙ‬ثب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ؿغٍبٗی ٗوق اهِی عا ایلب‬
‫ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ک‪ CD8 ٚ‬عا صع ؿطخ س‪ٞ‬ص ثیبٕ ک٘٘ض ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ Cytotoxic T‬یب ‪ٗ Cytolitic‬بّ صاعٗض‪ .‬إٓ صؿت‪ ٚ‬اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬ک‪ CD4 ٚ‬عا‬
‫ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪ ،‬ثب ‪ٞٗ MHC‬ع ‪ II‬اتوبٍ ثغهغاع کغص‪ ٝ ٙ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی ٓتوَ ث‪ ٚ‬إٓ عا ك٘بؿبیی ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬ک‪ CD4 ٚ‬عا ثیبٕ ٓی ک٘٘ض‪ ،‬ثب‬
‫‪ MHC I‬اتوبٍ ثغهغاع کغص‪ ٝ ٙ‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بی ٓتوَ ث‪ ٚ‬إٓ عا ك٘بؿبیی ٓی ک٘٘ض‪.‬‬
‫عهٕل ْبی اپی تهیٕستیکٕنش (‪)Epithelioreticular‬‬
‫ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬صع پبعاٗلیْ تیٔ‪ٞ‬ؽ (صع ٗبدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال ‪ ٝ‬ک‪ٞ‬عتکؾ) ٓلب‪ٛ‬ض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب كبکت‪ٞ‬ع‪ٛ‬بیی ٓبٗ٘ض كبکت‪ٞ‬عؿغٓی‬
‫تیٔ‪ٞ‬ؿی‪ ، Tumic serum factor‬كبکت‪ٞ‬ع ‪ٓٞٛ‬غاٍ تیٔ‪ٞ‬ؿی ‪ٔٛ ٝ‬چ٘یٖ ‪ٞٛ‬عٓ‪ٛ ٕٞ‬بیی ٓبٗ٘ض ‪ Thymopoietin ٝ Thymoline ، Thymosine‬ت‪ُٞ‬یض ٓی ک٘٘ض‬
‫ک‪ ٚٔٛ ٚ‬ی ٓ‪ٞ‬اعص طکغ كض‪ ٙ‬ثغ ع‪ٝ‬ی تکبَٓ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ T‬اثغ گظاع ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ثغ اؿبؽ ػِٔکغص ‪ٓ ٝ‬ذَ‪ ،‬كق ٗ‪ٞ‬ع ؿِ‪ ٍٞ‬اپی تِی‪ٞ‬عتیک‪ُٞ‬غ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ٚ‬‬
‫‪ٞٗ 2‬ع إٓ ‪ٛ‬ب صع ک‪ٞ‬عتکؾ ‪ٞٗ 2 ٝ‬ع صیگغ صع ٗبدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال هغاع صاعٗض‪ٞٗ .‬ع ‪ I‬ک‪ٞ‬عتکؾ صهیوب ٌ ػیغ کپـ‪ ٍٞ‬هغاع گغكت‪ ٝ ٚ‬پبعاٗلیْ تیٔ‪ٞ‬ؽ عا اػ ثبكت‬
‫‪ٔٛ‬ج٘ض کپـ‪ ٍٞ‬جضا ٓی ک٘٘ض‪ٞٗ .‬ع ‪ II‬ک‪ٞ‬عتکؾ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض صع هـٔت ٓیبٗی ک‪ٞ‬عتکؾ هغاع صاعٗض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی تیٔ‪ٞ‬ؿیت عا ادبٍ‪ ٚ‬کغص‪ ٝ ٙ‬آٗتی‬
‫ژٕ ‪ٛ‬ب عا ث‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب اعائ‪ٓ ٚ‬ی ص‪٘ٛ‬ض (‪ٛ APC‬ـت٘ض)‪ .‬ث‪ ٚ‬إٓ ‪ٛ‬ب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی پغؿتبع ٗیؼ گلت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗ‪ٞ‬ع ک‪ٞ‬عتکؾ ‪ III‬ث‪ٔٛ ٚ‬غا‪ ٙ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗ‪ٞ‬ع‬
‫‪ IV‬ک‪ٓ ٚ‬غث‪ ٍٞ‬ث‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال ‪ٛ‬ـت٘ض صع ٓغػ ثیٖ ٓض‪ٝ‬ال ‪ ٝ‬ک‪ٞ‬عتکؾ هغاع گغكت‪ ٚ‬ک‪ ٚ‬ص‪ٗ ٝ‬بدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال ‪ ٝ‬ک‪ٞ‬عتکؾ عا اػ ‪ ْٛ‬صیگغ جضا ٓی ک٘٘ض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗ‪ٞ‬ع‬
‫‪ٓ V‬ض‪ٝ‬ال ‪ APC‬ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬اعائ‪ ٚ‬ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬ی آٗتی ژٕ ٓی ثبك٘ض‪ٞٗ .‬ع ‪ٓ VI‬ض‪ٝ‬ال جـٔک ‪ٛ‬بؿبٍ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬صع ٓوبٍغ ثبكتی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت پیبػی (‬
‫‪ٝ‬عه‪ٝ ٚ‬عه‪ ) ٚ‬صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬تیٔ‪ٞ‬ؽ صاعای اػوبة ٗیؼ ٓی ثبكض‪ .‬تیٔ‪ٞ‬ؽ ثب گظع ؿٖ صچبع پـغكت ٓی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ایٖ پضیض‪Involving of Thymus ٙ‬‬
‫گلت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬صع ٍی إٓ جـٔک ‪ٛ‬بی ‪ٛ‬بؿبٍ ثؼعگ كض‪ ٝ ٙ‬کِـیلیت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬تجٔغ ثبكت چغثی اكؼایق پیضا ٓی ک٘ض‪ .‬ثب ایٖ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص تیٔ‪ٞ‬ؽ ثبػ‬
‫‪ٓ ْٛ‬ی ت‪ٞ‬اٗض ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬عا ت‪ُٞ‬یض ٗٔبیض‪ .‬ثؼٌی ا‪ٝ‬هبت ث‪ ٚ‬ػِت اؿتغؽ‪ ،‬ثیٔبعی‪ ،‬کٔج‪ٞ‬ص ٓ‪ٞ‬اص ؿظایی ‪ ... ٝ‬تیٔ‪ٞ‬ؽ ٓی ت‪ٞ‬اٗض صچبع پـغكت توبصكی‬
‫ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬إٓ ‪ Accidental Involution‬گلت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ثب دظف ػبَٓ ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص آ‪ٝ‬عٗض‪ ٙ‬إٓ تیٔ‪ٞ‬ؽ ث‪ ٚ‬دبُت ٗغٓبٍ س‪ٞ‬ص ثغ ٓی گغصص‪ٗ .‬لبٗ‪ٛ ٚ‬بی‬
‫پـغكت تیٔ‪ٞ‬ؽ‪:‬‬
‫‪ -0‬اكؼایق تجٔغ ثبكت چغثی‬
‫‪ -1‬اكؼایق ثبكت تغاثیک‪ٞ‬عالع (کالژٕ) ‪ -2‬ثؼعگ كضٕ جـٔک ‪ٛ‬بی ‪ٛ‬بؿبٍ ‪ -3‬کِـیلیت‪ ٚ‬كضٕ جـٔک ‪ٛ‬بی ‪ٛ‬بؿبٍ‬
‫‪26‬‬
‫ؽکم‪ :1-25‬يشاحم تًبیض ٔ اَتخبة عهٕل ْبی ‪ T‬دس تیًٕط‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫ؽکم ‪ :1-26‬تصٕیش ؽًبتیک يشاحم آيٕصػ ٔ اَتخبة عهٕل ْبی ‪ T‬دس تیًٕط‪.‬‬

‫ػوذِ ْبی نُلبٔی ‪Lymph nodes/‬‬


‫ػوض‪ٛ ٙ‬بي ُ٘لي اٗضاّ ‪ٛ‬بي ُ‪ٞ‬ثیبیي كٌَ ًپـ‪ ٍٞ‬صاعي ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ي ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ي ٓي ثبك٘ض‪ .‬ایٖ ػوض‪ٛ ٙ‬ب صع ؿغاؿغ ثضٕ صع ٓـیغ ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ي‬
‫هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض‪ ٝ ،‬صع ثؼٌی اػ ٗ‪ٞ‬ادی ٓثَ ٗبدی‪ ٚ‬ػیغ ثـَ ‪ً ٝ‬لبُ‪ ٚ‬عإ صع ٍ‪ ٍٞ‬ػغ‪ٝ‬م ثؼعگ گغصٕ تجٔؼبت ثبالیی صاعٗض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬تؼضاص ػیبص صع هلـ‪ٚ‬‬
‫ؿی٘‪ ٝ ٚ‬كٌْ ثشو‪ٞ‬م صع ٓؼاٗتغ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬ػوض‪ٛ ٙ‬بي ُ٘لي ٓجٔ‪ٞ‬ػ‪ ٚ‬اي اػ كیِتغ‪ٛ‬بي عصیق كض‪ ٙ‬اي ٓي ثبك٘ض ً‪ ٚ‬صع صكبع ثضٕ ثغ ػِی‪ٚ‬‬
‫ٓیٌغ‪ٝ‬اعگبٗیـٔ‪ٜ‬ب ‪ ٝ‬ت‪ٞ‬ؿؼ‪ ٚ‬ؿِ‪ُٜٞ‬بي ت‪ٞٓٞ‬عاٍ ا‪ٔٛ‬یت صاعٗض‪ .‬تٔبّ ُ٘ق دبهَ اػ ٓبیغ ثبكتي دضاهَ اػ یي ػوض‪ ،ٙ‬كیِتغ‪ ٙ‬كض‪ ٝ ٙ‬ؿپؾ ث‪ ٚ‬صؿتگب‪ ٙ‬گغصف‬
‫س‪ ٕٞ‬ثبػ ٓي گغصص‪ .‬ػوض‪ٛ ٙ‬بي ُ٘لي صاعای یي ً٘بع‪ٓ ٙ‬ذضة اؿت ک‪ ٚ‬اػ ٍغین ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ ( afferent‬آ‪ٝ‬عإ )‪ُ٘ ،‬ق ‪ٝ‬اعص ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ٝ‬‬
‫یي كغ‪ٝ‬ع عكتگي ٓوؼغ ث‪ٗ ٚ‬بّ ٗبف )‪ (hilum‬صاعٗض ً‪ ٚ‬اػ ٍغین إٓ اػوبة ‪ ٝ‬كغائیٖ ‪ٝ‬اعص ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ي ‪ٝ‬اثغإ ‪ efferent‬سبعج ٓي‬
‫ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬یي ًپـ‪ ٍٞ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ‪ٛ‬غ ػوض‪ ٙ‬عا ادبٍ‪ً ٚ‬غ‪ ٙ‬اؿت ‪ ٝ‬تغاثٌ‪ُٜٞ‬بیي ث‪ ٚ‬صاسَ ث‪ ٚ‬صاسَ پبعاٗلیْ ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی ٓي كغؿتض‪ٛ .‬غ ػوض‪ ٙ‬صاعای یک‬
‫ک‪ٞ‬عتکؾ صاسِی ‪ ،‬یک ک‪ٞ‬عتکؾ سبعجی ‪ ٝ‬یک ٓض‪ٝ‬ال اؿت(كکَ ‪.)1-27‬‬
‫کٕستکظ ػوذِ نُلی‬
‫صع ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ ‪ ،‬تجٔغ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ث‪ٝ ٚ‬ك‪ٞ‬ع ٓلب‪ٛ‬ض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ث‪ٔٛ ٚ‬یٖ صُیَ ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ ٗـجت ث‪ٗ ٚ‬بدی‪ٓ ٚ‬ض‪ٝ‬ال تیغ‪ ٙ‬تغ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ٗ .‬بدی‪ٚ‬‬
‫ک‪ٞ‬عتکؾ اػ ثبكت ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓ٘تلغ ‪ٗ ٝ‬ض‪ُٜٝ‬ب ‪ ٝ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬ب تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬هـٔت ؿطذی ‪ ٝ‬ثیغ‪ٗٝ‬ی تغ ک‪ٞ‬عتکؾ ک‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ی ٗض‪ٛ ٍٝ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی (‬
‫‪ )follicle‬ثب ٓغاکؼ ػایب (‪ ٝ )secondary nodules‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٓ ، B‬بکغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صٗضعیتیک( جؼ‪ٛ APC ٝ‬ب) اؿت‪ ،‬ک‪ٞ‬عتکؾ‬
‫سبعجی (‪ٗ )outer cortex‬بّ صاعص‪.‬‬
‫‪28‬‬
‫صع هـٔت ‪ٛ‬بی ػٔوی تغ ک‪ٞ‬عتکؾ ک‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ صاسِی ‪paracortex‬یب ‪ٗ deep cortex‬بّ صاعص ٗ‪ٞ‬ص‪ٛ ٍٝ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاعٗض‪ ،‬ثِک‪ ٚ‬تجٔغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب‬
‫ی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ T‬ػیبص اؿت ‪ٗ ٝ‬بدی‪ٝ ٚ‬اثـت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬تیٔ‪ٞ‬ؽ اؿت ‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ایٖ‪ ،‬صع ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ صاسِی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ٝ B‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ک‪ ٚ‬تکثیغ پیضا‬
‫ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬پالؿٔب ؿَ ‪ٛ‬ب عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-27‬تصٕیش ؽًبتیک ٔ يوطغ ثبكتی ػوذِ نُلبٔی‬

‫ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ٗبدی‪ ٚ‬ک‪ٞ‬عتکؾ ثغ اؿبؽ ٓ‪ٞ‬هؼیت س‪ٞ‬ص ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬صؿت‪ ٚ‬ػیغ کپـ‪ُٞ‬ی ‪ subcapsular‬یب دبكی‪ ٚ‬ای ‪ ٝ marginal‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی دض‪ٝ‬اؿَ‬
‫)‪ intermediate ( cortical‬توـیْ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ٝ .‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ ٙ‬ای دض‪ٝ‬اؿَ صع اٍغاف ‪ٛ trebeculae‬ب هغاع صاعٗض‪.‬‬
‫يـض ػوذِ نُلی‬
‫صع ٗبدی‪ٓ ٚ‬ـؼی ‪ٗ ،‬ض‪ ٍٝ‬یب ك‪ُٞ‬یک‪ٛ ٍٞ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاعص ثِک‪ٍ٘ ٚ‬بة ‪ٛ‬بی ؿِ‪ُٞ‬ی ث٘بّ ‪ medullary cords‬یب ٍ٘بة ‪ٛ‬بی ٓـؼی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬ثیلتغ‬
‫دب‪ٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٛ B‬ـت٘ض ( ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ٗ T‬یؼ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض ) ‪ٔٛ ٝ‬چ٘یٖ ‪ٛ plasma cell‬ب ٗیؼ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬صع ثیٖ ٍ٘بة ‪ٛ‬بی ٓـؼی‪ ،‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی‬
‫ٓـؼی (‪ٝ) medullary sinuses‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪.‬‬
‫‪Lymph node sinuses‬‬ ‫عیُٕط ْبی ػوذِ نُلی‬
‫ػوض‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی‪ٓ ،‬ذَ تولی‪ُ٘ ٚ‬ق اؿت‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ إٓ جبیی اؿت ک‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت تکثیغ پیضا ٓی ک٘٘ض‪ .‬تولی‪ُ٘ ٚ‬ق صع ػوض‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی‬
‫ت‪ٞ‬ؿَ یک ؿغی اػ کبٗبٍ ‪ٛ‬بی ث‪ ْٜ‬اتوبٍ یبكت‪ ٚ‬ث٘بّ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬ب اتلبم ٓی اكتض ک‪ ٚ‬کبٗبٍ ‪ٛ‬بی ‪ٝ‬ؿیغ ‪ٗ ٝ‬بٓ٘ظٔی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ اٗض‪ٝ‬تِی‪ ّٞ‬پ‪ٞ‬كیض‪ٓ ٙ‬ی‬
‫ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی عتیک‪ُٞ‬غ ؿبستبع ‪ٛ‬بی ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ٗبٓ٘ظْ عا دٔبیت ٓی ک٘٘ض‪ .‬پ‪ٞ‬كق ٗبپی‪ٞ‬ؿت‪ ٚ‬ؿی٘‪ ٞ‬ؽ ‪ٛ‬ب ػج‪ٞ‬ع آػاصاٗ‪ٚ‬‬
‫ُ٘ق عا اػ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬پبعاٗلیْ آکبٕ پظیغ ٓی ؿبػص‪ .‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ػوض‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی یک ؿبستبع ؿیغٓتؼبعف صاعٗض ‪ٓ ٝ‬بٗ٘ض ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی س‪ٗٞ‬ی‬
‫كٌبی ‪ٛ‬بی ثبػی ٗیـت٘ض ثِک‪ ٚ‬ثشو‪ٞ‬م صع صاسَ ٓض‪ٝ‬ال‪ ،‬ػ‪ٝ‬ایض ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ث‪ٔٛ ٚ‬غا‪ ٙ‬اُیبف عتیک‪ُٞ‬غ ث‪ ٚ‬صاسَ ؿی٘‪ٞ‬ؽ گـتغف پیضا ٓی ک٘٘ض‬
‫‪ ٝ‬یک ؿبستبع ٓتوبٍغ ( ؿبستبع ٓلجک ‪ ٝ‬ت‪ٞ‬عی ٓبٗ٘ض ) صع صاسَ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ػوض‪ٛ ٙ‬ب ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬ثبػث اكؼایق ٓیؼإ تولی‪ُ٘ ٚ‬ق ٓی ك‪ٞ‬ص‬
‫‪ ٝ‬اجبػ‪ٔٗ ٙ‬ی ص‪ٛ‬ض ک‪ُ٘ ٚ‬ق ث‪ ٚ‬عادتی اػ صاسِق ػج‪ٞ‬ع ک٘ض‪ .‬ایٖ ؿبستبع كجک‪ ٚ‬ای ٓبٗ٘ض ( ؿتبع‪ ٙ‬ای ٓبٗ٘ض ) ‪ٓ ٝ‬توبٍغ ثبػث ٓی ك‪ٞ‬ص آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بیی ک‪ٚ‬‬
‫اػ هـٔت ‪ٛ‬بی ٓشتِق ثضٕ ‪ٝ‬اعص ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی كض‪ ٙ‬اٗض گیغ اكتبص‪ ٝ ٙ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓبکغ‪ٝ‬كبژ كبگ‪ٞ‬ؿیت‪ ٚ‬ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫يغیش نُق‪Lymph pathway‬‬

‫ُ٘ق اػ ٍغین ػغ‪ٝ‬م آ‪ٝ‬عإ ( ‪ٓ ) afferent‬تؼضص اػ ؿطخ ٓذضة ‪ٝ‬اعص ػوض‪ُ٘ ٙ‬لی ‪ٝ ٝ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ؽ ػیغ کپـ‪ُٞ‬ی ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع صع اصآ‪ٝ ٚ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ؽ‬
‫‪ٛ‬بی دض ‪ٝ‬اؿَ یب ک‪ٞ‬عتیکبٍ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ .‬ؿپؾ ُ٘ق ث‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ٓـؼی ک‪ ٚ‬صع صاسَ ٓـؼ هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض جغیبٕ یبكت‪ ٝ ٚ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت اػ ٍغین ػغ‪ٝ‬م‬
‫‪ٝ‬اثغإ‪ ،‬ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی عا تغک ٓی ک٘ض(كکَ ‪ُ٘ .)1-28‬ق ‪ٝ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی ثب ؿبستبع ٓلجک ‪ٓ ٝ‬توبٍغ ٓی ك‪ٞ‬ص (‬

‫‪29‬‬
‫‪ ٝ ) subcapsular sinus , cortical sinus , medullary sinus‬آٗتی ژٕ ‪ٛ‬بیی ک‪ٝ ٚ‬اعص ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی كض‪ ٙ‬اٗض صع ایٖ ؿبستبع ث‪ ٚ‬صاّ ٓی اكت٘ض‪ .‬دض‪ٝ‬ص‬
‫‪ %88‬اػ آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب صع ایٖ ٓـیغ ت‪ٞ‬ؿَ ٓبکغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب اػ ثیٖ ٓی ع‪ٗٝ‬ض‪ ،‬ػوض‪ٛ ٙ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی اعگبٕ ‪ٛ‬بیی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬تولی‪ُ٘ ٚ‬ق عا اٗجبّ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-28‬تصٕیش ؽًبتیک يغیش گشدػ نُق ٔ نُلٕعیت ْب دس ػوذِ نُلی‬

‫گشدػ خٌٕ‬
‫كغیبٕ ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی اػ ٍغین ٗبف ‪ٝ‬اعص ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬كبس‪ٛ ٚ‬بیی توـیْ ٓی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی عا صع ‪ cortex ٝ medulla‬ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی‬
‫آ‪ٝ‬عٗض ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب اػ كجک‪ٞٓ ٚ‬یغگی ٓ٘لؼت كض‪ٝ ٝ ٙ‬عیض عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬ػوض‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ی عا تغک ٓی ک٘ض‪ .‬صع ٗبدی‪، deep cortex ٚ‬‬
‫‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی سبهی ث٘بّ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬بی ثب آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ثِ٘ض ( ‪ٝ high endothelial venules ) HEVs‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض (كکَ‪)1-18‬ک‪ ٚ‬ایٖ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ٍٞ‬‬
‫‪ٛ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓکؼجی ثِ٘ض یب اؿت‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬ای ٓلغ‪ٝ‬ف كض‪ ٙ‬اٗض ‪ ٝ‬جبیگب‪ٛ‬ی اؿت ک‪ ٚ‬ثیلتغ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ٓ T ٝ B‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض اػ س‪ ٕٞ‬سبعج ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ ٝ‬اعص ػوض‪ٙ‬‬
‫ُ٘لب‪ٝ‬ی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬اعص ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب ػال‪ ٙٝ‬ثغ ٗ‪ٞ‬ادی ‪ inner cortex‬صع آپبٗضیؾ‪ ،‬صع پالکت ‪ٛ‬بی ‪ُٞ ٝ peyer‬ػ‪ٛ ٙ‬ب‬
‫‪ ْٛ‬دٌ‪ٞ‬ع صاعٗض‪ .‬صع ایٖ ٗبدی‪ُ ٚ‬یگبٗضی ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب هغاع گغكت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬گیغٗض‪ ٙ‬ع‪ٝ‬ی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ٝ‬عیضچ‪ٛ ٚ‬ب اتوبٍ پیضا ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬ثبػث‬
‫سغ‪ٝ‬ج ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت اػ ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ٓی ك‪ٞ‬ص ث٘بثغایٖ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب ثیٖ س‪ُ٘ ٝ ٕٞ‬ق صع گغصف ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ٝ‬ایٖ گغصف صع تج‪ٜ‬یؼ ؿیـتْ ایٔ٘ی ٗوق ٓ‪ٜٔ‬ی‬
‫ایلب ٓی ک٘ض‪.‬‬
‫‪30‬‬
‫ؽکم ‪ :1-29‬يوطغ ثبكتی ػوذِ نُلی‪ .‬ثّ يوطغ طٕنی ٔ ػشضی ٔسیذچّ ْبی ثب آَذٔتهیبل ثهُذ ‪ HEVs‬دس کٕستکظ داخهی تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫طحبل‬
‫ٍذبٍ ثؼعگتغیٖ اعگبٕ ُ٘لب‪ٝ‬ی اؿت ک‪ ٚ‬صع دض‪ٝ‬ص ‪ٝ 111 g‬ػٕ صاعص ‪ ٝ‬صع ػیغ صیبكغاگْ ‪ ٝ‬صع ٍغف چپ هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ .‬ثؼِت تؼضاص ػیبص ؿِ‪ُٜٞ‬بي‬
‫كبگ‪ٞ‬ؿیتي ‪ ٝ‬تٔبؽ ٗؼصیي ثیٖ س‪ ٕٞ‬صع گغصف ‪ ٝ‬ایٖ ؿِ‪ُٜٞ‬ب ٍذبٍ ٗوق صكبػي ٓ‪ٜٔ‬ي صع ٓوبثَ ٓیٌغ‪ٝ‬اعگبٗیـٔ‪ٜ‬بیي ً‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬جغیبٕ س‪ٞ‬ص ٗل‪ٞ‬ط ٓي ً٘٘ض‪،‬‬
‫ثبػي ٓي ک٘ض‪ٍ .‬ذبٍ صع ٓـیغ گغصف س‪ٗٞ‬ی اؿت ‪ ٝ‬ثـغػت ٗـجت ث‪ ٚ‬آٗتي ژٗ‪ٜ‬بیي ً‪ٝ ٚ‬اعص ؿیـتْ گغصف س‪ٗٞ‬ی ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ‬اک٘ق ٗلبٕ ٓی ص‪ٛ‬ض ‪ٝ‬‬
‫صع ٗتیج‪ ٚ‬یي هبكي س‪ٗٞ‬ي اؿت ‪ ٝ‬كیِتغاؿی‪ ٕٞ‬س‪ ٕٞ‬عا اٗجبّ ٓی ص‪ٛ‬ض‪ٔٛ .‬چ٘یٖ ٓذَ تشغیت ثـیبعي اػ گِج‪ُٜٞ‬بي هغٓؼ كغؿ‪ٞ‬ص‪ ٙ‬اؿت‪ٍ .‬ذبٍ ٓذَ‬
‫تلٌیَ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت‪ٜ‬بي كؼبٍ كض‪ٓ ٙ‬ي ثبكض ً‪ٝ ٚ‬اعص جغیبٕ س‪ٓ ٕٞ‬ي ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬یک کپـ‪ُٞ‬ی اػ ج٘ؾ ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٓتغاکْ ٍذبٍ عا ادبٍ‪ ٚ‬کغص‪ ٙ‬اؿت‪ .‬صع صاسَ‬
‫ایٖ کپـ‪ ،ٍٞ‬اُیبف ػٌالٗی هبف ‪ ٝ‬اُیبف االؿتیک ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ .‬اػ ایٖ کپـ‪ ،ٍٞ‬تغاثک‪ٞ‬ال‪ٛ‬بیی (‪٘ٓ )Trabeculae‬لؼت كض‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬صاسَ ٍذبٍ ٗل‪ٞ‬ط‬
‫ٓی ک٘٘ض‪.‬ایٖ تغاثک‪ٞ‬ال‪ٛ‬ب‪ ،‬اٗلؼبثبت كغیبٕ ٍذبُی‪ٝ ،‬عیض‪ ،‬ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ ٝ‬اػوبة عا ث‪ ٚ‬پبعاٗلیْ یب پبُپ ٍذبٍ دَٔ ٓی ک٘٘ض‪ٍ .‬ذبٍ ‪ٔٛ‬چ‪ ٕٞ‬صیگغ‬
‫ؿبستٔبٗ‪ٜ‬ب ُ٘لب‪ٝ‬ي ِٓٔ‪ ٞ‬اػ ثبكت عتیٌ‪ُٞ‬غ ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬صاعای ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ‪ ٝ‬عكت‪ٛ ٚ‬بی عتیک‪ُٞ‬غ‪ُ٘ ،‬ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب‪ٓ ،‬بًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ؿِ‪ُٜٞ‬بي اعائ‪ً٘٘ ٚ‬ض‪ ٙ‬آٗتي ژٕ ٓي‬
‫ثبكض‪.‬صع ثغكي اػ ٍذبٍ تبػ‪ ًٚ ٙ‬كیکـ‪ٗ ٚ‬لض‪ ٙ‬ثبكض‪ ،‬ثب چلْ ؿیغ ٓـِخ ٗ‪ٞ‬ادی ؿلیض صع پبعاٗلیْ هبثَ ع‪ٝ‬یت اؿت (پبُپ ؿلیض یب ‪ )white pulp‬ک‪ ٚ‬صع‬
‫ػٓی٘‪ ٚ‬ای هغٓؼ عٗگ ( پبُپ هغٓؼ یب ‪ ) Red pulp‬ک‪ ٚ‬ؿ٘ی اػ س‪ ٕٞ‬اؿت‪ ،‬هغاع صاعص‪ .‬ث٘بثغایٖ پبعاٗلجْ ٍذبٍ صاعای پبُپ ؿلیض ‪ ٝ‬هغٓؼ‬
‫اؿت(كکَ‪ٓ .)1-21‬لب‪ٛ‬ض‪ ٙ‬پ‪ُٞ‬پ هغٓؼ ػیغ ٓیٌغ‪ٝ‬ؿٌ‪ٞ‬پ ٗ‪ٞ‬عي ثب ثؼعگ٘ٔبیي ًْ ٗلبٕ ٓي ص‪ٛ‬ض ً‪ ٚ‬ایٖ ثبكت ٓتلٌَ اػ ٍ٘بث‪ٜ‬بي ٍذبُي یب ٍ٘بة ‪ٛ‬بي‬
‫‪31‬‬
‫ثیِغ‪ٝ‬ت ‪ ٝ (Billroth's cords‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بی پغ اػ س‪ ٕٞ‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ .‬پبُپ ؿلیض اػ ٗض‪ٛ ٍٝ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ ٝ‬ؿالف ‪ٛ‬بی ُ٘لب‪ٝ‬ی ص‪ٝ‬ع آعتغی‪ٛ ٍٞ‬ب‬
‫(‪ )periartirialar lymphoid sheathes/ PALS‬تلکیَ كض‪ ٙ‬اؿت‪.‬‬

‫ؽکم‪ :1-31‬تصٕیش ؽًبتیک ٔ يوطغ ثبكتی طحبل‬

‫گشدػ خٌٕ دس طحبل ‪:‬‬


‫كغیبٕ ٍذبُي ‪ٔٛ‬بٗط‪ٞ‬ع ً‪ٝ ٚ‬اعص ٗبف ٍذبٍ ٓي ك‪ٞ‬ص ث‪ ٚ‬كغیبٗ‪ٜ‬بي تغاثٌ‪ٞ‬الع توـیْ ٓي ك‪ٞ‬ص ً‪ٔٛ ٚ‬غا‪ ٙ‬تغاثٌ‪ٞ‬ال‪ٛ‬بي ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٍي ٓـیغ ٓي‬
‫ً٘٘ض(كکَ‪ٝ .)1-20‬هتي كغیبٕ ‪ٛ‬ب‪ ،‬تغاثٌ‪ٞ‬ال‪ٛ‬ب عا ثغاي ‪ٝ‬ع‪ٝ‬ص ث‪ ٚ‬پبعاٗلیْ تغى ٓي ً٘٘ض‪ ،‬ثالكبهِ‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ ؿالكي اػ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت‪ٜ‬ب ادبٍ‪ٓ ٚ‬ي ك‪ٗٞ‬ض ک‪ٚ‬‬
‫ؿالف ُ٘لب‪ٝ‬ي ص‪ٝ‬ع كغیبٗی( ‪ٗ)periartirialar lymphoid sheathes/ PALS‬بّ صاعص‪ .‬ایٖ ػغ‪ٝ‬م ث٘بّ كغیبٗچ‪ٓ ٚ‬غًؼ ي یب كغاییٖ پ‪ُٞ‬پ ؿلیض ( ‪central‬‬
‫‪ٗ )artery‬بٓیض‪ٓ ٙ‬ي ك‪ٗ ٞ‬ض‪ .‬اگغ چ‪ ٚ‬ؿالف ُ٘لب‪ٝ‬ي (پبُپ ؿلیض) صع ٍي ٓـیغ س‪ٞ‬ص ًشیْ ٓي ك‪ٞ‬ص ‪ٗ ٝ‬ض‪ُٜٝ‬بیي عا ایجبص ٓي ً٘ض ً‪ ٚ‬عگ صع‪ ٕٝ‬آٗ‪ٜ‬ب صع‬
‫ٓ‪ٞ‬هؼیت سبعج ٓغًؼي (‪ (excenteric‬هغاع ٓي گیغص‪ ،‬ایٖ عگ ثبػ ‪ ْٛ‬ث٘بّ كغیبٕ ٓغًؼي ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ي ك‪ٞ‬ص(كکَ‪ .)1-21‬كغیبٕ صع ٍ‪ٓ ٍٞ‬ـیغ س‪ٞ‬یق‬
‫اػ ٓیبٕ پ‪ُٞ‬پ ؿلیض ث‪ ٚ‬كبس‪ٛ ٚ‬بي ٓتؼضص كؼبػي توـیْ ٓي ك‪ٞ‬ص ً‪ ٚ‬ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ي اٍغاف عا تـظی‪ٓ ٚ‬ي ً٘٘ض‪ .‬كغیبٕ ٓغًؼي پؾ اػ سغ‪ٝ‬ج اػ پ‪ُٞ‬پ‬
‫ؿلیض‪ ،‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بي پ٘ي ؿیالع یب جبع‪ٝ‬یی ) ‪ (penicillar arterioles‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬ثغسي اػ كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بي پ٘ي ؿیالع صع اٗت‪ٜ‬بي س‪ٞ‬یق ت‪ٞ‬ؿَ‬
‫ؿالكي اػ ؿِ‪ُٜٞ‬بي ٓبًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب ادبٍ‪ ٚ‬كض‪ ٙ‬اٗض ‪ ٝ ٝ‬كغیبٗچ‪ ٚ‬ؿالف صاع‪ sheathed arteriol‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ .‬كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بی جبع‪ٝ‬یی ث‪ٞٓ ٚ‬یغگ‬
‫‪ٛ‬ب ٓ٘ت‪ٜ‬ی ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬س‪ ٕٞ‬اػ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬اعص پبُپ هغٓؼ ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫ؽکم ‪ :1-31‬تصٕیش ؽًبتیک ثبكت طحبل ٔ گشدػ خٌٕ آٌ‬

‫پبنپ علیذ (‪ :)White pulp‬پبُپ ؿلیض كبَٓ ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ی اؿت ً‪ ٚ‬كغائیٖ ٓغًؼي ‪ٗ ٝ‬ض‪ُٜٝ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ‪ٝ‬اثـت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ؿالف ‪ٛ‬ب عا صع ثغ ٓي گیغص‪ .‬ؿِ‪ُٜٞ‬بي‬
‫ُ٘لب‪ٝ‬ی ً‪ ٚ‬صع اٍغاف كغیبٗچ‪ ٚ‬ی ٓغکؼی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ ،‬ثیلتغ ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬بی ‪ٔ T‬اثغتّ ثّ تیًٕط (‪(thymus dependent‬‬
‫‪ٓ ،‬بکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صٗضعیتیکی ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬ؿالك‪ٜ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ص‪ٝ‬عكغیبٗي یب‪ PALS‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ٗ .‬ض‪ُٜٝ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ی ػٔضتبً دب‪ٝ‬ي ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت‬
‫‪ٓ B‬ي ثبك٘ض‪ .‬صع ثیٖ پبُپ ؿلیض ‪ ٝ‬هغٓؼ ٍذبٍ‪ ،‬یک ٓ٘طو‪ ٚ‬دبكی‪ ٚ‬ای ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص(‪)marginal zone‬ک‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ی ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی دبكی‪ ٚ‬ای (‪)marginal sinus‬‬
‫‪ ٝ‬ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ي كَ اؿت‪ .‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی دبكی‪ ٚ‬ای دب‪ٝ‬ی ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬تؼضاص ػیبص ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صٗضعیتیکی ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ ْٜٓ ٝ‬تغیٖ جبیی اؿت ک‪ ٚ‬ثغصاكت‬
‫آٗتی ژٕ صع إٓ جب ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص (‪ ،)Ag removal‬صع ٗتیج‪ٗ ٚ‬وق ػٔض‪ ٙ‬اي صع كؼبُیت ایٔ٘ي ٍذبٍ ثبػي ٓي ً٘ض‪.‬‬
‫پٕنپ هشيض (‪ :)Red pulp‬پ‪ُٞ‬پ هغٓؼ ٍذبُي دب‪ٝ‬ي ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬ب ‪ٍ٘ ٝ‬بث‪ٜ‬بي ٍذبُي )‪ٓ ( Billroth‬تلکَ اػ كجٌ‪ ٚ‬اي ؿـت اػؿِ‪ُٜٞ‬بي عتیٌ‪ُٞ‬غ اؿت‬
‫ً‪ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ اُیبف عتیٌ‪ُٞ‬غ (ًالژٕ ٗ‪ٞ‬ع ‪ (III‬پلتیجبٗي ٓي ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ث‪ ٚ‬ػال‪ٍ٘ ٙٝ‬بث‪ٜ‬بي ٍذبُي دب‪ٝ‬ي ٓبًغ‪ٝ‬كبژ‪ٛ‬ب‪ُ٘ ،‬ل‪ٞ‬ؿیت‪ٜ‬بي ‪ ٝ BٝT‬پالؿٔبؿَ ‪ٛ‬ب ‪ٝ‬‬
‫تؼضاصي ػیبص اػ ؿِ‪ُٜٞ‬بي س‪ٗٞ‬ي ٓي ثبك٘ض‪ .‬صع الث‪ ٚ‬الی ٍ٘بة ‪ٛ‬بی ؿِ‪ُٞ‬ی‪ ،‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بي ‪ٝ‬عیضی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪ .‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بي ٍذبٍ ت‪ٞ‬ؿَ ؿِ‪ُٜٞ‬بي‬
‫اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی )‪ً(stave‬لیض‪ ٙ‬اي ٓلغ‪ٝ‬ف كض‪ ٙ‬اٗض ً‪ٓ ٚ‬ذ‪ٞ‬ع ٍ‪ُٞ‬ي آٗ‪ٜ‬ب ٓ‪ٞ‬اػي ٓذ‪ٞ‬ع ٍ‪ُٞ‬ي ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬ب ٓي ثبكض‪ .‬صع ػیغ ایٖ اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ٓلغ‪ٝ‬ف‬
‫ک٘٘ض‪ ٙ‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض یي الی‪ ٚ‬هبػض‪ ٙ‬اي ٗبپی‪ٞ‬ؿت‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ .‬كٌب‪ٛ‬بي ثیٖ ؿِ‪ُٜٞ‬بي آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بي ٍذبُي‪ ،‬صاعاي هطغي دض‪ٝ‬ص ‪ٓ2-3‬یٌغ‪ٓٝ‬تغ یب‬
‫ًٔتغ ٓي ثبك٘ض ث‪ٍٞ ٚ‬عیٌ‪ ٚ‬ت٘‪ٜ‬ب ؿِ‪ُٜٞ‬بیي هبصع ث‪ ٚ‬ػج‪ٞ‬ع اػ پ‪ُٞ‬پ هغٓؼ ث‪ٓ ٚ‬جغاي ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬اٗؼطبف پظیغ ثبك٘ض‪ .‬صع ٗبدی‪ ٚ‬پبُپ هغٓؼ‪،‬‬
‫كغیبٗچ‪ٛ ٚ‬بی جبع‪ٝ‬یی ‪ٞٓ ٝ‬یغگ ‪ٛ‬ب ٗیؼ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعٗض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-32‬يوطغ ثبكتی طحبل‪َٕ .‬ک پیکبٌ َؾبٌ دُْذِ يوطغ طٕنی(‪ ٔ )a‬ػشضی (‪)b‬ؽشیبَچّ يشکضی دس طحبل‬

‫‪33‬‬
‫س‪ ٕٞ‬اػ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬ص‪ٓ ٝ‬ـیغ ٓی ت‪ٞ‬اٗض ‪ٝ‬اعص پبُپ هغٓؼ ك‪ٞ‬ص‪ :‬جغیبٕ س‪ ٕٞ‬ثـت‪ ٝ ٚ‬جغیبٕ س‪ ٕٞ‬ثبػ‬
‫‪-1‬عیغتى گشدػ خٌٕ ثبص‪* :‬اکثغ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ٍذبٍ صع اٗـبٕ اػ ٗ‪ٞ‬ع ثبػ ‪ٛ‬ـت٘ض‪*.‬‬
‫ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی دبهَ اػ كغیبٗچ‪ ٚ‬جبع‪ٝ‬یی صاعای اٗت‪ٜ‬بی ثبػ ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٍٞ ٚ‬ع ٓـتویْ ‪ٝ‬اعص اؿتغ‪ٓٝ‬بی ٍذبُی ٓی ک٘٘ض‪ .‬صع ایٖ ٓـیغ پالؿٔب ‪ٝ‬‬
‫ؿبیغ اجؼای تلکیَ ص‪٘ٛ‬ض‪ ٙ‬اػ الث‪ ٚ‬الی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪( stave‬كکَ‪ ٝ )1-22‬اػ كکبف ثیٖ آٗ‪ٜ‬ب ػج‪ٞ‬ع کغص‪ٝ ٝ ٙ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ییض ‪ٛ‬بی ‪ٝ‬عیضی ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ‬
‫كکبف ‪ٛ‬ب ٓبٗؼی ثغای ػج‪ٞ‬ع پالکت‪ٜ‬ب‪ُ ،‬ک‪ٞ‬ؿیت ‪ٛ‬ب یب گِج‪ٛ ٍٞ‬بی هغٓؼ ٓ٘ؼطق ایجبص ٗٔی ک٘٘ض‪ .‬ثب ایٖ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ‪ٛ RBC‬بی پیغ ‪ ٝ‬كغؿ‪ٞ‬ص‪ ٙ‬ک‪ ٚ‬اٗؼطبف‬
‫پظیغی إٓ ‪ٛ‬ب کْ اؿت‪ٔٗ ،‬یت‪ٞ‬اٗ٘ض اػ الث‪ ٚ‬الی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ stave‬ػج‪ٞ‬ع پیضا ک٘٘ض ث٘بثغایٖ ت‪ٞ‬ؿَ ٓبکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب كبگ‪ٞ‬ؿیت‪ٞ‬ػ ٓیل‪ٗٞ‬ض‪ٓ .‬بکغ‪ٝ‬كبژ ‪ٛ‬ب ثب‬
‫گـتغف ػ‪ٝ‬ایض س‪ٞ‬ص اػ الث‪ ٚ‬الی ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ‪ stave‬ػج‪ٞ‬ع ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬صع‪ٝ‬اهغ س‪ ٕٞ‬عا ٓبٗیت‪ٞ‬ع ٓی ک٘٘ض‪ .‬صع اصآ‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ییض ‪ٛ‬ب ث‪ ْٛ ٚ‬پی‪ٞ‬ؿت‪ٍٞٗٝ ٝ ٚ‬‬
‫‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی ٍذبُی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬اػ ٍذبٍ سبعج ٓی ك‪ٞ‬ص(كکَ‪.)1-23‬‬
‫‪-2‬عیغتى گشدػ خٌٕ ثغتّ ‪:‬‬
‫تؼضاصی اػ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬ب س‪ ٕٞ‬عا ث‪ٍٞ ٚ‬ع ٓـتویْ ‪ٝ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ییض ‪ٛ‬بی ‪ٝ‬عیضی ٓی ک٘٘ض‪ .‬صعٗ‪ٜ‬بیت اػ ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ییض ‪ٛ‬ب ث‪ٝ ٚ‬عیض تغاثک‪ٞ‬الع ستْ كض‪ٝ ٝ ٙ‬‬
‫‪ٝ‬عیض ٍذبُی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬اػ ٗبف اػ ٍذبٍ سبعج ٓی ك‪ٞ‬ص ‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :1-33‬تصٕیش يیکشٔعکٕپ انکتشَٔی طحبل‪ .‬ثّ عهٕ ل ْبی ‪ stave‬يلشٔػ کُُذِ تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫ؽکم ‪ :1-34‬تصٕیش يیکشٔعکٕپ انکتشَٔی طحبل‪ .‬ثّ عهٕ ل ْبی ‪ stave‬يلشٔػ کُُذِ تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫ػًهکشد طحبل ‪:‬‬


‫‪-0‬ثغصاكتٖ آٗتی ژٕ (‪ %81‬صع ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ٓبعجی٘بٍ ک‪ ٚ‬صع ثیٖ پبُپ ؿلیض ‪ ٝ‬هغٓؼ ٍذبٍ اؿت)‬
‫‪-1‬ثغصاكتٖ ‪ٛ RBC‬بی پیغ ‪ ٝ‬كغؿ‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬پالکت ‪ٛ‬ب‬
‫‪-2‬ت‪ُٞ‬یض ُ٘ل‪ٞ‬ؿیت صع ٗبدی‪ ٚ‬پبُپ ؿلیض (اػ ٍغین تکثیغ)‬
‫* ثب ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ػِٔکغص ٍذبٍ ثغصاكت ٍذبٍ ثب جغادی ‪ ،‬ثبػث اكؼایق تؼضاص گ‪ٞ‬یچ‪ٛ ٚ‬بی هغٓؼ ؿیغ ٍجیؼی ‪ ٝ‬پالکت ‪ٛ‬ب كض‪ ٝ ٙ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت كغص ٓـتؼض‬
‫‪ septicemia‬یب ػل‪ٗٞ‬ت س‪ ٕٞ‬س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض ث‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫نٕصِ ْب یب ثبديک ْب ‪Tonsils‬‬


‫ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب ٓجتٔغ ‪ٛ‬بیي اػ ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ي ثب ًپـ‪ٗ ٍٞ‬بهن ‪ٛ‬ـت٘ض ً‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت دِو‪ ٚ‬ای صع ‪ٝ‬ع‪ٝ‬صی صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض (جبیی ک‪ٞٓ ٚ‬اج‪ ٜٚ‬ثب‬
‫آٗتی ژٕ ‪ٛ‬ب ثبالؿت)( ‪ُ٘ .)0-24‬ل‪ٞ‬ؿیت‪ٜ‬بیي ت‪ُٞ‬یض كض‪ ٙ‬صع ث‪ ٚ‬صاسَ ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب اپي تِی‪ ّٞ‬پ‪ٞ‬كبٗ٘ض‪ ٙ‬آٗ‪ٜ‬ب ٗل‪ٞ‬ط کغص‪ ٝ ٙ‬صكغ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪.‬‬
‫*ؿطذی اػ ُ‪ٞ‬ػ‪ ٙ‬ک‪ ٚ‬ثطغف صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ ،‬ت‪ٞ‬ؿَ ثبكت اپیتِیبٍ ٓلغ‪ٝ‬ف ٓیل‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫*ؿطذی اػ ُ‪ٞ‬ػ‪ ٙ‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف ٓتوَ كض‪ ٙ‬اؿت‪ ،‬ت‪ٞ‬ؿَ یک کپـ‪ٗ ٍٞ‬بهن پ‪ٞ‬كیض‪ٓ ٙ‬یل‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب ثغ اؿبؽ ٓ‪ٞ‬هیتی ک‪ ٚ‬هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض‪ ،‬ث‪ 2 ٚ‬صؿت‪ ٚ‬توـیْ ٓیل‪ٗٞ‬ض‪:‬‬
‫‪ُٞ-0‬ػ‪ pharyngeal ٙ‬یب دِوی‬
‫‪palatine‬‬ ‫‪ُٞ-1‬ػ‪ٙ‬‬
‫‪ُٞ-2‬ػ‪ lingual ٙ‬یب ػثبٗی‬
‫نٕصِ ْبي كبيي ‪:‬ص‪ُٞ ٝ‬ػ‪ً ٙ‬بٓي صع صی‪ٞ‬اع‪ٛ ٙ‬بي سبعجي ثشق ص‪ٛ‬بٗي كبعٌٗؾ هغاع گغكت‪ ٚ‬اٗض‪ .‬صعػیغ اپي تِی‪ ّٞ‬ؿ٘گلغكي ٓطجن پ‪ٞ‬كبٗ٘ض‪ُٞ ٙ‬ػ‪ ،ٙ‬ثبكت‬
‫ُ٘لب‪ٝ‬ي ٓتغاًْ ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع ایٖ ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب دب‪ٝ‬ي ٗض‪ُٜٝ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ی (ػٔضتبً صاعاي ٓغاًؼ ػایب)ٓي ثبكض‪ٛ .‬غ ُ‪ٞ‬ػ‪ ٙ‬صاعاي ‪10-20‬ت‪ٞ‬عكتگي اپي تِیبٍ ؿت ً‪ٚ‬‬
‫ػٔیوبً صع پبعاٗلیْ ٗل‪ٞ‬ط ًغص‪ً ٝ ٙ‬غییت ‪ٛ‬ب )‪ (crypts‬عا تلٌیَ ٓي ص‪٘ٛ‬ض‪ً .‬پـ‪ُٞ ،ٍٞ‬ػ‪ُ٘ ٙ‬لب‪ٝ‬ي عا اػ ؿبستٔبٗ‪ٜ‬بي ٓجب‪ٝ‬ع جضا ٓي ً٘ض‪.‬‬
‫‪35‬‬
‫نٕصِ حهوي‪ُٞ :‬ػ‪ ٙ‬دِوي یي ُ‪ٞ‬ػ‪٘ٓ ٙ‬لغص اؿت ً‪ ٚ‬صع هـٔت ك‪ٞ‬هبٗي سِلي دِن هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ُٞ .‬ػ‪ ٙ‬دِوي ت‪ٞ‬ؿَ اپي تِی‪ ّٞ‬اؿت‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬اي ٓطجن ًبطة‬
‫ٓژى صاع ً‪ٓ ٚ‬لشو‪ ٚ‬صؿتگب‪ ٙ‬ت٘لؾ اؿت پ‪ٞ‬كیض‪ ٙ‬كض‪ ٙ‬اؿت‪ُٞ .‬ػ‪ ٙ‬دِوي دب‪ٝ‬ي ٗض‪ُٜٝ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ي ‪ ٝ‬ثبكت ُ٘لب‪ٝ‬ي ٓ٘تلغ ٓي ثبكض‪ .‬ایٖ ُ‪ٞ‬ػ‪ً ٙ‬غییپت ٗضاعص‪.‬‬
‫نٕصِ ْبي صثبَي‪ُٞ :‬ػ‪ٛ ٙ‬بي ػثبٗي ً‪ٞ‬چٌتغ ‪ٓ ٝ‬تؼضصتغ اػ ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬بي ًبٓي ‪ ٝ‬دِوي ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ایٖ ُ‪ٞ‬ػ‪ٛ ٙ‬ب صع هبػض‪ ٙ‬ػثبٕ هغاع گغكت‪ ٝ ٚ‬ت‪ٞ‬ؿَ اپي تِی‪ّٞ‬‬
‫ؿ٘گلغكي ٓطجن پ‪ٞ‬كیض‪ ٙ‬كض‪ ٙ‬اٗض‪ٛ .‬غ ًضاّ اػ آٗ‪ٜ‬ب صاعاي یي ًغییپت ‪ٝ‬ادض ٓي ثبكض‪.‬‬
‫ػال‪ ٙٝ‬ثغ ؿبستبع ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬اعگبٕ ‪ٛ‬بی ثغعؿی كض‪ ،ٙ‬صع صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬صؿتگب‪ٜٛ‬بي گ‪ٞ‬اعكي ‪ ،‬ت٘لـي ‪ ٝ‬ت٘بؿِي‪ -‬اصعاعي ک‪ٓ ٚ‬ذَ ‪ٛ‬بي كبیغ ت‪ٜ‬بجْ ٓیٌغ‪ٝ‬ثي‬
‫‪ٛ‬ـت٘ض‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػِت ای٘ک‪ٓ ٚ‬جبعي صاسِي آٗ‪ٜ‬ب صع ٓؼغى ٓذیَ سبعج هغاع صاعٗض‪ ،‬ثغاي دلبظت اعگبٗیـْ تجٔؼبت ُ٘ل‪ٞ‬ئیض‪ٗ ،‬ض‪ُٜٝ‬بي ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ٓ ٝ‬جٔ‪ٞ‬ػ‪ٚ‬‬
‫‪ٛ‬بي ٓ٘تلغ ثبكت ُ٘ل‪ٞ‬ئیض صع ٓشبٍ ‪ ٝ‬ػیغ ٓشبٍ ایٖ صؿتگب‪ٜٛ‬ب هغاع صاعٗض ‪ ٝ‬صع ثغسي ٓ٘بٍن ؿبستٔبٗ‪ٜ‬بي ‪ٝ‬اًذي ٓبٗ٘ض پالً‪ٜ‬بي پي یغ ع‪ٝ‬ص‪ًٞ ٙ‬چي‬
‫تلٌیَ ٓیض‪٘ٛ‬ض ک‪ ٚ‬كبَٓ ؿبستبع ‪ٛ‬بی ػیغ ‪ٛ‬ـت٘ض‪.‬‬
‫)‪GALT (gut associated lymphatic tissue‬‬
‫)‪MALT(mucosal associated lymphatic tissue‬‬
‫)‪BALT(bronchus associated lamphatic tissue‬‬

‫ؽکم ‪ :1-35‬يحم نٕصِ ْب ی کبيی‪ ،‬حهوی ٔ صثبَی(‪ .)a‬يوطغ ثبكتی نٕصِ کبيی‪ ،‬ثّ اپی تهیبل پٕؽبَُذِ کُُذِ عُگلشؽي يطجن‪َ ،‬ذٔل ْبی نُلبٔی ٔ کشیپت ْبی نٕصِ کبيی تٕجّ‬
‫ًَبییذ)‪.(b‬‬

‫‪36‬‬
‫تکبيم ٔ جُیٍؽُبعی دعتگبِ ههت ٔ ػشٔم‬
‫صع ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬ؿ‪ ّٞ‬تکبَٓ‪ gastrulation ،‬اتلبم ٓیاكتض ‪ٍ ٝ‬ی إٓ ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬اکت‪ٞ‬صعّ‪ٓ ،‬ؼ‪ٝ‬صعّ ‪ ٝ‬اٗض‪ٝ‬صعّ (كکَ ‪ )1-0‬ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآیض‪ٓ .‬ؼ‪ٝ‬صعّ الی‪ٚ‬ای اؿت ک‪ٚ‬‬
‫ثیٖ اٗض‪ٝ‬صعّ ‪ ٝ‬اکت‪ٞ‬صعّ هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت ‪ ٝ‬ثب اصآ‪ ٚ‬ع‪ٗٝ‬ض تکبَٓ‪ٓ ،‬ؼ‪ٝ‬صعّ ث‪ ٚ‬ؿ‪ ٚ‬ثشق ٓؼ‪ٝ‬صعّ ٓجب‪ٝ‬ع ٓذ‪ٞ‬عی (‪ )mesoderm paraxial‬ک‪ ٚ‬صع تلکیَ‬
‫ؿ‪ٓٞ‬بیت‪ٛ‬ب كغکت ٓیک٘ض‪ٓ ،‬ؼ‪ٝ‬صعّ ثی٘بثی٘ی(‪ )intermediate‬ک‪ ٚ‬گ٘بص‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬کِی‪ٛٚ‬ب عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص ‪ٓ ٝ‬ؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ٚ‬ی جبٗجی (‪)lateral plate‬توـیْ‬
‫ٓیك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :2-1‬ثّ عّ الیّ جُیُی اکتٕدسو‪ ،‬يضٔدسو ٔ اَذٔدسو تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫ٓؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ ٚ‬جبٗجی ٓذَ تلکیَ هِت ٓیثبكض‪ .‬صع ایٖ ٓؼ‪ٝ‬صعّ دلغات ‪ ٝ‬كکبف‪ٛ‬بیی پیضا ٓیك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ایٖ دلغات ث‪ْٛ ٚ‬صیگغ اتوبٍ پیضا ٓیک٘٘ض ‪ٝ‬‬
‫ِ‪ ّٞ‬صاسَ ع‪ٝ‬یبٗی یب دلغ‪ٙ‬ی صاسَ ع‪ٝ‬یبٗی ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآیض؛ ث٘بثغایٖ ٓؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ٚ‬ی جبٗجی ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬الی‪ ٚ‬توـیْ ٓیك‪ٞ‬ص؛ یک‬‫صع ٗتیج‪ٚ‬ی ایٖ اتوبٍ‪ِ ،‬ؿ ِ‬
‫الی‪ ،ٚ‬ک‪ ٚ‬کیـ‪ ٚ‬ػعص‪ ٙ‬عا ٓیپ‪ٞ‬كبٗض ‪ ٝ‬صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص ک‪ٓ ٚ‬ؼ‪ٝ‬صعّ ‪ splanchnic‬یب ادلبیی ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬الی‪ٚ‬ی ص‪ ّٝ‬ک‪ ٚ‬اکت‪ٞ‬صعّ‬
‫عا ٓیپ‪ٞ‬كبٗض ‪ٓ ٝ‬ؼ‪ٝ‬صعّ ؿ‪ٓٞ‬بتیک ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫َبحیّ ههتعبص (‪)cardiogenic field/cardiogenic area‬‬


‫ٗبدی‪ ٚ‬هِتؿبػ (‪ )cardiogenic area‬صع صاسَ الی‪ ٚ‬ادلبیی ٓؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ ٚ‬جبٗجی هغاع ٓی گیغص‪ .‬ایٖ ٗبدی‪ٗ ،ٚ‬ؼَ اؿجی كکَ ٓیثبكض(ؽکم ‪.)2-2‬‬

‫‪37‬‬
‫ؽکم ‪ًَ.A :2-2‬بي خهلي یك سٔیبٌ توشیجب ً ‪ 18‬سٔصِ دس يشاحم پبیبَي هجم اص تؾكیم عٕيیت ٔ ثؼذ اص ثشداؽتٍ آيُیٌٕ‪ .‬يیٕثالعت ْبی آتی ٔ ًْبَژیٕثالعتٓب ‪،‬دس يضٔدسو‬
‫احؾبئي جهٕي صلحّ ػصجي ٔ دس ْش دٔ طشف سٔیبٌ هشاس گشكتّ اَذ‪َ .‬بحیّ ههتعبص َؼم اعجی ؽکم اعت دس داخم يضٔدسو جضایش خَٕی ؽکم يیگیشد ٔ سگْبی کٕچکی‬
‫تؾکیم يیؽَٕذ کّ ایٍ سگْبی کٕچک ثّ ْىدیگش اتصبل پیذا يی کُُذ ٔ دٔ سگ سا دس َبحیّ َؼهی اعجی ؽکم‪ ،‬دس طشكیٍ ساعت ٔ چپ ثّٔجٕد يیآٔسَذ‪ .B .‬يوطغ ػشضی‬
‫سٔیبٌ دس ًْیٍ يحذ ٔدِ عُی ثشای َؾبٌ دادٌ يحم جضایش خَٕی دس يضٔدسو احؾبئي ‪ .C‬يوطغ طٕني اص سٔیبٌ يؾبثّ كّ َؾبٌ دُْذِ يٕهؼیت حلشِ پشیكبسد ٔ َبحیّ ههت عبص‬
‫(كبسدیٕژَیك) اعت‪.‬‬
‫تکبَٓ صؿتگب‪ ٙ‬هِت ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م صع ا‪ٝ‬اؿَ ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬ؿ‪ ّٞ‬كغ‪ٝ‬ع ٓیك‪ٞ‬ص یؼ٘ی ‪ٝ‬هتی ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬یبٕ صیگغ ٗٔیت‪ٞ‬اٗض ٓ‪ٞ‬اص ؿظایی الػّ عا ٍغین اٗتلبع ؿبص‪ ٙ‬تبٓیٖ‬
‫ک٘ض ‪ ٝ‬یب ٓ‪ٞ‬اص ػائض عا اػ س‪ٞ‬ص ص‪ٝ‬ع ک٘ض‪ .‬صؿتگب‪ ٙ‬هِت ‪ ٝ‬ػغ‪ٝ‬م ا‪ُٝ‬یٖ صؿتگب‪ ٙ‬ثؼعگی اؿت ک‪ ٚ‬كکَ ٓیگیغص ‪ ٝ‬صع آسغ ‪ٛ‬لت‪ٛ ٚ‬لتْ تکبَٓ‪ ،‬ػِٔکغص س‪ٞ‬ص‬
‫ؿ‪ ّٞ‬تکبَٓ ؿِ‪ُٜٞ‬بی ٓؼ‪ٝ‬صعٓی‪ٔٛ ،‬بٗژی‪ٞ‬ثالؿت‪ٛ‬ب‬ ‫ِ‬ ‫عا اٗجبّ ٓیص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬کبٓال کبعا ٓیثبكض؛ یؼ٘ی ‪ fully functional‬اؿت‪ .‬صع دض‪ٝ‬ص ‪ٛ‬لت‪ٚ‬‬
‫‪ hemangioblasts/‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض ‪ٔٛ ٝ‬بٗژی‪ٞ‬ثالؿت‪ٛ‬ب ٗیؼ جؼایغ س‪ٗٞ‬ی‪ blood islands/‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬صع جؼایغ س‪ٗٞ‬ی‪ ،‬ؿِ‪ُٜٞ‬بیی ک‪ٚ‬‬
‫ٓذیطیتغ ‪ٛ‬ـت٘ض ‪ angioblasts‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗضک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی آٗض‪ٝ‬تِیبٍ‪ endothelial/‬ػغ‪ٝ‬م تٔبیؼ ٓییبث٘ض(ؽکم ‪ ٝ )2-3‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ٓغکؼ‬
‫ؿبػ هطؼی‪ ،‬اػ ٓؼ‪ٝ‬صعّ ٓجب‪ٝ‬ع آئ‪ٞ‬عت‬ ‫هغاعگغكت‪ٚ‬اٗض‪ ،‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی ؿِ‪ٍٛٞ‬بی س‪ٕٞ‬ؿبػ ‪ hematopoetic/‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬اُجت‪ ٚ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی س‪ِ ٕٞ‬‬
‫ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآی٘ض‪ .‬تلکیَ جؼایغ س‪ٗٞ‬ی ‪ ْٛ‬صع ٓؼ‪ٝ‬صعّ صاسَ ع‪ٝ‬یبٗی ‪ ْٛ ٝ‬صع ٓؼ‪ٝ‬صعّ سبعج ع‪ٝ‬یبٗی عر ٓی اكتض ‪ ٝ‬عگ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چکی ک‪ ٚ‬ثضیٖ تغتیت ث‪-ٚ‬‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآی٘ض‪ ،‬ث‪ ٚ‬یکضیگغ اتوبٍ ٓییبث٘ض ‪ ٝ‬عگ‪ٛ‬بی ثؼعگتغی عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬ثب ایٖ تلب‪ٝ‬ت ک‪ ٚ‬صع ٓؼ‪ٝ‬صعّ سبعج ع‪ٝ‬یبٗی‪ ،‬كغآی٘ض عگػایی‬
‫دض‪ٝ‬ص ص‪ ٝ‬ع‪ٝ‬ػ ػ‪ٝ‬صتغ اٗجبّ ٓیگیغص ‪ ٝ‬عگ ػایی صع الی‪ٚ‬ی اؿپالٗک٘یک ٓؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ ٚ‬جبٗجی( ٓؼ‪ٝ‬صعّ صاسَ ع‪ٝ‬یبٗی) ‪ ْٛ‬ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪.‬‬
‫‪MESENCHYME IN‬‬
‫‪SPLANCHNOPLEURE‬‬
‫‪OF YOLK SAC‬‬

‫‪CELL CLUSTERS‬‬

‫‪ENDOTHELIAL CELLS‬‬

‫‪HAEMATOPOIETIC‬‬
‫‪CELLS‬‬

‫‪FORMATION OF BLOOD‬‬
‫‪VESSEL‬‬

‫‪AGGREGATION OF FURTHER‬‬
‫‪MESENCHYME TO FORM‬‬
‫‪MUSCULAR AND CONNECTIVE‬‬
‫‪TISSUE WALL‬‬

‫ؽکم ‪ :2-3‬ثّ َحِٕ تؾکیم جضایش ٔ سگ ْبی خَٕی تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫صع ٗبدی‪ ٚ‬هِت ؿبػ ک‪ ٚ‬یک ٗبدی‪ٗ ٚ‬ؼَاؿجی كکَ اؿت‪ ،‬ث‪ٔٛ ٚ‬یٖ تغتیت جؼایغ س‪ٗٞ‬ی ‪ ٝ‬عگ ‪ٛ‬ب كکَ گغكت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬یکصیگغ اتوبٍ پیضا ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬ص‪ٝ‬‬
‫ٍ٘بة هِت ؿبػ‪ cardiogenic/‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬صعایٖ ٍ٘بة‪ٛ‬بی هِت ؿبػ‪ ،‬کبٗبُیؼیلٖ (‪ )canalization‬اتلبم ٓیاكتض‪ .‬ػِت ٍ٘بة ث‪ٞ‬صٕ ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬آٗ‪ٜ‬ب‬
‫عكض ؿغیغ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب اؿت‪ .‬ثؼض اػ کبٗبٍ صاع كضٕ ص‪ُُٚٞ ٝ‬ی هِجی اٗض‪ٝ‬کبعصی ث‪ٞٓ ٚ‬اػات ‪ ْٛ‬صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ صع ٗبدی‪ ٚ‬هِت ؿبػ كکَ ٓی گیغص‬
‫ک‪ ٚ‬ایٖ ص‪ُُٚٞ ٝ‬ی اٗض‪ٝ‬کبعصی ث‪ ٚ‬یکضیگغ اتوبٍ یبكت‪ ٝ ٚ‬یک ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ‪ٝ‬ادض عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض(‪ٗ .)1-4‬بدی‪ٚ‬ی هِت ؿبػ اثتضا صع جِ‪ٞ‬ی هلذ‪ ٚ‬پغ‪ٙ‬‬
‫‪38‬‬
‫ک‪ٞ‬عصی‪ prechordal /‬هغاع گغكت‪( ٚ‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬هلذ‪ ،prechordal ٚ‬هلذ‪ ٚ‬ا‪ٝ‬ع‪ٝ‬كبعٗژیبٍ یب ثبک‪ٞ‬كبعٗژیبٍ ٗیؼ ٓیگ‪ٞ‬ی٘ض ک‪ ٚ‬ص‪ٛ‬بٕ آی٘ض‪ ٙ‬عا تلکیَ ٓیص‪ٛ‬ض)‪ .‬ث‪ٚ‬‬
‫ػِت سٔیضگی‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ‪ٛ‬لت‪ٚ‬ی چ‪ٜ‬بعّ صع ج٘یٖ اتلبم ٓیاكتض‪ ،‬ایٖ ٗبدی‪ٚ‬ی هِتؿبػ تـییغ ٓ‪ٞ‬هؼیت صاص‪ ٝ ٙ‬صع جِ‪ٞ‬ی صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف هغاع ٓی‪-‬‬
‫گیغص(كکَ ‪.)1-3‬‬

‫ؽکم ‪ :2-4‬ثّ تـییش يٕهؼیت َبحیّ ههت عبص دس اثش سؽذ عشیغ عشی نٕنّ ػصجی تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫یکی اػ ٓ‪ْٜ‬تغیٖ ‪ٝ‬هبیؼی ک‪ ٚ‬صع ‪ٛ‬لت‪ٚ‬ی چ‪ٜ‬بعّ عر ٓیص‪ٛ‬ض‪ ،‬ایجبص ‪ ٝ‬سٔیضگی‪ٛ‬بیی‪ folding/‬اؿت ک‪ ٚ‬صع ع‪ٝ‬یب ِٕ صعدبٍ تلکیَ اتلبم ٓیاكتض‪ٍ .‬ی‬
‫‪ gastrulation‬ؿ‪ ٚ‬ج٘ی٘ی تلکیَ كض‪ ،ٙ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ؿ‪ ٚ‬الی‪ٚ‬ی ٓـطخ (‪ٛ )plate‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬صع اثغ سٔیضگی‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ج٘یٖ اتلبم ٓیاكتض‪ ،‬ایٖ ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬ث‪ٚ‬‬
‫ه‪ٞ‬عت ُ‪ُٚٞ‬ای صعٓیآی٘ض‪ .‬ایٖ سٔیضگی‪ٛ‬ب ‪ ْٛ‬صع ج‪ٜ‬ت ُتغاٍ (عاؿت ‪ ٝ‬چپ) ‪ ْٛ ٝ‬صع ج‪ٜ‬ت صعؿطخ ٍ‪ُٞ‬ی (‪ )craniocaudal‬ایجبص ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ػِت‬
‫سٔیضگی‪ٛ‬بی ‪ ،craniocaudal‬تلکیَ ُ‪ُٚٞ‬ی ػوجی اؿت‪ .‬ث‪ ٚ‬گ‪ٚٗٞ‬ای ک‪ُ ٚ‬ج‪ٛ ٚ‬بی هلذ‪ ٚ‬ػوجی پؾ اػ تلکیَ ث‪ ْٛ ٚ‬اتوبٍ پیضا کغص‪ُُٚٞ ٝ ٙ‬ی‬
‫ػوجی عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ُُٚٞ .‬ی ػوجی پؾ اػ تلکیَ‪ ،‬سیِی ؿغیغ صعج‪ٜ‬ت ؿلبُیک عكض پیضا ٓیک٘ض ‪ٓ ٝ‬ـؼ عا ایجبص ٓیک٘ض ‪ ٝ‬صعج‪ٜ‬ت صٓی عكض‬
‫کغص‪ٗ ٝ ٙ‬شبع عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ .‬ث‪ ٚ‬ػِت عكض ؿغیغ ُ‪ُٚٞ‬ی ػوجی ث‪ٚ‬سو‪ٞ‬م صع ٗبدی‪ٚ‬ی ؿلبُیک‪ ،‬صعٗ‪ٜ‬بیت ج٘یٖ صع ٓوطغ ٍ‪ُٞ‬ی سٔیض‪ٓ ٙ‬یك‪ٞ‬ص‬
‫‪ٞٓ ٝ‬جت ٓیك‪ٞ‬ص ک‪ٗ ٚ‬بدی‪ٚ‬ی هِتؿبػ صع جِ‪ٞ‬ی هلـ‪ٚ‬ی ؿی٘‪ ٚ‬هغاعثگیغص‪ .‬سٔیضگی‪ ،‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ؿطخ ٍ‪ُٞ‬ی صع ؿطخ ُتغاٍ ٗیؼ عر ٓیص‪ٛ‬ض ک‪ ٚ‬ػِت إٓ‬
‫عكض ؿغیغ ؿ‪ٓٞ‬بیت‪ٛ‬ب ٓیثبكض‪ .‬صع ٍی ایجبص سٔیضگی ُتغاٍ‪ٍ ،‬غكیٖ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ث‪ٗ ْٛٚ‬ؼصیکتغ كض‪ ٝ ٙ‬ص‪ُُٚٞ ٝ‬ی اٗض‪ٝ‬کبعصی ک‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص صاعص صع‬
‫جِ‪ٞ‬ی صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف (‪ )primitive gut‬ث‪ ْٛٚ‬اتوبٍ پیضا ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬یک ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ‪ٝ‬ادض عا ایجبص ٓیک٘٘ض‪.‬‬

‫ؽکم‪ : 2-5‬دس َبحیّی کبسدیٕژَیک ثّ ؽکم گیشی جضایش خَٕی (‪ ٔ )c‬عهٕلْبی يٓبجشتیبكتّ تٕجّ کُیذ‪ .‬دس تصٕیش‪ ،E‬نٕنّْبی ههجی دس طشف ساعت ٔ چپ هبثم يؾبْذِ اَذ‪.‬‬
‫عهٕلْبی يٓبجشتیبكتّی ‪ْ progenitor‬ى دیذِ يی ؽَٕذ کّ دس اطشاف نٕنّ آَذٔکبسدی هشاس گشكتّ ٔ ثّ عهٕلْبی ‪ myocardial‬تًبیض پیذا کشدِ ٔ ‪ myocardiom‬سا ایجبد يیکُُذ‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫ا‪ُٝ‬ی‪primitive / ٚ‬‬ ‫صع جغیبٕ تلکیَ ٗبدی‪ ٚ‬هِت ؿبػ ؿِ‪ٍٛٞ‬بی هِجی اجضاصی (‪ )progenitor cells‬ک‪ ٚ‬صع اپی ثالؿت هغاع صاعٗض اػ ٍغین ٗبدی‪ٞٗ ٚ‬اع‬
‫‪ streak‬ث‪ٗ ٚ‬بدی‪ ٚ‬هِت ؿبػ ٓ‪ٜ‬بجغت ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬س‪ٞ‬ك‪ٗ ٚ‬ؼَ اؿجی اػ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب ث‪ٗ ٚ‬بّ ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ا‪ُٝ‬ی‪ primary heart field)PHF( /ٚ‬عا ایجبص ٓی ک٘٘ض(‪-5‬‬
‫‪ .)1‬ؿِ‪ُٜٞ‬بی ‪ٜٗ progenitor‬بیتب صع ٗبدی‪ٗ ٚ‬ؼَ اؿجی كکَ‪ٓ ،‬ی‪ٞ‬ثالؿت ‪ٛ‬ب‪ ٝ myoblast/‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓی‪ٞ‬کبعص عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ PHF .‬صع ع‪ٝ‬ػ‪ٛ‬بی‬
‫‪ 07-05‬تکبَٓ تلکیَ ٓیك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ص‪ِٛ‬یؼ‪ٛ‬ب‪ ،‬ثطٖ چپ ‪ ٝ‬ثشق اػظْ ثطٖ عاؿت عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ا‪ُٝ‬ی‪ٗ ،ٚ‬بدی‪ٚ‬‬
‫صیگغی ث‪ٗ ٚ‬بّ ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٝ secondary heart filed )SHF( /ٚ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬صع ٍ‪ٞ‬یَ كضٕ سغ‪ٝ‬جی هِت ٗوق صاعص ‪ ٝ‬ثبهی ٓبٗض‪ ٙ‬ثطٖ عاؿت ‪ٝ‬‬
‫سغ‪ٝ‬جی هِت عا ک‪ ٚ‬كبَٓ ٓشغ‪ ٍٝ‬هِجی‪ ٝ conus cordis/‬ت٘‪ ٚ‬كغیبٗی‪ truncus arteriosus /‬اؿت عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ 2-1 ،SHF .‬ع‪ٝ‬ػ صیغتغ‪ ،‬یؼ٘ی صع‬
‫ع‪ٝ‬ػ ‪ 10-11‬تلکیَ ٓیك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ٗبدی‪ ٚ‬کٔبٗ‪ٜ‬بی دِوی‪ pharyngeal arches/‬هغاع گغكت‪ٚ‬اٗض ٓ‪ٜ‬بجغت پیضا کغص‪ٝ ٝ ٙ‬اعص اٗت‪ٜ‬بی َؿغی‬
‫هِجی صع دبٍ تلکیَ ٓیك‪ٗٞ‬ض ‪ myocardium ٝ‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض ‪ ٝ‬ک‪ ٚ‬صع تلکیَ اٗت‪ٜ‬بی سغ‪ٝ‬جی كغکت ٓی ک٘ض‪.‬‬ ‫ُ‪ِ ُٚٞ‬‬

‫ؽکم ‪ :2-6‬ثّ يٓبجشت عهٕل ْب اص اپی ثالعت ٔ کًبٌ ْبی حهوی ٔ تؾکیم َبحیّ ههجی أنیّ ٔ َبحیّ ههجی ثبَٕیّ تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫ؽکم‪ :2-7‬ثّ خًیذگی نتشال ٔ َحِٕ ی اتصبل نٕنّ آَذٔکبسدی تٕجّ کُیذ کّ دس جٓت ‪َ ventral‬غجت ثّ دعتگبِ گٕاسػ هشاس يیگیشَذ ٔ نٕنّی ههجی ٔاحذ سا ثّ ٔجٕد يیآٔسَذ‪.‬‬
‫‪40‬‬
‫خالصّی يجحث تکبيم أنیّ ههت‪:‬‬
‫ٗبدی‪ٚ‬ی هِتؿبػ صع الی‪ٚ‬ی اؿپالٗک٘یک ٓؼ‪ٝ‬صعّ هلذ‪ ٚ‬جبٗجی كکَ ٓیگیغص ‪ٗ ٝ‬ؼَاؿجیكکَ اؿت‪ .‬جؼایغس‪ٗٞ‬ی ‪ ٝ‬عگ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چکی ک‪ ٚ‬صع ایٖ‬
‫ٓؼ‪ٝ‬صعّ كکَ ٓیگیغص ث‪ ٚ‬اتلبم ؿِ‪ٍٛٞ‬بی اجضاصی هِجی ک‪ ٚ‬اػ اپیثالؿت ‪ ٝ‬اػ ٍغین ٗ‪ٞ‬اع ا‪ُٝ‬ی‪ٜٓ ٚ‬بجغت کغص‪ٝ ٝ ٙ‬اعص ٗبدی‪ٚ‬ی هِتؿبػ ٓیك‪ٗٞ‬ض‪،‬‬
‫ٗبدی‪ٚ‬ی ٗؼَاؿجیكکَ عا ایجبص ٓیک٘٘ض ک‪ ٚ‬ث‪ٗ ٚ‬بّ ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ك٘بست‪ٓ ٚ‬یك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ا‪ُٝ‬ی‪ ،ٚ‬عگ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬چک پؾ اػ تلکیَ ث‪ ْٛٚ‬اتوبٍ‬
‫پیضا کغص‪ ٝ ٙ‬ص‪ُُٚٞ ٝ‬ی اٗض‪ٝ‬کبعصی عا ث‪ٞٓ ٚ‬اػات ‪ ْٛ‬صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ تلکیَ ٓیص‪٘ٛ‬ض‪ .‬ث‪ ٚ‬ؿجت سٔیضگی‪ٛ‬بی ُتغاٍ ‪ُُٛٚٞ ،‬بی اٗض‪ٝ‬کبعصیای‬
‫كکَ گغكت‪ ٚ‬ث‪ ْٛ ٚ‬اتوبٍ پیضا کغص‪ُُٚٞ ٝ ٙ‬ی هِجی ‪ٝ‬ادضی عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض ‪ ٝ‬اػٍغكی صع اثغ سٔیضگی کغاٗی‪ٞ‬ک‪ٞ‬صاٍ ‪ٗ ،‬بدی‪ ٚ‬هِتؿبػ ث‪ ٚ‬جبی‬
‫هغاعگیغی صع جِ‪ٞ‬ی هلذ‪ٚ‬ی پغ‪ ٙ‬ک‪ٞ‬عصی ‪ ٝ‬جِ‪ٞ‬ی ص‪ٛ‬بٕ‪ ،‬تـییغ ٓ‪ٞ‬هؼیت صاص‪ ٝ ٙ‬صع جِ‪ٞ‬ی صؿتگب‪ ٙ‬گ‪ٞ‬اعف ‪ ٝ‬صع ٗبدی‪ٚ‬ی ت‪ٞ‬عاکؾ هغاع ٓیگیغص‪.‬‬
‫ثبیض ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬صاكت اتوبٍ‪ٛ ُُٚٞ fusion/‬بی اٗض‪ٝ‬کبعصی اػ هـٔت ٓیبٗی كغ‪ٝ‬ع كض‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬ؿٔت کغاٗی‪ٞ‬ک‪ٞ‬صاٍ اصآ‪ ٚ‬پیضا ٓیک٘ض تب ُ‪ُٛٚٞ‬بی اٗض‪ٝ‬کبعصی ث‪ٚ‬‬
‫‪ ْٛ‬اتوبٍ پیضا کغص‪ُُٚٞ ٝ ٙ‬ی هِجی ‪ٝ‬ادض یب ث‪ ٚ‬ػجبعت ث‪ٜ‬تغ‪ُُٚٞ ،‬ی هِجی ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض(‪ .)1-7‬پؾ اػ كکَگیغی ایٖ ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی صع دض‪ٝ‬ص‬
‫ت صع دبٍ تکبَٓ‪ ،‬صع صاسَ دلغ‪ٙ‬ی پغی‪-‬‬ ‫ع‪ٝ‬ػ ‪10‬اّ تب ‪12‬اّ‪ ،‬كغ‪ٝ‬ع ث‪ً ٚ‬غثبٕ ٓیک٘ض ‪ُٝ‬ی گغصف س‪ ،ٕٞ‬تب هجَ اػ ع‪ٝ‬ػ ‪17‬اّ اتلبم ٗٔیاكتض‪ .‬هِ ِ‬
‫کبعصیبٍ ک‪ ٚ‬صع اٍغاف إٓ هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت عكض ٓیک٘ض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :2-8‬اتصبل نٕنّ ْبی اَذٔکبسدی چپ ٔ ساعت‬

‫ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی كکَگغكت‪ ٚ‬صاعای ؿ‪ ٚ‬الی‪ ٚ‬اؿت‪ :‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ک‪ ٚ‬اٗض‪ٝ‬کبعصی‪ ّٞ‬عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓؼاٗلیْ اٍغاف ٓی‪ٞ‬کبعصی‪ ّٞ‬عا‬
‫ایجبص ٓیک٘ض ک‪٘ٓ ٚ‬لبء آٗ‪ٜ‬ب ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بی ‪ progenitor heart cell‬ثغٓیگغصص‪ .‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بیی ک‪ٓ ٚ‬ی‪ٞ‬کبعص عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ٓ ،‬بتغیکؾ سبعج ؿِ‪ُٞ‬ی‬
‫ژُ‪ٓٚ‬بٗ٘ضی ث‪ٗ ٚ‬بّ ‪ cardiac jelly‬عا ت‪ُٞ‬یض ٓیک٘٘ض ک‪ ٚ‬ثیٖ اٗض‪ٝ‬کبعص ‪ٓ ٝ‬ی‪ٞ‬کبعص هغاع ٓیگیغص‪٘ٓ .‬لبء الی‪ٚ‬ی سبعجی اپیکبعصی‪ ، ّٞ‬الی‪ٚ‬ی ادلبیی‬
‫(‪ )visceral‬پغیکبعصی‪ ّٞ‬اؿت ک‪ ٚ‬صع تلکیَ ػغ‪ٝ‬م کغ‪ٗٝ‬غی ٗیؼ كغکت ٓیک٘ض‪.‬‬
‫هِجی صعدبٍ تکبَٓ صع صاس َِ دلغ‪ٙ‬ی پغیکبعصیبٍ هغاعصاعص ‪ ٝ‬اػ ٍغین ٓیؼ‪ٝ‬کبعصی‪ٓ( ّٞ‬ؼ‪ٝ‬کبعص پلتی) ث‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬ی سِلی دلغ‪ٙ‬ی پغیکبعص‬ ‫ُ‪ُٚٞ‬ی ِ‬
‫کبعصی ػغًی‪ transverse pericardial sinus/‬عا‬
‫ِ‬ ‫پغی‬ ‫ؿی٘‪ٞ‬ؽ‬ ‫‪ٝ‬‬ ‫ك‪ٞ‬ص‬ ‫ٓی‬ ‫ٗبپضیض‬ ‫عكض‬ ‫ثؼضی‬ ‫ٓغادَ‬ ‫صع‬ ‫پلتی‬ ‫ٓؼ‪ٝ‬کبعص‬ ‫‪،‬‬ ‫)‬‫‪1‬‬‫‪-‬‬ ‫‪8‬‬ ‫(‬‫ک٘ض‬‫ٓی‬ ‫اتوبٍ پیضا‬
‫ایجبص ٓی ک٘ض‪٘ٓ .‬لبء ٓؼ‪ٝ‬کبعص پلتی اػ ‪ secondary heart field‬اؿت‪ .‬اٗت‪ٜ‬بی صُٓی ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی صعدبٍ تکبَٓ‪ ،‬ع‪ٝ‬ی ؿپت‪ ّٞ‬ػغًی هغاعگغكت‪ ٚ‬اؿت‬
‫ک‪ ٚ‬صعٗ‪ٜ‬بیت ؿپت‪ ّٞ‬ػغًی ثیٖ دلغ‪ٙ‬ی پغیکبعصیبٍ ‪ ٝ‬کجض هغاع ٓیگیغص ‪ ٝ‬هـٔت ػٔض‪ٙ‬ی صیبكغاگْ عا ایجبص ٓیک٘ض‪.‬‬

‫ؽکم‪ :2-9‬ثّ عّ الیّ تؾکیم دُْذِ جذاس ههت ٔ يضٔکبسد پؾتی تٕجّ کُیذ‪.‬‬

‫تؾکیم حهوّ ههجی‬


‫ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی اثتضا ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت یک ُ‪ُٚٞ‬ی ٓـتویْ ‪ ٝ‬ؿبص‪ ٙ‬اؿت ک‪ ٚ‬صاعای یک اٗت‪ٜ‬بی ‪ٝ‬عیضی ‪ ٝ‬یک اٗت‪ٜ‬بی كغیبٗی اؿت‪ٝ .‬عیض‪ٛ‬بی ثضٕ س‪ ٕٞ‬عا جٔغ‪-‬‬
‫آ‪ٝ‬عی کغص‪ ٝ ٙ‬صعٗ‪ٜ‬بیت ‪ٝ‬اعص اٗت‪ٜ‬بی ‪ٝ‬عیضی ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬صع اٗت‪ٜ‬بی كغیبٗی‪ ،‬س‪ ٕٞ‬اػ ٍغین ‪ٝ truncus arteriosus‬اعص ص‪ٝ‬عؿبٍ آئ‪ٞ‬عتب ٓیك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫صع دض‪ٝ‬ص ع‪ٝ‬ػ ‪12‬اّ ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬تلکیَ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬ؿِ‪ٍٛٞ‬بیی اػ ٗبدی‪ٚ‬ی ه‪ٞ‬ؽ‪ٛ‬بی دِوی ٓ‪ٜ‬بجغت ٓیک٘٘ض ‪ٝ ٝ‬اعص اٗت‪ٜ‬بی ؿغی ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی‬
‫صعدبٍ تکبَٓ كض‪ ٝ ٙ‬ثبػث ٍ‪ٞ‬یَتغ كضٕ ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ٓیك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ایٖ كغای٘ض ٍ‪ٞ‬یَ كضٕ ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ا‪ٝ‬ال ثغای تکبَٓ ٗغٓبٍ ثطٖ عاؿت ًغ‪ٝ‬عی‬
‫اؿت؛ ػیغا صع تلکیَ ثشلی اػ ثطٖ عاؿت ٗوق صاعص‪ .‬ثبٗیب ٗبدی‪ ٚ‬هِجی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬صع تلکیَ سغ‪ٝ‬جی هِت (‪ ٝ )outflow tract‬یب ‪truncus ٝ conus cordis‬‬
‫‪ arteriosus‬كغکت ٓیک٘ض ‪ ٝ‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ إٓ ثغای تلکیَ دِو‪ُٞ( ٚ‬پ) هِجی ًغ‪ٝ‬عی اؿت‪ .‬ثغای تلکیَ ُ‪ٞ‬پ هِجی ثبیض ؿِ‪ٍٛٞ‬بیی اػ ٗبدی‪ٚ‬ی ٗبدی‪ ٚ‬هِجی‬
‫ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٝ ، ٚ‬اعص ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی صع دبٍ تکبَٓ ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬اگغ ث‪ٛ ٚ‬غ صُیِی ایٖ ٍ‪ٞ‬یَكضٕ ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ٓ‪ٜ‬بع(‪ )inhibit‬ك‪ٞ‬ص‪ٗ ،‬ب‪٘ٛ‬جبعی‪ٛ‬بی ٓتؼضصی (اػ جِٔ‪VSDٚ‬‬
‫یب ‪ )tetralogy of fallot‬عا صع ٗبدی‪ٚ‬ی ‪ truncus arteriosus ٝ bulbus cordis‬ک‪ ٚ‬صع ‪ٝ‬اهغ سغ‪ٝ‬جی (‪ )outflow‬هِت عا تلکیَ ٓیص‪٘ٛ‬ض‪ ،‬كب‪ٛ‬ض س‪ٞ‬ا‪ٛ‬یْ‬
‫ث‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی ثؼض اػ ٍ‪ٞ‬یَ كضٕ‪ ،‬صع ع‪ٝ‬ػ ‪12‬اّ كغ‪ٝ‬ع ث‪ ٚ‬سٔیضگی (‪ٓ )looping‬یک٘ض‪ .‬ک‪ ٚ‬صع ایٖ كغآی٘ض هـٔت َؿغی ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی صع ج‪ٜ‬ت كکٔی‪-‬صُٓی‪،‬‬
‫ث‪ٍ ٚ‬غف عاؿت ‪ ٝ‬هـٔت صُٓی (‪ )atrial‬صع ج‪ٜ‬ت پلتی‪-‬ؿغی ث‪ٍ ٚ‬غف چپ چغسق پیضا ٓیک٘ض(‪ .)1-01‬اگغ ثشق ؿغی ث‪ ٚ‬جبی گغصف ث‪ ٚ‬ؿٔت‬
‫عاؿت‪ ،‬ث‪ ٚ‬ؿٔت چپ گغصف پیضا ک٘ض‪ٞٓ ،‬جت ثغ‪ٝ‬ػ صکـتغ‪ٝ‬کبعصی ٓیك‪ٞ‬ص‪ْٛ .‬ػٓبٕ ثب ‪ٝ‬ه‪ٞ‬ع سٔیضگی صع هـٔت‪ٛ‬بی ٓشتِق ُ‪ُٚٞ‬ی هِجی یک عكض‬
‫اِؿی ِٔتغیک ‪ٗ ٝ‬بٓتوبعٕ ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآیض ‪ ٝ‬ثشق‪ٛ‬بی پ‪ ٝ ٖٜ‬ثبعیک ایجبص ٓیل‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ثشق‪ٛ‬بی اتـبعیبكت‪ ٚ‬یب پ‪ ،ٖٜ‬دلغات هِجی ا‪ُٝ‬ی‪primitive chamber ٚ‬‬
‫كبَٓ ثطٖ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ص‪ِٛ‬یؼ‪ٛ‬بی ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬عا ایجبص ٓیک٘٘ض‪ .‬كغای٘ض ایجبص دِو‪ ٚ‬هِجی تب ع‪ٝ‬ػ ‪ 17‬کبَٓ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ُُٚٞ ٝ‬ی هِجی کبٓال دبُت ‪ S‬كکَ پیضا ٓیک٘ض ‪ٝ‬‬
‫ثشلی ک‪ ٚ‬هغاع اؿت ص‪ِٛ‬یؼ‪ٛ‬ب عا ث‪ٝٚ‬ج‪ٞ‬ص ثیب‪ٝ‬عص‪ ،‬اثتضا ٓ‪ٞ‬هؼیت سبعج پغیکبعصی صاعص ث‪ ٚ‬دلغ‪ٙ‬ی پغیکبعصی ‪ٝ‬اعص ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :2-11‬تؾکیم حهوّ ههجی‪ .‬دس تصٕیش حلشِی پشیکبسد ثب َوطّچیٍ َؾبٌدادِ ؽذِاعت‪ .‬دس اثتذا عیُٕط ٔسیذی ٔ َبحیّای کّ دْهیضْب سا ثّٔجٕد يیآٔسد خبسج اص‬
‫حلشِی پشیکبسد هشاس داسَذ ٔنی دس يشاحم ثؼذی ٔاسد پشیکبسدی يی ؽَٕذ‪.‬‬

‫ؽکم‪ :2-11‬اتصبل دٔ نٕنّ ههجی‪ ،‬تؾکیم نٕنّ ٔاحذ ٔ خًیذگی نٕنّ ههجی‬

‫‪42‬‬
‫ؽکم ‪ :2-12‬تصٕیش يیکشٔعکٕپ انکتشَٔی َؾبٌ دُْذِ هغًتْبی يختهق نٕنّی ههجی ‪ S‬ؽکم‪ ،‬هغًت ْبی ایجبد کُُذِ ثطٍْب ٔ دْهیضْب دس آٌ هبثم يؾبْذِ اعت‪.‬‬

‫دیٕاسِ ثُذی ههت‬


‫پؾ اػ كکَگیغی ُ‪ ُٚٞ‬ی هِجی تلکیَ دِو‪ ٚ‬هِجی‪ ،‬صع هِت ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ ‪ٛ‬بی عاؿت ‪ ٝ‬چپ ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ص‪ِٛ‬یؼ ا‪ُٝ‬ی‪ٓ( ٚ‬لتغک) ‪ ٝ‬ثطٖ ‪ٛ‬بی عاؿت ‪ ٝ‬چپ‬
‫ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ثطٖ ا‪ُٝ‬ی‪ٓ( ٚ‬لتغک) ٓی ثبك٘ض‪ .‬یک ٓجغای ص‪ِٛ‬یؼی‪-‬ثط٘ی ‪ٝ‬ادض ٗیؼ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ ٓلتغک عا ث‪ ٚ‬ثطٖ ٓلتغک اعتجبٍ ٓیص‪ٛ‬ض‪.‬‬
‫ؿپت‪ٛ ّٞ‬بی اهِی هِت ثیٖ ع‪ٝ‬ػ‪ٛ‬بی ‪ 17‬تب ‪ 27‬تلکیَ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬ث٘ضی‪ٛ‬ب صع دض‪ٝ‬ص ‪ٛ‬لت‪ٚ‬ی چ‪ٜ‬بعّ كغ‪ٝ‬ع ٓیك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬كلْ پبیبٕ ٓییبثض ک‪ٚ‬‬
‫صع ٗ‪ٜ‬بیت صع ‪ٛ‬لت‪ٚ‬ی كلْ‪ 3 ،‬دلغ‪ٙ‬ی کبٓال جضا اػ‪ٝ ْٛ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ .‬ایٖ صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬ث٘ضی‪ٛ‬ب ‪ْٛ‬ػٓبٕ اتلبم ٓیاكتض؛ یؼ٘ی ‪ ْٛ‬صع ٗبدی‪ٚ‬ی ص‪ِٛ‬یؼ‪ٛ‬ب ‪ ْٛ ٝ‬صع‬
‫ٗبدی‪ٚ‬ی ثطٖ‪ٛ‬ب ‪ ْٛ ٝ‬صع ٓـیغ سغ‪ٝ‬جی هِت‪ُٝ ،‬ی ثغای یبصگیغی ث‪ٜ‬تغ‪ ،‬إٓ‪ٛ‬ب عا ث‪ٍٞٚ‬ع جضاگبٗ‪ ٚ‬ثغؿی ٓیک٘یْ‪.‬‬

‫توغیى کبَبل دْهیضی ثطُی‬


‫صع پبیبٕ ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬چ‪ٜ‬بعّ ‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓؼاٗکبیٔی ک‪ ٚ‬صع صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬ی ‪ٗٝ‬تغاٍ(تذتبٗی) ‪ ٝ‬ص‪ٝ‬عؿبٍ(ك‪ٞ‬هبٗی) کبٗبٍ ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی ‪ٛ‬ـت٘ض‪ ،‬تکثیغ پیضا ٓیک٘٘ض ‪ٝ‬‬
‫ثبُلتک‪ٛ‬بی اٗض‪ٝ‬کبعصی‪ endocardial cushion/‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض(‪ ،)1-02‬ایٖ ص‪ ٝ‬ثبُلتک عكض پیضا کغص‪ ٝ ٙ‬ث‪ ْٛ ٚ‬اتوبٍ پیضا ٓیک٘٘ض ‪ ٝ‬کبٗبٍ‬
‫پ ٓجؼا توـیْ ث٘ضی ٓیک٘٘ض‪ .‬ثبُلتک اٗض‪ٝ‬کبعصی ثب توـیْ کبٗبٍ ص‪ِٛ‬یؼی‪ -‬ثط٘ی ص‪ِٛ‬یؼ ‪ ٝ‬ثطٖ ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬عا ٗیؼ ث‪ٚ‬‬
‫ص‪ِٛ‬یؼی‪ -‬ثط٘ی عا ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬کبٗبٍ عاؿت ‪ ٝ‬چ ِ‬
‫ٍ‪ٞ‬ع ٗـجی توـیْ ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬اؿبؽ جضاؿبػی ص‪ِٛ‬یؼ ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬ثطٖ ‪ٛ‬ب عا كغا‪ٓ ْٛ‬ی ک٘ض‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :2-13‬ؽکم گیشی دیٕاسِ دس يجشای دْهیضی ثطُی‪.‬‬


‫‪43‬‬
‫تؾکیم دیٕاسِ دس دْهیض يؾتشک‬
‫صع ‪ٛ‬لت‪ٚ‬ی چ‪ٜ‬بعّ تکبَٓ‪ ،‬یک پغص‪ٙ‬ی ‪ٛ‬الُیكکَ ‪ٗ ٝ‬بػک (ؿپت‪ ّٞ‬ا‪ُٝ‬ی‪ )septum primum/ٚ‬اػ ؿوق ص‪ِٛ‬یؼ ٍغف پبییٖ عكض ٓیک٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ؿٔت‬
‫ثبُلتک اٗض‪ٝ‬کبعصی كکَ گغكت‪ ٚ‬دغکت ٓیک٘ض‪ .‬ؿ‪ٞ‬عاسی ک‪ ٚ‬ثیٖ اٗت‪ٜ‬بی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٝ ٚ‬ثبُلتک اٗض‪ٝ‬کبعصی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ ،‬ؿ‪ٞ‬عار ا‪ُٝ‬ی‪foramen / ٚ‬‬
‫‪ٗ primum‬بٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ایٖ ؿ‪ٞ‬عار ا‪ُٝ‬ی‪ ،ٚ‬اعتجبٍ ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ ٝ‬چپ عا ثغهغاع ٓیک٘ض‪ .‬ایٖ اعتجبٍ صع ص‪ٝ‬ع‪ٙ‬ی هجَ اػ ت‪ُٞ‬ض ث‪ ٚ‬سبٍغ ػضّ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص‬
‫ؿیـتْ گغصف س‪ ٕٞ‬عی‪ٞ‬ی ٓ‪ ْٜ‬اؿت ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬اکـیژٕصاع اػ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ٝ‬اعص ص‪ِٛ‬یؼ چپ ٓیك‪ٞ‬ص‪ .‬ثغای دلع اعتجبٍ ثیٖ ص‪ ٝ‬ص‪ِٛ‬یؼ‪ ،‬هجَ اػ اتوبٍ‬
‫ؿپت‪ ّٞ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ثبُلتک اٗض‪ٝ‬کبعصی ‪ٓ ٝ‬ـض‪ٝ‬ص كضٕ ؿ‪ٞ‬عار ا‪ُٝ‬ی‪ ،ٚ‬صع اثغ ٓغگ ؿِ‪ُٞ‬ی ؿِ‪ ٍٞ‬صع هـٔت ك‪ٞ‬هبٗی صی‪ٞ‬اع‪٘ٓ ٙ‬بكظی ایجبص ‪ ٝ‬ث‪ ْٛ ٚ‬پی‪ٞ‬ؿت‪ٝ ٚ‬‬
‫یي ؿ‪ٞ‬عار جضیضي ث‪ٗ ٚ‬بّ ؿ‪ٞ‬عار ثبٗ‪ٞ‬ی‪ stium Secundum/ٚ‬ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓي آیض‪ .‬ایٖ ؿ‪ٞ‬عار ٓـئ‪ ٍٞ‬تبٓیٖ اعتجبٍ ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ ٝ‬چپ اؿت‪ .‬صع ا‪ٝ‬اسغ‬
‫‪ٛ‬لت‪ ٚ‬پ٘جْ پغص‪ً ٙ‬شیْ صیگغی ث‪ٗ ٚ‬بّ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ی ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬صع ؿٔت عاؿت صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬كغ‪ٝ‬ع ث‪ ٚ‬عكض ٓی ک٘ض ک‪ ٚ‬تب دض‪ٝ‬صی ؿ‪ٞ‬عار ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬عا ٓیپ‪ٞ‬كبٗض‪.‬‬
‫‪ُٝ‬ی ‪ٔٛ‬چ٘بٕ یک ؿ‪ٞ‬عار ک‪ٞ‬چکی ثبهی ٓیٓبٗض ک‪ ٚ‬اعتجبٍ ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ ٝ‬چپ عا ثغهغاع ٓیک٘ض ک‪ ٚ‬ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی‪ٗ foramen ovale /‬بّ صاعص‪.‬‬
‫ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی اعتجبٍ ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼ چپ ‪ ٝ‬عاؿت عا هجَ اػ ت‪ُٞ‬ض ثغهغاع ٓیک٘ض‪ ًٖٔ .‬تلکیَ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ،ٚ‬ثشلی اػ ؿپت‪ ّٞ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ؿوق ص‪ِٛ‬یؼ‬
‫اتوبٍ صاعص‪ ،‬اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص ‪ُٝ‬ی ثشق تذتبٗی إٓ ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ثبُلتک اٗض‪ٝ‬کبعصی اتوبٍ صاعص‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػ٘‪ٞ‬إ صعیچ‪ٚ‬ای ثغای ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ػَٔ ٓیک٘ض‪ .‬ثؼض‬
‫اػ ت‪ُٞ‬ض ث‪ ٚ‬صُیَ ایجبص گغصف س‪ ٕٞ‬عی‪ٞ‬ی‪ ،‬كلبع س‪ ٕٞ‬صع ص‪ِٛ‬یؼ چپ ث‪ٍٞٚ‬ع ٗبگ‪ٜ‬بٗی اكؼایق پیضا ٓیک٘ض‪ٞٓ ،‬جت ٓیك‪ٞ‬ص ایٖ صعیچ‪ ، ٚ‬ث‪ ٚ‬ؿپت‪ ّٞ‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪ٚ‬‬
‫كلغص‪ ٙ‬كض‪ ٝ ٙ‬ج‪ٞ‬ف ٓی س‪ٞ‬عص ثضیٖ تغتیت ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ٓـض‪ٝ‬ص ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ٓ ٝ‬ذَ إٓ ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت دلغ‪ٙ‬ی ثیٌی صع هِت ثبُـیٖ ٓلب‪ٛ‬ض‪ٓ ٙ‬یك‪ٞ‬ص(‪-03‬‬
‫‪.)1‬‬

‫ؽکم‪ :2-14‬عپتٕو دْهیضی دس يشاحم يختهق تؾکیم‪ A .‬سٔیبٌ توشیجب ً ‪30‬سٔصِ )‪ 6‬يیهي يتش( ‪ًَB ،‬بی ساعت ؽکم‪C ، A‬سٔیبٌ ‪33‬سٔصِ )‪ 9‬يیهي يتش) ‪ًَ D،‬بی ساعت ؽکم ‪،C.‬‬
‫‪E‬سٔیبٌ توشیجب ً ‪37‬سٔصِ ‪َٕF ،‬صادتبصِ يتٕنذ ؽذِ‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫تکٕیٍ عیُٕط ٔسیذی ٔ ؽشکت آٌ دستکبيم ْهیض ساعت‬
‫س‪ٝ ٕٞ‬عیضی صع ص‪ٝ‬عإ ج٘ی٘ی ‪ٝ‬اعص ٗبدی‪ ٚ‬ای ث‪ٗ ٚ‬بّ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ٓی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬اػ آٗجب ث‪ٞ‬ؿیِ‪ٓ ٚ‬جغایی ث‪ٗ ٚ‬بّ ٓجغای ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی ‪Sinoatrial‬‬
‫‪ٝcanal‬اعص ص‪ِٛ‬یؼ ا‪ُٝ‬ی‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ٓذَ ‪ٝ‬ع‪ٝ‬ص کبٗبٍ ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ ا‪ُٝ‬ی‪ُ ،ٚ‬ج‪ٛ ٚ‬بی ٓجغا ثغجـت‪ ٚ‬كض‪ 1 ٝ ٙ‬صعیچ‪/ valveٚ‬عاؿت ‪ ٝ‬چپ‬
‫عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ک‪ ٚ‬صعیچ‪ٛ ٚ‬بی ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی عاؿت ‪ ٝ‬چپ ٗبٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثب ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ای٘ک‪ ٚ‬صع ص‪ٝ‬ع‪ ٙ‬ج٘ی٘ی س‪ٝ ٕٞ‬عیضی اػ ‪ٛ‬غ ص‪ٍٝ‬غف‬
‫جٔغ آ‪ٝ‬عی ٓی ك‪ٞ‬ص‪ ،‬ث٘بثغایٖ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی صاعای ص‪ٝ‬تب كبر عاؿت ‪ ٝ‬چپ ‪ٓ left ,right sinus horn/‬ی ثبكض‪ .‬صع اصآ‪ ٚ‬تکبَٓ ث‪ ٚ‬ػِت اعتجبٍی ک‪ٚ‬‬
‫ثیٖ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی عاؿت ‪ ٝ‬چپ ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص‪ ٝ ،‬جغیبٕ س‪ ٕٞ‬اػ ٍغف چپ ث‪ٍ ٚ‬غف عاؿت جغیبٕ ٓی یبثض‪ٝ ،‬عیض ‪ٛ‬بی ؿٔت چپ ا‪ٔٛ‬یت س‪ٞ‬ص عا‬
‫اػ صؿت ٓیض‪٘ٛ‬ض ‪ ٝ‬كبر چپ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ‪ ْٛ‬ک‪ٞ‬چکتغ كض‪ ٝ ٙ‬ا‪ٔٛ‬یت س‪ٞ‬ص عا اػ صؿت صاص‪ ٝ ٙ‬دجْ إٓ کب‪ٛ‬ق ٓی یبثض‪ .‬ثبهیٔبٗض‪ ٙ‬كبر چپ ؿی٘‪ٞ‬ؽ‬
‫‪ٝ‬عیضی ؿی٘‪ٞ‬ؽ کغ‪ٗٝ‬غی ‪ٝ ٝsinus coronary/‬عیض ٓبیَ ص‪ِٛ‬یؼ چپ عا ایجبص ٓی ک٘ض‪ .‬ثب اػ ثیٖ عكتٖ ٍغف چپ ‪ ،‬كبر ٍغف عاؿت ثؼعگتغ ٓی ك‪ٞ‬ص‬
‫‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬ثیلتغی صعیبكت ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬صع اثغ إٓ ص‪ٛ‬بٗ‪ٝ ٚ‬ع‪ٝ‬صی کبٗبٍ ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی ث‪ٍ ٚ‬غف ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت آی٘ض‪ ٙ‬جب ث‪ ٚ‬جب ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٍ .‬ی تکبَٓ ثؼضی‬
‫كبر عاؿت ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ثشق هبف ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت یب ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬ی٘بعّ ‪/ Sinus venarum‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ٓذَ ٓذَ ‪ٝ‬ع‪ٝ‬ص ‪IVC‬‬
‫‪ٓ SVC ٝ‬ی ثبكض‪ ،‬هـٔت ‪ ٝTrabecula‬ثشق گ‪ٞ‬كک ‪ Auricle/‬ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت اػ ص‪ِٛ‬یؼ ج٘ی٘ی ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪ٓ .‬جغای ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی صاعای ‪ 1‬صعیچ‪ٚ‬‬
‫صع ؿٔت عاؿت ‪ ٝ‬چپ ٓی ثبكض ‪ ،‬هجَ اػ ای٘ک‪ ٚ‬كبر عاؿت ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی صع تلکیَ ؿبستٔبٕ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت كغکت ک٘ض ایٖ ص‪ ٝ‬صعیچ‪ ٚ‬صع هـٔت‬
‫ك‪ٞ‬هبٗی ث‪ ٚ‬یکضیگغ اتوبٍ پیضا ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ؿپت‪ ّٞ‬اؿپبیغ‪/Septum Spurium ّٝ‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪٘ٛ .‬گبّ كغکت ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی صع ؿبستٔبٕ ص‪ِٛ‬ؼ‬
‫عاؿت‪ ،‬ؿپت‪ ّٞ‬اؿپبیغ‪ ّٝ‬ث‪ٔٛ ٚ‬غا‪ ٙ‬صعیچ‪ٍ ٚ‬غف چپ ثب ؿپت‪ ّٞ‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪/septum secundum ٚ‬جضا ک٘٘ض‪ ٙ‬ص‪ِٛ‬یؼ اصؿبّ كض‪ ٝ ٙ‬اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص‪ .‬هـٔت ك‪ٞ‬هبٗی‬
‫صعیچ‪ٍ ٚ‬غف عاؿت ‪crista terminalis ،‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ک‪ ٚ‬ثشق هبف ص‪ِٛ‬یؼ عا اػ ثشق تغاثک‪ٞ‬ال ی إٓ جضا ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬هـٔت تذتبٗی إٓ‬
‫صعیچ‪ ٚ‬ثؼعگ ؿیب‪ٛ‬غگ ػیغیٖ ‪ ٝ IVC‬صعیچ‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ کغ‪ٗٝ‬غی عا ٓی ؿبػ ص (‪.)04-1‬‬

‫ؽکم‪ :2-15‬يوطغ کشَٔبل ههت ثشای َؾبٌ دادٌ تکٕیٍ دْهیض ساعت ٔ چپ ‪ .‬ؽبخ عیُٕعی ساعت(اثی) ٔ ٔسیذْبی سیٕی (هشيض) دس ههت ادؿبو يی ؽَٕذ تب هغُت صبف دْهیض‬
‫ْب سا ایجبد کُُذ‪.‬‬

‫تؾکیم دْهیض چپ ٔ ٔسیذ سیٕی‬


‫صع اثتضا ‪ٝ‬عیض عی‪ٞ‬ی ث‪ٞ‬ؿیِ‪ٓ ٚ‬جغای ‪ٝ‬ادضی ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ چپ ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ثبػ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ک‪ ٚ‬پؾ اػ سغ‪ٝ‬ج اػ ص‪ِٛ‬یؼ ث‪ 3 ٚ‬كبس‪ ٚ‬توـیْ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ .‬ثب اصآ‪ ٚ‬ع‪ٗٝ‬ض‬
‫تکبَٓ ‪ٓ ٝ‬تـغ كضٕ ص‪ِٛ‬یؼ چپ ‪ٝ ،‬عیض عی‪ٞ‬ی صع تلکیَ ؿبستٔبٕ ص‪ِٛ‬یؼ چپ كغکت ٓی ک٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬جبی یک ٓ٘لظ ‪٘ٓ 3‬لظ ک‪ ٚ‬صع ‪ٝ‬اهغ ‪ٔٛ‬بٕ كبس‪ٛ ٚ‬بی‬
‫‪ٝ‬عیض عی‪ٞ‬ی ‪ٛ‬ـت٘ض‪ٝ ،‬اعص ص‪ِٛ‬یؼ چپ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثضیٖ تغتیت ‪ٝ‬عیض عی‪ٞ‬ی ثشق هبف ص‪ِٛ‬یؼ چپ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ‪ ٝ‬گ‪ٞ‬كک ص‪ِٛ‬یؼ چپ اػ ص‪ِٛ‬یؼ‬
‫ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض(كکَ ‪.)1-05‬‬

‫‪45‬‬
‫ؽکم‪ :2-16‬يوطغ کشَٔبل ههت ثشای َؾبٌ دادٌ عشَٕؽت دسیچّ عیُٕعی دْهیضی ساعت ‪ ،‬تؾکیم دسیچّ ‪ ٔ IVC‬دسیچّ کشَٔشی ٔ کشیغتب تشيیُبنیظ‬

‫دیٕاسِ ثُذی ثطٍ أنیّ‬


‫صع ا‪ٝ‬اسغ ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬چ‪ٜ‬بعّ ص‪ ٝ‬ثطٖ اثتضایی عكض پیضا ٓی ک٘٘ض‪ٓ ،‬تـغ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬صی‪ٞ‬اع‪ٓ ٙ‬یبٗی آٗ‪ٜ‬ب ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت عكض ٗکغص‪ ٝ ٙ‬ثغ آٓض‪ ٙ‬ثبهی ٓی ٓبٗض‪ .‬ثب‬
‫پیلغكت اتـبع ثطٖ ‪ٛ‬ب ایٖ ثغآٓضگی ‪ٛ‬ب ثغجـت‪ ٚ‬تغ كض‪ ٝ ٙ‬ث‪ ْٛ ٚ‬صیگغ اتوبٍ پیضا کغص‪ ٝ ٙ‬ثشق ػٌالٗی ؿپت‪ ّٞ‬ثیٖ ثط٘ی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪.‬‬
‫صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ؿپت‪ ّٞ‬ثیٖ ثط٘ی صاعای یک ثشق ػٌالٗی ‪ٝ‬یک ثشق ؿلبیی ‪ٓmembranous/‬ی ثبكض‪ .‬ؿ‪ٞ‬عار ثبهیٔبٗض‪ ٙ‬ثیٖ ایٖ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػٌالٗی ‪ ٝ‬ثبُلتک‬
‫آٗض‪ٝ‬کبعصی ؿ‪ٞ‬عار ثیٖ ثط٘ی ‪ٗinterventricular foramen/‬بّ صاعص ‪ ٝ‬تب دض‪ٝ‬ص ‪ٛ‬لت‪ 6 ٚ‬اّ ثبػ ٓی ٓبٗض ‪ ٝ‬اعتجبٍ ثیٖ ص‪ ٝ‬ثطٖ عا ثغهغاع ٓی ک٘ض‪ .‬صع‬
‫ا‪ٝ‬اسغ ‪ٛ‬لت‪ 6 ٚ‬اّ تکبَٓ ثشق ؿلبیی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ثط٘ی كکَ ٓی گیغص(كکَ‪ . )1-06‬ثشق ؿلبیی اػ اجؼاء ػیغ دبهَ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ :‬پغص‪ ٙ‬ای اػ‬
‫ثبُلتک آٗض‪ٝ‬کبعصی ث‪ٍ ٚ‬غف صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ثط٘ی ػٌالٗی عكض ٓی ک٘ض‪ ٝ ،‬صیگغی ثغجـتگی ‪ٛ‬بی پیبػی عاؿت ‪ ٝ‬چپ ‪ٛ R&L bulbar riges/‬ـت٘ض ک‪ٚ‬‬
‫صع ٗبدی‪ ٚ‬ی پیبػ هِجی كکَ ٓی گیغٗض ‪ ٝ‬پیبػ هِجی عا ث‪ ٚ‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عتی ‪ ٝ‬عی‪ٞ‬ی توـیْ ٓی ک٘٘ض‪ .‬ثؼض اػ كکَ گیغی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ثط٘ی ‪ ،‬كغیبٕ‬
‫‪Aorta‬اػ ثطٖ چپ ‪ ٝ‬كغیبٕ ‪ Pulmonary‬اػ ثطٖ عاؿت س‪ ٕٞ‬گیغی س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض کغص ‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫ؽکم ‪ :2-17‬تکبيم دیٕاسِ ثیٍ ثطُی‬

‫توغیى پیبص ههجی ٔ تُّ ؽشیبَی ‪Partitioning of the Bulbus cordis and Truncus Arteriosus‬‬

‫س‪ ٕٞ‬ثطٖ ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬اػ ٍغین پیبػ هِجی‪ Bulbus cordis /‬اػ ثطٖ سبعج ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬اػ ٍغین آئ‪ٞ‬عت پلتی صع هـٔت ‪ٛ‬بی ٓشتِق ثضٕ ت‪ٞ‬ػیغ ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫هجَ اػ ای٘ک‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ث٘ضی صع ٗبدی‪ ٚ‬پیبػ هِجی ‪ٝ‬ت٘‪ ٚ‬كغیبٗی كکَ ثگیغص‪ ،‬ثب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ای٘ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬اػ ثطٖ ‪ٝ‬اعص یک کبٗبٍ ٓ٘لغص ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ُٝ‬ی اٗوجبى ثطٖ‬
‫عاؿت س‪ ٕٞ‬عا ث‪ ٚ‬یک صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬پیبػ هِجی ‪ ٝ‬اٗوجبى ثطٖ چپ س‪ ٕٞ‬عا ث‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ٓ ٙ‬وبثَ إٓ پغتبپ ٓی ک٘ض‪ .‬ث٘بثغایٖ س‪ ٕٞ‬ثب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ای٘ک‪ٝ ٚ‬اعص یک کبٗبٍ‬
‫ٓلتغک ‪٘ٓ ٝ‬لغص ٓی كض ‪ُٝ‬ی یک ٓـیغ یب جغیبٕ ٓبعپیچی صاعص(كکَ ‪ .)1-08‬صع دض‪ٝ‬ص ‪ٛ‬لت‪ 4 ٚ‬تکبَٓ‪ ،‬یک جلت ثغجـتگی ث٘بّ ثغجـتگی ‪ٛ‬بی ت٘‪ٚ‬‬
‫ای یب ثبُلتک ‪ٛ‬بی ت٘‪ ٚ‬ای ‪/Right and Left Truncus Cushion‬صع ت٘‪ ٚ‬كغیبٗی ع‪ٝ‬ث‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ی ‪ ْٛ‬كکَ ٓی گیغص‪ .‬ایٖ ثغجـتگی ‪ٛ‬ب صع صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬عاؿت‬
‫ك‪ٞ‬هبٗی(ثغ آٓضگی ت٘‪ ٚ‬ای عاؿت ك‪ٞ‬هبٗی) ‪ ٝ‬صع صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬چپ تذتبٗی (ثغ آٓضگی ت٘‪ ٚ‬ای چپ تذتبٗی) هغاع صاعٗض‪ .‬ایٖ ثغجـتگی ‪ٛ‬ب ث‪ ٚ‬ص‪ٝ‬ع ‪ ْٛ‬پیچ س‪ٞ‬عص‪ٙ‬‬
‫‪ ٝ‬ثضُیَ ٓبعپیچی ث‪ٞ‬صٕ ٓـیغ جغیبٕ س‪ ٕٞ‬صع ایٖ ٗبدی‪ ،ٚ‬اصؿبّ ایٖ ص‪ ٝ‬ثغجـتگی ث‪ٓ ْٛ ٚ‬بعپیچی اؿت‪ ٝ .‬ثؼض اػ اصؿبّ ثب یکضیگغ ‪ ،‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ی عی‪ٞ‬ی‪-‬‬
‫آئ‪ٞ‬عتی عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عصٗض ک‪ ٚ‬ت٘‪ ٚ‬كغیبٗی ‪ Truncus Arteriosus‬عا ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬كغیبٕ آئ‪ٞ‬عتیک ‪ ٝ‬عی‪ٞ‬ی توـیْ ث٘ضی ٓیک٘ض‪ .‬ث‪ ٚ‬صُیَ كکَ گیغی ایٖ‬
‫صی‪ٞ‬اع‪ ٝ ٙ‬دبُت ٓبعپیچی ٓـیغ إٓ‪ ،‬ت٘‪ ٚ‬كغیبٕ پ‪ُٗٞٔٞ‬غی ث‪ ٚ‬ص‪ٝ‬ع آئ‪ٞ‬عت هؼ‪ٞ‬صی پیچ ٓی س‪ٞ‬عص‪٘ٛ .‬گبٓی ک‪ ٚ‬ثغ آٓضگی ‪ٛ‬بی ت٘‪ ٚ‬ای ظب‪ٛ‬غ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪،‬‬
‫ثغآٓضگی ( ثبُلتک) ‪ٛ‬بیی صع ٍ‪ ٍٞ‬صی‪ٞ‬اع‪ٛ ٙ‬بی پلتی عاؿت ‪ ٝ‬كکٔی چپ ٓشغ‪ ٍٝ‬هِجی ایجبص ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثغآٓضگی ‪ٛ‬بی ٓشغ‪ٍٝ‬ی ث‪ ٚ‬ؿ‪ٞ‬ی یکضیگغ ‪ٝ‬‬
‫صع ج‪ٜ‬ت صیـتبٍ عكض ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ثب صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ت٘‪ ٚ‬ای یکی ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ؿپت‪ٓ ّٞ‬شغ‪ٍٝ‬ی ت٘‪ ٚ‬ای ‪ Conotruncal‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض(كکَ ‪٘ٛ .)1-07‬گبٓی‬
‫ک‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬ثغآٓضگی ٓشغ‪ٍٝ‬ی اصؿبّ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬ؿپت‪ٓ ّٞ‬شغ‪ ٍٝ‬عا ث‪ ٚ‬یک ثشق هضآی(ٓجغای سغ‪ٝ‬جی ثطٖ عاؿت) ‪ ٝ‬ثشق سِلی (ٓجغای سغ‪ٝ‬جی ثطٖ‬
‫چپ) توـیْ ٓی ک٘ض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓ‪ٜ‬بجغیبكت‪ ٚ‬ؿتیؾ ػوجی ‪ Neural Crest‬صع تلکیَ ثغجـتگی ‪ٛ‬بی ت٘‪ ٚ‬ای ‪ٓ ٝ‬شغ‪ٍٝ‬ی كغکت ٓی ک٘٘ض‪ .‬ث‪ ٚ‬صُیَ‬
‫كغکت ایٖ ؿِ‪ٛ ٍٞ‬ب صع تلکیَ ؿغ‪ٝ‬ه‪ٞ‬عت‪ٗ ،‬ب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬بی ه‪ٞ‬عتی ٓؼٔ‪ٞ‬ال ثب ٗوبئن هِجی ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬اؿت‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫ؽکم ‪ :2-18‬ؽکم گیشی ثشآيذگی ْبی تُّ ای ٔ يخشٔطی‬

‫کُیذ‪.‬‬ ‫ؽکم ‪ :2-19‬ثّ يغیش يبسپیچی خٌٕ تٕجّ‬

‫تکبيم دسیچّ ْبی ههت‬


‫صعیچ‪ٛ (valve)ٚ‬بی هِجی كبَٓ صعیچ‪ٛ ٚ‬بی ٗیٔ‪ٛ ٚ‬الُی ‪ ٝ‬تغی ک‪ٞ‬ؿپیض ‪ٓ ٝ‬یتغاٍ اؿت ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬تغتیت صع ٓضسَ كغیبٕ ‪ٛ‬بی عی‪ٞ‬ی ‪ ٝ‬آئ‪ٞ‬عتی ‪ ٝ‬صع‬
‫کبٗبٍ ‪ٛ‬بی ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی عاؿت ‪ ٝ‬چپ هغاعگغكت‪ ٚ‬اٗض‪ .‬كغّ اثتضایی ایٖ صعیچ‪ٛ ٚ‬ب‪ ،‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ثغجـتگی ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬اػ تکثیغ ٓؼاٗلیْ ؿبة اٗض‪ٝ‬کبعصی‬
‫كکَ ٓی گیغص‪ .‬ث‪ ٚ‬ای٘و‪ٞ‬عت ک‪ ٚ‬صع ٓذَ صعیچ‪ٓ ٚ‬یتغاٍ ص‪ ٝ‬ثغجـتگی ‪ٝ‬صعؿبیغ صعیچ‪ٛ ٚ‬ب ؿ‪ ٚ‬ثغجـتگی ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪ .‬ایٖ ثغجـتگی ‪ٛ‬ب صعٗ‪ٜ‬بیت‬

‫‪48‬‬
‫عكض کغص‪٘ٛ ٝ ٙ‬گبٓی ک‪ ٚ‬جغیبٕ س‪ ،ٕٞ‬ثبكت ‪ٛ‬بی ع‪ٝ‬ی ؿطخ ثط٘ی ایٖ ثغجـتگی ‪ٛ‬ب عا ٗبػک ‪ ٝ‬ت‪ٞ‬سبُی ٓی ک٘ض‪ ،‬صعیچ‪ٛ ٚ‬ب كکَ ٓی گیغٗض‪ٍ .‬ی‬
‫تکبَٓ صعیچ‪ٛ ٚ‬ب‪ ،‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػٌالٗی ثطٖ ‪ٛ‬ب دلغ‪ ٙ‬صاع كض‪ ٝ ٙ‬ػٌالت پبپیالعی ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آی٘ض‪ .‬صعیچ‪ٛ ٚ‬ب ت‪ٞ‬ؿَ ٍ٘بة ‪ٛ‬بی ػٌالٗی ث‪ ٚ‬ػٌالت‬
‫پبپیالعی ٓتوَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬صع ایٖ ٍ٘بة ‪ٛ‬بی ػٌالٗی‪ ،‬ػٌالت صژٗغ‪ ٙ‬كض‪ ٝ ٙ‬ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض جبیگؼیٖ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ٍ٘ ٝ‬بة ‪ٛ‬بی ‪ٝ‬تغی ‪/ chorda‬‬
‫‪tendineae‬ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آی٘ض‪ .‬اگغ ایٖ ُت ‪ٛ‬ب ثیق اػ دض عكض ک٘٘ض ؿجت ت٘گی صعیچ‪ stenosis ٝ ٚ‬س‪ٞ‬ا‪٘ٛ‬ض كض ک‪ٔٓ ٚ‬کٖ اؿت ‪ ْٛ‬صعٓ‪ٞ‬عص كغیبٕ‬
‫آئ‪ٞ‬عتی ‪ ْٛ ٝ‬پ‪ُٗٞٔٞ‬غی اتلبم ثیلتض‪ .‬صعه‪ٞ‬عت عكض کْ إٓ ‪ٛ‬ب صعٗ‪ٜ‬بیت صعیچ‪ ٚ‬ای كکَ ٓیگیغص ک‪ ٚ‬کبعآض ٗش‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض ث‪ٞ‬ص‪.‬‬

‫تکبيم عیغتى ْذایتی ههت‬


‫صع اثتضا ًغثبٕ ؿبػ هِت ‪ Peacemaker‬صع اٗت‪ٜ‬بی صٓی ُ‪ ُٚٞ‬چپ هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ُٝ .‬ی ثؼضا ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی )‪ (Sinus venosus‬ایٖ ‪ٝ‬ظیل‪ ٚ‬عا ثغ‬
‫ػ‪ٜ‬ض‪ٓ ٙ‬ی گیغص‪٘ٛ .‬گبٓی ک‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ثب ص‪ِٛ‬یؼعاؿت اصؿبّ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ ،‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ی عاؿت إٓ‪ٗ ،‬ؼصیک ؿ‪ٞ‬عار ‪ٝ‬عیض اج‪ٞ‬ف ك‪ٞ‬هبٗی گغ‪ٙ‬‬
‫ؿی٘‪ٞ‬ؿی ص‪ِٛ‬یؼی ‪ Sinuatrial‬یب‪ S.A node -‬ک‪ً ٚ‬غثبٕ ؿبػ هِت اؿت عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ی چپ ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬ثب ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓبی‪ٞ‬کبعصی اػ‬
‫ٓجغای ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی‪ ،‬گغ‪ ٙ‬ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی ‪ ٝ A.V node‬صؿتجبت ‪ٛ‬یؾ ‪ His bundle‬عا تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪.‬‬

‫َبُْجبسی ْبی ههت‬


‫ٗب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬بی هِجی اػ كبیغ تغیٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬ب ‪ٛ‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬دض‪ٝ‬ص ‪ 14‬صعهض ٗب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬ب ٓبصعػاصی عا تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض ‪ٗ ٝ‬وبین ٓبصعػاصی‬
‫هِت )‪ٗCongenital heart defects (CHDs‬بّ صاعٗض‪ .‬ػ‪ٞ‬آَ ٓتؼضصی ٓی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ٓ٘جغ ث‪ ٚ‬ایجبص ٗب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬ب ی هِجی ك‪ٗٞ‬ض‪ٓ .‬ثبٍ ‪ٛ‬بی کالؿیک تغات‪ٞ‬ژٕ‬
‫‪ٛ‬بی هِجی‪ٝ ،‬یغ‪ٝ‬ؽ ؿغسچ‪ ٝ ٚ‬صاع‪ٝ‬ی تبُیض‪ٓٝ‬یض اؿت‪ .‬ؿبیغ ػ‪ٞ‬آَ ػجبعت٘ض اػ ؛ ٓوغف اُکَ‪ ،‬ص‪ٝ‬ػ ثبالی ‪ٝ‬یتبٓیٖ ‪ ، A‬ثیٔبعی ‪ٛ‬بی ٓبصع ٗظیغ صیبثت‬
‫‪ٝ‬اثـت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬اٗـ‪ُٞ‬یٖ ‪ ٝ‬كلبع س‪ ٕٞ‬ثبال ‪ (HTN).‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ ایٖ ػ‪ٞ‬آَ‪ ،‬ج‪ٜ‬ق ‪ٛ‬بی ژٗتیکی ‪ ٝ‬استالالت کغ‪ٞٓٝ‬ػ‪ٓٝ‬ی ‪ /Chromosome defects‬ثب ٗوبین‬
‫هِجی ‪ٔٛ‬غا‪٘ٛ‬ض‪5 .‬تب ‪ 01‬صع هض اػ ٗ‪ٞ‬ػاصاٗی ک‪ ٚ‬ثب ٗون هِجی ٓت‪ُٞ‬ض ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬استالالت کغ‪ٞٓٝ‬ػ‪ٓٝ‬ی صاعٗض‪ٔٛ .‬چ٘یٖ ‪ 22‬صعهض ک‪ٞ‬صکبٕ ٓجتال ث‪ٚ‬‬
‫استالالت کغ‪ٞٓٝ‬ػ‪ٓٝ‬ی صاعای ٗوبین هِجی ‪ٛ‬ـت٘٘ض‪ .‬صع تؼضاصی اػ ؿ٘ضعّ ‪ٛ‬بی ژٗتیکی اػ جِٔ‪ٗ ٚ‬ب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬بی ؿغ ‪ ٝ‬ه‪ٞ‬عت‪ ،‬ؿ٘ضعٓ‪ٜ‬بی صی‬
‫ج‪ٞ‬عج‪ ،‬گِضٗ‪ٜ‬بع ‪ ٝ‬صا‪ٗ ،ٕٝ‬ب‪٘ٛ‬جبعی ‪ٛ‬بی هِجی ٗیؼ صیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ج‪ٜ‬ق صع ژٕ ‪ٝ‬یژ‪ ٙ‬هِت ‪ NKX2.5‬ک‪ ٚ‬ثغ ع‪ٝ‬ی ثبػ‪ٝ‬ی ثِ٘ض کغ‪ٞٓٝ‬ػ‪ 4 ّٝ‬هغاع صاعص‪،‬‬
‫ٓ‪ٞ‬جت ٗون صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼی‪ ،‬تتغاُ‪ٞ‬ژی كبُ‪ٞ‬ت ‪ ٝ‬تبسیغ صع ‪ٛ‬ضایت ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ج‪ٜ‬ق صع ژٕ‪ TBX5‬ثبػث ایجبص ؿ٘ضعّ ‪ٓ Holt-0ram‬ی‬
‫ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ثب استالالت پیق ٓذ‪ٞ‬عی اٗضاّ ‪ٗ ٝ‬ون صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼی ٓلشن ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ؿ٘ضعّ ‪ Holt-0ram‬یکی اػ ؿ٘ضعّ ‪ٛ‬بی هِت‪ -‬صؿت اؿت ک‪ٚ‬‬
‫ٗلبٕ ٓی ص‪ٛ‬ض یک ژٕ ٓی ت‪ٞ‬اٗض صع چ٘ضیٖ پغ‪ٝ‬ؿ‪ ٚ‬تک‪ٞ‬ی٘ی ٗوق صاكت‪ ٚ‬ثبكض‪.‬‬

‫َوص دیٕاسِ ثیٍ دْهیضی )‪Atrial septal defect/(ASD‬‬


‫‪ASD‬یک ٗون ٓبصعػاصی هِجی ثب كی‪ٞ‬ع ‪ 5/3‬صع ‪ٛ‬غ ‪ٛ 01‬ؼاع ت‪ُٞ‬ض اؿت ‪ ٝ‬كی‪ٞ‬ع إٓ صع ػٗبٕ ص‪ ٝ‬ثغاثغ ٓغصإ اؿت‪ .‬ایٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ث‪ ٚ‬ػِت ٓغگ‬
‫ثیق اػ دض ‪ ٝ‬ثبػ جظة صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٝ ٚ‬یب عكض ٗبکبكی صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬عر ٓی ص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬ؿ‪ٞ‬عار ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬ثبػ ثبهی ٓی ٓبٗض ‪ٗ Patent foramen primum ٝ‬بّ‬
‫صاعص(كکَ ‪ .)1-11‬ثـت‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬اٗضاػ‪ ٙ‬ؿ‪ٞ‬عار ٓٔکٖ اؿت كبٗت هبثَ ٓالدٌ‪ ٚ‬صاسَ هِجی اػ چپ ث‪ ٚ‬عاؿت اتلبم ثیبكتض‪ .‬جضی تغیٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی صع ایٖ‬
‫گغ‪ ،ٙٝ‬كوضإ کبَٓ ؿپت‪ ّٞ‬ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼی اؿت ک‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ ٓلتغک یب هِت ؿ‪ ٚ‬دلغ‪ ٙ‬ای ص‪ ٝ‬ثط٘ی )‪ٗ (cortiloculare biventriculare‬بٓیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬گب‪ٛ‬ی‬
‫ثـت‪ ٚ‬كضٕ ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ٍی ػٗضگی پیق اػ ت‪ُٞ‬ض اتلبم ٓی اكتض‪ ،‬ایٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ثـت‪ ٚ‬كضٕ ػ‪ٝ‬صعؽ ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ‪premature closure of oval‬‬
‫‪ٓforamen‬ی ثبكض ک‪ ٚ‬ثبػث ‪ٛ‬بیپغتغ‪ٝ‬كی كضیض ص‪ِٛ‬یؼ ‪ ٝ‬ثطٖ عاؿت ‪ ٝ‬عكض ٗبکبكی ٍغف چپ اؿت ک‪ٓ ٚ‬ؼٔ‪ٞ‬ال ٓضت ک‪ٞ‬تب‪ٛ‬ی پؾ اػ ت‪ُٞ‬ض ٓغگ اتلبم‬
‫ٓی اكتض‪ .‬صع ‪ 11-14‬صعهض اكغاص ٓٔکٖ اؿت یک ثبػٓبٗضگی ٓیِ‪ ٚ‬ای كکَ ثیٖ ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ثبهی ثٔبٗض ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬إٓ ‪Probe patent foramen‬‬
‫)‪oval (Probe patency‬گلت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ثب ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ایٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی اعتجبٍ ثیٖ ص‪ ٝ‬ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ‪ٔٛ‬چ٘بٕ ثغهغاع اؿت‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫ؽکم ‪، A: 2-21‬ؽکم گیشی طجیؼی دیٕاسِ ثیٍ دْهیضی ‪َ Cٔ. B‬وص دیٕاسِ ثبَٕیّ کّ ثّ خبطش ثبصجزة ٔعیغ دیٕاسِ أنیّ سخ يی دْذ ‪َD ٔ.E‬وص يؾبثّ کّ دس اثش کًجٕد سؽذ‬
‫دیٕاسِ ثبَٕیّ سخ يی دْذ ‪.F‬دْهیض يؾتشک یب ههت عّ حلشِ ای دٔثطُی‪ ،‬کّ دس اثش كوذاٌ کبيم دیٕاسِ أنیّ ٔ ثبَٕیّ اعت‪.‬‬

‫َوص دیٕاسِ ثیٍ ثطُی )‪Ventricular septal defect/ (VSD‬‬


‫ٗون صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ثط٘ی ثشق ػٌالٗی یب ؿلبیی إٓ عا صعگیغ ٓی ک٘ض‪ .‬كبیغ تغیٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ٓبصعػاصی هِجی اؿت ‪ ٝ‬ث‪ٓ ٚ‬یؼإ ‪ 01‬صع ‪ٛ‬غ ‪ٛ 01‬ؼاع‬
‫ت‪ُٞ‬ض عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ٗ .‬ب‪٘ٛ‬جبعی صع ج٘ؾ ٓغص كغا‪ٝ‬اٗی ػیبصی صاعص‪ .‬صع اکثغ ٓ‪ٞ‬اعص (‪ 71‬صعهض) صع ثشق ػٌالٗی عر ٓی ص‪ٛ‬ض ک‪ ٚ‬ثب عكض ک‪ٞ‬صک صع‬
‫یک ؿبٍ پؾ اػ ت‪ُٞ‬ض عكغ ثغ ٍغف ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ایٖ ٗ‪ٞ‬ع ٗب‪٘ٛ‬جبعی ص‪ ٝ‬ثطٖ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ثب یکضیگغ صع اعتجبٍ٘ض ‪ ٝ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثیٖ ثط٘ی کبَٓ كکَ‬
‫ٗگغكت‪ ٚ‬ک‪ٗ ٚ‬وبین ثشق ؿلبیی إٓ )‪ (membranous‬ػٔ‪ٓٞ‬ب جضی تغ ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬اؿِت ثب ٗون صع توـیْ ت٘‪ ٚ‬ای‪ٓ-‬شغ‪ٍٝ‬ی ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬اؿت (كکَ ‪. )1-10‬‬

‫‪50‬‬
‫ؽکم‪ A: 2-21‬ؽکم طجیؼی ههت ‪َ B‬وص يُلشد ثخؼ ؿؾبیی عپتٕو ثیٍ ثطُی‬

‫تتشانٕژی كهٕت ‪Tetralogy of Fallot‬‬


‫كبیغ تغیٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ٓشغ‪ٍٝ‬ی ت٘‪ ٚ‬ای ‪ٓ cunotruncal‬ی ثبكض ک‪ ٚ‬ػِت إٓ جبثجبیی هضآی ؿپت‪ cunotruncal ّٞ‬اؿت‪ .‬صع ایٖ ػبعً‪ ٚ‬چ‪ٜ‬بع ٗب‪٘ٛ‬جبعی‬
‫ثب ‪ٝ ْٛ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ک‪ ٚ‬ػجبعت٘ض اػ ‪ -0:‬ت٘گی سغ‪ٝ‬جی ثطٖ عاؿت یب ت٘گی ٓ٘طو‪ ٚ‬هیلی ت٘‪ ٚ‬كغیبٕ عی‪ٞ‬ی ‪ٗ (Pulmonary trunk stenosis) 2-‬ون صع صی‪ٞ‬اع‪ٙ‬‬
‫ثیٖ ثط٘ی ‪ (VSD) 3-‬س‪ ٕٞ‬گیغی آئ‪ٞ‬عت اػ ‪ٛ‬غ ص‪ ٝ‬ثطٖ عاؿت ‪ ٝ‬چپ ‪ٛ - 3‬بیپغتغ‪ٝ‬كی ثطٖ عاؿت(كکَ ‪ .)1-11‬صع ایٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی صع اثغ ‪ ٝ VSD‬س‪ٕٞ‬‬
‫گیغی آئ‪ٞ‬عت اػ ‪ٛ‬غ ص‪ ٝ‬ثطٖ عاؿت ‪ ٝ‬چپ‪ ،‬س‪ٝ ٕٞ‬عیضی ‪ ٝ‬كغیبٗی ثب ‪ٓ ْٛ‬یکؾ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ک‪ٔٛ ٚ‬یٖ ٓشِ‪ ٍٞ‬كضٕ صُیَ ؿیبٗ‪ٞ‬ػ ‪ٞٗ /Cyanosis‬ػاص‬
‫ثالكبهِ‪ ٚ‬پؾ اػ ت‪ُٞ‬ض اؿت‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫ؽکم‪ :2-22‬تتشانٕژی كبنٕت ‪ A .‬ا ص عطح ههت‪ ، B.‬چٓبس جضء َوص‪ :‬تُگی ؽشیبٌ سیٕی‪ ،‬عٕاس ؽذت آئٕست ثش ْش دٔ ثطٍ‪َ ،‬وص دیٕاسِ ثیٍ ثطُی ٔ ْبیپشتشٔكی ثطٍ‬
‫ساعت‪.‬‬

‫ثبهی يبَذٌ تُّ ؽشیبَی‬

‫‪.)1-12‬‬ ‫‪٘ٛ‬گبٓی اتلبم ٓی اكتض ک‪ ٚ‬ؿتیؾ ‪ٛ‬بی ٓشغ‪ٍٝ‬ی –ت٘‪ ٚ‬ای صع ‪ ْٛ‬اصؿبّ ٗل‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ث‪ٍ ٚ‬غف ثطٖ ‪ٛ‬ب ٗؼ‪ٗ ٍٝ‬ک٘٘ض(كکَ‬

‫ثب‪VSD‬‬ ‫ؽکم ‪ :2-23‬ثبهی يبَذٌ تُّ ؽشیبَی ًْشاِ‬

‫آتشصی دسیچّ تشیکٕعپیذ‬


‫كبَٓ اٗـضاص ؿ‪ٞ‬عار ص‪ِٛ‬یؼی ثط٘ی عاؿت اؿت ‪ ٝ‬ثب كوضإ یب اتوبٍ صعیچ‪ ٚ‬تغیک‪ٞ‬ؿپیض عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬آتغػی صعیچ‪ ٚ‬تغیک‪ٞ‬ؿپیض ٓؼٔ‪ٞ‬ال ثب ٗوبین ػیغ‬
‫‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬اؿت‪-0 :‬ثبػ ٓبٗضٕ ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ‪ٗ-1‬ون ؿپت‪ ّٞ‬ثط٘ی‪-2‬ػضّ عكض ثطٖ عاؿت ‪ٛ -3 ٝ‬بیپغتغ‪ٝ‬كی ثطٖ چپ(كکَ ‪.)1-13‬‬

‫‪52‬‬
‫کُیذ‪.‬‬ ‫ؽکم‪ :2-24‬آتشصی دسیچّ تشیکٕعپیذ‪ ،‬ثّ کٕچکی ثطٍ ساعت ٔ ثضسگی ثطٍ چپ تٕجّ‬

‫ههت اکتٕپیک )‪(Ectopia cordis‬‬


‫صع ایٖ ٗب‪٘ٛ‬جبعی ث‪ ٚ‬ػِت ػضّ ج‪ٞ‬ف ص‪ٗ ٝ‬یٔ‪ ٚ‬ج٘بؿی‪ ،‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬هضآی هلـ‪ ٚ‬ؿی٘‪ ٚ‬تلکیَ ٗٔی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬هِت ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ع‪ٝ‬ثبػ سبعج اػ هلـ‪ ٚ‬ؿی٘‪ٚ‬‬
‫هغاعٓی گیغص‪.‬‬
‫دکغتشٔكی ههجی‪(Dextrocardia) Cardiac dextrophy‬‬
‫هـٔت ؿغی ُ‪ ُٚٞ‬هِجی ث‪ٍ ٚ‬غف عاؿت سٔیض‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬چغسق پیضا ٓی ک٘ض‪ .‬اگغ ایٖ چغسق ث‪ٍ ٚ‬غف چپ اٗجبّ ك‪ٞ‬ص‪Dextrocardia ،‬عر ٓی ص‪ٛ‬ض‬
‫ک‪ٓ ٚ‬ی ت‪ٞ‬اٗض یک ٗب‪٘ٛ‬جبعی ایؼ‪ ُٚٝ‬ثبكض ک‪ ٚ‬هِت كوَ صع ٍغف عاؿت هغاع ثگیغص‪ٔٛ .‬چ٘یٖ ٓٔکٖ اؿت ‪ٔٛ‬ؼٓبٕ ثب جبث‪ ٚ‬جبیی )‪ (displacement‬ؿبیغ‬
‫اجؼا ‪ ٝ‬ادلب ثبكض ک‪ٗ Situs inversus ٚ‬بّ صاعص‪.‬‬

‫تکبيم ػشٔم خَٕی‬


‫كکَ گیغی ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ث‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬ه‪ٞ‬عت اؿت ‪ :‬ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ثؼعگ ‪ ٝ‬اهِی اػ ٍغین ‪ٝ‬اؿکِ‪ٞ‬ژٗؼ ‪ Vasculogenesis‬یؼ٘ی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ا‪ُٝ‬ی‪ ٝ ٚ‬ثب‬
‫تٔبیؼ آٗژی‪ٞ‬ثالؿت ‪ٛ‬ب ‪ ٝ‬جؼایغ س‪ٗٞ‬ی كکَ ٓی گیغص‪ .‬كکَ گیغی ػغ‪ٝ‬م ثؼعگی ٓبٗ٘ض آئ‪ٞ‬عت پلتی ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ اػ ایٖ ٍغین اؿت‪ .‬كکَ‬
‫گیغی اػ ٍغین ‪ ٝ Angiogenesis‬اػ ٍغین ج‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬ػصٕ اػ ػغ‪ٝ‬م ثؼعگ تغ‪.‬‬

‫تکبيم عیغتى ؽشیبَی‬


‫ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی صاسَ ع‪ٝ‬یبٗی صع ا‪ٝ‬اسغ ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬ؿ‪ ّٞ‬تکبَٓ‪ ،‬صع ٍغف چپ ‪ ٝ‬عاؿت كغ‪ٝ‬ع ث‪ ٚ‬كکَ گیغی ٓی ک٘٘ض‪ .‬ثغ ایٖ اؿبؽ ا‪ُٝ‬یٖ ػغ‪ٝ‬هی ک‪ٚ‬‬
‫تلکیَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ ،‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عت ‪ٛ‬بی پلتی ‪ٛ/ Dorsal Aorta‬ـت٘ض ک‪ ٚ‬صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ كکَ گغكت‪ ٝ ٚ‬پؾ اػ کٔبٗی كضٕ صع اٗت‪ٜ‬بی ؿغی‬
‫ثب هِت ا‪ُٝ‬ی‪ٓ ٚ‬غتجَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬صع ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬چ‪ٜ‬بعّ تکبَٓ ه‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی ‪ٛ‬بی دِوی ‪/pharyngeal arches‬تلکیَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض(كکَ ‪ .)1-14‬ثب تلٌیَ تضعیجي‬
‫ه‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بي دِوي‪ٛ ،‬غ کضاّ اػ کٔبٕ ‪ٛ‬بی دِوی ک‪ ٚ‬صع ٍغكیٖ هغاع صاعٗض (کٔبٕ ‪ٛ‬ب جلت ‪ٛ‬ـت٘ض) یک كبس‪ ٚ‬كغیبٗی اػ کیـ‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عتی ‪/ aortic sac‬عا‬
‫ث‪ٗ ٚ‬بّ کٔبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عتی صعیبكت ٓی ک٘٘ض‪ .‬کٔبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عتی پؾ اػ ػج‪ٞ‬ع اػ ه‪ٞ‬ؽ ‪ٛ‬بی دِوی ‪ ٝ‬ص‪ٝ‬ع ػصٕ دِن ‪ ،‬صع پلت ثب آئ‪ٞ‬عت پلتی ٓغتجَ‬
‫ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬کٔبٕ ‪ٛ‬بی دِوی ‪ 5‬جلت ٓی ثبك٘ض؛ ث٘بثغایٖ کٔبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عتی ٗیؼ ‪ 5‬ػضص ‪ٛ‬ـت٘ض‪ .‬ایٖ كق ه‪ٞ‬ؽ كغیبٗي ‪ٛ‬یچ ‪ٝ‬هت ‪ٔٛ‬ؼٓبٕ ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٗضاعٗض‪،‬‬
‫ثضیٖ ٓؼ٘ي ً‪ ٚ‬صع ٓ‪ٞ‬هغ تلٌیَ ػ‪ٝ‬ج‪ٜ‬بي آسغ ػ‪ٝ‬ج‪ٜ‬بي ا‪ُٝ‬ي ٓـض‪ٝ‬ص كض‪ ٝ ٙ‬اػ ثیٖ عكت‪ ٚ‬اٗض‪ .‬صع ٍی تکبَٓ ثؼضی ٍی ‪ٛ‬لت‪ٛ ٚ‬بی ‪ 5‬تب ‪ 7‬تـییغاتی صع ‪5‬‬
‫جلت کٔبٕ آئ‪ٞ‬عتی ( صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ) اتلبم ٓی اكتض؛ تب ‪ًٝ‬ؼیت ثبُـیٖ عا ایجبص ک٘٘ض‪ (.‬كکَ ‪ , 1-15‬كکَ ‪)1-16‬‬

‫‪53‬‬
‫دس‪mm4‬‬ ‫ؽکم ‪ :2-25‬ؽشیبٌ ْب ٔ ٔسیذْبی اصهی داخم ٔ خبسج سٔیبَی‬

‫تکبيم کًبٌ ْبی آئٕستی‬


‫آ‪ٝ‬عص ‪.‬‬ ‫‪-‬أنیٍ (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬هـٔت اػظْ ایٖ کٔبٕ اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص ‪ ٝ‬یبهیٔبٗض‪ ٙ‬ی إٓ كغیبٕ ٓبگؼیالعی ‪/maxillary‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی‬
‫‪-‬دٔيیٍ (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬هـٔت اػظْ ایٖ کٔبٕ ٗیؼ اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص ‪ ٝ‬ثبهیٔبٗض‪ ٙ‬إٓ كغیبٕ ‪ٛ‬بی عکبثی ‪ٝ/stapes‬الٓی ‪ hyoid‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪.‬‬
‫‪-‬عٕيیٍ (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬ثشق ‪ٛ‬بی پغ‪ٝ‬گـیٔبٍ ‪ ٝ‬صیـتبٍ ایٖ کٔبٕ ث‪ ٚ‬تغتیت كغیبٕ ‪ٛ‬بی ‪internal carotid ٝ/ common carotid‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی‬
‫آ‪ٝ‬عٗض‪ .‬ثبهیٔبٗض‪ ٙ‬كغیبٕ کبع‪ٝ‬تیض صاسِی ت‪ٞ‬ؿَ ثشق ؿغی آئ‪ٞ‬عت پلتی ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬كغیبٕ کبع‪ٝ‬تیض صاسِی ج‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬ای اػ کٔبٕ آئ‪ٞ‬عتی ؿ‪ ّٞ‬اؿت‪.‬‬
‫‪-‬چٓبسيیٍ (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬کٔبٕ آئ‪ٞ‬عتی چ‪ٜ‬بعّ ثبهی ٓی ٓبٗض ‪ ٝ‬ؿغٗ‪ٞ‬كت إٓ صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ ٓتلب‪ٝ‬ت اؿت‪.‬ایٖ ػ‪ٝ‬ج صع ٍغف چپ‪،‬‬
‫هـٔت ٓیبٗی ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عت ‪ ٝ middle part of aortic arch‬صع ٍغف عاؿت ‪ prox.part of subclavian.a‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪.‬‬
‫‪-‬پُجًیٍ (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬ایٖ ػ‪ٝ‬ج یب اهال تلکیَ ٗٔی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬یب ثو‪ٞ‬عت اثتضایی ث‪ٞ‬ص‪ ٝ ٙ‬اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص‪.‬‬
‫‪-‬ؽؾى (صٔج)کًبٌ آئٕستی‪ :‬ث‪ ٚ‬ؿٔت ج‪ٞ‬اٗ‪ ٚ‬عی‪ٞ‬ی صع دبٍ عكض دغکت ٓی ک٘ض‪ .‬صع ؿٔت ٍغف چپ ثشق پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ إٓ‪ ،‬ثشق پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ كغیبٕ‬
‫عی‪ٞ‬ی چپ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ‪ ٝ‬ثشق صیـتبٍ إٓ‪ٓ ،‬جغای كغیبٗی ‪ ductus arteriosus‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬صع ؿٔت عاؿت‪ ،‬ثشق پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ إٓ‪،‬‬
‫پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ كغیبٕ عی‪ٞ‬ی عاؿت عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ‪ ٝ‬ثشق صیـتبٍ إٓ اػ ثیٖ س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض عكت‪.‬‬

‫ؽکم ‪ ، A :2-26‬هٕط ْبی آئٕستی دس اَتٓبی ْلتّ چٓبسو‪ .‬أنیٍ هٕط هجم اص تؾکیم هٕط ؽؾى اص ثیٍ سكتّ اعت‪ ،B .‬عیغتى هٕط آئٕستی دس آؿبص ْلتّ ؽؾى‬
‫‪54‬‬
‫ؽکم ‪ ، A: 27-2‬کًبٌ ْبی آئٕستی هجم ٔ ثؼذ اص تجذیم ؽذٌ ثّ انگٕی ػشٔم َٓبیی‪ ، .B‬کًبٌ ْبی آئٕستی ٔ آئٕست پؾتی ثؼذ اص تـییش ؽکم‪ .‬خطٕط ؽکغتّ اجضاء اص ثیٍ سكتّ‬
‫سا َؾبٌ يی دُْذ‪ .‬ثّ يجشای ؽشیبَی ثبص ٔ يٕهؼیت ؽشیبَی ثیٍ هطؼّ ای ْلتى دس عًت چپ تٕجّ کُیذ ‪. C:‬ؽشیبَٓبی ثضسگ دس كشد ثبنؾ‪ .‬كبصهّ ثیٍ يجذا ؽشیبٌ کبسٔتیذ چپ‬
‫عبثکهٕیٍ چپ سا دس ‪ C ٔ B‬يوبیغّ ًَبییذ‪ .‬ثؼذ اص َبپذیذ ؽذٌ ثخؼ دیغتبل کًبٌ آئٕستی ؽؾى (پُجًیٍ هٕط ْشگض کبيم ًَی ؽٕد)‪ .‬ػصت ساجؼّ حُجشِ ای ساعت ؽشیبٌ‬
‫عبة کالٔیٍ ساعت سا دٔس يی صَذ‪ .‬دس عًت چپ ػصت دس جُبی خٕد ثبهی يی يبَذ ٔ سثبط ؽشیبَی سا دٔس يی صَذ‪.‬‬

‫آئٕست ‪ ٔAorta‬هٕط آئٕست‪Aortic arch‬‬


‫صع ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬پ٘جْ ‪ٔٛ‬ؼٓبٕ ثب سٔیضگی ‪ٛ‬بیی ک‪ ٚ‬صع ج٘یٖ ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص‪ ،‬هـٔت صٓی آئ‪ٞ‬عت ‪ٛ‬بی پلتی ث‪ ٚ‬یکضیگغ اتوبٍ پیضا ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬یک آئ‪ٞ‬عت‬
‫پلتی ‪ٝ‬ادض ث‪ٗ ٚ‬بّ آئ‪ٞ‬عت ٗؼ‪ُٝ‬ی ‪descending aorta /‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ٗ .‬بدی‪ ٚ‬ؿلبُیک آئ‪ٞ‬عت پلتی ؿٔت عاؿت ٗیؼ ‪ٔٛ‬ؼٓبٕ ثب تـییغاتی ک‪ ٚ‬صع‬
‫کٔبٕ ‪ٛ‬بی آئ‪ٞ‬عتی كکَ ٓی گیغص‪ ،‬اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص ‪ٗ ٝ‬بدی‪ ٚ‬ؿلبُیک آئ‪ٞ‬عت پلتی ؿٔت چپ‪ ،‬ثشق صیـتبٍ ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عت عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬هـٔت‬
‫پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عت اػ کیـ‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عتی ‪ ٝaortic sac/‬ت٘‪ ٚ‬كغیبٗی‪ ٝ arteriosus truncus/‬هـٔت ٓیبٗی إٓ اػ کٔبٕ آئ‪ٞ‬عتی چ‪ٜ‬بعّ چپ ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی‬
‫آی٘ض‪(.‬كکَ ‪)1-17‬‬

‫‪55‬‬
‫أنیّ‪.‬‬ ‫ؽکم ‪ :2-28‬تـییشات دس عیغتى هٕط آئٕست‬
‫ؽشیبٌ ْبی صسدِ ای ‪َ ٔ vitelline‬بكی‪umbilical‬‬
‫ؽشیبٌ ْبی صسدِ ای ‪ vitelline :‬صع اثتضا تؼضاص ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ػیبص ٓی ثبكض ک‪ٜٗ ٚ‬بیتب ث‪ ٚ‬یکضیگغ ٓتوَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬ثو‪ٞ‬عت یک كغیبٕ ٓ٘لغص صع‬
‫ٓؼاٗتغ پلتی ‪/dorsal mesentery‬هغاع ٓی گیغص ک‪ ٚ‬ع‪ٝ‬ص‪ ٙ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬عا ٓلغ‪ٝ‬ة ٓی ک٘ض (كکَ ‪ ٝ )1-14‬كغیبٕ ‪ٛ‬بی ‪ٓ ٝ celiac‬ؼاٗتغیک ك‪ٞ‬هبٗی ‪superior‬‬
‫‪ ٝ mesenteric artery‬كغیبٕ ٓؼاٗتغیک تذتبٗی عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪.‬‬
‫ؽشیبٌ ْبی َبكی ‪ /umbilical:‬ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب صع ص‪ٝ‬عإ ج٘ی٘ی)‪ ، (fetal‬كؼبٍ ٓی ثبك٘ض (كکَ ‪ُٝ)1- 14‬ی ثؼض اػ ت‪ُٞ‬ض ث‪ ٚ‬ػِت سبعج كضٕ جلت اػ‬
‫جغیبٕ گغصف س‪ ٕٞ‬ایٖ كغیبٕ ‪ٛ‬ب ث‪ٍٞ ٚ‬ع ػٔض‪ ٙ‬آتغ‪ٝ‬كی‪ ٚ‬كض‪ ٝ ٙ‬ت٘‪ٜ‬ب هـٔت پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ آٗ‪ٜ‬ب صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ كغیبٕ ایِیبک صاسِی ‪/internal‬‬
‫‪ ٝiliac‬كغیبٕ ٓثبٗ‪ ٚ‬ای ك‪ٞ‬هبٗی ‪/sup.vesical.a‬عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ .‬هـٔت صیـتبٍ آٗ‪ٜ‬ب آتغ‪ٝ‬كی ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬عثبٍ ٗبكی ٓیبٗی ‪/ medial umbilical.lig‬عا‬
‫ثیٖ ٓثبٗ‪ٗ ٝ ٚ‬بف ٓی ؿبػص‪.‬‬

‫تکبيم ؽشیبٌ ْبی کشَٔشی‬


‫ؽشیبٌ ْبی کشَٔشی ههت داسای دٔ يُؾبء ْغتُذ‪:‬‬
‫‪ )0‬اػ ٍغین ٓبی‪ٞ‬ثالؿت ‪ٛ‬بی ٓ‪ٜ‬بجغ )‪ (migrating angioblast‬ک‪ ٚ‬صع ؿطخ هِت پشق كض‪ ٝ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م کغ‪ٗٝ‬غ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ )1 .‬س‪ٞ‬ص اپی کبعص‪.‬‬
‫تذت تبثیغ ٓی‪ٞ‬کبعص ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اپیکبعص )‪ (myocardial induction‬ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓؼاٗلیٔی تٔبیؼ ٓی یبث٘ض ‪ ٝ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٓؼاٗلیٔی ث‪ ٚ‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی‬
‫آٗض‪ٝ‬تِیبٍ ‪ ٝ‬ػٌالت هبف ػغ‪ٝ‬م کغ‪ٗٝ‬غی تٔبیؼ ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬تلکیَ ػغ‪ٝ‬م کغ‪ٗٝ‬غی کٔک ٓی ک٘٘ض‪ .‬ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی ٗ‪ٞ‬عاٍ کغؿتی ٓ‪ٜ‬بجغ ٗیؼ صع تلکیَ‬
‫ػٌالت هبف صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬كغیبٕ ‪ٛ‬ب كغکت ٓی ک٘٘ض‪ .‬ثؼض اػ ای٘ک‪ ٚ‬ػغ‪ٝ‬م کغ‪ٗٝ‬غی كکَ گغكت ؿِ‪ٛ ٍٞ‬بی اٗض‪ٝ‬تِیبٍ ث‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عت ت‪ٜ‬بجْ کغص‪ ٝ ٙ‬ػغ‪ٝ‬م‬
‫کغ‪ٗٝ‬غی عا ث‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عت ٓتوَ ٓی ک٘٘ض‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫َبُْجبسیْبیی عیغتى ؽشیبَی‬
‫جبثجبیی ػشٔم ثضسگ ‪٘ٛ :transportation of great vessels‬گبٓی اتلبم ٓی اكتض ؿپت‪ٓ ّٞ‬شغ‪ٍٝ‬ی‪ -‬ت٘‪ ٚ‬ای ٗت‪ٞ‬اٗض ٓـیغ ٓبعپیچی عا ٍی‬
‫ک٘ض ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓـتویْ ث‪ٍ ٚ‬غف پبییٖ ٗؼ‪ ٍٝ‬ک٘ض‪ .‬صع ٗتیج‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عت اػ ثطٖ عاؿت ٓ٘لبء ٓی گیغص ‪ ٝ‬كغیبٕ عی‪ٞ‬ی اػ ثطٖ چپ(كکَ ‪ .)1-18‬ایٖ‬
‫ٗب‪٘ٛ‬جبعی ٓؼٔ‪ٞ‬الً ثب ‪ VSD‬یب ‪ٔٛ ASD‬غا‪ ٙ‬اؿت‪ٓ .‬ؼٔ‪ٞ‬ال ثب ٓجغای كغیبٗی ثبػ ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬اؿت‪.‬‬

‫ؽکم ‪ A :2-29‬جب ثّ جبیی ػشٔم ثضسگ‪ B .‬آتشصی دسیچّ ؽشیبٌ سیٕی ًْشاِ ثب يجشای ؽشیبَی ثبص‬

‫يجشای ؽشیبَی ثبص ‪patent ductus arteriosus / PDA‬‬


‫ٓجغای كغیبٗی ‪ ، Ductus arteriosus‬كغیبٕ عی‪ٞ‬ی عا صع ص‪ٝ‬ع‪ ٙ‬ج٘ی٘ی ث‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عت هؼ‪ٞ‬صی اعتجبٍ ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬تذت كغایَ ٗغٓبٍ ٓجغای كغیبٗی یک‬
‫ع‪ٝ‬ػ ثؼض اػ ت‪ُٞ‬ض صع اثغ اٗوجبى الی‪ ٚ‬ػٌالٗی ٓ‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص صع صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬إٓ ثـت‪ٓ ٚ‬یك‪ٞ‬ص ‪ٝ‬عثبٍ ‪ٝ‬عیضی ‪ ligamentum arteriosum‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪.‬‬
‫اٗـضاص آٗبت‪ٓٞ‬یک ایٖ ٗبدی‪ٗ ٚ‬یؼ صع اثغ تکثیغ ٍجو‪ ٚ‬اٗتیٔب‪ ،‬یک تب ؿ‪ٓ ٚ‬ب‪ ٙ‬ثؼض ٍ‪ٓ ٍٞ‬ی کلض‪ .‬ثبػ ٓبٗضٕ ٓجغای كغیبٗی ٗب‪٘ٛ‬جبعی ٗـجتبً كبیؼی اؿت ک‪ٚ‬‬
‫ٓٔکٖ اؿت ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت ٓ٘لغص یب ‪ٔٛ‬غا‪ ٙ‬ؿبیغ ٗوبین هِجی صیض‪ ٙ‬ك‪ٞ‬ص ک‪ٞٓ ٚ‬جت استالٍ س‪ ٕٞ‬كغیبٗی ‪ٝ ٝ‬عیضی ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ث‪ٍٞ ٚ‬ع سبم‪ٗ ،‬وبیوی ک‪ٚ‬‬
‫ثبػث ایجبص استالكبت ػیبص كلبع س‪ ٕٞ‬عی‪ٞ‬ی ‪ ٝ‬آئ‪ٞ‬عتی ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ٓ ،‬ی ت‪ٞ‬اٗ٘ض ثبػث اكؼایق جغیبٕ س‪ ٕٞ‬اػ ٍغین ٓجغای كغیبٗی ك‪ٗٞ‬ض ‪ ٝ‬اػ ثـت‪ٚ‬‬
‫كضٕ ٍجیؼی إٓ جِ‪ٞ‬گیغی ک٘٘ض‪.‬‬

‫کٕآسکتبعیٌٕ آئٕست ‪Coarctation of aorta‬‬


‫ث‪ٓ ٚ‬یؼإ ‪ 2/1‬صع ‪ٛ‬غ ‪ٛ 01‬ؼاع ت‪ُٞ‬ض عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ٓ .‬جغای آئ‪ٞ‬عت ػیغ ٓجضا كغیبٕ ؿبة کال‪ٝ‬یٖ چپ ث‪ٍٞ ٚ‬ع هبثَ ٓالدٌ‪ ٚ‬ای ثبعیک ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ایٖ‬
‫ثبعیک كضٕ ٓٔکٖ اؿت ثبال یب پبییٖ ٓضسَ ٓجغای كغیبٗی ثبكض ‪ ٝ‬ص‪ٞٗٝ‬ع ک‪ٞ‬آعکتبؿی‪ ٕٞ‬پیق ٓجغایی‪ preductal‬یب پؾ ٓجغایی‪ postductal‬ایجبص‬
‫ٓی ك‪ٞ‬ص(كکَ ‪ .)1-21‬ػِت ایٖ ثبعیک كضٕ صع صعج‪ ٚ‬ا‪ٗ ٍٝ‬ب‪٘ٛ‬جبعی الی‪ٓ ٚ‬یبٗی آئ‪ٞ‬عت ‪ ٝ‬ث‪ ٚ‬صٗجبٍ إٓ تکثیغ اٗتیٔب عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬صع ٗ‪ٞ‬ع پیق‬
‫ٓجغایی ٓجغای كغیبٗی ثبػ ثبهی ٓی ٓبٗض‪ .‬صع ٗ‪ٞ‬ع پؾ ٓجغایی ک‪ٓ ٚ‬ؼٔ‪ ٍٞ‬تغ اؿت ٓجغای كغیبٗی ٓؼٔ‪ٞ‬ال ٓـض‪ٝ‬ص اؿت‪ .‬صع ایٖ ٓ‪ٞ‬عص‪ ،‬گغصف س‪ٕٞ‬‬
‫جبٗجی ثیٖ ثشق ‪ٛ‬بی پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ ‪ ٝ‬صیـتبٍ آئ‪ٞ‬عت اػ ٍغین كغیبٕ ‪ٛ‬بی ت‪ٞ‬عاؿیک صاسِی ‪ ٝ‬ثیٖ صٗض‪ ٙ‬ای ثؼعگ ثغهغاع ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ػالئْ إٓ كلبع‬
‫س‪ ٕٞ‬ثبال صع ثبػ‪ٝ‬ی عاؿت ‪ ٝ‬كلبع س‪ ٕٞ‬پبییٖ صع پب‪ٛ‬ب اؿت‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫ؽکم ‪ :2-31‬کٕآسکتبعیٌٕ آئٕست‪َٕ ،A .‬ع پیؼ يجشایی‪َٕ ،B.‬ع پظ يجشایی‪.‬‬
‫يجذا ؿیش طجیؼی ؽشیبٌ عبة کالٔیٍ ساعت‬
‫ػٓبٗی ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص ک‪ ٚ‬ایٖ كغیبٕ ت‪ٞ‬ؿَ ثشق صیـتبٍ آئ‪ٞ‬عت پلتی ‪ٛ ٝ‬لتٔیٖ كغیبٕ ثیٖ هطؼ‪ ٚ‬ای‪ ،‬تلکیَ ك‪ٞ‬ص‪ .‬ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عتی چ‪ٜ‬بعّ عاؿت‪،‬‬
‫‪ٝ‬ثشق پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ آئ‪ٞ‬عت پلتی عاؿت ٓـض‪ٝ‬ص ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثب ک‪ٞ‬تب‪ ٙ‬كضٕ آئ‪ٞ‬عت‪ ،‬ثیٖ كغیبٕ کبع‪ٝ‬تیض ٓلتغک ‪ ٝ‬كغیبٕ ؿبثکِ‪ٞ‬یٖ چپ‪ٓ ،‬جضا كغیبٕ‬
‫ؿبثکِ‪ٞ‬یٖ عاؿت ؿیغ ٍجیؼی‪ ،‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ػیغ كغیبٕ ؿبثکِ‪ٞ‬یٖ چپ جبی ٓی گیغص(كکَ ‪ .)1-20‬ثب ت‪ٞ‬ج‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ایٖ ک‪ٓ ٚ‬جضا كغیبٕ‪ ،‬ع‪ٝ‬ی آئ‪ٞ‬عت پلتی‬
‫عاؿت اؿت‪ ،‬ثبیض اػ سَ ‪ٝ‬ؿَ صع پلت ٓغی ػج‪ٞ‬ع ک٘ض‪ ،‬تب ث‪ ٚ‬ثبػ‪ٝ‬ی عاؿت ثغؿض‪ .‬ایٖ دبُت ٓؼٔ‪ٞ‬ال صع ثِؼیضٕ ‪ ٝ‬ت٘لؾ‪ ،‬استالٍ ایجبص ٗٔی ک٘ض ‪ٝ‬‬
‫ٓغی ‪ٗ ٝ‬بی تذت كلبع ػیبص ٗیـت‪.‬‬

‫ؽکم ‪ :2-31‬يجذا ؿیش طجیؼی ؽشیبٌ عبة کالٔیٍ ساعت‪ :A :‬اَغذاد چٓبسيیٍ هٕط آئٕستی ساعت ٔ ثخؼ پشٔگضیًبل آئٕست پؾتی ساعت ًْشاِ ثب ثبهی يبَذٌ‬
‫ثخؼ دیغتبل آئٕست پؾتی ساعت‪ :B .‬ؽشیبٌ ؿبثکِ‪ٞ‬یٖ عاؿت ؿیغ ٍجیؼی صع سَ ‪ٝ‬ؿَ اػ پلت ٓغی ػج‪ٞ‬ع ٓی ک٘ض‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫هٕط آئٕست دٔتبیی‪Double aortic arch‬‬
‫دبُتی اؿت ک‪ ٚ‬ث‪ ٚ‬ػِت ػضّ تذِیَ هـٔت صیـتبٍ آئ‪ٞ‬عت پلتی عاؿت ‪ ،‬ه‪ٞ‬ؽ آئ‪ٞ‬عتی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت یک دِو‪ ٚ‬ػغ‪ٝ‬هی ٗبی ‪ٓ ٝ‬غی عا ادبٍ‪ٓ ٚ‬ی ک٘ض‪..‬‬
‫ایٖ دِو‪ ٚ‬كغیبٗی ٗبی ‪ٓ ٝ‬غی عا تذت كلبع هغاع ٓیص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬ػَٔ ثِغ ‪ ٝ‬ت٘لؾ عا صچبع ٓلکَ ٓی ک٘ض(كکَ ‪.)1-21‬‬

‫ؽکم ‪ :2-32‬هٕط آئٕست دٔتبیی‪ ،A .‬ثبهی يبَذٌ ثخؼ دیغتبل آئٕست پؾتی ساعت‪ ،B .‬هٕط آئٕست دٔتبیی کّ حهوّ ای ػشٔهی دٔس َبی ٔ يشی تؾکیم يی دْذ‪.‬‬

‫هٕط آئٕست يُوطغ ‪Interrupted aortic arch‬‬


‫ث‪ ٚ‬ػِت اٗـضاص چ‪ٜ‬بعٓیٖ کٔبٕ آئ‪ٞ‬عت ؿٔت چپ ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬كغیبٗ‪ٜ‬بی کبع‪ٝ‬تیض ٓلتغک ‪ٛ‬غ ص‪ ٝ‬اػ آئ‪ٞ‬عت ٓ٘لب ٓی گیغٗض ‪ُٝ ،‬ی كغیبٕ ‪ٛ‬بی‬
‫آئ‪ٞ‬عت ٗؼ‪ُٝ‬ی ‪ ٝ‬ؿبة کال‪ٝ‬یٖ س‪ ٕٞ‬عا اػ ٍغین ٓجغای كغیبٗی ثبػ ‪ ٝ‬اػ كغیبٕ عی‪ٞ‬ی صعیبكت ٓیک٘٘ض ک‪ ٚ‬دب‪ٝ‬ی اکـیژٕ کٔی اؿت(كکَ ‪.)1-22‬‬

‫ؽکم‪ ، A :2-33‬اَغذاد هٕط چٓبسو آئٕست دس ساعت ٔ چپ ٔ ثبهی يبَذٌ ثخؼ دیغتبل آئٕست پؾتی ساعت‪ ،B.‬هٕط آئٕست يُوطغ‪ .‬آئٕست ثّ عش خٌٕ يی دْذ ٔ ؽشیبٌ‬
‫سیٕی اص طشین يجشای ؽشیبَی ثبص ثّ ثویّ هغًت ْبی ثذٌ‬

‫‪59‬‬
‫دعتگبِ ٔسیذی‬
‫‪yolk‬‬ ‫صع ٍ‪ٛ ٍٞ‬لت‪ ٚ‬چ‪ٜ‬بعّ ‪ 2‬جلت ‪ٝ‬عیض اهِی ‪ ٝ‬ثؼعگ تلشین صاص‪ٓ ٙ‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ٝ .0 :‬عیض ‪ٛ‬بی ػعص‪ ٙ‬ای ‪ Vitelline‬یب آلبُ‪ٓٞ‬ؼاٗتغیک ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬عا اػ‬
‫‪sac‬جٔغآ‪ٝ‬عی ٓیک٘٘ض‪ٝ .1 .‬عیض ‪ٛ‬بی ٗبكی ‪ Umbilical‬ک‪ ٚ‬اػ پغػ ‪ٛ‬بی ک‪ٞ‬عی‪ٗٞ‬ی ٓجضا ٓی گیغٗض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬اػ اکـیژٕ صاع عا اػ ٗبدی‪ ٚ‬جلت ث‪ ٚ‬ج٘یٖ‬
‫دَٔ ٓیک٘٘ض‪ٝ .2 .‬عیض ‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ‪ٝ Cardinal‬عیض‪ٛ‬بی اهِی ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬عا اػ ثضٕ ج٘یٖ تشِی‪ٓ ٚ‬یک٘٘ض(كکَ ‪.)1-23‬‬

‫‪60‬‬
‫دس‪mm4‬‬ ‫‪ :1-23‬ؽشیبٌ ْب ٔ ٔسیذْبی اصهی داخم ٔ خبسج سٔیبَی‬ ‫كکَ‬

‫ٔسیذْبی صسدِ ای‪Vitelline‬‬


‫‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ػعص‪ ٙ‬ای (ص‪ٝ‬تب صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ) هجَ اػ ‪ٝ‬اعص كضٕ ث‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی‪ ،‬كجک‪ ٚ‬ای عا اٍغاف صئ‪ٞ‬صٗ‪ duodenum ّٞ‬تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض ‪ٝ‬‬
‫صع ٓـیغكبٕ ث‪ٍ ٚ‬غف هِت اػ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػغًی ػج‪ٞ‬ع ٓی ک٘٘ض ٍ٘بة ‪ٛ‬بی کجضی ث‪ ٚ‬صاسَ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػغًی عكض ‪ٓ ٝ‬ـیغ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬ب عا هطغ ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬ثضیٖ‬
‫تغتیت كجک‪ ٚ‬ػغ‪ٝ‬هی ‪ٝ‬ؿیؼی ث‪ٗ ٚ‬بّ ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بی ‪ sinusoid‬کجضی كکَ ٓی گیغص‪ .‬ثب تذِیَ كبر ؿی٘‪ٞ‬ؿی چپ‪ ،‬س‪ ٕٞ‬اػ ٍغف چپ کجض ث‪ ٚ‬ؿٔت‬
‫عاؿت ٓ٘توَ ‪ ٝ‬صع ٗتیج‪ٝ ٚ‬عیض ػعص‪ ٙ‬ای عاؿت (ٓجغای کجضی هِجی عاؿت) ثؼعگ ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ٓجغای کجضی هِجی عاؿت‪ ،‬ثشق کجضی‬
‫هِجی(ثشق ‪ٛ‬پبتیتک ‪ٝ ) IVC‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ .‬كجک‪ ٚ‬آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ اٍغاف صئ‪ٞ‬صٗ‪ ّٞ‬ث‪ٝ ٚ‬عیض ثبة ‪ portal vein‬تجضیَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ٝ‬‬
‫ثشلی اػ ‪ٝ‬عیض ػعص‪ ٙ‬ای عاؿت ‪ٝ‬عیض ٓؼاٗتغیک ك‪ٞ‬هبٗی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬ثشق پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ ‪ ٝ‬صیـتبٍ ‪ٝ‬عیض ػعص‪ ٙ‬ای چپ اػ ثیٖ ٓی ع‪ٝ‬ص(كکَ‬
‫‪.)1-25ٝ1-24‬‬

‫ٔسیذْبی َبكی‪Umbilical‬‬
‫صع اثتضا ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ٗبكی ث‪ ٚ‬ه‪ٞ‬عت جلت اػ ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ کجض ػج‪ٞ‬ع ٓی ک٘٘ض ‪ ٝ‬تب دض‪ٝ‬صی صع ٍ‪ٓ ٍٞ‬ـیغ ثب ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض ‪ٛ‬بی کجضی آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ‬
‫ٓیک٘٘ض‪ٝ .‬عیض ٗبكی ٍغف عاؿت ‪ٗ ٝ‬بدی‪ ٚ‬پغ‪ٝ‬کـیٔبٍ ٍغف چپ اػ ثیٖ ٓیع‪ٝ‬ص‪ .‬ثشق صیـتبٍ ‪ٝ‬عیض ٗبكی ٍغف چپ ‪ ،‬ت٘‪ٜ‬ب ‪ٝ‬عیضی اؿت ک‪ ٚ‬ثبهی ٓی‬
‫ٓبٗض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬اکـیژٕ صاع عا اػ جلت ث‪ ٚ‬هِت دَٔ ٓی ک٘ض‪ .‬صع ٗتیج‪ ٚ‬ایٖ تـییغات ٓجغای اعتجبٍی ثؼعگی ث‪ٗ ٚ‬بّ ٓجغای ‪ٝ‬عیضی (‪)ductus venous‬‬
‫صع صاسَ کجض تکبَٓ ٓی یبثض ک‪ٝ ٚ‬عیض ٗبكی عا ثب ثؼعگ ؿیب‪ٛ‬غگ ػیغیٖ ٓغتجَ ٓی ؿبػص‪ .‬ایٖ ‪ٝ‬عیض ثب یک ٓـیغ ٓیبٕ ثغ كجک‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض کجض عا‬
‫ص‪ٝ‬ع ٓی ػٗض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬اکـیژٕ صاع عا اػ ‪ٝ‬عیض ٗبكی صعیبكت ٓیک٘ض ‪ٝ ٝ‬اعص ثشق ‪ٛ‬پبتیک ‪ٓ IVC‬یک٘ض ‪ ٝ‬اػ استالٍ س‪ ٕٞ‬اکـیژٕ صاعی ک‪ ٚ‬صع صاسَ‬
‫‪ٝ‬عیض ٗبكی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص‪ ،‬ثب س‪ ٕٞ‬ثض‪ ٕٝ‬اکـیژٗی ک‪ ٚ‬صع ؿی٘‪ٞ‬ػئیض ‪ٛ‬بی کجضی ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص جِ‪ٞ‬گیغی ٓیک٘ض‪ .‬ثؼض اػ ت‪ُٞ‬ض ‪ٝ‬عیض ٗبكی چپ عثبٍ گغص کجضی‬
‫‪ٓ ٝ ligamentum teres‬جغای ‪ٝ‬عیضی ‪ُ ligamentum venosem‬یگبٓبٕ ‪ٝ‬عیضی عا ایجبص ٓی ک٘ض(كکَ ‪.)1-25ٝ1-24‬‬

‫‪61‬‬
‫ؽکم ‪ :2-35‬تکبيم ٔسیذْبی َبكی ٔ صسدِ ای‪ْ :A .‬لتّ چٓبسو‪ْ :B ،‬لتّ پُجى‪ .‬ثّ ؽجکّ اطشاف دئٕدَٕو‪ ،‬عیَٕٕصٔئیذْبی کجذی تٕجّ ًَبییذ‪.‬‬

‫ؽکم‪ :2-36‬تکبيم ٔسیذْبی َبكی ٔ صسدِ ای‪ :A .‬يبِ دٔو‪ :B ،‬يبِ عٕو‪ .‬ثّ ؽکم گیشی يجشای ٔسیذی‪ٔ ،‬سیذ پٕستبل ٔ ثخؼ کجذی ٔسیذ اجٕف تحتبَی تٕجّ کُیذ‪ٔ .‬سیذْبی‬
‫طحبنی ٔ يضاَتشیک كٕهبَی ثّ ٔسیذ پٕستبل ٔاسد يی ؽَٕذ‪.‬‬

‫ٔسیذ ْبی کبسدیُبل ‪cardinal‬‬


‫صع اثتضا ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ ؿیتْ اهِی تشِی‪ٝ ٚ‬عیضی ع‪ٝ‬یبٕ عا تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬ایٖ ؿیـتْ كبَٓ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی هضآی ‪ anterior vein cardinal‬ثغای‬
‫تشِی‪ ٚ‬ثشق ؿغی ع‪ٝ‬یبٕ ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ سِلی ثغای تشِی‪ٓ ٚ‬بثوی ع‪ٝ‬یبٕ‪ٝ .‬عیض ‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ سِلی ‪ ٝ‬هضآی هجَ اػ ای٘ک‪ٝ ٚ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی‬
‫ثل‪ٗٞ‬ض ث‪ ٚ‬یکضیگغ اتوبٍ پیضا کغص‪ٝ ٝ ٙ‬عیض کبعصی٘بٍ ٓلتغک عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض ک‪ ٚ‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ایٖ ‪ٝ‬عیض ٓی ثبكض ک‪ٝ ٚ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ٓیل‪ٞ‬ص ‪ٝ‬‬
‫س‪ ٕٞ‬عا اػ ٍغین ؿی٘‪ٞ‬ؽ ‪ٝ‬عیضی ‪ٝ‬اعص ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت س‪ٞ‬ا‪ٛ‬ض کغص‪ .‬ػال‪ ٙٝ‬ثغ إٓ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ سِلی صع ٗبدی‪ ٚ‬صٓی ثب یکضیگغ آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ ایِیبک عا‬
‫تلکیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬صع ٍی ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬پ٘جْ تب ‪ٛ‬لتْ تکبَٓ ‪ ۳‬ؿغی اػ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬ب ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آی٘ض ث٘بّ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ؿبة کبعصی٘بٍ ‪ subcardinal‬ک‪ ٚ‬کبع اهِی آٗ‪ٜ‬ب‬
‫تشِی‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬کِی‪ ٚ‬اؿت‪ٝ ،‬عیض‪ٛ‬بی ک‪ sacrocardinal ٚ‬ک‪ ٚ‬صع ٗبدی‪ ٚ‬صٓی هغاع گغكت‪ٚ‬اٗض ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬اٗضاّ تذتبٗی عا تشِی‪ٓ ٚ‬ی ک٘٘ض ‪ٝ ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ؿ‪ٞ‬پغا کبعصی٘بٍ‬
‫‪62‬‬
‫‪ supracardinl‬ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬ت٘‪ ٝ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثضٕ عا اػ ٍغین ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ‪ intercostal‬تشِی‪ٓ ٚ‬یک٘٘ض ‪ ٝ‬جبیگؼیٖ ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ سِلی ٓی ك‪ٗٞ‬ض ‪ .‬صع ٗ‪ٜ‬بیت ث‪ٚ‬‬
‫ػِت آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػی ک‪ ٚ‬ثیٖ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی عاؿت ‪ ٝ‬چپ كکَ ٓیگیغص ‪ ٝ‬كبٗت س‪ٗٞ‬ی ک‪ ٚ‬اػ ٍغف چپ ث‪ٍ ٚ‬غف عاؿت اتلبم ٓی كتض ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی اج‪ٞ‬ف‬
‫ك‪ٞ‬هبٗی ‪ ٝ‬اج‪ٞ‬ف تذتبٗی كکَ ٓیگیغٗض‪ .‬آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ ثیٖ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ هضآی عاؿت ‪ ٝ‬چپ ثبػث كکَگیغی ‪ٝ‬عیض ثغاکی‪ٞ‬ؿلبُیک چپ ٓیك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫ثضیٖ تغتیت ثشق اػظْ س‪ٍ ٕٞ‬غف چپ ؿغ ‪ ٝ‬اٗضاّ ك‪ٞ‬هبٗی چپ ث‪ ٚ‬ؿٔت عاؿت ‪ٛ‬ضایت ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬هـٔت اٗت‪ٜ‬بیی ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ سِلی چپ ث‪ٚ‬‬
‫ه‪ٞ‬عت اتوبٍ یبكت‪ ٚ‬ث‪ٝ ٚ‬عیض ثغاکی‪ٞ‬ؿلبُیک چپ ثبهی ٓیٓبٗض ‪ٝ ٝ‬عیض ثیٖ صٗض‪ٙ‬ای ك‪ٞ‬هبٗی چپ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ .‬ثشق پغ‪ٝ‬کـیٔبٍ ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ‬
‫هضآی عاؿت ‪ٝ ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ ٓلتغک عاؿت ثب یکضیگغ ‪ٝ‬عیض اج‪ٞ‬ف ك‪ٞ‬هبٗی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬ثبهیٔبٗض‪ٝ ٙ‬عیض کبعصی٘بٍ هضآی صع ٍغف عاؿت ‪ٝ‬‬
‫چپ‪ٝ ،‬عیض ‪ٛ‬بی ژ‪ٝ‬گ‪ٞ‬الع صاسِی عا صع ٍغف عاؿت ‪ ٝ‬چپ ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عٗض‪ .‬آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ ثیٖ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ؿبة کبعصی٘بٍ عاؿت ‪ ٝ‬چپ‪ٝ ،‬عیض کِی‪ٞ‬ی‬
‫چپ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓیآ‪ٝ‬عص‪ٝ .‬عیض ؿبة کبعصی٘بٍ ؿٔت چپ اػ ثیٖ ٓیع‪ٝ‬ص ‪ ٝ‬كوَ ثشق صیـتبٍ إٓ ثبهی ٓیٓبٗض ‪ٝ ٝ‬عیض گ٘بصاٍ ‪ gonadal‬چپ عا ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص‬
‫ٓی آیض‪ٝ .‬عیض ؿبة کبعصی٘بٍ عاؿت‪ ،‬ثشق کِی‪ٞ‬ی (‪ )renal segment of IVC‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ .‬اػ آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ ثیٖ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ‪ٝ ،‬عیض‬
‫ایِیبک ٓلتغک چپ عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪ٝ .‬عیض ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ عاؿت ثشق ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ ‪ٝ‬عیض ‪ IVC‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ٝ .‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗی صع‬
‫ٍغف عاؿت هغاع گغكت‪ ٚ‬اؿت‪ ،‬ث٘بثغایٖ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ٍغف عاؿت صع تلکیَ ‪ IVC‬كغکت ٓیک٘٘ض ک‪ ٚ‬كبَٓ‪ :‬ثشق ‪ٛ‬پبتیک ‪ IVC‬ک‪ ٚ‬اػ ‪ٝ‬عیض ػعص‪ ٙ‬ای‬
‫عاؿت ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪ ،‬ثشق کِی‪ٞ‬ی ک‪ ٚ‬اػ ؿبة کبعصی٘بٍ عاؿت ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض ‪ ٝ‬ثشق ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ ک‪ ٚ‬اػ ‪ٝ‬عیض ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ عاؿت ث‪ٚ‬‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آیض‪ .‬ثب ٓـض‪ٝ‬ص كضٕ ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی کبعصی٘بٍ سِلی‪ٝ ،‬عیض ‪ٛ‬بی ؿ‪ٞ‬پغاکبعصی٘بٍ ٗوق ػیبصی صع تشِی‪ ٚ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثضٕ ثغ ػ‪ٜ‬ض‪ٓ ٙ‬ی گیغٗض ک‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬ت٘‪ٚ‬‬
‫ی ثضٕ عا اػ ٍغین ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ثیٖ صٗض‪ ٙ‬ای (‪ )Intercostal‬تشِی‪ٓ ٚ‬یک٘٘ض؛ ث٘بثغایٖ ‪ٝ‬عیض ؿ‪ٞ‬پغاکبعصی٘بٍ عاؿت ثب ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ سِلی عاؿت‪ٝ ،‬عیض‬
‫آػیگ‪ٞ‬یؾ‪ azygos‬عا تلکیَ ٓی ص‪ٛ‬ض ‪ٝ ٝ‬عیض ؿ‪ٞ‬پغاکبعصی٘بٍ چپ ‪ٝ‬عیض ‪ٔٛ‬ی آػیگ‪ٞ‬ؽ‪ hemiazygos‬عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص ک‪ ٚ‬ث‪ٝ ٚ‬عیض آػیگ‪ٞ‬ؽ تشِی‪ٚ‬‬
‫ٓی ك‪ٞ‬ص (كکَ ‪.)1-26‬‬

‫ؽکم ‪ :2-37‬تکبيم ٔسیذ اجٕف تحتبَی‪ٔ ،‬سیذ آصیگٕط ٔ ٔسیذ اجٕف كٕهبَی‪ْ :A .‬لتّ ْلتى‪ .‬إَٓعتٕيٕصْبیی ثیٍ ٔسیذْتبی عبة کبسدیُبل‪ ،‬عٕپشا کبسدیُبل‪ ،‬عبکشٔکبسدیُبل ٔ‬
‫کبسدَیبل هذايی ایجبد يی ؽٕد‪ :B .‬عیغتى ٔسیذی ُْگبو تٕنذ کّ عّ جض ٔسیذ اجٕف تحتبَی سا َؾبٌ يی دْذ‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫َوبیص عیغتى ٔسیذی‬
‫پیچض‪ ٙ‬ث‪ٞ‬صٕ تکبَٓ ‪ٝ‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗی ؿجت كبیغ ث‪ٞ‬صٕ ٗب‪٘ٛ‬جبعی إٓ اؿت‪.‬‬
‫ٔسیذ اجٕف تحتبَی دٔتبیی‪ ،‬ک‪ ٚ‬صع پبییٖ تغ اػ کِی‪ ٚ‬ص‪ ٝ‬ػضص ‪ٝ‬عیض ‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ػٓبٗی عر ٓی ص‪ٛ‬ض ک‪ٝ ٚ‬عیض ؿبکغ‪ٝ‬کبعصی٘بٍ چپ اعتجبٍق عا ثب‬
‫‪ٝ‬عیض ؿبة کبعصی٘بٍ چپ اػ صؿت ٗض‪ٛ‬ض(كکَ ‪.)1-27‬‬

‫ؽکم ‪ٝ :2-38‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗی ص‪ٝ‬تبیی‬

‫كوذاٌ ٔسیذ اجٕف تحتبَی ‪٘ٛ ،‬گبٓی عر ٓی ص‪ٛ‬ض ک‪ ٚ‬ثشق ؿبة کبعصی٘بٍ ث‪ ٚ‬ثشق ‪ٛ‬پبتیک ٓغتجَ ٗل‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬س‪ ٕٞ‬س‪ٞ‬ص عا اػ ٍغین ‪ٝ‬عیض آػیگ‪ٞ‬ؽ‬
‫اػ ٍغین ‪ٝ SVC‬اعص هِت ٓی ک٘ض‪.‬‬
‫ٔسیذ اجٕف كٕهبَی چپ ‪ ،‬ث‪ ٚ‬ػِت ثبهی ٓبٗضٕ ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ هضآی ؿٔت چپ ‪ ٝ‬اػ ثیٖ عكتٖ ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ هضآی عاؿت ‪ ٝ‬کبعصی٘بٍ ٓلتغک‬
‫عاؿت ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص ‪ ٝ‬اػ ٍغین كبر ؿی٘‪ٞ‬ؿی چپ ک‪ ٚ‬ؿی٘‪ٞ‬ؽ کغ‪ٗٝ‬غی عا ٓی ؿبػص‪ ،‬ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ٝ‬اعص ٓی ك‪ٞ‬ص(كکَ ‪.)1-28 A‬‬
‫ٔسیذ اجٕف كٕهبَی دٔگبَّ‪ ،‬ث‪ ٚ‬ایٖ تغتیت ایجبص ٓی ك‪ٞ‬ص ک‪ٝ ٚ‬عیض کبعصی٘بٍ هضآی چپ ثبهی ٓی ٓبٗض ‪ٝ ٝ‬عیض ثغاکی‪ٞ‬ؿلبُیک چپ تلکیَ ٗٔی ك‪ٞ‬ص‬
‫‪ٝ ٝ‬عیض اج‪ٞ‬ف ك‪ٞ‬هبٗی چپ اػ ٍغین ؿی٘‪ٞ‬ؽ کغ‪ٗٝ‬غی ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ٝ‬اعص ٓی ك‪ٞ‬ص(كکَ ‪.)1-28 B‬‬

‫‪64‬‬
‫ؽکم ‪ ،A :2-39‬تخهیّ ٔسیذ اجٕف كٕهبَی چپ ثّ عیُٕط کشَٔشی‪ٔ ،B .‬سیذ اجٕف كٕهبَی دٔگبَّ‬

‫گشدػ خٌٕ جُیُی‬


‫هجَ اػ ت‪ُٞ‬ض‪ ،‬س‪ ٕٞ‬جلت ك‪ٞ‬ص ک‪ٓ ٚ‬یؼإ ‪( saturation‬اكجبع) اکـیژٕ إٓ دض‪ٝ‬ص ‪ 71‬صعهض اؿت اػ ٍغین ‪ٝ‬عیض ‪ٛ‬بی ٗبكی ث‪ ٚ‬ج٘یٖ ثبػ ٓی گغصص‪ .‬ثب‬
‫ٗؼصیک كضٕ ث‪ ٚ‬کجض‪ ،‬هـٔت اػظْ ایٖ س‪ٓ ٕٞ‬ـتویٔب اػ ٍغین ٓجغای ‪ٝ‬عیضی ‪ٝ‬اعص‪ٓ IVC‬ی ك‪ٞ‬ص ‪ٓ ٝ‬وضاع کٔتغی ‪ٝ‬اعص ؿی٘‪ٞ‬ػ‪ٝ‬ئیض‪ٛ‬بی کجضی كض‪ٝ ٙ‬‬
‫اؿلٌ٘تغ‬ ‫یي‬ ‫‪ٝ‬عیضي‬ ‫ٓجغاي‬ ‫اثتضای‬ ‫صع‬ ‫ك‪ٞ‬ص‪.‬‬ ‫ٓی‬ ‫ٓشِ‪ٍٞ‬‬ ‫پ‪ٞ‬عتبٍ‬ ‫س‪ٕٞ‬‬ ‫گغصف‬ ‫ثب‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص صاعص ً‪ٓ ٚ‬وضاع س‪ٗٞ‬ي عا ً‪ ٚ‬ثبیض اػ ًجض ثگظعص عات٘ظیْ ٓي ً٘ض‪ ،‬ثضیٖ ٓؼ٘ي ً‪ ٚ‬ص ع ٓ‪ٞ‬اهغ اٗوجبى عدْ ً‪ٓ ٚ‬وضاع ػیبصي س‪ ٕٞ‬یٌضكؼ‪ ٚ‬اػ عا‪ٙ‬‬
‫‪ٝ‬عیض ٗبكي ‪ٝ‬اعص ثضٕ ج٘یٖ ٓي ك‪ٞ‬ص اؿلٌ٘تغ ٗبٓجغص‪ ٙ‬ثـت‪ٓ ٚ‬ي ك‪ٞ‬ص تب اػ ‪ٝ‬ع‪ٝ‬ص ٓـتویْ ‪ٗ ٝ‬بگ‪ٜ‬بٗي ٓوضاع ػیبص س‪ ٕٞ‬ث‪ ٚ‬هِت ج٘یٖ جِ‪ٞ‬گیغي ً٘ض‪ .‬س‪ٕٞ‬‬
‫اج‪ٞ‬ف‬ ‫‪ٝ‬عیض‬ ‫صعیچ‪ٚ‬‬ ‫ث‪ٞ‬ؿیِ‪ٚ‬‬ ‫إٓ‬ ‫اػظْ‬ ‫هـٔت‬ ‫‪ٝ‬‬ ‫كض‪ٙ‬‬ ‫عاؿت‬ ‫ص‪ِٛ‬یؼ‬ ‫‪ٝ‬اعص‬ ‫تذتبٗي‬ ‫اج‪ٞ‬ف‬ ‫‪ٝ‬عیض‬
‫تذتبٗي ثطغف ؿ‪ٞ‬عار ثیٌي ‪ٛ‬ضایت كض‪ ٝ ٙ‬ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ چپ ٓي ع‪ٝ‬ص(كکَ ‪ٓ .)1-31‬وضاع ًٔي اػ س‪ٝ ٕٞ‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗي اػ ؿ‪ٞ‬عار ثیٌي ٗگظكت‪ٝ ٚ‬‬
‫ایٖ‬
‫ٓوضاع ثب س‪ ًْ ٕٞ‬اًـیژٕ ً‪ ٚ‬ث‪ٞ‬ؿیِ‪ٝ ٚ‬عیض اج‪ٞ‬ف ك‪ٞ‬هبٗي ث‪ ٚ‬ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت آٓض‪ ٙ‬اؿت (س‪ ٕٞ‬ثغگلت‪ ٚ‬اػ ؿغ‪ ٝ‬گغصٕ ‪ ٝ‬اٗضاّ ك‪ٞ‬هبٗي) ٓشِ‪ ٍٞ‬كض‪ٝ ٙ‬اعص‬
‫ثطٖ عاؿت ‪ ٝ‬كغیبٕ عی‪ٞ‬ي ٓي ك‪ٞ‬ص‪ .‬صع ص‪ِٛ‬یؼ چپ‪ ،‬ایٖ س‪ ٕٞ‬ثب ٓیؼإ کٔی س‪ ٕٞ‬کْ اکـیژٕ ثبػگلتی اػ عی‪ٛ ٚ‬ب ٓشِ‪ ٝ ٍٞ‬ؿپؾ ‪ٝ‬اعص ثطٖ چپ ‪ٝ‬‬
‫آئ‪ٞ‬عت ٗؼ‪ُٝ‬ی ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ث‪ ٚ‬ػِت ثبػ ث‪ٞ‬صٕ ٓجغای كغیبٗی (‪ ، )Ductus Arteriosus‬س‪ ٕٞ‬اکـیژٕ صاع ‪ ٝ‬ثض‪ ٕٝ‬اکـیژٕ ت‪ٞ‬ؿَ ٓجغای كغیبٗی ٗیؼ‬
‫اٗجبّ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ث٘بثغایٖ صعهض اكجبع اکـیژٕ صع كغیبٕ ٗبكی ث‪47 ٚ‬صعهض کب‪ٛ‬ق ٓی یبثض‪ .‬اػ آٗجبئیٌ‪ ٚ‬ا‪ُٝ‬یٖ كبس‪ٛ ٚ‬بي آئ‪ٞ‬عت كغاییٖ ًغ‪ٗٝ‬غ ‪ٝ‬‬
‫كغاییٖ ًبع‪ٝ‬تیض ٓي ثبك٘ض ػٌالت هِت ‪ٓ ٝ‬ـؼ ث‪ٝ ٚ‬ؿیِ‪ ٚ‬س‪ ٕٞ‬پغ اًـیژٕ ٓلغ‪ٝ‬ة ٓي ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثؼض اػ اٗلؼبثبت ٓشتِق اػ اٗت‪ٜ‬بي آئ‪ٞ‬عت ص‪ ٝ‬كبس‪ٚ‬‬
‫كغیبٗي ث٘بّ كغاییٖ ٗبكي ثضاسَ ث٘ض ٗبف اصآ‪ٓ ٚ‬ي یبثض ایٖ ص‪ ٝ‬كغیبٕ س‪ ًْ ٕٞ‬اًـیژٕ عا ث‪ ٚ‬جلت ثغ ٓي گغصاٗ٘ض ‪.‬‬
‫اػ ٗظغ تئ‪ٞ‬عیک س‪ ٕٞ‬پغ اًـیژٕ ‪ٝ‬عیض ٗبكي صع ٓـیغ س‪ٞ‬ص صع چ٘ض ٓذَ ثب س‪ ًْ ٕٞ‬اًـیژٕ ٓشِ‪ٓ ٍٞ‬ي گغصص‪-1 .‬صع ًجض ثب س‪ٝ ٕٞ‬عیضي ؿیـتْ ثبة‪.‬‬
‫‪-2‬صع ‪ٝ‬عیض اج‪ٞ‬ف تذتبٗي ثب س‪ٝ ٕٞ‬عیضي اٗضاّ ‪ٛ‬بي تذتبٗي ‪ُ ،‬گٖ ‪ًِ ٝ‬ی‪ٛ ٚ‬ب‬
‫‪-3‬صع ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ثب س‪ ٕٞ‬ثبػگلتی اػ ؿغ‪ ٝ‬گغصٕ ‪ ٝ‬اٗضاّ ‪ٛ‬بي ك‪ٞ‬هبٗي‬
‫‪-4‬صع ص‪ِٛ‬یؼ چپ ثب س‪ٝ ٕٞ‬عیضي ً‪ ٚ‬اػ عی‪ٛ ٚ‬ب ثغگلت‪ ٚ‬اؿت‬
‫‪-5‬صع ٓذَ ‪ٝ‬ع‪ٝ‬ص ٓجغاي كغیبٗي ث‪ ٚ‬آئ‪ٞ‬عت ٗؼ‪ُٝ‬ي‬

‫‪65‬‬
‫ؽکم ‪ :2-41‬گشدػ خٌٕ جُیُی هجم اص تٕنذ‪ .‬پیکبٌ ْب جٓت جشیبٌ خٌٕ سا َؾبٌ يی دُْذ‪.‬‬

‫تـییشات گشدػ خٌٕ ُْگبو تٕنذ‬


‫تـییغات ؿیـتْ ػغ‪ٝ‬هی ‪٘ٛ‬گبّ ت‪ُٞ‬ض ث‪ٝ ٚ‬ؿیِ‪ ٚ‬هطغ جغیبٕ س‪ ٕٞ‬جلتی ‪ ٝ‬آؿبػ ت٘لؾ عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬ثب ثغصاكت‪ ٚ‬كضٕ جلت ث‪ٍٞ ٚ‬ع ٗبگ‪ٜ‬بٗی كلبع س‪ ٕٞ‬صع‬
‫ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت ‪ IVCٝ‬کب‪ٛ‬ق پیضا ٓیک٘ض‪ .‬اػ آٗجب ک‪ٓ ٚ‬جغای كغیبٗی ث‪ ٚ‬ػِت اٗوجبى ػٌالت صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬إٓ ثـت‪ٓ ٚ‬ی ك‪ٞ‬ص‪ٓ ،‬یؼإ جغیبٕ س‪ ٕٞ‬صع ػغ‪ٝ‬م‬
‫عی‪ٞ‬ی ث‪ ٚ‬ؿغػت اكؼایق ٓی یبثض‪ .‬ایٖ آغ ث‪ٞٗ ٚ‬ث‪ ٚ‬س‪ٞ‬ص ٓ‪ٞ‬جت اكؼایق كلبع صع ص‪ِٛ‬یؼ چپ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ٔٛ .‬ؼٓبٕ ث‪ ٚ‬ػِت هطغ جغیبٕ س‪ ٕٞ‬جلت‪ ،‬كلبع‬
‫ص‪ِٛ‬یؼ عاؿت کب‪ٛ‬ق ٓی یبثض‪ٝ .‬هتی ک‪ ٚ‬كلبع صع ص‪ِٛ‬یؼ چپ اكؼایق پیضا ٓی ک٘ض صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ا‪ُٝ‬ی‪ ٚ‬صع ٓوبثَ صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ثبٗ‪ٞ‬ی‪ ٚ‬كلغص‪ ٝ ٙ‬صع ؿ‪ٞ‬عار ثیٌی ثـت‪ٚ‬‬
‫ٓی ك‪ٞ‬ص‪.‬‬
‫ثـت‪ ٚ‬كضٕ ٓجغای كغیبٗی صع اثغ اٗوجبى صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬ػٌالٗی اف ثالكبهِ‪ ٚ‬ثؼض اػ ت‪ُٞ‬ض عر ٓی ص‪ٛ‬ض‪ .‬ایٖ ثـت‪ ٚ‬كضٕ تذت تبثیغ ثغاصی کی٘یٖ ت‪ُٞ‬یض كض‪ٙ‬‬
‫اػ عی‪ٛ ٚ‬ب ٍی ا‪ُٝ‬یٖ ت٘لؾ اتلبم ٓی اكتض‪ .‬ثـت‪ ٚ‬كضٕ كغیبٕ ‪ٛ‬بی ٗبكي صع اثغ اٗوجبى ػٌالت هبف صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬آٗ‪ٜ‬ب ه‪ٞ‬عت ٓی گیغص ‪ ٝ‬ادتٔبال‬
‫ث ‪ ٚ‬ػِت ًٔج‪ٞ‬ص اًـیژٕ ‪ ٝ‬یب تذت اثغ ٓذغى ‪ٛ‬بي دغاعتي ‪ٌٓ ٝ‬بٗیٌي ه‪ٞ‬عت ٓي گیغص‪ .‬اٗـضاص دویوی ایٖ كغاییٖ ثب تکثیغ‬
‫ثبكت ‪ٔٛ‬ج٘ض ٓؼٔ‪ٞ‬الً ص‪ ٝ‬ؿ‪ٓ ٚ‬ب‪ٓ ٍٍٞ ٙ‬ي ًلض‪ .‬ثؼض اػ اٗـضاص ًبَٓ هـٔت صیـتبٍ كغاییٖ ٗبكي ُیگبٓبٗ‪ٜ‬بي ٗبكي صاسِی ٓثبٗ‪ ٚ‬اي‬

‫‪66‬‬
‫عا ث‪ٞ‬ج‪ٞ‬ص ٓي آ‪ٝ‬عٗض ‪ ٝ‬هـٔت پغ‪ٝ‬گؼیٔبٍ ثبػ ثبهی ٓبٗض‪ ٝ ،ٙ‬كغاییٖ ٓثبٗ‪ ٚ‬اي ك‪ٞ‬هبٗی عا تلٌیَ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ٝ .‬عیض ٗبكی ثؼض اػ اٗـضاص‪ ،‬عثبٍ گغص عا ث‪ٚ‬‬
‫‪ٝ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص‪ٓ ٝ .‬جغای ‪ٝ‬عیضی ‪ ْٛ‬ثـت‪ ٚ‬كض‪ ٝ ٙ‬عثبٍ ‪ٝ‬عیضی عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عص(كکَ ‪.)1-30‬‬

‫ؽکم ‪ :2-41‬گشدػ خٌٕ اَغبٌ ثؼذ اص تٕنذ‪ .‬ثّ تـییشات ایجبد ؽذِ دس اثش هطغ جشیبٌ خٌٕ جلت ٔ ؽشٔع تُلظ دهت کُیذ‪ .‬پیکبٌ ْب جٓت جشیبٌ خٌٕ سا َؾبٌ يی دُْذ‪.‬‬

‫تکبيم عیغتى نُلبٔی‬


‫تک‪ٞ‬یٖ ؿیـتْ ُ٘لی ثؼض اػ ؿیـتْ ػغ‪ٝ‬هی عر ٓی ص‪ٛ‬ض ‪ ٝ‬تب ‪ٛ‬لت‪ ٚ‬پ٘جْ ظب‪ٛ‬غ ٗٔی ك‪ٞ‬ص‪ .‬ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی ‪ٔٛ‬بٗ٘ض ػغ‪ٝ‬م س‪ٗٞ‬ی ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص آٓض‪ ٝ ٙ‬ؿپؾ ثب‬
‫ؿیـتْ ‪ٝ‬عیضی ٓغتجَ ٓی ك‪ٗٞ‬ض‪ .‬ثب پی‪ٞ‬ؿتٖ ٓ‪ٞ‬یغگ ‪ٛ‬بی ُ٘لی ث‪ٔٛ ٚ‬ضیگغ‪ ،‬كجک‪ُ٘ ٚ‬لی ‪ ٝ‬كق کیـ‪ُ٘ ٚ‬لی تلکیَ ٓی ك‪ٞ‬ص‪ .‬اػ ایٖ كق کیـ‪ ،ٚ‬ص‪ ٝ‬کیـ‪ٚ‬‬
‫ُ٘لی ‪ jugular‬صع ٓذَ اتوبٍ ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ هضآی ثب ‪ٝ‬عیض ؿبة کال‪ٝ‬یٖ‪ ،‬کیـ‪ُ٘ ٚ‬لی ایِیبک ‪ iliac‬صع ٓذَ اتوبٍ ‪ٝ‬عیض‪ٛ‬بی ایِیبک ثب ‪ٝ‬عیض کبعصی٘بٍ‬
‫سِلی‪ ،‬یک کیـ‪ُ٘ ٚ‬لی عتغ‪ ٝ‬پغ‪ٝ‬ت‪ٞ‬ئی٘بٍ ‪ retroperitoneal‬صعٗؼصیکی عیل‪ٓ ٚ‬ؼاٗتغ ‪ ٝ‬صی‪ٞ‬اع‪ ٙ‬سِلی كکْ ‪ ٝ‬یک کیـ‪ cisterna chyli ٚ‬ک‪ ٚ‬صع پلت کیـ‪ٚ‬‬
‫عتغ‪ ٝ‬پغ‪ٝ‬ت‪ٞ‬ئی٘بٍ هغاع صاعٗض‪ .‬ػغ‪ٝ‬م ُ٘لب‪ٝ‬ی ٓتؼضصی ایٖ کیـ‪ٛ ٚ‬ب عا ث‪ ْٛ ٚ‬پی‪ٞ‬ؿت‪ُ٘ ٝ ٚ‬ق ٗ‪ٞ‬ادی ٓشتِق ثضٕ عا کیـ‪ٛ ٚ‬ب ٓ٘توَ ٓی ک٘٘ض‪.‬‬
‫ص‪ٓ ٝ‬جغای ثؼعگ ث‪ٗ ٚ‬بّ ٓجبعی ت‪ٞ‬عاؿیک عاؿت ‪ ٝ‬چپ‪ ،‬کیـ‪ٛ ٚ‬بی‪ jugular‬عا ث‪ ٚ‬کیـ‪ٛ ٚ‬بی ‪ cisterna chyli‬اتوبٍ ٓی ص‪٘ٛ‬ض‪ .‬ایٖ ص‪ٓ ٝ‬جغا ثب ‪ْٛ‬‬
‫آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ کغص‪ٓ ٝ ٙ‬جغای ت‪ٞ‬عاؿیک عا ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی آ‪ٝ‬عٗض‪ٓ .‬جغای ت‪ٞ‬عاؿیک ‪ ،‬اػ ثشق صیـتبٍ ٓجغای ت‪ٞ‬عاؿیک ٍغف عاؿت ‪،‬آٗبؿت‪ٞٓٞ‬ػ ثیٖ‬

‫‪67‬‬
‫ص‪ٓ ٝ‬جغای عاؿت ‪ ٝ‬چپ ‪ ٝ‬اػ ثشق ؿغی ٓجغای ت‪ٞ‬عاؿیک ٍغف چپ ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی ایض‪ٓ .‬جغای ُ٘لب‪ٝ‬ی عاؿت اػ ثشق ؿغی ٓجغای ت‪ٞ‬عاؿیک‬
‫عاؿت ث‪ٝ ٚ‬ج‪ٞ‬ص ٓی ایض ک‪ ٚ‬صعػا‪ٝ‬ی‪ ٚ‬ثیٖ ‪ٝ‬عیض ؿبة کال‪ٝ‬یٖ ‪ٝ ٝ‬عیض ج‪ٞ‬گ‪ٞ‬الع صاسِی ثب ؿیـتْ ‪ٝ‬عیضی اعتجبٍ پیضا ٓی ک٘٘ض‪.‬‬

‫‪68‬‬

You might also like