Professional Documents
Culture Documents
توهم پرواز
توهم پرواز
کودک بود که مادرش اورا مرده می دانست؛پدرش در مرز های سرسبز فرانسه دورتر از نمو از خانه بود و مادر برای شنا در اقیانوس خاکی
نامه ی نرسیده اش اللک را در نعلبکی می نوشید.
پسر نمی دانست کیست سا لها بعد در مرداب ی با قهوه ی قجری در آغوش استرس به ذهنش نرسیده آن را رد کرد.
دلش نمی خواست اما پدری که حتی عکسی از او نداشت در راه برگشت از مدرسه همیشه به او میگفت که شاید بتواند مثل همسایه شان یک
نجار خوب شود اما خود او همیشه آب را دوست داشت اما نفس مادرش در آ ب حس نمی شد .با آبی نقش کشیدن زیبا بود اما اصراف سرخی
که داشت بیش از حد سیاه بود پس کشید تا خودش در تابلوی آسمان کشیده شد.
بسته های سربسته ی ها لوپریدل و تیوتیکسن روی زمین و بسته های سرباز ذهن و رگ مرد روی سقف.
پایان.