Professional Documents
Culture Documents
Zuhur-i-'Adl-i-Ilahi - 1 ظهور عدل الهی
Zuhur-i-'Adl-i-Ilahi - 1 ظهور عدل الهی
هر دم که شوا هد بی پايان قوای مرّک هٔ ملهمهای که آن پيشاهنگان غيور ن ظم جها نی
حضرت باءال را در سبيل اجراء وظائف موّلهشان به هّت و ماهدت برانگيخته است به
خا طر آورم چنان و جد و سروری در دل و جا ن موج ز ند که از عهده و صفش چنان که
با يد برنيا ي .قراردادی 1که اخيا امنای منت خب آن جام عه امضاء نودها ند به منل هء آغاز
آخرين مرحله از مراحل بزرگترين اقدامی است که تا کنون پيوان امر الی در مغربزمي
بر عهده گرفتها ند .هچن ي پيشرفتهای اميدب شى که متواليا در گزارشهای ل نه تبل يغ
منع کس شده ه ه بدون شک بر وفاداری و ثبات و پايداری و دقّت و مواظب تی شهادت
میدهد که آن ياران در اجراء خدمات متنوّعی که مستلزم تکميل نقشه هفتساله است از
خود ظاهر نودهاند و در دايرهٔ اين هر دو خدمت حتّی در جزئيات کار با نايت نظم و
ترتيب و دقّت و کاردانی کامل و اجراء شايسته به تشيت امور پرداختهاند.
هانند و هعنان با آن کاردانی و لياقتی که نايندگان جامعه بائی امريکا در ماههای اخي
و در اقدامّات اخيشان از خود بروز دادهاند ،هانا وفاداری و حايتهای کريانه و
بیچون و چرائی است که افراد جامعه بائی در هر مرحله برانی و در هر مرحله از
مراحل توسعه و پيشرفتهايش از خود ظاهر ساختهاند .ملحظه فرمائيد چني هکاری و
چني هبستگی و پيوستگی و توافق و اتّحاد و اتّفاقی که در ميان دوائر تشکيلت بائی
موجود و سبب تقويّت حيات پوينده ٔ بنيان هر جامعه ٔ فعّال بائی است چقدر با تايلت
مرّب و غمانگيز عناصر متخاصم و مالف جامعه ٔ کنونی جهان تفاوت و تضاد دارد
وليکن هر امتحان و بليّاتی که بنا به حکمتهای بالغه اليّه نصيب جامعه برگزيدهاش
میگردد نتيجهاش جز اين نيست که بار ديگر وحدت و هبستگی افراد جامعه بائی را
مشهودا به اثبات رساند و قوّت و قدرت باطنيش را شدّتی بيشتر بشد امّا بر عکس هر
-اشاره به قراردادی است که محفل ملّی برای اتمام مشرقالذکار به امضاء رسانده است. 1
وقت برانی تازه در اين عصر فاسد رو به زوال پديد آيد بيش از پيش پوسيدگی و تأثيات
مرّبش را در بنيان مؤسّسات منحط جامعه کنونی انسانی ظاهر و مبهن میسازد.
لذا پيوان اسم اعظم شاکر و سپاسگزارند که حامی و حارسشان دست قدرت پروردگار
است ،و هر زمان که بدرقه جديد عنايتش برسد يا آنکه بلئی آسانی نصيب اهل باء گردد در
هر دو حال قلوبشان از جام اميد سرشار و از جرأت و شجاعت آکنده شود و با عزمی جزم
از يک طرف هر فرصتی را که گردش چرخ تقدير در داخل امرال درمقابلشان ناد مغتنم
شارند و از طرف ديگر از تشنّجات دردناک دنيای خارج که دير يا زود نصيب کسانی که
خود را از نور حقيقت مروم کردهاند گردد و به هلکشان کشاند هرگز مضطرب و هراسان
نگردند بلکه خود و نفوس مؤمنهای که بعد از ايشان بر خدمت امرال قيام خواهند کرد بايد
هچنان سند هّت بدوانند تا زمانی فرا رسد که جريان وقايع کنونی عال نيو و توانش فرو
نشيند و هر يک از آن وقايع و حوادث سهم خود را در تولّد نظم بديعی که جنينش حال در
رحم عصری پرآشوب و مبتل به درد زايان به جنبش افتاده است ايفاء نايد.
اين برانهای مکرّر و متواتر که در فواصلي ناهنجار و با نيوی مقاومتناپذير هر روز تعداد
بيشتری از افراد بشر را فرا میگيد هرچند موقّت است ناچار ،چنانکه امروز نفوذ منتبار
شومش در سراسر عال گسترش يافته آن قدر ادامه خواهد يافت تا آنکه تأثياتش را در جامعه
انسان تا حدّى معي بر جاى گذارد .چگونه شروع اضطرابات جهان کنونی که نيوهای
عنان گسيختهاش توازن اجتماعی و مذهبی و سياسی و اقتصادی جامعه منظم بشری را برهم
زده و نظامهای سياسی و مبادی نژادی و مفاهيم اجتماعی و معيارهای فرهنگی و پيوندهای
مذهبی و روابط تاريش را مشوّش ساخته و به هرج و مرج انداخته ،چگونه مىتوان گفت كه
اين هه آشفتگى و آشوب با اين مقياس وسيع و بسابقه در مؤسّسات امر نوزاد الی که
تعاليمش تام جوانب و فعّاليّت و رفتار مردم جهان را در بر مىگيد تأثي و نفوذى نداشته
باشد؟پس تعجب نبايد کرد اگر فشار قوای خانهبرانداز کنونی در نفوسی که پرچم اين آئي
جامع فراگي ،اين امر مبارک عظيم را بلند افراشتهاند تأثي کرده باشد .تعجب نبايد کرد که
اهل باء ملحظه نايند که در ببوحهء اين گرداب هائل آزاديشان مدود و تعاليمشان تقي و
2
مطرود گردد و بر مؤسّسات و تشکيلتشان حله شود و نيّات و مقاصدشان در معرض تمّت
و افتراء درآيد و حقوق و اختياراتشان به ماطره افتد و دعاويشان مردود گردد
در قلب قارّه اروپا کشوری 1است که به فرمودهء حضرت عبدالبهاء بنا بر استعداد روحانی و
موقعيّت جغرافيائيش مقدّر است که انوار درخشان امر الی را به مالک ماوره بتاباند .اين
کشور در اين زمان بر اثر سوءتفاهم شديدی که رژي حاکمش نسبت به مقاصد و فعّالّيتهای
امرال يافته است موانعی را بر جامعه بائی تميل نوده که آنرا موقّتا به خسوف مبتلء ساخته
است چنانکه حال موقّتا ندايش خاموش و مؤسّساتش منحل و مطبوعاتش منوع و سوابق
اداريش ضبط و جلساتش تعطيل گشته است.
در آسيای مرکزی در شهری که به اين شرف و افتخار متاز گشته است که حضرت عبدالبهاء
آنرا مقرّ اوّلي مشرقالذکار جهان برگزيدهاند و هچني شهرها و قراء و قصبات ديگر آن
وليت که امر مظلوم حضرت باءال در نتيجهء نشاط و اقدامات فوقالعاده اي كه در چندين
ده سال گذشته از خود ظاهر ساخته حال در پنجهٔ حکومتی گرفتار گشته که از نفوذ و اشراق
انوارش بيمناک شده و در صدد است امر الی را در آن صفحات به کلّی ناتوان و معطّل سازد
و هر چند هنوز باب مشرقالذکار 2برای عبادت بائيان باز است امّا ملکش مصادره شده و
مافل روحانيّه و لناتش منوع و تبليغ و ترويش متوقّف و مروّجي سرشناسش به اخراج از
کشور مکوم و بسياری از پيوان ثابتقدمش از زن و مرد زندانی و مسجون گشتهاند.
در مهد امرال که در آن اکثر بائيان ساکنند و پايتختش از قلم اعلی به «امّالعال» ملقّب و به
«مطلع فرحُالعالي» ماطب گشته حکومتش که هنوز راسا از سيطره فلجکننده علمای
متعصّب و مرتع و بسيار فاسد مذهبی بيون نيامده حال با کمال شدّت به سر کوبی بائيان
يعنی پيوان امری مشغول است که يکصد سال است کوشيده ول نتوانسته است قلع و قمعش
نايد .چني حکومتی از اين حقيقت چشم بر بسته است که پيوان اين امر مروم و مظلوم به
حقّ در زمرهٔ منصفترين و ليقترين مردم آن کشورند که به وطن خويش عشق میورزند ،امّا
چون عال را نيز يک وطن میشارند چنان حکومتی که طرفدار ملّيتپرستی مفرط و مدود
کشور آلمان 1
3
است هرگز قدر اين مفهوم را نیداند و از اين روي بائيان را که دامنهٔ نفوذ روحانيشان در
ايران به بيش از ششصد جامعهٔ ملّی بسط يافته و تعدادشان بسيار بيشتر از يهوديان و مسيحيان
و زردشتيان آن کشور است از اعطاء حقوق قضائي و تنفيذ قواني دينشان و اداره امورشان و
برگزاری اعيادشان و نشر مطبوعاتشان و اجراء شعائرشان و ارتفاع ابنيّه مصوصه و اداره
مدارس و حفظ موقوفاتشان بکلّی منع كرده است.
و نيز در اين ايّام در ارض اقدس که قلب و مرکز اعصاب آئي جهانآرای بائی است شعلهٔ
خصومتهای نژادی و برادرکشی و تروريسم شديدا زبانه کشيده و چنان آتشی افروخته
است که هم زيارت زائران بائی را که بنلهٔ دَوَران خون در مرکز جهانی است متوقّف ساخته
و هم در اجرای طرحهائی که برای حفظ و اتسّاع مناطق حول و حوش امّاکن مقدّسه آغاز
شده وقفهای اياد نوده است .امنيّت جع قليل بائيان ملّی که مواجه با امواج روزافزون
آشوب و طغيانند به خطر افتاده مقامشان به عنوان جامعهای بیطرف و شاخص از نظر دور
شده و آزاديشان در انعقاد بعضی از احتفالتشان مدود گشته است .تواتر قتلهای دوجانبه
ناشی از تعصّبات نژادی و دينی که دامن روساء و نيز پيوان سه دين عمده اين کشور
آشوبزده را فراگرفته چنان است که قطع ارتباطات عادی را در داخل و خارج کشور تديد
میکند .با وجود وخامت اوضاع در اين کشور امّاکن مقدّسه بائی مقصد و مرکز توجّه
بائيان جهان و با وجود تعدادشان و عدم حراست ظاهريشان بنحوی معجزهآسا مفوظ و
مصون مانده است.
4
بشريّت را مرتبا قربانی خود ساخته به نظر میرسد که آئي حضرت باءال که هنوز از پنجه
ظلم و ستم رهائی نيافته به عقب رانده شده است و به گمان چني میرسد که هر روز قلع
مستحکم چني آئي متينی يکی پس از ديگری ماصره شده و به تصرّف قوای مهاجم در آمده
است و چون نور آزادی فرو نشيند و خاموش شود و غوغای ماصمات هر روز بلندتر گردد و
آتش تعصّب با شدّتی بيشتر در سينهٔ مردمان شعله زند و يخبندان لمذهبی سخت روح مردمان
را منجمد سازد ،به نظر میرسد که تام اينها تا ح ّد معيّنی در اعضاء و جوارح هيکل امرال نيز
تأثي کرده و نفوذ خانهبراندازش که تام جهان متمدّن را قبضه کرده در جامعه بائی نيز
مشهود افتاده است.
امّا اين بيان مؤثر حضرت عبدالبهاء چقدر به وضوح نايانگر اين ايّام است که میفرمايد:
«ظلمت ضللت است که شرق و غرب را احاطه نوده است و با نور هدايت در اين
کور عظمت در جنگ و ستيز است و سهم و سنانش بسی تند و تيز و لشگرش بسيار
خونريز ».و در مقام ديگر میفرمايد« :اليوم قوای رؤسای اديان باجعهم متوجّه تشتيت
انمن رحان و تفريق و تريب بنيان حضرت يزدان است و جنود مادّی و ادبی و سياسی
جهان از هر جهت مهاجم چه که امر عظيم است عظيم و عظمت امر در انظار واضح و
لئح».
حصن حصي مهمّى که باقى مانده و بازوی توانائی که پرچم امر شکستناپذير الی را
برافراشته هانا جامعه پيوان اسم اعظم در قا ّره امريکای شالی است .اعضاء برازنده آن جامعه
که با اقدامّات خويش و با حفظ و حراست حضرت احديّت عضوي متاز در هيكل جوامع
مرتبطه بائي در شرق و غرب عال است بقّ در خور آنند که کشورشان مهد نظم جديد
جهانی و نيز حصن حصي آن نظم بشمار آيد نظمى که هم موعود و هم مظهر جلل و
عظمت دور حضرت باءال است.
هر کس که بواهد مقام بلند يکتائی را که به جامعه بائی امريکا اعطاء گشته کم بشمرد
يا در نقش مهمّی که در آينده ايّام ايفا خواهد کرد شک و ترديد نايد خوب است در اين
کلمات بارور و روشنگر حضرت عبدالبهاء تأمل نايد که در وقتی که ناله جهان زير بار
5
سنگي جنگی مهلک به عنان آسان رسيده بود خطاب به آن جامعه بيان فرموده است:
«قطعه امريک در نزد حقّ ميدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشاء ابرار و
ممع احرار».
جامعه بائی امريکای شالی که هم مرّک اصلی و هم نونه و الگوی جامعههای آينده
است که بايد در سراسر نيمکرهء غربی در ظلّ امر حضرت باءال بوجود آيد ،اينک ،با
وجود ظلمتی که هه جا را فرا گرفته است استعداد و قابليّت خود را نشان داده و ثابت
کرده است که مشعلدار انوار است و مزن اسرار و «کشور اسرار» و حصن حصي
آزادگان و «احرار» .اگر آن کلمات مبارکه که مذکور شد به عصر ذهبی آئي حضرت
باءال دللت نداشته باشد ديگر به چه چيز اشارت دارد؟ اگر بيان «ظهور اسرار» مربوط
به اسرار مستوره در جني نظم جهانی نباشد که حال در رحم تشکيلت اداری بائی
پرورش میيابد ديگر به چه امری دللت دارد؟ اگر مقصود از کشور ابرار کمالت حاکم
بر عصر ذهبی در ظلّ نظم بائی نباشد ديگر چه معنائی از آن مىتوان دريافت؟ اگر از
ذکر حرّيت و آزادی مقصود آزادی حقيقی نباشد که در ظلّ سلطنت الی در زمان مقرّر
مقدّر به وجود آيد ديگر به چه امری اطلق تواند شد؟
جامعه مروّجان متشکّل امر حضرت باءال در قارّه امريکا يعنی اخلف و اعقاب روحانی
مطالع انوار در عصر رسولی که با نثار جان ظهور امر يزدان را تثبيت و اعلن نودند نيز
بايد به نوبهٔ خود نظم موعود جهانی را نه از راه شهادت بلکه با فداکاریهای شهيدانی
زنده در عال امکان اعلن نايند .نظمی که يگانه موجد و آفرينندهاش امر الی است و به
منله صدفی است که گوهر گرانبهای مدنيّت جهانی را در آغوش خويش پرورش
میدهد .در زمانی که ديگر جامعههای بائی عال از جيع جهات به هجوم تندبادهای
ي قدير مفوظ و مصون مانده و شديد مبتل گشته جامعه بائی امريکا که به حکم تقدير ح ّ
از الواح تبليغی حضرت عبدالبهاء جان و توان يافته است حال مشغول پی نادن مؤسّساتی
است که بشي و طليعه عصری خواهد بود که شاهد تولّد و ارتفاع نظم جهانی حضرت
باءال در بسيط جهان است.
6
جامعه امريکا که هم از حيث تعداد افراد نسبتا قليل و هم از مرکز و قلب امر الی و هم از
مهد امرال موطن اکثريّت قاطع هم کيشانشان بسيار دوراست و از منابع لزم مادّی مروم و
از تربه و اشتهار بیبره و از ايان و عقايد و شيم وعادات نفوسی که امرال را به آنان ابلغ
کرده بیخب و از زبانهای اصلی کتب مقدّس خويش بیاطلع و اجبارا بر ترجههای ناقص
از معدودی از آيات مشتمل بر احکام و تعاليم و تاريخ متکّی ،جامعهای که از بدايت صباوتش
به امتحانات شديد از جله به نقض و فتور بعضی از اعضاء متقدّمش دچار و از اوان تولّدش هر
روز با قوای فساد و انراف اخلق و تعصّبات شديده مواجه و مقابل چني جامعهای بدون
کمترين معاضدت و امداد جامعههای ديگر شرق و غرب جهان در کمتر از نيم قرن به
امدادات ملکوتی آسانی که حضرت عبدالبهاء به جوهر مبّت به آن تفويض فرموده است موفّق
شد که چنان مرّک پيشرفت و تقدّم امر الی گردد که تام جامعههای بائی ديگر مغرب زمي
مموعا از رقابت و هسريش عاجز و ناتوان مشاهده شوند.
کدام جامعه ديگری را میتوان يافت که طرح مؤسّسات اداری امرال يعنی پيشاهنگ نظم
جهان حضرت باءال را ارائه داده و نبضش را به طپش آورده باشد؟ کدام جامعهای را
مىتوان يافت که به انسجام و پايداری کامل بتواند چنان لياقت و انضباط و عزم جزم و
هّت و استقامت و وفاداری و جانفشانی را از خود ظاهر سازد که ک ّل از ضروريّات بنا
و توسعه دائمی بنيانی است که در آن مؤسّسات نوزاد امرال بايد نشو و نا و رشد نايد؟
کدام جامعه توانسته است اثبات نايد که بر چنان بينش روشن و به چنان ادراک بلندى از
فداکاری و اتّحاد و اتّفاق رسيده باشد تا بتواند در سالهای برانی کنونی در مدّت
کوتاهی بنای شامی را مرتفع سازد که به ح ّق بزرگترين هديهای است که جهان غرب تا
به حال به امر حضرت باءال تقدي کرده است ،کدام جامعه ای را میتوان يافت که حقّا
بتواند ادّعا نايد که با مساعی جيله فقط يکی از افراد منقطع فروتنش بیظهي و معيّن
بتواند يکی از افراد خاندان سلطنت را در ظلّ امرال درآورد و او را به نوشت بيانيّهای در
شهادت بر حقّانيت امرال برانگيزد ،کدام جامعهای را میتوان يافت که با پيشبينی و
قابليّت و شور و شوق مدارسی را در سراسر کشور خويش تأسيس کرده باشد که در
آينده ايّام به مراکز فعّال و سودمند آموزشی بائی تبديل گشته زمي حاصلخيزی را برای
7
مهيّا ساخت مبلّغي و مربيّانی جديد جهت تقويّت نيوهای تبليغی بوجود آورد؟ کدام
جامعهای را میتوان يافت که توانسته باشد مهاجرينی را با کمالت لزمه و ملکات
فاضله از قبيل شجاعت و انقطاع و استقامت و انذاب و از خودگذشتگی برانگيزد که
ترک خانه و خانان نايند و با انقطاع تام در بسيط زمي پراکنده شوند و پرچم حضرت
باءال را در اقصی نقاط جهان برافرازند؟ چه کسانی را جز افراد آن جامعه مبارکه
میتوان يافت که به اين امتياز و فخر عظيم نائل شده باشند که اوّل بار ندای يا باء البی
را به مراکز و مناطق مهمّ عال چون نقاط تت دو امپراطوری انگليس و فرانسه ،آلان،
خاور دور ،مالک بالکان ،کشورهای اسکانديناوی ،امريکای لتي ،جزائر اقيانوسيّه،
آفريقای جنوبی ،استراليا ،نيوزيلند و اخيا به مالک بالتيک برسانند و امرال را در آن
مناطق تکّن بشند؟ چه کسانی را جز هان مهاجران غيور میتوان يافت که برای ترجه و
طبع کتاب به چهل زبان از لغات عال و ديگر آثار مقدّسه مبارکه که انتشارش شرط
اساسی جيع خدمات منظّم تبليغی است هر نوع مشقّتی را به جان تمّل نايند و با
تبّعات کريانه مالی وسائل انتشارشان را فراهم کنند .کدام جامعه را میتوان يافت که
در توسعه و حفظ حول و حوش مقامّات مقدّسه بائی و ابتياع اراضی لزم برای تأسيس
معاهد بيالللی در مرکز جهانی چنان سهمی عظيمی داشته باشند؟ کدام جامعه را میتوان
يافت که چني فخر و شرفی يافته باشد که اوّلي جامعهای باشد که اساسنامه مفل ملّی و
ملّی خويش را تدوين کرده و اصول دو منشور لزم را جهت تنظيم خدمات و تعيي
اقدامّات و حفظ حقوق آن مؤسّسات تدوين کرده باشد؟ کدام جامعهای را میتوان يافت
که به تأسيس موقوفات ملّی و تسجيل رسی آنا موفّق گشته و راه را برای اياد موقوفات
ملّی هوار کرده باشد .کدام جامعهای را میتوان يافت که به اين امتياز متاز شده باشد
که قبل از آنکه به فکر جامعههای ديگر خطور نايد موفّق شده باشد که اسناد شناسائی
رسی مافل روحانی و موقوفاتش را از حکومت فدرال و حکومتهای ايالتی به دست
آورده باشد؟ بالخره چه جامعه ديگری را میتوان يافت که برحايت از نيازمندان و دفاع
از ستمديدگان و بذل مساعی در حفظ ابنيه و مؤسّسات بائی در کشورهای ايران و مصر
و عراق و آلان که بائيان هر از چندی مورد تضييقات دينی و فشارهای نژادی واقع
8
میشوند توانائی و وسائل لزم را در اختيار داشته باشد؟
چني کارنامه بینظي و درخشانی که ياران امريکا در خدمات بيست ساله گذشته بم
رساندهاند و با مصال و سرنوشت جع زيادی از بائيان عال بم آميخته شايسته است که خود
فصلی درخشان و فراموش ناشدنی در تاريخ عصر تکوين به شار آيد .اين سوابق که مزيد بر
موفّقيتهای گذشته گشته خود شاهد صادقی است بر اينکه ياران امريکا استعداد و لياقت آن
را دارند که بتوانند مسئوليّتهائی را که در آينده بر دوششان ناده خواهد شد چنانکه بايد و
شايد ايفاء نايند و مال است اهيّت اينهمه خدمات متنوّع را ناديده گرفت يا ارزش روزافزون
نتايج حاصلهاش را به درستی تمي زد و اين کار فقط از عهده مورّخي آينده بائی ساخته
است امّا آنچه حال در اين اوراق نگاشته میشود بيان ثقهٍ و اطمينان است در اينکه جامعهای
که قادر باشد چنان خدماتی و چنان روحی را از خود ظاهر و نايان سازد و به چني مقام
بلندی برسد البتّه استعداد آن را دارد که در آينده در وقت مقرّر ثابت نايد که حقّا مهمّترين
سازنده و قهرمان نظم جهان حضرت باءال مسوبگردد.
اين خدمات عاليه از بعضی از جهات يادآور جانفشانیهای عظيم مطالع انوار در عصر رسولی
است که سبب اعلن و ارتقاع ندای امرال گرديد امّا هنوز بسيار مانده است که تا
مسئولّيتهائی که متصّ جامعه متاز بائی امريکا است به اوج خود برسد و آنچه امروز هست
فقط آغاز ايفای آنا است .موفقيّتی که ياران امريکا به مدّت پنجاه سال بدست آوردهاند
نسبت به عظمت خدمات و اقدامّاتی که در پيش دارند بسيار ناچيز است .امروز غرّش
رعدآسای آشوبهای خانانبرانداز که هه جا را فرا گرفته در عي حال هم منادی سکرات
موت نظمی کهنه و فرسوده و هم درد زايان نظمى جديد است و نشان میدهد که وقايع
جسيم آينده به چه سرعتی در شرف تکوين است و ماهيّت خدماتی که بر عهده ياران امريکا
است به چه مقدار حيتانگيز است.
استقرار بالقوّه نظم اداری بائی و طرح قالبش و تکوين ابزار و وسائلش و تکيم
مؤسّسات تابعهاش اوّلي وظيفهای بود که طبق الواح وصايا و به امر حضرت عبدالبهاء بر
ذمّه ياران امريکا قرار گرفت که آن را با سرعت عمل و وفاداری و قدرت حيتانگيزی
9
به مرحله عمل رسانيدند و چون دوائر و شعب متنوّع لزم نظم اداری را فراهم آوردند،
بلفاصله با هان حرارت و شور و انذاب قيام بر اجراء خدمت مشکل و مهمّ ديگری
نودند .آن بنای نای خارجی بنای شامی بود که حجر زاويهاش را نفس مقدّس حضرت
عبدالبهاء به دست مبارک خويش در بنياد آن بنيان رفيع 1قرار داد و پس از اجراء آن
وظيفه مهمّ جامعه امريکا در اطاعت از هدايات و نصايح و بشارات نازله در الواح نقشه
ملکوتی مصمّم بر اجراء وظيفه ديگری گشتند که از حيث وسعت و شدّت قوای
روحانيش يقينا جيع توفيقات پيشي را تت الشّعاع قرار خواهد داد يعنی نقشه هفتساله
را که اوّلي قدم عملی در سبيل تنفيذ و تقّق رسالتی است که آن الواح مقدّسه ملکوتی
تاريخآفرين بر ايشان مقرّر ساخته طرح کرده با روحی جديد و عزمی شديد بر اجرايش
چون دو وظيفه ديگرشان قيام نودند و اميد است که خاته نقشه هفتساله با جشنهای
قرن ولدت امر مقدّس حضرت باءل مقارن گردد .جامعه بائی امريکا به خوبی واقف و
آگاه است که اتام تزئينات خارجی مشرق الذکار در ترقّی و تقدّم مهودات تبليغيّشان در
امريکای شالی و جنوبی تأثي مستقيم میگذارد و نيز میدانند که هر فتح و ظفری که در
ميدان تبليغ حاصل شود به نوبه خود سبب تسريع عمليّات اتام مشرق الذکار خواهد شد
لذا با ايان و شجاعت و اطمينان اجراء و ظائفشان را در ظلّ نقشه وجهه هّت خويش
قرار داده در تنفيذش به دل و جان کوشا هستند.
امّا هر گز نبايد تصوّر نايند که وظائفی را که يد قدرت پروردگار بر دوششان ناده با اجراء
نقشه هفتساله که با خاته اوّلي قرن مقارن است پايان پذيرد زيرا آغاز قرن دوّم بائی بايد
چشمانداز بزرگتری و صحنههای ديگری را در پيش نظر مسّم سازد و شاهد شروع نقشههای
ديگری باشد که به مراتب از آنچه تا به حال داشتهاند مؤثّرتر و وسيعتر است و اگر قرار باشد
نقشه ملکوتی به آنان واگذار فرموده با افتخار و کمال به
ٔ وظائف و مسئوليّتهائی که طرّاح
مرحله اجراء درآيد آن وقت نقشهای را که اينک مطمح نظر و کانون آمال و مركز منابع هه
ياران امريکا است نبايد چيزی جز اين تصوّر کرد که فقط نقطه شروع و مک قوّت و قدم
اوّل جهاد روحانی عظيمی است که دامنهاش بسی گستردهتر است.
10
زيرا هدف نقشهٔ هفتسالهٔ کنونی چيزی جز اين نيست که لاقل در هر يک از جهوريّات
نيمکرهٔ جنوبی اقلً يک مرکز بائی تأسيس شود حال آنکه وظائفی را که نقشهٔ ملکوتی
حضرت عبدالبهاء تعيي نوده خواهان انتشاری بس وسيعتر و تشتّت و مهاجرت عدهای بيشتر
از احبّاء امريکای شالی در سراسر قارّه امريکا است پس شکّی نيست که رسالتشان آن است
که پيوزیهای درخشانی را که در خاتهٔ قرن اوّل بائی به دست آوردهاند در قرن دوّم بائی
ادامه دهند ياران امريکا نیتوانند خود را قانع سازند که چنانکه بايد وظائف فوری و حتمی
خود را طبق نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء به مرحلهٔ اجراء رساندهاند مگر آنکه بکوشند
احبّاء نقاط مهجور و مراکز جديدالتّأسيس را چنان راهنمائی کرده باشند که آن مقبلي
نورسيده مستعد گشته و بتوانند مستقلً به اداره مؤسّسات ملّی و ملّی خويش پردازند.
و نيز نبايد آنی تصوّر نايند که با اتام نقشه هفتساله و تقّق اهدافش يعنی مضاعفه مراکز
بائی و معاضدت لزم برای تأسيس نظم اداری بائی در کشورهای امريکای لتي طرح
مطالعه سطحی نارسائی
ٔ اعطائی حضرت عبدالبهاء را به تام و کمال اجراء کردهاند زيرا حتّی
نقشه ملکوتيّش نايان میسازد که دايرهٔ خدمات مصوصهشان از مرزهای نيمکره ٔ از الواح
غربی بسی فراتر میرود و اينک که وظائف و مسئولّيتشان را عملً در قارّه امريکا ايفاء
کردهاند بايد به درخشانترين و مهمّترين مرحلهٔ اجرائاتشان قدم گذارند و مصداق اين بيان
مبارک حضرت عبدالبهاء گردند که «اين نداء الی چون از خطّهٔ امريک به اروپ و آسيا و
آفريک و آستراليا و جزائر پاسيفيک رسد احبّای امريک بر سرير سلطنت ابديّه جلوس نايند».
کسی چه میداند که حتّی پس از انام چنان وظائف خطيهای باز چه رسالت بینظي
ديگری درخشندهتر و اعلی و اعظم از پيش به تقدير حضرت باءال به ياران امريکا موّل
خواهد شد؟ عظمت و جلل چنان رسالتی چنان درخشنده و تابان است و اوضاع و
احوالش چنان دور از دسترس ما است و تار و پود حوادث اين عصر که با آن رسالت بم
بافته است چنان متغيّر و متلّون که در حال حاضر توصيف مشخصّات و ماهيّتش برون از
حيطه تصوّر ما است هيقدر میتوان گفت که در ببوحهٔ بليا و هرج و مرجها و
آشوبهاى «آخر الزّمان» فرصتهائی پديدار و اوضاع و احوالی خلق خواهد شد که آن
11
مريان پيوزمند نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء را با سهمی که در استقرار نظم جديد
جهانی به عهده خواهند گرفت قادر بل ناچار خواهد ساخت تا در سبيل عبوديّت آستان
حضرت باءال تاج وهّاج جديدی بر سر خويش گذارند.
و نيز نبايد از خاطر دور داشت که مالها و فرصتهای متنوّع بديع ديگری که ناگزير
در سي تکامل امرال چه در مرکز جهانيش و چه در قارّه امريکای شالی حتّی در اقصی
نقاط بسيط زمي به دست خواهد آمد بارديگر ياران امريکا را دعوت خواهد کرد که در
تبليغ و اشاعهٔ امر حضرت باءال به خدماتی بيشتر و نايانتر از آنچه قبلً متمعا مبذول
داشته اند قيام نايند در اين مقام فقط میتوان به بعضی از اهّم آن مالهای آينده مبادرت
ورزيد :انتخاب بيتالعدل اعظم و استقرار مرکز روحانی و اداری و جهانی امرال در
ارض اقدس هراه با اياد شعبات و مؤسّسات تابعهاش ،تأسيس تدريی توابع اوّلي
مشرقالذکار مغرب زمي و پرداخت به امور معضله دقيقه مربوط به حيات جامعه بائی،
تدوين و ترويج احکام و قواني کتاب مستطاب اقدس که لزمه تشکيل و رسيّت مکمه
شرعيّه بائی در بعضی از کشورهای شرق است ،بنای سوّمي مشرقالذکار عال بائی در
حومه طهران و بعد از آن در ارض اقدس ،استخلص جامعه بائی از قيد تعصّبات دينی در ٔ
بعضی از مالک اسلمی مانند ايران و عراق و مصر ،سپس شناسائی رسی مافل ملّی و
ملّی از طرف اولياء امور آن مالک به عنوان مؤسّسات دينی مستقل ،تهيد اقدامّات و
موازين لزم احتياطی و هاهنگ برای دفاع از حلت و تعرّضات حتمی و متشکّلی که
دستگاه روحانيّون از مذاهب متلفه با شدّتی روزافزون برضدّ امرال شروع و برحانه
ادامه خواهند داد .مهمّتر از هه آن که ياران امريکا در آينده با امور بشاری مواجه
گردند که بايد با آنا مقابله نايند تا امر مبارک مراحل باقيه را طی نايد« .دورهء
مهوليّت که اوّلي مرحله در نشو و نای جامعهٔ اهل باست و مرحله ثانيهٔ مظلوميّت و
مقهوريّت هر دو منقضی گردد دوره ثالث که مرحلهء انفصال شريعةال از اديان عتيقه
است چهره بگشايد و اين انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلل دين ال و اقرار و
اعتراف به حقوق مسلوبه اهل باء و مساوات پيوان جال ابی با تابعان اديان معتبه در
انظار رؤسای جهان و اين استقلل مهّد سبيل از برای رسيّت آئي الی (و ظهور نصرتی
12
عظيم شبيه و نظي فتح و فيوزی که در قرن رابع از ميلد حضرت روح در عهد
قسطنطي کبي نصيب امّت مسيحيّه گشت و اين رسيّت به مرور ايّام مبدّل و منجر به
تأسيس سلطنت اليّه و ظهور سلطه زمنيّه شارع اين امر عظيم گردد .و اين سلطنت اليّه
مآلً به تأسيس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سيطرهٔ ميطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس
آئي بائی و تشکيل مکمه کبی و اعلن صلح عمومی که مرحله سابع و اخي است)
1
منتهی گردد»).
اطمينان واثق دارم که ياران امريکا در مقابله با چنان فرصتهائی و نيز در اجابت دعوت
حضرت عبدالبهاء در الواح تبليغی ملکوتيش بیدرنگ با جرأت و شهامت و استقامت
مصوص ذاتيشان قيامی مردانه خواهند کرد تا به جهانيان اثبات نايند که فیالقيقه ليق
اين خطابند که به عنوان بانيان قهرمان اعظم مؤسّسات امر حضرت باءال ملقّب و
ماطب شده باشند.
ای ياران ارجند و مبوب هر چند وظائف موّله به شا بسی سنگي و خطي است ولی
اجر و ثوابی که از خزانهٔ غيب الی به آن عزيزان ارزانی گشته چنان پربا است که زبان و
بنان از توصيف و تقديرش چنانکه بايد بر نيايد و هر چند مقصدی که با کمال هّت و
ماهدت در پيش داريد بعيدالصول و بغايت دور و از ديدگان بشر مستور است امّا
بشاراتش به کمال قدرت در مت بيانات نافذ و ليتغيّر حضرت باءال مندمج و مسطور و
هرچند مسيی که جال کبيا برای آن ياران با وفا برگزيده احيانا در سايهٔ تيه و تاری
که عال انسانی را فرا گرفته مو و ناپيدا است ولی انوار هدايتی که پيوسته بر آن عزيزان
پرتو افکنده چنان روشن و درخشنده است که ظلمات حائله اين جهان تابش و سطوعش
را سدّ نتواند .و هرچند تعدادتان قليل و تارب و امکانات و منابعتان بس مدود امّا قوّت
ملکوتی که در هويّت رسالتتان مکنون است بغايت شديد و از حيث وسعت و قدرت
بیشار و نامدود .و هر چند دشنان عنود در هر زمان که در اجراء وظائف مصوصتان
توفيق حاصل گردد با لشگری جرّار برحانه و با عزمی جزم بر شا هجوم شديد نايند
1آنچه نقل گردید اصل بیان مبارک حضرت ولّیامرالله به فارسی است که در توقیع مبارک ۱۱۰مرقوم
فرمودهاند که چون جز در بعضی از عبارات معنا ً با انگلیسی مطابقت داشت عینا ً نقل گردید جملت بینالهللین
( ) در متن انگلیسی نیست.
13
ولی چنانکه موعود است جنود غيبی ملءاعلی آن سالکان سبيل استقامت و وفاء را امداد
فرمايد و بر اضمحلل قوای دشنان پرکي پيوز سازد و به يأس و خسرانشان اندازد .و
هر چند در مواهب و عطايائی که در وصول به كمال رسالتتان شامل حال گردد شک و
ترديدی نيست و تقّق وعود و بشاراتی که برای آن عزيزان مقدّر گشته متوم ولی اجر
جزيلى که نصيب هر يک از افراد شا میگردد مطابق و وابسته با مقدار خدمت و هّتی
است که هر يک در سبيل توسعه رسالت موّله و تسريع پيوزيش مبذول میداريد.
ای دوستان عزيز هر چند که مبّت و تجيد و تقدير من از آن ياران با وفا بسی شديد است و
کاملً معتقد بل مطمئنم که آن عزيزان در آينده در خدمات و ماهدتهای قا ّرهای و بيالللی
سهم عظيم خويش را ايفاء خواهند نود باز برخود واجب میدان که در اين مقطع از زمان به
بيان انذارات لزم مبادرت ورزم و اظهار دارم که باوجود تقدير و تجيد و ستايشی که به
کرّات حقّا نصيب افراد و جامعه زنده و پويندهٔ بائيان امريکا شده و بارها از لياقت و روح
نبّاض و اعمال و مقام رفيعشان تسي گشته است به هيچ وجه نبايد آنا را با حالت و
صفات و طبايع مردم آن کشور که بائيان به فضل الی از ميانشان برخاستهاند اشتباه نود بايد
صريا و قطعيا بدون هيچ ملحظه و هراسی اذعان کنيم که بي جامعه بائيان امريک و مردم
آن کشور تفاوت شاخصی موجود است و اگر به چني تفاوتی قائل گردي ايان خويش را به
قوّهٔ نافذهٔ خلقهٔ امر حضرت باءال اثبات نودهاي که در حيات و موازين اخلقی پيوانش
چنان نفوذ و تأثي نوده که آنان را به کلّی دگرگون و از اقران متاز ساخته است و بر عکس
اگر چني نينديشيم اين اصل اصيل را که اعظم و ابی ثره ظهور حضرت باءال اياد خلق
جديدی از انسان است به کلی منکر شده و از جلوه بازداشتهاي.
پيوسته پيغمبان خدا از جله حضرت باءال در کشورهائی مبعوث گشته و پيام الی را در
زمانی و به مردمی ابلغ کردهاند که يا در سراشيب انطاط و يا در اسفل درجات فساد
اخلقی و ضللت روحانی بودهاند چنانکه بدبتی منتبار و ذلّتی که قوم اسرائيل قبل از
خروجشان از خاک مصر به قيادت حضرت موسی در زمان حکومت ظال و خفّتانگيز
فراعنه داشتهاند .انطاطی که در حيات دينی و روحانی و فرهنگی و اخلقی يهوديان در
14
زمان ظهور حضرت مسيح مشهود بود مظال وحشيانه و بتپرستی فاحش و فساد اخلقی
که قرنها از خصائص بارز و شرمآور قبائل عربستان بود و حضرت ممّد در ميان چنان
مردمانی به رسالت مبعوث شد تنّل و تدنّی توصيفناپذير هراه با فساد و آشفتگی و
تعصّبات جاهليّه و ظلم و ستمی که مقارن ظهور حضرت باءال جيع شؤن دينی و عرفی
کشور ايران را احاطه کرده بود و تعصّباتی را که بسياری از مقّقي و ديپلماتها و
سيّاحان در آثار خويش دقيقا تصوير کردهاند کلّ شاهد و گواه آن مقال است و الّ اگر
چني تصوّر شود که استحقاق ذاتی و سجايای عاليه اخلقی و شايستگی سياسی و
کمالت اجتماعی هر يک از آن ملّتها علّت ظهور مظاهر الی در ميانشان بوده است
چني عقيده اي کاملً مغاير و مالف حقايق تاريی و به منله انکار تبينات و بيانات
مؤکّده حضرت باءال و حضرت عبدالبهاء در اين موضوع است.
فیالقيقه نفوسی که از آن اقوام و ملل دعوت چنان پيغمبان عظامی را اجابت نودهاند چه
ماهدت دشواری داشته که توانستهاند بیدرنگ از هر شک و ترديدی بگذرند و به معرفت
ح ّق نائل شوند و با شجاعت به اين حقيقت مسلم شهادت دهند که هرگز به علّت تفوّق
نژادی و قابليّت سياسی و يا فضائل روحانی نبوده است که پيغمبان الی در ميان آن اقوام
مبعوت گشتهاند بلکه بر عکس به واسطهٔ احتياج شديد و انطاط و تدنّی اسفانگيز و
انرافات علجناپذير بوده است که مظاهر الی در ميانشان ظاهر شده تا با ظهورشان حيات و
رفتار و سلوک نوع بشر را به مرتبهای اشرف و اعلی ارتقاء بشند .زيرا قطعيّا از اوّل ل اوّل
چني بوده است که پيغمبان بزرگ تت چنان اوضاع و احوالی خواستهاند و قادر گشته و
اثبات نودهاند که چه قدرت حياتبشی در ظهورشان نفته بوده است که توانستهاند قوم و
ملّت خويش را از قعر مذلّت و پستی برهانند و چنان نيومندشان سازند تا بتوانند به نوبه خود
عطّيه ايان و نفوذ حياتبش آئي الی را به اقوام و ملل ديگر منتقل سازند.
در پرتو چني اصل مسلّمی هواره بايد باطر داشت و تأکيد نود که نستي علّتی که
حضرت باب و حضرت باءال در ايران مبعوث گشته و آنا را مزن و منبع ظهور خويش
قرار دادهاند اين است که مردم و ملّت ايران به شهادت مکرّر حضرت عبدالبهاء چنان در
15
حضيض انطاط فرو رفته و در فساد و تباهی غوطهور گشته بود که در جهان متمدّن آن
روزگار شبه و نظيی نداشت و برای اثبات قوّهٔ خلّقهٔ نافذهٔ ظهور حضرت باب و
حضرت باءال هيچ برهانی اعظم از اين نيست که تت تربيت آن دو مظهر الی چگونه
مردم بسيار متأخّر و جبان و فاسد ايران به قهرمانانی تبديل شدند که توانستند توّل و
انقلب عظيمی را در حيات عال انسانی برانگيزند .در صورتی که اگر در ميان نژاد و
ملّتی ظاهر میشدند که به واسطهٔ ترقيّات عاليه و ارزش فطريشان مستحقّ چنان امتياز
عظيمی میشدند که امر الی از ميانشان طلوع نايد ديگر تأثياتش در نظر مردم بیايان
اين زمانه کاسته میشد و قوّه عظيم و متکّی بذاتش از انظار پوشيده میماند صفحات
تاريخ نبيل به وضوح تام نايان میسازد که بي حالت شجاعت و شهامت و اعمال
قهرمانان مطالع النوار با پستی و دنائت و جب و شناعت دشنانشان که به اذيّت و آزار و
افترا و انکارشان میپرداختند چقدر تفاوت وجود دارد و اين امر بنفسه شاهد صادقی
است بر حقّانيت پيام ذات مقدّسی که چنان آتشی را در دل و جان پيوانش روشن کرده
است پس اگر هر بائی ايرانی بپندارد که برتری و تفوّق کشورش و نابت ذاتی مردمش
بوده که آنان را اوّلي ماطبي پيام آسانی حضرت باب و حضرت باءال ساخته به خطا
رفته است و طبق شواهد متقنه هان تاريخ رأي او به کلی باطل و مردود است.
اين اصل مسلّم تا حدّ معيّنی در کشوری مصداق يافته که بالستحقاق به عنوان مهد نظم
جهانی حضرت باءال شناخته شده است .خدمات عظيم و سهم والئی که بائيان امريکا
در اين سبيل داشتهاند به هيچ وجه از نقشی که نفوس مقدّسه جاويدانی که در ايران با
انقطاع و جانبازی و اعمال بینظي خويش امر الی را استقرار بشيدهاند کمتر نيست .امّا
باز آن نفوس مبارکه که در اياد تدّنی جهانی که خود جزئی از آئينشان است بسيار
بيشتر از ديگران شريک و سهيم بودهاند هرگز نبايد حتّی لظهای تصوّر نايند که حضرت
باءال به علّتی مرموز يا به واسطه تفوّق ذاتی و استحقاق مصوص مردم امريکا چني
منقبت و امتيازی را به ايشان عطا فرموده تا کشورشان مهد نظم جهانيش باشد بلکه به
واسطه آن که مردم امريکا با وجود خصائل عاليه و توفيقات حاصلهشان امروز ماط به
فسادی آشکار گشتهاند .و مادّيتپرستی مفرطی که متأسّفانه ملزم آنان گشته بوده است
16
که حضرت باءال و مرکز ميثاقش بائيان آن کشور را به چنان فخر و منقبتی مفتخر
فرموده تا مشعلدار نظمى نوين و جهانی باشند که در آثارشان مذکور است و از اين
طريق است که حضرت باءال قوّهٔ نافذهٔ خويش را به مردم غافل اين عصر بتر نايان
میسازد که از ميان مردمی مستغرق در بر ماديّات و گرفتار تعصّبات ديرينهٔ نژادی و
فساد مفتضح سياسی و دچار هرج و مرج و فقدان موازين اخلقی قادر گشته تا زنان و
مردانی را مبعوث فرمايد که به مرور زمان بيشتر معلوم گردد که چه خلق جديدی به
وجود آمده که متخلّق به خلق و خوی رحانیاند و مظهر انقطاع و عصمت و عفّت و
درستکاری و مبّت بیدريغ و انضباط و تقديس و بصيت روحانی ،تا آن نفوس ليق
باشند که در استقرار نظمی جهانی و تدّنی که آن کشور و جيع نوع بشر بدان نيازمندند
سهمی عظيم داشته باشند .جامعه بائی امريکا ا ّولً به عنوان يکی از مکمترين پايهها و
ارکان بنيان بيتالعدل اعظم و ثانيا به عنوان بانيان نظم جهانی جديدی که هسته مرکزی
و طليعهاش هان بيتالعدل است ،به چني امتياز و وظيفهای مفتخر خواهند بود که دو
اصل مزدوج عدل و نظم را ترويج و ظاهر و اعمال نايند .دو اصلی که در مقابلش فساد
سياسی و بیبند و باری اخلقی که دامن مردم آن کشور را که بائيان نيز جزئی از آنند
بيشتر نودار مي كند و تضاد و مباينت غمانگيز را آشکار مي سازد.
اين ملحظات هرچند ناگوار و دردناک باشد نبايد سبب شود که خصائل و فضائل مردم
امريکا را فراموش کنيم و هوش سرشار و تازگی و جوانی و داشت ابتکار و فعّاليّتهای
توليديشان را که در جامعه بائی نيز بسيار نايان است از نظر بپوشانيم .بر اساس آن خصائل و
فضائل و نيز مو آن رذائل است که بلکه بائيان آن سامان تا حدّ زيادی بايد بنياد متينی را
استوار سازند که آن کشور بتواند در طلوع عصر زرّين امرحضرت باءال نقش مهمّی را در
آينده ايفاء نايد.
چه خطي و مهمّ است مسئوليّت نسل حاضر بائيان امريکا که در اين مراحل اوّليه از تکامل
روحانی و اداريشان بايد به کمال هّت بکوشند تا جيع عادات مذمومه و خطا و اشتباهات و
تايلت نامطلوب را که به ارث به ايشان رسيده از ريشه براندازند و در عوض با صب و
17
حوصله و دعا و مناجات به جايش نال خصائل متازه و سجايای مصوصهای را بنشانند که
برای شرکت مؤثّر در خدمات ناتبش آئي مقدّسشان لزم و ضروری است و حال که به
واسطه قلّت افرادشان و فقدان نفوذشان نیتوانند در جهور مردم کشورشان تأثي چندانی
داشته باشند بايد توجّه خويش را معطوف به خويشت کنند و در بارهٔ حوائج و نيازهای فردی
خود بينديشند و به نقائص و ضعفهای خود بپردازند و پيوسته بدانند که ازدياد جهد و
کوشش در اين سبيل آنان را آمادهتر و مستعدتر میکند که چون وقتش فرا رسد از حيات و
قلوب هوطنانشان تايلت و رذائل سخيفه را زائل نايند هچني نبايد از اين حقيقت غافل
شوند که آن نظم جهانی که ياران امريکا اينک به مثابه پيشقدمانی مىکوشند برای نسلهای
آينده کشورشان پايه گذارند هرگز مرتفع نىشود مگر آنکه قاطبهٔ ملّت امريکا از مفاسد
متنوّعه اجتماعی و سياسی که دامنگيشان گشته پاک و طاهر شده باشند.
چون حوائج و نيازمندیهای جامعه بائی را بطور کلّی ملحظه ناي و کمبودهائی را که
سبب رکود اجراء وظائفشان گشته تمي زن و خصائص و وظائف بزرگتری را که در
آينده به عهدهٔ ايشان موّل خواهد شد از پيش خاطر بگذران خود را موظّف و مکلّف
میبينم که فورا به کمال تأکيد جامعه بائی امريکا را از پي و جوان از سياه و سفيد چه
از زمره مبلّغي و چه از گروه خادمان عادی تشکيلت چه از قدمای احبّاء و چه مؤمني
جديد القبال ک ّل را به نکات دقيقهای متوجّه سازم که براى موفّقيت در ايفاء وظائفی که
حال متّحدا متّفقا بر اجرايش قائمند از لوازم ضروريّه مسوب است يعنی با آنکه تيّه
وسائل خارجی و اکمال و ببود و استفاده از تشکيلت و دوائر اداری که در اجراء
وظائف دوگانهشان در ظلّ نقشهٔ هفتساله که دارای اهيّت بسيار زيادی است و با آنکه
مهودات مبذولهشان و طرح نقشهٔ اقدامّات و خدماتشان و جع تبّعات مالی برای تعميم
امر تبليغ و بنای مشرقالذکار هه بسيار فوری و حياتی است ولی اهيّت و فوريّت عوامل
فوقالعاده روحانی که با حيات درونی هر فردی پيوند دارد و با روابط انسانی و
اجتماعيشان وابسته است کمتر از آنا نيست و برای حصولش لزم است که دائما در
باره خويشت خويش موشکافی کنند و هواره دل و جانشان را متذکّر سازند و ٔ
18
وجدانشان را در مک امتحان اندازند تا مبادا آن عوامل روحانی از قدر و منلتش بکاهد
و ضرورتش در پرده ابام باند يا بکلی فراموش گردد.
مهمّترين و حياتیترين آن عوامل و شرايط که به منلهٔ پايه و اساس موفقيّت جيع نقشههای
تبليغی و طرحهای مشرقالذکار و تدابي مالی است نکات ذيل است که بايد اعضاء جامعه
بائی امريکا دقيقا به آن توجّه نايند زيرا مقدار مواهب و عطايائی که نصيب آن ياران خواهد
شد وابسته به اين است که تا چد ح ّد بتوانند آن شرايط عمده را در حيات فردی و خدمات
اداری و روابط اجتماعی خويش به کار بندند .اهمّ اين عوامل و شرايط عبارت است از اوّل
رعايت اعلی درجه مکارم اخلق و ملکات فاضله در مساعی و مهودات اجتماعی و اداری،
دوّم مراعات کامل عفّت و عصمت در حيات فردی و سوم رهائی تام از قيد تعصّبات در
معاملت با مردم از هر نژاد و رنگ و از هر طبقه و هر مذهب.
شرط اوّل بيشتر متوجّه نايندگان منتخب جامعه بائی در سطح ملّی و ناحيهای و ملّی
است زيرا آنانند خادمان و پاسبانان مؤسّسات نوزاد آئي حضرت باءال و آنانند
پايهگذاران بنای مستحکم بيتالعدل اعظم که چنانکه از اسش پيدا است مروّج و حافظ
عدل الی است و آن عدل خود يگانه ضامن حفظ و تعميم نظم و قانون در اين جهان پر
آشوب است و شرط ثانی بيشتر و مستقيما متوجّه جوانان است که قوّهٔ مرّکهٔ جامعهٔ
بائی و ضامن قدرت و طهارت حيات جامعه و باعث بروز ظهورات کامل قوا و
استعدادات مکنونه در امر الیاند .شرط ثالث بيشتر متوجّه اعضاء ديگر جامعه بائی از هر
سن و سال و دارای هر نوع تربه و مقام و هر طبقه و رنگ و نژاد است که بايد کلً و
فورا رفتارشان را با آنچه شايستهٔ انتساب به امر بائی است مطابق سازند و هيچکس
نيست که ادّعا تواند کرد که چنانکه بايد و شايد به ادای وظائف و مسئوليّتهای
لزمهاش در اين سبيل نائل شده و توفيق يافته باشد.
حسن اعمال و اخلق و تسّک شديد به عدل و انصاف که منّه از نفوذ مرّب ميط فاسد
سياسی باشد حياتی مشحون از عفّت و عصمت و تنيه و تقديس که منّه از اعمال سخيفه و
عاری از موازين نادرستی باشد که فقط معيارهای غي اخلقی کنونی آن را تأييد و ترويج
19
میکند و مداومت میبشد يگانگی و اخوّتی مبّی و منّه از تعصّب نژادی که چون سرطان
ارکان هيکل رنور و ناتوان جامعه را فراگرفته .اينها هه ملکات فاضلهای است که بايد از اين
پس ياران امريکا فردا و متمعا به آن عمل نايند و در حيات انفرادی و عمومی خويش به کار
بندند .و اين فضائل و کمالت است که اعظم قو ّٔه مرّکهای است که پيشرفت و تقدّم
مؤسّسات و نقشهها و مهوداتشان را که به احسن وجه حافظ اصالت و عظمت آئي
نازنينشان است تأمي و تضمي مینايد و هر مانعی را در آينده از پيش راهشان بر میدارد.
اين خلق و خوی رحانی که مشتمل است بر عدل و انصاف ،راستی و درستی و مروّت و
اعتبار و امّانت و ديانت بايد هواره مابه المتياز جامعهٔ بائی در جيع شئون و مراحل باشد
چنانکه از قلم اعلی حضرت باءال چني نازل شده:
خيمايه احزاب عالند ،بايد کلّ از امّانت و صدق و استقامت و اعمال و
ٔ «اليوم اصحاب آلی
اخلق ايشان اقتباس نايند».
«قسم به بر اعظم که در انفاس نفوس مقدّسه تأثيات کليّه مستور است علی شأن يؤثرفی
الشياء کلّها».
«خادم امر امروز کسی است که اگر بر مدائن ذهب و فضّه مرور نايد چشم نگشايد و قلبش
پاک و مقدّس باشد از آنچه مشاهده میشود يعنی از زخارف و آلء دنيا .قسم به آفتاب
حقيقت نفسش مؤّثر و کلمهاش جاذب».
«قسم به آفتاب افق تقديس که اگر جيع عال از ذهب و فضّه شود نفسی که فیالقيقه به
ملکوت ايان ارتقاء جسته ابدا به آن توجّه ننمايد تا چه رسد به اخذ آن ...اليوم ساکني
بساط احديّه و مستقريّن ُسرُر عزّ صمدانيّه اگر قوّت ليوت نداشته باشند به مال يهود دست
دراز نکنند تا چه رسد به غي حقّ ظاهر شده که ناس را به صدق و صفا و ديانت و امّانت و
تسليم و رضا و رفق و مدارا و حکمت و تقی دعوت نايد و به اثواب اخلق مرضيّه و اعمال
مقدّسه کلّ را مزيّن فرمايد».
«جيع احبّای الی را وصيّت فرمودي که ذيل مقدّس را به طي اعمال منوعه و غبار اخلق
مردوده نياليند».
«يا اهل باء به تقوی ال تسّک نائيد هذا ما حکم به الظلوم و اختاره الختار».
20
«طراز سوّم فیالُلق انه احسن طراز للخلق من لدی القّ زين ال به هياکل اوليائه لعمری
نوره يفوق نورالشّمس و اشراقها».
«يک عمل پاک عال را از افلک بگذراند و بال بسته را بگشايد و قوّت رفته را باز آرد ...يا
حزبال التّقديس التّقديس التّقوی التّقوی ...بگو يا حزبال ناصر و معي و جنود حقّ در زبر
و الواح به مثابهٔ آفتاب ظاهر و لئح آن جنود اعمال طيّبه و اخلق مرضيّه بوده و هست هر
نفسی اليوم به جنود اخلق و تقوی نصرت نايد ول و فی سبيلال بر خدمت قيام کند البتّه
آثارش در اشطار ظاهر و هويدا گردد».
«اصلح عال از اعمال طيّبه طاهره و اخلق راضيه مرضيّه بوده».
«ان اعدلواعلی انفسکم ثّم علی النّاس ليظهر آثارالعدل من افعالکم بي عباد نا الخلصي».
«اوّل انسانيّت انصاف است و جيع امور منوط به آن .ان انصفوا يا اولی اللباب من ل
انصاف له ل انسانيّة له».
«قل يا قوم زينو السانکم بالصّدق و نفوسکم بالمّانة ايّاکم يا قوم لتانوافی شی کونوا
امناءال بي بريّته و کونوامن الحسني».
«مالک قدم مشرق و لمع و کونوافی الطرف عفيفا و فی اليدامينا و فیاللّسان صادقا و
فیالقلب متذکّرا».
«کن ...لوجهالصدق جالً وليکل المّانة طرازا ولبيت الخلق عرشا و لسد العال
روحا و لندالعدل راي ّة و لفق الي نورا».
«قل زينوا نفوسکم بالصّدق والداب و لترموا انفسکم من خلع الکم و العدل ليهب من
شطر قلوبکم روائح قدس مبوب».
«بگو ای اهل باء در سبيل نفوسی که اقوال و اعمالشان مالف يکديگر است سالک
نشويد هّت گماريد تا آيات حقّ بر اهل ارض مکشوف و احکام و اوامرش واضح و
معلوم گردد .به اعمال سبب هدايت من فی البلد گرديد چه که اقوال اکثر ناس از وضيع
و شريف با افعالشان مغاير و مباين است کردار نيک است که مستظلّي در ظّل سدره
رحانيّه را از مادون متاز و گيتی را به روشنی خويش روشن و منوّر سازد و طوبی از
21
برای نفسی که نصايح قلم اعلی را به سع قبول اصغا نود و به آنچه از ساء ارادهء خداوند
عليم و حکيم نازل گشته تسّک جست( .ترجه)»
در اين مقام حضرت عبدالبهاء میفرمايد« ،ای حزب الی به عون و عنايت جال مبارک
روحی لحبّائه الفداء بايد روش و سلوکی نائيد که مانند آفتاب از سائر نفوس متاز شويد
هر نفسی از شا در هر شهری که وارد گردد به خلق و خوی و صدق و وفا و مبّت و
امانت و ديانت و مهربانی به عموم عال انسانی مشارء بالبنان گردد جيع اهل شهر گويند
که اين شخص يقي است که بائی است زيرا اطوار و حرکات و روش و سلوک و خلق
و خوی اين شخص از خصائص بائيان است تا به اين مقام نيائيد به عهد و پيمان الی وفا
ننمودهايد».
«اليوم الزم امور تعديل اخلق است و تصحيح اطوار و اصلح رفتار بايد احبّای رحن به
خلق و خوئی در بي خلق مبعوث گردند که رائحه مشگبار گلشن تقديس آفاق را معطّر
نايد و نفوس مرده را زنده کند زيرا مقصود از جلوهء الی و طلوع انوار غيب غيمتناهی
تربيت نفوس است و تذيب اخلق من فیالوجود».
«صدق و راستی اساس جيع فضائل انسانی است اگر نفسی از آن مروم ماند از ترقّی و
تعالی در کلّيه عوال الی منوع گردد و چون اين صفت مقدّس در نفسی رسوخ نايد سائر
صفات و کمالت قدسيّه بالطبع حاصل شود و فرد کامل گردد».
هر وقت که نايندگان منتخب جامعه بائی در هر مقام که باشند رائی صادر میکنند بايد
آن خلق و خوی رحانی در تصميماتشان ظاهر باشد و هچني جلوهاش در معاملت جيع
بائيان در حيات خصوصی در شغل و کار و در هر نوع خدمتی که در آينده مردم يا
حکومت به آنان واگذار مینايد هواره نايان باشد و در رفتار جيع انتخابکنندگان بائی
هنگام اجراء وظيفه و ادای حقّ مقدّس خويش در انتخابات منعکس گردد و ما به المتياز
هر مؤمن ثابتی در عدم قبول مشاغل سياسی و عدم عضويّت در احزاب سياسی و عدم
مداخله در مناقشات سياسی و عدم شرکت در سازمانهای سياسی و مؤسّسات روحانيّون
مرز شود .آن خلق و خوی رحانی بايد در اطاعت کامل جيع ياران از پي و جوان از
اصول مصرّحه در خطابات حضرت عبدالبهاء و احکام نازله در کتاب مستطاب اقدس
22
نايان باشد و هر يک از مدافعان امرال را بر آن دارد که با کمال انصاف و بیطرفی
نسبت به دشنان امرال رفتار نايد و هر حسنی و کمالی که دارند اذعان کند و با کمال
راستی و درستی در احقاق حقوقشان بکوشد .آن خلق و خوی رحانی بايد
درخشندهترين زينت حيات و شغل و کار و کردار و گفتار هر مروّج امر بائی در داخل
و خارج کشور چه در صف مقدّم خدمت و چه در مقام مسئوليّتی کمتر باشد و نيز بايد
مهر و نشان اعضاء منتخب مفل ملّی باشد که هر چند عدّهشان قليل است امّا به عضويّت
هيأتی مفتخرند که بسيار مقتدر و فعّال است و مسؤليّتش بس خطي زيرا مافل ملّيه در هر
کشورند که يگانه وسيلهٔ انتخاب و نيز رکن بيتالعدل اعظمند و بيتالعدل چنانکه از
اسش که حضرت باءال بر آن عطاء فرمودهاند پيدا است مظهر هان خلق و خوی
رحانی است که حفظ و ترويش نيز اعظم وظيفه اوست.
اصل عدالت الی چنان مهيمن و عظيم است که بايد آن را تاج وهّاج تام مافل روحانی
ملّی و ملّی که طليعه بيتالعدل اعظمند دانست و عظمتش چنان است که حضرت باءال
بنفسهالعزيز خود و نوايای شخص خويش را تسليم مقتضيات و واجبات آن اصل اصيل
فرموده است چنانکه در بيان مبارکش آمده است:
«ح ّق شاهد و گواه اگر چنانچه مالف شريعةال نبود دست قاتل خويش را میبوسيدم و از
مال خود او را ارث میدادم ولی چه توان نود که حکم مکم کتاب روا نداشت و حطام دنيا
در نزد اين عبد نبود».
«به يقي مبي بدان اين ظلمهای واردهٔ عظيمه تدارک عدل اعظم الی مینايد( .ترجه)»
«سراج عباد داد است او را به بادهای مالف ظلم و اعتساف خاموش منمائيد و مقصود از
آن ظهور اتّحاد است بي عباد».
«هيچ نوری به نور عدل معادله نینايد .آن است سبب نظم عال و راحت امم».
23
«يا حزب ال مربّی عال عدل است چه که دارای دو رکن است مازات و مکافات و اين
دو رکن دو چشمهانداز برای حيات اهل عال».
«عدل و انصاف دو حارسند از برای حفظ عباد و از اين دو کلمات مکمه مبارکه که
علّت صلح عال و حفظ امم است ظاهر گردد».
«ان ارتقبو ايا قوم ايّام العدل و انّها قداتت بال ّق ايّاکم ان تتجبوا منها و تکونّن من الغافلي».
«عنقريب يومی خواهد رسيد که مؤمني آفتاب عدل را در اش ّد اشراق از مطلع جلل مشاهده
خواهند نود( .ترجه)»
«عال منقلب است و افکار عباد متلف نسأل ال ان يزيّنهم بنور عدله و يعرّفهم ما ينفعهم فی
ک ّل الحوال».
«فی القيقه اگر آفتاب عدل از سحاب ظلم فارغ شود ارض غي ارض مشاهده گردد».
حضرت عبدالبهاء در اين باره میفرمايند« :المدل آفتاب عدل از افق باءال طالع شد
زيرا در الواح باءال اساس عدلی موجود که از اوّل ابداع تا حال باطری خطور
ننموده« ».خيمه وجود بر ستون عدل قائم نه عفو».
پس عجب نيست که مظهر ظهور بائى اسم و لقب بيت را که تاج وهاج مؤسسات ادارى او
است با صفت عدل و نه صفت عفو قرين فرمود و عدل را که طبق کلمات مکنونه نزد او
«احب الشياء» است يگانه اصل و پايه دائمى صلح اعظم مقرر داشته است .در اين مقام خود
را مکلف مىدان که از مؤمني امرال مصوصا در کشور امريکا نقاضا ناي که به مقتضاى آن
سجيّه اخلقى صميمانه توجّه و تعّن نايند و از دل و جان بدون ادن تأمّلى فردا و جعا به
ميزان اساسى و قوى البنيان عدل و انصاف تسکى شديد جويند.
تنيه و تقديس و عصمت و عفّت عامل مهمّ ديگری است که در تقويّت و نشاط جامعه بائی
اهيّت و قدرش کمتر از صفات ديگر نيست عاملی است که توفيق هر نقشه و طرح بائی
24
بستگی به آن دارد .در اين ايّام که نيوهای لمذهبی ارکان معنويّات را متزلزل ساخته و پايه
اخلق افراد را سست نوده بايد پرهيزگاری و پاکدامنی بيش از پيش مطمح نظر بائيان امريکا
قرار گيد و بايد آنان هم از لاظ شخصی و هم به عنوان حارسان مصال امر حضرت باءال
مظهر عفّت و تقوی باشند و در اجراء چني فريضهاى مصوصا در اين زمان که افراط در
مادّيتپرستی مهلکی کشورشان را فراگرفته رعايت تقوی اهيّت بارزی يافته و بايد در کردار
و رفتارشان متجلّی گردد و در اين زمان خطي که انوار دين و ايان رو به خاموشی ناده و
اوامر و نواهی مذهبی يکی بعد از ديگر منسوخ میگردد بايد ياران امريکا از زن و مرد در
کردار خويش دقّت نايند و رفتارشان را ارزيابی و با عزمی جزم و مصوص قيام کنند و تا
حيات جامعه خويش را از اوساخ بیبند و باری اخلقی که سبب تضييع نام و تضعيف اصالت
آئي مقدس و نازنينشان گردد به کلّی پاک و طاهر سازند تقوى و تقديس بايد اصل حاکم بر
کردار و رفتارشان باشد و در روابط اجتماعيشان چه با اعضاء جامعه بائی و چه در
ارتباطشان با جهان خارج متجلّی گردد و سبب زينت و قوّت مهودات بل انقطاع و مساعی
در خور تسي نفوسی گردد که به مقام رفيع ترويج پيام و اداره امور امر حضرت باءال فائز
و مفتخرند.
عفت و تقوی بايد به تام و کمال در جيع مراحل حيات بائيان در سفر و حضر در
کلوبها و انمنها و سرگرمیها و مدارس و دانشگاهايشان مراعات شود و در جيع
فعّالّيتهای اجتماعی در هر مدرسهٔ تابستانه بائی و هر جا که تربيت و حيات جامعه
بائی داده میشود مورد توجّه مصوص قرار گيد و با رسالت جوانان بائی مطابقت
داشته باشد زيرا جوانان يكي از عناصر حيات بايي اند و نيز عاملي در ترقي و هدايت به
راه صحيح كشور خويش در آينده ايّام بشمار مي روند.
چني تقديس و تقوائی متضمّن حيا و طهارت و خويشتداری و ادب و پندار نيک است
و طالب اعتدال در جيع شئون در لباس و پوشاک و ادای الفاظ و تفريات و در جيع
مظاهر هنر و ادبيّات است و لزمهاش مواظبت روزانه در تسلّط بر شهوات نفسانی و
تايلت شيطانی و اجتناب از سبکسری است که غالبا خود منجر به کسب لذّات رذيل
و غيمشروع میشود .اين تقديس و تقوی خواهان پرهيز و احتراز از هر گونه مشروبات
25
الکلی و از ترياک و مدّرات و اعتيادات شبيه آنا است .اجتناب از سوء استفاده و به
فحشاء کشيدن هنر و ادبيّات است و پرهيز از برهنهجوئی و همخانگی بدون ازدواج و
از خيانت در زندگی زناشوئی و از هر نوع بیعفّتی و معاشرتهای بیبند و بار و از
روابط نا مشروع جنسی است .اين تقديس و تقوی هرگز با فرضيّهها و معيارها و عادات
عصر منحط سازش نیيابد بر عکس با قوّه ذاتی خود نايان میسازد که چنان فرضيّهها و
چنان معيارها هگى فاسد و نادرست است و چنان دعویها ناچيز و بیمقدار و چنان
عادتها منحرف و تباه و چنان افراط کاریها از طريق صواب و تقديس بيون است.
حضرت باءال میفرمايد« :به حق قسم که عال و آنچه در اوست جال و جلل و لذّات
و مسرّات فريبندهاش کلّ در نظر ح ّق چون تراب و رماد بل پستتر مشاهده میشود ای
کاش قلوب عباد به ادراک آن فائز مىشد ای اهل باء از آلودگىهای ارض و زخارف
فانيه آن خود را پاک و منّه سازيد حقّ شاهد و گواه که اين مراتب دنيّه ليق مقام ياران
ٔ
الی نبوده و نيست شؤن دنيا را به اهلش واگذاريد و ديدگان خود را به اين منظر اقدس
مني متوجّه سازيد( .ترجه)»
و نيز دوستان خويش را چني نصيحت میفرمايد« ،ای احبّاء ذيل مقدّس را بطي دنيا
ميالئيد و با ارادالنفس و الوی تکلم نکنيد».
هچني« ،ای احبّای حقّ از مفازه عتيقه نفس و هوی به فضاهای مقدّسه احديّه بشتابيد و
در حديقهٔ تقديس و تنيه مأوی گييد تا از نفحات اعماليه کلّ بريه بشاطی عز احديّه
توجّه نايند».
و در مقام ديگر مذکور« ،خود را از تعلقات و آليشهای دنيا پاک و منه نائيد و مبادا
به آن تقرّب جوئيد چه که شا را بر شهوات و آمال غيمرضيه ترغيب و از سلوک در
صراط مستقيم و منهج قوي منع مىنايد( .ترجه)»
«ان اجتنبو ا الث و انه حرم عليکم فی کتاب الذی ليسه ال الذين طهرهم ال عن کل
دنس و جعلهم من الطهرين».
26
و نيز چني بشارتى را بيان فرمود« :خلقی با صفات و فضائل متازه مبعوث گردند
(ترجه)» که «قدم انقطاع بر کل من فی الرضي و السموات گذارند و آستي تقديس بر
ک ّل ما خلق من الاء و الطي برافشانند».
هچني اهل عال را به اين بيان عظيم تذير میفرمايد« :ان التمدّن الذی يذکره علماء مصر
الصنايع و الفضل لويتجاوز حدالعتدال لتراه نقمة علی الناس ...انه يصي مبدأ الفساد فی
تاوزه کماکان مبداء الصلح فی اعتداله».
و هچني میفرمايد« :آنچه ح ّق جل ذکره از برای خود خواسته قلوب عباد اوست که
کنائز ذکر و مبّت ربانيّه و خزائن علم و حکمت اليّهاند ل يزل اراده سلطان ليزال اين
بوده که قلوب عباد را از اشارات دنيا و ما فيها طاهر نايد تا قابل انوار تليّات مليک اساء
و صفات شوند».
و در مقام ديگر نازل« ،قل الذين ارتکبوا الفحشاء و تسکوا بالدنيا انم ليسوا من اهل
البهاء هم عبادلويردون و اديا من الذهب يرون عنه کمرالسحاب و ل يلتفتون اليه ابدا ال
انم منّی ليجدن من قميصهم اللء العلی عرف التقديس ...و لو يرون عليهم ذوات
المال باحسن الطراز لترتداليهن ابصارهم بالوا اولئک خلقوا من التقوی کذلک يعلمکم
قلم القدم من لدن ربکم العزيز الوهاب».
و نيز در انذارى ديگر میفرمايد« ،ان الذين اتبعوا الوای ضل سعيهم فی الدينا و فی
«ينبغی لهل البهاء ان ينقطعوا عمن علی الرض کلها علی شأن يدن اهل الفردوس نفحات
التقديس من قميصهم ...ان الذين ضيعوا المر با اتبعوا اهوانم انم فی ضلل مبي».
و ايضا میفرمايد« ،طراز اعظم از برای امّاء عصمت و عفت بوده و هست لعمرال نور
عصمت آفاق عوال معانی را روشن نايد و عرفش به فردوس اعلی رسد».
و نيز چني ميفرمايد« ،ان ال قدجعل العصمة اکليلً لرؤس امّائه طوبی لمة فازت بذا
القام العظيم».
27
هچني ياران و احبّای خويش را به اين بشارت صريح مفتخر و مستبشر میسازد،
«خداوند در کتاب الی برای نفوسی که از اعمال سيئه خبيثه اجتناب و به افعال طيّبه
طاهره اقبال نايند اجر جزيل و ثواب جيل مقدّر فرموده اوست بشنده عظيم و فضال.
(ترجه)»
و در مقام ديگر نازل« ،انا حلنا البليا کلها لتطهي انفسکم و انتم من الغافلي ...انا نراکم
فی اعمالکم اذا وجد نا منها الرائحة القدّسه الطيبة نصلی عليکم و بذلک ينطق لسان اهل
الفردوس بذکرکم و ثنائکم بي القرّبي».
حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح مقدّسه میفرمايد« ،امّا شراب به نص کتاب اقدس شربش
منوع زيرا شربش سبب امراض مزمنه و ضعف اعصاب و زوال عقل است».
در اين مقام حضرت باءال چني میفرمايد« ،ان اشربن يا امّاء ال خرالعانی من کوؤس
الکلمات ث اترکن ما يکرهه العقول لنا حرّمت عليکن فی اللواح و الزبرات اياکن ان
تبدلن کوثر اليوان با تکرهه انفس الزاکيات ان اسکرن بمر مبةال لبايامر به عقولکن
يا ايتها القانتات انا حرمت علی کل مؤمن و مؤمنه کذلک اشرق شس الکم من افق
البيان تستضئی با امّاء الؤمنات».
بايد در نظر داشت که حفظ و رعايت حدود و موازين عاليهٔ اخلقی به هيچوجه نبايد با اصل
عزلت و ترک دنيا خشک مقدّسى به نو افراط اشتباه نود معياری که حضرت باءال در اين
مقام مقرّر فرموده مستلزم آن نيست که احدی از حقوق مشروع و برهمندى از لذات و
زيبائىها و تنعات ماز و سال که خداوند مهربان به وفور در اين جهان خلق فرموده خود را
مروم و منوع سازد زيرا حضرت باءال چني فرموده است:
«ان الذی لن ينعه شئ عن ال ل باس عليه لويزين نفسه به حلل الرض و زينتها و ما خلق فيها
لن ال خلق کل ما فیالسموات و الرض لعباده الوحدين کلوايا قوم ما احل ال عليکم و
لترموا انفسکم عن بدايع نعماته ث اشکروه و کونوا من الشاکرين».
28
اما تعصبات نژادى که تقريبا يک قرن است بر ارکان بنيان اجتماعى امريکا تاخته و تار و پود
جامعهاش را از هم گسيخته مهمّترين و حياتىترين مسألهاى است که جامعه بائى با آن رو برو
است و مقابله با چني مشکل عظيم و پر اهيّت که ياران امريکا هنوز چنانکه بايد به حلّش
موفق نگشتهاند مستلزم جهد و کوششى مداوم است ،مقتضى فداکارى و ايثار است ،مواظبت
و مراقبت است ،شهامت و استقامت و هدردى و فراست است و اين هه به قدرى فوريّت و
به قدرى اهيّت دارد که وصفش نتوان کرد.
پس ياران قدي و جديد ،سياه و سفيد ،وضيع و شريف هر يک به قدر مقدور بايد تام استعداد
و تربه خود را بکار اندازند و در حلّ اين مشکل مشارکت و مساعدت کنند تا با اجراى
دستور و اجراى اوامر الى موفق شوند تا بر اثر اقدام حضرت عبدالبهاء مشى نايند هنوز
مروجي امر ناتبش حضرت باءال چه سفيدپوست و چه سياهپوست در امريکا راهى دراز
و ناهوار و پرسنگ و خار در پيش دارند که بايد به قدم هّت بپيمايند و کمتر کسى از احبّاء
امريکا کاملً واقف است که مقدار مسافت که در اين سبيل مىپيمايند و روشى که در اين
سفر پيش مىگيند وابسته به تصرّفات هان قواى غيبيهاى است که ضامن پيوزى روحان
ياران امريکا و نيز موفقيّت مادى نقشه اخيى است که به اجرايش برخاستهاند.
ياران امريکا پيوسته بايد با شجاعتی بیهراس و عزمی بیقياس َمثَلِ اعلی و روش و سلوک
حضرت عبدالبهاء را که چندی شع جعشان بود در نظر داشته باشند ،بايد شهامت و عشق و
مبّت بیدريغش و سادگی و دوستی بیتکلّفش و انتقادات هراه با مليت و حکمتش را بياد
آورند ،بايد جيع خاطرات وقايع فراموش ناشدنی و تاريی را که حضرت عبدالبهاء در روش و
سلوک خود نايان ساخت زنده نگاه دارند يعنی عدل و انصاف و هدردی و غمگساريش را
با مستمندان و تسّکش را به اصل وحدت نوع انسان و مبّت بیپايانش را نسبت به بائيان و
ناخشنوديش را از کسانی که آمال مبارکش را زيرپا مینادند و روش و سلوکش را سرسری
میگرفتند و به ردّ تعاليم و اصولش برمیخاستند و اعمال و کردارش را تطئه میکردند هه را
هواره درگنجينه خاطر حفظ نايند.
29
اگر به هر نژادی به اين بانه که از لاظ اجتماعی عقب مانده و از نظر سياسی نابالغ و از
حيث عدد قليل است تبعيض و اجحاف روا داري يقي است که به روح نبّاض امر
حضرت باءال تاوزی آشکار وارد ساختهاي زيرا احساس هر نوع جدائی و انشقاق در
ميان پيوان جال ابی کاملً مغاير و منافی با مقصد و آمال و مرام امرال است و چون
اعضاء جامعه بائی کاملً به معرفت امر حضرت باءال نايل گردند و با نظم اداريش
هعنان شوند و اصول و احکامش را که در مت تعاليمش مندرج است تصديق و قبول
نايند ديگر هر نوع اختلف مربوط به طبقات يا رنگ پوست از ميانشان رخت بربندد و
به هيچ وجه و به هيچ بانه و تت فشار هيچ واقعهای در جامعه بائی راه نيابد .و اگر
تفاوت و تفوّق در ميان آيد بايد در جهت حفظ مصال اقليّت نژادی و غي آن به کار
برده شود.
هرجامعه متشکّلی که تت لوای حضرت باءال درآمده ،درست بر عکس ملل و مردم
جها ن چ ه د ر شر ق و چ ه د ر غر ب رفتا ر میکن د د ر کشورها ی استبداد ی يا
دموکراتيك،کمونيستی يا سرمايهداری ،در نيمکره شرقی يا غربی مردم در هيچ يک از آنا
اقليّتهای نژادی و سياسی و مذهبی را به حساب نیآورند و پايال ،حتّی نابودشان
میسازند .امّا بائيان بايد اوّل وظيفه حتمی خويش را چني دانند که به افراد هر اقليّتی از
هر دين و نژاد و طبقه و قومی فرصت پرورش دهند و تشويق و حراستشان نايند و اين
اصل اساسی چنان عظيم و حياتی است که چون در انتخابات بائی يا در وقت تعيي
هيأت عامله تعداد آراء بي دو نفر مساوی گردد که يکی از آنا از افراد اقليّت نژادی يا
مذهبی و يا قومی باشد بايد بیدرنگ فرد اقليّت را ترجيح داد و او را منتخب يا منصوب
ساخت در پرتو اين اصل اصيل و به واسطه آنکه شرکت عناصر اقليّت و داشت مسئوليّت
در فعاليّتها و خدمات بائی بسيار مطلوب و مبوب است ،وظيفه هر جامعه بائی است
که امور خود را چنان تنظيم نايد که حتّیالمکان افرادی از اقليّتهای متلف که دارای
شرايط و لياقت لزم باشند در مؤسّسات بائی از قبيل مافل روحانيّه و کانونشنها و
کنفرانسها و لنهها به عضويّت رسند و در آنا نايندگی داشته باشند.
30
اتّخاذ چني روش و استقامت صادقانه درآن سبيل نه تنها سرچشمه الام و تشويق اقليّتها
خواهد بود بلکه به جهانيان نيز ثابت خواهد کرد که امر حضرت باءال آئينی است جامع و
جهانی و فراگي و نشان خواهد داد که پيوانش از قيد تعصّباتی که امور داخلی و روابط
خارجی اهل عال را دچار خرابیها و تشنّجات فراوان ساخته به کلّی رهائی يافتهاند.
در اين ايّام که قسمت بزرگی از نوع انسان به شدّت در پنجه تعصّبات نژادی به انواع متلف
اسي است ،افراد جامعه بائی امريکا در هريک از ايالت به هر جا که میروند و در هر سنّی
و سنّتی و ذوقی و عادتی که باشند بايد استخلص از قيد تعصّبات نژادی را نصبالعي و شعار
خويش سازند و در هر مرحله از حياتشان و فعّاليّتشان چه داخل جامعه بائی يا خارج آن در
مامع عمومی يا خصوصی ،رسی يا غي رسی ،فردی يا در مقام رسی تشکيلت بائی در
لنهها و مافل ،در جيع شئون اثبات نايند که از قيد تعصّبات نژادی رهائی يافتهاند و برای
پرورش و تقويت آن اصل هر روز هر فرصتی را هرچند ناچيز باشد مغتنم شارند و در هه جا
در خانه يا مل کار ،در مدرسه يا دانشگاه ،در مهمانیها يا در ورزشگاهها ،در مالس بائی يا
در کنفرانسها و کانونشنها ،در مدارس تابستانه يا مفل روحانی اصل عدم تعصّب نژادی را
ظاهر و جلوهگر سازند و بالتر از هه و بيش از هرچيز اساس سياست مفل ملّی يعنی اعلی
هيأت بائی در کشور بايد اين باشد که به عنوان ناينده ملّت بائی و مدير و مدبّر امور جامعه
سرمشق گردند و چنان اصل اصيلی را بر حيات و خدمات بائيان که بر حفظ مصال و
حايتشان مأمورند منطبق سازند و تعميمش را تسهيل نايند .حضرت باءال میفرمايند:
«ای اهل بينش آنچه از ساء مشيّت آليّه نازل گشته علّت اتّحاد عال و الفت و يگانگی
امم بوده ،از اختلفات جنسيّه چشم برداريد و ک ّل را در پرتو وحدت اصليّه ملحظه نائيد
(ترجه)» هچني «مقصودی جز ارتفاع کلمةال و اصلح عال و نات امم نبوده و
نيست».
«جيع ملل بايد در ظلّ امر واحد و شريعت واحد در آيند و جيع ناس چون برادر
مهرپرور گردند روابط مبّت و اتّحاد در بي ابناء بشر مستحکم شود و اختلفات و
منازعات جنسيّه و مذهبيّه ک ّل مو و زائل گردد (ترجه)» هچني حضرت عبدالبهاء
31
مىفرمايند« :حضرت باءال فرمودهاند که ،نژادهاى متلف انسان موجب ترکيب همآهنگ
و رنگارنگ مىگردد پس در اين بوستان وسيع انسان بايد با هم برويند و در کنار هم
فارغ از هر اختلف و خصومت نشو و نا نايند( .ترجه)»
و نيز مىفرمايند« ،حضرت باءال روزى سياهپوستان را به مردمک سياه چشم که حول
آن را سفيدی احاطه نوده تشبيه فرمودهاند و در اين مردمک سياه هواره انعکاسی از
صوَر اشياء که در برابر آن واقع مشاهده مىگردد و از آن انوار و تليّات روح ظاهر و ُ
نايان شود (ترجه)».
و در مقام ديگر مذکور:
«خداو ند امتيازی ب ي سفيد و سياه نیگذارد ا گر قلوب پاک و مقدّس با شد هر دو نزد
حقّ مقبول است خداوند نظر به لون يا جنس افراد ندارد جيع الوان نزد حقّ يکسان است
خواه سفيد خواه سياه خواه زرد زيرا ک ّل به صورت و مثال ال ی خلق شدها ند و لذا ما
بايد بدانيم که جيع حامل صفات الى هستند( .ترجه)» و نيز میفرمايد:
«در پ يش خدا ج يع نفوس يک سانند و در ملکوت عدل و رح ت ال ى امتياز و رجحا نی
برای احدی مت صوّر نه (ترجه)» هچن ي «ا ين حدود و تفاوت ا را خلق نفرموده بل که ه ه
ملوق ب شر ا ست و چون با مق صد و اراده ال ى مغا ير و مبا ين ا ست و هم صرف ا ست
(ترجه)»« .در پيش خدا سفيد و سياه نيست جيع رنگ ها رنگ واحد است و آن رنگ
عبوديّت الی است ،بو و رنگ حکمی ندارد قلب حکم دارد اگر قلب پاک است سفيد
يا سياه هيچ لونی ضرر نرساند خدا نظر به الوان ننمايد نظر به قلوب نايد هرکس قلبش
پاکتر بتر ،هرکس اخلقش نيکوتر خوشتر ،هرکس توجّهش به ملکوت ابی بيشتر پيشتر،
الوان در عال وجود هيچ حکمی ندارد» و نيز میفرمايد:
«طيور و حيوانات متلفاللّون ابدا ن ظر به ر نگ نیکن ند بل که به نوع ن ظر دار ند حال
ملحظسه کنيسد در حالتسی کسه حيوان عقسل ندارد ادراک ندارد بسا وجود ايسن الوان سسبب
اختلف نیشود چرا انسسان کسه عاقسل اسست اختلف میکنسد ابدا سسزاوار نيسست
علیالصوص سفيد و سياه از سلله يک آدمند از يک خاندانند ...پس اصل يکی است
ايسن الوان بعسد بسه مناسسبت آب و اقليسم پيدا شده ،ابدا اهيّت ندارد ».و در جائى ديگسر
32
مىفرمايسد« :انسسان واجسد عقسل و ايقان و صساحب بصسيت و عرفان و مظهسر الطاف و
مواهب حضرت يزدان است آيا سزاوار است افکار و تع صّبات جنسيّه در بي بشر ظاهر
گردد و مقصسد عظيسم خلقست يعنسی وحدت مَسن فیالمکان را از جلوه و لعان باز
دارد»(.ترج ه) «ي کی از ا صول مهمّه که در وحدت و تاميّت نوع ان سان مؤثّر ا ست
حصول الفت و يگانگی و ترک نفاق و بيگانگی بي اجناس سياه و سفيد است مابي اين
دو دسته بعضی جهات توافق موجود و پارهای موارد اختلف و تايز مشهود و مسوس که
مستلزم بذل دقّت و اتّخاذ تصميمات متقابله و تدابي عادلنه حکيمانه است موارد ارتباط
ب وطن متعلّق به و وحدت ب سيار است ...در اين کشور يعنی ايالت متّحده امريک ح ّ
هر دو جنس است جيع از لاظ عضويّت جامعه در صقع واحدند ،به يک لسان متکلّماند
و از مواهب و برکات يک مدنيّت برهمند به يک دين متدّيناند و به يک اصول معتقد و
پایبنسد فیالقيقسه موجبات الفست و مبّت و اتّحاد و اتّفاق از جهات کثيه بيس ايسن دو
جنس موجود و حال آن که يگانه مورد اختلف و تباين مسأله لون است با اين وصف آيا
جائز است که اين اختلف جزئی علّت افتراق گردد و اين تفاوت مورث انشقاق و تزّی
يک ملّت و يک خاندان شود» و هچني مؤکّدا میفرمايد:
صسوَر و الوان کسه در عال خلقست مشهود و بيس کافّه مکنات موجود و «ايسن اختلف ُ
مسوس مبتنی بر حکمت الی و مشيّت بالغه سبحانی است»(ترجه) «اين تنوّع در جامعه
انسانی بايد موجب مبّت و يگانگی و مايه اتّفاق و يکرنگی گردد به مثابه موسيقی که
چون الان متلفه ترکيب يابد و اصوات متنوّعه مقترن و موزون شود نغمه بديع فراهم آيد
و آهنگ دلپذير آذان را متلذّذ و مظوظ نايد»(ترجه) و نيز دوستان را به اين بيان مبارك
نصيحت میفرمايد:
«اگسر بسا افرادی از سساير اجناس و الوان برخورد نائيسد نسسبت بسه آنان عدم اعتماد نشان
ندهيد و به تامه به خود مشغول مگرديد و به افکار و اذکار خود نپردازيد بلکه بالعکس
اظهار م سرّت کن يد و ابراز رضا يت و عطو فت نائ يد»« .در عال وجود اجتما عی مورد
عنايت ر بّ ودود است که افراد سفيد و سياه با نايت الفت و وداد يعنی با روح الی و
وحدت آ سانی با يکدي گر مشور گرد ند و با ع شق و عل قه سرشار و مبّت و مودّت
33
بيشمار امتزاج يابند و ارتباط حاصل کنند و چون چني شود ملئکه عليّي لسان به تسي
گشايند و جال اقدس ابی از ملکوت اعلی آن جع متآلف را به اين خطاب احلی مفتخر
و متبا هی فرما يد طو بی ل کم ثّ طو بی ل کم و چون مفلی مرکّب از افراد ا ين دو ج نس
انعقاد يابسد آن مفسل جالب تأييدات ملءاعلی گردد و جاذب الطاف و مواهسب عال بال
شود»(.ترج ه) و باز هر دو طب قه يع نی سياه و سفيد را به ا ين بيانات عاليات ن صيحت
میفرمايد:
«نا يت اهتمام مبذول دار يد و به جان و دل بکوش يد تا ا ين مبّت ا ستوار گردد و علئق
دوستی و اخوّت تکيم پذيرد اين موهبت رخ نگشايد و اين موفقيّت حاصل نگردد مگر
با بذل هّت و اعمال حسن نيّت از هر دو طرف از يکطرف اظهار قدردانی و امتنان و از
طرف دي گر ابراز مهربا نی و ت ثبيت وحدت و برابری فیالقي قه هر يک از طرف ي با يد
طرف ديگر را در بسط و توسعه اين منظور متقابله تقويت و مساعدت نايد .و چون چني
شود ال فت و يگان گی ب ي ش ا افزا يش يا بد و بالنّتي جه موجبات تقّق وحدت عال ان سان
فرا هم گردد زيرا ح صول اتّحاد ب ي سفيد و سياه تضمي نی برای ا ستقرار صلح جهان و
تشييد مبانی يگانگی در عال امکان است»(ترجه) و نيز خطاب به افراد سفيد میفرمايد:
«اميدوارم که شاها سبب شويد که اين جنس ذليل عزيز شود و با سفيدها به نايت صدق
و وفا و مبّت و صفا خدمت نايد ،اين ضديّت و اختلف و اين عداوت و اعتساف که
در ميان سياه و سفيد است جز به ايان و ايقان و تعاليم مبارک زائل نگردد».
و بالخره به مو جب ا ين بيان اتّم اقوم توجّه ا هل عال را به مقام و اهيّت ا ين ا مر خط ي
معطوف میدارد قولهالعزيز:
«ا ين قضيّه اتّحاد سياه و سفيد ب سيار مه مّ ا ست و ا گر ح صول نيا بد عنقر يب مشکلت
عظيمه حاصل گردد».
و نيز میفرمايد:
«ا گر کار بر ا ين منوال با ند روز بروز ا ين عداوت ازدياد يا بد و عاق بت مورث مضرّات کليّه
شود و سبب خونريزی گردد».
34
در اين عصر ظلمانی هر دو نژاد سياه و سفيد بايد کوششی فوقالعاده نايند تا انوار تعاليم و
روح آئي حضرت باءال در افکار و آداب و رفتارشان پرتو افکند .و بايد شب و روز
ماهدت نايند تا برای ايفای اين مسئوليّت مشترک و خطيشان يکباره و تا ابد عقائد باطله
سفسطهآميز نژادی را با تام پريشانیها و مصيبتهائى که در بر دارد به کلّی از خود برانند و
اختلط بي نژادها را تشويق و استقبال نايند و جيع موانع و سدّهائی را که امروزه بي آنان
جدائی افکنده درهم شکنند و در اين راه چون هر يک از آنان میکوشد که سهم خود را در
حلّ اين مشکل بغرنج ادا نايد چه نيکو است که انذارات حضرت عبدالبهاء را به خاطر آوري
و تا وقت باقی است پيش خود مسّم کنيم که اگر وضع غمانگيز و خطيی که تام ملّت
امريکا را فرا گرفته به کلّی علج نشود چه عواقب وخيمی را در بر خواهد داشت.
سفيدپوستانی که با عزمی راسخ قصد شرکت در حلّ اين مشکل را دارند بايد احساس
برتری و تفوّقسی را کسه بسه ارث برده و گاه نادانسسته در ضميشان مفوظ داشتهانسد برای
هي شه از خود بران ند و نژاد دي گر را از روی ترّ حم حا يت ننماي ند بل که از راه معاشرت
صميمانه و صفای دل و يکرنگی صادقانه آنان را راضی وقانع نايند .و اگر آنچه میکنند
به قبول آن مردم که ساليان دراز زخهای شد يد و ديرعل جی ديدها ند در نيا يد بردباری
کنند و بر بیصبی خويش غالب آيند.
از طرف ديگر سياهپوستان نيز بايد با کوششی مشابه با تام قوا و با گرمی مساعی آن طرف
را تقدير و اجابت نايند و نشان دهند که حاضرند گذشتهها را فراموش کنند و قادرند غبار هر
شک و سوءظنی را که مکن است هنوز بر ضمي و دلشان نشسته باشد به کلّی بزدايند و هيچ
يک از آن دو نژاد نبايد ت صّور نايد که چنان مشکل بزرگی را بايد منحصرا طرف ديگر حلّ
نايد.
هيچ كس نبايد چني پندارد که میتوان با اطمينان خاطر صب کرد و منتظر شد تا واسطه
يا سازمانی خارج از امر الی پيدا شود تا با ابتکاری و خلق ميط مساعدی بر حلّ آن
مشکل عظيم فائق گردد .هيچ كس نبايد چني انديشد که چيزی جز مبّت خالص و صب
جيل و خضوع حقيقی و حکمت کامل و ابتکار صحيح و فراستی وافر و مساعی مداوم
35
و سنجيده توأم با دعا و مناجات نيست که بتواند لکه ننگ اختلفات نژادی را که سبب
بدنامی آن سرزمي گشته از دامن کشورشان بزدايد .پس بائيان از نژاد سفيد و سياه بايد
ايان داشته و قويّا معتقد باشند که تغيي مسي خطرناک اختلفات نژادی در اين نيست که
نيوئی يا سازمانی خارج از حيطه امر بائی بيايد و چاره کار کند بلکه در مبّت و الفت
است و در معاضدت پايدار است که آن مشکل بزرگ که مورد انذار و تذير حضرت
عبدالبهاء بود حلّ شدن است و نيز از هي راه است که آمال مرکز ميثاق را تقّق
میبشد و اين آرزوی مبارکش را بر میآورد که سياه و سفيد دست به دست هم دهند و
سهم خويش را برای وصول به سر نوشت درخشان آن کشور ادا نايند.
دوستان عزيز و مبوب ،عمل خالص و خلق و خوی رحانی با تام تليّاتش چقدر با
خدعه و فريب و فسادی که از خصائص حيات سياسی و احزاب و دستجات آن ملّت
است تضاد و تباين دارد .تقديس و عصمت و پاکدامنی چقدر با عنانگسيختگی اخلقی
و آزادی بیبندوباری که عدّه بسيار کثيی از افراد آن کشور را مبتل ساخته مغايرت
دارد .الفت و هنشينی بي نژادها چقدر از تعصّبات نژادی که دامن اکثريّت وسيع آن
کهدار ساخته دور و پر فاصله است ،اين صفات و کمالت عاليه است که مردم را ل ّ
اسلحه بائيان امريکا است و هان است که بايد ياران آن سامان در جهاد روحانی خويش
آن سلح ها را به کار گيند تا ا ّولّحيات درونی جامعه خويش را جان و نشاط بشند و
ثانيا بر مفاسد و شرور دير پائی که در حيات آن ملّت رخنه نوده دليانه حله آورند.
کامل کردن آن سلحها و به کار بردن مؤثّر و درست و خردمندانه آنا است که بائيان
امريکا را حتّی بيش از پيشرفت هر نقشها ی يا کشيدن هر طرحی و ذخيه هر مقدار از
منابع مادّی تائيد خواهد کرد و برای زمانی آماده خواهد ساخت که دست تقدير آنان را
برای مساعدت در اياد و بکار انداخت نظمی جهانی که حال در کالبد مؤسّسات اداری
آئي مقدّسشان در حال تکوين است هدايت خواهد نود.
در اين جهاد دو گانه مبارزان غيور امر حضرت باءال لبّد است که با مقاومتی شديد
روبرو گردند و چه بسا به عقب رانده شوند لذا آن سپاهيان ملکوت بايد با غرائز خويش
بنگند و مردانه با هجوم قوای مرتعي و مافظهکاران و مقاومت ارباب منافع و مالفت
36
مردم فاسد شهوتران زمانه به نبد برخيزند و سخت استقامت و پايداری کنند و بر هه
غالب گردند و چون تهيزات دفاعيشان آماده گردد و توسعه و بسط يابد آن وقت است
که تندباد طعن و لعن و خيل ملمت و افتراء بر سرشان هجوم آورد چنانکه آن مبارزان
امر حضر ت باءال به زودی شاهد آن خواهند بود که دشنان حله بر دين و ايانشان
آورند و بر نيّاتشان تمت و افتراء بسته و مقاصدشان را سوء تعبي کرده و آمالشان را به
استهزاء گرفته و مؤسّسات و معابدشان را تقي نوده و نفوذشان را خوار شرده و
اختياراتشان را سرسری گيند حتّی شايد ملحظه نايند که قليلی از نفوسی که يا از
درک حقيقت امرال بیخب و يا از تمّل لطمات حلت و انتقادات روزافزون عاجزاند
گاه از امر الی تبّری جويند اينست که حضرت عبدالبهاء پيشبينی فرموده که «به سبب
عبدالبهاء بسيار امتحان خواهيد يافت و زحت و رنج خواهيد ديد».
امّا سپاه شکستناپذير حضرت باءال که حبا لماله و به نام مبارکش در مغربزمي در
ميدانی طوفانخيز و در يکی از سختترين و با شکوهترين جنگهايش به ماربه مشغول است
هرگز نبايد از انتقاد خردهگيان هراسان گردد يا از اعتراضات مفتريان که با زخم زبان مقاصد
عاليهاش را خوار و حقي جلوه میدهند خائف و پريشان شود .هرگز نبايد از تديد پيشرفت
قوای متعصّبي و متطرّفي مذهبی و مفسدين و مغرضي که کلّ به مقابله بر میخيزند عقب
نشيند و از ميدان بدر رود زيرا صدای اعتراض سبب انتشار ندای امر يزدان است و عدم
مبوبيّت علّت تلّی بيشتر تفوّق آنان بر خيل دشنان .و رد و طرد به منله مغناطيسی است که
نيويش بالآل سرسختترين دشنان عربدهجوی را به خود جذب نايد چنانکه در (ايران)
کشوری که اعظم ميدان جهاد امر الی و موطن شرورترين دشنانش بوده بروز وقايع حادثه و
نفوذ تدريی و مداوم عاليهاش و نيز تقّق وعودش بالآل بعضی از اعظم دشنانش را خلع سلح
نود و تغيي حالت داد حتّی به ايان راسخ فائز کرد و در زمره پيوان وفادارش در آورد.
حصول چني توّل عظيمی و چني تغيي شگرفی در خلق و خوی مردمان فقط از اين راه مکن
میگردد که آن ماهدان سبيل الی که مقدّر است پيام جانبخش حضرت باءال را به مردم
تشنه لب ب راهنماي سرگردان ابلغ کنند خود را از لوث مفاسدی که بايد از جهان بزدايند
پاک و مبّری نگاه دارند.
37
ای ياران مبوب قصدم اينست که نه تنها آن عزيزان را از فوريّت و لزوميّت و اهيّت وظيفه
مقدّسی که بر دوش داريد با خب سازم بلکه از امکانات نامدودى که آن وظيفه در حيات و
اعمال جامعه ياران در بر دارد که هم سبب اعتلء آنان و هم موجب ارتفاع موازين و نيّات و
مقاصد ساير مردم امريکا مىگردد شهاى بيان ناي و اميدوار بل مطمئنّم که آن ياران از
دشوارى و مشکلت شديد وظائف مقدّسه خويش مرعوب نگردند و با شدائد اين زمان که با
وجود ماطرت و فسادش آينده بس درخشان و بینظيی را در تاريخ عال انسان نويد میدهد
مردانه مقابله نايند.
دوستان بسيار عزيز در ابتداى اين اوراق کوشيدم تا به قدر کفايت از فرصتهای
درخشان و جليل و مسئوليّتهای بسيار عظيمی بيان ناي که در اين زمان بر اثر تضييقات
و مظال وارده بر امر جهانگي حضرت باءال و در چني مرحله خطي عصر تکوين امر
بائی و چني دوران برانی تاريخ بشری متوجّه ياران امريکا گشته است و هچني از
حقيقت رسالتشان که عنقريب بايد آن جامعه به حکم اوضاع جب زمانه بر اجرايش قيامی
مردانه نايند ،و نيز از انذاراتی که برای درک و فهم واضحتر و اجرای بتر خدمات
آيندهشان لزم است سخن گوي و حتّیالقدور آن خصائص و کمالت و موازين عاليه
مرّکهای را که حصولش بسيار مشکل ولی برای موفقيّت درخدمات شا ضروری است
توضيح و بسط دهم.
حال در اين مقام بايد چند کلمهای درباره جنبه مادّی خدمات ضروری و فوری آن ياران
بنگارم ،خدماتی که چون در وقت مقدّر به انام رسد نه تنها مراحل باقيه نقشه ملکوتی
حضرت عبدالبهاء را تقّق بشد بلکه استعداد و قوائی را نيز تهيز نايد تا آن ياران را قادر
سازد به موقع خود وظائف و مسئوليّتهای ضروريّه رسالت عظمي را که بدان مفتخرند
باحسن وجه ايفا نايند.
نقشه هفتساله با دو هدف عمدهاش يعنی تزئينات خارجی بنای مشرقالذکار و تبليغ و اشاعه
امرال در مالک امريکای شالی و جنوبی حال در سال دوّمش پيشرفتی شايان نوده و با
شواهدی که در ماههای اخي به ظهور رسيده سبب تشويق و دلگرمی ناظرين گشته و به تقّق
38
اهدافش در رأس تاريخ مقرّر بشارت میدهد .قدمهای بعدی برای تسهيل و پرداخت به جيع
اقدامات لزم برای تزئينات مشرقالذکار نيز برداشته شده و آخرين مرحله متضمّن اتام
پيوزمندانه اين مشروع سیساله هم اکنون آغاز گشته و قرار داد اوّل مربوط به طبقه اوّل و
عمده آن بنای رفيع به امضاء رسيده است و صندوق مصوصى به نام مبارک حضرت ورقه
عليا تأسيس گشته و ادامه کار بدون وقفه تا پايان ساختمانش تضمي شده است خاطرات
شورانگيز نفس مقدّسی که قلب مبارکش از ارتفاع آن بنيان رفيع سرشار از سرور و شادمانی
بود يقي است چنان آن ياران را در مساعی نائی لزم برای تکميلش قوّت مىدهد که حتّی در
نفوسی که مکن است هنوز بپندارند که ساخت چنان بنائی از حدّ قدرت جامعه بائی بيون
است ادنی شک و ترديدی باقی نواهد گذاشت.
حال در جنبه تبليغی نقشه هفتساله قدری تأمّل نائيم که بايد با مشکلت آيندهاش مبارزه
و مقابله نود و حوائج و ضروريّاتش را مطالعه کرد و سنجيد و فراهم آورد .هر چند
اوّلي مشرق الذکار غرب هيأت و صورتش دلربا و جيل و ابعادش جسيم و هندسهاش
بديع و مقصد و آمالی که دربر دارد بس رفيع است با هه اين احوال بايد در اين زمان آن
را به هان گونه نگريست که به ديگر مؤسّسات و تشکيلت ادارى بائى که هه براى
اين طرح شدهاند که به منله وسائط و وسائل صحيح ترويج و انتشار آمال و حقايق و
اصول امر الى باشند.
پس بايد ياران امريکا مستقيما توجّه دقيق و مداوم خويش را به آنچه لزمه تبليغ در نقشه
هفتساله است معطوف نايند و فرد فرد اعضاء جامعه قيام به تدارک واجبات آن نايند.
هرگز نبايد تصّور کنند که تبليغ امرال و اعلن حقايقش و دفاع از مصالش و اثبات
ضروريّت و عموميّتش با گفتار و کردار منحصرا وظيفه تشکيلت اداری بائی اعم از
مافل روحانيّه يا لنههاى وابسته است بلکه جيع افراد بائی هر قدر مقامات ظاهريشان
حقي و تاربشان قليل و منابع و امکاناتشان ناچيز و هر قدر تصيلتشان مدود و نگران
و دغدغه خاطرشان شديد و ميط زندگانيشان نامناسب و نامساعد باشد کل بايد بدون
استثناء در تبليغ امرال مشارکت نايند چنانکه حضرت باءال میفرمايد:
39
«قدکتبال لکل نفسٍ تبليغ امره» و نيز «يا ملء البهاء بلّغوا امرال لّن ال قد کتب لکل
س تبليغ امره وجعله افضل العمال».
نف ٍ
اگر کسی از افراد جامعه به مرتبهای عالی رسد نفس آن امتياز و مقام با مسئوليّتی هراه
است که او بدون شک هرگز نیتواند از آن شانه خالی کند و آن مسئوليّت عبارت از
تبليغ امرال و ترويج کلمةال است .هر چند آن مقامات و مراتب احيانا امکانات و
تسهيلت بيشتری را در اشاعه امر الی و جذب حاميان و ياوران مؤسّساتش به وجود
مىآورد امّا نیتوان گفت که در جيع احوال مقامات و مراتب مذکور در تقليب قلوب و
افکار طالبان تقيق امرال بالضّروره نفوذ بيشتری داشته باشد و چنانکه تاريخ امر بائی در
ايران شهادت میدهد چه بسا که احقر نفوس در جامعه بائی بودهاند که هرگز مدرسهای
نديده و تربهای نيندوخته و مقامی نيافته حتّی از هوش و ذکاوت سرشار عاری بودهاند
که توانستهاند به فتوحات عظيمهای نائل گردند که اعظم توفيقات اهل علم و دانش و
تربه در مقابلش کم فروغ جلوه میکند.
به شهادت قلم حضرت عبدالبهاء« :پطرس نيز به حسب تاريخ کليسا حساب هفته را
نیتوانست نگاه دارد .و وقتی میخواست به صيد ماهی برود هفت بسته غذا میبست هر
روز يکی را میخورد چون آن هفتمي را میخورد میدانست روز سبت است آن وقت
میآمد سبت را نگاه میداشت».
پس اگر حضرت مسيح يا «پسر انسان» قادر بود در شخص ساده و ناتوانی چنان قوّهای
بدمد که به فرمايش حضرت باءال «جری من فمه اسرار الکمة والبيان» يعنی اسرار
حکمت و بيان از دهانش جاری شود و او را بر ساير حواريّون مرجّح شارد و او را
جانشي و مؤسّس کليسای خويش شارد ديگر ملحظه کنيد که حضرت باءال يعنی پدر
آسانی چه قوائى را در ضعيفترين و حقيترين بندگانش مىتواند به وديعت ند تا در
سبيل اجرای مقاصد مقدّسش به امور عظيمهای نائل گردند که حتّی توفيقات اوّلي
حواری حضرت مسيح در مقابلش بزرگ ننمايد.
و در مقام ديگر از قلم مبارکش چني صادر گشته« :حضرت اعلی روحی له الفدا
میفرمايد ،لو ارادت نلة ان تفسّرالقرآن من ذکر باطنه و باطن باطنه لتقّدر لنالالصّمدانيّه
40
قد تلجلج فی القيقه الکائنات چون مور ضعيف را چني استعداد لطيف حاصل ديگر
معلوم است که در ظلّ فيوضات جال قدم روحیلحبّائه الفدا چه عون و عنايت حاصل
گردد و چه تأييد و الام متواصل شود».
امروز ميدان خدمت چنان وسيع و زمان چنان خطي و امر الی چنان عظيم و فرصت
چنان قصي و عدّه خادمانش چنان قليل و امتيازات مصوصهاش چنان جليل است که هيچ
يک از پيوان آئي حضرت باءال که ليق انتساب به نام مبارک او است لظهای
نیتواند و نیپسندد که آن توقّف و فتور به خود راه دهد.
آن قوه اليّه که سطوتش عام و مقاومتناپذير و قدرتش بیحساب و مسيش خارج از
حيطه تصّور و تصرّفاتش اسرارانگيز و ظهورات و بروزاتش حيتخيز ،قوّهای که به
فرموده حضرت اعلی «قد تلجلج فی حقيقه الکائنات» و به فرموده حضرت باءال قوای
نافذه نبّاضهاش «قد اضطرب النّظم من هذا النّظم العظم و اختلف التّرتيب بذالبديع»
است چني قوّهای به منله ششيی دو دم در کار است تا از طرفی رشتههای پوسيده
عتيقهای را که قرنها تار و پود نسج جامعه متمدّن عال را به هم بافته است از هم
بگسلند و از طرف ديگر گرههائی را که هنوز امر نوزاد الی را در بند کرده و آزاديش
را سلب نوده به کلّی از هم بگشايد اين قوّه حائز امکاناتی است که حتّی در عال رؤيا
نيز مشاهده نتوان کرد حال بر عهده ياران امريکا است که برخيزند و آن فرصتها را
ل و متهورا مغتنم شارند .و اين بيان حضرت عبدالبهاء را بياد آورند که میفرمايد:کام ً
«اليوم حقائق مقدّسه ملءاعلی در جنّت عليا آرزوی رجوع به اين عال مینايند تا موفّق به
خدمتی به آستان جال ابی گردند و به عبوديت عتبه مقدّسه قيام کنند».
جهان ما امروز جهانی است که در آن انوار دين هر دم خاموشتر میشود و قوای
انفجارپذير ناسيوناليزم بیامان و غالب هر روز به نقطه انفجار نزديکتر میشود .جهان که
در آتش مظال بیرحانه نژادی و مذهبی میگدازد و در فريب آراء و افکار و مرامهای
باطل و نادرست که جايگزين پرستش خدای بهتا و تعاليم و احکام مقدّسش گشته
سرگشته و سرگردان است.
41
جهان که با مفاسد و انطاطات اخلقی که شديدا در آن رخنه نوده پايه و بنيادش
پوسيده و در حال فروريت است و در دام هرج و مرج و کشمکشهای اقتصادی در بند
است .اين توّلت و انقلباتی که امروز در جهان ما است هه در نتيجه نفوذ هان قوّه
غالبه نافذه اليّه است که حال با آن که بدايت کار است چني حيات عال انسان را
منقلب و دگرگون ساخته و میسازد.
چني منظره غمانگيز و تأثّرآميزی که در مقابل ما است لبد هر ناظری را که از مقاصد و
پيشگوئیها و مواعيد حضرت باءال بیخب است متحيّر و مبهوت میسازد .امّا هرگز
پيوانش را به يأس و حرمان دچار ننمايد و مساعی و مهوداتشان را از کار نيندازد بلکه
ايانشان را راسختر و شوق و ذوقشان را بيشتر کند تا قيامی شديدتر نايند و در ميدان
وسيعی که قلم حضرت عبدالبهاء برايشان طرح و ترسيم فرموده کمر هّت بربندند و در
انتشار پيام ناتبش حضرت باءال حتّیالقوّه سهم خويش را ادا نايند و بايد هر
وسيلهای که چند سال است با زحت و مشقّت در دستگاه تشکيلت خويش ساختهاند
کاملً به کار گيند و آن را وسيله اجراء مقاصدى سازند که آن وسائل از براي تقّقش
خلق شدهاند و مشرقالذکار نيز که مظهر نادر روح فداکاری و جانفشانی ياران است
بايد نقش خويش را بازی کند و در نضت تبليغ که بايد در سراسر نيمکره غربی گسترش
يابد سهم خويش را ادا نايد.
هچني فرصتهائی که آشوبها و آشفتگیهای اين زمان در پيش ما ناده است با هه
غمهائی و هول و هراسی و يأس و حرمانی و سرگردانی و خشم و غضب و طغيانی که
بر میانگيزد ،با هه ناخشنودی و شکوههائی که ببار میآورد ،با هه جستجوها و تلشی
که برای يافت راه حلّ مشکلت اياد میکندنبايد از دست رود بلكه بايد ،از هه اين
فرصتها استفاده نائيم و آنا را برای اعلن و انتشار نيوی ناتبش امر حضر ت
باءال و ازدياد عدد سپاهيان روزافزون پيوانش به کار گيي زيرا ديگر شايد چني
فرصت گرانبهائی و تقارن چني اوضاع و احوال مساعدی هرگز به دست نيايد .حال
وقت آن است که بائيان امريکا ،آن علمداران سپاه اسم اعظم از راه تشکيلت مصوصه
نظم اداري ندا برآورند و اعلن کنند که مهيّا و آمادهاند برخيزند و بکوشند تا مردمان
42
درمانده و خسته و ناتوان عصر حاضر که به ماربه با خدا برخاسته و از انذارات الی
غفلت نودهاند نات يابند و امن و امانی را که فقط در حصن حصي امر بائی میتوان
يافت بر جيع خلق عرضه دارند.
لذا نضت کنونی تبليغی که در امريکا و کانادا آغاز گشته چنان فوريّت و اهيّت دارد
که تصّورش را نتوان کرد زير ا نضتی است که با کلمه خلّقه الواح وصايای حضرت
عبدالبهاء آغاز گشته و با هان قوّه مرّکه سراسر نيمکره غربی را فرا گرفته است و بايد به
نوی به آن پرداخت که با اصولی که جهت تضمي اجرای مؤثّرش و وصول سر يع به
اهداف عاليهاش وضع شده موافق و مطابق باشد.
کسان که در اين نضت تبليغى شرکت دارند چه آنان که وظيفهشان تنظيم و مديريت آن يا
خدمت در اجراى اهدافش مىباشد هگى بايد پيش از هر کار خود را با جنبههای متنوّع
تاريخ و تعاليم امر الی به خوبی آشنا سازند ،در اين راه بايد با دقّت و آگاهی تام به مطالعه
آثار شر يعت مقدّسه خويش پردازند و در تعاليمش غور و تقيق کنند و مبادی و احکامش را
جذب خود نايند و در تذکّرات و اهداف و اصولش تفکّر و تعمّق کنند و برخی از بيانات و
مناجاتهايش را به حافظه بسپارند و در اصول تشکيلت اداريش کاملً تبحّر يابند و هواره از
وقايع و توّلت جاريه با خب باشند .هچني بايد با مساعدت منابع و مآخذي موثّق و
بیتعصّب از تاريخ و اصول دين اسلم يعنی زمينه و منشأ امر مقدّسشان اطّلع صحيح يابند و
با تکري و خضوع و فارغ از هرنوع پيشداوری به مطالعه قرآن پردازند که غي از آثار مقدّسه
ظهورات بابی و بائی يگانه کتاب مستندی مشتمل بر کلمات اليّه است و نيز بايد در اوضاع
و احوالی تقّيق کنند که با اصل و ظهور امر الی و مقام و دعوی مبشّر اعظمش و احکام
صادره از قلم اعليش ارتباط مستقيم دارد.
و چون اين شر ايط که رمز موفقيّتشان در ميدان تبليغ است اصولً بدست آمد بايد
حتّیالمکان قبل از آن که به مأموريّت خويش در مالک امريکای لتي قيام نايند ،زبان
آن مالک را تا حد مکن بياموزند و از فرهنگ و عادات و آداب مردم آن کشورها با خب
گردند .حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح تبليغی با اشاره به جهوريّات امريکای مرکزی
43
میفرمايد« :هچني نفوسی که به آن صفحات مىروند بايد به لسان اسپانيولی ،مألوف
باشند» و در لوح ديگر چني میفرمايد« :جعی زباندان ...توجّه به سه دسته جزائر
عظيمه دريای پاسيفيک نايند» و نيز میفرمايد« :مبلّغي که به اطراف میروند بايد لسان
هر ملکتی که داخل میشوند بدانند مثلً نفسی که در لسان ژاپون ماهر به ملکت ژاپون
سفر نايد نفسی که به لسان چينی ماهر به ملکت چي بشتابد و علی هذالنوال».
احدی از ياران که در نضت تبليغی در مالک امريکای شالی و جنوبی خدمت میکنند
هرگز نبايد چني پندارد که هر نوع ابتکار و اقدام مصوصی در اين سبيل بايد منحصرا از
طرف مؤسّسات امريّه از قبيل مافل روحانيّه و لنات باشد که توجّهشان معطوف به
ترويج و تسهيل وصول به اهداف نقشه هفتساله است بلکه وظيفه و تکليف شديد فرد
فرد بائيان امريکا يعنی امناء نقشه ملکوتی حضرت عبدالبهاء اينست که هر يک تت
اصول اداری امرال هر نوع خدمتی را که برای پيشرفت نقشه هفت ساله مناسب مىداند
و در حدّ استعداد خود میشارد آغاز کند و به ترويش مبادرت ورزد و طالبان مهاجرت
و تبليغ را هيچ چيز حتّی وخامت اوضاع جهان يا فقر منابع مادّی يا فقدان استعدادات
معنوی يا قلّت علم و تربه که وجود هه مدوح و مقبول است هرگز نبايد از قيام در آن
ميدان باز دارد و از قوّهای مرومشان سازد که بنا به بيانات مکرّره حضرت عبدالبهاء
چون شامل حال شود مغناطيس تأييدات موعوده حتميّه حضرت باءال گردد و امداد و
نصرتشان نايد .آن نفوس مبارکه هرگز نبايد منتظر بنشينند که نايندگان منتخبه جامعه
دستوری به آنان دهند يا تشويقشان کنند ،هرگز نبايد با موانعی که اقوام و خويشانشان و
دوستان هموطنشان احيانا پيش راهشان مینند از خدمت منصرف گردند .حضرت باءال
خطاب به هرکس که بر تبليغ امرش قيام نايد چني میفرمايد:
«مثل ارياح باش در امر فالقالصباح چنانچه مشاهده مینائی که ارياح نظر به مأموريّت
خود بر خراب و معمور مرور مینايد نه از معمور مسرور و نه از خراب مزون .نظر به
مأموريّت خود داشته و دارد» .و در مقام ديگر میفرمايد:
«و اذا ارادالروج من وطنه لمر ربّه يعل زاده التّوکل علیال و لباسهالتقوی...اذا اشتعل
ب و زيّن بطراز النقطاع يشتعل بذکره العباد».
بنارال ّ
44
آن که بصرافت طبع و بیپروا از موانعی که دوست يا دشن دانسته يا ندانسته در راهش
میند با عزمی راسخ بر تبليغ امرال قيام میکند بايد با کمال دقّت بسنجد که چه طريقی
را بپيمايد تا جهد و کوشش شخصی او منجر به جلب توجّه و حفظ علقه و تقويت ايان
کسانی شود که مىخواهد تبليغشان نايد .بايد تقيق نايد تا که در اوضاع و احوال ملّ
سکونتش چه فرصتهای مفيدى موجود است از روی فکر و انديشه و با نظم و ترتيب
آنا را برای حصول مقصد و هدفش بکار برد .بايد هچني روشهای متنوّعی را در
پيشگيد مانند عضويّت در کلوبها ،شرکت در نايشگاهها و انمنها و ايراد نطقهائی
ب ا موضوعهاي ی ک ه ب ه مباد ی امرال سمطابق ت دار د ا ز قبي ل اعتدال ،اخلقيّات ،رفاه
اجتماعی ،مدارا و بردباری مذهبی و تسامح نژادی ،هکاری اقتصادی ،اسلم و تطبيق و
مقايس ه اديان ي ا د ر انمنه ا و فعّاليّتها ی اجتماع ی و فرهنگ ی و انسان دوستان ه و
سازمانهای خيّريه و تعليم و تربيت شرکت نايد که هه در عي حال که اصالت امرالی
را مفوظ میدارد نيز سبب میشود راههای متعدّد و وسائل گوناگونی را در اختيار ش
بگذارد تا از آن راه ها بتواند متدرّجا تربيت و حايت و بالخره اقبال و ايان نفوس را
تأمي نايد .و در هر کوشش تبليغی بايد پيوسته متوجّه و واقف باشد و در هه حال بياد
آورد که پيوسته جلل و وقار و مقام اعلی امرالی را مفوظ دارد و جامعيّت احکام و
اصولش را مراعات کند و جهانی بودن و عموميّتش را نايان سازد .و از مصال متعدّده
حياتيش با غيت و شجاعت دفاع نايد.
بايد بسنجد که مستمعي به چه مقدار گوش شنوا دارند تا معلوم گردد که بايد از طريق
مستقيم يا غي مستقيم امرال را به آنان ابلغ نايد تا طالبان حقيقت را از اهيّت حياتی امرالی
با خب گرداند و آنان را بر پيوست به مقبلي و مؤمني راغب سازد بايد مثل اعلئی را که
حضرت عبدالبهاء مقرّر و نصايى را که مکرّر بيان فرموده هواره باطر آورد با طالبان
حقيقت در جيع اوقات با مبّت رفتار نايد و روح تعاليمی را که اميدوار است در قلوبشان
القاء نايد چنان در گفتار و کردار خود نايان سازد تا آنان را برانگيزد ،تا خويش را به طيب
خاطر با ديانتی که چنان تعاليم مبارکي دا در خود تسّم بشيده پيوند دهند .بايد در بدايت بر
احکامی اصرار نورزد که مکن است بر طالب حقيقت که تازه به ايان فائز گشته تميلی
45
ليطاق باشد بلکه بايد بکوشد که او را با صب و حکمت و استقامت پرورش دهد و به رتبه
بلوغ رساند و او را مدد کند تا ايان و اطاعت مضه خود را از آنچه از قلم حضرت باءال
صادر گشته علنا اعلم نايد و چون به آن مقام رسيد او را به جامعه پيوان امرال معرّفی نايد
و با د وستی و مبّت دائم و شرکت در خدمات جامعه ملّی او را قادر سازد که در جيع
اوقات سهم خويش را در حيات جع اهل باء و پيشرفت مقاصدش و تکيم مصالش ادا نايد
و در هاهنگی مهودات جامعه بائي با جوامع ديگر شرکت جويد .و شخص مبلّغ تا در فرزند
روحانی خويش چنان شوقی ندمد که او را مستقلً بر خدمت امرال برانگيزد تا بنوبه خود
قوايش را صرف هدايت ساير نفوس نايد و به موجب احکام و مبادی دين جديدش عامل
گردد هرگز قانع و خرسند نشود.
هرکس که در اين نضت تبليغی که ياران امريکا آغازش کرده اند شرکت دارد مصوصا
کسانی که مهاجرت به نقاط بکر کردهاند بايد متوجّه باشند که بايد با تشکيلت اداری
جامعه که مصوص رهبی و هآهنگی و تسهيل خدمات تبليغی به وجود آمده ارتباط
نزديک و پيوستهای داشته باشند و در خدماتشان در ترويج و اشاعه امر حضرت باءال با
هيأت منتخبه ملّی يا مؤسّسات تابعهاش لنه ملّی تبليغ و دوائر منتسبه يا مافل روحانی
ملّی و لنات تبليغشان مرتبط گردند و به واسطه مکاتبات يا متحدالآلا ،گزارشها يا
نشريّههای خبی يا وسائل ديگر ارتباطی سعی نايند تا دستگاه تبليغی نظم اداری به کمال
آرامش و سرعت به کار افتد و به اين طريق از هر نوع آشفتگی و ابامی و تعويق و
تأخيی و عمل زائد و مکرّری و اتلف جهد و کوششی به کلّی جلوگيی شود باران
بیحساب فضل و عنايت حضرت باءال سيلآسا از ماری تشکيلت بائی بدون کمترين
مانعی چنان بر مزرعه دل و جان مردمان جاری گردد که حاصل پر برکتی که حضرت
عبدالبهاء پيشبينی فرموده است به دست آيد.
در اين قيام مشترک و جعی تبليغی که در تاريخ جامعه بائی امريکا بی سابقه است
هرکس که در آن شرکت نايد بايد امر جليل تبليغ را که وظيفه عمومی جيع بائيان است
بزرگترين امر حيات خويش شارد و هر کس که حامل پيام حضرت باءال است در
فعّالّيتها و تاسهای روزانهاش و در طول سفرهای کاری و معموليش ،در هنگام گردش
46
يا اوقات تعطيلتش و در هر وظيفهای که باو موّل گردد بايد وظيفه بلکه افتخار خويش
بداند که بذر هدايت را در هه جا پراکنده سازد و از اين مطمئن باشد که از قبول يا ردّ
مردم و ضعف و ناتوانی خود که حامل آن پيام جانبخش است نراسد زيرا هر چه باشد
بايد مطمئن باشد که مشيت غالبه و قدرت فائقه حضرت باءال مظهر ظهور الی آن
بذرهای طيّبه را سرسبز گرداند و در اوضاع و احوالی که بر هيچکس معلوم نيست
خرمنی را که مصول تمهای افشانده پيوان او است بارور نايد و حاصلی پرثر و پر
برکت به آنان عطا فرمايد و هچني اگر چنان کسی عضو مفل روحانی باشد بايد به
مفل خويش متذّکر گردد که قسمتی از اوقات خويش را در هر جلسه در نايت توجّه و
تبتّل و اخلص حصر در اين مشورت نايند که چه راهی را در پيش گيند و به چه
وسائلی تشبّث جويند که سبب رونق تبليغ شود و منابعی که برای ترقّی و توسعه و
تقويتش موجود است فراهم آيد .و نيز اگر چنان کسی در مدرسه تابستانه شر کت جويد
(مدرسهای که جيع را بايد بدون استثناء تشويق کرد که در آن حاضر باشند) بايد چني
فرصت مبارکی را غنيمت شارد و با استفاده از نطقها و خطابات و مطالعات و بث و
فحص معلومات خويش را تقويت کند تا با اعتماد و تأثي بيشتری بتواند پيام مبارکی را
که با خود دارد به ديگران منتقل نايد .و نيز بايد هر وقت بتواند به سفرهای بي جوامع
بائی پردازد و در آنها ذوق و شوق تبليغ بدمد و به بيگانگان نشان دهد که مروّجي
امرال چقدر هوشيار و فطن و پرشورند و مؤسّساتشان اصولً به چه مقدار متّفق و متّحد.
هر کس که در اين جهاد روحانی که جيع نژادها و جيع جهوريّات و طبقات و مذاهب
نيمکره غرب را در بردارد شر کت نايد بايد در وقت مساعد توجّه خويش را معطوف به
هدايت نژاد سياه و سرخ پوستان و اسکيموها و يهوديان نايد و آنانرا در زمره بندگان
ثابتقدم امر اعظم در آورد .حال هيچ خدمتی به آستان الی خوشتر و شايستهتر از اين
نيست که کسی موفّق گردد با ازدياد عدد مؤمني از آن نژادها بر تنوّع جامعه بائيان
سراسر قارّه امريکا بيفزايد .اختلط اين عناصر بسيار متفاوت نوع بشر ،که در نسج
اخوّت عمومى بائى بم بافته و با قوّه مرّکه نظم ادارى الى مذوب و مزوج يکديگر
شده باشند و هريک از آن عناصر سهم خويش را در افزايش غنا و جلل حيات بائى ادا
47
کرده باشد ،يقينا موفقيت خواهد بود که حتّى تصورش باعث دلگرمى و سرور هريک از
احبّاء خواهد شد .حضرت عبدالبهاء در لوحی چني بيان فرمودهاند:
«ملحظه نائيد گلهای حدائق هرچند متلفالنّوع و متفاوت اللّون و متلفالصّور و
الشکالند ولی چون از يک آب نوشند و از يک باد نشو و نا نايند و از حرارت و ضياء
يک شس پرورش نايند آن تنوّع و اختلف سبب ازدياد جلوه و رونق يکديگر گردد ،اگر
حديقهای را گلها و رياحي و شکوفه و اثار و اوراق و اغصان و اشجار از يک نوع و
يک لون و يک ترکيب و يک ترتيب باشد به هيچوجه لطافتی و حلوتی ندارد ولکن
چون الوان و اوراق و ازهار و اثار گوناگون باشد هر يکی سبب تزيي و جلوه سائر الوان
گردد و حديقه انيقه شود و در نايت لطافت و طراوت و حلوت جلوه نايد و هچني
تفاوت و تنوّع افکار و اشکال و آراء و طبايع و اخلق عال انسانی چون در ظلّ قوّه
واحده و نفوذ کلمه وحدانيّت باشد در نايت عظمت و جال و علوّيت و کمال ظاهر و
آشکار شود اليوم جز قوّه کلمةال که ميط بر حقايق اشياء است عقول و افکار و قلوب
و ارواح عال انسانی را در ظلّ شجره واحده جع نتواند» و در مقام ديگر میفرمايد:
«اميدوارم که شاها سبب شويد که اين جنس ذليل عزيز شود و با سفيدها به نايت صدق
و وفا و مبّت و صفا خدمت نايد ».و در لوح مبارک ديگری میفرمايد:
«يکی ازاصول مهمّه که در وحدت و تاميّت نوع انسان مؤثر است حصول الفت و
يگانگی و ترّک نفاق و بيگانگی بي افراد سياه و سفيد است*» و در الواح تبليغی چني
آمده است:
«اهالی اصلی امريکا يعنی هندیها را بسيار اهيّت دهيد زيرا اين نفوس مانند اهالی قديه
جزيرةالعرب هستند که پيش از بعثت حضرت ممّد حکم و حوش داشتند چون نور
ممّدی در ميان آنا طلوع نود چنان روشن شدند که جهان را روشن کردند و هچني
اين هنود اگر تربيت شوند و هدايت يابند شبههای نيست که به تعاليم آلی چنان روشن
گردند که آفاق را روشن نايند» .و نيز میفرمايد:
«اگر مکن است مبلّغي به ساير وليات کانادا ارسال داريد و هچني به گرينلند و بلد
اسکيموها مبلّغي بفرستيد» و در هان الواح مقدّسه مذکور:
48
«بلکه انشاءال نداء ملکوتال به مسامع اسکيموها ...برسد ...اگر هّتی نائيد که در
ميان اسکيموها نفحات آلی منتشر شود تأثي شديد دارد» و هچني میفرمايد:
«المدل آنچه در الواح به اسرائيل تبشي فرمودهاند و در مکاتيب عبدالبهاء نيز تصريح
شده جيع در حيّز تقّق است بعضی وقوع يافته و بعضی وقوع خواهد يافت ،جال
مبارک در الواح مقدّسه تصريح فرمودهاند که ايّام ذلّت اسرائيل گذشت ظلّ عنايت شامل
گردد و اين سلسله روز به روز ترقّی خواهد نود و از خودت و مذلّت هزاران سال
خلصی خواهد يافت».
کسانی که در تشکيلت به عنوان اعضاء مافل روحانيّه ملّيّه و لنههای ملّی ،ناحيهای يا
ملّی خدمت میکنند بايد هواره اين وظيفه خطي و فوری را بياد داشته باشند که در
اندک زمان ضروری است که در بقيّه ايالت کشور امريکای شالی و وليات کانادا
جعيّتهای بائی ولو آنکه ضعيف و ابتدائی و مدود باشند تشکيل شود و حتّیالقوّه
بکوشند اين مراکز اساسی جديدالتّأسيس بسرعت و با اتقان به مافلی مستقل و کارآمد
که رسيّت هم داشته باشد تبديل گردد .چني بنيانی را بنياد نادن و چني پايگاهی را بنا
کردن اگر چه بسيار صعب و مشکل است امّا بسيار لزم و روحبش است لذا افراد
جامعه بائی امريکا بايد در اين سبيل به حايت بلوقفه و پرشور و بیدرنگ خويش قائم
گردند زيرا تصميمات مافل ملّيه هر قدر حکيمانه و عملی و هراه با نقشههای دقيق باشد
تا عدّه کافی مهاجرين حاضر به فداکاری نباشند و براجراء اين طرحها قيام ننمايند آن هه
تصميمات و نقشهها هرگز نتيجهای نبخشد .به يقي چني است که افراشت علم حضرت
باءال در قلب اين نواحی بکر و ارتفاع بنيان نظم اداريش در شهرها و قصبات و تأسيس
لنگر گاهی مستحکم و دائم برای مؤسّسات عاليهاش در قلوب و ارواح ساکنان آن مناطق
به منله اوّلي و مشهود ترين قدم لزم برای طيّ مراحل باقيه نضت تبليغی د ر ظلّ نقشه
هفت ساله مسوب است و از طرف ديگر در حاليکه تزئينات خارجی مشرقالذکار که
از اهداف هان نقشه است به مرحله آخر رسيده جهاد تبليغی هنوز در مراحل اوّليه است
و هنوز در نقاط بکر و کشورهای امريکای جنوبی نتوانسته است چنانکه بايد مؤثّر افتد.
بلی هّت و ماهدتی که در اين سبيل لزم است بسيار صعب و دشوار است و شرايطى
49
که لزمه بناى چنان تأسيسات اوّليّه است بسى نارسا است و نفوسی که قادر بر قيام به
چني خدمت عظيماند بس قليل و منابعشان بسيار مدود و غي کافی امّا مکرّر در مکرّر
بيانات حضرت باءال به امثال اين بيانات مبارکه به ما اطمينان بشيده که:
«لو يقوم واحد علی حبّالبهاء فی ارضالنشاء و يارب معه کلّ من فی الرض و السّماء
ليغلبه ال عليهم اظهارا لقدرته و ابرازا لسلطنته» آيا اين وعده صريح و اطمينان بليغ از قلم
مُلهَم جال قدم جلّ اسهالعظم نازل نشده که میفرمايد
«فوال الذی لآله الّ هو لو يقوم واحدمنکم علی نصرة امرنا ليغلبهال علی مائة الف ولو
ازداد فی حبّه ليغلبه ال علی من فیالسّموات و الرض» در اين مقام حضرت عبدالبهاء
میفرمايد:
«دراسلف ملحظه نائيد که در ايّام مسيح نفوس مؤمن ثابت معدود قليلی بودند ولی
چنان برکت آسانی نازل شد در سني معدوده جمّ عظيمی بظلّ انيل درآمدند ،در قرآن
میفرمايد که يک حبّه هفت خوشه برآرد و هر خوشه صد دانه بدهد يعنی يکدانه هفتصد
دانه گردد و خداوند اگر بواهد مضاعف میفرمايد چه بسيار واقع که نفس مبارکی سبب
هدايت ملکتی شد حال نظر به استعداد و قابليّت خويش نبايد نائيم بلکه نظر به عنايت و
فيوضات آليّه در اين ايّام نائيم که قطره حکم دريا يابد و ذرّه حکم آفتاب جويد».
آنان که عزم راسخ دارند که اوّلي کسانی باشند که علم چني امر عظيمی را در
کشورهای مذکور بلند نايند از اين کلمات جانبخش زنده مىشوند که فرموده «جوشن
مبتش را در بر کنند» مبت که چون يکه و تنها قيام کنند شدتش بيشتر گردد و داستان
اعمالشان صفحات تاريخ روحان کشورشان را بيش از هيشه زينت بشد.
در اين مقام حضرت عبدالبهاء در منشور ملکوتی تبليغ میفرمايد « :هر چند در اکثرمدائن
ايالت متحده المدل نفحات ال منتشر و جم غفيی به ملکوت ال متوجه و ناظر ولی
در بعضی ايالت چنانچه بايد و شايد علم توحيد بلند نگشته و اسرار کتب اليه منتشر
نگرديده بايد به هّت ياران علم توحيد در آن ديار موج زند و تعاليم اليه انتشار يابد تا
آنان را نيزاز موهبت آسانی و هدايت کبی بره و نصيب داده شود» .نيز در لوحی ديگر
چني فرموده« :اقليم کانادا مستقبلش بسيار عظيم است و حوادثش بینايت جليل
50
مشمول نظر عنايت اليه خواهد گشت و مظهر الطاف سبحانيه خواهد شد» و در هان
لوح مبارک باز اين وعده مبارکه را تأکيد کرده میفرمايد« :مستقبل کانادا بسيار عظيم
است چه از حيثيت ملک و چه از حيثيت ملکوت».
و چون اين قدم اوّل که متضمن تشکيل اقلً يک هسته مرکزى در هر يک از ايالت و وليات
قاره امريکای شالی است برداشته شد بايد تشکيلتی که برای تشديد و توسعه مساعی متحده
بائيان امريکا بوجود آمده متوجه تکيم مهودات مشکورهای گردد که حال معدودی از افراد
مهاجر در نقاط منفرد مبذول مىدارند تا به هدايت ملّتهای امريکای لتي به ندای حضرت
باءال توفيق يابند و تا اين دوّمي مرحله نضت تبليغ در طی نقشه هفت ساله طی نشود
نیتوان گفت که نقشه هفت ساله کاملً آغاز گشته و به مرحله قاطع و مهمّ تکاملش رسيده
است و اگر بر آن مهمّ قيام نايند باران تأئيد بر آن جامعه دلي چنان شديد ببارد و آنان را که
در دايره تشکيلت اداريش به بنيان رفيع مشرقالذکار توفيق يافته و به تزئينات پرشكوه
خارجيش پرداخته و در ميدان تبليغ پرچم امرال را در جيع ايالت امريکای شالی موّاج ساخته
چنان مؤيد سازد که افراد آن جامعه خود از شواهد شامله تائيدات ملء اعلى متعجب و حيان
گردند.
لنه تبليغ قاره امريکا در چنان مرحله خطيی حتّی قبل از آن بايد از فرصتهای موجوده
استفاده کند و به جد تام و با توحيد مساعی و با هتّی مطابق با مسئوليتهائی که بر
دوش دارد در ايفای وظائف خويش دليانه سعی و کوشش نايد و هر گز از خاطر نبد
که مالک امريکای مرکزی و جنوبی مشتمل بر بيش از بيست کشور مستقل يعنی تقريبا
ثلث تعداد تام مالک مستقل جهان است که به حکم تقدير مقرّر است که سهم
روزافزون مهمّی را در سرنوشت آينده جهان ايفاء نايند و حال که جهان به سوی
وحدت حرکت میکند و منافع و مقرّرات نژادها و ملل و مردمش به هم بافته و مرتبط و
مزوج میگردد ديگر فواصل بي کشورهای نيمکره غربی را وجهی نیماند و امکانات و
استعدادات نفته در هر يک از آن مالک هر روز نايانتر میشود.
51
و چون دوّمي مرحله فعاليّت و مهودات تت نقشه هفت ساله طی جريان دائم التقدمش
تقق پذيرد و چون تشکيلتی لزم برای اجرايش به وجود آيد آن وقت است که احبّای
امريکا که پيشاهنگان غيور اين نضت جليلاند بايد در پرتو هدايت انوار تابناک اسم
اعظم و طبق نقشه ملکوتی حضرت عبدالبهاء و در سايه رهبی مفل روحانی ملی و
مساعدت حتمی لنه تبليغ قاره امريکا قيامی عاشقانه نايند و بر صف قوای ظلمت و
فساد و جهالت زنند و اين جهار روحانی به اقصی نقطه قاره امريکای جنوبی در هه
بيست کشور آن منطقه اتسّاع دهند.
سزاوار چنان است که در اين لظه خطي جعی از ياران دامن هّت برکمر زنند و از شهر
و ديار و کشور خويش هجرت نايند و به مصداق آيه «ينبغی لئولء ان يکون زادهم
التوکل علی ال» با توشه توکل متوجه و عازم آن نقاط بعيده و بکر و غي مفتوحه گردند
و ماهدت نايند تا قلعههای مستحکم قلوب مردمان را به مصداق «انّها يسّخر به جنود
الوحی و البيان» بگشايند .منتظر ننشينند تا ياران و ياورانشان که قبل از ايشان به تبليغ و
مهاجرت قيام کردهاند مرحله نضت تبليغی را اوّل طی نايند بلکه از هي ساعت برخيزند
تا مرحله دوم را که درخشانترين فصل تاريخ بيالللی امر مبارکشان است آغاز نايند و
در اين رهگذر بايد اوّل به تبليغ خويش پردازند و به اين بيان حضرت باءال ناظر باشند
که میفرمايند« :ومنکم من اراد ان يبلّغ امر موله فلينبغی له به ان يبلغ نفسه ث يبلغ الناس
ليجذب قوله قلوب السامعي» بايد ظفر و نصرت امرال را نصرت خويش دانند چنان که
میفرمايد «يعل هّه نصرة المر فی کل الحوال » بايد به اين بيانات مبارکه ناظر باشند
که «اصل اليوم اخذ از بر فيوضات است ديگر نبايد نظر به کوچک و بزرگی ظروف
باشد» .و نيز من ارادالتبليغ ينبغی له ان ينقطع عن الدنيا» بايد با هان روح انقطاعی که
حضرت عبدالبهاء مثل اعليش بود قيام نود و مردم متلف آن مالک را به ذکر الی و
معرفت مظهر ظهورش جلب و جذب کرد.
در آن روز که به فرموده مبارک «يوم ارتعشت الرکان و اقشعرّت اللود و شاخصت
البصار» بايد نار موقده اليه را در دل و جانشان چنان فروزان دارند که درياهای عال از
اطفائش عاجز باشد .بايد چون «هوا خفيف گردند» و به مثابه نسيم شوند «که بر خراب
52
و معمور مرور مىنايد نه از معمور مسرور و نه از خراب مزون» و در اين سبيل آنچه را
که روح القدس بر زبانشان جاری ساخت القاء نايند»
در تبليغ بايد از مادله بپرهيزند و به لسان شفقت جذاب قلوب گرديد .چنانکه میفرمايد اياکم
ان لتاد لوامع نفس بل ذکّرها يا لبيان السنه الوعظة البالغه» و اين بيان مبارک را هواره
باطر آورند که «ل تبليغ امر نائيد با عراض و اقبال ناظر نباشند بلکه ناظر به خدمتی که به
آن ماموريد من لدن ال» و هرگز فراموش نکنيد که فرموده است «ان الدين هاجر ومن
اوطانم لتبليغالمر يويدهم الروح المي و يرج معهم قبيل من اللئکة من لدن عزيز عليم» و
از اين بيان مبارک مسرور باشند که «طوبی لن فاز بدمة ال» و اعظم خدمت تبليغ است که
در بارهاش فرموده «انه لسيد العمال و طرازها»
چه خوش است که اين کلمات روح بش حضرت باءال را در خدمات تبليغی خويش
در سراسر امريکای جنوبی ورد زبان و مرهم جانشان سازند که مىفرمايد« :ان يا ايّها
السافر الی ال خذنصيبک من هذا البحر و لترم نفسک عمّا قدّرفيه ...و لويرزقنّ کلّ من
فیالسموات و الرض بقطرة منه ليغنيّ فی انفسهم بغناء ال القتدر العليم الکيم خذ بيد
النقطاع غرقه من هذا البحر اليوان ثّ رشّح منها علی الکائنات ليطهّرهم عن حدودات
البشر و يقرّبم بنظرال الکب هذا القرّ القدّس الني و ان و جدت نفسک وحيدا لترن
فاکف بربکّ...بلغ امر مولک الی کلّ من فیالسموات و الرض ان وجدت نفسک
وحيدا لتزن فاکف بربّک...بلّغ امر مولک الی کلّ من فیالسموات و الرض ان
وجدت مقبلً فاظهر عليه لئالی حکمة ال ربک فيما القاک الروح و کن من القبلي و ان
وجدت معرضا فاعرض عنه فتوکّل علیال ربّک و ربالعالي تا ل القّ من يفتح اليوم
شفتاه فی ذکر اسم ربّه لينل عليه جنود الوحی عن مشرق اسی الکيم العليم و ينلنّ عليه
اهل ملء العلی بصحائفٍ من النّور کذلک قدّر فی جبوت المر من لدن عزيز قدير».
و نيز چون قيام بر انتشار امرال نايند چه نيکو است كه اين بيانات حضرت عبدالبهاء را
در منشور ملکوتی تبليغ آويزه گوش هوش سازند که میفرمايد« ،ای حواريّون باءال
روحی لکم الفداء ...ملحظه نائيد که حضرت باءال چه ابوابی از برای شا گشوده
53
است و چه مقام بلند اعلی مقدّر نوده است و چه موهبتی ميسّر کرده است» ...الن به
ياد شا مشغول و اين قلب در نايت هيجان اگر بدانيد که اين وجدان چگونه منجذب
ياران است البتّه به درجهئی فرح و سرور يابيد که ک ّل مفتون يکديگر گرديد»« .حال
موفقيّت شا هنوز معلوم و مفهوم نگشته عنقريب خواهيد ديد که هر يک مانند ستارههای
درّی درخشنده در آن افق نور هدايت بشيديد و سبب حيات ابديّه اهل آمريک شديد».
«اميدوارم که به زودی موّفقّيت شا زلزله در آفاق اندازد»« .البتّه عون و عنايت آليّه به
شا خواهد رسيد و قوای آليّه و نفثات روحالقدس تائيد شا خواهد کرد»« .نظر به قلّت
خويش و کثرت اقوام ننمائيد»» .اين کار عظيم است اگر به آن موّفق شوي .تا آمريک
مرکز سنوحات رحانيّه گردد و سرير ملکوت الی در نايت حشمت و جلل استقرار
يابد».
ل در هر يک از بايد به ياد آورد که هدف تبليغ در نقشه هفت ساله جز اين نيست که اق ً
مالک امريکای مرکزی و جنوبی لاقل يک مرکز بائی تشکيل شود.
و موفقيت نقشه هفت ساله مستلزم آن است که چون زمان يکصدمي سال ظهور امر
بائی فرا رسد در هر يک از آن مالک پايه و اساسی استوار شده باشد تا احبّاء امريکا بر
آن اساس هر چند ناقص و ضعيف باشد بتوانند در سالهای اوّليّه قرن ثانی دور بائی بنيان
رفيعی را بنا کنند.
و بر آنان است که طی عقود متتابعه يعنی ده سالهای آينده آن مراکز اساسيه را استحکام
بشند و هدايت و تشويق و اعانت نايند تا جعيتهای پراکنده در آن نقاط بر تاسيس
مفل روحانی مستقل ملی موّفق شوند ارکان نظم اداری بائی را پیافکنند .بنای ارکان
چنان بنيانی در وهله اوّل درمسئوليت بائيان نورسيده و جديدالقبال در آن کشورها است
و چني اقدامی گذشته از اينکه جعيتهای بائی را به مافل روحانی ملّی تبديل میکند
مستلزم آن است که تشکيلت نظم اداری بائی در هه جا طبق اصول روحانی و اداری
که جزئی از حيات هر جامعه بائی در سراسر عال است به وجود آيد وبه کار افتد و از
آن اصول مهمّه واضحه که در قانون اساسی مافل روحانی ملّی و ملّی مدوّن و در جيع
54
جامعههای بائی معمول است هرگز عدول و تطی روا ندارند و البتّه اين امر مربوط به
آينده يعن وقت است که آن مافل تأسيس شده و تکي يافته باشد.
استقرار اساس و پايههای لزم متي به نوی منظم و منسجم (سيستماتيک) و در کمال
اتقان و استحکام برای بنای مافل روحانيه ملّی و ملّی امری است که به زودی توجّه
مريان نقشه هفت ساله را به خود جلب خواهد کرد و حال چون وظيفه فوری آنان يعنی
فتح چند نقطه باقيه در امريکا و کانادا به انام رسد بايد طرحی دقيق تدبي شود که
هدفش تقّق چنان اساسي گردد .چنانکه مرقوم شد تعبيه وسائل چني خدمت عظيم و
مقدماتی وسيعی در سراسر جهوريات امريکای مرکزی و جنوبی سرنوشت نضت تبليغی
در طی نقشه هفت ساله را معي میسازد و توفيق در آن نضت عظيم نه فقط موکول به
قيام عاشقانه ياران در اجراء اهداف نقشه مذکور است بلکه بسته به آن نيز هست تا در
مراحل آيندهاش هر روز بيشتر آنچه را که حضرت عبدالبهاء برای بائيان امريکا در انتشار
امرال در سراسر جهان آرزو فرموده است مری و متحقق گردد.
جيع آن اقدامات که نسبت به مساعی جليله و مهودات منظمّه نسلهای آينده بائی در
امريکای لتي به منله مقدمهای بيش نيست ،مستلزم آن است که مفل ملّی امريکا و لنه
ملّی تبليغ قاره امريکا بیدرنگ در باره اعزام مهاجرين و مبلّغي سيار که مفتخر به ارتفاع
ندای ظهور عصر جديد در آن قاره جديدند تقيق کنند و تدابيی بينديشند.
نظر به اشتياقم در معاضدت آن خادمان فداکار جانفشان که مسئوليتی سنگي بر دوش
دارند به ذکر چند نکته مفيد میپردازم که اميدوارم کارهای بزرگی را که در آينده
نزديک در پيش دارند تسهيل نايد .در اجراء و اكمال آن خدمات مهمّه تاريی لزم و
ل متحدا تهيز گردد بر تعداد مبلّغي ساکن و واجب است که قوای فرد فرد جامعه کام ً
سيّار بسيار بيفزايد و منابع مادی تت اختيارشان مضاعف و با کفايّت اداره شود .آثار و
نشرياتى که بايد با آن مهّز باشند تکثيی وسيع يابد و اعلناتى که ياران را در پخش و
انتشار آثار مساعدت مىنايد ازدياد پذيرد و از طرف هيأتى مرکزى با سعى و ماهدت
اداره شود و از امکاناتی که در آن مالک نفته است با هوشياری و فراست استفاده شود
و آن امكانات منظما توسعه يابد .موانع و مشکلت متنوع سياسی و اجتماعی موجود در
55
آن مالک بايد مورد مطالعه قرار گيد و از پيش راه برداشته شود .خلصه کلم آنکه هيچ
فرصتی را نبايد از دست داد و از هيچ کوششی فروگذار نبايد کرد تا برای ترقّی و
پيشرفت بزرگترين نضت تبليغی که تا به حال جامعه بائی امريکا تعهد کردهاند پايههای
وسيع و مستحکمی برجای ناده شود.
ترجه دقيق آثار مهمّه مربوط به تاريخ و تعاليم و نظم اداری بائی و نشر و توزيع
منظّمشان بايد به مقداری وسيع و در جهوريات قاره امريکای لتي صورت پذيرد و
فوريت يابد تا با ورود مهاجرين در آن ميدان مقارن و هزمان باشد .حضرت عبدالبهاء
در يکی از الواح نقشه ملکوتی تبليغ میفرمايد «کتب و رسائلی به لسان های اين مالک
و جزائر يا ترجه نايند و يا تأليف کنند و در اين مالک و جزائر نشر دهند» .در
کشورهائی که مصادر امور يا صاحبان نفوذ مالف نباشند بايد با نوشت نامهها و مقالت
مناسب در انواع جرائد کار طبع کتب و آثار را تقويت نود تا انظار عامه و افکار عمومی
را به برخی از جنبههاى تاريخ هيجانانگيز امر بائی و وسعت و عظمت مقامش جلب و
متوجه ساخت.
هر خادمی که قائم در ميدان خدمت است ،چه مهاجر و چه مبلّغ سيّار ،بايد هواره در
نظر داشته باشد که با جيع اهالی هر ملکتی از هه طبقات و مذاهب و نژادها با کمال
الفت و مبّت معاشر و مشور باشد و خويش را با افکار و ذوق و عاداتشان آشنا سازد و
س کند و با صب و حوصله و در نايت طريقی مناسب حال آن مردم را تفحص و تس ّ
حکمت قوای خود را صرف در معدودی از طالبان حقيقت نايد که دارای استعداد و
قلوبی طاهرند و با کمال مهربانی و مبت بکوشد نال مبت و غيت و انذاب را در
ل به ترويج امرال بي قلوبشان بنشاند چنانکه خود از عهده امور خويش برآيند و مستق ً
مردم مستعد هر مل پردازند .حضرت باءال چني نصيحت فرموده« :ای اهل باء با جيع
اهل عال به روح و ريان معاشرت نائيد اگر نزد شا کلمه و يا جوهری است که دون
شا از آن مروم به لسان مبّت و شفقت القاء نائيد اگر قبول شد و اثر نود مقصد حاصل
و الّ او را به او گذاريد و در باره او دعا نائيد نه جفا لسان شفقت جذّاب قلوب است و
56
مائده روح و به مثابه معانی است از برای الفاظ و مانند افق است از برای اشراق آفتاب
حکمت و دانائی».
هچني بايد که ياران چه اعضاء تشکيلت بائی و چه نفوسى که قصد قيام به تبليغ دارند
بل جيع افراد بائی که از موهبت سفر و مهاجرت به آن مالک مرومند کلّ مترصد باشند
تا از هر فرصت استفاده نايند که با نفوسى از اتباع آن مالک يا با کسانی از هر ذوق و
مشرب که به نوى با آن کشورها مربوطند آشنائی حاصل کنند و آتش طلب را در دل
آنان برافروزند احبّای امريکا با ابراز مبّت حقيقی و انتشار آثار و اياد هر رابطه ديگری
میتوانند در آن نفوس مستعده بذر هدايت بيفشانند ،تا در آينده سرسبز شود و حاصلی
غي منتظره به بار آورد امّا در اين راه بايد با نايت دقّت مواظبت نايند که مبادا از شوقی
که در ترويج مصال بيالللی امرالی دارند کاری کنند مردم چني سوءتفاهى يابند که آن
رفتارها و مبّتها به نيّت تبليغ ايشان بوده است و از آن طريق فشاری بر آنان وارد
ساختهاند که دينشان را تغيي دهند ،اگر چني گردد نقض غرض شود و متحرّيان حقيقت
را به کلّی دور نايد.
در اين مقام رجا و تقاضای خويش را متوجّه آن دسته از ياران امريکا میناي که با وجود
آنکه تت فشار امور متعدد و فوری و روزافزوناند که با شغل و حرفهای که دارند:
تاجراند ،معلم مدرسهاند ،وکيل حقوقدانند ،طبيباند ،نويسنده يا عضو ادارهاند برايشان
امکان دارد که برخيزند و مل سکونت خويش را در کشورهائی قرار دارند که در آن
امکان معقولی در تأمي معاش و تدارک حوائجشان موجود باشد .اگر چني کنند کمک
و مساعدت فراوانی به مارج روزافزون صندوق تبليغ نودهاند زيرا از حساب آن صندوق
است .که بايد در جائی که به نوی ديگر ميسّر نباشد هزينه سفر و مارج خادمان ميدان
تبليغ را تأمي نود .و اگر اجرای پر افتخار چنان خدمتی برای آن نفوس مکن نگردد چه
نيکو است اين بيان حضرت باءال را بياد آورده ،هر کس به اندازه وسعش وکيلی را
معي نايد که بالنيابه به امر عظيم و مبارک تبليغ قائم گردد ،میفرمايند« :جيع هّت را
در تبليغ امر الی مصروف داريد هر نفسی که خود ليق اين مقام اعلی است به آن قيام
57
نايد و الّ له ان ياخذ وکيلً منفسه فی اظهار هذا المر الذی به تزعزع کلّ بنيان مرصوص
و اندکّت البال و انصعقت النفوس».
امّا نفوسی که برای خدمت در آن اقاليم به ترک کشور و خانان خويش موقّتا يا دائما
موفّق گشتهاند ،بايد هواره وظيفه اوّليّه خويش شارند که از طرفی با لنه ملّی تبليغ که به
ترويج خدمتی که بر آن قائمند موظف است مرتبط و در تاس باشند و از طرف ديگر با
کمال اتّحاد به هر وسيله مکن متشبث گردند که با افراد بائی ديگر در کشور ملّ
سکونت خود در هر ميدان و در هر مقام و تربه و هر استعداد و موقعيتی هکاری نايند
و با انام وظيفه اوّل تشويق و هدايت لزم را کسب نايند و از اين راه بر ايفاى
وظائفشان بتر موفق گردند .و نيز با ارسال گزارشها به لنه مذکور اخبار پيشرفت امرال
و شرح خدماتشان را به جهور مؤمني و مؤمنات برسانند.
امّا ايفای وظيفه ديگر سبب تسهيل جريان امور و باعث ترقّي و پيشرفت شود .از بروز
وقايع نامطلوب که باعث وقفه تقدّم و پيشرفت خدمات مشترکشان گردد جلوگيی نايد
و حفظ ارتباط و هکاری نزديک را بي لنه تبليغ قارّه امريکا و مهاجران جانفشان به
وجود آورد زيرا آن دو عامل يکی وظيفهاش تنظيم و تشيت امور آن نقشه عظيم تبليغ
است و ديگری مسئول اجرايش در جيع جهات و نيز حفظ ارتباط بي خود مهاجرين،
غي از فوائد و نتائج فوريش سرمشق و نونه گرانبهائی را برای نسلهای آينده باقی
میگذارد و آنان را واميدارد تا به خدمات خويش با وجود معضلت پيچيدهاش ادامه دهند
و بر اثر اقدام مهاجران اين زمان مشى نايند.
در اين ايّام که مقرّرات دولتی مانع از اين است که عده زيادی از مهاجرين بائی بتوانند
در آن کشورها مستقر گردند و جهت تأمي معاش اجازه کار و شغلی داشته باشند
ملحظه فرمائيد چقدر ارزش و اهيّت دارد که تعدادی از احبّاء که درآمدی ثابت ولو
متصر داشته باشند قيام نايند و در آن مالک بالستقلل استقرار جويند .و چني خدمتی
البتّه مستلزم فداکاری و شجاعت و ايان و استقامتی عظيم است که قدرش را تمي نتوان
زد و اجر جزيلش را احصاء نتوان کرد به شهادت قلم اعلی «ان الدين هاجروا من اوطانم
لتبليغالمر يويد همالروح المي ...عمل را من العمال ال ماشاء ربک القتدرالقدير انه
58
سيدالعمال و طرازها» چني اجر و ثوابی را نیتوان فقط موهبتی معنوی شرد که در عال
بال نصيب احبّاء گردد بلکه در اين جهان نيز برکات و فوايد چنان شجاعت و ايان و
استقامتی عايد قيام کنندگان بر چنان خدماتی خواهد شد چنانکه توفيقات روحانی و
اداری که در نقاط بعيده استراليا و اخيا در بلغارستان نصيب مهاجرين امريکائی و
کانادائی شده شاهد صادقی است بر اينکه چنان قيام تورانگيزی چه اجر و ثر و نتيجهای
حتّی در اين عال شامل حال گرداند.
حضرت باءال در بيان مبارکی چنان نفوس عزيز را چني ستايش میفرمايد « و نفسه
الق سوف يزينال ديباج کتابالوجود به ذکر احبّائه الذين حلوا الرزايا فی سبيله و
سافروا فیالبلد با سه و ذکره و يفتخر کلّ من فاز بلقائهم بي العباد و يستني بذكرهم من
فیالبلد»
چه نيکو است در اين مقام به ذکر و ستايش اماءالرحن يعن زنان بائی بپردازم که بيش از
مردان از بدايت استقرار امرال در غرب فريدا وحيدا در فتح مالک متلفه و پراکنده در
بسيط زمي سهم داشتهاند و اين ستايش فقط نه از اين جهت است که خدماتشان
قهرمانان صدرامرال را که در پيدايش امرالی ماهدت فرمودهاند به خاطر میآورد بلکه
برای آن است که تاکيد شود که سهم زنان در فتح کشورهای جهان از هه بيشتر بوده
است .به شهادت قلم حضرت عبدالبهاء« :از جله معجزاتى که مصوص اين دور مقدس
است آنکه که زنان چون در ظل امرال درآيند از مردان شجاعت بيشتر نايان سازند.
(ترجه)» چني شهادت عظيم و مبارکى که از قلم ميثاق صادر گشته مصوصا در حق
احبّاء غرب صادق است و هر چند در عمل شواهد بسيارى آن را به اثبات رسانده است
ول احبّاء امريکا که حال وارد درخشانترين مرحله خدمات تبليغی خويش در طی نقشه
هفت ساله شدهاند بايد آن را تقويت نايند کلمه «شجاعت» در بيان حضرت عبدالبهاء
كه با آن خدمات گذشته زنان بائى را توصيف فرمودهاند هرگز نبايد مصوصا در اين ايام
که در آستانه خدمات عظيمتر و ليقتری ايستادهاي از جلوه و بروزش كاسته شود بلکه
بايد به مرور ايّام و در سراسر نقاط وسيع و بکر امريکاي لتي مصداقی بيشتر يابد و امر
59
عزيز الی را به نصرت و ظفری فائز نايد که هيجان انگيزتر و بزرگتراز فتوحات گذشته
باشد.
هچني لزم میدان در اين مقام کلمى چند خطاب به جوانان بائی بنگارم زيرا ملحظه
میکنم که نضت عظيم کنونی براى آن عزيزان که با روحی مشتاق و با ماهدت بر
خدمت امر حضرت باءال کمر هّت بستهاند چه فرصتها و امکانات وسيعی را فراهم
میآورد.
جوانان هر چند بیتربهاند و منابع و ذخائزشان قليل ولی روح پرشورشان و طاقت و
هوشياری و خوشبين و اعتمادشان که تا بال از خود بروز دادهاند آنان را ليق و مستعد
میسازد تا نقش مؤثرى در برانگيخت علقه جوانان ديگر در کشورها و دميدن روح ايان در
آنان ايفاء نايند .و در نظر مردم هر دو قاره هيچ شاهد و برهانی برای اثبات روح فعال و قوّه
مرکه ساريه در حيات و مؤسسات امر نوزاد بائی اعظم از اين نيست که ملحظه نايند
جوانان بائی از هر نژاد و ملّت و طبقه ،با هوشياری و استقامت در ميدانهای تبليغ و اداری،
هر دو ،شرکت مؤثری داشته و دارند .شرکت داشت جوانان در آن فعاليتها است که
میتواند عيب جويان و دشنان امرال را که به درجات متلف با شک و ترديد و بغض و عناد
مواظب و ناظر به سي تکاملی امرال و مؤسسات بائی هستند قانع و خاضع نايد و کاملً
اثبات نايد که امر الى زنده و پوينده است و سرنوشتش از خطرات آينده مفوظ اميد بل دعا
و رجاي چنان است که شرکت جوانان درنقشه هفت ساله هم بر جلل و قوت و حرمت
امرال بيفزايد و هم در حيات روحانی اعضاء جوان جامعه بائی چنان تأثي نايد و قوای
مکنونه شان را چنان ترّكي بشد تا قادر گردند استعدادات نفتهشان را به حد اعلی ظاهر و
نايان سازند و به مرتبه بالتری از تکامل روحانی خويش در ظل امر حضرت باءال فائز
گردند.
چون به منشور تبليغ که از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء صادرگشته نظر ناي خود را
مکلّف میبينم که آن ياران را متوجه اهيّت جهوری پاناما کنم که رفع حوائج فوريش به
کف کفايت آن عزيزان ناده شده است .کشور پاناما بواسطه قرب جوارش با قلب و
مرکز امرال در امريکای شالی و موقعيت جغرافيائيش که دو قاره امريکای شالی و
60
جنوبی را بم متصل میسازد اهيّت مصوص دارد .حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح
منشور تبليغ مربوط به کشورهای امريکای لتي میفرمايد«جيع اين مالک اهيت دارد
علیالصوص جهوری پاناما که در آن مرکز ميط آتلنتيک و ميط پاسفيک بم ملحق
میشوند و مرکز عبور و مرور از امريکا به ساير قطعات عال است و در آينده اهيّت
کبی خواهد يافت» و در مقام ديگر میفرمايد «هچني جهوری پاناما زيرا در آن نقطه
خاور و باختر يا يکديگر اتصالی يافته و در ميان دو ميط اعظم واقع اين مقام و موقع در
مستقبل بسيار مهمّ هر تعاليم که در آنا تأسيس يابد شرق و غرب و جنوب و شال را به
يکديگر ارتباط دهد».
چني مقام موقع متازی که آن کشور دارا است البتّه مستلزم توجّه مصوص جامعه بائی
امريکا است حال که جهوری مکزيک مفتوح و در پايتخشش مفل روحانی تشکيل
گشته است نفوذ امر الی در هسايه جنوبيش قدمی طبيعی و منطقی است و اميدوارم
مشکل نباشد لذا هر کوشش و هر فداکاری را هر چند عظيم باشد بايد تمل نود که
لاقل يک جعيت کوچک بائی در آن جهوری تشکيل شود زيرا کشور پاناما چه از
لاظ روحانی و چه جغرافيائی و اداری مقام خاص و حساسی است .اگر آن جعيت
تشکيل گردد طبق کلم مقتدر حضرت عبدالبهاء مغناطيس تائيدات ملکوت ابی گردد و
چنان سريع پيشرفت نايد که کسانی را که خود قوای غالبه امر حضرت باءال را
مشاهده و تربه کردهاند به تعجب و تي وادار سازد .پس مهاجران آينده و لنه تبليغ قاره
امريکا بايد به رفع حوائج جهوری متاز مذکور اولويت بشند و در عي حال بايد
کوشش نايند که امرالی را ولو به صورت مقدماتی بر جهوریهای گوآتال و هندوراس
و السالوادر و نيکاراگوا و کستاريکا ادامه دهند تا سلسه ناگسستنی بي آنا و ام
الحافلشان در قاره امريکای شالی به وجود آيد و در اين راه موانع هر چند بزرگ باشد
بايد از پيش راه برداشته شود و منابع مادی صندوق بائی کريانه صرف آن مشروع گردد
و مهودات ليقه ثينه در بيدار کردن و هدايتشان مبذول شود به عبارت ديگر بنای پايگاه
ديگری برای امرالی در آن کشور به منله نقطه عطفی در تاريخ عصر تکوين امر حضرت
باءال در جهان جديد است که برای کسانيکه به اين خدمت مهمّ فائز شدهاند امکانات
61
بيشماری را به وجود میآورد و مساعی و مهوداتشان را متحد و منجسم میسازد و نيز
سرور و شجاعت شديدی در افراد نقاط و جعيتهای پراکنده بائی در جهوريات هسايه
خلق میکند و در حيات و ترقيات آينده مردمانشان قوی غيبی و شديدی احداث مینايد.
62
پيوسته با هم فعل و انفعال دارند کل جنبههائى از يک نقشه عظيم است که سرچشمهاش
حضرت کبيا است و طرّاحش جال ابی و ميدانش بسيط غبا .هدفش وحدت جهان
است و تأسيس صلح عمومی در عال انسان.
تعمّق و تامل در اين حقايق البتّه عزم راسخ جيع جامعه بائی را آهني میسازد و هر نوع
هراسی را از دلشان مىزدايد و آنان را بر تقق جيع اهداف منشور ملکوتی حضرت
عبدالبهاء دون استثناء برمىانگيزد.
نقشه هفت ساله چنانکه مذکور شد نستي مرحله و اوّلي قدمگاه برای تقق آن منشور
ملکوتی است قوه نباضی را که قلم حضرت عبدالبهاء خلق فرمود و حال به قوّه مرکهای
تبديل گشته که با شدتی روزافزون دستگاه نقشه هفت ساله را به پيش سوق میدهد بايد
در سالهای اوّليه قرن ثان امر بائى تشديد و تقويت شود و بائيان جامعه امريکا را
برانگيزد تا در مراحل آتيه اجراء منشور ملکوتی امرالی قيامی جديد نايند و آئي جضرت
باءال را از سواحل امريکای شالی فراتر برده در سرزمي ها و بي مردم آن نقاط منتشر
سازند و از اين طريق والترين و درخشان ترين خدمات قهرمانانه خود را ايفاء نايند.
آن كس كه درباره مسيي كه جامعه پر افتخار بائي بايد به حكم تقدير الي از آن
بپيمايد شك و ترديد نايد نيکو است که به اين کلمات مبارکه حضرت عبدالبهاء خطاب
به جيع بائيان امريکا و کانادا که تا ابد در گنيجينه منشور ملکوتيش مفوظ است توجّه
نايد:
حال موفقيّت شا هنوز معلوم و مفهوم نگشته عنقريب خواهيد ديد که هريک مانند
ستارههای درّی درخشنده در آن افق نور هدايت بشيديد و سبب حيات ابديه اهل
آمريک شديد هچني «موفقيّت شا حال معلوم نه اميدوارم که به زودی موفقيت شا زلزله
در آفاق اندازد لذا عبدالبهاء را آرزو چنان است که مثل خطّه آمريک در سائر قطعات
عال نيز موفق و مؤيد شويد يعنی صيت امرال را به شرق و غرب رسانيد و در جيع
قطعات خسه عال بشارت به ظهور ملکوت رب النود دهيد» و در مقام ديگر به کمال
تليل میفرمايد « اين نداء آلی چون از خطّ آمريک به اروپ و آسيا و آفريک و استراليا
63
و جزائر پاسيفيک رسد احبّای آمريک بر سرير سلطنت ابديّه جلوس نايند وصيت نورانيت
و هدايت ايشان به آفاق رسد و آوازه بزرگواريشان جهانگي گردد».
هيچ کس نيست که چنان کلمات مشحون از بشاراتى فراتر از نقشه هفت ساله را بواند
و بگويد جامعهاى که به موجب آن کلمات مبارکه مقامش به عنان آسان رسيده و به
مواهب عظيمه فائز گشته به فتوحاتى که در آينده نزديک نصيبش خواهد شد قانع خواهد
شد .زيرا اکتفا به آن فتوحات به منله خيانت در امانت گرانبهائى است که حضرت
عبدالبهاء به آن جامعه سپرده است خلصه آنکه سلسله فتوحاتى که آن جامعه را به
پيوزى و نصرت نائى مىرساند در وقت است که امر الى «زلزله در آفاق اندازد» که
اگر آن سلسله از هم بگسلد اميد و آمال حضرت عبدالبهاء برآورده نواهد شد و هر
ترديد و توقفى در «ارتفاع نداء الى از خطّه امريک به اروپ و آسيا و افريک و استراليا و
جزائر پاسيفيک» که بشارتش از قلم مبارك در قاره امريکا نازل گشته آن جامعه را از
موهبت کبى يعن «جلوس بر سرير سلطنت ابديه» مروم خواهد کرد .و اگر از افتخار
اعلن ظهور «رب النود» در «قطعات خسه عال» مروم گردند «آوازه بزرگواريشان»
در «بسيط غباء» منتشر نواهد شد.
يقي دارم که احبّاء امريکا يعن سفيان امر حضرت باءال هرگز به چنان غفلت و ترديد و
توقفى تن در نواهند داد و چنان امانت پربائى را هرگز از کف نواهند ناد و چنان اميد و
آرزوئى را هرگز نافرجام نواهند گذاشت و چنان افتخارى را هرگز از دست نواهند داد و
چنان مناقب و اوصاف را كه به آنان عنايت گشته باطل نواهند کرد .بلکه برعکس نسل
حاضر جامعهاى که به کرات مورد عنايت و برکت واقع گشته هر روز قوتى بيشتر خواهد
يافت و در اين زمان که قرن اوّل بائى رو به انتها است به نسلهاى آينده و اخلف خويش در
قرن دوم مشعل هدايت اليه را با وجود تندبادهائى که بر آن خواهد وزيد منتقل خواهند
ساخت تا آنان نيز به نوبه خويش با هان نشاط و قوت و وفا و شور و شوق آن مشعل هدايت
را به تاريکترين و بعيدترين نقاط عال برند و هه جا را روشن و فروزان نايند.
دوستان مبوب با اشتياقی که دارم تا آن عزيزان را در ايفای وظائف دائمه متزايده مقدّرهشان
مدد و مساعدت ناي خوشتر از اين چيزی نىدان که در اين موقع حساس توجّه مصوص آن
64
عزيزان را به منتخباتی از آثار بيشمار حضرت باءاللّه که تا به حال ترجه و طبع نگشته
معطوف دارم زيرا اين بيانات سرمدی الثار مستقيما به خدمات و مهودات کنونی و آينده
جامعه بائی ارتباط مىيابد آن کلمات مقدسه متوی است بر اعلن و اظهار مقام احبّايش و
تجيد عظمت دين مبينش و تاکيد بر اهيت تعاليمش و نيز مشتمل است بر خطراتی که
پيشبينی فرموده و بر اوضاعی که ابلغ و بر انذاراتی که اخطار و بر دور نائی که اظهار و بر
نويدها و اطمينانی که اعطا فرموده است البتّه در دل و جان هر يک از افراد جامعه که با
نايت خضوع و توجّه و انقطاع آنا را زيارت نايد اثری چنان مىگذارد که سراسر وجودش
را روشن و خدمات روزانهاش را مضاعف مىسازد .و آن بيانات مبارکه چني است:
«ای دوستان! قدر و مقام خود را بدانيد ...شائيد انم ساء عرفان و نسائم سحرگاهان
شائيد مياه جاريه که حيات کلّ معلّق بآن است و شائيد احرف کتاب» «يا اهل البهاء
انتم نسائم الرّبيع فی الفاق بکم زيّنّا المکان بطراز عرفان الرّحن و بکم ابتسم ثغر العال و
اشرقت النوار تسّکوا ببل الستقامة علی شأن تنعدم منها الوهام .ان اخرجوا من افق
القتدار باسم ربّکم الختار و بشّروا العباد بالکمة و البيان بذا المر الّذی لح من افق
المکان ايّاکم ان ينعکم شیء عمّا اُمِرت به من القلم العلی اذ ترّک علی اللّوح بسلطان
العظمة و القتدار طوبی لن سع صريره اذ ارتفع بالقّ بي الرضي و السّموات ...يا اهل
البهاء قد جری کوثر اليوان لنفسکم ان اشربوا منه باسی رغما للّذين کفروا باللّه مالک
الديان» «قد جعلناکم ايادی المر ان انصروا الظلوم إنّه ابتلی بي ايدی الفجّار انّه ينصر
من نصره و يذکر من ذکره يشهد بذلک هذا اللّوح الّذی لح من افق عناية ربکم العزيز
البّار» «طوبی لهل البهاء حقّ شاهد و گواه که اين جع قرّهء عي خلقتاند و نور ديدهء
ابداع و فطرت بوجود آنان عوال الی زينت يافته و لوح مفوظ سبحانی بطراز بديع مطرّز
گرديده است .آنانند نفوسی که بر سفينه استقلل راکباند و ابصارشان بطلع جال
متوجّه .حبّذا لم که بآنچه خداوند عليم و حکيم برای آنان اراده فرموده موفّق گشتهاند.
بروشنی ايشان آسانا مزيّن و وجوه مقرّبي الی اللّه درخشنده و تابان گرديده است
(ترجه)» «قسم بزن جال ذواللل که از برای مقبل مقامی مقدّر شده که اگر اقلّ مِن
سمّ ابره از آن مقام بر اهل ارض ظاهر شود جيع از شوق هلک شوند اين است که در
65
حيات ظاهره مقامات مؤمني از خود مؤمني مستور شده» «لو کشف الغطاء لينصعق من
فی المکان من مقامات الّذين توجّهوا الی اللّه و انقطعوا فی حبّه عن العالي» «براستی
مىگوي احدی از اصل اين امر آگاه نه» «در اين يوم بايد کلّ باعي الی ببينند و با ُاذُن
رحانی بشنوند .من ينظرنی بعي غيی لن يعرفنی ابدا مظاهر قبل هيچيک بر کيفيّت اين
ظهور بتمامه آگاه نه الّا علی َقدَرٍ معلوم» «تاللّه القّ إنّ المر عظيم عظيم هذه کلمة
کرّرناها فی اکثر اللواح لعلّ يتنبّه با العباد يشهد بذلک لسانی العزيز البي» «امر عظيم
است و نبأ عظيم» «در اين ظهور ابدع اقوم ظهورات ماضيه کلّ بقصد اعلی و غايت
قصوای خويش فائز گشتهاند (ترجه)» «قد انتهت الظّهورات الی هذا الظّهور العظم»
«آنچه در اين ظهور امنع اعلی ظاهر شده در هيچ عصری از اعصار ظاهر نشده و نواهد
شد» «مقصود از آفرينش ظهور اين يوم امنع اقدس که در کتب و صحف و زبُر الی بيوم
اللّه معروفست بوده و جيع انبيا و اصفيا و اوليا طالب لقای اين يوم بودهاند» «آنچه از
لسان و قلم ملل اولی از قبل ظاهر فی القيقه سلطان آن در اين ظهور اعظم از ساء مشيّت
مالک قِدم نازل» «اين رحت مصوص اين ايّام است و اين کرم ليق اين اوقات» «امروز
روزی است که بر رحت ظاهر است و آفتاب عنايت مشرق و سحاب جود مرتفع»
«لعمری انّ المر عظيمٌ عظيم و اليوم عظيمٌ عظيم» «بشّر کلّ نبّ بذا اليوم و ناحَ کلّ
رسولٍ حُبّا لذا الظّهور» «ظهوری که چون از آسان اراده رحان اشراق نود السن
کائنات باين بيان منادی گشت اللک للّه العليّ العظيم (ترجه)» «يوم موعود فرا رسيد و
آنکه ظهورش در کتب و صحف اليّه بشارت داده شده باعلی النّداء من فی الرض و
السّماء را باين خطاب اعلی ماطب مىسازد ل اله الّا هو الهيمن القيّوم (ترجه)» «تاللّه قد
ظَهر ما کان مزونا فی ازل الزال فی علم اللّه عال الغيب و الشّهود» «طوبی از برای
چشمی که مشاهده نود و وجهی که بوجه اللّه ربّ ما کان و ما يکون توجّه کرد
(ترجه)» «امروز عظيم است چه که در جيع کتب بيوم اللّه معروف جيع انبيا و اصفيا
طالب لقای اين يوم بديع بودهاند و هچني احزاب متلفهء ارض» «امروز بابی مفتوح
است اوسع از سوات و ارض و لاظ فضل مقصود عاليان متوجّه کلّ عمل بسيار جزئی
در مرآت علم الی اکب از جبل مشاهده مىشود يک قطره آب اگر در سبيلش داده شود
66
در آن مرآت دريا ديده مىشود چه که اين يوم يومی است که در جيع کتب حقّ ج ّل
جلله انبيا و اصفيای خود را بآن بشارت فرموده» «اين است امری که اگر يک قطره در
سبيلش گم شود صد هزار بر مکافات آنرا مشاهده نايد يعنی مالک شود» «يک آنِ اين
يوم عند اللّه افضل است از قرون و اعصار ...آفتاب و ماه شبه اين يوم را نديده» «هذا
يومٌ فيه يقول اللّاهوت طوبی لک يا ناسوت با جعلت موطیء قدم اللّه و مقرّ عرشه
العظيم» «امروز عال بانوار ظهور منوّر و جيع اشياء بذکر و ثناء و فرح و سرور مشغول
در کتب الی از قبل و بعد بياد اين يوم مبارک عيش اعظم برپا طوبی از برای نفسيکه فائز
شد و بقام يوم آگاه گشت» «امروز آفتاب ديگر اشراق نوده و آسان ديگر به ثوابت و
سيّارات مزيّن گشته عال عال ديگر است و امر امر ديگر» «هذا يوم ل تعادله القرون
اعرفوا و ل تکونوا من الغافلي» «هذا يومٌ فيه فازت الذان باصغاء ما سع الکليم فی الطّور
و البيب فی العراج و الرّوح اذ صعد الی اللّه الهيمن القيّوم» «يوم يوم اللّه است و امر امر
او طوبی از برای نفسيکه از عال گذشت و بشرق وحی الی پيوست» «هذا سلطان اليّام
قد اتی فيه مبوب العالي و هذا لو القصود فی ازل الزال» «امروز سيّد روزها و سلطان
ايّامهاست مبارک نفسی که از نفحات اين ايّام بيوة باقيه فائز شد و باستقامت کبی بر
امر مالک اساء قيام نود اوست بنلهء بصر ليکل البشر» «اين يوم را مثلی نبوده و نيست
چه که بثابه بصر است از برای قرون و اعصار و بثابه نور است از برای ظلمت ايّام»
«اين يوم غي ايّام است و اين امر غي امور» «از ساحت الی مسألت نائيد که اعي ناس
را از مشاهدهء آياتش مروم نسازد و آذان را از استماع صرير قلم اعلی منع ننمايد
(ترجه)»« .ايّام ايّام اللّه است بيک آنِ آن قرون و اعصار معادله نینايد .ذرّهء اين يوم
بثابه خورشيد مشاهده مىگردد و قطرهاش مانند دريا اگر نَفسی يک َنفَس فی حبّ اللّه و
لدمته برآرد او از سيّد اعمال از قلم اعلی مسطور» «اگر فضائل اين يوم ذکر شود کلّ
منصعق مشاهده شوند الّا من شاء ربّک» «تاللّه ال ّق تلک ايّامٌ فيها امتحن اللّه کلّ النّبيّي و
الُرسلي ثّ الّذينهم کانوا خلف سرادقِ العصمة و فسطاط العظمة و خباء العزّة» «اگر
مقام اين يوم ظاهر شود آنی از او را بصد هزار جان طالب و آمل شوند تا چه رسد بارض
و زخارف آن» «خدای واحد شاهد و گواه امروز روزی است که هر صاحب بصری
67
بايد مشاهده نايد و هر صاحب سعی باصغاء فائز گردد و هر قلب مُدرکی بدرک
حقيقت نايل آيد و هر لسان ناطقی اين نام اعزّ اقدس اعلی را بسامع من فی الرض و
السّماء برساند (ترجه)» «بگو ای مردمان امروز روزی است که شبه و مثل آن در عال
وجود موجود نه پس بايد لسانی که بمد و ثنای حضرت مقصود مألوف و کرداری که
آرزومند قبول در ساحت امنع اقدس اوست آن نيز خالی از مثل و نظي باشد عال انسانی
هواره مشتاق طلوع اين يوم عظيم بوده شايد بآنچه در خور شأن و ليق مقام آن است
فائز گردد (ترجه)» «از حرکت قلم اعلی روح جديد معانی بامر آمر حقيقی در اجساد
الفاظ دميده شد و آثارش در جيع اشيای عال ظاهر و هويدا» «يا قوم تاللّه القّ انّ هذا
لبحر الّذی منه ظهرت البحور و اليه يذهب کلّها و منه اشرقت الشّموس و اليه يرجع کلّها
و منه اثرت سدرات المر باثار الّتی کلّ واحدةٍ منها بعثت علی هيکل نبّ و ارسل الی
عال من عوال الّتی ما احصاها احدٌ الّا نفس اللّه الّتی احاطت الوجودات برفٍ من کلمة
الّتی خرج من قلمه الّذی کان مکوما تت اصبعه الّذی کان علی القّ قويّا» «تاللّه القّ
اليوم اگر ذرّه از جوهر در صد هزار من سنگ ملوط باشد و در خلف سبعة ابر مستور
هر آينه دست قدرت الی او را ظاهر فرمايد و آن ذرّهء جوهر را از آن فصل نايد» «هر
حرف که از فم مشيّت صادر گردد دارای قوّهء خلّاقه و احيا کنندهايست که مىتواند
خلق بديعی مبعوث نايد خلقی که مقام و عظمت آن بر کلّ مستور مگر خداوند عليم که
بر حقايق اشياء واقف و آگاه است (ترجه)» «و لو نريد ان نظهر من ذرّةٍ شوسا ل لنّ
بداية و ل ناية لنقدر و نظهر کلّهنّ بامری فی اقلّ من حي و لو نريد ان نبعث من قطرةٍ
بور السّموات و الرض و نفصّل من حرفٍ علم ما کان و ما يکون لنقدر إنّ هذا لسهلٌ
سمّ لينقلب بالدّرياق العظم» «ايّام رو بانتهاست و
يسي» و «عنده لسمٌ لو يلقيه علی ال ّ
هنوز اهل ارض در گرداب غفلت مستغرق و د ر بيداء ضللت سرگشته و حيانند
(ترجه)» «و المر عظيمٌ عظيمٌ زود است که انقلب اکب ظاهر فو نفسه القّ که تفصيل
فرمايد ما بي کلّ حتّی بي طائفي حول» «تاللّه قد اتی اليوم الوعود يوم يغشيهم العذاب
من فوقهم و من تت ارجلهم و تقول ذوقوا ما کنتم تعملون» «هنگام فنای عال و اهل آن
رسيد آمد آن کسی که باقی بود تا حيات باقيه بشد و باقی دارد و مايه زندگی عنايت
68
فرمايد» .و نسبت بدنيّت مادّيّه و تاوز از شئون معتدلهء آن مىفرمايد «سوف تترق
الُدن من ناره و ينطق لسان العظمة الُلک للّه العزيز الميد» «بگو ای نادانان گرفتاری
ناگهان شا را از پی کوشش نائيد تا بگذرد و بشما آسيب نرساند» «ای اهل ارض
براستی بدانيد که بلی ناگهانی شا را در پی است و عقاب عظيمی از عقب گمان مبيد
که آنچه را مرتکب شديد از نظر مو شده» «ای عباد غافل اگر چه بدايع رحتم جيع
مالک غيب و شهود را احاطه نوده و ظهورات جود و فضلم بر تام ذرّات مکنات سبقت
گرفته و لکن سياط عذاب بسی شديد است و ظهور قهرم بغايت عظيم» «از
نفوسی که بزخارف فانيهء ارض مشغول و از ذکر حقّ غافل گرديدهاند مزون مباش قسم
بقيقت مقدّسهء ازليّه روزی نزديک است که قهر خداوند متعال آنان را اخذ نايد و
بسيط زمي را از لوث مفاسد ايشان پاک و مبّی سازد و اين مياث را به بندگان مقرّب
خويش عطا فرمايد اوست مقتدر و قدير و قهّار (ترجه)» «عنقريب از جيع اقطار عال
ندای بلی بلی و لبّيک لبّيک مرتفع خواهد شد چه که مفرّی از برای احدی نبوده و
نيست» «و اذا تّ اليقات يظهر بغتةً ما ترتعد به فرائص العال اذا ترتفع العلم و تغرّد
العنادل علی الفنان»« .در اوّل هر ظهور سختی و شدّت و تنگی و عُسرت از هر جهت
صائل و هائل ولکن در نايت اين شدّت برخاء و اين عُسرت بعزّت بیمنتهی مبدّل گرديده
است (ترجه)» «قل يا حزب اللّه ايّاکم ان توّفکم قدرة العال او تضعفکم قوّة المم او
تنعکم ضوضاء اهل الدال او تزنکم مظاهر اللل کونوا کالبال فی امر ربّکم القتدر
العزيز الختار» «بگو ای اهل باء مبادا سطوت اقويا قوّت شا را سلب نايد و يا شوکت
اُمرای ارض شا را خائف و هراسان سازد بقّ توکّل کنيد و امور را بفظ او سپاريد
خداوند به نيوی حقيقت شا را مظفّر و منصور خواهد ساخت انّه هو القتدر علی ما يشاء
و فی قبضته زمام القدرة و القتدار (ترجه)» «لعمری ما قدّر من قلم التّقدير لحبّائه الّا ما
هو خيٌ لم بر اين گفتار خداوند مقتدر عزيز و مبوب شاهد و گواه (ترجه)» هچني
مىفرمايد« ،حوادث عال کون شا را متأثّر نسازد تاللّه القّ دريای سرور مشتاق لقای
شاست زيرا هر امر خيی برای شا خلق شده و بقتضای زمان بر شا ظاهر و هويدا
خواهد گرديد (ترجه)» «ای عباد اگر در اين ايّام مشهود و عال موجود فی المله امور
69
بر خلف رضاء از جبوت قضاء واقع شود دلتنگ مشويد که ايّام خوش رحانی آيد و
عالهای قدس روحانی جلوه نايد و شا را در جيع اين ايّام و عوال قسمتی مقدّر و عيشی
معيّن و رزقی مقرّر است البتّه بميع آنا رسيده فائز گرديد» «امروز روز بيان است بايد
اهل باء بکمال وفق و مدارا اهل عال را بافق اعلی هدايت نايند اجساد طالب ارواح
است بايد نفوس ملکوتيّه به نفحات کلمه اليّه اجساد را بارواح تازه زنده نايند در هر
کلمه روح بديع مستور طوبی از برای نفسی که باو فائز شد و به تبليغ امر مالک قدم قيام
نود» «بگو ای عباد غلبه و نصرت اين امر موقوف بظهور هياکل قدسيّه و سطوع افعال
جيّدهء منيه و اشراق کلمات حکمتيّه بوده و خواهد بود (ترجه)» «جيع هّت را در تبليغ
امر الی مصروف داريد هر نفسی که خود ليق اين مقام اعلی است بآن قيام نايد و الّا له
ان يأخذ وکيلً لنفسه فی اظهار هذا المر الّذی به تزعزع کلّ بنيان مرصوص و اندکّت
البال و انصعقت النّفوس» «هّتان اين باشد که نفسی را از غرقاب فنا بشريعهء بقا هدايت
نائيد و در ميانه عباد بقسمی رفتار کنيد که آثار حقّ از شا ظاهر شود چه که شائيد اوّل
وجود و اوّل عابدين و اوّل ساجدين و اوّل طائفي» «ان يا احبّاء اللّه لتستقرّوا علی فراش
الرّاحة و اذا عرفتم بارئکم و سعتم ما ورد عليه قوموا علی النّصر ثّ انطقوا و ل تصمتوا اقلّ
من آن و إنّ هذا خيٌ لکم من کنوز ما کان و ما يکون لو انتم من العارفي» «و نفسه القّ
سوف يزيّن اللّه ديباج کتاب الوجود بذکر احبّائه الّذين حلوا الرّزايا فی سبيله و سافروا فی
البلد باسه و ذکره و يفتخر کلّ من فاز بلقائهم بي العباد و يستني بذکرهم من فی البلد»
«در خدمت حقّ و امر او بر يکديگر سبقت گييد اين است آنچه که شا را در اين جهان
و جهان ديگر بکار آيد خداوند پروردگار کري بر هر امری واقف و آگاه است از آنچه
در اين يوم بر شا وارد گردد مزون مباشيد روزی خواهد رسيد که السنهء امم بدين ذکر
اتّ افخم ناطق اللک للّه القتدر الفرد الواحد العليم (ترجه)» «طوبی لحلّ و لبيتٍ و لقامٍ و
لدينةٍ و لقلبٍ و لبلٍ و لکهفٍ و لغارٍ و لوديةٍ و لبّ و لبحرٍ و لزيرةٍ و لِدسکرةٍ ارتفع
فيها ذکر اللّه و ثنائه» «نفس حرکت لوجه اللّه در عال مؤثّر بوده و هست و در کتب قبل
مقام توجّه ملصي باطراف لجل هدايت عباد مذکور و مسطور» و نيز مىفرمايد« ،تاللّه
القّ آنچه از برای اصحاب ثبوت و استقامت مقدّر گشته بدرجهای عظيم است که اگر
70
بقدر سمّ ابرهای از آن بر اهل ارض و ساء تلّی نايد کلّ منصعق شوند الّا من شاء اللّه
ربّ العالي (ترجه)» و هچني «لعمر اللّه از برای ناصر مقدّر شده آنچه که خزائن ارض
بآن معادله ننمايد» «من يفتح اليوم شفتيه فی ذکر اسم ربّه لينل عليه جنود الوحی عن ساء
اسی الکيم العليم و ينلنّ عليه اهل مل العلی بصحائفٍ من النّور کذلک قدّر فی جبوت
المر من لدن عزيز قدير» «فو الّذی ينطق حينئذ فی کلّ شیء بانّه ل اله الّا هو که اگر
نفسی در ردّ من ردّ علی اللّه کلمه مرقوم دارد مقامی باو عنايت شود که جيع اهل مل
اعلی حسرت آن مقام برند و جيع اقلم مکنات از ذکر آن مقام عاجز و السن کائنات از
وصفش قاصر» «انشاء اللّه کلّ موفّق شوند با اراده اللّه و مؤيّد گردند بر عرفان مقامات
اوليای او که بدمت قائم و به ثناء ناطقند عليهم باء اللّه و باء من فی السّموات و الرض
و باء من فی الفردوس العلی و النّة العُليا» «ای اهل باء بعنايت الی احدی با شا مقابله
نتوانست نود خر بقاء از کأس عطا نوشيد رغما للّذين کفروا باللّه مولی الساء و فاطر
السّماء (ترجه)»« .قسم بداوند متعال اين يوم يوم نفوسی است که از ما سوی اللّه
منقطع و بوحدانيّت اليّه مُقرّ و معترف گشتهاند يومی که خداوند کري بايادی قدرت
حقايق رحانيّه و جواهر مرّده را خلق فرمود هياکل قدسيّهای که از دنيا و ما فيها در
گذشته و بچنان ثبات و استقامتی در امر اللّه ظاهر خواهند گرديد که هر قلب روشن و
مدرکی را غرق دريای حيت و شگفتی نايد (ترجه)» «و للّه خلف سرادق القدس عبادٌ
ص ُرنّ هذا المر و لن يَخافنّ من احدٍ و لو ياربنّ معهم کلّ اللئق يظهرنّ فی الرض و ين ُ
اجعي اولئک يقومُنّ بي السّموات و الرض و يذ ُک ُرنّ اللّه باعلی ندائهم و يدعون النّاس
الی صراط اللّه العزيز الميد» «سوف يبعث بارادته خلقا ما اطّلع بم احدٌ الّا نفسه الهيمن
ص ُرنّ الغلم و يطهّرنّ القيوم» «سوف يرج اللّه من اکمام القدرة ايادی القوّة و الغلبة و ين ُ
الرض من دنس کلّ مشرکٍ مردود و يقُومنّ علی المر و يفتحنّ البلد باسی القتدر القيّوم
و يدخلنّ خلل الدّيار و يأخذ رعبهم کلّ العباد هذا من بطش اللّه انّ بطشه شديد».
در خاته اين اوراق متذکر مىگردم که از جله بيانات مهيمن که حضرت عبدالبهاء طى
سفر تاريى خويش اعلن فرمودند اينست« :اميد است ملّت امريک اوّلي ملّت و جعيّتی
باشد که اساس اتّفاق و آشتی بي ملل را بنيان ند و اتّحاد و يگانگی نوع انسان را اعلن
71
نايد علم صلح اعظم برافرازد و رايت مبّت و وداد در قطب امکان مرتفع سازد (ترجه)»
هچني «فی القيقه ملّت امريک را چنان لياقت و شايستگی موجود که خيمه صلح
عمومی را بر پا نايد و وحدت عال انسانی را اعلم کند و در اين امر مبم بر ساير امم
پيشقدم گردد ...زيرا اين کشور از لاظ قدرت و قوّت و عظمت و قابليّت بنحو
شگفت انگيزی بر ملل و نل اُخری تقدّم جسته ...اين ملّت بزرگ مىتواند در اثر
استعداد و قدرت حاصله بأمور عظيمهای موفّق گردد که صفحات تاريخ بدان تزيي يابد و
السنه امم در شرق و غرب عال بذکر خي و ثنای او مألوف شود مغبوط جهانيان گردد و
مورد نظر عاليان (ترجه)» «در امريک آثار تقدّم و پيشرفت از هر جهة نايان و آينده آن
اقليم بس روشن و تابان چه که آرائش نافذ است و افکارش فائق و در عوال روحانيّه
گوی سبقت از ساير ملل و طوايف عال خواهد ربود (ترجه)».
با نستي جنبش جني نظم جهان حضرت باءال قواى خلقهاى در آمريكا که مهد و مدافع
آن نظم است دميده شد و قدر و منلت مصوصى و استعدادى شديد به آن ملّت بشيد و از
لاظ روحان مهزش ساخت تا نقش بزرگى را که در آن کلمات گهربار مذکور است بازى
نايد .قوائى که اين نضت ملکوتى را در مردم آن کشور سريان داده از يک طرف در
مهودات و توفيقات جامعه متشکل پيوان جال ابى در سراسر امريکا ،در ميداناى تبليغ و
نظم ادارى ظاهر و مشهود است و از طرف ديگر هان قوا جدا ول به موازات هان مهودات
و توفيقات باطنا در کار است تا حيات و اعمال دولت و مردم امريکا را تت تأثي عوامل
سياسى و اقتصادى جهان شکل و صورت بشد.
در اوراق گذشته راجع به مهودات و توفيقات پيوان حضرت باءاللّه که با ايقان و ايان در
مسي کنونی و آيندهشان بر خدمت قائمند به حدّ کفايت اشارت رفت حال بايد کلماتی چند
درباره قاطبه مردم امريکا مرقوم و به درستی معلوم گردد که آن ملّت به کجا مىرود و امور
مردمش در چه مسيی حرکت مىکند .هر قدر ملّت امريکا از سر چشمه آن قوای هاديّه
مرّکه غافل و هر قدر جريانش بطئی و مشکل باشد باز هر روز بيشتر ظاهر و نايان مىشود
که عامه آن ملّت تت اداره دولت يا غيدولت بر اثر نفوذ و تصرّفات قوای مذکور که از
شناسائيش مروم و از تسلط بر آن عاجز است مسيش به جهت و سياستهايش بنحوی است
72
که بفرموده حضرت عبدالبهاء سرنوشتش را تعيي مىکند لذا جامعه بائی امريکا که از
سرچشمه آن قوا واقف و آگاهند و نيز ديگر هم وطنانشان که از آن بیخبند و يد تقدير الی
را که بسوی سرنوشتشان حرکت مىدهد هنوز نشناختهاند هر يک به نوی به تقق آمال و
وعودی که در بيانات فوق الذّکر از حضرت عبدالبهاء مذکور افتاد خدمت و معاضدت
مىنايند.
جهان در حرکت است و وقايع ناگوارش با سرعتی حيت انگيز در ظهور وبروز .تندباد
عذابش بشدت وزان است و دنيای جديد (قاره امريکا) در ببوحه لطماتش گرفتار.
کانون طوفانزايش حال به سواحلش سايه افکنده و خطراتی ناگهانی و نامعلوم و فوق
التّصور از داخل و خارج به تديدش پرداخته است دولتها و مردمش بتدريج در بند
برانای کنونی عال و تضادهای گوناگون اسي مىگردند اقيانوس اتلنتيک و پاسفيک با
کشفيات و ترقيات علمی چون تنگه های باريکی مىشوند و جهوری بزرگش (مالک
متحده امريکا) روز بروز بيشتر وارد معرکههای جهانی مىگردد و غرّشهای سهمگي و
دور مردمانش را مضطرب و هراسان مىسازد در باخترش در قاره اروپا و در خاورش در
شرق اقصی کانونای طوفانای مهيبی ظاهر است و در افق جنوبيش مرکز طوفانزای پر
خطر سهمگين در شرف تکوين .جهان حکم ملهای واحد يافته و امريکا خواه ناخواه
بايد با مقتضيّات اين وضع جديد مقابله نايد .يعنی اگر هم برای مقاصد نوعدوستانه
نباشد امريکا ناچار است باطرامنيت ملی خويش مسئوليت جديدش را در جهان که هه
هسايه يکديگر شدهاند تعهد و قبول و بوجب مقتضياتش عمل نايد .هرچند بنظر غريب
و عجيب آيد يگانه اميد نات امريکا از مصائب و خطراتی که احاطهاش کرده در اين
است که خود را در هان شبکه روابط بيالللی بيندازد که اکنون تار و پودش به دست
غيب پروردگار بافته مىشود اين بيان حضرت عبدالبهاء خطاب به يکی از صاحبمنصبان
دولت امريکا بسيار گويای مطلب است« :بترين راهی که مىتوانی به کشور خدمت
نائی اين است که جهان را يک وطن شاری و خود را اهل آن وطن بينی و اصول
حکومت فدرالی را که در ملکت شا معمول است به جای روابط کنونی که ميان مردم و
ملل عال است ترويج نائی( .ترجه)» يکی از روسای جهور امريکا (پرزيدنت ويلسون)
73
که بدبتانه قدرش را ندانستند افکار و اصولی را به عال عرضه داشت که هر چند نسل
معاصر متروکش داشتند و باطل انگاشتند امّا حضرت عبدالبهاء آن اصول را که حال در
غبار غفلت و نسيان پنهان گشته نشان طلوع فجر صلح اعظم توصيف و مردم غافل
بیبصيت را که اعتناء ننمودند و برحانه به کنارش انداختند ملمت فرمود.
هر صاحب بصری اذعان مىکند که ماطرات گوناگون که جهان را فرا گرفته حال ملّت
امريکا را نيز تديد مىکند .عال به اردوئی تبديل گشته است و پنجاه ميليون از نفوس يا
تت سلح و يا سرباز ذخيهاند .و بيش از پنجاه ميليون ليه در سال صرف تسليحات
مىگردد .نور دين خاموش و حکومت اخلق در جهان فراموش گشته ،ملل جهان اکثرا
در پنجه مرامهای متضاد و متخاصم گرفتارند و بيم آن مىرود که پايه اتّحاد سياسی خود
را كه به آن زحت بدست آوردهاند متزلزل و ويران سازند مردم ناراضی و برآشفته مالکی
که سرا پا مسلّحاند دستخوش وحشت و هراساند و در يوغ مصائب ناشی از ماصمات
سياسی و تعصبات نژادی و کينهتوزی ملّی و اختلفات مذهبی رنج مىبرند .در اين مقال
حضرت باءاللّه مىفرمايد« ،ارياح ياس از جيع جهات در عبور و مرور است و انقلبات
و اختلفات عال يوما فيوما در تزايد .آثار هرج و مرج مشاهده مىشود ».حضرت
عبدالبهاء حتی بيست سال پيش چني پيشبينی فرموده است« :اين ظلمات منکشف
نگردد و اين امراض مزمنه شفا نيابد بلکه روز بروز سختتر شود و بدتر گردد .بالکان
آرام نگيد ،از اوّل بدتر شود .دوّل مقهوره آرام نگيند به هر وسيله تشبّث نايند که
آتش جنگ دوباره شعله زند حرکتهای تازه عمومی تام قوّت ملکت را در تنفيذ مقاصد
خويش مری خواهد نود حرکت شاليه خيلی اهيت خواهد يافت و سرايت خواهد
کرد ».امّا راجع به ملّت امريکا رئيس جهورش به صدای رسا تذير داده که با اختراع و
پيش رفت طيارات و وسائل ديگر حله به خاک امريکا امکان دارد .وزير خارجهاش در
کنفرانسی مرّکب از نايندگان تام جهوريات امريکا چني گفته است« ،اين نيویهاى
متهاجم که در سراسر جهان جع آمده سايه تاريکش را بر سر نيمکره ما گسترده است و
در مقابل خبنگاران چني هشدار داده که بايد آماده دفاع خويش از دشنان داخل و
خار ج باشيم . ..مرزها ی دفاع ی م ا بسيا ر طولن ی اس ت و ا ز پوين ت باروس Point
74
Barrowدر آلسکا و کيپ هورن و از اقيانوس کبي تا اقيانوس اطلس کشيده مىشود
هيچ کس نىداند که متجاوزين اروپائی و آسيائی در چه زمان و چه مکان بر ما هجوم
خواهند آورد... .امّا هه وقت و در هه جا امکان دارد ...پس ما چارهای جز اين نداري
که خود را مسلّح سازي و در پاسبانی و حفاظت نيمکره غربی روز بروز بکوشيم».
مسافتی را که ملّت امريکا از زمان ردّ اصول و افکار ويلسن تا به حال طی کرده و
تغييات غيمنتظرهای که در سالای اخي پيش آمده و جهت حرکتی را که جهان برای
خود اختيار نوده است با تأثياتی که ناچار در وضع سياسی و اقتصادی عال دارد هه در
پرتو بيانات حضرت باءاللّه و حضرت عبدالبهاء در نزد بائيان که به توّلت بيالللی
ناظرند بسيار مهمّ و آموزنده و تشويقآميز مىنايد .اگر چه قطعيّا نیتوان گفت که در
اين زمان پر آشوب و سالای پر ماجرا ملّت امريکا چه مسيی را اختيار خواهد کرد فقط
با قضاوت در جهت امور جاريهاش مىتوان حدس زد که در روابطش با جهوريات امريکا
و کشورهای قارات ديگر چه طريقی را در پيش خواهد گرفت.
از يک طرف با کشورهای امريکای جنوبی روابطی نزديکتر خواهد داشت و از طرف
ديگر بر اثر برانای مکرّر بيالللی متزايدا در امور سراسر جهان به درجات متلف
مشارکت خواهد نود و در آن حال که امريکا به سوی سرنوشتش در حرکت است البتّه
به تعويق و تأخي و وقفه دچار خواهد شد امّا هرگز هيچ امری قادر نواهد بود که
مسيی را که قلم مصون از خطای حضرت عبدالبهاء برای امريکا معي فرموده تغيي دهد
حال که اتّحاد فدرالی آن کشور بدست آمده و مؤسّسات داخليش استحکام پذيرفته که
خود نشانی از بلوغ سياسی است بايد به سي توّل و تکامل ديگرش به عنوان عضوی از
خانواده جهانی مبادرت ورزد و اين امر در اوضاع و احوالی صورت خواهد گرفت که
امروز کيفيّتش بر ما معلوم نيست.
در نتيجسه معضلت و مشکلت غامضسه متعدده کسه تدريا عال انسسانی را فرا مىگيد ناچار
آينده نزديک ملّت امريکا بسيار تاريک و طاقتفرسا است و بليّاتی که ارکان عال را ميلرزاند
و در بيانات حضرت باءاللّه مذکور در صفحات قبل به وضوح تصوير گشته آن ملّت را چنان
احاطه و گرفتار نايد که شبهش را نديده امّا از ميان آن بر عکس آنچه در جنگ بيالللی اوّل
75
انام داده ،شا يد امريکا اين بار فر صت را از دست ند هد و ج يع قدرت و نفوذ خو يش را به
کار برد و در ح ّل مشکلت ناشسی از مصسائب و بليّات بکوشسد تسا بسا هکاری ملل ديگسر در
شرق و غرب عال طلسم لعنتی را که از اوّل خلق جهان بر گردن بشر بوده و او را به جنگ و
جدال و تدّنی و انطاط افکنده بکلّی در هم شکند.
در آن وقت است ملّت امريکا که در بوته جنگهای داخلی گداخته و در آتش شعلهورش
تطهي گشته رام شده و درسها آموخته است قادر خواهد شد که صدايش را به گوش
مالس علنی جهان برساند و صلح عمومی دائمی را پايه گذارد و وحدت و يگانگی و
بلوغ نوع انسان را اعلن و در استقرار بنيان خي و راستی در جهان معاضدت نايد.
در آن وقت است که ملّت امريکا در حاليکه بائيان به اجراء رسالت خداديشان مشغولند
قادر خواهد شد که به سرنوشت پر جللی که پروردگار توانا برايش مقدّر ساخته و در
الواح حضرت عبدالبهاء مصرّح گشته فائز گردد در آن وقت است که ملّت امريکا «به
آنچه سبب زينت تاريخ است واصل شود» ،و «مغبوط و مسود خاور و باختر جهان
گردد».
شوقى
۲۵دسامب ۱۹۳۸
76