You are on page 1of 76

‫ظهور عدل الى‬

‫احبّاءال و امّاء الرّحن در سراسر امريکا و کانادا ملحظه فرمايند‪:‬‬

‫برادران و خواهران من در مبّت جال ابی‪،‬‬

‫هر دم که شوا هد بی پايان قوای مرّک هٔ ملهمه‌ای که آن پيشاهنگان غيور ن ظم جها نی‬
‫حضرت باءال را در سبيل اجراء وظائف موّله‌شان به هّت و ماهدت برانگيخته است به‬
‫خا طر آورم چنان و جد و سروری در دل و جا ن موج ز ند که از عهده و صفش چنان که‬
‫با يد برنيا ي‪ .‬قراردادی‪ 1‬که اخيا امنای منت خب آن جام عه امضاء نوده‌ا ند به منل هء آغاز‬
‫آخرين مرحله از مراحل بزرگترين اقدامی است که تا کنون پيوان امر الی در مغرب‌زمي‬
‫بر عهده گرفته‌ا ند‪ .‬هچن ي پيشرفت‌های اميدب شى که متواليا در گزارش‌های ل نه تبل يغ‬
‫منع کس شده ه ه بدون شک بر وفاداری و ثبات و پايداری و دقّت و مواظب تی شهادت‬
‫می‌دهد که آن ياران در اجراء خدمات متنوّعی که مستلزم تکميل نقشه هفت‌ساله است از‬
‫خود ظاهر نوده‌اند و در دايرهٔ اين هر دو خدمت حتّی در جزئيات کار با نايت نظم و‬
‫ترتيب و دقّت و کاردانی کامل و اجراء شايسته به تشيت امور پرداخته‌اند‪.‬‬
‫هانند و هعنان با آن کاردانی و لياقتی که نايندگان جامعه بائی امريکا در ماه‌های اخي‬
‫و در اقدامّات اخيشان از خود بروز داده‌اند‪ ،‬هانا وفاداری و حايت‌های کريانه و‬
‫بی‌چون و چرائی است که افراد جامعه بائی در هر مرحله برانی و در هر مرحله از‬
‫مراحل توسعه و پيشرفتهايش از خود ظاهر ساخته‌اند‪ .‬ملحظه فرمائيد چني هکاری و‬
‫چني هبستگی و پيوستگی و توافق و اتّحاد و اتّفاقی که در ميان دوائر تشکيلت بائی‬
‫موجود و سبب تقويّت حيات پوينده ٔ بنيان هر جامعه ٔ فعّال بائی است چقدر با تايلت‬
‫مرّب و غم‌انگيز عناصر متخاصم و مالف جامعه ٔ کنونی جهان تفاوت و تضاد دارد‬
‫وليکن هر امتحان و بليّاتی که بنا به حکمت‌های بالغه اليّه نصيب جامعه برگزيده‌اش‬
‫می‌گردد نتيجه‌اش جز اين نيست که بار ديگر وحدت و هبستگی افراد جامعه بائی را‬
‫مشهودا به اثبات رساند و قوّت و قدرت باطنيش را شدّتی بيشتر بشد امّا بر عکس هر‬
‫‪ -‬اشاره به قراردادی است که محفل ملّی برای اتمام مشرق‌الذکار به امضاء رسانده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫وقت برانی تازه در اين عصر فاسد رو به زوال پديد آيد بيش از پيش پوسيدگی و تأثيات‬
‫مرّبش را در بنيان مؤسّسات منحط جامعه کنونی انسانی ظاهر و مبهن می‌سازد‪.‬‬

‫لذا پيوان اسم اعظم شاکر و سپاسگزارند که حامی و حارسشان دست قدرت پروردگار‬
‫است‪ ،‬و هر زمان که بدرقه جديد عنايتش برسد يا آنکه بلئی آسانی نصيب اهل باء گردد در‬
‫هر دو حال قلوبشان از جام اميد سرشار و از جرأت و شجاعت آکنده شود و با عزمی جزم‬
‫از يک طرف هر فرصتی را که گردش چرخ تقدير در داخل امرال درمقابلشان ناد مغتنم‬
‫شارند و از طرف ديگر از تشنّجات دردناک دنيای خارج که دير يا زود نصيب کسانی که‬
‫خود را از نور حقيقت مروم کرده‌اند گردد و به هلکشان کشاند هرگز مضطرب و هراسان‬
‫نگردند بلکه خود و نفوس مؤمنه‌ای که بعد از ايشان بر خدمت امرال قيام خواهند کرد بايد‬
‫هچنان سند هّت بدوانند تا زمانی فرا رسد که جريان وقايع کنونی عال نيو و توانش فرو‬
‫نشيند و هر يک از آن وقايع و حوادث سهم خود را در تولّد نظم بديعی که جنينش حال در‬
‫رحم عصری پرآشوب و مبتل به درد زايان به جنبش افتاده است ايفاء نايد‪.‬‬

‫اين بران‌های مکرّر و متواتر که در فواصلي ناهنجار و با نيوی مقاومت‌ناپذير هر روز تعداد‬
‫بيشتری از افراد بشر را فرا می‌گيد هرچند موقّت است ناچار‪ ،‬چنانکه امروز نفوذ منت‌بار‬
‫شومش در سراسر عال گسترش يافته آن قدر ادامه خواهد يافت تا آنکه تأثياتش را در جامعه‬
‫انسان تا حدّى معي بر جاى گذارد‪‌ .‬چگونه شروع اضطرابات جهان کنونی که نيوهای‬
‫عنان گسيخته‌اش توازن اجتماعی و مذهبی و سياسی و اقتصادی جامعه‌ منظم بشری را برهم‬
‫زده و نظام‌های سياسی و مبادی نژادی و مفاهيم اجتماعی و معيارهای فرهنگی و پيوند‌های‬
‫مذهبی و روابط تاريش را مشوّش ساخته و به هرج و مرج انداخته‪ ،‬چگونه مى‌توان گفت كه‬
‫اين هه آشفتگى و آشوب با اين مقياس وسيع و ب‌سابقه در مؤسّسات امر نوزاد الی که‬
‫تعاليمش تام جوانب و فعّاليّت و رفتار مردم جهان را در بر مى‌گيد تأثي و نفوذى نداشته‬
‫باشد؟پس تعجب نبايد کرد اگر فشار قوای خانه‌برانداز کنونی در نفوسی که پرچم اين آئي‬
‫جامع فراگي‪ ،‬اين امر مبارک عظيم را بلند افراشته‌اند تأثي کرده باشد‪ .‬تعجب نبايد کرد که‬
‫اهل باء ملحظه نايند که در ببوحهء اين گرداب هائل آزاديشان مدود و تعاليمشان تقي و‬

‫‪2‬‬
‫مطرود گردد و بر مؤسّسات و تشکيلتشان حله شود و نيّات و مقاصدشان در معرض تمّت‬
‫و افتراء درآيد و حقوق و اختياراتشان به ماطره افتد و دعاويشان مردود گردد‬

‫در قلب قارّه اروپا کشوری‪ 1‬است که به فرمودهء‌ حضرت عبدالبهاء بنا بر استعداد روحانی و‬
‫موقعيّت جغرافيائيش مقدّر است که انوار درخشان امر الی را به مالک ماوره بتاباند‪ .‬اين‬
‫کشور در اين زمان بر اثر سوءتفاهم شديدی که رژي حاکمش نسبت به مقاصد و فعّالّيت‌های‬
‫امرال يافته است موانعی را بر جامعه بائی تميل نوده که آنرا موقّتا به خسوف مبتلء ساخته‬
‫است چنانکه حال موقّتا ندايش خاموش و مؤسّساتش منحل و مطبوعاتش منوع و سوابق‬
‫اداريش ضبط و جلساتش تعطيل گشته است‪.‬‬

‫در آسيای مرکزی در شهری که به اين شرف و افتخار متاز گشته است که حضرت عبدالبهاء‬
‫آنرا مقرّ اوّلي مشرق‌الذکار جهان برگزيده‌اند و هچني شهرها و قراء و قصبات ديگر آن‬
‫وليت که امر مظلوم حضرت باءال در نتيجهء نشاط و اقدامات فوق‌العاده اي كه در چندين‬
‫ده سال گذشته از خود ظاهر ساخته حال در پنجهٔ حکومتی گرفتار گشته که از نفوذ و اشراق‬
‫انوارش بيمناک شده و در صدد است امر الی را در آن صفحات به کلّی ناتوان و معطّل سازد‬
‫و هر چند هنوز باب مشرق‌الذکار‪ 2‬برای عبادت بائيان باز است امّا ملکش مصادره شده و‬
‫مافل روحانيّه و لناتش منوع و تبليغ و ترويش متوقّف و مروّجي سرشناسش به اخراج از‬
‫کشور مکوم و بسياری از پيوان ثابت‌قدمش از زن و مرد زندانی و مسجون گشته‌اند‪.‬‬

‫در مهد امرال که در آن اکثر بائيان ساکنند و پايتختش از قلم اعلی به «امّ‌العال» ملقّب و به‬
‫«مطلع فرحُ‌العالي» ماطب گشته حکومتش که هنوز راسا از سيطره فلج‌کننده علمای‬
‫متعصّب و مرتع و بسيار فاسد مذهبی بيون نيامده حال با کمال شدّت به سر کوبی بائيان‬
‫يعنی پيوان امری مشغول است که يکصد سال است کوشيده ول نتوانسته است قلع و قمعش‬
‫نايد‪ .‬چني حکومتی از اين حقيقت چشم بر بسته است که پيوان اين امر مروم و مظلوم به‬
‫حقّ در زمرهٔ منصف‌ترين و ليق‌ترين مردم آن کشورند که به وطن خويش عشق می‌ورزند‪ ،‬امّا‬
‫چون عال را نيز يک وطن می‌شارند چنان حکومتی که طرفدار ملّيت‌پرستی مفرط و مدود‬
‫کشور آلمان‬ ‫‪1‬‬

‫منظور مشرق الذكار عشق آباد است‬ ‫‪2‬‬

‫‪3‬‬
‫است هرگز قدر اين مفهوم را نی‌داند و از اين روي بائيان را که دامنهٔ نفوذ روحانيشان در‬
‫ايران به بيش از ششصد جامعهٔ ملّی بسط يافته و تعدادشان بسيار بيشتر از يهوديان و مسيحيان‬
‫و زردشتيان آن کشور است از اعطاء حقوق قضائي و تنفيذ قواني دينشان و اداره امورشان و‬
‫برگزاری اعيادشان و نشر مطبوعاتشان و اجراء شعائرشان و ارتفاع ابنيّه مصوصه و اداره‬
‫مدارس و حفظ موقوفاتشان بکلّی منع كرده است‪.‬‬

‫و نيز در اين ايّام در ارض اقدس که قلب و مرکز اعصاب آئي جهان‌آرای بائی‌ است شعلهٔ‬
‫خصومت‌های نژادی و برادرکشی و تروريسم شديدا زبانه کشيده و چنان آتشی افروخته ‌‬
‫است که هم زيارت زائران بائی را که بنلهٔ دَوَران خون در مرکز جهانی است متوقّف ساخته‬
‫و هم در اجرای طرح‌هائی که برای حفظ و اتسّاع مناطق حول و حوش امّاکن مقدّسه آغاز‬
‫شده وقفه‌ای اياد نوده است‪ .‬امنيّت جع قليل بائيان ملّی که مواجه با امواج روزافزون‬
‫آشوب و طغيانند به خطر افتاده مقامشان به عنوان جامعه‌ای بی‌طرف و شاخص از نظر دور‬
‫شده و آزاديشان در انعقاد بعضی از احتفالتشان مدود گشته است‪ .‬تواتر قتل‌های دوجانبه‬
‫ناشی از تعصّبات نژادی و دينی که دامن روساء و نيز پيوان سه دين عمده اين کشور‬
‫آشوب‌زده را فراگرفته چنان است که قطع ارتباطات عادی را در داخل و خارج کشور تديد‬
‫می‌کند‪ .‬با وجود وخامت اوضاع در اين کشور امّاکن مقدّسه بائی مقصد و مرکز توجّه‬
‫بائيان جهان و با وجود تعدادشان و عدم حراست ظاهريشان بنحوی معجزه‌آسا مفوظ و‬
‫مصون مانده است‪.‬‬

‫جهانی که امروز دچار هيجان‌ها و کشمکش‌های متضاد گشته و از داخل به صورت‬


‫خطرناکی در شرف تزيه و فرو ريت است در چني مرحله برانی تاريش با آئي نوزادی‬
‫مواجه گشته است‪ .‬آئينی که گاه به نظر می‌رسد که در گي و دار مادلت و مناقشات اين‬
‫جهان گرفتار گشته و در کشاکش ماصماتش افتاده و در سايه‌های تاريکش از جلوه‌اش‬
‫کاسته و در تلطم امواج اختلفاتش غوطه‌ور شده است‪ .‬مثلً در قلب و مرکز جهانی و در‬
‫مهد امرال و در مقرّ اوّلي معبد عظيم‌الشّأن بائی و در يکی از پر رونق‌ترين جوامعش که‬
‫بالقوّه بسيار نيومند می‌توانست باشد در هه اينها در مقابل هجوم قوای شديد متخاصم که‬

‫‪4‬‬
‫بشريّت را مرتبا قربانی خود ساخته به نظر می‌رسد که آئي حضرت باءال که هنوز از پنجه‬
‫ظلم و ستم رهائی نيافته به عقب رانده شده است و به گمان چني می‌رسد که هر روز قلع‬
‫مستحکم چني آئي متينی يکی پس از ديگری ماصره شده و به تصرّف قوای مهاجم در آمده‬
‫است و چون نور آزادی فرو نشيند و خاموش شود و غوغای ماصمات هر روز بلندتر گردد و‬
‫آتش تعصّب با شدّتی بيشتر در سينهٔ مردمان شعله زند و يخ‌بندان لمذهبی سخت روح مردمان‬
‫را منجمد سازد‪ ،‬به نظر می‌رسد که تام اينها تا ح ّد معيّنی در اعضاء و جوارح هيکل امرال نيز‬
‫تأثي کرده و نفوذ خانه‌براندازش که تام جهان متمدّن را قبضه کرده در جامعه بائی نيز‬
‫مشهود افتاده است‪.‬‬

‫امّا اين بيان مؤثر حضرت عبدالبهاء چقدر به وضوح نايانگر اين ايّام است که می‌فرمايد‪:‬‬
‫«ظلمت ضللت است که شرق و غرب را احاطه نوده ‌است و با نور هدايت در اين‬
‫کور عظمت در جنگ و ستيز است و سهم و سنانش بسی تند و تيز و لشگرش بسيار‬
‫خونريز‪ ».‬و در مقام ديگر می‌فرمايد‪« :‬اليوم قوای رؤسای اديان باجعهم متوجّه تشتيت‬
‫انمن رحان و تفريق و تريب بنيان حضرت يزدان است و جنود مادّی و ادبی و سياسی‬
‫جهان از هر جهت مهاجم چه که امر عظيم است عظيم و عظمت امر در انظار واضح و‬
‫لئح‪».‬‬

‫حصن حصي مهمّى که باقى مانده و بازوی توانائی که پرچم امر شکست‌ناپذير الی را‬
‫برافراشته هانا جامعه پيوان اسم اعظم در قا ّره‌ امريکای شالی است‪ .‬اعضاء برازنده آن جامعه‬
‫که با اقدامّات خويش و با حفظ و حراست حضرت احديّت عضوي متاز در هيكل جوامع‬
‫مرتبطه بائي در شرق و غرب عال است بقّ در خور آنند که کشورشان مهد نظم جديد‬
‫جهانی و نيز حصن حصي آن نظم بشمار آيد نظمى که هم موعود و هم مظهر جلل و‬
‫عظمت دور حضرت باءال است‪.‬‬

‫هر کس که بواهد مقام بلند يکتائی را که به جامعه بائی امريکا اعطاء گشته کم بشمرد‬
‫يا در نقش مهمّی که در آينده ايّام ايفا خواهد کرد شک و ترديد نايد خوب است در اين‬
‫کلمات بارور و روشنگر حضرت عبدالبهاء تأمل نايد که در وقتی که ناله جهان زير بار‬

‫‪5‬‬
‫سنگي جنگی مهلک به عنان آسان رسيده بود خطاب به آن جامعه بيان فرموده است‪:‬‬
‫«قطعه امريک در نزد حقّ ميدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشاء ابرار و‬
‫ممع احرار‪».‬‬
‫جامعه بائی امريکای شالی که هم مرّک اصلی و هم نونه و الگوی جامعه‌های آينده‬
‫است که بايد در سراسر نيمکرهء غربی در ظلّ امر حضرت باءال بوجود آيد‪ ،‬اينک‪ ،‬با‬
‫وجود ظلمتی که هه جا را فرا گرفته است استعداد و قابليّت خود را نشان داده و ثابت‬
‫کرده است که مشعلدار انوار است و مزن اسرار و «کشور اسرار» و حصن حصي‬
‫آزادگان و «احرار»‪ .‬اگر آن کلمات مبارکه که مذکور شد به عصر ذهبی آئي حضرت‬
‫باءال دللت نداشته باشد ديگر به چه چيز اشارت دارد؟ اگر بيان «ظهور اسرار» مربوط‬
‫به اسرار مستوره در جني نظم جهانی نباشد که حال در رحم تشکيلت اداری بائی‬
‫پرورش می‌يابد ديگر به چه امری دللت دارد؟ اگر مقصود از کشور ابرار کمالت حاکم‬
‫بر عصر ذهبی در ظلّ نظم بائی نباشد ديگر چه معنائی از آن مى‌توان دريافت؟ اگر از‬
‫ذکر حرّيت و آزادی مقصود آزادی حقيقی نباشد که در ظلّ سلطنت الی در زمان مقرّر‬
‫مقدّر به وجود آيد ديگر به چه امری اطلق تواند شد؟‬
‫جامعه مروّجان متشکّل امر حضرت باءال در قارّه امريکا يعنی اخلف و اعقاب روحانی‬
‫مطالع انوار در عصر رسولی که با نثار جان ظهور امر يزدان را تثبيت و اعلن نودند نيز‬
‫بايد به نوبهٔ خود نظم موعود جهانی را نه از راه شهادت بلکه با فداکاری‌های شهيدانی‬
‫زنده در عال امکان اعلن نايند‪ .‬نظمی که يگانه موجد و آفريننده‌اش امر الی است و به‬
‫منله صدفی است که گوهر گرانبهای مدنيّت جهانی را در آغوش خويش پرورش‬
‫می‌دهد‪ .‬در زمانی که ديگر جامعه‌های بائی عال از جيع جهات به هجوم تندبادهای‬
‫ي قدير مفوظ و مصون مانده و‬ ‫شديد مبتل گشته جامعه بائی امريکا که به حکم تقدير ح ّ‬
‫از الواح تبليغی حضرت عبدالبهاء جان و توان يافته است حال مشغول پی نادن مؤسّساتی‬
‫است که بشي و طليعه عصری خواهد بود که شاهد تولّد و ارتفاع نظم جهانی حضرت‬
‫باءال در بسيط جهان است‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫جامعه امريکا که هم از حيث تعداد افراد نسبتا قليل و هم از مرکز و قلب امر الی و هم از‬
‫مهد امرال موطن اکثريّت قاطع هم کيشانشان بسيار دوراست و از منابع لزم مادّی مروم و‬
‫از تربه و اشتهار بی‌بره و از ايان و عقايد و شيم وعادات نفوسی که امرال را به آنان ابلغ‬
‫کرده بی‌خب و از زبان‌های اصلی کتب مقدّس خويش بی‌اطلع و اجبارا بر ترجه‌های ناقص‬
‫از معدودی از آيات مشتمل بر احکام و تعاليم و تاريخ متکّی‪ ،‬جامعه‌ای که از بدايت صباوتش‬
‫به امتحانات شديد از جله به نقض و فتور بعضی از اعضاء متقدّمش دچار و از اوان تولّدش هر‬
‫روز با قوای فساد و انراف اخلق و تعصّبات شديده مواجه و مقابل چني جامعه‌ای بدون‬
‫کمترين معاضدت و امداد جامعه‌های ديگر شرق و غرب جهان در کمتر از نيم قرن به‬
‫امدادات ملکوتی آسانی که حضرت عبدالبهاء به جوهر مبّت به آن تفويض فرموده است موفّق‬
‫شد که چنان مرّک پيشرفت و تقدّم امر الی گردد که تام جامعه‌های بائی ديگر مغرب زمي‬
‫مموعا از رقابت و هسريش عاجز و ناتوان مشاهده شوند‪.‬‬

‫کدام جامعه ديگری را می‌توان يافت که طرح مؤسّسات اداری امرال يعنی پيشاهنگ نظم‬
‫جهان حضرت باءال را ارائه داده و نبضش را به طپش آورده باشد؟ کدام جامعه‌ای را‬
‫مى‌توان يافت که به انسجام و پايداری کامل بتواند چنان لياقت و انضباط و عزم جزم و‬
‫هّت و استقامت و وفاداری و جانفشانی را از خود ظاهر سازد که ک ّل از ضروريّات بنا‬
‫و توسعه دائمی بنيانی است که در آن مؤسّسات نوزاد امرال بايد نشو و نا و رشد نايد؟‬
‫کدام جامعه توانسته است اثبات نايد که بر چنان بينش روشن و به چنان ادراک بلندى از‬
‫فداکاری و اتّحاد و اتّفاق رسيده باشد تا بتواند در سال‌های برانی کنونی در مدّت‬
‫کوتاهی بنای شامی را مرتفع سازد که به ح ّق بزرگترين هديه‌ای است که جهان غرب تا‬
‫به حال به امر حضرت باءال تقدي کرده است‪ ،‬کدام جامعه ای را می‌توان يافت که حقّا‬
‫بتواند ادّعا نايد که با مساعی جيله فقط يکی از افراد منقطع فروتنش بی‌ظهي و معيّن‬
‫بتواند يکی از افراد خاندان سلطنت را در ظلّ امرال درآورد و او را به نوشت بيانيّه‌ای در‬
‫شهادت بر حقّانيت امرال برانگيزد‪ ،‬کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که با پيش‌بينی و‬
‫قابليّت و شور و شوق مدارسی را در سراسر کشور خويش تأسيس کرده باشد که در‬
‫آينده ايّام به مراکز فعّال و سودمند آموزشی بائی تبديل گشته زمي حاصلخيزی را برای‬

‫‪7‬‬
‫مهيّا ساخت مبلّغي و مربيّانی جديد جهت تقويّت نيوهای تبليغی بوجود آورد؟ کدام‬
‫جامعه‌ای را می‌توان يافت که توانسته باشد مهاجرينی را با کمالت لزمه و ملکات‬
‫فاضله از قبيل شجاعت و انقطاع و استقامت و انذاب و از خودگذشتگی برانگيزد که‬
‫ترک خانه و خانان نايند و با انقطاع تام در بسيط زمي پراکنده شوند و پرچم حضرت‬
‫باءال را در اقصی نقاط جهان برافرازند؟ چه کسانی را جز افراد آن جامعه مبارکه‬
‫می‌توان يافت که به اين امتياز و فخر عظيم نائل شده باشند که اوّل بار ندای يا باء البی‬
‫را به مراکز و مناطق مهمّ عال چون نقاط تت دو امپراطوری انگليس و فرانسه‪ ،‬آلان‪،‬‬
‫خاور دور‪ ،‬مالک بالکان‪ ،‬کشورهای اسکانديناوی‪ ،‬امريکای لتي‪ ،‬جزائر اقيانوسيّه‪،‬‬
‫آفريقای جنوبی‪ ،‬استراليا‪ ،‬نيوزيلند و اخيا به مالک بالتيک برسانند و امرال را در آن‬
‫مناطق تکّن بشند؟ چه کسانی را جز هان مهاجران غيور می‌توان يافت که برای ترجه و‬
‫طبع کتاب به چهل زبان از لغات عال و ديگر آثار مقدّسه مبارکه که انتشارش شرط‬
‫اساسی جيع خدمات منظّم تبليغی است هر نوع مشقّتی را به جان تمّل نايند و با‬
‫تبّعات کريانه مالی وسائل انتشارشان را فراهم کنند‪ .‬کدام جامعه را می‌توان يافت که‬
‫در توسعه و حفظ حول و حوش مقامّات مقدّسه بائی و ابتياع اراضی لزم برای تأسيس‬
‫معاهد بي‌الللی در مرکز جهانی چنان سهمی عظيمی داشته باشند؟ کدام جامعه را می‌توان‬
‫يافت که چني فخر و شرفی يافته باشد که اوّلي جامعه‌ای باشد که اساسنامه مفل ملّی و‬
‫ملّی خويش را تدوين کرده و اصول دو منشور لزم را جهت تنظيم خدمات و تعيي‬
‫اقدامّات و حفظ حقوق آن مؤسّسات تدوين کرده باشد؟ کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت‬
‫که به تأسيس موقوفات ملّی و تسجيل رسی آنا موفّق گشته و راه را برای اياد موقوفات‬
‫ملّی هوار کرده باشد‪ .‬کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که به اين امتياز متاز شده باشد‬
‫که قبل از آنکه به فکر جامعه‌های ديگر خطور نايد موفّق شده باشد که اسناد شناسائی‬
‫رسی مافل روحانی و موقوفاتش را از حکومت فدرال و حکومت‌های ايالتی به دست‬
‫آورده باشد؟ بالخره چه جامعه ديگری را می‌توان يافت که برحايت از نيازمندان و دفاع‬
‫از ستمديدگان و بذل مساعی در حفظ ابنيه و مؤسّسات بائی در کشورهای ايران و مصر‬
‫و عراق و آلان که بائيان هر از چندی مورد تضييقات دينی و فشارهای نژادی واقع‬

‫‪8‬‬
‫می‌شوند توانائی و وسائل لزم را در اختيار داشته باشد؟‬

‫چني کارنامه بی‌نظي و درخشانی که ياران امريکا در خدمات بيست ساله گذشته بم‬
‫رسانده‌اند و با مصال و سرنوشت جع زيادی از بائيان عال بم آميخته شايسته است که خود‬
‫فصلی درخشان و فراموش ناشدنی در تاريخ عصر تکوين به شار ‌آيد ‪ .‬اين سوابق که مزيد بر‬
‫موفّقيت‌های گذشته گشته خود شاهد صادقی است بر اينکه ياران امريکا استعداد و لياقت آن‬
‫را دارند که بتوانند مسئوليّت‌هائی را که در آينده بر دوششان ناده خواهد شد چنانکه بايد و‬
‫شايد ايفاء نايند و مال است اهيّت اينهمه خدمات متنوّع را ناديده‌ گرفت يا ارزش روزافزون‬
‫نتايج حاصله‌اش را به درستی تمي زد و اين کار فقط از عهده مورّخي آينده بائی ساخته‬
‫است امّا آنچه حال در اين اوراق نگاشته می‌شود بيان ثقهٍ و اطمينان است در اينکه جامعه‌ای‬
‫که قادر باشد چنان خدماتی و چنان روحی را از خود ظاهر و نايان سازد و به چني مقام‬
‫بلندی برسد البتّه استعداد آن را دارد که در آينده در وقت مقرّر ثابت نايد که حقّا مهمّترين‬
‫سازنده و قهرمان نظم جهان حضرت باءال مسوب‌گردد‪.‬‬

‫اين خدمات عاليه از بعضی از جهات يادآور جانفشانی‌های عظيم مطالع انوار در عصر رسولی‬
‫است که سبب اعلن و ارتقاع ندای امرال گرديد امّا هنوز بسيار مانده است که تا‬
‫مسئولّيت‌هائی که متصّ جامعه متاز بائی امريکا است به اوج خود برسد و آنچه امروز هست‬
‫فقط آغاز ايفای آنا است‪ .‬موفقيّتی که ياران امريکا به مدّت پنجاه سال بدست آورده‌اند‬
‫نسبت به عظمت خدمات و اقدامّاتی که در پيش دارند بسيار ناچيز است‪ .‬امروز غرّش‬
‫رعدآسای آشوب‌های خانان‌برانداز که هه جا را فرا گرفته در عي حال هم منادی سکرات‬
‫موت نظمی کهنه و فرسوده و هم درد زايان نظمى جديد است و نشان می‌دهد که وقايع‬
‫جسيم آينده به چه سرعتی در شرف تکوين است و ماهيّت خدماتی که بر عهده ياران امريکا‬
‫است به چه مقدار حيت‌انگيز است‪.‬‬

‫استقرار بالقوّه نظم اداری بائی و طرح قالبش و تکوين ابزار و وسائلش و تکيم‬
‫مؤسّسات تابعه‌اش اوّلي وظيفه‌ای بود که طبق الواح وصايا و به امر حضرت عبدالبهاء بر‬
‫ذمّه ياران امريکا قرار گرفت که آن را با سرعت عمل و وفاداری و قدرت حيت‌انگيزی‬

‫‪9‬‬
‫به مرحله عمل رسانيدند و چون دوائر و شعب متنوّع لزم نظم اداری را فراهم آوردند‪،‬‬
‫بلفاصله با هان حرارت و شور و انذاب قيام بر اجراء خدمت مشکل و مهمّ ديگری‬
‫نودند‪ .‬آن بنای نای خارجی بنای شامی بود که حجر زاويه‌اش را نفس مقدّس حضرت‬
‫عبدالبهاء به دست مبارک خويش در بنياد آن بنيان رفيع‪ 1‬قرار داد و پس از اجراء آن‬
‫وظيفه مهمّ جامعه امريکا در اطاعت از هدايات و نصايح و بشارات نازله در الواح نقشه‬
‫ملکوتی مصمّم بر اجراء وظيفه ديگری گشتند که از حيث وسعت و شدّت قوای‬
‫روحانيش يقينا جيع توفيقات پيشي را تت الشّعاع قرار خواهد داد يعنی نقشه هفت‌ساله‬
‫را که اوّلي قدم عملی در سبيل تنفيذ و تقّق رسالتی است که آن الواح مقدّسه ملکوتی‬
‫تاريخ‌آفرين بر ايشان مقرّر ساخته طرح کرده با روحی جديد و عزمی شديد بر اجرايش‬
‫چون دو وظيفه ديگرشان قيام نودند و اميد است که خاته نقشه هفت‌ساله با جشن‌های‬
‫قرن ولدت امر مقدّس حضرت باءل مقارن گردد‪ .‬جامعه بائی امريکا به خوبی واقف و‬
‫آگاه است که اتام تزئينات خارجی مشرق الذکار در ترقّی و تقدّم مهودات تبليغيّشان در‬
‫امريکای شالی و جنوبی تأثي مستقيم می‌گذارد و نيز می‌دانند که هر فتح و ظفری که در‬
‫ميدان تبليغ حاصل شود به نوبه خود سبب تسريع عمليّات اتام مشرق الذکار خواهد شد‬
‫لذا با ايان و شجاعت و اطمينان اجراء و ظائفشان را در ظلّ نقشه وجهه هّت خويش‬
‫قرار داده در تنفيذش به دل و جان کوشا هستند‪.‬‬

‫امّا هر گز نبايد تصوّر نايند که وظائفی را که يد قدرت پروردگار بر دوششان ناده با اجراء‬
‫نقشه هفت‌ساله که با خاته اوّلي قرن مقارن است پايان پذيرد زيرا آغاز قرن دوّم بائی بايد‬
‫چشم‌انداز بزرگتری و صحنه‌های ديگری را در پيش نظر مسّم ‌سازد و شاهد شروع نقشه‌های‬
‫ديگری باشد که به مراتب از آنچه تا به حال داشته‌اند مؤثّرتر و وسيع‌تر است و اگر قرار باشد‬
‫نقشه ملکوتی به آنان واگذار فرموده با افتخار و کمال به‬
‫ٔ‬ ‫وظائف و مسئوليّت‌هائی که طرّاح‬
‫مرحله اجراء درآيد آن وقت نقشه‌ای را که اينک مطمح نظر و کانون آمال و مركز منابع هه‬
‫ياران امريکا است نبايد چيزی جز اين تصوّر کرد که فقط نقطه شروع و مک قوّت و قدم‬
‫اوّل جهاد روحانی عظيمی است که دامنه‌اش بسی گسترده‌تر است‪.‬‬

‫مشرق الذكار ويلمت نزديك شيكاگو‬ ‫‪1‬‬

‫‪10‬‬
‫زيرا هدف نقشهٔ هفت‌سالهٔ کنونی چيزی جز اين نيست که لاقل در هر يک از جهوريّات‬
‫نيمکرهٔ جنوبی اقلً يک مرکز بائی تأسيس شود حال آنکه وظائفی را که نقشهٔ ملکوتی‬
‫حضرت عبدالبهاء تعيي نوده خواهان انتشاری بس وسيع‌تر و تشتّت و مهاجرت عده‌ای بيشتر‬
‫از احبّاء امريکای شالی در سراسر قارّه امريکا است پس شکّی نيست که رسالتشان آن است‬
‫که پيوزی‌های درخشانی را که در خاتهٔ قرن اوّل بائی به دست آورده‌اند در قرن دوّم بائی‬
‫ادامه دهند ياران امريکا نی‌توانند خود را قانع سازند که چنانکه بايد وظائف فوری و حتمی‬
‫خود را طبق نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء به مرحلهٔ اجراء رسانده‌اند مگر آنکه بکوشند‬
‫احبّاء نقاط مهجور و مراکز جديد‌التّأسيس را چنان راهنمائی کرده باشند که آن مقبلي‬
‫نورسيده مستعد گشته و بتوانند مستقلً به اداره مؤسّسات ملّی و ملّی خويش پردازند‪.‬‬

‫و نيز نبايد آنی تصوّر نايند که با اتام نقشه هفت‌ساله و تقّق اهدافش يعنی مضاعفه مراکز‬
‫بائی و معاضدت لزم برای تأسيس نظم اداری بائی در کشورهای امريکای لتي طرح‬
‫مطالعه سطحی نارسائی‬
‫ٔ‬ ‫اعطائی حضرت عبدالبهاء را به تام و کمال اجراء کرده‌اند زيرا حتّی‬
‫نقشه ملکوتيّش نايان می‌سازد که دايرهٔ خدمات مصوصه‌شان از مرزهای نيمکره‬ ‫ٔ‬ ‫از الواح‬
‫غربی بسی فراتر می‌رود و اينک که وظائف و مسئولّيت‌شان را عملً در قارّه امريکا ايفاء‬
‫کرده‌اند بايد به درخشانترين و مهمّترين مرحلهٔ اجرائاتشان قدم گذارند و مصداق اين بيان‬
‫مبارک حضرت عبدالبهاء گردند که «اين نداء الی چون از خطّهٔ امريک به اروپ و آسيا و‬
‫آفريک و آستراليا و جزائر پاسيفيک رسد احبّای امريک بر سرير سلطنت ابديّه جلوس نايند‪».‬‬

‫کسی چه می‌داند که حتّی پس از انام چنان وظائف خطيه‌ای باز چه رسالت بی‌نظي‬
‫ديگری درخشنده‌تر و اعلی و اعظم از پيش به تقدير حضرت باءال به ياران امريکا موّل‬
‫خواهد شد؟ عظمت و جلل چنان رسالتی چنان درخشنده و تابان است و اوضاع و‬
‫احوالش چنان دور از دسترس ما است و تار و پود حوادث اين عصر که با آن رسالت بم‬
‫بافته است چنان متغيّر و متلّون که در حال حاضر توصيف مشخصّات و ماهيّتش برون از‬
‫حيطه تصوّر ما است هي‌قدر می‌توان گفت که در ببوحهٔ بليا و هرج و مرج‌ها و‬
‫آشوب‌هاى «آخر الزّمان» فرصت‌هائی پديدار و اوضاع و احوالی خلق خواهد شد که آن‬

‫‪11‬‬
‫مريان پيوزمند نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء را با سهمی که در استقرار نظم جديد‬
‫جهانی به عهده خواهند گرفت قادر بل ناچار خواهد ساخت تا در سبيل عبوديّت آستان‬
‫حضرت باءال تاج وهّاج جديدی بر سر خويش گذارند‪.‬‬
‫و نيز نبايد از خاطر دور داشت که مال‌ها و فرصت‌های متنوّع بديع ديگری که ناگزير‬
‫در سي تکامل امرال چه در مرکز جهانيش و چه در قارّه امريکای شالی حتّی در اقصی‬
‫نقاط بسيط زمي به دست خواهد آمد بارديگر ياران امريکا را دعوت خواهد کرد که در‬
‫تبليغ و اشاعهٔ امر حضرت باءال به خدماتی بيشتر و نايان‌تر از آنچه قبلً متمعا مبذول‬
‫داشته اند قيام نايند در اين مقام فقط می‌توان به بعضی از اهّم آن مال‌های آينده مبادرت‬
‫ورزيد‪ :‬انتخاب بيت‌العدل اعظم و استقرار مرکز روحانی و اداری و جهانی امرال در‬
‫ارض اقدس هراه با اياد شعبات و مؤسّسات تابعه‌اش‪ ،‬تأسيس تدريی توابع اوّلي‬
‫مشرق‌الذکار مغرب زمي و پرداخت به امور معضله دقيقه مربوط به حيات جامعه بائی‪،‬‬
‫تدوين و ترويج احکام و قواني کتاب مستطاب اقدس که لزمه تشکيل و رسيّت مکمه‬
‫شرعيّه بائی در بعضی از کشورهای شرق است‪ ،‬بنای سوّمي مشرق‌الذکار عال بائی در‬
‫حومه طهران و بعد از آن در ارض اقدس‪ ،‬استخلص جامعه بائی از قيد تعصّبات دينی در‬ ‫ٔ‬
‫بعضی از مالک اسلمی مانند ايران و عراق و مصر‪ ،‬سپس شناسائی رسی مافل ملّی و‬
‫ملّی از طرف اولياء امور آن مالک به عنوان مؤسّسات دينی مستقل‪ ،‬تهيد اقدامّات و‬
‫موازين لزم احتياطی و هاهنگ برای دفاع از حلت و تعرّضات حتمی و متشکّلی که‬
‫دستگاه روحانيّون از مذاهب متلفه با شدّتی روزافزون برضدّ امرال شروع و ب‌رحانه‬
‫ادامه خواهند داد‪ .‬مهمّتر از هه آن که ياران امريکا در آينده با امور ب‌شاری مواجه‬
‫گردند که بايد با آنا مقابله نايند تا امر مبارک مراحل باقيه را طی نايد‪« .‬دورهء‬
‫مهوليّت که اوّلي مرحله در نشو و نای جامعهٔ اهل باست و مرحله ثانيهٔ مظلوميّت و‬
‫مقهوريّت هر دو منقضی گردد دوره ثالث که مرحلهء انفصال شريعةال از اديان عتيقه‬
‫است چهره بگشايد و اين انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلل دين ال و اقرار و‬
‫اعتراف به حقوق مسلوبه اهل باء و مساوات پيوان جال ابی با تابعان اديان معتبه در‬
‫انظار رؤسای جهان و اين استقلل مهّد سبيل از برای رسيّت آئي الی (و ظهور نصرتی‬

‫‪12‬‬
‫عظيم شبيه و نظي فتح و فيوزی که در قرن رابع از ميلد حضرت روح در عهد‬
‫قسطنطي کبي نصيب امّت مسيحيّه گشت و اين رسيّت به مرور ايّام مبدّل و منجر به‬
‫تأسيس سلطنت اليّه و ظهور سلطه زمنيّه شارع اين امر عظيم گردد‪ .‬و اين سلطنت اليّه‬
‫مآلً به تأسيس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سيطرهٔ ميطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس‬
‫آئي بائی و تشکيل مکمه کبی و اعلن صلح عمومی که مرحله سابع و اخي است)‬
‫‪1‬‬
‫منتهی گردد‪»).‬‬
‫اطمينان واثق دارم که ياران امريکا در مقابله با چنان فرصت‌هائی و نيز در اجابت دعوت‬
‫حضرت عبدالبهاء در الواح تبليغی ملکوتيش بی‌درنگ با جرأت و شهامت و استقامت‬
‫مصوص ذاتيشان قيامی مردانه خواهند کرد تا به جهانيان اثبات نايند که فی‌القيقه ليق‬
‫اين خطابند که به عنوان بانيان قهرمان اعظم مؤسّسات امر حضرت باءال ملقّب و‬
‫ماطب شده باشند‪.‬‬
‫ای ياران ارجند و مبوب هر چند وظائف موّله به شا بسی سنگي و خطي است ولی‬
‫اجر و ثوابی که از خزانهٔ غيب الی به آن عزيزان ارزانی گشته چنان پربا است که زبان و‬
‫بنان از توصيف و تقديرش چنانکه بايد بر نيايد و هر چند مقصدی که با کمال هّت و‬
‫ماهدت در پيش داريد بعيد‌الصول و بغايت دور و از ديدگان بشر مستور است امّا‬
‫بشاراتش به کمال قدرت در مت بيانات نافذ و ليتغيّر حضرت باءال مندمج و مسطور و‬
‫هرچند مسيی که جال کبيا برای آن ياران با وفا برگزيده احيانا در سايهٔ تيه و تاری‬
‫که عال انسانی را فرا گرفته مو و ناپيدا است ولی انوار هدايتی که پيوسته بر آن عزيزان‬
‫پرتو افکنده چنان روشن و درخشنده است که ظلمات حائله اين جهان تابش و سطوعش‬
‫را سدّ نتواند‪ .‬و هرچند تعدادتان قليل و تارب و امکانات و منابعتان بس مدود امّا قوّت‬
‫ملکوتی که در هويّت رسالتتان مکنون است بغايت شديد و از حيث وسعت و قدرت‬
‫بی‌شار و نامدود‪ .‬و هر چند دشنان عنود در هر زمان که در اجراء وظائف مصوصتان‬
‫توفيق حاصل گردد با لشگری جرّار ب‌رحانه و با عزمی جزم بر شا هجوم شديد نايند‬

‫‪ 1‬آنچه نقل گردید اصل بیان مبارک حضرت ولّی‌امرالله به فارسی است که در توقیع مبارک ‪ ۱۱۰‬مرقوم‬
‫فرموده‌اند که چون جز در بعضی از عبارات معنا ً با انگلیسی مطابقت داشت عینا ً نقل گردید جملت بین‌الهللین‬
‫( ) در متن انگلیسی نیست‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫ولی چنانکه موعود است جنود غيبی ملءاعلی آن سالکان سبيل استقامت و وفاء را امداد‬
‫فرمايد و بر اضمحلل قوای دشنان پرکي پيوز سازد و به يأس و خسرانشان اندازد‪ .‬و‬
‫هر چند در مواهب و عطايائی که در وصول به كمال رسالتتان شامل حال گردد شک و‬
‫ترديدی نيست و تقّق وعود و بشاراتی که برای آن عزيزان مقدّر گشته متوم ولی اجر‬
‫جزيلى که نصيب هر يک از افراد شا می‌گردد مطابق و وابسته با مقدار خدمت و هّتی‬
‫است که هر يک در سبيل توسعه رسالت موّله و تسريع پيوزيش مبذول می‌داريد‪.‬‬

‫ای دوستان عزيز هر چند که مبّت و تجيد و تقدير من از آن ياران با وفا بسی شديد است و‬
‫کاملً معتقد بل مطمئنم که آن عزيزان در آينده در خدمات و ماهدت‌های قا ّره‌ای و بي‌الللی‬
‫سهم عظيم خويش را ايفاء خواهند نود باز برخود واجب می‌دان که در اين مقطع از زمان به‬
‫بيان انذارات لزم مبادرت ورزم و اظهار دارم که باوجود تقدير و تجيد و ستايشی که به‬
‫کرّات حقّا نصيب افراد و جامعه زنده و پويندهٔ بائيان امريکا شده و بارها از لياقت و روح‬
‫نبّاض و اعمال و مقام رفيعشان تسي گشته است به هيچ وجه نبايد آنا را با حالت و‬
‫صفات و طبايع مردم آن کشور که بائيان به فضل الی از ميانشان برخاسته‌ا‌ند اشتباه نود بايد‬
‫صريا و قطعيا بدون هيچ ملحظه و هراسی اذعان کنيم که بي جامعه بائيان امريک و مردم‬
‫آن کشور تفاوت شاخصی موجود است و اگر به چني تفاوتی قائل گردي ايان خويش را به‬
‫قوّهٔ نافذهٔ خلقهٔ امر حضرت باءال اثبات نوده‌اي که در حيات و موازين اخلقی پيوانش‬
‫چنان نفوذ و تأثي نوده که آنان را به کلّی دگرگون و از اقران متاز ساخته است و بر عکس‬
‫اگر چني نينديشيم اين اصل اصيل را که اعظم و ابی ثره ظهور حضرت باءال اياد خلق‬
‫جديدی از انسان است به کلی منکر شده و از جلوه بازداشته‌اي‪.‬‬

‫پيوسته پيغمبان خدا از جله حضرت باءال در کشورهائی مبعوث گشته و پيام الی را در‬
‫زمانی و به مردمی ابلغ کرده‌اند که يا در سراشيب انطاط و يا در اسفل درجات فساد‬
‫اخلقی و ضللت روحانی بوده‌اند چنانکه بدبتی منت‌بار و ذلّتی که قوم اسرائيل قبل از‬
‫خروجشان از خاک مصر به قيادت حضرت موسی در زمان حکومت ظال و خفّت‌انگيز‬
‫فراعنه داشته‌اند‪ .‬انطاطی که در حيات دينی و روحانی و فرهنگی و اخلقی يهوديان در‬

‫‪14‬‬
‫زمان ظهور حضرت مسيح مشهود بود مظال وحشيانه و بت‌پرستی فاحش و فساد اخلقی‬
‫که قرن‌ها از خصائص بارز و شرم‌آور قبائل عربستان بود و حضرت ممّد در ميان چنان‬
‫مردمانی به رسالت مبعوث شد تنّل و تدنّی توصيف‌ناپذير هراه با فساد و آشفتگی و‬
‫تعصّبات جاهليّه و ظلم و ستمی که مقارن ظهور حضرت باءال جيع شؤن دينی و عرفی‬
‫کشور ايران را احاطه کرده بود و تعصّباتی را که بسياری از مقّقي و ديپلمات‌ها و‬
‫سيّاحان در آثار خويش دقيقا تصوير کرده‌اند کلّ شاهد و گواه آن مقال است و الّ اگر‬
‫چني تصوّر شود که استحقاق ذاتی و سجايای عاليه اخلقی و شايستگی سياسی و‬
‫کمالت اجتماعی هر يک از آن ملّت‌ها علّت ظهور مظاهر الی در ميانشان بوده است‬
‫چني عقيده اي کاملً مغاير و مالف حقايق تاريی و به منله انکار تبينات و بيانات‬
‫مؤکّده حضرت باءال و حضرت عبدالبهاء در اين موضوع است‪.‬‬

‫فی‌القيقه نفوسی که از آن اقوام و ملل دعوت چنان پيغمبان عظامی را اجابت نوده‌اند چه‬
‫ماهدت دشواری داشته که توانسته‌اند بی‌درنگ از هر شک و ترديدی بگذرند و به معرفت‬
‫ح ّق نائل شوند و با شجاعت به اين حقيقت مسلم شهادت دهند که هرگز به علّت تفوّق‬
‫نژادی و قابليّت سياسی و يا فضائل روحانی نبوده است که پيغمبان الی در ميان آن اقوام‬
‫مبعوت گشته‌اند بلکه بر عکس به واسطهٔ احتياج شديد و انطاط و تدنّی اسف‌انگيز و‬
‫انرافات علج‌ناپذير بوده است که مظاهر الی در ميانشان ظاهر شده تا با ظهورشان حيات و‬
‫رفتار و سلوک نوع بشر را به مرتبه‌ای اشرف و اعلی ارتقاء بشند‪ .‬زيرا قطعيّا از اوّل ل اوّل‬
‫چني بوده است که پيغمبان بزرگ تت چنان اوضاع و احوالی خواسته‌اند و قادر گشته و‬
‫اثبات نوده‌اند که چه قدرت حيات‌بشی در ظهورشان نفته بوده است که توانسته‌اند قوم و‬
‫ملّت خويش را از قعر مذلّت و پستی برهانند و چنان نيومندشان سازند تا بتوانند به نوبه خود‬
‫عطّيه ايان و نفوذ حيات‌بش آئي الی را به اقوام و ملل ديگر منتقل سازند‪.‬‬

‫در پرتو چني اصل مسلّمی هواره بايد باطر داشت و تأکيد نود که نستي علّتی که‬
‫حضرت باب و حضرت باءال در ايران مبعوث گشته و آنا را مزن و منبع ظهور خويش‬
‫قرار داده‌اند اين است که مردم و ملّت ايران به شهادت مکرّر حضرت عبدالبهاء چنان در‬

‫‪15‬‬
‫حضيض انطاط فرو رفته و در فساد و تباهی غوطه‌ور گشته بود که در جهان متمدّن آن‬
‫روزگار شبه و نظيی نداشت و برای اثبات قوّهٔ خلّقهٔ نافذهٔ ظهور حضرت باب و‬
‫حضرت باءال هيچ برهانی اعظم از اين نيست که تت تربيت آن دو مظهر الی چگونه‬
‫مردم بسيار متأخّر و جبان و فاسد ايران به قهرمانانی تبديل شدند که توانستند توّل و‬
‫انقلب عظيمی را در حيات عال انسانی برانگيزند‪ .‬در صورتی که اگر در ميان نژاد و‬
‫ملّتی ظاهر می‌شدند که به واسطهٔ ترقيّات عاليه و ارزش فطريشان مستحقّ چنان امتياز‬
‫عظيمی می‌شدند که امر الی از ميانشان طلوع نايد ديگر تأثياتش در نظر مردم بی‌ايان‬
‫اين زمانه کاسته می‌شد و قوّه عظيم و متکّی بذاتش از انظار پوشيده می‌ماند صفحات‬
‫تاريخ نبيل به وضوح تام نايان می‌سازد که بي حالت شجاعت و شهامت و اعمال‬
‫قهرمانان مطالع النوار با پستی و دنائت و جب و شناعت دشنانشان که به اذيّت و آزار و‬
‫افترا و انکارشان می‌پرداختند چقدر تفاوت وجود دارد و اين امر بنفسه شاهد صادقی‬
‫است بر حقّانيت پيام ذات مقدّسی که چنان آتشی را در دل و جان پيوانش روشن کرده‬
‫است پس اگر هر بائی ايرانی بپندارد که برتری و تفوّق کشورش و نابت ذاتی مردمش‬
‫بوده که آنان را اوّلي ماطبي پيام آسانی حضرت باب و حضرت باءال ساخته به خطا‬
‫رفته است و طبق شواهد متقنه هان تاريخ رأي او به کلی باطل و مردود است‪.‬‬
‫اين اصل مسلّم تا حدّ معيّنی در کشوری مصداق يافته که بالستحقاق به عنوان مهد نظم‬
‫جهانی حضرت باءال شناخته شده است‪ .‬خدمات عظيم و سهم والئی که بائيان امريکا‬
‫در اين سبيل داشته‌اند به هيچ وجه از نقشی که نفوس مقدّسه جاويدانی که در ايران با‬
‫انقطاع و جانبازی و اعمال بی‌نظي خويش امر الی را استقرار بشيده‌اند کمتر نيست‪ .‬امّا‬
‫باز آن نفوس مبارکه که در اياد تدّنی جهانی که خود جزئی از آئينشان است بسيار‬
‫بيشتر از ديگران شريک و سهيم بوده‌اند هرگز نبايد حتّی لظه‌ای تصوّر نايند که حضرت‬
‫باءال به علّتی مرموز يا به واسطه تفوّق ذاتی و استحقاق مصوص مردم امريکا چني‬
‫منقبت و امتيازی را به ايشان عطا فرموده تا کشورشان مهد نظم جهانيش باشد بلکه به‬
‫واسطه آن که مردم امريکا با وجود خصائل عاليه و توفيقات حاصله‌شان امروز ماط به‬
‫فسادی آشکار گشته‌اند‪ .‬و مادّيت‌پرستی مفرطی که متأسّفانه ملزم آنان گشته بوده است‬

‫‪16‬‬
‫که حضرت باءال و مرکز ميثاقش بائيان آن کشور را به چنان فخر و منقبتی مفتخر‬
‫فرموده تا مشعلدار نظمى نوين و جهانی باشند که در آثارشان مذکور است و از اين‬
‫طريق است که حضرت باءال قوّهٔ نافذهٔ خويش را به مردم غافل اين عصر بتر نايان‬
‫می‌سازد که از ميان مردمی مستغرق در بر ماديّات و گرفتار تعصّبات ديرينهٔ نژادی و‬
‫فساد مفتضح سياسی و دچار هرج و مرج و فقدان موازين اخلقی قادر گشته تا زنان و‬
‫مردانی را مبعوث فرمايد که به مرور زمان بيشتر معلوم گردد که چه خلق جديدی به‬
‫وجود آمده که متخلّق به خلق و خوی رحانی‌اند و مظهر انقطاع و عصمت و عفّت و‬
‫درستکاری و مبّت بی‌دريغ و انضباط و تقديس و بصيت روحانی‪ ،‬تا آن نفوس ليق‬
‫باشند که در استقرار نظمی جهانی و تدّنی که آن کشور و جيع نوع بشر بدان نيازمندند‬
‫سهمی عظيم داشته باشند‪ .‬جامعه بائی امريکا ا ّولً به عنوان يکی از مکم‌ترين پايه‌ها و‬
‫ارکان بنيان بيت‌العدل اعظم و ثانيا به عنوان بانيان نظم جهانی جديدی که هسته مرکزی‬
‫و طليعه‌اش هان بيت‌العدل است‪ ،‬به چني امتياز و وظيفه‌ای مفتخر خواهند بود که دو‬
‫اصل مزدوج عدل و نظم را ترويج و ظاهر و اعمال نايند‪ .‬دو اصلی که در مقابلش فساد‬
‫سياسی و بی‌بند و باری اخلقی که دامن مردم آن کشور را که بائيان نيز جزئی از آنند‬
‫بيشتر نودار مي كند و تضاد و مباينت غم‌انگيز را آشکار مي سازد‪.‬‬

‫اين ملحظات هرچند ناگوار و دردناک باشد نبايد سبب شود که خصائل و فضائل مردم‬
‫امريکا را فراموش کنيم و هوش سرشار و تازگی و جوانی و داشت ابتکار و فعّاليّتهای‬
‫توليديشان را که در جامعه بائی نيز بسيار نايان است از نظر بپوشانيم‪ .‬بر اساس آن خصائل و‬
‫فضائل و نيز مو آن رذائل است که بلکه بائيان آن سامان تا حدّ زيادی بايد بنياد متينی را‬
‫استوار سازند که آن کشور بتواند در طلوع عصر زرّين امرحضرت باءال نقش مهمّی را در‬
‫آينده ايفاء نايد‪.‬‬

‫چه خطي و مهمّ است مسئوليّت نسل حاضر بائيان امريکا که در اين مراحل اوّليه از تکامل‬
‫روحانی و اداريشان بايد به کمال هّت بکوشند تا جيع عادات مذمومه و خطا و اشتباهات و‬
‫تايلت نامطلوب را که به ارث به ايشان رسيده از ريشه براندازند و در عوض با صب و‬

‫‪17‬‬
‫حوصله و دعا و مناجات به جايش نال خصائل متازه و سجايای مصوصه‌ای را بنشانند که‬
‫برای شرکت مؤثّر در خدمات نات‌بش آئي مقدّسشان لزم و ضروری است و حال که به‬
‫واسطه قلّت افرادشان و فقدان نفوذشان نی‌توانند در جهور مردم کشورشان تأثي چندانی‬
‫داشته باشند بايد توجّه خويش را معطوف به خويشت کنند و در بارهٔ حوائج و نيازهای فردی‬
‫خود بينديشند و به نقائص و ضعف‌های خود بپردازند و پيوسته بدانند که ازدياد جهد و‬
‫کوشش در اين سبيل آنان را آماده‌تر و مستعد‌تر می‌کند که چون وقتش فرا رسد از حيات و‬
‫قلوب هوطنانشان تايلت و رذائل سخيفه را زائل نايند هچني نبايد از اين حقيقت غافل‬
‫شوند که آن نظم جهانی که ياران امريکا اينک به مثابه پيش‌قدمانی مى‌کوشند برای نسل‌های‬
‫آينده کشورشان پايه گذارند هرگز مرتفع نى‌شود مگر آنکه قاطبهٔ ملّت امريکا از مفاسد‬
‫متنوّعه اجتماعی و سياسی که دامنگيشان گشته پاک و طاهر شده باشند‪.‬‬

‫چون حوائج و نيازمندی‌های جامعه بائی را بطور کلّی ملحظه ناي و کمبودهائی را که‬
‫سبب رکود اجراء وظائفشان گشته تمي زن و خصائص و وظائف بزرگتری را که در‬
‫آينده به عهده‌ٔ ايشان موّل خواهد شد از پيش خاطر بگذران خود را موظّف و مکلّف‬
‫می‌بينم که فورا به کمال تأکيد جامعه بائی امريکا را از پي و جوان از سياه و سفيد چه‬
‫از زمره مبلّغي و چه از گروه خادمان عادی تشکيلت چه از قدمای احبّاء و چه مؤمني‬
‫جديد القبال ک ّل را به نکات دقيقه‌ای متوجّه سازم که براى موفّقيت در ايفاء وظائفی که‬
‫حال متّحدا متّفقا بر اجرايش قائمند از لوازم ضروريّه مسوب است يعنی با آنکه تيّه‬
‫وسائل خارجی و اکمال و ببود و استفاده از تشکيلت و دوائر اداری که در اجراء‬
‫وظائف دوگانه‌شان در ظلّ نقشهٔ هفت‌ساله که دارای اهيّت بسيار زيادی است و با آنکه‬
‫مهودات مبذوله‌شان و طرح نقشهٔ اقدامّات و خدماتشان و جع تبّعات مالی برای تعميم‬
‫امر تبليغ و بنای مشرق‌الذکار هه بسيار فوری و حياتی است ولی اهيّت و فوريّت عوامل‬
‫فوق‌العاده روحانی که با حيات درونی هر فردی پيوند دارد و با روابط انسانی و‬
‫اجتماعيشان وابسته است کمتر از آنا نيست و برای حصولش لزم است که دائما در‬
‫باره خويشت خويش موشکافی کنند و هواره دل و جانشان را متذکّر سازند و‬ ‫ٔ‬

‫‪18‬‬
‫وجدانشان را در مک امتحان اندازند تا مبادا آن عوامل روحانی از قدر و منلتش بکاهد‬
‫و ضرورتش در پرده ابام باند يا بکلی فراموش گردد‪.‬‬

‫مهمّترين و حياتی‌ترين آن عوامل و شرايط که به منلهٔ پايه و اساس موفقيّت جيع نقشه‌های‬
‫تبليغی و طرح‌های مشرق‌الذکار و تدابي مالی است نکات ذيل است که بايد اعضاء جامعه‬
‫بائی امريکا دقيقا به آن توجّه نايند زيرا مقدار مواهب و عطايائی که نصيب آن ياران خواهد‬
‫شد وابسته به اين است که تا چد ح ّد بتوانند آن شرايط عمده را در حيات فردی و خدمات‬
‫اداری و روابط اجتماعی خويش به کار بندند‪ .‬اهمّ اين عوامل و شرايط عبارت است از اوّل‬
‫رعايت اعلی درجه مکارم اخلق و ملکات فاضله در مساعی و مهودات اجتماعی و اداری‪،‬‬
‫دوّم مراعات کامل عفّت و عصمت در حيات فردی و سوم رهائی تام از قيد تعصّبات در‬
‫معاملت با مردم از هر نژاد و رنگ و از هر طبقه و هر مذهب‪.‬‬

‫شرط اوّل بيشتر متوجّه نايندگان منتخب جامعه بائی در سطح ملّی و ناحيه‌ای و ملّی‬
‫است زيرا آنانند خادمان و پاسبانان مؤسّسات نوزاد آئي حضرت باءال و آنانند‬
‫پايه‌گذاران بنای مستحکم بيت‌العدل اعظم که چنانکه از اسش پيدا است مروّج و حافظ‬
‫عدل الی است و آن عدل خود يگانه ضامن حفظ و تعميم نظم و قانون در اين جهان پر‬
‫آشوب است و شرط ثانی بيشتر و مستقيما متوجّه جوانان است که قوّهٔ مرّکهٔ جامعهٔ‬
‫بائی و ضامن قدرت و طهارت حيات جامعه و باعث بروز ظهورات کامل قوا و‬
‫استعدادات مکنونه در امر الی‌اند‪ .‬شرط ثالث بيشتر متوجّه اعضاء ديگر جامعه بائی از هر‬
‫سن و سال و دارای هر نوع تربه و مقام و هر طبقه و رنگ و نژاد است که بايد کلً و‬
‫فورا رفتارشان را با آنچه شايستهٔ انتساب به امر بائی است مطابق سازند و هيچ‌کس‬
‫نيست که ادّعا تواند کرد که چنانکه بايد و شايد به ادای وظائف و مسئوليّت‌های‬
‫لزمه‌اش در اين سبيل نائل شده و توفيق يافته باشد‪.‬‬

‫حسن اعمال و اخلق و تسّک شديد به عدل و انصاف که منّه از نفوذ مرّب ميط فاسد‬
‫سياسی باشد حياتی مشحون از عفّت و عصمت و تنيه و تقديس که منّه از اعمال سخيفه و‬
‫عاری از موازين نادرستی باشد که فقط معيارهای غي اخلقی کنونی آن را تأييد و ترويج‬

‫‪19‬‬
‫می‌کند و مداومت می‌بشد يگانگی و اخوّتی مبّی و منّه از تعصّب نژادی که چون سرطان‬
‫ارکان هيکل رنور و ناتوان جامعه را فراگرفته‪ .‬اينها هه ملکات فاضله‌ای است که بايد از اين‬
‫پس ياران امريکا فردا و متمعا به آن عمل نايند و در حيات انفرادی و عمومی خويش به کار‬
‫بندند‪ .‬و اين فضائل و کمالت است که اعظم قو ّٔه مرّکه‌ای است که پيشرفت و تقدّم‬
‫مؤسّسات و نقشه‌ها و مهوداتشان را که به احسن وجه حافظ اصالت و عظمت آئي‬
‫نازنينشان است تأمي و تضمي می‌نايد و هر مانعی را در آينده از پيش راهشان بر می‌دارد‪.‬‬

‫اين خلق و خوی رحانی که مشتمل است بر عدل و انصاف‪ ،‬راستی و درستی و مروّت و‬
‫اعتبار و امّانت و ديانت بايد هواره مابه المتياز جامعهٔ بائی در جيع شئون و مراحل باشد‬
‫چنانکه از قلم اعلی حضرت باءال چني نازل شده‪:‬‬
‫خيمايه احزاب عالند‪ ،‬بايد کلّ از امّانت و صدق و استقامت و اعمال و‬
‫ٔ‬ ‫«اليوم اصحاب آلی‬
‫اخلق ايشان اقتباس نايند»‪.‬‬
‫«قسم به بر اعظم که در انفاس نفوس مقدّسه تأثيات کليّه مستور است علی شأن يؤثرفی‬
‫الشياء کلّها»‪.‬‬
‫«خادم امر امروز کسی است که اگر بر مدائن ذهب و فضّه مرور نايد چشم نگشايد و قلبش‬
‫پاک و مقدّس باشد از آنچه مشاهده می‌شود يعنی از زخارف و آلء دنيا‪ .‬قسم به آفتاب‬
‫حقيقت نفسش مؤّثر و کلمه‌اش جاذب»‪.‬‬
‫«قسم به آفتاب افق تقديس که اگر جيع عال از ذهب و فضّه شود نفسی که فی‌القيقه به‬
‫ملکوت ايان ارتقاء جسته‌ ابدا به آن توجّه ننمايد تا چه رسد به اخذ آن ‪ ...‬اليوم ساکني‬
‫بساط احديّه و مستقريّن ُسرُر عزّ صمدانيّه اگر قوّت ليوت نداشته باشند به مال يهود دست‬
‫دراز نکنند تا چه رسد به غي حقّ ظاهر شده که ناس را به صدق و صفا و ديانت و امّانت و‬
‫تسليم و رضا و رفق و مدارا و حکمت و تقی دعوت نايد و به اثواب اخلق مرضيّه و اعمال‬
‫مقدّسه کلّ را مزيّن فرمايد‪».‬‬
‫«جيع احبّای الی را وصيّت فرمودي که ذيل مقدّس را به طي اعمال منوعه و غبار اخلق‬
‫مردوده نياليند‪».‬‬
‫«يا اهل باء به تقوی ال تسّک نائيد هذا ما حکم به الظلوم و اختاره الختار‪».‬‬

‫‪20‬‬
‫«طراز سوّم فی‌الُلق انه احسن طراز للخلق من لدی القّ زين ال به هياکل اوليائه لعمری‬
‫نوره يفوق نورالشّمس و اشراقها‪».‬‬
‫«يک عمل پاک عال را از افلک بگذراند و بال بسته را بگشايد و قوّت رفته را باز آرد‪ ...‬يا‬
‫حزب‌ال التّقديس التّقديس التّقوی التّقوی‪ ...‬بگو يا حزب‌ال ناصر و معي و جنود حقّ در زبر‬
‫و الواح به مثابهٔ آفتاب ظاهر و لئح آن جنود اعمال طيّبه و اخلق مرضيّه بوده و هست هر‬
‫نفسی اليوم به جنود اخلق و تقوی نصرت نايد ول و فی سبيل‌ال بر خدمت قيام کند البتّه‬
‫آثارش در اشطار ظاهر و هويدا گردد‪».‬‬
‫«اصلح عال از اعمال طيّبه طاهره و اخلق راضيه مرضيّه بوده‪».‬‬
‫«ان اعدلواعلی انفسکم ثّم علی النّاس ليظهر آثارالعدل من افعالکم بي عباد نا الخلصي‪».‬‬

‫«اوّل انسانيّت انصاف است و جيع امور منوط به آن‪ .‬ان انصفوا يا اولی اللباب من ل‬
‫انصاف له ل انسانيّة له‪».‬‬
‫«قل يا قوم زينو السانکم بالصّدق و نفوسکم بالمّانة ايّاکم يا قوم لتانوافی شی کونوا‬
‫امناءال بي بريّته و کونوامن الحسني‪».‬‬
‫«مالک قدم مشرق و لمع و کونوافی الطرف عفيفا و فی اليدامينا و فی‌اللّسان صادقا و‬
‫فی‌القلب متذکّرا‪».‬‬
‫«کن ‪ ...‬لوجه‌الصدق جالً وليکل المّانة طرازا ولبيت الخلق عرشا و لسد العال‬
‫روحا و لندالعدل راي ّة و لفق الي نورا‪».‬‬
‫«قل زينوا نفوسکم بالصّدق والداب ‌و لترموا انفسکم من خلع الکم و العدل ليهب من‬
‫شطر قلوبکم روائح قدس مبوب‪».‬‬
‫«بگو ای اهل باء در سبيل نفوسی که اقوال و اعمالشان مالف يکديگر است سالک‬
‫نشويد هّت گماريد تا آيات حقّ بر اهل ارض مکشوف و احکام و اوامرش واضح و‬
‫معلوم گردد‪ .‬به اعمال سبب هدايت من فی البلد گرديد چه که اقوال اکثر ناس از وضيع‬
‫و شريف با افعالشان مغاير و مباين است کردار نيک است که مستظلّي در ظّل سدره‬
‫رحانيّه را از مادون متاز و گيتی را به روشنی خويش روشن و منوّر سازد و طوبی از‬

‫‪21‬‬
‫برای نفسی که نصايح قلم اعلی را به سع قبول اصغا نود و به آنچه از ساء ارادهء خداوند‬
‫عليم و حکيم نازل گشته تسّک جست‪( .‬ترجه)»‬
‫در اين مقام حضرت عبدالبهاء می‌فرمايد‪« ،‬ای حزب الی به عون و عنايت جال مبارک‬
‫روحی لحبّائه الفداء بايد روش و سلوکی نائيد که مانند آفتاب از سائر نفوس متاز شويد‬
‫هر نفسی از شا در هر شهری که وارد گردد به خلق و خوی و صدق و وفا و مبّت و‬
‫امانت و ديانت و مهربانی به عموم عال انسانی مشارء بالبنان گردد جيع اهل شهر گويند‬
‫که اين شخص يقي است که بائی است زيرا اطوار و حرکات و روش و سلوک و خلق‬
‫و خوی اين شخص از خصائص بائيان است تا به اين مقام نيائيد به عهد و پيمان الی وفا‬
‫ننموده‌ايد‪».‬‬
‫«اليوم الزم امور تعديل اخلق است و تصحيح اطوار و اصلح رفتار بايد احبّای رحن به‬
‫خلق و خوئی در بي خلق مبعوث گردند که رائحه مشگبار گلشن تقديس آفاق را معطّر‬
‫نايد و نفوس مرده را زنده کند زيرا مقصود از جلوهء الی و طلوع انوار غيب غيمتناهی‬
‫تربيت نفوس است و تذيب اخلق من فی‌الوجود‪».‬‬
‫«صدق و راستی اساس جيع فضائل انسانی است اگر نفسی از آن مروم ماند از ترقّی و‬
‫تعالی در کلّيه عوال الی منوع گردد و چون اين صفت مقدّس در نفسی رسوخ نايد سائر‬
‫صفات و کمالت قدسيّه بالطبع حاصل شود و فرد کامل گردد‪».‬‬
‫هر وقت که نايندگان منتخب جامعه بائی در هر مقام که باشند رائی صادر می‌کنند بايد‬
‫آن خلق و خوی رحانی در تصميماتشان ظاهر باشد و هچني جلوه‌اش در معاملت جيع‬
‫بائيان در حيات خصوصی در شغل و کار و در هر نوع خدمتی که در آينده مردم يا‬
‫حکومت به آنان واگذار می‌نايد هواره نايان باشد و در رفتار جيع انتخاب‌کنندگان بائی‬
‫هنگام اجراء وظيفه و ادای حقّ مقدّس خويش در انتخابات منعکس گردد و ما به المتياز‬
‫هر مؤمن ثابتی در عدم قبول مشاغل سياسی و عدم عضويّت در احزاب سياسی و عدم‬
‫مداخله در مناقشات سياسی و عدم شرکت در سازمان‌های سياسی و مؤسّسات روحانيّون‬
‫مرز شود‪ .‬آن خلق و خوی رحانی بايد در اطاعت کامل جيع ياران از پي و جوان از‬
‫اصول مصرّحه در خطابات حضرت عبدالبهاء و احکام نازله در کتاب مستطاب اقدس‬

‫‪22‬‬
‫نايان باشد و هر يک از مدافعان امرال را بر آن دارد که با کمال انصاف و بی‌طرفی‬
‫نسبت به دشنان امرال رفتار نايد و هر حسنی و کمالی که دارند اذعان کند و با کمال‬
‫راستی و درستی در احقاق حقوقشان بکوشد‪ .‬آن خلق و خوی رحانی بايد‬
‫درخشنده‌ترين زينت حيات و شغل و کار و کردار و گفتار هر مروّج امر بائی در داخل‬
‫و خارج کشور چه در صف مقدّم خدمت و چه در مقام مسئوليّتی کمتر باشد و نيز بايد‬
‫مهر و نشان اعضاء منتخب مفل ملّی باشد که هر چند عدّه‌شان قليل است امّا به عضويّت‬
‫هيأتی مفتخرند که بسيار مقتدر و فعّال است و مسؤليّتش بس خطي زيرا مافل ملّيه در هر‬
‫کشورند که يگانه وسيلهٔ انتخاب و نيز رکن بيت‌العدل اعظمند و بيت‌العدل چنانکه از‬
‫اسش که حضرت باءال بر آن عطاء فرموده‌اند پيدا است مظهر هان خلق و خوی‬
‫رحانی است که حفظ و ترويش نيز اعظم وظيفه اوست‪.‬‬
‫اصل عدالت الی چنان مهيمن و عظيم است که بايد آن را تاج وهّاج تام مافل روحانی‬
‫ملّی و ملّی که طليعه بيت‌العدل اعظمند دانست و عظمتش چنان است که حضرت باءال‬
‫بنفسه‌العزيز خود و نوايای شخص خويش را تسليم مقتضيات و واجبات آن اصل اصيل‬
‫فرموده است چنانکه در بيان مبارکش آمده است‪:‬‬

‫«ح ّق شاهد و گواه اگر چنانچه مالف شريعةال نبود دست قاتل خويش را می‌بوسيدم و از‬
‫مال خود او را ارث می‌دادم ولی چه توان نود که حکم مکم کتاب روا نداشت و حطام دنيا‬
‫در نزد اين عبد نبود‪».‬‬

‫«به يقي مبي بدان اين ظلم‌های واردهٔ عظيمه تدارک عدل اعظم الی می‌نايد‪( .‬ترجه)»‬

‫«قل انه ظهر بعدل تزيّن به العال و القوم اکثر هم من النائمي‪».‬‬

‫«سراج عباد داد است او را به بادهای مالف ظلم و اعتساف خاموش منمائيد و مقصود از‬
‫آن ظهور اتّحاد است بي عباد‪».‬‬

‫«هيچ نوری به نور عدل معادله نی‌نايد‪ .‬آن است سبب نظم عال و راحت امم‪».‬‬

‫‪23‬‬
‫«يا حزب ال مربّی عال عدل است چه که دارای دو رکن است مازات و مکافات و اين‬
‫دو رکن دو چشمه‌انداز برای حيات اهل عال‪».‬‬
‫«عدل و انصاف دو حارسند از برای حفظ عباد و از اين دو کلمات مکمه مبارکه که‬
‫علّت صلح عال و حفظ امم است ظاهر گردد‪».‬‬

‫«ان ارتقبو ايا قوم ايّام العدل و انّها قداتت بال ّق ايّاکم ان تتجبوا منها و تکونّن من الغافلي‪».‬‬

‫«عنقريب يومی خواهد رسيد که مؤمني آفتاب عدل را در اش ّد اشراق از مطلع جلل مشاهده‬
‫خواهند نود‪( .‬ترجه)»‬

‫«بذلّتی ظهرت عزّة الکائنات و بابتلئی اشرقت شس‌العدل علی العالي‪».‬‬

‫«عال منقلب است و افکار عباد متلف نسأل ال ان يزيّنهم بنور عدله و يعرّفهم ما ينفعهم فی‬
‫ک ّل الحوال‪».‬‬
‫«فی القيقه اگر آفتاب عدل از سحاب ظلم فارغ شود ارض غي ارض مشاهده گردد‪».‬‬
‫حضرت عبدالبهاء در اين باره می‌فرمايند‪« :‬المدل آفتاب عدل از افق باءال طالع شد‬
‫زيرا در الواح باءال اساس عدلی موجود که از اوّل ابداع تا حال باطری خطور‬
‫ننموده‪« ».‬خيمه وجود بر ستون عدل قائم نه عفو‪».‬‬

‫پس عجب نيست که مظهر ظهور بائى اسم و لقب بيت را که تاج وهاج مؤسسات ادارى او‬
‫است با صفت عدل و نه صفت عفو قرين فرمود و عدل را که طبق کلمات مکنونه نزد او‬
‫«احب الشياء» است يگانه اصل و پايه دائمى صلح اعظم مقرر داشته است‪ .‬در اين مقام خود‬
‫را مکلف مى‌دان که از مؤمني امرال مصوصا در کشور امريکا نقاضا ناي که به مقتضاى آن‬
‫سجيّه اخلقى صميمانه توجّه و تعّن نايند و از دل و جان بدون ادن تأمّلى فردا و جعا به‬
‫ميزان اساسى و قوى البنيان عدل و انصاف تسکى شديد جويند‪.‬‬

‫تنيه و تقديس و عصمت و عفّت عامل مهمّ ديگری است که در تقويّت و نشاط جامعه بائی‬
‫اهيّت و قدرش کمتر از صفات ديگر نيست عاملی است که توفيق هر نقشه و طرح بائی‬

‫‪24‬‬
‫بستگی به آن دارد‪ .‬در اين ايّام که نيوهای لمذهبی ارکان معنويّات را متزلزل ساخته و پايه‬
‫اخلق افراد را سست نوده بايد پرهيزگاری و پاکدامنی بيش از پيش مطمح نظر بائيان امريکا‬
‫قرار گيد و بايد آنان هم از لاظ شخصی و هم به عنوان حارسان مصال امر حضرت باءال‬
‫مظهر عفّت و تقوی باشند و در اجراء چني فريضه‌اى مصوصا در اين زمان که افراط در‬
‫مادّيت‌پرستی مهلکی کشورشان را فراگرفته رعايت تقوی اهيّت بارزی يافته و بايد در کردار‬
‫و رفتارشان متجلّی گردد و در اين زمان خطي که انوار دين و ايان رو به خاموشی ناده و‬
‫اوامر و نواهی مذهبی يکی بعد از ديگر منسوخ می‌گردد بايد ياران امريکا از زن و مرد در‬
‫کردار خويش دقّت نايند و رفتارشان را ارزيابی و با عزمی جزم و مصوص قيام کنند و تا‬
‫حيات جامعه خويش را از اوساخ بی‌بند و باری اخلقی که سبب تضييع نام و تضعيف اصالت‬
‫آئي مقدس و نازنينشان گردد به کلّی پاک و طاهر سازند تقوى و تقديس بايد اصل حاکم بر‬
‫کردار و رفتارشان باشد و در روابط اجتماعيشان چه با اعضاء جامعه بائی و چه در‬
‫ارتباطشان با جهان خارج متجلّی گردد و سبب زينت و قوّت مهودات بل انقطاع و مساعی‬
‫در خور تسي نفوسی گردد که به مقام رفيع ترويج پيام و اداره امور امر حضرت باءال فائز‬
‫و مفتخرند‪.‬‬
‫عفت و تقوی بايد به تام و کمال در جيع مراحل حيات بائيان در سفر و حضر در‬
‫کلوب‌ها و انمن‌ها و سرگرمی‌ها و مدارس و دانشگاهايشان مراعات شود و در جيع‬
‫فعّالّيت‌های اجتماعی در هر مدرسهٔ تابستانه بائی و هر جا که تربيت و حيات جامعه‬
‫بائی داده می‌شود مورد توجّه مصوص قرار گيد و با رسالت جوانان بائی مطابقت‬
‫داشته باشد زيرا جوانان يكي از عناصر حيات بايي اند و نيز عاملي در ترقي و هدايت به‬
‫راه صحيح كشور خويش در آينده ايّام بشمار مي روند‪.‬‬
‫چني تقديس و تقوائی متضمّن حيا و طهارت و خويشت‌داری و ادب و پندار نيک است‬
‫و طالب اعتدال در جيع شئون در لباس و پوشاک و ادای الفاظ و تفريات و در جيع‬
‫مظاهر هنر و ادبيّات است و لزمه‌اش مواظبت روزانه در تسلّط بر شهوات نفسانی و‬
‫تايلت شيطانی و اجتناب از سبک‌سری است که غالبا خود منجر به کسب لذّات رذيل‬
‫و غيمشروع می‌شود‪ .‬اين تقديس و تقوی خواهان پرهيز و احتراز از هر گونه مشروبات‬

‫‪25‬‬
‫الکلی و از ترياک و مدّرات و اعتيادات شبيه آنا است‪ .‬اجتناب از سوء استفاده و به‬
‫فحشاء کشيدن هنر و ادبيّات است و پرهيز از برهنه‌جوئی و هم‌خانگی بدون ازدواج و‬
‫از خيانت در زندگی زناشوئی و از هر نوع بی‌عفّتی و معاشرت‌های بی‌بند و بار و از‬
‫روابط نا مشروع جنسی است‪ .‬اين تقديس و تقوی هرگز با فرضيّه‌ها و معيارها و عادات‬
‫عصر منحط سازش نی‌يابد بر عکس با قوّه ذاتی خود نايان می‌سازد که چنان فرضيّه‌ها و‬
‫چنان معيارها هگى فاسد و نادرست است و چنان دعوی‌ها ناچيز و بی‌مقدار و چنان‬
‫عادت‌ها منحرف و تباه و چنان افراط کاری‌ها از طريق صواب و تقديس بيون است‪.‬‬
‫حضرت باءال می‌فرمايد‪« :‬به حق قسم که عال و آنچه در اوست جال و جلل و لذّات‬
‫و مسرّات فريبنده‌اش کلّ در نظر ح ّق چون تراب و رماد بل پست‌تر مشاهده می‌شود ای‬
‫کاش قلوب عباد به ادراک آن فائز مى‌شد ای اهل باء از آلودگى‌های ارض و زخارف‬
‫فانيه آن خود را پاک و منّه سازيد حقّ شاهد و گواه که اين مراتب دنيّه ليق مقام ياران‬
‫ٔ‬
‫الی نبوده و نيست شؤن دنيا را به اهلش واگذاريد و ديدگان خود را به اين منظر اقدس‬
‫مني متوجّه سازيد‪( .‬ترجه)»‬
‫و نيز دوستان خويش را چني نصيحت می‌فرمايد‪« ،‬ای احبّاء ذيل مقدّس را بطي دنيا‬
‫ميالئيد و با ارادالنفس و الوی تکلم نکنيد‪».‬‬
‫هچني‪« ،‬ای احبّای حقّ از مفازه عتيقه نفس و هوی به فضاهای مقدّسه احديّه بشتابيد و‬
‫در حديقهٔ تقديس و تنيه مأوی گييد تا از نفحات اعماليه کلّ بريه بشاطی عز احديّه‬
‫توجّه نايند‪».‬‬
‫و در مقام ديگر مذکور‪« ،‬خود را از تعلقات و آليش‌های دنيا پاک و منه نائيد و مبادا‬
‫به آن تقرّب جوئيد چه که شا را بر شهوات و آمال غيمرضيه ترغيب و از سلوک در‬
‫صراط مستقيم و منهج قوي منع مى‌نايد‪( .‬ترجه)»‬
‫«ان اجتنبو ا الث و انه حرم عليکم فی کتاب الذی ليسه ال الذين طهرهم ال عن کل‬
‫دنس و جعلهم من الطهرين‪».‬‬

‫‪26‬‬
‫و نيز چني بشارتى را بيان فرمود‪« :‬خلقی با صفات و فضائل متازه مبعوث گردند‬
‫(ترجه)» که «قدم انقطاع بر کل من فی الرضي و السموات گذارند و آستي تقديس بر‬
‫ک ّل ما خلق من الاء و الطي برافشانند‪».‬‬
‫هچني اهل عال را به اين بيان عظيم تذير می‌فرمايد‪« :‬ان التمدّن الذی يذکره علماء مصر‬
‫الصنايع و الفضل لويتجاوز حدالعتدال لتراه نقمة علی الناس ‪ ...‬انه يصي مبدأ الفساد فی‬
‫تاوزه کماکان مبداء الصلح فی اعتداله‪».‬‬
‫و هچني می‌فرمايد‪« :‬آنچه ح ّق جل ذکره از برای خود خواسته قلوب عباد اوست که‬
‫کنائز ذکر و مبّت ربانيّه و خزائن علم و حکمت اليّه‌اند ل يزل اراده سلطان ليزال اين‬
‫بوده که قلوب عباد را از اشارات دنيا و ما فيها طاهر نايد تا قابل انوار تليّات مليک اساء‬
‫و صفات شوند‪».‬‬
‫و در مقام ديگر نازل‪« ،‬قل الذين ارتکبوا الفحشاء و تسکوا بالدنيا انم ليسوا من اهل‬
‫البهاء هم عبادلويردون و اديا من الذهب يرون عنه کمرالسحاب و ل يلتفتون اليه ابدا ال‬
‫انم منّی ليجدن من قميصهم اللء العلی عرف التقديس‪ ...‬و لو يرون عليهم ذوات‬
‫المال باحسن الطراز لترتداليهن ابصارهم بالوا اولئک خلقوا من التقوی کذلک يعلمکم‬
‫قلم القدم من لدن ربکم العزيز الوهاب‪».‬‬
‫و نيز در انذارى ديگر می‌فرمايد‪« ،‬ان الذين اتبعوا الوای ضل سعيهم فی الدينا و فی‬

‫آلخرة لم سوء العذاب‪».‬‬

‫«ينبغی لهل البهاء ان ينقطعوا عمن علی الرض کلها علی شأن يدن اهل الفردوس نفحات‬
‫التقديس من قميصهم‪ ...‬ان الذين ضيعوا المر با اتبعوا اهوانم انم فی ضلل مبي‪».‬‬

‫و ايضا می‌فرمايد‪« ،‬طراز اعظم از برای امّاء عصمت و عفت بوده و هست لعمرال نور‬
‫عصمت آفاق عوال معانی را روشن نايد و عرفش به فردوس اعلی رسد‪».‬‬
‫و نيز چني ميفرمايد‪« ،‬ان ال قدجعل العصمة اکليلً لرؤس امّائه طوبی لمة فازت بذا‬
‫القام العظيم‪».‬‬

‫‪27‬‬
‫هچني ياران و احبّای خويش را به اين بشارت صريح مفتخر و مستبشر می‌سازد‪،‬‬
‫«خداوند در کتاب الی برای نفوسی که از اعمال سيئه خبيثه اجتناب و به افعال طيّبه‬
‫طاهره اقبال نايند اجر جزيل و ثواب جيل مقدّر فرموده اوست بشنده عظيم و فضال‪.‬‬
‫(ترجه)»‬
‫و در مقام ديگر نازل‪« ،‬انا حلنا البليا کلها لتطهي انفسکم و انتم من الغافلي‪ ...‬انا نراکم‬
‫فی اعمالکم اذا وجد نا منها الرائحة القدّسه الطيبة نصلی عليکم و بذلک ينطق لسان اهل‬
‫الفردوس بذکرکم و ثنائکم بي القرّبي‪».‬‬

‫حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح مقدّسه می‌فرمايد‪« ،‬امّا شراب به نص کتاب اقدس شربش‬
‫منوع زيرا شربش سبب امراض مزمنه و ضعف اعصاب و زوال عقل است‪».‬‬

‫در اين مقام حضرت باءال چني می‌فرمايد‪« ،‬ان اشربن يا امّاء ال خرالعانی من کوؤس‬
‫الکلمات ث اترکن ما يکرهه العقول لنا حرّمت عليکن فی اللواح و الزبرات اياکن ان‬
‫تبدلن کوثر اليوان با تکرهه انفس الزاکيات ان اسکرن بمر مبة‌ال لبايامر به عقولکن‬
‫يا ايتها القانتات انا حرمت علی کل مؤمن و مؤمنه کذلک اشرق شس الکم من افق‬
‫البيان تستضئی با امّاء الؤمنات‪».‬‬

‫بايد در نظر داشت که حفظ و رعايت حدود و موازين عاليهٔ اخلقی به هيچوجه نبايد با اصل‬
‫عزلت و ترک دنيا خشک مقدّسى به نو افراط اشتباه نود معياری که حضرت باءال در اين‬
‫مقام مقرّر فرموده مستلزم آن نيست که احدی از حقوق مشروع و بره‌مندى از لذات و‬
‫زيبائى‌ها و تنعات ماز و سال که خداوند مهربان به وفور در اين جهان خلق فرموده خود را‬
‫مروم و منوع سازد زيرا حضرت باءال چني فرموده است‪:‬‬

‫«ان ‌الذی لن ينعه شئ عن ال ل باس عليه لويزين نفسه به حلل الرض و زينتها و ما خلق فيها‬
‫لن ال خلق کل ما فی‌السموات و الرض لعباده الوحدين کلوايا قوم ما احل ال عليکم و‬
‫لترموا انفسکم عن بدايع نعماته ث اشکروه و کونوا من الشاکرين‪».‬‬

‫‪28‬‬
‫اما تعصبات نژادى که تقريبا يک قرن است بر ارکان بنيان اجتماعى امريکا تاخته و تار و پود‬
‫جامعه‌اش را از هم گسيخته مهمّترين و حياتى‌ترين مسأله‌اى است که جامعه بائى با آن رو برو‬
‫است و مقابله با چني مشکل عظيم و پر اهيّت که ياران امريکا هنوز چنانکه بايد به حلّش‬
‫موفق نگشته‌اند مستلزم جهد و کوششى مداوم است‪ ،‬مقتضى فداکارى و ايثار است‪ ،‬مواظبت‬
‫و مراقبت است‪ ،‬شهامت و استقامت و هدردى و فراست است و اين هه به قدرى فوريّت و‬
‫به قدرى اهيّت دارد که وصفش نتوان کرد‪.‬‬

‫پس ياران قدي و جديد‪ ،‬سياه و سفيد‪ ،‬وضيع و شريف هر يک به قدر مقدور بايد تام استعداد‬
‫و تربه خود را بکار اندازند و در حلّ اين مشکل مشارکت و مساعدت کنند تا با اجراى‬
‫دستور و اجراى اوامر الى موفق شوند تا بر اثر اقدام حضرت عبدالبهاء مشى نايند هنوز‬
‫مروجي امر نات‌بش حضرت باءال چه سفيدپوست و چه سياه‌پوست در امريکا راهى دراز‬
‫و ناهوار و پرسنگ و خار در پيش دارند که بايد به قدم هّت بپيمايند و کمتر کسى از احبّاء‬
‫امريکا کاملً واقف است که مقدار مسافت که در اين سبيل مى‌پيمايند و روشى که در اين‬
‫سفر پيش مى‌گيند وابسته به تصرّفات هان قواى غيبيه‌اى است که ضامن پيوزى روحان‬
‫ياران امريکا و نيز موفقيّت مادى نقشه اخيى است که به اجرايش برخاسته‌اند‪.‬‬

‫ياران امريکا پيوسته بايد با شجاعتی بی‌هراس و عزمی بی‌قياس َمثَلِ اعلی و روش و سلوک‬
‫حضرت عبدالبهاء را که چندی شع جعشان بود در نظر داشته باشند‪ ،‬بايد شهامت و عشق و‬
‫مبّت بی‌دريغش و سادگی و دوستی بی‌تکلّفش و انتقادات هراه با مليت و حکمتش را بياد‬
‫آورند‪ ،‬بايد جيع خاطرات وقايع فراموش ناشدنی و تاريی را که حضرت عبدالبهاء در روش و‬
‫سلوک خود نايان ساخت زنده نگاه دارند يعنی عدل و انصاف و هدردی و غمگساريش را‬
‫با مستمندان و تسّکش را به اصل وحدت نوع انسان و مبّت بی‌پايانش را نسبت به بائيان و‬
‫ناخشنوديش را از کسانی که آمال مبارکش را زيرپا می‌نادند و روش و سلوکش را سرسری‬
‫می‌گرفتند و به ردّ تعاليم و اصولش برمی‌خاستند و اعمال و کردارش را تطئه می‌کردند هه را‬
‫هواره درگنجينه خاطر حفظ نايند‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫اگر به هر نژادی به اين بانه که از لاظ اجتماعی عقب مانده و از نظر سياسی نابالغ و از‬
‫حيث عدد قليل است تبعيض و اجحاف روا داري يقي است که به روح نبّاض امر‬
‫حضرت باءال تاوزی آشکار وارد ساخته‌اي زيرا احساس هر نوع جدائی و انشقاق در‬
‫ميان پيوان جال ابی کاملً مغاير و منافی با مقصد و آمال و مرام امرال است و چون‬
‫اعضاء جامعه بائی کاملً به معرفت امر حضرت باءال نايل گردند و با نظم اداريش‬
‫هعنان شوند و اصول و احکامش را که در مت تعاليمش مندرج است تصديق و قبول‬
‫نايند ديگر هر نوع اختلف مربوط به طبقات يا رنگ پوست از ميانشان رخت بربندد و‬
‫به هيچ وجه و به هيچ بانه و تت فشار هيچ واقعه‌ای در جامعه بائی راه نيابد‪ .‬و اگر‬
‫تفاوت و تفوّق در ميان آيد بايد در جهت حفظ مصال اقليّت نژادی و غي آن به کار‬
‫برده شود‪.‬‬
‫هرجامعه متشکّلی که تت لوای حضرت باءال درآمده‪ ،‬درست بر عکس ملل و مردم‬
‫جها ن چ ه د ر شر ق و چ ه د ر غر ب رفتا ر می‌کن د د ر کشورها ی استبداد ی يا‬
‫دموکراتيك‪،‬کمونيستی يا سرمايه‌داری‪ ،‬در نيمکره شرقی يا غربی مردم در هيچ يک از آنا‬
‫اقليّت‌های نژادی و سياسی و مذهبی را به حساب نی‌آورند و پايال‪ ،‬حتّی نابودشان‬
‫می‌سازند‪ .‬امّا بائيان بايد اوّل وظيفه حتمی خويش را چني دانند که به افراد هر اقليّتی از‬
‫هر دين و نژاد و طبقه و قومی فرصت پرورش دهند و تشويق و حراستشان نايند و اين‬
‫اصل اساسی چنان عظيم و حياتی است که چون در انتخابات بائی يا در وقت تعيي‬
‫هيأت عامله تعداد آراء بي دو نفر مساوی گردد که يکی از آنا از افراد اقليّت نژادی يا‬
‫مذهبی و يا قومی باشد بايد بی‌درنگ فرد اقليّت را ترجيح داد و او را منتخب يا منصوب‬
‫ساخت در پرتو اين اصل اصيل و به واسطه آنکه شرکت عناصر اقليّت و داشت مسئوليّت‬
‫در فعاليّت‌ها و خدمات بائی بسيار مطلوب و مبوب است‪ ،‬وظيفه هر جامعه بائی است‬
‫که امور خود را چنان تنظيم نايد که حتّی‌‌المکان افرادی از اقليّت‌های متلف که دارای‬
‫شرايط و لياقت لزم باشند در مؤسّسات بائی از قبيل مافل روحانيّه و کانونشن‌ها و‬
‫کنفرانس‌ها و لنه‌ها به عضويّت رسند و در آنا نايندگی داشته باشند‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫اتّخاذ چني روش و استقامت صادقانه درآن سبيل نه تنها سرچشمه الام و تشويق اقليّت‌ها‬
‫خواهد بود بلکه به جهانيان نيز ثابت خواهد کرد که امر حضرت باءال آئينی است جامع و‬
‫جهانی و فراگي و نشان خواهد داد که پيوانش از قيد تعصّباتی که امور داخلی و روابط‬
‫خارجی اهل عال را دچار خرابی‌ها و تشنّجات فراوان ساخته به کلّی رهائی يافته‌اند‪.‬‬

‫در اين ايّام که قسمت بزرگی از نوع انسان به شدّت در پنجه تعصّبات نژادی‌ به انواع متلف‬
‫اسي است‪ ،‬افراد جامعه بائی امريکا در هريک از ايالت به هر جا که می‌روند و در هر سنّی‬
‫و سنّتی و ذوقی و عادتی که باشند بايد استخلص از قيد تعصّبات نژادی را نصب‌العي و شعار‬
‫خويش سازند و در هر مرحله از حياتشان و فعّاليّتشان چه داخل جامعه بائی يا خارج آن در‬
‫مامع عمومی يا خصوصی‪ ،‬رسی يا غي رسی‪ ،‬فردی يا در مقام رسی تشکيلت بائی در‬
‫لنه‌ها و مافل‪ ،‬در جيع شئون اثبات نايند که از قيد تعصّبات نژادی رهائی يافته‌اند و برای‬
‫پرورش و تقويت آن اصل هر روز هر فرصتی را هرچند ناچيز باشد مغتنم شارند و در هه‌ جا‬
‫در خانه يا مل کار‪ ،‬در مدرسه يا دانشگاه‪ ،‬در مهمانی‌ها يا در ورزشگاه‌ها‪ ،‬در مالس بائی يا‬
‫در کنفرانس‌ها و کانونشن‌ها‪ ،‬در مدارس تابستانه يا مفل روحانی اصل عدم تعصّب نژادی را‬
‫ظاهر و جلوه‌گر سازند و بالتر از هه و بيش از هرچيز اساس سياست مفل ملّی يعنی اعلی‬
‫هيأت بائی در کشور بايد اين باشد که به عنوان ناينده ملّت بائی و مدير و مدبّر امور جامعه‬
‫سرمشق گردند و چنان اصل اصيلی را بر حيات و خدمات بائيان که بر حفظ مصال و‬
‫حايتشان مأمورند منطبق سازند و تعميمش را تسهيل نايند‪ .‬حضرت باءال می‌فرمايند‪:‬‬

‫«ای اهل بينش آنچه از ساء مشيّت آليّه نازل گشته علّت اتّحاد عال و الفت و يگانگی‬
‫امم بوده‪ ،‬از اختلفات جنسيّه چشم برداريد و ک ّل را در پرتو وحدت اصليّه ملحظه نائيد‬
‫(ترجه)» هچني «مقصودی جز ارتفاع کلمةال و اصلح عال و نات امم نبوده و‬
‫نيست»‪.‬‬
‫«جيع ملل بايد در ظلّ امر واحد و شريعت واحد در آيند و جيع ناس چون برادر‬
‫مهرپرور گردند روابط مبّت و اتّحاد در بي ابناء بشر مستحکم شود و اختلفات و‬
‫منازعات جنسيّه و مذهبيّه ک ّل مو و زائل گردد (ترجه)» هچني حضرت عبدالبهاء‬

‫‪31‬‬
‫مى‌فرمايند‪« :‬حضرت باءال فرموده‌اند که‪ ،‬نژادهاى متلف انسان موجب ترکيب هم‌آهنگ‬
‫و رنگارنگ مى‌گردد پس در اين بوستان وسيع انسان بايد با هم برويند و در کنار هم‬
‫فارغ از هر اختلف و خصومت نشو و نا نايند‪( .‬ترجه)»‬
‫و نيز مى‌فرمايند‪« ،‬حضرت باءال روزى سياه‌پوستان را به مردمک سياه چشم که حول‬
‫آن را سفيدی احاطه نوده تشبيه فرموده‌اند و در اين مردمک سياه هواره انعکاسی از‬
‫صوَر اشياء که در برابر آن واقع مشاهده مى‌گردد و از آن انوار و تليّات روح ظاهر و‬ ‫ُ‬
‫نايان شود (ترجه)»‪.‬‬
‫و در مقام ديگر مذکور‪:‬‬
‫«خداو ند امتيازی ب ي سفيد و سياه نی‌گذارد ا گر قلوب پاک و مقدّس با شد هر دو نزد‬
‫حقّ مقبول است خداوند نظر به لون يا جنس افراد ندارد جيع الوان نزد حقّ يکسان است‬
‫خواه سفيد خواه سياه خواه زرد زيرا ک ّل به صورت و مثال ال ی خلق شده‌ا ند و لذا ما‬
‫بايد بدانيم که جيع حامل صفات الى هستند‪( .‬ترجه)» و نيز می‌‌فرمايد‪:‬‬
‫«در پ يش خدا ج يع نفوس يک سانند و در ملکوت عدل و رح ت ال ى امتياز و رجحا نی‬
‫برای احدی مت صوّر نه (ترجه)» هچن ي «ا ين حدود و تفاوت ا را خلق نفرموده بل که ه ه‬
‫ملوق ب شر ا ست و چون با مق صد و اراده ال ى مغا ير و مبا ين ا ست و هم صرف ا ست‬
‫(ترجه)»‪« .‬در پيش خدا سفيد و سياه نيست جيع رنگ ‌ها رنگ واحد است و آن رنگ‬
‫عبوديّت الی است‪ ،‬بو و رنگ حکمی ندارد قلب حکم دارد اگر قلب پاک است سفيد‬
‫يا سياه هيچ لونی ضرر نرساند خدا نظر به الوان ننمايد نظر به قلوب نايد هرکس قلبش‬
‫پاکتر بتر‪ ،‬هرکس اخلقش نيکوتر خوشتر‪ ،‬هرکس توجّهش به ملکوت ابی بيشتر پيشتر‪،‬‬
‫الوان در عال وجود هيچ حکمی ندارد» و نيز می‌فرمايد‪:‬‬
‫«طيور و حيوانات متلف‌اللّون ابدا ن ظر به ر نگ نی‌کن ند بل که به نوع ن ظر دار ند حال‬
‫ملحظسه کنيسد در حالتسی کسه حيوان عقسل ندارد ادراک ندارد بسا وجود ايسن الوان سسبب‬
‫اختلف نی‌شود چرا انسسان کسه عاقسل اسست اختلف می‌کنسد ابدا سسزاوار نيسست‬
‫علی‌الصوص سفيد و سياه از سلله يک آدمند از يک خاندانند‪ ...‬پس اصل يکی است‬
‫ايسن الوان بعسد بسه مناسسبت آب و اقليسم پيدا شده‪ ،‬ابدا اهيّت ندارد‪ ».‬و در جائى ديگسر‬

‫‪32‬‬
‫مى‌فرمايسد‪« :‬انسسان واجسد عقسل و ايقان و صساحب بصسيت و عرفان و مظهسر الطاف و‬
‫مواهب حضرت يزدان است آيا سزاوار است افکار و تع صّبات جنسيّه در بي بشر ظاهر‬
‫گردد و مقصسد عظيسم خلقست يعنسی وحدت مَسن فی‌المکان را از جلوه و لعان باز‬
‫دارد»‪(.‬ترج ه) «ي کی از ا صول مهمّه که در وحدت و تاميّت نوع ان سان مؤثّر ا ست‬
‫حصول الفت و يگانگی و ترک نفاق و بيگانگی بي اجناس سياه و سفيد است مابي اين‬
‫دو دسته بعضی جهات توافق موجود و پاره‌ای موارد اختلف و تايز مشهود و مسوس که‬
‫مستلزم بذل دقّت و اتّخاذ تصميمات متقابله و تدابي عادلنه حکيمانه است موارد ارتباط‬
‫ب وطن متعلّق به‬ ‫و وحدت ب سيار است ‪ ...‬در اين کشور يعنی ايالت متّحده امريک ح ّ‬
‫هر دو جنس است جيع از لاظ عضويّت جامعه در صقع واحدند‪ ،‬به يک لسان متکلّم‌اند‬
‫و از مواهب و برکات يک مدنيّت بره‌مند به يک دين متدّين‌اند و به يک اصول معتقد و‬
‫پای‌بنسد فی‌القيقسه موجبات الفست و مبّت و اتّحاد و اتّفاق از جهات کثيه بيس ايسن دو‬
‫جنس موجود و حال آن که يگانه مورد اختلف و تباين مسأله لون است با اين وصف آيا‬
‫جائز است که اين اختلف جزئی علّت افتراق گردد و اين تفاوت مورث انشقاق و تزّی‬
‫يک ملّت و يک خاندان شود» و هچني مؤکّدا می‌‌فرمايد‪:‬‬
‫صسوَر و الوان کسه در عال خلقست مشهود و بيس کافّه مکنات موجود و‬ ‫«ايسن اختلف ُ‬
‫مسوس مبتنی بر حکمت الی و مشيّت بالغه سبحانی است»(ترجه) «اين تنوّع در جامعه‬
‫انسانی بايد موجب مبّت و يگانگی و مايه اتّفاق و يکرنگی گردد به مثابه موسيقی که‬
‫چون الان متلفه ترکيب يابد و اصوات متنوّعه مقترن و موزون شود نغمه بديع فراهم آيد‬
‫و آهنگ دلپذير آذان را متلذّذ و مظوظ نايد»(ترجه) و نيز دوستان را به اين بيان مبارك‬
‫نصيحت می‌فرمايد‪:‬‬
‫«اگسر بسا افرادی از سساير اجناس و الوان برخورد نائيسد نسسبت بسه آنان عدم اعتماد نشان‬
‫ندهيد و به تامه به خود مشغول مگرديد و به افکار و اذکار خود نپردازيد بلکه بالعکس‬
‫اظهار م سرّت کن يد و ابراز رضا يت و عطو فت نائ يد»‪« .‬در عال وجود اجتما عی مورد‬
‫عنايت ر بّ ودود است که افراد سفيد و سياه با نايت الفت و وداد يعنی با روح الی و‬
‫وحدت آ سانی با يکدي گر مشور گرد ند و با ع شق و عل قه سرشار و مبّت و مودّت‬

‫‪33‬‬
‫بيشمار امتزاج يابند و ارتباط حاصل کنند و چون چني شود ملئکه عليّي لسان به تسي‬
‫گشايند و جال اقدس ابی از ملکوت اعلی آن جع متآلف را به اين خطاب احلی مفتخر‬
‫و متبا هی فرما يد طو بی ل کم ثّ طو بی ل کم و چون مفلی مرکّب از افراد ا ين دو ج نس‬
‫انعقاد يابسد آن مفسل جالب تأييدات ملءاعلی گردد و جاذب الطاف و مواهسب عال بال‬
‫شود»‪(.‬ترج ه) و باز هر دو طب قه يع نی سياه و سفيد را به ا ين بيانات عاليات ن صيحت‬
‫می‌فرمايد‪:‬‬
‫«نا يت اهتمام مبذول دار يد و به جان و دل بکوش يد تا ا ين مبّت ا ستوار گردد و علئق‬
‫دوستی و اخوّت تکيم پذيرد اين موهبت رخ نگشايد و اين موفقيّت حاصل نگردد مگر‬
‫با بذل هّت و اعمال حسن نيّت از هر دو طرف از يکطرف اظهار قدردانی و امتنان و از‬
‫طرف دي گر ابراز مهربا نی و ت ثبيت وحدت و برابری فی‌القي قه هر يک از طرف ي با يد‬
‫طرف ديگر را در بسط و توسعه اين منظور متقابله تقويت و مساعدت نايد‪ .‬و چون چني‬
‫شود ال فت و يگان گی ب ي ش ا افزا يش يا بد و بالنّتي جه موجبات تقّق وحدت عال ان سان‬
‫فرا هم گردد زيرا ح صول اتّحاد ب ي سفيد و سياه تضمي نی برای ا ستقرار صلح جهان و‬
‫تشييد مبانی يگانگی در عال امکان است»(ترجه) و نيز خطاب به افراد سفيد می‌فرمايد‪:‬‬
‫«اميدوارم که شاها سبب شويد که اين جنس ذليل عزيز شود و با سفيدها به نايت صدق‬
‫و وفا و مبّت و صفا خدمت نايد‪ ،‬اين ضديّت و اختلف و اين عداوت و اعتساف که‬
‫در ميان سياه و سفيد است جز به ايان و ايقان و تعاليم مبارک زائل نگردد‪».‬‬
‫و بالخره به مو جب ا ين بيان اتّم اقوم توجّه ا هل عال را به مقام و اهيّت ا ين ا مر خط ي‬
‫معطوف می‌دارد قوله‌العزيز‪:‬‬
‫«ا ين قضيّه اتّحاد سياه و سفيد ب سيار مه مّ ا ست و ا گر ح صول نيا بد عنقر يب مشکلت‬
‫عظيمه حاصل گردد‪».‬‬
‫و نيز می‌فرمايد‪:‬‬

‫«ا گر کار بر ا ين منوال با ند روز بروز ا ين عداوت ازدياد يا بد و عاق بت مورث مضرّات کليّه‬
‫شود و سبب خونريزی گردد‪».‬‬

‫‪34‬‬
‫در اين عصر ظلمانی هر دو نژاد سياه و سفيد بايد کوششی فوق‌العاده نايند تا انوار تعاليم و‬
‫روح آئي حضرت باءال در افکار و آداب و رفتارشان پرتو افکند‪ .‬و بايد شب و روز‬
‫ماهدت نايند تا برای ايفای اين مسئوليّت مشترک و خطيشان يکباره و تا ابد عقائد باطله‬
‫سفسطه‌آميز نژادی را با تام پريشانی‌ها و مصيبت‌هائى که در بر دارد به کلّی از خود برانند و‬
‫اختلط بي نژادها را تشويق و استقبال نايند و جيع موانع و سدّهائی را که امروزه بي آنان‬
‫جدائی افکنده درهم شکنند و در اين راه چون هر يک از آنان می‌کوشد که سهم خود را در‬
‫حلّ اين مشکل بغرنج ادا نايد چه نيکو است که انذارات حضرت عبدالبهاء را به خاطر آوري‬
‫و تا وقت باقی است پيش خود مسّم کنيم که اگر وضع غم‌انگيز و خطيی که تام ملّت‬
‫امريکا را فرا گرفته به کلّی علج نشود چه عواقب وخيمی را در بر خواهد داشت‪.‬‬

‫سفيدپوستانی که با عزمی راسخ قصد شرکت در حلّ اين مشکل را دارند بايد احساس‬
‫برتری و تفوّقسی را کسه بسه ارث برده و گاه نادانسسته در ضميشان مفوظ داشته‌انسد برای‬
‫هي شه از خود بران ند و نژاد دي گر را از روی ترّ حم حا يت ننماي ند بل که از راه معاشرت‬
‫صميمانه و صفای دل و يکرنگی صادقانه آنان را راضی وقانع نايند‪ .‬و اگر آنچه می‌کنند‬
‫به قبول آن مردم که ساليان دراز زخهای شد يد و ديرعل جی ديده‌ا ند در نيا يد بردباری‬
‫کنند و بر بی‌صبی خويش غالب آيند‪.‬‬

‫از طرف ديگر سياه‌پوستان نيز بايد با کوششی مشابه با تام قوا و با گرمی مساعی آن طرف‬
‫را تقدير و اجابت نايند و نشان دهند که حاضرند گذشته‌ها را فراموش کنند و قادرند غبار هر‬
‫شک و سوءظنی را که مکن است هنوز بر ضمي و دلشان نشسته باشد به کلّی بزدايند و هيچ‬
‫يک از آن دو نژاد نبايد ت صّور نايد که چنان مشکل بزرگی را بايد منحصرا طرف ديگر حلّ‬
‫نايد‪.‬‬

‫هيچ كس نبايد چني پندارد که می‌توان با اطمينان خاطر صب کرد و منتظر شد تا واسطه‬
‫يا سازمانی خارج از امر الی پيدا شود تا با ابتکاری و خلق ميط مساعدی بر حلّ آن‬
‫مشکل عظيم فائق گردد‪ .‬هيچ كس نبايد چني انديشد که چيزی جز مبّت خالص و صب‬
‫جيل و خضوع حقيقی و حکمت کامل و ابتکار صحيح و فراستی وافر و مساعی مداوم‬

‫‪35‬‬
‫و سنجيده توأم با دعا و مناجات نيست که بتواند لکه ننگ اختلفات نژادی را که سبب‬
‫بدنامی آن سرزمي گشته از دامن کشورشان بزدايد‪ .‬پس بائيان از نژاد سفيد و سياه بايد‬
‫ايان داشته و قويّا معتقد باشند که تغيي مسي خطرناک اختلفات نژادی در اين نيست که‬
‫نيوئی يا سازمانی خارج از حيطه امر بائی بيايد و چاره کار کند بلکه در مبّت و الفت‬
‫است و در معاضدت پايدار است که آن مشکل بزرگ که مورد انذار و تذير حضرت‬
‫عبدالبهاء بود حلّ شدن است و نيز از هي راه است که آمال مرکز ميثاق را تقّق‬
‫می‌بشد و اين آرزوی مبارکش را بر می‌آورد که سياه و سفيد دست به دست هم دهند و‬
‫سهم خويش را برای وصول به سر نوشت درخشان آن کشور ادا نايند‪.‬‬
‫دوستان عزيز و مبوب‪ ،‬عمل خالص و خلق و خوی رحانی با تام تليّاتش چقدر با‬
‫خدعه و فريب و فسادی که از خصائص حيات سياسی و احزاب و دستجات آن ملّت‬
‫است تضاد و تباين دارد‪ .‬تقديس و عصمت و پاکدامنی چقدر با عنان‌گسيختگی اخلقی‬
‫و آزادی بی‌بندوباری که عدّه بسيار کثيی از افراد آن کشور را مبتل ساخته مغايرت‬
‫دارد‪ .‬الفت و هنشينی بي نژادها چقدر از تعصّبات نژادی که دامن اکثريّت وسيع آن‬
‫که‌دار ساخته دور و پر فاصله است‪ ،‬اين صفات و کمالت عاليه است که‬ ‫مردم را ل ّ‬
‫اسلحه بائيان امريکا است و هان است که بايد ياران آن سامان در جهاد روحانی خويش‬
‫آن‌ سلح ها را به کار گيند تا ا ّولّحيات درونی جامعه خويش را جان و نشاط بشند و‬
‫ثانيا بر مفاسد و شرور دير پائی که در حيات آن ملّت رخنه نوده دليانه حله آورند‪.‬‬
‫کامل کردن آن سلح‌ها و به کار بردن مؤثّر و درست و خردمندانه آنا است که بائيان‬
‫امريکا را حتّی بيش از پيشرفت هر نقشه‌ا ‌ی يا کشيدن هر طرحی و ذخيه هر مقدار از‬
‫منابع مادّی تائيد خواهد کرد و برای زمانی آماده خواهد ساخت که دست تقدير آنان را‬
‫برای مساعدت در اياد و بکار انداخت نظمی جهانی که حال در کالبد مؤسّسات اداری‬
‫آئي مقدّسشان در حال تکوين است هدايت خواهد نود‪.‬‬
‫در اين جهاد دو گانه مبارزان غيور امر حضرت باءال لبّد است که با مقاومتی شديد‬
‫روبرو گردند و چه بسا به عقب رانده شوند لذا آن سپاهيان ملکوت بايد با غرائز خويش‬
‫بنگند و مردانه با هجوم قوای مرتعي و مافظه‌کاران و مقاومت ارباب منافع و مالفت‬

‫‪36‬‬
‫مردم فاسد شهوت‌ران زمانه به نبد برخيزند و سخت استقامت و پايداری کنند و بر هه‬
‫غالب گردند و چون تهيزات دفاعيشان آماده گردد و توسعه و بسط يابد آن وقت است‬
‫که تندباد طعن و لعن و خيل ملمت و افتراء بر سرشان هجوم آورد چنانکه آن مبارزان‬
‫امر حضر ت باءال به زودی شاهد آن خواهند بود که دشنان حله بر دين و ايانشان‬
‫آورند و بر نيّاتشان تمت و افتراء بسته و مقاصدشان را سوء تعبي کرده و آمالشان را به‬
‫استهزاء گرفته و مؤسّسات و معابدشان را تقي نوده و نفوذشان را خوار شرده و‬
‫اختياراتشان را سرسری گيند حتّی شايد ملحظه نايند که قليلی از نفوسی که يا از‬
‫درک حقيقت امرال بی‌خب و يا از تمّل لطمات حلت و انتقادات روزافزون عاجز‌اند‬
‫گاه از امر الی تبّری جويند اينست که حضرت عبدالبهاء پيش‌بينی فرموده که «به سبب‬
‫عبدالبهاء بسيار امتحان خواهيد يافت و زحت و رنج خواهيد ديد‪».‬‬

‫امّا سپاه شکست‌ناپذير حضرت باءال که حبا لماله و به نام مبارکش در مغرب‌زمي در‬
‫ميدانی طوفان‌خيز و در يکی از سخت‌ترين و با شکوه‌ترين جنگهايش به ماربه مشغول است‬
‫هرگز نبايد از انتقاد خرده‌گيان هراسان گردد يا از اعتراضات مفتريان که با زخم زبان مقاصد‬
‫عاليه‌اش را خوار و حقي جلوه می‌دهند خائف و پريشان شود‪ .‬هرگز نبايد از تديد پيشرفت‬
‫قوای متعصّبي و متطرّفي مذهبی و مفسدين و مغرضي که کلّ به مقابله بر می‌خيزند عقب‬
‫نشيند و از ميدان بدر رود زيرا صدای اعتراض سبب انتشار ندای امر يزدان است و عدم‬
‫مبوبيّت علّت تلّی بيشتر تفوّق آنان بر خيل دشنان‪ .‬و رد و طرد به منله مغناطيسی است که‬
‫نيويش بالآل سرسخت‌ترين دشنان عربده‌جوی را به خود جذب نايد چنانکه در (ايران)‬
‫کشوری که اعظم ميدان جهاد امر الی و موطن شرورترين دشنانش بوده بروز وقايع حادثه و‬
‫نفوذ تدريی و مداوم عاليه‌اش و نيز تقّق وعودش بالآل بعضی از اعظم دشنانش را خلع سلح‬
‫نود و تغيي حالت داد حتّی به ايان راسخ فائز کرد و در زمره پيوان وفادارش در آورد‪.‬‬
‫حصول چني توّل عظيمی و چني تغيي شگرفی در خلق و خوی مردمان فقط از اين راه مکن‬
‫می‌گردد که آن ماهدان سبيل الی که مقدّر است پيام جانبخش حضرت باءال را به مردم‬
‫تشنه لب ب راهنماي سرگردان ابلغ کنند خود را از لوث مفاسدی که بايد از جهان بزدايند‬
‫پاک و مبّری نگاه دارند‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫ای ياران مبوب قصدم اينست که نه تنها آن عزيزان را از فوريّت و لزوميّت و اهيّت وظيفه‬
‫مقدّسی که بر دوش داريد با خب سازم بلکه از امکانات نامدودى که آن وظيفه در حيات و‬
‫اعمال جامعه ياران در بر دارد که هم سبب اعتلء آنان و هم موجب ارتفاع موازين و نيّات و‬
‫مقاصد ساير مردم امريکا مى‌گردد شه‌اى بيان ناي و اميدوار بل مطمئنّم که آن ياران از‬
‫دشوارى و مشکلت شديد وظائف مقدّسه خويش مرعوب نگردند و با شدائد اين زمان که با‬
‫وجود ماطرت و فسادش آينده بس درخشان و بی‌نظيی را در تاريخ عال انسان نويد می‌دهد‬
‫مردانه مقابله نايند‪.‬‬

‫دوستان بسيار عزيز در ابتداى اين اوراق کوشيدم تا به قدر کفايت از فرصت‌های‬
‫درخشان و جليل و مسئوليّت‌های بسيار عظيمی بيان ناي که در اين زمان بر اثر تضييقات‬
‫و مظال وارده بر امر جهانگي حضرت باءال و در چني مرحله خطي عصر تکوين امر‬
‫بائی و چني دوران برانی تاريخ بشری متوجّه ياران امريکا گشته است و هچني از‬
‫حقيقت رسالتشان که عنقريب بايد آن جامعه به حکم اوضاع جب زمانه بر اجرايش قيامی‬
‫مردانه نايند‪ ،‬و نيز از انذاراتی که برای درک و فهم واضح‌تر و اجرای بتر خدمات‬
‫آينده‌شان لزم است سخن گوي و حتّی‌القدور آن خصائص و کمالت و موازين عاليه‬
‫مرّکه‌ای را که حصولش بسيار مشکل ولی برای موفقيّت درخدمات شا ضروری است‬
‫توضيح و بسط دهم‪.‬‬
‫حال در اين مقام بايد چند کلمه‌ای درباره جنبه مادّی خدمات ضروری و فوری آن ياران‬
‫بنگارم‪ ،‬خدماتی که چون در وقت مقدّر به انام رسد نه تنها مراحل باقيه نقشه ملکوتی‬
‫حضرت عبدالبهاء را تقّق بشد بلکه استعداد و قوائی را نيز تهيز نايد تا آن ياران را قادر‬
‫سازد به موقع خود وظائف و مسئوليّت‌های ضروريّه رسالت عظمي را که بدان مفتخرند‬
‫باحسن وجه ايفا نايند‪.‬‬

‫نقشه هفت‌ساله با دو هدف عمده‌اش يعنی تزئينات خارجی بنای مشرق‌الذکار و تبليغ و اشاعه‬
‫امرال در مالک امريکای شالی و جنوبی حال در سال دوّمش پيشرفتی شايان نوده و با‬
‫شواهدی که در ماه‌های اخي به ظهور رسيده سبب تشويق و دلگرمی ناظرين گشته و به تقّق‬

‫‪38‬‬
‫اهدافش در رأس تاريخ مقرّر بشارت می‌دهد‪ .‬قدم‌های بعدی برای تسهيل و پرداخت به جيع‬
‫اقدامات لزم برای تزئينات مشرق‌الذکار نيز برداشته شده و آخرين مرحله متضمّن اتام‬
‫پيوزمندانه اين مشروع سی‌ساله هم اکنون آغاز گشته و قرار داد اوّل مربوط به طبقه اوّل و‬
‫عمده آن بنای رفيع به امضاء رسيده است و صندوق مصوصى به نام مبارک حضرت ورقه‬
‫عليا تأسيس گشته و ادامه کار بدون ‌ وقفه تا پايان ساختمانش تضمي شده است خاطرات‬
‫شورانگيز نفس مقدّسی که قلب مبارکش از ارتفاع آن بنيان رفيع سرشار از سرور و شادمانی‬
‫بود يقي است چنان آن ياران را در مساعی نائی لزم برای تکميلش قوّت مى‌دهد که حتّی در‬
‫نفوسی که مکن است هنوز بپندارند که ساخت چنان بنائی از حدّ قدرت جامعه بائی بيون‬
‫است ادنی شک و ترديدی باقی نواهد گذاشت‪.‬‬

‫حال در جنبه تبليغی نقشه هفت‌ساله قدری تأمّل نائيم که بايد با مشکلت آينده‌اش مبارزه‬
‫و مقابله نود و حوائج و ضروريّاتش را مطالعه کرد و سنجيد و فراهم آورد‪ .‬هر چند‬
‫اوّلي مشرق الذکار غرب هيأت و صورتش دلربا و جيل و ابعادش جسيم و هندسه‌اش‬
‫بديع و مقصد و آمالی که دربر دارد بس رفيع است با هه اين احوال بايد در اين زمان آن‬
‫را به هان گونه نگريست که به ديگر مؤسّسات و تشکيلت ادارى بائى که هه براى‬
‫اين طرح شده‌اند که به منله وسائط و وسائل صحيح ترويج و انتشار آمال و حقايق و‬
‫اصول امر الى باشند‪.‬‬
‫پس بايد ياران امريکا مستقيما توجّه دقيق و مداوم خويش را به آنچه لزمه تبليغ در نقشه‬
‫هفت‌ساله است معطوف نايند و فرد فرد اعضاء جامعه قيام به تدارک واجبات آن نايند‪.‬‬
‫هرگز نبايد تصّور کنند که تبليغ امرال و اعلن حقايقش و دفاع از مصالش و اثبات‬
‫ضروريّت و عموميّتش با گفتار و کردار منحصرا وظيفه تشکيلت اداری بائی اعم از‬
‫مافل روحانيّه يا لنه‌هاى وابسته است بلکه جيع افراد بائی هر قدر مقامات ظاهريشان‬
‫حقي و تاربشان قليل و منابع و امکاناتشان ناچيز و هر قدر تصيلتشان مدود و نگران‬
‫و دغدغه خاطرشان شديد و ميط زندگانيشان نامناسب و نامساعد باشد کل بايد بدون‬
‫استثناء در تبليغ امرال مشارکت نايند چنانکه حضرت باءال می‌فرمايد‪:‬‬

‫‪39‬‬
‫«قدکتب‌ال لکل نفسٍ تبليغ امره» و نيز «يا ملء البهاء بلّغوا امرال لّن ال قد کتب لکل‬
‫س تبليغ امره وجعله افضل العمال»‪.‬‬
‫نف ٍ‬
‫اگر کسی از افراد جامعه به مرتبه‌ای عالی رسد نفس آن امتياز و مقام با مسئوليّتی هراه‬
‫است که او بدون شک هرگز نی‌تواند از آن شانه خالی کند و آن مسئوليّت عبارت از‬
‫تبليغ امرال و ترويج کلمة‌ال است‪ .‬هر چند آن مقامات و مراتب احيانا امکانات و‬
‫تسهيلت بيشتری را در اشاعه امر الی و جذب حاميان و ياوران مؤسّساتش به وجود‬
‫مى‌آورد امّا نی‌توان گفت که در جيع احوال مقامات و مراتب مذکور در تقليب قلوب و‬
‫افکار طالبان تقيق امرال بالضّروره نفوذ بيشتری داشته باشد و چنانکه تاريخ امر بائی در‬
‫ايران شهادت می‌دهد چه بسا که احقر نفوس در جامعه بائی بوده‌اند که هرگز مدرسه‌ای‬
‫نديده و تربه‌ای نيندوخته و مقامی نيافته حتّی از هوش و ذکاوت سرشار عاری بوده‌اند‬
‫که توانسته‌اند به فتوحات عظيمه‌ای نائل گردند که اعظم توفيقات اهل علم و دانش و‬
‫تربه در مقابلش کم فروغ جلوه می‌کند‪.‬‬
‫به شهادت قلم حضرت عبدالبهاء‪« :‬پطرس نيز به حسب تاريخ کليسا حساب هفته را‬
‫نی‌توانست نگاه دارد‪ .‬و وقتی می‌خواست به صيد ماهی برود هفت بسته غذا می‌بست هر‬
‫روز يکی را می‌خورد چون آن هفتمي را می‌خورد می‌دانست روز سبت است آن وقت‬
‫می‌آمد سبت را نگاه می‌داشت‪».‬‬
‫پس اگر حضرت مسيح يا «پسر انسان» قادر بود در شخص ساده و ناتوانی چنان قوّه‌ای‬
‫بدمد که به فرمايش حضرت باءال «جری من فمه اسرار الکمة والبيان» يعنی اسرار‬
‫حکمت و بيان از دهانش جاری شود و او را بر ساير حواريّون مرجّح شارد و او را‬
‫جانشي و مؤسّس کليسای خويش شارد ديگر ملحظه کنيد که حضرت باءال يعنی پدر‬
‫آسانی چه قوائى را در ضعيف‌ترين و حقيترين بندگانش مى‌تواند به وديعت ند تا در‬
‫سبيل اجرای مقاصد مقدّسش به امور عظيمه‌ای نائل گردند که حتّی توفيقات اوّلي‬
‫حواری حضرت مسيح در مقابلش بزرگ ننمايد‪.‬‬
‫و در مقام ديگر از قلم مبارکش چني صادر گشته‪« :‬حضرت اعلی روحی له الفدا‬
‫می‌فرمايد‪ ،‬لو ارادت نلة ان تفسّرالقرآن من ذکر باطنه و باطن باطنه لتقّدر لن‌ال‌الصّمدانيّه‬

‫‪40‬‬
‫قد تلجلج فی القيقه الکائنات چون مور ضعيف را چني استعداد لطيف حاصل ديگر‬
‫معلوم است که در ظلّ فيوضات جال قدم روحی‌لحبّائه الفدا چه عون و عنايت حاصل‬
‫گردد و چه تأييد و الام متواصل شود‪».‬‬
‫امروز ميدان خدمت چنان وسيع و زمان چنان خطي و امر الی چنان عظيم و فرصت‬
‫چنان قصي و عدّه خادمانش چنان قليل و امتيازات مصوصه‌اش چنان جليل است که هيچ‬
‫يک از پيوان آئي حضرت باءال که ليق انتساب به نام مبارک او است لظه‌ای‬
‫نی‌تواند و نی‌پسندد که آن توقّف و فتور به خود راه دهد‪.‬‬
‫آن قوه اليّه که سطوتش عام و مقاومت‌ناپذير و قدرتش بی‌حساب و مسيش خارج از‬
‫حيطه تصّور و تصرّفاتش اسرارانگيز و ظهورات و بروزاتش حيت‌خيز‪ ،‬قوّه‌ای که به‬
‫فرموده حضرت اعلی «قد تلجلج فی حقيقه الکائنات» و به فرموده حضرت باءال قوای‬
‫نافذه نبّاضه‌اش «قد اضطرب النّظم من هذا النّظم العظم و اختلف التّرتيب بذالبديع»‬
‫است چني قوّه‌ای به منله ششيی دو دم در کار است تا از طرفی رشته‌های پوسيده‬
‫عتيقه‌ای را که قرن‌ها تار و پود نسج جامعه متمدّن عال را به هم ‌بافته است از هم‬
‫بگسلند و از طرف ديگر گره‌هائی را که هنوز امر نوزاد الی را در بند کرده و آزاديش‬
‫را سلب نوده به کلّی از هم بگشايد اين قوّه حائز امکاناتی است که حتّی در عال رؤيا‬
‫نيز مشاهده نتوان کرد حال بر عهده ياران امريکا است که برخيزند و آن فرصت‌ها را‬
‫ل و متهورا مغتنم شارند‪ .‬و اين بيان حضرت عبدالبهاء را بياد آورند که می‌فرمايد‪:‬‬‫کام ً‬
‫«اليوم حقائق مقدّسه ملءاعلی در جنّت عليا آرزوی رجوع به اين عال می‌نايند تا موفّق به‬
‫خدمتی به آستان جال ابی گردند و به عبوديت عتبه مقدّسه قيام کنند‪».‬‬
‫جهان ما امروز جهانی است که در آن انوار دين هر دم خاموش‌تر می‌شود و قوای‬
‫انفجارپذير ناسيوناليزم بی‌امان و غالب هر روز به نقطه انفجار نزديکتر می‌شود‪ .‬جهان که‬
‫در آتش مظال بی‌رحانه نژادی و مذهبی می‌گدازد و در فريب آراء و افکار و مرام‌های‬
‫باطل و نادرست که جايگزين پرستش خدای ب‌هتا و تعاليم و احکام مقدّسش گشته‬
‫سرگشته و سرگردان است‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫جهان که با مفاسد و انطاطات اخلقی که شديدا در آن رخنه نوده پايه و بنيادش‬
‫پوسيده و در حال فروريت است و در دام هرج و مرج و کشمکش‌های اقتصادی در بند‬
‫است‪ .‬اين توّلت و انقلباتی که امروز در جهان ما است هه در نتيجه نفوذ هان قوّه‬
‫غالبه نافذه اليّه است که حال با آن که بدايت کار است چني حيات عال انسان را‬
‫منقلب و دگرگون ساخته و می‌سازد‪.‬‬
‫چني منظره غم‌انگيز و تأثّرآميزی که در مقابل ما است لبد هر ناظری را که از مقاصد و‬
‫پيش‌گوئی‌ها و مواعيد حضرت باءال بی‌خب است متحيّر و مبهوت می‌سازد‪ .‬امّا هرگز‬
‫پيوانش را به يأس و حرمان دچار ننمايد و مساعی و مهوداتشان را از کار نيندازد بلکه‬
‫ايانشان را راسخ‌تر و شوق و ذوقشان را بيشتر کند تا قيامی شديدتر نايند و در ميدان‬
‫وسيعی که قلم حضرت عبدالبهاء برايشان طرح و ترسيم فرموده کمر هّت بربندند و در‬
‫انتشار پيام نات‌بش حضرت باءال حتّی‌القوّه سهم خويش را ادا نايند و بايد هر‬
‫وسيله‌ای که چند سال است با زحت و مشقّت در دستگاه تشکيلت خويش ساخته‌اند‬
‫کاملً به کار گيند و آن را وسيله اجراء مقاصدى سازند که آن وسائل از براي تقّقش‬
‫خلق شده‌اند و مشرق‌الذکار نيز که مظهر نادر روح فداکاری و جانفشانی ياران است‬
‫بايد نقش خويش را بازی کند و در نضت تبليغ که بايد در سراسر نيمکره غربی گسترش‬
‫يابد سهم خويش را ادا نايد‪.‬‬
‫هچني فرصت‌هائی که آشوب‌ها و آشفتگی‌های اين زمان در پيش ما ناده است با هه‬
‫غم‌هائی و هول و هراسی و يأس و حرمانی و سرگردانی و خشم و غضب و طغيانی که‬
‫بر می‌انگيزد‪ ،‬با هه ناخشنودی و شکوه‌‌هائی که ببار می‌آورد‪ ،‬با هه جستجوها و تلشی‬
‫که برای يافت راه حلّ مشکلت اياد می‌کندنبايد از دست رود بلكه بايد‪ ،‬از هه اين‬
‫فرصت‌ها استفاده نائيم و آنا را برای اعلن و انتشار نيوی نات‌بش امر حضر ت‬
‫باءال و ازدياد عدد سپاهيان روزافزون پيوانش به کار گيي زيرا ديگر شايد چني‬
‫فرصت گرانبهائی و تقارن چني اوضاع و احوال مساعدی هرگز به دست نيايد‪ .‬حال‬
‫وقت آن است که بائيان امريکا‪ ،‬آن علمداران سپاه اسم اعظم از راه تشکيلت مصوصه‌‬
‫نظم اداري ندا برآورند و اعلن کنند که مهيّا و آماده‌اند برخيزند و بکوشند تا مردمان‬

‫‪42‬‬
‫درمانده و خسته و ناتوان عصر حاضر که به ماربه با خدا برخاسته و از انذارات الی‬
‫غفلت نوده‌اند نات يابند و امن و امانی را که فقط در حصن حصي امر بائی می‌توان‬
‫يافت بر جيع خلق عرضه دارند‪.‬‬
‫لذا نضت کنونی تبليغی که در امريکا و کانادا آغاز گشته چنان فوريّت و اهيّت دارد‬
‫که تصّورش را نتوان کرد زير ا نضتی است که با کلمه خلّقه الواح وصايای حضرت‬
‫عبدالبهاء آغاز گشته و با هان قوّه مرّکه سراسر نيمکره غربی را فرا گرفته است و بايد به‬
‫نوی به آن پرداخت که با اصولی که جهت تضمي اجرای مؤثّرش و وصول سر يع به‬
‫اهداف عاليه‌اش وضع شده موافق و مطابق باشد‪.‬‬

‫کسان که در اين نضت تبليغى شرکت دارند چه آنان که وظيفه‌شان تنظيم و مديريت آن يا‬
‫خدمت در اجراى اهدافش مى‌باشد هگى بايد پيش از هر کار خود را با جنبه‌های متنوّع‬
‫تاريخ و تعاليم امر الی به خوبی آشنا سازند‪ ،‬در اين راه بايد با دقّت و آگاهی تام به مطالعه‬
‫آثار شر يعت مقدّسه خويش پردازند و در تعاليمش غور و تقيق کنند و مبادی و احکامش را‬
‫جذب خود نايند و در تذکّرات و اهداف و اصولش تفکّر و تعمّق کنند و برخی از بيانات و‬
‫مناجات‌هايش را به حافظه بسپارند و در اصول تشکيلت اداريش کاملً تبحّر يابند و هواره از‬
‫وقايع و توّلت جاريه با خب باشند‪ .‬هچني بايد با مساعدت منابع و مآخذي موثّق و‬
‫بی‌تعصّب از تاريخ و اصول دين اسلم يعنی زمينه و منشأ امر مقدّسشان اطّلع صحيح يابند و‬
‫با تکري و خضوع و فارغ از هرنوع پيشداوری به مطالعه قرآن پردازند که غي از آثار مقدّسه‬
‫ظهورات بابی و بائی يگانه کتاب مستندی مشتمل بر کلمات اليّه است و نيز بايد در اوضاع‬
‫و احوالی تقّيق کنند که با اصل و ظهور امر الی و مقام و دعوی مبشّر اعظمش و احکام‬
‫صادره از قلم اعليش ارتباط مستقيم دارد‪.‬‬

‫و چون اين شر ايط که رمز موفقيّتشان در ميدان تبليغ است اصولً بدست آمد بايد‬
‫حتّی‌المکان قبل از آن که به مأموريّت خويش در مالک امريکای لتي قيام نايند‪ ،‬زبان‬
‫آن مالک را تا حد مکن بياموزند و از فرهنگ و عادات و آداب مردم آن کشورها با خب‬
‫گردند‪ .‬حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح تبليغی با اشاره به جهوريّات امريکای مرکزی‬

‫‪43‬‬
‫می‌فرمايد‪« :‬هچني نفوسی که به آن صفحات مى‌روند بايد به لسان اسپانيولی‪ ،‬مألوف‬
‫باشند» و در لوح ديگر چني می‌فرمايد‪« :‬جعی زبان‌دان‪ ...‬توجّه به سه دسته جزائر‬
‫عظيمه دريای پاسيفيک نايند» و نيز می‌فرمايد‪« :‬مبلّغي که به اطراف می‌روند بايد لسان‬
‫هر ملکتی که داخل می‌شوند بدانند مثلً نفسی که در لسان ژاپون ماهر به ملکت ژاپون‬
‫سفر نايد نفسی که به لسان چينی ماهر به ملکت چي بشتابد و علی هذالنوال‪».‬‬
‫احدی از ياران که در نضت تبليغی در مالک امريکای شالی و جنوبی خدمت می‌کنند‬
‫هرگز نبايد چني پندارد که هر نوع ابتکار و اقدام مصوصی در اين سبيل بايد منحصرا از‬
‫طرف مؤسّسات امريّه از قبيل مافل روحانيّه و لنات باشد که توجّهشان معطوف به‬
‫ترويج و تسهيل وصول به اهداف نقشه هفت‌ساله است بلکه وظيفه و تکليف شديد فرد‬
‫فرد بائيان امريکا يعنی امناء نقشه ملکوتی حضرت عبدالبهاء اينست که هر يک تت‬
‫اصول اداری امرال هر نوع خدمتی را که برای پيشرفت نقشه هفت ساله مناسب مى‌داند‬
‫و در حدّ استعداد خود می‌شارد آغاز کند و به ترويش مبادرت ورزد و طالبان مهاجرت‬
‫و تبليغ را هيچ چيز حتّی وخامت اوضاع جهان يا فقر منابع مادّی يا فقدان استعدادات‬
‫معنوی يا قلّت علم و تربه که وجود هه مدوح و مقبول است هرگز نبايد از قيام در آن‬
‫ميدان باز دارد و از قوّه‌ای مرومشان سازد که بنا به بيانات مکرّره حضرت عبدالبهاء‬
‫چون شامل حال شود مغناطيس تأييدات موعوده حتميّه حضرت باءال گردد و امداد و‬
‫نصرتشان نايد‪ .‬آن نفوس مبارکه هرگز نبايد منتظر بنشينند که نايندگان منتخبه جامعه‬
‫دستوری به آنان دهند يا تشويقشان کنند‪ ،‬هرگز نبايد با موانعی که اقوام و خويشانشان و‬
‫دوستان هم‌وطنشان احيانا پيش راهشان می‌نند از خدمت منصرف گردند‪ .‬حضرت باءال‬
‫خطاب به هرکس که بر تبليغ امرش قيام نايد چني می‌فرمايد‪:‬‬
‫«مثل ارياح باش در امر فالق‌الصباح چنانچه مشاهده می‌نائی که ارياح نظر به مأموريّت‬
‫خود بر خراب و معمور مرور می‌نايد نه از معمور مسرور و نه از خراب مزون‪ .‬نظر به‬
‫مأموريّت خود داشته و دارد»‪ .‬و در مقام ديگر می‌فرمايد‪:‬‬
‫«و اذا ارادالروج من وطنه لمر ربّه يعل زاده التّوکل علی‌ال و لباسه‌التقوی‪...‬اذا اشتعل‬
‫ب و زيّن بطراز النقطاع يشتعل بذکره العباد»‪.‬‬
‫بنارال ّ‬

‫‪44‬‬
‫آن که بصرافت طبع و بی‌پروا از موانعی که دوست يا دشن دانسته يا ندانسته در راهش‬
‫می‌ند با عزمی راسخ بر تبليغ امرال قيام می‌کند بايد با کمال دقّت بسنجد که چه طريقی‬
‫را بپيمايد تا جهد و کوشش شخصی او منجر به جلب توجّه و حفظ علقه و تقويت ايان‬
‫کسانی شود که مى‌خواهد تبليغشان نايد‪ .‬بايد تقيق نايد تا که در اوضاع و احوال ملّ‬
‫سکونتش چه فرصت‌های مفيدى موجود است از روی فکر و انديشه و با نظم و ترتيب‬
‫آنا را برای حصول مقصد و هدفش بکار برد‪ .‬بايد هچني روش‌های متنوّعی را در‬
‫پيش‌گيد مانند عضويّت در کلوب‌ها‪ ،‬شرکت در نايشگا‌ه‌ها و انمن‌ها و ايراد نطق‌هائی‬
‫ب ا موضوع‌هاي ی ک ه ب ه مباد ی امرال سمطابق ت دار د ا ز قبي ل اعتدال ‪ ،‬اخلقيّات ‪ ،‬رفاه‬
‫اجتماعی‪ ،‬مدارا و بردباری مذهبی و تسامح نژادی‪ ،‬هکاری اقتصادی‪ ،‬اسلم و تطبيق و‬
‫مقايس ه اديان ي ا د ر انمن‌ه ا و فعّاليّت‌ها ی اجتماع ی و فرهنگ ی و انسان دوستان ه و‬
‫سازمان‌های خيّريه و تعليم و تربيت شرکت نايد که هه در عي حال که اصالت امرالی‬
‫را مفوظ می‌دارد نيز سبب می‌شود راه‌های متعدّد و وسائل گوناگونی را در اختيار ش‬
‫بگذارد تا از آن راه ها بتواند متدرّجا تربيت و حايت و بالخره اقبال و ايان نفوس را‬
‫تأمي نايد‪ .‬و در هر کوشش تبليغی بايد پيوسته متوجّه و واقف باشد و در هه حال بياد‬
‫آورد که پيوسته جلل و وقار و مقام اعلی امرالی را مفوظ دارد و جامعيّت احکام و‬
‫اصولش را مراعات کند و جهانی بودن و عموميّتش را نايان سازد‪ .‬و از مصال متعدّده‬
‫حياتيش با غيت و شجاعت دفاع نايد‪.‬‬

‫بايد بسنجد که مستمعي به چه مقدار گوش شنوا دارند تا معلوم گردد که بايد از طريق‬
‫مستقيم يا غي مستقيم امرال را به آنان ابلغ نايد تا طالبان حقيقت را از اهيّت حياتی امرالی‬
‫با خب گرداند و آنان را بر پيوست به مقبلي و مؤمني راغب سازد بايد مثل اعلئی را که‬
‫حضرت عبدالبهاء مقرّر و نصايى را که مکرّر بيان فرموده هواره باطر آورد با طالبان‬
‫حقيقت در جيع اوقات با مبّت رفتار نايد و روح تعاليمی را که اميدوار است در قلوبشان‬
‫القاء نايد چنان در گفتار و کردار خود نايان سازد تا آنان را برانگيزد‪ ،‬تا خويش را به طيب‬
‫خاطر با ديانتی که چنان تعاليم مبارکي دا در خود تسّم بشيده پيوند دهند‪ .‬بايد در بدايت بر‬
‫احکامی اصرار نورزد که مکن است بر طالب حقيقت که تازه به ايان فائز گشته تميلی‬

‫‪45‬‬
‫ليطاق باشد بلکه بايد بکوشد که او را با صب و حکمت و استقامت پرورش دهد و به رتبه‬
‫بلوغ رساند و او را مدد کند تا ايان و اطاعت مضه خود را از آنچه از قلم حضرت باءال‬
‫صادر گشته علنا اعلم نايد و چون به آن مقام رسيد او را به جامعه پيوان امرال معرّفی نايد‬
‫و با د وستی و مبّت دائم و شرکت در خدمات جامعه ملّی او را قادر سازد که در جيع‬
‫اوقات سهم خويش را در حيات جع اهل باء و پيشرفت مقاصدش و تکيم مصالش ادا نايد‬
‫و در هاهنگی مهودات جامعه بائي با جوامع ديگر شرکت جويد‪ .‬و شخص مبلّغ تا در فرزند‬
‫روحانی خويش چنان شوقی ندمد که او را مستقلً بر خدمت امرال برانگيزد تا بنوبه خود‬
‫قوايش را صرف هدايت ساير نفوس نايد و به موجب احکام و مبادی دين جديدش عامل‬
‫گردد هرگز قانع و خرسند نشود‪.‬‬

‫هرکس که در اين نضت تبليغی که ياران امريکا آغازش کرده اند شرکت دارد مصوصا‬
‫کسانی که مهاجرت به نقاط بکر کرده‌اند بايد متوجّه باشند که بايد با تشکيلت اداری‬
‫جامعه که مصوص رهبی و هآهنگی و تسهيل خدمات تبليغی به وجود آمده ارتباط‬
‫نزديک و پيوسته‌ای داشته باشند و در خدماتشان در ترويج و اشاعه امر حضرت باءال با‬
‫هيأت منتخبه ملّی يا مؤسّسات تابعه‌اش لنه ملّی تبليغ و دوائر منتسبه يا مافل روحانی‬
‫ملّی و لنات تبليغشان مرتبط گردند و به واسطه مکاتبات يا متحدالآلا‪ ،‬گزارش‌ها يا‬
‫نشريّه‌های خبی يا وسائل ديگر ارتباطی سعی نايند تا دستگاه تبليغی نظم اداری به کمال‬
‫آرامش و سرعت به کار افتد و به اين طريق از هر نوع آشفتگی و ابامی و تعويق و‬
‫تأخيی و عمل زائد و مکرّری و اتلف جهد و کوششی به کلّی جلوگيی شود باران‬
‫بی‌حساب فضل و عنايت حضرت باءال سيل‌آسا از ماری تشکيلت بائی بدون کمترين‬
‫مانعی چنان بر مزرعه دل و جان مردمان جاری گردد که حاصل پر برکتی که حضرت‬
‫عبدالبهاء پيش‌بينی فرموده است به دست آيد‪.‬‬
‫در اين قيام مشترک و جعی تبليغی که در تاريخ جامعه بائی امريکا بی ‌ سابقه است‬
‫هرکس که در آن شرکت نايد بايد امر جليل تبليغ را که وظيفه عمومی جيع بائيان است‬
‫بزرگترين امر حيات خويش شارد و هر کس که حامل پيام حضرت باءال است در‬
‫فعّالّيت‌ها و تاس‌های روزانه‌اش و در طول سفرهای کاری و معموليش‪ ،‬در هنگام گردش‬

‫‪46‬‬
‫يا اوقات تعطيلتش و در هر وظيفه‌ای که باو موّل گردد بايد وظيفه بلکه افتخار خويش‬
‫بداند که بذر هدايت را در هه جا پراکنده سازد و از اين مطمئن باشد که از قبول يا ردّ‬
‫مردم و ضعف و ناتوانی خود که حامل آن پيام جانبخش است نراسد زيرا هر چه باشد‬
‫بايد مطمئن باشد که مشيت غالبه و قدرت فائقه حضرت باءال مظهر ظهور الی آن‬
‫بذرهای طيّبه را سرسبز گرداند و در اوضاع و احوالی که بر هيچ‌کس معلوم نيست‬
‫خرمنی را که مصول تم‌های افشانده پيوان او است بارور نايد و حاصلی پرثر و پر‬
‫برکت به آنان عطا فرمايد و هچني اگر چنان کسی عضو مفل روحانی باشد بايد به‬
‫مفل خويش متذّکر گردد که قسمتی از اوقات خويش را در هر جلسه در نايت توجّه و‬
‫تبتّل و اخلص حصر در اين مشورت نايند که چه راهی را در پيش گيند و به چه‬
‫وسائلی تشبّث جويند که سبب رونق تبليغ شود و منابعی که برای ترقّی و توسعه و‬
‫تقويتش موجود است فراهم آيد‪ .‬و نيز اگر چنان کسی در مدرسه تابستانه شر کت جويد‬
‫(مدرسه‌ای که جيع را بايد بدون استثناء تشويق کرد که در آن حاضر باشند) بايد چني‬
‫فرصت مبارکی را غنيمت شارد و با استفاده از نطق‌ها و خطابات و مطالعات و بث و‬
‫فحص معلومات خويش را تقويت کند تا با اعتماد و تأثي بيشتری بتواند پيام مبارکی را‬
‫که با خود دارد به ديگران منتقل نايد‪ .‬و نيز بايد هر وقت بتواند به سفرهای بي جوامع‬
‫بائی پردازد و در آن‌ها ذوق و شوق تبليغ بدمد و به بيگانگان نشان دهد که مروّجي‬
‫امرال چقدر هوشيار و فطن و پرشورند و مؤسّساتشان اصولً به چه مقدار متّفق و متّحد‪.‬‬
‫هر کس که در اين جهاد روحانی که جيع نژادها و جيع جهوريّات و طبقات و مذاهب‬
‫نيمکره غرب را در بردارد شر کت نايد بايد در وقت مساعد توجّه خويش را معطوف به‬
‫هدايت نژاد سياه و سرخ پوستان و اسکيموها و يهوديان نايد و آنانرا در زمره بندگان‬
‫ثابت‌قدم امر اعظم در آورد‪ .‬حال هيچ خدمتی به آستان الی خوشتر و شايسته‌تر از اين‬
‫نيست که کسی موفّق گردد با ازدياد عدد مؤمني از آن نژادها بر تنوّع جامعه بائيان‬
‫سراسر قارّه امريکا بيفزايد‪ .‬اختلط اين عناصر بسيار متفاوت نوع بشر‪ ،‬که در نسج‬
‫اخوّت عمومى بائى بم بافته و با قوّه مرّکه نظم ادارى الى مذوب و مزوج يکديگر‬
‫شده باشند و هريک از آن عناصر سهم خويش را در افزايش غنا و جلل حيات بائى ادا‬

‫‪47‬‬
‫کرده باشد‪ ،‬يقينا موفقيت خواهد بود که حتّى تصورش باعث دلگرمى و سرور هريک از‬
‫احبّاء خواهد شد‪ .‬حضرت عبدالبهاء در لوحی چني بيان فرموده‌اند‪:‬‬
‫«ملحظه نائيد گل‌های حدائق هرچند متلف‌النّوع و متفاوت اللّون و متلف‌الصّور و‬
‫الشکالند ولی چون از يک آب نوشند و از يک باد نشو و نا نايند و از حرارت و ضياء‬
‫يک شس پرورش نايند آن تنوّع و اختلف سبب ازدياد جلوه و رونق يکديگر گردد‪ ،‬اگر‬
‫حديقه‌ای را گل‌ها و رياحي و شکوفه و اثار و اوراق و اغصان و اشجار از يک نوع و‬
‫يک لون و يک ترکيب و يک ترتيب باشد به هيچ‌وجه لطافتی و حلوتی ندارد ولکن‬
‫چون الوان و اوراق و ازهار و اثار گوناگون باشد هر يکی سبب تزيي و جلوه سائر الوان‬
‫گردد و حديقه انيقه شود و در نايت لطافت و طراوت و حلوت جلوه نايد و هچني‬
‫تفاوت و تنوّع افکار و اشکال و آراء و طبايع و اخلق عال انسانی چون در ظلّ قوّه‬
‫واحده و نفوذ کلمه وحدانيّت باشد در نايت عظمت و جال و علوّيت و کمال ظاهر و‬
‫آشکار شود اليوم جز قوّه کلمةال که ميط بر حقايق اشياء است عقول و افکار و قلوب‬
‫و ارواح عال انسانی را در ظلّ شجره واحده جع نتواند» و در مقام ديگر می‌فرمايد‪:‬‬
‫«اميدوارم که شاها سبب شويد که اين جنس ذليل عزيز شود و با سفيدها به نايت صدق‬
‫و وفا و مبّت و صفا خدمت نايد‪ ».‬و در لوح مبارک ديگری می‌فرمايد‪:‬‬
‫«يکی ازاصول مهمّه که در وحدت و تاميّت نوع انسان مؤثر است حصول الفت و‬
‫يگانگی و ترّک نفاق و بيگانگی بي افراد سياه و سفيد است*» و در الواح تبليغی چني‬
‫آمده است‪:‬‬
‫«اهالی اصلی امريکا يعنی هندی‌ها را بسيار اهيّت دهيد زيرا اين نفوس مانند اهالی قديه‬
‫جزيرة‌العرب هستند که پيش از بعثت حضرت ممّد حکم و حوش داشتند چون نور‬
‫ممّدی در ميان آنا طلوع نود چنان روشن شدند که جهان را روشن کردند و هچني‬
‫اين هنود اگر تربيت شوند و هدايت يابند شبهه‌ای نيست که به تعاليم آلی چنان روشن‬
‫گردند که آفاق را روشن نايند»‪ .‬و نيز می‌فرمايد‪:‬‬
‫«اگر مکن است مبلّغي به ساير وليات کانادا ارسال داريد و هچني به گرين‌لند و بلد‬
‫اسکيموها مبلّغي بفرستيد» و در هان الواح مقدّسه مذکور‪:‬‬

‫‪48‬‬
‫«بلکه انشاءال نداء ملکوت‌ال به مسامع اسکيموها ‪ ...‬برسد‪ ...‬اگر هّتی نائيد که در‬
‫ميان اسکيموها نفحات آلی منتشر شود تأثي شديد دارد» و هچني می‌فرمايد‪:‬‬
‫«المدل آنچه در الواح به اسرائيل تبشي فرموده‌اند و در مکاتيب عبدالبهاء نيز تصريح‬
‫شده جيع در حيّز تقّق است بعضی وقوع يافته و بعضی وقوع خواهد يافت‪ ،‬جال‬
‫مبارک در الواح مقدّسه تصريح فرموده‌اند که ايّام ذلّت اسرائيل گذشت ظلّ عنايت شامل‬
‫گردد و اين سلسله روز به روز ترقّی خواهد نود و از خودت و مذلّت هزاران سال‬
‫خلصی خواهد يافت»‪.‬‬
‫کسانی که در تشکيلت به عنوان اعضاء مافل روحانيّه ملّيّه و لنه‌های ملّی‪ ،‬ناحيه‌ای يا‬
‫ملّی خدمت می‌کنند بايد هواره اين وظيفه خطي و فوری را بياد داشته باشند که در‬
‫اندک زمان ضروری است که در بقيّه ايالت کشور امريکای شالی و وليات کانادا‬
‫جعيّت‌های بائی ولو آنکه ضعيف و ابتدائی و مدود باشند تشکيل شود و حتّی‌القوّه‬
‫بکوشند اين مراکز اساسی جديد‌التّأسيس بسرعت و با اتقان به مافلی مستقل و کارآمد‬
‫که رسيّت هم ‌ داشته باشد تبديل گردد‪ .‬چني بنيانی را بنياد نادن و چني پايگاهی را بنا‬
‫کردن اگر چه بسيار صعب و مشکل است امّا بسيار لزم و روح‌‌بش است لذا افراد‬
‫جامعه بائی امريکا بايد در اين سبيل به حايت بلوقفه و پرشور و بی‌درنگ خويش قائم‬
‫گردند زيرا تصميمات مافل ملّيه هر قدر حکيمانه و عملی و هراه با نقشه‌های دقيق باشد‬
‫تا عدّه کافی مهاجرين حاضر به فداکاری نباشند و براجراء اين طرح‌‌ها قيام ننمايند آن هه‬
‫تصميمات و نقشه‌ها هرگز نتيجه‌ای نبخشد‪ .‬به يقي چني است که افراشت علم حضرت‬
‫باءال در قلب اين نواحی بکر و ارتفاع بنيان نظم اداريش در شهرها و قصبات و تأسيس‬
‫لنگر گاهی مستحکم و دائم برای مؤسّسات عاليه‌اش در قلوب و ارواح ساکنان آن مناطق‬
‫به منله اوّلي و مشهود ترين قدم لزم برای طيّ مراحل باقيه نضت تبليغی د ر ظلّ نقشه‬
‫هفت ساله مسوب است و از طرف ديگر در حاليکه تزئينات خارجی مشرق‌الذکار که‬
‫از اهداف هان نقشه است به مرحله آخر رسيده جهاد تبليغی هنوز در مراحل اوّليه است‬
‫و هنوز در نقاط بکر و کشورهای امريکای جنوبی نتوانسته است چنانکه بايد مؤثّر افتد‪.‬‬
‫بلی هّت و ماهدتی که در اين سبيل لزم است بسيار صعب و دشوار است و شرايطى‬

‫‪49‬‬
‫که لزمه بناى چنان تأسيسات اوّليّه است بسى نارسا است و نفوسی که قادر بر قيام به‬
‫چني خدمت عظيم‌اند بس قليل و منابعشان بسيار مدود و غي کافی امّا مکرّر در مکرّر‬
‫بيانات حضرت باءال به امثال اين بيانات مبارکه به ما اطمينان بشيده که‪:‬‬
‫«لو يقوم واحد علی حبّ‌البهاء فی ارض‌النشاء و يارب معه کلّ من فی الرض و السّماء‬
‫ليغلبه ال عليهم اظهارا لقدرته و ابرازا لسلطنته» آيا اين وعده صريح و اطمينان بليغ از قلم‬
‫مُلهَم جال قدم جلّ اسه‌العظم نازل نشده که می‌فرمايد‬
‫«فوال الذی لآله الّ هو لو يقوم واحدمنکم علی نصرة امرنا ليغلبه‌ال علی مائة الف ولو‬
‫ازداد فی حبّه ليغلبه ال علی من فی‌السّموات و الرض» در اين مقام حضرت عبدالبهاء‬
‫می‌فرمايد‪:‬‬
‫«دراسلف ملحظه نائيد که در ايّام مسيح نفوس مؤمن ثابت معدود قليلی بودند ولی‬
‫چنان برکت آسانی نازل شد در سني معدوده جمّ عظيمی بظلّ انيل درآمدند‪ ،‬در قرآن‬
‫می‌فرمايد که يک حبّه هفت خوشه برآرد و هر خوشه صد دانه بدهد يعنی يکدانه هفتصد‬
‫دانه گردد و خداوند اگر بواهد مضاعف می‌فرمايد چه بسيار واقع که نفس مبارکی سبب‬
‫هدايت ملکتی شد حال نظر به استعداد و قابليّت خويش نبايد نائيم بلکه نظر به عنايت و‬
‫فيوضات آليّه در اين ايّام نائيم که قطره حکم دريا يابد و ذرّه حکم آفتاب جويد»‪.‬‬
‫آنان که عزم راسخ دارند که اوّلي کسانی باشند که علم چني امر عظيمی را در‬
‫کشورهای مذکور بلند نايند از اين کلمات جانبخش زنده مى‌شوند که فرموده «جوشن‬
‫مبتش را در بر کنند» مبت که چون يکه و تنها قيام کنند شدتش بيشتر گردد و داستان‬
‫اعمالشان صفحات تاريخ روحان کشورشان را بيش از هيشه زينت بشد‪.‬‬
‫در اين مقام حضرت عبدالبهاء در منشور ملکوتی تبليغ می‌فرمايد‪ « :‬هر چند در اکثرمدائن‬
‫ايالت متحده المدل نفحات ال منتشر و جم غفيی به ملکوت ال متوجه و ناظر ولی‬
‫در بعضی ايالت چنانچه بايد و شايد علم توحيد بلند نگشته و اسرار کتب اليه منتشر‬
‫نگرديده بايد به هّت ياران علم توحيد در آن ديار موج زند و تعاليم اليه انتشار يابد تا‬
‫آنان را نيزاز موهبت آسانی و هدايت کبی بره و نصيب داده شود»‪ .‬نيز در لوحی ديگر‬
‫چني فرموده‪« :‬اقليم کانادا مستقبلش بسيار عظيم است و حوادثش بی‌نايت جليل‬

‫‪50‬‬
‫مشمول نظر عنايت اليه خواهد گشت و مظهر الطاف سبحانيه خواهد شد» و در هان‬
‫لوح مبارک باز اين وعده مبارکه را تأکيد کرده می‌فرمايد‪« :‬مستقبل کانادا بسيار عظيم‬
‫است چه از حيثيت ملک و چه از حيثيت ملکوت»‪.‬‬

‫و چون اين قدم اوّل که متضمن تشکيل اقلً يک هسته مرکزى در هر يک از ايالت و وليات‬
‫قاره امريکای شالی است برداشته شد بايد تشکيلتی که برای تشديد و توسعه مساعی متحده‬
‫بائيان امريکا بوجود آمده متوجه تکيم مهودات مشکوره‌ای گردد که حال معدودی از افراد‬
‫مهاجر در نقاط منفرد مبذول مى‌دارند تا به هدايت ملّتهای امريکای لتي به ندای حضرت‬
‫باءال توفيق يابند و تا اين دوّمي مرحله نضت تبليغ در طی نقشه هفت ساله طی نشود‬
‫نی‌توان گفت که نقشه هفت ساله کاملً آغاز گشته و به مرحله قاطع و مهمّ تکاملش رسيده‬
‫است و اگر بر آن مهمّ قيام نايند باران تأئيد بر آن جامعه دلي چنان شديد ببارد و آنان را که‬
‫در دايره تشکيلت اداريش به بنيان رفيع مشرق‌الذکار توفيق يافته و به تزئينات پرشكوه‬
‫خارجيش پرداخته و در ميدان تبليغ پرچم امرال را در جيع ايالت امريکای شالی موّاج ساخته‬
‫چنان مؤيد سازد که افراد آن جامعه خود از شواهد شامله تائيدات ملء اعلى متعجب و حيان‬
‫گردند‪.‬‬

‫لنه تبليغ قاره امريکا در چنان مرحله خطيی حتّی قبل از آن بايد از فرصت‌های موجوده‬
‫استفاده کند و به جد تام و با توحيد مساعی و با هتّی مطابق با مسئوليت‌هائی که بر‬
‫دوش دارد در ايفای وظائف خويش دليانه سعی و کوشش نايد و هر گز از خاطر نبد‬
‫که مالک امريکای مرکزی و جنوبی مشتمل بر بيش از بيست کشور مستقل يعنی تقريبا‬
‫ثلث تعداد تام مالک مستقل جهان است که به حکم تقدير مقرّر است که سهم‬
‫روزافزون مهمّی را در سرنوشت آينده جهان ايفاء نايند و حال که جهان به سوی‬
‫وحدت حرکت می‌کند و منافع و مقرّرات نژادها و ملل و مردمش به هم بافته و مرتبط و‬
‫مزوج می‌گردد ديگر فواصل بي کشورهای نيمکره غربی را وجهی نی‌ماند و امکانات و‬
‫استعدادات نفته در هر يک از آن مالک هر روز نايان‌تر می‌شود‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫و چون دوّمي مرحله فعاليّت و مهودات تت نقشه هفت ساله طی جريان دائم التقدمش‬
‫تقق پذيرد و چون تشکيلتی لزم برای اجرايش به وجود آيد آن وقت است که احبّای‬
‫امريکا که پيشاهنگان غيور اين نضت جليل‌اند بايد در پرتو هدايت انوار تابناک اسم‬
‫اعظم و طبق نقشه ملکوتی حضرت عبدالبهاء و در سايه رهبی مفل روحانی ملی و‬
‫مساعدت حتمی لنه تبليغ قاره امريکا قيامی عاشقانه نايند و بر صف قوای ظلمت و‬
‫فساد و جهالت زنند و اين جهار روحانی به اقصی نقطه قاره امريکای جنوبی در هه‬
‫بيست کشور آن منطقه اتسّاع دهند‪.‬‬
‫سزاوار چنان است که در اين لظه خطي جعی از ياران دامن هّت برکمر زنند و از شهر‬
‫و ديار و کشور خويش هجرت نايند و به مصداق آيه «ينبغی لئولء ان يکون زادهم‬
‫التوکل علی ال» با توشه توکل متوجه و عازم آن نقاط بعيده و بکر و غي مفتوحه گردند‬
‫و ماهدت نايند تا قلعه‌های مستحکم قلوب مردمان را به مصداق «انّها يسّخر به جنود‬
‫الوحی و البيان» بگشايند‪ .‬منتظر ننشينند تا ياران و ياورانشان که قبل از ايشان به تبليغ و‬
‫مهاجرت قيام کرده‌اند مرحله نضت تبليغی را اوّل طی نايند بلکه از هي ساعت برخيزند‬
‫تا مرحله دوم را که درخشان‌ترين فصل تاريخ بي‌الللی امر مبارکشان است آغاز نايند و‬
‫در اين رهگذر بايد اوّل به تبليغ خويش پردازند و به اين بيان حضرت باءال ناظر باشند‬
‫که می‌فرمايند‪« :‬ومنکم من اراد ان يبلّغ امر موله فلينبغی له به ان يبلغ نفسه ث يبلغ الناس‬
‫ليجذب قوله قلوب السامعي» بايد ظفر و نصرت امرال را نصرت خويش دانند چنان که‬
‫می‌فرمايد «يعل هّه نصرة المر فی کل الحوال » بايد به اين بيانات مبارکه ناظر باشند‬
‫که «اصل اليوم اخذ از بر فيوضات است ديگر نبايد نظر به کوچک و بزرگی ظروف‬
‫باشد»‪ .‬و نيز من ارادالتبليغ ينبغی له ان ينقطع عن الدنيا» بايد با هان روح انقطاعی که‬
‫حضرت عبدالبهاء مثل اعليش بود قيام نود و مردم متلف آن مالک را به ذکر الی و‬
‫معرفت مظهر ظهورش جلب و جذب کرد‪.‬‬
‫در آن روز که به فرموده مبارک «يوم ارتعشت الرکان و اقشعرّت اللود و شاخصت‬
‫البصار» بايد نار موقده اليه را در دل و جانشان چنان فروزان دارند که درياهای عال از‬
‫اطفائش عاجز باشد‪ .‬بايد چون «هوا خفيف گردند» و به مثابه نسيم شوند «که بر خراب‬

‫‪52‬‬
‫و معمور مرور مى‌نايد نه از معمور مسرور و نه از خراب مزون» و در اين سبيل آنچه را‬
‫که روح القدس بر زبانشان جاری ساخت القاء نايند»‬

‫در تبليغ بايد از مادله بپرهيزند و به لسان شفقت جذاب قلوب گرديد‪ .‬چنانکه می‌فرمايد اياکم‬
‫ان لتاد لوامع نفس بل ذکّرها يا لبيان السنه الوعظة البالغه» و اين بيان مبارک را هواره‬
‫باطر آورند که «ل تبليغ امر نائيد با عراض و اقبال ناظر نباشند بلکه ناظر به خدمتی که به‬
‫آن ماموريد من لدن ال» و هرگز فراموش نکنيد که فرموده است «ان الدين هاجر ومن‬
‫اوطانم لتبليغ‌المر يويدهم الروح المي و يرج معهم قبيل من اللئکة من لدن عزيز عليم» و‬
‫از اين بيان مبارک مسرور باشند که «طوبی لن فاز بدمة ال» و اعظم خدمت تبليغ است که‬
‫در باره‌اش فرموده «انه لسيد العمال و طرازها»‬

‫چه خوش است که اين کلمات روح بش حضرت باءال را در خدمات تبليغی خويش‬
‫در سراسر امريکای جنوبی ورد زبان و مرهم جانشان سازند که مى‌فرمايد‪« :‬ان يا ايّها‬
‫السافر الی ال خذنصيبک من هذا البحر و لترم نفسک عمّا قدّرفيه‪ ...‬و لويرزقنّ کلّ من‬
‫فی‌السموات و الرض بقطرة منه ليغنيّ فی انفسهم بغناء ال القتدر العليم الکيم خذ بيد‬
‫النقطاع غرقه من هذا البحر اليوان ثّ رشّح منها علی الکائنات ليطهّرهم عن حدودات‬
‫البشر و يقرّبم بنظرال الکب هذا القرّ القدّس الني و ان و جدت نفسک وحيدا لترن‬
‫فاکف بربکّ‪...‬بلغ امر مولک الی کلّ من فی‌السموات و الرض ان وجدت نفسک‬
‫وحيدا لتزن فاکف بربّک‪...‬بلّغ امر مولک الی کلّ من فی‌السموات و الرض ان‬
‫وجدت مقبلً فاظهر عليه لئالی حکمة ال ربک فيما القاک الروح و کن من القبلي و ان‬
‫وجدت معرضا فاعرض عنه فتوکّل علی‌ال ربّک و رب‌العالي تا ل القّ من يفتح اليوم‬
‫شفتاه فی ذکر اسم ربّه لينل عليه جنود الوحی عن مشرق اسی الکيم العليم و ينلنّ عليه‬
‫اهل ملء العلی بصحائفٍ من النّور کذلک قدّر فی جبوت المر من لدن عزيز قدير»‪.‬‬
‫و نيز چون قيام بر انتشار امرال ‌نايند چه نيکو است كه اين بيانات حضرت عبدالبهاء را‬
‫در منشور ملکوتی تبليغ آويزه ‌گوش هوش سازند که می‌فرمايد‪« ،‬ای حواريّون باءال‬
‫روحی لکم الفداء‪ ...‬ملحظه نائيد که حضرت باءال چه ابوابی از برای شا گشوده‬

‫‪53‬‬
‫است و چه مقام بلند اعلی مقدّر نوده است و چه موهبتی ميسّر کرده است»‪ ...‬الن به‬
‫ياد شا مشغول و اين قلب در نايت هيجان اگر بدانيد که اين وجدان چگونه منجذب‬
‫ياران است البتّه به درجه‌ئی فرح و سرور يابيد که ک ّل مفتون يکديگر گرديد»‪« .‬حال‬
‫موفقيّت شا هنوز معلوم و مفهوم نگشته عنقريب خواهيد ديد که هر يک مانند ستاره‌های‬
‫درّی درخشنده در آن افق نور هدايت بشيديد و سبب حيات ابديّه اهل آمريک شديد»‪.‬‬
‫«اميدوارم که به زودی موّفقّيت شا زلزله در آفاق اندازد»‪« .‬البتّه عون و عنايت آليّه به‬
‫شا خواهد رسيد و قوای آليّه و نفثات روح‌القدس تائيد شا خواهد کرد»‪« .‬نظر به قلّت‬
‫خويش و کثرت اقوام ننمائيد»‪» .‬اين کار عظيم است اگر به آن موّفق شوي‪ .‬تا آمريک‬
‫مرکز سنوحات رحانيّه گردد و سرير ملکوت الی در نايت حشمت و جلل استقرار‬
‫يابد»‪.‬‬
‫ل در هر يک از‬ ‫بايد به ياد آورد که هدف تبليغ در نقشه هفت ساله جز اين نيست که اق ً‬
‫مالک امريکای مرکزی و جنوبی لاقل يک مرکز بائی تشکيل شود‪.‬‬
‫و موفقيت نقشه هفت ساله مستلزم آن است که چون زمان يکصدمي سال ظهور امر‬
‫بائی فرا رسد در هر يک از آن مالک پايه و اساسی استوار شده باشد تا احبّاء امريکا بر‬
‫آن اساس هر چند ناقص و ضعيف باشد بتوانند در سال‌های اوّليّه قرن ثانی دور بائی بنيان‬
‫رفيعی را بنا کنند‪.‬‬
‫و بر آنان است که طی عقود متتابعه يعنی ده سال‌های آينده آن مراکز اساسيه را استحکام‬
‫بشند و هدايت و تشويق و اعانت نايند تا جعيت‌های پراکنده در آن نقاط بر تاسيس‬
‫مفل روحانی مستقل ملی موّفق شوند ارکان نظم اداری بائی را پی‌افکنند‪ .‬بنای ارکان‬
‫چنان بنيانی در وهله اوّل درمسئوليت بائيان نورسيده و جديدالقبال در آن کشورها است‬
‫و چني اقدامی گذشته از اينکه جعيت‌های بائی را به مافل روحانی ملّی تبديل می‌کند‬
‫مستلزم آن است که تشکيلت نظم اداری بائی در هه جا طبق اصول روحانی و اداری‬
‫که جزئی از حيات هر جامعه بائی در سراسر عال است به وجود آيد وبه کار افتد و از‬
‫آن اصول مهمّه واضحه که در قانون اساسی مافل روحانی ملّی و ملّی مدوّن و در جيع‬

‫‪54‬‬
‫جامعه‌‌های بائی معمول است هرگز عدول و تطی روا ندارند و البتّه اين امر مربوط به‬
‫آينده يعن وقت است که آن مافل تأسيس شده و تکي يافته باشد‪.‬‬
‫استقرار اساس و پايه‌های لزم متي به نوی منظم و منسجم (سيستماتيک) و در کمال‬
‫اتقان و استحکام برای بنای مافل روحانيه ملّی و ملّی امری است که به زودی توجّه‬
‫مريان نقشه هفت ساله را به خود جلب خواهد کرد و حال چون وظيفه فوری آنان يعنی‬
‫فتح چند نقطه باقيه در امريکا و کانادا به انام رسد بايد طرحی دقيق تدبي شود که‬
‫هدفش تقّق چنان اساسي گردد‪ .‬چنانکه مرقوم شد تعبيه وسائل چني خدمت عظيم و‬
‫مقدماتی وسيعی در سراسر جهوريات امريکای مرکزی و جنوبی سرنوشت نضت تبليغی‬
‫در طی نقشه هفت ساله را معي می‌سازد و توفيق در آن نضت عظيم نه فقط موکول به‬
‫قيام عاشقانه ياران در اجراء اهداف نقشه مذکور است بلکه بسته به آن نيز هست تا در‬
‫مراحل آينده‌اش هر روز بيشتر آنچه را که حضرت عبدالبهاء برای بائيان امريکا در انتشار‬
‫امرال در سراسر جهان آرزو فرموده است مری و متحقق گردد‪.‬‬
‫جيع آن اقدامات که نسبت به مساعی جليله و مهودات منظمّه نسل‌های آينده بائی در‬
‫امريکای لتي به منله مقدمه‌ای بيش نيست‪ ،‬مستلزم آن است که مفل ملّی امريکا و لنه‬
‫ملّی تبليغ قاره امريکا بی‌درنگ در باره اعزام مهاجرين و مبلّغي سيار که مفتخر به ارتفاع‬
‫ندای ظهور عصر جديد در آن قاره جديدند تقيق کنند و تدابيی بينديشند‪.‬‬
‫نظر به اشتياقم در معاضدت آن خادمان فداکار جانفشان که مسئوليتی سنگي بر دوش‬
‫دارند به ذکر چند نکته مفيد می‌پردازم که اميدوارم کارهای بزرگی را که در آينده‬
‫نزديک در پيش دارند تسهيل نايد‪ .‬در اجراء و اكمال آن خدمات مهمّه تاريی لزم و‬
‫ل متحدا تهيز گردد بر تعداد مبلّغي ساکن و‬ ‫واجب است که قوای فرد فرد جامعه کام ً‬
‫سيّار بسيار بيفزايد و منابع مادی تت اختيارشان مضاعف و با کفايّت اداره شود‪ .‬آثار و‬
‫نشرياتى که بايد با آن مهّز باشند تکثيی وسيع يابد و اعلناتى که ياران را در پخش و‬
‫انتشار آثار مساعدت مى‌نايد ازدياد پذيرد و از طرف هيأتى مرکزى با سعى و ماهدت‬
‫اداره شود و از امکاناتی که در آن مالک نفته است با هوشياری و فراست استفاده شود‬
‫و آن امكانات منظما توسعه يابد‪ .‬موانع و مشکلت متنوع سياسی و اجتماعی موجود در‬

‫‪55‬‬
‫آن مالک بايد مورد مطالعه قرار گيد و از پيش راه برداشته شود‪ .‬خلصه کلم آنکه هيچ‬
‫فرصتی را نبايد از دست داد و از هيچ کوششی فروگذار نبايد کرد تا برای ترقّی و‬
‫پيشرفت بزرگترين نضت تبليغی که تا به حال جامعه بائی امريکا تعهد کرده‌اند پايه‌های‬
‫وسيع و مستحکمی برجای ناده شود‪.‬‬
‫ترجه دقيق آثار مهمّه مربوط به تاريخ و تعاليم و نظم اداری بائی و نشر و توزيع‬
‫منظّمشان بايد به مقداری وسيع و در جهوريات قاره امريکای لتي صورت پذيرد و‬
‫فوريت يابد تا با ورود مهاجرين در آن ميدان مقارن و هزمان باشد‪ .‬حضرت عبدالبهاء‬
‫در يکی از الواح نقشه ملکوتی تبليغ می‌فرمايد «کتب و رسائلی به لسان های اين مالک‬
‫و جزائر يا ترجه نايند و يا تأليف کنند و در اين مالک و جزائر نشر دهند»‪ .‬در‬
‫کشورهائی که مصادر امور يا صاحبان نفوذ مالف نباشند بايد با نوشت نامه‌ها و مقالت‬
‫مناسب در انواع جرائد کار طبع کتب و آثار را تقويت نود تا انظار عامه و افکار عمومی‬
‫را به برخی از جنبه‌هاى تاريخ هيجان‌انگيز امر بائی و وسعت و عظمت مقامش جلب و‬
‫متوجه ساخت‪.‬‬
‫هر خادمی که قائم در ميدان خدمت است‪ ،‬چه مهاجر و چه مبلّغ سيّار‪ ،‬بايد هواره در‬
‫نظر داشته باشد که با جيع اهالی هر ملکتی از هه طبقات و مذاهب و نژادها با کمال‬
‫الفت و مبّت معاشر و مشور باشد و خويش را با افکار و ذوق و عاداتشان آشنا سازد و‬
‫س کند و با صب و حوصله و در نايت‬ ‫طريقی مناسب حال آن مردم را تفحص و تس ّ‬
‫حکمت قوای خود را صرف در معدودی از طالبان حقيقت نايد که دارای استعداد و‬
‫قلوبی طاهرند و با کمال مهربانی و مبت بکوشد نال مبت و غيت و انذاب را در‬
‫ل به ترويج امرال بي‬ ‫قلوبشان بنشاند چنانکه خود از عهده امور خويش برآيند و مستق ً‬
‫مردم مستعد هر مل پردازند‪ .‬حضرت باءال چني نصيحت فرموده‪« :‬ای اهل باء با جيع‬
‫اهل عال به روح و ريان معاشرت نائيد اگر نزد شا کلمه و يا جوهری است که دون‬
‫شا از آن مروم به لسان مبّت و شفقت القاء نائيد اگر قبول شد و اثر نود مقصد حاصل‬
‫و الّ او را به او گذاريد و در باره او دعا نائيد نه جفا لسان شفقت جذّاب قلوب است و‬

‫‪56‬‬
‫مائده روح و به مثابه معانی است از برای الفاظ و مانند افق است از برای اشراق آفتاب‬
‫حکمت و دانائی»‪.‬‬
‫هچني بايد که ياران چه اعضاء تشکيلت بائی و چه نفوسى که قصد قيام به تبليغ دارند‬
‫بل جيع افراد بائی که از موهبت سفر و مهاجرت به آن مالک مرومند کلّ مترصد باشند‬
‫تا از هر فرصت استفاده نايند که با نفوسى از اتباع آن مالک يا با کسانی از هر ذوق و‬
‫مشرب که به نوى با آن کشورها مربوطند آشنائی حاصل کنند و آتش طلب را در دل‬
‫آنان برافروزند احبّای امريکا با ابراز مبّت حقيقی و انتشار آثار و اياد هر رابطه ديگری‬
‫می‌توانند در آن نفوس مستعده بذر هدايت بيفشانند‪ ،‬تا در آينده سرسبز شود و حاصلی‬
‫غي منتظره به بار آورد امّا در اين راه بايد با نايت دقّت مواظبت نايند که مبادا از شوقی‬
‫که در ترويج مصال بي‌الللی امرالی دارند کاری کنند مردم چني سوءتفاهى يابند که آن‬
‫رفتارها و مبّت‌ها به نيّت تبليغ ايشان بوده است و از آن طريق فشاری بر آنان وارد‬
‫ساخته‌اند که دينشان را تغيي دهند‪ ،‬اگر چني گردد نقض غرض شود و متحرّيان حقيقت‬
‫را به کلّی دور نايد‪.‬‬
‫در اين مقام رجا و تقاضای خويش را متوجّه آن دسته از ياران امريکا می‌ناي که با وجود‬
‫آنکه تت فشار امور متعدد و فوری و روزافزون‌اند که با شغل و حرفه‌ای که دارند‪:‬‬
‫تاجراند‪ ،‬معلم مدرسه‌اند‪ ،‬وکيل حقوق‌‌دانند‪ ،‬طبيب‌اند‪ ،‬نويسنده يا عضو اداره‌اند برايشان‬
‫امکان دارد که برخيزند و مل سکونت خويش را در کشورهائی قرار دارند که در آن‬
‫امکان معقولی در تأمي معاش و تدارک حوائجشان موجود باشد‪ .‬اگر چني کنند کمک‬
‫و مساعدت فراوانی به مارج روزافزون صندوق تبليغ نوده‌اند زيرا از حساب آن صندوق‬
‫است‪ .‬که بايد در جائی که به نوی ديگر ميسّر نباشد هزينه سفر و مارج خادمان ميدان‬
‫تبليغ را تأمي نود‪ .‬و اگر اجرای پر افتخار چنان خدمتی برای آن نفوس مکن نگردد چه‬
‫نيکو است اين بيان حضرت باءال را بياد آورده‪ ،‬هر کس به اندازه وسعش وکيلی را‬
‫معي نايد که بالنيابه به امر عظيم و مبارک تبليغ قائم گردد‪ ،‬می‌فرمايند‪« :‬جيع هّت را‬
‫در تبليغ امر الی مصروف داريد هر نفسی که خود ليق اين مقام اعلی است به آن قيام‬

‫‪57‬‬
‫نايد و الّ له ان ياخذ وکيلً منفسه فی اظهار هذا المر الذی به تزعزع کلّ بنيان مرصوص‬
‫و اندکّت البال و انصعقت النفوس»‪.‬‬
‫امّا نفوسی که برای خدمت در آن اقاليم به ترک کشور و خانان خويش‌ موقّتا يا دائما‬
‫موفّق گشته‌اند‪ ،‬بايد هواره وظيفه اوّليّه خويش شارند که از طرفی با لنه ملّی تبليغ که به‬
‫ترويج خدمتی که بر آن قائمند موظف است مرتبط و در تاس باشند و از طرف ديگر با‬
‫کمال اتّحاد به هر وسيله مکن متشبث گردند که با افراد بائی ديگر در کشور ملّ‬
‫سکونت خود در هر ميدان و در هر مقام و تربه و هر استعداد و موقعيتی هکاری نايند‬
‫و با انام وظيفه اوّل تشويق و هدايت لزم را کسب نايند و از اين راه بر ايفاى‬
‫وظائفشان بتر موفق گردند‪ .‬و نيز با ارسال گزارش‌ها به لنه مذکور اخبار پيشرفت امرال‬
‫و شرح خدماتشان را به جهور مؤمني و مؤمنات برسانند‪.‬‬
‫امّا ايفای وظيفه ديگر سبب تسهيل جريان امور و باعث ترقّي و پيشرفت شود‪ .‬از بروز‬
‫وقايع نامطلوب که باعث وقفه تقدّم و پيشرفت خدمات مشترکشان گردد جلوگيی نايد‬
‫و حفظ ارتباط و هکاری نزديک را بي لنه تبليغ قارّه امريکا و مهاجران جانفشان به‬
‫وجود آورد زيرا آن دو عامل يکی وظيفه‌اش تنظيم و تشيت امور آن نقشه عظيم تبليغ‬
‫است و ديگری مسئول اجرايش در جيع جهات و نيز حفظ ارتباط بي خود مهاجرين‪،‬‬
‫غي از فوائد و نتائج فوريش سرمشق و نونه گرانبهائی را برای نسل‌های آينده باقی‬
‫می‌گذارد و آنان را واميدارد تا به خدمات خويش با وجود معضلت پيچيده‌اش ادامه دهند‬
‫و بر اثر اقدام مهاجران اين زمان مشى نايند‪.‬‬
‫در اين ايّام که مقرّرات دولتی مانع از اين است که عده زيادی از مهاجرين بائی بتوانند‬
‫در آن کشورها مستقر گردند و جهت تأمي معاش اجازه کار و شغلی داشته باشند‬
‫ملحظه فرمائيد چقدر ارزش و اهيّت دارد که تعدادی از احبّاء که درآمدی ثابت ولو‬
‫متصر داشته باشند قيام نايند و در آن مالک بالستقلل استقرار جويند‪ .‬و چني خدمتی‬
‫البتّه مستلزم فداکاری و شجاعت و ايان و استقامتی عظيم است که قدرش را تمي نتوان‬
‫زد و اجر جزيلش را احصاء نتوان کرد به شهادت قلم اعلی «ان الدين هاجروا من اوطانم‬
‫لتبليغ‌المر يويد هم‌الروح المي ‪ ...‬عمل را من العمال ال ماشاء ربک القتدرالقدير انه‬

‫‪58‬‬
‫سيد‌العمال و طرازها» چني اجر و ثوابی را نی‌توان فقط موهبتی معنوی شرد که در عال‬
‫بال نصيب احبّاء گردد بلکه در اين جهان نيز برکات و فوايد چنان شجاعت و ايان و‬
‫استقامتی عايد قيام کنندگان بر چنان خدماتی خواهد شد چنانکه توفيقات روحانی و‬
‫اداری که در نقاط بعيده استراليا و اخيا در بلغارستان نصيب مهاجرين امريکائی و‬
‫کانادائی شده شاهد صادقی است بر اينکه چنان قيام تورانگيزی چه اجر و ثر و نتيجه‌ای‬
‫حتّی در اين عال شامل حال گرداند‪.‬‬
‫حضرت باءال در بيان مبارکی چنان نفوس عزيز را چني ستايش می‌فرمايد « و نفسه‬
‫الق سوف يزين‌ال ديباج کتاب‌الوجود به ذکر احبّائه الذين حلوا الرزايا فی سبيله و‬
‫سافروا فی‌البلد با سه و ذکره و يفتخر کلّ من فاز بلقائهم بي العباد و يستني بذكرهم من‬
‫فی‌البلد»‬
‫چه نيکو است در اين مقام به ذکر و ستايش اماء‌الرحن يعن زنان بائی بپردازم که بيش از‬
‫مردان از بدايت استقرار امرال در غرب فريدا وحيدا در فتح مالک متلفه و پراکنده در‬
‫بسيط زمي سهم داشته‌اند و اين ستايش فقط نه از اين جهت است که خدماتشان‬
‫قهرمانان صدرامرال را که در پيدايش امرالی ماهدت فرموده‌اند به خاطر می‌آورد بلکه‬
‫برای آن است که تاکيد شود که سهم زنان در فتح کشورهای جهان از هه بيشتر بوده‬
‫است‪ .‬به شهادت قلم حضرت عبدالبهاء‪« :‬از جله معجزاتى که مصوص اين دور مقدس‬
‫است آنکه که زنان چون در ظل امرال درآيند از مردان شجاعت بيشتر نايان سازند‪.‬‬
‫(ترجه)» چني شهادت عظيم و مبارکى که از قلم ميثاق صادر گشته مصوصا در حق‬
‫احبّاء غرب صادق است و هر چند در عمل شواهد بسيارى آن را به اثبات رسانده است‬
‫ول احبّاء امريکا که حال وارد درخشان‌ترين مرحله خدمات تبليغی خويش در طی نقشه‬
‫هفت ساله شده‌اند بايد آن را تقويت نايند کلمه «شجاعت» در بيان حضرت عبدالبهاء‬
‫كه با آن خدمات گذشته زنان بائى را توصيف فرموده‌اند هرگز نبايد مصوصا در اين ايام‬
‫که در آستانه خدمات عظيم‌تر و ليق‌تری ايستاده‌اي از جلوه و بروزش كاسته شود بلکه‬
‫بايد به مرور ايّام و در سراسر نقاط وسيع و بکر امريکاي لتي مصداقی بيشتر يابد و امر‬

‫‪59‬‬
‫عزيز الی را به نصرت و ظفری فائز نايد که هيجان انگيز‌تر و بزرگتراز فتوحات گذشته‬
‫باشد‪.‬‬
‫هچني لزم می‌دان در اين مقام کلمى چند خطاب به جوانان بائی بنگارم زيرا ملحظه‬
‫می‌کنم که نضت عظيم کنونی براى آن عزيزان که با روحی مشتاق و با ماهدت بر‬
‫خدمت امر حضرت باءال کمر هّت بسته‌اند چه فرصت‌ها و امکانات وسيعی را فراهم‬
‫می‌آورد‪.‬‬
‫جوانان هر چند بی‌تربه‌اند و منابع و ذخائزشان قليل ولی روح پرشورشان و طاقت و‬
‫هوشياری و خوشبين و اعتمادشان که تا بال از خود بروز داده‌اند آنان را ليق و مستعد‬
‫می‌سازد تا نقش مؤثرى در برانگيخت علقه جوانان ديگر در کشورها و دميدن روح ايان در‬
‫آنان ايفاء نايند‪ .‬و در نظر مردم هر دو قاره هيچ شاهد و برهانی برای اثبات روح فعال و قوّه‬
‫مرکه ساريه در حيات و مؤسسات امر نوزاد بائی اعظم از اين نيست که ملحظه نايند‬
‫جوانان بائی از هر نژاد و ملّت و طبقه‪ ،‬با هوشياری و استقامت در ميدان‌های تبليغ و اداری‪،‬‬
‫هر دو‪ ،‬شرکت مؤثری داشته و دارند ‪ .‬شرکت داشت جوانان در آن فعاليت‌ها است که‬
‫می‌تواند عيب جويان و دشنان امرال را که به درجات متلف با شک و ترديد و بغض و عناد‬
‫مواظب و ناظر به سي تکاملی امرال و مؤسسات بائی هستند قانع و خاضع نايد و کاملً‬
‫اثبات نايد که امر الى زنده و پوينده است و سرنوشتش از خطرات آينده مفوظ اميد بل دعا‬
‫و رجاي چنان است که شرکت جوانان درنقشه هفت ساله هم بر جلل و قوت و حرمت‬
‫امرال بيفزايد و هم در حيات روحانی اعضاء جوان جامعه بائی چنان تأثي نايد و قوای‬
‫مکنونه شان را چنان ترّكي بشد تا قادر گردند استعدادات نفته‌شان را به حد اعلی ظاهر و‬
‫نايان سازند و به مرتبه بالتری از تکامل روحانی خويش در ظل امر حضرت باءال فائز‬
‫گردند‪.‬‬
‫چون به منشور تبليغ که از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء صادرگشته نظر ناي خود را‬
‫مکلّف می‌بينم که آن ياران را متوجه اهيّت جهوری پاناما کنم که رفع حوائج فوريش به‬
‫کف کفايت آن عزيزان ناده شده است ‪ .‬کشور پاناما بواسطه قرب جوارش با قلب و‬
‫مرکز امرال در امريکای شالی و موقعيت جغرافيائيش که دو قاره امريکای شالی و‬

‫‪60‬‬
‫جنوبی را بم متصل می‌سازد اهيّت مصوص دارد‪ .‬حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح‬
‫منشور تبليغ مربوط به کشورهای امريکای لتي می‌فرمايد«جيع اين مالک اهيت دارد‬
‫علی‌الصوص جهوری پاناما که در آن مرکز ميط آتلنتيک و ميط پاسفيک بم ملحق‬
‫می‌شوند و مرکز عبور و مرور از امريکا به ساير قطعات عال است و در آينده اهيّت‬
‫کبی خواهد يافت» و در مقام ديگر می‌فرمايد «هچني جهوری پاناما زيرا در آن نقطه‬
‫خاور و باختر يا يکديگر اتصالی يافته و در ميان دو ميط اعظم واقع اين مقام و موقع در‬
‫مستقبل بسيار مهمّ هر تعاليم که در آنا تأسيس يابد شرق و غرب و جنوب و شال را به‬
‫يکديگر ارتباط دهد‪».‬‬
‫چني مقام موقع متازی که آن کشور دارا است البتّه مستلزم توجّه مصوص جامعه بائی‬
‫امريکا است حال که جهوری مکزيک مفتوح و در پايتخشش مفل روحانی تشکيل‬
‫گشته است نفوذ امر الی در هسايه جنوبيش قدمی طبيعی و منطقی است و اميدوارم‬
‫مشکل نباشد لذا هر کوشش و هر فداکاری را هر چند عظيم باشد بايد تمل نود که‬
‫لاقل يک جعيت کوچک بائی در آن جهوری تشکيل شود زيرا کشور پاناما چه از‬
‫لاظ روحانی و چه جغرافيائی و اداری مقام خاص و حساسی است‪ .‬اگر آن جعيت‬
‫تشکيل گردد طبق کلم مقتدر حضرت عبدالبهاء مغناطيس تائيدات ملکوت ابی گردد و‬
‫چنان سريع پيشرفت نايد که کسانی را که خود قوای غالبه امر حضرت باءال را‬
‫مشاهده و تربه کرده‌اند به تعجب و تي وادار سازد‪ .‬پس مهاجران آينده و لنه تبليغ قاره‬
‫امريکا بايد به رفع حوائج جهوری متاز مذکور اولويت بشند و در عي حال بايد‬
‫کوشش نايند که امرالی را ولو به صورت مقدماتی بر جهوری‌های گوآتال و هندوراس‬
‫و السالوادر و نيکاراگوا و کستاريکا ادامه دهند تا سلسه ناگسستنی بي آنا و ام‬
‫الحافل‌شان در قاره امريکای شالی به وجود آيد و در اين راه موانع هر چند بزرگ باشد‬
‫بايد از پيش راه برداشته شود و منابع مادی صندوق بائی کريانه صرف آن مشروع گردد‬
‫و مهودات ليقه ثينه در بيدار کردن و هدايتشان مبذول شود به عبارت ديگر بنای پايگاه‬
‫ديگری برای امرالی در آن کشور به منله نقطه عطفی در تاريخ عصر تکوين امر حضرت‬
‫باءال در جهان جديد است که برای کسانيکه به اين خدمت مهمّ فائز شده‌اند امکانات‬

‫‪61‬‬
‫بيشماری را به وجود می‌آورد و مساعی و مهوداتشان را متحد و منجسم می‌سازد و نيز‬
‫سرور و شجاعت شديدی در افراد نقاط و جعيت‌های پراکنده بائی در جهوريات هسايه‬
‫خلق می‌کند و در حيات و ترقيات آينده مردمانشان قوی غيبی و شديدی احداث می‌نايد‪.‬‬

‫دوستان عزيز و مبوب‬


‫اينست دورنائی که در مقابل ديگان بائيان امريکا است و اينست آنچه در اين سال‌های‬
‫اخي قرن اوّل دور بائی آنان را به مبارزه می‌طلبد‪ .‬اينست کيفيت و سجايائی که در راه‬
‫اجراء صحيح وظائف و مسئوليت‌ها از آنان خواسته شده است اينست نيازها و امکانات و‬
‫اهداف نقشه هفت ساله که وصول به آن مستلزم بذل جيع قدرت و نيوی شا است‪.‬‬
‫کسی چه می‌داند شايد سال‌های زودگذر باقيه آبست وقايعی باشد که از حيث عظمت‬
‫در تصور کسی نيايد و مصائبی را به بار آورد که هر گز بشر با آن روبرو نبوده است و‬
‫جنگ‌هائی پديد آيد که از حيث خرابی و دمار نظيش ديده نشده ول خطرات متقابله‬
‫هرچند مهيب باشد هرگز انوار امر نوظهورشان را تيه نتواند و آشوب و اغتشاش هر چند‬
‫باعث سرگردانی باشد هرگز ديده بصيتشان را ممود نسازد و مصائب و بليا هرچند‬
‫دامنگي‪ ،‬در عزم راسخشان خلل وارد نياورد و ملمت و عتاب هرچند بلند و شديد در‬
‫وفاداريشان خدشه اي نگذارد و انقلبات هرچند سهمگي و مصيبت بار آنان را از صراط‬
‫مستقيمشان منحرف نسازد ‪ .‬هر چه بر سر جهان يا کشورشان بيايد و هر بران شديدی‬
‫در آينده متوجهشان گردد باز اين نقشه هفت ساله که شکوفه‌های اميد و‬
‫آرزوی حضرت عبدالبهاء را در آغوش دارد البتّه بايد بشکفد و به مرحله اجراء درآيد‪.‬‬
‫مصائب و من عظيمه اي كه ياران امريكا را احاطه نايد هر قدر دردناك باشد هرگز در‬
‫عزم راسخشان خللي وارد نسازد و آنان از وظيفه خويش غافل نگردند و هرگز فراموش‬
‫ننمايند که تقارن چنان بران‌های مربی که ارکان عال را مرتعش و متزلزل ساخته با‬
‫پيشرفت منظم و به ثر رسيدن وظيفه معي و مقرر اهل باء چيزى جز مشيت الی نيست‬
‫که به حکمت بالغه و اراده مطلقه بسيطه‌اش به نوی مرموز مقدرات امراعظم و نيز‬
‫سرنوشت بشر را در قبضه اختيار خويش دارد و تقارن اين دو جريان يعنی از طرف ارتفاع‬
‫و از طرف ديگر سقوط يکى ترکيب و ديگرى تليل يکى نظم و ديگرى هرج و مرج که‬

‫‪62‬‬
‫پيوسته با هم فعل و انفعال دارند کل جنبه‌هائى از يک نقشه عظيم است که سرچشمه‌اش‬
‫حضرت کبيا است و طرّاحش جال ابی و ميدانش بسيط غبا‪ .‬هدفش وحدت جهان‬
‫است و تأسيس صلح عمومی در عال انسان‪.‬‬

‫تعمّق و تامل در اين حقايق البتّه عزم راسخ جيع جامعه بائی را آهني می‌سازد و هر نوع‬
‫هراسی را از دلشان مى‌زدايد و آنان را بر تقق جيع اهداف منشور ملکوتی حضرت‬
‫عبدالبهاء دون استثناء برمى‌انگيزد‪.‬‬
‫نقشه هفت ساله چنانکه مذکور شد نستي مرحله و اوّلي قدمگاه برای تقق آن منشور‬
‫ملکوتی است قوه نباضی را که قلم حضرت عبدالبهاء خلق فرمود و حال به قوّه مرکه‌ای‬
‫تبديل گشته که با شدتی روزافزون دستگاه نقشه هفت ساله را به پيش سوق می‌دهد بايد‬
‫در سال‌های اوّليه قرن ثان امر بائى تشديد و تقويت شود و بائيان جامعه امريکا را‬
‫برانگيزد تا در مراحل آتيه اجراء منشور ملکوتی امرالی قيامی جديد نايند و آئي جضرت‬
‫باءال را از سواحل امريکای شالی فراتر برده در سرزمي ها و بي مردم آن نقاط منتشر‬
‫سازند و از اين طريق والترين و درخشان ترين خدمات قهرمانانه خود را ايفاء نايند‪.‬‬

‫آن كس كه درباره مسيي كه جامعه پر افتخار بائي بايد به حكم تقدير الي از آن‬
‫بپيمايد شك و ترديد نايد نيکو است که به اين کلمات مبارکه حضرت عبدالبهاء خطاب‬
‫به جيع بائيان امريکا و کانادا که تا ابد در گنيجينه منشور ملکوتيش مفوظ است توجّه‬
‫نايد‪:‬‬
‫حال موفقيّت شا هنوز معلوم و مفهوم نگشته عنقريب خواهيد ديد که هريک مانند‬
‫ستاره‌های درّی درخشنده در آن افق نور هدايت بشيديد و سبب حيات ابديه اهل‬
‫آمريک شديد هچني «موفقيّت شا حال معلوم نه اميدوارم که به زودی موفقيت شا زلزله‬
‫در آفاق اندازد لذا عبدالبهاء را آرزو چنان است که مثل خطّه آمريک در سائر قطعات‬
‫عال نيز موفق و مؤيد شويد يعنی صيت امرال را به شرق و غرب رسانيد و در جيع‬
‫قطعات خسه عال بشارت به ظهور ملکوت رب النود دهيد» و در مقام ديگر به کمال‬
‫تليل می‌فرمايد « اين نداء آلی چون از خطّ آمريک به اروپ و آسيا و آفريک و استراليا‬

‫‪63‬‬
‫و جزائر پاسيفيک رسد احبّای آمريک بر سرير سلطنت ابديّه جلوس نايند وصيت نورانيت‬
‫و هدايت ايشان به آفاق رسد و آوازه بزرگواريشان جهانگي گردد»‪.‬‬
‫هيچ کس نيست که چنان کلمات مشحون از بشاراتى فراتر از نقشه هفت ساله را بواند‬
‫و بگويد جامعه‌اى که به موجب آن کلمات مبارکه مقامش به عنان آسان رسيده و به‬
‫مواهب عظيمه فائز گشته به فتوحاتى که در آينده نزديک نصيبش خواهد شد قانع خواهد‬
‫شد‪ .‬زيرا اکتفا به آن فتوحات به منله خيانت در امانت گرانبهائى است که حضرت‬
‫عبدالبهاء به آن جامعه سپرده است خلصه آنکه سلسله فتوحاتى که آن جامعه را به‬
‫پيوزى و نصرت نائى مى‌رساند در وقت است که امر الى «زلزله در آفاق اندازد» که‬
‫اگر آن سلسله از هم بگسلد اميد و آمال حضرت عبدالبهاء برآورده نواهد شد و هر‬
‫ترديد و توقفى در «ارتفاع نداء الى از خطّه امريک به اروپ و آسيا و افريک و استراليا و‬
‫جزائر پاسيفيک» که بشارتش از قلم مبارك در قاره امريکا نازل گشته آن جامعه را از‬
‫موهبت کبى يعن «جلوس بر سرير سلطنت ابديه» مروم خواهد کرد‪ .‬و اگر از افتخار‬
‫اعلن ظهور «رب النود» در «قطعات خسه عال» مروم گردند «آوازه بزرگواريشان»‬
‫در «بسيط غباء» منتشر نواهد شد‪.‬‬
‫يقي دارم که احبّاء امريکا يعن سفيان امر حضرت باءال هرگز به چنان غفلت و ترديد و‬
‫توقفى تن در نواهند داد و چنان امانت پربائى را هرگز از کف نواهند ناد و چنان اميد و‬
‫آرزوئى را هرگز نافرجام نواهند گذاشت و چنان افتخارى را هرگز از دست نواهند داد و‬
‫چنان مناقب و اوصاف را كه به آنان عنايت گشته باطل نواهند کرد‪ .‬بلکه برعکس نسل‬
‫حاضر جامعه‌اى که به کرات مورد عنايت و برکت واقع گشته هر روز قوتى بيشتر خواهد‬
‫يافت و در اين زمان که قرن اوّل بائى رو به انتها است به نسلهاى آينده و اخلف خويش در‬
‫قرن دوم مشعل هدايت اليه را با وجود تندبادهائى که بر آن خواهد وزيد منتقل خواهند‬
‫ساخت تا آنان نيز به نوبه خويش با هان نشاط و قوت و وفا و شور و شوق آن مشعل هدايت‬
‫را به تاريکترين و بعيدترين نقاط عال برند و هه جا را روشن و فروزان نايند‪.‬‬
‫دوستان مبوب با اشتياقی که دارم تا آن عزيزان را در ايفای وظائف دائمه متزايده مقدّره‌شان‬
‫مدد و مساعدت ناي خوشتر از اين چيزی نى‌دان که در اين موقع حساس توجّه مصوص آن‬

‫‪64‬‬
‫عزيزان را به منتخباتی از آثار بيشمار حضرت باءاللّه که تا به حال ترجه و طبع نگشته‬
‫معطوف دارم زيرا اين بيانات سرمدی الثار مستقيما به خدمات و مهودات کنونی و آينده‬
‫جامعه بائی ارتباط مى‌يابد آن کلمات مقدسه متوی است بر اعلن و اظهار مقام احبّايش و‬
‫تجيد عظمت دين مبينش و تاکيد بر اهيت تعاليمش و نيز مشتمل است بر خطراتی که‬
‫پيش‌بينی فرموده و بر اوضاعی که ابلغ و بر انذاراتی که اخطار و بر دور نائی که اظهار و بر‬
‫نويدها و اطمينانی که اعطا فرموده است البتّه در دل و جان هر يک از افراد جامعه که با‬
‫نايت خضوع و توجّه و انقطاع آنا را زيارت نايد اثری چنان مى‌گذارد که سراسر وجودش‬
‫را روشن و خدمات روزانه‌اش را مضاعف مى‌سازد‪ .‬و آن بيانات مبارکه چني است‪:‬‬
‫«ای دوستان! قدر و مقام خود را بدانيد‪ ...‬شائيد انم ساء عرفان و نسائم سحرگاهان‬
‫شائيد مياه جاريه که حيات کلّ معلّق بآن است و شائيد احرف کتاب» «يا اهل البهاء‬
‫انتم نسائم الرّبيع فی الفاق بکم زيّنّا المکان بطراز عرفان الرّحن و بکم ابتسم ثغر العال و‬
‫اشرقت النوار تسّکوا ببل الستقامة علی شأن تنعدم منها الوهام‪ .‬ان اخرجوا من افق‬
‫القتدار باسم ربّکم الختار و بشّروا العباد بالکمة و البيان بذا المر الّذی لح من افق‬
‫المکان ايّاکم ان ينعکم شیء عمّا اُمِرت به من القلم العلی اذ ترّک علی اللّوح بسلطان‬
‫العظمة و القتدار طوبی لن سع صريره اذ ارتفع بالقّ بي الرضي و السّموات‪ ...‬يا اهل‬
‫البهاء قد جری کوثر اليوان لنفسکم ان اشربوا منه باسی رغما للّذين کفروا باللّه مالک‬
‫الديان» «قد جعلناکم ايادی المر ان انصروا الظلوم إنّه ابتلی بي ايدی الفجّار انّه ينصر‬
‫من نصره و يذکر من ذکره يشهد بذلک هذا اللّوح الّذی لح من افق عناية ربکم العزيز‬
‫البّار» «طوبی لهل البهاء حقّ شاهد و گواه که اين جع قرّهء عي خلقت‌اند و نور ديدهء‬
‫ابداع و فطرت بوجود آنان عوال الی زينت يافته و لوح مفوظ سبحانی بطراز بديع مطرّز‬
‫گرديده است‪ .‬آنانند نفوسی که بر سفينه استقلل راکب‌اند و ابصارشان بطلع جال‬
‫متوجّه‪ .‬حبّذا لم که بآنچه خداوند عليم و حکيم برای آنان اراده فرموده موفّق گشته‌اند‪.‬‬
‫بروشنی ايشان آسانا مزيّن و وجوه مقرّبي الی اللّه درخشنده و تابان گرديده است‬
‫(ترجه)» «قسم بزن جال ذواللل که از برای مقبل مقامی مقدّر شده که اگر اقلّ مِن‬
‫سمّ ابره از آن مقام بر اهل ارض ظاهر شود جيع از شوق هلک شوند اين است که در‬

‫‪65‬‬
‫حيات ظاهره مقامات مؤمني از خود مؤمني مستور شده» «لو کشف الغطاء لينصعق من‬
‫فی المکان من مقامات الّذين توجّهوا الی اللّه و انقطعوا فی حبّه عن العالي» «براستی‬
‫مى‌گوي احدی از اصل اين امر آگاه نه» «در اين يوم بايد کلّ باعي الی ببينند و با ُاذُن‬
‫رحانی بشنوند‪ .‬من ينظرنی بعي غيی لن يعرفنی ابدا مظاهر قبل هيچيک بر کيفيّت اين‬
‫ظهور بتمامه آگاه نه الّا علی َقدَرٍ معلوم» «تاللّه القّ إنّ المر عظيم عظيم هذه کلمة‬
‫کرّرناها فی اکثر اللواح لعلّ يتنبّه با العباد يشهد بذلک لسانی العزيز البي» «امر عظيم‬
‫است و نبأ عظيم» «در اين ظهور ابدع اقوم ظهورات ماضيه کلّ بقصد اعلی و غايت‬
‫قصوای خويش فائز گشته‌اند (ترجه)» «قد انتهت الظّهورات الی هذا الظّهور العظم»‬
‫«آنچه در اين ظهور امنع اعلی ظاهر شده در هيچ عصری از اعصار ظاهر نشده و نواهد‬
‫شد» «مقصود از آفرينش ظهور اين يوم امنع اقدس که در کتب و صحف و زبُر الی بيوم‬
‫اللّه معروفست بوده و جيع انبيا و اصفيا و اوليا طالب لقای اين يوم بوده‌اند» «آنچه از‬
‫لسان و قلم ملل اولی از قبل ظاهر فی القيقه سلطان آن در اين ظهور اعظم از ساء مشيّت‬
‫مالک قِدم نازل» «اين رحت مصوص اين ايّام است و اين کرم ليق اين اوقات» «امروز‬
‫روزی است که بر رحت ظاهر است و آفتاب عنايت مشرق و سحاب جود مرتفع»‬
‫«لعمری انّ المر عظيمٌ عظيم و اليوم عظيمٌ عظيم» «بشّر کلّ نبّ بذا اليوم و ناحَ کلّ‬
‫رسولٍ حُبّا لذا الظّهور» «ظهوری که چون از آسان اراده رحان اشراق نود السن‬
‫کائنات باين بيان منادی گشت اللک للّه العليّ العظيم (ترجه)» «يوم موعود فرا رسيد و‬
‫آنکه ظهورش در کتب و صحف اليّه بشارت داده شده باعلی النّداء من فی الرض و‬
‫السّماء را باين خطاب اعلی ماطب مى‌سازد ل اله الّا هو الهيمن القيّوم (ترجه)» «تاللّه قد‬
‫ظَهر ما کان مزونا فی ازل الزال فی علم اللّه عال الغيب و الشّهود» «طوبی از برای‬
‫چشمی که مشاهده نود و وجهی که بوجه اللّه ربّ ما کان و ما يکون توجّه کرد‬
‫(ترجه)» «امروز عظيم است چه که در جيع کتب بيوم اللّه معروف جيع انبيا و اصفيا‬
‫طالب لقای اين يوم بديع بوده‌اند و هچني احزاب متلفهء ارض» «امروز بابی مفتوح‬
‫است اوسع از سوات و ارض و لاظ فضل مقصود عاليان متوجّه کلّ عمل بسيار جزئی‬
‫در مرآت علم الی اکب از جبل مشاهده مى‌شود يک قطره آب اگر در سبيلش داده شود‬

‫‪66‬‬
‫در آن مرآت دريا ديده مى‌شود چه که اين يوم يومی است که در جيع کتب حقّ ج ّل‬
‫جلله انبيا و اصفيای خود را بآن بشارت فرموده» «اين است امری که اگر يک قطره در‬
‫سبيلش گم شود صد هزار بر مکافات آنرا مشاهده نايد يعنی مالک شود» «يک آنِ اين‬
‫يوم عند اللّه افضل است از قرون و اعصار‪ ...‬آفتاب و ماه شبه اين يوم را نديده» «هذا‬
‫يومٌ فيه يقول اللّاهوت طوبی لک يا ناسوت با جعلت موطیء قدم اللّه و مقرّ عرشه‬
‫العظيم» «امروز عال بانوار ظهور منوّر و جيع اشياء بذکر و ثناء و فرح و سرور مشغول‬
‫در کتب الی از قبل و بعد بياد اين يوم مبارک عيش اعظم برپا طوبی از برای نفسيکه فائز‬
‫شد و بقام يوم آگاه گشت» «امروز آفتاب ديگر اشراق نوده و آسان ديگر به ثوابت و‬
‫سيّارات مزيّن گشته عال عال ديگر است و امر امر ديگر» «هذا يوم ل تعادله القرون‬
‫اعرفوا و ل تکونوا من الغافلي» «هذا يومٌ فيه فازت الذان باصغاء ما سع الکليم فی الطّور‬
‫و البيب فی العراج و الرّوح اذ صعد الی اللّه الهيمن القيّوم» «يوم يوم اللّه است و امر امر‬
‫او طوبی از برای نفسيکه از عال گذشت و بشرق وحی الی پيوست» «هذا سلطان اليّام‬
‫قد اتی فيه مبوب العالي و هذا لو القصود فی ازل الزال» «امروز سيّد روزها و سلطان‬
‫ايّامهاست مبارک نفسی که از نفحات اين ايّام بيوة باقيه فائز شد و باستقامت کبی بر‬
‫امر مالک اساء قيام نود اوست بنلهء بصر ليکل البشر» «اين يوم را مثلی نبوده و نيست‬
‫چه که بثابه بصر است از برای قرون و اعصار و بثابه نور است از برای ظلمت ايّام»‬
‫«اين يوم غي ايّام است و اين امر غي امور» «از ساحت الی مسألت نائيد که اعي ناس‬
‫را از مشاهدهء آياتش مروم نسازد و آذان را از استماع صرير قلم اعلی منع ننمايد‬
‫(ترجه)»‪« .‬ايّام ايّام اللّه است بيک آنِ آن قرون و اعصار معادله نی‌نايد‪ .‬ذرّهء اين يوم‬
‫بثابه خورشيد مشاهده مى‌گردد و قطره‌اش مانند دريا اگر نَفسی يک َنفَس فی حبّ اللّه و‬
‫لدمته برآرد او از سيّد اعمال از قلم اعلی مسطور» «اگر فضائل اين يوم ذکر شود کلّ‬
‫منصعق مشاهده شوند الّا من شاء ربّک» «تاللّه ال ّق تلک ايّامٌ فيها امتحن اللّه کلّ النّبيّي و‬
‫الُرسلي ثّ الّذين‌هم کانوا خلف سرادقِ العصمة و فسطاط العظمة و خباء العزّة» «اگر‬
‫مقام اين يوم ظاهر شود آنی از او را بصد هزار جان طالب و آمل شوند تا چه رسد بارض‬
‫و زخارف آن» «خدای واحد شاهد و گواه امروز روزی است که هر صاحب بصری‬

‫‪67‬‬
‫بايد مشاهده نايد و هر صاحب سعی باصغاء فائز گردد و هر قلب مُدرکی بدرک‬
‫حقيقت نايل آيد و هر لسان ناطقی اين نام اعزّ اقدس اعلی را بسامع من فی الرض و‬
‫السّماء برساند (ترجه)» «بگو ای مردمان امروز روزی است که شبه و مثل آن در عال‬
‫وجود موجود نه پس بايد لسانی که بمد و ثنای حضرت مقصود مألوف و کرداری که‬
‫آرزومند قبول در ساحت امنع اقدس اوست آن نيز خالی از مثل و نظي باشد عال انسانی‬
‫هواره مشتاق طلوع اين يوم عظيم بوده شايد بآنچه در خور شأن و ليق مقام آن است‬
‫فائز گردد (ترجه)» «از حرکت قلم اعلی روح جديد معانی بامر آمر حقيقی در اجساد‬
‫الفاظ دميده شد و آثارش در جيع اشيای عال ظاهر و هويدا» «يا قوم تاللّه القّ انّ هذا‬
‫لبحر الّذی منه ظهرت البحور و اليه يذهب کلّها و منه اشرقت الشّموس و اليه يرجع کلّها‬
‫و منه اثرت سدرات المر باثار الّتی کلّ واحدةٍ منها بعثت علی هيکل نبّ و ارسل الی‬
‫عال من عوال الّتی ما احصاها احدٌ الّا نفس اللّه الّتی احاطت الوجودات برفٍ من کلمة‬
‫الّتی خرج من قلمه الّذی کان مکوما تت اصبعه الّذی کان علی القّ قويّا» «تاللّه القّ‬
‫اليوم اگر ذرّه از جوهر در صد هزار من سنگ ملوط باشد و در خلف سبعة ابر مستور‬
‫هر آينه دست قدرت الی او را ظاهر فرمايد و آن ذرّهء جوهر را از آن فصل نايد» «هر‬
‫حرف که از فم مشيّت صادر گردد دارای قوّهء خلّاقه و احيا کننده‌ايست که مى‌تواند‬
‫خلق بديعی مبعوث نايد خلقی که مقام و عظمت آن بر کلّ مستور مگر خداوند عليم که‬
‫بر حقايق اشياء واقف و آگاه است (ترجه)» «و لو نريد ان نظهر من ذرّةٍ شوسا ل لنّ‬
‫بداية و ل ناية لنقدر و نظهر کلّهنّ بامری فی اقلّ من حي و لو نريد ان نبعث من قطرةٍ‬
‫بور السّموات و الرض و نفصّل من حرفٍ علم ما کان و ما يکون لنقدر إنّ هذا لسهلٌ‬
‫سمّ لينقلب بالدّرياق العظم» «ايّام رو بانتهاست و‬
‫يسي» و «عنده لسمٌ لو يلقيه علی ال ّ‬
‫هنوز اهل ارض در گرداب غفلت مستغرق و د ر بيداء ضللت سرگشته و حيانند‬
‫(ترجه)» «و المر عظيمٌ عظيمٌ زود است که انقلب اکب ظاهر فو نفسه القّ که تفصيل‬
‫فرمايد ما بي کلّ حتّی بي طائفي حول» «تاللّه قد اتی اليوم الوعود يوم يغشيهم العذاب‬
‫من فوقهم و من تت ارجلهم و تقول ذوقوا ما کنتم تعملون» «هنگام فنای عال و اهل آن‬
‫رسيد آمد آن کسی که باقی بود تا حيات باقيه بشد و باقی دارد و مايه زندگی عنايت‬

‫‪68‬‬
‫فرمايد»‪ .‬و نسبت بدنيّت مادّيّه و تاوز از شئون معتدلهء آن مى‌فرمايد «سوف تترق‬
‫الُدن من ناره و ينطق لسان العظمة الُلک للّه العزيز الميد» «بگو ای نادانان گرفتاری‬
‫ناگهان شا را از پی کوشش نائيد تا بگذرد و بشما آسيب نرساند» «ای اهل ارض‬
‫براستی بدانيد که بلی ناگهانی شا را در پی است و عقاب عظيمی از عقب گمان مبيد‬
‫که آنچه را مرتکب شديد از نظر مو شده» «ای عباد غافل اگر چه بدايع رحتم جيع‬
‫مالک غيب و شهود را احاطه نوده و ظهورات جود و فضلم بر تام ذرّات مکنات سبقت‬
‫گرفته و لکن سياط عذاب بسی شديد است و ظهور قهرم بغايت عظيم» «از‬
‫نفوسی که بزخارف فانيهء ارض مشغول و از ذکر حقّ غافل گرديده‌اند مزون مباش قسم‬
‫بقيقت مقدّسهء ازليّه روزی نزديک است که قهر خداوند متعال آنان را اخذ نايد و‬
‫بسيط زمي را از لوث مفاسد ايشان پاک و مبّی سازد و اين مياث را به بندگان مقرّب‬
‫خويش عطا فرمايد اوست مقتدر و قدير و قهّار (ترجه)» «عنقريب از جيع اقطار عال‬
‫ندای بلی بلی و لبّيک لبّيک مرتفع خواهد شد چه که مفرّی از برای احدی نبوده و‬
‫نيست» «و اذا تّ اليقات يظهر بغتةً ما ترتعد به فرائص العال اذا ترتفع العلم و تغرّد‬
‫العنادل علی الفنان»‪« .‬در اوّل هر ظهور سختی و شدّت و تنگی و عُسرت از هر جهت‬
‫صائل و هائل ولکن در نايت اين شدّت برخاء و اين عُسرت بعزّت بی‌منتهی مبدّل گرديده‬
‫است (ترجه)» «قل يا حزب اللّه ايّاکم ان توّفکم قدرة العال او تضعفکم قوّة المم او‬
‫تنعکم ضوضاء اهل الدال او تزنکم مظاهر اللل کونوا کالبال فی امر ربّکم القتدر‬
‫العزيز الختار» «بگو ای اهل باء مبادا سطوت اقويا قوّت شا را سلب نايد و يا شوکت‬
‫اُمرای ارض شا را خائف و هراسان سازد بقّ توکّل کنيد و امور را بفظ او سپاريد‬
‫خداوند به نيوی حقيقت شا را مظفّر و منصور خواهد ساخت انّه هو القتدر علی ما يشاء‬
‫و فی قبضته زمام القدرة و القتدار (ترجه)» «لعمری ما قدّر من قلم التّقدير لحبّائه الّا ما‬
‫هو خيٌ لم بر اين گفتار خداوند مقتدر عزيز و مبوب شاهد و گواه (ترجه)» هچني‬
‫مى‌فرمايد‪« ،‬حوادث عال کون شا را متأثّر نسازد تاللّه القّ دريای سرور مشتاق لقای‬
‫شاست زيرا هر امر خيی برای شا خلق شده و بقتضای زمان بر شا ظاهر و هويدا‬
‫خواهد گرديد (ترجه)» «ای عباد اگر در اين ايّام مشهود و عال موجود فی المله امور‬

‫‪69‬‬
‫بر خلف رضاء از جبوت قضاء واقع شود دلتنگ مشويد که ايّام خوش رحانی آيد و‬
‫عالهای قدس روحانی جلوه نايد و شا را در جيع اين ايّام و عوال قسمتی مقدّر و عيشی‬
‫معيّن و رزقی مقرّر است البتّه بميع آنا رسيده فائز گرديد» «امروز روز بيان است بايد‬
‫اهل باء بکمال وفق و مدارا اهل عال را بافق اعلی هدايت نايند اجساد طالب ارواح‬
‫است بايد نفوس ملکوتيّه به نفحات کلمه اليّه اجساد را بارواح تازه زنده نايند در هر‬
‫کلمه روح بديع مستور طوبی از برای نفسی که باو فائز شد و به تبليغ امر مالک قدم قيام‬
‫نود» «بگو ای عباد غلبه و نصرت اين امر موقوف بظهور هياکل قدسيّه و سطوع افعال‬
‫جيّدهء منيه و اشراق کلمات حکمتيّه بوده و خواهد بود (ترجه)» «جيع هّت را در تبليغ‬
‫امر الی مصروف داريد هر نفسی که خود ليق اين مقام اعلی است بآن قيام نايد و الّا له‬
‫ان يأخذ وکيلً لنفسه فی اظهار هذا المر الّذی به تزعزع کلّ بنيان مرصوص و اندکّت‬
‫البال و انصعقت النّفوس» «هّتان اين باشد که نفسی را از غرقاب فنا بشريعهء بقا هدايت‬
‫نائيد و در ميانه عباد بقسمی رفتار کنيد که آثار حقّ از شا ظاهر شود چه که شائيد اوّل‬
‫وجود و اوّل عابدين و اوّل ساجدين و اوّل طائفي» «ان يا احبّاء اللّه لتستقرّوا علی فراش‬
‫الرّاحة و اذا عرفتم بارئکم و سعتم ما ورد عليه قوموا علی النّصر ثّ انطقوا و ل تصمتوا اقلّ‬
‫من آن و إنّ هذا خيٌ لکم من کنوز ما کان و ما يکون لو انتم من العارفي» «و نفسه القّ‬
‫سوف يزيّن اللّه ديباج کتاب الوجود بذکر احبّائه الّذين حلوا الرّزايا فی سبيله و سافروا فی‬
‫البلد باسه و ذکره و يفتخر کلّ من فاز بلقائهم بي العباد و يستني بذکرهم من فی البلد»‬
‫«در خدمت حقّ و امر او بر يکديگر سبقت گييد اين است آنچه که شا را در اين جهان‬
‫و جهان ديگر بکار آيد خداوند پروردگار کري بر هر امری واقف و آگاه است از آنچه‬
‫در اين يوم بر شا وارد گردد مزون مباشيد روزی خواهد رسيد که السنهء امم بدين ذکر‬
‫اتّ افخم ناطق اللک للّه القتدر الفرد الواحد العليم (ترجه)» «طوبی لحلّ و لبيتٍ و لقامٍ و‬
‫لدينةٍ و لقلبٍ و لبلٍ و لکهفٍ و لغارٍ و لوديةٍ و لبّ و لبحرٍ و لزيرةٍ و لِدسکرةٍ ارتفع‬
‫فيها ذکر اللّه و ثنائه» «نفس حرکت لوجه اللّه در عال مؤثّر بوده و هست و در کتب قبل‬
‫مقام توجّه ملصي باطراف لجل هدايت عباد مذکور و مسطور» و نيز مى‌فرمايد‪« ،‬تاللّه‬
‫القّ آنچه از برای اصحاب ثبوت و استقامت مقدّر گشته بدرجه‌ای عظيم است که اگر‬

‫‪70‬‬
‫بقدر سمّ ابره‌ای از آن بر اهل ارض و ساء تلّی نايد کلّ منصعق شوند الّا من شاء اللّه‬
‫ربّ العالي (ترجه)» و هچني «لعمر اللّه از برای ناصر مقدّر شده آنچه که خزائن ارض‬
‫بآن معادله ننمايد» «من يفتح اليوم شفتيه فی ذکر اسم ربّه لينل عليه جنود الوحی عن ساء‬
‫اسی الکيم العليم و ينلنّ عليه اهل مل العلی بصحائفٍ من النّور کذلک قدّر فی جبوت‬
‫المر من لدن عزيز قدير» «فو الّذی ينطق حينئذ فی کلّ شیء بانّه ل اله الّا هو که اگر‬
‫نفسی در ردّ من ردّ علی اللّه کلمه مرقوم دارد مقامی باو عنايت شود که جيع اهل مل‬
‫اعلی حسرت آن مقام برند و جيع اقلم مکنات از ذکر آن مقام عاجز و السن کائنات از‬
‫وصفش قاصر» «انشاء اللّه کلّ موفّق شوند با اراده اللّه و مؤيّد گردند بر عرفان مقامات‬
‫اوليای او که بدمت قائم و به ثناء ناطقند عليهم باء اللّه و باء من فی السّموات و الرض‬
‫و باء من فی الفردوس العلی و النّة العُليا» «ای اهل باء بعنايت الی احدی با شا مقابله‬
‫نتوانست نود خر بقاء از کأس عطا نوشيد رغما للّذين کفروا باللّه مولی الساء و فاطر‬
‫السّماء (ترجه)»‪« .‬قسم بداوند متعال اين يوم يوم نفوسی است که از ما سوی اللّه‬
‫منقطع و بوحدانيّت اليّه مُقرّ و معترف گشته‌اند يومی که خداوند کري بايادی قدرت‬
‫حقايق رحانيّه و جواهر مرّده را خلق فرمود هياکل قدسيّه‌ای که از دنيا و ما فيها در‬
‫گذشته و بچنان ثبات و استقامتی در امر اللّه ظاهر خواهند گرديد که هر قلب روشن و‬
‫مدرکی را غرق دريای حيت و شگفتی نايد (ترجه)» «و للّه خلف سرادق القدس عبادٌ‬
‫ص ُرنّ هذا المر و لن يَخافنّ من احدٍ و لو ياربنّ معهم کلّ اللئق‬ ‫يظهرنّ فی الرض و ين ُ‬
‫اجعي اولئک يقومُنّ بي السّموات و الرض و يذ ُک ُرنّ اللّه باعلی ندائهم و يدعون النّاس‬
‫الی صراط اللّه العزيز الميد» «سوف يبعث بارادته خلقا ما اطّلع بم احدٌ الّا نفسه الهيمن‬
‫ص ُرنّ الغلم و يطهّرنّ‬ ‫القيوم» «سوف يرج اللّه من اکمام القدرة ايادی القوّة و الغلبة و ين ُ‬
‫الرض من دنس کلّ مشرکٍ مردود و يقُومنّ علی المر و يفتحنّ البلد باسی القتدر القيّوم‬
‫و يدخلنّ خلل الدّيار و يأخذ رعبهم کلّ العباد هذا من بطش اللّه انّ بطشه شديد»‪.‬‬
‫در خاته اين اوراق متذکر مى‌گردم که از جله بيانات مهيمن که حضرت عبدالبهاء طى‬
‫سفر تاريى خويش اعلن فرمودند اينست‪« :‬اميد است ملّت امريک اوّلي ملّت و جعيّتی‬
‫باشد که اساس اتّفاق و آشتی بي ملل را بنيان ند و اتّحاد و يگانگی نوع انسان را اعلن‬

‫‪71‬‬
‫نايد علم صلح اعظم برافرازد و رايت مبّت و وداد در قطب امکان مرتفع سازد (ترجه)»‬
‫هچني «فی القيقه ملّت امريک را چنان لياقت و شايستگی موجود که خيمه صلح‬
‫عمومی را بر پا نايد و وحدت عال انسانی را اعلم کند و در اين امر مبم بر ساير امم‬
‫پيشقدم گردد ‪ ...‬زيرا اين کشور از لاظ قدرت و قوّت و عظمت و قابليّت بنحو‬
‫شگفت انگيزی بر ملل و نل اُخری تقدّم جسته ‪ ...‬اين ملّت بزرگ مى‌تواند در اثر‬
‫استعداد و قدرت حاصله بأمور عظيمه‌ای موفّق گردد که صفحات تاريخ بدان تزيي يابد و‬
‫السنه امم در شرق و غرب عال بذکر خي و ثنای او مألوف شود مغبوط جهانيان گردد و‬
‫مورد نظر عاليان (ترجه)» «در امريک آثار تقدّم و پيشرفت از هر جهة نايان و آينده آن‬
‫اقليم بس روشن و تابان چه که آرائش نافذ است و افکارش فائق و در عوال روحانيّه‬
‫گوی سبقت از ساير ملل و طوايف عال خواهد ربود (ترجه)»‪.‬‬
‫با نستي جنبش جني نظم جهان حضرت باءال قواى خلقه‌اى در آمريكا که مهد و مدافع‬
‫آن نظم است دميده شد و قدر و منلت مصوصى و استعدادى شديد به آن ملّت بشيد و از‬
‫لاظ روحان مهزش ساخت تا نقش بزرگى را که در آن کلمات گهربار مذکور است بازى‬
‫نايد‪ .‬قوائى که اين نضت ملکوتى را در مردم آن کشور سريان داده از يک طرف در‬
‫مهودات و توفيقات جامعه متشکل پيوان جال ابى در سراسر امريکا‪ ،‬در ميداناى تبليغ و‬
‫نظم ادارى ظاهر و مشهود است و از طرف ديگر هان قوا جدا ول به موازات هان مهودات‬
‫و توفيقات باطنا در کار است تا حيات و اعمال دولت و مردم امريکا را تت تأثي عوامل‬
‫سياسى و اقتصادى جهان شکل و صورت بشد‪.‬‬
‫در اوراق گذشته راجع به مهودات و توفيقات پيوان حضرت باءاللّه که با ايقان و ايان در‬
‫مسي کنونی و آينده‌شان بر خدمت قائمند به حدّ کفايت اشارت رفت حال بايد کلماتی چند‬
‫درباره قاطبه مردم امريکا مرقوم و به درستی معلوم گردد که آن ملّت به کجا مى‌رود و امور‬
‫مردمش در چه مسيی حرکت مى‌کند‪ .‬هر قدر ملّت امريکا از سر چشمه آن قوای هاديّه‬
‫مرّکه غافل و هر قدر جريانش بطئی و مشکل باشد باز هر روز بيشتر ظاهر و نايان مى‌شود‬
‫که عامه آن ملّت تت اداره دولت يا غيدولت بر اثر نفوذ و تصرّفات قوای مذکور که از‬
‫شناسائيش مروم و از تسلط بر آن عاجز است مسيش به جهت و سياستهايش بنحوی است‬

‫‪72‬‬
‫که بفرموده حضرت عبدالبهاء سرنوشتش را تعيي مى‌کند لذا جامعه بائی امريکا که از‬
‫سرچشمه آن قوا واقف و آگاهند و نيز ديگر هم وطنانشان که از آن بی‌خبند و يد تقدير الی‬
‫را که بسوی سرنوشتشان حرکت مى‌دهد هنوز نشناخته‌اند هر يک به نوی به تقق آمال و‬
‫وعودی که در بيانات فوق الذّکر از حضرت عبدالبهاء مذکور افتاد خدمت و معاضدت‬
‫مى‌نايند‪.‬‬
‫جهان در حرکت است و وقايع ناگوارش با سرعتی حيت انگيز در ظهور وبروز‪ .‬تندباد‬
‫عذابش بشدت وزان است و دنيای جديد (قاره امريکا) در ببوحه لطماتش گرفتار‪.‬‬
‫کانون طوفان‌زايش حال به سواحلش سايه افکنده و خطراتی ناگهانی و نامعلوم و فوق‬
‫التّصور از داخل و خارج به تديدش پرداخته است دولتها و مردمش بتدريج در بند‬
‫برانای کنونی عال و تضادهای گوناگون اسي مى‌گردند اقيانوس اتلنتيک و پاسفيک با‬
‫کشفيات و ترقيات علمی چون تنگه های باريکی مى‌شوند و جهوری بزرگش (مالک‬
‫متحده امريکا) روز بروز بيشتر وارد معرکه‌های جهانی مى‌گردد و غرّش‌های سهمگي و‬
‫دور مردمانش را مضطرب و هراسان مى‌سازد در باخترش در قاره اروپا و در خاورش در‬
‫شرق اقصی کانونای طوفانای مهيبی ظاهر است و در افق جنوبيش مرکز طوفان‌زای پر‬
‫خطر سهمگين در شرف تکوين‪ .‬جهان حکم مله‌ای واحد يافته و امريکا خواه ناخواه‬
‫بايد با مقتضيّات اين وضع جديد مقابله نايد‪ .‬يعنی اگر هم برای مقاصد نوع‌دوستانه‬
‫نباشد امريکا ناچار است باطرامنيت ملی خويش مسئوليت جديدش را در جهان که هه‬
‫هسايه يکديگر شده‌اند تعهد و قبول و بوجب مقتضياتش عمل نايد‪ .‬هرچند بنظر غريب‬
‫و عجيب ‌آيد يگانه اميد نات امريکا از مصائب و خطراتی که احاطه‌اش کرده در اين‬
‫است که خود را در هان شبکه روابط بي‌الللی بيندازد که اکنون تار و پودش به دست‬
‫غيب پروردگار بافته مى‌شود اين بيان حضرت عبدالبهاء خطاب به يکی از صاحب‌منصبان‬
‫دولت امريکا بسيار گويای مطلب است‪« :‬بترين راهی که مى‌توانی به کشور خدمت‬
‫نائی اين است که جهان را يک وطن شاری و خود را اهل آن وطن بينی و اصول‬
‫حکومت فدرالی را که در ملکت شا معمول است به جای روابط کنونی که ميان مردم و‬
‫ملل عال است ترويج نائی‪( .‬ترجه)» يکی از روسای جهور امريکا (پرزيدنت ويلسون)‬

‫‪73‬‬
‫که بدبتانه قدرش را ندانستند افکار و اصولی را به عال عرضه داشت که هر چند نسل‬
‫معاصر متروکش داشتند و باطل انگاشتند امّا حضرت عبدالبهاء آن اصول را که حال در‬
‫غبار غفلت و نسيان پنهان گشته نشان طلوع فجر صلح اعظم توصيف و مردم غافل‬
‫بی‌بصيت را که اعتناء ننمودند و ب‌رحانه به کنارش انداختند ملمت فرمود‪.‬‬
‫هر صاحب بصری اذعان مى‌کند که ماطرات گوناگون که جهان را فرا گرفته حال ملّت‬
‫امريکا را نيز تديد مى‌کند‪ .‬عال به اردوئی تبديل گشته است و پنجاه ميليون از نفوس يا‬
‫تت سلح و يا سرباز ذخيه‌اند‪ .‬و بيش از پنجاه ميليون ليه در سال صرف تسليحات‬
‫مى‌گردد‪ .‬نور دين خاموش و حکومت اخلق در جهان فراموش گشته‪ ،‬ملل جهان اکثرا‬
‫در پنجه مرامهای متضاد و متخاصم گرفتارند و بيم آن مى‌رود که پايه اتّحاد سياسی خود‬
‫را كه به آن زحت بدست آورده‌اند متزلزل و ويران سازند مردم ناراضی و برآشفته مالکی‬
‫که سرا پا مسلّح‌اند دستخوش وحشت و هراس‌اند و در يوغ مصائب ناشی از ماصمات‬
‫سياسی و تعصبات نژادی و کينه‌توزی ملّی و اختلفات مذهبی رنج مى‌برند‪ .‬در اين مقال‬
‫حضرت باءاللّه مى‌فرمايد‪« ،‬ارياح ياس از جيع جهات در عبور و مرور است و انقلبات‬
‫و اختلفات عال يوما فيوما در تزايد‪ .‬آثار هرج و مرج مشاهده مى‌شود‪ ».‬حضرت‬
‫عبدالبهاء حتی بيست سال پيش چني پيش‌بينی فرموده است‪« :‬اين ظلمات منکشف‬
‫نگردد و اين امراض مزمنه شفا نيابد بلکه روز بروز سخت‌تر شود و بدتر گردد‪ .‬بالکان‬
‫آرام نگيد‪ ،‬از اوّل بدتر شود‪ .‬دوّل مقهوره آرام نگيند به هر وسيله تشبّث نايند که‬
‫آتش جنگ دوباره شعله زند حرکتهای تازه عمومی تام ‌قوّت ملکت را در تنفيذ مقاصد‬
‫خويش مری خواهد نود حرکت شاليه خيلی اهيت خواهد يافت و سرايت خواهد‬
‫کرد‪ ».‬امّا راجع به ملّت امريکا رئيس جهورش به صدای رسا تذير داده که با اختراع و‬
‫پيش رفت طيارات و وسائل ديگر حله به خاک امريکا امکان دارد‪ .‬وزير خارجه‌اش در‬
‫کنفرانسی مرّکب از نايندگان تام جهوريات امريکا چني گفته است‪« ،‬اين نيوی‌هاى‬
‫متهاجم که در سراسر جهان جع آمده سايه تاريکش را بر سر نيمکره ما گسترده است و‬
‫در مقابل خبنگاران چني هشدار داده که بايد آماده دفاع خويش از دشنان داخل و‬
‫خار ج باشيم‪ . ..‬مرزها ی دفاع ی م ا بسيا ر طولن ی اس ت و ا ز پوين ت باروس ‪Point‬‬

‫‪74‬‬
‫‪ Barrow‬در آلسکا و کيپ هورن و از اقيانوس کبي تا اقيانوس اطلس کشيده مى‌شود‬
‫هيچ کس نى‌داند که متجاوزين اروپائی و آسيائی در چه زمان و چه مکان بر ما هجوم‬
‫خواهند آورد‪... .‬امّا هه وقت و در هه جا امکان دارد‪ ...‬پس ما چاره‌ای جز اين نداري‬
‫که خود را مسلّح سازي و در پاسبانی و حفاظت نيمکره غربی روز بروز بکوشيم‪».‬‬
‫مسافتی را که ملّت امريکا از زمان ردّ اصول و افکار ويلسن تا به حال طی کرده و‬
‫تغييات غيمنتظره‌ای که در سالای اخي پيش آمده و جهت حرکتی را که جهان برای‬
‫خود اختيار نوده است با تأثياتی که ناچار در وضع سياسی و اقتصادی عال دارد هه در‬
‫پرتو بيانات حضرت باءاللّه و حضرت عبدالبهاء در نزد بائيان که به توّلت بي‌الللی‬
‫ناظرند بسيار مهمّ و آموزنده و تشويق‌آميز مى‌نايد‪ .‬اگر چه قطعيّا نی‌توان گفت که در‬
‫اين زمان پر آشوب و سالای پر ماجرا ملّت امريکا چه مسيی را اختيار خواهد کرد فقط‬
‫با قضاوت در جهت امور جاريه‌اش مى‌توان حدس زد که در روابطش با جهوريات امريکا‬
‫و کشورهای قارات ديگر چه طريقی را در پيش خواهد گرفت‪.‬‬
‫از يک طرف با کشورهای امريکای جنوبی روابطی نزديکتر خواهد داشت و از طرف‬
‫ديگر بر اثر برانای مکرّر بي‌الللی متزايدا در امور سراسر جهان به درجات متلف‬
‫مشارکت خواهد نود و در آن حال که امريکا به سوی سرنوشتش در حرکت است البتّه‬
‫به تعويق و تأخي و وقفه دچار خواهد شد امّا هرگز هيچ امری قادر نواهد بود که‬
‫مسيی را که قلم مصون از خطای حضرت عبدالبهاء برای امريکا معي فرموده تغيي دهد‬
‫حال که اتّحاد فدرالی آن کشور بدست آمده و مؤسّسات داخليش استحکام پذيرفته که‬
‫خود نشانی از بلوغ سياسی است بايد به سي توّل و تکامل ديگرش به عنوان عضوی از‬
‫خانواده جهانی مبادرت ورزد و اين امر در اوضاع و احوالی صورت خواهد گرفت که‬
‫امروز کيفيّتش بر ما معلوم نيست‪.‬‬

‫در نتيجسه معضلت و مشکلت غامضسه متعدده کسه تدريا عال انسسانی را فرا مى‌گيد ناچار‬
‫آينده نزديک ملّت امريکا بسيار تاريک و طاقت‌فرسا است و بليّاتی که ارکان عال را ميلرزاند‬
‫و در بيانات حضرت باءاللّه مذکور در صفحات قبل به وضوح تصوير گشته آن ملّت را چنان‬
‫احاطه و گرفتار نايد که شبهش را نديده امّا از ميان آن بر عکس آنچه در جنگ بي‌الللی اوّل‬

‫‪75‬‬
‫انام داده‪ ،‬شا يد امريکا اين بار فر صت را از دست ند هد و ج يع قدرت و نفوذ خو يش را به‬
‫کار برد و در ح ّل مشکلت ناشسی از مصسائب و بليّات بکوشسد تسا بسا هکاری ملل ديگسر در‬
‫شرق و غرب عال طلسم لعنتی را که از اوّل خلق جهان بر گردن بشر بوده و او را به جنگ و‬
‫جدال و تدّنی و انطاط افکنده بکلّی در هم شکند‪.‬‬
‫در آن وقت است ملّت امريکا که در بوته جنگ‌های داخلی گداخته و در آتش شعله‌ورش‬
‫تطهي گشته رام شده و درسها آموخته است قادر خواهد شد که صدايش را به گوش‬
‫مالس علنی جهان برساند و صلح عمومی دائمی را پايه گذارد و وحدت و يگانگی و‬
‫بلوغ نوع انسان را اعلن و در استقرار بنيان خي و راستی در جهان معاضدت نايد‪.‬‬

‫در آن وقت است که ملّت امريکا در حاليکه بائيان به اجراء رسالت خداديشان مشغولند‬
‫قادر خواهد شد که به سرنوشت پر جللی که پروردگار توانا برايش مقدّر ساخته و در‬
‫الواح حضرت عبدالبهاء مصرّح گشته فائز گردد در آن وقت است که ملّت امريکا «به‬
‫آنچه سبب زينت تاريخ است واصل شود»‪ ،‬و «مغبوط و مسود خاور و باختر جهان‬
‫گردد‪».‬‬

‫شوقى‬
‫‪ ۲۵‬دسامب ‪۱۹۳۸‬‬

‫‪76‬‬

You might also like