You are on page 1of 34

‫سرانجام نظام‬

‫سیاسی جهان‬
‫*‬
‫مرتضى شيرودى‬
‫‪166‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬
‫چکیده‬
‫بیشتر انديشه‏ها‪ ،‬مذهب‏ها و نحله‏های فکری در پى ايجاد نظمی‏نوين و نظامى مطلوب ب رای‬
‫آینده جهان‏اند‪ .‬در سه دهه اخير‪ ،‬سه نظريه جهان‏گرايانه «پايان تاريخ» (فوكوياما)‪« ،‬جنگ‬
‫تمدن‏ها» (هانتينگتون)‪« ،‬اسالم سیاسی» (امام خمینی;) در دو قالب پی ش‌نظام مردم‌ساالری‬
‫دینی (جمهوری اسالمی) و نظام کامل‪ ،‬قطعی و نهایی حكومت مستضعفان (امام زمان‪،)4‬‬
‫بيش از ديگر نظریه‌‏ها توجه جهانيان و اندیشه‌ورزان را به خود جلب كرده و ندای ساختن جهانی‬
‫جدید را سر داده‌اند‪ .‬در واقع‪ ،‬سه نظریه ب رای جهان ی‌شدن یا جهان ی‌سازی پیش و روی جامعه‬
‫جهانی است که م ی‌توان آن را در دو نظام لیب رال ـ دموکراسی شامل دو نظریه جهان‌شموالنه‬
‫و هم‌خانواده فوکویاما و هانتینگتون و مردم‌ساالری دینی شامل دو نظریه مرتبط به هم و از‬
‫یک سنخ امام خمینی; و امام عصر‪ 4‬خالصه کرد‪ .‬پرسش این است که كدام‏يك از این‬
‫نظریه‌ها‪ ،‬ظرفيت و توان الزم را ب راى تأسيس نظام جهانى دارند؟ با مرور و مطالعه مختصات و‬
‫صفات این نظریه‌ها و نظام‌ها‪ ،‬پاسخ به این پرسش را پی م ی‌گیریم‪.‬‬
‫واژگان كليدي‬
‫فوکویاما‪ ،‬نظریه پایان تاریخ‪ ،‬هانتینگتون‪ ،‬نظریه جنگ تمدن‌ها‪ ،‬نظام لیبرال ـ دموکراسی‪ ،‬امام‬
‫خمینی;‪ ،‬انقالب اسالمی‪ ،‬نظام جمهوری اسالم‪ ،‬امام زمان‪ ،4‬حکومت مستضعفان‪.‬‬
‫مقدمه‬
‫برای پاسخ‌گویی به پرسش این نوشتار‪:‬‬
‫‪ .1‬نظری��ه پایان تاری��خ فوکویاما و نظریه جنگ تمدن‌ه��ای هانتینگتون مطرح و نقد‬
‫می‌شود‪.‬‬
‫‪ .2‬برخی از نواقص نظام لیبرال ـ دموکراس��ی به عنوان نظامی که اس��اس و بنیان دو‬
‫نظریه یاد شده را تشکیل می‌دهد‪ ،‬به میان می‌آید‪.‬‬
‫‪ .3‬از نظریه اس�لام سیاسی امام خمینی; و نظام جمهوری اسالمی به عنوان نظامی‬
‫با قابلیت‌های فراهم‌آوری نظام کامل و نهایی امام زمان‪ 4‬سخن می‌رود‪.‬‬
‫‪ .4‬س��رانجام مروری کوتاه ب��ر نظریه حکومت مس��تضعفان و ویژگی‌های آن صورت‬
‫می‌گیرد‪ .‬مطالعه و مقایس��ه این نظام‌ها‪ ،‬مطلوب بودن نظام جمهوری اس�لامی را در گام‬
‫اول و نظام حکومت مستضعفان را در گام پایانی نشان می‌دهد‪.‬‬

‫فوکویاما‬
‫نظریه «پايان تاريخ» را فرانس��يس فوكوياما‪ ،‬معاون وقت بخش برنامه‏ريزى سياس��ى‬
‫در وزارت خارجه امریکا در س��ال ‪1989‬م (‪1368‬ش) در نشريه منافع ملي مطرح کرد‪ .‬وى‬
‫نظريه خود را نخس��ت به صورت مقاله و س��پس با انتش��ار كتابى با عنوان پايان تاريخ و‬
‫واپس�ين انس�ان‪ 1‬مطرح س��اخت‪ .‬به اعتقاد وى‪ ،‬ليبرال ـ دموکراسی شكل نهايى حكومت‬
‫در جوامع بش��رى اس��ت‪ .‬تاريخ بشر نيز مجموعه‏اى منس��جم و جهت‏دار است كه بخش‬
‫بزرگی از جامعه بشرى را به سوى ليبرال ـ دموکراسی سوق مى‏دهد‪ .‬فوكوياما در تشريح‬
‫نظريه‌های خود ابراز مى‏دارد‪:‬‬
‫پايان تاريخ زمانى است كه انسان به شكلى از جامعه انسانى دست يابد كه در آن‪،‬‬
‫عميق‏ترين و اساس��ى‏ترين نيازهاى بشرى برآورده شود و چنين اتفاقى در غرب‬
‫پايان تاريخ زمانى‬
‫و در نظام ليبرال ـ دموكراس��ى افتاده اس��ت‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬بشر‪ ،‬امروزه به جايى‬
‫است كه انسان به‬ ‫رسيده كه نمى‏تواند دنيايى ذات ًا متفاوت از جهان كنونى را تصور كند؛ چرا كه هيچ‬
‫شكلى از جامعه‬ ‫نشانه‏اى از امكان بهبود بنيادى نظم جارى وجود ندارد‪.‬‬
‫انسانى دست يابد‬
‫كه در آن‪ ،‬عميق‏ترين‬ ‫فوكوياما‪ ،‬هم‏چنين معتقد است‪:‬‬
‫و اساسى‏ترين‬
‫در طول چند س��ده گذش��ته‪ ،‬هم‌گام با پي��روزى ليبرال ـ دموكراس��ى بر رقباى‬
‫نيازهاى بشرى‬
‫برآورده شود و‬ ‫ايدئولوژيك خود نظير سلطنت موروثى و فاشيسم و جديدتر از همه‪ ،‬كمونيسم‪،‬‬
‫چنين اتفاقى در‬ ‫در سراسر جهان‪ ،‬اتفاق‏نظر مهمى درباره مشروعيت ليبرال ـ دموكراسى به عنوان‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫غرب و در نظام‬
‫تنها نظام حكومتى موفق به وجود آمده [اس��ت]‪ .‬لذا ليبرال ـ دموكراس��ى ممكن‬
‫ليبرال ـ دموكراسى‬
‫افتاده است‬ ‫است نقطه پايان تكامل ايدئولوژيك بشر و آخرين شكل حكومت بشرى باشد‪ .‬در‬
‫اين صورت‪ ،‬پايان تاريخ اتفاق مى‏افتد‪ .‬در واقع‪ ،‬شكست كمونيسم‪ ،‬دليل پيروزى‬
‫ارزش‏هاى ليبرال ـ غربى و پايان درگيرى‏هاى ايدئولوژيك است‪.‬‬
‫‪167‬‬
‫شد‪ .‬آزادى و انس��انيت در اين مقطع‪ ،‬مفهوم كامل و جامع خود را‬ ‫او اضافه مى‏كند‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫پيدا خواهد كرد‪.‬‬ ‫م��ن قائل ب��ه پايان يافتن تاريخ هس��تم؛ زي��را تاريخ به‬
‫فوكوياما با توجه به تفاسيرى كه از نظریه‌های هگل و ماركس‬ ‫مثابه يك فرآيند منس��جم و متح ّول اس��ت كه وقوع آن‬ ‫‪168‬‬
‫در اي��ن زمينه ارائه مى‏دهد‪ ،‬بيش��تر به پيروزى ليبراليس��م از نوع‬ ‫ب��ا امعان‏نظر به تجربه همه مردم در همه زمان‏ها‪ ،‬ممكن‬
‫هگل��ى باور دارد تا از نوع ماركس��ى آن؛ يعنى ب��ه پيروزى جامعه‬ ‫است؛ اين اتفاق افتاده‪ .‬چنين دركى از تاريخ بشر‪ ،‬بيش از‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫و دول��ت معتقد اس��ت‪ ،‬نه پي��روزى طبقه كارگر‪ .‬فوكوياما بيش��تر‬ ‫همه با نام هگل‪ ،‬فيلسوف آلمانى شناخته مى‏شود‪ .‬كارل‬
‫اصطالح پايان تاريخ را از تفس��يرى كه الكس��اندر كژو‪ 4‬بر انديشه‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫ماركس نيز با به امانت گرفتن اين مفهوم از تاريخ‪ ،‬آن را‬
‫هگل نگاش��ته‪ ،‬اقتباس كرده است‪ .‬فوكوياما معتقد است كه جهان‬ ‫‪2‬‬
‫به صورت بخشى از فضاى فكرى روزمره ما درآورد‪.‬‬
‫ش��اهد پيروزى حكومت همگن جهانى اس��ت و بن��ا به فرض او‪،‬‬ ‫پس نظريه پايان تاريخ‪ ،‬موضوع جديدى نيست؛ بلكه ماركس‪،‬‬
‫عصر ما از اين جهت‪ ،‬نمايان‏گر ايده‏آليس��م هگلى خواهد بود‪ .‬او بر‬ ‫پيش‏تر آن را به‏طور همه‏جانبه‏اى مطرح كرده بود‪ .‬ماركس بر اين‬
‫اين باور اس��ت كه ميل به دست‏يابى به جامعه مصرفى درازمدت‪،‬‬ ‫باور بود كه روند ديالكتيكى تاريخ بر اس��اس دترمينيسم اقتصادى‬
‫به ليبراليس��م اقتصادى و سياس��ى می‌انجامد و نظام غربى به‌طور‬ ‫ب��ه مرحله نهايى و پايانى (يعنى كمونيس��م) خواه��د انجاميد‪ .‬در‬
‫پايان‏ناپذيرى قابل گسترش است‪ .‬فوكوياما در نظريه پايان تاريخ‪،‬‬ ‫اي��ن مرحله‪ ،‬تمام��ى تضادها و تناقض‌های پيش��ين پايان می‌يابد‬
‫كمتري��ن توجهى به جهان س��وم ندارد‪ ،‬بلكه ب��ا تحقير در این‌باره‬ ‫و جامعه‏اى جهانى و تهی از طبقه و دولت ظاهر خواهد ش��د‪ .‬اين‬
‫مى‏نويس��د‪« :‬جهان س��وم هنوز در تاريخ فرو رفته است‪ ...‬تا ح ّدى‬ ‫مقطع‪ ،‬در واقع‪ ،‬مرحله دس��ت‏يابى بش��ر به مفه��وم كامل و جامع‬
‫‏ك��ه در تحول ايدئولوژيك جهان نقش��ى ندارد»‪ .‬او معتقد اس��ت‬ ‫آزادى و انساني است؛ ا ّما مفهوم تاريخ به عنوان روندى ديالكتيكى‬
‫ك��ه ديالكتيك ش��مال و جنوب‪ ،‬پس از همگن‏س��ازى كره غربى‪،‬‬ ‫و در عين حال‪ ،‬تكاملى و واجد آغاز و انجام زندگى بشر كه ماركس‬
‫جایگزین ديالكتيك شرق و غرب خواهد شد‪.‬‬ ‫مطرح کرد‪ ،‬در واقع‪ ،‬از فلسفه تاريخ گئورگ ويلهلم فردريك هگل‬
‫فرض اصلى نظريه فوكوياما اين‌ اس��ت كه يك مس��ير تكاملى‬ ‫(فيلسوف مشهور آلمانى)‪ ،‬وام گرفته شده بود‪.‬‬
‫زيربناي��ى براى تاريخ وجود دارد و اين مس��ير ب��ه نقطه‌ای پايانى‬ ‫هگل‪ ،‬نخستين اندیش��ه‌ورزى بود كه پيشرفت تكامل تاريخ را‬
‫مى‏رس��د‪ .‬در آن‌جا‪ ،‬تالش ذاتى انس��ان براى به رسميت شناختن‬ ‫از مرحل��ه ابت��داى خودآگاهى به مرحله پايانى خودآگاهى بش��رى‬
‫خود‪ ،‬سرانجام تحقق خواهد يافت و شايد به گفته هابرماس‪ ،‬پايان‬ ‫مطرح کرد‪ .‬به نظر وى‪ ،‬رش��د و توس��عه خودآگاهى با ساختارها و‬
‫تاريخ‪ ،‬زمانی بسيار غم‏انگيز باشد؛ زیرا در تالش انسان‏ها براى به‬ ‫سازمان‏هاى اجتماعى هريك از مراحل گذار تاريخ (هم‌چون مراحل‬
‫رسميت ش��ناخته شدن‪ ،‬ممكن است پيكار ايدئولوژيكى در جهان‪،‬‬ ‫قبيله‏اى‪ ،‬برده‏اى‪ ،‬تئوكراسى و مرحله پايانى مساوات دموكراتيك)‬
‫جاى خود را به محاس��به‌های اقتصادى‪ ،‬نگرانى زيس��ت‌محيطى و‬ ‫ارتباط نزديك و تنگاتنگى دارد‪ .‬در باور هگل‪ ،‬انس��ان‪ ،‬س��اخته و‬
‫تأمين نيازهاى مصرفى بدهد‪ .‬در اين دوره‪ ،‬به جاى هنر و فلس��فه‪،‬‬ ‫پرداخته ش��رايط تاريخى و اجتماعى خويش است‪ .‬بنابراین‪ ،‬تاريخ‬
‫فقط نگه‌دارى دایمى روح بشر در موزه مطرح خواهد بود‪ .‬فوكوياما‬ ‫در حرك��ت جبرى خود كه تجلى آش��كارى از عقالنيت و واقعيت‬
‫در كتاب خود‪ ،‬نظريه‏اى كلى در باب تاريخ را عرضه مى‏كند كه در‬ ‫اس��ت‪ ،‬به لحظه‏اى مطلق منتهى مى‏شود كه در آن‪ ،‬آخرين شكل‬
‫آن بر نقش علم بس��يار تأكيد مى‏ش��ود‪ ،‬در صورتى كه خود علم را‬ ‫عقاليى جامعه و دولت تحقق مى‏يابد‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬هگل‪ ،‬سير‬
‫سرمايه‏دارى برمی‌انگیزد تا نيازهاى بشر را برآورده سازد‪ .‬پيام كلى‬ ‫تاريخ بش��رى را در جهت تكاملى هرچه بيش��تر و وسيع‏تر آزادى‬
‫فوكوياما آن اس��ت كه اگر ما هنوز در نقطه‏اى قرار داريم كه قادر‬ ‫آن تعداد معدودى از‬ ‫مى‏ديد‪ .‬به نظر او‪ ،‬آزادى در دوران باس��تان از ِ‬
‫ال متفاوت با دنياى كنونى را تصور کنیم‪ ،‬بايد‬ ‫نیس��تیم دنيایی كام ً‬
‫اف��راد بود‪ .‬در مرحله بعدى‪ ،‬آزادى متعلق به گروه يا طبقه ويژه‏اى‬
‫به اين احتمال توجه داش��ته باشیم كه خود تاريخ نيز ممكن است‬ ‫آن همه بشر خواهد‬ ‫از جامعه ش��د‪ ،‬ولى در مرحله پايانى‪ ،‬آزادى از ِ‬
‫‪5‬‬
‫روزى به پايان برسد‪.‬‬
‫به بيان ديگر‪ ،‬فوكوياما‪ ،‬نظريه‏پرداز امریکايى‪ ،‬اين نظريه را پس از شكس��ت كمونيسم‬
‫مط��رح ك��رده اس��ت و در آن مى‏گويد که تاريخ جه��ان به هدف و پايان خود رس��يده و‬
‫دموكراسى ليبرال به عنوان تنها سيستم سياسى ابقا شده است‪ .‬به دیگر سخن‪ ،‬وی سقوط‬
‫كمونيس��م را نه‌تنها عامل بقای جهان س��رمايه‏دارى مى‏داند‪ ،‬بلكه س��قوط ماركسيسم را‬
‫موجب رسيدن به هدف نهايى و پايانى خود يا همان ليبرال ـ دموكراسى ارزيابى مى‏كند‪.‬‬
‫در واقع‪ ،‬انفعال و واكنش ش��ديد اندیش��ه‌ورزان غربى در قبال كمونيسم و پيش‏بينى‏هاى‬
‫سقوط غرب كه با پيش‏گويى‏هاى نوسترآداموس در هم آميخته و در ديدگاه عامه‪ ،‬با عنوان‬
‫پايان دنيا گرد آمده بود‪ ،‬س��بب تدوين فلسفه‏اى گش��ت كه بعدها در آرای نظريه‏پردازان‬
‫‪6‬‬
‫غرب امثال هانتينگتون و فوكوياما و در آرای فلسفى به ظهور رسيد‪.‬‬
‫واقعیت آن اس��ت كه تاريخ جز پويايى متوال��ى رويدادها و روند تكاملى پی‌آمدها‪ ،‬چيز‬
‫ديگرى نيست‪ .‬وظيفه فلسفه تاريخ نيز جمع‏بندى و در نظر گرفتن وجوه مشترك آنها در‬
‫قالب انديش��ه‌ای جامع است‪ .‬پس پايان تاريخ‪ ،‬عنوانى مبهم و بى‌معناست‪ .‬ژان بودريار در‬
‫كتاب توهم پايان و در گفت‌وگويى كه انجام داد‪ ،‬نظريه پايان تاريخ فوكوياما را ساده‏لوحانه‬
‫و فاق��د عم��ق‏نامید و به توصيف و تحليل تجربه ش��خصى خود از جهان مدرن‏پرداخت‪،‬‬
‫از جمله این‌که گفت‪ :‬تاريخ ديگر به دنبال غايتى نيس��ت؛ ديگر داراى تعالى نيست؛ ديگر‬
‫از خ��ود فرانمى‏گذرد؛ تاريخ ديگر حركتى خطى ندارد كه آن را به س��وى فرجام يا پايانى‬
‫ب��ه معناى خوب و مثبت كلمه‪ ،‬فراتر از خود ببرد‪ .‬بودريار معتقد اس��ت با وجود شكس��ت‬
‫كمونيس��م‪ ،‬ماركس هنوز نمرده اس��ت؛ چون در انديش��ه او نكته‌های استراتژيكى وجود‬
‫داشت كه هنوز معتبر است‪ .‬در حقيقت‪ ،‬به عقيده او‪ ،‬آن‌چه ماركس تدوين و تحليل كرده‪،‬‬
‫‪7‬‬
‫هرگز پايان نيافته است‪.‬‬
‫از مطالب پيش‏گفته مى‏توان دريافت در اين نظريه‪ ،‬دعوا بر س��ر اين نيست كه كاالها‬
‫و ارزش‏هاى غربى بهتر اس��ت يا نه‪ ،‬بلكه فوكوياما در پى آن اس��ت كه چگونه مى‏توان‬
‫پايان تاريخ‪،‬‬ ‫نهاده��ا و ارزش‏هاى غرب��ى را به‌‏گونه مطلوب به جهان غيرغرب تعميم داد و تثبيت كرد‪.‬‬
‫عنوانى مبهم و‬ ‫پس نظريه فوكوياما‪ ،‬نظريه مشروعيت‏بخش��ى به الگوها‪ ،‬انديشه‏ها‪ ،‬برداشت‏ها‪ ،‬كردارها و‬
‫بى‌معناست‪ .‬ژان‬ ‫س��اختارهاى غربى در سراسر جهان اس��ت‪ .‬بر پايه اين نظريه‪ ،‬توليد كاالى مطلوب‪ ،‬تنها‬
‫بودريار در كتاب‬
‫توهم پايان و در‬ ‫از ارزش‏ها و نهادهاى غربى ساخته است‪ .‬نظريه پايان تاريخ‪ ،‬تبيين‏كننده پيروزى جهانى‬
‫گفت‌وگويى كه انجام‬ ‫انديش��ه و بينش غربى اس��ت‪ .‬اين پيروزى با توجه به پيروى بيش��تر كشورهاى جهان از‬
‫داد‪ ،‬نظريه پايان‬
‫س��رمايه‏دارى به عنوان تنها راه توسعه اقتصادى و ثبات سياسى پايدار‪ ،‬قطعى فرض شده‬
‫تاريخ فوكوياما را‬
‫ساده‏لوحانه و فاقد‬ ‫است‪ .‬به هر روى‪ ،‬نمى‏توان ناديده گرفت كه اين فرهنگ غربى است كه ارزش‏هاى حاكم‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫عمق‏نامید‬ ‫بر كشورهاى ديگر را شكل‪ ،‬جهت و عينيت مى‏بخشد و اين ارزش‏ها‪ ،‬به ابزار تصويرگرى‬
‫جهان در ميان توده‏ها و نخبه‏هاى جهان س��وم تبديل ش��ده اس��ت‪ .‬پايان تاريخ‪ ،‬بيش از‬
‫آن‌ك��ه برترى‏هاى ك ّمى و كيفى كاالهاى م��ادى و غيرمادى غرب را مطرح كند‪ ،‬برترى‬
‫ذهنى آن را مطرح کرده است‪ .‬در اين بين‪ ،‬تنها كشورهاى اندكى در جهان‪ ،‬چون ايران‪ ،‬با‬
‫‪169‬‬ ‫پش��توانه‏اى پربار از انديشه اسالمى‪ ،‬در مقابل انديشه‏هایى سلطه‏گرايانه چون پايان تاريخ‬
‫منتقدان هانتينگتون طيف وس��يعى را تشكيل مى‏دهند‪ .‬برخى‬ ‫و مصداق عينى آن‪ ،‬يعنى جهانى‌ش��دن امریکايى ايس��تاده است‪.‬‬
‫دولت‏م��ردان غربى طرح اين‏گونه مس��ائل را در اين مقطع‪ ،‬از نظر‬ ‫بنابراين‪ ،‬نظريه فوكوياما را بايد در ردیف نوشته‏هايى دانست که به‬
‫پی‌آمدهاى سياس��ى آن‪ ،‬جاي��ز نمى‏بينند‪ .‬برخى اندیش��ه‌ورزان و‬ ‫پايان عصر ايدئولوژى ي��ا به عبارتى‪ ،‬به بنياد ايدئولوژى امریکايى‬ ‫‪170‬‬
‫روشن‌فكران محافل سياس��ى غرب‪ ،‬آن را طرحى خام مى‏پندارند‬ ‫مربوط مى‏شود؛ همان‏گونه كه ژرار آرو‪ 8‬و الويه مونژن‪ 9‬در مقاله‏اى‬
‫و هانتينگتون را به پاش��يدگى درونى‪ ،‬پوچى اخالقى و خأل معنوى‬ ‫كه در ‪1989‬م در نشريه اسپريت امریکا به چاپ رسيد‪ ،‬بيان كردند‪،‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫جهان غرب و در عوض‪ ،‬تالش براى يك‌پارچه انگاشتن آن متهم‬ ‫ِ‬ ‫اعالم پايان تاريخ‪ ،‬اصلی پايدار در انديشه امریکايى است و اصو ًال‬
‫مى‏سازند و از او مى‏خواهند تا براى ترميم خانه از پاى‏بست ويران‬ ‫امریکا از نظر ايدئولوژى بر اساس نفى تاريخ بنا شده است‪ 10.‬پس‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫غرب‪ ،‬چاره‌انديشى كند‪ .‬جيمز كورث‪ 11‬از جمله منتقدانى است كه‬ ‫نمى‏تواند به مديريت جهانى بپردازد كه همه آن‪ ،‬به اس��تثنای خود‬
‫به‌طور مش��خص از هانتينگتون به دليل ناديده گرفتن مش��كالت‬ ‫را نفى كرده است‪.‬‬
‫داخلى تمدن غرب‪ ،‬انتقاد كرده است‪ .‬وى در مقاله مفصلى با عنوان‬
‫هانتينگتون‬
‫«برخورد واقعى»‪ 12،‬ابتدا برخورد مفاهيم در عصر جديد را بررس��ى‬
‫هانتينگتون بى‌آن‏ك��ه هم‌چون برخى تحليل‏گران‪ ،‬پايان جنگ‬
‫می‌کند و سپس به انتقاد از نظريه هانتينگتون مى‏پردازد‪ .‬به اعتقاد‬
‫س��رد را ختم مناقش��ه‌های ايدئولوژيك تلقى كند‪ ،‬آن را س��رآغاز‬
‫وى‪ ،‬غرب آبس��تن مهم‏ترين تحوالت است و برخورد واقعى نيز در‬
‫دوران جدي��د برخورد تمدن‏ها مى‏انگارد‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬بس��يارى‬
‫درون تمدن غرب به‌ویژه امریکا صورت خواهد گرفت‪ .‬چندگانگى‬
‫از ح��وادث و رخدادهاى جارى جهان را به‏گونه‏اى تعبير و تحليل‬
‫فرهنگ��ى و حركت‏هاى فمينيس��تى از جمله زمينه‏هاى الزم براى‬
‫مى‏كند كه در جهت تحكيم انگاره‏ها و فرضيه‌های نظريه جديدش‬
‫ایجاد درگيرى درون‌تمدنى غرب‌اند‪ .‬هم‏چنين مى‏افزايد که برخورد‬
‫ق��رار گيرد‪ .‬نظري��ه برخورد تمدن‏ها از بدو انتش��ار با واكنش‏هایی‬
‫واقعى بين غرب و دیگران نخواهد بود‪ ،‬بلكه در درون تمدن غرب‪،‬‬
‫گس��ترده در محافل فك��رى‪ ،‬مذهبى‪ ،‬فرهنگى و سياس��ى جهان‬
‫شاهد برخورد «غرب و فراغرب»‪ 13‬خواهيم بود‪ .‬نشانه‌هايى از اين‬
‫روبه‏رو ش��ده اس��ت‪ .‬در ايران‪ ،‬برخی آثار منتشر شده درباره نظريه‬
‫برخورد در حال حاضر در غرب به چش��م مى‏خورد كه از آن جمله‬
‫برخورد تمدن‏ها عبارتند از‪:‬‬
‫مى‏توان به درگيرى‏هاى فكرى طبقات مختلف امریکا و توسعه آن‬
‫‪ .1‬محمدعلى اسالمى ندوش��ن‪« ،‬كدام رويارويى؟»‪ ،‬دوماه‌نامه‬
‫‪14‬‬
‫به بدنه سياسى امریکا اشاره كرد‪.‬‬
‫اطالعات سياسي ـ اقتصادي‪ ،‬ش‌‪ 75‬ـ‪76‬؛‬
‫با وجود انتقادهاى گس��ترده محافل آكادميك از نظريه برخورد‬
‫‪ .2‬امي��د فرهن��گ‪« ،‬ما چگونه ب��ر غرب تأثي��ر مى‏گذاريم؟»‪،‬‬
‫تمدن‏ها‪ ،‬برخى شخصيت‏هاى سياسى و دانشگاهى و هم‏چنين بعضى‬
‫فصل‏نامه گفتگو‪ ،‬دى ‪1372‬؛‬
‫مراكز مطالعاتى با‏نفوذ در امریکا و اروپا‪ ،‬نظريه‌های هانتينگتون را‬
‫‪ .3‬داريوش ش��ايگان‪« ،‬چندگانگى فرهنگى»‪ ،‬فصل‏نامه گفتگو‪،‬‬
‫شايس��ته تأمل يافته‌اند و در تحليل مسائل جارى بين‏المللى به آن‬
‫دى ‪1372‬؛‬
‫توجه می‌کنند‪ .‬در این میان‪ ،‬مى‏توان به هش��دارهاى گراهام فولر‪،‬‬
‫‪ .4‬س��اموئل هانتينگت��ون‪« ،‬روياروي��ى تمدن‏ه��ا»‪ ،‬ترجم��ه‬
‫متخصص ارشد سابق امور خاورميانه سازمان و كارشناس برجسته‬
‫مجتب��ى امي��رى‪ ،‬دوماه‌نام��ه اطالع�ات سياس�ي ـ اقتص�ادي‪،‬‬
‫مركز مطالعاتى راند اشاره كرد‪ .‬وى در مقاله‏اى با عنوان «فراسوى‬
‫ش‌‪ 69‬ـ‪.70‬‬
‫جنگ سرد» مى‏نويسد‪:‬‬
‫‪ .5‬مجتب��ى امي��رى‪« ،‬نظري��ه روياروي��ى تمدن‏ه��ا از‬
‫جهان در ورطه يك بحران فرهنگى بى‏سابقه گرفتار شده‬
‫دي��دگاه منتق��دان»‪ ،‬دوماه‌نام��ه اطالع�ات سياس�ي ـ اقتص�ادي‪،‬‬
‫اس��ت‪ .‬فرضيّات برترى فرهنگى غ��رب به‌ویژه در دامن‬
‫ش‌‪ 73‬ـ ‪74‬؛‬
‫پيكره فرهنگى اسالم و تمدن كنفوسيوسى به شدت مورد‬
‫‪« .6‬نبرد آينده؛ گفت‌وگو با ساموئل هانتينگتون»‪ ،‬ترجمه‪ :‬حميد‬
‫حمله قرار گرفته است‪ .‬چنان‌چه ساير نقاط جهان كه نوع ًا‬
‫عضدانلو‪ ،‬ماه‌نامه كلك‪ ،‬ش‌‪ ،42‬شهريور ‪.1372‬‬
‫از س��وى غرب‪ ،‬بى‏ارتباط با منافع غرب تلقى مى‏شوند‪،‬‬
‫در جست‌وجوى ايفاى نقش بارزترى در صحنه مسائل بين‏المللى باشند‪ ،‬اين دو‬
‫جريان مى‏توانند به خصومت‏هاى اقتصادى‪ ،‬سياسى و حتى نظامى تبديل شوند‪.‬‬
‫گراهام فولر نظريه برخورد تمدن‌ها و دش��منى اس�لام و غرب را در آخرين كتابش به‬
‫تفصيل بررسى كرده است‪.‬‬
‫هنرى كيس��ينجر نيز معتقد اس��ت در دنياى بعد از جنگ س��رد‪ ،‬ش��ش قدرت جهانى‪،‬‬
‫قدرت‏هاى برتر خواهند بود كه در درون پنج تمدن بزرگ هس��تند‪ .‬كيسينجر تمام مسائل‬
‫جهان را در خطوط گسل مورد نظر هانتينگتون متمركز نمى‏داند‪ ،‬ا ّما با تحليل وى درباره‬
‫وضعيت جهان بعد از جنگ س��رد موافق اس��ت‪ .‬كيسينجر در سخن‌رانى خود در كنفرانس‬
‫ويژه كتاب‌خانه نيكسون در كاليفرنيا‪ ،‬درباره برخورد تمدن‏ها اظهار نظر كرد‪ .‬اين كنفرانس‬
‫در س��ال ‪1995‬م با عنوان «نقش امریکا در دنياى نامطمئن»‪ ،‬با ش��ركت صاحب‌نظرانى‬
‫چون هانتينگتون‪ ،‬برژينسكى و شلزينگر برگزار شده بود‪.‬‬
‫در ميان محققان اروپايى نيز برخى از آنان در ترسيم وضعيت آينده روابط بين‏الملل با‬
‫مواضع هانتينگتون همراه هستند‪ ،‬به‏‌گونه‌ای كه ميچل استرمر‪ ،‬رئيس انستيتوى مطالعات‬
‫روابط بين‏الملل آلمان هنگام تش��ريح نتيجه آخرين تحقيقات اين مؤسس��ه اعالم كرد كه‬
‫برخورد فرهنگ‏ها عامل خطرناك و بى‏ثبات كننده‏اى اس��ت كه كش��ورهاى ناتو در آينده‬
‫با آن روبه‌رو خواهند شد‪.‬‬
‫در مقابل‪ ،‬آن دس��ته از دولت‏مردان و روش��ن‌فکران غيرغربى كه تاريخ جنگ سرد را‬
‫فراموش نكرده‏اند‪ ،‬طرح مقوله برخورد تمدن‏ها را توطئه حساب شده و خطرناكى مى‏بينند‬
‫كه از تفكر تفرقه‌افكنانه غرب‪ ،‬برخاسته و با هدف پاي‌مال كردن منافع كشورهاى در حال‬
‫توس��عه ارائه شده است‪ .‬در اين ميان‪ ،‬ساده‏انديش��انى نيز يافت مى‏شوند كه براى گريز از‬
‫دغدغه تكاپوى علمى و فلسفى‪ ،‬به دنياى سياه و سفيدى كه هانتينگتون ترسيم مى‏كند‪،‬‬
‫بس��نده كرده‌اند‪ .‬آنان بدون توجه به پی‌آمدهاى خطرناك و پيچيده آن مى‏كوش��ند آن را‬
‫آن دسته از‬ ‫بر ايده‏هايى نظير تقابل داراالس�لام و دارالحرب منطبق سازند‪ .‬محافل غربى و غيرغربى‬
‫دولت‏مردان و‬
‫تقريب�� ًا تم��ام جنبه‌های نظريه برخ��ورد تمدن‏ها را نقد كرده‏اند‪ .‬با اين همه‪ ،‬كمتر كس��ى‬
‫روشن‌فکران غيرغربى‬
‫كه تاريخ جنگ سرد‬ ‫اس��ت كه به وقت‌‏شناسى و زيركى هانتينگتون در استفاده سنجيده از خأل آشكارى كه در‬
‫را فراموش نكرده‏اند‪،‬‬ ‫زمين��ه نظريه‏پ��ردازى روابط بين‏الملل بعد از پايان جنگ س��رد به وجود آمده بود‪ ،‬معترف‬
‫طرح مقوله برخورد‬
‫تمدن‏ها را توطئه‬
‫نباش��د‪ .‬هم‏چنين بايد اذعان كرد كه هانتينگتون با طرح به موقع اين نظريه موجب ش��د‬
‫حساب شده و‬ ‫در سياس��ت بين‏الملل‪ ،‬اهداف‪ ،‬تحليل‏ها و ارزش‏هاى در حال شكل‏گيرى آن‪ ،‬بازانديشى‬
‫خطرناكى مى‏بينند كه‬ ‫ص��ورت بگیرد‪ .‬پژوهش‌گران علم رواب��ط بين‏الملل نيز در تحليل اوض��اع جديد جهانى‪،‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫از تفكر تفرقه‌افكنانه‬


‫غرب‪ ،‬برخاسته و با‬ ‫درص��دد معرفی پارادايم‏هاى نو برآمدند‪ .‬با این حال‪ ،‬تاكنون نتوانس��ته‌اند جایگزینى براى‬
‫هدف پاي‌مال كردن‬ ‫نظريه هانتينگتون معرفی کنند‪.‬‬
‫منافع كشورهاى در‬ ‫با وجود نقدهاى متعددى كه درباره نظريه برخورد تمدن‏ها تا كنون منتشر شده است‪،‬‬
‫حال توسعه ارائه شده‬
‫است‬ ‫هانتينگت��ون هم‏چنان بر دي��دگاه بدبينانه خويش درباره آينده رواب��ط بين تمدن‏ها تأكيد‬
‫‪171‬‬
‫تمدن غربى را بازس��ازى و از آن پاس��داری کنند‪ .‬اين مسئوليت را‬ ‫ورزيده و از شكس��ت دول��ت ـ ملت به عنوان واح��د اصلى روابط‬
‫نی��ز بيش از آن‌كه متوجه اروپا بداند‪ ،‬متوجه امریکا مى‏داند‪ .‬از نگاه‬ ‫بين‏الملل‪ ،‬تش��ديد تنش‏هاى ناسيوناليس��تى‪ ،‬گرايش فزاينده بشر‬
‫او ب��راى حفظ تمدن غربى‪ ،‬باید اه��داف زير را پی‌گیری کرد و به‬ ‫به درگيرى‪ ،‬افزايش س�لاح‏هاى کشتارجمعى و رشد بى‌نظمى در‬ ‫‪172‬‬
‫سرانجام رساند‪:‬‬ ‫‪15‬‬
‫جهان سخن مى‏گويد‪.‬‬
‫الف) دست‏يابى به هم‏گرايى سياسى‪ ،‬اقتصادى و نظامى بيشتر‬ ‫از نظ��ر هانتينگتون‪ ،‬بر خالف گذش��ته‪ ،‬تنش‏ها و منازعه‌های‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫و هماهنگ كردن سياست‏ها با اين هدف كه كشورهاى متعلق به‬ ‫ج ّدى در س��طح بين‏المللى‪ ،‬از بحران هويت در ميان ملت‏ها ریشه‬
‫تمدن‏هاى ديگر‪ ،‬اختالفات خود را با كشورهاى غربى حل كنند؛‬ ‫خواه��د گرفت‪ .‬هويتى ك��ه پيش از اين‪ ،‬با اس��تناد به ايدئولوژى‪،‬‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫كانون��ى آيين‬
‫ِ‬ ‫ب) پذي��رش جايگاه روس��يه به عنوان كش��ور‬ ‫نظام اقتصادى يا نظام سياسى كشورها تعريف مى‏شد‪ ،‬اكنون براى‬
‫ارتودوكس��ى و قدرت محلى مهم با منافعى مشروع در حفظ امنيت‬ ‫حفظ موجوديت خود به دنبال يافتن شاخص‏هاى جديدى در مقوله‬
‫مرزهاى جنوبى خود؛‬ ‫فرهنگ اس��ت‪ .‬چش��م‏انداز آينده چنين مى‏نمايد كه درگيرى‏هاى‬
‫غربى اروپاى مركزى در اتحاديه اروپايى و‬ ‫ج) ادغام كشورهاى ِ‬ ‫آینده‪ ،‬نه‌تنها براى پيشبرد اهداف سياسى‪ ،‬بلكه برای تعيين هويت‬
‫ناتو يعنى كش��ورهاى گروه ويسگراد‪ ،‬جمهورى‏هاى حوزه بالتيك‪،‬‬ ‫خ��ود افراد و واحدها در چارچوب تمدن‏هاى موجود رخ خواهد داد‪.‬‬
‫اسلوونى و كرواسى؛‬ ‫سياس��ت داخلى‪ ،‬سياست قومى و سياس��ت جهانى وجود خواهند‬
‫غربى‏ش��دن امریکاى التي��ن تا حد امكان و ايجاد‬
‫ِ‬ ‫د) كمك به‬ ‫داشت‪ ،‬ا ّما همگى تابعى از سياست تمدنى خواهند بود‪.‬‬
‫پيوندهاى نزديك‏تر بين كشورهاى امریکاى التين با غرب؛‬ ‫هانتينگتون هم‏چنين تصريح مى‏كند‪:‬‬
‫هـ) محدود كردن گس��ترش قدرت نظامى متعارف و نامتعارف‬ ‫در دنياى بعد از جنگ س��رد‪ ،‬كشورهاى اصلى و مركزى‬
‫كشورهاى مسلمان و چين؛‬ ‫هر تمدن جاى ابرقدرت‏هاى دوران جنگ سرد را خواهند‬
‫و) كند كردن ش��تاب دور ش��دن ژاپن از غرب و نزديك شدن‬ ‫گرفت‪ .‬ق��درت جهانى ديگر معنا ندارد و جامعه جهانى‬
‫اين كشور به چين؛‬ ‫توهمى بيش نيست‪ .‬هيچ كش��ورى‪ ،‬حتى امریکا‪ ،‬منافع‬
‫ز) حف��ظ برت��رى تكنولوژي��ك و نظامى غرب ب��ر تمدن‏هاى‬ ‫استراتژيك مش��خصى ندارد‪ .‬شكل‏گيرى دنياى آينده بر‬
‫‪17‬‬
‫ديگر‪.‬‬ ‫اس��اس تمدن‏ها حتمى است و هيچ گريزى از آن وجود‬
‫با تحقق اين اهداف كه تحقق‏بخش��ى به آن آغاز ش��ده است‪،‬‬ ‫ندارد‪.‬‬
‫ديگر فرهنگ‏ها و تمدن‏ها يا بايد نابود ش��وند يا به اطاعت محض‬ ‫با بررس��ى نظريه برخورد تمدن‏ها و نقدهايى كه تاكنون درباره‬
‫غرب تن در دهند‪ .‬فراهم آوردن چنين نظمى‪ ،‬تنها سفيدپوست‏هاى‬ ‫آن منتشر شده‪ ،‬بیان چند نكته ضروری است‪:‬‬
‫غربى را شايسته تكريم مى‏داند و بس‪.‬‬ ‫‪ .1‬نظريه برخورد تمدن‏ها‪ ،‬ديدگاه جديدى اس��ت كه در تحليل‬
‫ه��م فوکویاما و ه��م هانتینگتون در پی تثبی��ت نظام لیبرال ـ‬ ‫مسائل جهانى‪ ،‬اهميت بسيار دارد و تأمل و تعمق در ابعاد نظرى و‬
‫دموکراسی در جهان هستند‪ ،‬در حالی که عالوه بر نقدهایی که بر‬ ‫فرهنگى آن ضرورى است‪.‬‬
‫دو نظریه پایان تاریخ و جنگ تمدن‌ها آوردیم‪ ،‬نقدهای فراوانی نیز‬ ‫‪ .2‬برخورد تمدن‏ها نظريه‌ای اس��تراتژيك است و بايد در سطح‬
‫بر این نظام وارد است از جمله‪:‬‬ ‫سياسى (اجرايى) به آن توجه کرد‪.‬‬
‫‪ .1‬فردمبنايى‬ ‫‪ .3‬اين نظريه برخى نكته‌های مهم و ارزنده دارد‪ ،‬ولی زيرساخت‬
‫يكى از مميزه‏هاى اجتماعى نظام‏هاى ليبرال ـ دموكراس��ى از‬ ‫و پايه علمى و تئوريك مستحكمى ندارد و با بسيارى از واقعيت‌های‬
‫دیگر نظام‏ها‪ ،‬فردگرايى افراطى است‪ .‬منظور از فردگرايى افراطى‪،‬‬ ‫‪16‬‬
‫موجود نيز سازگار نيست‪.‬‬
‫آن است که مردان و زنانى كه در جامعه زندگى مى‏كنند‪ ،‬در شرايط‬ ‫‪ .4‬هانتينگتون از رهبران غربى مى‏خواهد که بكوش��ند كيفيت‬
‫عادى‪ ،‬مستقل از يكديگر و مجزاى از جامعه‏اند‪ .‬در نتيجه‪ ،‬هرگونه تماس اين اتم‏ها هرگز‬
‫از ماهيت اجزا يا از سرش��ت اين افراد برنمى‌خيزد‪ ،‬بلكه انواع مناس��بات اجتماعى و روابط‬
‫انس��انى تابع مقاصد و منافع فردى اس��ت‪ .‬از اين جهت‪ ،‬مناس��بات و روابط‪ ،‬معنا و مفهوم‬
‫ابزارى پيدا مى‏كنند و نهادهاى سياسى‪ ،‬سازمان‏هاى اقتصادى و مؤسسه‏هاى فرهنگى به‬
‫ميزانى موجه و مشروع هستند كه منافع افراد را برآورده سازند‪ .‬تأمين منافع فردى هم تنها‬
‫در پرتو آزادى صورت مى‏گيرد‪ .‬بنابراين‪ ،‬اعمالى كه آزادى را تحديد يا تهديد مى‏كنند‪ ،‬به‬
‫آن دلیل كه مانع آزادى عمل افراد براى دس��ت‏يابى به خواسته‏هاى‌شان مى‏شوند‪ ،‬مردود‬
‫و مطرودند‪.‬‬
‫در نقد فردگرايى مى‏توان گفت در ش��رايط عادى نیز زيست جمعى انسان‏ها‪ ،‬نه‌تنها از‬
‫منافع مادى‪ ،‬بلكه گاه از منافع معنوى و روحى و در نتيجه‪ ،‬از ماهيت انس��انى انس��ان‏ها‬
‫برمى‏خيزد‪ .‬بنابراین‪ ،‬موجه بودن مؤسس��ه‌های اجتماعى فقط در گرو تأمين منافع دنيوى‬
‫نيس��ت كه به این دلیل نيازمند منشأ مش��روعيت دنيايى باشد‪ .‬هم‌چنین در دست‌یابی به‬
‫منافع‪ ،‬هميش��ه مؤسس��ه‌های اجتماعى و نيز آزادى‪ ،‬تسريع‏‌کننده نيس��تند‪ ،‬بلكه گاه كند‬
‫كننده‏اند؛‪ 18‬چون دست‌کم درباره مؤسسه‌های اجتماعى مى‏توان گفت آنها با دامن زدن به‬
‫بوروكراسى‪ ،‬روند دست‏يابى به هدف‏ها را كند مى‏كنند‪.‬‬
‫‪ .2‬بى‌معنايى منافع عمومى‬
‫در ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬منافع عمومى عبارت اس��ت از ه��ر آن‌چه قواعد دموكراتيك‬
‫(انتخ��اب جمعى) توليد مى‏كند يا برمى‏گزين��د‪ .‬گاه ليبرال ـ دموكرات‏ها‪ ،‬منافع عمومى را‬
‫با س��خن و تعريف روس��و از منافع اجتماعى برابر مى‏نهند‪ ،‬در حالى كه روس��و‪ ،‬بين منافع‬
‫عموم��ى و منافع همگانى و اجتماعى تفاوت قائل بود‪ .‬بنابراين‪ ،‬در نقد آن مى‏گويند نظام‬
‫ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬تلقى خاصى از منافع يا تعلّقات عمومى دارد كه بر پايه آن‪ ،‬خواسته‏ها‬
‫و آرزوه��اى غيرمعقول را ني��ز دربر مى‏گيرد‪ .‬هدف نظام ليبرال ـ دموكراس��ى هم تأمين‬
‫در نقد فردگرايى‬ ‫بيشترين منافع اس��ت و قواعد دموكراتيك انتخاب جمعى‪ ،‬ابزارى براى دست‌یابی به اين‬
‫مى‏توان گفت در‬
‫شرايط عادى نیز‬ ‫منافع هستند‪ .‬در مقابل‪ ،‬لوين‪ ،‬مفهوم منافع عمومى به كار رفته در ليبرال ـ دموكراسى را‬
‫زيست جمعى‬ ‫ابهام‏آميز مى‏داند و بر اين باور است‪:‬‬
‫انسان‏ها‪ ،‬نه‌تنها از‬ ‫در گفتمان ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬منظور از كلمه عمومى‪ ،‬جمع بين فردفرد [است]‪ ،‬در‬
‫منافع مادى‪ ،‬بلكه گاه‬
‫از منافع معنوى و‬ ‫حالى كه مفهوم جمعى در منافع جمعى‪ ،‬برآيند تك‌تك افراد جامعه است‪ ،‬درست به همان‬
‫روحى و در نتيجه‪،‬‬ ‫نح��و ك��ه واژه عموم (عمومى) با جامعه (جمعى) تف��اوت دارد‪ .‬افزون بر آن‪ ،‬مفهوم منافع‬
‫از ماهيت انسانى‬
‫يا تعلقات‪ ،‬برداش��تى از عقل عملى اس��ت كه آن هم‪ ،‬صرف ًا ابزارى [است] يا در آن‪ ،‬عقل‪،‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫انسان‏ها برمى‏خيزد‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬موجه بودن‬
‫‪19‬‬
‫برده عواطف است‪.‬‬
‫مؤسسه‌های اجتماعى‬
‫فقط در گرو تأمين‬ ‫‪ .3‬رهايى‪ ،‬نه آزادى‬
‫منافع دنيوى نيست‬ ‫لوي��ن از ارائه تعريف آزادى مورد نظر نظريه‏هاى ليبرال ـ دموكراس��ى ابا دارد‪ .‬از اين‬
‫‪173‬‬ ‫رو‪ ،‬مس��تقيم به س��راغ تحليل مفهوم آزادى ليبرال ـ دموكراس��ى نم��ى‏رود؛ چون معتقد‬
‫‪ .5‬وضع قوانين‬ ‫اس��ت آزادى را حتى ليبرال ـ دموكرات‏ها به صورت‌های مختلف‬
‫حق قانون‏گذارى در ليبرال ـ دموكراس��ى با مردم اس��ت‪ ،‬نه با‬ ‫تعريف کرده‌اند‪ .‬با اين وصف‪ ،‬مى‏كوش��د مخرج مش��ترك تعاريف‬
‫خدا‪ ،‬ولى وضع قوانين از س��وى بشر‪ ،‬کاس��تی‌هایی دارد‪ .‬از جمله‬ ‫آزادى ليب��رال ـ دموكرات‏ها را عرضه كند و آن اين اس��ت كه در‬ ‫‪174‬‬
‫این‌که‪:‬‬ ‫نظريه ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬آزادى يعنى نبود محدوديت اجبارى در‬
‫الف) بش��ر نمى‏تواند براى انس��ان‏ها‪ ،‬قانون يا قوانينى جامع و‬ ‫دسترسى به هدف‏ها‪ .‬پس در اين نظريه‪ ،‬بهترين تعريف از آزادى‪،‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫كامل وضع كند؛ زیرا ابزارهاى سه‌گانه شناخت انسانى‪ ،‬چون حس‪،‬‬ ‫به حال خود واگذاشتن افراد به صورت تحديد نشده و رها شده‪ ،‬در‬
‫دس��ت‌یابی به هدف‏هاس��ت؛ اما واقعيت آن است كه دست‏يابى به‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫تجربه و عقل‪ ،‬قادر به كشف نيازهاى انسان نيستند‪.‬‬
‫ب) بیشتر قوانين وضع شده بشرى‪ ،‬با منافع قانون‌گذاران پيوند‬ ‫بيش��ترين منافع فردى‪ ،‬همواره در گرو برخوردارى بيشتر از آزادى‬
‫مى‏خورد؛ يعنى تصويب قوانين به وس��یله بش��ر‪ ،‬احتما ًال زمينه را‬
‫‪21‬‬
‫نيست‪ 20،‬همان‌گونه كه در جامعه بدون دولت يا در وضع طبيعى‪،‬‬
‫براى پيوند بين منافع قانون‌گذاران و قانون فراهم مى‏آورد‪ .‬اين در‬ ‫ب��ه علت هرج و مرج زی��اد يا فراوانى آزادى‪ ،‬رس��يدن به اهداف‪،‬‬
‫حالى است كه انس��ان يا انسان‏هاى قانون‏گذار‪ ،‬تمايلى به محدود‬ ‫ناممكن اس��ت‪ ،‬يا دس��ت‌کم‪ ،‬به كندى حركت الك‏پشتى صورت‬
‫‪23‬‬
‫كردن منافع خود ندارند‪.‬‬ ‫مى‏گيرد‪ .‬بنابراين‪ ،‬به نفع افراد است كه در تعقيب اهداف‏شان‪ ،‬خود‬
‫ج) اقليت‏ه��ا ناچارن��د قوانين تحميلى اكثري��ت مخالف خود را‬ ‫و ديگران محدوديت‌هايى را بپذیرند‪.‬‬
‫تحمل كنند و آن را برخالف ميل باطنى‏شان به اجرا بگذارند‪.‬‬ ‫‪ .4‬ناهم‌سانى تئوريك‬
‫د) بیش��تر قوانين بشرى‪ ،‬در فطرت انس��ان‏ها ريشه ندارند‪ .‬به‬ ‫هم‌سازى و امتزاج ليبراليسم در دموكراسى در هیئت يك نظريه‬
‫همی��ن دلیل‪ ،‬ه��م از مقبوليت عام��ه بى‏بهره‏اند و ه��م مرتب به‬ ‫واحد سياسى‪ ،‬مسئله‌ای دست‌نيافتنى است‪ .‬بنابراين‪ ،‬نظريه ليبرال‬
‫تصويب قوانين جديد يا توسل به سرنيزه نياز پيدا مى‏كنند تا قابليت‬ ‫ـ دموكراس��ى با اين پرسش روبه‌رو است كه آيا مواضع ليبراليستى‬
‫‪24‬‬
‫و ضمانت اجرايى بيابند‪.‬‬ ‫با مواضع دموكراتيك مى‏تواند در نظريه منسجم سياسى هم‌زيستى‬
‫‪ .6‬انتخاب ناصالحان‬ ‫کنند و گرد هم آيند؟‬
‫در ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬مجريان حكومتى تنها با رأى مردم و‬ ‫پاس��خ ليبرال ـ دموكراس��ى به اين پرس��ش‪ ،‬چشم‌پوش��ى از‬
‫بدون توجه به اوامر دينى برگزيده مى‏ش��وند‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬در اين‬ ‫مؤلفه‏ه��اى دموكراتي��ك‪( ،‬چ��ون خير جمعى) به نف��ع مؤلفه‏هاى‬
‫راه‪ ،‬كافى است كه به هر صورتى‪ ،‬نظر مردم را به سوى خود جلب‬ ‫ليبراليس��تى (مانند خير فردى) اس��ت‪ ،‬ولى ليب��رال ـ دموكرات‏ها‬
‫كنند تا از سوى اكثريت آنان براى تصدى پست‏هاى دولتى انتخاب‬ ‫به روش��نی بیان نمى‏كنند كه مؤلفه‏هاى ليبراليس��تى كدامند؟ آنها‬
‫شوند‪ .‬بر اين شیوه انتخاب‪ ،‬دست‌کم دو اشكال وارد است‪:‬‬ ‫كج‏دارمريزان��ه‪ ،‬گاه به خير جمعى و گاه ب��ه خير فردى‪ ،‬يعنى گاه‬
‫ال��ف) اگر ب��ا آراى مردم‪ ،‬فردى هوس‏ران‪ ،‬بى‌تقوا‪ ،‬بى‏س��واد و‬ ‫دموكراتيكى و گاه ليبراليستى عمل مى‏كنند‪ .‬اگر بنا باشد در نظريه‬
‫بى‏عرضه به مس��ئوليت دس��ت يابد‪ ،‬ناگفته پيداس��ت جامعه دچار‬ ‫ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬عناصر دموكراتيك و ليبراليستى در كنار هم‬
‫تباهى و انحطاط خواهد شد‪ .‬بى‏شك‪ ،‬عقل‪ ،‬اين استدالل را نخواهد‬ ‫قرار گيرند يا از مؤلفه‏هاى ليبراليستى در مقابل عناصر دموكراتيك‬
‫‪25‬‬
‫پذيرفت كه بگذارد جامعه تباه شود‪ ،‬چون مردم رأى داده‏اند‪.‬‬ ‫حفاظت کنند يا ليبراليسم و دموكراسى‪ ،‬بافته‏هاى همديگر را رشته‬
‫ب) در پروسه‌های انتخاباتى‪ ،‬كمتر افراد اليق‪ ،‬شركت می‌کنند‬ ‫و همديگر را نقض نكنند‪ ،‬بايد به روشنى‪ ،‬شاخص‌هاى ليبراليستى‬
‫و نامزد يا انتخاب مى‏ش��وند؛ زيرا تنها كس��انى كه ثروت‏مندتر و با‬ ‫را مش��خص و معين کنند و حتى به تحديد گس��تره هر يك از آن‬
‫نفوذترند‪ ،‬با صرف پول بيش‏تر و انجام تبليغات افزون‏تر‪ ،‬به پس��ت‬ ‫دو بپردازند‪ .‬محدود نکردن گستره لیبرالیسم و دموکراسی‪ ،‬دفاع از‬
‫و مقام دس��ت مى‏يابند و صالحان به علت دست‏رس��ى نداشتن به‬ ‫ليبرال ـ دموكراسى و مشروعيت‏بخشى به آن را با دشوارى روبه‌رو‬
‫‪26‬‬
‫مراكز ثروت و قدرت‪ ،‬منزوى مى‏شوند‪.‬‬
‫‪22‬‬
‫مى‏كند‪.‬‬
‫‪ .7‬تبليغات عوام‏فريبانه‬
‫رأى‏س��ازى يا جلب آراى مردم به وس��يله تبليغات عوام‏فريبانه‪ ،‬از معايب مهم ليبرال ـ‬
‫دموكراسى است‪ .‬در شرايطى كه اكثريت مردم به وسيله تبليغات دروغين‪ ،‬گمراه مى‏شوند‪،‬‬
‫آيا مى‏توان آراى به‏دست آمده را نظر واقعى مردم دانست؟ اين مسئله‪ ،‬مؤيد جمله‏اى معروف‬
‫از ژان ژاك روس��و است كه گفت‪« :‬هرگز نمى‏توان ملتى را فاسد کرد‪ ،‬ولى مى‏توان بیشتر‬
‫آنها را گمراه كرد‪ .‬آن وقت چنين به نظر مى‏رسد كه ملتى‪ ،‬زيان خود را مى‏خواهد»‪.‬‬
‫در واقع‪ ،‬سه اشكال در تبليغات غربى به چشم مى‏خورد‪:‬‬
‫الف) به دست آوردن آراى اكثريت مردم به هر شيوه و وسيله ممكن‪ ،‬تداعى‌كننده اين‬
‫جمله است‪« :‬هدف‪ ،‬وسيله را توجيه مى‏كند»‪.‬‬
‫ب) هدف تبليغات‪ ،‬گرفتن قدرت تفكر از مخاطبان اس��ت‪ .‬در اين صورت‪ ،‬هر فرد آن‬
‫رأيى را مى‏دهد كه پیش‌تر در ذهن او پديد آورده‏اند‪.‬‬
‫‪27‬‬
‫ج) در ميدان رقابت انتخابات‪ ،‬تنها كسانى پيروز خواهند شد كه امكانات تبليغى بيشترى دارند‪.‬‬
‫‪ .8‬بى‏اعتنایی سياسى‬
‫در نظام‏هاى ليبرال ـ دموكراس��ى كه اساس�� ًا بر نمايندگى‪ 28‬اس��توارند‪ ،‬در فواصل بين‬
‫انتخاب��ات‪ ،‬گردش كار بر عهده نمايندگان اس��ت و انتخاب‌كنن��دگان‪ ،‬منفعل و از چرخه‬
‫قدرت دورند‪ .‬به اين معنا كه‪ ،‬با وجود حضور نهادهاى مدنى مانند احزاب سياسى‪ ،‬ويژگى‬
‫و ماهيت نظام ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬مباين مشاركت سياسى است‪ .‬شايد اين مسئله‪ ،‬موجب‬
‫بی‌اعتنایی سیاس��ی رأی‌دهندگان یا كاهش مشاركت سياسى حتى در پاره‏اى از موارد‪ ،‬به‬
‫س��طوحى پايين‏تر از استاندارهاى پذیرفته شده باش��د‪ .‬البته اين بحران در دهه‏هاى اخير‪،‬‬
‫حادتر شده است؛ زیرا‪:‬‬
‫در شرايطى كه‬
‫اكثريت مردم به‬
‫الف) توس��عه ارتباطات به توسعه هوشيارى و آگاهى مردم از ناتوانى دولت‏مردان منجر‬
‫وسيله تبليغات‬ ‫ش��ده اس��ت‪ .‬آنها نيز در واكنش به اين ناتوانى‪ ،‬س��هم مشاركت سياس��ى خود را كاهش‬
‫دروغين‪ ،‬گمراه‬ ‫داده‏اند‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬گسترش علوم‪ ،‬نخبگان و مديران منتخب مردم را با ناتوانى بيشترى‬
‫مى‏شوند‪ ،‬آيا مى‏توان‬
‫آراى به‏دست آمده‬ ‫در اداره جامعه روبه‌رو كرده اس��ت؛ چون تس��لط نس��بى در همه حوزه‏ه��اى علمى براى‬
‫را نظر واقعى مردم‬ ‫مديريت بهينه‪ ،‬ناممكن است‪.‬‬
‫دانست؟ اين مسئله‪،‬‬ ‫ب) جهانى‏سازان با استفاده از ثروت و قدرت‪ ،‬بر نهادهاى تصميم‏گيرى تأثير مى‏گذارند‬
‫مؤيد جمله‏اى معروف‬
‫از ژان ژاك روسو‬ ‫و مراجع قدرت و مراكز تصميم‏گيرى را از تمركز و تعقل دور مى‏سازند‪.‬‬
‫است كه گفت‪« :‬هرگز‬ ‫ج) خطرات جغرافيايى‪ ،‬سياسى و امنيتى افزايش یافته و به مانعى براى عرضه بحث‏هاى‬
‫نمى‏توان ملتى را‬
‫مجامع تصميم‏گيرى به مردم تبدیل شده است‪.‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫‪29‬‬
‫فاسد کرد‪ ،‬ولى‬
‫مى‏توان بیشتر آنها‬ ‫‪30‬‬
‫‪ .9‬انسان‌محورى‬
‫را گمراه كرد‪ .‬آن وقت‬
‫چنين به نظر مى‏رسد‬ ‫اصل بنيادين نظام‏هاى ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬انسان‌محورى است و بدين معناست كه‬
‫كه ملتى‪ ،‬زيان خود را‬ ‫انس��ان‪ ،‬خردمند اس��ت و با بهره‏گيرى از خرد خويش مى‏تواند زندگى فردى و اجتماعى را‬
‫‪175‬‬ ‫مى‏خواهد‬
‫بدون كمك مابعدالطبيعه به بهترين صورت اداره كند‪ .‬پس او‪ ،‬در اين راه‪ ،‬از راهنمايى خدا‬
‫م��ردم روى كار مى‏آين��د و ج��ز آن‌چه م��ردم مى‏خواهند‪ ،‬تعهدى‬ ‫در عرصه زندگى اجتماعى بى‌نياز‏است‪ .‬به همين دليل‪ ،‬بدون الهام‬
‫ندارند‪ .‬در این دموكراس��ى كه همان دموكراسى‏هاى ليبرال امروز‬ ‫و استمداد از قدرت ديگرى‪ ،‬از حق مطلق در تشريع و قانون‏گذارى‬
‫غرب اس��ت‪ ،‬آزادى ب��ه معناى رهايى از قيد و بندهاى انس��انى و‬ ‫برخوردار اس��ت‪ .‬بنابراين‪ ،‬در مبانى انديش��ه ليبرال ـ دموكراسى‪،‬‬ ‫‪176‬‬
‫دينى تعريف مى‏ش��ود‪ .‬اين معنا از آزادى‪ ،‬ستيز با آزادى حقيقى و‬ ‫جايگاه��ى ب��راى نقش‌آفرين��ى و تأثيرگذارى خداون��د و مقوالت‬
‫تكامل‌دهنده است كه يكى از علت‏هاى آن‪ ،‬جایگزینى دموكراسى‬ ‫دينى نظير وحى و معاد وجود ندارد‪ .‬این در حالى اس��ت كه اكنون‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫رأى‏ها (مردم) به جاى دموكراس��ى رأس‏ها (نخبگان) يا شايسته‏ها‬ ‫در بخش��ى از غرب‪ ،‬اين تجربه پديد آمده اس��ت كه انسان بدون‬
‫و شايس��تگان است‪ 34.‬پس‪ ،‬رهبران انقالبى نبايد در دام ليبراليسم‬ ‫راهنمايى خدا‪ ،‬يعنى تاريكى‪ .‬از اين رو‪ ،‬جنبش الهيات رهايى‏بخش‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫بغلتند و سرنوش��ت انقالب و تحوالت مردم‏محور را به دموكراسى‬ ‫در امریکاى التين مى‏كوش��د خ��دا را به غرب بازگرداند تا غرب را‬
‫رأى‏هاى بى‌ارزش و خريده شده واگذارند و انقالب را بازيچه جعل‪،‬‬ ‫از بحران‏هاى ناش��ى از بى‌خدايى نجات دهد‪ .‬البته گرايش راست‬
‫‪35‬‬
‫خرافه و غرض س��ازند‪ .‬در اين باره‪ ،‬نیچه‪ ،‬از اندیشه‌ورزان غربى‪،‬‬ ‫مس��يحيان امریکا به بازگشت دين به عرصه دولت‪ ،‬بيش از آن‌كه‬
‫به ش��دت مخالف ليبرال ـ دموكراسى بود و عقيده داشت عملكرد‬ ‫تالش��ى براى رفع خألهاى معنوى باش��د‪ ،‬تالشى براى گسترش‬
‫ال ريایی‪ ،‬دروغين و مكارانه‬‫آزادى‪ ،‬دموكراس��ى و حقوق بشر‪ ،‬كام ً‬ ‫‪31‬‬
‫سلطه جهانى امریکاست‪.‬‬
‫اس��ت و ب��ا ابزار دروغين نش��ر آزادى‪ ،‬هم خود و ه��م ديگران را‬ ‫‪ .10‬نابرابرى‬
‫مى‏فريب��د‪ .‬فوكوياما و هانتينگتون نيز پس از بيان مش��كالتى كه‬
‫جان رالز‪( 32‬فيلس��وف سياس��ى و نظريه‌پرداز عدالت اجتماعى)‬
‫ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬به‌ويژه در جامعه امریکا به آن دچار شده است‪،‬‬
‫معتقد اس��ت در نظام ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬نابراب��رى اقتصادى و‬
‫معتقدن��د آزادى در مفهوم غربى و در نظام ليبرال ـ دموكراس��ى‪،‬‬
‫اجتماعى وج��ود دارد‪ .‬حذف اين نابرابرى ب��راى نظام‏هاى ليبرال‬
‫بيش از آن‌كه به معنا و به عنوان ابزار تكامل و ترقى انسانى به كار‬
‫ـ دموكراس��ى‪ ،‬نه ممكن است و نه مطلوب؛ زيرا پيروان اين نظام‬
‫آيد‪ ،‬به وس��يله‏اى براى آزادى عمل در عرصه انجام جرم و جنايت‬
‫ايمان دارند كه نابرابرى به ايجاد رقابت و آن هم به افزايش قدرت‬
‫‪36‬‬
‫بدل شده است‪.‬‬
‫و ازدياد ثروت مى‏انجامد‪ ،‬ولی در عوض‪ ،‬اين افزايش‏ها‪ ،‬به كاهش‬
‫‪ .12‬بحران مفهومى‬ ‫فق��ر و توزيع عادالنه خدمات و ثروت نمى‏انجام��د‪ .‬البته رالز آرزو‬
‫برخى از بحران‏هايى كه نظام ليبرال ـ دموكراس��ى با آنها روبه‌رو‬ ‫مى‏كند نابرابرى‏ها به گونه‏اى كنترل و هدايت ش��ود كه بيشترين‬
‫ش��ده است‪ ،‬بحران‏هاى مفهومى اس��ت‪ .‬در چند دهه قبل‪ ،‬ليبرال ـ‬ ‫منفعت و سود را نصيب فقيرترين و محتاج‏ترين افراد جامعه سازد‪.‬‬
‫دموكراس��ى به عن��وان جامعه‌ای آرمانى مطرح بود و تصور مى‏ش��د‬ ‫بنابراي��ن‪ ،‬رالز خواهان رفع نابرابرى نيس��ت‪ ،‬بلك��ه درصدد توزيع‬
‫كه جوامع بش��رى به تدريج‪ ،‬به س��وى حاكميت‏بخشیدن به رأى و‬ ‫عادالنه نابرابرى و بهينه‏سازى آن است‪ .‬با این حال‪ ،‬مى‏افزايد که‬
‫خواست واقعى اكثريت مردم در پيش است‪ .‬امروزه‪ ،‬خالف آن تصور‬ ‫برابرى فرصت نيز براى همه اعضاى جامعه به منظور دس��ت‌یابی‬
‫ال نيز ليبرال ـ دموكراس��ى در معدودى از كش��ورهاى‬ ‫رخ داده و عم ً‬ ‫به مناصب سياس��ى و اجتماعى در نظام‏هاى ليبرال ـ دموكراس��ى‬
‫جهان حاكم اس��ت و در اين تعداد معدود هم‪ ،‬به جاى دموكراس��ى‪،‬‬ ‫ديده نمى‏شود‪ 33.‬در این میان‪ ،‬گمان ما بر اين است كه بعيد به نظر‬
‫آريستوكراس��ى‪ 37‬و اليگارشى‪ 38‬سلطه دارد‪ .‬بنابراين‪،‬‏مفهوم ليبرال ـ‬ ‫مى‏رسد رالز‪ ،‬خواهان حذف نابرابرى فرصت باشد‪.‬‬
‫دموكراس��ى تغيير يافته اس��ت‪ .‬آلن تورن‪ 39،‬جامعه‌ش��ناس مشهور و‬ ‫‪ .11‬ستيز با آزادى‬
‫معاصر فرانسوى‪ ،‬در كتاب دموكراسي چيست در اين باره مى‏نويسد‪:‬‬
‫تفاوت دموكراسى حقيقى با دموكراسى ليبرال‪ ،‬در ستيز ليبرال ـ‬
‫دموكراس��ى ادعا مى‏كند تنوع خواس��ته‏ها را مى‏پذيرد؛ به‬
‫دموكراسى با آزادى به معناى بى‏قيدى است‪ .‬از اين رو‪ ،‬دموكراسى‬
‫اين تنوع‪ ،‬احترام مى‏گذارد؛ آنها را به رس��ميت مى‏شناسد‬
‫را مى‏توان به دموكراس��ى آزاد و متعهد تقس��يم كرد و دموكراسى‬
‫و به هر كسى حق مى‏دهد كه شيوه زندگى شخصى خود‬
‫آزاد يا غيرمتعهد را همان حكومت‏هاى آزادى دانس��ت كه با رأى‬
‫را انتخاب كند‪ ،‬در حالى كه دموكراسى فرانسوى (دموكراسى در فرانسه)‪ ،‬دختران‬
‫مسلمان را از مدرسه اخراج مى‏كند؛ به آنها اجازه استفاده از حجاب را نمى‏دهد و‬
‫على‌رغم مخالفت آنها‪ ،‬توجهى به خواسته‏ها و نيازهاى‌شان نمى‏كند و به حق آنها در‬
‫انتخاب شيوه خاصى از زندگى اعتنايى ندارد‪ .‬البته ليبرال ـ دموكراسى با بحران‏هاى‬
‫ديگر‪ ،‬چون بحران معرفتى‪ ،‬اخالقى‪ ،‬سياسى هم مواجه است كه به پيش‌بينى برخى‬
‫‪40‬‬
‫از اندیش‌مندان‪ ،‬سرانجام‪ ،‬سقوط و فروپاشى آن را در پى خواهد داشت‪.‬‬

‫‪ .13‬تعارض آزادى و برابرى‬


‫تعارض بين آزادى و برابرى‪ ،‬يكى از مهم‏ترين تعارض‏هايى است كه در فلسفه سياسى‬
‫غرب و در انديش��ه و نظام ليبرال ـ دموكراس��ى وجود دارد‪ .‬به اين معنا كه اگر همه مردم‬
‫با هم برابر باش��ند‪ ،‬آزادى آنها به خطر مى‏افتد؛ زيرا ايجاد برابرى محتاج مداخله دولت در‬
‫زندگى ش��خصى افراد و س��لب آزادى از آنان اس��ت‪ .‬هم‌چنین اگر همه مردم آزاد گذاشته‬
‫شوند‪ ،‬به برابرى آنها آسیب وارد مى‏شود؛ زيرا هر فرد در بهره‏گيرى از آزادى براى كسب‬
‫ث��روت‪ ،‬متفاوت از ديگران عمل مى‏كند‪ .‬پس ثروت افراد متفاوت مى‏ش��ود و اين تفاوت‬
‫به دليل تفاوت ش��رايطى اس��ت كه اف��راد در آن قرار دارند و اين همان نابرابرى اس��ت‪.‬‬
‫اندیش��ه‌ورزانى نظير فريدريش هايك‪ ،‬راب��رت نوزيك و ميلتون فريدمن هم بر تضاد بين‬
‫آزادى و برابرى‪ ،‬مهر تأييد زده‏اند‪ .‬برخى نظريه‌پردازان معاصر چون ژوزف شومپيتر‪ 41‬به آن‬
‫علت كه دموكراسى نتوانسته است وضعيت بغرنج ميان آزادى و برابرى را حل كند‪ ،‬آن دو‬
‫را از اجزاى دموكراسى به شمار نمى‏آورند‪ .‬البته در عرصه واقعيت‏هاى دموكراسى‪ ،‬برابرى‬
‫يك امر صورى اس��ت‪ .‬در واقع‪ ،‬دموكراس��ى نه به معناى برابرى انس��ان‏ها‪ ،‬نه به معناى‬
‫برابرى ثروت و نه به معناى همس��انى فرصت براى همگان اس��ت‪ .‬سرمايه‏دارى هم كه‬
‫همزاد و همراه دموكراس��ى است؛ يعنى نابرابرى‪ .‬به عالوه‪ ،‬سرمايه‏دارى‪ ،‬محدوديت‏هايى‬
‫‪42‬‬
‫را در حق برابر و بدون فشار مشاركت سياسى فراهم مى‏آورد‪.‬‬
‫برخى نظريه‌پردازان‬
‫معاصر چون ژوزف‬ ‫‪ .14‬دوپهلو بودن مفهوم برابرى‬
‫شومپيتر‪ 41‬به آن‬
‫علت كه دموكراسى‬ ‫در ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬برابرى‪ ،‬مفهومى دوپهلو اس��ت؛ زيرا در دموكراسى اقتصادى‪،‬‬
‫نتوانسته است‬ ‫س��رمايه‏دار آزاد اس��ت بدون هيچ‏گونه قيدوبندى‪ ،‬با بهره‏گيرى از هر وسيله‏اى‪ ،‬به كسب‬
‫وضعيت بغرنج‬
‫سود بپردازد كه حاصل آن‪ ،‬شكل‏گيرى دو طبقه فقير و غنى يا در واقع‪ ،‬نابرابرى اجتماعى‬
‫ميان آزادى و‬
‫برابرى را حل كند‪،‬‬ ‫اس��ت‪ .‬البته برابرى در ابزار و وسايل كار اقتصادى هم در بين افراد جامعه وجود ندارد‪ .‬در‬
‫آن دو را از اجزاى‬ ‫اين‌جا‪ ،‬برابرى از مفهوم واقعى خود دور مى‏شود‪ 43،‬ولی در دموكراسى سياسى‪ ،‬همه آزادند‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫دموكراسى به شمار‬
‫نمى‏آورند‬
‫رأى برابر و يكس��ان در انتخاب مجريان دولتى داش��ته باشند‪ .‬در اين‌جا ممكن است آراى‬
‫مردم به ش��يوه نابرابر تبليغاتى‪ ،‬ربوده يا خريده ش��ود‪ ،‬ولى نابرابرى اقتصادى عميق‏تر از‬
‫نابرابرى سياس��ى است‪ .‬ش��ايد بتوان گفت كه در دموكراسى سياسى‪ ،‬اصل برابرى‪ ،‬فداى‬
‫‪44‬‬
‫اصل آزادى و در دموكراسى اقتصادى‪ ،‬اصل آزادى‪ ،‬فداى اصل برابرى مى‏شود‪.‬‬
‫‪177‬‬
‫تأثيرگ��ذارى بر مردم در فرآيند انتخاب��ات برخوردارند‪ .‬بنابراين‪ ،‬از‬ ‫‪45‬‬
‫‪ .15‬استبداد اكثريت‬
‫وج��ود نابراب��رى‪ ،‬بى‌عدالت��ى و ناامنى در زندگ��ى اجتماعى غرب‬ ‫بر قانون اكثريت در نظام ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬انتقادهایی وارد‬
‫نباي��د تعجب كرد‪ .‬يكى از حس��اس‏ترين نقاطى كه س��رمايه‏دارى‬ ‫است‪ .‬از جمله این‌که‪ :‬در اين نظام همه حق دارند با رأى برابر‪ ،‬در‬ ‫‪178‬‬
‫بر آن تأثيرى ش��گرف مى‏نهد‪ ،‬افكار عمومى اس��ت‪ .‬سرمايه‏دارى‬ ‫امور سياسى و دولتى ش��ركت كنند‪ .‬در اين صورت‪ ،‬رأى‏گيرى به‬
‫غرب با اس��تفاده از مكانيسم استعمارى ـ تبليغى به گونه‏اى عمل‬ ‫منزله تصميم‌گیری به وسیله اكثريت مردم خواهد بود‪ .‬با این حال‪،‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫مى‏كند كه آراى مردمى را به خدمت خود درمى‏آورد‪ .‬در حقيقت‪ ،‬در‬ ‫آي��ا همه صالحيت رأى دادن و قوه تش��خيص و انتخاب كردن را‬
‫نظام‏هاى ليبرال ـ دموکراسی‪ ،‬سرمايه‏ساالرى سايه افكنده است و‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫دارند؟‬
‫انتخابات‪ ،‬تنها پروسه‏اى براى مشروعيت دادن به هواپرستى جمعى‬ ‫نويس��نده كتاب مبادي فرانس�ه معاصر‪ ،‬در پاس��خ به اين سؤال‬
‫و سودجويى سرمايه‌داران به ش��مار مى‏رود‪ .‬سلطه سرمايه‏دارى با‬ ‫مى‏نويسد‪:‬‬
‫هدف اصلى تشكيل حكومت‏ها كه رشد و تعالى بخشيدن به مردم‬ ‫ده ميليون نادان را كه روى هم بگذاريد‪ ،‬يك دانا نمى‏شود‪.‬‬
‫اس��ت‪ ،‬در تعارض قرار دارد‪ .‬ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬هدف از حكومت‬ ‫اين سخن به آن معناست كه [اگر] خطاها يا آرای نادانان‬
‫را تأمين مع��اش مردم عنوان مى‏كند‪ ،‬در حال��ى كه تأمين معاش‬ ‫را ب��ا هم جمع كني��د‪ ،‬واقعي��ت حقيقى از آن س��اخته‬
‫و رفاه س��رمايه‌داران جایگزین آن ش��ده اس��ت‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬در‬ ‫نمى‏شود‪ .‬آيا پرجمعيت‏ترين جوامع و يا پرجمعيت‏ترين‬
‫نظام اقتصاد س��رمايه‏دارى‪ ،‬ابزار و وسايل توليد‪ ،‬بیشتر در مالكيت‬ ‫بخش يك جامعه بهترين و عاقل‌ترينند؟ آيا به راس��تى‪،‬‬
‫سرمايه‏داران است‪ .‬زندگى اقتصادى با سازوكارهاى سرمايه و بازار‬ ‫اكثريت هميش��ه حقيق��ت را مى‏گوي��د و بدترين آدم‏ها‬
‫يعنى نيروى عرضه و تقاضا عمل مى‏كند‪ .‬كس��ب س��ود حداكثر و‬ ‫همواره در اقليتند؟‬
‫منافع مادى بيش��تر‪ ،‬انگيزه كاف��ى براى تالش و فعاليت اقتصادى‬
‫آندره تايو هم در پاس��خ به اين سؤاالت مى‏گويد‪ :‬نتيجه قانون‬
‫پول‏داران را موجب مى‏ش��ود و آنه��ا كاالها و خدمات را تنها براى‬
‫اكثريت‪ ،‬به قدرت رس��يدن آدم‏هاى فاقد صالحيت اس��ت‪ .‬بر پايه‬
‫‪47‬‬
‫كسب سود افزون‏تر توليد مى‏كنند‪.‬‬
‫قانون اكثريت‪ ،‬از رأى‌دهندگان خواسته مى‏شود كه در باب مسائلى‬
‫‪ .17‬فرديت اخالقى‬ ‫كه از آن س��ر رش��ته ندارند‪ ،‬اظهار نظر كنند و اين قانون به همه‬
‫احس��اس تعهد و مسئوليت در مقابل سرنوش��ت جمع و گروه‪،‬‬ ‫مردم حق مى‏دهد در كش��وردارى‪ ،‬هر كارى كه مى‏خواهند‪ ،‬انجام‬
‫يكى از شاخص‏هاى اساس��ى انسانى و از مميزهاى بنيادى انسان‬ ‫دهند و با [به] كرس��ى‏نش��اندن نظر اكثريت‪ ،‬نظ��رات اقليت‏ها و‬
‫و حيوان اس��ت‪ .‬به ديگر بيان‪ ،‬يك��ى از مهم‏ترين ويژگى‏هايى كه‬ ‫حقوق آنها در مش��اركت و تصميم‏گيرى سياس��ى را تقليل دهد و‬
‫زندگى جمعى انس��ان و حيوان را از هم جدا مى‏سازد‪ ،‬جمع‏گرايى‪،‬‬ ‫تحديد نمايد‪ .‬اين مطلب را به گونه‏اى ديگر مى‏توان مطرح كرد و‬
‫ميل به جمع زيس��تن و تالش وى ب��رای دفاع از حقوق اجتماعى‬ ‫آن این‌‌كه در ليبرال ـ دموكراس��ى‪ ،‬كس��ى [که] از امكانات تبليغى‬
‫اس��ت‪ .‬ليبرال ـ دموکراسی به اس��تثناى عرصه سياسى‪ ،‬در دیگر‬ ‫مؤثرى بهره دارد‪ ،‬در جلب آرای مردم‪ ،‬موفق‏تر اس��ت‪ .‬اين دسته‪،‬‬
‫عرصه‏ه��اى اجتماعى‪ ،‬اقتص��ادى و فرهنگى‪ ،‬احس��اس ضرورت‬ ‫همواره انس��ان‏هاى صالح نيس��تند‪ .‬لذا به اين وسيله‪ ،‬ممكن است‬
‫پيون��د و ارتب��اط با جمع را تضعيف كرده اس��ت و بي��ش از ترويج‬ ‫‪46‬‬
‫افراد ناصالح در مصدر امور قرار گيرند‪.‬‬
‫جمع‏گرايى‪ ،‬فرديت اخالقى را رواج داده و انس��ان را به سوى يك‬ ‫‪ .16‬حاكميت سرمايه‬
‫«من» تنهاى مستقل از گروه سوق داده است‪ .‬چنين انسانى‪ ،‬كمتر‬
‫در نظ��ام ليب��رال ـ دموکراس��ی‪ ،‬آن‌چه حاكمي��ت واقعى دارد‪،‬‬
‫مرام و سرانجام خود را با ديگران كه هم‏درد و هم‏سرنوشت اويند‪،‬‬
‫سرمايه‌داران و منافع آنهاست‪ ،‬نه حاكميت عدالت اجتماعى و تالش‬
‫مرتبط مى‏س��ازد‪ .‬اعالميه حقوق بشر غربى نیز كه نقطه اوج آمال‬
‫براى تأمين زندگى محرومان‪ .‬علت حاكميت‏ یافتن سرمايه‏داران و‬
‫ليبرال دموكرات‏هاس��ت‪ ،‬بر اساس حقوق فردى تنظيم شده است‬
‫سرمايه‏دارى آن اس��ت كه آنها از ابزارها و امكانات بيشترى براى‬
‫و روح جمعى در آن انعكاس��ى ندارد‪ .‬جالب آن اس��ت‌كه با وجود عالقه فراوان ليبرال ـ‬
‫دموکراسی به تح ّزب‪ ،‬روح تالش همگانى براى دست‏يابى به منافع جمعى در آن كم‏رنگ‬
‫اس��ت‪ ،‬در حالى كه تحزب يعنى تعصب‪ .‬تعصب از عصبه است و به معناى جمع و گروه و‬
‫در اصطالح‪ ،‬رشته‏اى است كه فرد را به گروه انسانى خودى پيوند مى‏زند‪ ،‬تا به حمايت و‬
‫جانب‌دارى از آن گروه برخيزد‪ .‬البته هر دفاعى از گروه‪ ،‬انس��انى نيست‪ ،‬ولى دفاع نکردن‬
‫‪48‬‬
‫از گروه و بى‏ميلى و بى‌توجهى به جمع و اجتماع هم انسانى نيست‪.‬‬
‫‪ .18‬حفظ سنت‏هاى غلط اجتماعى‬
‫نظام‏ه��اى ليبرال ـ دموکراس��ی‪ ،‬حافظ برخى س��نت‏ها و نهاده��اى اجتماعى غلط و‬
‫نادرس��ت هس��تند‪ .‬در واقع‪ ،‬ليبرال ـ دموکراس��ی‪ ،‬بينش محافظه‏كاران��ه دارد‪ .‬از اين رو‪،‬‬
‫مى‏كوش��د وضع موجود را حف��ظ کند يا به صورت تدريج��ى‪ ،‬از آن فاصله بگيرد‪ .‬حاصل‬
‫اين تالش‪ ،‬باقى ماندن بعضى از نهادها و س��نت‏هاى اجتماعى گذش��ته است كه تعدادى‬
‫از آنها ناكارآمدند‪ .‬البته اين س��خن‪ ،‬به معناى آن نيس��ت كه نظام ليبرال ـ دموكراس��ى‪،‬‬
‫مانع از تغييرات اجتماعى مى‏ش��ود‪ ،‬بلكه به اين معناس��ت كه تحقق تغييرات را هم ترويج‬
‫نمى‏كند‪ ،‬در حالى كه اين تغييرات ممكن اس��ت در فرآيند اصالح اجتماعى و فردى مؤثر‬
‫باش��د‪ .‬هم‏چنين ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬تغييراتى را كه با ذات و ماهيت آن در تناقض است‪،‬‬
‫نمى‏پذيرد‪ .‬بر اين مسئله دو اشكال وارد است‪:‬‬
‫الف) اگر نظام ليبرال ـ دموكراس��ى مبتنى بر مردم اس��ت‪ ،‬بايد هرگونه تغييرى را كه‬
‫مردم طالب آن باشند‪ ،‬بپذيرد؛ چه به استحكام آن بينجامد يا نه‪.‬‬
‫ب) نظامى كه ادعاى برترى مى‏كند‪ ،‬نبايد اش��كالى داش��ته باشد كه مردم را به سوى‬
‫اصالح و تغيير آن سوق دهد و نيز نبايد مانع از تحقق خواست اجتماعى شود‪.‬‬
‫ج) آن‌چ��ه ليبرال ـ دموکراس��ی را ب��ا محافظه‏كارى اجتماعى پيون��د مى‏زند‪ ،‬در آراى‬
‫انتخاباتى (مردم) نهفته است‪.‬‬
‫نظام ليبرال ـ دموکراس��ی بر پايه آراى مردم ش��كل مى‏گيرد و مسئوالن آن بر همين‬
‫اعالميه حقوق بشر‬ ‫مبنا انتخاب مى‏ش��وند‪ ،‬اما مردم چه كسى را انتخاب مى‏كنند؟ مردم كسى را برمى‏گزينند‬
‫غربى نیز كه نقطه‬
‫اوج آمال ليبرال‬ ‫و به كس��ى رأى مى‏دهند كه مورد پس��ند و عالقه‏ش��ان باش��د؛ يعنى به كسى كه با آرا و‬
‫دموكرات‏هاست‪ ،‬بر‬ ‫نظرهای عموم موافق اس��ت‪ .‬كس��ى كه با آراى عمومى موافق باش��د‪ ،‬به تغيير نهادها و‬
‫اساس حقوق فردى‬ ‫سنت‌هايى كه مردم به آنها عادت كرده‏اند و خواهان حفظ و باقى‏ماندن آن هستند‪ ،‬دست‬
‫تنظيم شده است و‬
‫روح جمعى در آن‬
‫نخواهد زد‪ .‬در اين فرآيند انتخابى‪ ،‬تعارضى ديگر به چش��م مى‏خورد و آن اين اس��ت كه‬
‫انعكاسى ندارد‪ .‬جالب‬ ‫مردم در آن‪ ،‬افراد جديد را برمى‏گزينند و افراد قديمى را كنار مى‏گذارند‪ ،‬ولى س��نت‏هاى‬
‫آن است‌كه با وجود‬ ‫‪49‬‬
‫گذشته را كه گاه غلط‪ ،‬زیان‌بار و ناكارآمدند‪ ،‬دور نمى‏ريزند‪.‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫عالقه فراوان ليبرال ـ‬


‫دموکراسی به تحزّب‪،‬‬ ‫‪ .19‬ركود معنويت‬
‫روح تالش همگانى‬
‫براى دست‏يابى به‬
‫در ليبرال ـ دموكراسى غربى‪ ،‬مالك و معيار اصلى‪ ،‬رأى و نظر مردم است و تأكيد بر آن‬
‫منافع جمعى در آن‬ ‫است كه اين رأى بايد حفظ شود‪ .‬هم‏چنين نبايد كارى كرد كه نظر مردم برگردد‪ .‬پس بايد‬
‫‪179‬‬
‫كم‏رنگ است‬ ‫همان حرفى را زد كه مردم مى‏پسندند و همان رفتارى را در پيش گرفت كه مردم مى‏خواهند‬
‫دچار بحران‏هاى نظرى گوناگونی اس��ت‪ .‬آن‏چ��ه بيش از هر چيز‬ ‫و همان كارى را انجام داد كه با ذائقه بیش��تر مردم هماهنگ است‪.‬‬
‫بحران‏هاى نظرى ليبرال ـ دموكراسى را تأييد مى‏كند‪ ،‬ناكارآمدى‬ ‫در غي��ر اين صورت‪ ،‬مردم از نظام سياس��ى حمايت نمى‏كنند؛ چون‬
‫این نظريه‪ ،‬در عرصه عمل است‪ .‬در تبيين ناكارآمدى نظريه ليبرال‬ ‫مردم نس��بت به دست‏كارى در س��نت‏هاى موجود كه به آن عادت‬ ‫‪180‬‬
‫ـ دموكراس��ى در عرصه عمل‪ ،‬سخن بسيار و شواهد (آمار) فراوان‬ ‫كرده و خو گرفته‏اند‪ ،‬روى خوش نشان نخواهند داد‪ .‬برآيند اين روند‬
‫اس��ت كه خوانندگان را به کتاب مهم و سه جلدی عصر اطالعات و‬ ‫آن است كه ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬تغييرات اساسى و تحوالت انقالبى‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫ظهور جامعه شبکه‌اي اثر مانوئل کاستلز ارجاع می‌دهیم‪.‬‬ ‫را نمى‏پذي��رد و همواره در حالت ايس��تايى باقى خواه��د ماند‪ .‬اين‬
‫مهم‏تري��ن مس��ئله‏اى كه به بح��ران در عمل غ��رب دامن زده‪،‬‬ ‫بى‏ميلى‪ ،‬بيش از آن‌كه متوجه امور مادى باش��د‪ ،‬متوجه امور معنوى‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫روی‌کرد انسان‏مدارانه ليبرال ـ دموكراسى در حل معضالت اجتماعى‬ ‫است؛ چون مردم تغييرات مادى ليبرال ـ دموكراسى را مطابق هوا و‬
‫اس��ت‪ ،‬در حالى كه بن‌بس��ت‏هاى ليبرال ـ دموكراسى‪ ،‬تنها در پرتو‬ ‫ه��وس خود مى‏بينند و آن را مى‏پذيرند‪ ،‬ولى تغييرات معنوى چندان‬
‫بازگشت به خدا و اصالت دادن به اصل خدامحورى در زندگى بشر‪،‬‬ ‫‪50‬‬
‫با ذائقه انسان مادى غرب سازگار نيست‪.‬‬
‫حل مى‏ش��ود؛ زيرا خداوند‪ ،‬خالق انسان‪ ،‬جهان و منشأ و مصدر همه‬ ‫‪ .20‬شرط تحقق دموکراسی واقعى‬
‫امور عالم اس��ت‪ .‬از اين رو‪ ،‬بر توانايى‪ ،‬نياز و اس��تعداد انسان واقف‬
‫اگر دموکراس��ی‪ ،‬صادق و بى‏عيب هم باشد‪ ،‬باز نمى‏تواند براى‬
‫اس��ت‪ .‬به اين دليل‪ ،‬تنها در حيطه اوست كه برنامه زندگى انسان را‬
‫همه جوامع و براى همه مراحل تكامل يك جامعه‪ ،‬مفيد و كارآمد‬
‫تنظيم و تدوين كند‪ .‬بنابراين‪ ،‬انس��ان نبايد به تشريع قانون بپردازد‪،‬‬
‫باش��د؛ زيرا پيش از كاربس��ت دموکراس��ی‪ ،‬بايد زمينه‏هاى الزم و‬
‫مگر آن‌كه به اذن خداوند س��بحان باشد‪ .‬در غير اين صورت‪ ،‬قوانين‬
‫ض��رورى قوام و تداوم دموکراس��ی حقيقى‪ ،‬نه ص��ورى را فراهم‬
‫موضوعه انس��انى‪ ،‬به جاى س��عادت‪ ،‬ش��قاوت و عقوبت به ارمغان‬
‫كرد‪ .‬پس از اين مرحله‪ ،‬دموکراسی راستين مى‏تواند پديد آيد و به‬
‫مى‏آورد و او را از دس��ت‌یابی به س��عادت اخروى هم بازمى‏دارد‪ .‬به‬
‫حياتش ادامه ده��د‪ .‬البته عوامل و زمينه‏هايى كه مانع تحقق يك‬
‫بيان ديگر‪ ،‬تنها برنامه‏اى كه بتواند س��عادت واقعى انسان و رسيدن‬
‫دموکراسی راستين است‪ ،‬بايستى با رهبرى متعهدانه و ايدئولوژيك‬
‫او به كمال مطلق را تضمين کند‪ ،‬برنامه‏اى است كه با فطرت انسان‬
‫و نه رهبرى حاصل از دموکراسی‪ ،‬از سر راه برداشته شود‪ .‬یکی از‬
‫و نظام خلقت‪ ،‬هماهنگ اس��ت‪ .‬كسى جز خدا از فطرت انسانى آگاه‬
‫مهم‏ترين اين موانع‪ ،‬ناآگاهى توده مردم است‪ .‬جهل و ناآگاهى توده‬
‫نيست‪ .‬پس تنها او مجاز است راه زيستن در نظام سياسى اجتماعى‬
‫در يك جامعه رو به دموکراس��ی‪ ،‬اساسى‏ترين عامل تحقق نيافتن‬
‫را به انس��ان بياموزد‪ .‬عالوه بر تعاليم دينى‪ ،‬تجربه بش��ر غربى نيز‬
‫دموکراس��ی واقعى اس��ت‪ .‬بی‌توجهی به حل اين مش��كل‪ ،‬ممكن‬
‫مؤيد آن اس��ت كه انسان به تنهايى قادر به تعيين هدف آفرينش و‬
‫اس��ت اين جوامع را بازيچه دس��ت قدرت‏هاى اقتصادى‪ ،‬سياسى‬
‫تنظيم چنان برنامه زندگى نیس��ت كه سعادت واقعى او را در جهان‬
‫و فرهنگى جهانى مدعى دموكراس��ى سازد‪ .‬در نتيجه‪ ،‬دموكراسى‬
‫دنيوى و اخروى تضمين کند‪« .‬ابزار ش��ناخت انس��ان‪ ،‬يعنى حس و‬
‫واقعى‪ ،‬نه دموكراس��ى ناقص در غرب امروز براى جوامعى مناسب‬
‫تجرب��ه و عقل‪ ،‬ابزارى محدود و نس��بى بوده كه نه‌تنها خطاپذيرند‪،‬‬
‫اس��ت كه در آن‪ ،‬ظرفيت و فرهنگ صحيح دموكراسى پديد آمده‬
‫بلكه حتى از ش��ناخت تمام ابعاد وجود خود انسان نيز عاجزند تا چه‬
‫باش��د‪ .‬اگر دموكراس��ى در جامعه عقب‌مانده يا عقب نگاه داش��ته‬
‫رس��د به اين كه رموز جهان آفرينش و اسرار نهفته در عالم غيب و‬
‫شده بدون ظرفيت سياسى و فرهنگى به اجرا درآيد‪ ،‬مايه نجات و‬
‫آخرت را دريابند‪ .‬بنابراين‪ ،‬واضح اس��ت كه در يك نظام مردم‏ساالر‬ ‫‪51‬‬
‫سعادت نخواهد شد‪.‬‬
‫دينى تنها خداوند است كه عالم به تمام حقايق فرض مى‏شود و تنها‬
‫در اين بخش‪ ،‬تنها به بخشى از کاستی‌های نظام‏هاى ليبرال ـ‬
‫در يد قدرت اوست كه با ارائه قوانين منطبق با فطرت و هماهنگ با‬
‫دموكراس��ى‪ ،‬آن هم‪ ،‬در عرصه نظرى پرداختيم‪ .‬ذكر اين نواقص‪،‬‬
‫خلقت و با ارسال پيامبر و انتصاب امام به عنوان اسوه‏ها و الگوهاى‬
‫به معناى يادآورى همه عيوب نظرى ليبرال ـ دموكراس��ى نيست‪،‬‬
‫عملى‪ ،‬انس��ان‏ها را در راه نيل به كمال و حركت در همان مسيرى‬
‫ولى اش��اره به همي��ن مقدار‪ ،‬گوياى آن اس��ت كه نظ��ام ليبرال‪،‬‬
‫‪52‬‬
‫كه هدف خلقت بوده هدايت و راهنمايى كند»‪.‬‬
‫امام خمینی;‬
‫انقالب اس�لامى در پى ايجاد نظمى تازه بر پايه دين در جهان است‪ .‬براى تحقق اين‬
‫هدف‪ ،‬انقالب اسالمى دو استراتژى (راه‌برد) را در پيش گرفته است‪ .‬نخست از يك برنامه‬
‫كوتاه‌مدت پيروى مى‏كند كه چگونگى برخورد انقالب اس�لامى را با جهانى‏س��ازى غربى‬
‫در وضعيت كنونى جهان مش��خص مى‏س��ازد‪ .‬در اين جهت مى‏كوش��د تالش‌هايى را كه‬
‫پيروان هر يك از نظام‌هاى تك‌قطبى سلسله مراتبى‪ ،‬چند قطبى و حكومت جهانى واحد‬
‫زير نظر س��ازمان ملل متحد‪ ،‬انجام می‌دهند‪ ،‬براى تحقق نظام جهانى آينده از تضعيف و‬
‫آرمان ايجاد نظام مطلوب خويش را تقويت کند‪ .‬دوم آن‌که انقالب اس�لامى در برخورد با‬
‫جهانى‌ش��دن غربى‪ ،‬برنامه‌ای درازمدت را که الگوى رفتارى خود قرار داده است تصويرى‬
‫‪53‬‬
‫مناسب از نظام مطلوب و آرمانى اسالمى را نشان مى‏دهد‪.‬‬
‫اجرای این دو اس��تراتژی (راه‌برد) هم‌اینک در حکومت جمهوری اسالمی تجلی یافته‬
‫اس��ت‪ .‬در حقیقت‪ ،‬نظام جمهوری اسالمی‪ ،‬پیش‌نظام برای استقرار نظام مطلوب اسالمی‬
‫به ش��مار می‌رود که همان حکومت مس��تضعفان است‪ .‬از این رو‪ ،‬الگو و ویژگی‌هایی دارد‬
‫که از یک‌س��و‪ ،‬با ویژگی‌های نظام مطلوب اس�لامی متفاوت اس��ت و از س��وی دیگر‪ ،‬با‬
‫آن مش��ابهت دارد‪ .‬ای��ن تفاوت‌ها به دلیل فضای حاکم بر نظ��ام جهانی و قرار گرفتن در‬
‫چارچوب حکومتی بدون حضور معصوم اس��ت‪ .‬به ه��ر روی‪ ،‬با مطالعه برخی ویژگی‌های‬
‫این نظام‪ ،‬به میزان نقش آنها در کمک به آمدن و استقرار حکومت جهانی مستضعفان به‬
‫زعامت امام معصوم می‌توان پی برد‪:‬‬
‫‪ .1‬پيوند دين و سياست‬
‫هم‏اينك جريان‏هاى اس�لامى در ميان مهم‏ترين گروه‏هاى سياسى جهان قرار دارند‪ .‬اين‬
‫جريان‏ه��اى مذهبى بر اين اعتقادند كه سياس��ت و مذهب با هم ارتباط تنگاتنگ دارند‪ .‬اين‬
‫هم‏اينك جريان‏هاى‬
‫باور متأثر از انقالب اس�لامى و نظريه جهان‏گرايى (تلفيق دين و سياس��ت در عرصه جهان)‬
‫اسالمى در ميان‬ ‫آن اس��ت‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬از همان روزهاى نخس��تين پس از پيروزى انقالب اس�لامى‪ ،‬امام‬
‫مهم‏ترين گروه‏هاى‬ ‫خمينى;‪ ،‬نظريه جهان‏گرايى انقالب اس�لامى را به عنوان عالى‏ترين و وس��يع‏ترين مظهر‬
‫سياسى جهان‬
‫قرار دارند‪ .‬اين‬ ‫پيوند دين و دولت مطرح س��اخت‪ .‬ایش��ان بر اساس آموزه‏هاى دينى بر اين باور بود که اراده‬
‫جريان‏هاى مذهبى‬ ‫مس��تضعفان س��رانجام‪ ،‬رهبرى جه��ان را از آن خود خواهد كرد و حت��ى نويد مى‏داد وعده‬
‫بر اين اعتقادند كه‬ ‫خداوند ب��ه زودى تحقق خواهد يافت و محرومان جایگزین ثروت‌مندان خواهند ش��د‪ .‬البته‬
‫سياست و مذهب با‬
‫هم ارتباط تنگاتنگ‬ ‫پى بردن به همراهى اسالم‏گرايى (دين) و جهان‏گرايى (سياست) در انديشه انقالب اسالمى‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫دارند‪ .‬اين باور متأثر‬ ‫دشوار نيست؛ زيرا تأسيس امت پان‏اسالمى كه مى‏تواند مسلمانان را صرف‌نظر از مليت‏هاى‬
‫از انقالب اسالمى و‬
‫مختلف و موانع قومى و سياس��ى موجود به هم پيوند دهد‪ ،‬از ارزش‏ها و ش��عارهاى انقالب‬
‫نظريه جهان‏گرايى‬
‫(تلفيق دين و‬ ‫اسالمى است‪ .‬به عالوه‪ ،‬تأكيد شديد انقالب اسالمى بر لزوم پيروى از كتاب مقدس (قرآن)‬
‫سياست در عرصه‬ ‫و احكام اسالمى‪ ،‬شكى باقى نمى‏گذارد كه اين انقالب در پى تحكيم جهانى اصول بنيادين‬
‫جهان) آن است‬
‫‪181‬‬ ‫اس�لام در جهان است‪ .‬اين پديده همان چيزى اس��ت كه برخى از اندیشه‌ورزان مغرب‌زمين‬
‫حرکت کرده‪ ،‬در جهت ترویج دین به عنوان نیاز اساسی در زندگی‬ ‫و از جمله هنيز در س��ال ‪1993‬م آن را تجديد حيات جهانى مذهب‬
‫اجتماعی گام برداش��ته اس��ت‪ .‬به بی��ان دقیق‌تر‪ ،‬در قرن بيس��تم‪،‬‬ ‫‪54‬‬
‫(اسالم) خواند‪.‬‬
‫كمونيسم و فاشيسم به عنوان ايدئولوژی‌هاى سكوال ِر برآمده از جهان‬ ‫به دليل پيوند یافتن مذهب و سياست اسالمى ناشى از انقالب‬ ‫‪182‬‬
‫مسيحيت غربى سربرآوردند‪ .‬با شكست فاشيسم (‪1945‬م‪1324/‬ش)‬ ‫اس�لامى با همدیگر‪ ،‬دولت امریکا بر آن ش��د كه اس�لام‏گرايى را‬
‫و كمونيس��م (‪1991‬م‪1370/‬ش)‪ ،‬نظام دموكراس��ى ليبرال‪ ،‬خود را‬ ‫از عوام��ل نابودى جه��ان بخواند و فعاالن مس��لمان را رزمندگان‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫بى‏رقيب مى‏ديد‪ ،‬اما انقالب اسالمى‪ ،‬نظام ليبرال ـ دموكراسى را به‬ ‫ش��ركت‌كننده در جنگ اسالم و غرب بداند‪ .‬رهبران اتحاد جماهير‬
‫چالش طلبيد‪ .‬رويداد انقالب اسالمى‪ ،‬نظريه تئورى‌پردازان ليبرال را‬ ‫ش��وروى س��ابق نيز ترس خود را از اس�لام انقالبى الهام‌يافته از‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫كه معتقد بودند همه جوامع با مدرن‏شدن‪ ،‬بى‏دين مى‏شوند و دين‬ ‫انقالب اس�لامى و خطرهای آن براى شوروى كتمان نمى‏كردند‪.‬‬
‫به تدريج اهميت سياسى و اجتماعى خود را از دست مى‏دهد‪ ،‬باطل‬ ‫بعدها ي��ك تحليل‏گر امریکايى از اين پدي��ده به عنوان «انتفاضه‬
‫س��اخت‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬مدت‏ها در زمینه توسعه اجتماعى اعتقاد بر‬ ‫جهان��ى» ي��اد كرد‪ .‬نتيجه اين‏كه هم ش��رق و هم غرب‪ ،‬اس�لام‬
‫اي��ن بود كه ملت‏ها به‌طور اجتناب‏ناپذير‪ ،‬هم‌زمان با مدرن‏ش��دن‪،‬‬ ‫سياسى (اس�لام معتقد به پيوند دين و سياس��ت) ناشى از انقالب‬
‫س��كوالر مى‏شوند‪ ،‬ولى انقالب اسالمى‪ ،‬پيام و ارزش ديگرى را به‬ ‫اسالمى را خطر مهمی براى منافع خود تلقى مى‏كردند و هر كدام‬
‫جهان عرضه كرد و آن پیام این بود‏كه اجتماعاتى كه به دين روى‬ ‫تالش بس��يارى انجام دادند تا از دش��منان جنبش‏هاى اس�لامى‬
‫مى‏آورند‪ ،‬لزوم ًا هم‌گام با مدرن شدن‪ ،‬سكوالر نمى‏شوند‪ .‬به همين‬ ‫‪55‬‬
‫سياسى حمايت کنند‪.‬‬
‫دليل‪ ،‬هم در كش��ورهاى پيش��رفته و هم در جهان در حال توسعه‪،‬‬ ‫یکی دیگر از اندیشه‌ورزان غرب‪ ،‬در سال ‪1993‬م و در راستاى‬
‫بس��یاری از مردم به این باور رس��یدند كه با عضويت در گروه‏ها يا‬ ‫تعميق دش��منى غرب با اسالم سياس��ى ملهم از انقالب اسالمى‬
‫جنبش‏ه��اى دينى مى‏توانند هدف‏هاى م��ادى و معنوى خود را به‬ ‫بیان داشت‪:‬‬
‫‪57‬‬
‫صورت مؤثرترى دنبال كنند‪.‬‬ ‫بلوك اسالمى كه خود را رقيب كهن غرب مى‏داند‪ ،‬خطر‬
‫بعد از جنگ س��رد‪ ،‬ارزش‏هاى دين‏گرايانه و دين‏مدارانه انقالب‬ ‫اصلى فراروى نظم جهانى امریکايى است كه دين و سياست‬
‫اس�لامى به دليل گس��ترش روش‏هاى گسترده و س��اده ارتباطى‬ ‫را جدا از هم مى‏خواهد‪ .‬در واقع‪ ،‬بعد از مرگ كمونيس��م‪،‬‬
‫چ��ون تلگراف‪ ،‬تلفن‪ ،‬اينترنت‪ ،‬فاكس و ايميل موجب ش��د ارتباط‬ ‫توجه شديد غرب به مس��ئله اسالم‌گرایی‪ ،‬ظاهرا ً پاسخى‬
‫بي��ن جوامع دينى و غيردين��ى و همكارى عميق‏تر فعاالن مذهبى‬ ‫است به آن‌چه يكی از اندیشه‌ورزان غربى به نام الرونس‪،‬‬
‫و سياس��ى بيش از گذش��ته‪ ،‬در زمينه‏هاى مختل��ف افزايش يابد‪.‬‬ ‫در ‪1990‬م آن را ضرب��ه انق�لاب ‪1979‬م ايران‪ ،‬ش��گفتى‬
‫هم‌چنین پس از جنگ سرد‪ ،‬مس��ائل جديدى در روابط بين‏المللى‬ ‫پديده امام خمينى; و دشوارى كنار آمدن با اسالم‏گرايى‬
‫پدي��د آم��د که‏ش��امل‏محيط زيس��ت‪ ،‬داروهاى‏غيرمج��از‪ ،‬ايدز‪،‬‬ ‫ايرانى‏خواند‪ .‬از اين رو‪ ،‬پس از انقالب اسالمى‪ ،‬مطالعات‬
‫تروريس��م‪ ،‬مهاجرت‪ ،‬پناهندگان و حقوق‏بش��ر مى‏شد و براى حل‬ ‫وسيعى براى شناخت رابطه بين دين و دولت الهام گرفته‬
‫و فصل آنها حضور فعاالن دينى با هدف‏هاى سياس��ى تشديد شد‪.‬‬ ‫از انقالب اسالمى در امریکا به مركزيت دانشگاه شيكاگو‬
‫ای��ن در حالى بود كه دموكراس��ى امریکايى توانايى خود را در حل‬ ‫آغاز گش��ت‪ ،‬ول��ى با هم ديدن و با هم خواس��تن دين و‬
‫‪58‬‬
‫آنها نشان نداده است‪.‬‬ ‫سياست در دنيا (مانند جنبش الهيات رهايى‏بخش امریکاى‬
‫ب��ه ه��ر روى‪ ،‬اكنون دين در ابعاد مل��ى و فراملى (منطقه‏اى و‬ ‫التين) و به‌ويژه دنياى اسالم (مانند حماس و حزب‏اهلل) به‬
‫جهان) تأثير قدرت‌مندى بر سياست دارد‪ .‬مهم‏ترين جلوه اين تأثير‬ ‫‪56‬‬
‫ارزشی نهادينه‌شده تبديل شده است‪.‬‬
‫را بايد در بنيادگرايى دينى ديد‪ .‬بنيادگرايى دينى‪ ،‬بر نوعى استراتژى‬
‫‪ .2‬ترويج دين‏گرايى‬
‫وي��ژه داللت دارد كه مى‏كوش��د هويت دين‏داران را به عنوان يك‬
‫جمعيت و گروه در مقابل كس��انى حفظ كند كه مى‏خواهند آنان را‬ ‫انقالب اسالمی عالوه بر این‌که به سوی تلفیق دین و سیاست‬
‫به سوی محيط غيردينى بكشانند‪ .‬گاهى اوقات چنين حالت تدافعى ممكن است تغيير يابد‬
‫و به تهاجم سياس��ى منجر ش��ود كه در پی تغيير بدل‏هاى سياسى با اجتماعى و اقتصادى‬
‫موجود است‪ .‬البته مجدداً بايد تأكيد كرد كه پديدار شدن دوباره دين يا بنيادگرايى دينى به‬
‫عنوان يك اصل در سياست جهانى‪ ،‬بيش از آن‌كه به فروپاشى كمونيسم مربوط باشد‪ ،‬به‬
‫پيروزى انقالب اس�لامى برمى‏گردد‪ .‬از اين رو‪ ،‬جنگ خليج فارس در سال ‪ 1990‬و حمله‬
‫مجدد به عراق در سال ‪ 2003‬را مى‏توان اقدامى براى سركوب يا متوقف كردن بنيادگرايى‬
‫‪59‬‬
‫اسالمى برآمده از انقالب اسالمى تلقى كرد‪.‬‬
‫‪ .3‬توجه به مردم‬
‫مردم��ى بودن كه يك��ى از ويژگى‏ها و ارزش‏هاى انقالب اس�لامى ايران اس��ت‪ ،‬در‬
‫جنبش‏ها و گروه‏هاى سياسى متعددى راه يافته است و اهمیت حضور مردم را در استقرار‬
‫حکومت جهانی مس��تضعفان دنیا نشان می‌دهد‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬اين جنبش‏ها و گروه‏ها‬
‫و مردم دريافته‏اند كه اس�لام‪ ،‬توانايى بس��يج توده‏هاى مردم را دارد‪ .‬بر اين اساس‪ ،‬آنها از‬
‫اتكا به قش��ر روش��ن‌فکر به س��وى اتكا به مردم گرايش يافته و در نتيجه‪ ،‬پايگاه مردمى‬
‫خود را گسترش داده‏اند‪ .‬به عقيده دكتر حسن‏الترابى‪ ،‬رهبر جبهه اسالمى سودان‪ ،‬انقالب‬
‫اس�لامى ایران‪ ،‬انديش��ه كار مردمى و اس��تفاده از توده‏هاى مردم را ب��ه عنوان هديه‏اى‬
‫گران‏بها به تجربه‌های دعوت اس�لامى در جهان اس�لام عطا كرد‪ .‬گرايش به انديشه كار‬
‫مردمى‪ ،‬جنبش‏هاى اس�لامى را به سوى وحدت‏طلبى مذهبى و قومى هدایت کرده است‪.‬‬
‫اين امر‪ ،‬جنبش‏هاى اس�لامى سياس��ى را از اخت�لاف و تفرقه دورتر س��اخته و آنها را از‬
‫تش��كيالت قوى‏تر‪ ،‬امكانات وسيع‏تر‪ ،‬حمايت گسترده‏تر و پايدارى بيشتر برخوردار ساخته‬
‫‪60‬‬
‫است‪.‬‬
‫نمونه‏هاى فراوانى از روی‌کرد به مردم در حركت‏هاى سياسى ديده مى‏شود‪ .‬برای نمونه‪،‬‬
‫مردم مسلمان تركيه قبل از كودتاى ‪ 1359‬به خيابان‏ها ریختند و شعار «استقالل‪ ،‬آزادى‬
‫بنيادگرايى دينى‪،‬‬ ‫و جمهورى اسالمى» را سر دادند‪ .‬مردم كشمير نیز در راه‌پيمايى دويست هزار نفرى سال‬
‫بر نوعى استراتژى‬
‫ويژه داللت دارد‬ ‫‪ ،1369‬شعار «اهلل‏اكبر» و «خمينى رهبر» را مطرح كردند‪ .‬هم‌چنین جنبش جهاد اسالمى‬
‫كه مى‏كوشد هويت‬ ‫فلس��طين بر آن اس��ت كه فلسطينى‏ها همان شعارهايى را س��ر‏دهند كه انقالب اسالمى‬
‫دين‏داران را به عنوان‬ ‫من��ادى آن بود‪ .‬آنها با فرياد بلند‪ ،‬فرياد مى‏زنن��د‪« :‬الاله‏االاهلل»‪« ،‬اهلل‏اكبر» و «پيروزى از‬
‫يك جمعيت و گروه‬
‫در مقابل كسانى حفظ‬ ‫آن اس�لام اس��ت»‪ .‬در واقع‪ ،‬آنها ش��عارهاى قوم‏گرايى و الحادى را به يك‌سو انداخته و‬
‫كند كه مى‏خواهند آنان‬ ‫شعارهاى انقالب اسالمى را برگزيده‌اند‪ .‬در سال‏هاى ‪ 1369‬تا ‪ 1379‬در خيابان‏هاى كيپ‬
‫را به سوی محيط‬
‫تاون آفريقاى جنوبى ش��عار و نداى «اهلل اكبر» بسيار شنيده شد‪ .‬همه اينها يادآور و مؤيد‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫غيردينى بكشانند‪.‬‬
‫گاهى اوقات چنين‬ ‫اين كالم رهبرى انقالب اس��ت كه فرياد «اهلل‏اكبر» مردم الجزاير بر پش��ت بام‏ها درس‬
‫حالت تدافعى ممكن‬ ‫‪61‬‬
‫گرفته از ملت انقالبى ايران است‪.‬‬
‫است تغيير يابد و به‬
‫تهاجم سياسى منجر‬
‫انقالب اسالمى به جهانيان آموخت كه مشروعيت نظام سياسى بايد بر آراى واقعى مردم‬
‫شود‬ ‫استوار باشد و به همين دليل بود كه اصل «جمهوری اسالمی» را به همه‌پرسی گذاشت‪.‬‬
‫‪183‬‬
‫ب��ه اين جهت‪ ،‬هانيه تركي��ان از امریکا نيز ت�لاش زن ايرانى در‬ ‫همه‌پرس��ی درباره يك نظام نه فقط عملى ش��گفت‪ ،‬ش��جاعانه و‬
‫معرفی الگوى زن مس��لمان به جهاني��ان را موفق مى‏داند‪ .‬به‌طور‬ ‫س��خنى‏نو‪ ،‬بلكه انديشه‏اى فراتر از دموكراسى غربى است‪ .‬از اين‬
‫کل��ی همان‏گونه كه احمد هوبر مى‏گوي��د‪« :‬آن‌چه در ايران با آزاد‬ ‫رو‪ ،‬ب��ه عنوان بديلى براى جهان خس��ته از ليبرال ـ دموكراس��ى‬ ‫‪184‬‬
‫‪65‬‬
‫كردن زن رخ داده‪ ،‬در همه جاى جهان تأثير گذارده است»‪.‬‬ ‫مطرح شد‪ .‬در اين انقالب‪ ،‬حتى مردم خبرگانى را انتخاب مى‏كنند‬
‫دنياى اسالم تأثير بيشترى از الگوى حجاب اسالمى زنان پس‬ ‫تا تدوين قانون اساس��ى بر اس��اس رأى مردم باشد‪ .‬پس از تدوين‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫از انقالب ايران پذيرفته است‪ .‬از جمله ليز ماركوس اعتراف مى‏كند‬ ‫ني��ز‪ ،‬مراجعه به آراى عمومى ص��ورت مى‏گيرد‪ .‬در اوج جنگ امام‬
‫كه به دليل اثر مس��تقيم پخش تصاوير زنان ايرانى در رسانه‏هاى‬ ‫اجازه نداد‪ ،‬مجلس از حق قانونى خود براى استيضاح اولين رييس‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫گروهى كش��ورش‪ ،‬روی‌کرد به حجاب اسالمى در اندونزى بيشتر‬ ‫جمهور بگذرد‪ .‬اجازه نداد پيشنهاد دولت نظامى به بهانه بهتر اداره‬
‫ش��ده است‪ .‬به تدريج‪ ،‬تقليد از حجاب بانوان ايرانى در اندونزى به‬ ‫شدن جنگ‪ ،‬طرح گردد؛ حتى اجازه نداد‪ ،‬مخارج انتخابات در دوران‬
‫مد تبديل گرديده و اينك در ميان دانشجويان دانشگاه‏ها‪ ،‬هواداران‬ ‫جنگ و تحريم‪ ،‬صرف جبهه‏ها شود‪ ،‬بلكه برعكس توصيه مى‏كرد‬
‫بسياری يافته است‪ .‬زنان انقالب اسالمى‪ ،‬الگويى براى زنان ترك‬ ‫كه انتخابات مجلس ش��ورا‪ ،‬مجلس خبرگان‪ ،‬و رياست جمهورى‪،‬‬
‫شده و آنان را به شعارگويى در خيابان‏ها و رعايت پوشش اسالمى‬ ‫‪62‬‬
‫حتى يك روز عقب نيفتد‪.‬‬
‫واداشته‌اند‪ .‬پوشش زنان انقالبى و مسلمان ايران‪ ،‬بر لباس‪ ،‬به‌ويژه‬ ‫‪ .4‬حجاب اسالمى‬
‫روسرى زنان در بعضى كشورهاى خليج فارس‪ ،‬تأثير گذاشته است‪.‬‬
‫روی‌ک��رد به حجاب اس�لامی‪ ،‬دس��ت‌آورد انقالب اس�لامی‬
‫در سال‏هاى اخير‪ ،‬تعداد دانشجويان باحجاب در دانشگاه‏هاى اردن‬
‫ب��رای جهان تهی از معنویت اس��ت‪ .‬می‌دانیم که حکومت جهانی‬
‫افزايش يافته و در ليبى‪ ،‬گرايش به حجاب اسالمى باال رفته است‪.‬‬
‫مستضعفان‪ ،‬الگوی کامل حجاب اسالمی خواهد بود‪ .‬تصويرى كه‬
‫بنابراين‪ ،‬ترديدى نيس��ت كه حجاب اسالمى ايرانى به همه جای‬
‫انقالب اس�لامى از زن ترسیم كرده‪ ،‬دو تأثير مهم بر جاى گذاشته‬
‫‪66‬‬
‫جهان‪ ،‬به‌ويژه كشورهاى اسالمى سرايت كرده است‪.‬‬
‫است‪:‬‬
‫حجاب زنان جمهورى اس�لامى به شيوه‏هاى مختلفى به وراى‬
‫الف) جهان دريافته كه زن مسلمان ايرانى‪ ،‬خانه‏نشين و منفعل‬
‫مرزهاى ايران رفته اس��ت‪ .‬برای مثال‪ ،‬بخش��ى از اش��اعه حجاب‬
‫نيست‪ .‬خانم دانيل كشار‪ ،‬مدير جشنواره مونترال كانادا‪ ،‬در اين باره‬
‫ايران اس�لامى به کم��ک پخش فيلم‏هاى ايران��ى صورت گرفته‬
‫گفته است‪:‬‬
‫اس��ت‪ .‬روی‌کرد به حجاب اسالمى ايرانى به استثناى تبديل آن به‬
‫متأسفانه تصويرى غلط از حضور زنان در ايران‪ ،‬در ذهن‬
‫نماد مخالفت با دولت‏ها داليل ديگرى هم دارد؛ از جمله‪:‬‬
‫خارجى‏ها وج��ود دارد‪ .‬آنها فكر مى‏كنند كه زنان ايرانى‬
‫الف) پوش��ش اس�لامى به عنوان اظهار وجود فردى يا مذهبى‬
‫فعاليت‏هاى چندانى ندارند و تنها در خانه مى‏نش��ينند و‬
‫به كار مى‏رود؛‬ ‫‪63‬‬
‫خانه‏دارى مى‏كنند‪.‬‬
‫ب) توجه به حجاب‪ ،‬پاسخى به جنبش افسارگسيخته فمينيسم‬
‫است؛‬ ‫ب) نگرش‏ه��اى منف��ى درباره زنان مس��لمان كاه��ش يافته‬
‫تش��رف به دين مبين اسالم‬ ‫ج) مهم‏تر از همه‪ ،‬دليل گرايش و‬ ‫اس��ت‪ .‬روزنامه نيويورك تايم�ز‪ ،‬جنبش احياى حقوق اسالمى زنان‬
‫ّ‬
‫‪67‬‬
‫است‪.‬‬ ‫در كنفران��س جهانى پكن را جالب‏ترين پدي��ده كنفرانس معرفى‬
‫مى‏كند كه همه جهانيان را تحت تأثير قرار داد؛ زيرا س��خن‌رانانى‬
‫ت اهلل‬
‫‪ .5‬گرايش به حكوم ‏‬
‫كه از دنياى اسالم آمده بودند‪ ،‬درباره زنان حرف‏هاى مهمى براى‬
‫نظام اس�لامى كه پ��س از پيروزى انقالب اس�لامى در ايران‬ ‫گفتن داش��تند‪ 64.‬در اين كنفرانس‪ ،‬س��خن‌رانى ي��ك زن محجبه‬
‫ش��كل گرفت‪ ،‬به صورت بهترين الگو و مهم‏ترين خواسته سياسى‬ ‫ايرانى‪ ،‬تأثير خوبى بر جاى گذاش��ت‪ .‬قضاوت‏ها هم نشان مى‏دهد‬
‫مبارزان مس��لمان در جهان در آمد‪ .‬بی‌ش��ک‪ ،‬گرایش به اس��تقرار‬ ‫كه حضور جهانى زنان مسلمان ايران‪ ،‬با موفقيت همراه بوده است‪.‬‬
‫حکومت‌های اس�لامی مشابه نظام جمهوری اس�لامی می‌تواند ظرفیت پذیرش جهانیان‬
‫منتظر حکومت جهانی مستضعفان را افزایش دهد‪ .‬يكى از رهبران مجلس اعالى انقالب‬
‫اسالمى عراق در اين باره گفته است‪:‬‬
‫ما در آن موقع مى‏گفتيم اسالم در ايران پيروز شده است و به زودى‪ ،‬به دنبال آن‬
‫در عراق نيز پيروز خواهد شد‪ .‬بنابراين‪ ،‬بايد از آن درس بگيريم و آن را سرمشق‬
‫‪68‬‬
‫خود قرار دهيم‪.‬‬
‫به بيان ديگر‪ ،‬انقالب اسالمى‪ ،‬حدود ‪ 1/5‬ميليارد مسلمان را برانگيخت و آنان را براى‬
‫تش��كيل حكومت‏ اهلل در كره‏زمين به حركت درآورد‪ .‬اين روی‌کرد‪ ،‬در اساس‏نامه‪ ،‬گفتار و‬
‫عمل سياسى جنبش‏هاى اسالمى سياسى معاصر به شكل‏هاى مختلفى مشاهده مى‏شود‪.‬‬
‫عالقه‏جنبش‏گران‏مس��لمانان‏به‏ايجاد حكومت‏اس�لامى‏به صورت‏هاى مختلف ابراز‬
‫ش��ده‏اس��ت‪ .‬از جمله‪ ،‬بعضى از گروه‏هاى اس�لامى با ترجمه كتاب حكومت اسالمي امام‬
‫خمينى; (مانند اليس��ار االسالمى مصر) يا با تأكيد بر جمهورى اسالمى ايران به عنوان‬
‫تنه��ا راه‏حل (مانند جبهه نجات اس�لامى الجزاير) عالقه‏مندى خ��ود را براى برپا كردن‬
‫حكومت اس�لامى بی��ان كرده‏اند‪ .‬آية‏اهلل س��ید محمدباقر صدر هم قبل از ش��روع جنگ‬
‫تحميلى عراق بر ایران‪ ،‬در تالش بود رژيم عراق را سرنگون و حكومتی اسالمى به شيوه‬
‫‪69‬‬
‫حكومت ايران‪ ،‬يعنى جمهورى اسالمى بر پايه واليت فقيه به وجود آورد‪.‬‬
‫برخ��ى دیگر از جنبش‌‏هاى اس�لامى با پذیرش اصل واليت فقي��ه‪ ،‬از رهبرى انقالب‬
‫اس�لامى ايران پيروى مى‏كنند‪ .‬اين دس��ته از گروه‏ها دوگونه‏اند‪ .‬دسته‏اى كه تنها از نظر‬
‫عقيدتى و مذهبى‪ ،‬خود را مقلّد رهبرى انقالب اس�لامى ايران مى‏دانند (مانند جنبش امل‬
‫در لبنان) و دس��ته‏اى دیگر كه هم از نظر سياس��ى و هم از نظر مذهبى از رهبرى انقالب‬
‫‪70‬‬
‫اسالمى ايران پیروی مى‏كنند (مانند جنبش حزب‏اهلل لبنان)‪.‬‬
‫این گروه‏ها و س��ازمان‏هاى اسالمى‪ ،‬براى دست‌یابی به نظامی مبتنى بر اسالم‪ ،‬شيوه‬
‫انقالب اسالمى‪،‬‬ ‫و روش‏هاى مختلفى را در پيش گرفته‏اند‪ .‬برخى تنها با اقدام قهرآميز و مس��لحانه (مانند‬
‫حدود ‪ 1/5‬ميليارد‬
‫حزب‏اهلل حجاز) و كودتا (مانند جنبش آزادى‏بخش بحرين) درصدد نابودكردن رژيم حاكم‬
‫مسلمان را‬
‫برانگيخت و آنان را‬ ‫بوده‏ان��د‪ .‬در نقط��ه مقابل‪ ،‬گروه‏هايى قرار دارند كه ش��رايط فعلى را براى دس��ت زدن به‬
‫براى تشكيل حكومت‏‬ ‫اقدامات مس��لحانه مساعد نمى‏دانند و با توسل به شيوه‏هاى مسالمت‏آميز از قبيل شركت‬
‫اهلل در كره‏زمين‬
‫به حركت درآورد‪.‬‬
‫در انتخاب��ات پارلمانى در پى تغيير نظام موجود هس��تند (مانند حزب اس�لام‌گراى رفاه)‪.‬‬
‫اين روی‌کرد‪ ،‬در‬ ‫گروه‏هاى ديگری هم وجود دارند كه به هر دو روش پاي‌بندند‪ .‬جنبش حزب‏اهلل نمونه‏اى‬
‫اساس‏نامه‪ ،‬گفتار‬ ‫از اين گروه‌هاس��ت كه در مصاف با اس��رائيل و حكومت مارونى لبنان و به منظور استقرار‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫و عمل سياسى‬
‫جنبش‏هاى اسالمى‬ ‫حكومت اس�لامى به دو روش متمايز و در عين حال مك ّمل هم‪ ،‬يعنى جنگ با اسرائيل و‬
‫سياسى معاصر به‬ ‫‪71‬‬
‫شركت در انتخابات مجلس روى آورده است‪.‬‬
‫شكل‏هاى مختلفى‬
‫مشاهده مى‏شود‬ ‫‪ .6‬ساختارشكنى‬
‫‪185‬‬ ‫انقالب‏اس�لامى به صورت‌های مختلف س��اختارهاى پذيرفته ش��ده جهانى را درهم‬
‫«انقالب‏ها مى‏آيند‪ ،‬نه اين‌كه س��اخته ش��وند»‪ .‬با پيروزى انقالب‬ ‫شکست و س��اختارهاى ارزش��ى جديدى را جایگزین ساختارهاى‬
‫اس�لامى ايران‌كه با نوعى س��اخته ش��دن و معمارى همراه بود‪،‬‬ ‫پيشين ساخت‪ .‬اکنون این موردها را برمی‌شماریم‪:‬‬
‫وی نظری��ه خود را به اين صورت تغيي��ر داد‪« :‬انقالب‏ها مى‏آيند‪،‬‬ ‫الف) در انديشه مدرنيته‪ ،‬براى انتقال جامعه سنتى به مدرن‪ ،‬بشر‬ ‫‪186‬‬
‫نه اين‌كه ساخته ش��وند به جز انقالب اسالمى»‪ .‬بنابراين‪ ،‬انقالب‬ ‫به الگوى جهانى توسعه نیاز دارد؛ آن هم الگويى که از غرب پيشرفته‬
‫اسالمى نشان داد كه مى‏توان يك پديده عظيم اجتماعى را ساخت‬ ‫برگرفته ش��ده باشد؛ زیرا عقيده بر اين اس��ت كه دنياى غيرغربى‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫و اين‪ ،‬ارزش و مفهوم جديدى است كه انقالب اسالمى به عرصه‬ ‫توسعه‌نيافته‪ ،‬بايد همان مسير توسعه در اروپا و امریکا را بپيمايد‪ .‬در‬
‫نظریه‌پردازى جهانى عرضه كرده است‪.‬‬ ‫اين ديدگاه‪ ،‬نوس��ازى با دنياگرايى مفرط همراه است؛ ولي انقالب‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫‪74‬‬

‫ساختارش��کنی و ساختاربخش��ی جدید انقالب اسالمی‪ ،‬فضای‬ ‫اسالمى ايران مبانى توسعه غرب را زير سؤال برد و بیان داشت كه‬
‫ذهنی و توانایی عملی جهان تش��نه معنویت را برای پذیرش نظم‬ ‫دين‪ ،‬در زمینه اداره دنيا جهت‏گيریى‏هاى اساسى دارد و دنياگرايى‬
‫نو و مطابق با فطرت الهی که همان آخرین حکومت الهی اس��ت‪،‬‬ ‫را هم نفى مى‏كند‪ .‬به اين صورت‪ ،‬انقالب اس�لامى‪ ،‬ارزش تازه‌ای‬
‫آماده می‌کند‪.‬‬ ‫برای توسعه آفريد و اعالم کرد كه در توسعه اجتماعى‪ ،‬بشر نيازى‬
‫‪ .7‬ستيز با استكبار‬
‫‪72‬‬
‫ندارد به الگوهاى غربى توسل بجوید‪.‬‬
‫ب) انق�لاب اس�لامى در ايران در دوره‏اى به وقوع پيوس��ت كه‬
‫نظام حاکم بر دیروز و امروز جهان‪ ،‬مس��تکبرانه است‪ .‬شکستن‬
‫جريان پست‌مدرنيس��م در ربع آخر قرن بيستم وارد مرحله جديدتر و‬
‫این نظام اس��تکباری‪ ،‬هدف انقالب اس�لامی برای تدارک دیدن‬
‫ج ّدى‏تر شده بود‪ .‬از اين رو‪ ،‬به عقيده بسيارى از اندیشه‌ورزان غرب‪،‬‬
‫اس��تقرار نظ��ام عادالنه امام زمان‪ 4‬اس��ت‪ .‬در واق��ع‪ ،‬انقالب‬
‫انقالب اس�لامى ايران‪ ،‬انقالبى پست‌مدرنيستى است و در روايت و‬
‫اس�لامى‪ ،‬اس��تقالل را از مهم‏ترين اصول توسعه و وابستگى را از‬
‫تفس��ير مدرنيته جاى نمى‏گيرد‪ .‬به همين دليل‪ ،‬افرادى چون ميشل‬
‫اساس��ى‏ترين عل��ت عقب‏ماندگى معرفى كرد و باره��ا در اين باره‬
‫فوكو‪ ،‬دريدا و ادوارد سعيد به انقالب اسالمى ايران توجه کردند‪ .‬فوكو‬
‫به ملت‏ها و دولت‏هاى دربند جهان س��وم و جهان اس�لام هشدار‬
‫از جمله اشخاصى بود كه يافته‏هاى نظرى خود را در انقالب اسالمى‬
‫داد‪ .‬ام��ام خمينى; بر اي��ن باور بود كه اس�لام‪ ،‬مخالف و منكر‬
‫پيدا كرد و با چاپ مقاالتى‪ ،‬حمايت خود را از مردم ايران نش��ان داد‪،‬‬
‫وابس��تگى صنعتى‪ ،‬كش��اورزى‪ ،‬ادارى‪ ،‬اقتصادى و فرهنگى است‪.‬‬
‫گفتنی اس��ت وی با حمله‌های ش��ديد و تند هم‏كيشان خود روبه‌رو‬
‫ایشان وابستگى فكرى را از دیگر وابستگى‏ها مهم‏تر مى‏دانست و‬
‫ش��د‪ .‬به نظر او‪ ،‬انقالب اس�لامى در اي��ران‪ ،‬در قالب معنويت‏گرايى‬
‫آن را مبدأ ديگر وابستگى‏ها مى‏شمرد و هشدار مى‏داد كه استقالل‬
‫سياسى جاى مى‏گيرد‪ ،‬در حالى كه عنصر معنويت قرن‏ها در غرب به‬
‫با وابستگى قابل جمع نيست و تا زمانى كه استقالل در همه ابعاد‬
‫فراموشى سپرده شده بود‪ .‬بنابراين‪ ،‬انقالب اسالمى‪ ،‬نظريه و ديدگاه‬
‫‪75‬‬
‫اجتماعى اتفاق نيفتد‪ ،‬نمى‏توان كشورى را مستقل ناميد‪.‬‬
‫انقالب‪ ،‬توس��عه و زندگى بدون معنويت را طرد كرد و افق ارزش��ى‬
‫مواضع و تالش امام خمينى; كه با اس��تقالل ايران از س��لطه‬
‫تازه‏اى را به روى جهانيان گش��ود كه در آن هم به نيازهاى مادى و‬
‫امری��کا همراه ش��د‪ ،‬به پيداي��ش اعتماد به نفس ملت‏ه��ا در برابر‬ ‫‪73‬‬
‫هم به نيازهاى معنوى پاسخ داده مى‏شود‪.‬‬
‫زورگويى ابرقدرت‏ها و شكس��تن بت‏ه��اى ظالمانه و بالندگى نهال‬
‫ج) تا پيش از پيدايش انقالب اس�لامى‪ ،‬بیش��تر نظريه‌پردازان‬
‫قدرت واقعى انس��ان‏ها و س��ربرآوردن ارزش‏ه��اى معنوى و الهى‬
‫انق�لاب در عرص��ه جامعه‏شناس��ى‪ ،‬گرايش‏هاى س��اختارگرايانه‬
‫انجامی��د‪ 76.‬به اعتقاد مقام معظم رهبرى‪ ،‬اس��تقالل‏خواهى انقالب‬
‫داش��تند؛ يعنى سعى مى‏كردند با بررس��ى نمونه انقالب‏ها‪ ،‬به يك‬
‫اس�لامى چنان بر دنیا تأثير گذاش��ته كه برخى زم��ام‌داران جهان‬
‫نظریه دست يابند تا بتوانند هر انقالب جديدى را كه در جهان رخ‬
‫س��ومی را وادار به اعتراف كرده اس��ت‪ .‬برای مثال‪ ،‬يكى از رهبران‬
‫مى‏ده��د‪ ،‬با کمک آن نظریه تبيين و حت��ى وقوع آن را پيش‏بينى‬
‫كش��ورهاى شرق آسيا در جريان اجالس سران كشورهاى اسالمى‬
‫كنند‪ .‬خانم اسكاچپول‪ ،‬از جمله اين نظريه‌پردازان بود كه انقالب‏ها‬
‫خطاب به معظم‏له علت فقر كش��ورش را وابس��تگى س��رمايه‏هاى‬
‫را عمل��ى اتفاقى و خارج از اراده مى‏دانس��ت و بر این باور بود كه‬
‫موجود در كشورش به سرمايه‌دارهاى صهيونيستى و امریکايى دانست‪ .‬مقام معظم رهبرى‬
‫نتيج��ه مى‏گيرد كه اس��تكبار وقتى منافع��ش ايجاب كند‪ ،‬به هیچ ملت��ى و هیچ اقتصاد و‬
‫‪77‬‬
‫فرهنگى رحم نمى‏كند‪.‬‬
‫امروز ديگرى شكى باقى نمانده است كه ايستادگى‏هاى دولت و ملت ونزوئال در مقابل‬
‫امریکا‪ ،‬متأثر از انقالب اس�لامى است‪ .‬كاس��ترو نیز به پشت‏گرمى حمايت‏هاى جمهورى‬
‫اس�لامى (نظام برآمده از انقالب اس�لامى) به رويارويى انقالب و كشورش با امریکا ادامه‬
‫مى‏ده��د‪ .‬حزب‏اهلل لبن��ان با درس‏گيرى از اس��تقالل‌طلبى انقالب مردم ايران مى‏كوش��د‬
‫اس��تقالل لبنان را در مقابل رژيم صهيونيس��تى حفظ كند‪ .‬حاکمان سوريه نیز بارها اعالم‬
‫كرده‏اند درس ايس��تادگى در برابر اسرائيل غاصب را از انقالب ايران آموخته‏اند‪ .‬دست‌يابى‬
‫ايران به اس��تقالل سياسى‪ ،‬اقتصادى‪ ،‬فرهنگى و نظامى به الگويى براى رزمندگانى تبديل‬
‫ش��ده اس��ت كه اکنون در عراق‪ ،‬س��ودان و فلس��طين با س��لطه‏گران بر آب و خاك خود‬
‫مى‏جنگند‪ .‬جالب است‏كه آنها در جنگ با متجاوزان به كشورشان‪ ،‬با همان شعارها (مرگ‬
‫بر امریکا)‪ ،‬شيوه‏ها (بسيج مردمى)‪ ،‬سالح‏ها (تسليحات سبك و متعارف) و نماد‏هاى انقالب‬
‫اسالمى (توسل و توكل به خدا) مى‏رزمند و همين‏هاست كه استكبار را از وقوع يك يا چند‬
‫‪78‬‬
‫پيروزى ديگر‪ ،‬مشابه پيروزى انقالب اسالمی ايران در سال ‪1979‬م نگران مى‏كند‪.‬‬
‫به‌ط��ور کلی‪ ،‬می‌توان نتيجه گرفت انقالب اس�لامى ایران ب��ا زنده کردن ارزش‏هايى‬
‫چون بيدارى‪ ،‬حجاب و پيوند دين و سياس��ت‪ ،‬اس�لام را به عنوان تنها راهنمای مبارزه‪ ،‬و‬
‫تش��کیل حكومت اس�لامى را به عنوان هدف ایده‌آل در جهان معرفی كرد‪ ،‬بدون آن‏كه‬
‫انقالب اس�لامى ناچار ش��ود يا نيازى ببيند در اين راه به اقدام فيزيكى متوسل شود‪ .‬اين‬
‫مس��ئله نشان مى‏دهد كه ارزش‏هاى اسالمى به دليل انطباق با فطرت انسانى‪ ،‬در توسعه‬
‫و تعمي��ق‪ ،‬تنها به احياكننده نياز دارد‪ .‬البته ارزش‏هاى برخاس��ته از انقالب اس�لامى‪ ،‬در‬
‫سرزمين‏هاى اسالمى‪ ،‬بيش از ديگر کشورها اثر گذاشت و گسترش يافت‪ .‬بى‏شك‪ ،‬يكى‬
‫در حقیقت‪ ،‬آن‌چه‬ ‫از مهم‏ترين علل آن نیز وجود عنصر اسالم و وجوه مشترك فراوان بين اسالم كشورهاى‬
‫جمهوری اسالمی به‬ ‫اسالمى و اسالم در ايران انقالبى است‪.‬‬
‫عنوان نظام برآمده‬ ‫انق�لاب اس�لامى به دلي��ل اتكا بر ارزش‏هاى دين��ى به پيروزى رس��يد و پس از آن‪،‬‬
‫از انقالب اسالمی‬
‫به ارمغان آورد‪،‬‬ ‫هدف خويش را توس��عه اين ارزش‏ها در گس��تره جهان قرار داد؛ زيرا گسترش ارزش‏هاى‬
‫تنها گوشه‌اي از‬ ‫دينى س��ازنده انقالب اسالمى به ماندگارى آن كمك مى‏كند و راه را برای برپایی آخرین‬
‫آن چیزی است که‬
‫حکومت الهی فراهم می‌آورد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬آن‌چه جمهوری اس�لامی به عنوان نظام برآمده‬
‫در حکومت آینده‬
‫اسالمی به رهبری‬ ‫از انقالب اس�لامی به ارمغان آورد‪ ،‬تنها گوشه‌اي از آن چیزی است که در حکومت آینده‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫امام معصوم شکل‬ ‫اسالمی به رهبری امام معصوم شکل می‌گیرد‪.‬‬


‫می‌گیرد‬
‫امام زمان‪4‬‬
‫حكومت مستضعفان اسالمى‪ ،‬ره‏آورد وحى الهى‪ ،‬بعثت انبيا و امامت اولياست كه عقل‬
‫‪187‬‬ ‫و فطرت اصيل انسانى بر آن مهر تأييد مى‏زند‪ .‬اين حكومت نويددهنده جهانى‌شدن تمدن‬
‫‪ .3‬عزت انسانى‬ ‫اسالمى است‪ .‬برخى از مهم‏ترين ویژگی‌های حکومت مستضعفان‬
‫خداوند‪ ،‬انسان را گرامى داشته است‪:‬‬ ‫عبارتند از‪:‬‬
‫‪188‬‬
‫)و َل َقدْ َك َّر ْمنَا َبنِي آ َد َم(؛‬
‫‪84‬‬
‫َ‬ ‫‪ .1‬فطرت‏جويى توحیدی‬
‫و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم‪.‬‬ ‫تشرف انسان به اسالم و الزمه ورود به‬ ‫توحيد‪ ،‬نخس��تين شرط ّ‬
‫جامعه جهانى اس�لام اس��ت‪ .‬از اين رو‪ ،‬قرآن با تعابيرى چون «لآَ‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫از نظر دين‪ ،‬انسان‪ ،‬موجودى هم مادى و هم رحمانى است‪ .‬از‬
‫«ل إِلَ َه إِ اَّل ُهو»‪ 80‬و اَ‬
‫«ل إِلَ َه إِل»‪ 81،‬توجه ويژه خود‬ ‫إِلَ َه إِ اَّل اهللُ»‪ 79،‬اَ‬
‫اين رو‪ ،‬برنامه حكومت جهانى مس��تضعفان با برنامه جهانى‌شدن‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫غربى كه در پى س��لطه بر انس��ان است‪ ،‬از بنيان‪ ،‬تفاوت دارد؛ زيرا‬ ‫را به اين اصل نش��ان داده اس��ت‪ .‬يكتاپرستى‪ ،‬نقطه اشتراك همه‬
‫اسالم در پى ارج نهادن به انسان‏هاست و تنها‪ ،‬به استقالل آگاهانه‬ ‫انس��ان‏هايى است كه در حكومت مس��تضعفان مشاركت مى‏ورزند‬
‫و آزادانه او از پيام دين مى‏انديش��د و هرگز درصدد تحميل عقيده‬ ‫و آن‪ ،‬فراگيرتري��ن عام��ل هم‏گراي��ى اجتماعى انس��ان‏ها در اين‬
‫بر او نيست‪.‬‬ ‫حكومت و در طول تاريخ به ش��مار مى‏رود‪ .‬به همين دليل‪ ،‬خداوند‬
‫با توجه به اين س��ه اص��ل‪ ،‬برنامه‏هاى حكومت مس��تضعفان‬ ‫مى‏فرمايد‪:‬‬
‫اسالمى عبارتند از‪:‬‬ ‫اس‬ ‫ـه ا َّلتِي َف َط َر ال َّن َ‬ ‫) َف َأ ِق ْم َو ْج َه َك لِلدِّينِ َحنِيف ًا ِف ْط َر َت ال َّل ِ‬
‫الف) طبقه‏بندى انسان‏ها بر مدار عقيده و ايمان‪ ،‬نه نژاد و خون‬ ‫لك َّن َأ ْك َث َر‬
‫ِّين ا ْل َقيِّ ُم َو ِ‬
‫ـه ذلِ َك الد ُ‬ ‫لخِـ ْل ِق ال َّل ِ‬
‫يل َ‬ ‫عَ َل ْي َها اَل َت ْب ِد َ‬
‫و‪ ...‬؛‬ ‫‪82‬‬
‫اس اَل َي ْع َل ُمونَ (؛‬‫ال َّن ِ‬
‫ب) نفى س��لطه‏گرى و س��لطه‏پذيرى بر اس��اس قاعده «نفى‬ ‫پ��س روى خود را با گرايش تمام به حقّ ‪ ،‬به س��وى اين‬
‫‏سبيل»؛‬ ‫دين كن‪ ،‬با همان سرش��تى كه خدا مردم را بر آن سرشته‬
‫ج) طرح و اجراى اصول و حقوق مش��ترك براى همه انسان‏ها‪،‬‬ ‫اس��ت‪ .‬آفرينش خداى تغييرپذير نيست‪ .‬اين است همان‬
‫اع��م از كافر و مس��لمان‪ ،‬در حالى که در هي��چ‏يك از نظریه‌‏هاى‬ ‫دين پايدار‪ ،‬ولى بيشتر مردم نمى‏دانند‪.‬‬
‫مطرح ش��ده غرب ب��راى ايجاد نظم نوين جهان��ى‪ ،‬این اصول به‬
‫‪ .2‬سرانجام‏گرايى‬
‫چشم نمى‏خورد‪.‬‬
‫عاقبت‏جوي��ى يعنى فرجام‏خواهى و آخرت‏گرايى اس��ت كه در‬
‫‪ .4‬حاكميت اهلل‬
‫انديشه دينى و اسالمى به عنوان اعتقاد به معاد ياد مى‏شود‪ .‬تأكيد‬
‫حاكميت بر جهان هس��تى‪ ،‬تنها از آن خداس��ت‪ .‬در واقع‪ ،‬اراده‬ ‫اسالم بر معاد‪ ،‬به منظور تأسيس نظامی جهانى است كه تا در كنار‬
‫الهى بر سراس��ر گيتى‪ ،‬حاكم و ادامه هس��تى به م��دد و فيض او‬ ‫اعتقاد به مبدأ‪ ،‬سرنوشت‏س��از بودن نقش اين باور (اعتقاد به معاد)‬
‫وابس��ته اس��ت‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬جهان و تمام��ى اركان و عناصرش‬ ‫در جهت‏گي��رى زندگى فردى‪ ،‬جمعى و جهان��ى هويدا گردد؛ زيرا‬
‫در يد قدرت اليزال الهى قرار دارد و هم اوس��ت كه انس��ان را بر‬ ‫چنين اعتقادى‪ ،‬رفتار اجتماعى را متأثر مى‏س��ازد و آن را به كنترل‬
‫سرنوشت خويش حاكم كرده و اداره جامعه بشرى را به وى سپرده‬ ‫خود درمى‏آورد‪ .‬خداوند در قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد‪:‬‬
‫است‪ .‬خداوند سبحان‪ ،‬حاكميت خويش در تدبير جامعه را به انسان‬
‫�م إِ َل ْينَ�ا اَل‬ ‫َ‬ ‫)أ َف َح ِس ْ�بت ُْم َأ َّنَم�اَ َخ َل ْقن ُ‬
‫َ‬
‫واگذاشته كه آن نيز تجلّى اراده خداست‪ .‬در حقيقت‪ ،‬حاكميت خدا‬ ‫�م عَ َبث� ًا َوأن َُّك ْ‬
‫َاك ْ‬
‫‪83‬‬
‫ُت ْر َج ُعونَ (؛‬
‫بر روى زمين به دست رهبر برگزيده الهى صورت مى‏گيرد كه خود‬
‫آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و اين‌كه شما به‬
‫او نيز از س��وى امت به جايگاه و منصب رهبرى دست يافته است‪.‬‬
‫سوى ما بازگردانيده نمى‏شويد؟‬
‫در چني��ن نظامى‪ ،‬عقالنيت‪ ،‬معنويت و عدالت‪ ،‬جامعه را به جهانى‬
‫در مسير كمال تبديل مى‏كند‪.‬‬
‫‪ .5‬خليفه اهلل‬
‫مهم‏ترين ويژگى امامت و رهبرى در س��اختار نظام جهانى اس�لام‪ ،‬برگزيدگى انسان‬
‫است‪ .‬موالى متقيان‪ ،‬على بن ابى‏طالب‪ 7‬در اين باره فرمود‪:‬‬
‫ريق َو ِ‬
‫اض ٍح‪،‬‬ ‫ياء ىف ُاممَ ِها‪ ،‬ا ِ ْذ لمَ ْ َيترْ ُ ُكوهُ ْم همَ َ ً‬
‫ال‪ ،‬بِ َغيرْ ِ َط ٍ‬ ‫ت اْ َ‬
‫ال ْنبِ ُ‬ ‫َو َخ َّل َف ُ‬
‫فيك ْم َما َخ َّل َف ِ‬
‫ِ ‪85‬‬
‫َو اَلعَ َل ٍم قائ ٍم؛‬
‫او نيز چون پيامبران امت‏هاى ديرين براى شما ميراثى گذاشت؛ زيرا ايشان‪ ،‬امت‬
‫‪86‬‬
‫خود را وانگذاردند‪ ،‬مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه‏اى معيّن‪.‬‬
‫به عالوه‪ ،‬امامت و رهبرى‪ ،‬ويژگى‏هاى ديگرى نیز دارد‪ ،‬از جمله این‌که‪ :‬مركز وحدت‬
‫و يك‏پارچگى اجتماعى اس��ت؛ زعامت معنوى و سياس��ى مردم را بر عهده دارد؛ اساس و‬
‫پايه فعاليت بش��ر به شمار می‌رود؛ هسته مركزى نظم اجتماعى است؛ از مشروعيت بيعت‬
‫مردمى برخوردار اس��ت و به اس��وه فردى و جمعى تبدیل ش��ده است‪ .‬هم‏چنين رهبرى و‬
‫امامت در نظام جهانى اس�لام‪ ،‬محور و قطب ايدئولوژيك به شمار مى‏رود؛ همان‏گونه كه‬
‫على‪ 7‬فرمود‪:‬‬
‫ـه َل َقدْ َت َق َّم َص َها ا ْب ُ�ن َابى ُقحا َف َة َو ا ِ َّن ُه َل َي ْع َل ُم َانَّ محَ َ ىّل ِم ْنها محَ َ ُّل ا ْل ُق ِ‬
‫طب ِم َن‬ ‫َام�ا َو ال َّل ِ‬
‫الي ْرقى ا ِ ىَ َّل َّ‬
‫الطيرْ ُ ؛‬ ‫الس ْي ُل‪ ،‬و َ‬ ‫الرحى‪َ ،‬ي ْن َح ِد ُر عَ نِّى َّ‬ ‫َّ‬
‫‪87‬‬

‫آگاه باشيد! به خدا سوگند كه فرزندابوقحافه (ابابكر) خالفت را چون جامه‏اى بر‬
‫تن كرد و به یقین مى‏دانس��ت كه جايگاه من نسبت به حكومت اسالمى‪ ،‬چونان‬
‫محور است در آسياب‪.‬‬

‫‪ .6‬ملت واحد‬
‫انسان‏ها در نظام جهانى اسالم يا همان حكومت جهانى مستضعفان اسالمى‪ ،‬به دوران‬
‫امامت و رهبرى‪،‬‬ ‫بلوغ و شكوفايى عقلى و معنوى و به مرحله واالى تعالى می‌رسند و به صورت بالفعل‪ ،‬از‬
‫ويژگى‏هاى ديگرى‬
‫نیز دارد‪ ،‬از جمله‬ ‫ارزش‏هاى واقعى انس��انى برخوردار می‌شوند‪ .‬جامعه جهانى اسالمى‪ ،‬جامعه‏اى همگون و‬
‫این‌که‪ :‬مركز وحدت و‬ ‫متكامل است و استعدادها و ارزش‏هاى انسانى در آن‪ ،‬شكوفا مى‏شود‪ .‬نيازهاى اساسى که‬
‫يك‏پارچگى اجتماعى‬
‫فطرى هم هس��تند‪ ،‬برآورده مى‏ش��ود و آدمیان از همه ابزارها براى تحقق صلح و عدالت‬
‫است؛ زعامت معنوى‬
‫و سياسى مردم را بر‬ ‫بهره مى‏گيرند‪ .‬به اين داليل‪ ،‬خداوند در قرآن مى‏فرمايد‪:‬‬
‫عهده دارد؛ اساس و‬
‫پايه فعاليت بشر به‬ ‫احدَ ًة َو َأ َنا َر ُّب ُك ْم َفات ُ‬
‫َّقون(؛‬ ‫‪88‬‬ ‫)و إِنَّ هَ ِذ ِه ُأ َّمت ُُك ْم ُأ َّم ًة َو ِ‬
‫َ‬
‫شمار می‌رود؛ هسته‬ ‫و در حقيقت‪ ،‬اين امت شماس��ت كه امتى يگانه اس��ت‪ ،‬و من پروردگار شمايم؛‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫مركزى نظم اجتماعى‬ ‫پس‪ ،‬از من پروا داريد‪.‬‬


‫است؛ از مشروعيت‬
‫بيعت مردمى‬
‫برخوردار است و به‬
‫‪ .7‬قانون واحد‬
‫اسوه فردى و جمعى‬ ‫حديث ثقلين‪ ،‬گوياى آن اس��ت كه راز دس��ت‏يابى به سعادت دنیوى و اخروى‪ ،‬پيروى‬
‫تبدیل شده است‬
‫‪189‬‬ ‫از قان��ون خ��وب (كتاب اهلل) و مجرى خوب (اهل‌البيت) اس��ت‪ .‬جامعه بش��رى از نقصان‬
‫ام ِه‪َ ،‬و‬ ‫اِذا ق�ا َم القائِ ُم‪َ ،‬ح َك َم با ْل َعدْ ِل‪َ ،‬و ْار َت َف َع َ‬
‫الجْـ ْو ُر فىِ َا َّي ِ‬
‫رنج بی‌بهره بودن از مجريان صالح‪ ،‬همواره‪،‬‬
‫قان��ون رنج برده‪ ،‬ولى ِ‬
‫كاتا‪َ ،‬و ُر َّد ُك ُّل‬ ‫ض َب َر هِ‬ ‫ال ْر ُ‬‫�ت اْ َ‬‫الس ُ�ب ُل‪َ ،‬و َا ْخ َر َج ِ‬ ‫َت بِ ِه ُّ‬ ‫َا ِمن ْ‬ ‫عميق‏تر بوده اس��ت‪ .‬در تهيه قانونى كه در جامعه جهانى اس�لام‬
‫الر ُج ُ�ل ِم ْن ُك ْم َي ْو َمئِ ٍ�ذ َم ْو َضع ًا‬ ‫�ه‪َ ...‬و جَ ِ‬
‫اليدُ َّ‬ ‫َح�قّ اِىل َا ْه ِل ِ‬
‫حاكميت مى‏يابد‪ ،‬عقل دخالتی ندارد؛ چون قادر به ترس��يم حدود و‬ ‫‪190‬‬
‫‪90‬‬
‫ؤمنِنيَ ؛‬‫جمَيع المْ ِ‬
‫مو ِل ا ْل ِغنى َ‬ ‫ب ِه لِ ُش ُ‬
‫لِ َصدَ َقته َو ال لِ رِِّ‬ ‫تعيين همه‏جانبه مسائل انسان نيست‪ .‬اين قانون‪ ،‬قانون شرع است‬
‫هنگامى كه قائم قيام كند‪ ،‬بر اساس عدالت حكم مى‏كند‬
‫كه خداوندى كه به همه نيازهاى انس��انى آگاهى دارد‪ ،‬آن را نازل‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫و ظل��م و جور در دوران او برچيده مى‏ش��ود و راه‏ها در‬ ‫کرده اس��ت‪ .‬از اين رو‪ ،‬همه‏جانبه است و كام ً‬
‫ال با فطرت انسان‏ها‬
‫پرت��و وجودش امن و امان مى‏گ��ردد و زمين بركاتش را‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫س��ازگار اس��ت‪ .‬در دوره تحقق حكومت جهانى اسالم‪ ،‬قانون تمام‬
‫خارج مى‏سازد و هر ح ّقى به صاحبش مى‏رسد‪ ...‬و كسى‬
‫و كمال (كامل) اس�لام يا در حقيقت‪ ،‬سيس��تم حقوقى اسالم اجرا‬
‫م��وردى را براى انفاق و صدق��ه و كمك مالى نمى‏يابد؛‬
‫مى‏شود كه همه در برابر آن يكسان‏ هستند و براى هر شخصى‪ ،‬به‬
‫زيرا همه مؤمنان بى‏نياز خواهند شد‪.‬‬
‫اندازه توان و استعدادش‪ ،‬حقوق و وظايفى تعيين شده است‪.‬‬
‫در روايتى ديگر آمده است‪:‬‬
‫‪ .8‬عدل و عدالت‬
‫ض عَ دْ ًال و ِق ْس�ط ًا َب ْعدَ ما ُم ِلئ ْ‬
‫َت ُظ ْل ًام‬ ‫َي ْملاَ ُء ال َّلـ ُه بِ ِه اْ َ‬
‫ال ْر َ‬
‫عدالت در نظام جهانى اس�لام‪ ،‬فراگير‪ ،‬گسترده و عميق است‪.‬‬
‫ً ‪91‬‬
‫َو َج ْورا؛‬
‫به همین دلیل‪ ،‬جهانى‏ش��دن اسالمى‪ ،‬به تاريخ سراسر ظلم و جو ِر‬
‫خداوند به وس��يله او (حضرت مهدى‪ )4‬زمين را پر‬
‫جهان پايان مى‏دهد و با ريش��ه‏كنى س��تم‏ها و تبعيض‏ها از جامعه‬
‫از ع��دل و داد مى‏كن��د‪ ،‬پس از آن‌كه از جور و س��تم پر‬
‫بش��رى‪ ،‬نظامی اجتماعى بر پايه مساوات و برابری مستقر مى‏كند‪.‬‬
‫شده باشد‪.‬‬
‫احادي��ث زيادى به اين موضوع (عدالت در جامعه جهانى اس�لام)‬
‫‪ .9‬رشد و پيشرفت‬ ‫پرداخته‏اند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬ابوس��عيد خدرى‪ ،‬از محدثان اهل‌سنت‪ ،‬از‬
‫اطالع��ات و صنعت در دوره حكومت جهانى امام عصر‪ 4‬به‬ ‫پيامبر اکرم‪ 6‬نقل مى‏كند‪:‬‬
‫آخرين درجه تكامل خود مى‏رسد‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬در اين دوران‪ ،‬هم‬ ‫َت َج ْور ًا‬ ‫ض ِق ْس�ط ًا َكماَ ُم ِلئ ْ‬ ‫المْـ ْه ِد ِّى َي ْملأَ ُ اْ َ‬
‫ال ْر َ‬ ‫ُا َبشرِّ ُ ُك ْ�م بِ َ‬
‫توس��عه علمى و هم توس��عه اقتصادى به صورت همه‌جانبه اتفاق‬ ‫ال‬ ‫ض َي ْق ِس ُ�م المْ َ‬ ‫ال ْر ِ‬‫ماء و اْ َ‬ ‫الس ِ‬ ‫و ُظل ًام يِ ْرىض عَ ْن ُه ُس َّ�كانُ َّ‬
‫مى‏افت��د‪ .‬از اين رو‪ ،‬تمام علوم براى دس��ت‏يابى به باالترین درجه‬ ‫بالس�و َّي ِة‬
‫قال‪َّ :‬‬ ‫قال َر ُج ٌل ما َم ْعنى ِصحاح ًا؟ َ‬ ‫ِصحاح ًا‪َ .‬ف َ‬
‫پيش��رفت و توليد بسیج می‌شود‪ .‬احاديثى نیز بر اين موضوع اشاره‬ ‫نى َو َي َس َ�ع ُه ْم‬ ‫�وب ُا َّم ِة محُ َ َّم ٍ�د ِغ ً‬‫�اس و َي ْمَل�اَ ُء ُق ُل َ‬ ‫َبْي�نْ َ ال َّن ِ‬
‫دارند‪ .‬از جمله آن‌که امام صادق‪ 7‬فرمود‪:‬‬ ‫‪89‬‬
‫عَ دْ ُلهُ‪...‬؛‬
‫ش��ما را به ظهور مهدى‪ 4‬بشارت مى‏دهم كه زمين‬
‫الر ُس ُل‬ ‫مع ما جا َئ ْت بِ ِه ُّ‬ ‫َا ْل ِع ْل ُم َس ْ�ب َع ٌة و ِعشرْ ُونَ َح ْرف ًا َف َج ُ‬
‫رف�ان‪َ ،‬ف َل ْ‬
‫الحْـ ْر َفينْ ِ ‪،‬‬ ‫�م َي ْع ِر ِ‬ ‫را پُر از عدالت مى‏كند‪ ،‬همان‏گونه كه از جور و س��تم‬
‫اس َح َّت�ى ا ْل َي ْو ْم َغْي�رْ َ َ‬ ‫ف ال َّن ُ‬ ‫ِ‬ ‫َح‬
‫شرْي�ن َح ْرف ًا َف َبثَّها‬
‫َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َف�اذا قا َم قائ ُمنا َا ْخ َرج َ‬
‫الخْـ ْم َس� َة َو ا ْلع‬ ‫ِ‬ ‫پر شده است‪ .‬ساكنان آس��مان‏ها و زمين از او راضى‬
‫الحْـ ْر َفينْ ِ َح َّتى َي ُبثَّها َس ْبع َة و ِعشرْ ونَ‬‫الناس َض َّم ا ِ َل ْي َها َ‬
‫ِ‬ ‫فىِ‬ ‫مى‏ش��وند و اموال و ثروت‏ها را به‌طور صحيح تقسيم‬
‫َح ْرف ًا؛‬ ‫‪92‬‬ ‫مى‏كند‪ .‬كس��ى پرسيد‪ :‬معناى تقس��يم صحيح ثروت‬
‫دانش بيس��ت و هفت حرف (شعبه و شاخه) است‪ .‬تمام‬ ‫چيست؟ فرمود‪ :‬به‌طور مساوى در ميان مردم‪[ .‬سپس‬
‫آن‏چه پيامبران الهى براى مردم آورده‏اند‪ ،‬دو حرف بيش‬ ‫فرم��ود‪ ]:‬و دل‏ه��اى پيروان محم��د را از بى‏نيازى پر‬
‫نب��ود و م��ردم تا كنون جز آن دو حرف را نش��ناخته‏اند‪.‬‬ ‫مى‏كند و عدالتش همه را فرامى‏گيرد‪.‬‬
‫هنگامى كه قائم ما قيام كند‪ ،‬بيست و پنج حرف ديگر را‬ ‫على عقبه از پدرش چنين نقل مى‏كند‪:‬‬
‫آشكار مى‏سازد و در ميان مردم منتشر مى‏سازد و اين دو حرف موجود را هم به‬
‫آن ضميمه مى‏كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر شود‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده است‪:‬‬
‫ض‬ ‫ُوز َو ال َي ْبق�ى فىِ اْ َ‬
‫ال ْر ِ‬ ‫المْـغْ ِ�ر َب َو َت ْظ َه ُر َل� ُه ا ْل ُكن ُ‬
‫�غ ُس� ْلطا ُن ُه المْـَشرْ َِق َو َ‬ ‫اِن َُّ�ه َي ْب ُل ُ‬
‫‪93‬‬
‫راب ا ِ اّل َي ْع ُم ُر ُه؛‬
‫َخ ٌ‬
‫حكومت او‪ ،‬مشرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجينه‏هاى زمين براى‬
‫او ظاهر مى‏شود و در سراسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند‪ ،‬مگر آن‌که آن‬
‫را آباد خواهد ساخت‪.‬‬
‫امام باقر‪ 7‬نيز فرمود‪:‬‬
‫�م و َك ُم َل ْت هِبا‬ ‫س ا ْل ِع ِ‬
‫ب�اد َف َج َم َع هِب�ا ُع ُ‬
‫قولهَـ ُ ْ‬ ‫اِذا ق�ا َم قائِ ُمن�ا َو َض َ‬
‫�ع َي�دَ ُه عَ ىل ُرئؤُ ِ‬
‫‪94‬‬
‫َا ْح ُ‬
‫الم ُه ْم؛‬
‫هنگامى كه قائم ما قيام كند‪ ،‬دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و خردهاى آنان را‬
‫گرد می‌آورد و رشدشان را تكميل می‌گرداند‪.‬‬

‫‪ .10‬عشق و معنويت‬
‫معنويت در حكومت جهانى آخرالزمان در حد اعلى است‪ .‬در روايتى آمده است‪:‬‬
‫صالتِ ْ�م كدَ ِو ِّى ال َّن ْح ِ�ل َيبيت�ونَ ِقيام ًا عَ ىل‬
‫هِ‬ ‫ي�ل لهَ ْ‬
‫�م َد ِو ٌّى فيِ‬ ‫الينام�ونَ ال َّل َ‬
‫رج�ال َ‬‫ٌ‬
‫‪95‬‬ ‫أط ِ‬
‫راف ِه ْم؛‬ ‫ْ‬
‫مردانى كه ش��ب‏ها نمى‏خوابند؛ در نمازش��ان چنان اهتمامى و تضرعى دارند كه‬
‫انگار زنبوران عس��ل در كندو وزوز مى‏كنند و ش��ب را با نگهبانى دادن پيرامون‬
‫خود به صبح مى‏رسانند‪.‬‬

‫حكومت او‪ ،‬مشرق‬ ‫‪ .11‬صلح و امنيت‬


‫و غرب جهان را‬ ‫در حكومت ايده‏آل‪ ،‬امنيت‪ ،‬شرط توسعه و الزمه پرداختن به معنويت است‪ .‬در حديثی‬
‫فراخواهد گرفت و‬
‫مى‏خوانيم‪:‬‬
‫گنجينه‏هاى زمين‬
‫براى او ظاهر‬ ‫بات و عَ ىل ِ‬
‫رأسها‬ ‫الشا ِم ال َت َض ُع قد َم ْيها ا ِ اّل عَ ىَل ال َّن َ‬
‫راق ا ِ َىل َّ‬ ‫َح ّتى تمَ ْشى املَ ْرأ ُة َبينْ َ ِ‬
‫الع ِ‬
‫مى‏شود و در‬ ‫التخَ ُ ‪96‬‬
‫يهُيجها َس ُب ٌع و افهُ؛‬ ‫زي َنتُها ال ُ‬
‫سراسر جهان جاى‬
‫ويرانى باقى نخواهد‬ ‫[راه‏ها امن مى‏شود چندان كه زن] از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى‬
‫ماند‪ ،‬مگر آن‌که آن را‬ ‫گياه نگذارد‪ .‬جواهراتش را بر س��رش بگ��ذارد و هيچ درنده‏اى او را به هيجان و‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫آباد خواهد ساخت‬ ‫ترس نيفكند و او نيز از هيچ درنده‏اى نترسد‪.‬‬

‫‪ .12‬رضا و رضايت‬
‫حكومت جهانى اس�لام‪« ،‬يرضى بخالفته السماوات و االرض» است؛ يعنى آسمان و‬
‫‪191‬‬ ‫زمين‪ ،‬با هم‪ ،‬اظهار رضايت و خشنودى مى‏كنند‪ .‬این حکومت‪ ،‬حكومتى است كه «يحبه‬
‫حاكمي��ت ش��يطان و انس��ان كه ريش��ه منازعه‌ها‪ ،‬مش��اجره‌ها و‬ ‫اهل الس��موات و االرض»؛‪ 97‬سماواتيان از آن خوش‏شان مى‏آيد و‬
‫‪101‬‬
‫مجادله‌های دنیایی است‪ ،‬خبرى نيست‪.‬‬ ‫آن را دوس��ت دارند؛ حكومتى ك��ه نتيجه و بركات آن‪ ،‬براى همه‪،‬‬
‫ج) انسان‌ها در جامعه جهانى مطلوب اسالمى‪ ،‬اعمال حاكميت‬ ‫حتى مردگان‪ ،‬فرج و گشايش است‪.‬‬ ‫‪192‬‬
‫و قانون خدا بر روى زمين را به رهبر برگزيده و الهى وامى‏گذارند‪.‬‬ ‫‪ .13‬نعمت و اطاعت‬
‫در واق��ع‪ ،‬حاكمي��ت الهى به ص��ورت اراده امام تجل��ى مى‏يابد و‬
‫خدا به واس��طه صالحانى كه حكومت جهانى را در دست دارند‪،‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫مرزه��اى اعتبارى و قراردادى موج��ود و حاكم بر دنياى كنونى از‬
‫بركت را بر آنان ارزانى مى‏كند‪ .‬در حديث مى‏خوانيم‪:‬‬
‫بین می‌رود‪.‬‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫‪102‬‬

‫ويژگي‌ه��اى نظ��ام جهانى مطلوب اس�لامى ب��ا ويژگى‏هاى‬


‫‪98‬‬
‫بس ِج اإلما ِم َتط ُلبونَ بذلك رَ َ‬
‫الب َك َة؛‬ ‫َيت ََم َّسحونَ رَ ْ‬
‫نظام‏ه��اى گذش��ته‪ ،‬حال و حت��ى نظام‌هاى احتمال��ى آينده قابل‬ ‫به زين اسب امام دست مى‏سايند تا بركت يابند‪.‬‬
‫مقايس��ه نيست‪ .‬ممكن است ويژگى‏هاى اين نظام‏ها‪ ،‬شباهت‏هاى‬ ‫اطاع��ت از ام��ام زمان‪ 4‬در این حكوم��ت جهانى‪ ،‬خالص و‬
‫ظاهرى‪ ،‬لفظى و ش��كلى داشته باش��د‪ ،‬ولى از نظر محتوايى‪ ،‬هيچ‬ ‫كامل است‪ .‬در حديث آمده است‪:‬‬
‫ش��باهتى با هم ندارند‪ .‬انقالب اس�لامى‪ ،‬مر ّوج و منادى اين نظام‬ ‫ِ‬
‫�روب َو َيك ْفو َن� ُه َم�ا ُيري�دُ‬
‫ِ‬ ‫الحْـ‬
‫ُ‬ ‫بأنفس� ِه ْم فىِ‬ ‫َو يقو َن� ُه‬
‫در جهان اس��ت و به علت ويژگى‏هاى الهى و انسانى‏اش به بديل‬ ‫‪99‬‬
‫ِم ْن ُه ْم؛‬
‫جهانى‏ش��دن مز ّورانه و فريب‌كارانه غربى درآمده اس��ت‪ .‬به همين‬
‫ب��ا جان‏ش��ان‪ ،‬ام��ام را در جنگ‏ها ي��ارى مى‏كنند و هر‬
‫علت‪ ،‬سردمداران جهانى‏شدن غربى‪ ،‬انقالب اسالمى را تنها رقيب‬
‫دستورى ايشان بدهد‪ ،‬انجام مى‏دهند‪.‬‬
‫خ��ود معرفى كرده‏اند‪ ،‬زيرا درصدد اس��ت ارزش‏هاى جديدى را در‬
‫پهنه اداره جهان جایگزین ارزش‏هاى قبلى کند‪.‬‬ ‫به‌ط��ور خالصه می‌توان گفت نظام جهان��ى مطلوب از ديدگاه‬
‫انقالب اسالمى‪ ،‬نظامى است كه این ویژگی‌ها را داشته باشد‪:‬‬
‫ال��ف) اين نظام ك��ه از آن مى‏توان به نظ��ام امامت و امت ياد‬
‫كرد‪ ،‬به زعامت تش��كيل مى‏ش��ود‪ .‬امام با بهره‏گيرى از علم لدنى‪،‬‬
‫معصوميت و امدادهاى الهى‪ ،‬نظام عادالنه‏اى را پايه‏ريزى مى‏كند‬
‫و تم��ام ملت‌ها‪ ،‬دولت‌ها و س��رزمين‏ها را با عن��وان امت واحد به‬
‫سوى كمال انسانى و اسالمى سوق مى‏دهد‪ .‬نتيجه اين‏كه رهبرى‬
‫و امامت در نظام جهانى اسالم‪ ،‬از سه ويژگى برخوردار است‪:‬‬
‫یک��م‪ .‬رهبرى‪ ،‬مركز و قطب ايدئولوژي��ك‪ ،‬عقيدتى‪ ،‬معنوى و‬
‫سياسى به شمار مى‏رود‪.‬‬
‫دوم‪ .‬امام‪ ،‬منتخب مستقيم و غيرمستقيم خداست‪.‬‬
‫س��وم‪ .‬تحقق امامت و به دس��ت گرفتن حكوم��ت‪ ،‬به پذيرش‬
‫‪100‬‬
‫مردم بستگی دارد‪.‬‬
‫ب) جامع��ه جهان��ى اس�لامى‪ ،‬جامعه‏اى همگ��ون و متكامل‪،‬‬
‫شكوفاكننده استعدادها و ارزش‌هاى انسانى و واجد استقالل كامل‬
‫اس��ت و نيازهاى بنيادين و اساس��ى فطرى و روحى انسانى در آن‬
‫برآورده مى‏ش��ود‪ .‬در اين نظ��ام‪ ،‬از تعلقات ملى و ناسيوناليس��تى‪،‬‬
‫رهبرى‏ه��اى چندگان��ه و مز ّوران��ه‪ ،‬قانون‌هاى خطاپذير بش��رى‪،‬‬
‫نتیجه‬
‫مهدويت و جهانى‌ش��دن‪ ،‬هر دو از مباحث مهم روزگار ماس��ت‪ .‬اعتقاد به ظهور منجى‬
‫و مهدوي��ت در ي��ك معناى عام‪ ،‬يك باور دينى در بين همه انسان‏هاس��ت و از منجى‪ ،‬با‬
‫تعابير مختلفى چون كاكلى در آيين هندو‪ ،‬مس��يحا در يهود و مسيحيت و مهدى‪ 4‬در‬
‫فرهنگ اس�لامى ياد شده است‪ .‬منجى يعنى گش��ودن راه جديد براى رسيدن به سعادت‬
‫ابدى‪ .‬از طرف ديگر‪ ،‬با پديده‌ای به نام «جهانى‏ش��دن»‪ ،‬يا به نظر مارش��ال مك‏لوهان‪،‬‬
‫دهكده جهانى روبه‌رو هس��تيم‪ .‬ما چه بخواهيم و چه نخواهيم تحت تأثير چنين پديده‏اى‬
‫در قرن بیس��ت و یکم خواهيم بود و اين پديده با مهدويت و ظهور منجى موعود ارتباط‬
‫دارد‪ .‬در واقع‪ ،‬نس��بتى بين نظم نوين جهانى (جهانى‌شدن) و حكومت حضرت‪ 4‬وجود‬
‫دارد و ش��ايد جهانى‌ش��دن براى ما درك بهتر و روش��ن‏ترى را نسبت به حكومت جهانى‬
‫موعود ايجاد مى‏كند‪ .‬البته بر نظم نوين جهانى (جهانى‌ش��دن) انتقادهايى وارد اس��ت‪ .‬به‬
‫همین دلیل‪ ،‬لزوم ًا جهانى‌ش��دن در تمامى قرائت‏هاى خود با مهدويت اس�لامى سازگارى‬
‫ندارد‪ .‬البته در سنت اسالمى ما‪ ،‬تعبير جهانى‌شدن به كار نرفته‪ ،‬اما تعابيرى چون حكومت‬
‫‪103‬‬
‫جهانى اسالم و حكومت جهانى حضرت مهدى‪ 4‬به كار رفته است‪.‬‬
‫در حقيقت‪ ،‬بشر همواره درصدد دست‌يابى به عرصه جهانى‏سازى خود و انديشه‌هايش‬
‫ب��ه مفه��وم غيردينى هم بوده‏اس��ت‪ .‬چنين گرايش��ى را در كشورگش��ايى‏هاى پيش��ين‬
‫امپراتورى‏ه��ا و پادش��اهان مى‏توان مش��اهده كرد‪ .‬در واقع‪ ،‬هر ك��دام از اينها‪ ،‬نگاهى به‬
‫جهانى‌ش��دن داشته‏اند‪ .‬مالكوم واترز هم معتقد است كه جهانى‌شدن از زمان شروع تاريخ‬
‫بش��ر بوده‪ ،‬ولى وى آن را بيش��تر هم��زاد تجدد مى‏داند؛ چون ب��ا فرآيندهاى اجتماعى و‬
‫صنعتى همراه بوده است‪ .‬تاميلنسون نيز معتقد است كه جهانى‌شدن‪ ،‬شبكه‏اى است كه به‬
‫سرعت گسترش پيدا كرده و ویژگی امروز آن‪ ،‬زندگى اجتماعى مدرن است‪ .‬بنابراين‪ ،‬اين‬
‫بر نظم نوين جهانى‬
‫(جهانى‌شدن)‬
‫دو بر يك وضعيت ارتباطى خاص و فش��رده در پديده جهانى‌ش��دن تأكيد دارند كه بيشتر‪،‬‬
‫انتقادهايى وارد‬ ‫مش��خصه امروزين نظم‏نوين جهانى يا جهانى‏سازى اس��ت‪ 104.‬بنابراين‪ ،‬تطبيق مهدويت‬
‫است‪ .‬به همین دلیل‪،‬‬ ‫اسالمى و جهانى‌شدن ضرورت بسيارى دارد‪ .‬ما بايد بر بعد فكرى و فرهنگى تأكيد كنيم‬
‫لزوماً جهانى‌شدن‬
‫در تمامى قرائت‏هاى‬ ‫تا بتوانيم به آس��انى‪ ،‬انديشه جامعه فاضله را با جهانى‌شدن امروزين مقايسه كنيم‪ .‬حاصل‬
‫خود با مهدويت‬ ‫اين مقايس��ه‪ ،‬غربى بودن جهانى‏شدن است‪ .‬در حالى که جهانى‏شدن از طريق ماهواره و‬
‫اسالمى سازگارى‬ ‫تكنولوژى ارتباطات‪ ،‬غس��ل تعميد داده شده‪ ،‬ولى جنبش اسالم‏گرايى با درك واقعيت‌ها‪،‬‬
‫ندارد‪ .‬البته در سنت‬
‫اسالمى ما‪ ،‬تعبير‬ ‫در ستيز با غرب است و عقيده دارد مدينه فاضله اسالمى مهدوى هرگز با آن‌چه در غرب‬
‫جهانى‌شدن به كار‬ ‫آمده اس��ت‪ ،‬سازگارى ندارد‪ .‬نگرش اسالم درباره معرفت و اعتقاد به انسان بر پایه اصول‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫نرفته‪ ،‬اما تعابيرى‬


‫منطقى قرار دارد و با نگرش مدرن يا نگرش جهانى‌شدن غربى بيگانه است‪.‬‬
‫چون حكومت جهانى‬
‫اسالم و حكومت‬ ‫در جهانى‌ش��دن غربى‪ ،‬سكوالريس��م و روش‏هاى سكوالريستى حاكم است و در آن‪،‬‬
‫جهانى حضرت‬ ‫فهم بش��ر‪ ،‬در عقالنيت ابزارى خالصه ش��ده و آن نيز با ص��دور حكم «مرگ خدا»‪ ،‬امر‬
‫مهدى‪ 4‬به كار‬
‫رفته است‬
‫قدس��ى را از زندگى بش��رى جدا كرده است‪ .‬جهانى‏شدن به دليل رشد تكنولوژى ارتباطى‬
‫‪193‬‬
‫در جامعه مهدوى‪ ،‬امام‪ ،‬لطف الهى است و مردم را هدايت مى‏كند‬ ‫در قرن بیس��ت و یکم‪ ،‬به صورت كامل عملی می‌ش��ود و شايد به‬
‫و به سوى سعادت دعوت مى‏كند و ويژگى عصر مهدوى بر خالف‬ ‫حد كمال خود برس��د‪ .‬در دوره‏هاى قبل‪ ،‬كالم‪ ،‬وس��يله ارتباط بود‬
‫عصر جديد‪ ،‬تأكيد بر فضيلت و س��عادت بش��ر است‪ .‬علم در عصر‬ ‫و انس��ان‏ها مى‏توانس��تند از طريق لفظى و كتبى با ديگران ارتباط‬ ‫‪194‬‬
‫ظهور حضرت مهدى‪ 4‬به اوج پيشرفت مى‏رسد و فهم و آگاهى‬ ‫برقرار كنند‪ ،‬اما با تحوالتى كه امروزه صورت گرفته اس��ت‪ ،‬ارتباط‬
‫انس��ان دو چندان مى‏شود‪ .‬علت تأخير حكومت جهانى آن حضرت‬ ‫ب��ه صورت ك ّمى و كيفى انجام مى‏ش��ود‪ .‬در زمان گذش��ته‪ ،‬افراد‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫‪106‬‬
‫هم‪ ،‬فراهم نشدن شرايط و لوازم يا جهل و ناآگاهى مردم است‪.‬‬ ‫آگاهى چندانى از محيط پيرامون خود نداش��تند‪ ،‬اما در حال حاضر‪،‬‬
‫جهانى‌شدن به معناى غربى‏شدن يا امریکايى‏شدن‪ ،‬با آموزه دينى‬ ‫اين آگاهى به علت رش��د جهانى‏ش��دن فزونى پيدا كرده است‪ .‬در‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫مهدويت اسالمى سازگارى چندانى ندارد‪ .‬مهم‏ترين وجه تمايز آنها‬ ‫دوره‏هاى گذش��ته‪ ،‬قباي��ل و اقوام به خاطر تعل��ق مكانى و زمانى‬
‫در ايده‏ها و نظرها اس��ت‪ .‬مهدويت اسالمى بر محور خالق هستى‬ ‫داراى هويت‏هاى مختلفى بودند‪ ،‬ولی پديده جهانى‌ش��دن س��بب‬
‫می‌چرخد و بر عقل‪ ،‬عدل و رهايى‏بخشى تمام انسان‏ها تأكيد دارد‪،‬‬ ‫ش��ده است آنها با هويت جديدى روبه‌رو ش��وند‪ .‬اين ويژگى‏ها در‬
‫ولى تمدن غربى بر پايه سياست استوار است و بر سيطره و استثمار‬ ‫عصر ظهور هم پديد مى‏آيد‪ .‬از اين رو‪ ،‬مهدويت مى‏تواند با مفهوم‬
‫غير غرب قرار دارد‪ .‬به عالوه‪ ،‬اگر نظم نوين جهانى (جهانى‌شدن)‬ ‫‪105‬‬
‫جهانى‌شدن ارتباط پيدا كند‪.‬‬
‫با اقتصاد و گسترش نظام سرمايه‏دارى غربى همراه و همگام باشد‬ ‫الهى‬
‫در نگرش اسالمى‪ ،‬س��رانجام تاريخ بشرى‪ ،‬تحقق وعده ِ‬
‫كه هست‪ ،‬در اين صورت‪ ،‬جهانى‌شدن با مهدويت سازگارى ندارد‪،‬‬ ‫حاكميت حق و مدينه فاضله اسالمى است‪ .‬پیدایش چنين مدينه‏اى‪،‬‬
‫اما اگر جهانى‌شدن‪ ،‬همان فرآيند گسترش تكنولوژى ارتباطى باشد‪،‬‬ ‫سنت الهى است و عصر مهدوى به قوم و قبيله و نژاد خاصى تعلق‬
‫با مهدويت اسالمى س��ازگارى دارد‪ .‬پس جهانى‏شدن مى‏تواند در‬ ‫ندارد و اين تدبير الهى براى همه انسان‏هاست‪ .‬انتظار كشيدن ظهور‬
‫راستاى مهدويت قرار گيرد‪ ،‬ولى وضعيت فعلى جهانى‌شدن‪ ،‬چنين‬ ‫منجى موعود‪ ،‬همان انتظار بش��ر اس��ت كه بر جهان حاكم است‪.‬‬
‫كارويژه‏اى ندارد‪ .‬بی‌ش��ک‪ ،‬با ظهور و گسترش مهدويت اسالمى‬ ‫مهدويت اسالمى بر فطرت بش��رى تأكيد مى‏كند‪ .‬انسان‏ها فطرت ًا‬
‫محتواى چنين توانايى در جهان فراهم مى‏آيد‪.‬‬ ‫هويت اله��ى دارند و از اين رو‪ ،‬طالب جامعه‏اى جهانى عادالنه‏اند‪.‬‬
‫پي‌نوشت‌ها‬
‫* دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه عالمه طباطبایی‪ ،‬عضو هیئت علمی پژوهشکده تحقیقات اسالمی‪.‬‬
‫‪1. the end of history and the last man.‬‬
‫‪ .2‬غالم‌رض��ا عل��ی بابایی‪ ،‬فرهن�گ روابط بين‌الملل‪ ،‬ص‪ ،57‬تهران‪ :‬انتش��ارات دفتر مطالعات سیاس��ی و بین‌المللی‪،‬‬
‫‪1383‬ش‪.‬‬
‫‪ .3‬همان‪.‬‬
‫‪4. Alexandre Kojeve.‬‬
‫‪ .5‬محم��د توحیدف��ام‪ ،‬فرهن�گ در عرص�ه جهاني‌ش�دن؛ چالش‌ه�ا و فرصت‌ه�ا‪ ،‬ص‪ ،219‬تهران‪ :‬انتش��ارات روزنه‪،‬‬
‫‪1381‬ش‪.‬‬
‫‪ .6‬رامین جهانبگلو‪ ،‬نقد عقل مدرن‪ ،‬ص‪ ،78‬تهران‪ :‬انتشارات فروزان‪1380 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .7‬همان‪ ،‬ص‪.101‬‬
‫‪8. Gerard Araud.‬‬
‫‪9. Olivier Mongin.‬‬
‫‪ .10‬نقد عقل مدرن‪ ،‬ص‪.101‬‬
‫‪11. James Kurth.‬‬
‫‪12. The Real Clash.‬‬
‫‪13. West & Post West.‬‬
‫‪ .14‬داریوش شایگان‪« ،‬چندگانگی فرهنگی»‪ ،‬فصل‌نامه گفتگو‪ ،‬دی ‪1372‬ش‪ ،‬ص‪.67‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫‪ .15‬برگزيده سخن‌رانى هانتينگتون در كنفرانس دهمين سالگرد تأسيس مؤسسه صلح امریکا با عنوان «اداره كردن‬
‫بى‏نظمى و كنترل هرج و مرج» (‪ ،1994‬واشنگتن)‪.‬‬
‫‪ .16‬مجتبی امیری‪ ،‬نظريه برخورد تمدن‌ها؛ هانتينگتون و منتقدانش‪ ،‬ص‪ ،22‬تهران‪ :‬انتش��ارات دفتر مطالعات سیاسی‬
‫و بین‌المللی‪1375 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .17‬همان‪.‬‬
‫‪ .18‬اندرو لوين‪ ،‬طرح و نقد نظريه ليبرال دموكراس�ي‪ ،‬ترجمه‪ :‬س��عيد زيباكالم‪ ،‬ص‪ 60‬ـ ‪ ،78‬تهران‪ :‬انتشارات سمت‪،‬‬
‫‪195‬‬
‫‪196‬‬

‫علوم سياسي‪ ،‬ص‪ ،143‬تهران‪ :‬انتشارات روزنه‪1377 ،‬ش)‬ ‫‪1380‬ش؛ ش��هريار زرش��ناس‪« ،‬زنگ‏هاى انحطاط و رس��وايى براى نظام‏هاى‬
‫‪ .31‬س��ى‪ .‬بى‪ .‬مكفرس��ون‪ ،‬جهان واقعي دموكراس�ي‪ ،‬ترجمه‪ :‬على معنوى‏تهرانى‪،‬‬ ‫ليبرال ـ دموكراس��ى»‪ ،‬روزنامه قدس‪ 19 ،‬بهم��ن ‪ ،1381‬ص‪12‬؛ و ت‪ .‬جونز‪،‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫ص‪ ،68‬تهران‪ :‬انتشارات آگاه‪1379 ،‬ش‪.‬‬ ‫خداوندان انديش�ه سياسي‪ ،‬ترجمه‪ :‬على رامين‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ ،362‬تهران‪ :‬انتشارات‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫‪32. John Rawls.‬‬ ‫اميركبير‪1358 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .33‬نقدي بر پاره‌اي از نظريه‌هاي رايج در سرمايه‌داري غربي‪ ،‬ص‪.19‬‬ ‫‪ .19‬طرح و نقد نظريه ليبرال دموکراس�ي‪ ،‬ص‪ 95‬ـ ‪105‬؛ اس��تيون تانسى‪ ،‬مقدمات‬
‫‪ .34‬دموكراس��ى رأى‏ه��ا‪ ،‬يعنى آن نوع دموكراس��ى كه مردم ع��وام‪ ،‬كارگزاران را‬ ‫سياست‪ ،‬ترجمه‪ :‬هرمز همايون‏پور‪ ،‬ص‪ ،277‬تهران‪ :‬نشر نى‪1381 ،‬ش‪.‬‬
‫انتخاب مى‏كنند‪ ،‬ولى دموكراسى رأس‏ها يعنى آن‌كه مردم‪ ،‬نخبگان و نخبگان‪،‬‬ ‫‪ .20‬فريدري��ش ف��ون هاي��ك‪ ،‬آزادي و عقل و س�نت‪ ،‬ترجمه‪ :‬ع��زت‏اللهّ فوالدوند‪،‬‬
‫كارگزاران را برمى‏گزينند‪.‬‬ ‫ص‪321‬؛ طرح و نقد نظريه ليبرال دموکراسي‪ ،‬ص‪ 60‬ـ ‪.70‬‬
‫‪ .35‬فردري��ك ويلهلم نيچه (‪ )Friedrish Wilhelm Nietzsche‬در س��ال‬ ‫‪ .21‬ب��ه اعتقاد برخى از انديش��مندان سياس��ى غرب حالت طبيع��ى يا وضع طبيعى‬
‫‪1844‬م (‪1223‬ش) در آلم��ان به دنيا آمد و در ‪1900‬م (‪1279‬ش) درگذش��ت‪.‬‬ ‫(‪ ،)State of nature‬يعن��ى وض��ع انس��ان پيش از آن‌كه قان��ون‪ ،‬دولت و‬
‫وى را فيلس��وف ش��اعر مى‏نامند‪( .‬نك‪ :‬ج‪ .‬پ‪ .‬اس��ترن‪ ،‬نيچه‪ ،‬ترجمه‪ :‬عزت‏اللهّ‬ ‫جامعه‏اى در كار باش��د‪( .‬نك‪ :‬علی آقابخش��ى و مینو افشاری‌راد‪ ،‬فرهنگ علوم‬
‫فوالدوند‪ ،‬ص‪ 46‬ـ ‪ ،63‬تهران‪ :‬انتشارات طرح نو‪1373 ،‬ش‪.‬‬ ‫سياس�ي‪ ،‬ص‪ ،326‬تهران‪ :‬انتش��ارات مرکز اطالعات و م��دارک علمی ایران‪،‬‬
‫‪« .36‬ش��ريعتى و دموكراسى متعهد»‪ ،‬نشریه بينش س�بز‪ ،‬ش‪ ،10‬ص‪38‬؛ نعمت‏اللهّ‬ ‫‪1374‬ش)‬
‫باوند‪« ،‬بحران فكرى ـ تاريخى غرب و طغيان هيوالى ليبرال ـ دموكراس��ى»‪،‬‬ ‫‪ .22‬حامد دهخدا‪« ،‬دموكراسى و فريب‪ :‬لزوم تحول ريشه‏اى»‪ ،‬روزنامه رسالت‪11 ،‬‬
‫مجله كتاب نقد‪ ،‬س��ال پنجم‪ ،‬ش‪ ،21‬ص‪237‬؛ فرانسيس فوكوياما‪ ،‬پايان نظم‪،‬‬ ‫اسفند ‪ ،1381‬ص‪.8‬‬
‫س�رمايه اجتماعي و حفظ آن‪ ،‬ترجمه‪ :‬غالم‏عباس توسلى‪ ،‬ص‪ 31‬ـ ‪ ،34‬تهران‪:‬‬ ‫‪ .23‬عبدالرحمن عالم‪ ،‬تاريخ فلس�فه سياس�ي غ�رب (عصر جديد و س�ده نوزدهم)‪،‬‬
‫انتش��ارات جهان امروز‪1379 ،‬ش؛ ساموئل پ‪ .‬هانتينگتون‪ ،‬تمدن‏ها و بازسازي‬ ‫ص‪ ،436‬ته��ران‪ :‬انتش��ارات دفتر مطالع��ات سياس��ى و بين‏المللى‪1377 ،‬ش؛‬
‫نظام جهاني‪ ،‬ترجمه‪ :‬مينو احمد س��رتيپ‪ ،‬ص‪ ،243‬تهران‪ :‬انتشارات كتاب‏سرا‪،‬‬ ‫مصطف��ى كواكبي��ان‪ ،‬دموكراس�ي در نظام والي�ت فقي�ه‪ ،‬ص‪ 48‬ـ ‪ ،58‬تهران‪:‬‬
‫‪1380‬ش‪.‬‬ ‫انتشارات سازمان تبليغات اسالمى‪1370 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .37‬آريستوكراس��ى (‪ )Aristocracy‬از ريشه يونانى ‪ aristos‬يعنى بهترين؛ به‬ ‫‪ .24‬نوام چامسكى‪ ،‬دموكراسي بازدارنده‪ ،‬ترجمه‪ :‬غالم‏رضا تاجيك‪ ،‬ص‪ ،427‬تهران‪:‬‬
‫ع�لاوه‪ Kartia ،‬يعنى حكومت گرفته ش��ده و در مجموع‪ ،‬به مفهوم حكومت‬ ‫انتشارات كيهان‪1372 ،‬ش؛ محمدتقى مصباح یزدی‪ ،‬نظريه سياسي اسالم‪ ،‬ج‪،1‬‬
‫شايس��ته‏ترين مردمان است‪ ،‬ولى در عمل اين نوع حكومت‪ ،‬به شكل حكومت‬ ‫ص‪ ،180‬قم‪ :‬انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى;‪1378 ،‬ش‪.‬‬
‫اش��راف درمى‏آيد‪( .‬نك‪ :‬داريوش آش��ورى‪ ،‬فرهن�گ سياس�ي‪ ،‬ص‪ ،11‬تهران‪:‬‬ ‫‪ .25‬تاريخ فلسفه سياسي غرب‪ ،‬ص‪454‬؛ نظريه سياسي اسالم‪ ،‬ص‪.293‬‬
‫انتشارات مرواريد‪1358 ،‬ش)‬ ‫‪ .26‬على غفورى‪« ،‬اس�لام و اعالميه جهانى حقوق بش��ر»‪ ،‬مجموعه حقوق بشر از‬
‫‪ .38‬اليگارشى يا اوليگارشى (‪ )Oligarchy‬از ريشه ‪ Oligarachia‬گرفته شده‬ ‫منظر انديشمندان‪ ،‬ص‪ ،463‬تهران‪ :‬انتشارات شركت سهامى انتشار‪1380 ،‬ش؛‬
‫ك��ه در زبان يونانى به معن��اى حكومت گروه اندك ثروت‌مندان اس��ت‪( .‬نك‪:‬‬ ‫على ميرسپاس��ى‪ ،‬دموكراسي يا حقيقت‪ ،‬ص‪ 103‬ـ ‪ ،108‬تهران‪ :‬انتشارات طرح‬
‫فرهنگ سياسي‪ ،‬ص‪)39‬‬ ‫نو‪1381 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .27‬پل سوئيزى و ادوارد باتالوو‪ ،‬نقدي بر پاره‏اي از نظريه‏هاي رايج در سرمايه‏داري‬
‫‪39. Alan Toran.‬‬
‫‪ .40‬مرتض��ى نب��وى‪« ،‬دموكراس��ى ليبرال در ت�لاش براى ايجاد نوعى فاشيس��م‬
‫غ�رب‪ ،‬ترجم��ه‪ :‬فرهاد نعمانى و منوچهر س��ناجيان‪ ،‬ص‪ ،19‬تهران‪ :‬انتش��ارات‬
‫بين‏المللى است»‪ ،‬روزنامه رسالت‪ 26 ،‬مرداد ‪ ،1381‬ص‪8‬؛ غالم‏رضا مصباحى و‬
‫جاويدان‪1356 ،‬ش؛ حميد موالنا‪ ،‬ظهور و سقوط مدرن‪ ،‬ص‪ 235‬ـ ‪ ،242‬تهران‪:‬‬
‫حجت‏اللهّ ايوبى‪« ،‬مردم‌ساالرى دينى‪ ،‬دموكراسى ليبرال را به چالش مى‏طلبد»‪،‬‬
‫انتشارات كتاب صبح‪1380 ،‬ش‪.‬‬
‫روزنامه جام‏جم‪ 30 ،‬فروردين ‪ ،1380‬ص‪.6‬‬
‫‪ .28‬دموكراس��ى غيرمس��تقيم ي��ا دموكراس��ى مبتن��ى ب��ر نمايندگ��ى‬
‫‪ Joseph Alois Schumpeter .41‬متوفاى ‪1950‬م (‪1329‬ش)‪ ،‬اقتصاددان‬
‫(‪ )Representative Democracy‬حكومت��ى اس��ت ك��ه در آن‪ ،‬مردم‬
‫مشهور اتريشى‏االصل است كه در سال ‪1933‬م (‪1311‬ش) به آمريكا رفت و به‬
‫به وس��يله منتخب��ان خود حكومت مى‏كنند يا حكومتى ك��ه وضع قوانين آن با‬
‫تدريس اقتصاد در دانش��گاه هاروارد پرداخت‪ .‬وى از چهره‏هاى برجسته و معتبر‬
‫نمايندگان مردم باشد‪( .‬نك‪ :‬فرهنگ علوم سياسي‪ ،‬ص‪)290‬‬
‫علم اقتصاد ش��مرده مى‏شود‪( .‬نك‪ :‬جوزف ش��ومپيتر‪ ،‬كاپيتاليسم‪ ،‬سوسياليسم‪،‬‬
‫‪ .29‬عل��ى اس��دى‪ ،‬افكار عموم�ي و ارتباطات‪ ،‬ص‪ ،31‬تهران‪ :‬انتش��ارات س��روش‪،‬‬
‫دموكراسي‪ ،‬ترجمه‪ :‬حسن منصور‪ ،‬ص‪( 9‬مقدمه)‪ ،‬تهران‪ :‬نشر مركز‪1375 ،‬ش‪.‬‬
‫‪1371‬ش‪.‬‬
‫‪ .42‬بهرام اخوان كاظمى‪« ،‬دموكراس��ى ليبرال‪ ،‬تعارض از درون»‪ ،‬روزنامه جام‌جم‪،‬‬
‫‪ Humanism .30‬به انس��ان‏مدارى‪ ،‬انسان‏گرايى‪ ،‬انسان‏دوستى‪ ،‬انسان‏محورى‪،‬‬
‫‪ 20‬شهريور ‪ ،1379‬ص‪.8‬‬
‫مكتب اصالت انسان و‪ ...‬ترجمه شده است‪( .‬نك‪ :‬حسن على‏زاده‪ ،‬فرهنگ خاص‬
‫فصل‏نامه علوم سياسي‪ ،‬ش‪ ،14‬تابستان ‪ ،1380‬ص‪199‬ـ‪.210‬‬ ‫‪ .43‬ميلتون فريدمن‪ ،‬سرمايه‏داري و آزادي‪ ،‬ترجمه‪ :‬غالم‏رضا رشيدى‪ ،‬ص‪ 17‬ـ ‪،34‬‬
‫ب اسالمى ايران و جنبش شيعيان‬ ‫‪ .61‬محمدحسين جمشيدى‪« ،‬ارتباط متقابل انقال ‏‬ ‫تهران‪ :‬نشر نى‪1380 ،‬ش‪.‬‬
‫عراق»‪ ،‬مجموعه مقاالت انقالب اسالمي و ريشه‏هاي آن‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ 391‬ـ ‪،394‬‬ ‫‪ .44‬به��رام اخ��وان كاظمى‪« ،‬دو برداش��ت متع��ارض از طبيعت انس��ان در نظريه‬
‫قم‪ :‬انتشارات نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها‪1374 ،‬ش‪.‬‬ ‫دموکراسی ليبرال»‪ ،‬روزنامه جام‌جم‪ 10 ،‬شهريور ‪ ،1379‬ص‪.8‬‬
‫‪ .62‬کوثر (خالصه بیانات امام خمینی; از س��ال ‪ 1359‬ـ ‪ ،)1367‬ج‪ ،1‬ص‪ 316‬و‬ ‫‪ .45‬اس��تبداد اكثريت را حتى توكويل يك و نيم قرن پيش از اين نيز استفاده كرده‬
‫‪ ،831‬ج‪ ،2‬ص‪ ،312‬تنظیم‪ :‬انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;‪،‬‬ ‫است‪( .‬نك‪ :‬توكويل‪ ،‬دموکراسی در امریکا‪ ،‬ص‪)516‬‬
‫چاپ اول‪1371 ،‬ش‪.‬‬ ‫‪ .46‬بهرام اخوان‏كاظمى‪« ،‬صورى بودن اصل تفكيك قوا در دموكراس��ى»‪ ،‬روزنامه‬
‫‪ .63‬معصومه عس��کرى‪« ،‬انقالب اسالمى و ارائه الگويى مطلوب از زن مسلمان»‪،‬‬ ‫جام‌جم‪ 2 ،‬آبان ‪ ،1379‬ص‪.8‬‬
‫ويژنامه ماه‌نامه پيام زن‪ ،‬دفتر سوم‪ ،‬فروردين ‪ ،1384‬ص‪.96‬‬ ‫‪ .47‬احس��ان ش��ادى‪« ،‬ليبرال دموکراس��ی و اقتصاد بازار»‪ ،‬روزنامه فتح‪ 17 ،‬بهمن‬
‫‪ .64‬معصومه راغبى‪« ،‬چهره زن ایرانی در مطبوعات بیگانه»‪ ،‬ویژه‌نامه ماه‌نامه پيام‬ ‫‪ ،1378‬ص‪12‬؛ ش��هريار زرش��ناس‪« ،‬اش��اراتى درباره مبانى نظرى دموكراسى‬
‫زن‪ ،‬دفتر س��وم‪ ،‬فروردین ‪ ،1384‬ص‪ ،111‬به نق��ل از‪ :‬روزنامه نيويورك تايمز‪،‬‬ ‫ليبرال»‪ ،‬روزنامه قدس‪ 5 ،‬خرداد ‪ ،1380‬ص‪.15‬‬
‫‪1996 /5/12‬م‪.‬‬ ‫‪« .48‬چون و چرا بر ليبرال دموکراسی‪ :‬نگاهى به ليبرال دموکراسی از ديدگاه دكتر‬
‫‪ .65‬عب��اس دالل‪« ،‬زن در جامعه معاصر ايران��ى»‪ ،‬ويژه‏نامه ماه‌نامه پيام زن‪ ،‬دفتر‬ ‫على شريعتى»‪ ،‬روزنامه جام‌جم‪ 26 ،‬آبان ‪ ،1380‬ص‪.7‬‬
‫سوم‪ ،‬فروردين ‪ ،1384‬ص‪.162‬‬ ‫‪ .49‬همان؛ حس��ين بش��يريه‪ ،‬ليبراليس�م و محافظه‏كاري‪ ،‬ص‪ ،282‬تهران‪ :‬نشر نى‪،‬‬
‫‪ .66‬محبوب��ه پلنگى‪« ،‬زنان ايرانى از نگاه زنان غير ايرانى؛ گذرى كوتاه»‪ ،‬ويژه‏نامه‬ ‫‪1378‬ش‪.‬‬
‫ماه‌نامه پيام زن‪ ،‬دفتر سوم‪ ،‬فروردين ‪ ،1384‬ص‪ 186‬ـ ‪.191‬‬ ‫‪ .50‬همان؛ رابرت‪ .‬اچ‪ .‬بورك‪ ،‬ليبراليس�م مدرن و افول آمريكا در سراش�يبي به سوي‬
‫‪ .67‬همان‪.‬‬ ‫گومورا‪ ،‬ترجمه‪ :‬الهه هاشمى‏حائرى و حسين غفارى‪ ،‬ص‪ ،683‬تهران‪ :‬انتشارات‬
‫‪ .68‬ارتباط متقابل انقالب اسالمي ايران و جنبش شيعيان عراق‪ ،‬ص‪ 391‬ـ ‪.394‬‬ ‫حكمت‪1378 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .69‬حميد احمدى‪« ،‬انقالب اس�لامى و جنبش‏هاى اسالمى در خاورميانه عربى»‪،‬‬ ‫‪ .51‬همان؛ ژان مارى‏گنو‪ ،‬پايان دموكراسي‪ ،‬ترجمه‪ :‬عبدالحسين نيك‏گهر‪ ،‬ص‪،131‬‬
‫مجموعه مقاالت پيرامون جهان‏س�وم‪ ،‬ص‪ 117‬ـ ‪ ،156‬تهران‪ :‬انتشارات سفير‪،‬‬ ‫تهران‪ :‬انتشارات آگاه‪1381 ،‬ش‪.‬‬
‫‪1369‬ش‪.‬‬ ‫‪« .52‬دموكراس��ى ليبرال در تالش براى ايجاد نوعى فاشيس��م بين‏المللى اس��ت»‪،‬‬
‫‪ .70‬دس�ت‌آوردهاي عظيم انقالب ش�كوهمند اسالمي در گس�تره جهان‪ ،‬ص‪ 3‬ـ ‪،47‬‬ ‫روزنامه رسالت‪ 26 ،‬مرداد ‪ ،1381‬ص‪.23‬‬
‫تهران‪ :‬انتشارات سازمان ارتباطات فرهنگى‪[ ،‬بى‏تا]‪.‬‬ ‫‪ .53‬رحيم كارگر‪ ،‬آينده جهان‪ ،‬ص‪ 100‬ـ ‪ ،107‬قم‪ :‬انتشارات بنياد فرهنگى حضرت‬
‫‪ .71‬همان‪.‬‬ ‫مهدى موعود‪1383 ،4‬ش‪.‬‬
‫‪ .72‬فرامرز رفيع‏پور‪ ،‬توس�عه و تضاد‪ ،‬ص‪ 12‬ـ ‪ ،13‬تهران‪ :‬انتش��ارات دانشگاه شهيد‬ ‫‪ .54‬يحيى فوزى‪ ،‬انديش�ه سياس�ي امام خميني;‪ ،‬مبحث دين و سياست‪ ،‬قم‪ :‬نشر‬
‫بهشتى‪1376 ،‬ش‪.‬‬ ‫معارف‪1381 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .73‬همان‪.‬‬ ‫‪ .55‬رى كيل��ى و فيل مارفليت‪ ،‬جهاني‌‏ش�دن و جهان‏س�وم‪ ،‬ترجمه‪ :‬حس��ن نورایى‬
‫‪ .74‬عبدالوه��اب فراتى‪ ،‬رهيافت‏هاي نظري بر انقالب اسلامي‪ ،‬ص‪ 184‬ـ ‪ ،216‬قم‪:‬‬ ‫بيدخ��ت و محمدعل��ى ش��يخ‏عليان‪ ،‬ص‪ 265‬ـ ‪ ،282‬ته��ران‪ :‬انتش��ارات دفتر‬
‫انتشارات معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسالمى‪1377 ،‬ش‪.‬‬ ‫مطالعات سياسى و بين‏المللى‪1380 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .75‬صحيفه نور‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪.109‬‬ ‫‪ .56‬همان‪.‬‬
‫‪ .76‬سخن‌رانى مقام معظم رهبرى‪ 14 ،‬تير ‪.1380‬‬ ‫‪ .57‬بريان وايت‪ ،‬ريچارد ليتل و ميش��ل اس��ميت‪« ،‬دين در جهان»‪ ،‬ترجمه‪ :‬منيژه‬
‫‪ .77‬سخن‌رانى مقام معظم رهبرى‪ 1 ،‬فروردين ‪.1377‬‬ ‫جاللى‪ ،‬روزنامه همشهري‪ 20 ،‬فروردين ‪ ،1381‬ص‪.6‬‬
‫‪ .78‬ايوور بنس��ون‪« ،‬ايران‪ :‬نگاهى به انقالب اس�لامى»‪ ،‬ترجمه‪ :‬وحيدرضا نعيمى‪،‬‬
‫سرانجام نظام سیاسی جهان‬

‫‪ .58‬جميز كرث‪« ،‬مذهب و جهان»‪ ،‬ترجمه‪ :‬حميد بشيريه‪ ،‬ماه‏نامه دانشگاه در آيينه‬
‫مجله همشهري ديپلماتيك‪ ،‬نيمه‏دوم بهمن ‪ ،1382‬ص‪.12‬‬ ‫مطبوعات‪ ،‬ش‪ 12 ،89‬اسفند ‪ ،1380‬ص‪.15‬‬
‫‪ .79‬سوره صافات‪ ،‬آیه ‪.34‬‬ ‫‪ .59‬ژيل كيل‪ ،‬اراده خداوند‪ :‬يهوديان‪ ،‬مس�يحيان و مس�لمانان در راه تسخير دوباره‬
‫‪ .80‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪.163‬‬ ‫جهان‪ ،‬ترجمه‪ :‬عباس آگاهى‪ ،‬ص‪ 30‬ـ ‪ ،71‬تهران‪ :‬انتشارات دفتر نشر فرهنگ‬
‫‪ .81‬سوره نحل‪ ،‬آیه ‪.2‬‬ ‫اسالمى‪1370 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .82‬سوره روم‪ ،‬آيه‪.30‬‬ ‫‪ .60‬حس��ين كرهرودى‪« ،‬انتفاضه فلس��طين؛ مولود اصول‏گرايى اسالمى معاصر»‪،‬‬
‫‪197‬‬
‫‪ .83‬سوره مؤمنون‪ ،‬آیه ‪.115‬‬
‫‪ .84‬سوره اسراء‪ ،‬آیه ‪.70‬‬
‫‪ .85‬نهج البالغه‪ ،‬خ‪.1‬‬ ‫‪198‬‬
‫‪ .86‬ترجم��ه ای��ن عب��ارت نهج‌البالغ��ه و عبارت‌های دیگ��ر از ترجمه‬
‫محمدمهدی فوالدوند انتخاب شده است‪.‬‬

‫¶¼–¼‪j‬‬
‫‪ .87‬نهج البالغه‪ ،‬خ‪.3‬‬
‫‪ .88‬سوره مؤمنون‪ ،‬آیه ‪.52‬‬

‫سال سوم ‪ /‬شماره دهم ‪ /‬تابستان ‪1388‬‬


‫‪ .89‬الش��یخ الش��بلنجی‪ ،‬نوراالبصار ف�ي مناق�ب آل بيت النب�ي المختار‪،‬‬
‫ص‪ ،200‬بیروت‪ :‬انتشارات الدارالعلمیه‪1405 ،‬ق‪.‬‬
‫‪ .90‬لطف‌اهلل صافی گلپایگانی‪ ،‬منتخب االثر‪ ،‬ص‪ ،170‬قم‪ :‬مکتبة الصدر‪،‬‬
‫‪1372‬ش‪.‬‬
‫‪ .91‬ابوعلی فضل بن حس��ن طبرس��ی‪ ،‬اعلام ال�وري‪ ،‬ص‪ ،98‬بیروت‪:‬‬
‫دارلمعرفه‪[ ،‬بی‌تا]‪.‬‬
‫‪ .92‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،52‬ص‪ ،336‬بیروت‪ :‬دارالمعرفه‪،‬‬
‫‪1304‬ق‪.‬‬
‫‪ .93‬محمد بن علی الصبان‪ ،‬اس�عاف الراغبين‪ ،‬ص‪ ،140‬بیروت‪[ :‬بی‌نا]‪،‬‬
‫‪1398‬ق‪.‬‬
‫‪ .94‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،52‬ص‪.328‬‬
‫‪ .95‬همان‪ ،‬ص‪.307‬‬
‫‪ .96‬منتخب االثر‪ ،‬ص‪.474‬‬
‫‪ .97‬محم��د محمدی ری‌ش��هری‪ ،‬مي�زان الحکمة‪ ،‬ترجم��ه‪ :‬حمیدرضا‬
‫شیخی‪ ،‬ص‪ ،187‬قم‪ :‬انتشارات دارالحدیث‪1379 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .98‬همان‪.‬‬
‫‪ .99‬همان‪.‬‬
‫‪ .100‬محمد حكيمى‪« ،‬جهانى‏س��ازى اس�لامى و جهانى‏سازى غربى»‪،‬‬
‫فصل‏نامه كتاب نقد‪ ،‬ش‪ 24‬ـ ‪ ،25‬پاييز و زمس��تان ‪ ،1381‬ص‪105‬‬
‫ـ ‪.124‬‬
‫‪ .101‬عبدالقيوم سجادى‪« ،‬اسالم و جهانى شدن»‪ ،‬فصل نامه کتاب نقد‪،‬‬
‫ش‪ 24‬ـ ‪ ،25‬پاييز و زمستان ‪ ،1381‬ص‪ 295‬ـ ‪.316‬‬
‫‪ .102‬غالم‏رضا بهروزلك‪« ،‬مهدويت و جهانى‏ش��دن»‪ ،‬فصل نامه کتاب‬
‫نقد‪ ،‬ش‪ 24‬ـ ‪ ،25‬پاييز و زمستان ‪ ،1381‬ص‪ 137‬ـ ‪.158‬‬
‫‪« .103‬جهانی‌سازی اسالمی و جهانی‌سازی غربی»‪ ،‬ص‪.105‬‬
‫‪ .104‬همان‪.‬‬
‫‪« .105‬اسالم و جهانی‌شدن»‪ ،‬ص‪.316‬‬
‫‪« .106‬مهدویت و جهانی‌شدن»‪ ،‬ص‪.137‬‬

You might also like