Professional Documents
Culture Documents
سیاست های اقتصادی جدید و زنانه شدن فقر در کانادا 65 زندگی «کرامنند» تا بازمنودهای «پنداشتی» 4
ِ ایدئولوژی در نزد مارکس از
ریاضت اقتصادی هیچگاه قادر به حل چیزی نبوده است 66 دیالک تیک تفاوت و هویت 8
نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری” » 68 شاکله مفهومی 15
آیا موجودیت اسرائیل واقعا در خطر است؟ 83 همبود (اجمتاع) 24
با قانون کار انقالبی ونزوئال آشنا شویم 92 هگل«:آگاهی به اقلیم دانش ،پدیدارشناسی جان است» 33
چشمانداز تاریخی توسعه منطقهای در آسیای شرقی و آمریکای التین 95 چشمان مونالیزا با لبان ژیژک :در دفاع از اسالوی ژیژک 37
فراز فرصت های نوین برای استقرار ” جهانی بهتر “ 97 امپریالیزم ،آخرین مرحله سرمایه داری 45
سرمایه داری گانگستر :ضرورت انباشت اولیه در روسیه 101 دیالک تیک منطقی ـ تاریخی 47
چرا بحران یورو؟ چرا نه بحران انقالبی؟ 105 دولت و جنگ 49
بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی 107 نقد ایدئولوژی چیست ؟ 52
طبقات اجمتاعی کوتاه مدت درایران 109 گفتگوی هربرت مارکوزه و نورمن میلر و آرتور شلزینجر 58
و .بسیاری مقاالت دیگر ... بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی – واقعیت خصوصی سازی درصنعت
سیمان 63
فهرست
فهرست مطالب
وجود دارد که وجو ِد ایده ای و واقعیت را نباید مارا از هر کوشش برای احاطه کردن بخش یکم
حفظ می کنند :یعنی رابطه هایی که خودآگاه مجموع مسئله ها ،گذاشتن راهنماها تا آن
و فرآورده های اش را با زندگی عملی انسان جا که ممکن است عرصه پروبلماتیک را همان طور که این جا میبینیم ،کوشش برای
ها ،از لحاظ این که این زندگی به طور توضیح داد ،برکنار دارد که مارکس آن ها مشخص کردن معنی یا معنی هایی که مفهوم
اساسی ارتباطی و تولیدی در نفس خود از را به مفهوم یا مفهوم های ایدئولوژی اش ایدئولوژی در متن هایمارکس دارد ،نخست
رابطه های عملی به وجود آمده است ،حفظ اختصاص داد .فراسوی این کارکرد که نیازمند عبور کردن از قشر ضخیم بازنمود
می کنند. می توان آن را آموزش مقدماتی و روش های (فلسفی یا نا فلسفی) و کاربردهای
آموزشی متن من تلقی کرد ،من تزی را (مارکسی یا نا مارکسی) به درستی تا جایی
اگر دست نوشته های ۱۸۴۴برای مفهوم که بنابر آن طرح ریزی مفهوم ایدئولوژی که انجام آن ممکن است ،بازگشت به خود
از خود بیگانگی متن مهمی است ،در را پیشنهاد و بررسی می کنم ،می تواند در متن های مارکس ،ضمن پیروی کردن آن
عوض ،ایدئولوژی آلمانی در ارتباط با چارچوب یک دریافت هم زمان ماتریالیستی ها از خوانشی است که می کوشدکم تر پیش
مفهوم ایدئولوژی ،متن مرکزی بی چون و پراتیکی ،و وجود ایده ای به طور عام بینی شده و حتا تا آن جا که ممکن است،
و چرایی است که بی درنگ به آن پرداختن و به ویژه خودآگاه و بازنمود های اش ،به ساده باشد .روش من در این متن نخست
وسوسه انگیز است .با این همه ،آن چه که عنوان جا گرفتن و بازیافتن معنی آن در نزد درخواست کردن از خواننده به خواندن و
در ایدئولوژی آلمانی نام ایدئولوژی پیدا می مارکس درک شود .برایمارکس مسئله در باز خواندن خود مارکس است… بررسی
کند ،مسئله ای است که مارکس پیش از این خالل طرح ریزی مفهوم ایدئولوژی عبارت حاضر مدعی نوآوری و کامل بودن نیست.
با آن برخورد کرده است و نخستین طرح از رسیدن به درک کردن و در نظر گرفتن گفتگو نخست عبارت از امکان دادن به باز
ریزی آن پیش از ایدئولوژی آلمانی به شمار وجو ِد ایده ای ( )idéalitéبه این عنوان خوانی برخی از متن ها از میان مهم ترین آن
می رود .سرچشمه مفهوم ایدئولوژی در نزد بوده است .یعنی ،برای بازیافتن اصطالح ها است که به مفهوم ایدئولوژی اختصاص
مارکس به نظر من باید کنار تئوری خودآگاه های خاص اش باید این واقعیت را در نظر دارد .تحلیل و بررسی تا کنون انجام یافته
جستجو شودکه او پایه های آن را از دست گرفت که موضوع عبارت از زندگی انسان در باره آن چه که این متن ها اغلب دارد
نوشته های ۱۸۴۴در شکل نقد هر تئوری است ،فقط «زندگی وجود ندارد ،بلکه هم چالش برخی ها با سایرین اند ،بدون شک
خودآگاه که از «خودآگاه خویش»آغاز می چنین «خود آگاه» و «بازنمودهای» اش و رها از دکترین مارکسی ،یعنی دکترینی
شود ،بنا می نهد .این نفی مارکسی آغازیدن رسیدن به اندیشیدن در باره نمونه رابطه ها که باید هم زمان یکتا و یگانه با ایدئولوژی
از /یا بر پایه سوژه آگاه خویش مارا به باشد ،نیستند )۱(.البته ،این بررسی دست کم
4 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
شکل کنونی فرمانروای خودآگاه که بر خودشان ،یعنی از یگانگی نوع شان به سوی زمین های بکر فلسفی رهنمون می
نتیجه بی میانجی فرمانرواست ،به همان عنوان یک بعدرویارو با زندگی اجتماعی شود که می توان گفت که آن ها از طبیعت
اندازه «خودآگاه عمومی» یعنی آگاهی نه واقعی شان که برای آن ها ،به خاطر زیستن اسپینوزاگرایانه اند و در واقع به نظر من
هرگز از خویش فردی ،بلکه از نوع ،به و باقی ماندن الزم است ،فقط به زندگی به تقریب وظیفه اندیشیدن ،به ویژه همراه با
عنوان چیز بیرونی و جدا ،به عنوان چیز فردی و خود خواهانه شان بیندیشند و خود آلتوسر ،ناگزیر است .درست در یک چنین
انتزاعی زندگی اجتماعی و مخالف با آن را وقف آن کنند .زندگی اجتماعی واقعی در جو اسپینوزاگرایانه است که مفهوم مارکسی
نمودار می گردد.بنابر این ،ما آن چه را که
برابر خودآگاه تئوریک تحقق می یابد و این ایدئولوژی شکل گرفته و مجال درک کردن
مارکس کوشید بگوید ،هنگامی بهتر درک به نوبه خود فقط می تواند ارزش خود را مارکسی ایدئولوژی را فراهم می آورد.
می کنیم که به این نوشته او درنگ کنیم: به عنوان خودآگاه عمومی در برابر خودآگاه
«خودآگاه عمومی من یگانه چهره تئوریک تئوریک آشکار سازد.بنابر این ،ما دارای موازی انگاری میان خودآگاه تئوریک و
آن چه که همبود واقعی ،وجود اجتماعی وضعیتی هستیم که درآن «آگاهی عمومی» وجود اجتماعیاز یک قطعه از دست نوشته
است ،چهره زنده است» .او نمی خواهدفقط به عنوان چیز انتزاعی ،یعنی به عنوان های ۱۸۴۴عزیمت می کنیم« :خود آگاه
این را بگوید که یک شکل مشخص «وجود چیز جدا از وجود اجتماعی واقعی نمودار عمومی من تنها چهره تئوریک آن چه که
اجتماعی» خود را وقف نمودی می کند که می شود .البته ،دلیل های این جدایی و این همبود واقعی ،وجود اجتماعی است ،چهره
در یک شکل معین «خودآگاه عمومی» و انتزاع خودآگاه تئوریک به جستجو کردن زنده است؛ در صورتی که امروز خودآگاه
«تئوریک» برای آن مناسب است .البته ،ایندر خود زندگی اجتماعی واقعی مربوط اند. عمومی یک انتزاع از زندگی واقعی است
نادرست نیست و از این رو می توان گفت کهاگر ،خودآگاه تئوریک و عمومی چونان که خود را در این انتزاع چونان دشمن
شکلی از خودآگاه تئوریک با شکلی از وجودچیز جدا و انتزاعی زندگی اجتماعی واقعی آن می نمایاند .بنابر این ،فعالیت خودآگاه
اجتماعی مطابقت دارد .اما مارکس بیشتر از
نمودار می گردد ،به خاطر این است که عمومی من – به عنوان فعالیت -هم چنین
این را می گوید یا او این را به شکل دقیق
این زندگی اجتماعی واقعی بنابر رابطه وجود تئوریک من به عنوان وجود اجتماعی
تر می گوید .او می گوید که وجود اجتماعیهای اجتماعی تقسیم بندی ،تقابل ،رقابت است» )۲( .مارکس این جا می کوشد ،نوع
شکل زنده آن چه که خودآگاه عمومی است، میان افرادو فرمانروایی یک طبقه بر طبقه رابطه های موجود را از یک سو ،میان
شکل تئوریک است .بنابراین او نمی گوید دیگر توصیف می شود.بنابر این ،این یک «خودآگاه عمومی» یا «تئوریک» و از
که وجود اجتماعی در یک شکل از خودآگاه وجود اجتماعی تقسیم بندی شده خواهد بودکه سوی دیگر« ،همبود واقعی» یا «وجود
نمودار شده و در بیان می آید،نه این که وجود
بر پایه تقابل فرمانروایی نشان داده شده اجتماعی»را درک کند .او توضیح می دهد
اجتماعی شکل خودآگاه را معین می کند .اوکه خودآگاه عمومی را به عنوان انتزاع ، که در وضعیت کنونی چیزها« ،خودآگاه
می گویدیک واقعیت یگانه وجود دارد ،یا یعنی به عنوان یک عنصر جدا و بیرون از عمومی» یا «تئوریک» خود را به عنوان
این که واقعیت یگانه مشخص است که از آن خود وجود اجتماعی به وجود می آورد .اما چیز بیرونی و حتا به عنوان دشمن «همبود
جا وجود اجتماعی چهره زنده است و از آن آیا معنی آن این است که شکل آگاهی ای واقعی» یا «وجود اجتماعی» نشان می دهد:
جاخودآگاه چهره تئوریک است .به درستی ، وجود دارد که درونبود واقعیت اجتماعی به بنابر این ،انسان ها وادار به اندیشیدن در
این یک شکل اسپینوزا گرایی است که این گونه ای باشد که در شرایط کنونی تقسیم باره وجود اجتماعی و خودآگاه تئوریک
جا مسئله است .مسئله این نیست که خودآگاه
بندی ،رقابت و فرمانروایی وجود دارد؟ شان در نفس خود و وجود اجتماعی شان
وجود اجتماعی را در بیان می آورد ،یا این
بدیهی است که نه ،البته یک شکل آگاهی به عنوان دو عنصر جدا و نا همگون ،حتا
که خودآگاه بنابر وجود اجتماعی معین می جدا نشدنی یا درونبود ( )immanentدر رویارویی یکی با دیگری می شوند .این
شود .مسئله این است که وجود اجتماعی واقعیت اجتماعی کنونی وجود دارد :این جدایش و این تقابل می توانند به ویژه به
و خودآگاه دو اصطالح ،دو چهره از یک خودآگاه یا (آگاهی) ( )conscienceاست شکل زیر نمودار شوند :انسان ها زندگی
واقعیت اند« .به عنوان خودآگاه ژنریک که افراد خودشان را به عنوان خویش فردی می کنند و در پراتیک وجود اجتماعی را
(نوعی) ،انسان زندگی اجتماعی واقعی اش مجزا و جدا شده فرد هایی از فردهای دیگر می آزمایندکه بنابر تقابل شان بین آن ها ،
را تصدیق می کند و تنها در اندیشه وجو ِد
در نظرمی گیرند .آگاهی به عنوان آگاهی بنابر تقسیم شان؛بنابر رقابت متقابل شان و
واقعی اش را تکرار می کند ،و همان طور ،ازخویش و نه به عنوان آگاهی از نوع بنابر فرمان روایی که برخی ها نسبت به
برعکس ،وجود ژنریک در خودآگاه ژنریک (ژانر) :گونه ای از آگاهی است که مناسب برخی دیگر به کار می بندند ،نشان داده شده
تصدیق می شود و برای خویشن در کلیت با خود واقعیت اجتماعی تقسیم بندی و مجزا است ،و هم زمان آن ها از حیث تئوریک،
اش به عنوان وجود اندیشنده است»)۴( . شده است .البته ،این نوع آگاهی که آگاهی از یگانگی شان ،از وابستگی شان به یک
مارکس به دشواری می تواند روشن تر از خویش یا بهتر آگاهی خویش است ،به نوع (ژانر) آگاهی دارند .بنابر این ،آن ها
وضعیتی را تأیید کند که مربوط به چیزی نوبه خود یک انتزاع است .مارکس می گوید در رابطه تضاد میان وجود اجتماعی شان و
است که می توان آن را «موازی انگاری» نمی توان آن را واضح تر گفت« :خویش آگاهی شان از خودشان به سر می برند .آن
نامید« :زندگی اجتماعی واقعی» (یا وجود که انتزاعی و ثابت شده برای خویش بوده، ها فقط می توانند مضمون آگاهی تئوریک
ژنریک) ضمن تکرار شدن تصدیق می شود انسان به عنوان خودخواه انتزاعی است .این شان از خودشان را در برابر وجود اجتماعی
و بنابر خودآگاه ژنریک ،یعنی در اندیشه و
خودخواهی در انتزاع ناب اش در اندیشه واقعی شان واقعیت بخشند .این چیزی است
بر عکس ،تکرار می گردد.پرورده شده است» )۳( .زندگی اجتماعی که مارکس کوشید ضمن نگارش این مطلب
واقعی -که از تقسیم بندی ،جدایی ،تقابل، بگوید« :امروز آگاهی عمومی یک انتزاع
رقابت و فرمانروایی طبقاتی به وجود آمده مارکس این جا با یک روش فلسفی بسیار از زندگی واقعی است که خود را در این
– بنابر این ،نمودش را در خودآگاه دارد .مشخص ،رابطه میان آن چه که در واقعیت انتزاع چونان دشمن آن می نمایاند» .شرایط
این خودآگاه خویش هم زمان به عنوان فرد اجتماعی می گذرد و آن چه که در خودآگاه زندگی واقعی چنان است که انسان ها تنها
مجزا و به عنوان سوژه مستقل ،به عنوان می گذرد را توضیح می دهد :این یگانه و می توانند از حیث نظری (تئوریک) از
همان جا
همان جا ،ص ۱۲۲
همان جا ،صص ۱۲۲ – ۱۲۳
همان جا ،ص ۱۶۳ .
پایان
نمی توان ادعا کرد که ماده متحرک به مثابه حرکت و تغییر ـ بمثابه شیوه بود ماده ـ در با تشکر از سایت وزین دایره المعارف
جوهر تغییرناپذیر و مطلق تفاوت ها را رابطه با تفاوت به دو معنی زیر است: روشنگری
بعدها پدید می آورد.
الف تفاوت به رابطه مبتنی بر عدم انطباق میان
ماده تنها بمثابه تنوع الیتناهی فرم های ابژکت های مادی و یا فکری ـ بلحاظ خواص
وجودی ،فرم های ساختاری ،فرم های به معنی امحا و ایجاد مستمر این تفاوت ها و مشخصات معین ـ اطالق می شود.
حرکتی و فرم های توسعه ی کمی و کیفی ست.
متفاوت خود وجود دارد و می تواند وجود ۱
ب
داشته باشد.
مفهوم تفاوت در فلسفه مارکسیستی در
به معنی وساطت تنوع متفاوت در وحدتی پبوند تنگاتنگ با مفهوم هویت دیالک تیکی
۴
است. مشخص قرار دارد.
لنین در رابطه با این مسئله ،به اصطالح
۱ مراجعه کنید به هویت در تارنمای دایرة
هگلی موسوم به «پیدایش درونی تفاوت ها»
المعارف روشنگری
اشاره می کند و آن را بمثابه نکات زیرین وجود تفاوت های عینی ـ واقعی میان ابژکت
ها ،سیستم ها و غیره ی جهان مادی ،پیش تلقی می کند:
۲
شرط مهمی برای شناخت واقعیت عینی
الف
توسط انسان ها ست. هر ابژکت ،سیستم و غیره ـ به عنوان ابژکت،
پیدایش تفاوت ها به مثابه «منطق درونی سیستم و غیره نسبتا ثابت ـ بمثابه اوبژکتی
۲ که دستخوش تغییر است ،با خودش یکسان
عینی اوولوسیون »
است ،یعنی هویت (چیستائی) خود را حفظ
تشخیص هویت و تفاوت ابژکت ها ،سیستم
مراجعه کنید به دیالک تیک اوولوسیون ـ می کند ،اما در عین حال درجریان حرکت
ها و غیره بخش عمده هر کردوکار معرفتی
روولوسیون (انقالب) در تارنمای دایرة و تغییر خود و همچنین بدلیل ساختار بغرنج
است.
المعارف روشنگری خود ،نشاندهنده تعین های متفاوت است.
۳
ب بنابرین ،هر ابژکت ،سیستم و غیره وحدتی
اگر بود و نمود (ماهیت و پدیده) یکسان می است از هویت و تفاوت.
پیدایش تفاوت ها به مثابه «منطق درونی
بودند و میان آندو تفاوتی وجود نمی داشت،
عینی مبارزه میان تفاوت ها» (یعنی هر ابژکت ،سیستم و غیره دیالک
هرعلمی زاید می شد.
تیک هویت و تفاوت است .مترجم)
ت
مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود
۳
تفاوت ها به مثابه «منطق درونی عینی (پدیده و ماهیت) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری قطبیت» ماده متحرک را نمی توان جوهری مطلق،
تغییر ناپذیر و عاری از تفاوت تلقی کرد.
۴ (کلیات لنین ،جلد ،۳۸ص )۸۹
تفاوت در فرم های مختلف خود می تواند هم ۴ تفاوت در زمان
مرحله آغازین توسعه تضاد دیالک تیکی ئی فرق (اختالف) مراجعه کنید به تریاد ماده ـ مکان ـ زمان در
باشد و هم مرحله نهائی توسعه تضاد دیالک تارنمای دایرة المعارف روشنگری
تیکی ئی. اگرتفاوت میان ابژکت ها منحصر به خواص
خارجی و غیرماهوی آنها باشد ،خواصی که ح
مراجعه کنید به وحدت ،وحدت و «مبارزه» یا با یکدیگر رابطه ندارند و یا رابطه ناچیزی
اضداد ،تضاد در تارنمای دایرة المعارف با یکدیگر دارند ،آنگاه از فرق صرف میان تفاوت در فرم و یا محتوا
روشنگری آنها سخن می رود.
مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا در
پایان تارنمای دایرة المعارف روشنگری
9 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
عقل و جهل ۳ معنی تحت اللفظی هویت عبارت است از
خودمانندی ،انطباق کامل با خود.
جمالت قصار: اصل هویت انتزاعی (مجرد)
ما اصوال با دو نوع زیر از هویت سر و کار
دو چیز زمانی می توانند بلحاظ عالئم در هیچ رودی نمی توان دو بار شنا کرد! پیدا می کنیم:
مشخصه شان با یکدیگر ،انطباق کامل داشته
باشند که ما با چیز واحدی سر و کار داشته مبارزه ،پدر همه چیزها ست! الف
باشیم.
هراکلیت هویت را به شرح زیر تلقی می هویت واقعی
در این صورت اصل هویت بصورت (= xکرد:
)xو یا ( )A = Aفرمولبندی می شود. هویت واقعی عبارت است از رابطه میان
الف چیزها ،واقعیات امور و غیره که کلیه عالئم
چنین رابطه ای را اصل هویت مجرد می مشخصه شان با هم انطباق داشته باشند.
بمثابه وحدت دو شقه
نامند.
(عالمت مشخصه به عالمت خودویژه و
ب
۴ متمایزساز اطالق می شود که با توجه بدان
بمثابه هویتی که آبستن تفاوت است. می توان به شناخت شخصی ،گروهی از
رابطه هویت انسان ها و یا چیزها و یا وضع و حال معینی
ت نایل آمد .مترجم )
رابطه هویت می تواند در فرم های زیر
بمثابه هویت متحرک و تضادمند. برقرار باشد: ب
۲ الف هویت منطقی
پارمنیدس هویت منطقی عبارت است از رابطه میان رابطه بمتقابل (بازتابین) باشد:
مفاهیم ،احکام و غیره که کلیه عالئم مشخصه
پارمنیدس اهل الئا ( ۵۴۰ـ ۴۸۳ق .م). ()x = y and y = x
شان با هم انطباق داشته باشند.
فیلسوف یونان باستان ب
۱
از شاگردان سنوفانس رابطه متقارن و دوجانبه باشد:
اصل هویت
اصل هویت حاکی از آن است که دو چیز و [( )x = y) and (y = z)] then (x = zمؤسس مکتب الئات
یا دو مفهوم ( )xو ( )yزمانی و تنها زمانی اگر چه در فلسفه یونان باستان ،اصل هویت مؤسس تئوری شناخت
هویت واحدی دارند که هر مشخصه ( )Pبطور صریح فرمولبندی نشده ،اما علیرغم
که ابژکت ( )xداشته باشد ،ابژکت ( )yهم آن می توان نظریات ماهیتا متفاوتی را در پارمنیدس ـ بر خالف هراکلیت ـ تنها به
وجود «وجود الیتغیری» باور دارد که باره مفهوم هویت پیدا کرد: داشته باشد.
دارای مشخصات زیر است:
۱ ۲
الف
هویت دو طبقه از چیزها و یا دو مفهوم را هراکلیت
ابدی است. می توان به دو لحاظ زیر تعیین کرد:
هراکلیت ( ۵۵۰ـ ۴۸۰ق .م).
ب الف
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
مطلق و عاری از تفاوت است. بلحاظ اکستن سیونال
افق فلسفی هراکلیت:
ت ما با هویت اکستن سیونال زمانی سر و کار
پیدا می کنیم که هر دو طبقه از چیزها و یا تجربه و دانش
در هویت (یکسانی) با خویشتن خویش است. هر دو مفهوم دارای دامنه یکسانی باشند.
شدن و فنا شدن
پ ب
وحدت و تضاد
شدن توسعه را مستثنی می دارد. بلحاظ اینتن سیونال
کاینات و آتش
۳ ما با هویت اینتن سیونال زمانی سر و کار
پیدا می کنیم که عالئم مشخصه عناصر هر واژه و روح
ارسطو
دو طبقه از چیزها و یا هر دو مفهوم در دولتشهر و حقوق مدنی
ارسطو ( ۳۸۴ـ ۳۳۲ق .م). انطباق کامل با یکدیگر باشند و ثابت باشند.
انسان و خدا
همه چیز ـ منظومه شمسی ،ستاره ها، حسن سیاه پوست است. منطق
موجودات و غیره ابدی پنداشته می شد».
حسن سفید پوست است .مترجم) بیولوژی
(کلیات مارکس و انگلس ،جلد ،۲۰ص
فیزیک
مراجعه کنید به قانون تناقض ممنوع در )۴۸۴
ترانمای دایرة المعارف روشنگری
اتیک
۶
۴
تئوری شعر
ایدئالیسم عینی
الیب نیتس
تئوری دولت
با برسمیت شناخته شدن روز افزون اندیشه
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر گوتفرید ویلهلم الیب نیتس ( ۱۶۴۶ـ )۱۷۱۶توسعه و تکامل در علوم طبیعی قرن هجدهم
و نوزدهم ،اصل هویت یاد شده (اصل هویتی طبقه بندی کرده است :
فیلسوف ،دانشمند ،ریاضی دان ،دیپلومات،
که بطورمتافیزیکی تفسیر می شد) در فلسفه،
فیزیکدان ،مورخ ،سیاستمدار ،کتاب شناس
بویژه در سیستم های فلسفی ایدئالیسم عینی ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او
و دکتر در حقوق دنیوی و اخروی (کلیسائی)
شلینگ و هگل مورد انتقاد قرار گرفت. اضافه می شود).
ایدئالیست عینی
الف علوم تئوریکی (نظری)
روح یونیورسال زمانه خویش
شلینگ علوم پراتیکی (عملی)
اصل هویت را الیب نیتس بصورت (= A
فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ ( ۱۷۷۵ـ علوم پوئه تیکی (شعری)
)Aفرمولبندی می کند.
)۱۸۵۴
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می
۵
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی شوند :
ولف
بدین طریق ،شلینگ هویت (یکسانی) تفاوت فلسفه اولین (متافیزیک)
میان سوبژکت و ابژکت ،تفکر و وجود، کریستیان ولف ( ۱۶۷۹ـ )۱۷۵۴
روح و ماده را در خرد محض (فلسفه علوم طبیعی
عالم یونیورسال ،ریاضی دان ،فیلسوف هویت) فرضیه بندی می کند. علوم ریاضی (مته متیک)
آلمانی
(بنظر شلینگ در خرد محض اوبژکت و فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می
همراه با الیب نیتس و کانت مهمترین نماینده سوبژکت ،تفکر و وجود ،روح و ماده به شود :
وحدت می رسند. روشنگری
تئوری جوهر
این نظر شلینگ عرفانی است .مترجم) نماینده حقوق طبیعی
تئوری اصول
بنیانگذار بسیاری از مفاهیم مهم (شعور ،ب
معنی ،درخود ،دقت) تئولوژی
هگل
ارسطو جنبه منطقی هویت را عمده می کند :مؤثر در قانونگزاری پروس
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل ( ۱۷۷۰ـ
)۱۸۳۱ او بر بنیان اصل منطقی قانون تناقض ممنوع مؤلف آثار بیشمار
شرط ضرور تفکر درست را در آن می داند
که هر مفهوم موجود در هر قضاوت و یا ولف در همنظری با اسکوالستیک از اصل آثار هگل به ۱۴بخش طبقه بندی می شود:
هویت تعبیری متافیزیکی ارائه می دهد و
استنتاج تنها به معنای واحدی و یا به معنی ادعای وجود موجودیت های الیتغیر را آثار آغازین (جوانی)
ثابتی مورد استفده قرار گیرد.
مطرح می سازد.
آثار انتقادی ینا
(این نقطه نظر ارسطو خیلی اندیشیده،
انگلس در رابطه با این نظر غالب در علم
طرح های سیستمی ینا سنجیده و رهگشا ست .مترجم)
انقالب پرولتری و کائوتسکی مرتد (۴ )۱۹۱۸ دایرة المعارف علوم فلسفی
تفکر دیالک تیکی چیزها و پدیده های جهان هگل اصل هویت در فرم ( )A = Aرا بمثابه سخنرانی در باره برنامه حزب ()۱۹۱۹
مادی را تنها در حرکت و تحول مدام آنها «بیانگر حشو قبیح توخالی» رد می کند:
در نظر نمی گیرد ،بلکه عالوه بر این ،آنها روسیه کمونیست حزب برنامه اجمالی طرح
()۱۹۱۹ ۱
را در ثبات نسبی تعین های کیفی شان و در
تفکر متافیزیکی ظاهربین «همواره تنها وظایف جنبش زنان کارگر در جمهوری دوام نسبی شان می بیند.
مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و کیفیت، هویت مجرد را در نظر می گیرد و تفاوت شوروی ()۱۹۱۹
را در خارج از آن و یا در کنار آن می
طرح اولیه تزهای مربوط به مسئله ملی و دیالک تیک حرکت و سکون ،دیالک تیک بیند».
پیسوست و گسست (تداوم و شکست) در مستعمراتی ()۱۹۲۰
تارنمای دایرة المعارف روشنگری ۲
کارزار دروغ پردازان در مورد کرونشتات
۵ در حالیکه «حقیقت تنها در وحدت هویت با ()۱۹۲۱
تفاوت کامل است».
حقیقت طبقاتی در مورد کرونشتات ( )۱۹۲۱این گشتاور دوام نسبی و سکون نسبی در
حرکت عمومی ماده ،همان وجهی است که ۳
در اصل هویت مجرد انعکاس می یابد. چهارمین سالگشت انقالب اکتبر ()۱۹۲۱
و «هویت باید بمثابه تفاوتی در نظر گرفته
۶ نامه های لنین: شود که با خود یکسان است».
این امر جمعبندی فکری طبقات معینی از نامه لنین به اعضاء کمیته مرکزی ()۱۹۱۷ (هگل ،منطق ،فصل دوم ،ص )۲۶
چیزها و خواص نسبتا ثابت آنها را در مفاهیم
امکان پذیر می سازد. نامه اول لنین به ماکسیم گورکی ()۱۹۱۹ والدیمیر ایلیچ لنین ( ۱۸۷۰ـ )۱۹۲۴
۷ نامه دوم لنین به ماکسیم گورکی ()۱۹۱۹ در باره اعتصاب ()۱۸۹۹
این امر ـ به عبارت دیگر ـ انعکاس پیوندهای هویت ()۴ وظایف جوانان انقالبی ()۱۹۰۳
نسبتا ثابت ،ضرور و ماهوی میان چیزها و
دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقالب پروفسور گونتر کروبر
خواص آنها را بوسیله قوانین علمی امکان
دموکراتیک ()۱۹۰۵
پذیر می سازد: برگردان شین میم شین
دموکراسی کارگری و دموکراسی بورژوایی
به قول لنین: ۷ ()۱۹۰۹
الف هویت در ماتریالیسم دیالک تیکی دین ازدید لنین ()۱۹۱۲
«قانون عبارت است از هویت در پدیده …. ۱ لیبرالها و روحانیون ()۱۹۱۲
ب ماتریالیسم دیالک تیکی بر خالف هگل جنبش اعتصابی و حقوق ها ()۱۹۱۲
اهمیت معرفتی ـ نظری اصل هویت مجرد
قانون عبارت است از تصویر ساکن پدیده
ثانیا این حقیقت امر را نشان می دهد که اما همه آنها بر اصل هویت مجرد مبتنی اند. در این رابطه ،ستاره شام بنا بر مجموعه
اضداد تحت چه شرایطی از طریق تبدیل به مشخصات آن تعیین می شود.
یکدیگر یکسان اند». ۱۷
۱۰
(کلیات لنین ،جلد ،۳۸ص )۹۹ بدین طریق ،فیزیکدان برای باز شناسی
درجه حرارت معینی (درجه حرارتی که در رابطه پ هویت مجرد فقط به عنوان یک
۲۱ در فرم های مشخص گوناگون بطور یکسان گشتاور مطرح می شود.
خودنمائی می کند) ،معیارهای معین زیر را
مفهوم هویت مطروحه در ماتریالیسم دیالک ۱۱
بدست می آورد:
تیکی با مفهوم وحدت بطور کلی یکی نیست.
این گشتاور درمقایسه با غنای تعین های
الف
۲۲ مشخص ،غیرماهوی است.
برای مثال ،او تشخیص می دهد که هرجا
وحدت دیالک تیکی اضداد به معنی یکسانی اما نکات زیر روشن است:
دماسنج درجه حرارت ۱۰را نشان می دهد،
آنها ،از لحاظ هویت مجرد نیست ،بلکه تنها آنجا می توان یک درجه حرارت یکسان الف
به مثابه هویت مشخص آنها امکان پذیر یافت.
است. اوال اینکه در دو طرف چپ و راست رابطه
ب ها ،امر مجرد یکسانی قرار دارد.
مراجعه کنید به وحدت ،قطبیت ،ضدیت،
و فرقی نخواهد داشت که دماسنج را با مایع ،تضاد ،وحدت و «مبارزه» اضداد در ب
تارنمای دایرة المعارف روشنگری گاز و یا مواد جامد در تماس قرار دهد.
ثانیا اینکه اینجا از ابژکت واحدی سخن می
پایان ۱۸ رود.
مفهوم هویت مشخص برای علوم از اهمیت دایره المعارف روشنگری ت
شایانی برخوردار است:
ثالثا اینکه چیزهای واقع در دو طرف رابطه
زیرا آن هم فهم روند توسعه دیالک تیکی را ها دو چیز متفاوت با هم نیستند.
بمثابه پیدایش کیفیت های نو از کهنه نشان
می دهد و هم فهم ساختار دیالک تیکی فرم ۱۲
های ماده را امکان پذیر می سازد ،مثال
هویت مشخص ذرات هسته ای را به مثابه هویت مجرد برای تعیین یکسانی واقعیت
هویت مشخصات متضاد موجی و ذره ای. امری با واقعیت امر دیگر الزم و
ضروراست.
۱۹
شاکله مفهومی
رابرت دیآمیکو
ترجمه ابوالفضل رجبی
به اعتقاد من اولین تمایل تاریخیگرایانه به این تشخیصهای صحیح و ناصحیح خواهد داشت. انسان شناسی و فرهنگ
عقیده [یعنی شاکله مفهومی] در علم و شعور کارنپ این قبیل پرسشهای «درونی» درباره
متعارف (Science and Common یک چارچوب را از آنچه پرسشی خارجی در [سراسر] معرفتشناسی اخیر جریانی
)Senseاثر جیمز کونانت (James میخواند ،تفکیک میکند .آیا چارچوب وجود دارد که میتوان با نام «شاکله
)Conantبروز یافت )۵( .کونانت زمانی -مکانی برای تشخیص چیزها خود مفهومی» ( )conceptual schemeاز
میخواست تألیفی از تاریخ و فلسفه علم را بازنمایی درستی از واقعیت است؟ این آن یاد کرد .در این فصل میکوشم نشان
جایگزین نگرشی به علم کند که مشخصه پرسش به صحت چارچوب به طور کلی دهم که چرا «شاکله مفهومی» – مخصوصا ً
تحصلگرایی کارنپ بود .تصور نمیکنم – و نه احکام فردی -مربوط میشود .بنابر در معرفتشناسی و فلسفه علم -به احیای
کتاب دیگری اینقدر کم خوانده شده باشد و استدالل کارنپ چنین پرسشی به واسطه تاریخیگرایی میانجامد .شاید واژه «شاکله
در عین حال برای فهم نحوه شکلگیری و شیوه صورتبندیش قابل پاسخگویی نیست. مفهومی» سرچشمههایی نوکانتی داشته
صورتبندی مسایل اخیر در فلسفه این اندازه «واقعیت داشتن از حیث علمی ،به معنای باشد .برای مثال پی .اف .استراوسون (P.F.
اهمیت داشته باشد. عضوی از یک نظام بودن است؛ بدینسان )Strawsonبه عنوان بخشی از آنچه
کاربرد این مفهوم درباره خود نظام معنایی مابعدالطبیعه توصیفی میخواند ،کاربردی
از نظر کونانت شاکلههای مفهومی ندارد )۳( ».به نظر کارنپ پرسش از مؤثر از این واژه را به مطالعه کانت نیز
«بافتهایی» متنوع «از شناخت» هستند که واقعیت یا حقیقت چارچوبها پاسخی نمییابد، وارد میکند)۱( .
تاریخ شناخت علمی و رابطه دیالکتیکی
ِ در زیرا تنها درون یک چارچوب قابل طرح
آن با شعور متعارف یافت میشوند .کونانت نمونهای دیگر از این دست ،در مقاله
است .بدینسان پرسشهای خارجی از حیث
پیجوی علم در مقام ترفندی از استدالل است کارنپ به نام «تجربهگرایی ،معناشناسی
عملی پاسخ مییابند .ما به منظور برآوردن
و نه روشی صوری« .علم سلسلهای به هم و وجودشناسی» “(“�Empiricism, Se
فایدهمندی و کارایی ( )efficiencyمخیریم
پیوسته از مفاهیم و شاکلههای مفهومی است )”mantics, and Ontologyبه چشم
که شاکلههایی بدیل بسازیم .زیرا مثالً پذیرش
که در نتیجه آزمایش و مشاهده بسط یافتهاند میخورد .کارنپ درباره – به اصطالح
«چارچوب چیزها» برای حل برخی مسائل،
و محصولشان آزمایش و مشاهده بعدی خودش« -چارچوبها» یا زبانهایی که برای
مستلزم باور به واقعیت این هویات ساختگی
است)۶( ». مطالعه جهان به کار میبریم ،پرسشهای
جهان چیزها صرفا ً بهِ نیست« .پذیرش
درونی و خارجی را از هم تفکیک میکند.
معنای قبول صورتی خاص از زبان است».
رهیافت کونانت موجب میشود که علم ( )۲وی برای مثال از احکام ادراکی متعارف
( )۴تحصلگرایی کارنپ در این مقطع به
بیش از آنچه در فلسفه مرسوم [میپندارند] درباره اشیا دقیقا ً به عنوان یک چارچوب یا
گشایش مسیری امکان میدهد که نگرش
نظری باشد .علم بیش از آنکه به یک فرایند شاکله مفهومی سخن میگوید .هر چارچوبی
تحصلگرایانه مرسوم را نسبت به علم
صوری تصمیم شبیه باشد ،به «تعقیب جنون سرمشقها یا قواعدی درونی برای نشان دادن
برمیچیند.
فلسفی
ِ آشکار ساختن ارتباط بین نظریات ـ اگر به کارگیری این اصطالح درست باشد بررسی فلسفهی آلمان ،بدون مراجعه به
فیلسوفها و وضعیت زمانهی آنها به لحاظ ـ « ،هگلآموختگان» منتق ِد نظریات هگل فلسفهی هگلیهای جوان لطف چندانی ندارد
تاریخی ـ اجتماعی بوده ،این تالش نتیجهی گر
بودند (آنهم هگلی که فلسفهی خود را تبیین ِ و اگر تالش «هگلیهای جوان» نمیبود،
آموزش چنین پیوندی است .پس بر همین پروسهی تکامل تاریخی بشر میدانست) .به احتمال زیادی داشت که فلسفهی رمانتیکِ
اساس میباید گفت نظریات فلسفی هگلیهای بیانی ،آنها با مبنا قرار دادن فلسفهی هگل ،و «من انسانی»
ِ آلمان در همان حرکت انقالبی
جوان ،با بحران سیاسی ،اقتصادی آلمان نقد و بررسی آن در جهات مختلف ،آنرا به باقی میماند و به ناگزیر در برساختهی نیمه
در دهههای مختلف قرن نوزدهم بیارتباط تاریخ معاصر آلمان در قرن نوزده و مسائل انسانی» خودمحورانه
ِ ناقص «من و عالم
ِ و
نیست .بحرانهایی که از ناکارآمدی و واقعی و اجتماعی آن پیوند زدند. محبوس و مدفون میشد .بهرحال قبل از
اجتماعی کهن،
ِ اضمحالل ساختار سیاسی ـ آغاز هر بحثی الزم به توضیح است که
در قبال مطالبات گروههای اقتصادی ـ بنابراین با کمی مسامحه به نظر میرسد جنبش فکری موسوم به «هگلیهای جوان»
اجتماعی جدید خبر میدهد .فیالمثل اکنون مهمترین خصیصهی حداقل برخی از (در نیمهی قرن نوزده در آلمان) چنانچه
(در قرن نوزده و زمانهی هگلیهای جوان) جوان آلمان (انگلس ،مارکس، ِ هگلیهای از نامش پیداست ،بیانگر تأثیر اندیش ه و
نه تنها شاهد جنبشهای کارگری و اتفاق موزس هس ،و …) ،در فرآیند درآمیختن یا روششناختی هگل است .اما برخالف
روشنفکر سیاسی در نظر گروههای مختلف فلسفه با حیطهی روزمره است .یعنی از قرار تصوری که در وهلهی اول ممکن است ایجاد
ِ
حمایت از این جنبشها هستیم ،بلکه عالوه بر دادن فلسفه در جریانات اجتماعی ،اقتصادی بودن آنها (که در ضمن آنها را شود ،هگلی
ِ
آن در عالم اندیشه نیز از سوی همین گروهها سیاسی جهان واقعی( ،و مسلما ً بروزِ و شاخهی چپ تفکر هگلی میدانند) ،به هیچ
تالش میشود تا جایی خاص در فلسفه برای تأثیرات برگرفته از آن) تا بازگرداندن اثرات وجه به معنای سرسپردگی فکری آنها به تفکر
جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی در نظر گرفته آن به قلمرو نظری است .آموزهای که تا گرایان هگل نیست .فیالمثل آنگونه که هگل
ِ
شود .چنانکه کارل مارکس (۱۸۸۳ـ )۱۸۱۸ امروز در بسیاری از تفسیرهای فلسفی (اعم به اصطالح راستکیش و کهنسال ،خود را
آلمان در خصوص ضرورت تحول در از آلمانی و غیر آلمانی) تا حد زیادی حفظ قیم و یا متولی تفکرات هگل میدانستند .از
ِ
ی کامل انسان شده است .به طوریکه میتوان گفت اگر در
متحجر زمانهی خود ،آزادساز ِ
ِ اینرو شاید مناسبتر باشد بگوییم این جوانان
بحثهایی که تا به حال داشتهایم ،تالشمان
26 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
میتواند در خدا جای دهد انکار میکند. است و همپای آن عمل میکند .یعنی چه!؟ از بندهای قرون وسطایی ،معتقد است که:
انسان از شخصیت خویش دست میکشد؛ خودآگاهی آدمی
ِ یعنی اینکه به باور وی
اما در عوض ،خدا ،قادر مطلق هستندهی تا به امروز با خودمحوری او تنظیم شده “در آلمان رهایی از قرون وسطا فقط
بیپایان بیکران برای او شخص است]...[ . است؛ آنهم تحت نظارت طبقهی مسلط! همچون رهایی همزمان از پیروزیهای
انسان ـ و این است راز دین ـ هستی خود بهرحال هس میگوید” :هرچه [چنین آدمی] جزیی بر قرون وسطا است .در آلمان هیچ
را در عینیت فرا میافکند و آنگاه دوباره دانایی بیشتری به دست آورد ،خودگراییش، شکلی از بندگی را نمیتوان شکست مگر
خود را برای این تصویر فرا افکندهی خود دینداریش ،آگاهیش از گناه بیشتر گسترش [آنکه] هر شکلی از بندگی شکسته شود.
که بدینسان به یک ذهن تبدیل شده[ ،بدل به یافت ،تا سرانجام کشف کرد که کل انسانیت آلمان که شیفتهی بنیادها است ،چیزی کمتر
عین] می ُکند”(ص .)۱۵۷ علیه او ایستاده ،و آنگاه این وجود غریبهی از یک انقالب بنیادی نمیتواند داشته باشد.
انسان انسانیت ،این نوع کامل ،برای او رهایی آلمان رهایی انسان است .سر این
ِ
اما آیا این همان کاری نیست که اقتصاد خدایی ،انسانخدای او ،مسیح او شد” (ص رهایی فلسفه است ،دل آن پرولتاریا .فلسفه
سیاسی انجام میدهد!؟ و از قضا فریدریش .)۳۸۳از سخنان موزس هس چنین برمیآید نمیتواند بدون الغای پرولتاریا فعلیت یابد؛
ساختن فرایند از خود
ِ انگلس در برمال تاریخ آگاهی بشر ،همواره چیزی که در پرولتاریا نمیتواند بدون فعلیت یافتن فلسفه
ساز «کار» و «سرمایه»ای که در ِ
بیگانه ِ وجود داشته تا «خود آگاهی» او را به ملغا شود”(ص.)۳۳۲
واقع از یک ماهیت اجتماعی برخوردارند، غریبگی و بیگانگی نسبت به خود وادارد.
پرده برمیگیرد!؟ او مینویسد” :اقتصاددانان بنابراین چنانکه به وضوح میبینیم ،برای
فوئرباخ (۱۸۷۲ـ )۱۸۰۴در نقد فلسفهی
برآنند که هزینهی تولی ِد یک کاال از سه نخستین بار ،فلسفه مبدل به َس ِر طبقهی
هگل ،خاستگاه این از خود بیگانگی را در
عنصر برساخته میشود :بهرهی مالکانهی کارگر میشود .منظور مولدان ثروت و
دین مییابد .چنانکه میگوید” :در سرشت
تکه زمینی که برای فرآیند مواد خام بدان قدرتی است که به زعم فریدریش انگلس
چ چیز نیست ،جز آنچه آگاهی دین هی
ِ و در
نیاز هست؛ سرمایه با سودش و مزد نیروی ( ۱۸۹۵ـ )۱۸۲۰با وجود اینهمانی بودن
در سرشت انسان و در آگاهیش به خود و به
کار نیاز داشته برای تولید و ساخت .اما کار و سرمایه و تفکیکناپذیر بودن این دو
ِ جهان نهفته است .دین هیچ مایهی انحصاری
بیدرنگ هویدا میشود که سرمایه و کار، از یکدیگر (ص ،)۳۰۱این طبقهی تحت
آن خود ندارد ”(ص )۱۵۱؛از ِ
اینهمانند؛ چرا که اقتصاددانان خود خستو ستم ،بیرون از حوزهی بهرهمندی از قدرت
(معترف) میشوند که سرمایه «کار ذخیره هگلی وارونه گشتهی بنابراین ،از افق روش و ثروت قرار گرفتهاست .در طی بحثهای
ِ
شده» است… ..پس در تولید ،دو عنصر را هس ،این اصال عجیب نیست که همان تیپ گذشته ،دیدیم که سهیم شدن در قدرت و
در کار میبینیم ـ طبیعت و انسان ،که در آگاهی خودمحورانهای که پیشتر دین را ثروت جامعه ،همان انگیزهی مهمی است که
ِ
آن انسان باز هم جسما ً و ذهنا ً کنشگر است” از سرشت خود برساخته است و آنرا به نزاعهای بین گروهی را مدیریتکرده است؛
(ص.)۲۹۹ مثابه امری جدا از خود (دیگری ،بیگانه) و باز چنانکه دریافتیم آن گروهی همواره
شناسایی کرده است ،در قرن نوزده میالدی قادر به رهبری این نزاع است که از انسجام
در اینجاست که برخی از هگلیهای جوان به همان شیوهی از خود بیگانهساز ،بتواند و پایداری بیشتری برخوردار باشد .اگر تا
برای پاکسازی فلسفه از این قبیل از جهان سرمایهداری را امری جدا از روابط دار اهداف و نظریات پیش از این ،میدان ِ
خودبیگانگیها سراغ فلسفهی هگل میروند؛ اجتماعی موجود در ساختار سرمایهداری انقالبی ،بورژوازی بود ،اکنون با پیروزی
ِ
چرا که او را تئوریسین بزرگ نحوهی از شناسایی کند .چنانکه در اینباره میگوید: این طبقه (در نزاعی که پیشتر با شاه و کلیسا
خودبیگانگی مدرن مییابند .مگر به غیر
ِ ”جهان بازرگانی در زندگی انزوا گرفتهی و دار و دستههای هر دو داشت) و همچنین
از این است که در فلسفهی هگل چیزها هستی انزوا تن اجتماعی ،در زر ،از رشد سریع طبقهی کارگر (که در حقیقت
ِ ِ
به شکلی مضاعف با کندهشدن از خویش، حرص ثروت ِ گرفتهی خویش لذت میبرد. اجتماعی خو ِد بورژوازی
ِ برساختهی جهان
خود را تکرار میکنند .لودویگ فوئرباخ تشنگی خون در جانور در جهان سودجو، است) ،فشاری در زندگی روزمره احساس
ِ
به شیوایی در اینباره میگوید” :درست شکاری است ـ جهان بازرگانی آرزو است، میشود که ناشی از تنگناهای زندگی تحت
همانسان که یزدانشناسی ،باشندگان انسانی گشنه…جهان جانوری شکارگر .جانور پول ُ سلطهی طبقهی پیروز ،یعنی بورژوازی
ِ
را بخش میکند و خود بیگانه میکند تا ی از خود بیگانهی خویش است .و از قضا همین فشار و خشونت
نه فقط ذات نظر ِ
آنگاه ذات بیگانه شده را دوباره با باشندهی را مصرف میکند بلکه باالتر از همه ،ذات برخاسته از آن است که باعث میشود صفت
انسانی اینهمان سازد ،هگل نیز ذات سادهی عملی بیگانهگشتهی خویش را مصرف و خصلت انقالبیگری از طبقهی بورژوا
ِ
خو ِد اینهمانای طبیعت و موجود انسانی میکند :پول .برای برآورده ساختن نیازهای به طبقهی تحت ستم پرولتاریا (به عنوان
را چند افزون میکند و میشکافد تا آنگاه خودگرایانهی خویش نه فقط در عشای مقدس طبقهای که بیشترین فشار و ستم سرمایهداری
آنچه را به زور جدا شده است به زور وصل خود حضور مییابد بلکه باالتر از همه در تعلق
ِ را متحمل میشود) انتقال یافته و به
کند”(ص .)۱۶۴و این در حالیست که برونو عشای دنیوی (عشای بازرگانی) که در بازار ت
آنها درآید .طبقهای که با وجود تولید ثرو ِ
بائر (۱۸۸۲ـ ،)۱۸۰۹در برابر مرتد خواندن برگزار میشود شرکت میجوید”(ص.)۳۸۳ بورژوا ،خود بینصیب از آن است.
هگلیهای جوان ،از سوی هگلیهای کهن
و راستکیش ،در دفاع از فلسفهی خود و اکنون میتوان گفت ،با توجه به کشف از هگلی
ِ از اینروست که در قرن نوزده میالدی،
همقطاران خویش ،در صدد برمیآید تا لبهی خودبیگانگی دین از سوی فوئرباخ ،از نظر جوانی همچون مارکس ،انگلس ،موزس هس
تیز انتقاد را به سمت خود هگل و فلسفهاش استثمار مارکس ،هس و انگلس ،آنچه اجازهی و یا … ،با پیروی از روش دیالکتیکی ـ
ِ
برگرداند فیالمثل میگوید” :هگل برای خود طبقهی کارگر را به طبقهی سرمایهدار تاریخی هگل ،و البته وارونه ساختن آن ،در
و مریدانش دین را کنار انداخته و نابود کرده میدهد ،درک غلطی است که ریشه در صدد برمیآیند تا شکاف موجود بین کار و
است … .بارها ،بیشمار بارها ،در تقریبا ً هر بیگانگی جوامع دارد. برساختههای از خود سرمای ه را از میان بردارند .شکافی برآمده
ِ
صفحه از کارش دربارهی فلسفهی دین ،از فوئرباخ میگوید” :انسان در رابطه با خدا، از میراث ایدآلیستی که به باور موزس هس (
خدا سخن میگوید ،و همیشه چنین مینماید که دانش خویش ،اندیشههای خویش را که آگاهی خودمحورانه
ِ ۱۸۷۵ـ )۱۸۱۲همزا ِد
ِ
27 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
فیالمثل «درگیری نقد با کلیسا و دولت» نیز میگذارد رهبری شود”(ص.)۲۸۴ از کلمهی «خدا» خدای زندهای را میفهمد
میتوان به این دید منفی پی برد .بهرحال که پیش از جهان وجود داشت و حقیقت تنها
ادگار بائر در همین اثر خویش به بررسی و شاید جالب باشد بدانیم ،اگرچه موزس بدو تعلق دارد ،و تنها واقعیت حقیقی است.
هگلی جوان و چپ با ادبیات ِ انقالب فرانسه میپردازد و ضعفهای آنرا هس به عنوان او که چون «تثلیث» پیش از آفرینش جهان،
برمال میسازد .ضعفهایی که منجر به ادگار بائر سخن نمیگفت ،اما وی نیز در هستی داشت و او که عشق خود به انسان
شکست انقالب گردید .در حقیقت او مشکل فکر انقالبی بود که به فروپاشی ساختارهای را در مسیح ابراز کرد .هگلیهای پیرتر (و
«انقالبهای سیاسی» را در ناپیگیر بودن آنها بیگانهساز ادراکی ـ مفهومی منجر گردد. در رأس آنان گوشل) در اثر اعتقاد مسیحی،
ب سوسیالیستی ،همان میداند .بنا بر اعتقاد او ،انقالبی که نتواند ،از نظر هس ،انقال ِ بر این نگرگاه ماندند و اینسان از رفتن به
دولت ،کلیسا و مالکیت را براندازد ،مطمئنا ً انقالبی است که قادر به نفی دولت است. جاهای خطرناکتر دیالکتیک که در آن کشته
خیلی زود با شکست و ارتجاع مواجه خواهد به همان سان که قادر به نفی فلسفهای است میشد باز داشته شدند ]...[ .هنگامی که
شد .و بر همین اساس امپراتوری جبارانهی که تصوری جدا از جهان اجتماعی به دست مشاهده کنیم که چگونه این دجال فرانسویان
ناپلئون را نتیجهی الزم انقالب ناپیگیر میدهد” :سوسیالیسم پایانگیری و نفی فلسفه را بیش از اندازه میستاید ،چرا که علیه خدا
میداند .او مینویسد ” :انقالبیون باور داشتند را به همان خوبی که دولت را ،کنار خواهد طغیان کردهاند ،و آلمانیان رانکوهش میکند،
که آزادی راستین باید در دولت تحقق یابد ،گذارد و هیچ کتابی فلسفی در باب نفی فلسفه چرا که حتا در زمان بیخدایی ،حتا در زمان
نمیدیدند که همه تالشهای آزادی از آغاز نخواهد نوشت ،چون فقط فالن و بیستار ادعا روشنگری ،فاقد آن بیباکی که خدا را نفی
انقالب ،بنا بر سرشت خویش ،علیه دولت را نمیکند ،بلکه خواهد گفت چگونه فلسفه کنند ،و نتوانستهاند خدا و دین را یکسره کنار
پیش رفته است( .ص .)۲۷۸و بدین ترتیب ،همچون آموزش صرف را باید نفی کرد و بگذارند ،بار دیگر بیخدایی هگل خود را
ادگار بائر دولت را در اجزاء سرکوبگر چگونه باید از آن در زندگی اجتماعی دست هرچه روشنتر و در برهنگی کامل نمایش
آن شناسایی میکند و جداً بر این باور است کشید”(ص .)۳۷۸به نظر میرسد این تفکر میدهد”(صص.)۱۸۶،۱۸۷،۱۹۳
که پذیرش زندگی سیاسی در دولت و یا یک جورهایی به اندیشهی مارکس (همانگونه
ب سیاسی دولتمدار ،به معنای پذیرش که در باال دیدیم) نزدیک است .او هم توقعی انقال ِ بنابراین چنین مینماید که قرن نوزده
ِ
و خوگرفتن داوطلبانه به نظارت پلیسی و که از فیلسوف و فلسفه داشت این بود که، در آلمان ،نه فقط نقد ساختار اجتماعی،
ِ
چیرگی خشونتآمیز آن است .به بیانی او در «زندگی اجتماعی» حضور داشته باشد. اقتصادی و سیاسی است ،بلکه نقد «دین»ی
«دولت» را از آنرو به نقد میگیرد که زندگیای که تنها زمانی موفق به رهایی است که به حساب برونو بائر (البته نسبت
در بررسیهای تاریخی ـ تجربی ،آنرا خود از ساختارهای بیگانهساز میگردد که به فرانسه و احتماالً انگلستان) به تأخیر هم
«برشده» (در وضعیتی فراتر از موقعیت ستمدیدهترین قشر جامعه یعنی پرولتاریا ،از افتاده است .چنانکه مارکس جوان هم در
سیاسی شهروندان) میبیند .چنانکه به یاد ستم طبقاتی خویش آزاد گردیده باشد. آنزمان این نظر را تأیید میکند” :آلمانیان
ِ
آوریم ،در نگرش تقدسمآب هگل نسبت به در سیاست چیزی را اندیشیدهاند که دیگران
بهرحال هگلیهای جوان آلمانی چنانکه انجام دادهاند .آلمان آگاهی نظری آنان بود.
دولت ،این فراتر شدگی به خوبی دیده میشد.
چهل قرن نوزده، ِ ی دههیپیداست ط … پس اگر وضع موجود نظام سیاسی آلمان
بهرحال بائر میگوید” :اگر انقالب سیاسی
خواهان بنیانگذاردن نحوهی خاصی کمال رژیم سابق را بیان میکند ،خاری است
نداند چگونه بر خود غلبه کند ،پس نمیفهمد
از فلسفهی کمونیسم و یا روش تحلیل در تن دولت امروزین ،وضع موجود اندیشه
چگونه به آهیزش دولت دستور عزیمت دهد،
ماتریالیسمی بودند .فلسفه و روشی متکی سیاسی آلمانی ناکامل بودن دولت امروز،
ی کامل ،اشتراکی پیش و چگونه به فهم آزاد ِ
بر تبیینهایی علمی که بنیان انسان را در آسیبدیدگی خود آن تن را بیان میکند .نقد
رود ،ـ از اینرو همیشه به مشروعیت و
ت اجتماعی»اش بداند و تالش کند تا «طبیع ِ فلسفهی اندیشهورزانهی حق هگل ،همچون
ت ثبات میرسد” (ص.)۲۷۹ جباری ِ
ساز جهان اشیاء در بر اسطورههای بیگانه ِ سیاسی دشمن مصمم شیوهی رایج آگاهی
ِ
پس به باور ادگار بائر اگر هدف انقالب نگرش و ساختارهای سرمایهداری چیره آلمانی ،درون خود نمیماند ،بلکه به وظایفی
«آزادی» باشد ،انقالب سیاسیای که در نیمه گردد .به عنوان مثال انگلس که در نظریات روی میآورد که برای حل آنها فقط یک راه
راه متوقف شود ،آنهم به نفع گروهی خاص اقتصاد لیبرالی متوجه القای نادرست و حل هست .ـ عمل ]...[ .نقد دین به این آموزه
اصل «فایده و ارزش» ِ تحمیلی خنثا بودن
ِ و به هزینهی در اسارتماندن گروهی کثیر، میانجامد که انسان برای انسان ،برترین
ذهنی درِ یه اسطور افشاء برای بود، نمیتواند هیچگونه درکی از آزادی انسان شده هستنده است؛ پس به این دستور الزامی
ِ
داشته باشد .چرا که آزادی انسان ،به خودی پس چنین القایی میگوید: میانجامد که همهی شرایطی را که در آن
ِ
خود و یا صرفا ً در عالم زبان رخ نمیدهد. انسان یک هستندهی پست ،برده ،فراموش
“اگر هزینهی تولید دو چیز برابر باشد،
بلکه همانگونه که کماکان در روش فلسفی و نکوهشپذیر میشود براندازد” (صص
ِ عامل تعیینکننده در ارزش همسنجیدهی
انگلس ،هس و مارکس دیدیم ،عالوه بر تأکید .)۳۲۷ ،۳۲۶
آنها ،فایدهشان خواهد بود .این تنها بنیا ِد
بر اهمیت عمل سیاسی ،در بحثهای نظری
درست مبادله است .اما اگر از این پایه آغاز و شاید جالب باشد بدانیم در برخی از مواضع
میباید بتواند از ساختارهای از خودبیگانهای
کنیم ،چه کسی باید دربارهی فایدهی چیزی هگلیهای جوان رویکرد به عمل نقد دین و
بردگی انسان و تهیشدن
ِ پرده برگیرد که به
تصمیم بگیرد؟ تنها عقیدهی طرفهای مربوط؟ ساختارهای سیاسی ،چنان ارج و قربی یافته
از طبیعت اجتماعیاش یاری رساندهاند .از
آنگاه در هر صورت سر یکی کاله خواهد بود که در بدو امر شاید همخانهی نگرشهای
اینرو ادگار بائر به مفاهیمی چشم دارد که
رفت… .مفهوم ارزش را با خشونت از آنارشیستی به نظر رسد .و در این خصوص
مفهوم «سیاسی» مردم، ِ «آزادی» را در
هم دریدهاند ،و هر بخش جدا شده را کل میتوان از ادگار بائر (۱۸۸۶ـ) ۱۸۲۰
نهادینه کرده باشد .چرا که معتقد است هنوز
آن خواندهاند .هزینهی تولید که از آغاز با برادر کوچک برونو بائر نام برد .بیتردید
ی سیاسی واژهی «مردم» به حقوق آزاد ِ
رقابت کژ و کوله میشود ،خو ِد «ارزش» تفکر ادگار به نوعی تداعیکنندهی تفکرات
درنیامیخته است .آن هم به این دلیل که تا
پنداشته میشود .هم چنین است «فایده»ی باکونین (آنارشیست معروف روسی)
کنون ”مردم َگلّهی اعتمادکنندهای است که
ذهنی صرف…(”.صص.)۲۹۷،۲۹۸ است .به طوری که حتا از عنوان آثار وی
28 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
شده است: به بیانی ،در جوامع طبقاتی و سرمایهداری،
ارزش
ِ هرگز نمیتوان ادعا کرد که فایده و
هگلیهای جوان ،گزیده آثار؛ گردآورنده چیزها ،اموری ذاتی و خنثا نسبت به جایگاه
الرنس س .است ِِپلویچ؛ ترجمه فریدون فاطمی، منزلتی ـ طبقاتی است .بنابراین هگلیهای
انتشارات مرکز۱۳۷۳، جوان به اصطالح چپ و انقالبی ،تنها نقطهی
ِ
امید را در ترک مالکیت خصوصی میدیدند.
یعنی معتقد بودند اگر انسان به همان سان که
میتواند بر از خود بیگانگیاش در ساحت
دین غلبه کند و به جای تهی کردن خویش ،به
اجتماعی خویش دستیابد ،به
ِ ت آزاد و
طبیع ِ
همان سان نیز در قلمرو اقتصاد ،اگر مالکیت
خصوصی را ترک گوید ،میتواند بر همهی
این بخشبندیهای «ناطبیعی» نیز غلبه کند.
به گفتهی انگلس در چنین وضعیتی” ،تفاوت
بین بهره و سود ناپدید میشود .سرمایه بدون
کار ،بدون جنبش ،هیچ نیست .اهمیت سود
به وزنی که سرمایه در تعیین هزینهی تولید
“اگر هزینهی تولید دو چیز برابر باشد ،عامل تعیینکننده دارد کاهانده میشود؛ و بدینسان سود اندر
در ارزش همسنجیدهی آنها ،فایدهشان خواهد بود .این نهفته در سرمایه میماند ،به همانسان که
تنها بنیا ِد درست مبادله است .اما اگر از این پایه آغاز یگانگی آغازین خویش با خو ِد سرمایه به
ِ
کنیم ،چه کسی باید دربارهی فایدهی چیزی تصمیم بگیرد؟ کار بازگشت میکند…(”.ص.)۳۰۲
تنها عقیدهی طرفهای مربوط؟ آنگاه در هر صورت سر
یکی کاله خواهد رفت… .مفهوم ارزش را با خشونت از به بیانی انگلس خواهان بازگرداندن اجزاء
هم دریدهاند ،و هر بخش جدا شده را کل آن خواندهاند. بیگانهشدهی سود ،بهره ،و ارزش به
هزینهی تولید که از آغاز با رقابت کژ و کوله میشود، «کار»ی است که با وجودیکه بنیاد آنها را
خو ِد «ارزش» پنداشته میشود .هم چنین است «فایده»ی میسازد ،اما (به دلیل درک غلط) هر کدام
ذهنی صرف…(”.صص.)۲۹۷،۲۹۸ از آنها در هیئتی انتزاع شده و دروغین،
خود را مستقل از آن (کار) نشان میدهند.
به بیانی ،در جوامع طبقاتی و سرمایهداری ،هرگز از اینرو ،به باور انگلس این بازگشت
ارزش چیزها ،اموری ذاتی
ِ نمیتوان ادعا کرد که فایده و زمانی امکانپذیر میگردد که سرمایه نیز
و خنثا نسبت به جایگاه منزلتی ـ طبقاتی است .بنابراین به خاستگاه آغازین خود یعنی کار بازگردد.
جوان به اصطالح چپ و انقالبی ،تنها نقطهی ِ هگلیهای «کار»ی که از نظر وی و مارکس بنیان
امید را در ترک مالکیت خصوصی میدیدند .یعنی معتقد طبیعی انسان است .بنابراین بازگرداندنِ
بودند اگر انسان به همان سان که میتواند بر از خود سرمایه و ارزش اضافه به قلمرو کار،
بیگانگیاش در ساحت دین غلبه کند و به جای تهی کردن به نوعی میتواند در راستای بازگشت به
اجتماعی خویش دستیابد ،به
ِ خویش ،به طبیع ِ
ت آزاد و «طبیعتِ» بشری تلقی گردد .بازگشتی که به
همان سان نیز در قلمرو اقتصاد ،اگر مالکیت خصوصی صورت فراخوان از سوی مارکس ،انگلس
را ترک گوید ،میتواند بر همهی این بخشبندیهای و حتا موزس هس (ص )۳۸۸در دههی چهل
«ناطبیعی» نیز غلبه کند .به گفتهی انگلس در چنین در قرن نوزده داده شده است.
وضعیتی” ،تفاوت بین بهره و سود ناپدید میشود.
سرمایه بدون کار ،بدون جنبش ،هیچ نیست .اهمیت سود باری ،صرف نظر از برخی از تجدید
به وزنی که سرمایه در تعیین هزینهی تولید دارد کاهانده نظرهایی که در اندیشههای مارکس ،انگلس
میشود؛ و بدینسان سود اندر نهفته در سرمایه میماند، و یا حتا موزس هس (به عنوان هگلیهای
یگانگی آغازین خویش
ِ به همانسان که خو ِد سرمایه به جوان) انجام گرفته است ،همانگونه که دیده
با کار بازگشت میکند…”. کارایی
ِ شد ،این تفکرات تا حد زیادی هنوز
ی خویش را علیه ساختارهای بورژوازی نظر ِ
حفظ کردهاند .خصوصا با توجه به حوادث
ی نئولیبرال
اخیر برآمده از بحران سرمایهدار ِ
در عصر حاضر ( ۲۰۱۲میالدی) ،که سبب
شده است تا بار دیگر نظریات این متفکران،
مسائل بیگانهساز
ِ از توانایی طرح و نقد
جهان سرمایهداری برخوردار گردند.
اصفهان ـ اسفند ۱۳۹۰
برای نوشتن این مطلب از کتاب زیر استفاده
نظری
ی شد
مفاهیمی همیشه زنده – گرامشی ،تفکری که جهان
قدرت .تحلیلهای همیشه ذکر شده ،به ندرت شده و در سال ۱۹۲۸به ۲۰سال زندان در خدمت انقالب
خوانده شده و بیشتر وقتها ندیده گرفته شده محکوم میشود .دادستان فاشیست که از
آنتونیو گرامشی که وی هنگامی که در آغاز تهدیدی که چنین رقیبی برای قدرت حاکم آن آنتونیو گرامشی در سال ۱۸۹۱در ساردینیا،
سالهای ۱۹۳۰در زندانهای فاشیست در بند زمان داشت آگاه بود ،در هنگام خواندن حکمدر خانوادهای نسبتا فقیر متولد شد .بعد از
بود آنها را ارائه داد ،حیات دوبارهای را اینکه وی در سال ۱۹۱۱بورس گرفت تا به
چنین گفت « :ما باید از کارکرد این مغز در
شاهد هستند .از اروپا تا هند و با گذر از طول ۲۰سال ممانعت کنیم» .گرامشی در ی اش در شهر تورینو تحصیالت زبان شناس
آمریکای التین ،نوشتههای او همه جا رواج سال ۱۹۲۹حق نوشتن در زندان را پیدا کرد ادامه دهد ،با پالمیرو توگلیاتی ،انجلو تاسکا
یافته و تفکّرات انتقادی را بارور میکنند. و اومبرتو تراسینی آشنا شد .آنها با یکدیگر
و کار نوشتن را تا سال ادامه داد یعنی ۱۹۳۵
ی که سالمتی خود را به گونهای جدی اول در حزب سوسیالیست ایتالیا (پ اس ای)
تا وقت
به چه علت ،انقالب کارگری که در سال از دست داد .او در ۲۷آوریل ۱۹۳۷در اثر و سپس در حزب کمونیست ایتالیا ( پ سه
۱۹۱۷در روسیه امکان داشت ،در جای خونریزی مغزی فوت کرد بعد از این که ده ای) فعالیت کردند و بعد در سال ،۱۹۱۹
دیگر به نتیجه نرسید؟ چطور میشود که سال در زندانهای موسیلینی سختی کشید و روزنامه اسطورهای لوردین نووو را تاسیس
جنبشهایی کشورهای دیگر اروپایی مثل از خود دفاتر ناتمامی را به جای گذاشت کهکردند .در سال ،۱۹۲۴هنگام تاسیس حزب
آلمان ،مجارستان و حتی ایتالیای « شوراهای مارکسیسم دومین نیمه قرن بیستم را متحول کمونیست ایتالیا ،گرامشی عضو کمیته
تورین» از هم گسیختند ،ولی کارگرهای مرکزی آن بود و در سال ۱۹۲۴به سمت
کردند.
شمال کشور در سالهای ،۱۹۲۰-۱۹۱۹ دبیر کلی انتخاب شد .در آوریل همان سال
کارخانههای خود را ماهها تصاحب کردند؟ او به نمایندگی پارلمان برگزیده میشود .رازمیک کوچیان ،استاد جامعه شناسی در
میگویند زمانی که گرامشی در پارلمان با دانشگاه سوربون
این سوال ،نقطه شروع یادداشت های صدای آرامش شروع به صحبت میکرد،
زندان( )۱آنتونیو گرامشی است که جوانی بنیتو موسیلینی سرا پا گوش میشد تا ذره ای نگین شریف سکانوسکی
انقالبی بوده و اولین تجربیاتش را در حین از سخنان این مخالف جدی را از دست ندهد.
واقعه تورین انجام داده است .این اثر مهم مبارزه عقیدتی برای رهائی طبقاتٔ مردمی
سیاسی قرن بیستم که سالها بعد از فروکش وی در نوامبر سال ۱۹۲۶در رم دستگیر از سلط ایدئولوژی غالب به منظور کسب
و همین حرکتی که در جریان آن … نسبت است ،و چیزی خارج از من نمیتواند معلوم یکی از نامدارترین متفکران قرن نوزده
به خود بیگانه میشودو از این بیگانگی باشد” (دورانت ،ص .)۸۸۹و در این اندیشه میالدی ،ویلهلم فریدریش هگل ( ۱۷۷۰ـ
به خود برمیگردد ،به درستی تجربه نام همانگونه که میبینیم همه چیزها بخشی از )۱۸۳۱است .وی در شهر اشتوتگارت (در
دارد .و تنها در این صورت است که این «من»اَند ،آنهم «من»ی که با اندیشیدن به آلمان) در خانوادهای از طبقهی متوسط و
ت خود و در حقیقتاشحرکت در برونذاتی ِ آگاهی بشری شکل
ِ آنها« ،آگاهی»ام بهمثابه دیندار به دنیا آمد .همچون شلینگ فارغ
که به تملک آگاهی درآمده است ،بازنموده میگیرد .و چنانچه به یاد آوریم ،فیخته از التحصیل رشتهی االهیات از دانشگاه ینا بود
میشود”(هگل ،ص .”)۹۰ این ایده به استنتاج دیگری رسید :به محض و همچون او از شغل معلمی سرخانه شروع
اندیشیدن به چیزها و جهان (بهمثابه موضوع کرد و به استادی در دانشگاه راهبرد .جوانی
ث فیخته (شمارهبه زبان ساده ،با توجه به بح و محرکِ آگاهی) ،مرز بین «خود» و «جز خود را با تفکرات پر شور در حمایت از
،)۲۲شاید بتوان گفت که هگل هم برای نشان خود» در «من» شکل میگیرد( .صفحه ، ۳ انقالب فرانسه و نیز دوستی با هولدرلین و
ی آگاهی ،از موضوع یا دادن فرایند شکلگیر ِ بحث شماره .)۲۳ شلینگگذراند.
ابژهی تجربهای که آدمی در خود (میتوانید
بخوانید آگاهی ،ذهن و یا جان خود) کسب بنابراین زمانی که هگل ،آگاهی را فرابو ِد هگل در کتاب «پدیدارشناسی جان»،
میکند ،بهمثابه «خو ِد بیگانه» یاد میکند. دادهی شدهی جان (یا ذهن) میداند ،آنرا میگوید” :اندیشهها هنگامی سیال میشوند
چیزی که به قولی میتوان آنرا «دگر دربردارندهی دو برساخته میداند« :دانش که اندیشه( ،این دادهشدگی درونی) ،خود را
خویشتن خود گفت؛ همان
ِ شدن» ،در قبال و عینیت ( »)Gegenstandilichkeit چون برآیند بازبشناسد …،نه با کنارهگیری
«غیر من» میگفت.ِ چیزی که فیخته بدان (ص .)۸۹اما این دو را عالرغم تمایزات، ت
ی ثبا ِ
و گوشهگزینی ،بل با فروگذار ِ
از نظر هگل به کارگیری این روش ،صرفا ً از هم مجزا نمیداند بلکه همچون فیخته نهادگی خود…،؛ از راه این حرکت است
ی «جان» است« .جان»ی برای مفهوم ساز ِ برای هر دو یک منبع هستیشناختی در نظر که اندیشههای محض تبدیل به مفاهیم ( �Be
فلسفی هگل همواره در حال ِ که در روش میگیرد :جان یا ذهن؛ به گفتهی خودش:
)griffمیشوند و … تنها در همین حالت
«شدن» یا صیرورت است تا به وضعیت است که همانی که هستند که در حقیقت
مطلق خود که همانا «جان مطلق» باشد، ”آگاهی ،هیچ چیز دیگری جز آنچه را هستند؛ حرکتهای خودفرمان؛ … ”(هگل،
برسد (ص ۴۸۳و …). که در تجربهی اوست نه میداند و نه در پدیدارشناسی ،ص .)۸۷
مییابد .آنچه هم در این تجربه هست ،در
اما برای آنکه «خودآگاهی» ،به این درجه با توجه به بحثهای پیشین ،شاید بتوان گفت واقع فقط جوهر جانانه است ،که به راستی،
از تحول برسد ،باید به مبداء نخستین خویش او به نوعی تحتتأثیر این اندیشهی فیخته بود موضوع خو ِد اوست .میبینیم که جان ،ابژه
ذهن آگاه
ِ بازگردد ،البته اینبار به صورت که میگفت«”:شیئ» بدانگونه که به وسیلهی یا موضوع میشود ،زیرا جان همین حرکت
از وجود خود ،همانا «جان»ی که مهمترین خویشتن خود دگر شدن ،یعنی
ِ ادراک و حافظه و اراده تعبیر میشود ،است :در قبال
خصیصهی آن رشد تدریجی و تمایل به برساختهی ذهن است .از این لحاظ ،هم [نخست] ،تبدیل شدن به ابژه یا موضوع
پیشرفت در آگاهییافتگی است .ضمن آنکه موضوع و هم شیء قسمتهایی از «من» خویش [و سپس] رفع کردن این دگر بودی.
این فرض « که پیام اصلی آن باید نادرست اسالوی ژیژک جزو معدود متفکرانی است انتقا ِد سطحی و کلیشه ای به گلوله می بستند
باشد تفسیر ریاکارانه را حتی به نحو بهتری که در ایران امروز از او بسیار سخن می .
تضمین می کند تا خواندن آن با این فرض رود و نیز به همان میزان از او کتاب
که آن چه این متفکرین می گویند باید درست ترجمه می شود و عرصه مجازی به نحوی در این گرماگرم بازار داغ مونتاژ نظریات
باشد » .زیرا این خیال باطل را مفروض در تسخیر هواداران اوست .اما در بازار روزنامه ها و … با تیراژ باال به توزیع
می گیرد که انگار اصول الیتغیر و ثابتی شلوغ مونتاژ نظریات ،رسانه های مکتوب مطالب فست فودی و نیم بند در ستون ها
ِ
در فلسفه و اندیشه سیاسی حضور دارند که (نشریات ،ماهنامه ها ،روزنامه ها ) نه ی چند خطی و پاروقی ها سعی می کردند
متفکر تحت بررسی مبتنی با آن باید متن یا تنها او را جدی نمی گیرند بلکه حتی او را تکلیف همه این متفکرین را یک شبه
ِ
اصول و نگرش ها ارزش گذاری شود . در حد یک کمدین پائین می آورند ،حقیقتی یکسره کنند و مُهر باطل شد بر آن ها بزنند
مدفون ،که از یک طرف در عرصه ،که اساسا خلقت آن ها اشتباه بوده و باید از
چنین مخالفانی به پرسش هایی که ژیژک مجازی اینگونه طرفداران پرپاقرصی به هم بود خود توبه کنند .همه همه پُر از انتزاع
مطرح می کند نه تنها عالقه نشان نمی دهند زده است و از سوی دیگر مخالفانی که در ها و کلی بافی های توخالی و غیر انضمامی
که حتی کمتر حاضر نیستند به قرائت متون رسانه های مکتوب ،این چنین او را نه به نحوی که حتی اگر در این پرفورمنس
سنگین فلسفی او که با چاشنی روانکاوی ِ تنها نادیده می گیرند بلکه حتی او را سطحی غمگین به رسم اتهامات منتقدین فرض را بر
و ارجاعات مکرر به نظریات فرهنگی و این بگذاریم که ژیژک ،فوکو … ،دلقک و مسخره قلمداد می کنند .
بازخوانی فیلم سنگین تر شده است بپردازند . های بی مزه با عمارت های توخالی هستند ،
ژیژک اولین متفکری نیست که در الکلنگ الاقل باشکوه تر و خالقانه تر از نوشته های
انتقادات جامع الطرافی از سوی این دست از زشت زیبا ،این یا آن ،مورد هجمه و بی سرته و چند وجبی همین منتقدان است که ُ
روزنامه نگاران مطرح شده است که تکرار تصاویر قالبی کلیشه ای ،تحریف شده است با انتزاع های ُخشک و واحد آجین شده اند .
آن نوعی مشروعیت به این ادعاهای گزاف .پیش از او فوکو ،هابرماس و حتی پیش
است .دامن زدن به آن موجب تشدید بدفهمی تر پوپر و مارکس هم با چنین سرنوشتی رسم مرسوم مخالف خوان در مجالت امروز
و ترویج بی فرهنگی علمی از طریق تکرار دچار شده بودند .مُد های فکری چون نسیمی خوانشی از ژیژک را ترویج می کنند که به
اشتباهات مطروحه است .از این رو این این متفکران را در گیسوان خودبزرگ بینی مراتب ریاکارانه تر از گروه نخست است که
یادداشت بر آن است به جای پاورقی نویسی توام با عقده حقارت باال می بردند و از نظریات او را در تحلیل و تبیین مسائل روز
و به ناکجاآباد بردن گفتمان های در راه مانده سوی دیگر گروهی آن ها را در زیر باد به کار می گیرد چرا که خواندن متنی با
ِ
داری در این دوره دارد .به همین دلیل است .لنین جزوه امپریالیزم ،آخرین مرحله سرمایه
که لنین امپریالیزم را در آغاز قرن بیستم داری را در سال ۱۹۱۶در بحبوحه جنگ
یک مرحله از رشد سرمایه داری نامید . جهانی اول نوشت .این جزوه در حالی انتشار حزب بلشویک لنین در روسیه ،جزو معدود
یافت که بحث سیاسی داغی ،جنبش بین سازمان های سوسیالیست بود که بر اصول
المللی سوسیالیستی را از هم پاشانده بود .در خود ایستاد و با دولت خود به مخالفت لنین ادعا نمی کرد که امپریالیزم قبل از
آن دوره تقریبا تمامی احزاب سوسیالیست برخاست .لنین می گفت این جنگ ،یک سال های پایانی قرن ۱۹وجود نداشته است
اروپا به دفاع از دولت های خودی در این جنگ امپریالیستی است که در آن هر دو .او با صراحت تاکید می کرد که “سیاست
طرف منازعه سعی می کنندمناطق بیشتری استعماری و امپریالیستی قبل از آخرین منازعه برخاسته بودند .
را به خود ضمیمه کنند و قدرت و نفوذ خود مرحله سرمایه داری وجود داشتند .حتی
هنگامی که در سال ۱۹۱۴جنگ آغاز شد را افزایش دهند ،یا حد اقل آنچه را در قبل از سرمایه داری هم وجود داشت .رم
،سوسیالیست ها در پارلمان آلمان به اتفاق کنترل دارند که در واقع حق شان هم نیست بر اساس برده داری پایه ریزی شد و یک
سیاست استعماری و امپریالیستی را دنبال آرا به الیحه جنگ و حمایت مالی از آن رای همچنان در اختیار خود حفظ کنند.
می کرد ”.اما لنین در همین حال می گفت مثبت دادند.آنها دلیل می آوردند که باید از
تمدن آلمانی در برابر استبداد تزار روسیه هدف اصلی لنین در جزوه “امپریالیزم ” نشان ” :بحث های کلی در مورد امپریالیزم که
دفاع کنند .در همین حال سوسیالیست های دادن این بود که گسترش سیاست استعماری و اختالفات اساسی بین سیستم های اقتصادی
فرانسوی می گفتند می بایست از فرانسه دشمنی امپریالیستی در اواخرقرن ۱۹ریشه –اجتماعی را نادیده بگیرند الجرم به بحث
انقالبی در برابر میلیتاریزم پروس دفاع کنند در تغییراتی عمیق در ذات سیستم سرمایه های مبتذل و پیش پا افتاده ای کشانده می
دولت و جنگ
اصل متدئولوژیکی ،بکار بسته شود.
مراجعه کنید به دیالک تیک ،متد در تارنمای
افشین اشکور کیائی دیارة المعارف روشنگری
پایان
انسان شناسی و فرهنگ
خاصی در سیاست بینالملل است ،این امر آن بر گرایش جنگ میپردازد. اگر در بررسی دالیل جنگ آن را در چند
سبب مبارزه طلبی دیگران گردیده ،در نتیجه سطح تحلیل قرار دهیم ،در سطح نخست:
زمینه های گسترش تعارض و ستیز فراهم در سطح فردی و برخی گروههای کوچک رابطه دولت و جنگ
میشوند (قوام.)۲۵۵ :۱۳۸۴ ، را بررسی میکند .همواره در این سطح
برخی بر این نظرند که وجود تشکیالتی به
تحلیل بر نقش روانشناسی فردی ،ادراکات
پر نفوذترین نظریههایی که جنگ را به نام دولت که در برگیرنده مردم ،سرزمین و
یا پویایی گروههای محدود ،در فرایند تصمیم
ماهیت دولت نسبت میدهند دو دسته کلی حکومت خاص با حاکمیت جدا از دیگران
گیری پافشاری میکنند .دومین سطح تحلیل:
قرار میگیرند که با مسامحه میتوان آنها است ،خود عامل به وجود آورنده تعارضات
شامل دولتها ،جوامع و یا به عبارت دیگر
را نظریه های لیبرالی و سوسیالیستی نام و ستیزهها محسوب میشود؛ زیرا تقویت ملی
واحدهای اساسی نظام بینالملل ،یعنی
نهاد. گرایی در چارچوب مرزهای ملی و طرح
شهرها ،شهر-دولتها یا مناطق با توجه
منافع و اهداف خاص ،به صورت بالقوه
به زمان میباشد.سومین سطح تحلیل :بر
تحلیلهای لیبرالی :لیبرالهای اولیه یا زمینه های اختالف و مناقشه را با دیگران
اساس ویژگیهای بینالملل که زمینه شروع
کالسیک قرون هیجده و نوزده در تحلیلهای که دارای همین وضعیت هستند فراهم
تعارضهای مسلحانه را بررسی میکند
خود سه عنصر اصلی را از هم تشخیص میآورد .از آنجا که هر یک از واحدهای
(کاپلو ،ونسن .)۷۶ :۱۳۸۹ ،که با توجه به
دادهاند .افراد ،جامعه و دولت -و دولت را سیاسی جداگانه در تالش است که از تمامیت
سطوح گفته شده این مقاله در دومین سطح
به عنوان برآیند کنش متقابل دو عنصر قبلی ارضی و حاکمیت خویش دفاع کند و هر
تحلیل به بررسی ویژگیهای دولت و تأثیر
در نظر گرفتهاند .آنها تصور میکردند که یک از این واحدها دارای منافع و اهداف
می خواهم این جا آن را بررسی کنم و در «نادرست» نشده است ،بلکه هم چنین «در نقد ایدئولوژی چیست؟ در دید نخست پاسخ
معنی که مایلم این جا دنبال کنم (یعنی معنیکشمکش» با تفسیر نادرست این وضعیت به کلی ساده است :نقد ایدئولوژی همان نقد
که بنابر آن ایدئولوژی باید چیزی سلبی را است .به بیان دیگر ،ایدئولوژی ها رابطه ما ایدئولوژی ها است .اما ایدئولوژی ها چه
نشان دهد ،نقد ایدئولوژی که برای فرارفت با جهان و ،بنابر این،افق تفسیری را تشکیل هستند؟ این جا نیز پاسخ آسان به نظر می
از این وضعیت سلبی بر انگیخته می شود)، می دهند که در آن ما خود را و نیز شرایط آید :ایدئولوژی ها همانا ایده ها هستند .نه
نقد ایدئولوژی نمونه بسیار ویژه نقد را نشان
اجتماعی ،هم چنین روشی را درک می کنیم فقط ایده های بی ربط هر فرد ،بلکه ایده
می دهد)۴( . که مارا درون این شرایط به جنبش در می هایی که خود را (به طور منظم)در رابطه
آورد .اگر بنابر این مفهوم ،ایدئولوژی ها های معین باز می یابند و شکل می دهند.
وسیله ای هستند که بنابر آن ارتباط های از این رو ،چهار جنبه ،ویژگی های روش این ها سیستم های اقتصادی اندکه ،به عالوه
فرمانروا «در سرها و قلب های افراد» نقد ایدئولوژی هستند : در عمل اثر می گذارندو نتیجه های یک
( )۲جایگیر می شوند ،در این صورت ،نقد پراکسیس اجتماعی معین هستند )۱( .عالوه
۱٫نقد ایدئولوژی نقد فرمان روایی است،
ایدئولوژی شرایطی را آشکار یا کشف می براین ،ایدئولوژی ها ،به نظر می رسند،
امّا به این نقد با روشی معین «در ژرفا»
کند که به فرمان روایی امکان می دهند خود وضعیت عجیبی دارند .وقتی می گوییم
می پردازد و به عنوان یک انتقاد علیه
را تحمیل کند . چیزی که«ایدئولوژیک» است ،نمی خواهد
مکانیسم هایی عمل می کند که می توان
فقط از این رو نادرست یا اشتباه نشان داده
آن را به عنوان «تولید کننده امر بدیهی» اکنونیت نقد ایدئولوژی شود .البته ،خصلت اشتباه ،نمایش نادرست
(، )ver- selbstversändlichung
یا دگرگون شده واقعیت به ایدئولوژی تعلق
در سنت نقد ایدئولوژی (در مجموع سنت توصیف کرد ،بنابر این مکانیسم ها یی که
دارند .اما کسی که خود را زیر تأثیر یک
تئوری نقد از زمان مارکس) ( )۳که من این احساس را که رابطه های اجتماعی و
ایدئولوژی می یابد ،تنها تسلیم وضعیت
52 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
چگونه یک ایدئولوژی می تواند «هم زمان ارتباط های واقعی نیز از راه ایده آل های رابطه های موجود در نفس خود را تولید
درست و نادرست باشد؟» آیا در واقع او مستقل و نوآورانه که به یاری خواسته شده می کنند ،نا پذیرفتنی اند .از این مکانیسم ها
با یک نگرش درست و نادرست است -و اند ،عمل می کنند ،که در آن ها به دشواری پدیدارهای بومی گردانیدن -هنگامی که چیز
اگر مسئله چنین است ،چگونه چنین چیزی می توان ناپدید شد ،نه حتا هنگامی که روشن «ساخته شده» به طور اجتماعی به عنوان
ممکن است؟ اگر ایدئولوژی ها باید هم زمان به نظر می رسد که بنابر این ایده آل ها است مشخص ناپذیرفتنی نمایش داده شده – هم
درست و نادرست باشند ،آیا در این صورت که امروز روند های طرد ،توجیه می شود. چنین پدیدارهایی چون پدیدارهای همگانی
نمی توان به همان ترتیب (یا بهتر) تأیید کرد در برابر چنین پدیدارهایی می توان تأیید کرد شدن ویژه ،که کارکردی تا این اندازه با
که آن ها نه درست و نه نادرست اند؟ از که ارتباط های اجتماعی ،نقد ایدئولوژی را اهمیت در تحلیل مارکسی مکانیسم قانونیت
این رو ،ما نه فقط با یک تفسیردرست و الزم می دانند. جامعه بورژوایی دارد ،سر بر می آورد.
نادرست ،بلکه با یک ناکافی بودن واقعی بنابر این ،نقد ایدئولوژی نقد فرمان روایی
سنجه حقیقت سرو کار داریم .نخست بررسی با این همه ،به خاطر دلیل های گوناگون،و به منزله نقد مکانیسم های تولید کنند ِه آن چه
کنیم که آدور نو هنگامی که نشان می دهد که دشواری ها با «نقد ایدئولوژی» در تئوری که امر بدیهی و ،برعکس ،به عنوان رمز
ایدئولوژی ها «هم زمان درست و نادرست برتری دارند .آیا موضع هدایتگر حقیقت یا گشایی این مکانیسم ها چون مکانیسم فرمان
اند» ،کدام حالت های واقعیت را در نظر واقعیت نا پنهان را که نقد برای آشکار کردن روایی است.
دارد.چیزی به عنوان «ایدئولوژی ناب» نیاز
دارد ،ازدست نداده ایم؟ اگر نقد ایدئولوژی ۲٫نقد ایدئولوژی از تضادهای درونی
می کوشداز فرمان روایی بر پایه حل تصویر یک نمونه مشهور( ،حتا اگر بغرنج باشد) یا خود تضادها ،تضادهای درونی یک
های نادرست از خویش و از جهان یا ارتباط را در نظر می گیریم که از نقد ایدئولوژی، وضعیت معین حرکت می کند .این نقد،
های موهوم که توسط جامعه القا شده ،فراتر نقد خصلت ایدئولوژیک ایده آل های آزادی دگر سانی در درکی که افراد از خودشان و
رود ،بنابر کدام دیدگاه خواهد توانست این و برابری مورد تأیید مارکس آن طور که جهان ،همان طور در درکی که گوهرهای
کار را انجام دهد؟ آن چه که این جا مسئله خود را در جامعه بورژوایی سرمایه داری اجتماعی از خودشان دارند ،آشکار می
بر انگیز است ،تنها نا قرینگی ظاهری نا می نمایانند ،سر چشمه می گیرد)۱۰( . کند .نقد ایدئولوژی بی میانجی «حقیقت»
پذیرفتنی نیست که به نظر می رسد بین نقد ایدئولوژی آزادی و برابری ،آن گونه که را رویاروی نادرست قرار نمی دهد .بلکه
ایدئولوژی و سوژه ای که توسط ایدئولوژی مارکس آن را درک می کند ،در واقع( ،حتا (در مفهومی بغرنج که من هنوز باید آن را
گمراه شده ،وجود دارد )۶( ،بلکه این روش بنابر تفسیر مارکسی) به کلی «هم زمان روشن کنم) چیز معین را بر پایه سنجه های
نقد ایدئولوژی در نفس خود است .مسئله این درست و نادرست» است .از یک سو، خاص این مفهوم نقد می کند.
است که بدانیم آیا این نقد می تواند روش عام اندیشه آزادی و برابری ،زاده حقوق طبیعی
یک نقد یگانه باشد ،یا این که وابسته به سنجه که جامعه بورژوایی سرمایه داری آن را به ۳٫نقد ایدئولوژی (در سنت یاد شده) همواره
های هنجاری ای باقی می ماند که باید مستقل عنوان اصل آغازین سازمان دهی به یاری استوار بر شکل «تفسیر گمان» آن طور که
می خواند ،با واقعیت جامعه بورژوایی از آن بیان شود. پل ریکو آن را می نامید ،بوده است .از این
مطابقت دارد .قرارداد کار سرمایه داری بین رو ،این نقد نسبت به خود -تفسیر شکل بندی
به منظور دست یازیدن به دفاع از نقد موجودهای برابر و آزاد (درسطح صوری، های اجتماعی و افراد با پایش و نیز با گمان
ایدئولوژی که هم زمان بازسازی نقد و حقوقی) به امضا رسیده است .البته ،آن ها، نسبت به منافعی که در نخستین برخورد با
اکنونیت سازی باشد )۷( ،مایلم دو مسئله این جا شریکان قراردادی مستقل اند که در افراد پیش رو قرار گرفته ،عمل می کند.
زیر را نقطه حرکت اندیشه ورزی هایم قرار ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند و به عنوان
۴٫پیوستگی میان تحلیل و نقد ،ویژگی
دهم .مسئله نخست عبارت از تحلیل آدور موجودهای آزاد و برابر در راستای معین
روش نقد ایدئولوژی است .در واقع این
نوییاست که طبق آن ایدئولوژی ها همواره عمل می کنند :کارگر رعیت نیست ،دیگر
پیوستگی ویژگی پایدار در این روش است
هم زمان درست و نادرست اند )۸( .مسئله هیچ کرانمندی وضعیت زاده فئودالی که
که به چیزی مربوط می گردد که بنابر تحلیل
دوّ م نگرش «نقد» آنتون الیست است که بنابر در آن وقت ارزش داشت ،ندارد .با وجود
یک وضعیت از واقعیت است که نقد این
آن مدعی است که نقد ایدئولوژی یک «نقد این ،از سوی دیگر ،به نظر می رسد،
واقعیت باید به کار بسته شود.
نا اخالقی کننده یا ناهنجارین » ،است که واقعیت رابطه های کار سرمایه داری این
«با وجود این یک معنای هنجارین دارد» ،هنجارهای بورژوایی را رد می کند .نه فقط بنابر این ،بسیاری از عنصرها نشان می
تشکیل دهنده «استوره نقد ایدئولوژی» اغلب کارگران ناگزیرند (در تگنای مردن از دهند که «ایدئولوژیک» یا روش کارکرد
است )۹( .تز من این است که به درستی در گرسنگی) در چنین رابطه هایی وارد شوند، «ایدئولوژیکِ» فرمان روایی در جامعه
این ساختار آشکارا متناقض-تفسیر درست و بلکه نابرابری واقعی مادی تعهد کنندگان ، کنونی کم تر نشده است .تصوری که بنابر
نادرست و در هم تنیدگی عنصرهای تشکیل بنابر تحلیل مارکس اتفاقی نیست ،زیرابه آن فرمان روایی امروز به طور مستقیم،
دهنده هنجاری و نا هنجارین -است که طور منظم تولید می شود. بنابر این ،بدون میانجی ایدئولوژیک عمل
نوآوری و بهره وری نقد ایدئولوژی پوشیده
می کند ،به عقیده من دفاع ناپذیر است)۵( .
می ماند .به هر رو ،می توان این دو مسئله بنابر این ،می توانیم بگوییم که اصطالح
در مثل ،نوسازی نو لیبرالی دانشگاه ها که
را در پرتو تفسیر کردن نقد ایدئولوژی به «هم زمان درست و نادرست» به یقین
بسیاری ها از آن تأسف می خورند از راه
کارایی سخنوری دارد .که البته تناقض عنوان نقدی پایدار حل کرد.
دستور خود کامانه صورت نگرفت ،بلکه
تشکیل دهنده آن برای حل کردن آسان
بنابر همه نوع دور زدن های ماهرانه برخی
نخستین تناقض :نفوذ متقابل درست و است .اندیشه آزادی و برابری از دیدگاه
نادرست کاربرد های دموکراتیک انجام گرفت.
معین -دیدگاه وضعیتحقوقی و سیاسی شرکت
کنندگان که به طور مناسب واقعیتی را روندهای اجتماعی بسیار عام ناپایدار سازی
حال نخستین تناقض را بررسی می کنیم :
وصف می کند که باید آن را وصف کند،
53 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
دومین تناقض« :یک نقد نا هنجارین که است: به کلی «درست» است .البته می توان یک
معنی هنجارین دارد؟» دیدگاه دوم را تشخیص داد که می توانیم آن
ایدئولوژی ها در مقیاسی که هم زمان مناسب را دیدگاه کارایی مادی بنامیم که بنابر آن
بدین ترتیب ،من از آن جا به دومین تناقض و نامناسب ،موافق یا ناموافق با واقعیت اند این فرضیدن به روشنی نادرست است که
های در بیان آمده باالتر می رسم :نقد (این رابطه انطباق هر چه باشد و با هر آزادی و برابری اکنون در جامعه بورژوایی
ایدئولوژی یک «نقد ناهنجارین خواهد بود که روشی که آن را درک می کنیم)« ،هم زمان واقعیت یافته است.
با این همه ،معنی هنجارین دارد» .این ادعا درست و نادرست» اند .از لحاظ این که آن
است که نقد آنتون الیست ،چنان که هست، ها به طور اجتماعی القاشده اند ،توهم یا با این همه به خاطر پیچیده بودن کلیت ،باید
تشکیل دهنده «استوره نقد ایدئولوژی» یعنی اشتبا ِه شناختی اند ،اما برعکس ،یک اشتباه این جا واقعیت دیگری را نشان داد که به
درک نادرست از نقد ایدئولوژی در نفس به تقریب به جا ،به خاطر این که در ساخت عقیده مارکس ،ایدئولوژی آزادی و برابری
خود است ،حتا اگرفریبنده باشد. واقعیت ریشه دوانده است. در نفس خود یک عامل در شکل بندی اجبار
و نابرابری است .این به آن معناست که
اوتولید کننده نتیجه ها است ،به طوری که ایدئولوژی ها « هم زمان درست و نادرست» در چه مقیاسی نقد ایدئولوزی به
در نفس خود به تباهی ایده های مجسم در آن اند ،در مقیاسی که هنجاری که آن ها را به درستی«ناهنجارین [است] که با این همه
کمک می کند .ایده آل های هنجاری هنوز آن نزدیک می کند ،ارزش حقیقت واقعیت معنی هنجارین» – یعنی نقد [دارد]؟ (یا،
به سادگی به طور ناقص کارایی پیدا نکرده نیافته را دارد .نقد ایدئولوژی ،بنابر این دقیق تر ،در چه مقیاسی مدعی است که او
اندآن ها در واقعیت یافتن خود تغییر نکرده هنجار آزادی و برابری را نقد نمی کند ،بلکه آن است؟)
اند .پس آزادی و برابری در هیچ حالت سامان نیافتگی ناقص اش را نقد می کند .هم
زمان واقعیت سامان نیافته اش ارزش حقیقت به هر رو ،نخستین بخش اثبات ،برای توجیه
فقط «ایده ها » نیستند؛ این ها ایده هایی
کردن آسان به نظر می رسد .نقد ایدئولوژی هستندکه به طور اجتماعی کارآمد شده اند اش را دست نخورده نمی گذارد)۱۲( .
در مقیاسی که از روشی که باید چیزی باشد،
و در نهادهای اجتماعی رسوب کرده اند.
از این راه حل تناقض ،نتیجه های شمارمندی گزارش نمی دهد ،ناهنجارین است (در مثل
کارایی آن ها عبارت از پوشاندن خویشتن
روشی که می بایست نهاد هایی اجتماعی پی برای نقد ایدئولوژی به دست می آید:
در حرکت واقعی شدن شان است -و مارکس
افکند که مناسب یا درست باشند) .البته،
این را به عنوان نتیجه ناگزیر و نه فقط
۱٫او هم چنین باید از دریافت نادرست جایی که او فقط به تحلیل می پردازد ،نهادها
اتفاقی تلقی می کند.
وضعیت یا حالت واقعیت (اجتماعی) و ساخت و پراتیک های اجتماعی که او برخورد می
این خصلت ،به طور منظم متضاد ایده ها خود این واقعیت نقد کند .ایدئولوژی ها تنها کند ،چگونه تشکیل شده اند؟ در واقع ،نقد
با پراکسیس اجتماعی که در آن ها پراکنده «هم زمان درست و نادرست» نیستند .آن ایدئولوژی آن جا که وارد عمل می شود،
اند ،متمایل به درک ایدئولوژی به عنوان ها نیز همواره یک مسئله هم زمان شناختی نخست نشانه هایی گرد می آورد ،پیوستگی
«آگاهی ضروری دروغین» اند )۱۱( .بنابر و هنجاری اند.نقد ایدئولوژی آشکار می ها را روشن می کند ،به تضادهای درونی
این ،این فرمول بغرنج تر از آن است که کند که ما چیزی از روش نادرست (شرایط باز می گردد ،مکانیسم هایی را کشف می
آن جا به نظر نمی آید .الف) از یک سو ،اجتماعی) و این که این شرایط نادرست اند کند که به راز پوشی این تضادها و تحلیل
(آگاهی به روش به کلی سنتی) در مقیاسی را درک می کنیم .در این مقیاس ،او فقط های منافع فرمان روایی کمک می کنند .از
که در آن یک تفسیر نادرست و یک درک اصالح اشتباه های شناختی ،و نیز دگرگونی این رو ،ثابت شده است که یک ساختار خود
نادرست واقعیت را می یابیم ،نادرست است« – .رهایی بخش» – وضعیت را در نظر را به نحو دیگری که مدعی است باشد ،می
نمایاند ،چون هنجارهای مشخص کارکرد دارد.
ب) با وجود این ،این آگاهی به خاطر این
دیگری جز کارکردی دارند که نخست آن را
که به رغم همه چیز با واقعیت مطابقت ۲٫اگر اکنون ،از رابطه بین نادرستی
در آن جا می بینیم ،یا این که آن ها پیدایش
دارد ،ضروری است و در باز تولیدش نقش شناختی و هنجاری این نتیجه به دست می
دیگر یا نتیجه دیگری جز نتیجه هایی که به
جانشین ناپذیر بازی می کند .ج ) البته ،در آید که نقد ایدئولوژی نمی تواند تنها استوار
آن ها اندیشیده ایم ،دارند.
جای سوّ م ،آگاهی به درستی از یک سو ،تنها بر کشف اشتباه و نا حقیقت در مفهوم
نادرست و از سوی دیگر ،ضروری نیست.
عادی -و بنابر این در کوشش برای جانشین در عوض ،برخورد به دومین بخش اثبات و
او هم زمان هردو آن ها است :نا درست
کردن مفهوم درست به جای مفهوم نادرست پاسخ به مسئله ،به دانستن این نکته نیاز است
به طور ضروری ،یعنی نادرست بنابر
باشد – ،این نقد هم چنین فقط استوار بر که در چه مقیاسی نقد ایدئولوژی با این همه،
ضرورت .آگاهی بنابر ضرورت نادرست
مفهوم هنجاری کنش درست نیست .او خمیر ممکن است ،نقد بسیار دشوار باشد .در واقع،
است ،به خاطر این که نمی تواند به هیچ وجه
مایهروند علمی دگرگونی است که مربوط به کم ترین چیزی که می توان گفت این است
به نحو دیگر نادرست باشد ،و او نمی تواند
واقعیت اجتماعی و مفهومی است که نگران که آن چه می تواند از چنین تحلیل ها ،رمز
به نحو دیگر نادرست باشد ،نه به خاطر این
آن هستیم و در آن هر دو باید دگرگون شوند .گشایی ها ،آشکار سازی ها -و روشی که
که او باید در نفس خود به ضرورت اشتباه
به آن دست می یازیم ، -نتیجه شود ،روشن
کند (به خاطر این که کنار خود یک کمبود بنابر این ،نخستین تناقض به مسئله دریافت
نیست .آیا راز پوشی کارکرد ،نتیجه یا
شناختی دارد) ،بلکه به خاطر این که با یک درست یک حالت از واقعیت باز می گردد و
پیدایش یک پراکسیس یا یک نهاد اجتماعی،
واقعیت نادرست مطابقت دارد .مسئله تنها نیازمند گذار از دریافت به پراکسیس است؛
به راستی ،به خاطر این که این نتیجه یا این
یک آگاهی نادرست نیست ،بلکه یک آگاهی چگونه نقد ایدئولوژی رفتار کردن مارا
کارکرد باید دور افکنده شوند ،مسئله برانگیز
رهبری می کند یا به بیان دیگر چگونه با نادرست به طور اجتماعی القا شده است.
نیست؟ پاسخ به مسئله که بنابر نقد ایدئولوژی
مسئله پراتیک ارتباط دارد .من یا ما چه باید
در باره ( cui bonoبه سود چه کسی)
از این رو ،نخستین تناقض نقد ایدئولوژی بکنیم؟
مطرح شده ،از این قرارکه «این دریافت اکنون یک معنای شناسایی پذیر پیدا کرده
سوّ م ،از این رو ،نتیجه زیر از آن به دست بنابر این ،به عقیده من ،مطرح کردن روش الف ) در باره فرضیه یگانگی توصیف و
می آید :نقد درونبود دگرگون کننده است .این نقد درونبود چنان که شکل «ضعیف تر» ارزشگذاری .نقد ایدئولوژی وجود درک
نقد به اصالح نظام موجود و رونق دوباره (ویژگی نگر) نقد «درونی» متمایز می دیگر و ارزشگذاری دیگر داده های اجتماعی
هنجارها و ایده آل ها کم تر از دگرگونی آن شود ،باقی می ماند. را خواستار است .از دریافت بازبینی شده،
ها نظر دارد .برای نقد درونی «بازگشت به وضعیت ارزشگذاری جدید ناشی می شود،
نقد ایدئولوژی به عنوان نقد درونبود در مقیاسی که خود موضوع نقد ایدئولوژی،
پس» وجود ندارد .این نقد مانندنقد درونی
محافظه کار نیست که می کوشدتوافقی که از این قرار همواره پیش از این دوگانه بوده
در چه راستا نقد ایدئولوژی به شیوه
پیش از این بین هنجارها و واقعیت عمل می است .ایدئولوژی ها به عنوان روش های
«درونبود» عمل می کند ( – )۱۶و در آن
کرد ،احیا گردد ،بلکه بنابر ضرورت تبدیل درک کردن جهان ،هنجاری اند .به عنوان
نتیجه ها برای سنجه های درستی و نادرستی
کردن یک وضعیت متضاد به چیز جدید دریافت هایی از جهان ،آن ها آن چه را که
این نقد کدام اند؟ به عقیده من ،برای بیان
است. به طور کلی گزینش های رفتار کردن ممکن
کردن تا اندازه ای کوتاه آن )۱۷( ،چهار
اند ،تعیین می کنند و از این راه یک روش
ویژگی نقد درونبود را مشخص می کنند.
دگرگونی که به این ترتیب ضروری می بسیار ابتدایی – آن چه که باید انجام گیرد،
نخست ،از این رو ،نقد درونبوداز هنجارهای شود ،و این امر قطعی است ،به هر دو مشخص می سازند .آن ها فضای امکان
را کسب کند .کندی نیز نامزدیش را اعالم نات هنتوف ( ، )Nat Hentaffمدیر گفتگو-
کرد .جانسون هم بر ما آشکارساخت که به همّت اوژن ماک کارتی (Eugène Mc
هرچند هیچ چیز قابلی ندارد ولی دست کم، )Cartyو سناتور کندی ،بعضی جوانان
برخوردار از تخیل سیاسی شگرفی است و مانع شدهاند -به گفتۀ برخی ،این آخرین
حتی اگر به عللی ماکیاولی از احراز مقام بار خواهد بود اگر بارها خوب پیش نرود-
ریاست جمهوری چشم میپوشد ،حداقل که فرایند سیاسی آمریکا ماندگار است و
اینک میدانیم که ماکیاولی تمام عیار است و میتوان از آن طریق ،با رعایت قواعدش،
این چیزیست که پیشتر نمیدانستیم و من بر چیزها را تغییر داد .آیا شما سه تن موافقید
این عقیدهام که هر دموکراسی باید اشخاص که عقالً میتوان درین باب خوش بین بود؟
خارقالعادهای حتی اگر آدمهای بدی باشند، و بنابراین آیا به آیندۀ دموکراسی اطمینان و
در اختیار داشته باشد. اعتماد دارید و امیدوارید؟
بنابراین فکر میکنم که باید به پرسشتان،
نورمن میلر -اگر شش ماه پیش ،این پرسش
پاسخ مثبت بدهم .امّا باید بگویم که آمریکای
را کرده بودید ،همگان رویهمرفته ،بیشتر
فن ساالر ،مایل است موقعیت روانیای اظهار بدبینی میکردند .امّا واضح است که
بیافریند که نرمی و انعطافپذیریای جهش خارقالعادهای به وقوع پیوسته است.
پالستیکی دارد و همچنان که اشیاء پالستیکی
وقتی ماک کارتی مبارزهاش را آغاز کرد،
تا زمانی که دیگر به کار نمیآیند و ناگهان
هیچ کس باور نمیکرد که کمترین بخت
و بی خبر ،خراب میشوند ،کامالً کار توفیق داشته باشد .همۀ ما احساس میکردیم
میکنند و هیچ نشانی از فرسودگی در آنهاکه شکست خواهیم خورد .امّا اینهمه هرگز
مشاهده نمیشود ،بعضی چیزها در جامعۀ نتیجۀ قابلی نداد و ناگهان پدیدهای باور نکردنی
آمریکاییمان نیز ناگاه و بی خبر در هم به ظهور پیوست بدین معنی که ماک کارتی
میشکنند.
گرچه اکثریت آراء را در انتخابات مقدماتی
نیوهمشایر به دست نیاورد ،امّا آنقدر رأی
آورد که بتواند آراء انتخاب کنندگان بزرگ مدیر گفتگو -میخواهم بدانم که پروفسور
غیراستاندارد کار و زندگی کنند. با اینکه میزان فقر برای تمام افراد بزرگسال زنان به دالیل متعددی با معضل فقر دست
(چه زن ،چه مرد) به طور کلی افزایش یافته و پنجه نرم می کنند .عوامل گوناگونی در
تحصیالت ،شکاف درآمدی میان زنان اما هنوز فاصله قابل توجهی در این زمینه کارند تا زنان رادر مواجهه با معضل فوق
مهاجر و زنان کانادایی را پر نمی کند میان زنان و مردان موجود است. آسیب پذیرتر کرده و امکان خروج از چنین
موقعیتی را از آنها سلب کند.
زنان مهاجر تازه وارد که میانگین سنی میزان فقر زنان بزرگسال ۳/۱۹درصد
آنها ۲۵تا ۴۴سال است و از تحصیالت طی دهه گذشته ،کانادا در مسیر الگویی است در حالی که همین معیار برای مردان
دانشگاهی نیز برخوردارند به ازای کار تمام متفاوت از اقتصاد گام برداشته و به شکل بزرگسال ۵/۹درصد برآورد شده است .هم
وقت در طول سال ۱۴هزار دالر دریافت قابل توجهی پرداخت های مربوط به خدمات اکنون ۳۵درصد زنان زیر ۶۵سالی که
می کنند که از دریافتی زنان متولد کانادا خود مسوولیت خویش را برعهده دارند در اجتماعی را متوقف کرده است.
کمتر است. فقر به سر می برند.
به رغم درآمد هنگفت و پیش بینی نشده در
این امر را بعضا ً می توان به نژادپرستی بودجه این کشور طی هفت سال گذشته ،این در کانادا تعداد معلوالن زن بیش از معلوالن
آشکار یا نژادپرستی ساختاری نسبت داد که پول هرگز به بخش خدمات اجتماعی سرریز مرد است .بخش اعظم زنان معلول به جای
تجربه و اعتبار خارجیان را به رسمیت نمی نشده و این امر وضعیت اقشار ضعیف و موسسات مربوطه در خانه روز را شب می
شناسد. کنند و هیچ درآمدی ندارند اما در گروهی آسیب پذیر را وخیم تر کرده است.
که درآمد کسب می کنند آنانی که بین ۳۵
در کانادا یافتن شغل به معنای خروج از
با اینکه کانادا توافقنامه های بین المللی چون تا ۵۴سال سن دارند باالترین درآمد را به
فقر نیست ،بیشتر افراد فقیر به صورت تمام
معاهده حذف تمام اشکال تبعیض علیه زنان خود اختصاص داده اند و به طور متوسط
وقت یا نیمه وقت مشغول کارند .مشکل زنان
را به امضا رسانده اما هنوز تضمین کافی ۱۷هزار دالر دریافت می کنند که معادل
دستمزدهای بسیار پایین است.
برای حمایت از حقوق زنان در کشور وجود ۵۵درصد دریافتی مردان معلول در همان
رده سنی است .زنان معلول زیر ۳۵سال ندارد.
زنان و جوانان ۸۳درصد کارگران با حداقل
دستمزد کانادا را تشکیل می هند .به این میانگین درآمدی معادل ۱۳هزار دالر
زنان بسته به سن ،نژاد ،قومیت ،پیشینه
طریق با اتخاذ سیاست های اقتصادی جدید و زنان معلول باالی ۵۵سال از میانگین
زبانی ،توانایی ،جهت گیری جنسیتی در
مبنی بر قطع خدمات اجتماعی و اختالف درآمدی معادل ۱۴هزار دالر برخوردارند.
جامعه و موقعیت شهروندی به طرق و شیوه
درآمدی ناشی از تبعیض جنسی و نژادی به های گوناگون از فقر متاثر می شوند.
میانگین درآمد ساالنه زنان بومی ۱۳هزار
نظر می رسد که در این کشور فقر روز به
و سیصد دالر است که می توان آن را با
روز چهره زنانه تری به خود خواهد گرفت در زمینه فقر زنان ،آمارها شواهد مهمی را
میانگین درآمد مردان بومی معادل ۱۸هزار
فراهم می کنند اما باید توجه داشت که تجربه
و دویست دالر و همچنین میانگین درآمد
فقر بسیار پیچیده تر از تصویری از اعداد و
زنان غیربومی معادل ۱۹هزار و سیصد و
ارقام است.
پنجاه دالر مورد مقایسه قرار داد.
یک نوزاد فقط به خاطر آنکه به صورت
زنان و مردان بومی به صورت مشابهی در
اتفاقی زن (مونث) به دنیا آمده است از
دام مشاغل با دستمزد پایین گرفتار آمده اند و
احتمال اینکه در بزرگسالی در فقر به سر
به دلیل قوانین مربوط به بومیان در ارتباط
برد بیشتر نصیب می برد .در کانادا ،زنان
با مسکن و دسترسی به خدمات احساس
بخش اعظم فقرا را تشکیل می دهند .از هر
عدم امنیت می کنند ۳۷ .درصد زنان
هفت زن کانادایی یک زن در فقر زندگی می
رنگین پوست از درآمد پایینی برخوردارند،
کند که این به معنای آن است که هم اکنون ۲
میانگین درآمد ساالنه یک زن رنگین پوست
میلیون و چهارصد هزار زن کانادایی با فقر
در کانادا ۱۶هزار و ششصد و بیست و
دست و پنجه نرم می کنند.
یک دالر است که تقریبا ً ۳هزار دالر کمتر
۶/۵درصد از زنان سرپرست خانواده از میانگین درآمد ساالنه زنان سفید و تقریبا ً
همراه با خانواده شان فقیر محسوب می ۷هزار دالر کمتر از درآمد مردان رنگین
شوند ۵/۴۱ .درصد از زنان مجرد ،بیوه یا پوست است .زنان رنگین پوست همچنین
مطلقه باالی ۶۵سال در فقر به سر می برند .حضور چشمگیری در کارهای موقت و
نیمه وقت دارند و اغلب ناگزیرند در شرایط
65 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
اقتصاد
اش افت شدیدی داشته است .ارقام شغلی هفته داری (Bad Samaritans: The Myth مقدمه مترجم :ها-جون چانگ استاد اقتصاد
پیش تایید میکنند که احیای اقتصاد آمریکا of Free Trade and the Secret دانشگاه کمبریج انگلستان و متخصص
بصورتی لنگان و نامتوازن انجام میشود. ) History of Capitalismو ۲۳چیز اقتصاد رشد ،تاریخ اقتصادی و اقتصاد رفاه
بزرگترین اقتصادهای توسعه یابنده –بویژه که آنها درباره سرمایه داری به شما نمی است .این اقتصاددان کره ای االصل تاکنون
هند ،برزیل و حتی چین -که تا کنون تا حدی گویند (Things They Don’t Tell ۲۳ در نهادهای اقتصادی گوناگون (بانک
پشتیبان سطح تقاضای جهانی بوده اند نیز در ) You About Capitalismمنتشر شده جهانی ،بانک توسعه آسیا ،بانک سرمایه
حال افت رشد اقتصادی هستند .چهار سال است .همچنین از وی یک کتاب و دو مقاله گذاری اروپا ،اُکسفام ،موسسات وابسته به
پس از آغاز بحران اقتصادی ،بسیاری از به فارسی بازگردانده شده است (لینک ها در سازمان ملل و نیز مرکز تحقیقات اقتصاد
اقتصادهای ثروتمند سرمایه داری قادر به پانوشت[ .)]۲همچنین از وی بعنوان یکی از و سیاست در واشنگتن) مشغول بکار بوده
احیای سطح بازدهی و تولید در حد قبل از افراد تاثیرگذار بر رافائل کورئا ،اقتصاددان است[ .]۱از این اقتصاددان تاکنون کتابها و
بحران هم نشده اند. و رئیس جمهور اکوادور ،ذکر میشود. مقاالت بسیاری از جمله مالکیت معنوی و
توسعه اقتصادی( (�Intellectual prop
از آن جدی تر ،مشکل بیکاری است. هفته گذشته شاهد رشته ای از خبرهای erty rights and economic devel-
سازمان جهانی کار تخمین زده است که اگر opment: historical lessons andبد اقتصادی بودیم .بنظر میرسد که رهبران
روند پیش از بحران ادامه یافته بود اکنون ،)emerging issuesانداختن نردبان؛ اتحادیه اروپا ،حتی با وجود فروپاشی اسپانیا
۶۰میلیون نفر در جهان کمتر بیکار داشتیم. استراتژی توسعه از منظری تاریخی و یونان و انقباض اقتصادهای اصلی اتحادیه
در کشورهایی نظیر اسپانیا و یونان ،نرخ (� Kicking Away the Ladder: Deاروپا ،نامتمایل یا ناتوان از تغییر سیاست
عمومی بیکاری به ۲۵درصد میرسد و نرخ velopment Strategy in Histori-ریاضت اقتصادی هستند .بریتانیا نظاره گر
بیکاری جوانان بیش از ۵۰درصد .حتی در ،) cal Perspectiveساماریتان های بد؛ اقتصادی است که سه چهارم سال را بطور
کشورهایی که از لحاظ بیکاری مشکلشان اسطوره تجارت آزاد و تاریخ پنهان سرمایه متوالی در حال انقباض بوده و تولید صنعتی
اشتباهند ،اما ازطریق آزمایش در پراتیک اند .این همان متدی است که به حرکت نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و
اشتباه آنها اصالح میشود – ”.مائوتسه دون « از خاص به عام و از عام به خاص » اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری” » –
– همانجا ص ١۷ معروف شده است .اما این سیری است نشریۀ آلترناتیو شماره ی ۱۱
که هر متدولوژی ماتریالیستی شناخت (به
“پراتیک ،شناخت -باز پراتیک و باز شناخت معنای عام ) و بویژه علم اقتصاد بورژوایی
این شکل در گردش مارپیچی بی پایانی که شدی ًدا بر آمپریسم متکی است نیز بکار
تکرار مشود…” – مائوتسه دون – درباره با “گیرم که آب رفته به جوی باز آید
می بندند .مسئله بر سر چگونگی و اصول
پراتیک ص ۲۲ آبروی رفته چه باید کرد” حمید مصدق
حرکت از «خاص به عام و بالعکس» است.
متد دیالکتیکی در حرکت از « خاص به عام رفقای “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو”
بیشک هر خوانندۀ با دقتی در نقل قول
» به تجرید واقعی تکیه می کند……” – ( در نوشته ی «مروری بر سیر برآمد و
های باال محتوای واحدی را در برخورد
جزوه سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری”» در
به متدولوژی شناخت و رابطه تئوری و
ایران (ا.م.ک)) موارد عدیده تاریخ جنبش چپ در دهه ی ۶۰
پراتیک مشاهده می کند.
را تحریف کرده اند .این نوشته تالشی هر
“اما مسئله مهمتر در رابطه تئوری و پراتیک
در اینجا ضروری است برای کسانی که چند محدود در رد این تحریفات است.
،اهمیت پراتیک انقالبی به مثابه عامل اثبات
بدون مطالعه ی تاریخ ،به قضاوت آن نشسته
حقا نیت و صحت تئوری است .پراتیک این رفقا بحث شان را با نقل قول زیر از
و در نتیجه نوع تحریف شده اش را تحویل
انقالبی همان درک از «عام به خاص » رفیق جان باخته مسعود احمد زاده همچون”
نسل جدید می دهند ،بخشی از این نوشته در
در متد دیالکتیکی است( – ” .ص ۹جزوه آیه ی نازل شده از آسمان” آغاز می کنند.
پیوست این مقاله نقل شود.
مذکور)
رفقای “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو” در “این عمل است ک باالخره صحت یا سقم
“ تئوری ما را تایید می کند اما به هرحال ما
نوشته ی «مروری بر سیر برآمد……»..
بعد از مداحی های عدیده از “شهاب تیز ناچاریم عمل خود را با جمع بندی تئوری ها
“اما ناظر بودن تئوری «ارزیابی» و
تک و درخشان” و یا “درخشش شهاب وار” و تجربیات پیشین آغاز کنیم”.
«هدف» بر پراتیک بنوبه خود معنایی جز
حضور ا -م -ک و شکل گیری حزب به برنامه داشتن ندارد. .برنامه حلقه متصل رفیق جان باخته مسعود احمد زاده
اصطالح “کمونیسم”؟! در دهه ی ،۶۰می کننده تئوری و پراتیک است( –”.ص ١٠
نویسند که این جریان “در فضای وانفسا جزوه مذکور) اتفاقأ مضمون نقل قول فوق الذکر موضوع
و اوج حمالت ضد کمونیستی و پس از بحث و نقدی در جنبش کمونیستی در نیمه
فروپاشی بلوک شرق و دوران موسوم اول دهه ی ۶۰بود ،که در واقع اولین نوشته “این مساله که آیا تئوری با واقعیت عینی
به اصالحات در ایران همچنان در سنگر ی بیرونی رفقای “کمیته ی انقالبی م .ل می خواند یا نه ،در حرکت شناخت حسی
کمونیسم و انقالبی گری مقاومت می کرد”. سازمان رزمندگان” در سال ۱۳۶۱در دفاع به تعقلی که ما در باال از آن سخن راندیم –
“وارث اصلی جنبش ضد پوپولیستی” و از متدولوژی مارکسیستی شناخت و درک کامأل حل نمی شود و نیز نمی تواند کامأل ً
“آخرین و مهم ترین تالش چپ ۱۳۵۷برای علمی -مارکسیستی از رابطه ی تئوری حل شود .یگانه راه حل کامل این مساله این
انطباق با شرایط نوین جامعه ایران و جهان و پراتیک و همچنین نقد درک متداول استکه شناخت تعقلی را به پراتیک اجتماعی
دانست”. ماتریالیسم عامیانه و میکانیکی از پروسه ی بازگردانیم ،تئوری را در پراتیک بکار
بندیم و ببینیم که آیا تئوری ما را به هدف شناخت به نگارش در آمده بود.
موردنظر میرساند- ”.مائوتسه دون – درباره و در باب علت تبدیل شدن آن “شهاب تیز
تک و درخشان در فاصله ای بسیار دورتر در مقالۀ “نقدی بر «جزوه سه منبع و سه پراتیک ص ١۶
از اهداف تعیین شده ،به خاکروبه و خاکستر” جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا .م.ک) ”».با
“تاریخ شناخت بشر به ما نشان می دهد که مدعی می شوند که گویا این جریان تنها در نقل قول های زیر آشنا می شویم:
صحت بسیاری از تئوریها ابتدا ناکامل است“ ،سیر تکامل خود و بر اساس تحلیل های
“متد دیالکتیکی شناخت را مارکس ،انگلس اما این ناکاملی بع ًدا از طریق آزمایش در نادرست در واکنش به فرا رسیدن دوران
و لنین در متون مختلف مورد بحث قرارداده پراتیک از بین می رود .بسیاری از تئوریها اصالحات در جمهوری اسالمی و عواقب آن،
آروا در
قانون جنگل :دسایس تراست هسته ای فرانسوی ِ
افریقا
منبع :تالتسکاال
ِاوا الکوست
ترجمه توسط حمید بهشتی
در سکوت محض به فعالیت های بهای استقالل انرژی ادعایی فرانسه
پُرسود خویش ادامه می دهد .اما بهای چیست؟
تمام شده این معامالت برای سالمت
مردم و محیط زیست بسیار سنگین در حالیکه در سال ۲۰۱۱پنجاهمین
است. سالگرد اعالم استقالل کشورهای
افریقائی را با سخنرانی های بلند
آروا که تقریبا در ۱۰۰کشور گروه ِ و باالی انساندوستانه جشن گرفتند،
جهان فعال است به اکثر زمینه های هنوز نیز نظامی پا برجاست که
صنایع هسته ای پوشش می دهد: از زمان استعمار باقی مانده است:
استخراج اورانیوم ،غلیظ نمودن و حمایت نظامی ،دیپلماتیک و مالی از
تصفیه تفاله آن ،مهندسی و ایجاد دیکتاتورها و رژیم های استبدادی
راکتورهای اتمی و سیستم های کنترل در آن سامان ،در مقابل اولیت هائی
آروا« ،این عنصر و مراقبت آنهاِ . که دسترسی آنها را به منابع طبیعی
درخشنده ی صنایع فرانسه» در سوم ممکن می سازند .برای این امر
سپتامبر ۲۰۰۱از ادغام دو عامل فوق آروا AREVA بهترین نمونه گروه ِ
العاده مهم بخش هسته ای بوجود آمد: و نقش تعیین کننده شبکه فرانس
کوژما ( COGEMAشرکت ِ یکی آفریک می باشد که تا کنون به خوبی
عامه مواد هسته ای) که ۱۹۷۶فعالیت از عهده عقب انداختن تمایالت
خود را در زمینه استخراج و غلیظ دموکراتیک در آن کشورها بر آمده
نمودن اورانیم به سی ای ِا CEA آروا در نی ِجر هنوزاست .معادن ِ
(اداره نیروی هسته ای کشور) واگذار نیز یک سوم تولیدات آنجا را به
نمود و دیگری فراما ُت م �FRAMA خود اختصاص می دهند ،در حالی
TOMکه از ۱۹۵۸در زمینه ساختن کوره که آن کشور بیش از پیش در قرضه های ظالمانه درآمد حاصل از استخراج اورانیوم
های ویژه برای نیروگاه های اتمی فعالیت خارجی غرق می شود .در فرانسه یک سوم دانست .اما از گفتگو در این باره در عرصه
می نمود .بدین قرار همه کارها برای تداوم چراغ ها به میمنت اورانیوم نی ِجر روشن می عمومی جلوگیری شده و به کسی اجازه ی
فن آوری اورانیوم با حمایت دولتی و شبکه آروا داده نمی شود.شوند ،در حالیکه اکثر اهالی نی ِجر خودشان انتقاد از زد و بند های ِ
های «فرانک آفریک» و تداوم روش های فاقد برق هستند .البته برق نی ِجر در خود و این بدان دلیل است که قراردادهایی وجود
بکار بسته تمرکز یافت (به مصاحبه زیر با این کشور تولید نشده و از کشور همسایه که دارند که معموال شرایط ذکر شده در آنها
رافائل گرانوو توجه کنید) .اما تاریخچه این نی ِجریه باشد وارد می گردد .افسانه استقالل جزو اسرار می باشند .قراردادهای مزبور با
گروه فقط از سال ۲۰۰۱آغاز نمی گردد، انرژی فرانسه بهائی دارد و آن را باید انسان خطرات درازمدتی همراه اند که نسبت بدانها
بلکه در واقع ادامه توسعه نیروی هسته ای هائی بپردازند که محیط زیست و سالمتشان حاشا می گردد .این ها روش هائی است که
فرانسه و تاریخجه بنیادی است که مسئول خسران می یابد ،کشورشان غارت شده و از سال ها پیش در استخراج معادن مزبور
این کار شده بود :سی ای ِا در سال ۱۹۴۵ امیدهایشان برای آینده ای بهتر نقش بر آب عادی می باشند… :آری بازار برای کار
به خواست ژنرال دوگل برای ایجاد تسلیحات می گردد .ح ّتا آب که مایه حیات است آلوده خود حد و مرزی نمی شناسد – به نقل از
اتمی فرانسه به وجود آمد .به خواست او گشته و بهره برداری بیش از اندازه و دزدانه ُگلیاز
تولید مواد اولیه هسته ای در باالترین درجه از آب های زیر زمینی اطراف آرلیت در
اولویت قرار گرفت و فرانسه افریقا را در سرزمین طوارق در نی ِجر موجب گسترش از زمان بسته شدن آخرین معدن اورانیوم
این زمینه به خدمت گرفت .اما چنانکه فرانسه در سال ۲۰۰۱افریقا برای نیروگاه صحرا گشته است.
بعدها روشن شد صنعت هسته ای تولید برق های این کشور قابل صرفنظر نیست .گروه
خطراتی را به همراه داشته و برای مردم آروا مانند گذشته تحت حمایت بزرگترین ِ گروگان گرفته شدن ۵فرانسوی در پایان
کشورهای تولید کننده خسارت بار می باشند. سال ۲۰۱۱در این سرزمین را البته تا حدی سهامدارش که دولت فرانسه باشد و تحت
باید از سرخوردگی اهالی صحرا و تقسیم حمایت قانون و با استفاده از نفوذ دولتمردان
۲۰۱۲/۰۲/۱۶ : Parution
۶-۰۱۵۶-۷۴۸۹-۲-۹۷۸ : ISBN
صربرنیتسا .وحشت غرب از حقیقت pages ۳۰۴
الکساندر مزیایف
cm ۱۷ x 11
برگردان :ا .م .شیری
euros 14.00
Commander
با تشکر از تالکسکاال
مأخذhttp://www.tlaxcala-int.org/ :
7610=article.asp?reference
تاریخ انتشار متن اصلی۲۰۱۲/۰۵/۰۹ :
نشانی این مقاله در اینترنتhttp:// :
www.tlaxcala-int.org/article.
7698=asp?reference
کرستیچ مشخص نشده بود که چه کسی نسل همه ساله «جامعه» باصطالح «بین
کشی را طراحی کرد و چه کسی آن را المللی» ،روز ۱۱ژوئیه را بنام روز
به اجرا در آورد .ژنرال کرستیچ به اتهام یادبود قربانیان نسل کشی بوسنیائیها گویا
همدستی در نسل کشی نامعین ،بدون اطالع بدست صربها برگزار می کند .بطوریکه
از برنامه ریزی و اجرای آن محکوم گردید. «رسانه های جهانی» تأکید می کنند ،در
در تمام پروسه های محاکمه ،هیچ کس این روز ،پس از سقوط شهر صربرنیتسا،
دیگری به جرم نسل کشی محاکمه نشد .آنچه ارتش صربهای بوسنی در حدود ۸هزار
که به دادگاه بین المللی سازمان ملل متحد نفر شهروند غیرنظامی را بازداشت کرد .بر
مربوط می شود ،این است که آن ،بطور کلی اساس ادعای رسانه ها ،حادثه صربرنیتسا
به پرونده صربرنیتسا رسیدگی نکرد ،بلکه عظیم ترین جنایت جنگی پس از جنگ
به «واقعیت» مورد تأئید دادگاه بین المللی جهانی دوم در اروپا بحساب می آید .داداگاه
یوگسالوی سابق استناد کرد .یعنی ،نه دادگاه بین المللی یوگسالوی سابق این مدعا را بر
بین المللی یوگسالوی سابق ،نه دادگاه بین اساس «واقعیتها» که بعدها مورد تأئید دادگاه
المللی سازمان ملل متحد هیچگونه واقعیتی بین المللی سازمان ملل متحد قرار گرفت ،در
دال بر نسل کشی را مشخص نکردند! اما حضور خبرنگاران تأئید کرد .بنظر می رسد
اینک چنان بر این «واقعیتها» اصرار دارند که همه چیز روشن است…
که هیچ کس (از بیم مجازات جنائی) حق
و اما پس از اتخاذ این تصمیمات ،در بوسنی
ندارد آن را به چالش بکشد!
و یکسری کشورهای اروپائی قوانینی مبنی
بر مسئولیت جنائی در مقابل «انکار واقعیت هر سال که می گذرد ،داستان «نسل کشی
نسل کشی ،معین شده از سوی محاکم بین بوسنیائیها در صربرنیتسا» بطور فزاینده ای
المللی» به تصویب رسیدند .اگر فورا این دو از هم می پاشد و چون باور به این افسانه
ستون عدالت بین المللی ،واقعیت نسل کشی مشکل می شود ،تدابیر شدیدی برای کتمان
در صربرنیتسا را تأئید می کردند ،نتیجه چه ابدی واقعیت حوادث صربرنیتسا اتخاذ می
می شد؟ و از اینجا «جزئیات» قابل تأملی گردد.
آغاز می شود .اوال -واقعیت نسل کشی در
داداگاه بین المللی یوگسالوی سابق مجموعا اوال -دادگاه جنائی الهه هیچ کیفرخواستی
در یک پرونده ،پرونده ژنرال رادیسالو برای هیچ شخصی باتهام ارتکاب نسل
کرستیچ تأئید شد .اما در پرونده رادیسالو کشی علیه صربها صادر نکرد .مطالعات
با قانون کار انقالبی ونزوئال آشنا شویم وکیل ژنرال مالدیچ را یادآوری می کنیم .او
گفت« :ما از روشن شدن حقایق نمی ترسیم!
بگذار کسانی که نه تنها در باره «صربهای
منبع :دمکراسی مردم جنایتکار» افسانه ها ساختند« ،جنگ در
بوسنی را سازماندهی کرده و یوگسالوی را
نویسنده :آر .آرون کومار تجزیه نمودند ،از آن بترسند».
*****
پی نوشت مترجم
عالوه برهمه آنچه که محققان و پژوهشگران
بی غرض تاکنون در باره حوادث منجر
به تجزیه یوگسالوی و نقش رژیمهای فوق
ارتجاعی غرب امپریالیستی در کشتارها و
نسل کشیهای دهشتناک سالهای تجزیه بالکان
و دیگر نقاط جهان نوشته اند ،بنظر می رسد
پاسخ صریح و بی پرده به این سؤال اساسی
که :در سالهای ۹۰قرن گذشته میالدی در
جهان چه اتفاق افتاد و چه نیرویی در خت
کنهسال دوستی و برادری بین خلقها و ملتها،
بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف را که
در طول قرون و اعصار متمادی با هم و
در کنار هم ،در صلح و دوستی و برادری
زندگی می کردند ،بر افکند و بجای آن نهال
دشمنی بین آنها کاشت و با خون زنان و
کودکان ،پیران و جوانان مطلقا بیگناه
آن را آبیاری کرد ،همه وقایع و حقایق،
جمعیت عظیمی که در میادین و خیابانهای قانون کار جدید که هوگو چاوز ،ریاست از جمله ،مربوط به حوادث یوگسالوی و
کاراکاس تجمع کرده بودند ،به ویژه به جمهوری بولیواری ونزوئال ،در روز عامالن آنها روشن خواهد شد و روشن
کلمات خودانگیخته شهروندانی که با آنها کارگر (اول ماه مه )۲۰۱۲امضاء کرد، خواهد شد که چگونهتروریستهای «حقوق
مصاحبه شد ،دقت کردم .من به ندرت ،شاید توجه مطلوب را به خود جلب ننمود. بشری» و «دموکراسی خواهی» تحت
هرگز ،میزان احساس و امیدی را که آنها این جای تعجب ندارد ،زیرا رسانههای فرمان امپریالیسم جهانی ،اجساد قربانیان
در سخنان خود داشتند ،ندیده بودم .شخص سرمایهداری همیشه سعی دارند تمام اخبار خود را بهمراه میت مردگان طبیعی بیرون
آشکارا میبیند که اکثریت قاطع جمعیت از درباره توانمندسازی طبقه کارگر را مسدود کشیده شده از سردخانه های بیمارستانها و
کارگران فروتن تشکیل میشوند .یک نبرد نمایند .قانون ،کار را به مثابه یک روند گورستانها ،در انظارعمومی بعنوان قربانیان
واقعی اندیشهها شدیداً پیش برده میشود».
اجتماعی تعریف میکند ،حداقل دستمزدها، خشونت دولتهای «نامطلوب» نشان دادند تا
حق تشکل ،اعتصاب و برابری در محل کار به اهداف کثیف استعمارگران غرب ،جامه
را تضمین مینماید .چاوز ،به هنگام امضای روند قانون کار در ونزوئال در ۲۰۰۳ عمل بپوشانند.
این قانون گفت« :پیروزی مردم ،کارگران ،شروع شد .فشار دایمی که طبقه کارگر
هرگز بدون یک روند طوالنی مقاومت ،ونزوئال وارد میکرد به این روند شتاب روند حوادث و رویدادهای امروزی جهان
مبارزه و حتا رنج به دست نمیآید… این بخشید و این از سال گذشته نیرو گرفت. همه حکایت از آن دارند که دور نیست
قانون ،که من افتخار امضای آن را دارم… کل مفهوم و روند «اصالح قانون کار» در آن روز که با تابش اولین اشعه های
ونزوئال ،برخالف آنچه ما در کشور خود حاصل یک روند طوالنی مبارزه است». آفتاب حقیقت ،این کاشته بی ریشه ارتجاع
مشاهده میکنیم صورت گرفت( .خالصهای امپریالیستی ،بسرعت خواهد خشکید و
از مادههای گوناگون ،که در پایان خواهد اهمیت قانون همان ملتها و خلقها ،باورمندان به ادیان و
آمد ،به طور مشخص این تفاوت را نشان مذاب مختلف از همان فردای دفن امپریالیسم
فیدل کاسترو ،در اشاره به این قانون ،نوشت :میدهد ).مأموریتهای گوناگونی که در جهانی باز هم در کمال صمیمیت و صفا،
«مشاهده تأثیر عظیم قانون کار جامع ( Leyکشور عمل میکنند ،برای جمعآوری مودت و برادری سرنوشت خود را بهم گره
)Orgánica del Trabajoونزوئال بر نظرات بخش بزرگی از جامعه به کار گرفته خواهند زد.
آن مردم … که از جانب هوگو چاوز فریاس ،شدند .در جریان روند مشاوره پنج ماهه
رهبر بولیواری و ریاست جمهوری ،رسما ً با شوراهای محلی ،سندیکاها ،و احزاب
اعالم شد… باعث خوشحالی بسیار من سیاسی ،دولت ۱۹٫۰۰۰پیشنهاد دریافت
است .من هرگز ،در درون سناریوی سیاسی کرد ،که ۹۰درصد آن از کارگران بود.
نیمکره ما ،چیزی شبیه این ندیده ام .من به
مستقل یکی یکی برچیده یا مضمحل شدهاند. چاوز و مورالس پروژه مشترک جدید تاسیس در پایان هفتهی گذشته ،نشست سران
پاالیشگاه تفکیک گاز در بولیوی را آغاز کشورهای آمریکای جنوبی در کوچا بامبا در
کردهاند .این پروژه با همکاری مشترک این همان چیزی است که از دههی ۶۰به بولیوی برگزار شد .نشست فوق از اهمیت به
میان (PDVSAکمپانی نفت ونزوئال) و این سو رخ داده است .دولت کندی در برزیل سزایی برخوردار بود زیرا سران کشورهای
کمپانی ملی انرژی بولیوی صورت میگیرد .کودتایی ترتیب داد که آغازی بود بر سقوط آمریکای جنوبی بر سر تشکیل کمیسیونی
ونزوئال تنها عضو آمریکای التینی OPECدومینووار دولتها .دولتهای امنیتی با عالی به منظور بررسی ایدهی شکلگیری
و مالک بزرگترین ذخایر ثابت شده نفت در سبک و سیاق نئونازیها در سراسر نیمکره جامعهای قارهای نظیر اتحادیه اروپا توافق
خارج از خاورمیانه است که بنا بر برخی بر سر کارآمدند .شیلی یکی از آنها بود، کردند .این توافق در نشست دو روزه سران
تخمینها با ذخایر عربستان سعودی برابری بعد نوبت به جنگهای تروریستی ریگان تحت عنوان جامعهی ملل آمریکای جنوبی
در دههی ۸۰رسید که آمریکای مرکزی میکند. و با حضور روسای جمهور و مسووالن
و کشورهای حوزهی کارائیب را نابود و کشورهای عمده حاصل شد .سران کشورهای
همچنین باید به تشریک مساعی و ایفای نقش تخریب کرد که از زمان اشغال آمریکای حاضر بر سر تشکیل یک گروه مطالعاتی
سازنده و جالب توجه از سوی لوالداسیلوا ،جنوبی توسط اسپانیا بدترین سرکوبی بود برای بررسی امکان خلق یک اتحادیهی
رییسجمهور برزیل ،میشله باچلت ،که تاریخ آمریکای التین تاکنون به خود دیده قارهای و پارلمانی مشترک برای آمریکای
رییسجمهور شیلی و دیگران نیز اشاره کرد است. جنوبی به توافق رسیدند .بحث پیرامون اتحاد
که از اهمیت بسیاری برخوردار است. آمریکای جنوبی به هنگام برگزاری نشست
اما ادغام ،بنیانهای استقاللی بالقوه را
بلوک تجاری آمریکای التین( (�MER
از زمان اشغال آمریکای جنوبی توسط اسپانیا فراهم کرده و به این دلیل از اهمیت بسیاری
)COSURکه سران کشورهای برزیل،
در ۵۰۰سال پیش این نخستین حرکت واقعی برخوردار است .در تاریخ استعماری
آرژانتین ،ونزوئال ،پاراگوئه و اوروگوئه
برای ادغام در آمریکای جنوبی است .این آمریکای التین ،اسپانیا ،اروپا و ایاالت
را در برمیگیرد پیگیری خواهد شد .رافائل
کشورها بسیار منفصل و جدا از یکدیگر متحده نه تنها کشورها را از یکدیگر منفصل
کورهآ ،رییسجمهور جدید اکوادور به
بودهاند و ادغام پیش شرطی است برای و منزوی میکردند بلکه در درون کشورها
آمریکای جنوبی یک مسیر تجاری زمینی و
استقاللی اصیل و معتبر .تالشهایی در نیز تقسیماتی حاد به وجود آوردند به گونهای
آبی که جنگل آمازون برزیل را به سواحل
راستای استقالل صورت گرفته اما اغلب به که هر نفر یا به گروه بسیار کوچک نخبگان
اکوادور وصل میکند پیشنهاد کرده است
شکل خشونتآمیز و بعضا ً به خاطر فقدان ثروتمند تعلق داشت و یا به تودهی عظیم
که میتواند چیزی شبیه یک جایگزین برای
حمایت منطقهای با شکست مواجه شده است .مردم فقیر .موقعیت اقتصادی با وضعیت
کانال پاناما باشد.
به دلیل همکاری منطقهای اندک ،دولتهای نژادی بسیار نزدیک بود .معموالً نخبگان
خود پروسه انباشت به مرحله ” اشباع ” تر و میلیتاریزه تر گشته با جهانی تر شدن مالی تر شدن ،عمومی گشتن و تشدید روند
رسیده است .خیلی از تحلیلگران منجمله به اکناف جهان رسیده است .بشریت در جهانی گرائی سرمایه داری انحصاری با
آنهائی که ضرورتا مارکسیست نیستند ،بر حال حاضر در فازی از عمر انحصاری – اینکه به فقر و بی امنی معیشتی و اشتعال
آن هستند که این پدیده ” اشباع ” هسته اصلی
مالی سرمایه داری زندگی میکند که در آن جنگ های خانمانسوز بیش از پیش در
بحران عمیق سرمایه داری را در اوضاع کلیت نظام در یک بحران ساختاری عمیق اکناف جهان دامن زده است ولی در عین حال
فعلی در سطح جهان تشکیل میدهد . فرو رفته است .در گذشته های نه چندان فرصت های نوینی را در جلو مبارزین راه
دور سرمایه داری که فقط یک شیوه تولید رهائی قرار داده است که در مسیر گسست
مشخص در بخشی از جهان بود میتوانست – ۳سرمایه داری واقعا موجود به عنوان از محور نظام سرمایه و استقرار ” جهانی
به پروسه انباشت که جوهر وجودی سرمایه نظام جهانی حاکم برای اینکه به بقای خود بهتر ” به حرکت های خود شدت بخشند .در
داری است ادامه داده و در عین حال به از طریق انباشت ثروت ادامه دهد مجبور این نوشتار بعد از نگاهی کوتاه به موقعیت
مشکالتی که منبعث از پروسه انباشت بود است که به پروسه فقرزائی از طریق رشد و گسترش سرمایه داری انحصاری
پاسخ های مقطعی و راه حل های موقتی محروم سازی در سطح جهانی شدت بخشد در صد و سی سال گذشته ( از ۱۸۸۵به
.در جهان امروز نزدیک به ۱۹میلیون ارائه دهد . این سو ) به بررسی فرصت های نوینی که
نفر صاحبان ثروت و قدرت ( ۴۰میلیون اکنون بحران ساختاری نظام سرمایه برای
– ۲ولی امروز بعد از گذشت صد و سی نفر با اعضای خانواده های خود ) در یک چالشگران ضد نظام در کارزار علیه نظام
سال از عمر سرمایه داری انحصاری – سو و متجاوز از ۶٫۵میلیارد نفر جمعیت و ایدئولوژی ها و گفتمان های رایج حامی
مالی ،سرمایه داری واقعا موجود دیگر محروم و نیمه محروم در سوی دیگر در آن ( مثل یوروسنتریسم ،فرهنگ گرائی و
فقط یک شیوه تولیدی مشخص در بخشی از جوامع کشورهای مرکز و پیرامونی و ” نیمه بنیادگرائی های دینی و ” بازاری ” ) بوجود
جهان نیست بلکه آن شیوه به یک نظام جهانی پیرامونی ” زندگی میکنند .این وضع حاکم آورده است .میپردازیم .
تبدیل گشته است .علیرغم این تغییر بزرگ که منبعث از روندهای جانگداز و فالکت
در فضا و مکان و فعالیتش در بازاری به بار انباشت طلبی و محروم سازی است دائما موقعیت سرمایه داری انحصاری
بزرگی این جهان ،سرمایه داری دقیقا به به تشدید روند پوالریزاسیون بین کشورهای
خاطر ” اقتضای طبیعت اش ” هنوز هم باید شمال و جنوب از یک سو و در درون جوامع در صد وسی سال گذشته
به پروسه انباشت مدام برای بقای خودش آن کشورها بین ” مدار ” ها ( یک در صدی
– ۱در طی نزدیک به سی و پنج سال
ادامه دهد .منتهی این نظام دیگر قادر نیست ها ) و ” ندارها ” ( ۹۹در صدی ها ) از
گذشته ،سرمایه داری بطور صعودی از
به مشکالتی که منبعث از پروسه انباشت سوی دیگر دامن میزند .بررسی این وضع
قلمرو تولید به قلمرو مالی و مالی سازی
است راه حل های حتی موقتی پیدا کند زیرا در سطح جهان نشان میدهد که سرمایه داری
حرکت کرده و حوزه فعالیت آن که عمومی
97 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
سوسیالیست ها و مارکسیست ها بر آن هستند نظام و گفتمان های رایج مسلط به دوره فرتوتی و فرود خود رسیده و منطقی
که کشورهای دربند پیرامونی برای اینکه به که بر آن حاکم است ( منطق انباشت سرمایه
مرحله تاریخی سوسیالیستی خود برسند باید خصوصی از طریق محروم سازی ) دیگر در بررسی بحران کنونی سرمایه داری
از مرحله تاریخی سرمایه داری ( کم و بیش قادر نیست بقای متجاوز از نصف جمعیت و فرصت هائی که وقوع آن در دسترس
مثل مدل کشورهای اروپائی ) عبور کنند ، چالشگران ضد نظام قرار داده است دانش جهان را که بکلی محرومند تامین سازد .
زیرا که رشد و توسعه بورژوازی و مقررات و آگاهی از انگاشت و پراتیک متدولوژی
حاکم بر بازار سرمایه داری از نظر آنان – ۴در تحت این شرایط بشریت در مسیر ماتریالیسم تاریخی مبنی براینکه تاریخ
یک امر و پروسه ضروری و اجتناب ناپذیر راهی قرار گرفته که بزودی او را بر سر ” جوامع تاریخی مبارزات طبقاتی بوده و
برای رشد طبقه کارگر ( به همان نحوی دوراهی ” قرار خواهد داد :ادامه راه انباشت ” توده ها سازندگان تاریخ هستند ” حائز
که در اروپای آتالنتیک در قرون هیجدهم ثروت و سود ( از طریق محروم سازی مدام اهمیت میباشند .در این مورد بگذارید به
و نوزدهم به وقوع پیوست ) در کشورهای اکثریت عظیمی از مردم جهان ) و یا انتخاب نکاتی اشاره کنیم :
پیرامونی دربند است . راه دگردیسی و تغییر اساسی در روابط و
مناسبات بین انسان ها ( هم در سطح ملی – – ۱بحران مالی فعلی منتج از مبارزات توده
– ۳چالشگران ضد نظام که خواهان استقرار کشوری و هم در سطح بین المللی و جهانی های مردم در راه کسب حق تعیین سرنوشت
” جهانی بهتر ” ( سوسیالیسم ) در قرن بیست ) .در این راستا چالشگران ضد نظام که راه نبوده بلکه یکی از پی آمدهای اجتناب ناپذیر
و یکم هستند باید تالش کنند که انگاشت های دوم را انتخاب کرده اند باید با استفاده از بحران ساختاری است که کلیت نظام را در
اروپا – محوری َ ،پست مدرنیستی و فرهنگ متدولوژی آموزشی ” از توده ها به توده ها بر گرفته است .به عبارت دیگر این بحران
گرائی را که بین روشنفکران ( و حتی ” به فراز ” وجدان تاریخی ” بین جوانان مالی که با ورشکستگی نهادهای مالی –
بخشی از چپ های مارکسیست ) رایج است درگیر مسائل سیاسی از یک سو و ” حافظه پولی ( بویژه بانک ها ) در سپتامبر ۲۰۰۸
از افکار و عقاید آن ها بزدایند .مضافا َ این تاریخی ” بین توده های زحمتکش و محروم برمالتر و رسانه ای تر گشت ،خودش نتیجه
چالشگران سرنگون ساز که امروز در پرتو از سوی دیگر دامن بزنند .باید نسل جوان یک بحران عمیق ساختاری و طوالنی است
عروج امواج بیداری و رهائی در سراسر را که امروز نزدیک به ۶۵در صد جمعیت که در حدود سال های ۱۹۷۵ – ۱۹۷۱آغاز
جهان به تعداد صفوفشان افزوده میگردد ، جهان را تشکیل میدهد پیوسته و پیگیرانه گشت .در این دوره چهل ساله که بحران
موظف هستند که توده های قابل مالحظه آگاه سازیم که چگونه در دوره نسبتا طوالنی برای مردم در کوچه و بازار ناشناخته و
ای از مردم عادی را که در دام ” توهمات پس از پایان جنگ دوم جهانی که بیست و نامرئی ماند ،بیکاری ،فقر و نابرابری
خانوادگی ” ( بنیادگرائی های دینی – مذهبی پنج سال ( از ۱۹۵۰تا ) ۱۹۷۵طول کشید بطور آهسته ولی مداوم و پیوسته بیش از
و یا اندیشه های شووینستی – پان ایستی ) ،خیلی از نیروهای اجتماعی دگرگون ساز پیش در سراسر جهان منجمله در کشورهای
اسیر گشته اند ،رها سازند . ( در چین ،ویتنام ،کوبا ،اندونزی ،ایران مسلط مرکز رشد و گسترش یافت .رژیم
،غنا ،آفریقای جنوب ،الجزیره و… ) سرمایه و حامیانش برای اینکه از این بحران
– ۴بررسی عروج امواج بیداری و رهائی تالش کردند که انگاشت و اصل توده ها ” عبور کنند متوسل به مالی تر کردن و جهانی
هم در ” مناطق طوفانی ” و هم در داخل ” سازندگان تاریخ ” و ملت ها ” حق تعیین تر کردن حرکت سرمایه گشتند که امروز
شکم هیوال ” ی نظام به خوبی نشان میدهد سرنوشت ” دارند را به میان توده های ساکن بعد از طی چهل سال به ” پاشنه آشیل ” کل
که توده های کار و زحمت همراه با جوانان سه قاره برده و حتی در بعضی کشورها به نظام تبدیل گشته است .
دیگر خود را فقط ” قربانیان نظام ” نمی ” نیروی مادی ” تبدیل سازند .
بینند .آنها به این امر آگاهی یافته اند که - ۲در جهان امروز برای اینکه نسل جوان
آنها قادرند با مداخله فعال در سرنوشت خود – ۵امروز در جهانی که در آن دولتمردان به این واقعیت پی ببرد که چرا بانکداران
شرایط را به نفع بشریت زحمتکش و به فرمانبر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها ” نجات ” پیدا میکنند در حالی که میلیون
ضرر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها ) ) از کارگران میخواهند که ” فداکاری ” و ” ها انسان از گرسنگی می میرند ضروری
دگرگون سازند . از خود گذشتگی ” نشان داده و در عوض به است که به ماهیت مناسبات اقتصادی در
انحصارات بانکی – مالی بسته های ” نجات جامعه آگاهی پیدا کند .آگاهی به این امر که
– ۵بدون تردید دنیا در تالطمی بی نهایت ” و ” رایانه های ” میلیارد دالری دولتی توسعه و پیشرفت جوامع نه از طریق اعمال
کم نظیر فرورفته است ولی این تالطم فقط تقدیم میکنند چالشگران ضد نظام و سرنگون مقررات ” بازار آزاد ” و نه از اعتقاد به ”
به بحران های مالی ،انرژی ،اکولوژی ، ساز موظف اند کارگران و دیگر توده های مشیت الهی ” بلکه نتیجه دخالتگری جدی و
جنگ و بیکاری و بی امنی ( که جملگی زحمتکش را ( که عمدتا جوان هستند ) آگاه پیگیر توده های مردم در سرنوشت خویش
منبعث از بحران ساختاری نظام سرمایه سازند که دگردیسی های اجتماعی و تغییرات است به ما چالشگران ضد نظام همراه با
است ) محدود نمی شود .بخش بزرگ و اساسی در تاریخ که به نفع بشریت منجر قربانیان نظام فرصت میدهد که خود را
قابل توجهی از این تالطم جهانی در واقع گشته نه منبعث از خواست خدایان و ” مشیت از بدآموزی ها و توهمات اندیشه های
عروج امواج بیداری و رهائی است که جهان الهی ” و نه ناشی از مقررات حاکم و نقش اروپا محوری ( اروپا – مرکزی ) درباره
را در نوردیده است .ادامه این بیداری ها ” دست نامرئی ” در ” بازار آزاد ” سرمایه چگونگی رشد و توسعه تمدن بشری رها
و مبارزات و تشدید پروسه بسیج سیاسی داری بود .بلکه منتج از مبارزات طوالنی سازیم .یکی از این توهمات جاری که هنوز
طبقات توده ای ( منجمله خیل عظیم بی توده های به ستوه آمده مردم و شیوه های هم بخشی از جنبش چپ – مارکسیستی (
خانمان ها و ساکنین گتوها ،زاغه ها و کوخ دخالت گری آنها در حق تعیین سرنوشت مثل رهبران حزب کمونیست آفریقای جنوبی
ها ) برای اولین بار در پنجاه سال گذشته به ) دچار آن هستند همانا انگاشت و اندیشه ” خویش بوده اند .
چالشگران سرنگون ساز فرصت داده که با مراحل دورانی ” و دوره بندی تاریخ جوامع
تسریع روند ادغام سازی نیروهای متنوع و بر اساس مدل دورانی و دوره بندی اروپا ماتریالیسم تاریخی در مبارزه علیه
متکثر سرنگون طلب شرایط را برای حرکت است .به کالمی ساده تر هنوز هم بخشی از
به رغم حضور بازار از اعصار قدیم و از حرامزاده اند”. خبر رسوایی مالی بانک روسیه در روزنامه
دوران باستان ،سرمایه داری به مثابه یک های پاییز گذشته ،تنها آخرین قسمت از
نظام اجتماعی تولیدی ،تا قرون شانزدهم و ما سعی داریم این نکته را روشن سازیم سلایر دنباله دار فساد بوجود آمده در
هفدهم ظهور پیدا نکرد .این نظام برخالف که دلیل تعجب اقتصاددانان غربی از چنین شوروی سابق است .سوال این است:آن ها
تمام اشکال تاریخی از تولید ،بر مبنای تولید نتایجی این است که آن ها بر گونه ای این همه پول را از کجا آورده اند؟ و چطور
کلی برای بازار عمل می کرد و وابسته به جهان خیالی و غیرتاریخی یعنی بر مدل نخست وزیر سابق اکراین ،برای خرید یک
حضور تولیدکنندگان کاال یا به بیان دیگر نئولیبرال سرمایه داری تکیه کرده اند. عمارت بزرگ در مارین کانتی کالیفرنیا از
فروشندگان بود :در یک طرف طبقه سرمایه ظهور سرمایه داری گانگستر و فسادهای محل حقوق چند هزار دالری اش در سال،
دار که دارای تملک انحصاری ابزار تولید کالن در کشورهای بلوک شرق برای هر هفت میلیون دالر پس انداز کرده؟ پاسخ
بود و در طرف دیگر پرولتاریای بی چیز که کسی که با منشاء تاریخی سرمایه داری و واضح است :قانون گانگسترها در مسکو
از ابزار تولید و معیشت بی بهره بود و به همچنین توصیف مارکس از مقوله انباشت چنان شهره خاص و عام گشته که واژه مافیا
تبع آن چیزی جز نیروی کارش برای فروش اولیه آشنا باشد امری کامال قابل پیشبینی بوده
داللت انحصاری ایتالیایی خود را از دست
نداشت .ظهور این دو طبقه بزرگ اجتماعی است .از این رو بعد از مروری مختصر بر داده است.
شرایط غیر قابل اجتناب برای عملکرد و آرای مارکس پیرامون منشاء سرمایه داری،
توسعه شیوه تولید سرمایه داری بود .مارکس کارشناسان اقتصادی غرب که معمار گذار سودمندی این تئوری را به مثابه ابزاری
با جدیت تمام تاکید می کرد که سرمایه فقط کشورهای کمونیستی پیشین به اقتصاد بازار برای فهم آن چه امروز در روسیه در حال
پول نیست بلکه نوعی روابط اجتماعی یگانه محسوب می شوند؛ از میزان گسترده فساد وقوع است مورد بررسی قرار می دهیم.
و منحصر به فرد است .از این رو اگر کسی مالی ،جرم و جنایت و فروپاشی اجتماعی که
با رفرم های اقتصاد بازار همراه بود شوکه راز انباشت اولیه
بخواهد منشاء سرمایه داری را بفهمد باید
فهمید که چطور این دو طبقه بزرگ برای شده و ابراز نارضایتی می کنند.چنان که
در اواخر جلد اول سرمایه در فصلی به
نخستین بار پا به عرصه تاریخ گذاردند .در یکی از مقامات رسمی خزانه داری ایاالت
نام راز انباشت اولیه ،مارکس این پرسش
روزگار مارکس اکثر اقتصاددانان به داستان متحده می گوید”ما باور داشتیم که نسل
را مطرح می کند که روند انباشت سرمایه
این چنین است قناعت می کردند و توصیف اولیه سرمایه داران روسی برای ما دوستان
داری در ابتدا چگونه آغاز گردیده است.
می کردند که چطور آدم های صرفه جو، خوبی خواهند بود اما آن ها خیلی سنگدل و
بدهی سنگین دولتهایی در اروپا توضیح داده یورو البته در بحران است .شناخت ابعاد، یورو در بحران است .این را همگان می
می شود .از اسپانیا تا ایتالیا و پرتغال و – دامنه و نتایج این بحران نیز برای ارزیابی بینند .ستون اقتصادی روزنامه ها و مجالت
اخیرا قبرس – و به ویژه یونان .گفته می از چشم انداز تحول آیندۀ جهان و اروپا حائز پر از اخبار و گزارشات مربوط به این بحران
شود که بدهی های دولتی در این کشورها اهمیت فراوان است .اما قلمداد کردن بحران و مربوط به آیندۀ اروپای واحد است .قطعا
به بحران منجر شده است .اما این مسکوت یورو به عنوان بحران اقتصادی کشورهای اروپا در لحظه ای تعیین کننده قرار گرفته
گذاشته می شود که بدهکارترین دولت دنیا فرورفته در گرداب کاهش اعتبار و بدهی است .اما لحظۀ تعیین کننده برای چه کسانی؟
دولت آمریکا است و در آمریکا اقتصاد های دولتی ،نه تنها بازگو کنندۀ واقعیت چه چیزی در حال تعیین شدن است؟ آیا این
دورانی از رونق – هر چند نه چندان نیرومند لحظۀ حاضر نیست ،بلکه اصلی ترین عوامل یک بحران اقتصادی مزمن و غیر قابل عالج
– را پشت سر میگذارد .تولید ناخالص داخلی بحران را پنهان نیز می کند .واقعیت لحظۀ است؟ آیا این یک بحران ساختاری است،
در آمریکا مداوما در حال افزایش است و کنونی جهان سرمایه داری این است که آنچنان که مفسران چپ می گویند؟ یا حتی
اقتصاد این کشور عواقب بحران معروف به اصلی ترین کشورهای حوزۀ انباشت سرمایه آیا این بحران نهائی سرمایه داری است،
بحران مسکن را پشت سر می گذارد .بنا سخت ترین دوره های ناشی از بحران سال آنچنان که رادیکالترین تحلیلها در صفوف
بر این آنچه به بحران یورو معروف شده ۲۰۰۹را پشت سر گذاشته اند و شاخصهای چپ وانمود می کنند؟ حقیقت بحران یورو
است ،بیش از آن که ریشه در چنین عواملی تولید در این کشورها – از آمریکا تا چین و چیست؟ آیا این بحرانی اقتصادی است که
داشته باشد ،ریشه در جای دیگری دارد. روسیه و آلمان و ژاپن و مجموعۀ وسیعی از فقط گریبان اروپا را گرفته است؟ اگر چنین
بحران یورو انعکاسی از بحران اقتصادی کشورهای در حال توسعه و کشورهای گروه است چگونه است که این بحران هنوز به
نیست ،بحرانی مهندسی شده است .بحرانی -۲۰نه تنها از کاهش ابعاد تولید حکایت نمی همه جای جهان سرایت نکرده است؟ چرا تا
است که قدرتمندترین اقتصاد حوزه یورو، کنند ،بلکه شواهد روشنی از رشد مثبت را همین امروز این بحران به اروپا محدود مانده
آلمان ،بر حلقه های ضعیف این حوزه تحمیل نیز به نمایش می گذارند .با این حال یورو و است؟ و چرا در خود اروپا مهم ترین اقتصاد
کرده است تا با کاهش ارزش نیروی کار در کشورهای بازار واحد اروپا درگیر بحرانی آن ،یعنی اقتصاد آلمان هنوز از شاخصهای
کل این حوزه از موقعیت رقابتی مناسبتری سنگین اند .بحرانی که بیش از هر چیز با رشد مثبت قابل توجهی برخوردار است؟
جعل می کند ،حتی این قدر زحمت نمی کشد طوری اتوموبیل می رانند که انگار سوار بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی»
که سند را به اسم موسسه ای جعل کند که اسب و استر شده اند .حتی در مناطقی که به ایرانی:
وجود خارجی دارد .خوب این آدمها دراین هزار ویک دلیل اتوموبیل نمی تواند ابزار
مملکت گل و بلبل ما درمواضع قدرت اند- خودکشی جمعی بشود ،آن را به صورت حدس می زنم با مقدمه ای که دارم می
یکی برای دوره ای وزیر کشور بود و آن ابزاری برای کشتن عابر پیاده درآورده اند. نویسم ،خیلی ها را خواهم رنجاند و بعید نمی
دیگری وزیرعلوم است و باز آن دیگری طوری درخیابانهای شهر رانندگی می کنند دانم دیگرانی هم باشند که اشاره به این مسایل
معاون اول رئیس جمهور و مدتی پیشتر هم که اگر عابر پیاده حواسش شش دانگ جمع را اصوال زاید و اضافی بدانند و ایراد بگیرند
رئیس سازمان مبارزه با فساد مالی واقتصادی نباشد ،حسابش با کرام الکاتبین است .من که مشکالت اصلی ما چیز دیگری است.
بود درایران! و یا مثال بنگرید به مقوله براین نظرم که اگر شما هزینه این همه مرگ خوب من با این نظرموافق نیستم .از آن
پژوهش و چاپ و نشر مقاله و کتاب ،که و میر و این همه تصادفات رابرآورد کنید به گذشته ،قصدم خدای ناکرده اهانت به هیچ
دزدیدن از کارهای دیگران به صورتی احتمال زیاد از درآمد ساالنه ایران از نفت کسی نیست و اگرخواننده ای را آزرده ام ،با
درآمده است که به راستی شرمندگی و بیشتر می شود .ولی چرا به آن نمی پردازیم؟ لباس تمام رسمی پوزش می خواهم و آمرزش
سرشکستگی دارد .نمونه های وزیر راه و من دلیل اش را نمی دانم آنها که می دانند البد می طلبم .ولی نمی دانم چه حکمتی است که
وزیر علوم و دکتر ابتکار این بود که از کمک می کنند .مورد دیگر هم « مدرک خیلی چیزها همین که پایش به ایران می
مقاله ای که درنشریه دیگری منتشر شده گرائی» است .گیرم که خیلی ها گمان کنند رسد ،به اصطالح « ایرانی» می شود و
بود ،نسخه ای برداشته و بعد به اسم خویش که با « دکتر کردان» « دکتر رحیمی»« ، درخیلی از موارد از حیزانتفاع می افتد .یک
در نشریه دیگری منتشر کردند ولی نویسنده دکتر دانشجو»… .دررابطه اند .خود این نمونه اش ،به نظر من ،اتوموبیل است.
محترمی بخش عمده ای از مقاله صاحب این جنابان درباره « دکتر بودن» خود چه عقیده دراغلب کشورهای جهان ،اتوموبیل یک
قلم را که در روزنامه اعتماد منتشر شده بود، ای دارند! آیا باور کردنی است که کسی که وسیله حمل و نقل است که آدم و بار را از
کپی برداشته و بعد با تغییر عنوان ،به نام به خودش دروغ می گوید ،به دیگران راست یک نقطه به نقطه دیگری می برد .البته که
خودش در همان روزنامه اعتماد چند روز بگوید؟ آن یکی حتی برای دانشجویانش « گاه هم تصادف پیش می آید و کسانی به
بعد منتشر کرده است! نمونه دیگری که می خاطره» هم می گفت که وقتی در دانشگاه مقصد نمی رسند ،ولی به مقصد نرسیدن ،به
توانم بدهم این است که گمان می کنم ایران « اکسفورد لندن» درس می خواند چنین و واقع استثنا برقاعده است .درایران ولی همین
تنها کشور جهان است که « فوق تخصص» چنان می کرد و این حداقل را درنظر نمی اتوموبیل ،به صورت ابزاری برای «
قلب و مغز و عروق و هزار چیز دیگر گرفت که « دانشگاه اکسفورد» لندن وجود کوشش برای خودکشی عمومی» درآمده
دارد .این که یکی طبیب عمومی باشد و ندارد .و چنین چیزی نداریم تا ایشان در آن است که هرساله هم بیش از ۳۰هزار تن از
دیگری هم طبیب متخصص روشن و درس خوانده باشند تا بتواند خاطره هم بگوید. هم وطنان ما در این « امر مهم» موفق می
سرراست است و ابهامی هم ندارد .ولی نمی دانشگاه اکسفورد هم درشهر اکسفورد واقع شوند -ازتعداد کسانی که برای بقیه عمر
دانم این همه آدم که درمملکت گل و بلبل ما است ،خالص و به لندن هم ربطی ندارد .آن عیب و نقص دار می شوند -خبر ندارم .چند
« فوق تخصص» دارند ،به واقع یعنی چی! دیگری ،که مدرک دانشگاهی برای خودش سالی است که ایران نبوده ام ولی بارآخری
که ایران بودم به چشم خودم دیدم که خیلی ها
107 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
خود ادامه دهند تا کار مردمی شود و به تبلیغاتی برعلیه سرمایه داری درایران از یعنی پس از موفقیت در امتحانات مربوطه
بخش خصوصی سپرده شود ولی وقتی لیست سوی سیاست پردازان را جدی نمی گیرم. تخصصی ،بعد چه کرده اند؟ و اما مورد
موسسان این شرکت را نگاه می کنید ،متوجه باوجود درپیش گرفتن سیاست گسترده دیگری که به این نوشته هم مربوط می شود،
می شوید ۹۵درصد موسسان آن دولتی واگذاری وخصوصی سازی ،دولت و « خصوصی سازی» یا « واگذاری» است.
هستند ۴۴ .تا ۴۵درصد بانک ها و مابقی مدافعان مواضع دولتی بدون این که توضیح دراکثریت مطلق جوامعی که این سیاست را
هم شرکت هایی به شمار می آیند که به گونه کافی بدهند ،از یک الگوی « غیر سرمایه به اجرا درآورده اند ،اجرای این سیاست
یی وابسته به دولت است .خوب اینکه بخش داری» اگرنگویم « ضد سرمایه داری» حساب و کتاب داشته است که البته این
خصوصی نمی شود» .ناگفته روشن است سخن می گویند که تقریبا هیچ چیزش حساب و کتاب در بعضی از کشورها دقیق
که وقتی نگاه دولت به بخش خصوصی آن مشخص نیست .نه مشخص است که تر و در شماری دیگر ،با دقت کمتری همراه
باشد که از زبان رئیس سازمان خصوصی برسرمالکیت چه باید بیاید و نه این که روشن بوده است .ولی درایران ،از سال ۱۳۶۸که
سازی خواندیم و یا وقتی نظر نمایندگان است که شیوه توزیع آن چه که تولید خواهد این سیاست را درپیش گرفته اند ،تا به همین
بخش خصوصی نسبت به دولت آن باشد که شد ،چگونه خواهد بود؟ آیا توزیع از طریق امروز ،کم اتفاق افتاده است که واگذاری یا
درباال دیدیم ،این دو نه الزم و ملزوم یک نیروهای بازار انجام می گیرد یا این که « خصوصی سازی» چیزی بوده باشد
دیگر ،که در خیلی از حوزه ها رقیب یک دولت و یا نهادهای عمومی دیگر ،می باید مطابق با آن چه که قرار است ،باشد .عبرت
دیگر می شوند ولی این رقابتی است که نه درتوزیع دست باال را داشته باشند! چون آموز این که خود همین حضرات ،برای
فقط باعث بیشتر شدن کارآمدی دراقتصاد تقریبا هیچ چیزی مشخص و معلوم نیست اجرای درست سیاست خصوصی سازی
نمی شود که دودش به چشم مردم معمولی نتیجه این می شود که درعمل ،ساختار قانون نوشته اند ،ولی نمی دانم چرا در عمل
می رود .اگر هم نمونه می خواهید به اقتصاد اقتصاد ایران ازهمه الگوهای موجود به همین قوانین خویش عمل نمی کنند؟
ایران بنگرید. درجهان ،از هرکدام بدترین خصلت ها را خوب ،وقتی به این قوانین عمل نمی کنید،
درخود جمع کرده است .یا اگر به شکل پس چرا آن را نوشته اید؟ حاال که نوشته اید
خوب این ها مسایل و مشکالتی است که باید دیگری همین نکته را باز بگویم ،نتیجه این ولی به آن عمل نمی کنید ،ریش که دست شما
به آن پرداخته شود تا بتوان برای مشکالت می شود که نه دولت در این نظام موجود به و قیچی هم دست شماست ،چرا آن چه را که
اقتصادی ایران ،راه حل های مناسب را پیدا وظایف خود عمل می کند و نه « بخش به آن عمل نمی کنید ،حداقل لغو نمی کنید تا
کرد .دردمندانه این طور به نظرمی رسد که خصوصی» -البته خبر داریم که از مدتها دست و بالتان بازترباشد؟ حداقل قانون تازه
تا کنون دراین عرصه ها کم کاری زیادی پیش« بخش شبه دولتی» را هم ابداع کرده ای بیاورید که ناقض این قوانین پیشین باشد
صورت گرفته است .به نظر می رسد که اند که نه این است و نه آن ولی درواقعیت و شما هم با خیال راحت ،به کاری که می
این حضرات براین گمان اند که همین که زندگی ،هم دست و بال دولت را درایفای کنید ادامه بدهید .باری ،یکی از عرصه های
یک «بسمه تعالی» ای گفتند و عمدتا نقش خویش می بندد وهم این که چون بختگی بسیار مخاطره آمیز زندگی اقتصادی ایران
برای مصارف داخلی ،برعلیه غرب و روی بخش خصوصی نحیف ایران افتاده و تشخیص و تبیین مناسبات بین دولت و بخش
شرق هم شعار دادند ،نظام اقتصادی ایران، چیزی نمانده کامال خفه اش بکند .دولتی ها خصوصی است .دردمندانه باید گفت که این
چیزی می شود که با نظام اقتصادی غرب از زبان رئیس سازمان خصوصی سازی مشکلی مربوط به امروز و دیروزهم نیست
تفاوت ماهوی دارد و در نتیجه ،می توان به ایراد می گیرند که « بخش خصوصی در و درایران سابقه ای دراز دارد .باید برای
شیوه ای« ایرانی» آن را اداره کرد! خوب کشور ما عمدتا یک بخش توزیعی است که رفع و یا حداقل تخفیف این مشکل اقدام می
واقعیت زندگی این گونه نیست .از سوی خود را به ندرت درگیر تولید میکند ،ازاین کردیم که نکردیم و این مشکل با همه باالو
دیگر ،اقتصاددانان راست گرا نیز ترجیح رو به جای افزایش سهمش از اقتصاد بیشتر پائین رفتن های دیگر درایران باقی ماند .با
می دهند درباره « بازارهای رقابتی» حرف به دنبال افزایش سوددهی است» که البته این همه ،این بخش را با چند یادآوری کلی
و حدیث بگویند وحتی ادعا کنند که سرمایه منظور ایشان « ،رانت خواری» است تا « آغاز می کنم .حداقل در عرصه نظری ،باور
داری خواندن این مناسبات ،به خصوص از سود دهی» ،وادامه می دهد که بخش براین است که دریک اقتصاد سرمایه داری،
سوی چپ ها ،کوششی برای خلط مبحث خصوصی ایران « ،دنبال گوشت لخم بدون اگرقرار است زندگی اقتصادی با هزینه
است و « تشویش اذهان عمومی» .این استخوان مجانی می گردد و انتظار دارد از کمتر بگذرد دولت باید درنهایت خدمت گزار
دیدگاه را نیز جدی نمی گیرم .چون این ابتدا از فعالیتهای اقتصادی خود سود بخش خصوصی باشد و شرایط را برای
مباحث -این که اقتصاد حساب و کتاب دارد- زیادی ببرد» ،یعنی ریسک پذیر نیست و اداره زندگی اقتصادی بوسیله این بخش آماده
برخالف ادعای این دوستان ،به واقع چپ دیرآمده و زود می خواهد برود .از سوی نماید .این که آیا این الگو خوب است یا بد و
و راست ندارد .مفاهیم و تعاریفی است که دیگر ،سخنگویان بخش خصوصی هم بیکار این که آیا به نیازهای مردم پاسخ شایسته می
تقریبا پذیرش همگانی یافته است .تفاوت البته ننشسته اند .آن ها هم حرفشان این است که « دهد یا خیر ،هیچ کدام دراین جا مد نظر من
دراین است که چپ ها با نظام سرمایه داری اینکه کاری را از یک مجموعه دولتی می نیست .وارسیدن این پرسش ها مقوله دیگری
موافق نیستند و اقتصاددانان راست گرا گیرند و به مدیران دولتی واگذار می کنند و است که باید به جای خویش انجام بگیرد.
دربقیه جهان نیز ،نه این که با سرمایه داری اسم آن را بخش خصوصی می گذارند ،اصالً ولی نکته ام این است وقتی یک ساختار کلی-
خواندن نظام اقتصادی موافق نباشند ،بلکه درست نیست .ما یا هنوز نمی دانیم بخش دراینجا سرمایه داری -مورد پذیرش قرار
آن را نظام مطلوبی برای برآوردن نیازهای خصوصی چیست یا تصور بر این است که گرفت ،درآن صورت ،شیوه اداره اش هم
مردم می دانند .به سخن دیگر ،تفاوت نظر مردم نمی دانند بخش خصوصی چیست» .و دربطن این تصمیم روشن می شود .یعنی
بین چپ و راست غیر ایرانی برسردست بعد می افزاید « ،برای مثال شورای عالی نمی توان هم خواهان گسترش چنین نظام
آوردها و پی آمدهاست نه واقعیت وجودی بورس تصویب کرده شرکت بورس تاسیس اقتصادی درایران شد و هم این که درفراهم
این نظام اقتصادی ،ولی درایران عزیز، شود .یعنی بورس های فلزات و کشاورزی آمدن پیش شرط های الزم اش خرابکاری
مثل خیلی چیزهای دیگر ،بی رودربایستی باید در قالب شرکت بورس کاال به فعالیت کرد .البته همین جا اضافه کنم که ادعاهای
شیوه تولید آسیائی که برایران حاکم بود .البتههمین جاست ،که بین جوامع مختلف ،آنهائی وقتی به شرایط تحول جامعه در گسترای
آقای دکتر کاتوزیان دروجه عمده دراشاره که در آنها این شرایط فراهم است و جوامعی تاریخ می نگریم و می خواهیم آن را ریشه
به همین ساختار از « استبداد ایرانی» سخن که فاقد این شرایط هستند ،پارگی و گسیختگی یابی بکنیم باید از عصر ماشین و قرن بیستم
می گویند که من یکی نمی دانم آن چیست که پیش می آید .می خواهم این نکته را بازگفته چشم پوشی کرده و به قرن ها پیشتر برگردیم.
این ساختار را « ایرانی» می کند! باشم که عواملی که موجب پدیدارشدن آن برای دوره ای که ماشین نبود و بشر نیز
گسیختگی و بریدگی اولیه می شوند ،بدون هنوز دانش چندان گسترده ای نداشت ،این
تردید همه عوامل درون ساختاری اند .با این باری این ساختار آسیائی که به گمان من احتماال درست است که در این دوران،
وجود ،ناگفته نگذارم اما که برای وارسیدن حداقل تازمان مشروطه برایران حاکم شرایط عینی بیرونی به دو گروه عمده تقسیم
اوضاع اکنونی مان ،ولی نمی توان همین بود ،ساختاری متناقض و پیچیده است و شدنی بودند .از سوئی ،ثروت طبیعی برای
شیوة را بکار گرفت و از بررسی عوامل وارسیدن ارتباط متقابل این پدیده هاست که بقاء ،مثال خاک حاصلخیز ،آبهای سرشار
برون ساختاری در طول قرون ،در کنار و توضیح دهندة پیچیدگی این ساختار است .این از ماهی ،و ثروت طبیعی به صورت ابزار
همراه عوامل دورن ساختاری غفلت کرد .که بکوشیم همة مناسبات را به مناسبات سادة کار ،یعنی آبشارها ،رودخانه های قابل کشتی
هدف اصلی در این نوشته ،وارسیدن این علت و معلولی تخفیف بدهیم ،بی گمان کارمان رانی ،جنگلها ،معادن ذغال سنگ و فلزات.
وجه از مسئله نیست .به گوشه هائی از آن ساده می شود ،ولی در عین ساده شدن ،ولی، در مراحل اولیة تمدن بشری ،ثروت طبیعی
غیر مفید نیز می شودو راهگشا نیست .ما به در جای دیگر پرداختم. برای بقاء اهمیت بیشتری داشت و در مراحل
یک تئوری زیادی ساده شدة تاریخ که همه پیشرفته تر که با بیشتر شدن دانش بشری
نگاهی به تاریخ ایران نشان می دهد که چیز را توصیف می کند ،ولی هیچ چیز را همراه بود ،اهمیت ثروت طبیعی به صورت
ترکیب طبقاتی جامعه ایران درگذر تاریخ توضیح نمی دهد ،نیاز نداریم .کارمان از آن ابزارکار بیشتر می شود .پس ،گذشته از
بسیار سیال بوده است .برخالف آن چه بسی سخت تر و دشوارتر است .با همة انچه این پیش گزاره ،آنچه که اهمیت می یابد،
دراروپا و برای نمونه درانگلستان مشاهده که گفته ایم ،این را هم اضافه کنیم که اگر چه وارسیدن شرایطی است که باعث می شود
می کنیم ما درایران طبقه و گروهی نداریم که سرعت تحول در جامعة آسیائی ،به دالیلی تا از آنچه هائی که هست به نحو معقول
برای چند قرن وضعیت اجتماعی و اقتصادی که خواهیم دید ،کند است ولی ما با جامعه وروزافزون بهره مندی شود.طبیعتا اگر
اش دست نخورده مانده باشد .این که چرا این ای ایستا روبرو نیستیم .یعنی ،این درست شرایط الزم برای بهره برداری معقوالنه در
گونه بود به گمان من بر می گردد به شکل که تغییرات به کندی اتفاق می افتند ،ولی دسترس نباشد ،از آنچه هائی که هست نیز،
بندی اقتصادی و اجتماعی استبداد شرقی یا بهر حال اتفاق می افتند .گشودن رمز و راز بهره مندی کامل صورت نمی گیرد و از
بخش عمده و درصد بسیار باالی خویش) چپ و بهشدت پراکندهی ایرانی حتی در سیاسی
ِ ت بحران زدهی اقتصادیـ در وضعی ِ
با تبدیل تاکتیکِ سرنگونی جمهوری اسالمی ی گروهبندیهای ظاهراً متفاوت موضعگیر کنونی جهان که در عینحال تحت سلطهی
بهاستراتژی و هدف نهایی خود ،و نیز چنگ و متنافر خویش،در مقابله با رژیم بشار اسد تقریبا ً بیچون و چرای معنویـهژمونیک
زدن بههرامکان و استفاده از هرطریق که قدیمیترین متحد جمهوری اسالمی در سرمایه و نظامهای سرمایهداری قرار دارد
و اتحاد با هرنیرویی برای تحقق این طول حیات سرکوبگرانه و ضدانسانی آن و بهویژه پس از «انقالب» القاعدهایـناتوئی
«استراتژی»،عمالً جای سیاست و حضور است ،بهطور روزافزونی بهدستجات مسلح در لیبی [اینجا ،اینجا و اینجا] که دولتهای
در قدرت سیاسی را با مبارزهی طبقاتی و در سوریه گرایش پیدا میکنند [اینجا،اینجا و فوق ارتجاعی منطقه (مثل عربستان و قطر)
سیاسی آن عوض کرده و هیچ ابایی
ِ نتایج اینجا] ،این دستجات را اپوزیسیون مردمی [اینجا] بههمراه دیگر سازمانهای اطالعاتی
هم از این ندارد که تاکتیکهای مورد پپسی انقالبی باز
ِ مینامند[اینجا] ،برای آن و جاسوسی تدارک سیاسی آن را بهعهده
استفادهاش با تاکتیکها و استراتژی انقالب میکنند[اینجا] و چکامهی آدونیسی برایش داشتند ،اگر کسی بهلحاظ روانی و شخصیتی
سوسیالیستی در تناقض باشد و امکاناتی که ک و میسراید[اینجا] ،بهلحاظ ایدئولوژی شدیداً بیمار نباشد و مقدار بسیار ناچیزی
بهآن چنگ میزند ،بهعامل تخریب امکان معنوی بهحمایت از آن برمیخیزند [اینجا]، هم عِ رق انقالبی و کمونیستی داشته باشد،
سازمانیابی طبقاتی و سوسیالیستی کارگران با نادیده گرفتن شوراهای بارسلون در محال استکه در ماهیت تماما ً بورژوایی،
و زحمتکشان تبدیل شود. سال ۱۹۳۶شعار اسپانیایی کردن سوریه «اپوزیسیون» دستجات
ِ ارتجاعی و وابستهی
سرمیدهند؛ و در واقع ،دست اتحاد بهسوی مسلح در سوریه [اینجا ،اینجا و اینجا] شک
گرچه هیچ گروه و جریانی ـآشکاراـ این دستجات مسلح دراز میکنند تا در گام کند.
حرفی از مقاصد سیاسیاش در رابطه با بعدی (یعنی :پس از «سرنگونی» احتمالی
«اپوزیسیون» دستجات مسلح سوریه نزده رژیم بشار اسد) با استفاده از روابط ،منابع و اما فراتر از اختالالت روانیـشخصیتی (که
است؛ اما ازآنجا که سیاست بینالمللی یا کمکهای احتمالی این «اپوزیسیون» مسلح ی و تشکیالتی بههرصورت برآیند گروه
منطقهای یک فرد یا گروه و سازمان سیاسی بهجنگ رژیم اسالمی بروند و کار این رژیم طبقاتی
ِ آن در امور سیاسیْ جهتگیری
(صرفنظر از جنبهی انقالبی ،ترقیخواهانه را هم «تمام» کنند!؟ خاصی را میسازدکه معموالً بورژوایی و
یا ارتجاعی آن) ناگزیر روی دیگر سکهی ارتجاعی است) و طبعا ً در نبود هرگونهای
بهعبارتی میتوان چنین ابراز نظر کرد سیاستهای داخلی آن فرد یا گروه و سازمان از عِ رق انقالبی و کمونیستی؛ واقعیت این
که اپوزیسیون پراکندهی چپ ایرانی (در سیاسی است؛ از اینرو ،همهی آن افراد استکه عناصر اپوزیسیون بهاصطالح
115 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
مسلح در سوریه را انقالبی دانست؟ این را در این رابطه ـدر همهی رنگها و بی و جریاناتیکه بهنحوی (آشکارا یا بهطور
«اپوزیسیون» بهلحاظ سازمانیابی یا رنگیهایشـ مشاهده کردهایم و پیشزمینههای ضمنی) دستجات مسلح در سوریه را تأیید
آموزش سیاسی و ایدئولوژیک برای مردم ِ نظامی جوهراً همگون را
ِ «داخلی» تهاجم
ِ میکنند یا حتی در مورد ماهیت ارتجاعی
کارگر و زحمتکش سوریه چه دستآوردی در اشکال گوناگون و درهریک از این آن سکوت درپیش گرفته و گاه دوپهلو
داشته و کدام آلترناتیو یا برنامهای را برای کشورها بهوضوح دیدهایم ،اِبراز همسویی حرف میزنند ،در واقع ،آرزوهای سیاسی
یـاقتصادیاین مردم و در مقابل نظام سیاس و نوحهسرایی برای دستجاتیکه چنان در یا بهعبارتی برنامهی سیاسی صراحتا ً
کنونی طرح کرده و پیشنهاده دارد؟ مگر همآهنگی با رسانهها «عمل» میکنند که اعالم نشدهی خود را بهنمایش گذاشته و
صِ رف مخالفت مسلحانه با رژیم بشار اسد گویی توسط آنها کارگردانی میشوند ،بیش همان راه و مسیری را انتخاب کردهاند که
همانند مخالفت مسلحانهی مجاهدین خلق در از هراحتمال دیگری ،یک آرایش و کنش «اپوزیسیون» دستجات مسلح در سوریه ِ
برابر جمهوری اسالمی (حتی بدون احتساب ارادی و شبهفاشیستی را بهنمایش میگذارد. ن هستند .این «انتخاب»، سرگرم اجرای آ
امکانات دولت صدام) عملی انقالبی محسوب صرفنظر از بررسی احتمال عملی و
میشود که چپ خردهبورژوایی سابق و نه اشتباه نشود! اینگونه جانبداریهای گزینی اجرایی آن ،نظراً چیزی جز جای
ظاهراً انقالبی که اغلب بهقیمت جان و مال و ِ
تماما ً بورژوایی امروز برای این بهاصطالح «سرنگونی» بورژوایی جمهوری اسالمی ِ
اپوزیسیون در سوریه چکامهسرایی میکند و ناموس پایینترین گروهبندیهای جامعه تمام (بخوانیم :برنامهی رژیمچنج بورژوازی
برایش چک سفی ِد تأیید انقالبی میفرستد؟ از میشود ،بهاین دلیل ساده که هنوز ذرهای سرنگونی سوسیالیستی این رژیم و غرب) با
در میان مردم ایران (در انکار مناسبات ِ
همهی اینها عامتر و در عینحال اساسیتر: نظام اقتصادیـسیاسیاش نیست که مشروط
ماهیت طبقاتی ،شبکهی مفهومی ،ارتباطات طبقاتیشان و تبدیل آنها بهتودهـگله) بهسازمانیابی طبقاتی و سوسیالیستی
داخلی و بینالمللی ،و نیز سازوکار سیاسی نفوذ و اعتباری بهدست نیاوردهاند و کارگران و زحمتکشان است .بنابراین،
این «اپوزیسیون» بهاصطالح انقالبی را اصوالً با هرگونه آرمانگرایی (حتی از توسل بهسیاستها و امکانات بورژوایی
چگونه باید برآورد کرد و براساس کدام نوع خردهبورژوایی و واپسگرایانهاش در مقابل استفاده از سیاستها و امکانات
فاکتورها و ریشههای تاریخی و اجتماعی که الزمهی خیزشهای فاشیستی است) کارگری و سوسیالیستی جز ِء الینفک
باید بهشناختی دست یافت تا براساس آن بیبهرهاند ،در معنای اجتماعی و بهاصطالح ت این «انتخابْ » بهمثابهی تابعی از کلی ِ
فرضا ً بتوان ارتباطی متقابل و همهجانبه را جامعهشناسانهی کالم هنوز قابل توصیف بورژوایی آن است.
با آن سازمان داد[اینجا]؟ بهفاشیست نیستند؛ اما ازآنجاکه سبککار
و جوهرهی مفهومیـارادهمندانهی اینگونه اما ازآنجاکه تحقق بیرونی و عملی هرآرزو
«اپوزیسیون» مسلح سوریه را براساس حمایتها و انقالبینماییها عمالً و بهطور ی سیاسی خاص ،مشروط بهروابط یا برنامه
عامترین دادههایی که بخشی از آن مورد ضمنی همان نتایجی را دربردارد که و امکانات معینی است؛ ازاینرو ،طبیعی
تأیید رسانههای غربی نیست ،در چند خیزشها و کنشهای فاشیستی آشکارا استکه تأیید دستجات مسلح در سوریه یا
کالم میتوان اینچنین بهتصویر کشید: خواهان آناند؛ ازاینرو ،بهتر استکه با سکوت در مورد خاصهی سراسر ارتجاعی
دستجاتیکه بارزترین سیما و ویژگیشان، صفت شبهفاشیستی توصیف شوند تا با آن ـعمالًـ معنایی جز اتحاد و همسویی گام
درعین پراکندگی و عدم انسجام درونی (که
ِ خیزشهای فاشیستیـایدئولوژیک که دارای «اپوزیسیون» سوریه
ِ از بخش این با گام
به ِ
وجود یک نیروی بیرونی هماهنگکننده پایگاه تودهـگلهای نیز هستند ،اشتباه نشوند. تراکم الزمی از تحرکاتِ ندارد تا در فضا و
را بهذهن متبادر میکند) ،مجهز[اینجا] کمّی ،تحول «کیفی» بهصورت یک
بهانواع و اقسام سالحهای پیشرفتهای تنها درصورتی میتوان حکم باال را نابهجا، جهش وارونه علنا ً بهنمایش گذاشته شود!؟
است که ـبهعنوان یک مجموعهـ تا قبل از ت که با دالیل وغلط و حتی عنادورزانه دانس بدینترتیب ،برخالف موقعیت جنبش چپ
کمکهای وسیع و تسلیحاتی شوروی ـحتیـ وشواهد مبرهن و عینی (نه جنجالآفرینیها، قبل از ظهور جنبش ارتجاعی سبز ،باید
در اختیار «جبههی آزادیبخش ویتنام» هم مهندسی بهاصطالح افکار و نمادسازیهای بهاین سؤال جواب داد که چرا متحدین و
نبود .دستجات مسلحیکه تجاوز بههمسران برنامهریزی شدهی رسانههای تحت کنترل «اپوزیسیون» دستجات مسلح تدارککنندگان
بورژوازی غرب) ،و نیز در پرتو استداللهای ِ
و دختران علویتبارها یکی از شعارها و در سوریه نباید بااپوزیسیون «چپ» ایرانی
(در واقع ،یکی از مطالبات) آنهاست. ماتریالیستیـدیالکتیکی نشان داده شود که متحد شوند ،که از همهی شاکلههای چپْ تنها
دستجات پراکندهای که دریافت سلفیـوهابی «اپوزیسیون» دستجات مسلح در سوریه نام آن را یدک میکشند تا بتواند فریبندهتر
[اینجا ،اینجا و اینجا] از اسالم که مورد ضمن ارتباط با بخشهای مختلف جمعیت و عمل کنند؟ آیا درست همینجا نیست که
پسند دولتهای عربستان سعودی و قطر خصوصا ً ارتباط ارگانیک با تودههای کارگر «پارچه» روح همقبیلهای نازیبای خودرا
است ،بهلحاظ ایدئولوژیک «وحدت»بخش و زحمتکش ،نقشی انقالبی و تاریخی ایفا (علیرغم تفاوت در شکل و قیافه و عنوان)
آنهاست .دستجات اسالممداری که هر میکنند .بهعبارت دیگر ،باید بدون توسل در «نخ» میبیند؟!
گفتمان ،دیسکورس یا تبیین دیگری از بهمنطق صوری و قیاسات الزمهی آنْ ثابت
هستی و زندگی اجتماعی و شخصی را کرد که «اپوزیسیون» مسلح در سوریه در
اگر حضور و عملکرد نظامی دستجات مسلح
جز تبیین سلفیـوهابی حرام میدانند و مختصات درونی ،در مختصات منطقهایدر سوریه ۲۰سال پیش واقع شده بود ،این
نه تنها بهرسمیت نمیشناسند ،بلکه با و در مختصات جهانیاش ـمنحیثالمجوع
احتمال وجود داشت که تأیید و همسویی با آن
تمام توان با آن بهستیز نیز برمیخیزند. و برآیندگونهـ یک نیروی انقالبی با پایگاه
را نه گامهایی بهواسطهی وحدت ذاتی ،بلکه
ِرم تودهای است[!؟].
ناشی از اشتباه معرفتی دانست؛ اما امروز
ستیزهگران مسلمانیکه در قاعدهی ه ِ
اسالمیـجهادی و آنجا که اصطالحا ً بدنه که تهاجم نظامی بهیوگوسالوی ،افغانستان،
عراق و لیبی را با همهی فجایع آنْ بالعینه ماهیت طبقاتی «اپوزیسیون» مسلح در
نامیده میشود ،غالبا ً ریشه در زنجیرهی فقر
در مقابل داریم و نقش فریبنده ،نمادساز و سوریه!؟
و نابسامانی دارند ،و از همینرو بهشبکهی
تربیتیـسیاسی سلفیـوهابی پرتاب شده و در حتی سازماندهندهی رسانههای همگانی اما بهراستی چرا باید «اپوزیسیون»
واشینگتن حتی تالش کرد که دولتی زیر وقتی رئیس جمهور ریگان مرا به مقام
نظارت خودش در اوکرائین روی کار معاون خزانه داری برای سیاست اقتصادی
بیاورد و تالش هایش در گرجستان قدیمی اش برگزید ،به من گفت که باید اقتصاد
شوروی ،محل تولد جوزف استالین به نتیجه ایاالت متحده را از رکود نجات دهد ،تا با
رسید .رئیس جمهور گرجستان ،کشوری که تمام قدرت اقتصادی بتواند روی رهبران
بین دریای سیاه و دریای کاسپین (دریای روس برای مذاکره در مورد پایان جنگ
مازندران) واقع شده ،عروسک واشینگتن سرد فشار بیاورد .ریگان گفت از این پس
است .او اخیرا اعالم کرد که گرجستان هیچ دلیلی وجود ندارد که در تهدید اتمی
شوروی قدیمی در سال ۲۰۱۴به کشورهای زندگی کنیم.
عضو ناتو خواهد پیوست.
دولت ریگان به این دو هدف دست یافت،
قدیمی هایی که بین ما هستند می دانند که ولی دولت های بعدی این دست آوردها را از
ناتو ،سازمان پیمان آتالنتیک شمالی ،اتحادیه بین بردند .نخست وزیر و جانشین ریگان،
ای بود بین کشورهای اروپای غربی و ژرژ هربرت والکر بوش پیش از همه برای
ایاالت متحده برای مقابله با ارتش سرخ ،تا نخستین بار با ملحق ساختن جمهوری های
از گسترش سیطرۀ آن برای کنترل اروپای قدیمی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به
غربی جلو گیری کند. ناتو ،توافقات ریگان و گورباچف را زیر پا
گذاشت ،و پیرامون مرزهای روسیه پایگاه
آتالنتیک شمالی خیلی خیلی از دریای سیاه نظامی ایجاد کرد.
و کاسپین دور است .ولی هدف از ورود
گرجستان به ناتو ،چه چیزی به جز ایجاد روند محاصرۀ روسیه با ایجاد پایگاه نظامی
فرصت تازه ای برای ایاالت متحده می تواند بی وقفه توسط دولت های جانشین از طریق
باشد که در آنجا پایگاه نظامی اش را جلوی انواع و اقسام «انقالب های رنگی» که
دروازۀ روسیه بنا کند؟ «بنیاد ملی برای دموکراسی» تأمین مالی
می شد ،که بسیاری آن را بدل سازمان سیا
کامال روشن است که واشینگتن – دموکرات می دانند.
ــ با بیوه زنان و بیوه مردان همسر از دست ــ با تمام صلحدوستان و آزادیخواهان جهان؛
داده؛
ــ با مبارزان ضد استعماری و مخالفان هر
ــ با نوزادان و طفالن هراسان از غرش گونه مداخله خارجی در امور دیگر کشورها؛
بمبها و انفجارها و نفیر گلوله ها؛
ــ با آن یک میلیون کارگر فراری خارجی
ــ با مردم امنیت و آسایش ،شغل و مسکن سابقا شاغل در لیبی در اثر تهاجم استعمار
از دست داده؛ گران به این کشور؛
ــ با نزدیکان و بازماندگان آن چندین ده هزار ــ و باآلخره ،با بازمندگان خانواده قذافی که
سه نسل پیاپی بدست استعمارگران غرب لیبیائی کشته شده در زیر بمبارانها؛
کشتار می شوند؛
ــ با ده ها هراز کودک یتیم ،آواره و بی
نسبت: سرپرست مانده؛
ــ به نوچه های تروریست و آدمخوار آنها؛ ــ با بیماران محروم شده از بهداشت و درمان
رایگان؛
ــ به سران بیسر رژیم جمهوری اسالمی
ــ با دانشآموزان و دانشجویان محروم شده از ایران ،که در هم کوبیدن و ویران کردن
است .درگیری مسلحانه ماه مارس قبایل ــ در شهر بنغازی درگیری مسلحانه شدیدی پایان پیشگفتار
در جنوب لیبی به مرگ ۱۵۰نفر منجر در منطقه زندان بوهدیم روی داد .صدای ***
شد؛ ماه گذشته ،شبهنظامیان خواستار از انفجارها و تیراندازی در بسیاری از مناطق
سرگیری پرداخت پول نقد به خود شده ،دفتر شهر شنیده می شد؛ هشت ماه پس از پیدایش دولت جدید در لیبی
نخست وزیری را مورد حمله قرار دادند و
آشوبزده ،باآلخره ،قرار برگزاری انتخابات
درگیریهای دائمی در اطراف طرابلس به ــ شورشیان وابسته به قبیله ریشوان با تانک پارلمانی صادر شد .دولت موقت شورای
و توپخانه سنگین به واحدهای نظامی شورای بستن مرز با تونس منجرگردید.
ملی ،حقه ای بود که برای دوره گذار به
موقت در اطراف قادائوم حمله کردند. «رژیم دموکراتیک» در بستر استراتژی
133 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
کمیته عالی امنیت ملی در سراسر لیبی اعالم جمعیتی ان نمایان است. این در حالیست که هیچ اطالعی دال بر
کرد. رهبری شورشیان از سوی ساختار دوره
wordpress..http://eb1384 قذافی در دست نیست .مقاومت مسلحانه
۴ژوئن جلسه نهائی دادگاه نظامی لیبی برای 25/06/2012/com در مقابل حکومت «جدید لیبی» از پائین
رسیدگی به پرونده دو نفر تبعه بازداشت شده و بابتکار خود گروهها و قبایل مختلف
روسیه در تاریخ ۲۷ماه اوت ۲۰۱۱در http://www.fondsk.ru/
سازماندهی می شود .مشاوران خارجی
طرابلس و .و .دالگوف و آ .ف .شاروف livia-pogru�/18/06/2012/newss
از قدرت تأثیرگذاری بر مواضع طرفهای
و همچنین ۲۵تبعه اوکراین و بالروس zhenie-v-bezdnu.html
درگیر برخوردار نیستند ،و فعالیتهای شدید
تشکیل شد .همه این زندانیان به همکاری آنها هیچ تأثیری روی حوادث نمی گذارد.
با رژیم معمر قذافی و تالش برای قتل از همین روزها اتوموبیل سفیر انگلیس در لیبی
راه تعمیر تکنولوژی نظامی متهم شده اند .آ. به رگبار بسته شد و خودش بطور اتفاقی
ف .شاروف به حبس ابد ،و .و .دالگوف و زنده ماند.
همه اتباع اوکراین و بالس هر یک به ۱۰
سال زندان تأدیبی محکوم شده اند .صدور در اوضاع و احوال پیش آمده ،شورای
این احکام ،بویژه در پرتو تماسهای مستمر موقت بشدت به سیاست تعقیب و فشار روی
وزارت امور خارجه و سفارت روسیه در آورده است .تشکیل کمیته عالی امنیت ملی
طرابلس با مقامات لیبی و وعده های مساعد در کشور به آدمربائی و شکنجه ،وحشت
طرف لیبی برای رسیدگی به این مسئله، آفرینی و ترور روانی دست می زند .دکتر
نگرانی و خشم مسکو را برانگیخته است. سالم فرجانی ،جراح مشهور قلب در لیبی،
یک نمونه از فعالیت کمیته عالی امنیت
در روزهای اخیر کمیته عالی امنیت ملی ملی است .او ربوده شد و به پایگاه نقلیه
اعضای هیئت نمایندگی دیوان کیفری بین در نزدیکی طرابلس انتقال یافت .در آنجا
المللی را بازداشت کرده ،و ظاهرا ،سعی وی را بشدت کتک زدند .فرجانی زنده ماند،
می کند از این بازداشت برای کسب برخی ولی تا پنج شبانه روز نه خانواده و نه فاطمه
اطالعات استفاده کند .با بازداشت شدگان چه خمروش ،وزیر بهداشت و درمان ،نتوانستند
خواهد کرد ،فعال روشن نیست. هیچ اطالعی در مورد محل نگهداری او
بدست آورند .در نهایت ،زمانیکه گروگان
در روزهای آینده «پرونده بغدادی» هم
را به پایگاه میتیقه (فرودگاه طرابلس) منتقل
بازتاب بینامللی خواهد یافت .دولت تونس
کردند ،نماینده کمیته عالی امنیت ملی با
اکنون دبیر کل کنگره ملی لیبی (نخست وزیر
وزیر بهداشت و درمان تماس گرفت و پس
سابق لیبی .مترجم) ،دکتر بغدای محمودی را
از آن که نتوانستند هیچ اتهامی بر فرجانی
که از بیم جان خود به تونس پناهنده شد بود،
وارد سازند ،او را آزاد کردند .این موضوع
با تحویل به لیبی برای «رسیدگی» تهدید می
برای بسیاریها روشن است که او کارشناس
کند (تونس ،دکتر بغدادی محمودی را در
کمیسیون جستجوی ناپدید شدگان بود.
۱۹ژوئن به لیبی تحویل داد .این مقاله قبل
از آن تاریخ نگاشته شده است .مترجم) .او عفو بینالملل هم از «محاکمه» دکتر هاشم
در زندان بسر می برد و در اعتراض به انور بن خیال ،جراح مغز و اعصاب به
تحویل خود به دست شورای ملی ،اعتصاب اتهام تأخیر عمدی در امدادرسانی طبی در
غذا کرده است .دکتر بغدادی ،سمبل مخالفان سال گذشته به شورشی مجروح ،فاتح محمود
حاکمیت جدید لیبی بشمار می رود؛ تصمیم ابو شنف ،که موجب مرگ او شد ،خبر داد.
برای مجازات او در آستانه انتخابات ،به هاشم انور بن خیال اوایل ماه آوریل در
احتمال قریب به یقین ،در پاریس و لندن طرابلس ربوده شد .این پزشک هم اکنون در
اتخاذ شده است. الزاویه ،زادگاه همان شورشی مرده محاکمه
می شود .بگفته وی ،شورشیان او را شکنجه
نوچههای آنهائی که لیبی را بمباران کردند
کرده اند .حسیبه حاج صحرائویی ،نایب
و رژیم قذافی را سرنگون ساختند ،کامال
رئیس عفو بینالملل در امور خاورمیانه و
واضح است که از عهده اداره امور این
شمال آفریقا می گوید« :واضح است ،که او
کشور بغرنج برنمیآیند .حاکمیت جدید با تمام
محاکمه نمی شود .از وی انتقام می گیرند.
قوا به خشونت روی آورده است .در مقابل
این بسیار خطرناک است که نزدیکان متوفی
آن ،تروریستها و قبایل مخالف دولت جدید،
در مورد مجازات مجرم احتمالی تصمیم می
به مقاومت مسلحانه خود شدت بخشیده اند.
گیرند».
زرق و برق شعارهای دموکراتیک وارداتی
از غرب نتوانست قوانین جماهیری لیبی را هاری کمیته عالی امنیت ملی موجب ترس
در نظر لیبیائیها تغییر دهد .خلق لیبی رژیم و وحشت عمومی در لیبی شده است .یان
عروسکی را نمی پذیرد .افق «افغانیزه مارتین ،نماینده ویژه سازمان ملل متحد
کردن» لیبی و جنگ داخلی با هدف نابودی نگرانی عمیق خود را از گسترش ترور
مهره های اصلی “مبارزان راه آزادی” بر سال های جنگ سرد جان اشتاین بک نوشت: در نبرد خیر علیه شر ،همیشه مردم کشته
علیه کمونیسم در افغانستان بود .بوش پدر “مثل اینکه جهان به روس ها نیاز دارد .من می شوند
هنگامی که پرزیدنت ریگان این قهرمانان تصور می کنم که حتی در روسیه آن ها
را “معادل اخالقی Founding Father به روس ها نیاز دارند .چرا که شاید آن ها تروریست ها به نام خیر بر علیه شر
دانست” ،مقام معاونت ریاست جمهوری را روس های روسیه را هم آمریکایی بنامند”. کارگران ۵۰کشور را در NYCو DCبه
اشغال کرد .هالیوود نیز به سرعت تبعیت حتی روس ها نیز بعدها به خیر بدل شدند. کام مرگ فرستادند؛ و به نام خیر بر علیه شر
کرد و RAMBO3را ساخت که در آن امروز پوتین نیز می گوید“ :شر باید مکافات پرزیدنت بوش قول انتقام داده است .او اعالم
مسلمانان افغانی دوستان خوبی هستند .هم اعمالش راپس بدهد”.صدام حسین خیر بود و کرد “ما شر را از جهان محو خواهیم کرد”.
اکنون در ۱۳سال بعد در دوره بوش پسر آن از سالح های شیمیایی بر علیه ایرانی ها و محو شر؟ آیا بدون شر ،خیر وجود خواهد
ها به بدترین دوستان روزگار بدل شده اند. کردها استفاده می کرد .بعد ،شر شد .وقتی داشت؟ این تنها فناتیک های مذهبی نیستند
ایاالت متحده کار اشغال پاناما را به اتمام که برای مشروعیت بخشیدن به جنونشان
رسانده بود و بخاطر اشغال کویت توسط هنری کسینجر یکی از نخستین کسانی بود احتیاج به دشمن دارند بلکه صنایع اسلحه
عراق ،درحال اشغال عراق بود ،آن ها او را که نسبت به تراژدی اخیر واکنش نشان داد. سازی و ماشین عظیم جنگی ایاالت متحده
شیطان حسین می نامیدند .بوش پدر که جنگ او گفت“ :کسانی که الهام بخش ،حامی و نیز برای مشروعیت بخشیدن به حضورش
با شر را و ظیفه خود می دانست با روحیه مشوق مالی تروریست ها هستند به اندازه نیاز به دشمن دارد.
ای حاکی از همدردی و انسانیت که مثل تروریست ها گناهکار محسوب می شوند”.
اینکه از ویژگی های خانوادگی اش محسوب واژه هایی که بوش پسر درست چند ساعت خیر وشر ،شر و خیر ،بازیگران صورتک
می شود ،بیش از ۱۰۰٫۰۰۰۰عراقی را که بعد آن را تکرار کرد. ها را عوض می کنند ،بنا به تقاضای
نمایشنامه نویس ،قهرمانان به هیوال بدل می
اگر داستان این چنین است هم اکنون فوراً از شهروندان عادی بودند کشت.
شوند و هیوالها به قهرمان .این چیز جدیدی
شیطان حسین همان جایی که بود ماند .اما باید کسینجر را منفجر کرد .او گناه جنایاتی نیست .ورنر فون براون ،دانشمند آلمانی
این دشمن شماره یک انسانیت پا پس کشید را بر دوش دارد که قطعا ً از جنایت بن الدن وقتی بمب افکن 2-Vرا ابداع کرد که هیتلر
و قبول کردکه دشمن شماره دو انسانیت یا هر تروریست دیگری در جهان دهشتناک از آن بر علیه لندن استفاده نمود ،شر بود.
باشد .هم اکنون اسامه بن الدن شر جهان تر است .او الهام بخش ترور دولتی در اما هنگامی که هوشش را در خدمت ایاالت
نامیده می شود CIA .هرآنچه او درباره اندونزی ،کامبوج ،ایران ،آفریقای جنوبی، متحده بکار گرفت به خیر بدل شد .استالین
تروریسم میداند به او یاد داده است .بن بنگالدش و تمام کشورهای آمریکای جنوبی در طول جنگ جهانی دوم ،خیر بود و بعد از
الدن محبوب دولت آمریکا بود و توسط بود که از جنگ کثیفی که در برنامه کندر آن شر شد یعنی درست هنگامی که رهبری
دولت آمریکا مسلح و تجهیز شد .او یکی از طرح ریزی شده بود آسیب دیدند .کسینجر یک امپراطوری شر را بر عهده گرفت .در
چند ثانیه هم نبود) فکر می کنم .وقتی بلیط بنا به “نامساعد” بودن اوضاع مجبوریم بلیط تجربه متروی پاریس ،هر بار برایم آمیزه
را به سمت من سر می دهد می خواهم با بخریم .همچنانکه اسکناسم را به جلو سر می ای بود از هیجان و شگفتی :برای «سیاه»
شتاب بلیط را بگیرم و از این کابوس سلطه دهم و ته لبخندی به لب دارم سعی می کنم سوار شدن مترو مجبور بودی با رعایت
ی روانی خالص شوم؛ با ناباوری می بینم با اشاره دست به متصدی گیشه بگویم دو ی شبه «تدابیر ایمنی» از روی موانع فلز ِ
انگشتانش را سفت روی بلیط ها نگه داشته بلیط می خواهم (در شرایطی که مجبوری هوشمند بپری و ریسک این کار (با در نظر
است! در حالیکه بار دیگر خیره به چشمانم به سرعت تصمیم بگیری ،دشوار است چند گرفتن حضور احتمالی مامورها و دوربین
نگاه می کند با خونسردی و شمرده کلماتی کلمه فرانسه ای که زمانی می دانستی را به ها و پیامدهای کار) همیشه هیجان آور بود؛
“مقسی” (مرسی) آن را
ِ می گوید که من تنها خاطر بیاوری) .زن خیره به من نگاه می کند از طرفی همه گیر بودن این خرده فرهنگِ
می فهمم .اما انگشتان دستش ما بقی حرف و چیزی نمی گوید .وقتی تعجبم را می بیند روزمره با سویه عصیانگرانه اش و به
را به من می فهماند؛ یعنی شرط تحویل بلیط در حالیکه اسکناس را زیر انگشتانش دارد خصوص حمایت مردم از همدیگر باعث
ها آن است که بگویم“ :مرسی”. (به فرانسه) می گوید“ :بن ژوق!” کمی طول شگفتی من بود ،و به مثابه مصداقی از
می کشد تا منظورش را بفهمم :با تردید به او همبستگی فرودستان در شکستن قوانینی که
با احساس مبهمی از تحقیر و له شدگی نگاه می کنم و خللی در عزم او نمی بینم .با مغایر هستی اجتماعی آنهاست ،ستایش انگیز
خواستش را اجابت می کنم و بلیط ها را می شگفتی و اکراه می گویم“ :بن ژوق!” و او و نوید بخش (به ویژه آنکه به قول یکی از
گیرم .اما به محض دور شدن آنچه گذشت را با حرکات سر و صورت و انگشتانش (که رفقای پاریسی“ :نیمی از زندگی پاریس در
مرور می کنم و این بار احساس شدیدی از اینک به راه افتاده اند) به من می فهماند که زیر زمین جریان دارد!”) .در آخرین روز
ِ
تحقیر و له شدگی گریبانم را رها نمی کند تا اکنون می تواند به خواسته من (یا وظیفه اش) اما تجربه متفاوتی رقم خورد که مازادی
مکرر در مورد آن بیاندیشم .همین احساس عمل کند .با منگی به آنچه گذشت (و بیش از بهتر از حیرت و تلخی نداشت:
137 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
دهد که خود را متعلق به جمع بزرگتر و در عین حضور در اروپا و برخورداری از در طی ساعت ها و روزهای آتی مرا بر
برتری بداند ،تا بتواند بر اضطراب درونی مزایای آن ،به نشانه های تمدن و فرهنگ آن داشت – همچون مازوخیست ها -بارها
و احساس ناچیزی خود فائق آید ( .)۲این اروپایی بی توجهی نشان می دهم .در پاریس و بارها این صحنه دردناک تحقیر را از
احساس تعلق به جمع بزرگتر صرفا در حد ِ که باشی تعداد باالی خارجی ها (سیاهان و زوایای مختلف مرور کنم .آنچه در ادامه می
یک توهم فردی باقی نمی ماند ،بلکه از رنگین پوستان) بسیار بیشتر از بلندی برج خوانید شرح برخی از زوایای این بازخوانی
سوی جریانات سیاسی غالب و تریبون های ایفل و سایر بناهای تاریخی توجهت را جلب است که امیدوارم بتواند تا حدی «کلیت»
اجتماعی و رسانه ای آنها نیز مورد تایید و می کند .در نگاه نخست به رغم این آمیختگی صحنه را بازسازی کند:
پشتیبانی قرار می گیرد :دستگاههای نهادین فرهنگی/نژادی ،همه چیز عادی و آرام به
فوق از یکسو بر «اصالت» هایی تاکید می نظر می رسد (آمیختگی هموار) ،اما فهم یک) من تحقیر شدم نه تنها چون ابتدایی
کنند که تفاوت های مشهود یا فرض شده ظاهری بودن این آرامش دشوار نیست (اگر ترین آداب اجتماعی (سالم کردن) را رعایت
میان فرانسوی ها (بخوانید اروپایی ها) و خودت را ملزم ندانی که زوایای این شهر نکردم ،بلکه بیشتر به این خاطر که رفتار
خارجی ها را به شکاف هایی جدی و گذر توریستی را از چشمان یک توریست ببینی). اولیه ام خود با تحقیری ضمنی همراه بود
ناپذیر (و بعضا ذاتی) بدل می کنند؛ و از گاه پلیس به طور غیر مستقیم کمکت می کند و (ناخواسته) سویه ای غیر انسانی داشت:
سوی دیگر احساس ناایمنی اقتصادی ناشی که از این غالف توریستی بیرون بیایی (البته سفارش بلیط با اشاره انگشت به کسی که
ی نظام سرمایه داری از تضادهای ساختار ِ اگر اساسا چنان غرق دوربین دیجیتالت نشده دادن دکمه
ِ درون گیشه نشسته ،همانند فشار
را – به ویژه در دوره های بحران و رکود باشی که رفتار پلیس با سیاهان را نبینی (.))۱ ای از یک دستگاه اتوماتیک فروش بلیط
اقتصادی -در کالبد «خارجی ها» و سربار باری از دید زن داخل گیشه من به طور است .اینجا خواه نا خواه ماهیت انسانی آن
بودن آنها فرافکنی/پیکریابی می کنند .به ِ بالقوه یکی از انبوه خارجیانی بودم که با کسی که قرار است در پروسه ی صدور
این ترتیب گفتمانی سیاسی شکل می گیرد پیشروی به قلب اروپا فرصت ها را به تدریج بلیط نقش ایفا کند نادیده گرفته شده است
که کارکرد ایدئولوژیک آن چیزی نیست از «بومیان اروپایی» سلب کرده اند .آنها (همانند رفتار با یک «چیز») .بر این مبنا
جز رازورزانه کردن و تحریفِ مناسباتی همان طوری که «سیاستمداران» می گویند رفتار فروشنده نه واکنشی به بی مباالتی من
که جایگاههای اجتماعی فروشنده بلیط و مسئول خرابی وضع اقتصاد هستند :آنها به (سالم نگفتن) ،بلکه دفاع در برابر رویه ی
مشتری خارجی او را تعیین می کنند .پذیرش طور غیر مستقیم در شکل دادن به رویه ای ماشین واری بود که از سوی بسیاری کسانی
درونی این گفتمان و هم ذات پنداری با سویه
ِ که زندگی شغلی زن را به فروشندگی بلیط چون من – در طی روز – وجود انسانی او
ای از قطب بندی های ترسیم شده آن ،ناشی در درون گیشه ای تنگ محدود ساخته موثر را نادیده می گیرد .همچنانکه این واکنش در
از وقوف ناهشیار به شکنندگی موقعیت خود بوده اند .و این خطری است که همچنان بطن خود (گیریم ناهشیار) واکنش به قالب
ناایمنی همبسته با کاری
ِ و احساس ناچیزی و فرزندان او را هم تهدید می کند! از این نظر ی بیگانه سازی است که همه توانایی کار ِ
بیگانه ساز است[ .بر این اساس ،تفوق به رفتار سلطه آمیز زن فروشنده واکنشی ناآگاه های انسانی و بالقوه گی های او را در تکرار
اصطالح «سوسیالیست» ها در انتخابات نسبت به این «آگاهی» اش بوده و در عین دایمی کاری چنین روتین و محقر انکار کرده
پارلمانی اخیر فرانسه ،به خودی خود چیزی حال رفتاری دفاعی در برابر نشانه های و حذف می کند.
از خطر رشد زمینه های اجتماعی پیشروی بیرونی یک «خطر عینی»“ :خارجی ها”!
دو) بی گمان من اولین و آخرین نفری نبودم
راست افراطی – که در حزب «جبهه ملی»
با رهبری مارین لو پن نمود می یابد -کم که با این رفتار خاص این فروشنده بلیط چهار) زن فروشنده با رفتارش به طور
من
نمی کند (.])۳ مترو مواجه شدم .همچنانکه او هم اولین ضمنی ضرورت «اینتگراسیون» را به ِ
شدنِ و آخرین فروشنده بلیط در متروی پاریس «خارجی» یادآور شد؛ فرایند «ادغام
و حومه نیست که به چنین رفتاری متوسل فرهنگی» که عموما به طور «داوطلبانه» پنج) اینکه رفتار زن فروشنده بلیط چنین
شده است .به واقع موضوع فراتر از حیطه با یادگیری زبان کشور «میزبان» آغاز می حسی از تحقیر شدگی را به من القاء کرد
قوانین سفت و سخت همواره شاید دلیل مهمی بوده که من در بازخوانی ِ خاص بودگی های فردی است (در او یا شود (در واقع،
من) .بنابراین باید موضوع را تا حد امکان ضرورت این «کار داوطلبانه» را به تو های باال تنها جایگاه او را زیر ذره بین
در ساحتی کلی تر بررسی کرد .به خصوص یادآوری می کنند) .اما دشوار بتوان تصور بگیرم .قطعا می توان از منظرهای دیگری
وقتی آرامش چهره و خونسردی او را به یاد کرد که او بر این باور بوده که نوع رفتار او جایگاه مرا هم در این ماجرا مورد واکاوی
می آورم جای تردیدی برایم نمی ماندکه او و سلطه ی نهفته در آن مرا به این سمت سوق قرار داد (خواه به عنوان خریدار بلیطی
اخالقی که – با احساس دائمی خارجی بودن -درِ در موقعیت های متعددی نظیر این ،با چهره بدهد (همانند آنچه که در یک درس
متعجب و وامانده مشتریان زیادی مواجه آرمانی رخ می دهد) و نیازی به گفتن نیست موقعیتی نامنتظر دستپاچه شده؛ و خواه به
بوده که احتماال در غافلگیری و دستپاچگی که او بی تردید بارها و بارها تاثیر عینی این عنوان فرد آزرده ای که تالش می کند با
شان واکنش هایی مشابه من بروز داده اند .سلطه را در چهره دستپاجه مشتریانش دیده تحلیل وضعیت و ارتباط دادن آن به امری
آرامش او بخشا می تواند ناشی از تکراری است) .بلکه به نظر می رسد رفتار او بیشتر کلی ،از رنجش روانی اش فراروی کند).
بررسی فرضی ،بندی هم می توان
ِ بودن موقعیت و آگاهی تجربی از درماندگی برای آن بود که تفاوت جایگاه های ما را به در این
مخاطبانش بوده باشد .پس این سوال پیش من یادآور شود .اینکه چرا او به این یادآوری اختصاص داد به حجیم بودن احتمالی اگوی
ی نگارنده (خریدار بلیط) که به جای می آید که خود این رفتار (با ماهیتی دفاعی نیاز دارد را باید در هستی اجتماعی شکننده فرد ِ
– بند قبلی) تا چه حد می توانست به رفتاری و از خود بیگانه اش و نتیجتا در ناخرسندی خندیدن به دستپاچگی اش در مواجهه با یک
روتین در مواجهه با برخی از مشتری های و ناایمنی روانی او جستجو کرد :موضع رویداد پیش پا افتاده ی روزمره و یا اذعان
گیری نسبت به «تفاوتی» که در مقوله به ناتوانی اش در اتخاذ واکنشی سریع و شتابزده ی «خارجی» بدل شده باشد؟
های فرانسوی و غیر فرانسوی بازنمایی و درست (مثال قبول نکردن بلیط یا گفتن چند
سه) تصور می کنم از دید او من یک
برجسته می شود به او این امکان را می جمله اعتراضی به زبان انگلیسی) ،ترجیح
خارجی (غیر اروپایی – کله سیاه) بودم که
138 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
کار داخلی همیشه با لولوی نیروینیروی ِ آنجا که دوام منطق سرمایه مستلزم «بهره داده است به ماجرا ابعادی دراماتیک بدهد تا
کار خارجی مهار می شود تا به شرایط ی» حداکثری از «منابع» ،در عین بردار ِ سویه های معنایی نامحتمل را بر آن تحمیل
خود خو کند و با آن همساز شود ،اگر چه تن زدن از پذیرش پیامدهاست (نظیر رابطه کند!
کارگران خارجی خود به شدت آسیب پذیر تولید سرمایه دارانه با محیط زیست) ،در
و در «کولونی» هایشان پراکنده اند .کارگر شدن سلطه و مورد پیامدهای انسانی جهانی اگر چه من هنوز بر این باورم که در این
ِ
اروپایی البته «مجاز» است که با باالتر استثمار نیز قاعده همان است« :مدیریتِ» دست رویدادهای روزمره سویه هایی هست
فرض کردن خود از نیروی کار خارجی، پیامدها در جهت افزایش «بهره وری»؛ که وجوهی از مناسبات کالن تر – معطوف
که عموما عهده دار انجام کارهای پست تر و در اینجا در مواجهه با سیل مهاجران و به هستی شناسی اشخاص دخیل در ماجرا -را
بی ارج تر است ،و در چتر حمایت گفتمان پناهجویان ،دولت های متروپل برای حفظ بازتاب می دهد (گیریم نه به طور سرراست
های نژادگرایانه ،بر سرکوب دائمی و تحقیر ی و بی واسطه).
برخی استانداردهای اجتماعی در قلمروها ِ
بیگانگی خود (در روابط اجتماعی
ِ و احساس خودی و تامین ضرورت های نظام مند در
باری ،با این وصف بد نیست بند پایانی این
تولید) سرپوش نهد(.)۷ حوزه اقتصاد سیاسی ،اشکال دیگری از
نوشتار کمی به جایگاه مشترک هر دوی
مرز زدایی -مرز گذاری را پی می گیرند:
به این ترتیب استثمار و ستمدیدگی از ما بپردازد ،و از قضا درست با برداشتن
تا جایی که به نیاز بازار کار برای تامین
سوی مناسبات تحمیلی نظام سرمایه داری مرزهایی که در بندهای پیشین سعی داشتم
نیروی انسانی متخصص و نیز موازنه
و در حاشیه ی اجتماع زیستن همان فصل حضور بالفعل – یا مفروض بودن آنها را –
سطح مبارزات طبقاتی با توسل به «ارتش
مشترکی است که من و آن فروشنده بلیط در روابط اجتماعی اثبات کنم .اگر این مرزها
ذخیره بیکاران» مربوط می شود ،مرزها
مترو را خویشاون ِد هم می سازد؛ همین را به طور ذهنی کنار بگذاریم به اشتراکاتی
به روی مهاجران گشوده می شود (طبعا با
مناسبات اند که در وهله نخست هر یک از می رسیم که موقعیت های ما را خویشاوند
یمکانیزم های خاصی برای گزینش نیروها ِ
خویشتن خود بیگانه می سازند و ما را با می سازند :من از کشورم رانده شده ام تا
ِ سود آفرین تر)؛ اما فراتر از این ،جایی
ی» همدیگر می سازند. «دیگر را سپس ما به رغم همه هزینه هایی که باید پرداخت،
ِ که مشخصا در پدیده پناهجویی نمود می
درک این خویشاوندی تنها زمانی میسر است حداقلی از امنیت و آزادی را در کشوری
یابد ،مرزها به شدت از همان کران های
تحمیلی گفتمان مسلط، که در ورای مرزهای بودن اکنون
ِ «امن و آزاد» بیابم« .خارجی»
ِ دور محافظت می شوند [غرق شدن مکرر
به آگاهی تازه ای دست بیابیم .آگاهی ای که بالفصل اجبار
ِ من قابل تفکیک از این گذشته
قایق های پناهجویان در آبی اتحادیه اروپا
ضامن همبستگی ما خواهد بود و البته خود آمیز در آن کشور نیست .اجباری که زندگی
و استرالیا گواهی از جدیت این محافظت
در دیالکتیکِ مبارزه زاده شده و گسترش امروزی مرا رقم زده است (بی آنکه گسستی
است(.])۴
خواهد یافت .بر این مبنا ،آنچه در متن باال واقعی از زندگی پیشینم را به همراه آورد)،
تداعی سویه هایی خواندید تالشی بود برای پناهجویان «موفق» که مرزهای نخستین را همان مناسبات سلطه ای است که سرنوشت
ِ ِ
آگاهی رهایی بخش در بستر تحلیل از این پشت سر نهاده اند ،در اردوگاههای دراز مدت بسیاری از مردم را در کشورهای پیرامونی
ِ
یک تجربه شخصی (به لحاظ روش شناسی، استقرار می یابند ،تا به واقعیت فرودستی خود رقم می زند (عده ای مایلند آن را «سیاست
هگلی-مارکسی «کلیت»). با تکیه بر مفهوم احتمالی شدن خو بگیرند و برای رون ِد ادغام بین الملل» بنامند ،اما می توان به جای
ِ ِ ِ
اما فارغ از این بی تردید بار دیگری که آینده آماده گردند( ،)۵اگر چه بخش زیادی آمیز
ِ ی خنثی ،ماهیت سلطه این نامگذار ِ
«مجبور» شوم برای سوار شدن به متروی از آنها سرانجام به سرزمین های «زادگاه» این مناسبات را دستمایه نامیدنش قرار داد،
پاریس بلیط تهیه کنم ،حتما ابتدا به فروشنده شان دیپورت (بازگردانده) می شوند( .)۶در ماهیتی که تا حدی در ترم امپریالیسم رسانش
ای که از این پس خویشاوند من است خواهم این روند ،خارجی بودن با مفهوم مرزهای می شود).
گفت“ :بن ژوق”! ملی و هویتی پیوند تنگاتنگی دارد و حفاظت
دول امپریالیستی از یکسو با دخالت در
از مرزها (در معنای وسیع کلمه) اصل
دوم تیرماه ۱۳۹۱ امور داخلی کشورها و با تحمیل سیاست
ی بسیاری از سیاستگزاری هاست. محور ِ های پیش برنده ی منافع شان بر ملت های
اما سرانجام بخشی از پناهجویان به همراه
http://sarbalaee.blogspot. دیگر ،مفهوم مرزهای ملی را در می نوردند
مهاجران جذب بازار کار اروپایی شوند و
html.24_blog-post/06/2012/de (“سرمایه مرز نمی شناسد”)؛ از سوی دیگر
به خیل انبوده «خارجی ها» می پیوندند،
برای تامین و کنترل شرایط دلخواه خود
پانوشت: جایی که با مرزهای سرسخت قومی -نژادی
(خواه در سرزمین های بیرونی و خواه در
و مذهبی و تبعیض های سیستماتیک روبرو
قلمروهای خودی) ناچارند مدام مرزهای
( )۱هژیر پالسچی اخیرا در یادداشتی می شوند.
تازه ای ترسیم کنند .در واقع در چارچوب
فیسبوکی با اشاره به خشونت های عریان
تا جایی که به خصلت ها و الزامات سرمایه سیاست های امپریالیستی ،مرز زدایی و
و تبعیض آشکار پلیس فرانسه نسبت به
داری متاخر بر می گردد ،به رغم همه مرز گذاری روندهایی مستمر و وابسته
سیاهان ،از نشانه های برآمدن دوران جدیدی
شعارهای جذاب درباره اینتگراسیون، به هم هستند .جغرافیای سیاسی خاورمیانه
از فاشیسم در اروپا سخن گفته است .تجربه
خارجی باید خارجی بماند تا سرمایه بتواند و افریقا مثال بارزی است از کارکردهای
شخصی من هم از زندگی در اروپا موید
از شکل گیری سوژه جمعی در تشکل ی
تاریخی این روند مرز زدایی /مرزگذار ِ
همین شواهد است ،با تاکید بر اینکه این
یافتگی فرامرزی نیروی کار جلوگیری کند. امپریالیستی (مرزهای جغرافیایی ،زبانی،
موضوع مختص فرانسه نیست .برای مثال
از این منظر ،اینتگراسیون یعنی ادغام در قومی -نژادی و مذهبی و غیره) .در سوی
در سفر زمینی اخیرم به پاریس (که متن باال
محیط جدید ،در حدی که بتوانی به وظایف اجتماعی پیامد این
ِ دیگر اما آشفتگی های
شرح تجربه ای از همین سفر بود) ،پلیس
تازه ات عمل کنی .در این فرآین ِد «قومی سیاست ها (که استبداد و جنگ و بیکاری
مرزی هلند طی یکساعتی که اتوبوس را
سازی نیروی کار» (تعبیر فروغ اسدپور و قحطی بخش هایی از آنند) انبوه مهاجران
برای بازبینی گذرنامه ها متوقف کرده بود
در تحلیل ارزشمند او از پدیده خارجی ها)، و پناهجویان را به حرکت در می آورد .از
میدهد که عامل انسانی از تعیینکنندگی قابل محیط زیست و ریشه یابی علل و عوامل «توسعهی تاریخی سرمایهداری به اجبار
توجهی در هر یک از آنها برخوردار است. تخریب آن ،از جمله موضوعاتی است که به کاالکردن همه چیز سوق داده میشود»
اما این انسان ،انسان منتزع از ساختار کالن علی رغم ارتباط مستقیم با منطق نظام امانوئل والرشتاین
اقتصادی و سیاسیای نیست که در آن زیست سرمایهداری و تضاد میان کار و سرمایه،
میکند .عملکرد انسان در چنین ساختاری کمتر از سوی کنشگران رادیکال (به تعبیر «جهان ما فروشی نیست»؛ این شعاری ِ
فقط نتیجهی تصمیمهای آزادانهی فردیاش مارکسی و در معنای به ریشه و اساس امور است که معترضین به روند غیر دموکراتیک
نمیباشد بلکه در چهارچوب نظامی زندگی پرداختن) و مترقی مورد بحث جدی قرار جهانیسازی هر ساله در نشستهای
میکند که بسیاری از کنشهایش با در نظر گرفته است و در اکثر موارد فعالیت در این کشورهای عمدهی سرمایهداری سر میدهند.
گرفتن مالحظهها و محدودیتهایی صورت حوزه ،با عنوان «فعالیت مدنی» ،کنشی نشستهایی که عمدتا ً در پشت درهای بسته
میگیرد که ساختار پیرامونیاش او را ملزم روبنایی و حاشیهای تلقی شده و از این رو صورت میگیرد و در آنجا تعیین میگردد
به انجام آنها میکند. در اولویت امر قرار نداشته است .این در که کدام کشور چه چیزی را تولید کند و کدام
صورتی است که هوایی که تنفس میکنیم و کشور واردات خود را افزایش دهد ،کدام
همچنان که سیاستهای خیریهای ،نابرابری یا کیفیت محیطی که در آن زندگی میکنیم، منطقه از جهان صنعتی باشد و چه ناحیهای
در «توزیع» و «مصرف» را در مرکز پیش از طرح هر اندیشه و ساختار کالنی، تولید محصوالت کشاورزی را گسترش دهد،
توجه خود قرار میدهند و نسبت به نابرابری از نیازهای اولیه و اساسی بشر محسوب به محصوالت کدام سرزمین یارانهی دولتی
و تضادهای موجود در حوزهی «تولید» و میشود. اختصاص بیابد و چه کاالهایی و در کجا تابع
ناشی از «شیوهی تولید» بیتوجهاند ،در منطق عرضه و تقاضای بازار شوند.
امروزه گروههای زیادی با رویکردهای حوزهی محیط زیست نیز رویکردهای
گوناگون و حتی گاه متضاد ،کنشگر در سطحینگر ،غیررادیکال و پوزیتیویستی این سیاستها که توسط نخبگان سیاسی و
حوزهی محیط زیست میباشند .پارهای منشأ آلودگی و تخریب طبیعت را مقوالتی اقتصادی جهان طرحریزی و اجرا میشوند
از آنان افزایش جمعیت و مصرفیگرایی چون رشد جمعیت ،گرم شدن زمین و تابع منطق صرفا ً اقتصادی هستند که در
را علت عمدهی مشکالت محیط زیستی مصرف بی رویه میدانند. اکثر مواقع فقط رشد اقتصادی کشورها را
شدن کرهی میدانند و عدهای دیگر گرم در نظر میگیرند و منافع بلند مدتتری
ِ
زمین در نتیجهی نازک شدن الیهی اوزون در حالی که در نظامی که آن را با نام نظام چون دموکراسی عمیق و غیر صوری
و استفادهی بیرویه از سوختهای فسیلی سرمایهداری میشناسیم ،حوزههای توزیع و (نه فقط سیاسی بلکه با ماهیت اقتصادی و
و تولید گازهای گلخانهای را عامل اصلی مصرف ،جدای از حوزهی تولید نمیباشند اجتماعی) ،عدالت و رفاه اجتماعی و بقای
آن معرفی میکنند .علیرغم صحت چنین و در ارتباط با آن ،مناسبات موجود در آن محیط زیست را در اولویت برنامهریزیهای
ادعاهایی اما ریشهیابی اکثر این دالیل نشان را بازتولید میکنند .سرمایهداری نیاز به خود قرار نمیدهند.
همتراز با یک حمله فیزیکی به رآکتور اتمی یک ملت-دولت با اقدام به ایجاد ویروسها تارنگاشت عدالت
نداند؟ میتواند انجام دهد کیفیتا ً با آنچه چند هکر
(یا کلهخشک) میتوانند انجام دهند ،متفاوت دو هفته گذشته نشان داد که جنگ سایبری
اگر ما به چگونگی کارکرد جهان نگاه کنیم، است .چیزی که در بهترین حالت یک دیگر در حوزه علمی -تخیلی قرار ندارد،
این تنها سیستمهای مالی و دیگر اطالعات دردسر و در بدترین حالت از دست دادن بلکه کامالً بخشی از چیزی است که اینجا و
نیست که در آنها از رایانه استفاده میشود. برخی دادهها در ماشینهای مبتال شده است، اکنون اتفاق میافتد .نخست ،ما دیوید سانگر
شبکه برق ،کنترل کاخانههای پرمخاطره، میتواند به از کارافتادن کامل زیرساختهای ( )David Sangerدر نیویورک تایمز را
شبکه ارتباطاتی ،کنترل ترافیک هوایی ،همه اساسی یک کشور مبدل شود .یک دولت- داریم که آنچه را که اکثراً میدانستند تأیید
از طریق رایانهها و نرمافزارها صورت ملت توانایی هدف قرار دادن رایانههایی کرد -اینکه ویروس «استاکسنت»( (�Stux
میگیرند .حتا ماشین لباسشویی ناچیز از که زیرساختهای حیاتی را کنترل میکنند، )netکه به تعدادی از سانتریفوژ در تأسیسات
طریق نرمافزار کنترل میشود .اگر کشورها دارد و میتواند موجب از کار افتادن غنیسازی اورانیوم در نظنز آسیب رسانده
بخواهند با این نرمافزاها و رایانهها بازی فاجعهبار سیستمها بشود .حتا زمانی که یک بود ،محصول مشترک تیمهای آمریکایی و
کنند ،این کل عرصه جدیدی را از جنگ با تجهیزات یا یک کشور مشخص هدف است، اسرائیلی بود .چیز جدید در گزارش دیوید
پیآمدهای نامعلوم آن ،باز میکند. آنطور که «استاکسنت» نشان داده است، سانگر این است که این حمالت -با نام رمز
آن ویروسها میتوانند فراتر از هدفها «بازیهای المپیک» -تحت جورج بوش
اویگن کاسپرسکی( (�Eugene Kasper شروع شد و تحت باراک اوباما ادامه یافت.
فرار کنند و برای دیگر تجهیزات و دیگر
)skyبنیانگذار آزمایشگاه کاسپرسکی، آن حمالت نه فقط ادامه یافتند ،بلکه تحت
کشورها نیز تهدیدکننده باشند.
که ویروس «شعله» را پیدا کرد ،هفته نظارت مستقیم کاخ سفید قرار داشتند .دوم،
گذشته در حاشیه یک کنفرانس امنیتی گفت: تحویل ویروس دیگری است به نام «شعله» مورد یک رآکتور اتمی را در نظر بگیرید،
«سالحهای سایبری میتوانند تکثیر شوند ،و ( )Flameکه این نیز علیه ایران حداقل از که هسته آن به وسیله رایانهها کنترل
قربانیان آنها میتوانند به طور تصادفی در میشود .از این طریق است که نسل کنونی سال ۲۰۰۹فعال بوده است.
سراسر جهان باشند ،این فرقی نمیکند که نیروگاههای اتمی کنترل میشوند .اگر سیستم
شما از کشمکش چقدر دور هستید ».او گفت: در حالی که ویروسهای رایانهای مدت کنترل شناخته شده باشد ،امکان آلوده کردن
«این جنگ سایبری نیست ،این تروریسم طوالنی است وجود دارند ،چرا کشف یک سیستم به طریقی که موجب ذوب شدن هسته
سایبری است ،و من میترسم این تازه شروع نوع جدید از ویروس باید موجب این همه بشود ،وجود دارد .بعد از فوکوشیما ،آیا کسی
بازی باشد». نگرانی بشود؟ این بدین دلیل است که آنچه میتواند چنین اقدامی را یک اقدام جنگی،
و باد دست مرد پر ثروتی ست. و باد درها را با شن و ماسه های سرگردان
**************
مسدود کرد
آری
ما سکوت های برابری بودیم.چشمان ما
جهان آیینه ساده ای ست Venus Khouryونوس خوری زیورهایی ساده بودند ٬اسباب بازیهایی پر
سرو صدا ٬جواهر اتی ارزان
و چشمان تو روز ضیافت است.
من همسرت نامیده شدم
و مرگ خطابه سوءتفاهم است ٬اسبی پدرم پیکری بزرگ دارد به مثل شنل
مطیع سربازان شبهای ما با التهاب جدایی ها را تاب می
آورد
آری پدرم سینه ستبری دارد به مثل یک قایق
بادبانی رویا بر پشت اسب سوار
ستاره چشم یک گاو است
پدرم یک اقیانوس است. با سپیده دم خورشید در هم می شکند
و آسمان مکانی در ویرانه ها
مادرم شنهای ساحل را لحظه به لحظه تو از درهای درهم شکسته تنها صحبت
آری کردی
میکاود
عشق پرنده گمشده ای ست . از یک بستر تنگ و باریک
برای تسبیح دانه های طالیی
که خواهرانم با چشمان بی نور چسبناک که بدور انداخته شده است
The Other Voice -Twentieth- همانند یک تکه آهن فرتوت
می یابند و به رشته می کشند در آفتاب های
Century Women’s Poetry in
تبعیدی.
Translation برای رهایی
148 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
هنر و ادبیات
ی تراژدی ادیپ و دانش روانکاوی ،از اروپا را از هم جدا میکند ،و ادبیات امروز آمریکای التین نمونهی درخشانی از جلوهها و نیرو
ف و بازتابهای گوناگون آن را به دست میدهد. سویی ،از این نیاز چارهناپذیر به کش
دانستن گذشته سر بر میکشد و از سویی
(*) برگرفته از پیشگفتار کتاب زندگی در آینه (گفتارهایی در نقد ادبی) ،حورا یاوری،
دیگر ،از توانایی سوفوکل و فروید در بر
انتشارات نیلوفر ،چاپ اول۱۳۸۴٫ ،
گذراندن روایتهای خودشناسی از مرزهای
یک زندگی خاص و پیوند زدن آن به روایت
بزرگتر و گستردهتر تاریخ یک سرزمین و
فرهنگ یک قوم؛ از پدیدار کردن چیزی که
ِ
میراث درنگ زهدانداران ِ
پنهان و خفته در ذهن همه وجود دارد و
استوار کردن توان رسانشی روایت بر همین
نشانههای مشترک و همهگانی؛ از آفتابی
علی سالکی ی ترین الیههای فرهنگ کردن آنچه در عمق
و اجتماع میگذرد ،برای آفتابی کردن فضای
تیره و مهآلود فرهنگ و تاریخ جهان.
صادق هدایت
اینجا از اشک ِکنِفت ُکنندهتر نیست،
در ادبیات ایران شمار کسانی که با این نیاز
اطمینان «بودن» است،
ِ پ
اینجا خیابان هم سوپا ِ ناگزیر ،با درد درمانناپذیر شناختن خود
به هر بهایی دست و پنجه نرم کردهاند و
همسُرایان است.
پیدایی
ِ اینجا انتهای در ریشهیابی دردهای همگانی لبهی تیز
شمشیر را به طرف خودشان برگرداندهاند
اینجا؛ زیاد نیست.اگر از نمونههای نادر ادبیات
ِشدار «گــُـــــــــه» دَ هی. کالسیک بگذریم باید نام هدایت را بر
بک ِ اینجاست که میتوانی به روزهایت ،لق ِ
سر آغاز راه خودشناسی در ادبیات ایران
اینجا َزغارونشینان ،صفیر میکشند، بنویسیم.در بوف کور هدایت خودشناسی ،به
مفهوم دقیق کلمه ،با شناخت جهانی که هدایت
شریعت ،کر است در آن زندگی میکند یکی میشود.هدایت در
بوف کور زندگیش را به زندگی همه جوش
و نق َشش
خورده میبیند؛ همه شخصیتهای کتابش را
بندان روزنامههای کثیراالفتراست.
شده ِ آبلهکوبی بر تیتـر̊ گـُـزینههای ُ با ویژگیهای یکسان تصویر میکند؛ خطوط
صورت قصاب و گورکن و رجال ه و خنزر
پاش سرمایه
نهیق عسل ِ
ِ اینجا پنزری را در سیمای خودش به جا میآورد
و«میل غریب جنایت» را در درون همهی
جُفتک میاندازد آنها-همچنان-در درون خودش میبیند و به
و باز تماشا میگذارد .هدایت هم مثل ادیپ و فروید
میان گذشته خودش و دیگران بارها به سراغ
بیهراس میتازد. آیینه میرود .اما هرچه ژرفتر در آیینه
مینگرد ویرانیهای آبادانیناپذیر دورانش
ماییم وُ اینجاییم؛ را روشنتر میبیند و گریانتر میشود.آیینه
او را و همهی مردمی را که به او میمانند،
ث درنگ،
داران میرا ِ
ِ ِزهدان
تنها در قامت شکسته ،چشمان سوخته ،لب
امروز حامله و فردا فرزند بهکمر. شکری و موهای سپید سر و سینهی پیرمرد
خنزر پنزری نشانش میدهد.
اینجا!
از هدایت و سایهاش در سفر به گذشتههای
بیایید! اینجاییم.
دور و اعماق درون جز بوفی کور و
پیرمردی خنزر پنزری که نماد انسان نوعی
یار خوارتان̊ هم با ماست، روزگار هدایت است به جا نمیماند ،اما آن ِ
پرسشی که پرسش هدایت و به اعتباری
دستان رها.
ِ لبان خونآلود ْه باز وُ
پرسش انسان مدرن است ،مسیر ادبیات با ِ
ایران را در سالهای آینده مشخص میکند .ماییم وُ اینجاییم وُ «هرزه زندگی»
پرسشی که تاریخ داستان مدرن ایران را با
سرگذشت انسان مدرن ایرانی یکی میکند ،همرا ِه ماست.
پرسشی که میالن کوندرا بر پایهی آن در
شهریور ۸۹ کتاب هنر رمان دورههای داستاننویسی در
150 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
هنر و ادبیات
فشار و ظلم بسیار است اینجا چه دژخیمانه ،رفتاراست اینجا من این کشتار و این سرکوب و زندان را
نمیخواهم !
درون دخمه های سرد زندان چه استثماروچه دزد ٌ
ی و تاراج
از :حسن جداری
بسا آزاده ،احرار است اینجا بهر سو ،دزد بازار است اینجا
چه بیداد و چه آزار است اینجا
چه انسانهای بی باک و دلیری یکی ،محتاج نان خالی شب
چه سرکوب و چه کشتاراست اینجا
که در بند و گرفتار است اینجا یکی را،زر به خروار است اینجا
چه گلها میشود هر لحظه،پرپر
حکومت ،در کف اوباش و الواط حجاب و سنگسار و زن ستیزی
چه سرها،برسر داراست اینجا
جهان ،بر کام اشرار است اینجا نشانی از شب تا ر است اینجا
چه استبداد و چه وحشیگریها
ستمگر حاکمان ،در راس قدرت زحد ،بگذشته آزار و تع ٌدی
151 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
من این بند اسارت را که دین ،بر پای زن حکومت ،سخت غ ٌدار است اینجا
بسته است
وکیالن و وزیران ،جمله کالش
من این تحقیر و این آزار نسوان را،
نمیخواهم رذالت ،مصدر کار است اینجا
من این زنجیر استبداد را بر پای آزادی نشسته ،بر سریر حکمرانی
من این کین توزی و بیداد شیخان را، فقیهی ،زشت کردار است اینجا
نمیخواهم
ز شیخ و واعظ و مالی بد کار
به زنجیر ستم ،بسته است مال ،پای آزادی
عموم خلق ،بیزار است اینجا
من این مالی زشت آئین و نادان را
مصمم ،پرتوان ،خلق مبارز
،نمیخواهم
علیه دشمن هار است اینجا
من این شیخ ستمگر را که خون خلق
میریزد زیک سو ،لشگر جهل و چپاول
من این کشتار و این سرکوب و زندان را زیک سو ،لشگر کار است اینجا
،نمیخواهم
زبونی ،سرنگونی،مرگ حتمی
من این اندوه و رنج توده محروم و
زحمتکش عدو را ،آخر کار است اینجا
من این رخسار زرد و چشم گریان را، تالش و جانفشانی در ره خلق
نمیخواهم
اگرچه سخت دشوار است اینجا
زظلم کارفرما ،کارگر،بر نان شب محتاج
اگرچه پاسخ هر اعتراضی
من این بیرحمی سرمایه داران را ،
نمیخواهم شکنجه ،حبس ،یا دار است اینجا
نصیب توده ها ،این رنج و حرمان را، رهی جانکاه و خونبار است اینجا
نمیخواهم
رهائی از ستم ،تنها و تنها
برای خاطر شعر و سرود و عشق و آزادی
ز راه رزم و پیکاراست اینجا
به قتل عاشقان ،فتوی و فرمان را نمیخواهم
قیام و جنبش و پیکار خونین
برای دفع ّ
شردشمنان توده زحمت
جواب خصم خونخوار است اینجا
رهی ،جز انقالب و قهر و عصیان را
بهار ۱۳۹۰
نمیخواهم
من این کشتار و این سرکوب و زندان را
بدست توده ها،این ملک را آباد باید کرد
نمیخواهم !
من این خاک مالل انگیز و ویران را
،نمیخواهم
حسن جداری
تکه شده ،ذرهای شده و انحراف یافته تا سر حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به
مصاحبه کنارمون ایستاده و ظاهرا برایش ف .م :از فالورجون میآیم. ز .ر :چند سال است در ایران زندگی
جالب است ،سئوال میکند) :خب چرا همانجا میکنید؟
ز .ر :یعنی در شهر فالورجان ساکن هستید!؟ (خمینی شهر) گلیمها رو نمیفروشی؟
خب این مسیر طوالنی رو هر روز چه طور خانم ف .م :سی سال ( ۳۰سال) پیش به
ف .م :بله ولی اونجا نمیخرن .خوب میآیید و میروید؟ ایران آمدیم.
نمیخرن
ف .م :بله ،خیلی سخت است .هر بار باید ز .ر :از کدام شهر و همراه با چه کسانی به
همان زن :مسیرت هم که از فالورجون چهار ماشین سوار میشوم. ایران مهاجرت کردهاید؟
هر روز میآیی و میروی کم نیست ،خیلی
سخته که این مسافت طوالنی رو هر روز ز .ر :شغلتان فقط همین بافتن گلیم است؟ ف .م :از شهر مزار شریف آمدیم .با شوهر
باید بیایی و بروی. و برادرها و (…) آمدیم.
ف .م :بله شغلم همین است.
ف .م (بدون آنکه چیزی از چهرهاش بتواند ز .ر :چند سالتان است؟
ز .ر :چند میفروشید؟
فهمید) :بله دیگر ،سخت است.
ف .م :شصت و پنج سال
ف .م :این بزرگتره سی و پنج هزار تومان،
ز .ر :آیا فروشندههای اینجا با شما آشنا هستند
کوچکتره چهارده هزار تومان. ز .ر :چند فرزند دارید؟
که بتوانید گلیمها را شبها پیششان بگذارید یا
مجبورید هربار با خودتان ببرید و بیاورید؟ ز.ر :نخش را از کجا میخرید؟ ف .م :سه پسر و دو دختر
ف .م .بله ،آشنا دارم .ولی بعضی وقتها باید ف .م :از خمینی شهر میخرم ز.ر :از ابتدا در اصفهان ساکن شدید؟
با خودم ببرم.
(برخی از رهگذران با دیدن مصاحبه اندکی ف .م :بله.
توقف میکنند و بعد بیحرف و سخنی به ز .ر :میشود اینجا بساط پهن کرد؟
راهشون ادامه میدهند .خانمی که از ابتدای ز .ر :ساکن کدام محله هستید؟
ف .م :نه ،شهرداری نمیگذارد ،اما تا بیان
158 صفحه مجله هفته شماره 29آبان 1391
ز .ر :چه نظری دربارهی افغانستان دارید، تو بازار میفهمم.
دلتنگ زندگیتان در آنجا (قبل از اجبار به
مهاجرت) میشوید؟ ز .ر :رابطهی مغازههای دور و بر با شما
چه طور است؟
ف .م :بله … ،..ولی نمیشود به افغانستان
رفت. ف .م :خوب است .تا شهرداری بیاد بهم خبر
میدهند.
ز .ر :از شما ممنونم که اجازه دادید این
مصاحبه را انجام بدهم. ز .ر :درآمدتان چه طور است؟
ف .م :نه زیاد خوب نیست .پولی در نمیآید.
ز .ر (اشاره به گلیم) :این را چند روزه
میبافید؟
ف .م :هفت روزه
ز .ر :همسرتون چه کار میکند؟
ف .م :کار نمیکنه ،پاهاش درد میکنه.
نمیتونه راه برود .هشتاد و سه سالش است.
همان زن :قبل از بیماریاش چه کار میکرد؟
ف .م : .آت و آشغال جمع میکرد.
ز .ر :منظورتان از « آت و آشغال» چیه؟
ف .م :خرده شیشه و از این چیزها ،
باهاشون مهره و (… ).میسازند.
ز .ر :پسرهاتون چه کار میکنند؟
ف .م :آنها هم همین کار را میکنند .آشغال
جمع میکنند.
ز .ر :آیا زمانی هم که افغانستان بودید ،گلیم
برای فروش میبافتید؟
ف .م .بله .همیشه گلیم میبافتم .خیلی سال
است که گلیم میبافم.
ز .ر :وقتی بیمار میشوید برای درمان چه
میکنید؟
ف .م :میرویم پیش حکیم.
ز .ر :بیمه که نیستید!؟
ف .م :نه! هشت هزار تومان [ویزیت]
میدهیم .پول [دارو] هم جدا میدهیم.
ز .ر :هیچوقت سفر میروید؟
ف .م :مشهد ،کربال .برای کربال ثبت نام
کردهام.
ز .ر :مگر میتوانید؟ آیا کارت اقامت دارید؟
ف .م :بله .همان اول ،سی سال پیش که آمدیم
گرفتیم.