You are on page 1of 160

‫مجله هفته‬

‫گاهنامه سیاسی و فرهنگی «مجله هفته» سال ششم شماره ‪29‬‬


‫آبان ماه ‪ . 1391‬نوامبر ‪2012‬‬
‫لینک مجله هفته در اینترنت ‪www.hafteh.de‬‬

‫سیاست های اقتصادی جدید و زنانه شدن فقر در کانادا     ‪65‬‬ ‫زندگی «کرامنند» تا بازمنودهای «پنداشتی»     ‪4‬‬
‫ِ‬ ‫ایدئولوژی در نزد مارکس از‬

‫ریاضت اقتصادی هیچگاه قادر به حل چیزی نبوده است     ‪66‬‬ ‫دیالک تیک تفاوت و هویت     ‪8‬‬

‫نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری” »     ‪68‬‬ ‫شاکله مفهومی     ‪15‬‬

‫آیا موجودیت اسرائیل واقعا در خطر است؟     ‪83‬‬ ‫همبود (اجمتاع)     ‪24‬‬

‫آروا در افریقا     ‪86‬‬


‫قانون جنگل‪ :‬دسایس تراست هسته ای فرانسوی ِ‬ ‫هگلی‌های جوان‪ :‬فوئرباخ‪ ،‬روگه‪ ،‬بائرها‪ ،‬انگلس‪ ،‬مارکس و هس     ‪26‬‬

‫صربرنیتسا‪ .‬وحشت غرب از حقیقت     ‪90‬‬ ‫ی شد     ‪30‬‬


‫مفاهیمی همیشه زنده – گرامشی‪ ،‬تفکری که جهان ‌‬

‫با قانون کار انقالبی ونزوئال آشنا شویم     ‪92‬‬ ‫هگل‪«:‬آگاهی به اقلیم دانش‪ ،‬پدیدارشناسی جان است»     ‪33‬‬

‫چشم‌انداز تاریخی توسعه منطقه‌ای در آسیای شرقی و آمریکای التین     ‪95‬‬ ‫چشمان مونالیزا با لبان ژیژک‪ :‬در دفاع از اسالوی ژیژک     ‪37‬‬

‫فراز فرصت های نوین برای استقرار ” جهانی بهتر “     ‪97‬‬ ‫امپریالیزم ‪،‬آخرین مرحله سرمایه داری     ‪45‬‬

‫سرمایه داری گانگستر ‪ :‬ضرورت انباشت اولیه در روسیه     ‪101‬‬ ‫دیالک تیک منطقی ـ تاریخی     ‪47‬‬

‫چرا بحران یورو؟ چرا نه بحران انقالبی؟     ‪105‬‬ ‫دولت و جنگ     ‪49‬‬

‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی     ‪107‬‬ ‫نقد ایدئولوژی چیست ؟     ‪52‬‬

‫طبقات اجمتاعی کوتاه مدت درایران     ‪109‬‬ ‫گفتگوی هربرت مارکوزه و نورمن میلر و آرتور شلزینجر     ‪58‬‬

‫و ‪ .‬بسیاری مقاالت دیگر ‪...‬‬ ‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی – واقعیت خصوصی سازی درصنعت‬
‫سیمان     ‪63‬‬
‫فهرست‬

‫فهرست مطالب‬

‫زندگی «کرامنند» تا بازمنودهای «پنداشتی»     ‪4‬‬


‫ِ‬ ‫ایدئولوژی در نزد مارکس از‬
‫دیالک تیک تفاوت و هویت     ‪8‬‬
‫شاکله مفهومی     ‪15‬‬
‫همبود (اجمتاع)     ‪24‬‬
‫هگلی‌های جوان‪ :‬فوئرباخ‪ ،‬روگه‪ ،‬بائرها‪ ،‬انگلس‪ ،‬مارکس و هس     ‪26‬‬
‫ی شد     ‪30‬‬
‫مفاهیمی همیشه زنده – گرامشی‪ ،‬تفکری که جهان ‌‬
‫هگل‪«:‬آگاهی به اقلیم دانش‪ ،‬پدیدارشناسی جان است»     ‪33‬‬
‫چشمان مونالیزا با لبان ژیژک‪ :‬در دفاع از اسالوی ژیژک     ‪37‬‬
‫امپریالیزم ‪،‬آخرین مرحله سرمایه داری     ‪45‬‬
‫دیالک تیک منطقی ـ تاریخی     ‪47‬‬
‫دولت و جنگ     ‪49‬‬
‫نقد ایدئولوژی چیست ؟     ‪52‬‬
‫گفتگوی هربرت مارکوزه و نورمن میلر و آرتور شلزینجر     ‪58‬‬
‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی – واقعیت خصوصی سازی درصنعت سیمان     ‪63‬‬
‫سیاست های اقتصادی جدید و زنانه شدن فقر در کانادا     ‪65‬‬
‫ریاضت اقتصادی هیچگاه قادر به حل چیزی نبوده است     ‪66‬‬
‫نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری” »     ‪68‬‬
‫آیا موجودیت اسرائیل واقعا در خطر است؟     ‪83‬‬
‫آروا در افریقا     ‪86‬‬
‫قانون جنگل‪ :‬دسایس تراست هسته ای فرانسوی ِ‬
‫صربرنیتسا‪ .‬وحشت غرب از حقیقت     ‪90‬‬
‫با قانون کار انقالبی ونزوئال آشنا شویم     ‪92‬‬
‫چشم‌انداز تاریخی توسعه منطقه‌ای در آسیای شرقی و آمریکای التین     ‪95‬‬
‫فراز فرصت های نوین برای استقرار ” جهانی بهتر “     ‪97‬‬
‫سرمایه داری گانگستر ‪ :‬ضرورت انباشت اولیه در روسیه     ‪101‬‬

‫‪2‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫فهرست‬

‫چرا بحران یورو؟ چرا نه بحران انقالبی؟     ‪105‬‬


‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی     ‪107‬‬
‫طبقات اجمتاعی کوتاه مدت درایران     ‪109‬‬
‫«انقالب» سوریه ـ توهم یا گرایش‬
‫ِ‬ ‫سامان‌یابی شبه‌فاشیستی زیر پوشش کمونیسم – هم‌سویی با‬
‫ذاتی؟     ‪115‬‬
‫آیا جهان می تواند از تکبر واشینگنت جان سالم به در برد؟     ‪129‬‬
‫لیبی‪ ،‬در منجالب فرو می­رود     ‪132‬‬
‫منایش خیر وشر     ‪135‬‬
‫متروی پاریس و مواجهه ی فرودستان     ‪137‬‬
‫محیط زیست و تضاد کار – سرمایه     ‪141‬‬
‫«استاکس‌نت» و اکنون «شعله»‪ :‬جنگ سایبری مداوم ایاالت متحده و اسرائیل علیه ایران     ‪143‬‬
‫حلظه ی پرواز را آماده باید شد!     ‪145‬‬
‫شعر زنان شاعر عرب “صدای دیگر” اشعار زنان قرن بیسمت – سانیا صاحل     ‪146‬‬
‫“صدای دیگر” اشعار زنان قرن بیسمت     ‪148‬‬
‫سوفوکل‪ ،‬فروید و صادق هدایت!     ‪149‬‬
‫ِ‬
‫میراث درنگ     ‪150‬‬ ‫زهدان‌داران ِ‬
‫دو شعر از حسن جداری‪ :‬جواب خصم خوخنوار! و من این کشتار و این سرکوب و زندان را منیخواهم‬
‫!    ‪151‬‬
‫ژاپن ِبارت و ژاپنی‌ها در سونامی مارس ‪( ۲۰۱۱‬نگاهی به کتاب امپراتوری نشانه ها)     ‪153‬‬
‫(محرر شورای حل اختالف)     ‪156‬‬
‫ّ‬ ‫گفتگو با علی افشاری‬
‫مصاحبه با خامن ف‪ .‬م‪ .‬بافنده و فروشنده‌ی گلیم در بازار اصفهان     ‪158‬‬

‫‪3‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫زندگی «کرامنند» تا بازمنودهای‬


‫ِ‬ ‫ایدئولوژی در نزد مارکس از‬
‫«پنداشتی»‬
‫فرانک فیشباخ‬

‫برگردان ‪ :‬ب ‪ .‬کیوان‬

‫وجود دارد که وجو ِد ایده ای و واقعیت را‬ ‫نباید مارا از هر کوشش برای احاطه کردن‬ ‫بخش یکم‬
‫حفظ می کنند‪ :‬یعنی رابطه هایی که خودآگاه‬ ‫مجموع مسئله ها ‪ ،‬گذاشتن راهنماها تا آن‬
‫و فرآورده های اش را با زندگی عملی انسان‬ ‫جا که ممکن است عرصه پروبلماتیک را‬ ‫همان طور که این جا میبینیم‪ ،‬کوشش برای‬
‫ها ‪ ،‬از لحاظ این که این زندگی به طور‬ ‫توضیح داد‪ ،‬برکنار دارد که مارکس آن ها‬ ‫مشخص کردن معنی یا معنی هایی که مفهوم‬
‫اساسی ارتباطی و تولیدی در نفس خود از‬ ‫را به مفهوم یا مفهوم های ایدئولوژی اش‬ ‫ایدئولوژی در متن هایمارکس دارد‪ ،‬نخست‬
‫رابطه های عملی به وجود آمده است‪ ،‬حفظ‬ ‫اختصاص داد‪ .‬فراسوی این کارکرد که‬ ‫نیازمند عبور کردن از قشر ضخیم بازنمود‬
‫می کنند‪.‬‬ ‫می توان آن را آموزش مقدماتی و روش‬ ‫های (فلسفی یا نا فلسفی) و کاربردهای‬
‫آموزشی متن من تلقی کرد‪ ،‬من تزی را‬ ‫(مارکسی یا نا مارکسی) به درستی تا جایی‬
‫اگر دست نوشته های ‪ ۱۸۴۴‬برای مفهوم‬ ‫که بنابر آن طرح ریزی مفهوم ایدئولوژی‬ ‫که انجام آن ممکن است‪ ،‬بازگشت به خود‬
‫از خود بیگانگی متن مهمی است‪ ،‬در‬ ‫را پیشنهاد و بررسی می کنم‪ ،‬می تواند در‬ ‫متن های مارکس‪ ،‬ضمن پیروی کردن آن‬
‫عوض‪ ،‬ایدئولوژی آلمانی در ارتباط با‬ ‫چارچوب یک دریافت هم زمان ماتریالیستی‬ ‫ها از خوانشی است که می کوشدکم تر پیش‬
‫مفهوم ایدئولوژی ‪ ،‬متن مرکزی بی چون‬ ‫و پراتیکی‪ ،‬و وجود ایده ای به طور عام‬ ‫بینی شده و حتا تا آن جا که ممکن است‪،‬‬
‫و چرایی است که بی درنگ به آن پرداختن‬ ‫و به ویژه خودآگاه و بازنمود های اش‪ ،‬به‬ ‫ساده باشد‪ .‬روش من در این متن نخست‬
‫وسوسه انگیز است‪ .‬با این همه‪ ،‬آن چه که‬ ‫عنوان جا گرفتن و بازیافتن معنی آن در نزد‬ ‫درخواست کردن از خواننده به خواندن و‬
‫در ایدئولوژی آلمانی نام ایدئولوژی پیدا می‬ ‫مارکس درک شود‪ .‬برایمارکس مسئله در‬ ‫باز خواندن خود مارکس است… بررسی‬
‫کند‪ ،‬مسئله ای است که مارکس پیش از این‬ ‫خالل طرح ریزی مفهوم ایدئولوژی عبارت‬ ‫حاضر مدعی نوآوری و کامل بودن نیست‪.‬‬
‫با آن برخورد کرده است و نخستین طرح‬ ‫از رسیدن به درک کردن و در نظر گرفتن‬ ‫گفتگو نخست عبارت از امکان دادن به باز‬
‫ریزی آن پیش از ایدئولوژی آلمانی به شمار‬ ‫وجو ِد ایده ای (‪ )idéalité‬به این عنوان‬ ‫خوانی برخی از متن ها از میان مهم ترین آن‬
‫می رود‪ .‬سرچشمه مفهوم ایدئولوژی در نزد‬ ‫بوده است‪ .‬یعنی‪ ،‬برای بازیافتن اصطالح‬ ‫ها است که به مفهوم ایدئولوژی اختصاص‬
‫مارکس به نظر من باید کنار تئوری خودآگاه‬ ‫های خاص اش باید این واقعیت را در نظر‬ ‫دارد‪ .‬تحلیل و بررسی تا کنون انجام یافته‬
‫جستجو شودکه او پایه های آن را از دست‬ ‫گرفت که موضوع عبارت از زندگی انسان‬ ‫در باره آن چه که این متن ها اغلب دارد‬
‫نوشته های ‪ ۱۸۴۴‬در شکل نقد هر تئوری‬ ‫است‪ ،‬فقط «زندگی وجود ندارد‪ ،‬بلکه هم‬ ‫چالش برخی ها با سایرین اند‪ ،‬بدون شک‬
‫خودآگاه که از «خودآگاه خویش»آغاز می‬ ‫چنین «خود آگاه» و «بازنمودهای» اش و‬ ‫رها از دکترین مارکسی‪ ،‬یعنی دکترینی‬
‫شود‪ ،‬بنا می نهد‪ .‬این نفی مارکسی آغازیدن‬ ‫رسیدن به اندیشیدن در باره نمونه رابطه ها‬ ‫که باید هم زمان یکتا و یگانه با ایدئولوژی‬
‫از‪ /‬یا بر پایه سوژه آگاه خویش مارا به‬ ‫باشد‪ ،‬نیستند‪ )۱(.‬البته‪ ،‬این بررسی دست کم‬
‫‪4‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫شکل کنونی فرمانروای خودآگاه که بر‬ ‫خودشان‪ ،‬یعنی از یگانگی نوع شان به‬ ‫سوی زمین های بکر فلسفی رهنمون می‬
‫نتیجه بی میانجی فرمانرواست‪ ،‬به همان‬ ‫عنوان یک بعدرویارو با زندگی اجتماعی‬ ‫شود که می توان گفت که آن ها از طبیعت‬
‫اندازه «خودآگاه عمومی» یعنی آگاهی نه‬ ‫واقعی شان که برای آن ها‪ ،‬به خاطر زیستن‬ ‫اسپینوزاگرایانه اند و در واقع به نظر من‬
‫هرگز از خویش فردی‪ ،‬بلکه از نوع‪ ،‬به‬ ‫و باقی ماندن الزم است‪ ،‬فقط به زندگی‬ ‫به تقریب وظیفه اندیشیدن‪ ،‬به ویژه همراه با‬
‫عنوان چیز بیرونی و جدا‪ ،‬به عنوان چیز‬ ‫فردی و خود خواهانه شان بیندیشند و خود‬ ‫آلتوسر‪ ،‬ناگزیر است‪ .‬درست در یک چنین‬
‫انتزاعی زندگی اجتماعی و مخالف با آن‬ ‫را وقف آن کنند‪ .‬زندگی اجتماعی واقعی در‬ ‫جو اسپینوزاگرایانه است که مفهوم مارکسی‬
‫نمودار می گردد‪.‬بنابر این‪ ،‬ما آن چه را که‬
‫برابر خودآگاه تئوریک تحقق می یابد و این‬ ‫ایدئولوژی شکل گرفته و مجال درک کردن‬
‫مارکس کوشید بگوید‪ ،‬هنگامی بهتر درک‬ ‫به نوبه خود فقط می تواند ارزش خود را‬ ‫مارکسی ایدئولوژی را فراهم می آورد‪.‬‬
‫می کنیم که به این نوشته او درنگ کنیم‪:‬‬ ‫به عنوان خودآگاه عمومی در برابر خودآگاه‬
‫«خودآگاه عمومی من یگانه چهره تئوریک‬ ‫تئوریک آشکار سازد‪.‬بنابر این‪ ،‬ما دارای‬ ‫موازی انگاری میان خودآگاه تئوریک و‬
‫آن چه که همبود واقعی‪ ،‬وجود اجتماعی‬ ‫وضعیتی هستیم که درآن «آگاهی عمومی»‬ ‫وجود اجتماعیاز یک قطعه از دست نوشته‬
‫است‪ ،‬چهره زنده است» ‪ .‬او نمی خواهدفقط‬ ‫به عنوان چیز انتزاعی‪ ،‬یعنی به عنوان‬ ‫های ‪ ۱۸۴۴‬عزیمت می کنیم‪« :‬خود آگاه‬
‫این را بگوید که یک شکل مشخص «وجود‬ ‫چیز جدا از وجود اجتماعی واقعی نمودار‬ ‫عمومی من تنها چهره تئوریک آن چه که‬
‫اجتماعی» خود را وقف نمودی می کند که‬ ‫می شود‪ .‬البته‪ ،‬دلیل های این جدایی و این‬ ‫همبود واقعی‪ ،‬وجود اجتماعی است‪ ،‬چهره‬
‫در یک شکل معین «خودآگاه عمومی» و‬ ‫انتزاع خودآگاه تئوریک به جستجو کردن‬ ‫زنده است؛ در صورتی که امروز خودآگاه‬
‫«تئوریک» برای آن مناسب است‪ .‬البته‪ ،‬این‬‫در خود زندگی اجتماعی واقعی مربوط اند‪.‬‬ ‫عمومی یک انتزاع از زندگی واقعی است‬
‫نادرست نیست و از این رو می توان گفت که‬‫اگر‪ ،‬خودآگاه تئوریک و عمومی چونان‬ ‫که خود را در این انتزاع چونان دشمن‬
‫شکلی از خودآگاه تئوریک با شکلی از وجود‬‫چیز جدا و انتزاعی زندگی اجتماعی واقعی‬ ‫آن می نمایاند‪ .‬بنابر این‪ ،‬فعالیت خودآگاه‬
‫اجتماعی مطابقت دارد‪ .‬اما مارکس بیشتر از‬
‫نمودار می گردد‪ ،‬به خاطر این است که‬ ‫عمومی من – به عنوان فعالیت‪ -‬هم چنین‬
‫این را می گوید یا او این را به شکل دقیق‬
‫این زندگی اجتماعی واقعی بنابر رابطه‬ ‫وجود تئوریک من به عنوان وجود اجتماعی‬
‫تر می گوید‪ .‬او می گوید که وجود اجتماعی‬‫های اجتماعی تقسیم بندی‪ ،‬تقابل‪ ،‬رقابت‬ ‫است»‪ )۲( .‬مارکس این جا می کوشد‪ ،‬نوع‬
‫شکل زنده آن چه که خودآگاه عمومی است‪،‬‬ ‫میان افرادو فرمانروایی یک طبقه بر طبقه‬ ‫رابطه های موجود را از یک سو‪ ،‬میان‬
‫شکل تئوریک است‪ .‬بنابراین او نمی گوید‬ ‫دیگر توصیف می شود‪.‬بنابر این‪ ،‬این یک‬ ‫«خودآگاه عمومی» یا «تئوریک» و از‬
‫که وجود اجتماعی در یک شکل از خودآگاه‬ ‫وجود اجتماعی تقسیم بندی شده خواهد بودکه‬ ‫سوی دیگر‪« ،‬همبود واقعی» یا «وجود‬
‫نمودار شده و در بیان می آید‪،‬نه این که وجود‬
‫بر پایه تقابل فرمانروایی نشان داده شده‬ ‫اجتماعی»را درک کند‪ .‬او توضیح می دهد‬
‫اجتماعی شکل خودآگاه را معین می کند‪ .‬او‬‫که خودآگاه عمومی را به عنوان انتزاع ‪،‬‬ ‫که در وضعیت کنونی چیزها‪« ،‬خودآگاه‬
‫می گویدیک واقعیت یگانه وجود دارد‪ ،‬یا‬ ‫یعنی به عنوان یک عنصر جدا و بیرون از‬ ‫عمومی» یا «تئوریک» خود را به عنوان‬
‫این که واقعیت یگانه مشخص است که از آن‬ ‫خود وجود اجتماعی به وجود می آورد‪ .‬اما‬ ‫چیز بیرونی و حتا به عنوان دشمن «همبود‬
‫جا وجود اجتماعی چهره زنده است و از آن‬ ‫آیا معنی آن این است که شکل آگاهی ای‬ ‫واقعی» یا «وجود اجتماعی» نشان می دهد‪:‬‬
‫جاخودآگاه چهره تئوریک است‪ .‬به درستی ‪،‬‬ ‫وجود دارد که درونبود واقعیت اجتماعی به‬ ‫بنابر این‪ ،‬انسان ها وادار به اندیشیدن در‬
‫این یک شکل اسپینوزا گرایی است که این‬ ‫گونه ای باشد که در شرایط کنونی تقسیم‬ ‫باره وجود اجتماعی و خودآگاه تئوریک‬
‫جا مسئله است‪ .‬مسئله این نیست که خودآگاه‬
‫بندی‪ ،‬رقابت و فرمانروایی وجود دارد؟‬ ‫شان در نفس خود و وجود اجتماعی شان‬
‫وجود اجتماعی را در بیان می آورد‪ ،‬یا این‬
‫بدیهی است که نه‪ ،‬البته یک شکل آگاهی‬ ‫به عنوان دو عنصر جدا و نا همگون ‪ ،‬حتا‬
‫که خودآگاه بنابر وجود اجتماعی معین می‬ ‫جدا نشدنی یا درونبود (‪ )immanent‬در‬ ‫رویارویی یکی با دیگری می شوند‪ .‬این‬
‫شود‪ .‬مسئله این است که وجود اجتماعی‬ ‫واقعیت اجتماعی کنونی وجود دارد‪ :‬این‬ ‫جدایش و این تقابل می توانند به ویژه به‬
‫و خودآگاه دو اصطالح ‪ ،‬دو چهره از یک‬ ‫خودآگاه یا (آگاهی) (‪ )conscience‬است‬ ‫شکل زیر نمودار شوند‪ :‬انسان ها زندگی‬
‫واقعیت اند‪« .‬به عنوان خودآگاه ژنریک‬ ‫که افراد خودشان را به عنوان خویش فردی‬ ‫می کنند و در پراتیک وجود اجتماعی را‬
‫(نوعی)‪ ،‬انسان زندگی اجتماعی واقعی اش‬ ‫مجزا و جدا شده فرد هایی از فردهای دیگر‬ ‫می آزمایندکه بنابر تقابل شان بین آن ها ‪،‬‬
‫را تصدیق می کند و تنها در اندیشه وجو ِد‬
‫در نظرمی گیرند‪ .‬آگاهی به عنوان آگاهی‬ ‫بنابر تقسیم شان؛بنابر رقابت متقابل شان و‬
‫واقعی اش را تکرار می کند‪ ،‬و همان طور ‪،‬‬‫ازخویش و نه به عنوان آگاهی از نوع‬ ‫بنابر فرمان روایی که برخی ها نسبت به‬
‫برعکس‪ ،‬وجود ژنریک در خودآگاه ژنریک‬ ‫(ژانر)‪ :‬گونه ای از آگاهی است که مناسب‬ ‫برخی دیگر به کار می بندند‪ ،‬نشان داده شده‬
‫تصدیق می شود و برای خویشن در کلیت‬ ‫با خود واقعیت اجتماعی تقسیم بندی و مجزا‬ ‫است‪ ،‬و هم زمان آن ها از حیث تئوریک‪،‬‬
‫اش به عنوان وجود اندیشنده است»‪)۴( .‬‬ ‫شده است‪ .‬البته‪ ،‬این نوع آگاهی که آگاهی‬ ‫از یگانگی شان‪ ،‬از وابستگی شان به یک‬
‫مارکس به دشواری می تواند روشن تر‬ ‫از خویش یا بهتر آگاهی خویش است‪ ،‬به‬ ‫نوع (ژانر) آگاهی دارند‪ .‬بنابر این‪ ،‬آن ها‬
‫وضعیتی را تأیید کند که مربوط به چیزی‬ ‫نوبه خود یک انتزاع است‪ .‬مارکس می گوید‬ ‫در رابطه تضاد میان وجود اجتماعی شان و‬
‫است که می توان آن را «موازی انگاری»‬ ‫نمی توان آن را واضح تر گفت‪« :‬خویش‬ ‫آگاهی شان از خودشان به سر می برند‪ .‬آن‬
‫نامید‪« :‬زندگی اجتماعی واقعی» (یا وجود‬ ‫که انتزاعی و ثابت شده برای خویش بوده‪،‬‬ ‫ها فقط می توانند مضمون آگاهی تئوریک‬
‫ژنریک) ضمن تکرار شدن تصدیق می شود‬ ‫انسان به عنوان خودخواه انتزاعی است‪ .‬این‬ ‫شان از خودشان را در برابر وجود اجتماعی‬
‫و بنابر خودآگاه ژنریک‪ ،‬یعنی در اندیشه و‬
‫خودخواهی در انتزاع ناب اش در اندیشه‬ ‫واقعی شان واقعیت بخشند‪ .‬این چیزی است‬
‫بر عکس‪ ،‬تکرار می گردد‪.‬‬‫پرورده شده است»‪ )۳( .‬زندگی اجتماعی‬ ‫که مارکس کوشید ضمن نگارش این مطلب‬
‫واقعی‪ -‬که از تقسیم بندی‪ ،‬جدایی‪ ،‬تقابل‪،‬‬ ‫بگوید‪« :‬امروز آگاهی عمومی یک انتزاع‬
‫رقابت و فرمانروایی طبقاتی به وجود آمده مارکس این جا با یک روش فلسفی بسیار‬ ‫از زندگی واقعی است که خود را در این‬
‫– بنابر این‪ ،‬نمودش را در خودآگاه دارد‪ .‬مشخص‪ ،‬رابطه میان آن چه که در واقعیت‬ ‫انتزاع چونان دشمن آن می نمایاند»‪ .‬شرایط‬
‫این خودآگاه خویش هم زمان به عنوان فرد اجتماعی می گذرد و آن چه که در خودآگاه‬ ‫زندگی واقعی چنان است که انسان ها تنها‬
‫مجزا و به عنوان سوژه مستقل‪ ،‬به عنوان می گذرد را توضیح می دهد‪ :‬این یگانه و‬ ‫می توانند از حیث نظری (تئوریک) از‬

‫‪5‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫ها مذهب ندارند» ‪ )۹( .‬البته‪ ،‬فویرباخ می‬ ‫دارای روح است‪ ،‬و این روح به عنوان‬ ‫همان چیزی است که در یکی و در دیگری‬
‫افزاید‪ ،‬این نخستین تفاوت میان انسان و‬ ‫خودآگاه نمودار می شود»‪ )۶( .‬بنابر این‪،‬‬ ‫می گذرد؛ البته در دو عنصر یا در دو چهره‬
‫حیوان‪ ،‬خود به نوبه خود استوار بر یک‬ ‫ضمن پرداختن به بررسی واقعیت هایی‬ ‫متفاوت‪ :‬چهر واقعیت (اجتماعی) و چهره‬
‫تفاوت باز هم بنیادی تر است ‪ :‬آن چه که‬ ‫که که فعالیت انسانی واقعی استوار بر آن‬ ‫وجود ایده ای (خودآگاه و نمودهای آن ) ‪.‬‬
‫انسان را از حیوان متمایز می کند‪ ،‬خودآگاه‬ ‫ها است‪« ،‬در می یابیم که انسان دارای‬ ‫بنابر این‪ ،‬اگر تز مارکس چنین است‪ ،‬در می‬
‫(‪ )Das Bewusstsein‬است‪ .‬چنین اند‬ ‫خودآگاه است» ‪:‬این بدان معنااست که ما‬ ‫یابیم برای چه او توانست هم زمان بگوید که‬
‫اصطالح های آغازین مسئله‪ :‬فقط انسان ها‬ ‫خودآگاه را بی درنگ در نمی یابیم؛ البته‪،‬‬ ‫واقعیت اجتماعی‪ ،‬ایده ها و خودآگاه را معین‬
‫مذهب دارند و آن ها در همان مقیاسی که‬ ‫این به این معناست که – ولو کم به متن‬ ‫توانایی مشخص‬
‫ِ‬ ‫می کند و ایده ها در بازگشت‬
‫دارای خودآگاه (آگاهی)هستند‪ ،‬مذهب دارند‪.‬‬ ‫مارکس دقیق باشیم‪ -‬آن چه آن را می یابیم‬ ‫کردن واقعیت اجتماعی را دارند‪ .‬هر دو تز‬
‫در صورتی که درک می کنیم‪ ،‬هنگامی‬ ‫‪ ،‬استعداد خودآگاه نیست‪ ،‬بلکه واقعیت‪ -‬باز‬ ‫ضد یکدیگر نیستند‪ .‬آن ها نتیجه های ناگزیر‬
‫که مارکس در دست نوشته های ‪۱۸۴۴‬‬ ‫یگانه‪ -‬داشتن خودآگاه است‪ .‬بنابر این‪ ،‬بعد‬ ‫تزی هستندکه بنابر آن‪ ،‬این یگانه و همان‬
‫وضعیتی را رد می کند که بنابر آن «انسان‬ ‫می توان بررسی کرد که این واقعیت‪ ،‬یعنی‬ ‫واقعیت است که از وجود واقعی جامعه و‬
‫= خودآگاه خویش است»‪ )۱۰( .‬و این را‬ ‫«داشتن خودآگاه» استوار بر چه چیز است‪.‬‬ ‫رابطه های عملی انسان ها و در وجود ایده‬
‫نفی می کند که «انسان اگر[این سان]مطرح‬ ‫و در مثل مانند مارکس می توان گفت که‬ ‫ی خود آگاه های شان‪ ،‬بازنمودها و ایده‬ ‫ا ِ‬
‫شده باشد=خویش است»‪ )۱۱( .‬او نه تنها‬ ‫این واقعیت«داشتن رابطه ها » معنی می‬ ‫های شان در بیان می آیند‪.‬‬
‫با هگل ‪ ،‬بلکه هم چنین با فویر باخ یعنی‬ ‫دهد‪ .‬داشتن خودآگاه‪ ،‬داشتن رابطه ها است‪.‬‬
‫با کسی که از شناخت خودآگاه خویش به‬ ‫«جایی که رابطه وجود دارد‪ ،‬برای من‬ ‫نقد خودآگاه به عنوان استعداد‬
‫عنوان ویژگی به طور اساسی انسانی آغاز‬ ‫وجود دارد؛ حیوان که “در رابطه” با هیچ‬
‫به بیان دیگر‪ ،‬مارکس با هر دریافت خودآگاه‬
‫می کند‪ ،‬قطع رابطه می کند‪ .‬مارکس این‬ ‫چیز نیست‪ ،‬رویهم رفته هیچ رابطه ای را‬
‫که به عنوان استعداد به ویژه انسانی درک‬
‫گونه آغاز نمی کند‪ ،‬او هرگز از آن چه که‬ ‫نمی شناسد‪ )۷( .‬حیوان بی بهره از رابطه‬
‫شده قطع رابطه می کند‪ .‬البته چیز خاص‬
‫به ویژه انسان ها را متمایز می کند‪ ،‬آغاز‬ ‫ها است‪ ،‬به خاطر این که رابطه های اش با‬
‫بشری در خودآگاه وجود دارد‪ ،‬اما نه در‬
‫نمی کند‪ ،‬بلکه برعکس از آن چه که آن ها‬ ‫جهان و با دیگر زندگان برای او به عنوان‬
‫مفهومی که عبارت از استعدادی است که فقط‬
‫به طور مشترک با همه دیگر موجودهای‬ ‫رابطه ها وجود ندارند‪ .‬انسان تنها انسانی‬
‫انسان ها دارند‪ .‬به عقیده مارکس‪ ،‬ما آن چه‬
‫طبیعی دارند و از آن چه که نخست آن ها را‬ ‫است که فقط در رابطه ها نیست‪ ،‬بلکه‬
‫را که خودآگاه از حیث به ویژه انسانی دارد‪،‬‬
‫از «بخش هایی از طبیعت» در میان دیگر‬ ‫رابطه های اش را دارد‪ :‬مارکس در این باره‬
‫در صورتی در نمی یابیم که آن را به عنوان‬
‫بخش ها می سازد‪ ،‬آغاز می کند‪ .‬انسان‬ ‫نوشت‪« :‬خودآگاه من ‪ ،‬رابطه من با چیزی‬
‫یک استعداد درک کنیم‪ .‬ازاین رو‪ ،‬مارکس‬
‫ها به عنوان موجود های طبیعی مانند همه‬ ‫است که مرا در چنبره دارد»‪ )۸( .‬بنابر‬
‫مانند اسپسنوزا هرگز از خودآگاه آغاز نمی‬
‫زندگان فعالیت حیاتی دارند که مارکسآن را‬ ‫ت در رابطه‬ ‫این‪ ،‬در وضعیت انسان ها واقعی ِ‬ ‫کند‪ .‬در هر بار او در آن به یکی از ویژگی‬
‫به عنوان فعالیت تولیدی توصیف می کند‪.‬‬ ‫ت داشتن‬ ‫بودن (مانند همه زندگان) و واقعی ِ‬ ‫ها‪ ،‬در میان دیگر ویژگی های نوع بشر‬
‫بنابراین‪ ،‬در میان «نیروهای طبیعی» که‬ ‫این رابطه ها (واقعیت ویژه انسان ها) وجود‬
‫می رسد‪ .‬مارکس در ایدئولوژی آلمانی (‪)۵‬‬
‫در آن انسان ها به طور طبیعی مجهز شده‬ ‫دارد ‪ :‬رابطه ها در آن چه که استوار بر‬
‫نوشت «اکنون تنها پس از بررسی کردن‬
‫اند‪« ،‬خودآگاه» وجود دارد‪ .‬معنی آن چیست‬ ‫زندگی است‪ ،‬در نزدانسان با دانستن خود این‬
‫چهار (…) جنبه از رابطه های آغازین‬
‫و چگونه باید آن را درک کرد؟ مارکس‬ ‫رابطه ها دو برابر می شود‪ ،‬جستجو کردن‬
‫تاریخی است که در می یابیم‪ ،‬انسان هم چنین‬
‫نوشت‪« :‬حیوان بی میانجی با فعالیت حیاتی‬ ‫یک استعداد برای توضیح دادن این آگاهی‬
‫دارای” خودآگاه” است»‪ .‬با عزیمت کردن‬
‫اش یگانه است‪ .‬او از آن متمایز نمی شود‪.‬‬ ‫بی فایده است‪ :‬دست یازیدن به آن اکنون‬
‫از نمونه فعالیت به راستی دامنه دار انسان‬
‫او آن است» (‪ )۱۲‬انسان از آن چه که فقط‬ ‫فراسو رفتن از واقعیت ها است‪ .‬واقعیت ها‬
‫ها و بررسی کردن پیاپی «چهار جنبه» از‬
‫فعالیت حیاتی اش نیست ‪ ،‬بلکه عالوه بر آن‬ ‫وجود استعداد دانستن را تأیید نمی کنند‪ .‬آن‬
‫گسترش تاریخی این فعالیت‪:‬‬
‫از آن چه که آن را دارد یا مالک آن است‬ ‫ها فقط در وضعیت انسان ها وجود آگاهی از‬
‫متمایز می شود‪« .‬انسان از خود فعالیت‬ ‫رابطه ها را عالوه بر تنها وجود خود این‬ ‫این واقعیت که انسان ها وسیله های‬ ‫‪-۱‬‬
‫حیاتی اش ‪ ،‬موضوع اراده و خودآگاه اش را‬ ‫رابطه ها نشان می دهند‪ .‬رابطه هایی وجود‬ ‫برآوردن نیاز های شان را تولید می کنند‪.‬‬
‫می آفریند‪ .‬او فعالیت حیاتی آگاهانه دارد»‬ ‫دارد (مگر این که الزم به گفتن باشد‪ :‬فقط‬
‫(‪ )۱۳‬آیا معنی آن این است که با وجود این‬ ‫رابطه هایی وجود دارد)‪ ،‬و در نزد انسان ها‬ ‫این واقعیت که نخستین وسیله های‬ ‫‪-۲‬‬
‫ضرورت دارد که انسان ها به طور اساسی‬ ‫یک آگاهی از این رابطه ها وجود دارد‪ :‬این‬ ‫برآوردن نیازها به نوبه خود نیازهای جدید‬
‫بنابر استعداد خودآگاه توصیف شوند و این‬ ‫است تمام آن چه را که می توان گفت‪.‬‬ ‫را به وجود می آورد‬
‫گوهر در اساس‬‫ِ‬ ‫را طرح کرد که این یک‬
‫کاهش ناپذیر انسانی است که بنابر طبیعت‬ ‫اما‪ ،‬در نزد مارکس‪ ،‬این نفی اندیشیدن‬ ‫این واقعیت که انسان ها تولید مثل‬ ‫‪-۳‬‬
‫یگانه خود در استعداد تبلور می یابد که‬ ‫به خودآگاه به عنوان یک استعداد از کجا‬ ‫می کنند و در ارتباط های طبیعی (خانواده)‬
‫انسان ها آن را موضوع فعالیت حیاتی خاص‬ ‫سرچشمه می گیرد؟ برای درک کردن آن‬ ‫وارد می شوند‬
‫شان می پندارند؟ نه ‪ .‬و البته این گامی است‬ ‫باید به یاد آوردکه اصطالح های آن چه که‬
‫برای مارکس مسئله ایدئولوژی می شود‬ ‫این واقعیت که انسان ها ضمن‬ ‫‪-۴‬‬
‫که مارکس برای عبور کردن آن را نمی‬ ‫تولید کردن و بازتولید کردن زندگی شان در‬
‫پذیرد‪.‬زیرا نمی توان بدون تکلف‪ ،‬بیدرنگ‬ ‫توسط فویرباخ از نخستین خط های گوهر‬
‫مسیحیت گرایی مطرح شده اند‪ .‬فویرباخ‬ ‫ارتباط های اجتماعی همیاری وارد می شوند‬
‫پس از نتیجه گیری کردن از شمار معینی از‬
‫نتیجه ها از آن ‪ ،‬عبور کرد که خالف پیش‬ ‫بررسی اش را بنابر پیشنهاد زیر می آغازد‪:‬‬ ‫مارکس پس از بررسی این چهار جنبه‪ ،‬وفقط‬
‫فرض های طبیعت گرایانه اند که پیش فرض‬ ‫«مذهب استوار بر این تفاوت اساسی است‬ ‫پس از آن‪« ،‬در می یابد که انسان دارای‬
‫های مارکس هستند‪ .‬پس ناگزیر باید استعداد‬ ‫که انسان را از حیوان متمایز می کند‪ .‬حیوان‬ ‫خودآگاه است» یا «در میان دیگر چیز ها‬

‫‪6‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هم زمان از خویش‪ ،‬یعنی از وجود ایده ای‬ ‫شود که مارکس ‪Selbstbetätigung‬‬ ‫خودآگاه را مستقل دانست‪ ،‬آن را به عنوان‬
‫سرچشمه می گیرد‪ ،‬در مفهومی که هیچ جنبه‬ ‫«خود فعال سازی» می نامید؛ در تئوری‬ ‫یک استعداد جدا نگریست و در نهایت از‬
‫از واقعیت محسوس بشری وجود ندارد که‬ ‫خودآگاه که مارکس پایه های آن را در دست‬‫خود انسان ها موجودهایی آفرید که استثنا در‬
‫تکرار نشود و در وجود ایده ای تأیید نگردد‪:‬‬ ‫نوشته های ‪ ۱۸۴۴‬بنا نهاد‪ ،‬مفهوم مرکزی‬ ‫نظم عمومی و مشترک با طبیعت را تشکیل‬
‫همه چیز در انسان‪ ،‬هم زمان به عنوان‬ ‫مفهوم‪« Verdopplung‬دو برابر کردن»‬ ‫می دهند‪ .‬بنابر این‪ ،‬مارکس آن جا سرچشمه‬
‫واقعیعت محسوس (چشم‪ ،‬گوش‪ ،‬نیروهای‬ ‫است‪ .‬گسترش فعالیت حیاتی در نزد انسان‬ ‫توهم های ایده آلیستی را می بیند که به عقیده‬
‫فیزیکی) و به عنوان وجود ایده ای (دید آگاه‬ ‫ها با گسترش خود این فعالیت در عنصر‬ ‫او نقد باید نه به دلیل های جزمی بلکه به دلیل‬
‫‪ ،‬گوش آگاه‪ ،‬نیروی فیزیکی آگاه) وجود‬ ‫شناخت یا دانش‪ ،‬یعنی در عنصر وجو ِد ایده‬
‫های فقط عملی انجام یابد‪ ،‬بدیهی است که به‬
‫دارد‪ . . .‬ادامه دارد‪.‬‬ ‫ای دو برابر می شود‪.‬‬
‫این انگیزه اساسی که این توهم‪ ،‬انسان ها را‬
‫به ناتوانی‪ ،‬یعنی به نا کارایی رفتار کردن و‬
‫چیره شدن این توهم ها چه در دنیای آن ها این است که می توان امکان بهتر درک کردن برگردان تیر ماه ‪۱۳۹۱‬‬
‫و چه در زندگی خاص شان سوق می دهد‪ .‬مفهوم قطعه تا اندازه ای رمزآمیز دست‬
‫بحث آینده در باره ‪:‬‬ ‫نوشته های ‪ ۱۸۴۴‬را فراهم آورد‪ .‬در نقطه‬
‫پس در این صورت چه مفهومی بایدبه ای که او با آن چه که «انسان این چنین طرح‬
‫زبان زندگی واقعی‬
‫اصطالحی مانند‪« :‬انسان فعالیت حیاتی شده = خویش [است] » مخالفت کرده و می‬
‫آگاهانه دارد»‪ ،‬داد؟ برای درک کردن آن افزاید‪« :‬خویش فقط انسانبه طور انتزاعی دو سر چشمه نمودهای پنداشتی‬
‫باید از تز مارکسی که بنابر آن انسان ها درک شده و به وجود آمده از انتزاع است» ‪،‬‬
‫«موجودهای عینی» هستند‪ ،‬عزیمت کرد‪ .‬و در تکمیل آن می گوید ‪« :‬انسان به طبیعت پی نوشت ها ‪:‬‬
‫اصطالح از فویرباخ سرچشمه می گیرد‪ ،‬خویش تعلق دارد‪ .‬چشم او‪ ،‬گوش او‪ ،‬و غیره‬
‫اما هنگامی که مارکس آن را به نفع خود به طبیعت خویش تعلق دارند» هر یک از بنگرید به لویی‪ ،‬آلتوسر‪ «،‬کرانمندی های‬
‫تکرار می کند‪ ،‬دیگر همان مفهوم را ندارد نیروهای اساسی اش در آن مالکیت خویشتن مطلق مارکس در باره ایدئولوژی» نوشته‬
‫‪ :‬برای فویرباخ معنی آن این است که انسان (‪ »)Selbstheit‬را دارد‪ )۱۴( .‬نخستین های فلسفی و سیاسی ج ‪ ، l.‬پاریس ‪stock‬‬
‫ها موجودهایی هستند که گوهرشان یا نوع تصدیق به آسانی درک می شود و ما پیش از ‪ ۱۹۹۴‬صص ‪ . ۵۰۸ – ۵۱۳‬هم چنین بنگرید‬
‫خاص شان را به عنوان موضوع تلقی می این با آن برخورد کرده ایم‪« :‬خویش» این به اثرهای اتین بالیبار به ویژه «هراس توده‬
‫کنند‪ .‬آن ها‪ ،‬همواره به طور مشخص با جا ‪ ،‬خودآگاه به عنوان استعداد فردی درک ها» پاریس گالیله ‪ ۱۹۹۷‬و فلسفه مارکس‪،‬‬
‫آغازیدن به نگریستن نوع خاص شان به شده است‪ ،‬و این دریافت از خودآگاه است که پاریس‪ ،‬دکورت‪ ۱۹۹۳ ،‬صص‪۳۵ – ۳۶‬‬
‫عنوان موضوع خودآگاه شان در مذهب‪ ،‬در آن ما ناگزیر از زمانی که انسان را به ‪ .‬در باره تناقض های مفهوم ایدئولوژی هم‬
‫از خودشان آگاهی می یابند‪ .‬برایمارکس طور انتزاعی‪ ،‬یعنی از زمانی که او را از چنین با بهره مندی اثر ایزابل گارو را می‬
‫همان اصطالح به این معنی است که انسان بقیه طبیعت جدا می کنیم‪ ،‬به این نتیجه می خوانیم‪ :‬مارکس‪ ،‬یک نقد فلسفه‪ ،‬پاریس‪،‬‬
‫ها موجودهایی هستند که خود را به عنوان رسیم که رابطه هایی را که او با بقیه طبیعت لوسوی ‪ ۲۰۰۰‬فصل ‪ ، ۲‬صص ‪۵۷- ۹۶‬‬
‫موجودهای عینی‪ ،‬یعنی به عنوان بخش هایی حفظ می کند و رابطه هایی را که انسان ها کارل مارکس‪ ،‬دست نوشته های اقتصادی‬
‫از طبیعت می شناسند‪ .‬خودآگاه یا آن چه که چیز هایی را با چیز های دیگر پیوند می – فلسفی ‪ ،۱۸۴۴‬برگردان فرانک فیشباخ‪،‬‬
‫فیلسوفان آن را خودآگاه می نامند‪ ،‬از نظر دهند‪ ،‬ندیده بگیریم‪ .‬تصدیق دومبرای درک پاریس‪ ،‬ورن‪ ۲۰۰۷ ،‬ص ‪۱۴۸‬‬
‫مارکس شناخت خویش به عنوان موضوع کردن بسیار ظریف است ‪ :‬مارکس در‬
‫است‪ – .‬آن چه که نمی خواهد بگویددر نظر تزی که بنابر آن «انسان از طبیعت خویش کارل مارکس‪ ،‬دست نوشته های ‪۱۸۴۴‬‬
‫گرفتن خویشتن به عنوان موضوع‪ ،‬بلکه است» چه می خواهد بگوید؟ آن را این گونه همان جا ‪ ،‬ص ‪۱۶۴‬‬
‫شناختن خود به عنوان موجودی که به طور دریافته ایم ‪ :‬خویش خودآگاه است و خودآگاه‬
‫عینی در میان دیگر موجودها در کل طبیعت شناخت یا اندیشه است‪ ،‬یعنی وجود ایده ای؛ همان جا‪ ،‬ص ‪۱۴۸‬‬
‫وجود دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر انسان ها فعالیت وانگهی می دانیم که خودآگاه یک استعداد‬
‫کارل مارکس وفردریک انگلس‪ ،‬ایدئولوژی‬
‫حیاتی آگاهانه دارند‪ ،‬به این معنا نیست که ذهنی و فردی نیست‪ .‬در این شرایط چه می‬
‫آلمانی‪ ،‬برگردان هانری اوگر‪ ،‬ژیلبرت بادیا‪،‬‬
‫آن ها رها از شرایط عمومی موجودهای توان گفت ‪ :‬از این گفته چه می توان انتظار‬
‫ژان بودریار‪ ،‬رنه گارتلی‪ ،‬پاریس‪ ،‬انتشارات‬
‫طبیعی یا عینی هستند‪ ،‬بلکه بر عکس ‪ ،‬آن داشت‪ ،‬هنگامی که می گوییم انسان خودآگاه‬
‫سوسیال‪ ،۱۹۶۸ ،‬ص ‪۶۹‬‬
‫ها در عینیت به آن می پیوندند‪ .‬آن ها نه تنها دارد؟ ‪:‬همه چیز در انسان‪ ،‬همه جنبه های‬
‫مانند همه موجودهای دیگر طبیعت در یک وجود انسانی در عنصر دانش یا وجود ایده قطعه خط کشیده توسط مارکس (همان جا) با‬
‫رابطه حیاتی وابستگی نسبت به بقیه عینیت ای تکرار می شوند‪ .‬در این مفهوم چشم قطعه پیش گفته مطابقت دارد‪.‬‬
‫طبیعت دارند‪ ،‬بلکه عالوه بر آن می دانند انسان فقط چشم بینا نیست‪ ،‬او همواره هم‬
‫که آن ها آن [رابطه] اند‪ -‬آن چه که معنی آن زمان چشم دانا یا «آگاه» است؛ زیرا این همان جا‬
‫این است که گسترش طبیعی فعالیت حیاتی چشمی است که می داندکه می بیند‪ .‬همان‬
‫خاص شان (فعالیت تولیدی) در وضعیت طور گوش انسان فقط شنوا نیست‪ ،‬بلکه هم همان جا‬
‫انسان ها‪ ،‬دانش یا شناخت این گستردگی چنین و هم زمان یک گوش دانا یا آگاه است‪ ،‬ل ‪ .‬فوئرباخ‪ ،‬گوهر مسیحیت در مانیفست‬
‫و بنابر این‪ ،‬اراده آشکار کردن این فعالیت یک گوش دانا که می شنود؛ بنابراین‪ ،‬نباید های فلسفی برگردان لویی آلتوسر‪ ،‬پاریس‪،‬‬
‫توسط خودشان – یعنی برای در بیان آمدن گفت که هر انسان یک خویش دارد‪ .‬بلکه ‪ ۱۹۷۳ ، puf‬ص ‪۵۷‬‬
‫در اصطالح اسپینوزایی‪ -‬وجود دلیل مناسب برعکس‪ ،‬این خویش است که هر انسان و‬
‫فعالیت خاص شان را فزونی می دهد‪ ،‬فعالیت هر طرف یا جنبه وجود انسان ‪ ،‬یا این که کارل مارکس‪ ،‬دست نوشته های ‪،۱۸۴۴‬‬
‫بشری از کدام نقطه می تواند تبدیل به چیزی هر انسان و هر جنبه از وجود یک انسان‪ ،‬همان جا‪ ،‬ص ‪۱۶۳‬‬

‫‪7‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫همان جا‬
‫همان جا‪ ،‬ص ‪۱۲۲‬‬
‫همان جا‪ ،‬صص ‪۱۲۲ – ۱۲۳‬‬
‫همان جا‪ ،‬ص ‪۱۶۳ .‬‬
‫پایان‬

‫دیالک تیک تفاوت و هویت‬

‫پروفسور گونتر کروبر‬


‫برگردان شین میم شین‬

‫نمی توان ادعا کرد که ماده متحرک به مثابه حرکت و تغییر ـ بمثابه شیوه بود ماده ـ در‬ ‫با تشکر از سایت وزین دایره المعارف‬
‫جوهر تغییرناپذیر و مطلق تفاوت ها را رابطه با تفاوت به دو معنی زیر است‪:‬‬ ‫روشنگری‬
‫بعدها پدید می آورد‪.‬‬
‫الف‬ ‫تفاوت به رابطه مبتنی بر عدم انطباق میان‬
‫ماده تنها بمثابه تنوع الیتناهی فرم های‬ ‫ابژکت های مادی و یا فکری ـ بلحاظ خواص‬
‫وجودی‪ ،‬فرم های ساختاری‪ ،‬فرم های به معنی امحا و ایجاد مستمر این تفاوت ها‬ ‫و مشخصات معین ـ اطالق می شود‪.‬‬
‫حرکتی و فرم های توسعه ی کمی و کیفی ست‪.‬‬
‫متفاوت خود وجود دارد و می تواند وجود‬ ‫‪۱‬‬
‫ب‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫مفهوم تفاوت در فلسفه مارکسیستی در‬
‫به معنی وساطت تنوع متفاوت در وحدتی‬ ‫پبوند تنگاتنگ با مفهوم هویت دیالک تیکی‬
‫‪۴‬‬
‫است‪.‬‬ ‫مشخص قرار دارد‪.‬‬
‫لنین در رابطه با این مسئله‪ ،‬به اصطالح‬
‫‪۱‬‬ ‫مراجعه کنید به هویت در تارنمای دایرة‬
‫هگلی موسوم به «پیدایش درونی تفاوت ها»‬
‫المعارف روشنگری‬
‫اشاره می کند و آن را بمثابه نکات زیرین وجود تفاوت های عینی ـ واقعی میان ابژکت‬
‫ها‪ ،‬سیستم ها و غیره ی جهان مادی‪ ،‬پیش‬ ‫تلقی می کند‪:‬‬
‫‪۲‬‬
‫شرط مهمی برای شناخت واقعیت عینی‬
‫الف‬
‫توسط انسان ها ست‪.‬‬ ‫هر ابژکت‪ ،‬سیستم و غیره ـ به عنوان ابژکت‪،‬‬
‫پیدایش تفاوت ها به مثابه «منطق درونی‬ ‫سیستم و غیره نسبتا ثابت ـ بمثابه اوبژکتی‬
‫‪۲‬‬ ‫که دستخوش تغییر است‪ ،‬با خودش یکسان‬
‫عینی اوولوسیون »‬
‫است‪ ،‬یعنی هویت (چیستائی) خود را حفظ‬
‫تشخیص هویت و تفاوت ابژکت ها‪ ،‬سیستم‬
‫مراجعه کنید به دیالک تیک اوولوسیون ـ‬ ‫می کند‪ ،‬اما در عین حال درجریان حرکت‬
‫ها و غیره بخش عمده هر کردوکار معرفتی‬
‫روولوسیون (انقالب) در تارنمای دایرة‬ ‫و تغییر خود و همچنین بدلیل ساختار بغرنج‬
‫است‪.‬‬
‫المعارف روشنگری‬ ‫خود‪ ،‬نشاندهنده تعین های متفاوت است‪.‬‬
‫‪۳‬‬
‫ب‬ ‫بنابرین‪ ،‬هر ابژکت‪ ،‬سیستم و غیره وحدتی‬
‫اگر بود و نمود (ماهیت و پدیده) یکسان می‬ ‫است از هویت و تفاوت‪.‬‬
‫پیدایش تفاوت ها به مثابه «منطق درونی‬
‫بودند و میان آندو تفاوتی وجود نمی داشت‪،‬‬
‫عینی مبارزه میان تفاوت ها»‬ ‫(یعنی هر ابژکت‪ ،‬سیستم و غیره دیالک‬
‫هرعلمی زاید می شد‪.‬‬
‫تیک هویت و تفاوت است ‪.‬مترجم)‬
‫ت‬
‫مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود‬
‫‪۳‬‬
‫تفاوت ها به مثابه «منطق درونی عینی (پدیده و ماهیت) در تارنمای دایرة المعارف‬
‫روشنگری‬ ‫قطبیت»‬ ‫ماده متحرک را نمی توان جوهری مطلق‪،‬‬
‫تغییر ناپذیر و عاری از تفاوت تلقی کرد‪.‬‬
‫‪۴‬‬ ‫(کلیات لنین‪ ،‬جلد ‪ ،۳۸‬ص ‪)۸۹‬‬

‫‪8‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫‪۵‬‬ ‫شناخت اما به تمیز تفاوت ها بطورکلی خ‬
‫قناعت نمی کند‪ ،‬بلکه خصلت ماهوی و یا‬
‫ضدیت‬ ‫غیرماهوی‪ ،‬داخلی و یا خارجی تفاوت ها را تفاوت در ساختار و یا فونکسیون و غیره‬
‫مورد پژوهش قرار می دهد‪.‬‬
‫اما اگر تفاوت در ماهیت ابژکت ها باشد‪،‬‬ ‫مراجعه کنید به دیالک تیک ساختار و‬
‫یعنی اگر اوبژکت ها با یکدیگر تفاوت‬ ‫فونکسیون در تارنمای دایرة المعارف‬ ‫‪۵‬‬
‫ماهوی داشته باشند و جنبه های متفاوت نه‬ ‫روشنگری‬
‫بی رابطه در کنار یکدیگر‪ ،‬بلکه در فرم‬ ‫در کردوکار معرفتی (شناختین) ـ بویژه ـ‬
‫افراطی در مقابل یکدیگر قد علم کرده باشند‪،‬‬ ‫از شناخت تفاوت ها به شناخت تضادهای ‪I‬‬
‫آنگاه از ضدیت سخن می رود‪.‬‬ ‫درونی هر ابژکت راه گشوده می شود و‬
‫انواع تفاوت ها‬
‫ضمنا از دو طریق زیر‪:‬‬
‫‪۶‬‬
‫دو نوع تفاوت از اهمیت علمی خاصی‬
‫الف‬
‫هر تفاوت ماهوی (و یا هر تفاوت در ماهیت)‬ ‫برخوردارند‪:‬‬
‫ضدیت محسوب نمی شود‪.‬‬ ‫از طریق تجزیه ابژکت واحد شناخت‬
‫‪۱‬‬
‫(موضوع شناخت) به بخش های متضاد آن‬
‫‪۷‬‬
‫اوال تفاوت بلحاظ تعداد‬
‫ب‬
‫به قول کالسیک های مارکسیسم‪ ،‬ضدیت‬
‫‪۲‬‬
‫های قطبی (پوالر) هر ماهیت «تفاوت آن‬ ‫از طریق بررسی اجزای متضاد موضوع‬
‫ماهیت را در نقطه اوج توسعه اش» تشکیل‬ ‫ثانیا تفاوت بلحاظ نوع‬ ‫شناخت در وحدت و تضادشان‬
‫می دهند‪.‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۶‬‬
‫(کلیات مارکس و انگلس‪ ،‬جلد ‪ ،۱‬ص ‪)۲۹۳‬‬
‫تفاوت بلحاظ تعداد‬ ‫بسته به اینکه عدم انطباق بر کدام یک از‬
‫مراجعه کنید به قطبیت در تارنمای دایرة‬ ‫خواص و یا مشخصات ابژکت ها مربوط‬
‫المعارف روشنگری‬ ‫بر پایه این تفاوت می توان عناصر طبقه ای‬ ‫می شود‪ ،‬می توان از تفاوت های زیرین‬
‫از ابژکت ها را بنا بر خواص قابل تبیین در‬ ‫سخن گفت‪:‬‬
‫‪۸‬‬ ‫اعداد تنظیم کرد‪.‬‬
‫الف‬
‫در حالیکه هر تفاوت ماهوی حتما نباید‬ ‫‪۲‬‬
‫تشکیل ضدیت دهد‪ ،‬هر ضدیتی همواره‬ ‫تفاوت های داخلی یا خارجی‬
‫حاوی تفاوت ماهوی ئی است‪.‬‬ ‫تفاوت بلحاظ نوع‬
‫ب‬
‫‪۹‬‬ ‫بر پایه این تفاوت می توان در طبقه ای‬
‫از ابژکت ها زیرطبقه های معینی را که‬ ‫تفاوت های ماهوی یا غیر ماهوی‬
‫هر تفاوت ماهوی می تواند توسعه یابد و به‬ ‫عناصرشان دارای خواص مشترکند و با‬
‫ضدیتی بدل شود و هر ضدیتی می تواند به‬ ‫ت‬
‫عناصر زیرطبقه های دیگر تفاوت دارند‪،‬‬
‫یک تفاوت ماهوی و یا حتی به یک تفاوت‬ ‫جدا کرد و کنار گذاشت‪.‬‬ ‫تفاوت های کمی یا کیفی‬
‫غیرماهوی تنزل یابد‪.‬‬
‫‪۳‬‬ ‫پ‬
‫مثال تضادهای موجود در جامعه سرمایه‬
‫داری میان شهر و ده‪ ،‬کار جسمی و کار‬ ‫تفاوت نوعساز‬ ‫تفاوت در جایگاه‪ ،‬موقعیت (مقام)‬
‫فکری‪ ،‬در نظام سوسیالیستی نخست به‬
‫تفاوت های ماهوی و باالخره در مرحله‬ ‫تفاوت نوعساز در آموزش کالسیک تعریف‬ ‫ث‬
‫پیشرفته جامعه سوسیالیستی به تفاوت های‬ ‫نقش مهمی بازی می کند‪.‬‬
‫فرعی و غیرماهوی بدل می شوند‪.‬‬ ‫تفاوت در نظام‬
‫مراجعه کنید به تعریف در تارنمای دایرة‬
‫‪۱۰‬‬ ‫المعارف روشنگری‬ ‫ج‬

‫تفاوت در فرم های مختلف خود می تواند هم‬ ‫‪۴‬‬ ‫تفاوت در زمان‬
‫مرحله آغازین توسعه تضاد دیالک تیکی ئی‬ ‫فرق (اختالف)‬ ‫مراجعه کنید به تریاد ماده ـ مکان ـ زمان در‬
‫باشد و هم مرحله نهائی توسعه تضاد دیالک‬ ‫تارنمای دایرة المعارف روشنگری‬
‫تیکی ئی‪.‬‬ ‫اگرتفاوت میان ابژکت ها منحصر به خواص‬
‫خارجی و غیرماهوی آنها باشد‪ ،‬خواصی که‬ ‫ح‬
‫مراجعه کنید به وحدت‪ ،‬وحدت و «مبارزه»‬ ‫یا با یکدیگر رابطه ندارند و یا رابطه ناچیزی‬
‫اضداد‪ ،‬تضاد در تارنمای دایرة المعارف‬ ‫با یکدیگر دارند‪ ،‬آنگاه از فرق صرف میان‬ ‫تفاوت در فرم و یا محتوا‬
‫روشنگری‬ ‫آنها سخن می رود‪.‬‬
‫مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا در‬
‫پایان‬ ‫تارنمای دایرة المعارف روشنگری‬
‫‪9‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫عقل و جهل‬ ‫‪۳‬‬ ‫معنی تحت اللفظی هویت عبارت است از‬
‫خودمانندی‪ ،‬انطباق کامل با خود‪.‬‬
‫جمالت قصار‪:‬‬ ‫اصل هویت انتزاعی (مجرد)‬
‫ما اصوال با دو نوع زیر از هویت سر و کار‬
‫دو چیز زمانی می توانند بلحاظ عالئم در هیچ رودی نمی توان دو بار شنا کرد!‬ ‫پیدا می کنیم‪:‬‬
‫مشخصه شان با یکدیگر‪ ،‬انطباق کامل داشته‬
‫باشند که ما با چیز واحدی سر و کار داشته مبارزه‪ ،‬پدر همه چیزها ست!‬ ‫الف‬
‫باشیم‪.‬‬
‫هراکلیت هویت را به شرح زیر تلقی می‬ ‫هویت واقعی‬
‫در این صورت اصل هویت بصورت (= ‪ x‬کرد‪:‬‬
‫‪ )x‬و یا (‪ )A = A‬فرمولبندی می شود‪.‬‬ ‫هویت واقعی عبارت است از رابطه میان‬
‫الف‬ ‫چیزها‪ ،‬واقعیات امور و غیره که کلیه عالئم‬
‫چنین رابطه ای را اصل هویت مجرد می‬ ‫مشخصه شان با هم انطباق داشته باشند‪.‬‬
‫بمثابه وحدت دو شقه‬
‫نامند‪.‬‬
‫(عالمت مشخصه به عالمت خودویژه و‬
‫ب‬
‫‪۴‬‬ ‫متمایزساز اطالق می شود که با توجه بدان‬
‫بمثابه هویتی که آبستن تفاوت است‪.‬‬ ‫می توان به شناخت شخصی‪ ،‬گروهی از‬
‫رابطه هویت‬ ‫انسان ها و یا چیزها و یا وضع و حال معینی‬
‫ت‬ ‫نایل آمد‪ .‬مترجم )‬
‫رابطه هویت می تواند در فرم های زیر‬
‫بمثابه هویت متحرک و تضادمند‪.‬‬ ‫برقرار باشد‪:‬‬ ‫ب‬
‫‪۲‬‬ ‫الف‬ ‫هویت منطقی‬
‫پارمنیدس‬ ‫هویت منطقی عبارت است از رابطه میان رابطه بمتقابل (بازتابین) باشد‪:‬‬
‫مفاهیم‪ ،‬احکام و غیره که کلیه عالئم مشخصه‬
‫پارمنیدس اهل الئا (‪ ۵۴۰‬ـ ‪ ۴۸۳‬ق‪ .‬م‪).‬‬ ‫(‪)x = y and y = x‬‬
‫شان با هم انطباق داشته باشند‪.‬‬
‫فیلسوف یونان باستان‬ ‫ب‬
‫‪۱‬‬
‫از شاگردان سنوفانس‬ ‫رابطه متقارن و دوجانبه باشد‪:‬‬
‫اصل هویت‬
‫اصل هویت حاکی از آن است که دو چیز و [(‪ )x = y) and (y = z)] then (x = z‬مؤسس مکتب الئات‬
‫یا دو مفهوم (‪ )x‬و (‪ )y‬زمانی و تنها زمانی اگر چه در فلسفه یونان باستان‪ ،‬اصل هویت مؤسس تئوری شناخت‬
‫هویت واحدی دارند که هر مشخصه (‪ )P‬بطور صریح فرمولبندی نشده‪ ،‬اما علیرغم‬
‫که ابژکت (‪ )x‬داشته باشد‪ ،‬ابژکت (‪ )y‬هم آن می توان نظریات ماهیتا متفاوتی را در پارمنیدس ـ بر خالف هراکلیت ـ تنها به‬
‫وجود «وجود الیتغیری» باور دارد که‬ ‫باره مفهوم هویت پیدا کرد‪:‬‬ ‫داشته باشد‪.‬‬
‫دارای مشخصات زیر است‪:‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۲‬‬
‫الف‬
‫هویت دو طبقه از چیزها و یا دو مفهوم را هراکلیت‬
‫ابدی است‪.‬‬ ‫می توان به دو لحاظ زیر تعیین کرد‪:‬‬
‫هراکلیت (‪ ۵۵۰‬ـ ‪ ۴۸۰‬ق‪ .‬م‪).‬‬
‫ب‬ ‫الف‬
‫فیلسوف ماقبل سقراطی یونان‬
‫مطلق و عاری از تفاوت است‪.‬‬ ‫بلحاظ اکستن سیونال‬
‫افق فلسفی هراکلیت‪:‬‬
‫ت‬ ‫ما با هویت اکستن سیونال زمانی سر و کار‬
‫پیدا می کنیم که هر دو طبقه از چیزها و یا تجربه و دانش‬
‫در هویت (یکسانی) با خویشتن خویش است‪.‬‬ ‫هر دو مفهوم دارای دامنه یکسانی باشند‪.‬‬
‫شدن و فنا شدن‬
‫پ‬ ‫ب‬
‫وحدت و تضاد‬
‫شدن توسعه را مستثنی می دارد‪.‬‬ ‫بلحاظ اینتن سیونال‬
‫کاینات و آتش‬
‫‪۳‬‬ ‫ما با هویت اینتن سیونال زمانی سر و کار‬
‫پیدا می کنیم که عالئم مشخصه عناصر هر واژه و روح‬
‫ارسطو‬
‫دو طبقه از چیزها و یا هر دو مفهوم در دولتشهر و حقوق مدنی‬
‫ارسطو (‪ ۳۸۴‬ـ ‪ ۳۳۲‬ق‪ .‬م‪).‬‬ ‫انطباق کامل با یکدیگر باشند و ثابت باشند‪.‬‬
‫انسان و خدا‬

‫‪10‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫(قانون تناقض ممنوع‪ ،‬به قانون منطق (از قرن شانزدهم تا هجدهم) یاد آور می‬ ‫ارسطو از مهمترین و متنفذترین فالسفه‬
‫صوری اطالق می شود که ارسطو شود‪:‬‬ ‫تاریخ است‪.‬‬
‫فرمولبندی کرده و بنا بر آن‪ ،‬احکام متناقض‬
‫«قانون هویت ـ به معنی متافیزیکی قدیم از‬ ‫نمی توانند حقیقی باشند‪.‬‬ ‫او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم‬
‫آن ـ قانون اساسی استنباط قدیم مبنی بر (‪A‬‬ ‫تحت تأثیر جدی قرار داده است‪.‬‬
‫«حکم الف و نفی آن نمی توانند هر دو ‪ )= A‬بود‪:‬‬
‫همزمان حقیقی باشند‪».‬‬ ‫از آن جمله اند ‪:‬‬
‫هر چیز در هویت با خویشتن خویش تلقی‬
‫می شد‪.‬‬ ‫مثال‪:‬‬ ‫تئوری علوم‬

‫همه چیز ـ منظومه شمسی‪ ،‬ستاره ها‪،‬‬ ‫حسن سیاه پوست است‪.‬‬ ‫منطق‬
‫موجودات و غیره ابدی پنداشته می شد‪».‬‬
‫حسن سفید پوست است‪ .‬مترجم)‬ ‫بیولوژی‬
‫(کلیات مارکس و انگلس‪ ،‬جلد ‪ ،۲۰‬ص‬
‫فیزیک‬
‫مراجعه کنید به قانون تناقض ممنوع در ‪)۴۸۴‬‬
‫ترانمای دایرة المعارف روشنگری‬
‫اتیک‬
‫‪۶‬‬
‫‪۴‬‬
‫تئوری شعر‬
‫ایدئالیسم عینی‬
‫الیب نیتس‬
‫تئوری دولت‬
‫با برسمیت شناخته شدن روز افزون اندیشه‬
‫ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر گوتفرید ویلهلم الیب نیتس (‪ ۱۶۴۶‬ـ ‪ )۱۷۱۶‬توسعه و تکامل در علوم طبیعی قرن هجدهم‬
‫و نوزدهم‪ ،‬اصل هویت یاد شده (اصل هویتی‬ ‫طبقه بندی کرده است ‪:‬‬
‫فیلسوف‪ ،‬دانشمند‪ ،‬ریاضی دان‪ ،‬دیپلومات‪،‬‬
‫که بطورمتافیزیکی تفسیر می شد) در فلسفه‪،‬‬
‫فیزیکدان‪ ،‬مورخ‪ ،‬سیاستمدار‪ ،‬کتاب شناس‬
‫بویژه در سیستم های فلسفی ایدئالیسم عینی‬ ‫ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او‬
‫و دکتر در حقوق دنیوی و اخروی (کلیسائی)‬
‫شلینگ و هگل مورد انتقاد قرار گرفت‪.‬‬ ‫اضافه می شود‪).‬‬
‫ایدئالیست عینی‬
‫الف‬ ‫علوم تئوریکی (نظری)‬
‫روح یونیورسال زمانه خویش‬
‫شلینگ‬ ‫علوم پراتیکی (عملی)‬
‫اصل هویت را الیب نیتس بصورت (= ‪A‬‬
‫فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (‪ ۱۷۷۵‬ـ‬ ‫علوم پوئه تیکی (شعری)‬
‫‪ )A‬فرمولبندی می کند‪.‬‬
‫‪)۱۸۵۴‬‬
‫علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می‬
‫‪۵‬‬
‫فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی‬ ‫شوند ‪:‬‬
‫ولف‬
‫بدین طریق‪ ،‬شلینگ هویت (یکسانی) تفاوت‬ ‫فلسفه اولین (متافیزیک)‬
‫میان سوبژکت و ابژکت‪ ،‬تفکر و وجود‪،‬‬ ‫کریستیان ولف (‪ ۱۶۷۹‬ـ ‪)۱۷۵۴‬‬
‫روح و ماده را در خرد محض (فلسفه‬ ‫علوم طبیعی‬
‫عالم یونیورسال‪ ،‬ریاضی دان‪ ،‬فیلسوف هویت) فرضیه بندی می کند‪.‬‬ ‫علوم ریاضی (مته متیک)‬
‫آلمانی‬
‫(بنظر شلینگ در خرد محض اوبژکت و‬ ‫فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می‬
‫همراه با الیب نیتس و کانت مهمترین نماینده سوبژکت‪ ،‬تفکر و وجود‪ ،‬روح و ماده به‬ ‫شود ‪:‬‬
‫وحدت می رسند‪.‬‬ ‫روشنگری‬
‫تئوری جوهر‬
‫این نظر شلینگ عرفانی است‪ .‬مترجم)‬ ‫نماینده حقوق طبیعی‬
‫تئوری اصول‬
‫بنیانگذار بسیاری از مفاهیم مهم (شعور‪ ،‬ب‬
‫معنی‪ ،‬درخود‪ ،‬دقت)‬ ‫تئولوژی‬
‫هگل‬
‫ارسطو جنبه منطقی هویت را عمده می کند‪ :‬مؤثر در قانونگزاری پروس‬
‫گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (‪ ۱۷۷۰‬ـ‬
‫‪)۱۸۳۱‬‬ ‫او بر بنیان اصل منطقی قانون تناقض ممنوع مؤلف آثار بیشمار‬
‫شرط ضرور تفکر درست را در آن می داند‬
‫که هر مفهوم موجود در هر قضاوت و یا ولف در همنظری با اسکوالستیک از اصل آثار هگل به ‪ ۱۴‬بخش طبقه بندی می شود‪:‬‬
‫هویت تعبیری متافیزیکی ارائه می دهد و‬
‫استنتاج تنها به معنای واحدی و یا به معنی ادعای وجود موجودیت های الیتغیر را آثار آغازین (جوانی)‬
‫ثابتی مورد استفده قرار گیرد‪.‬‬
‫مطرح می سازد‪.‬‬
‫آثار انتقادی ینا‬
‫(این نقطه نظر ارسطو خیلی اندیشیده‪،‬‬
‫انگلس در رابطه با این نظر غالب در علم‬
‫طرح های سیستمی ینا‬ ‫سنجیده و رهگشا ست‪ .‬مترجم)‬

‫‪11‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫را نادیده نمی گیرد‪ ،‬ولی همانند هگل تفسیر‬ ‫روحانیت و سیاست (‪)۱۹۱۲‬‬ ‫فنومنولوژی روح‬
‫متافیزیکی از هویت را که بنا بر آن گویا‬
‫روحانیت در انتخابات و انتخابات با همه چیزها مطلقا تغییرناپذیر اند و برای‬ ‫منطق (کوچک و بزرگ)‬
‫همیشه‪ ،‬همان می مانند که بوده اند‪ ،‬باطل‬ ‫(‪)۱۹۱۲‬‬ ‫روحانیت‬
‫فلسفه طبیعت‬
‫می شمارد‪.‬‬
‫یک سیستم علمی عرقریز (‪)۱۹۱۳‬‬
‫روح سوبژکتیف‬
‫‪۲‬‬
‫سه منبع و سه جزء مارکسیسم (‪)۱۹۱۳‬‬
‫روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)‬
‫برخی از منتقدان منطق صوری بر بنیان این‬
‫حق ملل در تعیین سرنوشت خویش (‪)۱۹۱۶‬‬
‫تفسیر متافیزیکی از اصل هویت است که‬ ‫فلسفه تاریخ‬
‫در باره اقداماتی برای مقابله با اختالل تفکر منطقی ـ صوری را (بدلیل اتکای آن‬
‫بر اصل هویت) فرمی از تفکر متافیزیکی‬ ‫اقتصادی (‪)۱۹۱۷‬‬ ‫آثار مربوط به سیاست روز‬
‫می دانند‪.‬‬
‫وظایف پرولتاریا در انقالب ما (‪)۱۹۱۷‬‬ ‫فلسفه هنر‬
‫‪۳‬‬
‫دولت و انقالب (‪)۱۹۱۷‬‬ ‫فلسفه مذهب‬
‫قانون هویت اما منطق صوری را از منطق‬
‫دیالک تیکی جدا نمی کند‪.‬‬ ‫به شهروندان روسیه! (‪)۱۹۱۷‬‬ ‫فلسفه و تاریخ فلسفه‬

‫انقالب پرولتری و کائوتسکی مرتد (‪۴ )۱۹۱۸‬‬ ‫دایرة المعارف علوم فلسفی‬

‫تفکر دیالک تیکی چیزها و پدیده های جهان‬ ‫هگل اصل هویت در فرم (‪ )A = A‬را بمثابه سخنرانی در باره برنامه حزب (‪)۱۹۱۹‬‬
‫مادی را تنها در حرکت و تحول مدام آنها‬ ‫«بیانگر حشو قبیح توخالی» رد می کند‪:‬‬
‫در نظر نمی گیرد‪ ،‬بلکه عالوه بر این‪ ،‬آنها‬ ‫روسیه‬ ‫کمونیست‬ ‫حزب‬ ‫برنامه‬ ‫اجمالی‬ ‫طرح‬
‫(‪)۱۹۱۹‬‬ ‫‪۱‬‬
‫را در ثبات نسبی تعین های کیفی شان و در‬
‫تفکر متافیزیکی ظاهربین «همواره تنها وظایف جنبش زنان کارگر در جمهوری دوام نسبی شان می بیند‪.‬‬
‫مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و کیفیت‪،‬‬ ‫هویت مجرد را در نظر می گیرد و تفاوت شوروی (‪)۱۹۱۹‬‬
‫را در خارج از آن و یا در کنار آن می‬
‫طرح اولیه تزهای مربوط به مسئله ملی و دیالک تیک حرکت و سکون‪ ،‬دیالک تیک‬ ‫بیند»‪.‬‬
‫پیسوست و گسست (تداوم و شکست) در‬ ‫مستعمراتی (‪)۱۹۲۰‬‬
‫تارنمای دایرة المعارف روشنگری‬ ‫‪۲‬‬
‫کارزار دروغ پردازان در مورد کرونشتات‬
‫‪۵‬‬ ‫در حالیکه «حقیقت تنها در وحدت هویت با (‪)۱۹۲۱‬‬
‫تفاوت کامل است‪».‬‬
‫حقیقت طبقاتی در مورد کرونشتات (‪ )۱۹۲۱‬این گشتاور دوام نسبی و سکون نسبی در‬
‫حرکت عمومی ماده‪ ،‬همان وجهی است که‬ ‫‪۳‬‬
‫در اصل هویت مجرد انعکاس می یابد‪.‬‬ ‫چهارمین سالگشت انقالب اکتبر (‪)۱۹۲۱‬‬
‫و «هویت باید بمثابه تفاوتی در نظر گرفته‬
‫‪۶‬‬ ‫نامه های لنین‪:‬‬ ‫شود که با خود یکسان است‪».‬‬
‫این امر جمعبندی فکری طبقات معینی از‬ ‫نامه لنین به اعضاء کمیته مرکزی (‪)۱۹۱۷‬‬ ‫(هگل‪ ،‬منطق‪ ،‬فصل دوم‪ ،‬ص ‪)۲۶‬‬
‫چیزها و خواص نسبتا ثابت آنها را در مفاهیم‬
‫امکان پذیر می سازد‪.‬‬ ‫نامه اول لنین به ماکسیم گورکی (‪)۱۹۱۹‬‬ ‫والدیمیر ایلیچ لنین (‪ ۱۸۷۰‬ـ ‪)۱۹۲۴‬‬

‫‪۷‬‬ ‫نامه دوم لنین به ماکسیم گورکی (‪)۱۹۱۹‬‬ ‫در باره اعتصاب (‪)۱۸۹۹‬‬

‫این امر ـ به عبارت دیگر ـ انعکاس پیوندهای‬ ‫هویت (‪)۴‬‬ ‫وظایف جوانان انقالبی (‪)۱۹۰۳‬‬
‫نسبتا ثابت‪ ،‬ضرور و ماهوی میان چیزها و‬
‫دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقالب پروفسور گونتر کروبر‬
‫خواص آنها را بوسیله قوانین علمی امکان‬
‫دموکراتیک (‪)۱۹۰۵‬‬
‫پذیر می سازد‪:‬‬ ‫برگردان شین میم شین‬
‫دموکراسی کارگری و دموکراسی بورژوایی‬
‫به قول لنین‪:‬‬ ‫‪۷‬‬ ‫(‪)۱۹۰۹‬‬
‫الف‬ ‫هویت در ماتریالیسم دیالک تیکی‬ ‫دین ازدید لنین (‪)۱۹۱۲‬‬
‫«قانون عبارت است از هویت در پدیده …‪.‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫لیبرالها و روحانیون (‪)۱۹۱۲‬‬
‫ب‬ ‫ماتریالیسم دیالک تیکی بر خالف هگل‬ ‫جنبش اعتصابی و حقوق ها (‪)۱۹۱۲‬‬
‫اهمیت معرفتی ـ نظری اصل هویت مجرد‬
‫قانون عبارت است از تصویر ساکن پدیده‬

‫‪12‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫و کار داریم‪.‬‬‫همان طور که ثبات و سکون فقط گشتاورهای‬ ‫ها‪».‬‬
‫نسبی حرکت یونیورسال (عام) اند‪ ،‬به همان‬
‫سان نیز هویت مجرد حاکی از یک گشتاور این بدان معنی است که در رابطه ای (‪ )x‬و‬ ‫(کلیات لنین‪ ،‬جلد ‪ ،۳۸‬ص ‪)۱۴۱‬‬
‫هویت دیالک تیکی تفاوتمند و متحرک (‪ )y‬یکسان اند و در رابطه ای دیگرمغایر‬
‫با هم اند‪.‬‬ ‫‪۸‬‬
‫مشخص است‪.‬‬
‫الف‬ ‫اصل هویت عالوه بر این‪ ،‬اهمیت معرفتی‬
‫‪۷‬‬
‫ـ نظری و فونکسیون منطقی خود را بمثابه‬
‫شرط ضرور تفکر درست جامه عمل می مفهوم هویت مشخص مسائل زیرین را در هویت را با عالمت مساوی نشان می دهند و‬
‫فرق را با عالمت نامساوی‪.‬‬ ‫بر می گیرد‪:‬‬ ‫پوشاند‪.‬‬
‫ب‬ ‫الف‬ ‫‪۹‬‬
‫حتی در این فرم ساده ی هویت مجرد دیالک‬ ‫تغییر همه چیزها را‬ ‫در سال های اخیر سیبرتیک با توضیح‬
‫تیک هویت و تفاوت پا برجا می ماند‪.‬‬ ‫تئوریکی ساختارهای عام سلسله اعصاب‬
‫ب‬ ‫که بکمک آنها موجودات به تشخیص هیئت‬
‫ت‬ ‫چیزها نایل می آیند‪ ،‬هسته معقول تئوری‬
‫پیدایش کیفیت های تازه از کیفیت های کهنه‬ ‫هیئت را نشان داده است‪.‬‬
‫معنی «ستاره صبح = ستاره شام» کدام‬ ‫را‬
‫است؟‬ ‫(تنوری هیئت جریان روانشناسی ماهیتا‬
‫ت‬ ‫ایدئالیستی ئی است‪ .‬مترجم)‬
‫‪۱‬‬
‫عملکرد تضادهای درونی و غیره را‪.‬‬ ‫‪۱‬‬
‫ستاره صبح و ستاره شام دو نام برای پدیده‬
‫ستاره شناسی معینی اند‪.‬‬ ‫با استفاده از سیبرنتیک در مورد مسئله یاد ‪۸‬‬
‫شده‪ ،‬معلوم شد که موجودات در سیر تکامل‬
‫‪۲‬‬ ‫هویت مشخص عبارت است از هویت تفاوت‬
‫خود به «دستگاه های» روانشناسی ئی‬
‫ها و یا هویت اضداد‪.‬‬
‫ستاره شام ستاره ای است که اندکی پس از‬ ‫مجهز شده اند که می توان آنها را مدل های‬
‫غروب آفتاب دیده می شود‪.‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫مادی اصل هویت مجرد نام داد‪.‬‬

‫‪۳‬‬ ‫هر چیز ـ بمثابه سوبژکت ـ نسبت به تغییراتی‬ ‫‪۲‬‬


‫که از جلوی «چشمش» می گذرند‪ ،‬همان‬
‫ستاره صبح‪ ،‬ستاره ای است که اندکی قبل‬ ‫اگر اکثر موجودات عالی دارای دستگاهی‬
‫می ماند که هست‪:‬‬
‫ازطلوع آفتاب دیده می شود‪.‬‬ ‫اند که هیئت وجنبه های عام را منعکس می‬
‫کند‪ ،‬یعنی اگر آنها دستگاه مادی الزم برای یعنی انتزاعا یکسان با خویشتن خویش است‬
‫‪۴‬‬ ‫استفاده عملی از اصل هویت مجرد را در (جلوه گاه هویت انتزاعی است‪ .‬مترجم)‬
‫اختیار دارند‪ ،‬این بدان معنی است که واقعیت‬
‫بنا بر دانش دیرپای ستاره شناسی‪ ،‬مردم‬ ‫عینی خود دارای خطوطی است که بکمک ‪۱۰‬‬
‫ستاره صبح و ستاره شام را ستاره واحدی‬ ‫اصل هویت مجرد درک می شوند‪.‬‬
‫تلقی می کنند‪.‬‬ ‫اما از آنجا که آن چیز خود تغییر می یابد‪،‬‬
‫وحدتی از تعین های متفاوت تشکیل می دهد‪:‬‬ ‫‪۳‬‬
‫‪۵‬‬
‫منظور از اصل هویت مجرد در واقع این یعنی مشخصا در یکسانی مشخص با خویشتن‬
‫این امر اما نه به معنی هویت سطحی (‪x‬‬ ‫درک سطحی و کم محتوا ست که هر چیز‪ ،‬خویش است (جلوه گاه هویت مشخص است‪.‬‬
‫‪ ،)= x‬بلکه نتیجه شناخت ستاره شناسانه ی‬ ‫مترجم)‬ ‫هر سیستم و غیره با خودش یکسان است‪.‬‬
‫جالب و مهمی بوده است‪.‬‬
‫‪۱۱‬‬ ‫‪۴‬‬
‫‪۶‬‬
‫بنابرین‪ ،‬هویت مشخص عبارت است از‬ ‫مفهوم هویت اما زمانی ارزش علمی کسب‬
‫جریان دیالک تیکی این شناخت را می توان‬ ‫وحدت دیالک تیکی از هویت و تفاوت‪.‬‬ ‫می کند که این مسئله مورد بررسی قرار‬
‫از نظر هویت به شرح زیر نشان داد‪:‬‬ ‫گیرد که به چه شرطی رابطه هویت ‪y = x‬‬
‫‪۱۲‬‬ ‫صدق می کند‪.‬‬
‫الف‬
‫هویت مشخص هویت مجرد را مستثنی نمی‬ ‫‪۵‬‬
‫ستاره شام = ستاره شام‪.‬‬ ‫سازد‪ ،‬بلکه آن را بطور دیالک تیکی نفی‬
‫می کند‪.‬‬ ‫قانون هویت در این فرم‪ ،‬حاوی دیالک تیک‬
‫ب‬
‫هویت و تفاوت است و هویت مشخص را‬
‫در کلیه مواردی که رابطه (‪ ،)x = y‬یعنی‬ ‫منعکس می کند‪.‬‬
‫ستاره شام = ستاره صبح‬
‫قانون هویت به شکل غیرسطحی آن مطرح‬
‫ت‬ ‫شود‪ ،‬ما با دیالک تیک هویت و تفاوت سر‬ ‫‪۶‬‬
‫‪13‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫گذاراز هویت مجرد به هویت مشخص در‬ ‫‪۱۳‬‬ ‫ستاره شام = ستاره زهره‬
‫عالم تفکر با توسعه و تکامل شناخت از پدیده‬
‫شناسی به ماهیت شناسی انطباق دارد‪.‬‬ ‫وظیفه رابطه هویت مجرد این است که‬ ‫پ‬
‫واقعیت امر عامی چنان مطرح شود که‬
‫‪۲۰‬‬ ‫آن در همه جا و در همه فرم های نمودین‬ ‫ستاره شام = سیاره ای که دارای مشخصات‬
‫مشخص متفاوتش‪ ،‬یکسان با این عام باز‬ ‫( ‪ )Pn( .…)P2( ،)P1‬بوده است‪.‬‬
‫اهمیت نقش مفهوم هویت در ماتریالیسم‬ ‫شناخته شود‪.‬‬
‫دیالک تیکی را از آنجا می توان فهمید که‬ ‫‪۷‬‬
‫لنین آن را در یکی از تعاریف خود مطرح‬ ‫‪۱۴‬‬
‫تعین های فوق الذکر بطور اکستن سیونال‬
‫می سازد‪:‬‬
‫بنابرین‪ ،‬رابطه هویت مجرد عام ترین بنیان‬ ‫مساوی اند و این امر در گذار از الف تا پ‬
‫«دیالک تیک آموزشی است که نکات زیر‬ ‫کلیه معبارهای هویتی است که بکمک آن‪،‬‬ ‫بجای خود باقی می ماند‪.‬‬
‫را نشان می دهد‪:‬‬ ‫هویتی را در فرم های متفاوتش باز شناخته‬
‫‪۸‬‬
‫می شود‪.‬‬
‫الف‬
‫این جریان اما در عین حال به معنی گذار از‬
‫‪۱۵‬‬
‫اوال این حقیقت امر را که اضداد چگونه‬ ‫هویت مجرد منطقی ـ صوری (رابطه الف)‬
‫می توانند یکسان باشند (و چگونه می توانند‬ ‫از این گونه معیارهای هویت مشخص تعداد‬ ‫به هویت مشخص و دیالک تیکی (رابطه‬
‫یکسان گردند‪).‬‬ ‫بیشماری وجود دارد‪.‬‬ ‫پ) است‪.‬‬

‫(یکسان به معنی داشتن هویت واحد است‪.‬‬ ‫‪۱۶‬‬ ‫‪۹‬‬


‫مترجم)‬
‫هر علمی معیارهای هویتی خاص خود را‬ ‫رابطه پ بطور سمبولیک حاکی از هویت‬
‫ب‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫مشخص است‪:‬‬

‫ثانیا این حقیقت امر را نشان می دهد که‬ ‫اما همه آنها بر اصل هویت مجرد مبتنی اند‪.‬‬ ‫در این رابطه‪ ،‬ستاره شام بنا بر مجموعه‬
‫اضداد تحت چه شرایطی از طریق تبدیل به‬ ‫مشخصات آن تعیین می شود‪.‬‬
‫یکدیگر یکسان اند‪».‬‬ ‫‪۱۷‬‬
‫‪۱۰‬‬
‫(کلیات لنین‪ ،‬جلد ‪ ،۳۸‬ص ‪)۹۹‬‬ ‫بدین طریق‪ ،‬فیزیکدان برای باز شناسی‬
‫درجه حرارت معینی (درجه حرارتی که‬ ‫در رابطه پ هویت مجرد فقط به عنوان یک‬
‫‪۲۱‬‬ ‫در فرم های مشخص گوناگون بطور یکسان‬ ‫گشتاور مطرح می شود‪.‬‬
‫خودنمائی می کند)‪ ،‬معیارهای معین زیر را‬
‫مفهوم هویت مطروحه در ماتریالیسم دیالک‬ ‫‪۱۱‬‬
‫بدست می آورد‪:‬‬
‫تیکی با مفهوم وحدت بطور کلی یکی نیست‪.‬‬
‫این گشتاور درمقایسه با غنای تعین های‬
‫الف‬
‫‪۲۲‬‬ ‫مشخص‪ ،‬غیرماهوی است‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬او تشخیص می دهد که هرجا‬
‫وحدت دیالک تیکی اضداد به معنی یکسانی‬ ‫اما نکات زیر روشن است‪:‬‬
‫دماسنج درجه حرارت ‪ ۱۰‬را نشان می دهد‪،‬‬
‫آنها‪ ،‬از لحاظ هویت مجرد نیست‪ ،‬بلکه تنها‬ ‫آنجا می توان یک درجه حرارت یکسان‬ ‫الف‬
‫به مثابه هویت مشخص آنها امکان پذیر‬ ‫یافت‪.‬‬
‫است‪.‬‬ ‫اوال اینکه در دو طرف چپ و راست رابطه‬
‫ب‬ ‫ها‪ ،‬امر مجرد یکسانی قرار دارد‪.‬‬
‫مراجعه کنید به وحدت‪ ،‬قطبیت‪ ،‬ضدیت‪،‬‬
‫و فرقی نخواهد داشت که دماسنج را با مایع‪ ،‬تضاد‪ ،‬وحدت و «مبارزه» اضداد در‬ ‫ب‬
‫تارنمای دایرة المعارف روشنگری‬ ‫گاز و یا مواد جامد در تماس قرار دهد‪.‬‬
‫ثانیا اینکه اینجا از ابژکت واحدی سخن می‬
‫پایان‬ ‫‪۱۸‬‬ ‫رود‪.‬‬
‫مفهوم هویت مشخص برای علوم از اهمیت دایره المعارف روشنگری‬ ‫ت‬
‫شایانی برخوردار است‪:‬‬
‫ثالثا اینکه چیزهای واقع در دو طرف رابطه‬
‫زیرا آن هم فهم روند توسعه دیالک تیکی را‬ ‫ها دو چیز متفاوت با هم نیستند‪.‬‬
‫بمثابه پیدایش کیفیت های نو از کهنه نشان‬
‫می دهد و هم فهم ساختار دیالک تیکی فرم‬ ‫‪۱۲‬‬
‫های ماده را امکان پذیر می سازد‪ ،‬مثال‬
‫هویت مشخص ذرات هسته ای را به مثابه‬ ‫هویت مجرد برای تعیین یکسانی واقعیت‬
‫هویت مشخصات متضاد موجی و ذره ای‪.‬‬ ‫امری با واقعیت امر دیگر الزم و‬
‫ضروراست‪.‬‬
‫‪۱۹‬‬

‫‪14‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫شاکله مفهومی‬
‫رابرت دی‌آمیکو‬
‫ترجمه ابوالفضل رجبی‬

‫به اعتقاد من اولین تمایل تاریخیگرایانه به این‬ ‫تشخیصهای صحیح و ناصحیح خواهد داشت‪.‬‬ ‫انسان شناسی و فرهنگ‬
‫عقیده [یعنی شاکله مفهومی] در علم و شعور‬ ‫کارنپ این قبیل پرسشهای «درونی» درباره‬
‫متعارف (‪Science and Common‬‬ ‫یک چارچوب را از آنچه پرسشی خارجی‬ ‫در [سراسر] معرفت‌شناسی اخیر جریانی‬
‫‪ )Sense‬اثر جیمز کونانت (‪James‬‬ ‫می‏خواند‪ ،‬تفکیک می‏کند‪ .‬آیا چارچوب‬ ‫وجود دارد که می‏توان با نام «شاکله‬
‫‪ )Conant‬بروز یافت‪ )۵( .‬کونانت‬ ‫زمانی‪ -‬مکانی برای تشخیص چیزها خود‬ ‫مفهومی» (‪ )conceptual scheme‬از‬
‫می‏خواست تألیفی از تاریخ و فلسفه علم را‬ ‫بازنمایی درستی از واقعیت است؟ این‬ ‫آن یاد کرد‪ .‬در این فصل می‏کوشم نشان‬
‫جایگزین نگرشی به علم کند که مشخصه‬ ‫پرسش به صحت چارچوب به طور کلی‬ ‫دهم که چرا «شاکله مفهومی» – مخصوصا ً‬
‫تحصل‌گرایی کارنپ بود‪ .‬تصور نمی‏کنم‬ ‫– و نه احکام فردی‪ -‬مربوط می‏شود‪ .‬بنابر‬ ‫در معرفت‌شناسی و فلسفه علم‪ -‬به احیای‬
‫کتاب دیگری اینقدر کم خوانده شده باشد و‬ ‫استدالل کارنپ چنین پرسشی به واسطه‬ ‫تاریخیگرایی می‏انجامد‪ .‬شاید واژه «شاکله‬
‫در عین حال برای فهم نحوه شکل‌گیری و‬ ‫شیوه صورتبندیش قابل پاسخگویی نیست‪.‬‬ ‫مفهومی» سرچشمه‏هایی نوکانتی داشته‬
‫صورتبندی مسایل اخیر در فلسفه این اندازه‬ ‫«واقعیت داشتن از حیث علمی‪ ،‬به معنای‬ ‫باشد‪ .‬برای مثال پی‪ .‬اف‪ .‬استراوسون (‪P.F.‬‬
‫اهمیت داشته باشد‪.‬‬ ‫عضوی از یک نظام بودن است؛ بدینسان‬ ‫‪ )Strawson‬به عنوان بخشی از آنچه‬
‫کاربرد این مفهوم درباره خود نظام معنایی‬ ‫مابعدالطبیعه توصیفی می‏خواند‪ ،‬کاربردی‬
‫از نظر کونانت شاکله‏های مفهومی‬ ‫ندارد‪ )۳( ».‬به نظر کارنپ پرسش از‬ ‫مؤثر از این واژه را به مطالعه کانت نیز‬
‫«بافتهایی» متنوع «از شناخت» هستند که‬ ‫واقعیت یا حقیقت چارچوبها پاسخی نمی‏یابد‪،‬‬ ‫وارد می‏کند‪)۱( .‬‬
‫تاریخ شناخت علمی و رابطه دیالکتیکی‬
‫ِ‬ ‫در‬ ‫زیرا تنها درون یک چارچوب قابل طرح‬
‫آن با شعور متعارف یافت می‏شوند‪ .‬کونانت‬ ‫نمونه‏ای دیگر از این دست‪ ،‬در مقاله‬
‫است‪ .‬بدینسان پرسشهای خارجی از حیث‬
‫پی‌جوی علم در مقام ترفندی از استدالل است‬ ‫کارنپ به نام «تجربه‌گرایی‪ ،‬معناشناسی‬
‫عملی پاسخ می‏یابند‪ .‬ما به منظور برآوردن‬
‫و نه روشی صوری‪« .‬علم سلسله‏ای به هم‬ ‫و وجودشناسی» “(“�‪Empiricism, Se‬‬
‫فایده‌مندی و کارایی (‪ )efficiency‬مخیریم‬
‫پیوسته از مفاهیم و شاکله‏های مفهومی است‬ ‫‪ )”mantics, and Ontology‬به چشم‬
‫که شاکله‏هایی بدیل بسازیم‪ .‬زیرا مثالً پذیرش‬
‫که در نتیجه آزمایش و مشاهده بسط یافته‌اند‬ ‫می‏خورد‪ .‬کارنپ درباره – به اصطالح‬
‫«چارچوب چیزها» برای حل برخی مسائل‪،‬‬
‫و محصولشان آزمایش و مشاهده بعدی‬ ‫خودش‪« -‬چارچوبها» یا زبانهایی که برای‬
‫مستلزم باور به واقعیت این هویات ساختگی‬
‫است‪)۶( ».‬‬ ‫مطالعه جهان به کار می‏بریم‪ ،‬پرسشهای‬
‫جهان چیزها صرفا ً به‬‫ِ‬ ‫نیست‪« .‬پذیرش‬
‫درونی و خارجی را از هم تفکیک می‏کند‪.‬‬
‫معنای قبول صورتی خاص از زبان است‪».‬‬
‫رهیافت کونانت موجب می‏شود که علم‬ ‫(‪ )۲‬وی برای مثال از احکام ادراکی متعارف‬
‫(‪ )۴‬تحصل‌گرایی کارنپ در این مقطع به‬
‫بیش از آنچه در فلسفه مرسوم [می‌پندارند]‬ ‫درباره اشیا دقیقا ً به عنوان یک چارچوب یا‬
‫گشایش مسیری امکان می‏دهد که نگرش‬
‫نظری باشد‪ .‬علم بیش از آنکه به یک فرایند‬ ‫شاکله مفهومی سخن می‏گوید‪ .‬هر چارچوبی‬
‫تحصل‌گرایانه مرسوم را نسبت به علم‬
‫صوری تصمیم شبیه باشد‪ ،‬به «تعقیب جنون‬ ‫سرمشقها یا قواعدی درونی برای نشان دادن‬
‫برمی‌چیند‪.‬‬

‫‪15‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫که مطالعه می‏شوند‪ ،‬مقدم می‏داند‪ .‬در واقع‬ ‫‪P.F. Strawson, Individuals: -۱‬‬ ‫آمیز مفاهیم» شباهت دارد‪ .‬کونانت تا بدینجا‬
‫مفهوم «چیز» از شیوه ساخته شدن یا‬ ‫‪An Essay in Descriptive Meta-‬‬ ‫همنوا با تحصل‌گرایی‪ ،‬واقعگرایی را نفی‬
‫«خوانش» جهان در مقام یک شیی نشأت‬ ‫‪physics (London: Methuen‬‬ ‫می‏کند‪ .‬علم نمی‏تواند به بازنمایی صحیح این‬
‫می‏گیرد‪ .‬اگرچه این ساختار ثابت و پایدار به‬ ‫‪and the Beunds of sense )1959‬‬ ‫[مسأله] دست یابد که «جهان بی‏جان واقعاً»‬
‫نظر می‏رسد‪ ،‬اما تاریخی است‪« .‬دانشمندان‬ ‫‪.)1966 ,(London: Methuen‬‬ ‫چگونه «ساخته شده است‪ ».‬اما این تقابل‬
‫نیز همچون انسانهای عامی‪ ،‬وقتی توجهی‬ ‫با واقعگرایی بر نظریه‏ای راجع به معنا از‬
‫ندارند‪ ،‬میزان واقعیت را تا حدود زیادی‪،‬‬ ‫استراوسون مرزهای حس را که پژوهشی‬
‫جانب کونانت‪ ،‬که گزاره‌های مابعدالطبیعی‬
‫تابعی از میزان آشنایی با مفهوم یا شاکله‬ ‫است درباره کانت‪ .‬با این عبارت آغاز می‬
‫را نفی کند‪ ،‬مبتنی نیست‪ .‬استدالل کونانت به‬
‫مفهومی می‏دانند؛ این امر را نیز به نوبه‬ ‫کند‪« :‬می توان انواع جهانمایی را تخیل‬
‫تاریخیت (‪ )historicity‬ساختاری مربوط‬
‫خود تابعی از بارآوری (‪)fruitfulness‬‬ ‫کرد که از جهان مالوف ما بسیار متفاوتند‪.‬‬
‫می‏شود که به عینیت و واقعیت شکل می‏دهد‪.‬‬
‫یک اعتقاد در طی دوره‏ای قابل مالحظه از‬ ‫می توان گونه هایی از تجربه را توصیف‬
‫زمان محسوب می‏کنند‪)۸( ».‬‬ ‫کرد که با تجربه علمی ما بسیار تفاوت‬ ‫کونانت در شرحی پیشگویانه اظهار می‏دارد‬
‫دارند‪(».‬ص‪ .)۱۵‬استراوسون سپس این‬ ‫که برای بحث از تمام لوازم این مفهوم‬
‫استدالل [کونانت] آنست که مفاهیم وجود‬ ‫مضمون کانتی را طرح می کند که «آنچه‬ ‫نوین از علم‪ ،‬به «کتابی مجزا» نیاز است‬
‫و واقعیت یا صدق گزاره‏ها از اعمال‬ ‫می توانیم تصور کنیم یا برای خودمان‬ ‫که «توسط گروهی از فیلسوفان» نوشته‬
‫و فرایندهایی تاریخی که در ساختن این‬ ‫معقول است‪ ،‬مرزهایی دارد‪ .‬این مرزها‬ ‫شده باشد‪ .‬وی از تعهد خود به گونه‏ای‬
‫زبانهای متفاوت به کار می‏روند‪ ،‬مستقل‬ ‫ساختار کلی و ممکن تجربه را تشکیل می‬ ‫تاریخیگرایی محتاطانه و موقتی‪ ،‬تنها به‬
‫ِ‬
‫نیستند‪ .‬هیالری پاتنام اخیراً این موضوع را‬ ‫دهند‪( ».‬ص‪ .)۱۵‬اما بعدها چنین اظهار می‬ ‫طور گذرا دفاع می‏کند‪ .‬سازماندهیهای‬
‫به گونه ذیل توضیح داده است‪« :‬ما چندین‬ ‫دارد که برنامه کانت برای یافتن ساختارهای‬ ‫دوباره و تغییرات تاریخی چشمگیر در‬
‫شیوه متفاوت و تقلیل ناپذیر‪ ،‬اما مجاز‪ ،‬برای‬ ‫هر تجربه معقولی با شکست مواجه شد‪.‬‬ ‫علم‪ ،‬نه فقط در تراز قوانین و گزاره‏های‬
‫سخن گفتن در اختیار داریم و در تمامی آنها‬ ‫کلی‪ ،‬بلکه حتی در تراز مشاهدات و بنیه‏ها‪،‬‬
‫گزاره‏های وجودی “درستی” یافت می‏شود‪.‬‬ ‫چه [برنامه] دیگری برای پیشنهاد در‬
‫«توجیهی کافی» به دست می‏دهند «که تمام‬
‫فرض سلسله‏ای از اشیای غایی‪ -‬یعنی اسباب‬ ‫اختیار داریم؟ در پاسخ به این پرسش تنها‬
‫تبیینها و نظریات علمی را بی‏اندازه موقتی‬
‫جهان – … که وجودشان مطلق است و‬ ‫می توانم بگویم هیچ دلیلی در اختیار نداریم‬
‫بدانیم‪)۷( ».‬‬
‫اصالً به گفتمان ما بستگی ندارد… صرفا ً‬ ‫که در اینجا اساسا ً آموزه باالتری مورد نیاز‬
‫احیای برنامه شکست خورده مابعدالطبیعه‬ ‫در کتاب کونانت این نکته از طریق قصه‏ای باشد‪ .‬البته مجموعه عقاید – یا شاکله های‬
‫سنتی به طور کلی خواهد بود‪)۹( ».‬‬ ‫از انقالبهای تاریخ علم به اثبات می‏رسد تفکر‪ -‬که انسانها به کار می گیرند‪ ،‬ماهیت‪،‬‬
‫که اکنون مکرر و آشناست‪ .‬اما احتماالً در ضروریات و موقعیتشان را منعکس می‬
‫کونانت نتیجه می‏گیرد که نه تنها چندین شاکله‬ ‫زمان خود برای خوانندگان دقیق بهت آور کنند…‪ .‬اما جایی برای این پرسش نیست‬
‫متفاوت وجود دارد‪ ،‬بلکه شاکله‏ها عمالً از‬ ‫بوده است‪ .‬به اعتقاد کونانت در سلسله‏ای از که آیا دیگرگونیهای تصورپذیر‪ ،‬معقول‬
‫ابطال و آزمون مستقیم توسط بینه‌های‬ ‫موارد مطالعاتی مربوط به تغییر مفهومی‪ ،‬هستند… در اینجا هیچ چیز ضرورت یا‬
‫نقض مصونند‪ .‬به اعتقاد وی «طرفداران‬ ‫مشاهدات ثابت‌های بسیط و محض تجربه جواز تبیینی همچون تبیین کانت را به دست‬
‫شاکله‏های مفهومی جدید» به ندرت توسط‬ ‫نیستند‪ ،‬بلکه کامالً به واسطه ترفندهای نظری نمی دهد‪( .‬ص‪.)۴۴‬‬
‫اندک واقعیات ادعایی نقیض بهت‏زده‬ ‫و فرضیات متفاوت‪ ،‬از حیث تاریخی شکل‬
‫می‏شوند‪ )۱۰( ».‬بدینسان تاریخ علم اهمیت‬ ‫‪۲‬‬
‫گرفته‌اند و قالب ریزی شده‌اند‪ .‬شاکله‏های‬
‫دارد‪ ،‬زیرا ترفندهایی که شاکله‏ها به‌واسطه‬
‫مفهومی تجربه‌ها را به وجود می‌آورند من میان شیوه‏هایی که کونانت از ترکیب‬
‫آنها پیش می‏روند‪ ،‬جای مخالفان را می‌گیرند‬
‫و نه برعکس‪ .‬عالوه بر این شاکله‏های «شاکله مفهومی» استفاده می‏کند و‬
‫و به بخشی از شعور متعارف تبدیل می‏شوند‪،‬‬
‫مفهومی به اندازه‏ای عادی می‏شوند که با اصطالحاتی که در آثار مربوط به این‬
‫مستقیم توصیف تعین‬
‫ِ‬ ‫با منطق یا یک معیار‬
‫شیوه «طبیعی» نگریستن به جهان یکسان حوزه [فلسفه علم] در حال افزایشند‪،‬‬
‫نمی‏یابند‪« .‬پیشتر دیدیم که بسیاری از عقاید‬
‫به حساب می‏آیند‪ .‬بدینسان میان علم و شعور همچون «الگوواره» (‪،)paradigm‬‬
‫علمی چنان عمیقا ً در نگرش روزمره ما‬
‫متعارف پیوند یا ارتباطی متقابل وجود دارد «اسلوب تعقل» (‪،)style of reasoning‬‬
‫نسبت به جهان ریشه دوانیده‌اند که به سختی‬
‫که براساس آن می‏توان توضیح داد که چرا «تکوین برهانی»( (�‪discursive forma‬‬
‫می‏توان میان شاکله‏های مفهومی و امور‬
‫دفع یا نفی برخی از سنتهای علمی دشوار ‪« ،)tionn‬مسأله برانگیز» (�‪problem‬‬
‫واقع تفکیک برقرار کرد‪ )۱۱( ».‬بنابراین‬
‫می‏شود‪ .‬یک شاکله مفهومی قدیمی‌تر یا ‪« ،)atic‬جهان سوم» (‪ )third world‬و‬
‫در هنگامی که کونانت «لحظه غافلگیری»‬
‫مورد چالش تا وقتی که بدیلی وجود نداشته «تماتا» (‪ )themata‬شباهتهایی احساس‬
‫می‏خواند‪ ،‬گزاره‏های نظری با آنچه همچون‬
‫باشد‪ ،‬واژگون نخواهد شد‪ .‬برخالف تبیین می‏کنم‪ .‬البته منظورم آن نیست که تمامی این‬
‫واقعیتی آشکار در نظر می‏آید‪ ،‬خودبه خود‬
‫افسانه‏ای از تاریخ علم‪ ،‬هیچ آزمایش تعیین اصطالحات معادل هم هستند‪ .‬شباهت [میان‬
‫یکسان انگاشته می‏شوند‪ .‬به اعتقاد کونانت‬
‫کننده‏ای که نادرستی نظریات قدیمی‌تر را واژه‏های مذکور] به این امر مربوط است‬
‫گزاره‏هایی همچون این مورد که «ما در‬
‫نشان دهد‪ ،‬وجود ندارد و حتی دانشمندان که سعی می‏شود ارجاع یا بازنمایی تنها به‬
‫کره‏ای زندگی می‏کنیم که با انبوهی از هوا‬
‫بزرگ از بنیه‏های نامتناسب با شاکله غالب عنوان اموری تعریف شده‪ ،‬امکان یافته یا‬
‫احاطه شده است» بخشی از ترفندی پیچیده‬ ‫در زمان [خود] غفلت می‏ورزند‪.‬‬
‫ریشه دار در چارچوبهایی مطالعه شوند که‬
‫از تعقل به حساب می‏آید‪ .‬این ترفند بیش از‬
‫بیشتر می‏توان سنتهایی تاریخی دانست تا‬
‫آنکه امور واقع مفروض را ثبت کند‪ ،‬بازتاب‬ ‫——–‬
‫ساختارهایی منطقی‪.‬‬
‫انتخابی تاریخی در ساختن شناخت است‪.‬‬
‫پی‌نوشتها‪:‬‬
‫کونانت کل گفتمانها در علم را بر «چیزهایی»‬
‫کونانت تقابل خود را با ارجاع‪ ،‬یقین و‬

‫‪16‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫منبعی دیگر برای مفهوم شاکله مفهومی‬ ‫اشتیاق یک دانشمند به استفاده از شاکله‏ای‬ ‫واقعگرایی علمی «شکاکیت بدون تمسخر»‬
‫می‏شویم‪ .‬دبلیو‪ .‬وی‪ .‬اُ‪ .‬کواین در انتقادی‬ ‫مفهومی در تبیینها نشانه تعهد وی به آن‬ ‫می‏نامد‪ .‬مقصود کونانت از این اصطالح‬
‫مشهور از ثنویت تحصل‌گرایانه میان‬ ‫شاکله و مصداقی از این اعتقاد اوست که‬ ‫آنست که وی در بحث از نظریات علمی‬
‫گزاره‏های تحلیلی و تألیفی‪ ،‬به نام «دو اصل‬ ‫الگویش یگانه الگوی معتبر است‪ .‬چنین تعهد‬ ‫به عنوان شیوه‏های تاریخی و موقت فکر‪،‬‬
‫جزمی تجربه‌گرایی» (‪Two Dogmas‬‬ ‫یا اعتقادی هماره نسنجیده خواهد بود‪ ،‬زیرا‬ ‫به سادگی به تمام رهاوردهای علمی «نه‬
‫‪ )of Empiricism‬چنین استدالل می‏کند‬ ‫اقتصاد و رضایتمندی کیهانشناختی ممکن‬ ‫نمی‏گوید»‪ .‬کونانت بیشتر جهت مطالعه علم‬
‫که گزاره‏های تجربی نه مستقیما ً با جهان‬ ‫نیست که «حقیقت» را‪ -‬به هر معنا که باشد‪-‬‬ ‫را از تالش برای تبیین صدق گزاره‏های‬
‫مواجهه دارند و نه صرفا ً به‌واسطه تجربه‬ ‫تضمین کنند‪ .‬تاریخ علم سرشار از بقایای‬ ‫علمی‪ -‬برخالف باورهای اتکاناپذیر‪ -‬به‬
‫تعیین می‏شوند‪ )۱۴( .‬همانطور که پیشتر‬ ‫شاکله‏هایی مفهومی است که روزگاری به‬ ‫پژوهش راجع به این پرسش برگرداند که‬
‫در روایت کارنپ از تحصل‌گرایی دیدیم‪ ،‬هر‬ ‫شدت مورد اعتقاد بوده‌اند و پس از آن جای‬ ‫علم چگونه در پیوستاری با شعور متعارف‬
‫گزاره‏ای که از تجربه صرف نشأت نگیرد‪،‬‬ ‫خود را به نظریاتی کامالً مخالف داده‌اند‪ .‬به‬
‫شکل می‏گیرد‪ .‬برای مثال وی در واکنش‬
‫ضرورتا ً یا به گونه‏ای تحلیلی درست است‪-‬‬ ‫هیچ وجه نمی‏توان ثابت کرد که یک شاکله‬ ‫به کسانی که مصراً معتقدند واقعیت اتمها با‬
‫یعنی قرارداد صرف مربوط به کاربرد‬ ‫مفهومی نهایی است‪)۱۲( .‬‬ ‫موفقیت‌های علم جدید به اندازه کافی مستند‬
‫کلمات است‪ -‬یا بی‏معنا خواهد بود‪ ،‬زیرا به‬ ‫شده است‪ ،‬می‏پذیرد که اتمها درون چارچوبی‬
‫طور مناسب صورت‌بندی نشده است‪ .‬هرچند‬ ‫موفق تعیین‌کننده هستند‪ .‬اما نباید به اشتباه از نظر کوهن‪ ،‬اهمیت تاریخ علم در این‬
‫چنین گزاره‏هایی عادی به نظر می‏رسند‪ ،‬اما‬ ‫چنین بپنداریم که این مفهوم‌سازی مدرن‪ ،‬نکته قرار دارد که «مسیرهای» پژوهش‬
‫راهی برای تعیین درستی و نادرستیشان‬ ‫شیئی واقعی را که پیوند دهنده قرنها پژوهش بواسطه فرایندهای منطقی یا روش شناختی‬
‫نیست‪ .‬به همین دلیل کارنپ پرسشهای‬ ‫است‪ ،‬مشخص می‏کند‪ .‬وجودشناسی نهایی و تنظیم نمی‏شوند‪ .‬این مسیرها‪ -‬حتی وقتی‬
‫خارجی درباره چارچوبها را به مابعدالطبیعه‬ ‫واحد یا مقصدی نهایی در علم در کار نیست‪ ،‬که همچون سرمشقهایی روش‌شناختی‬
‫تقلیل می‏دهد و بنابراین به عملگرایی مربوط‬ ‫بلکه صرفا ً «تعقیب جنون‌آمیزمفاهیم» وجود صورت‌بندی شوند‪ -‬نتیجه قراردادهای‬
‫می‏داند و نه حقیقت‪ .‬کواین این تمایز را یک‬ ‫دارد‪ .‬بازسازی کونانت از علم نیز‪ ،‬همچون فرهنگی هستند‪ .‬مطالعه طبیعت با «به‬
‫«اصل جزمی تجربه‌گرایی» می‏خواند‪ .‬وی‬ ‫بازسازی پوپر‪ ،‬استداللی است در مقابل روال [عادی] در آمدن» تحکیم می‏یابد و‬
‫در نفی این [اصل] نشان می‏دهد که کاربرد‬ ‫ذاتی‌انگاری‪ .‬علم پژوهش ذوات‪ ،‬نیروها‪ ،‬بنابراین‪ ،‬از درون یک بستر تاریخی‪ ،‬قهری‬
‫ِ‬
‫طفیلی تجربه است‪،‬‬ ‫قراردادی کلمات‪،‬‬ ‫قدرتها یا عللی واقعی نیست که بازنمایی به نظر می‏رسد‪ .‬سنتهای متفاوت پژوهش‪،‬‬
‫ِ‬
‫هرچند به همین شکل‪ ،‬دعاوی تجربی نیز‬ ‫صحیح را تضمین می‏کنند‪ .‬خارج از فراز مباحثاتی را بر سر حقیقت و عقالنیت موجب‬
‫تا حدودی قراردادی و بنابراین نسبتا ً مستقل‬ ‫و نشیب های شاکله‏ها‪ ،‬مرجعی فراتر برای می‏شوند‪ .‬اما هرگز نمی‏توان به این بحثها‬
‫ت به اصطالح‬ ‫از تجربه هستند‪« .‬تمامی ِ‬ ‫قضاوت درباره صحت یا موفقیت وجود با مشاهداتی فیصله بخشید که نظریات یا‬
‫شناخت ما … بافتی مصنوعی است که تنها‬ ‫ندارد‪ .‬کونانت حتی تمایزات فلسفی کالسیک باورهای مبتنی بر روشهای منطقی را نقض‬
‫به طور حاشیه‏ای بر تجربه تأثیر می‏گذارد‬ ‫میان امور مابعد الطبیعی و تجربی یا میان یا تأیید می‏کنند‪ .‬آنچه بر هر دو این امور‬
‫[تأکید افزوده شده است]»‪ )۱۵( .‬آنچه کواین‬ ‫ذهن و بدن را مشتی ترفند درون سنتها [نظریات و باورها] غلبه دارد‪ ،‬خود سنتها‬
‫«عدم تعین» (‪)underdetermination‬‬ ‫می‏داند‪ .‬هر تمایزی «حرکتی» تفسیری است هستند‪ ،‬یعنی «اسلوبها» یا زبانهای پژوهش‬
‫نظریات می‏خواند‪ ،‬بدین معناست که گزاره‏ها‬ ‫و بنابراین به بستر و عالیق تاریخی مربوط که خارج از علم ساخته شده اند‪.‬‬
‫به‌واسطه نظامهایی از «مفروضات تقلیل‬ ‫می‏شود و نه بحث روش‌شناختی صرف‪.‬‬
‫اما مسأله بی‏واسطه ما تحلیل دریافتی است‬
‫ناپذیر» به جهان ارجاع دارند‪ ،‬نه از طریق‬
‫کونانت به آنچه بدیهی یا طبیعی به نظر که سنت باستانی پژوهش ستاره شناختی‬
‫دسترسی مستقیم‪ .‬این نظامها موجب می‏شوند‬
‫می‏رسد‪ ،‬ظنین است‪[ .‬مفاهیم] آشکار و بر ذهن انسانها اعمال می‏کند‪ .‬این سنت‬
‫که موجودات «صرفا ً همچون مفروضاتی‬
‫مبرهن‪« ،‬مسیرهایی» تفسیری هستند که چگونه می‏تواند مجموعه‏ای از شیارهای‬
‫فرهنگی» به «تصور ما» راه یابند‪.‬‬
‫برجا مانده اند‪ ،‬بارآوریشان به اثبات رسیده ذهنی به وجود بیاورد که تخیل ستاره‬
‫پی‌نوشتها‪:‬‬ ‫است و تحکیم شده‌اند‪ .‬هر شاکله‏ای نهایتا ً شناختی را پیش برد‪ ،‬مفاهیم در دسترس در‬
‫به روال عادی تفسیر بدل خواهد شد‪ .‬این پژوهش را محدود کند و گونه‏هایی خاص‬
‫‪Conant, Science and com� C۸‬‬ ‫[شاکله] به آرامی با واقعیت و هر آنچه بدیهی از ابداعات را موجب شود که تصورشان‬
‫‪36 .mon sense, p‬‬ ‫و طبیعی است‪ ،‬یکسان [پنداشته] می‏شود‪ .‬از دشوار و قبولشان دشوارتر است؟… به‬
‫این حیث به نظر می‏رسد که عادات تفسیری سختی می‏توان اطمینانی از این دست را‬
‫‪Hilary Putnam, Realism and -9‬‬ ‫عمل‬
‫ِ‬ ‫منعکس کننده جهان طبیعی هستند‪ .‬کونانت از بین برد‪ ،‬خصوصا ً هنگامی که در‬
‫‪Reason; Philosophical Papers,‬‬ ‫به این دلیل بر شاکله‏ها به عنوان [صرفاً] نسلی کامل از ستاره شناسان تجسم یابد که‬
‫‪New York: Cambridge( 3 .vol‬‬ ‫یکی از مسیرها و به عنوان تحقق تنها یک آن را از طریق آموزشها و نوشته‏هایشان به‬
‫‪230 .p ,)1983 .University press‬‬ ‫امکان تاریخی تأکید می‏ورزد که این یکسان جانشینانشان منتقل می‏کنند… مفاهیم بنیادین‬
‫پنداری با طبیعت و بنابراین اقتدار و یقینی را ستاره شناختی به رشته‏هایی در یک بافت‬
‫‪Conant, Science and com� -10۰‬‬
‫که چارچوب‌هایی خاص به دست می‏آورند‪ ،‬بزرگتر اندیشه بدل می‏شوند و ممکن است‬
‫‪82-181.mon sense, pp‬‬
‫رشته‏های غیر ستاره شناختی‪ ،‬به اندازه‬ ‫از میان بردارد‪.‬‬
‫‪Conant, Science and com� -11۱‬‬ ‫رشته‏های ستاره شناختی در به هم پیوستن‬
‫‪63-262 .mon sense, pp‬‬ ‫توماس کوهن‪ ،‬یکی از دانشجویان کونانت‪ ،‬تخیل ستاره شناسان اهمیت داشته باشند‪.‬‬
‫این مباحث را به صورت رهیافتی نوین (‪)۱۳‬‬
‫‪Thomas kuhn, The Coper� -12۲‬‬ ‫به تاریخ علم درآورد که بر تبیینهای بدیل‬
‫‪nican Revolution (New York:‬‬ ‫مشخص به واسطه تمثیل «بافتی» از اندیشه که‬ ‫ِ‬ ‫و متکثر هر «فهرست از پیش‬
‫‪39 .p ,)1959 ,Vinbags Books‬‬ ‫نگرش به جهان را به هم می‏پیوندد‪ ،‬متوجه‬ ‫مشاهدات» تأکید دارد‪.‬‬
‫‪17‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫فایرابند‪ ،‬مدافعان نظریه علمی جدید‪ ،‬در‬ ‫بشمارد‪ .‬وی چنین می‏پندارد که این تصور‬ ‫‪Kuhn, Copernican Revolu� -13۳‬‬
‫دفاع یا اثبات آن‪ ،‬همواره نه با اعتراضهای‬ ‫گل و گشاد و انعطاف‌پذیر از خردورزی‬ ‫‪77-76 .tion, pp‬‬
‫خاص یا مجزا‪ ،‬بلکه با مقاومتی کلی در قبال‬ ‫دقیقا ً کلید فهم این مطلب است که چگونه از‬
‫برعکس‬ ‫شاکله جدید مواجه می‏شوند‪ .‬ایشان‬ ‫میان امکانهای گوناگون تاریخ‪ ،‬مسیرهایی‬ ‫‪W.V.O. Quine, “Two Dog� -14۴‬‬
‫ِ‬
‫[نظریه] انقالبی‪ ،‬نظریه قدیمی را از بیخ و‬ ‫خاص برای تولید علم [برگزیده و] ایجاد‬ ‫‪mas of Empiricism” in From a‬‬
‫بن نادرست خواهند دانست‪ .‬داده‏های واقعی‬ ‫می‏شوند‪.‬‬ ‫‪Logical Point of View (New York:‬‬
‫سنت قدیمی‌تر در نقش «سدی ذهنی» بر‬ ‫‪)1961 ,Harper Torch books‬‬
‫سر راه تغییر ظاهر می‏شوند‪ ،‬زیرا داده‏ها‪،‬‬ ‫اخیراً یان هاکینگ «مسأله‏ای نسبی‌گرایانه از‬
‫کانون عقالنیت» را هم برای تصاویر متداول‬ ‫‪42.Quine, “Two Dogmas”, p -15‬‬
‫مشاهدات و خردورزی های قدیمی‪ ،‬به‬
‫موانعی همچون [مفاهیم] «بدیهی» و آنچه‬ ‫عقالنیت و هم برای ردیه‏های شکاکیت طرح‬
‫منبع‪:‬‬
‫«طبیعی» به حساب می‏آید‪ ،‬آلوده شده اند‪.‬‬ ‫کرده است‪ .‬من موضوع پیوند تاریخیگرایی‬
‫شناخت‪ ،‬رسوب‌گذاری سنت است‪)۱۹( .‬‬ ‫را با نسبی‌گرایی در فصل آینده بررسی‬ ‫‪Robert D’Amico, Historicism‬‬
‫خواهم کرد‪ .‬اما می‏توان با خالصه مطالب‬ ‫‪and Knowledge (London: Rout-‬‬
‫نمونه محوری فایرابند برای دلیل تاریخی‪،‬‬ ‫هاکینگ هم گرایشهای تاریخیگرایانه را در‬ ‫‪3 chapter ,)1989 ,ledge‬‬
‫تقابل گالیله با پیروان ارسطوست‪ .‬گالیله‬ ‫معرفت‌شناسی اخیر فهمید و هم انگیزش‬
‫می‏بایست کاری می‏کرد که اعتقاد به گردش‬ ‫فایرابند را به نتایجی افراطی درباره نقش‬ ‫‪۳‬‬
‫ت از‬ ‫زمین‪ -‬به رغم ناسازگاری با واقعیا ِ‬ ‫تاریخ در شکل‌گیری شناخت هاکینگ در‬
‫دیرباز تثبیت‌یافته‪ ،‬مشاهدات روزمره و‬ ‫مقام یک نسبی‌گرا مواضعی را در چارچوب‬ ‫برداشت کواین از شناخت به عنوان نظامی‬
‫فلسفه و علم موجود‪ -‬پذیرفتنی شود‪ .‬بنابر‬ ‫مدرن شناخت و تاریخ علم طرح‬ ‫نظریه‬ ‫که در مقابل بازبینی حفظ می‏شود‪ ،‬عالوه بر‬
‫ِ‬ ‫نظریه معنای تحصل‌گرایان‪[ ،‬مفهوم] ابطال‬
‫تأکید فایرابند‪ ،‬فیلسوفان علم غالبا ً به این‬ ‫می‏کند‪ .‬نخستین [موضع] تلقی عقل به عنون‬
‫نتیجه رسیده‌اند که ترفند «عقل پسند»‪ ،‬حفظ‬ ‫«سبکی» است با الگوهای رشد و جایگزینی‬ ‫پوپر را نیز از میان بر می‏دارد‪ .‬نظامهای‬
‫ت «تثبیت‌یافته» تا سرحد امکان است‪.‬‬ ‫شناخ ِ‬ ‫خاص خود‪ .‬دوام یا جایگزینی این «سبکهای‬ ‫مفاهیم پیوندی سست میان مفهوم و جهان‬
‫مقیاس عقالنیت‪ ،‬گالیله‬ ‫این‬ ‫برحسب‬ ‫بدینسان‬ ‫خردورزی» به واسطه درستی و نادرستی‬ ‫لحاظ می‏کنند و به آن وابسته اند‪ .‬بنابراین‬
‫ِ‬ ‫کواین نیز همچون کونانت به چندین شاکله‬
‫می‏بایست ه ّم خود را بر حفظ نظام عریض‬ ‫یا انسجام منطقی تعیین نمی‏شود‪ ،‬بلکه در‬
‫و طویل ارسطویی می‏گذاشت و فرضیه‬ ‫مقام تجلیات [مختلف] جهان‌نگریهایی عمیقتر‬ ‫بدیل ممکن قائل است‪ .‬راهی برای تثبیت‬
‫گردش زمین را نفی می‏کرد‪ .‬ترفند واقعی‬ ‫روی می‏دهند‪ .‬به نظر هاکینگ معیارهای‬ ‫ارجاع مفاهیممان و فراهم آوردن میزانی‬
‫گالیله‪ ،‬برحسب این روش علم‪ ،‬غیرعلمی‬ ‫صدق و کذب این نسبی‌گرایی نوین‪ ،‬خود‬ ‫مستقل و پایدار برای «تطبیق» مفاهیم و‬
‫بوده است‪ .‬اما به نظر فایرابند‪ ،‬در این‬ ‫به‌واسطه همین سبکهای خردورزی ایجاد‬ ‫جهان در کار نیست‪ .‬به تعبیر کواین‪ ،‬ارجاع‬
‫[روش] احکام مربوط به علم را به شیوه‏ای‬ ‫می‏شوند‪ .‬این مالحظات هاکینگ را به‬ ‫«دست نایافتنی» است‪.‬‬
‫بازنگرانه و از [موضعی] بازاندیشانه صادر‬ ‫گونه‏ای تاریخیگرایی صریح سوق می‏دهند‪.‬‬ ‫یکی از نتایج کاربرد شاکله‏های مفهومی‪،‬‬
‫می‌شود که در زمان حال برای مؤلفه‏های‬ ‫«بنابراین بسیاری از مقوالت امکان‪ -‬یعنی‬ ‫به شیوه کواین و کونانت‪ ،‬آنست که تمایز‬
‫علم یا خرد امکان دارد‪ .‬بدینسان برداشت‬ ‫[بسیاری از مقوالت مربوط به] آنچه ممکن‬ ‫میان پژوهشهای علمی و غیرعلمی تضعیف‬
‫موجود از فرایندهای عقالنی و بهنجار‬ ‫است درست یا نادرست باشد‪ -‬احتمالی [و‬ ‫می‏شود‪ .‬در رهیافت تاریخی کونانت‪،‬‬
‫در علم تلویحا ً تاریخیگرایانه است‪ .‬بنابر‬ ‫مشروط به] رویدادهای تاریخی هستند‪ ،‬یا‬ ‫ارتباطی دایمی میان علم و شعور متعارف در‬
‫استدالل فایرابند‪ ،‬کار واقعی گالیله نقض‬ ‫همان تحول سبکهایی خاص از خردورزی‪».‬‬ ‫کارست و روشی مجزا برای کسب شناخت‬
‫محافظه‌کاری عقالنی و حرکت به شیوه‏ای‬ ‫(‪)۱۸‬‬ ‫وجود ندارد‪ .‬کونانت صرفا ً به پیچیدگی ذاتی‬
‫«خالف استقرا» بود‪ .‬گالیله از خود پرسید‬ ‫تاریخ علمی و به اصطالح خودش «راهی‬
‫به لحاظ سنتی‪ ،‬هرگاه فیلسوفان با امکان که اگر عقیده کوپرنیک صحیح باشد‪ ،‬چه‬ ‫پر خطا و خطر» اشاره می‏کند که «حتی‬
‫چنین نظامهای بدیلی از خردورزی مواجه چیزی باید تغییر کند و بدینسان در دفاع از‬ ‫تواناترین دانشمندان هر نسلی باید از میان‬
‫می‏شوند‪ ،‬در وهله نخست‪ ،‬تمام انواع نظامی نوین «تفسیرهایی طبیعی» ساخت‪.‬‬ ‫انبوه مشاهدات ناصواب‪ ،‬تعمیمهای گمراه‬
‫خردورزی را اساسا ً همسان می‏پندارند‪ .‬اما‬
‫بر اساس این پندار‪[ ،‬نظامهای] بدیل تنها مسأله بنیادین در فیزیک نوین گالیله‪ ،‬ارتباط‬ ‫کننده‪ ،‬صورتبندیهای ناکافی و پیشداوریهای‬
‫به شرطی بامعنا تلقی می‏شوند که مفهوم فرضیه حرکت زمین با مشاهده حرکت بر‬ ‫ناآگاهانه بیابند‪ )۱۶( ».‬اگر برای تحقق‬
‫روش را‪ -‬آنگونه که در زمانه فیلسوف روی زمین بود‪ .‬کوپرنیک نشان داد که‬ ‫چنین پژوهشی روشی واحد وجود می‏داشت‪،‬‬
‫رواج دارد‪ -‬منعکس کنند‪ .‬بدینسان ورود فرض حرکت زمین و حرکت رصدخانه‬ ‫بررسی تاریخ هر علمی می‏بایست آنرا مدتها‬
‫تاریخیت به این مسأله اثری فرسایشی بر [بر روی زمین] تبیین برخی از رویدادهای‬ ‫پیش از این آشکار می‏کرد‪.‬‬
‫احکام ارزشگذارانه خواهد داشت‪ .‬هدف از ستاره شناختی‪ -‬همچون حرکت معکوس‬ ‫«بر ضد روش» نوشته پاول فایرابند‬
‫تولید تاریخهای علم‪ ،‬دیگر این طرح سنتی سیارگان‪ -‬را تغییر می‏دهد‪ .‬اما گالیله به‬ ‫تازه‌ترین اثری است که در آن تاریخیگرایی‬
‫نیست که میزان پیشرفت علم آشکار شود‪ .‬گونه‏ای تمثیلی دلیل می‏آورد که حرکت زمین‬ ‫دقیقا ً به مفهوم عقالنیت بسط داده می‏شود‪.‬‬
‫این هدف‪ ،‬رسیدن به ترفندی شکاکانه و تبیینهای مربوط به حرکت اجسام روی زمین‬ ‫(‪ )۱۷‬فلسفه علم سرمشقهای روش‌شناختی‬
‫نسبی‌گرایانه برای تضعیف یقینهایی است که را‪ -‬همچون نقطه ضعف نظر ارسطوئیان‪-‬‬ ‫رشد شناخت را کشف یا توجیه نمی‏کند‪،‬‬
‫دیگرگون می‏کند‪.‬‬ ‫در حال حاضر وجود دارند‪.‬‬
‫بلکه از تدابیر خطابی یا ترفندی که در‬
‫یکی از مشهورترین دالیل علیه حرکت‬ ‫تاریخ برای حمایت از فرضیات علمی به فایرابند در بررسی خود‪ ،‬دالیل معتبر‬
‫زمین آن بود که [با فرض حرکت زمین] اگر‬ ‫کار می‏روند‪ ،‬پرده بر می‏دارد و آنها را نقد را بیشتر محصول سنتهای تفسیری‪ -‬و نه‬
‫جسمی از ارتفاعی به پایین بیفتد‪ ،‬باید عقبتر‬ ‫می‏کند‪ .‬فایرابند نمی‏خواهد فلسفه را کوچک منطق‪ -‬محسوب می‏کند‪ .‬بنابر استدالل‬

‫‪18‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مؤیدشان به حساب می‏آیند‪ ،‬قابل تفکیکند‪.‬‬ ‫‪ity and Relativism, ed. Martin‬‬ ‫از نقطه‏ای فرود آید که پرتاب شده است‪،‬‬
‫بنابراین مطابق با موضع پدیدارگرایانه‪،‬‬ ‫‪Hollis and Steven Lukes (Ox-‬‬ ‫زیرا در طی زمان سقوط‪ ،‬زمین حرکت کرده‬
‫علم به مطالعه تجربه بی‏هیچ فرضی درباره‬ ‫‪.pp ,)1982 ,ford: Basil Blackwell‬‬ ‫است‪ .‬این «واقعیت» که شیئی به صورت‬
‫ماهیت واقعیت محدود می‏شود‪ .‬در مقابل‬ ‫‪.65-64‬‬ ‫مستقیم سقوط می‏کند‪ ،‬به عنوان مشاهده‏ای‬
‫این موضع‪ ،‬واقعگرایان سنتی تأکید می‏کنند‬ ‫بی‏واسطه‪ ،‬بنیه‏ای روشن بر سکون زمین‬
‫که علم الزاماتی وجودشناختی را در نظر‬ ‫‪ -19‬در نتیجه یادداشت برداری‪ ،‬تغییری را‬ ‫به شمار می‏رفت‪ .‬گالیله می‏توانست اعتبار‬
‫می‏گیرد‪ .‬این الزامات بیشتر نتیجه نظریه‬ ‫در حالت اصلی وجود معنا در پی دارد‪ .‬این‬ ‫تجربه حسی را نفی کند‪ .‬به اعتقاد فایرابند‬
‫مطلق هستند تا مشاهدات مجزا‪.‬‬ ‫[یادداشت برداری] به تعبیری رسوبی می‬ ‫اگرچه چنین ترفندی پذیرفتنی بود‪ ،‬اما این‬
‫شود‪.‬‬ ‫استدالل اساسی‪ ،‬استفاده خود گالیله از آزمون‬
‫این تاریخیگرایی جدید که در انتقاد فایرابند‬ ‫را نیز زیر سؤال می‏برد‪ .‬بنابراین گالیله‬
‫نهفته است‪ ،‬با هیچ یک از دو دیدگاه مذکور‬ ‫‪Edmund Husserl, “The Origin‬‬
‫«تفسیر طبیعی» چنین حرکتی را از طریق‬
‫آشتی‌پذیر نیست؛ نمی‏توان آن را روایتی از‬ ‫‪of Geometry” in Crisis of the‬‬
‫تمثیلها و مقایسه‏هایی تغییر داد که به تدریج‬
‫واقعگرایی دانست‪ ،‬زیرا در آن‪ ،‬موضوع‬ ‫‪European Sciences (Evanston:‬‬
‫شاکله مفهومی جدیدی را تثبیت می‏کرد‪.‬‬
‫پژوهش‪ ،‬مفهومی تاریخی به حساب می‏آید‪.‬‬ ‫‪,Northwestern University Press‬‬
‫امر واقعی به‌واسطه چارچوب تعیین می‏شود‪.‬‬ ‫گالیله چنین استدالل کرد که هرچند حواس ‪.361.p ,)1970‬‬
‫اما دالیلی مانند دلیل فایرابند‪ ،‬این اعتقاد نیز‬ ‫ابزارهایی معتبر برای کسب شناخت هستند‪،‬‬
‫همچنین بنگرید به‪:‬‬
‫وجود دارد که آنچه پدیدار می‏شود‪ ،‬به طور‬ ‫اما صرفا ً به کار ثبت حرکتهای نسبی‬
‫طبیعی داده نشده‪ ،‬بلکه ساخته شده است‪.‬‬ ‫می‏آیند‪ .‬این نسبیت حرکت ادراک ناپذیری ‪D’Amico, “Husserl on the Foun-‬‬
‫نمی‏توان براساس مشاهدات میان شاکله‏های‬ ‫حرکت زمین [توسط حواس] و ادراک ‪dational Structures of Natural‬‬
‫بدیل داوری کرد‪ .‬این رهیافت به علم که با‬ ‫ناپذیری حرکتهای نسبی موجود در استدالل ‪and Cultural Sciences”, Phi-‬‬
‫مطالعه تاریخی شاکله‏ها همراه است‪ ،‬با هر‬ ‫برج را توجیه می‏کند‪ .‬گالیله نمونه‏هایی بدیع ‪losophy and Phenomenological‬‬
‫دو موضع اخیر در فلسفه علم تفاوت دارد‬ ‫از رویدادهای روزمره را تولید می‏کند که ‪Sep�( 1.Research, vol. XLII, noo‬‬
‫و با این حال هیچ معیار یا دیدگاهی ارائه‬ ‫در آنها یک جسم تنها نسبت به جسمی دیگر‪.22-5.pp ,)1981 tember ،‬‬
‫نمی‏دهد که از طریق آن دعاوی شناخت را‬ ‫متحرک به نظر می‏رسد و یا حرکت یک‬
‫در معرض قضاوت و ارزیابی قرار دهیم‪.‬‬ ‫جسم احتماالً‪ -‬وقتی از جسم متحرک دیگری ‪۴‬‬
‫به همین دلیل منتقدان رهیافت مذکور‪ ،‬آن را‬ ‫به آن می‏نگریم‪ -‬ادراک ناپذیر خواهد بود‪ .‬اما‬
‫با احیای ایده‌آلیسم‪ ،‬شکاکیت یا نسبی‌گرایی‬ ‫این نمونه‏ها بر تغییری مفهومی مبتنی هستند فایرابند چنین نتیجه می‏گیرد که استدالل‬
‫مالزم می‏دانند‪ .‬این شعار که تاریخ مفاهیم یا‬ ‫که جدید و ناآزموده است‪ .‬ترفند گالیله یک گالیله ترکیبی از خطابه و تبلیغات است‪.‬‬
‫تصورات‪ ،‬دقیقا ً همان واقعیت است‪ ،‬ظاهراً‬ ‫«زبان مشاهدتی جدید» و بنابراین یک دامنه (‪ )۲۱‬راهبردهای نامجاز دلیل علم «خوب»‬
‫به هگل تعلق دارد‪ .‬نسبی‌گرایی تاریخی‬ ‫مفهومی جدید را تثبیت می‏کند‪ .‬اما گالیله تولید می‏کند‪ .‬در واقع نتیجه گیری فایرابند‬
‫به این دلیل ظهور می‏یابد که ادراکات‬ ‫دالیل مذکور را با این ادعا متقاعدکننده‌تر آنست که الزمه هرگونه خالقیت علمی از‬
‫و تصورات بخشهایی تفکیک ناپذیر از‬ ‫دانستن پژوهش‬
‫ِ‬ ‫می‏نمایاند که تمثیلهای وی درباره شعور این دست‪ ،‬نسبی و تاریخی‬
‫چارچوبی واحد هستند‪ )۲۳( .‬به جای‬ ‫متعارفِ آشکار‪ ،‬طبیعی و بدیهی است‪ .‬خواهد بود‪ .‬بدینسان الگوی تبیین ارسطو‬
‫نظریات علمی گوناگون در مورد یا راجع‬ ‫بدینسان مطابق با تبیین فایرابند‪ ،‬گالیله با نه به دلیل نقض برخی قواعد بنیادین‪ ،‬بلکه‬
‫به چیز یا واقعیتی واحد‪ ،‬با این دلیل مواجهیم‬ ‫توسل به منطق‪ ،‬روش یا حقیقت از حرکت همچون نتیجه‏ای از رسوب تاریخی‪ -‬دیگر‬
‫که ارجاع توسط اسلوب یا چارچوبی وسیعتر‬ ‫نسبی دفاع نکرد‪ .‬وی برای این کار در وهله غیرطبیعی و غیرعلمی به نظر می‏رسد‪.‬‬
‫ساخته شده یا شکل گرفته است‪ .‬چارچوبها‬ ‫نخست‪ ،‬صرفا ً اثبات کرد که این اعتقاد‪ ،‬مؤید شاکله مفهومی جدید‪ ،‬با تغییر «تفسیرهای‬
‫و تولید اسلوب خردورزیشان‪ ،‬احتماالتی‬ ‫نظریه کوپرنیک است و در وهله بعد مدعی طبیعی» سنتهای گذشته را درحد اموری‬
‫تاریخی هستند‪ .‬متعلق شناخت برحسب‬ ‫شد که در شعور متعارف‪ ،‬مؤیدی برای بی‏تناسب تنزل می‏بخشند‪ .‬روش‪ ،‬گونه‏ای‬
‫فرهنگ ساخته می‏شود‪.‬‬ ‫اعتقاد مذکور یافت می‏شود‪« .‬گالیله اصل نسیان را درباره تاریخ خرد تقویت می‏کند‪.‬‬
‫[اینرسی چرخشی] را نیز نه با ارجاع به فایرابند با گالیله همدل است‪ ،‬اما هدفش آن‬
‫هرگاه گرایشی دوباره به تاریخ علم بروز‬ ‫مشاهده مستقل یا آزمون‪ ،‬بلکه با ارجاع به نیست که وی را به عنوان پیغمبر علم مدرن‬
‫کند‪ ،‬همین مسائل پیش خواهند آمد‪ .‬برای‬ ‫چیزی طرح کرد که از پیش فرض می‏شود نشان دهد‪ .‬گالیله برای پژوهش‪ ،‬امکانهایی‬
‫مثال پژوهش معروف پیردوهم (‪Pierre‬‬ ‫تاریخی آفرید‪ .‬نیت وی هر چه بوده باشد‪،‬‬ ‫هرکسی می‏داند‪)۲۰( ».‬‬
‫‪ ، )Duhem‬با نام “هدف و ساختار نظریه‬ ‫این امکانها برحسب تالقی با حقیقت قابل‬
‫فیزیکی” (‪The Aim and Structure‬‬ ‫داوری نیستند‪ .‬عینیت نیز تاریخی است‪.‬‬ ‫پی‌نوشت‌ها‪:‬‬
‫‪ )of Physical Theory‬تا حدودی‬
‫محصول تالش وی برای بازاندیشی درگذار‬ ‫دالیل فایرابند‪ ،‬هم با مواضع واقعگرایانه و‬ ‫‪Conant, Science and Com� -۱۶۶‬‬
‫فیزیک و ستاره‌شناسی از صورت قرون‬ ‫هم با مواضع پدیدارگرایانه در فلسفه اخیر‬ ‫‪.45-44.mon Sense, pp‬‬
‫وسطائی به شکل مدرنشان است‪ )۲۴( .‬دوهم‬ ‫علم مغایرت دارد‪ .‬فایرابند با مطالعه علم به‬
‫عنوان مجموعه‏ای از دیگرگونیهای تاریخی‬ ‫‪Paul Feyerabend, Against -17‬‬
‫برای توصیف نحوه ارتباط آزمون با مشاهده‬
‫در شاکله‏های مفهومی‪ ،‬میان مسائل نظری و‬ ‫‪,Method. (London: New Left‬‬
‫از تمثیل «خوانش» استفاده می‏کند‪ .‬برای‬
‫مشاهدتی‪ ،‬یا درونی و خارجی تفکیک قائل‬ ‫‪.)1975‬‬
‫مثال شخص فیزیکدان‪ ،‬در مشاهده دقیق‬
‫نوسان یک قطعه آهن در یک موقعیت خاص‬ ‫می‏شود‪ )۲۲( .‬برای مثال در پدیدارگرایی‪،‬‬
‫‪Ian Hacking, “Language -18‬‬
‫آزمایشگاهی ‪ ،‬صرفا ً مقاومت الکتریکی را‬ ‫مشاهدات را ادعاهایی بی‏چون و چرا‬
‫‪Truth and Reason”, in Rational-‬‬
‫می‏بیند و نه خود نوسان را‪ .‬اما وقتی معنای‬ ‫فرض می‏کنند که به آسانی از نظریاتی که‬

‫‪19‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫قرار می‏گرفت و تصریح می‏شد که چیزی‬ ‫شیمی مدرن محسوب می‏کنند‪ .‬شگفت آنکه‬ ‫«مقاومت الکتریکی» را خواهیم فهمید که‬
‫به نام فلوژیستن احتراق را تبیین می‏کند‪.‬‬ ‫یکی از نخستین کاربردهای [کشف] الوازیه‬ ‫بدانیم مشاهده در چه زمانی صورت گرفته‬
‫تمام واکنشهای شیمیایی‪ ،‬دیگرگونیهای این‬ ‫به عنوان یک مثال در مقدمه انگلس بر جلد‬ ‫و کدام تبیین نظری در آن زمان مسلط بوده‬
‫طبایع بنیادین چهارگانه محسوب می‏شدند‪.‬‬ ‫دوم “سرمایه” صورت پذیرفته است‪ .‬در آنجا‬ ‫است‪ .‬این قبیل فعالیتهای اندازهگیری‪،‬‬
‫برای مثال در احتراق‪ ،‬جسم‪ ،‬اصل آتشی‬ ‫انگلس از مارکس علیه این انتقاد که اقتصاد‬ ‫معطل حضور مستقیم تجربه‏ای خاص‬
‫خود‪ -‬یعنی فلوژیستن‪ -‬را متصاعد می‏کند‬ ‫مارکسیستی از اقتصاد سیاسی کالسیک اخذ‬ ‫نمی‏مانند‪ ،‬بلکه از حیث نظری دامنه‏های بنیه‬
‫و رسوبی خاکی یا همان خاکستر را بر‬ ‫شده است‪ ،‬دفاع می‏کند‪ .‬وی بدین منظور‬ ‫را می‏سازند‪ .‬آزمون متوجه خود اشیا نیست‪،‬‬
‫جای می‏گذارد‪ .‬اجسامی مانند زغال که از‬ ‫انقالب فکری را با کشف اکسیژن توسط‬ ‫بنابراین اشیا فرعی و حاشیه‏ای هستند‪ .‬فقط‬
‫فلوژیستن سرشارند‪ ،‬دیرتر می‏سوزند‪ .‬جسم‬ ‫الوازیه مقایسه می‏کند‪.‬‬ ‫تفسیر نظری یا متعلق مفهومی پژوهش‪،‬‬
‫در طی زمان احتراق‪ ،‬فلوژیستن متصاعد‬ ‫محوری است‪ .‬الکتریسته‪ ،‬در غیاب نظریه‏ای‬
‫می‏کند‪ .‬به همین دلیل اگر جسم در فضایی‬ ‫من [بحثم را] با نقل هشدار تاریخیگرایانه‬ ‫که جریان برق را «مفهوم سازی» کند‪ ،‬نه‬
‫بسته قرار بگیرد‪ ،‬احتراق متوقف می‏شود‪.‬‬ ‫توماس کوهن راجع به کشف معروف‬ ‫تجربه است و نه شیئی طبیعی‪ .‬همانطور که‬
‫این توضیح که هوای بسته می‏تواند فقط آن‬ ‫الوازیه آغاز می‏کنم‪.‬‬ ‫دوهم با ظرافت طرح می‏کند‪ ،‬اشیا خارج از‬
‫ت این‬‫مقدار فلوژیستن را جذب کند‪ ،‬واقعی ِ‬ ‫مفاهیم‪« ،‬نامه‏هایی بی‏نشانی» هستند‪.‬‬
‫این جمله که «اکسیژن کشف شد» به رغم‬
‫جوهر فرضیه‌سازی شده را نشان می‏دهد‪.‬‬
‫درستی بی‏چون و چرا‪ ،‬گمراه‌کننده نیز‬ ‫اما این بار نیز‪ ،‬آنچه فیزیکدان به عنوان‬
‫هست‪ .‬زیرا چنین به ذهن متبادر می‏کند که در شیمی فلوژیستن این قابلیت وجود داشت‬ ‫نتیجه آزمون نقل می‏کند‪ ،‬شرح واقعیات‬
‫گویی کشف چیزی‪ ،‬کنشی ساده و یگانه و که دو واکنش ظاهراً بی‏ارتباط‪ ،‬به اصول‬ ‫مشاهده شده نیست‪ ،‬بلکه تفسیر و انتقال این‬
‫مشابه با برداشت معمول (و نیز تردیدپذیر) زیربنایی یکسانی ربط داده شوند‪ .‬ذوب‬ ‫واقعیات است به جهان آرمانی‪ ،‬انتزاعی و‬
‫ما از دیدن است‪ .‬دقیقا ً به همین دلیل بی‏درنگ فرایندی است که براساس آن از یک کانی‬ ‫نمادین‪ .‬این جهان محصول نظریاتی است که‬
‫می‏پذیریم که کشف نیز – همچون دیدن یا به عنوان جوهری «خاکی» در نظریه‬ ‫فیزیکدان تثبیت‌یافته می‏پندارد‪)۲۵( .‬‬
‫لمس کردن‪ -‬به طور صریح به یک فرد و فلوژیستن‪ ،‬در طی احتراق یک فلز به عالوه‬
‫یک لحظه از زمان قابل انتساب است… زغال (که منبعی سرشار از فلوژیستن به‬ ‫هرگز میان نظریات و واقعیات‪ ،‬مطابقت‪،‬‬
‫اما اگر هم مشاهده و هم مفهوم سازی‪ ،‬هم شمار می‏رود) تولید می‏شود‪ .‬شیمیدانان‬ ‫همسنگی یا تساوی نهایی وجود نخواهد‬
‫واقعیت و هم شباهت به نظریه‪ ،‬به نحوی فلوژیستن این واکنش را معکوس احتراق‬ ‫داشت‪ ،‬زیرا هر وضع و حال مفروضی با‬
‫تفکیک ناپذیر در کشف به هم پیوسته‌اند‪ ،‬معمولی می‏پنداشتند‪ .‬در احتراق‪ ،‬با سوختن‬ ‫تفسیرهای نظری متکثری همخوان است‪.‬‬
‫کشف یک فرایند و زمانبر خواهد بود‪ .‬تنها جسم‪ ،‬فلوژیستن متصاعد می‏شود‪ .‬اما در‬
‫واقعیت نظری دقیق و قطعی هیچ تناسبی‬
‫هنگامی که تمام مقوالت مفهومی مربوط از ذوب‪ ،‬فلوژیستنی که توسط زغال فراهم‬
‫با واقعیت عملی ندارد‪ -‬واقعیت عملی با‬
‫پیش فراهم شوند… کشف یک جمله و کشف آمده است‪ ،‬جذب کانی می‏شود و به یک‬
‫ترازهای مبهم و نامعلومی همچون ادراکات‬
‫یک موضوع‪ ،‬بدون تالش به همراه هم و در فلز می‏انجامد‪ .‬فلز به این دلیل می‏درخشند‬
‫یک آن وقوع خواهد یافت‪)۲۸( .‬‬ ‫ما همراه است که در هر چیزی جلوه‌گر‬
‫که فلوژیستنی با جوهر آتشی دارند‪ .‬شیمی‬
‫می‏شود‪ .‬دقیقا ً به همین دلیل یک واقعیت‬
‫مبتنی بر فلوژیستن تعارضهای پنهان در این‬
‫انقالبی در شیمی که با نام آنتوان الوازیه‬ ‫علمی واحد‪ ،‬با واقعیتهای نظری بی‏شماری‬
‫واکنشهای طبیعی را آشکار می‏کند‪.‬‬
‫همراه است‪ ،‬دست کم به سه موضع قابل‬ ‫مطابقت دارد‪)۲۶( .‬‬
‫ً‬
‫انتساب است‪ .‬اوال خود الوازیه ادعا می‏کند همچنین می‏توان ادعا کرد که شیمی‬
‫موضع دوهم حاکی از آنست که دامنه بینه‬
‫که در ‪ ۱۷۷۲‬با سولفور و فسفر آزمایشی فلوژیستن قدرت تبیینی باالیی دارد‪ .‬برای‬
‫در طی تاریخ ثابت نمی‏ماند‪ .‬اخیراً در فلسفه‬
‫تعیین‌کننده انجام داده و این آزمایش به نفی مثال‪ ،‬تنفس‪ ،‬گرما متصاعد می‏کند و‬
‫علم بحثهای فراوانی راجع به این موضوع‬
‫تبیین رایج از احتراق در آن روزگار انجامیده بنابراین نوعی احتراق است‪ .‬هوایی که از‬
‫درگرفته است که چگونه بی‏طرفی گزاره‏های‬
‫است‪ .‬ثانیا ً در خالل سالهای ‪ ۱۷۷۴-۱۷۷۸‬طریق دهان متصاعد می‏شود‪ ،‬به نحوی‬
‫مشاهدتی و بنابراین کاربردشان در علم‬
‫افرادی گوناگون (شیل‪ ،‬پرستلی و الوازیه) شایسته از فلوژیستن سرشار است‪ .‬این هوا‬
‫حفظ می‏شود‪ )۲۷( .‬موضعی که هم اکنون‬
‫آزمایشهایی متفاوت انجام دادند‪ .‬نتیجه این هنگامی که جمع‏آوری و آزموده شود‪ ،‬تنفس‬
‫به طور خالصه توضیح می‏دهم‪ ،‬کاربرد‬
‫آزمایشها‪ ،‬گازی بود که بر سر نامش اختالف یا احتراق بیشتر را تأیید نمی‏کند‪ .‬اجسام‬
‫گزاره‏های مشاهدتی را نفی نمی‏کند‪ .‬آنچه در‬
‫نظر وجود داشت‪ .‬نهایتا ً “رساله مقدماتی در هوای آزا ِد فلوژیستنی قرار می‏گیرند تا‬
‫این موضع نفی می‏شود‪ ،‬کاربرد بی‏چون و‬
‫شیمی”( (�‪ Traité élémentaire do chi‬احتراق را درون خود پدید آورند و از این‬
‫چرای این ادعاهاست‪ .‬به عبارت دقیقتر‪ ،‬در‬
‫‪ )mie‬به چاپ رسید‪ .‬در این اثر نظریه‏ای طریق‪« ،‬هوای ثابتِ» بسیار فلوژیستنی‏شده‬
‫این موضع چنین استدالل می‏شود که حواس‬
‫درباره عناصر شیمیایی و دستگاهی از نامها را بیرون بفرستند‪[( .‬اصطالح هوای ثابت]‬
‫ما‪ ،‬به عالوه مفاهیممان‪ ،‬تاریخی هستند‪.‬‬
‫فراهم آمد که دقیقا ً نام اکسیژن را تثبیت کرد‪ .‬در آن روزگار واژه‏ای کلی بود که برای‬
‫اشاره به مونواکسیدکربن به کار می‏رفت‪).‬‬ ‫می‌توان موضوعی را که با این رهیافت‬
‫بافت و بستر تمامی این رویدادها‪ ،‬حضور‬
‫حتی زنگ زدن فلز را می‏توان یک واکنش‬ ‫مبتنی بر شاکله مفهومی به علم پیوسته است‪،‬‬
‫نظریه‏ای در شیمی بود که شیمی فلوژیستن‬
‫احتراق با حرکت آهسته به حساب آورد‪.‬‬ ‫«ابهام کشف» خواند‪ .‬در اینجا می‏خواهم به‬
‫(‪ )phlogiston‬نامیده می‏شد‪ .‬واژه‬
‫زیرا فلوژیستن (که قبالً در طی ذوب‪ ،‬به‬ ‫ذکر نمونه‏ای مشروحتر بپردازم که مباحثات‬
‫فلوژیستن (از ریشه‏ای یونانی به معنای‬
‫فلز شکل داده بود)‪ ،‬به‏آهستگی در هوا ساطع‬ ‫تلویحی درباره تاریخیت تجربه را کنار هم‬
‫«سوختن») بخشی از نظریه‏ای بود که در‬
‫می‏شود و فلز به حالت خاکی باز می‏گردد‪.‬‬ ‫می‏آورد‪.‬‬
‫آن‪ ،‬نگرش چهار عنصری سنتی به طبیعت‬
‫نظام‌مند می‏شد‪ .‬در این نظریه چهار جوهر پی‌نوشتها‪:‬‬ ‫بیشتر مورخان علم‪ ،‬کشف اکسیژن را توسط‬
‫خاکی‪ ،‬آتشی‪ ،‬آبی و هوایی مورد تأیید‬
‫الوازیه مهمترین رویداد تاریخی در ظهور‬
‫‪20‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫شیمیدانان فلوژیستن‪ ،‬پیش از یادداشت‬ ‫‪ -۲۱‬استیلمن دریک (شاید تحت تأثیرفایرابند) ‪.159.physical theory , p‬‬
‫الوازیه مشکل افزایش وزن را فهمیده‬ ‫اخیراً در بازنگری ارتباط گالیله با الهیات‬
‫بودند‪ .‬آلن ماسگریو (‪)Alan Musgrave‬‬ ‫‪Duhem, Aim and structure -26‬‬ ‫چنین نوشته است‪:‬‬
‫اخیراً در مقاله‏ای چنین استدالل کرده است‬ ‫‪.152.of physical theory, p‬‬
‫که افزایش وزن به خودی خود برهم زننده‬ ‫باوری عمومی و رایج آنست که گالیله از‬
‫همان سالهای آغازین‪ -‬بدون بینه های علمی ‪ -27‬این پرسش که شخص چگونه نظریات‬
‫شیمی فلوژیستن نبود‪ ،‬زیرا نظریه کهنتر‬
‫مناسب‪ -‬برای نظام کوپرنیک مبارزه می پذیرفته شده را برای تبیین پدیده هایی آشنا‬
‫با فرضیاتی کمکی برای مواجهه با آن‬
‫کرد… این فرض متداول که گالیله سرسپره که تحت آنها قرار دارند‪ ،‬به کار می گیرد‪.‬‬
‫ناسازگاری جزئی [یعنی افزایش وزن] امکان‬
‫[نظام] کوپرنیک بوده است‪ ،‬به تصاویری چندان مطرح نبوده است؛ ما بیشتر کوشیده‬
‫اصالح داشت‪ )۳۰( .‬برای مثال ممکن بود‬
‫کامالً متعارض از …‪ .‬شخصیت وی منجر این جغرافیایی فقراتی تاریک – روشن را‬
‫چنین تصور شود که هرچند جسم در طی‬
‫می شود… در یک تصویر‪ ،‬گالیله قهرمان تعیین کنیم که در طی آنها فیزیکدانان از داده‬
‫احتراق‪ ،‬فلوژیستن متصاعد می‏کند‪ ،‬اما با‬
‫شهودی علم است که بدون شواهد کافی‪ ،‬علیه های شگفت انگیز و نابهنجار به سمت نظریه‬
‫جذب «هوای ثابت» در جو و مقداری آب‪،‬‬
‫سنتی ظلماتی می جنگد‪ .‬مطابق با تصویر توجیه گر این داده ها رفته اند‪ .‬این فقرات‬
‫سنگینتر می‏شود‪ .‬همچنین این استدالل نیز‬
‫دیگر‪ ،‬وی شخصیتی دردسرساز و بی به ندرت حاوی تنوعی مشاهدتی یا آزمایشی‬
‫قابل طرح بود که فلوژیستن «وزن منفی»‬
‫مسئولیت است… به اعتقاد من باید هر دو هستند اما همواره عناصری مفعومی را‬
‫(‪ )negative weight‬دارد‪ .‬این نکته هم‬
‫آشکار می سازند‪ .‬مشاهدات و آزمایشها از‬ ‫این تصاویر را [کنار گذاشت]‪.‬‬
‫افزایش وزن را تبیین می‏کرد و هم پدیده‬
‫مفاهیم سرشارند‪ .‬آنها پر از نظریات هستند‪.‬‬
‫بالونهای سبکتر از هوا را‪.‬‬
‫‪ Drake, Galileo (New York: Hill‬وقتی فیلسوفی طبیعی با انواع مسائلی مواجه‬
‫همچنین رویدادها [ی تاریخی] این تفسیر را‬ ‫می شود که توصیف کردیم‪ ،‬آزمایشها و‬ ‫‪.3-2.pp ,)1980 ,and Wang‬‬
‫تأیید نمی‏کنند که الوازیه‪ -‬در زمان یادداشت‬ ‫مشاهدات وی حاوی آن مسأله هستند‪ .‬تعصب‬
‫اولیه‪ -‬واقعا ً ناسازگاری مذکور را نافی‬ ‫‪ -22‬براساس تمایز درونی‪ /‬خارجی چنین هندی گالیله‪ ،‬چرخه کامل کپلر‪ ،‬فلوژیستین‬
‫نظریه فلوژیستن می‏پنداشته است‪ .‬در واقع‬ ‫فرض می شود که یک هسته اصلی متشکل پریستلی‪ ،‬توده مشاهده نشده لوریه‪ -‬ما اکنون‬
‫سه یادداشت مهر و موم شده وجود دارد و‬ ‫از نظریه وجود دارد و مجموعه ای از با قدرت تشخیص بازنگری می گوییم که‬
‫شیمی فلوژیستن تنها در نامه سوم نفی شده‬ ‫عوامل بیرونی‪ .‬به عالوه این عوامل بیرونی اینها مانع بوده اند‪( .‬تاکید افزوده شده است)‪.‬‬
‫ممکن است به بحث پرسشهای معین درباره‬
‫است‪ .‬الوازیه در زمان نخستین یادداشت‬
‫این هسته مرکزی مربوط یا نامربوط باشند‪)Robert D’Amico( .‬‬
‫مهر و موم شده شیمیدانی فلوژیستنی بود که‬
‫نمی توانمن توجیهی برای چنین فرضی‬
‫البته تردیدهایی داشت‪ .‬وی این دیدگاه را‪-‬‬ ‫بیابم… چگونگی توصیف ما از گفتمانها و ‪R.N. Hanson, Patherns of Dis-‬‬
‫از ژوزف پرستیلی معروف‪ -‬پذیرفته بود‬ ‫نیز چیستی عواملی را که در این توصیف ‪covery (New York: Cambridge‬‬
‫که افزایش وزن محصول هوای ثابت است‪.‬‬ ‫به کار می گیریم‪ ،‬برحسب پرسشهایی تعیین ‪-157.pp ,)1969 ,University press‬‬
‫هنگامی که الوازیه‪ -‬در حدود ‪ -۱۷۷۸‬به‬ ‫‪.58‬‬ ‫خواهند شد که می خواهیم پاسخ بگوییم‪:‬‬
‫موضعی ضد فلوژیستنی گرایش یافت و با‬
‫‪ Kuhn, the structure of sci� -28۸‬طرفداران [نظریه] فلوژیستن وارد جدالی‬ ‫‪Stephen Gaukroger, Explana-‬‬
‫‪ entific Revolution (Chicago:‬طوالنی شد‪ ،‬ماجرای کشف خویش را تقویت‬ ‫‪tory structures (New Jersey:‬‬
‫‪ ,University of Chicago press‬کرد و آن را به اولین یادداشت نسبت داد‪.‬‬ ‫‪-12.pp ,)1987 ,Humanities press‬‬
‫‪.56-55.pp ,)1962‬‬ ‫‪.13‬‬
‫در اینجا نگرش الوازیه‪ ،‬نقش فرضیات‬
‫تلویحی یا رسوبی را در کشف علمی آشکار‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪ -23‬برای یافتن استداللی که شاکله های‬
‫می‏کند‪ .‬در تجربه‌گرایی بیکنی‪ -‬که الوازیه‬ ‫مفهومی را به ایده آلیسم پیوند می زند‪ ..‬آثار‬
‫در ‪ ۱۷۷۲‬الوازیه یادداشتی مهر و موم شده برای دفاع از دیدگاه‏های خویش به آن توسل‬ ‫ذیل را بنگرید‪:‬‬
‫کنش دیدن یکی انگاشته‬‫ِ‬ ‫را در اختیار آکادمی فرانسوی (‪ French‬می‏جوید‪ -‬کشف با‬
‫‪ )Academy‬قرار داد‪ .‬وی در این نامه می‏شود‪ .‬بدینسان الوازیه در تبیین خود‬ ‫‪Jay Rosenberg , one world our‬‬
‫نوشته بود که در طی احتراق‪ ،‬وزن سولفور می‏بایست هرگونه تردیدی را در ادراکش‬ ‫‪knowledge of it; the problem-‬‬
‫و فسفر افزایش می‏یابد‪ .‬یادداشت نشان می‏داد از واقعیات کنار می‏گذاشت‪ .‬الوازیه در ابتدا‬ ‫‪atic of Realism in post- kantian‬‬
‫که این افزایش وزن در نتیجه «مقدار بسیار چنین می‏اندیشید که افزایش وزن با شیمی‬ ‫‪,perspective (Boston: Reidel‬‬
‫زیاد هوایی» صورت می‏گیرد «که در طی فلوژیستن سازگار است‪ ،‬اما بعدها نشان‬ ‫‪ed. Donald Davidson, on ;)1980‬‬
‫احتراق ثابت شده است و با بخار ترکیب داد که این «واقعیت» مستقیما ً و به سادگی‬ ‫‪the very Notion of a Conceptual‬‬
‫می‏شود… من متقاعد شده‏ام که افزایش نظریه جدید وی را در پی دارد‪ .‬الوازیه‬ ‫‪Scheme, “Inquiries in to and in-‬‬
‫وزن در براده‏های فلزات نیز به همین چنان از «اکسیژن» بحث می‏کرد که گویی‬ ‫‪terpretation” (New York: oxford‬‬
‫علت است‪ )۲۹( ».‬افزایش وزن فلزات در فقط با کمی توجه قابل کشف بوده است‪.‬‬ ‫‪.)1984 ,university press‬‬
‫طی احتراق با نظریه فلوژیستن سازگاری‬
‫ندارد‪ ،‬زیرا مطابق با این نظریه جسمی که برسر کشف اکسیژن بحث درگرفت‪ ،‬زیرا‬ ‫‪Pierre Duhem, the Aim and -24‬‬
‫می‏سوزد فلوژیستن از دست می‏دهد (و تنها توسط بیش از یک آزمایشگر‪ -‬تحت شرایط‬ ‫‪Structure of physical theory‬‬
‫هنگام ذوب آن را به دست می‏آورد‪ ).‬چگونه آزمایشگاهی‪ -‬تولید شد‪ .‬پریستلی که همواره‬ ‫‪(Princeton: Princeton university‬‬
‫ممکن است که کاهش فلوژیستن‪ ،‬موجب طرفدار شیمی فلوژیستنی بود‪ ،‬این هوای‬ ‫‪.)1954 ,press‬‬
‫تازه را «هوای غیر فلوژیستنی شده» نامید‪.‬‬ ‫افزایش وزن شود؟‬
‫اما الوازیه سرانجام واژه اکسیژن را برگزید‬ ‫‪Duhem, Aim and structur of -25‬‬

‫‪21‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫دیدگاه را با شیمی جدید الوازیه پیوسته‬ ‫را در ‪ ۱۷۷۸‬بازنگریست‪ ،‬همین متن چنین‬ ‫تا این هوای تازه به انقالبی وسیعتر در نظام‬
‫می‏دانیم‪ .‬آنها با نظریه فلوژیستن همزمان‬ ‫تغییر کرد‪:‬‬ ‫نامگذاری و نظریه شیمی ضمیمه شود‪ .‬وی‬
‫وجود دارند‪ .‬براساس همین واقعیت یک‬ ‫تا آن هنگام نام «هوای کامالً قابل تنفس»‬
‫شاکله مفهومی‪ -‬با برخورداری از دعاوی‬ ‫در احیای براده جیوه‪ ،‬زغال به طور کامل‬ ‫را به کار می‏برد‪ .‬واژه «اکسیژن» به این‬
‫اصلی و فرعی‪ -‬انعطاف پذیرتر و به لحاظ‬ ‫از بین می‏رود و صرفا ً جیوه و هوای ثابت‬ ‫دلیل انتخاب شد که در زبانی یونانی معادل‬
‫عقالنی رهایی پذیرتر از آنست که در‬ ‫توسط این عملیات تولید می‏شود‪ .‬به همین‬ ‫«هستی بخش اسید» بود‪ -‬الوازیه اشتباها ً‬
‫تاریخ سنتی علم فرض می‏شود‪ .‬در نتیجه‬ ‫دلیل مجاب می‏شویم که مبدأیی که تا کنون‬ ‫چنین نتیجه گرفته بود که تمام اسیدها دارای‬
‫این پرسش که چه کسی برای بار نخست‬ ‫هوای ثابت نامیده می‏شد‪ ،‬محصول ترکیبی‬ ‫اکسیژن هستند‪.‬‬
‫اکسیژن را کشف کرده بی‌فایده است‪ .‬زیرا‬ ‫میان بخش کامالً قابل تنفس هوا و‬
‫ِ‬ ‫است‬
‫تفاوت اکسیژن و هوای غیرفلوژیستنی شده‪،‬‬ ‫زغال؛ این امر همان چیزی است که من در‬ ‫مدرکی وجود دارد که نشان می‏دهد الوازیه‬
‫به کلمات یا ادراکات مربوط نمی‏شود‪ ،‬بلکه‬ ‫شرح حالم که به همین موضوع اختصاص‬ ‫چگونگی تولید اکسیژن را از پریستلی آموخته‬
‫به شاکله‏های مفهومی متفاوت باز می‏گردد‪.‬‬ ‫خواهد داشت‪ ،‬به شیوه‏ای رضایتبخشتر بسط‬ ‫آزمایش معروف به تولید‬
‫ِ‬ ‫است‪ )۳۱( .‬این‬
‫شاکله‏های مفهومی ساخته می‏شوند و نه‬ ‫خواهم داد‪)۳۳( .‬‬ ‫گازی مربوط بود که با ذوب جیوه به دست‬
‫کشف‪.‬‬ ‫سوختن جیوه مجدداً‬
‫ِ‬ ‫می‏آید‪ .‬این گاز در هنگام‬
‫الوازیه درگزارش نتایج آزمایشی خویش‬ ‫جذب می‏شود‪ .‬پریستلی در سفری به پاریس‬
‫انگلس این نمونه مطالعاتی را برای قیاس‬ ‫موضعی خصمانه‌تر اخذ کرد‪ .‬اما این‬ ‫از آزمایشهایی بر روی براده سرخ جیوه‬
‫بین کشف اکسیژن و کشف ارزش افزوده‬ ‫خصومت‪ ،‬از مشاهدات ناشی نمی‏شد؛ بلکه‬ ‫خبر داد‪ .‬این براده بدون استفاده از زغال‬
‫توسط مارکس به کار می‏گیرد‪ .‬انگلس تأکید‬ ‫نتیجه نظریه‏ای جدید بود‪ .‬الوازیه تبیینی‬ ‫قابل احیا بود‪ .‬پریستلی در نتیجه این امر‬
‫می‏ورزد که مارکس ارزش افزوده را از‬ ‫ساخت که فلوژیستن هیچ نقشی در آن ایفا‬ ‫«هوای ثابتی» را که مؤید احتراق نیست‪،‬‬
‫بهره‪ ،‬سود و منفعت تفکیک می‏کند‪ .‬توصیف‬ ‫نمی‏کرد و احتراق فقط به هوای کامالً قابل‬ ‫محصول [حضور] زغال دانست‪ .‬استفاده از‬
‫لوئی آلتوسر (‪ )Louis Althusser‬از‬ ‫تنفس نیاز داشت‪ .‬الوازیه افزایش وزن را‬ ‫براده سرخ جیوه‪ ،‬آزمایشی را امکان‌پذیر‬
‫فرایند مارکس چنین است‪:‬‬ ‫مسأله‏آمیز و محصول احیای کامل هوای‬ ‫می‏ساخت که در آن‪ ،‬براده بدون افزودن‬
‫قابل تنفس در طی آزمایش دانسته بود‪ .‬به‬ ‫زغال و هوای ثابت احیا می‏شد‪ .‬شگفت آنکه‬
‫وقتی مارکس به مطالعه متون آنها [یعنی‬ ‫ت برآمده از‬ ‫همین دلیل دیگر فقط هوای ثاب ِ‬ ‫همان آزمایش با وجود بازگرداندن الوازیه‬
‫اقتصاددانان کالسیک] پرداخت‪ ،‬این کلمه‬ ‫براده نیازمند توضیح به نظر می‏رسید‪.‬‬ ‫از [نظریه] فلوژیستن‪ ،‬پریستلی را در باور‬
‫مفقوده را در آنها مجدداً ثبت کرد‪ :‬ارزش‬ ‫به این نظریه اطمینان بیشتری بخشید‪.‬‬
‫افزوده‪ .‬شاید این کنش‪ ،‬یعنی ثبت مجدد‬ ‫الوازیه در نخستین روایت چنین نوشت که‬
‫کلمه‏ای غایب بی‏اهمیت در نظر آید‪ ،‬اما‬ ‫زغال [بر آزمایش] تأثیر می‏گذارد و مدعی‬ ‫پریستلی‪ -‬شاید خطاب به الوازیه‪ -‬چنین‬
‫پیامدهای نظری چشمگیری دارد‪ :‬در‬ ‫شد که تبیین پریستلی احتماالً درست است‪.‬‬ ‫گزارش داد‪ :‬در احیای براده سرخ با یک‬
‫واقع‪ ،‬این کلمه یک کلمه نیست‪ ،‬بلکه یک‬ ‫در روایت دوم به شکلی جسورانه «مجاب‬ ‫عدسی سوزان‪ ،‬محصول‪ ،‬نه هوای تازه‪،‬‬
‫مفهوم‪ -‬نظری‪ -‬است‪ .‬این مفهوم در اینجا‬ ‫می‏شود» هوای ثابت را محصول زغالی‬ ‫بلکه نوعی جدید از هواست‪ .‬این نوع جدید‬
‫نظام مفهومی نوینی را نمایندگی می‏کند که با‬‫بداند که در هوای قابل تنفس می‏سوزد‪.‬‬ ‫هوا احتراق را بسیار بهتر از هوای معمولی‬
‫پیدایش شیئی نوین مرتبط است‪)۳۴( .‬‬ ‫الوازیه بدون استفاده از واژه اکسیژن گامی‬ ‫تأیید می‏کند‪ .‬پریستلی این هوا را‪ -‬دقیقا ً به‬
‫مفهومی برداشت‪ .‬وی شاکله‏ها و بنابراین‬ ‫خاطر خلوصش‪ -‬غیر فلوژیستنی‏شده خواند‪.‬‬
‫این شرحها درباره مورد فلوژیستن نیز قابل‬ ‫مسأله و متعلق توضیح را تغییر داد‪.‬‬ ‫الوازیه در ‪ ۱۷۷۵‬راجع به تکرار آزمایش‬
‫استفاده هستند‪ .‬همواره ناظران یا طرفداران‬ ‫پریستلی توسط خود‪ ،‬چنین نوشت‪:‬‬
‫این ماجرا به نحوی طنزآمیز ادامه یافت‪ .‬یک شاکله‪ ،‬در بازنگری آن چنین خواهند‬
‫زیرا پریستلی پس از دریافت نسخه‏ای از پنداشت که این تالش‪ ،‬جر و بحثی بر سر‬ ‫از این واقعیت که هوای عادی‪ ،‬در ترکیب‬
‫نخستین روایت الوازیه نوشت که الوازیه واژه‏هاست‪ .‬اما همانطور که انگلس دریافت‪،‬‬ ‫با زغال سنگ‪ ،‬به هوای ثابت بدل می‏شود‪،‬‬
‫آزمون هوای نیتروژنی را که پریستلی میان اکسیژن و مصادیق ارزش افزوده‬ ‫طبیعتا ً می‏توان نتیجه گرفت که هوای ثابت‬
‫برای سنجش «کیفیت» هوا طراحی کرده شباهتی عمیقتر وجود دارد‪ .‬من این بحث‬ ‫چیزی جز ترکیب هوای عادی و فلوژیستن‬
‫بود‪ ،‬اشتباها ً به کار برده است‪ .‬بنابر تأکید را با نقل قولی از کوهن آغاز کردم‪ .‬در‬ ‫نیست‪ .‬این بیان‪ ،‬اعتقاد آقای پریستلی است‬
‫نیتروژنی آزمون‏شده نشان این قول‪ ،‬کوهن انقالب الوازیه را مصداقی‬
‫ِ‬ ‫پریستلی هوای‬ ‫و باید پذیرفت که خالی از احتمال نیست‪.‬‬
‫می‏دهد که این هوای تازه‪ ،‬هوایی جوی آرمانی از تغییر در نظم مفهومی می‏انگارد‬ ‫اما وقتی این واقعیات را به دقت بررسی‬
‫نیست‪ ،‬بلکه هوایی از حیث کیفی متفاوت و نه صرفا ً غلبه قضاوت مشاهدتی‪ .‬این نکته‬ ‫می‏کنیم‪ ،‬تناقضات مکرراً رخ می‏نمایانند‪ .‬به‬
‫است‪ .‬اصالح این خطا تا حدودی به تفسیر با کشفیات آزمایشگاهی متکثری و تحت‬ ‫همین دلیل احساس می‏کنم باید از فیلسوفان و‬
‫مهمتر الوازیه از آزمایش انجامید‪ .‬اینبار هر شاکله‏ای به دست می‏آید‪ .‬انگلس همین‬ ‫شیمیدانان بخواهیم [هرگونه] حکم را معلق‬
‫نیز آنچه پریستلی‪ ،‬بهبود مفاهیم فلوژیستنی استدالل را در دفاع از کشف مارکس نیز‬ ‫بگذارند؛ امیدوارم به زودی در موضعی‬
‫تصور می‏کرد‪ ،‬از جانب الوازیه مرگ این صورت می‏دهد‪.‬‬ ‫قرار بگیریم که بتوانم دالیل تردیدهای‬
‫مفاهیم به حساب آمد‪.‬‬ ‫خویش را بازگو کنم‪)۳۲( .‬‬
‫انگلس در مقدمه جلد دوم از سرمایه به‬
‫شگفتا که پریستلی‪ -‬به عنوان مدافع شیمی منتقدانی پاسخ می‏گوید که مارکس را به‬ ‫[این] گفتار الوازیه (که تقریبا ً همزمان با‬
‫فلوژیستن‪ -‬به الوازیه انقالبی خاطر نشان «سرقت» نظریه خویش از یوهان کارل‬ ‫نخستین یادداشت مهر و موم شده به نگارش‬
‫کرد که باید هوای تولید شده را در حقیقت رودبرتوس( (�‪Johann Karl Rodber‬‬ ‫درآمده است) تردیدهایی را نشان می‏دهد‪ .‬اما‬
‫هوایی جدید دانست و هوای جوی مرکب ‪ )tus‬متهم می‏کردند‪ -‬رودبرتوس در آن‬ ‫در آن‪ ،‬باور به واکنشهای فلوژیستن همچنان‬
‫است و نه یک عنصر‪ .‬ما اکنون این دو روزگار یکی از اقتصاددانان میان مایه‌آلمان‬ ‫محتمل است‪ .‬اما وقتی الوازیه کشف خود‬

‫‪22‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫بود تمام اقتصاد را دچار انقالب کند… وی‬ ‫(‪)۳۶‬‬ ‫بود‪ .‬انگلس در پاسخ اظهار داشت که اقتصاد‬
‫با این واقعیت به عنوان نقطه آغاز خویش‬ ‫سیاسی کالسیک‪ ،‬دقیقا ً موضوع آزمون‬
‫انگلس‪ ،‬ادعای بعدی الوازیه را در مورد تمام مقوالت اقتصادی (‪die sämtlichen‬‬ ‫نقادانه مارکس بوده است‪ .‬خارج از بافت‬
‫تقدمش [بر دیگران] ساده انگارانه توصیف ‪ )vorgefundenen Kategorien‬را‬ ‫و بستر [این] تضاد نظری‪ ،‬کشفیات مارکس‬
‫ً‬
‫می‏کند‪ ،‬زیرا این کار عمال به معنای که پیرامون خویش داشت‪ ،‬بررسی کرد‪،‬‬ ‫قابل فهم نیستند‪ .‬رودبرتوس یکی از شارحان‬
‫کنش مشاهده در همانطور که الوازیه نیز پس از اکسیژن‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫یکسان‌انگاری کشف با‬ ‫درجه دو اقتصاد سیاسی کالسیک بود‪ .‬از‬
‫آزمایشگاه است‪ .‬الوازیه‪ ،‬به زعم خودش‪ ،‬مقوالت شیمی فلوژستینی را که پیرامون‬ ‫همین رو خوانندگان ناآگاه احتماالً چنین‬
‫تنها در صورتی کاشف اکسیژن می‏بود که خویش داشت‪ ،‬بررسی کرد‪)۳۷( .‬‬ ‫تصور خواهند کرد که مارکس وامدار وی‬
‫اول بار آن را «می‏دید»‪ .‬انگلس استدالل‬ ‫است‪.‬‬
‫می‏کند که الوازیه کاشف حقیقی است‪ ،‬اما تمایزی که در سراسر این فقره طرح می‌شود‪،‬‬
‫تحت شرایطی که خود الوازیه در نیافته بود‪ .‬میان واقعیت (‪ )Tatsache‬و شاکله مقولی‬ ‫انگلس برای توضیح این مطلب‪ ،‬نمونه‏ای از‬
‫(‪die sämlichen vorgefundenen‬‬ ‫تاریخ شیمی را ذکر می‏کند‪ .‬وی به بازگویی‬
‫ً‬
‫اوال الوازیه برخالف بقیه‪ ،‬کاشف حقیقی ‪ )Kategorien‬برقرار است‪ .‬واقعیتها از‬ ‫کشفیات متکثر اکسیژن تحت نامهای مختلف‬
‫است‪ ،‬بدین معنا که فقط تحول مفهومی شاکله‌های مفهومی تفکیک‌ناپذیرند‪.‬‬ ‫می‏پردازد و بر این نکته تأکید می‏کند که نام‬
‫وی انقالبی در یک بافت و بستر به شمار‬ ‫«هوای غیر فلوژیستنی‏شده» به کار مقاومت‬
‫می‏رود‪ :‬زیرا باید مانعی در کار باشد تا یک انقالب نظری همواره به کل شاکله‬ ‫در مقابل نوآوری مفهومی می‏آید‪.‬‬
‫موفقیتی را امکان‌پذیر بدانیم‪ .‬این مانع‪ ،‬همانا مفهومی مربوط می‌شود و نه به گزاره‌ای‬
‫نظریه‏ای دیگر [و مخالف] است که تحول ناپیوسته از واقعیت‪ .‬در نگرشی مشابه با‬ ‫پریستلی و شیل اکسیژن را تولید کردند‪،‬‬
‫مفهومی در مقابله با آن رخ می‏دهد‪ .‬برای آنچه پیر دوهم معتقد است‪« ،‬گزاره‌ای»‬ ‫بی‏آنکه بدانند چه چیزی یافته‌اند‪ .‬ایشان‬
‫تشخیص این نکته که آیا الوازیه کاشف از یک واقعیت نمی‌تواند موجب اضمحالل‬ ‫همچنان در زندان مقوالت فلوژیستنی‪،‬‬
‫حقیقی اکسیژن بوده است یا نه‪ ،‬باید بافت یک نظم‌بندی مفهومی شود‪ .‬بر این اساس‬ ‫آنگونه که به ایشان رسیده بود‪ ،‬باقی ماندند‪.‬‬
‫دیدن آن‬
‫ِ‬ ‫عمل‬
‫ِ‬ ‫و بستر تاریخی موضوع را تعیین کنیم‪ .‬کشفیات هرگز به معنای‬ ‫(‪)۳۵‬‬
‫بیرون از چنین بافت و بستری‪ ،‬پاسخها مبهم چیزی نیستند که دیگران از دیدنش عاجز‬
‫خواهند بود‪ .‬ثانیا ً بنابر استدالل انگلس‪ ،‬کشف بوده‌اند‪ .‬واقعیات موجود تنها به این دلیل‬ ‫انگلس تأکید می‏کند که این اتفاق در‬
‫الوازیه «چیزی» به معنای یک شیئی در بروز می‌یابند که شاکله مفهومی با آنها‬ ‫آزمایشگاه‪ -‬یعنی تولید گازی جدید‪ -‬به خودی‬
‫آزمایشگاه نیست‪ -‬یعنی مثالً «چیزی» مشابه همخوان است‪ .‬یک آزمایش تنها در صورتی‬ ‫خود موجب تغییر در شاکله مفهومی نشد‪.‬‬
‫در آزمایشگاه پریستلی‪ -‬بلکه یک مفهوم تعیین‌کننده خواهد بود که از پیش در یک‬ ‫در واقع مقوالت فلوژیستنی مجالی را برای‬
‫است‪ .‬این مفهوم در نظریه پریستلی حضور شاکله جای داشته باشد‪ .‬نهایتا ً کشف همواره‬ ‫این اتفاق جدید فراهم می‏آورند‪ .‬ایشان به‬
‫با برداشتهای متقابل ارتباط دارد‪ .‬دست‌کم‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫قول انگلس «در زندان» این مقوالت بودند‪،‬‬
‫باید دو گفتمان وجود داشته باشد تا بتوان‬ ‫زیرا چیزی تولید کردند که در شاکله‏ای‬
‫نکته‏ای که انگلس در نظر دارد‪ ،‬قیاسی است از غلبه سخن گفت‪ .‬نظریه تا حدودی انتقاد‬ ‫دیگر «اکسیژن» خوانده می‏شد‪ .‬اما در آن‪،‬‬
‫با کشف «ارزش افزوده» توسط مارکس؛ از پیشینیان است‪ :‬یعنی برخوردی متنی و‬ ‫هوای غیر فلوژیستنی‏شده را دیدند‪ .‬به همین‬
‫مارکس بر چیزی که در اقتصاد سیاسی تاریخی‪ .‬شخص در مقابل متون‪ ،‬نظریات‪،‬‬ ‫دلیل انگلس چنین نتیجه می‏گیرد‪« :‬عنصری‬
‫کالسیک حضور داشت «نام نهاد»‪ ،‬هرچند توضیحها و بازنماییهای دیگر نظریه‌پردازی‬ ‫که نهایتا ً واژگونی نگرشهای فلوژیستنی به‬
‫به صورتی غیر فلوژیستنی شده‪ .‬افرادی می‌کند و نه علیه جهانی خالی و مفروض‪.‬‬ ‫طور کلی و دیگرگونی شیمی را موجب شد‪،‬‬
‫که کشف را با تولید «شیئی واقعی» یکی‬ ‫در دست ایشان بی‏حاصل ماند‪».‬‬
‫می‏انگارند‪ ،‬تفاوتی میان مارکس و اقتصاد پی‌نوشتها‪:‬‬
‫سیاسی کالسیک در نمی‏یابند‪ ،‬زیرا چنین‬ ‫نکته مورد نظر انگلس بسیار دقیق است؛‬
‫می‌اندیشند که هر دو «افزوده» را دریافتند‪J.B. Conant, ed., Harvard -۲۹ ،‬‬ ‫برحسب شیمی فلوژیستن‪ ،‬کشف هوای تازه‪،‬‬
‫اما بر آن نامهایی متفاوت نهادند‪ .‬با ‪case Histories in Experimen-‬‬ ‫بنیادین نیست‪ .‬این [کشف] شاید مستلزم‬
‫اینحال چرخش بین نظریات نکته‏ای کلیدی ‪tal Science: “Overthrow of‬‬ ‫اصالحاتی در کل نظریه بود‪ -‬برای مثال‬
‫است‪ ،‬همانطور که حضور اکسیژن در ‪1 .the Phlogiston Theory”, Vol‬‬ ‫پریستلی می‏توانست این نگرش را که هوا‬
‫آزمایشگاههای شیمیدانان معتقد به فلوژیستن‪Cambridge: Harvard Univer�( ،‬‬ ‫عنصر است‪ ،‬کنار بگذارد – اما کشف‬
‫[جایگاه] انقالب حاصل از کشف الوازیه را ‪.73-72 .pp ,)1957 ,sity Press‬‬ ‫«هوای تازه» عمالً کل نظریه را قوت‬
‫تقلیل نداد‪ .‬به نظر انگلس انقالبهای علمی‬ ‫بخشید‪ ،‬زیرا نشانه‏ای از پیشرفت قلمداد شد‪.‬‬
‫‪Alan Musgrave, “Why did -30‬‬ ‫اما با تغییر مفاهیم‪ ،‬هم موقعیت مسأله و هم‬
‫حول موقعیتهای مسأله‪ -‬و نه اشیای واقعی‪-‬‬
‫”?‪Oxygen Supplant Phlogiston‬‬ ‫از آن طریق‪ ،‬ماهیت مشاهدات تحول یافت‪.‬‬
‫رخ می‌دهند‪ .‬انگلس در ادامه چنین می‌گوید‪:‬‬
‫‪Methed and Appraisal in the‬‬
‫و [مارکس] نگرشی اتخاذ کرد که مستقیما ً ‪Physical Sciences: The Critical‬‬ ‫بدینسان [الوازیه] برای بار نخست‪ ،‬تمام‬
‫در مقابل نگرش تمامی گذشتگانش قرار ‪Background to Modern Science‬‬ ‫شیمی را‪ -‬که در قالب فلوژیستنی خود بر سر‬
‫داشت‪ .‬وی آنچه را که دیگران به عنوان ‪ed. Colin Howson ,1905-1800‬‬ ‫ایستاده بود‪ -‬روی پا ایستانید‪ .‬همچنین اگرچه‬
‫راه حل مالحظه می‌کردند‪ ،‬در نظر داشت‪(New York: Cambridge Univer- ،‬‬ ‫وی‪ -‬آنگونه که خود بعداً مدعی شد‪ -‬اکسیژن‬
‫اما به عنوان مسأله… در اینجا موضوع ‪.189f .pp ,)1976 ,sity Press‬‬ ‫را همزمان و مستقل از دیگران کشف نکرد‪،‬‬
‫صرفا ً بیان واقعیتی اقتصادی (‪einer‬‬ ‫اما برخالف بقیه‪ ،‬کاشف حقیقی اکسیژن‬
‫‪Kenneth S. Davis, The -31‬‬ ‫بود؛ دیگران صرفا ً اکسیژن را تولید کردند‪،‬‬
‫‪ )ökonomischen Tatsache‬نبود‪،‬‬
‫‪Cautionary Scientists: Priestly,‬‬ ‫بی‏آنکه از چیستی تولید خویش آگاه باشند‪.‬‬
‫بلکه توضیح واقعیتی اهمیت داشت که مقدر‬
‫‪Lavoisier, and the Founding of‬‬
‫‪23‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫نظری‬

‫‪Modern Chemistry (New York:‬‬


‫‪.145f .pp ,)1966 ,Putnam’s Sons‬‬
‫همبود (اجمتاع)‬ ‫‪Conant, ed., “Overthrow of -32‬‬
‫‪.84 .the Phlogiston Theory”, p‬‬
‫پروفسور یورگن اشموالک‬ ‫‪Conant, ed., “Overthrow of -33‬‬
‫‪.84 .the Phlogiston Theory”, p‬‬
‫برگردان شین میم شین‬
‫هنری گوئرالک (‪)Henry Guerlac‬‬
‫چنین استدالل می‌کند‪« :‬ممکن نبود الوازیه‪،‬‬
‫دایره املعارف روشنگری‬ ‫هنگامی که کنشهای درخشان خود را… در‬
‫‪ ۱۷۷۲‬به ثبت می‌رساند‪ ،‬پریستلی یا هر‬
‫شیمیدان بریتانیایی دیگری را به عنوان رقیب‬
‫در ذهن آورد تا از پیشتازی خود اطمینان‬
‫یابد… اما این نکته همان چیزی است که‬
‫الوازیه می‌خواهد آیندگان باور کنند‪ .‬وی‬
‫سالها بعد‪ ،‬هنگامی که این یادداشت مشهور‬
‫آماده چاپ بود‪ ،‬بدون توجه به الهه تاریخ‪،‬‬
‫کلمات آخرین بندش را تغییر داد‪».‬‬
‫‪Guerlac, Lavoisier-The Crucial‬‬
‫‪Year (Ithaca: Cornell University‬‬
‫‪.75 .p ,)1961 ,Press‬‬
‫‪Louis Althusser, Reading -34‬‬
‫الف‬ ‫‪ ,Capital (New York: Pantheon‬همبود (اجتماع) به کیفیت اتحاد اجتماعی‪،‬‬
‫سیاسی و اخالقی انسان ها اطالق می شود‪.‬‬ ‫‪.146 .p ,)1970‬‬
‫اوال این نکته که توسعه و مؤثریت هر همبود‬
‫همواره بر بنیان مناسبات اجتماعی مادی و‬ ‫‪۱ Frederick Engels, “Pref� -35۵‬‬
‫منافع اجتماعی عینی معینی صورت می‬ ‫‪ace”, Capital, Vol. II (New York:‬‬
‫گیرد‪.‬‬ ‫‪ ,)1972 ,International Publishers‬اعضای هر همبود بوسیله وجوه مشترک‬
‫سیاسی‪ ،‬معنوی و اخالقی نسبتا ثابت و‬ ‫‪.14 .p‬‬
‫ب‬ ‫همیشگی که از مناسبات اجتماعی مادی‬
‫نشأت می گیرند‪ ،‬با یکدیگر رابطه برقرار‬ ‫‪.15 .Engels, “Preface”, p -36‬‬
‫ثانیا این نکته که خصلت مشخص و تاریخی‬ ‫می کنند‪ ،‬وجوه مشترکی که با پیشرفت‬
‫هر همبود بوسیله بنیان های مادی و طبقاتی‬ ‫‪.15 .Engels, “Preface”, p -37‬‬
‫اجتماعی موجود انطباق دارند و به تحقق آن‬
‫آن تعیین می شود‪.‬‬ ‫ابوالفضل رجبی ‪ philonousi@ya� :‬خدمت می کنند‪.‬‬
‫مثال این نکته نادیده گرفته می شود که در‬ ‫‪hoo.com‬‬
‫‪۲‬‬
‫هر جامعه طبقاتی آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر)‬ ‫پایان‬
‫ـ قاعدتا ـ ستمکشان و استثمارشوندگان ـ‬ ‫با این وجوه مشترک آماج ها‪ ،‬منافع و‬
‫مثال طبقه کارگر در جامعه سرمایه داری ـ‬ ‫استنباطات معینی انطباق دارند که از سوی‬
‫بصورت یک همبود طبقاتی متحد می شوند‬ ‫اعضای همبود داوطلبانه نمایندگی می شوند‬
‫تا برای تحقق منافع پیشرفته‪ ،‬آماج ها و‬ ‫و به مورد اجرا گذاشته می شوند‪.‬‬
‫استنباطات مشترک خود علیه ستمگران و‬
‫استثمارگران مبارزه کنند‪.‬‬ ‫‪۳‬‬

‫الف‬ ‫همبود ببرکت تحقق توامان این آماج ها‪،‬‬


‫منافع و استنباطات و همچنین تحت تأثیر‬
‫همبود از نقطه نظر فلسفه و جامعه شناسی‬ ‫متقابل افراد مختلف به تشکیل شخصیت‬
‫بورژوائی‬ ‫اعضای خود نایل می آید‪.‬‬
‫فردیناند تونیس (‪ ۱۸۵۵‬ـ ‪)۱۹۳۶‬‬ ‫‪۴‬‬
‫جامعه شناس‪ ،‬اقتصاد دان طبیعی‪ ،‬فیلسوف‬ ‫در فلسفه و جامعه شناسی بورژوائی اغلب‬
‫آلمانی‬ ‫دو نکته از دیده ها پنهان نگه داشته می شود‪:‬‬

‫‪24‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫ارزش های اخالقی سوسیالیستی نیرو می‬ ‫مؤلف آثار بیشمار‪:‬‬
‫گیرد که در تحکیم روابط مشترک همواره‬
‫نقش مهمی بازی می کنند‪.‬‬ ‫جامعه و همبود‬

‫‪۴‬‬ ‫بلحاظ معرفتی ـ نظری طرفدار وحدت همه‬


‫علوم بود‬
‫در همبود سوسیالیستی توسعه همه جانبه‬
‫شخصیت های سوسیالیستی با فضایل و‬ ‫فلسفه و جامعه شناسی بورژوائی همبود‬
‫سجایای اخالقی خاص و با دولتآگاهی‬ ‫را بمثابه یک پدیده اجتماعی ـ روانی ـ‬
‫(شعور دولتی) عالی قوام می یابد‪.‬‬ ‫روحی صرف و یا بمثابه یک پدیده بطور‬
‫بیولوژیکی مشروط در نظر می گیرد‪.‬‬
‫مراجعه کنید به دولتآگاهی ( شعور دولتی)‬
‫در تارنمای دایرة المعارف روشنگری‬ ‫فردیناند تونیس و جامعه شناسی مدرن‬
‫بورژوائی همبود را بمثابه «پیوستگی درونی‬
‫‪۵‬‬ ‫ـ روحی» و «احساس تعلق به یکدیگر»‬
‫تلقی می کنند‪.‬‬
‫همبود سوسیالیستی بمثابه کیفیت سیاسی ـ‬
‫اخالقی از خصلتی یونیورسال برخوردار‬ ‫ب‬
‫است و رفته رفته کلیه فرم های اجتماعی‬
‫کار‪ ،‬آموزش و زندگی مشترک جامعه‬ ‫همبود از نقطه نظر تعلیمان اجتماعی‬
‫بطورکلی و کلکتیف ها و گروه های مختلف‬ ‫روحانیت مسیحی‬
‫را قوام می بخشد‪.‬‬
‫همبود از نقطه نظر تعلیمات اجتماعی‬
‫‪۶‬‬ ‫روحانیت مسیحی عبارت است از وحدت‬
‫در حالیکه در جامعه طبقاتی‬ ‫بطور طبیعی رشد یافته و یا وحدت در راه‬
‫آنتاگونیستی میان همبود و جامعه‬ ‫توسعه و تبدیل کلیه فرم های اجتماعی‬ ‫حرکت بسوی «خیر متعالی» (مثال خدا) و‬
‫شکاف عمیقی بوجود می آید‪ ،‬در‬ ‫همزیستی و همکاری انسان ها‪ ،‬بویژه‬ ‫لذا همبود حاکی از «اعتقاد به یک ارزشی‬
‫جامعه سوسیالیستی زیر رهبری طبقه‬ ‫کلکتیف های کار به همبودهای سوسیالیستی‬ ‫معنوی» است‪.‬‬
‫کارگر وحزب آن به برکت برقراری‬ ‫به شکوفائی کامل آنها بمثابه نیروهای‬
‫محرکه مهمی برای انجام انقالب علمی ـ‬ ‫ت‬
‫مالکیت اجمتاعی بر وسایل تولید و‬
‫فنی در ساختمان سیستم اجتماعی سوسیالیسم‬
‫منافع اساسی مشترک کلیه طبقات و‬ ‫همبود در جامعه سوسیالیستی‬
‫پیشرفته منجر می شود‪.‬‬
‫اقشار مردم زحمتکش همبود انسانی‬
‫فراگیر سوسیالیستی پا به عرصه وجود‬ ‫در حالیکه در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی‬
‫پایان‬
‫میان همبود و جامعه شکاف عمیقی بوجود‬
‫می گذارد‪.‬‬
‫می آید‪ ،‬در جامعه سوسیالیستی زیر رهبری‬
‫طبقه کارگر وحزب آن به برکت برقراری‬
‫مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و منافع‬
‫اساسی مشترک کلیه طبقات و اقشار مردم‬
‫زحمتکش همبود انسانی فراگیر سوسیالیستی‬
‫پا به عرصه وجود می گذارد‪.‬‬
‫‪۱‬‬
‫همبود سوسیالیستی کیفیت همزیستی و‬
‫همکاری تاریخی ـ سیاسی نوین انسان ها‬
‫ست‪.‬‬
‫‪۲‬‬
‫همبود سوسیالیستی بیانگر اتحاد داوطلبانه و‬
‫آگاهانه اعضای اجتماعا برابر حقوق جامعه‬
‫سوسیالیستی است که آماج مشترک شان‬
‫تقویت اقتصادی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬فرهنگی و نظامی‬
‫دولت سوسیالیستی است‪.‬‬
‫‪۳‬‬
‫همبود سوسیالیستی از قوانین اساسی و‬

‫‪25‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫هگلی‌های جوان‪ :‬فوئرباخ‪ ،‬روگه‪ ،‬بائرها‪ ،‬انگلس‪ ،‬مارکس و‬


‫هس‬
‫نوشته ‪ :‬زهره روحی‬

‫فلسفی‬
‫ِ‬ ‫آشکار ساختن ارتباط بین نظریات‬ ‫ـ اگر به کارگیری این اصطالح درست باشد‬ ‫بررسی فلسفه‌ی آلمان‪ ،‬بدون مراجعه به‬
‫فیلسوفها و وضعیت زمانه‌ی آنها به لحاظ‬ ‫ـ ‪« ،‬هگل‌آموختگان» منتق ِد نظریات هگل‬ ‫فلسفه‌ی هگلی‌های جوان لطف چندانی ندارد‬
‫تاریخی ـ اجتماعی بوده‪ ،‬این تالش نتیجه‌ی‬ ‫‌گر‬
‫بودند (آنهم هگلی که فلسفه‌ی خود را تبیین ِ‬ ‫و اگر تالش «هگلی‌های جوان» نمی‌بود‪،‬‬
‫آموزش چنین پیوندی است‪ .‬پس بر همین‬ ‫پروسه‌ی تکامل تاریخی بشر می‌دانست)‪ .‬به‬ ‫احتمال زیادی داشت که فلسفه‌ی رمانتیکِ‬
‫اساس می‌باید گفت نظریات فلسفی هگلی‌های‬ ‫بیانی‪ ،‬آنها با مبنا قرار دادن فلسفه‌ی هگل‪ ،‬و‬ ‫«من انسانی»‬
‫ِ‬ ‫آلمان در همان حرکت انقالبی‬
‫جوان‪ ،‬با بحران سیاسی‪ ،‬اقتصادی آلمان‬ ‫نقد و بررسی آن در جهات مختلف‪ ،‬آنرا به‬ ‫باقی می‌ماند و به ناگزیر در برساخته‌ی نیمه‬
‫در دهه‌های مختلف قرن نوزدهم بی‌ارتباط‬ ‫تاریخ معاصر آلمان در قرن نوزده و مسائل‬ ‫انسانی» خود‌محورانه‬
‫ِ‬ ‫ناقص «من و عالم‬
‫ِ‬ ‫و‬
‫نیست‪ .‬بحران‌هایی که از ناکارآمدی و‬ ‫واقعی و اجتماعی آن پیوند زدند‪.‬‬ ‫محبوس و مدفون می‌شد‪ .‬بهرحال قبل از‬
‫اجتماعی کهن‪،‬‬
‫ِ‬ ‫اضمحالل ساختار سیاسی ـ‬ ‫آغاز هر بحثی الزم به توضیح است که‬
‫در قبال مطالبات گروههای اقتصادی ـ‬ ‫بنابراین با کمی مسامحه به نظر می‌رسد‬ ‫جنبش فکری موسوم به «هگلی‌های جوان»‬
‫اجتماعی جدید خبر می‌دهد‪ .‬فی‌المثل اکنون‬ ‫مهمترین خصیصه‌ی حداقل برخی از‬ ‫(در نیمه‌ی قرن نوزده در آلمان) چنانچه‬
‫(در قرن نوزده و زمانه‌ی هگلی‌های جوان)‬ ‫جوان آلمان (انگلس‪ ،‬مارکس‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫هگلی‌های‬ ‫از نامش پیداست‪ ،‬بیانگر تأثیر اندیش ‌ه و‬
‫نه تنها شاهد جنبش‌های کارگری و اتفاق‬ ‫موزس هس‪ ،‬و …)‪ ،‬در فرآیند درآمیختن‬ ‫یا روش‌شناختی هگل است‪ .‬اما برخالف‬
‫روشنفکر سیاسی در‬ ‫نظر گروههای مختلف‬ ‫فلسفه با حیطه‌ی روزمره است‪ .‬یعنی از قرار‬ ‫تصوری که در وهله‌ی اول ممکن است ایجاد‬
‫ِ‬
‫حمایت از این جنبش‌ها هستیم‪ ،‬بلکه عالوه بر‬ ‫دادن فلسفه در جریانات اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‬ ‫بودن آنها (که در ضمن آنها را‬ ‫شود‪ ،‬هگلی‬
‫ِ‬
‫آن در عالم اندیشه نیز از سوی همین گروهها‬ ‫سیاسی جهان واقعی‪( ،‬و مسلما ً بروز‬‫ِ‬ ‫و‬ ‫شاخه‌ی چپ تفکر هگلی می‌دانند)‪ ،‬به هیچ‬
‫تالش می‌شود تا جایی خاص در فلسفه برای‬ ‫تأثیرات برگرفته از آن) تا بازگرداندن اثرات‬ ‫وجه به معنای سرسپردگی فکری آنها به تفکر‬
‫جنبش‌های سیاسی ـ اجتماعی در نظر گرفته‬ ‫آن به قلمرو نظری است‪ .‬آموزه‌ای که تا‬ ‫‌گرایان‬ ‫هگل نیست‪ .‬فی‌المثل آنگونه که هگل‬
‫ِ‬
‫شود‪ .‬چنانکه کارل مارکس (‪۱۸۸۳‬ـ ‪)۱۸۱۸‬‬ ‫امروز در بسیاری از تفسیرهای فلسفی (اعم‬ ‫به اصطالح راست‌کیش و کهنسال‪ ،‬خود را‬
‫آلمان‬ ‫در خصوص ضرورت تحول در‬ ‫از آلمانی و غیر آلمانی) تا حد زیادی حفظ‬ ‫قیم و یا متولی تفکرات هگل می‌دانستند‪ .‬از‬
‫ِ‬
‫ی کامل انسان‬ ‫شده است‪ .‬به طوری‌که می‌توان گفت اگر در‬
‫متحجر زمانه‌ی خود‪ ،‬آزادساز ِ‬
‫ِ‬ ‫اینرو شاید مناسب‌تر باشد بگوییم این جوانان‬
‫بحث‌هایی که تا به حال داشته‌ایم‪ ،‬تالشمان‬
‫‪26‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫می‌تواند در خدا جای دهد انکار می‌کند‪.‬‬ ‫است و همپای آن عمل می‌کند‪ .‬یعنی چه!؟‬ ‫از بندهای قرون وسطایی‪ ،‬معتقد است که‪:‬‬
‫انسان از شخصیت خویش دست می‌کشد؛‬ ‫خودآگاهی آدمی‬
‫ِ‬ ‫یعنی اینکه به باور وی‬
‫اما در عوض‪ ،‬خدا‪ ،‬قادر مطلق هستنده‌ی‬ ‫تا به امروز با خودمحوری او تنظیم شده‬ ‫“در آلمان رهایی از قرون وسطا فقط‬
‫بی‌پایان بیکران برای او شخص است‪]...[ .‬‬ ‫است؛ آنهم تحت نظارت طبقه‌ی مسلط!‬ ‫همچون رهایی همزمان از پیروزی‌های‬
‫انسان ـ و این است راز دین ـ هستی خود‬ ‫بهرحال هس می‌گوید‪” :‬هرچه [چنین آدمی]‬ ‫جزیی بر قرون وسطا است‪ .‬در آلمان هیچ‬
‫را در عینیت فرا می‌افکند و آنگاه دوباره‬ ‫دانایی بیشتری به دست آورد‪ ،‬خودگراییش‪،‬‬ ‫شکلی از بندگی را نمی‌توان شکست مگر‬
‫خود را برای این تصویر فرا افکنده‌ی خود‬ ‫دینداریش‪ ،‬آگاهیش از گناه بیشتر گسترش‬ ‫[آنکه] هر شکلی از بندگی شکسته شود‪.‬‬
‫که بدین‌سان به یک ذهن تبدیل شده‪[ ،‬بدل به‬ ‫یافت‪ ،‬تا سرانجام کشف کرد که کل انسانیت‬ ‫آلمان که شیفته‌ی بنیادها است‪ ،‬چیزی کمتر‬
‫عین] می‌ ُکند”(ص ‪.)۱۵۷‬‬ ‫علیه او ایستاده‪ ،‬و آنگاه این وجود غریبه‌ی‬ ‫از یک انقالب بنیادی نمی‌تواند داشته باشد‪.‬‬
‫انسان‬ ‫انسانیت‪ ،‬این نوع کامل‪ ،‬برای او‬ ‫رهایی آلمان رهایی انسان است‪ .‬سر این‬
‫ِ‬
‫اما آیا این همان کاری نیست که اقتصاد‬ ‫خدایی‪ ،‬انسان‌خدای او‪ ،‬مسیح او شد” (ص‬ ‫رهایی فلسفه است‪ ،‬دل آن پرولتاریا‪ .‬فلسفه‬
‫سیاسی انجام می‌دهد!؟ و از قضا فریدریش‬ ‫‪ .)۳۸۳‬از سخنان موزس هس چنین برمی‌آید‬ ‫نمی‌تواند بدون الغای پرولتاریا فعلیت یابد؛‬
‫ساختن فرایند از خود‬
‫ِ‬ ‫انگلس در برمال‬ ‫تاریخ آگاهی بشر‪ ،‬همواره چیزی‬ ‫که در‬ ‫پرولتاریا نمی‌تواند بدون فعلیت‌ یافتن فلسفه‬
‫‌ساز «کار» و «سرمایه»ای که در‬ ‫ِ‬
‫بیگانه ِ‬ ‫وجود داشته تا «خود آگاهی» او را به‬ ‫ملغا شود”(ص‪.)۳۳۲‬‬
‫واقع از یک ماهیت اجتماعی برخوردارند‪،‬‬ ‫غریبگی و بیگانگی نسبت به خود وادارد‪.‬‬
‫پرده برمی‌گیرد!؟ او می‌نویسد‪” :‬اقتصاددانان‬ ‫بنابراین چنانکه به وضوح می‌بینیم‪ ،‬برای‬
‫فوئرباخ (‪۱۸۷۲‬ـ ‪ )۱۸۰۴‬در نقد فلسفه‌ی‬
‫برآنند که هزینه‌ی تولی ِد یک کاال از سه‬ ‫نخستین بار‪ ،‬فلسفه مبدل به َس ِر طبقه‌ی‬
‫هگل‪ ،‬خاستگاه این از خود بیگانگی را در‬
‫عنصر برساخته می‌شود‪ :‬بهره‌ی مالکانه‌ی‬ ‫کارگر می‌شود‪ .‬منظور مولدان ثروت و‬
‫دین می‌یابد‪ .‬چنانکه می‌گوید‪” :‬در سرشت‬
‫تکه زمینی که برای فرآیند مواد خام بدان‬ ‫قدرتی است که به زعم فریدریش انگلس‬
‫چ چیز نیست‪ ،‬جز آنچه‬ ‫آگاهی دین هی ‌‬
‫ِ‬ ‫و در‬
‫نیاز هست؛ سرمایه با سودش و مزد نیروی‬ ‫(‪ ۱۸۹۵‬ـ ‪ )۱۸۲۰‬با وجود این‌همانی بودن‬
‫در سرشت انسان و در آگاهیش به خود و به‬
‫کار نیاز داشته برای تولید و ساخت‪ .‬اما‬ ‫کار و سرمایه و تفکیک‌ناپذیر بودن این دو‬
‫ِ‬ ‫جهان نهفته است‪ .‬دین هیچ مایه‌ی انحصاری‬
‫بیدرنگ هویدا می‌شود که سرمایه و کار‪،‬‬ ‫از یکدیگر (ص‪ ،)۳۰۱‬این طبقه‌ی تحت‬
‫آن خود ندارد ”(ص ‪ )۱۵۱‬؛‬‫از ِ‬
‫اینهمانند؛ چرا که اقتصاددانان خود خستو‬ ‫ستم‪ ،‬بیرون از حوزه‌ی بهره‌مندی از قدرت‬
‫(معترف) می‌شوند که سرمایه «کار ذخیره‬ ‫هگلی وارونه گشته‌ی‬ ‫بنابراین‪ ،‬از افق روش‬ ‫و ثروت قرار گرفته‌است‪ .‬در طی بحث‌های‬
‫ِ‬
‫شده» است…‪ ..‬پس در تولید‪ ،‬دو عنصر را‬ ‫هس‪ ،‬این اصال عجیب نیست که همان تیپ‬ ‫گذشته‪ ،‬دیدیم که سهیم شدن در قدرت و‬
‫در کار می‌بینیم ـ طبیعت و انسان‪ ،‬که در‬ ‫آگاهی خودمحورانه‌ای که پیشتر دین را‬ ‫ثروت جامعه‪ ،‬همان انگیزه‌ی مهمی است که‬
‫ِ‬
‫آن انسان باز هم جسما ً و ذهنا ً کنشگر است”‬ ‫از سرشت خود برساخته است و آنرا به‬ ‫نزاعهای بین گروهی را مدیریت‌کرده است؛‬
‫(ص‪.)۲۹۹‬‬ ‫مثابه امری جدا از خود (دیگری‪ ،‬بیگانه)‬ ‫و باز چنانکه دریافتیم آن گروهی همواره‬
‫شناسایی کرده است‪ ،‬در قرن نوزده میالدی‬ ‫قادر به رهبری این نزاع است که از انسجام‬
‫در اینجاست که برخی از هگلی‌های جوان‬ ‫به همان شیوه‌ی از خود بیگانه‌ساز‪ ،‬بتواند‬ ‫و پایداری بیشتری برخوردار باشد‪ .‬اگر تا‬
‫برای پاک‌سازی فلسفه از این قبیل از‬ ‫جهان سرمایه‌داری را امری جدا از روابط‬ ‫‌دار اهداف و نظریات‬ ‫پیش از این‪ ،‬میدان ِ‬
‫خودبیگانگی‌ها سراغ فلسفه‌ی هگل می‌روند؛‬ ‫اجتماعی موجود در ساختار سرمایه‌داری‬ ‫انقالبی‪ ،‬بورژوازی بود‪ ،‬اکنون با پیروزی‬
‫ِ‬
‫چرا که او را تئوریسین بزرگ نحوه‌ی از‬ ‫شناسایی کند‪ .‬چنانکه در این‌باره می‌گوید‪:‬‬ ‫این طبقه (در نزاعی که پیشتر با شاه و کلیسا‬
‫خودبیگانگی مدرن می‌یابند‪ .‬مگر به غیر‬
‫ِ‬ ‫”جهان بازرگانی در زندگی انزوا گرفته‌ی‬ ‫و دار و دسته‌های هر دو داشت) و همچنین‬
‫از این است که در فلسفه‌ی هگل چیزها‬ ‫هستی انزوا‬ ‫تن اجتماعی‪ ،‬در زر‪ ،‬از‬ ‫رشد سریع طبقه‌ی کارگر (که در حقیقت‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫به شکلی مضاعف با کنده‌شدن از خویش‪،‬‬ ‫حرص ثروت‬ ‫ِ‬ ‫گرفته‌ی خویش لذت می‌برد‪.‬‬ ‫اجتماعی خو ِد بورژوازی‬
‫ِ‬ ‫برساخته‌ی جهان‬
‫خود را تکرار می‌کنند‪ .‬لودویگ فوئرباخ‬ ‫تشنگی خون در جانور‬ ‫در جهان سودجو‪،‬‬ ‫است)‪ ،‬فشاری در زندگی روزمره احساس‬
‫ِ‬
‫به شیوایی در این‌باره می‌گوید‪” :‬درست‬ ‫شکاری است ـ جهان بازرگانی آرزو است‪،‬‬ ‫می‌شود که ناشی از تنگناهای زندگی تحت‬
‫همان‌سان که یزدان‌شناسی‪ ،‬باشندگان انسانی‬ ‫‌گشنه‌…‬‫جهان جانوری شکارگر‪ .‬جانور پول ُ‬ ‫سلطه‌ی طبقه‌ی پیروز‪ ،‬یعنی بورژوازی‬
‫ِ‬
‫را بخش می‌کند و خود بیگانه می‌کند تا‬ ‫ی از خود بیگانه‌ی خویش‬ ‫است‪ .‬و از قضا همین فشار و خشونت‬
‫نه فقط ذات نظر ِ‬
‫آنگاه ذات بیگانه شده را دوباره با باشنده‌ی‬ ‫را مصرف می‌کند بلکه باالتر از همه‪ ،‬ذات‬ ‫برخاسته از آن است که باعث می‌شود صفت‬
‫انسانی این‌همان سازد‪ ،‬هگل نیز ذات ساده‌ی‬ ‫عملی بیگانه‌گشته‌ی خویش را مصرف‬ ‫و خصلت انقالبی‌گری از طبقه‌ی بورژوا‬
‫ِ‬
‫خو ِد این‌همانای طبیعت و موجود انسانی‬ ‫می‌کند‪ :‬پول‪ .‬برای برآورده ساختن نیازهای‬ ‫به طبقه‌ی تحت ستم پرولتاریا (به عنوان‬
‫را چند افزون می‌کند و می‌شکافد تا آنگاه‬ ‫خودگرایانه‌ی خویش نه فقط در عشای مقدس‬ ‫طبقه‌ای که بیشترین فشار و ستم سرمایه‌داری‬
‫آنچه را به زور جدا شده است به زور وصل‬ ‫خود حضور می‌یابد بلکه باالتر از همه در‬ ‫تعلق‬
‫ِ‬ ‫را متحمل می‌شود) انتقال یافته و به‬
‫کند”(ص‪ .)۱۶۴‬و این در حالی‌ست که برونو‬ ‫عشای دنیوی (عشای بازرگانی) که در بازار‬ ‫ت‬
‫آنها درآید‪ .‬طبقه‌ای که با وجود تولید ثرو ِ‬
‫بائر (‪۱۸۸۲‬ـ‪ ،)۱۸۰۹‬در برابر مرتد خواندن‬ ‫برگزار می‌شود شرکت می‌جوید”(ص‪.)۳۸۳‬‬ ‫بورژوا‪ ،‬خود بی‌نصیب از آن است‪.‬‬
‫هگلی‌های جوان‪ ،‬از سوی هگلی‌های کهن‬
‫و راست‌کیش‪ ،‬در دفاع از فلسفه‌ی خود و‬ ‫اکنون می‌توان گفت‪ ،‬با توجه به کشف از‬ ‫هگلی‬
‫ِ‬ ‫از اینروست که در قرن نوزده میالدی‪،‬‬
‫هم‌قطاران خویش‪ ،‬در صدد برمی‌آید تا لبه‌ی‬ ‫خودبیگانگی دین از سوی فوئرباخ‪ ،‬از نظر‬ ‫جوانی همچون مارکس‪ ،‬انگلس‪ ،‬موزس هس‬
‫تیز انتقاد را به سمت خود هگل و فلسفه‌اش‬ ‫استثمار‬ ‫مارکس‪ ،‬هس و انگلس‪ ،‬آنچه اجازه‌ی‬ ‫و یا …‪ ،‬با پیروی از روش دیالکتیکی ـ‬
‫ِ‬
‫برگرداند فی‌المثل می‌گوید‪” :‬هگل برای خود‬ ‫طبقه‌ی کارگر را به طبقه‌ی سرمایه‌دار‬ ‫تاریخی هگل‪ ،‬و البته وارونه ساختن آن‪ ،‬در‬
‫و مریدانش دین را کنار انداخته و نابود کرده‬ ‫می‌دهد‪ ،‬درک غلطی است که ریشه در‬ ‫صدد برمی‌آیند تا شکاف موجود بین کار و‬
‫است‪ … .‬بارها‪ ،‬بیشمار بارها‪ ،‬در تقریبا ً هر‬ ‫بیگانگی جوامع دارد‪.‬‬ ‫برساخته‌های از خود‬ ‫سرمای ‌ه را از میان بردارند‪ .‬شکافی برآمده‬
‫ِ‬
‫صفحه از کارش درباره‌ی فلسفه‌ی دین‪ ،‬از‬ ‫فوئرباخ می‌گوید‪” :‬انسان در رابطه با خدا‪،‬‬ ‫از میراث ایدآلیستی که به باور موزس هس (‬
‫خدا سخن می‌گوید‪ ،‬و همیشه چنین می‌نماید که‬ ‫دانش خویش‪ ،‬اندیشه‌های خویش را که‬ ‫آگاهی خودمحورانه‬
‫ِ‬ ‫‪۱۸۷۵‬ـ ‪ )۱۸۱۲‬همزا ِد‬
‫ِ‬
‫‪27‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫فی‌المثل «درگیری نقد با کلیسا و دولت» نیز می‌گذارد رهبری شود”(ص‪.)۲۸۴‬‬ ‫از کلمه‌ی «خدا» خدای زنده‌ای را می‌فهمد‬
‫می‌توان به این دید منفی پی برد‪ .‬بهرحال‬ ‫که پیش از جهان وجود داشت و حقیقت تنها‬
‫ادگار بائر در همین اثر خویش به بررسی و شاید جالب باشد بدانیم‪ ،‬اگرچه موزس‬ ‫بدو تعلق دارد‪ ،‬و تنها واقعیت حقیقی است‪.‬‬
‫هگلی جوان و چپ با ادبیات‬ ‫ِ‬ ‫انقالب فرانسه می‌پردازد و ضعف‌های آنرا هس به عنوان‬ ‫او که چون «تثلیث» پیش از آفرینش جهان‪،‬‬
‫برمال می‌سازد‪ .‬ضعف‌هایی که منجر به ادگار بائر سخن نمی‌گفت‪ ،‬اما وی نیز در‬ ‫هستی داشت و او که عشق خود به انسان‬
‫شکست انقالب گردید‪ .‬در حقیقت او مشکل فکر انقالبی بود که به فروپاشی ساختارهای‬ ‫را در مسیح ابراز کرد‪ .‬هگلی‌های پیرتر (و‬
‫«انقالبهای سیاسی» را در ناپیگیر بودن آنها بیگانه‌ساز ادراکی ـ مفهومی منجر گردد‪.‬‬ ‫در رأس آنان گوشل) در اثر اعتقاد مسیحی‪،‬‬
‫ب سوسیالیستی‪ ،‬همان‬ ‫می‌داند‪ .‬بنا بر اعتقاد او‪ ،‬انقالبی که نتواند‪ ،‬از نظر هس‪ ،‬انقال ِ‬ ‫بر این نگرگاه ماندند و این‌سان از رفتن به‬
‫دولت‪ ،‬کلیسا و مالکیت را براندازد‪ ،‬مطمئنا ً انقالبی است که قادر به نفی دولت است‪.‬‬ ‫جاهای خطرناک‌تر دیالکتیک که در آن کشته‬
‫خیلی زود با شکست و ارتجاع مواجه خواهد به همان سان که قادر به نفی فلسفه‌ای است‬ ‫می‌شد باز داشته شدند‪ ]...[ .‬هنگامی که‬
‫شد‪ .‬و بر همین اساس امپراتوری جبارانه‌ی که تصوری جدا از جهان اجتماعی به دست‬ ‫مشاهده کنیم که چگونه این دجال فرانسویان‬
‫ناپلئون را نتیجه‌ی الزم انقالب ناپیگیر می‌دهد‪” :‬سوسیالیسم پایانگیری و نفی فلسفه‬ ‫را بیش از اندازه می‌ستاید‪ ،‬چرا که علیه خدا‬
‫می‌داند‪ .‬او می‌نویسد‪ ” :‬انقالبیون باور داشتند را به همان خوبی که دولت را‪ ،‬کنار خواهد‬ ‫طغیان کرده‌اند‪ ،‬و آلمانیان رانکوهش می‌کند‪،‬‬
‫که آزادی راستین باید در دولت تحقق یابد‪ ،‬گذارد و هیچ کتابی فلسفی در باب نفی فلسفه‬ ‫چرا که حتا در زمان بی‌خدایی‪ ،‬حتا در زمان‬
‫نمی‌دیدند که همه تالشهای آزادی از آغاز نخواهد نوشت‪ ،‬چون فقط فالن و بیستار ادعا‬ ‫روشنگری‪ ،‬فاقد آن بی‌باکی که خدا را نفی‬
‫انقالب‪ ،‬بنا بر سرشت خویش‪ ،‬علیه دولت را نمی‌کند‪ ،‬بلکه خواهد گفت چگونه فلسفه‬ ‫کنند‪ ،‬و نتوانسته‌اند خدا و دین را یکسره کنار‬
‫پیش رفته است‪( .‬ص ‪ .)۲۷۸‬و بدین ترتیب‪ ،‬همچون آموزش صرف را باید نفی کرد و‬ ‫بگذارند‪ ،‬بار دیگر بی‌خدایی هگل خود را‬
‫ادگار بائر دولت را در اجزاء سرکوبگر چگونه باید از آن در زندگی اجتماعی دست‬ ‫هرچه روشنتر و در برهنگی کامل نمایش‬
‫آن شناسایی می‌کند و جداً بر این باور است کشید”(ص‪ .)۳۷۸‬به نظر می‌رسد این تفکر‬ ‫می‌دهد”(صص‪.)۱۸۶،۱۸۷،۱۹۳‬‬
‫که پذیرش زندگی سیاسی در دولت و یا یک جورهایی به اندیشه‌ی مارکس (همانگونه‬
‫ب سیاسی دولتمدار‪ ،‬به معنای پذیرش که در باال دیدیم) نزدیک است‪ .‬او هم توقعی‬ ‫انقال ِ‬ ‫بنابراین چنین می‌نماید که قرن نوزده‬
‫ِ‬
‫و خوگرفتن داوطلبانه به نظارت پلیسی و که از فیلسوف و فلسفه داشت این بود که‪،‬‬ ‫در آلمان‪ ،‬نه فقط نقد ساختار اجتماعی‪،‬‬
‫ِ‬
‫چیرگی خشونت‌آمیز آن است‪ .‬به بیانی او در «زندگی اجتماعی» حضور داشته باشد‪.‬‬ ‫اقتصادی و سیاسی است‪ ،‬بلکه نقد «دین»ی‬
‫«دولت» را از آنرو به نقد می‌گیرد که زندگی‌ای که تنها زمانی موفق به رهایی‬ ‫است که به حساب برونو بائر (البته نسبت‬
‫در بررسی‌های تاریخی ـ تجربی‪ ،‬آنرا خود از ساختارهای بیگانه‌ساز می‌گردد که‬ ‫به فرانسه و احتماالً انگلستان) به تأخیر هم‬
‫«برشده» (در وضعیتی فراتر از موقعیت ستم‌دیده‌ترین قشر جامعه یعنی پرولتاریا‪ ،‬از‬ ‫افتاده است‪ .‬چنانکه مارکس جوان هم در‬
‫سیاسی شهروندان) می‌بیند‪ .‬چنانکه به یاد ستم طبقاتی خویش آزاد گردیده باشد‪.‬‬ ‫آنزمان این نظر را تأیید می‌کند‪” :‬آلمانیان‬
‫ِ‬
‫آوریم‪ ،‬در نگرش تقدس‌مآب هگل نسبت به‬ ‫در سیاست چیزی را اندیشیده‌اند که دیگران‬
‫بهرحال هگلی‌های جوان آلمانی چنانکه‬ ‫انجام داده‌اند‪ .‬آلمان آگاهی نظری آنان بود‪.‬‬
‫دولت‪ ،‬این فراتر شدگی به خوبی دیده می‌شد‪.‬‬
‫چهل قرن نوزده‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ی دهه‌ی‬‫پیداست ط ‌‬ ‫… پس اگر وضع موجود نظام سیاسی آلمان‬
‫بهرحال بائر می‌گوید‪” :‬اگر انقالب سیاسی‬
‫خواهان بنیان‌گذاردن نحوه‌ی خاصی‬ ‫کمال رژیم سابق را بیان می‌کند‪ ،‬خاری است‬
‫نداند چگونه بر خود غلبه کند‪ ،‬پس نمی‌فهمد‬
‫از فلسفه‌ی کمونیسم و یا روش تحلیل‬ ‫در تن دولت امروزین‪ ،‬وضع موجود اندیشه‬
‫چگونه به آهیزش دولت دستور عزیمت دهد‪،‬‬
‫ماتریالیسمی بودند‪ .‬فلسفه و روشی متکی‬ ‫سیاسی آلمانی ناکامل بودن دولت امروز‪،‬‬
‫ی کامل‪ ،‬اشتراکی پیش‬ ‫و چگونه به فهم آزاد ِ‬
‫بر تبیین‌هایی علمی که بنیان انسان را در‬ ‫آسیب‌دیدگی خود آن تن را بیان می‌کند‪ .‬نقد‬
‫رود‪ ،‬ـ از اینرو همیشه به مشروعیت و‬
‫ت اجتماعی»‌اش بداند و تالش کند تا‬ ‫«طبیع ِ‬ ‫فلسفه‌ی اندیشه‌ورزانه‌ی حق هگل‪ ،‬همچون‬
‫ت ثبات می‌رسد” (ص‪.)۲۷۹‬‬ ‫جباری ِ‬
‫‌ساز جهان اشیاء در‬ ‫بر اسطوره‌های بیگانه ِ‬ ‫سیاسی‬ ‫دشمن مصمم شیوه‌ی رایج آگاهی‬
‫ِ‬
‫پس به باور ادگار بائر اگر هدف انقالب نگرش و ساختارهای سرمایه‌داری چیره‬ ‫آلمانی‪ ،‬درون خود نمی‌ماند‪ ،‬بلکه به وظایفی‬
‫«آزادی» باشد‪ ،‬انقالب سیاسی‌ای که در نیمه گردد‪ .‬به عنوان مثال انگلس که در نظریات‬ ‫روی می‌آورد که برای حل آنها فقط یک راه‬
‫راه متوقف شود‪ ،‬آنهم به نفع گروهی خاص اقتصاد لیبرالی متوجه القای نادرست و‬ ‫حل هست‪ .‬ـ عمل‪ ]...[ .‬نقد دین به این آموزه‬
‫اصل «فایده و ارزش»‬ ‫ِ‬ ‫تحمیلی خنثا بودن‬
‫ِ‬ ‫و به هزینه‌ی در اسارت‌ماندن گروهی کثیر‪،‬‬ ‫می‌انجامد که انسان برای انسان‪ ،‬برترین‬
‫ذهنی در‬‫ِ‬ ‫‌ی‬‫ه‬ ‫اسطور‬ ‫افشاء‬ ‫برای‬ ‫بود‪،‬‬ ‫نمی‌تواند هیچ‌گونه درکی از آزادی انسان شده‬ ‫هستنده است؛ پس به این دستور الزامی‬
‫ِ‬
‫داشته باشد‪ .‬چرا که آزادی انسان‪ ،‬به خودی پس چنین القایی می‌گوید‪:‬‬ ‫می‌انجامد که همه‌ی شرایطی را که در آن‬
‫ِ‬
‫خود و یا صرفا ً در عالم زبان رخ نمی‌دهد‪.‬‬ ‫انسان یک هستنده‌ی پست‪ ،‬برده‪ ،‬فراموش‬
‫“اگر هزینه‌ی تولید دو چیز برابر باشد‪،‬‬
‫بلکه همانگونه که کماکان در روش فلسفی‬ ‫و نکوهش‌پذیر می‌شود براندازد” (صص‬
‫ِ عامل تعیین‌کننده در ارزش همسنجیده‌ی‬
‫انگلس‪ ،‬هس و مارکس دیدیم‪ ،‬عالوه بر تأکید‬ ‫‪.)۳۲۷ ،۳۲۶‬‬
‫آنها‪ ،‬فایده‌شان خواهد بود‪ .‬این تنها بنیا ِد‬
‫بر اهمیت عمل سیاسی‪ ،‬در بحث‌های نظری‬
‫درست مبادله است‪ .‬اما اگر از این پایه آغاز‬ ‫و شاید جالب باشد بدانیم در برخی از مواضع‬
‫می‌باید بتواند از ساختارهای از خودبیگانه‌ای‬
‫کنیم‪ ،‬چه کسی باید درباره‌ی فایده‌ی چیزی‬ ‫هگلی‌های جوان رویکرد به عمل نقد دین و‬
‫بردگی انسان و تهی‌شدن‬
‫ِ‬ ‫پرده برگیرد که به‬
‫تصمیم بگیرد؟ تنها عقیده‌ی طرفهای مربوط؟‬ ‫ساختارهای سیاسی‪ ،‬چنان ارج و قربی یافته‬
‫از طبیعت اجتماعی‌اش یاری رسانده‌اند‪ .‬از‬
‫آنگاه در هر صورت سر یکی کاله خواهد‬ ‫بود که در بدو امر شاید هم‌خانه‌ی نگرش‌های‬
‫اینرو ادگار بائر به مفاهیمی چشم دارد که‬
‫رفت…‪ .‬مفهوم ارزش را با خشونت از‬ ‫آنارشیستی به نظر رسد‪ .‬و در این خصوص‬
‫مفهوم «سیاسی» مردم‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫«آزادی» را در‬
‫هم دریده‌‌اند‪ ،‬و هر بخش جدا شده را کل‬ ‫می‌توان از ادگار بائر (‪۱۸۸۶‬ـ‪) ۱۸۲۰‬‬
‫نهادینه کرده باشد‪ .‬چرا که معتقد است هنوز‬
‫آن خوانده‌اند‪ .‬هزینه‌ی تولید که از آغاز با‬ ‫برادر کوچک برونو بائر نام برد‪ .‬بی‌تردید‬
‫ی سیاسی‬ ‫واژه‌ی «مردم» به حقوق آزاد ِ‬
‫رقابت کژ و کوله می‌شود‪ ،‬خو ِد «ارزش»‬ ‫تفکر ادگار به نوعی تداعی‌کننده‌ی تفکرات‬
‫درنیامیخته است‪ .‬آن هم به این دلیل که تا‬
‫پنداشته می‌شود‪ .‬هم چنین است «فایده»‌ی‬ ‫باکونین (آنارشیست معروف روسی)‬
‫کنون ”مردم َگلّه‌‌ی اعتماد‌کننده‌ای است که‬
‫ذهنی صرف…‪(”.‬صص‪.)۲۹۷،۲۹۸‬‬ ‫است‪ .‬به طوری که حتا از عنوان آثار وی‬
‫‪28‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫شده است‪:‬‬ ‫به بیانی‪ ،‬در جوامع طبقاتی و سرمایه‌داری‪،‬‬
‫ارزش‬
‫ِ‬ ‫هرگز نمی‌توان ادعا کرد که فایده و‬
‫هگلی‌های جوان‪ ،‬گزیده آثار؛ گردآورنده‬ ‫چیزها‪ ،‬اموری ذاتی و خنثا نسبت به جایگاه‬
‫الرنس س‪ .‬است ِِپلویچ؛ ترجمه فریدون فاطمی‪،‬‬ ‫منزلتی ـ طبقاتی است‪ .‬بنابراین هگلی‌های‬
‫انتشارات مرکز‪۱۳۷۳،‬‬ ‫جوان به اصطالح چپ و انقالبی‪ ،‬تنها نقطه‌ی‬
‫ِ‬
‫امید را در ترک مالکیت خصوصی می‌دیدند‪.‬‬
‫یعنی معتقد بودند اگر انسان به همان سان که‬
‫می‌تواند بر از خود بیگانگی‌اش در ساحت‬
‫دین غلبه کند و به جای تهی کردن خویش‪ ،‬به‬
‫اجتماعی خویش دست‌‌یابد‪ ،‬به‬
‫ِ‬ ‫ت آزاد و‬
‫طبیع ِ‬
‫همان سان نیز در قلمرو اقتصاد‪ ،‬اگر مالکیت‬
‫خصوصی را ترک گوید‪ ،‬می‌تواند بر همه‌ی‬
‫این بخشبندی‌های «ناطبیعی» نیز غلبه کند‪.‬‬
‫به گفته‌ی انگلس در چنین وضعیتی‪” ،‬تفاوت‬
‫بین بهره و سود ناپدید می‌شود‪ .‬سرمایه بدون‬
‫کار‪ ،‬بدون جنبش‪ ،‬هیچ نیست‪ .‬اهمیت سود‬
‫به وزنی که سرمایه در تعیین هزینه‌ی تولید‬
‫“اگر هزینه‌ی تولید دو چیز برابر باشد‪ ،‬عامل تعیین‌کننده‬ ‫دارد کاهانده می‌شود؛ و بدین‌سان سود اندر‬
‫در ارزش همسنجیده‌ی آنها‪ ،‬فایده‌شان خواهد بود‪ .‬این‬ ‫نهفته در سرمایه می‌ماند‪ ،‬به همان‌سان که‬
‫تنها بنیا ِد درست مبادله است‪ .‬اما اگر از این پایه آغاز‬ ‫یگانگی آغازین خویش با‬ ‫خو ِد سرمایه به‬
‫ِ‬
‫کنیم‪ ،‬چه کسی باید درباره‌ی فایده‌ی چیزی تصمیم بگیرد؟‬ ‫کار بازگشت می‌کند…‪(”.‬ص‪.)۳۰۲‬‬
‫تنها عقیده‌ی طرفهای مربوط؟ آنگاه در هر صورت سر‬
‫یکی کاله خواهد رفت…‪ .‬مفهوم ارزش را با خشونت از‬ ‫به بیانی انگلس خواهان بازگرداندن اجزاء‬
‫هم دریده‌‌اند‪ ،‬و هر بخش جدا شده را کل آن خوانده‌اند‪.‬‬ ‫بیگانه‌‌‌شده‌ی سود‪ ،‬بهره‪ ،‬و ارزش به‬
‫هزینه‌ی تولید که از آغاز با رقابت کژ و کوله می‌شود‪،‬‬ ‫«کار»ی است که با وجودیکه بنیاد آنها را‬
‫خو ِد «ارزش» پنداشته می‌شود‪ .‬هم چنین است «فایده»‌ی‬ ‫می‌سازد‪ ،‬اما (به دلیل درک غلط) هر کدام‬
‫ذهنی صرف…‪(”.‬صص‪.)۲۹۷،۲۹۸‬‬ ‫از آنها در هیئتی انتزاع شده و دروغین‪،‬‬
‫خود را مستقل از آن (کار) نشان می‌دهند‪.‬‬
‫به بیانی‪ ،‬در جوامع طبقاتی و سرمایه‌داری‪ ،‬هرگز‬ ‫از اینرو‪ ،‬به باور انگلس این بازگشت‬
‫ارزش چیزها‪ ،‬اموری ذاتی‬
‫ِ‬ ‫نمی‌توان ادعا کرد که فایده و‬ ‫زمانی امکان‌پذیر می‌گردد که سرمایه نیز‬
‫و خنثا نسبت به جایگاه منزلتی ـ طبقاتی است‪ .‬بنابراین‬ ‫به خاستگاه آغازین خود یعنی کار بازگردد‪.‬‬
‫جوان به اصطالح چپ و انقالبی‪ ،‬تنها نقطه‌ی‬ ‫ِ‬ ‫هگلی‌های‬ ‫«کار»ی که از نظر وی و مارکس بنیان‬
‫امید را در ترک مالکیت خصوصی می‌دیدند‪ .‬یعنی معتقد‬ ‫طبیعی انسان است‪ .‬بنابراین بازگرداندن‬‫ِ‬
‫بودند اگر انسان به همان سان که می‌تواند بر از خود‬ ‫سرمایه و ارزش اضافه به قلمرو کار‪،‬‬
‫بیگانگی‌اش در ساحت دین غلبه کند و به جای تهی کردن‬ ‫به نوعی می‌تواند در راستای بازگشت به‬
‫اجتماعی خویش دست‌‌یابد‪ ،‬به‬
‫ِ‬ ‫خویش‪ ،‬به طبیع ِ‬
‫ت آزاد و‬ ‫«طبیعتِ» بشری تلقی گردد‪ .‬بازگشتی که به‬
‫همان سان نیز در قلمرو اقتصاد‪ ،‬اگر مالکیت خصوصی‬ ‫صورت فراخوان از سوی مارکس‪ ،‬انگلس‬
‫را ترک گوید‪ ،‬می‌تواند بر همه‌ی این بخشبندی‌های‬ ‫و حتا موزس هس (ص‪ )۳۸۸‬در دهه‌ی چهل‬
‫«ناطبیعی» نیز غلبه کند‪ .‬به گفته‌ی انگلس در چنین‬ ‫در قرن نوزده داده شده است‪.‬‬
‫وضعیتی‪” ،‬تفاوت بین بهره و سود ناپدید می‌شود‪.‬‬
‫سرمایه بدون کار‪ ،‬بدون جنبش‪ ،‬هیچ نیست‪ .‬اهمیت سود‬ ‫باری‪ ،‬صرف نظر از برخی از تجدید‬
‫به وزنی که سرمایه در تعیین هزینه‌ی تولید دارد کاهانده‬ ‫نظرهایی که در اندیشه‌های مارکس‪ ،‬انگلس‬
‫می‌شود؛ و بدین‌سان سود اندر نهفته در سرمایه می‌ماند‪،‬‬ ‫و یا حتا موزس هس (به عنوان هگلی‌های‬
‫یگانگی آغازین خویش‬
‫ِ‬ ‫به همان‌سان که خو ِد سرمایه به‬ ‫جوان) انجام گرفته است‪ ،‬همانگونه که دیده‬
‫با کار بازگشت می‌کند…‪”.‬‬ ‫کارایی‬
‫ِ‬ ‫شد‪ ،‬این تفکرات تا حد زیادی هنوز‬
‫ی خویش را علیه ساختارهای بورژوازی‬ ‫نظر ِ‬
‫حفظ کرده‌اند‪ .‬خصوصا با توجه به حوادث‬
‫ی نئولیبرال‬
‫اخیر برآمده از بحران سرمایه‌دار ِ‬
‫در عصر حاضر (‪ ۲۰۱۲‬میالدی)‪ ،‬که سبب‬
‫شده است تا بار دیگر نظریات این متفکران‪،‬‬
‫مسائل بیگانه‌ساز‬
‫ِ‬ ‫از توانایی طرح و نقد‬
‫جهان سرمایه‌داری برخوردار گردند‪.‬‬
‫اصفهان ـ اسفند ‪۱۳۹۰‬‬
‫برای نوشتن این مطلب از کتاب زیر استفاده‬
‫نظری‬

‫ی شد‬
‫مفاهیمی همیشه زنده – گرامشی‪ ،‬تفکری که جهان ‌‬

‫رازمیک کوچیان‪ ،‬استاد جامعه شناسی در دانشگاه سوربون‬

‫قدرت‪ .‬تحلیلهای همیشه ذکر شده‪ ،‬به ندرت‬ ‫شده و در سال ‪ ۱۹۲۸‬به ‪ ۲۰‬سال زندان‬ ‫در خدمت انقالب‬
‫خوانده شده و بیشتر وقت‌ها ندیده گرفته شده‬ ‫محکوم می‌‌شود‪ .‬دادستان فاشیست که از‬
‫آنتونیو گرامشی که وی هنگامی که در آغاز‬ ‫تهدیدی که چنین رقیبی برای قدرت حاکم آن‬ ‫آنتونیو گرامشی در سال ‪ ۱۸۹۱‬در ساردینیا‪،‬‬
‫سالهای ‪ ۱۹۳۰‬در زندان‌های فاشیست در بند‬ ‫زمان داشت آگاه بود‪ ،‬در هنگام خواندن حکم‬‫در خانواده‌ای نسبتا فقیر متولد شد‪ .‬بعد از‬
‫بود آنها را ارائه داد‪ ،‬حیات دوباره‌ای را‬ ‫اینکه وی در سال ‪ ۱۹۱۱‬بورس گرفت تا به‬
‫چنین گفت ‪« :‬ما باید از کارکرد این مغز در‬
‫شاهد هستند‪ .‬از اروپا تا هند و با گذر از‬ ‫طول ‪ ۲۰‬سال ممانعت کنیم»‪ .‬گرامشی در‬ ‫ی اش در شهر تورینو‬ ‫تحصیالت زبان شناس ‌‬
‫آمریکای التین‪ ،‬نوشته‌های او همه جا رواج‬ ‫سال ‪ ۱۹۲۹‬حق نوشتن در زندان را پیدا کرد‬ ‫ادامه دهد‪ ،‬با پالمیرو توگلیاتی‪ ،‬انجلو تاسکا‬
‫یافته و تفکّرات انتقادی را بارور می‌‌کنند‪.‬‬ ‫و اومبرتو تراسینی آشنا شد‪ .‬آنها با یکدیگر‬
‫و کار نوشتن را تا سال ادامه داد یعنی ‪۱۹۳۵‬‬
‫ی که سالمتی خود را به گونه‌ای جدی‬ ‫اول در حزب سوسیالیست ایتالیا (پ اس‌ ای)‬
‫تا وقت ‌‬
‫به چه علت‪ ،‬انقالب کارگری که در سال‬ ‫از دست داد‪ .‬او در ‪ ۲۷‬آوریل ‪ ۱۹۳۷‬در اثر‬ ‫و سپس در حزب کمونیست ایتالیا ( پ سه‬
‫‪ ۱۹۱۷‬در روسیه امکان داشت‪ ،‬در جای‬ ‫خونریزی مغزی فوت کرد بعد از این که ده‬ ‫ای) فعالیت کردند و بعد در سال ‪،۱۹۱۹‬‬
‫دیگر به نتیجه نرسید؟ چطور می‌‌شود که‬ ‫سال در زندان‌های موسیلینی سختی کشید و‬ ‫روزنامه اسطوره‌ای لوردین نووو را تاسیس‬
‫جنبشهایی کشور‌های دیگر اروپایی مثل‬ ‫از خود دفاتر ناتمامی را به جای گذاشت که‬‫کردند‪ .‬در سال ‪ ،۱۹۲۴‬هنگام تاسیس حزب‬
‫آلمان‪ ،‬مجارستان و حتی ایتالیای « شوراهای‬ ‫مارکسیسم دومین نیمه قرن بیستم را متحول‬ ‫کمونیست ایتالیا‪ ،‬گرامشی عضو کمیته‬
‫تورین» از هم گسیختند‪ ،‬ولی‌ کارگرهای‬ ‫مرکزی آن بود و در سال ‪ ۱۹۲۴‬به سمت‬
‫کردند‪.‬‬
‫شمال کشور در سال‌های ‪،۱۹۲۰-۱۹۱۹‬‬ ‫دبیر کلی‌ انتخاب شد‪ .‬در آوریل همان سال‬
‫کارخانه‌های خود را ماه‌ها تصاحب کردند؟‬ ‫او به نمایندگی پارلمان برگزیده می‌‌شود‪ .‬رازمیک کوچیان‪ ،‬استاد جامعه شناسی در‬
‫می‌‌گویند زمانی‌ که گرامشی در پارلمان با دانشگاه سوربون‬
‫این سوال‪ ،‬نقطه شروع یادداشت های‬ ‫صدای آرامش شروع به صحبت می‌‌کرد‪،‬‬
‫زندان(‪ )۱‬آنتونیو گرامشی است که جوانی‌‬ ‫بنیتو موسیلینی سرا پا گوش می‌‌شد تا ذره ای نگین شریف سکانوسکی‬
‫انقالبی‌ بوده و اولین تجربیاتش را در حین‬ ‫از سخنان این مخالف جدی را از دست ندهد‪.‬‬
‫واقعه تورین انجام داده است‪ .‬این اثر مهم‬ ‫مبارزه عقیدتی‌ برای رهائی طبقاتٔ مردمی‬
‫سیاسی قرن بیستم که سال‌ها بعد از فروکش‬ ‫وی در نوامبر سال ‪ ۱۹۲۶‬در رم دستگیر از سلط ایدئولوژی غالب به منظور کسب‬

‫‪30‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫در آرژانتین مهاجرت وسیع ایتالیایی هاست•‬ ‫که تنها دولت را زیر سلطه برد ‪ :‬باید به‬ ‫این اتفاق نوشته شده تفکری عمیق راجع‬
‫علت دیگر این است که اصولی مثل هژمونی‬ ‫جامعه مدنی هم غلبه کرد و مشکل اینجاست‬ ‫به شکست انقالبات در اروپا و در مورد‬
‫‪ ،‬سزاریسم یا انقالب منفعل دست به دست هم‬ ‫که غلبه بر آن به همان شکل صورت‬ ‫ی غلبه بر شکست جنبش کارگری در‬ ‫چگونگ ‌‬
‫داده تا این پدیده خاص آرژانتینی که پرونیسم‬ ‫ی اینکه تغییر اجتمایی‌‬‫نمی‌گیرد‪ .‬این کار یعن ‌‬ ‫سال‌های ‪ ۱۹۲۰‬و ‪ ۱۹۳۰‬می‌‌باشد‪ .‬سه ربع‬
‫نامیده میشود را توضیح دهند‪.‬‬ ‫شکلی‌ متفاوت از آنچه که در مورد روسیه‬ ‫قرن بعد از مرگ گرامشی این اثر همچنان‬
‫صادق بود بگیرد‪ .‬اصال موضوع این نیست‬ ‫برای کسانی‌ که هنوز از پیدا کردن راهی‌‬
‫که انقالب ها در اروپای غربی ناممکن باشد‪ ،‬به صورت کلی‌ تر این مفاهیم برای تحلیل‬ ‫به دنیای متفاوت دیگری دست بر نداشته اند‬
‫ی مدت و با رژیم‌های نظامی « مترقی » یا «توسعه‬ ‫ولی‌ این انقالب‌ها باید در طوالن ‌‬ ‫حرفهای گفتنی دارد‪.‬‬
‫طلب بکار گرفته می شوند مانند خوان‬ ‫«جنگ مواضع » شکل بگیرند‪.‬‬
‫دومینگو پرون در آرژانتین‪ ،‬لزارو کاردناس‬ ‫ی که‬
‫امر غریب اینکه این اثر حتی با کسان ‌‬
‫از « پرونیسم»* تا «مطالعات سابالترن»* در مکزیک و گتولیو وارگاس در برزیل که‬ ‫ی می‌‌کنند هر کاری را بکنند تا این دنیای‬
‫سع ‌‬
‫در منطقه پدیدار میشوند‪.‬‬ ‫ممکن صورت نپذیرد هم حرف برای گفتن‬
‫گرامشی می‌خواهد به انقالب روسیه وفادار‬ ‫دارد‪ .‬چند روز قبل از انتخابات ریاست‬
‫بماند‪ ،‬او از طرفداران لنین است و همواره این قدرت‌ها بدون انقالب و یا باز سازی‪،‬‬ ‫جمهوری ‪ ،۲۰۰۷‬نیکوال سارکوزی چنین‬
‫در یادداشت های زندان از او یاد می‌‌کند‪ .‬اما نوعی از مدرن سازی محافظه کارانه را‬ ‫گفت که ‪ :‬در اصل‪ ،‬من تجزیه و تحلیل های‬
‫او همچنان می‌‌داند که در عمل‪ ،‬این وفاداری بنیان می‌‌کنند که در قرن بیستم در کشورهای‬ ‫گرامشی را در پیش گرفتم ‪ :‬قدرت از طریق‬
‫ن را جهان سوم رایج بوده است‪ ،‬کشورهایی که‬ ‫ملزوم این است که روش انقالب کرد ‌‬ ‫عقاید پیروز می‌‌شود‪ .‬اولین بار است که یک‬
‫تغییر داد آغاز تئوری هژمونی وی از این مدرن سازی میشوند و در عین حال مطمئن‬ ‫مرد از حزب دست راستی‌‌ها این مبارزه را‬
‫هستند که تفاوت طبقاتی موجود در آنها به‬ ‫تفکر ریشه می‌‌گیرد‪.‬‬ ‫تقبل می‌‌کند‪)۲( .‬‬
‫صورت پایه‌ای مورد سوال قرار نمی‌‌گیرند‪.‬‬
‫گرامشی می‌گوید که از این به بعد نبرد‬ ‫استفاده نویسنده یادداشت های زندان توسط‬
‫ی را در نظر اصل «انقالب منفعل» که گرامشی در‬ ‫طبقاتی میبایستی بعدی فرهنگ ‌‬ ‫ن از مشاورین‬ ‫راستی‌‌های افراطی که چند ت ‌‬
‫بگیرد ‪ :‬در این نبرد میبایستی توافق طبقات یادداشت های زندان‪ ،‬هنگامی که به‬ ‫نزدیک اقای سارکوزی به خصوص اقای‬
‫زیر دست با انقالب باید در نظر گرفته شود‪ .‬تشریح تشکیل دولت ایتالیا در قرن نوزدهم‬ ‫پاتریک بویسون از جمله آن ها بودند در واقع‬
‫قدرت و رضایت دو اصل اساسی دولتهای میپردازد‪ ،‬آن را توضیح می‌‌دهد‪ ،‬این نوع‬ ‫ی برای‬
‫ی است‪ .‬او مرجعی اساس ‌‬ ‫داستانی‌ قدیم ‌‬
‫ی که عملکرد سیاسی پر ابهام را به دقت‌ تشریح‬ ‫مدرن و پایه‌های هژمونی هستند‪ .‬وقت ‌‬ ‫حزب «راست جدید» است که تئوریسین‬
‫ی این انقالب‌ها توسط یک«‬ ‫رضایت در کار نباشد – مثل آنچه که در می‌‌کند‪ .‬گاه ‌‬ ‫ی آن آلن دو بونوا استراتژی خود را‬ ‫اصل ‌‬
‫دنیای عرب در سال ‪ ۲۰۱۱‬رخ داد‪ -‬شرایط سزار» رهبری می‌‌شوند – ایده« سزاریسم»‬ ‫«جنگ فرهنگی‌» «گرامشیسم راستی‌»(‪)۳‬‬
‫از اینجا می‌‌آید‪ -‬یعنی‌ رهبری توانا که با‬ ‫براندازی قدرت سر کار فراهم می‌‌شود‪.‬‬ ‫توصیف می‌‌کند‪ .‬این انحراف جهت مانع نشد‬
‫توده مردم ارتباط سریع بر قرار می‌‌کند‪،‬‬ ‫که در طول قرن بیستم‪ ،‬گرامشی موضوع‬
‫یادداشت های زندان اولین بار در اواخر و مثال‌های آن هم در آمریکای التین قرون‬ ‫تفسیرات جدید بسیج گر توسط جریانات‬
‫سالهای ‪ ۱۹۴۰‬به چاپ می‌‌رسد‪ .‬مسؤلیت گذشته و حال فراوانند‪ .‬از میان دیگران‪،‬‬ ‫ی در سراسر دنیا بشود‪.‬‬ ‫انقالب ‌‬
‫چاپ آن بر عهده پالمیرو توگلیاتی دبیر متفکرینی چون خوزه اریکو‪ ،‬خوان کارلوس‬
‫اول حزب کمونیست ایتالیاست که تا اوایل پوتانتیرو‪ ،‬کارلوس نلسون کوتینیو یا‬ ‫به نظر گرامشی امکان انقالب در روسیه و‬
‫سالهای ‪ ۱۹۶۰‬بر نشر نوشته‌های رفیق ارنستو الکلو‪ ،‬تحلیل جدیدی را از یادداشت‬ ‫نا ممکن بودن آن در اروپای غربی به نوع‬
‫مرحومش نظارت کامل دارد (متن داخل های زندان ارائه می‌‌کنند که نفوذ آن فرای‬ ‫دولت و جامعه مدنی بستگی دارد‪ .‬در روسیه‬
‫آمریکای التین گسترش می‌‌یابد‪)۴( .‬‬ ‫کادر را بخوانید)‪.‬‬ ‫تزاری اصل قدرت در دست دولت متمرکز‬
‫است؛ جامعه مدنی – حزب‪ ،‬سندیکا‪ ،‬شرکت‬
‫ی از مهمترین‬ ‫همچون خود گرامشی خیل ‌‬ ‫از این زمان به بعد‪ ،‬آثار گرامشی نقطه‬
‫ها‪ ،‬مطبوعات‪ ،‬انجمنها‪ -…،‬پیشرفت کمی‌‬
‫مفسرین او در مبارزات انقالبی‌ که در این‬ ‫مشترک کسانی در سرا سر دنیا شد که به‬
‫دارند‪ .‬در این شرایط بدست گرفتن قدرت‪،‬‬
‫قاره در سالهای ‪ ۱۹۶۰‬و ‪ ۱۹۷۰‬به اوج خود‬ ‫دنبال تلفیق وفاداری به انقالب اکتبر و تالش‬
‫همانطور که بلشویک‌ها آنرا انجام دادند‪ ،‬اول‬
‫رسیدند متعهد بوده اند‪.‬‬ ‫برای انطباق این روند با شرائط سیاسی‬
‫از همه ملزوم این است که دستگاه دولتی‬
‫ی بودند که گاه بسیار متفاوت با‬ ‫اجتمای ‌‬
‫را به دست گرفت ‪ :‬ارتش‪ ،‬ادارات‪ ،‬پلیس‪،‬‬
‫در آنسوی دنیا‪ ،‬عقاید این روشنفکر ایتالیایی‬ ‫وضعیت روسیه بود‪ .‬این امر اشاعه سریع تز‬
‫دستگاه قضایی‌…از آنجایی که جامعه مدنی‬
‫در سالهای ‪ ۱۹۶۰‬به هند هم رسیدند‪ .‬او‬ ‫های گرامشی را در سطح بین‌الملی و تشکیل‬
‫در حالت نطفه‌ای است‪ ،‬هر کسی‌ که قدرت‬
‫ی برای تحقیقات پسا استعماری‬ ‫مرجع بزرگ ‌‬ ‫جریانات فکری طرفدار آن را در سراسر‬
‫دولت را به دست بگیرد می‌‌تواند بر آن غالب‬
‫است‪ .‬پایه گذار اصلی‌ این جریان ادوارد سعید‬ ‫دنیا توضیح میدهد‪ .‬در مورد یادداشت های‬
‫شود‪ .‬البته ‪ ،‬وقتی‌ که دولت تسخیر شد ‪ ،‬تازه‬
‫فلسطینی است که برای تعریف اوریانتالیسم‪،‬‬ ‫ی از اولین‬ ‫زندان می‌توان گفت که آنها یک ‌‬
‫مشکالت شروع می‌‌شوند ‪ :‬جنگ داخلی‌‪ ،‬به‬
‫یعنی‌ تصویر« شرق» آنطور که در جامعه‬ ‫تئوریهای انتقادی جهانی‌ شده هستند‪.‬‬
‫راه اندازی چرخ تولید‪ ،‬ارتباطات حساس بین‬
‫غرب رایج است‪ ،‬به عقاید گرامشی متوسل‬
‫سه مورد متفاوت هر کدام به نوبه خود این‬ ‫طبقه کارگر و دهقانان‪.‬‬
‫می‌‌شود (‪ .)۵‬در سالهای ‪ ،۱۹۷۰‬زیر‬
‫نفوذ سعید و همچنین دیگر تاریخ شناسان‬ ‫جریان را نشان میدهند‪ .‬در اواسط قرن‬
‫برعکس در اروپای غربی جامعه مدنی‬
‫مارکسیست بریتانیایی مانند اریک هابسبام‬ ‫بیستم آرژانتین یکی‌ از مهد های مهم عقاید‌‬
‫متمرکز و مستقل است‪ .‬تحت تاثیر انقالب‬
‫و ای‪.‬ب‪ .‬تامپسون بخش تخصصی هندی‬ ‫گرامشی میشود و بعد کشور‌های دیگر این‬
‫صنعتی‪ ،‬این جامعه به تدریج در قالب تولید‬
‫تحقیقات پسا استعماری به نام« مطالعات‬ ‫قاره‪ ،‬مثل برزیل‪ ،‬مکزیک و یآ شیلی در‬
‫شکل می‌‌گیرد‪ .‬او بخش مهمی‌ از ّکل قدرت‬
‫سوبالترنی» شکل می‌‌گیرد‪.‬‬ ‫مطالعه یادداشت های زندان غرق می‌‌شوند‪.‬‬
‫را در دست دارد به گونه‌ای که کافی‌ نیست‬
‫دلیل سرعت و گسترش پذیرش فکر گرامشی‬
‫‪31‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫ی ساختار «حزب‬ ‫گرامشی همواره در پ ‌‬ ‫این جریان عموما توسط راناجیت گوها‪،‬‬
‫ستمدیدگان» بوده است چه در حد ایتالیا و یا‬ ‫پارتا شاترجی (‪ )۶‬و دیپش شاکرابارتی‬
‫کلیه حقوق برای نشریه لوموند دیپلوماتیک‬ ‫در حد جهانی‌ و آن هم از طریق فعالیتهایش‬ ‫معرفی‌ شده و نام خود را مستقیم از گرامشی‬
‫محفوظ است‬ ‫در انترناسیونال سوم‪ .‬او به این ترتیب‬ ‫قرض می‌‌گیرد‪ .‬در واقع اصطالح سوبالترن‬
‫تئوری و عمل را با هم تلفیق میکرد‪ ،‬چیزی‬ ‫در تیتر یادداشت های زندان شماره ‪ ۲۵‬ذکر‬
‫ © ‪Le Monde diplo� ۲۰۰۰ – ۲۰۰۳‬‬
‫که متأسفانه در بین روشنفکران منتقد کنونی‬ ‫شده و تیتر کامل آن این است ‪« :‬در حاشیه‬
‫‪matique‬‬
‫به ندرت دیده می‌‌شود‪.‬‬ ‫ی گروه‌های اجتمایی‌‬ ‫تاریخ‪ .‬تاریخ شناس ‌‬
‫ی که‬ ‫ی گروه‌های اجتمای ‌‬ ‫سوبالترن»‪ .‬یعن ‌‬
‫درتاریخ «رسمی‌» غایب هستند اما امکان *پرونیسم ‪ :‬حزب سیاسی که به نام خوزه‬
‫دارد که وقتی‌ آنها وارد فعالیت بشوند‪ ،‬نظم دمینگو پرون آرژانتینی نامیده شده‪.‬‬
‫پرونیسم را همزمان حزب سیاسی چپ‌گرا‪،‬‬ ‫ی را کال دگرگون کنند‪.‬‬ ‫اجتمای ‌‬
‫راست‌گرا‪ ،‬ملی‌گرا‪ ،‬فاشیست و نازیست هم‬
‫سیر عقاید گرامشی از ایتالیای اوایل قرن خوانده‌اند‪.‬‬
‫بیستم به هند سالهای ‪ ۱۹۷۰‬نشانگر این است‬
‫که این دو کشور ساختار اجتمایی‌ نزدیکی‌ *سابآلترن ‪ :‬لغت به معنای فرودست می‌باشد‬
‫دارند و این بخصوص به علت وجود قشر و به یک شخص یآ گروه از رده پایین‬
‫(کاری‪ ،‬کالس اجتمایی‌‪ ).. ،‬که صدا و یا‬ ‫روستایی مهمی‌ در آنهاست‪.‬‬
‫عملش معموال ندیده گرفته می‌‌شود می‌گویند‪.‬‬
‫در متنی که او در سال ‪ ،۱۹۲۶‬درست قبل مطالعات سابآلترن به این دسته مردم که‬
‫از زندانی شدنش نوشت‪« ،‬چند مطلب در میتوانند در تغییرات اجتماعی و سیاسی‬
‫مورد مساله جنوب»¸ اتحاد بین طبقه کارگر نقش بسیار مهمی‌ را داشته باشند توجه نشان‬
‫ی از نظر می‌‌دهد‪.‬‬ ‫شمال ایتالیا را که تعدادشان کم ول ‌‬
‫اقتصادی و سیاسی رو به رشد بوده و دهقانان‬
‫جنوبی که هنوز تعدادشان در آن زمان زیاد ‪Antonio Gramsci, Cahiers de -١‬‬
‫بود را تشویق می‌‌کند‪ .‬سوبالترنیست‌های ‪prison, Gallimard, coll. « Biblio-‬‬
‫هندی هم همین نوع استراتژی را در کشور ‪,thèque de philosophie », Paris‬‬
‫‪.tomes 5 ,1992-1978‬‬ ‫خود ترغیب می‌‌کنند‪.‬‬
‫سیر سوم مربوط به تفکر ژئو پلیتیکی به ‪avril 17 ,Le Figaro, Paris -٢‬‬
‫کمک عقاید پیشنهاد شده نویسنده یادداشت ‪.2007‬‬
‫های زندان است‪ .‬این جریان به نام تئوری«‬
‫‪Cf. Pierre-AndréTaguieff, -٣‬‬
‫ی‬
‫نئو گرامشین» در روابط بین‌المللی معرف ‌‬
‫‪«Origines et métamorpho-‬‬
‫می‌‌شود‪ .‬پایه گذار آن رابرت فوکس کانادایی‬
‫‪ses de la nouvelle droite»,‬‬
‫است‪ ،‬مارکسیستی نو آور که در عین حال‪،‬‬
‫‪,Paris ,۴۰ °Vingtième Siècle, n‬‬
‫مدیریت سازمان بین‌المللی کار در ژنو را بر‬
‫‪1993‬‬
‫عهده داشته است‪.‬‬
‫‪Cf. Raúl Burgos, Los grams�C۴‬‬
‫کیس وان ردر پیجل‪ ،‬هنک اوربیک و استفان‬
‫‪cianos argentinos, Siglo XXI,‬‬
‫ژ یل از جمله دیگر پیروان نامی این جریان‬
‫‪.2004 ,Buenos Aires‬‬
‫هستند ‪ .‬این نویسندگان بخصوص شکل‬
‫گیری اروپا را تحلیل کرده و سعی‌ دارند تا ‪Edward Said, L’Orientalisme. -۵‬‬
‫بحران فعلی آن را بفهمند (‪ .)۷‬به نظر آنها‪L’Orient créé par l’Occident, ،‬‬
‫این بحران تا حدی به دلیل نا توانایی پروژه ‪Seuil, coll. «La couleur des‬‬
‫اروپا در به دست آوردن رضایت فعال مردم ‪: .1re éd( 2005 ,idées», Paris‬‬
‫این قاره‌ است‪ .‬بنابر این برای اینکه هژمونی ‪.)1978‬‬
‫در سطح یک کشور یا یک قاره صورت‬
‫بپذیرد‪ ،‬حاکمان بایستی مغلوبین را متقاعد ‪Lire Partha Chatterjee, « -۶‬‬
‫کند که حداقل تا حدودی برای منفعت آنان ‪Controverses en Inde autour de‬‬
‫‪l’histoire coloniale», Le Monde‬‬ ‫کار می‌‌کنند‪.‬‬
‫‪.2006 diplomatique, février‬‬
‫از سو‌ی‌ دیگر‪ ،‬از آغاز قرن بیستم شاهد‬
‫ی و ‪Cf. par exemple Henk Over�C۷‬‬ ‫افزایش نفوذدوجانبه نخبگان اروپای ‌‬
‫آمریکایی هستیم‪ .‬این نشان می‌‌دهد که ساخت ‪beek et BastiaanVan Apeldoorn‬‬
‫اروپا اکثر اوقات در پی‌ منافع امپراتوری ‪(sous la dir. de), Neoliberalism.‬‬
‫آمریکا بوده است و موفق نشده تا پروژه ‪in Crisis,Palgrave Macmillan,‬‬
‫‪201 ,Basingstoke‬‬ ‫سیاسی مستقل خود را داشته باشد‪.‬‬

‫‪32‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫هگل‪«:‬آگاهی به اقلیم دانش‪ ،‬پدیدارشناسی جان است»‬


‫نوشته‪ :‬زهره روحی‬

‫و همین حرکتی که در جریان آن … نسبت‬ ‫است‪ ،‬و چیزی خارج از من نمی‌تواند معلوم‬ ‫یکی از نامدارترین متفکران قرن نوزده‬
‫به خود بیگانه می‌شودو از این بیگانگی‬ ‫باشد” (دورانت‪ ،‬ص‪ .)۸۸۹‬و در این اندیشه‬ ‫میالدی‪ ،‬ویلهلم فریدریش هگل (‪ ۱۷۷۰‬ـ‬
‫به خود برمی‌گردد‪ ،‬به درستی تجربه نام‬ ‫همانگونه که می‌بینیم همه چیزها بخشی از‬ ‫‪ )۱۸۳۱‬است‪ .‬وی در شهر اشتوتگارت (در‬
‫دارد‪ .‬و تنها در این صورت است که این‬ ‫«من»‌اَند‪ ،‬آنهم «من»ی که با اندیشیدن به‬ ‫آلمان) در خانواده‌‌ای از طبقه‌ی متوسط و‬
‫ت خود و در حقیقت‌اش‬‫حرکت در برون‌ذاتی ِ‬ ‫آگاهی بشری شکل‬
‫ِ‬ ‫آنها‪« ،‬آگاهی»‌ام به‌مثابه‬ ‫دیندار به دنیا آمد‪ .‬همچون شلینگ فارغ‬
‫که به تملک آگاهی درآمده است‪ ،‬بازنموده‬ ‫می‌گیرد‪ .‬و چنانچه به یاد آوریم‪ ،‬فیخته از‬ ‫التحصیل رشته‌ی االهیات از دانشگاه ینا بود‬
‫می‌شود”(هگل‪ ،‬ص ‪.”)۹۰‬‬ ‫این ایده به استنتاج دیگری رسید‪ :‬به محض‬ ‫و همچون او از شغل معلمی سرخانه شروع‬
‫اندیشیدن به چیزها و جهان (به‌مثابه موضوع‬ ‫کرد و به استادی در دانشگاه راه‌برد‪ .‬جوانی‬
‫ث فیخته (شماره‬‫به زبان ساده‪ ،‬با توجه به بح ‌‬ ‫و محرکِ آگاهی)‪ ،‬مرز بین «خود» و «جز‬ ‫خود را با تفکرات پر شور در حمایت از‬
‫‪ ،)۲۲‬شاید بتوان گفت که هگل هم برای نشان‬ ‫خود» در «من» شکل می‌گیرد‪( .‬صفحه ‪، ۳‬‬ ‫انقالب فرانسه و نیز دوستی با هولدرلین و‬
‫ی آگاهی‪ ،‬از موضوع یا‬ ‫دادن فرایند شکل‌گیر ِ‬ ‫بحث شماره ‪.)۲۳‬‬ ‫شلینگ‌گذراند‪.‬‬
‫ابژه‌ی تجربه‌ا‌ی که آدمی در خود (می‌توانید‬
‫بخوانید آگاهی‪ ،‬ذهن و یا جان خود) کسب‬ ‫بنابراین زمانی که هگل‪ ،‬آگاهی را فرابو ِد‬ ‫هگل در کتاب «پدیدارشناسی جان»‪،‬‬
‫می‌کند‪ ،‬به‌مثابه «خو ِد بیگانه» یاد می‌کند‪.‬‬ ‫داده‌ی شده‌ی جان (یا ذهن) می‌داند‪ ،‬آنرا‬ ‫می‌گوید‪” :‬اندیشه‌ها هنگامی سیال می‌شوند‬
‫چیزی که به قولی می‌توان آنرا «دگر‬ ‫دربردارنده‌ی دو برساخته می‌داند‪« :‬دانش‬ ‫که اندیشه‪( ،‬این داده‌شدگی درونی)‪ ،‬خود را‬
‫خویشتن خود گفت؛ همان‬
‫ِ‬ ‫شدن»‪ ،‬در قبال‬ ‫و عینیت ( ‪»)Gegenstandilichkeit‬‬ ‫چون برآیند بازبشناسد‪ …،‬نه با کناره‌گیری‬
‫«غیر من» می‌گفت‪.‬‬‫ِ‬ ‫چیزی که فیخته بدان‬ ‫(ص‪ .)۸۹‬اما این دو را عالرغم تمایزات‪،‬‬ ‫ت‬
‫ی ثبا ِ‬
‫و گوشه‌گزینی‪ ،‬بل با فروگذار ِ‬
‫از نظر هگل به کارگیری این روش‌‪ ،‬صرفا ً‬ ‫از هم مجزا نمی‌داند بلکه همچون فیخته‬ ‫نهادگی خود‪…،‬؛ از راه این حرکت است‬
‫ی «جان» است‪« .‬جان»ی‬ ‫برای مفهوم ساز ِ‬ ‫برای هر دو یک منبع هستی‌شناختی در نظر‬ ‫که اندیشه‌های محض تبدیل به مفاهیم ( �‪Be‬‬
‫فلسفی هگل همواره در حال‬ ‫ِ‬ ‫که در روش‬ ‫می‌گیرد‪ :‬جان یا ذهن؛ به گفته‌ی خودش‪:‬‬
‫‪ )griff‬می‌شوند و … تنها در همین حالت‬
‫«شدن» یا صیرورت است تا به وضعیت‬ ‫است که همانی که هستند که در حقیقت‬
‫مطلق خود که همانا «جان مطلق» باشد‪،‬‬ ‫”آگاهی‪ ،‬هیچ چیز دیگری جز آنچه را‬ ‫هستند؛ حرکت‌های خودفرمان؛ … ”(هگل‪،‬‬
‫برسد (ص ‪ ۴۸۳‬و …)‪.‬‬ ‫که در تجربه‌ی اوست نه می‌داند و نه در‬ ‫پدیدارشناسی‪ ،‬ص ‪.)۸۷‬‬
‫می‌یابد‪ .‬آنچه هم در این تجربه هست‪ ،‬در‬
‫اما برای آنکه «خودآگاهی»‪ ،‬به این درجه‬ ‫با توجه به بحث‌های پیشین‪ ،‬شاید بتوان گفت واقع فقط جوهر جانانه است‪ ،‬که به راستی‪،‬‬
‫از تحول برسد‪ ،‬باید به مبداء نخستین خویش‬ ‫او به نوعی تحت‌تأثیر این اندیشه‌ی فیخته بود موضوع خو ِد اوست‪ .‬می‌بینیم که جان‪ ،‬ابژه‬
‫ذهن آگاه‬
‫ِ‬ ‫بازگردد‪ ،‬البته این‌بار به صورت‬ ‫که می‌گفت‪«”:‬شیئ» بدانگونه که به وسیله‌ی یا موضوع می‌شود‪ ،‬زیرا جان همین حرکت‬
‫از وجود خود‪ ،‬همانا «جان»ی که مهمترین‬ ‫خویشتن خود دگر شدن‪ ،‬یعنی‬
‫ِ‬ ‫ادراک و حافظه و اراده تعبیر می‌شود‪ ،‬است‪ :‬در قبال‬
‫خصیصه‌ی آن رشد تدریجی و تمایل به‬ ‫برساخته‌‌ی ذهن است‪ .‬از این لحاظ‪ ،‬هم [نخست]‪ ،‬تبدیل شدن به ابژه یا موضوع‬
‫پیشرفت در آگاهی‌یافتگی است‪ .‬ضمن آنکه‬ ‫موضوع و هم شیء قسمت‌هایی از «من» خویش [و سپس] رفع کردن این دگر بودی‪.‬‬

‫‪33‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫است محو شونده؛ آنچه باقی می‌ماند محو سر برمی‌کند”(صص ‪ ۵۱۷‬و ‪ ۵۱۶‬ـ ‪.)۵۱۷‬‬ ‫در این مسیر می‌باید از به اصطالح موانعی‬
‫شدن نیست‪ ،‬بلکه «محو شدن»‪ ،‬خودش‬ ‫بگذرد که پس از به کار افتادن «آگاهی»‪،‬‬
‫امری برون‌ذات و وابسته به اثر است و و جالب است بدانیم‪ ،‬هگل به تصور خودش‬
‫ت شیءواره‌ای همچون «فردیت»‬ ‫تحت مقوال ِ‬
‫با اثر هم از بین می‌رود؛ سالبه همراه با رهیافت خاصی برای عملی ساختن این به‬
‫جداکردن خود‬
‫ِ‬ ‫و‬ ‫انشعاب‬ ‫قصد‬ ‫و «خود»‪،‬‬
‫موجبه‌ای که خود نفی آن است سر به نیست اصطالح «تقدیر مطلق و عادل»‪ ،‬در نظر‬
‫ت مطلق را خواهند داشت‪« .‬حقیقت‬ ‫از حقیق ِ‬
‫جدایی «فردیت» از‬ ‫ِ‬ ‫دارد‪ .‬او برای محو‬ ‫می‌شود”(صص ‪ ۴۵۲‬ـ ‪.)۴۵۳‬‬ ‫ت بودن‌اش‪ ،‬به‬‫مطلقی»ی که به دلیل حقیق ‌‬
‫سنتز الویت دادن به‬ ‫ِ‬ ‫به‬ ‫نخست‬ ‫«دیگری»‪،‬‬
‫ی «فلسفه» می‌تواند‬‫باور هگل تنها به یار ِ‬
‫ت فرد‪( ،‬به‬ ‫پس در نهایت هر امر سلب‌کننده‌ای‪ ،‬به «دولت» در ازای انحالل اهمی ِ‬
‫شناخت ‌ه شود و بازتاب یابد‪ .‬چنانکه در‬
‫محض نفی و محو امر ایجابی‪ ،‬خود را نیز معنایی‪ ،‬خود ـ آگاهی فردی) آغاز می‌کند و‬
‫این‌باره می‌گوید‪:‬‬
‫نفی و محو می‌سازد‪ .‬زیرا به دلیل «دستی» سپس با بردن آن (دولت) به سلسله‌ی جدیدی‬
‫و یا «دخالت» داشتن‌اش در «جانب» دیگر از «شدن»های دیالکتیکی‪« ،‬دین» را‪ ،‬به‬ ‫“اغلب تصور می‌کنند که فلسفه دانشی‬
‫تز دولت متصور‬ ‫(ایجابی)‪ ،‬به تحولی اجازه‌ی ورود می‌دهد مثابه‌ی آنتی‌تزی در برابر ِ‬ ‫صوری‪ ،‬تهی از مضمون است‪ ،‬و این نکته‬
‫سلبی پیشین‌اش فراتر می‌شود تا با استفاده از همین روش در‬ ‫ِ‬ ‫که آنرا از چارچوب‬ ‫را نادیده می‌گیرند که آنچه بنا به مضمون‬
‫می‌برد و در نتیجه به محو چارچوب پیشین نهایت‪ ،‬به «روح مطلق» دست‌یابد‪.‬‬ ‫شناخت و علم در هر زمینه‌ای حقیقت به‬
‫دامن می‌زند‪ .‬گویی بقای هر یک به وجود‬ ‫حساب می‌آید‪ ،‬تنها وقتی شایسته‌ی نام حقیقت‬
‫دیگری بسته است‪ .‬و وجود دیگری در همان بهرحال فراموش نکنیم که هگل در عصری‬
‫است که فلسفه آنرا پدید آورده باشد”(ص‬
‫شکل و محتوا‪ ،‬در حکم شیشه‌ی عمر اوست! زندگی می‌کند که شاهد آشفتگی و عدم‬
‫‪.)۱۳۰‬‬
‫انسجام دولت و کشور آلمان است‪ .‬به طوری‬
‫باری‪ ،‬هگل که تا این لحظه عمالً از که تشابهاتی بین زمانه‌ی خود و ایتالیای‬ ‫بهرحال هگل با اتکا به روش دیالکتیکی‬
‫چارچوبی علمی پیروی کرده است‪ ،‬برای امیرنشین دوران ماکیاولی‪ ،‬می‌دید‪ .‬در هر‬ ‫خویش در صدد برساختن فلسفه‌ای است که‬
‫فلسفی خویش‪ ،‬حال روحیه‌ی وی به گونه‌ای بود که به جای‬ ‫ِ‬ ‫تبیین «جان یا ذات مطلق»‬ ‫به واسطه‌اش در عین استفاده از دستاوردهای‬
‫انقالبی ناراضی‬‫ِ‬ ‫به تدریج به سمت اندیشه‌هایی رمانتیکی ـ هم‌صدایی با رمانتیک‌های‬ ‫روش خودآگاهی کانتی ـ فیخته‌ای‪( ،‬آنهم صرفا ً‬
‫ایدآلیستی فیخته و یا حتا شلینگ گرایش پیدا از وضع موجود که شعار سرنگونی دولت‬ ‫ِ‬ ‫برای دستیابی به آگاهی و اراده‌ی آزاد)‪،‬‬
‫می‌کند‪ .‬منتها با ادبیاتی که ظاهراً متکی بر می‌دادند‪ ،‬ترجیح می‌دهد همچون ماکیاولی‬ ‫بتواند شکاف بین این دو را از میان بردارد‪.‬‬
‫مضامینی عقالنی است؛ فی‌المثل برای حل و مسلما ً با روش و نگرشی کامالً متفاوت‬ ‫‌آمیز‬
‫آنهم بدون فرو رفتن در فلسفه‌ی وحدت ِ‬
‫«غیرخود» (من و از او‪ ،‬به حمایت از «قدرت» عمل کند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫تناقض بین «خود» و‬ ‫‌خدایی» شلینگی؛ از اینرو به روش و‬ ‫«همه‬
‫ِ‬
‫دیگری)‪ ،‬به نوعی دست‌ به دامن روایت‌های شاید بد نباشد این را هم بدانیم که همانگونه‬ ‫منطقی نیازمند است که از یک سو بتواند به‬
‫کالن ایدئولوژیکی‌ای می‌شود که در نهایت که ماکیاولی برای تشکیل «کشور منسجم‬ ‫ِ‬ ‫نوعی از نگرش ارگانیک کانتی تبعیت کند و‬
‫راه حل را در محو هر دو به دلیل وابستگی‌ِ ایتالیا»‪ ،‬حاضر به اقتدار کلیسا در سراسر‬ ‫«آگاهی با خبر از تمایز»ها‪،‬‬ ‫داشتن‬
‫ِ‬ ‫با لحاظ‬
‫ِ‬
‫وجودی‌شان به «فردیت» می‌یابد‪ .‬فی‌المثل ایتالیا بود‪ ،‬هگل نیز برای یکپارچگی دولت‬ ‫وحدتی را آشکار سازد که متکی بر نسبت‬
‫آلمان‪ ،‬حتا پس از شنیدن فتح «ینا» به دست‬ ‫می‌گوید‪:‬‬ ‫ت بین چیزهای به ظاهر جدا‬ ‫متقابل موقعی ِ‬
‫ناپلئون بناپارت‪ ،‬او را به‌منزله‌ی متحد‌کننده‌ی‬ ‫و متفاوت است‪ ،‬چنانکه فی‌المثل بتواند‬
‫“اگر دو نیرو‪ ،‬در مضمون معین‌شان و نه تنها مردم آلمان‪ ،‬بلکه سراسر اروپا می‌دید‬ ‫بگوید‪” :‬خاصیت و چیز‪ ،‬ذات واحدی‌[اند]‬
‫در فردیت‌یابی‌شان‪ ،‬در نظر گرفته شوند‪( ،‬دورانت‪ ،۱۳۷۰ ،‬ج‪ .)۱۱‬در هر حال وی‬ ‫که یک‌بار چون برآین ِد عام‪ ،‬حضور دارد و‬
‫تعارض گسترش‌یافته‌شان‪ ،‬بنا به در خصوص جایگزین کردن «دولت» به‬ ‫ِ‬ ‫تصویر‬
‫بار دیگر چون چیز؛ [‪ ]...‬می‌دانیم که چنین‬
‫تعارض جای «فرد» می‌گوید‪:‬‬
‫ِ‬ ‫جانب صوری‌اش‪ ،‬به صورت‬
‫ت عام‪ ،‬تا حدی به‬ ‫خاصیتی‪ ،‬به عنوان سیّال ّی ِ‬
‫نوامیس اجتماعی اخالق و خودآگاهی با‬
‫ب‬ ‫مانن ِد یک چیز محدود نیست که در چارچو ِ‬
‫پیشایندگی همراه با این “در این قدرت [قدرت دولت]‪ ،‬خود آگاهی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ت ناآگاه با‬ ‫سرش ِ‬
‫ب وی را داشته باشد‬ ‫حکم قال ِ‬
‫ِ‬ ‫فرابودی که‬
‫کنش‬ ‫ِ‬ ‫عنوان‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫‌رسد‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫کنشی‬ ‫به‬ ‫بیشتر‬ ‫درد‬ ‫که‬ ‫فردیت‬ ‫[‪]...‬‬ ‫‌شود‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫نمودار‬ ‫سرشت‬
‫محبوس بماند؛ بلکه حساسیت است و از ح ِد‬
‫وی همان نیروی متضاد است‪ ،‬از این یقین فردانی منتفی است و مقید به اطاعت یا‬
‫تمامی‬
‫ِ‬ ‫دستگاه عصبی فراتر می‌رود و در‬
‫برخوردار است که درد وی بدتر از آنچه فرمان‌بری‪ .‬فرد‪ ،‬در برابر این قدرت [‪]....‬؛‬
‫دیگر دستگاههای ارگانیسم می‌پراکند”‪،‬‬
‫ت سرکوبگر و‬ ‫خو ِد او عامل آن بوده نیست‪ .‬حرکت نیروهای این قدرت از نظر وی‪ ،‬ذا ِ‬
‫ص‪)۳۲۹‬؛ و از سوی دیگر بتواند دستگاه‬
‫حکم شر است‪ ،‬زیرا به جای آنکه برابر‬ ‫ِ‬ ‫اتیک بر ضد یکدیگر و فردیت‌هایی که در‬
‫فلسفی خود را هم از ارگانیک کانتی و هم از‬‫ِ‬
‫برنهنده‌ی این حرکات در حیات و عمل‌اند‪ ،‬باشد‪ ،‬به طور مستقیم با فردیت نابرابر است”‬
‫قوانین متکی بر تقابل بین تضادها فراتر برد‪.‬‬
‫حقیقی خود (ص ‪ .)۵۴۵‬اما آنچه از نظر هگل انحالل‬ ‫ِ‬ ‫فقط هنگامی به مقصود نهایی‬
‫هگل‪ ،‬خود درباره‌ی رابطه‌ی وحدت‌آمیز این‬
‫می‌رسند که هر دو جانب‪ ،‬زوال واحدی را قدرت فردی را (نه فقط در اطاعت از‬
‫«تضادها» چنین می‌گوید‪:‬‬
‫ی فردیت خویش به آن)‬ ‫بیازمایند…‪ .‬این‌ها در عمل‪ ،‬چون ذات‌هایی دولت‪ ،‬بلکه واگذار ِ‬
‫اصیل‬
‫ِ‬ ‫ازخودگذشتگی‬
‫ِ‬ ‫برخوردار از خوداند‪ .‬منتها خودی متفاوت؛ ضروری می‌سازد‪،‬‬ ‫“اگر ببینیم که آگاهی در اثر خویش‪ ،‬با‬
‫[‪ ]...‬پیروزی یکی از نیروها و منش آن‪ ،‬و «برای خود بود» یا به بیانی «خودآگاهی»‬ ‫تضا ِد خواستن و توانستن‪ ،‬با تضاد مقصود‬
‫شکست دیگری‪ ،‬بنابراین فقط چیزی جزئی است‪ .‬همان «ازخودگذشتگی»ای که از نظر‬ ‫و وسایل یا واسطه‌ها‪ ،‬روبروست‪ ]....[ ،‬باید‬
‫و اثری ناکامل خواهد بود که پیوسته تا حد وی‪ ،‬هنگام آگاهی از مرگ نیز وجود دارد‬ ‫ت این کنش در هر‬ ‫گفت که وحدت و ضرور ِ‬
‫رسیدن به تعادل هر دو پیش می‌رود‪ .‬تنها و به لحاظ تجربی شناخته شده است‪ .‬او این‬ ‫حال حضور خود را دارد؛ این جانب در‬
‫آگاهی‬
‫ِ‬ ‫حق توقع نظری را ظاهراً با توجه به‬ ‫برابر هر دو جانب است که ِ‬ ‫ِ‬ ‫ت‬
‫در تبعی ِ‬ ‫جانب دیگر دستی و دخالتی دارد‪ ،‬و تجربه‌ی‬
‫خودگذشتگی آگاهی‬
‫ِ‬ ‫از‬ ‫و‬ ‫«مرگ»‬ ‫از‬ ‫بشری‬ ‫به‬ ‫اتیک‬ ‫جوهر‬ ‫و‬ ‫‌شود‬‫ی‬ ‫م‬ ‫آورده‬ ‫جا‬ ‫مطلق به‬ ‫پیشایندگی کنش‪ ،‬خودش فقط تجربه‌ای است‬
‫ِ‬
‫عنوان نیرویی سلبی که هر دو جانب را فرو نسبت به واقعیت آن‪ ،‬ارجاع می‌دهد و همان‬ ‫مضمون‬
‫ِ‬ ‫پیشاینده [‪ .]...‬با این همه ما به‬
‫قادر مطلق وعادل‪ ،‬از خودگذشتگی را از آگاهی طلب می‌کند‪.‬‬ ‫می‌برد‪ ،‬یا چون تقدیری ِ‬ ‫ت آن کار داریم که اثری‬ ‫این تجربه در کلی ِ‬
‫‪34‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫«فرهنگی توخالی» مواجه می‌شویم (‪.)۵۶۶‬‬ ‫اگر مجبور نبودیم تا مخاطب را از وجود‬ ‫بنابراین همانگونه که می‌بینیم‪ ،‬هگل به نوعی‬
‫اما چه زمانی متوجه آن می‌شویم؟ ـ زمانی‬ ‫حصارهای اخالقی ـ مسئولیتی (اجتماعی‪،‬‬ ‫ی قدرت‬ ‫آگاهی فردی و واگذار ِ‬‫ِ‬ ‫«انحالل»‬
‫ِ‬
‫درونی‬
‫ِ‬ ‫که خودآگاهی عصیانگر از دو پارگی‬ ‫دینی‪ ،‬فرهنگی و …) در فلسفه‌ی کانت‬ ‫و اراده‌ی فردی به دولت را با «مرگ» و‬
‫زبان و فرهنگ خویش باخبر می‌شود و به‬ ‫مطمئن سازیم‪ ،‬شاید هرگز ذکری هم از آن‬ ‫آگاهی از آن‪ ،‬برابر می‌داند‪ .‬در زیر گفته‌ی‬
‫گفته‌ی هگل‪” :‬در همین خبر داشتن است‬ ‫به میان نمی‌آوردیم‪ ،‬اما در حال حاضر الزم‬ ‫صریح وی را در این‌باره می‌خوانیم‪:‬‬
‫که داده شده از دو پارگی فراتر رفته است‪.‬‬ ‫کردن «دولت»‪،‬‬
‫ِ‬ ‫است بدانیم که هگل با َع َلم‬
‫در یک چنین بیهودگی‌ای‪ ،‬هر مضمونی‬ ‫مسئول‬
‫ِ‬ ‫در برابر اراده‌ی «خود ـ آگاه» و‬ ‫اصیل «برای خود‬ ‫ِ‬ ‫“ازخودگذشتگی‬
‫ِ‬
‫به امری سالبه که دیگر قادر نیست به‬ ‫توقع «ازخودگذشتگی» فردی و‬ ‫کانتی‪ ،‬و‬ ‫بود»‪ ،‬فقط همان است که طی آن این از‬
‫ِ‬ ‫خودگذشتگی به صورت کامل خود‪ ،‬چنانکه‬
‫گونه‌ای ایجابی فهمیده شود‪ ،‬تبدیل می‌شود؛‬ ‫محو اراده و «خو ‌د آگاهی فردی»‬ ‫ِ‬ ‫تقلیل یا‬
‫… و آگاهی از درون دو پاره‪ ،‬در خود‪،‬‬ ‫به نفع «قدرتِ» دولت‪ ،‬برخالف آنچه برخی‬ ‫در پذیرش مرگ دیده می‌شود‪ ،‬نمودار‬
‫‌آگاهی به‬ ‫خویشتنی خود‬ ‫همین برابری با‬ ‫تصور می‌کنند‪ ،‬عملی که انجام می‌دهد نه‬ ‫می‌شود که در ضمن با این گونه از سر‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫خویشتن بازآمده است”(ص‪ .)۵۷۱‬واقعیت‬ ‫عقالنی ـ مترقی‪ ،‬بل عاطفی ـ ارتجاعی‬ ‫خود برخاستن ماندگار می‌ماند؛ برای خود‬
‫این است که تمام شاهکار هگل در همین‬ ‫است‪ .‬واقعیت این است که فلسفه‌ی هگل در‬ ‫بود‪ ،‬بدین‌سان‪ ،‬همان‌گونه برون‌ذات می‌شود‬
‫هنرش (که باید اعتراف کرد اگر به ورطه‌ی‬ ‫حیطه‌ی فلسفه‌ی سیاسی‪ ،‬در نهایت به نفع‬ ‫ت دولت نیز به‬‫که در خود هست [‪ ]...‬قدر ِ‬
‫«زبان‌آوری» فرو غلطد‪ ،‬کوچکترین اثری‬ ‫«قدرت» تمام می‌شود و شاید حتا بتوان‬ ‫جایی می‌رسد که برتر از خو ِد شخصی قرار‬
‫از «علم» باقی نمی‌گذارد)‪ ،‬خالص ‌ه شده‬ ‫گفت این فلسفه‪ ،‬یک جورهایی به هم ریختن‬ ‫می‌گیرد‪ ،‬همچنانکه بدون این گونه بیگانه‬
‫است‪ .‬بهرحال اکنون باید «ایمان» یا باور‬ ‫و از نو سوار کردن «وضع موجود» و‬ ‫شدن با خود‪ ،‬کردارهای افتخارآمیز‪ ،‬اعمال‬
‫دینی را به‌منزله‌ی سنتز نوپدیدی دانست‬ ‫مشروعیت بخشیدن به آن است‪ .‬گرایشهایی‬ ‫آگاهی شریف و توصیه‌های برخاسته از‬ ‫ِ‬
‫دل رابطه‌ی دیالکتیکی دو شق دولت‬ ‫که از ِ‬ ‫که احتماالً در متن بحران‌های ساختار سیاسی‬ ‫وقوف وی‪ ،‬پرده‌ی ابهامی می‌توانست باشد‬
‫برمی‌آید (دولتی که از یک سو در مقام خو ِد‬ ‫ی آلمان در آن روزگار می‌تواند‬ ‫درونی قصد خاص و‬‫ِ‬ ‫پوشاندن امتناع‬
‫ِ‬ ‫برای‬
‫ـ اقتصاد ِ‬
‫آگاهی حامل قدرت و ثروت قرار دارد و از‬ ‫قابل درک باشد‪.‬‬ ‫اراده‌ی خاص”(ص‪.)۵۵۲‬‬
‫ِ‬
‫سوی دیگر در برابر بیگانگی دهان گشوده‌ی‬
‫باری‪ ،‬اکنون در برنامه‌ی «شدن» و یا‬ ‫موضوع جالب شده است زیرا چنانکه‬
‫ناشی از تصرف قدرت و ثروت از سوی‬
‫دیالکتیکی هگل که مسیری در‬ ‫ت‬
‫صیرور ِ‬ ‫می‌بینیم‪ ،‬هگل بدون هرگونه پرده پوشی‪،‬‬
‫گروههای نزدیک به آن)‪.‬‬ ‫ِ‬
‫جهت رشد و تکامل «جان» تا آشکارگی‬ ‫آگاهی»‬ ‫ِ‬ ‫در حال اضمحالل ارمغان «خود ـ‬
‫در حال حاضر با مرحله‌ی جدیدی از‬ ‫«مطلق» آن دارد‪ ،‬دولت در تبدیل یا‬ ‫عصر روشنگری است‪ .‬عصری که شعار و‬
‫«جان» سر و کار داریم‪ ،‬مرحله‌ی خاصی‬ ‫شدن‌اش به تحول «دین»ی به موقعیت‬ ‫گفتمان‌های آن‪«،‬حمایت از اندیشه و اراده‌ی‬
‫از رشد تاریخی‌اش‪ ،‬که بعد از شکل‬ ‫فراتر رهنمون می‌شود‪ .‬به طوری که در‬ ‫فردی»‪ ،‬در برابر هر گونه «قدرت و‬
‫آرمانی‌اش به صورت «دولت»‪ ،‬اینک به‬ ‫فراز و نشیب بسیاری که طی می‌کند‪ ،‬به قول‬ ‫اراد‌ها‌ی قیم‌وار» است (اعم از دولت‪ ،‬شاه‪،‬‬
‫صورت «ایمان» یا دین ظهور کرده است‪:‬‬ ‫هگل‪” ،‬می‌بیند که فقط در درجه‌ی نخست از‬ ‫ث‬ ‫حکومت کلیسا و …)؛ هر چند در بح ِ‬
‫ت آن در میان است‬ ‫” دینی که در اینجا صحب ِ‬ ‫ت «خود» برخوردار‬ ‫نظر معنوی از حیثی ِ‬ ‫ت‬ ‫کانت (و مسلما ً به دلیل کمبود جا و فرص ِ‬
‫ـ به عنوان ایمان (‪ )Glaube‬جهان فرهنگ‬ ‫است؛ بنابراین‪ ،‬چنین زبانی هنوز بیانگر‬ ‫گفت‌وگو در یک مقاله)‪ ،‬به طور دقیق از‬
‫وارد صحنه می‌شود؛ بنابراین‪ ،‬هنوز آنچنان‬ ‫جان‪ ،‬آن سان که خو ِد جان به خود دانستگی‬ ‫نظریات تعدیل‌کننده‌ی کانت در خصوص‬
‫که درخود و برای‌خود هست به میان نمی‌آید‪.‬‬ ‫دارد و خویشتن را به تمامی بیان می‌کند‪،‬‬ ‫«فردیت» عصر روشنگری سخنی به‬
‫دین‪ ،‬تا حال برای ما در دیگر تعین‌پذیری‌ها‬ ‫نیست” (صص ‪ ۵۵۵‬ـ ‪ .)۵۵۶‬هگل با این‬ ‫میان نیاوردیم‪ ،‬اما الزم است بدانیم‪ ،‬کانت‬
‫آگاهی‬ ‫نمودار شده است‪ ،‬از جمله‪ ،‬به عنوان‬ ‫رویکرد سلبی‪ ،‬در واقع دست به ساختن‬ ‫ی متافیزیکی را با احتیاط کامل به‬ ‫آزادساز ِ‬
‫ِ‬
‫ناخشنود‪ ،‬یا …”(ص‪ .)۵۷۳‬و جالب است‬ ‫پاره‌ی آگاهی‌ِ از خود بیگانه‌ای می‌شود که‬ ‫انجام رساند‪ .‬آنقدر با احتیاط که از دید با‬
‫ی دینی» به جهتی‬ ‫نفوذ‌ترین منتق ِد شالوده‌شکن‌اش یعنی نیچه‬
‫بدانیم همین «ناخشنود ِ‬ ‫در اطراف قدرت دولت شکل می‌گیرد‪ .‬زیرا‬
‫کار را برای هگل آسان می‌کند زیرا دین‪،‬‬ ‫به گفته‌ی او ”نجبا و اشراف‪ ،‬نه فقط آماده‌ی‬ ‫اصال این آزاد‌سازی به چشم نمی‌آمد و به‬
‫به عنوان مقوله‌ای ایمانی از همان ابتدا‬ ‫خدمت‌گزاری به قدرت‌اند‪ ،‬بلکه در کنار‬ ‫باور او در نیمه‌ی راه به کلی متوقف شده‬
‫پاره‌ی متضاد خویش را همراه خود دارد‪.‬‬ ‫تخت او به سان «زینتی» گرد آمده‌اند …‪.‬‬ ‫«قانون‬
‫ِ‬ ‫بود‪ .‬بهرحال کانت از یکسو با‬
‫ب‬ ‫افشای ناحق و ستیز با بی‌ایمانی در قال ِ‬ ‫زبان ستایش اینان بدین سان‪ ،‬جانی است که‬ ‫اخالقی» خویش‪ ،‬به کلی مانعی در برابر‬
‫«آگاهی‌با‌ایمان»؛ یعنی همان‬ ‫به قول هگل‬ ‫در خود قدرت دولت‪ ،‬حدود نهایی را گرد هم‬ ‫افسارگسیختگی فردیتی که تا دیروز تحت‬
‫ِ‬
‫ِ‬
‫آگاهی‌ای که به گفته‌ی وی‪”:‬تا حدی مبنای‬ ‫می‌آورد و یک جا جمع می‌کند؛ این زبان‪،‬‬ ‫هدایت و نفوذ کلیسا بود ایجاد می‌کند و از‬
‫واقعی فرهنگ‬ ‫برون‌ذاتیت‌اش را در جهان‬ ‫ی آن است‬ ‫سوی دیگر با طرح «چیز برای خود»‪،‬‬
‫ِ‬ ‫بازتابنده‌ی قدرت انتزاعی در خود ِ‬
‫دارد‪ ،‬ولی همین آگاهی تا حدی نیز با این‬ ‫… پس خود خاصی که اراده‌ی قدرت دولت‬ ‫از قلمرو شناخت محافظت می‌کند‪ .‬آن هم‬
‫ت از آن خویش به سان چیزی‬ ‫برون‌ذاتی ِ‬ ‫است‪ ،‬برای خود از رهگذر فروکاهی و‬ ‫ساختن‬
‫ِ‬ ‫بدین صورت که «قدرتِ» متعین‬
‫بیهوده‪ ،‬در تضاد است و همانا حرکت رفع‬ ‫ت با خود بیگانه‬ ‫تباهی آگاهی شریفِ عامی ِ‬ ‫پس‬ ‫ِ‬ ‫در‬ ‫چیزها را (یا به قولی «قدرتِ»‬
‫ِ‬
‫آن است” (ص‪.)۵۷۸‬‬ ‫شونده به فردانیتی کامل و پیشاینده تبدیل‬ ‫قلمرو «شناخت» را) که تا دیروز فقط تحت‬
‫می‌شود که طعمه‌ای برای هر اراده‌ی تواناتر‬ ‫سلطه‌ی عالم الهی و کشیشان (کلیسا) بود‪ ،‬به‬
‫هگل در پدیدارشناسی جان‪ ،‬درباره‌ی‬ ‫است(صص‪.)۵۵۸ ، ۵۵۷‬‬ ‫خو ِد قلمرو شناخت واگذار می‌کند‪ :‬شناخت‬
‫«دین»‪ ،‬بحثی مفصل و طوالنی دارد؛ اما با‬ ‫ذهن مکانی‪ ،‬زمانی [و مسلما ً‬ ‫ِ‬ ‫در عرصه‌ی‌‬
‫وجودیکه این گفتگوها نگرش قابل تأملی در‬ ‫پس شاید بتوان گفت زمانی که «نجبا و‬ ‫ً‬
‫تاریخی] ‪ .‬بهرحال این بحثی نسبتا پیچیده‌‬
‫باب موقعیتی ارائ ‌ه می‌دهد که «خودآگاهی» با‬ ‫اشراف» نه در جهت عمل شریف بل در‬ ‫است و پیش‌فهم‌های زیادی برای درک‬
‫«غیر خود» به آشتی رسیده است‪ ،‬با اینحال‪،‬‬ ‫تباهی آگاهی»‬
‫ِ‬ ‫سمت و سوی «فروکاهی و‬ ‫هم ‌ه جانبه‌ی آن الزم است که به هیچ وجه‬
‫ث‬
‫بسندگی بح ِ‬
‫ِ‬ ‫آن مرحله و موقعیت را مناسب‬ ‫خویش عمل می‌کنند‪ ،‬به قول هگل ما با‬ ‫اینجا‪ ،‬جای مناسبی برای آن نیست‪ .‬چنانچه‬
‫‪35‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫چون شهودی خالی به آگاهی عرضه می‌کند‪ .‬محض» یاد می‌کند‪« :‬جانی تنها و فاقد‬ ‫دیالکتیکی خویش نمی‌بیند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫«جان» فلسفه‌ی‬
‫به همین دلیل‪ ،‬جان‪ ،‬ناگزیر در زمان پیدا حیات»…‪.‬‬ ‫به طوری که می‌گوید‪ :‬ولی این هم‌بو ِد دینی‬
‫می‌شود و در زمان پیدا شدن‌اش مادام که‬ ‫(‪ ،)die Gemeinde‬در این خود‌آگاهی‌ای‬
‫مفهوم محض خود را در نیافته است‪ ،‬یعنی اصفهان ـ بهمن ‪۱۳۹۰‬‬ ‫آن وی است‪ ،‬هنوز کامل نیست…‪ .‬این‬ ‫که از ِ‬
‫تا زمانی که زمان را حذف نکرده است‪،‬‬ ‫هم‌بو ِد دینی هنوز دارنده‌ی آنچه خود هست‬
‫برای نوشتن این متن از کتاب‌های زیر‬
‫ادامه دارد‪ .‬زمان خود محض برونی است‬ ‫‌آگاهی جانانه‌ای است که درست‬‫ِ‬ ‫نیست؛ خود‬
‫استفاده شده است‪:‬‬
‫که به شهود دریافته می‌شود نه از راه خود؛‬ ‫چون خودآگاهی‪ ،‬عین یا ابژه برای خودش‬
‫مفهومی است که فقط [به شکل] شهودی ‪ ۱٫‬تاریخ تمدن‪ ،‬نوشته ویل و آریل دورانت‪،‬‬ ‫نیست‪ ،‬یا به روی خودش گشوده نیست‪ .‬ولی‬
‫حسی از آن داریم…”(صص ‪ ۸۳۱‬ـ ‪ .)۸۳۲‬جلد یازده (عصر ناپلئون)‪ ،‬مترجمان‬ ‫تا جایی که آگاهی است همین تصوراتی را‬
‫اسماعیل دولتشاهی و علی اصغر بهرام‬ ‫که بر شمردیم داراست‪ .‬ما خودآگاهی را‬
‫هگل در ادامه‌ی بحث باالخره «زمان» را به‬ ‫در چرخش نهایی‌اش می‌بینیم که «درونی‬
‫بیگی‪ ،‬انتشارات آموزش و انقالب اسالمی‪،‬‬
‫عنوان مفهوم محض شهودی «جان» معرفی‬ ‫«دانستگی در‬ ‫می‌شود» و به مرتبه‌ی‬
‫‪۱۳۷۰‬‬ ‫ِ‬
‫می‌کند‪” … :‬پس‪ ،‬از آنجا که جان ناگزیر‬ ‫خودبودی» می‌رسد”(ص ‪.)۸۱۵‬‬
‫همین حرکت متمایز شونده در خویشتن ‪ ۲٫‬پدیدارشناسی جان‪ ،‬نوشته گئورگ ویلهلم‬
‫است‪ ،‬کل شهودی‌اش در برابر خودآگاهی فریدریش هگل‪ ،‬ترجمه باقر پرهام‪ ،‬انتشارات‬ ‫خودآگاهی‬
‫ِ‬ ‫واقعیت این است که هگل که از‬
‫بسیط آشکار می‌شود‪ ،‬و ‪ ،‬بنابراین از آنجا کندوکاو‪۱۳۹۰ ،‬‬ ‫انسان‪ ،‬آغاز می‌کند و با دنبال کردن (به‬
‫که این کل همان است که متمایز شده است‪،‬‬ ‫تصور خودش) مراحل رشد آن (فی‌المثل‬
‫ی منبع وبالگ محقق‬ ‫متمایزشدن‌اش در مفهوم محض شهود ِ‬ ‫در ارتقاءاش به دولت و …‪ ،).‬در نهایت‬
‫وی است‪ ،‬یعنی در زمان؛ …‪.)۸۳۳(..‬‬ ‫به «جهان» راه می‌یابد‪ ،‬در این مرحله‌‌ی‬
‫اما واقعیت این است که هگل به این مفهوم‬ ‫حساس رابطه‌ی بین آگاهی و جهان را‬
‫فلسفی‬
‫ِ‬ ‫ی کارگاه‬‫فلسفی که بعدها مایه‌ی فکر ِ‬ ‫هستی وحدت آمیز‬‫ِ‬ ‫به‌منزله‌ی حضور و‬
‫هایدگر می‌شود‪ ،‬قانع نیست؛ زیرا باور‬ ‫ت در خود‪،‬‬ ‫می‌بیند‪ ”:‬جهان‪ ،‬به خوبی با ذا ِ‬
‫تکاملی و نگرش غایت‌گرای وی‪ ،‬او را‬ ‫به آشتی رسیده و ذات به خوبی می‌داند که‬
‫فلسفی‬
‫ِ‬ ‫بر آن می‌دارد تا به کارگاه فکری ـ‬ ‫خودش دیگر عین یا ابژه را چون چیزی‬
‫دیگری بیندیشد‪« :‬تاریخ»؛ کارگاهی که در‬ ‫بیگانه با خود نمی‌داند‪ ،‬بلکه آنرا برابر با‬
‫آن انواع قالب‌های جان پی ریخته شده‌اند‪:‬‬ ‫خود در عشق می‌داند‪ .‬ولی برای خودآگاهی‬
‫قلمرو جان‌هایی که هر یک از درون دیگری‬ ‫حضور داده شده هنوز قالب جان ندارد”‬
‫ِ‬ ‫این‬
‫دلیل‬ ‫زاده شدند‪ ،‬آنهم در حالی که خود نیز به ِ‬ ‫(ص‪.)۸۱۶‬‬
‫خصلت اثرگذاری و اثرپذیر خویش‪ ،‬در عین‬
‫«جان» نوپدیدی هستند که به‬ ‫حامل‬
‫ِ‬ ‫حال‪،‬‬ ‫«آگاهی‬
‫ِ‬ ‫وانگهی هگل در فلسفه‌ی خویش‬
‫ِ‬
‫زودی جایگزین جان‪ ،‬دیگری می‌شود‪ .‬هگل‬ ‫زمانی» کانت را به تعلق خود درمی‌آورد‪.‬‬ ‫ِ‬
‫معتقد است‪” :‬هر کدام از این جانها‪ ،‬قلمرو‬ ‫پیشینی‬
‫ِ‬ ‫‌های‬‫ت‬ ‫صور‬ ‫طریق‬ ‫از‬ ‫که‬ ‫‌ای‬ ‫آگاهی‬
‫جهان جانانه را از جان پیشین‌اش گرفته است‪.‬‬ ‫ذهن‌اش‪ ،‬درکی شهودی و غیر قابل‬
‫آشکارشدن ژرفا‬ ‫جایگزینی پیاپی‪،‬‬ ‫هدفِ این‬ ‫تفکیک از خود‪ ،‬غیرخود و «حضور» (یا‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫همانا مفهوم جامع مطلق است… محفوظ‬ ‫حضوریافتگی) در جهان و چیزها دارد‪:‬‬
‫ماندن این جانها از جنبه‌ی فرابو ِد آزادشان‪،‬‬ ‫ت زمانی‪ .‬باری‪ ،‬هگل نیز «جان» و‬ ‫شناخ ِ‬
‫که در صورت پیشایندگی نمودار می‌شود‪،‬‬ ‫یا به عبارت دیگر «قالب جان» را به دلیل‬
‫سازمان‬ ‫همان تاریخ است؛ اما از جنبه‌ی‬ ‫درک شهودی‌اش از زمان‪ ،‬به اصطالح با (و‬
‫ِ‬
‫یِشان‪ ،‬همان علم دانستگی نمود یابنده‬ ‫مفهوم ‌‬ ‫در) زمان می‌آمیزد‪« .‬زمان»ی که همانگونه‬
‫( ‪ )erscheinenden Wissen‬است‪.‬‬ ‫که از دستگاه فلسفی هگل انتظار می‌رود‪،‬‬
‫هر دو جنبه با هم به عبارت دیگر‪ ،‬تاریخ‬ ‫برای آنکه به لحاظ مفهومی مناسب حال‬
‫ب دریافته‪ ،‬سازنده‌ی خاطره و به‬ ‫در قال ِ‬ ‫«جان» شود‪ ،‬نخست می‌باید در صورت‌های‬
‫جان مطلق‪ ،‬برونذاتیت‪،‬‬ ‫شدن‬ ‫کشیده‬ ‫صلیب‬ ‫دیالکتیکی ـ فلسفی هگل پخته و کامل شود‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫نشستن آن است‪ ،‬که‬ ‫اورنگ‬ ‫به‬ ‫یقین‬ ‫و‬ ‫حقیقت‬ ‫ی‬ ‫به عنوان مثال هگل که از حضور ناگزیر ِ‬
‫ِ‬
‫تنهایی بی‌حیات‬ ‫اگر نمی‌بود‪ ،‬این جان همانا‬ ‫جان در زمان (از طریق فلسفه‌ی کانت و حتا‬
‫ِ‬
‫می‌شد و بس”(ص‪.)۸۴۰‬‬ ‫قبل تر از آن در نحوه‌ای دیگر به واسطه‌ی‬
‫فلسفه ی صیرورت هراکلیتوس) به خوبی‬
‫بنابراین فلسفه‌ی دیالکتیک هگل‪ ،‬عاقبت در‬ ‫مطلع است‪ ،‬بحث «جان و زمان» را مطابق‬
‫مطلق آگاه و داننده»ای آرام‬‫ِ‬ ‫ایده‌ی «جان‬ ‫فلسفی خویش که از وی سراغ داریم‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫آداب‬
‫و قرار می‌گیرد که با مجهز کردن خود به‬ ‫به انجام می‌رساند‪ .‬یعنی نخست‪ ،‬تقسیمات‬
‫هستی زمانی و …‪،.‬‬‫ِ‬ ‫جامعه‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬دین‪،‬‬ ‫(برساختن‬
‫ِ‬ ‫دوتایی‪ ،‬بعد هم با رویکرد سنتز‪،‬‬
‫و همچنین اطالع‌یافتگی از رسالت تاریخی‌ِ‬ ‫وحدت دیالکتیکی دو وجه متقابل) بر شکافی‬
‫تکامل خویش‪ ،‬بر سرشت خام و‬ ‫ِ‬ ‫رو به‬ ‫که خود در عالم نظری ایجاد کرده است‪،‬‬
‫آگاهی انتزاعی چیره می‌شود‪.‬‬‫ِ‬ ‫‌ناپذیر‬
‫ِ‬ ‫آشتی‬ ‫فائق می‌آید‪ .‬فی‌المثل درباره رابطه‌ی آگاهی‬
‫همان چیزی که هگل از آن با «کنار کشیدن‬ ‫و زمان معتقد است‪” :‬زمان‪ ،‬خو ِد مفهومی‬
‫ت‬
‫تنهای خودآگاهی و پناه بردن‌اش به درونی ِ‬ ‫است که در میانه حضور دارد‪ ،‬و خود را‬
‫‪36‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫نظری‬

‫چشمان مونالیزا با لبان ژیژک‪ :‬در دفاع از اسالوی ژیژک‬


‫کیانوش دل زنده‬

‫این فرض « که پیام اصلی آن باید نادرست‬ ‫اسالوی ژیژک جزو معدود متفکرانی است انتقا ِد سطحی و کلیشه ای به گلوله می بستند‬
‫باشد تفسیر ریاکارانه را حتی به نحو بهتری‬ ‫که در ایران امروز از او بسیار سخن می ‪.‬‬
‫تضمین می کند تا خواندن آن با این فرض‬ ‫رود و نیز به همان میزان از او کتاب‬
‫که آن چه این متفکرین می گویند باید درست‬ ‫ترجمه می شود و عرصه مجازی به نحوی در این گرماگرم بازار داغ مونتاژ نظریات‬
‫باشد ‪ » .‬زیرا این خیال باطل را مفروض‬ ‫در تسخیر هواداران اوست ‪ .‬اما در بازار روزنامه ها و … با تیراژ باال به توزیع‬
‫می گیرد که انگار اصول الیتغیر و ثابتی‬ ‫شلوغ مونتاژ نظریات ‪ ،‬رسانه های مکتوب مطالب فست فودی و نیم بند در ستون ها‬
‫ِ‬
‫در فلسفه و اندیشه سیاسی حضور دارند که‬ ‫(نشریات ‪ ،‬ماهنامه ها ‪ ،‬روزنامه ها ) نه ی چند خطی و پاروقی ها سعی می کردند‬
‫متفکر تحت بررسی مبتنی با آن‬ ‫باید متن یا‬ ‫تنها او را جدی نمی گیرند بلکه حتی او را تکلیف همه این متفکرین را یک شبه‬
‫ِ‬
‫اصول و نگرش ها ارزش گذاری شود ‪.‬‬ ‫در حد یک کمدین پائین می آورند ‪ ،‬حقیقتی یکسره کنند و مُهر باطل شد بر آن ها بزنند‬
‫مدفون ‪ ،‬که از یک طرف در عرصه ‪ ،‬که اساسا خلقت آن ها اشتباه بوده و باید از‬
‫چنین مخالفانی به پرسش هایی که ژیژک‬ ‫مجازی اینگونه طرفداران پرپاقرصی به هم بود خود توبه کنند ‪ .‬همه همه پُر از انتزاع‬
‫مطرح می کند نه تنها عالقه نشان نمی دهند‬ ‫زده است و از سوی دیگر مخالفانی که در ها و کلی بافی های توخالی و غیر انضمامی‬
‫که حتی کمتر حاضر نیستند به قرائت متون‬ ‫رسانه های مکتوب ‪ ،‬این چنین او را نه به نحوی که حتی اگر در این پرفورمنس‬
‫سنگین فلسفی او که با چاشنی روانکاوی‬ ‫ِ‬ ‫تنها نادیده می گیرند بلکه حتی او را سطحی غمگین به رسم اتهامات منتقدین فرض را بر‬
‫و ارجاعات مکرر به نظریات فرهنگی و‬ ‫این بگذاریم که ژیژک ‪ ،‬فوکو ‪ … ،‬دلقک‬ ‫و مسخره قلمداد می کنند ‪.‬‬
‫بازخوانی فیلم سنگین تر شده است بپردازند ‪.‬‬ ‫های بی مزه با عمارت های توخالی هستند ‪،‬‬
‫ژیژک اولین متفکری نیست که در الکلنگ الاقل باشکوه تر و خالقانه تر از نوشته های‬
‫انتقادات جامع الطرافی از سوی این دست از‬ ‫زشت زیبا‪ ،‬این یا آن ‪ ،‬مورد هجمه و بی سرته و چند وجبی همین منتقدان است که‬ ‫ُ‬
‫روزنامه نگاران مطرح شده است که تکرار‬ ‫تصاویر قالبی کلیشه ای ‪ ،‬تحریف شده است با انتزاع های ُخشک و واحد آجین شده اند ‪.‬‬
‫آن نوعی مشروعیت به این ادعاهای گزاف‬ ‫‪ .‬پیش از او فوکو ‪ ،‬هابرماس و حتی پیش‬
‫است ‪ .‬دامن زدن به آن موجب تشدید بدفهمی‬ ‫تر پوپر و مارکس هم با چنین سرنوشتی رسم مرسوم مخالف خوان در مجالت امروز‬
‫و ترویج بی فرهنگی علمی از طریق تکرار‬ ‫دچار شده بودند ‪ .‬مُد های فکری چون نسیمی خوانشی از ژیژک را ترویج می کنند که به‬
‫اشتباهات مطروحه است ‪ .‬از این رو این‬ ‫این متفکران را در گیسوان خودبزرگ بینی مراتب ریاکارانه تر از گروه نخست است که‬
‫یادداشت بر آن است به جای پاورقی نویسی‬ ‫توام با عقده حقارت باال می بردند و از نظریات او را در تحلیل و تبیین مسائل روز‬
‫و به ناکجاآباد بردن گفتمان های در راه مانده‬ ‫سوی دیگر گروهی آن ها را در زیر باد به کار می گیرد چرا که خواندن متنی با‬
‫ِ‬

‫‪37‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫او اگر چه همانگونه که خود معترف است‬ ‫به موضوعات تحلیل های او‪» .‬‬ ‫به نام ژیژک ‪ ،‬به این سوال ها بپردازد ‪،‬‬
‫با متفکران مکتب فرانکفورت زاویه دارد ‪،‬‬ ‫چرا ژیژک تا این حد مهم است که بخش‬
‫ولی با دیگر متفکران ای که در این سبک و‬ ‫مایرز ( نویسنده ای که کتابی هم درباره‬
‫وسیعی از عالم نظریه را در عرصه مجازی‬
‫روش شناسی می گنجد (مکتب پراکسیس)هم‬ ‫اسالوی ژیژک دارد) می گوید ‪« :‬الکانی که‬
‫به خود اختصاص داده است ؟ و چه رویکرد‬
‫تراز است ‪ .‬همانگونه که حتی خود معترف‬ ‫در کتاب های ژیژک می خوانید عمدتا الکان‬
‫انضمامی در نظریات او وجود دارد که سیل‬
‫است ‪ ،‬نخستین پیشرفت غیر منتظره اش در‬ ‫خاص ژیژک است ‪ » .‬و این خاص بودگی‬
‫کثیری به ترجمه آثار او دست زده اند و‬
‫فلسفه زمانی آغاز شد که گروه پراکسیس‬ ‫که مایرز درباره ” الکان” بر آن موکد است‬
‫میل کثیرتری در شهوت خواندن آنها ؟ این‬
‫اغوایش کرد ‪.‬‬ ‫توسط منتقدین آثار ژیژک ‪ ،‬درباره هگل ‪،‬‬
‫سواالت فی الجمله در عنوان چرا ژیژک‬
‫مارکس ‪ … ،‬تکرار می شود ‪ « .‬در واقع‬
‫خالصه می شود ‪ .‬شرح اندکی از این که‬
‫«حدود پانزده سال داشتم که به خواندن‬ ‫سهم نوآورانه ژیژک در تاریخ روشنفکری‬
‫چرا درک و تطور آثار او مهم است ؟‬
‫متون استاندارد و کالسیک مارکسیستی –‬ ‫غرب در تلفیق فوق العاده ای است که او از‬
‫دیالکتیک ‪ ،‬غیره را شروع کردم ‪ ،‬و نخستین‬ ‫نظریه روان کاوی الکان ‪ ،‬فلسفه قاره ی (و‬ ‫از این رو بند الف ‪ :‬به ریشه های فکری و‬
‫پیشرفت غیر منتظره ام مربوط به زمانی‬ ‫به طور اخص قرائت ضد ماهیت باورانه‬ ‫سهم نوآورانه ژیژک در تاریخ روشنفکری‬
‫بود که گروه پراکسیس (مجله ای نسبتا دگر‬ ‫اش از هگل )و نظریه سیاسی مارکسیستی‬ ‫غرب می پردازد و بند ب ‪ :‬که پاشنه آشیل‬
‫اندیش که از به اصطالح مارکسیست انسان‬ ‫ارائه کرده است ‪ .‬او به وضوح این اندیشه‬ ‫مخاطب ایرانی در درک آراء ژیژک است‬
‫گرایانه طرفداری می کرد ) اغوایم کرد‬ ‫متعالی را با نمونه های برگرفته از ادبیات و‬ ‫به روش شناسی ژیژک ‪ ،‬سبک و م ُتدی که‬
‫و برای نخستین بار از ایدئولوژی رسمی‬ ‫فرهنگ عامه پسند ترسیم می کند که نه تنها‬ ‫به دلیل غیر آکادمیک بودن او برای خواننده‬
‫فاصله گرفتم ‪» .‬‬ ‫شکسپیر ‪ ،‬واگنر یا کافکا را در بر می گیرد‬ ‫ایرانی غیر ملموس و توام با کژفهمی است‬
‫؛ بلکه فیلم نوآر ‪ ،‬سلایر های آبکی ‪ ،‬کارتون‬ ‫توجه می شود ‪ .‬و در بند ج ‪ :‬سه اصل مهم و‬
‫در روش شناسی انتقادی سه اصل را می‬ ‫ها و لطیفه های مستهجنی را نیز شامل می‬ ‫کلیدی که ژیژک بر آن ها بسیار موکد است‬
‫توان در نظر گرفت و بر پایه آن سنجید که‬ ‫شود که در حوزه ابتذال قرار دارند ‪ » .‬و‬ ‫طرح می شود که قابل تامل ‪ ،‬جذاب و در‬
‫آیا آراء ژیژک را می توان در این روش‬ ‫به واسطه همین امر است که می توان فهمید‬ ‫عین حال می توان در وضعیت فعلی با آن به‬
‫شناسی قرار داد ؟ این اصول برجسته‬ ‫چرا او تا بدین حد در میان افراد مختلفِ‬ ‫پیوند انضمامی رسید ‪ .‬اگرچه نگارند خود‬
‫عبارتند از ‪:‬‬ ‫متکثر هواخواه دارد ‪ .‬به این دلیل که او‬ ‫می داند سه گانه طرح شده همه چیز نیست‬
‫در محدوده یک موضوع واحد نمی گنجد و‬ ‫و شاید در وجوه دیگر آراء او کم اهمیت تر‬
‫الف‪ :‬اعالم تمایز میان ظاهر و واقعیت ‪ :‬کژ‬
‫درواقع او یک محصول فرهنگ عامه پسند‬ ‫باشد ‪ ،‬ولیکن از آن جا که نگارنده آن ها را‬
‫نگریستن – نفی در نفی‬
‫است ‪ .‬اسب تروا ‪ ،‬در قالب یک کاالی‬ ‫در پیوند با شرایط امروز ایران انضمامی تر‬
‫ب ‪ :‬پراکسیس (تالزم ارتباط ذهن و عین)‬ ‫سرمایه داری که اتفاقا برای نابودی خود‬ ‫می بیند ‪ ،‬بنا به صالح دید شخصی به طرح‬
‫سرمایه داری وارد تروی شده است ‪.‬‬ ‫آن ها می پردازد ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬نقد جامعه مدرن و سرمایه داری پیشرفته‬
‫این روش غیر مرسوم که با آکادمی سر‬ ‫معادل‬
‫ِ‬ ‫الف ‪ :‬گلین دالی « ژیژک را در حکم‬
‫الف ‪ :‬وقتی پژوهشگری می پذیرد که نظم‬ ‫ناسازگار دارد و پُر از جوک ها و لطیفه‬ ‫فلسفی نوعی طاعون یا ویروس کامپیوتری‬
‫موجود طبیعی است و نظم دیگر غیر از آن‬ ‫ها و مثال های ساده و ملموس است ‪ ،‬امری‬ ‫می داند که هدفش برهم زدن نمودها و‬
‫قابل تصور نیست ‪ ،‬این بدان معناست که‬ ‫اتفاقی نیست ‪ .‬ژیژک وام دار ژاک الکان‬ ‫ظواهر فارغ البال آن چیزی است که می‬
‫او در پی اصالح وضع موجود نیست در‬ ‫است « فردی که دانشگاهی و نویسنده نبود‬ ‫توان آن را شبکه یا ماتریس سرمایه داری‬
‫مقابل ‪ ،‬نظریه انتقادی چنین فرض می کند‬ ‫و عمیقا به دانشگاه و کالم دانشگاه بدگمان‬‫–لیبرال –جهانی نامید ‪ » .‬این ویروس و‬
‫که زندگی روزمره و عادی انسان ‪ ،‬بر پایه‬ ‫بود ‪ » .‬ژیژک در مصاحبه خود با اومانیته‬ ‫طاعون مزمن را نمی توان در هیچ دست‬
‫” پندار “استوار است و مردم به این پندارها‬ ‫بر این امر تاکید می گذارد که از دانشجویان‬
‫بندی کلیشه ای از نوع آکادمیک آن قرار‬
‫خو کرده اند» حال آن که ژیژک در منطق‬ ‫متنفر است و اساسا « آکادمی خود یک ساز‬ ‫داد ‪ ،‬مثل الکان (‪) )۱۹۸۱- ۱۹۰۱‬ژیژک‬
‫دیالکتیک هگلی که با اقتصاد سیاسی در هم‬ ‫برگ ایدئولوژیک دولت است ‪ » .‬در واقع‬ ‫هم به شدت از برچسب هایی که بر او می‬
‫آمیخته ‪ ،‬و برای تبیین آن به روانکاوی ‪،‬‬ ‫به واسطه همین فضای خشک و ایدئولوژیک‬ ‫زنند پرهیز می کند ‪ .‬به همین دلیل هم هست‬
‫زبان شناسی متوسل شده است ‪ ،‬قصد دارد‬ ‫زده آکادمی است که او ترجیح می دهد‬ ‫که نه می توان او را پست مدرن به حساب‬
‫بگوید که زبان به عنوان عامل انتقال “امر‬ ‫خارج از دانشگاه در سالن تئاتر ‪ .. ،‬برای‬ ‫آورد و هم نیاورد ‪ .. ،‬و بدین ترتیب او را‬
‫واقع “به “واقعیت “ناتوان است و نمی توان‬ ‫هوادارنش سخنرانی کند ‪ .‬جلساتی که شاید‬ ‫نمی توان مارکسیت ‪ ،‬هگلی ‪ ،‬هایدگری ‪،‬‬
‫همه آنچه واقعی است را به ما نشان دهد ‪،‬‬ ‫از برخی برنامه های تلویزونی سرگرم کننده‬ ‫دریدایی … در مفهوم قالبی آن نامید ‪.‬‬
‫سایه ای از کلبی مسلکی ایدئولوژیکی وجود‬ ‫تر و مفرح تر هم هست ‪ .‬ژیژک در آخرین‬ ‫چرا که ممکن است در یک زمان باشد و‬
‫دارد که حتی اگر پرده ایدئولوژی را کنار‬ ‫سمیناری که در لندن به اتفاق تیلور نویسنده‬
‫در زمانی دیگر نه ‪ .‬با این وجود « ایده ها‬
‫بزنیم ‪ ،‬باز سوژه خود به خود دست به عملی‬ ‫کتابی با عنوان ژیژک و رسانه حضور پیدا‬ ‫و تاثیرات کلی هر یک از متفکرین که در‬
‫می زند که خالف آگاهی است ‪ .‬ژیژک این‬ ‫کرده بود بر این امر صحه می گذارد که‬ ‫آراء ژیژک از آن سخن می رود با یکدیگر‬
‫دوگانگی میان” امر واقع” و “واقعیت ” را این‬ ‫وقتی نکته ای به طنز طرح می شود برای‬ ‫هم پوشی پیدا می کنند ‪ ،‬اما به طور کلی می‬
‫گونه تشریح می کند ‪(( «:‬واقعیت)) واقعیت‬ ‫مخاطبان تاثیر گذارتر است ‪ ،‬چون در آن‬ ‫توان گفت فلسفه هگل نوع یا روش اندیشیدنی‬
‫اجتماعی انسانهای ملموسی که درگیر تعامل‬ ‫لحظه کارکرد ایدئولوژیک و کلبی مسلکی‬ ‫که ژیژک پیدا کرده است را زیر نفوذ خود‬
‫و فرایندهای تولیدند حال آنکه ((امر واقع ))‬ ‫ناشی از آن به کمترین حد خود می رسد ‪.‬‬ ‫دارد ‪ ،‬آثار مارکس انگیزه یا دلیلی برای‬
‫منطق موهوم ((انتزاعی )) و چاره ناپذیر‬ ‫کتاب های او فراهم می آورد و روان کاوی‬
‫سرمایه است که آنچه در واقعیت اجتماعی‬ ‫ب ‪ :‬روش شناسی اسالوی ژیژک را می توان‬
‫الکانی چهارچوب مفهومی را برای پرداختن‬
‫جریان دارد تعیین می کند ‪ .‬می توان این‬ ‫با تسامح در(روش شناسی انتقادی) گنجاند ‪.‬‬

‫‪38‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫‪ ،‬و سپس به وحدت واالتر آن ها ‪ ،‬نیست‬ ‫قالب فانتزی استحاله یابد و اعضای خانواده‬ ‫شکاف و جدایی را به شکلی آشکار هنگامی‬
‫‪ .‬بلکه حرکت دوم صرفا همان ریشه ای‬ ‫با جامه های گل آلودشان تغییر ماهیت دهند‬ ‫مشاهده کرد که فردی از کشوری دیدن می‬
‫کردن حرکت نخست است ‪» .‬این خطا نکات‬ ‫و به اشباحی خوفناک بدل گردند» اسالوی‬ ‫کند که زندگی در آن به روشنی در هم ریخته‬
‫بسیاری را در مورد (نفی در نفی) هگلی به‬ ‫ژیژک با تاسی از ژاک الکان معتقد به همین‬ ‫و به اصطالح شیر تو شیر است ‪ .‬در چنین‬
‫ما می گوید ‪«( :‬نفی ) نخستین و بی واسطه‬ ‫کژنگریستن است ‪ ،‬کژ نگریستن ‪« :‬گونه ای‬ ‫کشوری شاهد زوال محیط زیست و فالکت‬
‫الف موضع الف را نفی می کند و در همان‬ ‫از میزانسن مضامین نظری است ؛ جنبه‬ ‫انسانها هستیم ‪ .‬اما گزارش اقتصاددانان که‬
‫حال درون مرزها و محدوده نمادین آن باقی‬ ‫هایی را در معرض دید می آورد که در‬ ‫پس از این دیدار به دست ما می رسد از‬
‫می ماند ‪ ،‬از این رو یک نفی دیگر باید‬ ‫حاالت دیگر هرگز بدان توجه نمی کنیم»«‬ ‫این خبر می دهد که وضعیت اقتصادی آن‬
‫در پی این نفی نخستین رخ دهد ‪ ،‬نفی ای‬ ‫شیوه کژ نگریستن به الکان کمک می کند به‬ ‫کشور (( از نظر مالی بی عیب و نقص ))‬
‫که نفس ِفضای نمادین مشترک میان الف و‬ ‫درک و تشخیص ویژگی هایی که معموالدر‬ ‫است –واقعیت اهمیت ندارد آنچه مهم است‬
‫نفی بی واسطه الف را نفی می کند (سیطره‬ ‫مستقیم نگاه کردن های آکادمیک از نظر دور‬ ‫وضعیت سرمایه است …‪»..‬‬
‫یک دِین نخست در هیات یک بدعت کالمی‬ ‫می مانند توجه داشته باشد» در واقع ژیژک‬
‫سست می شود ‪ ،‬سرمایه داری نخست به نام‬ ‫با رویکر انتقادی به نگاه راست گرایانه و‬ ‫این دوگانگی که ژیژک بدان معتقد است ‪،‬‬
‫«سیطره کارگران» تهدید می شود ) در این‬ ‫پوزتویستی معتقد است که این نگاه قابلیت‬ ‫به عنوان اصل مهمی مطرح می شود که‬
‫جا فاصله یا شکافی که (مرگ واقعی) نظام‬ ‫درک واقعی محتوا را ندارد ‪ ،‬امری که در‬ ‫روش شناسی انتقادی مبتنی بر نقد روش‬
‫نفی شده را از مرگ نمادین آن جدا می سازد‬ ‫زیر الیه های خیالی و صوری پنهان است ‪.‬‬ ‫شناسی پوزتویستی خود را از آن متمایز‬
‫اهمیتی حیاتی دارد ‪ :‬نظام باید دوبار بمیرد‬ ‫«وقتی یک موجود خیالی ‪ ،‬امر تصوری ‪،‬‬ ‫می سازد ‪.‬‬
‫‪ .‬تنها باری که مارکس اصطالح (نفی در‬ ‫شیئی از فضای درونی وارد دنیای واقعی ما‬
‫اول اینکه ‪ «:‬با ادراک و تجربه محض می‬
‫نفی) را در کتاب سرمایه ‪ ،‬حین بحث در‬ ‫بشود ؛ زمینه واقعیت را دچار پیچ و خم و‬
‫توان صدق و کذب گزاره ها را تعیین کرد‬
‫باره خلع مالکیت کنندگان در سوسیالیسم ‪ ،‬به‬ ‫پریشانی می کند –یک نیاز از طریق ایجاد‬
‫‪ .‬همان پراکسیس ‪ ،‬یا در هم تنیدگی اقتصاد‬
‫کار می برد ‪ ،‬دقیقا چیزی نظیر همین فرایند‬ ‫پریشانی در واقعیت خود را تثبیت می کند‬
‫سیاسی و نقد آگاهی است » مبتنی بر این که‬
‫دو مرحله ای را در نظر دارد ‪».‬‬ ‫‪».‬‬
‫“صور ظاهر” به تنهایی مورد تاکید‬
‫ِ‬ ‫چون‬
‫به درستی ژیژک با طرح این رویکرد‬ ‫«اگر به چیزی مستقیم نگاه کنیم ‪ ،‬آن را ”‬ ‫تنها‬ ‫توان‬ ‫نمی‬ ‫هم‬ ‫اولی‬ ‫طریق‬ ‫به‬ ‫‪،‬‬ ‫نیست‬
‫روش شناسانه ‪،‬ضمن انتقاد از برداشت‬ ‫به تجربه محض اکتفا کرد ‪ .‬چون روحی در چنان که در واقعیت هست ” می بینیم و حال‬
‫روش رادیکال را دنبال‬
‫ِ‬ ‫محافظه کارانه ‪،‬‬ ‫جریان است که نمی توان آن را تنها به آنکه نگاه آشفته بر اثر آرزوها و اضطراب‬
‫می کند که شاید با مدخل قرار دادن آن‬ ‫تجربه در یافت ‪ .‬در واقع باید برای نوعی ها ی ما(کژ نگاه کردن) تصویری معوج و‬
‫بتوانیم نقدی که ژیژک به محافل آکادمیک‬ ‫مبهم به دست می دهد ‪ .‬در تراز استعاره‬ ‫از دیالکتیک احترام قائل شد ‪.‬‬
‫به مثابه سلطه و روش شناسی پوزیتویستی‬ ‫دوم اما ‪ ،‬رابطه دقیقا عکس این است ‪ :‬اگر‬
‫دوم ‪« :‬اثبات گرایی ‪ ،‬به ظاهر اشیاء توجه‬
‫دارد را درک کنیم و اینکه موضع بی طرف‬ ‫به چیزی مستقیم نگاه کنیم ‪ ،‬یعنی بر حسب‬
‫می کند و از شناخت گوهر آن ها طفره می‬
‫بودن آکادمیک از نظر ژیژک به همین دلیل‬
‫ِ‬ ‫امور واقعی و عاری از احساس ‪ ،‬فارغ از‬
‫رود ‪ ،‬موقعیت تاریخی را در نظر نمی گیرد‬
‫دروغی ریاکارانه است ‪ .‬به طور خالصه‬ ‫عالیق خویش یعنی به چیزها نظر افکنیم‬
‫و به همین دلیل انتزاعی است ‪ .‬جزئیات‬
‫از زبان گلین دالی می توان گفت ‪« :‬ژیژک‬ ‫‪ ،‬هیچ نمی بینیم ؛ اال لکه ای بی شکل و‬
‫را بررسی می کند و از شناخت کلیت ناتوان‬
‫از کلی گرایی نوینی دفاع می کند که دستور‬ ‫بی صورت ‪ ،‬شی تنها زمانی خصوصیاتی‬
‫است » به عبارتی همان انتقادی است که‬
‫العمل اخالقی اصلی آن رویارویی با این‬ ‫واضح و متمایز پیدا می کند که به آن از‬
‫اسالوی ژیژک دلیلش را در کاربرد روش‬
‫واقعیت است که صورت گوناگون حیات‬ ‫زوایه خاص نظر کنیم ‪ ،‬یعنی از منظر‬
‫(کژ نگریستن) و (کلیت انضمامی) مرتبط‬
‫اجتماعی ما مبتنی بر حذف و طرد در مقیاس‬ ‫بسته به (عالیق شخصی )که میل من آن را‬
‫می سازد ‪ .‬تاکید به کلیت و نه جزء نگری‬
‫جهانی اند ‪.‬اگرچه کامال حقیقت دارد که کلی‬ ‫تقویت می کند ‪ ،‬بر آن سایه می اندازد و‬
‫و این که نگاه صرفا تجربی و مستقیم که‬
‫گرایی هرگز نمی تواند کلی باشد (زیرا برای‬ ‫در آن دست می برد ‪ . » .‬الکان برای‬
‫فرایند تاریخی را در نظر نمی گیرد سطحی‬
‫آنکه اصوال معنایی داشته باشد همواره باید‬ ‫شرح این مهم به” نقاشی ُسفرا” اثر هانس‬
‫و بدون عمق است ‪.‬‬
‫در قالب یک امر خاص هژمونیک تجسم یابد‬ ‫هولبایین اشاره می کرد ‪« :‬در پائین تصویر‬
‫)‪ ،‬ولی آنچه در مورد کلی گرایی ژیژک‬ ‫‪ ،‬زیر پیکر دو سفیر وقتی مستقیم نگاه می‬ ‫کژ نگریستن ‪:‬‬
‫بدیع و جالب توجه است آن است که کلی‬ ‫کردی یک لکه بی معنی مشاهده می کردی‬
‫گرایی او نمی کوشد تا این واقعیت را پنهان‬ ‫«مهمانی وارد خانه ییالقی می شود و از ‪ ،‬ولی وقتی در آستانه دیواری که تابلو به‬
‫سازد یا منزلت دیگری رادر حد یک (نقص‬ ‫پنجره عریض خانه به مزرعه پشت آن نگاه آن آویزان شده بود با زاویه ای کج و غیر‬
‫جزئی) در ساختاری تنزل دهد که از هر‬ ‫می کند ‪ .‬دختر خانواده تنها کسی است که مستقیم نگاه می کردی آن لکه ‪ ،‬به یک بار‬
‫نظر دیگر بی عیب است» ژیژک خود می‬ ‫او از هنگام ورود به خانه استقبالش می کند شکل یک جمجمه را تداعی می کرد و بدین‬
‫گوید نفی در نفی هگلی همان است که به‬ ‫و به او می گوید همه دیگر اعضای خانواده ترتیب معنای حقیق تابلو را فاش می کند‬
‫کافه بروید سفارش قهوه بدون شیر بدهید و‬ ‫به تازگی در تصادفی جان باخته اند ‪ ،‬کمی –بی اعتبار بودن متاع دنیا ‪ ،‬اشیاء هنری و‬
‫گارسون به شما بگوید قهوه بدون شیر نداریم‬ ‫بعد ‪ ،‬وقتی مهمان دوباره از پنجره بیرون را معرفتی که مابقی تصویر را پرکرده اند »‬
‫برایتان قهوه بدن شکر می آورم !‬ ‫نگاه می کند ‪ ،‬آنها را می بیند که آهسته در‬
‫مزرعه به خانه نزدیک می شوند ‪ ،‬انگار که نفی در نفی هگلی (کلیت انضمامی ) ‪:‬‬
‫ب ‪ :‬پراکسیس (تالزم ارتباط ذهن و عین)‬ ‫از شکار بر می گردند و بدین ترتیب چند‬
‫منطق دیالکتیکی هگلی «حرکت از یک‬
‫کلمه ‪ ،‬چهارچوب پنجره را عوض می کند‬
‫هربرت مارکوزه «پیشینه نظریه انتقادی‬ ‫مرحله به مرحله دیگر همان منطق حرکت‬
‫‪ .‬کافی است تا پنجره معجز آسا به نوعی‬
‫را به اندیشه های رادیکال دهه های ‪ ۳۰‬و‬ ‫از یک قطب نهایی به قطب مخالف خود‬

‫‪39‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫روز کردن استعاره ‪ ،‬معرف نوعی ویروس‬ ‫جستار دلیل بر عمل گرایی کور نمی شود‬ ‫‪ ۴۰‬قرن نوزدهم میالدی نسبت می دهد ‪ .‬او‬
‫کامپیوتری است که هدفش برهم زدن نمودها‬ ‫‪ .‬همان گونه که مورد نقد متفکران روش‬ ‫این مقطع زمانی را با توجه به تعریفی که‬
‫و ظواهر فارغ البال آن چیزی است که می‬ ‫شناسی انتقادی هست ‪ ،‬خود ژیژک معتقد‬ ‫از نظریه انتقادی ارایه داده ‪ ،‬انتخاب کرده‬
‫توان آن را شبکه یا ماتریس سرمایه داری‬ ‫است تسلیم به نفس برای عمل کردن اشتباه‬ ‫است ‪ .‬طبق این تعریف ‪( ،‬نظریه ) انتقادی‬
‫–لیبرال‪-‬جهانی نامید ‪ .‬چیزی که ژیژک در‬ ‫است ‪ «:‬تحلیل انتقادی وضعیت فعلی جهان‬ ‫‪ ،‬بر دو اصل فلسفه دیالکتیک و نقد اقتصاد‬
‫تداوم شکل خاصی از سنت دکارتی ‪ ،‬ما را‬ ‫–که هیچ راه حل روشنی ؛ هیچ گونه توصیه‬ ‫سیاسی استوار است ‪» .‬‬
‫بدان آلوده می کند نوعی شک بنیادین درباره‬ ‫«عملی» در این باره که باید چه کرد ؛‬
‫نفس پیش فرض های واقعیت اجتماعی ماست‬ ‫به دست نمی دهد و هیج کورسویی هم در‬ ‫ژیژک مثل متفکران مکتب فرانکفورت و‬
‫‪ .‬اما این خود صرفا نقطه شروع یک پیوند یا‬ ‫انتهای تونل به چشم نمی خورد و اگر هم به‬ ‫دیگر متفکران روش شناسان انتقادی قائل‬
‫درگیری ای که قادر است با سرشت روزبه‬ ‫چشم بخورد به خوبی می دانیم که می تواند‬ ‫به همین روایت متواتر از مارکس است که‬
‫روز بازدارنده تر سرمایه داری معاصر و‬ ‫نور چراغ قطاری باشد که از روی ما خواهد‬ ‫کار فلسفه‪ ،‬تفسیر صرف نیست بلکه تغییر‬
‫صور (روبنایی ) متناظر با آن ‪ ،‬یعنی از‬ ‫گذشت –معموال با سرزنش روبرو می شود‬ ‫آن است ‪ .‬ژیژک مبتنی بر همین رویه می‬
‫پیروی از سیاست درست و «تکثر فرهنگی‬ ‫‪ « :‬آیا منظورتان آن این است که هیچ کاری‬ ‫گوید ‪« :‬این تصور که بدترین متفکر باز‬
‫»سرشاخ شود ‪.‬‬ ‫نکنیم؟ فقط بنشینیم و انتظار بکشیم ؟ « این‬ ‫هم بهترین کار را می کند چون می تواند‬
‫جاست که باید همه جرات مان را جمع کنیم و‬ ‫نقد خوبی بر چگونگی اوضاع بنویسد ‪ .‬نه‬
‫پاسخ دهیم ‪ » :‬بله ‪ ،‬دقیقا همین « ‪ .‬وضعیت ج ‪ :‬ژیژک به فرامتن معتقد است ‪ ،‬به روحی‬ ‫‪ ،‬من فکر می کنم اگر قرار است به بازی‬
‫هایی هست که یگانه اقدام به راستی «عملی که بعد از اتمام نوشتار از بدن مُرده ِمولف‬ ‫سیاست وارد شوید باید به نحو عملگرایانه‬
‫» این است که در برابر وسوسه درگیر بر می خیزد ‪ .‬این دست دلبازی او باعث می‬ ‫و سنگدالنه تا آخر خط بروید ‪ .‬من از این‬
‫شدن فوری مقاومت کنیم و با تکیه بر تحلیل شود تا مخاطب آثارش نگاه انضمامی به‬ ‫نظر هیچ مشکلی نداشتم » وی در ادامه‬
‫انتقادی صبورانه « به انتظار بنشینیم و پدیده ها و اتفاقاتی که در فرهنگ روزمره‬ ‫تاکید می کند نباید این موضوع را از نظر‬
‫ببینیم چه پیش می آید » درست همان کاری می افتد پیدا کنند‪ .‬به نحوی که گلین دالی‬ ‫دور داشته باشیم که تاکید زیاد بر اقتصاد‬
‫که لنین پس از فاجعه ‪ ۱۹۱۴‬کرد ‪ .‬او در مقاله ای با عنوان (قمار کردن بر سر‬ ‫گرایی ممکن است منجر به بت وارگی که‬
‫گوشه ای تنها در سویس خزید و در آن جا امر محال ) بدان معترف است ‪ ،‬در رسای‬ ‫خود در بردارنده نوعی جمود سیاسی است‬
‫با مطالعه منطق هگل « آموخت و آموخت ژیژک اینگونه می گوید ‪ « :‬برگزیدن کتابی‬ ‫بشود ‪ ،‬همانگونه که« مارکسیسم گرفتار‬
‫و آموخت » اگرچه که مایرز در توصیف به قلم ژیژک به معنی مواجه با معجون‬ ‫نوعی اقتصاد گرایی بت واره شده است که‬
‫روح عملگرایی او می گوید ‪ «:‬بدین ترتیب سرمست کننده از عناصر گوناگون است ‪.‬‬ ‫خود به نوعی جمود سیاسی دامن زده است‬
‫‪ ،‬او کمتر در بند توصیف آن چیزی است پیشنهاد های جسورانه ‪ ،‬سبک و سیاقی بدیع‬ ‫»به عبارتی دیگر « اقتصاد شـأن اجتماعی‬
‫که توصیف اش نا ممکن است و بیشتر بر و درخشان و ماهرانه و شهامتی فکری که از‬ ‫استعالیی دارد ‪ ،‬اقتصاد ماتریسی مولد برای‬
‫امکان وجود یک عمل ‪ ،‬هر چه که باشد حرکت میان قله های انتزاع مفهومی و ابعاد‬ ‫پدیده هایی فراهم می آورد که در نگاه اول‬
‫پافشاری می کند بدین ترتیب ژیژک انرژی به ظاهریت و پرزرق برق زندگی ِ غریزی‬ ‫هیچ ربطی به اقتصاد ندارد ‪ .‬برای مثال می‬
‫های خود را روی این امر متمرکز می کند و عامیانه هیچ هراسی به دل راه نمی دهد‬ ‫توانیم از شی وارگی یا کاالیی شدن سیاست‬
‫‪ ،‬که از طریق تبین مداوم افق زندگی ِزیر ‪ ،‬مشخصه اصلی گفتار ژیژک تالشی است‬ ‫و فرهنگ حرف بزنیم ‪ .‬اقتصاد سرمایه‬
‫حاکمیت سرمایه داری ‪ ،‬در سپهر سیاسی ‪ ،‬مداوم و بی وقفه در جهت اثبات وجود پیوند‬ ‫دارانه در سطح فرم دامنه جهان شمول دارد‬
‫تودرتو و ناگشودنی میان به اصطالح دو‬ ‫جای برای عمل باز می کند ‪».‬‬ ‫‪ .‬بنابراین ساختار یافتن جهانی ‪ ،‬ساحت آنچه‬
‫سطح امر الهی یا ابدی و واقعیت زیست شده‬ ‫در سطح اقتصاد سرمایه دارانه ادامه می یابد‬
‫ج ‪ :‬نقد جامعه مدرن و سرمایه داری پیشرفته و بی واسطه ما ‪» .‬‬ ‫برای من جالب است ‪ » .‬و به خاطر همین‬
‫‪:‬‬ ‫توجه به نقد اقتصاد سیاسی در کنار فلسفه‬
‫از این رو ژیژک با تاکید بر حضور‬ ‫ورزیدن است که هدف او از فلسفه ورزیدن‬
‫از آنجایی که یکی از ریشه های اصلی عوامل فرامتن ‪ ،‬سلطه مضاعف ‪ ،‬و تمایز‬ ‫را مایرز مارکسیستی می داند ‪ .‬و این روح‬
‫نظریات انتقادی به نظریات نئومارکسیستی واقعه شدن میان پادشاه مدرن و پست مدرن‬ ‫عملگرایی صرف در نوشته ها ژیژک‬
‫وصل می شود و هدفش «تحلیل سرمایه توانسته است عالوه بر این که جایگاه ویژه‬ ‫خالصه نمی شود بلکه حضور او در جمع‬
‫داری پیشرفته با نام مکتب فرانکفورت است ی در تاریخ روشنفکری برای خود باز‬ ‫گروهی از مردم آمریکا که به جنبش اشغال‬
‫و از سوی دیگر نظریه انتقادی به صورت کند ‪ ،‬طرحی بدیع و جدید را در اندازد ‪.‬‬ ‫(وال استریت ) معروف هستند یا شرکت‬
‫فرا نظریه ای درباره ماهیت علوم اجتماعی انتخاب این سه گزینه می توانست جای خود‬ ‫او در برنامه های تلویزون های مختلف در‬
‫ظاهر می شود ‪ ،‬نظیر ماهیت نظریه پردازی را به بازخوانی روانکاوی الکانی و تشکیک‬ ‫تبیین حوادث روز در سایر نقاط جهان ‪ ،‬این‬
‫‪ ،‬وظایف آن ‪ ،‬تجربه و ارزش ارتباط علم و سرمایه دارانه و یا ایدئولوژی و دیگری‬ ‫عملگرایی را در زندگی شخصی خود او‬
‫فلسفه ‪ .‬یکی از ویژگی های نظریه انتقادی ‪ ،‬بزرگ و کلبی مسلکی و غیره دهد ‪ ،‬ولی از‬ ‫کامال متبلور می سازد ‪ .‬نمونه عینی آن‬
‫مربوط کردن دو سطح نظری و فرآ نظریه آنجایی که نمی توان در این سطور اندک به‬ ‫را می توان اینگونه معرفی کرد «او با یک‬
‫ای و قایل شدن پیوستگی بین این دو است » بسط این مبانی پرداخت از این رو به سلیقه‬ ‫موضع استراتژیک به عنوان نامزد لیبرال‬
‫دست به انتخاب زده شده است ‪.‬‬ ‫دمکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری‬
‫بدین ترتیب ژیژک را می توان یک متفکر‬
‫اسلوونی شرکت کرده است تا اتحاد بین‬
‫نئومارکسیست نامید ‪ ،‬نمی توان از اشاره الف ‪ :‬حضور عوامل فرامتن (سینما ‪ ،‬رمان‬
‫محافظه کاران و کمونیست های سابق را‬
‫به این موضوع با محوریت نقد جامعه ‪) … ،‬‬
‫شکست دهد ‪ .‬همچنین او ابایی نداشت از‬
‫مدرن‪( ،‬تکثر گرایی فرهنگی و سرمایه‬
‫داری ) گذشت‪ . ،‬ژیژک در حکم معادل دو عامل مهمی که موجب حضور فرامتن‬ ‫اینکه در ‪ ۱۹۹۱‬سفیر علمی جمهوری‬
‫فلسفی نوعی طاعون مزمن یا شاید ‪ ،‬با به را هموار می کند روان کاوی و ایدئولوژی‬ ‫اسلوونی شود ‪ ».‬الزم به ذکر است این‬

‫‪40‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هستند ‪ ،‬بلکه بیانگر این است که آن ها به‬ ‫که خود ساختار های میل و فقدان را ‪ ،‬که‬ ‫اندیشی در قاموس فکری ژیژک است ‪ .‬از‬
‫نظر او چطور می رسند ) او خود نمی داند‬ ‫روان کاوی با زبانی نه چندان روشن بیان‬ ‫این رو برای درک فرامتن باید به ارتباط‬
‫که یهودی ها واقعا از نظر او چگونه هستند‬ ‫می کند ‪ ،‬به طور آشکار توضیح دهد ‪ .‬به‬ ‫روانکاوی و ایدئولوژی با فرامتن پرداخت ‪:‬‬
‫؟»‬ ‫نحوی که به روایت کلین مک کیب (رئیس‬
‫بخش پژوهش –موسسه فیلم بریتانیا در سال‬ ‫الف ‪ :‬روانکاوی و فرامتن ‪« :‬تلفیق فوق‬
‫ایدئولوژی با کارویژه ” وهم ” به مثابه‬ ‫‪ : )۱۹۹۸-۱۹۸۹‬هرگز کسی را نمی توان‬ ‫العاده ی او از نظریه روان کاوی الکان ‪،‬‬
‫فیلم عمل می کند ‪ .‬چرایی که ژیژک این‬ ‫دید مانند ژیژک با چنین وضوحی دیگران‬ ‫فلسفه قاره ی (او به طور اخص قرائت های‬
‫گونه توضیح می دهد ‪ « :‬جامعه را همیشه‬ ‫را مجذوب حرکت فکر کند و چنین عزم‬ ‫ضد ماهیت باورانه اش از هگل ) و نظریه‬
‫یک شقاق خصمانه طی کرده است ‪ ،‬شقاقی‬ ‫منطق هر‬ ‫جزمی داشته باشد برای پی گیری‬ ‫سیاسی مارکسیستی که ارائه کرده است ‪.‬‬
‫ِ‬
‫که نمی توان آن را در آرستار نمادین تنیده‬ ‫مفهوم یا متن تا فرجام تلخ و شیرین آن ‪ ،‬و‬ ‫او به وضوح این اندیشه متعالی را با نمونه‬
‫و ادغام کرد ‪ .‬و هدف از وهمیدن اجتماعی‬ ‫برای به همراه کشیدن مخاطبان خویش تا آن‬ ‫برگرفته از ادبیات و فرهنگ عامه پسند‬
‫–ایدئولوژیک ارائه خیال و انگاره جامعه‬ ‫فرجام ‪» .‬‬ ‫ترسیم می کند که نه تنها شکسپیر ‪ ،‬واگنر ‪،‬‬
‫است که زیستی دارد ‪ ،‬جامعه ای که تقسیم‬ ‫یا کافکا را در بر می گیرد ‪ ،‬بلکه فیلم نوار‬
‫متخاصم آن را منشق نکرده باشد ‪ .‬جامعه‬ ‫‪ ،‬سلایر های آبکی تلویزیونی ‪ ،‬کارتون ها و ب ‪ :‬ایدئولوژی اندیشی دلیلی برای‬
‫ای که در آنجا نسبت میان اجزا نسبتی‬ ‫لطیفه های مستهجنی را نیز شامل می شود حضور فرا متن ‪:‬یکی از مفاهیم مهم آثار‬
‫است انداموار و مکمل‪ ،‬و البته واضح‬ ‫‪ .‬به نحوی که ژیژک خود می گوید ‪ :‬فقط ژیژک«اید‌ئولوژی»‌است‪.‬او این مفهوم را از‬
‫ترین نمونه در اینجا عبارت است از خیال”‬ ‫زمانی نسبت به درک خودم از برخی مفاهیم اثر اخیر آلتوسر دربارة ایدئولوژی اخذ کرده‬
‫همپیکرانگارانه” جامعه به مثابه کل انداموار‬ ‫الکانی متقاعد می شوم که بتوانم آن مفاهیم است‪ ،‬تاکید آلتوسر بر «ماهیت» ایدئولوژی‬
‫–یعنی اعضایی هر کدام بر حسب وظیفه‬ ‫را به نحوی مطلوب به بالهت ذاتی فرهنگ است که مظهر آن را می‌توان در نهادها و‬
‫خود به کل خدمت می کنند ‪».‬‬ ‫مراسم و زندگی روزمرة مردم مشاهده کرد‪.‬‬ ‫عامه پسند ترجمه کنم ‪» .‬‬
‫ماهیتی که توسط ایدئولوژی به ما آموخته‬
‫ب ‪ :‬سلطه مضاعف ‪« :‬اگر دیگری بزرگ‬ ‫این تلفیق از پدیده های غیر متنی که می شود که از میان گزینه های موجود دست‬
‫وجود نداشته باشد ‪ ،‬در این صورت هر‬ ‫شامل سینما و ادبیات می شود همانطور به انتخاب بزنیم چرا که گزینه های میل ما‬
‫کاری ممنوع خواهد شد! »‬ ‫که در جستار باال مشاهده کردیم یک امر ‪ ،‬تعیین کننده نیستند و ایدئولوژی اندیشی به‬
‫دلبخواهی برای زیبا شدن نیست بلکه ماهیتی ما آموخته است چه بخواهیم ‪ .‬مفهومی که در‬
‫این جمله اسالوی ژیژک قدری تامل برانگیز‬
‫روانکاوانه و فلسفی دارد ‪ .‬ماهیتی که خود این عبارت از پاسکال که ژیژک در کتاب‬
‫است ؛ زیرا بر خالف باور عمومی ‪ ،‬دیگری‬
‫را در چیستی این سوال نشان می دهد (چه عینیت ایدئولوژی آن را اینگونه بیان می‬
‫بزرگ نماینده سلطه است و حضور او‬ ‫می خواهی ؟)‬
‫کند ‪( :‬زمانی که اشخاص درصدد برمی آیند‬
‫مستوجب ممنوعیات ‪ .‬او در انتقاد از پست‬
‫تا از طریق دعاکردن ایمان بیاورند‪ ،‬آنها از‬
‫مدرنیته معتقد است (مرگ دیگری های‬ ‫«مسئله ما این نیست امیال ما ارضا شده اند‬
‫پیش می‌دانستند که به زانو می‌افتند؛ زیرا آنها‬
‫بزرگ ) یا (فراروایت ها ) نه تنها موجبات‬ ‫یا نه ! مسئله ما این است از کجا می دانیم‬
‫همواره اولویت خود را به ایمان داده‌اند‪).‬‬
‫رهایی سوژه را فراهم نمی آورد بلکه موجب‬ ‫که چه می خواهیم ؟ در امیال بشر هیچ چیز‬
‫سلطه مضاعف در او نیز می گردد ‪.‬‬ ‫خودجوش و طبیعی وجود ندارد ‪ ،‬خواسته در واقع ایدئولوژی با کارکرد فانتس یا همان‬
‫های ما ساختگی اند ‪ .‬خواستن باید به ما خیال پردازی مانند سینما عملی می کند به‬
‫«آنچه به مدرنیته ویژگی می بخشد دیگر آن‬
‫آموخته شود ‪ .‬سینما آخرین هنر منحرف است نحوی که ما برای پیشگیری از مواجهه با‬
‫فیگور رایج از شخص مومن و باورمندی‬ ‫ِ‬ ‫‪ .‬سینما خواسته های شما را به شما نشان نمی‬
‫زندگی واقعی به رویا پناه می‬ ‫ِ‬ ‫قفل بی کلی ِد‬
‫ِ‬
‫که در خفا نسبت به باورش به شک می افتد‬
‫دهد ‪ .‬بلکه به شما می گوید چگونه بخواهید بریم‪ ،‬اما در رویا به چیزهایی بر می خوریم‬
‫و درگیر خیال پردازی خطاکارانه می شود‬
‫زندگی واقعی هم وحشتناک ترند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫» «این داستان ساختگی هستند که ساختار که حتی از‬
‫نیست ‪ ،‬برعکس امروزه ما سوژه ای داریم‬
‫واقعیت ما را نشان تشکیل می دهند اگر از پس نهایتا ذره ذره از رویا به زندگی واقعی‬
‫که خود را به صورت لذت جوی رواداری‬
‫واقعیت مان داستان های ساختگی نمادینی که می گریزیم‪ .‬فیلم با این دیدگاه آغاز می شود‬
‫عرضه می کند که تعهدی جز رفتن در پی‬
‫آن را سامان دهی می کنند بیرون بکشیم خود که رویاها متعلق به کسانی هستندکه نمی‬
‫شادی و خوشبختی ندارد و (ناخوداگاهش‬
‫واقعیت از دست می رود ‪ » .‬ژیژک سینما توانند یا اینقدر قوی نیستندکه واقعیت را‬
‫پایگاه ممنوعیت هاست ‪ :‬آن چه به ناخوداگاه‬
‫را اساسا به همین دلیل ماشینی می داند که تحمل کنند و با این دیدگاه به پایان می رسد‬
‫واپس رانده می شود ‪ ،‬نه امیال یا لذایذ غیر‬
‫تماشاگران به لحاظ ایدوئولوژیک می سازد که واقعیت متعلق به کسانی است که اینقدر‬
‫قانونی بلکه خود ممنوعیت هاست ) بنابرین‬
‫‪ .‬دستگاهی که به کمک خیال پردازی سعی قوی نیستند که بتوانند با رویاهایشان مواجه‬
‫اگر خدا وجود داشته باشد در این صورت‬
‫می کند منطق اختگی را بپذیریم و در برابر شوند ‪ « .‬خیال پردازی ناشی از این واقعیت‬
‫هرکاری مجاز خواهد بود بدین ترتیب«‬
‫سلطه” دیگری بزرگ “از خود واکنش نشان است که خیال پردازی تقابل متعارفی را که‬
‫زوال» ( اقتدار سرکوبگر ) به جای اینکه‬
‫ندهیم ‪ .‬عامل مهمی که ژیژک به واسطه آن بین ذهنی (سوبژکتیو ) و عینی (ابژکتیو)‬
‫موجب آزادی گردد ‪ ،‬ممنوعیت های جدید و‬
‫خود را در برابر استفاده از عوامل فرامتنی برقرار است را بر می اندازد ‪ .‬وقتی برای‬
‫سخت تر پدید می آورد ‪ ».‬به واسطه همین‬ ‫در دل نوشتار خود توجیه می کند ‪.‬‬
‫مثال ‪ ،‬می گوئیم فالنی که در سطح شعور‬
‫نظر ‪ ،‬جهان خرده روایت ها که پست مدرن‬
‫آگاه عالقه مند به یهودیان است در عین حال‬
‫ها بر طبل نسبی بودن آن می نوازند نه تنها‬ ‫به همین دلیل است که او را می توان‬
‫تعصبات یا پیش داوری های سامی ستیزانه‬
‫موجب رهایی نمی شود بلکه موجبات سلطه‬ ‫مستغرق در سینما دانست ‪ «-‬کسی که فیلم‬
‫ی ژرفی در دل دارد که خودش در سطح‬
‫مضاعف را فراهم می آورد ‪ .‬سلطه ای که‬ ‫ها را نه به ساختارهای که می توانند این‬
‫آگاه از آن بی خبر است ‪ ،‬آیا با این حرف‬
‫نه تنها فرمان می دهد و سوژه را مجبور‬ ‫یا آن مدعای نظری را به ظهور برساند ‪،‬‬
‫ادعا نمی کنیم که تا (آنجا که این تعصبات‬
‫به انجام آن می کند بلکه از سوژه می خواهد‬ ‫بلکه فرم های زنده ی تاثیر گذاری می داند‬
‫بیانگر این نیست که یهودیان واقعا چطور‬
‫‪41‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫چیزهایی است که در واقع آن ها را نمی‬ ‫می دهد ولی گزینه انتخاب را از او می گیرد‬ ‫آن را داوطلبانه و با میل خود انجام دهد ‪.‬‬
‫خواهیم ‪».‬‬ ‫‪ .‬این نوع از سلطه برای فردآنقدر قوی است‬ ‫«شاید توجه به این مثال ژیژک گویای امر‬
‫که ظرفیت اندکی کرنش را در فرد نمی‬ ‫باشد (پیام دو پدر به فرزندانش را در نظر‬
‫گذارد اما این همه انتقاد ژیژک نیست ‪ ،‬نقطه «نکته این است که سوژه هیچ گاه در موضع‬ ‫بگیرید پدری سنتی و اقتدار طلب و پدری‬
‫مضاعف بودن این سلطه نه صرفا در قدرت انتخاب کردن قرار نمی گیرد ‪ :‬با او همیشه‬ ‫پست مدرن و مهربان )‪:‬‬
‫آن ‪ ،‬بلکه در فرایندی است که آن ‪ ،‬از سوژه به گونه ای رفتار می شود که انگار پیشاپیش‬
‫به عنوان عنصری دخیل در سلطه به میل انتخاب کرده است ‪ .‬به عالوه ‪ ،‬و برخالف‬ ‫پدر اقتدارطلب ‪ ( :‬برام مهم نیست که چه‬
‫خود استفاده می کند ‪ .‬مثال این نوع سلطه را این تصور اولیه که این گونه انتخاب های‬ ‫احساسی داری ‪ ،‬فقط وظیفه ات را انجام بده‬
‫می توان در استالینیسم و دادگاه های نمایشی اجباری دامی است که قدرت تمامیت خواه‬ ‫‪ ،‬برو خونه ی مادربزرگ ‪ ،‬اونجا مثل یه‬
‫شوروی سابق جست ‪ ،‬مجرم ضمن این که بدان وسیله سوژه را گیر می اندازد ‪ ،‬باید‬ ‫پسر مودب رفتار کن !)‬
‫اعتراف می کرد ‪ ،‬خود را مستحقق مجازات تاکید کرد که در این جا هیچ نکته تمامیت‬
‫از سوی حزب کمونیست می پنداشت و خود خواهانه ای نیست ‪.‬کسی فکر می کند می‬ ‫پدرپست مدرن ‪ ( :‬می دونی که مامان‬
‫تواند از این وضعیت اجتناب ورزد و حقیقتا‬ ‫بزرگت چقدر دوست داره ! اما در هر حال‬
‫می خواست که او را مجازات کنند ‪.‬‬
‫انتخاب آزادانه ای داشته باشد در واقع یک‬ ‫من نمی خوام مجبورت کنم به دیدن اش بری‬
‫راز اعمال این گونه سلطه را باید در فرمول سوژه روان پریش است ‪ ،‬سوژه ای که به‬ ‫–فقط اگر واقعا دوست داری برو !)‬
‫الکانی ‪ ،‬نه (او وجود ندارد) بلکه (خبر نوعی با آرستار نمادین فاصله دارد ‪ ،‬یعنی‬
‫آیا سلطه پدر پست مدرن بیشتر نیست ؟ «در‬
‫ندارد)بازیابی کرد ‪ :‬سوژه بورژوازیی را در اصوال هنوز در شبکه ” داللتی ” گرفتار‬
‫پس انتخاب آزادانه ‪ ،‬درخواستی خوابیده به‬
‫نظر بگیرید که در یک دوره فشرده آموزشی نیامده است ‪ .‬آنکه به این موضع روان‬
‫مراتب سرکوب گر تر از درخواست پدر‬
‫مارکسیسم در باره بت انگاری کاال‪ ،‬ثبت پریشانه نزدیک تر می باشد سوژه تمامیت‬
‫اقتدارطلب پیش می کشد ‪ ،‬یعنی فرمانی‬
‫نام کرده است ‪ « :‬بعد از اتمام دوره به نزد خواه است ‪ :‬و برهان این نکته شأن(دشمن)‬
‫تلویحی نه فقط برای دیدن مادربزرگ ‪،‬‬
‫آموزگارش می رود و شکوه می کند که است در نطاق تمامیت خواه (یهودی در‬
‫بلکه دیدن او به طور داوطلبانه ‪ ،‬از روی‬
‫هنوز قربانی بت انگاری کاالست ‪ .‬آموزگار فاشیسم ‪ ،‬خائن در استالنیسم ) –دقیقا همان‬
‫خواست و اراده ی آزادانه ‪ .‬چنین انتخابی‬
‫به او می گوید ‪ :‬اما تو که االن خوب می سوژه ای که ‪ ،‬بنا به فرض ‪ ،‬مختار بوده و‬
‫(بچه را حتی از آزادی درونی اش محروم‬
‫دونی اوضاع از چه قراره ‪،‬می دونی که کاال آزادانه گزینه غلط را انتخاب کرده است ‪» .‬‬
‫می کند ) نه تنها از او می خواهد که چه‬
‫ها فقط نمودهای روابط اجتماعی هستند که‬
‫هیچ چیز جادویی در آن نیست و شاگر پاسخ ج ‪ :‬پادشاه مدرن و پست مدرن ‪ :‬عالقه‬ ‫کار بکند ‪ ،‬بلکه همچنین می خواهد این کار‬
‫می دهد ‪ :‬اره ‪ .‬اما کاالهایی که من باهاشون ژیژک در کنار هم قرار دادن مباحث فلسفی‬ ‫را داوطلبانه انجام دهد » یا در مثالی دیگر‬
‫با هنری مانند سینما است ‪ .‬ضمن این که‬ ‫دو زوج را تجسم کنید در حال جدا شدن از‬
‫سرکار دارم این رو نمی دونند !‬
‫مباحث را برای ما ساده و ملموس می کند ‪،‬‬ ‫یکدیگر هستند ‪:‬‬
‫از بُعد روانکاوانه می توان اینگونه دریافت به ترغیب مخاطب برای کشف ها و شهودات‬
‫«( خواهش می کنم ‪ ،‬من واقعا دوست دارم‬
‫که (ابر خود نه به عنوان عاملیت اخالقی اینچنینی حتی من در آوردی می انجامد ‪.‬‬
‫‪ .‬اگر با هم به توافق برسیم ‪ ،‬خودم را تمام‬
‫‪ ،‬بلکه به عنوان شکل وقیح سرمست شدن از این می توان این بحث رو با مثالی که‬
‫و کمال وقف تو خواهم کرد ! اما بدان اگر‬
‫ژیژک از دو فیلم زندگی زیباست ‪ ،‬و فیلم‬ ‫است )‬
‫دست رد به سینه ام بزنی ‪ ،‬ممکن است‬
‫جشن می آورد آغاز کرد ‪ :‬فیلم زندگی زیبا‬
‫کنترل خود را از دست بدهم و زندگی ات را‬
‫وقتی سوژه به تمامی تخیالت خود دست پیدا داستان یک مرد یهودی است که به همراه‬
‫به گند بکشم )‬
‫کند دیگر میلی به آبژه ندارد در واقع آنچه که پسر و همسرش به آشویتس رانده می شوند‬
‫مهم است نه (ابژه –میل)بلکه (علت –میل) ‪ .‬پدر در تمامی مدت سعی می کند برای‬ ‫(من دوست ات دارم و هر انتخابی که بکنی‬
‫کودک اینگونه القا کند ‪ ،‬اینجا مکانی است‬ ‫است ؟ علت میل از کجا ناشی می شود ؟‬
‫خواهم پذیرفت ؛ بنابرین حتی اگر مطمئنی‬
‫که همه در آن بازی می کنند ‪ ،‬و هر کس‬ ‫که امتناع تو مرا به خاک سیاه خواهد نشاند‬
‫«سرمستی ای که در روشن کردن‬
‫بیشتر از همه امتیاز بگیرد یک تانک جایزه‬ ‫خواهش می کنم هر چیزی که واقعا می‬
‫غیرمسئوالنه سیگار و فرو دادن آن با لذتی‬
‫می گیرد و همه افراد در این مکان به میل‬ ‫خواهی انتخاب کن و اصال فکر نکن این‬
‫بی شرمانه (برخالف نوکیسه کلینتونی که‬
‫خود در اینجا حضور دارند تا برنده تانک‬ ‫انتخاب چه تاثیری روی من خواهد گذاشت‬
‫سیگار می کشند بدون آنکه دودش را فرا‬
‫شوند ‪ .‬بنینی را می توان نماد پدر مهربان‬ ‫)»‬
‫دهند ‪ ،‬یا رابطه جنسی برقرار می کنند بدون‬
‫و دلسوزی دانست که نمی خواهد فرزندش‬
‫اینکه تا ته قصه بروند یا غذایی بدون‬
‫با دهشت امر واقعی روبرو شود و برای‬ ‫آیا سلطه زوج دوم به مراتب مضاعف تر‬
‫چربی می خورند ) تجسم می یابد‪ -‬در واقع‬
‫همین با دروغ سعی می کند برای پسرش‬ ‫از سلطه زوج اول نیست ؟‪ « :‬وقتی من این‬
‫‪ ،‬به قول الکان وقتی دیگری بزرگ نباشد‬
‫حاله ای درست کند تا او را از صدمه باز‬ ‫همه دوست دارم ‪،‬چطوری می خوای دست‬
‫‪ ،‬دیگر هیچ کاری مجاز نخواهد بود ) به‬
‫دارد ‪ .‬صحنه تراژیک فیلم جایی است که‬ ‫رد به سینه ام بزنی ‪ .‬در صورتی که کسی‬
‫نحوی که باید دانست « در زندگی روزمره‬
‫بنینی را به سمت جوخه اعدام می برند و‬ ‫که در صورت نه گفتن من به من صدمه بزند‬
‫‪ ،‬ما( تظاهر می کنیم ) به چیزهایی مایل ایم‬
‫او با چشمکی به پسرش طوری وانمود می‬ ‫نمی تواند ‪ ،‬چنانکه ادعا می کند واقعا دوست‬
‫که در واقع میلی به آنها نداریم ‪ .‬به نحوی‬
‫کند که همه چیز بازی است و برای اینکه او‬ ‫ام داشته باشد ‪ ،‬خود را وقف خوشبختی من‬
‫که ‪ ،‬در نهایت امر ‪ ،‬بدترین اتفاقی که ممکن‬
‫را بخنداند شروع می کند مثل اردک ها راه‬ ‫کند »‬
‫است برای ما رخ دهد این است که چیزی‬
‫رفتن ‪ .‬ژیژک اما برداشتی کامال متفاوت‬
‫را که (رسما) طلب می کنیم به دست آوریم‬ ‫آن چیزی که ژیژک انگشت انتقاد خود را‬
‫دارد ‪ ،‬او همه پدر ها را یکسان می داند‬
‫‪ ،‬بنابرین ‪ ،‬خوشبختی ذاتا ریاکارانه است ‪:‬‬ ‫روی آن می گذارد شیوه ی جامعه پست‬
‫و هیچ فرقی میان پدر فیلم جشن که پدر‬
‫این خوشبختی ناشی از رویا بافی در مورد‬ ‫مدرن است که به فرد اختیار و اراده انتخاب‬
‫متجاوز کثیف است نمی بیند ‪ .‬وی حتی به‬
‫‪42‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫سوژه همزمان خود را با مرجعیت ‪ ،‬قانون‬ ‫تعلیق در می آورند ‪ ،‬یعنی عاملیت پدرانه ای‬ ‫گونه ای این قضاوتش را مطرح می کند که‬
‫و در عین حال ‪ ،‬با امیال نامشروعی همانند‬ ‫که کارکردش ورود کودک به جهان واقعیت‬ ‫مخاطب گمان می برد شاید خشونت پدر فیلم‬
‫سازی می کند که از قانون تخطی می کنند و‬ ‫اجتماعی با تبعات سخت و دشوار آن است‬ ‫زندگی زیباست بیشتر هم باشد ‪ .‬نکته ای که‬
‫آن را متزلزل می کنند ‪ .‬پدر نیز مانند مورد‬ ‫‪ ،‬جهانی که کودک بدون هیچ سپر محافظ‬ ‫می توان با استناد به آن فهمید چرا ژیژک‬
‫سوپر اگو به طرز غیر عادی و متناقض نما‬ ‫مادرانه ای به آن وارد می شود ‪ :‬پدر بنینی‬ ‫خشونت گاندی بودن را از هیتلر بودن بیشتر‬
‫عمل می کند ‪ .‬او همزمان عامل مرجعیت‬ ‫سپر خیالی را در برابر مواجهه وحشتناک با‬ ‫می داند ‪.‬‬
‫و تمثالی خارج از قانون است که فعاالنه از‬ ‫واقعیت اجتماعی می سازد در حالی که پدر‬
‫قانون سرپیچی می کند که خود بر دیگران‬ ‫متجاوز وینتربرگ نیز پدری خارج از قید‬ ‫ژیژک می گوید این تصور کاذب را باید‬
‫اعمال می کند ‪ .‬در واقع اگر فردی بخواهد‬ ‫و بندهای قانون ( نمادین)است و از اینکه‬ ‫از بین برد که « پدر “محافظ بنینی” و پدر”‬
‫تدابیر بیشتری برای منع چیزی به کار بندد ‪،‬‬ ‫به حداکثر کامیابی دست یابد لذت می برد ‪.‬‬ ‫کثیف وینتربرگ “در راستای محور ظاهر ‪،‬‬
‫به همان نسبت نیز باید میل قوی به ارتکاب‬ ‫بنابرین این دو پدر ما به ازای تقابلی الکانی‬ ‫نقطه مقابل واقعیت قلمداد کنیم ‪ ،‬گویی این‬
‫جرم داشته باشد ‪ » .‬یادمان باشد « اطاعت‬ ‫میان امر خیالی و امر واقعی هستند ‪ :‬پدر‬ ‫تقابل تقابل ظاهر ناب (پدر مادر وار محافظ‬
‫از قانون نه تسلیم شدن به فشار خارجی ‪،‬‬ ‫بنینی همچون محافظ یک امنیت خیالی ‪ ،‬در‬ ‫) با امر واقع تجاوز گر خشنی است که به‬
‫یا به اصطالح ( زور عریان)غیر عقیدتی‬ ‫برابر پدر وینتربرگ همچون تعریف سبعیت‬ ‫محض اینکه این ظاهر کاذب را ویران می‬
‫است بلکه اطاعت از امر است از آن حیث‬ ‫و بی رحمی امر واقع خشونت فاقد قانون ‪.‬‬ ‫کنیم ‪ ،‬آشکار می شود ‪ .‬فیلم جشن نکات‬
‫که مافوق فهم و درک است ‪ ،‬از آن حیث که‬ ‫در اینجا حلقه مفقوده ‪ ،‬پدری حامل اقتدار‬ ‫بسیاری را در این باره می گوید ‪:‬که چگونه‬
‫دارای (خصلت ترومایی )و (غیر عقالنی)‬ ‫نمادین ‪ ،‬نام پدر ‪ ،‬و عامل ( اخته کردن)‬ ‫با سندرم خاطره کاذب(تعدی یکی از والدین)‬
‫است ‪ :‬این خصلت ترومایی و هضم نشدنی‬ ‫بازدارنده ای است که به سوژه این امکان‬ ‫چهره موهوم نیاکان فرویدی احیاء می شود ‪،‬‬
‫قانون نه تنها آمریت کامل آن را مخفی نمی‬ ‫را می دهد تا وارد نظم نمادین و در نتیجه‬ ‫چهره ای که به لحاظ جنسی همه اطرافیانش‬
‫کند بلکه شرط بداشتگر آن است ؛ ژیژک به‬ ‫قلمرو میل شود ‪ .‬هر دو پدر ‪ ،‬پدر خیالی و‬ ‫را تصاحب می کند ‪ .‬آنچه فیلم جشن می‬
‫نحوی از انحاء تنها اطاعت واقعی را یک‬ ‫واقعی آن چیزی هستند که به محض اینکه‬ ‫گوید تا حد زیادی متکی بر ویژگی تصنعی‬
‫اطاعت بیرونی می داند ‪ .‬اطاعت ناشی از‬ ‫اقتدار نمادین پدرانه متالشی شود ‪ ،‬بر جا‬ ‫آن است ‪ .‬یعنی نگاهی حساس و ساده به فیلم‬
‫اقناع اطاعت واقعی نیست ‪ ،‬زیرا که در این‬ ‫می ماند ‪ .‬آنچه حاصل می شود ‪ ،‬سوژه هایی‬ ‫جشن به ما می گوید که چیزی نادرست و‬
‫صورت تابع ذهنیت ما می شود یعنی ما واقعا‬ ‫هستند که به طرز عجیبی واقعیت زدایی یا‬ ‫قالبی درباره همه این مایه و جوهره فرویدی‬
‫از آمریت آن اطاعت نمی کنیم بلکه صرفا‬ ‫کمابیش روان شناختی زدایی شده اند ‪ ،‬انگار‬ ‫( ابهام زدایی از اقتدار پدرانه بورژوازی‬
‫ی خود هستیم که به ما می گوید‬ ‫) و نمایش وجوه کثیف و وقحیح آن وجود‬
‫پیرو داور ِ‬ ‫با عروسک های ماشین وار سرکار درایم ‪.‬‬
‫فالن امر شایسته اطاعت است زیرا که نیک‬ ‫که از سازکاری کور عجیب پیروی می کنند‬ ‫دارد ‪ .‬در اینجا درباره تقابل میان ظاهر (پدر‬
‫است ‪ ،‬خردمندانه است ‪ ،‬یا مفید است …‬ ‫چیزی مثل سلایر های آبکی ‪».‬‬ ‫متجاوز حیوان صفت ) بحث نمی کنیم ‪ ،‬که‬
‫این وارونگی ‪ ،‬حتی بیش از آنکه در رابطه‬ ‫تقابل هنگامی آشکار می شود که ما این ظاهر‬
‫با آمریت بیرونی اجتماع مصداق داشته باشد‬ ‫همانطور که ژیژک توضیح داد پدر فیلم‬ ‫را توضیح دهیم ‪ ،‬برعکس ‪ ،‬این همان راز‬
‫در مورد اطاعت ما از آمریت درونی ایمان‬ ‫زندگی زیباست کودک را از مادر جدا می‬ ‫هراس انگیز یک پدر خشن در پشت نقاب‬
‫صادق است »‬ ‫کند و سوپر اگو صرفا عامل منع نیست‬ ‫رعایت آداب است که فی نفسه ساختاری خیال‬
‫بلکه این استیال به نحوی است که سوپر‬ ‫پردازانه است ‪ .‬معموال ما خیال پردازی می‬
‫جستار باال نمایانگر این بود که اقناع و‬ ‫اگو خودش مرتب شعار می دهد لذت ببر‬ ‫کنیم تا نوعی سپر محافظ در برابر ضایعه‬
‫استدالل بیرونی نمی تواند برانگیزنده‬ ‫‪ ،‬الکان هم چنین باوری دارد او می گوید‬ ‫تحمل ناپذیر دوروبر خودمان بکشیم ؛ در‬
‫اطاعت باشد ‪ ،‬اطاعت باید امر بیرونی باشد‬ ‫‪« :‬پدر عقده ادیب است ‪ ،‬که در رابطه دو‬ ‫اینجا از تجربه وحشتناک ‪ ،‬یعنی تجربه یهود‬
‫زیرا در غیر اینصورت فرد با درونی کردن‬ ‫جانبه مادر و کودک مداخله می کند و آن را‬ ‫کشی ‪ ،‬همچون سپری محافظ خیال پردازی‬
‫مسئله مورد نظر خود در مقام داور و ارباب‬ ‫می گسلد و بدین گونه از دسترسی کودک‬ ‫می شود –سپر محافظ در برابر چه ؟ چنین‬
‫بر می آید ‪ ،‬پس در نتیجه پدر در ذهن هر‬ ‫به میل مادر مضایقه می کند ‪ .‬این پدری‬ ‫جلوه های ترسناکی در (رجعت به امر واقع)‬
‫کس حضور دارد و اطاعت سوژه امری‬ ‫است که قانون را به کودک منتقل می کند‬ ‫اقتدار نمادین شکست خورده اند ‪ :‬وارونه‬
‫اقناعی نیست ‪ .‬بلکه باید اطاعت بیرونی‬ ‫–قانون منع زنا با محارم –و میل کودک را‬ ‫زوال اقتدار پدرانه و زوال پدردر مقام تجلی‬
‫باشد چرا که اگر درونی باشد ارباب درون‬ ‫تابع قانون قرار می دهد ‪.‬گرچه باید در نظر‬ ‫قانون نمادین عبارت از ظهور پدر کامجویی‬
‫سوژه مقدم بر ارباب بیرونی است ‪ .‬پس در‬ ‫بگیرم این پدر خود تابع قانون است ‪ .‬پدر‬ ‫تجاوزگر سندرم خاطره کاذب ‪ .‬این چهره‬
‫منطق فکری ما چیزی به نام اطاعت درونی‬ ‫نخستین توتم وو تابوست کع خارج از قانون‬ ‫پدر متجاوز کثیف ‪ ،‬جدا از امر واقع که‬
‫وجود ندارد و اطاعت امری بیرونی است‬ ‫دانسته می شود ‪ .‬در اسطوره پیش فروید ‪،‬‬ ‫زیر ظاهر محترمانه ‪ ،‬خود یک صورت‬
‫‪ .‬مثالی دیگر از خود ژیژک شاید گره از‬ ‫پدر نخستین تمثال قدرت مطلق است ؛ پدری‬ ‫بندی خیالی است و سپری محافظ –در برابر‬
‫این مسئله بر می دارد ‪« :‬ابراهیم به واسطه‬ ‫که زنان و ثروت قبیله نخستین را با راندن‬ ‫چه ؟ آیا پدر متجاوز سندرم خاطر کاذب‬
‫ی آمادگی پسر دلبندش اطاعت بی قید شرط‬ ‫پسران و رقیبانش دور خود جمع می کند ‪.‬‬ ‫علی رغم مشخصه های هراس انگیزش ‪،‬‬
‫خود را از اقتدار خداوند را به اثبات می‬ ‫این است که خود تابع قانون نیست –قانونی‬ ‫تضمینی غایی نیست بر اینکه در جایی لذت‬
‫رساند ؛ اگر درباره ی محتوای خواسته‬ ‫که پسرش را از دسترسی به زنان قبیله منع‬ ‫جویی و کامجویی نامحدود و کامل وجود‬
‫خداوند ؛ اگر درباره ی محتوای خواسته‬ ‫می کند ‪ .‬پس ‪ ،‬این پدر دیگر ‪ ،‬ظالم و زنباره‬ ‫دارد ؟ و در نتیجه چه می شود اگر هراس‬
‫ی خداوند داوری می کرد ؟(او چطور می‬ ‫– آن روی دیگر قانون است ‪ .‬هر دو پدر‬ ‫و وحشت حقیقی خود فقدان لذت و کامجویی‬
‫تواند چنین کار سنگدالنه ای بکند ؟ )اقتدار‬ ‫از لحاظ روانی در سطح سوپراگو عمل می‬ ‫باشد ؟ نکته مشترک میان این دو پدر ( پدر‬
‫خداوند به داوری او سپرده می شد و بدین‬ ‫کنند ‪ .‬همانند سازی خویش با پدر نخستین‬ ‫در فیلم بنینی و وینتربرگ ) این است که‬
‫ترتیب قدرت خود را از دست می داد ‪ .‬به‬ ‫متضمن ِفرایند مبهم است که به موجب آن‬ ‫هر دو عاملیت قانون‪/‬ممنوعیت نمادین را به‬

‫‪43‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫خالصه آن که ژیژک می خواهد بگوید این یادداشت در چارچوب همکاری انسان‬ ‫عبارت دیگر ‪ ،‬اقتدار واقعی خداوند تنها در‬
‫خشونت پست مدرنیست بیشتر از مدرنیست شناسی و فرهنگ و نشریه «فلسفه نو»انتشار‬ ‫تعلیق دینی امر اخالقی تجربه می شود ‪ :‬اگر‬
‫است ‪ .‬نمونه آن را می توان در ارباب می یابد‪.‬‬ ‫خداوند فقط قدرتی بود که اقتدار یا صالحیت‬
‫کالسیک با ارباب توتالیتر مشاهده کرد ‪.‬‬ ‫مکملی به فرایض اخالقی می کند ‪ ،‬اقتدار‬
‫«در ارباب کالسیک ‪ ،‬چنین پنداشته می شد کیانوش دل زنده کار شناس ارشد علوم‬ ‫واقعی خود را از دست می داد و به مثابه ی‬
‫که شاه ‪ ،‬در پس بدن عادی خویش ‪ ،‬بدنی سیاسی دانشگاه تربیت معلم ( خوارزمی‬ ‫مکملی زیباشناختی برای اخالقیات عمل می‬
‫متعالی ‪ ،‬و اثیر و اسرار آمیز دارد ‪ ،‬بدنی تهران)‬ ‫کرد ‪ ،‬یعنی نوعی موجود خیالی در خدمت‬
‫که به دولت تشخص می بخشد ‪ .‬ما سوژه‬ ‫مردم عادی ‪ ،‬بندگان تخیل ‪ ،‬بندگان اطاعت‬
‫‪kianooshdelzendeh@yahoo.‬‬
‫ها را در برابر ارباب کالسیک تصور می‬ ‫از امر نهی های اخالق انتزاعی ‪ » .‬ژیژک‬
‫‪com‬‬
‫کنیم ‪ ،‬رفتارمان با شاه در مقام شاهی اش به‬ ‫تمایزی که میان دو پدر می گذارد به نحوی‬
‫واسطه این است که او در ذات خود شاه است انسان شناسی و فرهنگ‬ ‫مترداف است با پدر سنتی و مدرن یا مدرن‬
‫‪ ،‬اما واقعیت امر این است که شاه بودن او به‬ ‫و پس مدرن او معتقد است ‪« :‬امروزه ما‬
‫این خاطر است که ما همچون یک شاه با او‬ ‫به جای پدر سنتی –تضمین کننده ی قانون ‪،‬‬
‫رفتار می کنیم ‪ .‬ما در مقام سوژه ‪ ،‬قربانی‬ ‫یعنی پدری که قدرت خود را در مقام کسی‬
‫این توهم هستیم که شاه پیش از این در ذات‬ ‫که اساسا غایب است اعمال می کند ‪ ،‬کسی‬
‫خود شاه است لذا ارباب کالسیک ناگزیر‬ ‫که ویژگی بنیادین او نه نمایش عریان قدرت‬
‫است تا فرمانروایی هایی اش را به یک‬ ‫‪ ،‬بلکه تهدید به اعمال قدرت بالقوه است ‪،‬با‬
‫اتوریته غیر اجتماعی و بیرونی (از قبیل‬ ‫پدری سرکار داریم که مازادین است وبه‬
‫خدا ‪ ،‬طبیعت یا یک رخداد اسطوره ای پیش‬ ‫همین دلیل ‪ ،‬نمی تواند به حامل یک نقش‬
‫و غیره ‪ ) ..‬ارجاع دهد و به خود ‪ ،‬در مقام‬ ‫نمادین تقلیل یابد »بر طبق استدالل شخص‬
‫یک ارباب مشروعیت بخشد ‪ ،‬اما در باره‬ ‫نگارنده ژیژک می خواهد بگوید در دنیای‬
‫رهبر توتالیتر مشکل این است که او برای‬ ‫پست مدرن با مرگ دیگری بزرگ یا آنگونه‬
‫مشروعیت بخشیدن به سلطه اش نیازی به‬ ‫که نیچه فریاد می زند خدا مرده است ‪،‬‬
‫تمسک به قدرت بیرونی ندارد ‪ .‬او به سوژه‬ ‫سلطه بیشتر شده است چون درآن موقع‬
‫هایش نمی گوید ‪ :‬من رهبر شما هستم ‪ ،‬پس‬ ‫انسان با تمسک به دیگری بزرگی مثل خدا‬
‫باید از من اطاعت کنید ‪ ،‬بلکه کامال برعکس‬ ‫همه ترس خود را به او معطوف ساخته ولی‬
‫‪ ،‬او می گوید ‪ :‬من به ذات خود هیچ نیستم‬ ‫امروزه خود را بی آویز می بیند و رهایش‬
‫‪.‬من فقط تجلی اراده شما و مجری آن هستم‬ ‫ترس آور است ‪ .‬ژیژک در این باره از‬
‫‪ .‬دوام من دوام شماست ‪ ،‬به طور خالصه‬ ‫الکان فاکت می آورد ‪ « :‬سوژه مدرن ‪ ،‬به‬
‫رهبر توتالیتر قدرت خود را مشروعیت می‬ ‫واسطه این فاصله ی به خود منعکس شده از‬
‫بخشد و از این راه راز ارباب کالسیک خود‬ ‫محتوای جوهری ‪ ،‬خود را از قید و بندهای‬
‫افشا می کند ‪ .‬اساسا او به سوژه هایش می‬ ‫تقدیر رها می کند ؛ او برخالف فرد سنتی که‬
‫گوید ‪ :‬من ارباب شما هستم ‪ ،‬چون شما با‬ ‫به کل در سیطره ی چرخه کور تقدیر است‬
‫من همچون اربابتان رفتار می کنید ‪ .‬این‬ ‫‪ ،‬پُر از پیش “ مسلم انگاری ضمنی ای “که‬
‫شما هستید که با رفتارتان مرا ارباب خود‬ ‫بدون اطالع سوژه خطوط اصلی زندگیش‬
‫می سازید » فریب بنیادین این در این نکته‬ ‫را ترسیم می کند (تامل می کند )آن ها را‬
‫است که نقطه ارجاع رهبر توتالیتر ‪ ،‬یعنی‬ ‫به روشنایی روز می آورد –درون مایه ای‬
‫آنچه او برای مشروعیت بخشیدن به فرمان‬ ‫که همه حامیان مدرنیته تا هابر ماس به شکل‬
‫روایی اش بدان ارجاع می دهد (مردم ‪ ،‬طبقه‬ ‫مختلفی به آن پرداخته اند اما این بداهت به‬
‫و ملت ) وجود ندارد یا ‪ ،‬به بیان دقیق تر‬ ‫شدت گمراه کننده است ‪ :‬آنچه الکان آشکار‬
‫این نقطه ارجاع می دهم ‪ ،‬طبقه و … تنها‬ ‫ساخت عبارت است از آن چشم پوشی ریشه‬
‫از طریق خود حزب و نماینده بت واره اش‬ ‫ای ‪ ،‬مضاعف شده ‪ ،‬و خود مرجعی که بعد‬
‫‪ ،‬یعنی رهبر حزب ‪ ،‬تعیین می شود و اساسا‬ ‫سوبژکتویته به واسطه آن به ظهور می رسد‬
‫در اینجا مردم به خودی خود وجود ندارند‬ ‫‪ ».‬در ادامه ژیژک در تایید حرفش می گوید‬
‫‪ .‬برعکس ارباب کالسیک تا جایی ارباب‬ ‫‪« :‬این استعاره ی پدری ‪ ،‬نام پدر ‪ ،‬است که‬
‫است که سوژه ها با او هم چون ارباب رفتار‬ ‫جایی سوژه را در شبکه نمادین تعیین می‬
‫می کنند ‪ ،‬اما در توتالیتاریسم ‪ ،‬مردم «مردم‬ ‫کند ؛ در نتیجه ‪ ،‬ابتدایی ترین شکل خیانت‬
‫واقعی » اند تا آنجا که از طریق حزب یا‬ ‫به پدر است ‪ :‬وفا نکردن به پیمان نمادین ‪،‬‬
‫نماینده اش رهبر تجسم می یابند » و به همین‬ ‫به آن بنیانی ترین اتحادی که ما را به نام پدر‬
‫دلیل « عضو واقعی مردم کسی است که از‬ ‫پیوند می زند ‪.‬سوژه ی روانکاوی ‪ ،‬چنان که‬
‫قانون حزب حمایت می کند ؛ کسانی که علیه‬ ‫الکان می گوید ‪ ،‬همان سوژه دکارتی است‬
‫قانون حزب عمل کنند خود به خود از میان‬ ‫‪ .‬الکان در سمینار هشتم ‪ versagung‬ی‬
‫مردم کنار گذاشته می شوند و دشمن مردم‬ ‫را که از سوژه‪-‬پسر سر می زند حادثه ی‬
‫تلقی می شوند »‬ ‫ساختاری ظهور پدر وقیح –داننده تلقی می‬
‫کند ‪» .‬‬

‫‪44‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫امپریالیزم ‪،‬آخرین مرحله سرمایه داری‬


‫نویسنده ‪ :‬فیل گاسپر‬
‫مترجم ‪ :‬صادق افروز‬

‫داری در این دوره دارد ‪.‬به همین دلیل است‬ ‫‪.‬‬‫لنین جزوه امپریالیزم ‪ ،‬آخرین مرحله سرمایه‬
‫که لنین امپریالیزم را در آغاز قرن بیستم‬ ‫داری را در سال ‪ ۱۹۱۶‬در بحبوحه جنگ‬
‫یک مرحله از رشد سرمایه داری نامید ‪.‬‬ ‫جهانی اول نوشت ‪.‬این جزوه در حالی انتشار حزب بلشویک لنین در روسیه ‪،‬جزو معدود‬
‫یافت که بحث سیاسی داغی ‪ ،‬جنبش بین سازمان های سوسیالیست بود که بر اصول‬
‫المللی سوسیالیستی را از هم پاشانده بود ‪.‬در خود ایستاد و با دولت خود به مخالفت لنین ادعا نمی کرد که امپریالیزم قبل از‬
‫آن دوره تقریبا تمامی احزاب سوسیالیست برخاست ‪ .‬لنین می گفت این جنگ ‪ ،‬یک سال های پایانی قرن ‪ ۱۹‬وجود نداشته است‬
‫اروپا به دفاع از دولت های خودی در این جنگ امپریالیستی است که در آن هر دو ‪.‬او با صراحت تاکید می کرد که “سیاست‬
‫طرف منازعه سعی می کنندمناطق بیشتری استعماری و امپریالیستی قبل از آخرین‬ ‫منازعه برخاسته بودند ‪.‬‬
‫را به خود ضمیمه کنند و قدرت و نفوذ خود مرحله سرمایه داری وجود داشتند ‪.‬حتی‬
‫هنگامی که در سال ‪ ۱۹۱۴‬جنگ آغاز شد را افزایش دهند ‪ ،‬یا حد اقل آنچه را در قبل از سرمایه داری هم وجود داشت ‪.‬رم‬
‫‪ ،‬سوسیالیست ها در پارلمان آلمان به اتفاق کنترل دارند که در واقع حق شان هم نیست بر اساس برده داری پایه ریزی شد و یک‬
‫سیاست استعماری و امپریالیستی را دنبال‬ ‫آرا به الیحه جنگ و حمایت مالی از آن رای همچنان در اختیار خود حفظ کنند‪.‬‬
‫می کرد ‪ ”.‬اما لنین در همین حال می گفت‬ ‫مثبت دادند‪.‬آنها دلیل می آوردند که باید از‬
‫تمدن آلمانی در برابر استبداد تزار روسیه هدف اصلی لنین در جزوه “امپریالیزم ” نشان ‪ ” :‬بحث های کلی در مورد امپریالیزم که‬
‫دفاع کنند ‪.‬در همین حال سوسیالیست های دادن این بود که گسترش سیاست استعماری و اختالفات اساسی بین سیستم های اقتصادی‬
‫فرانسوی می گفتند می بایست از فرانسه دشمنی امپریالیستی در اواخرقرن ‪ ۱۹‬ریشه –اجتماعی را نادیده بگیرند الجرم به بحث‬
‫انقالبی در برابر میلیتاریزم پروس دفاع کنند در تغییراتی عمیق در ذات سیستم سرمایه های مبتذل و پیش پا افتاده ای کشانده می‬

‫‪45‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫کائوتسکی است ‪ .‬کائوتسکی معتقد بود‬ ‫شرکت های سرمایه داری سلطه انحصارات‬ ‫شوند و به چنان انحطاطی می افتند که‬
‫چون اقتصاد جهانی بطور بین المللی در‬ ‫بیشتر و بیشتری را در بخش های خاص‬ ‫درباره مقایسه رم بزرگ و بریتانیای کبیر‬
‫هم ادغام شده است از نظر طبقه سرمایه‬ ‫اقتصاد ملی شان ایجاد می کنند ‪ .‬لنین می‬ ‫گزافه گویی می کنند”‬
‫دار جنگ دیگر بی معناست ‪ .‬بر طبق نظر‬ ‫گوید جزوه “امپریالیزم ” را پس از مطالعه‬
‫کائوتسکی جنگ جهانی بین قدرت های‬ ‫کتاب نیکالی بوخارین با عنوان “امپریالیزم‬ ‫حتی سیاست استعماری سرمایه داری در‬
‫بزرگ امپریالیستی ممکن است به ایجاد‬ ‫و اقتصاد جهانی” و پس از آنکه مقدمه ای‬ ‫مرحله قبلی اش تفاوت اساسی با سیاست‬
‫فدراسیونی از قوی ترین کشورهای سرمایه‬ ‫بر آن نوشت ‪ ،‬نگاشته است ‪.‬بنابر این پر‬ ‫استعماری سرمایه مالی دارد ‪.‬آنچه لنین می‬
‫داری منتهی شود که مسابقه تسلیحاتی شان‬ ‫واضح است که در هنگام نگارش اثر خود‬ ‫خواست توضیح بدهد این بود که شکل بسیار‬
‫را کنار بگذارند ‪.‬کائوتسکی این مرحله پیش‬ ‫دینامیک امپریالیزم مورد نظر بوخارین را‬ ‫خصمانه امپریالیزم که از اواخر قرن ‪۱۹‬‬
‫بینی شده خود را”اولترا امپریالیزم ” نامید‬ ‫در نظر داشته است ‪ .‬بر طبق نظر بوخارین‬ ‫شروع به ظاهر شدن کرد در دهه ‪ ۱۸۸۰‬در‬
‫‪ .‬و می گفت پس از پایان جنگ شاهد یک‬ ‫‪ ،‬امپریالیزم نتیجه دو گرایش متضاد در‬ ‫آفریقا دیده شد و تنش بین قدرت های بزرگ‬
‫اتحاد از ملت های گوناگون خواهیم بود ‪ ،‬و‬ ‫سرمایه داری جدید است ‪.‬رقابت ‪ ،‬تمایل‬ ‫رو به افزایش گذاشت و سرانجام منجر‬
‫جهان صلح آمیزی را شاهد خواهیم بود ‪.‬‬ ‫به تمرکز سرمایه را ایجاد می کند و وقتی‬ ‫به جنگ اول جهانی شد ‪ .‬لنین در تعریف‬
‫این پروسه رشد می کند نقش فعال دولت‬ ‫امپریالیزم جدید ‪ ۵‬ویژگی را در نظر می‬
‫اما اتحاد مورد اشاره بین ملت ها (که لنبن‬ ‫در اقتصاد افزایش می یابد ‪.‬بوخارین معتقد‬ ‫گیرد ‪.‬‬
‫آنان را دزدان آشپزخانه می نامید) آنگونه‬ ‫بود در واقع تمایل ادغام سرمایه و دولت‬
‫که مورد نظر کائوتسکی بود هیچگاه قادر‬ ‫در سطح ملی به آن چیزی منجر می گردد‬ ‫‪ ۱٫‬تمرکز تولید و سرمایه به چنان مرحله ای‬
‫نشد بر اختالفات قدرت های امپریالیستی‬ ‫که او آنرا “تراست سرمایه دولتی” می نامید‬ ‫می رسد که انحصارات را بوجود می آورد‬
‫فائق آید ‪.‬نسل بعدی شاهد جنگ جهانی‬ ‫‪ .‬اما در همان حال گرایشی برای تولید و‬ ‫و این انحصارات در زندگی اقتصادی نقش‬
‫بسیار وحشتناک تری نسبت به جنگ اول شد‬ ‫تجارت و سرمایه گذاری وجود داشت که‬ ‫تعیین کننده ایفا می کنند ‪.‬‬
‫‪.‬و کامال مشخص شد که دیدگاه کائوتسکی‬ ‫از مرز های ملی فراتر می رود تا در‬
‫چیزی جز خواب و خیال نبوده است ‪.‬‬ ‫‪ ۲٫‬ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و‬
‫سطح جهانی سازمان داده شوند ‪ .‬بوخارین‬ ‫بوجود آمدن سرمایه مالی و الیگارشی مالی‬
‫می گفت در نتیجه این دو پروسه متناقض ‪،‬‬
‫اما تئوری لنین در توضیح رشد و گسترش‬
‫رقابت اقتصادی بین سرمایه داران تمایل به‬ ‫‪ ۳٫‬صدور سرمایه که بی اندازه مهم است و‬
‫سرمایه داری بسیار عالی عمل کرد ‪.‬این‬
‫این دارد که به رقابت یک شکل ژئوپولیتیک‬ ‫از صدور کاال تمیز داده می شود‬
‫تئوری به روشنی توضیح داد که چرا در نیمه‬
‫بدهد ‪.‬به عبارت دیگر رقابت اقتصادی حالت‬
‫اول قرن بیستم قدرت های بزرگ سرمایه‬ ‫‪۴٫‬تشکیل انحصارات سرمایه داری بین‬
‫دشمنی و رقابت بین دولت ها بر سر منطقه‬
‫داری با دوجنگ وحشتناک خانمانسوز دنیا‬ ‫المللی که دنیا را بین خود تقسیم می کنند ‪.‬‬
‫نفوذ را بخود می گیرد ‪ .‬در یک یادداشت‬
‫را ویران کردند ‪.‬‬
‫خصوصی ‪ ،‬رئیس جمهور وقت آمریکا ‪،‬‬
‫‪ ۵٫‬تقسیم جهان بین قدرت های بزرگ‬
‫پس از جنگ جهانی دوم ‪ ،‬ساختار سیاسی‬ ‫وودرو ویلسون این تحلیل لنین و بوخارین را‬
‫سرمایه داری کامل می شود ‪.‬‬
‫جهان به طرز دراماتیکی تغییر کرد ‪.‬قبل از‬ ‫به اینگونه مورد تایید قرار می داد ‪.‬‬
‫جنگ دنیا از لحاظ اقتصادی و سیاسی چند‬ ‫ویژگی هایی را که لنین بر می شمرد باید با‬
‫از آنجایی که تجارت ‪ ،‬مرز های ملی را‬
‫قطبی بود ‪.‬پس از جنگ از لحاظ اقتصادی‬ ‫دقت مورد بر رسی قرار داد زیرا بعضی‬
‫نادیده می گیرد و تولید کنندگان‬
‫چند قطبی باقی ماند ولی از لحاظ سیاسی‬ ‫از این ویژگی ها از برخی دیگر مهم تر‬
‫دوقطبی شد ‪ .‬که در دو سویش اتحاد های‬ ‫هستند ‪.‬برای مثال ادغام سرمایه صنعتی اصرار دارند تا دنیا را بصورت بازار خود‬
‫نظامی رقیب قرار گرفتند ‪.‬یک طرف زیر‬ ‫و بانکی بطور قطع ویژگی سرمایه داری در نظر بگیرند‪،‬پرچم ملت باید‬
‫نفوذ آمریکا بود و طرف دیگر زیر نفوذ‬ ‫آلمان در اوائل قرن بیستم بود ‪.‬اما در کشور‬
‫شوروی ‪.‬‬ ‫های دیگر از جمله انگلیس آنقدر چشمگیر او را تعقیب کند و دروازه های ملت هایی که‬
‫نبود ‪.‬همچنین کشور های عمده سرمایه به روی او بسته است باید‬
‫جنگ ها در کشورهای پیرامونی همچنان‬ ‫داری بطور خالص صادر کننده سرمایه‬
‫نبودند ‪.‬سرمایه های بسیاری هنوز به طرف شکسته شود ‪.‬تسلیم بدست آمده توسط سرمایه ادامه یافتند ‪ .‬و ابر قدرت ها سرگرم مسابقه‬
‫تسلیحاتی عظیمی شدند ‪ .‬اما جنگی بین این‬ ‫آمریکا و ژاپن سرازیر بود ‪ .‬در این کشور داران مالی باید توسط وزرای‬
‫قدرت های بزرگ رخ نداد ‪ ،‬زیرا خطر‬ ‫ها واردات از صادرات بیشتر بود ‪.‬اما لنین‬
‫به روشنی بیان می کند که مهم ترین ویژگی کشور محافظت شود ‪ ،‬حتی به قیمت نادیده بحران اتمی آنها را محتاط می کرد ‪.‬‬
‫گرفتن استقالل کشوری که مایل‬ ‫ِ‬
‫اما پس از فروپاشی بلوک اتحاد شوروی در‬ ‫‪.‬لنین‬ ‫امپریالیزم همان ویژگی نخست است‬
‫پایان دهه ‪ ، ۱۹۸۰‬ساختار سیستم جهانی‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫شروط‬ ‫و‬ ‫شرط‬ ‫این‬ ‫پذیرفتن‬ ‫به‬ ‫کوتاه‬ ‫باشد‬ ‫در همین مورد نوشت ‪ ” :‬اگر قرا‬
‫دچار تغییرات تازه ای شد ‪ .‬در این میان‬ ‫ترین تعریف ممکن از امپریالیزم را بدهیم مستعمره ها باید تحت اشغال در بیایند‬
‫ایاالت متحده بعنوان تنها ابر قدرت جهانی‬ ‫باید بگوییم امپریالیزم مرحله انحصاری‬
‫یا مستعمرات جدیدی کسب شوند‪ ،‬تا این‬ ‫سرمایه داری است‪”.‬‬
‫ظاهر شد و بطور روز افزونی آماده بکار‬
‫اطمینان حاصل گردد که هیچ گوشه‬
‫گیری بر تری نظامی خود برای حفظ‬ ‫بحث لنین به اینگونه بود که رقابت و دشمنی‬
‫موقعیت و تسلط بر دنیا شد ‪ .‬تا اجازه رشد و‬ ‫بین قدرت های بزرگ سرمایه داری از قابل استفاده دنیا فراموش نشده است ‪.‬‬
‫ظهور یک دشمن جدی جدید در هیچ کجای‬ ‫ویژگی اصلی سرمایه داری ناشی می‬
‫شود که چیزی نیست جز تمایل سرمایه به یکی از نکات مورد اشاره مهم لنین در دنیا نباشد ‪.‬‬
‫این جزوه لنین ‪ ،‬مارکسیست آلمانی کارل‬
‫با حمله خانمان برانداز رژیم بوش به عراق‬ ‫متمرکز شدن هرچه بیشتر ‪.‬به عبارت دیگر‬

‫‪46‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫تحلیل گران اطالعاتی آمریکا بر این عقیده‬


‫اند که به نظر می رسد هژمونی آمریکا رو‬
‫دیالک تیک منطقی ـ تاریخی‬ ‫به سراشیبی است ‪.‬‬
‫یک گزارش از شورای ملی اطالعاتی‬
‫پروفسور دکتر الفرد کوزینگ‬ ‫آمریکا هشدار می دهد که آمریکا با رشد‬
‫رقابت های اقتصادی از سوی کشورهایی‬
‫برگردان شین میم شین‬ ‫چون چین وهند وبرزیل روبروست ‪ .‬در ‪۲۰‬‬
‫سال آینده در دنیای بیشتر قطبی شده رقابت‬
‫های وحشتناکی بر سر منابع کمیاب روی‬
‫خواهد داد ‪ .‬در آغاز قرن بیست و یکم ‪،‬‬
‫سیستم بین المللی سرمایه داری بطور روز‬
‫افزونی با همان منطق دشمنی امپریالیستی‬
‫که لنین ‪ ۱۰۰‬سال پیش به شرح آن پرداخت‬
‫عمل می کند ‪.‬‬
‫تاریخ ترجمه ‪۳۰:‬ژوئن ‪۲۰۱۲‬‬

‫فی نفسه قانونمند است و نه فاقد قانونمندی‬ ‫دایره المعارف روشنگری‬


‫عینی‪.‬‬
‫پیشکش به برادرم امیر نیک آئین‬
‫درست به همین دلیل است که می توان‬
‫منطقی و تاریخی‪ ،‬مقوله هائی اند‪ ،‬که در واقعیت عینی را در همه فرم های وجودی‬
‫وحدت با هم از قانونمندی دیالک تیکی آن‪ ،‬یعنی در همه فرم های حرکت ماده‬
‫(طبیعت‪ ،‬جامعه و تفکر) شناخت و تغییر‬ ‫شناخت انسانی حکایت می کنند‪.‬‬
‫داد‪ .‬مترجم)‬
‫‪۱‬‬
‫‪۴‬‬
‫منظور از مقوله منطقی در دیالک تیک‬
‫منطقی ـ تاریخی‪ ،‬شناخت نظری (شناخت جنبه های سه گانه‬
‫تئوریکی) است که قانونمندی های شیئ مورد‬
‫نظر را در فرم مجرد و منظم (سیستماتیک) دیالک تیک منطقی ـ تاریخی‬
‫منعکس می کند‪.‬‬
‫الف‬
‫‪۲‬‬
‫جنبه اول‬
‫منظور از مقوله تاریخی‪ ،‬برعکس‪ ،‬شناخت‬
‫و بازتولید پیدایش و توسعه شیئ مورد نظر ‪۱‬‬
‫است‪.‬‬
‫جنبه های منطقی و تاریخی در شناخت هم‬
‫در عمل معرفتی (شناختین) فردی و هم در‬ ‫‪۳‬‬
‫توسعه شناخت کلی انسانی در تأثیر متقابل‬
‫وحدت منطقی و تاریخی در روند شناخت‪ ،‬مدام با همدیگر قرار دارند‪.‬‬
‫بیانگر آن است که واقعیت عینی حاوی‬
‫‪۲‬‬ ‫قانونمندی دیالک تیکی عام است‪.‬‬
‫بررسی تئوریکی هر پدیده برای تعیین‬ ‫(این بدان معنی است که واقعیت عینی از‬
‫قانونمندی های آن‪ ،‬در عین حال بررسی‬ ‫قانونمندی عینی برخوردار است‪.‬‬
‫توسعه تاریخی آن پدیده را الزامی می سازد‪.‬‬

‫‪47‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫متد منطقی‪ ،‬زمانی مورد استفاده قرار می گیرد‪.‬‬ ‫زیرا ماهیت هر پدیده که خود را در‬
‫گیرد که آماج و هدف بررسی‪ ،‬عبارت باشد‬ ‫قانونمندی های آن نمایان می سازد‪ ،‬چیزی‬
‫از توضیح حتی االمکان روشن و خالی از ‪۶‬‬
‫است که بطور تاریخی تکوین یافته است‪.‬‬
‫ابهام ماهیت و قانونمندی هر پدیده طبیعی و‬
‫توسعه منطقی و تئوریکی حتما نباید خود‬
‫یا اجتماعی‪.‬‬ ‫‪۳‬‬
‫را به عرصه مجرد (انتزاعی) محدود کند‪.‬‬
‫ب‬ ‫از این رو به قول لنین‪ ،‬الزم است که «هر‬
‫بلکه آن ـ برعکس ـ محتاج تصویرسازی‬
‫مسئله را از این نقطه نظر مورد مطالعه‬
‫تاریخی و تماس الینقطع با واقعیت عینی‬ ‫متد تاریخی‬ ‫قرار دهیم که پدیده معین در تاریخ چگونه‬
‫است‪».‬‬
‫پدید آمده و از کدام مراحل اصلی گذشته‬
‫متد تاریخی‪ ،‬برعکس‪ ،‬زمانی مورد استفاده‬ ‫است‪.‬‬
‫قرار می گیرد‪ ،‬که آماج و هدف بررسی‪( ،‬کلیات مارکس و انگلس‪ ،‬جلد ‪ ،۳‬ص ‪ )۴۷۵‬‬
‫ارائه تصویر کلی حتی االمکان همه جانبه‬ ‫و از نقطه نظر توسعه آن‪ ،‬تعیین کنیم‪ ،‬که از‬
‫‪۷‬‬
‫ازسیر قانونمند روند تاریخی پدیده طبیعی و‬ ‫امر مورد نظر اکنون چه پدید آمده است‪».‬‬
‫اثر مارکس تحت عنوان «سرمایه» سرمشق‬ ‫یا اجتماعی مورد نظر باشد‪.‬‬
‫نمونه وار و کالسیک برای برقراری فراگیر‬ ‫‪۴‬‬
‫‪۲‬‬
‫وحدت منطقی و تاریخی در امر پژوهش و‬
‫بررسی جنبه تاریخی هر پدیده نیز به‬
‫متد تاریخی و متد منطقی اما در تضاد نسبی توضیح‪ ،‬ضمن کاربست داهیانه متد منطقی‬
‫همان سان‪ ،‬شناخت نظری (تئوریکی) و‬
‫است‪.‬‬ ‫با هم قرار دارند‪.‬‬ ‫سیستماتیکی (منظم) قانونمندی های آن پدیده‬
‫ت‬ ‫را در عالی ترین مرحله توسعه و تکاملش‬
‫(بدین معنا ست که ما از دیالک تیک منطقی‬ ‫ایجاب می کند‪:‬‬
‫ـ تاریخی سخن می گوییم‪.‬‬
‫جنبه سوم‬
‫‪۵‬‬
‫منطقی و تاریخی در وحدت و تضاد با‬
‫دیالک تیک منطقی ـ تاریخی در عرصه‬
‫بررسی جنبه تاریخی نباید به توصیف یکدیگر قرار دارند‪ .‬مترجم)‬
‫تفکر‬
‫امپیریستی حوادث‪ ،‬جریانات‪ ،‬تغییرات و‬
‫‪۳‬‬ ‫غیره بسنده کند‪.‬‬
‫‪۱‬‬
‫مراجعه کنید به امپیریسم در تارنمای دایرة فرق متد منطقی با متد تاریخی‬
‫وحدت منطقی و تاریخی‪ ،‬در عرصه تفکر‪،‬‬
‫در فرم خاصی نمایان می گردد‪.‬‬ ‫در متد منطقی‪ ،‬جنبه منطقی غالب است و‬ ‫المعارف روشنگری‬
‫در متد تاریخی‪ ،‬جنبه تاریخی‪.‬‬ ‫‪۶‬‬
‫‪۲‬‬
‫منطقی و تاریخی باید در شناخت‪ ،‬متقابال در ‪۴‬‬
‫منطقی‪ ،‬در عرصه تفکر‪ ،‬عبارت است از‬
‫قوانین و فرم های ساختاری تفکر که در‬ ‫به قول مارکس و انگلس‪ ،‬متد منطقی «در‬ ‫یکدیگر نفوذ کنند‪.‬‬
‫جریان کل تاریخ تفکر تشکیل یافته اند و‬ ‫این امر در مورد شناخت طبیعت‪ ،‬جامعه و واقع متد تاریخی ئی است‪ ،‬که فرم تاریخی‬
‫قوام گرفته اند‪.‬‬ ‫و تصادفات دست و پاگیر را از خود دور‬ ‫تفکر نیز به همان سان صدق می کند‪.‬‬
‫کرده است‪.‬‬
‫‪۳‬‬
‫ب‬
‫‪۵‬‬
‫قوانین و فرم های ساختاری تفکر به‬
‫تعبیری‪ ،‬به معنی تعمیم تاریخ تفکر اند‪.‬‬ ‫جنبه دوم دیالک تیک منطقی ـ تاریخی‬
‫تفکر باید با همان آغاز شود که تاریخ آغاز‬
‫شده است و پیشرفت بعدی تفکر جز انعکاس‬ ‫‪۱‬‬
‫‪۴‬‬
‫سیر تاریخ در فرم مجرد و تئوریکی قاطع‬
‫به قول لنین‪« ،‬در منطق باید تاریخ تفکر‪،‬‬ ‫آن نیست‪:‬‬ ‫متد منطقی و متد تاریخی‬
‫بطور کلی با قوانین تفکر منطبق باشد‪».‬‬
‫انعکاس تصحیح شده!‬ ‫در بررسی و توضیح پدیده ها و روندهای‬
‫(کلیات لنین‪ ،‬جلد ‪ ،۳۸‬ص ‪ )۳۱۵‬‬ ‫طبیعی و اجتماعی‪ ،‬بسته به آماجگذاری‬
‫الف‬ ‫مورد نظر‪ ،‬یا جنبه منطقی می تواند غالب‬
‫‪۵‬‬ ‫باشد و یا جنبه تاریخی‪.‬‬
‫انعکاس تصحیح شده بر بنیان قوانینی که‬
‫این نظر برای علم منطق از اهمیت خاصی‬ ‫خود سیر تاریخ بدست می دهد!‬ ‫و لذا می توان میان متد منطقی و متد تاریخی‬
‫برخوردار است‪.‬‬ ‫تفاوت قایل شد‪:‬‬
‫ب‬
‫چون وحدت منطقی و تاریخی که بمثابه‬ ‫الف‬
‫‪ ،‬انعکاسی که هر گشتاوری می تواند در‬
‫قانونمندی دیالک تیکی‪ ،‬ذاتی شناخت بشری‬
‫بلوغ کامل خود‪ ،‬در بی نقصی نمونه وار‬ ‫متد منطقی‬
‫است‪ ،‬تا حدود معینی خود را بطور خودپو‬
‫خود در نقطه توسعه معین‪ ،‬مورد توجه قرار‬
‫بکرسی می نشاند‪ ،‬ولی برای اینکه بتواند‬

‫‪48‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫کامال مؤثر واقع شود‪ ،‬باید آگاهانه‪ ،‬بمثابه‬

‫دولت و جنگ‬
‫اصل متدئولوژیکی‪ ،‬بکار بسته شود‪.‬‬
‫مراجعه کنید به دیالک تیک‪ ،‬متد در تارنمای‬
‫افشین اشکور کیائی‬ ‫دیارة المعارف روشنگری‬
‫پایان‬
‫انسان شناسی و فرهنگ‬

‫خاصی در سیاست بین‌الملل است‪ ،‬این امر‬ ‫آن بر گرایش جنگ می‌پردازد‪.‬‬ ‫اگر در بررسی دالیل جنگ آن را در چند‬
‫سبب مبارزه طلبی دیگران گردیده‪ ،‬در نتیجه‬ ‫سطح تحلیل قرار دهیم‪ ،‬در سطح نخست‪:‬‬
‫زمینه های گسترش تعارض و ستیز فراهم‬ ‫در سطح فردی و برخی گروه‌های کوچک رابطه دولت و جنگ‬
‫می‌شوند (قوام‪.)۲۵۵ :۱۳۸۴ ،‬‬ ‫را بررسی می‌کند‪ .‬همواره در این سطح‬
‫برخی بر این نظرند که وجود تشکیالتی به‬
‫تحلیل بر نقش روانشناسی فردی‪ ،‬ادراکات‬
‫پر نفوذترین نظریه‌هایی که جنگ را به‬ ‫نام دولت که در برگیرنده مردم‪ ،‬سرزمین و‬
‫یا پویایی گروه‌های محدود‪ ،‬در فرایند تصمیم‬
‫ماهیت دولت نسبت می‌دهند دو دسته کلی‬ ‫حکومت خاص با حاکمیت جدا از دیگران‬
‫گیری پافشاری می‌کنند‪ .‬دومین سطح تحلیل‪:‬‬
‫قرار می‌گیرند که با مسامحه می‌توان آن‌ها‬ ‫است‪ ،‬خود عامل به وجود آورنده تعارضات‬
‫شامل دولت‌ها‪ ،‬جوامع و یا به عبارت دیگر‬
‫را نظریه های لیبرالی و سوسیالیستی نام‬ ‫و ستیزه‌ها محسوب می‌شود؛ زیرا تقویت ملی‬
‫واحدهای اساسی نظام بین‌الملل‪ ،‬یعنی‬
‫نهاد‪.‬‬ ‫گرایی در چارچوب مرزهای ملی و طرح‬
‫شهرها‪ ،‬شهر‪-‬دولت‌ها یا مناطق با توجه‬
‫منافع و اهداف خاص‪ ،‬به صورت بالقوه‬
‫به زمان می‌باشد‪.‬سومین سطح تحلیل‪ :‬بر‬
‫تحلیل‌های لیبرالی‪ :‬لیبرال‌های اولیه یا‬ ‫زمینه های اختالف و مناقشه را با دیگران‬
‫اساس ویژگی‌های بین‌الملل که زمینه شروع‬
‫کالسیک قرون هیجده و نوزده در تحلیل‌های‬ ‫که دارای همین وضعیت هستند فراهم‬
‫تعارض‌های مسلحانه را بررسی می‌کند‬
‫خود سه عنصر اصلی را از هم تشخیص‬ ‫می‌آورد‪ .‬از آنجا که هر یک از واحدهای‬
‫(کاپلو‪ ،‬ونسن‪ .)۷۶ :۱۳۸۹ ،‬که با توجه به‬
‫داده‌اند‪ .‬افراد‪ ،‬جامعه و دولت‪ -‬و دولت را‬ ‫سیاسی جداگانه در تالش است که از تمامیت‬
‫سطوح گفته شده این مقاله در دومین سطح‬
‫به عنوان برآیند کنش متقابل دو عنصر قبلی‬ ‫ارضی و حاکمیت خویش دفاع کند و هر‬
‫تحلیل به بررسی ویژگی‌های دولت و تأثیر‬
‫در نظر گرفته‌اند‪ .‬آن‌ها تصور می‌کردند که‬ ‫یک از این واحدها دارای منافع و اهداف‬

‫‪49‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫آورده‌اند و دست به تالش‌هایی برای‬ ‫این ساخت‌ها را دارای اهمیت تعیین کننده و‬ ‫جامعه حالت «خود تنظیم کنندگی» دارد و‬
‫بازنگری ساخت‌های اجتماعی‪-‬اقتصادی‬ ‫درجه یک در تمایل دولت‌ها به جنگ محسوب‬ ‫نظام اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ،‬توانایی دارد (تنها)‬
‫وضعیت خودشان از طریق پروسه های‬ ‫می‌کنند‪ ،‬سوسیالیست‌ها به نظام اجتماعی‪-‬‬ ‫با دخالت اندکی از ناحیه حکومت به گردش‬
‫ساختاری متحول کننده زده‌اند و این امر را‬ ‫اقتصادی دولت‌ها به عنوان عامل اولیه توجه‬ ‫درآید‪ .‬اقتصاد‪ ،‬عدم تمرکز و آزادی از کنترل‬
‫به عنوان تنها ابزار ممکن برای جلوگیری‬ ‫می‌کنند‪ .‬در اوایل قرن بیستم تا حدی دو‬ ‫دولتی‪ ،‬عالیق عمده لیبرال‌های کالسیک را‬
‫از جنگ‌ها در نظر می‌آورند‪ .‬در شوروی‬ ‫شاخه یا جریان (در باب تحلیل جنگ) به هم‬ ‫تشکیل می‌داد‪ .‬چنان که به ویژه و با وضوح‬
‫از هنگامی که رژیم کمونیستی جدید با‬ ‫نزدیک شدند‪ .‬شاهد آن تبیین لیبرال رادیکال‬ ‫در نوشته های «جان استورات میل» نشان‬
‫شرایطی به تقاضای تغییرات پاسخ داده‬ ‫انگلیسی «جان هابسون» از جنگ‌هاست که‬ ‫داده شده‌اند‪ .‬آن‌ها ضرورت تقویت امر دفاع‬
‫است نظریه سوسیالیستی جنگ تغییر کرده‬ ‫زمانی بعد «لنین» نیز آن را اقتباس کرد‪.‬‬ ‫را می‌پذیرند اما پیش فرض آن‌ها وجود‬
‫است‪ .‬نظریه‌پردازان شوروی‪ ،‬سه نوع‬ ‫«کارل مارکس» جنگ را به رفتار دولت‌ها‬ ‫هماهنگی اساسی منافع در میان دولت‌ها بود‬
‫اصلی جنگ را تشخیص داده‌اند‪ :‬جنگ بین‬ ‫منتسب نمی‌کند بلکه آن را به ساخت طبقاتی‬ ‫که وقوع جنگ را به حداقل می‌رساند‪ .‬به‬
‫دولت‌های سرمایه داری‪ ،‬جنگ دولت‌های‬ ‫جامعه نسبت می‌دهد‪ .‬به نظر وی جنگ نه‬ ‫نظر آن‌ها همکاری اقتصادی بر پایه تقسیم‬
‫سرمایه داری و سوسیالیستی و جنگ‌های‬ ‫به عنوان ابزار دلخواه سیاست دولت‪ ،‬بلکه‬ ‫کار بین‌المللی و تجارت آزاد می‌توانند به نفع‬
‫کسب استقالل از استعمار‪ .‬به نظر می‌رسد‬ ‫به عنوان نتیجه برخورد و تصادم نیروهای‬ ‫هر کسی باشد‪ ،‬مبادله می‌تواند اکسیری مهم‬
‫جنگ‌های مرگبار میان دولت‌های سرمایه‬ ‫اجتماعی واقع شده است‪ .‬به نظر مارکس‪،‬‬ ‫و جانشینی عقالنی برای جنگ باشد‪.‬‬
‫دار ناشی از رقابت سرمایه داری و حریف‬ ‫دولت‪ ،‬تنها یک رو ساخت سیاسی است‪.‬‬
‫طلبی‌های امپریالیستی باشد‪ ،‬نظیر آنچه که‬ ‫عامل اولیه و تعیین کننده در شیوه تولید‬ ‫به هر روی در تبیین جنگ‌های که رخ‬
‫منتهی به دو جنگ جهانی شد‪ .‬این جنگ‌ها‬ ‫سرمایه داری نهفته است که منجر به رشد‬ ‫داده است‪ ،‬لیبرال‌ها بر عوامل مختلفی تاکید‬
‫(به نظر نظریه‌پردازان سوسیالیستی)‬ ‫دو طبقه متخاصم یعنی بورژوازی و پروتالیا‬ ‫می‌ورزند‪ .‬اول اینکه آن‌ها به حکومت‌های‬
‫مطلوبند چرا که اردوی سرمایه داری را‬ ‫می‌گردد‪ .‬بورژوازی‪ ،‬ماشین حکومتی را‬ ‫خودکامه توجه می‌کنند که بنا بر تصور‬
‫ضعیف می‌کنند‪ .‬جنگ میان دولت‌های‬ ‫در راستای منافع خود کنترل می‌کند‪ .‬دولت‬ ‫قبلی‪ ،‬این حکومت‌ها بوده‌اند که علی رغم‬
‫سرمایه داری و سوسیالیستی جنگی است‬ ‫سرمایه داری در روابط بین‌المللی خود‪،‬‬ ‫آرزوهای مردم متمایل به صلح‪ ،‬جنگ را‬
‫که آشکار بیانگر اصلی کشاکش طبقاتی‬ ‫بدین خاطر درگیر جنگ می‌شود که این امر‬ ‫برپا کرده‌اند‪ .‬بنابراین یک پایه اساسی در‬
‫است و بنابراین جنگی است که دولت‌های‬ ‫ناشی از پویایی نظامش می‌باشد‪ ،‬یعنی نیاز‬ ‫فلسفه سیاسی لیبرال چنین می‌شود که جنگ‬
‫سوسیالیستی می‌بایستی برای آن آماده باشند‪.‬‬ ‫به مواد خام که به طور دائم رو به رشد‬ ‫از طریق فراهم کردن حق رای عمومی‬
‫سرانجام جنگ استقالل‌طلبانه است که‬ ‫است همچنین بازارهای و عرضه نیروی‬ ‫قابل حذف است‪ ،‬چرا که مردم با اطمینان‬
‫می‌توان آن را میان مردم مقهور و منقاد شده‬ ‫کار ارزان‪ ،‬تنها راه برای اجتناب از جنگ‪،‬‬ ‫به از دور خارج شدن هر نوع حکومتی‬
‫و اربابان استعمارگر آن‌ها انتظار داشت‪.‬‬ ‫برداشتن علت اساسی آن از طریق جانشین‬ ‫که تمایل تجاوزگری و جنگ طلبی داشته‬
‫شدن سوسیالیسم به جای سرمایه داری و‬ ‫باشد رای خواهند داد‪ .‬نویسنده آمریکایی‬
‫سستی نظریه سوسیالیستی این است که دو‬ ‫در نتیجه فرو پاشیدن کشاکش طبقاتی و‬ ‫«توماس پاین» طلیعه دار یک مکتب عمده‬
‫نوع اصلی جنگ مورد انتظار میان دولت‌های‬ ‫دولت‌هاست‪ .‬به هر حال آیین کمونیستی‬ ‫از لیبرال‌هایی است که حامی مردم گرایی‬
‫سرمایه داری و میان دولت‌های سرمایه‬ ‫راهنمای روشنی درباره دوره موقتی قبل‬ ‫اند و بر تأثیر صلح آمیز افکار عمومی‬
‫داری و سوسیالیستی به فراوانی آنچه که‬ ‫از اینکه دوره هزار ساله فرا رسد به دست‬ ‫پافشاری می‌کنند‪ .‬اگر چه آن‌ها در سیاست‌ها‬
‫نظریه‌پردازان شوروی پیش بینی می‌کردند‬ ‫نمی‌دهد‪ .‬وقتی در ‪ ۱۹۱۴‬جنگ در گرفت‪،‬‬ ‫و خط و مشی‌های عملی اتفاق نظر ندارند‬
‫محقق نشده است‪ .‬از آن گذشته این نظریه‬ ‫معلوم شد همبستگی بین‌المللی پرولتاریا‪ ،‬یک‬ ‫ولی بر ایده های عمومی معینی در خصوص‬
‫از تحلیل شایسته وضعیت اتحاد شوروی‬ ‫افسانه است و احزاب دموکراتیک اجتماعی‬ ‫ارتباطات میان دولت‌ها‪ ،‬آشتی دادن افکار‬
‫و اردوی سوسیالیستی قاصر بوده است‪.‬‬ ‫اروپایی با مشکل اخذ نگرش نسبت به علت‬ ‫مربوط به آزادی اقتصادی سازمان داخلی‬
‫چون به نظر می‌رسد حتی در کشورهای‬ ‫وقوع جنگ مواجه گردیدند‪ .‬بین‌الملل دوم‬ ‫دولت با افکار میزان حداقلی از سازمان‬
‫کمونیستی‪ ،‬ناسیونالیسم ثابت کرده است که‬ ‫احزاب طبقه کارگر با تأکید‪ ،‬راه حل‌هایی‬ ‫بین‌المللی تأکید دارند و همچنین بر استفاده‬
‫قدرتمندتر از سوسیالیسم است‪ .‬جنبش‌های‬ ‫را به فوریت از تصویب گذراند که طبقات‬ ‫از زور به طور کامالً محدود برای دفع و‬
‫استقالل‌طلبانه ملی به ظهور پیوسته‌اند و علی‬ ‫کارگر بر حکومت‌هایشان فشار وارد آورند‬ ‫پیشگیری از تجاوز‪ ،‬اهمیت افکار عمومی و‬
‫رغم رژیم‌های کمونیستی به اجبار مقهور و‬ ‫تا مانع جنگ شوند‪ ،‬ولی وقتی جنگ واقع‬ ‫حکومت‌های که به شیوه دمکراسی انتخاب‬
‫زیر دست اتحاد شوروی شده‌اند‪ .‬جنگ میان‬ ‫شد هر حزب به طور جداگانه آن را چنان‬ ‫شده‌اند‪ ،‬و بر حل عقالیی ستیزه‌ها و مناقشات‬
‫دولت‌های سوسیالیستی چنان که دکترین به‬ ‫انتخاب کرد که به عنوان امری دفاعی برای‬ ‫اصرار می‌ورزند‪ .‬به هر حال زمانی بعد در‬
‫آن اشاره می‌کند غیر محتمل نبوده است و‬ ‫دولت خودش در نظر گیرد و در کوشش‬ ‫طی قرن نوزدهم و مخصوصا ً بعد از جنگ‬
‫تنها تفوق عظیم نیروهای شوروی بود که‬ ‫جنگی مشارکت نماید‪ .‬لنین این امر را بدین‬ ‫جهانی اول‪ ،‬لیبرال‌ها به تدریج به این نتیجه‬
‫مانع یک جنگ تمام عیار در سال ‪۱۹۶۸‬‬ ‫ترتیب تبیین نموده است که علت‪ ،‬شکاف در‬ ‫گیری رسیدند که یک جامعه بین‌المللی فاقد‬
‫در مقابل چکسلواکی گردید‪ .‬احتمال جنگ‬ ‫سازمان پروتالیا بوده است‪ ،‬شکافی که تنها‬ ‫نظم به طور خودکار گرایش به صلح پیدا‬
‫میان شوروی و جمهوری خلق چین نیز به‬ ‫از طریق فعالیت یک حزب پیشرو انقالبی‬ ‫نمی‌کند و از سازمان‌های بین‌المللی به عنوان‬
‫طور جدی در هر دو کشور مورد توجه بوده‬ ‫که سازمان‌یافتگی محکمی داشته باشد امکان‬ ‫یک اصالح کننده حمایت و طرفداری کردند‬
‫است (همان)‪.‬‬ ‫غالب آمدن بر آن وجود داشت‪.‬‬ ‫(دایره‌المعارف بریتانیکا‪ ،‬مدخل تئوری‌های‬
‫جنگ)‪.‬‬
‫سوسیالیست‌ها در غرب به طور روزافزون‪ ،‬رژیم سیاسی دولت و جنگ‬
‫تحلیل‌های سوسیالیستی‪ :‬در حالی که لیبرال‌ها به درجات مختلف به تفسیرهای تجدیدنظر‬
‫برقراری ارتباط بین انواع رژیم‌های سیاسی‬
‫بر ساخت‌های سیاسی متمرکز می‌باشند و از مارکسیسم روی آورده‌اند و دست‬
‫با جنگ یکی از متداول‌ترین جهت گیری‌های‬

‫‪50‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫محدودیت‪ ،‬اقدام را در مجموع به چالش‬ ‫تحقیقاتی در زمینه مطالعه علل تعارض‌های‬
‫نکشد‪ ،‬کدگذاری هر مورد تحت تأثیر‬ ‫مسلحانه محسوب می‌شود (کاپلو‪ ،‬ونس‪،‬‬
‫تحوالت تاریخی قرار می‌گیرد‪ .‬برای مثال‪،‬‬ ‫‪ .)۱۰۴ :۱۳۸۹‬امانوئل کانت به تواتر‬
‫ایدو اورن از دانستن و علم به این پرسش‬ ‫سرچشمه نظری اسرارآمیز و تردید آلود‬
‫حمایت کرده است که اگر در سال ‪۱۹۱۲‬‬ ‫صلح مردم‌ساالرانه را معرفی کرده است‪.‬‬
‫یا در سال ‪ ،۱۹۹۷‬برخی از پژوهشگران‬ ‫به نظر کانت‪ ،‬صلح‪ ،‬هنگامی که دولت‌های‬
‫آمریکایی‪ ،‬آلمان پادشاهی را پیش از ‪۱۹۱۴‬‬ ‫بسیاری همواره به سه ماده از قرارداد معتبر‬
‫رژیمی مردم ساالر یا اقتدارگرا طبقه بندی‬ ‫بین‌المللی احترام می‌گذارند تضمین می‌شود‪.‬‬
‫می‌کردند چه اتفاق می‌افتاد؟ چرا که این طبقه‬ ‫در نخستین عبارت ماده اول‪ ،‬دولت‌ها‬
‫بندی به یک رشته قمارهای سیاسی داخلی و‬ ‫و آن گروه از جوامع سیاسی که از لحاظ‬
‫خارجی وابسته بود که بر نتایج بدست آمده‬ ‫هماهنگی‪ ،‬خودمختاری اخالقی‪ ،‬فردگرایی و‬
‫تأثیر می‌گذاشتند (همان‪.)۱۰۹ ،‬‬ ‫نظم اجتماعی را با یکدیگر ترکیب می‌کنند‪،‬‬
‫جمهوری خواهند بود‪ .‬در ماده دوم آمده‬
‫نتیجه‬ ‫است که این جمهوری بین خود و وحدت و‬
‫فدراسیونی صلح طلب ایجاد خواهند کرد‪.‬‬
‫در این سطح تحلیل جنگ‪ ،‬از یک جهت‬
‫سومین ماده «قانون جهان وطنی» است‬
‫به بررسی ویژگی‌ها و ساختارهای دولت‬
‫که زمینه قاعده‌مند کردن این وحدت صلح‬
‫می‌پردازند و رابطه آن با جنگ می‌پردازند‬
‫طلبانه و روابط سایر بازیگران را مساعد‬
‫و از جهت دیگر بر اساس عوامل سازنده‬
‫می‌کند‪ .‬نتایج صلح مردم‌ساالرانه نشان‬
‫دولت مثل طبقه اجتماعی‪ ،‬منبع درآمد و…‬
‫می‌دهند که احترام به اصول مشترک‪ ،‬به‬
‫به بررسی میزان جنگ طلب بودن دولت‬
‫هنجارهای مورد حمایت و نهادها می‌توانند‬
‫می‌پردازند‪.‬‬
‫بر اساس جامعه پذیری و ساختار یک جامعه‬
‫مآخذ‬ ‫بین‌المللی‪ -‬نه بر تهدید یا توسل به قوه قهریه‪-‬‬
‫پایه ریزی شوند‪ .‬در کل‪ ،‬مردم ساالری‪ ،‬به‬
‫‪-‬کاپلو‪ ،‬تئودور و پاسکال ونسن‪،)۱۳۸۹( ،‬‬ ‫ویژه رژیم‌های مردم ساالر صنعتی غربی‬
‫جامعه شناسی جنگ‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات‬ ‫وحدتی کامالً مسالمت جو و به مفهوم کارل‬
‫جامعه‌شناسان‪.‬‬ ‫دویچ‪ ،‬اجتماعی امن ایجاد کردند‪ .‬در میان‬
‫این مجموعه‪ ،‬بازیگران آشنا با ارزش‌های‬
‫‪-‬قوام‪ ،‬عبدالعلی‪ ،)۱۳۸۴( ،‬اصول سیاست‬ ‫و منافع مشترک خویش که از طریق نهادها‬
‫خارجی و سیاست بین‌الملل‪ ،‬چاپ یازدهم‪،‬‬ ‫بر سر احترام به برخی قواعد و روابط‬
‫تهران‪ :‬انتشارات سمت‪.‬‬ ‫مسالمت‌جویانه به توافق رسیده‌اند‪ ،‬پیوند‬
‫می‌یابند‪ .‬این جماعت‌های مردم ساالر به‬
‫‪-‬دایره‌المعارف بریتانیکا‪ ،‬مدخل تئوری‌های‬
‫نحو قابل توجهی گسترش یافته‌اند و بین سال‬
‫جنگ‪ ،‬ترجمه فصلنامه مصباح‪ ،‬شماره ‪،۱‬‬
‫‪ ۱۹۷۲‬و آغاز سال‌های ‪ ۱۹۹۰‬از ‪ ۴۴‬به‬
‫زمستان ‪۱۳۷۰٫‬‬
‫‪ ۱۰۷‬دولت به رژیم‌های سیاسی مردم ساالر‬
‫رسیده‌اند (همان‪.)۱۰۵ -۱۰۸ ،‬‬
‫به موجب مغالطه کاری در عملیات آماری و‬
‫احتیاط تحلیل گرا‪ ،‬تردیدها و ابهامات صلح‬
‫مردم‌ساالرانه با چندین بی اعتمادی روش‬
‫شناختی برخورد می‌کنند‪ .‬جنگ‌های بین‬
‫دولت‌ها‪ ،‬حوادث کمیابی به شمار می‌روند‬
‫و مردم ساالری‌های رژیم‌های سیاسی نیز‬
‫کم تعداد هستند‪ .‬همچنین همبستگی آماری‬
‫بر اساس نمونه محدود اغلب شکننده هستند‪.‬‬
‫احتمال اینکه دو دولت‪ ،‬یکی با دیگری‪،‬‬
‫وارد جنگ شود‪ ،‬هر متغیری که در نظر‬
‫گرفته شود‪ ،‬همواره ضعیف است‪ .‬کاهش‬
‫میزان نمونه و حساسیت زیاد نیرومند‬
‫نتایج در کدگذاری متغیرهای جنگ و مردم‬
‫ساالری‪ ،‬دستیابی به نتایج قابل اطمینان را‪-‬‬
‫که طرفداران صلح مرم ساالرانه مطرح‬
‫می‌کنند‪ -‬میسر نمی‌سازند‪ .‬محدودیت دیگر‬
‫روش شناختی به کدگذاری سری‌های آماری‬
‫طوالنی مرتبط می‌شوند‪ .‬حتی اگر این‬

‫‪51‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫نقد ایدئولوژی چیست ؟‬


‫راهل جیگی‬
‫برگردان ‪ :‬ب ‪ .‬کیوان‬

‫می خواهم این جا آن را بررسی کنم و در‬ ‫«نادرست» نشده است‪ ،‬بلکه هم چنین «در‬ ‫نقد ایدئولوژی چیست؟ در دید نخست پاسخ‬
‫معنی که مایلم این جا دنبال کنم (یعنی معنی‬‫کشمکش» با تفسیر نادرست این وضعیت‬ ‫به کلی ساده است‪ :‬نقد ایدئولوژی همان نقد‬
‫که بنابر آن ایدئولوژی باید چیزی سلبی را‬ ‫است‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬ایدئولوژی ها رابطه ما‬ ‫ایدئولوژی ها است‪ .‬اما ایدئولوژی ها چه‬
‫نشان دهد‪ ،‬نقد ایدئولوژی که برای فرارفت‬ ‫با جهان و ‪ ،‬بنابر این‪،‬افق تفسیری را تشکیل‬ ‫هستند؟ این جا نیز پاسخ آسان به نظر می‬
‫از این وضعیت سلبی بر انگیخته می شود)‪،‬‬ ‫می دهند که در آن ما خود را و نیز شرایط‬ ‫آید‪ :‬ایدئولوژی ها همانا ایده ها هستند‪ .‬نه‬
‫نقد ایدئولوژی نمونه بسیار ویژه نقد را نشان‬
‫اجتماعی‪ ،‬هم چنین روشی را درک می کنیم‬ ‫فقط ایده های بی ربط هر فرد‪ ،‬بلکه ایده‬
‫می دهد‪)۴( .‬‬ ‫که مارا درون این شرایط به جنبش در می‬ ‫هایی که خود را (به طور منظم)در رابطه‬
‫آورد‪ .‬اگر بنابر این مفهوم‪ ،‬ایدئولوژی ها‬ ‫های معین باز می یابند و شکل می دهند‪.‬‬
‫وسیله ای هستند که بنابر آن ارتباط های از این رو‪ ،‬چهار جنبه‪ ،‬ویژگی های روش‬ ‫این ها سیستم های اقتصادی اندکه‪ ،‬به عالوه‬
‫فرمانروا «در سرها و قلب های افراد» نقد ایدئولوژی هستند ‪:‬‬ ‫در عمل اثر می گذارندو نتیجه های یک‬
‫(‪ )۲‬جایگیر می شوند‪ ،‬در این صورت‪ ،‬نقد‬ ‫پراکسیس اجتماعی معین هستند‪ )۱( .‬عالوه‬
‫‪ ۱٫‬نقد ایدئولوژی نقد فرمان روایی است‪،‬‬
‫ایدئولوژی شرایطی را آشکار یا کشف می‬ ‫براین‪ ،‬ایدئولوژی ها‪ ،‬به نظر می رسند‪،‬‬
‫امّا به این نقد با روشی معین «در ژرفا»‬
‫کند که به فرمان روایی امکان می دهند خود‬ ‫وضعیت عجیبی دارند‪ .‬وقتی می گوییم‬
‫می پردازد و به عنوان یک انتقاد علیه‬
‫را تحمیل کند ‪.‬‬ ‫چیزی که«ایدئولوژیک» است‪ ،‬نمی خواهد‬
‫مکانیسم هایی عمل می کند که می توان‬
‫فقط از این رو نادرست یا اشتباه نشان داده‬
‫آن را به عنوان «تولید کننده امر بدیهی»‬ ‫اکنونیت نقد ایدئولوژی‬ ‫شود‪ .‬البته‪ ،‬خصلت اشتباه‪ ،‬نمایش نادرست‬
‫(‪، )ver- selbstversändlichung‬‬
‫یا دگرگون شده واقعیت به ایدئولوژی تعلق‬
‫در سنت نقد ایدئولوژی (در مجموع سنت توصیف کرد‪ ،‬بنابر این مکانیسم ها یی که‬
‫دارند‪ .‬اما کسی که خود را زیر تأثیر یک‬
‫تئوری نقد از زمان مارکس) (‪ )۳‬که من این احساس را که رابطه های اجتماعی و‬
‫ایدئولوژی می یابد‪ ،‬تنها تسلیم وضعیت‬
‫‪52‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫چگونه یک ایدئولوژی می تواند «هم زمان‬ ‫ارتباط های واقعی نیز از راه ایده آل های‬ ‫رابطه های موجود در نفس خود را تولید‬
‫درست و نادرست باشد؟» آیا در واقع او‬ ‫مستقل و نوآورانه که به یاری خواسته شده‬ ‫می کنند‪ ،‬نا پذیرفتنی اند‪ .‬از این مکانیسم ها‬
‫با یک نگرش درست و نادرست است‪ -‬و‬ ‫اند‪ ،‬عمل می کنند‪ ،‬که در آن ها به دشواری‬ ‫پدیدارهای بومی گردانیدن‪ -‬هنگامی که چیز‬
‫اگر مسئله چنین است‪ ،‬چگونه چنین چیزی‬ ‫می توان ناپدید شد‪ ،‬نه حتا هنگامی که روشن‬ ‫«ساخته شده» به طور اجتماعی به عنوان‬
‫ممکن است؟ اگر ایدئولوژی ها باید هم زمان‬ ‫به نظر می رسد که بنابر این ایده آل ها است‬ ‫مشخص ناپذیرفتنی نمایش داده شده – هم‬
‫درست و نادرست باشند‪ ،‬آیا در این صورت‬ ‫که امروز روند های طرد‪ ،‬توجیه می شود‪.‬‬ ‫چنین پدیدارهایی چون پدیدارهای همگانی‬
‫نمی توان به همان ترتیب (یا بهتر) تأیید کرد‬ ‫در برابر چنین پدیدارهایی می توان تأیید کرد‬ ‫شدن ویژه‪ ،‬که کارکردی تا این اندازه با‬
‫که آن ها نه درست و نه نادرست اند؟ از‬ ‫که ارتباط های اجتماعی ‪ ،‬نقد ایدئولوژی را‬ ‫اهمیت در تحلیل مارکسی مکانیسم قانونیت‬
‫این رو‪ ،‬ما نه فقط با یک تفسیردرست و‬ ‫الزم می دانند‪.‬‬ ‫جامعه بورژوایی دارد‪ ،‬سر بر می آورد‪.‬‬
‫نادرست‪ ،‬بلکه با یک ناکافی بودن واقعی‬ ‫بنابر این‪ ،‬نقد ایدئولوژی نقد فرمان روایی‬
‫سنجه حقیقت سرو کار داریم‪ .‬نخست بررسی‬ ‫با این همه‪ ،‬به خاطر دلیل های گوناگون‪،‬و‬ ‫به منزله نقد مکانیسم های تولید کنند ِه آن چه‬
‫کنیم که آدور نو هنگامی که نشان می دهد که‬ ‫دشواری ها با «نقد ایدئولوژی» در تئوری‬ ‫که امر بدیهی و‪ ،‬برعکس‪ ،‬به عنوان رمز‬
‫ایدئولوژی ها «هم زمان درست و نادرست‬ ‫برتری دارند‪ .‬آیا موضع هدایتگر حقیقت یا‬ ‫گشایی این مکانیسم ها چون مکانیسم فرمان‬
‫اند»‪ ،‬کدام حالت های واقعیت را در نظر‬ ‫واقعیت نا پنهان را که نقد برای آشکار کردن‬ ‫روایی است‪.‬‬
‫دارد‪.‬‬‫چیزی به عنوان «ایدئولوژی ناب» نیاز‬
‫دارد‪ ،‬ازدست نداده ایم؟ اگر نقد ایدئولوژی‬ ‫‪ ۲٫‬نقد ایدئولوژی از تضادهای درونی‬
‫می کوشداز فرمان روایی بر پایه حل تصویر یک نمونه مشهور‪( ،‬حتا اگر بغرنج باشد)‬ ‫یا خود تضادها‪ ،‬تضادهای درونی یک‬
‫های نادرست از خویش و از جهان یا ارتباط را در نظر می گیریم که از نقد ایدئولوژی‪،‬‬ ‫وضعیت معین حرکت می کند‪ .‬این نقد‪،‬‬
‫های موهوم که توسط جامعه القا شده‪ ،‬فراتر نقد خصلت ایدئولوژیک ایده آل های آزادی‬ ‫دگر سانی در درکی که افراد از خودشان و‬
‫رود‪ ،‬بنابر کدام دیدگاه خواهد توانست این و برابری مورد تأیید مارکس آن طور که‬ ‫جهان‪ ،‬همان طور در درکی که گوهرهای‬
‫کار را انجام دهد؟ آن چه که این جا مسئله خود را در جامعه بورژوایی سرمایه داری‬ ‫اجتماعی از خودشان دارند‪ ،‬آشکار می‬
‫بر انگیز است‪ ،‬تنها نا قرینگی ظاهری نا می نمایانند‪ ،‬سر چشمه می گیرد‪)۱۰( .‬‬ ‫کند‪ .‬نقد ایدئولوژی بی میانجی «حقیقت»‬
‫پذیرفتنی نیست که به نظر می رسد بین نقد ایدئولوژی آزادی و برابری ‪ ،‬آن گونه که‬ ‫را رویاروی نادرست قرار نمی دهد‪ .‬بلکه‬
‫ایدئولوژی و سوژه ای که توسط ایدئولوژی مارکس آن را درک می کند‪ ،‬در واقع‪( ،‬حتا‬ ‫(در مفهومی بغرنج که من هنوز باید آن را‬
‫گمراه شده‪ ،‬وجود دارد‪ )۶( ،‬بلکه این روش بنابر تفسیر مارکسی) به کلی «هم زمان‬ ‫روشن کنم) چیز معین را بر پایه سنجه های‬
‫نقد ایدئولوژی در نفس خود است‪ .‬مسئله این درست و نادرست» است‪ .‬از یک سو‪،‬‬ ‫خاص این مفهوم نقد می کند‪.‬‬
‫است که بدانیم آیا این نقد می تواند روش عام اندیشه آزادی و برابری ‪ ،‬زاده حقوق طبیعی‬
‫یک نقد یگانه باشد‪ ،‬یا این که وابسته به سنجه که جامعه بورژوایی سرمایه داری آن را به‬ ‫‪ ۳٫‬نقد ایدئولوژی (در سنت یاد شده) همواره‬
‫های هنجاری ای باقی می ماند که باید مستقل عنوان اصل آغازین سازمان دهی به یاری‬ ‫استوار بر شکل «تفسیر گمان» آن طور که‬
‫می خواند‪ ،‬با واقعیت جامعه بورژوایی‬ ‫از آن بیان شود‪.‬‬ ‫پل ریکو آن را می نامید‪ ،‬بوده است‪ .‬از این‬
‫مطابقت دارد‪ .‬قرارداد کار سرمایه داری بین‬ ‫رو‪ ،‬این نقد نسبت به خود‪ -‬تفسیر شکل بندی‬
‫به منظور دست یازیدن به دفاع از نقد موجودهای برابر و آزاد (درسطح صوری‪،‬‬ ‫های اجتماعی و افراد با پایش و نیز با گمان‬
‫ایدئولوژی که هم زمان بازسازی نقد و حقوقی) به امضا رسیده است‪ .‬البته‪ ،‬آن ها‪،‬‬ ‫نسبت به منافعی که در نخستین برخورد با‬
‫اکنونیت سازی باشد‪ )۷( ،‬مایلم دو مسئله این جا شریکان قراردادی مستقل اند که در‬ ‫افراد پیش رو قرار گرفته‪ ،‬عمل می کند‪.‬‬
‫زیر را نقطه حرکت اندیشه ورزی هایم قرار ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند و به عنوان‬
‫‪ ۴٫‬پیوستگی میان تحلیل و نقد‪ ،‬ویژگی‬
‫دهم ‪ .‬مسئله نخست عبارت از تحلیل آدور موجودهای آزاد و برابر در راستای معین‬
‫روش نقد ایدئولوژی است‪ .‬در واقع این‬
‫نوییاست که طبق آن ایدئولوژی ها همواره عمل می کنند‪ :‬کارگر رعیت نیست‪ ،‬دیگر‬
‫پیوستگی ویژگی پایدار در این روش است‬
‫هم زمان درست و نادرست اند‪ )۸( .‬مسئله هیچ کرانمندی وضعیت زاده فئودالی که‬
‫که به چیزی مربوط می گردد که بنابر تحلیل‬
‫دوّ م نگرش «نقد» آنتون الیست است که بنابر در آن وقت ارزش داشت‪ ،‬ندارد‪ .‬با وجود‬
‫یک وضعیت از واقعیت است که نقد این‬
‫آن مدعی است که نقد ایدئولوژی یک «نقد این‪ ،‬از سوی دیگر‪ ،‬به نظر می رسد‪،‬‬
‫واقعیت باید به کار بسته شود‪.‬‬
‫نا اخالقی کننده یا ناهنجارین »‪ ،‬است که واقعیت رابطه های کار سرمایه داری این‬
‫«با وجود این یک معنای هنجارین دارد»‪ ،‬هنجارهای بورژوایی را رد می کند‪ .‬نه فقط‬ ‫بنابر این‪ ،‬بسیاری از عنصرها نشان می‬
‫تشکیل دهنده «استوره نقد ایدئولوژی» اغلب کارگران ناگزیرند (در تگنای مردن از‬ ‫دهند که «ایدئولوژیک» یا روش کارکرد‬
‫است‪ )۹( .‬تز من این است که به درستی در گرسنگی) در چنین رابطه هایی وارد شوند‪،‬‬ ‫«ایدئولوژیکِ» فرمان روایی در جامعه‬
‫این ساختار آشکارا متناقض‪-‬تفسیر درست و بلکه نابرابری واقعی مادی تعهد کنندگان ‪،‬‬ ‫کنونی کم تر نشده است‪ .‬تصوری که بنابر‬
‫نادرست و در هم تنیدگی عنصرهای تشکیل بنابر تحلیل مارکس اتفاقی نیست‪ ،‬زیرابه‬ ‫آن فرمان روایی امروز به طور مستقیم‪،‬‬
‫دهنده هنجاری و نا هنجارین‪ -‬است که طور منظم تولید می شود‪.‬‬ ‫بنابر این‪ ،‬بدون میانجی ایدئولوژیک عمل‬
‫نوآوری و بهره وری نقد ایدئولوژی پوشیده‬
‫می کند‪ ،‬به عقیده من دفاع ناپذیر است‪)۵( .‬‬
‫می ماند‪ .‬به هر رو‪ ،‬می توان این دو مسئله بنابر این‪ ،‬می توانیم بگوییم که اصطالح‬
‫در مثل‪ ،‬نوسازی نو لیبرالی دانشگاه ها که‬
‫را در پرتو تفسیر کردن نقد ایدئولوژی به «هم زمان درست و نادرست» به یقین‬
‫بسیاری ها از آن تأسف می خورند از راه‬
‫کارایی سخنوری دارد‪ .‬که البته تناقض‬ ‫عنوان نقدی پایدار حل کرد‪.‬‬
‫دستور خود کامانه صورت نگرفت‪ ،‬بلکه‬
‫تشکیل دهنده آن برای حل کردن آسان‬
‫بنابر همه نوع دور زدن های ماهرانه برخی‬
‫نخستین تناقض ‪ :‬نفوذ متقابل درست و است‪ .‬اندیشه آزادی و برابری از دیدگاه‬
‫نادرست‬ ‫کاربرد های دموکراتیک انجام گرفت‪.‬‬
‫معین‪ -‬دیدگاه وضعیتحقوقی و سیاسی شرکت‬
‫کنندگان که به طور مناسب واقعیتی را‬ ‫روندهای اجتماعی بسیار عام ناپایدار سازی‬
‫حال نخستین تناقض را بررسی می کنیم ‪:‬‬
‫وصف می کند که باید آن را وصف کند‪،‬‬
‫‪53‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫دومین تناقض‪« :‬یک نقد نا هنجارین که‬ ‫است‪:‬‬ ‫به کلی «درست» است‪ .‬البته می توان یک‬
‫معنی هنجارین دارد؟»‬ ‫دیدگاه دوم را تشخیص داد که می توانیم آن‬
‫ایدئولوژی ها در مقیاسی که هم زمان مناسب‬ ‫را دیدگاه کارایی مادی بنامیم که بنابر آن‬
‫بدین ترتیب‪ ،‬من از آن جا به دومین تناقض‬ ‫و نامناسب‪ ،‬موافق یا ناموافق با واقعیت اند‬ ‫این فرضیدن به روشنی نادرست است که‬
‫های در بیان آمده باالتر می رسم‪ :‬نقد‬ ‫(این رابطه انطباق هر چه باشد و با هر‬ ‫آزادی و برابری اکنون در جامعه بورژوایی‬
‫ایدئولوژی یک «نقد ناهنجارین خواهد بود که‬ ‫روشی که آن را درک می کنیم)‪« ،‬هم زمان‬ ‫واقعیت یافته است‪.‬‬
‫با این همه‪ ،‬معنی هنجارین دارد»‪ .‬این ادعا‬ ‫درست و نادرست» اند‪ .‬از لحاظ این که آن‬
‫است که نقد آنتون الیست‪ ،‬چنان که هست‪،‬‬ ‫ها به طور اجتماعی القاشده اند‪ ،‬توهم یا‬ ‫با این همه به خاطر پیچیده بودن کلیت‪ ،‬باید‬
‫تشکیل دهنده «استوره نقد ایدئولوژی» یعنی‬ ‫اشتبا ِه شناختی اند‪ ،‬اما برعکس‪ ،‬یک اشتباه‬ ‫این جا واقعیت دیگری را نشان داد که به‬
‫درک نادرست از نقد ایدئولوژی در نفس‬ ‫به تقریب به جا‪ ،‬به خاطر این که در ساخت‬ ‫عقیده مارکس‪ ،‬ایدئولوژی آزادی و برابری‬
‫خود است‪ ،‬حتا اگرفریبنده باشد‪.‬‬ ‫واقعیت ریشه دوانده است‪.‬‬ ‫در نفس خود یک عامل در شکل بندی اجبار‬
‫و نابرابری است‪ .‬این به آن معناست که‬
‫اوتولید کننده نتیجه ها است‪ ،‬به طوری که ایدئولوژی ها « هم زمان درست و نادرست» در چه مقیاسی نقد ایدئولوزی به‬
‫در نفس خود به تباهی ایده های مجسم در آن اند‪ ،‬در مقیاسی که هنجاری که آن ها را به درستی«ناهنجارین [است] که با این همه‬
‫کمک می کند‪ .‬ایده آل های هنجاری هنوز آن نزدیک می کند‪ ،‬ارزش حقیقت واقعیت معنی هنجارین» – یعنی نقد [دارد]؟ (یا‪،‬‬
‫به سادگی به طور ناقص کارایی پیدا نکرده نیافته را دارد‪ .‬نقد ایدئولوژی‪ ،‬بنابر این دقیق تر‪ ،‬در چه مقیاسی مدعی است که او‬
‫اندآن ها در واقعیت یافتن خود تغییر نکرده هنجار آزادی و برابری را نقد نمی کند‪ ،‬بلکه آن است؟)‬
‫اند‪ .‬پس آزادی و برابری در هیچ حالت سامان نیافتگی ناقص اش را نقد می کند‪ .‬هم‬
‫زمان واقعیت سامان نیافته اش ارزش حقیقت به هر رو‪ ،‬نخستین بخش اثبات‪ ،‬برای توجیه‬
‫فقط «ایده ها » نیستند؛ این ها ایده هایی‬
‫کردن آسان به نظر می رسد‪ .‬نقد ایدئولوژی‬ ‫هستندکه به طور اجتماعی کارآمد شده اند اش را دست نخورده نمی گذارد‪)۱۲( .‬‬
‫در مقیاسی که از روشی که باید چیزی باشد‪،‬‬
‫و در نهادهای اجتماعی رسوب کرده اند‪.‬‬
‫از این راه حل تناقض‪ ،‬نتیجه های شمارمندی گزارش نمی دهد‪ ،‬ناهنجارین است (در مثل‬
‫کارایی آن ها عبارت از پوشاندن خویشتن‬
‫روشی که می بایست نهاد هایی اجتماعی پی‬ ‫برای نقد ایدئولوژی به دست می آید‪:‬‬
‫در حرکت واقعی شدن شان است‪ -‬و مارکس‬
‫افکند که مناسب یا درست باشند) ‪ .‬البته‪،‬‬
‫این را به عنوان نتیجه ناگزیر و نه فقط‬
‫‪ ۱٫‬او هم چنین باید از دریافت نادرست جایی که او فقط به تحلیل می پردازد‪ ،‬نهادها‬
‫اتفاقی تلقی می کند‪.‬‬
‫وضعیت یا حالت واقعیت (اجتماعی) و ساخت و پراتیک های اجتماعی که او برخورد می‬
‫این خصلت‪ ،‬به طور منظم متضاد ایده ها خود این واقعیت نقد کند‪ .‬ایدئولوژی ها تنها کند‪ ،‬چگونه تشکیل شده اند؟ در واقع‪ ،‬نقد‬
‫با پراکسیس اجتماعی که در آن ها پراکنده «هم زمان درست و نادرست» نیستند‪ .‬آن ایدئولوژی آن جا که وارد عمل می شود‪،‬‬
‫اند‪ ،‬متمایل به درک ایدئولوژی به عنوان ها نیز همواره یک مسئله هم زمان شناختی نخست نشانه هایی گرد می آورد‪ ،‬پیوستگی‬
‫«آگاهی ضروری دروغین» اند‪ )۱۱( .‬بنابر و هنجاری اند‪.‬نقد ایدئولوژی آشکار می ها را روشن می کند‪ ،‬به تضادهای درونی‬
‫این‪ ،‬این فرمول بغرنج تر از آن است که کند که ما چیزی از روش نادرست (شرایط باز می گردد‪ ،‬مکانیسم هایی را کشف می‬
‫آن جا به نظر نمی آید‪ .‬الف) از یک سو‪ ،‬اجتماعی) و این که این شرایط نادرست اند کند که به راز پوشی این تضادها و تحلیل‬
‫(آگاهی به روش به کلی سنتی) در مقیاسی را درک می کنیم‪ .‬در این مقیاس‪ ،‬او فقط های منافع فرمان روایی کمک می کنند‪ .‬از‬
‫که در آن یک تفسیر نادرست و یک درک اصالح اشتباه های شناختی‪ ،‬و نیز دگرگونی این رو‪ ،‬ثابت شده است که یک ساختار خود‬
‫نادرست واقعیت را می یابیم‪ ،‬نادرست است‪« – .‬رهایی بخش» – وضعیت را در نظر را به نحو دیگری که مدعی است باشد‪ ،‬می‬
‫نمایاند‪ ،‬چون هنجارهای مشخص کارکرد‬ ‫دارد‪.‬‬
‫ب) با وجود این‪ ،‬این آگاهی به خاطر این‬
‫دیگری جز کارکردی دارند که نخست آن را‬
‫که به رغم همه چیز با واقعیت مطابقت ‪ ۲٫‬اگر اکنون‪ ،‬از رابطه بین نادرستی‬
‫در آن جا می بینیم‪ ،‬یا این که آن ها پیدایش‬
‫دارد‪ ،‬ضروری است و در باز تولیدش نقش شناختی و هنجاری این نتیجه به دست می‬
‫دیگر یا نتیجه دیگری جز نتیجه هایی که به‬
‫جانشین ناپذیر بازی می کند‪ .‬ج ) البته‪ ،‬در آید که نقد ایدئولوژی نمی تواند تنها استوار‬
‫آن ها اندیشیده ایم‪ ،‬دارند‪.‬‬
‫جای سوّ م‪ ،‬آگاهی به درستی از یک سو‪ ،‬تنها بر کشف اشتباه و نا حقیقت در مفهوم‬
‫نادرست و از سوی دیگر‪ ،‬ضروری نیست‪.‬‬
‫عادی‪ -‬و بنابر این در کوشش برای جانشین در عوض ‪ ،‬برخورد به دومین بخش اثبات و‬
‫او هم زمان هردو آن ها است‪ :‬نا درست‬
‫کردن مفهوم درست به جای مفهوم نادرست پاسخ به مسئله‪ ،‬به دانستن این نکته نیاز است‬
‫به طور ضروری‪ ،‬یعنی نادرست بنابر‬
‫باشد – ‪ ،‬این نقد هم چنین فقط استوار بر که در چه مقیاسی نقد ایدئولوژی با این همه‪،‬‬
‫ضرورت‪ .‬آگاهی بنابر ضرورت نادرست‬
‫مفهوم هنجاری کنش درست نیست‪ .‬او خمیر ممکن است‪ ،‬نقد بسیار دشوار باشد‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫است‪ ،‬به خاطر این که نمی تواند به هیچ وجه‬
‫مایهروند علمی دگرگونی است که مربوط به کم ترین چیزی که می توان گفت این است‬
‫به نحو دیگر نادرست باشد‪ ،‬و او نمی تواند‬
‫واقعیت اجتماعی و مفهومی است که نگران که آن چه می تواند از چنین تحلیل ها‪ ،‬رمز‬
‫به نحو دیگر نادرست باشد‪ ،‬نه به خاطر این‬
‫آن هستیم و در آن هر دو باید دگرگون شوند‪ .‬گشایی ها‪ ،‬آشکار سازی ها‪ -‬و روشی که‬
‫که او باید در نفس خود به ضرورت اشتباه‬
‫به آن دست می یازیم‪ ، -‬نتیجه شود‪ ،‬روشن‬
‫کند (به خاطر این که کنار خود یک کمبود بنابر این‪ ،‬نخستین تناقض به مسئله دریافت‬
‫نیست‪ .‬آیا راز پوشی کارکرد‪ ،‬نتیجه یا‬
‫شناختی دارد) ‪ ،‬بلکه به خاطر این که با یک درست یک حالت از واقعیت باز می گردد و‬
‫پیدایش یک پراکسیس یا یک نهاد اجتماعی‪،‬‬
‫واقعیت نادرست مطابقت دارد ‪ .‬مسئله تنها نیازمند گذار از دریافت به پراکسیس است؛‬
‫به راستی‪ ،‬به خاطر این که این نتیجه یا این‬
‫یک آگاهی نادرست نیست‪ ،‬بلکه یک آگاهی چگونه نقد ایدئولوژی رفتار کردن مارا‬
‫کارکرد باید دور افکنده شوند‪ ،‬مسئله برانگیز‬
‫رهبری می کند یا به بیان دیگر چگونه با‬ ‫نادرست به طور اجتماعی القا شده است‪.‬‬
‫نیست؟ پاسخ به مسئله که بنابر نقد ایدئولوژی‬
‫مسئله پراتیک ارتباط دارد‪ .‬من یا ما چه باید‬
‫در باره ‪( cui bono‬به سود چه کسی)‬
‫از این رو‪ ،‬نخستین تناقض نقد ایدئولوژی بکنیم؟‬
‫مطرح شده‪ ،‬از این قرارکه «این دریافت‬ ‫اکنون یک معنای شناسایی پذیر پیدا کرده‬

‫‪54‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جدا نشدنی وضعیت (اجتماعی) موجود‬ ‫های رفتار کردن را محدود می کنند و این‬ ‫از جهان برای کی مفید است»‪ ،‬آیا در نمی‬
‫حرکت می کند‪ .‬با این همه‪ ،‬از دیدگاه نقد‬ ‫مرزبندی‪ ،‬این تعین‪ ،‬این کرانمندی امکان‬ ‫یابد تکیه نقدش تنها مشروط به این است که‬
‫درونبود و در تقابل با شکل های فقط درونی‬ ‫ها‪ ،‬که بر پایه آن ها نقد ایدئولوژی توجه را‬ ‫فرض کنیم که این کاربرد به این یا آن ترتیب‬
‫(یا علم تفسیر – نوآوری) نقد‪ ،‬این هنجارها‬ ‫جلب می کند‪ ،‬خودشان یک رویداد هنجاری‬ ‫زیان آور یا نادرست است؟ (‪)۱۳‬‬
‫فقط ارزش هایی نیستندکه برای ما «ما به‬ ‫اند‪ .‬بنابر این‪ ،‬نقد ایدئولوژی تنها استوار‬
‫منزله همبود» (‪ )۱۸‬یک روش ممکن (یا‬ ‫بر آشکارکردن خصلت هنجاری شرح های‬ ‫انتقاداز «درک نکردن خویش» که «برای‬
‫سنتی) خاص اند‪ ،‬آن ها تشکیل دهندگان‬ ‫(معین؟) نیست‪ .‬در صورتی که او به اقدام‬ ‫نقد ایدئولوژی است‪ ،‬به نظر می رسد بدین‬
‫پراتیک های معین اجتماعی و چارچوب‬ ‫در «انحالل» موجود منتهی نگردد‪ ،‬عالقمند‬ ‫ترتیب تأیید می شود» (‪ )۱۴‬می توان آن‬
‫نهادی شان هستند و از این رو‪ ،‬فقط داده‬ ‫به فرارفت و دگرگونی وضعیت موجود چیز‬ ‫را به ترتیب زیر دوباره فرمول بندی کرد‪:‬‬
‫های واقعیتمند نیستند‪ ،‬بلکه ادعای درست و‬ ‫ها در راستای یک وضعیت جدید و بهتر‬ ‫نقد ایدئولوژی یک اقدام انگلی از دیدگاه‬
‫معقوالنه بودن را می پرورانند‪.‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫هنجاری‪ ،‬وابسته به سنجه های هنجاری‬
‫است که در نفس خود نمی تواند به وجود آید‪.‬‬
‫دوّ م‪ ،‬از این رو‪ ،‬نقد درونبود به درستی از‬ ‫ب ) این خواست به نوبه خود به روش نقد‬ ‫پس ما نوعی «تقسیم کار» خواهیم داشت‪:‬‬
‫مدل برهان آوری نمونه نقد درونی (یا علم‬ ‫درونبود (آن طور که در باال نشان داده شد)‬ ‫یک تئوری هنجاری در مفهوم کتاب ستبر‬
‫تفسیر – نوآوری) که بیانگر این واقعیت‬ ‫به روشی مربوط است که شایسته بیرون‬ ‫هنجارها‪ ،‬نقد ایدئولوژی‪ ،‬به آشکارکردن‬
‫است که یک همبود رابطه با ایده آل های‬ ‫کشیدن سنجه های نقد بر پایه چیز ی است‬ ‫وضعیت هایی کمک می کند که با آن اختالف‬
‫اش را از دست داده‪ ،‬پیروی نمی کند (در‬ ‫که در نفس خود (بنابر تحلیل آن چه که نقد‬ ‫دارند‪ .‬بنابر این‪ ،‬به روش بسیار سنتی‪،‬‬
‫مثل مدل میهن دوستی اولیور استون این‬ ‫شده) نقد کرده است‪.‬‬ ‫«تحلیل» و «نقد» باید جدا شوند‪ .‬تحلیل‬
‫است که در فیلم های اش به ارزش افزایی‬ ‫کار به‬
‫کنار نقد ایدئولوژی قرا می گیرد‪ ،‬اما ِ‬
‫ایده آل هایی مبادرت می کند که آمریکای‬ ‫تناقض «روش نقد نا هنجاری که با این‬ ‫راستی نقد تصمیم هنجاری خارج از حوزه‬
‫بهتر را در برابر واقعیت سیاسی تباه شده‬ ‫همه یک معنی هنجاری دارد‪ » ،‬اکنون‬ ‫اش قرار دارد‪ .‬از این رو‪ ،‬نقد ایدئولوژی‬
‫به خاک سپرده است)‪ .‬در واقع‪ ،‬او رابطه‬ ‫می تواندبه شیوه زیر حل شود‪ :‬البته‪ ،‬نقد‬ ‫یک شکل مستقل از نقد نخواهد بود‪ .‬و با‬
‫بین هنجارها و واقعیت را در وضعیت مورد‬ ‫ایدئولوژی «یک معنی هنجاری» دارد‪ ،‬امّا‬ ‫روش بسیار سنتی «یا به روش کانتی»‬
‫بررسی برای حل یا فرو کاستگی‪ ،‬البته‪ ،‬به‬ ‫هنجارگرایانه نیست‪ .‬این کاربرد واژه که‬ ‫سنجه های نقد چیزی خواهد بودکه می توان‬
‫صورت وارونه یا تغییر یافته در خود‪ ،‬حفظ‬ ‫توسط میکاییل تونیسن (‪ )۱۵‬رواج یافت‪،‬‬ ‫گفت به طور «بیرونی» از «چشم انداز‬
‫نمی کند‪ .‬معنی آن این است که هنجار ها‬ ‫برقراری سنجه های هنجاری بیرونی را‬ ‫شکل نا کجاآباد» یا یک دیدگاه بی طرفانه‬
‫(همان طور که در وضعیت پیشین اشاره‬ ‫نشان می دهد که با مقیاس آن ها واقعیت –‬ ‫آن طور که به این یا آن ترتیب بر پایه فلسفه‬
‫شد‪ ،‬ارزش های آزادی و برابری تشکیل‬ ‫مقیاس واقعیت با «بایست انتزاعی» را می‬ ‫اخالق بنا شده‪ ،‬ناشی می شود‪ .‬البته‪ ،‬یک‬
‫دهنده جامعه بورژوایی) کارا هستند؛ اما‬ ‫سنجد‪ .‬آن جایی که نقد ایدئولوژی در عوض‬ ‫چنین «تقسیم کار» به کلی با درک خویش‬
‫ضمن کارا بودن‪ ،‬در معنی شان متضاد یا‬ ‫واقعیت موجود را در مقیاس سنجه های‬ ‫نقد ایدئولوژی در تضاد است‪ .‬البته‪ ،‬خواست‬
‫تغییر یافته اند – در مثل در مقیاسی که آن‬ ‫درونبود می سنجد‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬بنابر تفسیر‬ ‫مستقل بودن اش استوار بر ادعای هم زمان‬
‫ها بدون تضاد به اجرا در نمی آیند یا به‬ ‫من او در معنی هنجارین باقی می ماند‪ ،‬در‬ ‫بودن اش است‪ ،‬هم به عنوان تحلیل‪ ،‬نقد (و‬
‫ناگزیر در واقعیت یافتن شان علیه خودشان‬ ‫مقیاسی که بنابر تضادهای درونی هنجارها‬ ‫نه یک شرح ساده آن چه که هست) و‪ ،‬هم به‬
‫یا علیه نیت آغازین شان گرایش دارند‪ .‬نهاد‬ ‫و واقعیت مشخص – بنابر کارکردشان و‬ ‫عنوان نقد‪ ،‬تحلیل (و نه یک خواست ساده در‬
‫ها یا پراتیک های اجتماعی مورد بحث‬ ‫خصلت آفریننده بحران های شان – به بر پا‬ ‫ارتباط با آن چه که هست)‪.‬‬
‫اصول اقتصادی ای را مجسم می سازند که‬ ‫داشتن سنجه های فرا رفت شان نایل می آید‪.‬‬
‫هم زمان تشکیل دهنده هستی شان هستند (در‬ ‫بنابر این‪ ،‬نقد ایدئولوژی مدعی آفریدن سنجه‬ ‫آیا نقد ایدئولوژی‪ ،‬از این رو‪ ،‬چیزی به‬
‫مثل‪ ،‬این مورد هنگامی است که به مسئولیتی‬ ‫های نقد در خود روند نقد است و به دقت‪،‬‬ ‫عنوان شکل جدلی یک «منطق شکنی طبیعت‬
‫اختصاص دارد که انجام نا پذیر است‪ ،‬یا‬ ‫کارگاه باز شناخت های تحلیلی و تصمیم‬ ‫گرایانه» یک قیاس بودن بنابر مسئولیت‬
‫خواستار آفرینندگی است که بدین ترتیب‪،‬‬ ‫گیری هنجاری‪ -‬نقدی (تحلیل و نقد) دو جنبه‬ ‫است؟ در واقع‪ ،‬امکان نقد ایدئولوژی استوار‬
‫همسان گری و غیره را بیافریند) ‪.‬‬ ‫از همان روند هستند‪.‬‬ ‫بر دو پیش انگاری است‪:‬‬

‫سوّ م ‪ ،‬از این رو‪ ،‬نتیجه زیر از آن به دست‬ ‫بنابر این ‪ ،‬به عقیده من‪ ،‬مطرح کردن روش‬ ‫الف ) در باره فرضیه یگانگی توصیف و‬
‫می آید‪ :‬نقد درونبود دگرگون کننده است‪ .‬این‬ ‫نقد درونبود چنان که شکل «ضعیف تر»‬ ‫ارزشگذاری ‪ .‬نقد ایدئولوژی وجود درک‬
‫نقد به اصالح نظام موجود و رونق دوباره‬ ‫(ویژگی نگر) نقد «درونی» متمایز می‬ ‫دیگر و ارزشگذاری دیگر داده های اجتماعی‬
‫هنجارها و ایده آل ها کم تر از دگرگونی آن‬ ‫شود‪ ،‬باقی می ماند‪.‬‬ ‫را خواستار است‪ .‬از دریافت بازبینی شده‪،‬‬
‫ها نظر دارد‪ .‬برای نقد درونی «بازگشت به‬ ‫وضعیت ارزشگذاری جدید ناشی می شود‪،‬‬
‫نقد ایدئولوژی به عنوان نقد درونبود‬ ‫در مقیاسی که خود موضوع نقد ایدئولوژی‪،‬‬
‫پس» وجود ندارد‪ .‬این نقد مانندنقد درونی‬
‫محافظه کار نیست که می کوشدتوافقی که‬ ‫از این قرار همواره پیش از این دوگانه بوده‬
‫در چه راستا نقد ایدئولوژی به شیوه‬
‫پیش از این بین هنجارها و واقعیت عمل می‬ ‫است‪ .‬ایدئولوژی ها به عنوان روش های‬
‫«درونبود» عمل می کند (‪ – )۱۶‬و در آن‬
‫کرد‪ ،‬احیا گردد‪ ،‬بلکه بنابر ضرورت تبدیل‬ ‫درک کردن جهان‪ ،‬هنجاری اند‪ .‬به عنوان‬
‫نتیجه ها برای سنجه های درستی و نادرستی‬
‫کردن یک وضعیت متضاد به چیز جدید‬ ‫دریافت هایی از جهان‪ ،‬آن ها آن چه را که‬
‫این نقد کدام اند؟ به عقیده من‪ ،‬برای بیان‬
‫است‪.‬‬ ‫به طور کلی گزینش های رفتار کردن ممکن‬
‫کردن تا اندازه ای کوتاه آن‪ )۱۷( ،‬چهار‬
‫اند‪ ،‬تعیین می کنند و از این راه یک روش‬
‫ویژگی نقد درونبود را مشخص می کنند‪.‬‬
‫دگرگونی که به این ترتیب ضروری می‬ ‫بسیار ابتدایی – آن چه که باید انجام گیرد‪،‬‬
‫نخست‪ ،‬از این رو‪ ،‬نقد درونبوداز هنجارهای شود‪ ،‬و این امر قطعی است‪ ،‬به هر دو‬ ‫مشخص می سازند‪ .‬آن ها فضای امکان‬

‫‪55‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫«در هر بار بهتر» است‪ ،‬توانایی حل کردن‬ ‫عنصر‪ :‬واقعیت ناقص و هنجارها در نفس می تواند به عنوان روند پیشرفت‪ ،‬دگرگونی‬
‫مسئله ها و بحران هایی را داردکه رونما‬ ‫خود مربوط می شود‪ )۱۹( .‬این واقعیت که در راستای بهتر (در راستایی که به ویژه در‬
‫می شود‪.‬این راه حل (برای اصالح کردن‬ ‫هنجارها در وضعیت مشخص واقعی نشده وهله نخست شدید نیست) درک گردد‪.‬‬
‫اندیشه آ ‪ .‬ماکلن تیر)‪ )۲۴( .‬نیازمند توانایی‬ ‫اند‪ ،‬آن ها را دست نخوره باقی نمی گذارد‪.‬‬
‫درک کردن این مسئله است که چگونه این‬ ‫بنابر این‪ ،‬نقد درونبود تنها از واقعیت ناقص بدین ترتیب‪ ،‬ادعاهای درستی نقد ایدئولوژی‬
‫بحران رویداده و در بازگفتن تاریخ قانع‬ ‫به یاری سنجه هنجار نقد نمی کند‪ ،‬او به (به عنوان نقد درونبود) استوار بر این‬
‫کننده‪ ،‬شایسته فهماندن چرایی این راه حل‪،‬‬ ‫طور مشخص از شیوه کارکرددیگر نقد می اندیشه است که نتیجه روند نقد یا دگرگونی‬
‫می تواند مسئله را حل کند‪ .‬ازاین رو‪ ،‬باید‬ ‫کند‪ .‬یک واقعیت که در آن هنجارها فقط می که او می کوشد آن را بیاموزاند‪ ،‬راه حل‬
‫دانست که این تفسیر «ساخته شده» یا مطابق‬ ‫توانند به طور متضاد واقعیت یابند‪ ،‬نیازمند اختصاص داده شده به یک بحران است که‬
‫با «واقعیت» می تواند اثبات نا پذیری خود‬ ‫دگرگونی هر دو‪ ،‬یعنی واقعیت و هنجار اند‪ .‬به طور منظم ضروری و تولیدی (استوار‬
‫را بنمایاند (و ممکن است که این وجه تمایز‪،‬‬ ‫بر رابطه های موجود اجتماعی) است (زیرا‬
‫خود را تا این اندازه با اهمیت نشان ندهد)‪.‬‬‫تضاد ها بین هنجارهای آزادی و برابری وسیله راه حل آن را در نظر دارد)‪ .‬حقیقت‬
‫(زاده حقوق طبیعی) و واقعیت‪ ،‬برای یا درستی اساسی نقد ایدئولوژی از این راه‬
‫برقرار ماندن شان در مثال ما فقط می توانند استوار بر گونه ای «نمایه تاریخی» بنابر در جای دوّ م ‪ ،‬اگر نقد ایدئولوژی به عنوان‬
‫بنابر اصل جدید سازمان دهی اقتصادی این‪ ،‬عقالنیت روند نوآموزی یا آزمون است نقد درونبود یک «روش برقرار کننده‬
‫و اجتماعی حل شوند‪ .‬بنابر این‪ ،‬این امر که باید به عنوان تاریخ حل و فرارفت از پیوستگی ها» است‪ ،‬بنابر این ‪ ،‬می توان‬
‫‪ :‬باید به این پراکسیس برقراری‬ ‫نیازمند دگرگونی ایده های آزادی و برابری کمبودها و بحران ها ‪ ،‬به عنوان روند حل گفت‬
‫در نفس خود‪ -‬درک کامل یا ژرف این ایده مسئله درک گردد‪ .‬و بر عکس‪ ،‬سمت گیری رابطه ها چرخشی «سازنده – اجراگر»‬
‫آل ها‪ ،‬بنابر این درک آزادی (در این حالت) به سوی تضاد و سنجه از «بی کارکردی» بدهد‪ :‬رابطه ها به عنوان تضاد هایی که‬
‫به عنوان «آزادی مثبت» و «دریافت مادی سنجه نا درستی شناختی به عنوان نادرستی اصل انگیزنده این نقد را تشکیل می دهند‪،‬‬
‫هنجاری به وجود می آید‪ .‬بنابر این‪ ،‬فرض هم زمان «مشخص» و «ساخته شده» اند‪.‬‬ ‫برابری» است‪.‬‬
‫این است که وجود یک تضاد عملی نوعی از آن این نتیجه به دست می آیدکه تحلیل‬
‫به عنوان مسئله سنجه نقد این نتیجه به دست مانع عملی می آفریند‪ )۲۲( .‬ایدئولوژیک گسترش یافته توسط نقد ایدئولوژی اکنونی‬
‫می آیدکه «واقعیت یابی» این ایده آل ها بدین وسیله چیزی است که در واقعیت شدن ناب رابطه های متضاد واقعیت‬
‫واقعیت یابی هنجار موجود نیست که اکنون «عدالت برقرار نمی کند» و مانع پراکسیس اجتماعی نیست‪ ،‬هم چنین نتیجه تحلیل فقط‬
‫پیشایندیا فقط رهبری بنابر تصمیم های‬ ‫جانشین می شود‪ .‬بلکه دگرگونی اساسی این اجتماعی ما است‪.‬‬
‫هنجارین آغازین نیست‪ .‬حتا اگر تضادهایی‬ ‫ایده آل ها بر پایه درونبود ممکن آن ها است‪.‬‬
‫را که این جا در باره آن ها صحبت می‬ ‫طبیعی‬ ‫طور‬ ‫به‬ ‫جا‪،‬‬ ‫این‬ ‫من‬ ‫که‬ ‫چند‬ ‫هر‬ ‫البته‪،‬‬
‫بنابر این‪ ،‬در آن مسئله پایه هنجاری این سنجه‬
‫مدل هگل را در طرح در مفهوم اندکی کنیم قدرت الزام آوری که اغلب توانسته ایم‬
‫ها چیست؟ این خصلت پویا ( پویا – دگرگون‬
‫عمل باورانه دوباره فرمول بندی می کنم‪ ،‬در بافتار نقد ایدئولوژی به آن ها نسبت می‬
‫کننده) ی نقد درونبودبه واپسین نقطه قطعی‬
‫«دشواری ها در نقد ایدئولوژی» در شکل دهیم‪ ،‬نداشته باشد‪ ،‬آن ها «به سادگی ساخته‬
‫می رسد‪ :‬دگرگونی طرح ریزی شده باالتر‪،‬‬
‫های جدید پدیدار می گردد‪ ،‬به بیان دیگر‪ ،‬شده»نیستند‪ .‬آن ها نتیجه مسئله های پراتیک‬
‫چنان که توسط نقد درونبود میانجی شده‪ ،‬باید‬
‫آشکار می شود که یکپارچگی نقد ایدئولوژی اند که البته شک کردن در باره آن ها نا‬
‫به عنوان روند پرورش و نوآموزی (‪)۲۰‬‬
‫در برنامه نقد درونبود‪ ،‬مسئله ها را ضمن ممکن نیست‪ ،‬ولی‪ -‬به عنوان نشانه خود را‬
‫با این یا آن روش «می نمایانند»‪ ،‬یعنی نتیجه‬ ‫درک شود‪ .‬سه جنبه اکنون برای توصیف آفریدن چیز های نو حل می کند‪.‬‬
‫کردن این روند آزمون اهمیت دارند‪:‬‬
‫های عملی و شکل های طرد را به وجود می‬
‫در واقع‪ ،‬چگونه می توان یک چنین روند‬
‫آورند‪ .‬بنابر این‪ ،‬نقد ایدئولوژی نمی تواند‬
‫الف – تضادهایی که مسئله عبارت از آن دگرگونی میانجی شده را توسط نقد درونبود‬
‫روی تحلیل خود و ارزش یابی اش‪ ،‬نه روی‬
‫ها است‪ ،‬تضادهای منطقی نیستند‪ ،‬بلکه به عنوان فرارفت به سوی بهتر توصیف کرد‪.‬‬
‫«دلیل های واپسین» الزام آور‪ ،‬نه روی‬
‫تضادهای عملیاند‪ :‬این به آن معناست که آیا می توانیم از توسل جستن به یک غایت‬
‫تفسیر واقعیت اجتماعی که اعتبار مطلق‬
‫این تضادها مربوط به «چیزهای نا ممکن نهایی تاریخ یا روند های کنونی بپرهیزیم؟ و‬
‫برای خود بازیگران دارد‪ ،‬تکیه کند‪ .‬او‬
‫اندیشیدن» نیستند‪ ،‬بلکه به سنجه ها‪ ،‬آزمون به طور کلی چگونه باید بحران را به عنوان‬
‫تحلیل خواهد کردو همواره هم زمان مسئله‬ ‫های ناقص یا ناکام انجامیده اند‪)۲۱( .‬‬
‫انگیزنده این پیشرفت درک کرد‪ ،‬وانگهی‬
‫ها و تضاد هایی به وجود خواهد آورد‪ .‬بنابر‬
‫آیا نگرش پیشرفت های تاریخی بیشتر این‬
‫این‪ ،‬او به نوعی «توازن اندیشه ورزی یا‬ ‫ب – نقد درونبود ‪ ،‬به منزله انگیزنده یک‬
‫را القا می کند که بحران ها (و راه حل آن‬
‫تفسیر» و تعدیل چشم اندازهای ذهنی (چشم‬ ‫چنین روند‪ ،‬به سادگی ویرانگر نیست‪ ،‬بلکه‬
‫ها ) «به طور عینی معلوم» نیستند‪ ،‬بلکه‬
‫اندازهای بازیگران) و عینی وابسته است‪.‬‬ ‫سازنده یا مثبت است‪« .‬چیز نو»‪ ،‬این جا‬
‫بیشتر به تفسیرها‪ ،‬روند های درک خویش و‬
‫واقعیت (اجتماعی) هماره چیزی است که‬ ‫همواره نتیجه دگرگونی «چیز قدیم » است‪،‬‬
‫پیوستگی کنش های الهام گرفته از این روند‬
‫مارا در برابر مقاومت قرار می دهد‪ .‬با این‬ ‫که از آن (در سه مفهوم فعل ‪aufhaben‬‬
‫ها وابسته اند؟ من این جا به دادن برخی‬
‫همه‪ ،‬بی آن که به یک«داده» ناب محدود‬ ‫‪ :‬لغو کردن ‪ ،‬حفظ کردن و چیره شدن)‬
‫نشانه ها برای حل کردن این مسئله ها بسنده‬
‫شود و مارا بدون سنجه ها بگذارد‪.‬‬ ‫«فراتر رفته » است‪ .‬به عنوان بیان کردن‬
‫می کنم‪.‬‬
‫آن در سه فرمول هگلی‪ ،‬او بنابر شیوه نفی‬
‫برگردان به فرانسه کاتیا ژنل و فرانسوآ‬ ‫معین انجام می گیرد‪.‬‬
‫نخست باید این روند های پیشرفت را به‬
‫لوگراند‬
‫عنوان امر خطا ناپذیر مستعد «گریز به‬
‫پ – به طور مشخص به خاطر این که در‬
‫آن آزمون و گره گشایی بحران ها که از باال» در راستای یک وضعیت هر بار بهتر برگردان به فارسی خرداد ماه ‪۱۳۹۱‬‬
‫شرح داد‪ )۲۳( .‬از این رو ‪ ،‬سنجه آن چه که‬
‫یک چنین روند آزمون «فراتر رفته» اند‬
‫‪56‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫وضعیت برخورد می کند‪ .‬با این همه‪ ،‬در‬ ‫آن ها را توجیه کنم ‪ ،‬البته‪ ،‬این تأکید که بنابر‬ ‫یادداشت ها ‪:‬‬
‫یک چنین وضعیت‪ ،‬لحن زننده ای که خاص‬ ‫آن ایدئولوژی وجود ندارد‪ ،‬مثل این است که‬
‫نقد ایدئولوژی است‪ ،‬غایب خواهد بود‪ .‬این‬ ‫‪ ۱٫‬از این رو‪ ،‬ایدئولوژی ها تنها در سیستم بگوییم [دیگر] جامعه وجود نخواهد داشت ‪.‬‬
‫به ویژه در این واقعیت چیره می شود که‬ ‫های ایده ها نهان نیستند‪ ،‬بلکه در پراتیک ها‬
‫بخواهیم وضعیت واقعی را حفظ کنیم‪ ،‬حتا‬ ‫و شکل های بیرون نیز نهان اند‪ .‬بنابر این‪ ۶٫ ،‬به منظور کوشش برای اکنونی شدن نقد‬
‫اگر بخواهیم با دور اندیشی بر توهم چیره‬ ‫پراتیک های مؤثر از حیث ایدئولوژیک و ایدئولوژی در شکلی که استوار بر یک چنین‬
‫شویم‪ ،‬در صورتی که در وضعیت وارونه‪،‬‬ ‫بر عکس نقد پراتیک ایدئولوژی یا دقیق تر رویارویی نیست و می کوشد از پروبلماتیک‬
‫فرا رفت از توهم ایدئولوژیک باید در خدمت‬ ‫پراتیک های نقد ایدئولوژی – از گی دو ناقرینگی بین چشم انداز درونی افراد مربوط‬
‫دگرگونی شرایط قرار گیرد‪.‬‬ ‫بور تا یودیت باتلر یا مشخص تر از کنش به چشم انداز بیرونی نقد ایدئولوژی فراتر‬
‫های گسست از انترناسیونال وضع باور تا رود‪ ،‬بنگرید به روبن سلیکات ‪ . . .‬مجموعه‬
‫‪ ۱۴٫‬درک نکردن دوگانه خویش ‪ :‬هنگامی‬ ‫پراتیک های شگفت معاصر وجود دارد… ها‪ ،‬ج ‪ ۱۳‬شماره ‪۲۰۰۵ ، ۱‬‬
‫است که ادعاهای هنجاری اش را نفی می‬
‫‪ ۲٫‬همان طور که و ‪ .‬اف ‪ .‬هوگ با اندکی ‪ ۷٫‬طرح دفاع از نقد ایدئولوژی «به زحمت کند و هنگامی است که می پندارد آن ها را‬
‫تأکید در طرح تئوری ایدئولوژی آن را بیان می ارزد» (برخالف آن چه که ریچارد به کار می برد‪.‬‬
‫کرده است‪ .‬انتشارات ‪ camera ob� :‬رورتی در «فمینیسم‪ ،‬ایدئولوژی‪ ،‬ساخت‬
‫‪ scura der ideologie Berlin Argu-‬شکنی» ‪ «:‬یک چشم انداز عمل گرایانه» ‪ ۱۵٫‬میکاییل تورنیسِ ن‪ ،‬یزدان شناسی سلبی‬
‫در «بازنمایی ایدئولوژی» اسالوژ زیزک زمان‪ ،‬فرانکفورت‪ ،‬ماین‪، suhrkamp ،‬‬ ‫‪. 1984 ,ment- verlag‬‬
‫‪۱۹۹۱‬‬ ‫تأیید می کند‪ ،‬همان جا‪ ،‬ص ‪. )۲۳۲‬‬
‫‪ .3‬در آن چه که در پی می آید‪ ،‬من نقد‬
‫ایدئولوژی را به مفهوم وسیع روش اندیشه ‪ ۸٫‬ت ‪ .‬و ‪ .‬آدورنو «سهم آموزش ‪ ۱۶٫‬هر نقد درونبود‪ ،‬البته نقد ایدئولوژی‬
‫نقد مطرح می کنم‪ .‬این روش (به شیوه ایدئولوژی» در نوشته های جامعه شناسی نیست‪ :‬نقد ایدئولوژی همواره نقد فرمانروایی‬
‫صحبت کردن مانند یورگه الررن در باره ‪ ،۱‬مجموعه نوشته ها ‪ ،۸‬فرانکفورت‪ ،‬ماین است ‪ :‬بنابر این ‪ ،‬این وضعیت در دیگر‬
‫حوزه های بکارگیری نقد درونبود وجود‬ ‫«مفهوم ایدئولوژی» لندن‪ ،‬هو جینسون‪ ۱۹۷۲ ،suhrkamp ،‬ص ‪. ۴۶۵‬‬
‫ندارد‪.‬‬ ‫‪ )۱۹۷۹‬توسط مارکس به کمال رسیده‬
‫است‪ ،‬حتا اگر در «مالکیت» انحصاری ‪ ۹٫‬آنتون الیست‪« ،‬پیچیدگی ها با نقد‬
‫مارکسیسم نباشد‪ .‬در این باره مقدمه کوتاه ایدئولوژی» در ‪ِ .‬ا ‪ .‬آنگرن‪ ،‬گ‪ ،‬لوهمان‪ ۱۷٫ ،‬من این تزها را با روش بسیار مفصل‬
‫اما بسیار مفید در باره نقد ایدئولوژی در نزد «اخالق و مارکس»‪ ، ۱۹۸۶ . . .‬ص ‪ ۶۹‬در نخستین فصل تز زیستگاه ام شرح داده ام‬
‫‪« ،‬نقد شکل های زندگی» ‪MS. Frank� ،‬‬ ‫هربرت ‪ .‬اشندلباخ می یابیم‪« :‬نقد ایدئولوژی‬
‫چیست؟»…ارگومنت شماره ‪ ۱۰٫ ۱۹۶۹ ، ۵۰‬من این جا شکل یا چهره های برهان ‪)furt (Main‬‬
‫آوری نقد مارکسیستی سرمایه داری و نه‬
‫‪...‬‬
‫حکم های اساسی اش را حفظ می کنم و ‪ .18‬برای روشنگری یک چنین نمونه‬
‫‪ ۴٫‬در این مفهوم‪ ،‬مسئله دانستن این نکته این را به طور کلی به عنوان شکل های نقد‪ ،‬بنگرید به م ‪ .‬والسر ‪« .‬نقد و مفهوم‬
‫دکوورت‪۱۹۹۱ ،‬‬
‫ِ‬ ‫است که آیا نقد ایدئولوژی شیوه ویژه ای نقد ایدئولوژی‪ ،‬بدون رجوع کردن به قطعه مشترک»‪ ،‬پاریس‪،‬‬
‫از نقد است‪ ،‬یا اگر هدف ویژه ای برای ها مطرح می کنم که از سوی دیگر ‪ ،‬در‬
‫مجموع نارضایت بخشی ها باقی می مانند ‪ ۱۹٫‬بنابر این‪ ،‬رجوع کردن به «اعتبار از‬
‫دانستن ایدئولوژی ها دارد‪ ،‬بیهوده است‪.‬‬
‫که در آن خود مارکس روشمندانه گفتمان دست رفته» هنجار در مسیر احیا و ترمیم‪،‬‬
‫نقد ایدئولوژی شکلی از نقد است که ویژگی‬
‫و با درک کردن ساده از راه یک هنجار‬ ‫آن درک کردن یا رمز گشایی موضوع آن ایدئولوژی را توضیح می دهد‪.‬‬
‫که «هنوز» ارزش ندارد‪ ،‬ممکن نیست‪.‬‬
‫به عنوان ایدئولوژی است‪ .‬ما به چیزی به‬
‫‪ ۱۱٫‬در مثل‪ ،‬بنگرید به کارل مانهایم‪ ،‬هنجارها هم چنین بنابر واقعیت یافتن شان‬
‫عنوان ایدئولوژیک پیش از مداخله کردن نقد‬
‫ایدئولوژی و اتوپی‪ ،‬توبینگن‪ ،‬کلوسترمان‪ ،‬یک «پدیدار شدن» دست نخورده حقیقت‪،‬‬
‫ایدئولوژی توجه نداریم‪.‬‬
‫اما یک انگیزنده و یک جنبه پویای گسترش‬ ‫‪۱۹۹۵‬‬
‫نیستند‪.‬‬ ‫‪ ۵٫‬آدورنو پیش از این به احتمال این فرض‬
‫‪ ۱۲٫‬من پایین تر به این واقعیت که به کلی‬
‫را نسبت به« شفافیت» رابطه های اجتماعی‬
‫روشن نیست‪ ،‬باز می گردم که برای رابطه ‪« ۲۰٫‬راه» پدیدار شناسی روح یک چنین‬
‫در سرمایه داری سازمان یافته بیان کرده‬
‫روند آزمون‪ ،‬به عنوان روندی است که‬ ‫بین سنجه و نقد قطعی است‪.‬‬
‫است‪ ،‬بنگریدبه‪ :‬ت ‪ .‬و آدورنو‪ ،‬والتر دیرکز‬
‫بنابر آزمون کمبودها و بحران ها غنی می‬
‫«مروری بر جامعه شناسی» فرانکفورت ‪/‬‬
‫‪ ۱۳٫‬مسئله برای نقد ایدئولوژی نمی تواند شود (بنگرید به هگل‪ ،‬پدیدار شناسی روح‪،‬‬
‫ماین‪ ،‬سور کامپ‪ ۱۹۵۶ .‬ص ‪ . ۱۷۰‬از‬
‫عبارت از کشف تضاد ها به ذات خود باشد‪ .‬مقدمه)‪ ،‬روانکاوی می تواند به عنوان چنین‬
‫زمانی که می پذیریم جامعه ها پیوستگی‬
‫رمز گشایی در ارتباط با نقد ایدئولوژی روندی درک شود‪ ،‬زیرا می توان حرکت آن‬
‫شان را به ویژه از عامل های هنجار به‬
‫همراه با ارزش یابی سلبی نتیجه های را به عنوان «دیالک تیک دگرگونی» درک‬
‫دست می آورند و به طور کلی می پذیرند‬
‫این تضاد است‪ .‬اگر می بینیم که او خود کرد (بنگرید به گوتفرید فیشر‪ ،‬دیالک تیک‬
‫که چیزی به عنوان درک های درونی فردی‬
‫را یک وضعیت اجتماعی – به دشواری دگرگونی های روانکاوی و روان درمانی‪،‬‬
‫و جمعی وجود دارد و این درک ها در‬
‫تصور کردنی که آن را می پذیرم – نشان هایدلبرگ‪ ،‬آسانگر‪.) ۱۹۸۹ ،‬‬
‫ترکیب اجتماعی نقش بازی می کنند‪ :‬باید می دهد‪ ،‬در آن به طور رسمی نابرابری‬
‫اعتراف کنیم که آن ها نیز می توانند همواره توصیه شده است‪ ،‬البته‪،‬جایی که در واقعیت ‪ ۲۱٫‬یک واقعیت اجتماعی که بدین ترتیب‬
‫«ایدئولوژیک» باشند‪ .‬این ها به طور طبیعی توزیع فراوان برابرانه فرمان رواست‪ -‬توسط بحران ها معین می شود‪ -‬این فرض‬
‫فرض هایی هستند که من نمی توانم این جا نقد ایدئولوژی بی شک به ندرت با این در هگل و در مارکس مشترک است – تنها‬

‫‪57‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نظری‬

‫از حیث اخالقی نا درست نیست‪ ،‬بلکه با این‬


‫یا آن روش «عمل نمی کند» ‪.‬‬
‫گفتگوی هربرت مارکوزه و نورمن میلر‬ ‫‪ ۲۲٫‬ما از «مفهوم پویایی ایدئولوژی که به‬
‫و آرتور شلزینجر‬ ‫ارزش یابی ها یی»از مانهایم «می پردازد»‬
‫چندان دور نیستیم که بنابر آن می توان‬
‫گفت‪« :‬از دیدگاه ما‪ ،‬خودآگاهی نادرست‬
‫و ایدئولوژیک است‪ ،‬که روش سمت گیری‬
‫ترجمه جالل ستاری‬ ‫کردن آن به واقعیت تازه راه نیافته و آن را با‬
‫مقوله های باطل شده پوشانده است» (کارل‬
‫انسان شناسی و فرهنگ‬ ‫مانهایم‪« ،‬ایدئولوژی و اتوپی»‪ ،‬همان جا‪.‬‬
‫حل» من این جا با راه حل‬ ‫ص ‪« )۸۵‬راه ِ‬
‫مانهایم شباهت دارد ‪.‬‬
‫‪ ۲۳٫‬بنگرید به این گفتگو‪ ،‬آ ‪ . .‬هونت‪،‬‬
‫«فروکاست نا پذیری پیشرفت ‪ .‬توصیف‬
‫کانت در باره رابطه میان تاریخ و اخالق»‬
‫‪ ۲۴٫‬بنگرید به این گفتگو‪ ،‬آ ‪ .‬ماکلن تیر‪،‬‬
‫«شناخت شناسیک بحران‪ ،‬گزارش هیجان‬
‫انگیز و فلسفه علم» ‪ ،‬مو نیست شماره ‪،۶۰‬‬
‫‪ ، ۱۹۷۷‬صص ‪ ۴۵۳ – ۴۷۲‬و عقالنیت‬
‫کی‪ ،‬کدام عدالت؟ ایندیانا‪ ،‬دانشگاه نوتر دام‪،‬‬
‫‪۱۹۸۸‬‬

‫را کسب کند‪ .‬کندی نیز نامزدیش را اعالم‬ ‫نات هنتوف (‪ ، )Nat Hentaff‬مدیر گفتگو‪-‬‬
‫کرد‪ .‬جانسون هم بر ما آشکارساخت که‬ ‫به همّت اوژن ماک کارتی (‪Eugène Mc‬‬
‫هرچند هیچ چیز قابلی ندارد ولی دست کم‪،‬‬ ‫‪ )Carty‬و سناتور کندی‪ ،‬بعضی جوانان‬
‫برخوردار از تخیل سیاسی شگرفی است و‬ ‫مانع شده‌اند‪ -‬به گفتۀ برخی‪ ،‬این آخرین‬
‫حتی اگر به عللی ماکیاولی از احراز مقام‬ ‫بار خواهد بود اگر بارها خوب پیش نرود‪-‬‬
‫ریاست جمهوری چشم می‌پوشد‪ ،‬حداقل‬ ‫که فرایند سیاسی آمریکا ماندگار است و‬
‫اینک می‌دانیم که ماکیاولی تمام عیار است و‬ ‫می‌توان از آن طریق‪ ،‬با رعایت قواعدش‪،‬‬
‫این چیزیست که پیشتر نمی‌دانستیم و من بر‬ ‫چیزها را تغییر داد‪ .‬آیا شما سه تن موافقید‬
‫این عقیده‌ام که هر دموکراسی باید اشخاص‬ ‫که عقالً می‌توان درین باب خوش بین بود؟‬
‫خارق‌العاده‌ای حتی اگر آدم‌های بدی باشند‪،‬‬ ‫و بنابراین آیا به آیندۀ دموکراسی اطمینان و‬
‫در اختیار داشته باشد‪.‬‬ ‫اعتماد دارید و امیدوارید؟‬
‫بنابراین فکر می‌کنم که باید به پرسش‌تان‪،‬‬
‫نورمن میلر‪ -‬اگر شش ماه پیش‪ ،‬این پرسش‬
‫پاسخ مثبت بدهم‪ .‬امّا باید بگویم که آمریکای‬
‫را کرده بودید‪ ،‬همگان رویهمرفته‪ ،‬بیشتر‬
‫فن ساالر‪ ،‬مایل است موقعیت روانی‌ای‬ ‫اظهار بدبینی می‌کردند‪ .‬امّا واضح است که‬
‫بیافریند که نرمی و انعطاف‌پذیری‌ای‬ ‫جهش خارق‌العاده‌ای به وقوع پیوسته است‪.‬‬
‫پالستیکی دارد و همچنان که اشیاء پالستیکی‬
‫وقتی ماک کارتی مبارزه‌اش را آغاز کرد‪،‬‬
‫تا زمانی که دیگر به کار نمی‌آیند و ناگهان‬
‫هیچ کس باور نمی‌کرد که کمترین بخت‬
‫و بی خبر‪ ،‬خراب می‌شوند‪ ،‬کامالً کار‬ ‫توفیق داشته باشد‪ .‬همۀ ما احساس می‌کردیم‬
‫می‌کنند و هیچ نشانی از فرسودگی در آنها‬‫که شکست خواهیم خورد‪ .‬امّا اینهمه هرگز‬
‫مشاهده نمی‌شود‪ ،‬بعضی چیزها در جامعۀ‬ ‫نتیجۀ قابلی نداد و ناگهان پدیده‌ای باور نکردنی‬
‫آمریکایی‌مان نیز ناگاه و بی خبر در هم‬ ‫به ظهور پیوست بدین معنی که ماک کارتی‬
‫می‌شکنند‪.‬‬
‫گرچه اکثریت آراء را در انتخابات مقدماتی‬
‫نیوهمشایر به دست نیاورد‪ ،‬امّا آنقدر رأی‬
‫آورد که بتواند آراء انتخاب کنندگان بزرگ مدیر گفتگو‪ -‬می‌خواهم بدانم که پروفسور‬

‫‪58‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مباحثات و تعلیمات نژادپرستانه باید خود‬ ‫مارکوزه بسان نومن میلر‪ ،‬خوشبین است یا بود‪« :‬نهضت‌هایی که عینا ً معلوم و مشخص‬
‫به خود حذف و ملغی شوند‪ .‬از لحاظ همه‬ ‫شده‌اند که خرابکارند؟»‬ ‫نه‪.‬‬
‫ما‪ ،‬چون حدس می‌زنم که همه ما مخالف‬
‫مرام نژاد پرستی هستیم‪ .‬این پیشنهاد‪،‬‬ ‫هربرت مارکوزه‪ -‬نه‪ .‬حتی با نورمن میلر هربرت مارکوزه‪ -‬آری‪ ،‬همین است‪.‬‬
‫پذیرفتنی است‪ ،‬امّا تحقق این امر دو پیامد‬ ‫کامالً مخالف است و به آنچه شش ماه پیش از‬
‫این می‌گفت‪ ،‬پابند است‪ .‬خوش بین است اگر مدیر گفتگو‪ -‬چگونه به این تشخیص‬
‫دارد‪ .‬نخست اینکه با پذیرش این پیشنهاد‪،‬‬
‫پرسشتان این معنی را افاده می‌کند که فرایند می‌رسید؟‬
‫به ساز و کاری نیازمندیم که قادر به حذف‬
‫نژاد پرستی باشد و این امر ایجاب می‌کند‬ ‫دموکراسی آمریکایی‪ ،‬ادامه خواهد یافت‪..‬‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬اجازه می‌خواهم مثالی‬
‫که در درون جامعه‌مان اقتداری حارق‌العاده‬ ‫که من آن را فرایندی دموکراتیک نمی‌دانم‪،‬‬
‫بیاورم که مربوط به زمانی پیش از به قدرت‬
‫متمرکز گردد و هیچ اطمینانی نیست که آن‬ ‫دست کم به معنایی که نظریه پردازان بزرگ‬
‫رسیدن هیتلر است‪ .‬کوچکترین تردیدی وجود‬
‫قدرت بیشتر در اه حصول هدفهای عاری از‬ ‫غرب از آن مراد می‌کنند‪ .‬البته جهش‌های‬
‫نداشت که اگر نهضت هیتلری به قدرت‬
‫اغراض شخصی برای حذف تعلیمات نژاد‬ ‫مهمی مشاهده می‌کنیم‪ .‬امّا اینها جهش‌هایی‬
‫می‌رسید‪ ،‬جنگی جهانی به وقوع می‌پیوست‬
‫پرستانه به کار بسته شود تا به نفع کسانی که‬ ‫در درون اختاللی ثابت است‪ .‬می‌گوئیم‬
‫شخص‬ ‫ِ‬ ‫نظر‬
‫ِ‬ ‫و یهودیان نابود می‌شدند‪ .‬این‬
‫آن ساز و کار را قبضه کرده‌اند‪ .‬به عالوه‬ ‫که ارادۀ مردم را در این جهش‌ها احساس‬
‫من نبود بلکه به گونه‌ای عینی قابل اثبات‬
‫اگر هم از حسن نیت قدرت مرکزی مطمئن‬ ‫می‌کنیم‪ ،‬ولی تا زمانی که ارادۀ مردم‪ ،‬تهدید‬
‫بود‪ .‬اگر جمهوری وایمار‪ ،‬نهضت هیتلری‬
‫باشید‪ ،‬با چنین پیشنهادی بر سر کسانی مثالً‬ ‫خطری برای چارچوب های نهادینه شده‬
‫را برنمی‌تابید تا آنکه چنان قدرتمند شد که‬
‫چون ‪ Stokely Carnichael‬و ‪Rap‬‬ ‫و فرهنگی جامعه نباشد‪ .‬قطعا ً تغییراتی به‬
‫سرکوبش ناممکن گشت‪ ،‬جنگ جهانی دوم‬
‫‪ )2( Brown‬چه خواهد آمد؟‬ ‫وقوع پیوسته‌اند‪ ،‬امّا اینها تغییراتی است در‬
‫روی نمی‌داد‪ .‬تصور می‌کنم که در این مورد‬
‫درون چارچوب موجود‪ .‬بنابراین می‌توانم به‬
‫خاص شما موافقید که منظور قضاوتی حائز‬
‫نورمن میلر‪ -‬دموکراسی‪ ،‬نتیجه‌ایست که از‬ ‫عنوان نتیجه بگویم که دموکراسی قطعا ً در‬
‫ارزشی شخصی نیست‪ ،‬بلکه آن نهضت‬
‫مناسبات و بده و بستان میان قوا‪ ،‬حاصل‬ ‫آینده وجود خواهد داشت ولی به نظر من در‬
‫سزاوار تسامح و تساهلی دموکراتیک نبوده‬
‫می شود‪ .‬به محض آنکه قوانینی وضع‬ ‫حال حاضر قطعا ً وجود ندارد‪.‬‬
‫است‪ .‬همچنین به آسانی می‌توان معلوم داشت‬
‫می‌کنید تا بدانید چه چیزی را باید در این‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬می‌خواهم میان آنچه می‌توان که امروزه در ویتنام‪ ،‬مهاجم و غیرمهاجم‬
‫مناسبات یا بازی شرکت داد یا نداد‪ ،‬دست به‬
‫نظام عملی و نظام خالص دموکراسی نامید‪ ،‬کیست و باز تکرار می‌کنم نه بر حسب پسن ِد‬
‫خطرناکترین کارها می‌زنید‪ .‬مطمئن بودن از‬
‫فرق بگذارم‪ .‬به تصور من الگوی خالص‪ ،‬شخصی‪ ،‬بلکه به گونه‌ای عینی‪.‬‬
‫اینکه می‌دانیم چه چیزی باید در این مناسبات‬
‫و بازی شرکت جوید یا نه‪ ،‬نشان از نخوتی‬ ‫الگوئیست که بیدرنگ به نتائج جتمی‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬شاید من با مارکوزه در باب‬
‫باورنکردنی دارد‪ .‬بنابراین از این لجاظ با‬ ‫می‌رسد‪ ،‬امّا این الگوی خالص دموکراسی‬
‫مسأله جنگ ویتنام مخالف نباشم‪ ،‬امّا دربارۀ‬
‫آنچه مارکوزه می‌گوید‪ ،‬کامالً مخالفم‪.‬‬ ‫هرگز هیچ جا در سطح کرۀ زمین وجود‬
‫چگونگی مقابلۀ جامعه‌ای دموکراتیک با‬
‫نداشته است‪ .‬بنابراین ناگزیر باید انتخاب‬
‫چنین مسأله‌ای‪ ،‬با وی‪ ،‬همعقیده نیستم‪ .‬به‬
‫در عوض معتقدم که حق مطلقا ً با مارکوزه‬ ‫کنید‪ .‬مثالً نظامی داریم که همواره در آن‬
‫اعتقاد من‪ ،‬جامعه‌ای دموکراتیک باید با چنین‬
‫است که می‌گوید آنچه در شش ماه گذشته‬ ‫ناگزیریم تا شماری احمق و ابله را وادار‬
‫مسأله‌ای روبرو شود‪ ،‬آنچنان که ما روبرو‬
‫پیش آمده‪ ،‬در دموکراسی‌ای ادعایی روی‬ ‫کنیم که دنبالمان راه بیفتند‪ .‬یا شما در درون‬
‫شده‌ایم‪ ،‬با همۀ نقائص و بی‌تربیتی‌هایی که‬
‫داده است‪ .‬اگر دربارۀ دموکراسی تأمل‬ ‫این نظام جای دارید و با استفاده از هرگونه‬
‫چنین مقابله‌ای در بر دارد یعنی از طریق‬
‫کنیم‪ ،‬باید ملتفت شویم که دموکراسی بیش‬ ‫فشار و اقناع آنچه بتوانید می‌کنید تا حداکثر‬
‫بحث‌های عمومی و وارد آوردن فشار‬
‫از توانایی انتخاب راهی از طریق انتخابات‬ ‫نتیجه را در مقولۀ دموکراسی به دست آورید‬
‫سیاسی و نه از طریق جذف و طرد و اعمال‬
‫را که در آینده باید پیش گرفت و پیمود‪،‬‬ ‫یا آنکه تسلیم این نظام می‌شوید‪ .‬هربرت‬
‫دلبخواهی قدرت‪.‬‬
‫اقتضا دارد‪ .‬دموکراسی عبارت از مناسبات‬ ‫مارکوزه به فصاحت تمام نظام دیگری‬
‫صادقانه و رک و راست میان قوای انسانی‬ ‫پیشنهاد کرده است و آن نظامی است که مارکوزه نوشته است که در جامعه‌ای حقیقتا ً‬
‫است که حاصلش نامعلوم است و آنچه اساسا ً‬ ‫مخلص کالم آزادی بیان را از کسانی سلب دموکراتیک «روا داری در آزادی بیان و‬
‫و ماهیتا ً تأیید می‌کند این است که سرانجام‬ ‫می‌کند که موضع‌گیری‌هایشان بنا به توصیف اجتماع برای گروهها و نهضت‌هایی که‬
‫در جامعه‌ای خوب تا بد بر کرسی خواهد‬ ‫هدفشان به قدرت رساندن سیاستی مهاجم‬ ‫هربرت مارکوزه‪ ،‬ضد اجتماعی است‪.‬‬
‫نشست‪ .‬نخستین بار پس از گذشت سالیان‪،‬‬ ‫و افزایش تسلیحات ووطن‌پرستی عالی و‬
‫اجساس می‌کنیم که امید می‌رود چنین چیزی‬ ‫هربرت مارکوزه‪ -‬اجازه می‌خواهم که این‬
‫تبعیض نژادی و دینی است و یا با پیشرفت‬
‫در آمریکا پیش آید‪.‬‬ ‫بیانات را تصحیح کنم‪ .‬قطعا ً من هرگز‬
‫خدمات عمومی و امنیت اجتماعی و‬
‫ننوشته‌ام که آزادی بیان را از کسانی سلب‬
‫مراقبت‌های پزشکی و غیره مخالفند‪ ،‬جائز‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬من این اندیشه را که‬ ‫می‌کنم که نظراتشان با دیدگاههای من‬
‫نیست» نخستین اصالحیه (‪ )۱‬قانون اساسی‬
‫دموکراسی همانا مناسبات صریح و صادقانه‬ ‫نمی‌خواند‪ ،‬یا آنکه به اعتقاد من برای مقصود‬
‫آمریکا دیگر نباید از این افراد حمایت کند‪.‬‬
‫میان قواست‪ ،‬کامالً قبول دارم‪ .‬امّا آنچه‬ ‫و مرام سیاسی زیانبارند‪ ،‬بلکه فقط القاء‬
‫به عالوه «اعادۀ آزادی اندیشه ممکن است‬
‫مورد انتقاد من است دقیقا ً این است که این‬ ‫کرده‌ام که باید تسامح و تساهلی تبعیض‌آمیز‬
‫ایجاد تضییقات جدید و سختگیرانه‌ای را‬
‫مناسبات صادقانه و بی شیله پیله نیست‪ .‬میلر‬ ‫وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر نباید‬
‫آموزشی مؤسسات‬
‫ِ‬ ‫در آموزش و روش‌های‬
‫از «مناسبات» سخن می‌گوید و از «تن‬ ‫نهضت‌هایی را که به صورتی کامالً عینی و‬
‫پرورشی ایجاب کند»‪.‬‬
‫دادن به مناسبات» و به اعتقاد من درست‬ ‫ویرانگرند‪ ،‬برتابید‪ .‬و تصور می‌کنم که این‬
‫در اینجاست که دقیقا ً شکافی گذر ناپذیر میان‬ ‫به نظر من برای انجام دادن این کارها‪ ،‬باید‬ ‫نکتۀ کامالً متفاوتی است‪.‬‬
‫موضع من و موضع وی سر باز می‌کند‪ .‬ما‬ ‫تاوان گزافی پرداخت‪ .‬به عنوان مثال به این‬
‫نمی خواهیم به این مناسبات تن در دهیم‪ .‬این‬ ‫مدیر گفتگو‪ -‬اصطالحی که به کار بردید این‬
‫پیشنهاد مارکوزه توجه کنید که به موجب آن‪،‬‬
‫‪59‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬پس چرا پلیس مداخله‬ ‫دستگیرشان شد‪.‬‬ ‫مناسبات‪ ،‬خشونت‌آمیز و تقلبی است‪ .‬شرم‬
‫کرد؟‬ ‫دارم که آنرا ماسبات بنامم‪.‬‬
‫مجتمع‬
‫ِ‬ ‫امّا برای نیروهای خروشان‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬این امر با مداخلۀ پلیس‬ ‫دانشجویان‪ ،‬چیزی مالل‌آورتر و فرساینده‌تر‬ ‫آرتور شلزینجر‪ -‬می‌توانم چیزی بگویم؟‬
‫ارتباطی ندارد‪ .‬اصرار دارم گفته‌ام را تکرار‬ ‫از دائما ً در اعتصاب بودن نیست‪ .‬در این‬ ‫خاص‬
‫ِ‬ ‫مسائلی که امروزه مطرح می‌شوند‪،‬‬
‫کنم که در آنچه دانشجویان کلمبیا کردند‪ ،‬هیچ‬ ‫نطق‌های ؟؟؟ که ساعت‌ها و هفته‌ها و ماهها‬ ‫ممالک متحده نیست‪ .‬کافی است روزنامه‌ها‬
‫چیزی نیست که حتی به قدر ذرّ ه‌ای‪ ،‬فوق‬ ‫طول می‌کشد و چیزی جز به هدر دادن‬ ‫را بخوانیم تا مالحظه کنیم که اشکال مختلف‬
‫دموکراتیک باشد‪ .‬در ممالک متحده‪ ،‬ما‬ ‫سالهای دانشجویی نیست دقت کنید‪ .‬یکبار‬ ‫ناکامی‪ ،‬شورش دانشجویان‪ ،‬تلخکامی از‬
‫فرایند دموکراتیک را با فرایند پارلمانی خلط‬ ‫شورش کردن به نحوی بس درخشان با نیرو‬ ‫نتزل ارزش‌های انسانی‪ -‬در مرحله‌ای‬ ‫ّ‬
‫نمی‌کنیم‪ .‬بینش ما از دموکراسی‪ ،‬در عین‬ ‫و اعتقاد و یقین راسخ‪ ،‬کاری اعجاب انگیز‬ ‫از توسعه صنعتی همۀ جوامع جهان چه‬
‫حال غنی و پیچیده است و حتی اعتصاب‪-‬‬ ‫است‪ .‬امّا بار آینده‪ ،‬باید چیز دیگری سراغ‬ ‫کاپیتالیستی و چه کمونیستی و سوسیالیستی‬
‫کارگران و دانشجویان و یا هر دست و گروه‬ ‫کرد‪ .‬احساسم اینست که برخی از دانشجویان‬ ‫و غیرو پدیدار می‌شوند‪ .‬مسأله اختصاصا ً به‬
‫دیگر‪ -‬جزء الینفک آن به شمار می‌رود‪.‬‬ ‫از اعتصاب دلزده شده‌اند و می‌گویند بس‬ ‫ممالک متحده و به همبافتۀ ارتش‪ -‬صنعت و‬
‫فرایند دموکراسی از دید مورخ‪ ،‬شامل طیف‬ ‫است و برخی دیگر برعکس‪ ،‬جزم کرده‌اند‬ ‫یا به هر چیز دیگری که مقصر اصلی بتواند‬
‫گسترده‌ای از وسایل فشار است‪ .‬من باور‬ ‫که هنوز با قدرت و صالبت بیشتر به‬ ‫بود‪ ،‬مربوط نمی‌شود‪ ،‬بلکه پدیده‌ای جهانی‬
‫ندارم که یک کارشناس جدّی نظام آمریکایی‬ ‫اعتصاب کردن ادامه دهند‪.‬‬ ‫است که در همه جوامع به غایت سازمان‬
‫بگوید که اعتصابات سالهای ‪ ۳۰‬هیچ بهره و‬ ‫یافته‪ ،‬به چشم می‌خورد‪.‬‬
‫فایده‌ای برای نظام دموکراتیک نداشته است‪.‬‬ ‫آنچه یقین است این است که اگر این جامعۀ‬
‫یکی از بزرگترین فضایل این نظام‪ ،‬جذب‬ ‫فن ساالر که زندگی‌تان را هدایت می‌کند‬ ‫یک شنونده‪ -‬مورد دانشگاه کولومبیا را از‬
‫مطالبات‪ ،‬به طرق گوناگون و تغییر سیاست‬ ‫و مغزهایتان را می‌شوید‪ ،‬آنقدر که همۀ ما‬ ‫یاد نبرید‪ )۳( .‬این موردی است حاکی از آن‬
‫به داللت آنهاست‪ .‬من تعریفی تنگ از فرایند‬ ‫می‌گوئیم‪ ،‬بد است‪ ،‬پس خشونت و تندی آنقدر‬ ‫که افراد‪ ،‬به جای آنکه طالب گفتگو باشند‪،‬‬
‫دموکراتیک را که در بر گیرندۀ اعمال‬ ‫ادامه خواهد یافت تا آن جامعه فرو بپاشد و‬ ‫به قهر توسّل جستند و وضعی ایجاد کردند‬
‫دانشجویان کلمبیا و اعتصابیون سالهای ‪۳۰‬‬ ‫ما بتوانیم آزادانه تر نفس بکشیم‪.‬‬ ‫که توانستند قدرتی به دست آورند تا کسانی‬
‫یا اعمال الغاگران نمی‌شود‪ ،‬قبول ندارم‪.‬‬ ‫را که در جامعه‪ ،‬متعارفا ً صاحب قدرت‌اند‪،‬‬
‫ب داشگاه کلمبیا‪ ،‬حسن و فایده‬ ‫این اعتصا ِ‬ ‫انکار کنند‪ .‬این گفتگو و مباحثه بر سر‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬اجازه دارم که پرسشی‬ ‫داشت‪ ،‬زیرا متضمن چیزی نامنتظر بود‪.‬‬ ‫مناسبات میان قوا‪ ،‬واقعیت ندارد!‬
‫بکنم (زیرا می‌ترسم که بر سر این نکته‬ ‫اعتصابی جسورانه و شورانگیز بود و‬
‫توافق نداشته باشیم)؟ آیا اشغال ساختمان‌ها‬ ‫دالئلی حسنه داشت‪ .‬اعتصابی دیگر در‬ ‫مدیر گفتگو‪ -‬نورمن میلر‪ ،‬مایلید که در‬
‫به زور و تجاوز به حریم ملک خصوصی را‬ ‫مدرسه‌ای دیگر‪ ،‬ممکن بود‪ ،‬فاجعه‪ ،‬فاجعه‬ ‫پرتو بر نهادتان دربارۀ مناسبات میان قوا‪،‬‬
‫جزیی از فرایند دموکراتیک می‌دانید؟‬ ‫ای تیره‌تر به بار آورد مثل اعتصاب دانشگاه‬ ‫حوادثی را که در دانشگاه کولومبیا رخ داد‪،‬‬
‫هاروارد که طی آن‪ ،‬هفتصد دانشجو‪ ،‬مردی‬ ‫تحلیل کنید؟‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬آری‪.‬‬ ‫را زندانی کردند‪ .‬به اعتقاد من این راه و‬
‫شیوه‌ای نیست که شما بدان وسیله بخواهید به‬ ‫نورمن میلر‪ -‬من با اعتصاب دانشجویان‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬در این صورت با‬ ‫مدیریت حالی کنید که از آن به ستوه آمده‌اند‪.‬‬ ‫کلمبیا‪ ،‬کامالً موافقم‪ ،‬زیرا آن اعتصاب‪،‬‬
‫تعریفتان از دموکراسی موافقم‪.‬‬ ‫وجودشان را محک می‌زدف بدین معنی‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬آنچه در گفته‌های نورمن‬ ‫که آنان همت کردند و کاری انجام دادند که‬
‫یک شنوندۀ زن‪ -‬من از توافق میان میلر و‬ ‫میلر برای من جالب است اینست که گویی‬ ‫هرگز پیش از آن نکرده بودند و از پیش‬
‫شلزینجر‪ ،‬در شگفتم‪ .‬من معتقدم که میلر فاقد‬ ‫اعتقاد دارد‪ ،‬دست کم در این مورد‪ ،‬که‬ ‫نمی‌دانستند که به کجا خواهد انجامید‪ .‬امّا اگر‬
‫اخالق بی اخالقی است‪ ،‬حال آنکه شلزینجر‪،‬‬ ‫فرایند دموکراتیک عمل نمی‌کند مگر آنکه‬ ‫در نهایت این اعتصاب را نهادینه کنند و این‬
‫ضد اخالق است‪ .‬نورمن میلر دربارۀ ماجرای‬ ‫گهگاه‪ ،‬عملی فوق دموکراتیک و غیر‬ ‫پردیس را هر سال‪ ،‬زیر و رو‪ ،‬آن وقت من‬
‫کلمبیا گفته است که از آن خوشش آمده است‪.‬‬ ‫دموکراتیک آنرا متوقف سازد‪ .‬به باور‬ ‫هم با آن به محالفت برمی‌خیزم‪.‬‬
‫از تازه و نو بودن و اصالت و جسارت سخن‬ ‫من‪ ،‬شما نمی‌توانید فرایند دموکراتیک‬
‫گفته است‪ .‬اگر هم تمام ماجرا‪ ،‬دست راستی‬ ‫امروزین را تغییر دهید مگر با اعمالی فوق‬ ‫امّا آنچه در این ماجرا‪ ،‬جالب است این است‬
‫و مرتجعانه و برضد حقوق دانشجویان بود‬ ‫دموکراتیک و فوق پارلمانی بدین دلیل ساده‬ ‫که به گونه‌ای بدیع‪ ،‬مسئوالن اداری را وادار‬
‫ولی همان خصلت نو بودن را داشت‪ ،‬باز‬ ‫که بازی‪ -‬تقلبی است‪ -‬و اینبار من از تصور‬ ‫کرد تا تشخیص دهند که دانشجویان در‬
‫از آن خوشش می‌آمد‪ .‬به اعتقاد من این وجه‬ ‫مناسبات میان قوا استفاده می‌کنم‪ -‬و مناسبات‬ ‫باب بسیاری مسائل معتقدات راسخ عمیقی‬
‫نظر دا ّل بر فقدان اخالق است‪.‬‬
‫میان قوا‪ ،‬مناسبات میان قوای برابر نیست‪.‬‬ ‫دارند که مسئوالن اداری‪ ،‬حتی ملتفت آن هم‬
‫به دشواری می‌توانم تصور کنم که قوای‬ ‫نبوده‌اند‪.‬‬
‫عقیده دارم که آرتور شلزینجر‪ ،‬به غایت ضد‬
‫متمرکزی خردکننده‌تر از قوای متمرکزی‬
‫اخالق و نادرست است‪ .‬مثالً در طرز انکار‬ ‫این دانشجویان به همین سبب‪ ،‬توجه یافته‬
‫باشد که اینک می‌شناسیم و در ممالک متحده‬
‫بینش مارکوزه از دموکراسی‪ .‬باید در باب‬ ‫بودند که تظاهرات مؤدبانه‪ ،‬در مسئوالن‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫نوع فعالیتی که می‌توان مجاز دانست یا مجاز‬ ‫اداری دانشگاه‪ ،‬تأثیری ندارد‪ .‬زیرا سالها‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬در کاری که دانشجویان ندانست بحث کرد‪ ،‬نه بر سر مسألۀ دانستن‬ ‫بود که چنین تظاهراتی بر پا می‌کردند این‬
‫ّ‬
‫محق به اعمال آنهاست‪.‬‬ ‫دانشگاه کلمبیا کردند‪ ،‬هیچ چیزی وجود ندارد اینکه چه کسی‬ ‫بود که سرانچام سلسله مقرراتی را زیر پا‬
‫که کامالً با مفهوم آمریکایی از دموکراسی‬ ‫نهادند و عمیقا ً مسئوالن اداری را لرزاندند‬
‫نورمن میلر‪ -‬معتقدم که این اتهام‪ ،‬پایه‬ ‫و در مقابل‪ ،‬پلیس با چماق به جانشان افتاد‬
‫نخواند‪.‬‬
‫و مبنایی دارد‪ .‬مشخصّه رژیم‌های‬ ‫در نتیچه چیزی نو دربارۀ وجودشان‪،‬‬
‫‪60‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫جالبی که بتواند در یادمان بماند‪ ،‬نگفته است‪.‬‬ ‫به جنون مبتال شود»‪ .‬اگر چنین است‪ ،‬آیا‬ ‫انحصارطلب اینست که شنگول نیستند‪.‬‬
‫این عقل باخته ممکن نیست شهردارمان‬ ‫ممکن است در جامعۀ دیوانگان‪ ،‬دموکراسی‬ ‫یکی از دالیل این که بسیار آشکار است به‬
‫باشد‪ -‬نه او عقل باخته نیست‪ .‬پس شاید این‬ ‫وجود داشته باشد؟ شما‪ ،‬هر دو‪ ،‬تا چه اندازه‬ ‫مدتی بیش از چند هفته روس دوست ماند‪،‬‬
‫عقل باخته جنرال موتورز است؟ آری ممکن‬ ‫در تشخیص‌تان جدّی بوده‌اید و چگونه این‬ ‫این است که آدم مستمراً توجه دارد که اتحاد‬
‫است‪ .‬حال اندکی نزدیک‌تر بنگریم‪ .‬امّآ چه‬ ‫تشخیص را به آنچه پیشتر می‌گفتیم‪ ،‬ربط‬ ‫شوروی مالل‌آورترین کشور در سراسر‬
‫کسی در جنرال موتورز؟‬ ‫می‌دهید؟‬ ‫تاریخ ملت‌هاست‪.‬‬
‫تنها راه کشف عقل باختگان‪ ،‬انقالبی کند و‬ ‫نورمن میلر‪ -‬جنون عبارت است از بنا‬ ‫امّا خانم جوانی که سخن گفت‪ ،‬مانند بسیاری‬
‫مستمر است که با اعمالی حساب شده‪ ،‬عقل‬ ‫کردن ساختارهایی عظیم بر پایه‌هایی که‬ ‫آدم‌های دست چپی که ماشین‌وار می‌اندیشند‪-‬‬
‫باختگان را بی نقاب کند یا جاهایی را که‬ ‫وجود ندارند‪ .‬جامعه آمریکایی ازینرو بیش‬ ‫من در اینجا اصطالحی باسمه‌ای به کار‬
‫آنان قدرت و فنون و اسرار و بیم‌هایشان را‪-‬‬ ‫از پیش دچار زوال عقل شده است که بیش‬ ‫می‌برم‪ -‬؟؟؟ بس نادرست می‌زند‪ ،‬زیرا من‬
‫زیرا به غایت هراسناکند‪ -‬در آن مخفی گاه‌ها‬ ‫از پیش فن ساالر شده است‪ .‬جامعه‌ای فن‬ ‫در باب مسائلی اساسی موضع‌گیری کرده‌ام‬
‫پنهان داشته‌اند‪ ،‬مکشوف سازد‪.‬‬ ‫ساالر اطمینان دارد که اگر می‌تواند مسأله‌ای‬ ‫و چند بار هم‪ .‬آیا به راستی معتقدید که‬
‫را به طریقی منطقی بگشاید‪ ،‬پس راه ح ّل‬ ‫من همانگونه با جوانانی دست راستی که‬
‫این تنها چیزیست که در این شش ماه اخیر‬ ‫هر مسأله‌ای را می‌داند‪ .‬مثالً می‌تواند تصمیم‬ ‫برمی‌خاستند تا بگویند باید دسترسی سیاهان‬
‫به دست آورده‌ایم و شما‪ ،‬هربرت مارکوزه‬ ‫بگیرد که مسأله ‪ ،‬حفظ خوراک به گونه‌ایست‬ ‫را به نحلۀ ‪ Morning side park‬قدغن‬
‫هیچ اعتباری برای آن قائل نیستید‪ ،‬افرادی‬ ‫که پس از گذشت شش ماه قابل مصرف باشد‪.‬‬ ‫کرد‪ ،‬موافقت می‌کردم؟ اگر چنین اعتقادی‬
‫که صاحب قدرت‌انذ‪ ،‬سخت ترسیده‌اند‪ ،‬چه‬ ‫بنابراین خوراکی را منجمد می‌کند و خاطر‬ ‫دارید‪ ،‬پس بخشی از دست چپی‌ها‪ُ ،‬خل‬
‫کس از میان ما‪ ،‬ممکن بود تصور کند که‬ ‫نشان می‌سازد که می‌توانید خوراکی را وقتی‬ ‫شده‌اند‪.‬‬
‫لیندون جانسون از پای در خواهد آمد؟‬ ‫دیگر یخ زده نیست‪ ،‬مصرف منید‪ .‬امّا چیزی‬
‫واقعیت این است که وی از سدّی که در‬ ‫را که نمی‌توان به طریق علمی معیّن کند‪،‬‬ ‫من به رضا و رغبت پذیرفتم که همسفر‬
‫برابرش برافراشتیم‪ ،‬در تعب افتاد‪ .‬این سد‬ ‫گرچه مدعی است که کارش علمی است‪ -‬این‬ ‫آرتور شلزینجر در زورقی باشم که داشت‬
‫از او نیرومندتر بود‪ ،‬نیرومندتر از آن که‬ ‫است که چه بخشی از این خوراکی ضایع‬ ‫غرق می‌شد‪ )۴( .‬امّا باید این نکته را به‬
‫هیچ کس از ما تصورش را هم نمی‌کرد‪ .‬این‬ ‫شده است و نسل‌های آینده به چه بیماری‌های‬ ‫درستی دانست که هیچ پیمان ژرفی میان او‬
‫چیزی است که باورکردنی نیست‪.‬‬ ‫ناشناخته‌ای ممکن است‪ ،‬مبتال شوند‪.‬‬ ‫و من بسته نشده است‪.‬‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬ما برای کشف این که‬ ‫این مثال بسیار کوچکی است‪ .‬امّا با بررسی‬ ‫شلزینجر از نهادهای‌مان سخن می‌گوید و‬
‫امروزه قدرت در کجای ممالک متحده‪ ،‬النه‬ ‫هم] مظاهر جامعۀ آمریکایی‪ ،‬مالحظه‬ ‫معتقد است که آن‌ها بیش از آن که هموم مردم‬
‫کرده است‪ ،‬به انقالبی نیاز نداریم‪ .‬مسأله این‬ ‫خواهید کرد که با زنجیره‌ای بی پایان‪ ،‬سر‬ ‫می‌پندارند از نشاط و سرزندگی برخوردارند‬
‫نیست که « عقل باختگان کیانند؟» زیرا این‬ ‫و کار دارید‪ ،‬در معماری‪ ،‬در خوراکی و‬ ‫و من معتقدم که آنها بسی کمتر از آن دارند‬
‫جامعه است که عقل باخته است‪.‬‬ ‫این امر باور نکردنی که در جامعه‌ای که‬ ‫که وی می‌پندارد‪.‬‬
‫مدعی خردورزی است‪ ،‬به جایی رسیده‌ایم‬
‫من جامعه‌ای را تندرست‪ -‬یا بهتر بگویم عقل‬ ‫اگر ما فاقد اخالقیم‪ ،‬هر کدام به گونه‌ای‬
‫که نفس کشیدن در هوای شهرها‪ ،‬به معنای‬
‫نباخته‪ -‬می‌دانم که ذخائر در دسترس – فنی‪،‬‬ ‫متفاوت این حقیقتیم‪.‬‬
‫لفظی کالم‪ ،‬تقریبا ً ناممکن شده است‪ .‬این‬
‫مادی‪ ،‬عقالنی‪ -‬را نه برای چپاول بیشتر‬
‫نشانه جامعه‌ای عقل باخته است‪.‬‬ ‫یک شنونده‪( -‬شاعر ‪، Robert Lowel‬‬
‫تخریب و مصرف زائر‪ ،‬بلکه برای امحاء‬
‫فقر و از خود بیگانگی و بینوایی به کار‬ ‫برندۀ جایزۀ پولیتزر) تنها تعریف دموکراسی‬
‫پرسش این است که چگونه باید جامعه رااز‬
‫می‌برد و جامعه‌ای را که ذخائری مهم‌تر از‬ ‫که از لحاظ من‪ ،‬معنایش محسوب می‌شود‪،‬‬
‫ت عقل باختگان خالصی داد؟ خوب باید‬ ‫دس ِ‬
‫آنچه در گذشته داشت در اختیار دارد و به‬ ‫این است که به شما امکان می‌دهد تا از راه‬
‫این کار را با دست آوردن اسلحه و حمله به‬
‫مراتب بیش از گذشته آن ذخائر را ویران‬ ‫انتخابات‪ ،‬قدرتمندان را از قدرت برکنار‬
‫کاخی که عقل باختگان در آن سنگر گرفته‌اند‬
‫و غارت می‌کند‪ ،‬عقل باخته می‌دانم‪ ،‬نه‬ ‫کنید‪ .‬این قاعده‌ای بسیار عمیق است‪ .‬امّا‬
‫و از آنجا که دشت و صحرا‪ ،‬هول و وحشت‬
‫اعضای آن جامعه را‪.‬‬ ‫فرایند دموکراتیک حتی ازین هم عمیق‌تر‬
‫می‌پراکنند‪ ،‬انجام داد! امّا ما در این بن بست‬
‫است‪ .‬می‌خواهم از آرتور شلزینجر بپرسم‬
‫گیر کرده‌ایم که دیگر هیچ کس نمی‌داند کاخ‬
‫یک شنونده زن‪ -‬پروفسور مارکوزه وقتی‬ ‫که «آیا فکر می‌کنید که پلیس در دانشگاه‬
‫در کجاست و هیچ کس به درستی تشخیص‬
‫از نابرابری در جامعه‪ ،‬سخن می‌گوئید‪،‬‬ ‫کلمبیا بر وفق فرایند دموکراتیک عمل کرد‬
‫نمی‌دهد که دیوانگان کیستند‪ ،‬زیرا هر بار که‬
‫این اندیشه که چپ حقیقی‪ ،‬آنچنان که مراد‬ ‫یا آنکه می‌بایست او را به دادگاه کشاند؟»‬
‫می‌پنداریم توانسته‌ایم یکی از آنان را بیابیم‪،‬‬
‫ماست‪ ،‬بخش بسیار با اهمیتی در جامعۀ‬
‫وی وسیله و راهی برای بی گناه نمودن‬ ‫آرتور شلزینجر‪ -‬بیم دارم که نتوانم به این‬
‫آمریکایی نیست‪ ،‬آزارتان نمی‌دهد؟ شاید‬
‫خویش در تلویزیون کشف می‌کند‪.‬‬ ‫پرسش‪ ،‬پاسخ دهم‪ .‬من در نیویورک نبودم‪.‬‬
‫جامعه آمریکایی به میزانی که مردم آرزو‬
‫می‌کنند‪ ،‬قدرت دارد و حتی شاید اندکی‬ ‫پرسشتان تأثیرگذار و کامالً بجاست‪ .‬امّا به‬
‫مثالً امید بسیار داریم که شاید ریچارد‬
‫بیشتر؟‬ ‫دارم بیاویزید اگر بدون شناخت واقعیات‪،‬‬
‫نیکسون عقل باخته باشد‪ .‬امّا در تلویزیون به‬
‫برای خوشلیند مردم‪ ،‬پاسخ بگویم‪.‬‬
‫اندازۀ شما و من‪ ،‬خردورز می‌شود و دیگر‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬این مهمترین پرسشی‬
‫نمی‌تواند عقل باخته باشد‪.‬‬ ‫مدیر گفتگو‪ -‬پرسش دیگری می‌کنم‪ .‬هربرت‬
‫است که می‌توانید مطرح کنید زیرا میأله‌ای‬
‫این عقل باخته ممکن است راکفلر‪ ،‬فرماندار را پیش می‌کشد که به زعم من‪ ،‬حقیقتا ً مسألۀ‬ ‫مارکوزه نوشته است که جامعۀ آمریکایی‪،‬‬
‫عزیزمان باشد که هرگز کوچکترین سخن دموکراسی در امروزه روز است‪ .‬توضیح‬ ‫«انفجار زوال عقل» است و نورمن میلر‬
‫ِ‬
‫اینکه اگر همواره با خاطرجمعی می‌توانیم‬ ‫گفته است «بیم آن هست که هستۀ آمریکا‪،‬‬

‫‪61‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هربرت مارکوزه‪ -‬من فقط آرزو نمی‌کنم عمق بیشتری دارد‪.‬‬ ‫بگوئیم که حق با اکثریت است‪ .‬اعتقاد دارم‬
‫بلکه می‌گویم امروزه‪ ،‬همه امکانات‪ ،‬فراهم‬ ‫که دیگر نمی‌توان چنان چیزی گفت‪.‬‬
‫آمده است تا آن دموکراسی واقعیت پبدا کند‪ .‬نورمن میلر‪ -‬راست است‪ .‬کسی پرسیده‬
‫است آیا چپی که از آن سخن می‌گوئیم‪ ،‬به‬ ‫در جامعه مستقر کنونی‪ ،‬دیگر اکثریتی که بر‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬برای آنکه این اکثریت پاک درستی ارادۀ اکثریت مردم را باز می‌تاباند‬ ‫اساس عقیده و رأیی گسترده و وجدانی کامالً‬
‫پ‬
‫پ راست آیین نامیدش‪ .‬امّا چ ِ‬ ‫و بی غش به وجود آید‪ ،‬حدس می‌زنم که شما و می‌توان چ ِ‬ ‫آزاد‪ ،‬بنیان یافته باشد‪ ،‬نداریم‪ .‬دیگر اکثریتی‬
‫توصیه می‌کنید که همه آرایی که به نظرتان راست کیش اهمیت زیادی ندارد‪ ،‬زیرا آن‬ ‫قادر به دسترسی آزاد و برابر به واقعیات‪،‬‬
‫ناسازگار با آن دموکراسی‌اند‪ ،‬حذف شوند‪ .‬چپ‪ ،‬چپ نیست؛ چپی نیست که زائیدۀ این‬ ‫به همۀ واقعیات‪ ،‬نداریم‪ .‬اکثریتی برخوردار‬
‫انقالب ممتاز و شگفت در زندگی آمریکایی‬ ‫از تربیتی برابر برای همه نداریم‪.‬‬
‫بوده است‪ .‬این انقالب‪ ،‬ناگهان روی داد و‬ ‫هربرت مارکوزه‪ -‬نه‪.‬‬
‫موجب شگفتی همگان شد و به دست جوانان‬ ‫در عوض‪ ،‬اکثریتی داریم همسان برحسب‬
‫آرتورشلزینجر‪ -‬دریافت من از نوشته‌تان‬ ‫معیار و انگولک شده که دستگاه اطالع‬
‫صورت گرفت و در حکم واکنشی اساسی‬
‫درست نبوده است؟‬ ‫رسانی و تربیتی همسان و یک قواره‪ ،‬آن‬
‫بود‪ .‬هزاران جوان با خود گفتند‪ « :‬داریم‬
‫غرق و مدفون می‌شویم‪ .‬این وضع دیگر‬ ‫را سامان داده است‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬این‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬بیم دارم که چنین باشد‪.‬‬
‫قابل تحمل نیست‪ .‬باید مسببانش را سرنگون‬ ‫اکثریت‪ ،‬آزاد نیست ولی جوهرۀ دموکراسی‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬قولی را که از شما در آغاز کرد»‪ .‬بر این اساس دو چشم انداز پیش‬ ‫اقتضا دارد که مردم‪ ،‬حاکم و آزاد باشند‪.‬‬
‫این مباحثه نقل کردم در باب « روا نداشتن رویمان هست‪ .‬یکی انقالب در رأس هرم که‬ ‫این نظر روسو و جان استوارت میل بود‪.‬‬
‫آزادی بیان برای کسانیکه مخالفت می‌ورزند با توجه به وضع کنونی زندگی در آمریکا‪،‬‬ ‫مدافعان بزرگ دموکراسی نیز از آغاز‬
‫ممکن نیست و آن انقالبی است که تنها‬ ‫با…» دوباره نخواهم خواند‪.‬‬ ‫دموکراسی را همینگونه دریافته‌اند‪ .‬مردم‬
‫وقتی در ممالک متحده روی خواهد داد که‬ ‫نه به عنوان جوهر و وجودی انتزاعی‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬این چه مناسبتی با پرسش کمونیسم جهانی همه جا را فرا گرفته باشد و‬ ‫بلکع به عنوان افرادی حقیقتا ً آزاد‪ ،‬کسانی‬
‫ما که ذهنمان را به خود مشغول داشته دارد بعضی از شما قبای کمونیستی را به میراث‬ ‫که می‌توانند خود بیندیشند و صاحب اراء‬
‫دایر بر اینکه آیا اکثریت امروزی آزاد هست برده و سپس به همان اندازه بدبخت شده‬ ‫و عقاید خود باشند بی آنکه تسلیم فشار‬
‫باشید که همۀ آدمهایی که نوودنی یا نووتنیک‬ ‫یا نه؟‬ ‫دهشتناک گروههای ذینفع و احزاب سیاسی‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬با شرح دومم‪ ،‬شاید مسأله‌ای یا نمی‌دانم به چه نام دیگری نامیده می‌شوند‪.‬‬ ‫و ساختار قدرت آنچنان که امروزه وجود‬
‫متفاوت و عمیق‌تر را در میان می‌نهم و آن انقالب حقیقی‌ای که در زندگی آمریکایی‪،‬‬ ‫دارد‪ ،‬شوند‪.‬‬
‫اینست که اگر جامعه‌ای هست که بی آنکه روی داد‪ ،‬نوع انقالبی است که درباره‌اش‬
‫آرتور شلزینجر‪ -‬به باور مارکوزه‪،‬‬
‫متفرعن و متعدّی باشد‪ ،‬حس می‌کند که هیچ گونه پیش گویی نمی‌توان کرد‪ .‬هیچ کس‬
‫دموکراسی عصر زرّ ینی داشته است که‬
‫معذبی دارد نمی‌تواند بگوید چه مسیری خواهد پیمود‪ .‬به‬ ‫اندکی گمراه شده است و وجدان ّ‬ ‫در آن عصر‪ ،‬اکثریت مردم‪ ،‬پاک و آزاد و‬
‫و از اتهاماتی که بر او وارد می‌کنند‪ ،‬آسیب جرأت می‌گویم که خاستگاه این انقالب‪ ،‬نفی‬
‫فرزانه بوده‌اند و این عصر زرّ ین…‬
‫می‌پذیرد و می‌بیند که منتقدان‪ ،‬محکومش استخوان موقعیت انسانی است و به همین‬
‫می‌کنند‪ ،‬زیرا این آرزوی دردناک را دارد جهت‪ ،‬شورانگیز است و نمی‌توان متوقفش‬ ‫هربرت مارکوزه‪ -‬اگر می‌خواهید که اعتقادم‬
‫که با آنان به سازش برسد‪ ،‬این جامعه‪ ،‬همانا کرد‪ ،‬زیرا هیچ کس آن را در نمی‌یابد و‬ ‫را به روشنی بیان کنم‪ ،‬اری می‌پذیرم که‬
‫جامعۀ ماست‪ .‬حتی هربرت مارکوزه نیز همین موجب زورمندی و قوت آن است‪.‬‬ ‫چنین دموکراسی‌ای هیچگاه در گذشته‬
‫وجود نداشته است و در هیچ یک از ج‪.‬امع‬
‫دستپاچه می‌شود زیرا «تایم» و «نیویورک چیزی که در جامعۀ فن ساالر‪ ،‬دهشتناک‬
‫امروزی نیز وجود ندارد‪ .‬امّا یقین دارم که‬
‫تایم» تحسینش می‌کنند‪ ،‬منتقدان از اینکه است‪ ،‬اینست که به محض رویکرد به‬
‫جامعه آنان را بستاید‪ ،‬ناخشنود می‌شوند‪.‬‬ ‫می‌توانیم چنان دموکراسی‌ای داشته باشیم‪.‬‬
‫چیزی‪ ،‬آنرا جزء الینفک خود می‌کند‪.‬‬
‫نورمن میلر‪ -‬خطر این جامعه فن ساالر این‬ ‫آرتور شلزینجر‪ -‬بسیار خوب‪ .‬مارکوزه به‬
‫راه دیگر سرنگون کردن جامعه اینست که‬
‫است که هر چیز نوی را مالک می‌شود‪.‬‬ ‫روشنی اظهار داشته است که دادخواستش‬
‫انقالبی علیه وسایل ارتباط جمعی‪ ،‬به پا شود‪.‬‬
‫آن خود نمی‌کند‪ ،‬بلکه‬
‫اندیشۀ مارکوزه را ِ‬ ‫درباره دموکراسی آمریکایی سالهای ‪۶۰‬‬
‫مثالً نظرتان چیست که بعضی پایگاه‌های‬
‫تکه‌ای از جسم مارکوزه را برمی‌دارد و در‬ ‫را می‌توانست علیه هر دورانی از تاریخ‬
‫فرستندۀ تلویزیون‪ ،‬اشغال گردد؟ ( حضار‬
‫ماشین می‌گذارد و آنچنان مالکش می‌شود که‬ ‫دموکراسی آمریکایی نیز اقامه کند‪.‬‬
‫دست می‌زنند)‪ .‬که بعضی ادارات مطبوعات‬
‫به تصرف انقالبیون در آید؟‬ ‫حتی مردمی که از فهم یک جملۀ مارکوزه‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬نه‪ .‬زیرا سابقا ً وسایل‬
‫نیز عاجزند‪ ،‬دوست دارند که با دعوت از‬
‫ارتباط جمعی وجود نداشت‪ .‬جامعه فن ساالر‬
‫مدیر گفتگو‪ -‬از نهادها و ساختارهای جدید‬ ‫او پز بدهند‪.‬‬
‫وسائلی در اختیار دارد که پیش از این وجود‬
‫به عنوان تنها وسیلۀ ایجاد تغییرات اساسی‬
‫نداشتند‪.‬‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬با شما نیز چنین می‌کنند‪ .‬سخن به میان آمد‪ .‬این امر‪ ،‬در مورد نقش و‬
‫وظیفۀ دانشگاه و دانشگاه کلمبیا‪ ،‬برای شما‬ ‫نورمن میلر‪ -‬اری‪.‬‬ ‫آرتور شلزینجر‪ -‬می‌خواهم به شرح دو نکته‬
‫پروفسور مارکوزه‪ ،‬چه معنایی دارد؟‬ ‫بپردازم‪ ،‬اگر کسی اعتراضی نداشته باشد‪.‬‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬شما بسیار بهتر از من‬ ‫مارکوزه گفته است که دموکراسی‌ای که به‬
‫هربرت مارکوزه‪ -‬می‌ترسیدم که شما از من‬ ‫می‌نویسید‪.‬‬ ‫دست اکثریتی پاک و بی عیب و نقص تحقق‬
‫این سؤال را نکنید‪ ،‬زیرا من سرانجام ممکن‬
‫یافته باشد‪ ،‬هرگز وجود نداشته است و وجود‬
‫است همچون برادری انقالبی بنمایم‪.‬‬ ‫نورمن میلر‪ -‬متشکرم‪.‬‬ ‫ندارد‪ ،‬امّا امیدوار است که به وجود خواهد‬
‫من هرگز القاء نکرده‌ام‪ .‬هرگز توصیه‬ ‫هربرت مارکوزه‪ -‬امّا آنچه من می‌نویسم‪،‬‬ ‫آمد‪ .‬چنین نیست؟‬

‫‪62‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اقتصاد‬

‫نکرده‌ام‪ ،‬هرگز مدافع این نظر نبوده‌ام که باید‬

‫بحران واگذاری ها و «خصوصی‬


‫دانشگاههای مستقر را ویران و با نهادهایی‬
‫دیگر و ضد آن جایگزین کرد‪ .‬همواره‬
‫گفته‌ام که مطالبات دانشجویان‪ ،‬هر قدر هم‬
‫سازی» ایرانی – واقعیت خصوصی‬ ‫که اصولی و موجه باشد‪ ،‬باید از حدود‬
‫دانشگاههای موجود‪ ،‬تجاوز نکند‪ .‬امّا اعتقاد‬
‫سازی درصنعت سیمان‬ ‫دارم – و در اینجاست که برادر قالبی رخ‬
‫می‌نماید‪ -‬که دست کم بعضی از دانشگاههای‬
‫آمریکا‪ ،‬هنوز امروزه جایی است که اندیشه‬
‫احمد سیف‬ ‫نسبتا ً انتقادی و آزاد‪ ،‬در چاردیواریش‪،‬‬
‫حبس شده گیر کرده و محصور مانده است‪.‬‬
‫بنابراین نباید نهادهای جدید را جایگزین آنها‬
‫کنیم و این یکی از موارد بس نادری است‬
‫که شما می‌توانید به چیزی که می‌خواهید در‬
‫بطن همین نهادهای موجود‪ ،‬دست یابید‪.‬‬
‫توضیحات‪:‬‬
‫‪août ۴ – .juil 24 ,L’express ‬‬
‫‪ .1968‬خالصۀ گفتگوی فیلسوف هربرت‬
‫مارکوزه و رمان نویس نورمن میلر و‬
‫مورخ آرتور شلزینجر‪ ،‬یک تن از هنکاران‬
‫نزدیک جان کندی‪ ،‬به مدت سه ساعت‪ ،‬در‬
‫نیویورک در حضور جمع‪ ،‬دربارۀ کیفیت و‬
‫آیندۀ دمدکراسی‪.‬‬
‫مالیات بر سود‬ ‫واقعیت خصوصی سازی درصنعت سیمان‬
‫‪ -۱‬ماده قانون اساسی ممالک متحده آمریکا‬
‫‪%۷٫۱‬‬ ‫حاال که دریادداشت پیشین درباره التماس‬
‫که ازادی بیان و مطبوعات و مذهب را‬
‫دعای دست اندرکاران صنعت سیمان برای‬
‫سود خالص به فروش‬ ‫ضمانت می‌کند‪.‬‬
‫افزایش قیمت سیمان نوشته ام اندکی خوف‬
‫برم داشته است که نکند به این « کارآفرینان»‬ ‫‪ -۲‬لیدرهای قدرت سیاه ( حاکیت‬
‫‪%۵۷٫۶‬‬
‫جفاکرده باشم‬ ‫سیاهپوستان)‪.‬‬
‫سود خالص به بهای تمام شده‬
‫الحمدهللا این نگرانی من زیاد طول نکشید‪.‬‬ ‫‪ -۳‬دانشچویان شورشی و اعتصابی دانشگاه‬
‫در سایت بورس تهران دیدم که سیمان قائن‪%۱۵۱٫۷ -‬‬ ‫کولومبیا (نیویورک) که ‪ ۱۷/۰۰۰‬دانشجو‬
‫به عنوان نمونه‪ -‬برای سال گذشته گزارش‬ ‫دارد‪ .‬دو ماه پیش به مدت یک هفته پنج‬
‫مالی خودرا منتشر کرده است که من نکات با این حساب‪ ،‬مشاهده می کنید که چه‬ ‫ساختمان دانشگاه را اشغال کردند به تقاضای‬
‫مهم اش را در زیر می آورم‪ :‬ارقام به معجزاتی از خصوصی کردن بر می آید؟‬ ‫شورای اداری دانشگاه‪ ،‬پلیس مداخله کرد و‬
‫حاشیه سود ناخالص سیمان قائن ‪ %۱۶۳‬است‬ ‫میلیون لایر‬ ‫‪ ۱۳۰‬تن زخمی شدند‪.‬‬
‫که البته حاشیه سود بسیار مطلوب و مناسبی‬
‫است! حتی اگر از آن شندرغازی که به‬ ‫فروش سال قبل‬ ‫‪ -۴‬آن دو از رابرت کندی حمایت کردند‪.‬‬
‫عنوان مالیات بر سود کسر می شود‪ ،‬چشم‬
‫‪۱۰۸۲۵۳‬‬
‫پوشی کنیم‪ ،‬حاشیه سود خالص به هزینه تمام‬
‫شده هم بیشتر از ‪ %۱۵۰‬است‪ .‬حاال با این‬ ‫بهای تمام شده‬
‫حاشیه سود‪ ،‬چرا سرمایه گذاران در اقتصاد‬
‫ایران سرمایه گذاری نمی کنند‪ ،‬پرسشی‬ ‫‪۴۱۱۰۲‬‬
‫است که به واقع پاسخ اقتصادی ندارد‪.‬‬
‫سود‬
‫برای این که نکته ام روشن شود‪ ،‬فرض کنید‬
‫که وضعیت نظارتی دراقتصاد ایران طوری‬ ‫‪۶۷۱۵۱‬‬
‫بود که سیمان قائن محصوالتش را با حاشیه‬
‫سود خالص‬
‫سود ‪۲۵‬درصد می فروخت که به نوبه میزان‬
‫سود قابل توجهی است‪ .‬در آن صورت فروش‬ ‫‪۶۲۳۵۶‬‬
‫سالیانه اش اندکی بیشتر از ‪ ۵۱۳۷۷‬میلیون‬
‫لایر می شد ولی فروش ساالنه ‪۱۰۸۲۵۳‬‬ ‫درصد سود به بهای تمام شده‬
‫میلیون لایر شده است‪ .‬یعنی‪ ،‬بی تعارف‪،‬‬
‫اگرچه قرار بود که خصوصی کردن حالل‬ ‫‪۱۶۳ %‬‬

‫‪63‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫همیشه بر طبل خویش می کوبند که هرکس‬ ‫مشکالت اقتصادی ایران باشد و گرانی و در این جا به چند نکته باید اشاره کنم‪:‬‬
‫که با این چپاول علنی موافق نباشد وبرخالف‬ ‫تورم را چاره کند ولی در همین یک مورد‪،‬‬
‫این جریان آشکاراقتصاد مافیائی که در‬ ‫برخالف نظر نویسنده‪ ،‬افزایش قیمت فوالد‬
‫اگر مالک کار را حاشیه سود ‪۲۵‬درصدی‬
‫پوشش خصوصی سازی درایران شکل‬ ‫اندکی زیادی‪ ،‬زیادی است نه این که در حق‬
‫قرار بدهیم‪ ۵۶۸۷۵٫۵ ،‬میلیون لایر گران‬
‫گرفته است‪ ،‬سخنی بگوید‪ ،‬البد خواهان‬ ‫تولید کنندگان سیمان عدالت رعایت نشده‬
‫فروشی صورت گرفته است‪.‬‬
‫تقسیم فقر است ونمی تواند « موفقیت»‬ ‫باشد‪ .‬معلوم نیست وقتی فوالد ‪ % ۱۰۰‬و‬
‫کارآفرینان را ببیند‪ .‬نئولیبرالها را به حال‬‫اگرچه در زندگی ام آدم خوش شانسی نبودم سیمان ‪ %۳۴‬گران تر می شود بر سرقیمت‬
‫خود می گذاریم تا اخالقیات آنتیک و قرون‬ ‫ولی این روزها شانس به من رو کرده است‪ .‬مستغالت در ایران چه می آید؟ وروشن‬
‫وسطائی خویش را تبلیغ کنند‪ ،‬ولی در این‬ ‫چندروزبعد از نوشتن خطوط باال در سایت نیست که قیمت خانه و آپارتمان درایران‬
‫جا‪ ،‬با حرص و آز سیری ناپذیرجماعتی‬ ‫بورس تهران دیدم که سیمان شاهرود هم به کجا باید برسد تا این جماعت را که به‬
‫اندک روبرو هستیم که به ایران و منابع اش‬ ‫گزارش مالی خود را منتشر کرده است‪ .‬احتمال زیاد سروسری با «انبوه سازان»‬
‫به چشم اموالی به چنگ آمده در یک جنگ‬ ‫همین جا باید بگویم که در این جا نیز با [مقاطعه کاران مسکن] هم دارند‪ ،‬راضی‬
‫می نگرند‪ .‬بدیل نظرتنگی شان در برخورد‬ ‫معجزات خصوصی سازی درایران روبرو کند؟ البته در جامعه « قسط اسالمی» که‬
‫به مسایل مبتالبه جامعه ایرانی ما‪ ،‬گشادی‬ ‫هستیم و جا دارد به خاطر این معجزات‪ ،‬ادعای پرداختن به عدالت اجتماعی را دارد‪،‬‬
‫حیرت انگیز جیب های شان است‬ ‫به سیاست پردازان ایران تبریک و به عدالتی که باید در حق مردم ایران رعایت‬
‫زحمتکشان ایران تسلیت بگویم‪ .‬براساس بشود‪ ،‬در این میان چه می شود؟‬
‫در این جا نمی دانم چه مقدار مالیات بر‬ ‫آمارهای منتشرشده‪ ،‬می دانیم که سیمان‬
‫را به ‪ ۲٫۶۲‬برابر قیمت تمام شده به مردم ثانیا‪ ،‬روشن نیست وقتی قیمت ها را به این سود پرداخته اند ولی در نمونه سیمان قائن‬
‫فروختند‪ .‬آدم الزم نیست ریاضی دان باشد تا صورت باال می برند پس چرا چراغ به دست که در یادداشت دیگر به آن پرداخته بودم‬
‫میزان مالیات ‪ %۷٫۱‬بود اگر همین نرخ را‬ ‫دنبال علل تورم در ایران می گردند؟‬
‫ببیند که حاشیه سود این شرکت ‪ %۱۶۲‬بوده‬
‫در این جا هم منظور بداریم‪ ،‬میزان خالص‬
‫است‪ .‬به سخن دیگر اگرچه هزینه تمام شده و اما‪ ،‬شاهکار نویسنده در این است که در‬
‫سود‪ ۱۷۱۳۳۷‬میلیون لایر می شود که در‬
‫هر تن سیمان ‪ ۱۳۰۰۰‬تومان برآورد می راستای دفاع از افزایش باز هم بیشتر قیمت‬
‫آن صورت حاشیه سود خالص به هزینه تمام‬
‫شود ولی آن را به بیش از ‪ ۳۴۰۰۰‬تومان ها استدالل عجیبی دارد که « آیا افزایش‬
‫شده نیزرقم ناقابل ‪ %۱۵۱‬در می آید‪.‬‬
‫هر تن به مردم فروخته اند‪ ،‬یعنی ‪ ۲۱۰۰۰‬نرخها باعث افزایش تولید و نهایتا ً تعدیل‬
‫چه درایران باشد و چه در هرکشور دیگر‬ ‫تومان سود به ازای هر تن! بدون پرده پوشی قیمت نمی گردد ؟»‬
‫باید گفت که تفاوت این دو‪ ،‬اگر چه شکل‬
‫و یا حتی در سیاره دیگری‪ ،‬نام دیگر این‬
‫سود دارد ولی به خاطر کنترلی که صاحبان یعنی شما فعال قیمت ها را باال ببرید وقتی که‬
‫میزان سودآوری‪ ،‬در فعالیت های اقتصادی‪،‬‬
‫نو و کهنه کیسه این موسسات واگذار شده به قیمت ها باال رفت و سود از آن چه که هست‬
‫غارت و چپاول است‪.‬‬
‫بخش خصوصی بر بازار اعمال می کنند‪ – ،‬بر حسب محاسبات خود نویسنده ‪-%۳۳‬‬
‫به واقع رانت خواری صرف است‪ .‬و دریغ بیشتر شد در آن صورت‪ ،‬تولید کنندگان‬
‫انگیز است که شماری از نئولیبرال های تشویق می شوند و تولید باال می رود و بعد‬
‫محترم وطنی که در یکی دوسال گذشته به قیمت پائین می آید‪.‬‬
‫انواع « رانت های دولتی» توجه کرده بودند‬
‫وهنوز هم می کنند‪ ،‬ازرانت های عظیمی که در پیوند با سیمان دیده ایم که حاشیه سود‬
‫بخش خصوصی رانت خوار ایران به شیوه بر خالف محاسبات نویسنده نه ‪ %۳۳‬ناقابل‪،‬‬
‫های گوناگون به جیب می زند‪ ،‬چیزی نمی بلکه ‪ ۵‬برابر آن است!‬
‫گویند‪ .‬جالب این که در همین سایت بورس نتیجه این که ‪ ۸۷۳۶۰۰‬تن سیمان‪ ،‬تولید‬
‫تهران گزارش مفصل دیگری خوانده ام در ساالنه سیمان شاهرودرا که هزینه تولیدش‬
‫باره تولید سیمان در ایران که به واقع یک در کل معادل ‪ ۱۱۳۵۶۸‬میلیون لایر بود‬
‫شاهکار است‪ .‬آن گونه که نویسنده ادعا می که تازه براساس گزارش ‪ ۷۲۶۸۳‬میلیون‬
‫کند قرار بود « از ابتدای سال ‪ ۸۲‬قیمت ریالش هزینه های مالی و استهالک بود به‬
‫سیمان براساس نرخ تعادلی قیمت گذاری بهای ناقابل ‪ ۲۹۸۰۰۰‬میلیون لایر به مردم‬
‫شود… وحداقل هر سه ماه یک بار توسط فروخته و وجهش را نقد کرده اند‪ .‬همان‬
‫کمیته [مسئول] قیمت فروش تعادلی تعیین گونه که پیشتر گفتم حاشیه سود ناخالص به‬
‫گردد»‪ .‬البته نویسنده محترم اگرچه منظورش هزینه تمام شده‪ %۱۶۲ ،‬می شود‪ .‬البته این‬
‫را از قیمت تعادلی روشن نمی کندو رقم و نکته را هم داشته باشید که در همین گزارش‬
‫عددی به دست نمی دهد ولی منظورش این می خوانیم که اگر شرکت به سوی تولید «‬
‫است که قیمت باید بسی بیشتر از آن چه که سیمان یوزواالنس» برود – که من یکی نمی‬
‫«درصورت‬ ‫افزایش یافته‪ ،‬افزایش می یافت و اشاره می دانم چه نوع سیمانی است‪-‬‬
‫کند به قیمت فوالد که بیش از ‪ ۱۰۰‬درصد موفقیت دراین زمینه تولید و سود شرکت به‬
‫افزایش یافت ولی در مورد سیمان« ‪ ۳۴‬نحو چشمگیری رشد می یابد»‪.‬‬
‫درصد در آبانماه ‪ ۸۲‬افزایش نرخ اعمال‬
‫شد» ودیگر هیچ و به همین خاطر‪ ،‬مدعی انشاهللا که مبارک است‪.‬‬
‫است که « در خصوص نظام قیمت گذاری‬
‫اگرچه می دانم که نئولیبرالهای محترم مثل‬ ‫در این صنعت عدالت رعایت نشده است»‪.‬‬

‫‪64‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اقتصاد‬

‫سیاست های اقتصادی جدید و زنانه شدن فقر در کانادا‬


‫ماریکا موریس‬
‫برگردان‪ :‬بابک پاکزاد‬

‫غیراستاندارد کار و زندگی کنند‪.‬‬ ‫با اینکه میزان فقر برای تمام افراد بزرگسال‬ ‫زنان به دالیل متعددی با معضل فقر دست‬
‫(چه زن‪ ،‬چه مرد) به طور کلی افزایش یافته‬ ‫و پنجه نرم می کنند‪ .‬عوامل گوناگونی در‬
‫تحصیالت‪ ،‬شکاف درآمدی میان زنان‬ ‫اما هنوز فاصله قابل توجهی در این زمینه‬ ‫کارند تا زنان رادر مواجهه با معضل فوق‬
‫مهاجر و زنان کانادایی را پر نمی کند‬ ‫میان زنان و مردان موجود است‪.‬‬ ‫آسیب پذیرتر کرده و امکان خروج از چنین‬
‫موقعیتی را از آنها سلب کند‪.‬‬
‫زنان مهاجر تازه وارد که میانگین سنی‬ ‫میزان فقر زنان بزرگسال ‪ ۳/۱۹‬درصد‬
‫آنها ‪ ۲۵‬تا ‪ ۴۴‬سال است و از تحصیالت‬ ‫طی دهه گذشته‪ ،‬کانادا در مسیر الگویی است در حالی که همین معیار برای مردان‬
‫دانشگاهی نیز برخوردارند به ازای کار تمام‬ ‫متفاوت از اقتصاد گام برداشته و به شکل بزرگسال ‪ ۵/۹‬درصد برآورد شده است‪ .‬هم‬
‫وقت در طول سال ‪ ۱۴‬هزار دالر دریافت‬ ‫قابل توجهی پرداخت های مربوط به خدمات اکنون ‪ ۳۵‬درصد زنان زیر ‪ ۶۵‬سالی که‬
‫می کنند که از دریافتی زنان متولد کانادا‬ ‫خود مسوولیت خویش را برعهده دارند در‬ ‫اجتماعی را متوقف کرده است‪.‬‬
‫کمتر است‪.‬‬ ‫فقر به سر می برند‪.‬‬
‫به رغم درآمد هنگفت و پیش بینی نشده در‬
‫این امر را بعضا ً می توان به نژادپرستی‬ ‫بودجه این کشور طی هفت سال گذشته‪ ،‬این در کانادا تعداد معلوالن زن بیش از معلوالن‬
‫آشکار یا نژادپرستی ساختاری نسبت داد که‬ ‫پول هرگز به بخش خدمات اجتماعی سرریز مرد است‪ .‬بخش اعظم زنان معلول به جای‬
‫تجربه و اعتبار خارجیان را به رسمیت نمی‬ ‫نشده و این امر وضعیت اقشار ضعیف و موسسات مربوطه در خانه روز را شب می‬
‫شناسد‪.‬‬ ‫کنند و هیچ درآمدی ندارند اما در گروهی‬ ‫آسیب پذیر را وخیم تر کرده است‪.‬‬
‫که درآمد کسب می کنند آنانی که بین ‪۳۵‬‬
‫در کانادا یافتن شغل به معنای خروج از‬
‫با اینکه کانادا توافقنامه های بین المللی چون تا ‪ ۵۴‬سال سن دارند باالترین درآمد را به‬
‫فقر نیست‪ ،‬بیشتر افراد فقیر به صورت تمام‬
‫معاهده حذف تمام اشکال تبعیض علیه زنان خود اختصاص داده اند و به طور متوسط‬
‫وقت یا نیمه وقت مشغول کارند‪ .‬مشکل زنان‬
‫را به امضا رسانده اما هنوز تضمین کافی ‪ ۱۷‬هزار دالر دریافت می کنند که معادل‬
‫دستمزدهای بسیار پایین است‪.‬‬
‫برای حمایت از حقوق زنان در کشور وجود ‪ ۵۵‬درصد دریافتی مردان معلول در همان‬
‫رده سنی است‪ .‬زنان معلول زیر ‪ ۳۵‬سال‬ ‫ندارد‪.‬‬
‫زنان و جوانان ‪ ۸۳‬درصد کارگران با حداقل‬
‫دستمزد کانادا را تشکیل می هند‪ .‬به این‬ ‫میانگین درآمدی معادل ‪ ۱۳‬هزار دالر‬
‫زنان بسته به سن‪ ،‬نژاد‪ ،‬قومیت‪ ،‬پیشینه‬
‫طریق با اتخاذ سیاست های اقتصادی جدید‬ ‫و زنان معلول باالی ‪ ۵۵‬سال از میانگین‬
‫زبانی‪ ،‬توانایی‪ ،‬جهت گیری جنسیتی در‬
‫مبنی بر قطع خدمات اجتماعی و اختالف‬ ‫درآمدی معادل ‪ ۱۴‬هزار دالر برخوردارند‪.‬‬
‫جامعه و موقعیت شهروندی به طرق و شیوه‬
‫درآمدی ناشی از تبعیض جنسی و نژادی به‬ ‫های گوناگون از فقر متاثر می شوند‪.‬‬
‫میانگین درآمد ساالنه زنان بومی ‪ ۱۳‬هزار‬
‫نظر می رسد که در این کشور فقر روز به‬
‫و سیصد دالر است که می توان آن را با‬
‫روز چهره زنانه تری به خود خواهد گرفت‬ ‫در زمینه فقر زنان‪ ،‬آمارها شواهد مهمی را‬
‫میانگین درآمد مردان بومی معادل ‪ ۱۸‬هزار‬
‫فراهم می کنند اما باید توجه داشت که تجربه‬
‫و دویست دالر و همچنین میانگین درآمد‬
‫فقر بسیار پیچیده تر از تصویری از اعداد و‬
‫زنان غیربومی معادل ‪ ۱۹‬هزار و سیصد و‬
‫ارقام است‪.‬‬
‫پنجاه دالر مورد مقایسه قرار داد‪.‬‬
‫یک نوزاد فقط به خاطر آنکه به صورت‬
‫زنان و مردان بومی به صورت مشابهی در‬
‫اتفاقی زن (مونث) به دنیا آمده است از‬
‫دام مشاغل با دستمزد پایین گرفتار آمده اند و‬
‫احتمال اینکه در بزرگسالی در فقر به سر‬
‫به دلیل قوانین مربوط به بومیان در ارتباط‬
‫برد بیشتر نصیب می برد‪ .‬در کانادا‪ ،‬زنان‬
‫با مسکن و دسترسی به خدمات احساس‬
‫بخش اعظم فقرا را تشکیل می دهند‪ .‬از هر‬
‫عدم امنیت می کنند‪ ۳۷ .‬درصد زنان‬
‫هفت زن کانادایی یک زن در فقر زندگی می‬
‫رنگین پوست از درآمد پایینی برخوردارند‪،‬‬
‫کند که این به معنای آن است که هم اکنون ‪۲‬‬
‫میانگین درآمد ساالنه یک زن رنگین پوست‬
‫میلیون و چهارصد هزار زن کانادایی با فقر‬
‫در کانادا ‪ ۱۶‬هزار و ششصد و بیست و‬
‫دست و پنجه نرم می کنند‪.‬‬
‫یک دالر است که تقریبا ً ‪ ۳‬هزار دالر کمتر‬
‫‪ ۶/۵‬درصد از زنان سرپرست خانواده از میانگین درآمد ساالنه زنان سفید و تقریبا ً‬
‫همراه با خانواده شان فقیر محسوب می ‪ ۷‬هزار دالر کمتر از درآمد مردان رنگین‬
‫شوند‪ ۵/۴۱ .‬درصد از زنان مجرد‪ ،‬بیوه یا پوست است‪ .‬زنان رنگین پوست همچنین‬
‫مطلقه باالی ‪ ۶۵‬سال در فقر به سر می برند‪ .‬حضور چشمگیری در کارهای موقت و‬
‫نیمه وقت دارند و اغلب ناگزیرند در شرایط‬
‫‪65‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫اقتصاد‬

‫ریاضت اقتصادی هیچگاه قادر به حل چیزی نبوده است‬


‫ها‪-‬جون چانگ‬
‫برگردان‪ :‬بهزاد باقری‬

‫اش افت شدیدی داشته است‪ .‬ارقام شغلی هفته‬ ‫داری (‪Bad Samaritans: The Myth‬‬ ‫مقدمه مترجم‪ :‬ها‪-‬جون چانگ استاد اقتصاد‬
‫پیش تایید میکنند که احیای اقتصاد آمریکا‬ ‫‪of Free Trade and the Secret‬‬ ‫دانشگاه کمبریج انگلستان و متخصص‬
‫بصورتی لنگان و نامتوازن انجام میشود‪.‬‬ ‫‪ ) History of Capitalism‬و ‪ ۲۳‬چیز‬ ‫اقتصاد رشد‪ ،‬تاریخ اقتصادی و اقتصاد رفاه‬
‫بزرگترین اقتصادهای توسعه یابنده –بویژه‬ ‫که آنها درباره سرمایه داری به شما نمی‬ ‫است‪ .‬این اقتصاددان کره ای االصل تاکنون‬
‫هند‪ ،‬برزیل و حتی چین‪ -‬که تا کنون تا حدی‬ ‫گویند (‪Things They Don’t Tell ۲۳‬‬ ‫در نهادهای اقتصادی گوناگون (بانک‬
‫پشتیبان سطح تقاضای جهانی بوده اند نیز در‬ ‫‪ ) You About Capitalism‬منتشر شده‬ ‫جهانی‪ ،‬بانک توسعه آسیا‪ ،‬بانک سرمایه‬
‫حال افت رشد اقتصادی هستند‪ .‬چهار سال‬ ‫است‪ .‬همچنین از وی یک کتاب و دو مقاله‬ ‫گذاری اروپا‪ ،‬اُکسفام‪ ،‬موسسات وابسته به‬
‫پس از آغاز بحران اقتصادی‪ ،‬بسیاری از‬ ‫به فارسی بازگردانده شده است (لینک ها در‬ ‫سازمان ملل و نیز مرکز تحقیقات اقتصاد‬
‫اقتصادهای ثروتمند سرمایه داری قادر به‬ ‫پانوشت[‪ .)]۲‬همچنین از وی بعنوان یکی از‬ ‫و سیاست در واشنگتن) مشغول بکار بوده‬
‫احیای سطح بازدهی و تولید در حد قبل از‬ ‫افراد تاثیرگذار بر رافائل کورئا‪ ،‬اقتصاددان‬ ‫است[‪ .]۱‬از این اقتصاددان تاکنون کتابها و‬
‫بحران هم نشده اند‪.‬‬ ‫و رئیس جمهور اکوادور‪ ،‬ذکر میشود‪.‬‬ ‫مقاالت بسیاری از جمله مالکیت معنوی و‬
‫توسعه اقتصادی( (�‪Intellectual prop‬‬
‫از آن جدی تر‪ ،‬مشکل بیکاری است‪.‬‬ ‫هفته گذشته شاهد رشته ای از خبرهای‬ ‫‪erty rights and economic devel-‬‬
‫سازمان جهانی کار تخمین زده است که اگر‬ ‫‪ opment: historical lessons and‬بد اقتصادی بودیم‪ .‬بنظر میرسد که رهبران‬
‫روند پیش از بحران ادامه یافته بود اکنون‬ ‫‪ ،)emerging issues‬انداختن نردبان؛ اتحادیه اروپا‪ ،‬حتی با وجود فروپاشی اسپانیا‬
‫‪ ۶۰‬میلیون نفر در جهان کمتر بیکار داشتیم‪.‬‬ ‫استراتژی توسعه از منظری تاریخی و یونان و انقباض اقتصادهای اصلی اتحادیه‬
‫در کشورهایی نظیر اسپانیا و یونان‪ ،‬نرخ‬ ‫(�‪ Kicking Away the Ladder: De‬اروپا‪ ،‬نامتمایل یا ناتوان از تغییر سیاست‬
‫عمومی بیکاری به ‪ ۲۵‬درصد میرسد و نرخ‬ ‫‪ velopment Strategy in Histori-‬ریاضت اقتصادی هستند‪ .‬بریتانیا نظاره گر‬
‫بیکاری جوانان بیش از ‪ ۵۰‬درصد‪ .‬حتی در‬ ‫‪ ،) cal Perspective‬ساماریتان های بد؛ اقتصادی است که سه چهارم سال را بطور‬
‫کشورهایی که از لحاظ بیکاری مشکلشان‬ ‫اسطوره تجارت آزاد و تاریخ پنهان سرمایه متوالی در حال انقباض بوده و تولید صنعتی‬

‫‪66‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫ثروتمندتر شوند و فقرا برای اینکه بیشتر‬ ‫بیشتر از آمریکا رشد کردند‪.‬‬ ‫مالیم تر است –مانند ایاالت متحده آمریکا و‬
‫کار کنند فقیرتر؟ جائی که اقلیتی ناچیز (که‬ ‫بریتانیا‪ -‬بین ‪ ۸‬تا ‪ ۱۰‬درصد [جمعیت فعال]‬
‫اغلب ‪ ۱‬درصد خوانده شده ولی بنظر میرسد‬ ‫در مورد این باور که ساده تر کردن زندگی‬ ‫بیکار هستند‪ .‬اگر به این رقم‪ ،‬آمار افرادی را‬
‫که بیشتر ‪ ۰٫۱‬درصد یا حتی ‪ ۰٫۰۱‬درصد‬ ‫که از جستجوی کار دست کشیده اند یا کسانی برای ثروتمندان از طریق کاهش مالیات‬
‫باشد) سهم نامتناسب و افزایش یابنده ای از‬ ‫که مجبورند بصورت پاره وقت کار کنند‪ ،‬و مقررات زدائی‪ ،‬برای رشد و سرمایه‬
‫همه چیز را کنترل کند؟ –نه فقط درآمد و‬ ‫در حالیکه جویای فرصت کاری تمام وقت گذاری مفید است‪ ،‬باید به یاد آوریم که این‬
‫ثروت بلکه قدرت و نفوذ سیاسی (از طریق‬ ‫بوده اند‪ ،‬را بیفزاییم‪ ،‬آمار واقعی بیکاری در مساله در کشورهای زیادی پس از ‪۱۹۸۰‬‬
‫کنترل رسانه ها‪ ،‬اتاق های فکر و حتی‬ ‫این کشورها براحتی میتواند چیزی در حدود آزمایش شد و نتایج بسیار ضعیفی داشت‪ .‬در‬
‫دانشگاهها)‪.-‬‬ ‫مقایسه با سه دهه قبل ِ با مالیاتهای بیشتر و‬ ‫بیش از ‪ ۱۵‬درصد باشد‪.‬‬
‫مقررات محکم تر‪ ،‬سرمایه گذاری (نسبت به‬
‫شاید ما چنین بخواهیم؛ اما این انتخابها‬ ‫درمان های پیشنهادی [برای این مساله] تولید ناخالص داخلی) و رشد اقتصادی در‬
‫باید آگاهانه برگزیده شوند‪ ،‬نه بر اساس‬ ‫معروف و شناخته شده هستند‪ .‬کسری این کشورها کاهش یافت‪ .‬همچنین اقتصاد‬
‫پیش فرضها و قراردادهای موجود‪ .‬زمان‬ ‫بودجه را بوسیله کم کردن مخارج کاهش جهانی در قرن نوزدهم‪ ،‬علیرغم این فاکت‬
‫آن فرارسیده است که دست به انتخاب نوع‬ ‫دهید –بویژه مخارج “غیرمولد” برای رفاه که مالیاتها بسیار پایین بودند (بسیاری از‬
‫جامعه ای که میخواهیم در آن زندگی کنیم‬ ‫اجتماعی که با کم کردن انگیزه فقرا برای کشورها حتی مالیات بر درآمد نداشتند) و‬
‫بزنیم‪.‬‬ ‫کار کردن باعث کاهش رشد اقتصادی مقررات بسیار کم و ضعیف بود‪ ،‬نسبت به‬
‫میشوند‪ .‬مالیاتهای باالئی ها را کاهش دهید دوره ‪ ۱۹۴۵-۱۹۸۰‬با وجود مالیات باال و و‬
‫روزنامه گاردین‪ ،‬دوشنبه ‪ ۴‬ژوئن ‪۲۰۱۲‬‬ ‫و از بیزنس و کسب و کار مقررات زدائی مقررات زیاد‪ ،‬رشد بسیار آرام تری داشت‪.‬‬
‫کنید‪ ،‬که بطور کنایه “چیدن نوار قرمز” [‪]۳‬‬
‫پانوشتها‪:‬‬ ‫بحث مربوط به استخدام و اخراج هم‬ ‫نامیده میشود‪ ،‬به این ترتیب “خالقان ثروت”‬
‫انگیزه و مشوق های بیشتری برای سرمایه هیچگونه پایه ای در شواهد تاریخی ندارد‪.‬‬
‫[‪ ]۱‬رزومه کاری ها‪-‬جون چانگ‪http:// :‬‬
‫گذاری و ایجاد رشد اقتصادی خواهند داشت؛ بیکاری در اقتصادهای اصلی سرمایه داری‬
‫‪www.econ.cam.ac.uk/faculty/‬‬
‫و همچنین استخدام و اخراج [نیروی کار] را از سال ‪ ۱۹۴۵‬تا ‪ ۱۹۸۰‬با وجود مقررات‬
‫‪chang/CV.pdf‬‬
‫افزایش یابنده بازار کار بین صفر درصد‬ ‫ساده تر کنید‪.‬‬
‫[‪ ]2‬مقاله نئولیبرالها تاریخ را بازنویسی‬ ‫(بعضی سالها در کشور سوئیس) تا ‪ ۴‬درصد‬
‫میکنند ‪http://www.ensani.ir/stor� :‬‬ ‫این امر روز به روز بیشتر پذیرفته میشود بود‪ .‬تعداد افراد بیکار در طول قرن نوزدهم‬
‫‪.35-20101207174212/age/Files‬‬ ‫که از دست این سیاستها در محیط فعلی کاری یعنی وقتی که تقریبا هیچ مقررات ناظر بر‬
‫‪، pdf‬‬ ‫بر نمی آید‪ .‬اما چیزی که کمتر معمول است استخدام و اخراجی وجود نداشت‪ ،‬بسیار‬
‫برسمیت شناختن این است که شواهد تاریخی بیشتر بود‪.‬‬
‫مقاله توسعه نهادی از منظر تاریخی‪:‬‬ ‫بسیاری هست که این سیاستها هیچوقت چاره‬
‫‪http://www.ensani.ir/stor-‬‬ ‫پس تمامی تاریخ سرمایه داری و نه‬ ‫گشا نبوده اند‪ .‬درست همین اتفاق در طول‬
‫‪20100913144122/age/Files‬‬ ‫بحران قروض کشورهای درحال توسعه در فقط تجارب چند سال اخیر نشان میدهد که‬
‫‪QNFTMG.-p0506400020461-‬‬ ‫سال ‪ ،۱۹۸۲‬بحران ‪ ۱۹۹۴‬مکزیک‪ ،‬بحران درمانهای فرض شده برای بحران اقتصادی‬
‫‪، pdf‬‬ ‫آسیایی ‪ ،۱۹۹۷‬بحران ‪ ۱۹۹۸‬در برزیل و امروزی قادر به انجام کاری نیستند‪ ،‬پس‬
‫روسیه و بحران آرژانتین در سال ‪ ۲۰۰۲‬رخ رهبران سیاسی و اقتصادی ما چه میکنند؟‬
‫و کتاب “چرا کشورهای درحال توسعه‬ ‫داد‪ .‬تمامی کشورهای بحران زده (معموال با شاید آنان دیوانه اند –پیرو تعریف آلبرت‬
‫به تعرفه نیاز دارند؟”‪ ،‬ترجمه حمیدرضا‬ ‫فشار صندوق بین المللی پول) مجبور شدند تا آینشتاین از دیوانگی بعنوان “انجام دوباره‬
‫اشرف زاده‪ ،‬موسسه مطالعات و پژوهشهای‬ ‫از مخارج بزنند و مازاد بودجه [مازاد طراز و دوباره یک کار و انتظار نتایج مختلف‬
‫بازرگانی‪۱۳۸۹٫ ،‬‬ ‫بودجه] ایجاد کنند‪ ،.‬فقط برای اینکه ببینند از آن”‪ .-‬اما توضیح محتمل تر این است‬
‫اقتصادهایشان بصورت هر چه عمیقتر به که با تحمیل سیاستهایشان علیه همه شواهد‪،‬‬
‫[‪ : red tape ]۳‬پروسه ها و مقررات‬ ‫رکود فروبرود‪ .‬اگر اندکی به قبل بازگردیم‪ ،‬رهبران ما واقعا میخواهند به ما بگویند که‬
‫اداری و رسمی که ناالزم اند و باعث کندی‬ ‫رکود بزرگ[‪ ]۴‬نیز نشان داد که کاهش قصد دارند سیستم اقتصادی ای که در سه‬
‫کار میشوند‪.‬‬ ‫سریع و زیاد کسری بودجه در میان رکود دهه اخیر بسیار به آنها خدمت کرده و به‬
‫[‪Great Depression ]۴‬‬ ‫کامشان بوده است را حفظ کرده و حتی در‬ ‫اقتصادی فقط همه چیز را بدتر میکند‪.‬‬
‫حیطه هایی مانند سیاست رفاهی تشدیدش‬
‫در مورد نیاز به کاهش مخارج رفاه کنند‪ .‬برای بقیه ما زمان آن فرارسیده است‬
‫اجتماعی برای احیای رشد نیز هیچگونه که انتخاب کنیم که آیا میخواهیم با این دستور‬
‫شواهد تاریخی حامی آن وجود ندارد‪ .‬از کار پیش برویم و یا رهبران را وادار کنیم که‬
‫‪ ۱۹۴۵‬تا ‪ ،۱۹۹۰‬درآمد سرانه کشورهای روند در پیش گرفته را تغییر دهند‪.‬‬
‫اروپائی بطور قابل مالحظه ای سریعتر‬
‫آیا ما جامعه ای را میخواهیم که در آن‬ ‫از آمریکا افزایش داشت‪ ،‬علیرغم اینکه‬
‫اروپایی ها دارای دولتهای رفاهی بودند که جوانان بیکار نگاه داشته میشوند تا کسری‬
‫بطور متوسط یک سوم بزرگتر از آمریکا بودجه از ‪ ۹‬درصد تولید ناخالص داخلی‬
‫بود‪ .‬حتی پس از ‪ ۱۹۹۰‬هنگامی که رشد به ‪ ۳‬درصد برسد؟ جامعه ای که در آن‬
‫اروپا کاهش یافت‪ ،‬کشورهایی نظیر سوئد ثروتمندان برای اینکه بیشتر کار کنند ( کار‬
‫و فنالند با هزینه های رفاهی بسیار باالتر‪ ،‬فرضی سرمایه گذاری و ثروت آفرینی) باید‬

‫‪67‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫نقد‬

‫نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و اضمحالل جریان‬


‫“کمونیسم کارگری” »‬
‫– نشریۀ آلترناتیو شماره ی ‪۱۱‬‬
‫حسین مراغه ای‬

‫اشتباهند‪ ،‬اما ازطریق آزمایش در پراتیک‬ ‫اند ‪ .‬این همان متدی است که به حرکت‬ ‫نقدی بر مقالۀ «مروری بر سیر برآمد و‬
‫اشتباه آنها اصالح میشود‪ – ”.‬مائوتسه دون‬ ‫« از خاص به عام و از عام به خاص »‬ ‫اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری” » –‬
‫– همانجا ص ‪١۷‬‬ ‫معروف شده است‪ .‬اما این سیری است‬ ‫نشریۀ آلترناتیو شماره ی ‪۱۱‬‬
‫که هر متدولوژی ماتریالیستی شناخت (به‬
‫“پراتیک‪ ،‬شناخت‪ -‬باز پراتیک و باز شناخت‬ ‫معنای عام ) و بویژه علم اقتصاد بورژوایی‬
‫این شکل در گردش مارپیچی بی پایانی‬ ‫که شدی ًدا بر آمپریسم متکی است نیز بکار‬
‫تکرار مشود…” – مائوتسه دون – درباره‬ ‫با‬ ‫“گیرم که آب رفته به جوی باز آید‬
‫می بندند‪ .‬مسئله بر سر چگونگی و اصول‬
‫پراتیک ص ‪۲۲‬‬ ‫آبروی رفته چه باید کرد” حمید مصدق‬
‫حرکت از «خاص به عام و بالعکس» است‪.‬‬
‫متد دیالکتیکی در حرکت از « خاص به عام‬ ‫رفقای “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو”‬
‫بیشک هر خوانندۀ با دقتی در نقل قول‬
‫» به تجرید واقعی تکیه می کند……” – (‬ ‫در نوشته ی «مروری بر سیر برآمد و‬
‫های باال محتوای واحدی را در برخورد‬
‫جزوه سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی‬ ‫اضمحالل جریان “کمونیسم کارگری”» در‬
‫به متدولوژی شناخت و رابطه تئوری و‬
‫ایران (ا‪.‬م‪.‬ک))‬ ‫موارد عدیده تاریخ جنبش چپ در دهه ی ‪۶۰‬‬
‫پراتیک مشاهده می کند‪.‬‬
‫را تحریف کرده اند‪ .‬این نوشته تالشی هر‬
‫“اما مسئله مهمتر در رابطه تئوری و پراتیک‬
‫در اینجا ضروری است برای کسانی که‬ ‫چند محدود در رد این تحریفات است‪.‬‬
‫‪ ،‬اهمیت پراتیک انقالبی به مثابه عامل اثبات‬
‫بدون مطالعه ی تاریخ‪ ،‬به قضاوت آن نشسته‬
‫حقا نیت و صحت تئوری است‪ .‬پراتیک‬ ‫این رفقا بحث شان را با نقل قول زیر از‬
‫و در نتیجه نوع تحریف شده اش را تحویل‬
‫انقالبی همان درک از «عام به خاص »‬ ‫رفیق جان باخته مسعود احمد زاده همچون”‬
‫نسل جدید می دهند‪ ،‬بخشی از این نوشته در‬
‫در متد دیالکتیکی است‪( – ” .‬ص ‪ ۹‬جزوه‬ ‫آیه ی نازل شده از آسمان” آغاز می کنند‪.‬‬
‫پیوست این مقاله نقل شود‪.‬‬
‫مذکور)‬
‫رفقای “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو” در‬ ‫“این عمل است ک باالخره صحت یا سقم‬
‫“‬ ‫تئوری ما را تایید می کند اما به هرحال ما‬
‫نوشته ی «مروری بر سیر برآمد……‪»..‬‬
‫بعد از مداحی های عدیده از “شهاب تیز‬ ‫ناچاریم عمل خود را با جمع بندی تئوری ها‬
‫“اما ناظر بودن تئوری «ارزیابی» و‬
‫تک و درخشان” و یا “درخشش شهاب وار”‬ ‫و تجربیات پیشین آغاز کنیم‪”.‬‬
‫«هدف» بر پراتیک بنوبه خود معنایی جز‬
‫حضور ا‪ -‬م‪ -‬ک و شکل گیری حزب به‬ ‫برنامه داشتن ندارد‪. .‬برنامه حلقه متصل‬ ‫رفیق جان باخته مسعود احمد زاده‬
‫اصطالح “کمونیسم”؟! در دهه ی ‪ ،۶۰‬می‬ ‫کننده تئوری و پراتیک است‪( –”.‬ص ‪١٠‬‬
‫نویسند که این جریان “در فضای وانفسا‬ ‫جزوه مذکور)‬ ‫اتفاقأ مضمون نقل قول فوق الذکر موضوع‬
‫و اوج حمالت ضد کمونیستی و پس از‬ ‫بحث و نقدی در جنبش کمونیستی در نیمه‬
‫فروپاشی بلوک شرق و دوران موسوم‬ ‫اول دهه ی ‪ ۶۰‬بود‪ ،‬که در واقع اولین نوشته “این مساله که آیا تئوری با واقعیت عینی‬
‫به اصالحات در ایران همچنان در سنگر‬ ‫ی بیرونی رفقای “کمیته ی انقالبی م‪ .‬ل می خواند یا نه‪ ،‬در حرکت شناخت حسی‬
‫کمونیسم و انقالبی گری مقاومت می کرد”‪.‬‬ ‫سازمان رزمندگان” در سال ‪ ۱۳۶۱‬در دفاع به تعقلی که ما در باال از آن سخن راندیم –‬
‫“وارث اصلی جنبش ضد پوپولیستی” و‬ ‫از متدولوژی مارکسیستی شناخت و درک کامأل حل نمی شود و نیز نمی تواند کامأل ً‬
‫“آخرین و مهم ترین تالش چپ ‪ ۱۳۵۷‬برای‬ ‫علمی‪ -‬مارکسیستی از رابطه ی تئوری حل شود ‪ .‬یگانه راه حل کامل این مساله این‬
‫انطباق با شرایط نوین جامعه ایران و جهان‬ ‫و پراتیک و همچنین نقد درک متداول استکه شناخت تعقلی را به پراتیک اجتماعی‬
‫دانست‪”.‬‬ ‫ماتریالیسم عامیانه و میکانیکی از پروسه ی بازگردانیم‪ ،‬تئوری را در پراتیک بکار‬
‫بندیم و ببینیم که آیا تئوری ما را به هدف‬ ‫شناخت به نگارش در آمده بود‪.‬‬
‫موردنظر میرساند‪- ”.‬مائوتسه دون – درباره و در باب علت تبدیل شدن آن “شهاب تیز‬
‫تک و درخشان در فاصله ای بسیار دورتر‬ ‫در مقالۀ “نقدی بر «جزوه سه منبع و سه پراتیک ص ‪١۶‬‬
‫از اهداف تعیین شده‪ ،‬به خاکروبه و خاکستر”‬ ‫جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ ”».‬با‬
‫“تاریخ شناخت بشر به ما نشان می دهد که مدعی می شوند که گویا این جریان تنها در‬ ‫نقل قول های زیر آشنا می شویم‪:‬‬
‫صحت بسیاری از تئوریها ابتدا ناکامل است‪“ ،‬سیر تکامل خود و بر اساس تحلیل های‬
‫“متد دیالکتیکی شناخت را مارکس‪ ،‬انگلس اما این ناکاملی بع ًدا از طریق آزمایش در نادرست در واکنش به فرا رسیدن دوران‬
‫و لنین در متون مختلف مورد بحث قرارداده پراتیک از بین می رود‪ .‬بسیاری از تئوریها اصالحات در جمهوری اسالمی و عواقب آن‪،‬‬

‫‪68‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مختلف) معموأل دارای دو نقص اساسی اند‪:‬‬ ‫آموزندۀ زیر از لنین در رابطه با علت و‬ ‫با در پیش گرفتن سیاست های سکتاریستی‬
‫یکی اینکه دوران خوش “همه باهم” بودن‬ ‫معلول رجوع می کنند‪:‬‬ ‫و آوانتوریسم ناشی از آن‪ ،‬تأکید بر مطالبۀ‬
‫……‪.‬را در بر نمی گیرد…… و عالوه‬ ‫” خالصی فرهنگی” و غیره …‪..‬بخشی از‬
‫بر این‪ ،‬سابقۀ رقابت ها‪ ،‬اختالفات‪ ،‬برخورد‬ ‫پتانسیل جریان نوین کمونیستی ایران را از “واقعیت این است که پراگماتیسم حاکم بر‬
‫ها وغیره…‪ .‬به نحوی پر رنگ براندیشه و‬ ‫بین برده و یا منفعل نمود و خود نیز به جنبش (که خود محصولی از ماتریالیسم‬
‫قلم این منتقدین و الجرم بر ذهن خواننده سایه‬ ‫سرنوشت تکراری چند پارگی و چند دستگی عامیانه است) ما را برآن می دارد تا یا در‬
‫می افکند‪( -”.‬همان مقاله)‬ ‫گرفتار آمد‪( – ”.‬همان مقاله تأکید از من زنجیره بهم پیوسته روابط علت و معلولی‬
‫به پیش نرو یم و یا آنرا تا ریشه دنبال ننما‬ ‫است‪).‬‬
‫ولی‬ ‫ئیم‪ ،‬پراگماتیسم یکی از خصوصیات عمده‬
‫و در تکمیل این رنگ زدن تاریخ احزاب ماتریالیسم کهنه یا مکانیکی است که از بینش‬
‫“مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید‬ ‫سیاسی در دهه ی ‪ ۶۰‬از روانشناسی متافیزیکی آن سرچشمه می گیرد‪ .‬زمانی که‬
‫علمی؟! نیز خواننده را بی نسیب نمی جنبش قادر نیست انحرافات گذشته و حال‬
‫که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید‬
‫گذارند و بدینگونه علیه سایر “جریانات خود را واقعًا ریشه یابی نماید‪ ،‬چگونه این‬
‫از غم هجر نکن ناله و فریاد‬ ‫چپ رادیکال” داستان سرایی می کنند‪ :‬امر قابل توضیح است؟ و اگر خواسته باشیم‬
‫“جریانات چپ برآمده از انقالب ‪ ۱۳۵۷‬که تعریفی کوتا ه اما درعین حال جامع از‬
‫که من زده ام فالی و فریادرسی می آید”‬ ‫با مارکسیسم انقالبی و روند تشکیل حزب رابطه علت و معلول بدست داده باشیم باید به‬
‫کمونیست ایران همراه نشدند و در همان سخن لنین گوش فرادهیم‪:‬‬
‫هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو مدعی است‬ ‫شرایط ‪ ،‬پای در گل ماندند‪ .‬افراد و گروه‬
‫که‪:‬‬ ‫هایی بیرون آمدند که فوبیای منصور حکمت “علت و معلول لحظات و آنات وابستگی‬
‫را نیز به فوبیای سابق خود افزودند و غیره‪ ..‬جهان شمول‪ ،‬پیوستگی (جهانشمول) و‬
‫“ما متاسفانه امکان آشنایی با رفیق زنده‬ ‫مائوئیستها به او(حکمت) “انگ” ترتسکیسم تسلسل متقابل حوادث و واقعه ها می باشند‪،‬‬
‫یاد منصور حکمت را نداشته ایم و در هیچ‬ ‫می زنند تروتسکیستها “داغ” مائوئیسم را آندو حلقه هایی هستند در زنجیره تکامل‬
‫رقابت درون و یا برون حزبی با او با او‬ ‫بر پیشانی او می چسبانند‪ .‬از دیدگاه اینان ماده‪ .‬لنین‪ :‬دفترهای فلسفی – جلد ‪”٣‬‬
‫مواجه نشده ایم‪ .‬ما از چشم انداز نسلی‬
‫دیگر به او می نگریم ………به ناگزیرما‬ ‫حکمت فردی “کالهبردار و غیره ‪ ..‬است‪”.‬‬
‫‪ -.‬نقدی بر «جزوه سه منبع و سه جزء‬
‫را در این مواجهه انتقادی از امکانات و‬ ‫که البته در “تشدید این توهمات” و بیماری‬
‫سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک) »‪ .‬کمیته‬
‫مزایایی برخوردار می سازد که منتقدین‬ ‫“مواضع و گفتار تحقیر آمیز و بعضأ زشت‬
‫ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی‬
‫فوق الذکر باز هم به شکل اجباری از آن‬ ‫منصورحکمت به ویژه پس از تشکیل حزب‬
‫طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬
‫محرومند………‪.‬چنانچه در جمله ی‬ ‫کمونیست کارگری کامأل مؤثر بود‪ ”.‬و در‬
‫آغازین از رفیق جان باخته مسعود احمد زاده‬ ‫رابطه با علل شکل گیری کیش شخصیت ولی از نظر “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو”‬
‫نقل کردیم‪ ،‬نه به سرانجام رساندن تصفیه‬ ‫درون حزبی‪ ،‬نه اپورتونیسم تکامل یافته علت و معلول را می توان با چسبهای‬
‫حساب های شخصی و گرو هی و خرده‬ ‫ی حزبی بلکه “بهر حال این “انتقادات” نامرعی که هنوز در صنعت کشف نشده‬
‫حساب های قدیمی که جمع بندی بخش مهمی‬ ‫مبتذلی که در هر دو سطر از”انتقادات” خود بلکه در ذهن ایشان‪ ،‬در تجریدات غیر علمی‬
‫از تئوری ها و تجربیات پیشین است برای‬ ‫به منصور حکمت‪ ،‬یک سطر و نیم را به شان و در “خیالبافی شان” شکل گرفته‪ ،‬تا‬
‫برداشتن گامی به سوی آینده‪(- ”.‬همان مقاله‬ ‫فحاشی و انگ زنی اختصاص می دهند‪ ،‬اینچنین مبتذل به واقعیت تحمیل شود‪.‬‬
‫تأکید از من است)‬ ‫بهترین مستمسک را در اختیار هواداران دو‬
‫آتشه ی حکمت قرار داده است تا به توهمی و در ادامه می نویسند‪:‬‬
‫شما مستقل از اینکه از کدام سیاره به کره‬ ‫دیگر دامن بزنند که گویا او “مارکس زمانه”‬
‫است و همین “انتقادات” شرم آور سند دیگری “بخش دیگری از منتقدین حکمت را کسانی‬
‫ی خاکی نازل شده باشید و چه ادعا هایی با‬
‫بر صحت نظرات او غیره ‪ ..‬است‪( ”.‬نوشته از مستعفیون و منشعبین ادوار مختلف حیات‬
‫خود بهمراه دارید‪ ،‬حتی اگر از لحاظ زمانی‬
‫های در گیومه از همان مقاله و تأکیدها از حزب کمونیست کارگری ……‪.‬تشکیل می‬
‫شاهد میوه های پوسیده ی آن “شکوفه های”‬
‫دهند‪ .‬در بین نقدهای این دسته‪ ،‬نوشته های‬ ‫من است‪).‬‬
‫(بخوان انحرافات عدیده) به نقد کشیده شده‬
‫وزین‪ ،‬مستدل و مفیدی وجود دارد که بخش‬
‫توسط کمونیستها در همان دهه ی ‪ ۶۰‬باشید‬
‫و بدینگونه نمونه ی خالق!؟ دیگری از مهمی از خطاها‪ ،‬نواقص و تناقضات اندیشه‬
‫و عوام فریبانه منکر این همه سند و نوشته‬
‫ماتریالیسم دیالکتیک و کشف رابطه ی و عمل حکمت را آشکار ساخته اند‪(- ”.‬همان‬
‫های منتشر شده در سایت های انترنتی‬
‫علت و معلول مقوالت و پدیده های اجتمایی مقاله)‬
‫باشید‪ .‬و حتی بدتر از البی های جمهوری‬
‫اسالمی‪ ،‬بی شرمانه به قتل رسیدن و نابودی‬ ‫سیاسی ارائه می دهند‪“ :‬انتقادات مبتذل و‬
‫ت اعظم شدن ولی در این رابطه خواننده را از فیض آشنا‬ ‫شرم آور” مخالفان علت ب ِ‬
‫فیزیکی بسیاری از کادر ها‪ ،‬اعضا و‬ ‫آقای حکمت (معلول) می شود و متقابأل شدن حتی در حد اشاره به اسم و مشخصات‬
‫هواداران جنبش نوین کمونیستی در دهه ی‬ ‫“مواضع و گفتار تحقیر آمیز و بعضأ زشت چنین نوشته هایی و یا ادبیات “وزین‪ ،‬مستدل‬
‫‪ ۶۰‬را به “پای در گل ماندند‪ ”.‬تصویر کنید‪.‬‬ ‫منصورحکمت علت “تشدید این توهمات” و و مفید” ایدوئولوژیک – سیاسی محروم می‬
‫و مجاهدت های کمونیستها در مبارزه علیه‬ ‫بیماری ” فوبیای منصور حکمت” (معلول)!؟ نمایند‪ .‬و در اینجا به نغز نظر ادیبان با تجربه‬
‫این شکل از اپورتونیسم را تا حد اختالفاتی‬ ‫و اندیشمند می پردازند‪ ،‬که می نویسند‪« :‬از‬
‫بر سر ارث پدر تنزل دهید‪ ،‬ما دامکه به‬ ‫در نوشته ی نقدی بر «جزوه سه منبع و کوزه همان برون تراود‪ ،‬که در اوست‪».‬‬
‫علم مارکسیستی مسلح نیستید‪ ،‬از ارائه ی‬ ‫سه جزء…‪ ».‬رفقای کمیته ی انقالبی م‪.‬‬
‫نقد ی جامع و ریشه یاب عاجز خواهید‬ ‫ل در رابطه ناتوانی جنبش در ریشه یابی “اما از سویی دیگر نوشته های این دسته‬
‫ماند‪ .‬و سرانجام ناتوان از ارائه ی رابطه ی‬ ‫از انحرافات گذشته و حال خود به نقل قول از منتقدین (مستعفیون و منشعبین ادوار‬

‫‪69‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫و حال از شما سؤال میکنیم که چگونه‬ ‫همه باید در عمل اثبات گردد – از پروسه‬ ‫تنگاتنگ بین ارتداد امروزی این جریان با‬
‫«تئوری انقالب و برنامه» شما بر بستر‬ ‫شناخت مارکسیستی جز چیزی احکام بریده‬ ‫انحرافات عدیده ای که ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬در دهه ی‬
‫دیدگاه فلسفی « مائو» یا به بیانی دیگر‬ ‫– کامأل تحریف شده – باقی نخواهد ماند‬ ‫‪۶۰‬حاملش بود‪ ،‬هستید‪.‬‬
‫نوعی از ماتریالیسم عامیانه تببین وتدوین‬ ‫– و البته کسانی چنین درکی از پروسه‬
‫شده است؟ ! شمایی که در اساس دیدگاه‬ ‫شناخت مارکسیستی ارائه می دهند که خود‬ ‫به همین دلیل ناتوان ازدرک‪:‬‬
‫متدلوژیک تان و نه لزومًا در تمامی جوانب‬ ‫را «نمایندگان» بالمنازع مارکسیسم انقالبی‬
‫تطابق نظری سهند با مائو در زمینه ی‬
‫به همان « پوپولیستهایی خرده بورژوا» (که‬ ‫در جامعه دانسته و بخود جرات د اده اند که‬
‫متدولوژی شناخت و رابطه ی تئوری با‬
‫پیروآگاه و ناآگاه دیدگاه فلسفی مائو هستند)‬ ‫هر آش درهم جوشی را بعنوان متدولوژی‬
‫پراتیک‪،‬‬
‫اشتراک دارید‪ ،‬چگونه بخود اجازه می دهید‬ ‫مارکسیستی بخورد توده های خود و جنبش‬
‫خود را نماینده دیدگاه فلسفی مارکسیسم اعالم‬ ‫کمونیستی دهند ‪ .‬مجموعه جنبش م – ل‪.‬ی ما‬ ‫درک شبه ترتستکیستی اش از وظایف و‬
‫نمائید؟!‬ ‫که سالها پیش در انحرافاتی عدیده غوطه ور‬ ‫مرحله ی انقالب و متحدین پرولتاریا‪،‬‬
‫بوده است‪ .‬جنبشی که هیچ زمان قادر نگشته‬
‫رفقا! از برج عاجتان که بر روی ابرها ساخته‬ ‫جایگاه واقعی تئوری را دریابد – جنبشی‬ ‫کپی برداری های عدیده از نظرات‬
‫اید و جنبش را از آن می نگرید پایین بیایید –‬ ‫که سرتاپای آن گرد و غبار تیره پراگماتیسم‬ ‫آنارشیستی در زمینه ی دولت و نقش تاریخی‬
‫و واقعیات را آنگونه که هستند بنگرید و در‬ ‫و پراتیسیسم آغشته است ‪.‬جنبشی که بطور‬ ‫طبقاتی آن‪،‬‬
‫ذهنتان – خود را فرمانروای تمامی زمین و‬ ‫واقعی در هیچ زمان پرنسیب ایدئولوژیک‬
‫آسمان نپندارید ‪ .‬به زمین بیایید تا با درک‬ ‫مستحکمی نداشته و در مقابل برخوردهای‬ ‫و به شهادت نقل قول های عدیده ی خودتان‬
‫واقعیات به طور واقعی در جهت حل بحران‬ ‫(رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک) یا اساسًا سکوت نمود و‬ ‫حکمت از شعار معروف “جنبش همه چیز‬
‫ایدئولوژیک جنبش گام بردارید!” ‪.‬‬ ‫یا به برخوردهایی سطحی و مقطعی دست‬ ‫و هدف نهایی هیچ چیز” نیز تغزیه می کند‬
‫یازید ‪ .‬و بدین خاطر است که بر بستر چنین‬ ‫که آبشخورآنارشیست ها‪ ،‬اکونومیستها‪،‬‬
‫‪ -‬نقدی بر »«جزوه سه منبع و سه جزء‬ ‫رفرمیستها و انحالل طلبان در دوره های‬
‫زمینه مناسبی این امر برای رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪.‬‬
‫سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ .‬کمیته ی‬ ‫مختلف و البته از زوایای مختلف است‪.‬‬
‫کامأل مشتبح شد که گویا واقعًا «نمایندگان»‬
‫انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی طبقه‬ ‫هنگامی که در رابطه با بها ندادن به تئوری‬
‫بالمنازع مارکسیسم انقالبی در جامعه ما‬
‫ی کارگر‬ ‫و شناخت‪ ) -‬و این همانی کردن جنبشهای‬
‫هستند‪ .‬اما رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬عدم برخورد‬
‫جنبش و سازمانهای موجود آن دلیلی بر‬ ‫کارگری آنجا که این طبقه “طبقه ای در‬
‫‪ ۳۰‬سال بعد شما ایشان را از “برج عاج” به‬
‫صحت نظرات شما نبوده و نیست‪ .‬و اگر‬ ‫خود” و ناآگاه به منافع تاریخی – طبقاتی‬
‫عرش می برید “شهاب تیز تک و درخشان”‬
‫شما بواقع «برنامه پرولتری» در جنبش‬ ‫خود است و با شرایطی که این طبقه مسلح‬
‫می کنید!؟‬
‫داشته و معتقدید که به « تئوری انقالب»‬ ‫به آگاهی طبقاتی و متشکل در سازمانهای‬
‫رفقا‪ ،‬حتی اگر عده ای از نظر سیاسی‬ ‫دست یافته اید‪ -‬اینها را تنها و تنها یک چیز‬ ‫طبقاتی خود ‪“ ،‬طبقه ای برای خود” است‪.‬‬
‫کور‪ ،‬کر و الل تشریف داشتند ولی از فکر‬ ‫محک میزند و آن اینکه مجموعه دیدگاهای‬ ‫و غیره…‬
‫کردن و فشارآوردن به مغز خود واهمه ای‬ ‫شما و به بیانی تئوریهایتان تا چه حد بیانگر‬ ‫“آنارشیسم از لحاظ کم بها دادن به تئوری و‬
‫نداشتدند‪ ،‬حداقل از همسایه ی سیاسی شان‬ ‫انعکاس درستی از واقعیات می باشند و تا‬ ‫آموزش‪ ،‬و دنباله روی از ایده های بورژوائی‬
‫و یا در دنیای انترنتی به “نقدهای قابل تأمل‬ ‫چه حد توانسته است قوانین حاکم بر جامعه‬ ‫که در بین خود توده ها رواج دارد‪ ،‬یا حتی‬
‫دیگری نیز که در این رابطه به نگارش در‬ ‫و فراتر از این قوانین تغییر و تکامل آنرا‬ ‫بازماندههای خرافات ماقبل سرمایه داری و‬
‫آمده اند و خارج از دو دسته ی فوق الذکر‬ ‫انعکاس دهد! اندکی به پراتیک سازمانی‬ ‫عدم اعتقاد به لزوم بردن آگاهی از بیرون به‬
‫قرار می گیرند و ما با آنان برخورد نکرده‬ ‫خود بنگرید! تا واقعیات مسلم بر شما آشکار‬ ‫درون طبقه کارگر‪ ،‬با نارودنیسم (پوپولیسم)‬
‫ایم (برخورد می کردند)”‪(-‬همان مقاله داخل‬ ‫شوند‪ -‬شما وقتی به مجموعه زیگزاگ‬ ‫و اکونومیسم بسیار نزدیک است و در حقیقت‬
‫پرانتز از من است) ومطمعنأ شما نیز با آنان‬ ‫های جنبش (که بواقع وجود هم داشته اند)‬ ‫پیشکسوت آنها در این زمینه بشمار میآید‪-”.‬‬
‫برخورد می کردید‪ .‬و یا شاید برخورد کرده‬ ‫اشاره میکنید و پایه فلسفه آن را در حاکمیت‬ ‫آنارشیسم و تقابل آن با سوسیالیسم ‪ /‬نوشتۀ‬
‫باشید و ” شهاب زدگی” شما همچون مریدان‬ ‫«ماتریالیسم مکانیکی و عامیانه» بر جنبش‬ ‫رفقا سهراب شباهنگ و بهروز فرهیخته‬
‫ت بزرگ و آمپریسم ناشی از ماتریالیسم‬ ‫ب ِ‬ ‫می دانید‪ -‬لحظه ای نیز به پراتیک خود‬
‫عامیانه ی شما که اساس را بر تجربیات‬ ‫بیاندیشید ‪ .‬رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪« .‬انسجام»‬ ‫‪ ۳۰‬سال پیش ازدرون صفوف “پوپولیستها”‬
‫خودتان محدود کرده اید‪“ :‬ما تقسیم بندی‬ ‫درمواضع شان را بعنوان « آسی برنده»‬ ‫عده ای از کمونیستها می نویسند‪:‬‬
‫فوق را عمدتأ بر اساس تجربیات خودمان و‬ ‫به رخ ما می کشند‪ -‬اما توجه نمی کنند که‬
‫نوشته هایی که در این زمینه مطالعه کرده‬ ‫مجموعه جنبش زمانی زیگزاگ میزند‪ -‬وقتی‬ ‫“ما قاطعانه اعالم می کنیم که رفقای ا‪ .‬م‪.‬‬
‫ایم‪ ،‬انجام داده ایم‪(-”.‬همان مقاله)‪ ،‬مانع از‬ ‫به بن بستهای واقعی می رسد‪ -‬دیگر شعار‬ ‫ک‪ .‬ذره ای درک عمیق از پروسه شناخت‬
‫مطالعه ی اسناد موجود جنبش کمونیستی در‬ ‫« اشکال از طبقه کارگر» را سر نمیدهد‬ ‫مارکسیستی نداشته و فراتر از این درک‬
‫این رابطه شده است‪.‬‬ ‫‪ .‬آری همان پوپولیستهای خرده بورژو ائی‬ ‫مغشوش و تحریف شده ای ارائه نموده اند‪.‬‬
‫جنبش آنقدر واقع بین و ماتریالیست هستند‬ ‫زمانی که پروسه شناخت مارکسیستی با آن‬
‫رفقا‪ ،‬از لحاظ نظری جنبش کمونیستی‬ ‫که هرچند سطحی به مجموعه ناتوا نائیهای‬ ‫عمق و گستردگی به حرکت از «خاص به‬
‫ایران علیرغم همه ی ضعفها‪ ،‬نارسایی ها‪،‬‬ ‫خود اعتراف نمایند‪ -‬ولی شما بخاطر شکاف‬ ‫عام» و از «عام به خاص» تبدیل گردد‪-‬‬
‫انحرافات‪ ،‬بحرانها‪ ،‬شکست های تشکیالتی‪،‬‬ ‫نیفتادن در«انسجامتان» عمألا به واقعیات‬ ‫زمانیکه درکی کامأل مکانیکی از رابطه‬
‫تلفات و غیره… پنبه ی این نوع اپورتونیسم‬ ‫بی اعتنا باقی می مانید‪ .‬آخر «مارکسیسم‬ ‫تئوری و پراتیک (در پروسه شناخت) ارائه‬
‫را درهمان میانۀ دهۀ ‪ ۶۰‬زده است‪.‬‬ ‫انقالبی» که نمیتواند زیگزاگ بزند!؟!‬ ‫گردد – زمانیکه تئوری را باید در«پراتیک‬
‫انقالبی» و باالخره زمانیکه حتی مارکسیسم‬
‫از نظرهیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو “نسل‬
‫‪70‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫در جنبش کمونیستی ‪-‬کارگری جهت تشکیل‬ ‫“در آن دوران حکا بالنده ترین و بزرگ‬ ‫جدید” باید کلید معمای “چه باید کرد” را که‬
‫حزب ارزیابی شود‪.‬؟‬ ‫جریان متشکل کمونیست و چپ‬ ‫ترین‬ ‫برای این نسل “تازگی و موضوعیت دارد‪”.‬‬
‫انقالبی در ایران را تشکیل می داد‪ .‬رفیق‬ ‫“اینبار با تکیه برتجربیات مستقل و قدم های‬
‫زنده یاد منصور حکمت به درستی چنین «لنین می گفت‪“ :‬پراتیسیسم تنگ نظرانه و‬ ‫استوارتر خویش‪ ”،‬کشف کند‪.‬‬
‫تصویری را از جایگاه حکا در میانۀ دهۀ بریده از یک تئوری راهنما برای مجموعه‬
‫جنبش می تواند موجب گسیختگی پیوند‬ ‫‪ ۱۳۶۰‬ترسیم می کند‪:‬‬ ‫“آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم‬
‫سوسیالیسم با جنبش انقالبی از یکسو و‬ ‫یار در خانه و ما دور جهان می گردیم‪”.‬‬
‫«ما جنبش چپ آنزمان را تغییر دادیم‪ .‬متحول جنبش کارگری خود بخودی از سوی دیگر‬
‫کردیم و خود ماحصل تغییرش هستیم‪ .‬حزب گردد‪- ”.‬طرح بیانیه ایسکرا و زاریا‬ ‫پس نسل جدید باید چشمش را بر این همه‬
‫کمونیست تشکیل شد‪ .‬جنبش چپ خلقی تمام‬ ‫نوشته و اسناد و ثروت معنوی موجود ببندد‬
‫شد و حزب شروع شد‪ .‬حزب کمونیست ولی اما بعد از اینها – پس از مجموعه‬ ‫و تنها بر “تجربیات مستقل” خویش تکیه‬
‫جنبش چپ را به فازی رساند که رادیکالیسم زیگزاگ زدنهای جنبش – پس از مجموعه‬ ‫کند تا از طریق تجربه؟! به شناخت علمی‬
‫چپ به این حزب محدود شد‪ .‬وقتی این حزب کجرویها کسانی پیدا شده اند که نام‬ ‫رسیده و البته با “قدم های استوارتر خویش”‬
‫آن ظرفی شدکه تغریبأ تمام آن رادیکالیسم “نمایندگان” مارکسیسم انقالبی را بخود گذارد‬ ‫(استوارتر از مسعود احمد زاده ها و یا‬
‫را در خود جذب کرد و سازمان داد…‪ ”»..‬ه اند‪ .‬اما هنوز هم می خواهند تئوری را در‬ ‫کمونیستهای دهه ی ‪ ۶۰‬؟!) جهانی را تغییر‬
‫عمل اثبات نمایند‪ !!.‬خداوند به داد نمایندگان‬ ‫(همان مقاله تأکید از من است)‬ ‫دهد‪ .‬ولی اگر بورژوازی شناعات قرون‬
‫مظلوم خود برس؟!!‬ ‫وسطایی آمیخته با دانش و ابزار مدرن در‬
‫آیا این بالغت ادبی –سیاسی وحکیمانه ی‬ ‫سرکوب علیه “نسل جدید شما” که با اعصای‬
‫آقای حکمت پوپولیستی و عوامفریبانه نیست؟ در ادامه رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬برای آنکه همه‬ ‫جادوایی “تجربه” و نه شناخت علمی‪ ،‬تشدید‬
‫که “ما جنبش چپ آنزمان را تغییر دادیم” و مطالب را گفته باشند تا با دم مسیحائیشان‬ ‫کند‪ ،‬چی؟ البد شما به نسل بعدی توسعه‬
‫نه مجموعه ی شرایط آنزمان از جمله بحران “پوپولیست های خرده بورژوازی” جنبش را‬ ‫می کنید‪“ ،‬استوارترین” گامها را بدیل راه‬
‫ایدئولوژیک – سیاسی‪ -‬تشکیالتی که خود زنده کرده و به راه راست هدایت نمایند!!‬ ‫خود کند‪.‬‬
‫ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬نیز در صفوف خودش حامل زمینه می نویسند‪:‬‬
‫های آن در شکلی دیگر بود‪ .‬و یا شکست‬ ‫“پراتیک‪ ،‬شناخت‪ -‬باز پراتیک و باز شناخت‬
‫“مارکسیسم انقالبی باید در هر قدم‪ ،‬هر حکم‪،‬‬ ‫این شکل در گردش مارپیچی بی پایانی‬
‫انقالب و نقش رژیم جمهوری اسالمی و‬
‫جدل و دستاورد تئوریک را در خدمت تدقیق‬ ‫تکرار مشود…” – مائوتسه دون – درباره‬
‫همچنین نابودی فیزیکی بسیاری از کادرها و‬
‫اصول برنامه و تاکتیک پرولتاریا قرار دهد‪.‬‬ ‫پراتیک ص‪“ ۲٢‬‬
‫اعضای جنبش انقالبی کمونیستی و غیره‪..‬؟‬
‫چراکه از این طریق میتوان آن پراتیک واقعًا‬
‫انقالبی و هدفمند را برای تئوری بنا نهاد‬ ‫“حزب تشکیل شد”؟‬ ‫بله! گردش بی پایانی که واقعًا پایان هم‬
‫که ضامن پیروزی نهایی پرولتاریا و بطریق‬ ‫دارد‪ .‬و پایان آن گذار از آمپریسم – به‬
‫چگونه ممکن است که جنبشی با عظیم ترین اولی اثبات حقانیت مارکسیسم‪ -‬لنینیسم در‬ ‫سوبژکتیویسم‪( -‬ایده آلیسم) به بیانی دیگر در‬
‫بحران ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیالتی عمل باشد‪ – .‬جزوه سه منبع و سه جزء‬ ‫عرصه ایدئولوژیک‪ -‬سیاسی به اپورتونیسم‬
‫و موج غیر قابل توصیف انحالل طلبی سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک) ص ‪١٠‬‬ ‫است!!!‪ -‬نقدی بر »«جزوه سه منبع و سه‬
‫روبرو است و در شرایطی که اساسی ترین تاکیدات از ماست‪.‬‬ ‫جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ .‬کمیته‬
‫مسائل مربوط به “تئوری راهنما” در زمینه‬ ‫ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی‬
‫ی ساختمان اقتصادی‪ ،‬مرحله ی انقالب‪ ،‬نمایندگان مارکسیسم انقالبی ما برخالف‬ ‫طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬
‫وظایف انقالب آتی ‪ ،‬صف بندی و مناسبات تمامی “پوپولیستهای خرده بورژوا” آنقدر‬
‫اساسی بین طبقات‪ ،‬متحدین طبقه ی کارگر‪ ،‬به “پراتیک انقالبی” توجه دارند که حتی‬ ‫شما که برسکوی مائوئیسم نشته اید و از‬
‫بررسی درست و علمی از احزاب سیاسی می خواهند مارکسیسم – لنینیسم را در عمل‬ ‫مائوئیستهای دو آتشه ی ما که در رقابت با‬
‫و نقش آنان در مبارزات جاری و غیره ‪ ..‬اثبات نمایند؟!! رفقا واقعًا که دست مریزاد‪.‬‬ ‫انواع حزب کمونیست های حکمتی حزب پا‬
‫بی پاسخ مانده است و همچنین “گسیختگی‬ ‫در هوای «م‪ .‬ل‪ .‬مائوئیست» را در خارج‬
‫اگر می گفتید که تئوری را در عمل اثبات‬ ‫از کشور تشکیل داده اند‪ ،‬تا از قافله ی‬
‫پیوند سوسیالیسم با جنبش انقالبی از یکسو و‬
‫نماییم‪ ،‬تازه هم ردیف رفیق مائو و همان‬ ‫حزب سازی عقب نمانند‪ ،‬مائوئیست ترید‪،‬‬
‫جنبش کارگری خود بخودی از سوی دیگر‪-‬‬
‫پوپولیستها قرار داشتید‪ .‬ولی اینبار شما می‬ ‫چگونه به خود اجازه می دهید با استفاده‬
‫لنین” با توجه به تاالنگری‪ ،‬شناعات قرون‬
‫خواهید مارکسیسم را هم در عمل اثبات‬ ‫از ادبیات کیانوری ها بنویسید‪“ :‬مائوئیستها‬
‫وسطایی و پیگردهای خانه به خانه و سیادت‬
‫کنید! چیزی که حتی لحظه ای هم به ذهن‬ ‫به او(حکمت) “انگ” ترتسکیسم می‬
‫د وران تیره بیش از پیش تشدید شده است‪،‬‬
‫یک مارکسیست و حتی همان پوپولیستهای‬ ‫زنند……‪“ .‬‬
‫“حزب تشکیل” دهد؟‬
‫خرده بورژوا نیز خطور نمی کرد! ؟؟؟ ؟؟؟‬
‫آیا چنین جنبشی معطل اعالم تشکیل آن ……»‪ -‬نقدی بر »«جزوه سه منبع و سه‬ ‫نسل جدید چه عرصه های از مبارزۀ طبقاتی‬
‫حزب کذایی بود؟ ویا شاید هیئت تحریریه جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ .‬کمیته‬ ‫را باید “تجربه” کند؟‬
‫نشریۀ آلترناتیو بر این نظر باطل است که ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی‬
‫ا‪.‬م‪.‬ک “تئوری راهنما” را در جیبش داشت طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬ ‫هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو بعد از اینکه‬
‫با مخالفان حکمت و حزب به شیوه ی مبتذل‬
‫و پیوند او با کومله همان ” پیوند سوسیالیسم‬
‫آیا تعریف ا‪.‬م‪.‬ک و کومله و امروزه هیئت‬ ‫و شرم آور فوق تصفیه حساب کرد‪ ،‬قلم‬
‫با جنبش انقالبی از یکسو و جنبش کارگری‬
‫تحریریه نشریۀ آلترناتیو از حزب طبقه ی‬ ‫تاریخ نویسی را جهت تکمیل تحریف تاریخ‬
‫خود بخودی از سوی دیگر” بود‪ ،‬که می‬
‫کارگر همان تعریفی است که لنین در “چه‬ ‫به دست آقای حکمت می سپارد‪:‬‬
‫توانست بمثابه نقطه عطفی و یا تحول کیفی‬
‫باید کرد” ارائه می دهد؟‬

‫‪71‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جنگهای آزادیبخش همچون جنگ ویتنام بطور اخص‪.‬‬ ‫“جنبش چپ خلقی تمام شد و حزب شروع‬
‫دارند‪ .‬ماهیت جنگها را اهداف و سیاست‬ ‫شد؟”‬
‫حاکم و نیروهای هدایت کننده ی جنگها …‬
‫تعیین می کند‪ .‬ولی ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬آنجا که منافع‬ ‫آیا در جامعه ی ایران امروزی “چپ خلقی‬
‫…‪..‬‬ ‫تمام” می شود؟ یا در اشکال مختلف تولید و‬
‫بورژوازی خودی مطرح است و مشخصأ‬
‫بازتولید می شود؟‬
‫دررابطه با جنگ ارتجایی که بین دول ایران وظایفی که در رابطه با این تهاجم مشخص‬
‫و عراق در سال های ‪ ۱۳۶۷ -۱۳۵۹‬انجام بر عهده نیروهای کمونیست قرار می گیرد‬ ‫“حزب کمونیست جنبش چپ را به فازی‬
‫بشرح زیر است‪:‬‬ ‫گرفت‪ ،‬می نویسد‪:‬‬
‫رساند که رادیکالیسم چپ به این حزب‬
‫“برای درک مسئله باید از ضرورت و‬ ‫محدود شد؟”‬
‫کمونیستهای ایران می بایست با گرایشات و‬
‫جریاناتی که‪:‬‬ ‫ماهیت جنگ ایران و عراق آغاز کرد‪ .‬نقطۀ‬
‫مارکس می گوید‪“ :‬تئوری هنگامی مستعد‬
‫عزیمت ما در ارزیابی ماهیت جنگ ایران و‬
‫است توده ها را در بر گیرد‪ ،‬که جدال در‬
‫عراق نه سیاست خارجی بورژوازی ایران الف‪-‬در برخورد به جنگ کنونی‪ ،‬پرولتاریا‬
‫بارۀ انسان را عرضه کند و وقتی جدال در‬
‫و عراق و نه رقابتهای دیرینه اینان بر سر را به حمایت از رژیم جمهوری اسالمی و یا‬
‫بارۀ انسان را عرضه می کند‪ ،‬که رادیکال‬
‫شط العرب و جزایر سه گانه و یا بر سر جناحی از آن دعوت می کنند‪…،‬‬
‫شود‪ .‬رادیکال بودن چنگ انداختن به ریشۀ‬
‫کسب هژمونی در خلیج فارس و غیره بلکه‬
‫مناسبات تولیدی در منطقه و تحوالت کنکرت ب – بی تفاوتی و پاسیفیسم را در برخورد‬ ‫مسائل است‪”.‬‬
‫در این مناسبات در چند ساله اخیر و باالخره با این جنگ به این بهانه که این جنگ به‬
‫مقدمۀ سهمی در نقد فلسفۀ حقوق هگل؛‬
‫آن سیاستی که سرمایه انحصاری به رهبری پرولتاریا مربوط نیست‪ ،‬تبلیغ می نمایند‪،‬‬
‫بیانیۀ فلسفی مکتب تاریخی حقوق؛ تزهائی‬
‫امپریالیسم آمریکا در این منطقه دنبال می ج‪ -‬صرفأ مبارزه با رژیم کنونی را تبلیغ‬ ‫دربارۀ فوئرباخ مترجمان سهراب شباهنگ‬
‫کند‪ .‬و به عبارت دیگر ما هم جنگ را ادامه می کنند و جنگ عراق و سیاستهائی را که‬ ‫و بهروز فرهیخته (رجوع شود به سایت‬
‫سیاست به طریق قهری می دانیم اما در بوسیله آن دنبال می شود نادیده می گیرند‪،‬‬ ‫رفقای آذرخش)‬
‫تعیین آن سیاستی که این جنگ ادامه قهری قاطعانه مبازه نمایند‪.‬‬
‫آن است به سراغ مناسبات کار و سرمایه‬ ‫چنانچه این مفهوم را از رادیکالیسم جدا‬
‫(بخوان‪ ،‬نخود سیاه اپورتونیستی جهت گریز ‪ -۲‬کمونیستها می بایست در جهت ایجاد‬ ‫کنیم در اینصورت مرتجعی چون اوساما‬
‫از بررسی مشخص از شرایط مشخص و صف مستقل پرولتاریا و تشکیل جبهه‬ ‫بن الدن که مدافع اعصار مرده است یکی‬
‫گریز از بررسی تغییر توازن قوا و شدت انقالبی در مبارزه علیه این جنگ و اهداف‬ ‫از رادیکالترین و انقالبی ترین شخصیتهای‬
‫یابی رقابتهای ارتجایی بین دول درگیر در آن بوظایف تهییجی و تشکیالتی زیر بطور‬ ‫تاریخ معاصراست‪.‬‬
‫جنگ‪“ ،‬سیاست خارجی بورژوازی ایران و پیگیر عمل کنند‪:‬‬
‫عراق” و “رقابتهای دیرینه اینان بر سر شط‬ ‫و هرگاه تعریف از “رادیکالیسم چپ” را‬
‫العرب و جزایر سه گانه و یا بر سر کسب الف‪…-‬‬ ‫از منظر “چنگ انداختن به ریشۀ مسائل”‬
‫هژمونی در خلیج فارس” و غیره) در منطقه‬ ‫بنگریم‪ ،‬موظفیم آنرا در رابطه ی دائم و‬
‫ب‪ -‬افشای برخوردهای ضد دموکراتک‬ ‫تنگا تنگ با پراتیک مبارزه ی طبقاتی‪،‬‬
‫و تحوالت کنکرت این مناسبات و سیاست‬
‫رژیم در پوشش جنگ با عراق و تههیج و‬ ‫آمارها‪ ،‬ارقام‪ ،‬داده های حقایق عینی و در‬
‫سرمایه انحصاری و امپریالیسم آمریکا در‬
‫سازماندهی دفاع از آزادیهای دموکراتیک‬ ‫این رابطه بویژه از نظریه ها و تاکتیکها ی‬
‫قبال اوضاع و احوال حاکم بر این مناسبات‬
‫بعنوان زمینه ضروری بسیج تودهای علیه‬ ‫احزاب و افراد سیاسی و غیره و نه ادعاهای‬
‫در مرحلۀ کنونی میرویم‪( ”.‬داخل پرانتز از‬
‫کلیه نیروهای ضد انقالب‪.‬‬ ‫شان در نظر گرفته‪ ،‬تا ادعای ما از اعتبار‬
‫من است‪).‬‬
‫علمی و قانع کننده ای برخوردار باشد‪.‬‬
‫ج‪..-‬‬
‫“جنگ ادامه قهر آمیز سیاست سرمایه‬
‫و اما مشت هایی از خروار”رادیکالیسم‬
‫انحصاری در قبال انقالب ایران و جمهوری د‪…-‬‬ ‫چپ”؟! ا‪.‬م‪.‬ک‪:.‬‬
‫اسالمی است…”‬
‫ه‪ -‬افشای ماهیت ارتجاعی و سیاستهای ضد‬ ‫می دانیم که جنگهای ارتجایی منطقه ای‬
‫…‪..‬تهاجم رژیم بعث عراق به ایران که در انقالبی اپوزسیون امپریالیستی (اویسی‪،‬‬ ‫که بین دول و یا طبقات ارتجایی به منظور‬
‫پوشش ادعاهای ارضی صورت می گیرد‪ ،‬پالیزبان‪ ،‬بختیار‪ ،‬مدنی… و فعالیتهایش در‬ ‫برتری طلبی منطقه ای‪ ،‬گسترش نفوذ این‬
‫ادامه این سیاست بوده و بطور مشخص سود جستن از شرایطی که جنگ ایجاد می‬ ‫و یا آن رژیم در منطقه‪ ،‬حفظ و یا گسترش‬
‫کند‪.‬‬ ‫اهداف تاکتیکی زیر را دنبال می کند‪:‬‬
‫و باال بردن سهم بری از حوزه ها ی گازی‬
‫و‪ -‬تهییج و تسلیح مستقل توده ها و لزوم‬ ‫و نفتی و یا سایر منابع طبیعی‪ ،‬تجدید تقسیم تسهیل و تسریع تثبیت هژمونی بورژوازی‬
‫مسلح بودن دائمی توده ها و لزوم مسلح بودن‬ ‫جهان در این یا آن عرصه و غیره انجام می انحصاری در صفوف بورژوازی ایران‬
‫دائمی توده ها وسازمان های انقالبی‪.‬‬ ‫گیرد‪ .‬از جملۀ این جنگها می توان جنگ بطور اعم‪ ،‬و جایگزین شدن رژیم جمهوری‬
‫های بین هند و پاکستان‪ ،‬اریتره و اتیوپی‪ ،‬اسالمی – که بیش از پیش ظرفیت های‬
‫ح‪..-‬‬ ‫ایران و عراق‪ ،‬ترکیه و یونان‪ ،‬امریکا و خود را در سرکوب انقالب ایران از دست‬
‫متحدینش با عراق و یا جنگی که به شکل می دهد‪ -‬با حکومتی از نمایندگان فعال‬
‫ط‪ -‬تهییج و تسلیح مستقل توده ها بوسیله‬ ‫جنگ داخلی در لیبی منجر به سرنگونی بورژوازی انحصاری ایران و امپریالیسم‬
‫نمونه های تاریخی پیروزمند مقاومت توده‬ ‫حکومت قذافی شد‪ ،‬وغیره را نامبرد‪ .‬این امریکا (اپوزسیون امپریالیستی بختیار‪،‬‬
‫ای به رهبری کمونیستها (نمونه هائی چون‬ ‫دسته از جنگها تفاوت ماهوی و کیفیتی با پالیزبان‪ ،‬مدنی…)‬

‫‪72‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫«وقتی فرمانده کل قوا و رهبر بورژوازی‬ ‫البکر و صدام علیه حسن البکر بطور عمده‬ ‫ویتنام‪ ،‬کره‪ ،‬لبانی…)”‬
‫ایران به خرده بورژوا تنزل مینماید‪،‬‬ ‫روابط مالی –نظامی دیپلماتیک با شوروی‬
‫تحلیل “حزب” از اوضاع هم به تحلیل‬ ‫سوسیالیستی؟! سابق داشت‪ .‬عراق در کنار‬ ‫‪-‬بسوی سوسیالیسم شماره ی ‪ ۳‬تأکیدات از‬
‫رویزیونیستها‪ ،‬ارتقاء پیدا می کند‪ .‬خمینی‬ ‫آدمخوارهایی چون رژیم ایدی آمین در رده‬ ‫من است‪.‬‬
‫خرده بورژوا افسانۀ ساختگی رویزیو‬ ‫ی سوگولی های “راه رشد غیر سرمایه‬
‫و برای اینکه “نمونه های تاریخی پیروزمند‬
‫نیستهای رنگارنگ بین المللی و ملی که در‬ ‫داری” برای تئوریسین هایی رویزیونیستی‬
‫مقاومت توده ای به رهبری کمونیستها”ی اش‬
‫آرزوی “راه رشد” سراز پای نمی شناختند‪،‬‬ ‫چون سوسولوف بود‪ .‬و این واقعیتی انکار‬
‫را تکمیل کند‪ ،‬الگوپردازی از شرایط بعد از‬
‫اینک از زبان ادیبان حزبی به یکی از نتایج‬ ‫ناپذیر حتی در تمام دوره ی جنگ ایران و‬
‫انقالب فوریه روسیه و تهاجم کورنیلوف –‬
‫“اقتصادی – طبقاتی” انقالب تحول می یابد‪.‬‬ ‫عراق بود‪ .‬آیا برای سران رژیمی که حتی‬
‫کریموف در ماه آگوست ‪ ۱۹۱۷‬به پتروگراد‬
‫زیرا حکومت جمهوری اسالمی‪:‬‬ ‫قیام خود بخودی توده ها در ‪ ۲۲‬بهمن را‬
‫می کند‪.‬‬
‫“توطئه امریکا” می نامند‪ ،‬دشوار است جهت‬
‫“حکومتی که از دل قیام بهمن و یا بهتر‬ ‫عوامفریبی در “آستین صدام” آمریکا را‬ ‫و رفقای سازمان پیکار را که پیشتاز تاکتیک‬
‫بگوئیم علیرغم آن شکل گرفت‪ -.‬بسوی‬ ‫ببیند؟ همان قیامی که ورای مذاکرات پشت‬ ‫کمونیستی‪ -‬انترناسیونالیستی در رابطه‬
‫سوسیالیسم” تنها یک شیاد و شارالتان‬ ‫پرده ی – دیپلماسی سری‪ -‬سران این رژیم‬ ‫با این جنگ ارتجایی منطقه ای بودند‪،‬‬
‫سیاسی می تواند اینهمه با غمزه تحت عنوان‬ ‫با نمایندگان گروهبندی های امپریالیستی‬ ‫همچون حزب توده‪ ،‬فدایی اکثریت‪ ،‬حزب‬
‫کلی ” نتایج اقتصادی – طبقاتی” نظرات‬ ‫انجام گرفت‪ .‬و متقابأل اگرچه نفوذ آمریکا‬ ‫رنجبران و اتحادیه کمونیستها به “آب ریختن‬
‫سیاسی خود را مطرح نماید‪ -».‬علیه انقالب‬ ‫در ایران بعد از سرنگونی رژیم شاه کاهش‬ ‫به آسیاب اپوزسیون امپریالیستی توسط‬
‫با سوگند دفاع از انقالب”‪ -‬ص‪» ۲۵‬‬ ‫یافت ولی رژیم جمهوری اسالمی عظیم‬ ‫آنارکوپاسیفیستها” متهم می کند‪ .‬و همه ی‬
‫ترین حجم روابط مالی –نظامی ‪-‬دیپلماتیک‬ ‫اتهاماتی را که اپورتونیستهای اروپایی و‬
‫و هنگامی که تضادها در درون دو فراکسیون‬
‫را با گروهبندی های سرمایه داری غرب‬ ‫روسی به لنین و بلشویکها در دوره ی جنگ‬
‫حکومتی حزب جمهوری و لیبرالها شدت‬
‫از جمله آلمان و ژاپن داشته است‪ .‬اینجا بین‬ ‫اول جهانی روا می داشتند‪ ،‬علیه پیکار در‬
‫یافت‪ ،‬مزاح فلسفی نیز به میدان کارزار‬
‫گروهبندی های سرمایه داری امپریالیستی‬ ‫نوشته های عدیده تکرار می کند‪.‬‬
‫تحلیل علمی؟! ا‪.‬م‪ .‬ک‪ .‬حضور یافته تا‬
‫رقابت های عظیم در همه ی عرصه های‬
‫اپورتونیسم سیاسی در بررسی از احزاب‬
‫مالی –نظامی‪ -‬دیپلماتیک به منظور پس زدن‬ ‫و در حالی که نماینده اول و امام بورژوازی‬
‫سیاسی در قدرت از جنبه فلسفی نیز تکمیل‬
‫و پر کردن جای خالی شده ی گروهبندی‬ ‫بزرگ‪ ،‬جنگ را”نعمت” ارزیابی می کند‪ ،‬با‬
‫گردد‪ :‬حزب جمهوری اسالمی و لیبرالها‬
‫های آمریکایی عمل میکرد و کماکان ادامه‬ ‫شعارهای مبتذل و مضحکی چون‪“ :‬سرمایه‬
‫“تز و آنتی تز” و نتیجه تکامل این ضدین‬
‫دارد‪ .‬مهمترین علت اشغال عراق (‪%۲۴‬‬ ‫داران بمبها را بر سر خود بریزید” و یا‬
‫همان بورژوازی بزرگ انحصاری ” سنتز”‬
‫ذخایر نفتی جهان را دارد‪ ).‬توسط آمریکا و‬ ‫“سرمایه داران خرج جنگ را از جیبهای‬
‫؟! است‪.‬‬
‫انگلیس و سایر متحدینش همانا ارباب اصلی‬ ‫خودتان بپردازید‪(”.‬ارزش اضافی و سود‬
‫“اما در اینمورد خود شما نیز چندان هم جدا‬ ‫شدن در زمینه های فوق الذکر است‪.‬‬ ‫ناشی از آن؟!) به عوامفریبی اپورتونیستی‬
‫از انحرافات جنبش نمیباشید! بطور مثال‬ ‫می پردازد‪.‬‬
‫‪ -‬چرا ا‪.‬م‪ .‬ک‪“ .‬هژمونی بورژوازی‬
‫زمانیکه به طرح همان حکم معروف « تز ‪،‬‬
‫انحصاری در صفوف بورژوازی ایران” را‬ ‫منابع‪:‬‬
‫آنتی تز و سنتز» پرداخته و از ضدیت متقابل‬
‫در خارج از مرزهای ایران (در صفوف ضد‬
‫«حزب جمهوری اسالمی» و «بورژوازی‬ ‫‪http://hekmat.public-archive.‬‬
‫انقالب مغلوب] و نه در صفوف جمهوری‬
‫لیبرال» و حاصلش یعنی نفی هردو و بروی‬ ‫ِ‪net‬‬
‫جوان (رژیم جمهوری اسالمی) می بیند؟‬
‫کارآمدن اجتناب ناپذیر بورژوازی بزرگ‬
‫برای خواننده ی فکوری که با کرشمه بازی زیرا این برادر دوقولوی رزمندگان ‪۳۵-۳۴‬‬
‫انحصاری سخن میگویید‪ -‬آیا این به معنای‬
‫های ادبی اپورتونیستی آشنا است‪ ،‬ضرورتی ‪:‬‬
‫«ایجاد رابطه های اختیاری و ذهنی نیست»‬
‫در اینجا ضدیت «بورژوازی لیبرال» و‬ ‫به نقد نقل قول های باال نیست‪ .‬ولی برای “در جای دیگری می نویسد‪“ :‬نمایندگان‬
‫«حزب جمهوری اسالمی» بعنوان واقعیت‬ ‫هیئت تحریریۀ نشریۀ آلترناتیو تذکر چند سیاسی سرمایه انحصاری و بورژوازی‬
‫کنکرت برای شما نمود بالفصل است و از‬ ‫لیبرال ایران دو جناح ضد انقالب بورژوازی‬ ‫نقطه زیر ضروری است‪.‬‬
‫طریق تجریدات ذهنی و غیرواقعی به اینجا‬ ‫امپریالیستی را تا پیش از زمستان ‪۵۷‬‬
‫می رسید که این ضدیت بیان دو قطب (یعنی‬ ‫‪ -‬مواضع اپورتونیستی ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬در رابطه با‬
‫تشکیل می دادند‪ ،‬سازشی که نه تنها نقطه‬ ‫جنگ ایران و عراق توسط رزمندگان دور‬
‫تز و آنتی تز) بوده و چون تز و آنتی تز باید‬ ‫ی خیانت رهبری خرده بورژوای بر جنبش‬
‫که در مقطعی به سنتز تکامل یابد (یعنی گذار‬ ‫ۀ جدید در همان نیمه ی اول دهه ی ‪ ۶۰‬در‬
‫انقالبی‪،‬بلکه نقطه ی عقب نشینی سرمایۀ‬ ‫کتاب “علیه انقالب با سوگند دفاع از انقالب”‬
‫یک کیفیت در کیفیتی دیگر) پس حاصل جمع‬ ‫انحصاری نیز بود‪ .‬طرح انتقال دستگاه‬
‫این تقابل چیز دیگری جز هر یک از اجزاء‬ ‫بطور جامع نقد شده است‪.‬‬
‫حکومت به بورژوازی لیبرال با حمایت‬
‫موجود این قطبین (یعنی سنتز است) که‬ ‫معنوی رهبری خرده بورژوای و حمایت‬‫‪ -‬این استدالل که “دستهای آمریکا از‬
‫همان بورژوازی بزرگ انحصاری خواهد‬ ‫مادی سرمایه انحصاری ریخته شد…”‬
‫آستین صدام (بورژوازی حاکم بر عراق‬
‫بود!!!‬ ‫در این دوره) بیرون آمده است”‪ ،‬چیزی‬
‫جز عوامفریبی همۀ انواع اپورتونیسم و و در باره این رهبری می نویسد‪:‬رهبری‬
‫سازشکار خرده بورژوائی که انقالبی گری رفقا میبینید که چگونه با شمشیری چوبین‬
‫رژیم جمهوری اسالمی نیست‪ .‬بورژوازی اش‪ ،‬با سقوط رژیم سلطنت از هر گونه به جنگ شمشیر چوبین های جنبش ما‬
‫میروید!؟!” – نقدی بر »«جزوه سه منبع و‬ ‫حاکم بر عراق بعد از کودتای عبدالکریم‬
‫قاسم و کودتاهای بعدی صدام – حسن محتوائی تهی میشد‪”.‬‬
‫سه جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪.‬‬

‫‪73‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫“قیام اکتبر یک کودتا بود که اقلیت کوچکی‬ ‫انقالب ایران از دست می دهد‪”.‬‬ ‫کمیته ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان‬
‫از مردم از آن فعاالنه حمایت کردند…‪“ ..‬‬ ‫آزادی طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬
‫و در کنار ادبیات عدیده ی اپورتونیستی علیه‬
‫گرایشات و یا تاکتیکهای کمونیستی درون و انگیزه ی حمله به کاخ زمستانی را “غارت‬ ‫‪ -‬جمالت حکیمانه ی اپورتونیستی چون‬
‫جریانات خط ‪ ۳‬و یا جهت عملی کردن انبارهای شراب”؟! ارزیابی می کند‪.‬‬ ‫“افشای برخوردهای ضد دموکراتک رژیم‬
‫بندهای فوق الذکر ب و ج با سبک کاری‬ ‫در پوشش جنگ با عراق” و” افشای ماهیت‬
‫زیر محیط ترور و انحالل طلبی را تشدید ولی در ارائه ی آمارهای عدیده از شرایط‬ ‫ارتجاعی و سیاستهای ضد انقالبی اپوزسیون‬
‫روسیه و توازن قوای طبقات و احزاب که‬ ‫می کردند‪:‬‬ ‫امپریالیستی (اویسی‪ ،‬پالیزبان‪ ،‬بختیار‪،‬‬
‫همچون “تف سر باال” به صورت تزها و ایده‬ ‫مدنی…” در آبان ‪ ۱۳۵۹‬نوشته شده است‪.‬‬
‫“‪ ..‬همچنان نیز در موارد زیادی ما در های نویسنده برمیگردد‪ ،‬می نویسد‪:‬‬ ‫یعنی زمانیکه جمهوری ارتجاعی اسالمی‬
‫تهران شاهد بودیم که اعضا و هواداران‬ ‫سرکوب ترکمن صحرا‪ ،‬کردستان و بستن‬
‫ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬حضور بخشی از اعضا وکادرهای “تودۀ سربازان گمان می بردند که افسران‬
‫دانشگاهها و پیگردهای عدیده ی سیاسی‪،‬‬
‫پیکار در صحنه های تلویزیون بمثابه تواب شان از کورنیلف حمایت کرده بودند و به‬
‫سرکوب بسیاری از جنبش های کارگری‪،‬‬
‫را ناشی از خط ایدئولوژیک‪ -‬سیاسی پیکار همین دلیل انضباط ارتش دچار اختالل شده‬
‫زحمتکشان شهر و روستا و غیره را پشت‬
‫ارزیابی می کردند و به این شکل از شیوه بود‪ .‬صدها افسر به اتهام واهی مشارکت در‬
‫سر گذاشته است‪ .‬می بینیم که اعصای‬
‫برخورد تنها زمانی پایان دادند که بخشی از «ضد انقالب به دست سربازان شان دستگیر‬
‫جادوایی شما “تجربه” و نه شناخت علمی‬
‫اعضا و کادرهای کومله و ا‪ .‬م‪.‬ک‪ .‬دستگیر شدند‪ -‬عده ای از اینها اعدام و یا به طرز‬
‫از رژیم و ماهیت آن‪ ،‬مانع از کاربرد چنین‬
‫شده و در صحنه های تلویزیون تکرار تاریخ وحشیانه ای کشته شدند‪ .‬انجمن های سربازان‬
‫رتوریک اپورتونیستی توسط ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬و ایذأ‬
‫کردند‪– .‬نقل از زیرنویس اسنادی از روابط قطعنامه هایی در حمایت از شوراها و صلح‬
‫کومله که زیر این بیانیه ها را امضاء کرد‪،‬‬
‫صادر کردند…‪”..‬‬ ‫« کومله» با «سازمان رزمندگان»”‬ ‫نیست‪.‬‬
‫“گاردهای سرخ و ملوانان کرونشتات که در‬ ‫و اما بقول شما این “وارث اصلی جنبش ضد‬ ‫‪“ -‬جایگزین شدن رژیم جمهوری اسالمی –‬
‫اکتبر به سربازان پیاده تبدیل شدند نیز از‬ ‫پوپولیستی” و “آخرین و مهم ترین تالش چپ‬ ‫که بیش از پیش ظرفیت های خود را در‬
‫مباره با کورنیلوف قدرت بیشتری گرفتند‬ ‫‪ ۱۳۵۷‬برای انطباق با شرایط نوین جامعه‬ ‫سرکوب انقالب ایران از دست می دهد‪”.‬‬
‫و بویژه کارگران در هر استفاده از تفنگ‬ ‫ایران و جهان دانست” چگونه شرایط بعد از‬ ‫نارسیست خرده بورژوا تداوم جنبش های‬
‫تمرین می کردند‪ .‬در بحران کورنیلوف‬ ‫انقالب فوریه روسیه و تهاجم کورنیلوف –‬ ‫اجتمایی‪ -‬سیاسی را بعد از قیام توده ها به‬
‫حدود ‪ ۴۰‬هزار نفر مسلح شدند و اکثرشان‬ ‫کریموف در ماه آگوست ‪ ۱۹۱۷‬به پتروگراد‬ ‫ناتوانی رژیم نسبت می دهد‪ .‬او ناتوان از‬
‫بی شک پس از پایان بحران سالح های خود‬ ‫را با آبان ماه ‪ ۱۳۵۹‬در ایران یکی می‬ ‫ارزیابی این واقعیت عینی است که جنبش‬
‫را نگه داشتند‪ .‬به گفتۀ ترتسکی «ارتشی که‬ ‫پندارد و الگوی شرایط روسیه را که تاکتیک‬ ‫انقالبی نمیتوانست بعد از قیام بهمن فی‬
‫در برابر کورنیلوف قد علم کرد ارتش آیندۀ‬ ‫دفاع از قدرت شوراهای کارگران و دهقانان‬ ‫الفور و یکشبه در خون خود خفه شود‪ .‬و‬
‫انقالب اکتبر شد‪”».‬‬ ‫(در کنار دولت کرنسکی واقعیتی غیر قابل‬ ‫در حالیکه رژیم جدید به موازات سرکوب‬
‫انکار بود‪ ).‬را بدیل تاکتیک کمونیستی در‬ ‫همه جانبه با تمام قوا و “بیش از پیش” به باز‬
‫“در انتخابات دومای شهر در آگوست و‬
‫جنگ ارتجایی ایران و عراق می کند؟‬ ‫سازی و تکمیل کردن دستگاه سرکوب (باز‬
‫سپتامبر بلشویکها به پیروزی چشمگیری‬
‫و برای اینکه در این رابطه به “مرده چوب دست یافتند…‪”.‬‬ ‫سازی ارتش‪ ،‬تشکیل سپاه‪ ،‬کمیته و بسیج‬
‫و سایر دستگاه های امنیتی و غیره) می‬
‫زدن” محکوم نشویم‪ ،‬بهتر است که به لنین‬
‫“در شوراها نیز چرخش مشابهی به سوی‬ ‫پردازد‪ .‬او از ناتوانی “بیش از پیش” رژیم‬
‫و نوشته هایش در رابطه با قدرت دوگانه‬
‫بلشویکها صورت گرفت…”‬ ‫داستانسرایی می کند‪.‬‬
‫و تهاجم کورنیلوف به پتروگراد رجوع‬
‫نکنیم‪ .‬چرا که اتوریته ی او در جنبش چپ “از همان ماه آگوست بلشویک ها در ایوانوو‬ ‫«”اما ناظر بودن تئوری «ارزیابی» و‬
‫حتی انواع حکمتیست ها را مجبور می کند – وزنسنتسک (منچستر روسیه) کرونشتات‪،‬‬ ‫«هدف» بر پراتیک بنوبه خود معنایی جز‬
‫به شکل صوری “رو به قبله ی او نماز یکاترینبورگ‪ ،‬سامارا و تزاریتسن بر‬ ‫برنامه داشتن ندارد‪. .‬برنامه حلقه متصل‬
‫شورا ها سلطه یافتند‪ .‬اما پس از ماجرای‬ ‫بخوانند‪”.‬‬ ‫کننده تئوری و پراتیک است‪( –”.‬جزوه سه‬
‫کورنیلوف بسیاری از شورا های دیگر نیز‬ ‫منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی ایران ص‬
‫درنقد کپی برداری اپورتونیستی ا‪.‬م‪.‬ک به‬
‫به همین وضع دچار شدند‪ :‬ریکا‪ ،‬ساراتوف‬ ‫‪( ١٠‬ا‪.‬م‪.‬ک))‬
‫اورالندو فایجس محقق معاصر بورژوازی‬
‫و خود مسکو‪ .‬و شورای پتروگراد هم به‬
‫که انقالب را در قدرت گیری کرنسکی ها‪،‬‬ ‫مذکور)»‬
‫دست بلشویکها افتاد‪ .‬این شورا در روز‬
‫کورنیلوف ها می بیند‪ ،‬رجوع می شود‪ .‬او‬
‫سی و یکم آگوست پیشنهاد بلشویکها را‬
‫در کتاب «تراژدی مردم انقالب رو سیه‬ ‫و در شرایطی که رژیم “بیش از پیش”‬
‫تصویب کرد که سیاست ائتالف رهبران‬
‫‪»۱۸۹۱ -۱۹۲۴‬‬ ‫بر اوضاع تسلط می یافت‪ .‬یکی از انواع‬
‫شورا را محکوم می کرد و خواهان استقرار‬
‫پراتیکی که قراراست برنامه “حلقه متصل‬
‫حکومت شورایی بود‪ .‬نیمی از نمایندگان در‬ ‫می نویسد‪:‬‬ ‫کننده” اش با “تئوری”؟! باشد چنین بود‪:‬‬
‫جلسه ی دوران ساز حضور نداشتند‪ ،‬گرچه‬
‫ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬در تهران دفتری جهت “سازماندهی‬
‫“این ماجرا (کورنیلوف) فقط قطبی شدن شماری از نمایندگان منشویک و انقالبیون‬
‫کارگران بیکار” افتتاع می کند‪ ،‬که دربش‬
‫اجتماعی سیاسی را تشدید کرد که اوایل سوسیالیست بر ضد رهبران حزب شان رأی‬
‫را حزب اهللا ی رژیم یک روزه تخته کرد‪.‬‬
‫تابستان بنیان دولت موقت را می فرسود و داده بودند…‪.‬اما بار دیگر پیشنهاد بلشویکها‬
‫همان رژیمی که از نظر ا‪.‬م‪.‬ک‪“ .‬بیش‬
‫به این معنا انقالب را به فرجام کارش در تصویب شد…‪”.‬‬
‫از پیش ظرفیت های خود را در سرکوب‬
‫اکتبر نزدیکتر کرد…‪.‬‬

‫‪74‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫عمل نمود‪ :‬توده ای – اکثریتی – سه جهانی تا‬ ‫همکارى که به بنى صدر داده بودند‪ ،‬در‬ ‫‪«-‬تراژدی مردم انقالب رو سیه ‪– -۱۹۲۴‬‬
‫…‪ ..‬این تاکتیک را«خدمت به امپریالیسم»‬ ‫‪ ۳۰‬فروردین دانشگاهها را تخلیه کردند‪.‬‬ ‫‪ -۱۸۹۱‬بخش رنج های دولت موقت» –‬
‫و «آب ریزان آسیاب امپریالیستی» می‬ ‫دانشجویان پیشگام که هنوز در حزب توده‬ ‫اورالندو فایجس‬
‫خواندند و به همراه طبقه حاکمه خون این‬ ‫و امام خمینى ذوب نشده بودند تا دوشنبه اول‬
‫کمونیست ها را « حالل» اعالم می کردند‪.‬‬ ‫اردیبهشت با دانشجویان مبارز ودانشجویان‬ ‫اکنون شرایط فوق الذکر روسیه را تنها با‬
‫طرفدارسازمان پیکار در کمیته اى بر علیه‬ ‫یک نمونه از عرصه هایی که جمهوری‬
‫در برابر چنین ارتجاعی‪ ،‬جنبش کمونیستی‬ ‫این حمالت شرکت کرده و نیروى بزرگ‬ ‫اسالمی در سرکوب جنبش دمکراتیک‪-‬‬
‫ایران مباحث اساسی برنامه ای را‪ ،‬برای‬ ‫تشکیل دهنده مقاومت بودند‪ .‬اما رهبرى‬ ‫انقالبی فعال مایشایی میکرد ولی از نظر‬
‫زدودن ریشه ای سانتریسم و تحکیم‬ ‫این جریان بدون مشورت با کمیته مشترک‬ ‫ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬در آبان ‪“ ۱۳۵۹‬بیش از پیش ظرفیت‬
‫و بدون حتى خبر دادن به نیروهاى خود‪،‬‬ ‫های خود را در سرکوب انقالب ایران از‬
‫اصولی هدف نهایی و انقالب اجتماعی و‬ ‫دست می دهد‪”.‬؟!‪ ،‬مقایسه کنید‪:‬‬
‫ازباال با جمهورى اسالمى به توافق رسیده و‬
‫وظایف بالواسطه در دستور نهاد‪ .‬در این‬
‫دوشنبه شب به نیروهاى خود دستور تخلیه‬
‫زمان‪ ،‬که دیگر با پیشرفت جنگ و‬ ‫«نقشه حمله رژیم به دانشگاهها پس از‬
‫دانشگاهها را میدهد‪ .‬دانشجویان مبارز و‬
‫سخنرانى خمینى در فروردین ‪ ۱۳۵۹‬انجام‬
‫خدمات امپریالیسم‪ ،‬جنبش انقالبی کارگری‬ ‫دانشجویان طرفدار پیکار اخرین نیروهایى‬
‫گرفت که خواهان تصفیه دانشگاهها از‬
‫رو به افت نهاد و احزاب خرده بورژوا‬ ‫هستند که پس از بررسى اینکه نیروى کمى‬
‫اساتید وابسته به شرق و غرب و تحکیم آن‬
‫دموکرات ناپیگیر سابق نیز به ابزار‬ ‫هستند صبح سه شنبه و قبل از حمله نیروهاى‬
‫با حوزه گردید تا دانشگاه محیط سالمى براى‬
‫حزب هللا به رهبرى بنى صدر دانشگاه تهران‬
‫تدریس علوم عالى اسالمى شود…‪..‬‬
‫مشاجرات سرمایه تبدیل شدند‪ ،‬به‬ ‫را تخلیه مى کنند…‪ – ».‬در انقالب فرهنگى‬
‫احزابی اپورتونیستی‪ ،‬سیاه و لیبرال‬ ‫سال ‪ ۵۹‬در دانشگاههاى ایران چه گذشت؟‬ ‫جمهورى اسالمى در سال ‪ ،۱۳۵۹‬دو‬
‫ضدانقالبی‪،‬کودتای سال ‪ ۶۰‬بوقوع پیوست‪.‬‬ ‫نویسنده‪ :‬ارژنگ سپاسى‬ ‫سال پس ازقیام مردم تصفیه دانشگاهها از‬
‫شرایط‬ ‫دانشجویان و استادان مبارز و کمونیست‬
‫«درسال ‪ ، ۱۳۵۹‬هم زمان با آغاز جنگ‬
‫را با یک حمله وحشیانه شروع کرد‪ .‬در‬
‫ارتجاعی‪ ،‬موج اپورتونیسم و شووینیسم و اجتماعی به خفقانی مضاعف و سرکوبی از‬
‫این حمله وحشیانه بیش از ‪ ۳۷‬نفر بدست‬
‫آن هم عظیم تر از سوی ارتجاع اجازه داد‪.‬‬ ‫دفاع طلبی‪ ،‬جنبش کارگری را نیز‬
‫نیروهاى رژیم در شهرهاى مختلف کشته‬
‫و بر بستر همین پس روی انقالب بود که‬
‫دربرگرفت‪.‬‬ ‫شدند‪ .‬جمهورى اسالمى تنها با براه انداختن‬
‫انحالل طلبی بروز کرد‪.‬‬
‫حمام خون و بستن دانشگاهها براى ‪ ۲‬سال‬
‫اپورتونیسم که بمثابه سلسله ای از انحرافات هیچ سازمانی نبود که از این انحالل طلبی‬ ‫و سپس تصفیه آن از نیروهاى کمونیست و‬
‫سانتریستی از سال های ‪ ۵۷ -۵۸‬بدین سو مبرا باشد‪ .‬انحالل طلبی واکنش ناگزیر و‬ ‫مبارز توانست دانشگاهها را براى مدتى به‬
‫در صفوف جنبش کمونیستی رخنه کرده بود‪ ،‬حتمی رفیقان نیمه راه‪ ،‬گرایشات‬ ‫گورستانى تبدیل کند که در آن اوباشان انجمن‬
‫همان انحرافاتی که طبیعتا با عدم وضوح‬ ‫اسالمى ‪ ،‬تحکیم وحدت وبسیج یکه تازى مى‬
‫مبانی برنامه ای و سطح نابالغ جنبش ما از دموکراتیک بورژوایی و سست عنصرانی که‬ ‫کردند‪ .‬تعداد دانشجویان در سال ‪ ۱۳۵۹‬بنا‬
‫طرفی و هجوم دموکراتیک به سازمان های اکنون با ارتجاع گسیخته لگام روبرو بودند‪،‬‬ ‫به آمار رژیم ‪ ۱۷۴۲۱۷‬نفر بود که در سال‬
‫کمونیستی زمینه ای نیرومند داشت‪ ،‬در اوان بود‪ .‬آن ها بدون کمترین مکثی پا به پای‬ ‫‪ ۱۳۶۱‬تعداد آنان ‪ ۱۱۷۱۴۸‬اعالم شد‪ .‬با‬
‫جنگ بالفاصله در هیات یک خط مشی دفاع ارتجاع که انهدام معنوی و مادی کمونیست‬ ‫توجه به پذیرش دانشجویان جدید در سال‬
‫طلبانه ظاهر گردید‪ -».‬اسنادی از روابط « ها را دنبال می کرد به تخطئه جنبش پرداختند‬ ‫‪ ۱۳۶۱‬تعداد کسانیکه از دانشگاهها اخراج‬
‫کومله» با «سازمان رزمندگان» داریوش و آن را به طرز انحالل طلبانه خویش رو‬ ‫شدند بیش از ‪ ۵۷۰۶۹‬نفرى است که تفاوت‬
‫به تجزیه و پراکندگی محض بردند‪ .‬خصلت‬ ‫کائدپور”‬ ‫ایندو آمار نشان میدهد‪ .‬تعداد استادان و هیات‬
‫ویژه این انحالل طلبی در آن نهفته بود که از‬ ‫علمى دانشگاهها که در سال ‪ ۱۳۵۹‬بیش‬
‫«خود تاکتیک تبدیل این را به وضوح بیان شکل گیری قطعی برنامه کمونیستی و تحکیم‬ ‫از ‪ ۱۶۸۷۷‬نفر بود به ‪ ۸۰۰۰‬نفر درسال‬
‫می داشت‪ .‬از این جا فقط پرچم انقالبی گری تاکتیک های پرولتری ممانعت می کرد‪.‬‬ ‫‪ ۱۳۶۱‬کاهش یافت که نشان دهنده تصفیه‬
‫افراشته نمی شد‪ .‬این پرچم انترناسیونالیسم‬ ‫بیش از ‪ ۵۰‬درصد کادر علمى دانشگاهها‬
‫بود‪ .‬پیکار در آن زمان نوشت‪“ :‬آیا کارگران در این شرایط هیچ چیز مهم تر از دفاع از‬ ‫مى باشد…‪..‬‬
‫ایران باید علیه کارگران عراق اسلحه بکشند؟ مارکسیسم و متحدکردن کلیه کمونیست هایی‬
‫آیا آن ها باید به خاطر منافع بورژوازی و که به عمق این بحران واقف بوده و قادر به‬ ‫درجریان حمله رژیم به دانشگاهها‪ ،‬سازمان‬
‫ارتجاع یکدیگر را بدرند؟ نه! آن ها باید مقابله با آن بودند‪ ،‬نبود‪.‬‬ ‫جوانان ودانشجویان دموکرات وابسته به‬
‫دولت ها و حکومت های خود را سرنگون‬ ‫حزب توده که با رژیم همکارى میکرد با‬
‫سازند‪ .‬آن ها باید انقالب کنند‪ .‬میهن‪ ،‬میهن این وظیفه ای بس دشوار بود زیرا از سویی‬ ‫انتشار اعالمیه اى «گروههاى چپ نما»‬
‫بورژوازی است‪ .‬و دفاع از آن دفاع از می بایست بر علیه انحالل طلبی جنگید و‬ ‫را متهم کرد که » از تعمیق انقالب ضد‬
‫بورژوازی‪ ،‬دولت و طبقه حاکمه است‪ .‬از سوی دیگر مبارزه علیه سانتریسم هنوز‬ ‫امپریالیستى وخلقى به رهبرى امام خمینى‬
‫کارگران میهن ندارند‪ .‬دشمن اصلی در همان به نتیجه قطعی خود نرسیده بود‪ .‬سانتریست‬ ‫به وحشت افتاده اند و براى به آشوب کشیدن‬
‫کشور خودی است‪ .‬اسلحه ها را به سوی های دفاع طلب در اطراف ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬و بعدأ‬ ‫محیطهاى دانشگاهى و نهایتا خدمت به‬
‫بورژوازی و طبقات حاکمه برگردانید” این کومله مجتمع شدند و سپس خود را بمثابه‬ ‫امپریالیسم و ضد انقالب تالش میکنند‪».‬‬
‫پرچمی بود که خیل مرتجعین‪ ،‬بورژوازی و برنامه حزبی به میان کشیدند‪ -.‬اسنادی از‬ ‫دانشجویان انجمن مسلمانان وابسته به‬
‫اپورتونیست ها را به نبرد فرا می خواند و روابط « کومله» با «سازمان رزمندگان»‬ ‫سازمان مجاهدین با وجود انتشارطرح حمله‬
‫این خیل انبوه سیاه نیز در برابرش متحدانه داریوش کائدپور”‬ ‫به دانشگاهها درقبل از حمله با توجه با قول‬

‫‪75‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫‪۱۳۶۱‬و یا ‪ ۱۳۶۲‬در حیاط خانه اش در چگونگی تحریف آموزش مارکسیسم در باره‬ ‫البته در این رابطه امانت داری سیاسی حکم‬
‫حضور همسرش تیرباران شد و رفیق دولت توسط حزب کمونیست ایران”‪-۱۳۶۴-‬‬ ‫می کند که ما تفاوت نرم و نازک شرکت‬
‫داریوش که تا دستگیری اش در سال ‪ ۱۳۶۵‬داریوش کائدپور‬ ‫در جنگ ارتجایی با “صف مستقل”؟!‬
‫نوشته های گرانقدری از خود به یادگار‬ ‫(جریاناتی چون ا‪.‬م‪ .‬ک‪ .‬و یا رزمندگان‬
‫گذاشت‪ ،‬در خرداد سال ‪ ۱۳۶۷‬اعدام شد‪”- .‬آنارشیسم و تقابل آن با سوسیالیسم”نوشتۀ‬ ‫‪ )۳۵ -۳۴‬و بدون “صف مستقل”(جریاناتی‬
‫و ارژنگ رحیم زاده های پیکار در همان رفقا سهراب شباهنگ و بهروز فرهیخته‬ ‫چون اتحادیه کمونیستها‪ ،‬اکثریت‪ ،‬حزب‬
‫سال های ‪ ۱۳۶۲-۱۳۶۰‬دستگیر‪ ،‬شکنجه و‬ ‫توده و غیره که در صفوف سپاه‪ ،‬بسیج‪،‬‬
‫‪ -‬کمونیسم کارگری حکمت – نوشتۀ رفقا‬
‫اعدام شدند‪ .‬آیا این رفقا که از ادامه کاری‬ ‫ارتش جمهوری اسالمی حل شده بودند‪ ).‬را‬
‫سهراب شباهنگ و بهروز فرهیخته‬
‫در مبارزه برای کمونیسم باز ماندند‪”،‬پای در‬ ‫از نظر دور نداریم‪“ .‬صف مستقل” وجود‬
‫و غیره‪ ..‬از جملۀ این نوشته ها هستند‪.‬‬ ‫گل ماندند”؟!‬ ‫خارجی نداشت و نمی توانست در چنین‬
‫شرایطی وجود خارجی داشته باشد‪ .‬حتی در‬
‫‪http://www.dialogt.org/index.‬‬ ‫کردستان نه رژیم عراق بلکه رژیم جمهوری و سرانجام ببینیم که چگونه از صنعت‬
‫‪88=php?id‬‬ ‫اسالمی علیه پیشمرگان کرد در جنگ مداوم مسگری و پر هیاهوی این “شهاب تیز تک‬
‫بود‪“ .‬صف مستقل”؟! تطهیر “دفاع طلبی” و درخشان”؟! شما‪ ،‬تنها “کون جنبانی” باقی‬
‫‪http://www.aazarakhsh.org‬‬ ‫مانده است‪:‬‬ ‫اپورتونیستی بود‪.‬‬
‫پیوست‬ ‫“منصور حکمت بر شانه های مارکس و لنین‬ ‫و هنگامیکه “برنامۀ مشترک کومله و ا‪ .‬م‪.‬‬
‫ایستاده است‪ .‬اما قامت خود او به روشنی‬ ‫ک” توسط کمونیستها در سال ‪ ۱۳۶۱‬نقد می‬
‫مشهود است‪ .‬دولت در دوره های انقالبی را ” از ادراک زنده به اندیشه مجرد و از این‬
‫کنار دولت و انقالب بگذارید‪ ،‬بحث رابطه به پراتیک – این سیر دیالکتیکی شناخت‬ ‫شود‪ ،‬پاسخ شان سکوت بود‪.‬‬
‫احزاب‪ ،‬طبقات و جنبش های اجتماعی را حقیقت و واقعیت عینی است‪”.‬‬ ‫“عکس العمل آنروزی حزب کمونیست‬
‫کنار ایدئولوژی آلمانی قرار دهید و دنیای (لنین جلد ‪ ٣٨‬دفترهای فلسفی)‬ ‫ایران که ما قبل از کنگره اشان [کنگره‬
‫بهتر ‪ ،‬برنامه کمونیسم کارگری را با‬ ‫مؤسس] این سند را(نقدی بر پیش نویس‬
‫مانیفیست مقایسه کنید متوجه قامت عظیم بدیده ما این نقل قول گرچه بیان پروسه‬ ‫برنامه مشترک کومله و ا‪ .‬م‪ .‬ک) به همراه‬
‫منصور حکمت میشوید‪ – .‬حزب کمونیست شناخت مارکسیستی است ولی اساسًا نظر به‬ ‫نامه ای به آنها ارائه دادیم چه در جریان‬
‫جایگاه تجریدات‬ ‫کارگری ایران – حکمتیست”‬ ‫تشکیل «حزب» و چه تا بحال سکوت مطلق‬
‫در مقابل این سند گرانبها بوده است‪ .‬پایه‬
‫علمی در متد شناخت دارد‪ .‬اما این به چه‬ ‫این کتابها را در کنارهم نگذارید زیرا ما‬ ‫گذاران «حزب» نمیتوانستند در آن واحد هم‬
‫معناست ‪ .‬همانطور که در صفحات قبل‬ ‫ادعا کنند که «سازمانهای پوپولیستی» را‬
‫برآمد‪ ،‬تا بدانجا که ما با پدیدههای پیچیده‬ ‫“نی برای وزن کردن آمدیم بل برای درک‬
‫که در آنهنگام گروه گروه در مقابل جوخه‬
‫که دربرگیرنده روابط متنوع و تعینات متعدد‬ ‫مطلب‪ ،‬نقد مطلب آمدیم”‬
‫های اعدام ارتجاع قرار میگرفتند‪« ،‬نابود»‬
‫است‪ ،‬سروکار داریم ‪ .‬باید که در گام های‬ ‫و برای مطالعه ی با دقت کمونیستی ضروری‬ ‫کرده اند و هم به وجود «نقدی بر‪ »..‬از‬
‫نخست از طریق تجریدات علمی به «ساده‬ ‫است که نه تنها ادبیات کالسیک بلکه اسناد‬ ‫جانب یکی از همین سازمانها اقرار نمایند‪.‬‬
‫ترین‪ ،‬بنیادی ترین مقوال ت» و یا «بیواسطه‬ ‫موجود جنبش کمونیستی را نیز مطالعه کنیم‪:‬‬ ‫همانطور که تابحال هم چاره را جز در‬
‫ترین وجود» گذار نماییم‪ .‬و پس از روشن‬ ‫سکوت نیافته اند…‪ ..‬بعنوان یک پلمیک‬
‫کردن قانونمندی و یا ماهیت این «مقوله» که‬ ‫‪“ -‬نقدی بر«جزوه سه منبع و سه جزء‬ ‫زنده و غنی و اکی ًدا کمونیستی که در آن‬
‫خود از طریق انتزاعات و تجریدات علمی‬ ‫سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک‪ .»).‬کمیته‬ ‫نه تنها از پیش راه «پیشنویس» مذکور در‬
‫امکانپذیر است به مقوالت بعدی و بر این‬ ‫ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی‬ ‫جهت تکامل انحرافاتش افشاء گردیده‪ ،‬بلکه‬
‫راستا به روشن کردن قانونمندی کل پدیده‬ ‫طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬ ‫از آنهم بیشتر بطور مثبت چه از لحاظ نظری‬
‫پرداخت‪.‬‬ ‫و چه جمعبندی سیستماتیک برنامه ای نیز‬
‫‪”-‬نقدی بر پیش نویس برنامه مشترک کومله‬ ‫خود را به معرض برخورد آنها نهاد‪« .‬نقدی‬
‫بدین جهت تجرید یا پروسه تجریدات‬ ‫و ا‪ .‬م‪ .‬ک”‪ -‬کمیته ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان‬ ‫بر‪ »..‬با قدرتی تمام نشان داد وارثین جنبش‬
‫جایگاهی ویژه و اساسی در پروسه‬ ‫رزمندگان آزادی طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬ ‫کمونیستی ایران کیانند وکجا هستند و جنبش‬
‫شناخت مارکسیستی را احرازمی نماید‪.‬‬
‫‪“ -‬علیه انقالب با سوگند دفاع از انقالب”‪-‬‬ ‫از کدام طرف باید تکامل یابد‪”.‬‬
‫درنتیجه جایگاه تجریدات (در متد شناخت‬
‫مارکسیستی) از دو سو مورد تایید است‪:‬‬ ‫دیباچه چاپ سوم بر کتاب «نقدی بر کمیته ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان‬
‫پیش نویس برنامه مشترک کومله و ا‪ .‬م‪ .‬آزادی طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬
‫اوأل ‪ :‬برای دست یابی به «ساده ترین و‬
‫بنیادی ترین مقوالت» باید که دست به تجرید‬ ‫ک»(تذکر چند نکته به خواننده اروپایی)‪ - -‬مبارزه طبقاتی و ضد انقالب بورژوازی‬
‫در ایران اززنده یاد رفیق داریوش کائدپور‬ ‫داریوش کائدپور‬
‫زد‪.‬‬
‫در نگارش نوشته های “نقدی بر«جزوه سه‬
‫‪ -‬مقالۀ ” چگونه حزب در دفاع از تاکتیک‬
‫ثانیا ‪ :‬کشف قانونمندی مقوالت و پدیده ها‬
‫لیبرالی – شوراهای واقعی‪ -‬به لنین –‬ ‫منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪.‬‬
‫بدون تجرید امکانپذیر نیست ‪ .‬به بیانی دیگر‬
‫سندیکالیست حمله ور می شود‪ -.‬داریوش‬ ‫م‪.‬ک‪ »).‬و همچنین «نقدی بر پیش نویس‬
‫کشف تضاد‬
‫کائدپور‬‫برنامه مشترک کومله و ا‪ .‬م‪ .‬ک» رفیق‬
‫ذاتی مقوالت و پدیده ها کامال بدین امر‬ ‫سعید به همراه رفقا داریوش و … نقشی‬
‫وابسته است‪.‬‬ ‫اساسی داشتند‪ .‬رفیق سعید در همان سال ‪“ -‬فیزیولوژی مارکسیسم غیر متعارفی و‬

‫‪76‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫(لنین – جلد ‪– ٣٨‬دفترهای فلسفی – ص قانونمندیهای پدیده نایل آید‪ .‬که این آزمایش‬ ‫جالب اینجاست که رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬میخواهند‬
‫نیز بدین معنی نیست که « تئوری را در‬ ‫تاکید از ماست)‬ ‫که همه چیز را با این فرمول توضیح دهند‬
‫پراتیک انقالبی بکار ببندیم» تا ببینیم که‬ ‫‪ .‬و بدین‬
‫بدین خاطر است که لنین در این محدوده صحیح است یا نه! بلکه پراتیک به معنای‬
‫هگل را در مقابل کانت محق میداند چرا که رجوع به واقعیات و حرکتی است که طی آن‬ ‫خاطر از یکسو جایگاه واقعی پروسه‬
‫تفکر و واقعیت به وحدت رسیده و ایده(که‬ ‫او میگوید‪:‬‬ ‫تجریدات را نیز عمی ًقا درک نکرد ه اند‪ .‬اما‬
‫خود یک پروسه است) حاصل میگردد‪.‬‬ ‫قبل از پرداختن به درکی‬
‫«…‪..‬انتزاعی کم ارزش تر از انضمامی‬
‫بحساب می آید‪ ،‬زیرا که در اولی مقادیر زیا پس این فرمول را میتوان بصورت زیر‬ ‫که این رفقا ارائه نموده اند‪ ،‬بپردازیم به‬
‫دی از مواد مختلف چشم پوشی شده است‪ .‬از ارائه نمود‪:‬‬ ‫روشن کردن اجزاء این فرمول‪:‬‬
‫نظر آنهایی که چنین نقطه نظری را مورد‬
‫تایید قرار میدهند معنی پروسه تجریدات حرکت تفکر از مشخص (انضمامی) به‬ ‫{‬
‫مجرد و از مجرد بازگشتبه مشخص‬ ‫چنین است‪:‬‬
‫‪ )١‬ادراک زنده‬
‫که بدون شک مشخص ابتدا ی پروسه با‬ ‫“…‪ .‬انتزاعی کم ارزش تر از انضمامی‬
‫‪ )٢‬اندیشه مجرد‬
‫مشخص انتهای آن یکی نبوده – بلکه –‬ ‫بحساب می آید‪ ،‬زیرا که در اولی مقادیر زیا‬
‫اولی بیانگر ادراک زنده (یا نمود بالفصل)‬ ‫دی از مواد مختلف چشم پوشی شده است‪ .‬از‬ ‫‪ )۳‬پراتیک‬
‫و دومی بیانگر قانونمندی آن است‪ .‬که از‬ ‫نظر آنهایی که چنین نقطه نظری را مورد‬
‫جانبی دیگر کل این پروسه بیان نفی – نفی‬ ‫تایید قرار میدهند معنی پروسه تجریدات‬ ‫}‬
‫دیالکتیکی نیز میباشد‪.‬‬ ‫چنین است‪:‬‬
‫ادراک زنده را قبال توضیح دادیم و آن‬
‫اما در این محدوده بحث را با مثالی به انتها‬ ‫شروع از واقعیات مشخص است که در ذهن برای نیازهای ذهنیمان این یا آن مولفه های‬
‫می رسانیم‪ .‬این روشن است که مارکس اولین‬ ‫دیگر [را] از انضمامی به طریقی حذف می‬ ‫نقش می بندد‪.‬‬
‫و تنها کسی بود که توانست رابطه موجود‬ ‫کنیم‪ ،‬که هنگامیکه مقادیر زیاد دیگری از‬
‫در بین دو جنبه نهفته در کاال را روشن‬ ‫اما اندیشه مجرد چیست؟ متد شناخت خواص و تغییرات شئی مورد مطالعه حذف‬
‫گرداند(یعنی ارزش مصرفی و ارزش مبادله‬ ‫مارکسیستی چه در آنجایی که بخواهد به « شده است‪ ،‬در ارزش و اهمیت آن خللی‬
‫ای)! اما سوال اینجاست که مارکس چگونه‬ ‫بیواسطه ترین وجود» گذار نماید و چه در وارد نگردد‪ .‬آنها واقعی هستند و [همچنین]‬
‫توانست «دوگانه شدن واحد اجزاء متضاد»‬ ‫محدوده روشن نمودن قانونمندی مقوالت به درمحاسبه کامل [درک و] فهمیده میشوند‪”.‬‬
‫(یا تضاد ذاتی موجود) در کاالها را نشان‬ ‫تجریدات علمی دست میزند‪ .‬در حقیقت از‬
‫دهد‪ .‬خود مارکس می گوید‪:‬‬ ‫واقعیات مشخص شروع نموده و با تجرید (دفترهای فلسفی – جلد ‪)٣٨‬‬
‫از مجموعه تعینات پدید ه مورد نظر حرکت‬
‫«کاال مقدمتأ یک شئی خارجی است ‪.‬‬ ‫از مشخص (انضمامی = ‪ )concerete‬به اما سوال اینجاست که چگونه میتوان به واقعًا‬
‫چیزیست که بوسیله خواص خویش یکی از‬ ‫مجرد (انتزاعی ‪ )= abstract‬را به پیش علمی بودن این تجریدات مطمئن بود؟‬
‫نیازمندی های انسان را برمیآورد»‬ ‫میبرد‪ .‬بدیده ما اندیشه مجرد بیان مجموعه‬
‫روشن است که یگانه معیا ر در اینجا همان‬
‫مقوالت (یا مفاهیم ) مجردی است که در‬
‫(مارکس – کاپیتال – جلد اول – ص ‪)٧٧‬‬ ‫«پراتیک» است و بدین خاطر است که‬
‫پروسه تجریدات بدان دست می یابیم‪ .‬به‬
‫لنین می گوید از اندیشه مجرد به پراتیک‬
‫بیان دیگر «اندیشه مجرد» مجموعه مقوالت‬
‫اما‬ ‫‪ .‬اما مسلمأ این « پراتیک » نه به معنای‬
‫مجرد (منتزع) شده از واقعیات (اما درهمان‬
‫باصطالح « پراتیک انقالبی» بلکه رجوع‬
‫«هرگاه ارزش مصرف کاالها کنار گذاشته‬ ‫حال متصل به واقعیات) در ذهن بوده که‬
‫به واقعیات (مدارک – فاکتها) میباشد‪.‬‬
‫شود فقط برای آنها یک خاصیت باقی می‬ ‫مادام در ذهن باقی بماند ارزشی نداشته بلکه‬
‫همانگونه که از قبل نیز آوردیم‪:‬‬
‫ماند و آن اینستکه همه محصول کار هستند‪».‬‬ ‫ارزش واقعی آن زمانی حصول مییابد که به‬
‫(مارکس – همانجا – ص ‪) ٧٨‬‬ ‫همین واقعیات (و مدارک – فاکت ها و … ” تفکر هنوز عالی ترین مفهوم نیست‪ ،‬بلکه‬
‫باالتر از آن ایده است = وحدت تفکر و‬ ‫) رجوع نماید‪.‬‬
‫«در حقیقت آنچه که از لحاظ عینی بصورت‬ ‫واقعیات” (همانجا)‬
‫تنوع ارزشهای مصرفی ظاهر می شود‪ ،‬با‬ ‫همانگونه که خود لنین نیز می گوید‪ :‬پیشرفت‬
‫یک دینامیک بصورت تنوع فعالیت هایی‬ ‫تفکر از مشخص (انضمامی) به مجرد و این معنای تجریدات ماتریالیستی است که‪:‬‬
‫ظاهر خواهد شد که بوجود آورنده ارزش‬ ‫(انتزاعی) مشروط بر اینکه صحیح باشد‬
‫مصرفی می باشد‪ .‬از آنجائیکه ماده خاص‬ ‫از حقایق دور نگشته بلکه به آن نزدیکتر ” تمامی تجریدهای علمی (صحیح‪ ،‬جدی و‬
‫سازنده ارزشهای مصرفی ربطی به کاری‬ ‫میگردد‪ .‬و اینکه تمامی تجریدهای علمی نه غیرممکن) طبیعت را عمیق تر‪ ،‬صحیح‬
‫که ارزش مبادل ه ای بوجودآورده است‬ ‫تر و کاملتر منعکس می کند”‬ ‫(صحیح‪ ،‬جدی‪ ،‬نه غیرممکن)‬
‫ندارد‪ ،‬شکل خاص این کار نیز علی السویه‬
‫(لنین – جلد ‪ ٣٨‬دفترهای فلسفی ص ‪)۱١٧‬‬ ‫طبیعت را ژرف تر‪ ،‬حقیقی تر و کاملتر‬
‫میباشد‪ .‬عالوه برآن ارزشهای مصرفی‬
‫منعکس مینماید‪ .‬یعنی‪:‬‬
‫مختلف‪ ،‬محصول فعالیت افراد متفاوت بوده‬ ‫روشن است که معرف ت علمی برای‬
‫و لذا هر یک زاییده شکل کار متفاوتی می‬ ‫«تجریدات‪ .‬اگر بعنوان ماتریالیست صحبت رسیدن به حقیقت = ایده باید که در هر گام‬
‫باشد‪ .‬ولی بعنوان ارزش مبادله ای نماینده‬ ‫کنیم‪ ،‬بایستی با تعمیق واقعی معرفت ما از از جهت ذهن به عین حرکت نموده و از‬
‫همان کار همگون است‪ .‬یعنی کاری که در‬ ‫طریق آزمایش نمودن در پراتیک به کشف‬ ‫جهان خارج مطابق بوده باشد‪».‬‬

‫‪77‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫در اینجا نیز رجوع به پراتیک را نه به پس اگر خواسته باشیم درک رفقای ا ‪ .‬م‪ .‬ک‬ ‫آن مشخصات فردی کارگرها نادیده گرفته‬
‫معنای «پراتیک انقالبی» بلکه رجوع به را فرموله ارائه دهیم چنین خواهیم داشت‪:‬‬ ‫شده است‪ .‬باین ترتیب کاری که بوجود‬
‫واقعیات (و کأل تماس دائم با آنها) از طریق‬ ‫آورنده ارزش مبادله ای است عبارت می‬
‫آزمایش کردن بوسیله فاکتها (مدارک) و یا {‬ ‫شود از کار انتزاعی عام‪».‬‬
‫بوسیله پراتیک میباشد و نه چیز دیگری!!‬
‫‪ )١‬خاص = مشخص‬ ‫(مارکس – نقد اقتصاد سیاسی‪ -‬ص ‪)٧‬‬
‫بدینصورت است که مارکس میتواند با اینکار‬
‫‪ )٢‬عام = مجرد !!!!!‬ ‫درحقیقت مارکس با شروع از اینکه کاالها‬
‫که بقول خود او‪:‬‬
‫بیان دو خصوصیت متفاوت (یعنی خاصیت‬
‫‪ )٣‬پراتیک = خاص‬
‫«در تجزیه اشکال اقتصادی استفاده از‬ ‫مصرف شوندگی و مبادله شوندگی آنها)‬
‫میکروسکوپ و یا معرفهای شیمیایی میسر }‬ ‫برای رسیدن به قانونمندی آن در ابتدا ارزش‬
‫نیست‪ ،‬قوه تجرید و انتزاع باید جبران ایندو‬ ‫مصرف را جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار‬
‫و اینکه‬ ‫را بکند‪».‬‬ ‫داده و روشن می کند که‪« :‬ارزش مصرفی‬
‫مختلف‪ ،‬محصول فعالیت افراد متفاوت بوده‬
‫(مارکس‪ /‬کاپیتال‪ -‬جلد اول‪ -‬ص ‪{ – ۵٠‬‬ ‫و لذا هریک زائیده شکل کار متفاوتی می‬
‫دیباچه چاپ اول)‬ ‫باشد‪ ».‬یعنی آنکه ارزش مصرفی محصول‬
‫از خاص به عام = از مشخص به مجرد‬
‫کار مشخص بوده و از اینجاست که با چشم‬
‫قانونمندی موجود کاالها را نشان میدهد‪.‬‬
‫و‬ ‫پوشی از شکل مشخص کارهای متفاوت‬
‫لنین نیز از جایی دیگر مساله را اینگونه‬ ‫تولیدکنندگان مختلف به مقوله ای میرسد که‬
‫از عام به خاص = از مجرد به مشخص‬ ‫نشان میدهد‪:‬‬ ‫بقول خود وی همان « کار انتزاعی عام »‬
‫میباشد و سپس از طریق روشن کردن این‬
‫}‬ ‫«[تاریخ سرمایه داری و تحلیل مفاهیمی که‬ ‫مقوله ارزش مبادله ای را روشن می سازد‪.‬‬
‫و کأل‬ ‫آن تاریخ را خالصه می نماید‪].‬‬ ‫بوضوح روشن است که «کار انتزاعی‬
‫عام» نه بیان مقوله ای انضمامی بلکه مقوله‬
‫در آغاز ساد ه ترین‪ ،‬عادی ترین و بیواسطه {‬ ‫ای است انتزاعی ‪( .‬که البته در اینجا عامیت‬
‫ترین «وجود» یک کاالی مفرد («وجود»‬ ‫موجود در تمام کارهای مشخص نیز می‬
‫در اقتصاد سیاسی) تحلیل آن به مثابه رابطه از ادراک زنده به اندیشه مجرد = از خاص‬ ‫باشد – یعنی «صرف نیروی کار انسانی »‬
‫اجتماعی – تحلیل مضاعف ‪ ،‬قیاسی و به عام‬ ‫بطور عام)‪ -‬اما انتزاعی است که در برگشت‬
‫استقرایی منطقی و تاریخی (صور ارزش)‬ ‫به واقعیات و در حقیقت در وحدت خود با‬
‫آزمایش کردن بوسیله فاکت ها یا بوسیله و‬
‫واقعیت (= ایده) توضیح واقعی ارزش‬
‫پراتیک به ترتیب در هر گامی که تحلیل‬ ‫مبادله ای و براین راستا کشف قانونمندی‬
‫از اندیشه مجرد به پراتیک = از عام به‬
‫برمی دارد‪ ،‬برقرار میگردد‪».‬‬ ‫موجود در تمامی کاالهاست‪.‬‬
‫خاص‬
‫(لنین – جلد ‪ – ٣٨‬دفترهای فلسفی)‬ ‫اوأل چرا « انتزاعی » است و نه‬
‫}‬
‫اما اکنون بپردازیم به رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬و‬ ‫«انضمامی»؟ بدین خاطر که در واقعیت و‬
‫قاعدتأ خوانندگان این سطور نیز با ما موافق‬ ‫کأل در جامعه هیچ نوع کاری پیدا نخواهد شد‬
‫فرمول معروف این رفقا‪ :‬پس‪:‬‬
‫خواهند بود که این تنها استنتاج منطقی است‬ ‫که بیان کاری مشخص نباشد ‪ .‬اما از سوی‬
‫«متد دیالکتیکی شناخت همان متدی است که که میتوان از بحث های رفقا گرفت ! در ابتدا‬ ‫دیگر فقط با چنین تجریدی است که میتوان‬
‫به «حرکت از خاص به عام و از عام به بپردازیم به حرکت از «خاص به عام» (=‬ ‫به واقعیت ارزش مبادله ای دست یافت و‬
‫از ادراک زنده به اندیشه مجرد )!!‬ ‫خاص» معروف شده است‪».‬‬ ‫مسلمًا این نه تجر یدی دلبخواه و غیرعلمی‬
‫بلکه همانطور که خود مارکس نیز میگوید‪:‬‬
‫اوأل‪ -‬چرا رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬این «فرمول» را سؤال اینجاست که چرا رفقای ا ‪ .‬م‪ .‬ک‪.‬‬
‫به پروسه شناخت مارکسیستی نسبت میدهند؟ خاص را همان مشخص و عام را مجرد می‬ ‫«علی السویه بودن نوع خاص کار مستلزم‬
‫دانند؟ و اصأل این چه ربطی به حرکت از‬ ‫مجموعه بسیار توسعه یافته ای از کارهای‬
‫ثانیا‪ -‬چرا و چگونه آنرا با پروسه از مشخص مشخص به مجرد دارد؟!‬ ‫واقعًا موجودی میباشد که هیچیک ارجحیتی‬
‫به مجرد و از مجرد به مشخص یکی گرفته‬ ‫بر دیگری ندارد ‪ .‬بطور کلی عام ترین انتزاع‬
‫ممکن است رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک در مقام پاسخ‬ ‫اند؟؟‬ ‫وقتی صورت می گیرد که رشد مشخص‬
‫برآمده و بگوئید که مگر کار مشخص و‬ ‫به بیشترین حد رسیده باشد‪ ،‬بطوریکه یک‬
‫اگر این رفقا صر ًفا همان فرمول از ادراک کار انتزاعی عام بر این معنا نیستند که کار‬ ‫کیفیت خاص در مقداری از پدیده ها یاهمه‬
‫زنده به اندیشه مجرد – و از این به پراتیک مشخص در اینجا بیان خاص و کار انتزاعی‬ ‫آنها مشترک دیده شود تنها در این صورت‬
‫و یا بیانی دیگر حرکت از مشخص به مجرد عام بیان عام میباشد یعنی آنکه‪:‬‬ ‫است که این کیفیت خاص دیگر بشکلی‬
‫و از مجرد به مشخص را طرح نموده بودند‬
‫{‬ ‫بخصوص دیده نمی شود‪ .‬ازطرف دیگر این‬
‫باز جای بحث کمتری می بود‪.‬‬
‫کار انتزاعی به هیچ وجه صر ًفا نتیجه ذهنی‬
‫کارانتزاعی عام تجرید کار مشخص‬ ‫اما اکنون مسئله کامأل فرق میکند چراکه این‬ ‫انواع مشخص کارهای متفاوت نمیباشد‪».‬‬
‫فرمول با همان فرمول «معروف» از خاص‬
‫=‬ ‫(مارکس‪ -‬نقد اقتصاد سیاسی – ص ‪(١۴١‬‬
‫به عام‪ ،‬و از عام به خاص» یکی شده است!!‬

‫‪78‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫این «فرشتگان آسمانی» که مدعی نجات‬ ‫می دهد‪ .‬اما همین خصوصیت عام (همین‬ ‫عام به خاص‬
‫«پوپولیستهای خرده بورژوا» از غرقاب‬ ‫تضاد معین) نسبت به تضاد اساسی موجود‬
‫«پوپولیسم» را دارند‪ .‬ماتریالیسمی است‬ ‫در تمامی جوامع طبقاتی گذشته که تضاد‪ ،‬بین‬ ‫}‬
‫که نه تنها قرابتی با ماتریالیسم دیالکتیک‬ ‫رشد نیروی مولده و مناسبات تولیدی است ‪،‬‬
‫و در نتیجه بدینگونه بخواهند حکم فوق را‬
‫ندارد (البته گذشته از شکل صوری آن) بلکه‬ ‫خصوصیت خاص ویژه ای را بیان می کند‪.‬‬
‫به کرسی بنشانند ‪ .‬بدیده ما در اینکه رابطه‬
‫ماتریالیسمی است که از بنیاد عامیانه است‪.‬‬ ‫آنچه که در یک مورد عامیت را بیان می‬
‫موجود بین کار مشخص و کار انتزاعی عام‬
‫و این امر ما را به یاد گفته ای از مارکس‬ ‫نمود در موردی دیگر بیان خصوصیتی ویژه‬
‫رابطه بین خاص و عام میباشد حرفی نیست‪.‬‬
‫میاندازد که پس از مدتها درد زایمان باالخره‬ ‫است‪.‬‬
‫اما‪:‬‬
‫«کوه موش زایید!!» و «خداوند به همگی‬
‫بندگانش رحم کند» نمایندگان «مارکسیسم‬ ‫بهر حال زمانی که کیفیتی مشخص در‬
‫بحث در اینجا یکی دانستن حرکت از‬
‫انقالبی» ما کسانی هستند که خود ذره ای‬ ‫تعدادی از پدیده ها یا همه آنها مشترک دیده‬
‫مشخص به مجرد یا از خاص به عام می‬
‫درک علمی از پروسه شناخت مارکسیستی‬ ‫شود – تنها در این صورت است که این‬
‫باشد‪ .‬نکته اصلی و ظریف در اینجاست که‬
‫نداشته اما با ادعای تمام می خواهند که‬ ‫کیفیت دیگر بشکلی مخصوص دیده شده و‬
‫ادراک زنده مارکس نه کار مشخص بلکه‬
‫جنبش م‪ .‬ل‪ .‬ی ما را آموزش دهند!!؟‬ ‫بیان عامیتی در یکسری از پدید ه های معین‬
‫ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای (البته‬
‫میباشد‪ .‬اما از سوی دیگر این هیچ ربطی‬
‫نه به معنای روابط بین آنها‪ ،‬بلکه در اینکه‬
‫اما برای اینکه خوانندگان این سطور را‬ ‫به این ندارد که شما آنرا با «از مشخص به‬
‫کاالها مصرف و مبادله می شوند‪ ).‬بوده است‬
‫چندان هم در انتظار نگذاشته باشیم‪ ،‬بپردازیم‬ ‫مجرد» یکی بدانید!!‬
‫‪ .‬و تازه پروسه تجرید او جداکردن این دو‬
‫به اینکه این جمله «معروف» از کیست و آیا‬
‫رفقای عزیز ‪ :‬گذار از خاص به عام خود‬ ‫خصوصیت کاال و بررسی مجزای آنهاست‪.‬‬
‫آنطور که رفقا گفته اند به مارکس و انگلس‬
‫معرف فرایند معین در حوزه معرفت‬ ‫مارکس پس از اینکه ارزش مصرف را از‬
‫و لنین تعلق دارد یا کسی دیگر‪ -‬فقط کمی‬
‫دیالکتیکی است اما اینرا با حرکت از ادراک‬ ‫خصوصیت مبادله شوندگی کاال جدا میکند‬
‫صبر کنید؟!‬
‫زنده به اندیشه مجرد یا از مشخص به مجرد‬ ‫تازه در این جاست که کار مشخص را بر‬
‫«راجع به سیر توالی حرکت شناخت انسان‬ ‫یکی دانستن کامأل نادرست بوده و عدم درک‬ ‫این مبنا توضیح میدهد و پس از آن با کنار‬
‫باید گفت که حرکت شناخت انسان پیوسته از‬ ‫شما از این فرمول را ارائه میدهد!! و زمانی‬ ‫گذاردن (یا چشم پوشیدن از) مشخصات و‬
‫طریق معرفت بر اشیاء و پدیده های منفرد‬ ‫که شما همین فرمول «معروف» را با بحثی‬ ‫ویژگی های کارهای متفاوت به کار انتزاعی‬
‫و خاص تدریجً ا به معرفت بر اشیاء و پدیده‬ ‫که مارکس درمبحث «دانش اقتصاد سیاسی»‬ ‫عام دست مییابد‪.‬‬
‫های عام رشد می – یابد‪ .‬انسان تنها پس از‬ ‫در مورد «جمعیت» دارد یکی میانگارید‬
‫اما رفقای سهند در مورد فرمول فوق حرکت‬
‫آنکه ماهیت ویژه اشیاء و پدیده های متنوع‬ ‫دیگر اساسًا قابل تحمل نیست‪!.‬‬
‫از مشخص به مجرد را همان از خاص به‬
‫فراوان را بازشناخت می تواند به تعمیم دادن‬
‫و اما بعد‪ :‬حرکت از اندیشه مجرد به‬ ‫عام میدانند و توجه نمی کنند که زمانی که از‬
‫بپردازد و ماهیت مشترک اشیاء و پدیده ها‬
‫پراتیک و یا از مجرد به مشخص را با همان‬ ‫خاص و عام صحبت می کنیم‪ ،‬رابطه معینی‬
‫را بشناسد ‪ .‬انسان زمانیکه بر این ماهیت‬
‫« ازعام به خاص» یکی می دانید!! حال‬ ‫را مد نظر داریم که خاص و عام فقط در‬
‫مشترک معرفت یافت‪ ،‬در پرتو این معرفت‬
‫چرا معلوم نیست ‪ .‬شاید علت آن این باشد که‬ ‫محدوده این رابطه معنا مییابند‪ .‬چراکه‪:‬‬
‫گامی فراتر مینهد و به مطالعه اشیاء و پدیده‬
‫های مشخص متنوع که تاکنون مورد تحقیق‬ ‫باالخره این فرمول «معروف» شده است!؟‬
‫«خاص بیرون از این رابطه ای که (آنرا) به‬
‫قرار نگرفته اند و یا تحقیقات کافی درباره‬ ‫عام هدایت می نماید وجود ندارد ‪ .‬عام فقط‬
‫آیا زمانیکه مارکس با استنتاج کار انتزاعی‬
‫آنها به عمل نیامده است‪ ،‬میپردازد و ماهیت‬ ‫در خاص و با خاص وجود پیدا مینماید‪».‬‬
‫عام در رابطه ای که با کار مشخص برقرار‬
‫ویژه آنها را پیدا می نماید‪ .‬فقط در چنین‬
‫می نماید ارزش معادله ای را بصورتی علمی‬
‫صورتی است که انسان می تواند معرفت‬ ‫(لنین – دفترهای فلسفی – جلد ‪)٣٨‬‬
‫توضیح داده و در حقیقت جایگاه هریک از‬
‫بر ماهیت مشترک اشیاء و پدیدهها را کامل‬
‫ا ین خصوصیت کاال (ارزش مصرفی و‬ ‫شما زمانی که می گوئید فالن چیز «حاضر»‬
‫و غنی سازد و آنرا رشد و توسعه دهد و‬
‫ارزش مبادله ای) را روشن نموده و کأل‬ ‫است حتمأ باید «عامی» وجود داشته باشد ‪،‬‬
‫از پژمردگی و انجماد این معرفت جلوگیری‬
‫تضاد موجود در کاال را نشان می دهد‪ .‬این‬ ‫که رابطه معین با این خاص برقرار نموده‬
‫نماید ‪ .‬پس دو پروسه معرفت عبارتند از‬
‫به معنای بازگشت و یا حرکت از «عام به‬ ‫باشد ‪« .‬چرا که خاص بیرون از این رابطه‬
‫اول‪ ،‬از خاص به عام‪ ،‬دوم از عام به خاص»‬
‫خاص» میباشد!؟!‬ ‫(که آنرا) به عام هدایت می کند وجود ندارد‪».‬‬
‫(مائوتسه دون – درباره تضادها‪ -‬ص ‪ ٣٩‬و‬ ‫و زمانی که می گوئید فالن چیز«عام» است‬
‫و باز یعنی اندیشه مجرد در اینجا که بیان‬
‫‪ – ۴٠‬تاکیدات از ماست)‬ ‫باز باید آنرا از طریق «خاص و با خاص»‬
‫قانونمندی نبوده بلکه در وحدتش با واقعیت‬
‫توضیح دهید‪ .‬چراکه از قضا «هرخاصی‬
‫چنین گذاری را به قانونمندی می نماید‪ ،‬؟؟؟ و همچنین‪:‬‬ ‫(به نحوی) عام می باشد» فالن مقوله در‬
‫قانونمندی در اینجا خاص می باشد؟؟ رفقا‬
‫یک رابطه می تواند خاص باشد و در رابطه‬
‫دست مریزاد – این چه آشی است که می «دگماتیک های ما مردمان تنبلی هستند‪ ،‬آنها‬
‫ای دیگر عام ! و اصأل خاص و عام بدون‬
‫خواهید بخورد جنبش کمونیستی ما بدهید؟ در کار تحقیقی درباره اشیاء و پدیده های‬
‫چنین «رابطه ای» وجود خارجی ندارند ‪.‬‬
‫شما با ارائه این دید درک کامأل عامیانه و مشخص هیچگونه زحمتی به خود نمی‬
‫مثالی در این مورد بیاوریم‪ .‬روشن است که‬
‫مغشوش خود از پروسه شناخت مارکسیستی دهند‪ ،‬حقایق عام را به مثابه چیزهای خدا داد‬
‫تضاد مابین خصلت خصوصی مالکیت و‬
‫را به نمایش می گذارید‪ .‬واقعًا که محصول فرض میکنند‪ ،‬آنها را به فرمولهای نامفهوم‬
‫خصلت اجتماعی کار تضاد اساسی جامعه‬
‫انقالبی» و صر ًفا تجریدی بدل می سازند‪ ،‬و در نتیجه‬ ‫«مارکسیسم‬ ‫متدولوژیک‬
‫سرمایه داری است که در تمامی جوامع‬
‫این«ناجیان» جنبش کمونیستی ایران – سیر توالی عادی نیل انسان به شناخت را‬
‫سرمایه داری خصوصیت عامی را تشکیل‬

‫‪79‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫باشد‪.‬؟!‪-‬‬ ‫ناظر بر وجوه تخصص قضایا است‪ .‬درتمام‬ ‫کامأل نفی و وارونه می نمایند‪ .‬آنها عالوه‬
‫زمینه ها‪ ،‬هر دوی این جوانب ضروری اند‪.‬‬ ‫بر این ارتباط متقابل میان دو پروسه شناخت‬
‫ولی منطبق با این اصل که هر تضادی یک ‪ – ۶‬در اواخر سال ‪ ۱۳۵۹‬کاریکاتوری‬ ‫معین حرکت از خاص به عام و از عام به‬
‫جنبه عمده دارد‪ ،‬مائو همواره تاکید کرده بحران تشکیالتهای چپ آن دوره را اینچنین‬ ‫خاص را درک نمی کنند‪ .‬آنها تئوری شناخت‬
‫که “ کار سیاسی و ایدئولوژیک ضامن و تصویرمی کرد‪ :‬رزمندگان در درون آب‬ ‫مارکسیستی را اصأل نمیفهمند‪».‬‬
‫روح کار اقتصادی و تکنیکی است‪ .‬البته با استخر(بحران) و پیکار بر سکوی شیرجه‬
‫نادیده انگاشتن تخصص تنها بر جنبه سرخ زدن در آب استخر ایستاده و از گوشه ای‬ ‫(مائوتسه دون – همانجا – ص ‪ – ۴١‬تاکید‬
‫بودن تاکید کنیم ‪ ،‬وحدت اضداد نابود شده و دیگر سالن استخر جوانی با کت و شلوار اطو‬ ‫از ماست)‬
‫انجام وظیفه ساختمان سوسیالیسم غیر ممکن زده و کراوات (که تصویری از بی ارتباطی‬
‫ا‪ -‬م‪ -‬ک با مبارزات طبقاتی وجنبش های‬ ‫عجب واقعه جالبی! اگر اشتباه نکرده باشیم‬
‫خواهد شد‪»”.‬‬
‫سیاسی‪-‬اجتمایی و آکادمیسم اش بود‪ ).‬به‬ ‫این متدی است که رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬آنرا به‬
‫اینکه چگونه “سرخ و متخصص” دو جزء سوی سکوی شیرجه زدن در حرکت بود‪.‬‬ ‫مارکس و انگلس و لنین نسبت داده اند‪ .‬متد‬
‫یک پدیده ی واحد هستند که در تضاد دائم و تصویر ارائه شده ی هیئت تحریریه نشریۀ‬ ‫رفیق مائو است که اتفا ًقا خود او هم آنرا در‬
‫وحدت موقت و گذرا با هم به سر می برند؟ آلترناتیو در این نوشته حتی از کاریکاتور‬ ‫جنبش جهانی و ایضأ جنبش ما جا انداخته و‬
‫هللا و اعلم‪ .‬ولی از توضیح کوتا و فشردۀ آنزمان ضعیف تر است‪ .‬اگرچه خود‬ ‫«معروف» کرده است‪ .‬واال این متد کجا و‬
‫باال می توان این نتیجه را نیز گرفت که هر کاریکاتوری از نگاه مارکسیستی به تاریخ‬ ‫پروسه شناخت مارکسیستی کجا!؟!‬
‫دو وجه الزم و ملزوم یکدیگرند و جهت آن دوران ارائه می دهد‪.‬‬
‫شما یکجا را در آثار مارکس – انگلس و لنین‬
‫برپائی جامعه ی سوسیالیستی در وحدت دائم‬
‫‪« – ۷‬پایه فلسفی انحراف پوپولیستی حاکم‬ ‫نخواهید یافت که پروسه شناخت مارکسیستی‬
‫و پایدار بسر می برند‪!!.‬‬
‫بر جنبش کمونیستی ایران می باید از البالی‬ ‫را بدینگونه طرح کرده باشند و از آنجا باید‬
‫‪“ – ۲‬اینها شکوفه است‪ ،‬میوه هایش در راه متون سیاسی‬ ‫از شما سؤال کرد که چرا به یکباره و بدون‬
‫است‪ ”.‬فیزیولوژی مارکسیسم غیر متعارفی‬ ‫هیچ توضیح «حرکت از خاص به عام و‬
‫و چگونگی تحریف آموزش مارکسیسم در اقتصادی این جنبش استتناج شود و در همین‬ ‫از عام به خاص» را با پروسه شناخت‬
‫باره دولت توسط حزب کمونیست ایران‪ -‬حد بنظر ما متافیزیسم سوسیالیست های‬ ‫مارکسیستی یکی انگاشته اید!؟‬
‫خلقی در سه‬ ‫رفیق داریوش کائدپور‬
‫اما بگذارید جلوتر برویم‪ ،‬رفقای ا‪ .‬م‪ .‬ک پس‬
‫وجه اساسی خود را آشکار نموده است‪.‬‬ ‫از طرح این فرمول «معروف» و روشن ‪ – ۳‬البته شما علیرغم نقل قول های عدیده‬
‫از منصور حکمت در رابطه با بی اهمیت‬ ‫کردن «قدم اول» آن چنین مینویسند‪:‬‬
‫‪ -۱‬تبیین متافیزیکی و غیردیالکتیکی پدیده‬
‫جلوه دادن او به نقش تئوری و شناخت و یا ”‬
‫ها‪ ،‬روابط و مناسبات و تحوالت اجتماعی‬ ‫«…………‪.‬‬
‫تئوری انقالب” نقدتان را از رابطه ی حزب‬
‫‪ -۲‬درک متافیزیکی از پروسه شناخت‪،‬‬ ‫و طبقه (از بدنه و نه ریشه ی مباحث های‬ ‫………‪».‬‬
‫نقض متد دیالکتیک شناخت‪ ،‬شرایط عینی‬ ‫نقل قول شده که همانا بی اهمیت انگاشتن‬
‫و اجتماعی و سقوط کامل بر الگوسازی از‬ ‫“نقدی بر «جزوه سه منبع و سه جزء نقش تئوری و شناخت است‪ ).‬آغاز می کنید‪.‬‬
‫یکسو و آمپریسم (تجربه گرایی) از سوی‬ ‫؟!!‪ -‬در این رابطه رجوع شود به نوشتۀ‬ ‫سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪”».‬‬
‫دیگر‪.‬‬ ‫“کمونیسم کارگری حکمت” – نوشتۀ رفقا‬
‫خواننده ی گرامی می تواند نسخه ی کامل این سهراب شباهنگ و بهروز فرهیخته‬
‫‪ -۳‬بر همین اساس‪ ،‬عجز از درک رابطه‬ ‫نوشتۀ اکیدأ مارکسیستی را در سایت “اسناد‬
‫دیالکتیکی تئوری و پراتیک و به این‬ ‫رزمندگان سال های ‪ ۱۳۶۰‬تا ‪ ″۱۳۶۵‬مطا ‪ – ۴‬از سوی دیگر بحران جنبش که‬
‫ترتیب درغلطید ن به آکادمیسم در تئوری‬ ‫ابتدا بندهای ایدئولوژیک را سست نموده‬ ‫لعه نماید‪.‬‬
‫و اکونومیسم و آوانتوریسم در عمل» –‬ ‫و درگستره خود در روابط تشکیالتی نیز‬
‫نفود مینماید‪ -‬همان زمینه مناسبی است‬ ‫حسین مراغه ای‪ -‬جوالی ‪۲۰۱۲‬‬
‫ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬سه منبع و سه جزء…‬
‫که شدت گستردگی ضربات اخیر را قابل‬ ‫پانوشته ها‬
‫درک میسازد‪ -‬متاسقانه جنبش ما بیش از‬
‫‪- ۱‬همین “چسب نامرعی” را مترجم “اتحادیه آنکه از«رژیم ارتجاعی جمهوری اسالمی»‬
‫اشاره ی درست و مثبت ا‪.‬م‪.‬ک‪ .‬قبل سال‬ ‫کمونیستهای ایران” در زیر نویس مقاله ای ضربه خورده باشد از خود و بحران‬
‫‪ ۱۳۶۰‬به پاره ای از انحرافات جنبش چپ‬ ‫از مائوتسه دون به نام “مسایل اقتصادی موجودش ضربه خورده است‪ .‬و بدین ترتیب‬
‫از آنجا که خود او در موارد عدیده حامل‬ ‫سوسیالیسم در اتحاد شوروی” بکارمی برد‪ ،‬شدت ضربات نه نشانه مطلقگی رژیم حاکم‬
‫این انحرافات بود و از آنجا که در موارد‬ ‫تا خواننده را با کاربرد جیدی از قانون بلکه ناشی از ضعف و مجموعه نارساییهای‬
‫عدیده این انتقادات ناقص و دمبریده بود‪ ،‬در‬ ‫دیالکتیکی “وحدت اضداد” (لنین می گفت‪ :‬جنبش ما است!!‪ -. /‬نقدی بر »«جزوه سه‬
‫بهترین حالت میتواند از او “کرم شبتابی”‬ ‫“وحدت ضدین” ‪ ،‬دوگانه شدن واحد اجزاء منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی ایران‬
‫سازد و نه “شهاب تیز تک و درخشان”‪.‬‬ ‫متضاد و معرفت بر این اجزاست‪ )”.‬آشنا (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ .‬کمیته ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان‬
‫کند ؟! او در زیر نویس شماره ی ‪ ۹‬مقالۀ رزمندگان آزادی طبقه ی کارگر‪)۱۳۶۱-‬‬
‫مذکور می نویسد‪“«:‬سرخ و متخصص”‬
‫‪ – 8‬بخشی از نمایندگان برجسته ی این‬ ‫مبین وحدت اضداد در جریان ساختمان ‪ – ۵‬کسی چه می داند‪ ،‬شاید این مسابقه‬
‫بورژوازی در ایام بمباران تهران بدون اجازه‬ ‫سوسیالیسم است‪ .‬سرخ بودن ناظر بر جوانب ی حزب سازی در خارج از کشور جهت‬
‫گرفتن از ا‪ .‬م‪ .‬ک‪ .‬با هواپیمای خصوصی‬ ‫سیاسی و ایدئولوژیکی و متخصص بودن امتیازگیری از گوادلوپ ی دیگرمطرح‬

‫‪80‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫می خورد‪ :‬اما وقتی که نماینده و سخنگوی‬ ‫راهی مشهد می شدند تا از تیررس راکتهای‬
‫حزب رشتۀ سخن را به دست گرفت و‬ ‫عراقی‪ -‬روسی در امان بمانند‪.‬‬
‫– رفقای آذرخش در مقالۀ “نقش‬ ‫کارگران را به جرم عدم انضباط و سستی ‪12‬‬
‫و تن پروری به باد اسزا گرفت و خواستار سازمان های طبقۀ کارگر در مبارزه برای‬ ‫‪ – ۹‬رفقای “هیئت تحریریه نشریۀ آلترناتیو”‬
‫از خود گذشتگی‪ ،‬چندین ساعت اضافه کار سوسیالیسم پاسخ به مقالۀ نشریۀ « حقیقت‬ ‫در بخشی از بحث شان در عجب اند که‬
‫بی دستمزد و تقلیل جیرۀ خوابار‪ ،‬و انضباط »ص ‪ ″۱۸‬می نویسند‪:‬‬ ‫چگونه جریانات عدیده ی حکمتی کماکان‬
‫نظامی در دستگاه کارخانه شد‪ -‬این سخنرانی‬ ‫خود را به لنین وصل می کنند‪.‬‬
‫“بگذارید اندکی این انتظارات را تنها در‬
‫در میان کارگران شور و اشتیاق و کف‬
‫رابطه با خود مسألۀ جنگ ایران و عراق‬ ‫مدتهای زیادی است که فیلسوف های حزبی‬
‫زدنها برانگیخت‪”– .‬‬
‫بررسی کنیم‪ :‬نزدیک به یک سال پیش از‬ ‫خارج از حوزه ی “تجربۀ” شما در پشت‬
‫و این بدان معنی است که هرگاه مبارزۀ جنگ‪ ،‬داده ها و دالیلی وجود داشت که‬ ‫درهای بسته “انقالب اکتبر” را همچون ”‬
‫طبقاتی در درون شوراها و سایر سازمان این جنگ اتفاق خواهد افتاد‪ .‬آیا سازمانهای‬ ‫اورالندو فایجس های بورژوازی” “کودتا”‬
‫های طبقۀ کارگر (حزب‪ ،‬سندیکا‪ ،‬کمیتۀ چپ آن را پیش بینی کردند؟ آیا آنها به طبقۀ‬ ‫ی اقلیتی کوچکی ارزیابی می کنند‪ .‬ولی‬
‫کارخانه و غیره) به قدرت گیری بورژوازی کارگر و به طور کلی توده های مردم توضیح‬ ‫اتوریتۀ لنین در جنبش چپ تاکنون مانع از‬
‫در درون این سازمان ها منجر شود‪ ،‬و تنها دادند که مصائب این جنگ از نظر سیاسی‪،‬‬ ‫قیام علنی و آشکار این نوع اپورتونیسم علیه‬
‫شکل شورایی از حکومت طبقۀ کارگر و اجتماعی‪ ،‬انسانی‪ ،‬فرهنگی و اقتصادی برای‬ ‫او شده است و اعتبار او برای “سوار کردن‬
‫زحمتکشان استثمار شونده باقی بماند‪ .‬و آنان چه خواهد بود؟ آیا از همان زمان به کار‬ ‫منصور حکمت بر دوشهای او” کاربرد‬
‫این سازمانها و نهاد ها نه ابزار اعمال تبلیغی به ضد آن پرداختند؟ آیا آنها از همان‬ ‫دارد‪.‬‬
‫قدرت و ارادۀ توده ها و نه منعکس کنندۀ زمانی که می شد جنگ را پیش بینی کرد‬
‫منافع توده ها باقی بمانند‪ .‬در اینصورت در و یا از آغاز جنگ مبارزه به ضد جنگ را‬ ‫‪ – ۱۰‬چندی پیش یکی از فعالین “جنبش‬
‫میهن مادری که از سیبری خبری نیست هر سازمان دادند و برای این کار طرح و تدارک‬ ‫کارگری” در نشستی از “شوراها” بمثابه‬
‫روستا‪ ،‬شهرستان‪ ،‬مرکز استان و تهران با داشتند؟ آیا به تودۀ مردم توضیح دادند که اگر‬ ‫تنها سازمانی که طبقۀ کارگر بدان نیازمند‬
‫اوین‪ ،‬غزل حصار‪،‬گوهرشت‪ ،‬اوین‪ ،‬بند سه جنگ درگیرد اختناق سیاسی و اجتماعی بر‬ ‫است‪ ،‬نام میبرد‪ .‬او ضرورت وجودی سایر‬
‫هزار و پادگان عشرت آباد و غیره زمستانش جامعه حاکم خواهد شد؟ کشته ها و معلوالن‬ ‫سازمان های طبقۀ کارگر (حزب‪ ،‬سندیکا‪،‬‬
‫سیبری و تابستانش جهنم می شود‪ ،‬آنچنان میلیونی برجای خواهد گذاشت؟ فرهنگ و‬ ‫کمیتۀ کارخانه و غیره ) را رد می کرد و‬
‫اقتصاد کشور آسیب های بزرگ خواهند دید؟‬ ‫سرنوشت انقالب اکتبر و علت شکست این‬
‫که بارها شده است‪.‬‬
‫آیا آنها در فرار توده های مردم از شهرهای‬ ‫انقالب را تنها در وجود و قدرت حزب طبقۀ‬
‫کمونیست های دهه های ‪ ۵۰، ۴۰‬و‪ ۶۰‬به جنوب با آنان بودند و این توده ها را به ضد‬ ‫کارگر “حزب بلشویک” خالصه می کرد‪.‬‬
‫دلیل انحرافات حاکم برمجموعه دیدگاههای جنگ سازماندهی کردند یا به سنگر کندن‬ ‫گویی برای او شوراها عرصۀ مبارزۀ طبقاتی‬
‫حاکم بر جنبش و نارسائی های نظری‪ ،‬عاجز و «دفاع از مرز و بوم کشور» و خود را‬ ‫نیستند و طبقات استثمارکننده را راهی به‬
‫از بررسی علل و نقطعه عطف شکست در سنگرها طعمۀ رژیم جمهوری اسالمی‬ ‫این سازمان طبقۀ کارگر نیست‪ .‬اینکه چرا‬
‫انقالب در شوروی و سایر جوامع بوده اند‪ .‬ساختند یا جریانی دیگر بدون آنکه شرایط‬ ‫بورژوازی اینهمه احزاب‪ ،‬سازمانها‪ ،‬ارگانها‬
‫و این “زخم باز” که در پاره ای موارد مرحم سیاسی و اجتماعی را درک کند شعار تو‬ ‫و نهادهای عدیده دارد ولی طبقۀ کارگر تنها‬
‫هایی بدان زده شده است تنها معضل جبش خالی «تبدیل جنگ به جنگ داخلی» سرنداد‬ ‫باید خود را به “شورای همه فن حریف” اش‬
‫ما نیست بلکه جبش جهانی کمونیستی نیز از و نگفت که «جنگ زده ها پیک های انقالب‬ ‫محدود کند‪ ،‬موضوع سخنران نبود‪.‬‬
‫آن رنج می برد‪ .‬و بیشک تنها پاسخ علمی و اند که در سراسر کشور پخش شده اند» بدون‬
‫تحقیقی بدین معضل میتواند درسهای انقالبات آنکه ماهیت این انقالب را روشن سازد و‬
‫نشان دهد جنگ زده ها نیز از طبقات مختلف‬ ‫آتی شود و نه انواع احکام عامیانه‪.‬‬ ‫سولژنتسین در کتاب مجمع الجزایر کوالک‬
‫اند و همه – آن هم بدون آگاهی سیاسی و‬ ‫از „آرتور رانسام نقل می کند‪:‬‬
‫“انعکاس مبارزۀ طبقاتی در درون حزب حضور حزب کمونیست – نمی توانند «پیک‬
‫و دیگر سازمان های طبقۀ کارگر‪ .‬حزب‪ ،‬های انقالب» کارگری باشند؟”‬ ‫„آرتور رانسام (‪ )Arthur Ransome‬به‬
‫سندیکا‪ ،‬شورا‪ ،‬کمیتۀ کارخانه و محل کار‪،‬‬ ‫توصیف یکی از میتینگهای کارگری پرداخته‬
‫ریزی اقتصادی – رفقای آذرخش این نقد به تاکتیک “تبدیل”‬ ‫سازمان سراسری برنامه ِ‬ ‫است که در سال ‪ ۱۹۲۱‬در یاروسالول‬
‫اجتماعی و غیره نه تنها ابزارهای مبارزۀ را در بحث با “اتحادیۀ کمونیستها” مطرح‬ ‫برگزار شد‪ .‬کمیتۀ مرکزی نمایندگانی به‬
‫طبقاتی بلکه عرصه های این مبارزه هم می کنند که به تاکتیک ارتجایی “دفاع از‬ ‫نزد کارگران فرستاده بود تا در زمینۀ مسئلۀ‬
‫هستند‪ .‬مبارزۀ بین پرولتاریا و بورژوازی میهن” تن داده بود و عکس های شهدای‬ ‫سندیکایی تبادل نظرهایی صورت بگیرد‪ .‬یو‬
‫در درون این سازمان ها نیز منعکس می جنگی ای شان را برای امام پست می‬ ‫الرین (‪ )Jou Larine‬نمایندۀ جناح مخالف‬
‫شود و طبقات استثمارگر از این عرصه ها کرد‪ .‬همان اتحادیه ای که مدعی “حل و‬ ‫‪ ،‬به کارگران توضیح داد که سندیکایشان باید‬
‫و ابزارها برای زیر انقیاد نگاه داشتن طبقۀ فصل قدرت سیاسی از طریق جنگ انقالبی‬ ‫در مقابل دستگاه دولت از منافع ایشان دفاع‬
‫کارگر و دیگر زحمتکشان بهره برداری می توده ای” بوده است‪ .‬ولی هنگامی که رژیم‬ ‫کند و طبقۀ کارگر حقوقی به دست آورده‬
‫کنند‪ -”.‬مقالۀ “نقش سازمان های طبقۀ کارگر جمهوری اسالمی به کردستان حمله می کند‬ ‫است که هیچکس حق تجاوز و سوء قصد‬
‫دفتر نظامی‪ -‬سیاسی اش را درکردستان می‬ ‫در مبارزه برای سوسیالیسم‪ -‬آذرخش‬ ‫به آن ندارد‪ .‬کارگران در قبال سخنرانی او‬
‫بندد چرا که “برادرکشی” گناه کبیره است‬ ‫به منتهای درجه بی اعتنا ء ماندند‪ .‬مطلقأ در‬
‫و وقتی برادران سیاسی اتحادیه “لیبرالها”‬ ‫نمی یافتند در برابر چه کسی یا چه مقامی به‬
‫با کودتای حزب جمهوری از قدرت ساقط‬ ‫دفاع از خودشان احتیاج دارند و از آن پس‪،‬‬
‫‪. 11‬‬
‫می شوند جهاد نظامی علیه انحصار طلبی‬ ‫این حقوق که گفته می شود‪ ،‬به چه دردشان‬
‫‪81‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫گزاف تسبیت گشته ولی هنوز به معنای نفی‬ ‫از آن دفاع از بورژوازی‪ ،‬دولت و طبقه‬ ‫جناح مقتدر بورژوازی “خمینی و حزب‬
‫اوضاع بحرانی جنبش نبوده و مادام که این‬ ‫حاکمه است‪ .‬کارگران میهن ندارند‪ .‬دشمن‬ ‫جمهوری اسالمی و‪ ”..‬در آمل به راه می‬
‫بحران بر جنبش سایه افکنده است‪ ،‬سخن از‬ ‫اصلی در همان کشور خودی است‪ .‬اسلحه‬ ‫اندازد‪ .‬و این را در بازار ذهن خودشان‬
‫رهبری طبقه کارگر در انقالب کنونی هرچند‬ ‫ها را به سوی بورژوازی و طبقات حاکمه‬ ‫تنها تاکتیک “پرولتاریایی” قلمداد می کنند‪.‬‬
‫هم که با عالقه کمونیستی و اعتقاد راسخ‬ ‫برگردانید‪».‬‬ ‫بسیاری ازفعالینی که با شرایط مبازۀ طبقاتی‬
‫بیان گردد‪ ،‬هنوز به معنای مادیت یافتن آن‬ ‫آن دوره‪ ،‬سرکوب و تاالنگری لجام گسیخته‬
‫نیست»‪ -.‬نقدی بر »«جزوه سه منبع و سه‬ ‫رژیم آشنا هستند‪ ،‬حداقل امروزه (بعد از اگر این پاسخ ها تو خالی است؟ پاسخ شما‬
‫جزء سوسیالیسم خلقی ایران (ا‪ .‬م‪.‬ک)‪ .‬کمیته‬ ‫مرگ سهراب) از ضرورت عقب نشینی چیست؟‬
‫ی انقالبی م‪ .‬ل سازمان رزمندگان آزادی‬ ‫منظم و سازمان یافته جهت حفظ اعضا و‬
‫تفسیر شما از « دشمن اصلی در همان‬
‫طبقه ی کارگر‪۱۳۶۱-‬‬ ‫کادرها و کاهش “شدت گستردگی ضربات‬
‫کشور خودی است‪ .‬اسلحه ها را به سوی‬
‫“‪ ،‬ادامه کاری و غیره سخن میگویند‪ .‬ولی‬
‫بورژوازی و طبقات حاکمه برگردانید‪».‬‬
‫اتحادیه کماکان بر “طبل توخالی” ای می کوبد‬
‫چیست؟‬
‫که مصیبت ناشی از تاکتیکش تنها به قتل‬
‫‪ – 13‬روشن است که مقصود ما در اینجا‬
‫نشان دادن جایگاه تجریدات علمی در تبیین‬ ‫و شکنجۀ دهها تن از اعضای تشکیالتشان خوانندۀ گرامی می تواند جهت آشنایی مستقل‬
‫در رابطه با تاکتیک جنگ به نوشته های‬ ‫محدود نمی شود‪.‬‬
‫قانونمندی کاالست ونه چیزی دیگر چراکه‬
‫در عین حال همین درمحدوده جامعه سرمایه‬ ‫عدیدۀ رفقای پیکار و نوشته های رزمندگان‬
‫“هرکه نامُوخت از گذشت روزگار ‪ ..‬نیز‬
‫داری حکم «بیواسطه ترین» وجود را داشته‬ ‫دورۀ جدید سال های ‪ ۶۵-۶۰‬بویژه کتاب‬
‫ناموزد ز هیچ آموزگار”‪ -‬رودکی‬
‫که مارکس از طریق پروسه تجریدات علمی‬ ‫«علیه انقالب با سوگند دفاع از انقالب»؛”‪۹‬‬
‫آنها را استنتاج نمود‪ .‬و از جای دیگر از‬ ‫مقاله از لنین در رابطه با جنگ” ترجمه از‬
‫آنجائیکه خود این پدیده را« بیواسطه وجود‬ ‫رفیق داریوش کائدپور و همچنین در نشریۀ‬
‫» را تشکیل میدهد و درحقیقت حکم «ساده‬ ‫“بسوی سوسیالیسم شمارۀ ‪ ″۳‬به مقاله های‬
‫ترین و بنیادی ترین» مقوله جامعه سرمایه‬ ‫«آنارکو پاسیفیسم‪ :‬پیکار با شمشیر چوبین»‬
‫داری است معرفت علمی میتواند بالواسطه‬ ‫رفقای آذرخش با اشاره به پاره ای از و “جنگ‪ ،‬تئوری و تئوری جنگ” از ا‪-‬‬
‫به قانونمندی آن گذار نماید‪.‬‬ ‫کمبودها و انحرافات جنبش برای مثال از م‪-‬ک و جریاناتی چون حزب توده‪ ،‬فدایی‬
‫اینکه سازمانهای چپ جنگ را پیش بینی اکثریت و اتحادیه و غیره رجوع کند‪.‬‬
‫‪ – ۱۴‬کمونیستهای دهۀ ‪ ۶۰‬در فرصتی‬ ‫نکردند و توده ها را یکسال قبل از جنگ‬
‫دیگر از سطحی دیگر به نقد انحرافات عدیدۀ‬ ‫با مصائب ناشی از آن آشنا نکردند در‬
‫مائو‪ ،‬اندیشه مائو و جریانات مائوئیستی بویژه‬ ‫ادامه به نقد تاکتیک «تبدیل جنگ به جنگ‬
‫داخلی» پرداخته و آنرا شعاری «تو خالی» «دیگر امروزه بجرات کمتر جریانی در‬
‫بحثهای باب آواکیان پرداختند ولی «متأسفانه‬
‫ارزیابی می کنند‪.‬و اینرا با بحث انحرافی جنبش م ‪ .‬ل‪.‬ی‪ .‬ایران را میتوان یافت که‬
‫دو نسخه اصلی و کامل این نوشته به هنگام‬
‫«جنگ زده ها پیک های انقالب اند…» سخنی از بحران جنبش به میان نیاورده باشد‪.‬‬
‫انتقال بسته های پستی «سازمان رزمندگان»‬
‫در هم می آمیزند‪ .‬آیا می توان با ایده آل آری! شرایط نابسامان و بحرانی م‪ .‬ل حتی‬
‫از کردستان عراق به اروپا توسط «اتحادیه‬
‫طلبی به قضاوت و یا نقد جنبش چپ در عقب افتاده ترین جریانات را عمأل (عمدتأ‬
‫کمونیست های ایران» به بهانه های عدیده‬
‫این یا آن عرصۀ مبازۀ طبقاتی پرداخت از زاویه ای آمپریستی) متقاعد نموده که به‬
‫در اختیار ما گذاشته نشد‪ .‬این مقاله به‬
‫و بدینگونه همۀ احزاب سیاسی را به یک وجود بحران کنونی (حتی بصورت لفظی‬
‫هنگام اقامت رفیق داریوش درکردستان‬
‫چوب راند؟ رفقا نمی گویند که تاکتیک طبقۀ هم که شده ) اذعان نمایند ‪ .‬بیشتر از پیش‬
‫عراق نوشته شده بود‪ .‬بعد از دستگیری‬
‫کارگر در برخورد به جنگ ارتجایی ایران روشن است که تصدیق لفظی بحران هنوز به‬
‫رفیق داریوش در کردستان ایران توسط‬
‫و عراق چه می توانست باشد‪ .‬و “برادری معنای درک واقعیت وعمق آن نبوده و نیست‬
‫مزدوران رژیم جمهوری اسالمی‪ ،‬تالش‬
‫انترناسیونالیستی” کارگران دو کشور ‪ .‬این امر از سوی دیگر بیانگر واقعیت تلخ‬
‫ما برای انتقال همه نوشته ها و اسناد باقی‬
‫علیرغم همۀ انحرافات‪ ،‬ضعفها و نارسایی و ناگوار سیستم کوری است که ریشه در‬
‫مانده از رفیق داریوش و سایر رفقا به اروپا‪،‬‬
‫های جنبش‪ ،‬در کدام تاکتیک خود را منعکس متدولوژی انحرافی حاکم بر جنبش ما دارد‪.‬‬
‫تنها از طریق رجوع کردن ما به احزاب‬
‫همان پراتیسیسمی که ما را بر آن میدارد که‬ ‫می کند؟‬
‫وگروه های سیاسی ای که امکان رفت و‬
‫چون دسته ای کور عمل نموده و بعوض آنکه‬
‫آمد به آنجا را داشتند‪ ،‬میسر بود‪ .‬از آنجا که‬
‫واقعًا نام پیشاهنگ پرولتری برخود نهاده‬
‫«کومله» و «حزب کمونیست» آن روزی‬
‫ایم چون نیرو های پس آهنگ و دنباله رو‬
‫حضور رفقای ما را در کردستان «مزاحم‬
‫« آیا کارگران ایران باید علیه کارگران عمل نمائیم ‪ .‬که همواره تئوریهایمان نه یک‬
‫» «عظمت حزبی شان» ارزیابی می‬ ‫عراق اسلحه بکشند؟‬
‫گام بلکه گامها از پراتیک مبارزه طبقاتی‬
‫کردند‪(-‬در این باره رجوع شود به یادداشت‬
‫فاصله دارد‪ .‬همان پراتیسیسمی که بر متن‬
‫کوتاه رفیق داریوش «رابطۀ رزمندگان و‬ ‫آیا آن ها باید به خاطر منافع بورژوازی و‬
‫برخورد یکجانبه به دستاوردهای موجود‪،‬‬
‫کومله»)‪ ،‬سیاست بایکوت عملی در کمک‬ ‫ارتجاع یکدیگر را بدرند؟»‬
‫نیروهای مبتال بدان را تا به جایی سوق‬
‫کردن و در پاره ای موارد سنگ اندازی در‬
‫میدهد که دیگر یا قادر به دیدن کمبودها و‬ ‫پاسخ تاکتیک «تبدیل» اینست‪:‬‬
‫رابطه با فعالیت رفقای ما را در چهارچوب‬
‫انحرافات اساسی جنبش نبوده و یا بصورتی‬
‫امکاناتشان در پیش گرفته بودند‪ ،‬ما مجبور‬
‫« نه !آن ها باید دولت ها و حکومت های سطحی بدانان برخورد نمایند‪ .‬و یا آنچنان از‬
‫بودیم در رابطه با انتقال اسناد به سایر‬
‫خود را سرنگون سازند آن ها باید انقالب دانستن آنها سرمست شویم که به این نکته‬
‫جریانات سیاسی رجوع کنیم‪ .‬در این رابطه‬
‫کنند‪ .‬میهن‪ ،‬میهن بورژوازی است‪ .‬و دفاع پی نبریم که گرچه این دستاوردها به بهای‬
‫دو بستۀ پستی ما که حاوی بسیاری از نوشته‬

‫‪82‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سیاسی‬

‫ها از جمله این سند کمونیستی بود‪ ،‬در آن‬


‫جا در اختیار رابط اتحادیه قرار می گیرد‪ ،‬تا‬
‫آیا موجودیت اسرائیل واقعا در خطر‬ ‫در اروپا به آدرس ما تحویل داده شود‪ .‬اولین‬
‫بسته پستی را اتحادیه به بهانه این که (شاید‬
‫است؟‬ ‫هم این مورد حقیقت داشته باشد) در فرودگاه‬
‫عراق گم شده است‪ ،‬به ما تحویل نداد‪.‬‬
‫استاد دانشگاه در آملان‬ ‫پروفسور محسن مسرت –‬ ‫دومین بسته پستی را که در واقع مدتی بعد‬
‫از بسته پستی اول در اختیار رابط اتحادیه‬
‫درکردستان عراق قرار می گیرد‪ ،‬اتحادیه به‬
‫بهانه این که پلیس سوئد رفیق رابطشان را‬
‫دستگیر کرده است و اسناد در اختیار پلیس‬
‫سوئد است‪ ،‬از تحویل دادن آنها به ما برای‬
‫مدتی دریغ نمود‪ .‬تا این که پس از مدتی بسته‬
‫دوم توسط یکی از مسئولین اتحادیه «باز‬
‫شده» به ما تحویل داده می شود‪ .‬وقتی این‬
‫بسته با لیست «محتوای بسته» که از کانال‬
‫دیگری در اختیار ما قرار گرفته بود‪ ،‬مقایسه‬
‫شد‪ ،‬متوجه شدیم که «اتحادیه» و نه پلیسی‬
‫که توسط آن ها اختراع شده بود‪ ،‬تنها نوشته‬
‫هایی را که به نقد «اتحادیه و یا مائوئیسم»‬
‫مربوط می شد‪ ،‬به زیر تیغ سانسورش برده‬
‫است‪ .‬ما به منظور روشن شدن مطلب‬
‫در آن زمان (‪ )۱۳۶۵ -۱۳۶۶‬با یکی از‬
‫مسئولین«اتحادیه» در یکی از شهرهای‬
‫اروپا تماس گرفته و اعتراض خود را اظهار‬
‫نمودیم‪ .‬مسئول اتحادیه در این نشست اظهار‬
‫‪،)۲۰۱۲‬آورده است‪ ،‬آلمان از دهه‌ی ‪۱۹۶۰‬‬ ‫بی اطالعی نموده و ادعا کرد‪« :‬چنانچه سرمقاله‌ی هفته‌نامه‌ی اشپیگل در باره‌ی‬
‫در تامین مالی تولید بمب‌های اتمی اسرائیل‬ ‫اتحادیه این موضوع را تا یک هفته دیگر نه زیردریایی‌های اسرائیل فقط نیمی از واقعیت‬
‫شرکت داشته است‪ .‬تحویل زیردریایی‌های‬ ‫تنها برای ما بلکه برای خود وی نیز روشن را بازگو می‌کند‬
‫آلمانی به وضوح ادامه‌ی سیاست آلمان در‬ ‫نکند‪ ،‬او در اعتراض به این عمل اتحادیه‪،‬‬
‫مورد اسرائیل و خاورمیانه است که از‬ ‫از تشکیالتشان استعفاء خواهد داد‪!!.‬؟» نه بر اساس مطالب رسانه‌ها و تحلیل‌گران‬
‫تقریبا نیم قرن پیش پیگیری می‌شود‪ .‬دولت و‬ ‫تنها پس از یک هفته بلکه پس از گذشت ماه طرفدار غرب‪ ،‬موجودیت اسرائیل مورد‬
‫اپوزیسیون در این مورد همواره در هماهنگی‬ ‫ها و سال ها‪ ،‬اتحادیه هیچ پاسخی برای ما تهدید همسایگان این کشور و ایران قرار دارد‬
‫با یکدیگر عمل می‌کنند‪ .‬توماس دومیزیه‪،‬‬ ‫و به همین دلیل کشورهای غربی و به ویژه‬ ‫در این رابطه نداشت‪».‬‬
‫وزیر دفاع آلمان در پاسخ بیانیه خانم کالودیا‬ ‫آلمان خود را موظف می‌بینند از قربانیان‬
‫روت‪ ،‬از رهبران حزب سبزها مبنی بر‬ ‫نقل از – زیرنویس ……یادداشت در مورد جنایت‌های نازی‌ها در برابر یک کشتار‬
‫اینکه‪ ،‬چنانچه زیردریایی‌های ساخت آلمان‬ ‫فلسفه ‪-‬زمستان ‪ -۱۳۶۴‬رویزیونیسم فلسفی جمعی دیگر محافظت کنند‪ .‬احمدی نژاد‬
‫قابلیت مسلح شدن با موشک‌های اتمی را‬ ‫دوباره جان می گیرد‪ .‬نگاهی به “گفتگوهای رئیس جمهور ایران با انکار هولوکاوست‬
‫داشته باشند‪ ،‬این حزب با ادامه‌ی تحویل آنها‬ ‫فلسفی – مائو” مورخه ‪ ۱۸‬اگوست ‪ ۱۹۶۴‬و بیانات عوام‌فریبانه‌ی خود سهم زیادی در‬
‫به اسرائیل مخالف است‪ ،‬گفت‪“ :‬صادرات‬ ‫تایید این دیدگاه ادا کرد‪ .‬دراسرائیل‪ ،‬ایاالت‬
‫اینگونه سالح‌ها در ادامه‌ی سیاست دولت‬ ‫متحد امریکا‪ ،‬آلمان و کشورهای دیگر غربی‬
‫قبلی است‪( ”.‬رک‪ :‬فرانکفورتر روندشاو‪،‬‬ ‫تحریم‌های فزاینده علیه ایران در درجه‌ی‬
‫‪ ۱۱‬ژوئن ‪.)۲۰۱۲‬وزیر دفاع بدین منوال‬ ‫اول با این استدالل توجیه می‌شوند که هدف‬
‫به درستی توجه کالودیا روت را به این‬ ‫برنامه‌ی اتمی ایران نابودی اسرائیل است‪.‬‬
‫نکته جلب میکند که دولت لیبرال‪/‬مسیحی‬ ‫نتانیاهو حتا خود را از لحاظ اخالقی محق‬
‫دمکرات فعلی در حقیقت تصمیمات دولت‬ ‫می‌بیند که به صراحت ایران را تهدید به‬
‫اسبق سوسیال دمکرات ‪ /‬سبز را به اجرا‬ ‫جنگ پیش‌گیرانه‌ای کند و در اجرای آن حتی‬
‫در میاورد‪.‬مسلح کردن اتمی اسرائیل با‬ ‫به تنهایی وارد عمل شود‪.‬‬
‫تمام پیامدهایی که برای تشدید درگیری‌های‬
‫دولت آلمان فدرال نه تنها در جریان درگیری‬
‫خاورمیانه و نزدیک‪ ،‬یعنی یکی از‬
‫اخیر بر سر برنامه‌ی هسته ای ایران‪ ،‬بلکه‬
‫ناپایدار‌ترین مناطق جهان دارد‪ ،‬کمابیش از‬
‫خیلی پیش از آنکه جمهوری اسالمی دست‬
‫سوی همه‌ی دولت‌های آلمان به پیش رانده شده‬
‫بکار پیاده کردن برنامه هسته ای خود‬
‫است و به طوری که اشپیگل نشان می‌دهد‪،‬‬
‫شود از اسرائیل حمایت می‌کرد‪ .‬آنطور‬
‫این سیاست در خفا و خارج از حوضه‬
‫که هفته‌نامه‌ی اشپیگل (شماره‌ی ‪ ۲۳‬سال‬
‫افکار عمومی و نهادهای دموکراتیک اجرا‬
‫‪83‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫به گزارش اشپیگل‪« ،‬امی آجالون»‪ ،‬یکی‬ ‫اصوال وجود خارجی ندارد و در روابط‬ ‫شده است‪ .‬این واقعیت که افشاگری اشپیگل‬
‫از متخصصان نظامی و رئیس پیشین‬ ‫شرق و غرب دوران جنگ سرد نیز هیچ‬ ‫در باره‌ی مسلح کردن اتمی اسرائیل به‬
‫سازمان امنیت داخلی اسرائیل (شین بت)‬ ‫نقشی نداشته است‪ .‬رژیم تئوکراسی ایران‬ ‫وسیله‌ی آلمان بحث چندانی را برنیانگیخت‪،‬‬
‫دریافت این زیردریایی‌ها را مهم‌ترین تصمیم‬ ‫را می‌توان به دیکتاتوری و پایمال نمودن‬ ‫جزء افتخارات دموکراسی آلمان محسوب‬
‫استراتژیک دانسته است‪ .‬نویسندگان اشپیگل‬ ‫حقوق شهروندان و هزار چیز دیگر متهم‬ ‫نمی‌شود‪ .‬اما نکته‌ی نگرانی‌آور این است‬
‫اهداف نظامی‌ای را که آجالون تحت عنوان‬ ‫نمود‪،.‬ما تصور اینکه این رژیم داوطلبانه‬ ‫که حتا رسانه‌ها و متخصصان لیبرال نیز‬
‫دست‌یابی به “عمق استراتژیک” فرمول‌بندی‬ ‫خواهان نابودی خود و ویرانی سرزمین‬ ‫تحویل زیردریایی‌های اتمی به اسرائیل را‬
‫کرده است‪ ،‬به حق “توانایی وارد آوردن‬ ‫مسلمانان باشد‪ ،‬تصوری دور از ذهن و عقل‬ ‫“از لحاظ اخالقی درست” می‌بینند و آن را‬
‫ضربه‌ی دوم اتمی” تفسیر کرده‌اند‪ .‬اما آنها‬ ‫سلیم است‪.‬‬ ‫توجیه می‌کنند (نگاه کنید از جمله به تفسیر‬
‫نیز در این باره که عمل‌کرد استراتژیک این‬ ‫و مصاحبه‌ی فرانکفورتر روندشاو با یکی‬
‫ضربه‌ی دوم چیست سکوت می‌کنند و گذشته‬ ‫بر اساس همان اصل “ترس هسته‌ای”‪،‬‬ ‫از متخصصان «بنیاد علم و سیاست» در‬
‫از این‪ ،‬گزارش خود را با نقل قول از یک‬ ‫دست‌یابی ایران به سالح اتمی می‌تواند‬ ‫شماره‌ی ‪ ۵‬ژوئن ‪.)۲۰۱۲‬‬
‫افسر نیروی دریایی اسرائیل به پایان می‌برند‬ ‫در بهترین حالت انحصار تسلیحات اتمی‬
‫که می‌گوید‪“ :‬ما نمی‌توانیم گذشته را فراموش‬ ‫اسرائیل در خاورمیانه را از میان بردارد و‬ ‫با توجه به این روند نامطلوب باید ندای‬
‫کنیم‪ ،‬لذا تمام توان خود را به کار می‌گیریم‬ ‫مانند دوران جنگ سرد‪« ،‬تعادل وحشت»‬ ‫گونترگراس را کامال برحق دانست‪ .‬او در‬
‫تا از یک هولوکاوست دیگر جلوگیری کنیم‪”.‬‬ ‫را در این منطقه برقرار کند‪ .‬این وضعیت‬ ‫شعری زیر عنوان «آنچه باید گفته شود»‪ ،‬با‬
‫و به این ترتیب راه را برای موجه جلوه‬ ‫به دالئل در باال آورده شده خطری برای‬ ‫عنوان کردن این نظریه که صلح جهانی از‬
‫دادن تحویل زیردریایی‌های آلمانی هموار‬ ‫موجودیت اسرائیل دربر ندارد‪ ،‬اما البته‬ ‫سوی اسرائیل و نه ایران مورد تهدید است‪،‬‬
‫می‌کنند‪ .‬فایده‌ی نظامی این زیردریایی‌ها و‬ ‫انحصار هسته ای و قدرت برتر آن را در‬ ‫حقانیت اخالقی سیاست پشتیبانی بین‌المللی از‬
‫ظرفیت وارد آوردن ضربه‌ی دوم در واقع‬ ‫خاورمیانه و در درجه‌ی اول درارتباط با‬ ‫اسرائیل را اساسا مورد سئوال قرار داد‪ .‬با‬
‫در جلوگیری از یک هولوکاوست دیگر‬ ‫مناطق اشغالی فلسطین از بین می‌ َب َرد و‬ ‫توجه به پیامدهای فاجعه‌باری که این سیاست‬
‫نیست‪ ،‬بلکه در این است که انحصار اتمی‬ ‫این کشور دیگر نمی‌تواند بی هیچ دغدغه‬ ‫می‌تواند برای صلح جهانی و خو ِد اسرائیل‬
‫اسرائیل در منطقه را‪ -‬حتا در صورت به‬ ‫و بدون ترس از واکنش شدید کشورهای‬ ‫به بار آورد‪ ،‬اکنون زمان آن فرارسیده است‬
‫دست آوردن توان ضربه‌ی اول کشوری مثل‬ ‫عربی در این مناطق مطابق میل خود عمل‬ ‫که ادعای مورد تهدید قرار داشتن موجودیت‬
‫ایران – نیز حفظ کند‪ .‬زیرا بمب‌های هسته‬ ‫کند‪ .‬اسرائیل برای این حالت فرضی‪ ،‬یعنی‬ ‫اسرائیل را با دید انتقادی و علمی بررسی‬
‫ای احتمالی ایران به این وسیله در معرض‬ ‫از دست دادن انحصار هسته ای‪ ،‬و حتا‬ ‫نمود‪ .‬زیرا همین ادعااست که بر اساس آن‬
‫ضربه‌ی دوم اسرائیل قرار می‌گیرند و تاثیر‬ ‫پیش از این که ایران اصوال به سالح اتمی‬ ‫سیاست آلمان و غرب در قبال اسرائیل تدوین‬
‫ی” خود را از دست می‌دهند‪،‬‬ ‫دست یافته باشد نیز‪ ،‬عالوه بر زرادخانه‌ای‬ ‫شده وجهت داده میشود و برنامه‌ی هسته ای‬
‫“ترس هسته ا ِ‬
‫زیرا اسرائیل می‌تواند کلیه ظرفیت های‬ ‫شامل ‪ ۲۰۰‬تا ‪ ۳۰۰‬بمب اتمی که از سالها‬ ‫ایران را به یکی از مهم‌ترین درگیری‌های‬
‫هسته ای ایران را پیش از آنکه به کار گرفته‬ ‫پیش برای وارد کردن ضربه‌ی اول ایجاد‬ ‫جهانی تبدیل کرده است‪.‬‬
‫شوند‪ ،‬از خلیج فارس مورد حمله قرار دهد‬ ‫کرده‪ ،‬هم‌اکنون در حال ایجاد ظرفیت وارد‬
‫و خنثی کند‪.‬‬ ‫آوردن ضربه‌ی دوم است که زیردریایی‌های‬ ‫منطق “ترس هسته ای”‬
‫«دلفین» آلمانی شالوده آن را تشکیل می‌دهند‪.‬‬
‫اگر اسرائیل با وجود توان ضربه‌ی اول‬ ‫بر اساس گزارش پیشگفته‌ی اشپیگل‪ ،‬آلمان‬ ‫فرض بگیریم که – همانطور که ادعا‬
‫و دوم اتمی‪ ،‬باز هم خود را مورد تهدید‬ ‫تا کنون ‪ ۳‬فروند از این زیردریایی‌ها را‬ ‫می‌شود‪ -‬رژیم جمهوری اسالمی واقعا به‬
‫احساس می‌کند‪ ،‬این امکان واقعی را دارد که‬ ‫به اسرائیل داده که از همه‌ی تاسیسات الزم‬ ‫آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و جهانیان‬
‫عضو ناتو شود‪ .‬اسرائیل می‌تواند زیر چتر‬ ‫برای نصب موشک‌های اتمی برخوردارند‪.‬‬ ‫تا کنون دروغ گفته است و می‌خواهد زیر‬
‫حفاظتی اتمی آمریکا‪ ،‬انگلستان و فرانسه‬ ‫اسرائیل با دریافت سه فروند دیگر از همین‬ ‫ی صلح‌آمیز از انرژی‬ ‫پوشش بهره‌بردار ِ‬
‫ِ‬
‫از امنیتی برخوردار شود که حتا از سوی‬ ‫زیردریایی‌ها که قرار است تا سال ‪۲۰۱۷‬‬ ‫هسته‌ای‪ ،‬بمب اتمی بسازد‪ .‬اختالف بر سر‬
‫نیرومندترین قدرت اتمی جهان نیز تهدیدی‬ ‫تحویل داده شوند‪ ،‬قادر خواهد بود در خلیج‬ ‫پنج یا بیست در صد تغلیظ اورانیوم در‬
‫متوجه آن نباشد‪ ،‬چه رسد به ایران که طبق‬ ‫فارس یعنی درست در نزدیکی خاک ایران‬ ‫هرصورت یک درگیری فرعی است که‬
‫اظهارات کلیه کارشناسان بین المللی هنوز‬ ‫به عملیات بپردازد و با موشک‌های اتمی‬ ‫توجه از ذات اصلی درگیری هسته ای با‬
‫تسلیهات هسته ای در اختیار ندارد‪ .‬اما‬ ‫تاسیسات اتمی ایران را به راحتی مورد‬ ‫ایران رامنحرف می‌کند‪ .‬اما اگر رژیم ایران‬
‫اسرائیل در حقیقت مدت‌هاست که زیر چتر‬ ‫تهدید قرار دهد‪ .‬زیرا زیردریایی‌های جدید‬ ‫روزی واقعا به بمب اتمی دست یابد‪ ،‬آیا‬
‫حفاظتی ناتو قرار دارد‪.‬و تاکنون مانورهای‬ ‫به مدرن‌ترین تاسیسات مجهزند و می‌توانند‬ ‫می‌تواند آن را علیه اسرائیل به کار گیرد؟‬
‫نظامی مشترک متعددی در دریای مدیترانه‬ ‫تا ‪ ۱۸‬روز بدون هواگیری به عملیات‬ ‫این ادعا که به راحتی از جانب رسانه‌ها‬
‫و مناطق دیگر با اتحادیه‌ی نظامی غرب‬ ‫بپردازند‪ .‬آنها می‌توانند در این مدت فاصله‌ی‬ ‫و سیاستمداران غرب عنوان می‌شود‪ ،‬این‬
‫برگزار نموده است‪ .‬این کشور گذشته از‬ ‫میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را طی‬ ‫واقعیت را نادیده می‌گیرد که در این صورت‬
‫این از سپر دفاع ضدموشکی ناتو نیز بهره‬ ‫کنند و بازگردند‪ ،‬بدون اینکه مجبور باشند‬ ‫باید ایران برای از بین بردن اسرائیل‪ ،‬نابودی‬
‫خواهد برد که قرار است در دریای مدیترانه‬ ‫حتا یک بار به سطح آب بیایند‪ .‬به این ترتیب‬ ‫میلیون‌ها فلسطینی و تخریب مسجداالقصی‪،‬‬
‫نصب شود‪ .‬امنیتی نظامی بیش از آنچه که‬ ‫ضعف ساختاری اسرائیل برای وارد آوردن‬ ‫یعنی دومین مکان مقدس جهان اسالم بعد از‬
‫هم‌اکنون اسرائیل دارد‪ ،‬برای هیچ کشوری‬ ‫ضربه‌ی دوم که تا کنون مانع اصلی حمله‬ ‫مکه را نیز ریسک کند‪ .‬این ادعای همیشگی‬
‫قابل‌تصور نیست‪.‬‬ ‫نظامی مستقل از آمریکا وجود داشت از بین‬ ‫غرب حتی منطق اساسی “ترس هسته ای”‬
‫خواهد رفت‪.‬‬ ‫یعنی “کسی که اول شلیک کند‪ ،‬خود قطعا‬
‫اهداف واقعی اسرائیل وغرب‬ ‫در مرحله دوم نیز نابود خواهد گردید”را به‬
‫نقش زیردریائی های دولفین آلمانی‬ ‫ساده گی به کنار میزند‪ ،‬گوئی که چنین اصلی‬
‫‪84‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫آمریکاخود منافع مشخصی در منطقه ندارد‬ ‫اینجا این پرسش مطرح می‌شود که چرا‬
‫که چنین فرضی دور از واقعیت است‪ .‬با یک‬ ‫اسرائیل به حفاظت غیررسمی ناتو بسنده‬
‫دید واقع‌بینانه باید فرض را بر منافع مشترک‬ ‫می‌کند و از عضویت در آن چشم می‌پوشد‪.‬‬
‫غرب و اسرائیل در خاورمیانه و نزدیک‬ ‫زیرا با عضویت در این اتحادیه به هر‬
‫گذاشت‪ .‬اسرائیل می‌خواهد به هر وسیله‌ی‬ ‫دشمن احتمالی به روشنی فهمانده می‌شود‬
‫ممکن از تبدیل ایران به یک قدرت اتمی‬ ‫که حمایت نظامی غرب از این کشور جدی‬
‫جلوگیرد تا با انحصار هسته‌ای خود‪ ،‬آزادی‬ ‫است و در صورت تهاجم به آن‪ ،‬با ضربه‌ی‬
‫عمل برای هدف‌های مهمتر ایدئولوژیکش‬ ‫نابودکننده‌ی ناتو روبرو خواهد شد‪ .‬پرسش‬
‫را از دست ندهد‪ .‬و هدف ایاالت متحد این‬ ‫بعدی این است که چرا کشورهای غربی تا‬
‫است که موقعیت مسلط خود را در منطقه‌ای‬ ‫کنون عضویت در ناتو را به اسرائیل پیشنهاد‬
‫که دارای مهم‌ترین منابع نفت و گاز جهان‬ ‫نکرده‌اند‪ .‬اگر مسئله‌ی اصلی آنان امنیت‬
‫است دوباره برقرار کند‪ ،‬موقعیت مسلطی‬ ‫اسرائیل ‌بود‪ ،‬بهترین راه پیشنهاد عضویت‬
‫که با سرنگونی رژیم شاه‪ ،‬قدرت‌یابی‬ ‫در اتحادیه‌ی نظامی غرب می‌بود‪ .‬اما غرب‬
‫جمهوری اسالمی و فرارویی آن به یک‬ ‫به جای این کار پیوسته در باره‌ی تهدید‬
‫قدرت منطقه‌ای بعد از سرنگونی صدام‬ ‫موجودیت اسرائیل به وسیله‌ی ایران تبلیغ‬
‫حسین شدیدا کمرنگ شده است‪ .‬در ضمن و‬ ‫می‌کند‪ .‬چرا؟ اسرائیل و غرب پاسخ به این‬
‫عالوه بر آن انحصار اتمی اسرائیل نیز یکی‬ ‫پرسش را خوب می‌دانند و هر دو می‌دانند‬
‫از اهرمهای ژئو پولیتیکی هزمونیک ایاالت‬ ‫چرا مبادرت به عضویت رسمی این کشور‬
‫متحد در این منطقه است‪(.‬تاکیدات از مجله‬ ‫در ناتو نمی‌ ورزند‪:.‬‬
‫هفته است)‬
‫اسرائیل برای عضویت در ناتو باید‬
‫در پرتو این تجریه‌ و تحلیل آشکار می‌شود‬ ‫بی‌چون‌وچرا به اشغال سرزمین‌های‬
‫که “تهدید موجودیت اسرائیل” پوشش‬ ‫فلسطینی پایان دهد و به پشت مرزهای پیش‬
‫عوامفریبانه‌ای است که تل‌آویو‪ ،‬واشینگتن‬ ‫از جنگ ‪ ۱۹۶۷‬بازگردد‪ .‬زیرا ترکیه که‬
‫و برلین با تمهیدات عظیم تبلیغاتی برای‬ ‫عضو ناتو است‪ ،‬به احتمال قوی با عضویت‬
‫هدف‌های استراتژیک خود ساخته‌اند‪ .‬ایاالت‬ ‫این کشور به شدت مخالفت خواهد کرد و‬
‫متحد و آلمان به این وسیله اشغال سرزمین‌های‬ ‫رای مثبت خود را موکول به اجرای کامل‬
‫فلسطینی به دست اسرائیل و انحصار اتمی‬ ‫قطعنامه‌ی ‪ ۲۴۲‬شورای امنیت خواهد کرد‪.‬‬
‫آن رادر واقع موجه جلوه می‌دهند‪ .‬با توجه‬ ‫از این گذشته‪ ،‬اسرائیل در آن صورت دیگر‬
‫به این نکات باید گفت که آنگال مرکل‪،‬‬ ‫نمی‌تواند از امضای پیمان منع گسترش‬
‫صدراعظم آلمان در مارس ‪ ۲۰۰۸‬در مجلس‬ ‫سالح‌های هسته‌ای خودداری کند و مجبور‬
‫اسرائیل نه تنها امنیت اسرائیل‪ ،‬بلکه اشغال‬ ‫خواهد بود موجودی سالح‌های هسته‌ای خود‬
‫فلسطین و انحصار اتمی این کشور و در‬ ‫را آشکار کند یا حتا از بین ببرد‪ .‬با توجه‬
‫صهیونیستی “ارض موعود” را‬
‫ِ‬ ‫نهایت هدف‬ ‫به این نکات است که انگیزه‌ی واقعی همه‬
‫در زمره‌ی “مصالح ملی آلمان” اعالم کرد‪.‬‬ ‫دولت‌های اسرائیل آشکار می‌شود‪ .‬مسئله‌ی‬
‫اما نیاز برحق مردم اسرائیل به امنیت نه‬ ‫آنها در درگیری بر سر برنامه‌ی اتمی‬
‫ت‬
‫با توان ضربه‌ی اول و دوم اتمی و سیاس ِ‬ ‫ت دیگر‬‫ایران‪ ،‬جلوگیری از یک هولوکاوس ِ‬
‫امنیتی علیه کشورهای خاورمیانه‪ ،‬بلکه‬ ‫ِ‬ ‫و حداکثر امنیت برای ساکنین در این کشور‬
‫فقط با سیاستی می‌تواند تامین شود‪.‬که بر‬ ‫نیست‪ ،‬بلکه در درجه‌ی اول این است که‬
‫همکاری و امنیت مشترک پایه گذاری شده‬ ‫وضعیت موجود سیاسی و برتری نظامی‬
‫باشد‪.‬‬ ‫خود را چه به عنوان قدرت اشغالگر و چه به‬
‫عنوان تنها قدرت اتمی منطقه همچنان حفظ‬
‫کنند‪ .‬به نظر می‌رسد که نخبگان صهیونیست‬
‫اسرائیل رویای «ارض موعود» را همچنان‬
‫در سر می‌پرورانند‪.‬‬
‫اما چرا دولت‌های غربی با همه‌ی خواسته‌های‬
‫اسرائیل با جان‌ودل موافقت می‌کنند‪ ،‬آنها را‬
‫به دقت اجرا می‌کنند و با این کار خود را‬
‫‌گرفتن سیاست “دو‬
‫ِ‬ ‫اتهام درپیش‬
‫ِ‬ ‫در معرض‬
‫معیاری”( دبل استاندارد)و مخالف با حقوق‬
‫بین الملل قرار می‌دهند؟ وجود البی یهود‬
‫اسرائیل نمی‌تواند دلیل کافی برای این پدیده‬
‫باشد‪ .‬این تصور که رهبران آمریکا و دیگر‬
‫کشورهای غربی تحت تاثیر البی اسرائیل‬
‫عمل میکند فرض را بر این میگذارد ‪:‬ه‬
‫‪85‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫بین املللی‬

‫آروا در‬
‫قانون جنگل‪ :‬دسایس تراست هسته ای فرانسوی ِ‬
‫افریقا‬
‫منبع‪ :‬تالتسکاال‬
‫ِاوا الکوست‬
‫ترجمه توسط حمید بهشتی‬
‫در سکوت محض به فعالیت های‬ ‫بهای استقالل انرژی ادعایی فرانسه‬
‫پُرسود خویش ادامه می دهد‪ .‬اما بهای‬ ‫چیست؟‬
‫تمام شده این معامالت برای سالمت‬
‫مردم و محیط زیست بسیار سنگین‬ ‫در حالیکه در سال ‪ ۲۰۱۱‬پنجاهمین‬
‫است‪.‬‬ ‫سالگرد اعالم استقالل کشورهای‬
‫افریقائی را با سخنرانی های بلند‬
‫آروا که تقریبا در ‪ ۱۰۰‬کشور‬ ‫گروه ِ‬ ‫و باالی انساندوستانه جشن گرفتند‪،‬‬
‫جهان فعال است به اکثر زمینه های‬ ‫هنوز نیز نظامی پا برجاست که‬
‫صنایع هسته ای پوشش می دهد‪:‬‬ ‫از زمان استعمار باقی مانده است‪:‬‬
‫استخراج اورانیوم‪ ،‬غلیظ نمودن و‬ ‫حمایت نظامی‪ ،‬دیپلماتیک و مالی از‬
‫تصفیه تفاله آن‪ ،‬مهندسی و ایجاد‬ ‫دیکتاتورها و رژیم های استبدادی‬
‫راکتورهای اتمی و سیستم های کنترل‬ ‫در آن سامان‪ ،‬در مقابل اولیت هائی‬
‫آروا‪« ،‬این عنصر‬ ‫و مراقبت آنها‪ِ .‬‬ ‫که دسترسی آنها را به منابع طبیعی‬
‫درخشنده ی صنایع فرانسه» در سوم‬ ‫ممکن می سازند‪ .‬برای این امر‬
‫سپتامبر ‪ ۲۰۰۱‬از ادغام دو عامل فوق‬ ‫آروا ‪AREVA‬‬ ‫بهترین نمونه گروه ِ‬
‫العاده مهم بخش هسته ای بوجود آمد‪:‬‬ ‫و نقش تعیین کننده شبکه فرانس‬
‫کوژما ‪( COGEMA‬شرکت‬ ‫ِ‬ ‫یکی‬ ‫آفریک می باشد که تا کنون به خوبی‬
‫عامه مواد هسته ای) که ‪ ۱۹۷۶‬فعالیت‬ ‫از عهده عقب انداختن تمایالت‬
‫خود را در زمینه استخراج و غلیظ‬ ‫دموکراتیک در آن کشورها بر آمده‬
‫نمودن اورانیم به سی ای ِا ‪CEA‬‬ ‫آروا در نی ِجر هنوز‬‫است‪ .‬معادن ِ‬
‫(اداره نیروی هسته ای کشور) واگذار‬ ‫نیز یک سوم تولیدات آنجا را به‬
‫نمود و دیگری فراما ُت م �‪FRAMA‬‬ ‫خود اختصاص می دهند‪ ،‬در حالی‬
‫‪ TOM‬که از ‪ ۱۹۵۸‬در زمینه ساختن کوره‬ ‫که آن کشور بیش از پیش در قرضه های ظالمانه درآمد حاصل از استخراج اورانیوم‬
‫های ویژه برای نیروگاه های اتمی فعالیت‬ ‫خارجی غرق می شود‪ .‬در فرانسه یک سوم دانست‪ .‬اما از گفتگو در این باره در عرصه‬
‫می نمود‪ .‬بدین قرار همه کارها برای تداوم‬ ‫چراغ ها به میمنت اورانیوم نی ِجر روشن می عمومی جلوگیری شده و به کسی اجازه ی‬
‫فن آوری اورانیوم با حمایت دولتی و شبکه‬ ‫آروا داده نمی شود‪.‬‬‫شوند ‪ ،‬در حالیکه اکثر اهالی نی ِجر خودشان انتقاد از زد و بند های ِ‬
‫های «فرانک آفریک» و تداوم روش های‬ ‫فاقد برق هستند‪ .‬البته برق نی ِجر در خود و این بدان دلیل است که قراردادهایی وجود‬
‫بکار بسته تمرکز یافت (به مصاحبه زیر با‬ ‫این کشور تولید نشده و از کشور همسایه که دارند که معموال شرایط ذکر شده در آنها‬
‫رافائل گرانوو توجه کنید)‪ .‬اما تاریخچه این‬ ‫نی ِجریه باشد وارد می گردد‪ .‬افسانه استقالل جزو اسرار می باشند‪ .‬قراردادهای مزبور با‬
‫گروه فقط از سال ‪ ۲۰۰۱‬آغاز نمی گردد‪،‬‬ ‫انرژی فرانسه بهائی دارد و آن را باید انسان خطرات درازمدتی همراه اند که نسبت بدانها‬
‫بلکه در واقع ادامه توسعه نیروی هسته ای‬ ‫هائی بپردازند که محیط زیست و سالمتشان حاشا می گردد‪ .‬این ها روش هائی است که‬
‫فرانسه و تاریخجه بنیادی است که مسئول‬ ‫خسران می یابد‪ ،‬کشورشان غارت شده و از سال ها پیش در استخراج معادن مزبور‬
‫این کار شده بود‪ :‬سی ای ِا در سال ‪۱۹۴۵‬‬ ‫امیدهایشان برای آینده ای بهتر نقش بر آب عادی می باشند… ‪ :‬آری بازار برای کار‬
‫به خواست ژنرال دوگل برای ایجاد تسلیحات‬ ‫می گردد‪ .‬ح ّتا آب که مایه حیات است آلوده خود حد و مرزی نمی شناسد – به نقل از‬
‫اتمی فرانسه به وجود آمد‪ .‬به خواست او‬ ‫گشته و بهره برداری بیش از اندازه و دزدانه ُگلیاز‬
‫تولید مواد اولیه هسته ای در باالترین درجه‬ ‫از آب های زیر زمینی اطراف آرلیت در‬
‫اولویت قرار گرفت و فرانسه افریقا را در‬ ‫سرزمین طوارق در نی ِجر موجب گسترش از زمان بسته شدن آخرین معدن اورانیوم‬
‫این زمینه به خدمت گرفت‪ .‬اما چنانکه‬ ‫فرانسه در سال ‪ ۲۰۰۱‬افریقا برای نیروگاه‬ ‫صحرا گشته است‪.‬‬
‫بعدها روشن شد صنعت هسته ای تولید برق‬ ‫های این کشور قابل صرفنظر نیست‪ .‬گروه‬
‫خطراتی را به همراه داشته و برای مردم‬ ‫آروا مانند گذشته تحت حمایت بزرگترین‬ ‫ِ‬ ‫گروگان گرفته شدن ‪ ۵‬فرانسوی در پایان‬
‫کشورهای تولید کننده خسارت بار می باشند‪.‬‬ ‫سال ‪ ۲۰۱۱‬در این سرزمین را البته تا حدی سهامدارش که دولت فرانسه باشد و تحت‬
‫باید از سرخوردگی اهالی صحرا و تقسیم حمایت قانون و با استفاده از نفوذ دولتمردان‬

‫‪86‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سرسام آور ‪ ۲/۵‬میلیارد دالر نموده‪ ،‬آنرا به‬ ‫آرامش بخش صادره به حق‪ ،‬مشکوک تلقی‬ ‫نخستین منابع عظیم اورانیوم در سال ‪۱۹۵۶‬‬
‫آروا» تغییر نام داد‬ ‫«منابع جنوب آفریقای ِ‬ ‫می گردند»‪ .‬این ها به خوبی با رویه معمول‬ ‫در مونانا (مواندا) واقع در گابُن کشف گشتند‪.‬‬
‫و در جزایر بریتانیائی ‪Jungferninseln‬‬ ‫آروا که توسط ‪ Omertà‬و به صورتی‬ ‫ِ‬ ‫گابُن آن زمان هنوز یکی از مستعمرات‬
‫به ثبت رساند‪ ،‬با طرح فاینانس و وضعیت‬ ‫تحقیرآمیز برای ساکنین منطقه اعمال می‬ ‫فرانسه در مناطق حارّ ه ی افریقا بود‪ .‬در‬
‫حقوقی انتقال به خارج که از جمله تاریک‬ ‫گردد‪ ،‬مطابقت دارد‪.‬‬ ‫سال ‪ ۱۹۶۱‬استخراج این منابع آغاز و ‪۴۰‬‬
‫ترین و غیر قابل نفوذترین انواع ممکن می‬ ‫سال ادامه یافت که گاهگاه نیز با استفاده از‬
‫آروا مدعیست که «هیچگونه‬ ‫تهدید اسلحه انجام می شود‪ .‬از جمله در سال بهای واقعی استخراج اورانیوم را باید مردم‬
‫باشد‪ .‬با اینحال ِ‬
‫کار مشکوکی در فعالیت هایش وجود‬ ‫‪ ۱۹۶۵‬که کارگران معدن به دنبال صانحه بومی بپردازند‪.‬‬
‫ندارد»!! البته این را نیز باید افزود که بهای‬ ‫ای دست به اعتصاب زدند‪ .‬در مجموع تا‬
‫استخراج اورانیوم نی ِجر در سال ‪ ۱۹۶۶‬در‬
‫سهام اورامین در نیمه سال پیش از بدست‬ ‫کنون ‪ ۲۶‬هزار تن مواد گرانبهای کانی از‬
‫آرلیت آغاز گشت‪ .‬محل مزبور بین صحرای‬
‫آروا ‪ ۴‬برابر شده بود…‬ ‫آوردن آن توسط ِ‬ ‫آنجا استخراج کشته است که البته آثاری نیز‬
‫وسیع افریقا و منطقه ساحل‪ ،‬در بخش متعلق‬
‫بهمین جهت این معامله مشکوک بنظر آمده‬ ‫از آن به جای مانده است‪.‬‬
‫به آگادز‪ ،‬پایتخت قوم طوارق‪ ،‬قرار دارد‪.‬‬
‫الوگون‪ ،‬مجبور‬ ‫و مدیر آن شرکت‪ ،‬خانم آنه ِ‬ ‫اهالی اطراف معادن مزبور هنوز نیز با آثار در آن جا تا کنون یکصد هزار تن مواد‬
‫شد در سال ‪ ۲۰۱۱‬از پست خویش استعفا‬
‫رادیواکتیو استخراج اورانیوم دستبگریبان کانی حاوی اورانیوم استخراج گشته است‪.‬‬
‫دهد‪ .‬در ضمن این نیز قابل ذکر است که‬
‫می باشند‪ :‬از راه تنفس هوا‪ ،‬استفاده از در سال ‪ ۲۰۰۸‬سرمایه در گردش شرکت‬
‫آروا نام خود را مدیون همین خانم می باشد‬ ‫ِ‬ ‫آروا ‪ ۱۳/۲‬میلیارد یورو بوده است‪ ،‬یعنی‬ ‫ِ‬ ‫مواد غذایی و آب مصرفی و نیز به سبب‬
‫آروالو گرفته‬‫که آنرا از نام معبد اسپانیائی ِ‬ ‫اینکه بسیاری از ساختمانها با بقایای مواد ‪ ۵‬برابر درآمد خالص ملی نی ِجر‪ .‬برای این‬
‫بود‪ ،‬که دیگر اثری از بعد معنوی این نام در‬
‫استخراجی بنا گشته اند‪ .‬عالوه بر این ها ‪ ۲‬مستعمره پیشین فرانسه به لحاظ محیط زیست‬
‫واقع وجود ندارد‪ .‬در حال حاضر ظاهرا به‬
‫میلیون تن زباله ی رادیواکتیو در مجراهای در سطوح بهداشتی واجتماعی‪ ،‬اوضاع واقعا‬
‫خاطر مشکالتی که بدنبال واقعه فوکوشیما‬
‫آب ریخته شده و ‪ ۴‬میلیون تن دیگر توسط فاجعه بار است‪ :‬زباله ی انبوه‪ ،‬آلودگی زمین‪،‬‬
‫در بازارهای جهانی بوجود آمده اند‪ ،‬ابتیاع‬
‫آروا تحت عنوان «‪ ۱۰‬وظیفه‬ ‫‪( COMUF‬شرکت معادن اورانیوم آب و هوا … ِ‬
‫آروا همچنین‬ ‫اورامین متوقف گشته است‪ِ .‬‬ ‫فرانسویل) که شعبه ی ‪ COGEMA‬و ی ما» مدعی است که «ما همه امکانات‬
‫قصد حفاری معادن افریقای مرکزی‪ ،‬نامیبیا‬
‫پیشگام آروا بود‪ ،‬در آن معادن که حال خود را برای محدود نمودن آثار تابش بکار‬
‫و ح ّتا امامور واقع در نی ِجر را که یکی‬ ‫ِ‬
‫دیگر متروک می باشند‪ ،‬ریخته شده است‪ .‬می گیریم» و به گزارش موسسه ی ‪INRS‬‬
‫از پرسودترین امکنه کانی به نظر می آید‬
‫به گفته برونو اُندو که سرپرست صلیب (انستیتوی نگهبانی بر تابش و امینیت انرژی‬
‫متوقف نموده است و از این جهت رهبران‬
‫سرخ آنجاست «در حال حاضر یعنی ‪ ۱۳‬هسته ای» استناد می کند‪ .‬موسسه مزبور‬
‫کشورهای مذکور به شدت نارضایتی خویش‬
‫سال پس از متروک شدن معادن مزبور به خاطر وابستگی اش به دولت فرانسه به‬
‫آروا به تحکیم‬ ‫را اظهار نموده اند‪ .‬در عوض ِ‬ ‫هنوز نیز کارگران معدن و اهالی منطقه کرّ ات مورد انتقاد قرار گرفته است‪ .‬خدمات‬
‫موقعیت خویش در قزاقستان‪ ،‬اردن‪ ،‬مراکش‬
‫آروا صورت می گیرد‪ ،‬اما‬ ‫مونانا از آثار آن در عذاب اند‪ .‬بخش آلوده پزشکی توسط ِ‬
‫و نیز در مغولستان پرداخته است‪.‬‬
‫به رادیواکتیو در مناطقی واقع است که آنچه مشکوک بنظر می رسد انیست که‬
‫در سال ‪ ۲۰۰۷‬رئیس جمهور فرانسه‬ ‫مردم‪ ،‬مونیاک را خیس کرده‪ ،‬ماهی گیری پرشکان هیچگونه آثار بیماری را که با‬
‫سارکوزی از تریپولیس دیداری بعمل آورد‬ ‫می کنند و مساکن آنها در آنجا قرار دارند‪ .‬تابش در ارتباط باشد تشخیص نمی دهند‪.‬‬
‫که رسما تحت عنوان «تقویت روابط میان‬ ‫بهای واقعی استخراج اورانیوم را باید مردم نکته دیگر اینست که آب های زیرزمینی در‬
‫دو کشور» صورت گرفت‪ .‬در سفر مزبور‬ ‫آروا آب‬‫بومی بپردازند»‪ .‬شرکت ‪ COMUF‬برای معرض ته کشیدن قرار دارند‪ ،‬زیرا ِ‬
‫چند قرارداد محرمانه ی نظامی منعقد گشته‬ ‫همکاری با سازمان نگهبانی بر میزان تابش های زیرزمینی تارات ‪ Tarat‬را که در میان‬
‫و بعالوه سارکوزی به قذافی قول داد یکی‬ ‫اتمی در مونانا البراتوار آلگاده ‪ ALGADE‬صحرا قرار دارد‪ ،‬پمپاژ می کند‪.‬‬
‫آروا را رسما ً برای‬
‫از رآکتورهای اتمی ِ‬ ‫را که یکی از موسسات وابسته ب ه �‪COGE‬‬
‫از سال ‪ ۱۹۶۶‬در آرلیت و آکوکان که از‬
‫تصفیه آب دریا در اختیار لیبی قرار دهد‪.‬‬ ‫‪ MA‬می باشد مأمور نمود‪ ،‬البته با نظارت‬
‫دیگر شهرهای معدنی است ‪ ۲۷۰‬میلیارد‬
‫اما بطوری که ژاک آتالی در کتاب خویش‬ ‫و تحت کنترل ‪( CNPPRI‬مرکز دولتی‬
‫لیتر آب مصرف شده است‪ .‬و امروزه نیز‬
‫‪Jaques Attali, Econimie et apoc-‬‬ ‫نگهبانی بر تابش)‪ .‬اما اکنون دیگر هویدا‬
‫روزانه میلیونها لیتر به مصارف مربوطه‬
‫‪alypse, trafic et prolifération nu-‬‬ ‫گشته است که طرحی که شرکت ‪COMUF‬‬
‫می رسد‪ .‬نی ِجر پنجمین کشور تولید کننده‬
‫‪ 1995 ,cléarie, Fayard‬نوشت «قائل‬ ‫برای مقابله با خطرات احتمالی ارائه نموده‬
‫اورانیوم در جهان و از فقیرترین کشورها‬
‫شدن تفاوت میان مواد خام هسته ای به‬ ‫است‪ ،‬واقعیات موجود را ماسمالی می کند‪:‬‬
‫بوده‪ ،‬عمر اهالی آن به ندرت به ‪ ۵۰‬می‬
‫لحاظ نظامی و غیرنظامی غیر ممکن است‬ ‫طرح مزبور نه با توجه به اطالعات حاوی‬
‫آروا ‪ ۷۷۰‬میلیون دالر‬ ‫در گزارش ‪ CNPPRI‬قابل قبول است و رسد‪ .‬درآمد ساالنه ِ‬
‫(…)‪ .‬از آنجائیکه تکنولوژی ها در هر دو‬
‫و در مقابل آن بودجه ساالنه آن کشور فقط‬
‫بخش مزکور قابل استفاده می باشند‪ ،‬همه‬ ‫نه کلیه آثار تابش رادیواکتیو را مورد توجه‬
‫‪ ۳۲۰‬میلیون دالر است‪.‬‬
‫گونه تکنولوژی را می توان فروخت و این‬ ‫قرار داده است‪ .‬به گونه ای که برونو اُندو‬
‫ظاهر را نیز حفظ نمود که انگار فروشنده‬ ‫آروا در ‪ ۴۳‬کشور جهان‬ ‫مدعیست‪« :‬در باره اقدامات محافظتی در شرکت صنعتی ِ‬
‫به مقاصد صلح آمیز خریدار باور دارد»‪.‬‬ ‫مقابل تابش‪ ،‬اطالعاتی که به ما می دهند به شعبه داشته و دامنه فعالیت های آن شامل‬
‫اینست که هنوز نیز دارند نیروگاه های اتمی‬ ‫گونه ایست که قابل پذیرش نیست‪ .‬مراقبت بر ‪ ۱۰۰‬کشور می باشد‪ .‬اما به گونه ای که‬
‫را به فروش می رسانند…‬ ‫اینکار از ‪ ۱۰‬سال پیش توسط ‪ COMUF‬منطق سودطلبی حکم می کند در سال ‪۲۰۰۷‬‬
‫آروا قصد تصرف شرکت کانادائی اورامین‬ ‫ِ‬ ‫و ‪ CNPPRI‬انجام می شود‪ .‬اما نه ادارات‬
‫بر طبق گزارشی که در ‪ ۲۰‬آوریل ‪۲۰۱۱‬‬
‫محلی و نه اهالی ساکن منطقه از نتایج آن ‪ URAMIN‬را نیز (که در جدیدترین منابع‬
‫از جانب هیئت امور استراتژیک به وزارت‬
‫مطلع می گردند‪ .‬بهمین جهت نیز بیانیه های کانی خویش آغاز به کار نموده بود) به بهای‬
‫دفاع (فرانسه) عرضه شد «در سی سال آینده‬
‫‪87‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫چنین شرایطی فقط در صورتی می توان از‬ ‫جنوبی بود فرانسه به لحاظ الومینیوم از آنجا‬ ‫قریب به ‪ ۲۰‬کشور جهان دارای تسلیحات‬
‫استقالل انرژی سخن گفت که فرض بر این‬ ‫بهره برداری می کند‪ ،‬وضع به همین منوال‬ ‫اتمی خواهند بود»‪ .‬لذا با توجه به خطرات‬
‫باشد که گنجینه های زیرزمینی مستعمرات‬ ‫است‪ .‬دور زدن قوانین و مقررات امنیتی و‬ ‫فراوانی که به کرّ ات در رابطه با انرژی‬
‫سابق فرانسه هنوز نیز متعلق به این کشور‬ ‫بی اعتنائی بدانها علی رغم قطعنامه های‬ ‫هسته ای همراه بوده است و نیز با توجه‬
‫می باشد‪ .‬رویکرد مزبور همچنین این را که‬ ‫سازمان ملل متحد و احکام محکومت دادگاه‬ ‫به بدهی های عظیم کشورهای افریقائی می‬
‫اورانیوم افریقا چه نقشی در تاریخچه انرژی‬ ‫الهه کار تازه ای نیست‪.‬‬ ‫آروا‬
‫بایست بسیجی عظیم علیه استراتژی ِ‬
‫هسته ای فرانسه بازی کرده است‪ ،‬مسکوت‬ ‫ایجاد گردد‪ .‬نباید فراموش کرد که این شرکت‬
‫می گذارد‪ -‬این ها را من کوشیده ام در کتاب‬ ‫در نامیبیا در اراضی ترکوبچه میزان‬ ‫به میزان ‪ %۸۰‬به کشور فرانسه تعلق دارد‪.‬‬
‫خود روشن سازم‪.‬‬ ‫اورانیوم موجود بسیار قلیل است و بر یکصد‬
‫منابع اورانیوم در سراسر جهان ‪ ۲۰۰۹‬میلیون سخره های سنگی می باید عملیات‬
‫آیا ممکن است شما آن مناسبات سیاسی را که‬ ‫شیمیائی صورت گیرد‪ .‬هر چه میزان علظت‬ ‫(ارقام به هزارتن اورانیوم)‬
‫آروا با استفاده از آنها انرژی هسته‬
‫فرانسه و ِ‬ ‫اورانیوم در سنگ معدن کمتر باشد به همان‬
‫ای نظامی و غیر نظامی خود را تأمین کرده‬ ‫نسب میزان آلودگی محیط زیست بیشتر‬ ‫قابل توجه‪:‬‬
‫اند‪ ،‬توضیح دهید؟‬ ‫می شود‪ .‬اگر در آنجا که بزرگترین منابع‬
‫معادن اورانیوم مرگبارند‬
‫اورانیوم است عملیات استخراج صورت‬
‫فرانسه بخاطر اینکه پس از اعالم استقالل‬ ‫برای استخراج هر تن سنگ اورانیوم‪ ،‬گیرد‪ ،‬می باید منتظر بروز فاجعه ی محیط‬
‫کشورهای افریقائی انرژی خود را تأمین‬ ‫استخراج ‪ ۲۰۰۰‬تن خاک ریز رادیواکتیو که زیستی جدیدی بود‪.‬‬
‫نماید در گابُن و نی ِجر مستبدترین و برای منافع‬
‫در محیط زیست بجای می ماند الزم است‪.‬‬
‫خود مناسب ترین رژیمها را نصب کرد‪ .‬بر‬
‫گاز را ُدن که به هنگام استخراج اورانیوم‬ ‫ِ‬
‫گابُن مدتی طوالنی عمر بونگو حاکم بود که‬
‫بجایش اخیراً پسرش نشسته است‪ .‬در نی ِجر‬ ‫متصاعد می گردد‪ ،‬سالمت کارگران معدن و اورامین‪ :‬مبحث مسکوت مانده – مصاحبه با‬
‫فرانسه ابتدا هامانی دیوری را بر سر قدرت‬ ‫ساکنین اطراف را مخدوش می سازد‪ .‬آلمان رافائل گرانوو‬
‫در این زمینه نمونه خوبی را در معادن شهر‬
‫آورد‪ ،‬البته پس از آنکه خود را از رهبر‬
‫در این مصاحبه گرانوو افسانه استقالل‬ ‫ویسموت بدست می دهد‪ .‬بدنبال آلودگی شدید‬
‫جنبش استقالل طلبانه‪ ،‬باکاری جیبو‪ ،‬خالص‬
‫رادیواکتیو در آنجا رقم باالئی از افراد مبتال انرژی فرانسه را باطل نموده و شرح می‬
‫کرده بود‪ .‬زمانی که هامانی دیوری در سال‬
‫به سرطان گشتند‪ .‬بطوری که تعداد مبتالیان دهد که در چه شرایطی این کشور و شرکت‬
‫‪ ۱۹۷۴‬قصد چانه زدن بر سر بهای اورانیوم‬
‫آروا در افریقا بیش از هر جای دیگر سنگ‬ ‫ِ‬ ‫به سرطان ریه باالتر از ‪ ۷۰۰۰‬بوده و‬
‫را داشت‪ ،‬وی با کمال رضایت فرانسه از‬
‫رقم قربانیان استحراج اورانیوم به بیش از اورانیوم بدست می آورند‪ )۱( .‬وی که عضو‬
‫کار بر کنار شد و آنهم توسط افسرانی که‬
‫سازمان سوروی ‪ Survie‬می باشد در کتاب‬ ‫‪ ۲۰۰۰۰‬تخمین زده شده است‪.‬‬
‫توسط استعمارگران فرانسوی تربیت شده‬
‫«آروا در افریقا‪ ،‬چهره تاریک انرژی هسته‬ ‫ِ‬
‫بودند‪ .‬در سال ‪ ۱۹۹۶‬مجددا به کمک فرانسه‬
‫در افریقا رقم قربانیان مربوطه را با توجه ای فرانسه» (‪ )۲‬به گونه ای مستند و سازش‬
‫کودتائی نظامی عله دولت غیرنظامی نی ِجر‬
‫به فقدان آمارگیری و قوانین خفقان بار حاکم ناپذیر سیاست دولت فرانسه و عواقب آن را‬
‫بپا شد‪ .‬و زمانیکه چندی پیش یعنی ‪-۲۰۰۷‬‬
‫به سختی می توان تخمین زد‪ .‬اما عواقب آن بر مال می سازد‪.‬‬
‫‪ ۲۰۰۸‬بهای اورانیوم در بازارهای جهانی‬ ‫برای سالمت مردم فاجعه بار است‪.‬‬
‫بسیار باال رفته بود‪ ،‬نبردی میان رژیم ممدو‬ ‫شما در کتاب خود ثابت می کنید که استقالل‬
‫آروا و دولت فرانسه از‬ ‫تانجا از یک سو و ِ‬ ‫آروا مدعیست که در اراضی انرژی فرانسه جز افسانه ای بیش نیست‪.‬‬ ‫در حالیکه ِ‬
‫سوی دیگر در گرفت‪ .‬این از یک جهت به‬ ‫آرلیت اقدام به بازسازی و سم زدائی نموده اتکاء شما بر چه عواملی است؟‬
‫وضعیت سال ‪ ۱۹۷۴‬شباهت داشت که دولت‬ ‫است‪ ،‬با توجه به نمونه برداری کمیسیون‬
‫نی ِجر از فرانسه خواهان پرداخت بهای بسیار‬ ‫اکتشافی مستقل برای تابش اتم ی �‪ CRI‬رافائل گرانوو‪:‬چهل سال است که افسانه‬
‫بیشتر در قبال اورانیوم شده بود‪ .‬اما این بار‬ ‫‪ IRAD‬ثابت گشته است که تابش به میزان استقالل انرژی فرانسه را مرتب مدیون‬
‫آروا نسبت به بهای پرداختی تا حدی انعطاف‬ ‫ِ‬ ‫‪ ۲۰۰۰‬برابر مقدار معمول در طبیعت انرژی هسته ای قلمداد می کنند‪ .‬این افسانه‬
‫نشان داد‪ ،‬زیرا شرکت مزبور ابقای بهره‬ ‫رسیده است‪ .‬بهره برداری از معادن عظیم‬
‫برداری از بزرگترین منابع اورانیوم افریقا‬ ‫ایمامورن ‪ Imamouren‬که بستن آنها را ایست بسیار قوی و پا برجا‪ .‬مقامات رسمی‬
‫در امامورن را در مد نظر داشته و از رقابت‬ ‫دائم به تعویق می اندازند‪ ،‬درست در همان میزان استقالل انرژی را با اتکا بر تحریفات‬
‫آروا پیروز‬ ‫وضعی صورت می گیرد که در آرلیت مختلفی مطرح می سازند‪ :‬از جمله یکی از‬
‫با چین می ترسید‪ .‬برای اینکه ِ‬ ‫حاکم است‪ ،‬با این تفاوت که وسعت آن جا این تحریفات این است که واردات اورانیوم‬
‫شود‪ ،‬سارکوزی ابتدا به نی ِجر پرواز نموده‬
‫و به کودتای قانون اساسی ممدو تانجی که‬ ‫شرایط مربوطه را بسیار حادتر می کنند‪ .‬را جزو واردات مواد خام دانسته و به حساب‬
‫قصد داشت در دور بعدی نیز بر سر قدرت‬ ‫چنین به نظر می رسد که آروا قصد دارد به واردات انرژی نمی گذارند‪ .‬اما از زمانی که‬
‫ِ‬
‫بماند چراغ سبز نشان داد‪ .‬اما پس از اینکه‬ ‫گابُن بازگشت نماید‪ .‬در آنجا بهره برداری آخرین معدن اورانیوم فرانسه در سال ‪۲۰۰۱‬‬
‫فرانسه معادن مزبور را بدست آورد‪ ،‬دیگر‬ ‫از معادن مانونا آثاری داشته است که مردم بسته شده است‪ ،‬کلیه اورانیوم مصرفی در‬
‫لزومی ندید در مقابل کودتایی که علیه تانجی‬ ‫نیروگاه های ما وارداتی است‪ .‬و البته پیش‬ ‫محل هنوز از آن در عذابند‪.‬‬
‫صورت گرفت اقدامی صورت دهد‪ .‬پس‬ ‫از آن نیز بخش اعظم اورانیوم ما وارداتی‬
‫از ‪ ۴۰‬سال دخالت فرانسه در امور داخلی‬ ‫در افریقای مرکزی پروژه بهره برداری از بوده است‪ .‬از نظر تاریخی اورانیوم بدواً از‬
‫نی ِجر یک امر ثابت شده است‪ :‬فقط بخش‬ ‫منابع باکونا که پس از قصد خرید اورامین افریقا وارد می شد‪ ،‬ابتدا از گابُن و سپس‬
‫اندکی از بهای اورانیوم نصیب دولت نی ِجر‬ ‫آروا از منابع دیگری در‬ ‫در سال ‪ ۲۰۰۷‬قرار بود جان تازه ای بگیرد‪ ،‬از نی ِجر‪ .‬البته ِ‬
‫خطه از آن بهره‬‫شده است‪ ،‬بعالوه مردم آن ّ‬ ‫متوقف گشته است؛ در نامیبیا نیر که از جهان نیز بهره برداری می کند‪ .‬اما هنوز‬
‫سوداگران پشت پرده ی‬ ‫ای نبرده اند‪ ،‬بلکه‬ ‫همان دورانی که هنوز در استعمار افریقای هم ثلث تولیدات آن محصول نی ِجر است‪ .‬در‬
‫ِ‬
‫‪88‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫باید روابطشان را با جنبش های موجود‬ ‫حکومت های نظامی که تحت حمایت فرانسه که مسئول کشتار جمعی توتسی ها در رواندا‬
‫تقویت نموده‪ ،‬از خواسته های آنها در رابطه‬ ‫قرار داشتند به قرضه های خارجی افزوده و بود ارتباط داشت…‬
‫با اقدامات ایمنی‪ ،‬پرداخت مخارج درمانی‬ ‫کشور را به روز سیاه کشاندند‪.‬‬
‫خسارات وارده‪ ،‬بدست آوردن حاکمیت آنها‬ ‫آروا را چگونه‬ ‫شما راهکار ارتباطاتی ِ‬
‫بر ثروت های ملی شان‪ ،‬شفافیت سرمایه‬ ‫آروا برای تحقق اهداف صنعتی خویش بر توصیف می کنید؟‬ ‫ِ‬
‫گذاری و غیره مطلع گردند‪ .‬این ها را مجمع‬ ‫کدام شبکه ها و روابطی تکیه می کند؟‬
‫آروا اینست که واقعیت ها‬ ‫راهکار ارتباطاتی ِ‬
‫«آروا نباید در نی ِجر هر کاری می خواهد‬ ‫ِ‬ ‫از همان ابتدا مهره های اصلی توسعه نیروی را تاجائی که هیچ معنایی دیگر از آنها نماند‪،‬‬
‫بکند» هدف خویش قرار داده است‪ )۳(.‬من‬
‫هسته ای و نظام استعمار جدید که پس از نفی می کند و به سادگی نیز قابل توصیف‬
‫به سهم خود کنار گذاردن فعالیت های اتمی‬
‫اعالم استقالل در کشورهای افریقایی بر است‪ .‬استخراج اورانیوم یکی از فعالیت های‬
‫را ساده ترین و مطمئن ترین راه برای پایان‬
‫سر کار آمدند‪ ،‬ثابت بودند‪ .‬دوگل ‪ CEA‬را به غایت خطرناک است‪ .‬هر یک از واحدهای‬
‫دادن به سیاست غارت و دخالتی که تحت‬
‫بوجود آورد و با همکاری فکار ت �‪ Foc‬این صنعت برای محیط زیست خسارت بار‬
‫عنوان «استقالل انرژی» اعمال می گردد‪،‬‬
‫‪ cart‬آنچیزی را که پس از آن فرانک بوده و معموال بدون رعایت حال مردم محل‬
‫می دانم‪ .‬مسلم است که تصمیم گیری روی‬
‫آفریک نامیده شد بنیان گذاری کرد‪ .‬آنگاه انجام می شود‪ .‬اما بهنگام استخراج اورانیوم‬
‫اینکه آیا بهره برداری از زمین نی ِجر ادامه‬
‫ِپیر گیلومات که بانی برنامه اتمی فرانسه ریسک های ویژه ای که به تابش رادیواکتیو‬
‫یابد یا خیر حق ملت نی ِجر است‪ .‬اما ما باید‬
‫بود اولین رئیس شرکت نفت اِلف شد… اما مربوط می شوند‪ ،‬نیز افزوده می گردد که‬
‫این تقاضا را مطرح سازیم که این گفتمان‬
‫آروا مسکوت می مانند‪.‬‬ ‫رئیس جمهور فرانسه امروزه مانند گذشته به عمد از جانب ِ‬
‫آروا و دولت فرانسه مسکوت‬ ‫دیگر توسط ِ‬ ‫باالترین حامی انرژی هسته ای است‪ ،‬چه اینجا ما با موضوعی سر و کار داریم که‬
‫گذاشته نشود‪.‬‬
‫در زمینه تهیه منابع کانی و چه در زمینه در رابطه با مکان های نیروگاه های اتمی‬
‫پاورقی ها‪:‬‬ ‫آروا نیز بوده و درست بخاطر حد اکثر سود آوریشان‬ ‫ایجاد نیروگاه های جدید‪ .‬لذا شرکت ِ‬
‫درنگی نخواهد کرد در اینکه رادیواکتیوترین به عمد از این امور سخنی گفته نمی شود‪.‬‬
‫(‪ )۱‬انجمن «سوروی» که در سال ‪۱۹۸۴‬‬ ‫عناصر شبکه سوخت هسته ای خود را استخراج اورانیوم زمین‪ ،‬آب و هوا را به‬
‫تأسیس گشت‪ ،‬علیه تداوم اتصال میان فرانسه‬ ‫بازسازی نموده‪ ،‬موقعیت خویش را بهنگام نحو غیر قابل برگشتی مسموم می سازد‪.‬‬
‫و مستعمرات پیشین آن معترض است‪ .‬هدف‬ ‫رویداد مشکالت تحکیم نماید‪ .‬بعنوان نمونه مردم محل با آب آلوده زندگی می کنند و‬
‫سوروی تقویت روابط دگرگونه ایست که‬ ‫آروا فلزات مستعمل را برای ضروریات زندگی‬ ‫هنگامیکه بحرانی میان ممدو تانجا و ِ‬
‫حاکمیت کشورها و انتخاب مردم را رعایت‬ ‫بروز نمود‪ ،‬این شرکت به سراغ شخصیت خویش به کار می گیرندو بدین صورت کلیه‬
‫نماید‪.‬‬ ‫هائی رفت که در زمینه دیپلماسی غیر آن منطقه آهسته آهسته‪ ،‬اما به حتم مسموم‬
‫آروا مسلما ً نمی خواهد که این‬ ‫رسمی دارای تجربه بودند وهنگامیکه یک می گردند و ِ‬
‫(‪ )۲‬عنوان کتاب‪Areva en Afrique, „ :‬‬ ‫جنبش شورشی جدید بنام جنبش عدالتخواه حقایق نام این شرکت و نیز نیروی هسته ای‬
‫‪une face cachée du nucléaire‬‬ ‫نی ِجری که بخش طوارق آن قوی بود‪ ،‬سر را تحت الشعاء قرار دهند‪ .‬البته اولین کسانی‬
‫‪,français “, Raphaël Granvaud‬‬ ‫آروا سرهنگی بنام دنامور را که که صدمه می بینند معدنچیان می باشند که‬ ‫بر آورد‪ِ ،‬‬
‫آروا در افریقا‪،‬‬
‫‪ِ .€ 14 ,Agone , 2012‬‬ ‫پیش از آن وابسته نظامی سفارت فرانسه در تا جائی که ممکن است آنها را نسبت به‬
‫چهره تاریک انرژی هسته ای فرانسه‪،‬‬ ‫نی ِجر بود‪ ،‬برای مقابله با آن تجهیز نمود‪ .‬خطرات مربوطه در نا آگاهی می گذارند –‬
‫رافائل گرانوو‪ ،۲۰۱۲ ،‬انتشارات آگونه‪،‬‬ ‫آروا همچنین دومینیک پین را به مدیریت ابتدائی ترین اقدامات ایمنی در سال های دهه‬ ‫ِ‬
‫‪ ۱۴‬یورو‬ ‫آروا در طول ‪ ۴۰‬سال بهره‬ ‫فعالیت های خود در نی ِجر منصوب نمود‪ ۹۰ :‬اتخاذ کشتند‪ِ .‬‬
‫دیپلمات مزبوریکی از اعضاء پیشین واحد برداری حتا در یک مورد نیز حاضر نشده‬
‫(‪ )۳‬مجمع فرانسوی „‪Areva ne fera‬‬
‫افریقائی ریاست جمهوری فرانسه بود‪ .‬هر است آلودگی‪ ،‬سرطان و یا سایر بیماری های‬
‫(آروا نباید در‬
‫‪ِ “pas la loi au Niger‬‬ ‫دوی این ها به زودی به عنوان اشخاص نا شغلی معدنچیان را بپذیرد‪ .‬در این زمینه‬
‫نی ِجر هر کاری می خواهد بکند) در سال‬
‫مطلوب در نی ِجر اعالم گشتند‪ .‬و این امری قانون سکوت محض برقرار گشته است‪.‬‬
‫‪ ۲۰۰۸‬برای کمک به ملت های خسارت دیده‬
‫است که تا کنون در هیچیک از مستعمرات‬
‫از استخراج اورانیوم و اعتراض به عواقب‬ ‫آروا» پایان‬‫پیشین فرانسه سابقه نداشته است‪ .‬این دو چگونه می توان به این «سیسم ِ‬
‫فاجعه بار سیاست انرژی ما که عبارت از‬ ‫همچنین متهم گشتند به اینکه روابط مشکوکی داد؟‬
‫آلودگی رادیواکتیو محیط زیست می باشد‪،‬‬
‫با جنبش عدالتخواه آن کشور برقرار نموده‬
‫تأسیس گشت‪ .‬فعالیت های این مجمع با‬ ‫من در کتابم به خود اجازه نمی دهم راه حل‬
‫مذموم شبکه‬
‫ِ‬ ‫اند‪ .‬در نقاط دیگر نیز عناصر‬
‫این هدف صورت می گیرند که مسئولیت‬ ‫ساده ای را پیشنهاد کنم‪ .‬فقط امیدم به این‬
‫ی فرانک آفریک بازسازی شده اند‪ ،‬از جمله‬
‫فرانسه‪ ،‬اتحادیه اروپا و جامعه بین الملل را‬ ‫است که این کتاب بتواند به تقویت استدالل‬
‫یک گروه سه گانه برای واسطگی در بدست‬
‫به آنها گوشزد نماید‪.‬‬ ‫مخالفان نیروی اتمی یاری رساند و آنها‬
‫آوردن معادن جدید در افریقای مرکزی و‬
‫به خسارات سیاسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬بهداشتی و‬
‫‪Raphaël Granvaud‬‬ ‫در جمهوری دموکراتیک کنگو‪ :‬پاتریک‬
‫آروا در افریقا با استخراج‬ ‫بالکانی که نماینده لوالوا پرت در پارلمان محیط زیستی که ِ‬
‫اورانیوم موجب می گردد‪ ،‬توجه نموده و‬ ‫ِِ‬
‫‪Areva en Afrique‬‬ ‫فرانسه و از نزدیکان سارکزی بود و درست‬
‫آگاه گردند‪ .‬در حال حاضر ‪ %۸۰‬سرمایه‬
‫مانند سارکزی مراحل ترقی خود را در سایه‬
‫‪Une face cachée du nucléaire‬‬ ‫آروا در دست دولت فرانسه است‪ .‬بنابراین‬ ‫ِ‬ ‫شارل پاسکو آغاز نمود‪ ،‬و یک سوداگر‬
‫‪français‬‬ ‫سیاست آن از جانب مأموران دولتی تأیید می‬
‫بلژیکی بنام ژرژ فُ ِرست که کنسول دوم‬
‫گردد و بهمین دلیل نیز شهروندان فرانسوی‬
‫‪Préface d’Odile Tobner‬‬ ‫فرانسه در لومومباشی و به «ولیعهد کاتانگا»‬
‫حق دارند روی آن حساب باز کرده و علیه‬
‫ملقب گشته بود‪ ،‬و نیز فابیان سینگایه که یکی‬
‫آن نیروی خود را بسیج نمایند‪ .‬همچنین آنها‬
‫از جاسوسان سابق رواندائی بود و با باندی‬
‫‪89‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫سیاسی‬

‫‪۲۰۱۲/۰۲/۱۶ : Parution‬‬
‫‪۶-۰۱۵۶-۷۴۸۹-۲-۹۷۸ : ISBN‬‬
‫صربرنیتسا‪ .‬وحشت غرب از حقیقت‬ ‫‪pages ۳۰۴‬‬
‫الکساندر مزیایف‬
‫‪cm ۱۷ x 11‬‬
‫برگردان‪ :‬ا‪ .‬م‪ .‬شیری‬
‫‪euros 14.00‬‬
‫‪Commander‬‬
‫با تشکر از تالکسکاال‬
‫مأخذ‪http://www.tlaxcala-int.org/ :‬‬
‫‪7610=article.asp?reference‬‬
‫تاریخ انتشار متن اصلی‪۲۰۱۲/۰۵/۰۹ :‬‬
‫نشانی این مقاله در اینترنت‪http:// :‬‬
‫‪www.tlaxcala-int.org/article.‬‬
‫‪7698=asp?reference‬‬

‫کرستیچ مشخص نشده بود که چه کسی نسل‬ ‫همه ساله «جامعه» باصطالح «بین‬
‫کشی را طراحی کرد و چه کسی آن را‬ ‫المللی»‪ ،‬روز ‪ ۱۱‬ژوئیه را بنام روز‬
‫به اجرا در آورد‪ .‬ژنرال کرستیچ به اتهام‬ ‫یادبود قربانیان نسل کشی بوسنیائیها گویا‬
‫همدستی در نسل کشی نامعین‪ ،‬بدون اطالع‬ ‫بدست صربها برگزار می کند‪ .‬بطوریکه‬
‫از برنامه ریزی و اجرای آن محکوم گردید‪.‬‬ ‫«رسانه های جهانی» تأکید می کنند‪ ،‬در‬
‫در تمام پروسه های محاکمه‪ ،‬هیچ کس‬ ‫این روز‪ ،‬پس از سقوط شهر صربرنیتسا‪،‬‬
‫دیگری به جرم نسل کشی محاکمه نشد‪ .‬آنچه‬ ‫ارتش صربهای بوسنی در حدود ‪ ۸‬هزار‬
‫که به دادگاه بین المللی سازمان ملل متحد‬ ‫نفر شهروند غیرنظامی را بازداشت کرد‪ .‬بر‬
‫مربوط می شود‪ ،‬این است که آن‪ ،‬بطور کلی‬ ‫اساس ادعای رسانه ها‪ ،‬حادثه صربرنیتسا‬
‫به پرونده صربرنیتسا رسیدگی نکرد‪ ،‬بلکه‬ ‫عظیم ترین جنایت جنگی پس از جنگ‬
‫به «واقعیت» مورد تأئید دادگاه بین المللی‬ ‫جهانی دوم در اروپا بحساب می آید‪ .‬داداگاه‬
‫یوگسالوی سابق استناد کرد‪ .‬یعنی‪ ،‬نه دادگاه‬ ‫بین المللی یوگسالوی سابق این مدعا را بر‬
‫بین المللی یوگسالوی سابق‪ ،‬نه دادگاه بین‬ ‫اساس «واقعیتها» که بعدها مورد تأئید دادگاه‬
‫المللی سازمان ملل متحد هیچگونه واقعیتی‬ ‫بین المللی سازمان ملل متحد قرار گرفت‪ ،‬در‬
‫دال بر نسل کشی را مشخص نکردند! اما‬ ‫حضور خبرنگاران تأئید کرد‪ .‬بنظر می رسد‬
‫اینک چنان بر این «واقعیتها» اصرار دارند‬ ‫که همه چیز روشن است…‬
‫که هیچ کس (از بیم مجازات جنائی) حق‬
‫و اما پس از اتخاذ این تصمیمات‪ ،‬در بوسنی‬
‫ندارد آن را به چالش بکشد!‬
‫و یکسری کشورهای اروپائی قوانینی مبنی‬
‫بر مسئولیت جنائی در مقابل «انکار واقعیت هر سال که می گذرد‪ ،‬داستان «نسل کشی‬
‫نسل کشی‪ ،‬معین شده از سوی محاکم بین بوسنیائیها در صربرنیتسا» بطور فزاینده ای‬
‫المللی» به تصویب رسیدند‪ .‬اگر فورا این دو از هم می پاشد و چون باور به این افسانه‬
‫ستون عدالت بین المللی‪ ،‬واقعیت نسل کشی مشکل می شود‪ ،‬تدابیر شدیدی برای کتمان‬
‫در صربرنیتسا را تأئید می کردند‪ ،‬نتیجه چه ابدی واقعیت حوادث صربرنیتسا اتخاذ می‬
‫می شد؟ و از اینجا «جزئیات» قابل تأملی گردد‪.‬‬
‫آغاز می شود‪ .‬اوال‪ -‬واقعیت نسل کشی در‬
‫داداگاه بین المللی یوگسالوی سابق مجموعا اوال‪ -‬دادگاه جنائی الهه هیچ کیفرخواستی‬
‫در یک پرونده‪ ،‬پرونده ژنرال رادیسالو برای هیچ شخصی باتهام ارتکاب نسل‬
‫کرستیچ تأئید شد‪ .‬اما در پرونده رادیسالو کشی علیه صربها صادر نکرد‪ .‬مطالعات‬

‫‪90‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫که «صربها» به این جنایت دست زدند‪.‬‬ ‫متهمان در وقوع این یا آن جنایت مقصرند‬ ‫بی طرفانه پژوهشگران نشان می دهند‪ ،‬که‬
‫چنین «مدرکی» بیشتر نشانه نفرت به ملت‬ ‫یا نه‪ .‬اتفاقی نیست که مثال‪« ،‬شاهد عینی»‬ ‫اتفاقا صربها قربانیان اصلی جنگهای بوسنی‬
‫دیگر(بعبارت دقیق تر‪ ،‬به پیروان ادیان‬ ‫صربرنیتسا‪ ،‬اردمویچ در جریان بازپرسی‬ ‫بودند‪ .‬اما و در باره جنگ بوسنی بطور‬
‫دیگر‪ ،‬با احتساب این که بوسنیائی ها فقط‬ ‫همه جانبه سالبادان میلوشوویچ با مشکالت‬ ‫کلی‪ ،‬و در مورد حوادث صربرنیتسا بویژه‪،‬‬
‫بلحاظ تعلق دینی با صربها تفاوت دارند)‬ ‫عدیده ای مواجه گردید‪ .‬ضمن اینکه خود‬ ‫دادستان دادگاه بین المللی یوگسالوی سابق‬
‫بجای سرزنش ژنرال مالدیچ شمرده می‬ ‫وکال اغلب در همه هفت مورد محاکمات‪ ،‬بر‬ ‫تصوری را ایجاد کرده است که انگار هیچ‬
‫شود‪ .‬صرفنظر از هق هق دائمی‪ ،‬شهادت‬ ‫مسائل کامال آشکار چشم فروبستند‪.‬‬ ‫جنایتی برعلیه صربها اتفاق نیافتاده است!‬
‫شاهد در مواردی‪ ،‬مثال‪ ،‬وقتی که وی مسئله‬ ‫با این وجود‪ ،‬سردسته جنایتکاران جنگی‬
‫مشاهده «تانکهای با آرم ستاره سرخ» را‬ ‫در بوسنی‪ -‬ناصر اوریچ‪ -‬را ظاهرسازانه باالخره‪ ،‬جریان محاکمه ژنرال مالدیچ می‬
‫توضیح می داد‪ ،‬مضحک هم بود‪ .‬این بخش‬ ‫به جنایت علیه کروواسیها متهم کردند! حتی تواند خطرناکترین ضربه را به «افسانه‬
‫سلایر‪ ،‬برای آرامش روح بود نه برای‬ ‫شاهدان دادگاه بین المللی یوگسالوی سابق صربرنیتسا» وارد آورد‪ .‬همین روزها ادای‬
‫دادگاه‪ .‬با این وجود‪ ،‬کامال واضح است که‬ ‫گواهی دادند که تا وقوع حوادث ماه ژوئیه شهادت شاهدان شروع شد‪ ۹ .‬ماه ژوئیه‬
‫با چنین شاهدی رسیدن به چنین هدفی ممکن‬ ‫سال ‪ ،۱۹۹۵‬دقیقا صربها قربانی نسل کشی اولین شاهد‪ ،‬اودین پاشیچ‪ ،‬در دادگاه حاضر‬
‫نیست‪ .‬اولین شاهد بخش اصلی محاکمه در‬ ‫گردیدند و ناصر اوریچ هم قصاب اصلی شد و شهادت داد‪ .‬الزم به گفتن است که‬
‫دادگاه بین المللی یوگسالوی سابق می بایست‬ ‫داددستان نمایش قابل تأملی را سازمان داده‬ ‫آن بود!‬
‫نقش واگذار شده به او را بازی می کرد‪.‬‬ ‫است‪ .‬در این صحنه‪ ،‬فرد جوانی در میان‬
‫بلیطهای تئاتر دادگاه بین المللی یوگسالوی‬ ‫ثانیا‪ -‬دیوان کیفری الهه برای مکتوم نگاه هق هق گریه ها‪ ،‬از دردها و رنجهای خود‬
‫سابق از چند قبل‪ ،‬پیش فروش شده بود! الزم‬ ‫داشتن واقعیت به هر کاری‪ ،‬حتی به پروسه در جریان جنگ بوسنی در ماه نوابر سال‬
‫به گفتن است سناریو به روی صحنه رفت‪.‬‬ ‫های تحت بررسی نیز متوسل می شود‪ .‬سال ‪ ۱۹۹۲‬صحبت می کرد‪ .‬دادستان نیز بسختی‬
‫‪ ۲۰۱۲‬نقش مهمی در افشای این افسانه جلوی اشکهایش خودش را می گرفت‪ .‬رئیس‬
‫آنچه به متهم کردن ژنرال رادکو مالدیچ به‬ ‫بازی کرد‪ .‬شاهد عینی صربرنیتسا‪ ،‬در واقع دادگاه برای آرام کردن شاهد‪ ،‬ساعت تنفس‬
‫نسل کشی اتفاق افتاده در صربرنیتسا مربوط‬ ‫«شاهد اصلی دادگاه الهه» دراژن اردمویچ اعالم کرد‪.‬‬
‫می شود‪ ،‬این است که اولین شهادت را باید‬ ‫از لیست شاهدان پرونده رادوان کاراجیچ‪،‬‬
‫شاهد مخفی «ار ام ‪۱۳ )255-RM( »۲۵۵‬‬ ‫رئیس جمهور سابق جمهوری صرب بوسنی و اما‪ ،‬برخی نکات نشاندهنده این واقعیت‬
‫ژوئیه بدهد‪ .‬در هر حال‪ ،‬صرفنظر از آن‬ ‫حذف گردید‪ .‬دلیل آن روشن است‪ .‬او بسیار که‪ ،‬شاهد حتی یک لحظه هم کنترل خود را‬
‫که هنوز در جلسه دادگاه شهادت هیچیک از‬ ‫پیش از محاکمه کاراجیچ‪ ،‬شاهد خطرناکی از دست نمی داد‪ ،‬نمی توانست از چشم ناظر‬
‫شهود شنیده نشده بود‪ ،‬نهاد قضائی رسیدگی‬ ‫«برای دادستانی!) بحساب می آمد‪ .‬ولی با تجربه پنهان بماند‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬او بهتر‬
‫به پرونده ژنرال مالدیچ یکسری حکمهائی‬ ‫کاراجیچ موفق شد اردمویچ را به سالن از همه شاهدان بر خودش مسلط بود‪ .‬یکی از‬
‫در محکومیت وی صادر کرده بود‪ .‬در‬ ‫دادگاه بیاورد‪ ،‬و توانست ضربه جدیدی بر چالشهای دائمی دادگاه بین المللی یوگسالوی‬
‫دیوان کیفری الهه این کار‪ ،‬مثال‪ ،‬بر اساس‬ ‫«حقیقت» بدنام‪ ،‬جرم از مدتها پیش «ثابت سابق ضرورت پاسگوئی به پرسش قاضی‪،‬‬
‫«واقعیت های به اثبات رسیده در محاکمات‬ ‫شده» صربهای بوسنی وارد آورد‪ .‬باآلخره‪ ،‬و (نه متهم یا وکیل او) می باشد‪ .‬این‪ ،‬در‬
‫دیگر»‪ ،‬بسهولت انجام می شود‪ .‬نهاد قضائی‬ ‫در خود بوسنی کارهای زیادی برای «اثبات واقعیت امر‪ ،‬چون برای هر کس طبیعتا‬
‫رسیدگی به پرونده ژنرال مالدیچ مثال‪،‬‬ ‫واقعیت»‪ ،‬در واقع برای کتمان حقیقت انجام مشکل است که درست به پرسش سؤال کننده‬
‫«معین کرده است» که «پس از تصرف‬ ‫می شود‪ .‬تمامی نهادهای قضائی دیوانعالی جواب دهد‪ ،‬بنابر این‪ ،‬حتی شاهدانی که این‬
‫صربرنیتسا در ‪ ۱۱‬ژوئیه سال ‪،۱۹۹۵‬‬ ‫رسیدگی به جنایت جنگی در بوسنی و هرزه سناریو حفظ کرده و آن را اجرا می کنند‪ ،‬دو‬
‫واحدهای ارتش صربهای بوسنی با آتش زدن‬ ‫گوین که در حال حاضر پروند صربرنیتسا باره به گفتگوی «عادی» با سؤال کننده باز‬
‫خانه های مسلمانان بوسنی» کارزار خود‬ ‫را بررسی می کنند‪ ،‬دوستانه تصمیم گرفتند می گردند‪ .‬مسئله دیگر اینکه‪ ،‬تالش مستمر‬
‫را آغاز کردند یا «پس از ورود نیروهای‬ ‫شاهد عینی‪ ،‬دراژن اردمویچ را حذف کنند! شاهدان برای دادن پاسخ سریع به سؤاالت‪،‬‬
‫صرب به پاتوچاری‪ ،‬مسلمانان با ترور‪،‬‬ ‫در رابطه با پرونده دوشکو اویچ و دیگران بطوریکه حتی مترجمان از ترجمه آنها‬
‫کشتار و تجاوز مواجه شدند»‪ .‬بعبارت‬ ‫هم چنین کردند‪.‬ا البته این هم قابل درک عاجز می ماندند‪ .‬گاهی اتفاق می افتاد که این‬
‫دیگر‪ ،‬یعنی جرم ارتش صربهای بوسنی‬ ‫است‪ .‬زیرا‪ ،‬بر خالف کاراجیچ‪ ،‬متهمان مسئله را دهها بار به شاهدان تذکر می دادند‬
‫هر چند که حتی یک شاهد در دادگاه ژنرال‬ ‫این پرونده ها در محل وقوع حادثه بودند‪ ،‬ولی‪ ،‬شاهدان فقط ‪ ۱۰ -۵‬دقیقه این تذکرات‬
‫شهادت نداده‪« ،‬محرز» و اعالم شده است‪.‬‬ ‫همراه اردمویچ با هم خدمت می کردند‪ ،‬و راعایت می کردند‪ ،‬و شاهد دوباره به مکث‬
‫افزون بر آن‪ ،‬اینک متهم باید بی گناهی خود‬ ‫اردمویچ نمی توانست بازپرسی چندجانبه «طبیعی» بین سؤال و جوابی که در زندگی‬
‫را ثابت کند‪ .‬اساس فعالیت دادگاه بین المللی‬ ‫آنها را تحمل کند‪ .‬پس از چهار ماه مرحله معمولی عادت کرده است‪ ،‬بر می گشت‪.‬‬
‫یوگسالوی سابق‪ ،‬بر فرضیه مجرمیت مبتنی‬ ‫دفاعی رادوان کاراجیچ آغاز می شود‪ ،‬این بدین ترتیب‪ ،‬اودین پاشیچ‪ ،‬شاهد‪ ،‬هیچگاه‬
‫است! چنین است عالی ترین معیار «عدالت‬ ‫مرحله‪ ،‬یقینا‪ ،‬اطالعات جدیدی را که حتی لزوم پاسخگوئی به چه کسی را از یاد نبرد‪،‬‬
‫بین المللی» معاصر!‬ ‫قبال نمی توانستند یا نمی خواستند در اختیار و حتی یکبار هم از مکث الزم خارج نشد‪.‬‬
‫دیگر متهمان قرار دهند‪ ،‬بدست خواهد داد‪ .‬یعنی شاهد‪ ،‬مطمئنا‪ ،‬کامال بر اوضاع مسلط‬
‫و قطعا همه واقعیتهای مربوط به حادثه‬ ‫مسئله بر سر این است که تقریبا همه متهمان بود‪ ،‬و اشکال حرکات ظاهری او روحیه‬
‫صربرنیتسا روشن خواهد شد‪ .‬تا کنون‬ ‫برای روشن کردن واقعیت پرونده آماده اند‪ .‬واقعی درونی وی را منعکس نمی کرد‪.‬‬
‫واضح است که نسخه غربی و مورد حمایت‬ ‫خود شیوه آنگلو‪ -‬ساکسونی محاکمه نشان می‬
‫طرف بوسنی و «تأئید شده» از سوی محاکم‬ ‫در ارتباط با این مهم نیست اودین پاشیچ‬
‫دهد که دادگاه بین المللی یوگسالوی سابق‪ ،‬نه‬
‫بین المللی‪ ،‬بر مبنای جعلیات تنظیم شده‬ ‫چه داستانی تعریف کرد و به هیچ ارتباطی‬
‫تنها قصد روشن کردن حقایق را ندارد‪ ،‬بلکه‬
‫است‪ .‬سنگین ترین ضربه بر آن‪ ،‬در جریان‬ ‫بین جنایت روی داده و ژنرال مالدیچ‬
‫فقط در پی حل این مسئله است که آیا این‬
‫محاکمه رادوان کاراجیچ و راتکو مالدیچ‬ ‫اشاره نکرد‪ .‬شاهد مرتب تأکید می کرد‬

‫‪91‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سیاسی‬

‫وارد خواهد آمد‪ .‬در اینجا شعار اصلی‬

‫با قانون کار انقالبی ونزوئال آشنا شویم‬ ‫وکیل ژنرال مالدیچ را یادآوری می کنیم‪ .‬او‬
‫گفت‪« :‬ما از روشن شدن حقایق نمی ترسیم!‬
‫بگذار کسانی که نه تنها در باره «صربهای‬
‫منبع‪ :‬دمکراسی مردم‬ ‫جنایتکار» افسانه ها ساختند‪« ،‬جنگ در‬
‫بوسنی را سازماندهی کرده و یوگسالوی را‬
‫نویسنده‪ :‬آر‪ .‬آرون کومار‬ ‫تجزیه نمودند‪ ،‬از آن بترسند»‪.‬‬
‫*****‬
‫پی نوشت مترجم‬
‫عالوه برهمه آنچه که محققان و پژوهشگران‬
‫بی غرض تاکنون در باره حوادث منجر‬
‫به تجزیه یوگسالوی و نقش رژیمهای فوق‬
‫ارتجاعی غرب امپریالیستی در کشتارها و‬
‫نسل کشیهای دهشتناک سالهای تجزیه بالکان‬
‫و دیگر نقاط جهان نوشته اند‪ ،‬بنظر می رسد‬
‫پاسخ صریح و بی پرده به این سؤال اساسی‬
‫که‪ :‬در سالهای ‪ ۹۰‬قرن گذشته میالدی در‬
‫جهان چه اتفاق افتاد و چه نیرویی در خت‬
‫کنهسال دوستی و برادری بین خلقها و ملتها‪،‬‬
‫بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف را که‬
‫در طول قرون و اعصار متمادی با هم و‬
‫در کنار هم‪ ،‬در صلح و دوستی و برادری‬
‫زندگی می کردند‪ ،‬بر افکند و بجای آن نهال‬
‫دشمنی بین آنها کاشت و با خون زنان و‬
‫کودکان‪ ،‬پیران و جوانان مطلقا بیگناه‬
‫آن را آبیاری کرد‪ ،‬همه وقایع و حقایق‪،‬‬
‫جمعیت عظیمی که در میادین و خیابان‌های‬ ‫قانون کار جدید که هوگو چاوز‪ ،‬ریاست‬ ‫از جمله‪ ،‬مربوط به حوادث یوگسالوی و‬
‫کاراکاس تجمع کرده بودند‪ ،‬به ویژه به‬ ‫جمهوری بولیواری ونزوئال‪ ،‬در روز‬ ‫عامالن آنها روشن خواهد شد و روشن‬
‫کلمات خودانگیخته شهروندانی که با آن‌ها‬ ‫کارگر (اول ماه مه ‪ )۲۰۱۲‬امضاء کرد‪،‬‬ ‫خواهد شد که چگونهتروریستهای «حقوق‬
‫مصاحبه شد‪ ،‬دقت کردم‪ .‬من به ندرت‪ ،‬شاید‬ ‫توجه مطلوب را به خود جلب ننمود‪.‬‬ ‫بشری» و «دموکراسی خواهی» تحت‬
‫هرگز‪ ،‬میزان احساس و امیدی را که آن‌ها‬ ‫این جای تعجب ندارد‪ ،‬زیرا رسانه‌های‬ ‫فرمان امپریالیسم جهانی‪ ،‬اجساد قربانیان‬
‫در سخنان خود داشتند‪ ،‬ندیده بودم‪ .‬شخص‬ ‫سرمایه‌داری همیشه سعی دارند تمام اخبار‬ ‫خود را بهمراه میت مردگان طبیعی بیرون‬
‫آشکارا می‌بیند که اکثریت قاطع جمعیت از‬ ‫درباره توانمندسازی طبقه کارگر را مسدود‬ ‫کشیده شده از سردخانه های بیمارستانها و‬
‫کارگران فروتن تشکیل می‌شوند‪ .‬یک نبرد‬ ‫نمایند‪ .‬قانون‪ ،‬کار را به مثابه یک روند‬ ‫گورستانها‪ ،‬در انظارعمومی بعنوان قربانیان‬
‫واقعی اندیشه‌ها شدیداً پیش برده می‌شود‪».‬‬
‫اجتماعی تعریف می‌کند‪ ،‬حداقل دستمزدها‪،‬‬ ‫خشونت دولتهای «نامطلوب» نشان دادند تا‬
‫حق تشکل‪ ،‬اعتصاب و برابری در محل کار‬ ‫به اهداف کثیف استعمارگران غرب‪ ،‬جامه‬
‫را تضمین می‌نماید‪ .‬چاوز‪ ،‬به هنگام امضای روند قانون کار در ونزوئال در ‪۲۰۰۳‬‬ ‫عمل بپوشانند‪.‬‬
‫این قانون گفت‪« :‬پیروزی مردم‪ ،‬کارگران‪ ،‬شروع شد‪ .‬فشار دایمی که طبقه کارگر‬
‫هرگز بدون یک روند طوالنی مقاومت‪ ،‬ونزوئال وارد می‌کرد به این روند شتاب‬ ‫روند حوادث و رویدادهای امروزی جهان‬
‫مبارزه و حتا رنج به دست نمی‌آید… این بخشید و این از سال گذشته نیرو گرفت‪.‬‬ ‫همه حکایت از آن دارند که دور نیست‬
‫قانون‪ ،‬که من افتخار امضای آن را دارم… کل مفهوم و روند «اصالح قانون کار» در‬ ‫آن روز که با تابش اولین اشعه های‬
‫ونزوئال‪ ،‬برخالف آنچه ما در کشور خود‬ ‫حاصل یک روند طوالنی مبارزه است‪».‬‬ ‫آفتاب حقیقت‪ ،‬این کاشته بی ریشه ارتجاع‬
‫مشاهده می‌کنیم صورت گرفت‪( .‬خالصه‌ای‬ ‫امپریالیستی‪ ،‬بسرعت خواهد خشکید و‬
‫از ماده‌های گوناگون‪ ،‬که در پایان خواهد‬ ‫اهمیت قانون‬ ‫همان ملتها و خلقها‪ ،‬باورمندان به ادیان و‬
‫آمد‪ ،‬به طور مشخص این تفاوت را نشان‬ ‫مذاب مختلف از همان فردای دفن امپریالیسم‬
‫فیدل کاسترو‪ ،‬در اشاره به این قانون‪ ،‬نوشت‪ :‬می‌دهد‪ ).‬مأموریت‌های گوناگونی که در‬ ‫جهانی باز هم در کمال صمیمیت و صفا‪،‬‬
‫«مشاهده تأثیر عظیم قانون کار جامع (‪ Ley‬کشور عمل می‌کنند‪ ،‬برای جمع‌آوری‬ ‫مودت و برادری سرنوشت خود را بهم گره‬
‫‪ )Orgánica del Trabajo‬ونزوئال بر نظرات بخش بزرگی از جامعه به کار گرفته‬ ‫خواهند زد‪.‬‬
‫آن مردم … که از جانب هوگو چاوز فریاس‪ ،‬شدند‪ .‬در جریان روند مشاوره پنج ماهه‬
‫رهبر بولیواری و ریاست جمهوری‪ ،‬رسما ً با شوراهای محلی‪ ،‬سندیکاها‪ ،‬و احزاب‬
‫اعالم شد… باعث خوشحالی بسیار من سیاسی‪ ،‬دولت ‪ ۱۹٫۰۰۰‬پیشنهاد دریافت‬
‫است‪ .‬من هرگز‪ ،‬در درون سناریوی سیاسی کرد‪ ،‬که ‪ ۹۰‬درصد آن از کارگران بود‪.‬‬
‫نیم‌کره ما‪ ،‬چیزی شبیه این ندیده ام‪ .‬من به‬

‫‪92‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫آمده در پایان هر سال مالی را توزیع نمایند‪.‬‬ ‫به گفته کارشناسان بسیاری‪ ،‬این مهم‌ترین ارزش افزوده می‌آفریند و ثروت و بهزیستی‬
‫این برای هر کارگر‪ ،‬حداقل حقوق یک ماه‪،‬‬ ‫سندی است که دولت چاوز بعد از قانون تولید می‌کند‪ .‬زنان خانه‌دار‪ ،‬طبق قانون (ماده‬
‫و حداکثر حقوق چهار ماه می‌شود‪ .‬کارگران‬ ‫اساسی بولیواری ‪ ۱۹۹۹‬تدوین کرده است‪ )۱۷ .‬از حق تأمین اجتماعی برخوردارند‪.‬‬
‫حق دارند برای بازبینی این‌که مبلغ درست‬ ‫درست همان‌طور که قانون اساسی با مخالفت‬
‫به آن‌ها پرداخت شده است دفاتر دارایی‌ها و‬ ‫الیگارشی رو‌به‌رو شد‪ ،‬اپوزیسیون مجدداً ‪ -۲‬هدف اصلی روند اجتماعی کار عبارتست‬
‫ترازهای محل کار را بررسی نمایند (ماده‬ ‫خشمگین علیه این قانون کار‪ ،‬که به درستی از غلبه بر شکل‌های استثمار سرمایه‌داری؛‬
‫های ‪.)۱۴۰-۱۳۱‬‬ ‫چیزی که امتیازت آن‌ها را هدف قرار داده‪ ،‬هم‌چنین تولید کاالها و خدماتی که استقالل‬
‫بازگشته است‪ .‬آن‌ها قادر به هضم این واقعیت اقتصادی ما را تضمین می‌کند‪ ،‬نیازهای‬
‫‪ -۷‬در صورت تعطیلی غیرقانونی یا تقلبی‬ ‫نبودند که چاوز یک افزایش ‪ ۳۲٫۵‬درصدی انسانی را از طریق توزیع عادالنه ثروت‪،‬‬
‫یک محل کار یا اعتصاب کارفرما‪ ،‬وزیر‬ ‫در حداقل دستمزد ماهانه اعالم کرد‪ ،‬که در و ایجاد شرایط مادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬و روحی را‬
‫کار می‌تواند‪ ،‬طبق درخواست کارگران‪،‬‬ ‫دو مرحله عملی خواهد شد‪[ .‬مرحله اول که به خانواده اجازه می‌دهد فضای اساسی‬
‫دستور اشغال محل کار و شروع دوباره‬ ‫از اول ماه مه‪ ،‬با افزایش آن از ‪ ۱٫۵۴۸‬برای توسعه تام مردم باشد‪ ،‬تأمین می‌نماید…‬
‫فعالیت تولیدی را صادر نماید‪ .‬کارگران‬ ‫بولیوار (‪ ۳۶۰‬دالر) به ‪ ۱٫۷۸۰‬بولیوار روند اجتماعی کار باید به تضمین استقالل‬
‫می‌توانند برای به کار انداختن مجدد روند‬ ‫(‪۴۱۳‬دالر) عملی شد‪ .‬در ماه سپتامبر‪ ،‬با و حاکمیت ملی‪ ،‬حاکمیت اقتصادی‪ ،‬توسعه‬
‫تولیدی از دولت تقاضای کمک فنی بنمایند‬ ‫یک افزایش ‪ ۱۵‬درصدی دیگر به ‪ ۲٫۰۴۷‬انسانی برای یک هستی با عزت و رشد‬
‫(ماده های ‪.)۱۵۱-۱۴۸‬‬ ‫بولیوار (‪ )۴۷۶‬دالر افزایش خواهد یافت‪ ].‬اقتصادی که به ارتقای استانداردهای زندگی‬
‫اپوزیسیون‪ ،‬وفادار به منافع طبقاتی خود‪ ،‬به جمعیت امکان می‌دهد‪ ،‬حاکمیت و امنیت‬
‫ترجیح کارگران‬ ‫این قانون‪ ،‬که اکثریت مردم از آن پشتیبانی غذایی‪ ،‬حمایت از محیط زیست و استفاده‬
‫می‌کند‪ ،‬معترض است‪ .‬به گفته «خدمات منطقی از منابع ملی‪ ،‬کمک نماید (ماده ‪.)۲۵‬‬
‫دستمزدها‪ ،‬مزایای اجتماعی‪ ،‬و هر مبلغی که‬
‫کارگر طلبکار است‪ ،‬بر هر بدهی کارفرما‪،‬‬ ‫مشورتی بین‌المللی»‪ ،‬یک آژانس بین‌المللی‬
‫‪ -۳‬قانون کار‪ ،‬کار منتقل شده به بیرون‬
‫از آن‌جمله حق اجاره و وام‌های بانکی‪،‬‬ ‫نظرسنجی‪ ،‬بیش از ‪ ۸۰‬درصد ونزوئالیی‌‌ها‬
‫از محل کار را به عنوان «تقلب از طرف‬
‫ارجحیت دارد‪ .‬در جهت تضمین این‪ ،‬دارایی‬ ‫نظر مثبت در بارۀ قانون دارند‪ ،‬و ‪ ۱۳‬درصد‬
‫کارفرمایان در راستای تحریف‪ ،‬انکار‪ ،‬یا‬
‫کارفرما می‌تواند ضبط شود (ماده ‪.)۵۱‬‬ ‫نظر مثبت ندارند‪.‬‬
‫ایجاد موانع در مقابل اجرای قانون کار»‬
‫بسیاری معتقدند‪ ،‬قانون به یکی از مهم‌ترین تعریف می‌کند (ماده ‪ )۴۷‬و در ماده ‪۴۸‬‬
‫‪ -۹‬روزهای کار در هفته نمی‌تواند بیش‬
‫برنامه‌هایی که انتخابات ریاست جمهوری انتقال کار به بیرون را ممنوع می‌نماید‪،‬‬
‫از پنج باشد‪ ،‬و کارگران حق دو روز‬
‫امسال بر محور آن برگزار خواهد شد‪ ،‬مبدل که بدین معنی است که موارد زیر مجاز‬
‫استراحت دارند‪ .‬روز کار نمی‌تواند بیش از‬
‫می‌شود‪ .‬نیکالس ما ُدرو‪ ،‬وزیر امور خارجه نیستند‪ :‬عقد قرارداد با واحدهای کار برای‬
‫‪ ۸‬ساعت در روز یا ‪ ۴۰‬ساعت در هفته‬
‫قانون کار را «ابزاری برای ساختمان کار و خدمات عمومی و غیره‪ ،‬که به طور‬
‫باشد‪ .‬شب‌کاری نمی‌تواند بیش از ‪ ۷‬ساعت‬
‫عالی‌ترین مرحله سوسیالیسم» نامید‪ .‬دولت دایم و مستقیم به روند تولیدی مزدبگیر‬
‫در هر شیفت یا ‪ ۳۵‬ساعت در هفته باشد‪ .‬این‬
‫تو‌گوی گسترده را با مردم مربوط است؛ استخدام کارگران از طریق‬ ‫تاکنون یک گف ‌‬
‫در مورد هفته کار «مختلط» که شیفت‌های‬
‫پیرامون این قانون پیش برده کرده است‪ .‬واسطه‌ها در راستای اجتناب از تعهدات در‬
‫روزانه و شباته را تلفیق می‌کند نیز صادق‬
‫نسخه‌های بسیار زیادی چاپ و در میان مقابل مزدبگیران؛ ایجاد واحدهای کاری در‬
‫است (ماده ‪.)۱۷۳‬‬
‫کارگران و دیگر بخش‌های جمعیت‪ ،‬برای راستای امتناع از تعهدات؛ و غیره‪.‬‬
‫‪ -۱۰‬کار انجام شده در خانه‪ ،‬از طریق‬ ‫مطالعه آن‌ها‪ ،‬توزیع شده است‪.‬‬
‫‪ -¬۴‬دستمزدها نمی‌توانند کم‌تر از حداقل‬
‫کارگران دستمزدی مانند باغبانان‪ ،‬آشپزها‬
‫دستمزد ملی اعالم شده‪ ،‬یا کم‌تر از چیزی‬ ‫چکیده قانون‬
‫و کسانی که از کودکان مراقبت می‌کنند‪،‬‬
‫باشند که دیگر کارگران‪ ،‬در همان واحد‪،‬‬
‫تابع قانون جدید خواهد بود (ماده های ‪-۲۰۷‬‬
‫قانون از ‪ ۹‬فصل و ‪ ۵۵۴‬ماده تشکیل برای کار مشابه دریافت می‌کنند‪ .‬ترجیح این‬
‫‪.)۲۰۹‬‬
‫می‌شود‪ .‬برخی فعالین سندیکایی و مدافعان است که قرارداد مکتوب باشد‪ ،‬در صورت‬
‫‪ -۱۱‬روز کار برای کار انجام شده در خانه‬ ‫حقوق کارگری این قانون را یکی از مکتوب نبودن قرارداد‪ ،‬اظهارات کارگران‬
‫تابع قانون خواهد بود و این کارگران نیز‬ ‫پیشرفته‌ترین و مبتکرانه‌ترین قوانین کار مالک قرار می‌گیرد‪ ،‬مگر آن‌که خالف آن‬
‫باید از دو روز کامل استراحت‪ ،‬همان‌طور‬ ‫در جهان می‌دانند‪ .‬زمان آن‪ ،‬در بحبوحه ثابت شود ( ماده‌های ‪.)۶۵-۵۵‬‬
‫که قانون معین کرده است‪ ،‬برخوردار باشند‪.‬‬ ‫بحران شدید اقتصادی جهانی و حمالت به‬
‫حقوق کارگران به نام ریاضت‪ ،‬اهمیت آن ‪ -۵‬اگر کارگری‪ ،‬غیرموجه اخراج شود‪،‬‬
‫نمی‌توان به آن‌ها کم‌تر از کارگرانی دستمزد‬
‫برای اعالم حکم‪ ،‬میانجی‌گری‪ ،‬و اجرای‬ ‫را برجسته می‌کند‪.‬‬
‫داد که در مغازه یا محل کار کارفرمایان کار‬
‫حکم پرداخت حقوق از طرف قاضی‪ ،‬ده‬
‫مشابه را انجام می‌دهند‪ .‬مزد آن‌ها هرگز‬
‫قانون اهداف خود را به عنوان «حمایت از روز وقت دارد‪ .‬کارفرما برای اجرای حکم‬
‫نباید کم‌تر از حداقل دستمزد باشد (ماده های‬
‫کار به مثابه یک عمل اجتماعی» و «حمایت سه روز وقت دارد‪ ،‬و اگر اقدامی نکند‪،‬‬
‫‪.)۲۱۷-۲۰۹‬‬
‫از حقوق کارگران به مثابه آفرینندگان ثروت قاضی می‌تواند با ضبط دارایی کارفرما‪،‬‬
‫‪ -۱۲‬طبق قانون‪ ،‬کارگران کشاورزی از حق‬ ‫اجتماعا ً تولید شده و چهره‌های اصلی در او را مجبور به پذیرش بنماید‪ .‬اگر کارفرما‬
‫تعطیالت با حقوق برخوردارند‪ .‬کارگران‬ ‫هنوز اجتناب نماید‪ ،‬می‌تواند برای شش تا‬ ‫آموزش و روندهای کار» تعریف می‌کند‪.‬‬
‫کشاورزی نباید بیش از ‪ ۴۰‬ساعت در هفته‬ ‫پانزده ماه زندانی شود (ماده های ‪.)۹۵-۸۵‬‬
‫برخی از مهم‌ترین و رادیکال‌ترین‬
‫یا ‪ ۸‬ساعت در روز کار کنند‪ .‬آن‌ها از حق‬
‫‪ -۶‬محل‌های کار باید حداقل ‪ ۱۵‬درصد سود‬ ‫مشخصه‌های قانون عبارتند از‪:‬‬
‫دو روز استراحت در هفته برخوردارند‪ .‬اگر‬
‫خالص (درآمد خالص بعد از مالیات) به دست‬
‫کارگران کشاورزی‪ ،‬شخصا ً قطعه زمینی‬ ‫‪ -۱‬کار خانگی یک فعالیت اقتصادی است که‬
‫‪93‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫ساعت از ارایه فهرست گذشته باشد‪ .‬مهم‌تر‬ ‫را در داخل واحد تولیدی کشاوری کشت‬
‫این‌که‪ ،‬اعتصاب‌ها بر زمان خدمت کارگران‬ ‫کرده باشند‪ ،‬بعد از پایان روابط کاری‪ ،‬حق‬
‫تأثیری ندارند‪ ،‬و شرکت‌ها نمی‌توانند کارگر‬ ‫ماندن در آنجا را دارند‪ .‬اگر آن‌ها از این حق‬
‫استخدام کنند یا از جاهای دیگر برای انجام‬ ‫استفاده نکنند‪ ،‬کارفرما مستلزم خواهد بود‬
‫کار کارگران اعتصابی کارگر منتقل کنند‬ ‫ارزش هر محصولی را که در واحد تولیدی‬
‫(ماده‌های ‪.)۴۹۶-۴۷۲‬‬ ‫کشاورزی باقی مانده و از طرف کارگر‬
‫کشت شده است‪ ،‬بپردازد (ماده‌های ‪-۲۲۹‬‬
‫‪ -۱۹‬کارفرمایی که حقوق کارگران خود‬ ‫‪.)۲۳۸‬‬
‫را به موقع‪ ،‬یا به اندازه کافی نپردازد‪،‬‬
‫حداقل ‪ ۳۰‬و حداکثر ‪ ۶۰‬واحد مالیاتی (واحد‬ ‫‪ -۱۳‬نوجوانان حق مشارکت در توسعه ملت‬
‫مالیاتی‪ ،‬با افزایش تورم تغییر خواهد کرد‪،‬‬ ‫را دارند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬دولت باید آموزش و‬
‫در ماه مه ‪ ،۲۰۱۲‬یک واحد مالیاتی معادل‬ ‫شمول آن‌ها در روند اجتماعی کار را به‬
‫‪ ۹۰‬بولیوار یا ‪ ۲۱‬دالر ارزش داشت) جریمه‬ ‫عنوان دانشجو‪ ،‬کارآموز‪ ،‬دستیار‪ ،‬بورسیه‪،‬‬
‫خواهد شد (ماده ‪.)۵۲۳‬‬ ‫و کارگر‪ ،‬تأمین نماید (ماده ‪.)۳۰۰‬‬
‫‪ -۲۰‬در موارد مشخصی بازداشت کارفرما‬ ‫‪ -۱۴‬اختراعات‪ ،‬نوآوری‌ها و ابداعات به‬
‫(برای ‪ ۶‬تا ‪ ۱۵‬ماه) در نظر گرفته شده‬ ‫عنوان محصوالت روند اجتماعی کار‪ ،‬برای‬
‫است‪ :‬برای کارفرمایی که از دستور‬ ‫ارضای نیازهای مردم از طریق توزیع‬
‫استخدام مجدد یک کارگر سرپیچی کند‪ ،‬حق‬ ‫عادالنه ثروت‪ ،‬طبقه‌بندی می‌شوند… یک‬
‫اعتصاب را نادیده بگیرد‪ ،‬مانع انجام وظیفه‬ ‫کارگر همیشه از حق اخالقی نوآوری خود‬
‫مقامات اداری شود‪ ،‬یا به طور غیرقانونی‬ ‫برخوردار خواهد بود‪ ،‬و آن حق را تحت‬
‫و غیرموجه محل کار را تعطیل نماید (ماده‬ ‫هیچ شرایطی نمی‌توان از او سلب نمود (ماده‬
‫‪.)۵۲۳‬‬ ‫های ‪.)۳۲۹-۳۲۰‬‬
‫همان‌طور که در نکات فوق دیدیم‪ ،‬این قانون‬ ‫‪ -۱۵‬کارفرمایان از تقاضای دریافت‬
‫نه تنها در ونزوئال «نبرد اندیشه‌ها را جاری‬ ‫گزارشات یا معاینات پزشکی پیرامون‬
‫نموده»‪ ،‬بلکه طبقه کارگر را رادیکال‌تر‬ ‫بارداری از متقاضیان زن‪ ،‬منع می‌شوند‬
‫خواهد کرد‪ .‬این قانون هم‌چنین از این‬ ‫(ماده ‪.)۳۳۲‬‬
‫پتانسیل برخوردار است که به سالحی در‬
‫دست همه کسانی مبدل شود که برای حقوق‬ ‫‪ -۱۶‬مرخصی زایمان به مدت ‪ ۶‬هفته قبل و‬
‫کارگران پیکار می‌کنند‪ .‬چگونگی پیشبرد‬ ‫‪ ‌۲۰‬هفته بعد از زایمان است‪ ،‬و در صورت‬
‫این نبرد و سمتی که این نبرد در آن پیش‬ ‫بیماری تمدید خواهد شد‪ ،‬و مادر طی آن از‬
‫خواهد رفت‪ ،‬به توان طبقه کارگر و بلوغ‬ ‫حقوق و مزایای کامل برخوردار خواهد بود‬
‫سیاسی آن بستگی دارد‪.‬‬ ‫(ماده های ‪.)۳۳۸-۳۳۳‬‬

‫این «سالح‌های گزینه‌» که ونزوئال در اختیار‬ ‫تضمین فعالیت اتحادیه‌های کارگری‬


‫جنبش جهانی طبقه کارگر قرار می‌دهد‪،‬‬
‫‪ -۱۷‬کارگران بدون استثنا و رها از تبعیض‪،‬‬
‫طبقات حاکم را به وحشت می‌اندازند‪ .‬آن‌ها‬
‫از حق عضویت در اتحادیه‌های کارگری‬
‫ممکن است به خود بلرزند‪ ،‬اما نمی‌توانند‬
‫برخوردارند‪ .‬فعالیت سندیکایی حقی است‬
‫ایده‌ای را که زمان آن فرا رسیده است‪،‬‬
‫که از طرف حکومت نیز تضمین می‌شود‪.‬‬
‫متوقف نمایند‪.‬‬
‫کارفرمایان نمی‌توانند بودجه سندیکاها را‬
‫تأمین کنند‪ ،‬سندیکا تشکیل دهند‪ ،‬یا مانع‬
‫فعالیت‌های سندیکا شده یا علیه کارگران‬
‫به علت وابستگی سندیکایی آن‌ها تبعیض‬
‫قایل شوند‪ .‬کارفرمایان الزام قانونی دارند‬
‫که در ظرف ‪ ۷۲‬ساعت پس از مطلع شدن‬
‫از فعالیت‌های ضدسندیکایی‪ ،‬آن را متوقف‬
‫نمایند‪ .‬قصور در این امر موجب مجازات‬
‫قانونی خواهد شد (ماده‌های ‪.)۳۵۳ -۳۴٠‬‬
‫‪ -۱۸‬قانون کار جدید‪ ،‬اعتصاب را به عنوان‬
‫«تعلیق جمعی فعالیت کاری» تعریف‬
‫می‌کند‪ ،‬کارگران در طی یک اعتصاب‬
‫اجازه حضور در محل کار را دارند‪.‬‬
‫شرایط اعتصاب شامل مورد زیر می‌شود‪:‬‬
‫ارایه فهرست تقاضاها و این‌که حداقل ‪۱۲۰‬‬

‫‪94‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سیاسی‬

‫چشم‌انداز تاریخی توسعه منطقه‌ای در آسیای شرقی و‬


‫آمریکای التین‬
‫نوام چامسکی‬
‫برگردان‪ :‬بابک پاکزاد‬

‫مستقل یکی یکی برچیده یا مضمحل شده‌اند‪.‬‬ ‫چاوز و مورالس پروژه مشترک جدید تاسیس‬ ‫در پایان هفته‌ی گذشته‪ ،‬نشست سران‬
‫پاالیشگاه تفکیک گاز در بولیوی را آغاز‬ ‫کشورهای آمریکای جنوبی در کوچا بامبا در‬
‫کرده‌اند‪ .‬این پروژه با همکاری مشترک این همان چیزی است که از دهه‌ی ‪ ۶۰‬به‬ ‫بولیوی برگزار شد‪ .‬نشست فوق از اهمیت به‬
‫میان ‪ (PDVSA‬کمپانی نفت ونزوئال) و این سو رخ داده است‪ .‬دولت کندی در برزیل‬ ‫‌سزایی برخوردار بود زیرا سران کشورهای‬
‫کمپانی ملی انرژی بولیوی صورت می‌گیرد‪ .‬کودتایی ترتیب داد که آغازی بود بر سقوط‬ ‫آمریکای جنوبی بر سر تشکیل کمیسیونی‬
‫ونزوئال تنها عضو آمریکای التینی ‪ OPEC‬دومینووار دولت‌ها‪ .‬دولت‌های امنیتی با‬ ‫عالی به منظور بررسی ایده‌ی شکل‌گیری‬
‫و مالک بزرگ‌ترین ذخایر ثابت شده نفت در سبک و سیاق نئونازی‌ها در سراسر نیمکره‬ ‫جامعه‌ای قاره‌ای نظیر اتحادیه اروپا توافق‬
‫خارج از خاورمیانه است که بنا بر برخی بر سر کارآمدند‪ .‬شیلی یکی از آن‌ها بود‪،‬‬ ‫کردند‪ .‬این توافق در نشست دو روزه سران‬
‫تخمین‌ها با ذخایر عربستان سعودی برابری بعد نوبت به جنگ‌های تروریستی ریگان‬ ‫تحت عنوان جامعه‌ی ملل آمریکای جنوبی‬
‫در دهه‌ی ‪ ۸۰‬رسید که آمریکای مرکزی‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫و با حضور روسای جمهور و مسووالن‬
‫و کشورهای حوزه‌ی کارائیب را نابود و‬ ‫کشورهای عمده حاصل شد‪ .‬سران کشورهای‬
‫هم‌چنین باید به تشریک مساعی و ایفای نقش تخریب کرد که از زمان اشغال آمریکای‬ ‫حاضر بر سر تشکیل یک گروه مطالعاتی‬
‫سازنده و جالب توجه از سوی لوالداسیلوا‪ ،‬جنوبی توسط اسپانیا بدترین سرکوبی بود‬ ‫برای بررسی امکان خلق یک اتحادیه‌ی‬
‫رییس‌جمهور برزیل‪ ،‬میشله باچلت‪ ،‬که تاریخ آمریکای التین تاکنون به خود دیده‬ ‫قاره‌ای و پارلمانی مشترک برای آمریکای‬
‫رییس‌جمهور شیلی و دیگران نیز اشاره کرد است‪.‬‬ ‫جنوبی به توافق رسیدند‪ .‬بحث پیرامون اتحاد‬
‫که از اهمیت بسیاری برخوردار است‪.‬‬ ‫آمریکای جنوبی به هنگام برگزاری نشست‬
‫اما ادغام‪ ،‬بنیان‌های استقاللی بالقوه را‬
‫بلوک تجاری آمریکای التین( (�‪MER‬‬
‫از زمان اشغال آمریکای جنوبی توسط اسپانیا فراهم کرده و به این دلیل از اهمیت بسیاری‬
‫‪ )COSUR‬که سران کشورهای برزیل‪،‬‬
‫در ‪ ۵۰۰‬سال پیش این نخستین حرکت واقعی برخوردار است‪ .‬در تاریخ استعماری‬
‫آرژانتین‪ ،‬ونزوئال‪ ،‬پاراگوئه و اوروگوئه‬
‫برای ادغام در آمریکای جنوبی است‪ .‬این آمریکای التین‪ ،‬اسپانیا‪ ،‬اروپا و ایاالت‬
‫را در برمی‌گیرد پیگیری خواهد شد‪ .‬رافائل‬
‫کشورها بسیار منفصل و جدا از یک‌دیگر متحده نه تنها کشورها را از یکدیگر منفصل‬
‫کوره‌آ‪ ،‬رییس‌جمهور جدید اکوادور به‬
‫بوده‌اند و ادغام پیش شرطی است برای و منزوی می‌کردند بلکه در درون کشورها‬
‫آمریکای جنوبی یک مسیر تجاری زمینی و‬
‫استقاللی اصیل و معتبر‪ .‬تالش‌هایی در نیز تقسیماتی حاد به وجود آوردند به گونه‌ای‬
‫آبی که جنگل آمازون برزیل را به سواحل‬
‫راستای استقالل صورت گرفته اما اغلب به که هر نفر یا به گروه بسیار کوچک نخبگان‬
‫اکوادور وصل می‌کند پیشنهاد کرده است‬
‫شکل خشونت‌آمیز و بعضا ً به خاطر فقدان ثروتمند تعلق داشت و یا به توده‌ی عظیم‬
‫که می‌تواند چیزی شبیه یک جایگزین برای‬
‫حمایت منطقه‌ای با شکست مواجه شده است‪ .‬مردم فقیر‪ .‬موقعیت اقتصادی با وضعیت‬
‫کانال پاناما باشد‪.‬‬
‫به دلیل همکاری منطقه‌ای اندک‪ ،‬دولت‌های نژادی بسیار نزدیک بود‪ .‬معموالً نخبگان‬

‫‪95‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫به بخش دولتی است‪ .‬روش و سبک و سیاق‬ ‫وودرو ویلسون که تشخیص داده بود کنترل‬ ‫ثروتمند سفید‪ ،‬اروپایی و غربی بودند‬
‫نئولیبرالی‪ ،‬جهان سوم را خلق کرد و طی‬ ‫بر نفت روز به روز از اهمیت بیش‌تری‬ ‫و توده‌های فقیر بومیان‪ ،‬سرخپوست‌ها‪،‬‬
‫‪ ۳۰‬سال گذشته این سیاست‌ها در آمریکای‬ ‫برخوردار می‌شود بریتانیایی‌ها را بیرون‬ ‫سیاهان‪ ،‬دورگه‌ها و… را شامل می‌شدند‪.‬‬
‫التین و جنوب آفریقا یعنی در مناطقی که‬ ‫راند و دیکتاتوری سفاک را مورد حمایت‬ ‫این رابطه میان موقعیت اقتصادی و نژاد‬
‫وفادارانه آن را پیگیری کرده‌اند به فاجعه‬ ‫قرار داد‪.‬‬‫درست تا همین امروز نیز تداوم پیدا کرده‬
‫منتهی شده است اما در آسیای شرقی که به‬ ‫است‪.‬نخبگان سفید پوست‪ ،‬اغلب سفیدپوست‪-‬‬
‫آن سیاست‌ها توجهی نکرد و مسیری که به‬ ‫که کشورها را اداره می‌کنند‪ -‬تمایلی به ادغام این روند از آن زمان به بعد با کمی افت و‬
‫الگوی کشورهای ثروتمند شبیه بود را دنبال‬ ‫با کشورهای دیگر منطقه ندارند و روابط خیز تا امروز در قاره ادامه داشته‪ ،‬بنابراین‬
‫کرد شاهد رشد و توسعه بودیم‪.‬‬ ‫بسیار محدودی با هم برقرار کرده‌اند آن‌ها منابع و توان بالقوه همیشه در آن‌جا وجود‬
‫اغلب غرب محور بوده‌اند‪ .‬غرب جایی بود داشته است‪ .‬این قاره بسیار غنی است‪.‬‬
‫حال فرصتی برای تغییر مسیر فراهم آمده‬ ‫ی دوم‬‫که سرمایه به آن صادر می‌شد‪ .‬خانه‌ ‌‬
‫آن‌ها در غرب بود‪ ،‬فرزندانشان را برای برعکس‪ ،‬آسیای شرقی تقریبا ً فاقد هر نوع است‪ .‬در آمریکای جنوبی – و متاسفانه نه‬
‫تحصیالت دانشگاهی به غرب می‌فرستادند منابعی است اما مسیری متفاوت در عرصه در آمریکای مرکزی که با سیاست وحشت‬
‫و تمام روابط فرهنگی‌اشان با غرب بود و توسعه را دنبال کرده است‪ .‬در آمریکای و ترور در دهه‌ی ‪ ۸۰‬تخریب و نابود شد –‬
‫مسوولیت اندکی نسبت به جامعه خود احساس التین واردات اغلب کاالهای لوکس برای از ونزوئال تا آرژانتین تالش‌هایی صورت‬
‫می‌کردند‪ .‬به همین دلیل تمایزات اجتماعی قشر ثروتمند را در برمی‌گرفت اما در آسیای می‌گیرد‪ .‬بعد از ‪ ۵۰۰‬سال‪ ،‬تالش‌هایی برای‬
‫شرقی‪ ،‬واردات‪ ،‬کاالهای سرمایه‌ای برای غلبه بر این مشکالت حاد آغاز شده است‪.‬‬ ‫میان آن جوامع بسیار حاد و شدید است‪.‬‬
‫توسعه را شامل می‌شد‪.‬‬
‫ما شاهد تالش‌های جمعیت بومی هستیم‪.‬‬ ‫شما شاهد ساختاری در امر واردات هستید‪.‬‬
‫واردات به شکل عمده‌ای مربوط به کاالهای آن‌ها برنامه‌های توسعه‌ای داشتند که از سوی جماعت بومی برای نخستین بار پس از صدها‬
‫لوکس است‪ .‬توسعه‪ ،‬به همان ترتیب که قبالً دولت هماهنگ می‌شد‪ .‬آن‌ها تقریبا به طور سال نقش فعالی را در پیشبرد امور خود‬
‫نیز بود کماکان امری خارجی است‪ .‬درهای کامل اجماع واشنگتن را کنار گذاشتند‪ .‬کنترل بر عهده گرفته‌اند‪ .‬در بولیوی‪ ،‬آن‌ها موفق‬
‫آمریکای التین در برابر سرمایه‌گذاری سرمایه‪ ،‬کنترل صدور سرمایه ‌‪ ،‬جوامع شدند بر کشور سیطره ‌یافته و منابع‌اشان‬
‫خارجی نسبت به آسیای شرقی گشوده‌تر مساوات طلب و در برخی موارد اقتدارگرا و را تحت کنترل گیرند‪ .‬این امر هم‌چنین به‬
‫است و این امر یکی از دالیل عمده مسیرهای اندکی خشن اما با برنامه‌هایی برای آموزش دموکراتیزاسیون‪ ،‬یک دموکراسی واقعی‬
‫و پرورش‪ ،‬بهداشت‪ ،‬خدمات‌پزشکی و… که در آن مردم مشارکت می‌کنند منتهی‬ ‫توسعه متفاوت در دو دهه اخیر است‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬آن‌ها مسیری از توسعه را دنبال شده است‪ .‬این آن‌چیزی است که در بولیوی‬
‫و صد البته‪ ،‬عناصر نخبه‪ ،‬به شدت طرفدار کردند که کشورهای ثروتمند حاضر دنبال فقیرترین کشور آمریکای جنوبی رخ داده‬
‫برنامه‌های نئولیبرالی طی ‪ ۲۵‬سال گذشته کرده بودند که به شکلی بنیادی متفاوت از است‪ .‬سال گذشته یک انتخابات دموکراتیک‬
‫بودند که آن‌ها را ثروتمند کرده بود‪ ،‬کشورها قواعدی است که به کشورهای جنوب تحمیل واقعی برگزار شد‪ ،‬از آن‌گونه که نمی‌توانید‬
‫در آمریکا یا اروپا تصور کنید‪ .‬توده‌های‬ ‫را نابود کرده بود و آن‌ها را ثروتمند‪ .‬آمریکای شده است‪.‬‬
‫عظیم مردم در انتخابات مشارکت کردند و‬
‫التین بیش از هر منطقه دیگر در جهان به‌جز و این به تاریخ برمی‌گردد‪ .‬اگر به قرن هفدهم‬
‫مردم می‌دانستند که مسایل و مشکالت کدام‬
‫جنوب آفریقا طی ‪ ۲۵‬یا ‪ ۳۰‬سال گذشته برگردید یعنی هنگامی که چین و هند مراکز‬
‫است‪ .‬مسایل به‌وضوح روشن و بسیار مهم‬
‫برنامه نئولیبرالی موسوم به اجماع واشنگتن تجاری و صنعتی جهان بودند‪ ،‬میزان طول‬
‫بودند و مشارکت مردم فقط به روز انتخابات‬
‫را پیگیرانه دنبال کرده است و در هر جایی عمر در ژاپن بیش‌تر از اروپا بود‪ .‬اروپا به‬
‫ختم نشد‪ .‬مسایل آن‌ها همان چیزی بود‬
‫که آن‌ها وفادارانه آن را به کار بسته‌اند تقریبا ً نوعی پایگاه بربرها بود اما در عین حال از‬
‫که سل‌ها ب‌خاطرش مبارزه کرده بودند‪،‬‬
‫بدون هیچ استثنایی به فاجعه منتهی شده است‪ .‬مزیتی برخوردار بود که آن چیزی نبود جز‬
‫مبارزه‌ای که اکنون کوچا بامبا سمبل آن‬
‫کاهش شدید نرخ رشد و دیگر شاخص‌های وحشی‌گری‪ .‬اروپا جهان را فتح کرد‪ .‬چیزی‬
‫است‪.‬‬
‫اقتصاد کالن و اثرات اجتماعی ناشی از آن‪ ،‬نظیر قواعد نئولیبرالی را بر مناطق فتح‬
‫تبعات این سیاست‌ها محسوب می‌شود‪.‬به‌واقع شده تحمیل کرد اما برای خود سیاست‌های‬
‫مقایسه آسیای شرقی با آمریکای التین بسیار به‌شدت حمایت‌گرایانه و مداخله‌ی دولتی را‬
‫روشنگر است‪ .‬آمریکای التین به صورت پسندید و به این ترتیب اروپا توسعه‌یافت‪.‬‬
‫بالقوه منطقه‌ای ثروتمندتر است‪ .‬منظورم‬
‫این است که یک قرن پیش‪ ،‬بی‌هیچ تردیدی ایاالت متحده‪ ،‬به مثابه یک مورد‪ ،‬از‬
‫برزیل را در مقایسه با غول شمال‪ ،‬غول باالترین تعرفه‌ها در جهان برخوردار بود‬
‫جنوب می‌نامیدند‪ .‬هائیتی که هم‌اکنون در و طی دوره‌ی توسعه‌ی عظیم و فراگیر خود‬
‫میان فقیرترین کشورهای جهان جای گرفته‪ ،‬کشوری بود که حمایت‌گرایانه‌ترین سیاست‌‌ها‬
‫ثروتمندترین مستعمره در جهان و منبع را در جهان اتخاذ کرد‪.‬در حقیقت‪ ،‬در ‪۱۹۵۰‬‬
‫بخش قابل توجهی از ثروت فرانسه بود‪ .‬یعنی زمانی که ایاالت متحده نیمی از ثروت‬
‫هائیتی امروز نابود و ویران شده‪ ،‬نخست جهان را در اختیار داشت‪ ،‬تعرفه‌هایش باالتر‬
‫از سوی فرانسوی‌ها و بعد توسط ایاالت از تعرفه‌های امروز آمریکای التین بود که‬
‫متحده همچنین ونزوئال – سرشار از ثروت باز هم به آن‌ها دستور کاهش بیش‌تر آن را‬
‫– که در حوالی ‪ ۱۹۲۰‬یعنی در آغاز عصر می‌دهند‪ .‬اقتصاددانان از مداخله‌ی وسیع‬
‫نفت ایاالت متحده بر آن سیطره پیدا کرد‪ .‬دولت در اقتصاد چیزی نمی‌گویند اما اقتصاد‬
‫این کشور نخست وابسته به بریتانیا بود اما کنونی ایاالت متحده به شکل سنگینی متکی‬

‫‪96‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سیاسی‬

‫فراز فرصت های نوین برای استقرار ” جهانی بهتر “‬


‫یونس پارسا بناب‬

‫خود پروسه انباشت به مرحله ” اشباع ”‬ ‫تر و میلیتاریزه تر گشته با جهانی تر شدن‬ ‫مالی تر شدن ‪ ،‬عمومی گشتن و تشدید روند‬
‫رسیده است ‪ .‬خیلی از تحلیلگران منجمله‬ ‫به اکناف جهان رسیده است ‪ .‬بشریت در‬ ‫جهانی گرائی سرمایه داری انحصاری با‬
‫آنهائی که ضرورتا مارکسیست نیستند ‪ ،‬بر‬ ‫حال حاضر در فازی از عمر انحصاری –‬ ‫اینکه به فقر و بی امنی معیشتی و اشتعال‬
‫آن هستند که این پدیده ” اشباع ” هسته اصلی‬
‫مالی سرمایه داری زندگی میکند که در آن‬ ‫جنگ های خانمانسوز بیش از پیش در‬
‫بحران عمیق سرمایه داری را در اوضاع‬ ‫کلیت نظام در یک بحران ساختاری عمیق‬ ‫اکناف جهان دامن زده است ولی در عین حال‬
‫فعلی در سطح جهان تشکیل میدهد ‪.‬‬ ‫فرو رفته است ‪ .‬در گذشته های نه چندان‬ ‫فرصت های نوینی را در جلو مبارزین راه‬
‫دور سرمایه داری که فقط یک شیوه تولید‬ ‫رهائی قرار داده است که در مسیر گسست‬
‫مشخص در بخشی از جهان بود میتوانست ‪ – ۳‬سرمایه داری واقعا موجود به عنوان‬ ‫از محور نظام سرمایه و استقرار ” جهانی‬
‫به پروسه انباشت که جوهر وجودی سرمایه نظام جهانی حاکم برای اینکه به بقای خود‬ ‫بهتر ” به حرکت های خود شدت بخشند ‪ .‬در‬
‫داری است ادامه داده و در عین حال به از طریق انباشت ثروت ادامه دهد مجبور‬ ‫این نوشتار بعد از نگاهی کوتاه به موقعیت‬
‫مشکالتی که منبعث از پروسه انباشت بود است که به پروسه فقرزائی از طریق‬ ‫رشد و گسترش سرمایه داری انحصاری‬
‫پاسخ های مقطعی و راه حل های موقتی محروم سازی در سطح جهانی شدت بخشد‬ ‫در صد و سی سال گذشته ( از ‪ ۱۸۸۵‬به‬
‫‪ .‬در جهان امروز نزدیک به ‪ ۱۹‬میلیون‬ ‫ارائه دهد ‪.‬‬ ‫این سو ) به بررسی فرصت های نوینی که‬
‫نفر صاحبان ثروت و قدرت ( ‪ ۴۰‬میلیون‬ ‫اکنون بحران ساختاری نظام سرمایه برای‬
‫‪ – ۲‬ولی امروز بعد از گذشت صد و سی نفر با اعضای خانواده های خود ) در یک‬ ‫چالشگران ضد نظام در کارزار علیه نظام‬
‫سال از عمر سرمایه داری انحصاری – سو و متجاوز از ‪ ۶٫۵‬میلیارد نفر جمعیت‬ ‫و ایدئولوژی ها و گفتمان های رایج حامی‬
‫مالی ‪ ،‬سرمایه داری واقعا موجود دیگر محروم و نیمه محروم در سوی دیگر در‬ ‫آن ( مثل یوروسنتریسم ‪ ،‬فرهنگ گرائی و‬
‫فقط یک شیوه تولیدی مشخص در بخشی از جوامع کشورهای مرکز و پیرامونی و ” نیمه‬ ‫بنیادگرائی های دینی و ” بازاری ” ) بوجود‬
‫جهان نیست بلکه آن شیوه به یک نظام جهانی پیرامونی ” زندگی میکنند ‪ .‬این وضع حاکم‬ ‫آورده است ‪ .‬میپردازیم ‪.‬‬
‫تبدیل گشته است ‪ .‬علیرغم این تغییر بزرگ که منبعث از روندهای جانگداز و فالکت‬
‫در فضا و مکان و فعالیتش در بازاری به بار انباشت طلبی و محروم سازی است دائما‬ ‫موقعیت سرمایه داری انحصاری‬
‫بزرگی این جهان ‪ ،‬سرمایه داری دقیقا به به تشدید روند پوالریزاسیون بین کشورهای‬
‫خاطر ” اقتضای طبیعت اش ” هنوز هم باید شمال و جنوب از یک سو و در درون جوامع‬ ‫در صد وسی سال گذشته‬
‫به پروسه انباشت مدام برای بقای خودش آن کشورها بین ” مدار ” ها ( یک در صدی‬
‫‪ – ۱‬در طی نزدیک به سی و پنج سال‬
‫ادامه دهد ‪ .‬منتهی این نظام دیگر قادر نیست ها ) و ” ندارها ” ( ‪ ۹۹‬در صدی ها ) از‬
‫گذشته ‪ ،‬سرمایه داری بطور صعودی از‬
‫به مشکالتی که منبعث از پروسه انباشت سوی دیگر دامن میزند ‪ .‬بررسی این وضع‬
‫قلمرو تولید به قلمرو مالی و مالی سازی‬
‫است راه حل های حتی موقتی پیدا کند زیرا در سطح جهان نشان میدهد که سرمایه داری‬
‫حرکت کرده و حوزه فعالیت آن که عمومی‬
‫‪97‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫سوسیالیست ها و مارکسیست ها بر آن هستند‬ ‫نظام و گفتمان های رایج مسلط‬ ‫به دوره فرتوتی و فرود خود رسیده و منطقی‬
‫که کشورهای دربند پیرامونی برای اینکه به‬ ‫که بر آن حاکم است ( منطق انباشت سرمایه‬
‫مرحله تاریخی سوسیالیستی خود برسند باید‬ ‫خصوصی از طریق محروم سازی ) دیگر در بررسی بحران کنونی سرمایه داری‬
‫از مرحله تاریخی سرمایه داری ( کم و بیش‬ ‫قادر نیست بقای متجاوز از نصف جمعیت و فرصت هائی که وقوع آن در دسترس‬
‫مثل مدل کشورهای اروپائی ) عبور کنند ‪،‬‬ ‫چالشگران ضد نظام قرار داده است دانش‬ ‫جهان را که بکلی محرومند تامین سازد ‪.‬‬
‫زیرا که رشد و توسعه بورژوازی و مقررات‬ ‫و آگاهی از انگاشت و پراتیک متدولوژی‬
‫حاکم بر بازار سرمایه داری از نظر آنان‬ ‫‪ – ۴‬در تحت این شرایط بشریت در مسیر ماتریالیسم تاریخی مبنی براینکه تاریخ‬
‫یک امر و پروسه ضروری و اجتناب ناپذیر‬ ‫راهی قرار گرفته که بزودی او را بر سر ” جوامع تاریخی مبارزات طبقاتی بوده و‬
‫برای رشد طبقه کارگر ( به همان نحوی‬ ‫دوراهی ” قرار خواهد داد ‪ :‬ادامه راه انباشت ” توده ها سازندگان تاریخ هستند ” حائز‬
‫که در اروپای آتالنتیک در قرون هیجدهم‬ ‫ثروت و سود ( از طریق محروم سازی مدام اهمیت میباشند ‪ .‬در این مورد بگذارید به‬
‫و نوزدهم به وقوع پیوست ) در کشورهای‬ ‫اکثریت عظیمی از مردم جهان ) و یا انتخاب نکاتی اشاره کنیم ‪:‬‬
‫پیرامونی دربند است ‪.‬‬ ‫راه دگردیسی و تغییر اساسی در روابط و‬
‫مناسبات بین انسان ها ( هم در سطح ملی – ‪ – ۱‬بحران مالی فعلی منتج از مبارزات توده‬
‫‪ – ۳‬چالشگران ضد نظام که خواهان استقرار‬ ‫کشوری و هم در سطح بین المللی و جهانی های مردم در راه کسب حق تعیین سرنوشت‬
‫” جهانی بهتر ” ( سوسیالیسم ) در قرن بیست‬ ‫)‪ .‬در این راستا چالشگران ضد نظام که راه نبوده بلکه یکی از پی آمدهای اجتناب ناپذیر‬
‫و یکم هستند باید تالش کنند که انگاشت های‬ ‫دوم را انتخاب کرده اند باید با استفاده از بحران ساختاری است که کلیت نظام را در‬
‫اروپا – محوری ‪َ ،‬پست مدرنیستی و فرهنگ‬ ‫متدولوژی آموزشی ” از توده ها به توده ها بر گرفته است ‪ .‬به عبارت دیگر این بحران‬
‫گرائی را که بین روشنفکران ( و حتی‬ ‫” به فراز ” وجدان تاریخی ” بین جوانان مالی که با ورشکستگی نهادهای مالی –‬
‫بخشی از چپ های مارکسیست ) رایج است‬ ‫درگیر مسائل سیاسی از یک سو و ” حافظه پولی ( بویژه بانک ها ) در سپتامبر ‪۲۰۰۸‬‬
‫از افکار و عقاید آن ها بزدایند ‪ .‬مضافا َ این‬ ‫تاریخی ” بین توده های زحمتکش و محروم برمالتر و رسانه ای تر گشت ‪ ،‬خودش نتیجه‬
‫چالشگران سرنگون ساز که امروز در پرتو‬ ‫از سوی دیگر دامن بزنند ‪ .‬باید نسل جوان یک بحران عمیق ساختاری و طوالنی است‬
‫عروج امواج بیداری و رهائی در سراسر‬ ‫را که امروز نزدیک به ‪ ۶۵‬در صد جمعیت که در حدود سال های ‪ ۱۹۷۵ – ۱۹۷۱‬آغاز‬
‫جهان به تعداد صفوفشان افزوده میگردد ‪،‬‬ ‫جهان را تشکیل میدهد پیوسته و پیگیرانه گشت ‪ .‬در این دوره چهل ساله که بحران‬
‫موظف هستند که توده های قابل مالحظه‬ ‫آگاه سازیم که چگونه در دوره نسبتا طوالنی برای مردم در کوچه و بازار ناشناخته و‬
‫ای از مردم عادی را که در دام ” توهمات‬ ‫پس از پایان جنگ دوم جهانی که بیست و نامرئی ماند ‪ ،‬بیکاری ‪ ،‬فقر و نابرابری‬
‫خانوادگی ” ( بنیادگرائی های دینی – مذهبی‬ ‫پنج سال ( از ‪ ۱۹۵۰‬تا ‪ ) ۱۹۷۵‬طول کشید بطور آهسته ولی مداوم و پیوسته بیش از‬
‫و یا اندیشه های شووینستی – پان ایستی )‬ ‫‪ ،‬خیلی از نیروهای اجتماعی دگرگون ساز پیش در سراسر جهان منجمله در کشورهای‬
‫اسیر گشته اند ‪ ،‬رها سازند ‪.‬‬ ‫( در چین ‪ ،‬ویتنام ‪ ،‬کوبا ‪ ،‬اندونزی ‪ ،‬ایران مسلط مرکز رشد و گسترش یافت ‪ .‬رژیم‬
‫‪ ،‬غنا ‪ ،‬آفریقای جنوب ‪ ،‬الجزیره و… ) سرمایه و حامیانش برای اینکه از این بحران‬
‫‪ – ۴‬بررسی عروج امواج بیداری و رهائی‬ ‫تالش کردند که انگاشت و اصل توده ها ” عبور کنند متوسل به مالی تر کردن و جهانی‬
‫هم در ” مناطق طوفانی ” و هم در داخل ”‬ ‫سازندگان تاریخ ” و ملت ها ” حق تعیین تر کردن حرکت سرمایه گشتند که امروز‬
‫شکم هیوال ” ی نظام به خوبی نشان میدهد‬ ‫سرنوشت ” دارند را به میان توده های ساکن بعد از طی چهل سال به ” پاشنه آشیل ” کل‬
‫که توده های کار و زحمت همراه با جوانان‬ ‫سه قاره برده و حتی در بعضی کشورها به نظام تبدیل گشته است ‪.‬‬
‫دیگر خود را فقط ” قربانیان نظام ” نمی‬ ‫” نیروی مادی ” تبدیل سازند ‪.‬‬
‫بینند ‪ .‬آنها به این امر آگاهی یافته اند که‬ ‫‪ - ۲‬در جهان امروز برای اینکه نسل جوان‬
‫آنها قادرند با مداخله فعال در سرنوشت خود‬ ‫‪ – ۵‬امروز در جهانی که در آن دولتمردان به این واقعیت پی ببرد که چرا بانکداران‬
‫شرایط را به نفع بشریت زحمتکش و به‬ ‫فرمانبر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها ” نجات ” پیدا میکنند در حالی که میلیون‬
‫ضرر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها )‬ ‫) از کارگران میخواهند که ” فداکاری ” و ” ها انسان از گرسنگی می میرند ضروری‬
‫دگرگون سازند ‪.‬‬ ‫از خود گذشتگی ” نشان داده و در عوض به است که به ماهیت مناسبات اقتصادی در‬
‫انحصارات بانکی – مالی بسته های ” نجات جامعه آگاهی پیدا کند ‪ .‬آگاهی به این امر که‬
‫‪ – ۵‬بدون تردید دنیا در تالطمی بی نهایت‬ ‫” و ” رایانه های ” میلیارد دالری دولتی توسعه و پیشرفت جوامع نه از طریق اعمال‬
‫کم نظیر فرورفته است ولی این تالطم فقط‬ ‫تقدیم میکنند چالشگران ضد نظام و سرنگون مقررات ” بازار آزاد ” و نه از اعتقاد به ”‬
‫به بحران های مالی ‪ ،‬انرژی ‪ ،‬اکولوژی ‪،‬‬ ‫ساز موظف اند کارگران و دیگر توده های مشیت الهی ” بلکه نتیجه دخالتگری جدی و‬
‫جنگ و بیکاری و بی امنی ( که جملگی‬ ‫زحمتکش را ( که عمدتا جوان هستند ) آگاه پیگیر توده های مردم در سرنوشت خویش‬
‫منبعث از بحران ساختاری نظام سرمایه‬ ‫سازند که دگردیسی های اجتماعی و تغییرات است به ما چالشگران ضد نظام همراه با‬
‫است ) محدود نمی شود ‪ .‬بخش بزرگ و‬ ‫اساسی در تاریخ که به نفع بشریت منجر قربانیان نظام فرصت میدهد که خود را‬
‫قابل توجهی از این تالطم جهانی در واقع‬ ‫گشته نه منبعث از خواست خدایان و ” مشیت از بدآموزی ها و توهمات اندیشه های‬
‫عروج امواج بیداری و رهائی است که جهان‬ ‫الهی ” و نه ناشی از مقررات حاکم و نقش اروپا محوری ( اروپا – مرکزی ) درباره‬
‫را در نوردیده است‪ .‬ادامه این بیداری ها‬ ‫” دست نامرئی ” در ” بازار آزاد ” سرمایه چگونگی رشد و توسعه تمدن بشری رها‬
‫و مبارزات و تشدید پروسه بسیج سیاسی‬ ‫داری بود ‪ .‬بلکه منتج از مبارزات طوالنی سازیم ‪ .‬یکی از این توهمات جاری که هنوز‬
‫طبقات توده ای ( منجمله خیل عظیم بی‬ ‫توده های به ستوه آمده مردم و شیوه های هم بخشی از جنبش چپ – مارکسیستی (‬
‫خانمان ها و ساکنین گتوها ‪ ،‬زاغه ها و کوخ‬ ‫دخالت گری آنها در حق تعیین سرنوشت مثل رهبران حزب کمونیست آفریقای جنوبی‬
‫ها ) برای اولین بار در پنجاه سال گذشته به‬ ‫) دچار آن هستند همانا انگاشت و اندیشه ”‬ ‫خویش بوده اند ‪.‬‬
‫چالشگران سرنگون ساز فرصت داده که با‬ ‫مراحل دورانی ” و دوره بندی تاریخ جوامع‬
‫تسریع روند ادغام سازی نیروهای متنوع و‬ ‫بر اساس مدل دورانی و دوره بندی اروپا‬ ‫ماتریالیسم تاریخی در مبارزه علیه‬
‫متکثر سرنگون طلب شرایط را برای حرکت‬ ‫است ‪ .‬به کالمی ساده تر هنوز هم بخشی از‬

‫‪98‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫صدی ها ) را در جهان امروز مغشوش و‬ ‫چالشگران ضد نظام نباید به دام این توهم‬ ‫در مسیر استقرار جهانی دموکراتیک تر و‬
‫تیره و تار سازند ‪.‬‬ ‫بیافتند که گویا اسالم گرائی ( بنیادگرائی‬ ‫برابرتر که اولین قدمهای موثر و جدی در‬
‫اسالمی ) در تالقی جدی با نظام جهانی‬ ‫جهت ایجاد جهانی بهتر ( با چشم اندازهای‬
‫بنیادگرایان اسالمی مثل دیگر‬ ‫سرمایه در راس آن آمریکا است ‪ .‬بررسی ‪- ۲‬‬ ‫سوسیالیستی ) است ‪ ،‬آماده سازند ‪.‬‬
‫مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی جنبش های بنیادگرایان در زمینه های اجتماعی ‪ ،‬آن جا‬
‫بنیادگرای اسالمی دقیقا نشان میدهد که انواع که تضادهای واقعی اجتماعی ( مبارزات‬ ‫‪ – ۶‬چالشگران ضد نظام بویژه در‬
‫و اقسام جنبش های بنیادگرای دینی و مذهبی طبقاتی ) در میگیرد ‪ ،‬حضور جدی ندارند‬ ‫کشورهای خاورمیانه ‪ ،‬شمال آفریقا و آسیای‬
‫در کشورهای پیرامونی آسیا و آفریقا در ‪ .‬آنها نه تنها این نوع تالقی ها را مهم نمی‬ ‫مرکزی و جنوبی در حین مبارزه بی امان‬
‫خدمت امپریالیسم بوده و تالقی آنها با نظام دانند ‪ ،‬بلکه آنها را مظهر ” شرک ” و ”‬ ‫علیه اسالم گرائی ( بنیادگرائی اسالمی =‬
‫الحاد ” محسوب میدارند ‪ .‬آنها دائما به میان‬ ‫جهانی قالبی و ظاهری است ‪.‬‬ ‫اسالم سیاسی ) باید موضع روشن و قاطع‬
‫زحمتکشان ‪ ،‬تهیدستان شهری و روستائی‬ ‫علیه سیاست ها و عادات تاریک اندیش‬
‫و ساکنین گتوها ‪ ،‬کوخ ها و … رفته و‬ ‫چرا بنیادگرائی در خدمت امپریالیسم است‬ ‫پدیده ” اسالمو فوبیا ” ( ترس از مسلمانان‬
‫برایشان ‪ ،‬مدرسه ‪ ،‬مسجد ‪ ،‬کلنیک های‬ ‫) که امروز به عنوان حربه ای از سوی‬
‫‪ – ۱‬اسالم نیز کم و بیش مثل ادیان دیگر در بهداشتی عموما رایگان باز میکنند ‪ .‬اما این‬ ‫دولتمردان کشورهای مسلط مرکز و رسانه‬
‫حیطه فرهنگ فونکسیون عمل کرده و در بناها برای امر خیر ( خیریه ) و در جهت‬ ‫های گروهی فرمانبر علیه خیل عظیمی از‬
‫آن حیطه به انسان ها هویت و تعلق خاطر ترویج اندیشه های بنیادگرائی و امت پرستی‬ ‫کارگران مهاجر از کشورهای مسلمان نشین‬
‫( و همبستگی ) به دین و مذهب را تعبیه بوده و به هیچ وجه به جنبه آگاه گرایانه از‬ ‫در کشورهای اروپا ‪ ،‬آمریکا و اقیانوسیه‬
‫و تنظیم میکند ‪ .‬در صورتی که بنیادگرائی جهان و علوم طبیعی و اجتماعی نپرداخته‬ ‫مورد استفاده قرار میگیرد ‪ ،‬اتخاذ کنند ‪.‬‬
‫اسالمی ( اسالم گرائی = اسالم سیاسی ) و ” راه حل نهائی ” را در پذیرش ” مشیت‬ ‫به کالمی دیگر در مسیر مبارزه اصولی و‬
‫واحد جامعه را با فرهنگ آن – آن هم ” الهی ” از طریق امر به معروف و نهی از‬ ‫استراتژیکی علیه اسالم گرائی چه به عنوان‬
‫فرهنگی ” که تهی از تمام ابعاد و مولفه منکر از سوی توده های زحمتکش و دیگر‬ ‫یک انگاشت و چه به عنوان یک جنبش‬
‫های متنوع خود گشته و به یک دین و یا محرومین میدانند ‪.‬‬ ‫ارتجاعی که منبعث نه از جوامع مسلمان‬
‫مذهب کاهش و تقلیل یافته است – تعریف‬ ‫نشین بلکه از پی آمدهای حرکت سرمایه در‬
‫میکند ‪ .‬بنیادگرائی روی ادعاهای سنتی که ‪ – ۳‬اگر بنیادگرایان سکوالر راه رهائی و‬ ‫سطح جهانی ( گلوبالیزاسیون ) است ‪ ،‬نباید‬
‫پایه هایش چیزی به غیر از تاکید بی قید رفاه برای کارگران و دیگر زحمتکشان را‬ ‫به دام پدیده نکوهیده ” اسالم فوبیا “ افتاد ‪.‬‬
‫و شرط بر امت واحده نیست ‪ ،‬تضادها و پذیرش قوانین حاکم بر بازار آزاد تزریق‬
‫تالقی های عینی و تاریخی بین نظام جهانی و تبلیغ میکنند ‪ ،‬بنیادگرایان دینی و مذهبی‬ ‫‪ – ۷‬ما چالشگران ضد نظام باید در نوشته ها‬
‫سرمایه و طبقات زحمتکش جهان را در تمام راه رهائی و رفاه را در تسلیم به ” مشیت‬ ‫‪ ،‬در کنفرانس ها و… به پدیده اسالمو فوبیا‬
‫زمینه های زندگی نادیده گرفته و یا بطور الهی ” و ” نمایندگان خدا ” در این دنیا‬ ‫توجه کرده نسبت به آن حساسیت نشان دهیم‬
‫کلی آنها را نفی و رد میکند ‪ .‬از این نظر میدانند ‪ .‬بدین وسیله بنیادگرایان دینی و‬ ‫‪ .‬ما نباید در مسیر مبارزه علیه بنیادگرائی‬
‫بنیادگرائی اسالمی با بنیادگرائی های دیگر مذهبی مثل بنیادگرایان بازار سرمایه داری‬ ‫های اسالمی به دام ” اسالموفوبیا ” افتاده و‬
‫ادیان جهانی – بنیادگرائی های متعدد در به توده های زحمتکش جهان راه حل نهائی‬ ‫الجرم به رواج عادات اسالم ستیزی و عرب‬
‫مسیحیت ‪ ،‬صهیونیسم در یهودیت ‪ ،‬هندوتوا را سرنگونی نظام سرمایه که مسئول فقر‬ ‫ستیزی بپردازیم ‪ .‬باید تاکید کرد که پدیده ”‬
‫در هندوایسم ‪ ،‬المائیسم در دین بودائی – و بی امنی آنهاست ‪ ،‬نشان نمی دهند ‪ .‬به‬ ‫ترس از اسالم ” تنها ترفند و لولوخورخوره‬
‫چندان تفاوتی ندارد ‪ .‬این بنیادگرائی ها نه کالمی دیگر ‪ ،‬هم بنیادگرایان دینی و مذهبی‬ ‫ای نیست که حاکمین در کاخ سفید و دیگر‬
‫تنها به خاطر پنهان نگاهداشتن فقرفلسفی و هم بنیادگرایان بازار سرمایه داری تالش‬ ‫کاخ ها به آنها در جهت تحمیق افکار عمومی‬
‫و بینشی خود خیلی اغتشاش آور هستند میکنند که توده های زحمتکش را با حبس در‬ ‫بین المللی متوسل میشوند ‪ .‬آیا توسل حاکمین‬
‫بلکه بطور مستقیم ( و گاها غیر مستقیم ) زندان های توهمات خانوادگی ” امت گرائی‬ ‫نظام جهانی در صد سال گذشته به بهانه و‬
‫استراتژی کشورهای امپریالیستی در بویژه ” و” بازار آزاد ” سرمایه داری از رسیدن‬ ‫مترسک هایی چون ” خطر بلشویسم ” ‪،‬‬
‫کشورهای آسیا و آفریقا را توجیه و حتی به این آگاهی دور نگاهدارند که نه ” مشیت‬ ‫” ترس از کمونیسم ” ‪ ” ،‬خطر زرد ” و‬
‫از آن حمایت میکنند ‪ .‬بنیادگرائی اسالمی الهی ” و نه مقررات ” بازار آزاد ” بلکه‬ ‫ترس از ” فساد بیطرفی ” در دوره های بین‬
‫امروز در کشورهای خاورمیانه ‪ ،‬آسیای خود آنهاست که با دخالتگری در حق تعیین‬ ‫دو جنگ جهانی ( ‪( ، ) ۱۹۱۸ – ۱۹۳۹‬‬
‫میانه ‪ ،‬آسیای مرکزی و آفریقای شمالی از سرنوشت خویش میتوانند بشریت را از یوغ‬ ‫‪ ) ۱۹۳۹ – ۱۹۴۵‬و جنگ سرد ( ‪– ۱۹۹۱‬‬
‫استراتژی راس نظام ( امپریالیسم آمریکا ) نظام جهانی سرمایه رها سازند ‪.‬‬ ‫‪ ) ۱۹۴۷‬فراموش شده اند ؟ آیا در سالهای‬
‫که تالش میکند ” تالقی تمدن ها ” و جنگ‬ ‫بعد از پایان جنگ سرد ما شاهد تبلیغ و‬
‫فرهنگ ها را جایگزین تالقی ها و تضادهای ‪ – ۴‬در گستره های مسائل واقعی اجتماعی‬ ‫ترویج لولوخورخوره هایی مثل ” تروریسم‬
‫تاریخی بین کشورهای امپریالیستی مرکز و و معیشتی ‪ ،‬بنیادگرایان اسالمی از اصل ”‬ ‫بین المللی ” ‪ ،‬جنگ علیه ” ترافیک مواد‬
‫کشورهای دربند سازد ‪ ،‬حمایت میکند ‪ .‬در مقدس ” مالکیت خصوصی حتی بر منابع‬ ‫مخدر” ‪ ” ،‬جنگ علیه دزدان دریائی ” از‬
‫نتیجه بنیادگرایان با تاکید گذاشتن روی نقش طبیعی و نهادهای اجتماعی خدماتی دفاع‬ ‫سوی اولیگارشی های حاکم نبودیم ؟ شایان‬
‫تعیین کننده فرهنگ – آن هم ” فرهنگی ” که کرده وبه نابرابری و تبعات دیگر انباشت‬ ‫توجه است که امروز شعار لولوخورخوره ”‬
‫مطلقا محدود به امت گرائی بوده و به سطح خصوصی سرمایه ‪ ،‬مشروعیت قائل هستند‬ ‫ساینوفوبیا ” ( ترس از چین ) و نتیجتا حمایت‬
‫” شرعیت ” تقلیل یافته – فرصت پیدا میکنند ‪ .‬بررسی تاریخ و کارنامه ” اخوان المسلمین‬ ‫همه جانبه از جنبش تئوکراسی – مذهبی –‬
‫که اصل و دورنمای تضاد آشتی ناپذیر و ” در مصر و ” حزب عدالت و توسعه ”‬ ‫برده داری المائیسم ( تحت رهبری داالئی‬
‫دوئیت اجتماعی و تاریخی واقعا موجود بین در ترکیه ( به عنوان بنیادگرایان ” معتدل‬ ‫الما ) به سرعت ترویج و تبلیغ میشود ‪.‬‬
‫طبقات کار و زحمت ( ‪ ۹۹‬در صدی ها ) ” ) و طرفداران والیت فقیه در ایران (‬
‫و طبقه حاکم نظام جهانی سرمایه ( یک در به عنوان بنیادگرایان ” رادیکال ” ) نشان‬ ‫‪ – ۸‬بهررو در مبارزه علیه اسالموفوبیا ‪،‬‬

‫‪99‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫این مسیر هم طوالنی و هم مشکل ( و حتی‬ ‫تاریخی مرکز – پیرامونی پدیده آمده و‬ ‫میدهد که آنها در طول سی سال گذشته فاز‬
‫گاها طاقت فرسا ) خواهد بود ‪ .‬آنچه که‬ ‫امروز به عنوان یک جنبش سیاسی عمل‬ ‫فعلی گلوبالیزاسیون ( گسترش ” بازار آزاد‬
‫روشن و مبرهن است این واقعیت است که‬ ‫میکند ‪ .‬این جنبش نیز مثل دیگر جنبش ها (‬ ‫” نئولیبرالیسم ) به نفع تصویب لوایحی که‬
‫دموکراتیزاسیون نمی تواند بدون استقالل (‬ ‫صهیونیسم در بین یهودیان ‪ ،‬بنیادگرائی ها‬ ‫به نابرابری ها در این کشورها افزود است‬
‫استقرار حاکمیت مردمی ) یعنی گسست از‬ ‫در بین مسیحیان ‪ ،‬هندوتوا در بین هندوها‬ ‫‪ ،‬رای داده و از پروسه های فالکت بار‬
‫محور نظام جهانی سرمایه ‘ تعبیه گردد ‪.‬‬ ‫‪ ،‬المائیسم در بین بودائیان و… ) در کنار‬ ‫خصوصی سازی ‪ ،‬حذف یارانه ها ‪ ،‬پذیرش‬
‫سرمایه داری و امپریالیسم قرار گرفته و با‬ ‫مقررات نکبت بار تعدیل های اقتصادی ”‬
‫‪ – ۳‬دولت های وابسته ( هلل – دولت ها )‬ ‫زندانی کردن بخشی از طبقات کار و زحمت‬ ‫صندوق بین المللی پول ” و… حمایت کرده‬
‫که مطلقا منابع طبیعی و انسانی آن کشورها‬ ‫در زندان های ” توهمات خانوادگی ” و امت‬ ‫و در این زمینه ها به عنوان حامیان نظام‬
‫را در اختیار اولیگوپولی های امپریالیستی‬ ‫گرائی آنها را از موهبت کسب و گسترش‬ ‫سرمایه عمل کرده اند ‪ .‬در نتیجه عجیب‬
‫قرار خواهند داد که مورد تاراج و غارت‬ ‫متدهای مبارزاتی مترقی و برابری طلب نه‬ ‫نیست که بورژوازی بومی کمپرادور ‪،‬‬
‫اولیگوپولی ها قرار گیرند ‪ ،‬هیچ وقت‬ ‫محروم ساخته است ‪ .‬بدون تردید وجود رژیم‬ ‫ثروتمندان تازه به دوران رسیده و میوه چینان‬
‫میل و رغبتی برای استقرار حتی حداقل‬ ‫های پرو آمریکائی و وابسته در کشورهای‬ ‫اخیر جهانی تر شدن سرمایه در کشورهای‬
‫آزادیهای دموکراتیک در آن کشورها بوجود‬ ‫پیرامونی بویژه در خاورمیانه ‪ ،‬آفریقای‬ ‫پیرامونی مسلمان نشین از تسخیر قدرت و‬
‫نخواهند آورد ‪ .‬این رژیم های ” صادراتی ”‬ ‫شمالی و آسیای جنوبی به گسترش اندیشه‬ ‫روی کار آمدن بنیادگرایان بهره برده و از‬
‫همانطورکه در دهسال گذشته در افغانستان ‪،‬‬ ‫های تاریک اندیش جنبش های بنیادگرای‬ ‫آنها حمایت کرده اند ‪.‬‬
‫عراق و اخیرا در لیبی نشان دادند رژیم های‬ ‫اسالمی در آن کشورها خدمت کرده است‬
‫شکننده تر ‪ ،‬بی اعتبارتر و نامشروع تر از‬ ‫‪ .‬این رژیم های سیاسی در این کشورها نه‬ ‫‪ – ۵‬بنیادگرائی اسالمی نه تنها مالکیت‬
‫رژیم های سابق در آن کشورها ( که توسط‬ ‫تنها دموکراتیک نیستند بلکه شدیدا عقب گرا‬ ‫خصوصی را به عنوان یک اصل مقدس‬
‫مهاجمین نظامی آمریکا سرنگون گشتند )‬ ‫‪ ،‬ضد زن ‪ ،‬ضد کارگر و ضد دانش و علم‬ ‫شناخته و به آن عمل میکند بلکه روی‬
‫خواهند بود ‪ .‬مضافا هدف آمریکا در آن‬ ‫هستند ‪ .‬ساختارهای اقتدارگرای مستبد در‬ ‫مسائل اجتماعی بشری مثل موقعیت زنان در‬
‫کشورها و بطور کلی در جهان علیرغم لفاظی‬ ‫این کشورها دهه های متمادی است که بقای‬ ‫جامعه و یا حقوق اقلیت های غیر مسلمان‬
‫ها و تبلیغات دروغین از سوی دولتمردان‬ ‫وضع موجود را برای حاکمیت کمپرادور ها‬ ‫( مثل قبطی ها در مصر ‪ ،‬بهائی ها در‬
‫آمریکائی و رسانه های گروهی فرمانبر به‬ ‫( که حافظ منافع نظام جهانی سرمایه در‬ ‫ایران و علویان در ترکیه ) مواضع آشکار‬
‫هیچ وجه توسعه و گسترش دموکراسی و‬ ‫آن کشورها هستند ) تامین ساخته اند ‪ .‬ولی‬ ‫ارتجاعی گرفته و آنها را اعمال میکنند ‪.‬‬
‫رعایت حقوق بشر نیست ‪.‬‬ ‫اوضاع پر از تالطم و متحول جهان حکایت‬ ‫الجرم اسالم گرائی حاکم موجود در جهان نه‬
‫از این دارد که آرایش نیروهای اجتماعی –‬ ‫تنها نابرابری های افقی ( مثل نابرابری بین‬
‫منابع و مآخذ‬ ‫زنان و مردان در کشورهایی مثل عربستان‬
‫سیاسی در اکثر مناطق جهان به شدت در‬
‫حال تغییر و تحول بوده و موقعیت متوفق‬ ‫سعودی ‪ ،‬ایران و…‪ ).‬و بین مسلمانان و‬
‫‪ – ۱‬ریچارد پیت ( ‪ ” ، ( Peet‬تضادهای‬
‫نظام جهانی سرمایه و حامیان ایدئولوژیکی‬ ‫غیر مسلمانان ( در کشورهایی مثل مصر ‪،‬‬
‫سرمایه داری مالی “‪ ،‬در ” مانتلی ریویو ”‬
‫آن ( یوروسنتریسم ‪ ،‬پست مدرنیسم ‪ ،‬فرهنگ‬ ‫ایران و…‪ ) .‬را جایز و ” صواب ” میداند‬
‫سال ‪ ۶۳‬شماره ‪ ، ۷‬دسامبر ‪۲۰۱۱٫‬‬
‫گرائی ‪ ،‬بنیادگرائی های دینی – مذهبی‬ ‫بلکه با دادن مشروعیت به نابرابری های‬
‫‪ – ۲‬هوریس کمپبل ( ‪ ” ( Campbell‬به‬ ‫اندیشه های پان ایستی شووینستی ) در مقابل‬ ‫عمودی ( بین فقر و ثروت ) در جامعه کلیت‬
‫افتخار یک مبارزعلیه سرمایه داری جهانی‬ ‫عروج امواج بیداری ‪ ،‬آگاهی و رهائی مردم‬ ‫بازسازی سرمایه داری را تصویب و اعمال‬
‫” در مجله ” پمبزوکا ” سال ‪ ، ۱۰‬شماره‬ ‫در اکناف جهان به خطر افتاده اند ‪.‬‬ ‫میسازد ‪.‬‬
‫‪ ، ۵۴۶‬سپتامبر ‪. ۲۰۱۱‬‬
‫نتیجه اینکه‬ ‫‪ – ۶‬در سطح جهانی و در امور بین المللی ‪،‬‬
‫‪ – ۳‬سمیرامین ‪ ” ،‬جهانی که آرزو می کنیم‬ ‫اسالم گرائی بنیادگرا در شصت سال گذشته‬
‫ببینیم ” چاپ نیویورک ‪. ۲۰۰۸ ،‬‬ ‫‪ – ۱‬در پرتو اوضاع رو به رشد در سطح‬ ‫به شدت با مواضع و چشم اندازهای ضد‬
‫جهانی میشود گفت که شرایط مناسب برای‬ ‫امپریالیستی نیروهای رهائیبخش ملی ( و‬
‫‪ – ۴‬یونس پارسا بناب ‪ ” ،‬بنیادگرائی اسالمی‬ ‫ایجاد و تشکیل یک جبهه محکم از توده های‬ ‫دولت های برآمده از آنها ) دشمنی کرده و‬
‫در خدمت نظام جهانی سرمایه ” و ” رابطه‬ ‫به ستوه آمده علیه صاحبان ثروت و قدرت‬ ‫رواج اندیشه های ” ضد غربی ” و ” ضد‬
‫نظام جهانی سرمایه با بنیادگرائی ” ‪ ،‬در‬ ‫بیش از هر زمانی در چهل سال گذشته‬ ‫آمریکائی ” را جایگزین آنها ساخته است ‪.‬‬
‫کتاب ” جهان در عصر تشدید جهانی شدن‬ ‫بوجود آمده است ‪.‬‬ ‫این جایگزینی ‪ ،‬کشورهای دربند پیرامونی‬
‫سرمایه ‪ ” ۱۹۹۱ – ۲۰۰۹‬چاپ کنتاکی ‪،‬‬ ‫مسلمان نشین را ( بر خالف کشورهای در‬
‫‪ – ۲‬بدون تردید در پروسه ساختن این جبهه ‪. ۲۰۱۰‬‬ ‫بند پیرامونی آمریکای التین ) در مقابل‬
‫عظیم برای حرکت در مسیر ایجاد یک‬ ‫تهاجم نظامی راس نظام ( آمریکا ) ضعیف‬
‫جهانی جدید و بهتر برای کشورهای بویژه‬ ‫تر و بی دفاع تر ساخته است ‪.‬‬
‫واقع در ” مناطق طوفانی ” ( کشورهای سه‬
‫قاره = جنوب گلوبال ) ضروری است که‬ ‫‪ – ۷‬در یک کالم بنیادگرائی اسالمی چه‬
‫از مسیر پروسه دموکراتیزاسیون عبور کنند‬ ‫در سطح دینی ( مثل سلفیسم ) و چه در‬
‫‪ .‬بررسی اوضاع متحول هم در کشورهای‬ ‫سطح مذهبی ( مثل امت گرائی والیت فقیه‬
‫پیرامونی دربند و هم در کشورهای مسلط‬ ‫) از تبعات و عوارض ساختاری منطق‬
‫مرکز ( از امواج ” بهار عربی ” در آسیا‬ ‫حرکت سرمایه در سطح جهانی است ‪ .‬در‬
‫و آفریقا تا امواج جنبش تسخیر وال استریت‬ ‫جامعه معاصر ‪ ،‬بنیادگرائی عامل نیست ‪،‬‬
‫در قاره آمریکا ) نشان میدهد که گذار از‬ ‫بلکه معلولی است که در بطن و متن رابطه‬

‫‪100‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سیاسی‬

‫سرمایه داری گانگستر ‪ :‬ضرورت انباشت اولیه در روسیه‬


‫نانسی هلم استرم‪،‬ریچارد امسیت‬
‫برگردان‪ :‬بابک پاکزاد‬

‫به رغم حضور بازار از اعصار قدیم و از‬ ‫حرامزاده اند”‪.‬‬ ‫خبر رسوایی مالی بانک روسیه در روزنامه‬
‫دوران باستان‪ ،‬سرمایه داری به مثابه یک‬ ‫های پاییز گذشته‪ ،‬تنها آخرین قسمت از‬
‫نظام اجتماعی تولیدی‪ ،‬تا قرون شانزدهم و‬ ‫ما سعی داریم این نکته را روشن سازیم‬ ‫سلایر دنباله دار فساد بوجود آمده در‬
‫هفدهم ظهور پیدا نکرد‪ .‬این نظام برخالف‬ ‫که دلیل تعجب اقتصاددانان غربی از چنین‬ ‫شوروی سابق است‪ .‬سوال این است‪:‬آن ها‬
‫تمام اشکال تاریخی از تولید‪ ،‬بر مبنای تولید‬ ‫نتایجی این است که آن ها بر گونه ای‬ ‫این همه پول را از کجا آورده اند؟ و چطور‬
‫کلی برای بازار عمل می کرد و وابسته به‬ ‫جهان خیالی و غیرتاریخی یعنی بر مدل‬ ‫نخست وزیر سابق اکراین‪ ،‬برای خرید یک‬
‫حضور تولیدکنندگان کاال یا به بیان دیگر‬ ‫نئولیبرال سرمایه داری تکیه کرده اند‪.‬‬ ‫عمارت بزرگ در مارین کانتی کالیفرنیا از‬
‫فروشندگان بود‪ :‬در یک طرف طبقه سرمایه‬ ‫ظهور سرمایه داری گانگستر و فسادهای‬ ‫محل حقوق چند هزار دالری اش در سال‪،‬‬
‫دار که دارای تملک انحصاری ابزار تولید‬ ‫کالن در کشورهای بلوک شرق برای هر‬ ‫هفت میلیون دالر پس انداز کرده؟ پاسخ‬
‫بود و در طرف دیگر پرولتاریای بی چیز که‬ ‫کسی که با منشاء تاریخی سرمایه داری و‬ ‫واضح است‪ :‬قانون گانگسترها در مسکو‬
‫از ابزار تولید و معیشت بی بهره بود و به‬ ‫همچنین توصیف مارکس از مقوله انباشت‬ ‫چنان شهره خاص و عام گشته که واژه مافیا‬
‫تبع آن چیزی جز نیروی کارش برای فروش‬ ‫اولیه آشنا باشد امری کامال قابل پیشبینی بوده‬
‫داللت انحصاری ایتالیایی خود را از دست‬
‫نداشت‪ .‬ظهور این دو طبقه بزرگ اجتماعی‬ ‫است‪ .‬از این رو بعد از مروری مختصر بر‬ ‫داده است‪.‬‬
‫شرایط غیر قابل اجتناب برای عملکرد و‬ ‫آرای مارکس پیرامون منشاء سرمایه داری‪،‬‬
‫توسعه شیوه تولید سرمایه داری بود‪ .‬مارکس‬ ‫کارشناسان اقتصادی غرب که معمار گذار سودمندی این تئوری را به مثابه ابزاری‬
‫با جدیت تمام تاکید می کرد که سرمایه فقط‬ ‫کشورهای کمونیستی پیشین به اقتصاد بازار برای فهم آن چه امروز در روسیه در حال‬
‫پول نیست بلکه نوعی روابط اجتماعی یگانه‬ ‫محسوب می شوند؛ از میزان گسترده فساد وقوع است مورد بررسی قرار می دهیم‪.‬‬
‫و منحصر به فرد است‪ .‬از این رو اگر کسی‬ ‫مالی‪ ،‬جرم و جنایت و فروپاشی اجتماعی که‬
‫با رفرم های اقتصاد بازار همراه بود شوکه راز انباشت اولیه‬
‫بخواهد منشاء سرمایه داری را بفهمد باید‬
‫فهمید که چطور این دو طبقه بزرگ برای‬ ‫شده و ابراز نارضایتی می کنند‪.‬چنان که‬
‫در اواخر جلد اول سرمایه در فصلی به‬
‫نخستین بار پا به عرصه تاریخ گذاردند‪ .‬در‬ ‫یکی از مقامات رسمی خزانه داری ایاالت‬
‫نام راز انباشت اولیه‪ ،‬مارکس این پرسش‬
‫روزگار مارکس اکثر اقتصاددانان به داستان‬ ‫متحده می گوید”ما باور داشتیم که نسل‬
‫را مطرح می کند که روند انباشت سرمایه‬
‫این چنین است قناعت می کردند و توصیف‬ ‫اولیه سرمایه داران روسی برای ما دوستان‬
‫داری در ابتدا چگونه آغاز گردیده است‪.‬‬
‫می کردند که چطور آدم های صرفه جو‪،‬‬ ‫خوبی خواهند بود اما آن ها خیلی سنگدل و‬

‫‪101‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫یک گذار اجباری به اقتصاد بازار به شیوه‬ ‫نوپا و هم زمان به رشد میلیون ها گرسنه و‬ ‫باهوش و ساعی دست به انباشت ثروت می‬
‫غرب با حداکثر سرعت ممکن بود بنابراین‬ ‫بیکار دامن زده‪ .‬هیچکس نمی تواند نتیجه‬ ‫زنند در حالی که دیگران که پست و فرومایه‬
‫گایدار و جانشینش آناتولی چوبایس وقت را‬ ‫پایانی این منازعه برای خلق بنیان های‬ ‫و تنبل هستند دارایی اشان را به باد می‬
‫تلف نکرده مسیر را هموار کردند‪ .‬روسیه‬ ‫اجتماعی مالکیت سرمایه داری را پیش بینی‬ ‫دهند‪ .‬مارکس با نفی این اسطوره به مثابه‬
‫در ‪ ۲‬ژانویه ‪ ۱۹۹۲‬با شوک مواجه شد‪.‬‬ ‫کند‪.‬آن چه قطعی است این است که فشارهای‬ ‫یک شوخی بی مزه بچگانه که در دفاع از‬
‫نرخ ‪ ۹۰‬درصد کاالهای تجاری از شمول‬ ‫اقتصادی‪ ،‬قطبی شدن جامعه‪ ،‬فساد و مبارزه‬ ‫امالک دزدیده شده ساخته و پرداخته شده این‬
‫کنترل خارج شد و تا پایان سال ‪ ۱۹۹۴‬سه‬ ‫طبقاتی رو به افزایش است‪ .‬امروز هم چون‬ ‫طور بحث می کند که انباشت اولیه چیزی‬
‫چهارم موسسات صنعتی بزرگ خصوصی‬ ‫دیروز فرآیند انباشت اولیه سرمایه شکل‬ ‫جز فرایند تاریخی جدا شدن تولیدکننده از‬
‫شد( البته دزدیده شدن در این مورد توصیف‬ ‫زیبایی ندارد‪.‬‬ ‫ابزار تولید نیست‪ .‬در ابتدای تاریخ اروپا‪،‬‬
‫دقیق تری است) یعنی به مدیران ارشد‪،‬‬ ‫تولیدکنندگان از قید و بند های فئودالی آزاد‬
‫گانگسترهای زیرزمینی و یا عناصری‬ ‫بهترین و درخشان ترین شاهکار دانش‬
‫بودند اما آن ها همچنین از تملک هر گونه‬
‫مشابه فروخته شد و بخش خصوصی رسما‬ ‫آموختگان هاروارد‬
‫ابزاری برای معیشت نیز آزاد بودند که‬
‫‪ ۶۲‬درصد تولید ناخالص ملی روسیه را به‬ ‫در حکم دسترسی به زمین وتضمین نظام‬
‫سقوط روسیه به دامان سرمایه داری‬
‫خود اختصاص داد‪.‬‬ ‫فئودالی برای ادامه حیات بود‪.‬در انگلستان‬
‫گانگستر از اوایل دهه ‪۱۹۹۰‬آغاز شد‪ .‬در‬
‫آن سال ها کسانی که داعیه رفرم مبتنی بر‬ ‫نخستین کشور سرمایه داری‪،‬ائتالف زمین‬
‫زدوده شدن تجلیات زندگی مدرن از روسیه‬
‫بازار داشتند تالش کردند به نصیحت های‬ ‫داران ‪ ،‬کشاورزان نوکیسه و حکومت‬
‫نتیجه فاجعه بود‪ .‬در سال اول رفرم‪ ،‬تولید‬ ‫مشاوران غربی و به ویژه شوک درمانگر‬ ‫خود را برای منازعه ای که قرن ها به‬
‫صنعتی دچار فروپاشی شد و ‪ ۲۶‬درصد‬ ‫پروفسور جفری ساچ و مشوقان سرمایه دار‬ ‫طول انجامید بسیج کرد‪ .‬منازعه ای بر سر‬
‫نزول یافت‪ .‬در خالل سال های ‪ ۹۲‬تا‬ ‫وی در موسسه توسعه بین المللی دانشگاه‬ ‫خصوصی سازی مزارع و دارایی هایی که‬
‫‪ ۹۵‬تولید ناخالص ملی روسیه ‪ ۴۲‬درصد‬ ‫هاروارد گوش فرا دهند و با یک شیرجه‬ ‫در تملک عموم قرار داشت و به شکل سنتی‬
‫کاهش پیدا کرد و تولید صنعتی با نزولی ‪۴۶‬‬ ‫سرمایه داری را به کشور ارزانی کنند‪.‬‬ ‫در اختیار مجامع کشاورزی بود‪.‬‬
‫درصدی مواجه شد که بسیار بدتر از رکود‬
‫در‪ ۱۹۹۰‬و ‪ ۱۹۹۱‬زمانی که بساط رفرم‬ ‫کشاورزان انگلیس طی قرون پانزدهم‬
‫اقتصادی ایاالت متحده در سال های بحران‬
‫گورباچف برچیده شد و دولت وی فروپاشید‪،‬‬ ‫تا نوزدهم بر اثر مجموعه اقداماتی که به‬
‫بزرگ بود‪ .‬گسیختگی اقتصادی به حدی‬
‫ساچ به یگور گایدار‪ ،‬نخستین تزار اقتصادی‬ ‫حصارکشی زمین ها می انجامید به زور‬
‫رسیده بود که دکتر ساچ هنوز هم نتوانسته‬
‫یلتسین‪ ،‬توصیه کرد که به سرعت بخش‬ ‫مزارعشان را ترک کردند و بنابراین‪ ،‬برای‬
‫آن را درمان کند‪ .‬اقتصاد روسیه به نصف‬
‫اعظم کنترل ها و سوبسید ها را برچینند‪،‬‬ ‫رفع احتیاجات خود کامال به بازار وابسته‬
‫ابعاد خویش رسیده است و نزول کماکان‬
‫سوبسیدها و قیمت های کنترل شده ای که‬ ‫شدند‪ .‬با ربودن زمین ها و بنابراین حفظ‬
‫ادامه دارد‪ .‬از ‪ ۱۹۹۱‬به این سو درآمد‬
‫زندگی شهروندان شوروی را برای بخش‬ ‫انحصاری ابزار تولید کشاورزی‪،‬بورژوازی‬
‫روسها ‪ ۴۰‬درصد افت کرده و ‪ ۸‬درصد از‬
‫اعظم قرن شکل بخشیده بود‪ .‬پیشبینی ساچ‬ ‫نوپای کشاورزی انگلستان شرایط را برای‬
‫روس ها هم اکنون هیچ پس اندازی ندارند‪.‬‬
‫یک گذار کم و بیش آرام به یک نظام عادی‬ ‫کارکرد طبیعی شیوه تولید سرمایه داری‬
‫دولت روسیه که با فروپاشی فعالیت اقتصادی‬ ‫سرمایه داری به سبک غرب پس از پایان‬ ‫و برای مثال استثمار نظامند نیروی کار‬
‫ورشکست شده‪ ،‬پرداخت حقوق میلیون ها‬ ‫شوک اولیه و برداشتن کنترل از روی قیمت‬ ‫فراهم کرد‪ .‬این اقدامات به شکل قابل توجهی‬
‫کارمند و شاغلین دولتی را متوقف کرده‬ ‫ها بود‪ .‬در اوایل دهه نود دکتر ساچ به‬ ‫زیر چتر حمایت حکومت انگلیس قرار‬
‫است‪ .‬بیکاری بویژه در میان زنان بیداد می‬ ‫این که چطور شوک درمانی تجویزی اش‬ ‫داشت‪ .‬حکومت با وضع قوانین تند و خشن‬
‫کند‪ .‬از اواسط تا اواخر دهه ‪ ۹۰‬بیش از ‪۴۴‬‬ ‫تورم شدید بولیوی را در عرض ‪ ۹‬روز‬ ‫پرولتاریای بی چیز نوین را به شکلی ناگزیر‬
‫میلیون نفر از جمعیت ‪ ۱۴۸‬میلیونی روسیه‬ ‫درمان کرد می نازید‪ .‬اما در مورد رفرم‬ ‫وادار به انجام کار به ازای دستمزد و یا‬
‫در فقر زندگی می کنند( یعنی درآمدی کمتر‬ ‫در اروپای شرقی او خواستار مدت زمان‬ ‫مجبور به کار در کارگاه ها کرد‪ .‬مارکس‬
‫از ‪ ۳۲‬دالر در ماه) و سه چهارم جمعیت نیز‬ ‫بیشتری بود‪ .‬ساچ این گونه می اندیشید زیرا‬ ‫فرایند انباشت اولیه را این گونه توصیف می‬
‫با درآمدی کمتر از ‪ ۱۰۰‬دالر در ماه روز‬ ‫درست شبیه بیشتر اقتصاددانان معاصر او‬ ‫کند” در تاریخ واقعی آشکار است که فتح‬
‫را به شب می رسانند‪.‬‬ ‫از یک درک کامال غیر تاریخی از پدیده‬ ‫سرزمین های دیگر‪ ،‬بردگی‪ ،‬دزدی‪ ،‬قتل‬
‫اقتصاد برخوردار است‪ .‬ساچ مانند اسمیت‬ ‫و به اختصار جبر و زور نقش بزرگی در‬
‫میزان خودکشی دو برابر و میزان مرگ‬ ‫بر این باور است که” تمایل به معامله و‬ ‫این زمینه داشته است”‪ .‬امروز نیز ما شاهد‬
‫ناشی از اعتیاد به الکل در اواسط دهه نود به‬ ‫داد و ستد در ذات و طبیعت انسان نهفته‬ ‫فرایند مشابهی هستیم که در سراسر جهان‬
‫سه برابر افزایش یافت‪ .‬میزان تولد با کاهش‬ ‫است” و بنابراین تصور کرد که گذار به‬ ‫مابعدکمونیستی زیر بیرق رفرم بازار در‬
‫مداوم مواجه است‪ .‬مرگ و میر کودکان به‬ ‫سرمایه داری یک فرایند اقتصادی طبیعی‬ ‫حال انجام است‪ ،‬در عمل این نسخه مدرن از‬
‫سطح جهان سوم رسیده‬ ‫و خودکار خواهد بود‪ .‬طرد برنامه ریزی‬ ‫انباشت اولیه در روسیه و اروپای شرقی به‬
‫دولتی‪ ،‬آزادسازی قیمت ها‪ ،‬سرعت بخشیدن‬ ‫بزرگترین اقدام حصارکشی در تاریخ یعنی‬
‫و پس از گذشت ‪ ۵‬سال از رفرم ‪ ،‬میزان‬ ‫حصار کشی به وسعت یک قاره انجامیده‬
‫به رقابت بخش خصوصی با صنایع دولتی‬
‫متوسط عمر زنان ‪ ۲‬سال کاهش پیدا کرده‬ ‫است‪ .‬قاره ای که به سرعت به سوی‬
‫و فروش صنایع دولتی با حداکثر سرعت‬
‫و به ‪ ۷۲‬سال رسیده و میزان متوسط عمر‬ ‫خصوصی کردن هر آن چه در تملک جمعی‬
‫ممکن و پس از آن رشد اقتصادی و نیک‬
‫مردان ‪ ۴‬سال کاهش یافته و به ‪ ۵۸‬سال‬ ‫و عمومی است پیش می رود و هر اقدام‬
‫ورزی‪ .‬نکته مهمی که ساچ بر آن تاکید می‬
‫رسیده است‪ .‬در حال حاضر میزان مرگ‬ ‫تاریخی دیگر برای حصارکشی را پشت‬
‫کرد تلف کردن وقت روی اقدامات نصف و‬
‫بسیار بیشتر از تولد است به گونه ای که‬ ‫سر گذاشته است‪ .‬و درست نظیر گذشته این‬
‫نیمه نظیر اتخاذ راه سومی چون پندار پوچ‬
‫جمعیت روسیه هر سال یک میلیون نفر‬ ‫فرایند به ظهور طبقه ای از سرمایه داران‬
‫سوسیالیسم بازار نبود‪ ،‬بلکه او خواستار‬

‫‪102‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫چرا؟ چون سرمایه داری محتاج سرمایه‬ ‫کاهش پیدا می کند‪ .‬اگر این روند ادامه‬
‫داران است و سرمایه داران طبقه ای‬ ‫پیدا کند در سی سال آتی جمعیت روسیه از‬
‫از مردم را شامل می شوند که مالکیت‬ ‫‪ ۱۴۷‬میلیون به ‪ ۱۲۳‬میلیون نفر می رسد‪ .‬رفرم های ساچ مطمئنا به موسسان روسیه‬
‫انحصاری ابزار تولید را در اختیار داشته‬ ‫این فروپاشی جمعیتی از جنگ جهانی دوم جدید آزادی داد‪ ،‬اما به جای این که سرمایه‬
‫باشند‪ .‬اما همانطور که ساچ اشاره می کند‬ ‫گذاری‪ ،‬اقتصاد را در مسیر سرمایه داری‬ ‫تاکنون مشاهده نشده است‪.‬‬
‫تا قبل از ‪ ” ۱۹۸۹‬صنایع روسیه ‪ ،‬معادن‬ ‫عقالنی کند‪ ،‬بورژوازی جدید روسیه در یک‬
‫و منابع طبیعی رسما در تملک دولت قرار‬ ‫رفرم اقتصادی منجر به ترک و عدم مراقبت رقابت جهنمی برای ربودن اموال عمومی‬
‫داشته” و بنابراین مایملک کسی نبوده اند‪.‬‬ ‫از کودکان در مقیاس وسیع شده ‪ .‬تا پایان فرورفت؛ جنگی وحشیانه برای دزدیدن هر‬
‫نومانکالتورها به شیوه ای جمعی کنترل‬ ‫سال ‪ ۱۹۹۸‬حداقل ‪ ۲‬میلیون کودک ‪ ،‬بی چیزی که دستشان به آن می رسید آغاز شد‪.‬‬
‫ابزار تولید را در انحصار خویش قرار‬ ‫سرپرست صبح را به شب می رساندند‬
‫یعنی بیش از کودکان بی سرپرست در پایان آنها ثروت های ملی و منابع طبیعی را غارت‬
‫داده بودند‪ .‬اما آن ها را مایملک خصوصی‬
‫جنگ جهانی دوم‪ .‬این در حالی است که تنها کردند و برای افزایش فرصت های شخصی‬
‫خود نکرده بودند‪ .‬آری ‪،‬طبقه باید شکل می‬
‫‪ ۶۵۰۰۰۰‬نفر از آنها در یتیم خانه زندگی اشان تمام ذخایر دولتی از طال و الماس و‬
‫گرفت‪ .‬و به همین دلیل پروتکل ساچ برای‬
‫می کنند‪ .‬بقیه بی خانمان هستند‪ .‬یک سال نفت و گاز تا جنگل های سیبری و حتی‬
‫گذار هیچ مبحثی را به بارون های دزد یا‬
‫پس از ترک یتیم خانه هم از هر سه نفر پلوتونیوم را فروخته و به غرب تحویل دادند‬
‫سرمایه داران گانگستر اختصاص نداده بود‪.‬‬
‫یکی به الکل معتاد می شود و از هر ده نفر و همان گونه که در آخرین مورد آن که همان‬
‫ساچ با بت جلوه دادن یک الگوی انتزاعی و‬ ‫یکی اقدام به خودکشی می کند‪ .‬در کشوری رسوایی مالی است مشاهده کردیم‪ ،‬آن ها‬
‫غیرتاریخی تصور می کرد اگر درجا قیمت‬ ‫که روزی دومین قدرت صنعتی در جهان حتی میلیاردها دالر از کمک های غرب را‬
‫ها را آزاد کنیم و اگر یک جا اموال و دارایی‬ ‫محسوب می شد و تعداد فارغ التحصیالن خصوصی کردند‪ .‬به جای بکارگیری ثروت‬
‫های خصوصی قانونی اعالم شوند سر و‬ ‫مدارس عالی و دانشگاه های آن بیش از فارغ های دزدیده شده در امر تولید و باال بردن‬
‫کله سرمایه داران پیدا می شود و آنها گامی‬ ‫التحصیالن دانشگاه های ایاالت متحده بود ‪ ،‬سرمایه گذاری ها به آن گونه که ساچ به آن‬
‫جلو گذاشته‪ ،‬سکان اقتصاد کشور را بدست‬ ‫دل بسته بود‪ ،‬بخش اعظم آنها‪ ،‬پول های باد‬ ‫‪ ۱۰‬میلیون کودک به مدرسه نمی روند‪.‬‬
‫می گیرند‪ .‬اما سر و کله این سرمایه داران‬ ‫آورده خود را در حساب های سری بانک‬
‫باید از کجا پیدا می شد؟ در ‪ ۱۹۹۰‬هیچ یک‬ ‫این فاجعه انسانی که اغلب اقتصاددانان آن های غربی انباشتند و یا آنها را در ویالهای‬
‫از اهالی اروپای شرقی و روسیه سپرده‬ ‫را ” پریدن در جاده اقتصاد بازار” نام نهاده فرانسه وقایق های تفریحی برباد دادند‪.‬در‬
‫بانکی کالن یا ثروتی قابل توجه یا مالک‬ ‫اند توسط پروفسور استفان کوهن از دانشگاه اواسط دهه ‪ ۹۰‬بورژوازی سرخ روسیه‬
‫ابزار تولید صنعتی نبود‪ .‬بورژوازی وجود‬ ‫نیویورک به اختصار با این عبارت توصیف ‪ ۱۵۰‬میلیارد دالر را در اشکال مختلف به‬
‫نداشت‪ .‬بنابراین هیچ کس امکانی برای‬ ‫گردیده”فروپاشی بی پایان هر امکان خارج از روسیه انتقال داده بود‪ .‬در خانه نیز‬
‫خرید کارخانه ها‪ ،‬معادن‪ ،‬جنگلها‪ ،‬مزارع‬ ‫ضروری برای ادامه حیات” که البته فرآیند آنها روی پالتو پوست های خز‪،‬لیموزین ها‬
‫اشتراکی و یا استخدام نیروی کار نداشت و‬ ‫خلق یک پرولتاریای حقیقی در روسیه است‪ .‬و زندگی سلطنتی سرمایه گذاری می کردند‬
‫درست به همین دلیل بود که آنها همه می‬ ‫در شوروی سابق کارگران قطعا مالک ابزار و یا ارتش خصوصی ازآدمکش های مسلح‬
‫ترسیدند که سرمایه گذاران حزبی از گرد‬ ‫تولید نبودند اما کار آن ها به مفهوم واقعی استخدام می کردند تا از دارایی و ثروت‬
‫راه برسند و همه چیز را بخرند و بر کل‬ ‫کلمه از آن خویش بود‪.‬آنها مالک حقیقی های دزدیده شده محافظت کنند‪ .‬اما تمام این‬
‫اقتصاد سایه افکنند‪.‬‬ ‫کار خویش بودند‪ .‬دولت موظف بود که اقدامات امنیتی تا زمانی است که مشروعیت‬
‫مسکن و بهداشت را تامین کند؛مراقبت از این اموال و دارایی های دزدیده شده مورد‬
‫بنابراین پرسش هنوز باقی است‪ .‬سرمایه‬ ‫کودکان را برعهده گیرد و به امور رفاهی تصویب دولت های مطیع قرار گیرد‪ -‬درست‬
‫داران‪ ،‬این موسسین روسیه جدید ‪ ،‬باالخره‬ ‫دیگر سوبسید تخصیص دهد‪ .‬این حقوق نظیر حصار کشی در انگلستان یا ربودن‬
‫چه کسانی هستند؟ ساچ به سرعت کارگران‬ ‫مبتنی بر مالکیت اجتماعی در روند گذار به زمین ها در ایاالت متحده‪.‬‬
‫را از دایره کنار گذاشت و اظهار کرد ”‬ ‫یک اقتصاد بازار(عادی) در حال فروپاشی‬
‫هدف فراگیر باید تبدیل دارایی دولتی به‬ ‫است‪ .‬با محروم کردن مردم‪،‬آزادسازی قیمت در ‪ ۱۹۹۴‬یک مقام رسمی خزانه داری‬
‫شرکت خصوصی با مالکیت سهامی قابل‬ ‫ها و به تملک خصوصی درآوردن ابزار آمریکا در مصاحبه با روزنامه نگاری به نام‬
‫انتقال باشد نه شرکتهای تعاونی یا کارخانه‬ ‫تولید‪ ،‬بخش اعظم مردم اتحاد شوروی سابق سیمور هرش اظهارداشت که”شوک درمان‬
‫هایی که توسط کارگرانشان اداره می شود”‬ ‫ناگزیر خود را به بازار عرضه کردند و گران ایاالت متحده در پیشبینی غارت و‬
‫ساچ همچنین تاکید می کرد که دولت باید‬ ‫البته به تعبیر مارکس “چیزی جز گوشت و تباهی مانیفست سرمایه داران روسیه جدید‬
‫دست مدیران را از امالک دولتی کوتاه کند‪.‬‬ ‫پوست و خون خود برای فروش نداشتند”‪ .‬ره به خطا رفتند” وی ادامه می دهد” این‬
‫معماران گذار بر این نکته پافشاری می کنند دوستان روی تبهکاران آمریکایی را سفید‬
‫پرسش این است که اگر نه کارگران و نه‬ ‫که درجه معینی از درد و نابسامانی حد اقل کردند‪ .‬این یک کابوس است”‪ .‬ساچ سعی می‬
‫مدیران هیچکدام صالحیت سرمایه دار‬ ‫در کوتاه مدت اجتناب ناپذیر بود چرا که کند این نتایج ناپسند را با سرزنش فرهنگ‬
‫شدن را ندارند چه کسانی باید سرمایه دار‬ ‫به تعبیر ساچ باید به موسسان روسیه جدید سیاسی رژیم های کمونیستی پیشین توجیه‬
‫و یا مالک این شرکتهای خصوصی شوند؟‬ ‫آزادی الزم برای بازسازی اقتصاد داده می کند‪ .‬اما این برای غارت و چپاولی که در‬
‫و چگونه رفورمیست ها می توانند تمام‬ ‫شد‪ .‬چرا که این اقدام به باز شدن راه نیک گذار به سرمایه داری نصیب کشورهای‬
‫مسیر را برای برپا ساختن سرمایه داری‬ ‫ورزی و خوشبختی برای همگان منجر می پساکمونیستی گردیده است توجیه کافی و‬
‫به سبک غرب بدون سرمایه دار طی کنند؟‬ ‫شد‪ .‬بهتر است دیگر در این باره اظهار نظر موجهی نیست‪ .‬دلیل اصلی این است که‬
‫به منظور ایجاد بنیان هایی برای انباشت‬ ‫نکنیم و به سراغ موسسان جدید یعنی طبقه سرمایه داری به مثابه یک سیستم اجتماعی‪،‬‬
‫طبیعی سرمایه داری آنها نیازمند طی کردن‬ ‫برای به چنگ آوردن ثروت و دارایی های‬ ‫سرمایه دار برویم‪.‬‬
‫روند انباشت اولیه اند‪ -‬تنها به این ترتیب‬ ‫اجتماعی به یک حراج بزرگ نیاز دارد‪.‬‬

‫‪103‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫بی شک موضوع مالکیت خصوصی در‬ ‫است که سرمایه داران خلق می شوند‪ .‬افراد‬
‫روسیه نه تنها تثبیت نشده بلکه با شدت‬ ‫باید داراییها را به تملک خویش درآورند و‬
‫هر چه تمامتر مورد منازعه و ستیز است‬ ‫امالک ‪ ،‬کارخانه ها‪ ،‬معادن‪ ،‬چاههای نفت‬
‫مالکیت خصوصی هنوز کامال قانونی نیست‬ ‫و جنگلها را خصوصی کنند اما از انجا‬
‫و هنوز هیچ نظام قضایی مستقلی و یا هیچ‬ ‫که هیچ کس پولی برای خریدن این اموال‬
‫دولت بورژوایی برای حمایت از آن وجود‬ ‫عمومی از دولت ندارد‪ ،‬در عمل هیچ راهی‬
‫ندارد‪ .‬مقاومت عمومی روسها در برابر‬ ‫برای تحقق فرایند خصوصی سازی از طرق‬
‫قانونی کردن این دزدی و غارت اموال‬ ‫قانونی‪ ،‬مشروع و اخالقی باقی نمی ماند‪.‬‬
‫عمومی کماکان قوی و قدرتمند می نماید‪.‬‬ ‫در عین حال پافشاری ساچ بر تسریع روند‬
‫اما بدون این تضمینها بیشتر سرمایه داران‬ ‫گذار هیچ فرصتی به رشد سرمایه دار ملی‬
‫روس به غرق کردن پول خود در فعالیتهای‬ ‫با داراییهایی اندک نمی دهد ‪ .‬داراییهای‬
‫تولیدی ابراز بی میلی می کنند از این رو‪،‬‬ ‫اندکی که برای بدل شدن به شرکتهای بزرگ‬
‫سرمایه گذاری تولیدی اندک‪ ،‬توسعه اندک و‬ ‫قرنها وقت نیاز دارند‪ .‬این طبقه باید یرق‬
‫خصوصی سازی و حرکت بر مبنای اقتصاد‬ ‫آسا و یک شبه ایجاد شود باالخره ایجاد شد‪.‬‬
‫بازار کماکان ادامه دارد و اقتصاد کشور نیز‬ ‫درآخر ضرورتا ترکیبی از عناصر مافیا‪،‬‬
‫در حال غرق شدن است ‪.‬‬ ‫نومان کالتورها‪ ،‬مدیران رده باالی بعضی‬
‫صنایع و به خصوص بخشهایی از نیروهای‬
‫منبع‪ :‬ماهنامه مانتلی ریویو فوریه ‪۲۰۰۰‬‬ ‫سرویس جاسوسی پیش نویس خصوصی‬
‫سازی اقتصاد به سبک جنایتکارانه را‬
‫نوشتند‪ .‬در عمل ساچ و ‪ HIID‬مسولیت‬
‫مهمی را در خلق سرمایه داران جنایت پیشه‬
‫بعهده دارند‪ .‬چرا که انها حکم خصوصی‬
‫سازی بسیاری از کارخانه ها و منابع را‬
‫پیش نویس کردند‪ .‬در عمل نیز دولت ایاالت‬
‫متحده هم اکنون در حال تحقیق است که با‬
‫سرازیر کردن صدها میلیون دالر کمکهای‬
‫آمریکا به دستان خصوصی سازان فاسد‬
‫چون آناتولی چوبایس و دوستانش‪HIID ،‬‬
‫در چه مقیاسی قوانین ایالت متحده را نقض‬
‫کرده و تا چه اندازه های مشاوران هاروارد‬
‫شخصا از این ماجرا سود بردند‪.‬‬
‫به اختصار یک دهه بعد از افتضاح درخشان‬
‫ترین و برترین دانش آموختگان هاروارد در‬
‫روسیه ‪ ،‬تمام تجلی های یک زندگی مدرن‬
‫از کشوری که روزی ابرقدرت بود رخت‬
‫بربسته‪ ،‬اقتصاد ویران شده‪ ،‬کشور با ‪۱۵۰‬‬
‫میلیارد دالر بدهی آراسته شده و خدمات‬
‫بهداشتی و اجتماعی قطع گردیده است‪۷۰ .‬‬
‫الی ‪ ۸۰‬درصد جمعیت فقط در حد ادامه‬
‫حیات به زندگی ادامه می دهند‪ .‬یک سوم‬
‫جمعیت کشور هم اکنون در فقر طاقت فرسا‬
‫دست و پا می زند‪ .‬بسیاری در آستانه خطر‬
‫گرسنگی به سر می برند و طبقه سرمایه‬
‫داران گانگستر جایگزین بوروکراسی‬
‫استالینی قرار گرفته است‪ .‬این است آنچه‬
‫اقتصاددانان ایاالت متحده‪ ،‬اقتصاد عادی و‬
‫عقالنی می نامند‪.‬‬
‫شرایط بنیادی برای تولید سرمایه داری‬
‫خیلی سریع در روسیه پدید آمد‪ .‬در یک‬
‫سو توده های مردمی قرار داشتند که تمام‬
‫تضمینهای زیستی را که شوروی سابق تعهد‬
‫کرده بود از دست داده بود و از سوی دیگر‬
‫سرمایه داران و ثروتمندان که مشتاقانه به‬
‫دنبال افزایش داراییهایشان بودند‪ .‬امروزه‬
‫‪104‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫سیاسی‬

‫چرا بحران یورو؟ چرا نه بحران انقالبی؟‬


‫بهمن شفیق‬

‫بدهی سنگین دولتهایی در اروپا توضیح داده‬ ‫یورو البته در بحران است‪ .‬شناخت ابعاد‪،‬‬ ‫یورو در بحران است‪ .‬این را همگان می‬
‫می شود‪ .‬از اسپانیا تا ایتالیا و پرتغال و –‬ ‫دامنه و نتایج این بحران نیز برای ارزیابی‬ ‫بینند‪ .‬ستون اقتصادی روزنامه ها و مجالت‬
‫اخیرا قبرس – و به ویژه یونان‪ .‬گفته می‬ ‫از چشم انداز تحول آیندۀ جهان و اروپا حائز‬ ‫پر از اخبار و گزارشات مربوط به این بحران‬
‫شود که بدهی های دولتی در این کشورها‬ ‫اهمیت فراوان است‪ .‬اما قلمداد کردن بحران‬ ‫و مربوط به آیندۀ اروپای واحد است‪ .‬قطعا‬
‫به بحران منجر شده است‪ .‬اما این مسکوت‬ ‫یورو به عنوان بحران اقتصادی کشورهای‬ ‫اروپا در لحظه ای تعیین کننده قرار گرفته‬
‫گذاشته می شود که بدهکارترین دولت دنیا‬ ‫فرورفته در گرداب کاهش اعتبار و بدهی‬ ‫است‪ .‬اما لحظۀ تعیین کننده برای چه کسانی؟‬
‫دولت آمریکا است و در آمریکا اقتصاد‬ ‫های دولتی‪ ،‬نه تنها بازگو کنندۀ واقعیت‬ ‫چه چیزی در حال تعیین شدن است؟ آیا این‬
‫دورانی از رونق – هر چند نه چندان نیرومند‬ ‫لحظۀ حاضر نیست‪ ،‬بلکه اصلی ترین عوامل‬ ‫یک بحران اقتصادی مزمن و غیر قابل عالج‬
‫– را پشت سر میگذارد‪ .‬تولید ناخالص داخلی‬ ‫بحران را پنهان نیز می کند‪ .‬واقعیت لحظۀ‬ ‫است؟ آیا این یک بحران ساختاری است‪،‬‬
‫در آمریکا مداوما در حال افزایش است و‬ ‫کنونی جهان سرمایه داری این است که‬ ‫آنچنان که مفسران چپ می گویند؟ یا حتی‬
‫اقتصاد این کشور عواقب بحران معروف به‬ ‫اصلی ترین کشورهای حوزۀ انباشت سرمایه‬ ‫آیا این بحران نهائی سرمایه داری است‪،‬‬
‫بحران مسکن را پشت سر می گذارد‪ .‬بنا‬ ‫سخت ترین دوره های ناشی از بحران سال‬ ‫آنچنان که رادیکالترین تحلیلها در صفوف‬
‫بر این آنچه به بحران یورو معروف شده‬ ‫‪ ۲۰۰۹‬را پشت سر گذاشته اند و شاخصهای‬ ‫چپ وانمود می کنند؟ حقیقت بحران یورو‬
‫است‪ ،‬بیش از آن که ریشه در چنین عواملی‬ ‫تولید در این کشورها – از آمریکا تا چین و‬ ‫چیست؟ آیا این بحرانی اقتصادی است که‬
‫داشته باشد‪ ،‬ریشه در جای دیگری دارد‪.‬‬ ‫روسیه و آلمان و ژاپن و مجموعۀ وسیعی از‬ ‫فقط گریبان اروپا را گرفته است؟ اگر چنین‬
‫بحران یورو انعکاسی از بحران اقتصادی‬ ‫کشورهای در حال توسعه و کشورهای گروه‬ ‫است چگونه است که این بحران هنوز به‬
‫نیست‪ ،‬بحرانی مهندسی شده است‪ .‬بحرانی‬ ‫‪ -۲۰‬نه تنها از کاهش ابعاد تولید حکایت نمی‬ ‫همه جای جهان سرایت نکرده است؟ چرا تا‬
‫است که قدرتمندترین اقتصاد حوزه یورو‪،‬‬ ‫کنند‪ ،‬بلکه شواهد روشنی از رشد مثبت را‬ ‫همین امروز این بحران به اروپا محدود مانده‬
‫آلمان‪ ،‬بر حلقه های ضعیف این حوزه تحمیل‬ ‫نیز به نمایش می گذارند‪ .‬با این حال یورو و‬ ‫است؟ و چرا در خود اروپا مهم ترین اقتصاد‬
‫کرده است تا با کاهش ارزش نیروی کار در‬ ‫کشورهای بازار واحد اروپا درگیر بحرانی‬ ‫آن‪ ،‬یعنی اقتصاد آلمان هنوز از شاخصهای‬
‫کل این حوزه از موقعیت رقابتی مناسبتری‬ ‫سنگین اند‪ .‬بحرانی که بیش از هر چیز با‬ ‫رشد مثبت قابل توجهی برخوردار است؟‬

‫‪105‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫به کسانی که از صندوقهای انتخابات دور‬ ‫ضعف و در راه آماده شدن برای جنگهای‬ ‫در بازار جهانی برخوردار شود‪ .‬در مقابل‬
‫ماندند‪ ،‬تعداد کل کسانی که مخالف رأی دادن‬ ‫بعدی بر سر بازارهای جهانی‪.‬‬ ‫رقبای نیرومندی از قبیل آمریکا و چین‬
‫به اروپای سرمایه اند به رقمی بالغ بر ‪۵۷‬‬ ‫و هندوستان و روسیه و برزیل‪ ،‬سرمایۀ‬
‫درصد کل مردم بالغ می شد‪ .‬به عبارتی‪،‬‬ ‫سؤال اساسی اما این است که چرا بحران‬
‫اروپائی سالهاست که راه نجات خود را در‬
‫اگر سیریزا و حزب کمونیست و مردمی‬ ‫یورو به مشغله همۀ مردمی بدل شده است‬
‫موقعیت مستحکمی در خود اروپا جستجو‬
‫که به آنان رأی دادند‪ ،‬از صندوقها دور می‬ ‫که خود در درجۀ اول قربانیان آن هستند؟‬
‫می کند‪ .‬بازار واحد اروپا آن پایگاهی است‬
‫ماندند‪ ،‬کل شرکت کنندگان در انتخابات به‬ ‫چرا در یونانی که بیمارستانهای آن به خاطر‬
‫که سرمایه اروپائی – و در رأس آن سرمایۀ‬
‫‪ ۴۲‬درصد مردم کاهش می یافت‪ .‬در آن‬ ‫‪ ۱٫۵‬میلیارد یورو بدهی در حال تعطیل شدن‬
‫آلمانی – به اتکاء آن باید قادر به رقابت با‬
‫صورت‪ ،‬دیگر صحبتی از بحران یورو‬ ‫اند – برای مقایسه‪ :‬تنها الری الیسون‪ ،‬رئیس‬
‫قطبهای دیگر اقتصادی جهان بشود‪ .‬بازاری‬
‫نمی توانست در میان باشد‪ .‬بحران تبدیل به‬ ‫کمپانی اوراکل‪ ،‬برای خرید یک جزیره‬
‫با حدود چهارصد میلیون مصرف کننده و‬
‫بحران “دمکراسی” می شد‪ .‬بحران تبدیل به‬ ‫نیمی از کل بدهی های بیمارستانهای یونان‬
‫بیش از دو سوم همین جمعیت‪ ،‬نیروی کار‪.‬‬
‫دینامیسمی در راه بحران انقالبی می شد‪ .‬اما‬ ‫را پرداخت می کند – هنوز مردم نگران‬
‫نیروی کاری که باید بتوان با سودآوری هر‬
‫امروز ساماراس‪ ،‬رئیس دولت دست راستی‬ ‫اینند که سرنوشت یورو چه می شود؟ چرا‬
‫چه بیشتری به کار گرفته شود‪ .‬رمز بقای‬
‫یونان‪ ،‬به رأی اعتماد پارلمانی تکیه دارد که‬ ‫در کشوری که تعداد هر چه بیشتری از‬
‫سرمایه های هژمون اروپائی در بازار‬
‫از مشروعیت رأی اکثریت جامعه برخوردار‬ ‫شهروندان آن برای رفع گرسنگی ناچار‬
‫جهانی در “تقویت” همین پایگاه است‪ .‬و‬
‫است‪ .‬همۀ آن مخالفان دیکتاتوری سرمایۀ‬ ‫از مراجعه به آشپزخانه های مساکینهستند‬
‫“تقویت” این پایگاه نیز تنها از طریق ارزش‬
‫اروپائی که به زعم خود برای تضعیف آن به‬ ‫دغدغۀ ماندن یا بیرون رفتن از حوزۀ یورو‬
‫زدائی از بخشهای گسترده ای از نیروی کار‬
‫سیریزا و به حزب کمونیست رأی دادند‪ ،‬پایه‬ ‫تعیین کننده می شود؟ هنوز چه اتفاقی باید‬
‫موجود در آن و خارج کردن بخشهای قابل‬
‫های مشروعیت همان دیکتاتوری را تقویت‬ ‫بیفتد تا تودۀ مردم کارگر و زحمتکش به این‬
‫توجهی از سرمایه های در گردش امکانپذیر‬
‫کردند‪ .‬بحران یورو کماکان بحران یورو‬ ‫پی ببرند که پرسش اصلی نه ماندن در حوزۀ‬
‫است‪ .‬امری که باید راه را برای سرمایه های‬
‫می ماند‪ ،‬بیمارستانهای یونان شاید کمتر‬ ‫یورو و نه بیرون رفتن از آن‪ ،‬بلکه در هم‬
‫مسلط بر این حوزه و در درجۀ اول سرمایه‬
‫تعطیل شوند‪ ،‬اما تعطیل خواهند شد‪ ،‬سطح‬ ‫شکستن مناسباتی است که برای استمرار‬
‫های آلمانی باز کند‪ .‬امری که با قدرت تمام‬
‫دستمزدها و حقوق بازنشستگی باز هم کاهش‬ ‫موجودیت خویش ناچار از نابود کردن منابع‬
‫در حال انجام است‪ .‬جورج سوروس در‬
‫پیدا خواهد کرد‪ ،‬فقیر ترین خانوارهای‬ ‫انسانی و طبیعی است؟ بحران یورو می‬
‫مصاحبه با اشپیگل این وضعیت را اینگونه‬
‫یونانی باز هم ناچار خواهند شد کودکان خود‬ ‫تواند و باید موضوع تحقیق و بررسی باشد‪.‬‬
‫توصیف میکند‪ …“ :‬در صورت فروپاشی‬
‫را بفروشند و تمام طرح ریاضت اقتصادی‬ ‫اما پرسش اصلی برای پرولتاریای کمونیست‬
‫یورو بیکاری در آلمان به طور آشکاری‬
‫با کمی تعدیل تثبیت خواهند شد‪.‬‬ ‫این است که چرا این همه تبعیض و ستمگری‬
‫افزایش خواهد یافت و رشد اقتصادی به گونه‬
‫به بحرانی انقالبی منجر نشده است؟ چرا به‬
‫ای دراماتیک کاهش خواهد یافت‪ .‬به همین‬
‫یک هنر بالمنازع سرمایه داری در این است‬ ‫جای بحران یورو از بحران انقالبی صحبتی‬
‫دلیل آلمان همواره آن حداقلی از اقدامات‬
‫که همه فالکتهای ناشی از وجود خویش را‬ ‫در میان نیست؟‬
‫الزم برای نجات یورو را در دستور کار می‬
‫به اندازه قوانین طبیعت طبیعی جلوه می‬
‫مارکس در جائی در کتاب سرمایه عنوان‬ ‫گذارد‪ .‬اما این حداقل‪ ،‬وضعیت کشورهای‬
‫دهد‪ .‬بحران یورو هم از همین جنس است‪.‬‬
‫می کند که پیش شرط استقرار مناسبات‬ ‫بدهکار را وخیم تر می کند‪ .‬نتیجه اروپائی‬
‫همچنان که در فجایع طبیعی راه پیشگیری‬
‫سرمایه داری‪ ،‬استقرار تقدس این مناسبات‬ ‫خواهد بود که آلمان در آن به عنوان یک‬
‫از این فجایع در درون شرایط ناشی از وقوع‬
‫در کلۀ آدمهاست‪ .‬یک شرط اساسی بقای‬ ‫قدرت امپلایر دیده خواهد شد‪ .‬قدرتی که از‬
‫همان فجایع جستجو می شود‪ ،‬در فالکتهای‬
‫این نظام نیز در همین است‪ .‬تحوالت این‬ ‫سوی سایر اروپائیان دیگر مورد تحسین‬
‫ناشی از سلطۀ سرمایه نیز راه مقابله در‬
‫روزهای کشورهای “بحران زده” جنوب‬ ‫قرار نخواهد گرفت و سرمشق نخواهد بود‪.‬‬
‫چهارچوب همان نظم مسلط دنبال می شود‪.‬‬
‫اروپا گواه غیر قابل خدشه ای بر این حکم‬ ‫آلمان مورد تنفر واقع خواهد شد‪ .‬کشورهای‬
‫قوانین طبیعت را نمی توان انکار کرد‪ .‬برای‬
‫است‪ .‬انتخابات یونان به بهترین وجهی همین‬ ‫دیگر مقاومت خواهند کرد‪ ،‬زیرا که آلمان‬
‫مقابله با خطر سیل نمی توان مانع سیل‬
‫را به نمایش گذاشت‪.‬‬ ‫را به عنوان نیروئی سرکوبگر خواهند دید”‪.‬‬
‫شد‪ ،‬باید سد ساخت‪ .‬اما آیا نمی توان مانع‬
‫(متن انگلیسی)‬
‫بحرانهایی از نوع “بحران یورو” هم شد؟ می‬
‫در انتخابات یونان بیش از ‪ ۳۷‬درصد مردم‬
‫توان و باید‪ .‬به این منظور تنها کافی است‬ ‫بحران یورو بحرانی واقعی است‪ .‬اما‬
‫از صندوقها دور ماندند‪ .‬روزنامهفرانکفورتر‬
‫که قوانین به ظاهر طبیعی نظامات بشری‬ ‫این بحرانی اقتصادی و ناشی از توقف‬
‫آلگماینه یک دلیل این را بی پولی احزاب‬
‫را مورد تردید قرار داد و به این واقعیت‬ ‫در روند بازتولید گسترده سرمایه در اثر‬
‫یونانی و همچنین رأی دهندگان یونانی دانسته‬
‫ساده باور داشت که “انسانها خود سازندگان‬ ‫کاهش نرخ سود نیست‪ .‬بحرانی است ناشی‬
‫است که از پول الزم برای سفر به حوزۀ‬
‫تاریخند”‪ ،‬گر چه در شرایط پیش داده‪.‬‬ ‫از رقابت درون بلوک سرمایۀ اروپائی و‬
‫انتخابی خویش – که الزاما همان محل کار و‬
‫زندگی شان نیست – برخوردار نبودند‪ .‬یعنی‬ ‫برای پاکسازی این بلوک از حشو و زوائد‬
‫این که مردمی به علت بی پولی از خیر رأی‬ ‫“اجتماعی” از قبیل بیمه ها و خدمات عمومی‪.‬‬
‫دادن گذشتند‪ .‬کافی است به این تعداد‪ ،‬تعداد‬ ‫حشو و زوائدی که قدرت رقابت سرمایه‬
‫کسانی را نیز اضافه کنیم که به احزاب چپی‬ ‫های مستقر در این حوزۀ گستردۀ انباشت‬
‫رأی داده اند که به ادعای خویش مخالف‬ ‫را در مقابل قطبهای دیگر سرمایه داری در‬
‫اروپای سرمایه اند‪ .‬سیریزا در کل یونان‬ ‫جهان کاهش می دهند و در دور آتی نبرد بر‬
‫‪ ۲۷‬درصد آرا را به خود اختصاص داد و‬ ‫سر اختصاص سهم از بازار ها ی جهانی آن‬
‫حزب کمونیست ‪ ۴٫۵‬درصد‪ .‬با اضافه کردن‬ ‫را در موقعیتی تضعیف شده قرار می دهند‪.‬‬
‫این مقدار‪ ،‬یعنی یک سوم کل رأی دهندگان‪،‬‬ ‫بحران یورو بحرانی است برای غلبه بر این‬

‫‪106‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اقتصادی‬

‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی» ایرانی‬


‫احمد سیف‬

‫جعل می کند‪ ،‬حتی این قدر زحمت نمی کشد‬ ‫طوری اتوموبیل می رانند که انگار سوار‬ ‫بحران واگذاری ها و «خصوصی سازی»‬
‫که سند را به اسم موسسه ای جعل کند که‬ ‫اسب و استر شده اند‪ .‬حتی در مناطقی که به‬ ‫ایرانی‪:‬‬
‫وجود خارجی دارد‪ .‬خوب این آدمها دراین‬ ‫هزار ویک دلیل اتوموبیل نمی تواند ابزار‬
‫مملکت گل و بلبل ما درمواضع قدرت اند‪-‬‬ ‫خودکشی جمعی بشود‪ ،‬آن را به صورت‬ ‫حدس می زنم با مقدمه ای که دارم می‬
‫یکی برای دوره ای وزیر کشور بود و آن‬ ‫ابزاری برای کشتن عابر پیاده درآورده اند‪.‬‬ ‫نویسم‪ ،‬خیلی ها را خواهم رنجاند و بعید نمی‬
‫دیگری وزیرعلوم است و باز آن دیگری‬ ‫طوری درخیابانهای شهر رانندگی می کنند‬ ‫دانم دیگرانی هم باشند که اشاره به این مسایل‬
‫معاون اول رئیس جمهور و مدتی پیشتر هم‬ ‫که اگر عابر پیاده حواسش شش دانگ جمع‬ ‫را اصوال زاید و اضافی بدانند و ایراد بگیرند‬
‫رئیس سازمان مبارزه با فساد مالی واقتصادی‬ ‫نباشد‪ ،‬حسابش با کرام الکاتبین است‪ .‬من‬ ‫که مشکالت اصلی ما چیز دیگری است‪.‬‬
‫بود درایران! و یا مثال بنگرید به مقوله‬ ‫براین نظرم که اگر شما هزینه این همه مرگ‬ ‫خوب من با این نظرموافق نیستم‪ .‬از آن‬
‫پژوهش و چاپ و نشر مقاله و کتاب‪ ،‬که‬ ‫و میر و این همه تصادفات رابرآورد کنید به‬ ‫گذشته‪ ،‬قصدم خدای ناکرده اهانت به هیچ‬
‫دزدیدن از کارهای دیگران به صورتی‬ ‫احتمال زیاد از درآمد ساالنه ایران از نفت‬ ‫کسی نیست و اگرخواننده ای را آزرده ام‪ ،‬با‬
‫درآمده است که به راستی شرمندگی و‬ ‫بیشتر می شود‪ .‬ولی چرا به آن نمی پردازیم؟‬ ‫لباس تمام رسمی پوزش می خواهم و آمرزش‬
‫سرشکستگی دارد‪ .‬نمونه های وزیر راه و‬ ‫من دلیل اش را نمی دانم آنها که می دانند البد‬ ‫می طلبم‪ .‬ولی نمی دانم چه حکمتی است که‬
‫وزیر علوم و دکتر ابتکار این بود که از‬ ‫کمک می کنند‪ .‬مورد دیگر هم « مدرک‬ ‫خیلی چیزها همین که پایش به ایران می‬
‫مقاله ای که درنشریه دیگری منتشر شده‬ ‫گرائی» است‪ .‬گیرم که خیلی ها گمان کنند‬ ‫رسد‪ ،‬به اصطالح « ایرانی» می شود و‬
‫بود‪ ،‬نسخه ای برداشته و بعد به اسم خویش‬ ‫که با « دکتر کردان» « دکتر رحیمی»‪« ،‬‬ ‫درخیلی از موارد از حیزانتفاع می افتد‪ .‬یک‬
‫در نشریه دیگری منتشر کردند ولی نویسنده‬ ‫دکتر دانشجو»…‪ .‬دررابطه اند‪ .‬خود این‬ ‫نمونه اش‪ ،‬به نظر من‪ ،‬اتوموبیل است‪.‬‬
‫محترمی بخش عمده ای از مقاله صاحب این‬ ‫جنابان درباره « دکتر بودن» خود چه عقیده‬ ‫دراغلب کشورهای جهان‪ ،‬اتوموبیل یک‬
‫قلم را که در روزنامه اعتماد منتشر شده بود‪،‬‬ ‫ای دارند! آیا باور کردنی است که کسی که‬ ‫وسیله حمل و نقل است که آدم و بار را از‬
‫کپی برداشته و بعد با تغییر عنوان‪ ،‬به نام‬ ‫به خودش دروغ می گوید‪ ،‬به دیگران راست‬ ‫یک نقطه به نقطه دیگری می برد‪ .‬البته که‬
‫خودش در همان روزنامه اعتماد چند روز‬ ‫بگوید؟ آن یکی حتی برای دانشجویانش «‬ ‫گاه هم تصادف پیش می آید و کسانی به‬
‫بعد منتشر کرده است! نمونه دیگری که می‬ ‫خاطره» هم می گفت که وقتی در دانشگاه‬ ‫مقصد نمی رسند‪ ،‬ولی به مقصد نرسیدن‪ ،‬به‬
‫توانم بدهم این است که گمان می کنم ایران‬ ‫« اکسفورد لندن» درس می خواند چنین و‬ ‫واقع استثنا برقاعده است‪ .‬درایران ولی همین‬
‫تنها کشور جهان است که « فوق تخصص»‬ ‫چنان می کرد و این حداقل را درنظر نمی‬ ‫اتوموبیل‪ ،‬به صورت ابزاری برای «‬
‫قلب و مغز و عروق و هزار چیز دیگر‬ ‫گرفت که « دانشگاه اکسفورد» لندن وجود‬ ‫کوشش برای خودکشی عمومی» درآمده‬
‫دارد‪ .‬این که یکی طبیب عمومی باشد و‬ ‫ندارد‪ .‬و چنین چیزی نداریم تا ایشان در آن‬ ‫است که هرساله هم بیش از ‪ ۳۰‬هزار تن از‬
‫دیگری هم طبیب متخصص روشن و‬ ‫درس خوانده باشند تا بتواند خاطره هم بگوید‪.‬‬ ‫هم وطنان ما در این « امر مهم» موفق می‬
‫سرراست است و ابهامی هم ندارد‪ .‬ولی نمی‬ ‫دانشگاه اکسفورد هم درشهر اکسفورد واقع‬ ‫شوند‪ -‬ازتعداد کسانی که برای بقیه عمر‬
‫دانم این همه آدم که درمملکت گل و بلبل ما‬ ‫است‪ ،‬خالص و به لندن هم ربطی ندارد‪ .‬آن‬ ‫عیب و نقص دار می شوند‪ -‬خبر ندارم‪ .‬چند‬
‫« فوق تخصص» دارند‪ ،‬به واقع یعنی چی!‬ ‫دیگری‪ ،‬که مدرک دانشگاهی برای خودش‬ ‫سالی است که ایران نبوده ام ولی بارآخری‬
‫که ایران بودم به چشم خودم دیدم که خیلی ها‬
‫‪107‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫خود ادامه دهند تا کار مردمی شود و به‬ ‫تبلیغاتی برعلیه سرمایه داری درایران از‬ ‫یعنی پس از موفقیت در امتحانات مربوطه‬
‫بخش خصوصی سپرده شود ولی وقتی لیست‬ ‫سوی سیاست پردازان را جدی نمی گیرم‪.‬‬ ‫تخصصی‪ ،‬بعد چه کرده اند؟ و اما مورد‬
‫موسسان این شرکت را نگاه می کنید‪ ،‬متوجه‬ ‫باوجود درپیش گرفتن سیاست گسترده‬ ‫دیگری که به این نوشته هم مربوط می شود‪،‬‬
‫می شوید ‪ ۹۵‬درصد موسسان آن دولتی‬ ‫واگذاری وخصوصی سازی‪ ،‬دولت و‬ ‫« خصوصی سازی» یا « واگذاری» است‪.‬‬
‫هستند‪ ۴۴ .‬تا ‪ ۴۵‬درصد بانک ها و مابقی‬ ‫مدافعان مواضع دولتی بدون این که توضیح‬ ‫دراکثریت مطلق جوامعی که این سیاست را‬
‫هم شرکت هایی به شمار می آیند که به گونه‬ ‫کافی بدهند‪ ،‬از یک الگوی « غیر سرمایه‬ ‫به اجرا درآورده اند‪ ،‬اجرای این سیاست‬
‫یی وابسته به دولت است‪ .‬خوب اینکه بخش‬ ‫داری» اگرنگویم « ضد سرمایه داری»‬ ‫حساب و کتاب داشته است که البته این‬
‫خصوصی نمی شود»‪ .‬ناگفته روشن است‬ ‫سخن می گویند که تقریبا هیچ چیزش‬ ‫حساب و کتاب در بعضی از کشورها دقیق‬
‫که وقتی نگاه دولت به بخش خصوصی آن‬ ‫مشخص نیست‪ .‬نه مشخص است که‬ ‫تر و در شماری دیگر‪ ،‬با دقت کمتری همراه‬
‫باشد که از زبان رئیس سازمان خصوصی‬ ‫برسرمالکیت چه باید بیاید و نه این که روشن‬ ‫بوده است‪ .‬ولی درایران‪ ،‬از سال ‪ ۱۳۶۸‬که‬
‫سازی خواندیم و یا وقتی نظر نمایندگان‬ ‫است که شیوه توزیع آن چه که تولید خواهد‬ ‫این سیاست را درپیش گرفته اند‪ ،‬تا به همین‬
‫بخش خصوصی نسبت به دولت آن باشد که‬ ‫شد‪ ،‬چگونه خواهد بود؟ آیا توزیع از طریق‬ ‫امروز‪ ،‬کم اتفاق افتاده است که واگذاری یا‬
‫درباال دیدیم‪ ،‬این دو نه الزم و ملزوم یک‬ ‫نیروهای بازار انجام می گیرد یا این که‬ ‫« خصوصی سازی» چیزی بوده باشد‬
‫دیگر‪ ،‬که در خیلی از حوزه ها رقیب یک‬ ‫دولت و یا نهادهای عمومی دیگر‪ ،‬می باید‬ ‫مطابق با آن چه که قرار است‪ ،‬باشد‪ .‬عبرت‬
‫دیگر می شوند ولی این رقابتی است که نه‬ ‫درتوزیع دست باال را داشته باشند! چون‬ ‫آموز این که خود همین حضرات‪ ،‬برای‬
‫فقط باعث بیشتر شدن کارآمدی دراقتصاد‬ ‫تقریبا هیچ چیزی مشخص و معلوم نیست‬ ‫اجرای درست سیاست خصوصی سازی‬
‫نمی شود که دودش به چشم مردم معمولی‬ ‫نتیجه این می شود که درعمل‪ ،‬ساختار‬ ‫قانون نوشته اند‪ ،‬ولی نمی دانم چرا در عمل‬
‫می رود‪ .‬اگر هم نمونه می خواهید به اقتصاد‬ ‫اقتصاد ایران ازهمه الگوهای موجود‬ ‫به همین قوانین خویش عمل نمی کنند؟‬
‫ایران بنگرید‪.‬‬ ‫درجهان‪ ،‬از هرکدام بدترین خصلت ها را‬ ‫خوب‪ ،‬وقتی به این قوانین عمل نمی کنید‪،‬‬
‫درخود جمع کرده است‪ .‬یا اگر به شکل‬ ‫پس چرا آن را نوشته اید؟ حاال که نوشته اید‬
‫خوب این ها مسایل و مشکالتی است که باید‬ ‫دیگری همین نکته را باز بگویم‪ ،‬نتیجه این‬ ‫ولی به آن عمل نمی کنید‪ ،‬ریش که دست شما‬
‫به آن پرداخته شود تا بتوان برای مشکالت‬ ‫می شود که نه دولت در این نظام موجود به‬ ‫و قیچی هم دست شماست‪ ،‬چرا آن چه را که‬
‫اقتصادی ایران‪ ،‬راه حل های مناسب را پیدا‬ ‫وظایف خود عمل می کند و نه « بخش‬ ‫به آن عمل نمی کنید‪ ،‬حداقل لغو نمی کنید تا‬
‫کرد‪ .‬دردمندانه این طور به نظرمی رسد که‬ ‫خصوصی»‪ -‬البته خبر داریم که از مدتها‬ ‫دست و بالتان بازترباشد؟ حداقل قانون تازه‬
‫تا کنون دراین عرصه ها کم کاری زیادی‬ ‫پیش« بخش شبه دولتی» را هم ابداع کرده‬ ‫ای بیاورید که ناقض این قوانین پیشین باشد‬
‫صورت گرفته است‪ .‬به نظر می رسد که‬ ‫اند که نه این است و نه آن ولی درواقعیت‬ ‫و شما هم با خیال راحت‪ ،‬به کاری که می‬
‫این حضرات براین گمان اند که همین که‬ ‫زندگی‪ ،‬هم دست و بال دولت را درایفای‬ ‫کنید ادامه بدهید‪ .‬باری‪ ،‬یکی از عرصه های‬
‫یک «بسمه تعالی» ای گفتند و عمدتا‬ ‫نقش خویش می بندد وهم این که چون بختگی‬ ‫بسیار مخاطره آمیز زندگی اقتصادی ایران‬
‫برای مصارف داخلی‪ ،‬برعلیه غرب و‬ ‫روی بخش خصوصی نحیف ایران افتاده و‬ ‫تشخیص و تبیین مناسبات بین دولت و بخش‬
‫شرق هم شعار دادند‪ ،‬نظام اقتصادی ایران‪،‬‬ ‫چیزی نمانده کامال خفه اش بکند‪ .‬دولتی ها‬ ‫خصوصی است‪ .‬دردمندانه باید گفت که این‬
‫چیزی می شود که با نظام اقتصادی غرب‬ ‫از زبان رئیس سازمان خصوصی سازی‬ ‫مشکلی مربوط به امروز و دیروزهم نیست‬
‫تفاوت ماهوی دارد و در نتیجه‪ ،‬می توان به‬ ‫ایراد می گیرند که « بخش خصوصی در‬ ‫و درایران سابقه ای دراز دارد‪ .‬باید برای‬
‫شیوه ای« ایرانی» آن را اداره کرد! خوب‬ ‫کشور ما عمدتا یک بخش توزیعی است که‬ ‫رفع و یا حداقل تخفیف این مشکل اقدام می‬
‫واقعیت زندگی این گونه نیست‪ .‬از سوی‬ ‫خود را به ندرت درگیر تولید می‌کند‪ ،‬ازاین‬ ‫کردیم که نکردیم و این مشکل با همه باالو‬
‫دیگر‪ ،‬اقتصاددانان راست گرا نیز ترجیح‬ ‫رو به جای افزایش سهمش از اقتصاد بیشتر‬ ‫پائین رفتن های دیگر درایران باقی ماند‪ .‬با‬
‫می دهند درباره « بازارهای رقابتی» حرف‬ ‫به دنبال افزایش سوددهی است» که البته‬ ‫این همه‪ ،‬این بخش را با چند یادآوری کلی‬
‫و حدیث بگویند وحتی ادعا کنند که سرمایه‬ ‫منظور ایشان‪ « ،‬رانت خواری» است تا «‬ ‫آغاز می کنم‪ .‬حداقل در عرصه نظری‪ ،‬باور‬
‫داری خواندن این مناسبات‪ ،‬به خصوص از‬ ‫سود دهی»‪ ،‬وادامه می دهد که بخش‬ ‫براین است که دریک اقتصاد سرمایه داری‪،‬‬
‫سوی چپ ها‪ ،‬کوششی برای خلط مبحث‬ ‫خصوصی ایران‪ « ،‬دنبال گوشت لخم بدون‬ ‫اگرقرار است زندگی اقتصادی با هزینه‬
‫است و « تشویش اذهان عمومی»‪ .‬این‬ ‫استخوان مجانی می گردد و انتظار دارد از‬ ‫کمتر بگذرد دولت باید درنهایت خدمت گزار‬
‫دیدگاه را نیز جدی نمی گیرم‪ .‬چون این‬ ‫ابتدا از فعالیت‌های اقتصادی خود سود‬ ‫بخش خصوصی باشد و شرایط را برای‬
‫مباحث‪ -‬این که اقتصاد حساب و کتاب دارد‪-‬‬ ‫زیادی ببرد»‪ ،‬یعنی ریسک پذیر نیست و‬ ‫اداره زندگی اقتصادی بوسیله این بخش آماده‬
‫برخالف ادعای این دوستان‪ ،‬به واقع چپ‬ ‫دیرآمده و زود می خواهد برود‪ .‬از سوی‬ ‫نماید‪ .‬این که آیا این الگو خوب است یا بد و‬
‫و راست ندارد‪ .‬مفاهیم و تعاریفی است که‬ ‫دیگر‪ ،‬سخنگویان بخش خصوصی هم بیکار‬ ‫این که آیا به نیازهای مردم پاسخ شایسته می‬
‫تقریبا پذیرش همگانی یافته است‪ .‬تفاوت البته‬ ‫ننشسته اند‪ .‬آن ها هم حرفشان این است که «‬ ‫دهد یا خیر‪ ،‬هیچ کدام دراین جا مد نظر من‬
‫دراین است که چپ ها با نظام سرمایه داری‬ ‫اینکه کاری را از یک مجموعه دولتی می‬ ‫نیست‪ .‬وارسیدن این پرسش ها مقوله دیگری‬
‫موافق نیستند و اقتصاددانان راست گرا‬ ‫گیرند و به مدیران دولتی واگذار می کنند و‬ ‫است که باید به جای خویش انجام بگیرد‪.‬‬
‫دربقیه جهان نیز ‪ ،‬نه این که با سرمایه داری‬ ‫اسم آن را بخش خصوصی می گذارند‪ ،‬اصالً‬ ‫ولی نکته ام این است وقتی یک ساختار کلی‪-‬‬
‫خواندن نظام اقتصادی موافق نباشند‪ ،‬بلکه‬ ‫درست نیست‪ .‬ما یا هنوز نمی دانیم بخش‬ ‫دراینجا سرمایه داری‪ -‬مورد پذیرش قرار‬
‫آن را نظام مطلوبی برای برآوردن نیازهای‬ ‫خصوصی چیست یا تصور بر این است که‬ ‫گرفت‪ ،‬درآن صورت‪ ،‬شیوه اداره اش هم‬
‫مردم می دانند‪ .‬به سخن دیگر‪ ،‬تفاوت نظر‬ ‫مردم نمی دانند بخش خصوصی چیست»‪ .‬و‬ ‫دربطن این تصمیم روشن می شود‪ .‬یعنی‬
‫بین چپ و راست غیر ایرانی برسردست‬ ‫بعد می افزاید‪ « ،‬برای مثال شورای عالی‬ ‫نمی توان هم خواهان گسترش چنین نظام‬
‫آوردها و پی آمدهاست نه واقعیت وجودی‬ ‫بورس تصویب کرده شرکت بورس تاسیس‬ ‫اقتصادی درایران شد و هم این که درفراهم‬
‫این نظام اقتصادی‪ ،‬ولی درایران عزیز‪،‬‬ ‫شود‪ .‬یعنی بورس های فلزات و کشاورزی‬ ‫آمدن پیش شرط های الزم اش خرابکاری‬
‫مثل خیلی چیزهای دیگر‪ ،‬بی رودربایستی‬ ‫باید در قالب شرکت بورس کاال به فعالیت‬ ‫کرد‪ .‬البته همین جا اضافه کنم که ادعاهای‬

‫‪108‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اقتصادی‬

‫چپ و راست ما هم به بقیه دنیا شباهتی‬


‫ندارد‪ .‬باری‪ ،‬رابطه بین بخش دولتی و‬
‫بخش خصوصی درایران همیشه با جرزدن‬
‫طرفین همراه بوده است‪ .‬وبرخالف آن چه‬
‫طبقات اجمتاعی کوتاه مدت درایران‬ ‫در نگاه اول به نظر می رسد و یا اغلب ادعا‬
‫می شود‪ ،‬این « جرزدن اقتصادی» فقط از‬
‫سوی دولت نیست که درایران اتفاق می افتد‪.‬‬
‫بخش خصوصی هم به تعهدات خویش دراین‬
‫مبادله عمل نمی کند‪.‬‬
‫احمد سیف‬

‫شیوه تولید آسیائی که برایران حاکم بود‪ .‬البته‬‫همین جاست‪ ،‬که بین جوامع مختلف‪ ،‬آنهائی‬ ‫وقتی به شرایط تحول جامعه در گسترای‬
‫آقای دکتر کاتوزیان دروجه عمده دراشاره‬ ‫که در آنها این شرایط فراهم است و جوامعی‬ ‫تاریخ می نگریم و می خواهیم آن را ریشه‬
‫به همین ساختار از « استبداد ایرانی» سخن‬ ‫که فاقد این شرایط هستند‪ ،‬پارگی و گسیختگی‬ ‫یابی بکنیم باید از عصر ماشین و قرن بیستم‬
‫می گویند که من یکی نمی دانم آن چیست که‬ ‫پیش می آید‪ .‬می خواهم این نکته را بازگفته‬ ‫چشم پوشی کرده و به قرن ها پیشتر برگردیم‪.‬‬
‫این ساختار را « ایرانی» می کند!‬ ‫باشم که عواملی که موجب پدیدارشدن آن‬ ‫برای دوره ای که ماشین نبود و بشر نیز‬
‫گسیختگی و بریدگی اولیه می شوند‪ ،‬بدون‬ ‫هنوز دانش چندان گسترده ای نداشت‪ ،‬این‬
‫تردید همه عوامل درون ساختاری اند‪ .‬با این باری این ساختار آسیائی که به گمان من‬ ‫احتماال درست است که در این دوران‪،‬‬
‫وجود‪ ،‬ناگفته نگذارم اما که برای وارسیدن حداقل تازمان مشروطه برایران حاکم‬ ‫شرایط عینی بیرونی به دو گروه عمده تقسیم‬
‫اوضاع اکنونی مان ‌‪ ،‬ولی نمی توان همین بود‪ ،‬ساختاری متناقض و پیچیده است و‬ ‫شدنی بودند‪ .‬از سوئی‪ ،‬ثروت طبیعی برای‬
‫شیوة را بکار گرفت و از بررسی عوامل وارسیدن ارتباط متقابل این پدیده هاست که‬ ‫بقاء‪ ،‬مثال خاک حاصلخیز‪ ،‬آبهای سرشار‬
‫برون ساختاری در طول قرون‪ ،‬در کنار و توضیح دهندة پیچیدگی این ساختار است‪ .‬این‬ ‫از ماهی‪ ،‬و ثروت طبیعی به صورت ابزار‬
‫همراه عوامل دورن ساختاری غفلت کرد‪ .‬که بکوشیم همة مناسبات را به مناسبات سادة‬ ‫کار‪ ،‬یعنی آبشارها‪ ،‬رودخانه های قابل کشتی‬
‫هدف اصلی در این نوشته‪ ،‬وارسیدن این علت و معلولی تخفیف بدهیم‪ ،‬بی گمان کارمان‬ ‫رانی‪ ،‬جنگلها ‪ ،‬معادن ذغال سنگ و فلزات‪.‬‬
‫وجه از مسئله نیست‪ .‬به گوشه هائی از آن ساده می شود‪ ،‬ولی در عین ساده شدن‪ ،‬ولی‪،‬‬ ‫در مراحل اولیة تمدن بشری‪ ،‬ثروت طبیعی‬
‫غیر مفید نیز می شودو راهگشا نیست‪ .‬ما به‬ ‫در جای دیگر پرداختم‪.‬‬ ‫برای بقاء اهمیت بیشتری داشت و در مراحل‬
‫یک تئوری زیادی ساده شدة تاریخ که همه‬ ‫پیشرفته تر که با بیشتر شدن دانش بشری‬
‫نگاهی به تاریخ ایران نشان می دهد که چیز را توصیف می کند‪ ،‬ولی هیچ چیز را‬ ‫همراه بود‪ ،‬اهمیت ثروت طبیعی به صورت‬
‫ترکیب طبقاتی جامعه ایران درگذر تاریخ توضیح نمی دهد‪ ،‬نیاز نداریم‪ .‬کارمان از آن‬ ‫ابزارکار بیشتر می شود‪ .‬پس‪ ،‬گذشته از‬
‫بسیار سیال بوده است‪ .‬برخالف آن چه بسی سخت تر و دشوارتر است‪ .‬با همة انچه‬ ‫این پیش گزاره‪ ،‬آنچه که اهمیت می یابد‪،‬‬
‫دراروپا و برای نمونه درانگلستان مشاهده که گفته ایم‪ ،‬این را هم اضافه کنیم که اگر چه‬ ‫وارسیدن شرایطی است که باعث می شود‬
‫می کنیم ما درایران طبقه و گروهی نداریم که سرعت تحول در جامعة آسیائی‪ ،‬به دالیلی‬ ‫تا از آنچه هائی که هست به نحو معقول‬
‫برای چند قرن وضعیت اجتماعی و اقتصادی که خواهیم دید‪ ،‬کند است ولی ما با جامعه‬ ‫وروزافزون بهره مندی شود‪.‬طبیعتا اگر‬
‫اش دست نخورده مانده باشد‪ .‬این که چرا این ای ایستا روبرو نیستیم‪ .‬یعنی‪ ،‬این درست‬ ‫شرایط الزم برای بهره برداری معقوالنه در‬
‫گونه بود به گمان من بر می گردد به شکل که تغییرات به کندی اتفاق می افتند‪ ،‬ولی‬ ‫دسترس نباشد‪ ،‬از آنچه هائی که هست نیز‪،‬‬
‫بندی اقتصادی و اجتماعی استبداد شرقی یا بهر حال اتفاق می افتند‪ .‬گشودن رمز و راز‬ ‫بهره مندی کامل صورت نمی گیرد و از‬

‫‪109‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مستقل از آن دست به عمل بزند‪.‬‬ ‫دیدگاه کلی درست است که پیدایش مالکیت‬ ‫این تحوالت‪ ،‬راهگشای درک درست تری‬
‫خصوصی‪ ،‬از جمله به این بستگی دارد که‬ ‫از تاریخ جوامعی چون ایران است‪ .‬باری‪،‬‬
‫پس تا به همین جا روشن شد که در جوامعی‬ ‫بهره گیری از منابع طبیعی‪ ،‬از جمله زمین‪،‬‬ ‫بطور کلی گفتن دارد که شیوة تولید آسیائی‪،‬‬
‫چون ایران که شرایط اقلیمی نامساعدی داشته‬ ‫تا به کجا با کار و امکانات فردی امکان‬ ‫شیوة تولیدی پیشا سرمایه ساالری است که‬
‫اند‪ ،‬از همان آغاز بر سر راه پیدایش مالکیت‬ ‫پذیر است؟ بدیهی است که به عنوان یک‬ ‫به اختصار‪ ،‬با مختصات زیر مشخص می‬
‫خصوصی عوامل تولید موانعی بروز می‬ ‫نکته کلی درست است که در جوامعی که‬ ‫شود‪.‬‬
‫کند‪ .‬از آن گذشته‪ ،‬ضرورت این که یک‬ ‫این بهره گیری با مشکل و مصائبی که رفع‬
‫فرد‪ ،‬باید برای بهره مندی از زمین عضو‬ ‫آنها از عهده فرد بیرون بود‪ ،‬روبرو نبودند‪،‬‬ ‫‪ -۱‬وجه عمدة مناسبات تولیدی درایران عدم‬
‫جماعتی باشد‪ ،‬در عرصة فرهنگی باعث‬ ‫این فروپاشی سریع تر و آسان تر صورت‬ ‫امنیت مالکیت خصوصی عوامل اصلی‬
‫پدیدار شدن فرهنگ قبیله ای می گردد‪ .‬در‬ ‫گرفت تا در جوامعی چون ایران که احتماال‬ ‫تولید‪ ( ،‬زمین) در آن بود‪ .‬آنچه که وجود‬
‫جماعات اشتراکی غیر آسیائی‪ ،‬فروپاشی‬ ‫این چنین نبود‪ .‬برای روشن شدن این نکته‪،‬‬ ‫داشت نه «مالکیت» غیر مشروط بلکه «‬
‫مالکیت اشتراکی و فراروئیدن مالکیت‬ ‫اشکال گوناگون مالکیت اشتراکی را به‬ ‫تصرف» مشروط زمین بود‪ .‬البته منظورم‬
‫خصوصی با مشکل اساسی روبرو نیست‬ ‫صورت زیر می توان ارائه نمود‪.‬‬ ‫از مشروط بودن تصرف‪ ،‬در تحلیل نهائی‬
‫ولی وضع در جماعت اشتراکی آسیائی به‬ ‫این است که همه چیز به میل و اراد‌ة مستبد‬
‫گونه ای دیگر است‪ .‬در همین راستا‪ ،‬این‬ ‫اعظم‪ ،‬شاه‪ ( ،‬و درعمل به عملکرد مستبدان مالکیت اشتراکی آلمانی فرد ‪ Ü‬زمین ‪Ü‬‬
‫پرسش انگلس مهم است که ‪:‬‬ ‫ریز و درشت دیگر به شکل حکام) بستگی جماعت‬
‫داشت‪ .‬وقتی از تصرف در برابر مالکیت‬
‫« چراست و چگونه است که شرقی ها به‬ ‫غیر مشروط سخن می گوئیم‪ ،‬بالفاصله با مالکیت اشتراکی کالسیک جماعت ‪ Ü‬فرد‬
‫مالکیت زمین‪ ،‬حتی به صورت فئودالی اش‬ ‫مقوله دائمی نبودن تصرف روبرو هستیم ‪ Ü‬زمین‬
‫نرسیدند؟ من فکر می کنم علتش ترکیبی از‬
‫شرایط اقلیمی شان است با کیفیت زمین‪ ،‬به‬ ‫و دائمی نبودن‪ ،‬به نوبه مقوله ایست بسیار مالکیت اشتراکی آسیائی فرد ‪ Ü‬جماعت ‪Ü‬‬
‫ویژه صحراهای گسترده که از تنگه صحرا‬ ‫مسئله افزا که فرایند تولید را مختل می کند‪ .‬زمین‬
‫کمااین که درایران این چنین کرده بود‪ .‬برای‬
‫‪ ،‬از طریق عربستان‪ ،‬ایران‪ ،‬هندوستان و‬
‫روشن شدن‪ ،‬این نکته باید به اختصار به تفاوت این اشکال مالکیت اشتراکی در‬
‫تاتارستان تا مرتفع ترین دشت های آسیائی‬
‫بررسی مفهوم « مالکیت» بپردازیم‪ .‬پرسش این است که در حالیکه در اشکال آلمانی‬
‫ادامه می یابد»‪ .‬و ادامه می دهد در این‬
‫این است که آیا مالکیت همیشه در گسترای و کالسیک‪ ،‬فرد مستقیما با زمین [ ابزار‬
‫سرزمین ها‪ « ،‬آبیاری مصنوعی اولین شرط‬
‫تاریخ به صورت مالکیت خصوصی بوده عمدة‌تولید ] در ارتباط قرار می گیرد‪،‬‬
‫تولیدات کشاورزی است و باید یا از سوی‬
‫است؟ پاسخ به این پرسش چه در ایران و چه درشکل آسیائی – یعنی آن چه که به گمان‬
‫جماعت‪ ،‬یا ایالت و یا حکومت مرکزی فراهم‬
‫در دیگر جوامع‪ ،‬منفی است‪ .‬یعنی‪ ،‬و به من درایران وجود داشت‪ -‬این ارتباط مستقیم‬
‫شود»‪ .‬مارکس نیز نظر مشابهی ابراز کرد‬
‫سخن دیگر‪ ،‬تا آنجا که می دانیم‪ ،‬اولین شکل وجود ندارد‪ .‬فرد موقعی می تواند بر زمین‬
‫وقتی نوشت که « این شرط اساسی استفاده‬
‫مالکیت در عهد عتیق‪ ،‬مالکیت اشتراکی بود‪ .‬حق تصرف داشته باشد که ابتدا به عضویت‬
‫اقتصادی و اشتراکی از آب‪ ،‬در فالندرز‬
‫یعنی‪ ،‬مجموعه ای از انسانهاکه در منطقه جماعت در آمده باشد‪ .‬چرا این چنین است؟‬
‫و ایتالیا به همکاری داوطلبانه بین مالکان‬
‫ای زندگی می کرده اند بطور دستجمعی بر عمده تر ین دلیل در توجیه این ارتباط غیر‬
‫خصوصی منجر شد‪ .‬ولی در کشورهای‬
‫منابع طبیعی [ از جمله زمین] مالکیت جمعی مستقیم این است که در جوامع آسیائی‪ -‬از‬
‫شرقی سرزمین شان بسیار گسترده تر از‬
‫داشتند و بهمان نحو از آن بهره مند می شدند‪ .‬جمله درایران و دربخش عمده ای از آن‪ -‬در‬
‫آن بود که به همکاری داوطلبانه منجر شود‬
‫بدون اینکه بخواهیم به تفصیل به بررسی مراحل اولیه تکاملی ‌‪ ،‬آماده کردن زمین برای‬
‫وبعالوه‪ ،‬تمدن پائینی داشتند‪ ،‬در نتیجه‪،‬‬
‫آن دوره ها بپردازیم‪ ،‬باید بگوئیم که پذیرش بهره برداری بدون کار جمعی ممکن نیست‬
‫مداخله قدرت متمرکز دولتی ضروری شد‪.‬‬
‫پیدایش مالکیت به صورت مالکیت جمعی‪ ،‬و به ویژه در عصر و دوره ای که نیروهای‬
‫در نتیجه‪ ،‬یک عملکرد اقتصادی برای‬
‫بالفاصله سئوال دیگری را پیش می کشد مولده نیز تکامل نایافته اند‪ ،‬زمینه های‬
‫دولت های شرقی – عملکرد تهیه و تدارک‬
‫که فروپاشی این مالکیت جمعی در جوامع عینی برای ارتباط مستقیم بین فرد و زمین‬
‫کارهای عمومی ‪ -‬ایجاد شد‪ . ،‬قابل کشت‬
‫مختلف چه گونه اتفاق افتاد؟ آنچه که می در این چنین شرایطی وجود نخواهد داشت‪.‬‬
‫کردن زمین ‌‪ ،‬نه فقط به چگونگی هزینه‬
‫دانیم‪ ،‬این که اگرچه از مالکیت اشتراکی به در ضمن مفید است اگر توجه کنیم که شرط‬
‫کردن مازاد تولید از سوی حکومت مرکزی‬
‫صورت عام سخن می گوئیم‪ ،‬ولی به نظر عینی و اساسی کار‪ ،‬بصورت محصول کار‬
‫وابسته است‪ ،‬بلکه به شدت از انهدام یا بی‬
‫می رسد که ساختار این جماعت های اولیه ظاهر نمی شود‪ .‬بلکه در ابتدا به صورت‬
‫توجهی به نظام های آبیاری و الروبی لظمه‬
‫در همة جوامع یک سان نبوده است و به طبیعت وجود دارد‪ .‬از یک سو بشر وجود‬
‫می خورد‪ .‬وجود مناطق گسترده ای که در‬
‫همین خاطر‪ ،‬نمی توان تنها از یک شیوة دارد و از سوی دیگر‪ ،‬زمین به عنوان شرط‬
‫گذشته حاصلحیز بوده اند‪ -‬برای نمونه فالت‬ ‫فروپاشی سخن گفت‪.‬‬
‫عینی برای بازتولید بشر‪.‬‬
‫پامیر و پترا و خرابه های موجود در یمن‪،‬‬
‫ایاالت بزرگی در مصر‪ ،‬ایران و هندوستان‪،‬‬ ‫از آن گذشته‪ ،‬از یک دیدگاه تاریخی‪ ،‬این‬ ‫‪ -۲‬شرایط اقلیمی و مختصات جغرافیائی‪:‬‬
‫که زمانی حاصل خیز بوده ولی اکنون بی‬ ‫ادعا احتماالدرست است که « کارهای‬ ‫یکی از مختصات جوامع آسیائی و دراینجا‬
‫حاصل و لم یزرع هستند‪ -‬شواهدی نشاندهنده‬ ‫انجام شده فردی بر روی یک قطعه کوچک‬ ‫ایران‪ ،‬وجود صحراهای گسترده و بطور‬
‫همین رابطة شکننده بین حاصل خیزی‬ ‫زمین‪ ،‬منشاء مال اندوزی شخصی است که‬ ‫کلی کمبود منابع آبی مستمر بود که آبیاری‬
‫زمین و عملکرد دولت هاست ‪ .‬این خصیصه‬ ‫به انباشت ثروت فردی‪ ،‬حیوانات اهلی‪ ،‬پول‬ ‫مصنوعی را برای تداوم تولید کشاورزی‬
‫هم چنین توضیح می دهد که چگونه یک‬ ‫و حتی گاهی سرف و یا برده‪ ،‬منجر می‬ ‫اسکان یافته ضروری می سازد‪ .‬اگر این‬
‫جنگ منهدم کننده توانسته است منطقه ای‬ ‫شود»‪ .‬شرط الزم برای انجام این مهم این‬ ‫نکته را به مفهوم مالکیت پیوند بدهیم‪ ،‬به این‬
‫و یا حتی کشوری را برای قرنها خالی از‬ ‫است که فرد از جماعت مستقل باشد و بتواند‬ ‫نکته خواهیم رسید که احتماال به عنوان یک‬
‫سکنه کرده و همة تمدنش را نابود سازد‪.‬‬
‫‪110‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫آسیائی به ناچار بسیار بطئی و کند است و‬ ‫خودکفائی این جماعات درواقع ناشی از یک‬ ‫همو در همین نوشته به این نکته نیز اشاره‬
‫به نظر می رسد که گوئی ایستاست‪ .‬به همین‬ ‫ضرورت است‪ ،‬یعنی‪ ،‬با وجود فواصل بعید‪،‬‬ ‫دارد که « از زمان های بسیار دور» دولت‬
‫خاطر نیز هست که برای نمونه وقتی به‬ ‫چاره ای غیراز خودکفائی نیست‪ .‬گفتن دارد‬ ‫های آسیائی سه شاخه بیشتر نداشتند‪ ،‬شاخه‬
‫تاریخ ایران نگاه می کنیم‪ ،‬روشن نیست که‬ ‫که خودکفائی‪ ،‬نیز به نوبه‪ ،‬به صورت مانعی‬ ‫مالیه‪ ،‬یا غارت در داخل‪ ،‬شاخه جنگ و‬
‫تفاوت موجود بین ایران در دوران صفوی‬ ‫بر سر راه رشد نیروهای مولده در خواهد‬ ‫نظامی گری‪ ،‬درواقع برای غارت دیگران و‬
‫ودر دوران قاجاریه‪ ،‬در حوزه اقتصاد و‬ ‫آمد‪ .‬راه مقابله با این پراکندگی این است که‬ ‫باالخره‪ ،‬شاخة کارهای عمومی‪ ،‬برای تهیه‬
‫سیاست و فرهنگ‪ ،‬به راستی در چیست؟‬ ‫امکانات ارتباطی گسترش پیدا نماید [برای‬ ‫و تدارک شرایط الزم برای تولید و بازتولید‪.‬‬
‫نمونه‪ ،‬ساختن راه آهن در هندوستان بوسیلة‬ ‫و ادامه می دهدکه به خاطر همین خصلت‬
‫‪ -۵‬در نتیجة وحدت کشاورزی و صنعت‬ ‫بریتانیا)‪ .‬در حالت دیگر‪ ،‬این که نیروهای‬ ‫است که « درامپراطوری های آسیائی‪ ،‬ما‬
‫دستی که پیشتر از آن سخن گفته بودیم‪،‬‬ ‫مولده رشد نموده و بتوانند مازاد بر نیازهای‬ ‫کامال عادت کرده ایم که کشاورزی درتحت‬
‫شهر در نظام آسیائی‪ ،‬در مقایسه با شهر در‬ ‫جماعت تولید نمایند‪ .‬مازاد تولید‪ ،‬ضرورت‬ ‫یک دولت منهدم شود و بعد در تحت دولت‬
‫نظامات فئودالی هم منشاء متفاوتی دارد و‬ ‫ایجاد امکانات ارتباطی را پیش می کشد‪.‬‬ ‫دیگری‪ ،‬رونق گیرد‪ .‬همانطور که در اروپا‪،‬‬
‫هم عملکرد دیگری‪ .‬در نظام آسیائی‪ ،‬شهر‬ ‫به همین خاطر نیز هست که مبادله مازاد‬ ‫مقدار محصول با بدی یا خوبی هوا تغییر می‬
‫عمدتا غیر مولد و انگل صفت است و این‬ ‫در نظام آسیائی‪ ،‬اگر اتفاق بیافتد بین این‬ ‫کند‪ ،‬در این امپراطوری ها این تغییرات با‬
‫خصلت خاص شهر نشینی آسیائی است که‬ ‫جماعت های گوناگون است و نه در درون‬ ‫ماهیت دولت اتفاق می افتد» ‪.‬‬
‫در شهر نشینان نیز متبلور می شود‪ ،‬یعنی‪،‬‬ ‫این جماعت ها‪ .‬الزمة پیدایش مبادله در‬
‫به جای «بورژوازی» آنچه در این «‬ ‫درون جماعت‪ ،‬عالوه بر رشد نیروهای‬ ‫الزم به یاد آوریست که تحلیل مارکس‬
‫شهرها» داریم عمدتا باج طلب و دالالند‪.‬‬ ‫مولده‪ ،‬این است که افراد بر تولید مازاد خود‬ ‫مشخصا براین پایه استوار است که نیروهای‬
‫در حالیکه در جوامع اروپائی‪ ،‬شهر مرکز‬ ‫حق و حقوق بالشرط داشته باشند و بتوانند‬ ‫مولده جامعه هنوز رشد نایافته اند‪ ،‬تقسیم‬
‫پا گرفتن و رونق صنایعی است که در مسیر‬ ‫مازاد خویش را با مازاد دیگران‪ ،‬که آنها نیز‬ ‫اجتماعی کار بدوی و تکامل نیافته است‬
‫توسعه و تکامل خویش‪ ،‬نقش موثری در‬ ‫باید در همین شرایط باشند‪ ،‬مبادله نمایند‪.‬‬ ‫و در همین راستاست که از « جماعات‬
‫فروپاشی نظام فئودالی ایفاء‌ می نماید‪ .‬از‬ ‫وجود این پیش شرط ها‪ ،‬موجب گسترش‬ ‫روستائی خود کفا» در نظام آسیائی سخن‬
‫سوئی‪ ،‬پناهگاهی می شود برای سرف های‬ ‫مبادله درون جماعتی و به همراه آن موجب‬ ‫می گوید و ادامه می دهدکه دقیقا به همین‬
‫فراری و در ضمن با بهره گیری از کار‬ ‫رشد بیشتر نیروهای مولده می شود و رشد‬ ‫خاطر است که این جماعات پراکنده و با‬
‫آنان در فرایند تولید‪ ،‬هم خود غنی تر و‬ ‫عمودی واحدهای تولیدی را امکان پذیر‬ ‫یکدیگر بی ارتباط« همیشه اساس محکمی‬
‫پر قدرت تر می شود و هم به رشد طبقه‬ ‫می سازد‪ .‬ولی همان گونه که پیشتر گفته‬ ‫برای استبداد شرقی بوده اند» ‪ .‬در نوشته‬
‫ای تازه و نو پا – بورژوازی – کمک می‬ ‫بودیم‪ ،‬در یک جماعت آسیائی‪ ،‬برای مثال‬ ‫دیگری‪ ،‬مارکس به همین نکته باز می گردد‬
‫رساند که در زمان الزم مشعل دار تحوالت‬ ‫درایران‪ ،‬فرد فاقد این حق و حقوق است‬ ‫و می نویسد‪ « ،‬در میان استبداد شرقی و‬
‫ضد فئودالی می شود‪ .‬در نظام آسیائی ولی‪،‬‬ ‫و مازاد تولیدش‪ ،‬عمدتا از سوی نمایندگان‬ ‫مالک نبودن که درواقع به صورت مشروع‬
‫عدم امنیت و عدم ثبات مالکیت به رشد واحد‬ ‫حکومت مرکزی و یا خود حکومت مرکزی‬ ‫در این چنین جوامعی وجود دارد‪ ،‬مالکیت‬
‫های تولیدی کمک نمی کند‪ .‬بعالوه‪ ،‬شهر‬ ‫اخذ می شود‪ .‬و به همین خاطر نیز هست که‬ ‫جمعی ولی به صورت بنیاد آن وجود دارد و‬
‫عمدتا جائی است که مازاد جماعات گوناگون‬ ‫عالوه بر مبادله بین جماعات گوناگون‪ ،‬عمده‬ ‫علتش نیز وحدت صنعت دستی با کشاورزی‬
‫در آن جمع می شود [ برای نمونه در ایران‬ ‫ترین وجه مبادله در یک نظام آسیائی‪ ،‬مبادله‬ ‫در درون جماعات کوچک است که در کلیت‬
‫قرن نوزدهم‪ ،‬تهران بهترین نمونه یک شهر‬ ‫یک جانبه با شهر است که عمدتا اقامتگاه‬ ‫خویش به خود کفائی می رسد و دارای‬
‫آسیائی است] و به واقع « محل زندگی رئیس‬ ‫گردانندگان بوروکراسی است‪ .‬مشکل اصلی‬ ‫همة‌شرایط الزم برای بازتولید و تولید مازاد‬
‫دولت [ شاه] و اعوان وانصار اوست [ در‬ ‫و اساسی از آنجا پیش می آید که شهر‪،‬‬ ‫در دورن خویش است»‬
‫مورد ایران‪ ،‬تیولداران و دیگر انگل واره‬ ‫چیزی که چیزی باشد‪ ،‬برای عرضه کردن‬
‫های حکومتی] و مازاد به دست آمده را یا‬ ‫‪ -۳‬همانگونه که پیشتر به اشاره گذشتیم‪،‬‬
‫در این مبادله ندارد‪ .‬گردانندگان بوروکراسی‬
‫با فرآورده های وارداتی مبادله می کنند و‬ ‫وحدت کشاورزی و صنایع دستی‪ ،‬یعنی‬
‫با زندگی انگل وار خویش‪ ،‬در عین حال‪،‬‬
‫یا به مصرف به کار گرفتن کار و کارگر‬ ‫مشخصة آنچه که از سوی مارکس‪« ،‬‬
‫موجبات پیدایش و گسترش فرهنگ اقتصادی‬
‫می رسانند [ خدمه و دفتر و دستکی که‬ ‫جماعات روستائی خود کفا» نامیده شد‪.‬‬
‫انگل پروری می شوند که در اغلب جوامع‬
‫اغلب تیولداران داشتند]‪ .‬ضعف فعالیت های‬ ‫این وحدت نیز با محدود کردن زمینه های‬
‫آسیائی نمودی عیان دارد‪ .‬اگر حکومت‬
‫تولیدی درشهرها پی آمددیگری هم دارد‪.‬‬ ‫رشد بازارهای داخلی درعمل به صورت‬
‫مرکزی در تحت رهبری فرد « شایسته » ای‬
‫وقتی فشار وستم برزارعان افزایش می یابد‬ ‫مانعی برای گسترش فعالیت های اقتصادی‬
‫باشد ممکن است بخشی از این مازاد صرف‬
‫برخالف آن چه دراروپا شاهدیم زارعان‬ ‫و انباشت مازاد درمی آید‪.‬‬
‫بازسازی و احیاء و احتماال گسترش کارهای‬
‫فراری از کل اقتصاد به بیرون پرتاب می‬ ‫عمومی بشود که موجبات رونق اقتصادی‬ ‫دالیل وجود این وحدت در چیست ؟ به‬
‫شوند ونه فقط نیروی کار خود که قابلیت‬ ‫را فراهم می کند [ برای نمونه وضعیتی که‬ ‫اختصار به چند عامل اشاره می کنم‪:‬‬
‫خویش برای تولید مازاد را هم از اقتصاد به‬ ‫در زمان شاه عباس صفوی درایران وجود‬
‫درمی برند‪ .‬شاهدی که می توانم ارایه کنم‬ ‫داشت] ‪ .‬و اگرجز این باشد‪ ،‬که شهر و شهر‬ ‫‪ ۳-۱‬تقسیم بدوی کار در جامعه و نیروهای‬
‫مهاجرت قابل توجه زارعان ایرانی درنیمه‬ ‫نشینان‪ ،‬تتمه خون این جماعات را نیز می‬ ‫مولده توسعه و تکامل نیافته‪.‬‬
‫دوم قرن نوزدهم به مناطق جنوبی روسیه‬ ‫کشند و بحران و شکنندگی اقتصادی دائمی و‬
‫تزاری است‪.‬‬ ‫‪ ۳-۲‬پراکندگی این جماعات از یکدیگر‬
‫مستمر می شود‪.‬‬
‫موجب می شود که امکانات ارتباطی‪ ،‬جاده‪،‬‬
‫در صفحات پیش متذکر شدیم که یکی‬ ‫راه توسعه پیدا نکند و عدم توسعه امکانات ‪ -۴‬در نتیجه آنچه تا کنون گفته ایم‪ ،‬گفتن‬
‫ازمختصات جوامع آسیائی‪ ،‬بدوی بودن‬ ‫ارتباطی موجب تداوم این پراکندگی می شود‪ .‬دارد که سرعت رشد نیروهای مولده در نظام‬
‫تقسیم اجتماعی کار در آن است که به‬
‫‪111‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫چه شد و چه پیش آمد که شماری از شهرهای کمک نمی کنند‪ .‬به همین سبب نیز هست‬ ‫صورت وحدت صنایع دستی و کشاورزی‬
‫ماقبل صنعتی به صورت شهرهای صنعتی که زندگی اقتصادی شان را انگل بارگی‬ ‫جلوه گر می شود‪ .‬دالیل وجودی اش را به‬
‫درآمدنددر حالیکه‪ ،‬شماری دیگر به همان توصیف کردیم‪ .‬براساس آنچه تا کنون گفته‬ ‫اختصار وارسی کردیم و دیگر تکرار نمی‬
‫ایم‪ ،‬می توان گفت‪:‬‬ ‫صورت ماقبل صنعتی باقی ماندند‪.‬‬ ‫کنیم و گفتیم یکی از پی آمد های این وحدت‬
‫این است که شهر خصلتی انگلی پیدا می‬
‫‪ -‬صنایع دستی در شهرها امکان ناچیزی‬ ‫کندکه اقامت گاه گردانندگان بوروکراسی در نظام غیر آسیائی‪ ،‬یکی از مشخصه های‬
‫برای رشد و توسعه خواهد داشت‪.‬‬ ‫است و در گیر یک مبادله یک سویه و یک اصلی شهر این بود که در سلطة‌ زمین داران‬
‫جانبه با روستا‪ .‬یعنی‪ ،‬در ازای مازادی که قرار نداشت‪ .‬فئودال ها عمدتا در قصور‬
‫‪ -‬سرمایه موجودیتی مستقل از زمین پیدا‬ ‫می گیرد چیزی به روستا نمی دهد‪ .‬به همین خویش در بیرون از شهرها زندگی می‬
‫نخواهد کرد‪[ .‬بد نیست یادآوری کنم که‬ ‫خاطر نیز هست که صنایع دستی مستقل از کردند‪ .‬بعالوه‪ ،‬بین شهر و روستا تضاد و‬
‫شماری از محققان ما از این پدیده تحت‬ ‫کیفیت آنچه که تولید می شود‪ ،‬از دیدگاه تناقضی که وجود داشت ریشه در مالکیت‬
‫عنوان « فئودال های بورژوا زده» سخن‬ ‫فرایند تولید‪ ،‬توسعه نیافته و بدوی باقی می خصوصی زمین داشت‪ .‬به سخن دیگر به‬
‫گفته اند]‪.‬‬ ‫ماند‪ .‬و به همین خاطر است که این نوع گفتة‌ بالخ‪ « ،‬ساکنان شهرها آدم های ویژه‬
‫صنایع دستی با همة داستان های جذابی که ای بودند و زندگی شان با تفاوت بین قیمتی‬
‫‪ -‬در ارتباط تنگاتنگ با عدم استقالل سرمایه‬
‫از مهارت ها گفته می شود که اتفاقا درست که کاال می خریدند و قیمتی که همان کاال را‬
‫از زمین‪ ،‬طبقة‌ مستقلی از تجار نیز شکل‬
‫هم هست‪ ،‬با بازشدن درهای بازار به روی می فروختند و یا تفاوت بین سرمایه ای که‬
‫نخواهد گرفت‪ .‬اگر از تعریف بالخ استفاده‬
‫محصوالت وارداتی بسیار شکننده می شوند قرض می دادند و سرمایه ای که دریافت می‬
‫کنم‪ ،‬کسانی که زندگی شان فقط از تفاوت‬
‫و توان مقاومت در برابر رقابت خارجی را کردند‪ ،‬می گذشت»‪ .‬و اما در یک جامعة‌‬
‫بین قیمت خرید و فروش کاال بگذرد‪ ،‬در این‬
‫ندارند‪ .‬مضمحل شده و از میان می روند‪ .‬و آسیائی‪ « ،‬شهر به معنای درست…‪ .‬فقط‬
‫نظام به وجود نمی آیند‪.‬‬
‫این پی آمد همان مقدار در خصوص ایران درمناقطی پدیدار می شود که برای تجارت‬
‫‪ -‬با بدوی بودن تقسیم کار‪ ،‬مبادله و به ویژه‬ ‫خارجی مناسب است یا در مناطقی که رئیس‬ ‫درست است که در خصوص هندوستان‪.‬‬
‫مبادل ‌ة کاالئی توسعه نمی یابد و در کلیت‬ ‫حکومت ووابستگانش در آنجا در آمد هایشان‬
‫خود به حالت مبادله ای تصادفی‪ ،‬آنهم در‬ ‫تقسیم کار در فرایند تولید یا وجود ندارد و را با کار مبادله می کنند‪ ،‬یعنی به صورت‬
‫مواقعی که مازادی هست‪ ،‬باقی می ماند‪.‬‬ ‫یا بسیار بدوی است‪ .‬ابزار کار هم پیشرفته منبعی برای خرید کاراز آن استفاده می‬
‫نیست و در نبود یا کمبود تقسیم اجتماعی کنند»‪ .‬جونز از «‌درآمد سلطنتی» سخن می‬
‫‪ -‬عدم رشد مبادلة کاالئی‪ ،‬تقسیم کار بین‬ ‫کار‪ ،‬جز این هم انتظار نمی رود‪ .‬مهارت گوید که در واقع‪ « ،‬هم ‌ة مازادی است که‬
‫تولید و تجارت را به تعویق می اندازد و‬ ‫تولید کننده‪ ،‬مهارتی طبیعی و غریزی است‪ .‬از زمین به دست می آید»‪ .‬بخش عمدة این‬
‫نتیج ‌ة آن کند شدن فعالیت های تولیدی غیر‬ ‫شبیه به مهارتی که زنبور عسل در ساختمان « درآمد سلطنتی» برای صنعت کاران در‬
‫کشاورزی و تجارتی است‪.‬‬ ‫کندو از خویش نشان می دهد‪ .‬اگر چه در آسیا‪ « ،‬به وسیل ‌ة دولت و کارگزاران آن‬
‫وجود چنین مهارتی تردیدی نیست ولی این توزیع می شود و پایتخت به ضرورت‪ ،‬عمده‬
‫‪ -‬نتیجة کندی رشد مبادله و نازل بودن سطح‬ ‫نیز درست است که هزینه اجتماعا الزم ترین مرکز توزیع است»‪ .‬و به همین سبب‬
‫تجارت‪ ،‬ناچیز بودن سرمایة تجاری است‬ ‫برای تولید در این نظام بسیار باالست و بود که جونز نوشت‪ « ،‬در استبداد آسیائی»‬
‫که از جمله به دلیل ناچیز بودن به صورت‬ ‫همین هزینة از نظر اجتماعی الزم باال برای نه فقط « رونق که وجود شهرها…‪ .‬به‬
‫سرمایة صنعتی دگرسان نمی شود‪.‬‬ ‫تولید است که از جمله عوامل گستردگی فقر هزینه های محلی حکومت وابسته است»‪.‬‬
‫‪ -‬وقتی مبادله کم باشد‪ ،‬دیگر نیازی به ابزار‬ ‫در این جوامع است‪ .‬در وضعیتی که دراین بعالوه‪ « ،‬بخش عمد‌ة جمعیت [ دهقانان]‬
‫و امکانات تسهیل مبادله‪ [ ،‬راه و راه آهن ‪...‬‬ ‫جوامع وجود دارد‪ ،‬پیدایش و حتی گسترش … در همة‌ موارد برای ابزاری که به آنها‬
‫] نیز پیش نمی آید‪.‬‬ ‫شهرها علت و انگیزة‌ اقتصادی ندارد‪ .‬در امکان دست یابی به مواد غذائی می دهد‬
‫این نظام شهر در نتیجة پیدایش و گسترش به مالک اعظم زمین ها وابسته اند‪ .‬برای‬
‫گفتن دارد که در عصر ماقبل سرمایه‬ ‫تقسیم کار بین صنعت و تولید کشاورزی به بقی ‌ة جمعیت‪ ،‬و برای بخش عمده شان‪،‬‬
‫ساالری‪ ،‬مبادله یا تجارت بر صنعت تقدم می‬ ‫وجود نمی آید‪ .‬پیدایش شهر دراین نظام‪ ،‬مثل اگر وابستگی بیشتر عملی باشد‪ ،‬به مالک‬
‫یابد در حالیکه در دوران سرمایه ساالری‪،‬‬ ‫بسیاری پدیده های دیگر علت سیاسی و غیر اعظم حتی وابسته ترند‪ .‬این بقیه به صورت‬
‫پیشرفت صنعت زمینه ساز رشد و گسترش‬ ‫اقتصادی دارد‪ .‬به همین دلیل نیز هست که سربازان یا ماموران کشوری با بخشی از‬
‫مبادله می شود‪ .‬در تائید این دیدگاه می توان‬ ‫شهرهای آسیائی‪ ،‬اگرچه ممکن است ابنیه و درآمدهای اخذ شده از دهقانان زندگی می‬
‫گفت که‪:‬‬ ‫بناهای عظیم داشته باشند‪ ،‬ولی در زندگی کنند که با بخشش رئیس اعظم در اختیار‬
‫تولیدی جامعه نقش قابل توجهی ندارند‪ .‬آنها قرار می گیرد‪ .‬طبقات میانی و مستقل‬
‫‪ -‬در عصر سرمایه ساالری ‌‪ ،‬تولید ارزش‬ ‫مرکز ثقل در یک شهر نمونه وار آسیائی وجود ندارند و همگان‪ ،‬از بزرگ و کوچک‪،‬‬
‫مبادله – یعنی‪ ،‬تولید برای عرضه کردن در‬ ‫نه واحد های تولیدی‪ ،‬بلکه قصر شاهان و همانی هستند که خودرا خود توصیف می‬
‫بازار و نه برای مصرف شخصی – عمده‬ ‫حاکمان دیگر است‪ .‬در جوامعی که این گونه کنند‪ ،‬بردة‌ رئیس اعظم‪ .‬ابزار گذران زندگی‬
‫می شود‪ .‬در حالیکه در دورة‌ پیشا سرمایه‬ ‫نبوده اند‪ ،‬پیدایش شهر از همان آغاز علت و این برده ها در تمامیت به اراد‌ة رئیس اعظم‬
‫ساالری‪ ،‬انگیزة اصلی تولید‪ ،‬تولید ارزش‬ ‫وابسته است»‪.‬‬ ‫انگیزة‌متفاوتی داشته است‪.‬‬
‫مصرفی – یعنی‪ ،‬تولید برای مصرف‬
‫پس مشاهده می کنیم که در جوامع آسیائی شخصی – است‪.‬‬ ‫همین جا بگویم و بگذرم که برای وارسی‬
‫از جمله درایران‪ ،‬شهرها نه نتیج ‌ة گسترش‬ ‫مقولة‌ شهر و شهر نشینی‪ ،‬تقسیم کلی شهر به‬
‫مبادله اند و نه به مبادله بیشتر کمک می ‪ -‬عمده شدن تولید ارزش مبادله‪ ،‬موجبات‬ ‫« شهر صنعتی» و « شهر ماقبل صنعتی»‬
‫کنند‪ .‬نشان دهندة‌ تقسیم کار بین صنعت و رشد بیشتر جریان پولی در اقتصاد می شود‪.‬‬ ‫کافی نیست و تفاوت های موجود را در بر‬
‫کشاورزی نیز نیستند و به تقسیم بیشتر نیز چون برای مشارکت در خرید‪ ،‬فروش الزم‬ ‫نمی گیرد‪ .‬از آن گذشته توضیح نمی دهد که‬
‫‪112‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫را دارا هستند و به اصطالح « ساکنان‬ ‫است تا خریدار به وسیلة‌ الزم برای مبادله‪ ۴۰- ،‬سال گذشته رشد فراوانی داشته است»‪.‬‬
‫ارشد» دارند‪ .‬این ساکنان ارشد در جائی ‪،‬‬ ‫گسترش صنایع پشم بافی موجب رشد لیدز‬ ‫یعنی پول‪ ،‬دست یابد‪.‬‬
‫« قاضی و داروغه و مسئول مالیاتهاست»‬ ‫شد و جمعیت آن شهر از ‪ ۱۷۱۱۷‬نفر در‬
‫‪ .‬ممکن است در جای دیگر « دفتردار و‬ ‫‪ -‬مبادله بین مناطق مختلف و حتی بین ‪ ۱۷۷۵‬به بیش از ‪ ۲۲۴۰۲۵‬نفر در ‪۱۸۶۵‬‬
‫مباشر امالک باشد که حساب وکتاب کشت‬ ‫کشورها گسترش می یابد [ افزون تر شدن رسید‪ .‬با بیش و کم تفاوتی‪ ،‬وضعیت شهرها‬
‫وزرع در دست اوست‪ .‬به تعقیب خالفکاران‬ ‫دردیگر جوامع فئودالی اروپائی نیز به همین‬ ‫تجارت منطقه ای و بین المللی]‪.‬‬
‫می پردازد‪ .‬از غریبه ها که به جماعت وارد‬ ‫صورت متحول شده است‪.‬‬
‫‪ -‬به مرور زمان و همراه با این تحوالت‪،‬‬
‫می شوند‪ ،‬حفاظت کرده‪ ،‬آنها را به جماعت‬
‫دیگر می رسانند‪ .‬مرزبانان که حافظ منافع‬ ‫نهاد های الزم‪ ،‬و وسایل ارتباطی موثر برای با این توضیحات اضافی برگردیم به آن چه‬
‫جماعت در برابر جماعات دیگرند‪ .‬میرآب که‬ ‫تسهیل مبادله – راه وراه آهن‪ ،‬نظام های که درصفحات پیشین به اشاره گفته بودیم‪.‬‬
‫توزیع آب از مخازن در مسئولیت اوست…‪.‬‬ ‫حقوقی و قانونی‪ -‬ایجاد می شوند و در کلیت شیوة تولید آسیائی با عواملی که موجب‬
‫فلز کار ونجار که نه فقط ابزارهای ساده‬ ‫خویش‪ ،‬این تحوالت‪ ،‬همة‌ مناسبات قدیمی را تضعیف مالکیت خصوصی عوامل تولید در‬
‫اقتصاد شکل می گیرند‪ ،‬مشخص می شود‪.‬‬ ‫در هم می ریزد‪.‬‬
‫کشاورزی می سازند که آنها را تعمیر می‬
‫کنند»‪ .‬در نتیجة این مختصات است که‬ ‫از مختصات آن‪ ،‬وجود جوامع خودکفای‬
‫گفتن دارد که نقش تجارت در ویرانی‬
‫قوانینی که تقسیم کار در درون جماعت را‬ ‫روستائی‪ ،‬وابسته بودن بهره گیری از زمین‬
‫مناسبات و ساختار های قدیمی به مقدار‬
‫تعیین می کند‪ ،‬به صورت قانون طبیعی در‬ ‫به کار دستجمعی‪ ،‬و رشد نازل نیروهای‬
‫زیادی به ساختار و شیوه تولید قدیمی بستگی‬
‫می آید‪ .‬هرکدام و هر گروه که کاری را‬ ‫مولده است‪ .‬در نتیجة همین عوامل‪ ،‬سرعت‬
‫دارد‪ .‬یعنی‪ ،‬برای نمونه‪ ،‬وحدت صنعت‬
‫انجام می دهد درکارگاه کوچک خویش به‬ ‫رشد و تحول در این ساختار کند و بطئی‬
‫خانگی و کشاورزی به صورت عمده ترین‬
‫شیوه های سنتی خود‪ ،‬بهمان صورتی که‬ ‫است‪ .‬در نتیجة عوامل پیش گفته‪،‬‬
‫مانع درون ساختاری این تحول در می آید‪‌،‬‬
‫خود از دیگران آموخته است‪ ،‬از کوچکترین‬
‫و انهدام ساختار قبلی را به تعویق می اندازد‪ - .‬بخش عمدة تولید برای مصرف جماعات‬
‫تا مهم ترین جزء کار را خودش انجام می‬
‫است و در نتیجه‪ ،‬به بازار و مبادله در بازار‬
‫دهد‪ .‬سادگی سازمان تولید در این جماعات‬ ‫شهر به مفهوم غیر آسیائی عمدتا با‬
‫نمی رسد‪.‬‬
‫که دائما خودراتولید و بازتولید می کند‪ ،‬یکی‬ ‫رشدتجارت رشد می کند و به نوبه با رشد‬
‫از بنیان های اساسی بطئی بودن تغییر و‬ ‫خویش به گسترش بیشتر تجارت کمک می ‪ -‬تنها مازاد تولید است که در روند مبادله به‬
‫تحول در این جماعات است‪.‬‬ ‫کند‪ .‬گسترش بیشتر مبادله‪ ،‬مشوق گسترده جریان می افتد‪ .‬نظر به تصادفی بودن مازاد‪،‬‬
‫تر شدن تقسیم کار شده و رشد نیروهای زیر ساخت های الزم برای تسهیل مبادله‪،‬‬
‫با این همه‪ ،‬حلقة مفقودة آنچه که تا کنون‬
‫مولده را موجب می شود‪ .‬ناگفته روشن راه و جاده‪ ،‬به صورت بدوی و تکامل نایافته‬
‫گفته ایم‪ ،‬وارسیدن ترکیب طبقاتی در جوامع‬
‫است که عمده ترین عامل توسعه اقتصادی باقی می مانند‪.‬‬
‫آسیائی است‪ .‬اشارات پراکندة مارکس اگر‬ ‫از یک دیدگاه تاریخی‪ ،‬رشد نیروهای مولده‬
‫چه راهگشا و مفید ولی کافی نیستند و این‬ ‫در اقتصاد است‪ .‬برای نمونه بد نیست ‪ -‬مبادله در درون جماعت بسیار ناچیز است‬
‫ترکیب را به روشنی و وضوح تعیین نمی‬ ‫اشاره کنم که به غیر از رم درعهد عتیق‪ ،‬و به همین خاطر‪ ،‬انباشت ثروت هم قابل‬
‫کنند‪ .‬به نظر می رسد که در این جوامع‪،‬‬ ‫در اروپای فئودالی‪ ،‬پیدایش و پیشرفت و توجه نیست‪.‬‬
‫طبقة تحت ستم‪ ،‬شامل همة ساکنان این‬ ‫گسترش شهرها ریشه در گسترش صنعت و‬
‫جماعت است که بوسیلة قدرت مافوق ‌‪ ،‬دولت‬ ‫تجارت دارد‪ .‬برای نمونه‪ ،‬گسترش لیورپول ‪ -‬در نتیجة عدم امنیت اجتماعی و سیاسی‪،‬‬
‫که مالکیت شرط اساسی تولید – زمین –‬ ‫در بریتانیا‪ ،‬عمدتا به خاطر گسترش تجارت همان مازاد ناچیز نیز عمدتا به صورت دفینه‬
‫را دراختیار دارد به صورت « بندگان‬ ‫است در حالیکه گسترش منچستر و گالسکو در می آید و از فرایند تولید و باز تولید بر‬
‫عمومی» در آمده اند‪ .‬حتی اگر این انگاره‬ ‫ریشه در توسعه صنعت دارد‪ .‬برای نمونه کنار می ماند‪.‬‬
‫را بپذیریم‪ ،‬بخش عمدة حلقه هم چنان گم شده‬ ‫لیورپول در ‪ ۱۷۰۳‬فقط ‪ ۱۲۰۰۰‬نفر جمعیت‬
‫باقی می ماند‪ .‬طبقه بهره کش یا استثمار‬ ‫علت اصلی این وضعیت‪ ،‬ترکیب پیچیده‬
‫داشت ولی با گسترش تجارت پنبه‪ ،‬جمعیت‬
‫کنندگان در جوامع آسیائی کیانند؟ اگرچه‬ ‫ایست از نیروهای مولده تکامل نیافته‪ ،‬خود‬
‫لیورپول در ‪ ۱۸۰۱‬به ‪ ۷۸۰۰۰‬تن رسید‪.‬‬
‫پاسخ شایسته به این پرسش به تحقیق بسیار‬ ‫اتکائی اقتصادی جماعات که با تاثیرات منفی‬
‫یعنی یک شهر ما قبل صنعتی رشد ساالنه‬
‫بیشتر نیازمند است ولی به اشاره باید گفت‬ ‫اش بر روی مبادله‪ ،‬موجب ساده بودن و ساده‬
‫ای معادل ‪ ۱٫۹‬درصد در سال داشته است‪.‬‬
‫که ما با بهره کشی در دوسطح در جامعة‬ ‫ماندن تقسیم کار اجتماعی می شودو به نوبه‬
‫رشد و گسترش صنعت نساجی درمنچستر‬
‫اسیائی مواجه هستیم‪.‬یک سطح استثمار‬ ‫حفظ و تداوم خوداتکائی را ضروری می‬
‫باعث شد که جمعیت آن از ‪ ۱۲۵۰۰‬نفر در‬
‫دردرون جماعات است‪ ،‬یعنی مناسبات بین‬ ‫سازد‪ .‬برای نمونه به این اشاره به روسیه‬
‫‪ ۱۷۱۷‬به ‪ ۸۴۰۰۰‬تن در ‪ ۱۸۰۱‬برسد‪ .‬در‬
‫تولید کنندگان مستقیم و « ساکنان ارشد» و‬ ‫تزاری بنگرید‪ « ،‬دهکده هائی هستند که تمام‬
‫این جا نیز با رشد ساالنه ای معادل ‪۲٫۳‬‬
‫سطح دیگر‪ ،‬بهره کشی بین این جماعت ها‬ ‫ساکنان آن برای نسل ها هم بافنده بودندو‬
‫درصد روبرو هستیم‪ .‬دانیل دوفو در بارة‬
‫و « قدرت مافوق» است‪ ،‬یعنی‪ ،‬حکومت‬ ‫هم رنگرز‪ ،‬یا کفاش بودند و یا قفل و ابزار‬
‫منچستر نوشت‪،‬‬
‫مرکزی و حکام محلی و منطقه ای‪ .‬خصلت‬ ‫ساز»‪ .‬ویا در دهات هندوستان‪ « ،‬ریسندگی‬
‫تعیین کننده ترکیب طبقاتی جوامع آسیائی از‬ ‫« در طول چند سال‪ ،‬منچستر مانند لیورپول و بافندگی درهمة خانوارها‪ ،‬صنایع مکمل‬
‫دیگر جوامع پیشا سرمایه داری در مناسبات‬ ‫رشد خارق العاده ای داشته است‪ .‬در چند است»‪ .‬بی گمان از ایران نیز می توان به‬
‫بین جماعات و قدرت مافوق نهفته است‪ .‬از‬ ‫سال گذشته تقریبا‪ ،‬این شهر دو برابر همین نمونه ها اشاره کرد‪ .‬وقتی در جماعتی‬
‫دیدگاه مارکس دریک سوی این مناسبات‪،‬‬ ‫گسترش یافته است‪ … .‬صنعت عمده ای همگان همه کار می کنند‪ ،‬جائی برای تقسیم‬
‫مستبد اعظم‪ ،‬سلطان و شاه قرار دارد‪ .‬ولی‬ ‫که باعث رشد شده‪ ،‬صنایع نساجی است و کار وتخصص باقی نمی ماند‪ .‬ولی همین‬
‫مضحک است که حتی با قبول مالکیت شاه‬ ‫مانند دیگر شاخه های تولید صنعتی در ‪ ۳۰‬جماعت ها اگر چه ساختارشان ساده است‬
‫ولی نظامات خاص ادارة خودگردان خویش‬
‫‪113‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫قابلیت های فردی‪ ،‬باقی نمی گذارد‪ .‬برای‬ ‫بدهیم و می دانستیم یک یا دو نفر مثال آخوند‬ ‫بر همة زمین ها تنها یک فرد را استثمارگر‬
‫قرنهای متمادی این ساختار می توانست‬ ‫یا سید یا فراش یا کدخدا یا نوکر مالک‪ ،‬بر‬ ‫چنین ساختاری بدانیم‪ .‬در اشاره به مصر‪،‬‬
‫بدون اینکه از اساس دگرگون شود‪ ،‬خودرا‬ ‫ما حکمفرماست و سالیانه چه خواهند برد‪،‬‬ ‫مارکس از روحانیون مصری سخن می گوید‬
‫بازتولید نماید ولی وقتی بریدگی جا می افتد‬ ‫آن وقت ترتیبی می دادیم که باقی آنچه می‬ ‫که وظیفة اجتماعی برآمده از کشت آبی را‬
‫و جوامعی دیگر‪ ،‬عمدتا در اروپای غربی‪،‬‬ ‫برند معاش ما باشد و اطمینان داشتیم بما می‬ ‫بعهده گرفتند و کوشیدند خودرا به صورت‬
‫به مراحل باالتری از تکامل اقتصادی می‬ ‫ماند‪ .‬اما از بدبختی نمی دانیم امسال باید‬ ‫کاست مسلط در بیاورند‪ .‬درمقدمه اش بر‬
‫رسند‪ ،‬کل ماجرا به صورت دیگری در‬ ‫تحمیل چند سید را یا فراش را بکشیم و چه‬ ‫انتقاد از اقتصاد سیاسی‪ ،‬از مباشران مالیاتی‬
‫می آید‪ .‬مناسبات و ارتباطات گسترده و‬ ‫خواهند خواست؟ آیا مایة زندگانی بما می‬ ‫به عنوان « گروه اجتماعی خاص» نام می‬
‫روزافزون با جوامع متکامل تر‪ ،‬مکانیسم‬ ‫ماند یا نه؟…‪».‬‬ ‫برد که بر مبنای عرف بر بخشی از تولید‬
‫تعادل آفرین نظام آسیائی را در هم می ریزد‬ ‫اجتماعی چنگ می اندازند‪ .‬ناگفته نگذارم که‬
‫و از این زمانة به بعد است که مشکالت و‬ ‫من بر آن سرم که این گفتاورد و مشاهدات‬ ‫همین مباشران مالیاتی هستند که در شماری‬
‫مصائب این جوامع به صورت مزمن در می‬ ‫مشابه از سوی ناظران دیگر‪ ،‬تصویر مناسب‬ ‫از تاریخ های ما « فئودال» به حساب می‬
‫آید‪ .‬ساختار آسیائی نه فقط از درون متالشی‬ ‫و واقعی از ترکیب طبقاتی جامعة ایران به‬ ‫آیندو نظام را به ادعای بعضی از مورخین‬
‫نمی شود‪ ،‬بلکه کامال متالشی نمی شود‪.‬‬ ‫دست می دهد که با دیدگاه مارکس در آنچه‬ ‫ما « فئودالی » می کنند‪ .‬در بخش دیگری‬
‫جماعت های خودکفا اما متحول می شوند‬ ‫که او شیوة تولید آسیائی خوانده است‪ ،‬هم‬ ‫از خدمتگزاران دولت و ارتش و اعضای‬
‫ولی ساختار سیاسی خودکامه بهمان شکل و‬ ‫خوانی دارد‪.‬‬ ‫دیگر در میان به اصطالح « ساکنان ارشد»‬
‫شمایل گذشته تدوام می یابد‪ .‬در هم شکسته‬ ‫سخن می گویدکه اگر چه کار مولد نمی‬
‫پس‪،‬روایت به این صورت در می آید که‬
‫شدن خودکفائی این جماعت ها که نتیجة‬ ‫کنندودر بهبود تولید نقشی ندارند‪ ،‬اغلب نقش‬
‫در یک نظام آسیائی با زنجیره ای از «‬
‫تحول عوامل دورنی ساختار نیست به نوبه‬ ‫مخربی ایفاء می کنند‌‪ .‬همین افراد‪ ،‬بخش‬
‫امتیازات» ریز ودرشت روبرو هستیم‪ ،‬که‬
‫باعث پیدایش تنگناهای دیگری می شود‪.‬‬ ‫قابل توجهی از ثروت مادی راتصاحب می‬
‫به دالیل گوناگون در اختیار‪ ،‬گردانندگان‬
‫وحدت صنایع و کشاورزی در هم می شکند‬ ‫نمایند‪ ،‬یا در ازای بهای « فرآورده های غیر‬
‫بوروکراسی و یا« ساکنان ارشد» جماعات‬
‫ولی به جایش صنایع رشد یابنده در شهرها‬ ‫مادی خویش» – مثال منجمی که پیشگوئی‬
‫قرار می گیرد‪ .‬با این همه‪ ،‬دشواری تحلیل‬
‫نمی نشیند‪ .‬شهرها در این ساختار کماکان‬ ‫می کند بخاطر پیشگوئی اش – و اگر آن‬
‫و بررسی مناسبات اجتماعی از آنجا پیش‬
‫خصلت انگلی خود را حفظ می کنند‪ .‬اگر‬ ‫نباشد‪ « ،‬آن را با قهر تصاحب می کنند» و‬
‫می آید که در اغلب موارد این « امتیازات»‬
‫چه از کیسة‌روستا زندگی می کنند ولی به‬ ‫در نتیجه‪ ،‬از « دیدگاه اقتصادی این گروهها‬
‫ثباتی ندارند‪ .‬یعنی اگر چه امروز هست‬
‫روستا چیزی نمی دهند‪ .‬بی رمق شدن تولید‬ ‫طبقة استثمارگر را می سازند که چون‬
‫ولی دلیلی ندارد‪ ،‬فردا هم باشد و به همین‬
‫روستا در شرایط فقدان صنعت در شهرها نه‬ ‫انگل از کار تولید کنندة مستقیم روزگار می‬
‫خاطر‪ ،‬عمده ترین مشخصی یک جامعة‬
‫فقط عمده ترین وجه عقب ماندگی این جوامع‬ ‫گذرانند»‪.‬‬
‫آسیائی این است که اشرافیت جا افتاده ندارد‬
‫است بلکه شمار هر روز افزون تری از‬
‫و همین خصلت برای درک فراگرد تحوالت‬ ‫بد نیست برای روشن شدن این نکته ها‬
‫جمعیت را به بیرون از ساختار پرتاب می‬
‫این جوامع بسیار اساسی است‪ .‬خودکامگی‬ ‫درایران توجه خواننده را به یک نمونه جلب‬
‫کند‪ .‬در همین راستاست که هر روزة فشار‬
‫ومطلق بودن قدرت « مالک اعظم» کنترل‬ ‫کنم‪.‬‬
‫بیشتری بر روستا وارد می آید‪ ،‬بدون این که‬
‫ومحدود نمی شود‪ .‬هر آنگاه که تغییری‬
‫امکاناتی برای تحمل این فشارهای بیشتر در‬
‫پیش بیاید‪ ،‬تغییر در ساختار نیست‪ ،‬بلکه ‪،‬‬ ‫حاج سیاح در اطراف تربت حیدریه در دهی‬
‫اختیار روستا قرار بگیرد‪ .‬همگانی شدن فقر‬
‫باز تولید همان ساختار قبلی است که مستبد‬ ‫از وضع حاکم می پرسد‪:‬‬
‫پی آمد این مسیر تحولی است‪.‬‬
‫وخودکامه دیگری بر تارک آن نشسته است‪.‬‬
‫و در اغلب موارد‪ ،‬آنچه به دنبالش می آید‪،‬‬ ‫« حکام‪ ،‬مالک جان و عیال و مال مردمند‪.‬‬
‫بازتوزیع این امتیازات است‪ .‬این شیوة کار‬ ‫مثلی مشهور است – دستی که حاکم بریده دیه‬
‫نه تنها مشخصه انتقال قدرت از یک مستبد‬ ‫ندارد‪ .‬کاش تنها حاکم بودند‪ .‬نایب الحکومه‪‌،‬‬
‫به مستبد دیگراست‪ ،‬بلکه وقتی که مسئله‬ ‫منشی باشی‪ ،‬فراشباشی‪ ،‬پیشخدمت باشی‪،‬‬
‫تغییر سلسله نیز پیش می آید‪ ،‬همین روایت‬ ‫تفنگدار باشی‪ ،‬میر آخور‪ ،‬مالباشی‪ ،‬حکیم‬
‫جاری است‪ .‬فقدان اشرافیت جا افتاده به این‬ ‫باشی‪ ،‬داروغه‪ ،‬پاکار‪ ،‬کدخدا‪ ،‬هر یک‬
‫ساختار تدوام می بخشد و در عین حال‪ ،‬در‬ ‫هرچه بکنند جلو گیر ندارند‪ .‬وای بحال‬
‫حوزة فرهنگ اجتماعی باعث ریشه بستن و‬ ‫کسی که شکایت کند‪ …… .‬آقا‪ ،‬غالم و بندة‬
‫تعمیق فرهنگی غارتی می شود بی اعتقاد‬ ‫زرخرید‪ ،‬بسیاربسیار حالش از ما بهتر است‪.‬‬
‫و ناباور به آینده و دائم گرفتار حال و آنچه‬ ‫این را مبالغه نمی گویم‪ .‬دلیل دارم‪ .‬زیرا بنده‬
‫هائی که در همین لحظة‌ اکنون هست‪ ،‬نه این‬ ‫ملک یک نفر است او می داند باید بیک نفر‬
‫که با کار و درایت بیشتر در فردا هم می‬ ‫خدمت کند و آن یک نفر معاش اورا داده‪،‬‬
‫تواند باشد‪ .‬این فرهنگ به فردا اعتقاد ندارد‬ ‫از جور دیگران حفظ می نماید‪ .‬اما ما نمی‬
‫و بهمین خاطر نیز هست که اغلب مُصرف‬ ‫دانیم ملک کیستیم و بکدام یک [‌باید] خدمت‬
‫و تلف کننده نیز می شود‪ .‬از سوئی مازاد‬ ‫کنیم؟ حافظ ما کیست؟ کاش یک ترتیبی به‬
‫تولید ناچیز است و از سوی دیگر‪ ،‬مازاد‬ ‫این تعدیات می دادند که هم برای ما و هم‬
‫تولید هم در فرایند تولید به کار نمی افتد‪.‬‬ ‫برای ظالمان خوب بود‪ .‬مثال معین شود که‬
‫نتیجه کار روشن است‪ُ .‬کندی سیر تحوالت‬ ‫در سال از آنچه ما تحصیل می کنیم چقدر‬
‫و دگرسانی های اقتصادی‪ .‬بی حقی همگانی‬ ‫به آخوند و چقدر بسید و چقدر به درویش‬
‫جائی برای رشد دردیگر زمینه ها‪ ،‬مثال‬ ‫و چقدر به حکام و هر یک از مامورین او‬

‫‪114‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫خاورمیانه‬

‫سامان‌یابی شبه‌فاشیستی زیر پوشش کمونیسم – هم‌سویی با‬


‫«انقالب» سوریه ـ توهم یا گرایش ذاتی؟‬
‫ِ‬
‫عباس فرد‬

‫بخش عمده‌ و درصد بسیار باالی خویش)‬ ‫چپ و به‌شدت پراکنده‌ی ایرانی حتی در‬ ‫‌سیاسی‬
‫ِ‬ ‫ت بحران زده‌ی اقتصادی‌ـ‬ ‫در وضعی ِ‬
‫با تبدیل تاکتیکِ سرنگونی جمهوری اسالمی‬ ‫ی گروه‌بندی‌های ظاهراً متفاوت‬ ‫موضع‌گیر ‌‬ ‫کنونی جهان که در عین‌حال تحت سلطه‌ی‬
‫به‌استراتژی و هدف نهایی خود‪ ،‬و نیز چنگ‬ ‫و متنافر خویش‪‌،‬در مقابله با رژیم بشار اسد‬ ‫تقریبا ً بی‌چون و چرای معنوی‌ـ‌هژمونیک‬
‫زدن ‌به‌هرامکان و استفاده از هرطریق‬ ‫که قدیمی‌ترین متحد جمهوری اسالمی در‬ ‫سرمایه و نظام‌های سرمایه‌داری قرار دارد‬
‫و اتحاد با هرنیرویی برای تحقق این‬ ‫طول حیات سرکوب‌گرانه و ضدانسانی آن‬ ‫و به‌ویژه پس از «انقالب» القاعده‌ای‌ـ‌ناتوئی‬
‫«استراتژی»‌‪‌،‬عمال‌ً جای سیاست و حضور‬ ‫است‌‪ ،‬به‌طور روزافزونی به‌دستجات مسلح‬ ‫در لیبی [اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا] که دولت‌های‬
‫در قدرت سیاسی را با مبارزه‌ی طبقاتی و‬ ‫در سوریه گرایش پیدا می‌کنند [اینجا‪،‬اینجا و‬ ‫فوق ارتجاعی منطقه (مثل عربستان و قطر)‬
‫سیاسی آن عوض کرده و هیچ ابایی‬
‫ِ‬ ‫نتایج‬ ‫اینجا]‪ ،‬این دستجات را اپوزیسیون مردمی‬ ‫[اینجا] به‌همراه دیگر سازمان‌های اطالعاتی‌‬
‫هم از این ندارد که تاکتیک‌های مورد‬ ‫پپسی انقالبی باز‬
‫ِ‬ ‫می‌نامند[اینجا]‪ ،‬برای آن‬ ‫و جاسوسی‌ تدارک سیاسی آن را به‌عهده‬
‫استفاده‌اش با تاکتیک‌ها و استراتژی انقالب‬ ‫می‌کنند[اینجا] و چکامه‌ی آدونیسی برایش‬ ‫داشتند‪ ،‬اگر کسی به‌لحاظ روانی و شخصیتی‬
‫سوسیالیستی در تناقض باشد و امکاناتی که‬ ‫ک و‬ ‫می‌سراید[اینجا]‪ ،‬به‌لحاظ ایدئولوژی ‌‬ ‫شدیداً ‌بیمار نباشد و مقدار بسیار ناچیزی‬
‫به‌آن چنگ می‌زند‪ ،‬به‌عامل تخریب امکان‬ ‫معنوی به‌حمایت از آن برمی‌خیزند [اینجا]‪،‬‬ ‫هم عِ رق انقالبی و کمونیستی داشته باشد‪،‬‬
‫سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی کارگران‬ ‫با نادیده گرفتن شوراهای بارسلون در‬ ‫محال است‌که در ماهیت تماما ً بورژوایی‪،‬‬
‫و زحمت‌کشان تبدیل شود‪.‬‬ ‫سال ‪ ۱۹۳۶‬شعار اسپانیایی کردن سوریه‬ ‫«اپوزیسیون» دستجات‬
‫ِ‬ ‫ارتجاعی و وابسته‌ی‬
‫سرمی‌دهند؛ و در واقع‪ ،‬دست اتحاد به‌سوی‬ ‫مسلح در سوریه [اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا] شک‬
‫گرچه هیچ گروه و جریانی ـ‌آشکارا‌ـ‬ ‫این دستجات مسلح دراز می‌کنند تا در گام‬ ‫کند‪.‬‬
‫حرفی از مقاصد سیاسی‌اش در رابطه با‬ ‫بعدی (یعنی‪ :‬پس از «سرنگونی» احتمالی‬
‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح سوریه نزده‬ ‫رژیم بشار اسد) با استفاده از روابط‪ ،‬منابع و‬ ‫اما فراتر از اختالالت روانی‌ـ‌شخصیتی (که‬
‫است؛ اما ازآن‌جا که سیاست بین‌المللی یا‬ ‫کمک‌های احتمالی این «اپوزیسیون» مسلح‬ ‫ی و تشکیالتی‬ ‫به‌هرصورت برآیند گروه ‌‬
‫منطقه‌ای یک فرد یا گروه و سازمان سیاسی‬ ‫به‌جنگ رژیم اسالمی بروند و کار این رژیم‬ ‫طبقاتی‬
‫ِ‬ ‫آن در امور سیاسیْ جهت‌گیری‬
‫(صرف‌نظر از جنبه‌ی انقالبی‪ ،‬ترقی‌خواهانه‬ ‫را هم «تمام» کنند!؟‬ ‫خاصی را می‌سازدکه معموالً بورژوایی و‬
‫یا ارتجاعی آن) ناگزیر روی دیگر سکه‌ی‬ ‫ارتجاعی است) و طبعا ً در نبود هرگونه‌ای‬
‫به‌عبارتی می‌توان چنین ابراز نظر کرد سیاست‌های داخلی آن فرد یا گروه و سازمان‬ ‫از عِ رق انقالبی و کمونیستی؛ واقعیت این‬
‫که اپوزیسیون پراکنده‌ی چپ ایرانی (در سیاسی است؛ از این‌رو‪ ،‬همه‌ی آن افراد‬ ‫است‌که عناصر اپوزیسیون به‌اصطالح‬
‫‪115‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫مسلح در سوریه را انقالبی دانست؟ این‬ ‫را در این رابطه ـدر همه‌ی رنگ‌ها و بی‬ ‫و جریاناتی‌که به‌نحوی (آشکارا یا به‌طور‬
‫«اپوزیسیون» به‌لحاظ سازمان‌یابی یا‬ ‫رنگی‌هایش‌ـ مشاهده کرده‌ایم و پیش‌زمینه‌های‬ ‫ضمنی) دستجات مسلح در سوریه را تأیید‬
‫آموزش سیاسی و ایدئولوژیک برای مردم‬ ‫ِ‬ ‫نظامی جوهراً هم‌گون را‬
‫ِ‬ ‫«داخلی» تهاجم‬
‫ِ‬ ‫می‌کنند یا حتی در مورد ماهیت ارتجاعی‬
‫کارگر و زحمت‌کش سوریه چه دست‌آوردی‬ ‫در اشکال گوناگون و درهریک از این‬ ‫آن‌ سکوت درپیش گرفته و گاه دوپهلو‬
‫داشته و کدام آلترناتیو یا برنامه‌ای را برای‬ ‫کشورها به‌وضوح دیده‌ایم‪ ،‬اِبراز هم‌سویی‬ ‫حرف می‌زنند‪ ،‬در واقع‪ ،‬آرزوهای سیاسی‬
‫یـ‌اقتصادی‬‫این مردم و در مقابل نظام سیاس ‌‬ ‫و نوحه‌سرایی برای دستجاتی‌که چنان در‬ ‫یا به‌عبارتی برنامه‌ی سیاسی صراحتا ً‬
‫کنونی طرح کرده و پیش‌نهاده دارد؟ مگر‬ ‫هم‌آهنگی با رسانه‌ها «عمل» می‌کنند که‬ ‫اعالم نشده‌ی خود را به‌نمایش گذاشته و‬
‫صِ رف مخالفت مسلحانه با رژیم بشار اسد‬ ‫گویی توسط آن‌ها کارگردانی می‌شوند‪ ،‬بیش‬ ‫همان راه و مسیری را انتخاب کرده‌اند که‬
‫همانند مخالفت مسلحانه‌ی مجاهدین خلق در‬ ‫از هراحتمال دیگری‪ ،‬یک آرایش و کنش‬ ‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح در سوریه‬ ‫ِ‬
‫برابر جمهوری اسالمی (حتی بدون احتساب‬ ‫ارادی و شبه‌فاشیستی را به‌نمایش می‌گذارد‪.‬‬ ‫ن هستند‪ .‬این «انتخاب»‪،‬‬ ‫سرگرم ‌اجرای آ ‌‬
‫امکانات دولت صدام) عملی انقالبی محسوب‬ ‫صرف‌نظر از بررسی احتمال عملی و‬
‫می‌شود که چپ خرده‌بورژوایی سابق و‬ ‫نه اشتباه نشود! این‌گونه جانب‌داری‌های‬ ‫‌گزینی‬ ‫اجرایی‌ آن‪ ،‬نظراً چیزی جز جای‬
‫ظاهراً انقالبی که اغلب به‌قیمت جان و مال و‬ ‫ِ‬
‫تماما ً بورژوایی امروز برای این به‌اصطالح‬ ‫«سرنگونی» بورژوایی جمهوری اسالمی‬ ‫ِ‬
‫اپوزیسیون در سوریه چکامه‌سرایی می‌کند و‬ ‫ناموس پایین‌ترین گروه‌بندی‌های جامعه تمام‬ ‫(بخوانیم‪ :‬برنامه‌ی رژیم‌چنج بورژوازی‬
‫برایش چک سفی ِد تأیید انقالبی می‌فرستد؟ از‬ ‫می‌شود‪ ،‬به‌‌این دلیل ساده ‌که هنوز ذره‌ای‬ ‫سرنگونی سوسیالیستی این رژیم و‬ ‫غرب‌) با‬
‫در میان مردم ایران (در انکار مناسبات‬ ‫ِ‬
‫همه‌ی این‌ها عام‌تر و در عین‌حال اساسی‌تر‪:‬‬ ‫نظام اقتصادی‌‌ـ‌سیاسی‌اش نیست که مشروط‬
‫ماهیت طبقاتی‪ ،‬شبکه‌ی مفهومی‪ ،‬ارتباطات‬ ‫طبقاتی‌شان و تبدیل آن‌ها به‌توده‌ـ‌گله)‬ ‫به‌سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی‬
‫داخلی و بین‌المللی‪ ،‬و نیز سازوکار سیاسی‬ ‫نفوذ و اعتباری به‌دست نیاورده‌اند و‬ ‫کارگران و زحمت‌کشان است‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫این «اپوزیسیون» به‌اصطالح انقالبی را‬ ‫اصوالً با هرگونه آرمان‌گرایی (حتی از‬ ‫توسل به‌سیاست‌ها و امکانات بورژوایی‬
‫چگونه باید برآورد کرد و براساس کدام‬ ‫نوع خرده‌بورژوایی و واپس‌گرایانه‌اش‬ ‫در مقابل استفاده از سیاست‌ه‌ا و امکانات‬
‫فاکتورها و ریشه‌های تاریخی و اجتماعی‬ ‫که الزمه‌ی خیزش‌های فاشیستی است)‬ ‫کارگری و سوسیالیستی جز ِء الینفک‬
‫باید به‌شناختی دست یافت تا براساس آن‬ ‫بی‌بهره‌اند‪ ،‬در معنای اجتماعی و به‌اصطالح‬ ‫ت‬ ‫این «انتخابْ » ‌به‌مثابه‌ی تابعی از کلی ِ‬
‫فرضا ً بتوان ‌ارتباطی متقابل و همه‌جانبه را‬ ‫جامعه‌شناسانه‌ی کالم هنوز قابل توصیف‬ ‫بورژوایی آن‌ است‪.‬‬
‫با آن سازمان داد[اینجا]؟‬ ‫به‌‌فاشیست نیستند؛ اما ازآن‌جاکه سبک‌کار‬
‫و جوهره‌ی مفهومی‌ـ‌اراده‌مندانه‌ی این‌گونه‬ ‫اما ازآن‌جاکه تحقق بیرونی و عملی هرآرزو‬
‫«اپوزیسیون» مسلح سوریه را براساس‬ ‫حمایت‌ها و انقالبی‌نمایی‌ها عمالً و به‌طور‬ ‫ی سیاسی خاص‪ ،‬مشروط به‌روابط‬ ‫یا برنامه‌ ‌‬
‫عام‌ترین داده‌هایی که بخشی از آن مورد‬ ‫ضمنی همان نتایجی را دربر‌دارد که‬ ‫و امکانات معینی است؛ ازاین‌رو‪ ،‬طبیعی‬
‫تأیید رسانه‌های غربی نیست‪ ،‬در چند‬ ‫خیزش‌ها و کنش‌های فاشیستی آشکارا‬ ‫است‌که تأیید دستجات مسلح در سوریه یا‬
‫کالم می‌توان این‌چنین به‌تصویر کشید‪:‬‬ ‫خواهان آن‌اند؛ ازاین‌رو‪ ،‬بهتر است‌که با‬ ‫سکوت در مورد خاصه‌ی سراسر ارتجاعی‬
‫دستجاتی‌که بارزترین سیما و ویژگی‌شان‪،‬‬ ‫صفت شبه‌فاشیستی توصیف شوند تا با‬ ‫آن ـ‌عمالً‌ـ معنایی جز اتحاد و هم‌سویی گام‬ ‫‌‌‬
‫درعین پراکندگی و عدم انسجام درونی (که‬
‫ِ‬ ‫خیزش‌های فاشیستی‌ـ‌ایدئولوژیک که دارای‬ ‫«اپوزیسیون» سوریه‬
‫ِ‬ ‫از‬ ‫بخش‬ ‫این‬ ‫با‬ ‫‌گام‬
‫به ِ‬
‫وجود یک نیروی بیرونی هماهنگ‌کننده‬ ‫پایگاه توده‌ـ‌گله‌ای نیز هستند‪ ،‬اشتباه نشوند‪.‬‬ ‫تراکم الزمی از تحرکات‬‫ِ‬ ‫ندارد تا در فضا و‬
‫را به‌ذهن متبادر می‌کند)‌‪ ،‬مجهز[اینجا]‬ ‫کمّی‪ ،‬تحول «کیفی» به‌صورت یک‬
‫به‌انواع و اقسام سالح‌های پیش‌رفته‌ای‬ ‫تنها درصورتی می‌توان حکم باال را نابه‌جا‪،‬‬ ‫جهش وارونه علنا ً به‌نمایش گذاشته شود!؟‬
‫است ‌که ـ‌به‌عنوان یک مجموعه‌ـ تا قبل از‬ ‫ت که با دالیل و‬‫غلط و حتی عنادورزانه دانس ‌‬ ‫بدین‌ترتیب‪ ،‬برخالف موقعیت جنبش چپ‬
‫کمک‌های وسیع و تسلیحاتی شوروی ـ‌حتی‌ـ‬ ‫وشواهد مبرهن و عینی (نه جنجال‌آفرینی‌‌ها‪،‬‬ ‫قبل از ظهور جنبش ارتجاعی سبز‪ ،‬باید‬
‫در اختیار «جبهه‌ی آزادی‌بخش ویتنام» هم‬ ‫مهندسی به‌اصطالح افکار و نمادسازی‌های‬ ‫به‌این سؤال جواب داد که چرا متحدین و‬
‫نبود‪ .‬دستجات مسلحی‌که تجاوز به‌همسران‬ ‫برنامه‌ریزی شده‌ی رسانه‌‌های تحت کنترل‬ ‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح‬ ‫تدارک‌کنندگان‬
‫بورژوازی غرب)‪ ،‬و نیز در پرتو استدالل‌های‬ ‫ِ‬
‫و دختران علوی‌تبارها یکی از شعارها و‬ ‫در سوریه نباید با‌اپوزیسیون «چپ» ایرانی‬
‫(در واقع‪ ،‬یکی از مطالبات) آن‌هاست‪.‬‬ ‫ماتریالیستی‌ـ‌دیالکتیکی نشان داده شود که‬ ‫متحد شوند‪ ،‬که از همه‌ی شاکله‌های چپْ تنها‬
‫دستجات پراکنده‌ای که دریافت سلفی‌ـ‌وهابی‬ ‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح در سوریه‬ ‫نام آن را یدک می‌کشند تا بتواند فریبنده‌تر‬
‫[اینجا ‪ ،‬اینجا و اینجا] از اسالم که مورد‬ ‫ضمن ارتباط با بخش‌های مختلف جمعیت و‬ ‫عمل کنند؟ آیا درست همین‌جا نیست که‬
‫پسند دولت‌های عربستان سعودی و قطر‬ ‫خصوصا ً ارتباط ارگانیک با توده‌های کارگر‬ ‫«پارچه» روح هم‌قبیله‌ای نازیبای خودرا‬
‫است‪ ،‬به‌لحاظ ایدئولوژیک «وحدت»بخش‬ ‫و زحمت‌کش‪ ،‬نقشی انقالبی و تاریخی ایفا‬ ‫(علی‌رغم تفاوت در شکل و قیافه و عنوان)‬
‫آن‌هاست‪ .‬دستجات اسالم‌مداری که هر‬ ‫می‌کنند‪ .‬به‌عبارت دیگر‪ ،‬باید بدون توسل‬ ‫در «نخ» می‌بیند؟!‬
‫گفتمان‪ ،‬دیسکورس یا تبیین دیگری از‬ ‫به‌منطق صوری و قیاسات الزمه‌ی آنْ ثابت‬
‫هستی و زندگی اجتماعی و شخصی را‬ ‫کرد که «اپوزیسیون» مسلح در سوریه در‬
‫اگر حضور و عمل‌کرد نظامی دستجات مسلح‬
‫‌جز تبیین ‌سلفی‌ـ‌وهابی حرام می‌دانند و‬ ‫مختصات درونی‌‪ ،‬در مختصات منطقه‌ای‬‫در سوریه ‪ ۲۰‬سال پیش واقع شده بود‪ ،‬این‬
‫نه تنها به‌رسمیت نمی‌شناسند‪ ،‬بلکه با‬ ‫و در مختصات جهانی‌اش ـ‌من‌حیث‌المجوع‌‬
‫احتمال وجود داشت که تأیید و هم‌سویی با آن‌‬
‫تمام توان با آن به‌ستیز نیز برمی‌خیزند‪.‬‬ ‫و برآیند‌گونه‌ـ یک نیروی انقالبی با پایگاه‬
‫را نه گام‌هایی به‌واسطه‌ی وحدت ذاتی‪ ،‬بلکه‬
‫ِرم‬ ‫توده‌ای است[!؟]‪.‬‬
‫ناشی از اشتباه معرفتی دانست؛ اما امروز‬
‫ستیزه‌گران مسلمانی‌که در قاعده‌ی ه ِ‬
‫اسالمی‌ـ‌جهادی و آن‌جا که اصطالحا ً بدنه‬ ‫که تهاجم نظامی به‌یوگوسالوی‪‌ ،‬افغانستان‪،‬‬
‫‌عراق و ‌لیبی را با همه‌ی فجایع آنْ بالعینه ماهیت طبقاتی «اپوزیسیون» مسلح در‬
‫نامیده می‌شود‪ ،‬غالبا ً ریشه در زنجیره‌ی فقر‬
‫در مقابل داریم و نقش فریبنده‌‪ ،‬نمادساز و سوریه!؟‬
‫و نابسامانی دارند‪ ،‬و از همین‌رو به‌‌شبکه‌ی‬
‫تربیتی‌ـسیاسی سلفی‌ـ‌وهابی پرتاب شده‌ و در‬ ‫حتی سازمان‌دهنده‌ی رسانه‌های همگانی اما به‌راستی چرا باید «اپوزیسیون»‬

‫‪116‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫بداهت‌شان به‌گستردگی به‌اثبات رسیده‌اند و‬ ‫مدار منافع بورژوازی عربستان‪‌‌ ،‬پاکستان برگمارده شد[‪.]۱‬‬
‫روند جاری زندگی مکرر در مکرر مؤید آن‬ ‫و دیگر هم‌پیمان‌های غربی و غیرغربی‌‬
‫حکم است‪ ،‬سوفسطایی‌ترین شکل برخورد‬ ‫آن‌ها دست به‌هرجنایت «مقدسی» می‌زنند؛ در یک بررسی کلی و عام‪« ،‬اپوزیسیون»‬
‫با احکام برآمده از واقعیاتی است‌که توسط‬ ‫و هم‌اکنون در سوریه منتظر فرصت هستند مسلح سوریه نه ریشه‌ی تاریخی دارد‪،‬‬
‫ایادی آشکار و پنهان بورژوازی به‌میان‬ ‫تا مسیحیان را به‌دریا بریزند!؟ متعصبین نه اندیشه‌ی مدرن یا سیستماتیکی برای‬
‫کشیده می‌شود تا تحقیقات و احکامی را‬ ‫فناتیکی که ضمن استفاده‌ی افراطی از بیان و تحلیل سیاسی‪ ،‬و نه حتی مناسبات‬
‫به‌پارادوکس بکشانند که روند عمومی‌ آن‬ ‫دست‌آوردهای تکنولوژیک و صنعتی با جاافتاده‌ای ‌که تحت عنوان تشکل و سازمان‬
‫ـ‌در پروسه‌ی تحقیق و طبعا ً در نتایج حاصله‌ـ‬ ‫تبیین علمی رویدادها و پدیده‌های اجتماعی سیاسی (مثالً دموکراتیک) بتوان از آن‬
‫افشاکننده‌ی ماهیت و رسالت ضدبشری‬ ‫و طبیعی عنادورزانه برخورد می‌کنند؛ و نام برد‪ .‬این «اپوزیسیون» ـ‌درعوض‌ـ تا‬
‫بورژوازی است‪ .‬این درست مثل این‬ ‫در نگاه سلطه‌گرانه‌ـ‌انحصارجویانه‌ی خویش آن‌سوی خدایگانی سرمایه بر رسانه‌های‬
‫است‌که ایادی کارفرما از کارگران اعتصابی‬ ‫ـ‌حتی‌ـ نمی‌توانند با کردهای سوریه که از همگانی جهان (یا در واقع‪ ،‬به‌‌واسطه‌ی‬
‫بخواهند که برای آن‌ها ثابت کنند که علت‬ ‫محروم‌ترین بخش‌های جمعیت هستند و حدود همین خدایگانی) و نیز فراتر از پول و‬
‫عدم ارضای نیازهای طبیعی و انسانی‌شان‬ ‫‪ ۱۵‬درصد جمعیت این جامعه را تشکیل اسلحه و امکانات گوناگون‪ ،‬یار و غار‬
‫رابطه‌ی خرید و فروش نیروی‌کار است!‬ ‫می‌دهند‪ ،‬متحد شوند و مثالً جبهه‌ی واحد و رسانه‌ای دارد و دست‌اش به‌این رسانه‌ها‬
‫بند است‪ .‬این ارتباط تا آن‌جا گسترش‬ ‫یک‌پارچه‌ای‌ تشکیل دهند‪.‬‬
‫این امر (یعنی‪ :‬سوفسطایی‌گرایی ایادی‬ ‫دارد که در استودیوهای قطر تظاهرات‬
‫آشکار و ناآشکار بورژوازی غربی که در‬ ‫دستجات مسلح در سوریه ضمن این‌که همه‌ی «سازمان» می‌دهند و نبرد جنگجویان‬
‫پاره‌ای از موارد حتی عنوان کمونیست را‬ ‫گوناگونی‌های طبقاتی‪ ،‬تاریخی‪ ،‬اجتماعی و مسلح و نیروهای دولتی را به«‌اجرا» در‬
‫هم یدک می‌کشند و ماهیت بورژوایی خود‬ ‫ت ویژه‌ای از اسالم (یعنی‪ :‬می‌آورند تا با استفاده از یوتیوب‪ ،‬فیس‌بوک‪،‬‬ ‫غیره را در دریاف ِ‬
‫را پشت هویت انتزاعی «کارگر» نیز‬ ‫دریافت سلفی‌ـ‌وهابی) انکار می‌کنند‪ ،‬نه تویتر‪ ،‬شبکه‌های تلویزیونی‌ـ‌اینترنتی و‬
‫پنهان می‌کنند) در مورد مسئله‌ی سوریه و‬ ‫تنها هیچ‌گونه باوری به‌تشکل‌های توده‌ای و امثاله ْم اذهان و افکار عمومی را در همه‌ی‬
‫ن نیز‬
‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح در آ ‌‬ ‫ی غیرایدئولوژیک‌ـ‌اسالمی ندارند و دنیا و به‌ویژه در کشورهای غربی آماده‌ی‬ ‫کارگر ِ‬
‫صادق است‪ .‬چراکه‪:‬‬ ‫اپوزیسیون چپ و دموکراتی را که سال‌ها پذیرش تهاجم نظامی کرده تا گام دیگری‬
‫با رژیم اسد و طبقه‌ی حاکم برسوریه در در جهت دخالت بشردوستانه و به‌طورکلی‬
‫اوالً‌ـ معنای روند عمومی سیاست‌های‬ ‫‌ئیزاسیون سوریه برداشته شود[اینجا]‪.‬‬ ‫نبرد بوده را به‌رسمیت نمی‌شناسند‪ ،‬بلکه لیبی‬
‫ِ‬
‫سرمایه‌داری غرب که عمدتا ً در آمریکا‬ ‫عمدتا ً روی آن بخشی از جمعیت به‌عنوان به‌عبارت دیگر‪« ،‬اپوزیسیون» دستجات‬
‫تو‌ساز‬
‫و کشورهای اروپای غربی سوخ ‌‬ ‫پایگاه اجتماعی خویش حساب می‌کنند که مسلح سوریه [که پروسه‌ی تبدیل فاز‬
‫دارد و دخالت بشر دوستانه‌‌ی نظامی[!!!]‬ ‫ی و تاریخی سیاسی به‌فاز نظامی مبارزه را با ‌سرعتی‬ ‫ورای همه‌ی تفاوت‌های طبقات ‌‬
‫به‌منظور تغییر جغرافیای سیاسی جهان‬ ‫ً‬
‫و ‌اجتماعی و فرهنگی و مانند آن ـ‌بدون خارق‌العاده و اساسا با کمک دولت‌های مدافع‬
‫عنصر غیرقابل تفکیک آن است‪ ،‬برای‬ ‫هرگونه تمایزی‌ـ فقط و فقط از راست‌ترین حقوق بشر (مانند عربستان سعودی و قطر)‬
‫هرناظر غیرخودفروخته‌ای قابل فهم است‪.‬‬ ‫ت‌سر گذاشته‌اند!!] و هم‌چنین «شورای‬ ‫بخش‌های اخوان‌المسلمین هواداری می‌کنند و پش ِ‬
‫«اپوزیسیون»‬
‫ِ‬ ‫‌ی‬‫ه‬ ‫‌مثاب‬
‫ه‬ ‫(ب‬ ‫سوریه»‬ ‫آن‌ها را به‌طور ضمنی به‌رسمیت می‌شناسند ملی‬
‫دوماً‌ـ صدها مقاله‪ ،‬گزارش و فاکتوری که‬
‫تا متحدین دیگری برای خود پیدا کنند‪ .‬تازه مورد تأیید رسانه‌های «همگانی» این‬
‫برخی از آن‌ها نیز توسط ژورنالیست‌های‬
‫همین پایگاه به‌اصطالح اجتماعی هم تا کشور) بدون مطبوعات و بدون برنامه‌های‬
‫بورژوازی غرب [و به‌واسطه‌ی تنافری که‬
‫آن‌جایی معنی دارد و به‌بازی گرفته می‌شود جنگ روانی زیر نظر متخصصان ‪ CIA‬و‬
‫بین منافع جناح‌های آن وجود دارد] نوشته‬
‫که ربطی به‌سوخت و ساز مبارزات ریشه‌دار مانند آن چه‌بسا یک روز هم دوام نیاورند و‬
‫شده‌اند‪ ،‬از طریق لینک‌های این نوشته‬
‫ت‬
‫ب واقعی ِ‬‫داخلی سوریه نداشته باشد و همانند آدمک برفی در مقابل آفتا ِ‬ ‫ِ‬ ‫اپوزیسیون‬
‫ِ‬
‫و لینک‌های این لینک‌ها برای ناظران یا‬ ‫بتواند نقش یک دکور مثالً دموکراتیک را مبارزه‌ی طبقاتی آب شوند‪ .‬اگر (فرضا)ً‬
‫کنش‌گران غیرخودفروخته قابل دست‌یابی‬
‫ایفا نماید‪ .‬راز کنار رفتن برهان غلیون از قرار براین بود که این «اپوزیسیون» حقیقت‬
‫است‪ .‬روی‌گردانی از این مقاالت و‬
‫آن‌چه «شورای ملی سوریه» نام‌گذاری شده را در مورد ماهیت و علت وجودی خود‬
‫گزارش‌ها و فاکتورها‪ ،‬و التجا و سمت‌گیری‬
‫است و هم‌زمان پیدا شدن سروکله‌ی شخصی بگوید‪ ،‬به‌احتمال بسیار قوی می‌گفت‪ :‬بدون‬
‫به‌سوی ‌آن‌چه مدیا و رسانه‌های به‌اصطالح‬
‫همگانی برای مهندسی افکار که اساسا ً‬ ‫همگانی (تحت کنترل صاحبان‬ ‫ِ‬ ‫به‌نام عبدالباسط سیدا به‌عنوان رئیس جدید رسانه‌های‬
‫«اپوزیسیون» سوریه در همین نمایش سرمایه‌های غربی)‪ ،‬هرگز!؟‬
‫کنشی بورژوایی است‪ ،‬تبلیغ می‌کنند و‬
‫به‌اصطالح دموکراتیکی است که ـ‌در واقع‌ـ‬
‫به‌کله‌ی کارگران و زحمت‌کشان می‌کوبند‪،‬‬ ‫فاز دوم عملیات دستجات مسلح را تشکیل دخالت نظامی بشردوستانه در پرتو کدام‬
‫فی‌نفسه بیان سوفسطایی‌گرایی بورژوایی و‬ ‫می‌دهد‪ .‬بدین‌ترتیب‪ ،‬عبدالباسط سیدا که استدالل!؟‬
‫جانب‌داری از دخالت نظامی «بشردوستانه»‬
‫یکی از کردهای سوریه است و سال‌ها‬
‫است‪.‬‬ ‫گرچه پذیرش و درستی هرحکمی در‬
‫در سوئد زندگی می‌کند‪« ،‬علیرغم نداشتن‬
‫ت مورد تحقیقی‬ ‫باره‌ی هرموضوع و نسب ِ‬
‫سوماً‌ـ وضعیت اخبار و اطالعات در شرایط‬ ‫اقتدار و نیز تجربه الزم»(یعنی‪ :‬عدم فعالیت‬
‫به‌ارائه‌ی‌فاکتورهای متعدد‪ ،‬واقعی بودن این‬
‫کنونی مانند ‪ ۳۰‬سال پیش نیست که برای‬ ‫سیاسی مستمر و جدی)‪ ،‬به‌و‌اسطه‌ی مواضع‬
‫فاکتورها‪ ،‬ارتباط ارگانیک آن‌ها با یکدیگر‬
‫فهم هررویداد و توطئه‌ی ساده‌ای می‌بایست‬ ‫میانه‌دارانه [و شخصیت تابع‌شونده‌ای] که‬
‫بررسی این فاکتور‬
‫ِ‬ ‫و نیز به‌‌روش تحقیق و‬
‫‪ ۵۰‬سال صبر می‌کردیم تا اطالعات مربوط‬ ‫دارد‪ ،‬از باال و طبعا ً با تأیید کسانی‌که در‬
‫و هم‌چنین به‌شیوه‌ی استنتاج و نحوه‌ی بیان و‬
‫به‌آن رویداد از وضعیت فوق محرمانه‬ ‫پس برهان غلیون پنهان شده‌اند به‌ریاست‬ ‫ِ‬
‫ارائه‌ی احکام برآمده از تحقیق بستگی دارد؛‬
‫خارج می‌شد و در دسترسی محققین قرار‬ ‫«شورای ملی سوریه» که بازوی سیاسی‬
‫ت‬‫اما درخواست فاکتورهای متعدد و اثبا ِ‬
‫می‌گرفت‪ .‬پوکر بورژوازی در شرایط‬ ‫«اپوزیسیون» دستجات مسلح است‪،‬‬
‫مجدد در رابطه با آن‌ احکامی‌که در عدم‬

‫‪117‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫ک رساند که عمده‌ترین خاستگاه دستگاه اندیشه‌ی عاریه‌ای‬ ‫و نیز سلطه‌ی ایدئولوژی ‌‬ ‫کنونی به‌واسطه‌ی درهم‌تنیدگی و فشردگی‬
‫توانست خودرا از خیر و شر ایدئولوژی‌ها چپ به‌حساب می‌آمد که دست‌آوردهای قابل‬ ‫یـ‌سرمایه‌ای دنیا و نیز به‌دلیل ابعاده‬
‫جغرافیای ‌‬
‫و دستگاه‌های فکری عاریه‌ای و به‌ویژه از توجهی هم در عرصه‌ی تبادالت اجتماعی و‬ ‫وسیع و بازی‌گران میلیونی‌اش تا اندازه‌ی‬
‫فرهنگی به‌همراه داشت‪.‬‬ ‫دستگاه تفکر عاریه‌ای چپ برهاند‪.‬‬ ‫زیادی آمریکایی و روباز است‪ .‬گرچه‬
‫بسیاری از اخبار و اطالعات در اختیار‬
‫وسعت این تبادالت تا آن‌جا بود ‌که حتی‬ ‫پایانی مخرب بربستر آغازی سازنده و‬ ‫توده‌‌های مردم (اعم از کارگر و زحمت‌کش‬
‫می‌توان شکل‌گیری تجددخواهی در ایران را‬ ‫ارزشمند!؟‬ ‫و بخش متوسطی) گذاشته نمی‌شود و در‬
‫روی دیگر سکه‌ی آن دستگاهی از تبادالت‬ ‫عوض اخباری و اطالعاتی به‌خورد آن‌ها‬
‫اندیشه‌‌هایی دانست که بورژوازی و خصوصا ً‬ ‫موجودیت‬ ‫که‬ ‫ایرانی‬ ‫بورژوازی‬
‫داده می‌شود تا به‌لحاظ فکری نیز «مهندسی»‬
‫خرده‌بورژوازی به‌اصطالح غیرسنتی‬ ‫سیاسی‌ـ‌اجتماعی و خصوصا ً موجودیت‬
‫شوند و فکر با کله‌ی خودشان را کنار‬
‫پ جهانی و باالخص از چپ روسی‬ ‫از چ ِ‬ ‫‌ایدئولوژیک‌اش را به‌دلیل بی‌ریشگی‬
‫بگذارند؛ اما در گوشه و کنار روزنامه‌ها‬
‫به‌عاریت گرفته بود‪ .‬هنر‪ ،‬فلسفه‪ ،‬ادبیات‪،‬‬ ‫اقتصادی و تاریخا ً نازای خود‪ ،‬در اوائل قرن‬
‫یا سایت‌هایی که به‌اطاق‌های «فکر» [البته‬
‫تاریخ‪ ،‬تئاتر‪ ،‬روزنامه‌نگاری‪ ،‬معیارهای‬ ‫ی چپ وام گرفته‬ ‫بیستم از دستگاه اندیشگ ‌‬
‫بود‪ ،‬در حاکمیت جمهوری اسالمی و طبعا ً‬ ‫از نوع بورژوایی‌اش] معروف‌اند‪ ،‬رازهای‬
‫زندگی شهری‪ ،‬شیوه و سلسله‌مراتب‬ ‫سرمایه با رنگی از «انسان‌گرایی» و‬
‫آموزشی‪ ،‬تفریحات‪ ،‬ورزش‪ ،‬نحوه‌ی لباس‬ ‫در پناه سرکوب‌های خونین و مجموعا ً مداوم‬
‫توجیهاتی از قبیل «دخالت بشر دوستانه»‬
‫پوشیدن‪ …،‬و حتی رواج موسیقی ایرانی‬ ‫آن‪ ،‬نه تنها به‌‌بلوغ اقتصادی و «آزادی»‬
‫برای کسی که قبل از تحقیق تصمیم خود‬
‫(اعم از سنتی و غیره) نیز به‌شدت تحت‬ ‫ایدئولوژیک دست یافت و گرده‌ی خودرا از‬
‫را نگرفته باشد‪ ،‬به‌اندازه‌ی کافی در دسترس‬
‫تأثیر این دستگاه تبادالتی اندیشه‌ی عاریه‌ای‬‫این بار عاریه‌ای رها کرد‪ ،‬بلکه به‌مناسبت‬
‫است‪ .‬این‌جا نیز وجدان (به‌معنای کیفیت‬
‫قرار داشت و توسط عاریه‌کنندگان آن نیز‬ ‫تولد دوباره و همه‌جانبه‌ی خویش که اوج آن‬
‫وجود که ناگزیر طبقاتی است) سخن اول و‬
‫به‌شدت متحول می‌شد و گسترش یافت‪.‬‬ ‫جنبش پساانتخاباتی سبز بود‪ ،‬آزادی‌خواهی‬
‫آخر را می‌زند‪.‬‬
‫را در ایران به‌تقابل با برابری‌طلبی برد که‬
‫پ‬
‫از صد سال پیش ـ‌همواره‌ـ تداعی‌کننده‌ی از بارزترین ویژگی‌ها این چ ِ‬ ‫*****‬
‫عاریه‌ای‌ـ‌خرده‌بورژوایی یکی این بود که‬ ‫یکدیگر بودند‪.‬‬
‫ضمن بسیاری از خالقیت‌های اجتماعی و‬ ‫مگر تحوالتی‌که در لیبی صورت گرفت‬
‫گرچه در اوائل قرن بیستم میالدی پاره‌ای دست‌آوردهای مثبت در این زمینه ـ‌اما‌ـ نه‬ ‫حاکی از تغییر آگاهانه‌ی جغرافیای سیاسی‬
‫از روشن‌فکران از فرنگ برگشته در تبیین تنها امکان انکشاف سوسیالیستی در مناسبات‬ ‫جهان سرمایه (یعنی‪ :‬تقسیم مجدد مناطق‬ ‫ِ‬
‫ایدئولوژیکِ بورژوازی تازه‌پا و بی‌ریشه‌ی کارگری نداشت‪ ،‬بلکه ـ‌عمالً‌ـ به‌مقابله‬ ‫نفوذ جهان) نبود که اصوالً و به‌دالیل متعدد‬
‫ایرانی دست به‌ترجمه‌ی آثاری از روسو و با سازمان‌یابی سوسیالیستی کارگران و‬ ‫می‌بایست از خاورمیانه‪ ،‬شمال آفریقا‪ ،‬آسیای‬
‫ی اندیشه‌ی چپْ زحمت‌کشان نیز برمی‌خاست‪ .‬گرچه هیچ‌گاه‬ ‫مانند آن زدند؛ اما هژمون ‌‬ ‫میانه و منطقه‌ی اقیانوس هند آغاز می‌گردید‬
‫این ضدیت با استقالل ایدئولوژیک‌‪ ،‬طبقاتی‬ ‫را‬ ‫بورژوایی‬ ‫‌ی‬‫چنان دستگاه تبادالتی اندیشه‬ ‫(که گردید)؟ مگر خاورمیانه به‌دالیل متعدد‬
‫در همه‌ی جهان به‌عقب رانده بود که نه تنها و سوسیالیستی کارگران و زحمت‌کشان‬ ‫و ازجمله به‌دلیل رشد گرایش ضداسرائیلی‪،‬‬
‫در ایران‪ ،‬بلکه در کشورهایی‌که به‌مراتب به‌یک برخورد وسیع اجتماعی تبدیل نشد؛‬ ‫شدت‌یابی مبارزه‌ی طبقاتی‌ و منابع نفت و‬
‫از ایران پیش‌رفته‌تر هم بودند‪ ،‬جایی برای اما در موارد سلولی و گروهی ـ‌همواره‌ـ‬ ‫گاز و دیگر کانی‌هایش ‌نقطه‌ی شروع این‬
‫یـ‌سوسیالیستی‬ ‫بازآفرینی آن باقی نمانده بود‪ .‬گذشته از این‪ ،‬این استقالل‌طلبی طبقات ‌‬ ‫تغییر و تحول نبود که با لیبی آغاز شد تا‬
‫نباید فراموش کرد که دستگاه اندیشه‌ی چپ به‌نوعی به‌سخریه و انکار گرفته می‌شد‬ ‫سوریه و ایران و احتماالً روسیه و چین را‬
‫در ایران نه فقط‌اندیشه‪ ،‬که به‌معنای قدرت هم و به‌اصطالح مورد نقد قرار می‌گرفت و‬ ‫ت و نه تنها‬‫نیز درنوردد؟ اگر این‌چنین اس ‌‬
‫بود‪ .‬دلیل آن هم گستردگی تبادالت جامعه‌ی عمالً سرکوب می‌گردید‪ .‬شاید مهم‌ترین دلیل‬ ‫سوریه و ایران‪ ،‬بلکه جهان در آستانه‌ی‬
‫ایران با جامعه‌ی روسیه بود که انقالبیون این‌که این خاصه‌ی چپ عاریه‌ای به‌یک‬ ‫آتشفشان برخاسته از الزام‌ها و نیازهای‬
‫کارگر به‌طور‬
‫ِ‬ ‫پس سلطه‌ی ایدئولوژیک خویش برخورد وسیع با طبقه‌ی‬ ‫در آن‌جا از ِ‬ ‫بقای سرمایه قرار گرفته است؛ و شواهد‬
‫به‌قدرت سیاسی و مدیریت جامعه نیز دست سوسیالیستی سازمان‌یافته تبدیل نشد‪ ،‬همین‬ ‫گوناگون‪ ،‬متنوع و حتی بعضا ً بورژوایی‬
‫سرکوب سلولی و گروهی کارگرانی باشد‬ ‫یافته بودند‪.‬‬ ‫نیز ضمن تأیید این احتمال‪ ،‬میزان و درصد‬
‫که می‌خواستند یا تااندازه‌ای توانسته بودند‬ ‫آن را باالتر هم می‌برند‪ ،‬پس چرا آدم‌ها و‬
‫ایدئولوژی عاریه‌ای چپ به‌ویژه در آن‬
‫خودرا به‌گونه‌ی سوسیالیستی سازمان بدهند‪.‬‬ ‫جریانات مختلفی که به‌هرصورت خودرا‬
‫بزنگاه‌هایی به‌کمک بورژوازی می‌آمد‬
‫با این وجود‪ ،‬نباید این حقیقت را فراموش‬ ‫چپ و مارکسیست و کمونیست معرفی‬
‫که محدوده‌ی هستی‌اش توسط نیروهای‬
‫کرد که سراسر زندگی این چپ تا قبل از‬ ‫می‌کنند‪ ،‬به‌طور روزافزونی به‌دستجات‬
‫تنگ‬ ‫پیشاسرمایه‌دارانه یا فشارهای بیرونی‬
‫این‌که به‌حاشیه رانده شود و تماما ً به‌چپ‬ ‫مسلح در سوریه تمایل پیدا می‌کنند و خواسته‬
‫می‌گردید و نیاز به‌بسیج عمومی‪ ،‬شهری‬
‫بورژوایی تبدیل گردد‪ ،‬پُر از نقاط درخشان‬ ‫و بعضا ً ناخواسته به‌گونه‌ای شبه‌فاشیستی‬
‫و دفاعی پیدا می‌کرد‪ .‬این ایدئولوژی‬
‫و زیبایی است‌که شاخص‌ترین چهره‌‌ی آن‬ ‫سامان تازه‌ای به‌خود می‌دهند؟‬
‫خصوصا ً در آن بخش‌هایی از جمعیت رواج‬
‫قهرمانی‪ ،‬ایثار‪ ،‬ازخودگذشتگی و اشکال‬
‫داشت و به‌نوعی بازتولید می‌شد که حیات‬ ‫پاسخ به‌این سؤال را باید در تحوالت سیاسی‪،‬‬
‫مختلف مقاومت در مقابل دستگاه‌های‬
‫اجتماعی‌شان با بقای سنت‌های باقی‌مانده از‬ ‫اقتصادی و طبقاتی در ایران جستجو کرد‪.‬‬
‫پلیسی‌ـ‌امنیتی است‪ .‬در این زمینه هزاران‬
‫مناسبات پیشاسرمایه‌دارانه به‌نوعی متناقض‬
‫گل سرخ پرپر شدند و میلیون‌ها سال زندگی‬ ‫روند انباشت سرمایه در ایران و خصوصا ً‬
‫واقع می‌گردید و به‌اصطالح متجدد محسوب‬
‫در انواع و اقسام زندان‌ها (از حکومت رضا‬
‫ب موقعیت‌هایی که‬ ‫می‌شدند‪ .‬دانشگاه و اغل ِ‬ ‫شدت‌یابی این روند در حاکمیت جمهوری‬
‫خان گرفته تا حکومت اسالمی) تباه گردیدند؛‬
‫در امر تولید‪ ،‬مصرف و گذران زندگی‪،‬‬ ‫اسالمی [اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا]‪ ،‬بورژوازی‬
‫اما چپی‌که به‌هردلیلی نتواند یا این فرصت‬
‫به‌نوعی گذر از دانشگاه را پیش‌شرط داشتند‪،‬‬ ‫ایران را به‌چنان ‌درجه‌ای از آگاهی طبقاتی‬
‫را پیدا نکند که در بستر مناسبات کارگری‬
‫‪118‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫ب اسالمی برای بورژوازی (در‬ ‫ضدانقال ِ‬ ‫چاره‌ای جز فرار سراسیمه نداشتند‪ .‬اما‬ ‫بازتولید شود و به‌مثابه تشکل کارگران‬
‫بورژوایی آن) فراهم آورده بود‬
‫ِ‬ ‫ت‬
‫معنای کلی ِ‬ ‫آن‌چه در این رابطه قابل تأکید است‪ ،‬این‬ ‫‌کشان کمونیستی‌که با توده‌های‬
‫ِ‬ ‫و زحمت‬
‫و نیز با توجه به‌نعمت الهی و طالیی جنگ‪،‬‬ ‫پس این فرار الزامی و ناگزیر‬ ‫است‌که از ِ‬ ‫وسیع طبقه‌ی کارگر ارتباط ارگانیک دارند‬
‫و هم‌چنین ادامه‌ی آن که تکیه به‌منابع و‬ ‫غیرسیاسی‬
‫ِ‬ ‫فراریان‬ ‫از‬ ‫مداومی‬ ‫موج‬ ‫به‌جنگ با بورژوازی برخیزد‪ ،‬علی‌رغم‬
‫صنایع به‌اصطالح داخلی را در دستور کار‬ ‫سیاسی‌نما یا فعالینی‌که در چارچوب‌های‬ ‫همه‌ی جان‌فشانی‌ها و ازخودگذشتگی‌ها در‬
‫سودآور خودکفایی‬
‫ِ‬ ‫ث‬
‫دولت قرار داده و بح ِ‬ ‫زندگی خرده‌بورژوایی حل شده بودند‪ ،‬شکل‬ ‫نبرد اجتماعی و سیاسی‪ ،‬بازهم سرانجامی‬
‫ی این‬‫را مطرح کرده بود‪‌ ،‬به‌لحاظ نظر ‌‬ ‫گرفت که بحشی از آن‌ها (با همان ایده‌ها و‬ ‫جز شکست حماسی یا اضمالل در درون‬
‫امکان از همان آغاز دهه‌ی هفتاد وجود‬ ‫آرزوهای عافیت‌جویانه‌ی خرده‌بورژوایی)‬ ‫بورژوازی ندارد‪ .‬تأسف و شاید ترفند تلخ‬
‫داشت‌که قدرت‌یابی بورژوازی و پیدایش‬ ‫جذب تشکل‌هایی مانند «حزب کمونیست‬ ‫تاریخ در سرزمین استبدادزده‌ی ایران این‬
‫اقشار تازه‌ای از صاحبان سرمایه را از پیش‬ ‫کارگری» و دیگر جریاناتی شدند که تئوری‬ ‫بود که چپ خرده‌بورژوایی پس از شکستی‬
‫مورد بررسی و مطالعه قرار داد؛ و براساس‬ ‫وجودی‌شان‪ ،‬تئوری فرار بود و امروز دنبال‬ ‫حماسی‪ ،‬خونین و در موارد نه چندان نادری‬
‫نتایج حاصله از این مطالعه‌ی مفروضْ‬ ‫«اپوزیسون» مسلح سوریه سینه می‌زنند‬ ‫سلحشورانه‪ ،‬به‌حاشیه رانده شد و در مناسبات‬
‫‌تاکتیک‌های تازه‌ای را طراحی کرد و‌آرایش‬ ‫و پروژه‌ی تشدید تحریم‌های اقتصادی را‬ ‫و اندیشه‌های بورژوایی به‌اضمحالل رسید‪.‬‬
‫جدیدی در مبارزه‌ی طبقاتی را شکل داد‪ .‬اما‬ ‫به‌واسطه مضحکه‌ی «تریبونال لندن»‬
‫صف به‌هم ریخته‪ ،‬خرده‌بورژوایی و به‌شدت‬ ‫پی‌گیری می‌کنند‪ .‬بدین‌ترتیب‪ ،‬فرار خائنانه‌‬ ‫منهای بررسی جزئیات ارادی و برخاسته‬
‫ی خورده‌ی چپ (که تا ‪ ۳۰‬خرداد ‪۱۳۶۰‬‬ ‫سیل ‌‬ ‫و رذیالنه‌ی رهبران سازمان‌های سیاسی‬ ‫از خصائل تثبیت‌گرانه‌ی خرده‌بورژواییْ‬
‫در اغلب گروه‌بندی‌هایش ـ‌هم‌چنان‌ـ نسبت‬ ‫برفراز و مُقدم بر فرار فعالینی‌که به‌جز‬ ‫که فراتر از اندیشه‪ ،‬در مناسبات واقعی‬
‫ب اسالمی خوشبین بود و با دیده‌ی‬ ‫به‌ضدانقال ِ‬ ‫مرگ چاره‌ای جز فرار نداشتند‪ ،‬موجی را‬ ‫ملموس تولیدی و اجتماعی ریشه دارند‬‫ِ‬ ‫و‬
‫اغماض به‌سرکوب‌گری ‌آن می‌نگریست‬ ‫دامن زد که نهایتا ً به‌یکی از عوامل گسترش‬ ‫و در همین مناسبات به‌حیات فروکاهنده‌ی‬
‫و به‌دنبال جناح‌ها‪ ،‬گروه‌ها و افراد مترقی‬ ‫ق ارتجاعی‬ ‫اخالقیات بورژوایی (با تم فو ‌‬ ‫خود ادامه می‌دهند؛ و منهای خیانت آشکار‬
‫در درون آن می‌گشت)‪ ،‬اساسا ً نگاهی‬ ‫فرهنگ ایرانشهری) تبدیل شد و تأثیرات‬ ‫بسیاری از رهبران ـ‌نه فعالین تشکیالتی‬
‫به‌تحوالتی‌که در عرصه‌ی اقتصاد و تولید‬ ‫ت‌کم عدم‬
‫بسیار مخربی برامکان رشد (یا دس ِ‬ ‫در بدنه‌ی‌ـ جریانات سیاسی که با اولین‬
‫در حال وقوع بود‪ ،‬نینداخت و بیش‌ترین توان‬ ‫تنزل‌) ارزش‌های انسانی و انقالبی گذاشت‪.‬‬ ‫ضربه‌ها‪ ،‬ضمن تدارک فرار به‌خارج و ترک‬
‫خودرا صرف حفظ نیروها‪ ،‬فرار به‌کردستان‬ ‫مسؤلیتی‌که به‌واسطه‌ی رده‌ی تشکیالتی‌شان‬
‫و سرانجام خروج از ایران کرد‪.‬‬ ‫به‌هرروی‪ ،‬بورژوازی نوپا (هم در داخل و‬ ‫به‌عهده گرفته بودند‪ ،‬فتواهای شداد و غالظ‬
‫هم در خارج) با برنامه‌ای در ابتدا غریزی‬ ‫(مانند مقوله‌ی ابلهانه‌ی جوخه‌های رزمی)‬
‫بورژوازی که دیگر خودرا کامالً بازسازی‬ ‫و سپس آگاهانه و مورد حمایت ده‌ها «نهاد»‬ ‫صادر می‌کردند؛ اما آن‌چه به‌عنوان عامل‬
‫یـ‌اسالمی‌اش‬
‫کرده بود و مرحله‌ی نوپای ‌‬ ‫و «صندوق» و «موسسه‌ی تحقیقاتی»‬ ‫تعیین‌کننده یا به‌اصطالح علت‌العل ْل زیرپای‬
‫ت سرگذاشته و تا آن‌جا سرمایه‬ ‫را پش ِ‬ ‫بین‌الملی توانست ضمن به‌حاشیه راندن چپ‬ ‫این چپ را کشید و امکان تجدید حیات و‬
‫انباشته بود که بتواند روی پاهای خودش‬ ‫و بی‌اعتباری روزافزون آنْ بخش وسیعی از‬ ‫احتمال فرارفت‌های طبقاتی و تاریخی را‬
‫راه برود و با کله‌ی خودش فکر کند‪ ،‬در‬ ‫افراد و گروه‌های چپ را مستقیما ً جذب خود‬ ‫از آن گرفت‪ ،‬انباشت روزافزون سرمایه‬
‫چاره‌جویی برای مرحله‌ی بعدی انباشت‬ ‫کند‪ ،‬و بخش دیگر را ‌به‌گونه‌ی محتال‌تری‬ ‫در ایران بود که به‌پیدایش اقشار جدید‬
‫سرمایه[اینجا] که موجبات رقابت منطقه‌ای‬ ‫به‌استحاله بکشاند تا در شرایط کنونی با‬ ‫‌بورژوازی و ‌خرده‌بورژوازی راهبر گردید‬
‫(وچه‌بسا جهانی) را برای او فراهم می‌آورد‪،‬‬ ‫چهره‌ی کمونیستی و کله‌ی بورژوایی‌‪ ،‬و در‬ ‫و در بستر فروپاشی شوروی و سقوط اعتبار‬
‫به‌وساطت برنامه‌های سیاسی‪‌ ،‬اقتصادی و‬ ‫قالب چپْ سامان‌یابی شبه‌فاشیستی را به‌عنوان‬ ‫پ جهانیْ کلیت چپ خرده‌بورژوایی را از‬ ‫چ ِ‬
‫‌‌اجتماعی دولت سازندگی ـ‌به‌زعامت اکبر‬ ‫آلترناتیو در مقابل جامعه قرار دهند‪.‬‬ ‫‌حاشیه‌ سیاست به‌حاشیه تبادالت اجتماعی‬
‫اعالم موجودیت‬
‫ِ‬ ‫هاشمی رفسنجانی‌ـ رسما ً‬ ‫راند‪.‬‬
‫کرد و در نظر و عمل این پیام را به‌همه‌ی‬ ‫پ‬
‫تولد دوباره‌ی بورژوازی و گردیسی چ ِ‬
‫گروه‌بندی‌های جامعه رساند که دیگر‬ ‫در رابطه با آن فعالین بدنه‌ی جریانات سیاسی خرده‌بورژوایی!‬
‫دوران انقالب تمام شده و امور را باید طبق‬ ‫‌که پس از سرکوب جنایت‌کارانه رژیم نوپای‬
‫جمهوری اسالمی به‌خارج گریختند‪ ،‬باید این جنبش دوم خرداد [اینجا] مرحله‌ی زایش‬
‫برنامه‌‌ها و مدل‌های رایج سرمایه‌داری در‬
‫اجتماعی این اژدهای‬
‫ِ‬ ‫ابراز وجو ِد‬
‫ِ‬ ‫حقیقت را گفت‌که بسیاری از آن‌ها قربانیان سیاسی و‬
‫جهان و براساس منافع اقتصادی و سیاسی آن‬
‫اقشاری از بورژوازی سازمان داد که عمدتا ً‬ ‫مبارزه در راه آرمان‌های کالً انسانی‌ای هزار رنگ‪ ،‬هزار توی و هزار دست بود‬
‫بودند که توسط رهبران جاه‌طلب خویش که بخش وسیعی از چپ خرده‌بورژوایی را‬
‫در حاکمیت جمهوری اسالمی پا به‌عرصه‌ی‬
‫به‌بدترین وجهی رهبری ـ‌یا حتی در مواردی آشکارا به‌درون کشید تا ایده‌ها‪ ،‬آرمان‌ها و‬
‫وجود اجتماعی گذاشته‌اند و وارثان انقالب‬
‫رها‌ـ شده بود‪ .‬انسان‌های پرشور و صمیمی‪ ،‬مدل‌های وجودی‌اش را به‌بخش دیگری از‬
‫اسالمی نیز محسوب می‌شوند‪.‬‬
‫اما کم تجربه‌ای که برای مقابله با شرایطی‌که آن منتقل کند‪ .‬مهم‌ترین نتیجه‌ای که از این‬
‫هم‌چنان‌که این پیام به‌مذاق خیل بسیار وسیعی‬ ‫‌افکنی ایده‌ها برای‬
‫ِ‬ ‫‌کشی چپ و برون‬ ‫جمهوری اسالمی پس از ‪ ۳۰‬خرداد ‪ ۱۳۶۰‬درون ِ‬
‫از خرده‌بورژواها و حتی گروه‌بندی‌هایی‬ ‫به‌جامعه تحمیل نمود‪ ،‬از هیچ زاویه‌ای توجیه بورژوازی نوپا حاصل شد‪ ،‬جزیره‌ی نسبتا ً‬
‫از طبقه‌ی کارگر که طی دوره‌ی جنگ‬ ‫آرام فروش نیروی‌کار به‌قیمت بسیار ارزان‬ ‫ِ‬ ‫نشده بودند و آموزش‌ها و آمادگی‌های الزم‬
‫فرسوده شده بودند و امکان فرار فردی از‬ ‫را نیز نداشتند‪ .‬بنابراین‪ ،‬پس از کودتای بود‌که ضمن تضمین روند انباشت سرمایه‪،‬‬
‫طبقه برای‌شان فراهم شده بود‪ ،‬خوش آمد و‬ ‫مجاهدین‌ـ‌بنی‌صدر و ضدکودتای رژیم در امکان رقابت منطقه‌ای را نیز برای او‬
‫نتیجتا ً کمربندها را برای استفاده از وضعیت‬ ‫‪ ۳۰‬خرداد [که ظاهراً از نوعی هماهنگی به‌ارمغان آورد‪.‬‬
‫«جدید» سفت‌تر کردند‪ ،‬و عمالً هم خیل‬ ‫برای سرکوب چپ و جنبش کارگری نیز‬
‫با توجه به‌رشد مناسبات بورژوایی و‬
‫گسترده‌ای از جمعیت توانستند بارشان را‬ ‫برخوردار بود] در وضعیتی قرار گرفتند که‬
‫انباشت فزاینده‌ی سرمایه بربستر امکاناتی‌که‬
‫ببندند؛ ـ‌اما‌ـ همین پیام ضمن این‌که به‌مذاق‬ ‫در دفاع از حق زندگی و صیانت خویش‬
‫‪119‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫سوسیالیستی تبدیل شود‪ ،‬کومله یا سازمان‬ ‫الزم برای بقا‪ ،‬انتزاعی‬
‫ِ‬ ‫با وعده‌های مداوم‪،‬‬ ‫پ خرده‌بورژوایی که منهای توده‌ی‬ ‫چ ِ‬
‫زحمت‌کشان کردستان بود که با یورش‬ ‫و آکسیونیستی تبدیل شد که بنا به‌ذات‬ ‫هواداران سرخورده و جامانده‌ی داخلی ـ‌در‬
‫ِ‬
‫ارتش جمهوری اسالمی و چپْ به‌کردستان‬ ‫انتزاعی‌اش ـ‌ناگزیر‌ـ زیر سلطه‌ی «روح‬ ‫بدنه و کله‌ـ به‌خارج مهاجرت کرده بود‪ ،‬خوش‬
‫به‌شدت از درون (توسط چپ) و از بیرون‬ ‫زمانه» و شبکه‌ی مناسبات حاکم برجهان‪،‬‬ ‫نیامد و نه تنها واقعیت اقتصادی‌ـ‌تولیدی آن‬
‫(توسط ارتش و سپاه و بسیج) آسیب دید و از‬ ‫‌هربار به‌گونه‌ای دیگر‪ ،‬بازآفرینی گردید‬ ‫را در بیش‌ترین گروه‌بندی‌هایش انکار کرد‪،‬‬
‫ریل واقعی تحوالتی که می‌توانست موجبات‬ ‫تا بازهم تسکین‌دهنده‌ی درد برخاسته از‬ ‫بلکه هرگونه انکشاف تولیدی‌ـ‌بورژوایی‬
‫بقای آن را نیز فراهم کند‪ ،‬خارج و سرانجام‬ ‫شکستی فجیع و نپذیرفته باشد‪.‬‬ ‫در جغرافیای سیاسی ایران را به‌واسطه‌ی‬
‫به‌اضمحالل کشیده شد‪.‬‬ ‫حضور وسیع روحانیت شیعی در قدرت‬
‫ولی همه‌ی این تصویرها‪ ،‬تعریف‌ها و‬ ‫غیرممکن دانست و به‌سرنگونی رژیم‬
‫بدین‌ترتیب‪ ،‬گروه‌های متنوع‪ ،‬پراکنده و‬ ‫توصیفات بنا به‌عمدگی تضاد کار و سرمایه‬ ‫جمهوری اسالمی موکول کرد!‬
‫‌گون چپی را درنظر بگیریم که‪ :‬اوالً‌ـ‬ ‫ناهم ِ‬ ‫در جامعه‌ی ایران نهایتا ً می‌تواند یک‬
‫خاستگا‌ه طبقاتی‌شان خرده‌بورژوازی‪ ،‬با‬ ‫ی‬
‫معنی داشته باشد‪ :‬این «بازآفرینی»‌ها ِ‬ ‫واکنش گروه‌ها و جریان‌های چپ که به‌طور‬
‫همه‌ی تردیدها و دوگانگی‌های نظری و‬ ‫ت انتزاعی‌اش‪ ،‬در‬‫ذهنی‌ـ‌انتزاعی‪ ،‬اگر بنا به‌ذا ِ‬ ‫روزافزونی به‌گروه‌های کوچک‌تر تجزیه‬
‫عملی الینفک از آن است؛ دوماً‌ـ به‌دلیل‬ ‫ِ‬ ‫زمینه‌ی سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی‬ ‫می‌شدند و در قالب افراد به‌اصطالح مستقل‬
‫همین دوگانگی‌های نظری‌ و‌عملی در ایجاد‬ ‫کارگران و زحمت‌کشان انضمامی نشود و‬ ‫خودمی‌نمایاندند‪ ،‬نه تحقیقی‌ـ‌استداللی که‬
‫ارتباط ارگانیک‪ ،‬سوسیالیستی و غیرآمرانه‬ ‫مادیت قابل مشاهده‌ای نداشته است‪ ،‬ناگزیر‬ ‫پیش‌بودی‌ـ‌ایدئولوژیک بود‪ .‬چراکه این چپْ‬
‫(به‌عنوان سه بعد یک رابطه‌ی کمونیستی) با‬ ‫به‌گونه‌ای بورژوایی انضمامی می‌شود و‬ ‫بخش عمده‌ی رهبران خویش‌ـ سراسیمه‬ ‫ِ‬ ‫ـ‌در‬
‫گروه‌بندی‌های طبقه‌ی کارگر نه تنها موفق‬ ‫به‌نوعی در راستای بورژوازی سوخت و‬ ‫و تقریبا ایزوله از روابط تشکیالتی و‬ ‫ً‬
‫نبوده است‪ ،‬بلکه هم‌چنان که واقعیت‌ها‬ ‫ساز خواهد داشت‪ .‬در ادامه (پس از نشان‬ ‫اجتماعی به‌خارج گریخته بود تا هرچه‬
‫نشان می‌دهند از اساس گامی هم در این‬ ‫دادن برخی خاصه‌های چپ خرده‌بورژوایی‬ ‫ی مالها را در‬ ‫زودتر سرنگونی جمهور ِ‬
‫راستا برنداشت و در درون طبقه‌ی کارگر‬ ‫در ایران) بیش‌تر به‌این مسئله می‌پردازیم‪.‬‬ ‫تهران جشن بگیرد‪ .‬این نیز نه یک برنامه‌ی‬
‫نیز ریشه‌ی بازتولیدشونده‌ای نداشته است؛‬ ‫تاکتیکی یا استراتژیک‪ ،‬که اساسا ً یک نیاز‬
‫سوماً‌ـ به‌نبردی‌ خونین پرتاب شد‪ ،‬شجاعانه‬ ‫برای هر محقق عالقمندی معلوم و مبرهن‬ ‫روانی و طبعا ً با مایه‌های انسانی برای بقا‬
‫جنگید و شکست بسیار سختی خورد که نه‬ ‫است‌که چپ تا ‪ ۳۰‬خرداد ‪( ۱۳۶۰‬حتی در‬ ‫بود‪ .‬به‌هرروی‪ ،‬اگر چپ به‌عنوان نیرویی‬
‫تنها آمادگی‌اش را نداشت‪ ،‬بلکه تصورش را‬ ‫بخش به‌اصطالح رادیکالش)‪ ،‬بیش از دو سال‬ ‫آگاه ـ‌در کلیت خویش‌ـ آگاهانه می‌پذیرفت که‬
‫هم نمی‌کرد؛ و چهارماً‌ـ در این نبردی که‬ ‫ت صف‌آرایی انقالبی‪ ،‬ایجاد و گسترش‬ ‫فرص ِ‬ ‫شکست خورده و باید از ابتدا و دوباره روی‬
‫‌کس (از برادر‬ ‫ارتباط طبقاتی با کارگران و زحمت‌کشان و‬
‫شکست خورد‪ ،‬همه‌‌چیز و هم ِ‬ ‫جهان‌بینی‪ ،‬تاکتیک‌ها‪ ،‬استراتژی‪ ،‬مناسبات‬
‫و خواهر و خانواده گرفته تا رفیق و سازمان‬ ‫خصوصا ً سازماندهی یک ستاد متمرکز و‬ ‫ت‌هستیْ‬ ‫سیاسی و طبقاتی‪ ،‬شیوه‌ی نگاه به‌کلی ِ‬
‫و مناسبات اجتماعی‌ـ‌تولیدی‌ و مانند آن را)‬ ‫قدرتمند در درون طبقه‌ی کارگر را از دست‬ ‫هستی مبارزاتی خویش متمرکز شود و‬ ‫و‬
‫ِ‬
‫از دست داد و کینه‌ای به‌جا و بسیار سختی از‬ ‫ت استثنایی و انقالبی را یا‬
‫داد؛ و این فرص ِ‬ ‫دست به‌یک تجدیدنظر گسترده و پیچیده‬
‫عامل این جنایت که جمهوری اسالمی است‪،‬‬ ‫صرف گفتگو در مورد ماهیت حکومت تازه‬ ‫بزند‪ ،‬با این خطر نه چندان غیرواقعی مواجه‬
‫به‌دل گرفت و طبیعتا ً بدون درهم کوبیدن این‬ ‫شکل گرفته‌ی اسالمی کرد (که از دیدگاه‬ ‫می‌‌شد که حتی همان آرایش و صف‌بندی در‬
‫عامل نمی‌تواند خواب آرام داشته باشد‪.‬‬ ‫کمونیستی و پرولتاریایی در بورژوایی و‬ ‫حال تجزیه به‌افراد به‌اصطالح مستقل خودرا‬
‫سرکوب‌گری‌ آن ـ‌منهای جزئیات تحلیل‌ـ‬ ‫نیز تا اندازه‌ی زیادی از دست بدهد‪ .‬خاص ‌ه و‬
‫با توجه به‌برآیند خاصه‌های فوق‌الذکر و‬ ‫هیچ‌گونه شکی نمی‌توانست وجود داشته‬ ‫خاستگاه خرده‌بورژوایی این چپ مانع از این‬
‫به‌ویژه براساس آن‌چه واقعیت زندگی و‬ ‫باشد)‪ ،‬و یا در مورد وحدت تشکیالتی ـ‌و‬ ‫ت تلخ‪ ،‬غیرانسانی‪،‬‬ ‫می‌شد که مستقیم به‌واقعی ِ‬
‫روی‌کردهای سیاسی نشان می‌دهد‪ ،‬هرچه‬ ‫نه هم‌سویی پراتیکِ طبقاتی‌ـ فقط حرف زد‪،‬‬ ‫بورژوایی و تحقیرکننده‌ی مقابل خود نگاه‬
‫زمان قراردادی بیش‌تر از ‪ ۳۰‬خرداد ‪۱۳۶۰‬‬ ‫جلسه گذاشت‪ ،‬مواضع گروهی و سازمانی‬ ‫کند و با پذیرش آگاهانه و پراتیکِ شکست‪،‬‬
‫می‌گذشت و شماره‌ی سال‌ها بیش‌تر و بیش‌تر‬ ‫خود را تعیین نمود و بخش نه چندان ناچیزی‬ ‫ی پرولتاریایی‌ـ‌‌بلشویکی‌ـ‌لنینی‬ ‫شکست‌ناپذیر ِ‬
‫افزایش می‌یافت‪ ،‬تصویری‌که اپوزیسیون‬ ‫از انرژی خود را صرف یارکشی از میان‬ ‫را در عرصه‌ی جامعه‌ی نیز به‌منصه‌ی تعقل‬
‫خارج از کشور (و ازجمله بخش بسیار‬ ‫فعالین کارگری از گروه‌های رقیب کرد‪.‬‬ ‫و عمل بکشاند‪.‬‬
‫وسیعی از اپوزیسیون موسوم به‌چپ) از‬ ‫نتیجه این‌که سازمان‌یافتگی و وحدت طبقاتی‬
‫یـ‌مبارزاتی‬
‫سوخت و ساز اقتصادی‌ـ‌‌سیاس ‌‬ ‫توده‌های کارگر (به‌ویژه در بخش پیش‌آهنگ‬ ‫پس همین معضل اجتماعی‬ ‫از همین‌جا و از ِ‬
‫داخل کشور می‌پرداخت‪ ،‬ضمن بعضی‬ ‫ت طبقه‌ی کارگر) در ‪ ۳۰‬خرداد‬ ‫و سوسیالیس ِ‬ ‫و طبقاتی و تاریخی است‌که نز ِد چپْ انتزاع‬
‫شباهت‌های ماهوی با ‌جامعه‌ی ایران و‬ ‫ی و ‌کیفی به‌مراتب‬ ‫‪ ۱۳۶۰‬از جنبه‌ی کم ‌‬ ‫جای واقعیت را می‌گیرد و دائم به‌رویدادهای‬
‫جمهوری اسالمی ـ‌اما‌ـ ذاتا ً هم با جامعه‌ی‬ ‫پایین‌تر و نازل‌تر از ‪ ۲۲‬بهمن ‪ ۵۷‬بود‪.‬‬ ‫انتخاب شده‌ای اشاره می‌کند و انگشت روی‬
‫ایران و هم با جمهوری اسالمی مغایر‬ ‫آن اخباری می‌گذارد که خبر از سرنگونی‬
‫ْ‬
‫تعداد‬
‫بود‪ ،‬و عمدتا ً از پس مسائل و سیاست‌های‬ ‫ی به‌لحاظ‬
‫از میان گروه‌ها و جریان‌ها ِ‬ ‫قریب‌الوقوع جمهوری اسالمی می‌دهند‪ .‬این‬
‫‌افزایش چپ که روند روبه‌تجزیه‬
‫به‌اصطالح بین‌المللی به‌رویدادهای داخل‬ ‫ِ‬ ‫روبه‬ ‫جایگزینی انتزاع به‌جای واقعیت ـ‌به‌ویژه‌ـ‬
‫ِ‬
‫کشور می‌نگریست که معتبرترین منبع‬ ‫را نشان می‌دهد و حاکی از خاصه‌ی‬ ‫پس از وقوع طغیان‌های اسالم‌شهر‪ ،‬قزوین‪،‬‬
‫خرده‌بورژوایی این چپ است‪ ،‬تنها‬
‫اطالعاتی آن رسانه‌های تحت کنترل صاحبان‬ ‫اراک‪ ،‬شیراز و مشهد در نیمه‌ی دوم دهه‌ی‬
‫جریانی‌که مختصات طبقاتی‌ـ‌مبارزاتی‬
‫سرمایه‌های جهانی و نیز جناح‌بندی‌های خو ِد‬ ‫‪ ۸۰‬شمسی که به‌شورشی ادامه‌دار و متأثر‬
‫خودرا در محدوده‌ی وجودی و جغرافیایی‌‬
‫جمهوری اسالمی بوده است‪.‬‬ ‫از چپ برآورد می‌گردید‪ ،‬چپ را به‌این یقین‬
‫خویش به‌درستی دریافته بود و درصورت‬ ‫کار جمهوری اسالمی قطعا ً تمام‬ ‫رساند که ِ‬
‫پ خرده‌بورژوایی و اثرات‬‫سازمان‌یابی سراسری چپ در درون طبقه‌ی فرافکنی چ ِ‬ ‫است و باید مهیای جشن سرنگونی آن در‬
‫کارگر می‌توانست به‌بازوی مسلح انقالب مخرب آن (دو نمونه)!؟‬ ‫تهران باشد‪ .‬اما این جشن‪ ،‬به‌جشنی مکرر‪،‬‬
‫‪120‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫انداخته‌اند‪ ،‬جستجو کرد‪ .‬این چپ (در اغلب‬ ‫هم‌اکنون این روند (یعنی‪ :‬رون ِد قهقرایی است‌که تحت کنترل صاحبان سرمایه‌های‬
‫افراد و گروه‌بندی‌هایش) بدون لحظه‌ای‬ ‫انتزاع بربستر انتزاع در امر سیاست انقالبی کالن قرار دارند و مطلقا ً منافع آن‌ها را‬
‫تأمل و تحقیق ـ‌نه تنها طوطی‌وار‌ـ بلکه‬ ‫و مبارزه‌ی طبقاتی) که گاه می‌تواند موجبات مدیایی می‌کنند‪.‬‬
‫نوکرصفتانه همان عبارتی را تکرار کرد که‬ ‫اختالل روانی را نیز فراهم کند‪ ،‬چنان‬
‫مدیا و رسانه‌های تحت کنترل سرمایه‌های‬ ‫فاصله‌ای بین تصویر ذهنی چپ با واقعیت نمونه‌ی مخرب دیگری که در این‌جا‬
‫ِ‬
‫غربی و «کارشناسان» جناح مخالفِ دولت‬ ‫عینی جامعه‌ی ایران ایجاد کرده و این دو را می‌توان به‌آن اشاره‌ کرد مسئله‌ی هدفمند‬
‫[که پشت مجلس پنهان شده‌اند‪ ،‬به‌طور ضمنی‬ ‫که علی‌االصول می‌بایست ترکیب یگانه‌ای کردن یارانه‌هاست که به‌جز اغلب گروه‌ها‬
‫از جنبش سبز دفاع می‌کرد و رابطه‌اش با‬ ‫را می‌ساختند‪ ،‬به‌دو جزیره‌ی دورشونده از و جریان‌های موسوم به‌چپ‪ ،‬بسیاری از‬
‫مدیران سیاسی جهان نیز کم‌تر ستیزه‌جویانه‬ ‫هم و حتی متنافر از ‌یکدیگر تبدیل کرده بنگاه‌های خبری نیز (مانند بی‌بی‌سی‪،‬‬
‫است] به‌زبان آوردند‪ :‬طرح قطع یارانه‌ها!‬ ‫که اپوزیسیون موسوم به‌چپ (با بعضی رادیوهای آمریکا و فرانسه و اسرائیل‬
‫استثناهای فردی یا گروهی) به‌واسطه‌ی و فردا و غیره) از آن تحت عنوان حذف‬
‫بدین‌ترتیب‪ ،‬تنها کنشی که این چپ از مردم‬ ‫ِعمال نظرهای محفلی‪ ،‬یارانه‌ها نام می‌برند؛ و بدین‌ترتیب یکی‬ ‫ِ‬ ‫ارائه‌ی راه‌کارها و ا‬
‫و در مقابل این طرح می‌پذیرفت و به‌آن‬ ‫گروهی یا فرقه‌ای‌اش به‌عامل کندکننده‌ی از عرصه‌های مبارزه و سازمان‌یابی را‬
‫ورچسب هواداری از رژیم و احمدی‌نژاد‬ ‫دینامیزم مبارزاتی طبقه‌ی کارگر ایران تبدیل از توده‌های کارگر و زحمت‌کش می‌گیرند‬
‫نمی‌زد‪ ،‬سرنگونی بدون آلترناتیو‪ ،‬انتزاعی و‬ ‫و به‌دست دعوای جناح‌های حکومتی و‬ ‫شده است‪.‬‬
‫فراطبقاتی جمهوری اسالمی بود که از اساس با‬ ‫نیز دعوای جناح‌بندی‌های سرمایه جهانی‬
‫خاصه‌های مبارزاتی کارگران و زحمت‌کشان‬ ‫یکی از نمونه‌های بارز این تنافری که روندی می‌سپرند‪.‬‬
‫نمی‌خواند‪ .‬چپ خرده‌بورژوایی‌که تمام‬ ‫روبه‌تناقض نیز دارد‪ ،‬در رابطه با نحوه و‬
‫جنبه‌های ترقی‌خواهانه‌ی سابق خودرا در‬ ‫پتانسیل سازمان‌یابی مبارزات کارگری قابل طرح هدفمندی یارانه‌ها یک طرح بورژوایی‪،‬‬
‫مقابل ‌زدوبندهای بین‌المللی یا دنباله‌روی از‬ ‫بررسیو تأمل است‪ .‬در ازای پراکندگی کلی و راهبردی است ‌که ضمن تأثیرپذیری‬
‫ِ‬
‫فرمان‌های بورژوازی غرب (که بخش علنی‬ ‫جنبش کارگری در ایران و نبود فعالین معتبر از گفتمان نئولیبرالی و دستورهای بانک‬
‫آن توسط بی‌بی‌سی‪ ،‬صدای آمریکا‪ ،‬رادیو‬ ‫و معتمدی که در درون واحدهای تولیدی یا جهانی‪ ،‬اما بیش از هرچیز بیان‌کننده‌ی‬
‫فردا و مانند آن ابالغ می‌شود) کنار گذاشته‬ ‫خدماتی بتوانند به‌نحوی منشأ حرکت‌های ویژگی‌های اقتصادی‌ـ‌ایدئولوژیک خو ِد‬
‫است‪ ،‬از مردم کارگر و زحمت‌کش می‌خواهد‬ ‫طبقاتی (مانند حمایت عملی از کارگران جمهوری اسالمی در زمانه‌ای است‌که گفتمان‬
‫که برعلیه طرحی بپاخیزند که برای رژیم‬ ‫بازداشت شده یا ایجاد شبکه‌ها و صندوق‌های نئولیبرالی ـ‌با همه‌ی نتایج درون‌کشوری و‬
‫معنی سیاسی‬ ‫راهبردی و استراتژیک است‪.‬‬ ‫برجهان سرمایه حاکم‬
‫ِ‬ ‫هم‌یاری و غیره) باشند‪ ،‬در خارج از کشور پیامدهای بین‌المللی‌اش‌ـ‬
‫ِ‬
‫و عملی این فراخوان‪ ،‬فراخواندن مردم‬ ‫با انبوهی از فعالین جنبش کارگری مواجهیم است‪ .‬این طرح کلی و راهبردی زیر فشار‬
‫به‌سرنگونی نظام سیاسی جمهوری اسالمی‬ ‫پس ستیز جناح‌بندی‌های رژیم‬ ‫‌پردازان اشکال مختلف نیروها و از ِ‬ ‫که به‌تدریج به‌نظریه‬
‫ِ‬
‫است‪ .‬بنابراین‪ ،‬هرگونه تالشی برای‬ ‫تشکل کارگری و ایجادکننده‌ی انواع گوناگون (یعنی‪ :‬آن نیروهایی که توان اعمال فشار‬
‫تأثیرگذاری روی جنبه‌ی مشخص و اجرایی‬ ‫سبک‌های سازمانی نیز تبدیل می‌شوند!! این دارند) به‌تدریج شکل مشخص به‌خود می‌گیرد‬
‫این طرح رفرمیستی به‌حساب آورده می‌شود‬ ‫«فعالین» جنبش کارگری که «تجارب» و و بسته به‌وضعیت سیاسی رژیم در داخل و‬
‫و به‌پارادوکس سرنگونی انتزاعی (یعنی‪:‬‬ ‫«دانسته‌»های خود را نه از کتاب و مطالعه‪ ،‬نیز توازن در عرصه‌ی بین‌المللی به‌اجرا‬
‫‌چنجی بورژوازی غرب)‬ ‫پروژه‌ی رژیم‬ ‫و طبعا ً نه از رابطه‌های عملی و کارگری گذاشته می‌شود‪ .‬گرچه توان مالی جمهوری‬
‫ِ‬
‫تبدیل می‌شود و با عکس‌العمل «اپوزیسیون»‬ ‫در ایران‪ ،‬بلکه از «تفکر محض» [یعنی‪ :‬اسالمی در چگونگی اجرای آن بی‌تأثیر‬
‫سرنگونی‌طلب مواجه می‌شود‪.‬‬ ‫انتزاع بربستر انتزاع یا اسکوالستیسیزم) نیست؛ اما آن‌چه تعیین‌کننده‌ی هرمرحله‌ای‬
‫در مورد سازمان‌یابی طبقاتی و کارگری از اجرای این طرح بوده‪ ،‬اراده‌ی سیاسی‬
‫صرفِ نظر از خاصه‌ی طبقاتی مردم کارگر‬ ‫کسب کرده‌اند[!؟]‪ ،‬درصورت لزوم برعلیه رژیم است‌که در اغلب اوقات و علی‌االصول‬
‫و زحمت‌کش که بدون تحریکات اغواگرانه‬ ‫نحوه‌ی فعالیت کارگری در ایران (مثالً بیش‌ترین تأثیر را از تعادل و توازن ناشی‬
‫و صحنه‌سازی‌های جهانی و مداو ْم بعید‬ ‫ایجاد سندیکا)‪ ،‬برله پتانسیل غیر«انقالبی» از مبارزه‌ی طبقاتی و سیاسی می‌گیرد‪ .‬این‬
‫است‌که تن به‌‌پروژه‌های این «چپِ» تابع‬ ‫این تشکل‌ها (که باید جای خودرا مثالً حقیقتی است‌که دریافت آن برای کسی که‬
‫سرمای ‌ه جهانی بدهند؛ اما خو ِد طرح هدفمند‬ ‫به‌تشکلی با گرایش ضدسرمایه‌داری بدهند)‪ ،‬نگاهی پیش‌بودی و ایدئولوژیک به‌حقایق‬
‫کردن یارانه‌‌ها (حداقل تا مرحله‌ی کنونی‌اش)‬ ‫و توجیه اشکال «نوین» سازمان‌یابی (مثالً نداشته باشد‪ ،‬بسیار ساده است‪ .‬کافی است‬
‫به‌گونه‌ای نبوده است که کلیت جامعه را‬ ‫مجمع عمومی)‪ ،‬و غیره وارد گفتگو‪ ،‬که هرجستجوگر عالقمندی چند هفته اخبار‬
‫به‌خانه خرابی بکشد و مردم را چنان‬ ‫ستیز و امرونهی نیز می‌شوند‪ .‬صرف‌نظر مربوط به‌مسئله‌ی یارانه‌ها را دنبال کند تا‬
‫به‌عصیان وادارد که به‌دنبالچه‌ی برنامه‌ی‬ ‫وابستگی شکل اجرایی آن به‌وضعیت سیاسی‬ ‫ِ‬ ‫از بررسی استداللی و روش‌شناسانه و‬
‫رژیم‌چنج تبدیل شوند‪ .‬به‌جز گفتگو و‬ ‫مراجعات تاریخی‪ ،‬تجربه‌ی عینی نیز نشان داخلی و بین‌المللی رژیم را دریابد‪ .‬اگر‬
‫نظرسنجی‌های متعدد از طریق و به‌واسطه‌ی‬ ‫ب قریب به‌مطلق این‌گونه چنین باشد (که واقعیت هم‌اکنون جاری نیز‬ ‫می‌دهد که اغل ِ‬
‫مناسبات خانوادگی و فامیلی و رفیقانه‪،‬‬ ‫«رهنمود»ها‪« ،‬نقد»ها و توصیه‌ها هیچ نشانه‌ی آن است)‪ ،‬با این سؤال اساسی مواجه‬
‫تحقیقات آدم‌هایی‌که مثل فریبرز رئیس‌دانا که‬ ‫ربطی به‌سوخت‌وساز و پتانسیل مبارزه‌ی می‌شویم که چرا از طرف مردم کارگر و‬
‫هم‌اکنون در زندان رژیم گرفتار است‪ ،‬از‬ ‫طبقاتی در ایران ندارد؛ و منهای این‌که زحمت‌کش فشاری برای چگونگی اجرای‬
‫این حکایت می‌کند که «در حدود ‪ ۲۵‬درصد‬ ‫ت‌کم زیان‬ ‫تأثیرشان برفعالینی که هنوز در قالب یک این طرح اعمال نگردید تا دس ِ‬
‫از جامعه (عمدتا ً ساکنان روستاها) تاکنون از‬ ‫چارچوب و کادر معین قالب‌گیری نشده‌اند کم‌تری به‌آن‌ها برسد؟‬
‫تراز دریافت یارانه‌ای و پرداخت هزینه‌های‬ ‫به‌شدت مخرب است‪ ،‬بیش از هرچیز تحت‬
‫اضافی منتفع شده‌اند‪ .‬اما درحدود ‪ ۴۵‬درصد‬ ‫پاسخ این سؤال را باید در خو ِد طرح و‬
‫تأثیر مسائل بین‌المللی شکل می‌گیرند که منبع‬
‫در وضعیت کمابیش یکسانند و در حدود ‪۳۰‬‬ ‫به‌ویژه برداشتی‌که چپ خرده‌بورژوایی از‬
‫خبری‌ـ‌تحلیلی‌شان مدیا و رسانه‌ها همگانی‬
‫درصد هم زیان دیده‌اند»‪.‬‬ ‫آن دارد و نیز تبلیغاتی که در مورد آن به‌راه‬

‫‪121‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫«من» و «تو») جدا از قالب واژگی و‬ ‫به‌این سؤا ْل غیرمستقیم است و مضمون‬ ‫بنابراین‪ ،‬طرح هدفمندکردن یارانه‌ها‬
‫‌زبانی ویژه‌ی خویش‪ ،‬به‌لحاظ‬
‫ِ‬ ‫طیف معنائی‌ـ‬ ‫پاسخ‌اش سرنگونی فراطبقاتی‌ـ‌‌بشردوستانه‌ی‬ ‫ـ‌فی‌نفسه و ابتدا به‌ساکن‌ـ با آن تصاویری‌که‬
‫‌مکان‬
‫ِ‬ ‫نـ‬
‫ُهر زما ‌‬
‫جوهره‌ی «مفهوم» و بیان‪ ،‬م ِ‬ ‫جمهوری اسالمی است که ترکیبی از‬ ‫پ رژیم‌چنجی از آن ارائه می‌‌دهد‪ ،‬مغایر و‬ ‫چ ِ‬
‫«واقعی» و خاصی را برپیشانی دارد که‬ ‫سرنوشت یوگوسالوی و افغانستان و عراق‬ ‫حتی متناقض است‪ .‬اما روند افزایش قیمت‌ها‬
‫ت را‬ ‫به‌مثابه‌ یک دستگاه مختصات‪ ،‬کلما ‌‬ ‫و لیبی و سوریه خواهد بود‪ .‬از صحت و‬ ‫و تورم که الزاما ً هم ارتباط مستقیمی با جنبه‌ی‬
‫مفهومی ویژه‌ای می‌بخشد‪ .‬به‌عبارت‬‫ِ‬ ‫محتوای‬ ‫سقم این‌گونه احتماالت که بگذریم‪ ،‬حقیقت‬ ‫اقتصادی این طرح ندارد‪ ،‬می‌تواند به‌زیان‬
‫ت یکسان در روابط و مناسبات‬ ‫دیگر کلما ِ‬ ‫این است‌که رهنمودهای این چپ به‌مردم‬ ‫مردم کارگر و زحمت‌کش (یعنی همان ‪۲۵‬‬
‫متفاوت‪ ،‬مفاهیم گوناگونی را برمی‌تابانند که‬ ‫کارگر و زحمت‌کش در ایران و در رابطه‬ ‫درصدی که از طرح یارانه‌ها منتفع شده‌اند‬
‫ی گاها ً متناقض نیز می‌باشند‪ .‬این تفاوت‬ ‫‌حت ‌‬ ‫با هدفمند کردن یارانه‌ها (همانند نظراتش در‬ ‫و همان ‪ ۴۵‬درصدی که وضعیت مالی‌شان‬
‫یکسانی کلمات‪ ،‬خصوصا ً آن‌جائی‬
‫ِ‬ ‫در‬ ‫مفهومی‬ ‫مورد سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر) مکانیکی‬ ‫چندان تغییر نکرده است) تمام شود‪ .‬رئیس‬
‫برجسته‌تر می‌شود که جنبه‌ی ترمینولوژیک‬ ‫و مخرب بوده است‪ .‬این تخریب‌گری نه‬ ‫دانا به‌دنبال عبارتی‌که از او نقل کردیم‪،‬‬
‫پیدا می‌کند و با مقوالت اجتماعی‪ ،‬فلسفی‬ ‫َع َرضی که ذاتی است‪ .‬در ادامه به‌این مسئله‬ ‫می‌نویسد‪« :‬اما مراحل بعدی در سیاست‌های‬
‫و تاریخی سروکار داشته باشد}؛ دوماً‌ـ‬ ‫بیش‌تر می‌پردازیم‪.‬‬ ‫یارانه‌ای و فشارهای تورم انتظاری می‌رود‬
‫{هرمفهوم و اندیشه‌ا‌ی ناگزیر از محدوده‌ی‬ ‫‌زیان زیان‌دیدگان تغییر‬
‫تا این نسبت را به ِ‬
‫به‌اصطالح درونی و «نظری» درمی‌گذرد‬ ‫«کمونیسم کارگری» اوجی در حضیض‬ ‫دهد‪ .‬پرداخت‌های نقدی دائم زیر آفتاب‬
‫و متناسب با خاصه و ویژگی منطقی‌اش‪،‬‬ ‫تموز تورم تبخیر می‌شود»[اینجا]‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫همان‌طورکه پیش از این اشاره کردیم‪،‬‬
‫«فعلیتِ» بیرونی می‌یابد‪ .‬در حقیقت‪،‬‬ ‫باید چاره‌ای اندیشیده می‌شد تا تضادهای‬
‫چپ خرده‌بورژوایی سابق که امروزه در‬
‫‌یابی مفاهیم و اندیشه‌ها همان‬ ‫ریشه‌ی فعلیت ِ‬ ‫روبه‌تناقض درونی نظام را به‌ابزار مبارزاتی‬
‫ب‬
‫عمده‌ترین بخش خویش به‌چپ سرنگونی‌طل ِ‬
‫ی منطقی است‌که ضمن حضور‬ ‫اراده‌مند ِ‬ ‫طبقه‌ی کارگر تبدیل می‌کرد[!؟]‪.‬‬
‫‌فرمان ارگان‌های‬
‫ِ‬ ‫رژیم‌چنجی و گوش به‬
‫در ساختن هرمفهومی‪ ،‬بنا به‌خاصه‌ی خود‬
‫علنی و پنهان سرمایه‌داری غربی تبدیل‬ ‫سرنگونی انتزاعی و کاریکاتوریکِ‬ ‫از‬
‫نمی‌تواند کنش یا فعلیت بیرونی نداشته باشد‬ ‫ِ‬
‫شده است‪« ،‬پیام» رفسنجانی را که حاکی‬ ‫پ رژیم‌چنجی که بگذریم‪ ،‬اساسی‌ترین‬ ‫چ ِ‬
‫و در عرصه‌ی «‌عمل» نمایان نشود}‪.‬‬
‫از پیدایش اقشار تازه‌ای از بورژوازی و‬ ‫ت محتمل‪ ،‬پیش‬ ‫چاره‌ی مقابله با این وضعی ِ‬
‫براساس استدالل منطقی‌ـ‌دیالکتیکی فوق و‬ ‫امکان انباشت سرمایه در درون همین نظام‬ ‫کشیدن مطلبات معین در رابطه با پرداخت‬
‫تاریخی‬ ‫طبعا ً برمبنای مشاهدات اجتماعی و‬ ‫جمهوری اسالمی بود‪ ،‬نپذیرفت و برای‬ ‫یارانه‌ی نقدی به‌نسبت افزایش نرخ و میزان‬
‫ِ‬
‫متعدد‪ ،‬چگونگی تحقق هرمفهومی (یعنی‪:‬‬ ‫ی خود‬ ‫ایجاد تعادل و توازن روانی و سیاس ‌‬ ‫تورم است‪ .‬در شرایطی یکی از جناح‌های‬
‫گذار از انتزاع به‌انضمام که خاصه‌ی الینفک‬ ‫ـ‌در سرنگونی‌طلبی فراطبقاتی‌اش‌ـ به‌انتزاع و‬ ‫حکومتی روی عدالت اجتماعی و اقتصادی‬
‫شکل‌گیری‪ ،‬بازتولید و بقای هرمفهومی‬ ‫انتزاع برخاسته از انتزاع روی آورد‪ .‬مفهوم‬ ‫می‌کوبد و با استفاده از این ترفند سدی در‬
‫است) ضمن این‌که از جنبه‌ی بیرونی و‬ ‫«کمونیسم کارگری» و زیرمجموعه‌های‬ ‫مقابل رخنه‌ی جنبش نان آزادی به‌ایران‬
‫اجتماعی به‌امکاناتی مشروط است که احتمال‬ ‫‌آکسیونیستی «سرنگونی»‌طلبانه‌ی‬
‫ِ‬ ‫نظری‌ـ‬ ‫ایجاد کرده است‪ ،‬کارگران و زحمت‌کشان‬
‫وقوع آن را می‌سازد‪ ،‬درعین‌حال و به‌لحاظ‬ ‫آنْ که توسط منصور حکمت و چند تن از‬ ‫می‌توانند به‌هزار شیوه و از طریق نهادهای‬
‫ی منطقی نهفته در‬ ‫حواریون او در تدارکِ فرار از کردستان‬
‫درونی مشروط به‌اراده‌مند ِ‬ ‫گوناگون این خواست را مطرح کنند که دولت‬
‫مفهوم نیز می‌باشد که راستای تحقق آن را‬ ‫(و از ایران) شکل گرفت و سرانجام‬ ‫باید متناسب با افزایش نرخ تورم‪ ،‬میزان‬
‫حکم منطقی درست‬ ‫تعیین می‌کند‪ .‬اگر این‬ ‫به‌حزب کمونیست کارگری تبدیل گردید‪،‬‬ ‫پرداخت یارانه‌ی نقدی را افزایش دهد‪ .‬این‌که‬
‫ِ‬
‫باشد [که درست است و به‌گستردگی می‌توان‬ ‫هوشمندانه‌ترین و درعین‌حال انتزاعی‌ترین‪،‬‬ ‫دولت برای تهیه پول یارانه چه می‌کند‪،‬‬
‫از درستی آن دفاع کرد]‪ ،‬می‌توان چنین ابراز‬ ‫«تئوریک»ترین و طبعا ً راست‌ترین بیان‬ ‫ربطی به‌کارگران ندارد‪ .‬شاید به‌همان طرح‬
‫نظر کرد و نتیجه گرفت که مفهوم «کمونیسم‬ ‫این عکس‌العمل امتناع‌گونه‪ ،‬پاسیفیستی و‬ ‫اولیه‌اش بازگردد که می‌خواست به‌سه دَ َهک‬
‫کارگری» علی‌رغم ظاهر خیرخواهانه (یا‬ ‫تسلیم‌طلبانه بود که با تغییر ریل تبادالت‬ ‫پُردآمد جامعه یارانه‌ی نقدی نپردازد و زیر‬
‫در واقع) سانتی‌مانتال خویش ـ‌اما‌ـ به‌واسطه‌ی‬ ‫سیاسی‌ـ‌طبقاتی‪ ،‬فعاالنه به‌سوی استفاده از‬ ‫فشار جناحی‌که پشت مجلس پنهان شده است‪،‬‬
‫ت منطقی و اراده‌مندانه‌‌اش که پاسیفیستی و‬ ‫ذا ِ‬ ‫بورژوایی دست‌یابی به‌قدرت روی‬
‫ِ‬ ‫شیوه‌های‬ ‫از آن دست برداشت؛ شاید اوراق قرضه ملی‬
‫دوپهلو و بورژوایی است‪ ،‬تنها امکانی را که‬ ‫انتظار خرده‌بورژوازی‬
‫ِ‬ ‫سال‬ ‫‌صد‬
‫ه‬ ‫ب‬ ‫آورد تا‬ ‫بفروشد؛ شاید طبق بندهای دیگر طرح تحول‬
‫در اختیار می‌گیرد‪ ،‬امکان عام است که از‬ ‫برای حضور در قدرت سیاسی پایان بدهد!!‬ ‫اقتصادیْ درآمدهای مالیاتی‌اش را افزایش‬
‫جوهره‌ی وضعیت موجود ـ‌‌در بروز اشکال‬ ‫پرخاش‌گری برعلیه تصویر کاریکاتوریکی‬ ‫دهد؛ و هرنوع شای ِد دیگری که به‌هرصورت‬
‫محتمل دیگر‌ـ حکایت می‌کند‪ .‬این مسئله را‬ ‫که این جماعت از موقع و موضع گرایش‬ ‫ربط مستقیمی به‌‌مردم کارگر و زحمت‌کش‬
‫کمی دقیق‌تر نگاه کنیم‪.‬‬ ‫فعالین کمونیست جنبش کارگری ساخته‬ ‫ندارد‪.‬‬
‫بودند و آن را «کارگر‌ـ‌کارگری» می‌نامیدند‪،‬‬
‫آن‌چه از جنبه‌ی ترمینولوژیک‪ ،‬مارکسیستی‬ ‫اسم رمز و نطقه‌ی عطف این تغییر ریل در‬ ‫اگر قرار است‌که جناح‌های بورژوازی‬
‫یا مارکسی به‌کارگر به‌عنوان کارگر معنی‬ ‫تبادالت سیاسی بود[‪.]۲‬‬ ‫بتوانند روی چگونگی اجرا و میزان و‬
‫می‌بخشد‪ ،‬اساسا ً رابطه‌ی او با تولید اجتماعی‬ ‫نسبت پرداخت یارانه‌ها تأثیرات بسیار مؤثر‬
‫و مناسبات او با کارفرمای معینی است‌که‬ ‫همان‌طورکه در نیمه‌ی دوم مقاله‌ی‬ ‫بگذارند‪ ،‬چرا کارگران و زحمت‌کشان نباید‬
‫نیروی‌کار او را می‌خرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر‬ ‫«آزادی بیان و اندیشه»[اینجا]‪ ،‬زیر عنوان‬ ‫مطالبات خاص خودرا در این رابطه مطرح‬
‫فردی [مثالً (الف)‪ ،‬فرزند (ب) و (ت)‪،‬‬ ‫تحلیل شناخت‌شناسانه‌ی «آزادی اندیشه و‬ ‫کنند و از طریق اعمال هژمونی مطالباتیْ‬
‫مادر (ج) و (چ) و (خ)‪ ،‬همسر (ش)؛ و‬ ‫بیان»‪ ،‬با تکیه به‌جنبه‌ی شناخت‌شناسانه‌ی‬ ‫زمینه‌ی سازمان‌یابی خودرا (در محل کار و‬
‫ِ‬
‫تمام دیگر مناسباتی که به‌یک فرد‪ ،‬فردیت و‬ ‫ماتریالیسم‌ـ‌دیالکتیک‪ ،‬به‌طور نسبتا ً مشروح‬ ‫زندگی خویش) فراهم نیاورند؟‬
‫ویژگی می‌بخشد] پس از ‪ ۴۰‬سال فروشندگی‬ ‫منطقی کالم توضیح دادم‪ :‬اوالً‌ـ‬
‫ِ‬ ‫و از زاویه‌‬
‫نیروی‌کار به‌‌هردلیل مفروضی به‌وضعیتی‬ ‫پ رژیم‌چنحی و چپ انتزاعی‌اندیش {هرکلمه‌ای (حتی کلمات ساده‌ای مانند‬
‫پاسخ چ ِ‬

‫‪122‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫می‌زنند که اساسا ً ناظر براِعمال اتوریته‌‌ای‬ ‫دست یابد که به‌واسطه‌ی مالکیت برابزارها عین‌حال ظریف و گاها ً تعیین‌کنند‌ه بین‬
‫«دیگر» براین طبقه‌ای است‌که می‌تواند‬ ‫‌کار کسی‌که نیروی‌کارش را می‌فروشد تا فقط‬ ‫ْ‬
‫تولید اقدام به‌خرید نیروی ِ‬ ‫و وسایل‬
‫موجود گام‌های اساسی و نوعا ً‬
‫ْ‬ ‫فراتر از نظام‬ ‫فروشندگان این نیرو کند‪ ،‬علی‌رغم این‌که زنده بماند با کسی ‌که نیروی‌کارش را‬
‫تهاجم به‌اصطالح‬
‫ِ‬ ‫این‬ ‫بردارد‪.‬‬ ‫رهایی‌بخش‬ ‫هنوز (الف) نام دارد و فرزند (ب) و (ت) می‌فروشد که خودش را به‌عنوان فروشنده‌ی‬
‫ایدئولوژیک به‌جنبش کمونیستی کارگران و‬ ‫هست و کالً همان مناسبات اجتماعی قبلی نیروی‌کار‪‌،‬نفی و نیز رفع کند‌‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬
‫‌کارگران کمونیست که در پیوندی آگاهانه و‬
‫ِ‬ ‫خویش را دارد‪ ،‬اما به‌دلیل خرید نیروی‌کار عبارت «کمونیسم کارگری» و نیز مقوالت‬
‫ضروری با روشنفکران انقالبی قرار دارند‪،‬‬ ‫ـ‌نه کارگر‪ ،‬که سرمایه‌دار ُخرد‌ـ است؛ و مربوط به«‌جامعه و قدرت سیاسی»‪،‬‬
‫همواره با عکس‌العمل‌هایی مواجه می‌شود‬ ‫درصورت بقا به‌عنوان سرمایه‌دار ُخرد‪« ،‬حزب و قدرت سیاسی» ‌که به‌نوعی‬
‫که معنای نهایی آن تأکید براستقالل طبقاتی‬ ‫احساس و اندیشه‌اش به‌سرعت خرده‌بورژوایی زیرمجموعه و توضیح‌دهنده‌ی این مفهوم‬
‫و رهیافت‌های تاریخی از سوی کارگران‬ ‫می‌شود و اگر «آرمان‌»گرایی کند‪ ،‬افق‌های دوپهلو به‌شمار می‌آیند‪ ،‬نه تنها این نکته‌ی‬
‫کمونیست در راستای رهایی نوع انسان‬ ‫آرمان‌گرایی‌اش ـ‌ناگزیر‌ـ بورژوایی است‪ .‬ظاهراً ناچیز و ـ‌در واقع‌ـ ظریف و عمیق را‬
‫است‪.‬‬ ‫عکس این قضیه نیز صادق است‪ .‬بدین‌معنی توضیح نمی‌دهند‪ ،‬بلکه با راه‌کارهایی مانند‬
‫‌دار مفروضی به‌هردلیلی مقوله‌ی «مجمع عمومی»[اینجا] که برای‬ ‫که اگر سرمایه ِ‬
‫در ایران‪‌‌ ،‬این استقالل‌طلبی طبقاتی و‬ ‫سرمای ‌ه و مناسبات سرمایه‌دارانه‌اش را از تحقق «کمونیسم کارگری» توسط منصور‬
‫کمونیستی‪ ،‬قبل و به‌ویژه بعد از قیام بهمن‌‪ ،‬در‬ ‫دست بدهد‪ ،‬برای گذران زندگی چاره‌ای حکمت و حواریون او به‌میان آورده می‌شود‬
‫ی چپ به‌زمزمه‌ای فعال‬ ‫درون محافل کارگر ِ‬ ‫جز فروش نیروی‌کار خویش ندارد که در و نیز تقابلی‌که در قالب مفهوم کاریکاتوریکِ‬
‫و درحال گسترش‌ تبدیل شده بود که تحت‬ ‫این‌صورت سرمایه‌دار سابقی است که اینک «کارگر‌ـ‌کارگری» پیش کشیده می‌شود‪،‬‬
‫عنوان ضرورت تشکیل «حزب کارگران‬ ‫حاکی از این است‌که مفهوم «کمونیسم‬ ‫به‌کارگر تبدیل شده است‪.‬‬
‫کمونیست» به‌عرصه‌ی گام‌های عملی و‬ ‫اثباتی‬ ‫‌ی‬ ‫ه‬ ‫جنب‬ ‫روی‬ ‫آگاهانه‬ ‫کارگری»‬
‫ِ‬
‫سازمان‌یابی در میان توده‌های کارگر نیز‬ ‫حال که تبدیل متقابل کارگر منفرد به‌سرمایه‌دار کارگر انگشت می‌گذارد و قرار است‌که‬
‫راه یافته بود‪ .‬تصویر جعلی و کاریکاتوریک‬ ‫منفرد و بلعکس را ترسیم کردیم‪ ،‬برای فهم جنبه‌ی رفع‌کننده‌ی «کمونیستی»‪ ،‬در تابعیت‬
‫«کارگر‌ـ‌کارگری‌» که دفاعیه‌ای برحقانیت‬ ‫رابطه‌ی متقابل کارگر و سرمایه‌دار که از از جنبه‌ی ایستای «کارگری»‪ ،‬جوهره‌ی‬
‫ماورایی «کمونیسم کارگری»‬ ‫ِ‬ ‫مقوله‌ی‬ ‫جمله به‌این معنی است‌که کارگرْ سرمایه‌ جامعه‌ی سرمایه‌داری را‪‌،‬ورای هرشکلی‌که‬
‫است‪ ،‬به‌منظور مقابله با این گرایش طبقاتی‬ ‫ً‬
‫و سرمایه‌دار را بازتولید می‌کند و متقابال این جوهره به‌خود بگیرد‪ ،‬حفظ کند‪.‬‬
‫و سرکوب آن‪ ،‬پس از سرکوب جنبش‬ ‫سرمایه و سرمایه‌دار نیز کارگر را بازتولید‬
‫کارگری توسط رژیم اسالمی‪َ ،‬ع َلم شد تا‬ ‫می‌کنند‪ ،‬فرض کنیم‌که همه‌ی کارگران جهان قبل از این‌که بحث «کمونیسم کارگری»‬
‫احتمال احیای پیکر نیمه‌جان آن را به‌صفر‬ ‫(به‌هردلیل مفروضی) به‌این امکان فرضی را که در حقیقت راهگشای جنبش‌های‬
‫برساند‪.‬‬ ‫(و طبعا ً غیرممکن) دست یافته‌اند که ضمن بورژوازی و سازمان‌یابی شبه‌فاشیستی زیر‬
‫کمونیستی کارگران‪ ،‬زحمت‌کشان‬ ‫ِ‬ ‫ادامه‌ی زندگی برای زمان بسیار طوالنی‌ای نام جنبش‬
‫نتیجه‌ی همه‌ی این اشارات این است‌که‬ ‫(مثالً سه سال) دست از کار بکشند‪ .‬در و روشنفکرانی انقالبی است‪ ،‬ادامه دهیم‪،‬‬
‫روی‌آوری به‌امکانات و شیوه‌های بورژوایی‬ ‫این‌صورت‪ ،‬صاحبان سرمایه چاره‌ای جز نابه‌جا نیست‌که مکث کوتاهی روی مقوله‌ی‬
‫و نیز اندیشه‌پردازی و اقدام به‌سازمان‌یابی‬ ‫این نخواهند داشت که خودشان به‌جای «کارگر‌ـ‌کارگر» داشته باشیم‪.‬‬
‫شبه‌فاشیستی برای دست‌یابی به‌گوشه‌هایی از‬ ‫کارگران کار کنند و مایحتاج زندگی خود را‬
‫قدرت سیاسی در شکل و فرمی «دیگرگونه»‬ ‫تولید کنند‪ .‬اما در چنین صورت مفروضی‪ ،‬عبارت «کمونیسم کارگری» ضمن این‌که‬
‫که در حرف به‌کارگر اشاره می‌کند و در‬ ‫صاحبان سرمایه دیگر به‌معنای بورژوایی خودرا ـ‌مثالً‌ـ از دیگر انواع «کمونیسم»‬
‫عمل زنجیرهای تئوریک و غیرتئوریک[!؟]‬ ‫کالم‪ ،‬صاحب سرمایه نیستند و کارگران و جریانات چپ تفکیک می‌کند و برتری‬
‫برای این طبقه می‌بافد‪ ،‬ذاتی اراده‌مندی‬ ‫هم به‌معنای کارگری کالم‪ ،‬دیگر کارگر و می‌بخشد‪ ،‬در عین‌حال اراده‌مندی طبقه‌ی‬
‫ِ‬
‫نهفته در مفهوم «کمونیسم کارگری» و‬ ‫فروشنده‌ی نیروی کار نخواهند بود‪ .‬نتیجه کارگر را به‌درون می‌کشد و این اراده‌مندی‬
‫جریانات دنباله‌رُوی آن است‌که امروز‬ ‫این‌که گرچه بین «کارگر» و «سرمایه‌دار» محتمل‌الوقوع و انقالبی را نسبت به‌طبقه‌ی‬
‫«انقالب» القاعده‌ای سوریه را ـ‌آشکارا یا‬ ‫تضا ِد شدت‌یابنده‌ای وجود دارد‪ ،‬اما بقای نظام کارگر بیرونی می‌کند‪ .‬این درون‌کشی و‬
‫به‌زبان دوپهلوـ تقدیس می‌کنند تا به‌همان‬ ‫سرمایه‌داری نیز حاصل وحدتی است که بین برون‌افکنی که از یک‌سو کارگر را تابع‬
‫امکانات دست یابند و به‌همان شیوه‌ها دست‬ ‫سرمایه‌دار و کارگر برقرار است‪ .‬نتیجه‌ی «کمونیسم کارگری» می‌کند و از سوی‬
‫به«انقالب» بزنند[برای بحث مشروح‌تر در‬ ‫دیگر این‌که «کارگر» تا آن‌جا‌که کارگر دیگر به«کمونیسم کارگری» اشرافیتی‬
‫این رابطه می‌توان به‌مقاله در دست انتشار‬ ‫است و برای بقای خود به‌مثابه‌ی کارگر می‌بخشد که به‌هرصورت تثبیت‌گر است‪،‬‬
‫بهمن شفیق نیز مراجعه کنید]‪.‬‬ ‫مبارزه می‌کند‪ ،‬بازتولیدکننده‌ی سرمایه و منهای چگونگی تئوری‌بافی و فرمولبندی‌‌اش‬
‫نظام سرمایه‌داری است؛ اما همین کارگر برای بار اول نیست که در جهان و ایران‬
‫صرف‌نظر از این‌که این جریانات تا‬ ‫خود به‌نحوی پیش کشیده می‌شود و در‌عرصه‌ی‬ ‫ْ‬ ‫درجایی‌که ضمن فروش نیروی‌کار‬
‫چه اندازه‌ای امکان موفقیت دارند و تا‬ ‫جهت مبارزه‌اش را عوض می‌کند و درگیر تبادالت اجتماعی و سیاسیْ سازمان‌یابی‬
‫چه اندازه از مردم کارگر و زحمت‌کش‬ ‫‌کشان کمونیست‬ ‫آن‌چنان آگاهی و سازمان‌یابی‌ای می‌شود که طبقاتی کارگران و زحمت‬
‫ِ‬
‫تودهنی می‌خورند‪ ،‬اما از زاویه تحلیلی‬ ‫ناظر برنفی خودش (به‌مثابه‌ی کارگر) و نفی را فرافکنی می‌کند و به‌پارادوکس آن تبدیل‬
‫و روش‌شناسانه‪ ،‬تفاوت حزب کارگران‬ ‫طبقاتی‬ ‫جامعه (به‌مثابه‌ی جامعه‌ی سرمایه‌داری) می‌شود‪ .‬به‌طورکلی‪ ،‬این خاصیت‬
‫ِ‬
‫کمونیستبا «حزب کمونیست کارگری» ـ‌که‬ ‫است‪ ،‬به‌کمونیستی تبدیل می‌شود که برای خرده‌بوژوازی و روشنفکران برخاسته از‬
‫فراز و فرودش امکانات بسیاری را در امر‬ ‫ادامه حیات و ادامه‌ی مبارزه‌ی نفی‌کننده‌اش دوگانگی‌های این طبقه‌ی بی‌طبقه است[!؟‌]‬
‫سازمان‌یابی انقالبی و طبقاتی به‌اتالف کشاند‬ ‫که در مقابله با فشارهای بورژوازی به‌سوی‬ ‫می‌بایست زندگی‌اش را به‌نحوی بگذراند‪.‬‬
‫و دهه‌ای را به‌لحاظ مبارزه‌ی ضدرژیمی‬ ‫کارگران می‌چرخند و برای استفاده از این‬
‫و سرنگونی سوسیالیستی نظام جمهوری‬ ‫در این‌جا تفاوتی ظاهراً ناچیز ـ‌اما‌ـ در نیروی تغییرطلب دست به‌طرح مقوالتی‬
‫‪123‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫روشنفکر) متمرد می‌کوبد تا او را برای‬ ‫فرقه‌ای‌اش نه تنها هیچ ربطی به‌‌منافع آنی‬ ‫اسالمی به‌دهه‌‌ای را از دست رفته تبدیل‬
‫همیشه از چرخه‌ی سیاست خارج کند‪.‬‬ ‫یا آتی طبقه‌ی کارگر ندارد‪ ،‬بلکه در همه‌ی‬ ‫کرد[اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا]‌ـ در این است‌که‬
‫کارگر متمردی که‬
‫ِ‬ ‫براین اساس‪ ،‬شاید هم‬ ‫کنش‌های خویش (از عامیانه‌گرایی نظری‌‬ ‫حزب کمونیست کارگران ضمن این‌که از‬
‫مفتخر به‌لقب «کارگر‌ـ‌کارگری‌» شده است‪،‬‬ ‫گرفت ‌ه تا جنجال‌آفرینی‌های آکسیونیستی و‬ ‫جنبه‌ی خاستگاه مادی و انسانی به‌کارگران و‬
‫زندگی‌اش (همانند زندگی یوسف افتخاری)‬ ‫شخصیت‌سازی‌های مدیایی‌اش) درست در‬ ‫زحمت‌کشان تکیه می‌کند‪ ،‬اما برخالف «حزب‬
‫در گوشه‌‌ی حمام به‌پایان رسانده شود‪.‬‬ ‫مقابل همان مسیرهایی کمین کرده است که‬ ‫کمونیست کارگری»‪ ،‬به‌جنبه‌ی نفی‌کنندگی‬
‫طبقه‌ی کارگر ناگزیر به‌عبور از آن‌هاست‪.‬‬ ‫کمونیسم تکیه می‌‌زند و کارگر را به‌نفی‬
‫گرچه در پرتو استفاده از روش تحلیل و تحقیق‬ ‫بی‌جهت نیست‌که برنامه‌ی این حزب از‬ ‫ممکن‌الوقوع خویش و طبعا ً نفی جامعه‌ی‬
‫ماتریالیستی‌ـ‌دیالکتیکی یا تشریح تأثیراتی‬ ‫پس همه‌ی عبارت‌پردازی‌های کپی‌برداری‬ ‫سرمایه‌داری فرامی‌خواند‪ .‬این درصورتی‬
‫ِ‬
‫که مفهوم «کمونیسم کارگری» از نیچه و‬ ‫ت رفاه (مثالً در سوئ ِد سابق)‪،‬‬ ‫شده‌اش از دول ِ‬‫است‌که «حزب کمونیست کارگری» روی‬
‫امثالهم گرفته است‪ ،‬بیان تخمه‌ی شبه‌فاشیستی‬ ‫سرانجام روی‌تفکیک قوا می‌ایستد و دنیایی‬ ‫جنبه‌ی اثباتی‪ ،‬بازتولیدکنندگی و وحدت‬
‫این مفهو ْم معقول‌تر و سیستماتیک‌تر خواهد‬ ‫را به‌عنوان آلترناتیو وعده می‌دهد که ماهیتا ً از‬
‫کارگر با سرمایه‌دار تکیه می‌کند که با ذات‬
‫بود؛ اما مسئله را ساده‌تر‪ ،‬مستقیم‌تر و بدون‬ ‫دنیای موجود در ایران (شاید به‌سیاق سوئد)‬ ‫تاریخی طبقه‌ی کارگر متناقض است‪ .‬یکی‬ ‫ِ‬
‫پوشش‌های به‌اصطالح تئوریک هم می‌توان‬ ‫«بهتر» باشد! بعید است‌که تدوین‌کنندگان این‬ ‫(یعنی‪ :‬حزب کمونیست کارگران) کارگران‬
‫نشان داد‪ .‬معروف‌ترین نمونه‌ از این‌گونه‬ ‫برنامه‌ی حزبی ندانند که واژه‌ی «بهتر»‬ ‫تاریخی طبقه‌شان (یعنی‪‌ :‬جنبش‬ ‫را به‌ذات‬
‫ِ‬
‫ث بدیهی‪ ،‬ولگار و‬ ‫اشارات شبه‌فاشیستی به‌بح ِ‬ ‫به‌عنوان صفت تفضیلی از دو نسبتی گفتگو‬ ‫و سازمان‌یابی کمونیستی) فرامی‌خواند؛ و‬
‫فراطبقاتی جنبش سلبی‌ـ‌اثباتی برمی‌گردد که‬‫ِ‬ ‫می‌کند که ضمن اشتراک و هم‌سانی ماهوی‬ ‫دیگری (یعنی‪« :‬حزب کمونیست کارگری»)‬
‫اثباتی عام و مستمر با قدرت سیاسی‬ ‫ِ‬ ‫برخورد‬ ‫با یکدیگر‪ ،‬یکی از جهت بعضی خاصه‌ها از‬ ‫با یکی دانستن موجودیت کنونی کارگران با‬
‫امکان‬
‫ِ‬ ‫تا‬ ‫‌کشد‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫پیش‬ ‫‌العموم‬‫ی‬ ‫عل‬ ‫را‬ ‫حاکم‬ ‫دیگری پیش‌رفته‌تر است!؟ آیا این چیزی جز‬ ‫جنبش کمونیستی‪ ،‬وضعیت کنونی کارگران‬
‫اپوزیسیون سلب‌گرا در امکان و احتمال‬ ‫ِ‬ ‫سوسیال دموکراتیسمی است که بیش‌ترین‬ ‫را آرمانی می‌کند‪ .‬این آرمانی‌کردن وضعیت‬
‫دست‌یابی به‌هرشکلی از ‌قدرت را به‌اثبات‬ ‫ضربات را بر پیکر ‌جنبش کارگری وارد‬ ‫موجود‪ ،‬که در واقع‪ ،‬جوهره‌ی وضعیت‬
‫برساند!؟ گذشته از این‌ حقیقت که سلب و‬ ‫آورده و نظام سرمایه‌داری را در اوج‬ ‫ب تغییر در شکل آنْ آرمانی‬ ‫موجود را در طل ِ‬
‫اثبات در وجه هستی‌شناسانه‌ای (یعنی‪ :‬نفی و‬ ‫بحران‌های انقالبی از سقوط نجات داده‬ ‫می‌کند‪ ،‬همان سوخت و ساز ایدئولوژیکی‬
‫اثبات)‌هموار‌ه با هم واقع می‌شوند و فاقد تقدم‬ ‫است؟‬ ‫ت وجو ِد «امکانْ »‬ ‫است‌که درصور ِ‬
‫تأخرند؛ و صرف‌نظر از تقدسی‌‌که منصور‬ ‫عدم امکان‬
‫ت ِ‬ ‫به‌فاشیسم می‌رسد و درصور ِ‬
‫حکمت در این «بحث» به‌قدرت به‌طورکلی‬ ‫علی‌رغم تصور یا حتی وجو ِد صادقانه‌ترین‬ ‫شبه‌فاشیستی عمل می‌کند‪.‬‬
‫می‌دهد که نشانه‌‌ی اقتدارگرایی و تثبیت‌گرایی‬ ‫احساسات و نیات خیرخواهانه‪ ،‬اما حقیقت‬
‫شبه‌فاشیستی است؛ و نیز منهای این مسئله‬ ‫مفهوم «کمونیسم کارگری» ‌که در واقع‌‪ ،‬این است‌که هرتشکلی‌که براساس مفهوم‬
‫استمرار آن (که‬
‫ِ‬ ‫که مفهوم «اثبات» و طبعا ً‬ ‫مقابله‌ای ضمنی و موذیانه با اساسی‌ترین «کمونیسم کارگری» شکل بگیرد‪ ،‬درست‬
‫سلبی است) به‌طور خودبه‌خود در مفهوم‬ ‫مسئله‌ی مارکسیسم (یعنی‪ :‬دیکتاتوری به‌همان گونه‌ای با کارگر برخورد می‌کند‬
‫اپوزیسیون مستتر است و تبیین آن به‌عنوان‬ ‫پرولتاریا) است‪ ،‬با ترجیح‌بند کمونیسم که فالن حاجی بازاری با کارگران‬
‫یک مقوله‌ی جداگانه بیش‌تر یک سلطه‌طلبی‬ ‫به‌مثابه‌ی یک جنبش فی‌الحال موجود‪ ،‬ساختمانی‌اش برخورد می‌کند‪ .‬کارگری‬
‫کم‌مایه برافراد و گرو‌هایی را نشان می‌‌دهد‬ ‫مفهوم وارون ‌ه و‬ ‫ِ‬ ‫ی که به‌واسطه‌ی سلطه‌ی‬‫کارگران به‌مثابه‌ی جز ِء خودبه‌خود ِ‬
‫که حتی فاقد امکان آموزش‌های بورژوایی‬ ‫این جنبش و «حزب کمونیسم کارگری» تثبیت‌گرانه‌ی «کمونیسم کارگری» در امر‬
‫نیز بوده‌اند؛ اما مهم‌ترین نکته در این مورد‌‪،‬‬ ‫ب نفی‌کننده‌ی مبارزه‌ی طبقاتی‪ ،‬هویت و ویژگی شخصی‬ ‫به‌مثابه‌ی رهبری آن‪ ،‬روی ترکی ِ‬
‫مثال‌های مشخصی است‌که منصور حکمت‬ ‫ً‬
‫مارکسیسم [به‌مثابه‌ی دانش مبارزه‌ی طبقاتی] و طبقاتی‌اش حذف شده باشد و نهایتا با‬
‫یـ‌اثباتی خود را‬‫به‌اتکای ‌آن‌ها «بحث» سلب ‌‬ ‫ذاتی طبقه‌ی کارگر خط وعده‌ی «دنیای بهتری» روبرو باشد که‬ ‫ِ‬ ‫با مبارزه‌جویی‬
‫در بستری کاریسماتیک به‌اثبات می‌رساند‪:‬‬ ‫ْ‬
‫موجود ضمن پیش‌رفت‌های کم‌تر یا بیش‌تر ـ‌ذاتا‌ً‌ـ‬ ‫می‌کشد تا آلترناتیو سرنگونی دولت‬
‫خمینی‪ ،‬طالبان و فرانکو‪.‬‬ ‫کارگر انقالبی و متشکل و مستقر همان دنیایی است که بوده است‪ ،‬چه چیزی‬ ‫ِ‬ ‫نه طبقه‌‌ی‬
‫ی انتراعی مبارزاتی‌ای محسوب‬ ‫در دولت به‌مثابه‌ی دیکتاتوری پرولتاریا‪ ،‬جز نیرو ِ‬
‫منصور حکمت در ارجاع به‌خمینی و طالبان‬ ‫ی باشد که خودرا «حزب می‌شود ‌که ارزش‌هایش بیش از این‌که در‬ ‫بلکه همین حزب ‌‬
‫و فرانکو می‌نویسد‪{ :‬ببینید‪ ،‬جنبش اثباتى‪،‬‬ ‫کمونیست کارگری» می‌نامد و طبقه‌ی جامعه تعیین شود‪ ،‬به‌لطف لیدرش بستگی‬
‫جنبش کمونیستى در دوره انقالبى‪ ،‬جنبش‬ ‫کارگر نیز جزئی از آن جنبشی است‌که او دارد؟ براین اساس‪ ،‬طبیعی است‌که «کارگر»‬
‫آگاهگرى نیست که االن به خیابان کشیده شده‬ ‫عنوان رهبری آن را به‌خود اختصاص داده در معنای تیپیک‌اش به‌چنین مفهوم و طبعا ً‬
‫است‪ .‬آگاهگرى هیچ وقت نمیتواند به خیابان‬ ‫است!؟ بدین‌ترتیب‪ ،‬هم مارکسیسم و هم وجه به‌مناسباتی که به‌وساطت این مفهوم ساخته‬
‫کشیده شود‪ .‬آگاهگرى هیچ وقت نمیرود‬ ‫ب طبقه‌ی کارگر (یعنی‪ :‬پرولتاریای می‌شوند‪ ،‬تن ندهد و به‌راه‌کارهای دیگری‬ ‫تغییرطل ِ‬
‫جلوی پادگان‪ ،‬شعار اثباتى نمیرود جلوی‬ ‫انقالبی) کنار گذاشته می‌شود تا آلترناتیو بیندیشد‪ .‬اما به‌محض این‌که کارگر (یا‬
‫پادگان‪ .‬در نتیجه به نظر من اشتباه است اگر‬ ‫موجود همین وضعیت موجود‪ ،‬روشنفکر)ی به‌در و دیوار ‌کوبیدن را آغاز‬ ‫ْ‬ ‫ت‬
‫وضعی ِ‬
‫حزب کمونیست کارگرى در شرایط فعلى‬ ‫به‌عالوه‌ی همین فرقه‌ای باشد که به‌درستی کند تا شاید بتواند راه و چاره‌ای طبقاتی‌ و‬
‫و درست در این بزنگاه “جمهورى اسالمى‬ ‫خودرا «حزب کمونیست کارگری» ـ‌در انقالبی بیابد‪ ،‬درست همان‌طور که حاج‌آقای‬
‫نه!‪ ،‬تبعیض نه!‪ ،‬اسالم نه!‪ ،‬حجاب نه!”‪،‬‬ ‫مقابله با امکان و احتمال سازمان‌یابی حزب بازاری کارگر عاصی‌اش را «پُررو» لقب‬
‫شروع کند بگوید که ما میآئیم و ‪ ۲۷‬ساعت‬ ‫می‌دهد تا او از چرخه‌ی فروش نیروی‌کار‬ ‫پرولتاریای انقالبی‌ـ عنوان داده است‪.‬‬
‫کار را برقرار میکنیم و آخر سال مزد هر‬ ‫خارج کند‪« ،‬حزب کمونیست کارگری»‬
‫کس را اینطور حساب میکنیم و پرداخت‬ ‫ب کاریکاتوریک و فرافکنانه‌ی‬ ‫بنابراین‪ ،‬وجود «حزب کمونیست کارگری» ورچس ِ‬
‫میکنیم‪ .‬شما چطور میخواهید حکومت کنید؟‬ ‫در همه‌ی اشکال متصور آن و هم‌چنین «کارگرـ‌کارگری» را برپیشانی کارگر (یا‬
‫یکى در اینترنت گفته بود شما عدد بدهید و‬ ‫مضمون سرنگونی‌طلبانه‌‌ی فراطبقاتی‌ و‬ ‫ِ‬
‫‪124‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫جنبش سبز بیندازد‪ ،‬اختراع دو جنبش بود‪:‬‬ ‫عظیم مالی بورژوازی ایران و بدون دستگاه‬ ‫بگوئید خرج حکومت شما چقدر است؟ عدد‬
‫یکی جنبش سبز به‌رهبری موسوی و کروبی‬ ‫تبلیغاتی منظم ‪ ۲۵۰‬هزار نفری روحانیت‪،‬‬ ‫نمیدهم! مگر خمینى به شما عدد داده بود؟‬
‫که شکست خورد و تمام شد و ارتجاعی‬ ‫استراتژی سلبی خمینی حتی ذره‌ای هم‬ ‫مگر فرانکو در اسپانیا به کسى عدد داده‬
‫سبز مردمی‬‫ِ‬ ‫بود[!؟]؛ و دیگری جنبش‬ ‫نمی‌توانست او را به‌قدرت نزدیک کند‪ .‬او‬ ‫بود؟ این شیخهاى طالبان به کسی عدد داده‬
‫که رهبری‌اش شبکه‌ای است‪ ،‬معنویت‬ ‫حمایت لجیستیکی‪ ،‬مالی و نظامی گسترده‬ ‫بودند؟ آمدند و زدند و گرفتند و بعد گفتند‬
‫ایدئولوژیک‌اش فراطبقاتی و آزادی‌حواهانه‬ ‫دولت و سازمان‌های اطالعاتی پاکستان و‬ ‫میخواهند چکار کنند‪ .‬اینقدر َمعرفه بودند که‬
‫است و به‌لحاظ پایگاه انسانی‪ ،‬نه از جامعه‌ی‬ ‫آمریکا و عربستان از طالبان را که بدون‬ ‫مردم نگویند اینها از آسمان آمده‌اند}[اینجا]‬
‫طبقاتی ایران ـبا دو شالکله‌ی عمده‌ی طبقه‌ی‬ ‫آن حتی گامی هم نمی‌توانستند در افغانستان‬ ‫[تأکیدها از من است]‪.‬‬
‫کارگر و سرمایه‌دار‌ـ که احتماالً از آسمانی‬ ‫پیشروی کنند‪ ،‬به‌استراتژی سلبی آنان نسبت‬
‫مایه می‌گیرد که در آن‌جا همه باهم زیست‬ ‫می‌دهد‪ .‬او بمباران گرنیکا توسط نیروی‬ ‫بهمن شفیق در همین رابطه می‌نویسد‪{ :‬در‬
‫می‌کنند و مناسبات تولید و مناسبات اجتماعی‬ ‫هوائی آلمان هیتلری و نبرد نابرابر بین‬ ‫بحث «جنبش سلبی و اثباتی» بیتفاوتی‬
‫و اقتصاد هم مال خر است و فاقد قانومندی!!‬ ‫انترناسیونالیستهای آرمانخواه جمهوری‬ ‫حکمت نسبت به‌ماهیت طبقاتی قدرت‪ ،‬خود‬
‫جوان اسپانیا با ماشین عظیم جنگی ارتجاع‬ ‫را به‌طور برجسته‌ای در انتخاب رفرنس‌هایی‬
‫این‌گونه کالهبرداری‌ها و شارالتان‌بازی‌های‬ ‫فاشیست اروپا را یکسره حذف نموده و‬ ‫نشان می‌دهد که به‌طور آشکاری در تناقض‬
‫به‌اصطالح تئوریک تنها و تنها از‬ ‫پیروزی ارتجاع فرانکوئی را به‌استراتژی‬ ‫با یکدیگر و به‌جز مورد انقالب اکتبر‪ ،‬در‬
‫خرده‌بورژوازی برمی‌آید که ذاتا ً دوگانه‪،‬‬ ‫سلبی وی نسبت می‌دهد‪ .‬به‌ویژه در این‬ ‫تناقض با انقالب و جنبش انقالبی قرار دارند‪.‬‬
‫هیپوکریت‪ ،‬مذبذب و اپورتونیست است‪.‬‬ ‫مورد‪ ،‬حکمت نه تنها به تحریف تاریخ دست‬ ‫موارد دیگری که حکمت در کنار انقالب‬
‫همین مناسبات تولیدی‪ ،‬همین جهان‌بینی‬ ‫می‌زند‪ ،‬بلکه با تحریف این تاریخ ویژه‪ ،‬این‬ ‫اکتبر و به‌عنوان الگوهای مورد بررسی‬
‫پ‬
‫و همین زاویه نگرش است که به‌چ ِ‬ ‫آخرین سنگر مقاومت انقالب در اروپای‬ ‫خویش در دفاع از نظریه جنبش سلبی‬
‫خرده‌بورژوایی این امکان و جرئت را‬ ‫قرن بیستم‪ ،‬بر پشت این جنبش خنجر فرو‬ ‫به‌میان می‌کشد عبارتند از انقالب ‪ ۵۷‬در‬
‫می‌دهد تا قورباغه‌ی رنگ شده و زهرآگین‬ ‫می‌کند}‪.‬‬ ‫ایران و رهبری خمینی‪ ،‬جنبش فاالنژیستی‬
‫را به‌جای فولکس واگن به‌تبادل بگذارد‪،‬‬ ‫در اسپانیای دهه سی قرن بیست و رهبری‬
‫«اپوریسیون» مسلح در سوریه را انقالبی‬ ‫پایان چپ‬
‫ِ‬ ‫جنبش پساانتخاباتی سبز نقطه‌ی‬ ‫فرانکو و سرانجام روند قدرتگیری طالبان‬
‫بنامد و معرکه‌ی «ایران تریبونال» را [‌در‬ ‫خرده‌بورژوایی!‬ ‫در افغانستان‪ .‬در گفتگوها[اینجا] برای نشان‬
‫کنار افراد و جریانات ظاهراً دموکرات‬ ‫دادن وجه کاریسماتیک رهبری در نظریات‬
‫مشرب و ـ‌در واقع‌ـ ضدکمونیست (مثل‬ ‫همان‌طورکه طی دوسال گذشته ماهیت‬ ‫حکمت‪ ،‬موارد اسپانیای فرانکو و ایران‬
‫مجاهدین خلق‪ ،‬پیام اخوان و غیره)‌] به‌جای‬ ‫پساانتخاباتی سبز را در ده‌ها نوشته‌ی‬
‫ِ‬ ‫جنبش‬ ‫خمینی مورد اشاره قرار گرفته‌اند‪ .‬اما این‬
‫ی تهاجم نظامی‬ ‫گوناگون و از زوایای مختلف مورد بررسی‬
‫مهندسی افکار و تدارک نظر ِ‬
‫ِ‬ ‫امر از جانب دیگری نیز در خور توجه‬
‫ناتو به‌ایران‪ ،‬محاکمه‌ی انقالبی جمهوری‬ ‫قرار داده‌ایم (که حجم آن‌ها به‌صدها صفحه‬ ‫است‪ .‬حکمت یک انقالب و سه ضد انقالب را‬
‫اسالمی بنامد[اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا]‪.‬‬ ‫می‌رسد و همگی در سایت امید ذخیره‬ ‫به‌عنوان نمونه‌های بررسی خویش در تعیین‬
‫شده‌اند[‪ ،)]۳‬این جنبش ـ‌در بورژوایی بودن‬ ‫استراتژی برای تسخیر قدرت سیاسی به‌کار‬
‫«اپوزیسیون» مسلح در‬
‫ِ‬ ‫گرچه ستایش از‬ ‫ت‬
‫و خاصه‌ی ارتجاعی و پُروغربی و دس ِ‬ ‫می‌گیرد‪ .‬روشن است که تنها وجه مشترک‬
‫آشکار هم‌سویی با آن ـ‌به‌لحاظ‬
‫ِ‬ ‫سوریه و اعالم‬ ‫راستی‌اش[اینجا‪ ،‬اینجا و اینجا] ‪ ،‬نه تنها‬ ‫بین این نمونه‌ها همان مسأله جابجائی قدرت‬
‫زمان قراردادی‌ـ ربط مستقیمی‬ ‫ِ‬ ‫توالی‬
‫ِ‬ ‫به‌مردم کارگر و زحمت‌کش‪ ،‬و هم‌چنین‬ ‫است‪ .‬نه مضمون جنبشهای اجتماعی پایه‬
‫به‌جنبش سبز و ُکنش‌های فریب‌کاران ‌ه و‬ ‫تهی‌دستان و حاشیه‌نشینان جامعه تعلق نداشت‬ ‫این موارد و نه امکانات مادی این جنبشها‬
‫فریب‌های ‌‌مدیایی آن ندارد و از لحاظ بعد‬ ‫و موجبات استحکام و گسترش چپ انقالبی‬ ‫و نه ساختار قدرت ناشی از پیروزی این‬
‫از جنبش سبز واقع شده است؛ اما حقیقت‬ ‫و متعهد به‌منافع کارگران و زحمت‌کشان را‬ ‫جنبشها‪ ،‬هیچکدام در بحث جائی ندارند‪.‬‬
‫این است‌که آن‌چه بخش بسیار وسیعی از‬ ‫فراهم نکرد‪ ،‬بلکه منهای عبارت‌پردازی‌های‬ ‫در مقابل آنچه در بحث برجسته و تعیین‬
‫چپ خرده‌بورژوایی را (به‌ویژه در خارج از‬ ‫فریبنده‌ای که از ادبیات چپ ‌سرقت کرده‪،‬‬ ‫کننده می‌شود‪ ،‬همان جنبه سلبی قضیه است‬
‫‌گیران مسلح‬
‫ِ‬ ‫کشور) به‌جانب‌داری از معرکه‬ ‫تماما ً برعلیه مردم کارگر و زحمت‌کش و‬ ‫که حکمت سعی در قبوالندن آن به‌عنوان‬
‫و جنایت‌کار و ضدکمونیست در سوریه‬ ‫نیز برعلیه جنبش چپْ سوخت و ساز داشته‬ ‫استراتژی تسخیر قدرت به‌حزب کمونیست‬
‫می‌کشاند‪ ،‬ادامه‌ی همان روند اضمحالل و‬ ‫و با گسترش شتاب‌یابنده‌ی خویش به‌درون‬ ‫کارگری دارد‪ .‬با این کار حکمت ضربه‌ای‬
‫کژدیسه‌‌ای است که نقطه‌ی تحول کیفی‌اش‬ ‫پ خرده‌بورژوایی و جذب بسیاری‬ ‫صفوف چ ِ‬ ‫تعیین کننده برآگاهی سیاسی مخاطبین‬
‫را جنبش سبز نه تنها شتاب بخشید‪ ،‬بلکه‬ ‫از افراد و جریانات این چپ به‌درون خود‪ ،‬در‬ ‫خویش وارد می‌کند و به‌تخدیر افکار دست‬
‫این شتاب را نیز به‌شتاب کشاند‪ .‬گرچه‬ ‫تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی در ایران به‌نقطه‌ای‬ ‫می‌زند‪ .‬او با برجسته کردن استراتژی‬
‫سرکوب‌های خونین (به‌ویژه پس از خرداد‬ ‫پ‬‫پایان چ ِ‬
‫ِ‬ ‫تبدیل شد که می‌توان تحت عنوان‬ ‫ظاهرا تعیین‌کننده این جنبشهای ارتجاعی‬
‫‪ ،)۶۰‬شکست جنبش در ابعاد مختلف‪ ،‬فرار‬ ‫خرده‌بورژوایی و به‌ویژه پایان این چپ در‬ ‫برای تسخیر قدرت‪ ،‬از یک سو تاریخ‬
‫هراسان و منفعل به‌جای عقب‌نشینی فعال و‬ ‫خارج از کشور از آن نام برد‪.‬‬ ‫این جنبشهای ارتجاعی را تحریف نموده‬
‫بابرنامه و ـ‌از همه مهم‌تر‌ـ نداشتن ارتباطِ‬ ‫و از سویی دیگر ـ‌حداقل در مورد اسپانیا‪-‬‬
‫عمیق و نیز عدم باور به‌ارتباطِ عمیق با‬ ‫شاهکار چپ خرده‌بورژوایی که همانند‬
‫به‌تطهیر ارتجاعی دست می‌زند که بر دریای‬
‫مردم کارگر و زحمت‌کش (از یک‌طرف)‪،‬‬ ‫خو ِد خرده‌بورژوازی طیفی رنگارنگ و‬
‫خون انقالبیونی از سرتاسر اروپا و جهان و‬
‫و عناد خرده‌بورژوایی و فرقه‌ای در‬ ‫سازمان‌ناپذیر را تشکیل می‌دهد‪ ،‬پس از‬
‫با حمایت کل ارتجاع اروپا و ماشین نظامی‬
‫یـ‌سیاسی‬ ‫دریافت تحوالت اقتصادی‌ـ‌اجتماع ‌‬ ‫این‌که به‌شدت زیر فشار تحلیل‌های برخاسته‬
‫آلمان نازی موفق به‌کسب قدرت و برقراری‬
‫(از طرف دیگر)‪ ،‬خانه‌ی مستحکم چپ را‬ ‫از واقعیت و نیز نتایج ناشی از خو ِد این‬
‫یک دیکتاتوری سیاه در اروپا شد‪ .‬حکمت‬
‫به‌کلبه‌ای پوشالی تبدیل کرده بود؛ اما آن‌چه‬ ‫واقعیت قرار گرفت و فرصت پیدا کرد تا‬
‫این واقعیت را پنهان می‌کند که بدون حمایت‬
‫هرنوع امکان ارزش‌آفرینی اجتماعی‌ و‬ ‫فقط نگاهی به‌کله‌‌ی زشت و صراحتا ً شرم‌آور‬

‫‪125‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫و مدلی از حکومت بودند که اوج اقتصادی‬ ‫اما آن عامل تعیین‌کننده‌ای که بخش وسیعی‬ ‫پ ناتوان‬
‫ته‌مانده‌ی اعتبار هژمونیک این چ ِ‬
‫و سیاسی آن را براساس نهادهای مدنی و نیز‬ ‫بورژوایی به‌اصطالح‬
‫ِ‬ ‫از چپ خرده‬ ‫از تولی ِد ارزش‌های تاریخی را به‌آتش کشید‪،‬‬
‫صنعت بسیار پیش‌رفت ‌ه و بسیار متکامل‌تر‬ ‫رادیکال را به‌جنبش سبز گره زد و پس از‬ ‫خیزش بخشی از خرده‌بورژوازی شهرنشین‬
‫اروپایی ‌‪ ،‬در اسپانیا و خصوصا ً در یونان‬ ‫شکست آن نیز امکان بازنگری و تصحیح‬ ‫ی چپ از این خیزش بود که‬ ‫‌‌ر ْو ِ‬
‫و دنباله َ‬
‫(با همه‌ی خاصه‌ها و تبعات اقتصادی آن)‬ ‫موضع‌گیری‌های غلط و بورژوایی را از او‬ ‫ابعاد شاکله‌های حجم وجود‌ش در یک ب ْ‬
‫ُعد‬
‫مشاهده می‌کنیم[اینجا‪ ،‬اینجا واینجا]‪ .‬در‬ ‫گرفت‪ ،‬گرایشی بود که مقوله‌ی فراطبقاتی‬ ‫به‌مرتج‌ترین حجره‌های طالب و روحانیون‬
‫مختصات جامعه‌ی ایران این مطالبه‌ی‬ ‫و انتزاعی سرنگونی‌طلبی سیاسی و عبارت‬ ‫‌دار‬
‫حکومتی می‌رسید‪ ،‬و از بُع ِد دیگر میراث ِ‬
‫سیاسی‌ـ‌اقتصادی معنای دیگری جز دور‬ ‫«گذر از نظام» آن را بیان می‌کند‪ .‬در میان‬ ‫رانت‌خوارترین جناح «بورژوازی اسالمی»‬
‫تازه‌ای از چرخه‌ی ویران‌ساز استبداد ندارد‪.‬‬ ‫شعارهای رنگارنگ جنبش سبز‪ ،‬از جمله‌‬ ‫بود و از بُع ِد سوم شیفته‌ی مدرنیسم هالیودی‬
‫استبدادی‌که به‌واسطه‌ی نمایش و نمود‌های‬ ‫این شعار به‌گوش می‌رسید که «موسوی‬ ‫بود‪.‬‬
‫«انقالبی»‌اش به‌چنان مشروعیتی دست‬ ‫پ‬
‫بهانه است ـ کل نظام نشانه است»‪ .‬چ ِ‬
‫می‌یافت که می‌توانست جامعه‌ی ایران را با‬ ‫ب ادغام در جنبش سبز‪ ،‬این‬ ‫سرنگونی‌طل ِ‬ ‫در یک کالم‪ ،‬چپ خرده‌بورژوایی در‬
‫کم‌ترین «هزینه» به‌همان مدلی از حکومت‬ ‫شعار را «رادیکال» برآورد کرد و درست‬ ‫ی‬
‫پساانتخاباتی سبز به‌بازی‌گر ِ‬
‫ِ‬ ‫جریان جنبش‬
‫اسالمی تبدیل کند که سرمایه‌داری غرب‬ ‫همین‌جا بود که «پارچه» روح هم‌قبیله‌ای‬ ‫خرده‌بورژواهای چپْ آخرین رمق‌ها‪،‬‬
‫هم‌اکنون به‌آن نیاز دارد‪.‬‬ ‫خودرا در «نخ» دید!‬ ‫امکانات و اعتبارات اجتماعی و سیاسی‬
‫خودرا به‌پای جنبش اجتماعا ً آزادی‌خواهانه‌ای‬
‫حال به‌‌افراد و جریانات موسوم به‌چپی‬ ‫گرچه شعاردهندگان بسیار اندکی که این شعار‬ ‫ی و حتی‬ ‫ریخت که نه فقط در کله و رهبر ‌‬
‫برگردیم که همه‌ی اعتبار سیاسی و نیز‬ ‫را فریاد می‌زدند‪ ،‬هیچ‌وقت توضیح ندادند که‬ ‫نه تنها در بدنه‌ی توده‌وارش (که بعضی از‬
‫مشروعیت و معنویت اجتماعی خودشان‬ ‫آلترناتیو پس از سرنگونی‌شان چیست و چه‬ ‫ِ‬ ‫دیگر گروه‌بندی‌های جامعه را نیز به‌طور‬
‫را ـ‌به‌واسطه‌ی همه‌ی آن پارامترهایی‌که‬ ‫چیزی را می‌خواهند جایگزین این «نظام»‬ ‫پراکنده شامل می‌گردید)‪ ،‬بلکه به‌لحاظ ترکیب‬
‫سرنگونی‌طلبی فراطبقاتی و انتزاعی را‬ ‫کنند که موسوی بهانه‌ی کلیت آن است[‪]۴‬؛‬ ‫مسلط طبقاتی‌ـ‌خرده‌بورژوایی و پذیرش‌های‬
‫قمار‬
‫ِ‬ ‫برای‌شان «برآیند» ‌ساخته بود‌ـ در‬ ‫اما روند عمومی جنبش‪ ،‬ترکیب مسلط‬ ‫ایدئولوژیک پروغربی و مدیایی‌اش ـ‌ذاتاً‌ـ با‬
‫جنبشی باختند که در خاصه‌ی بورژوایی‪،‬‬ ‫طبقاتی‌اش‪ ،‬سمت‌وسوی صرفا ً آزادی‌خواهانه‌‬ ‫جنبش برابری‌طلبی همه‌جانبه‌ی پرولتاریا‬
‫ارتجاعی و پروغربی‌اش با یک قدم‌فاصله‌ی‬ ‫ک آن (که در نهایت‬ ‫و نیز جانه‌مایه هژمونی ‌‬ ‫فاقد هرگونه‌ای از هم‌خوانی بود و ـ‌در‬
‫سر بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان حرکت‬ ‫ِ‬ ‫ت‬
‫پش ِ‬ ‫خواهان استقرار کاپیتالوپارلمانتاریسم غربی‬ ‫واقع‌ـ با جنبش طبقاتی توده‌های کارگر و‬
‫می‌کرد‪ .‬این نیروی بی‌رمق و پراکنده‌ی‬ ‫برفراز جامعه بود)‪ ،‬از این حاکی می‌کرد‬ ‫زحمت‌کش متضاد بود‪ .‬تضادی‌که مایه‌های‬
‫موسوم به‌چپْ هم در وجه ماهوی و وجودی‬ ‫که اوالً‌ـ این سرنگونی صرفا ً سیاسی (و‬ ‫وجودی‌اش را ـ‌فراتر استنتاج منطقی‌ـ ‌از‬
‫خود‪ ،‬هم از جنبه‌ی معنوی و باورهای‬ ‫نه اقتصادی‌ـ‌سیاسی) است و بنابراین ربط‬ ‫ی و به‌طور ناگزیر از‬ ‫‌مناسبات تولید اجتماع ‌‬
‫ایدئولوژیک‌ خویش و هم از جنبه‌ی تعادل‬ ‫مستقیمی به‌توده‌های کارگر و زحمت‌کش‬ ‫وحدت و هم‌سویی با سرمایه می‌گرفت‪.‬‬
‫و توازن سیاسی‌اش ـ‌اگر نخواهد همانند‬ ‫ندارد؛ و دوماً‌ـ جنبه‌ی سیاسی آن نیز محدود‬
‫برکه‌ای راکد بخشکد و در هستی بی‌کران‬ ‫به‌جابه‌جایی مدل‌هایی از حکومت‌گری‬ ‫حقیقت این است‌که بخش رادیکال چپ‬
‫محو شود‌ـ چه چاره‌ای جز ستایش و اِبراز‬ ‫است‌که گاه در تعادل و توازن و گاه در‬ ‫خرده‌بورژوایی (پس از یکصد سال فرار‬
‫هم‌سویی با «اپوزیسیون» مسلح در سوریه‬ ‫ستیز شاکله‌ی جمهوری اسالمی بوده‌اند‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫و نشیب‪ ،‬تقلید و التقاط «تئوریک» و نیز‬
‫به‌منظور دست‌یابی به‌همان روابط و‬ ‫همان‌طور‌که پیش از این نیز در مقاالت‬ ‫سیاسی گاها ً بسیار‬
‫ِ‬ ‫ی‬
‫پس از تاوان‌پردازی‌ها ِ‬
‫«امکانات»‪ ،‬یا اقدام به‌پروژه‌هایی (همانند‬ ‫متعدد و از زوایای گوناگون نشان داده‌ایم[‪،]۳‬‬ ‫سخت و خونین)‪ ،‬سرانجام خودرا در مقابل‬
‫«کارزار ایران تریبونال» دارد که معنا‬ ‫سبزها (به‌مثابه‌ی یک جنبش اجتماعی)‬ ‫جنبشی دید که از همان زمینی روییده بود‬
‫حقیقی آن بین‌المللی‌کردن پرونده‌ی جمهوری‬ ‫‌طلبی امام‌زمانی و‬ ‫در مقابله با عدالت‬ ‫که او ‌را در شکل آرمانی‌اش رویانده بود‪:‬‬
‫ِ‬
‫اسالمی در مقابل شورای امنیت سازمان ملل‬ ‫سیاست‌های به‌اصطالح انبساطی احمدی‌نژاد‬ ‫مناسبات تولید و اجتماعی خرده‌بورژوایی‪.‬‬
‫است‪ .‬در این‌جا چرخشی صورت گرفته‬ ‫و نهایتا ً در مقابله با والیت مطلقه‌یخامنه‌ای‪،‬‬ ‫این چپ تنها درصورتی می‌توانست در‬
‫است‪ :‬بریگاد بین‌الملی در اسپانیا جای‬ ‫مدلی از حکومت را می‌خواستند که از‬ ‫این جنبش ادغام نشود که مقدمتا ً به‌شکل‬
‫خودرا به‌القاعده‌ای‌ها در سوریه داده‌اند و‬ ‫یک‌طرف انقباظی باشد و کفه‌ی خدمات و‬ ‫تئوریک و سپس در پروسه‌ای از آزمون‬
‫انترناسیونالیسم پرولتری (یا فشار هژمونیک‬ ‫یارانه‌ی سرمایه‌ را به‌زیان خدمات اجتماعی‬ ‫و خطای عملی با جنبش توده‌های کارگر‬
‫جنبش‌های انقالبی و مترقی در جهان) جای‬ ‫و یارانه‌های امام‌زمانی (مانند سهام عدالت‪،‬‬ ‫و زحمت‌کش ترکیب شده و به‌طور نسبی‬
‫خودرا به‌شورای امنیت سرمایه جهانی داده‬ ‫مسکن مهر و غیره) سنگین و سنگین‌تر کند‪،‬‬ ‫اعظم‬
‫ِ‬ ‫سازمان یافته بود؛ اما چپی که بخش‬
‫است!؟ گویی‌که دنیا روی کله‌اش راه می‌رود‬ ‫و ازطرف دیگر والیت مطلقه‌ی فقیه را یا‬ ‫داخل کشوری آن به‌دنبال جنبش دوم خرداد‬
‫و با پاهایش فکر می‌کند!!!‬ ‫به‌واسطه‌ی حضور دائمی و مستقیم «شورای‬ ‫افتاد و بخش اعظم خارج از کشوری‌اش نیز‬
‫خبرگان رهبری» در سیاست‌های جاری‬ ‫جامعه‌ی ایران را به‌واسطه‌ی مدیای غرب‬
‫*****‬ ‫کشور و یا به‌واسطه‌ی یک خامنه‌ای دیگر‬ ‫و اخبار به‌شدت متأثر از جنگ جناح‌ها‬
‫(مثالً‪ :‬رفسنجانی) به‌جای این خامنه‌ای‪،‬‬ ‫می‌فهمد‪ ،‬چاره‌ای جز دنباله‌روی از جنبش‬
‫همان‌طورکه کار (به‌مثابه‌ی تبادل نیرو و‬ ‫پساانتخاباتی سبز نداشت‪ .‬به‌عبارتی ـ‌حتی‌ـ‬
‫به‌والیت نسبی فقیه تبدیل کنند‪.‬‬
‫نیاز بین انسان و طبیعت) سازای انسان‬ ‫می‌توان چنین اظهار نظر کرد که کنش و‬
‫بوده و هست؛ برهمین اساس نیز تنها معیار‬ ‫در یک کالم‪ ،‬سبزها [فراتر از این‌که‬ ‫ی پس از‪ ۳۰‬خرداد ‪ ۶۰‬این‬ ‫برهم‌کنش‌ها ِ‬
‫فاصل‬
‫ِ‬ ‫انقالبی‌گرایی پرولتاریایی که حد‬ ‫به‌طرف‌داران موسوی یا طرف‌داران‬ ‫چپ یکی از عوامل مؤثر ـ‌‌گرچه نه عامل‬
‫عمیقی با چپ خرده‌بورژوایی متعفن دارد‪،‬‬ ‫جنبش هم‌زمان‬ ‫«مردم» تقسیم‌ شوند و دو‬ ‫تعیین‌کننده‌ـ‌در شکل‌گیری و بروز این جنبش‬
‫ِ‬
‫کار در وجه تاریخا ً ضروری آن است‪.‬‬ ‫و مکان را با دو جهت حرکت محتلف‬ ‫بوده است‪.‬‬
‫این درست است‌که انقالب به‌طور ارادی و‬ ‫بسازند!؟] در کلیت خویش خواهان آن شکل‬
‫‪126‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫به‌این باور نباشیم که در دنیای مادی و قطعا ً‬ ‫براساس میل و طراحی به‌وقوع نمی‌پیوندد؛ ‪fard.abbas@yahoo.com‬‬
‫قانونمند‪ ،‬تصادفات ـ‌نه قانونمند‌ـ که تصادفی‬ ‫اما بدون تدارک معنوی‌ـ‌تئوریک طبقه‌ی‬
‫هستند؛ می‌توان به‌‌ربط یا در واقع به‌میانجی‬ ‫کارگر و کلیت جامعه‪ ،‬بدون تبادل اندیشه و پانوشت‌ها‪:‬‬
‫این واقعه‌ی مستقما ً نامربوط نیز فکر کرد‪.‬‬ ‫عمل انقالبی و نیز بدون سازمان‌یابی طبقاتی‬
‫[‪ ]۱‬آن گروه‌ها و جریاناتی‌که هم از‬
‫و انقالبی کارگران و زحکمت‌کشان نمی‌توان‬
‫ازآن‌جاکه سازمان سرخ در بادگیر‬ ‫«اپوزیسیون» مسلح در سوریه دفاع می‌کنند‬
‫با انگ انسانی برپیشانی تاریخ‪ ،‬از چرخه‌ی‬
‫پ‬
‫چ ِ‬ ‫اجتماعی‬ ‫ارزش‌آفرینی‌های‬ ‫و هم خودرا چپ می‌دانند‪ ،‬غالبا ً روی این‬
‫بازتولید جامعه طبقاتی گذر کرد و شاهد‬
‫خرده‌بورژوایی آن زمان‪ ،‬نیروی خودرا‬ ‫مسئله انگشت می‌گذارند که جمهوری‬
‫وقوع اتقالب اجتماعی یا سوسیالیستی بود‪.‬‬
‫روی احتمال ارزش‌آفرینی تاریخی متمرکز‬ ‫اسالمی همه‌ی تخ ‌م مرغ‌هایش را توی سبد‬
‫پ خرده‌بورژوایی‪،‬‬ ‫پروسه‌ی اضمحالل چ ِ‬
‫کرده بود‪ ،‬چرخش چپ خرده‌بورژوایی را‬ ‫دولت سوریه گذاشته است؛ و سرنگونی این‬
‫حضوصا ً در خارج از کشور ـ‌به‌یک معنا‌ـ‬
‫به‌سرعت دریافت و با ارزیابی از توان‬ ‫دولت مقدمه‌ی سرنگونی دولت جمهوری‬
‫به‌پاسیفیسم و آکسیونیسمی برمی‌گردد که‬
‫دورنی خود به‌این نتیجه رسید که ادامه‌ی‬ ‫اسالمی است‪ .‬این نمی‌تواند همه‌ی حقیقت را‬
‫تصور می‌کند‪ ،‬انقالب را بدون کاشت‬
‫متشکل‌اش برای جنبش کمونیستی چیزی جز‬ ‫بیان کند‪ .‬چراکه مدیران دولت و صاحبان‬
‫و داشت می‌توان برداشت‪ .‬بنابراین‪ ،‬در‬
‫فاجعه به‌ارمغان نخواهد آورد؛ از این‌رو‪،‬‬ ‫ً قدرت سیاسی در ایران نشان داده‌اند که‬
‫کار تاریخا‬ ‫گذر از این معیار بورژوایی‪ِ ،‬‬
‫ک‬
‫‌براساس مکانیمسی نه چندان دموکراتی ‌‬ ‫به‌وقت «لزوم» و برای روز «مبادا» توی‬
‫ضروری تنها معیاری است‌که می‌تواند‬
‫(اما مسؤالنه)‪ ،‬به‌انحالل خویش اقدام کرد‪.‬‬ ‫هرسبدی که الزم باشد تخم‌گذاری می‌کنند‪.‬‬
‫کمونیست‌های پرولتاریایی را از فرقه‌های‬
‫برای مثال‪ ،‬برهان غلیون در هنگامی که‬
‫پ خرده‌بورژوایی تفکیک کند‪.‬‬ ‫چ ِ‬
‫حقیقت این است‌که سازمان سرخ با همه‌ی‬ ‫هنوز ریاست «شورای ملی سوریه» را‬
‫فیلترهای ایدئولوژیک و پرنسیپ‌هایی‬ ‫اینک‌ که اعتبار چپ و کمونیست و به‌عهده داشت برای سایت خبرآنالین مقاله‌ی‬
‫که به‌گونه‌ی تحلیلی و آموزشی در مقابل‬ ‫سوسیالیست در جامعه‌ی ایران از دست رفته و اختصاصی می‌نوشت[اینجا را کلیک کنید]‪.‬‬
‫ورود اخالقیات خرده‌بورژوایی به‌حریم‬ ‫نگاه مارکسیستی به‌هستی و مبارزه‌ی طبقاتیْ این‌گونه دلبری‌های به‌اصطالح ژورنالیستی‬
‫خود قرار داده بود و علی‌رغم همه‌ی‬ ‫تبادل و گردش چندانی ندارد‪ ،‬کار تاریخا ً می‌تواند نشان‌گر این احتمال باشد که دیگر‬
‫ِ‬
‫قرارهایی‌که می‌بایست از تبدیل چنین‬ ‫ضروری بازآفرینی اعتبار مارکسیسم با گروه‌بندی‌های شاکله‌ی جمهوری اسالمی نیز‬
‫اخالقیاتی (درصورت ورود) به‌مناسبات‬ ‫استفاده از همه‌ی زمینه‌های ممکن و ضروری مناسبات آشکار یا پنهانی با دارو دسته‌های‬
‫خرده‌بورژوایی جلوگیری کند‪ ،‬اما از یورش‬ ‫است‪.‬ایجاد محافل مارکسیستی کارگری؛ تشکیل‌دهنده‌ی «شورای ملی سوریه» و‬
‫ِ‬
‫عمومی خرده‌بورژوازی در شکل اخالقی‬ ‫ایجاد رابطه‌ی مطالعاتی بین کارگران و نیز «ارتش آزاد سوریه» دارند و زمینه‌ی‬
‫و مناسباتی‌اش در امان نماند و [به‌نظر‬ ‫سرنگونی احتمالی اسد را‬
‫ِ‬ ‫دانشجویانی‌که خودرا مارکسیست و چپ مناسبات پس از‬
‫نگارنده] همین مسئله عمده‌ترین عاملی بود‬ ‫می‌دانند؛ ایجاد آشنایی بین افراد و گروه‌های برنامه‌ریزی می‌کنند‪.‬‬
‫که فکر انحالل (و ‌در واقع‌) تقسیم سازمان‬ ‫کارگری با مارکسیسم و دانش مبارزه‌ی‬
‫به‌هسته‌ها یا محافل فاقد مرکزیت و ارتباط‬ ‫نکته‌ی دیگری که در رابطه با «اپوزیسیون»‬
‫طبقاتی؛ ایجاد محافل مطالعاتی مارکسیستی‬
‫تشکیالتی باهم را در دستور کار گذاشت‬ ‫مسلح در سوریه و چپ‌های ایرانی طرف‌دار‬
‫بین افراد و گروه‌های دانشجویی؛ انتقال‬
‫و پلنوم رسمی سازمان در سال ‪ ۱۳۶۷‬را‬ ‫ن باید به‌آن اشاره کرد‪ ،‬این است‌که‬ ‫آ‌‬
‫ادبیات مارکسیستی به‌گروه‌های دبیرستانی؛‬
‫به‌‌محلی برای بروز آشکار این اخالقیات‬ ‫«چپ‌«های ایرانی در این زمینه تنها نیستند؛‬
‫ترجمه‌ی آثار مارکسیستی (از یک نوشته‌ی‬
‫و مناسبات تبدیل کرد‪ .‬به‌هرروی‪ ،‬احتمال‬ ‫و ملی‌ـ‌مذهبی‌های طرف‌دار بارزگان و‬
‫کوتاه گرفته تا کار روی پروژه‌ی وسیع‌تر)؛‬
‫این‌که ادامه‌ی کار متشکل نیروها و افراد‬ ‫شریعتی و مصدق هم با آن‌ها هم‌سویی دارند‬
‫نقد مارکسیستی دیدگاه‌هایی که به‌واسطه‌ی‬
‫شاکله‌ی سازمان سرخ ضربه‌ی سختی‬ ‫و برای «مردم» سوریه و دستجات مسلح‬
‫اعتبارات دانشگاهی و آکادمیکْ مارکسیسم‬
‫به‌ضرورت سازمان‌یابی پرولتری در‬ ‫متشکل از نظامیان فراری از ارتش[!؟]‬
‫را با ارائه‌ی تصویر کاریکاتوریک از‬
‫راستای تشکیل «حزب کارگران کمونیست»‬ ‫نوحه‌سرایی می‌کنند[اینجا را کلیک کنید]‪.‬‬
‫آن‪ ،‬تخطئه می‌کنند؛ نوشتن رمان و قصه‌ی‬
‫وارد می‌کرد و به‌فاجعه ختم می‌شد‪ ،‬چندان‬
‫کارگری و مارکسیستی؛ تحقیق روی [‪« ]۲‬سازمان سرخ کارگران ایران»‬
‫هم ضعیف نبود‪ .‬بنابراین‪ ،‬منهای جنبه‌ی‬
‫پ خرده‌بورژوایی ورچسب خط ‪۵‬‬ ‫ساختار‪ ،‬مکانیزم‌ها و روند انباشت سرمای ‌ه که چ ِ‬
‫اطالعاتی مسئله‪ ،‬و با توجه به‌آن‌چه پس از‬
‫در ایران؛ بررسی مارکسیستی زوایای را برپیشانی‌اش کوبید تا کیفیت و ماهیت‬
‫این انحالل غیردموکراتیک واقع شد‪ ،‬آن‬
‫مختلف تاریخ ایران و به‌ویژه تمرکز روی طبقاتی‌اش را زیر یک تصویر کمّی حجیم و‬
‫تصمیم غیردموکراتیکْ نشان از این دارد‬
‫تاریخ معاصر؛ تصنیف و اجرای آهنگ‌های غیرواقعی و خشن خفه کند و سپس به‌انکار‬
‫که در راستای زایش ارزش‌های انقالبی و‬
‫کارگری و طبقاتی و مارکسیستی؛…؛ و این کمیت و کیفیت بنشیند‪ ،‬درست همان‬
‫پرولتری تصمیمی دموکراتیک بود‪ .‬به‌باور‬
‫سازمانی و… زمانی در پروسه‌ی انحالل قرار گرفت که‬ ‫ِ‬ ‫صدها شکل هنری و علمی و‬
‫من که هیچ نقشی در آن‌چه به‌انحالل و تجزیه‬ ‫بدون‬ ‫که‬ ‫دارد‬ ‫کار تاریخا ً ضروری وجود‬
‫مفهوم «کمونیسم کارگری» توسط منصور‬
‫سازمان سرخ راهبر گردید‪ ،‬نداشتم؛ همین‬
‫نسبت الزمی از هریک از آن‌ها‪ ،‬همه‌ی حکمت و حواریون او به‌عرصه‌ی ادبیات‬
‫کنش (حتی برفرض که فقط براساس یک‬
‫فرصت‌های انقالبی توسط بورژوازی و ایران و جهان قدم گذاشت‪ .‬این درست‬
‫دریافت حسی شکل گرفته باشد) نشان‌گر‬
‫به‌کمک گروه‌هایی که خودرا چپ می‌نامند‪ ،‬مصادف با زمانی است‌که خرده‌بورژوازی‬
‫ضرورت سازمان‌یابی کمونیستی فعالین‬
‫بلعیده می‌شود و به‌ضدانقالب تبدیل می‌گردد‪ .‬کالهش را برای رفسنجانی و برنامه‌های‬
‫کارگری و ضرورت تربیت کادرهایی است‬
‫ی او به‌احترام از سر‬ ‫اقتصادی و سیاس ‌‬
‫که ضمن خاستگاه کارگری و ادامه‌ی زندگی‬ ‫عباس فرد ـ الهه ـ ‪ ۱۰‬جوالی ‪۲۰۱۲‬‬
‫برمی‌دارد؛ و چپ خرده‌بورژوایی نیز به‌ ِجلد‬
‫و مناسبات کارگری بتوانند با توده‌های کارگر‬ ‫(سه‌‌شنبه ‪ ۲۰‬تیرماه ‪)۱۳۹۱‬‬
‫خیال خویش و دام‌چاله‌ی انتزاع بربستر‬
‫و زحمت‌کش به‌مثابه‌ی روشنفکر انقالبی‬
‫انتزاع می‌خزد تا با کمک آکسیون و جنجال‬ ‫‪info@omied.de‬‬
‫رابطه‌ی فعال سیاسی‪ ،‬طبقاتی و انقالبی نیز‬
‫بتواند تا برداشت انقالبی آتی برپا بماند‪ .‬اگر‬
‫داشته باشند‪ .‬این گذرگاه سازمان‌یابی طبقاتی‬
‫‪127‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫هفده) اعتصاب عمومی – در کدام راستا‪ ،‬با‬ ‫است‪ ،‬در عین‌حال انقالبی در عرصه‬ ‫و کمونیستی طبقه‌ی کارگر است‌که هنوز از‬
‫کدام هژمونی و با رهبری کدام نهاد؟‬ ‫مناسبات درونی طبقه‌ی کارگر نیز می‌باشد‪.‬‬ ‫جنبه‌ی تاریخی به‌طور گسترده و قطعی واقع‬
‫گرچه برخالف دیدگاه بورژوایی بخشی از‬ ‫نشده است‪.‬‬
‫هیجده) درباره‌ی ماهیت ارتجاعی‌ـ‌ایدئولوژیک‬ ‫پ سرنگونی‌طلب سابق و رژیم‌چنج کنونیْ‬ ‫چ ِ‬
‫«موج سبز» – پاسخی به‌پاسخ امین قضایی‬ ‫این انقالب درونی ربط چندانی به‌میزان‬ ‫سازمان‬
‫ِ‬ ‫ب اجزای باقی‌مانده از‬ ‫گرچه اغل ِ‬
‫پیشرفت‌های تکنولوژیک و به‌اصطالح‬ ‫منحل شده‌ی سرخ کارگران ایران‪ ،‬یک‌بار‬
‫نوزده) هژمونی طبقه‌کارگر یا شبح سوشیانس‬ ‫دیگر در جریان روزمره‌ی زندگی کارگری‬
‫تاریخی ندارد و عمده‌ی نیروی خودرا از‬
‫بررسی «فقر تحلیل»ها‪ ،‬قسمت اول‬
‫ِ‬ ‫–‬ ‫(در امر کرایه خانه و مسئله‌ی گذران زندگی‬
‫مدنیت برخاسته از مبارزه‌ی کارگری‪،‬‬
‫آگاهانه و سازمان‌یافته می‌گیرد؛ اما بدون این‬ ‫و مانند آن) منحل شدند و بربستر آن انحالل‬
‫بیست) هژمونی طبقه‌کارگر یا شبح سوشیانس‬
‫انقالب درون‌طبقه‌ای (که تأثیرات بیرونی‬ ‫غیردموکراتیک هیچ‌گونه درخشش طبقاتی‌ای‬
‫بررسی «فقر تحلیل»ها‪ ،‬قسمت دوم‬
‫ِ‬ ‫–‬
‫شگرفی دارد) انقالب سوسیالیستی ـ اگرـ‬ ‫صورت نگرفت؛ اما هیچ گرایش و گروه‌بندی‬
‫ت و یک) صورت مسأله را عوض نکنید‬ ‫بیس ‌‬ ‫از خطر شکست فوری جان به‌در برد‪،‬‬ ‫روشنی که به‌نحوی رابطه‌ی مؤثری با‬
‫– در پاسخ به‌پاسخ‌گونه‌ی محمد قراگوزلو‬ ‫به‌احتمال بسیار قوی در دام‌چاله‌ی فشار‬ ‫سازمان سرخ داشت و حتی آن گروه‌هایی که‬
‫به‌«هژمونی طبقه‌کارگر یا شبح سوشیانس»‬ ‫درونی‌ـ‌بیرونی به‌اضمحالل می‌رسد‪.‬‬ ‫به‌نحوی در مناسبات خرده‌بورژوایی غرق‬
‫شدند‪ ،‬در انواع و اقسام نهادها و پروژه‌های‬
‫ت و دو) چکامه‌‌ی آینده یا مرثیه برای‬
‫بیس ‌‬ ‫[‪ ]۳‬در رابطه با چیستی‪ ،‬چگونگی‪ ،‬ریشه‌ها‬ ‫پروغربی و رژیم‌چنجی که انهدام امکان‬
‫گذشته؟ بررسی دو اظهارنظر نسبت به‌فوت‬ ‫و ماهیت جنبش پساانتخاباتی سبز به‌جز‬ ‫سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی کارگران‬
‫منتظری‬ ‫لینک‌های داخل متن‪ ،‬می‌توان به‌مقاالت زیر‬ ‫و زحمت‌کشان یکی از تبعات آن است‪،‬‬
‫که به‌ترتیب تاریخ انتشار آمده‌اند نیز مراجعه‬ ‫حضور ارزشمند‬
‫ِ‬ ‫حضور ندارند‪ .‬این عدم‬
‫بیست و سه) هژمونی طبقه‌کارگر یا شبح‬ ‫کرد‪:‬‬ ‫و انقالبیْ حاصل ترکیب طبقاتی کارگران‬
‫بررسی «فقر تحلیل»ها‪ ،‬قسمت‬
‫ِ‬ ‫سوشیانس –‬ ‫سوسیالیستی است‌که تا آن‌جا سوسیالیست و‬
‫سوم‬ ‫یک) از جنبش دوم خرداد تا جنبش سبز‬ ‫قدرتمند و ارگانیک نبودند که بتوانند در مقابل‬
‫بیست و پنج) فعالین کارگری‪ ،‬کجای این‬ ‫هجوم خرده‌بورژوازی و بورژوازی تاب‬
‫دو) نامه به یک دوست‬
‫«جنبش» ایستاده‌اند؟‬ ‫بیاورند و با گسترش طبقاتی و سوسیالیستی‬
‫سه) شمارش معکوس برای برخورد بزرگ‬ ‫خویش بساط پروغربی‌گرایی و رژیم‌چنچی‬
‫بیست و شش) جایگاه جنبش کارگری از‬ ‫را به‌زباله‌دان انقالب سوسیالیستی بریزند‪.‬‬
‫نگاه تئوریسین‌های جنبش پساانتخاباتی ـ‬ ‫چهار) از فاتحان و شکست خوردگان و از‬
‫قسمت اول‬ ‫حقایقی فراتر از سیاست روز – تأمالتی‬ ‫نکته‌ی دیگری‌که نشان از پیوند طبقاتی‬
‫درباره “االهیات شکنجه” و ریزه خواران‬ ‫سازمان سرخ با کارگران و زحمت‌کشان‬
‫بیست و هفت) جایگاه جنبش کارگری از‬ ‫شکنجه‬ ‫داشت‪ ،‬این‌ بود که علی‌رغم گسترگی نسبی‬
‫نگاه تئوریسین‌های جنبش پساانتخاباتی ـ‬ ‫مناسبات این سازمان در اغلب مناطق‬
‫صنعتی کشور و علی‌رغم بازسازی این پنج) سرخها و سبزها – بحثی درباره معضل قسمت دوم (بخش یک)‬
‫مناسبات پس از ضربات ‪ ۳۰‬خرداد ‪ ۱۳۶۰‬چپ به بهانه یک نقد‬
‫بیست و هشت) گستاخی حقارت‌آمیز‬ ‫ی حدود ‪ ۱۰۰‬نفر از‬ ‫و نیز باوجود دست‌گیر ِ‬
‫«اپوزیسیون» بورژوایی را باید به‌ضد‬ ‫افرادی‌که به‌نوعی با آن ارتباط مداوم داشتند؛ شش) عاشورا‬
‫خویش تبدیل نمود‬
‫اما هیچ‌قربانی‌ای به‌خدای سرمایه و پیامبر هفت) روزهای حزن انگیز تهران و آغازی‬
‫بیست و نه) دفاع از جنبش مردمی در تونس‬ ‫تازه به‌بعثت رسیده‌اش در ایران (یعنی‪ :‬نو‬
‫جمهوری اسالمی) تقدیم نکرد‪ .‬راز این‬
‫یا تخطه‌ی جنبش کارگری در ایران!؟‬
‫پیروزی منهای جزئیات آن [که می‌بایست هشت) راههای بازگشت باز می‌شوند‬
‫[‪ ]۴‬به‌جز پرس‌وجو و گفتگوهای تلفنی و‬ ‫به‌دقت تدوین گردند] این بود که سازمان‬
‫سرخ در هیچ‌یک از ابعاد وجودی‌اش نه) پایان سبز؟‬
‫اینترنتی متعدد با دوستان‪ ،‬فامیل و رفقای‬
‫ساکن ایران در مورد چگونگی و گستره‌ی‬ ‫فراطبقاتی‌گرا و «سرنگونی‌طلب» نبود‪،‬‬
‫ده) با گامهای سنجیده‬
‫شعار «موسوی بهانه است‪ ،‬کل رژیم نشانه‬ ‫و سرنگونی جمهوری اسالمی را تنها در‬
‫است»‪ ،‬که همگی از محدودیت دفعات‬ ‫شکل سرنگونی انقالبی و سوسیالیستی یازده) لغو کار مزدی یا لغو اندیشه؟‬
‫به‌یکی‌ـ‌دوبار و تعداد بسیار ناچیز شعار‬ ‫آن نطام اقتصادی‌ـ‌سیاسی‌ای درمی‌یافت‬
‫دهندگان حکایت می‌کردند؛ اما سؤال مهم‌تر‬ ‫سبز‬ ‫پرتو‬ ‫در‬ ‫لنینیسم‬ ‫آنتی‬ ‫عروج‬ ‫دوازده)‬ ‫که بدون جمهوری اسالمی هم می‌تواند‬
‫ی این‬‫دلیل وجود ِ‬
‫ِ‬ ‫این است‌که شأن نزول و‬ ‫به‌بقای خویش ادامه دهد‪ .‬بنابراین‪ ،‬به‌جای‬
‫رؤیاپروری و تخیل خرده‌بورژوایی در امر سیزده) استراتژی کمونیستی‪ ،‬جنبش کارگری‬
‫شعار چیست؟ مگر بحثی در مورد بود و‬ ‫ِ‬
‫حضور در قدرت سیاسی یا نهایتا ً دست‌یابی و چپ جامعه‬
‫نبود جمهوری اسالمی یا در مورد نقش و‬
‫نابه‌‌جا و نابه‌هنگام به‌آن‪ ،‬همه‌ی نیروی چهارده) یک گام به پیش‪ ،‬چند گام به پس جایگاه موسوی در جمهوری اسالمی مطرح‬
‫شده بود که تین شعار به‌طور خودجوش‬ ‫خودرا در پرهیز از هرگونه جنجال‌آفرینی (بازخوانی یک مباحثه – ‪)۱‬‬
‫پاسخی به‌آن باشد؟ هیچ‌یک از طرفه‌های‬ ‫سرنگونی‌طلبانه‌ی فراطبقاتی و بورژوایی‪،‬‬
‫روی سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی پانزده) سوسیس‪ ،‬موز‪ ،‬سیب زمینی و آزادی مربوط به‌جنبش سبز (از بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان‬
‫گرفته تا جناح‌بندی‌های جمهوری اسالمی و‬ ‫کارگران متمرکز می‌کرد‪ .‬چراکه انقالب‬
‫جریانات اکثریتی‌ـ‌توده و احزاب به‌اصطالح‬ ‫اروپا‬ ‫در‬ ‫تظاهرات‬ ‫یک‬ ‫از‬ ‫گزارشی‬ ‫شانزده)‬ ‫سوسیالیستی‪ ،‬به‌جز این‌که انقالبی در‬
‫عرصه‌ی قدرت سیاسی و مناسبات تولیدی‬
‫‪128‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫بین املللی‬

‫رادیکال و غیره)‪ ،‬هیچ‌یک نه تنها گرازشی‬

‫آیا جهان می تواند از تکبر واشینگنت‬


‫درباره‌ی بروز چنین بحث‌هایی در درون‬
‫فعالین جنبش سبز یا توده‌ی حاضر در‬

‫جان سالم به در برد؟‬


‫صحنه‌های خیابانی ننوشته‌اند‪ ،‬بلکه همه‌ی‬
‫اغلب گزارش‌ها حاکی از این است که خو ِد‬
‫درگیری بیش‌تر از نتایج آن برانگیزاننده و‬
‫مرکز مطالعات جهانی سازی‬ ‫جذاب بود‪ .‬بدین‌ترتیب‪ ،‬می‌توان چنین هم‬
‫شعار «موسوی بهانه‬ ‫نتیجه گرفت که طرح‬
‫ِ‬
‫است‪ ،‬کل رژیم نشانه است» از سوی آ«‬
‫ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی‬ ‫اپوزیسیونی بود که بدنه و کله‌اش در خارج‬
‫است و شیوه‌ی کارش نیز مدیایی‪ .‬سناریوی‬
‫ساده‌ای است‪ .‬سه یا جهار نفر با استفاده از‬
‫جمعیت تعدادی (مثالً ‪۲۰‬‬
‫ْ‬ ‫ازدحام و شوریدگی‬
‫نفر) را دوره می‌کنند و باهم شعار خاصی‬
‫را فریاد می‌زنند‪ .‬افراد محاصره شده در‬
‫حلقه‌ی شعاردهندگان تا به‌خود بیایند و مفهوم‬
‫شعار را با وجدان و آگاهی خود مقایسه‬
‫کنند و نگاهی هم به‌اطراف خود بیندازند‪،‬‬
‫چندباری شعار مربوطه را تکرار کرده‌اند‬
‫و نفر بیرون از صف شعاردهندگان نیز از‬
‫این صحنه فیلم‌برداری کرده است‪ .‬نتیجه‬
‫این‌که ارسال اینرنتی فیلم مزبور و پخش آن‬
‫از شبکه‌ی تقویت شده‌ی بی‌بی‌سی به‌این‌جا‬
‫می‌رسد که بخشی از تظاهرات‌کنندگان‬
‫خواهان سرنگونی جمهوری اسالمی بوده‌اند‪.‬‬
‫این یکی از شیوه‌های انقالب مدیایی است‌که‬
‫بنا به‌ماهیت وجودی‌اش نمی‌تواند بورژوایی‬
‫نباشد‪.‬‬

‫واشینگتن حتی تالش کرد که دولتی زیر‬ ‫وقتی رئیس جمهور ریگان مرا به مقام‬
‫نظارت خودش در اوکرائین روی کار‬ ‫معاون خزانه داری برای سیاست اقتصادی‬
‫بیاورد و تالش هایش در گرجستان قدیمی‬ ‫اش برگزید‪ ،‬به من گفت که باید اقتصاد‬
‫شوروی‪ ،‬محل تولد جوزف استالین به نتیجه‬ ‫ایاالت متحده را از رکود نجات دهد‪ ،‬تا با‬
‫رسید‪ .‬رئیس جمهور گرجستان‪ ،‬کشوری که‬ ‫تمام قدرت اقتصادی بتواند روی رهبران‬
‫بین دریای سیاه و دریای کاسپین (دریای‬ ‫روس برای مذاکره در مورد پایان جنگ‬
‫مازندران) واقع شده‪ ،‬عروسک واشینگتن‬ ‫سرد فشار بیاورد‪ .‬ریگان گفت از این پس‬
‫است‪ .‬او اخیرا اعالم کرد که گرجستان‬ ‫هیچ دلیلی وجود ندارد که در تهدید اتمی‬
‫شوروی قدیمی در سال ‪ ۲۰۱۴‬به کشورهای‬ ‫زندگی کنیم‪.‬‬
‫عضو ناتو خواهد پیوست‪.‬‬
‫دولت ریگان به این دو هدف دست یافت‪،‬‬
‫قدیمی هایی که بین ما هستند می دانند که‬ ‫ولی دولت های بعدی این دست آوردها را از‬
‫ناتو‪ ،‬سازمان پیمان آتالنتیک شمالی‪ ،‬اتحادیه‬ ‫بین بردند‪ .‬نخست وزیر و جانشین ریگان‪،‬‬
‫ای بود بین کشورهای اروپای غربی و‬ ‫ژرژ هربرت والکر بوش پیش از همه برای‬
‫ایاالت متحده برای مقابله با ارتش سرخ‪ ،‬تا‬ ‫نخستین بار با ملحق ساختن جمهوری های‬
‫از گسترش سیطرۀ آن برای کنترل اروپای‬ ‫قدیمی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به‬
‫غربی جلو گیری کند‪.‬‬ ‫ناتو‪ ،‬توافقات ریگان و گورباچف را زیر پا‬
‫گذاشت‪ ،‬و پیرامون مرزهای روسیه پایگاه‬
‫آتالنتیک شمالی خیلی خیلی از دریای سیاه‬ ‫نظامی ایجاد کرد‪.‬‬
‫و کاسپین دور است‪ .‬ولی هدف از ورود‬
‫گرجستان به ناتو‪ ،‬چه چیزی به جز ایجاد‬ ‫روند محاصرۀ روسیه با ایجاد پایگاه نظامی‬
‫فرصت تازه ای برای ایاالت متحده می تواند‬ ‫بی وقفه توسط دولت های جانشین از طریق‬
‫باشد که در آنجا پایگاه نظامی اش را جلوی‬ ‫انواع و اقسام «انقالب های رنگی» که‬
‫دروازۀ روسیه بنا کند؟‬ ‫«بنیاد ملی برای دموکراسی» تأمین مالی‬
‫می شد‪ ،‬که بسیاری آن را بدل سازمان سیا‬
‫کامال روشن است که واشینگتن – دموکرات‬ ‫می دانند‪.‬‬

‫‪129‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫کشورهای مسلمان به راه می اندازد روی‬ ‫عضو ناتو علیه سوریه که به اندازه کافی‬ ‫یا جمهوری خواه – روسیه و چین را در‬
‫مردم مسلمان روسیه تأثیر می گذارد‪.‬‬ ‫ابلیس نمائی شده وارد جنگ شود‪.‬‬ ‫مگسک خود هدف گرفته است‪ .‬در حال‬
‫حاضر‪ ،‬روشن نیست که آیا هدف آمریکا‬
‫برای واشینگتن مداخله در امور داخلی چین‬ ‫دروغ نئوحافظه کاران در پشت پردۀ جنگ‬ ‫تخریب هر دو کشور است یا تنها می خواهد‬
‫مشکلتر است‪ ،‬حتی اگر موجبات چند بلوای‬ ‫های سلطه جویانۀ واشینگتن این است که‬ ‫توان و مقاومت آنها را در مقابل برتری‬
‫محلی را فراهم آورده باشد‪ .‬تا چند سال دیگر‬ ‫ایاالت متحده با تسخیر و بمباران کشورها‬ ‫جویی واشینگتن خنثی سازد‪ .‬هدف هر چه‬
‫اقتصاد چین احتماال از آمریکا پیشی خواهد‬ ‫دموکراسی به ارمغان می آورد‪ .‬یادآوری‬ ‫باشد‪ ،‬نتیجۀ احتمالی جنگ اتمی خواهد بود‪.‬‬
‫گرفت‪ ،‬و به جای قدرت غربی‪ ،‬یک قدرت‬ ‫یکی از جمالت مائو در اینجا چندان بی‬
‫آسیائی به نخستین قدرت اقتصادی جهان‬ ‫مورد نیست که می گفت ‪« :‬دموکراسی‬ ‫رسانه های حاکم آمریکا اعالم کرده اند که‬
‫دست خواهد یافت‪.‬‬ ‫در دهانۀ تفنگ است»‪ .‬با این وجود‪ ،‬بهار‬ ‫دولت بزهکار سوریه در حال کشتار مردم‬
‫عرب به قول و قرارهایش عمل نکرد‪ ،‬در‬ ‫خودش می باشد که چیزی به جز دموکراسی‬
‫واشینگتن به شکل جدی نگران همین چشم‬ ‫عراق و افغانستان نیز که دو کشور آزاد شده‬ ‫نمی خواهند‪ ،‬اگر سازمان ملل متحد مداخلۀ‬
‫انداز است‪ .‬زیر نظر وال استریت و گروه‬ ‫بودند با تسخیر دموکراتیک ایاالت متحده‪،‬‬ ‫نظامی نکند‪ ،‬این کار را ایاالت متحده به نام‬
‫های خصوصی دیگر‪ ،‬واشینگتن قادر به‬ ‫پاسخ نداد‪.‬‬ ‫حقوق بشر انجام خواهد داد‪ .‬مقامات رسمی‬
‫نجات اقتصاد ایاالت متحده و سقوط آن‬ ‫ایاالت متحده روسیه و چین را به خاطر‬
‫نیست‪ .‬در واشینگتن‪ ،‬بیشتر مدافعان منافع‬ ‫آن چه ایاالت متحده به ارمغان می آورد‬ ‫مخالفت با حملۀ ناتو به سوریه تحقیر می‬
‫عملیات قمارخانۀ وال استریت را پیدا‬ ‫جنگ داخلی و تجزیه کشور است‪ ،‬به همان‬ ‫کنند‪.‬‬
‫می کنیم که به جای دفاع از سطح زندگی‬ ‫شکلی که رژیم کلینتون در یوگوسالوی‬
‫مردم‪ ،‬به منافع جنگ و شرکت های نظامی‪/‬‬ ‫واقعیت‪ ،‬البته‪ ،‬متفاوت از آن چیزهایی موفق به انجام آن شد‪ .‬کشورها هر چه بیشتر‬
‫صنعتی‪ ،‬و منافعی که از تغییر مکان دادن‬ ‫است که رسانه های خود فروش و اعضای تکه پاره و به قطعات متخاصم تجزیه شوند‪،‬‬
‫تولید و خدمات بازار ایاالت متحده بدست می‬ ‫دولت آمریکا نشان می دهند‪ .‬به اصطالح واشینگتن قوی تر خواهد شد‪.‬‬
‫آید‪ ،‬فکر می کنند‪.‬‬ ‫«شورشیان» سوریه مسلح به سالح های‬
‫نظامی هستند‪« .‬شورشیان» علیه ارتش روسیۀ پوتین درک می کند که خود روسیه نه‬
‫در حالی که اقتصاد ایاالت متحده از هم فرو‬ ‫سوریه می جنگند‪ .‬شورشیان بین غیر تنها در تهدید سرمایه گذاری های واشینگتن‬
‫می پاشد‪ ،‬اقتصاد چین اوج می گیرد‪.‬‬ ‫نظامیان دست به کشتار می زنند و رسانه بین «اپوزیسیون روس» است‪ ،‬بلکه بلوای‬
‫های خود فروش غربی می گویند که دولت جهان مسلمان از طریق جنگ های واشینگتن‬
‫واکنش واشینگتن عبارت است از تبدیل‬ ‫سوریه مسئول است‪ ،‬و چنین گزارشات علیه دولت های مدنی مسلمان مانند عراق و‬
‫کردن اقیانوس آرام به منطقۀ نظامی‪ .‬نخست‬ ‫تبلیغاتی را به جای واقعیت منتشر می کنند‪ .‬سوریه نیز تهدید دیگری برای روسیه ایجاد‬
‫وزیر اعالم کرد که منطقۀ جنوب دریای‬ ‫می کند‪ .‬هرج و مرج به روسیه سرازیر می‬
‫چین‪ ،‬جزء منافع ملّی ایاالت متحده تلقی‬ ‫یک نفر باید این شورشیان را مسلح کرده شود و با مشکالتی مانند تروریسم چچن رو‬
‫می شود‪.‬‬ ‫باشد‪ ،‬زیرا آنها در بازار داخلی سوریه نمی برو می شود‪.‬‬
‫ایاالت متحده سعی می کنند دولت فیلیپین‬ ‫توانند چنین سالح هایی را خریداری کنند‪.‬‬
‫غالبا افراد باهوش فکر می کنند که سالح ها وقتی دولت مدنی سرنگون می شود‪ ،‬گروه‬
‫را با کارت تهدید چین متقاعد سازد و بر‬ ‫از سوی ایاالت متحده یا واسطه های آن در های مختلف اسالمگرا آزاد هستند علیه‬
‫این اساس پایگاه دریایی شان را در سوبیک‬ ‫یکدیگر بجنگند‪ .‬هرج و مرج داخلی کشور‬
‫بای پس بگیرند‪ .‬اخیرا‪ ،‬شاهد مانور دریایی‬ ‫اختیار شورشیان گذاشته شده است‪.‬‬
‫را ناتوان می سازد‪ .‬همان گونه که پیش‬
‫مشترک ایاالت متحده و فیلیپین علیه «تهید‬ ‫در نتیجه می توانیم بگوییم که جنگ داخلی از این نوشتم‪ ،‬غرب همیشه تسلط خود را‬
‫چین» بودیم‪.‬‬ ‫در سوریه‪ ،‬به همان شکلی که در لیبی به راه بر خاورمیانه مدیون شاخه های مختلف‬
‫افتاد‪ ،‬در واقع ساخته و پرداختۀ واشینگتن اسالمگرا بوده که از یکدیگر بیش از غربی‬
‫نیروی دریایی ایاالت متحده در اقیانوس آرام‬
‫است‪ ،‬ولی اینبار روس ها و چینی ها پی هائی که به فتح کشورهایشان نائل آمده‬
‫مستقر می شود و روی جزیره ای در کرۀ‬
‫برده اند که با قطعنامه های مشابهی که پیش اند تنفر می ورزند‪ .‬بر این اساس‪ ،‬وقتی‬
‫جنوبی در حال ایجاد پایگاه تازه ای است‪.‬‬
‫از این در سازمان ملل متحد به تصویب واشینگتن دولت های مدنی‪ ،‬غیر اسالمی را‬
‫نیروی دریایی ایاالت متحده از این پس در‬
‫رسیده و توسط غرب علیه قذافی مورد بهره از بین می برد‪ ،‬مانند عراق و یا طرحی که‬
‫استرالیا مستقر شده اند و دوباره در ژاپن‬
‫در سوریه پیگیری می کند‪ ،‬اسالم گرایان‬ ‫برداری قرار گرفت‪ ،‬باید مخالفت کنند‪.‬‬
‫و دیگر کشورهای آسیایی دست به آرایش‬
‫هستند که به میدان می آیند و جنگ قدرت‬
‫نظامی زده اند‪ .‬چینی ها احمق نیستند‪ ،‬و پی‬
‫برای منحرف ساختن مسئله‪ ،‬می توانید یک را علیه یکدیگر آغاز می کنند‪ .‬این موضوع‬
‫برده اند که واشینگتن می خواهد کشور آنها‬
‫هواپیمای قدیمی مثل شکاری فانتوم متعلق به برای واشینگتن و اسرائیل بسیار مناسب‬
‫را محاصره کند‪.‬‬
‫دوران جنگ ویتنام در سال های ‪ ۶۰‬را از است زیرا مخالفان یکدستی را تشکیل نمی‬
‫برای کشوری که قادر نبود پس از ‪ ۸‬سال‬ ‫آشیانه اش خارج کنید و آن را بر فراز آسمان دهند‪.‬‬
‫عراق را اشغال کند و قادر نیست افغانستان‬ ‫سوریه به پرواز درآورید‪ .‬در این صورت‬
‫سوری ها آن را هدف قرار خواهند داد‪ ،‬و روسیه شکننده است زیرا پوتین توسط‬
‫را پس از یازده سال به اشغال خود درآورد‪،‬‬
‫ترکیه که هواپیمایش ساقط شده می تواند به واشینگتن و رسانه های ایاالت متحده ابلیس‬
‫اقدام علیه دو قدرت هسته ای عمل جنون‬
‫عنوان عضو ناتو از ناتو در خواست کمک نمائی شده و به این علت که اپوزیسیون‬
‫آمیزی به نظر می رسد‪.‬‬
‫کند‪ .‬در نبود قطعنامۀ سازمان ملل متحد‪ ،‬روسیۀ پوتین توسط واشینگتن تأمین مالی‬
‫تکبر واشینگتن که به شکل روزمره از‬ ‫واشینگتن می تواند بر اساسا وظایفش در شده و از منافع ایاالت متحده دفاع می کند و‬
‫سوی نئو‪ -‬احمق های محافظه کار تغذیه‬ ‫چهار چوب منشور پیمان ناتو برای دفاع از نه منافع روس ها‪ .‬بلوائی که واشینگتن در‬

‫‪130‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫سنتی یاد کنیم‪.‬‬ ‫عمل» در سال ‪ ۱۹۸۱٫‬وزیر اقتصاد و امور‬ ‫می شود‪ ،‬با وجود شکست آشکار در عراق‬
‫مالی فرانسه ادوارد بالدور‪ ،‬با بازشناسی‬ ‫و در افغانستان‪ ،‬به سراغ دو قدرت بزرگ‬
‫اگر چه پالئو‪-‬کنسرواتوریسم یک ایدئولوژی‬ ‫خبرگی او‪ ،‬و «ایجاد تحول در علم اقتصاد و‬ ‫روسیه و چین رفته است‪ .‬جهان در تمام‬
‫نیست‪ ،‬با این وجود پالئو‪-‬کنسرواتورها‬ ‫سیات پس از نیم قرن «انتروانسیونیسم» در‬ ‫طول تاریخش هرگز حماقتی به این وسعت‬
‫عموما در جناح راست طیف انتخاباتی‬ ‫مارس ‪ ۱۹۸۷‬مدال «لژیون دونور» را به‬ ‫را به خود ندیده است‪ .‬پسیکوپات ها‪ ،‬ضد‬
‫ریاست جمهوری در آمریکا صف آرائی‬ ‫او اهداء کرد‪ .‬عالوه بر این مبارزات او علیه‬ ‫اجتماعی و احمق هائی که در واشینگتن‬
‫می کنند و طی دورانی طوالنی در حزب‬ ‫مواد مخدر در آمریکا نیز بازشناسی شد‪.‬‬ ‫حکومت می کنند جهان را به سوی نابودی‬
‫جمهوری خواه نفوذ زیادی داشته اند‪ .‬پالئو‬ ‫سوق می دهند‪.‬‬
‫رابرتس در سال های ‪ ۱۹۸۰‬تا ‪ ۱۹۹۰‬در – کنسرواتورها در مورد برخی مسائل مانند‬
‫مرکز استراتژیک و مطالعات بین المللی مهاجرت و تبعیض مثبت‪ ،‬حضور آمریکا‬ ‫دولت جنایتکار و بیمارناک واشینگتن‪ ،‬که‬
‫در خارج و بیمه های اجتماعی‪ ،‬با سوسیال‬ ‫تدریس می کرد‪.‬‬ ‫دموکرات باشد یا جمهوری خواه‪ ،‬که نتیجۀ‬
‫دموکراسی نیز کامال مخالف هستند‪ .‬و دیگر‬ ‫انتخابات آینده هر چه باشد‪ ،‬بزرگترین خطر‬
‫این که از اصلیت هویت آمریکائی دفاع می‬ ‫‪Paleoconservatisme‬‬ ‫برای زندگی روی کرۀ زمین خواهد بود که‬
‫کنند‪.‬‬ ‫هرگز وجود نداشته است‪.‬‬
‫‪Le Paléo-conservatisme‬‬
‫‪)۲‬‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬رسانه ها تنها پشتیبان این‬
‫‪ )1‬پالئو‪-‬کنسرواتیسم یک اصطالح مرتبط‬
‫جنایتکاران هستند‪ .‬در مقالۀ بعدی‪ ،‬اقتصاد‬
‫به یک جریان سیاسی در آمریکا می باشد ‪Merton College‬‬ ‫آمریکا را مورد بررسی قرار خواهم داد که‬
‫که جبهه ای از طرفداران کنسرواتورهای‬
‫آیا پیش از آن که این جنایتکاران جنگی در‬
‫سنتی (محافظه کاران) را پیرامون محور مرتون کالج یکی از کالج های وابسته به‬
‫واشینگتن موفق به تخریب جهان شوند از هم‬
‫«پروتکسیونیسم» اقتصادی [یعنی سیاست دانشگاه آکسفورد در انگلستان است‪ .‬این‬
‫فرو خواهد پاشید یا نه؟‬
‫اقتصادی که مداخلۀ دولت یا یک گروه از کالج خصوصا به دلیل حضور برخی اساتید‬
‫دولتها را برای حمایت از تولید کننده ها علیه شهرت دارد‪ ،‬مانند ‪ :‬دنس اسکات‪ ،‬آدورنو یا‬ ‫پی نوشت مترجم ‪:‬‬
‫تولید کننده ها و دولت های رقیب را ضروری تولکین‪ .‬مرتون در سال ‪ ۱۲۶۴‬توسط والتر‬
‫می داند‪ .‬حمایت از کار در برخی از بخش مرتون بنیانگذاری شد‪ ،‬که کشیش راچستر‬ ‫‪ )۱‬در اینجا برای شناخت بیشتر نویسندۀ‬
‫های تولیدی‪ ،‬کاهش رکود تجاری‪ ،‬یا دفاع از بود‪ .‬یکی از قدیمی ترین کالج های آکسفورد‬ ‫مقاله‪ ،‬پل کرگ رابرتس‪ ،‬از ویکیپدیا استفاده‬
‫امور رفاهی یا سطح زندگی‪ ،‬جزء اهداف این است‪ .‬در قرن ‪ ،۱۷‬طی نخستین انقالب‬ ‫خواهیم کرد و با توضیحات دیگری در بارۀ‬
‫جریان است‪ .‬راهکارهای پروتکسیونیست انگاستان‪ ،‬مرتون کالج تنها کالجی بود که به‬ ‫برخی واژگان در زمینۀ علوم سیاسی آن‬
‫ها عبارت است از متوقف ساختن واردات حمایت از پارلمان صف آرائی کرد‪.‬‬ ‫را تکمیل می کنیم‪ .‬این توضیحات مختصر‬
‫با ایجاد سد گمرکی‪ ،‬شاخص های بازدارنده‪،‬‬ ‫بیشتر برای مبتدیانی مثل خود من کاربرد‬
‫و سدهای اداری و دفتری‪ ،)...‬تشویق ‪)۳‬‬ ‫خواهد داشت تا با برخی از اصطالحات‬
‫صادرات (یارانه های متنوع‪ ،‬کاهش های‬ ‫سیاسی اشنائی پیدا کنیم که ما دائما بی آن که‬
‫‪Kemp-Roth‬‬
‫مالیاتی تشویقی به دالیل متنوع ‪ :‬پژوهش‪،‬‬ ‫الفبای آن را بدانیم در نشریات می خوانیم و‬
‫حفظ محیط زیست و غیره‪ ،)...‬امتیاز ‪)4‬‬ ‫از کنار آنها عبور می کنیم‪ .‬این موزائیک از‬
‫قائل شدن برای شرکت های تجاری ملّی‪،‬‬ ‫اصطالحات فنی‪ ،‬درک وسیعتری از بازی‬
‫جلوگیری از سرمایه گذاری های خارجی ‪Reaganomic‬‬ ‫زبان سیاسی در اختیار ما می گذارد که‬
‫و حفاظت از شرکت های ملّی‪ .].‬پالئو‪-‬‬ ‫متعاقبا می توانیم در تحلیل های معاصر‬
‫کنسرواتیسم‪ ،‬در عین حال ضد کمونیست‪ ،‬اصطالح ریگانومیک‪ ،‬ترکیبی است از‬ ‫شناسائی کنیم‪.‬‬
‫ایزوالسیونیسم نیز هست [ایزوالسیونیسم ‪ :‬ریگان و اکونومیک(اقتصادی) و به سیاست‬
‫یک دکترین سیاست خارجی است که عدم اقتصادی رونالد ریگان مرتبط می باشد‪.‬‬ ‫پل کرگ رابرتس اقتصاددان و روزنامه نگار‬
‫دخالت نظامی و سیاست پروتکسیونیسم را با ریگانومیک چهار اصل اساسی داشت که‬ ‫«پالئوکنسرواتور»(‪ )۱‬آمریکائی‪ ،‬است که‬
‫هم ادغام می کند‪ .‬ایزوالسیونیسم تا مدتها پایه عبارت است از کاهش هزینه های دولت‪،‬‬ ‫در ‪ ۳‬آوریل ‪ ۱۹۳۹‬در آتالنتا (جورجیا) به‬
‫و اساس سیاست خارجی ایاالت متحده بود‪ .‬کاهش مالیات بر درآمد و سرمایه‪ ،‬کاهش‬ ‫دنیا آمده‪ .‬ازد انشگاه ویرجینی دکترا گرفته‬
‫در سال ‪ ،۱۸۲۳‬این دکترین توسط رئیس تنظیمات و کنترل پولی که برای کاهش تورم‬ ‫است‪ ،‬او دیپلمۀ انستیتوی تکتولوژی جورجیا‬
‫جمهور جیمز مونرو ارتقاء یافت‪ .‬جریان استفاده می شود‪ .‬چنین راه کارهائی ریگان‬ ‫‪ ،‬از دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) و دانشگاه‬
‫ایزوالسیونیسم آمریکائی با مداخلۀ آمریکا را از رؤسای جمهور پیشین متمایز ساخت‪.‬‬ ‫آکسفورد است که در این آخری عضو‬
‫در جنگ جهانی از بین رفت‪ ،‬و دوباره در برخی ریگانومیک ها ازمیلتون فریدمن الهام‬ ‫«مرتون کالج» (‪ )۲‬نیز می باشد‪.‬‬
‫سالهای ‪ ۱۹۲۰‬و ‪ ۱۹۳۰‬به میدان آمد‪ .‬حملۀ گرفتند که پس از شرکت در ادوی انتخاباتی‬
‫ژاپنی ها به پرل هاربر در اواخر ‪ ،۱۹۴۱‬به کمیتۀ اقتصادی در دولت ریگان پیوست‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۱۹۷۵‬تا ‪ ،۱۹۷۸‬رابرتس کارمند‬
‫کنگره بود‪ .‬طی این مدت بود که قانون کمپ‪-‬‬
‫ضربۀ نهائی را به این جریان وارد ساخت‪ .‬تبصره ‪ :‬روشن است که پل کرگ رابرتس‬ ‫روث(‪ ،)۳‬قانون کاهش مالیات را نوشت‪.‬‬
‫ایزوالسیونیسم در این آغاز قرن بیست و یکم هم چنان یک نظریه پرداز و تکنوکرات نظام‬
‫کامال در حاشیه به سر می برد و موضوعی سرمایه داری است‬ ‫در آغاز سال های ‪ ،۱۹۸۰‬او معاون خزانه‬
‫است که به گذشته تعلق دارد‪].‬‬ ‫داری در دولت ریگان بود‪ ،‬و به عنوان‬
‫‪Le monde peut-il survivre à‬‬ ‫یکی از پدر خوانده گان و بنیانگذاران‬
‫از دیگر پیوندهای پالئو‪-‬کنسرواتورها باید از ‪l’arrogance de Washington‬‬ ‫«ریگانومیک»(‪ )۴‬بازشناسی شد‪ ،‬به ویژه‬
‫تعابیر بستۀ فدرالیسم و ارزش های خانوادۀ‬
‫به دلیل طرح اصالحی در مورد «جریمه –‬

‫‪131‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫بین املللی‬

‫‪La Russie et la Chine en ligne‬‬


‫‪de mire de l’administration‬‬
‫لیبی‪ ،‬در منجالب فرو می­رود‬ ‫‪Obama‬‬
‫‪par Paul Craig Roberts‬‬
‫دمیتری سدوف‬
‫‪juillet 6 Mondialisation.ca, Le‬‬
‫برگردان و پیشگفتار‪ :‬ا‪ .‬م‪ .‬شیری‬ ‫‪2012‬‬
‫‪http://www.mondi-‬‬
‫‪alisation.ca/index.‬‬
‫‪31793=php?context=va&aid‬‬
‫‪Article original en anglais : http://‬‬
‫‪www.globalresearch.ca/index.‬‬
‫‪…31=php?context=va&aid‬‬
‫‪Traduit du français par Hamid‬‬
‫‪Mahvi‬‬
‫گاهنامۀ هنر و مبارزه‬

‫تحصیل رایگان؛‬ ‫پیشگفتار مترجم‬


‫‪۱‬ــ فاجعه کشور و مردم لیبی‪ ،‬امروز بسیار ــ با تالشگران در ساخت تأسیسات آبرسانی‬
‫فراتر از آن است که بتوان در یک یا چند ثبت شده لیبی در کتاب رکوردهای «گنیس»؛‬
‫مقاله تشریح کرد و توضیح داد‪ .‬واقعیت این‬
‫است که مقاله حاضر نیز تنها یک تصویر ــ با محروم شدگان از آب شرب سفره‬
‫بسیار فشرده و مختصر از یک منظره بشدت های آب گوارا در ‪ ۵۰۰‬متری زیر خاک‬
‫رقت­انگیز عظیمی را در برابر چشم خواننده صحراهای لیبی؛‬
‫ترسیم می کند و من هم آن را صرفا برای‬
‫ــ با محتاج ماندگان به نان شب؛‬
‫بیان تنفر و انزجار پایان ناپذیر خود همراه‬
‫ــ با تمام ساقط شدگان از هستی؛‬ ‫و همصدا‪:‬‬

‫ــ با بیوه زنان و بیوه مردان همسر از دست‬ ‫ــ با تمام صلحدوستان و آزادیخواهان جهان؛‬
‫داده؛‬
‫ــ با مبارزان ضد استعماری و مخالفان هر‬
‫ــ با نوزادان و طفالن هراسان از غرش‬ ‫گونه مداخله خارجی در امور دیگر کشورها؛‬
‫بمبها و انفجارها و نفیر گلوله ها؛‬
‫ــ با آن یک میلیون کارگر فراری خارجی‬
‫ــ با مردم امنیت و آسایش‪ ،‬شغل و مسکن‬ ‫سابقا شاغل در لیبی در اثر تهاجم استعمار‬
‫از دست داده؛‬ ‫گران به این کشور؛‬

‫ــ با نزدیکان و بازماندگان آن چندین ده هزار ــ و باآلخره‪ ،‬با بازمندگان خانواده قذافی که‬
‫سه نسل پیاپی بدست استعمارگران غرب‬ ‫لیبیائی کشته شده در زیر بمبارانها؛‬
‫کشتار می شوند؛‬
‫ــ با ده ها هراز کودک یتیم‪ ،‬آواره و بی­‬
‫نسبت‪:‬‬ ‫سرپرست مانده؛‬

‫ــ به استعمارگران متجاوز امپریالیسم غرب؛‬ ‫ـ با والدین کودک از دست داده؛‬

‫ــ به نوچه های تروریست و آدمخوار آنها؛‬ ‫ــ با بیماران محروم شده از بهداشت و درمان‬
‫رایگان؛‬
‫ــ به سران بی­سر رژیم جمهوری اسالمی‬
‫ــ با دانش­آموزان و دانشجویان محروم شده از ایران‪ ،‬که در هم کوبیدن و ویران کردن‬

‫‪132‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اقدام وزارت کشور برای استقرار دسته های‬ ‫جهانی آمریکائی‪ -‬ناتوئی طراحی شد‪.‬‬ ‫پیشرفته ترین کشور آفریقا و خاورمیانه و‬
‫پلیس در اطراف پایتخت‪ ،‬موجب نارضایتی‬ ‫کشتار بی­امان مرفه­ترین مردم این منطقه‬
‫در میان شبه نظامیان زینتان و میسوراتی‪،‬‬ ‫ششم ماه ژوئن‪ ،‬مصطفی ابو شاغور‪ ،‬معاون‬
‫نخست دولت موقت شورای ملی ضمن‬ ‫را‪« ،‬پیروزی» القاعده و ناتو در لیبی و‬
‫قدرتمندترین سازمانهای مسلح تا کنونی در‬ ‫اخوان المسلمین‪ ،‬این برادران ایدئولوژیک‬
‫کشورگردید‪ .‬شورای نظامیان این شهرها بر‬ ‫سخنرانی در شورای آتالنتیک در واشینگتن‪،‬‬
‫به اربابان ماورای بحار خود اطمینان داد‪،‬‬ ‫صهیونیسم در تونس و مصر را‪« ،‬عالئم‬
‫این باورند که نیروهای پلیس باید از مقامات‬ ‫بیداری اسالمی» تعریف میکنند؛‬
‫محلی اطاعت کنند‪.‬‬ ‫که انتخابات مجلس مؤسسان لیبی در ماه‬
‫جاری برگزار خواهد شد‪ .‬بر اساس «قانون‬ ‫ــ به همه آن کوته فکرانی که بجای ماهیت‬
‫و این هم برخی حوادث فقط دو روز ‪ ۱۲‬و‬ ‫اساسی» مصوب شورای ملی‪ ،‬انتخابات‬ ‫طبقاتی‪ -‬تاریخی استعمارگران غرب‪ ،‬وجود‬
‫‪ ۱۳‬ژوئن در لیبی‪:‬‬ ‫می بایست تا ‪ ۱۹‬ژوئن برگزار شود‪ ،‬ولی‪،‬‬ ‫«رژیمهای دیکتاتوری» را علت تهاجم‬
‫آژانس فرانس پرس به نقل از یک «عضو‬ ‫نظامی غرب امپریالیستی به کشورهای‬
‫ــ درگیری مسلحانه با توپخانه بین شبه‬ ‫کمیسیون انتخابات» که نخواست نامش فاش‬
‫نظامیان و جنگجویان قبیله الماشاشا (‬ ‫مختلف می­خوانند؛‬
‫شود‪ ،‬روز ‪ ۹‬ژوئن گزارش داد که برگزاری‬
‫احتماال‪ ،‬المشعشع باید باشد‪ .‬مترجم)‪ ،‬مخالف‬ ‫انتخابات اگر «بدالیل فنی» به تأخیر نیافتد‪،‬‬ ‫ــ به آن کوردالن گستاخی که «پیروزی»‬
‫شورای موقت‪ ،‬در نزدیکی شهر میزداه روی‬ ‫به ماه ژوئیه موکول شده است‪ .‬جنگ بین‬ ‫استعمارگران ناتویی و تروریسم بین­المللی‬
‫داد‪ .‬در مجموع ‪ ۵۰‬نفر کشته شدند‪ ،‬نیروگاه‬ ‫قبیله ای در کشور ادامه دارد‪ ،‬و عمال دولت‬ ‫در لیبی را بنام «پیرزی انقالب مردم لیبی»‬
‫برق از کار افتاد و برق منطقه قطع شد؛‬ ‫مرکزی وجود ندارد‪ .‬تمام مناطق به زیر‬ ‫خوانده و «پیام شاد باش» فرستادند؛‬
‫کنترل انواع گروههای مسلح‪ ،‬از «القاعده»‬
‫ــ شورشیان ترخون فرودگاه طرابلس را‬ ‫ــ به پادوهای بی­مقدار استعمار و امپریالیسم‬
‫گرفته تا سازمانهای وفادار به جماهیری‬
‫تصرف کردند و درگیری مسلحانه چندین‬ ‫جهانی و صهیونیسم بین­الملل که امروز هم‬
‫لیبی در آمده است‪ .‬در عین حال‪ ،‬پایبندی‬
‫ساعت ادامه داشت‪ .‬آژانسهای خبری از‬ ‫برای کاربست نسخه یوگسالوی‪ ،‬لیبی‪،‬‬
‫به «رژیم سابق» جرم محسوب می شود و‬
‫درگیری در اطراف فرودگاه و بمباران آن‬ ‫سومالی‪ ،‬افغانستان‪ ،‬عراق‪ ،‬ساحل عاج‪ ،‬و‬
‫«مجرم»‪ ،‬یا در جا مجازات می شود و یا‬
‫توسط هلی­کوپترهای خارجی خبر دادند؛‬ ‫غیره در سوریه‪ ،‬ایران‪ ،‬بالروس و بسیاری‬
‫به زندانهای طویل المدت محکوم می گردد‪.‬‬
‫ــ شورشیان الجلتا در منطقه گذرگاه مرزی‬ ‫شمار زندانیان از رمق افتاده لیبیائی بجرم‬ ‫کشورهای دیگر سر از پا نمی­شناسند‪ ،‬ترجمه‬
‫رأس اجدر در مرز تونس مستقر شدند‪ .‬آنها‬ ‫وفاداری به قذافی‪ ،‬به چندین هزار نفر می‬ ‫کردم‪.‬‬
‫منطقه مرزی را از وجود نظامیان وابسته‬ ‫رسد‪.‬‬
‫‪۲‬ــ از فحوای کالم مقاله حاضر چنین بر می‬
‫به شورای موقت لیبی پاکسازی کردند و راه‬ ‫آید که نسبت به برگزاری بموقع «انتخابات‬
‫بر بستر چنین شرایطی‪ ،‬دهها «حزب»‬
‫تونس را به زیر کنترل خود درآوردند؛‬ ‫مجلس مؤسسان در لیبی» با شک و تردید‬
‫اسالمگرا در کشور پدید آمده است‪ .‬با این‬
‫ــ جنگجویان شورای موقت با دست زدن‬ ‫حساب‪ ،‬در صورت برگزاری انتخابات در‬ ‫نگاه می کند‪ .‬اما‪ ،‬من بر این باورم که حتی‬
‫به تیراندازی‪ ،‬به تصفیه حساب با ساکنان‬ ‫لیبی‪ ،‬پیروزی اسالمگرایان حتمی خواهد‬ ‫در صورت برگزاری بموقع «آزاد»ترین و‬
‫اردوگاه فراریان اجباری طایفه تاوراگ‬ ‫بود‪.‬‬ ‫«دمکراتیک» ترین انتخابات چه در لیبی و‬
‫پرداختند؛‬ ‫چه در هر کشور دیگر‪ ،‬چیزی از شعبده­‬
‫قرار بود اتحادیه اروپا ناظران انتخاباتی خود‬ ‫بازی انتخاباتی عاید مردم لیبی و یا هر‬
‫را برای نظارت بر انتخابات مجلس مؤسسان ــ انفجار مهیب‪ ،‬مثل انفجارهای زمان‬ ‫کشور دیگری نخواهد شد‪ ،‬بلکه‪ ،‬تنها موجب‬
‫در ماه ژوئن به لیبی بفرستد‪ ،‬اما تا کنون بمبارانها‪ ،‬در منطقه باب العزیزیه روی داد؛‬ ‫جابجائی مهره­ها و گماشتگان اداری مافیای‬
‫حتی یک ناظر اتحادیه اروپا به این کشور‬ ‫دالالن و سوداگران «بازارآزاد»‪ ،‬قماربازان‬
‫نرفته است‪ .‬البته این مسئله اصال تعجب­آور ــ درگیری مسلحانه در منطقه گرمانیه‬ ‫بانکها و بازارهای بورس‪ :‬کلینتون و بوش‬
‫نیست زیرا‪ ،‬در شرایط حکمرانی هرج و شروع شد و به مناطق والبیو و سیمافورا‬ ‫با اوباما‪ ،‬بلر و براون با کامرون‪ ،‬شرویدر‬
‫مرج در این کشور‪ ،‬برگزاری انتخابات البیو گسترش یافت؛‬ ‫سوسیال‪ -‬دموکرات با مرکل دموکرات‬
‫کاری بی معنی خواهد بود‪.‬‬ ‫مسیحی‪ ،‬ژاک شیراک و سارکوزی با‬
‫ــ در شهر اجدبیه اعتراضات گسترده به‬ ‫اوالند «سوسیالیت»‪ ،‬پاپاندرئو و زاپاتروی‬
‫اخبار و اطالعات منتشره در باره لیبی‪ ،‬بستن راههای اصلی منجر گردید؛‬ ‫«سوسیالیست» با پاپادموس و راخوی‪،‬‬
‫پیش از هر چیز‪ ،‬اخبار جبهه­های جنگ را‬ ‫برلسکونی با مونتی‪ ،‬بن علی با منصف‬
‫یادآوری می کنند‪ .‬بخش اعظم خاک کشور ــ در اطراف سیرت درگیری مسلحانه‬
‫تحت سلطه تقریبا ‪ ۵۰۰‬گروه مسلح قرار بین واحدهای وابسته به شورای موقت و‬ ‫المرزوقی‪ ،‬مبارک با محمد مرسی خواهد‬
‫گرفته که در جریان «بهار عربی» اعالم شورشیان روی داد‪ ۲۵ .‬سرباز شورای‬ ‫در نظام سرمایه داری بر همان پاشنه‬‫شد و ِِ‬
‫موجودیت کردند‪ .‬کشور عمال تجزیه شده موقت کشته شدند؛‬ ‫خواهد چرخید‪.‬‬

‫است‪ .‬درگیری مسلحانه ماه مارس قبایل ــ در شهر بنغازی درگیری مسلحانه شدیدی‬ ‫پایان پیشگفتار‬
‫در جنوب لیبی به مرگ ‪ ۱۵۰‬نفر منجر در منطقه زندان بوهدیم روی داد‪ .‬صدای‬ ‫***‬
‫شد؛ ماه گذشته‪ ،‬شبه­نظامیان خواستار از انفجارها و تیراندازی در بسیاری از مناطق‬
‫سرگیری پرداخت پول نقد به خود شده‪ ،‬دفتر شهر شنیده می شد؛‬ ‫هشت ماه پس از پیدایش دولت جدید در لیبی‬
‫نخست وزیری را مورد حمله قرار دادند و‬
‫آشوب­زده‪ ،‬باآلخره‪ ،‬قرار برگزاری انتخابات‬
‫درگیریهای دائمی در اطراف طرابلس به ــ شورشیان وابسته به قبیله ریشوان با تانک‬ ‫پارلمانی صادر شد‪ .‬دولت موقت شورای‬
‫و توپخانه سنگین به واحدهای نظامی شورای‬ ‫بستن مرز با تونس منجرگردید‪.‬‬
‫ملی‪ ،‬حقه ای بود که برای دوره گذار به‬
‫موقت در اطراف قادائوم حمله کردند‪.‬‬ ‫«رژیم دموکراتیک» در بستر استراتژی‬
‫‪133‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫کمیته عالی امنیت ملی در سراسر لیبی اعالم جمعیتی ان نمایان است‪.‬‬ ‫این در حالیست که هیچ اطالعی دال بر‬
‫کرد‪.‬‬ ‫رهبری شورشیان از سوی ساختار دوره‬
‫‪wordpress..http://eb1384‬‬ ‫قذافی در دست نیست‪ .‬مقاومت مسلحانه‬
‫‪ ۴‬ژوئن جلسه نهائی دادگاه نظامی لیبی برای ‪25/06/2012/com‬‬ ‫در مقابل حکومت «جدید لیبی» از پائین‬
‫رسیدگی به پرونده دو نفر تبعه بازداشت شده‬ ‫و بابتکار خود گروهها و قبایل مختلف‬
‫روسیه در تاریخ ‪ ۲۷‬ماه اوت ‪ ۲۰۱۱‬در ‪http://www.fondsk.ru/‬‬
‫سازماندهی می شود‪ .‬مشاوران خارجی‬
‫طرابلس و‪ .‬و‪ .‬دالگوف و آ‪ .‬ف‪ .‬شاروف ‪livia-pogru�/18/06/2012/newss‬‬
‫از قدرت تأثیرگذاری بر مواضع طرفهای‬
‫و همچنین ‪ ۲۵‬تبعه اوکراین و بالروس ‪zhenie-v-bezdnu.html‬‬
‫درگیر برخوردار نیستند‪ ،‬و فعالیتهای شدید‬
‫تشکیل شد‪ .‬همه این زندانیان به همکاری‬ ‫آنها هیچ تأثیری روی حوادث نمی گذارد‪.‬‬
‫با رژیم معمر قذافی و تالش برای قتل از‬ ‫همین روزها اتوموبیل سفیر انگلیس در لیبی‬
‫راه تعمیر تکنولوژی نظامی متهم شده اند‪ .‬آ‪.‬‬ ‫به رگبار بسته شد و خودش بطور اتفاقی‬
‫ف‪ .‬شاروف به حبس ابد‪ ،‬و‪ .‬و‪ .‬دالگوف و‬ ‫زنده ماند‪.‬‬
‫همه اتباع اوکراین و بالس هر یک به ‪۱۰‬‬
‫سال زندان تأدیبی محکوم شده اند‪ .‬صدور‬ ‫در اوضاع و احوال پیش آمده‪ ،‬شورای‬
‫این احکام‪ ،‬بویژه در پرتو تماسهای مستمر‬ ‫موقت بشدت به سیاست تعقیب و فشار روی‬
‫وزارت امور خارجه و سفارت روسیه در‬ ‫آورده است‪ .‬تشکیل کمیته عالی امنیت ملی‬
‫طرابلس با مقامات لیبی و وعده های مساعد‬ ‫در کشور به آدم­ربائی و شکنجه‪ ،‬وحشت­‬
‫طرف لیبی برای رسیدگی به این مسئله‪،‬‬ ‫آفرینی و ترور روانی دست می زند‪ .‬دکتر‬
‫نگرانی و خشم مسکو را برانگیخته است‪.‬‬ ‫سالم فرجانی‪ ،‬جراح مشهور قلب در لیبی‪،‬‬
‫یک نمونه از فعالیت کمیته عالی امنیت‬
‫در روزهای اخیر کمیته عالی امنیت ملی‬ ‫ملی است‪ .‬او ربوده شد و به پایگاه نقلیه‬
‫اعضای هیئت نمایندگی دیوان کیفری بین­‬ ‫در نزدیکی طرابلس انتقال یافت‪ .‬در آنجا‬
‫المللی را بازداشت کرده‪ ،‬و ظاهرا‪ ،‬سعی‬ ‫وی را بشدت کتک زدند‪ .‬فرجانی زنده ماند‪،‬‬
‫می کند از این بازداشت برای کسب برخی‬ ‫ولی تا پنج شبانه روز نه خانواده و نه فاطمه‬
‫اطالعات استفاده کند‪ .‬با بازداشت شدگان چه‬ ‫خمروش‪ ،‬وزیر بهداشت و درمان‪ ،‬نتوانستند‬
‫خواهد کرد‪ ،‬فعال روشن نیست‪.‬‬ ‫هیچ اطالعی در مورد محل نگهداری او‬
‫بدست آورند‪ .‬در نهایت‪ ،‬زمانیکه گروگان‬
‫در روزهای آینده «پرونده بغدادی» هم‬
‫را به پایگاه میتیقه (فرودگاه طرابلس) منتقل‬
‫بازتاب بین­امللی خواهد یافت‪ .‬دولت تونس‬
‫کردند‪ ،‬نماینده کمیته عالی امنیت ملی با‬
‫اکنون دبیر کل کنگره ملی لیبی (نخست وزیر‬
‫وزیر بهداشت و درمان تماس گرفت و پس‬
‫سابق لیبی‪ .‬مترجم)‪ ،‬دکتر بغدای محمودی را‬
‫از آن که نتوانستند هیچ اتهامی بر فرجانی‬
‫که از بیم جان خود به تونس پناهنده شد بود‪،‬‬
‫وارد سازند‪ ،‬او را آزاد کردند‪ .‬این موضوع‬
‫با تحویل به لیبی برای «رسیدگی» تهدید می‬
‫برای بسیاریها روشن است که او کارشناس‬
‫کند (تونس‪ ،‬دکتر بغدادی محمودی را در‬
‫کمیسیون جستجوی ناپدید شدگان بود‪.‬‬
‫‪ ۱۹‬ژوئن به لیبی تحویل داد‪ .‬این مقاله قبل‬
‫از آن تاریخ نگاشته شده است‪ .‬مترجم)‪ .‬او‬ ‫عفو بین­الملل هم از «محاکمه» دکتر هاشم‬
‫در زندان بسر می برد و در اعتراض به‬ ‫انور بن خیال‪ ،‬جراح مغز و اعصاب به‬
‫تحویل خود به دست شورای ملی‪ ،‬اعتصاب‬ ‫اتهام تأخیر عمدی در امدادرسانی طبی در‬
‫غذا کرده است‪ .‬دکتر بغدادی‪ ،‬سمبل مخالفان‬ ‫سال گذشته به شورشی مجروح‪ ،‬فاتح محمود‬
‫حاکمیت جدید لیبی بشمار می رود؛ تصمیم‬ ‫ابو شنف‪ ،‬که موجب مرگ او شد‪ ،‬خبر داد‪.‬‬
‫برای مجازات او در آستانه انتخابات‪ ،‬به‬ ‫هاشم انور بن خیال اوایل ماه آوریل در‬
‫احتمال قریب به یقین‪ ،‬در پاریس و لندن‬ ‫طرابلس ربوده شد‪ .‬این پزشک هم اکنون در‬
‫اتخاذ شده است‪.‬‬ ‫الزاویه‪ ،‬زادگاه همان شورشی مرده محاکمه‬
‫می شود‪ .‬بگفته وی‪ ،‬شورشیان او را شکنجه‬
‫نوچه­های آنهائی که لیبی را بمباران کردند‬
‫کرده اند‪ .‬حسیبه حاج صحرائویی‪ ،‬نایب‬
‫و رژیم قذافی را سرنگون ساختند‪ ،‬کامال‬
‫رئیس عفو بین­الملل در امور خاورمیانه و‬
‫واضح است که از عهده اداره امور این‬
‫شمال آفریقا می گوید‪« :‬واضح است‪ ،‬که او‬
‫کشور بغرنج برنمی­آیند‪ .‬حاکمیت جدید با تمام‬
‫محاکمه نمی شود‪ .‬از وی انتقام می گیرند‪.‬‬
‫قوا به خشونت روی آورده است‪ .‬در مقابل‬
‫این بسیار خطرناک است که نزدیکان متوفی‬
‫آن‪ ،‬تروریستها و قبایل مخالف دولت جدید‪،‬‬
‫در مورد مجازات مجرم احتمالی تصمیم می‬
‫به مقاومت مسلحانه خود شدت بخشیده اند‪.‬‬
‫گیرند»‪.‬‬
‫زرق و برق شعارهای دموکراتیک وارداتی‬
‫از غرب نتوانست قوانین جماهیری لیبی را‬ ‫هاری کمیته عالی امنیت ملی موجب ترس‬
‫در نظر لیبیائی­ها تغییر دهد‪ .‬خلق لیبی رژیم‬ ‫و وحشت عمومی در لیبی شده است‪ .‬یان‬
‫عروسکی را نمی پذیرد‪ .‬افق «افغانیزه‬ ‫مارتین‪ ،‬نماینده ویژه سازمان ملل متحد‬
‫کردن» لیبی و جنگ داخلی با هدف نابودی‬ ‫نگرانی عمیق خود را از گسترش ترور‬

‫‪134‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫بین املللی‬

‫منایش خیر وشر‬


‫ادواردو گالئانو‬
‫برگردان ‪ :‬بابک پاکزاد‬

‫مهره های اصلی “مبارزان راه آزادی” بر‬ ‫سال های جنگ سرد جان اشتاین بک نوشت‪:‬‬ ‫در نبرد خیر علیه شر‪ ،‬همیشه مردم کشته‬
‫علیه کمونیسم در افغانستان بود‪ .‬بوش پدر‬ ‫“مثل اینکه جهان به روس ها نیاز دارد‪ .‬من‬ ‫می شوند‬
‫هنگامی که پرزیدنت ریگان این قهرمانان‬ ‫تصور می کنم که حتی در روسیه آن ها‬
‫را “معادل اخالقی ‪Founding Father‬‬ ‫به روس ها نیاز دارند‪ .‬چرا که شاید آن ها‬ ‫تروریست ها به نام خیر بر علیه شر‬
‫دانست”‪ ،‬مقام معاونت ریاست جمهوری را‬ ‫روس های روسیه را هم آمریکایی بنامند‪”.‬‬ ‫کارگران ‪ ۵۰‬کشور را در ‪ NYC‬و ‪ DC‬به‬
‫اشغال کرد‪ .‬هالیوود نیز به سرعت تبعیت‬ ‫حتی روس ها نیز بعدها به خیر بدل شدند‪.‬‬ ‫کام مرگ فرستادند؛ و به نام خیر بر علیه شر‬
‫کرد و ‪ RAMBO3‬را ساخت که در آن‬ ‫امروز پوتین نیز می گوید‪“ :‬شر باید مکافات‬ ‫پرزیدنت بوش قول انتقام داده است‪ .‬او اعالم‬
‫مسلمانان افغانی دوستان خوبی هستند‪ .‬هم‬ ‫اعمالش راپس بدهد‪”.‬صدام حسین خیر بود و‬ ‫کرد “ما شر را از جهان محو خواهیم کرد”‪.‬‬
‫اکنون در ‪ ۱۳‬سال بعد در دوره بوش پسر آن‬ ‫از سالح های شیمیایی بر علیه ایرانی ها و‬ ‫محو شر؟ آیا بدون شر‪ ،‬خیر وجود خواهد‬
‫ها به بدترین دوستان روزگار بدل شده اند‪.‬‬ ‫کردها استفاده می کرد‪ .‬بعد‪ ،‬شر شد‪ .‬وقتی‬ ‫داشت؟ این تنها فناتیک های مذهبی نیستند‬
‫ایاالت متحده کار اشغال پاناما را به اتمام‬ ‫که برای مشروعیت بخشیدن به جنونشان‬
‫رسانده بود و بخاطر اشغال کویت توسط هنری کسینجر یکی از نخستین کسانی بود‬ ‫احتیاج به دشمن دارند بلکه صنایع اسلحه‬
‫عراق‪ ،‬درحال اشغال عراق بود‪ ،‬آن ها او را که نسبت به تراژدی اخیر واکنش نشان داد‪.‬‬ ‫سازی و ماشین عظیم جنگی ایاالت متحده‬
‫شیطان حسین می نامیدند‪ .‬بوش پدر که جنگ او گفت‪“ :‬کسانی که الهام بخش‪ ،‬حامی و‬ ‫نیز برای مشروعیت بخشیدن به حضورش‬
‫با شر را و ظیفه خود می دانست با روحیه مشوق مالی تروریست ها هستند به اندازه‬ ‫نیاز به دشمن دارد‪.‬‬
‫ای حاکی از همدردی و انسانیت که مثل تروریست ها گناهکار محسوب می شوند‪”.‬‬
‫اینکه از ویژگی های خانوادگی اش محسوب واژه هایی که بوش پسر درست چند ساعت‬ ‫خیر وشر‪ ،‬شر و خیر‪ ،‬بازیگران صورتک‬
‫می شود‪ ،‬بیش از ‪ ۱۰۰٫۰۰۰۰‬عراقی را که بعد آن را تکرار کرد‪.‬‬ ‫ها را عوض می کنند‪ ،‬بنا به تقاضای‬
‫نمایشنامه نویس‪ ،‬قهرمانان به هیوال بدل می‬
‫اگر داستان این چنین است هم اکنون فوراً‬ ‫از شهروندان عادی بودند کشت‪.‬‬
‫شوند و هیوالها به قهرمان‪ .‬این چیز جدیدی‬
‫شیطان حسین همان جایی که بود ماند‪ .‬اما باید کسینجر را منفجر کرد‪ .‬او گناه جنایاتی‬ ‫نیست‪ .‬ورنر فون براون‪ ،‬دانشمند آلمانی‬
‫این دشمن شماره یک انسانیت پا پس کشید را بر دوش دارد که قطعا ً از جنایت بن الدن‬ ‫وقتی بمب افکن ‪ 2-V‬را ابداع کرد که هیتلر‬
‫و قبول کردکه دشمن شماره دو انسانیت یا هر تروریست دیگری در جهان دهشتناک‬ ‫از آن بر علیه لندن استفاده نمود‪ ،‬شر بود‪.‬‬
‫باشد‪ .‬هم اکنون اسامه بن الدن شر جهان تر است‪ .‬او الهام بخش ترور دولتی در‬ ‫اما هنگامی که هوشش را در خدمت ایاالت‬
‫نامیده می شود‪ CIA .‬هرآنچه او درباره اندونزی‪ ،‬کامبوج‪ ،‬ایران‪ ،‬آفریقای جنوبی‪،‬‬ ‫متحده بکار گرفت به خیر بدل شد‪ .‬استالین‬
‫تروریسم میداند به او یاد داده است‪ .‬بن بنگالدش و تمام کشورهای آمریکای جنوبی‬ ‫در طول جنگ جهانی دوم‪ ،‬خیر بود و بعد از‬
‫الدن محبوب دولت آمریکا بود و توسط بود که از جنگ کثیفی که در برنامه کندر‬ ‫آن شر شد یعنی درست هنگامی که رهبری‬
‫دولت آمریکا مسلح و تجهیز شد‪ .‬او یکی از طرح ریزی شده بود آسیب دیدند‪ .‬کسینجر‬ ‫یک امپراطوری شر را بر عهده گرفت‪ .‬در‬

‫‪135‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫این سبعیت و وحشی گری ایاالت متحده در‬ ‫حمایت مالی از این اقدامات را برعهده‬
‫خاورمیانه بود که زمینه را برای یک جنگ‬ ‫داشت‪.‬‬
‫مقدس تروریستی به نام هللا فراهم کرد‪.‬‬
‫در یازدهم سپتامبر ‪ ،۱۹۷۳‬بیست و هشت‬
‫اگرچه رهبر جهان متمدن تهاجم جدیدی را‬ ‫سال پیش قبل از اینکه کاخ ریاست جمهوری‬
‫پیش می برد‪ ،‬هللا از جنایاتی که به نام او‬ ‫در شیلی باگلوله های تانک زیر و رو‬
‫صورت گرفته است مصون است‪ .‬در پایان‬ ‫شود‪ ،‬کسینجر بر سنگ نبشته مزار آلنده‬
‫روز‪ ،‬نه خداوند سوزاندن پیروان یهود را‬ ‫و دموکراسی شیلی‪ ،‬در حالی که به نتیجه‬
‫و نه یهوه قتل عام صبرا و شتیال یا اخراج‬ ‫انتخابات اشاره می کرد‪ ،‬نوشت‪“ :‬نمی فهمم‬
‫فلسطینیان از سرزمین هایشان را فرمان داده‬ ‫که چرا ما باید این طور بایستیم و تماشا کنیم‬
‫است‪.‬‬ ‫که یک کشور چطور به دلیل بی مسئولیتی‬
‫مردمانش به سوی کمونیسم می رود”‪.‬‬
‫آیا در نهایت خدا‪ ،‬هللا و یهوه سه نام برای‬
‫یک نیستند؟‬ ‫تحقیر مردم یکی از ویژگی های مشترک‬
‫ترور شخصی و دولتی است‪ .‬برای مثال‬
‫‪ ETA‬سازمانی که به نام کسب استقالل تراژدی خطاها‪ :‬هیچ کس نمی داند کی چه‬
‫ناحیه باسک مردم را می کشد از زبان یکی کسی است‪ ،‬دود ناشی از انفجارها بخشی‬
‫از سخنگویانش می گوید‪“ :‬حق هیچ ربطی از پرده وسیع تری از دود را شکل بخشیده‬
‫که مانع از واضح دیدن همه ما می شود‪.‬‬ ‫به اکثریت و اقلیت ندارد”‪.‬‬
‫انتقام‪ ،‬انتقام به همراه می آورد‪ .‬تروریسم‬
‫زمینه های بسیار مشترکی میان تروریسم ما را مجبور می کند که به گورهایمان قدم‬
‫مجهز به تکنولوژی عقب مانده و تروریسم بگذاریم‪ .‬تصویری رادیدم که اخیراً از نوشته‬
‫مجهز به تکنولوژی پیشرفته وجود دارد‪ .‬های روی دیوار ‪ NYC‬منتشر شده است‪:‬‬
‫میان تروریسم فناتیک های مذهبی و “چشم در برابر چشم تمام جهان را کور کرده‬
‫تروریسم فناتیک های بازار‪ ،‬تروریسم است”‪.‬‬
‫کسانی که بی پناه و ناامید هستند و تروریسم‬
‫قدرتمندان‪ .‬تروریسمی که از آن بیماران مارپیچ خشونت‪ ،‬خشونت و همچنین گیجی‪،‬‬
‫روانی است که دستشان خالی است و چیزی درد‪ ،‬ترس‪ ،‬عدم تحمل‪ ،‬نفرت و جنون می‬
‫آفریند‪ .‬در آغاز سال جاری احمد بن بال در‬
‫برای از دست دادن ندارند و تروریسم حرفه پرتو الگره هشدار داد‪“ :‬این سیستم که قبالً‬
‫ای های خونسردی که با هماهنگی و نظم‬
‫دست به اقدام می زنند‪ .‬آن ها هر دو برا گاوها را دچار جنون کرد‪ ،‬می تواند انسان‬
‫ی زندگی انسان ها ارزشی قایل نیستند‪ .‬ها را نیز به جنون دچار کند و این انسان ها‬
‫چه قاتالن ‪ ۵۵۰۰‬شهروند که در برج های که از فرط نفرت دچار جنون گردیده اند‪،‬‬
‫دوقلو که مثل یک قلعه شنی فروریختت جان همانند قدرتی که آن ها را خلق کرده است‬
‫دادند و چه قاتالن ‪ ۲۰۰٫۰۰۰‬گواتماالیی دست به عمل خواهند زد”‪.‬‬
‫که اکثر آن ها از بومیانی بودند که با این‬
‫اقدام نسلشان منقرض شد‪ .‬البته تلویزیون و‬
‫روزنامه ها نیز به آن کوچکترین اشاره ای‬
‫نکردند‪ .‬آن گواتماالیی ها توسط فناتیک های‬
‫مذهبی به مسلخ نرفتند بلکه توسط جوخه‬
‫های تروریستی که از سوی دولت پیشین‬
‫ایالت متحده هدایت و حمایت مالی می شد‬
‫به قتل رسیدند‪.‬‬
‫تمام این عبادت کنندگان مرگ در تقلیل‬
‫تفاوت های ملی‪ ،‬فرهنگی و اجتماعی به‬
‫امور نظامی با یکدیگر توافق دارند‪ .‬به نام‬
‫خیر بر علیه شر‪ ،‬به نام حقیقت‪ ،‬برای حل‬
‫هر مشکلی آن ها نخست می کشند بعد به‬
‫پرسش ها پاسخ می دهند‪ .‬و با اتخاذ این‬
‫روش آن ها همان دشمنی را تقویت می‬
‫کنند که با آن می جنگند‪ .‬این وحشی گری و‬
‫سبعیت ساندرولومینزو بود که به پرزیدنت‬
‫فوجی موری مشروعیت مردمی بخشید و‬
‫او نیز یک رژیم ترس و وحشت رابنیان‬
‫گذاشت و پرو را به بهای یک موز فروخت‪.‬‬

‫‪136‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫اجمتاعی‬

‫متروی پاریس و مواجهه ی فرودستان‬


‫امین حصوری‬

‫چند ثانیه هم نبود) فکر می کنم‪ .‬وقتی بلیط‬ ‫بنا به “نامساعد” بودن اوضاع مجبوریم بلیط‬ ‫تجربه متروی پاریس‪ ،‬هر بار برایم آمیزه‬
‫را به سمت من سر می دهد می خواهم با‬ ‫بخریم‪ .‬همچنانکه اسکناسم را به جلو سر می‬ ‫ای بود از هیجان و شگفتی‪ :‬برای «سیاه»‬
‫شتاب بلیط را بگیرم و از این کابوس سلطه‬ ‫دهم و ته لبخندی به لب دارم سعی می کنم‬ ‫سوار شدن مترو مجبور بودی با رعایت‬
‫ی روانی خالص شوم؛ با ناباوری می بینم‬ ‫با اشاره دست به متصدی گیشه بگویم دو‬ ‫ی شبه‬ ‫«تدابیر ایمنی» از روی موانع فلز ِ‬
‫انگشتانش را سفت روی بلیط ها نگه داشته‬ ‫بلیط می خواهم (در شرایطی که مجبوری‬ ‫هوشمند بپری و ریسک این کار (با در نظر‬
‫است! در حالیکه بار دیگر خیره به چشمانم‬ ‫به سرعت تصمیم بگیری‪ ،‬دشوار است چند‬ ‫گرفتن حضور احتمالی مامورها و دوربین‬
‫نگاه می کند با خونسردی و شمرده کلماتی‬ ‫کلمه فرانسه ای که زمانی می دانستی را به‬ ‫ها و پیامدهای کار) همیشه هیجان آور بود؛‬
‫“مقسی” (مرسی) آن را‬
‫ِ‬ ‫می گوید که من تنها‬ ‫خاطر بیاوری)‪ .‬زن خیره به من نگاه می کند‬ ‫از طرفی همه گیر بودن این خرده فرهنگِ‬
‫می فهمم‪ .‬اما انگشتان دستش ما بقی حرف‬ ‫و چیزی نمی گوید‪ .‬وقتی تعجبم را می بیند‬ ‫روزمره با سویه عصیانگرانه اش و به‬
‫را به من می فهماند؛ یعنی شرط تحویل بلیط‬ ‫در حالیکه اسکناس را زیر انگشتانش دارد‬ ‫خصوص حمایت مردم از همدیگر باعث‬
‫ها آن است که بگویم‪“ :‬مرسی”‪.‬‬ ‫(به فرانسه) می گوید‪“ :‬بن ژوق!” کمی طول‬ ‫شگفتی من بود‪ ،‬و به مثابه مصداقی از‬
‫می کشد تا منظورش را بفهمم‪ :‬با تردید به او‬ ‫همبستگی فرودستان در شکستن قوانینی که‬
‫با احساس مبهمی از تحقیر و له شدگی‬ ‫نگاه می کنم و خللی در عزم او نمی بینم‪ .‬با‬ ‫مغایر هستی اجتماعی آنهاست‪ ،‬ستایش انگیز‬
‫خواستش را اجابت می کنم و بلیط ها را می‬ ‫شگفتی و اکراه می گویم‪“ :‬بن ژوق!” و او‬ ‫و نوید بخش (به ویژه آنکه به قول یکی از‬
‫گیرم‪ .‬اما به محض دور شدن آنچه گذشت را‬ ‫با حرکات سر و صورت و انگشتانش (که‬ ‫رفقای پاریسی‪“ :‬نیمی از زندگی پاریس در‬
‫مرور می کنم و این بار احساس شدیدی از‬ ‫اینک به راه افتاده اند) به من می فهماند که‬ ‫زیر زمین جریان دارد!”)‪ .‬در آخرین روز‬
‫ِ‬
‫تحقیر و له شدگی گریبانم را رها نمی کند تا‬ ‫اکنون می تواند به خواسته من (یا وظیفه اش)‬ ‫اما تجربه متفاوتی رقم خورد که مازادی‬
‫مکرر در مورد آن بیاندیشم‪ .‬همین احساس‬ ‫عمل کند‪ .‬با منگی به آنچه گذشت (و بیش از‬ ‫بهتر از حیرت و تلخی نداشت‪:‬‬
‫‪137‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫دهد که خود را متعلق به جمع بزرگتر و‬ ‫در عین حضور در اروپا و برخورداری از‬ ‫در طی ساعت ها و روزهای آتی مرا بر‬
‫برتری بداند‪ ،‬تا بتواند بر اضطراب درونی‬ ‫مزایای آن‪ ،‬به نشانه های تمدن و فرهنگ‬ ‫آن داشت – همچون مازوخیست ها‪ -‬بارها‬
‫و احساس ناچیزی خود فائق آید (‪ .)۲‬این‬ ‫اروپایی بی توجهی نشان می دهم‪ .‬در پاریس‬ ‫و بارها این صحنه دردناک تحقیر را از‬
‫احساس تعلق به جمع بزرگتر صرفا در حد‬ ‫ِ‬ ‫که باشی تعداد باالی خارجی ها (سیاهان و‬ ‫زوایای مختلف مرور کنم‪ .‬آنچه در ادامه می‬
‫یک توهم فردی باقی نمی ماند‪ ،‬بلکه از‬ ‫رنگین پوستان) بسیار بیشتر از بلندی برج‬ ‫خوانید شرح برخی از زوایای این بازخوانی‬
‫سوی جریانات سیاسی غالب و تریبون های‬ ‫ایفل و سایر بناهای تاریخی توجهت را جلب‬ ‫است که امیدوارم بتواند تا حدی «کلیت»‬
‫اجتماعی و رسانه ای آنها نیز مورد تایید و‬ ‫می کند‪ .‬در نگاه نخست به رغم این آمیختگی‬ ‫صحنه را بازسازی کند‪:‬‬
‫پشتیبانی قرار می گیرد‪ :‬دستگاههای نهادین‬ ‫فرهنگی‪/‬نژادی‪ ،‬همه چیز عادی و آرام به‬
‫فوق از یکسو بر «اصالت» هایی تاکید می‬ ‫نظر می رسد (آمیختگی هموار)‪ ،‬اما فهم‬ ‫یک) من تحقیر شدم نه تنها چون ابتدایی‬
‫کنند که تفاوت های مشهود یا فرض شده‬ ‫ظاهری بودن این آرامش دشوار نیست (اگر‬ ‫ترین آداب اجتماعی (سالم کردن) را رعایت‬
‫میان فرانسوی ها (بخوانید اروپایی ها) و‬ ‫خودت را ملزم ندانی که زوایای این شهر‬ ‫نکردم‪ ،‬بلکه بیشتر به این خاطر که رفتار‬
‫خارجی ها را به شکاف هایی جدی و گذر‬ ‫توریستی را از چشمان یک توریست ببینی)‪.‬‬ ‫اولیه ام خود با تحقیری ضمنی همراه بود‬
‫ناپذیر (و بعضا ذاتی) بدل می کنند؛ و از‬ ‫گاه پلیس به طور غیر مستقیم کمکت می کند‬ ‫و (ناخواسته) سویه ای غیر انسانی داشت‪:‬‬
‫سوی دیگر احساس ناایمنی اقتصادی ناشی‬ ‫که از این غالف توریستی بیرون بیایی (البته‬ ‫سفارش بلیط با اشاره انگشت به کسی که‬
‫ی نظام سرمایه داری‬ ‫از تضادهای ساختار ِ‬ ‫اگر اساسا چنان غرق دوربین دیجیتالت نشده‬ ‫دادن دکمه‬
‫ِ‬ ‫درون گیشه نشسته‪ ،‬همانند فشار‬
‫را – به ویژه در دوره های بحران و رکود‬ ‫باشی که رفتار پلیس با سیاهان را نبینی (‪.))۱‬‬ ‫ای از یک دستگاه اتوماتیک فروش بلیط‬
‫اقتصادی‪ -‬در کالبد «خارجی ها» و سربار‬ ‫باری از دید زن داخل گیشه من به طور‬ ‫است‪ .‬اینجا خواه نا خواه ماهیت انسانی آن‬
‫بودن آنها فرافکنی‪/‬پیکریابی می کنند‪ .‬به‬ ‫ِ‬ ‫بالقوه یکی از انبوه خارجیانی بودم که با‬ ‫کسی که قرار است در پروسه ی صدور‬
‫این ترتیب گفتمانی سیاسی شکل می گیرد‬ ‫پیشروی به قلب اروپا فرصت ها را به تدریج‬ ‫بلیط نقش ایفا کند نادیده گرفته شده است‬
‫که کارکرد ایدئولوژیک آن چیزی نیست‬ ‫از «بومیان اروپایی» سلب کرده اند‪ .‬آنها‬ ‫(همانند رفتار با یک «چیز»)‪ .‬بر این مبنا‬
‫جز رازورزانه کردن و تحریفِ مناسباتی‬ ‫همان طوری که «سیاستمداران» می گویند‬ ‫رفتار فروشنده نه واکنشی به بی مباالتی من‬
‫که جایگاههای اجتماعی فروشنده بلیط و‬ ‫مسئول خرابی وضع اقتصاد هستند‪ :‬آنها به‬ ‫(سالم نگفتن)‪ ،‬بلکه دفاع در برابر رویه ی‬
‫مشتری خارجی او را تعیین می کنند‪ .‬پذیرش‬ ‫طور غیر مستقیم در شکل دادن به رویه ای‬ ‫ماشین واری بود که از سوی بسیاری کسانی‬
‫درونی این گفتمان و هم ذات پنداری با سویه‬
‫ِ‬ ‫که زندگی شغلی زن را به فروشندگی بلیط‬ ‫چون من – در طی روز – وجود انسانی او‬
‫ای از قطب بندی های ترسیم شده آن‪ ،‬ناشی‬ ‫در درون گیشه ای تنگ محدود ساخته موثر‬ ‫را نادیده می گیرد‪ .‬همچنانکه این واکنش در‬
‫از وقوف ناهشیار به شکنندگی موقعیت خود‬ ‫بوده اند‪ .‬و این خطری است که همچنان‬ ‫بطن خود (گیریم ناهشیار) واکنش به قالب‬
‫ناایمنی همبسته با کاری‬
‫ِ‬ ‫و احساس ناچیزی و‬ ‫فرزندان او را هم تهدید می کند! از این نظر‬ ‫ی بیگانه سازی است که همه توانایی‬ ‫کار ِ‬
‫بیگانه ساز است‪[ .‬بر این اساس‪ ،‬تفوق به‬ ‫رفتار سلطه آمیز زن فروشنده واکنشی ناآگاه‬ ‫های انسانی و بالقوه گی های او را در تکرار‬
‫اصطالح «سوسیالیست» ها در انتخابات‬ ‫نسبت به این «آگاهی» اش بوده و در عین‬ ‫دایمی کاری چنین روتین و محقر انکار کرده‬
‫پارلمانی اخیر فرانسه‪ ،‬به خودی خود چیزی‬ ‫حال رفتاری دفاعی در برابر نشانه های‬ ‫و حذف می کند‪.‬‬
‫از خطر رشد زمینه های اجتماعی پیشروی‬ ‫بیرونی یک «خطر عینی»‪“ :‬خارجی ها”!‬
‫دو) بی گمان من اولین و آخرین نفری نبودم‬
‫راست افراطی – که در حزب «جبهه ملی»‬
‫با رهبری مارین لو پن نمود می یابد‪ -‬کم‬ ‫که با این رفتار خاص این فروشنده بلیط چهار) زن فروشنده با رفتارش به طور‬
‫من‬
‫نمی کند (‪.])۳‬‬ ‫مترو مواجه شدم‪ .‬همچنانکه او هم اولین ضمنی ضرورت «اینتگراسیون» را به ِ‬
‫شدن‬‫ِ‬ ‫و آخرین فروشنده بلیط در متروی پاریس «خارجی» یادآور شد؛ فرایند «ادغام‬
‫و حومه نیست که به چنین رفتاری متوسل فرهنگی» که عموما به طور «داوطلبانه» پنج) اینکه رفتار زن فروشنده بلیط چنین‬
‫شده است‪ .‬به واقع موضوع فراتر از حیطه با یادگیری زبان کشور «میزبان» آغاز می حسی از تحقیر شدگی را به من القاء کرد‬
‫قوانین سفت و سخت همواره شاید دلیل مهمی بوده که من در بازخوانی‬ ‫ِ‬ ‫خاص بودگی های فردی است (در او یا شود (در واقع‪،‬‬
‫من)‪ .‬بنابراین باید موضوع را تا حد امکان ضرورت این «کار داوطلبانه» را به تو های باال تنها جایگاه او را زیر ذره بین‬
‫در ساحتی کلی تر بررسی کرد‪ .‬به خصوص یادآوری می کنند)‪ .‬اما دشوار بتوان تصور بگیرم‪ .‬قطعا می توان از منظرهای دیگری‬
‫وقتی آرامش چهره و خونسردی او را به یاد کرد که او بر این باور بوده که نوع رفتار او جایگاه مرا هم در این ماجرا مورد واکاوی‬
‫می آورم جای تردیدی برایم نمی ماندکه او و سلطه ی نهفته در آن مرا به این سمت سوق قرار داد (خواه به عنوان خریدار بلیطی‬
‫اخالقی که – با احساس دائمی خارجی بودن‪ -‬در‬‫ِ‬ ‫در موقعیت های متعددی نظیر این‪ ،‬با چهره بدهد (همانند آنچه که در یک درس‬
‫متعجب و وامانده مشتریان زیادی مواجه آرمانی رخ می دهد) و نیازی به گفتن نیست موقعیتی نامنتظر دستپاچه شده؛ و خواه به‬
‫بوده که احتماال در غافلگیری و دستپاچگی که او بی تردید بارها و بارها تاثیر عینی این عنوان فرد آزرده ای که تالش می کند با‬
‫شان واکنش هایی مشابه من بروز داده اند‪ .‬سلطه را در چهره دستپاجه مشتریانش دیده تحلیل وضعیت و ارتباط دادن آن به امری‬
‫آرامش او بخشا می تواند ناشی از تکراری است)‪ .‬بلکه به نظر می رسد رفتار او بیشتر کلی‪ ،‬از رنجش روانی اش فراروی کند)‪.‬‬
‫بررسی فرضی‪ ،‬بندی هم می توان‬
‫ِ‬ ‫بودن موقعیت و آگاهی تجربی از درماندگی برای آن بود که تفاوت جایگاه های ما را به در این‬
‫مخاطبانش بوده باشد‪ .‬پس این سوال پیش من یادآور شود‪ .‬اینکه چرا او به این یادآوری اختصاص داد به حجیم بودن احتمالی اگوی‬
‫ی نگارنده (خریدار بلیط) که به جای‬ ‫می آید که خود این رفتار (با ماهیتی دفاعی نیاز دارد را باید در هستی اجتماعی شکننده فرد ِ‬
‫– بند قبلی) تا چه حد می توانست به رفتاری و از خود بیگانه اش و نتیجتا در ناخرسندی خندیدن به دستپاچگی اش در مواجهه با یک‬
‫روتین در مواجهه با برخی از مشتری های و ناایمنی روانی او جستجو کرد‪ :‬موضع رویداد پیش پا افتاده ی روزمره و یا اذعان‬
‫گیری نسبت به «تفاوتی» که در مقوله به ناتوانی اش در اتخاذ واکنشی سریع و‬ ‫شتابزده ی «خارجی» بدل شده باشد؟‬
‫های فرانسوی و غیر فرانسوی بازنمایی و درست (مثال قبول نکردن بلیط یا گفتن چند‬
‫سه) تصور می کنم از دید او من یک‬
‫برجسته می شود به او این امکان را می جمله اعتراضی به زبان انگلیسی)‪ ،‬ترجیح‬
‫خارجی (غیر اروپایی – کله سیاه) بودم که‬
‫‪138‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫کار داخلی همیشه با لولوی نیروی‬‫نیروی ِ‬ ‫آنجا که دوام منطق سرمایه مستلزم «بهره‬ ‫داده است به ماجرا ابعادی دراماتیک بدهد تا‬
‫کار خارجی مهار می شود تا به شرایط‬ ‫ی» حداکثری از «منابع»‪ ،‬در عین‬ ‫بردار ِ‬ ‫سویه های معنایی نامحتمل را بر آن تحمیل‬
‫خود خو کند و با آن همساز شود‪ ،‬اگر چه‬ ‫تن زدن از پذیرش پیامدهاست (نظیر رابطه‬ ‫کند!‬
‫کارگران خارجی خود به شدت آسیب پذیر‬ ‫تولید سرمایه دارانه با محیط زیست)‪ ،‬در‬
‫و در «کولونی» هایشان پراکنده اند‪ .‬کارگر‬ ‫شدن سلطه و‬ ‫مورد پیامدهای انسانی جهانی‬ ‫اگر چه من هنوز بر این باورم که در این‬
‫ِ‬
‫اروپایی البته «مجاز» است که با باالتر‬ ‫استثمار نیز قاعده همان است‪« :‬مدیریتِ»‬ ‫دست رویدادهای روزمره سویه هایی هست‬
‫فرض کردن خود از نیروی کار خارجی‪،‬‬ ‫پیامدها در جهت افزایش «بهره وری»؛‬ ‫که وجوهی از مناسبات کالن تر – معطوف‬
‫که عموما عهده دار انجام کارهای پست تر و‬ ‫در اینجا در مواجهه با سیل مهاجران و‬ ‫به هستی شناسی اشخاص دخیل در ماجرا‪ -‬را‬
‫بی ارج تر است‪ ،‬و در چتر حمایت گفتمان‬ ‫پناهجویان‪ ،‬دولت های متروپل برای حفظ‬ ‫بازتاب می دهد (گیریم نه به طور سرراست‬
‫های نژادگرایانه‪ ،‬بر سرکوب دائمی و تحقیر‬ ‫ی‬ ‫و بی واسطه)‪.‬‬
‫برخی استانداردهای اجتماعی در قلمروها ِ‬
‫بیگانگی خود (در روابط اجتماعی‬
‫ِ‬ ‫و احساس‬ ‫خودی و تامین ضرورت های نظام مند در‬
‫باری‪ ،‬با این وصف بد نیست بند پایانی این‬
‫تولید) سرپوش نهد(‪.)۷‬‬ ‫حوزه اقتصاد سیاسی‪ ،‬اشکال دیگری از‬
‫نوشتار کمی به جایگاه مشترک هر دوی‬
‫مرز زدایی‪ -‬مرز گذاری را پی می گیرند‪:‬‬
‫به این ترتیب استثمار و ستمدیدگی از‬ ‫ما بپردازد‪ ،‬و از قضا درست با برداشتن‬
‫تا جایی که به نیاز بازار کار برای تامین‬
‫سوی مناسبات تحمیلی نظام سرمایه داری‬ ‫مرزهایی که در بندهای پیشین سعی داشتم‬
‫نیروی انسانی متخصص و نیز موازنه‬
‫و در حاشیه ی اجتماع زیستن همان فصل‬ ‫حضور بالفعل – یا مفروض بودن آنها را –‬
‫سطح مبارزات طبقاتی با توسل به «ارتش‬
‫مشترکی است که من و آن فروشنده بلیط‬ ‫در روابط اجتماعی اثبات کنم‪ .‬اگر این مرزها‬
‫ذخیره بیکاران» مربوط می شود‪ ،‬مرزها‬
‫مترو را خویشاون ِد هم می سازد؛ همین‬ ‫را به طور ذهنی کنار بگذاریم به اشتراکاتی‬
‫به روی مهاجران گشوده می شود (طبعا با‬
‫مناسبات اند که در وهله نخست هر یک از‬ ‫می رسیم که موقعیت های ما را خویشاوند‬
‫ی‬‫مکانیزم های خاصی برای گزینش نیروها ِ‬
‫خویشتن خود بیگانه می سازند و‬ ‫ما را با‬ ‫می سازند‪ :‬من از کشورم رانده شده ام تا‬
‫ِ‬ ‫سود آفرین تر)؛ اما فراتر از این‪ ،‬جایی‬
‫ی» همدیگر می سازند‪.‬‬ ‫«دیگر‬ ‫را‬ ‫سپس ما‬ ‫به رغم همه هزینه هایی که باید پرداخت‪،‬‬
‫ِ‬ ‫که مشخصا در پدیده پناهجویی نمود می‬
‫درک این خویشاوندی تنها زمانی میسر است‬ ‫حداقلی از امنیت و آزادی را در کشوری‬
‫یابد‪ ،‬مرزها به شدت از همان کران های‬
‫تحمیلی گفتمان مسلط‪،‬‬ ‫که در ورای مرزهای‬ ‫بودن اکنون‬
‫ِ‬ ‫«امن و آزاد» بیابم‪« .‬خارجی»‬
‫ِ‬ ‫دور محافظت می شوند [غرق شدن مکرر‬
‫به آگاهی تازه ای دست بیابیم‪ .‬آگاهی ای که‬ ‫بالفصل اجبار‬
‫ِ‬ ‫من قابل تفکیک از این گذشته‬
‫قایق های پناهجویان در آبی اتحادیه اروپا‬
‫ضامن همبستگی ما خواهد بود و البته خود‬ ‫آمیز در آن کشور نیست‪ .‬اجباری که زندگی‬
‫و استرالیا گواهی از جدیت این محافظت‬
‫در دیالکتیکِ مبارزه زاده شده و گسترش‬ ‫امروزی مرا رقم زده است (بی آنکه گسستی‬
‫است(‪.])۴‬‬
‫خواهد یافت‪ .‬بر این مبنا‪ ،‬آنچه در متن باال‬ ‫واقعی از زندگی پیشینم را به همراه آورد)‪،‬‬
‫تداعی سویه هایی‬ ‫خواندید تالشی بود برای‬ ‫پناهجویان «موفق» که مرزهای نخستین را‬ ‫همان مناسبات سلطه ای است که سرنوشت‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫آگاهی رهایی بخش در بستر تحلیل‬ ‫از این‬ ‫پشت سر نهاده اند‪ ،‬در اردوگاههای دراز مدت‬ ‫بسیاری از مردم را در کشورهای پیرامونی‬
‫ِ‬
‫یک تجربه شخصی (به لحاظ روش شناسی‪،‬‬ ‫استقرار می یابند‪ ،‬تا به واقعیت فرودستی خود‬ ‫رقم می زند (عده ای مایلند آن را «سیاست‬
‫هگلی‪-‬مارکسی «کلیت»)‪.‬‬ ‫با تکیه بر مفهوم‬ ‫احتمالی‬ ‫شدن‬ ‫خو بگیرند و برای رون ِد ادغام‬ ‫بین الملل» بنامند‪ ،‬اما می توان به جای‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اما فارغ از این بی تردید بار دیگری که‬ ‫آینده آماده گردند(‪ ،)۵‬اگر چه بخش زیادی‬ ‫آمیز‬
‫ِ‬ ‫ی خنثی‪ ،‬ماهیت سلطه‬ ‫این نامگذار ِ‬
‫«مجبور» شوم برای سوار شدن به متروی‬ ‫از آنها سرانجام به سرزمین های «زادگاه»‬ ‫این مناسبات را دستمایه نامیدنش قرار داد‪،‬‬
‫پاریس بلیط تهیه کنم‪ ،‬حتما ابتدا به فروشنده‬ ‫شان دیپورت (بازگردانده) می شوند(‪ .)۶‬در‬ ‫ماهیتی که تا حدی در ترم امپریالیسم رسانش‬
‫ای که از این پس خویشاوند من است خواهم‬ ‫این روند‪ ،‬خارجی بودن با مفهوم مرزهای‬ ‫می شود)‪.‬‬
‫گفت‪“ :‬بن ژوق”!‬ ‫ملی و هویتی پیوند تنگاتنگی دارد و حفاظت‬
‫دول امپریالیستی از یکسو با دخالت در‬
‫از مرزها (در معنای وسیع کلمه) اصل‬
‫دوم تیرماه ‪۱۳۹۱‬‬ ‫امور داخلی کشورها و با تحمیل سیاست‬
‫ی بسیاری از سیاستگزاری هاست‪.‬‬ ‫محور ِ‬ ‫های پیش برنده ی منافع شان بر ملت های‬
‫اما سرانجام بخشی از پناهجویان به همراه‬
‫‪http://sarbalaee.blogspot.‬‬ ‫دیگر‪ ،‬مفهوم مرزهای ملی را در می نوردند‬
‫مهاجران جذب بازار کار اروپایی شوند و‬
‫‪html.24_blog-post/06/2012/de‬‬ ‫(“سرمایه مرز نمی شناسد”)؛ از سوی دیگر‬
‫به خیل انبوده «خارجی ها» می پیوندند‪،‬‬
‫برای تامین و کنترل شرایط دلخواه خود‬
‫پانوشت‪:‬‬ ‫جایی که با مرزهای سرسخت قومی‪ -‬نژادی‬
‫(خواه در سرزمین های بیرونی و خواه در‬
‫و مذهبی و تبعیض های سیستماتیک روبرو‬
‫قلمروهای خودی) ناچارند مدام مرزهای‬
‫(‪ )۱‬هژیر پالسچی اخیرا در یادداشتی‬ ‫می شوند‪.‬‬
‫تازه ای ترسیم کنند‪ .‬در واقع در چارچوب‬
‫فیسبوکی با اشاره به خشونت های عریان‬
‫تا جایی که به خصلت ها و الزامات سرمایه‬ ‫سیاست های امپریالیستی‪ ،‬مرز زدایی و‬
‫و تبعیض آشکار پلیس فرانسه نسبت به‬
‫داری متاخر بر می گردد‪ ،‬به رغم همه‬ ‫مرز گذاری روندهایی مستمر و وابسته‬
‫سیاهان‪ ،‬از نشانه های برآمدن دوران جدیدی‬
‫شعارهای جذاب درباره اینتگراسیون‪،‬‬ ‫به هم هستند‪ .‬جغرافیای سیاسی خاورمیانه‬
‫از فاشیسم در اروپا سخن گفته است‪ .‬تجربه‬
‫خارجی باید خارجی بماند تا سرمایه بتواند‬ ‫و افریقا مثال بارزی است از کارکردهای‬
‫شخصی من هم از زندگی در اروپا موید‬
‫از شکل گیری سوژه جمعی در تشکل‬ ‫ی‬
‫تاریخی این روند مرز زدایی‪ /‬مرزگذار ِ‬
‫همین شواهد است‪ ،‬با تاکید بر اینکه این‬
‫یافتگی فرامرزی نیروی کار جلوگیری کند‪.‬‬ ‫امپریالیستی (مرزهای جغرافیایی‪ ،‬زبانی‪،‬‬
‫موضوع مختص فرانسه نیست‪ .‬برای مثال‬
‫از این منظر‪ ،‬اینتگراسیون یعنی ادغام در‬ ‫قومی‪ -‬نژادی و مذهبی و غیره)‪ .‬در سوی‬
‫در سفر زمینی اخیرم به پاریس (که متن باال‬
‫محیط جدید‪ ،‬در حدی که بتوانی به وظایف‬ ‫اجتماعی پیامد این‬
‫ِ‬ ‫دیگر اما آشفتگی های‬
‫شرح تجربه ای از همین سفر بود)‪ ،‬پلیس‬
‫تازه ات عمل کنی‪ .‬در این فرآین ِد «قومی‬ ‫سیاست ها (که استبداد و جنگ و بیکاری‬
‫مرزی هلند طی یکساعتی که اتوبوس را‬
‫سازی نیروی کار» (تعبیر فروغ اسدپور‬ ‫و قحطی بخش هایی از آنند) انبوه مهاجران‬
‫برای بازبینی گذرنامه ها متوقف کرده بود‬
‫در تحلیل ارزشمند او از پدیده خارجی ها)‪،‬‬ ‫و پناهجویان را به حرکت در می آورد‪ .‬از‬

‫‪139‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫تمرکز اصلی اش – بی هیچ پرده پوشی‪ -‬متقاضی پناهندگی در کشورهای اتحادیه‬
‫روی مسافران سیاهپوست بود (با برخوردی اروپا مخالفت شده است‪:‬‬
‫بسیار تحقیر آمیز و خشن)‪ ،‬که سرانجام به‬
‫دستگیری یکی از آنان ختم شد‪ .‬در مسیر ‪http://www.dw.de/dw/arti-‬‬
‫برگشت هم نظیر همین ماجرا از سوی پلیس ‪html.16037109,00,,0/cle‬‬
‫مرزی آلمان تکرار شد که باز هم با پیاده‬
‫(‪ )7‬فروغ اسد پور در مقاله ی مفصلی با‬
‫کردن و بازداشت یکی از سیاهان خاتمه‬
‫عنوان «سرمایه داری و قومیت» روندی‬
‫یافت‪.‬‬
‫که سرمایه داری متاخر از نیمه قرن بیستم‬
‫(‪ )۲‬اریک فروم در کتاب «گریز از آزادی» تا کنون در جامعه ثروتمند دانمارک پیموده‬
‫( ‪ )1941 ,escape from freedom‬به را با تمرکز بر مواجهه آن با نیروی کار‬
‫خوبی مکانیزم های برسازنده فاشیسم را با خارجی بررسی کرده است‪:‬‬
‫تحلیل سازوکارهای روانی و اجتماعی قدرت‬
‫‪files.word�.http://altmag2011۱‬‬
‫تشریح می کند (با ارجاع به مورد تاریخی‬
‫‪alternative-/05/2012/press.com‬‬
‫نازیسم در آلمان)‪ .‬بناب بر نظر فروم‪ ،‬از‬
‫‪gahname-theoric.pdf‬‬
‫جمله ی این مکانیزم های گریز‪ ،‬پناه بردن‬
‫به جمع های بزرگ قدرتگرا (و احساس در این اثر تحقیقی‪ ،‬بسیاری از سویه های‬
‫تعلق به یک جمع فائق) برای خالصی از سیستماتیکِ «خارجی هراسی‪/‬ستیزی» با‬
‫اضطراب درونی و حس ناایمنی شخصی رویکردی مارکسی به اقتصاد سیاسی مورد‬
‫است که این یک خود زاده ی شکنندگی واکاوی و تحلیل قرار گرفته اند‪.‬‬
‫موقیعیت مشخص اقتصادی‪ -‬اجتماعی فرد‬
‫است‪ .‬ترجمه فارسی این کتاب (به کوشش‬
‫عزت هللا فوالدوند) توسط انتشارات مروارید‬
‫به چاپ رسیده است‪.‬‬
‫(‪ )۳‬آلن بدیو‪ /‬نژادپرستی روشنفکران‪/‬‬
‫ترجمه‪ :‬بابک اکبری فراهانی‪:‬‬
‫‪http://tiny.cc/kkoegw‬‬
‫(‪ )4‬تازه ترین مورد از غرق شدن مکرر‬
‫قایق های پناهجویان در مرزهای آبی اروپا‪:‬‬
‫‪http://www.dw.de/dw/arti-‬‬
‫‪html.16039644,00,,0/cle‬‬
‫در همین زمینه می توان به دعواهای سیاسی‬
‫و دیپلماتیک مکرر دولت های فرانسه و‬
‫آلمان و ایتالیا بر سر موضوع مهاجران‪/‬‬
‫پناهجویان غیر قانونی و ضرورت کنترل‬
‫جدی تر «مرزها» اشاره کرد‪ .‬همین‬
‫طور به پروژه ماهواره ای ویژه ای که‬
‫اتحاده اروپا صرفا برای کنترل مرزهایش‬
‫(«رصد» کردن انسان های «غیر قانونی»)‬
‫راه اندازی کرده است و مخالفت بسیاری از‬
‫گروههای اکتیویست چپ را در پی داشته‬
‫است‪.‬‬
‫(‪ )۵‬امین حصوری‪ /‬هستی انکار شده‬
‫پناهجو‪:‬‬
‫‪http://sarbalaee.blogspot.‬‬
‫‪blog-post.html/02/2012/de‬‬
‫(‪ )6‬اتحادیه اروپا در سال ‪ ۲۰۱۱‬میالدی به‬
‫تقاضای ‪ ۸۴۱۰۰‬پناهجو پاسخ مثبت داد؛ در‬
‫حالیکه در همین سال با تقاضای ‪۲۸۱۵۰۰‬‬

‫‪140‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫محیط زیست‬

‫محیط زیست و تضاد کار – سرمایه‬


‫تقدیم به فریبرز رئیس دانا‬
‫خسرو صادقی بروجنی‬

‫می‌دهد که عامل انسانی از تعیین‌کنندگی قابل‬ ‫محیط زیست و ریشه یابی علل و عوامل‬ ‫«توسعه‌ی تاریخی سرمایه‌داری به اجبار‬
‫توجهی در هر یک از آن‌ها برخوردار است‪.‬‬ ‫تخریب آن‪ ،‬از جمله موضوعاتی است که‬ ‫به کاالکردن همه چیز سوق داده می‌شود»‬
‫اما این انسان‪ ،‬انسان منتزع از ساختار کالن‬ ‫علی رغم ارتباط مستقیم با منطق نظام‬ ‫امانوئل والرشتاین‬
‫اقتصادی و سیاسی‌ای نیست که در آن زیست‬ ‫سرمایه‌داری و تضاد میان کار و سرمایه‪،‬‬
‫می‌کند‪ .‬عملکرد انسان در چنین ساختاری‬ ‫کمتر از سوی کنشگران رادیکال (به تعبیر‬ ‫«جهان ما فروشی نیست»؛ این شعاری‬ ‫ِ‬
‫فقط نتیجه‌ی تصمیم‌های آزادانه‌ی فردی‌اش‬ ‫مارکسی و در معنای به ریشه و اساس امور‬ ‫است که معترضین به روند غیر دموکراتیک‬
‫نمی‌باشد بلکه در چهارچوب نظامی زندگی‬ ‫پرداختن) و مترقی مورد بحث جدی قرار‬ ‫جهانی‌سازی هر ساله در نشست‌های‬
‫می‌کند که بسیاری از کنش‌هایش با در نظر‬ ‫گرفته است و در اکثر موارد فعالیت در این‬ ‫کشورهای عمده‌ی سرمایه‌داری سر می‌دهند‪.‬‬
‫گرفتن مالحظه‌ها و محدودیت‌‌هایی صورت‬ ‫حوزه‪ ،‬با عنوان «فعالیت مدنی»‪ ،‬کنشی‬ ‫نشست‌هایی که عمدتا ً در پشت درهای بسته‬
‫می‌گیرد که ساختار پیرامونی‌اش او را ملزم‬ ‫روبنایی و حاشیه‌ای تلقی شده و از این رو‬ ‫صورت می‌گیرد و در آن‌جا تعیین می‌گردد‬
‫به انجام آن‌ها می‌کند‪.‬‬ ‫در اولویت امر قرار نداشته است‪ .‬این در‬ ‫که کدام کشور چه چیزی را تولید کند و کدام‬
‫صورتی است که هوایی که تنفس می‌کنیم و‬ ‫کشور واردات خود را افزایش دهد‪ ،‬کدام‬
‫همچنان که سیاست‌های خیریه‌ای‪ ،‬نابرابری‬ ‫یا کیفیت محیطی که در آن زندگی می‌کنیم‪،‬‬ ‫منطقه از جهان صنعتی باشد و چه ناحیه‌ای‬
‫در «توزیع» و «مصرف» را در مرکز‬ ‫پیش از طرح هر اندیشه و ساختار کالنی‪،‬‬ ‫تولید محصوالت کشاورزی را گسترش دهد‪،‬‬
‫توجه خود قرار می‌دهند و نسبت به نابرابری‬ ‫از نیازهای اولیه و اساسی بشر محسوب‬ ‫به محصوالت کدام سرزمین یارانه‌ی دولتی‬
‫و تضادهای موجود در حوزه‌ی «تولید» و‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫اختصاص بیابد و چه کاالهایی و در کجا تابع‬
‫ناشی از «شیوه‌ی تولید» بی‌توجه‌اند‪ ،‬در‬ ‫منطق عرضه و تقاضای بازار شوند‪.‬‬
‫امروزه گروه‌های زیادی با رویکردهای حوزه‌ی محیط زیست نیز رویکردهای‬
‫گوناگون و حتی گاه متضاد‪ ،‬کنشگر در سطحی‌نگر‪ ،‬غیررادیکال و پوزیتیویستی‬ ‫این سیاست‌‌ها که توسط نخبگان سیاسی و‬
‫حوزه‌ی محیط زیست می‌باشند‪ .‬پاره‌ای منشأ آلودگی و تخریب طبیعت را مقوالتی‬ ‫اقتصادی جهان طرح‌ریزی و اجرا می‌شوند‬
‫از آنان افزایش جمعیت و مصرفی‌گرایی چون رشد جمعیت‪ ،‬گرم شدن زمین و‬ ‫تابع منطق صرفا ً اقتصادی هستند که در‬
‫را علت عمده‌ی مشکالت محیط زیستی مصرف بی رویه می‌دانند‪.‬‬ ‫اکثر مواقع فقط رشد اقتصادی کشورها را‬
‫شدن کره‌ی‬ ‫می‌دانند و عده‌ای دیگر گرم‬ ‫در نظر می‌گیرند و منافع بلند مدت‌تری‬
‫ِ‬
‫زمین در نتیجه‌ی نازک شدن الیه‌ی اوزون در حالی که در نظامی که آن را با نام نظام‬ ‫چون دموکراسی عمیق و غیر صوری‬
‫و استفاده‌ی بی‌رویه از سوخت‌های فسیلی سرمایه‌داری می‌شناسیم‪ ،‬حوزه‌های توزیع و‬ ‫(نه فقط سیاسی بلکه با ماهیت اقتصادی و‬
‫و تولید گازهای گل‌خانه‌ای را عامل اصلی مصرف‪ ،‬جدای از حوزه‌ی تولید نمی‌باشند‬ ‫اجتماعی)‪ ،‬عدالت و رفاه اجتماعی و بقای‬
‫آن معرفی می‌کنند‪ .‬علی‌رغم صحت چنین و در ارتباط با آن‪ ،‬مناسبات موجود در آن‬ ‫محیط زیست را در اولویت برنامه‌ریزی‌های‬
‫ادعاهایی اما ریشه‌یابی اکثر این دالیل نشان را بازتولید می‌کنند‪ .‬سرمایه‌داری نیاز به‬ ‫خود قرار نمی‌دهند‪.‬‬

‫‪141‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مصرفی متناسب با شیوه‌ی تولید خود دارد‪ .‬و کاهش آلودگی محیط ‌شوند‪ .‬اما استفاده از‬
‫مصرف جدید‪ ،‬انگیزه‌ی تولید جدید است این تکنولوژی مدرن و پیشرفته سرمایه‌داری‬
‫و از این رو است که نرخ سود آن حفظ را با تضاد درونی دیگری روبرو می‌سازد‬
‫که از آن تحت عنوان «گرایش نزولی نرخ‬ ‫می‌شود‪.‬‬
‫سود» یاد می‌شود‪.‬‬
‫تولیدکنندگان کاال و خدمات‪ ،‬همان قدر که‬
‫تولید کننده‌ی محصول می‌باشند‪ ،‬مصرف از این رو تمایل شدیدی به انتقال صنایع و‬
‫کننده‌ی مواد اولیه نیز هستند‪ .‬این ارتباط تولیدات خود به مناطقی دارد که در فقدان‬
‫متقابل و بر هم کنش میان حوزه‌های مختلف سندیکاهای کارگری قدرتمند و بهره‌گیری از‬
‫رسمی حاکم نادیده گرفته نیروی کار ارزان و همچنین فقدان قوانین‬ ‫ِ‬ ‫اغلب در اقتصاد‬
‫می‌شود و «تولیدکننده» و «مصرف کننده» سخت‌گیرانه در زمینه‌ی حفظ محیط زیست‪،‬‬
‫ی از هم پنداشته می‌شود‪ .‬بتواند نرخ سود خود را حفظ کرده و از‬ ‫دو مجموعه‌ی جدا ِ‬
‫کاهش آن جلوگیری کند‪.‬‬
‫سرمایه‌داری از هر منبع انسانی و طبیعی‬
‫برای کسب سود بهره می‌برد‪ .‬خواه این منبع ضمن این که از دیگر راهکار برای غلبه بر‬
‫انسانی‌ کار زنان و کودکان باشد و یا منبع این تضاد درونی‪ ،‬صنعت زدایی از فرایند‬
‫طبیعی‌ای همچون دست بردن در طبیعت تولید و انتقال سرمایه‌گذاری به بخش پولی‬
‫با هدف تأمین اهداف اقتصادی خود‪ .‬این و مالی در کشورهای مرکز سرمایه‌داری‬
‫بهره‌وری از منابع در جهت انباشت سرمایه‪ ،‬است‪ .‬این سرمایه‌داری مالی که هیچ پایه‌ی‬
‫به دلیل تضاد منافعی که طبقات و افراد مادی ندارد همان فرایندی است که طی چند‬
‫گوناگون دارند‪ ،‬بر اساس اندیشه‌ی توسعه‌ی دهه‌ی اخیر گفتمان مسلط بر سرمایه‌داری‬
‫پایدار و همه جانبه بر پایه‌ی عدالت اجتماعی متاخر بوده است و زمینه‌ساز بسیاری از‬
‫و انتقال میراث بشری به نسل‌های آینده بحران‌های اقتصادی گشته است‪.‬‬
‫صورت نمی‌گیرد‪.‬‬
‫بنابراین محیط زیست و تالش در جهت‬
‫از آن جا که نظام سرمایه‌داری محیط زیست بقای آن‪ ،‬نه تنها کنشی حاشیه‌ای و غیر‬
‫را تبدیل به موضوع خود برای کسب سود اساسی نمی‌باشد‪ ،‬بلکه فعالیتی است که‬
‫بیشتر و استخراج ارزش اضافی می‌کند و از در ارتباط مستقیم با منطق سرمایه‌داری‬
‫آن کاالیی قابل خرید و فروش می‌سازد‪ ،‬در قرار دارد‪ .‬از این رو کلیه‌ی نیروها و‬
‫ماهیت خود خالفِ بقا و پاسداری از محیط رویکردهایی که به روند نابرابر جهانی و‬
‫زیست به عنوان میراثی بشری عمل می‌کند‪ .‬ساختار سرمایه‌ساالرانه‌ی موجود نقد دارند‬
‫تخریب جنگل‌‌ها جهت انواع ساخت و ساز و بدیل نوینی را ازائه می‌دهند‪ ،‬می‌توانند با‬
‫(ویال‪ ،‬پالژ‪ ،‬هتل‪ ،‬شهرک و …)‪ ،‬پروژهای فعالیت در این حوزه نه تنها شکل ملموس‌تر‪،‬‬
‫عظیم سدسازی‪ ،‬جابه جایی مسیر رودخانه‌ها عینی‌تر و همه فهم‌تری به اندیشه‌های‬
‫و دست بردن هدفمند و آگاهانه در انتخاب خود ببخشند بلکه قادر خواهند بود از این‬
‫طبیعی طبیعت‪ ،‬مصرف بی رویه‌ی منابع رهگذر مقاومت‌های مردمی گسترده‌تری را‬ ‫ِ‬
‫کردن آب رودخانه‌ها‪ ،‬دریاها سازماندهی نوینی ببخشند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫آلوده‬ ‫طبیعی‪،‬‬
‫و سفره‌‌های آب زیر زمینی با پسماندهای‬
‫صنعتی کارخانه‌ها و مراکز تولیدی و … منبع‪ :‬کانون مدافعان حقوق کارگر‬
‫از جمله مصادیق دخل و تصرف آگاهانه و‬
‫هدفمند در محیط زیست هستند‪ .‬بدیهی است‬
‫که کارگزار اصلی هر یک از این فعالیت‌ها‬
‫و فعالیت‌های مشابه‪ ،‬شرکت‌ها‪ ،‬طبقات و‬
‫افراد خاصی هستند که اکثر این پروژه‌ها‬
‫را با منطق اقتصادی و بنا بر میزان سود‬
‫آوری انجام می‌دهند و در نتیجه‌ی اجرای‬
‫آن‌ها منافع کالنی را نصیب خود می‌کنند‪.‬‬
‫نظام سرمایه‌داری اگر بخواهد نرخ سودش‬
‫را حفظ کند ناگزیر بایستی از کاهش سطح‬
‫تولیدات خود جلوگیری کند که این امر‬
‫مستلزم حفظ و یا افزایش میزان مصرف‬
‫مواد اولیه (که در اکثر موارد آالینده‌ی محیط‬
‫زیست هستند) و یا استفاده از تکنولوژی‬
‫و ابزارآالت مدرن و پیشرفته‌ای است که‬
‫موجب صرفه‌جویی در مصرف مواد اولیه‬

‫‪142‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جنگ‬

‫«استاکس‌نت» و اکنون «شعله»‪ :‬جنگ سایبری مداوم‬


‫ایاالت متحده و اسرائیل علیه ایران‬
‫منبع‪ :‬دمکراسی مردم‬
‫نویسنده‪ :‬پرابیر پورکایاستا‬

‫هم‌تراز با یک حمله فیزیکی به رآکتور اتمی‬ ‫یک ملت‪-‬دولت با اقدام به ایجاد ویروس‌ها‬ ‫تارنگاشت عدالت‬
‫نداند؟‬ ‫می‌تواند انجام دهد کیفیتا ً با آنچه چند هکر‬
‫(یا کله‌خشک) می‌توانند انجام دهند‪ ،‬متفاوت‬ ‫دو هفته گذشته نشان داد که جنگ سایبری‬
‫اگر ما به چگونگی کارکرد جهان نگاه کنیم‪،‬‬ ‫است‪ .‬چیزی که در بهترین حالت یک‬ ‫دیگر در حوزه علمی‪ -‬تخیلی قرار ندارد‪،‬‬
‫این تنها سیستم‌های مالی و دیگر اطالعات‬ ‫دردسر و در بدترین حالت از دست دادن‬ ‫بلکه کامالً بخشی از چیزی است که اینجا و‬
‫نیست که در آن‌ها از رایانه استفاده می‌شود‪.‬‬ ‫برخی داده‌ها در ماشین‌های مبتال شده است‪،‬‬ ‫اکنون اتفاق می‌افتد‪ .‬نخست‪ ،‬ما دیوید سانگر‬
‫شبکه برق‪ ،‬کنترل کاخانه‌های پرمخاطره‪،‬‬ ‫می‌تواند به از کارافتادن کامل زیرساخت‌های‬ ‫(‪ )David Sanger‬در نیویورک تایمز را‬
‫شبکه ارتباطاتی‪ ،‬کنترل ترافیک هوایی‪ ،‬همه‬ ‫اساسی یک کشور مبدل شود‪ .‬یک دولت‪-‬‬ ‫داریم که آنچه را که اکثراً می‌دانستند تأیید‬
‫از طریق رایانه‌ها و نرم‌افزارها صورت‬ ‫ملت توانایی هدف قرار دادن رایانه‌هایی‬ ‫کرد‪ -‬این‌که ویروس «استاکس‌نت»( (�‪Stux‬‬
‫می‌گیرند‪ .‬حتا ماشین لباسشویی ناچیز از‬ ‫که زیرساخت‌های حیاتی را کنترل می‌کنند‪،‬‬ ‫‪ )net‬که به تعدادی از سانتریفوژ در تأسیسات‬
‫طریق نرم‌افزار کنترل می‌شود‪ .‬اگر کشورها‬ ‫دارد و می‌تواند موجب از کار افتادن‬ ‫غنی‌سازی اورانیوم در نظنز آسیب رسانده‬
‫بخواهند با این نرم‌افزاها و رایانه‌ها بازی‬ ‫فاجعه‌بار سیستم‌ها بشود‪ .‬حتا زمانی که یک‬ ‫بود‪ ،‬محصول مشترک تیم‌های آمریکایی و‬
‫کنند‪ ،‬این کل عرصه جدیدی را از جنگ با‬ ‫تجهیزات یا یک کشور مشخص هدف است‪،‬‬ ‫اسرائیلی بود‪ .‬چیز جدید در گزارش دیوید‬
‫پی‌آمدهای نامعلوم آن‪ ،‬باز می‌کند‪.‬‬ ‫آن‌طور که «استاکس‌نت» نشان داده است‪،‬‬ ‫سانگر این است که این حمالت‪ -‬با نام رمز‬
‫آن ویروس‌ها می‌توانند فراتر از هدف‌ها‬ ‫«بازی‌های المپیک»‪ -‬تحت جورج بوش‬
‫اویگن کاسپرسکی( (�‪Eugene Kasper‬‬ ‫شروع شد و تحت باراک اوباما ادامه یافت‪.‬‬
‫فرار کنند و برای دیگر تجهیزات و دیگر‬
‫‪ )sky‬بنیان‌گذار آزمایشگاه کاسپرسکی‪،‬‬ ‫آن حمالت نه فقط ادامه یافتند‪ ،‬بلکه تحت‬
‫کشورها نیز تهدیدکننده باشند‪.‬‬
‫که ویروس «شعله» را پیدا کرد‪ ،‬هفته‬ ‫نظارت مستقیم کاخ سفید قرار داشتند‪ .‬دوم‪،‬‬
‫گذشته در حاشیه یک کنفرانس امنیتی گفت‪:‬‬ ‫تحویل ویروس دیگری است به نام «شعله» مورد یک رآکتور اتمی را در نظر بگیرید‪،‬‬
‫«سالح‌های سایبری می‌توانند تکثیر شوند‪ ،‬و‬ ‫(‪ )Flame‬که این نیز علیه ایران حداقل از که هسته آن به وسیله رایانه‌ها کنترل‬
‫قربانیان آن‌ها می‌توانند به طور تصادفی در‬ ‫می‌شود‪ .‬از این طریق است که نسل کنونی‬ ‫سال ‪ ۲۰۰۹‬فعال بوده است‪.‬‬
‫سراسر جهان باشند‪ ،‬این فرقی نمی‌کند که‬ ‫نیروگاه‌های اتمی کنترل می‌شوند‪ .‬اگر سیستم‬
‫شما از کشمکش چقدر دور هستید‪ ».‬او گفت‪:‬‬ ‫در حالی که ویروس‌های رایانه‌ای مدت کنترل شناخته شده باشد‪ ،‬امکان آلوده کردن‬
‫«این جنگ سایبری نیست‪ ،‬این تروریسم‬ ‫طوالنی است وجود دارند‪ ،‬چرا کشف یک سیستم به طریقی که موجب ذوب شدن هسته‬
‫سایبری است‪ ،‬و من می‌ترسم این تازه شروع‬ ‫نوع جدید از ویروس باید موجب این همه بشود‪ ،‬وجود دارد‪ .‬بعد از فوکوشیما‪ ،‬آیا کسی‬
‫بازی باشد‪».‬‬ ‫نگرانی بشود؟ این بدین دلیل است که آنچه می‌تواند چنین اقدامی را یک اقدام جنگی‪،‬‬

‫‪143‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫کرد‪ .‬کنترل فرکانس تبدیل کننده در «پی ال‬ ‫این‌طور نیست که ایاالت متحده از این این سوراخ امنیتی را در روند به‌روز کردن‬
‫سی» زیمنس (‪programmable logic‬‬ ‫مطلع نیست‪ .‬پنتاگون خود در سال ‪ ،۲۰۰۰‬نرم‌افزار خود باقی گذاشته است‪.‬‬
‫‪ )controller‬قرار داشت‪ ،‬که به طور‬ ‫در «دکترین استراتژیک پنتاگون» به نام‬
‫ف حمله واقع شدند‪ .‬به محض‬ ‫مشخص هد ‌‬ ‫«برداشت مشترک ‪ ،»۲۰۲۰‬برای طیف ویروس «شعله» موقعی کشف شد که‬
‫فعال شدن‪ ،‬ویروس شتاب می‌گرفت و به‬ ‫کامل سطله را مطرح کرد‪ .‬آن دکترین ایران به «اتحادیه بین‌المللی ارتباطات راه‬
‫دفعات از سرعت سانتریفوژ می‌کاست‪ ،‬تا‬ ‫از طیف کامل سطله نه فقط در چهار دور» (‪ )ITU‬گزارش داد که در رایانه‌های‬
‫زمانی که آن را از کار بیندازد‪ .‬تخمین زده‬ ‫عرصه فضا‪ ،‬دریا‪ ،‬زمین و هوا‪ ،‬بلکه وزارت نفت آن‪ ،‬داده‌ها پاک می‌شوند‪.‬‬
‫می‌شود که «استاکس‌نت» حدود ‪۱٫۰۰۰‬‬ ‫در بعد پنجم‪ ،‬یعنی «اطالعات» یا فضای «اتحادیه بین‌المللی ارتباطات راه دور» از‬
‫سانتریفوژ از ‪ ۹٫۰۰۰‬سانتریفوژ را آلوده‬ ‫سایبری‪ ،‬می‌گوید‪ .‬هم‌چنین روشن ساخت آزمایشگاه کاسپرسکی‪ ،‬یکی از برجسته‌ترین‬
‫کرد‪ ،‬که از طرف ایران از دور خارج شدند‪.‬‬ ‫که حمله سایبری به زیرساخت‌های حیاتی شرکت‌های ضدویروس خواست بررسی‬
‫او می‌تواند یک اقدام جنگی تلقی شود و کند‪ ،‬که منجر به کشف ویروس «شعله» شد‪.‬‬
‫گزارش «سانگر» می‌گوید این تالش‬ ‫موجب تالفی جویی فیزیکی شود‪ .‬همان‌طور تا آنجا که تا امروز می‌دانیم‪« ،‬شعله» به‬
‫مشترک ایاالت متحده و اسرائیل بود‪.‬‬ ‫که وال‌استریت ژورنال نقل کرد‪« :‬اگر شما نظر می‌رسد داده‌ها را از رایانه‌ها می‌دزدد‪.‬‬
‫طرف‌های آمریکایی‪ ،‬طرف اسرائیلی را به‬ ‫شبکه برق ما را از کار بیاندازید‪ ،‬ممکن این ویروس با مجموعه‌ای از رایانه‌ها که‬
‫خاطر فرار «استاکس‌نت» به محیط خارج‪،‬‬ ‫است ما به یکی از دودکش‌های شما موشک در سراسر جهان مستقرند‪ ،‬و به عنوان‬
‫مقصر می‌دانند‪ .‬گرچه ایران بیش‌ترین تعداد‬ ‫مراکز فرماندهی و کنترل عمل می‌کنند‪،‬‬ ‫پرتاب کنیم‪».‬‬
‫رایانه‌های آلوده شده را داشت‪ ،‬اما اندونزی‬ ‫ارتباط می‌گرفت و آن فرماندهی بررسی‬
‫و هند نیز تعدادی رایانه داشتند که به‬ ‫در ماه مه ‪ ،۲۰۱۰‬پنتاگون فرماندهی جدید می‌کرد کدام ماشین‌ها آلوده شده اند‪ ،‬چه‬
‫«استاکس‌نت» آلوده شدند‪.‬‬ ‫سایبری ایاالت متحده( (�‪ USCYBER‬نوع داده‌هایی داشته اند و کدام فایل‌ها باید‬
‫‪ )COM‬را به وجود آورد که اکنون از به مراکز فرماندهی و کنترل بازپس فرستاده‬
‫گفته می‌شود که از کار افتادن برخی از‬ ‫ارتقای آن در سطح دیگر فرماندهی‌ها و شوند‪ .‬ویروس هم‌چنین توانایی این را داشت‬
‫«پی‌ال‌سی»های زیمنس‪ ،‬که ممکن است به‬ ‫قرار دادن مستقیم آن تحت فرمانده کل قوا‪ ،‬که میکروفن‌ها را روشن کند‪ ،‬مکالمات‬
‫ویروس «استاکس‌نت» آلوده بودند‪ ،‬از دالیل‬ ‫سخن در میان است‪ .‬ایاالت متحده هم‌چنین را ضبط نماید‪ ،‬دستگاهای ارتباطاتی بدون‬
‫از کار افتادن فوکوشیما بود‪ ،‬گرچه من‬ ‫در «بودجه دفاع ملی برای سال مالی سیم (‪ )blue tooth devices‬را روشن‬
‫مدرکی در تأیید این نیافته ام‪ .‬موضوع این‬ ‫‪« ،»۲۰۱۲‬بخش ‪ ،۹۴۵‬فعالیت‌های نظامی کند‪ ،‬استفاده از هر دکمه رایانه (‪key‬‬
‫نیست که فوکوشیما به علت «استاکس‌نت»‬ ‫در فضای سایبری» را گنجاند‪« .‬کنگره تأیید ‪ )strokes‬را ضبط کند و غیره‪ .‬موقعی که‬
‫اتفاق افتاد‪ ،‬بلکه موضوع این است که موقعی‬ ‫کرد که وزارت دفاع دارای ظرفیت است‪ ،‬و کشف «شعله» علنی شد‪ ،‬مراکز فرماندهی‬
‫که «استاکس‌نت» یاغی شد و به «دنیای‬ ‫تحت هدایت رییس‌جمهور می‌تواند در فضای و کنترل‪ ،‬فرمانی به ویروس صادر کردند‬
‫وحش» فرار کرد‪ ،‬تمام ماشین‌هایی را که‬ ‫سایبری برای دفاع از ملت‪ ،‬متحدین و منافع که طبق آن خود را نابود کرد و خاموش شد‪.‬‬
‫از «پی‌ال‌سی»های زیمنس استفاده می‌کنند‪،‬‬ ‫ما‪ ،‬دست به عملیات تهاجمی بزند…»‬
‫در معرض خطرات نامعلوم قرار داد‪ .‬چون‬ ‫آزمایشگاه کاسپرسکی اکنون گزارش داده‬
‫«پی‌ال‌سی»های زیمنس در کارخانه‌های‬ ‫برخی محدودیت‌ها بر این قدرت‌ها وجود است که بخش‌هایی از رمز «شعله» عین‬
‫مختلف‪ ،‬از آنجمله در واحدهای پرمخاطره‬ ‫دارد‪ ،‬اما از آنچه در ایاالت متحده دیده رمز «استاکس‌نت» است‪ ،‬که نشان می‌دهد‬
‫قرار دارند‪ ،‬ایاالت متحده در حمله به ایران‬ ‫ایم‪ ،‬قدرت رییس‌جمهور آن از نظر به راه همان کشورهایی که در پشت «استاکس‌نت»‬
‫شمار زیادی از کشورها و تأسیسات را به‬ ‫انداختن جنگ‪ ،‬تقریبا ً نامحدود است‪ .‬مداخله بودند آفرینندگان «شعله» نیز هستند‪ .‬به‬
‫مخاطره انداخت‪ .‬و این شامل هند می‌شود که‬ ‫نظامی در لیبی بدون مجوز کنگره صورت عبارت دیگر‪« ،‬استاکس‌نت» فقط یک‬
‫بیش از ‪ ۵٫۰۰۰‬از سیستم‌های آن آلوده شدند‪.‬‬ ‫گرفت‪ .‬ایاالت متحده این را نیز به رسمیت ویروس نبود‪ ،‬بلکه بخشی از یک حمله عمده‬
‫نشناخته است که طبق «قانون بشردوستانه بزرگ‌تر بود‪ .‬پیش از این‪ ،‬هویت ویروس‬
‫آیا در مورد جنگ سایبری قوانین یا‬ ‫بین‌المللی» حمالت به زیرساخت‌های دیگری بنام «دوگو» (‪ )Duqu‬که این نیز‬
‫قرارداهای بین‌المللی وجود دارد؟ روسیه‬ ‫غیرنظامی‪ ،‬مانند تأسیسات نطنز‪ ،‬ممنوع ایران را هدف قرار داده بود‪ ،‬به عنوان‬
‫و چین استدالل کرده اند که باید به فضا‬ ‫بخشی از خانواده «استاکس‌نت» مشخص‬ ‫است‪.‬‬
‫و فضای سایبری هم‌سان برخورد شود و‬ ‫شد‪.‬‬
‫تسلیحاتی کردن آن‌ها ممنوع شود‪ .‬موضع‬ ‫کاسپرسکی و همکاران او تخمین زده اند که‬
‫ایاالت متحده این است که خیلی زود است‬ ‫ویروس «شعله» ‪ ۲۰‬برابر اندازه ویروس ویروس «استاکس‌نت» به طور خیلی‬
‫که از جنگ سایبری صحبت شود‪ ،‬شاید به‬ ‫«استاکس‌نت» است و حدود ‪ ۱۰۰‬میلیون مشخص نابود کردن سانتریفوژهای فعال‬
‫این دلیل که آن‌ها تنها کسانی هستند که به آن‬ ‫دالر خرج تولید آن شده است‪ .‬این ویروس در نطنز را هدف گرفته بود‪« .‬سانگر»‬
‫دست می‌زنند‪ .‬همان‌طور که می‌دانیم‪ ،‬ایاالت‬ ‫اجزای متعددی دارد‪ ،‬از جمله می‌تواند طبق در نیویورک تایمز می‌نویسد موقعی که‬
‫متحده مخالف تالش‌ها برای غیرنظامی‬ ‫فرمان دریافتی از مراکز کنترل‪ ،‬ویروس ایاالت متحده با قذافی در باره عدم ادامه‬
‫کردن فضا نیز بوده است‪ .‬برنامه «جنگ‬ ‫را از ماشین آلوده شده‪ ،‬پاک کند‪ .‬دیگران برنامه سالح‌های اتمی لیبی به توافق رسید‪،‬‬
‫ستارگان»‪ ،‬که هنوز دنبال می‌شود‪ ،‬نشانگر‬ ‫اشاره کرده اند که برای شکستن پروتکل‌های سانتریفوژهایی را که از شبکه عبدالقادر‬
‫این است که ایاالت متحده به این باور خود‬ ‫به‌روز کننده نرم‌افزار «مایکروسافت» و خان دریافت کرده بود‪ ،‬و اعتقاد براین است‬
‫ادامه می‌دهد که باید به عنوان بخشی از‬ ‫استفاده از این راه برای آلوده کردن ماشین‪ ،‬که عین سنترفیوژهای ایران بودند‪ ،‬به ایاالت‬
‫طیف کامل سطله مورد نظر خود‪ ،‬بر فضا‬ ‫به مهارت‌های پیشرفته کشف رمز سایبری متحده فرستاد‪ .‬از این‌ها برای طرح نقشه و‬
‫مسلط شود‪ .‬ایاالت متحده در مورد سالح‌های‬ ‫بسیار باالیی نیاز است‪ .‬البته‪ ،‬به دالیل آزمایش فیزیکی حمله واقعی استفاده شد‪.‬‬
‫سایبری‪ ،‬موضع مشابهی دارد‪ -‬مادام که خود‬ ‫نامعلومی‪« ،‬مایکروسافت»‪ ،‬با وجود این‌که ویروس به کنترل فرکانس تبدیل کننده‌های‬
‫را جلوتر از همه می‌بیند‪ ،‬به مخالفت با هر‬ ‫از سال ‪ ۲۰۰۸‬از این مشکل مطلع بوده‪ ،‬سانتریفوژها‪ ،‬و نتیجتا ً به سرعت آن‌ها حمله‬

‫‪144‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هنر و ادبیات‬

‫قرارداد بین‌المللی درباره سالح‌های سایبری‬

‫حلظه ی پرواز را آماده باید شد!‬


‫ادامه خواهد داد‪.‬‬
‫تنها قانون بین‌المللی که داریم این است که‬
‫آیا تحت تعریف کنونی از حمالت فیزیکی‪،‬‬
‫حمالت سایبری یک اقدام جنگی به حساب‬
‫می‌آیند‪ .‬در حالی که سرقت داده‌ها یک عمل‬
‫جاسوسی است و نتیجتا ً یک رفتار «عادی»‬
‫برای یک دولت به حساب می‌آید‪ ،‬استفاده‬
‫از سالحی مانند «استاکس‌نت» برای تخریب‬
‫فیزیکی تجهیزات‪ ،‬اقدامی است هم‌تراز با‬
‫یک حمله فیزیکی‪ .‬بین آسیب وارده شده‬
‫از طریق یک حمله فیزیکی مستقیم یا یک‬
‫ویروس هدفمند که همان آسیب را وارد‬
‫می‌کند‪ ،‬هیج تفاوتی وجود ندارد‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫استفاده از یک ویروس برای آسیب رساندن‬
‫به تجهیزات فیزیکی یک اقدام جنگی علیه‬
‫ایران محسوب می‌شود‪.‬‬
‫با آغاز این شکل جدید حمله‪ ،‬ایاالت‬
‫متحده عامدانه کل طیف جدیدی از جنگ‬
‫و جنگ‌افزارها را وارد بازی کرده است‪.‬‬
‫هر جا ایاالت متحده جلو باشد‪ ،‬دیگران‬
‫ً‬
‫مطمئنا به آن خواهند رسید‪ .‬همان‌طور که مرغک تنها!‬
‫کاسپرسکی خاطرنشان کرده است‪« :‬من‬
‫نگرانم که این پایان جهان‪ ،‬آن‌طور که خانه‌ای داری تو در جنگل‪،‬‬
‫می‌شناسیم باشد… من نگرانم که خیلی زود‬
‫جهان خیلی متفاوت خواهد بود‪ ».‬جهان به در جوار خانه ی صد‌ها هزاران مرغ‪،‬‬
‫هم پیوسته امروز بسیار آسیب‌پذیر است؛‬
‫درست همان‌طور که سقوط بانکداری در مرغ هایی رو به سوی خانه ی سیمرغ‬
‫ایاالت متحده می‌تواند اقتصاد جهانی را‬
‫در پرواز!‬ ‫پایین بیاورد‪ ،‬همین‌طور چند رایانه به طور‬
‫استراتژیک مرتبط می‌توانند شبکه برق در‬
‫مقیاس قاره‌ای تأثیرگذار بر کشورهای متعدد آشیان گم کرده در بیراه!‬
‫را از کار بیندازند؛ همین‌طور یک شبکه‬
‫ارتباطات جهانی را‪ .‬ایاالت متحده‪ ،‬با هدف دل مزن بیهوده بر آتش!‬
‫محدود خود از حمله به ایران‪ ،‬کل جهان را‬
‫به میزان بی‌انتهایی برای همه ما خطرناک پر مزن بیهوده در رگبار!‬
‫کرده است‪.‬‬
‫گر چه این پربستگی یک چند‬
‫بال‌هایت در گمان دارد…‬
‫رو منه تنها به دام مرگ!‬
‫تن مزن از حیله‌های مردک صیاد!‬
‫کو‪ ،‬ترا آماده تیری چند‪،‬‬
‫زهر داده‪،‬‬
‫در کمان دارد…‬

‫ای سراپا تشنه ی پرواز!‬

‫‪145‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هنر و ادبیات‬

‫ای که خواهی پر زنی آزاد!‬


‫شعر زنان شاعر عرب “صدای دیگر”‬ ‫رو به سوی‬

‫اشعار زنان قرن بیسمت – سانیا صاحل‬


‫آسمان باز‪،‬‬
‫ساز و برگی ساز تا با هم‪،‬‬
‫تیرگی را چاره گر باشیم!‬
‫ترجمه‪ :‬ژاله سهند‬
‫کز جراغی خرد‬
‫– هر چه هم سوزنده‬
‫و روشن ‪-‬‬
‫این شب تاریک دل‪،‬‬
‫روشن نخواهد شد!‬
‫مرغک تنها!‬
‫ای به بال آتشین ات کم‌ترین پروا!‬
‫آفتابت‬
‫گر چه پشت کوهه ی شب‬
‫آشیان‬
‫‪Saniya Salih‬‬ ‫(سوریه)‬ ‫سانیا صالح‬
‫دارد‪،‬‬

‫تبعید‬ ‫لیک در انبوهی جنگل‪،‬‬

‫حزین‬ ‫در کنار صد هزاران مرغ‪،‬‬


‫آن زنگوله های رنگین را بر خود پوشاند ‪,‬‬ ‫بال در بال هزاران طالب سیمرغ‪،‬‬
‫نقاب لذت و خوشی را‪.‬‬ ‫لحظه ی پرواز را آماده باید شد!‬
‫او روایات ش را‬
‫بر نوک زبانش محصور کرد‬
‫برزین آذرمهر‬
‫آنچنان که نتوانند او را به خیانت وا دارند‬
‫در لحظات بحرانی‪.‬‬
‫آذر ماه ‪۱۳۵۲‬‬
‫و او‬
‫سبکبار‬
‫در کفشهای گوهر نشان پرسه زد‪-‬‬
‫مثل شب تنها‬
‫بی آنکه ستاره ای منتظر ش باشد‬
‫بجز چشمهای من‪.‬‬
‫پرنده بر روی افق پر و بال میزند‬
‫بیاد بسپار‬
‫‪146‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫آنها بیشتر به تفنگ گاز زده اند تا نان ‪,‬‬ ‫به گرمی بازوانش پناه میبرم تا روزی‬ ‫گلوله های آتش کران تا کران شلیک‬
‫دگر را رخ نمایم‪.‬‬ ‫میشوند‪-‬‬
‫چرا که گرسنگی همدم من‬
‫بود……………‪.‬‬ ‫************‬ ‫بیاد بسپار مرا‬
‫زبانم را برای اسقف هایتان میفرستم ‪,‬‬ ‫‪ Etel Adnan‬اتل ادنان (لبنان)‬ ‫این ره نورد ابدی را‪-‬‬
‫تا به آنها بگوید که مسیح چه گفت ‪,‬‬ ‫عهد نامه دشمن‬ ‫در تمامیت زندگیم‬
‫در باره شمشیر………‪.‬‬ ‫از هر هویتی دگر گسسته‬ ‫خواسته ام که به پیش تاز م‬
‫پیکرم را ‪ ,‬می سپارم به رودخانه مکونگ‪.‬‬ ‫بجزآن حروف ‪.V.C‬‬ ‫اما از مرزهای قبرم فراتر نرفته ام‪.‬‬
‫که بسان بیماری مقاربتی می آیند به نظر‪:‬‬ ‫*************‬
‫فرو نشانده اند مرا‪,‬‬ ‫‪Fadva Tuqan‬فدوا توکوان‬
‫(فلسطین)‬
‫پایداری ام نرم شده بر منوال نرمی شکمم‬
‫‪,‬‬ ‫از پشت میله های زندان‬
‫با گاز خفه شده ام من ‪,‬‬ ‫منظر مادرم در فضا شناور است اینجا‬
‫چشمانم نابینا بسان چشمان کرمها ‪,‬‬ ‫پیشانی اش میدرخشد در برابر چشمانم‬
‫من شستشوی مغزی شده ام ‪,‬‬ ‫همچون تاللو ستارگان‬
‫تا سحر گفته آزادی‬ ‫شاید او در این لحظه به من می اندیشد ‪,‬‬
‫از مغزم برون شد ‪,‬‬ ‫خواب می بینم‬
‫من تیر خورده ام ‪,‬‬ ‫(قبل از اسارتم‬
‫افزون تر از سوراخهای در هدف‬ ‫شعر ها یی را در دفترم نگاشتم‬
‫جسم من از گلوله سوراخها خورده اند‪.‬‬ ‫نو و کهنه‬
‫آنها مرا از جایگاهم بیرون کشاندند‬ ‫گلهای رزی را ترسیم کردم‬
‫چرا که سرزمین خودم را چسبیده بودم ‪,‬‬ ‫بالیده با خون‬
‫و آنها ‪ ,‬بیگانگان آمدند که مرا آزاد سازند‬ ‫و مادرم در کنار من‬
‫مرا آزاد سازند از سهم من ‪.‬‬ ‫تصاویر م را دعای خیر میکرد)‬
‫اینچنین است که من اکنون وصیتی دارم‪:‬‬ ‫او را می بینم‬
‫مغزم را من به مرکز تحقیقات شما‬ ‫در جهره اش سکوت و تنهایی ست اکنون‬
‫میفرستم‬
‫و در خانه سکوت و تنهایی ست‬
‫که آنها بدینگونه ببینند که جه چیزی مرا‬
‫به جنگ وا میدارد ‪,‬‬ ‫کیف مدرسه ام آنجا در قفسه کتابها‬

‫چشمانم را برای رییس جمهور تان می‬ ‫و روپوشم به جا رختی آویزان‬


‫فرستم‬
‫دستهای مادرم را میبینم‬
‫که اینگونه بتوانند بر ا و در صورتش‬
‫کشیده شده بسوی آنها‬
‫بنگرند ‪,‬‬
‫غبار شان را میزداید‬
‫آنها فقط سیاهی تونل ها را می‬
‫شناسند…………‬ ‫من گامهای مادرم را دنبال میکنم‬
‫دندانهایم را برای ژنرال هایتان میفرستم ‪,‬‬ ‫و به آموخته هایش گوش فرا میدهم‬

‫‪147‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫هنر و ادبیات‬

‫“صدای دیگر” اشعار زنان قرن بیسمت‬

‫باید سخن گفت‬ ‫شعرهای زیر از کتاب “صدای دیگر”‬


‫اشعار زنان قرن بیستم در ترجمه ‪ ,‬بر‬
‫آنگاه خواهیم توانست ستاره ها را تقسیم‬ ‫گرفته شده اند‪ .‬سه شعر حاضر برگردان‬
‫نماییم بدون شمارش‬ ‫فارسی است که در مرحله اول توسط‬
‫**************‬
‫‪ Carol Cosman‬از فرانسوی به‬
‫بدون تعقیب‬
‫نادیا تیوإنی ‪Nadia Tueni‬‬ ‫انگلیسی ترجمه شده است‪.‬‬
‫ستاره ها همدیگر را می شناسند‬
‫ترجمه ‪ :‬ژاله سهند‬
‫آنچنان که ما آن رود خانه های بزرگ‬
‫آری‬ ‫‪ Venus Khoury‬ونوس خوری‬
‫جاری را‬
‫خورشید خشمگین است‬ ‫در بازگشت متواضعانه اشان از تبعید‬
‫ماه به زیر کره زمین سریده است‬ ‫دیوار های ما ضخیم بودند‬

‫و باد دست مرد پر ثروتی ست‪.‬‬ ‫و باد درها را با شن و ماسه های سرگردان‬
‫**************‬
‫مسدود کرد‬
‫آری‬
‫ما سکوت های برابری بودیم‪.‬چشمان ما‬
‫جهان آیینه ساده ای ست‬ ‫‪Venus Khoury‬ونوس خوری‬ ‫زیورهایی ساده بودند‪ ٬‬اسباب بازیهایی پر‬
‫سرو صدا‪ ٬‬جواهر اتی ارزان‬
‫و چشمان تو روز ضیافت است‪.‬‬
‫من همسرت نامیده شدم‬
‫و مرگ خطابه سوءتفاهم است‪ ٬‬اسبی‬ ‫پدرم پیکری بزرگ دارد به مثل شنل‬
‫مطیع‬ ‫سربازان‬ ‫شبهای ما با التهاب جدایی ها را تاب می‬
‫آورد‬
‫آری‬ ‫پدرم سینه ستبری دارد به مثل یک قایق‬
‫بادبانی‬ ‫رویا بر پشت اسب سوار‬
‫ستاره چشم یک گاو است‬
‫پدرم یک اقیانوس است‪.‬‬ ‫با سپیده دم خورشید در هم می شکند‬
‫و آسمان مکانی در ویرانه ها‬
‫مادرم شنهای ساحل را لحظه به لحظه‬ ‫تو از درهای درهم شکسته تنها صحبت‬
‫آری‬ ‫کردی‬
‫میکاود‬
‫عشق پرنده گمشده ای ست ‪.‬‬ ‫از یک بستر تنگ و باریک‬
‫برای تسبیح دانه های طالیی‬
‫که خواهرانم با چشمان بی نور چسبناک‬ ‫که بدور انداخته شده است‬
‫‪The Other Voice -Twentieth-‬‬ ‫همانند یک تکه آهن فرتوت‬
‫می یابند و به رشته می کشند در آفتاب های‬
‫‪Century Women’s Poetry in‬‬
‫تبعیدی‪.‬‬
‫‪Translation‬‬ ‫برای رهایی‬
‫‪148‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫هنر و ادبیات‬

‫سوفوکل‪ ،‬فروید و صادق هدایت!‬


‫حوریا یاوری‬
‫مد و مه‬

‫خودشان و دیگران نیست‪ ،‬برداشتن بار‬ ‫ی ربایند‪.‬ادیپ‬


‫و خواب را از چشمش م ‪‎‬‬ ‫پرسیدن از خود برای شناختن خود و گره‬
‫رسوایی از دوش خودشان و دیگران است‪.‬‬ ‫ب دیدن‬‫چشمانش را کور می‪‎‬کند چون تا ‪‎‬‬ ‫زدن روایت‪ ‎‬خودشناسی به روایت گسترده‪‎‬تر‬
‫هنر سوفوکل در این است که ریشه‪‎‬های گناه‪‎‬‬ ‫سیاهی‪‎‬های درونش‪ ‎‬را ندارد و فروید آرزو‬ ‫تاریخ و فرهنگ‪.‬کاویدن دیروز برای‬
‫ادیپ را در اعماق ذهن و روان همه‪‎‬ی افراد‬ ‫ی کند که بتواند چشمانش را بر درام‪‎‬های‬ ‫م‪‎‬‬ ‫شناختن ریشه‪‎‬ی نابسامانی‪‎‬های امروز دانش‪‎‬‬
‫بشر تنیده می‪‎‬بیند‪.‬هنر فروید هم همین است‪.‬‬ ‫دوران‪ ‎‬کودکیش ببندد‪.‬‬ ‫روانکاوی و ادیپ سوفوکل را به هم نزدیک‬
‫ی از دست دادن بیناییش‪،‬‬ ‫می‪‎‬کند‪.‬ادیپ‪ ،‬به بها ‪‎‬‬
‫فروید هم می‪‎‬کوشد‪ ،‬ولو به بهای در افتادن‬ ‫ادیپ‪ ،‬همزمان‪ ،‬مجرم است و بازجو؛‬ ‫به دیروز نگاه می‪‎‬کند تا امروز را بشناسد و‪،‬‬
‫با مکانیزم‪‎‬های سرپوش گذارنده زمانه‪‎‬اش‪،‬‬ ‫گناهکاری است که محکوم است از خودش‪‎‬‬ ‫به همین اعتبار‪ ،‬سر دودمان روانکاوان جهان‬
‫خطوط منقوش بر الیه‪‎‬های عمقی روان‬ ‫بازجویی کند و از هز بازجوی دیگری‬ ‫است‪.‬فروید هم ک ‪‎‬ه نویسندگان را بزرگترین‬
‫خودش و دیگران را بخواند و گذشته‪ ‎‬خودش‬ ‫با خودش نامهربانتر است‪ .‬فروید و ادیپ‬ ‫روانکاوان می‪‎‬داند و بنیانی‪‎‬ترین مفاهیم‪‎‬‬
‫و دیگران را در نور تندی که به تاریک‪‎‬ترین‬ ‫از بسیاری جهات به هم می‪‎‬مانند‪.‬هر دو‬ ‫روانکاوی‪-‬و از جمله عقده‪‎‬ی ادیپ‪ ،‬سادیسم‬
‫الیه‪‎‬های گذشته‪‎‬اش می‪‎‬تاباند به روشنی ببیند‪.‬‬ ‫می‪‎‬دانند که‪ ‎‬دستشان در آنچه به نام گناه رو‬ ‫و نارسیسیم‪-‬را از ادبیات‪ ‎‬به وام گرفته‪ ،‬با‬
‫فروید در پرتو این روشنایی مفاهیمی چون‬ ‫می‪‎‬کنند آلود‪‎‬ه است و هر دو راز معمایی را‬ ‫همین نیاز چاره‪‎‬ناپذیر رودرروست‪.‬فروید هم‬
‫کینه به پدر‪ ،‬مهر به مادر ‪ ،‬عشق‪ ،‬جنسیت و‬ ‫با خودشان حمل‪ ‎‬می‪‎‬کنند که از پاسخ به آن‬ ‫ل ادیپ در پی آنست که با شناختن گذشته‬ ‫مث ‪‎‬‬
‫گناه را از بارهای ارزشی و اخالقی می‪‎‬رهاند‬ ‫ناگزیرند‪:‬‬ ‫راهی برای کنار آمدن با زندگی امروزش‬
‫ن بیگناهی و رستگاری را به‬ ‫و راه سرزمی ‪‎‬‬ ‫پیدا کند و در این راه میان گذشته‪‎‬ی خودش و‬
‫گناهکاران فرهنگ و اخالق و مذهب نشان‬ ‫ادیپ با معمای ابو الهول دست و پنجه‬
‫گذشت ‪‎‬ه دیگران خطی نمی‪‎‬کشد‪.‬ادیپ بیناییش‬
‫می‪‎‬دهد‪.‬‬ ‫ی کند و فروید با معمای رویا و‬ ‫نرم م ‪‎‬‬
‫را از دست می‪‎‬دهد‪ ،‬اما با راز بالیایی که بر‬
‫ناخودآگاهی‪ .‬فروید در تراژدی سوفوکل‬
‫شهرش فرو می‪‎‬ریزد آشنا می‪‎‬شود و می‪‎‬فهمد‬
‫فانتزی‪‎‬ها و خیالپردازی‪‎‬های دوران کودکی روانکاوی هم که پس از فروید به رابطه‪‎‬ی‬
‫که پاسخ‪ ‎‬معمای سوخته شدن شهرش و معنای‬
‫ی و‬ ‫خودش را می‪‎‬بیند‪:‬خواست‪‎‬ها و کشش‪‎‬های جسم با ارزش‪‎‬های فرهنگی‪ ،‬اخالق ‪‎‬‬
‫همه‪‎‬ی رویدادهای غریب و گیج‪ ‎‬کننده‪‎‬ای که‬
‫ب شده‪‎‬ای که در رویاهایش ظاهر خانوادگی‪ ،‬به جنگ پایان‪‎‬ناپذیر لیبید و‬ ‫سرکو ‪‎‬‬
‫از آنها سر در نمی‪‎‬آورد‪ ،‬در خود او نهفته‬
‫می‪‎‬شوند و خواب را از چشمش می‪‎‬ربایند‪ .‬اروس و طبیعت با قانون و مذهب‪ ‎‬و اخالق و‬
‫است‪.‬‬
‫ادیپ‪ ‎‬چشمانش را کور می‪‎‬کند چون تاب دیدن‪ ‎‬سرانجام به راز تمدن و راز نارضایتی‪‎‬های‬
‫ل فانتزی‪‎‬ها و سیاهی‪‎‬های درونش را ندارد و فروید آرزو ما از تمدن اندیشیده‪‎‬اند‪ ،‬همه‪ ،‬از کوچه پس‬ ‫فروید در تراژدی سوفوک ‪‎‬‬
‫ی کوچه‪‎‬های تراژدی سوفوکل سر در آورده‪‎‬اند‬ ‫خیالپردازی‪ ‎‬های دوران کودکی‪ ‎‬خودش را می‪‎‬کند که بتواند چشمانش را بر درام‪‎‬ها ‪‎‬‬
‫و به جوینده‪‎‬ی ناآرامی‪ ‎‬اندیشیده‪‎‬اند که آرامش‬ ‫ی سرکوب دوران کودکیش ببندد‪.‬‬ ‫می‪‎‬بیند‪ :‬خواست‪‎‬ها و کشش‪‎‬ها ‪‎‬‬
‫او در گروی بر گشودن رازهای گذشته است‪.‬‬ ‫شده‪‎‬ای که در رویاهایش ظاهر می‪‎‬شوند‬
‫اما هنر سوفوکل و فروید رسوا کردن‪‎‬‬
‫‪149‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫هنر و ادبیات‬

‫ی تراژدی ادیپ و دانش روانکاوی‪ ،‬از اروپا را از هم جدا می‪‎‬کند‪ ،‬و ادبیات‪ ‎‬امروز آمریکای التین نمونه‪‎‬ی درخشانی از جلوه‪‎‬ها و‬ ‫نیرو ‪‎‬‬
‫ف و بازتاب‪‎‬های گوناگون آن را به‪ ‎‬دست می‪‎‬دهد‪.‬‬ ‫سویی‪ ،‬از این نیاز چاره‪‎‬ناپذیر به کش ‪‎‬‬
‫دانستن گذشته سر بر می‪‎‬کشد و از سویی‬
‫(*) برگرفته از پیشگفتار کتاب زندگی در آینه (گفتارهایی در نقد ادبی)‪ ،‬حورا یاوری‪،‬‬
‫دیگر‪ ،‬از توانایی سوفوکل و فروید در بر‬
‫انتشارات نیلوفر‪ ،‬چاپ اول‪۱۳۸۴٫ ،‬‬
‫گذراندن روایت‪‎‬های خودشناسی از مرزهای‬
‫یک زندگی خاص و پیوند زدن آن‪ ‎‬به روایت‬
‫بزرگتر و گسترده‪‎‬تر تاریخ یک سرزمین و‬
‫فرهنگ یک قوم؛ از پدیدار کردن چیزی که‬

‫ِ‬
‫میراث درنگ‬ ‫زهدان‌داران ِ‬
‫پنهان و خفته در ذهن همه وجود دارد و‬
‫استوار کردن توان رسانشی‪ ‎‬روایت بر همین‬
‫نشانه‪‎‬های مشترک و همه‪‎‬گانی؛ از آفتابی‬
‫علی سالکی‬ ‫ی ترین الیه‪‎‬های فرهنگ‬ ‫کردن آنچه در عمق ‪‎‬‬
‫و اجتماع می‪‎‬گذرد‪ ،‬برای آفتابی کردن فضای‬
‫تیره و مه‪‎‬آلود فرهنگ و تاریخ جهان‪.‬‬
‫صادق هدایت‬
‫این‌جا از اشک ِکنِفت‌ ُکننده‌تر نیست‪،‬‬
‫در ادبیات ایران شمار کسانی که با این نیاز‬
‫اطمینان «بودن» است‪،‬‬
‫ِ‬ ‫پ‬
‫این‌جا خیابان هم سوپا ِ‬ ‫ناگزیر‪ ،‬با درد درمان‪‎‬ناپذیر شناختن خود‬
‫به هر بهایی دست و پنجه نرم کرده‪‎‬اند و‬
‫همسُرایان است‪.‬‬
‫پیدایی ‌‌‬
‫ِ‬ ‫این‌جا انتهای‬ ‫در ریشه‪‎‬یابی دردهای همگانی لبه‪‎‬ی تیز‬
‫شمشیر را به طرف خودشان برگردانده‪‎‬اند‬
‫این‌جا؛‬ ‫زیاد نیست‪.‬اگر از نمونه‪‎‬های نادر ادبیات‬
‫ِشدار «گــُـــــــــه» دَ هی‪.‬‬ ‫کالسیک بگذریم باید نام هدایت را بر‬
‫بک ِ‬ ‫این‌جاست که می‌توانی به روزهایت‪ ،‬لق ِ‬
‫سر آغاز راه خودشناسی در ادبیات‪ ‎‬ایران‬
‫این‌جا َزغارونشینان‪ ،‬صفیر می‌کشند‪،‬‬ ‫بنویسیم‪.‬در بوف کور هدایت خودشناسی‪ ،‬به‬
‫مفهوم دقیق کلمه‪ ،‬با شناخت‪ ‎‬جهانی که هدایت‬
‫شریعت‪ ،‬کر است‬ ‫در آن زندگی می‪‎‬کند یکی می‪‎‬شود‪.‬هدایت در‬
‫بوف کور زندگیش را به زندگی همه جوش‬
‫و نق َشش‬
‫خورده می‪‎‬بیند؛ همه شخصیت‪‎‬های کتابش را‬
‫‌بندان روزنامه‌های کثیراالفتراست‪.‬‬
‫شده ِ‬ ‫آبله‌کوبی بر تیتـر̊ گـُـزینه‌های ُ‬ ‫با ویژگی‪‎‬های یکسان تصویر می‪‎‬کند؛ خطوط‬
‫صورت قصاب و گورکن و رجال ‪‎‬ه و خنزر‬
‫‌پاش سرمایه‬
‫نهیق عسل ِ‬
‫ِ‬ ‫این‌جا‬ ‫پنزری را در سیمای خودش به جا می‪‎‬آورد‬
‫و«میل غریب جنایت» را در درون همه‪‎‬ی‬
‫جُفتک می‌اندازد‬ ‫آن‪‎‬ها‪-‬همچنان‪-‬در درون خودش می‪‎‬بیند و به‬
‫و باز‬ ‫تماشا می‪‎‬گذارد‪ .‬هدایت هم مثل ادیپ و فروید‬
‫میان گذشته خودش و دیگران بارها به سراغ‬
‫بی‌هراس می‌تازد‪.‬‬ ‫آیینه می‪‎‬رود‪ .‬اما هرچه ژرف‪‎‬تر در آیینه‬
‫می‪‎‬نگرد ویرانی‪‎‬های آبادانی‪‎‬ناپذیر دورانش‬
‫ماییم وُ این‌جاییم؛‬ ‫را روشن‪‎‬تر می‪‎‬بیند و گریان‪‎‬تر می‪‎‬شود‪.‬آیینه‬
‫او را و همه‪‎‬ی مردمی را که به او می‪‎‬مانند‪،‬‬
‫ث درنگ‪،‬‬
‫‌داران میرا ِ‬
‫ِ‬ ‫ِزهدان‬
‫تنها در قامت شکسته‪ ،‬چشمان سوخته‪ ،‬لب‬
‫امروز حامله و فردا فرزند به‌کمر‪.‬‬ ‫شکری و موهای سپید سر و سینه‪‎‬ی پیرمرد‬
‫خنزر پنزری نشانش می‪‎‬دهد‪.‬‬
‫این‌جا!‬
‫از هدایت و سایه‪‎‬اش در سفر به گذشته‪‎‬های‬
‫بیایید! این‌جاییم‪.‬‬
‫دور و اعماق درون جز بوفی کور و‬
‫پیرمردی خنزر پنزری که نماد انسان نوعی‬
‫یار خوارتان̊ هم با ماست‪،‬‬ ‫روزگار هدایت است به جا نمی‪‎‬ماند‪ ،‬اما آن ِ‬
‫پرسشی که پرسش هدایت و به اعتباری‬
‫دستان رها‪.‬‬
‫ِ‬ ‫لبان خونآلود ْه باز وُ‬
‫پرسش انسان مدرن است‪ ،‬مسیر ادبیات‪ ‎‬با ِ‬
‫ایران را در سالهای آینده مشخص می‪‎‬کند‪ .‬ماییم وُ این‌جاییم وُ «هرزه زندگی»‬
‫پرسشی که تاریخ داستان مدرن ایران را با‬
‫سرگذشت انسان مدرن ایرانی یکی می‪‎‬کند‪ ،‬همرا ِه ماست‪.‬‬
‫پرسشی که میالن کوندرا بر پایه‪‎‬ی آن‪ ‎‬در‬
‫شهریور ‪۸۹‬‬ ‫کتاب هنر رمان دوره‪‎‬های داستان‪‎‬نویسی در‬
‫‪150‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫هنر و ادبیات‬

‫زغارو ‪ :‬روسپی‪‎‬خانه‪ ،‬فاحشه‪‎‬خانه‬


‫نهیق ‪ :‬بانگِ خر‬
‫شده‪‎‬بند ‪ :‬خبرنگار‪ ،‬وقایع‪‎‬نگا‬

‫دو شعر از حسن جداری‪ :‬جواب خصم خوخنوار! و من‬


‫این کشتار و این سرکوب و زندان را منیخواهم !‬

‫فشار و ظلم بسیار است اینجا‬ ‫چه دژخیمانه‪ ،‬رفتاراست اینجا‬ ‫من این کشتار و این سرکوب و زندان را‬
‫نمیخواهم !‬
‫درون دخمه های سرد زندان‬ ‫چه استثماروچه دزد ٌ‬
‫ی و تاراج‬
‫از‪ :‬حسن جداری‬
‫بسا آزاده‪ ،‬احرار است اینجا‬ ‫بهر سو‪ ،‬دزد بازار است اینجا‬
‫چه بیداد و چه آزار است اینجا‬
‫چه انسانهای بی باک و دلیری‬ ‫یکی‪ ،‬محتاج نان خالی شب‬
‫چه سرکوب و چه کشتاراست اینجا‬
‫که در بند و گرفتار است اینجا‬ ‫یکی را‪،‬زر به خروار است اینجا‬
‫چه گلها میشود هر لحظه‪،‬پرپر‬
‫حکومت‪ ،‬در کف اوباش و الواط‬ ‫حجاب و سنگسار و زن ستیزی‬
‫چه سرها‪،‬برسر داراست اینجا‬
‫جهان‪ ،‬بر کام اشرار است اینجا‬ ‫نشانی از شب تا ر است اینجا‬
‫چه استبداد و چه وحشیگریها‬
‫ستمگر حاکمان‪ ،‬در راس قدرت‬ ‫زحد‪ ،‬بگذشته آزار و تع ٌدی‬
‫‪151‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫من این بند اسارت را که دین‪ ،‬بر پای زن‬ ‫حکومت‪ ،‬سخت غ ٌدار است اینجا‬
‫بسته است‬
‫وکیالن و وزیران‪ ،‬جمله کالش‬
‫من این تحقیر و این آزار نسوان را‪،‬‬
‫نمیخواهم‬ ‫رذالت‪ ،‬مصدر کار است اینجا‬

‫من این زنجیر استبداد را بر پای آزادی‬ ‫نشسته ‪ ،‬بر سریر حکمرانی‬

‫من این کین توزی و بیداد شیخان را‪،‬‬ ‫فقیهی‪ ،‬زشت کردار است اینجا‬
‫نمیخواهم‬
‫ز شیخ و واعظ و مالی بد کار‬
‫به زنجیر ستم ‪ ،‬بسته است مال‪ ،‬پای آزادی‬
‫عموم خلق‪ ،‬بیزار است اینجا‬
‫من این مالی زشت آئین و نادان را‬
‫مصمم‪ ،‬پرتوان‪ ،‬خلق مبارز‬
‫‪،‬نمیخواهم‬
‫علیه دشمن هار است اینجا‬
‫من این شیخ ستمگر را که خون خلق‬
‫میریزد‬ ‫زیک سو‪ ،‬لشگر جهل و چپاول‬
‫من این کشتار و این سرکوب و زندان را‬ ‫زیک سو‪ ،‬لشگر کار است اینجا‬
‫‪،‬نمیخواهم‬
‫زبونی‪ ،‬سرنگونی‪،‬مرگ حتمی‬
‫من این اندوه و رنج توده محروم و‬
‫زحمتکش‬ ‫عدو را‪ ،‬آخر کار است اینجا‬
‫من این رخسار زرد و چشم گریان را‪،‬‬ ‫تالش و جانفشانی در ره خلق‬
‫نمیخواهم‬
‫اگرچه سخت دشوار است اینجا‬
‫زظلم کارفرما‪ ،‬کارگر‪،‬بر نان شب محتاج‬
‫اگرچه پاسخ هر اعتراضی‬
‫من این بیرحمی سرمایه داران را ‪،‬‬
‫نمیخواهم‬ ‫شکنجه‪ ،‬حبس‪ ،‬یا دار است اینجا‬

‫جهانی عاری از بیداد و استثمار‪ ،‬میخواهم‬ ‫اگرچه راه رزم انقالبی‬

‫نصیب توده ها‪ ،‬این رنج و حرمان را‪،‬‬ ‫رهی جانکاه و خونبار است اینجا‬
‫نمیخواهم‬
‫رهائی از ستم‪ ،‬تنها و تنها‬
‫برای خاطر شعر و سرود و عشق و آزادی‬
‫ز راه رزم و پیکاراست اینجا‬
‫به قتل عاشقان‪ ،‬فتوی و فرمان را نمیخواهم‬
‫قیام و جنبش و پیکار خونین‬
‫برای دفع ّ‬
‫شردشمنان توده زحمت‬
‫جواب خصم خونخوار است اینجا‬
‫رهی‪ ،‬جز انقالب و قهر و عصیان را‬
‫بهار ‪۱۳۹۰‬‬
‫نمیخواهم‬
‫من این کشتار و این سرکوب و زندان را‬
‫بدست توده ها‪،‬این ملک را آباد باید کرد‬
‫نمیخواهم !‬
‫من این خاک مالل انگیز و ویران را‬
‫‪،‬نمیخواهم‬
‫حسن جداری‬

‫من این ملک پر از اندوه و حرمان را‪،‬‬


‫نمیخواهم‬
‫من این جمعیت زار و پریشان را‪،‬نمیخواهم‬

‫‪152‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جامعه شناسی‬

‫ژاپن ِ بارت و ژاپنی‌ها در سونامی مارس ‪( ۲۰۱۱‬نگاهی به‬


‫کتاب امپراتوری نشانه ها)‬
‫زهره روحی‬

‫انسان شناسی و فرهنگ‬


‫مسلما ً هر کس برای خود «تجربة نخستین»ی از «فرهنگی دیگر» دارد‪ .‬تجربة من از ژاپن به سالهای بسیار دوری برمی‌گردد‪ .‬زمانی‬
‫فروشی محله‌مان‌ با اولین موجود‬
‫ِ‬ ‫که ‪ ۱۵ ،۱۴‬ساله بودم‪ ،‬دقیقتر بگویم در راه بازگشت از مدرسه‪ ،‬درست پشت ویترین مغازة لوازم تحریر‬
‫ویترین مغازه‪ ،‬کارت پستال زن جوانی بود با پوست بسیار لطیف و مرمرین که بدون‬ ‫ِ‬ ‫ژاپنی در جنسیتی زنانه روبرو شدم؛ در پشت جعبه‬
‫ذره‌ای تبعیض به من و تمامی رهگذرانی که از جلویش رد می‌شدند به یکسان چشمک می‌زد‪.‬منی که دوران بلوغ را می‌گذراندم و پوست‬
‫زدن او …‪! .‬؟ بهرحال‬‫ِ‬ ‫بلورین زن جوان شده بودم یا مبهوت چشمک‬
‫ِ‬ ‫صورتم به شدت آسیب دیده بود‪ ،‬نمی‌دانم نخست مات پوست شفاف و‬
‫ی تا ابد ماندگار در ذهنم‪ ،‬نام ژاپن ‪ ،‬وارد دایره‌المعارف کوچک ذهنی من شد‪ .‬ذهنی که تا آن موقع‪ ،‬ظاهراً به دلیل‬‫به یمن آن کاالی تجار ِ‬
‫عالقة پدرم به جان اف کندی (از خیلی سالها پیشتر) فقط به فتح آمریکا درآمده بود!‬
‫باری‪ ،‬خاطرة باال را از اینرو آوردم تا این نکته را بازگو کنم که صرفا ً این ما و ذهن‌مان نیست که به کشف سرزمین و یا فرهنگ مردمان‬
‫ذهن ما هستند‪ .‬و بنابراین اگر‬
‫ِ‬ ‫دیگر اقدام می‌کند‪ ،‬بلکه سرزمین و فرهنگها نیز حتا از راه صدور کاالهای تجاری و نازل در حال فتح‬
‫بپذیریم که رابطة ذهن و فرهنگ‪ ،‬رابطه‌ای تعاملی و اثر گذار در هر دو سوست‪ ،‬این بدین معنی است که از آنجا که هر ذهنی به دلیل‬
‫تاریخی‌بودن‌اش حامل مجموعة بزرگی از پیش‌فهم‌هاست (اعم از اجتماعی و فرهنگی ـ طبقاتی ‪ ،‬منزلتی ـ ) تجربیات فرهنگی می‌توانند در‬
‫عین عام بودن‪ ،‬خاص جلوه‌گر شوند‪ :‬همگانی و در عین حال فردی‪.‬‬
‫زن» ژاپنی‪ ،‬برای بسیاری از هم نسالن من می‌تواند تجربه‌ای عام باشد‪،‬‬‫جوان «چشمک ِ‬
‫ِ‬ ‫ی زنان‬
‫پستال سه بعد ِ‬
‫ِ‬ ‫ی کارت‬
‫به عنوان مثال یادآور ِ‬
‫اما زمانی که کسی این تجربة عام را به تعلق احساس و ذهنیات شخصی خود درآورد بسته به کاری که به وسیلة ذخائر ذهنی خویش با آن‬
‫تجربی عام‪ ،‬خاص و فردی می‌شود‪ ،‬تا جایی که حتا گاه می‌تواند تبدیل به اثری زیباشناختی شود؛‬
‫ِ‬ ‫انجام می‌دهد‪ ،‬دیگر از آن پس‪ ،‬این دریافت‬
‫‪153‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫خطاطی‪ ،‬محله‌های شهری‪ ،‬پرسمان‌های‬ ‫خویشاوندی و یا هر گونه تجانس فرهنگی‬ ‫به مثابه همان «هنر»ی که مصالح‌اش را از‬
‫آدرسی و … را به گفتة خودش بر محور‬ ‫بین ژاپن بارت و ژاپن دایره‌المعارفها باشیم‪،‬‬ ‫تجربیات روزمره می‌گیرد اما با تبیین خاص‬
‫«همراهی‌ کردن» گرد آورده است‪ .‬اما این‬ ‫(و یا اصال کوچکترین دغدغه‌ای از این بابت‬ ‫ی خویش آنرا از موقعیت روزمرگی‬ ‫و فرد ِ‬
‫همراهی اجزاء است‪ .‬فی‌المثل‬
‫ِ‬ ‫همراهی‪،‬‬ ‫داشته باشیم)‪ ،‬خواهیم دید که بین فرهنگی که‬ ‫فراتر می‌برد‪.‬‬
‫بدنی که می‌داند برای آنکه دیده شود‪ ،‬می‌باید‬ ‫به نام «ژاپن» ذهن او را به تصرف خود‬
‫کلیت خود را به مثابه بدنی که صرفا ً حجمی‬ ‫فرهنگی مردم ژاپن پس از‬
‫ِ‬ ‫درآورده و رفتار‬ ‫و این همان کاری‌ست که روالن بارت‬
‫از فضا را می‌گیرد بردارد و واقعیت تقسیم‬ ‫حادثة ناگوار و دردآور سونامی مارس (ماه‬ ‫می‌کند‪ .‬کاری که تا جایی که می‌دانیم پیشتر‬
‫ت خویش را به معرض دیده شدن‬ ‫پذیر جزئیا ِ‬ ‫گذشته)‪ ،‬چه خویشاوندی شگفتی وجود دارد‪.‬‬ ‫از طریق مارسل پروست در ادبیات فرانسه‬
‫درآورد‪:‬‬ ‫انجام گرفته و از سابقة درخشان و جهانی‬
‫باری‪ ،‬اینکه فی‌المثل بدانیم فرهنگ سرزمین‬ ‫شده‌ای هم برخوردار است‪ .‬به طوری‬
‫و مردمی «خاص»‪ ،‬متأثر از فالن مکتب «در آنجا کالبد (انسان‌ها) حضوری پررنگ‬ ‫که می‌توان اینگونه تصور کرد که هنوز‬
‫فکری و یا فالن مذهب و یا فرقة دینی دارد‪ .‬کالبدها خود را به حرکت در می‌آورند‬ ‫طراوت‪ ،‬سبکی و نرمی پارچة کیمانوی‬
‫و یا عقیدتی و یا شیوة تولید و یا ساختار و به کار می‌اندازند‪ ،‬بی‌آنکه از خود هیستری‬ ‫اودت که در کلمات پروست به ظرافت قاب‬
‫اجتماعی ـ اقتصادی است و سپس با اتکاء نشان دهند؛ کالبدها خود را عرضه می‌کنند‪،‬‬ ‫شده است‪ ،‬از بدن درون قاب اودت فراتر‬
‫پیشاپیشی از قبل داده شده)‪ ،‬بی‌آنکه دچار خودشیفتگی شوند‪ ]...[ ،‬تمامی‬
‫ِ‬ ‫به آن (شناخت‬ ‫می‌رود و آرام و خواب‌آلوده و فارغ از هر‬
‫به تبیین نشانه‌ها و موقعیت‌های متفاوت در کالبد (چشمان‪ ،‬لبخند‪ ،‬تاری از مو‪ ،‬حرکات‪،‬‬ ‫گونه تعجیلی خود را به سرزمینی از زنان‬
‫زندگی روزمره بپردازیم‪ ،‬گمان نمی‌رود لباسها) هستند که با ما به گفتار در می‌آیند‪،‬‬ ‫کیمانو پوش می‌رساند …‪.‬‬
‫برای بررسی‌های زیبایی‌شناسانه کار جالبی گفتاری که اشراف کامل بر قوانین آن‪ ،‬هر‬
‫باشد‪ ،‬شاید جالبی کار به عکس از زمانی نوع ویژگی پرخاش گرانه یا کودکانه را از‬ ‫و در «امپراتوری نشانه»ها‪ ،‬ما با بارتی‬
‫آغاز‌شود که خود را رها در وضعیتی کنیم آن می‌ستاند» (ص ‪.)۲۹‬‬ ‫مواجه می‌شویم که به کرات به استقبال این‬
‫که پیشتر نمی‌شناختیم؛ یعنی ورود به فضایی‬ ‫نگرش عمیقا ً زیباشناسانة پروستی رفته‬
‫که تجربه نکرده بودیم‪ ،‬ندیده بودیم و درکی و این وضعیت توصیفی را ما باز هم در‬ ‫است‪ .‬اما به نظر می‌رسد استفادة او از این‬
‫از آن نداشتیم‪ .‬وضعیتی که غنای کامل خود تفسیرهای زیباشناسانة بارت می‌بنیم‪ ،‬به‬ ‫زیباشناختی‬
‫ِ‬ ‫روش صرفا ً در جهت لذت‌های‬
‫سینی غذایی که‬ ‫ِ‬ ‫را از راه ناشناخت ‌ه و بکر بودن‌اش به دست عنوان مثال در چارچوب‬ ‫ادبی نیست‪ ،‬بلکه چنین می‌نماید که وی قصد‬
‫می‌آورد‪ .‬کشف جهانی که می‌شود در آن به خود را به واحدهای کوچک و تقسیم پذیر‬ ‫دارد تا مخاطب خویش را به جایگاه منشأ‬
‫معنای عمیق و اصیل کلمه «گم شد» زیرا درآورده است‪ .‬چارچوبی تیره رنگ که‬ ‫این لذت ببرد‪ .‬جایی که درمی‌یابیم سرمنشأ‬
‫با انبوهی از نشانه‌هایی مواجه‌ایم که همچون بی‌آنکه شیئت‌اش از آن گرفته و در نتیجه‬ ‫این لذت در نقطة «دید»ی است که می‌توان‬
‫بومی نقاشی آماده‌اند تا به یاری قوة تخیل به ابزاری صرف بدیل شود‪ ،‬به مثابه‬ ‫در آنجا «شیء» را آرمیده در شیئیت‌اش‬
‫خویش که به دلیل ناشناختگی‌ها بیش از پیش پرده‌ای نقاشی و یا شاید هم به همراهی‬ ‫دید‪ .‬همان نقطة دیدی که امروزه نگرش‬
‫تحریک پذیر شده است‪ ،‬آن را به اثری هنری کاسه‌های کوچک و متنوع محتویات غذاهای‬ ‫ابزارگرایانة کورش کرده است‪.‬‬
‫تبدیل سازیم‪ .‬اثری که تنها پس از فراغت و رنگارنگ در هیئت پالتی از رنگها ظاهر‬
‫استراحت ذهنی ساخته می‌شود‪ .‬نخست «گم می‌شود (‪.)۳۱‬‬ ‫بهرحال بارت در کتاب «امپراتوری‬
‫شدن» در جهان ناآشنا و استراحت ناشی از‬ ‫نشانه»ها به کمک «فرهنگ ژاپن»ی که‬
‫و از نظر روالن بارت که سعی دارد تا چشم‬ ‫آن خود کرده است و‬ ‫ذهن‌اش را ماالمال از ِ‬
‫آن و سپس به پرواز درآوردن پروانه‌ای که‬
‫فرهنگی‬
‫ِ‬ ‫ذهن خود را در ناشناختگی‌های‬ ‫ِ‬ ‫و‬ ‫خود نیز به کشف آن رسیده است‪ ،‬یاری‌مان‬
‫شدگی آگاهانه‌مان‬
‫ِ‬ ‫در پیلة فراموشی و گم‬
‫سرزمین ژاپن شست ‌و شو دهد‪ ،‬صد البته‬ ‫می‌دهد برای اندک زمانی هم که باشد تا حد‬
‫خلق کرده‌ایم است؛ به اتفاق به تعبیر بارت‬
‫طبیعی است که با دیدن این خردینه‌های‬ ‫امکان از پیش‌فهم‌های ابزارگرایانه‌ای که از‬
‫از این موقعیت می‌پردازیم‪ .‬وی می‌گوید‪:‬‬
‫غذا و این کاسه‌های کوچکِ کم حجم که‬ ‫«شیئ» در ذهن داریم فاصله گیریم و به آن‬
‫«تودة پر هیاهوی زبانی ناشناس‪ ،‬همچون بدون کمترین نظم سلسله‌ مراتبی‪ ،‬گویی به‬ ‫«جهانی» نزدیک شویم که آن شیئ را برای‬
‫پوششی لذت بخش عمل می‌کند و فرد بیگانه صورتی اتفاقی کنار هم قرار گرفته‌اند‪ ،‬اولین‬ ‫«دیده شدن» به ظرافت پرورانده است‪.‬‬
‫را (البته اگر در سرزمین دشمن نباشد) در چیزی که برایش گوارا می‌نماید نبود هرگونه‬
‫الیه‌ای صوتی می‌پیچد‪ .‬الیه‌ای که تمامی از مرکزیت و دستورالعمل است‪:‬‬ ‫افق نگرشی مورد بررسی‬ ‫ِ‬ ‫بنابراین از‬
‫ِ‬ ‫حاضر‪ ،‬اینکه فرهنگی که بارت آنرا به نام‬
‫خودبیگانگی‌های زبان مادری‪ ،‬سرچشمه‌های‬
‫« اینجا تکه‌ای سبزی‪ ،‬آنجا کمی برنج‪،‬‬ ‫«فرهنگ ژاپن» معرفی می‌کند‪ ،‬واقعا همان‬
‫جغرافیایی و اجتماعی‪ ،‬اینکه با چه کسی‬
‫ذره‌ای ادویه اینجا‪ ،‬جرعه‌ای سوپ آنجا‬ ‫فرهنگ ژاپنی باشد که دایره‌المعارف‌های‬
‫سخن می‌گوید‪ ،‬با چه درجه‌ای از فرهنگ و‬
‫شدن غذاها در‬‫ِ‬ ‫تمام فراین ِد‬
‫هوشمندی و با چه سالیقی‪ ،‬تصویر شخصیتی [‪ ]...‬در حقیقت ِ‬ ‫معتبر جهانی‪« ،‬واقعی» بودن‌اش را گواهی‬
‫ترکیب آنهاست و این ترکیب با برداشت‌های‬ ‫کنند یا نه‪ ،‬چندان اهمیتی ندارد‪ .‬در عوض‬
‫که از خالل این گفتار ساخته می‌شود و ما را‬
‫پی‌درپی فرد شکل می‌گیرد؛ او خود غذایی را‬ ‫آنچه مهم است ردیابی مسیری‌ست که از‬
‫وامی‌دارد آن را بازشناسیم‪ ،‬همه و همه را از‬
‫می‌سازد که آنرا صرف می‌کند» (ص‪.)۳۱‬‬ ‫طریق بارتی که در حال خوانش برخی‬
‫کار می‌اندازد‪ .‬نتیجه آنکه‪ ،‬در کشور بیگانه‪:‬‬
‫فرهنگی ژاپن است به کشف‬ ‫ِ‬ ‫نشانه‌های‬
‫چه فراغتی ! آنجا خود را از شر حماقت‌ها بنابراین به نظر می‌رسد آنچه برای بارت‬ ‫شدن اشیاء و‬ ‫دیده‬ ‫و‬ ‫دیدن‬ ‫در‬ ‫جدیدی‬ ‫پارادایم‬
‫و ابتذال‌ها و خود خواهی‌ها و شادخواری‌ها‪ ،‬می‌تواند جالب باشد‪ ،‬آزادی عملی‌ست‬ ‫ِ‬
‫آدمها می‌رسیم‪ :‬آن نوع «قرار گرفتگی»ای‬
‫ملیت و هنجارها رها می‌یابیم» (ص ‪ .)۲۸‬که در غیبت انگاره‌های مرکز باوری و‬ ‫که اشیاء در خالل یکدیگر و عمالً به دور از‬
‫سروری‌های ناشی از آن رخ داده است‪.‬‬ ‫شیوة ابزارگرایانه به ظهور می‌رسند‪.‬‬
‫و بدین ترتیب بارت آمادة «دیدن» نشانه‌های‬
‫اتفاقی که فقط می‌تواند در قلمرو هنر رخ‬
‫فرهنگی می‌شود که جهانی از ارتباطات را‬
‫دهد‪ .‬آنهم هنرهای آوانگاردی که به جای‬ ‫اما با این وجود‪ ،‬بی‌آنکه در صدد اثبات‬
‫اعم از آدمها‪ ،‬اشیاء‪ ،‬هنر آشپزی‪ ،‬هنر‬

‫‪154‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫ذوب می‌کند‪ ،‬سرنوشتی جز انتقال عمومی‬ ‫مرکزیتی که به جای جذب‪ ،‬چیزها را از‬ ‫مراتبی قدرت‪،‬‬
‫ِ‬ ‫تبعیت از الگو های سلسله‬
‫ندارد‪ .‬غنای شیء و ژرفای معنا تنها به‬ ‫خود براند و دفع کند‪ ،‬به یقین آغشته به‬ ‫از آزادی عمل بازیگوشانة متکی به قریحة‬
‫بهای سه مشخصه که به همة اشیای ساخته‬ ‫تناقض است‪ .‬به بیانی دقیق‌تر در همینجا‬ ‫هنری تبعیت می‌کنند‪.‬‬
‫ت سر گذاشتن‬ ‫شده تحمیل می‌شوند‪ ،‬قابل پش ‌‬ ‫درمی‌یابیم خوانش بارت از فرهنگ ژاپن‬
‫هستند‪ :‬دقیق بودن‪ ،‬متحرک بودن و خالی‬ ‫و آشکارساختن ارزش‌های هستی‌شناسانة‬ ‫اکنون قوة تخیل بارت به طور ضمنی او را به‬
‫بودن» (صص ‪.)۷۲،۷۳،۷۴‬‬ ‫تناقض‌آمیز آن‪( ،‬حتا اگر فقط موکول به‬ ‫این کشف ستودنی می‌رساند که الگوی غذایی‬
‫قلمروهای زیبایی‌شناختی باشد) تنها به‬ ‫فارغ از سلسله مراتب خوراکی‌های ژاپنی‪،‬‬
‫«خالی بودن» (و یا شییء پیش‌پا افتادة)‬ ‫تطبیقی او‬ ‫توانایی شناخت و مقایسة‬ ‫یاری‬ ‫برخالف نوع غربی که خود را با الگوهای‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫درون جعبه‪ ،‬به نوعی تکرار همان «تاج‬ ‫صورت گرفته است‪ .‬و این یعنی روالن‬ ‫سلسله مراتبی پیوند زده است‪ ،‬خویشاوند‬
‫«هیچ» مقدسی را‬ ‫ِ‬ ‫کوتاه»ی است که‬ ‫ژاپن‬ ‫بارت فقط تصور کرده است که در‬ ‫نزدیک الگوهای هنری است‪ .‬پس به جای‬
‫ِ‬
‫می‌پوشاند و یا به نوعی دیگر می‌تواند جلوة‬ ‫به منزلة «فرهنگی ناشناخته» با «چه‬ ‫آنکه از دستورالعمل‌های بوروکراتیک ‌مآب‬
‫دیگری از تالش سرسختانه‌ای باشد که به‬ ‫فراغتی!» مواجه خواهد شد! زیرا او برای‬ ‫هنجارهای غذایی (فی‌المثل اول سوپ‪ ،‬بعد‬
‫جد می‌کوشد تا «اقامتگاه پادشاه» در مرکز‬ ‫تبیین «ژاپن» و «ژاپنی» که به کشف‌اش‬ ‫خوراک و در آخر دسر) که به مثابه موقعیتی‬
‫شهر را در شکلی تناقض‌آمیز‪ ،‬از نشانه‌های‬ ‫نائل شده است‪ ،‬مدام ناگزیر به احضار کلیت‬ ‫عادت‌واره در برابر فرد قد علم کند و او را‬
‫بار آن بیرون آورد تا‬ ‫سنگینی ِ‬
‫ِ‬ ‫مرکزیت و‬ ‫فرهنگِ فرانسوی ـ غربی خود بوده است تا‬ ‫از خالقیت ذائقة چشایی باز دارد‪ ،‬هر فرد‬
‫بدین ترتیب در روزمره‌ترین وضعیت به‬ ‫به منزلة معیاری برای سنجش مورد استفادة‬ ‫در هر وعده غذا می‌تواند خود را به مثابه‬
‫یاری «رفتار چابک راننده‌های تاکسی»‪،‬‬ ‫خود قرار دهد‪.‬‬ ‫هنرمند تجربه کند و ذوق ذائقة غذایی خود‬
‫امکان بی‌اعتنایی به اقتدار مرکزیت و قابلیت‬ ‫را از اسارت عادت واره‌ها رهایی بخشد‪.‬‬
‫سرگذاشتن» آن به اثبات رسد…‪.‬‬
‫ِ‬ ‫و از سوی دیگر‪ ،‬این گفته به این معنی است «پشت‬
‫که «ژاپن»ی که بارت به منصة ظهور‬ ‫جالب اینکه در نگاه به مرخصی رفتة بارت‪،‬‬
‫رسانده‪« ،‬اثر هنری»ای‌ست که خوانش شاید بتوان گفت از نگا ِه به مرخصی رفتة‬ ‫شهر توکیو نیز همانند الگوهای غذایی پشت‬
‫آنرا مدرنیتة متأخر فرانسوی ـ غربی امکان بارت‪ ،‬آنچه جایگزین اقتدار مرکزیت شده‬ ‫کرده به اقتدار مرکزیت‪ ،‬رها از اقتدار‬
‫پذیر ساخته است‪ .‬همان مدرنیته‌ای که به نقد است‪« ،‬انتقال عمومی»ست‪ .‬و چه شگفت‬ ‫مرکزی شهرهای بزرگ غربی است‪ .‬هر‬
‫«سلطه» و «اقتدار» اروپا ـ غرب محور است این اصطالح! آن چنان که ما را بر آن‬ ‫چند که خود بارت بیشتر دوست می‌دارد این‬
‫ِ‬
‫نشسته است‪ ،‬و مسلما ً در بسیاری موارد این می‌دارد تا دچار این گمان و تخیل شویم که‬ ‫رهایی از« اقتدار مرکزیت» را در وضعیت‬
‫ی‬
‫ت عناصر وجود ِ‬ ‫شهر توکیو و کلی ِ‬ ‫ِ‬ ‫کار با استفاده از ادبیات مارسل پروستی به گویی‬ ‫بازنمایی تناقض‌آمیزش بیان کنیم؛ فی‌المثل‬
‫ِ‬
‫ارتباطی آن شهر‪ ،‬لحظه به لحظه‪ ،‬درون‬ ‫ِ‬ ‫انجام می‌رسد که گنجینة ظرایف ادبی فرانسه‬ ‫بگوییم مرکز شهری که از وزنة سنگین‬
‫را به نکویی در کلمات خود آراسته است‪ .‬جعبه‌ها و یا پاکت‌ها و یا دستمالهایی که به‬ ‫مرکزیت عاری شده است‪ .‬خود وی در این‬
‫و به همین دلیل به هنگام خواندن اثر‪ ،‬با دست شهروندان دست به دست و «مبادله»‬ ‫باره می‌گوید ‪:‬‬
‫لذتی مضاعف روبرو می‌شویم‪ ،‬گویی سر می‌شود‪ ،‬به یکدیگر منتقل می‌شود و در واقع‬
‫عمل انتقال عمومی‌ست که از راه‬ ‫ِ‬ ‫و کارمان با بازتاب‌های آئینه‌هایی به غایت خود همین‬ ‫«شهری که از آن سخن می‌گوییم (توکیو)‬
‫ی تزیین و آراستن‌ جعبه‌ها و پاکتها‬ ‫تناقضی ارزشمند در خود دارد‪ :‬این شهر‪،‬‬
‫هوشمندانه بر یکدیگر و به تصویر درآوردن استعار ِ‬
‫و دستمالها‪ ،‬در صدد برجسته ساختن خو ِد‬ ‫مرکزی دارد‪ ،‬اما این مرکز‪ ،‬تهی‌ست‪ .‬کل‬
‫تأثیرپذیری بی‌پایان آنهاست‪.‬‬
‫هستی‬ ‫زیرا‬ ‫‌شود؛‬‫ی‬ ‫م‬ ‫شهر‬ ‫هستی‬ ‫انضمامی‬ ‫درآن واحد ممنوعه و‬
‫ِ‬ ‫این شهر به گرد مکانی‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اجتماعی فرهنگِ فاقد مرکزیتی را به جلوه‬ ‫نگرش انتقادی و‬ ‫بهرحال‪ ،‬فقط به یاری‬ ‫بی‌تفاوت سازمان یافته است‪ ،‬زیر فضاهای‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اجتماعی‬ ‫سنگینی اقتدار مرکزیت است که در می‌آورد که برپادارندة رابطة‬ ‫گریزان از‬ ‫سبز خود پنهان و در پشت پهنه‌های آبی‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫یادداشت نسبتا ً بلند «جعبه‌ها» می‌تواند شکل خاصی‌‌ست که فراتر از هر سلسله مراتبی‬ ‫خود سنگر گرفته است‪ .‬شهر‪ ،‬اقامتگاه‬
‫می‌نشیند و آنرا به مثابه خلق اثری همگانی و‬ ‫بگیرد و نوشته شود‪:‬‬ ‫پادشاهی است که هرگز دیده نمی‌شود‪ ،‬یعنی‬
‫مشارکت‌آمیز در معرض عموم قرار می‌دهد‪.‬‬ ‫دقیق‌تر بگوییم‪ ،‬اقامتگاه کسی است که او را‬
‫«… دقیقا ً ویژگی جعبة ژاپنی در آن است‬ ‫نمی‌شناسیم‪ .‬تاکسی‌ها در حرکت روزمره‪،‬‬
‫که پیش‌پا افتاده بودن یک شیء در نسبت و این تصور زمانی در ما بیشتر قوت می‌گیرد‬ ‫در رفتار چابک‪ ،‬پرانرژی‪ ،‬یورش برندة‬
‫عکس با لوکس بودن بسته‌بندی قرار بگیرد‪ :‬که شگفتی بارت از دستور زبانی ژاپنی را‬ ‫خود همچون ترکش یک تیر‪ ،‬تالش می‌کنند‬
‫یک آب‌نبات‪ ،‬کمی خمیر ترش لوبیا‪ ،‬یک در نخستین صفحات به یاد می‌آوریم‪:‬‬ ‫از این مرکز اجتناب کنند…» (ص ‪.)۵۸‬‬
‫“یادگاری” مبتذل (متأسفانه ژاپن هم می‌تواند‬
‫“یادگاری‌های توریستی” تولید کند) با شکوه « … در زبان ژاپنی‪ ،‬فزونی پسوندهای‬ ‫بی‌شک تناقض ارزشمندی که بارت به‬
‫پیچیدگی پی‌واژه‌ها سبب‬
‫ِ‬ ‫جالل یک جواهر‪ ،‬بسته‌بندی می‌شوند‪ .‬کارکردی و‬ ‫ِ‬ ‫و‬ ‫کشف آن رسیده‪ ،‬تنها زمانی از اعتبار و‬
‫در نهایت به نظر می‌رسد که نه محتوای می‌شود که پیشروی فاعل در گزاره‌ها از‬ ‫ت «ارزشی» برخوردار است که نگا ِه‬ ‫صح ِ‬
‫جعبه‪ ،‬بلکه خود جعبه‪ ،‬موضوع هدیه است خالل احتیاط‌ها‪ ،‬تکرارها‪ ،‬تأخیرها و تأکیدها‬ ‫خستة شهروند شهرهای غربی «در پس»‬
‫[‪ ]...‬آنچه ژاپنی‌ها با تالشی سرسختانه حمل چنان به انجام رسد که حجم نهایی (که دیگر‬ ‫آن باشد‪ .‬همان شهروندی که سنگینی مراکز‬
‫می‌کنند‪ ،‬در نهایت چیزی جز نشانه‌هایی نمی‌توان آنرا صرفا ً خطی ساده از واژگان‬ ‫ی اروپایی ـ غربی را که به گفتة بارت‬
‫شهر ِ‬
‫توخالی نیست ‪ ]...[ .‬همة شهروندان ممکن دانست) فاعل را دقیقا ً به پوسته‌ای بزرگ‬ ‫«همواره آکنده‌اند» از قدرت‪ ،‬پول‪ ،‬معنویت‬
‫است در خیابان بسته‌ای‪ ،‬نشانه‌ای توخالی و توخالی در گفتار بدل کند که بسیار با آن‬ ‫(کلیسا) و …را… (ص ‪ ،)۵۵‬روی دوش‬
‫در دست داشته باشند و با تالش زیاد از آن هستة پُری که ظاهراً جمله‌های ما را از‬ ‫خود حس کرده باشد‪ .‬آری‪ ،‬تنها این شهروند‬
‫محافظت کنند و با شتاب جابه‌جایش کنند‪ ،‬برون و از باال هدایت می‌کند‪ ،‬متفاوت است‬ ‫است که می‌تواند به کشف تناقض آمیز بارت‬
‫گویی آنچه شکل پایانی گرفته‪ ،‬چارچوب و [‪ ]...‬در حقیقت بیشتر گونه‌ای رقیق شدن و‬ ‫رسد و «تاج کوتاه»ی را بیابد که «”هیچ”‬
‫درون زبانی تکه‬
‫ِ‬ ‫رفتن توان فاعل‬ ‫ِ‬ ‫حلقة توهم‌زایی که شیء ژاپنی را درون خود از دست‬ ‫مقدسی را پوشانده است» (ص ‪! )۵۸‬‬

‫‪155‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جامعه شناسی‬

‫تکه شده‪ ،‬ذره‌ای شده و انحراف یافته تا سر حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به‬

‫گفتگو با علی‬ ‫سروصورت دیده نشد‪ .‬میزان تاثر و اندوه‬


‫بطور خود بخود باال رفته بود‪.‬‬
‫حد ُتهی شدن است» (ص ‪.)۲۴‬‬
‫اکنون هستی‌شناختی فرهنگِ شهروندی‬
‫(محرر‬
‫ّ‬ ‫افشاری‬ ‫انضمامی ‪ )۲‬وقار‬
‫ِ‬ ‫ژاپن‪ ،‬از عالم تخیل به وضعیت‬
‫«فاعلی» می‌پیوندد که پیشروی‌اش در‬
‫شورای حل‬ ‫گفتار« از خالل» چیزها می‌گذرد‪ ،‬و از صفوف منظم برای آب و غذا‪ .‬بدون هیچ‬
‫اینرو از این توانایی برخوردار است تا سر حرف زننده یا رفتار خشن‪.‬‬
‫اختالف)‬ ‫ً ‪ )۳‬توانمندی‬
‫حد رقیق شدن خود را «تهی» از «من»‬
‫بزرگِ ذات باوری کند که وجودش اساسا‬
‫توهمی‌ بیش نیست‪ .‬همان توهمی چند صد بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه‬
‫زهره روحی‬ ‫ساله‌ای که همواره خود را به مثابه مرکز ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند‬
‫جهان تصور می‌کند‪ :‬نقطة مرکزی‌ای که ولی فرو نمی ریختند‪.‬‬
‫ی «خود مداری»‌اش در واقع‬ ‫به دلیل بیمار ِ‬
‫همان «هیچ» بزرگی است که شدیداً از آن ‪ )۴‬رحم و شفقت‬
‫انسان شناسی و فرهنگ‬ ‫غافل است…‬
‫مردم فقط اقالم مورد نیاز روزانه خود را‬
‫روبروی ساختمان شورای حل اختالف‪ ،‬واقع‬ ‫بهر رو فاعلی که اندیشة بارت در حال تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند‬
‫در خیابان دقیقی‪( ،‬چهار راه شریعتی)‪ ،‬هر‬ ‫مرخصی‪ ،‬برای ما به تصویر می‌کشد‪ ،‬و مقداری آذوقه تهیه کنند‪.‬‬
‫روز تعدادی محرّ ر می‌نشینند که اطرافشان‬ ‫پنداری به مثابه یک کارت پستال از آنجا‬
‫برایمان ارسال می‌کند‪ ،‬همان فاعلی‌ست ‪ )۵‬نظم‬
‫را آدمهایی با تیپ‌های مختلف گرفته‌اند‪ .‬با‬
‫یکی از این آقایان محرر برای مصاحبه‬ ‫فاعل خود مدار‪ ،‬از هستی غارتگری دیده نشد‪ .‬زورگویی یا ازدست‬ ‫ِ‬ ‫که بر خالف‬
‫صحبت می‌کنم که خوشبختانه با خوش‌رویی‬ ‫ِ دیگران ربودن دیده نشد‪ .‬فقط تفاهم بود‪.‬‬ ‫اجتماعی‬ ‫جهان‬ ‫‌های‬ ‫»‬ ‫خالل‬ ‫«از‬ ‫انضمامی‬
‫ِ‬
‫و استقبال وی مواجه می‌شوم‪.‬‬ ‫خویش با خبر است‪ ،‬یعنی می‌داند وجودش‬
‫مرکب از وضعیتی انضمامی در جهان است‪ )۶ .‬ایثار‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬لطفا خودتان را معرفی بفرمایید‬ ‫همان وضعیتی که « از خالل» چیزها و‬
‫موقعیت‌های اجتماعی زاده و ظاهر می‌شود‪ .‬پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی‬
‫محرّ ر شورای حل اختالف‪ :‬من علی‬ ‫ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه‬
‫افشاری‪ ،‬متولد ‪ ۱۳۴۹‬شهرستان فریدن‪ ،‬از‬ ‫اما نکتة شگفت آنکه زمانی که این کارت به دهند‪.‬‬
‫محرّ رین شورای حل اختالف هستم‪.‬‬ ‫دستمان می‌رسد ما با روالت بارتی مواجه‬
‫می‌شویم که انگاری از موقعیت «همراهی» ‪ )۷‬مهربانی‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬میزان تحصیالت‌تان چقدر است؟‬ ‫خاللی» خویش‬ ‫و یا انضمامی و یا «از‬
‫رستورانها قیمتها را کاهش دادند‪ .‬یک‬ ‫ِ‬
‫علی افشاری‪ :‬من فوق دیپلم ریاضی هستم‪.‬‬ ‫غافل است و با خشونت پنهانی که مدام در‬
‫خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند‪.‬‬
‫حال سرکوفت و سرزنش فرهنگ غربی ـ‬
‫دستگیری فراوان از افراد ناتوان‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬شغل پدرتان چه بود؟‬ ‫فرانسوی (صص ‪،۹۲،۹۳ ،۴۲ ،۳۹ ،۳۶‬‬
‫‪ ۹۹‬و …) به جای پشت سر گذاردن « ‪ )۸‬آموزش‬
‫علی افشاری‪ :‬شغل پدرم تعمیر چراغهای‬ ‫روش من محور غربی»‪ ،‬در حال تغذیة آن‬
‫خانگی و دوچرخه بود‪.‬‬ ‫از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار‬ ‫به سر می‌برد‪.‬‬
‫کنند و دقیقا همان کار را کردند‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا برای شغل محرّ ری‪ ،‬نیاز به جواز‬ ‫بهر حال تصویری که به یاری قلم و ذهنیت‬
‫کار و شرایط خاصی است یا هر کسی‬ ‫خالق بارت کشیده می‌شود و به دست ما ‪ )۹‬وسایل ارتباط جمعی‬
‫می‌تواند محرّ ر شود؟‬ ‫می‌رسد‪ ،‬با همان فاعلی «فاعلی» مواجه‬
‫می‌شویم که رفتار‪ ،‬پندار و گفتارش این روزها در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند‪.‬‬
‫علی افشاری‪ :‬نه‪ ،‬اوال باید در حفاظت‬ ‫زبانزد همة جهانیان است‪ .‬همان «ژاپنی»ای از گزارشات مغرضانه خبری نبود‪ .‬فقط‬
‫دادگستری‪ ،‬پرونده داشته باشید‪ ،‬ثانیا ً آشنا‬ ‫که به هنگام مواجه با «سونامی» هولناک گزارشات آرامبخش‪.‬‬
‫به قوانین حقوقی باشید و از نظر نوشتن‬ ‫ِ‬
‫‪ )۱۰‬وجدان‬ ‫دردمندی‪،‬‬ ‫عین‬
‫اخیرش (مارس ‪ ،)۲۰۱۱‬در ِ‬
‫دادخواست و اینها‪ ،‬توانایی داشته باشید‪ ،‬و‬
‫مایة رشک و غبطة تمامی فرهنگ‌های‬
‫مورد تأیید حفاظت اطالعات هم باشید‪.‬‬
‫خودمدارانه شده است‪ .‬به گمانم بسیاری از هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت‪،‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬شما امتحان هم داده‌اید؟‬ ‫اینترنتی این مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به‬ ‫ِ‬ ‫ما پیغام زیر را که بین کاربران‬
‫آرامی فروشگاه را ترک کردند»‬ ‫‌ایم‪.‬‬
‫ه‬ ‫دید‬ ‫است‪،‬‬ ‫روزها دست به دست می‌‌شده‬
‫علی افشاری‪ :‬بله هم از نظر عریضه نویسی‬ ‫اما اکنون آنرا پس از تصویری که بارت از‬
‫و هم از نظر حفاظت اطالعات و غیره‪.‬‬ ‫فرهنگ و شهروندان ژاپنی ارائه کرده است فروردین ‪۱۳۹۰‬‬
‫می‌بینم‪:‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬ممکن است درباره‌ شغل‌تان توضیح‬ ‫امپراتوری نشانه ها ‪ ،‬نوشته روالن بارت‪،‬‬
‫دهید و بفرمایید چند سال سابقه کار دارید؟‬ ‫ترجمه ناصر فکوهی انتشارات نی ‪۱۳۸۳ ،‬‬ ‫«ده نکته یاد گرفتنی از ژاپن‬
‫علی افشاری‪ :‬ده سال تجربه‌ی این کار را‬ ‫‪ )۱‬آرامش‬
‫‪156‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫دارد؟‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬درآمدتان چقدر است؟‬ ‫دارم‪ .‬نوشتن عریضه مؤجر و مستأجر و‬
‫شکایات دزدی و سرقت‪.‬‬
‫علی افشاری‪ :‬هیچ استفاده‌ای…‬ ‫علی افشاری‪ :‬بد نیست‪ .‬خدا را شکر یک‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬ممکن است در مورد پرونده‌های نفر (محرر) باشیم بهتره‪ ،‬دو نفر باشیم کمتر‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا همسرتان شاغل‌اند‪ ،‬چند فرزند‬ ‫سرقت که در این شورا به آنها رسیدگی است‪.‬‬
‫دارید ؟‬ ‫می‌شود‪ ،‬کمی توضیح دهید؟‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬لطفا ً بفرمایید‪ ،‬بیشترین عریضه هایی‬
‫علی افشاری‪ :‬در شکایات کیفری بیشتر که در اینجا می‌نویسید‪ ،‬درباره چه موضوعی علی افشاری‪ :‬نه خانمم خانه‌دار و اهل‬
‫خوزستان‌اند‪ .‬سه فرزند دارم‪ .‬یک دختر‬ ‫سرقت و کاله‌برداری است‪ .‬سرقت از منزل است؟‬
‫دارم که هجده سالش است و دو پسر سیزده‬ ‫و ماشین ‪ .‬همه جور بوده بعضی وقتها تا د‌ه‬
‫علی افشاری‪[ :‬اصال] بعداز ظهرها که من و هشت ساله‪.‬‬ ‫میلیون و یا بیست میلیون هم می‌رسیده‪.‬‬
‫در اینجا کار می‌کنم‪ ،‬شکایات مربوط به‬
‫موجر و مستأجر و همینطور موارد مالی ز‪ .‬ر‪ :‬دخترتان تحصیل می‌کند؟‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا دزد را هم پیدا کرده‌اند؟‬
‫ِ‬
‫کمتر از پنج میلیون رسیدگی می‌شود که من‬
‫علی افشاری‪ :‬بله‪ .‬امسال برای دیپلم علوم‬ ‫علی افشاری‪ :‬بله ‪ ،‬بله …‬
‫هم بعد از ظهرها به اینجا می‌آیم‪ .‬صبحها هم‬
‫انسانی خودش را آماده می‌کند‪.‬‬
‫معموال پرونده‌های مربوط به خانواده است‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬لطفا کمی از تجربه‌ی خودتان در‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا قصد ادامه تحصیل دارد؟‬ ‫مهریه ‪ ،‬نفقه و غیره‪.‬‬
‫رابطه با پرونده‌های مالک و مستأجر‬
‫بفرمایید‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬قاعدتا ً شما مشمول بیمه درمانی علی افشاری؟ صد در صد‪ .‬برای رشته‬
‫علی افشاری‪ :‬همه مشکالت مردم این است وزارت آموزش و پرورش هستید‪ ،‬درست حقوق خودش را آماده می‌کند‪.‬‬
‫ً می‌گویم!؟ اما در مورد همکاران‌تان در‬
‫که وضعیت اجاره خونه‌ها و رهن‌ها شدیدا‬
‫اینجا که شغل محرری تنها شغل آنهاست‪ ،‬آیا ز‪ .‬ر‪ :‬آیا خودش به این رشته عالقه دارد؟ یا‬
‫باال رفته‪ .‬و اکثر مؤجرها چون مستأجر پول‬
‫اصرار و انتخاب شماست؟‬ ‫بیمه‌ای مشمول حال‌شان می‌شود؟‬
‫ندارد تا خانه را خالی کند‪ ،‬می‌آیند الزام به‬
‫علی افشاری‪ :‬نه‪ ،‬خودش هم عالقه شدیدی‬ ‫تخلیه‌ی فوری‌اش می‌کنند؛ برای آنکه خانه‌ها علی افشاری‪ :‬نه‪ ،‬هیچکدام بیمه نیستند‪.‬‬
‫دارد‪.‬‬ ‫را به قیمت باالتری به دیگران بدهند‪ .‬بیشتر‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا در رابطه با شغل محرری عضو‬ ‫مشکالت سر پول رهن است‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬لطفا ً خاطره ای از کارتان تعریف‬ ‫صنف خاصی هستید؟‬
‫کنید‪.‬‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬چند درصد از مستأجران توانسته‌اند‬
‫علی افشاری‪ :‬بله‪ ،‬همان صنف محررین‬ ‫در خانه‌های‌شان بمانند؟‬
‫و کتابفروشان؛ که قانونا ً جواز کسب هم علی افشاری‪ :‬اینجا‪ ،‬کارمان همه‌اش خاطره‬
‫باید بگیریم‪ .‬و اینها خیلی اصرار دارند که است‪ .‬از سر نداری‪ ،‬یک بنده خدایی رو به‬ ‫علی افشاری‪ :‬خیلی کم‪.‬‬
‫مغازه هم داشته باشیم‪ ،‬ولی مغازه‌ها متأسفانه خاطر ‪ ۴۰۰‬هزار تومان دست بند زدند به‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬چطور شد که به این شغل روی‬
‫قیمت‌هایشان باال و گران است‪ .‬یک مغازه را دستش بردنش زندان…‪.‬‬
‫آوردید؟‬
‫ما پیشنهاد کردیم که برجی ‪ ۵۰‬میلیون اجاره‬
‫می‌خواست‪ .‬خالصه بگوییم که با درآمد‌های ز‪ .‬ر‪ :‬آیا اینها را برای خانواد‌ه هم تعریف‬
‫علی افشاری‪ :‬به خاطر عالقه بود‪ .‬من‬
‫می‌کنید؟‬ ‫همیشه دوست داشتم حقوق بخوانم‪ ،‬اما رفتم ما واقعا مشکل است‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬برای همین است که موافقت کرده‌اند علی افشاری‪ :‬همه را تعریف می‌کنم که‬ ‫ریاضی خواندم‪.‬‬
‫که شماها جلوی ساختمان شورا بشینید و کار تجربه بگیرند‪ .‬اشتباهات مردم را هم می‌گم‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬قبل از این شغل‪ ،‬چه کار می‌کردید؟‬
‫تا از آنها درس بگیرند‪.‬‬ ‫کنید؟‬
‫علی افشاری‪ :‬محرّ ری‪ ،‬شغل دوم من است‪.‬‬
‫علی افشاری‪ :‬بله‪ ،‬با اصرار و تمنا ؛ ز‪ .‬ر‪ :‬خودتان خانه دارید؟‬
‫شغل اولم خدمت در آموزش و پرورش است‬
‫علی افشاری‪ :‬نه! مستأجریم‪.‬‬ ‫حق‬ ‫در‬ ‫‌اند‬
‫ه‬ ‫کرد‬ ‫لطف‬ ‫واقعا‬ ‫شورا‬ ‫سرپرست‬ ‫که هنوز هم مشغول به کار هستم‪ .‬بیست‬
‫و یک سال است معلم هستم‪ .‬صبحها در ما‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬از اینکه اجازه‌ی این مصاحبه را‬ ‫مدرسه تدریس می‌کنم و بعداز ظهرها در‬
‫دادید‪ ،‬بسیار سپاسگزار هستم‪ .‬موفق باشید‪.‬‬ ‫اینجا مشغول به کارم‪ .‬قبل از اینکه در شهر‬
‫اصفهان محرر باشم‪ ،‬در شاهین شهر محرر‬
‫بودم‪ .‬یک سال است که در اینجا کار می‌کنم‪ .‬ز‪ .‬ر‪ :‬آیا جلساتی هم با دیگر محرّ رین در اصفهان ـ اردی‌بهشت ‪۱۳۹۱‬‬
‫مورد کارتان تشکیل می‌دهید؟‬
‫علی افشاری‪ :‬بله‪ ،‬در همان دادگستری‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬تعداد مراجعه کننده‌های شما در روز‬
‫جلساتی برای‌مان می‌‌گذارند‪.‬‬ ‫حدوداً چند نفر است؟ و در روز چند ساعت‬
‫کار می‌کنید؟‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬حق عضویت هم می‌پردازید؟‬
‫علی افشاری ‪ :‬بعد از ظهرها خلوت است‪،‬‬
‫علی افشاری‪ :‬نه‪ ،‬هیچی‪.‬‬ ‫حدود سه ساعت کار می‌کنم و شاید متوسط‬
‫ده نفر‪ ،‬پانزده نفر مراجعه کننده باشند‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬این جلسات چه استفاده‌ای برایتان‬

‫‪157‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫جامعه شناسی‬

‫مصاحبه با خامن ف‪ .‬م‪ .‬بافنده و فروشنده‌ی گلیم در بازار‬


‫اصفهان‬
‫زهره روحی محقق و جامعه شناس‬
‫منبع وبالگ خامن روحی‬

‫مصاحبه کنارمون ایستاده و ظاهرا برایش‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬از فالورجون می‌آیم‪.‬‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬چند سال است در ایران زندگی‬
‫جالب است‪ ،‬سئوال می‌کند) ‪ :‬خب چرا همانجا‬ ‫می‌کنید؟‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬یعنی در شهر فالورجان ساکن هستید!؟ (خمینی شهر) گلیمها رو نمی‌فروشی؟‬
‫خب این مسیر طوالنی رو هر روز چه طور‬ ‫خانم ف‪ .‬م‪ :‬سی سال (‪ ۳۰‬سال) پیش به‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬بله ولی اونجا نمی‌خرن‪ .‬خوب‬ ‫میآیید و می‌روید؟‬ ‫ایران آمدیم‪.‬‬
‫نمی‌خرن‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬بله‪ ،‬خیلی سخت است‪ .‬هر بار باید‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬از کدام شهر و همراه با چه کسانی به‬
‫همان زن‪ :‬مسیرت هم که از فالورجون‬ ‫چهار ماشین سوار می‌شوم‪.‬‬ ‫ایران مهاجرت کرده‌اید؟‬
‫هر روز می‌آیی و می‌روی کم نیست‪ ،‬خیلی‬
‫سخته که این مسافت طوالنی رو هر روز‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬شغل‌تان فقط همین بافتن گلیم است؟‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬از شهر مزار شریف آمدیم‪ .‬با شوهر‬
‫باید بیایی و بروی‪.‬‬ ‫و برادرها و (…) آمدیم‪.‬‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬بله شغلم همین است‪.‬‬
‫ف‪ .‬م (بدون آنکه چیزی از چهره‌اش بتواند‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬چند سالتان است؟‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬چند می‌فروشید؟‬
‫فهمید)‪ :‬بله دیگر ‪ ،‬سخت است‪.‬‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬شصت و پنج سال‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬این بزرگتره سی و پنج هزار تومان‪،‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا فروشنده‌های اینجا با شما آشنا هستند‬
‫کوچکتره چهارده هزار تومان‪.‬‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬چند فرزند دارید؟‬
‫که بتوانید گلیم‌ها را شبها پیش‌شان بگذارید یا‬
‫مجبورید هربار با خودتان ببرید و بیاورید؟‬ ‫ز‪.‬ر ‪ :‬نخش را از کجا می‌خرید؟‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬سه پسر و دو دختر‬
‫ف‪ .‬م‪ .‬بله ‪ ،‬آشنا دارم‪ .‬ولی بعضی وقتها باید‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬از خمینی شهر می‌خرم‬ ‫ز‪.‬ر ‪ :‬از ابتدا در اصفهان ساکن شدید؟‬
‫با خودم ببرم‪.‬‬
‫(برخی از رهگذران با دیدن مصاحبه اندکی‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬بله‪.‬‬
‫توقف می‌کنند و بعد بی‌حرف و سخنی به ز‪ .‬ر‪ :‬می‌شود اینجا بساط پهن کرد؟‬
‫راهشون ادامه می‌دهند‪ .‬خانمی که از ابتدای‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬ساکن کدام محله هستید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬نه ‪ ،‬شهرداری نمی‌گذارد‪ ،‬اما تا بیان‬
‫‪158‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬چه نظری درباره‌ی افغانستان دارید‪،‬‬ ‫تو بازار می‌فهمم‪.‬‬
‫دلتنگ زندگی‌تان در آنجا (قبل از اجبار به‬
‫مهاجرت) می‌شوید؟‬ ‫ز‪ .‬ر ‪ :‬رابطه‌ی مغازه‌های دور و بر با شما‬
‫چه طور است؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬بله …‪ ،..‬ولی نمی‌شود به افغانستان‬
‫رفت‪.‬‬ ‫ف‪ .‬م‪ :‬خوب است‪ .‬تا شهرداری بیاد بهم خبر‬
‫می‌دهند‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬از شما ممنونم که اجازه دادید این‬
‫مصاحبه را انجام بدهم‪.‬‬ ‫ز‪ .‬ر‪ :‬درآمدتان چه طور است؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬نه زیاد خوب نیست‪ .‬پولی در نمی‌آید‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر (اشاره به گلیم) ‪ :‬این را چند روزه‬
‫می‌بافید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬هفت روزه‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬همسرتون چه کار می‌کند؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬کار نمی‌کنه‪ ،‬پاهاش درد می‌کنه‪.‬‬
‫نمی‌تونه راه برود‪ .‬هشتاد و سه سالش است‪.‬‬
‫همان زن‪ :‬قبل از بیماری‌اش چه کار می‌کرد؟‬
‫ف‪ .‬م‪ : .‬آت و آشغال جمع می‌کرد‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬منظورتان از « آت و آشغال» چیه؟‬
‫ف ‪ .‬م‪ :‬خرده شیشه و از این چیزها ‪،‬‬
‫باهاشون مهره و (…‪ ).‬می‌سازند‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬پسرهاتون چه کار می‌کنند؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬آنها هم همین کار را می‌کنند‪ .‬آشغال‬
‫جمع می‌کنند‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬آیا زمانی هم که افغانستان بودید‪ ،‬گلیم‬
‫برای فروش می‌بافتید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ .‬بله ‪ .‬همیشه گلیم می‌بافتم‪ .‬خیلی سال‬
‫است که گلیم می‌بافم‪.‬‬
‫ز ‪ .‬ر‪ :‬وقتی بیمار می‌شوید برای درمان چه‬
‫می‌کنید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬می‌رویم پیش حکیم‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬بیمه که نیستید!؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬نه! هشت هزار تومان [ویزیت]‬
‫می‌دهیم‪ .‬پول [دارو] هم جدا می‌دهیم‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬هیچوقت سفر می‌روید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬مشهد‪ ،‬کربال‪ .‬برای کربال ثبت نام‬
‫کرده‌ام‪.‬‬
‫ز‪ .‬ر‪ :‬مگر می‌توانید؟ آیا کارت اقامت دارید؟‬
‫ف‪ .‬م‪ :‬بله‪ .‬همان اول‪ ،‬سی سال پیش که آمدیم‬
‫گرفتیم‪.‬‬

‫‪159‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره ‪ 29‬آبان ‪1391‬‬


‫مجله هفته و شما‬
‫توضیحاتی برای مطالب ارسالی به مجله هفته و استفاده‬
‫از مطالب مندرج در هفته‬
‫رفقا و دوستان عزیز‪“ ،‬مجله هفته” در نظر دارد به نشریه‬
‫ای اینترنتی تبدیل شود که منعکس کننده نظرات سازمان‬
‫ها کمونیست و افراد مستقل کمونیست و فعاالن کارگری‬
‫ایران باشد‪ ،‬شما کمونیست ها و چپ های انقالبی‬
‫ایرانی می توانید ما را با ارسال مقاالت و مطالب خود‬
‫در این امر یاری رسانید‪ .‬لطفا توجه داشته باشید که‬
‫مطالب خود را فقط به فرم فایل دوک( ‪MS-Word‬‬
‫‪ (DOC‬ارسال فرمائید‪ ،‬از انتشار‪،‬مطالب به فرم های‬
‫دیگر به دالیل فنی معذوریم‪“ .‬مجله هفته” به هیچ حزب‬
‫و سازمان تعلق ندارد‪ ،‬اما بی طرف نیست‪ .‬مسئولیت‬
‫هر مطلب منتشر شده با نویسنده آن می باشد! و “مجله‬
‫هفته” هیچ نوع مسئولیت در برابرانتشار آن به عهده منی‬
‫گیرد “مجله هفته” در انتخاب و انتشار مطالب ارسالی‬
‫کامال آزاد می باشد‪ .‬توضیحاتی برای استفاده ازمطالب‬
‫مندرج در مجله هفته هدف ما از انتشار این مطالب گام‬
‫کوچکی در جهت اگاهی و روشنگری سوسیالیستی است‬
‫از این جهت انتشار متام مطالب منتشر شده در هفته چه‬
‫با ذکر منبع و چه بدون ذکر آن کامال آزاد می باشد‪.‬‬
‫اما از آجنا که بسیاری از مطالب مجله هفته از منابع‬
‫دیگری است لطفا به ذکر منابع اصلی توجه داشته باشید‬

‫‪160‬‬ ‫صفحه ‬ ‫مجله هفته شماره‪ 29‬آبان ‪1391‬‬

You might also like