You are on page 1of 130

‫‪1‬‬

‫خصومت و خشونت‬

‫نوشته‪ :‬بن اسخورس‬


‫( آشنائی با دانش شهروندی)‬

‫برگردان‪ :‬نادر پورخلخالی‬


‫‪2‬‬

‫فهرست نوشته ها‬


‫بخش ‪۱‬‬
‫فرد و خشونت‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬

‫سراپا خشم و خروش ‪۱‬‬

‫‪۷‬‬ ‫سراپا خشم و خروش ‪۱‬‬

‫مادرزادی است؟ ‪۲‬‬


‫‪۱۰‬‬ ‫فروید و ناخرسندی در فرهنگ‬

‫‪۱۲‬‬ ‫کنراد لورنز‬

‫‪۱۳‬‬ ‫سوشیو بیولوژی‬

‫‪۱۶‬‬ ‫اشتباه بزرگ فرگشتی‬

‫‪۱۸‬‬ ‫پژوهش فیزیولوژیکی‬

‫میان پرده ‪۱‬‬


‫‪۲۱‬‬ ‫تئوری ها‬

‫‪۲۲‬‬ ‫آزردگی مردم‬

‫آیا آموخته است؟ ‪۳‬‬


‫‪۲۴‬‬ ‫میان رانش و انجام دادن‬

‫‪۲۴‬‬ ‫آموزش و پرورش کودکان‬

‫‪۲۵‬‬ ‫ماندگاری پرخاشگری‬

‫‪۲۶‬‬ ‫مردان و زنان‬

‫‪۲۷‬‬ ‫شخصیت اقتدارگرا‬

‫میانپرده ‪۲‬‬
‫‪۳۱‬‬ ‫تحقیقات تجربی‬

‫‪۳۲‬‬ ‫مشاهده‬
‫‪۳۲‬‬ ‫تاب و توان آزمایش پذیری‬
‫‪3‬‬

‫‪۳۳‬‬ ‫بحث علمی‬

‫‪۳۳‬‬ ‫نهاد و سرشت ‪ -‬آموزش و پرورش‬

‫بخش ‪۲‬‬
‫جامعه و خشونت‬

‫فرد یا جامعه ‪۴‬‬


‫‪۳۶‬‬ ‫پتی گرو‬

‫‪۳۷‬‬ ‫مظفر شریف‬

‫‪۳۹‬‬ ‫مردم عادی‬

‫‪۴۰‬‬ ‫میلگرام‬

‫‪۴۱‬‬ ‫زیمباردو‬

‫‪۴۴‬‬ ‫عادی شدن آزار و بدخواهی دیگران‬

‫‪۴۵‬‬ ‫مردم عادی‬

‫‪۴۵‬‬ ‫شریف؛ اش؛ شاختر؛‬

‫‪۴۷‬‬ ‫برونو بتلهایم‬

‫‪۴۷‬‬ ‫فرمانبری و سازگاری‬

‫میان پرده ‪۳‬‬


‫‪۴۸‬‬ ‫کاهشگرایی و تئوری چند مرحله ای‬

‫‪۴۹‬‬ ‫تئوری علیت‬

‫‪۵۰‬‬ ‫مداخله‬

‫جهانی بدون درگیری؟ ‪۵‬‬


‫‪۵۱‬‬ ‫لوئیس کوزر‬

‫‪۵۲‬‬ ‫کارل مارکس‬

‫میان پرده ‪۴‬‬


‫‪۵۶‬‬ ‫تئوری های تاریخی‬

‫‪۵۶‬‬ ‫تکنولوژی‬

‫‪۵۶‬‬ ‫آزاد سازی‬


‫‪4‬‬

‫درگیری ها و خشونت های میانگروهی ‪۶‬‬


‫‪۵۸‬‬ ‫مورتون دویچ‬

‫‪۶۱‬‬ ‫روبرت اکسلرود‬

‫میان پرده ‪۵‬‬


‫‪۶۶‬‬ ‫الگوی پژوهش‬

‫‪۶۷‬‬ ‫آدمها و موشها‬

‫‪۶۷‬‬ ‫اعتبار سنجی متقابل دستاوردهای پژوهش‬

‫درگیری های واقعی و غیر واقعی ‪۷‬‬


‫‪۶۹‬‬ ‫نگاهی دوباره به لوئیس کوزر‬

‫‪۷۰‬‬ ‫خِ ردا سیان‬

‫جامعه ما در آستانه فروپاشی است ‪۸‬‬


‫صفحه ‪۷۲‬‬

‫آن کله پوک ات را بر باد می دهی ‪۹‬‬


‫صفحه ‪۷۶‬‬

‫‪۷۹‬‬ ‫فان لیمبرخن‪ ٬‬کوالرس و والگریو‬

‫میان پرده ‪۶‬‬


‫‪۸۲‬‬ ‫بررسی ادبیات‬

‫‪۸۲‬‬ ‫آزمایش و تفسیر‬

‫‪۸۲‬‬ ‫پیش بینی های مشروط و پیشبینی های آینده‬


‫‪۸۴‬‬ ‫بررسی پیشامدی ( کیس استادی)‬

‫‪۸۴‬‬ ‫علم‪ ٬‬مداخله و سیاست‬

‫بخش سوم‬
‫فرد‪ ٬‬جامعه و پرخاشگری‬
‫شهروندی پذیری و فرهنگ اندوزی‬

‫الیاس ‪۱۰‬‬
‫‪۸۷‬‬ ‫فروید در جایگاه روانشناس اجتماعی‬

‫‪۸۸‬‬ ‫نوربرت الیاس‬


‫‪5‬‬

‫تئوری شهروندی در بحث و بررسی ‪۱۱‬‬


‫‪۹۸‬‬ ‫پژوهش میان‪-‬فرهنگی‬

‫‪۹۹‬‬ ‫اینگا کالندینن‬

‫‪۱۰۰‬‬ ‫واقعی یا غیر واقعی‬

‫‪۱۰۲‬‬ ‫جوانا اُورینگ‬

‫‪۱۰۳‬‬ ‫هانس پیتر دوئر‬

‫‪۱۰۴‬‬ ‫تودن فان فلزن‬


‫ها‪ .‬یو‪ .‬ئی‪ُ .‬‬

‫‪۱۰۵‬‬ ‫پژوهش تاریخی؛ بنیو ماسو‬

‫‪۱۰۶‬‬ ‫یک دشواری‪ :‬خاودس بلوم‪ ٬‬ماسو‪ ٬‬تودن فان فلزن‬

‫میان پرده ‪۷‬‬


‫‪۱۰۹‬‬ ‫تئوری ها‬

‫‪۱۱۰‬‬ ‫تئوری ها نو‪-‬یابی و نو‪-‬آفرینی می باشد بشمار می آید‬


‫‪۱۱۲‬‬ ‫’مشاهدات‘‬

‫‪۱۱۲‬‬ ‫واکنش پذیری و عینیت‪ :‬آزمایش شوندگان‬


‫‪۱۱۳‬‬ ‫واکنش پذیری و عینیت‪ :‬پژوهشگران‬
‫‪۱۱۴‬‬ ‫اندازه گیری و داستان‬

‫‪۱۱۵‬‬ ‫میان خشک اندیشی و خرده گیری‬

‫هم سرنوشتان ‪۱۲‬‬


‫صفحه ‪۱۱۷‬‬

‫‪۱۲۲‬‬ ‫فهرست منابع‬


‫‪6‬‬

‫بخش ‪۱‬‬
‫فرد و خشونت‬
‫‪7‬‬

‫‪۱‬‬

‫’‪ ...‬سراپا خشم و خروش ‪‘ ...‬‬

‫در چند صباحی که سرگرم نوشتن این کتاب بودم‪ ٬‬نمونه هایی چند از نوشته های روزنامه ها را در باره خشونت‪ ٬‬بریده و‬
‫نگهداشته ام‪ :‬متجاوز به زنها و دختران بازداشت شد؛ درخواست دو سال زندان و روان درمانی اجباری به کسی که زیر مشت و‬
‫لگد شهروندی را کشته است؛ در آشوب طرف داران فوتبال بیش از چهل پلیس و آشوبگر زخمی شدند‪ .‬اجساد دوازده تن که‬
‫توسط جوخه مرگ تیرباران شده بودند‪ ٬‬پیدا شد؛ پیش از ‪ ۴۵‬کشته در یک دعوای دسته جمعی‪ ٬‬در یکی از کشور های آسیای‬
‫جنوبی؛ در درگیری های میان دو گروه مقاومت‪ ٬‬بیشتر از ‪ ۲۰۰‬تن جان باختند‪.‬‬

‫طبق گزارش اخیر سازمان عفو بین الملل ( سال ‪ ) ۱۹۹۲‬در بیش از ‪ ۵۵‬کشور زندانی های سیاسی در زندانها کشته می شوند یا‬
‫می میرند‪ .‬در ده سال گذشته افزون بر یک میلیون تن توسط دولت های خود به قتل رسیده اند ( ‪ .)۱۹۹۳‬قرن ما همواره صحنه‬
‫نمایش خشونت های جمعی بوده است‪ ٬‬از نمونه های آن تعقیب و کشتار یهودیان‪ ٬‬کولی ها و گروه های دیگر در طول جنگ‬
‫جهانی دوم می باشد‪ .‬به نوشته رونالد لیانگ روانپزشک‪-‬نویسنده ( لیانگ‪” ٬)۱۹۶۶ ٬‬در پنجاه سال گذشته‪ ٬‬آدم های عادی‪٬‬‬
‫‪ ۱۰۰۰۰۰۰۰۰‬تن از هم نوع های عادی خود را کشته اند“‪ .‬آیا آنچه آدم ها سر همدیگر می آورند‪ ٬‬غیر از آنی است که شکسپیر‬
‫از زبان مکبث می گوید‪ ” ٬‬آیا داستانی که یک خردباخته می گوید‪ ٬‬سراسر خشم و خروش است و چیزی برای گفتن ندارد؟“‬

‫”آدم های عادی کسانی هستند که تو از آنها عادی یاد می کنی؛ ما مانند آنها نیستیم‪ ٬‬ما در یک شهروندی سازمان یافته و دانش‬
‫اندوخته بسر می بریم‪ “.‬آره؟ کوهی از نوشته ها در باره جنگ جهانی دوم روشن می سازد آن جنگ را تنها مشتی آدم دیوانه و‬
‫تبهکار جنگ افروز براه انداخت‪ ٬‬باهمراهی میلیونها تن از دبناله روان و دم دهندگان‪ ٬‬نابخردان‪ ٬‬پخمه ها‪ ٬‬آرمانگرایان‪ ٬‬خرافاتی‬
‫ِ‬
‫ها و متعصب ها‪ ٬‬دیوان ساالران وظیفه شناس‪ ٬‬خیانت پیشگان خرده پا‪ ٬‬ناشناس‪ ٬‬کینه جو‪ ٬‬همکاری کنندگان ( با تبهکاران و‬
‫دشمنان)‪ ٬‬رام شدگان به قانون و ماله کشان که کمی کوتاه آمدند تا ”اوضاع بدتر نشود“‪ ٬‬اما پس از اندکی ناچار شدند کمی بیشتر‬
‫کوتاه بیایند و سپس ناگزیر گشتند باز هم کوتاه بیایند‪ .‬هرچه تصویر مان از آن روزگار روشتنر می گردد‪ ٬‬آن تمایز گذاری ساده‬
‫انگارانه ما‪ ٬‬میان مردم‪ ٬‬رنگ می بازد‪.‬‬

‫یکی از هفته نامه ها مقاله ای در باره عرضه فیلم های بزن بکش نوشته بود که طبق نظر نویسنده‪ ٬‬در یک سوم تا نیمی از کل‬
‫فیلم های عرضه شده خشونت بنمایش درمیاید؛ ’خدا بده برکت!‘ هر سال میلیون ها آدم عادی برای دیدن این فیلم ها‪ ٬‬راهی سالن‬
‫های سینما می شوند‪ .‬دلخوشی آنان در تماشای آن فیلم های بزن بکش یا خشونت در چیست؟ آن نیروی رازآلود خشونت که‬
‫اکنون‪ ٬‬در اینجا و تحت شرایط ’عادی‘ مردم را بسوی خود می کشد‪ ٬‬کدام است؟ آیا در اندرون آدمیان‪ ٬‬از آن میان آدمهائی که‬
‫ظاهرا ً دوست دارند در صلح و صفا بسر برند‪ ٬‬شهروندان محترمی که دنبال کارهای خالف نمی روند‪ ٬‬آدم هایی مانند من و تو‪٬‬‬
‫زیر الیه فریبنده تمدن اشتیاقی ژرف و ای بسا ناخودآگاه به آشوب و ویرانگری نهفته است؟‬

‫اگر آدم خوشبینی پیدا شود که سده بیستم را بهشت برین توصیف کند‪ ٬‬نوشته او چیزی شبیه پدیدار شناسی شرایط اضطراری از‬
‫آب درخواهد آمد‪ .‬این شرایط اضطراری از آن دست نخواهد بود که گرسنگی و قحطی آن را در سایه خود فرو برده و کورسوی‬
‫امید به خاموشی گرائیده است‪ .‬امید باختگی از نشانه های چنین اضطراری نیست‪ .‬در شرایط پیش آمده‪ ٬‬تمامی روندها و نهاد های‬
‫مستقر بی هیچ تردیدی‪ ٬‬شتابان از هم می پاشد‪ .‬در آن‪ ٬‬گسترش و حاکمیت شرایط پیش از انقالب را می بینی؛ شرایطی که گوئی‬
‫همه چیز در میان ِمه ای فرو رفته است‪ ٬‬ترسوها یکدم از کنار رادیو دور نمی شوند‪ ٬‬مردم در گوشه های خیابان جمع می شوند‬
‫غارتگران آینده نگر در کمین نشسته اند تا کیسه های شان را پر کنند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫و شایعات باورنکردنی را باهم مبادله می کنند‪ ٬‬در حالی که‬
‫مدارس و ادارات هنوز باز است‪ ٬‬اما از دانش آموزان و کارمندان خبری نیست‪ .‬در سر کارها تنها شمار اندکی آموزگاران و سر‬
‫پرستان بخش ها را می شود دید‪ .‬گوئی در خیابان ها تصادف شده است‪ ٬‬با این تفاوت که هنوز روی اسفالت خونی نمی بینی‪.‬‬
‫نخستین شیشه های مغازه ها شکسته می شود‪ ٬‬اما پلیسی در خیابان نمی بینی‪ .‬گذار از نظم کهن به نظم نوین آغاز شده است‪.‬‬
‫‪8‬‬

‫در چنین اوضاعی تنها به حافظان نظمی که در آب نمک خوابانده شده اند نیاز هست‪ .‬اما هزاران تن‪ ٬‬برای نخستین بار از‬
‫هنگامی که زن گرفته اند و کاری گیر آورده اند‪ ٬‬دیگر نمی دانند فردا یا یک ساعت دیگر چه پیش می آید‪ .‬شرایط اضطراری به‬
‫چنان عدم اطمینانی دامن نمی زند که به بیم و هراس می انجامد‪ ٬‬آن به چنان عدم ایقان و اعتمادی دامن می زند که مردم باور‬
‫میکنند‪ ٬‬سرنوشت خویش را در دست خود گرفته اند‪.‬‬

‫اکنون احتمال همه چیز هست‪ .‬احساس پُر توان و نافذ آزادی در سراسر شهر می پیچد‪ .‬هنوز خیلی ها نمی دانند چی از دست داده‬
‫اند؛ خیلی ها در این بارو گنگ بسر می برند که زیان های بسیاری را می باید جبران کنند‪ ٬‬پس برای آن خود را آماده می سازند‪.‬‬
‫سخن بر سر آن نیست دسته ای از آدم های به ظاهر عادی که تاکنون در کنار هم می زیستند‪ ٬‬چگونه و تا کجا عوض می شوند‪:‬‬
‫به جمع مردان اندیشمند و بلند نظر می پیوندد‪ ٬‬یا به دسته ای از آدم های غارتگر و خونخوار‪ ٬‬یا چیزی در میانه آن دو‪ .‬آنچه در‬
‫شمار می آید‪ ٬‬دمی است که می گذرد‪ ٬‬بریده از گذشته و آینده‪ .‬این است آزادی‪ :‬خونخواهی کورکورانه‪ ٬‬شیرجه زدن به میان‬
‫ت ایدئولژیک جامه اختراع و‬‫آشفته بازاری که در آن علت و معلولی در کار نیست‪ ٬‬خوب و بد جایی در آن ندارد و توجیه و حقانی ِ‬
‫کشف پوچی را بتن کرده است‪.‬‬

‫می توان ناکجا آبادی را تصور کرد‪ ٬‬که این دو سه روز آزادی را‪ ٬‬برای همه عمر وعده می دهد؛ سه روز در شهری که مردم‬
‫آن به هیچ نظمی پای بند نیست‪ ٬‬شیشه های شکسته مغازه ها و سازمان ها همه جا پخش است‪ ٬‬هوا انباشته از بوی آتش سوزی‬
‫هاست‪ ٬‬آهن های مسیر تراموا ها کنده شده است‪ ٬‬ماشین ها را واژگون کرده اند و ای بسا که مسئوالنی را هم از تیر های برق‬
‫آویخته اند‪ .‬شهروندان مانند کودکی که با لگد می زند و کاخ ماسه ای خود را فرو می ریزد‪ ٬‬نظم خود را فرو ریخته اند‪ .‬اکنون‬
‫آنان بر فراز ویرانه ای‪ ٬‬ویرانه ای که از کمال ویرانی کم ندارد‪ ٬‬ویرانه ای که در تصور هیچ مصلح اجتماعی نمی گنجد‪ ٬‬می‬
‫توانند نفسی آسوده بکشند‪.‬‬

‫آنچه آورده شد‪ ٬‬نوشته روزنامه نگار و مقاله نویس هلندی‪ ٬‬هِنک هوفالند (‪ )۱۹۶۴‬است‪ .‬اگر نوشته او راست باشد‪ ٬‬می باید‬
‫پذیرفت که در درون هرکدام از ماها ناخرسندی سرکوب شده و عمیقی از این شهروندی توام با صلح و آرامش‪ ٬‬نیز سازمان یافته‬
‫مان النه کرده است‪ .‬تا مهاری که جامعه روی ما دارد اندکی سست می گردد‪ ٬‬می بینیم آن گرایش ویرانگر و سرکوب شده پنهانی‬
‫میدان را برای تاخت و تاز خود آماده می بیند‪.‬‬

‫این ایده و اندیشه مسرت بخشی نیست‪ .‬آیا براستی ما آدم های ’عادی‘ ‪ ٬‬زیر رنگ و لعاب سخنان زیبا و آرمان های متعالی‪ ٬‬در‬
‫ژرفای درون خود هر از گاهی سر به صحرای جنون می نهیم و پتانسیل خردباختگی داریم؟ میلوس واسیچ‪ ٬‬سردبیر هفته نامه‬
‫ورمه در بلگراد‪ ٬‬در یکی از بحث هایی که در آمستردام داشت می گفت از دیدن آنچه جنگ بر سر یوگسالوی سابق آورده بود‪٬‬‬
‫عمیقا ً وحشت زده بود‪’ :‬الیه نازک فرهنگ اندوزی و تمدن بسی نازکتر از آنست که خیلی ها گمان می برند‘‪ .‬این استعاره در‬
‫بحث هایی که پیرامون جنگ و خشونت می شود‪ ٬‬مدام پیش می آید‪ :‬فرهنگ و فرهنگ اندوزی در جایگاه رنگ و لعاب‪ ٬‬با‬
‫کوچکترین دلیل و بهانه ای مانند پوست مرده فرو می ریزد‪.‬‬

‫هنک هوفالند کاری به کار برد علوم اجتماعی ندارد‪ ٬‬همین طور میلوس واسیچ‪ .‬ایده های آنان را نمی توان ’علمی‘ انگاشت‪ .‬نمی‬
‫خواهم بگویم که گفته های آنان نادرست است‪ .‬یک ایده‪ ٬‬هر چند برپایه تجربه ای دراز بدست آمده باشد یا کسان بسیاری آنرا‬
‫بپذیرند‪ ٬‬هنوز یک نظریه علمی در شمار نمی آید که در باره پدیده ویژه ای روشنگری می کند و با بهره گیری از پژوهش های‬
‫سیستماتیک‪ ٬‬کامالً آزمایش شده است‪ .‬درستی یا نادرستی آن‪ ٬‬هر گاه از چشم انداز علمی بنگریم‪ ٬‬هنوز مشخص نیست‪ .‬با همه‬
‫آنچه رفت‪ ٬‬نمی توان حاشا کرد که فرضیه پیش کشده شده توسط هوفالند‪ ٬‬مدت ها پیش از آنکه او آنرا بنویسد‪ ٬‬توسط یکی از‬
‫نظریه پردازان بسیار جنجال برانگیز و شناخته شده در علوم اجتماعی مطرح شد‪ :‬زیگموند فروید‪.‬‬
‫‪9‬‬

‫‪۲‬‬

‫مادر زادی است؟‬

‫فروید و ناخرسندی در فرهنگ‬


‫‪ ۳۰‬ام ماه جوالی ‪ ۱۹۳۲٬‬آلبرت انشتین‪ ٬‬دانشمند شناخته شد ِه علوم طبیعی ( فیزیک ‪-‬م‪ ٬).‬نامه ای به زیگموند فروید‪ ٬‬که کمتر از‬
‫او شناخته شده نبود‪ ٬‬می نویسد‪ ٬‬اینرا کمیته انجمن های مردمی از او خواسته بود‪ .‬وی در آن نامه از فروید می پرسد‪ ٬‬آیا روشی‬
‫برای رهانیدن آدم ها از جنگ وجود دارد؟ از دید انشتین آن تنها هنگامی میسر خواهد شد که دولت های ملی بخواهند بخشی از‬
‫حق حاکمیت و قدرت خود را به حکومتی فرا ملی واگذار کنند‪ .‬نیاز حاکمان به قدرت‪ ٬‬که می کوشند با بهره گیری از آموزش‪٬‬‬
‫رسانه ها و دین‪ ٬‬توده های مردم را مطیع منافع خود کنند‪ ٬‬بر گرده آنان سوار شوند‪ ٬‬شالق شان بزنند‪ ٬‬تحمیق شان کنند تا جائی‬
‫که خودشانرا در راه منافع آنان قربانی کنند‪ ٬‬نمی گذارد آن میسر گردد‪ .‬انشتین بنا را بر این می نهد که در آدمی ’نیازی به تنفر و‬
‫تخریب‘ هست‪ ٬‬پس وی از فروید می پرسد‪ ٬‬آیا امکان آن وجود دارد که روی رشد و تکامل آدمی چنان تاثیری گذاشت که در‬
‫برابر این روانپریش ِی نفرت و تخریب بتواند ایستادگی کند؟‬

‫فروید در این خصوص با انشتین هم رای می باشد‪ .‬او هم باور دارد در آدمی انگیزه ای برای نفرت داشتن و انهدام نهفته است‪.‬‬
‫این برداشت را وی کمی پیشتر از آن در کتابی که با عنوان ناخرسندی در فرهنگ نوشته بود‪ ٬‬مطرح می کند ( فروید‪ ۱۹۷۴ ٬‬؛‬
‫‪ .)۲۷۰ - ۱۹۷‬او تائید می کند‪:‬‬

‫‪ ...‬که آدمی نه تنها نرم خو‪ ٬‬دلسوز و نیازمند مهربانی نیست و در نهایت هنگامی از خود دفاع می کند که به او حمله شود‪ ٬‬بلکه با انگیزه‬
‫هایی مسموم گشته است که بخش بزرگی از آنها را تمایل به خشونت و ویرانگری تشکیل می دهد‪ .‬حاصل آنکه‪ ٬‬از دید وی نه تنها نزدیکترین‬
‫کس به خالی کند‪ ٬‬بدون پرداخت دستمزدی‪ ٬‬از نیروی کار او بهره کشی کند‪ ٬‬بدون رضایت او از او استفاده جنسی کند‪ ٬‬دار و ندار او را به‬
‫تصرف کند‪ ٬‬او را او برایش کمک کننده ای بالقوه و وسیله ای جنسی بشمار می آید‪ ٬‬بلکه همان کس کاری می کند تا وی بجای دستمزدی‬
‫خشمش را سر او تحقیر کند‪ ٬‬آزارش دهد‪ ٬‬شکنجه اش کند یا بکشد‪ .‬بگفته افالطون‪ ٬‬هُمو هُومینی لوپوس ( ’انسان گرگ انسان است‘ )؛ مگر‬
‫کسی هم می تواند‪ ٬‬با آن همه تجربه که زندگی و تاریخ نشان داده‪ ٬‬با این ایده و نظر مخالفت کند؟ این خشونت ددمنشانه طبق معمول گوئی به‬
‫تحریکی وابسته است‪ ٬‬یا به خدمت سعی و تالش دیگری در میاید‪ ٬‬تالش و هدفی که‪ ٬‬برای دستیابی بدان‪ ٬‬به خشونت و سبعیت کمتری نیاز‬
‫هست‪ .‬تحت شرایط مطلوب برای او ‪ -‬آنگاه که نیروهای بازدارنده روانی‪ ٬‬که معموالً جلو افسار گسیختگی او را می گیرد‪ ٬‬پاره و گسیخته می‬
‫گردد ‪ -‬بی هیچ خویشتن داریی خود را بنمایش می گذارد و نشان می دهد ادمی جانوری درنده خوست که هیچ پروای هم نوعان خود را‬
‫ندارد‪ .‬اگر کسی کوچ و فرار مردم از ددمنشی هائی را که هون ها‪ ٬‬یا مغول ها به سرکردگی چنگیزخان مغول و تیمور لنگ سر شان می‬
‫آوردند یا تصرف اورشلیم بدست جنگجویان صلیبی یا کشتار جنگ های جهانی را در نظر آورد‪ ٬‬با فروتنی بسیار درستی این ایده ها را خواهد‬
‫پذیرفت ( فروید‪.)۱۳۶ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫فروید در سال ‪ ۱۹۳۹‬مرد‪ .‬او تنها می تواند پیش از ’ددمنشی های آخرین جنگ ‘ که از سال ‪ ۱۹۴۵‬آغاز شد‪ ٬‬آنرا احساس کرده‬
‫باشد‪ .‬فروید به ادعای خود مبنی بر این که خشونت انگیزه ای نیرومند در آدمی است‪ ٬‬دلیل دیگری هم دارد‪ .‬در یکی از فرمان‬
‫های موسائی آمده است‪ :‬باید از کشتن پرهیز کنید‪ .‬اگر در آدمی چنان گرایشی سرکش و رام نشدنی نبود‪ ٬‬به یک چنین پندهائی‬
‫رخت فرمان خدا را نمی پوشاندند‪.‬‬

‫هرگاه فروید راست گفته باشد‪ ٬‬با دشواری پاسخ به این پرسش مواجه می شویم پس چرا جامعه میدان جنگ همه علیه همه نیست‪.‬‬
‫پس چگونه است آن شرایط اضطراری که توسط هوفالند روشن و نرمش پذیر تعریف شده است‪ ٬‬خیلی کم پیش می آید؟ برای‬
‫درک آن‪ ٬‬پیرو گفته های فروید‪ ٬‬می باید رشد بچه و تبدیل شدن او به یک فرد بالغ را بررسی کرد‪ .‬آدمی یک هستی متعادل و‬
‫موزون نیست‪ ٬‬بلکه آمیزه نگران کننده ای از ’مناطق روانی یا نمایندگی های‘ ستیزنده و گردنده می باشد ( فروید‪ .)۱۹۶۳ ٬‬این‬
‫نمایندگی ها را او با برداشت های اس‪ ٬‬ایش و اوبر ایش (آن‪ ٬‬من و فرا‪-‬من) مشخص می کند‪.‬‬
‫‪10‬‬

‫اس در برگیرنده ’همه آن چیزهایی است که به ارث برده شده‪ ٬‬با زاده شدن آورده شده‪ ٬‬شرایط تن و روان آنرا مشخص و معین‬
‫ساخته است‪ ٬‬بویژه آن انگیزه هایی می باشد که از سازمان یافتگی بدنی سرچشمه می گیرد‘ (فروید‪ .)۱۷ ٬ ۱۹۸۳٬ ٬‬آن انگیزشی‬
‫کور و ناخودآگاه در ماست‪ ٬‬که ما را به برآوردن نیاز های حیاتی وامیدارد‪ .‬اس (آن) از اصل لذت پیروی میکند (فروید‪۱۹۸۳ ٬‬‬
‫؛ ‪ .)۸۰‬اما همیشه نمی توان به این اصل لذت بردن پای بند ماند؛ چرا که آن موجب ستیز و درگیری با جهان بیرون‪ ٬‬مرگ و‬
‫نابودی ارگانیسم می گردد ( فروید‪ .)۸۰ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬از آنرو‪ ٬‬این وظیفه نمایندگی دوم‪ ٬‬ایش (من) می باشد که تا حدود زیادی با‬
‫آگاهی ما همگامی و همنوایی دارد و با گوشه چشمی به حفظ استقالل خویشتن ( به عنوان موجودی زنده یا شخصیتی ‪-‬م‪ ٬).‬می‬
‫خواهد با جهان بیرون پیرو هدفی مشخص برخورد کند‪ .‬ایش پیرو اصل واقعیت عمل می کند‪ .‬و این تنها هنگامی میسر می گردد‬
‫که ایش’‪ ...‬در درون‪ ٬‬در برابر اس (یا اید) لگام انگیزه ها را بدست گیرد‪ ٬‬مشخص کند آیا آنها به خشنودی می انجامد‪ ٬‬این‬
‫خشنودی ها را روا دارد‪ ٬‬یا آنها را تا فرارسیدن لحظه و شرایط مطلوب در جهان بیرونی به عقب اندازد یا به طور کلی از‬
‫برانگیخته شدن آنها جلوگیری کند‘ (فروید‪ .)۱۸ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬ایش در دو جبهه به نبرد می پردازد‪ ٬‬از یکسر در برابر جهان بیرونی‬
‫که هستی او را به نابودی تهدید می کند‪ ٬‬از سوی دیگر در برابر جهان درونی پُر توقع (فروید‪.)۸۲ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬‬

‫آدمی به مثابه بخش اس ( یا اید) چشم به جهان می گشاید‪ ٬‬اما با گذشت زمان‪ ٬‬اگر اوضاع بر وفق مراد پیش رود‪ ٬‬آدمی بالغ می‬
‫شود که شغلی و مسئولیت هایی دارد‪ ٬‬خوب و بد را تشخیص می دهد‪ ٬‬ایده آل های شخصی و انسانی دارد‪ ٬‬کارهایی که می کند یا‬
‫کردن خرسندی انگیزه های افسار گسیخته نمی باشد‪ .‬و این صرفا ً حاصل تربیت طوالنی و‬
‫ِ‬ ‫نمی کند به هیچ روی برای برآورده‬
‫دشوار می باشد‪:‬‬

‫آن انسان کوچک بدوی می باید در گذر چند سال به یک انسان متمدن تبدیل شود‪ ٬‬راه رشد و تکامل فرهنگ انسانی را در زمانی‬
‫بسیار کوتاه پیموده باشد‪ .‬این (‪ )...‬بیگمان بدون آموزش ها و تاثیر پدر و مادر که (‪ )...‬فعالیت های ایش را به واسطه ممنوعیت ها‬
‫و تنبیه ها محدود می کند‪ ٬‬میسر نمی شود ( فروید‪.)۶۳ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬‬

‫کودک پیش از رسیدن به پنج سالگی‪ ٬‬این ممنوعیت و تنبیه توسط پدر و مادرش را به ناخودآگاه خود می سپارد‪ .‬به این‬
‫معنی که آنها را به مثابه در خواستی می بیند که از خویشتن دارد‪ .‬بدین سان‪ ٬‬بگفته فروید‪ ٬‬نمایندگی روانی دیگری سر‬
‫برمیاورد‪ ٬‬فرا‪-‬من ( اوبر ایش)‪:‬‬

‫این نمایندگی روانی نوین وظایفی را که این آدم ها در جهان بیرون انجام می دادند‪ ٬‬ادامه می دهد‪ ٬‬ایگو را زیر نظر می گیرد‪٬‬‬
‫دستورهایی به او می دهد‪ ٬‬در باره اش قضاوت و او را تهدید به تنبیه می کند‪ ٬‬درست مانند پدر و مادرها که اکنون خود جای آنان‬
‫را گرفته است (فروید‪.)۸۰ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬‬

‫آن فرا ‪ -‬من‪ ٬‬آن ندای درونی هشدار و رهنمود دهنده‪ ٬‬همچنان در زندگی بزرگسالی ما‪ ٬‬تاثیرات پدرو مادر را نمایندگی می کند‪٬‬‬
‫هرچند ناخودآگاه‪ .‬اما در گام نخست‪ ٬‬نه به لحاظ شخص آنان‪ ٬‬بلکه از آنان به مثابه ’روزنه ای‘ برای رساندن ارزش ها‪٬‬‬
‫هنجارها‪ ٬‬آرمان ها و رسوم و آئین های جامعه ای که کودک درون آن نشو و نما می یابد ( فروید‪ .)۸۹ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬ما از ’ندای‘‬
‫فرا‪-‬من به عنوان ’ندای‘ وجدان آگاهی می یابیم ( فروید‪ .)۸۲ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬فرا‪-‬من موجب سختگیری بیشتری می گردد تا آنی که در‬
‫آن زمان پدر و مادر داشتند‪ .‬آن نه تنها ایش را مسئول افکار ’گنه آلود ‘ و برنامه های به اجرا درنیامده او می داند‪ ٬‬که ناکامی در‬
‫انجام درخواست های فرا‪-‬من در ما به احساس گناه دامن می زند‪.‬‬

‫بدین سان ایش (من یا اید‪-‬م‪ ).‬می باید پیوسته بکوشد از بهم خوردن تعادل ناپایدار میان درخواست های اس‪ ٬‬جهان بیرون و فرا‪-‬‬
‫من (اوبر‪-‬ایش) جلوگیری کند‪ .‬این را که در انجام آن کار‪ ٬‬به سبب پیامدهای تربیتی یا تجربیات جوانی‪ ٬‬ناکامی هایی پیش می‬
‫آید‪ ٬‬آموزش های روان رنجوری روشن می سازد‪ .‬آموزش های روان رنجوری همراه با کارهای درمانی در آن زمینه هسته‬
‫کانونی واشکافی روانی فروید را تشکیل می دهد‪ ٬‬اما در اینجا ما سخن را کوتاه می کنیم‪.‬‬

‫برای درک بهتر از تئوری فروید در خصوس ’نیاز آدمی به تنفر و تخریب‘‪ ٬‬می باید با یکی دیگر از اصطالحات روانشناسی‬
‫واشکافی او آشنا شویم‪ :‬فرازش و پاالیش‪ .‬بگفته فروید رانش های ما از زمان های آغازین تا کنون تغییر نپذیرفته است‪ .‬از باره‬
‫خوی و نهاد هنوز ما همان ’انسان اولیه‘ هستیم که بودیم‪ .‬از همان روست که هر نوزادی در فرایند سخت آموزش و پرورش به‬
‫یک آدم فرهنگی ’دگرگونی می پذیرد‘‪ .‬بر این منوال شاید در برخی ها این گمان پیش آید که بسادگی می توان اس (آن) را‪٬‬‬
‫بهمراه رانش های ’کور‘ آن به بند کشید و در لحظه های اندکی که ایش (من) و اوبر‪-‬ایش ( فرا‪-‬من) آنرا مجاز می داند‪ ٬‬گذاشت‬
‫آن ’بیرون بیاید‘‪.‬آن گفته به هیچ روی درست نیست‪ .‬این رانش ها می تواند انگیزه ای برای دستاورد های فرهنگی متعالی باشد‪٬‬‬
‫مشروط بر اینکه در راستای فرهنگی مطلوب هدایت گردد‪ .‬این را می توان با آبشار یا رود سرازیر شده از کوه مقایسه کرد که با‬
‫دریاچه ای ’رام‘ میگردد (دریاچه سد‪-‬م‪ ).‬تا با آن برق تولید شود‪ .‬از آن جا می توان ’انگیزه بدوی‘ رودخانه‪ ٬‬سرازیر شدن از‬
‫بلندی به پستی را به خدمت اهداف انسانی در آورد‪ .‬همانگونه که آبشار و رود سرازیر گشته از کوه برای تولید برق طراحی نشده‬
‫‪11‬‬

‫بود‪ ٬‬انگیزه های انسانی نیز برای دست یابی به اهداف فرهنگی و اخالقی طراحی نشده بود‪ .‬فروید این دگرگونی بار آور و زاینده‬
‫فرهنگ ِی رانش های آدمی را فرازش می نامد‪.‬‬

‫فرازش رانش از نشانه های بسیار چشمگیر پیشرفت فرهنگی بشمار می آید‪ ٬‬چرا که آن به فعالیت های ذهنی و روانی باالتر (‬
‫ِ‬
‫علمی‪ ٬‬هنری‪ ٬‬ایدئولوژیک ) امکان میدهد در زندگی فرهنگی نقش بزرگی بازی کند (فروید‪.) ۱۲۰ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫فرازش تضمینی برای پیروزی بشمار نمی آید‪ .‬این را که چیز هایی با آن به بیراهه کشیده می شود و پیامد های آن چه می تواند‬
‫باشد‪ ٬‬فروید و دنباله روان بیشمار او در روانشناسی واشکافی در طول زمان به تفصیل تعریف کرده اند‪ .‬وی در کتاب ناخرسندی‬
‫در فرهنگ از خود می پرسد‪ ٬‬فرهنگ پیشرفته ما بجای استوار گشتن برروی فرازش انگیزش ها آیا تا حدودی یکراست برروی‬
‫سرکوب پانگرفته است‪’ .‬دریاچه های‘ (پشت سد های ‪-‬م‪ ).‬فرهنگی هر از گاهی برای رانش ها و انگیزه ها مفری نمی گذارد‪ .‬با‬
‫همه خطراتی که آن می تواند داشته باشد‪ ٬‬چرا که پرخاشگری هم در فهرست دارایی های اس می باشد ( برای آنکه سخن به‬
‫درازا نکشد‪ ٬‬از برشمردن همه آن فهرست خودداری می کنیم)‪ .‬این انگیزش در رشد و تکامل آدمی نقش بزرگی بازی می کند‪.‬‬
‫پیرو گفته فروید هرگونه پرخاشگری به پدر و مادر یا اعضای دیگر خانواده در چشم کودک تنبیهی می باشد که در آن به طور‬
‫موقت عشق پدری یا مادری از او گرفته می شود و این برای او رویدادی بسیار ترسناک می باشد‪ .‬از آن رو کودک در صدد بر‬
‫می آید پرخاشگری خود را سانسور کند‪:‬‬

‫’پرخاشگری وی ناخودآگاه راه درون را در پیش می گیرد‪ ٬‬ناخودآگاه بخشی از وی و درونی می گردد‪ ٬‬در واقع به خاستگاه خود برگردانده‬
‫می شود‪ ٬‬به خود وی بر می گردد‪ .‬در آنجا تحت تسلط بخشی از من (خود ‪-‬م‪ ).‬در میاید که خود را در جایگاه فرا‪-‬من در برابر بخش های‬
‫دیگر قرار می دهد و اکنون در برابر من ( ایگو)‪ ٬‬در جایگاه ’وجدان‘ به آن برخورد پرخاشگرانه و سختگیرانه ای را روا میدارد که ایگو‬
‫ترجیح میداد آن در مورد یکی دیگر‪ ٬‬آدمی بیگانه بکار برده می شد‪ .‬تنش میان فرا‪ -‬م ِن سختگیر و من را که زیر دست آن گشته است‪ ٬‬احساس‬
‫گناه می نامیم؛ و آن خود را به مثابه نیاز به تنبیه و سرزنش عیان می سازد‪ .‬بدین سان فرهنگ تمایل فرد به پرخاشگری پُر خطر را از طریق‬
‫ناتوان ساختن‪ ٬‬خلع سالح کردن و تحت نظر گرفته شدن آن به وسیله نهادی در درون وی‪ ٬‬درست مانند کشوری که در تصرف نیروهای‬
‫اشغال کننده درآمده است‪ ٬‬مهار می کند و فرو می نشاند‘ ( فروید‪.)۱۴۹ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫وجدان در گام نخست تا حدودی برپایه ترس اجتماعی استوار شده است‪ :‬ترس کودکانه برای از دست دادن مهر و محبت پدر و‬
‫مادر و بدنبال آن بی یار و یاور گشتن‪ .‬بگفته فروید‪ ٬‬در بسیاری از مردم‪ ٬‬وجدان هرگز تا حد وظیفه کامل و مستقل رشد نمی‬
‫کند؛ آن در حد ترس اجتماعی باقی می ماند‪ .‬از آنرو به محض آنکه شکلی از خشونت از باره اجتماعی پذیرفته می شود‪ ٬‬شناعت‬
‫مومن صلیبی را روشن می سازد‪ ٬‬همچنین پدران و‬‫ِ‬ ‫و ممنوعیت آن از میان می رود‪ .‬این امر نه تنها خشونت های جنگجویان‬
‫مردان خوب خانواده را که مرتکب جنایات جنگی می شوند تا پس از آن نقش شهروند نمونه را احراز کنند‪ .‬آنان برای مدتی چند‬
‫به بهانه آرمانهای واالی فرهنگی‪ ٬‬به خشونت روی می آورند و افسار خوی بهیمی خویش را رها می کنند‪ .‬شاید توضیح ’زیاده‬
‫روی‘ در پرخاشگری و خشونت در هنگامه انقالبات یا جنگ ها را می باید در همین جا جستجو کرد‪ .‬در این کتاب چندین بار به‬
‫این موضوع برمیگردیم‪.‬‬

‫اکنون روشن می شود مراد فروید از نامگذاری متناقض کتاب خود ‪ -‬ناخرسندی در فرهنگ ‪ -‬چه بوده است‪ .‬متناقض‪ ٬‬از آنرو‬
‫که برای فروید و بسیاری از مردم ’فرهنگ‘ نام جمع ِی همه آن چیزهایی استکه با آنها از خود در برابر طبیعت ’وحشی‘ حفاظت‬
‫می کنند‪ :‬روابط میان آنها در خانواده‪ ٬‬شغل و مقام‪ ٬‬دانش و فرهنگ‪ ٬‬اخالقی‪ ٬‬آرمانی و اهداف ‪ -‬به سخن دیگر کارهایی که ما در‬
‫مقام آدمی دانش اندوخته و پیشرفته‪ ٬‬بودن آنها را روا می دانیم‪’ ٬‬بزرگی و ارزشمندی‘ انسانی‪ ٬‬یگانگی و یگانه بودن خود در‬
‫جایگاه آدمی را روی آنها می نهیم‪ .‬فرهنگ به زندگی ما سرشاری و امنیت می بخشد‪ .‬پس آن چگونه می تواند ناخرسندی بیاورد؟‬
‫آن به این دلیل است‪ ٬‬از چشم اید ( اس) که بنگریم‪ ٬‬فرهنگ با سرکوب رانش ها و پدید آوردن خرسندی های جایگزین‪ ٬‬میسر می‬
‫گردد‪ .‬برای یک شهروند فرهیخته اید ( اس) مانند جعبه پاندورا می باشد که وی می باید با کوشش فراوان‪ ٬‬به بهای از دست دادن‬
‫بخشی از تندرستی روانی خود و دنبال شدن با شبح احساس گناه‪ ٬‬آنرا در کنترل خود درآورد‪ .‬احتماالً شیفتگی به خشونت از همین‬
‫روست‪ ٬‬از همین روست که آن آدم های فرهیخته خشونت در فیلم ها‪ ٬‬ادبیات و اخبار روزنامه ها را روا می دانند‪ .‬از آنروست که‬
‫هوفلند به ناکجا آباد سده بیستم خود نه ویژگی حالت آرامش بهشتی را که ویژگی حالت اضطراری را می دهد‪’ :‬شهروندان نظم‬
‫خود را بهم ریخته اند‘‪.‬‬

‫فروید از این باره با انیشتین توافق دارد‪ .‬امید او در اینجا نیز همستیز است‪ ٬‬امید به محکم شدن بیشر تسلطی که فرهنگ روی‬
‫ی رانش ها را بهتر مدیریت کنیم‪ .‬بهای آنرا با آگاهی از گنهکار‬
‫آدمی دارد‪ ٬‬تا مگر از آن طریق خردمندی به ما بیاموزد زندگ ِ‬
‫بودن بی هدف و روانژندی می پردازیم که آدم های متمدن سراسر زندگی آنرا بر دوش می کشند‪ .‬فروید ‪ -‬فروید پس از جنگ‬
‫جهانی نخست؛ در آغاز خشونت را هنوز به مثابه واکنش در برابر ناگزیری و استیصال می دید که شرایط آنرا تعیین می کند ‪-‬‬
‫‪12‬‬

‫بدبین و بدگمان است‪ .‬او از میان برداشتن رانش پرخاشگرانه آدمی را نا شدنی می داند‪ ٬‬پس امید خود به پیشرفت تاریخی فرایند‬
‫ی به غایت نا معلوم و ناپایدار می بندد‪.‬‬
‫شهروند ِ‬

‫اگر فروید از رانش پرخاشگرانه ای سخن می گوید‪ ٬‬که از آغاز زمان با ما بوده است‪ ٬‬آیا در آن صورت با ارثیه زیست شناسانه‬
‫آدمی سر و کار نداریم؟ آیا زیست شناسی در باره این رانش‪ ٬‬که تنها به آدمی محدود نمی شود‪ ٬‬بما بیشتر آگاهی نمیدهد؟ آیا‬
‫خشونت در اصل کارکردی زیست شناختی ندارد و دید و بینش یافتن از کارکرد و ساز و کار خشونت در عالم حیوانات‪ ٬‬کمک‬
‫مان نمی کند تا آگاهی مان از کشیده شدن رانش های پرخاشگرانه آدمی به بیراهه نیز بیشتر نگردد؟ پیرو گفته برخی از مفسران‬
‫در اینکه هدف فروید از رانش پرخاشگرانه این چنین زیست نشاسانه باشد‪ ٬‬جای شک هست‪ .‬کنراد لورنز معتقد است هدف فروید‬
‫بدرستی همین بوده است‪ .‬لورنز ایتولوژیست ( ایتولوژی = مطالعه علمی و عینی رفتارهای جانوران تحت شرایط زیستی طبیعی‬
‫آنها به مثابه نشانه های سازگاری تکاملی آنها ‪-‬م‪ ).‬می باشد‪ :‬کسی که مطالعات تطبیقی روی رفتارهای جانوران انجام می دهد‪.‬‬
‫از کتاب های معروف او در باره خشونت در جانوران و آدمی می باشد‪.‬‬

‫کنراد لورنز‬
‫خشونت را در جای جای جهان جانوران می توان دید‪ .‬بگفته لورنز‪ ٬‬آن وظایف تکاملی چندی را بجا می آورد‪ .‬وی شکار‬
‫جانوران شکاری توسط جانوران درنده را از زمره آن وظایف بشمار نمی آورد‪ .‬هدف از این کار ترساندن و رم دادن حیوانات‬
‫ابزار ابراز آن توسط جانور درنده‪ ٬‬نشانه های خشونت را نمی بینی‪ .‬لورنز آنچنان حمالتی به‬
‫ِ‬ ‫دیگر نیست؛ در اینجا در رفتار و‬
‫حیوانات دیگر را ‪ -‬چه از نژاد خود آنها باشد چه از نژاد دیگر ‪ -‬از زمره خشونت در شمار می آورد که برای دفاع از قلمرو و‬
‫بچه ها باشد؛ وی همچنین جنگهای رقابتی نرها در فصل جفت گیری را‪ ٬‬نیز جنگ هایی (ظاهری) را‪ ٬‬در برخی از انواع‬
‫جانوارانی که گروهی زندگی می کنند‪ ٬‬و برای مشخص شدن سلسله مراتب یا حفظ آن می باشد‪ ٬‬رفتار پرخاشگرانه به حساب می‬
‫آورد‪ .‬این گونه تظاهرات پرخاشگری‪ ٬‬از چشم انداز فرگشت کارکردی سودمند دارد و شانس زنده ماندن را باال می برد‪ .‬لورنز‬
‫آزمایش های خود روی ماهی های مرجانی‪ ٬‬غازهای خاکستری و جانوران دیگر را بسیار زیبا و خوشایند توصیف می کند‪ .‬از‬
‫برجستگی های چشمگیر این نوع خشونت آنست خیلی کم می شود دید یکی از حریف ها زخم بزرگی بردارد یا کشته شود‪ .‬گوئی‬
‫جانوران نسبت به خطراتی که جنگ می تواند در پی آورد با هشیاری و احتیاط رفتار می کنند‪ .‬اینجا در برابر نمایندگان نوع‪-‬خود‬
‫ساز و کارهای بازدارنده کارآمدی را می بینیم که بگونه شگفتی آوری با ایده آل های جوانمردی و ’بازی بدون دوز و کلک‘ که (‬
‫بعضاً) در میان انسان ها نیز می بینیم‪ ٬‬همسانی هایی دارد‪ .‬حریف ضعیف نشانه های ویژه ای از تسلیم شدن و سرفرود آوردن را‬
‫بنمایش می گذارد‪ ٬‬برای نمونه گرگها و سگها با برگردن گلو و شکم به حریف‪ ٬‬گونه های خاصی از پرندگان با برگرداندن پشت‬
‫سر به حریف‪ ٬‬آنکار را می کنند‪ .‬بدین سان آن حیوان خود را کامالً آسیب پذیر نشان می دهد‪ .‬در پی آن بیدرنگ حریف به‬
‫پرخاشگری خود پایان می دهد‪ .‬در بعضی از انواع کالغ ها حتی برنده به بازنده کمک می کند تا دوباره پرهایش را سر و سامان‬
‫دهد‪ .‬لورنز می گوید‪ ٬‬برای داشتن درک بهتری از به بیراهه کشیده شدن پرخاشگری دیده شده در آدمیان‪ ٬‬مهم آنست که بدانیم‪٬‬‬
‫هرچه نوعی از جانواران به ابزارهای نیرومندتر و کارسازتری مانند چنگال ها یا دندان های دراز و تیز دسترسی داشته باشد‪٬‬‬
‫ساز و کارهای بازدارنده پرخاشگری نیز در آن نوع نیرومندتر می باشد‪ .‬بر این منوال خشونت در جهان جانوران کارکرد ویژه‬
‫ای دارد و پیرو دستورهای ایمنی و موثر افسار آن گسیخته نمی گردد‪.‬‬

‫لورنز می گوید پرخاشگری غریزه است‪ .‬به این معنا که انگیزه ای پیوسته تنش بیشتری می یابد‪ ٬‬پس می باید هر از گاهی آنرا خالی کرد‪:‬‬

‫پیامد ناگزیر هر رفتار غریزی واقعی که نشود آنرا (سر کسی یا چیزی‪-‬م‪ ).‬خالی کرد‪ ٬‬آنست که جانور در همه رفتار های خود بی‬
‫تاب و ناآرام می شود‪ ٬‬پس در پی یافتن انگیزه های برمیاید که آنها را رها سازد‪ .‬ثث ( لورنز‪.)۶۷ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬

‫هرچه انگیزه رها سازنده دیرتر عمل کند‪ ٬‬حیوان بیشتر بسوی انگیزه های جایگزین کشیده خواهد شد‪ :‬آدم گرسنه با نان خالی هم‬
‫سیر می شود‪ .‬پرخاشگری هم از همان اصل پیروی می کند‪.‬‬

‫آدمی جانور پستانداریست‪ .‬بنابراین روشن است آدمی با همه دستاوردهای فرهنگی هنوز از آن غریزه حیوانی چیزهایی را‬
‫نگهداشته است‪ .‬طبق گفته لورنز این امر دست کم در مورد غریزه پرخاشگری صدق می کند‪ .‬از اینرو او فروید را‪ ٬‬که نخستین‬
‫کسی بود استقالل انگیزه پرخاشگری انسان را تشخیص داد‪ ٬‬بزرگ می دارد ( لورنز‪ .)۶۴ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬لورنز شکی نداشت که‬
‫پژوهش های تطبیقی روی رفتارهای جانوران‪ ٬‬برای پی بردن به پرخاشگری و تندی آدمی و همچنین یافتن پاسخی به این پرسش‬
‫که چگونه می توان خطرات ناشی از آن را مهار کرد‪ ٬‬کمک می کند ( لورنز‪.)۲۲۷ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬
‫‪13‬‬

‫خشونت آدمی بر خالف خشونت در جهان جانوران‪ ٬‬اکنون از مرزهای کارآئی گذشته و بگونه مرگباری بسوی خود آدم ها‬
‫برگشته است‪ ٬‬لورنز در آن باره هیچ تردیدی ندارد‪ .‬توضیحات او به دو بخش جدا از هم تقسیم می گردد‪ .‬در درجه نخست او‬
‫اشاره می کند‪ ٬‬آدمی با یاری گرفتن از هوشمندی خویش‪ ٬‬فرایندی را آغاز کرده است که در قیاس با پیشرفت فرگشتی در جهان‬
‫جانوران شتاب بسیار فراوان گرفته است‪:‬‬

‫فرایند های سازگاری که در گذشته از یک دوره زمین شناسی تا دوره دیگر طول می کشید‪ ٬‬اکنون در دوره های کوتاه تری که چند نسل بیشتر‬
‫طول نمی کشد‪ ٬‬به نمایش درمیاید‪ .‬بر روی تکامل پیش رونده و نا محسوس فایلوجینِسیس (پیشرفت فرگشتی و گوناگونی پذیری تیره یا گروهی‬
‫از ارگانیسم ها یا ویژگی های مشخصی از یک ارگانیسم ‪-‬م‪ ).‬که در مقایسه با پیشرفت نوین ُکند و آرام پیش می رود‪ ٬‬الیه نوی از تاریخ‬
‫کشیده می شود‪ .‬بر روی ویژگی های موروثی پدید آمده از گنجینه فایلو جینتیک‪ ٬‬رو بنای فرهنگ ِی فراهم آمده در بستر تاریخی که به طور‬
‫سنتی انتقال می یابد‪ ٬‬آرمیده است (لورنز‪.)۲۵۲ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬

‫لورنز این ایده فروید را می پذیرد که ما تمایالت طبیعی خود را با انساهای اولیه به اشتراک داریم ( لورنز‪.)۲۵۴ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬
‫فرهنگ به مثابه الیه دومی بر روی آن انداخته شده است در نتیجه‪ ٬‬آن شرایط طبیعی که تحت آن غرایز پرخاشگرانه ما‬
‫کارکردی داشت‪ ٬‬از میان رفته بی آنکه آن غرایز ما بتواند همراه با این الیه نوین تکامل یابد‪:‬‬

‫ب تمایالت طبیعی ما در راستای رفتارهای اجتماعی روز‬ ‫با پیشرفت فرهنگ و شهروندی بسوی باالتر‪ ٬‬شرایط برای کارکرد خو ِ‬
‫بروز دشوارتر می گردد‪ ٬‬در همان حال مطالبات و انتظاراتی که از رفتار ما می شود‪ ٬‬روز بروز گسترش می یابد‪ .‬می باید رفتار‬
‫مان با همسایگان مان چنان باشد که با بهترین دوست مان است‪ ٬‬هرچند احتماالً او را هرگز ندیده باشیم ( لورنز‪.)۲۵۶ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬

‫بخش دوم توضیحات لورنز به ویژگی های دلخراش اشتیاق آدمی به جنگ‪ ٬‬به ساز و کارهای بازدارنده ای می پردازد که پیشتر‬
‫از آن سخن راندیم‪ .‬آدمی به طور طبیعی به سالح های حمله مجهز نشده است‪ .‬او می باید کارش را بدون چنگ و دندان های تیز‬
‫و برنده پیش ببرد‪ ٬‬از سوئی نیز در شرایطی نیست که با دست خالی بتواند حریف های خود را بسادگی بکشد‪ .‬در نتیجه آن ساز و‬
‫کارهای بازدارنده ای که می باید نمیگذاشت جنگ با هم نوعان خود‪ ٬‬از اختیار او خارج شود‪ ٬‬زیاد رشد نیافته است‪ .‬در واقع‬
‫آدمی سالح های تهاجمی خود را به طرز حیرت آوری ’بهبود‘ بخشیده است‪ ٬‬از تبر دستی گرفته تا جنگ ستارگان‪ .‬حریف او‪٬‬‬
‫چنان از او دور و ناپیدا می باشد (که زخمی کردن یا کشتن او) هیچگونه ساز و کار بازدارندگی را ‪ -‬اگر هم باشد ‪ -‬بکار‬
‫نمیاندازد‪.‬‬

‫بدین سان کسی که دلش نمی آید گوش بچه بازیگوشی را به پیچاند‪ ٬‬با فشار دادن دکمه ای‪ ٬‬به آسانی موشکی را پرتاب می کند یا بمبی را می‬
‫اندازد تا صد ها کودک در زبانه های آتش آن‪ ٬‬مرگ دلخراشی داشته باشند‪ .‬پدارن خوب و دوست داشتنی خانواده ها همان هایی هستند که‬
‫فرش های بمب را گسترده اند ( لورنز‪.)۲۴۹ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬

‫لورنز نیز مانند فروید به احتمال یا رضایت بخش بودن از کارانداختن و خاموش کردن انگیزه پرخاشگری باور ندارد‪.‬‬

‫بیگمان آدمی در گام نخست نمی تواند با دور نگهداشتن آدم ها از اوضاع و شرایط تحریک کننده‪ ٬‬پرخاشگری او را خاموش کند و‬
‫در گام دوم با اعالن ممنوعیت اخالقی آن‪ ٬‬بر آن سروری کند‪ .‬هردو آن راه حل ها مانند آنست که بخواهیم برای کم شدن بخار‬
‫زودپزی که بشدت در حال بخار کردن است‪ ٬‬دریچه های اطمینان آنرا محکم ببندیم ( لورنز‪.)۲۷۰ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬

‫پس برای دگرگون ساختن انگیزه پرخاشگری می باید شرایطی را فراهم کرد‪ .‬لورنز در توافق با روانشناسی واشکافی‪ ٬‬که چشمی‬
‫باز برای پرخاشگری فرازشجویانه دارد‪ ٬‬خواننده را به آن ارجاع می دهد‪ .‬او باور دارد که فرازش کامالً امکان پذیر می باشد‪٬‬‬
‫چرا که خشونت‪ ٬‬از هر غریزه دیگری بیشتر آمادگی رام شدن را دارد‪ .‬وی مسابقات ورزشی بین المللی و رقابت های دوستان ِه‬
‫تیم های علمی را به مثابه ابزار های جایگزین پیشنهاد می کند؛ رقابت دوستانه‪ ٬‬نمونه بسیار خوبی از چیزیست که فروید با‬
‫فرازش از آن یاد می کند‪.‬‬

‫ترمز خشونت در جانوران چگونه بکار می افتد؟ آیا حریفی که قدرت بیشتر دارد‪ ٬‬با دیدن نشانه تسلیم حریف‪ ٬‬به سبب دلسوزی‬
‫و بزرگواری از اقدام به خشونت بیشتر خودداری می کند؟ اگر پاسخ آره است‪ ٬‬پس در این میان آدمی گرگ آدمی است (هومو‬
‫هومینی لوپوس)‪ ٬‬برای ما آدمها آرمانی رنگ باخته گشته است‪.‬‬

‫سوشیو بیولوژی‬
‫[مطالعه علمی جنبه های زیست شناختی ( بویژه پیرامون زیستی و فرگشتی) در جانوران و آدمیان‪-‬م‪].‬‬
‫‪14‬‬

‫سوشیوبیولوژی‪ ٬‬رشته تقریبا ً جدیدی از آموزش زیست شناختی رفتار‪ ٬‬توضیحی نسبتا ً هوشمندانه به این حساسیت حیوانی می‬
‫دهد‪ .‬نقطه عزیمت این رشته از علم برپایه نظریه داروین می باشد و می گوید ویژگی های ارگانیسم ها در بستر فرگشت پدید می‬
‫آید‪ .‬هستی و بود آنها را می باید از چشم انداز سهمی که در سازگاری گونه ها دارند‪ ٬‬توضیح داد‪ .‬این امر هم در مورد خصلت‬
‫های بدنی و هم الگوهای رفتاری آنها صدق می کند‪ ٬‬البته مشروط بر آنکه آنها یادگرفته نشده باشد‪ .‬جانوران می توانند کارهای‬
‫بسیار پیچیده و ’هوشمندانه‘ را انجام دهند‪ .‬آنها آشیانه می سازند‪ ٬‬بچه های شان را بزرگ می کنند‪ ٬‬گله ای و گروهی از این سر‬
‫جهان تا آن سر می کوچند‪ ٬‬به طور اجتماعی زندگی می کنند همراه با تقسیم کار چشمگیر و چنین می نماید که آنرا بدون آموزش‬
‫پیشین یا دستور کار انجام دهند‪.‬‬

‫اغلب آنها به کارهایی مربوط می شود که هدف از انجام پیوسته آنها هنوز برای ما دانسته نیست‪ .‬برای نمونه برخی از انواع‬
‫مرغان دریائی ‪ ۱‬تا ‪ ۲‬دو ساعت پس از بیرون آمدن جوجه ها از تخم ها‪ ٬‬پوسته های خالی تخم را می برند به نقطه دوری می‬
‫ریزند؛ برخی دیگر آنکار را نمی کنند‪ .‬تئوری فرگشتی داروینی ما را بر آن می دارد بپذیریم که برای این کار یک توجیه‬
‫فرگشتی وجود دارد‪ .‬توضیحی بر آن پایه می تواند چنین باشد‪ :‬تخم های مرغان دریائی از بیرون رنگ استتار دارد اما از درون‬
‫رنگ آن سفید می باشد؛ به محض اینکه جوجه ها‪ ٬‬خیس و ناتوان‪ ٬‬از تخم بیرون می آید‪ ٬‬تکه های سفید پوسته خالی تخم‪ ٬‬درون‬
‫و بیرون النه از چشم جانوران شکارچی پنهان نمی ماند‪ .‬این توضیح تا حدودی قابل قبول به نظر می رسد‪ ٬‬اما توضیحات صواب‬
‫دیگری نیز هست‪ .‬برای نمونه می توان پذیرفت که بقایای آن تخم ها امکان دارد موجب عفونت گردد‪ ٬‬یا جوجه ها با بودن آنها در‬
‫آشیانه خود را زخمی کنند‪ .‬برای آنکه با قاطعیت بتوان گفت کدام یک از این فرض ها درست می تواند باشد‪ ٬‬می باید آنها را در‬
‫آزمایشی تجربی آزمود‪.‬‬

‫دانشمند اِتولوژی (دانش شناخت علمی رفتار جانوران در محیط طبیعی و از دیدگاه سازگار شدن آنها با محیط ‪-‬م‪ ).‬هلندی‪ ٬‬نیکو‬
‫تین برخن‪ ٬‬تخم هائی را که با رنگ خاکستری‪-‬آبی استتار شده بود‪ ٬‬در جاهای گوناگون دشتی باز قرار داد؛ در کنار برخی از‬
‫آنها تکه های سفی ِد پوسته تخم ها را نیز ریخت‪ .‬پوسته های سفید آگاهانه نزدیک بعضی تخم ها و دور از بعضی تخم های دیگر‬
‫ریخته شده بود‪ .‬پس از گذشت مدتی دیده شد درصد باالئی از تخم هایی که تکه های پوسته نزدیک آنها ریخته شده بود و جلب‬
‫توجه می کرد‪ ٬‬ناپدید گشته است‪ .‬این نشان می دهد که فرض نخست می تواند درست باشد‪ .‬به نظر می رسد انواع دیگر پرندگان‬
‫نیز‪ ٬‬که در دشت های باز تخمگذاری می کنند‪ ٬‬پس از بیرون آمدن جوجه ها‪ ٬‬بیدرنگ پوسته های خالی را نابود می کنند‪ ٬‬مانند‬
‫مرغ صدف خوار‪ .‬اما تیره هایی از همان پرندگان که غم غارت آشیانه خود را ندارد‪ ٬‬مانند مرغان دریائی کوچک که در النه‬
‫های روی تخته سنگ ها و پرتگاه های کنار دریا تخمگذاری می کند‪ ٬‬دست به این کار نمی زند‪ .‬این یافته ها با یافته های تین‬
‫بِرخِ ن همخوانی دارد‪ .‬آنچه خیلی بچشم می آید اینست که مرغان دریائی پس از یکی دو ساعت پوسته تخم ها را نابود می کنند‪٬‬‬
‫در صورتی که مرغان صدف خوار بیدرنگ آنکار را می کنند‪ .‬تین برخن این مورد را چنین توضیح می دهد‪ .‬درگونه نخست تا‬
‫بچه ها تر و خیس هستند می خواهند از تخم درآمدن بچه ها را جشن بگیرند‪ ٬‬به آنها برسند؛ اما مرغ صدف خوار نمی تواند آن‬
‫تکه های بزرگ پوسته را نادیده بگیرد‪ .‬از آنرو برای مرغ دریائی بهتر است پیش از ترک آشیانه کمی صبر کند تا بچه ها خشک‬
‫شوند‪ ٬‬اما نمی باید هم زیاد صبر کند‪ ٬‬چون از چشمان تیز بین پرندگان شکاری دیگر در امان نمی ماند‪ .‬اما برای مرغ صدف‬
‫خوار هر چه نابود کردن پوسته ها به عقب بیافتد‪ ٬‬خطر بیشتر می شود‪ .‬رفتار این پرندگان‪ ٬‬به سخن دیگر برپایه تحلیل و برآورد‬
‫سود و هزینه می باشد ( فان هوف‪ ۱۲ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬؛ تینبرخن‪ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬بخش ‪.)۸‬‬

‫مرغ صدف خوار‬ ‫مرغ دریائی کوچک‬

‫در زندگی شرکت های نوین نیز تحلیل و برآورد سود و هزینه بکار بسته می شود‪ .‬برای آنکار از کارشناسان بسیار برجسته و‬
‫آموزش های باال بهره گرفته می شود‪ .‬آن پرندگان چگونه اینکار را می کنند؟ وجود یک چنین نظم موثر و هدف داری‪ ٬‬در‬
‫طبیعت زنده درآمدی بوده است برای این فرض که فرگشت را هوشی آفرینشگر راهبر می باشد‪ ٬‬یا علیت هدف داری که با‬
‫زیرکی و مهارت بسیار از غرائز ’کور‘ جانداران زنده بهره می گیرد‪ .‬این را توضیح تِله اولوجیکال ( هدف دار) می نامند‪.‬‬
‫‪15‬‬

‫نظریه تکامل داروینی ‪ -‬پس از آنکه در فاصله دو جنگ جهانی‪ ٬‬نظریه داروین با نظریه وراثت مندل بهم پیوند داده شد‪ ٬‬از آن‬
‫پس نظریه نو داروینی یا ترکیبی پدید آمد ‪ -‬توضیح تله او لوجیک را نمی پذیرد‪ .‬آنرا آغشته به دیدگاه مذهبی کهن می بیند که با‬
‫روش های علمی نمی توان آزمود‪ .‬داروینیسم وانمود می کند توضیح بهتری دارد که در آن نیازی نیست دست به دامن نیروهای‬
‫گریزان و فراچنگ نیامدنی در طبیعت شویم‪ .‬ویژگی های ارگانیسم ها‪ ٬‬از آنرو رفتارهای غریزی آنها نیز‪ ٬‬در ژن هایی که به‬
‫نسل آتی منتقل می شود‪ ٬‬جاسازی گشته است‪ .‬هر از گاهی در این برنامه های ارثی دگرگونی های ناگهانی و جهش هایی (‬
‫میوتیشن=دگرگونی های ناگهانی و خودبخودی‪-‬م‪ ).‬دیده می شود که پیامد آنها پدید آمدن ویژگی های دیگر می باشد‪ .‬بسیاری از‬
‫آنها ماندگار نمی باشد‪ ٬‬اما شمار اندکی از آنها منجر به تطبیق دادن خود و سازگاری هایی می گردد‪ ٬‬که آنها نیز با توجه با باال‬
‫رفتن شانس تولید مثل بیشتر‪ ٬‬کم کم‪ ٬‬روی کل جمعیت و نفوس پخش می شود‪ .‬این دگرگونی ها و جهش های ناگهانی (میوتیشن‬
‫ها) برای آن پیش نمی آید که موجب سازگاری بهتر گردد‪ ٬‬بلکه کامالً شانسی می باشد‪ .‬انتخاب طبیعی ‪ -‬اسم جمع برای تاثیراتی‬
‫که موجب باال رفتن بقا و تولید مثل یکی از انواع میگردد ‪ -‬را می توان به طور تقریبی با شبکه توری ریزی مقایسه کرد که‬
‫مانند غربالی ریز و ُکند عمل می کند و نمونه های کمتر سازگار شده یک نوع ( یا یک نوع کمتر سازگار شده ) را از میان می‬
‫برد‪ .‬آن بدین معنا نیست که نمونه های غربال نشده به مرگی زودرس دچار می شود؛ بلکه امکان تولید مثل آنها کاهش می یابد‪٬‬‬
‫نسل های آتی آنها رو به کاستی می گذارد‪ ٬‬از اینرو ‪ ٬‬در مقایسه با هم نوعان خوش شانس خود‪ ٬‬سهم شان در رساندن مواد‬
‫ژنتیکی خود به نسل های آتی کمتر می گردد‪ .‬یک برداشت نادرست و جا افتاده در میان مردم ( که در سیاست از آن سوء استفاده‬
‫می شود) آنست انتخاب طبیعی به معنی ’بقای اصلح‘ می باشد‪ ٬‬به این معنی که نمونه های سالم و قوی ( و پرخاشگرتر!) به بهای‬
‫از میان رفتن ضعیف ها زنده می ماند‪ .‬پژوهش های تین برخن نشان می دهد آن انتخاب بسیار پیچیده تر از این ها می باشد‪:‬‬
‫همان رفتار‪ ٬‬در این مورد خالص کردن خود از پوسته های تخم‪ ٬‬برای نوعی از مرغان دریایی‪ ٬‬با توجه به عوامل پیرامونی‪٬‬‬
‫’اصلح‘ و برای نوع دیگر ’غیر اصلح‘ می باشد‪.‬‬

‫برآورد میزان ’سود و زیانی‘ که پیشتر از آن سخن رفت‪ ٬‬با این راه و روش ’کور‘ پدید آمد‪ .‬مرغان دریایی برپایه سبک و سنگین‬
‫کردن های دقیق به این نتیجه نرسیده اند که می باید پوسته تخم ها را از النه دور سازند‪ ٬‬معقول هم به نظر نمی رسد که گمان‬
‫کنیم آنها ’میدانند‘ برای چه آن کار را می کنند‪ .‬ساز و کار دگرگونی ناگهان ِی ’کور‘ و انتخاب ’کور‘ زنجیره ای از کنش های‬
‫سبک و سنگین شده را به جنبش در میاورد که بر پایه بینش می باشد‪.‬‬

‫گفته باال چه ربطی به جامعه شناسی دارد و مراد از آن چیست؟ از دیدگاه جامعه شناسی‪ ٬‬رفتار اجتماعی جانوران ‪ -‬روابطی را‬
‫که با هم دارند‪ ٬‬ساختار های اجتماعی‪ ٬‬روابطی که برپایه سلسله مراتب در میان آنها بر قرار می شود همچنین تقسیم وظایف میان‬
‫آنها ‪ -‬را می توان بهمان روش دور ریختن پوسته خالی تخم ها روشن ساخت‪.‬‬

‫سرانجام آدمی سر درخواهد آورد کدامین نیروها در کنش و واکنش میان جانوران و پیرامون زیستی آنها‪ ٬‬فرگشت پدیده های اجتماعی را‬
‫راهبر گشته است ( فان هوف‪.)۷ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬‬

‫کاهش آئین گونه پرخاشگری‪ ٬‬عشق پدری و مادری و یاری بهمدیگر نیز از این زمره است‪ ٬‬که در برخی از انواع جانوران‬
‫میزان آنها زیاد می باشد و در میان آدمها فضیلت و تقوای اولیه محسوب می شود‪.‬‬

‫این فرض که انتخاب طبیعی موجب ’بقای اصلح‘ می شود‪ ٬‬به این برداشت نادرست و مردم پسند دامن میزند که جانوران ( آدمی‬
‫یا ملتی) که بیشترین خشونت را دارد‪ ٬‬از باره تکاملی در موقعیت برتر قرار می گیرد‪ .‬آن برداشت روشن نمی سازد چگونه‬
‫عشق پدری و مادری‪ ٬‬یاری کردن بهمدیگر و ساز و کارهای بازدارنده پرخاشگری به وجود می آید؛ اگر چنین بود اینها‪ ٬‬در نگاه‬
‫نخست مانعی در سر راه ’منافع‘ تکاملی افراد درستکار و عالقه مند می شد‪ .‬واقعیت هیچ چیز از واقعیت های دیگر کم نیست‪.‬‬

‫پرخاشگری افسار گسیخته کمتر سودمند می باشد‪ .‬آن چنان خشونتی سبب می گردد کسی که آنرا بکار برده است زخمی شود و‬
‫نیروی بیشتری را هدر بدهد‪ .‬جانورانی که خشونت بیش از حد بکار می برند‪ ٬‬در مقایسه با هم نوعان متعادل و مالیم خود‪٬‬‬
‫شرایط را برای خود سخت می کنند؛ می توان گفت با آن کار امکان انتقال ژن های آنها به نسل های بعدی کمتر می شود‪ .‬همین‬
‫طور است در مورد حیواناتی هم که با اندک تهدیدی پا به فرار می گذارند‪ ٬‬و نمی توانند خوب از خود دفاع کنند‪ .‬میان این دو‬
‫غایت می باید میزان خشونت بکار برده شده‪ ٬‬که قابل قیاس است با انتخاب زمان مناسب برای دور ریختن پوسته های خالی تخم‬
‫به وسیله مرغان دریایی‪ ٬‬با برآورد خوب و دقیق میزان سود و زیان تنظیم گردد‪ .‬این را استراتژی فرگشتی پایدار می نامند ( فان‬
‫هوف‪ .)۱۶ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬پس می توان گفت‪ ٬‬هر استراتژی دیگری که تحت شرایط بوم شناختی برای حل این مشکل بکار رود‪٬‬‬
‫دستاورد اندکی خواهد داشت‪ ٬‬از آنرو پس از گذشت زمان کوتاهی یا درازی از میان خواهد رفت ( ُرز‪ ۱۹۵ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬؛‬
‫آکسلرود‪ ۱۹۸۴ ٬‬و ‪ ۹۳‬را ببینید)‪ .‬آئین گونه ساختن پرخاشگری ‪ -‬قمپز درکردن و نشان دادن دندان ها یا بادکردن پرها ( بزرگ‬
‫نشان دادن خود‪-‬م‪ ).‬تهدید کردن ‪ -‬می تواند حریف را به پذیرفتن شکست وادارد که که می توان آنرا ترفندی با خطر کمتر در‬
‫شمار آورد ( فان هوف‪.)۱۶ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬‬
‫‪16‬‬

‫از همین رو میزان آئین گونه سازی پرخاشگری با میزان مسلح بودن طبیعی نوع جانور مورد نظر متناسب می باشد‪ ٬‬در نتیجه‬
‫در انسان هم که بدوا ً می بایست با دست خالی‪ ٬‬مشت و لگد کارش را پیش به برد‪ ٬‬آن بخش رشد چندانی نکرده است‪ .‬در اینجا نیز‬
‫از همان آغاز‪ ٬‬بر پایه برآورد بسیار متعادل سود و زیان‪ ٬‬یک استراتژی ایجاد شده است‪ ٬‬بی آنکه ارگانیستم ها از آن آگاه باشند‪.‬‬
‫ساز و کارهای فرگشتی که از طریق آنها آئین گونه گشتن تندی و خشونت پدید آمده است‪ ٬‬از آن ساز و کاری که برای مرغان‬
‫دریائی عادت گشته است تا یکی دو ساعت‪ ٬‬پس از بیرون آمدن جوجه ها‪ ٬‬پوسته های تخم را جای دوری بریزند‪ ٬‬تفاوتی ندارد‪.‬‬
‫این امر سبب می گردد فرضیه ای را که می گوید‪ ٬‬پدید آمدن ’ناگهانی‘ فرهنگ و شهروندی آدمیان‪ ٬‬در برآورد میزان سود و‬
‫رانش خشونت آنان‪ ٬‬اختالل به وجود آورده است‪ ٬‬بشود پذیرفت‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ان‬
‫زی ِ‬

‫اشتباه بزرگ فرگشتی‪ :‬مک لین‪ ٬‬کوستلر و ورون‬


‫تمدن بشری ’ناگهانی‘ سربرآورده است و توان مهار و کنترل کردن زیرساخت زیست شناختی ما را ندارد‪ .‬ارزش ها‪ ٬‬هنجارها و‬
‫استانداردهای انسانی‪ ٬‬در صورت نیاز‪ ٬‬ساز و کارهای الزم برای بازدارندگی خشونت را‪ ٬‬به قدر کافی ندارد و از انجام آن‬
‫ی کارکردی یک علت‬ ‫وظیفه ناتوان می باشد‪ .‬اگر بپذیریم که آن گفته راست می باشد‪ ٬‬در آن صورت آیا می شود به این نارسائ ِ‬
‫ساختاری یافت؟ اگر روزی ماشین مان اشکال پیدا کند‪ ٬‬زیر سرپوش موتور دنبال آن اشکال می گردیم تا ببینیم کدام قسمت خراب‬
‫شده یا خوب کار نمی کند؛ بعضی وقت ها اشکال از کارخانه سازنده ماشین می باشد‪ .‬به نظر بعضی از زیست شناسان‪ ٬‬بدن‬
‫شناسان ( فیزیولوژیست ها) و روانشناسان برای یافتن پاسخ آن چیستان می باید در ’زیر سرپوش موتور آدمی‘‪ ٬‬در زیر کاسه سر‬
‫دنبال آن گشت‪ .‬به گفته آنها در اینجا نیز کارخانه سازنده اشتباه کرده است‪ .‬آرتور کوستلر از آن با ’اشتباه بزرگ تکاملی‘ نام می‬
‫برد ( کوستلر‪.)۹ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬‬

‫آیا فرگشت می تواند اشتباه کند؟ آیا سخن از فاعلی در میان است که آگاهانه برنامه ریزی شده‪ ٬‬که برنامه جهش ها و دگرگونی‬
‫های ناگهانی را چیده است و یکبار هم آن نقشه خوب از آب درنیامده؟ نه‪ ٬‬دست کم نه پیرو روندهای غالب کنونی در زیست‬
‫شناسی فرگشتی‪ .‬اما ضرورتی ندارد برای آنکه بتوانیم به هر روی‪ ٬‬یک ساختار ارگانیک را با خوبی ها و سازگاری فرگشتی‬
‫آن‪ ٬‬به قضاوت بنشینیم‪ ٬‬فرض را روی وجود یک چنین موضوعی آگاهانه برنامه ریزی شده بگذاریم‪ .‬برای نمونه فراگیر بودن‬
‫کمر درد را ناشی از آن می دانند که ستون پشت ما‪ ٬‬که روزی برای چهار دست و پا روندگان ’طراحی‘ و ’آزموده‘ شده بود‪٬‬‬
‫برای ایستاده روندگان خیلی هم مناسب نمی باشد ( ورون‪ .)۱۳۱ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬حاال این عضو‪ ٬‬که به یمن آن‪ ٬‬جایگاه خاص خود را‬
‫مدیون جهان جانوران هستیم‪ ٬‬مگر چه اشکالی دارد؟‬

‫مغز ما از باره الیه های آن‪ ٬‬دارای سه بخش می باشد‪ :‬ساقه مغز‪ ٬‬لیمبیک سیستم و نئوکورتکس‪ .‬این الیه ها نه تنها کارکردهای‬
‫گوناگون دارد که عمر فرگشتی جداگانه نیز دارد‪ .‬تنه مغز کهن ترین آنهاست‪ ٬‬که کارکرد و ساختار آن از هنگام گام نهادن‬
‫خزندگان بر روی زمین دگرگونی نپذیرفته است‪ ٬‬بدان سبب آنرا مغز خزندگان نیز می نامند‪ .‬وظیفه مقدم آن تنظیم نیازهای پایه‬
‫ای مانند خوردن‪ ٬‬آشامیدن‪ ٬‬نفس کشیدن‪ ٬‬جنبه های مشخصی از جنسیت می باشد ‪ -‬از لیمبیک سیستم به عنوان مغز پستانداران‬
‫نیز یاد می شود‪ .‬تا حدود زیادی ابراز احساسات در کنترل لیمبیک سیستم می باشد‪ .‬ابراز احساسات نیز بیش و کم مادرزادی می‬
‫باشد‪ ٬‬یکی از دالیل آن گفته‪ ٬‬مشابهت ابراز احساسات در فرهنگ های گوناگون می باشد‪ .‬سومین بخش از مغز نئو کورتکس می‬
‫باشد که به طور اخص کارکرد های آدمی مانند کاربرد زبان‪ ٬‬منطق و تفکر انتزاعی را میسر می سازد‪ .‬آنچه که بگمان بعضی‬
‫ها در آنجا اشتباه شده‪ ٬‬اگر خوب بنگریم‪ ٬‬آن نیست که آن سه بخش کارهای خود را جدا از هم خوب انجام نمی دهد‪ ٬‬بلکه آنها‬
‫خوب با هم هماهنگ نیست‪ .‬آن هماهنگی چنان بد استکه پائول مکلی ِن فیزیولوگ در آن باره از شیزو فیزیولوژی نام می برد (‬
‫کوستلر‪ ۱۱ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬؛ ورن‪ ۱۳۲ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬را ببینید)‪.‬‬

‫نئوکورتکس نزدیک به یک و نیم میلیون سال می شود که پدید آمده است‪ ٬‬که از باره مقیاس زمان فرگشتی‪ ٬‬مدت بسیار اندکی می‬
‫باشد‪ .‬آهنگ شتابان رشد و گنجایش نئوکورتکس ( قشر بیرونی مغز‪-‬م‪ ٬).‬در مقایسه با بخش های دیگر مغز چنان بزرگ بود که‬
‫برخی از کالبد شناسان از رشد تومور گونه سخن می گویند ( کوستلر‪ ۹ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬؛ ورون ‪ ۱۳۲ ٬ ۱۹۸۹‬را ببینید)‪ .‬درهم‬
‫آمیختن و یکدست شدن این بخش از مغز آدمی با بخش های ’کهن‘ به امان خدا رها می شود‪ ٬‬چیزی که بگفته بعضی ها از نسبت‬
‫اندک اتصاالت عصبی میان مغز نوین و مغز کهن می توان به آن پی برد‪ .‬بجای آنکه مغز در طول این مدت همه جانبه رشد یابد‪٬‬‬
‫کورتکس روی ساختارهای دگرگونی نیافته کهن کشیده شده است‪ ٬‬بی آنکه روی بخش های قدیمی کنترلی داشته باشد ( کوستلر‪٬‬‬
‫‪ ۱۰ ٬ ۱۹۷۸‬را ببینید)‪ .‬این را می شود با روستای کوچکی مقایسه کرد که در مدت کوتاهی رشد می کند و به شهرکی تبدیل می‬
‫گردد‪ ٬‬با همه گسیختگی ها و جابجائی های اجتماعی ناشی از آن‪ .‬مکلین آنرا با یک خانه قدیمی مقایسه می کند که از چپ و‬
‫راست بر آن قسمت هایی افزوده و بر روی آن طبقات جدیدی ساخته شده است‪ ٬‬بی آنکه رنج همگون سازی آنها با بخش های‬
‫موجود را بخود داده باشند‪.‬‬
‫‪17‬‬

‫کوستلر آدمی را ’ناهنجاری و به کجراهه رفته زیست شناخی‘ می نامد ( کوستلر‪ .)۲۶۷ ٬ ۱۹۶۷ ٬‬او مقایسه تاریخی فرهنگی‬
‫جالبی می کند‪ :‬داستان انجیلی کهن در باره رانده شدن از بهشت‪ ٬‬در افسانه های دیرین شماری از فرهنگ های دیگر نیز دیده می‬
‫شود‪ ٬‬بی آنکه نشانی از تاثیر متقابل آنها در میان باشد‪ .‬به باور کوستلر این امر اشاره بر آن دارد که آدمی همواره نابسندگی و‬
‫کاستی خود را به طور شهودی حس می کرده است ( کوستلر‪ .)۲۶۸ ٬ ۱۹۶۷ ٬‬مکلین می گوید مغز قدیمی ما ارثیه ای را که از‬
‫خزندگان و پستانداران بما رسیده‪ ٬‬نمایندگی می کند‪ ٬‬یعنی بسیاری از ویژگی هایی را که اس در نظریه فروید دارد‪ ٬‬نشان می دهد‬
‫( کوستلر‪)۲۸۷ ٬ ۱۹۶۷ ٬‬؛ کوستلر تئوری شیزو فیزیولوژی را به مثابه هسته تئوریک ادعا های لورنز می بیند ( کوستلر‪٬‬‬
‫‪.)۳۰۷ ٬ ۱۹۶۷‬‬

‫شیزوفیزیولوژی هنگامی سر برمیاورد که غرائز‪ ٬‬احساسات و شور و مشورت منطقی در کار همدیگر ممانعت ایجاد می کند‪.‬‬
‫طبق آراء پیت فرون که کتابی در این زمینه نوشته‪ ٬‬بسیاری از رفتارهای ما‪ ٬‬از مالحظات و مقررات آگاهانه متاثر می باشد‪ ٬‬اما‬
‫در عین حال کارهایی را که می کنیم یا نمی کنیم در گرو ساز و کارهای فیلوژنتیک و از آنرو ساز و کارهای مختص به نوع و‬
‫گونه خاص و مادرزادی می باشد که ما روی آنها تاثیر چندانی نداریم ( فرون‪ .)۱۴۳ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬حاصل شیزوفیزیولوژی‪ ٬‬شیزو‬
‫سایکولوژی ( روانشناسی گسسته‪-‬م‪ ).‬می باشد‪ .‬کوستلر می گوید انگیزه های ’جنگ های قبیله ای‪ ٬‬جنگ های ادیان الهی‪ ٬‬جنگ‬
‫های داخلی‪ ٬‬جنگ های سلسله های پادشاهی‪ ٬‬جنگ های ملی‪ ٬‬جنگ های انقالبی‪ ٬‬جنگ های استعماری‪ ٬‬جنگ هائی که برای‬
‫اشغال و تصرف می شود‪ ٬‬جنگ های رهائی بخش و جنگ های پیشگیرانه را می باید در همین جا ُجست‘‪ ٬‬که با چرخه های‬
‫گریزناپذیر و سرسخت‪ ٬‬پیوسته در تاریخ بشری روی میدهد و آدمی با دلی گران و پُر اندُه می بیند که در آینده نیز گریزی از آن‬
‫نیست ( کوستلر‪.) ۱۹۷۸ ٬‬‬

‫*توضیح مترجم‬

‫فیلولوژی مطالعه روابط فرگشتی میان هستی های زیست شناختی می باشد ‪ -‬اغلب گونه ها‪ ٬‬افراد یا ژن ها ( که از آنها با طبقه‬
‫بندی گروه ها یاد می شود)‪ .‬عوامل عمده فیلوژنتیک را به طور خالصه در شکل زیر می توان دید‪.‬‬

‫فیلو ژنتیک در صدد پاسخ به یکی از پرسش های زیرین می باشد‪:‬‬

‫روابط فرگشتی یا تاریخچه میان گونه ها‪ ٬‬افراد یا ژنهای مورد عالقه من کدام ها هست؟‬

‫توالی آنها چگونه تکامل می یابد؟‬

‫آیا توالی تکامل آنها را می توان بکمک یک مدل ریاضی بهتر نشان داد؟‬

‫ی‬
‫آیا چاره ای هم هست؟ هرگاه روند کاووش برای یافتن علل پرخاشگری و خشونت سر انجام ما را بسوی یک اشتباه ساختار ِ‬
‫فرگشتی رهنمون می شود‪ ٬‬آیا این از نابخردی نیست که چاره آن درد را در کنج پزشکی‪-‬داروئی بگردیم؟ آرتور کوستلر (‬
‫‪ ٬)۱۹۰۵-۱۹۸۳‬روزنامه نگار‪ ٬‬رمان نویس‪ ٬‬مقاله نویس‪ ٬‬فیلسوف علوم که برای تفکر و تعمق در زمینه اندیشه های فکری و‬
‫‪18‬‬

‫جنجال برانگیز‪ ٬‬هوشمندی بسیار دارد‪ ٬‬در تائید آن ایده درنگ روا نمی دارد‪ .‬علوم پزشکی برای برخی اشکال شیزوفرینی و‬
‫روان نژدی های شیدائی‪-‬افسردگی ( نام دیگر بیماری دو قطبی) درمان داروئی یافته است‪ ٬‬می باید بتواند آمیزه ای از آنزیم های‬
‫درمان بخش برای ’وتو کردن دیوانگی ها و کارهای نسنجیده مغز دیرین‘ به وسیله کورتکس بیابد(کوستلر‪ .)۲۰ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬آدم ها‬
‫در باره یک چنین ’قرص ‪ -‬مشخصات‘ هر چه هم بیاندیشد‪ ٬‬ارزش این را دارد که چندی این روند فکری را پیش ببرد‪ .‬فرضی که‬
‫در باره استدالل پیشین پیوسته در پس زمینه آن نقش داشت‪ ٬‬این استکه نمی شود بدون بمیان کشیدن ساختار و کارکرد مغز‪ ٬‬پدید‬
‫آمدن پرخاشگری را روشن ساخت؛ هم درباره جانوران و هم در باره آدمی‪ .‬اما هنوز به پاسخ دادن در باره این پرسش که زیر‬
‫آن ’کاپوت ماشین‘ آن کار چگونه پیش می رود‪ ٬‬نپرداخته ایم‪.‬‬

‫پژوهش فیزیولوژیکی‬

‫در ‪ ۲۹‬ام مارس ‪ ۱۹۸۳‬ایلین مولدون دید باغبانی که سرگرم باغبانی از باغچه او بود‪ ٬‬در گوشه از باغ روی چمن ها می شاشد‪.‬‬
‫او باغبان تهدید کرد و گفت که این را به کارفرمای او گذارش خواهد کرد‪ .‬باغبان طنابی از جیب خود درآورد و او را خفه کرد‪.‬‬
‫پس از آن وی با تکه سنگ هایی که به صورت او کوبید‪ ٬‬او را از شکل و قیافه انداخت‪ .‬پس از آن با ماشین رفت به خانه اش و‬
‫از خستگی گرفت و خوابید‪ .‬هنگامی که پس از گذشت اندکی پلیس هفت تیر بدست برای دستگیری او رفت‪ ٬‬دیوید کاراپتیان بی‬
‫آنکه مقاومت کند‪ ٬‬خود را تسلیم کرد‪ .‬دیوید همیشه مرد آرامی بود‪ ٬‬هرگز خشمگین نمی شد و تندخوئی نمی کرد‪ ٬‬خواهرها و‬
‫دوستانش بهش احترام می گذاشتند و همه آنها او را آدمی بی آزار و دوستدار آرامش می شناختند‪ .‬از باره پزشکی هیچگاه مشکلی‬
‫نداشت‪ .‬اندکی پیش از آن جنایت‪ ٬‬کاری در یک شرکت باغبانی پیدا کرده بود‪ ٬‬که کارشان بیشتر چمن کاری و نگهداری چمن‬
‫بود‪ .‬کار او آن بود که مواد ازمیان بردن آفت چمن را در آب حل می کرد و روی چمن های مشتری ها می پاشید‪ .‬به نظر می‬
‫رسید او آن مواد را خوب باهم مخلوط نکرده بود و بخار برآمده از آنرا نفس کشیده بود‪ ٬‬یا بخشی از آن روی پوست بدنش ریخته‬
‫بود‪ .‬یکی دو روز پس از آن او تشنگی عجیبی پیدا کرد‪ ٬‬زود زود می رفت می شاشید‪ ٬‬اسهال داشت‪ ٬‬روی قفسه سینه اش‬
‫احساس درد می کرد‪ ٬‬سر درد گرفته بود‪ ٬‬کابوس می دید؛ زیاد سرفه می کرد‪ ٬‬عصبی می شد‪ ٬‬نمی توانست خوب چشم هایش را‬
‫بسوی آنچه می خواست برگرداند‪ .‬طولی نکشید که خلق و خوی وی عوض شد و افکار پارانوئید پیدا کرد‪ .‬تحقیقات پزشکی به‬
‫عمل آمده نشان داد بخش عمده ماده ضد آفتی که او استفاده می کرد‪ ٬‬دارای کلرپیریفوس بود‪ .‬این ماده خاصیت گاز اعصاب را‬
‫دارد و مقدار زیادی از آن مرگ آور می باشد‪ .‬مقدار کم آن موجب اخالل در انتقال دهنده های عصبی در بخش هایی از مغز می‬
‫گردد‪ ٬‬از آن میان در هیپوتاالموس‪ .‬طبق آزمایش هایی که روی حیوانات شده است‪ ٬‬هیپوتاالموس تنظیم کننده رفتارهای خشن‬
‫می باشد‪ .‬آزمایش هایی که با آن مواد روی جانوران شده است‪ ٬‬نشان می دهد آن مواد در آنها خشونت مرگباری پدید می آورد‪.‬‬
‫بدبختانه در جلسه دادگاه آثار آن ماده سرنوشت ساز از بدن متهم خارج شده بود و وی نتوانست هیات منصفه را از ذایل شدن عقل‬
‫اش به طور موقت قانع کند‪ :‬او زندان ابدی گرفت‪.‬‬

‫دیوید کاراپتیان نمونه غم انگیزیست از چگونگی تاثیر گذاری بیوشیمی مغز ما روی کارهائی که می کنیم یا نمی کنیم‪ .‬همه کسانی‬
‫که دست کم یکبار الکل‪ ٬‬داروهای روانگردان نرم یا سخت ( از باره شدت تاثیر گذاری‪-‬م‪ ).‬مصرف کرده اند‪ ٬‬این را تائید خواهند‬
‫کرد‪ .‬یک چنین موارد استثنائی‪ ٬‬بما این آگاهی و هشیاری را میدهد که هر رفتار و آزمونی امکان دارد تحت تاثیر فیزیولوژیک‬
‫مغز پیش بیاید؛ بهمین سان است پیش آمدن پرخاشگری و خشونت تحت شرایط ’طبیعی‘‪ .‬با نگاهی به ادبیات فیزیولوژی و‬
‫پزشکی‪ ٬‬می توان دید که در این باره چیزهای بسیاری دانسته است‪ ٬‬البته بخش بزرگی از این ادبیات به مواردی اشاره دارد که‬
‫بر حسب تصادف بدست آمده است و این ’آدم های آزمایش شونده‘ قربانی آسیب خوردگی مغزی‪ ٬‬تصادف‪ ٬‬خشونت های جنگی یا‬
‫مصرف کنندگان مواد بردگی آور (به مواد‪-‬م‪ ).‬بوده اند‪ .‬برای بدست آوردن بینش بهتر از روابط میان عوامل گوناگون به آزمایش‬
‫های سیستماتیک نیاز داریم‪ .‬اما با نگاهی به زمینه این چنین آزمایش هایی در خصوص انسان‪ ٬‬اخالقیات آنرا مجاز نمی داند‪ .‬از‬
‫سوئی نیز در جامعه ما به طرز چشمگیری هنجارهای سختگیرانه و خشک اندکی در مورد حیوانات وجود دارد‪ .‬پس پژوهش‬
‫های آزمایشگاهی در باره فیزیولوژی مغز‪ ٬‬اغلب روی گربه ها‪ ٬‬موش ها‪ ٬‬موش های صحرائی و میمون ها انجام می شود‪.‬‬
‫اینگونه پژوهش های فیزیولوژیکی مغز‪ ٬‬تقریبا ً ساختار روشن و ثابتی دارد‪ :‬از طریق عمل جراحی در در کارکرد مغزی دسته‬
‫ای از جانوران تغییری به وجود آورده می شود‪ ٬‬پس از آن رفتار آنها تحت شرایط استاندارد یادداشت می شود‪ .‬آن رفتار با رفتار‬
‫گروه کنترل‪ ٬‬که تحت آن عمل قرار نگرفته است‪ ٬‬مقایسه می گردد‪ .‬این چنین عمل هایی معموالً شامل تحریک الکتریکی بخش‬
‫های خاصی از مغز‪ ٬‬از کار انداختن بخشی از مغز با بهره گیری از عمل جراحی‪ ٬‬تزریق هورمون ها‪ ٬‬پرورش گروه هایی از‬
‫موش های آزمایشگاهی با خشونت بسیار باال‪ ٬‬عقیم کردن یا آمیزه ای از این عمل ها می باشد‪.‬‬

‫جانوران رفتارهای پرخاشگرانه گوناگونی را بنمایش می گذارند‪ .‬پیشتر دیدیم که لورنز میان خشونت به خودی ( هم نوع خویش)‬
‫و کشتن جانوران شکاری (طعمه) توسط جانوران شکارچی فرق می گذارد‪ .‬در واقع می باید رفتار نوع اول را به رفتار تهاجمی‪٬‬‬
‫‪19‬‬

‫رفتار تدافعی‪ ٬‬رفتار تهدید آمیز و رفتار تسلیم و انقیاد تقسیم کرد (کارلسون ‪ .)۳۵۸ ۱۹۹۱٬‬برخی از پژوهشگران تا نُه رفتار‬
‫پرخاشگرانه را برشمرده اند ( بلوم و الزرسون ‪ .)۲۱۸ ٬ ۱۹۸۸‬شاید به نظر رسد این کا ِر پر دردسری است و مو از ماست‬
‫کشیدن را می ماند‪ ٬‬اما در عمل چنین نیست‪ .‬آزمایش ها نشان می دهد‪ ٬‬انواع مختلف خشونت که با توجه به نوع و نر و ماده‬
‫بودن (حیوان) فرق می کند و تحت شرایط طبیعی وظیفه مهمی را ایفا می کند‪ ٬‬که توسط بخش های متفاوت مغز تنظیم می شود‪.‬‬
‫از طریق دستکاری آزمایش ِی بخش های ویژه ای از مغز که دقیقا ً مشخص شده است‪ ٬‬می توان به دلخواه شکل خاصی از خشونت‬
‫را برانگیخت یا جلو آنرا گرفت‪ .‬خوزه دلگادو نمونه ای را عرضه می کند که در آن چهره پرشوری از فیزیولوژی مغز را می‬
‫توان دید‪ .‬او الکترودی را در هیپوتاالموس ‪ -‬بخشی از سیستم لیمبیک که نقش بزرگی در تنظیم خشونت دارد ‪ -‬یک گاو جنگنده‬
‫اسپانیایی ( علیه گاوباز ها ‪-‬م‪ ).‬می کارد‪ .‬پس از آن گاو را به میدان گاوبازی می برند و گاو به همکار آزمایش شونده ما حمله‬
‫می برد‪ .‬در نیمه راه دلگادو با فشار بر کنترل از راه دور جریان ضعیفی را به الکترود وارد می کند‪ ٬‬که بالفاصله پس از آن گاو‬
‫حمله خود را متوقف می کند (بلوم و الزرسون‪ .)۲۱۹ ۱۹۸۸٬ ٬‬آزمایش های مشابهی با هیپوتاالموس گربه ها نیز انجام داده شده‬
‫است‪ ٬‬البته با تاثیری باژگونه‪ .‬در اینجا هدف از تحریک الکتریکی برانگیختن خشونت دفاعی بود‪ :‬اگرچه گربه در قفس خود تنها‬
‫بود‪ ٬‬اما پُف و پُف می کرد‪ ٬‬موهای گردنش سیخ شده بود‪ ٬‬دمش را مانند شالق تکان میداد ( بلوم و الزرسون ‪.)۲۱۸ ٬ ۱۹۸۸‬‬
‫برای درک بهتر از اینگونه آزمایش ها درگام نخست به پیش درآمدی بلند و باال از کالبد شکافی و فیزیولوژی مغز نیاز داریم‪ .‬ما‬
‫کار خودمان را به عرضه و اجرای چند آزمایش محدود می کنیم‪ ٬‬بیشترین هدف از این کار نیز روشنگریست تا استدالل‪ .‬بخش‬
‫بزرگی از پژوهش ها در باره خشونت‪ ٬‬روی حیوانات نر انجام شده است‪ .‬در اکثر انواع جانوران‪ ٬‬از آن میان آدمیان‪ ٬‬خشونت‬
‫در میان نر ها بیشتر است تا ماده ها و زنها ( بلوم و الزرسون ‪ .)۲۱۹ ٬ ۱۹۸۸٬‬آن نیز تحت تاثیر میزان هورمون ها می باشد‬
‫که کارکردی در زمینه بقا و تداوم نسل و نیز رقابت برای قلمرو و جفت دارد‪ .‬پیامد عقیم سازی آنست که همراه با میل جنسی‪٬‬‬
‫خشونت و پرخاشگری نیز کاهش می پذیرد‪ ٬‬چون که با آن عمل تولید هورمون تستوسترون متوقف می گردد‪ .‬آلبرت پترو ویچ و‬
‫والش‪ ٬‬موش های بالغ را عقیم می کردند‪ ٬‬سپس آنها را در دو گروه جای می دادند‪ ٬‬آنگاه در یکی از گروه ها کپسول های‬
‫تستوسترون کاشتند تا سطح تستوسترون آنها بهبود یابد‪ ٬‬در گروه دیگر کپسول های خالی کاشتند‪ .‬این جانوران را جفت جفت‪ ٬‬که‬
‫در هر جفت یکی از این و دیگری از آن گروه بود‪ ٬‬در قفس هایی گذاشتند و چند روزی به آنها غذا ندادند‪ .‬سپس با لوله ای‬
‫پالستیکی به آنها غذای آبکی دادند؛ این کار طوری طراحی شده بود که هر بار تنها یکی از آن جفت ها می توانست از آن شلنگ‬
‫غذا بخورد‪ .‬بدین سان موش ها در شرایط رقابت قرار داده می شد‪ ٬‬که در آن هر کدام از آنها ’می باید به فکر سیر کردن خود می‬
‫بود‘‪ .‬موش هایی که به طور مصنوعی تستوسترون دریافت کرده بودند‪ ٬‬بیشتر می جنگیدند و رقابت می کردند و اغلب شلنگ غذا‬
‫در اختیار آنها بود ( کارلسون‪.)۳۶۵ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬‬

‫ماده ها هم می توانند پرخاشگر باشند‪ .‬شناخته شده ترین آنها پرخاشگری مادرانه در برابر تهدید بچه های شان می باشد‪ .‬در‬
‫برخورد دو موش نر‪ ٬‬پیش از زد و خورد‪ ٬‬آنها نخست نزدیک به دو دقیقه همدیگر را ارزیابی می کنند‪ ٬‬که پس از آن زد و‬
‫خورد آغاز می شود و به سبب ساز و کارهای بازدارنده ای که پیشتر از آن سخن رفت‪ ٬‬اغلب از حدی تجاوز نمی کند؛ برخالف‬
‫نرها‪ ٬‬در حمله موش مادر به تهدید کننده ای علیه بچه اش‪ ٬‬حمله برق آسا و بدون آن مقدمه آ ئین گونه آغاز می شود‪ .‬این نوع‬
‫پرخاشگری در دوره بارداری آغاز می گردد و به نظر می رسد علت آن باال رفتن ترشح هورمون پروگسترون می باشد‪ ٬‬که‬
‫روی ساختن النه نیز بی تاثیر نیست‪ .‬نکته چشمگیر اینجاست که پس از دور ساختن بچه های تازه به دنیا آمده از النه‪٬‬‬
‫پرخاشگری موش مادر از میان می رود‪ .‬یک فرضیه آنست که تحریک نُک پستان مادر به وسیله نوزاد هایی که شیر می خورند‪٬‬‬
‫باعث برانگیخته شدن پرخاشگری مادرانه می شود‪ .‬پس از برداشتن نُک پستان بکمک عمل جراحی‪ ٬‬به نظر می آید واقعا ً‬
‫خشونت و پرخاشگری موش ماده فروکش می کند‪ ٬‬هرچند بچه ها هنوز پیش او هستند ( کارلسون‪ .)۳۷۰ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬دور ساختن‬
‫بچه ها از النه نه تنها به خوابیدن خشونت و پرخاشگری موش ماده می انجامد‪ ٬‬که موجب فعال شدن دوباره تمایل جنسی آن نیز‬
‫می گردد‪ .‬این امر از چشم نرهای انواع جانوران پنهان نمی ماند؛ یکی از راه های آزموده شده‪ ٬‬که آنها برای یقین حاصل کردن‬
‫از محبت یک موش ماده یافته اند‪ ٬‬آنست موش های تازه زائیده شده را آن قدر گاز بگیرند که بمیرد‪ .‬همان توضیح فرگشتی‪-‬‬
‫زیست شناختی را که در مورد مرغان دریا بکار رفت‪ ٬‬در اینجا نیز می شود بکار برد‪ .‬موش نری که شانس خود را در باردار‬
‫کردن ماده های بیشتر‪ ٬‬به بهای از میان بردن شانس حریف های خود می بیند‪ ٬‬در ارتباط با ژن های خود استراتژی تولید مثلی‬
‫را رشد داده که از باره انتقال (ژن های خود‪-‬م‪’ ).‬ثمر بخش می باشد‘‪ .‬این نیز چشمگیر است که حمله و تجاوز نرها صرفا ً‬
‫متوجه نسل های آتی نرهای دیگر می گردد ( کارلسون‪ .)۳۷۱ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬ماده ها هم تحت شرایط خاصی دست به کشتار کودکان‬
‫می زنند‪ .‬روشن است که آن کودک کشی می باید توجیهی فرگشتی‪-‬زیست شناختی داشته باشد که بیگمان از آن نرها متفاوت می‬
‫باشد‪ .‬کشتن بچه های موش دیگر‪ ٬‬برای یک موش ماده سودی در انتقال نسل و ژن خود ندارد‪ ٬‬سهل است که بچه های خود را‬
‫بکشد‪ .‬مگر آنکه در النه جای کافی برای آنهمه نوزاد نباشد‪ ٬‬که در آن صورت پرهای آنها بسیار تُنک می شود‪ .‬گاندلمان و‬
‫سیمون با افزودن بچه های دیگر به النه یکی از موش ها شمار آنها را در یک النه افزایش دادند‪ .‬آنها شمار نوزادان را در برخی‬
‫از النه ها تا دوازده موش و در برخی دیگر تا شانزده نوزاد افزایش دادند‪ .‬در هر دو گروه‪ ٬‬میانگین نوزادانی که در یک النه‬
‫زنده ماندند‪ ٬‬به نُه می رسید ‪ -‬ماده موش ها ده نُک پستان برای مکیده شدن دارند‪ .‬امکان کشتن کوچکترین بچه در آنها بیشتر بود؛‬
‫‪20‬‬

‫گویا آنها بچه هایی را که برای زنده نگهداشتن و شیر دادن انتخاب می کنند‪ ٬‬برپایه تندرستی و قوی بودن بنیه آنها می باشد (‬
‫کارلسون‪.)۳۷۲ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬‬

‫ادبیات تجربی عظیمی در دسترس هست که در آنها چگونگی تنظیم رفتار خشن و پرخاشگرانه در جانوران گوناگون‪ ٬‬توسط بخش‬
‫های مشخصی از مغز پژوهیده شده است‪ .‬اما این چنین آزمایش های فیزیولوژی مغزی جانوران‪ ٬‬درباره خشونت آدمیان و ’اشتباه‬
‫بزرگ فرگشتی‘ او‪ ٬‬بما چه می آموزد؟ چندان چیزی از آن دستگیرمان نمی شود‪ .‬بیخود نیست که پرونده دیوید کارااپتیان از‬
‫حوزه حقوق کیفری سردرآورد‪ .‬اگر سخن بر سر پایگاه فیزیولوژیک برای رفتار پرخاشگرانه آدمی باشد‪ ٬‬می باید گفت این ربطی‬
‫به خشونت مختص به گونه هوموساپینس ( آدم اندیشمند ‪-‬م‪ ).‬ندارد‪ ٬‬بلکه به موارد استثنائی و اکثرا ً موارد آسیب شناختی ربط پیدا‬
‫می کند‪ .‬اگرچه امکان پژوهش های آزمایشگاه ِی پرخاشگری آدمی کامالً موجود می باشد‪ ٬‬همچنانکه بعدا ً در این کتاب خواهیم‬
‫دید‪ ٬‬اما شیزوفیزیولوژی مکلین و کوستلر را نمی توان مانند همان روش آزمایشگاهی که برای آزمودن رفتار موش ها‪ ٬‬موش‬
‫های صحرائی و گربه ها بکار برده شد‪ ٬‬آزمود‪.‬‬
‫‪21‬‬

‫میان پرده ‪۱‬‬


‫تئوری ها‬
‫در اینجا داستان خود از پرخاشگری و رواداشتن زور را‪ ٬‬برای آوردن نخستین بخش از ارزیابی خود‪ ٬‬که در هفت بررسی روی‬
‫ی‘‬
‫پدیده علوم اجتماعی کرده ایم‪ ٬‬به طور موقت متوقف می کنیم‪ .‬در پایان بخش نخست گفتیم که ’پدیدارشناسی شرایط اضطرار ِ‬
‫هوفالند را نمی توان علمی بشمار آورد‪ ٬‬اما ادعاهای فروید در باره ناخشنودی در فرهنگ را می شود‪ ٬‬هرچند از باره محتوا‪٬‬‬
‫بخش بزرگی از این با گفته های هوفالند همسانی هایی دارد‪ .‬برای چه گفته های فروید را می شود علمی به حساب آورد و‬
‫هوفالند را نه؟ فروید برعکس هوفالند توضیحاتی هم دارد‪ .‬او فرض را بر این میگذارد که انگیزه ای درونی برای پرخاشگری‬
‫هست‪ ٬‬که از طریق تعلیم و تربیت و اجتماعی شدن در راستای اهدافی که از باره فرهنگی پذیرفته شده است‪ ٬‬هدایت می شود و‬
‫از پیامد های آن پدید آمدن وجدان‪ ٬‬همین طور احساس گنا ِه رون رنجوری و ’ناخرسندی‘ در فرهنگ می باشد‪.‬برای آنکه بتوان‬
‫توضیحات فروید را دنبال کرد‪ ٬‬ناگزیر از آشنائی با پاره ای اصطالحات برداشت های فرویدی‪ ٬‬مانند اس‪ ٬‬ایش‪ ٬‬فرا‪-‬ایش‪٬‬‬
‫فرازش‪ ٬‬درونفکنی ( پذیرفتن ناخودآگاه ایده ها و برداشت های کسی دیگر‪-‬م‪ ).‬هستیم‪ .‬این ها اصطالحاتی است که نه تنها توسط‬
‫فروید برای توضیح و تصریح رانش خشونت آدمی بکار برده شد بلکه آنها برای روشن ساختن بسیاری از خصوصیات روانی‬
‫آدمی نیز بود‪ .‬ازآنرو دستگاه برداشت های یاد شده‪ ٬‬کاربرد گسترده تری دارد تا چهارچوبی که در این کتاب کوشیده شده در آن‬
‫چهار چوب بکار رود‪ .‬آن اصطالحات به اموری اشاره دارد که قابل رویت نیست‪ ٬‬اما وجود آنها پذیرفته می شود تا بتوان آنچه‬
‫را که دریافت می شود‪ ٬‬روشن ساخت‪ .‬پرخاشگری را می توان دریافت کرد‪ ٬‬اما رانش پرخاشگری‪ ٬‬اس‪ ٬‬فرا‪-‬ایش‪ ٬‬فرازش و‬
‫تزریق را نه‪ .‬از آنروست که ’پرخاشگری‘ یک مفهوم تجربی و بقیه مفاهیم نظری نامیده می شود‪ .‬فعالً این تفاوت را بیاد می‬
‫سپاریم‪ ٬‬هرچند در بخش های دیگر کتاب خواهیم دید که آن جدا سازی چندان هم بی عیب و نقص نیست‪.‬‬

‫برای آنکه به فهمیم فروید چگونه پرخاشگری را توضیح می دهد‪ ٬‬نمی توان تنها به از بر کردن تعاریفِ آن مفاهیم نظری بسنده‬
‫کرد‪ .‬آن مفاهیم باهم پیوند و وابستگی دارد؛ آنها پاره هایی از بازآفرینی انتزاعی و کلی روان آدمی می باشد‪ ٬‬یک چنین بازآفرینی‬
‫کلی و انتزاعی را‪ ٬‬در مورد فروید تئوری رواشناسی واشکافی‪ ٬‬یک تئوری می نامیم‪ .‬در علم تالش می شود با کمک گرفتن از‬
‫خروت‪ ٬‬تئوری ’سیستمی از‬ ‫تئوری ها پدیده ها را توضیح دهند‪ .‬پیرو گفته روانشناس و متُدولوژیست ( روش شناس) ‪ ٬‬آ‪ .‬د‪ِ .‬د ُ‬
‫خروت‪٬ ۱۹۶۱ ٬‬‬ ‫مفاهیم‪ ٬‬دعاوی و برداشت های منطقی یکدست و بویژه بدون تناقض در باره بخشی از واقعیت‪ ‘...‬می باشد ( ِد ُ‬
‫‪ .)۴۲‬گاهی تئوری ها بیش از حوزه یک واقعیت را در برمیگرد‪ .‬روانشناسی واشکافی فروید در گام نخست برای کارهای روان‬
‫درمانی رشد داده شد اما بعد ها به وسیله خود وی برای توضیح پاره ای پدیده های مشخص در سطح اجتماعی‪-‬فرهنگی بسط‬
‫یافت‪ .‬برای درک و ارزیابی بهتر از تئوری لورنز‪ ٬‬می باید رنج ژرف نگری در برخی از رشته های دانش مانند نظریه تکامل‬
‫نوداروینیستی و ژن شناسی جمعیت ( پوپ یولیشن جینِتیکس)‪ ٬‬همچنین اشتباه بزرگ فرگشت ِی مک لین‪ ٬‬کوستلر و فرون را‪ ٬‬که‬
‫برین اناتومی) و فیزیولوژی مغز می باشد‪ ٬‬برخود هموار کنیم‪ .‬همچنین‬‫مستلزم داشتن آگاهی های الزم از کالبد شکافی مغز ( ِ‬
‫روانشناسانی که خود را با دریافت یا اندیشیدن آدمی سرگرم میدارند‪ ٬‬نمی توانند کارشان را بدون آگاهی از نیورو سایکولوژی (‬
‫مطالعه رفتار‪ ٬‬عواطف و شناخت از یکسر و کارکرد مغز از سوی دیگر‪-‬م‪ ).‬انجام دهند‪ ٬‬داستان شماری از روان درمانگرهایی‬
‫که روی آسیب های روانی ویژه ای کار می کنند نیز بهمان سان است‪ .‬رشته های جداگانه در درون علوم اجتماعی ‪ -‬روانشناسی‪٬‬‬
‫پداکوژی‪ ٬‬جامعه شناسی‪ ٬‬مردم شناسی فرهنگی و غیره ‪ -‬برای دستیابی به توضیح نظری قابل قبول‪ ٬‬اغلب بهمدیگر نیاز دارند‪.‬‬
‫در مورد پاره از از تئوری ها نمی توان بروشنی گفت آنها ’ساکن‘ کدامین گستره از آن رشته های می باشد‪ .‬تئوری خوب آنی‬
‫استکه فراتر از یک گستره برود‪ ٬‬در بخش های بعدی این کتاب نمونه هایی از این دست را خواهیم آورد‪ .‬هرچه آگاهی تئوریک‬
‫ما درباره دامنه یک واقعیت باالتر برود‪ ٬‬دید و بینش مان از بهمپیوستگی پدیده های گوناگون و گستره های گوناگون واقعیت‬
‫افزایش می یابد‪ .‬برای نمونه‪ ٬‬هرگاه از دانش روشنایی و بینائی کالسیک (اوپتیکس) و ویژگی های اندام های بینائی آگاهی داشته‬
‫باشیم‪ ٬‬خواهیم توانست توضیح دهیم چگونه رنگین کمان‪ ٬‬آسمان سرخگون بهنگام فرورفتن آفتاب و سراب پدید می آید‪ ٬‬همین‬
‫طور چگونه دستگاه عکس برداری‪ ٬‬شیشه بزرگنما و دوربین کار می کند یا چگونه ماهیگیران سرخپوستی که در مناطقی از‬
‫آمازون بسر می برد‪ ٬‬می توانند با تیر و کمان ماهی ها را نشانه گیری و شکار کنند‪ .‬آن اندازه گیری های دقیق و زیبا که در‬
‫علوم طبیعی میسر است‪ ٬‬در علوم اجتماعی بسیار اندک دیده می شود‪ ٬‬شاید هم هرگز پیش نیاید‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬جنبه های کمی از‬
‫آدمی و جامعه هست که پیروان روانشناسی واشکافی هنوز قدرت توضیح نظریه خود را روی آن ها نیازموده اند‪.‬‬
‫‪22‬‬

‫رانش پرخاشگری با ’رام‬


‫ِ‬ ‫فرازش‬
‫ِ‬ ‫نظریه انتزاعی را اغلب بکمک یک مدل روشن و قابل درک می سازند‪ .‬ما نیز هنگام مقایسه‬
‫ساختن‘ آبشار و تبدیل آن به نیروگاه آبی‪ ٬‬از یک چنین مدلی بهره گرفتیم‪ .‬لورنز نیز‪ ٬‬همچنانکه دیدیم‪ ٬‬الگوی بستن شیر اطمینان‬
‫دیگ بخاری را که هردم داغ تر می گشت‪ ٬‬با سرکوب پرخاشگری برابر نهاد‪ .‬مدل ها اغلب ویژگی های استعاره را دارد ‪ -‬آدمی‬
‫در درون خود آبشاری ندارد‪ ٬‬همین طور دیگ بخار ‪ -‬اما آنها از طریق مقایسه روشن می سازد از کدامین ساز و کارها استفاده‬
‫شده است‪ .‬در برابر برای آموزش کالسیک الکتریسیته می توان جریان الکتریسیته از درون سیم برق را با آبی مقایسه کرد که‬
‫در بستر رودخانه روان می شود و در آن ریزش آب را به مثابه ولتاژ‪ ٬‬پهنا و عمق بستر رودخانه به مثابه مقاومت سیم و مقدار‬
‫وات می باشد‪ .‬این گونه روشنگری ها همیشه هم میسر نمی شود‪ ٬‬فیزیک امروزی شامل تئوری هایی می شود که دیگر نمی شود‬
‫از طریق بازآفرینی آنها بکمک مدل و الگو‪ ٬‬آنها را روشن و قابل فهم ساخت‪ ٬‬از آنرو آنها به قدرت تصور و خیال ما وابسته می‬
‫باشد‪ .‬جالب توجه استکه اغلب کارکرد روان آدمی بکمک مدل هایی قابل درک می گردد که از طبیعت بی جان به وام گرفته شده‬
‫است‪ .‬این را در زندگی روزانه هم می شود دید‪ ٬‬مانند این عبارات‪ ’ :‬خشم خود را بیرون ریختن‘‪’ ٬‬کسی را باد کردن‘‪’ ٬‬شرنگ‬
‫بکام کسی ریختن‘ ( فرون و درایسما‪.)۲۵ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬‬

‫هرگاه فروید را نماینده علم بدانیم و هوفالند را نه‪ ٬‬آیا می توان گفت خط فاصل میان دست اندرکاران علم و شبه علم در این استکه‬
‫دسته نخست یک تئوری روشنگر در آن باره دارد و دسته دوم ندارد؟ پاسخ به این سادگی ها هم نیست‪ .‬می دانیم که افسانه های‬
‫مردمان ’نخستین‘ و ادیان گوناگون جهان‪ ٬‬که آنها را اندکی بیشتر از نوعی علوم پایه ای در شمار آورد‪ ٬‬در صدد توضیح وجود‬
‫کائنات‪ ٬‬اشیاء‪ ٬‬آدمی و نیز علل پرخاشگری در این جهان برمیاید‪ .‬البته آنها در این گونه توضیحات دست به دامن بزرگان ناپیدا (‬
‫خدایان‪ ٬‬ارواح مردگان‪ ٬‬نیروهای جادوئی‪ ٬‬جادو و جنبل ) می شوند‪ ٬‬که پیرو آنچه افسانه ها تعریف می کند‪٬‬با هم پیوند دارند‪.‬‬
‫فعالً کاری به این نداریم که داستان آفرینش توضیح دیگری را پیش می کشد تا توضیح مهبانگ ( بیگ بنگ)‪ ٬‬یا داستان های جادو‬
‫و جنبل توضیح دیگری به عفونت ناشی از انگل می دهد تا گزارش همه گیری بیماری‪ .‬افسانه ها و ادیان الهی کمتر از‬
‫خروت از ’تئوری‘ جای نمی گیرد و همان را در مورد تئوری های‬ ‫رواشناسی واشکافی و فیزیک روشنایی‪ ٬‬در تعریف رسمی ِد ُ‬
‫نظری و فوق طبیع ِی تاریخ فلسفه نیز می توان گفت‪ .‬به طور قطع و مسلم‪ ٬‬استفاده از توضیحات تئوریک‪ ٬‬از شاخص های دانش‬
‫نوین می باشد‪ ٬‬اما ظاهرا ً‪ ٬‬آن شاخص و نشانه ای نیست که آنرا از سیستم های شناختی دیگر که آدمی در گذر از بستر تاریخی‬
‫خود آنها را ساخته و پرداخته است‪ ٬‬متمایز سازد‪ .‬بنا براین‪ ٬‬علم می باید ویژگی های دیگری نیز داشته باشد‪ .‬در میان پرده بعدی‬
‫در این باره بیشتر خواهیم گفت‪.‬‬

‫آزردگی مردم‬
‫بیگمان بسیاری کسان با تئوری فروید نمی توانند به آسانی کنار بیایند‪ .‬آن به آدمی احساس خوبی نمی دهد که بپذیرد درون همه ما‬
‫رانش پرخاشگری و مادرزادیی هست که تحت شرایط مناسب‪ ٬‬مار را به رفتارهای ناپسند اخالقی وامیدارد‪ .‬در اینجا به همین از‬ ‫ِ‬
‫اس (اید) بسنده و از پرداختن بیشتر به محتوای آن خودداری می کنیم‪ .‬پذیرش این فرض که وجدان را می باید درونی سازی‬
‫چیزهایی دانست از که پدر و مادر و فرهنگ بما رسیده‪ ٬‬ریشه آن در ترس کودکانه به خاطر از دست دادن مهر و محبت پدر و‬
‫مادری می باشد‪ ٬‬بسیار دردناک است‪ .‬وجدان از روزگاران کهن به مثابه نهادی مطلق‪ ٬‬یا حداقل فوق طبیعی در نظر آورده شده‪٬‬‬
‫که آدمی به ستاویز آن خود را به عنوان یک هستی اخالقی‪ ٬‬از باره کیفیت‪ ٬‬از بقیه طبیعت زنده جدا می سازد‪ .‬این اندیشه که آن‬
‫را می شود به طور علمی توضیح داد ‪ -‬ایده ای که آدمی بدون پذیرفتن روانشناسی واشکافی فروید نیز می تواند داشته باشد ‪-‬‬
‫پرده از چیزی برمیدارد‪ .‬از آنرو فروید ده فرمان را به عنوان فرامین اجتماعی می بیند‪ ٬‬نه الهی‪ .‬از چشم انداز روانشناسی‬
‫واشکافی دین را می توان با ساز و کارهای فرافکنی روشن ساخت‪ .‬این ها را هم بدان اضافه کنید که در تئوری او‪ ٬‬تمایالت‬
‫جنسی همچنین تمایالت جنسی کودکانه و سایر تالش های ناخودآگاه در مراحل مختلف بیشمار نقش بازی میکند‪ ٬‬پس می توان‬
‫حدس زد که چرا تئوری او در آغاز با اقبال زیادی روبرو نشد‪.‬‬

‫فروید می گوید این نخستین بار نیست که آدمی با گفتن آنچه که علم می گوید‪ ٬‬به ارزش و شرافت انسانی او اهانت می شود‪.‬‬
‫نخستین ’آزار و بی مهری‘ در این خصوص به کوپرنیک و گالیله شد‪ .‬آنها بودند که نشان دادند زمین و آدمی در کانون این جهان‬
‫نیست و خورشید در این کیهان پهناور ستاره کوچکی بیش نمی باشد‪ .‬توفانی را که آن گفته برانگیخت‪ ٬‬امروز از تصور ما بیرون‬
‫است‪ ٬‬اما آن گالیله را به پای میز تفتیش عقاید کشاند‪ .‬دومین زنجیره این اهانت ها با تئوری داروین آغاز گشت‪ ٬‬که می گفت آدمی‬
‫در روند پیشرفت فرگشتی ’کور‘ از جهان جانوران سربرآورده است‪ .‬با آن گفته‪ ٬‬آدمی جایگاه استثنائی خود در آفرینش را از‬
‫دست داد‪ .‬آشوبی را که آن براه انداخت تا امروز روز فروکش نکرده است ( برای نمونه می توانید روس‪ ۱۹۸۲ ٬‬را ببینید)‪.‬‬
‫سومین آزار‪ ٬‬بگفته فروید پس از مطرح شدن روانشناسی واشکافی او بود‪ ٬‬که در پی آن نه تنها تصویر دینی و فوق طبیعی از‬
‫‪23‬‬

‫آدمی فرو ریخت که برداشت های روشن فکرانه از آدمی به عنوان موجودی معقول بیشتر ریزش کرد‪ .‬فروید با تاکید بر نیروهای‬
‫ناخودآگاه و غیر منطقی‪ ٬‬زیر پای این فرضیه را که آدمی ’ارباب خانه خودش است‘ خالی کرد‪.‬‬

‫در این آشفته بازار‪ ٬‬سوشیو بیولوژی ( مطالعه علمی جنبه های زیست شناسانه ‪ -‬بویژه بوم شناختی و فرگشتی ‪ -‬رفتارهای‬
‫اجتماعی در جانوران و آدمی) نیز سهمی داشته است ( به واآل‪ ۱۹۸۱ ٬‬؛ روس‪ ۱۹۸۲ ٬‬مراجعه کنید)‪ .‬تا هنگامی که آن تنها‬
‫دنبال توضیح فرگشتی برای رفتار و سازمان اجتماعی جانوران می گشت‪ ٬‬رنجش چندانی به وجود نمی آورد‪ ٬‬در هر حال کسانی‬
‫که طبعیت حساس داشتند‪ ٬‬با دیدن توضیح و تبیین جنبه های دوست داشتنی رفتارهای حیوانی‪ ٬‬مانند مهر مادری و یاری‬
‫بهمدیگر‪ ٬‬برپایه برآورد هزینه سود و زیانی که در خدمت ’ژن خود خواه‘ است‪ ٬‬می رنجیدند ( داوکینز‪ ۱۹۷۸ ٬‬را ببینید)‪ .‬توفان‬
‫هنگام درگرفت که جامعه شناسی بما یادآور شد‪ ٬‬آدمی هم جانوریست پستاندار و این برخورد تئوریک شامل حال او نیز می شود‪.‬‬
‫در سال ‪ ۱۹۷۵‬ئی‪ .‬او‪ .‬ویلسون کتابی را از زیر چاپ درآورد‪ ٬‬سوشیو بیولوژی‪ :‬ترکیبی جدید‪ ٬‬که در آن زیست شناسی به عنوان‬
‫نظریه ای فراگیر برای علوم اجتماعی عرضه می شد؛ پیرو گفته های ویلسون ناهمسانی های میان آدمیان و میان گروه های‬
‫اجتماعی‪ ٬‬نژادها‪ ٬‬طبقات و نر و ماده ها‪ ٬‬به سبب ناهمسانی های ژنتیک پدید آمده است‪ .‬سوء استفاده سیاسی از این گونه ایده ها‬
‫و برداشت ها به وسیله بسیاری کسانی که ایدئولوژی نازیستی داشتند‪ ٬‬کافی بود که بیدرنگ دست به تفنگ برند‪.‬‬

‫افزون بر این شماری از پژوهشگران علوم اجتماعی علیه جبرگرایی بیولوژیک که در سوشیو بیولوژی دیده می شد‪ ٬‬اعتراض‬
‫می کردند‪ :‬علی رغم تدبیر‪ ٬‬تعقل و خردمندی آدمی‪ ٬‬علی رغم تنوعات تاریخی و فرهنگی بسیار زیاد در دریافت ها‪ ٬‬رفتارها و‬
‫ساختارهای اجتماعی‪ ٬‬در نهایت ساختار ژنتیکی او تعیین کننده می باشد‪ .‬البته حرف بی پایه ای هم نمی زدند‪ ٬‬برای اینکه گمان‬
‫می کردند ویلسون می خواست بگوید برای دین‪-‬داری هم می باید یک توجیه سوسیو بیولوژیک باشد (فان هوف‪.)۳۴۶ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬‬

‫علم درتاریخ نسبتا ً کوتاه خود پرده از روی خیلی خرافات و کج اندیشی ها برداشته است‪ .‬ماکس وبر‪ ٬‬جامعه شناس معروف در‬
‫این باره می گوید ’رهایی‘ واقعیت ’از بند جادو جنبل‘ ( وبر‪ .)۱۹۷۰ ٬‬با سر برآوردن نظریه های اجتماعی‪-‬علمی در باره انسان‪٬‬‬
‫در دنیای درونی‪ ٬‬محرم و صمیمی او‪ ٬‬نیز در جامعه او‪ ٬‬روند بی آبرو ساختن و از پرده برانداختن کج اندیشی ها و کجروی ها‪٬‬‬
‫شتاب بیشتر یافته است‪.‬‬

‫دانشجویان سال نخست رشته علوم اجتماعی اغلب با این مساله مشکل دارند؛ پیداست برای کسانی که می اندیشند تا چه حد لنگر‬
‫کشتی تصویر هر روزه ما از آدمی در گرو برداشت ها و دیدگاه های مذهبی‪ ٬‬ایده آل ها و جهانبینی هاست‪ ٬‬آن قابل درک می‬
‫باشد‪ .‬اگرچه همه دیدگاه های اجتماعی‪-‬علمی مانند دیدگاه های فروید یا ویلسون خون خیلی ها را بجوش نمی آورد‪ ٬‬با این همه‪٬‬‬
‫می باید به یاد داشت این ’آزارندگی‘ بیش و کم در این قصد و نیت آدمی نهفته استکه می شود انسان ها و جامعه آنها را به مثابه‬
‫مجموعه ای از پدیده ها بررسی کرد که مانند طبیعت جاندار و غیر ارگانیک به یکسان امکان توضیح علمی ‪ -‬یک نکته بحث‬
‫برانگیز دیگر ‪ -‬و مداخالت همراه با دستکاری در آن وجود دارد‪ .‬اما یک چنین برداشت و نگرشی ’پرده بردارانه و رسوا کننده‘‬
‫با دیباچه ای که برای آشنائی با علوم اجتماعی می آوریم‪ ٬‬بیگانه نیست‪ .‬در این مورد‪ ٬‬آن‪ ٬‬در تصمیم علمی‪-‬اجتماعی یی نهفته‬
‫استکه می خواهد ’تبهکاری‘ النه گزیده در اندرون آدمی را نه با اصطالحات مذهبی و متافزیکی ‪’ -‬فرود گناه آلود‘ ( از بهشت ‪-‬‬
‫م‪ ).‬یا ’بد سرشتی‘ ‪ -‬که با پائین کشیدن آن به سطح ’خشونت و پرخاشگری‘ با صور بی شمار آن توضیح دهد‪ ٬‬مانند همه پدیده‬
‫ت‬
‫های دیگری که توضیح داده می شود‪ .‬هرچند کسانی کاهش گرایی زیست شناسانه سوشیوبیولوژی را ‪ ٬‬که بیشتر از برگش ِ‬
‫’آزار‘ داروینستی سده بیستم می باشد‪ ٬‬نمی پذیرند‪ ٬‬اما چنین کاهشی روی می دهد‪ .‬در اینجا از طرح بحث ها و مناقشاتی که این‬
‫مساله با خود می آورد‪ ٬‬خودداری می شود‪ ٬‬با پایان گرفتن این میان پرده داستان خود از خشونت و پرخاشگری را دوباره پی می‬
‫گیریم‪.‬‬
‫‪24‬‬

‫‪۳‬‬

‫آیا آموخته است؟‬


‫میان رانش و انجام دادن‬
‫اگرچه تئوری فروید و لورنز از محبوبیت زیادی در میان مردم برخوردار است؛ حتی در میان گروه هایی که در این رشته‬
‫رانش پرخاشگر‬‫ِ‬ ‫کارشناسی ندارند‪ .‬اما آنها نظریه ها از چشم انداز جامعه شناسی‪-‬علمی مشکالتی بهمراه دارد‪ .‬آیا پذیرش وجود‬
‫در آدمی‪’ ٬‬نمونه‘ های آورده شده از ددمنشی ها‪ ٬‬در بخش نخست را آن چنان که باید و شاید توضیح می دهد؟ آن‪ ٬‬بدین معناست‬
‫که صور گوناگون خشونت و ددمنشی‪ ٬‬مانند تجاوز به زنان‪ ٬‬خرابکاری و اوباشگری‪ ٬‬کشتار‪ ٬‬شکنجه‪ ٬‬جنگ و آزار یهودیان‬
‫نمودهای دگرگونی پذیر یک ’رانش‘ می باشد و همه آنها ناشی از یک علت می باشد و کارکردی یکسان دارد‪ :‬خالی کردن رانشی‬
‫رانش‬
‫ِ‬ ‫سرکوب شده و فروخورده‪ ٬‬هر آن که فرصتی برای آن پیش می آید‪ .‬از پیامدها آن‪ ٬‬یکی هم اینست هرکسی به نسبت‬
‫ی فرازش نیافته خویش‪ ٬‬هر از گاهی با جنگیدن‪ ٬‬تجاوز کردن‪ ٬‬کشتن‪ ٬‬دست به کشتار زدن یا نبود جایگزین بهتر‪ ٬‬در‬ ‫پرخاشگر ِ‬
‫بازی فوتبال‪ ٬‬یا پیشگام شدن در مخالفت با دیدگاه های یک رشته نوین دانش‪ ٬‬افسار پرخاشگری خود را رها سازد‪ .‬اما آزار‬
‫بسیاری از مردم در سراسر زندگی شان به یک مورچه هم نمی رسد‪ ٬‬در برابر کسانی هم هستند که سراسر زندگی شان با‬
‫تبهکاری و هفت تیر کشی می گذرد‪ .‬حتی اگر رانش پرخاشگری آغازی برای کاربرد خشونت بشمار آید‪ ٬‬می باید عوامل دیگری‬
‫نیز در میان باشد‪.‬‬

‫همچنانکه پیشتر دیدیم خود فروید از آن آگاه بود؛ آن ’آدم کوچولوی بدوی بدون آموزش و پرورش‪ ٬‬بدون تاثیر پدر و مادر‪ ٬‬که‬
‫(‪ )...‬به واسطه ممنوعیت ها و تنبیه ها‪ ٬‬فعالیت های ایش (من) را محدود می سازد‘‪ ٬‬هرگز نمی تواند یک انسان متمدن شود‪ .‬اگر‬
‫همه چیز خوب پیش برود‪ ٬‬فرا‪-‬من ( اوبر‪-‬ایش) کم کم آن وظایف را به عهده می گیرد‪ .‬از آنجا که این بخش در بسیار از آدمها‬
‫خوب رشد نمی کند‪ ٬‬پس در حد ترس اجتماعی باقی می ماند‪ ٬‬همچنان که پیشتر دیدیم‪ ٬‬پیرو گفته های فروید‪ ٬‬علل عمده ’ددمنشی‬
‫های جنگ آخری‘ را می باید در آنجا ُجست‪ .‬برای کارکرد خوب رانش پرخاشگری در زندگی بزرگسالی‪ ٬‬آموزش و پرورش‬
‫تعیین کننده می باشد‪ .‬مطابق نظریه فروید رانش پرخاشگری‪ ٬‬در واقع شرط الزم‪ ٬‬اما غیر کافی می باشد‪ .‬تعلیم و تربیت‪ ٬‬اگر‬
‫آنرا فراتر در نظربگیریم‪ :‬اجتماعی شدن‪ ٬‬داده زیست شناختی در شمار نمی آید‪ ٬‬بلکه داده علمی‪ -‬رفتاری و اجتماعی می باشد‪.‬‬
‫ترس ابراز شده در پایان بخش دو مبنی بر اینکه زود هنگام موضوع بحث را بدست زیست شناسی سپردیم‪ ٬‬بی پایه بود‪.‬‬

‫آموزش و پرورش کودکان‬


‫شاید بهتر باشد زیادی خود را درگیر رانش ها‪ ٬‬درون داشت ها (غرائز) و امیال پستانداری بنام هوموساپینس ( آدم اندیشه ورز)‬
‫نکنیم‪ .‬بهتر و سودمندتر آنست گستره کار خود را بسوی عواملی سوق دهیم که در دنیای کودک رشد یابنده روی پرخاشگر شدن‬
‫او به آدمهای دیگر تاثیر می گذارد‪ .‬تئوری رانشی که از آن سخن رفت ای بسا که نادرست نباشد‪ ٬‬اما برای تصریح و توضیح‬
‫خشونت و پرخاشگری بسنده نمی باشد‪ .‬بدین سان مشکل و مساله توضیح چندان بکار نمی آید‪ :‬در اینجا بحث بر سر پرخاشگری‬
‫و خشونت آدمی نیست‪ ٬‬بلکه بحث سر آنستکه چه تفاوت هائی میان خشونت افراد وجود دارد‪ ٬‬یا آیا میان شرایط و اوضاع آغازین‬
‫کودکی و آن خشونت ها پیوندی هست؟‬

‫چگونه می توان پاسخی بدان یافت؟ تحقیق و بررسی کرد‪ ٬‬هم روی آدم های بزرگ و هم روی بچه ها‪ .‬برای آغاز کار می باید‬
‫بگردیم و وسیله ای بیابیم که بشود با آن بچه های پرخاشگر کمتر و بیشتر را از هم جدا کرد‪ .‬پس از آن می باید بررسی کرد و‬
‫دید کدامین عوامل با آن مرتبط می باشد‪ ٬‬هم عواملی که در آموزش و پرورش هست و هم عواملی که در سایر محیط های‬
‫اجتماعی‪ .‬این چنین تحقیقی اگر میسر شود‪ ٬‬می باید گروه های بزرگی را در برگیرد تا بتوان با مقایسه مقدار میانگین آن ها‪٬‬‬
‫تاثیرات تصادفی یا بی ربط را کنار گذاشت‪ .‬بدین سان می توان تعدادی از بچه هائی را که پرخاشگری بیشتر دارند با همان تعداد‬
‫بچه هائی که پرخاشگری کمتر دارند‪ ٬‬مقایسه کرد و مشخص ساخت آیا در تربیت و پیرامون اجتماعی آنها به طور سیستماتیک‬
‫تفاوت هائی دیده می شود‪.‬‬
‫‪25‬‬

‫از پژوهشگران نامی در این زمینه ا‪ .‬باندورا می باشد‪ .‬پیرو نظریه آموزش اجتماعی او پرخاشگری را نمی باید به مثابه رانشی‬
‫مادرزادی و تعین شده از باره زیست شناسی در نظر آورد‪ ٬‬بلکه می بایست آنرا به مانند رفتاری آموخته شده دید‪ .‬هنگامی که بچه‬
‫می بیند با پرخاشگری می تواند کارش را پیش بررد و به خواست خود برسد‪ ٬‬آنرا یاد می گیرد‪ .‬در اینجا پرخاشگری ارزش‬
‫ابزاری دارد‪ .‬در زیر خیلی کوتاه نمونه هائی از پژوهش های بی شمار را می آوریم‪.‬‬

‫برای یک کودک پدر و مادر‪ ٬‬خواهران و برادران بزرگتر‪ ٬‬بهمان سان بچه هایی که با وی بازی میکنند و برخی چهره های‬
‫سلایر های تلویزیونی‪ ٬‬نمونه هایی هستند که او از آنها یاد می گیرد چگونه می باید رفتار کند‪ .‬او از این نمونه ها قوانین زیادی‬
‫را برای رفتار شایسته و درخور به وام می گیرد‪ .‬اگر در پیرامون زیستی او پرخاشگری رنگ تندی داشته باشد‪ ٬‬بیگمان او نیز‬
‫بدان روی خواهد آورد‪ .‬چنین است که بچه از دار و دسته جوانان محله ای که در آن زندگی می کند‪ ٬‬یاد میگیرد با خشونت و‬
‫تخریب اموال عمومی‪ ٬‬در میان همگنان خود می تواند سری توی سرها در بیاورد‪ .‬اینگونه استکه بچه یاد میگیرد‪ ٬‬در جهانی‬
‫زندگی می کند که برخورد خشونت بار ابزاری عادی برای سرپا نگهداشتن خود و وسیله ای برای کسب اعتبار‪ ٬‬پرستیژ و منافع‬
‫مادی می باشد‪.‬‬

‫چنین نگرشی را در آینده بسختی می توان از یاد برد‪ ٬‬حتی اگر آن رسیدن به اهداف خود را دشوار کند دست کشیدن از آن میسر‬
‫نمی شود‪ ٬‬مثالً در مدرسه که بچه ای با آن نگرش مشکلی برای مسئولین مدرسه می شود‪ .‬بچه پرخاشگر گرایش به دیدن نیات بد‬
‫و پرخاشگرانه در دیگران دارد‪ ٬‬حتی اگر چنین نباشد‪ .‬از آنرو وی در شرایطی هم که پرخاشگری سودی ندارد‪ ٬‬خیلی تند به‬
‫پرخاشگری پناه می برد‪ .‬این رفتار کودک موجب واکنش منفی پیرامونیان او می گردد و وی آنرا دلیل درستی درک و تصور‬
‫خود می پندارد‪ .‬پاترسون می گوید در مدرسه و خانواده دور باطلی از خشونت پدید می آید‪ :‬برخورد تند و سرکوبگرانه پدر و‬
‫مادر بچه را بیشتر پرخاشگر می کند؛ تالش پدر و مادر ها برای جلوگیری از پرخاشگری بچه با پرخاشگری و خشونت بیشتر‪٬‬‬
‫نتیجه عکس می دهد‪ .‬از آنرو برخورد سرکوبگرانه پدر و مادر تشدید می یابد و این دور همچنان تکرار می شود ( پِری‪ ٬‬پِری و‬
‫بولدیزار‪ ۱۳۶ - ۱۳۷ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬؛ ‪ ۱۴۰‬را ببینید)‪.‬‬

‫نه تنها فرزندا ِن پدر و مادر های پرخاشگر رفتارهای پرخاشگرانه را در خود رشد می دهند‪ ٬‬بچه هایی هم که احساس می کنند‬
‫پدر و مادر‪ ٬‬خواهر و برادرها آنها را از خود می رانند‪ ٬‬پرخاشگر می شوند‪ .‬آنچه در این میان چشمگیر است‪ ٬‬پرخاشگر شدن‬
‫بچه هایی است که پدر و مارهای شان در برابر آنان گذشت فراوان می کنند و مرز و جای شان را نشان نمی دهند‪ .‬همچنین پدر‬
‫و مادرهایی که برخوردی خود کامه و آمرانه با بچه دارند اما از باره تعلیم و تربیت سست و ضنعیف می باشند ‪ -‬به تهدید به تنبیه‬
‫چیزی را به بچه ممنوع می کنند‪ ٬‬اما کمی بعد به خاطر گریه و زاری بچه ( فشار بچه) دوباره آنرا مجاز می دانند ‪ -‬به بچه می‬
‫آموزند با رفتار پرخاشگرانه و لج بازی می توانند به خواست خود برسند ( ‪.)۱۴۰-۱۳۸‬‬

‫ی پرخاشگری‬
‫ماندگار ِ‬
‫لئونارد ارون و ُروول هویسمان باور دارند‪ ٬‬کسی که بدام پرخاشگری بیافتد او را از آن رهایی نیست و تا پایان زندگی پرخاشگر‬
‫می ماند‪ .‬آن دو در این زمینه به پژوهشی پرداختند که ‪ ۲۲‬سال طول کشید‪ .‬آنان کار خود را بسال ‪ ۱۹۶۰‬با ‪ ۸۷۵‬بچه که نزدیک‬
‫به هشت سال داشتند‪ ٬‬آغاز کردند‪ .‬میزان خشونت هرکدام از بچه ها بر اساس نمره پرخاشگری تعین می شد‪ .‬پژوهشگران برای‬
‫این کار از هم کالسی ها یکی از بچه ها می خواستند بر پایه پاره ای معیارها ‪ -‬دعوا کردن بر سر چیز های پیش پا افتاده‪ ٬‬گفتن‬
‫چیزهای بدخواهانه‪ ٬‬برداشتن وسایل دیگران و غیره ‪ -‬در باره او داوری کنند‪ .‬از طریق این نظر خواهی در باره پرخاشگری آن‬
‫بچه معیار قابل اعتمادی بدست می آمد‪.‬‬

‫ده سال پس از آن آنها دوباره در باره ‪ ۴۲۷‬تن از آنان دوباره تحقیق کردند‪ ٬‬این بار نه برپایه داوری و ارزیابی هم کالسی ها از‬
‫پرخاشگری آنان که از طریق مصاحبه مستقیم با خود آنان‪ .‬یازده سال بعد باز با ‪ ۲۹۵‬تن از آنان که در آزمایش نخست نیز‬
‫شرکت کرده بودند‪ ٬‬مصاحبه مستقیم دیگری داشتند عالوه بر آن با ‪ ۱۱۴‬تن از شرکت کنندگان نیز از طریق پُست و تلفن تماس‬
‫گرفتند‪ .‬در این میان بیشتر آنها به ‪ ۳۰‬سالگی رسیده بودند‪ .‬یازده سال پیش نیز از آنان خواسته بودند از خود یک ارزیابی بکنند؛‬
‫در عین حال در مورد ‪ ۱۶۵‬تن از آنان همسران شان داوری کردند؛ در خصوص شماری از آنان‪ ٬‬بچه های شان که هم سن آنان‬
‫در مصاحبه نخست بودند نیز نظر دادند‪ .‬از این ها گذشته‪ ٬‬پژوهشگران امکان یافتند به داده های دادگاهی و تبهکارانه شماری از‬
‫آنان نیز دسترسی داشته باشند‪.‬‬

‫پرخاشگری بدست آمده در دوره کودکی‪ ٬‬به صورت گرایش رفتاری پیوسته ای درمیاید که در بزرگسالی نیز از میان نمی رود‪.‬‬
‫آنهایی که در سال ‪ ۱۹۶۰‬پرخاشگر شناخته شدند‪ ٬‬در سال های ‪ ۱۹۷۰‬و ‪ ۱۹۸۱‬نیز همچنان پرخاشگری خود را داشتند‪ .‬بنا‬
‫‪26‬‬

‫براین می توان گفت پرخاشگری در سن کودکی از عوامل پیش بینی خوب برای پرخاشگری در بزرگسالی می باشد‪ .‬این پیوند به‬
‫نظر می رسد از نتایج تحقیق یاد شده نیز بیشتر است‪ :‬شمار بزرگی از کسانی که در مراحل بعدی تحقیق شرکت نکردند‪ ٬‬در سال‬
‫‪ ۱۹۶۰‬از زمره آن دسته از پرخاشگرانی بودند که میزان پرخاشگری شان باالتر برآورد شده بود‪ ٬‬تا آنهایی که در مراحل بعدی‬
‫نیز شرکت و همکاری کردند‪ .‬از روی داده های دادگاهی و تبهکاری که پژوهشگران توانسته بودند به آنها دسترسی یابند‪ ٬‬روشن‬
‫شد از گروه بچه های پرخاشگر سال ‪ ۱۹۶۰‬درصد باالئی از آنان در سال های آتی زندگی خود دست به تبهکاری های فاحش زده‬
‫بودند ‪ -‬البته این در مورد مردها بیشتر صدق می کرد‪.‬‬

‫مردان و زنان‬
‫فروید تائید می کند که آدمی تا می بیند فرصتی پیش می آید‪ ٬‬از استثمار‪ ٬‬از سوء استفاده جنسی‪ ٬‬از غارت دارائی ها‪ ٬‬شکنجه و‬
‫کشتار کسانی که دور و برش هستند مضایقه نمی کند‪ .‬برخی کسان هم هستند که می گویند آن گفته در مورد نیمی از آدمها صدق‬
‫می کند‪:‬‬

‫تا آنجا که آدمی به یاد می آورد‪ ٬‬جنگ کار مردان بوده است‪ .‬این مردها بوده اند که جنگ ها را تدارک دیده اند‪ ٬‬برنامه ریزی کرده اند و براه‬
‫انداخته اند‪ ٬‬لشگرهای دشمن را نابود کرده اند‪ ٬‬مردم را به اسیری گرفته اند‪ ٬‬سرزمین های پهناوری را ویران کرده اند‪ ٬‬بخش های بزرگی از‬
‫جهان را به تصرف درآورده اند‪’ ٬‬مستعمره‘ کرده اند‪ ٬‬فرهنگ هائی را از روی زمین زدوده اند و در این رهگذر زنان‪ ٬‬کودکان و سالمندان‬
‫را سالخی کرده اند ( ‪)....‬‬

‫تا آنجا که حافظه آدمی به یاد می آورد‪ ٬‬بویژه این مردها بوده اند که دست به جنایات خشونت بار زده اند‪ .‬با مشت و لگد کشته اند‪ ٬‬با خنجر و‬
‫شمشیر کشته اند‪ ٬‬با گلوله و تیر کشته اند‪ ٬‬در خندق ها و سنگرها تکه تکه کرده اند‪ ٬‬و در این میان هیچگاه از تجاوز به زنان و دختران غافل‬
‫نمانده اند‪ ٬‬آتش زده اند‪ ٬‬شکسته اند‪ ٬‬گلوها را فشرده و کشته اند‪ ٬‬آدم ها را به دار زده اند ‪ -‬و برای همه این ددمنشی ها و خشونت های شان‬
‫ابزارهایی ساخته و تراش داده اند ( میتشرلیش ‪.)۵ ٬ ۱۹۸۶‬‬

‫آنچه رفت بخشی از گفته های آلسکاندرا میتشرلیش‪ ٬‬کارشناس در زمینه روانشناسی واشکافی می باشد که ملیت دانمارکی‪-‬آلمانی‬
‫دارد‪ .‬این تنها او نیست که چنین می گوید‪ .‬برای نمونه‪ ٬‬پژوهش هائی که در هلند انجام گرفته‪ ٬‬نشان می دهد ‪ ۹۷٪‬زنا کاری ها‬
‫را و ‪ ۹۰ ٪‬خشونت های خانگی و روابط زناشوئی را مردها مرتکب می شوند‪ .‬میتشرلیش می گوید‪ ٬‬فروید در کتاب ناخشنودی‬
‫در فرهنگ‪ ٬‬رشد فرا‪-‬من (اوبر‪-‬ایش) مردانه را توصیف کرده‪ ٬‬اما هیچ چیز در باره زن نگفته است‪ .‬برای چه تقربیا ً همیشه این‬
‫مردها هستند که می خواهند حساب خشونت در این جهان به پای آنها گذاشته شود؟ با نگاهی به یافته های ما در پاراگراف های‬
‫پیشین‪ ٬‬می باید ناهمسانی ها آموزش و پروش دختران و پسران را در این جا جستجو کرد‪ .‬در واقع شماری از پژوهشگران تائید‬
‫ی مادرزادی دارند‪ ٬‬اما در آموزش دختران به آنها یاد داده می‬‫می کنند که مردان و زنان‪ ٬‬هر دو به یک اندازه رانش پرخاشگر ِ‬
‫شود در صدد سرکوب پیوسته آنها برآیند‪ ٬‬در حالی که رفتار خشن پسرها نه تنها تحمل که تشویق هم می گردد‪ .‬با برداشته شدن‬
‫این تفاوت ها در تعلیم و تربیت آنان‪ ٬‬بیگمان تفاوت های پرخاشگرانه آنان نیز رخت برمی بندد‪.‬‬

‫مک کوبی و ژاکلین که مقادیر معتنابهی ادبیات روانشناسی در باره تفاوت های جنسی جمع و تفسیر کرده اند‪ ٬‬در این باره شک‬
‫دارند‪ .‬آنها می گویند اگر این استدالل درست بود‪ ٬‬می باید پیرو نظریه ای که بسیاری از روانشناسان آنرا درست می دانند‪ ٬‬و‬
‫طبق آن امیال سرکوب شده در رویاها و اوهام بروز می یابد‪ ٬‬پس می باید دخترها و زنها رویاها و خیال بافی های بیشتری در‬
‫باره خشونت داشته باشند تا پسرها و مردها‪ .‬در صورتی که عکس آن صادق است ( مک کوبی و ژاکلین‪ .)۲۳۷ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬از‬
‫این گذشته دخترها و پسرها در آغاز زندگی تفاوت هایی از پرخاشگری را بنمایش می گذارند که هنوز نمی توان در آن مقطع از‬
‫تفاوت های تعلیم و تربیتی سخنی گفت‪ .‬آن تفاوت را نه تنها در جامعه ما که در همه جوامعی که داده های آنها دانسته است‪ ٬‬می‬
‫شود دید‪ ٬‬حتی در مورد برخی از انواع میمون ها‪ ٬‬جانورانی که از چشم انداز زیست شناسی فرگشتی‪ ٬‬نزدیک بما هستند‪ ٬‬هم دیده‬
‫شده است‪ .‬نکته آخری آنکه میزان پرخاشگری و خشونت را می تون با تزریق هورمون کم و زیاد کرد‪ .‬از اینرو دلیل تفاوت‬
‫خشونت میان دختران و پسران را نمی توان‪ ٬‬به همین سادگی‪ ٬‬به تفاوت های تربیتی آنان نسبت داد‪.‬‬

‫مک کوبی و ژاکلین حاشا نمی کنند که پرخاشگری تا حدود زیادی آموخته است و آموزش و پرورش آنها در این میان نقش‬
‫بزرگی دارد‪ ٬‬اما معتفد هستند تفاوت میان دو جنس را که همه جا می توان دید‪ ٬‬نمی شود تنها با تکیه بر آن به طور کامل توجیه‬
‫کرد‪ .‬پس برای ما راهی نمی ماند مگر آنکه این تفاوت در تمایل آند دو را مادرزادی بیانگاریم‪ .‬این‪ ٬‬با استدالل ما در پاراگراف‬
‫نخست این بخش‪ ٬‬که در آن از فهرست رانش ها‪ ٬‬غرائز و تمایالت مادرزادی فاصله گرفتیم‪ ٬‬سازگاری ندارد‪ .‬آن نیز کامالً‬
‫درست نمی باشد‪ .‬پیرو ایده های لورنز رانش یا غریزه پرخاشگری‪ ٬‬فشاری پیوسته افزایش یابنده است که دیر یا زود به بیرون‬
‫راه می یابد‪ ٬‬حتی اگر زمینه خوبی برای آن نباشد‪ .‬همچنانکه در مورد گرسنگی‪ ٬‬تشنگی و نیاز به سکس آنرا می بینیم‪ .‬اما‬
‫‪27‬‬

‫هنگامی که مک کوبی و ژاکلین به تفاوت های مادرزادی و تعین شده از باره زیست شناختی میان خشونت زنان و مردان اشاره‬
‫می کنند‪ ٬‬اشاره شان به این نیست‪ .‬آنها به ’رانش‘ و ’غریزه‘ هم کاری ندارند‪ ٬‬بلکه مراد آنها ’تمایل به واکنش پرخاشگرانه‘ می‬
‫باشد (همانجا‪ ٬‬صفحه ‪ ٬)۲۳۸‬یا اگر کلی گفته باشیم‪’ ٬‬گونه ای از واکنش پذیری‘ ( همانجا‪)۲۴۲ ٬‬می باشد‪ .‬آنها به تمایلی‬
‫مادرزادی می اندیشند که تحت شرایطی‪ ٬‬بیش و کم پرخاشگرانه واکنش نشان می دهد‪ .‬این افتراق از فروید و لورنز‪ ٬‬بیشتر از‬
‫مته به خشخاش گذاشتن زیادی و غیر الزم می باشد‪ .‬درک و مفهومی که از ’تمایل‘ است‪ ٬‬معنائی فراختر از ’رانش‘ و ’غریزه‘‬
‫دارد‪ .‬دو برداشت آخری به رانش های ویژه ای اشاره دارد که دقیق تعریف و از باره زیست شناختی تعین شده استکه به‬
‫رفتارهای مشخصی منجر می گردد‪ ٬‬در حالی مفهوم تمایل بیشتر به طرز کل ِی رفتار کردن و واکنش نشان دادن اشاره می کند‪٬‬‬
‫بکنار از اینکه آن آموخته یا مادرزادی است‪ .‬در مورد آدم ها از ’خلق و خوی‘ یا ’شخصیت‘ نیز سخن گفته می شود‪ .‬این را که‬
‫خلق و خوی تا چه اندازه مادرزادی میباشد ‪ -‬واژه ’شخصیت‘ بیشتر برای محصول نهایی تمایل قبلی یا استعداد ( خلق و خوی) و‬
‫شکل گیری بکار میرود ‪ -‬در خلق و خو های متفاوتی که نوزادان بنمایش می گذارند‪ ٬‬می شود دید‪ .‬گوئی پیش از آنکه آموزش و‬
‫پرورش آغاز گردد‪’ ٬‬سیم کشی‘ و ’فشار و تنش‘ در مدار افراد مختلف‪ ٬‬متفاوت می باشد‪.‬‬

‫توضیح فرق پرخاشگری میان زنان و مردان را بدون قبول تمایل مادرزادی بودن آن نمی توان خوب توضیح داد‪ .‬این کار به‬
‫معنی انکار احتما ِل تاثیر فراوان تعلیم و تربیت روی ابراز پرخاشگری دخترها و پسرها نیست‪ .‬اگر آموزش و پرورش کودکان‪٬‬‬
‫همچنین فرایند شهروندی آنان تاثیری نداشت‪ ٬‬در آن صورت میانگین میزان پرخاشگری پسرها و دخترها‪ ٬‬در هر ( زیر)‬
‫فرهنگی‪ ٬‬می باید به یک اندازه باشد‪ .‬چنانکه در بخش های ‪ ۱۱‬و ‪ ۱۲‬این کتاب خواهیم دید واقعیت چنین نیست‪ .‬نه تنها رفتار‬
‫پرخاشگرانه‪ ٬‬که هر رفتاری حاصل تمایل یا استعداد و شهروندی و فرهنگ اندوزی مشخص شده توسط شرایط ارثی یا غیر‬
‫ارثی می باشد‪ .‬پس می توان دید نتیجه گیری مک کوبی و ژاکلین با نظریه آموزش اجتماعی باندورا در تضاد نیست‪ ٬‬همین طور‬
‫با نظریه فروید‪ .‬پاسخ آن پرسش که آیا پرخاشگری مادرزادی است یا آموخته‪ ٬‬چندان بکار نمی آید‪ ٬‬چرا که هم این است و هم آن‪.‬‬

‫اگر باندورا ادعا می کند رفتار پرخاشگرانه آموختنی است‪ ٬‬نباید گمان کرد که منظور وی انتقال آگاهی ها و مهارت های‬
‫موجود‪ ٬‬مانند سیستم آموزشی می باشد‪ .‬چنین نیست که هر چه را یاد می گیریم می باید از راه آموزش دادن باشد‪ .‬کودک رشد‬
‫یابنده از طریق کارهایی که آدم ها پیرامون او می کنند یا نمی کنند‪ ٬‬شکل می گیرد‪ ٬‬بی آنکه همه آنها آگاهانه سبک و سنگین‬
‫شود‪ .‬از اینرو در دنباله نوشته های خود بجای آموزش و پرورش که تا این اینجا بکار برده ایم‪ ٬‬از این پس شهروندی و فرهنگ‬
‫اندوزی را بکار می بریم تا روشن شود در این راه تنها با آموزش های آگاهانه پدر و مادر در یاد دادن ارزش ها و مقررات سر‬
‫و کار نداریم‪ ٬‬بلکه با خیلی چیزها سر و کار داریم‪ .‬اگر پرخاشگری آموختنی هم باشد‪ ٬‬چنان نیست که آدمی به دلخواه خود آنرا‬
‫از مجموعه رفتار های خود کنار بگذارد‪ .‬اگرنه‪ ٬‬آدم های پرخاشگر فرق میان خود و آدم هایی را که پرخاشگر نیستند در کاربرد‬
‫بدخواهانه و نسنجیده از پرخاشگری خود‪ ٬‬می دیدند که با اندکی آموزش می توانستند افسار آنرا بدست گیرند‪ .‬اما چنانکه‬
‫پاراگراف آتی نشان خواهد داد‪ ٬‬آگاهی و شناخت چاره همه درد نیست‪.‬‬

‫شخصیت اقتدار گرا‬


‫پس از خواند هریک از گفته های زیر ببینید با کدام یک از آنها موافق هستید یا نیستید‪.‬‬

‫‪ ۱‬هنگامی که آشوب و هرج و مرج کشوری را تهدید می کند‪ ٬‬دولت می باید با بی رحمی و شدت عمل جلو آنرا بگیرد‪.‬‬

‫‪ ۲‬امروزه آدم های زیادی یک زندگی غیرطبیعی و وارفته ای دارند؛ می باید به طبیعت‪ ٬‬به شکلی از زندگی فعال و مستقیم برگردیم‪.‬‬

‫‪ ۳‬پیروی از و احترام به اقتدار از فضیلت هایی استکه می باید به کودکان آموخت‪.‬‬

‫‪ ۴‬با توجه به طبیعتی که آدمی دارد‪ ٬‬هرگز نمی توان جلو جنگ های جهانی را گرفت‪.‬‬

‫‪ ۵‬هم‪-‬جنس بازی از تبهکاری های چندش آور می باشد و می باید مرتکب شوندگان به آن را شدیدا ً مجازات کرد‪.‬‬

‫اگر با بیشتر این گفته ها موافق هستید‪ ٬‬باید گفت جای نگرانی بسیار هست‪ .‬این گفته ها از به اصطالح مقیاس ف رو نویسی شده‪٬‬‬
‫که درآن بسیاری از این سخنان را می توان یافت‪ .‬در اینجا ”ف“ نشاندهنده ’فاشیسم‘ است و آن مقیاس برای اندازه گیری کشیده‬
‫‪28‬‬

‫شدن یک فرد به گروه های راست افراطی و جهان بینی های نفرت و انزجار می باشد‪ .‬شمار گفته هایی که یک تن با آنها موافق‬
‫می باشد‪ ٬‬در یک مقیاس کمی نشان داده می شود که نمره او می باشد‪ ٬‬درست همان طور که درجه هوا با معیار سلسیوس سنجیده‬
‫می شود‪ .‬در علوم اجتماعی اغلب از این گونه مکانیسم های سنجش استفاده می شود ‪ -‬از همان رو در آموزش های دانشگاهی‬
‫یک بسته تحصیلی ’روش ها و تکنیک ها‘ گنجانده شده است‪ .‬مقیاس اف را در سال های چهل سده گذشته‪ ٬‬تی اچ‪ ٬‬دبلیو آدورنو‬
‫و تنی چند از همکاران وی در چهارچوب یک دسته از پژوهش ها تهیه کردند‪ ٬‬که تحت عنوان شخصیت اقتدار گرا شناخته شده‬
‫است‪.‬‬

‫آدورنو‪ ٬‬فیلسوف ‪ -‬جامعه شناس آلمانی از مکتب به اصطالح فرانکفورت (فرانکفورتر شوله)‪ ٬‬که از دست نازی ها به امریکا‬
‫رفته بود‪ ٬‬در آنجا درخواستی از یک سازمان یهودی دریافت کرد که از وی میخواست در باره پیش زمینه های یهودی ستیزی‬
‫پژوهشی انجام دهد‪ .‬پیداست که آن پژوهش در ایاالت متحده انجام شد و نه در آلمان‪ .‬البته یهودی ستیزی در امریکا هم ناشناخته‬
‫نیست‪.‬‬

‫آدورنو و همکاران او از تئوری فروید تاثیر پذیرفته بودند‪ .‬با توجه به این حقیقت که فروید به شهروند شدن و فرهنگ اندوزی‬
‫نوزاد تا رسیدن به سن نوجوانی و بزرگسالی نقش عمده ای در فرازش و سد سازی در برابر رانش پرخاشگری می دهد‪ ٬‬آن تاثیر‬
‫پذیری نباید تعجب آور باشد‪ .‬بدین سان آدورنو برای یافتن علل یهودی ستیزی‪ ٬‬در سال های آغازین کودکی‪ ٬‬دنبال آن گشت‪.‬‬

‫از مشخصات یهودی ستیزی که بیشتر بچشم می آید‪ ٬‬نابخردانه بودن آنست‪ .‬هرکس که روی اظهارات نظریه پردازان نازی‬
‫تحقیق و تامل کرده باشد‪ ٬‬از خود می پرسد مگر می شود کسی این یاوه گوئی ها را باور کند؟ بی گمان یهودی ستیزی بر اساس‬
‫تجربیات و ارزیابی های معقول پدید نیامده است‪ .‬اما زمانی که کسانی با یک یهودی تماس یا برخوردی شخصی پیدا می کنند‪ ٬‬آن‬
‫تجربیات برپایه پیشداوری های موجود تفسیر می شود‪ .‬ژان پائول سارتر فیلسوف‪ ٬‬در تحقیقی که روی یهودی ستیزی کرده‪ ٬‬می‬
‫نویسد‪:‬‬

‫چنین نیست که تجربیات موجب پدید آمدن تصوراتی در باره یهودی می شود‪ ٬‬برعکس این تصورات است که به خدمت روشنگری تجربیات‬
‫درمیاید‪ .‬اگر یهودی وجود نداشت‪ ٬‬یهودی ستیزی او را به وجود میاورد (سارتر‪.)۱۳ ٬ ۱۹۴۷ ٬‬‬

‫بنا براین‪ ٬‬در انیجا سخن از چنان نیاز ژرف به تبعیض و تفاوت گذاری است که در شخصیت ریشه دوانیده‪ .‬این نیاز چگونه پدید‬
‫آمده است و کارکرد روانشناختی آن پیشداوری چیست؟ برای پی بردن بدان می باید همان فرایندی را دنبال کرد که پیش از این‬
‫کردیم‪ ٬‬همان فرایندی که برای پی بردن به عوامل تعلیم و تربیتی تاثیرگذار روی پرخاشگری بچه‪ ٬‬دنبال کردیم‪ :‬مقایسه شماری‬
‫از آدم ها که دارای عقاید یهودی ستیز هستند با شماری از آدم های دیگر که آن باور ها را ندارند‪.‬‬

‫ت مقیاس اف‬ ‫آدورنو در گام نخست فهرستی از اظهاراتی را تهیه می کند‪ ٬‬مشابه گفته هائی که در آغاز پاراگراف از فهرس ِ‬
‫آوردیم‪ ٬‬با این تفاوت که گفته های اخیر صرفا ً در مورد یهودی ها می باشد‪ .‬نام این مقیاس یی‪ .‬اس‪ .‬می باشد (یی‪ .‬اس‪ = .‬یهودی‬
‫ستیزی)‪ .‬به نظر می رسد در آن هنگام‪ ٬‬در ایاالت متحده‪ ٬‬زیاد جلو برزبان راندن سخنان یهودی ستیزی چندان گرفته نمی شد‪ ٬‬از‬
‫آنرو در اظهارات افراد گروه های مختلف اجتماعی از عدم ابراز نظرات ضد یهودی تا ابراز علنی آن دیده میشد‪.‬‬

‫گام دوم در آن پژوهش برپایه استدالل زیرین بود‪ .‬هرگاه یهودی ستیزی را یک پیشداوری بیانگاریم‪ ٬‬که برخاسته از نیاز به ستیز‬
‫با گروه دیگر می باشد‪ ٬‬پس آن پیشداوری نباید تنها به یهودی ها محدود گردد‪ ٬‬آن می باید به گروه های اقلیت دیگری نیز در‬
‫ایاالت متحده تسری پیدا کند‪ .‬پس مقیاس دیگری با پرسش هایی در باره سایر گروه های اقلیت فراهم گردید‪ ٬‬که مقیاس تی‪ .‬نامیده‬
‫می شود (ت‪ = .‬تبارکانونی یا نژاد پرستی)‪ .‬هرگاه تئوری آدورنو درست باشد‪ ٬‬می باید بتوان پیشبینی کرد کسانی که با مقیاس ی‪.‬‬
‫اس‪ .‬نمره باال می گیرند‪ ٬‬با معیار تی نیز نمره باال خواهند گرفت‪ .‬اگر بزبان کارشناسی گفته باشیم‪ :‬نمرات در هر دو مقیاس با هم‬
‫همخوانی و ربط خواهد داشت ( از باره آماری ربط و تناسب قابل اثبات خواهد داشت)‪ .‬که در واقعیت نیز چنین بود‪.‬‬

‫برخورد و نگرش ستیزه جویانه با گروه های دیگر ‪ -‬به پیروی از تئوری آدورنو ‪ -‬تنها در بند گروه های اقلیت نمی ماند‪ ٬‬بلکه‬
‫خود را در برابر ملیت های دیگر نیز بروز می دهد‪ .‬اظهاراتی که در مقایس تی‪ .‬در این رابطه آمده‪ ٬‬در واقع انتظاری را که‬
‫میرفت‪ ٬‬برآورده می کند‪ .‬آدرونور و همکاران او اظهاراتی را که در باره ایاالت متحده‪ ٬‬یعنی ملت خود نیز شده بود‪ ٬‬در نظر‬
‫گرفته بودند‪ ٬‬اما آنها با معیار یهودی ستیزی و تبارکانونی نمی خواند و با آن معیار ها نسبت منفی دارد‪ .‬پس می توان گفت‬
‫نگرش و برخورد ستیزه جویانه دربرابر گروه های دیگر با شووینیسم همراه می شود‪ .‬اندک اندک الگوئی پدیدار می گردد‪ :‬از‬
‫یکسو بیزاری و دور ساختن هر آنچه که بگونه دیگر و ناآشناست و از سوی دگر این ‪ -‬همان ‪ -‬پنداری ‪ -‬خود با گروه خویش بی‬
‫آنکه کمترین انتقادی بر آن بشود‪.‬‬
‫‪29‬‬

‫اینک سخنی درباره مقیاس ف‪ .‬پرسش های این مقیاس به هیچ دسته و گروهی مربوط نمی شود ‪ -‬مگر هم‪-‬جنس بازان که بدان‬
‫خواهیم پراخت ‪ -‬بلکه به شاخص های کلی جهان ربط دارد‪ .‬اگر دوباه به آن پنج پرسشی که پیشتر آورده شد‪ ٬‬نگاهی بیفکنیم‪٬‬‬
‫خواهیم دید دو پرسش نخست به تغییر ربط پیدا می کند‪ .‬آدم هایی که در برابر گروه های دیگر برخورد و نگرش ستیزه جویانه‬
‫دارند‪ ٬‬از هرچه که نو و ناآشناست می ترسند‪ .‬برای آنها دگرگونی اجتماعی تهدید آمیز و رفتن بسوی فروپاشی است‪ ٬‬پس می باید‬
‫اگر الزم شد‪ ٬‬با بی رحمی و خشونت در جلو آن درآمد‪ .‬پرسش های ‪ ۳‬و ‪ ۴‬باهم پیوند تنگاتنگی دارد‪ .‬آنکه طیبعت انسانی را‬
‫ویرانگر آزموده است ( سراسر جنگ و دشمنی)‪ ٬‬خواهان اقتدار گرائی سرکوبگر می باشد تا نگذارد تکانه های بدخواهانه سر‬
‫بلند کند‪ .‬مقیاس ف‪ .‬نیز با مقیاس های پیشتر یاد شده همخوانی و تناسب دارد‪ :‬دیده شده آدم هایی که با مقیاس های ت‪ .‬و ی‪ .‬س‪.‬‬
‫نمره باال می گیرند‪ ٬‬با بیشتر گفته های مقیاس ف‪ .‬موافق می باشند‪ ٬‬اماکسانی که با آن مقیاس ها نمره کم گرفته بودند‪ ٬‬با گفته‬
‫های مقیاس ف موافق نبودند‪.‬‬

‫مرحله پایانی این پژوهش شامل گفتگو های بالینی با گروهی از کسانی می شد که با مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬نمرات باالئی گرفته بوداند و‬
‫نیز کسانی که با همان مقیاس نمرات پائینی گرفته بودند‪ .‬مصاحبه در زمینه های کار‪ ٬‬شغل و مقام‪ ٬‬دین‪ ٬‬پیش زمینه های‬
‫خانوادگی‪ ٬‬رابطه میان بچه و پدر و مادر‪ ٬‬روابط شخصی و جنسیت بود‪ .‬مقیاس هایی که در بخش های پیشین تحقیق بکار رفت‪٬‬‬
‫برای بدست آوردن اینچنین داده های دارای بار احساسی بکار نمی آمد‪ .‬برای همین پژوهشگران بهتر دانستند با این عده مصاحبه‬
‫کنند‪.‬‬

‫نتایج بدست آمده با پیشبینی های نظری همسوئی و سازگاری داشت‪ .‬شخص اقتدار گرا برخی تکانه ها را درخود سرکوب و‬
‫جابجا می کند‪ ٬‬تکانه هایی چون ترس ها‪ ٬‬احساس های ناتوانی‪ ٬‬تمایالت پرخاشگرانه (!) همین طور تکانه های جنسی را‪ :‬پیرو‬
‫روانشناسی واشکافی هر انسانی بیش و کم دو جنسی می باشد‪ ٬‬اما آن به وسیله تعلیم و تربیتی که داشتن جنسیت خاصی را تبلیغ‬
‫می کند‪ ٬‬از ’دیده ها دزدیده می شود‘‪ ٬‬تا نفرت شدید از هم جنس بازان موجب پس زنی تکانه های هم جنس باز بودن خود گردد؛‬
‫در این خصوص می توانید بار دیگر به پرسش ‪ ۵‬نگاهی بیاندازید‪ .‬شخصیت اقتدار گرا آن تکانه های سرکوب شده را روی گروه‬
‫های دیگر فرافکنی می کند‪ .‬این نیز ویژگی نابخردانه پیشداوری را عیان می سازد‪ .‬اعضای گروه اقلیت مورد نظر به بجای‬
‫سیاهی لشگر نمایش سایه ها و اوهامی درمیایند که شخص متعصب و پیشداوری کننده‪ ٬‬با خود اجرا می کند‪ .‬او در واقع با من‬
‫سرکوب شده و دگرگون شونده (آلترایگو) خود در جنگ است‪ .‬سرکوب با کنترل یکی نیست‪ .‬در سرکوب سخن بر سر حاشا‬
‫کردن است‪ .‬شخصی که تکانه های اجتماعی و اخالقی غیرقابل قبول خود را سرکوب می کند‪ ٬‬وقتی از دیگران می شنود‪ ٬‬او آن‬
‫تکانه ها را دارد‪ ٬‬با رنجش بسیار به آن گفته اعتراض می کند‪ .‬اما آنکه چشمان خود را روی سوی تاریک احساس های خویش‬
‫نبسته است‪ ٬‬می تواند آنها را بهتر کنترل کند‪ ٬‬او آنها را روی دیگران فرافکنی نمیکند و آدمهای دیگر را‪ ٬‬آدمی مانند خود می بیند‬
‫و در برابر آنها تحمل پذیر می باشد‪.‬‬

‫مصاحبه ها همان تصویری را نمایان ساخت که مقیاس ف‪ .‬نشان می داد‪ :‬اهمیت بسیار قائل شدن به ارزش های مرسوم و در‬
‫روابط شخصی ( زناشوئی) به فکر قبضه قدرت بودن‪ .‬همچنین آنها در صدد آرمانی ساختن پدر و مادر و جو و فضای خانه پدر‬
‫و مادری می باشند‪ .‬این مساله از آنرو درخور توجه است که مصاحبه های عمقی درست باژگونه آنرا نشان می دهد‪ .‬این آدم ها‬
‫معموالً تحت تعلیم و تربیت و نظم سختگیرانه پدر و مادری بزرگ شده بودند که شدیدا ً سر شان گرم آبرو و جایگاه اجتماعی خود‬
‫بود ’حفظ موقعیت خویش‘ و عشق پدر و مادری را به حرف شنوی و اطاعت بی چون چرای فرزندان مشروط کرده بودند‪ .‬از‬
‫ترس از دست دادن عشق پدر و مادری‪ ٬‬به رخت ’انگیزه‘ یهودی ستیزی آتی درمیاید‪.‬‬
‫آنرو‪ِ ٬‬‬

‫نقش فرافکنی و سرکوب در از باره روانی در خانواده شخص اقتدارگرا را تحقیقات دو تن از همکاران آدورنو‪ ٬‬فرنکل‬
‫برونسویک و سانفورد نیز نشان داده است‪ .‬روی دو گروه‪ ٬‬یکی با نمره باال در مقیاس یهودی ستیزی و یکی با نمره پائین‪٬‬‬
‫آزمایش درک و احساس موضوعی (آ‪ .‬د‪ .‬ا‪ .‬م‪ ).‬انجام داده شد‪ .‬این‪ ٬‬یک آزمایش فرافکنی می باشد که در آن آگاهانه به شخص‬
‫آزمایش شونده چند عکس تار را نشان می دهند تا وی بر پایه آن تصاویر داستانی بسازد‪ .‬در این آزمایش فرض بر آن می باشد‬
‫که تکانه های ناخودآگاه و سرکوب شده روی عکس ها فرافکنی می شود و در داستان بازتاب می یابد‪ .‬شاید تعجب آور باشد‪ ٬‬اما‬
‫ت روانشناسی واشکافی آدورنو و همکاران او‪ ٬‬کسانی که در مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬نمره باال گرفته اند‪ ٬‬در‬ ‫در همسوئی با نقطه عزیم ِ‬
‫آزمایش آ‪ .‬د‪ .‬ا‪ .‬ام‪ .‬داستان های پرخاشگرانه و تندی می سازند‪ :‬همسرش هر دو پای خود را از دست داد‪ ٬‬پدرش به طرز فجیعی‬
‫کشته شد‪ ٬‬دیگران در بازداشتگاه های نازی ها نابود شدند‪ ٬‬با جریان برق اعدام شدند‪ ٬‬در میدان های کشتار جنگ می میرند یا آتش‬
‫زده می شوند‪ .‬در حالی که همان افراد آزمایش شونده در باره خانه پدری شان داستانی ایده آل ساخته بودند‪ .‬در داستان های‬
‫کسانی که در مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬نمره پائین گرفته بودند از این خشونت های نشانی دیده نمی شد‪ .‬در گروه نخست به نظر می رسد‬
‫پرخاشگری بیشتری علیه پدر و مادرهای شان هست‪ ٬‬که درنیتجه تعلیم و تربیت خشک و سختگیرانه پدید آمده‪ ٬‬اما از ترس این که‬
‫مبادا عشق و محبت پدر و مادری را از دست بدهند‪ ٬‬بشدت سرکوب شده روی گروه های دیگر فرافکنی می شود‪.‬‬
‫‪30‬‬

‫در پایان پاراگراف پیشین گفته شد‪ ٬‬نباید بگونه ای که نظریه یادگیری اجتماعی در مورد مالحظات سطحی تلقین می کند‪ ٬‬نگرش‬
‫ها و دیدگاه های های آموخته شده را صرفا ً یادگیری نگرش ها و دیدگاه های آگاهانه پنداشت‪ .‬از پژوهش آدورنو روشن می شود‬
‫که یهودی ستیزی آموخته است و مادرزادی نمی باشد‪ ٬‬اما آن به این معنی نیست که پیشداوری یاد شده آگاهانه توسط پدر و مادرها‬
‫به فرزندان انتقال داده می شود‪ .‬احتمال آن وجود دارد ‪ -‬در بخش آتی کتاب نمونه هایی از این مورد خواهیم آورد ‪ ٬-‬هرچند آن نه‬
‫ضرورت دارد و نه می توان آنرا غیر ممکن دانست‪ ٬‬که شمار چشمگیری از کسانی که در مقیاس ف‪ .‬نمره باال گرفته اند‪ ٬‬در‬
‫خانه پدری خود هیچگاه‪ ٬‬به طور مستقیم با ایده های یهودی ستیزی تماس نیافته اند‪ .‬فرایندهایی که آدم ها در آن شکل می گیرند‪٬‬‬
‫اغلب بسیار ’ژرف‘ و ناخودآگاه می باشد‪ .‬آن پیرامون بال واسطه ای که نوزاد کوچک یکسره بدان وابسته است‪ ٬‬تا حدود زیادی‬
‫تعین می کند از باره احساسی‪ ٬‬جهان و مردمی که در آن هستند‪ ٬‬همچنین تا اندازه ای من ( ایش)‪ ٬‬در آینده چه معنائی خواهد یافت‪.‬‬
‫تو همانی که هستی‪ ٬‬پیش از آن که خبرت بشود‪.‬‬
‫‪31‬‬

‫میان پرده‬
‫‪۲‬‬
‫تحقیقات تجربی‬
‫در میان پرده نخست از تفاوت میان ’علمی نبودن‘ هوفالند و ’علمی بودن‘ فروید گفتیم‪ .‬گفتیم که دومی بکمک تئوری روانشناسی‬
‫واشکافی خود می توانست ناخرسندی در فرهنگ را روشنگری کند‪ ٬‬اما شخص نخست تنها به شناسائی آن ناخرسندی توانا بود‪ .‬با‬
‫بهره گیری از روانشناسی واشکافی می توان پدیده های بسیار دیگر را روشن ساخت‪ .‬به سخن دیگر فروید برای خود یک تئوری‬
‫داشت‪ .‬اما اندکی بعد معلوم گشت علم در اینجا‪ ٬‬اگر رسمی گفته باشیم‪ ٬‬خود را از افسانه‪ ٬‬دین و فلسفه نظری جدا نمی کند‪ .‬در‬
‫کدامین نقاط آن خود را از تظاهرات قدرت تفکر آدمی جدا ساخته است؟‬

‫در فصل قبلی با نتایج تحقیق تجربی و سیستماتیک آشنائی یافتیم‪ .‬دیدیم که پژوهشگران علم اجتماع‪ ٬‬داده های تاثیر گذاری‬
‫خانواده روی پرخاشگری بچه ها و تداوم آن در زندگی آتی آنان را گردآوری می کنند؛ دیدیم که آنها در تحقیقی که روی‬
‫شخصیت اقتدار گرا شد‪ ٬‬در مصاحبه های بالینی‪ ٬‬پرشسنامه ها و آزمون فرافکنی‪ ٬‬سخت کار می کردند‪ .‬آنان بی خود و بی سبب‬
‫آن کار را نمی کردند‪ ٬‬بلکه هدفی از آن داشتند‪ :‬آنها در صدد امتحان یک تئوری بودند‪ .‬یک چنین چیزی چگونه کار می کند؟ در‬
‫پاراگرافی که روی شخصیت اقتدار گرا بود‪ ٬‬این عبارت را می دیدیم‪’ :‬اگر تئوری آدورنو و همکاران او درست باشد‪ ٬‬می باید‬
‫بتوان پیشبینی کرد کسانی که با مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬نمره باال میگیرند‪ ٬‬می باید میانگین آن آدم ها‪ ٬‬با مقیاس تبارکانونی نیز نمره‬
‫باالبگیرند و برعکس‘‪ .‬نظریه ها‪ ٬‬پیشبینی ها و نمره های یک مقیاس چه ارتباطی باهم دارد؟‬

‫خروت می گوید تئوری‪ ٬‬سیستمی از گزاره ها و پیشنهاد های همگون و از باره منطقی یکدست می باشد ‪ ٬‬بویژه تصورات‪٬‬‬ ‫ِد‪ُ .‬‬
‫ادراکات و مفاهیم عاری از تناقض‪ ٬‬در رابطه با بخشی از واقعیت و چنان شکل داده شده است ’که بتوان فرضیه های قابل قبولی‬
‫خروت‪ .)۴۱ ٬ ۱۹۶۱ ٬‬برداشت او از فرضیه چنین است‪:‬‬ ‫از آن استخراج کرد ‘ ( دِ‪ُ .‬‬

‫‪ ...‬قانون‪-‬مندی ’باز‘‪ ٬‬مفروض‪ ٬‬و کلی؛ که امکان مشاهدات جدید وجود دارد‪ ٬‬در عین حال به چنین مشاهداتی اشاره می کند‪ ٬‬بویژه‬
‫خرت‪.)۴۵ ٬ ۱۹۶۱ ٬‬‬ ‫در این معنا‪ ٬‬که فرضیه را می توان با مشاهدات جدید امتحان کرد ( دِ‪ُ .‬‬

‫در این میان با پنج برداشت روبرو هستیم‪ :‬تئوری‪ ٬‬فرضیه‪ ٬‬پیشبینی‪ ٬‬آزمودن و مشاهده‪ .‬این را که هدف از آن برداشت ها چیست‪٬‬‬
‫سعی می کنیم با تئوری آدورنو روشن سازیم‪ .‬تئوری حاکی از آنست که میان ایده های سیاسی و اجتماعی مردم اغلب پیوستگی‬
‫مشخصی را می شود دید که بیشتر اوقات بازتاب کننده امیال‪ ٬‬آروزها و احساس های (سرکوب شده) و النه گزیده در ژرفترین‬
‫ساختارها می باشد که اکثرا ً حاصل و پیامد تجربیات نوجوانی خاصی میباشد‪ .‬تئوری جالبی است‪ ٬‬اما از کجا می شود فهمید که آن‬
‫درست است؟ برای پی بردن بدان می باید تئوری را در رابطه با گستره ای که در آن زمینه کاربرد دارد‪ ٬‬پیوسته و سسیستماتیک‬
‫آزمود‪ .‬آن آزمودن بدین گونه است که تئوری و نتایج مشاهدات سیستماتیک را باهم مقایسه می کنند‪ .‬این کار را به ندرت می شود‬
‫به طور مستقیم انجام داد شاید هم هرگز نشود‪ .‬آنرا می باید ُخرد ُخرد پیش برد‪ .‬اگر تئوری آدورنو درست باشد‪ ٬‬می باید در میان‬
‫پاره ای چیز ها این را هم بپذیریم که پیوندی میان یهودی ستیزی و بیزاری و دوری گزینی از اقلیت های دیگر نیز باشد‪ .‬این‬
‫خروت با ’فرضیه‘‪’ :‬باز‪ ٬‬مفروض‪ ٬‬قانون‪-‬مندی کلی‘ در نظر دارد‪ .‬بنا براین فرضیه را می شود از‬‫پیوند همان چیزیست که دِ‪ُ .‬‬
‫نظریه ای که بسیار کلی بیان شده است‪ ٬‬استخراج نمود‪ .‬فرضیه‪ ٬‬اگر بتوان گفت‪ ٬‬به واقعیت قابل رویت نزدیکتر می باشد‪ ٬‬از آنرو‬
‫در مقایسه با مشاهدات‪ ٬‬آنرا آسانتر می شود آزمود‪ .‬برای همین بود که در پژوهش آدورنو یک مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬و یک مقیاس ت‪.‬‬
‫تهیه شد‪ .‬پس از آن به واسطه فرضیه می توان به پیشبینی هایی دست یافت‪ ٬‬که در این خصوص پیشبینی یافته شدن نسبت مثبت‬
‫میان نمرات هر دو مقیاس می باشد‪ .‬پس پیشبینی به نتایج تعریف مشخص و روشن تحقیق تجربی مربوط می گردد‪.‬‬

‫در این پژوهش فرضیه های دیگری نیز آزموده می شود؛ پیوند و همبستگی میان یهودی ستیزی و شووینیسم افراطی‪ ٬‬ناخوشایند‬
‫یافتن هرآنچه ناآشنا و نو است و تجربیات خاص کودکی‪ .‬این ها را نیز میشود از آن تئوری نتیجه گیری کرد‪ .‬این فرضیه ها را‬
‫هم می شود روی پیشبینی ربط و پیوند داشتن نمرات آزمایش متمرکز ساخت‪ .‬بدین سان تئوری فرضیه ها متفاوتی را عرضه می‬
‫‪32‬‬

‫کند که به واسطه تئوری باهم مرتبط می باشد و پیشبینی های آنها در پژوهش های گوناگون سنجیده می شود‪ .‬اگر به طور ساده‬
‫گفته باشیم روند کارها چنین می باشد‪ :‬تئوری ‪ >---‬فرضیه ‪ >---‬طرح پژوهش ‪ >---‬پیشبینی ‪ >---‬انجام پژوهش ‪ >---‬مشاهده ‪-‬‬
‫‪ >--‬مقایسه مشاهدات با پیشبینی ها ‪ >---‬سنجش و ارزیابی تئوری در پرتو نتایج پژوهش ها‪ .‬پرداختن به کار علمی در بر گیرنده‬
‫زنجیره ای از فعالیت ها می باشد که روند آنرا سبک و سنگین کردن های تئوریک میسر می سازد‪ .‬تئوری دارای اندازه و عمق‪٬‬‬
‫پیکان راهنمائی می شود برای زنجیره ای از تحقیقات مختلف‪ ٬‬از اینرو می توان آنرا به مثابه برنامه پژهش در نظر آورد‪.‬‬

‫پژوهش های آدورنو درستی پیشبینی هائی را که شده بود‪ ٬‬تا حدود زیادی نشان داد‪ ٬‬اما اگر آنها درست درنمی آمد؟ در آن‬
‫صورت می باید پذیرفته می شد که در تئوری یک جای کار می لنگد‪ .‬در پژوهش های تجربی مساله بر سر واقعیت‪ ٬‬درستی یا‬
‫پذیرفته شدن و ماندگاری ‪ -‬در اینجا از بگو و مگو های علمی‪-‬فلسفی بی پایان در اینکه کدام یک از این سه عبارت‪ ٬‬کاربرد بیشتر‬
‫دارد‪ ٬‬چشم پوشی می کنیم ‪ -‬تئوری می باشد‪ .‬در این کتاب‪ ٬‬از ارزیابی تئوری در پرتو دستاورد های پژوهش‪ ٬‬چند بار دیگر نیز‬
‫سخن خواهیم راند‪.‬‬

‫مشاهده‬
‫در نوشته باال چندین بار واژه ’مشاهده‘ بکار برده شد‪ .‬می باید بر خوانندگان روشن شده باشد که این واژه را می باید در مفهومی‬
‫گسترده تر بکار برد‪ .‬مشاهده در علوم اجتماعی همه چیز هست مگر خوب دیدن یک مساله با چشم‪ ٬‬در علوم طبیعی نیز همین‬
‫طور است‪ .‬در پژوهش آدورنو برای آن کار ابزار بسیاری الزم بود‪ ٬‬مانند مقیاس های یهودی ستیزی‪ ٬‬ت‪ .‬و ف‪ ٬.‬مصاحبه های‬
‫بالینی برای گیر انداختن مصاحبه شونده در پیشداوری ها‪ ٬‬سو گیری ها و گرایش های ارزشی و همچنین آزمون فرافکنی‪ .‬روشن‬
‫است که این ابزار ها می باید چیزهایی را اندازه بگیرد که برای آن کارها در نظر گرفته شده است‪ ٬‬با دقت و صحت خوبی هم‬
‫اندازه گیری کند؛ به گفته دیگر اندازه گیری آنها می باید دقیق باشد ‪ -‬بگونه ای که این روند در روانشناسی آزمون‪ ٬‬تا حد‬
‫کارشناسی جداگانه ای رشد کرده است‪ ٬‬کارشناسی روان‪-‬سنجی‪ .‬در پژوهش آدورنو می باید گروه هایی از پاسخ دهندگان را می‬
‫یافتند که می شد آنها را باهم مقایسه کرد؛ سر آخر هم پیش از آنکه ’مشاهده ای انجام گیرد‘‪ ٬‬می باید در پرتو تئوری‪ ٬‬پردازش‬
‫آماری و تفسیری معتبر از مواد بدست آمده می شد؛ کاری دشوار و بس پر درد سر‪ .‬آنچه پیداست‪ ٬‬شرایط را می باید برای‬
‫مشاهده آماده ساخت‪.‬‬

‫’انجام‘ مشاهده در اکثر موارد به معنی ساختن ابزار اندازه گیری می باشد‪ :‬میکروسکوپ‪ ٬‬دماسنج‪ ٬‬آزمون فرافکنی‪ ٬‬مقیاس ف‪ ٬.‬و‬
‫غیره‪ .‬آنچه را که ما با ’دما‘ در مد نظر داریم‪ ٬‬نمی توان بسادگی گفت همان ’میزان باال و پائین بودن جیوه در لوله تهی از‬
‫هواست‘‪ .‬پیش از درک آن رابطه می بایست نخست دانست که جیوه با گرم شدن منبسط می گردد و با سرد شدن منقبض و اینکه‬
‫میزان باال بودن ستون جیوه در لوله ای که هوای آنرا تهی ساخته اند‪ ٬‬اندازه و میزانی برای گرمی و سردی هوا می باشد‪ .‬از این‬
‫آن آب خالص را که در‬ ‫گذشته اگر قرار بگذاریم میزان باال بودن جیوه را در مورد آبی که می جوشد‪ ٬‬برابر با ‪ ۱۰۰‬بدانیم و از ِ‬
‫حال یخ بستن است‪ ٬‬روی ‪ ۰‬قرار دهیم‪ ٬‬سپس میان آن دو را نیز درجه بندی کنیم‪ ٬‬آنگاه خواهیم توانست دما های گوناگون را اندازه‬
‫گیری کنیم‪ .‬باال یا پائین بودن جیوه درون لوله‪ ٬‬ششمین مفهومی است که ما برای اجرائی کردن مفهوم تئوریک ’درجه حرارت‘‬
‫بکار می بریم‪ .‬بهمان سان نمره بدست آمده بر پایه مقیاس ت‪ .‬نیز اجرائی کردن ’تبار کانونی ‘ و مجموع نمره پاسخ های داده شده‬
‫به پرسش های مقیاس ف‪ ٬.‬که در بخش پیشین پنج تا از آنها را آوردیم‪ ٬‬نیز اجرائی کردن شخصیت ’فاشیستوئید‘ ( به قیاس از‬
‫اسکیزوئید ‪-‬م‪ ٬).‬می باشد‪ .‬نمره ها در مورد پاسخ دهندگان مختلف فرق می کند‪ .‬روشن است مقیاسی که همه بر پایه آن نمره‬
‫برابر بیاورند‪ ٬‬وسیله اندازه گیری بدون قابلیت تفاوت گذاری می باشد‪ .‬از آنرو نمره بدست آمده از یک مقیاس یا جائی را که جیوه‬
‫در دماسنج ایستاده‪ ٬‬یک متغیر می نامند‪ .‬درک و مفوم نظری ’دما‘ و یا ’تبار کانونی‘‪ ٬‬در یک تحقیق خاص‪ ٬‬تا رسیدن به یک‬
‫متغیر عملیاتی میشود؛ در میان پرده شماره ‪ ۵‬دوباره سر این بحث برمیگردیم‪ .‬روش های دیگری هم برای اندازه گیری دما‬
‫وجود دارد‪ .‬برای نمونه هرم سنج ( دستگاهی برای سنجش گرمای بسیار باال ‪-‬م‪ ).‬که در آن تابش فلز گداخته و ذوب شونده با از‬
‫آن رشته سیم باریک الکتریکی روشن شونده در درون دستگاه که همراه با شدت جریان درون سیم میزان گرما را مشخص می‬
‫کند‪ ٬‬یا تجزیه و تحلیل طیفی‪ ٬‬که در آن طول موج نور ‪ -‬معیاری برای اندازه گیری دمای یک جسم (آسمانی) می باشد ‪ -‬تعیین می‬
‫شود‪ .‬پس می توان دید درک تئوریک نه تنها در علوم اجتماعی که در علوم طبیعی نیز‪ ٬‬به عملیاتی شدن های متفاوتی میدان می‬
‫دهد‪ ٬‬که به زمینه واقعیت مورد نظر و امکانات و محدودیت های مشخص پژوهش خاصی بستگی پیدا می کند‪.‬‬

‫تاب و توان آزمون پذیری‬


‫‪33‬‬

‫در پژوهش های تجربی هر تئوری را نمی توان آزمود‪ .‬به گفته دیگر‪ ٬‬هر تئوری توانش آزمودن را ندارد‪ .‬تئوری ها را می شود‬
‫ار اندازه گیری امتحان شده ای وجود ندارد‪ ٬‬معیار‬
‫از چشم انداز میزان آزمون پذیری تمایز گذاری کرد‪ ٬‬هر چند برای آن کار معی ِ‬
‫دارای کیفیت خوب که جای خود دارد‪ .‬با این حال در علوم این یک هنجار روش شناسی می باشد که اگر قرار باشد تئوری ها از‬
‫دیدگاه علمی پذیرفته شوند‪ ٬‬می باید چنان تدوین گردند که دست کم از باره اصولی قابلیت امتحان شدن در تجربه و عمل را داشته‬
‫باشند؛ بی سبب نیست که میان اهل فن از علوم تجربی سخن گفته می شود‪ .‬برای پذیرفته شدن یک تئوری می باید بتوان با‬
‫پژوهش های تجربی درستی یا نادرستی آنرا آزمود‪ .‬پس از آزموده شدن در بوته آزمایش های تجربی است که می توان آنرا بهتر‬
‫کرد یا کنار گذاشت‪.‬‬

‫آنچه را که تاکنون در خصوص روند امور گفتیم‪ ٬‬از دیرباز از نشانه های علوم نوین و تجربی بشمار می آید‪ ٬‬بهمین سان به مثابه‬
‫ازآن افسانه‪ ٬‬دین و سیستم های فلسفه نظری و حدس و گمان می باشد‪ .‬این را که‬
‫ِ‬ ‫مرزبندی میان ادعا های علمی بودن علوم و‬
‫صحبت از ’علم‘ در میان است یا نه‪ ٬‬ماهیت و زمینه تئوری مشخص نمی کند‪ ٬‬بلکه چگونگی تدوین شدن آن که اغلب در پژوهش‬
‫های بلند مدت و پیچیده امتحان خود را پس می دهد‪ ٬‬روشن میکند ‪ .‬این است معیار رسمی روش شناسی‪ .‬به عبارت دیگر‪٬‬‬
‫محتوای این یا آن تئوری که تا چه اندازه در طول دوره خاصی آدمی یا جهان بینی اهل علم و دانش را‪ ٬‬نیز آدم عامی را رقم می‬
‫زند‪ ٬‬شاخص علمی بودن بشمار نمی آید‪ ٬‬بلکه آن انطباق تئوری بر معیار های عمومی و رسمی روش شناسی می باشد‪ .‬وارونه‬
‫گوئی آنجاست‪ ٬‬روانشناسی واشکافی که در میان پرده پیش به مثابه ’علمی بودن‘ فروید مطرح شد‪ ٬‬بر اساس این معیار رسمی از‬
‫سوی بسیاری از پژوهشگران علوم اجتماعی به سبب غیر علمی بودن کنار گذاشته می شود‪ .‬از دید آنان روانشناسی واشکافی را‬
‫نمی شود با عبارات مناسب تدوین یا دوباره تدوین کرد‪ ٬‬از آنرو قابل ’پذیرش‘ نیست‪ ٬‬بگذریم از درستی و نادرستی آن‪ .‬پس جای‬
‫آن همراه با افسانه‪ ٬‬جهان بینی های دینی و ایده های فلسفه نظری در آنسوی مرزبندی می باشد‪.‬‬

‫بحث علمی‬
‫فرایند استانداردی که در باال برای آزمودن تئوری آورده شد‪ ٬‬نه تنها راهنمائی برای کارهای علمی می باشد که برای بحث علمی‬
‫هم بکار می آید‪ .‬نزدیک به همه مقاالتی که در هفته نامه ها و ماهنامه های علمی‪-‬اجتماعی درمیاید و در آنها چگونگی پیشرفت‬
‫تحقیقات تجربی گزارش می شود‪ ٬‬در کل همان ساختار را بنمایش می گذارد‪ .‬این طرح و معیارهای وابسته بدان برای ’پذیرفته‬
‫شدن‘ علمی تئوری ها و همین طور بحث علمی‪ ٬‬بارها در این کتاب‪ ٬‬در صحنه دید خوانندگان ظاهر خواهد گشت‪ .‬بدین سان کم کم‬ ‫ِ‬
‫روشن خواهد گشت که آنها در جایگاه پیکان راهنما‪ ٬‬بسیار ضروری می باشد‪ ٬‬اما در مواردی نیز بسیار ساده انگارانه می باشد و‬
‫کاربرد آنها از خردمندی بدور است‪ .‬از این هم که بگذریم‪ ٬‬پیرامون این مبان ِی کارشناسی‪ ٬‬اغلب در میان جریانات مختلف علوم‬
‫اجتماعی‪ ٬‬تفاوت های عقیدت ِی اساسی نقش بازی می کند‪ .‬عبارات بکار برده شده در اینجا‪ -‬تئوری‪ ٬‬فرضیه‪ ٬‬طرح پژوهش‪٬‬‬
‫ی علوم (اجتماعی) مفاهیم اساسی گشته‬ ‫عملیتاتی کردن‪ ٬‬پیشبینی‪ ٬‬متغیر‪ ٬‬آزمودن‪ ٬‬مشاهده‪ ٬‬ارزیابی ‪ -‬در واقع‪ ٬‬از دیدگاه روش شناس ِ‬
‫است‪ .‬دشواری هایی که در پژوهش های تجربی ‪ -‬احساس های ما می تواند گمراه مان کند‪ ٬‬همان گونه وسایل اندازه گیری ها‪٬‬‬
‫آزمون ها‪ ٬‬فهرست پرسش ها و تصاویری که ( بکمک پروژکتور‪-‬م‪ ).‬روی پرده افکنده می شود‪ ٬‬بگذریم که از شخص آزمایش‬
‫شونده سخنی نمی گوئیم ‪ -‬پیش می آید از حوصله این مقدمه بیرون است‪ .‬این در گذر زمان تا حد کارشناسی در زمینه چگونه‬
‫حرف زدن رشد کرده است و مانند ر‪ .‬ت‪( .‬روش ها و تکنیک ها) بخشی از آموزش دانشگاهی در رشته علوم اجتماعی گشته‬
‫است‪.‬‬

‫نهاد و سرشت ‪ -‬آموزش و پرورش‬


‫در تئوری فروید و لورنز پرخاشگری‪ ٬‬رانش و غریزه ای مادرزادی بشمار می آید‪ .‬واقعیت این است که آنها روی جنبه های‬
‫ت پرخاشگری فرازش یافته به مثابه چشمه نیروزائی برای فعالیت های فرهنگی باال تاکید می کنند‪ ٬‬با اینهمه ’رام ساختن‘ آن‬ ‫مثب ِ‬
‫نیروی طبیعی خالی از خطر نیست‪ .‬تحت شرایط خاصی امکان دارد ‪ -‬یک بار دیگر به استعاره خود بر می گردیم ‪ -‬سد دریاچه‬
‫تمدن بشکند و فرو ریزد‪ .‬مفاهیمی چون ’رانش‘ و ’غریزه‘ همواره به تنش درونی فزاینده ای اشاره می کند که ناگزیر از تخلیه‬
‫شدن می باشد‪ .‬یک چنین بینشی‪ ٬‬پیش درآمدی می شود به بدبینی در برابر پدید آمدن جهانی عاری از ددمنشی و پرخاشگری‪ ٬‬که‬
‫در مورد فروید آنرا در پاسخی که به نامه اینشتین می نویسد و در آن به سبب نابسنده بودن راه حل پیشنهادی از سوی خود‪ ٬‬خود‬
‫را بی گناه م داند‪ ٬‬می شود دید‪ .‬شاید بشود گفت لورنز بدبینی کمتری دارد‪ ٬‬اما پیشنهاد او برای بهره گیری از شیر اطمینان‬
‫ورزشی توان چندانی ندارد‪.‬‬
‫‪34‬‬

‫تئوری یادگیری اجتماعی و تئوری شخصیت اقتدار‪ -‬گرا در باره پرخاشگری آدمی چیزی نمی گوید‪ ٬‬اما در مورد پاره ای شرایط‬
‫پدید آمدن پرخاشگری آدمی چیز هایی می گوید‪ .‬تجربیات دوران کودکی روی این پرخاشگری تاثیر گذار می باشد‪ .‬هرچندان هم‬
‫یهودی ستیزی در احساس های ناخودآگاه ‪ ٬‬سرکوب شده و ژرف آدم هایی باشد که توسط آدورنو آزمایش شدند‪ ٬‬آن مادرزادی‬
‫نیست‪ ٬‬بلکه آموخته است‪ .‬گفته باال پرتو دیگری بر این پرسش می افکند که‪ ٬‬پس با آن چه می توان کرد‪ .‬الگوهای تعلیم و تربیتی‬
‫را‪ ٬‬که اغلب ریشه در موقعیت اجتماعی و سنت گروه های مختلف اجتماعی دارد‪ ٬‬به سادگی نمی توان تغییر داد‪ ٬‬اما نظریه‬
‫آن فروید و لورنز‪ ٬‬به هر روی چشم انداز دل گرم کننده ای را‬‫آموزش اجتماعی باندورا و نیز تئوری آدورنو در قیاس با از ِ‬
‫عرضه می کند که پس از طرح این پرسش که آیا علوم اجتماعی می تواند برای پدید آوردن جهانی بهتر کمک کند‪ ٬‬آن را روشنتر‬
‫می شود دید‪ .‬دگرگون ساختن الگوهای فرزند پروری ساده تر از دگرگون کردن رانش های بسیار کهنی است که از روزگار آدم‬
‫های نخستین مانده است‪ .‬همچنین تمایالت و حاالتی را که به ارث برده ایم و مک کوبی و ژاکلین آنها را مسئول تفاوت های همه‬
‫جا مشهود میان پرخاشگری زنان و مردان می دانند‪ ٬‬نباید از یاد برد‪ ٬‬چون آنها ویژگی های دریاچه پشت س ِد رانش ها و احساس‬
‫ها را ندارد‪ ٬‬آسانتر به وسیله آموزش و پرورش و پیرامون تاثّر می پذیرد تا رانش ها و غرائز‪ .‬همچنان که دیدیم‪ ٬‬مساله همواره‬
‫بر سر تفاوت در پرخاشگریست‪ ٬‬نه شدت مطلق آن‪.‬‬

‫مادرزادی یا آموخته؟ این مساله ای نیست که تنها با توجه به پرخاشگری آدمی پیش آمده است‪ .‬همچنین در زمینه های دیگری‪ ٬‬که‬
‫در اینجا برای پرهیز از اطناب نام نمی بریم‪ ٬‬آن پیش می آید‪ .‬این مساله به قدمت خود علوم اجتماعی می باشد و تحت عنوان‬
‫مساله سرشت‪ -‬آموزش و پرورش شناخته می شود‪ .‬از آنچه که تاکنون گفته ایم روشن می شود‪ ٬‬پاسخ به این پرسش نه تنها از‬
‫باره علمی که از باره عملی نیز اهمیت دارد‪ .‬از زمان رایش سوم تئوری هایی سر برمیاورد که روی خصوصیات تعیین شده از‬
‫باره زیست شناختی ( برخی) افراد تاکید می کند؛ تئوری هایی که بوی خوشی از آنها به مشام نمی رسد‪ ٬‬هر چند پژوهشگرانی‬
‫نیز که خود را به اینگونه مسائل سرگرم می دارند‪ ٬‬نام و آبروی بدی ندارند‪.‬‬
‫‪35‬‬

‫بخش ‪۲‬‬
‫جامعه و خشونت‬
‫‪36‬‬

‫‪۴‬‬

‫فرد یا جامعه؟‬
‫پژوهش در باره شخصیت اقتدار گرا در سالهای آغازین محبوبیت یافت و تنها در ده سال نخست بیش از ده هزار نشریه در آن‬
‫زمینه درآمد‪ .‬در هلند هم از مقیاس ف‪ .‬استفاده می شود‪ .‬تئوریهای علمی نیز مانند امپراتوری های جهانی دوره فراز آمدن‪٬‬‬
‫شکوفان شدن و فروپاشیدن خود را دارد‪ .‬تا هنگامی که جای آنها را تئوری های بهتر پر می کند‪ ٬‬جائی برای نگرانی نیست‪.‬‬
‫تئوری آدورنو را نیز گریزی از این سرنوشت نبود‪ ٬‬هرچند هنوز هستند کسانی که از آن استفاده می کنند‪ ٬‬اما شماری از دست‬
‫اندرکاران در صدد یافتن راه های تئوریک دیگری به عنوان نقطه عزیمت در پژوهش های اجتماعی‪-‬علمی بر ای خشونت و‬
‫کاربرد زور برآمده اند‪.‬‬

‫پِتی گرو‬
‫در سال های پایانی دهه پنجاه ( سده پیش ‪-‬م‪ ).‬ئی‪ .‬اف‪ .‬گرو روانشناس اجتماعی امریکائی‪ ٬‬در افریقای جنوبی‪ ٬‬روی پیشداوری‬
‫نژادی‪ ٬‬پژوهشی انجام داد‪ .‬او از یک مقیاس قابل قیاس با مقیاس ی‪ .‬س‪ .‬آدورنو و از یک مقیاس مشابه ف‪ .‬استفاده کرد‪ .‬یک‬
‫چنین مقیاس هایی را می باید با اوضاع و شریط محل و هدف مشخص پژوهش تنظیم و تعدیل کرد‪ .‬او نمرات ‪ ۶۲۰‬تن از‬
‫دانشجویان سفید پوست افریقای جنوبی را مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که در واقع آنها به سیاهان نگرشی منفی داشتند‪ ٬‬اما‬
‫برخالف آنچه که پیرو تئوری آدورنو می شود انتظار داشت‪ ٬‬آنها در مقیاس تعدیل شده ف‪ .‬نمره باالئی نمی گرفتند‪ .‬پس از آن پتی‬
‫گرو گروهی از سفیدپوستان بزرگسال جنوب ایاالت متحده را با گروهی از شمال مقایسه کرد‪ .‬گروه جنوبی در باره سیاهان‬
‫پیشداوری های چشمگیری داشت‪ ٬‬اما با مقیاس های دیگر نمره باال نمی گرفت ( کرش و دیگران‪.)۲۰۸ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬‬

‫چگونه می باید این مساله را روشن ساخت؟ آیا تئوری آدورنو نادرست است و نژادپرستی ربطی با ساختار شخصیتی ندارد؟ یا‬
‫چگونه می باید نتایج تحقیقات آدورنو و همکاران او را چنان تفسیر کرد‪ ٬‬که مانند همیشه با تئوری او همخوانی داشته باشد؟‬

‫وضعیتی از این دست در علوم بیشتر پیش می آید و اگر راسته گفته باشیم آن یک قاعده است تا یک استثنا‪ .‬علم ‪ -‬برای یقین‬
‫حاصل کردن‪ ٬‬تکرار می کنم ‪ -‬یک دسته از دانسته های حاضر و آماده‪ ٬‬دم دست برای خودنمائی نیست‪ .‬در اکثر اینگونه موارد با‬
‫یک پازل گیج کننده و دشواری روبرو می شویم که تکه های آن به طرز غیرقابل توضیحی باهم جور در نمی آید ‪ -‬اما هر از‬
‫گاهی با شگفتی می بینیم خیلی خوب جور در میاید‪.‬‬

‫پتی گرو از این نتایج هیچ هم شگفت زده نشد‪ :‬چرا که انتظار آنرا داشت‪ .‬اگر جز این می بود‪ ٬‬دلیلی نداشت که افریقای جنوبی یا‬
‫جنوب ایاالت متحده را برای پژوهش خود برگزیند‪ .‬در آن دو جا از قدیم االیّام‪ ٬‬تبعیض علیه سیاهان ممنوع و غیرمجاز اعالن‬
‫شده است‪ .‬در آن جاها نابرابری های های قدرت اقتصادی‪-‬اجتماعی را در کل پا به پای تبعیض نژادی می بینی‪ :‬سفید ها در برابر‬
‫سیاهان‪ .‬به این چنین تفاوت های سنتی قدرت‪ ٬‬تصورات و ادراکات‪ ٬‬ارزش ها و هنجارها‪ ٬‬به طور کل می توان گفت فرهنگ‬
‫گروه های حاکم و مسلط حقانیت می دهد‪ .‬بچه های سفید پوستی که در چنین جهانی بزرگ می شوند‪ ٬‬از بچگی مانند غذا های نرم‬
‫و راحتی که با قاشق کوچک در دهان شان گذاشته می شود‪ ٬‬این ها هم از همان کودکی در ذهن شان ریخته می شود‪.‬‬

‫ت تباری را تعلیم و تربیت شکل می دهد‪ ٬‬اما بگونه ای‬ ‫همانگونه که در بخش ‪ ۳‬گفته شد‪ ٬‬اینجا نیز پیشداوری ها علیه گروه اقلی ِ‬
‫بسیار متفاوت از آنی که تئوری های بکار برده شده در آنجا‪ ٬‬آنرا می خواهند‪ .‬نه به وسیله تعلیم و تربیت سرکوبگرانه که فرافکنی‬
‫تکانه های غیر قابل قبول اجتماعی آن‪ ٬‬ناخواسته و برسبیل تصادف روی اقلیتی موجود در آن دم‪ ٬‬تاثیر می گذارد‪ ٬‬بلکه به وسیله‬
‫فرهنگ غالب و مسلطی که سلسله مراتب اجتماعی را به کودک می آموزد‪ .‬در بارهی کسانی که در گروه های آزمایش پتی گرو‬
‫هستند‪ ٬‬از آنرو پیشداوری می شود که‪ ٬‬برپایه اندازه گیری هنجارهای رایج در آن محلی‪ ٬‬آدمهای عادی و سازگار ( با آن فرهنگ‪-‬‬
‫م‪ ).‬می باشند‪ .‬تبعیض خشونت بار علیه گروه های اقلیت در اینجا‪ ٬‬به سبب ’شکسته شدن‘ خشونت بار ’سد‘ نمی باشد که می توان‬
‫‪37‬‬

‫بر پایه تئوری های فروید و لورنز انتظار آنرا داشت‪ ٬‬بلکه به سبب حفظ و ابقاء جبری نابرابری های قدرت و اقتدار علیه گروه‬
‫سرکوب شده ایست که برای آزادی و رهائی اجتماعی مبارزه می کند‪ .‬در این خصوص بحث بر سر ساختاری بودن ستم و‬
‫دشمنی ورزی می باشد‪ .‬مراد از ساختاری بودن ستم و دشمنی ورزی نه تنها سرکوب خشن و بی رحمی بکاربرده شده توسط‬
‫پلیس در برابر انبوه تظاهر کنندگان می باشد؛ همچنین آن در برگیرنده محدودیت های قانونی و اعمالی هم می شود که به دستاویز‬
‫آنها نابرابری تداوم می یابد‪ .‬آن خشونتی را که هر از گاهی گروه های زیر فشار و سرکوب شده بکار می برند‪ ٬‬در کوشش های‬
‫آنان برای دست یافتن به برابر سیاسی‪ ٬‬اجتماعی و اقتصادی‪ ٬‬ابزار و وسیله بشمار می آید‪ .‬میزان دست یابی آنان به خواست های‬
‫شان‪ ٬‬با میزان از دست دادن قدرت و موقعیت از سوی گروه دارای امتیاز متناسب می باشد‪ .‬این خشونت را نمی شود بکمک‬
‫تئوری مادرزادی بودن رانش ها و غرائز توضیح داد یا با تئوری سرکوب و فرافکنی توجیه نمود‪ .‬آگاهی از نابرابری های‬
‫دسترسی داشتن به قدرت و اهداف متضاد گروه های درگیر‪ ٬‬درک بهتر از خشونت های این چنینی را میسر می سازد‪.‬‬

‫مظفر شریف‬
‫روانشناس اجتماعی‪ ٬‬مظفر شریف این دیدگاه را در سال های پایانی دهه پنجاه اعالن کرد‪ .‬شریف می گوید‪ ٬‬اگر تئوری هایی چون‬
‫تئوری فروید یا لورنز به اندازه کافی روشنگر و قانع کننده می بود‪ ٬‬در آن صورت پرخاشگری در همه جوامع پدیده شایعی می‬
‫شد‪ :‬آنگاه فشار اینجا و آنجا بیشتر می گشت‪ ٬‬ناخرسندی در فرهنگ تاب و توان مردم را می ربود و یکی از آن میان ’دست‬
‫بکاری می زد که نباید می زد‘‪.‬برخی از موارد اقدام به خشونت افراد را شاید بتوان به این گونه توضیح داد‪ ٬‬اما آنها بخش‬
‫ناچیزی از این ’خشم و خروشی‘ را تشکیل می دهد که از روزگاران کهن بر دوش آدمی سنگینی می کند و ما در بخش نخست به‬
‫آن اشاره کردیم‪ .‬آن شکلی از خشونت که بیشترین قربانی را میگیرد‪ ٬‬پوست کنده گفته باشیم‪ ٬‬جنگها را گروه های گوناگون انجام‬
‫می دهند‪ :‬ملت ها‪ ٬‬طبقات اجتماعی‪ ٬‬دسته های نژادی‪ ٬‬جنبش های رهائی از وابستگی و غیره‪.‬‬

‫ب نشانه های پرخاشگری زیادی آنان آسیب های‬ ‫نیازی به گفتن ندارد‪ ٬‬این افراد هستند که دست به خشونت میزنند و اغل ِ‬
‫روانشناختی کور و سرکوب شده می باشد‪ .‬شریف انکار نمی کند‪ ٬‬آدمهائی هستند که به سبب درماندگی ها و سرخوردگی های‬
‫بسیار در گذشته‪ ٬‬پرخاشگری اسیب شناختی دارند‪ ٬‬با این همه پرخاشگری آنان در بستر روابط درونگروهی روان می گردد‪ :‬آنها‬
‫نقش خود را در جایگاه عضو گروه بازی می کنند‪ .‬هرگاه بخواهیم این شکل از خشونت را بکمک پرخاشگری مادرزادی یا‬
‫آموخته شده در دوره تعلیم و تربیت تنویر و توصیف کنیم‪ ٬‬می بینیم توضیح داده نمی شود پس چرا گروه هائی از این یا آن دست‬
‫باهم درگیر می شوند و گروه های دیگر در آرامش و دوستی باهم بسر می برند‪ .‬اگر جنگ پیامد ’جوش آوردن‘ باشد‪ ٬‬می باید هر‬
‫ملتی‪ ٬‬هر از چندی درگیر جنگ می شد‪ -‬که آشکارا چنین نیست‪ .‬شریف اشاره می کند که انگلستان از ‪ ۱۸۵۰‬تا ‪ ۱۹۵‬بیست بار‬
‫جنگ براه انداخته در حالی که آلمان در آن مدت تنها هشت بار جنگیده است‪ .‬این فرض که انگلستان بیشتر از دو برابر و نیم‬
‫آلمان پرخاشگرتر است‪ ٬‬اگر نرم گفته باشیم‪ ٬‬نادرست است‪ .‬ملت هائی هستند که بسیار اندک جنگ براه انداخته اند یا هیچگاه‬
‫بجنگ نرفته اند‪ ٬‬برای نمونه سویس‪ ٬‬بدون آنکه دیده شود پرخاشگری فرو خورده آنان از مجرای دیگری زهکشی میشود‪.‬‬
‫ناخشنودی شریف از تئوری هایی چون تئوری آدورنو آنست‪ ٬‬آنها به آدمهائی اشاره می کند که در کودکی سرخوردگی ها و‬
‫ناامیدی های بسیار ناگواری را آزموده اند که چاره و درمان نشده است‪ .‬در پرخاشگری و نژادپرستی همیشگی آنها چیزی از‬
‫خردباختگی را می بینی‪ .‬از دید شریف در تضاد و درگیری های میانگروهی‪ ٬‬از افرادی که از باره آسیب شناسی روانی اختالل‬
‫دارند‪ ٬‬نمی توان سخن گفت‪ .‬در اینجا سخن از آدمهای عادی‪ ٬‬دارای تندرستی روانی و سازگار با شهروندی در میان است‪ .‬در‬
‫یک چنین شرایطی‪ ٬‬درست این آدم های برجسته و با هوش هستند که نقش بزرگ و اغلب رهبر را باز می کنند‪.‬‬

‫پس برای یافتن علت و توضیح خشونت میان گروه ها نباید در میان انگیزه ها‪ ٬‬عواطف‪ ٬‬سرخوردگی ها و ناامیدی ها‪ ٬‬سرکوب و‬
‫ساز و کارهای فرافکنانه افراد دنبال آن گشت‪ ٬‬بلکه می باید آنرا در منافع و تعیین اهداف گروه ها ُجست‪ .‬هرگاه تحصیل اهداف‬
‫تعیین شده توسط یک گروه به بهای شکست اهداف گروه دیگر میسر گردد‪ ٬‬در آن صورت رقابت پیش می آید و تصویری که هر‬
‫دو گروه از همدیگر می سازند‪ ٬‬رنگ منفی می گیرد‪ .‬اگر اهداف گروهی با اهداف گروه دیگر سازگار و هماهنگ باشد و الزمه‬
‫رسیدن به آن اهداف همکاری میان آنها باشد‪ ٬‬در آن صورت آنها تصویر مثبتی از همدیگر خواهند داشت‪ ٬‬احساس هم سرنوشت‬
‫بودن و دوستی خواهند کرد‪ .‬تصویر سازی چه مثبت باشد‪ ٬‬چه منفی‪ ٬‬پیرو گفته های شریف‪ ٬‬بخشی از سیستم هنجارهای گروه‬
‫های مورد نظر خواهد گشت‪ ٬‬یعنی بخشی از کل ادراکات‪ ٬‬آگاهی ها و قوانین رفتاری آنها در باره آنچه که عادی است و ناپسند‬
‫نیست‪ .‬اعضای گروه های یاد شده آن ادراکات‪ ٬‬دریافت ها و قوانین رفتاری گروه های مربوطه را یاد می گیرند و جهان را با آن‬
‫آینک (عینک) می بینند و رفتار های شان را با آن تنظیم می کنند‪ .‬همچنین بی آنکه جامعه شناسی خوانده باشیم‪ ٬‬بعضی وقت ها‬
‫احساس می کنیم که تمایل شدیدی برای یکی دانستن هویت شخصی مان با این گروه و دور ساختن آن از گروه دیگر احساس کنیم‪.‬‬
‫آنکه در گروه پیرو هنجارهای گروه رفتار نمی کند و آنها را زیر پا میگذارد‪ ٬‬از سوی افراد دیگر گروه رانده و کنار گذاشته می‬
‫‪38‬‬

‫شود‪ :‬از گروه بیرون انداخته و تنبیه می شود‪ ٬‬اگر هم کار بیخ پیدا کند‪ ٬‬دادگاهی می گردد‪ .‬تصویری که از گروه شکل می گیرد‪٬‬‬
‫اغلب مدت ها پس از دگرگون گشتن آن روابط‪ ٬‬که آن تصویر سازی درون آن روابط پدید آمده‪ ٬‬همچنان سخت جانی می کند‪:‬‬
‫معنای پر معنی واژه ’داچ‘ ( هلندی ‪ -‬م‪ ).‬در واژه نامه انگلیسی ریشه در روزگاران مبارزه متحد هند شرقی دارد ( آن هنگام که‬
‫هند شرقی یا اندونزی امروز مستعمره هلند بود ‪ -‬م‪.).‬‬

‫هدف گزینی های همستیز ( اهداف ناساز) درگیری های میانگروهی را در پی می آورد و اهداف فراگیر( فرا‪-‬گروهی) [در‬
‫برگیرنده خواست های هر دو گروه ‪ -‬م‪ ].‬همکاری و دوستی آنها را بدنبال می آورد‪ .‬شریف ویژگی های ستیزنده و آشتی جویانه‬
‫اهداف گروهی را روابط کارکردی گروه های درگیر می نامد‪ .‬او باور دارد برای از میان برداشتن درگیری میان گروه ها تنها‬
‫یک راه هست‪ :‬دگرگون ساختن روابط کارکردی آنها‪ .‬اما ما همواره سعی می کنیم دشمنی میان گروه ها را با آگاهی رسانی پایان‬
‫ت اهداف‬‫دهیم یا به اخالقیات دست یازیم ‪’ -‬مردم باهم برادروار باشید‘ ‪ -‬و ادای دنکیشوت را دربیاوریم‪ .‬تا هنگامی که زیرساخ ِ‬
‫ت تصویر سازی منفی و احساس های دشمنی را نمی توان دگرگون ساخت‪ .‬راهی برای‬ ‫متناقض دگرگون نگشته است‪ ٬‬روساخ ِ‬
‫رسیدن به صلح جهانی نیز نیست‪ ٬‬مگر همین راه‪ .‬شریف می گوید تحقق اهداف جهانی برای همه ملت های روی زمین کاریست‬
‫بس دشوار‪ ٬‬اما نه دشوارتر از یک جنگ نوین است و نه نبوع بیشتر می خواهد ( شریف‪.)۲۰ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬‬

‫شریف تئوری خود را بکمک چند پژوهش هوشمندانه آزمود‪ .‬بیست و چهار نوجوان نزدیک به ‪ ۱۲‬سال را به یک اردوی‬
‫تابستانی بردند‪ ٬‬بی آنکه آنان بدانند در آن اردوگاه روی پژوهش علمی‪-‬اجتماعی کار می شود‪ .‬شریف و همکاران وی برپایه‬
‫ازمایش ها‪ ٬‬گفتگوها با پدر و مادرهای بچه ها‪ ٬‬گروهی از نوجوان های پسر را که همگی عادی‪ ٬‬تندرست‪ ٬‬از ’طبقه میانه به باال‘‪٬‬‬
‫سازگار با هنجارهای شهروندی و همگی از باره هوشی‪ ٬‬کمی باالتر از میانگین بودند‪ ٬‬گرد هم آوردند‪ .‬بدین سان می شود گفت‬
‫آنها شخصیت اقتدار گرا نداشتند‪.‬‬

‫پژوهش در سه مرحله انجام شد‪ .‬در مرحله نخست همه پسرها در همه فعالیت های اردو باهم شرکت و همه در یک خانه زندگی‬
‫می کردند‪ .‬در روزهای نخست همه چیز خوب و خوش پیش میرفت و طولی نکشید که گروه های کوچک دوستی پدید آمد‪ .‬در‬
‫آغاز مرحله دوم به آنان گفته شد‪ ٬‬به دالیل عملی‪ ٬‬می باید آنها را در دو گروه تقسیم کنند و هر گروه در مجموعه ای از کلبه های‬
‫جداگانه اسکان داده شود‪ .‬آنگاه به هردو گروه امکان داده شد تا در چند روز روابط گروهی خود را تشکیل دهند‪ :‬فعالیت های‬
‫اردو برای هر گروه جداگانه برنامه ریزی می شد‪ .‬در مدت کوتاهی در هر دو گروه ساختارهای نوی پدید آمد که هنجارهای خود‬
‫را داشت‪ ٬‬با نامها ئی که خود آنها انتخاب کرده بودند ( ’بولداگ ها ‘ و ’شیاطین سرخ‘ )‪ .‬سر آخر در مرحله سوم‪ ٬‬از سوی‬
‫سرپرستان اردو ( شریف و همکاران) برای گروه ها اهداف گروهی متضاد تعین شد‪ .‬بین گروه ها یک سری مسابقات ورزشی‬
‫برگزار گردید‪ ٬‬برای گروهی که کارهایی که روزانه در اردوگاه را بهتر انجام می داد‪ ٬‬امتیازاتی در نظر گرفته شد‪ .‬گفته بودند به‬
‫گروه برنده دوازده چاقوی مخصوص اردو جایزه داده می شود‪ .‬هرچند مسابقات ورزشی در حال و هوای ’دوستانه‪ ٬‬بدون رنگ و‬
‫ریا‘ شروع شد‪ ٬‬اما خیلی زود روابط میان گروهی رو به وخامت گذاشت‪ ٬‬بازنده ها‪ ٬‬برنده ها را به دوز و کلک در بازی متهم می‬
‫کردند‪ ٬‬کار به زد و خورد کشید‪ ٬‬اشیاء خانه های اردوئی همدیگر را تخریب و غارت کردند‪ .‬از سرزنش و اهانت به همدیگر‬
‫دریغ نکردند‪ .‬این پیشامد ها چشمگیر بود‪ ٬‬چون در تشکیل هر دو گروه سعی شده بود دسته های کوچک دوستی هائی را که به‬
‫وجود آمده بود ‪ -‬تا جائی که می شد ‪ -‬تقسیم کرده در هر دو گروه جای دهند‪ ٬‬از آنرو بیشتر آنها در ابتدا گروه دیگر را ترجیح می‬
‫دادند تا گروه خود‪.‬‬

‫سرآخر دو گروه باهم درگیر می شوند‪ .‬اما به یکباره در شرایط آنها تغییری پیش می آید‪ ٬‬بگونه ای که تنها از طریق همکاری با‬
‫یکدیگر می توانند به اهداف خود برسند‪ .‬پس از این کارها چگونه پیش می رود؟ اگر تئوری شریف درست باشد‪ ٬‬می باید چشم‬
‫براه همکاری آنها داشته باشیم‪ ٬‬همین طور به از میان رفتن دشمنی پیش و جایگزین شدن آن با تصویر سازی مثبت‪ .‬در آزمایش‬
‫دوم شریف این فرضیه امتحان می شود‪ .‬این بار نیز شماری از پسران نوجوان‪ ٬‬که همان سن و سال را‪ ٬‬همان پیشینه ها را داشتند‬
‫و از مقاصد علمی‪-‬اجتماعی برگزاری اردو آگاهی نداشتند‪ ٬‬در گروه ها گردآوری می شوند‪ .‬این بار آنها را پیشا پیش‪ ٬‬تا آنجا که‬
‫ممکن است در دو گروه مانند هم تقسیم می کنند و از راه های گوناگون به اردوگاه می آورند‪ .‬به خاطر بزرگ بودن محوطه‬
‫اردوگاه‪ ٬‬آنها را از بودن گروه دیگری در آنجا بی خبر نگهمیدارند‪ .‬آن کار به شریف فرصتی فراهم می آورد تا پسرهای نوجوان‬
‫را بگذارد در گروه های خود‪ ٬‬باهم انس و الفت بگیرند‪ .‬پس از دو سه روز به پسرها امکان می دهند تا ’به طور تصادفی‘ از‬
‫وجود گروه دیگری در اردوگاه آگاهی یابند‪ .‬در اینجا نیز میان آنها مسابقاتی برگزار می گردد که همه آنها طبق پیش بینی‬
‫تئوریک به آشوب کشیده می شود‪ :‬تصویر سازی منفی این گروه از آن گروه و برعکس‪ ٬‬تخریب و غارت خانه های یکدیگر‪ ٬‬آتش‬
‫زدن پرچم های به غنیمت برده شده گروه دیگر‪ ٬‬دریغ نکردن از دشنام های نرم‪’ ٬‬لورنز‪ ٬‬نکبتی‘ !‬

‫پس از آن هر دو گروه یاد شده با مشکل هایی روبرو می شوند که نمی توانند به تنهایی آنها را حل کنند‪ .‬به یکباره لوله کشی آب‬
‫به اردوگاه که از منبعی در فاصله دور بود‪ ٬‬اشکال پیدا کرده بود و آنها می بایست کیلومتر ها لوله کشی را بررسی می کردند؛‬
‫‪39‬‬

‫موتور ماشین باری که برای هر دو گروه غذا می آورد در مسیر سرباالئی به اردوگاه خاموش کرده بود و روشن نمی شد؛ شبی‬
‫را برای تماشای فیلم اختصاس داده بودند اما هیچکدام از گروه ها برای کرایه فیلم به اندازه کافی پول نداشت و می باید بر سر آن‬
‫باهم گفتگو و همکاری می کردند‪ .‬گروه ها در چند روز گذشته با مسائلی از این دست مواجه می شدند‪ ٬‬بی آنکه از باال برای شان‬
‫تصمیم گرفته شود که باهم همکاری کنند یا نه؛ آنها می باید خود راهی برای مسائل خویش می یافتند‪ .‬نتیجه آن شد که روابط میان‬
‫دو گروه بهتر گشت‪ :‬تصویر سازی از یکدیگر‪ ٬‬از هر دو سو‪ ٬‬مثبت گردید‪ ٬‬دشمنی ها رخت بربست و دوستی آنها تاجایی پیش‬
‫رفت که تصمیم گرفتند شب آخر اردو را باهم جشن بگیرند‪ .‬از سرپرستان اردو خواستند در صورت امکان اجازه دهند باهم در‬
‫یک اتوبوس اردوگاه را ترک کنند و برگردند به خانه های شان‪ .‬بدین سان روشن گشت که تعیین اهداف فراگروهی و فراگیر کم‬
‫کم در میان آن دو گروه‪ ٬‬که در آغاز مانند دشمن ها در برابر هم صف کشیده بودند‪ ٬‬حال و هوای دوستانه و همکاری پدید آورد‪.‬‬

‫تئوری شریف روشن می سازد که چرا پتی گرو در افریقای جنوبی و جنوب ایاالت متحده نتوانست پیوندی میان نشانه های‬
‫شخصیتی و پیشداوری ها علیه مردم سیاه پوست بیابد‪ .‬در آن مناطق‪ ٬‬پیشداوری ها بخشی از سیستم هنجار های معمول فرهنگ‬
‫ی‬
‫سفید ها می باشد‪ .‬آن سیستم هنجارها بر پایه روابط کارکردی میان سیاهان و سفیدها در گذشته و اکنون پدید آمده است‪ .‬آزاد ِ‬
‫بخش سیاه جمعیت‪ ٬‬بی گمان منجر به از دست دادن قدرت اجتماعی و اقتصادی سفید ها خواهد گشت‪ .‬روشن استکه این جا سخن‬
‫از ’اهداف متضاد‘ در میان است‪ .‬همچنین تئوری شریف روشن می سازد چگونه است که انگلستان در میان سال های ‪ ۱۸۵۰‬و‬
‫‪ ۱۹۵۰‬جنگهای بیشتری کرد تا آلمان‪ .‬انگلستان آنروز برخالف آلمان یک قدرت استعماری جهانی با مستعمره های فراوان بود‪٬‬‬
‫از آنرو با کشور های همسایه و با ملیت های به انقیاد کشیده شده پیوسته درگیری داشت‪.‬‬

‫روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان که با پرخاشگری و کاربرد زور‪:‬‬


‫ِ‬ ‫تئوری یاد شده نمونه ایست از شیوه برخورد شماری از‬
‫آنان بجای ُجستن ویژگی های مادرزادی یا آموخته افراد علت پرخاشگری و کاربرد زور را در ویژگی های گروه ها‪ ٬‬روابط میان‬
‫گروه ها و عوامل تعیین کننده پرخاشگری و کاربرد زور در اوضاع و احوال مفروض جستجو می کنند‪.‬‬

‫از این گذشته تئوری شریف می تواند تائیدی باشد بر آن گفته لیانگ که در بخش نخست آوردیم‪ .‬همه چیز حاکی از آنست‘ به‬
‫احتمال بسیار زیاد در واقع این آدم های عادی بودند که در این سده ( سده ‪- ۱۹‬م‪ ۱۰۰۰۰۰۰۰۰ ).‬تن را کشتند‪ .‬ثثث‬

‫شاید کابوس لیانگ همان بود‪.‬‬

‫٭ برای آشنائی بیشتر با کارهای شریف کتاب دینامیک گروه‪ ٬‬ترجمه همین مترجم را ببینید‪.‬‬

‫مردم عادی‬
‫دن پژوهش های شریف به نشانه تائیدی بر کابوس لیانگ‪ ٬‬از اغراق و مبالغه دور نیست‪ .‬کمتر کسانی از‬ ‫به نظر می رسد‪ ٬‬دی ِ‬
‫خواندن آن دستکاری ها در رفتار درونگروهی دو دسته از جوانان‪ ٬‬احساس نگرانی و دلشوره به خود راه خواهند داد‪ .‬رفتارهای‬
‫نابخردانه آنها را به هیچ روی با آنچه که در تاریخ بشریت روی داده است‪ ٬‬نمی توان قیاس کرد‪ .‬در آنجا کسی زخمی نشد و آشتی‬
‫دادن آنها هم کار سختی نبود‪ .‬آیا می شود عواملی را که در واقعیت اجتماعی منجر به خشونت می گردد‪ ٬‬در آزمایش ها بررسی و‬
‫امتحان کرد؟ طبیعی است که ما نیک نمی دانیم اگر جلو دشمنی ها به موقع گرفته نمی شد ( توسط شریف و همکاران او )‪ ٬‬کار‬
‫بکجا می کشید؛ در آزمایش روی بچه ها مرزی اخالقی وجود دارد که می باید رعایت گردد‪ .‬البته در آزمایش روی بزرگساالن‬
‫هم مرزهای اخالقی را نمی توان نادیده انگاشت‪ ٬‬اما در این خصوص دست و بال روانشناسان زیاد بسته نیست‪ .‬از آنرو مرز ها‬
‫در دو آزمایش میلگرام و زیمباردو‪ ٬‬از آن شریف بسی فراتر می رود ( میلگرام‪ ۱۹۶۳ ٬‬؛ زیمباردو‪ ۱۹۶۹ ٬‬را ببینید)‪ .‬البته‬
‫‪40‬‬

‫آزمایش میلگرام بسی فراتر از محدوده کارشناسی این رشته شناخته شده می باشد‪ .‬هر دو آن آزمایش ها را بگونه ای می توان‬
‫امتحان و بررسی ادعای لیانگ در نظر آورد‪ ٬‬که این پرسش نگران کننده را پیش روی ما می نهد‪’ :‬اگر من جای او بودم‪ ٬‬در‬
‫چنین شرایطی چکار می کردم؟‘ آنها در عین حال نمایش شگفتی انگیزی از ’واقعی و زنده بودن‘ این چنین پژوهش های برای‬
‫افراد آزمایش شونده‪ ٬‬می باشد‪.‬‬

‫میلگرام‬
‫استانلی میلگرام در یک آگهی اعالن کرده بود دنبال عده ای برای شرکت در پژوهشی روی حافظه و یادگیری می گردد‪ .‬از میان‬
‫کسانی که برای شرکت در آن پژوهش اعالن آمادگی کرده بودند‪ ٬‬چهل تن که از ‪ ۲۰‬تا ‪ ۵۰‬سال داشتند‪ ٬‬بیش و کم میانگین جمعیت‬
‫شاغل‪ ٬‬انتخاب شدند‪ :‬کارکنان اداره پست‪ ٬‬آموزگاران‪ ٬‬نمایندگان‪ ٬‬مهندس ها و کارگران‪ .‬هر کدام از آزمایش شوندگان در یک‬
‫نشست پژوهشی شرکت می کرد‪ ٬‬بدین سان آن پژوهش به ‪ ۴۰‬نشست نیاز داشت‪ .‬فرد آزمایش شونده را پس از ورود به جلسه با‬
‫شرکت کننده دیگری آشنا می کردند‪ .‬اما این شخص در واقع همدست آزمایشگر بود‪ .‬پس از آن در باره طرح و برنامه آزمایش‬
‫توضیح داده می شد که به تاثیر تنبیه روی یادگیری مربوط بود‪ ٬‬به ویژه میزانی از تنبیه که برای یادگیری بیشترین تاثیر را دارد‪.‬‬
‫یکی از آزمایش شوندگان می باید نقش آموزگار را باز می کرد و دیگری نقش دانش آموز را‪ .‬این را که کدام یک از آنان‬
‫آموزگار می شد و کدام یک دانش آموز‪ ٬‬قرعه کشی تعین می کرد‪ .‬اما آنها در اینجا دستکاری می کردند‪ :‬شخص آزمایش شونده‬
‫همیشه آموزگار می شد و همدست آزمایشگر دانش آموز‪.‬‬

‫همدست آزمایشگر به یک صندلی مانند صندلی اعدام الکتریکی بسته می شد‪ .‬آنگاه الکترود هایی به مچ های دست او وصل می‬
‫شد‪ .‬سپس شخص آزمایش شونده ’آموزگار‘ می باید به اتاق پهلوئی می رفت‪ .‬در آنجا دستگاه الکتریکی بسیار چشمگیری بود که‬
‫روی آن از ‪ ۱۵‬ولت تا ‪ ۴۵۰‬ولت درجه بندی شده بود‪ .‬این درجه بندی شامل سه بخش می شد که با حروف درشت روی آنها‬
‫نوشته شده بود ’مالیم‘‪’ ٬‬شوک‘ و ’پر خطر‪ :‬دارای شوک بسیار باال‘‪ .‬در اصل آن دستگاه هیچگونه شوکی به کسی نمی داد‪ .‬وظیفه‬
‫آموزگار آن بود که برای شاگرد نخست فهرستی از واژه های دوتائی را بخواند‪ .‬آنگاه وی واژگان نخست آن فهرست را این بار‬
‫همراه با چهار واژه دیگر می خواند‪ ٬‬که دانش آموز می باید با فشار دادن یکی از چهار دکمه نشان می داد کدام یک از آن چهار‬
‫واژه با واژه نخست همراه بود‪ .‬بیش و کم همان آزمون چهار جوابی که همه با آن آشنا هستند‪ .‬در صورتی که ’دانش آموز‘ پاسخ‬
‫نادرست می داد‪’ ٬‬آموزگار‘ به او یک شوک الکتریکی مالیم می داد اما با پاسخ های نادرست بعدی آموزگار ولتاژ را باال می‬
‫برد‪.‬‬

‫’دانش آموز‘ را خیلی خوب برای آن نقشی که داشت‪ ٬‬آموزش داده بودند‪ .‬وی برای همه آن آزمایش شوندگان‪ ٬‬همان پاسخ های‬
‫درست یا نادرستی را که از پیش آماده شده بود می داد‪ .‬اگر برابر هر سه پرسش به طور متوسط یک پاسخ های نادرست داده‬
‫میشد‪ ٬‬مقدار الزم برای دادن حداکثر شوک حاصل می شد‪ .‬به همدست آزمایشگر گفته شده بود تا شوک ‪ ۳۰۰‬ولتی‪ ٬‬که در پاسخ به‬
‫پرسش بیستم بدان میرسیدند‪ ٬‬بکارش ادامه دهد و سر و صدا ایجاد نکند‪ .‬در شوک ‪ ۳۰۰‬ولتی می باید چند بار خیلی محکم به‬
‫دیواره اتاقکی که آنها را از هم جدا می کرد‪ ٬‬می کوبید و پس از آن به پرسش ها پاسخ نمی داد‪ .‬پس از آن می باید چند بار نیز به‬
‫دیوار می کوبید‪ ٬‬سپس نه به پرسش ها پاسخی می داد و نه نشانی از زنده ماندن خود می فرستاد‪ .‬هنگامی که شخص آزمایش‬
‫شونده به سراغ آزمایشگر می رفت تا از وی بپرسید چکار باید می کرد‪ ٬‬که همیشه هم پیش می آمد‪ ٬‬وی می گفت‪ ٬‬می باید ‪ ۵‬تا‬
‫‪ ۱۰‬ثانیه منتظر پاسخ ’دانش آموز‘ ماند‪ ٬‬در صورت عدم دریافت پاسخ‪ ٬‬آن را به حساب پاسخ نادرست گذاشته همچنان به شوک‬
‫دادن ادامه داد‪.‬‬

‫آخر آزمایش وظایف تعیین شده به وسیله سرپرست آزمایش ها را انجام می دادند‪ ٬‬به ’دانش آموز‘‬
‫اشخاص آزمایش شونده ای که تا ِ‬
‫خطر ‪ ۴۵۰‬ولتی را نیز می دادند‪ .‬البته هر کسی حاضر نیست تا آن حد پیش برود؛ می باید انتظار داشت که‬
‫ِ‬ ‫تا شوک بسیار پر‬
‫درصدی از شرکت کنندگان با پیشرفت آزمایش از انجام آن خودداری می کنند‪ .‬دوری که پس از آن آزمایش شونده اعالن می کند‬
‫دیگر آمادگی همکاری ندارد‪ ٬‬نشانگر میزان آمادگی او برای شکنجه کردن کسی دیگر با یک دستور و فرمان می باشد‪ ٬‬که در این‬
‫آزمایش میزان آن به ‪ ۳۰‬دور می رسد‪.‬‬

‫سرپرست آزمایش ها به همین سادگی خودداری شرکت کنندگان از ادامه شوک ها را نمی پذیرفت‪ .‬در این گونه موارد وی چهار‬
‫بار و هر بار با قاطعیت بیشتر تاکید می کرد که به آزمایش ها ادامه دهند‪ .‬تنها پس از آنکه شرکت کننده برای بار چهارم پاسخ او‬
‫را می شنید اما همچنان از انجام آزمایش امتناع می ورزید‪ ٬‬وی آزمایش را زود هنگام قطع می کرد‪.‬‬

‫گمان می کنید چند درصد از آزمایش شوندگان تا پایان تلخ‪ ٬‬همچنان به شوک دادن ادامه دادند؟ بهتر است پیش از آگاه شدن از‬
‫نتایج پژوهش های میلگرام‪ ٬‬حدس و نظر خود را بگوئیم‪ .‬چون حدس و گمانی از این دست‪ ٬‬در باره ادراکات و دریافت های ما‪٬‬‬
‫در باره اینکه ’آدم های عادی‘ تا کجاها پیش می روند‪ ٬‬از چه کارهائی رویگردان نیستند‪ ٬‬چیزی را روشن می سازد‪ .‬خود میلگرام‬
‫‪41‬‬

‫در این باره پژوهش جداگانه ای انجام داده است‪ .‬وی به چهاردن تن از دانشجویان سال آخر دانشکده روانشناسی آن آزمایش را‬
‫خوب توضیح داد سپس از آنان پرسید به نظر شان چند درصد از آزمایش شوندگان تا آخر تلخ به شوک دادن ادامه می دهند‪ .‬همه‬
‫آن چهارده تن پیشبینی کردند که می باید شما اندکی باشد؛ از ‪ ۰‬تا ‪ ٪۳‬که میانگین آن می شود ‪ .۲/٪۱‬پیشبینی چند تن از همکاران‬
‫میلگرام هم در همان حد بود‪ .‬در آزمایش میلگرام از میان ‪ ۴۰‬تن شرکت کننده‪ ۲۶ ٬‬تن تا دادن شوک های بسیار شدید و پُر خطر‬
‫پیش رفتند‪ ۵۶ :‬درصد‪ .‬هم در میان کارشناسان این رشته و هم در میان افکار عمومی نتایج بدست آمده بسیار تکان دهنده بود‪ .‬از‬
‫همان هنگام آزمایش میلگرام به اندازه آزمایش آدورنو در افکار مردم رخنه کرد و جای گرفت‪ .‬نمی توان به بهانه اینکه شماری‬
‫از آزمایش شوندگان پی برده بودند آزمایش ساختگی است‪ ٬‬آنها را دور ریخت‪ .‬در گفتگوهائی که پس از پایان آزمایش ها با‬
‫شرکت کنندگان انجام شد‪ ٬‬تقریبا ً همه آنها در این پندار بودند که به یک انسان بی دفاع و مانند خود شوک الکتریکی واقعی داده‬
‫اند‪ .‬به نظر می رسد آزمایش میلگرام تائیدی بر آن گفته فروید است‪ ٬‬آدمی موجودی است که‪’ ٬‬همسایه اش او را وامیدارد تا خشم‬
‫و پرخاشگری خود را سر او خالی کند‘‪ .‬داده های بیشتر چنان گویاست که بی جا بودن آن تفاسیر در باره آزمایش میلگرام را‬
‫روشن می سازد‪.‬‬

‫بسیاری از ادمهائی که روی آنها ازمایش شد‪ ٬‬هنگام دادن شوک های سنگین‪ ٬‬نشانه های تنش های عصبی داشتند‪ :‬عرق می کردند‪٬‬‬
‫لرزش داشتند‪ ٬‬لکنت زبان پیدا می کردند‪ ٬‬لب شان را گاز می گرفتند‪ ٬‬ناله می کردند‪ ٬‬به ناگاه قاه قاه می خندیدند‪ ٬‬اما همان ها در‬
‫صحبت های پایانی می گفتند از شوک دادن لذت سادیستی نمی برند‪ .‬آنها بارها می پرسیدند آیا واقعا ً الزم است همچنان به آن کار‬
‫ادامه دهند‪ ٬‬تا پس از شنیدن تائید ساده سرپرست آزمایش دوباره کار شان را از سر بگیرند‪.‬‬

‫اینگونه واکنش های عاطفی را نمی توان از کسانی انتظار داشت که از زجر و آزار دادن هم‪-‬نوع خویش احساسات سادیستی و‬
‫پنهانی شان ارضاء می گردد‪ .‬پس دلیل ادامه دادن آن کار برای آنها چه بود؟‬

‫میلگرام آزمایش خود را ’بررسی هایی پیرامون حرف شنوی و پیروی ویرانگر‘ نامید‪ .‬میلگرام می گوید متابعت آن ساز و کار‬
‫روانشناختی است که رفتار فردی را با اغراض سیاسی پیوند می دهد‪ .‬در میان سال های ‪ ۱۹۳۳‬و ‪ ۱۹۴۵‬زندگی میلیون ها آدم‬
‫بی گناه را با یک دستور از دست شان گرفتند‪ .‬در برخی از آدمها نیاز و عطش به فرمانبری چنان زیاد است که وقتی کار به آنجا‬
‫می کشد‪ ٬‬بر همه آموزش های اخالقی و رفتار های اخالقی‪ ٬‬دلسوزی و همدردی چیره می شود‪.‬‬

‫یافته های میلگرام با دستاوردهای پژوهش های دیگر‪ ٬‬که در آنها روی افرادی بررسی می شد که به طور سیستماتیک دیگران را‬
‫شکنجه می کردند‪ ٬‬همخوانی دارد‪ .‬پیرو پژوهش های یاد شده‪ ٬‬آدم هایی از آن دست را به چهار نوع می شود تقسیم کرد‪ )۱( :‬آدم‬
‫های آزاری ( سادیست) که از رنج و آزار دادن دیگران لذت می برند‪ )۲( ٬‬آدم هایی که به سبب احساس خود کم بینی دیگران را‬
‫شکنجه می کنند‪ )۳( ٬‬آنهایی که خودشان تهدید میشوند یا شکنجه شده اند‪ ٬‬دست به این کار می زنند‪ )۴( ٬‬آنهایی که به سبب‬
‫اطاعت از دستور و وظیفه ای شکنجه می کنند‪ .‬طبق نوشته سازمان عفو بین المللی که این مطالب نیز از آن به وام گرفته شده‬
‫است‪ ٬‬نوع چهارم بیشتر پیش می آید ( سازمان عفو بین المللی‪ .)۲۹ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬شرکت کنندگان در آزمایش میلگرام شهروندان‬
‫خوب و نمونه ای بودند که بی خبر از همه چیز می رفتند توی آزمایشگاه و پس از ده بیست دقیقه به افرادی تبدیل میشدند که آماده‬
‫بودند به آدمی دیگر شوک های الکتریکی درد آور بدهند‪ .‬این نشان می دهد‪ ٬‬اطاعت به مثابه تمایل یا طبیعت توجیه کافی نمی‬
‫باشد‪ .‬به نظر میرسد شرایط و اوضاع نیز بهمان اندازه روی رفتار آدمی تاثیر دارد‪ .‬همچنانکه آزمایش زیرین نشان میدهد‪ ٬‬آدم ها‬
‫تحت شرایط خاصی دست بکارهایی میزنند که در زندگی روزانه هرگز فکر آنرا هم نمی کردند‪.‬‬

‫*برای آشنائی بیشتر با کارهای میلگرام می توانید کتاب دینامیک گروه‪ ٬‬برگردان همین مترجم را بخوانید‪.‬‬

‫زیمباردو‬
‫در اینجا نیز کار با آگهی شروع شد‪ .‬زیمباردو و تنی چند از همکاران وی در یک آگهی از همکاران مرد خواستند در پژوهشی‬
‫که به تاثیر زندان روی آدمها می پردازد‪ ٬‬شرکت کنند ( زیمباردو‪ .)۱۹۶۹ ٬‬از میان ‪ ۷۵‬تن که آمادگی خود برای شرکت در‬
‫پژوهش را اعالن کرده بودند‪ ٬‬پس از مصاحبه های کلینیکی مفصل‪ ۲۱ ٬‬تن که شخصیت قابل اعتماد داشتند‪ ٬‬قوانین اجتماعی را‬
‫محترم می شمردند و از تندرستی خوب برخوردار بودند‪ ٬‬برگزیده شدند‪ .‬آنان می باید چهارده روز در پژوهش های مشابه سازی‬
‫شده شرکت می کردند‪ .‬در این گونه پژوهش ها وضعیتی از زندگی واقعی ’بازی می شود‘‪ .‬همچنانکه در اینجا نیز خواهیم دید‪٬‬‬
‫وضعیت بازی شده چنان روی شرکت کنندگان تاثیر شگفت انگیزی می گذارد که اندک اندک آگاهی از ’بازی بودن آن‘ رنگ می‬
‫‪42‬‬

‫بازد و همه فرایند ها و احساس هائی که در ’زندگی واقعی‘ روی می دهد‪ ٬‬در اینجا نیز جان می گیرد‪ .‬در درمان های گروهی و‬
‫آموزش مهارت های اجتماعی نیز از این تکنیک زیر عنوان ’نقش بازی کردن‘ استفاده می شود‪.‬‬

‫آزمایش شوندگان می بایست چهارده روز نقش زندانی یا زندانبان را بازی می کردند‪ .‬از طریق قرعه کشی مشخص می شد چه‬
‫کسی چه نقشی دارد‪ .‬بدین سان طبق قرعه کشی ‪ ۱۱‬تن زندانبان و ‪ ۱۰‬تن زندانی شدند‪ .‬با زندانی ها قرار گذاشته شد چه هنگام‬
‫برای ’بردن‘ آنها خواهند آمد‪ .‬از دیگر نکات مهم در پژوهش های شبیه سازی آنست‪ ٬‬تا جائی که می شود‪ ٬‬می باید سعی کرد همه‬
‫چیز را به صورت واقعی انجام و نشان داد‪ .‬پلیس محلی برای همکاری اعالن آمادگی کرده بود ‪ -‬برای آزمایش از باره امکانات‬
‫هیچگونه محدودیتی در میان نبود ‪ -‬دستگیری ها درست مانند همان هائی بود که در گزارش های تلویزیون و فیلم ها می شود دید‪:‬‬
‫همراه با آژیر ماشین های پلیس؛ افراد مظنون را در میان نگاه های جمعیتی که از سر کنجکاوی گرد آمده بودند‪ ٬‬در حالی که‬
‫دستان شان را باال گرفته بودند‪ ٬‬به ماشین ها می چسباندند‪ ٬‬جیب های شانرا می گشتند‪ ٬‬به دستان شان دست بند می زدند؛ از اینها‬
‫گذشته‪ ٬‬تیم فیلم‪-‬برداری یک ایستگاه تلویزیون محلی از همه آنها فیلم می گرفت‪ .‬در اداره پلیس از آنها انگشت نگاری شد‪٬‬‬
‫مشخصات شخصی آنها را یادداشت کردند‪’ ٬‬مجرمین‘ را به زندان اداره پلیس انداختند تا پس از چند ساعت‪ ٬‬چشم های شان را با‬
‫چشم بند بسته و به ’زندان ایالتی استانفورد‘ ببرند‪.‬‬

‫این زندان در زیر زمین دانشکده روانشناسی دانشگاه استانفورد در تابستان آن سال برای انجام این آزمایش ساخته شده بود‪.‬‬
‫زندانیان پس از ورود به زندان می باید لخت می شدند؛ همه جای آنها را می گشتند‪ ٬‬شپش زدائی می شدند‪ ٬‬سپس آنها لباس زندانی‬
‫ها‪ ٬‬وسایل خواب‪ ٬‬صابون‪ ٬‬حوله‪ ٬‬خمیردندان و مسواک دریافت می کردند‪ .‬لباس آنها چیزی نبود مگر پیراهن بلندی که جلو و پشت‬
‫آن شماره زندانی نوشته شده بود؛ زیر آن نباید چیزی می پوشیدند‪ .‬اگر چه موهای شان را از ته نزده بودند‪ ٬‬اما می باید جورابی‬
‫نایلونی به سر شان می کشیدند تا موهای شان زیر آن بماند‪ .‬به مچ پاهای شان زنجیری بسته می شد که اگر می خواستند جای‬
‫شان را عوض کنند‪ ٬‬ناگزیر می شدند آنرا با دست بگیرند‪ .‬در این فرایند فردیت زدائی با آنان بسیار آمرانه صحبت می شد و اگر‬
‫آنها فرامین را سریع انجام نمی دادند‪ ٬‬با آنان بسیار تند برخورد می شد‪ .‬زندانبان ها لباس های خاکی رنگ بتن داشتند‪ ٬‬با عینک‬
‫های آفتابی که شیشه های آنها نور آفتاب را برمیگرداند‪ ٬‬در نتیجه با آنها نمی شد تماس چشمی داشت ( چشم در چشم شد)‪ .‬آنها‬
‫برای محافظت از خود لوازم و ابزار سرکوب کافی بخود بسته بودند‪ :‬باتون‪ ٬‬دستبند‪ ٬‬سوت و کلید همه از زندانها‪ .‬زیمباردو و‬
‫همکاران وی نقش سرپرست و کارکنان زندان را داشتند‪ .‬پس از آنکه زندانیان لباس های شان را پوشیدند و زندان های شان را‬
‫سر و سامان دادند‪ ٬‬مقررات زندان برای شان خوانده شد‪ .‬می باید پس از خاموشی چراغ ها‪ ٬‬در طول ساعات استراحت سکوت را‬
‫رعایت می کردند‪ ٬‬غیر از ساعاتی که غذا داده می شد‪ ٬‬نمی بایست چیزی می خوردند‪ ٬‬اجازه داشتند زندانیان دیگر را تنها با‬
‫شماره آنها صدا زنند و زندانبان ها را با ’آقای افسر تصحیحی‘ و غیره که بالغ بر شانزده مورد میشد‪ .‬زندانیان مجبور بودند‬
‫مقررات را حفظ و دقیق رعایت کنند؛ در غیر این صورت تنبیه می شدند‪.‬‬

‫اگر دسته ای از دانشجویان این بازی را بکنند‪ ٬‬خنده شان نمی گیرد؟ اما پس از گذشت شش روز می بایست به سبب تفاسیر گیج‬
‫کننده و حیرت آور یک ناظر بیرونی‪ ٬‬آنرا متوقف می کردند ‪ -‬شش روز زودتر از آنچه که برنامه ریزی شده بود‪ .‬در آن هنگام‬
‫از ده زندانی تنها چهار تن مانده بودند؛ بقیه را ناچار شده بودند بخانه های شان بفرستند‪ ٬‬چون‪ ٬‬علی رغم آنکه همه آنها پیش از‬
‫آغاز آزمایش ها با اطمینان گفته بودند می توانند آن شرایط را تا پایان تاب بیاورند‪ ٬‬در آستانه از پای درآمدن روانی یا بدنی قرار‬
‫داشتند‪ .‬هر آزمایش دیگری با توجه به تعداد باالی ترک کنندگان آن آزمایش‪ ٬‬شکست خورده اعالن می شد‪ ٬‬اما در این باره می‬
‫باید همراه با بدبینی و بدگمانی از موفقیت بزرگ سخن گفت‪ .‬در مدتی بس کوتاه شرایط نوین برای همه شرکت کنندگان چنان به‬
‫چهره واقعیت درآمده بود که از انتظارات ماجرا جو ترین و بی باک ترین آنها فراتر می رفت‪.‬‬

‫بسیار شگفتی آور بود که زندانبانان جدید خیلی راحت در جلد زندانبان های واقعی فرورفته بودند‪ ٬‬به نظر می آید از سال های‬
‫کودکی آن نقش ها را در فیلم ها‪ ٬‬سلایر های تلویزیونی دیده یا در کتاب های رمان خوانده‪ ٬‬به آنها انس گرفته بودند‪ .‬آنها دریافته‬
‫بودند‪ ٬‬سختگیری و مو از ماست کشیدن در مورد رعایت قوانین‪ ٬‬وسیله ای کارآمد برای به رخ کشیدن دل بخواه قدرت و آزار (‬
‫سادیسم) نهفته می باشد‪ .‬برای رسیدن به این خواست و هدف‪ ٬‬قوانین جدید کامالً مسخره و اغلب متناقض با هم‪ ٬‬کشف و وضع می‬
‫شد‪ .‬هر کسی که آنها را رعایت نمی کرد‪ ٬‬به زندان انفرادی انداخته می شد‪ ٬‬یا بکار های بدنی سنگین وادار می شد‪ ٬‬مانند شنو‬
‫کردن تا جائی که دیگر رمقی برای شان نمی ماند‪ .‬بعضی وقت ها وادار می شدند یکی از خود شانرا که قانون را رعایت نکرده‬
‫بود‪ ٬‬دسته جمعی مسخره کنند‪ ٬‬به ریشش بخندند‪ .‬بعضی وقت ها هم اگر یکی از آنان مقاومت می کرد یا قانونی را زیر پا می‬
‫گذاشت‪ ٬‬همه شان را مجازات می کردند‪ .‬بسیاری از آن قوانین به طور چشمگیری با قوانین بازداشتگاه های نازی ها همسانی‬
‫داشت‪.‬‬

‫همه چیز چنان تنظیم شده بود که احساس هویت‪ ٬‬احساس یگانه بودن و احساس داشتن ارزش انسانی را در زندانی ها از بین‬
‫ببرند‪ .‬آنان برای رفتن به دستشوئی هم می باید اجازه می گرفتند؛ شب ها پس از خاموشی‪ ٬‬می باید برای توالت از یک سطل در‬
‫‪43‬‬

‫گوشه اتاق خود استفاده می شد و زندانی صبح روز بعد آنرا خالی می کرد و می شست‪ .‬برای زندانی ها امکان حمام و دوش‬
‫گرفتن وجود نداشت‪ ٬‬کم کم بوی تند و زننده بدن آنها پخش می شد‪ .‬هر گونه آگاهی و درکی از زمان و ساعت را کارهای مسخره‬
‫و توانفرسای روزانه محو کرده بود‪ .‬مراسم حضور و غیاب روزانه که هر روز چند بار توسط زندانبانان تکرار می شد ‪ -‬زندان‬
‫بان ها در شبانه روز سه شیفت کاری داشتند؛ گفتن ندارد که زندانی ها می باید همواره آماده سخنرانی ها و برنامه های آنان می‬
‫بودند ‪ -‬که کم کم وقت زیادی می گرفت‪ .‬به هیچگونه فعالیت بدون برنامه ریزی شده اجازه داده نمی شد‪ ٬‬محیط اطراف هیچگونه‬
‫شوقی و تحریکی احساسی در زنانیان برنمی انگیخت‪ ٬‬صرفا ً به این دلیل که هیچ پنجره ای در آنجا نمی دیدی‪ .‬هر شب سه‪ ٬‬چهار‬
‫ساعت پس از خوابیدن زندانی ها‪ ٬‬آنها را بیدار می کردند تا قوانین و مقررات زندان را از حفظ بگویند‪ ٬‬هر کس که نمی توانست‬
‫آنها را بدون اشتباه برشمارد‪ ٬‬تنبیه می شد‪ .‬زندانی ها یک یا دو تن از زندانبانان را که نمی خواستند در نمایش مسخره قدرت‬
‫شرکت کنند و می خواستند به زندانی ها کمک کنند تا این روزهای سخت را برای شان سخت تر از آنی که بود‪ ٬‬نکنند‪ ٬‬بچشم هالو‬
‫و په ِپه می دیدند‪.‬‬

‫از دید آنها سه قسم زندانبان بود‪ ‘ :‬زندانبان های خوب’ که هر از گاهی چیزی را به روی خود نمی آوردند یا به یکی از زندانی‬
‫ها خوبی کوچکی می کردند‪ ٬‬گروهی از زندانبان های میانه که ‘ سعی داشتند سختگیری کنند و از حق هم نگذرند’ و گروه آخری‬
‫که دو سوم زندانبان ها را در برمیگرفت‪ ٬‬کوشش داشتند رفتارشان با زندانی ها از روی دشمنی‪ ٬‬دلبخواه‪ ٬‬بدخواهانه و کین توزانه‬
‫باشد‪ .‬این ها بیشترین استعداد خود را در کشف تحقیر های جدید بکار می بردند‪ .‬واکنش زندانی ها در برابر این وضعیت جدید‬
‫چگونه بود؟‬

‫مقاومت زندانیان بسادگی شکسته نشد‪ ٬‬آنها حتی کوشیدند باهم همدست شوند و جلو زندانبان ها در بیایند‪ .‬اما پس از آنکه آن نقشه‬
‫روز دوم در نطفه خفه شد‪ ٬‬مقاومت اکثر آنها در هم شکست؛ طولی نکشید آنان چنان عوض شدند که زیر احساس های درماندگی‪٬‬‬
‫بیچارگی‪ ٬‬وابستگی‪ ٬‬امیدباختگی‪ ٬‬و گمنامی‪ ٬‬به زانو درآمدند‪ .‬یک نکته چشمگیر آن بود زندانیان در موارد اندکی که برای‬
‫گفتگوهای آزاد پیش می آمد ‪ -‬درست مانند عادت کردن به ثبت همه رویداد هایی که توسط دوربین های مخفی می شد ‪ -‬حد اکثر‬
‫‪ ٪۱۰‬وقت شان را در باره مسائل شخصی زندگی شان مانند دوست دخترهای شان‪ ٬‬برنامه های کاری شان‪ ٬‬سرگرمی های شان‪٬‬‬
‫خانواده های شان صحبت می کردند‪ .‬بیشترین بخش از صحبت های آنان روی رویداد های زندان دور می زد‪ .‬زیمباردو و‬
‫همکاران او می گویند‪ ٬‬زندانی ها با آن کار به تشدید فشار شرایط روی حالت روحی خود می افزودند‪ .‬همچنین گمان میرود ‪٪۸۵‬‬
‫از ایراد گیری ها در باره هم‪-‬بندی های خود‪ ٬‬تاثیر منفی داشت‪ .‬اکثر زندانی ها گوشه گیر شده بودند‪ ٬‬حالتی درخود فرورفته‪٬‬‬
‫واکنشی و واداده داشتند‪ .‬نمی خواستند بچشم بیایند‪ ٬‬سعی داشتند بی آنکه چهره و شخصیتی داشته باشند‪ ٬‬در گمنامی و ناشناختگی‬
‫محو گردند ‪ -‬گرایشی چشمگیر در مردمی که می کوشند‪ ٬‬در شرایط بسیار نیرومند‪ ٬‬تاثیر گذار و پیوسته دگرگونی پذیری که‬
‫هیچگونه تاثیری روی آن نمی توانند بگذارند‪ ٬‬خود را روی پا نگهدارند‪ .‬این آزمایش بسیار دهشتناک می باشد‪ ٬‬چرا که همه آنچه‬
‫را آن بنمایش می گذارد‪ ٬‬با آنچه که در دو بازداشتگاه آدم سوزی آلمانی ها بر سر روانپزشک‪ ٬‬برونو ِبتلهایم‪ ٬‬در سالهای ‪- ۱۹۳۸‬‬
‫‪ ۳۹‬آمد (بخش های ‪ ۴‬تا ‪ ۷‬کتاب بتلهایم‪ ۱۹۸۳ ٬‬را ببینید)‪ ٬‬همسانی دارد‪ .‬زیمباردو می افزاید‪ ٬‬بسی شگفتی آور است که شرکت‬
‫کنندگان با چه سرعتی در قالب نقش خود فرو رفتند‪ ٬‬هویت هر روزی خویش را از دست دادند و زان پس راهی برای جلوگیری‬
‫از تسلط و حاکمیت شرایط اعمال شده روی رفتار و افکار خویش نیافتند‪ .‬پس از پایان‪ ٬‬همه آنهایی که به پشت سر می نگریستند‪٬‬‬
‫باور شان نمی شد که آن فقط شش روز طول کشیده بود‪.‬‬

‫زیمباردو در پایان مقاله خود می نویسد‪ ٬‬خیال کنید همه این آدم ها را در یک زندان واقعی جمع کرده بودند‪ .‬شکی نمی توان داشت‬
‫که برای توضیح به خصلت های شخصی چنگ زده می شد و می گفتند در میان جماعات زندان از این چیز ها زیاد پیش می آید‪:‬‬
‫پرخاشگری آزارگونه در میان زندانبانان‪ ٬‬آسیب اجتماعی ( سوشیو پتی = الگوی رفتارها و گرایش های جامعه ستیز مانند فریب‬
‫دادن‪ ٬‬دوز و کلک‪ ٬‬تندی و پرخاشگری و نداشتن همدردی و دلسوزی به دیگران‪ .‬شوشیوپتی را نمی توان تشخیص داد و از آنرو‬
‫نباید آنرا با سایکوپتی یکی دانست ‪ -‬م‪ ).‬در میان زندانیان‪ .‬ما خیلی ساده عادت داریم رفتارهای آدم ها را با این پندار توضیح دهیم‬
‫که آنها نشانه ها و رگه های شخصیتی ثابت و دائمی دارند‪ .‬بخش نخست این کتاب را نیز با همان مطالب آغاز کردیم؛ دنبال‬
‫ویژگی و خصلتی گشتیم که می شود آنرا جدا کرد و علت العلل همه خشونت ها در این جهان دانست‪ .‬تفاوت نظریه ها همچنانکه‬
‫دیدیم به این پرسش رسید که آیا می باید آن خصلت ها را مادرزادی و ارثی ببینیم یا آموخته شده توسط برخی از آدم ها‪.‬‬

‫زیمباردو می گوید‪ ٬‬در توجیه رفتار آدمی‪ ٬‬ما گرایش داریم از فرضیه های دیسپوزیسیون ( هنگامی که می خواهیم از رویدادی یا‬
‫رفتاری سر دربیاوریم‪ ٬‬پاره ای خصلت ها به آنها انتساب می کنیم ‪ -‬م‪ ).‬بهره بگیریم‪ .‬در نتیجه در جستجوی خود برای یافتن راه‬
‫چاره ای به مشکلی اجتماعی‪ ٬‬توجه ما همواره به افراد مشکل آفرین یا گروه هائی معطوف می گردد که مشکل ایجاد می کنند‪.‬‬
‫پس برای رفع کمبود یقه آن افراد را می چسبیم‪ :‬از طریق مجزا کردن آنها‪ ٬‬ایجاد انگیزه در آنها‪ ٬‬زندانی کردن آنها‪ ٬‬نابود کردن‬
‫آنها‪ .‬در اینگونه اقدامات‪ ٬‬چیزی که از آن تغافل می کنیم‪ ٬‬این است بخش بزرگی از تفاوت های رفتارهای آدمی را عوامل‬
‫وضعیتی تعیین می کند‪ .‬از آنرو درست نیست که در گام نخست دنبال فرضیه های دیسپوزیسیونل بگردیم‪ ٬‬می باید نخست دنبال‬
‫‪44‬‬

‫فرضیه های وضعیتی گشت‪ .‬می باید برای تغییر دادن شرایط در پی اوضاع نهادینه شده ای بگردیم که آن رفتار را ماندگار می‬
‫سازد‪.‬‬

‫ابتذال و پوچی آزار و بدخواهی دیگران‪ :‬هانا آرنت‪ ٬‬هاری مولیش و پتی گرو در آدم های عادی اندیشه های نژاد پرستانه را‬
‫دیدند‪ ٬‬شریف دریافت جوان های معمولی در آزمایش های میانگروهی او با هم درگیر میشوند‪ ٬‬میلگرام گذاشت آزمایش شوندگان‬
‫عادی به ’دانش آموزان‘ بی دفاع شوک هائی بدهند که می دانستند بسیار دردناک و پر خطر می باشد‪ ٬‬زیمباردو گذاشت‬
‫دانشجویان عادی نقش زندانی را بازی کنند و ناگزیر گشت آزمایش ها را زودهنگام متوقف کند‪ .‬گوئی کاربرد خشونت و زور‬
‫در این جهان نیازی به اهریمن خوها‪ ٬‬بدخواهان و روان نژندها ندارد‪ .‬این نخستین بار نیست که کسی آنرا می گوید‪ .‬نویسندگان‬
‫سرزمین های گوناگون‪ ٬‬پس از به وقوع پیوستن جنگ جهانی دوم‪ ٬‬آنرا نوشته و گفته اند‪.‬‬

‫در سال ‪ ۱۹۶۱‬اتو آدولف آیشمن توسط دادگاهی در اسرائیل به مرگ محکوم شد‪ .‬او پس از افتادن حکومت نازی ها به آرژانتین‬
‫گریخته بود‪ .‬سازمان امنیت اسرائیل پس از پانزده سال پی گیری‪ ٬‬توانست او را بیابد‪ ٬‬برباید و به اسرائیل ببرد‪ .‬آیشمن در طول‬
‫جنگ جهانی دوم مسئولیت اصلی انتقال یهودیان آلمان و سرزمین های اشغال شده توسط آلمانی ها به بازداشتگاه ها را داشت‪ .‬وی‬
‫با استعداد شگرف سازماندهی خود آن کار را انجام می داد‪ ٬‬بگونه ای که تا آستانه افتادن رژیم نازی ها از آن دست برنداشت و با‬
‫سختکوشی و پشتکار همچنان بدان ادامه می داد‪ ٬‬هرچند از باال دستور آمده بود که دست از آن کار بکشد‪ .‬نباید شگفت زده شد که‬
‫هم از سوی رسانه های گروهی و هم از سوی دادستان مردم‪ ٬‬از او به عنوان مردی یاد می شد ’که عطش سیری ناپذیری به‬
‫کشتار و شخصیتی گمراه و سادیست دارد‘ ( آرند‪.)۲۸ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬‬

‫هانا آر ْنت فلیسوف آلمانی که در اصل یهودی می باشد و پیش از جنگ به ایاالت متحده مهاجرت کرد و هاری مولیش ( نویسنده‬
‫مشهور هلندی ‪-‬م‪ ).‬در آن دادگاه شرکت کردند و پس از پایان دادگاه نوشته های شان را روی هم گذاشتند و کتابی شد ( آرنت‪٬‬‬
‫‪ ۱۹۶۳‬؛ مولیش‪ .)۱۹۶۲ ٬‬هر دو آنها معتقد هستند که آیشمن هیچ هم یک سادیست آدمکش نبوده است‪ .‬قبول این فرض که در این‬
‫جا با کسی سر و کار داریم ‪ ٬‬که می شود در خصوص او چهارچوب مفاهیم ’عادی‘ تئوری های جرم شناسی و روانپزشکی را‬
‫بکاربرد دارد‪ ٬‬بی فایده است‪ .‬از آن دیدگاه‪ ٬‬آیشمن تقریبا ً در همه زمینه ها ’آدمی‘ معمولی به نظر می آمد‪ .‬هانا آرنت از قول‬
‫وکیل مدافع آیشمن نقل می کند‪ ٬‬از دید او آیشمن ’شخصیت یک کارمند اداره پست را‘ داشت ( آرنت‪ .)۱۴۵ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬رفتارش با‬
‫زیردستانش دوستانه بوده‪ ٬‬هرگز در باره یهودی ها بدگوئی نکرده بود ( آرنت‪ .)۲۶ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬او اطالعات زیادی از صهیونیسم‬
‫داشت و چندین کتاب فلسفی در آن زمینه خوانده بود‪ .‬هرچند خوب می دانست که چه اتفاق می افتد و نقش خود وی در آن چیست‪٬‬‬
‫اما خودش هرگز قطره ای خون نریخته بود‪ .‬وی آن کسی بود که پس از دادگاهی شدنش از او با قاتل پشت میز نشین یاد می شود‬
‫( خودش نمی کشد‪ ٬‬اما کشتار دیگران را سازمان می دهد ‪-‬م‪ .).‬بگفته آرنت هیچ چیز در مورد آیشمن به چیزی اهریمنی و‬
‫بدنهادی عمیق اشاره نمی کرد؛ در او چیزی نبود که از وی یکی از بزرگترین تبهکاران روزگار خود را بسازد ( آرنت‪٬ ۱۹۶۳ ٬‬‬
‫‪ .)۲۸۷‬او در روی صندلی محاکمه نیز مانند یک کارمند نمونه ظاهر می شد ‪ -‬خانواده اش کت و شلواری سرمه ای برایش‬
‫فرستاده بودند تا با سر و وضع خوب ظاهر شود ‪ -‬با نگرانی می گفت کار بسیار دشواری بود تا بتوانی طوری برنامه ریزی کنی‬
‫که همه ترن ها سر ساعت به جاهایی که در نظر گرفته شده بود برسند و همکاری با اشخاص دیگری که وی با آنها همکاری‬
‫میکرد‪ ٬‬سختی های خود را داشت‪.‬‬

‫پس آیشمن چه خصلتی داشت؟ بگفته هر دو‪ ٬‬آرنت و مولیش او اطاعت و متابعت می کرد‪ .‬در دادگاه او به چیزی استناد می کرد‬
‫که خیلی ها در جایگاه او کرده اند‪ :‬به فرمان ( مولیش‪ .)۱۲۳ ۱۹۶۲٬ ٬‬وی بارها اظهار داشت هرگز سر خود آن دستورها را‬
‫نمی داد و به گفته مولیش‪ ٬‬حقیقت را می گفت‪:‬‬

‫اگر در آن سال ها بجای آدولف هیتلر‪ ٬‬آلبرت شوایتزر ( پزشک‪ ٬‬فیلسوف‪ ٬‬نویسنده‪ ٬‬نوازنده و ‪ ...‬شناخته شده آلمانی که سالها برای کمک و‬
‫درمان افریقائی ها در آن قاره بسر برد ‪-‬م‪ ).‬فرامانروای آلمان می شد و آیشمن دستور می گرفت همه بیماران سیاهپوست را به بیمارستان های‬
‫مدرن ببرد‪ ٬‬بدون تردید آن کار را ‪ -‬با همان خرسندی‪ ٬‬شوق و وقت شناسی ‪ -‬میکرد که آن یکی کار را کرده بود‪ .‬او تبهکاری نیست که دست‬
‫به هر کاری بزند ( مولیش‪.)۱۲۴ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬‬

‫پیرو گفته های هر دو نویسنده آیشمن در این خصوص یک استثنا بشمار نمی آید‪ .‬هانا آرنت می افزاید‪ ٬‬مشکل آیشمن آنجاست که‬
‫مانند او بسیارند‪ :‬نه کج اندیش‪ ٬‬کج رفتار یا مردم آزار‪ ٬‬که تنها و تنها ’بسیار عادی‪ ٬‬به طرز ترسناکی عادی‘ ( آرنت‪٬ ۱۹۶۳ ٬‬‬
‫‪ .)۲۷۶‬دستیار وکیل آیشمن‪ ٬‬او را ’بسیار عادی‘ می بیند و می گوید‪ ٬‬میلیون ها آدم دیگر هم اگر جای او به ایستند‪ ٬‬همان را‬
‫خواهند کرد ( مولیش‪ .)۴۸ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬مولیش می گوید که آنها ’گروهی از مقامات پژمرده‪ ٬‬خشکیده و خدا گم کرده ای بودند‪ ٬‬که‬
‫‪45‬‬

‫وظایفِ خدا گم کرده و از خدا دور گشته خود را انجام می دادند‘ ( مولیش‪ .)۱۶۰ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬در گفته های همه این سخن گویان‬
‫پژواک درماندگی را‪ ٬‬در یافتن علت بزرگترین تباهکاری تاریخ می توان شنید که به چیزی نمی رسد مگر این نتیجه گیری؛ از‬
‫دید آرنت‪ ٬‬آموزه ای که از آن دادگاه می توان گرفت‪ ٬‬آنست آنچه ’بسیار عادی است‘‪ ٬‬می تواند بدبختی های بیشتری به دنبال آورد‬
‫تا غرائز شیطانی ( آرنت‪ .)۲۸۸ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬پیرو گفته های هر دو آنها ( آرنت و مولیش)‪ ٬‬اگر میشد مسئولیت آن بدبختی را بگردن‬
‫اهرمن خو ها و تبهکاران انداخت‪ ٬‬بهتر می شد با آن کنار آمد‪.‬‬

‫مردم عادی‬
‫ی چند‪-‬ریختی و کارآمدی گشت‪ ٬‬با‬ ‫پس از آنکه جنگ به پایان رسید‪ ٬‬آلمان در دوره کوتاه شگفت انگیزی یک دمکراسی باختر ِ‬
‫سیستم چند حزبی‪ ٬‬با ویرتشافتس ُوندر ( معجزیه اقتصادی آلمان)‪ ٬‬با خدمات اجتماعی فراوان‪ ٬‬زندگی شکوفان فرهنگی و آزادی‬
‫ابراز عقیده‪ .‬بخش بزرگی از آنرا همان مردمی ساختند که تا دیروز اس اس های مسلح‪ ٬‬گشتاپو ها و گروه های عملیات را می‬
‫ساختند‪ .‬در پایان آزمایش ها زیمباردو‪ ٬‬میلگرام و همکاران آنها‪ ٬‬شرکت کنندگان را دعوت می کردند تا در باره اهداف و زمینه‬
‫های آزمایش ها آنان را روشن سازند‪ .‬در مورد زیمباردو مراقبت های بعدی ( رسیدگی های پس از عمل‪ ٬‬آزمایش‪ ٬‬درمان و ‪- ...‬‬
‫م‪ ).‬زمان بیشتری برد و نزدیک به یک سال طول کشید‪ ٬‬چون او و همکارانش‪ ٬‬مانند آزمایش شوندگان بدان نیاز داشتند‪ .‬اما تاریخ‬
‫جهان می باید بدون امکانات و تمهیداتی از این دست می ساخت و کنار می آمد‪.‬‬

‫شریف؛ اش؛ شاختر‬


‫آیا پیروی و متابعت کردن ( میلگرام‪ ٬‬آرنت‪ ٬‬مولیش) و اوضاع و احوال (حاکم بر‪-‬م‪ ).‬شرایط (زیمباردو)‪ ٬‬آن دو عاملی هست که‬
‫برای روشن شدن بدبختی هایی که آدم های ’عادی‘ برسر دیگران می آورند‪ ٬‬کافی می باشد؟ بگمان ما یک عامل دیگر هم هست‬
‫که نمی توان از تاثیر آن چشم پوشی کرد‪ :‬همرنگ و دمساز شدن ( کانفورمیسم)‪ .‬مدت ها پیش‪ ٬‬پژوهشگران به وسیله چند‬
‫آزمایش‪ ٬‬نشان داده اند نقش همرنگ و دمساز شدن تا چه حد زندگی اجتماعی می تواند اهمیت داشته باشد‪.‬‬

‫مظفر شریف‪ ٬‬مدت ها پیش از آزمایش اردوی جوانان‪ ٬‬بکمک اتوکینِتیکس موومنت ( پنداری برخاسته از سیستم بینائی‪ .‬اگر در‬
‫اتاق تاریکی برای مدتی به یک نقطه روشن ثابت بنگریم‪ ٬‬می بینیم آن نقطه حرکت می کند‪-‬م‪ ).‬یک آزمایش گروهی انجام داد‪.‬‬
‫اگر کسی در اتاق کامالً تاریکی به یک نقطه نور ثابت و بی حرکتی نگاه کند‪ ٬‬کم کم احساس می کند نقطه نور حرکت می کند‪.‬‬
‫رجع بینائی همراه با فرایند های فیزیولوژیک و ویژه ای می باشد‪ .‬مسیر لرزان و بسته‬
‫این امر به سبب نبود یک چهارچوب م ِ‬
‫حرکت نقطه نور در مورد هر کسی شکل خود را دارد‪ ٬‬با این همه به آسانی می شود مسیر حرکت آنرا ثبت کرد‪ .‬در آن عده از‬
‫آزمایش شوندگان که از این پدیده آگاهی ندارند‪ ٬‬این توهم پیش می آید که نقطه نورانی واقعا ً حرکت می کند‪ .‬شریف اول گذاشت‬
‫افراد آزمایش شونده با بانگ بلند بگویند نقطه نورانی چگونه حرکت می کند‪ .‬این داده ها استانداردی را پدید میاورد که نشان می‬
‫داد درک و دریافت شرکت کنندگان از حرکت اتوکینِتیکس تا چه حد از همدیگرفرق می کند‪ .‬پس از آن شریف همان آزمایش را‬
‫با گروه های دو تا سه تنی انجام داد؛ که باهم در آزمایش شرکت می کردند و با بانگ بلند می گفتند‪ ٬‬از دید آنها‪ ٬‬نقطه نورانی‬
‫چگونه حرکت می کند‪ .‬پس از مدت کوتاهی در آن گروه ها‪ ٬‬در باره چگونگی حرکت نقطه مذکور اجماع به وجود می آمد‪ .‬حتی‬
‫پس از آنکه افراد آزمایش شونده یکبار دیگر در گروه های کوچک و جداگانه آزمایش می شدند‪ ٬‬اجماع همچنان ماندگار میشد‪.‬‬
‫هنگامی که شریف آزمایش شوندگان گروه نخست را کم کم با افراد دیگر جایگزین ساخت‪ ٬‬دیده شد اتفاق نظری که در گروه اول‬
‫به وجود آمده بود‪ ٬‬به ’نسل جدید‘ انتقال داده شده است‪ .‬این روند را تنها به یک راه می توان توضیح داد‪ :‬با توجه به اینکه نقطه‬
‫مورد نظر در واقعیت ثابت می ماند و تکان نمی خورد‪ ٬‬درک و دریافت افراد جداگانه از حرکت ظاهری آن نقطه ازهم متفاوت‬
‫می باشد‪ ٬‬به وجود آمدن اتفاق آراء تنها به این دلیل می تواند باشد که آنان روی همدیگر تاثیر گذاشته اند‪ .‬به سبب نبود چهارچوب‬
‫مرجع عینی‪ ٬‬کسانی که در آنجا حضور دارند‪ ٬‬آن وظیفه را بگردن می گیرند ( براون‪ ۱۹۸۸ ٬‬را ببینید)‪ .‬آیا هنگامی که یک چنین‬ ‫ِ‬
‫چهارچوب مرجعی وجود دارد‪ ٬‬این گرایش به همرنگ و دمساز شدن از میان می رود؟‬

‫در سال های دهه پنجاه ( سده گذشته ‪-‬م‪ ).‬اس‪ .‬ئی‪ .‬اش یک سری آزمایش هایی در زمینه سازگاری و همرنگی در گروه ها انجام‬
‫داد‪ .‬طرح آن آزمایش ها بگونه ای بود که در زیر می آوریم‪ .‬یکی از آزمایش شوندگان سر ساعت مشخصی که قرار گذاشته شده‬
‫است‪ ٬‬به دیدن سرپرست آزمایش میرود‪ .‬سرپرست او را به اتاقی می برد که پیش از او پنج شرکت کننده دیگر نیز آمده اند و‬
‫منتظر آمدن او هستند؛ پس از اندکی آخرین شرکت کننده نیز می آید و آزمایش شروع می گردد‪ .‬سرپرست آزمایش به آنان‬
‫توضیح می دهد که آزمایش‪ ٬‬پژوهشی در باره دریافت بینائی می باشد؛ در این آزمایش چند بار کارتی نشان داده می شود که روی‬
‫‪46‬‬

‫آن خطی ایستاده ( و نه خوابیده) کشیده شده است‪ .‬روی کارت های دیگر سه خط خوابیده در اندازه های متفاوت دیده می شد؛ از‬
‫آزمایش شوندگان خواسته می شد بگویند درازای خط ایستاده با درازای کدام یک از خط های خوابیده برابر می باشد‪ .‬آنها دور‬
‫میزی نشسته بودند و می بایست در جهت حرکت عقربه های ساعت‪ ٬‬به نوبت نظر شان را می گفتند‪ .‬در کل آزمایش ‪ ۱۲‬بار‬
‫انجام می شد و آنها هم ‪ ۱۲‬دور نظر شان را می دادند‪ .‬اما غیر از آن شرکت کننده ای که سرپرست آزمایش او را همراهی کرده‬
‫بود‪ ٬‬بقیه آنها از همدستان او بودند که به انها گفته شده بود همگی باهم یک پاسخ غلط را بدهند‪ .‬با توجه به اینکه شخص آزمایش‬
‫شونده تنها جلوتر از یک شرکت کننده به درون سالن آزمایش آمده بود‪ ٬‬پس نخست نظر پنج شرکت کننده دیگر را‪ ٬‬که آشکارا در‬
‫تناقض با نظر خود او بود‪ ٬‬می شنید تا نوبت به خود او برسد‪ .‬این آزمایش از آن باره با آزمایش شریف فرق داشت که در اینجا‬
‫یک چهارچوب مرجع عینی وجود داشت‪ .‬خطوط نشان داده شده به وضوح قابل رویت بود‪ ٬‬در پیش‪-‬آزمایش که برای کنترل از‬
‫تک تک شرکت کنندگان به عمل آمد‪ ٬‬روشن گردید امکان خطا بسیار اندک می باشد‪ ٬‬پس اگر در نشست آزمایش واقعی پاسخ‬
‫آزمایش شونده با پاسخ های غلط دیگران همسو می شد‪ ٬‬تنها یک نتیجه گیری متصور بود‪ :‬شخص آزمایش شونده علی رغم‬
‫موجود بودن یک چهارچوب مرجع بینایی‪ ٬‬خود را با داوری نادرست گروه همرنگ و دمساز ساخته بود‪ ۳۷ .‬درصد از کل پاسخ‬
‫ها در همراهی با پاسخ غلط اکثریت بود‪ .‬در پایان چون از آنها در باره پاسخ های شان پرسیده شد‪ ٬‬روشن گشت پاسخ های‬
‫نادرست هم گروهی ها از چشم هیچکدام شان پنهان نمانده بود‪ .‬اکثریت آنها به قضاوت گروه شک نکرده بودند‪ ٬‬شک آنها بیشتر به‬
‫پاسخ های خودشان بوده است؛ حتی آن عده از آزمایش شوندگان که پاسخ های مستقل خود را داده بودند‪ ٬‬در پایان آزمایش اظهار‬
‫می کردند در اینکه پاسخ درست را برگزیده باشند شک داشتند ( کرش‪ ۵۰۷٬ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬براون‪.)۹۳ ٬ ۱۹۸۸ ٬‬‬

‫دستاورد این آزمایش از دو باره چشمگیر می باشد‪ .‬نخست آنکه‪ ٬‬در شرایط و مواردی نیز که آشکارا کنترلی بیرونی برای‬
‫قضاوت اکثریت وجود دارد‪ ٬‬فشار برای همرنگ شدن‪ ٬‬بر قضاوت شخصی غلبه می کند‪ .‬دوم آنکه‪ ٬‬در جمعی از افراد که برای‬
‫نخستین و آخرین بار گردهم آورده شده اند‪ ٬‬بی آنکه باهم تماسی و آشنائی پیشین داشته باشند‪ ٬‬نمی توان از گروهی سخن گفت که‬
‫هنجارها‪ ٬‬ارزش ها و مقررات تنبیهی خود را دارد‪ .‬از اینجا می توان دانست در گروه هایی که آنها وجود دارد ( هنجارها‪ ٬‬ارزش‬
‫ها‪ ٬‬و ‪- ...‬م‪ ).‬فشار روی افراد برای همگون و سازگار شدن چه قدر زیاد می باشد (برای نمونه‪ ٬‬حزب فقط حزب هللا‪ ٬‬رهبر فقط‬
‫‪- ...‬م‪.).‬‬

‫اس‪ .‬شاختار رفتار آدم ها را در گروه های بحث و بررسی می کرد‪ .‬او گروهی از آدمها را گرد آورده و از آنها خواسته بود‬
‫برای پاره ای مسائل بهترین راه حل را بیابند‪ .‬از میانگین شرکت کنندگان که به نُه تن میرسید‪ ٬‬سه تن از همکاران سرپرست‬
‫آزمایش بودند‪ ٬‬بی آنکه دیگران از آن بوئی ببرند‪ .‬به یکی از آن یکی از آن سه تن سپرده بودند تا می بیند گروه بسوی اتخاذ‬
‫موضعی جمعی پیش میرود‪ ٬‬از موضع مخالف آن دفاع کند‪ .‬به دومی گفته بودند از ابتدا موضع مخالف بگیرد‪ ٬‬اما در نیمه های‬
‫راه موضع خود را عوض کرده به اکثریت بپیوندد‪ .‬کار سومی آن بود که از آغاز با اکثریت همراه شود‪ .‬این آزمایش دو نتیجه‬
‫داشت‪ .‬اوالً مشخص شد بیشترین ارتباط ها با شرکت کننده ’گمراه شده‘ صورت می گیرد‪ .‬هدف از آن کار را می شود حدس زد‪:‬‬
‫آنها می خواهند فرد ’ره گم کرده‘ را دوباره به براه راست ( موضع دیگران) هدایت کنند‪ .‬فرد دوم نیز در آغاز توجه بسیار‬
‫دریافت می کرد‪ ٬‬تا اینکه می پذیرفت او را به راه راست آورند‪ ٬‬پس از آن دیگر بهش توجه چندانی نمی شد‪ .‬فرد سوم همچنانکه‬
‫پیش بینی می شد‪ ٬‬از اعضای دیگر گروه توجه بیشتری دریافت نکرد‪ .‬نکته دوم آن بود‪ ٬‬هنگام پرکردن فهرستی از پرسش هائی‬
‫که در پایان آزمایش به شرکت کنندگان داده بودند تا از طریق نمره دادن مشخص کنند با کدام یک از شرکت کنندگان‪ ٬‬به ترتیب‬
‫نمره‪ ٬‬دوست داشتند یکبار دیگر نشستی داشته باشند‪ ٬‬روشن شد که بیشترین قضاوت منفی در باره همدست ’گمراه‘ سرپرست‬
‫آزمایش بوده است ( براون‪ ۱۰۵- ۱۰۳ ٬ ۱۹۸۸ ٬‬را ببینید)‪.‬‬

‫این آزمایش ها بما چه می آموزد؟ نخست آنکه گرایش به سازگار و همگون شدن شدید می باشد‪ ٬‬حتی هنگامی که رفتار جداگانه و‬
‫’کجروانه‘ پیامد های ناگوار نداشته باشد‪ .‬دیگر آنکه‪ ٬‬کسی که رفتار ’کجروانه‘ در پیش می گیرد‪ ٬‬در اعضای دیگر گروه احساس‬
‫های منفی برمی انگیزد‪ ٬‬از سوی آنان زیر فشار گذاشته می شود تا از راه رفته برگردد‪ ٬‬این نیز کاریست که بی گمان گرایش به‬
‫سازگاری و همگونی را به طرز چشمگیری تشدید می کند‪ .‬از آن گذشته آزمایش های یاد شده بما می آموزد پدیده های این چنینی‬
‫را می توان فراخواند ( باز آفرینی کرد) و در آزمایش های آزمایشگاهی بررسی نمود‪ ٬‬آزمایش هایی که در آنها شرکت کنندگان‬
‫همدیگر را نمی شناسند‪ ٬‬برای مدت کوتاهی با هم تماس پیدا می کنند و به احتمال زیاد پس از آن دیگر همدیگر را نمی بینند‪.‬‬
‫ناگفته پیداست‪ ٬‬در زندگی واقعی که از یکسر زندگی کردن در گروه ها برای افراد اهمیت بسیار باالئی دارد‪ ٬‬و از آنسر در گروه‬
‫ها مجازات کسانی که از همراهی و همرنگی با گروه خودداری می کنند‪ ٬‬با سختگیری و شدت بیشتر همراه است‪ ٬‬فشار روی‬
‫افراد برای تمایل به همراهی و همرنگی با گروه‪ ٬‬نمی تواند کمتر باشد‪.‬‬
‫‪47‬‬

‫برونو بتلهایم‬
‫برونوبتلهایم تعریف می کند تا چه اندازه فشار و اجبار به همرنگی و همگونی در بازداشتگاه های نازی ها زیاد بود و راهی برای‬
‫گریز از آن نمی گذاشت‪ .‬نه تنها در بازداشتگاه های نازی ها‪ ٬‬در زندگی روزانه نیز روند مجازات نکردن فرد به سبب زیرپا‬
‫گذاشتن مقررات پوچ و پیش پا افتاده و بجای آن مجازات کردن گروهی که فرد بدان تعلق دارد‪ ٬‬فزونی می یافت‪ .‬در اکثر موارد‬
‫نیز بی آنکه حساب و کتابی در کار باشد‪ ٬‬یقه چند تن از اعضای گروه را می گرفتند و ‪ . ...‬این اقدامات نه تنها در بازداشتگاه‬
‫های نازی ها و در سرزمین های اشغالی اعمال می گردید‪ ٬‬که در مورد مردم کشور خود نیز بکار برده می شد‪ .‬از پیامدهای آن ‪٬‬‬
‫زیرپا نهاده شدن یکی از شرایط پایه ای خودگردانی فرد‪ ٬‬روی پای خود ایستان و پاسخگو بودن فرد در برابر برابر کارهای خود‪٬‬‬
‫بود‪ .‬یکی دیگر از پیامدها تنبیه دسته جمعی آن بود ابراز رفتار های حاکی از عدم رضایت‪ ٬‬نه تنها از سوی کسانی که قدرت در‬
‫دست شان بود‪ ٬‬مجازات می شد‪ ٬‬بلکه از سوی گروه خودی نیز‪ ٬‬که منافع اش را در پیروی همه از ایدئولوژی حاکم و گردن نهادن‬
‫بدان می دید‪ ٬‬تنبیه و تقبیح می شد‪ .‬همچنین بچه ها نیز تشویق می شدند افراد خانواده خود‪ ٬‬آموزگاران و هم‪-‬کالسی های شان را‬
‫که در باره رژیم و مقررات آن نظرات منفی داشتند‪ ٬‬لو بدهند ( بتلهایم‪.)۱۸۷ ٬ ۱۷۰ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬‬

‫بتلهایم همچنین تصویری از دشواری ها و تضاد های فراوانی را می دهد که سرباز زنندگان از همرنگ و همگون شدن با‬
‫مقررات بازداشتگاه های نازی ها پیدا می کردند‪ .‬آنها می توانستند انزجار خود را نشان دهند‪ ٬‬اما بیدرنگ می باید خود را آماده‬
‫عواقب پر خطر آن می کرد‪ .‬تنها کار دیگری که می توانستند بکنند‪ ٬‬این بود دم فرو بندند و ناخشنودی خود را نهان دارند‪ ٬‬وانمود‬
‫کنند که مخالفتی ندارند‪ .‬اما آن دم فروبستن و قورت دادن میان زندگی و آموخته های فرد تنش به وجود میاورد و وی ناگزیر می‬
‫شد تاوان روانشناختی آنرا بپردازد‪ .‬در زندگی اجتماعی آنان گوشه و کناری نمی ماند که از این کالف سر درگم‪ ٬‬در امان بماند‪.‬‬
‫بدین سان کسانی که تن به سازش و همگونی ( همکاری‪-‬م‪ ).‬نمیدادند‪ ٬‬پیوسته در درون خود با تنش دست بگریبان بودند‪ .‬نمونه ای‬
‫میاوریم‪ :‬سالم و علیک معمولی میان ’شهروندان‘ برداشته شده بود؛ همه بازداشت شدگان ناگزیر بودند سالم هیتلری بکنند‪ .‬مفهوم‬
‫نمادین آنرا نباید کم گرفت‪ .‬هر بار که یکی از مخالف های رژیم سالم هیتلری می کرد‪ ٬‬او را گریزی از این احساس نبود که به‬
‫باورهای خود خیانت کرده است‪ ٬‬با همه پیامدهائی که آن روی تندرستی روانیش داشت‪ .‬در مواردی آن تشدید میشد‪ ٬‬چون مردم و‬
‫بچه های مدرسه را مجبور می کردند سوگند وفاداری به فوهرر ( رهبر) یاد کنند‪ .‬این تنش فزاینده را نمی شد با گذشت زمان‬
‫حفظ کرد و سر آخر روزی می رسید که آنها از سرسختی دست می کشیدند‪ ٬‬خود را از درون‪ ٬‬باورهای شان و احساس های شان‬
‫نیز با ایده ها و روند هایی که سیطره آنها بر همه چیز و هم جا گسترده بود‪ ٬‬همرنگ و همگون سازند‪ .‬سر آخر او نیز یکی از‬
‫آنان می گشت ( همان جا‪ ۲۹۰ ٬‬تا ‪.)۲۹۲‬‬

‫فرمان بری و سازگاری‬


‫هیچکس نمی تواند یکسره از دام این دو بجهد‪ ٬‬دست کم خیلی کمتر از آنی که خیلی ها دوست دارند در باره خود گمان کنند‪ ٬‬می‬
‫توانند از آن بجهند‪ .‬آیشمن ’تبهکار کارکشته ای نبود که دست به هر کاری بزند‪ ‘.‬اکنون از آن دیدگاهی که در بخش نخست این‬
‫ت و گرایش به خشونت‪٬‬‬ ‫کردن خشونت و کاربرد زور سلطه داشت‪ ٬‬بسی دور گشته ایم‪ .‬در آنجا برای یافتن عل ِ‬ ‫ِ‬ ‫کتاب روی تئوریزه‬
‫بیشتر میان چیزهای مادرزادی و ارثی می گشتیم تا آموخته‪ .‬در این میان آن دیدگاه از میان رخت بربسته و جای آن را عوامل‬
‫بسیار دیگر گرفته است؛ سازگاری با هنجارهای گروهی‪ ٬‬روابط کارکردی میان گروه ها‪ ٬‬متابعت‪ ٬‬تفاوت های گزاف در داشتن‬
‫قدرت و همرنگ و همگون شدن جلو دید ما را پرکرده است‪ .‬هیچکدام از عواملی که یاد شد به تنهایی موجب خشونت و کاربرد‬
‫زور نمی گردد‪ .‬اگر در تاریخ آدمی یکی دو دگرگونی پیش می آمد‪ ٬‬جلو فرستاده شدن آدم ها به بازداشتگاه های نابودی توسط‬
‫آیشمن گرفته میشد و او ’سیاه پوستان بیمار‘ را نجات میداد‪ .‬اما این به دید و برداشت ما از آدمی روشنی نمی بخشد و ما را گامی‬
‫پیش نمی برد‪ .‬نیازی نیست که برای توجیه شرارت و بدسگالی در جهان دست به دامن اهریمن‪ ٬‬فرود گنه آلود و همچنین‬
‫پرخاشگری شویم‪’ .‬نباید دنبال تبهکاران گشت‪ ٬‬می باید دنبال آدم های خیلی عادی گشت‪ .‬می باید هشیار بود و خوب به آینه نگاه‬
‫کرد ‘ ( مولیش‪.)۱۳۳ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬‬
‫‪48‬‬

‫میان پرده ‪۳‬‬


‫کاهش گرایی و تئوری چند مرحله ای‬
‫[کاهش گرایی به معنی توضیح فرایندها و پدیده های پیچیده زندگی بکمک قوانین فیزیک و شیمی می باشد‪ ( -‬در فلسفه) پیروان این راه باور‬
‫دارند که هستی های یک نوع خاص‪ ٬‬انباشت یا آمیزه ای از هستی های ساده می باشد که می توان آنها را با عباراتی که برای توضیح هستی‬
‫های ساده بکار می رود‪ ٬‬روشن ساخت ‪-‬م‪] .‬‬

‫در تئوری های فروید و لورنز رانش یا غریزه ‪ -‬حاال نمی خواهیم وارد این بحث شویم که آیا تفاوتی میان آنها هست‪ ٬‬یا نه ‪-‬‬
‫بمیان کشیده می شود؛ در تئوری آدورنو برعکس دیدگاه آنها‪ ٬‬از دید وبرداشتی سخن می رود که در کودکی کسب شده است‪ .‬در‬
‫هردو مورد‪ ٬‬آن‪ ٬‬چیزیست که در فرد یا ارگانیسم النه گزیده است‪ .‬انتقاد شریف به آنها این بود که خشونت جمعی کار یست‬
‫گروهی‪ ٬‬نه فردی‪ .‬تا مادام که همه هوش و حواس ما مصروف خصوصیات جداگانه فرد یا همه افراد باهم گردد‪ ٬‬هرگز نخواهیم‬
‫توانست ویژگی الگووار خشونت جمعی را چندان که باید روشن سازیم‪ .‬از آنرو بود که شریف اصطالح رابطه کارکردی و‬
‫هنجارهای گروهی را مطرح ساخت‪ .‬آنها به خصوصیات فرد کاری ندارد‪ ٬‬بلکه به ویژگی های گروه یا سیستم های میانگروهی‬
‫ربط پیدا می کند‪ .‬آن خصوصیات را نمی توان به خصوصیات فردی ترجمه کرد‪ ٬‬هرچندان هم بپذیریم که ’خشت‪ ٬‬خشت‘ ساختمان‬
‫گروه را افراد تشکیل می دهند‪ .‬آزمایش های میلگرام و زیمباردو نیز روی افراد صورت می گیرد‪ ٬‬اما بدون در نظر گرفتن متن‬
‫اجتماعی نمی شود آنها را توضیح داد؛ حرف شنوی و همرنگ و دمساز شدن مفاهیمی است که به شایستگی ها و گنجایش های‬
‫فردی در متن اجتماعی برمیگردد‪ .‬کسی که رانش پرخاشگری دارد‪ ٬‬در پی فرصتی است تا آنرا سر یکی خالی کند‪ ٬‬مگرآنکه آنرا‬
‫فرازش دهد یا سرکوب کند؛ آن تصویر در مفاهیمی چون رانش یا انگیزه رقم خورده است‪ .‬اما بدون فشار ذهنی سرپرست‬
‫آزمایش‪ ٬‬در آزمایشی که توی آزمایشگاه انجام می گرفت و آزمایش شوندگان از همه جا بی خبر‪ ٬‬در آن شرکت کرده بودند‪ ٬‬آنها‬
‫در آزمایش های میلگرام به یک انسان بی دفاع و بی گناه شوک الکتریکی نمی دادند و هرگز بدان راه کشیده نمی شدند؛ اطاعت‬
‫کردن و دمساز شدن‪ ٬‬مفهومی نیست که کاربرد زور و پرخاشگری در آن جای گیرد‪ .‬همان را می توان در مورد شرکت کنندگان‬
‫در زندان شبیه سازی شده زیمباردو گفت‪ .‬تفاوت میان آیشمنی که از پشت میز کارش آدم می کشت با آیشمنی که آدم ها را نجات‬
‫می دهد‪ ٬‬در تفاوت احتمال تاریخی میان آدولف هیتلر و آلبرت شوایتزر می باشد‪.‬‬

‫توضیح و تنویر پدیده های اجتماعی‪ ٬‬از طریق اشاره به خصلت های شخصی‪ ٬‬همان کاری که بیش و کم فروید‪ ٬‬لورنز و نظریه‬
‫(پردازان مغز هایی که خوب با جامعه جوش نخورده و یکی نشده اند‪ )٬‬می کردند‪ ٬‬نمونه ای از کاهش گرایی ( ریداکشنیسم) می‬‫ِ‬
‫باشد‪ .‬یک چنین نگرشی طرف‪-‬داران خود را دارد‪ ٬‬که در پاره ای علوم طبیعی نیز دستاورد هایی داشته است‪ .‬نمونه ای از آن در‬
‫ترمودینامیکا می باشد‪ ٬‬که در آن دمای یک شی به عنوان میانگین انرژی جنبشی مولکول ها به حساب می آید‪ .‬هنگامی که فروید‬
‫و لورنز به روش کاهشگرایانه در صدد توضیح خشونت برمیایند‪ ٬‬و آنرا در ’میانگین انرژی پرخاشگری‘ افراد درگیر می بینند‪٬‬‬
‫به آدمی بیش و کم همان ایده را می دهند‪ .‬خود فروید گمان می کرد‪ ٬‬دست کم در دوره خاصی از تفکرات اش‪ ٬‬تنکرد شناسی‬
‫(فیزیولوژی) پاسخ غائی را به خصوصیات شخصی رفتارها و احساس های آدمی خواهد داد‪ .‬بدین سان او امیدوار بود‬
‫روانشناسی واشکافی را بشود به تنکردشناسی کاهش داد‪ .‬تنکرد شناسان نیز به نوبه خود می باید دست بدامن بیوشیمی شوند و‬
‫کارشناسان بیوشیمی هم دست بدامن فیزیک گردند‪ .‬این استداللی پوچ و عبث می کوشد با دلیل تراشی بگوید این فیزیک ذرات‬
‫بنیادین است که دیر یا زود با توضیحی برپایه نظریه کوانتمی به غم ناشی از شکست در عشق یا کنوانسیون ژنو خواهد یافت‪.‬‬
‫اگر این ایده را روزی دولت بپذیرد‪ ٬‬باید گفت دانشگاه برای تاسیس دانشکده جدید بودجه کم خواهد آورد‪.‬‬

‫شریف از مخالفان کاهش گرائی می باشد‪ ٬‬اما دریچه سطح ویژگی های فردی را نمی بندد‪ .‬میان گروه ها روابط کارکردی (‬
‫رابطه کارکردی از ویژگی های گروه های جداگانه نمی باشد)‪ ٬‬هدف گروهی ( هدف گروهی از خصلت های فردی بشمار نمی‬
‫آید)‪ ٬‬نیز پرخاشگری فردی وجود دارد که‪ ٬‬بکنار از اینکه ریشه زیست شناختی دارد یا نه‪ ٬‬از مجاری روابط گروهی ’زهکشی‘‬
‫می شود‪ .‬در تئوری شریف این سطوح به همدیگر گره می خورد‪ :‬از آنرو نمی توان بسادگی گفت آن یک تئوری روانشناسی‬
‫است یا جامعه شناسی‪ .‬این چنین تئوری هائی را تئوری های چندالیه ( پخش شده به دلخواه‪ :‬در چند مرحله) می نامند‪ .‬برای‬
‫توضیح پدیده های اجتماعی به این گونه تئوری های چند الیه ای نیاز هست‪.‬‬
‫‪49‬‬

‫از آنرو در تئوری شریف به مساله سرشتی یا آموزشی بودن‪ ٬‬به این پرسش که آیا یک ویژگی مادرزادیست یا آموخته‪ ٬‬اهمیت‬
‫درخوری داده نمی شود‪ .‬پویائی روابط میان گروه ها در بند این گونه تناقض ها نمی ماند‪ .‬هرچند شریف نیز مانند بسیاری از‬
‫نظریه پردازان علوم اجتماعی‪ ٬‬از تئوری هائی مانند تئوری لورنز بیزاری می جوید‪ ٬‬اما اگر نیک بنگریم‪ ٬‬تئوری خود او هم زیاد‬
‫با آنها در تضاد نیست‪.‬‬

‫تئوری علیت‬
‫با نگاهی به بخش چهارم نه تنها روشن می شود رویکر ِد دیدگاه و نگرش کاهشی به پرخاشگری و کاربرد زور‪ ٬‬بسنده و کاآمد‬
‫نیست که در بررسی ها و جستجو ها برای یافتن دو سه دلیل روشن و قابل تشخیص به خشونت و بی رحمی‪ ٬‬چیزی دستگیر مان‬
‫نمی شود‪ .‬هنجارها و ارزش های فرهنگی ( پتی گرا)‪ ٬‬روابط کاربردی میان گروه ها ( شریف)‪ ٬‬پیروی و سرسپردگی ( میلگرام)‬
‫و همخو و همرنگ شدن ( اش) همه در آن نقشی دارد‪ ٬‬گرچه هنوز آن فهرست دنباله دارد‪ .‬تئوری هائی مانند تئوری های فروید‬
‫و لورنز تئوری های تک‪-‬انگیزه ای می باشد‪ ٬‬به این معنی که ظرفیت و گنجایش آنها در اشاره به یک علت اصلی می باشد‪ .‬این‬
‫فرض که یک رانش‪-‬غریزه پرخاشگری وجود دارد‪ ٬‬چیزی را بیان نمی کند‪ ٬‬یا خیلی اندک بیان می کند‪ .‬برای روشن شدن بیشتر‪:‬‬
‫بدون رانش یا میل جنسی‪ ٬‬روابط زناشوئی‪ ٬‬خبری شعر و شاعری های دلدادگی نمی بود‪ ٬‬تجاوز جنسی رخت برمی بست و‬
‫گوناگونی های روابط خویشاوندی رنگا رنگ در روی زمین‪ ٬‬چهره دیگری می یافت‪ .‬با این توصیف آیا می شود گفت علت بی‬
‫تابی ها و بی قراری های عشقی‪ ٬‬اشعار عشقی و زندگی قبیله ای سازمان یافته‪ ٬‬رانش جنسی می باشد؟ آیا رانش پرخاشگری‪ ٬‬یا‬
‫مغزی که از باره فرگشتی با شلختگی چیده شده‪ ٬‬علت و دلیل پرخاشگری و کاربرد زور می باشد؟ در این متن سخن گفتن از‬
‫علت‪ ٬‬به بیراهه رفتن است‪.‬‬

‫از این هم که بگذریم‪ ٬‬نظریه ای که پرخاشگری و بکارگیری زور را به رانش پرخاشگری نسبت می دهد‪ ٬‬از دیدگاه علمی که‬
‫بنگریم‪ ٬‬پایه کار خود را روی ایده مشکوک علیت می نهد‪ .‬اگر می شد پدید آمدن پرخاشگری را به سبب وجود یا پذیرفتن رانش یا‬
‫غریزه پرخاشگری توجیه کرد‪ ٬‬بر سبیل مثالی دلخواه‪ ٬‬می باید بتوان نیکوکاری و مهربانی را نیز به سبب وجود غریزه راستی و‬
‫درستکاری یا پذیرفتن آنها توجیه کرد‪ .‬در اصل می شود هر الگوی رفتاری را به این روش توجیه کرد و فهرست بی پایانی از‬
‫غرائز انسانی را تراشید‪ .‬از این کار ها می شود؛ در ایاالت متحده مدت ها یک چنین روانشناسی غرائز باب شده بود‪ .‬ویلیام مک‬
‫ی به ارث‬ ‫دوگال ( ‪ )۱۹۳۸ - ۱۹۸۷‬بر این باور بود که هر رفتار انسانی‪ ٬‬همچنین بده و بستان های اجتماعی‪ ٬‬حاصل رفتار غریز ِ‬
‫رسیده و از باره تجربی تعدیل و تصحیح یافته می باشد‪ .‬او غرائز فرار ( جنگیدن یا فرار کردن ‪-‬م‪ ٬).‬کنجکاوی‪ ٬‬پیری‪ ٬‬آزمندی‪٬‬‬
‫جمع آوری و انبار کردن و (اگر کمی آزادتر ترجمه کنیم) پرخاشگری را شناسائی کرد‪ .‬ادوین بورینگ‪ ٬‬شناخته شده ترین تاریخ‪-‬‬
‫دان روانشناسی‪ ٬‬که این داده ها از او به وام گرفته شده است‪ ٬‬می گوید این چنین روانشناسی یی مدتی محبوبیت داشت ’برای آنکه‬
‫خیلی صاف و ساده‘ به نظر می رسید‪ ٬‬اما تا روانشناسان دیدند هر کسی برای خود فهرستی ساخته‪ ٬‬بدون آنکه معیاری برای‬
‫درستی یا بهتر بودن آنها در میان باشد‪ ٬‬زود از دور رفت (بورینگ‪ .)۷۱۷ ٬ ۱۹۵۰ ٬‬برای چه نمی شود یک چنین چیزی را‬
‫پذیرفت و الگوی علّی نهفته در زیر آن‪ ٬‬کدامین نارسائی را دارد ؟‬

‫پوپر فیلسوف برای روشن شدن مساله گفتگوی خیالی زیرین را میاورد‪:‬‬
‫کارل ِ‬

‫آ‪ .‬برای چه امروز دریا این همه باال می آید؟‬

‫ب‪ .‬برای آن باال می آید که نپتون خشمگین است‪.‬‬

‫آ‪ .‬بر چه اساسی می گویی که نپتون خشمگین است؟‬

‫ب‪ .‬مگر نمی بینی امروز دریا این همه باال آمده است؟ هر بار که او خشمگین شود‪ ٬‬به همین اندازه باال می آید‪.‬‬

‫پوپر می گوید این استدالل درست نمی باشد‪ ٬‬چون توضیح آن در دایره بسته ای دور می زند‪ .‬برای روشن شدن مساله باال آمدن‬
‫آب به خشم نپتون اشاره می شود و برای روشن شدن خشم نپتون به به ال آمدن آب دریا‪ .‬امکان دیگری برای امتحان این فرض‬
‫در دسترس نیست‪ ٬‬مگر پذیرفتن این که خدای دریائی هست که هراز گاهی خشمگین می گردد (پوپر‪ .)۱۳۳ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬یک چنین‬
‫چیزی را در کار مک دوگال که با سختکوشی بسیار همه آن غریزه های انسانی گردآوری کرد نیز می توان دید‪ ٬‬گوئی تئوری‬
‫هایی که در باره پرخاشگری آدمیان هست و در آنها به رانش های پرخاشگری اشاره می رود‪ ٬‬به همین سرنوشت دچار می گردد‪.‬‬
‫پرخاشگری آدمی را به واسطه رانش پرخاشگری توضیح می دهند‪ ٬‬وجود رانش پرخاشگری هم به واسطه بروز پرخاشگری‬
‫آدمی‪ .‬اما هنگامی که شریف برخالف آنها‪ ٬‬در صدد برمیاید‪ ٬‬خشونت و بی رحمی را بکمک تئوری خود در باره روابط کارکردی‬
‫‪50‬‬

‫گروه ها روشن سازد‪ ٬‬می شود آن روابط کارکردی را به طور جداگانه تعین و مشخص کرد یا دستکاری نمود تا بتوان بررسی‬
‫کرد و دید آیا واقعا ً این تعیین اهداف ستیزنده یا همگون‪-‬ساز است که موجب روش ها و رفتارهای به ترتیب منفی و مثبت می‬
‫گردد‪ .‬تئوری را می توان آزمود؛ علت و معلول را می شود جدا از هم تعیین و مشخص نمود‪ .‬البته هنوز این به معنی درست (‬
‫واقعی و قابل قبول) بودن تئوری نیست‪.‬‬

‫استدالل های تک علتی و دور بسته در زندگی روزانه بیشتر پیش می آید‪ .‬افکار عمومی تمایلی به آوردن دلیلی ساده و روشن به‬
‫مسائل مختلف اجتماعی نشان نمی دهد‪ .‬در بخش چهارم دیدیم که عوامل بسیار و متنوعی روی پرخاشگری و کاربرد زور تاثیر‬
‫می گذارد‪ .‬بیشتر آنها هم عواملی استکه ضرورتا ً ربطی به پرخاشگری ندارد‪ ٬‬اما همان ها تحت شراریط خاصی و در کنار‬
‫عوامل دیگر می تواند به پدید آمدن یا از میان رفتن پرخاشگری و بی رحمی دامن بزند‪ .‬گزینش تنها یکی از آنها از میان آنهمه‬
‫عامل و قلمداد کردن آن به عنوان تنها عامل ’راستین‘ خشونت‪ ٬‬تا حدودی کار بیهده ایست‪.‬‬

‫مداخله‬
‫در پی دگرگونی چشم انداز تئوریک در باره پرخاشگری و روا داشتن زور‪ ٬‬دیدگاهی که در باره امکان پدید آوردن ’جهانی بهتر‘‬
‫در سایه مداخالت علمی‪-‬اجتماعی بود نیز دگرگونی پذیرفت‪ .‬فروید امیدوار بود‪ ٬‬که امید واهی و گزافی هم نبود‪ ٬‬روند پیوسته رو‬
‫نان‬
‫به پیشرفت شهروندی و فرهنگ اندوزی پرخاشگری را بگونه فزاینده و موثری فرازش دهد‪ ٬‬لورنز به ساز و کار سوپاپ اطمی ِ‬
‫بهتر امید داشت‪ ٬‬امید آدورنو به فضای تعلیم و تربیتی پر شکیب و ضد اقتدار گرا بود و سر آخر شریف هم به اهداف امید بسته‬
‫بود که بر سراسر جهان اشتمال داشت‪ .‬پیچدگی ها و بغرنجی های واقعیت اجتماعی‪ ٬‬به دید گاه های تئوریک بیشتری میدان می‬
‫دهد‪ ٬‬بی آنکه امکان دهد با دستاورد یکی دو پژوهش تصمیم گرفت کدام یک از آن دیدگاه ها بارآورتر و درستتر می باشد؛ پیرو‬
‫طرحی که برای آزمای ِش تئوری در دو میان پرده نخستین آورده شد‪ ٬‬می شود دید هرچه حوزه واقعیت تئوری محدودیت بیشتر و‬
‫هر چه قدرت روشنگری آن دامنه کمتر داشته باشد‪ ٬‬کارآئی بهتری خواهد داشت؛ در جهت گیری های تئوریک کلی‪ ٬‬که بیشتر‬
‫نشان از ویژگی های اشتمال آن بر تصویر آدمی و اجتماع دارد‪ ٬‬آن به طرز چشمگیری پیچیده می باشد‪ .‬در یک چنین سطحی‬
‫دیدگاه تئوریک و چشم انداز مداخله بسیار نزدیک بهم می باشد‪ .‬آیا می باید شگفت زده شد‪ ٬‬هنگامی که می بینیم حتی آنگاه که‬
‫’کارشناسان‘ برای حل مشکالت اجتماعی دست به اقدام می زنند‪ ٬‬اغلب باهم توافق ندارند؟‬
‫‪51‬‬

‫‪۵‬‬

‫جهانی بدون درگیری؟‬

‫تئوری شریف روی پژوهش های روابط میانگروهی تاثیر زیادی گذاشت ( تُرنر و جیلز‪ ٬ ۱۹۸۱ ٬‬را ببینید)‪ .‬اکنون به پیشنهاد او‬
‫که می گوید تنها راه رسیدن به صلح و آرامش جهان در گرو تعیین اهداف فراگیر برای همه آدمها میسر است‪ ٬‬خرده گیری می‬
‫شود‪ .‬آن ایده خیلی هم واقع گرایانه نیست‪ .‬پیش کشیدن تعیین اهداف جمعی در آزمایش دوم شریف‪ ٬‬دستکاری اجتماع ِی بسیار‬
‫هوشمندانه و نوآورانه بود‪ ٬‬اما مگر می شود یک چنین مداخله ای را در سطح جهان متصور شد؟ جهان نهاد آزمایشگاهی یی‬
‫نیست که در دست و در اختیار آزمایشگران علوم اجتماعی باشد‪ ٬‬از این گذشته‪ ٬‬روابط میان آدم ها و کشورها مانند روابط دو‬
‫گروه از پسر های نوجوان‪ ٬‬از روشنی خوب برخوردار نیست‪ .‬اگر تنها نابرابری در داشتن قدرت (میان کشورها ‪-‬م‪ ).‬را در نظر‬
‫آوریم‪ ٬‬به چاره ناپذیری آن مانع و مشکل پی خواهیم برد‪ .‬پیشداوری هایی که در پژوهش های پتی گرو علیه سیاهان دیدیم‪ ٬‬با‬
‫نابرابری های اجتماعی‪ ٬‬سیاسی و اقتصادی میان سیاهان و سفیدها‪ ٬‬درهم کالف شده است‪ .‬هرچندان هم بخواهیم آنرا بچرخانیم و‬
‫برگردانیم‪ ٬‬باز می بینیم‪ ٬‬رهائی و از بند جستن سیاهان‪ ٬‬بی هیچ تردیدی پا به پای از دست دادن یا واگذری قدرت سفید ها میسر‬
‫خواهد گشت‪ .‬تعین اهداف فراگیر چاره این درد نیست‪ .‬این را در هرجا که کارگران‪ ٬‬زنان‪ ٬‬رنگین پوستان‪ ٬‬اقلیت های ملی یا ملت‬
‫های استعمار شده‪ ٬‬برای رسیدن به دستمزد برابر‪ ٬‬آزادی سخن گفتن‪ ٬‬داشتن ارزش و برابری سیاسی‪ ٬‬اقتصادی‪ ٬‬شخصی و‬
‫اجتماعی مبارزه می کنند‪ ٬‬آشکارا می بینیم‪.‬‬

‫از آن گذشته‪ ٬‬جهانی که درآن بسر می بریم‪ ٬‬پیوسته و درنگ ناپذیر‪ ٬‬بی آنکه بتوان پیشبینی کرد‪ ٬‬دگرگونی می پذیرد‪ .‬پس می‬
‫توان گفت روابط کارکردی میان گروه ها نیز در این میان دستخوش دگرگونی می گردد‪ .‬کوچ ایل و تبارها آنها را به خاطر‬
‫بارور اندکی که بود‪ ٬‬باهم به جنگ واداشت؛ رقابت میان دریانوردان در سده های شانزده و هفده چندین بار‬ ‫ِ‬ ‫تصاحب سرزمین های‬
‫موجب جنگ و درگیری میان هلند و انگلستان شد؛ پیشرفت ها و نوآوری های تکنولوژیکی باعث ماهیگری بیش از حد در دریای‬
‫شمال شد‪ ٬‬به طوری که اتحادیه اروپا برای کشور ها سهمیه تعیین کرد‪ ٬‬که آن نیز باعث شد ماهیگیران هلندی دولت و مسئوالنی‬
‫را که در صدد کنترل ماهیگیری برآمده بودند‪ ٬‬تهدید کنند و با آنها درگیر شوند‪ .‬آیا باز هم می باید از تعیین اهداف فراگیر سخن‬
‫گفت؟ چگونه می توان جهانی را تصور کرد که درگیری های پیوسته میان افراد و گروه ها از آن رخت بربسته است؟ به نظر می‬
‫رسد گریزی از درگیری های میانگروهی نیست‪.‬‬

‫لوئیس کوزر‬
‫برخی از نظریه پردازان از این نیز گامی فراتر می روند‪ .‬بگفته لوئیس کوزر‪ ٬‬جنگ و درگیری های اجتماعی نه تنها چاره ناپذیر‬
‫می باشد‪ ٬‬آنها سودمند هم می باشد‪ ٬‬چرا که کارکرد خوبی دارد‪ .‬درگیری های درونگروهی و میانگروهی‪ ٬‬از شرایط الزم و‬
‫ضروری برای خالقیت و پویائی اجتماعی بشمار می آید‪ .‬برخورد میان ارزش ها و منافع مختلف‪ ٬‬میان برداشت های گوناگون از‬
‫نیک و بد‪ ٬‬میان گروه های مستقر و گروه هایی که تازه سر برمیاورد و سهم خود از قدرت‪ ٬‬جایگاه اجتماعی‪ ٬‬رفاه و کامیابی را‬
‫می خواهد‪ ٬‬به جنب و جوش و سرزندگی جامعه می افزاید‪ .‬او برای روشن ساختن دیدگاه خود ’جهان یخبندان‘ سده های میانه را با‬
‫آتشفشان نوآوری ها و آفرینشگری های نوزائی مقایسه میکند‪ .‬درگیری ها برای پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی نوین انگیزه‬
‫بشمار می آید‪ ٬‬هیچکدام از آن پیشرفت ها بدون یک جامعه کثرت گرا‪ ٬‬بدون رقابت مستمر میان گروه های گوناگون‪ ٬‬میسر نمی‬
‫شود ( کوزر‪ ۴۵۸ ٬ ۱۹۷۴ ٬‬را ببینید)‪ .‬این گفته هراکلیتوس‪ ٬‬فیلسوف یونانی‪ ٬‬که ستیز و تضاد پدر همه چیز است‪ ٬‬از حقیقت‬
‫بیگانه نیست‪ .‬اگر از این منظر به چشم انداز مداخله شریف ‪ -‬پیشگیری از درگیری های میان گروهی از طریق گزینش اهداف‬
‫فراگیر و چتر گونه ‪ -‬بنگریم‪ ٬‬نه تنها آن ناکارآمد که از برخی جهات ناخوشایند نیز می باشد‪.‬‬
‫‪52‬‬

‫او در بحث های خود‪ ٬‬تکرارا ً به یکی از اندیشمندان بسیار تاثیر گذار استناد می کند که در تاریخ علوم اجتماعی بیشترین تعبیر و‬
‫تفسیر و نیز انتقاد از وی شده است‪ ٬‬کارل مارکس‪ .‬کوزر می گوید پیرو گفته های مارکس‪ ٬‬ستیز و درگیری میان گروه ها نه تنها‬
‫منجر به دگرگونی در سیستم موجود می گردد‪ ٬‬که به تغییر خود سیستم نیز منتهی می شود ( کوزر‪ .)۴۶۱ ٬ ۱۹۷۴ ٬‬به گفته‬
‫‪.‬مارکس‪ ٬‬سخن بر سر شکلی از درگیری میانگروهی است که همه چیز را دگرگون می سازد‪ :‬مبارزه طبقاتی‬

‫کارل مارکس‬
‫بسان پیش گفتار داستانی ترسناک آغاز می شود‪’ ٬‬شبحی بر فراز اروپا در گشت و گذار است‘‪ .‬مانیفست کمونیستی که کارل‬
‫مارکس ( ‪ )۱۸۸۳-۱۸۱۸‬و فردریش انگلس ( ‪ )۱۸۹۵-۱۸۲۰‬آنرا نوشته بودند‪ ٬‬در سال ‪ ۱۸۴۸‬بیرون آمد‪ ٬‬اما ’تا آن هنگام‬
‫کمونیسم از سوی همه قدرت های اروپائی شناخته شده بود‘ (مارکس و انگلس‪ .)۳۹ ٬ ۱۹۵۶ ٬‬بیگمان بیشترین استناد در تاریخ‬
‫ادبیات جهان به بخش پایانی مانیفست شده است‪:‬‬

‫کمونیست ها پنهان کردن دیدگاه ها و اهداف خود را ننگ می دانند‪ .‬آنان آشکارا می گویند‪ ٬‬هدف آنان تنها با سرنگون سازی قهر آمیز هرگونه‬
‫نظم اجتماعی که تاکنون به وجود آمده است‪ ٬‬بدست خواهد آمد‪ .‬طبقات حالم از ترس یک انقالب کمونیستی (برخود ‪-‬م‪ ).‬می لرزند! اما‬
‫پرولتاریا ( با انقالب ‪-‬م‪ ).‬چیزی برای از دست دادن ندارند مگر زنجیر های شان‪ .‬آنها جهانی را برای پیروزی پیش رو دارند‪ .‬کارگران جهان‬
‫متحد شودید! ( مارکس و انگلس‪.)۸۴ ٬ ۱۹۵۶ ٬‬‬

‫چنین می نماید که انگیزه آن فراخوان اخالقی بوده است‪ .‬این از دادگری بدور است که عده ای چنین بیدادگرانه از فراورده های‬
‫زمین بهره می برند و طبقه ای از طبقه دیگر بهره کشی می کند‪ .‬در آن روزها‪ ٬‬فراخوان دادن برای پایان بخشیدن به تقسیم‬
‫نابرابر و ستمگرانه کاالها و کامیابی ها‪ ٬‬چیز عجیبی نبود‪ .‬آنها بیشتر خطاب به صاحبان قدرت بود‪ ٬‬به این امید که وجدان شان‬
‫بیدار شود‪ ٬‬یا پرتوی از روشنائی روی سودجوئی آنان به تاباند‪ .‬مارکس و انگلس آنرا تحقیر و از آن با سوسیالسم ناکجا آبادی یاد‬
‫می کردند‪.‬‬

‫اگر مارکسیسم خود را به همینجا محدود می کرد‪ ٬‬در مقدمه آشنائی با علوم اجتماعی جائی برای آن نبود‪ .‬اما مارکس و انگلس‬
‫ادراکات خود را سوسیالیسم علمی نامیدند‪ .‬آنها در باره اینکه کارکرد جامعه چگونه است‪ ٬‬چگونه جامعه در روند تاریخ پیشرفت‬
‫کرده است و از این پس نیز چگونه پیشرفت خواهد کرد‪ ٬‬یک تئوری دارند‪ .‬به خوش شگونی همین تئوری است که کارل مارکس‬
‫و انگلس ‪ -‬دوست همیشگی او‪ ٬‬کسی که به او پول می رساند و در ترویج ایده های وی می کوشید ‪ -‬را نمی توان در تاریخ فلسفه‬
‫و علوم اجتماعی و سیاسی نادیده گرفت‪ ٬‬هرچند ’سوسیالیسم واقعا ً موجود‘ شکست خورده است‪ .‬تاثیر مارکس و انگلس روی‬
‫علوم اجتماعی را ’حوزه مارکسیستی ‘ نیز می گویند { به تبعِ حوزه آبی (تصویر زیر را ببینید)‪-‬م‪ }.‬و از آن هنگام جامعه شناسی‬
‫را نیز ’بحث با شبح مارکس‘ می نامند‪.‬‬

‫از دیدگاه تئوری روابط کارکردی میان دو طبقه جامعه و اهداف متضاد آنها نقش اصلی را بازی می کند‪:‬‬
‫‪53‬‬

‫تاریخ همه جوانع پیشین‪ ٬‬تاریخ نبرد طبقاتی بوده است‪ .‬أزاد با برده‪ ٬‬میهن پرست با مردم عادی ( پلیبیان ها)‪ ٬‬بارون ها با رعایا‪ ٬‬صنعت کاران‬
‫با شاگردان‪ ٬‬سخن کوتاه کنیم‪ :‬سرکوبگر و سرکوب شده پیوسته با هم در تضاد بودند‪ ٬‬نبردی بی وقفه علیه هم داشتند‪ ٬‬که گاه پوشیده بود و گاه‬
‫آشکار‪ ٬‬نبردی که گاه با دگرگونی انقالبی جامعه پایان می یافت و گاه با نابودی هر دو طرف مبارزه‪ )... ( .‬جامعه نوینی که از نابودی جامعه‬
‫فئودالی سربرآورده‪ ٬‬تضاد های طبقاتی را از میان نبرده است‪ .‬آن تنها طبقات جدید‪ ٬‬شرایط جدید سرکوب و اشکال جدید مبارزه را جایگزین‬
‫قبلی کرده است‪ .‬اما نشانه دوران ما‪ ٬‬دوران بورژوازی‪ ٬‬ساده سازی تضاد طبقاتی می باشد‪ .‬کل جامعه بگونه فزاینده ای‪ ٬‬به دو اردوگاه بزرگ‬
‫دشمنی تقسیم می شود‪ ٬‬به دو طبقه که مستقیم رو در روی یکدیگر ایستاده اند ‪ -‬بورژوازی و پرولتاریا ( مارکس و انگلس‪.)۴۱-۲ ۱۹۵۶ ٬‬‬

‫آیا رابطه میان بورژوازی و پرولتاریا را می توان با از آن مردم آزاد و بردگان‪ ٬‬بارون ها و رعایا مقایسه کرد؟ از هنگام انقالب‬
‫فرانسه‪ ٬‬آیا همه مردم از آزادی های سیاسی یکسان برخوردارند؟ آیا آنها همه در برابر قانون یکسان هستند؟ پس این تضاد طبقاتی‬
‫از کجا آب می خورد؟ مارکس برای روشن ساختن آن دست بدامن رابینسون کروزو می شود‪ .‬وی که به خاطر متالشی شدن‬
‫کشتی‪ ٬‬به عنوان تنها بازمانده آن خود را به جزیره ای رسانده بود که آدمیزادی در آن نبود‪ ٬‬می باید خود را در آنجا زنده‬
‫نگهمیداشت‪ :‬او می باید شکار‪ ٬‬ماهیگیری‪ ٬‬خانه سازی و ابزار سازی می کرد‪ .‬او تولید می کرد‪ .‬آنچه را او تولید می کرد‪ ٬‬ارزش‬
‫مصرف مشخصی داشت و صرفا ً برای مصرف خودش بود‪ .‬اکنون کروزو را با گروهی جایگزین می کنیم که با وسایل تولید‬
‫جامعه ‪ -‬زمین های کشاورزی‪ ٬‬شخم زدن‪ ٬‬ابزار ها ‪ -‬کاال و خوردنی ها را برای مصرف خود تولید می کند‪ .‬فرق این با‬
‫رابینسون کروزو درآنست که‪ ٬‬حاصل کار این یک نه شخصی که جمعی می باشد‪ .‬آنچه که از آن برای گذران زندگی در نظر‬
‫گفته شده است‪ ٬‬می باید در میان اعضای جامعه تقسیم شود‪ ٬‬برای مثال متناسب با زمان کاری صرف شده توسط افراد جداگانه و‬
‫بر پایه تقسیم کاری که سر آن باهم توافق شده است‪ .‬رابطه کاری آدم ها با کارشان و محصوالت تولید شده‪ ٬‬در یک چنین جامعه‬
‫ای ‪ -‬که خانواده کشاورز اوایل سده های میانه را به یاد می آورد ‪ -‬هنوز ساده و روشن است ( لِنک‪ ۱۱۷-۱۱۴ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬را‬
‫ببینید)‪ .‬فرض کنید یک چنین گروهی تصمیم می گیرد بیشتر از آنچه خود نیاز دارد‪ ٬‬تولید کند‪ .‬در این صورت مازاد تولید را می‬
‫توان با محصوالت و خدمات افراد یا گروههای دیگر مبادله کرد‪ .‬در آغاز آن به صورت پایاپای انجام می شود‪ :‬پول بکار برده‬
‫نمی شود‪ .‬در مرحله بعدی پول ( یا طال) به مثابه وسیله مبادله در تعویض محصوالت بکار می رود‪ .‬در این میان آن کاال رخت‬
‫کاالهای فروشی را به تن کرده است‪ ٬‬تولید شده تا در بازاری خرید و فروش شود‪ .‬با گسترش این کاالهای فروشی کم کم طبقه‬
‫جداگانه ای از بازرگانان و تولید کنندگان برای بازار پدید می آید‪ .‬این داد وستد و تولید کنندگان ( افزارمندان و همراهان) از‬
‫دیدگاه تاریخی پدر بزرگان بورژوازی شهری بودند‪.‬‬

‫تاکنون سخن از تولید کاالی ساده بود‪ :‬چیزی برای بازار تولید می شود‪ ٬‬تولید کننده و بازرگان از سود آن زندگی خود را می‬
‫گذرانند‪ .‬بدین ترتیب آدم ها دارا می شوند‪ ٬‬اما به مفهوم مارکسیستی واژه‪ ٬‬کاپیتالیست نمی شوند‪.‬‬

‫کاپیتالیست چیست؟ اگر صحنه نمایش سده های میانه را با انقالب صنعتی جایگزین می کنیم‪ ٬‬مشخصه صحنه جدید پیشرفت بسیار‬
‫شتابان نیروهای تولیدی می باشد‪ :‬جای ماشین بخار را شرکت های بزرگ انرژی رسانی به خانه ها و کارخانه ها می گیرد‪ ٬‬دوک‬
‫و چرخ نخ ریسی نه با زور بازو که با ماشین می چرخد؛ راه آهن سر برمیاورد‪ .‬پیشرفت هائی از این دست سازمان تولید دیگری‬
‫می خواهد تا زمانی که هرکسی ابزار کار خود را داشت‪ ٬‬تنهائی یا همراه دو سه تن دیگر کار می کرد‪ .‬در روند تاریخ کارخانه‬
‫پدید آمد‪ .‬اگرچه این دارائ ِی خصوص ِی یک فرد بشمار می آمد‪ ٬‬اما او برای انجام کارها به تعدادی آدم نیاز داشت‪ .‬آن کارگران‬
‫نیروهای مولده را در تملک جمعی خود نداشتند‪ ٬‬بلکه در برابر کار خود دستمزد ناچیزی دریافت می کردند‪ .‬در مارکسیسم این‬
‫ضرورت را‪ ٬‬که به سبب پیشرفت های تکنولوژیکی می باید روز به روز در گروه های بزرگتر باهم کار کرد تا محصولی را‬
‫تولید کرد‪ ٬‬اجتماعی شدن ابزرا های تولید می نامند‪ .‬این اجتماعی شدن پیرو نظرات مارکسیستی‪ ٬‬با مالکیت خصوصی ابزار تولید‬
‫در تضاد می باشد‪.‬‬

‫اگر تاکنون صاحب ابزار کار‪ ٬‬تولید را در تصرف خود در میاورد‪ ٬‬چون به روال معمول‪ ٬‬آن تولید خود وی بود بکمک کار ( کارگر‪-‬م‪).‬‬
‫بیگانه که استثنا بشمار می آمد‪ ٬‬اما این روزها صاحب ابزار کار عمالً خود را مالک تولید می داند‪ ٬‬هرچند آن تولید او نیست‪ ٬‬بلکه صرفا ً تولید‬
‫کار بیگانه می باشد (‪ )...‬ابزار تولید و تولید به طرز چشمگیری اجتماعی شده است‪ .‬اما آنها در انقیاد شکلی از تملک در میاید که پیش فرض‬
‫آن تولید خصوصی توسط افراد می باشد‪ ٬‬که در آن هرکسی صاحب تولید خویش است و آنرا به بازار می آورد‪ )...( .‬در این تضاد‪ ٬‬که به‬
‫شیوه نوین تولید ویژگی کاپیتالیستی خود را می بخشد‪ ٬‬پیشاپیش نطفه همه تضاد های زمان حاضر بسته شده است‪ .‬هرچه شیوه نوین تولید‪ ٬‬در‬
‫همه گستره های تعیین کننده تولید و کشورهای مهم اقتصادی‪ ٬‬بیشتر سلطه می یابد و درنتیجه آن تولید فردی بسوی گستره های کم اهمیت و‬
‫پس مانده رانده می شود‪ ٬‬ناسازگاری تولید اجتماعی و تملک سرمایه داری آشکارتر می گردد ( انگلس‪.)۵۸ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬‬

‫دارندگان ابزار تولید کاپیتالیست ( سرمایه دار) نامیده می شوند و کسانی که برای دستمزد ناچیز کار می کنند‪ ٬‬پرولتاریا‪ .‬از دیدگاه‬
‫صرف‪ ٬‬سرمایه دار می تواند آدمی آسمان جل باشد؛ سخن بر سر مبلغ پولی که در حساب شخصی اوست نیست‪ ٬‬بلکه بر‬ ‫نظری ِ‬
‫سر موقعیت و جایگاه او در ساختار قدرتی است که عوامل اجتماعی ‪ -‬اقتصادی آنرا رقم می زند‪ .‬مارکسیسم تائید نمی کند که‬
‫کاپیتالیست را آزمندی به ثروت و قدرت‪ ٬‬به تک و پو وامیدارد‪ .‬تئوری مارکسیسم به محرک ها‪ ٬‬هدف گزینی ها و نمونه های‬
‫رایج شخصیت سازی از کاپیتالیست که در آغاز این قرن ( سده بیستم‪-‬م‪ ).‬کارتونیست های سوسیالیست باب کرده بودند ‪ -‬مردی‬
‫‪54‬‬

‫شکم گنده با کاله لبه داری بلند‪ ٬‬با سیگار برگی برلب‪ ٬‬بند ساعت طالئی و کیسه پول ‪ -‬اشاره نمی کند‪ ٬‬چون آن به مارکسیسم عوام‬
‫پسند مربوط می شود‪.‬‬

‫تا اینجا از ساختارهای پایه ای کاپیتالیسم گفتیم‪ .‬اینک می پردازیم به پویائی آن‪ .‬در سیستم سرمایه داری کاالهائی تولید می شود‪٬‬‬
‫که برای عرضه کردن در بازار می باشد‪ .‬پس از آنکه کاال به بازار راه می یابد‪ ٬‬دستخوش ساز و کارهای افت و خیز یابنده‬
‫بازار می گردد‪ .‬این بدان معناست که سرمایه داران هم زندگی خوشی ندارند‪:‬‬

‫در مبارزه میان کاپیتالیست های جداگانه همچنین میان همه صنایع و کشورها‪ ٬‬این حمایت شرایط تولید ایجاد شده به طور طبیعی یا مصنوعی‬
‫است که مرگ و زندگی را رقم می زند‪ .‬آنکه از همه ضعیف تر است با بی رحمی نابود می شود‪ .‬این مبارزه داروینیستی برای بقاء فردی‬
‫است که با حدت بیشتر از طبیعت به جامعه کشانده شده است ( انگلس‪.)۶۱ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬‬

‫مبارزه ای که برای رقابت در میگیرد ( مبارز ِه رقابتی ‪-‬م‪ ).‬روی قیمت ها فشار می آورد و آنها را پائین نگهمیدارد‪ .‬در جائی که‬
‫نمی شود روی ماشین ها‪ ٬‬ساختمان کارخانه و سایر سرمایه های ثابت صرفه جوئی کرد‪ ٬‬دستمزدها تا جائی که ممکن است پائین‬
‫نگهداشته می شود‪ .‬نداری و بی چیزی پرولتاریا‪ ٬‬که در روزگار مارکس و انگلس بسیار دلخراش بود‪ ٬‬در واقع به سبب سنگدلی‬
‫سرمایه داران نبود‪ ٬‬بلکه ناشی از قانون‪-‬مندی سیستم سرمایه داری می باشد‪ .‬مارکس در پیشگفتاری به نوشته مهم خود‪ ٬‬کاپیتال‪٬‬‬
‫تاکید می کند در حالی که از سرمایه دار و زمیندار همه گونه یاد خواهد شد مگر به نیکی‪ ٬‬اما آنهایی که به مقوله های اقتصادی‬
‫تجسم می بخشند و حامل منافع طبقه خاصی می باشند‪ ٬‬افراد می باشند‪ .‬از آنرو دست بدامن فرجام خواهی های سوسیالیستی‪-‬ناکجا‬
‫آبادی شدن از وجدان ثروتمندان‪ ٬‬سودی نخواهد داشت‪:‬‬

‫کارگرانی که ناگزیرند خود را تکه تکه بفروشند‪ ٬‬کاال بشمار می آیند‪ ٬‬مانند هر کاالی دیگری که خرید و فروش می شود‪ ٬‬از آنرو آنها هم‬
‫دستخوش دگرگونی های رقابت و افت و خیزهای بازار می باشند‪ .‬کار پرولتاریا به دنبال گسترش یافتن ( کاربرد‪-‬م‪ ).‬ماشین ها و تقسیم کار‪ ٬‬ه‬
‫رگونه ویژگی وابسته نبودن و به واسطه آن هر گونه کششی را برای کارگر از دست داده است‪ .‬او چیزی بیشتر از زائده ماشین نمی باشد‪ ٬‬که‬
‫از وی ساده ترین‪ ٬‬یکنواخت ترین و آسانترین کارها خواسته می شود ( مارکس‪ ٬‬انگلس‪.)۴۹ ٬ ۱۹۵۶ ٬‬‬

‫مالکیت خصوصی وسالیل تولید‪ ٬‬به طور ضمنی بر مالکیت خصوصی تولید داللت می کند‪ .‬آنچه که کارگر تولید می کند‪ ٬‬از ِ‬
‫آن‬
‫سرمایه دار می باشد‪ ٬‬که آنرا به عنوان کاال‪ ٬‬به بازار جهانی می آورد‪ .‬در آنجا‪ ٬‬آنها دستخوش افت و خیز های عرضه و تفاضای‬
‫افتصادی می گردد‪ ٬‬که به طور علمی بررسی می شود‪ ٬‬همانگونه که دگرگونی ها آب و هوا به طور علمی بررسی می شود‪.‬‬
‫اقتصاد دانان و پیش بینی کنندگان دگرگونی های هوا شناسی این وجه مشترک را دارند که هر دو سعی می کنند اوضاع سیستمی‬
‫ناپایدار و پیوسته دگرگونی پذیر را توضیح دهند‪ .‬مارکس در کتاب سرمایه رفتار شگفتی آور کاالهای تولید شده را توصیف می‬
‫کار خود مردم را و رابطه شان با محصول کار جمعی را چنان عرضه می کنند که‪٬‬‬ ‫کند‪ ٬‬که به واسطه آن‪ ٬‬ویژگی های اجتماع ِی ِ‬
‫گویی آنها قوانین طبیعی می باشد ( لنک‪.)۱۱۰ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬‬

‫همچنانکه بحران های پی در پی اقتصادی نشان می دهد‪ ٬‬این وضع نمی تواند زیاد دوام بیاورد‪ .‬این ها به گفته انگلس سیندروم‬
‫های تضاد درونی سیستم کاپیتالیستی می باشد ( انگلس‪ .)۶۴ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬آن بگونه فزاینده ای ناتوان از برآوردن نیاز ها و خواست‬
‫های یک سیستم نوین تولید می باشد که در آن وسایل تولید به میزان بسیار باالئی اجتماعی شده است‪ .‬بحران بیکاری توده ای و‬
‫ورشکستگی شرکت های زیادی در در پی می آورد؛ ابزار تولید روز بروز در دست گروه کوچکتری می ماند؛ شرکت های‬
‫بسیار بزرگی [ماموت (فیل هایی که نسل آنها منقرض شده است ‪ -‬م‪ ]).‬سر برمیاورد که دیگر در تملک یک سرمایه دار نیست و‬
‫توسط او اداره نمی شود؛ ما شاهد ظهور شراکت ها‪ ٬‬تراست ها و اشکال دیگر سازمان های بی نام و نشان هستیم؛ سر آخر آسیب‬
‫پذیرترین و سرزنده ترین حلقه های آن سیستم ‪ -‬راه آهن ها‪ ٬‬صنایع کلیدی در آن سیستم ‪ -‬به تصرف دولت در میاید‪ .‬روزی که‬
‫کار بدانجا بکشد‪ ٬‬به انقالب نزدیک خواهیم گشت‪:‬‬

‫از آنجا که شیوه تولید کاپیتالیستی روز به روز بخش های بزرگی از مردم را به پرولتاریا تبدیل می کند‪ ٬‬قدرتی را به وجود میاورد که زیر‬
‫رنج و درد این ناکامی‪ ٬‬ناگزیر می شود کار را یکسره بکند‪ .‬از آنجا که روز به روز آن‪ ٬‬وسایل تولید اجتماعی شده را بیشتر به تصاحب دولت‬
‫در میاورد‪ ٬‬پس خود راه به پایان بردن این دگرگونی را نشان می دهد‪ .‬پرولتاریا خود قدرت دولتی را در دست می گیرد و نخستین کاری که‬
‫می کند به تملک دولت درآوردن وسایل تولید می باشد و با آن کار خویشتن را به عنوان پرولتاریا‪ ٬‬از میان برمیدارد‪ ٬‬نیز همه تضاد های‬
‫طبقاتی را و از آن طریق دولت را بدان سان که هست‪ ٬‬از میان برمیدارد ( انگلس‪.)۶۹ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬‬

‫در دست گرفتن قدرت سیاسی بدون کاربرد خشونت میسر نمی گردد و با نگاهی به بخش هایی که پیشتر از مانیفست کمونیستی‬
‫آورده شده‪ ٬‬مارکس و انگلس جائی برای خیال پردازی در آن زمینه نمی گذارند‪.‬‬

‫در نوشته مارکس و انگلس‪ ٬‬واشکافی کاپیتالیسم در واقع نقش اصلی را بازی می کند‪ ٬‬اما مارکس و انگلس بر این باورند که‬
‫سراسر تاریخ آدمی را مبارزه طبقاتی تعیین می کند‪ .‬آدمی در آغاز‪ ٬‬در گونه ای از کمونیسم اولیه زندگی می کرد که در آن‬
‫‪55‬‬

‫وسایل تولید دارائی جمعی بشمار می آمد‪ .‬به فاصله اندکی پس از کشفیات ‪ ٬‬اختراعات و سازماندهی بهتر‪ ٬‬که تولید خواراکی ها و‬
‫کاالها بیشتر از آنی شد که برای مصرف شخصی الزم بود‪ ٬‬پیش از آنکه سخنی از کاپیتالیسم به میان آید‪ ٬‬صف آرائی طبقات و‬
‫مبارزه طبقاتی آغاز گشته بود‪:‬‬

‫دیدگاه ماتریالیستی از تاریخ فرض را بر این می نهد که تولید و همراه آن مبادله تولید پی و پایه هر جامعه و نظمی می باشد؛ در هر جامعه ای‬
‫که در متن تاریخ عمل می کند‪ ٬‬تقسیم تولیدات و به تبع آن تقسیم جامعه به طبقات و جایگاه ها‪ ٬‬به شیوه تولید و آنچه که تولید می شود‪ ٬‬بستگی‬
‫دارد‪ ٬‬همچنین به شیوه مبادله آنچه که تولید شده است‪ .‬از آنرو می باید علل نهائی تحوالت اجتماعی و دگرگونی های سیاسی را نه در کله‬
‫مردم‪ ٬‬نه در دید و بینش آنان از حقیقت‪ ٬‬راستی و درستی ابدی‪ ٬‬که در تحوالت شیوه تولید و شیوه مبادله ُجست؛ آنها را نه در فلسفه که در‬
‫اقتصاد آن دوره و زمانه ُجست‪ .‬دید و بینش سربرآرنده‪ ٬‬اینکه نهاد های موجود جامعه غیر منطقی و از روی بی عدالتی می باشد‪ ٬‬این که ’‬
‫خرد پوچ‪ ٬‬نیکی آزار‘ گشته است‪ ٬‬تنها نشانه ای از این است که در شیوه های تولید و اشکال مبادله‪ ٬‬بی هیچ سر و صدائی دگرگونی هایی پدید‬
‫آمده است‪ ٬‬از آنروی نظم اجتماعی تنظیم شده بر اساس شرایط اقتصادی پیشین‪ ٬‬دیگر با آن همخوانی ندارد ( انگلس‪.)۵۵ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬‬

‫این تئوری ماتریالیسم تاریخی نامیده می شود‪ ٬‬از آنرو همچنانکه گفته شد‪ ٬‬مارکس و انگلس سوسیالیسم خود را‪ ٬‬در برابر‬
‫سوسیالیسم ناکجا آبادی‪ ٬‬سوسیالیسم علمی می نامند و از اخالق گرائی خویشتن داری می کنند‪ .‬موضوعات مرکزی نوشته مارکس‬
‫و انگلس ‪ -‬پویائی اجتماعی؛ آدمی به مثابه تولید و در عین حال در جایگاه سازنده جهان خویش؛ تناسب قدرت و ساختار سیاسی‬
‫در جامعه؛ پیامدهای اجتماع ِی پیشرفت های تکنولوژیکی ‪ -‬در علوم اجتماعی و فلسفه اجتماعی نیز از موضوعات کانونی می‬
‫باشد ‪ -‬اما نه در پلمیک با ’روح مارکس‘ ‪.‬‬

‫در مارکسیسم اهداف متضاد گروه ها ( مبارزه طبقاتی)‪ ٬‬در توضیح پیشرفت های اجتماعی و تاریخی نقش بسیار غالب دارد‪ .‬آن‬
‫اهداف از سوی گروه های درگیر‪ ٬‬بورژوازی و پرولتاریا‪ ٬‬بخواست خود آنها برگزیده نشده است‪ .‬آنها را ساختار سیاسی‪-‬‬
‫اقتصادی رقم زده‪ ٬‬که بگفته مارکس به رویا روئی خشونت بار آن دو طبقه منجر خواهد گشت‪ .‬اهداف فراگیر‪ ٬‬بگونه ای که‬
‫شریف آنها را در نظر دارد‪ ٬‬تنها می تواند از طریق پیشرفت تاریخی میسر گردد‪ ٬‬خیلی ساده به این علت که بورژوازی و‬
‫پرولتاریا دیگر وجود نخواهند داشت‪ ٬‬برای آنکه در جامعه ای که مالکیت ابزار تولید از میان رفته است‪ ٬‬آنها وظیفه اجتماعی خود‬
‫را از دست می دهند‪ .‬هر تئوری که اساس خود را بر روی منافع مشترک بورژوازی و پرولتاریا نهد‪ ٬‬از سوی مارکسیست ها به‬
‫عنوان جهان بینی یی در نظر گرفته می شود که در واقع‪ ٬‬به دستاویز آن کوشش می شود تضاد منافع را بپوشانند ‪ -‬چیزی که‬
‫همواره برای حفظ منافع طبقه حاکم می باشد‪ .‬پیرو ایده های مارکس و انگلس ایده های دینی‪ ٬‬فلسفه های زندگی و سیاسی هر‬
‫دوره ای تضادهای طبقاتی را می پوشاند‪ .‬نه به دلیل در سده هیجده که فالسفه فرض را بر آن می نهادند‪’ ٬‬کشیش و کالهبرداری‬
‫از آدم ساده لوح‘‪ ٬‬بلکه بدان سبب که روبنای ایده ها در یک جامعه بازتاب کننده زیربنای اجتماعی‪-‬اقتصادی می باشد و وظیفه‬
‫حقانیت بخشیدن به تصاد های طبقاتی موجود را بجا میاورد‪ .‬در اینجا نیز هیچ مجرمی را نمی توان دید‪.‬‬

‫مارکس دین را ’افیون مردم‘ می دید‪ .‬همچنان که شیوه کوتاه و نغز گوئی مارکس جوان بود‪:‬‬

‫ا نتقاد از دین برای آدم ها دلگیر کننده می باشد‪ ٬‬برای آنکه در جایگاه (آآدم های ‪-‬م‪ ).‬برون آمده از اوهام‪ ٬‬آدم هایی که بینش یافته اند‪ ٬‬می باید‬
‫بیاندیشند‪ ٬‬برخورد کنند‪ ٬‬واقعیت خود را بسازند‪ ٬‬برای آنکه به دور خود و از آنرو به دور خورشید خود خواهند چرخید‪ .‬دین خورشیدی از‬
‫‪).‬توهم است که به دور آدمی خواهد چرخید‪ ٬‬تا روزی که او به دور خود بچرخد ( ‪( )...‬مارکس‪۱۹۷ ٬ ۱۹۶۹ ٬‬‬

‫در مانیفست کمونییستی کوتاه و رسا آمده است‪’ :‬عقاید حاکم بر هر دوره ای همواره‪ ٬‬صرفا ً ایده های طبقه حاکم بوده است‘ (‬
‫مارکس‪ ٬‬انگلس‪ .)۶۴ ٬ ۱۹۵۶ ٬‬آن عقاید در روند تعلیم و تربیت به بچه کوچک‪ ٬‬همچنین به بچه پرولتاریا انتقال داده می شود‪ .‬از‬
‫آنرو تضاد منافع میان طبقات از چشم استثمار شدگان نهان می ماند‪ ٬‬پس برای آگاه ساختن پرولتاریا از اوضاع امور‪ ٬‬به یک‬
‫تئوری اجتماعی ‪ -‬علمی نیاز است‪ .‬مارکسیسم می خواهد انجام آن وظیفه را به عهده گیرد و آگاهی طبقاتی را‪ ٬‬که برای تبدیل‬
‫پرولتاریا به یک نیروی انقالبی ضروری می باشد‪ ٬‬به وجود آورد‪ .‬به این پرسش که آیا مارکسیسم را‪ ٬‬بکنار از توان آنقالبی آن‪٬‬‬
‫به عنوان یک تئوری علمی می توان پذیرفت و بدان پایبندی داشت‪ ٬‬برمیگردیم‪.‬‬

‫در عین حال می توان یک قانون اجتماعی‪-‬علمی مهم از این تئوری استخراج کرد‪ :‬در جستجوی خود برای یافتن توضیحی برای‬
‫خشونت و خصومت خود را به گروه های درگیر محدود نکنید‪ .‬آنکه می خواهد پرخاشگری و کاربرد زور را روشنگری ( و در‬
‫آن باره کاری) کند‪ ٬‬نمی باید از ساختارهای اجتماعی‪ ٬‬که کارکرد گروه ها درون آن ساختار ها صورت می گیرد‪ ٬‬تغافل کند‪.‬‬
‫‪56‬‬

‫میان پرده ‪۴‬‬


‫تئوری های تاریخی‬
‫توضیح خشونت جمعی بدون اشاره به متنی که خشونت در آن صورت گرفته‪ ٬‬گرهی از کار نخواهد گشود‪ .‬برای همین در‬
‫مارکسیسم مبارزه طبقاتی‪ ٬‬از موضع گروه های درگیر در فرایند تولید و درون دینامیک (پویائی) شیوه تولید سرمایه داری‬
‫توضیح داده می شود‪ .‬مارکسیسیم‪ ٬‬از قابل قبول بودن تجربی آن هم که بگذریم‪ ٬‬همچنانکه در میان پرده ‪ ۱‬گفته شد‪ ٬‬نظریه ای‬
‫ایست که عمق دارد؛ در مارکسیسم میان پدیده هایی که می باید در باره آنها روشنگری شود و سایر گستره های واقعیت پیوندی‬
‫ایجاد می شود‪.‬‬

‫مارکسیسم با اظهار نظر در باره تاریخ‪ ٬‬خود را از تئوری هایی چون تئوری فروید‪ ٬‬لورنز‪ ٬‬آدورنو و شریف متمایز می سازد‪.‬‬
‫مارکس و انگلس کوشیدند پویائی ( دینامیک) تاریخ را ‪ -‬خود آنها از دیالکتیک سخن می گویند ‪ ٬-‬از آغاز تا امروز‪ ٬‬روشن‬
‫سازند‪ .‬آنها این کار را نه به سبب دلبستگی آکادمیک شان‪ ٬‬که به دلیل نگرانی ها و ناآرامی های برخاسته از مشکالت اجتماعی و‬
‫بدبخیتی ها مردم بود که پیشرفت های نوین در سده نوزده همراه خود می آورد‪ .‬مراد از پیشرفت های نوین دگرگونی های‬
‫بنیادینی بود که در گستره های تکنیکی‪ ٬‬اقتصادی‪ ٬‬اجتماعی و سیاسی از سال های پایانی سده هیجده تا سال ها آغازین سده نوزده‬
‫به وقوع می پیوست که به واسطه آن جامعه کشاورزی روز بروز بیشتر بسوی صنعتی و شهری شدن پیش می رفت ( فاندرلو و‬
‫فانراین‪ .)۱۹۹۰ ٬‬مارکس و انگلس می خواستند از این پیشرفت سر دربیاورند و روی آن تاثیر بگذارند‪ .‬آنها تنها به این بسنده‬
‫نکردند‪ .‬مارکسیسم نه تنها روند تاریخ را توضیح می دهد‪ ٬‬که آینده را نیز پیشبینی می کند‪ :‬روزی دوره جامعه بی طبقه آغاز‬
‫خواهد گشت‪ .‬یک چنین پیشبینی یی ویژگی دیگری دارد تا پیشبینی تئوریک نتایج پژوهش در بررسی یک تئوری‪ .‬در میان پرده‬
‫‪ ٬ ۶‬پس از آنکه با مورد دیگری از پیشبینی آینده آشنائی یافتیم‪ ٬‬بیشتر به این تفاوت خواهیم پرداخت‪.‬‬

‫تکنولوژی‬
‫پیشرفت های نوین روی توسعه علوم اجتماعی و طرح مسائل آن به شدت تاثیر گذاشته است‪ .‬آن روند هنوز ادامه دارد‪ ٬‬نه تنها در‬
‫جهان سوم‪ ٬‬در جاهایی هم که ازآنجاها آغاز شد‪ :‬در باختر زمین‪ .‬به نظر می رسد دگرگونی تند و شتابان از نشانه های یک‬
‫جامعه نوین و ( پسا) صنعتی می باشد‪ ٬‬که أن نیز نشانه ناپایداری سیستم می باشد‪ .‬از همانرو مشکل مدیریتی پیش می آورد‪ .‬پس‬
‫می توان گفت این تنها انقالبیونی مانند مارکس نیستند که منافع شان در تاثیر گذاری روی روندها و رویدادهای اجتماعی می باشد‪.‬‬
‫بی علت نیست که همه تئوری های مرور شده تا اینجا‪ ٬‬در زمینه مداخله نظری دارد‪.‬‬

‫آزمایش های شریف را می توان ‪ -‬مانند هر آزمایش دیگری ‪ -‬به مثابه مداخله ای در حد کوچک بشمار آورد‪ ٬‬هرچند هدف از آن‬
‫آزمایش ها برای دگرگون سازی جهان نیست‪ ٬‬بلکه برای آزمودن یک تئوری می باشد‪ .‬او کسانی را‪ ٬‬که می خواست روی آنها‬
‫آزمایش کند‪ ٬‬در شرایط مختلفی قرار می داد ‪ -‬اهداف متضاد یا چترگون ( فراگیر)‪ -‬و پیامد های آنها را با هم مقایسه می کرد‪:‬‬
‫جنگ و ستیز در برابر دوستی‪ .‬پس آن مداخله ای فعال در روند رویدادی اجتماعی میباشد‪ ٬‬بی آنکه آزمایش شوندگان از آن آگاهی‬
‫داشته باشند‪ .‬در اینگونه آزمایش های اجتماعی ‪ -‬علمی‪ ٬‬آگاه نشدن ازمایش شوندگان از هدف آزمایش اهمیت بسیار باالئی دارد‪٬‬‬
‫در غیر این صورت احتمال واکنش های پیشبینی نشده ای از سوی آنان می رود‪ ٬‬که می تواند برنامه های پژوهشگر را نقش بر‬
‫آب کند‪ .‬چنین مداخله ای را ‪ -‬آزمودن یک تئوری یا پایان بخشیدن به پدیده اجتماعی نا خوشایند ‪ -‬اگر کمی تند گفته باشیم‪٬‬‬
‫دستکاری نیز می توان نامید‪ .‬در هرگونه کاربرد آگاهی علمی‪ ٬‬از جمله آگاهی های علوم طبیعی‪ ٬‬بیش و کم مایه هایی از‬
‫دستکاری ’مواد‘ را با خود دارد ‪ -‬چه انتخاب مواد خام برای ساختن یک پل باشد‪ ٬‬که برای باال بردن مقاومت آن در برابر فشار‬
‫های ویژه ای می باشد‪ ٬‬چه دادن اسباب بازی ویژه ای برای کودک رشد یابنده‪ ٬‬جهت تحریک رشد هوشی او‪ ٬‬چه برگزاری‬
‫مسابقات یا اهداف فراگیر برای غلبه بر پرخاشگری‪ .‬همه آنها مداخالت تکنولوژیک به حساب می آید‪.‬‬
‫‪57‬‬

‫آزاد سازی‬
‫مداخله ای که مارکس و انگلس در نظر داشتند‪ ٬‬پاک چیز دیگری بود‪ .‬آنها قصد نداشتند با دستکاری در امور پرولتاریا یا‬
‫کاپیتالیست ها جهان بهتری بسازند‪ .‬بر عکس آنها انتظار داشتند آگاهی یافتن از تئوری آنها برای پرولتاری پرتوی باشد تا آنها به‬
‫علت فقر شان‪ ٬‬از دست دادن محصول کارشان و همین طور به نقش شان در روند تاریخی رسیدن بشریت به آزادی و توانمندی‪٬‬‬
‫پی ببرند‪ .‬مارکس و انگلس پیشبینی می کردند‪ ٬‬پرولتاریا به دالیل یادشده‪ ٬‬به یک سازمان انقالبی بدل خواهد گشت‪’ .‬مشعلی‘‬
‫خواهد افروخت‪ :‬روشنگری ( آفکلرونگ ‪ -‬به آلمانی م‪ .).‬این ایده که ریشه در سده هیجده دارد‪ ٬‬حاکی از آنست آگاهی موجب‬
‫افزایش دید و بینش آدمی از شرایط خویش می گردد‪ ٬‬که آنهم سبب می گردد آنان در باره پایمال شدن حق و حقوق خود سکوت‬
‫نکنند‪ .‬فیلسوف امانوئل کانت‪ ٬‬از درک و برداشت خویش در رابطه با روشنگری و توانمند سازی تعریفی دارد‪ ٬‬که برای بسیاری‬
‫شناخته شده است‪:‬‬

‫روشنگری یعنی پایان بخشیدن آدمی به عدم بلوغی که خود موجب آنست‪ .‬به بلوغ نرسیدن برابر است با خامی و ناپختگی در‬
‫بهره گیری از خرد خویش‪ ٬‬بسود خویش‪ ٬‬بدون راهنمائی کسی دیگر‪ .‬هنگامی که علت آن خامی و ناپختگی در بهره گیری از عقل‬
‫و هوش خویش‪ ٬‬به سبب عیب و ایراد در فهم و شعور نیست‪ ٬‬بلکه ناشی از نداشتن عزم و شهامت است‪ ٬‬می باید خود را گنهکار‬
‫دانست ( کانت‪.)۵۹ ٬ ۱۹۹۸ ٬‬‬

‫مارکس این ایده را گرفت اما در همان هنگام تفسیر دیگری بدان داد‪ .‬در مورد کانت‪ ٬‬آن فراخوانی است برای افراد آدمی که در‬
‫آن ته‪-‬رنگ روشنی از اخالق گرایی را می توان دید‪ .‬در مارکس آن ته‪-‬رنگ اخالق گرایی بیش و کم از میان رفت؛ وی آن‬
‫خامی و ناپختگی را در خامی و ناپختگی جمعی و سیاسی می بیند‪ .‬پس آن کاری به نبود عزم و شهامت ندارد بلکه در نبود دید و‬
‫بینش از وضعیت خود در درون جامعه طبقاتی و نیز در نبود سازمان سیاسی می باشد‪.‬‬

‫بعد ها ایده توانمند شدن به قانون‪-‬مندی کور ’در‘ فرد ربط پیدا می کند؛ چنان قانون‪-‬مندی یی که فروید هنگام برزبان راندن گفته‬
‫معروف خود‪ ٬‬در نظر داشت‪ُ ’ [ :‬وو اس وار‪ ٬‬زول ایش وردن‘ جای اس ( اید) را ایش (من) خواهد گرفت‪ .‬که می خواهد رابطه‬
‫میان ناآگاه و آگاه را نشان دهد‪-‬م‪ .].‬که در آن روشنگری به آزادی رسیدن فردی می باشد‪ .‬پس از این هم‪ ٬‬آن دو به یکدیگر می‬
‫رسند‪ ٬‬در این تصور که ساختار اجتماعی از طریق تعلیم و تربیت و اجتماعی شدن (شهروندی و فرهنگ اندوزی ‪-‬م‪ ).‬روی آدمی‬
‫پیامدهای روانی دارد‪ ٬‬جلو آزادی سیاسی را می گیرد‪” .‬شخصی (هم‪-‬م‪ ).‬سیاسی است“‪ ٬‬شعار به اصطالح فرویدو‪-‬مارکسیست ها‬
‫و همچنین فمینیست ها می باشد‪ .‬بدین سان فیلسوف‪ ٬‬سازماندِه سیاسی‪ ٬‬دانشمند اجتماعی و روان درمانگر‪ ٬‬هر یک به طریقی‪٬‬‬
‫هرچند مرتبط باهم‪ ٬‬روی این اصطالح مهارت کسب کرده اند‪ .‬این روز ها عبارت آزاد سازی نیز بکار برده می شود‪ .‬آنگاه که‬
‫برای رسیدن به این منظور از آگاهی های علوم اجتماعی استفاده می شود‪ ٬‬از مداخله رهایی بخش سخن می گوئیم‪ .‬این پرسش که‬
‫دانش اجتماعی را می باید (یا می توان) به صورت مداخله تکنولوژیکی یا رهایی بخش بکار برد‪ ٬‬افکار مردم را تا به امروز‬
‫سرگرم می دارد‪.‬‬
‫‪58‬‬

‫‪۶‬‬
‫درگیری ها و خشونت های میانگروهی‬
‫دیدگاه شریف برای مداخله واقع گرایانه نمی باشد‪ .‬چرا که میان گروه ها تفاوت های زیادی از باره قدرت سیاسی‪ ٬‬اقتصادی و‬
‫همچنین اهداف ناسازگار آنها وجود دارد‪ .‬اما اگر برای دمی از آن ها چشم پوشی کنیم‪ ٬‬می بینیم تئوری شریف با از آن مارکس‬
‫در تضاد نیست‪ .‬تئوری مارکس را‪ ٬‬اگر از فاصله و بُعد زمانی بگذریم‪ ٬‬می توان کاربست تئوری شریف در روابط میانگروهی‬
‫بسیار استثنائی بشمار آورد‪ :‬مبارزه طبقاتی‪ .‬پیرو مارکسیسم‪ ٬‬تا مادام که سوسیالیسم بر روی زمین مستقر نگشته‪ ٬‬خصومت و‬
‫خشونت از مشخصه های تاریخ خواهد بود‪ .‬از آنرو در نوشته های مارکس‪ ٬‬علیرغم انتزاع آکادمیک آن ها‪ ٬‬آشکارا ’رنگ و بوی‬
‫پدیدارشناسی شرایط اضطراری‘ هوفالند را می توان دید‪ .‬پیرو گفته های مارکس و انگلس‪ ٬‬تئوری آنها صرفا ً ’قانون‪-‬مندی‬
‫طبیعی‘ تاریخ را عیان می سازد‪ ٬‬اما همین به دید آنها از خشونت گریزناپذیر حقانیت می دهد‪ .‬لنین در جائی میگوید‪ ٬‬نمی توان‬
‫بدون شکستن پوسته تخم مرغ نمیرو درست کرد‪ .‬صص‬

‫امروزه مردم این ایده را می پسندند که تاریخ سده بیستم نادرستی مارکسیسم را روشن ساخته است‪ .‬در این خصوص اغلب به‬
‫ورشکستگی بلوک شرق اشاره می شود‪ .‬اما نمی توان آنرا به همین سادگی دال بر نادرستی تئوری مارکسیسم از دیدگاه تجربی‬
‫انگاشت‪ .‬طبق آن تئوری‪ ٬‬سوسیالیسم در آخرین مرحله کاپیتالیسم استقرار خواهد یافت‪ .‬اما این معیار‪ ٬‬در کشورهائی که رژیم های‬
‫سوسیالیستی خود فرموده ‪ ٬‬در گذر این سده ( سده بیستم‪-‬م‪ ).‬در آنها مستقر شد‪ ٬‬صادق نه بود‪ .‬مارکسیسم بیشتر به عنوان‬
‫ایدئولوژی نوین سازی اجباری در کشور های تحت حاکمیت دیکتاتوری بکار می رود‪ ٬‬مانند روسیه‪ ٬‬یا به عنوان ایدئولوژی‬
‫رهائی بخش و ضد استعماری‪ ٬‬مانند برخی کشور های جهان سومی که دیدیم‪ .‬این نتایج آن چیزی نبود که در چشم انداز مارکس و‬
‫انگلس بود‪ .‬در باره اینکه‪’ ٬‬برداشت نادرستی از مارکسیسم‘ در آن کشورها به مثابه راهنمای اعمال سیاسی بکار رفته‪ ٬‬سخن‬
‫بسیار است‪ .‬شکست آن کشورها را هنوز نمی توان به حساب ابطال تجربی آن تئوری گذاشت‪ .‬آن شماری از رویداد ها را‬
‫پیشبینی کرده است که کاپیتالیسم غربی در آینده نشان خواهد داد‪ .‬آن آینده دیریست به گذشته پیوسته است‪ .‬آیا چیزی از آن پیشبینی‬
‫ها درست از آب درآمده است؟‬

‫جنگ پیشبرد سیاست از راه دیگریست‪.‬‬

‫مورتون دویچ‬
‫پیرو دیدگاه های مورتون دویچ‪ ٬‬از روانشناسان اجتماعی در ایاالت متحده‪ ٬‬روند رشد اجتماعی در باختر زمین‪ ٬‬در چند زمینه‪ ٬‬با‬
‫پیشبینی های مارکسیستی رشد مغایر داشته است‪ .‬رشد و تمرکز سرمایه موجب فقر و بینوائی بیشتر پرولتاریا نگشته است؛‬
‫پیشرفت های اقتصادی و تکنولوژیکی‪ ٬‬دو پاره شدن بیشتر جامعه ما به دو طبقه متضاد‪ ٬‬همگون ‪ -‬بورژوازی و پرولتاریا ‪ -‬را‬
‫بدنبال نیاورده‪ ٬‬بلکه ازدیاد تنوع گروه های جمعیتی را در پی آورده است؛ در مفایرت با پیشبینی های مارکسیستی‪ ٬‬نشانی از بسیج‬
‫و تحرک روبه پائینی را نمی بینی که مردم را بیشتر و بیشتر بسوی پرولتاریا براند‪ ٬‬بلکه شاهد تحرکی اجتماعی در جهت عکس‬
‫آن هستیم‪.‬‬

‫همچنین در تضاد با پیشبینی مارکسیسم‪ ٬‬بهبود یافتن سیستم حقوقی ما است‪ ٬‬که به واسطه آن میان قدرت اقتصادی و سیاسی تفکیک‬
‫روشنی پدید آمده و همچنین نهادینه شدن چگونگی شیوه پیش بردن حقوقی تضاد منافع می باشد‪ .‬به رسمیت شناخته شدن وجود‬
‫اتحادیه های صنفی در شرکت ها و کارخانه ها و رشد استراتژی های قابل قبول برای داد و ستد و قضاوت‪ ٬‬به حل مسالمت آمیز‬
‫درگیری ها انجامیده است‪ .‬نتیجه آن شده است ‪ -‬در اینجا تا حدودی شریف حق دارد ‪ -‬که هر دو طرف در نگهداری این موسسات‬
‫نهادینه شده نفع دارند‪ .‬بدین سان تضاد ها از میان نرفته‪ ٬‬اما می شود آنها را با ابزار های نهادینه شده از راه هایی که خشونت‬
‫‪59‬‬

‫آمیز نیست‪ ٬‬مدیریت کرد‪ .‬دویچ می گوید‪ ٬‬آن روشن می سازد که چرا مبارزه طبقاتی خشونت بار‪ ٬‬که مارکس آنرا پیشبینی کرده‬
‫بود‪ ٬‬هنوز در نگرفته است‪.‬‬

‫اما‪ ٬‬اگر مارکسیسم را رسما ً کاربرد ویژه ای از تئوری شریف در نظر آوریم‪ ٬‬همچنانکه پیشتر فرض را بر آن نهادیم‪ ٬‬در آن‬
‫صورت‪ ٬‬انتقاد دویچ را از تئوری شریف نیز می توان کرد‪ .‬انتقاد ما از شریف همیشه این بود که تعیین اهداف فراگیر ایده ای‬
‫غیر واقعی می باشد‪ .‬بدین معنی که خشونت تاوان گریز ناپذیریست که هر روز‪ ٬‬از سپیده دم تا شب‪ ٬‬در این جهان پرداخته می‬
‫شود‪ .‬دویچ تصدیق می کند‪ ٬‬تضاد های میان گروهی ضروتاً به کاربرد خشونت نمی انجامد؛ آنها را‪ ٬‬اگر نشود حل کرد‪ ٬‬می توان‬
‫گام به گام و آرام آرام در راستای صلح و مدارا‪ ٬‬فرسود و از رمق انداخت‪ .‬اینکه تضاد میان گروهی تا چه حد به خشونت کشیده‬
‫می شود‪ ٬‬بستگی به آن دارد‪.‬‬

‫به چه بستگی دارد؟ در اینجا ناگزیریم بار دیگر در تعریف مساله تغییری دهیم‪ .‬اکنون مساله این نیست که چگونه می توان از‬
‫تضاد و درگیری میان گروه ها پیش گیری کرد‪ ٬‬بلکه سر آنست چگونه می توان جلو حل خشونت بار درگیری ها و ستیز ها را‬
‫گرفت‪ .‬تحت کدامین شرایط گروه ها سعی میکنند درگیری های شانرا از طریق خشونت و در کدامین اوضاع از طریق راه های‬
‫مسالمت جویانه‪ ٬‬از طریق حکمیت و داوری‪ ٬‬مصالحه یا از طریق قضائی حل می کنند؟ پس از آنکه دید و بینشی از آن یافتیم‪٬‬‬
‫شاید بتوانیم نگذاریم مردم برای رسیدن به اهداف خود‪ ٬‬از خشونت به عنوان ابزاری استفاده کنند‪.‬‬

‫مورتون دویچ همراه با ار‪ .‬ام‪ .‬کراس طرح آزمایشی را ریخته است که کاربرد ویژه ای دارد و با بازی ماشین بازی دویچ‪/‬کراس‬
‫شناخته می شود‪.‬‬

‫شکل ‪ ۶.۱‬بازی کامیون ( ماشین) بازی دویچ و کراس‪.‬‬


‫‪60‬‬

‫دویچ کسانی را که برای آزمایش انتخاب کرده بود‪ ٬‬به پیش خود در آزمایشگاه می آورد‪ .‬در علوم اجتماعی نیز از آزمایشگاه‬
‫استفاده می شود‪ ٬‬نمونه ای از آنرا در زیر خواهیم آورد‪ .‬آدم هایی را که روی آنها آزمایش می شد ‪ -‬از میان کارکنان زن شرکت‬
‫تلفن سازی بل‪ ٬‬واقع در نیوجرسی انتخاب شده و به خواست خود و در ساعات کاری در آزمایش شرکت کرده بودند ‪ -‬دو به دو‬
‫برای شرکت در آزمایش دعوت می کردند‪ .‬سرپرست آزمایش ترتیب کارها را چنان می داد جفت های شرکت کننده از میان‬
‫کسانی برگزیده شوند که همدیگر را نشناسند و پیش از آزمایش نیز باهمدیگر تماس نداشته باشند‪ .‬هر کدام از آنها را در اتاقک‬
‫جداگانه ای جای می دادند‪ ٬‬روی یکی از آنها را با ا‪ ( .‬آکمه) و دیگری را با ب‪ ( .‬بولت) نشانه گذاری کرده بودند‪ .‬توی اتاقک ها‬
‫نقشه ای بود که روی آن مسیر هایی دیده می شد ( شکل ‪ ۶.۱‬را ببینید)‪.‬‬

‫به هرکدام از آزمایش شوندگان گفته بودند می باید خود را به مانند صاحب یک شرکت حمل و نقل ببینند‪ ٬‬که کاالهایی را از نقطه‬
‫آغاز ( نخست آکمه آغاز می کند سپس نوبت به بولت می رسد) بسوی نقطه مقصد ( آکمه به مقصد می رسد پش سر او بولت هم‬
‫به مقصد می رسد) می برد‪ .‬آنها در برابر حمل بار تا مقصد‪ ٬‬هربار ‪ ۶۰‬سنت دریافت می کردند‪ ٬‬که از آن هزینه حمل کم می شد‪٬‬‬
‫یک سنت در ثانیه‪ .‬برای مثال اگر یک دور ‪ ۳۷‬ثانیه طول می کشید‪ ٬‬پرداختی آنها میشد ‪ ۲۳ = ۶۰-۳۷‬سنت‪ .‬عیب مسیر کوتاه‬
‫آن بود که آن راه باریک بود و دو کامیون نمی توانست از کنار هم رد شود‪ .‬اما طول مسیر چندان بود که اگر دو کامیون هم‪-‬‬
‫زمان راه می افتاد‪ ٬‬باالخره باهم رو برو در میامد و جاده را برای همدیگر بند می آورد‪ ٬‬که زمان می بُرد و بری شان هزینه‬
‫داشت‪ .‬در این آزمایش جاده باریک در واقع عملیاتی کردن اهداف همستیز شرکت های حمل و نقل مورد نظر بشمار می آید‪.‬‬

‫در واقعیت از روی مسیری که در نقشه بود هیچ کامیونی راه نمی رفت‪ .‬این آزمایش را می توان در بهترین حالت با بازی‬
‫کامپیوتری دو نفری مقایسه کرد‪ .‬هر کدام از شرکت کنندگان در ’بازی‘ برای خود دستگاه کنترل از راه دور داشتند‪ .‬روی آن‬
‫دستگاه دکمه ای برای انتخاب مسیر کوتاه و دکمه دیگری برای انتخاب مسیر جایگزین بود‪ .‬از این گذشته اهرمی نیز بود که می‬
‫شد با فشار دادن آن به پس و پیش‪ ٬‬کامیون را جلو یا عقب راند‪ .‬با شروع بازی دستگاه شمارش بکار می افتاد و ثانیه های سپری‬
‫شده را نشان می داد‪ .‬به محض آنکه کامیون ها باهم روبرو درمیامد‪ ٬‬روی هرکدام از دستگاه های کنترل المپی روشن می گشت‪.‬‬
‫در این حالت یکی از آن دو تن می توانست تصمیم به برگشتن بگیرد ( عقب عقب برگردد ‪ -‬م‪ ).‬تا راه را به آن دیگری باز کند و‬
‫پس از رسیدن او به مقصد‪ ٬‬دوباره به سوی مقصد خویش براند‪ ٬‬با این امید که دور بعد شرکت کننده دیگر آن کار را بکند‪ .‬در‬
‫پاره ای از موارد آزمایش ‪ -‬مراد از موارد آزمایش همانا تنوع شرایط آزمایش می باشد؛ شرایطی که آنها می باید وظایف شان را‬
‫تحت آن‪ ٬‬انجام می دادند‪ ٬‬می شد تغییر داد ‪ -‬شرکت کنندگان بکمک دستگاه اینترکوم ( وسیله ای مانند تلفن دستی ‪-‬م‪ ).‬می توانستند‬
‫با هم مشورت کنند و در برخی شرایط نه‪ .‬در برخی شرایط یکی از آن دو می توانست از راندن کامیون دیگری در مسیر باریک‬
‫جلوگیری کند‪ ٬‬شرایطی هم بود که هر دو می توانستند آن کار را بکنند ’دروازه توسط آکمه کنترل می شود‘ یا ’دروازه توسط‬
‫بولت کنترل می شود‘؛ (نمودار ‪ ۶.۱‬را ببینید)‪ ٬‬شرایطی هم بود که هیچکدام روی دروازه کنترل نداشتند‪ .‬یعنی بستن دروازه ابزار‬
‫قدرت بود برای وادار کردن طرف دیگر به سازش یا برای به زانو درآوردن او ( دویچ‪.)۲۷۱ ٬ ۱۹۷۳ ٬‬‬

‫به آزمایش شوندگان گفته شده بود تا جائی که می شود‪ ٬‬باید بکوشند پول بیشتر بدست آورند‪ .‬بهترین حالت برای آن کار هنگامی‬
‫بود که کامیون می توانست بدون آنکه با مانعی روبرو شود‪ ٬‬با استفاده از مسیر کوتاه به نقطه پایان برسد‪ .‬اما طول نسبی راه‬
‫باریک‪ ٬‬راه افتادن هم زمان هر دو کامیون با دریافت اشاره سرپرست آزمایش و سرعت ثابت و برابر کامیون ها باعث می شد‬
‫هر دو طرف مدام راه را به همدیگر بند بیاورند‪ .‬پرسشی در اینجا پیش می آید‪ ٬‬آیا این مساله را می باید از راه همکاری‪ ٬‬با‬
‫مشورت و استراتژی دادن و گرفتن پیش برد یا از طریق رقابت‪ ٬‬رد کردن حل مساله از طریق مصاله یا با متوسل شدن به ابزار‬
‫های تهدید‪ ٬‬مانند بستن دروازه بر روی آن یکی کامیون‪.‬‬

‫بی گمان دیدن واکنش افراد مختلف در چنین شرایطی سرگرم کننده است ‪ -‬همکاری کننده‪ ٬‬هماورد خواه‪ ٬‬الف و گزاف زن‪٬‬‬
‫ترساننده‪ ٬‬ترسیده‪ ٬‬به خویشتن بی اعتماد گشته ‪ -‬اما هدف دویچ این نبود‪ .‬با توجه به طرحی که وی از مساله می دهد‪ ٬‬دلبستگی او‬
‫آن بود که بداند‪ ٬‬آدمها تحت چه شرایطی تضاد منافع شان را‪ ٬‬به طور کلی از راه همکاری و تحت چه شرایطی از طریق رقابت‬
‫حل می کنند‪( .‬ناگفته پیداست که اخالقیات کاری در علوم اجتماعی گزینش آزمایش هایی را که باعث می شود میانه راه آزمایش‬
‫شوندگان به خاطر خشونت زیاد از ادامه همکاری خودداری کنند‪ ٬‬نمی پسندد‪ .‬از آنرو در اختیار کسانی که در آزمایش دویچ‬
‫شرکت کرده بودند‪ ٬‬ابزار قدرتی گذاشته شده بود که تنها می توانستند جلو راه یافتن کامیون به جاده را بگیرد‪ ).‬بنا براین می باید‬
‫یادآور شویم‪ ٬‬در اینجا خواست ما توجه به تفاوت میان شرایط است نه میان اشخاص‪ .‬برای نمونه فقدان ارتباط چه تایثری می‬
‫گذارد؟ برای آنکه این را به فهمیم‪ ٬‬شرایطی را که در آن امکان دسترسی به اینترکوم هست و شرایطی را که در آن امکان مذکور‬
‫وجود ندارد‪ ٬‬با هم مقایسه می کنیم‪ .‬هنگامی که تنها یکی از طرفین امکان استفاده از ابزار قدرت را دارد‪ ٬‬چه اتفاقی می افتد؟ از‬
‫آنرو شرایطی را که در آن هیچکدام از شرکت کنندگان نمی توانند جاده باریک را ببندند‪ ٬‬با شرایطی برابر می نهیم که در آن‬
‫تنهای یکی از آن دو می تواند آن کار را بکند‪ ٬‬تا روشن شود فرق آنها در چیست‪ .‬هنگامی که هردو آنها می توانند آن راه را بر‬
‫‪61‬‬

‫روی هم ببندند‪ ٬‬چه پیش می آید؟ پیامد های حالتی را که هیچ یک از آنها به بستن راه توانا نیستند با پیامد های حالت های دیگر‬
‫مقایسه کنید‪.‬‬

‫پس می رسیم به مقایسه شرایط‪ .‬اما در آن مقایسه چه چیزهایی باهم برابر نهاده می شود؟ معیار همکاری بیشتر یا کمتر برای حل‬
‫مشکل چیست؟ با پژوهش در آن زمینه‪ ٬‬پیشتر به پژوهش های آدورنو و همکاران او رسیدیم‪ .‬در آنجا بحث بر سر یافتن معیاری‬
‫برای میزان یهودی ستیزی یا شخصیت اقتدار گرای یک شخص بود‪ .‬آنهم در پژوهش های نوین به کمیت بخشیدن به نتایج منتهی‬
‫می شود‪ .‬دویچ هم آنرا انجام داده و برای آن راه حلی ساده و هوشمندانه یافته است‪ .‬خالف آنچه که در ’زندگی عادی‘ به نمایش‬
‫در میاید‪ ٬‬در این آزمایش پیامد زیانبار بدخواهی و خشم دامن خود آن آدم را می گیرد‪ :‬هرچه آن دو طرف بخواهند بجای راه‬
‫معقول‪ ٬‬به بهای زیان دیگری انبان خود را پر سازند‪ ٬‬از خواست خود دور می گردند‪ .‬رسیدن به دید و بینشی از خود و دیگری‪٬‬‬
‫مقایسه خود با او کار و زمان می برد‪ ٬‬که تاوان آن هم در این فاصله‪ ٬‬از دست رفتن بخشی از درآمد و زمان می باشد‪ .‬اما پر‬
‫کردن جیب خود به بهای زیان دیگری‪ ٬‬راهی به مراتب وقت گیرتر خواهد بود و هر دو آنها در بن بستی گیر خواهند افتاد‪ .‬پس‬
‫در هر شرایط می باید روی همه آزمایش شوندگان و همه بیست دور آزمایش فکر کرد‪ .‬پس از آن میانگین درآمد شرایط مختلف‬
‫را پیش هم نهاد‪ .‬بدین سان معیاری تقریبی برای تاثیر گذاری هرکدام از عوامل داریم که بر اساس آن‪ ٬‬آنها به سبب گزینش راه‬
‫حل های همکاری جویانه یا رقابت جویانه تضاد منافع‪ ٬‬از هم متفاوت می باشد (دویچ‪ .)۲۲۲ ٬ ۱۹۷۳ ٬‬بدین ترتیب روشن می‬
‫شود برای نمونه‪ - ٬‬برای آنکه سخن به درازا نکشد‪ ٬‬تنها یکی دو نمونه از نتایج را می آورم ‪ -‬بستن راه باریک بر رفت و آمد‬
‫دیگری‪ ٬‬راه رسیدن به یک راه حل سودبخش برای هر دو شرکت کننده را سخت دشوار می کند‪ .‬هنگامی که هر دو شرکت کننده‬
‫به ابزار قدرت دسترسی داشتند‪ ٬‬شرایط چنان تهدید آمیز می گشت که هیچگونه تماسی بکمک اینترکوم نمی توانست در بهتر شدن‬
‫آن تاثیری داشته باشد‪ .‬آزمایش شوندگان‪ ٬‬در زندگی روزانه نیز گرایش دارند تهدید های طرف مقابل را با تهدید جواب دهند‪.‬‬
‫دویچ می گوید‪ ٬‬این به طرز قضاوتی بستگی دارد که در فرهنگ ما از گذشت کردن و بخشیدن می شود‪ .‬آنکه در برابر‬
‫درخواست دوستانه ای گذشت می کند‪ ٬‬نشانی می فرستد که نشان از بخشندگی او دارد؛ آنکه همان را در برابر تهدید می کند‬
‫ناتوانی خود را بنمایش می گذارد و آبرویش می رود ( دویچ‪ .)۲۴۴ ٬ ۱۹۷۳ ٬‬ثث‬

‫روبرت آکسلرود‬
‫دویچ اذعان می کند ما در زندگی شخصی‪ ٬‬اجتماعی و سیاسی خود می توانیم از دستاوردهای پژوهش های وی بهره بگیریم‪ .‬این‬
‫ادعای وی بر روی دو فرضیه نهاده شده است‪ .‬نخستین آنها این استکه بر پایه نتایج آن پژوهش ها رهنمود های نسبتا ً روشنی‬
‫برای بر خورد و رویکرد می توان از آن گرفت‪ ٬‬دوم آنکه اجرای آزمایشگاهی کامیون بازی دویچ‪-‬کراس بیانگر موارد خاصی‬
‫در زندگی اجتماعی می باشد‪ .‬بگذارید آن فرض ها را از نزدیک بررسی کنیم‪ .‬اگر فرض نخست درست باشد‪ ٬‬می باید بتوان‬
‫برپایه نتایج آزمایش ها‪ ٬‬برای کامیون بازی داچ‪-‬کراس‪ ٬‬استراتژی یا قانون تصمیم گیری یافت‪ ٬‬که بکمک آن می شود از درگیری‬
‫هایی که درجا می زنند‪ ٬‬دوری کرد یا برای آنها چاره ای یافت‪ .‬آیا می شود راهی یافت ‪ ٬‬راهی که هر کسی روی این آزمایش‬
‫درنگ و ژرف اندیشی کرده است‪ ٬‬بی هیج شک و شبه ای آنرا بهترین راه می بیند؟ احتمال آن زیاد چنین نیست؛ این روزها‬
‫روزنامه ای را نمی توان یافت که در آن کارشناسان رهنمودهای سیاسی یکدیگر را مردود نشمارند‪ .‬می توان با بدگمانی به آنها‬
‫نگریست‪ ٬‬می توان هم از آنها مساله ای برای پژوهش آتی ساخت‪.‬‬

‫عده ای از مردم را در نظر آورید‪ ٬‬که همه از آزمایش های دویچ خوب آگاهی دارند و برای شرکت در دور دوم بازی کامیون‬
‫بازی دعوت می شوند‪ .‬سرپرست آزمایش از شرکت کنندگان می خواهد استراتژیی را که می خواهند بکار برند‪ ٬‬روی کاغذی‬
‫بنویسند‪ .‬می توان حدس زد که حاصل کار استراتژی های بسیار متنوعی خواهد بود؛ ’از آنی که همیشه به راننده دیگر راه می‬
‫دهد‪ ٬‬بی آنکه اهمیت دهد واکنش او چیست‘ تا ’آنی که آن یکی راننده هر کاری هم بکند‪ ٬‬برایش اهمیتی ندارد و هیچگاه به او راه‬
‫نمی دهد‘‪ .‬این دو حالت افراطی را نمی توان استراتژی خواند‪ ٬‬چون در آنها مانور دیگری به حساب آورده نمی شود‪ .‬راننده‬
‫نخست اگر گیر یک راننده بی وجدانی بیافتد‪ ٬‬او تا ببیند یارو پخمه و پپه است‪ ٬‬بهش رحم نمی کند و جیب خود را پر می کند‪٬‬‬
‫دومی هم همه تالش های همکاری جویانه راننده دیگر را به یاس مبدل می کند و هر دو بازنده می شوند ‪ -‬مگر آنکه حریفی علیل‬
‫و ذلیل گیر بیاورد‪ .‬بیگمان استراتژی هایی که در آنها مانور های راننده دیگر را در نظر می گیرد‪ ٬‬سودمندتر خواهد بود‪ ٬‬اما‬
‫اینکه آن استراتژی ها چگونه می باید باشد‪ ٬‬سخن زیاد است‪ .‬تا به درخواست سرپرست آزمایش پاسخ داده می شود‪ ٬‬او می گوید‪٬‬‬
‫در این آزمایش هدف آن نیست که دانسته شود کی برنده می شود‪ ٬‬بلکه استراتژی چگونه کار می کند‪ .‬تک تک استراتژی های‬
‫ارائه شده را به صورت برنامه رایانه ای درمیاورند تا روشن گردد‪ ٬‬در یک مسابقه کامپیوتری با برنامه های دیگر کارکرد آن‬
‫چگونه است؛ پس می شود گفت این نه یک آزمایش‪ ٬‬که یک شبیه سازی کامپیوتری می باشد‪ .‬برنده‪ ٬‬برنامه ای نمی شود که از‬
‫‪62‬‬

‫برنامه های دیگر می برد‪ ٬‬بلکه برنامه ایست که بیشترین و باالترین میانگین سود را بدست می آورد‪ .‬در پایان از آزمایش‬
‫شوندگان سپاسگزاری می شود تا بروند دنبال کارشان؛ نتایج بررسی ها بعدا ً به خانه های آنان فرستاده می شود‪.‬‬

‫یک چنین مسابقه کامپوتری‪ ٬‬در واقع‪ ٬‬توسط روبرت اکسلرود اجرا شده است ( اکسلرود‪ .) ۱۹۸۴ ٬‬او از بازی کامیون رانی‬
‫دویچ‪-‬کراس استفاده نمی کند‪ .‬به جای آن از بازی برسر دو راهی زندانی ( ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ ).‬استفاده می کند‪ .‬این بازی نیز بخش های‬
‫بزرگی از منطق شرایط بازی کامیون رانی را دارد‪ ٬‬اما طرح این یک‪ ٬‬ساده تر و روشتنر می باشد‪ .‬دو زندانی در بازداشت‬
‫موقت ( پیش‪-‬بازداشت) بسر می برند‪ ٬‬اما خالف آزمایش شوندگان رانندگی کامیون ‪ -‬در پاره ای موارد ‪ -‬نمی توانند باهم تماس‬
‫بگیرند‪ .‬اگر هیچیک از آن دو اعتراف نکنند‪ ٬‬هر دو مجازات بسیار کمتری می گیرند‪ .‬اگر یکی اعتراف کند‪ ٬‬مجازات بسیار‬
‫کمتری خواهد گرفت‪ ٬‬به شرطی که دیگری اعتراف نکند و همه مجازات تنها به گردن او بیافتد‪ .‬اما اگر دیگری هم اعتراف کند‪٬‬‬
‫در مجازات هر دو تخفیف اندکی قائل می شوند‪ .‬اگر مقدار تخفیف مجازات را بخواهیم با ارزش ارقام نشان دهیم‪ ٬‬نمودار زیرین‬
‫را خواهیم داشت‪.‬‬

‫زندانی ب‪.‬‬

‫اعتراف بکند‬ ‫اعتراف نکند‬

‫______________________________‬

‫‪ . = ۵‬ب ‪. = ۰‬ا‬ ‫‪. = ۳‬ب ‪. = ۳‬ا‬ ‫اعتراف نکند‬


‫______________________________‬

‫زندانی ا‪.‬‬

‫‪. = ۱‬ا‬ ‫‪ . =۱‬ب‬ ‫ا‪ ۵ = .‬ب‪۰ = .‬‬ ‫اعتراف بکند‬


‫______________________________‬

‫نمودار ‪ ۶.۲‬بر سردوراهی زندانی ( از اکسلرود‪.)۸ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬‬

‫منطق بازی بر سر دوراهی زندانی هر دو طرف را وامیدارد اعتراف کنند‪ ٬‬اگرچه آنها نیک می دانند با اعتراف کردن مجازات‬
‫بیشتری می گیرند تا هنگامی که هیچکدام اعتراف نکنند (آکسلرود‪ .)۱۲۵ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬حتی اگر آنها می توانستند پیشا پیش از طریق‬
‫اینترکوم باهم تماس بگیرند و مشورت کنند‪ ٬‬نتیجه همان می شد‪ .‬فرض کنید آنها در آن گفتگو بهمدیگر قول می دادند اعتراف‬
‫نخواهند کرد‪ .‬آنگاه که لحظه تصمیم گیری فرا می رسید‪ ٬‬به یکباره بدگمانی بر آنها چیره می شد‪ .‬آیا می شود به دیگری اعتماد‬
‫کرد؟ از کجا معلوم او را فریب ندهد؟ پس از بدست آوردن اعتماد او به اعتراف نکردن‪ ٬‬خودش اعتراف نکند؟ به هر روی این‬
‫یکی از مفروضات بازی بر سر دوراهی زندانی است که آن دو نسبت بهم ناشناس می مانند و امکان تنبیه یکدیگر ( در صورت‬
‫پای بند نماند به قول خود‪-‬م‪ ).‬را نمی یابند‪ .‬هم بی اعتمادی و هم بی وجدانی و بی پروائی در دنبال منافع خود رفتن‪ ٬‬آنها را وادار‬
‫به اعتراف می کند‪ ٬‬اگر مشورتی هم میان آنها می شد‪ ٬‬نمی توانست جلو این را بگیرد‪ .‬حتی اگر هر دو آنها اوبر‪-‬ایش ( فرامن ‪-‬‬
‫م‪ ).‬محترمی هم داشته باشند‪ ٬‬باز نتیجه تغییری نمی کند‪.‬‬

‫اغلب به آزمایش شوندگان امکان می دهند چندین بار پشت سرهم بازی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬را بازی کنند‪ ٬‬همچنانکه در بازی دویچ نیز‬
‫چنین است‪ .‬از آنروست که آن را بازی تکراری ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬نیز می نامند‪ .‬تفاوت حاصل از چندین بار بازی کردن تنها از باره‬
‫کمی نیست؛ در این حالت کل منطق وضعیتی تغییر می کند‪ .‬در این حالت از بازی اعتراف کردن یا نکردن‪ ٬‬پیامدهایی روی دور‬
‫آن بازی کامیون رانی همسانی دارد‪.‬‬
‫بعدی دارد‪ .‬در اینجا می توان استراتژی هایی را بکار برد که در اصل با از ِ‬
‫‪63‬‬

‫بازی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ ٬.‬همچنین بازی کامیون رانی‪ ٬‬بازی‪-‬مجموع‪-‬غیر صفر می باشد‪ :‬هردو شرکت کننده اهدافی دارند که بخش هایی‬
‫از آنها با هم تضاد دارد و بخش هایی همسانی ‪ -‬امکانی که شریف آنرا پیش بینی نکرده بود ‪ -‬از آنرو‪ ٬‬آنها برای رسیدن به اهداف‬
‫خود‪ ٬‬تا جایی که می شود‪ ٬‬بهمدیگر نیاز دارند؛ از آنرو با گوشه چشمی به آنچه که گفته شد‪ ٬‬بازی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬سودمندی دگرگونی‬
‫پذیری دارد ( اکسلرود‪ .)۲۹ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬این خالف بازی‪-‬مجموع‪-‬صفر می باشد که در آن سود یکی به بهای زیان دیگریست‪ .‬برای‬
‫نمونه در بازی شطرنج نمی شود از روی همکاری بازی کرد‪ ٬‬وگرنه آن بازی پوچی می شود‪ .‬از آن گذشته در بازی شطرنج‬
‫درجاتی برد و باخت را نمی بینی‪ :‬در این بازی شما‪ ٬‬در مدت مقرر یا می برید یا می بازید‪ ٬‬اما مانند بازی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬یا بازی‬
‫کامیون رانی کمی برنده نمی شوید‪ .‬از اینجا به بعد می توان زندانی ها را فراموش کرد و اراقام آورده شده در نمودار را‪ ٬‬اگر‬
‫خواستید‪ ٬‬با مبالغ پول یا ارزش های مادی و غیرمادی جایگزین سازخت ‪ -‬حتی‪ ٬‬همچنانکه پیشتر خواهیم دید‪ ٬‬با جان مردم‪.‬‬

‫رابرت اکسلرود از شماری ریاضی دانان‪ ٬‬کارشاناسان داده پردازی‪ ٬‬روانشناسان و کارشناسان رشته های دیگر خواست برای‬
‫چیستان ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬از دید خود برنامه ای بیاندیشند و در یک مسابقه کامپوتری همه علیه همه‪ ٬‬به دفعات زیاد‪ ٬‬بازی کنند‪ ٬‬تا روشن‬
‫گردد کدام یک در کل بیشترین برد را دارد‪ .‬اخالقیات می بایست از بازی کنار نهاده میشد؛ آنها این آزادی را داشتند که هر طور‬
‫دل شان خواست نرم افزار خود را روی دیسکت بگذارند و اکثر شرکت کنندگان از آن آزادی خوش شان می آمد‪ .‬اکسلرود روی‬
‫این کار خوب فکر کرده بود‪ ٬‬او می خواست نشان دهد در حالت مجموع‪-‬غیر‪-‬صفر‪ ٬‬امکان دارد میان آدم های خود بین همکاری‬
‫به وجود آید‪ ٬‬همکاریی که همراه خود شانس بیشتری برای جان بدر بردن می آورد تا استراتژی های دیگر‪ .‬از چشم وی برای به‬
‫وجود آوردن جامعه ای از افراد که منافع همدیگر را رعایت می کنند‪ ٬‬نیازی نه به یک دولت مرکزی نیاز است نه به گفته فروید‪٬‬‬
‫به اوبر ایش ( فرامن‪-‬م‪ ).‬بسیار رشد یافته‪ ٬‬تا محدودیت های قانونی و اخالقی اعمال کند‪.‬‬

‫اکسلرود با این گام در برابر سنت تاثیر گذاری در اندیشه فلسفی و سیاسی‪ ٬‬که به توماس هابس ( ‪ )۱۶۷۹ - ۱۵۸۸‬برمیگردد‪٬‬‬
‫موضع می گیرد‪ .‬بگفته هابس این سرشت آدمی است که به زیان هم نژاد های خود‪ ٬‬دنبال منافع خویش میرود‪ .‬اگر هر کسی آن‬
‫سرشت را رها کند‪ ٬‬جامعه در چنان آشفته بازار ویرانگری فرو می رود که در آن‪ ٬‬همه به جان هم می افتند‪ .‬اما آدم های می دانند‬
‫که در آن آشفته بازار کسی به خواست خود نمی رسد‪ ٬‬مگر تنی چند از نیرومندترین ها‪ .‬ترس از همدیگر‪ ٬‬آدم ها را به توافق‬
‫متقابل‪ ٬‬به بستن چنان قرارداد های اجتماعی وامیدارد که در آنها به یکدیگر قول می دهند به حقوق یکدیگر احترام بگذارند‪ .‬بدون‬
‫قدرتی مطلق‪ ٬‬که شهروندان حق اعمال پایبندی به قرارداد را به آن می سپارند‪ ٬‬هیچکس با دیدن اینکه منافع مستقیم او به خطر می‬
‫افتد‪ ٬‬به آن وعده ها و قراردادهای جمعی فکر نخواهد کرد‪ .‬از آنرو هابس‪ ٬‬در قیاس با اکثریت فالسفه پیمان های اجتماعی‪٬‬‬
‫دمکراسی را سیستی نکوهیده می بیند‪ ٬‬چرا که از اساس با چنین قدرت مطلقی ناسازگار می باشد‪ .‬برداشت های هابس از نهاد‬
‫بشری با از آن فروید‪ ٬‬تفاوت اساسی ندارد‪ ٬‬می توان گفت او محافظت در برابر سرشت آدمی را در قدرتی خارجی و فروید در‬
‫نیروئی درونی می ُجست‪ :‬اوبر‪-‬ایش‪ .‬آنچه در اکسلرود آدمی را به شوق می آورد‪ ٬‬این است او با تصویری که فروید و هابس از‬
‫آدمی دارد به نبرد برنمی خیزد‪ ٬‬بلکه می خواهد نشان دهد میان خود بزرگ بین ها‪ ٬‬همچنان که در زیر خواهیم دید‪ ٬‬حتی میان‬
‫دشمن ها‪ ٬‬همکاری نیز می تواند پا بگیرد‪.‬‬

‫آزمایش دویچ بیست دور تکرار می شد‪ ٬‬اکسلرود از شرکت کنندگان خود می خواست برای شرکت در یک مسابقه کامپیوتری‬
‫برنامه ای بنویسند و هرچندان که خواستند بازی کنند‪ .‬او برای آن دلیل خوبی داشت‪ .‬او باور دارد‪ ٬‬همکاری تنها زمانی پیش می‬
‫آید که هر دو شرکت کننده به این نتیجه برسند‪ ٬‬در آینده نیز باره ها به کمک هم نیاز خواهند داشت‪ .‬از دید اکسلرود‪ ٬‬تفاوت‬
‫مشاهده شده اخیر میان بازی اصلی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬که در آن تنها یک دور بازی می شود‪ ٬‬با بازی تکراری ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ ٬.‬با اعالن اینکه‪-‬‬
‫توسط یکی از آنها‪ -‬این آخرین دور بازی خواهد بود‪ ٬‬از میان می رود‪ .‬فرض کنید بازی کامیون رانی بیست دور می باشد و‬
‫بازیکنان نیز آنرا می دانند‪ .‬پس از نوزده دور همکاری بسیار خوب‪ ٬‬اکنون دور بیستم رسیده است‪ .‬به ناگاه هر دو آنها در برابر‬
‫این وسوسه قرار می گیرند که می توانند دیگری را‪ ٬‬بی آنکه فرصت تالفی داشته باشد‪ ٬‬می تواند بازنده کند‪ ٬‬یا این ترس بر آنها‬
‫چیره شود که اگر دیگری خواست به او نارو بزند‪ ٬‬مجالی برای تالفی آن نخواهد داشت‪ ٬‬یا هر دو آن ها را داشته باشد‪ ٬‬همچنان که‬
‫این را در بازی ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬که برای یک دور انجام می شد‪ ٬‬دیدیم‪ .‬انتخابی که می شود‪ ٬‬چالش برانگیز خواهد بود‪ .‬حال فرض کنید‬
‫هر دو شرکت کننده متوجه شده اند که بازی دارد به پایان می رسد‪ .‬آنها در دور نوزدهم به این فکر خواهند افتاد بهتر است پوزه‬
‫حریف را بخاک مالند و باختی را که در دور آخر تهدید شان می کند‪ ٬‬در همین دور نقد کنند‪ ٬‬دیگر دست او بجایی نخواهد رسید‪.‬‬
‫اما اگر باهوش باشند در دور هیجدهم آنکار را می کنند‪ .‬بدین سان دیگر از همکاری خوب دور نخست نیز نشانی نمی ماند‪.‬‬
‫اکسلرود می خواهد استراتژی یی را ‪ -‬برای بازی هایی که از پیش تعین شده چند دور بازی خواهد شد ‪ -‬رشد دهد‪ ٬‬که هر دو‬
‫بازیکن را وادار می کند‪ ٬‬برای برنده شدن‪ ٬‬از همان دور نخست رو به رقابت بیاورند و راه دیگری برای شان نماند‪ .‬بیاد داشته‬
‫باشید که تنها امکان ارتباط بر اساس حرکت های طرف مقابل در دور های پیشین شکل می گیرد‪ .‬بازیکنان با سودی بخانه‬
‫برخواهند گشت که بسیار کمتر از سودی خواهد بود که می توان بدست آورند (اکسلرود‪ .)۱۰ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬از آنرو اکسلرود به‬
‫شرکت کنندگان در آزمایش خود گفته بود برنامه خود را بر پایه شمار دور های غیرمحدود تنظیم کنند‪ .‬در عمل‪ ٬‬بازی ها پس از‬
‫دور دویستم متوقف گردید ( همانجا‪ ٬‬صفحه ‪.)۳۰‬‬
‫‪64‬‬

‫استراتژی هایی را که برای اکسلرود فرستاده بودند بسیار متنوع بود‪ .‬ساده ترین آنها برنامه ای بود که بی حساب و کتاب‬
‫نامگذاری شده بود‪ .‬این برنامه بگونه ای که از نامش پیداست‪ ٬‬گاه از روی همکاری ( ’اعتراف نکردن‘ ) بازی می کرد و گاه از‬
‫روی رقابت ( ’اعتراف کردن‘ )‪ ٬‬بکنار از این که بازیکن دیگر چه می کند ( همانجا‪ ٬‬صفحه ‪ .)۳۰‬برنامه دیگری که جوس نام‬
‫داشت‪ ٬‬بازی را با همکاری آغاز می کرد و تا هنگامی که شرکت کننده دیگر نیز همکاری می کرد‪ ٬‬بدان پایبند می ماند‪ ٬‬اما در‬
‫‪ ۱۰٪‬بازی ها‪ ٬‬اگرچه بازیکن دیگر همکاری می کرد‪ ٬‬وی روش رقابت را انتخاب میکرد؛ از آنرو نمی شد به او ا عتماد کرد‪.‬‬
‫استراتژی دیگر داونینگ بود‪ ٬‬در انیجا تا هنگامی که بازیکن دیگر از در همکاری می آمد‪ ٬‬او نیز بازی را با همکاری پیش می‬
‫برد‪ .‬اما اگر بازیکن دیگر یکبار رقابت را انتخاب می کرد‪ ٬‬او دوبار پشت سرهم راه رقابت را در پیش می گرفت تا انتخاب‬
‫روش رقابتی را تنبیه کرده باشد‪ .‬برنامه ای هم بود که نام آن آرامش بخش بود‪ .‬در این برنامه بازیکن از حق خود می گذشت‪٬‬‬
‫تنها هنگامی به رقابت روی میاورد که بازیکن دیگر خیلی زیاده روی می کرد‪ .‬استراتژی دیگر که مغایر با استراتژی های پیشین‬
‫بود‪ ٬‬همه خ ( خراب) نام داشت‪ .‬در اینجا بازیکن‪ ٬‬بکنار از اینکه طرف مقابل چکار می کرد‪ ٬‬در همه حال رقابت میکرد‪ ٬‬از‬
‫آنرو خالف همه استراتژی های دیگر بود‪ ٬‬مگر استراتژی بی حساب و کتاب‪ ٬‬چون که در این استراتژی اهمیت داده نمی شد دور‬
‫های پیشین چه گزینش هایی شده است‪ ٬‬پس از نیاز های حریف شناختی نداشت‪ .‬استراتژی این به آن در‪ ٬‬با همکاری آغاز می کرد‬
‫و تا زمانی که طرف مقابل همکاری می کرد از آن دست نمی کشید‪ .‬اما تا شرکت کننده دیگر به رقابت روی میاورد‪ ٬‬این به آن‬
‫در‪ ٬‬درنگ نمی کرد و در دور بعدی مزدش را کف دستش می گذاشت و پس از آن بدون کینه راه همکاری را دنبال می کرد (‬
‫همانجا ‪ .)۳۶-۳۴‬در استراتژی آزمونگر‪ ٬‬بازیکن با بی رحمی تمام شیره همه آدم هایی را که نرم خو و مهربان بودند می کشید‪٬‬‬
‫اما تا می دید هوا پس است‪ ٬‬کرنش می کرد و از در دوستی در میامد ( همانجا‪ .)۴۴ ٬‬برنده برنامه ای می شد که از برنامه های‬
‫دیگر برد بیشتری داشت‪.‬‬

‫این به آن در برنده شد‪ .‬کپی چاپ شده همه نتایج حاصل را به تک تک شرکت کنندگان فرستادند‪ ٬‬با این درخواست که برای دور‬
‫دوم مسابقات برنامه های شان را با توجه به نتایج ارسالی‪ ٬‬اصالح و آماده کنند‪ .‬دور دوم مسابقات را نیز این به آن در برنده شد‪.‬‬
‫این به آن در‪ ٬‬از همه استراتژی های دیگر برنده نشد‪ .‬برای نمونه در برابر همه خ‪ .‬کاری نمی شد کرد‪ ٬‬چون آن رقابت را‬
‫برگزیده بود و از آن نیز دست بردار نبود‪ .‬این به آن در که اصوالً بازی را با همکاری آغاز می کرددر همان آغاز پنج امتیاز به‬
‫همه خ‪ .‬باخت و تا آخر نیز نتوانست آنرا جبران کند‪ .‬اما آن هم نتوانست جلو آخر شدن همه خراب را بگیرد؛ آن خود پسندی راه‬
‫به جائی نبرد‪ .‬نتیجه بازی ها نشان می دهد‪ ٬‬داونینگ نیز‪ ٬‬که می شود آنرا دو بار این به آن در نامید‪ ٬‬استراتژی خوبی است‪ ٬‬اما نه‬
‫به خوبی این به آن در‪.‬‬

‫بدین سان به نخستین پرسش ما در آغاز این بخش که‪ ٬‬آیا می شود بر پایه نتایج آزمایش های دویچ‪ ٬‬برای اینگونه بازی ها‬
‫استراتژی بهینه ای یافت ( رشد داد)‪ ٬‬می توان پاسخ آری داد‪ .‬ظاهرا ً استراتژیی که بر مبنای همکاری می باشد و اگر نیاز افتاد با‬
‫خویشتن داری از خود دفاع می کند‪ ٬‬اما پس از آن دوباره و بدون کینه و رنجش به همکاری ادامه می دهد‪ ٬‬سودمندتر از‬
‫استراتژی های دیگر می باشد و بهتر می تواند طرف دیگر را به همکاری تشویق کند‪ .‬خود اکسلرود این به آن در را استراتژی‬
‫استخوان دار و خوش بنیه می داند‪ ٬‬چون در در برابر و در برخورد با همه استراتژی های گوناگون دیگر می تواند خوب پایداری‬
‫کند ( همانجا‪.)۴۸ ٬‬‬

‫دومین پرسش ما آن بود که آیا این چنین آزمایش های ’عجیب و غریب‘ و شبیه سازی های رایانه ای به اندازه کافی جهان واقعی‬
‫را نمایندگی می کند که بشود از طریق آنها چیزی از جهان ’واقعی‘ آموخت‪ .‬پاسخ اکسلرود آره است‪ .‬او باور دارد که استراتژی‬
‫این به آن در‪ ٬‬در میان دشمنان نیز کار برد دارد ( اکسلرود‪ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬بخش ‪ .)۴‬در جنگ جهانی نخست جابجائی سپاهیان در‬
‫جنگ سنگرها ( خندق های کنده شده برای پیشروی نیروها ‪ -‬م‪ ).‬در جبهه غربی خیلی زود به بن بست رسید و در سال های پس‬
‫از آغاز جنگ میلیون ها آدم را به کام مرگ فرستاد‪ ٬‬بدون آنکه بشود قلمروی را تصرف کرد یا به موقعیت بهتری دست یافت‪ .‬در‬
‫آغاز‪ ٬‬ستاد کل هر دو طرف مرتکب خطا های استرا تژیک شدند و واحد های ارتش آلمان و متفقین را برای مدتی طوالنی در‬
‫برابر هم قرار دادند‪ .‬این اشتباه پیامد های چشمگیر و پیشبینی نشده ای داشت‪.‬‬

‫یک افسر انگلیسی که از ستاد کل برای بازدید خندق های جابجائی نیروها رفته بود‪ ٬‬سرش را از سنگر باال می آورد و می بیند‬
‫سربازان آلمانی بی خیال‪ ٬‬بدون نگرانی و با آزادی بیرون سنگرهای شان زیر آفتاب گشت می زنند‪ .‬وی به افراد خود یادآور می‬
‫شود که ما داریم می جنگیم و شما باید آن آلمانی ها را بزیند و بکشید‪ .‬آنها می گویند همه چیز خوب پیش می رود و الزم نیست‬
‫او نگران باشد‪ ٬‬اگر آنها بسوی آلمانی ها تیر اندازی کنند‪ ٬‬آنها هم بسوی انگلیسی ها تیراندازی می کنند و سربازان انگلیسی را می‬
‫کشند‪ .‬روزی شماری از گلوله های توپخانه آلمانی ها به طرز وحشتناکی نزدیک خندق های انگلیسی ها فرو ریخت‪ .‬کمی بعد‬
‫یکی از سربازان آلمانی از خندق خود بیرون آمد و فریاد زد‪’ :‬از اینکه ناراحت تان کردیم پوزش می خواهیم‪ ٬‬امیدوارم کسی‬
‫آسیب ندیده باشد‪ ٬‬کاری از دست ما نیز ساخته نبود‪ ٬‬این دسته گل را توپخانه لعتنی پروسی به آب داده ‘‪ .‬هر روز سر ساعت‬
‫معینی به سنگرها خورد و خوراک و چیزهای که برای زندگی الزم بود‪ ٬‬برده می شد؛ سر وصدای قوطی های مواد غذائی‪ ٬‬قمقمه‬
‫‪65‬‬

‫ها و ظروف آهنی تا سنگر های دشمن می رفت و آن یک نیرنگ ساده بود که برای کشتار و گرسنگی کشیدن دشمن‪ ٬‬از آتش‬
‫توپخانه استفاده کنند‪ .‬اما چون هیچ کدام از آنها دوست نداشت‪ ٬‬آنچه را که نمی خواهد سرش بیاید‪ ٬‬پس سعی می کردند به پر و‬
‫پای هم نپیچند‪ .‬اینجا و آنجا پرچم های سفیدی را می دیدی که مشخص می کرد رفت و آمد در آن قسمت ها آزاد است و تک‬
‫تیراندازهای دشمن آنها را نادید می گرفتند‪ .‬آنهایی که در سنگر های دیگر بودند از گلوله باران توپخانه ها که به هر حال ناچار‬
‫بودند گلوله های شان را جائی مصرف کنند‪ ٬‬در امان بودند‪ .‬آنها از بازرسان کار توپخانه ها که به جبهه ها می رفتند‪ ٬‬با اصرار و‬
‫ابرام می خواستند که وضعیت آسیب پذیر آنها را در پشت جبهه لو ندهند و چیزی در آن باره نگویند‪.‬‬

‫تیراندازی هایی هم میشد‪ ٬‬در هر حال دستور‪ ٬‬دستور بود و می باید اجرا میکردند‪ ٬‬اما آن تیراندازی ها کارکردی نمادین داشت‪.‬‬
‫یکی از این کارکردها آن بود که به طرف دیگر روشن سازند‪ ٬‬خویشتن داری در دشمنی ورزی به هیچ روی ناشی از کمبود‬
‫آزمودگی های رزمی نمی باشد‪ .‬برای نمونه یکی از تک تیراندازها برای نشان دادن مهارت خود در کاربرد مسلسل روی دیوار‬
‫مزرعه سوخته ای در قلمرو دشمن‪ ٬‬یک اثر هنری برجای گذاشته بود‪ .‬یا توپخانه در ساعاتی معین چنان دقیق یک نقطه بی‬
‫خطری را زیر آتش می گرفت که طرف دیگر خوب متوجه می شد که آن کار‪ ٬‬کار یک آدم کارکشته می باشد‪ .‬اگر یکی از‬
‫طرفین کشته می داد ‪ -‬آن بازی دشوار و خطرناکی بود‪ ٬‬نمی شد همه آنهایی را که به جبهه فرستاده می شدند زیر کنترل داشت ‪-‬‬
‫آنها هم به نوبه خود چندان به گلوله باران طرف دیگر ادامه می دادند که یقین می کردند‪ ٬‬آنها نیز ’بهمان اندازه‘ کشته داده اند‪٬‬‬
‫تنها پس از آن بود که دوباره تیراندازی های ’همکاری‘ از سر گرفته می شد‪ .‬البته نمی توان آنرا کامالً این به آن در نامید؛ بیشتر‬
‫اوقات آن شبیه داونینگ بود؛ برای تاوان پس گرفتن می باید شمار بیشتری از دشمن می کشتند تا کشته های خود‪ .‬با همه این ها‪٬‬‬
‫آنها پیوسته حواس شان بود پا روی دُم دشمن نگذارند‪.‬‬

‫این ها رویدادهایی نبود که بخودی خود پیش بیاید‪ ٬‬همچنانکه شمار فراوانی از یادداشت های روزانه‪ ٬‬روزهای جنگ و پس از آن‪٬‬‬
‫آنها را روشن می سازد‪ .‬این هم چشمگیر استکه اینگونه نان بهم قرض دادن ها نه بر پایه مشورت‪ ٬‬قول و قرار که خود بخودی و‬
‫در جاهای گوناگون پیش آمد‪ .‬آن در سرتاسر جبهه غربی گسترش یافته بود که نشان می دهد تا چه اندازه استخواندار و پرتوان‬
‫بوده است‪ .‬جنگ در قاصله اندکی پس از شروع آن‪ ٬‬در درون خندق ها‪ ٬‬به بازی‪-‬مجموع‪-‬غیر‪-‬صفر تبدیل شده بود‪ ٬‬با ’دورهای‘‬
‫نامعین‪ ٬‬که در آن پیاده نظام های رو در روی ایستاده‪’ ٬‬بازیکنان‘ آن بودند و جان آدم ها ’تاوانی‘ بود که در الگوی آن بازی‬
‫پرداخت می شد‪ .‬اما برای ستاد کل هر دو طرف جنگ یک بازی‪-‬مجموع‪-‬صفر بشمار می آمد‪ .‬از آن آن وضعیت ’دوستانه‘ نمی‬
‫توانست برای مدت دراز دووام بیاورد‪ .‬نخست آنکه نیروها پیوسته جابجا می شدند‪ .‬از پیامد های جابجائی یکی این بود که حریف‬
‫ت متقاب ِل نیروهای پیش از خود را از آنها بیاموزند‪٬‬‬
‫ها ناآشنا رو در روی هم قرار می گرفتند‪ .‬این ها مجال نمی یافتند سیستم رعای ِ‬
‫یا خودشان آنرا دوباره پی نهند‪ .‬از آن گذشته‪ ٬‬نباید فراموش کرد که حمله و شبیخون هم در کار بود‪ .‬این گونه حمله ها به خطوط‬
‫دشمن‪ ٬‬با بهره گیری از ده تا صد تن انجام می شد و وظیفه آنها این بود‪ ٬‬دشمن را در خندق های خودشان بکشند یا به اسیری‬
‫گیرند‪ .‬آنها می باید پیروزی خود را با اسیرهای گرفته شده نشان می دادند‪ ٬‬یا شکست خود را با کشته هایی که داده بودند‪ .‬اگر از‬
‫اسرا و کشته ها نشانی دیده نمی شد‪ ٬‬می فهمیدند که شبیخون خوب اجرا نشده‪ ٬‬یا اصالً اجرا نشده است‪ .‬بارها پیش می آمد که به‬
‫دلخواه پنج شش تن از سربازان را سوا و دادگاهی می کردند‪ ٬‬تا مگر از آن راه ’روحیه سربازان دیگر را بهبود بخشند‪‘.‬‬

‫بدین سان آن سیستم بده و بستان در جبهه ها به پایان می آمد‪ ٬‬همچنان که جلو تر خواهیم دید‪ ٬‬آن در تاریخ جنگ ها چیز تازه ای‬
‫نبود‪ .‬جای آنرا‪ ٬‬بگونه ای که اکسلرود از آن یاد می کند‪ ٬‬اخالقیات انتقام گرفت‪ ٬‬این یک نیز‪ ٬‬در سرتاسر جبهه های غربی‪ ٬‬مانند‬
‫روند پیشن‪ ٬‬این به آن در‪ ٬‬با شتاب گسترش یافت‪ .‬به گفته اکسلرود می افزاید‪ ٬‬هم در همکاری و در هم رقابت ( و کینه جوئی) این‬
‫گرایش را می شود دید که با گذشت زمان توانمندی می یابد‪ .‬خالف آنچه که توماس هابس گمان می کند‪ ٬‬سیستم دادن و گرفتن می‬
‫تواند در میان آدمهای خودبین‪ ٬‬حتی دشنمان گسترش یابد‪ ٬‬بی آنکه قدرتی مطلق روی استقرار آن نظارت داشته باشد‪ .‬باژگونه آنچه‬
‫ق ستاد کل هر دو طرف بود که این به آن در‪ ٬‬در جبهه غربی خیلی زود به‬ ‫که هابس می گوید‪ ٬‬پیش آمد‪ :‬به سبب قدرت مطل ِ‬
‫گذشته پیوست‪.‬‬

‫یکی از انتقاد های دویچ به مارکسیسم آن بود که در اکثر کشورهای سرمایه داری مبارزه طبقاتی نهادینه شده است‪ ٬‬در صورتی‬
‫که آن تئوری این امکان را پیشبینی نمی کند‪ .‬با این نهادینه شدن هنجارها‪ ٬‬ارزش ها و تعاریف قانونی پدید آمد که ’همکاری کین‬
‫توزانه و ‘ را میسر ساخت‪ .‬در آزمایش دویچ و شبیه سازی رایانه ای از ب‪ .‬د‪ .‬ز‪ .‬شرایط مشابه بررسی می شود؛ شرایطی به‬
‫وجود آورده می شود که هم به همکاری و هم به رقابت میان طرفین دامن میزند‪ .‬این مطالعات و تحقیقات مشخصه سبکی از‬
‫نظریه پردازی و تحقیق می باشد که در آن از حدس و گمان های گزاف‪ ٬‬فراگیر و تندروانه دوری گزیده می شود و تئوری هائی‬
‫با مقیاس کوچک را ارجح بشمار می آید که روی عوامل راه حل های خشونت آمیز یا غیر خشونت بار درگیری میان گروه ها‬
‫تاثیر می گذارد‪ .‬بیشتر این تئوری ها در آزمایشگاه آزموده می شود‪ .‬اکسلرود کوشید از طریق مسابقه رایانه ای نشان دهد‪|٬‬‬
‫همکاری ستیزه جویانه حتی می تواند در شرایطی پیش بیاید که آدم کمتر انتظار آنرا دارد‪ :‬در سنگرهای جنگ جهانی نخست‪.‬‬
‫‪66‬‬

‫میان پرده ‪۵‬‬

‫الگوی پژوهش‬

‫در بخش دوم کتاب امده است‪ ٬‬در علوم خیلی کم پیش میاید تنها با چشم به مشاهده پرداخت‪ .‬جای چشم را ابزار های اندازه گیری‬
‫می گیرد‪ ٬‬با نگاهی به فهرست پرسش های رمز گذاری شده‪ ٬‬چهار تکه عکس که بر پایه آنها می باید داستانی ساخته شود‪ ٬‬یا‬
‫حداکثر شوک الکتریکی که به قربانی بیگناه داده می شود‪ ٬‬می تواند دید این نامگذاری تا چه اندازه می تواند درست باشد‪ .‬آنچه که‬
‫در علوم اجتماعی از آن با نتایج مشاهده نام برده می شود‪ ٬‬اغلب شامل اندازاه گیری های صفات‪ ٬‬شیوه های رفتار‪ ٬‬ایده ها‪٬‬‬
‫عواطف و چیز هایی از این دست می باشد‪ ٬‬که از باره کیفی پردازش شده است‪ .‬ابزار اندازه گیری در چهارچوب سوالی که‬
‫مطرح شده بکار برده می شود‪ .‬اندازه گیری دمای اشیاء بدون هدف و برنامه ای‪ ٬‬کار بیهده ای خواهد بود‪ ٬‬همین طور اقدام به‬
‫تعیین میزان اقتدار گرا بودن شخصیت آدما ها‪ .‬الگوی پژوهش‪ ٬‬با توجه به سوالی که مطرح شده و نیز مسائل دیگر‪ ٬‬که غالبا ً‬
‫عوامل عملی مانند دسترسی داشتن به کسانی که بخواهند یا بتوانند در انجام آزمایش ها همکاری کنند‪ ٬‬همچنین مرحله ای که‬
‫برنامه آزمایش در آن قرار گرفته و غیره چیده می شود‪.‬‬

‫ارون و هویسمان ( بخش ‪ ۳‬را ببینید) از خود می پرسد پرخاشگری و تندروی تا چه اندازه از صفات پایدار آدمی بشمار می آید؟‬
‫الزمه پاسخ به این پرسش‪ ٬‬الگوی پژوهشی است که بتواند زمانی دراز ادامه داشته باشد؛ این گونه پژوهش های بلند مدت موثق و‬
‫معتبر می باشد تا پژوهش هایی که درآنها از آدم ها در سنین باال تر خواسته می شود رویدادهایی را از روزگار جوانی به یاد‬
‫آورند‪ .‬یک چنین پژوهش بلند مدتی را که در آن آدم ها در سفر زندگی شان پا پایان آن دنبال می شوند‪ ٬‬تحقیق طولی می نامند‪.‬‬
‫پژوهش آدورنو اگرچه تحقیق طولی در شمار نمی آمد‪ ٬‬اما با تحقیقات ارون و هویسمان این نکته مشترک را دارد که پژوهشگران‬
‫در برابر کسانی که آمادگی خود را برای شرکت در پژوهش اعالن کرده بودند‪ ٬‬برخوردی نسبتا ً منفعل دارند؛ آنها کاری نمی کنند‬
‫مگر پاسخ دادن به چند پرسش‪ .‬شریف و دویچ خالف این ها‪ ٬‬آزمایش ها را انجام می دهند‪ .‬در یک آزمایش شماری از آدمها را‬
‫در شرایطی قرار می دهند که به وسیله سرپرست آزمایش با دقت و احتیاط آماده شده است‪ .‬شرایط را‪ ٬‬در هماهنگی با فرضیه ای‬
‫که می شود آنراامتحان کرد‪ ٬‬تغییر داده می شود‪ ٬‬پس از آن دوباره بررسی می کنند تا ببینند شرایط تغییر یافته‪ ٬‬روی رفتار‬
‫آزمایش شوندگان چه دگرگونی هایی را پدید می آورد‪.‬‬

‫تغییر و تنوع را از طریق ایجاد شرایط متفاوت می شود به وجود آورد‪ .‬در آزمایش شریف برای آن منظور همان آزمایش‬
‫شوندگان را در شرایط اهداف متضاد و پس از آن در شرایط اهداف فراگیر ( یا بر عکس) قرار دادند‪ ٬‬آنگاه دگرگونی های‬
‫رفتاری را ثبت کردند‪ .‬در آزمایش های دویچ روشی دنبال شد که بیشتر معمول است‪ :‬در شرایط مختلف آزمایش آدم های‬
‫گوناگونی را شرکت دادند که به طور دلخواه ( اتفاقی) در شرایط مختلف توزیع شده بودند‪ .‬در پژوهش های آدورنو‪ ٬‬اگرچه آنها‬
‫الگوی آزمایش نداشت‪ ٬‬اما در آنها شرایط با هم مقایسه می شد؛ آزمایش شوندگانی که ( اغلب) با معیار ی‪ .‬س‪ .‬نمرات باال یا‬
‫پائین آورده بودند‪ ٬‬دو شرایطی را به وجود می آورند که از باره های چندی با هم مقایسه می شد‪ .‬پتی گرو در تحقیقات خود‪ ٬‬در‬
‫ایاالت متحده نمونه هایی را که از شمال ایاالت متحده بودند‪ ٬‬با نمونه هایی که از جنوب ایاالت متحده بودند‪ ٬‬مقایسه کرد‪ .‬پژوهش‪٬‬‬
‫همچنین پژوهش های غیر تجربی‪ ٬‬همواره به قیاس می انجامد‪ .‬شرایطی که مقایسه می شود‪ ٬‬از باره توصیفی که به واسطه طرز‬
‫طرح پرسش های تئوریک می یابد‪ ٬‬با هم فرق می کند و آن فرق را متغیر مستقل می نامند‪ .‬اگر تئوری درست باشد‪ ٬‬در آن‬
‫صورت رفتار آزمایش شوندگان در مقایسه با رفتار آنان در شرایط تغییر یافته‪ ٬‬پیرو پیشبینی تئوری دگرگونی می پذیرد‪ .‬این را‬
‫متغیر وابسته می گویند‪ .‬البته این روند همیشه رعایت نمی شود‪ .‬در آزمایش میلگرام و زیمباردو شرایط متفاوت بکار برده نشد‪٬‬‬
‫همین طور در آزمایش اش‪.‬‬
‫‪67‬‬

‫در تتحقیقات علمی‪-‬اجتماعی‪ ٬‬سرپرست تحقیق اغلب آزمایش شوندگان را ’گمراه می کند‘ تا به هدف واقعی تحقیق پی نبرند؛‬
‫بعضی وقت ها‪ ٬‬مانند آزمایش های شریف‪ ٬‬آنها حتی نمی دانند که در یک پژوهش علمی شرکت کرده اند‪ .‬این دروغ گویی‬
‫نیکخواهانه بعضی وقت ها ضروری می باشد‪ ٬‬تا آزمایش شوندگان رفتار دیگری از خود نشان ندهند‪ ٬‬به ویژه که اگر آزمایش در‬
‫باره موضوع حساسی مانند خشونت آدمی باشد‪ .‬آگاهی یافتن آنها امکان دارد به موثق بودن نتایج تحقیق صدمه بزند‪.‬‬

‫آدمها و موشها‬
‫هرچند تحقیقات تجربی در علوم اجتماعی نیز کاربرد دارد‪ ٬‬اما شماری از پژوهشگران این شیوه پژوهش را درست نمی دانند‪.‬‬
‫آنان می گویند در این روش‪ ٬‬آزمایش ها اغلب دستکاری شده و ساختگی‪ ٬‬کوتاه ( از باره زمانی) می باشد که در آزمایشگاه بروی‬
‫صحنه آورده می شود و درآنها آزمایش شوندگان از اینکه در پژوهشی شرکت کرده اند آگاهی دارند‪ ٬‬از اینرو جایگزین های‬
‫رفتاری آنان تا حدود زیادی محدود می گردد‪ .‬به عقیده انتقاد کنندگان‪ ٬‬بهمان دلیل نتایج آنها ارزش تعمیم چندانی ندارد‪ .‬نتایج‬
‫اینگونه آزمایش ها اگر هم با پیش بینی های تئوریک همخوانی داشته باشد‪ ٬‬درباره ارزش تئوری‪ ٬‬در روشن ساختن رویدادها و‬
‫شرایط ’خود زندگی‘ آگاهی اندکی می دهد‪ .‬دستاورد آزمایش ها تنها در باره واقعیات ساختگی خواهد بود‪ :‬رفتارهای ساختگی آدم‬
‫دوبرابر ناشی از شرایط و هم جایگزین های رفتاری‬ ‫ِ‬ ‫های آزمایشگاهی‪ .‬برخی از خرده گیران تا آنجا پیش می روند که محدودیت‬
‫مجاز در آزمایش را‪ ٬‬به مثابه پائین آوردن آدم ها تا سطح کارهای هنری آزمایشگاهی‪ ٬‬در نظر می گیرند ( برای نمونه می توانید‬
‫هولزکامپ‪ ٬ ۱۹۷۲ ٬‬بخش ‪ ٬ ۲‬بویژه صفحه ‪ ۵۷‬را ببینید)‪.‬‬

‫پشتیبانی کنندگان از آزمون های آزمایشگاهی در علوم اجتماعی‪ ٬‬می گویند این استدالل معتبری نیست؛ حتی آزمایش های علوم‬
‫طبیعی بازتاب کننده موثقی از ’خود زندگی‘ نیست‪:‬‬

‫این از پایه به کجراهه رفتن است که گمان بریم شرایط آزمایش می باید بازنمایی مادی اوضاع زندگی هر روزه باشد تا به آگاهی‬
‫یی بیانجامد که از زندگی هر روزه بیگانه نیست‪ .‬مانند آنست کسی از درد به خود بد می گوید‪ ٬‬چون تیر چراغ برق را ندیده و به‬
‫آن برخورد است‪ .‬نزدیکانش به او می گویند برود پیش چشم پزشک‪ .‬ضرورتی ندارد که چشم پزشک در دفتر کار خود چند تا‬
‫تیر چراغ برق بکارد ( بازنمایی مادی) تا قدرت دید او را تعیین کند‪ .‬وی می تواند با حروف یا ارقام ریز و درشتی که روی یک‬
‫ورق کاغذ نوشته شده است آن کار را انجام دهد‪ .‬در صورت نیاز می تواند از اشیا مختلف قابل رویت استفاده کند‪ .‬به هر‬
‫صورت‪ ٬‬او برای تشخیص خود از روش هایی استفاده می کند که همین فرایند را دنبال می کند‪ ٬‬نه ضرورتا ً همان شرایطی را که‬
‫در زندگی روزانه بکار می رود ( لینسخوتن‪.)۲۵۵ ٬ ۱۹۶۴ ٬‬‬

‫به گمان شماری که خواهان آزمایش ها هستند‪ ٬‬در علوم اجتماعی نیز جز این نمی تواند باشد‪ .‬ای بسا شرایطی که دویچ آزمایش‬
‫شوندگان خود را در آن قرار میداد‪ ٬‬زندگی هر روزه آنان را نمایندگی نمی کرد‪ ٬‬اما فرایندهایی را که در آن روی میداد ( حل‬
‫تضاد منافع به روش رقابتی در برابر همکاری) نمایندگی می کرد‪ .‬مخصوصا ً پژوهش های میلگرام و زیمباردو روشن می سازد‪٬‬‬
‫تا چه اندازه رویدادهای برانگیخته شده در یک آزمایش می تواند ’واقعی‘ باشد‪ .‬از آن گذشته‪ ٬‬کار تحقیق‪ ٬‬اگر خوب و درست باشد‪٬‬‬
‫پژوهش جداگانه ای نمی باشد‪ ٬‬بلکه رابطه وسیعی با مسائل زندگی دارد‪ ٬‬از آنرو اعتبار سنجی متقابل ( استراتژی شناخته شده ای‬
‫برای اعتبار سنجی در پژوهش های کیفی که سه گوش سازی نیز نامیده می شود‪ .‬در سه گوش سازی برای درک بهتر و تفسیر‬
‫نتایج پژوهش‪ ٬‬داده های گوناگونی را از منابع مختلف تحلیل می کنند‪-‬م‪ ).‬ممکن و میسر می گردد‪.‬‬

‫اعتبار سنجی متقابل دستاورد های پژوهش‬


‫آزمایش های آزمایشگاهی به اعتبار سنجی نیاز دارد که آنهم بکمک پژوهشی از نوع دیگر انجام می گیرد و برعکس‪ .‬هر‬
‫ی خوب‪ ٬‬آمیزه ای از شیوه های گوناگون را در بر می گیرد که به نوع تعریف مساله و مرحله شکل گیری‬ ‫استراتژی پژوهش ِ‬
‫تئوری و پژوهشی که بدان پرداخته می شود‪ ٬‬بستگی می یابد‪ .‬در پژوهش های آدورنو و همکاران او‪ ٬‬آزمایش شوندگان نه تنها‬
‫می باید پرسشنامه مقیاس نظری را پر می کردند‪ ٬‬بلکه با آنان مصاحبه های عمیق به عمل می آمد و با آزمون استنباط موضوعی‬
‫بررسی می شدند‪ .‬پژوهش های اکسلرود در زمینه همکاری ‪ -‬که ما در بخش ‪ ۶‬همه پژوهش های وی را نیاوردیم ‪ -‬از شبیه‬
‫سازی رایانه ای تا تحقیق تاریخی در زمینه جنگ جهان نخست بسط می یا فت‪ .‬یک تئوری خوب را می باید بشود با بهره گیری‬
‫از ساز و کارهای اندازه گیری گوناگون و به روش های گوناگون امتحان کرد‪ ٬‬هرچند همیشه هم امکان آن وجود ندارد‪ .‬اگر همه‬
‫دستاورد ها با پیشبینی های تئوریک همخوانی داشته باشد‪ ٬‬آن برای تئوری مورد نظر یک پیروزی بشمار می آید‪ .‬اگر چنین نشد‪٬‬‬
‫‪68‬‬

‫ما می مانیم و مشکل تحقیقی زیرین‪ .‬آیا چیزی را از قلم نیانداخته ایم؟ همه شرایط اصلی را خوب بررسی کرده ایم؟ آیا ابزار های‬
‫اندازه گیری بکار رفته قابل اعتماد می باشد؟ آیا طرح و الگوی پژوهشی که می کنیم خوب آب بندی نشده است؟ یا این پرسش که‬
‫‪ -‬اغلب هم از پیش کشیدن آن تا دم آخر خودداری می شود‪ ٬‬در بخش ‪ ۷‬دوباره به آن برمیگردیم ‪ -‬آیا این تئوری نادرست است و‬
‫می باید آنرا کنار گذاشت؟ همه این پرسش ها گمانه زنی (فرضیه) های نوی را پیش می کشد که آنها هم به نوبه خود می باید‬
‫آزموده شود و کار را می باید بر همین منوال همچنان پیش برد‪ .‬بحث و جدل بر سر سودمند آزمایش های آزمایشگاهی و اشکال‬
‫بسیار سودمند تشکیل تئوری و تحقیق در علوم اجتماعی‪ ٬‬از موضوعات روز می باشد‪ .‬علوم اجتماعی نه یکدستی نظری دارد و‬
‫نه یکدستی روش شناختی ‪ -‬از آنرو برای دانشجویان جدید این رشته گیج کننده می باشد‪ .‬پیشتر دیدیم که پدیده ای مانند‬
‫پرخاشگری و روا داشتن زور تا چه اندازه می تواند پیچیده باشد و می توان آنرا از چندین دیدگاه بررسی و تفسیر کرد‪ ٬‬که در‬
‫بخش های آتی پیچیده تر نیز خواهد گشت‪ .‬می توانید نقصان یکدستی تئوریک و روش شناختی را نیز بر آن بیافزایید تا دیده شود‬
‫از چه روی یکی از جامعه شناسان پُر آوازه می گوید‪’ :‬حقایق لخت و برهنه نمی گردد‪‘.‬‬

‫مراد وی از گفته تند و تیز باال آنست در علوم اجتماعی حقایق را ’پوست کنده‘ بدست نمی آوری‪ :‬پدیده هائی که روشن و صریح‬
‫مشخص می گردد‪ ٬‬تنها از یک تئوری تبعیت می کند‪ .‬می توان به طور گذرا این را نیز بدان افزود که خالف آنچه مردم گمان می‬
‫کنند‪ ٬‬در علوم طبیعی نیز همین است ( کوهن‪ ٬ ۱۹۷۰ ٬‬را ببینید)‪ .‬واقعیات‪ ٬‬یا مشکالت و همه اموری که در نگاه نخست برای علم‬
‫’مواد خام‘ بشمار می آید‪ ٬‬از دیدگاه های مختلف قابل تفسیر می باشد‪ .‬آیا در اینجا از چیزی صحبت می کنیم که ’از باره علمی‬
‫ثابت شده است‘ ؟‬
‫‪69‬‬

‫‪۷‬‬
‫درگیری های واقعی و غیر واقعی‬

‫این کتاب با چند تئوری آغاز شد که در آنها پرخاشگری و روا داشتن زور به مثابه پدیده های انگیزشی و نابخردانه برداشت میشد‬
‫که با ارثیه زیست شناختی ما پیوند دارد و گویا از هماهنگی اندک میان سلول های مغزی سر برمیاورد‪ .‬پیرو برخی تئوری ها‪٬‬‬
‫مانند تئوری آدورنو‪ ٬‬خشونت امری آموخته است‪ ٬‬نه مادرزادی‪ ٬‬اما مفهوم پرخاشگری و رواداشتن زور باهم تفاوت اساسی ندارد‪:‬‬
‫اگر هم رانشی نباشد‪ ٬‬دست کم نابخردانه است‪ .‬اما با رویکردهایی که تا اینجا‪ ٬‬از پتی گرو‪ ٬‬شریف و در پایان از دویچ و اکسلرود‬
‫‪ -‬تا اینجا ‪ -‬آوردیم‪ ٬‬آن روند برگشت‪ .‬در این تئوری ها پرخاشگری و روا دانستن زور به مثابه ابراز رانش پرخاشگری در شمار‬
‫نمی آید‪ ٬‬بلکه از ابزار هایی می باشد که برای حل تضاد منافع میان افراد و گروه ها بکار می رود‪ .‬به سبب نحوه ارائه آنها که‬
‫ناشی از مالحظات آموزشی می باشد‪ ٬‬در این کتاب‪ ٬‬این ایده تقویت شده است که گوئی همه آن تئوری ها به یک پدیده می پردازد‬
‫و هر کدام از تئوری های نوین در مقایسه با نسل پیشین خود‪ ٬‬پیشرفت و گامی به جلو می باشد ‪ -‬می تواند بیشتر توضیح دهد‪٬‬‬
‫بهتر توضیح دهد و بهتر امتحان شود ‪ -‬همچنانکه در یادگیری علوم گفته می شود‪ ٬‬با آن رابطه بده و بستان دارد‪.‬‬

‫در زمینه آن عرضه و ارائه نکات چندی را می باید یادآور شد‪.‬‬

‫نگاهی دوباره با لوئیس کوزر‬


‫لوئیس کوزر که پیشتر از او یاد کردیم‪ ٬‬میان تضاد های واقعی و غیر واقعی تمایز می گذارد‪ .‬در تضاد نوع نخست سخن برسر‬
‫اهداف ناسازگار می باشد‪ .‬به سخن دیگر‪ ٬‬برای بدست آوردن کاالها‪ ٬‬کانی ها‪ ٬‬سرزمین های کمیاب‪ ٬‬قدرت اجتماعی و به رسمیت‬
‫شناختن اجتماعی‪ ٬‬میان حریفان رقابت می باشد‪ .‬اینگونه تصاد ها را در گذری که بر شریف‪ ٬‬مارکس‪ ٬‬دویچ و اکسلرود داشتیم‪٬‬‬
‫دیدیم‪ .‬پژوهش های دویچ و اکسلرود گویای آنست ضرورتی ندارد که تضاد منافع را‪ ٬‬تحت هر شرایطی از راه هایی حل کنیم که‬
‫با خشونت همراه است‪ .‬اگر تضاد واقعی به کاربرد خشونت بیانجامد‪ ٬‬در آن صورت دست یازیدن به این خشونت‪ ٬‬در گام نخست‬
‫کارکردی ابزاری دارد و می توان آنرا با ’ابزارهای‘ آشتی جویانه جایگزین ساخت ( بلوک‪ ۱۹۴ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬را ببینید)‪ .‬تضاد نوع‬
‫دوم یکسره از ماهیت دیگریست؛ در اینجا بحث بر سر نشان دادن واکنش پرخاشگرانه به سبب ناامیدی ها و درماندگی هایی ناشی‬
‫از خشم و نفرتی می باشد که ریشه های ژرفی دارد‪ .‬پیرو گفته های کوزر امکان دارد گروه هایی بر پایه این نیاز پدید آید‪ ٬‬از‬
‫دید او شورش های نژادی نیز از این دست می باشد‪ .‬جنبش های راست تندروانه اغلب برای این دسته از آدم ها کشش بسیار زیاد‬
‫دارد‪ ٬‬چرا که برای فوران آن احساس ها‪ ٬‬چهارچوبی قانونی عرضه می کند‪ .‬این از جمله آن نوع از پرخاشگری هاست که برای‬
‫تئوری های فروید‪ ٬‬لورنز و آدورنو ‪ ٬‬نمونه خوب بشمار می آید‪ .‬در اینجا پرخاشگری و خشونت وسیله ای برای رسیدن به هدف‬
‫مشخصی در شمار آورده نمی شود‪ ٬‬بلکه آن خود‪ ٬‬هدف است‪.‬‬

‫گمان نمی رود این دو نوع تضاد را بشود روزی بکمک یک تئوری توضیح داد‪ .‬اگر بخواهیم نفرت بیشتر فلستینی ها از اسرائیل‬
‫را بکمک تئوری آدورنو توضیح دهیم‪ ٬‬از چشم انداز تئوری‪ ٬‬به بیراهه خواهیم رفت‪ .‬چرا که آن یک‪ ٬‬ستیزی برسر قلمرو (‬
‫سرزمین ) می باشد‪ ٬‬نه ستیزه جوئی‪ .‬همین طور است توضیح دستگیری یهودی ها‪ ٬‬کولی ها و هم جنس بازان در آلمان نازی‬
‫بکمک تئوری شریف؛ در اینجا نیز هیچ گونه اهداف نازساگارئی را نمی توان بازسازی کرد‪ .‬میان یهودی ها و سامی ستیزها (‬
‫سامی = نژاد یهودیها و همچنین مردمی که در گذشته‪ ٬‬در پایین آسیای باختری می زیستند‪-‬م‪ ).‬ستیزها‪ ٬‬یا پناهنده ها و اسکین هِد‬
‫ها (کله طاس ها ‪-‬م‪’ ).‬از طریق مذاکرات مسالت آمیز‘ چه چیزی را می توان بازسازی کرد؟ ’اگر هم یهودی وجود نداشت‪٬‬‬
‫یهودی ستیزی آنرا اختراع می کرد‘‪ .‬سامی ستیز خواهد کوشید با ادعای اینکه ’اهداف مورد نظر‘ مردم و ملت او توسط یهودی‬
‫‪70‬‬

‫ها عقیم گذاشته می شود‪ ٬‬به تصورات و ادراکات خود حقانیت بدهد‪ ٬‬همان سخنانی که علیه خارجی ها هم گفته می شود‪ ٬‬اما آنان با‬
‫آنکار می کوشند به امید باختگی ها‪ ٬‬درماندگی ها و انگیزه های ناخودآگاهی که تئوری آدورنو نیز به آن می پردازد‪ ٬‬چهره منطقی‬
‫بدهند‪.‬‬

‫بدین سان می شود دید خشونت کارکردهای گوناگون می تواند داشته باشد‪ .‬از آنرو پیش کشیدن این پرسش که کدامیک از تئوری‬
‫های آورده شده در این کتاب یگانه تئوری راستین است‪ ٬‬پرسشی نابجا می باشد‪ .‬بهتر است این فرض را کناری گذاشت که انواع‬
‫صور خشونت و کاربرد زور را می شود بکمک یک نظریه جامع توضیح داد‪ .‬آن‪ ٬‬در را بر روی این امکان نمی بندد که‬
‫برخورد خشونت بار میان دو گروه‪ ٬‬می تواند هر دو کارکرد را داشته باشد‪ .‬پس آن خشونت ’بیش از اندازه ‘ در درگیری های‬
‫واقعی را چگونه می توان روشن ساخت؟ به نظر کوزر شماری از مردم از آنرو در درگیری واقعی شرکت نمی کنند که اهداف‬
‫آن را در راستای اهداف مورد نظر خود می بینند‪ ٬‬بلکه از آنرو که آن زمینه ای فراهم می اورد تا اینها بتوانند پرخاشگری خود‬
‫را بگونه ای که از دید جامعه قابل قبول می باشد‪ ٬‬بیرون بریزند‪ ٬‬سر کسی یا گروهی خالی کنند‪ .‬بعضی وقت ها از آدم ها برای‬
‫انجام کارهای کثیف نیز استفاده می شود ( کوزر‪ ۴۶۵ ٬ ۱۹۷۴ ٬‬؛ همچنین بلک‪-‬میچاو را ببینید)‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬تضاد واقعی که با‬
‫اسلحه سر آن جنگ می شود‪ ٬‬می تواند خیلی زود‪ ٬‬از سوی هر طرفین‪ ٬‬در مارپیچ شتاب یابنده نقرت و کینه جوئی بیافتد‪ .‬از آنرو‬
‫اغلب نمی شود‪ ٬‬در یک نگاه به همین سادگی گفت تضادی که با آن سر و کار داریم‪ ٬‬واقعی است یا غیر واقعی و کدامین تئوری‬
‫برای آن شرایط مناسبت بیشتری دارد‪.‬‬

‫آن دو نوع تئوری در این کتاب بگونه ای آورده شده که گویی باهم پیوندی هماهنگ دارد‪ ٬‬می توان آنها را در شرایط آغازین‬
‫بسیار گوناگون بکار برد‪ .‬چنین نیست که اگر یکی از آنها را با دیگری جایگزین یا تکمیل کنیم‪ ٬‬آن یک دیگر بکار نمی آید‪ ٬‬اینکه‬
‫کدام یک از آنها بهتر می باشد‪ ٬‬از این دیدگاه‪ ٬‬چندان هم سوالی نظری‪ ٬‬در رابطه با کیفیت دو تئوری به حساب نمی آید‪ ٬‬بلکه‬
‫پرسشی در پیوند با تکرار و گستردگی آن دو نوع تضاد می باشد‪ .‬در پایان داستان‪ ٬‬اکنون بجایی رسیده ایم که بتوانیم مفاهمی را‬
‫که پیشتر بارها بکار برده ایم‪ ٬‬با دقت و نازک بینی بیشتر توضیح دهیم‪.‬‬

‫ِخردا سیان‬
‫تا اینجای کتاب از برداشت خشونت و روا داشتن زور یکدست سخن گفتیم‪ ٬‬بی آنکه میان آن برداشت ها تمایز چشمگیری گذاشته‬
‫شود یا تعریف دقیقی از آن ها شود‪ .‬البته نمی توان آنرا یک فراموشکاری سرزنش بار در شمار آورد‪ .‬آن کار نه سود فراوان‬
‫دارد و نه برای پر کردن کتابی از تعاریف گوناگون خوب می باشد‪ .‬در این میان‪ ٬‬بیش و کم به چنان دید و بینش تئوریکی دست‬
‫یافته ایم که برای نازک بینی در خصوص این مفاهیم کافی می باشد‪.‬‬

‫خانم خردا سیان در یکی از کتاب هایش تعریفی از ’پرخاشگری‘ و ’روا داشتن زور‘ می کند ( سیان‪ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬بخش ‪ .)۱‬در‬
‫زندگی روزانه این دو را بدون تمایز گذاری میان آنها بکار می برند‪ ٬‬با این همه از دید او آنها یکی نیستند‪’ .‬پرخاشگری‘ حاکی‬
‫از کاربرد نیروی بدنی می باشد‪ ٬‬حاکی از آسیب رساندن به کسی یا دارائی او از روی قصد و نیت می باشد‪ ٬‬بکنار از اینکه‬
‫انگیزه یا علت آن چیست‪ ٬‬پس کارکرد آن به حساب آورده نمی شود‪ .‬آن را می توان به صورت فردی یا گروهی بکار برد‪ ٬‬که از‬
‫کشیدن گوش یکی گرفته تا کشتار خلق ها را در بر میگیرد‪ .‬در برابر ’دشمنی ورزی‘ در کاربرد روزانه معانی متفاوتی دارد که‬
‫گاه جداگانه و گاه درهم بکار برده می شود‪ .‬در گام نخست برای نیاز یا قصد و غرض آزردن یا رنجاندن بکار برده می شود‪ ٬‬بی‬
‫آنکه مقاصد دیگری در کار باشد‪ .‬آن کار را‪ ٬‬بدون دست بردن به خشونت جسمی و واقعی‪ ٬‬می توان با اشاره ای و سخنی نیز‬
‫انجام داد‪ ٬‬همچنانکه رواداشتن زور لزوما ً به دشمنی ورزی کمتر ربط پیدا می کند‪ ٬‬دشمنی ورزی نیز بهمان اندازه به کاربرد‬
‫خشونت بدنی ربط پیدا می کند‪’ .‬پرخاشگری‘ به وضعیتی از ذهن نیز اشاره می کند‪ ٬‬که با خشم فراوان‪ ٬‬از کوره در رفتن‪ ٬‬تنفر‪ ٬‬و‬
‫از دست دادن اختیار خود‪ ٬‬قرابت دارد‪ .‬در اینجا از علت و چگونگی آغاز آن چیز گفته نمی شود؛ دشمنی می تواند ناشی از‬
‫آزار دیگران باشد‪ ٬‬همین طور از عواملی در محیط‪ ٬‬مثالً اهانت سخت‪ .‬دشمنی ورزی را می توان فرازش داد‬ ‫خرسندی سادیستی ِ‬
‫یا سرکوب کرد‪ ٬‬که مورد اخیر می تواند به درد های بدنی سخت منجر گردد‪ ٬‬همان هایی که همه روان درمانگر ها از زمان‬
‫فروید می گویند‪.‬‬

‫حتی آنچه که در چشم ما چیزی جز از خشونت غیر واقعی نمی شود از آن نام برد‪ ٬‬در مفهومی که اینجا از دشمنی ورزی داده‬
‫می شود‪ ٬‬بسیاری اوقات از دشمنی ورزی نشانی نمی بینیم‪ .‬کنفرانس وانسی‪ ٬‬به سال ‪ ٬ ۱۹۴۲‬که در آن به تنی چند ازمعاونان‬
‫وزارت امورخارجه اعالن شد که فوهرر ( رهبر) تصمیم گرفته است مساله یهودی ها را ’یکسره‘ کند‪ ٬‬توسط آیشمن در دادگاهی‬
‫که داشت‪ ٬‬گردهمایی توصیف شد که به سبب جو گرم و دوستانه حاکم برآن‪ ٬‬قابل توجه بود‪ .‬پس از پایان گفتگوهای کاری‪ ٬‬جمع‬
‫شاد و دوستانه ای داشتیم‪ ٬‬همراه با نهار و مشروبی مستی آور‪ ٬‬جلو آتش بخاری دیواری‪ .‬آن برای آیشمن بهترین روز زندگیش‬
‫‪71‬‬

‫بود‪ ٬‬چون نخستین بار بود که امکان می یافت با تنی چند از مقامات بلندپایه‪ ٬‬در حال و هوائی آزاد و عاری از الزامات و تکلفات‪٬‬‬
‫نشستی داشته باشد ( هانا آرنت‪ ۱۱۲ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬تا ‪.) ۱۱۴‬‬

‫هرچند یکسره می شود‪ ٬‬اگر بدگمانی ناخواسته ای که در اصطالحات علوم اجتماعی هست‪ ٬‬می باید به عنوان ’غیر واقعی‘ تلقی‬
‫کرد‪ ٬‬در آن صورت اوضاع ذهنی این آقایان به سختی می توان پرخاشگرانه دید‪ .‬در کاربرد گفتار هر روزه و سخنرانی های‬
‫سیاسی روا داشتن زوز زیادی به مثابه پرخاشگری دیده می شود‪ ٬‬چون آن به معنی زیرپا گذاشتن اصول اخالقی‪ ٬‬قوانین‪ ٬‬هنجارها‬
‫و قرارداد های می شود‪ .‬از آنرو عبارت مذکور مفهوم ضمنی قضاوت اخالقی را یافته است‪ .‬پیشتر در پاراگرافی که روی آیشمن‬
‫بحث می شد‪ ٬‬دیدیم به محض اینکه در صدد برمی آئیم برای بزرگترین تبهکاری تاریخ بشری توضیحی بیابیم‪ ٬‬یا اینکه ببینیم چه‬
‫انگیزه ای این آدم را به آن کار واداشته است‪ ٬‬تا چه اندازه این مفهوم ناکارآمد می شود‪.‬‬

‫به طور کلی می باید به سودمند بودن کاربرد واژه ’پرخاشگری‘ در علوم اجتماعی‪ ٬‬هر چندان هم کاربرد روزانه آن جا افتاده‬
‫باشد‪ ٬‬شک کرد‪ .‬بیگمان بهتراست در ادامه راهی که در پیش گرفته ایم و تا اعالن بعدی‪ ٬‬تمایز گذاری میان تضاد واقعی و غیر‬
‫واقعی را رعایت کنیم‪ .‬پس تا اعالن بعدی‪ ٬‬چون در بخش بعدی یک وضعیت اجتماعی می تواند به تضاد واقعی و همچنین غیر‬
‫واقعی منجر گردد‪ .‬در بخش ‪ ۹‬و پس از آن در بخش ‪ ۱۱‬روشن خواهد شد که تداعی معانی تضاد غیر واقعی با غریزی بودن‪٬‬‬
‫درماندگی‪ ٬‬فرافکنی و نابخردی‪ ٬‬که در تعریف کوزر نقشی دارد‪ ٬‬می باید در پاره ای موارد بازنگری گردد‪.‬‬
‫‪72‬‬

‫‪۸‬‬
‫جامعه ما در آستانه فروپاشی است‬

‫در سال ‪ ۱۹۸۴‬یی‪ .‬ام دن ا ُیل [نماینده مردم ( هلند ‪-‬م‪ ]).‬در مجلس این سخنرانی را کرد‪:‬‬

‫آقای رئیس (‪ )...‬من این شهامت را دارم که اعالن کنم‪ :‬جامعه ما در آستانه فروپاشی است‪ .‬هر روز شکاف میان کسانی که کار میکنند و آنان‪٬‬‬
‫که روزنه های کار بر روی شان بسته است‪ ٬‬آنان که درهای باال رفتن درآمدشان بر روی شان گشوده است و آنان که قدرت خرید شان هر‬
‫روز ته می کشد‪ ٬‬آنان که برای شرکت در پیشرفت های نوین تکنیکی و اقتصادی شانسی دارند‪ ٬‬با آنان که دروازه های آینده بیشتر بر روی‬
‫شان بسته می شود‪ ٬‬ژرفتر می گردد ( در گزارش کوبن و گادزچاک‪.)۱ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬‬

‫نمایندگان دیگر مردم و همین طور مفسران روزنامه های گوناگون نیز بیش و کم با همین سخنان نظر خود را بیان کردند‪ .‬گفته‬
‫های آنان را در پژوهشی که در زمینه بیکاری در هلند‪ ٬‬توسط آ‪ .‬یی‪ .‬اف‪ .‬کوبلن و همکارا وی ی‪ .‬ی‪ .‬گادزچاک بسال ‪ ۱۹۸۵‬از‬
‫زیرچاپ درآمد می توانید ببنید‪ .‬آن پژوهش تحقیقی در ادبیات ( نوشته هایی) بود که اساس آنرا داده های تجربی داخلی و خارجی‬
‫تشکیل می داد و به سفارش سازمان پژوهش های استراتژیک بازار کار‪ ٬‬درسال ‪ ۱۹۸۳‬توسط وزارت آموزش و پرورش و علوم‬
‫انجام شد‪ .‬سرپرست آن سازمان در پیشگفتاری که به آن گزارش دارد‪ ٬‬می گوید‪ ٬‬کار چنان برای فرد و جامعه اهمیت دارد که‬
‫بیکاری گسترده روی فرد و همچنین جامعه پیامدهایی برجای می گذارد‪ .‬او نگران پسرفت جامعه می باشد که در آن صورت‬
‫احساس های پنهان وانباشته ناخشنودی اجتماعی‪ ٬‬امکان دارد از راه های خشونت بار به بیرون راه یابد‪.‬‬

‫آیا سخن گفتن از پسرفت‪ ٬‬گزافه گویی است؟ بیکاری همیشه پدیده ای گذرا بوده است و پس از رونق گرفتن دوباره اقتصاد‪٬‬‬
‫پسرفت هم به همان زودی که آمده بود‪ ٬‬زود از میان می رود‪.‬‬

‫ما آن خوشبینی را نداریم‪ .‬وجود نشانه های زیاد‪ ٬‬حاکی از آنست که دگرگونی های ساختاری در اقتصاد جهان و سیستم های تولیدی روی می‬
‫دهد‪ ٬‬که در نتیجه آن‪ ٬‬روزگار فرصت های شغلی فراوان‪ ٬‬که هلند در اوایل دهه ‪ ۱۹۶۰‬آنرا تجربه کرد‪ ٬‬دیگر برنمی گردد‪ .‬دلیل کاهش فرصت‬
‫ها در بازار کار را می باید در دو عامل جست‪ :‬یکی در پدید آمدن دگرگونی های فراگیر در تقسیم جهانی کار و یکی هم در تطبیق رو به رشد‬
‫تولید با اصول عقلی ( کوبن و گادزچاک‪.)۱۳ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬‬

‫منظور از دگرگونی های بنیادین در تقسیم جهانی کار‪ ٬‬انتقال کارخانه ها و شرکت های غربی به کشورهای جهان سوم می باشد‪٬‬‬
‫که در آنها دستمزدها به طرز چشمگیری پائین است‪ ٬‬همچنین افزایش نقش چند کشور غیر غربی مانند ژاپن در بازار جهانی می‬
‫باشد؛ مراد از تطبیق فزاینده تولید با اصول عقلی‪ ٬‬انقالب میکرو الکترونیک می باشد‪ .‬این گام بی گمان به باال رفتن تولید انجامیده‬
‫است‪ ٬‬بی آنکه منجر به فرصت های شغلی گردد‪ .‬آنچه پیداست ما با بی کاری دوره ای و گذرا سرو کار نداریم‪ ٬‬با بیکاری‬
‫ساختاری رویاروی هستیم که پیامد آن دوپارگی میان کار کنندگان و بیرون افتادگان از گردونه کار می باشد‪ .‬بگفته فان کوبن و‬
‫گادزچاک‪ ٬‬بحث بر سر بیکاران رسمی و به ثبت رسیده نیست‪ ٬‬آن‪ ٬‬بخشی از کسانی را هم شامل می شود که طبق قانون حقوق‬
‫بیکاری می گیرند و همین طور اشکال دیگر بیکاری پنهان را‪ .‬شمار آنها در ‪ ۳۱‬دسامبر ‪ ٬ ۱۹۸۴‬در هلند به یک ونیم میلیون تن‬
‫می رسد‪.‬‬

‫پیرو برآورد آنها‪ ٬‬نسبت افراد شاغل به کسانی که حق دریافت حقوق بیکاری دارند‪ ٬‬از سال ‪ ۱۹۶۰‬کاستی گرفته و از ‪ ۳٬۴‬در ‪۱‬‬
‫به ‪ ۱٬۳‬در ‪ ۱‬رسیده است‪ .‬از دید آنها این بسیار نگران کننده می باشد‪ ٬‬چون گفته می شود آن ’روند همچنان پیش می رود و با‬
‫گذشت زمان‪ ٬‬آن نسبت بزرگتر می گردد‘‪ .‬در این میان احتمال بیکار شدن در میان زنان‪ ٬‬جوانها‪ ٬‬بیگانگان و آنهایی که آموزش‬
‫پائینی دارند‪ ٬‬باالتر است‪:‬‬
‫‪73‬‬

‫می توان نتیجه گیری کرد‪ ٬‬کسانی که در موقعیت اجتماعی ضعیف قرار می گیرند ( از نظر میزان درآمد‪ ٬‬آگاهی و قدرت)‪ ٬‬احتمال بیکار شدن‬
‫شان بیشتر است‪ .‬بیکاریی که پیوسته گسترده تر می گردد و بخشی از بیکاران دوره های طوالنی را در برزخ بیکاری می گذرانند‪.‬‬

‫تئوری مارکس هم در باره دو پارگی جامعه است؛ از آنرو کوبن و همکار او گادزچاک در چندین جا به مارکس اشاه می کنند‪ .‬آیا‬
‫این دو بخش شدگی به شاغل ها و بیکاران ( دریافت کنندگان حقوق بیکاری ) را می توان با دو پارگی بورژوازی و پرولتاریا‬
‫برابر دانست؟ پیشتر دیدیم که بورژوازی و پرولتاریا رابطه کاری منفی دارند که از دید مارکس و انگلس تنها از طریق‬
‫بکارگیری خشونت حل می شود‪ .‬آیا این دو تکه شدن به آنهایی که کار دارند و آنهایی که بیکارند‪ ٬‬نیز چنین است؟‬

‫کوبن و گادزچاک گفتاری از نخست وزیر ( هلند) می آورند که وی در آن می گوید‪’ ٬‬هنوز همبستگی میان افراد شاغل و‬
‫افرادبیکار در هلند بسیار باالست‪ ‘.‬آنها برابر نهادن آن دو گونه همبستگی را درست نمی دانند‪:‬‬

‫البته نباید به این همبستگی امید زیادی بست‪ .‬ایا می توان امید داشت آنهایی که شاغل هستند‪ ٬‬به داد دریافت کنندگان حقوق بیکاری برسند؟ در‬
‫این روزگار‪ ٬‬گروه هایی از افراد شاغل بیشتر نگران کاستی گرفتن درآمد خود هستند و در برابر آن زودتر واکنش نشان میدهند‪ ٬‬یعنی واکنش‬
‫آنها مخالف منافع دریافت کنندگان حقوق بیکاری می باشد‪.‬‬

‫( در سیستم مالیاتی کشورهای غربی ‪-‬م‪ ).‬هرچه گروه بیکاران بزرگتر شود‪ ٬‬از درآمد کسانی که کار دارند‪ ٬‬بیشتر کم خواهد شد‪.‬‬
‫بنا بر این سخن گفتن از منافع متضاد هر دو گروه کار نابجائی نیست‪.‬‬

‫خالف آنچه که اکثریت مردم گمان می برند‪ ٬‬از دید کوبن و گادزچاک‪ ٬‬در پدید آمدن دولت رفاه ( برای شهروندان) همبستگی‬
‫جایی نداشته است‪ .‬بررسی ها نشان می دهد آدم ها خواهان همسان سازی حقوق ها (درآمدها) می باشند ‪ -‬در صورتی که حقوق‬
‫های باالتر از حقوق آنها‪ ٬‬با حقوق آنها همسان گردد‪’ :‬پیرو پژوهش های کوبن و گادزچاک ته همه این همسان خواهی ها به یک‬
‫معیار می رسید‪ :‬منافع شخصی‘ ‪ .‬در دوره افزایش رفاه عمومی‪ ٬‬که در آن به طور نسبی شمار کمی از مردم حقوق بیکاری‬
‫دریافت می کردند و آن هزینه ها از درآمدهای مالیاتی پرداخت می شد‪ ٬‬بی آنکه قدرت خرید شهروندان آسیب ببیند‪ ٬‬آن امکان پذیر‬
‫بود‪.‬‬

‫کسادی اقتصادی در اوایل سالهای هشتاد به آن وضع خاتمه داد؛ از آن پس بهبود وضع یکی از گروه ها به بهای پسرفت گروه‬
‫دیگر میسر می گشت ( کوبن و گادزچاک‪ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬صفحه ‪ .)۴۰‬به آن اوضاع پسرفت آرام آرام استاندارد های حداقل زندگی را‬
‫هم بیافزایید‪ ٬‬تا ببنید ’این خرابی و تباهی نگران کننده ‘ از آسمان نیافتاده بود‪.‬‬

‫میان شاغلین و کسانی که حقوق بیکاری می گیرند‪ ٬‬تضادی واقعی وجود دارد‪ .‬مانند تضاد بورژوازی و پرولتاریا این یک را نیز‬
‫می توان با پیشرفت اجتماعی اقتصادی جامعه در پیوند دید‪ .‬در این میان برای نامیدن بیکاران طوالنی مدت‪ ٬‬اصطالح ’طبقه پایین‬
‫‘ ُمد شده‪ ٬‬چرا که آنها حتی در قیاس با پرولتاریای کالسیک هیچ‪-‬چی‪-‬ندارند‪.‬‬

‫مارکس نیز در باره گروه هایی از این دست نوشته است‪ .‬وی آنها را لومپن پرولتاریا می نامد‪’ :‬تفاله های منفعل الیه های پائین‬
‫جامعه کهنه‘‪ .‬مارکس در لومپن پرولتاریا چیز خوبی نمی بیند‪ ٬‬چرا که ’آن به سبب اوضاع سراسر زندگی خود‪ ٬‬گرایش دارد خود‬
‫را در برابر وعده ها و تحریکات واپسگرایان بفروشد‘ (مارکس و انگلس‪ ٬ ۱۹۵۶ ٬‬صفحه ‪ .)۵۴‬باید اذعان کرد که این الیه از‬
‫جمعیت‪ ٬‬از شیوه تولید سرمایه داری بدبختی های بسیار کشیده است‪ ٬‬با این همه کمترین کشش را برای رسیدن به آگاهی طبقاتی‬
‫دارد‪ ٬‬از همین رو توان تبدیل ناخشنودی ها به تضاد واقعی را ندارد‪ .‬بر خالف آن‪ ٬‬آنان فریب جریانات واپسگرا را می خورند و‬
‫مارکس‪ ٬‬علیه منافع خودعمل می کنند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫بگفته‬

‫درک و برداشت پژوهشگران یاد شده از تباهی و پسرفت ازجمله افزایش پرخاشگری و روا داشتن زور در جامعه ما می باشد‪.‬‬
‫اگر پیشبینی های آنان درست باشد‪ ٬‬خشونت چه شکلی خواهد یافت و علیه چه کسی بکار گرفته خواهد شد؟ تضاد واقعی می باید‬
‫به خشونت سیاسی بیانجامد‪ :‬تظاهرات‪ ٬‬اشغال و تصرف‪ ٬‬جنگ و درگیری با پلیس‪ ٬‬گروه های عملیات‪ ٬‬با این نیت که روی سیستم‬
‫سیاسی تاثیر بگذارند‪ .‬در برابر تضاد غیر واقعی‪ ٬‬فاقد طرح و گزینش اهدافی است که به وضوع با از ِ‬
‫آن بقیّه جامعه مغایر می‬
‫باشد‪ .‬آنها صرفا ً در خالی کردن ناامیدی ها و درماندگی ها‪ ٬‬فشارها و تنش ها‪ ٬‬در پیوستن و گرایش فزایینده به گروه های راست‬
‫افراطی بروز می یابد‪ .‬البته آنهم خشونت سیاسی به همراه می آورد‪ ٬‬خشونتی که ویژگی یکسره دیگری دارد تا آنچه که گروه‬
‫ت ’بدون آگاهی طبقاتی‘؛ مانند گروه های تخریب اموال عمومی یا نفرت پراکنی به ویژه نفرت‬ ‫پیشین ( پرولتاریا) می آورد؛ خشون ِ‬
‫نژادی‪ .‬در آینده چه چیزی به انتظار ما نشسته است؟ آیا علوم اجتماعی می تواند چنین روندهایی را پیشبینی کند؟‬

‫کوبن و گادزچاک تائید می کنند که در هلند خبری از جنبش بیکاران نیست‪ .‬اما همه شرایط به وجود آمدن آن حاضر و آماده‬
‫است‪ :‬فضای کافی برای اقدامات وجود دارد؛ گفته می شود تنش های اجتماعی و محرومیت همه جا بچشم می خورد؛ شمار‬
‫‪74‬‬

‫بزرگی از مردم میگویند جامعه ما آبستن چیزیست؛ به اندازه کافی رودیدادهائی هست که می تواند به مثابه نقطه آغاز حرکتی در‬
‫نظر گرفته شود‪ .‬در زمینه رهبری یک چنین جریانی نیز کمبودی به چشم نمی خورد‪ .‬کوبن و گادزچاک میگویند شش عامل جلو‬
‫سازمان سیاسی بیکاران را در هلند می گیرد‪ .‬نخست آنکه بسیاری از بیکاران خود را بیکار احساس نمی کنند؛ آنها شرایط خود‬
‫را گذرا می بینند و امیدوارند هرچه زودتر دوباره برگردند سر کار‪ ۶۵٪ .‬بدرستی گمان می برند تا یک سال دیگر برمیگردند‬
‫سر کار و ‪ ۴۴٪‬تا نیم سال دیگر‪ .‬این هنوز پایان کار نیست‪ .‬بنا براین می شود گفت هنوز در میان بیکاران جنب و جوش زیادی‬
‫هست‪.‬‬

‫دومین عامل تفاوت های میان دسته های گوناگونی می باشد که قانونا ً می توانند از حقوق بیکاری بهره مند شوند‪ ٬‬این تفاوت ها‬
‫چندان بزرگ است که نمی شود دراینجا به مفهوم مارکسیستی از طبقه نام برد‪ :‬از بیگانگان گرفته تا مادران بهزیستی ( که‬
‫درآمدشان از سازمان رفاه اجتماعی می باشد ‪-‬م‪ ).‬و اعضای اتحادیه هنرهای تجسمی‪ .‬آنان منافع مشترک چندانی ندارند‪ ٬‬از‬
‫همانرو احساس همبستگی سیاسی نمی کنند‪.‬‬

‫سوم آنکه به گفته کوبن و گادزچاک‪ ٬‬تاکنون اوضاع دریافت کنندگان حقوق بیکاری خوب پیش رفته و خیلی هم بد نبوده است‪ .‬آنها‬
‫به درآمدهای غیر قانونی و جنبی این گروه اشاره می کنند ‪ -‬که با عباراتی مانند‪ ٬‬درآمد جنبی‪ ٬‬کارهای تعمیرکاری‪ ٬‬کار غیر‬
‫رسمی‪ ٬‬سوء استفاده از رفاه اجتماعی‪ ٬‬کار سیاه از آن یاد می شود ‪ -‬که می باید به حساب استراتژی زنده ماندن دریافت کنندگان‬
‫گذاشته شود‪ .‬یک چنین استراتژی های زنده ماندن در سطح فردی بکار برده می شود و نه به صورت اقدامی جمعی‪.‬‬

‫نکته چهارم آنست که هر دو آن پژوهشگران به این نتیجه گیری همستیز می رسند که حال و روز دریافت کنندگان حقوق بیکاری‬
‫زار تر از آنست که دست به اقدامی ببرند‪ .‬پژوهشی از سال های سی روشن ساخته که بیکاری طوالنی مدت به تقدیر گرایی‪ ٬‬به‬
‫خویشتن بیگانگی‪ ٬‬به ناهنجاری‪ ٬‬به خستگی روحی روانی می انجامد نه سازمان یافتگی و فعالیت سیاسی‪.‬‬

‫انبوه شدن بیکاری‪ ( ٬‬نه تنها در هلند که در بیرون آن نیز)‪ ٬‬ویژگی آن که مانند پدیده ای طبیعی به نظر می آید‪ ٬‬داستان هایی که‬
‫در باره صد ها درخواست کار تنها برای یک شغل‪ ٬‬پیش بینی ها تیره و تار آنها‪ ٬‬به آسانی می تواند به این ذهنیت منجر شود که‬
‫’کاریش نمی شود کرد‘‪.‬‬

‫پنجم آنکه بسیاری از بیکاران به طور فردی به حل مشکل خود می پردازند‪ ٬‬مانند دیدن دوره های آموزشی بیشتر برای بدست‬
‫آوردن موقعیت بهتر در بازار کار‪ ٬‬تا شرکت در اقدامی جمعی‪.‬‬

‫ششم آنکه دسته ای هم هست بویژه از جوانان‪ ٬‬که با اشغال خانه های خالی‪ ٬‬علیه انرژی هسته ای‪ ٬‬جنبش های پیرامون زیستی و‬
‫صلح طلبی دست به اقدامات سیاسی می برند‪ ٬‬اما نه با شرکت در جنبش های بیکاران‪.‬‬

‫از دید کوبن و گادزچاک‪ ٬‬احتمال پدید آمدن ’آگاهی طبقات پایین‘ و خشونت چندان زیاد نمی باشد‪ .‬آنها از خود می پرسند آیا با‬
‫توجه به ناهمگونی های دریافت کنندگان حقوق بیکاری‪ ٬‬کاربرد اصطالح ’دو پارگی‘ به درک ما از شرایط کمکی می کند ( کوبن‬
‫و گادزجاک‪.)۳۸-۳۶ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬‬

‫در مورد شکل دیگر خشونت که مارکس از آن با ’آشوب واپسگرایانه‘ یاد می کند‪ ٬‬وضع چگونه است؟ در این جا با طرف داران‬
‫سازمان یافته سیاسی (گروه ویژه ای ‪ -‬م‪ ).‬سر و کار نداریم‪ ٬‬بلکه با ساز و کارهای روانشناسی درگیر هستیم‪ ٬‬مانند همان هایی که‬
‫در پژوهش های آدورنو‪ ٬‬یهودی سیتیز ها از آنها متاثیر بودند‪ .‬در گزارشی از وزارت امور اجتماعی روی مساله بیکاری‪ ٬‬نیز در‬
‫در یکی از یادداشت های دورنی حزب کارگران که به همان دوره مربوط می شود‪ ٬‬در باره پیامد های رفتن و گشتن به دنبال سپر‬
‫بال‪ ٬‬ابراز نگرانی می شود‪ :‬خشونت برخاسته از استیصال گنگ‪ ٬‬فرساینده و خزنده‪ ٬‬روی بیگانگان فرافکنی می شود‪ .‬هر چند در‬
‫میان جویندگان کار‪ ٬‬درصد بیگانگان بیکار خیلی باال می باشد‪ ٬‬اما این ها ’در واقع‘ بجای رقبای ناخواسته در شمار آورده می‬
‫شود ( کوبن و گادزچاک‪ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬صفحه ‪ ۶۰‬را ببینید)‪.‬‬

‫با توجه به نتایج اولیه تحقیقات‪ ٬‬به نظر می رسد در واقعیت نیز احساسات ’خصومت‘ آمیز تندی نسبت به خارجی ها وجود دارد‪.‬‬
‫اما کوبن و گادزچاک معتقد هستند آن بیگانه ستیزی با بیکاری رابطه مستقیم ندارد‪ .‬با این حال طبق ایده های ابراز شده کسانی که‬
‫در نظر سنجی سال ‪ ٬ ۱۹۸۳‬گفته بودند به یک حزب دست راستی افراطی رای خواهند داد‪ ٬‬آنها بیشتر از یک درصد از دریافت‬
‫کنندگان رفاه اجتماعی ( حقوق بیکاری ‪-‬م‪ ).‬را تشکیل می دهند‪ .‬کوبن و چاک یادآور می شوند‪ ٬‬اگر روزی خارجی ها در بازار‬
‫کار به موقعیت متناسب با هلندی ها دست یابند‪ ٬‬احتمال تحریک شدن احساسات رقابت در میان بقیه آنها نیز وجود دارد‪ .‬این می‬
‫تواند یکی از پیامدهای خود‪-‬ستیز و بسیار ناخوشایند سیاست دولت باشد که می کوشد بیگانگان در این شهروندی آمیخته و یکی‬
‫شوند (کوبن‪ ٬‬گادزچاک‪ ۶۰ ٬ ۱۹۸۵ ٬‬را ببینید)‪.‬‬
‫‪75‬‬

‫افزایش بسیار چشمگیر جنایت و اوباش‪-‬گری‪ ٬‬در ده سال گذشته را خیلی ها به بیکاری نسبت می دهند ( کوبن و گادزچاک‪٬‬‬
‫‪ .)۴۸ ٬ ۱۹۸۵‬البته نویسندگان یاد شده در این گونه نسبت دادن ها خویشتن داری می کنند‪ .‬از دید آنها این پدیده را هم در درون‬
‫کشور و هم بیرون آن‪ ٬‬در میان نوجوانان همه اقشار جمعیت می توان دید‪ ٬‬که با رسیدن به شانزده یا هفده سالگی بسیاری شان از‬
‫آن دست می کشند‪ .‬تنها دسته ای از آنان را‪ ٬‬که پس از رسیدن به آن سن نیز از راه رفته برنمی گردند‪’ ٬‬طبقه پائین‘ تشکیل می‬
‫دهد‪ .‬این پژوهشگران پیش بینی می کنند‪ ٬‬اگر بیکاری دوام بیاورد‪ ٬‬اندک اندک اشکال تندروانه جنایت و اوباش‪-‬گری افزایش‬
‫خواهد یافت‪.‬‬

‫پیش بینی این که بیکاری دیرپا سر آخر به آشوب های برخاسته از بی عاطفگی و بی خیالی‪ ٬‬تبهکاری‪ ٬‬اوباشگری و تندروی های‬
‫راست‪-‬روانه منجر می شود تا سازمان یابی سیاسی با ویژگی واقعی بیشتر‪ ٬‬کار سختی است‪ .‬در نهایت آن‪ ٬‬پیرو پژوهش های‬
‫دویچ به شماری از شرایط پیرامونی بستگی می یابد؛ شرایطی که تعیین می کند تضاد منافع از راه های آشتی جویی حل خواهد‬
‫شد یا با بکار گیری خشونت‪ .‬در هلند با توجه به سنت دیرین آن در میانه روی و وجود سازمان های متعدد حل مشکل آن‪ ٬‬بیگمان‬
‫احتمال رویارویی پرخاشگرانه اندک خواهد بود‪.‬‬

‫روی همرفته تصویر روشن و شادی از آینده نیست‪ .‬اکنون چند سالی از پژوهش های کوبن و گادزچاک می گذرد‪ ٬‬اما در شهر‬
‫های بزرگ جهان باختر زمین‪ ٬‬تبهکاری‪ ٬‬اوباش گری‪ ٬‬راستگرایی تندروانه افزایش یافته است‪ .‬کجا مانده آن وظیفه مثبتی که‬
‫کوزر به کارکرد اجتماعی تضاد و ستیز می داد؟ کوربن و گادزچاک تائید می کنند کار سیاه ( در کنار حقوق بیکاری ‪-‬م‪ ).‬برای‬
‫شماری از مردم از سر ناگزیری و چرخاندن زندگی می باشد‪ ٬‬بویژه برای جوانانی که تحصیالت بهتری دارند و در فعالیت های‬
‫پیرامون زیستی‪ ٬‬مخالفت با انرژی هسته ای‪ ٬‬تصرف خانه های خالی و جنبش صلح طلبی شرکت می کنند‪ .‬همه این جنبش ها را‬
‫زیر چتر ’پسا ماتریالیسم‘ گرد آورد‪ .‬آنها بیشتر برای خود‪ -‬نمایی و برای رسیدن به پست و مقام ( در آینده‪-‬م‪ ).‬می باشد‪ .‬آنان‬
‫تالش کمتری برای داشتن کار می کنند‪ ٬‬آگاهانه در پی کارهای موقتی می روند که مدام با دوره های بیکاری همراه می شود‪.‬‬
‫شماری از آنان نیز در شرکت های جایگزین و سازگار با محیط زیست کار گیر می اورند‪ ٬‬که کوبن و گادزچاک از آن شرکت ها‬
‫با ’بخش غیر رسمی اقتصاد‘ نام می برند‪ .‬در این پسا ماتریالیسم ای بسا نطفه ایده آل های نوین فرهنگی‪ ٬‬اجتماعی و شخصی‬
‫نهفته باشد‪ .‬اما دگرگونیهای فرهنگی کبوتر آهنگ آغاز می شود و در دراز مدت تاثیر خود را می گذارد‪.‬‬

‫از دید آن دو پژوهشگر علمی اجتماعی یاد شده رشد خشونت بی معنی و غیر واقعی مانند تخریب اموال عمومی توسط گروه های‬
‫اوباش‪ ٬‬نگران کننده می باشد‪ .‬آیا این نوجوانان از همه طبقات و الیه های اجتماعی هستند که به این کارها می پردازند؟ این‬
‫خرابکاری ها برای آنها چه سودی دارد؟ از دید کوزر می باید پذیرفت که آنها می خواهند درماندگی ها و ناامیدی های درونی‬
‫خود را تخلیه کنند‪ .‬گوئی دوباره فروید و لورنز به سخن درآمده اند‪ .‬در بخش بعدی خواهیم کوشید برای این پرسش را در دو‬
‫پژوهشی که روی اوباش گران فوتبال شده است‪ ٬‬بجوئیم‪ :‬قوانین آشفتگی‪ ٬‬در پژوهش مارش‪ ٬‬روسر و هاره‪ ٬‬نیز پیشینه های‬
‫اجتماعی و اجتماعی‪-‬روانی اوباش گران فوتبال‪ ٬‬در پژوهش فان لیمبرخن‪ ٬‬کوالرس و والگریو‪.‬‬
‫‪76‬‬

‫‪۹‬‬
‫آن کله پوک ات را بر باد می دهی‬

‫’قانونی بی نظمی‘‪ ٬‬این عبارت که کمی پوچ به نظر می آید‪ ٬‬نشانه بی نظمی و فقدان قانون می باشد‪ .‬خرابکاران فوتبال نیز برای‬
‫آن بیرون می آیند که نظم را بهم ریزند‪.‬‬

‫بگفته مارش و همکاران‪ ٬‬از زمان جنگ تاکنون همواره دسته های دیگری از جوانان موجب ترس و نگرانی شده اند‪ :‬تدی بویز (‬
‫جوان های انگلیسی پس از جنگ که طرف دار موزیک راک اند رول بودند ‪-‬م‪ ٬ِ).‬مادس اند راکرز ( فستیوال فیلم در لس‬
‫آنجلیس)‪ ٬‬کله طاس ها‪ .‬آخرین و تازه ترین کل سر سبد آنها خرابکاران فوتبال ( فوتبال هولیگانز = آشوبگرانی که نیاندیشیده دست‬
‫بکاری می شوند) هستند‪ ٬‬که به عقیده بسیاری کسان پوچ ترین و ویرانگرترین ترین نوع خشونت را در جامعه ما تمرین می کنند‪.‬‬
‫کسانی که با این وحشت آفرینان آشنایی خوبی ندارند‪ ٬‬می توانند نگاهی به روزنامه های انگلیسی از سال ‪ ۱۹۶۸‬بیاندازند تا ببیند‬
‫گزارشگران فوتبال از ’راهزنان‘‪’ ٬‬خردباختگان‘‪’ ٬‬خشونت پیشگان‘‪’ ٬‬ویرانگران بی هدف‘ می گویند ( مارش ‪ .)۱۹۷۸‬بی گمان‬
‫بسیاری از خوانندگان این کتاب با خواندن این نوشته ها به یاد تئوری فروید می افتند که در نگاه نخست کاربرد صوابی در مورد‬
‫دسته ای از آدم هایی دارد که قانون شکنی می کنند‪ ٬‬رانش های شان خوب فرازش نیافته‪ ٬‬تا خرخره عرق می خورند و علیه مردم‬
‫دیگر براه می افتند‪ .‬رهنمود های لورنز در اینجا کاربردی ندارد‪ :‬به نظر می رسد نمایش های ورزشی‪ ٬‬بجای پرت کردن حواس‬
‫آنان از اقدام به خشونت‪ ٬‬بر عکس‪ ٬‬آنانرا ‪ ٬‬یا دست کم بخشی از آنانرا به خشونت بر می انگیزد‪.‬‬

‫مارش و همکاران وی با این گفته موافق نیستند‪ .‬بررسی های آنان از دسته ای اوباشان فوتبال نشان میدهد بسیاری از برداشت ها‬
‫رایج از اوباشان فوتبال درست نیست‪ .‬خالف آن برداشت های معمول‪ ٬‬رفتارهای این جوانان در طول مسابقه فوتبال‪ ٬‬تا حدود‬
‫زیادی‪ ٬‬از هیچ باره‪ ٬‬نشانی از آشفتگی و تکانش‪-‬گری ندارد‪ .‬مارش و همکاران وی در توجیح آنچه که پس از مسابقات فوتبال‬
‫پیش می آید‪ ٬‬توضیحات کامالً متفاوتی را پیش می کشند ( مارش و همکاران‪.)۱۹۷۸ ٬‬‬

‫پژوهش های آنان از پاره ای دیدگاه ها با پژوهش های پیشین همسانی ندارد‪ .‬مارش و همکاران وی پژوهش خود را روی یک‬
‫باشگاه فوتبال گذاشتند‪ ٬‬آکسفورد یونایتد‪ .‬در این پژوهش بلند مدت‪ ٬‬از روش های گوناگون بهره گرفته شد‪ .‬برای آغاز کار‪ ٬‬در‬
‫طول چندین مسابقه‪ ٬‬کارهایی را که طرف داران آن تیم می کردند یا نمی کردند‪ ٬‬بدون آنکه آنان آگاهی داشته باشند ‪ ٬‬فیلم برداری‬
‫نمودند‪ ٬‬البته با نظر مثبت سرپرستی آن باشگاه‪ .‬پس از آن پژوهشگران با شماری از طرفداران تماس گرفتند و به آنها گفتند‪ ٬‬کی‬
‫هستند و برای چه با آنان تماس گرفته اند‪ .‬پس از آنجام آن کار‪ ٬‬مصاحبه هایی صورت گرفت که روی نوار ظبط شد‪ .‬ظبط‬
‫مصاحبه ها برای آن بود که شناخت بیشتری از آن جوانان بدست آید و دانسته شود به چه روش هایی آنان می خواهند برای آینده‬
‫’راه و رسم‘ آشوبگری فوتبال را در پیش بگیرند (بسازند)‪ .‬در این مصاحبه ها‪ ٬‬مانند اغلب مصاحبه ها‪ ٬‬نه از سوال های‬
‫استاندارد‪ ٬‬که از سوال های باز و غیر القایی ( راه نشان دِه) بود‪ .‬گاه بخشی از فیلم یک مسابقه نشان داده می شد و از آنها می‬
‫خواستند نظر شان را در آن باره بگویند‪ .‬پژوهشگران توانسته بودند با آنان چنان روابط قابل اعتمادی ایجاد کنند که برای مسابقات‬
‫رفت‪ ٬‬همراه ’هولیگان ها‘ و در ماشین آنها می رفتند‪.‬‬

‫نتیجه آن پژوهش‪ ٬‬گزارش دلنشینی از چند تن از آن جوانان می باشد که به همه چیز ماننده است مگر تصویر رایج از آن حیوانات‬
‫وحشی که از سبعیت لذت می برند‪ .‬در این گزارش دنیای آنها از درون شکل می گیرد و آدم با خواندن آن‪ ٬‬مانند یک داستان‪ ٬‬کم‬
‫کم از انگیزه های آنان آگاه می گردد و شاید هم خوشش بیاید‪ .‬یکی از نتیجه گیری های مهم پژوهش کنندگان آنست که دسته ای از‬
‫اوباشان فوتبال چیز دیگری می باشد تا گروهی که در آن سگ صاحب اش را نمی شناسد‪ .‬بر عکس‪ ٬‬دسته ای از هواداران‬
‫آکسفورد یونایتد‪ ٬‬چنان که در جایگاه ویژه خود در ورزشگاه می ایستد‪ ٬‬گروهی است منظم‪ ٬‬دارای هنجارها و ارزش های بسیار‬
‫مشخص‪.‬‬
‫‪77‬‬

‫برخی از آدمها در درون آن گروه نقش ویژه ای دارند‪ .‬برای نمونه‪ ٬‬می توان از سردسته شعار دهندگان نام برد‪ .‬اینگونه گروه ها‬
‫زنجیره ای از شعار ها دارند که توسط رهبر شعار دهندگان خوانده می شود و بخش های تکرار شونده آنرا دسته همسرایان دم‬
‫می دهند‪ .‬رهبر شعار دهندگان هر از گاهی متنی را سرهم ( بداهه خوانی) می کند که طرف داران تیم مقابل را بیشتر می‬
‫سوزاند‪ .‬آنها هم سعی می کنند آنرا بی جواب نگذارند‪ .‬نقش دیگری هم هست که از آن رهبر خشن ها ( اگرو = اگرسیو یا‬
‫پرخاشگر‪-‬م‪ ).‬می باشد‪ .‬اگرچه آنها جنگجو نیستند‪ ٬‬اما خروس جنگی های گروه بشمار می آیند؛ در برخورد با گروه های مخالف‬
‫یا پلیس جای شان در صف اول است و آخرین کسانی می باشند که با خراب شدن اوضاع پا به فرار می گذارند؛ اغلب کفش های‬
‫سنگین و دارای گلمیخ می پوشند‪ ٬‬بعضی وقت ها هم اسلحه دارند‪ .‬جایگاه رهبران خشن ها در گروه از همه باالتر می باشد‪ .‬از‬
‫چشم انداز بررسی ما‪ ٬‬از همه این ها بیشتر کله پوک ها جلب توجه می کنند‪ .‬آنها کسانی هستند که با آغاز بزن بزن ها عقل شان‬
‫را از دست می دهند‪ ٬‬بی امان لگد می زنند‪ ٬‬چاقو فرو میکنند‪ ٬‬یعنی رفتارشان طوری است که تصور عامه از رفتار اوباشان‬
‫فوتبال است‪ .‬رفقای خود آنها هم از آنان می ترسند‪ .‬در عین حال آنها همان کسانی هستند که اغلب توسط پلیس دستگیر می شوند‪.‬‬
‫جای آشوبگران فوتبال پشت سر این ها می باشد‪ .‬آنها هم مانند بی کله ها برای بهم ریختن اوضاع می آیند‪ ٬‬اما به قانون پای بند‬
‫می باشند‪ ٬‬بهمین دلیل در میان گروه از احترام برخوردارند‪.‬‬

‫در زمان مسابقه طرف‪-‬داران تیم نمی توانند در جایگاه تماشاکنندگان‪ ٬‬به دلخواه و هرجا که خواستند بنشینند؛ جای آنها در جایگاه‪٬‬‬
‫بستگی دارد به جایگاه آنان در گروه‪ .‬کوچکترها‪ ٬‬پسرهای نوجوان ده تا دوازده ساله جلوتر از دیگران جای می گیرند‪ ٬‬آنهایی که‬
‫رفتار ’مردانه ‘ دارند‪ ٬‬با گذشت زمان جایگاه بهتری می یابند و خود را به صف آخر می رسانند‪ .‬در اینجا سخن از مشی و ترقی‬
‫شغلی جدی است‪ .‬در واقع این حرفه آنهاست‪ ٬‬که در حول و حوش بیست سالگی تکمیل می شود‪ .‬پس از آن می شوند بچه شهری‪٬‬‬
‫دیگر قاطی آشوب کنندگان نمی شوند؛ حتی اگر ببینند اوباشان فوتبال زیاده روی می کنند‪ ٬‬خود جلو آنها را می گیرند‪ .‬از این‬
‫مرحله به بعد کم کم به جرگه میخوارگان افراطی می پیوندند‪ .‬جالب است که به پلیس نیز نقش کامالً مشخصی داده می شود‪.‬‬
‫علیرغم برخوردهای بسیار با پلیس‪ ٬‬علیرغم سخنان درشتی که در باره پلیس گفته می شود ‪’ -‬آن چاق کون گنده را دیدی که نمی‬
‫توانست کونش را با خود بکشد؟‘ ‪ -‬در چشم آنان پلیس درست همان وظیفه ای را می یابد که برای آن منظور به وجود آمده است‪:‬‬
‫مراقب باشند که قوانین رعایت شود‪ .‬از دید آنان سستی در کار پلیس به همان اندازه ناپسند شمرده می شود که کاربرد خشونت بی‬
‫حساب و کتاب از سوی آنان‪ .‬دستگیرشدن‪ ٬‬چند ساعتی به زندان رفتن نیز بخشی از بازی بشمار می آید‪ ٬‬اما این چیزها نباید از حد‬
‫متعارف فراتر رود‪ .‬مارش و همکاران او این را با آنچه که در دبیرستان می گذرد ‪ -‬و بخشی از آموزش دبیرستانی نیز به آن‬
‫مربوط می شود ‪ -‬موازی می بینند‪ .‬در آنجا نیز دانش آموزانی که هنگام ارزیابی آموزگاران خود به آنها نمره می دهند‪ ٬‬از قوانین‬
‫سفت و سخت تبعیت می کنند‪ :‬هنگامی که او چشمش را بر چیزی می بندد‪ ٬‬او را خوار می دارند و هنگامی که سختگیری بیش از‬
‫حد می کند‪ ٬‬تا ’ماهیت خود را نشان دهد‘ از او می رنجند‪ .‬مارش و همکاران او با مطرح کردن این مسائل می خواهند روشن‬
‫سازند‪ ٬‬اوباشان فوتبال مانند دسته ای از خردباختگان نیستند‪ ٬‬بلکه گروهی با ساختار اجتماعی مشخص می باشند‪.‬‬

‫اکنون می رسیم به اوباشان و خراب کاران‪ .‬عنوان این بخش از کتاب نشانگر کاربرد زبانی است که طرف داران فوتبال دوست‬
‫دارند آنرا بکار برند؛ زبانی که کمتر دیده میشود اهل علم آنرا برای یکدیگر بکار برند‪ ٬‬هرچند آنها هم ‪ -‬از آنچه که دیده ام می‬
‫گویم ‪ -‬کمتر به آن وسوسه نمی شوند‪’ .‬سر کدام حرام زاده ای‘ را باید داغون کنم؟ سر طرف داران تیم مخالف را که مسئوالن‬
‫ورزشگاه در گوشه دیگری از جایگاه به آنان جای داده اند تا از دسترس طرف داران آکسفورد یونایتد دور باشند‪ .‬البته نمایش‬
‫خونخواری طرف داران تیم مقابل کمتر از آن تیم خانگی نیست‪ .‬هر دو گروه در تحریک هم از چیزی کوتاهی نمی کنند‪ ٬‬مثالً‬
‫شعارهایی می دهند که طرف متقابل را ماهی گندیده و موش کثیف می نامند‪ .‬اگر گفته ها و شعار های شان را بخواهند عملی‬
‫کنند‪ ٬‬باید همه مسابقات فوتبال با کشت و کشتار پایان پذیرد‪.‬‬

‫دقیقا ً این همان چیزیست که اتفاق نمی افتد‪ .‬گمان می رود آن با عنوان رمز آلود کتاب مارش و همکاران او ربط داشته باشد‪ .‬به‬
‫نظر می رسد همه این المب و تلمب ها بیشتر برای آست که در میان رفقای خود به عنوان جنگ آوری بی باک‪ ٬‬آوازه ای بهم زند‬
‫تا آنکه براستی با کسی دست به یقه شود‪ .‬کسانی هم هستند که یهو قاطی می کنند‪ ٬‬مانند بی کله ها‪ ٬‬اما آنها در اقلیت هستند و‬
‫رفقای شان هم به آنان رشک می برند‪ .‬همه این دورگرفتن ها در حد تهدید باقی می ماند‪ ٬‬حتی اگر کار به زد و خورد هم بکشد‪٬‬‬
‫زیاد زخم و زیلی نمی شوند‪ .‬وقتی کار به جاها باریک می کشد‪ ٬‬پیش از بزن بزن کافی است یکی شان پا به فرار بگذارد تا دعوا‬
‫پایان پذیرد‪.‬‬

‫بدین سان دررفتن راهی آبرومندانه برای جان بدر بردن از برابر حریفی قدر می باشد‪ .‬اگر گفته های مارش و همکاران او را‬
‫باور کنیم‪ ٬‬آسیبی هم که دیگران می بینند‪ ٬‬آن قدر ها هم که گمان می شود‪ ٬‬زیاد نیست‪ .‬اموال آنها خیلی تخریب نمی شود‪ ٬‬درست‬
‫است که روند زندگی روزانه بهم می خورد‪ ٬‬اما آن نه به خاطر قصد و نیت آنها از آن عمل‪ ٬‬که ناشی از طرز انجام آن عمل می‬
‫‪78‬‬

‫باشد‪ .‬آن کار می باید برای شان خوشایند باشد‪ .‬مثالً برداشتن و فرار کردن دستگاه آدامس بادکنکی از مغازه لطفی ندارد‪ ٬‬اما آنرا‬
‫نشان دهی و با آن در میان رفقا برقصی‪ ٬‬خوشی و لطف دیگری دارد‪ .‬هدف از آن کارها در درجه نخست تخریب نیست‪ ٬‬بلکه‬
‫برای آنست حرص طرف را در بیاوری بی آنکه کاری را بکنی که او حدس می زند‪ :‬اموال او را به دزدی‪ .‬بعید نیست که آن‬
‫دستگاه پس از اجرای نمایش دوباره سرجایش برگردانده شود‪ ٬‬اگر چه آن کار خشنودی دوستان را فرهم نمی کند‪ .‬الت بازی های‬
‫فوتبال بیشتر نوعی از بازی می باشد‪ ٬‬نوعی بازی خشن که قوانین خود را دارد و امکان آن هست که کنترل آن از دست همه‬
‫خارج شود‪ .‬آن قوانین هم برای آنست که نگذارد افسار دسته خشن ها از دست همه خارج شود و کار به خشونت خونین کشد‪ .‬در‬
‫برخوردهای میان طرف داران تیم ها و افراد خاصی از آنان‪ ٬‬به نظر می رسد نشانه هایی از شکست را می شود دید ‪ -‬برای‬
‫نمونه پشت به حریف کردن و پا به فرار گذاشتن ‪ -‬که رضایت حریف را فراهم می آورد و او از ادامه درگیری و خشونت دست‬
‫برمیدارد‪ .‬البته این گونه قوانین از صراحت و وضوح کمتری برخوردار است‪ .‬در روابط اجتماعی هیچگاه آنها صاف و پوست‬
‫کنده نمی باشد‪ .‬آگاهی از پاره ای قوانین و مقررات اجتماعی برای طرفین چنان است که تنها پس از زیرپا نهاده شدن آن‪ ٬‬از آن‬
‫اگاهی می یابند‪ .‬اغلب نیز آنها چنان برای طرفین روشن و مشخص است که نیاز به گفتن آنها نیست‪ ٬‬اما کسانی که بیرون از گود‬
‫هستند‪ ٬‬با آگاهی یافتن از آنها شاخ در میارند‪ .‬از همانرو بود که مارش و همکارانش ناگزیر شدند فیلم برداری کنند‪ ٬‬سپس از‬
‫طرف داران بخواهند در باره آن رفتارهای دیده شده و مقررات مربوط به آنها توضیح دهند‪.‬‬

‫آیا این جوانان نمی توانند راه و رسمی را در زندگی پیش گیرند که از نظر اجتماعی بیشتر مورد قبول می باشد و آینده بهتری را‬
‫وعده می دهد؟ مارش و همکاران او پاسخ می دهند‪’ ٬‬نه‘‪ .‬بیشتر آنان از محیط های کارگری می آیند‪ .‬برای آنها امکانی برای‬
‫ساختن آینده شان در جهانی که ارزش ها و اهداف آن برای شان بیگانه است‪ ٬‬در جهانی که نظم آن نظم آنها نیست‪ ٬‬متصور نمی‬
‫باشد‪ .‬با این همه‪ ٬‬آنها هم مانند هر آدمی نیاز دارند برای خود کسی باشند که پیش دیگران ارج و قربی دارند‪ .‬مارش‪ ٬‬روسِر و‬
‫هاره رفتار تحریک آمیز اوباشان فوتبال را به مثابه تالش هایی می بینند که آنان با دست یازیدن به آنها‪ ٬‬می خواهند ارزش‬
‫شخصی ربوده شده شان‪ ٬‬توسط جامعه را دوباره بدست آورند‪ .‬آنان در صدد ایجاد هرج و مرج نیستند‪ ٬‬بلکه می خواهند به زندگی‬
‫خویش مفهوم ببخشند‪ .‬نظم اجتماعی ما هر چندان هم در چشم ما خوب و پسندیده باشد‪ ٬‬از باره هایی این جوانان را شخصیت‬
‫زدایی می کند‪ ٬‬بگونه ای که ناگزیر می گردند با هر آنچه دارند‪ ٬‬در صدد معنا بخشیدن به زندگی شان برآیند ( مارش و همکاران‪٬‬‬
‫‪ .)۲ ٬ ۱۹۷۸‬بنا براین می توان دید‪ ٬‬اعتراضات آنها ربطی به خالی کردن رانش پرخاشگری انباشته شده و تنش زا‪ ٬‬که در تئوری‬
‫های فروید و لورنز می توان انتظار آنرا داشت‪ ٬‬ندارد‪ ٬‬همین طور به ساز و کارهای فرافکنانه علیه گروه هائی با پیشینه تباری‬
‫دیگر‪ ٬‬همچنانکه برپایه تئوری آدورنو می توان انتظار آنرا داشت‪.‬‬

‫برای همین است که مارش و همکاران او در مورد آنها از واژه خشن استفاده می کنند‪ ٬‬برای آنکه پرخاشگری بنمایش درآمده‬
‫توسط اوباشان فوتبال کارکردی آئین گونه و نمادین دارد ( مارش و همکاران‪ .)۶۸ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬آنرا در رخت و لباس آنها هم می‬
‫شود دید‪ ٬‬که همانندی شگفت انگیزی با یونیفورم دارد‪ ٬‬با نشانه ها و ویژگی هایی که آدم را یاد ارتشی ها می اندازد‪ .‬این ها را‬
‫نمی توان تصادفی بشمار آورد‪ ٬‬آن چیزهایی که مارش و همکاران وی از آنها با ’پایداری و استقامت‘ و ’وفاداری‘ نام می برند‪٬‬‬
‫از زمره فضیلت های نظامی می باشد که بسیار هم بدانها اهمیت داده می شود‪ .‬فضیلت های نظامی چه ربطی به دسته خشن های‬
‫گروه اوباشان فوتبال دارد؟ آیا آنها از پرخاشگری خشن ها جلوگیری می کند؟ پیرو نویسندگان کتاب قوانین بهمریختگی‪ ٬‬جنگ ها‬
‫تا پایان سده نوزدهم آئین هایی داشت‪ ٬‬همچنین خشن های اوباشان فوتبال ما نیز نشانه های آشکاری از آ ئین را بنمایش می‬
‫گذارند‪ .‬جنگ ها ( برای شوالیه ها و جنگجویان) در عین حال ویژگی های افتخار و احترام‪ ٬‬تشخص و آئین های تالش برای‬
‫دستیابی به منافع سیاسی‪ ٬‬اقتصادی و سرزمینی داشته است‪ .‬به هر روی کشتن از پیامد های جنگِ جنگجویان بود‪ ٬‬اما این کشتار‬
‫انبوهی را که امروزه بدان ’خو گرفته ایم‘‪ ٬‬نمی دیدی‪ .‬آئین گونه سازی براه انداختن جنگ مختص فرهنگ غربی نبود‪ .‬مارش‪٬‬‬
‫روسِر و هاره به مردم شناسی فرهنگی اشاره می کنند‪ ٬‬که آنرا در جنگ های اقوام دیگر نیز نشان داده است‪ .‬برای نمونه در‬
‫جنگ های قبایل گوناگون‪ ٬‬در گینه نو‪ ٬‬پیش از ِآغاز جنگ‪ ٬‬الگوی ثابتی از آئین تهدید از هر دو سو را می بینی‪ ٬‬که پس از آن‬
‫جنگ واقعی با خویشتن داری آغاز می گردد تا کشته و زخمی کمتر بدنبال آورد ( مارش و همکاران‪ .)۱۲۶ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬دیدن این‬
‫که بدنبال پیشرفت صنایع تولید سالح‪ ٬‬آن آئین های ابراز پرخاشگری آدمی را از میان برده و بدان فرصت نمی دهد‪ ٬‬برای‬
‫بسیاری از آدمها دل آزار است‪ .‬همواره دست به اسلحه بریم ‪ ...‬دمی درنگ کنیم ‪ ...‬پرخاشگری را آئین سازی کنیم؟ تکنیک های‬
‫سالح های نوین را؟ آیا پیشتر با آن روبرو نشده بودیم ؟‬

‫ُکنراد لورنز! مارش‪ ٬‬روسر و هاره هرسه در توافق با تئوری او‪ ٬‬چندین جا به آن اشاره می کنند‪ .‬لورنز نیز در توافق با فروید به‬
‫تئوری او اشاره می کند‪ .‬اما ما در باال گفتیم که تفسیر اوباشی گری فوتبال برپایه مادرزادی بودن رانش پرخاشگری برای درک‬
‫و توجیه نیازها و انگیزش های آنان‪ ٬‬بگفته مارش بسنده نمی باشد‪ .‬چه باید کرد؟‬

‫شاید آن پرسش کمتر غیر منطقی باشد تا آنی که به نظر می آید‪ .‬هنگام بررسی تئوری فروید در باره فرازش رانش ها‪ ٬‬از الگوی‬
‫ریزش آبشار سخن گفتیم که می شود آنرا ’رام ساخت‘ و به صورت یک نیروگاه برق درآورد‪ .‬اما فروید بکنار از فرازش ‪ ٬‬از‬
‫‪79‬‬

‫سرکوب رانش ها نیز سخن می گوید‪ .‬پیرو تئوری او جنگ به معنی شکاف برداشتن بدنه سد آن دریاچه می باشد‪ .‬این درست‬
‫همان ایده ایست که تماشاگران از اوباشان فوتبال دارند‪ .‬هرچند لورنز نیز همان الگو را بکار می برد‪ ٬‬اما برای آن ’دریچه‬
‫اطمینانی‘ نیز تعبیه می کند‪ .‬برگردیم سر الگوی دریاچه پشت سد‪ :‬او برای آنکه بدنه سد شکاف برندارد‪ ٬‬پیشنهاد می کند سرریزی‬
‫برای دریاچه درست کنند تا آن آب اضافی را که نمی شود به روش معمول فرازش داد‪ ٬‬از آنجا سرریز شود و برود‪ .‬درست مانند‬
‫همان کاری که در هلند می کنیم؛ برای نمونه دشت هایی داریم با سرریز کردن بخشی از آب رودخانه ها زیر آب می بریم‪ ٬‬این را‬
‫می توان به مثابه تاوانی دید که برای پیشگیری از خراب شدن اوضاع می پردازیم‪ .‬آنروز لورنز پیشبینی نمیکرد که رویدادهای‬
‫پیرامون استادیوم فوتبال بجای خود بازی نقش بازی خواهد کرد‪.‬‬

‫ساختن یک نیروگاه آبی با ’فرازش آب‘ مانند ساختن سرریز کاری تکنیکی می باشد‪ .‬فرازش رانش های ویرانگر‪ ٬‬مانند سرری ِز‬
‫آب اضافی و غیر قابل فرازش دریاچه اجتماعی‪ ٬‬کاری فرهنگی می باشد‪ .‬روشی که از آن راه‪ ٬‬طرف داران فوتبال‪ ٬‬بکمک‬
‫امکاناتی که در دسترس دارند‪ ٬‬پرخاشگری شان را از طریق ’سرریز‘ از قوانین و آئین های گروه خشن بیرون می ریزند تا سد‬
‫نشکند‪ ٬‬کمتر از یک کار فرهنگی نمی باشد‪ .‬کارناوال‪ ٬‬جشنی که از قدیم االیام فرازش های غیر متعارف نتوانسته است آنرا مالیم‬
‫سازد‪ ٬‬نیز کارکردی همانند سرریز دارد‪.‬‬

‫ترن های در به داغون شده‪ ٬‬مسابقات فوتبال به آشوب کشیده شده و هر از گاهی سری شکسته‪ ٬‬به آنجا رسید که در سال ‪٬ ۱۹۸۵‬‬
‫در مسابقه فوتبالی که در استادیوم هیزل بروکسل برگزار شده بود‪ ٬‬نخستین رویداد غم انگیز پیش بیاید‪ ۲۹ ٬‬تن از طرف داران دو‬
‫طرف کشته شدند و در سال ‪ ۱۹۸۹‬در لیورپول ‪ ۹۵‬تن‪ .‬از فرهنگ سخن بمیان آمد! مارش و همکاران او که پیش از کشته شدن‬
‫کسی در این گستره‪ ٬‬بررسی ها خود را نگاشته بودند‪ ٬‬هیچگونه اقدام مشخصی را پیشنهاد نمی کنند‪ ٬‬اما هشدار می دهند‪ .‬هنوز‬
‫عامل انسانیت زدائی‪ ٬‬که از مشخصه های جنگ های نوین می باشد‪ ٬‬در برخوردهای طرف داران باشگاه های رقیب زیاد بچشم‬
‫نمی خورد‪ .‬آئین گونه سازی پرخاشگری و خشونت کاریست آسیب پذیر‪ ٬‬چون تاثیر آن به پذیرفته شدن آن از سوی بقیه جامعه‬
‫بستگی دارد‪ ٬‬هر چه قدر هم شنیدن این گفته بگوش بیگانه باشد‪ .‬مارش و همکاران او به مداخله رو به افزایش و تشدید یابنده از‬
‫یکسو و سنگینتر شدن پیوسته مجازات اشاره می کنند‪ .‬آن اقدامات‪ ٬‬جلو خالی کردن پرخاشگری این جوانان را از طریق ( یکی‬
‫پنداشتن خود و شرکت در ‪ -‬م‪ ).‬پرخاشگری گروه خشن ها‪ ٬‬که دارای ساختار پرخاشگری می باشد‪ ٬‬می گیرد‪ .‬پیامد ناخواسته و بد‬
‫این کار می تواند آن باشد که مساله جای دیگری دهن باز کند و بدتر از آن‪ ٬‬نشود آنرا در آنجا به همین سادگی کنترل کرد (‬
‫مارش و همکاران‪ .)۱۳۴ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬اگر به استعاره خود برگریم‪ ٬‬مانند آنستکه با این کار جلو سرریز شدن آب‪ ٬‬از روی سرریز را‬
‫می گیرند‪ ٬‬با همه پیامدهایی که آن می تواند داشته باشد‪ .‬آیا اوباشی گری فوتبال از هنگامی که مارش و همکاران او گزارش خود‬
‫را بیرون دادند‪ ٬‬دگرگونی پذیرفته است؟ پرسشی که در پایان بخش ‪ ۸‬مطرح می شود چنین است‪ ٬‬آیا بیکاری پیوسته به‬
‫سازماندهی سیاسی بیکاران خواهد انجامید یا به کاربرد خشونت راست افراطی و نژادپرست‪ .‬اوباشی گری فوتبال دماسنج خوبی‬
‫برای آگاهی از رویداد های این گستره‪ ٬‬در میان جوانان طبقه پائین می باشد‪ .‬رسانه ها پیوسته از نژادپرستی در میان طرف داران‬
‫می گویند‪ .‬از این گذشته از هنگام رویداد هیزل‪ ٬‬دیگر جایی برای سخن گفتن از دسته خشن های قابل اغماض نمی گذارد‪.‬‬

‫فان لیمبرخن‪ ٬‬کوالرس و والگریو‬


‫رویدادهای ورزشگاه هیزل بلژیک که برخورد خونین میان هواداران تیم های ایتالیایی و انگلیسی بود‪ ٬‬برای دولت بلژیک نقطه‬
‫عزیمتی شد تا امکان بررسی زمینه های اجتماعی‪ ٬‬روانشناختی‪-‬اجتماعی اوباشی گری فوتبال را فراهم کند‪ .‬دستاورد آن تحقیق‪٬‬‬
‫جوانان دانشگاه کاتولیک لویفلل‬
‫ِ‬ ‫که تا به امروز از پژوهش های اساسی در این خصوص می باشد و توسط گروه تحقیق تبهکاری‬
‫در فصل فوتبال ‪ ۱۹۸۷ - ۱۹۸۶‬انجام شده‪ ٬‬گزارشی مبسوط و بسیار خواندنی در باره دسته هایی چند و شناخته شده‪ ٬‬از طرف‬
‫داران بلژیکی می باشد (فان لیمبرخن و همکاران ‪ .)۱۹۸۷‬بیگمان دستاوردهای این بررسی را نمی توان به کشورهای دیگر‬
‫تعمیم داد‪ ٬‬اما در گزارش‪ ٬‬رویداد هیزل با رویدادها و پژوهش های کشورهای دیگر مقایسه هایی می شود‪ ٬‬بویژه با انگلستان که‬
‫پرورشگاه اوباشی گری فوتبال می باشد‪ .‬این بما امکان می دهد تا بتوانیم با نگاهی به آنچه که گذشته‪ ٬‬ببینیم آیا ماهیت اوباشی‬
‫گری فوتبال تغییر یافته و براستی می باید از افزایش راست روی های راست گرایان تندرو‪ ٬‬نگران شد‪.‬‬

‫هرچند در میان صفوف اوباشان فوتبال بلژیکی دانشجویان را هم می شود دید‪ ٬‬اما اکثریت آنها کارگران آموزش ندیده می باشند (‬
‫دست کم ‪ ٬) ٪۷۰‬که کمتر از ‪ ۲۵‬سال دارند‪ ٬‬با نتایج دبیرستانی پایین و شانس اندک در بازار کار ( فان لیمبرخن و همکاران‪٬‬‬
‫‪ .)۲۶۵ ٬ ۱۹۸۷‬هسته اصلی آنها را خرابکارانی تشکیل می دهد که اغلب پرونده تبهکاری‪ ٬‬دزدی و حمل سالح بدون جواز‬
‫دارند‪ .‬هرچند پلیس در بازرسی های بدنی آنان مرتب اسلحه پیدا می کند‪ ٬‬اما برای هولیگان ( اوباش) ها افتخار بزرگ آنستکه با‬
‫دست خالی به جنگ ’دشمن‘ برود‪ .‬خشونت تنها به طرف داران تیم های مختلف محدود می شود‪ ٬‬زخم ها و آسیب ها معموالً خیلی‬
‫‪80‬‬

‫جدی نمی باشد و به آدم های دیگر کاری ندارند‪ .‬در برابر ماشین هایی که جلو خانه ها پارک شده‪ ٬‬باجه های تلفن‪ ٬‬کوپه های ترن‪٬‬‬
‫ایستگاه های اتوبوس‪ ٬‬از اهداف خرابکاری محبوب آنها می باشد‪.‬‬

‫توضیح و تفسیر فان لیمبرخ و همکاران او از اوباشی گری با از آن مارس‪ ٬‬روسر و هاره مطابقت دارد‪ .‬اکثریت اوباشان از‬
‫زمره گروه های آسیب پذیر اجتماعی می باشند‪ ٬‬که برای بهتر شدن اوضاع مادی و اجتماعی آنان‪ ٬‬روزنه امیدی نیست‪:‬‬

‫آن نبود و کمبود امکان باال کشیدن فردی خود در روابط اجتماعی معمولی را‪ ٬‬که اوباش فوتبال تجربه می کنند‪ ٬‬با احترام و توجهی که در‬
‫ورزشگاه فوتبال همراه گروه خود بدست می آورند‪ ٬‬جبران می کنند‪ .‬بدنامی و بی آبرویی که در دل دیگران ترس می اندازد‪ ٬‬توجهی که رسانه‬
‫ها مدام به آنها می دهند و لشگری از پلیس و نیروهایی که برای حفظ نظم به میدان آورده می شود‪ ٬‬برای گروه آنها پیروزی بزرگ بشمار می‬
‫آید‪ .‬اگر زمینه آن پیش بیاید‪ ٬‬تک تک آنها می خواهند کاری کنند که در درون گروه نیز تحسین شوند‪ :‬مانند سردسته ای بی باک که از کسی‬
‫ترسی بدل راه نمی دهد و از میدان در نمی رود ( فان لیمبرخن و همکاران‪.)۲۷۲ ٬ ۱۹۸۷ ٬‬‬

‫پژوهشگران از آن با ’جستجوی پُر تشنج برای یافتن یک هستی معنا دار‘ نام می برند‪ .‬که تنها از طریق به چالش کشیدن نظم‬
‫موجود میسر می گردد‪ .‬هرچه از سوی رسانه ها توجه منفی به آنان شود‪ ٬‬به نفع شان است‪ .‬برخی از این اوباش ها برای خود‬
‫آلبوم نمایش های خود را دارند؛ شماری نیز چنان رویی دارند که با پژوهش هایی که روی اوباشان فوتبال می شود‪ ٬‬همکاری می‬
‫کنند‪ .‬برای آنان توجه بیشتر به معنی افتخار بیشتر می باشد‪.‬‬

‫با این همه از زمان پژوهش های مارش و همکاران او چیزی عوض شده است‪ .‬در کنار اوباش های کالسیک که ریخت و وضع‬
‫شان را با شالگردن‪ ٬‬کاله باشگاه خود‪ ٬‬لباس های ترس آور و اگر میسر شد با مستی و منگی می آرایند‪ ٬‬اوباشان هردمبیل هم‬
‫وارد کارزار شده اند‪ .‬اینها سر و وضع مرتب دارند‪ ٬‬موهای شان آب و شانه شده است‪ ٬‬رخت شیک و غیر رسمی ( که اغلب‬
‫دیده شده است) به تن دارند‪ ٬‬از مستی‪ ٬‬بدمستی‪ ٬‬مصرف مواد و اوباش معمول دوری می کنند‪ ٬‬پس از بر زمین انداختن حریف‬
‫کارت ویزیت خود را که متنی هم روی آن نوشته شده به آنان اهدا می کنند‪.‬‬

‫این هردمبیل ها ‪ -‬همچنین پیشروان آنها که تحفه انگلیس بودند ‪ -‬می کوشند سازمان دهی بهتر و اربتاطات بین المللی بیشتر با‬
‫هردمبیل های دیگر کشورها داشته باشند‪ .‬بخشی از این تالش آنها به صورت واکنش در برابر افزایش قاطعیت پلیس ها و‬
‫نیروهای انتظامی می باشد‪ .‬آنها این دید و برداشت را تائید می کند که اوباشی گری فوتبال برای آن نیست که آنها جوش آورده و‬
‫افسار گسیخته اند‪ ٬‬بلکه برای آنست که در جایگاه نمایندگان فرهنگ دیگری می کوشند فوتبال را بهانه کرده‪ ٬‬مسابقه خودشان را‬
‫’بازی کنند‘‪ .‬هرچه زمان می گذرد‪ ٬‬بهتر می توان دید‪ ٬‬برخورد خشونت بار بدون برنامه ریزی و خودسرانه کمتر پیش می آید؛‬
‫برای آنها مانند برخورد های میدان نبرد‪ ٬‬زمینه چینی می شود‪ .‬بگفته لیمبرخن و همکاران او‪ ٬‬اوباش ها هم آنرا بهمان نحو تجربه‬
‫می کنند‪ .‬اما ظواهر نشان می دهد تمرکز اوباشان به گرد فوتبال اتفاقی می باشد‪ .‬در دوره های تعطیلی‪ ٬‬برون از فصل فوتبال‪٬‬‬
‫اغلب نمایش در برخی سواحل شناخته شده‪ ٬‬که آدم های زیادی برای آفتاب و شنا می روند‪ ٬‬اجرا می شود که برای گردشگران‬
‫خوشایند نیست (فان لیمبرخن و همکاران‪.)۲۷۱ ٬ ۱۹۸۷ ٬‬‬

‫وابستگی سیاسی اوباش های فوتبال چگونه است؟ وجود بیکاری مزمن ’لمپن پرولتاریا‘ ‪ -‬لیمبرخن و همکاران او نیز چندین بار‬
‫این اصطالح را بکار می برند ‪ -‬زمینه رشد حرکت های راست افراطی را فراهم می آورد‪ .‬جبنش هایی از این دست‪ ٬‬احساسات نا‬
‫خشنودی موجود را به روشی ’غیر واقع بین‘‪ ٬‬به نفرت از خارجی ها ترجمه می کند‪ ٬‬خواهان رهبری قاطع‪ ٬‬رهبری با اراده آهنین‬
‫میگردد و چهارچوبی سازمان یافته برای سیاست ها و خشونت های خیابانی می شود‪ .‬امکان این که اوباشان فوتبال از رهگذر‬
‫جنبش های اینچنینی سیاسی گردند‪ ٬‬وهم و خیال نیست‪ .‬در نگاه نخست حقایق در باره آنها دلگیر کننده می باشد‪:‬‬

‫من نژادپرست واقعی هستم‪ .‬علیه سیاهان و یهودی ها هستم‪ .‬پیش مراکشی ها ( در برخی کشورهای اروپایی مراکشی های زیادی از دیر باز‬
‫ساکن هستند و محله های خاص خود را دارند ‪-‬م‪ ).‬خودم را امن احساس نمی کنم‪ .‬وقتی توی انتورپن ( از شهرهای بندری بلژیک ‪-‬م‪ ).‬یهودی‬
‫ها را می بینم که با آن کاله و ریش شان در خیابان ها راه می روند‪ ٬‬دلم می خواهد حال شان را جا بیاورم‪ .‬نه‪ ٬‬می باید همان کاری را که در‬
‫افریقای جنوبی با آنان می کنند‪ ٬‬اینجا هم همان را کرد ( فان لیمبرخن و همکاران‪.)۱۶۳ ٬ ۱۹۸۷ ٬‬‬

‫به نظر می رسد سه چهارم بازیکنان فوتبال ایده هائی از این دست دارند‪ ٬‬بعضی وقت ها نیز در خصوص تعقیب یهودیان اتاق‬
‫های گاز و هیتلر اشاراتی می کنند ( فان لیمبرخن و همکاران او‪ .) ۱۰۵ ٬ ۲۷۵ ٬ ۱۹۸۷ ٬‬در عین حال میان اوباش های فوتبال و‬
‫نمایندگان جنبش راست افراطی نیز تماس هایی دیده می شود‪ ٬‬اگرچه آنها هنوز تصادفی است‪ ٬‬میان افراد صورت می گیرد و‬
‫سازماندهی شده نمی باشد‪.‬‬

‫پژوهشگران بلژیکی زیاد به آنها اهمیت نمی دهند و آنها را ناشی از نیاز اوباشان فوتبال به تحریک و تهییج می بینند‪ .‬اما آنها‬
‫حاشا نمی کنند که اوباشان به خدمت ’پیاده نظام‘ راست افراطی درآیند‪ .‬آنها به انگلیس‪ ٬‬آلمان و هلند اشاره می کنند که در محیط‬
‫‪81‬‬

‫های فوتبال شان عوامل راست افراطی زیادی النه گزیده اند‪ .‬اگر بخواهیم در جامعه ای که ’در آستانه پاشیدن است‘ نبض احسات‬
‫سیاسی را بگیریم‪ ٬‬به نظر می آید اوباشی گری فوتبال یکی از عوامل مهم برای اندازه گیری های دوره ای می باشد‪.‬‬

‫پژوهش لیمبرخن‪ ٬‬کوالرس و والخراف به سفارش سازمان های دولتی انجام شد‪ .‬بیگمان آن گزارش‪ ٬‬رهنمودهایی برای پیشگیری‬
‫های همراه با مسئولیت دارد‪ .‬پس از خواندن نوشته های مارش و همکاران او نباید شگفت زده شد که فان لیمبرخن و همکاران او‬
‫نیز به این نتیجه رسیده اند که اقدامات سیاسی و تکنیکی از باره امنیتی هر چندان هم ضروری باشد‪ ٬‬در صورت همگام نشدن با‬
‫برنامه ریزی هایی در جهت بهبود پایه های اجتماعی و روانی‪-‬اجتماعی اوباشی گران فوتبال‪ ٬‬تنها به جا بجائی خشونت خواهد‬
‫انجامید‪ .‬آنها در این زمینه‪ ٬‬مخصوصا ً به کوتاه بودن دوره های تحصیلی و نتایج ناامید کننده تحصیلی اوباشان فوتبال‪ ٬‬نیز نبود‬
‫روزنه امیدی در جامعه برای آینده آنان اشاره می کنند‪ .‬نقطه آغاز نابرابر در این مسابقه زندگی آنانرا‪ ٬‬می باید آموزش و امکانات‬
‫برابر کار‪ ٬‬جبران سازد‪ .‬رسانه ها نیز با برخورد احساسی به آشوب ها‪ ٬‬اندازه گیری آنها از باره احساسی‪ ٬‬به جو منفی در مورد‬
‫آنان دامن می زنند‪ .‬بهتر است آنها نیز در گزارش های خود خویشتن داری نشان دهند‪ .‬پلیس هم می باید بیشتر به برخوردهای‬
‫’ظریف‪ ٬‬مالیم‪ ٬‬روانشناسانه‘ روی آورد ( لیمبرخن و همکاران‪ .)۲۸۳ ٬ ۱۹۸۷ ٬‬با جذب هولیگان ها ( خالف کاران فوتبال) به‬
‫کارهای سازنده‪ ٬‬مانند فعالیت های ورزشی و ’پروژه هایی برای طرف داران‘‪ ٬‬سازمان های ورزشی به این جوانان امکان خواهند‬
‫داد نیازشان به ارزشمند یافته شدن را از راه های سازنده و نه ویرانگر عیان سازند ( فان لیمبرخن و همکاران‪ ٬‬همانجا‪.)۳۰۵ ٬‬‬

‫پژوهشگران بلژیکی سفارش دیگری هم می کنند‪ ٬‬سفارشی که رهنمودهای دیگر را کم رنگ می سازد یا از میان می برد‪ .‬در‬
‫واقع آن یک فریاد دادرسی است تا یک سفارش‪:‬‬

‫درآن از مقامات به اصرار خواسته می شود‪ ٬‬گزارشی را که دریافت می کنند‪ ٬‬خوب و با دقت بخوانند‪ ٬‬بررسی کنند و ببینند‬
‫سفارش هایی که آنها داده اند‪ ٬‬برپایه پژوهش های انجام شده می باشد یا نه‪ ٬‬رهنمودها را خوب سبک و سنگین کنند‪ ٬‬در صورتی‬
‫که تصمیم گرفتند از آنها پیروی نکنند‪ ٬‬از خود بپرسند برای چه آن کار را نمی کنند‪.‬‬

‫اما در آن گزارش وزین و معتبر یک خطای بزرگ بچشم می خورد‪ ٬‬که در صفحه ‪ ۲۹۸‬می باشد‪.‬‬

‫در پایان بخش هشتم‪ ٬‬از اوباشی گری فوتبال به عنوان نمونه ای از خشونت غیر واقعی یاد می شود‪’ .‬خشونت غیر واقعی‘ ما را‬
‫به یاد چیزی نابخردانه می اندازد‪ ٬‬چیزی که کارکرد دیگری ندارد مگر کاستن از تنش‪ .‬تصویر طراحی شده توسط پژوهشگران‬
‫انگلیسی و بلژیکی به طرز چشمگیری خویشتن دارانه است؛ در آن گزارش از فرد یا دسته خشنی سخن رانده می شود که پیرو‬
‫’قوانین بی نظمی‘ هدایت می شود و رفتارشان تا حدود زیادی آیین گونه است؛ که در جستجوی شان برای یافتن یک زندگی‬
‫دارای معنی‪ ٬‬کارکرد ویژه ای دارد‪’ .‬خشونت غیر واقعی‘ می تواند اسم جمعی باشد برای اشکالی از خشونت که وظایف بسیار‬
‫متنوعی را بجا می آورد‪ .‬آن می تواند به این معنا باشد که الگوی ’شکاف برداشتن سد‘ به سبب رانش‪ ٬‬الگوی کاملی نیست‪ .‬در‬
‫بخش سوم و آخرین بخش کتاب‪ ٬‬این حدس تائید می شود‪.‬‬
‫‪82‬‬

‫میان پرده ‪۶‬‬

‫بررسی ادبیات ( این رشته ‪ -‬م‪).‬‬


‫پژوهش های کوبن و گادزچاک از پژوهش هایی که پیشتر با آنها آشنا شدیم‪ ٬‬در چند نکته همخوانی ندارد‪ .‬آنان در پژوهش های‬
‫خود از آزمایش شوندگان یا پاسخ دهندگانی استفاده نکردند‪ ٬‬بلکه داده هایی را که از کشور خود و کشورهای دیگر داشتند‪ ٬‬اخبار‬
‫روزنامه ها‪ ٬‬اظهار نظر های سیاست پیشگان و داده های آزمایش ها تجربی پیشین را بکار بردند‪ .‬آنها پژوهشی در ادبیات (نوشته‬
‫های این رشته ‪-‬م‪ ).‬انجام دادند‪ .‬این گونه پژوهش ها را بیشتر در زمینه هایی انجام می دهند که مثالً روی مساله ای به اندازه ای‬
‫که باید‪ ٬‬تحقیق شده و گزارش های کافی درآمده است‪ ٬‬اما برای داشتن دید و بینشی از اوضاع امور‪ ٬‬و تفسیری نو از آنها برپایه‬
‫مشکلی که مطرح شده‪ ٬‬بدان نیاز است‪ .‬تحقیق مک کوبی و ژاکلین‪ ٬‬در بخش ‪ ۳‬این کتاب‪ ٬‬نمونه دیگری از این گونه پژوهش‬
‫بشمار می آید‪.‬‬

‫آزمایش و تفسیر‬
‫میان تحقیق کوبن و گادزچاک با پژوهش هایی که پیشتر بدانها پرداختیم‪ ٬‬تفاوت دیگری نیز هست که کمتر به هدف تحقیق ربطی‬
‫دارد‪ ٬‬تا با کارکرد آن‪ .‬تا اینجای کار برای آزمودن تئوری‪ ٬‬صرفا ً از نقش تحقیق تجربی سخن رانده می شد‪ .‬اما کوبن و گادزچاک‬
‫در صدد امتحان تئوری برنمی آیند‪ ٬‬آنها می خواهند بدانند آیا جامعه ما دچار دو پارگی شده است و آیا آن‪ ٬‬آن چنان که خیلی ها‬
‫نگرانش هستند‪ ٬‬پیامد های ترسناکی دارد‪ .‬آنها می خواهند تصویری از اوضاع امور بدست آورند تا تفسیری که برپایه آن می کنند‬
‫از صحت بیشتر برخوردار باشد‪.‬‬

‫ق تفسیری سخنی از تئوری بمیان آورده نمی شود‪ .‬البته از بینش تئوریک‬ ‫میان آزمودن و تفسیر تفاوت بسیار است‪ .‬در تحقی ِ‬
‫استفاده می شود‪ ٬‬آنهم در تفسیر آنچه که در جریان است‪ .‬فرض بر آن نهاده می شود‪ ٬‬حداقل تا هنگامی که تحقیق تئوریک ادامه‬
‫دارد ‪ -‬که بینش تئوریک درست می باشد‪ .‬نمونه ای از این دست را کوبن و گادزچاک هنگامی ارائه می کنند که از خود می‬
‫پرسند‪ ٬‬برای چه بیکاران سازمانی ندارند‪ ٬‬در صورتی که برخی شرایط اولیه آن موجود است‪ .‬به نظر می رسد آنها از این فرض‬
‫حرکت می کنند که وجود یک چنین شرایط اولیه ای ( به تقریب می توان گفت) همواره سازمان سیاسی گروه های مربوطه را‬
‫بدنبال داشته است‪ .‬آنها در اینکه آن تئوری به طور تجربی آزموده شده و اگر شده‪ ٬‬چگونه؟ در آن باره چیزی نمی گویند‪ .‬علیرغم‬
‫حضور آن شرایط‪ ٬‬بیکاران سازمانی (برای خود‪-‬م‪ ).‬ندارند‪ .‬نتیجه گیری آنها این نیست که تئوری اشکالی دارد‪ ٬‬بلکه این است که‬
‫در شرایط فعلی می باید شرایط اولیه دیگری‪ ٬‬غیر از آنی که تا کنون شناخته شده است‪ ٬‬در میان باشد‪ ٬‬در نتیجه آن پدیده هایی که‬
‫انتظار آنها می رود‪ ٬‬اتفاق نمی افتد‪ .‬آن شرایط اولیه چه چیزهایی می تواند باشد‪ ٬‬در آن مقطع‪ ٬‬برای آنها اهمیتی ندارد؛ در اینجا‬
‫از تئوری برای تفسیر تجربه استفاده می شود‪ ٬‬نه آنکه از تجربه برای بررسی یا تنظیم و تعمیر تئوری‪.‬‬

‫در علوم دیگر نیز تحقیق تفسیری بکار برده می شود‪ .‬پزشکی که در باالی سر بیمار است‪ ٬‬به بررسی و امتحان این یا آن تئوری‬
‫پزشکی روی بیمار نمی پردازد‪ ٬‬بلکه دانش پزشکی خود را بکار می گیرد تا ببیند ناراحتی بیمار چیست‪ .‬در مانگر روانی نیز‬
‫بکمک دانش روانپزشکی یا روانشناختی خود همان کار را می کند‪ ٬‬بهمان سان تیم بررسی سقوط هواپیما می خواهد علت سقوط‬
‫را پیدا کند‪ ٬‬یا تیم بررسی دیگری می خواهد علت از میان رفتن دایناسور ها را بداند‪ ٬‬تیم دیگری می خواهد بداند چگونه شد که‬
‫در سده شانزدهم انقالب علمی در باختر زمین روی داد نه در چین که در همان هنگام همه شرایط اولیه پیش آمدن آن در چین‬
‫موجود بود‪ .‬تاریخ علوم گوناگون مملو از علوم تفسیری می باشد‪ .‬به هر حال تفسیر هم خطا پذیر می باشد و می باید از طریق‬
‫تحقیقات بیشتر ‪ -‬روی بیمار‪ ٬‬روی بازماندگان و شاهدان عینی‪ ٬‬روی شرایط ستاره شناسی و زمین شناسی در آن مقطع‪ ٬‬روی‬
‫منابع تاریخی ‪ -‬آنرا آزمود‪.‬‬
‫‪83‬‬

‫پیشبینی های مشروط و پیش بینی های آینده‬


‫کوبن و گادزچاک نه تنها سعی می کنند از اوضاع فعلی امور تفسیری ارائه دهند‪ ٬‬بلکه می خواهند پیامدهای بیکاری فعلی را در‬
‫دراز مدت نیز تشخیص دهند‪ .‬تشخیص دادن به زبان معمولی همان پیش بینی است‪ .‬در پژوهش های پیشین نیز با پیشبینی سر و‬
‫کار داشتیم‪ .‬اما آنها از دیدگاه تئوریک‪ ٬‬پیشبینی های مشروط و مشتق شده از نتایج بررسی های آزمایشی بود‪ .‬هر تئوری عمومی‬
‫تلویحا ً به معنی پیشبینی مشروط می باشد که در حالت انتزاعی این ساختار را دارد‪ :‬اگر چنین و چنان شود‪ ٬‬می باید پیرو این‬
‫تئوری پیامد آن‪ ٬‬این چنین و آنچنان گردد‪ .‬بدان جهت این تئوری ( یا فرضیه) قابلیت آزموده شدن را دارد‪ .‬این صرفا ً خاصیت‬
‫مختص به آگاهی علمی نمی باشد‪ ٬‬بلکه هر آگاهی یی می باید چنین باشد‪ .‬اگر بدانید که شوک الکتریکی با شدت مشخصی مرگبار‬
‫می باشد‪ ٬‬آنگاه می توانید پیشبینی کنید اگر کسی با پای لخت روی فرش خیسی که سیم لخت برق شهری روی آن افتاد برود‪ ٬‬یا‬
‫سیم لختی را که به شبکه برق شهری وصل شده در دست بگیرد‪ ٬‬چه خواهد شد‪ .‬اگر طبق پیشبینی اتفاقی نیافتد‪ ٬‬در آن صورت یا‬
‫تئوری درست نیست یا برقی در سیم جریان ندارد‪ .‬بدین سان پیشبینی تئوریک اشاره می کند‪ ٬‬در صورت صحت شرایط‪ ٬‬چه‬
‫اتفاقی می افتد‪ .‬تئوری در باره اینکه آن شرایط واقعا ً موجود می باشد‪ ٬‬موجود بوده یا در آینده موجود خواهد بود‪ ٬‬اگر پاسخ آره‬
‫ی آگاهی علمی‪ ٬‬برپایه پیشبینی های‬ ‫است‪ ٬‬کجا و چند وقت به یکبار‪ ٬‬چیزی نمی گوید‪ .‬هرگونه کاربست تکنولوژیکی یا کاربرد ِ‬
‫مشروط می باشد‪ ٬‬چون آن شرایطی ایجاد می کند که تحت آن شرایط‪ ٬‬طبق تئوری‪ ٬‬پدیده یا رفتار مورد نظر پیش میاید‪ .‬پس این‬
‫پیشبینی یکسره پیشبینی نوع دیگریست تا برای مثال‪ ٬‬این پیشبینی که در سال آتی چه تعداد از مردم به خاطر برق گرفتگی جان‬
‫شان را از دست خواهند داد‪ .‬در پیشبینی مساله بر سر امتحان نظریه نمی باشد‪ ٬‬بلکه سر گمانه زنی رویداد ها در دوره خاصی از‬
‫آینده است‪ ٬‬برپایه برآورد روندی که پیش رو داریم‪ .‬بزبان پزشکی‪ ٬‬این که پیشبینی می شود حال بیمار بهتر شود یا بدتر‪ .‬در آغاز‬
‫مردم فرض بر آن نهادند که در اصل پیشبینی های آینده می تواند به اندازه پیشبینی های مشروط از دقت و صحت بیشتر‬
‫برخوردار باشد‪ .‬دلیل آنهم موفقیت اولیه علوم طبیعی بود‪ ٬‬که برپایه قوانین دقیق و محاسبات ریاضی می توانست موقعیت سیارات‬
‫و ستاره های دنباله دار را و روی دادن خورشیدگرفتگی یا ماه گرفتگی را در هرزمانی‪ ٬‬زمان کنونی‪ ٬‬گذشته و آینده پیش بینی کند‬
‫( یا پس از وقوع برآورد کند)‪ .‬به نظر می رسید زمان چیز بی ربطی است و جهان مانند ساعت کار می کند‪ ٬‬نه تنها دستگاه‬
‫خورشیدی که ’همه چیز‘‪ .‬در قیاس با این‪ ٬‬مدت های درازی توانایی یک چنین پیشبینی دقیقی ایده آل هر علمی بود‪ .‬پیرو گفته های‬
‫سیمون مارکیس الپالس ‪ ٬‬ریاضی دان و دانشمند علوم طبیعی ( ‪ ٬)۱۸۲۷ - ۱۷۴۹‬آن هوش و خردی که همه نیروهای طبیعت و‬
‫اوضاعِ همه آنچه که در آسمان ها و کیهان است‪ ٬‬در هر زمان دلخواه به آن احاله می شود‪ ٬‬هوش و خردی که چندان توان‬
‫اندیشیدن دارد که همه این داده ها را بررسی و تحلیل کند‪ ٬‬توانایی آنرا نیز خواهد داشت که در همان فرمول ( قانون) حرکت‬
‫بزرگترین اجسام ( سیارات و ستارگان ‪-‬م‪ ).‬و کوچکترین اتم ها را بگنجاند‪’ :‬هیچ چیز از چشم او نهان نخواهد ماند‪ ٬‬چه گذشته و‬
‫چه آینده در برابر چشم او خواهد بود‪ ‘.‬در عین حال الپالس تصدیق می کند که هوش و خرد آدمی ناتوان از این است ( الپالس‪٬‬‬
‫‪ .) ۱۸۱۶‬از همین رو آن هوش و خرد فرضی او در فلسفه علوم به ’اهریمن الپالس‘ آوازه یافته است‪.‬‬

‫حتی در علوم طبیعی دست یافتن به آن ایده آل همیشه هم میسر نیست‪ .‬همه جا و همه چیز با آن نظم آهنین و سیستم نسبتا ً ساده و‬
‫پایداری که دستگاه خورشیدی ( منظومه شمسی) دارد‪ ٬‬پیش نمی رود‪ .‬از آنرو امروزه در علوم طبیعی نیز پذیرفته می شود که‬
‫سیستم های باز و ناپایداری وجود دارد‪ ٬‬که اصوالً پیشبینی ناپذیر بودن آنها تنها به این علت نیست که عقل ما نمی رسد‪ .‬نمونه ای‬
‫از این دست هواشناسی می باشد‪ .‬هواشناسی رشته ای از علم است که با سیستم باز و ناپایدار سر و کار دارد‪ .‬اگر یک عامل‬
‫کوچک از چشم بیافتد‪ ٬‬می بینیم جبهه هوای بارانی که می باید بسوی دانمارک می رفت‪ ٬‬بسوی جنوب هلند می رود ‪ -‬و هلندی‬
‫هایی که در کمپ ها تعطیالت خود را می گذرانند‪ ٬‬از هواشناسی دلخور می شوند‪ .‬این را تاثیر پروانه می نامند‪ ٬‬چون تحت‬
‫شرایط خاصی‪ ٬‬پروانه ای که به ناگهان بال هایش را باز می کند‪ ٬‬در دور دست ها گردبادی را براه اندازد‪ ( .‬دیویس‪٬ ۱۹۸۹ ٬‬‬
‫صفحه ‪ ۵۲‬را ببینید)‪.‬‬

‫در مورد یک جامعه صنعتی و نوین نیز گفته می شودسیستمی باز و ناپایدار می باشد که پیوسته دستخوش دگرگونی های تندی‬
‫می گردد‪ .‬کاربران علوم اجتماعی‪ ٬‬همواره می توانند با خویشتن داری بسیار و برپایه برآورد روند کنونی‪ ٬‬آینده را پیشبینی کنند‪:‬‬
‫دگرگونی کوچکی در شرایط اولیه می تواند موجب تاثیر پروانه گشته‪ ٬‬از آنرو همه پیشبینی ها را بی اعتبار کند‪ ٬‬بگذریم از اندازه‬
‫گیری های غیر دقیق علوم اجتماعی که ‪ -‬همواره امکان آن هست ‪ -‬راه گریز کافی برای فراخ گرفتن شروط اولیه می گذارد تا‬
‫بتوان برپایه همان تئوری‪ ٬‬در چهارچوب امکاناتی که هست‪ ٬‬به نتایج یکسره دیگری رسید‪ .‬کوبن و گادزچاک فرض را بر این می‬
‫گذارند بیکاری بیشتر ماهیت ساختاری دارد تا دوره ای‪ ٬‬از آنرو می باید پذیرفت که ماهیتی دائمی دارد‪ .‬می باید منتظر ماند و‬
‫فقر‪-‬م‪ ).‬پرولتاریا تشدید خواهد یافت‪ .‬آیا این دوپارگی ( ‘ دید‪ .‬مارکس و انگلس نیز یقین داشتند دوپارگی جامعه و ’فراِلندونگ‬
‫کنونی استمرار خواهد یافت و در دراز مدت قطبی شدن خشونت بار طبقه (پائین) را در پی خواهد آورد؟ با گوشه چشمی به تکه‬
‫تکه شدن امروزین طبقه پائین‪ ٬‬گمان نمی رود چنین شود‪ .‬اما در این میان‪ ٬‬پشتیبانی افزایش یابنده از گروه های راست افراطی در‬
‫‪84‬‬

‫اروپا‪ ٬‬از نشانه های نگران کننده می باشد‪ .‬در مورد تشدید تبهکاری و خرابکاری چه می توان گفت؟ روند امروزی در آن باره‬
‫دروغ نمی گوید‪ .‬تنها چیزی که می توان گفت‪ ٬‬این است که روند ها برای همیشه نمی ماند‪.‬‬

‫کسی که بتواند پیشبینی کند‪ ٬‬امکان دارد بعدا ً معلوم شود که از زمان خود جلوتر بوده است ‪ -‬راشل کارسون که در آغاز دهه پنجاه‬
‫( سده گذشته ‪ -‬م‪ ).‬از پیشگامان نگهداری از پیرامون زیستی بود اما کسی گفته های او را جدی نمی گرفت‪ ٬‬اکنون به نیکی از او‬
‫یاد می کنند ‪ -‬اما می تواند اینگونه هم باشد که از دیدگاه امروزی روشن گردد در گذشته اشتباه بزرگی کرده است‪ .‬همچنانکه‬
‫پژوهشگران علوم اجتماعی رشد جمعیت جهان باختری را خوب و درست پیشبینی کردند‪ ٬‬در حالی که می توانستند آنرا از سر‬
‫خود بیاندازند و به آیندگان محول کنند‪ .‬در آن روزها اگرچه هنجارهای جنسی‪ ٬‬زناشوئی و فرزند آوری شتابان دگرگون گشته بود‪٬‬‬
‫اما کشف قرص ضد بارداری (برای آن پیشبینی ها) در حد یک فاجعه بود‪ .‬البته علوم اجتماعی را سرزنش می کنند که از‬
‫پیشبینی فراز آمدن پر هیاهوی فرهنگ جوانان چپ و آزادی خواه پایان دهه شصت ناکام ماند‪ .‬پس از فروپاشی ناگهانی و‬
‫باورنکردنی بلوک شرق نیز بزرگترین کارشناسان بلوک شرق اعتراف کردند که تا چند سال پیش یک چنین چیزی را بخواب هم‬
‫کار کاربران علوم اجتماعی که میان سرزمین ناشناخته و رسوا کننده پیشبینی و پیشگویی در‬
‫نمی دیدند‪ .‬این چنین است گستره ِ‬
‫نوسان هستند‪.‬‬

‫بررسی پیشامدی ( کیس استادی)‬

‫پژوهش مارش‪ ٬‬روسِر و هاره نیز از پژوهش هایی که پیشتر آنها را دیدیم‪ ٬‬متفاوت می باشد‪ .‬آنها هم کاری به کار بررسی و‬
‫امتحان تئوری کلی ندارند‪ .‬در اینجا نیز شمار بزرگی از آدمها‪ ٬‬روی یکی دو جنبه از تجربه یا رفتاری که پیشا پیش انتخاب شده‪٬‬‬
‫آزموده و بررسی نمی شوند تا نتایج آنرا از باره تجربه های آماری پردازش دهند‪ ٬‬بلکه تنها یک گروه بررسی می شود که گمان‬
‫می رود‪ ٬‬به طور نسبی نمایندگی گروه های دیگر را داشته باشد‪ ٬‬البته آن‪ ٬‬هدف اصلی این بررسی نیست و دستاوردی افزوده‬
‫بشمار می آید‪ .‬این‪ ٬‬یک پژوهش تفسیری و همچنین کیفی می باشد؛ این دو‪ ٬‬اغلب پا به پای هم پیش می رود‪ ٬‬برای آنکه یک چنین‬
‫پژوهش تفسیری معموالً چیزی برای پردازش آماری ندارد‪ .‬این با گونه ای از پژوهش که در مردمشناسی فرهنگی بکار می رود‬
‫و در آنها قبیله ای را به مدت درازی از طریق مشاهدات حضوری و شرکت در فعالیت های آن‪ ٬‬از باره های اخالق‪ ٬‬عادات و‬
‫رسوم‪ ٬‬فرهنگ و ساختار اجتماعی بررسی میکنند‪ ٬‬همسانی های بسیار دارد‪.‬‬

‫مارش و همکاران او از آن با الگوی پژوهش پرتوان یاد می کنند تا تفاوت میان آن و الگوی پژوهش گسترده را نشان داده باشند‪٬‬‬
‫که نمونه های آن را در آدورنو‪ ٬‬شریف و دویچ می توان دید و دست کم در برخی از نظامات علوم اجتماعی تسلط بیشتر دارد‪.‬‬
‫مارش و همکاران او روی غیرقابل اغماض بودن الگوی پژوهش اخیر تاکید می کنند‪ ٬‬اما معتقد هستند این را‪ ٬‬در علوم اجتماعی‬
‫به نادرست برخورد علمی در شمار می آورند‪ .‬آن از دید مارش و همکاران او‪ ٬‬در واقع می تواند گامی تکمیلی در پژوهش های‬
‫نوع اول باشد‪ .‬بررسی های خود آنان نمونه بسیار خوبی در این زمینه می باشد‪.‬‬

‫علم‪ ٬‬مداخله و سیاست‬


‫پیشتر اشاره کردیم که هر نقطه‪-‬شروعِ تئوریک دید و بینش خود ویژه خود از مداخله را در پی میاورد ( میان پرده های ‪ ۳ ٬ ۲‬و‬
‫‪ ۴‬را ببینید)‪ .‬از آن رو گزارش بلژیکی ها از اوباشی گری فوتبال نیز رهنمودها و سفارش های خود به چگونگی شیوه برخود با‬
‫آن را در پی آورد‪ ٬‬از این گذشته‪ ٬‬علیرغم فریاد کمک خواهی بسیار که از پژوهش های علمی اجتماعی مرتبط می شود‪ ٬‬حتی‬
‫هنگامی که آن پژوهش ها به ابتکار مقامات دولتی انجام می گیرد‪ ٬‬می بینیم در تصمیم گیری های سیاسی خیلی کم از آنها بهره‬
‫گرفته می شود‪ .‬آن فریاد کمک خواهی این ایده را به آدمی می دهد که بی تفاوتی در برابر دستاوردهای پژوهش ها صرفا ً به‬
‫سبب سستی و کاهلی مسئولین دولتی می باشد و مدیرکلی که در این باره تصمیم می گیرد‪ ٬‬جا دارد در تصمیم گیری هایش تجدید‬
‫نظر کند‪ .‬اما مساله پیچیده تر از این هاست‪.‬‬

‫هرچه آگاهی تئوریک در حوزه یک واقعیت فزونی می گیرد‪ ٬‬تصویری که کارشناسان از آن می یابند‪ ٬‬پیوسته از آنی که به نظر‬
‫می آمد دورتر می گردد‪ .‬این را در علوم طبیعی بیشترمی شود دید‪ ٬‬که سیاهچاله ها‪ُ ٬‬کد های ژنتیکی‪ ٬‬نوترون ها و کوارک ها را‪٬‬‬
‫در مقایسه با دنیای هر روزی مالوف و آشنای ’سنگ و چوب ‘‪ ٬‬چنان متحول می سازد که آنرا دیگر نمی توان شناخت یا کمتر‬
‫می توان شناخت‪ .‬در علوم اجتماعی این موارد کمتر بچشم می خورد‪ ٬‬اما در برابر با مساله حساسیت بسیار روبرو هستیم‪ ٬‬برای‬
‫آنکه هر کسی در باره آدمها‪ ٬‬اوضاع و احوال و رویدادها بیش و کم نظر روشنی دارد‪ .‬اگر بشود گفت‪ ٬‬ما خود سیاهچاله خویش‬
‫‪85‬‬

‫هستیم‪ .‬از همان رو برخورد میان علم و عقل عموم پاره ای اوقات دلگیر کننده و دردناک میباشد‪ ٬‬مانند سه ’الیه‘ فروید ( میان‬
‫پرده ‪ ۱‬را ببینید)‪ .‬ما در برابر علوم اجتماعی نگرشی بس دوگانه داریم‪ :‬از یک سو انتظار داریم آنها روزی حقیقت خودمان را‬
‫برای ما آشکار سازد‪ ٬‬از سوی دیگر‪ ٬‬تا می بینیم آن حقیقت‪ ٬‬به برداشتها و دیدگاه های احساسی‪ ٬‬اخالقی و جهانبینی ما که با رنج و‬
‫دقت در باره خود و جهان انباشته ایم و ریشه های بسیار ژرف دارد‪ ٬‬آسیب می زند‪ ٬‬فغان برمیاوریم‪ .‬ای بسا که این نگرش دوگانه‬
‫هنگام دریافت گزارش کارشناسان بلژیکی هم نقشی داشته است‪.‬‬

‫اوباشی گری فوتبال درمیان تماشاگران ’ترسی اخالقی‘ پدید می آورد‪ .‬بیخود نیست که می شنویم از پلیس دادگاه و مقامات دولتی‬
‫خواسته می شود جلو این ’تراژدی ها‘ را با شدت عمل بگیرند‪ .‬اما بررسی های علمی‪ ٬‬مانند پژوهش های مارش و همکاران یا‬
‫فان لیمبرخن و همکاران از اوباشان فوتبال تصویر دیگری را عرضه می کند که با توجه به متن اجتماعی‪ ٬‬نرمش چشمگیری‬
‫دارد و به نظر می رسد مساله را کامالً وارونه می کند‪ :‬تصویری که در آن پژوهش ها از اوباشان فوتبال داده می شود‪ ٬‬آنها را‬
‫مرتکب تبهکاری نشان نمی دهد‪ ٬‬بلکه آنان را قربانیان سیستمی اجتماعی نشان می دهد که در آن شهروندان معمولی‪ ٬‬یعنی من و‬
‫شما‪ ٬‬نمایندگان و نگهدارندگان آن‪ ٬‬بزبان دیگر ’مرتکب‘ تبهکاری هستیم‪ .‬شهروندان می باید به ناگهان‪ ٬‬در جایگاه هم‪-‬شهروند آنان‪٬‬‬
‫هرچند در آن گزارش به گونه ای که ما می گوئیم نیامده است‪ ٬‬خود را به خاطر سرنوشت درد آور اوباشان طبقه پایین گنهکار‬
‫بدانند؛ اوباشانی که حیاط خانه آنها را بهم می ریزند و از دید انها شایسته مجازات می باشند‪ .‬داشتن چنین سهمی از گناه جمعی‪٬‬‬
‫حتی برای مسئولین دولتی که خود را بیشتر مخاطب می بینند‪ ٬‬از باره روانشناسی کاربرد ندارد‪.‬‬

‫از آن گذشته‪ ٬‬سیستم اجتماعی شخص نیست و نمی توان آنرا جای مرتکب و عامل گذاشت‪ .‬نمی توان به صورت استعاری گفت‬
‫آنهم کاری ’می کند‘‪ ٬‬مانند آنچه که اوباشان فوتبال می کنند‪ :‬چاقو بدست دنبال کسی می گردد که بزند‪ ٬‬کوپه ترن را بهم می ریزد‬
‫یا با تیغ روی صورت کسی خط می اندازد‪ .‬سیستم هم قربانی می گیرد اما نه با ارتکاب به تبهکاری‪ .‬همچنانکه مارکس نشانه‬
‫های آنرا دید و هشدار داد‪ ٬‬رسوایی سرمایه دار را نمی باید به مثابه شخص بلکه می باید در جایگاه نمایندگی مقوله های اقتصادی‬
‫عیان ساخت‪ .‬از آنرو برای آنکه بتوان در رابطه با اوباشی گران فوتبال‪ ٬‬در این مورد از ’قربانی‘ سخنی گفت‪ ٬‬بی آنکه پای‬
‫تبهکاری را بمیاین کشیده شود‪ ٬‬می باید در روابط علی میان عوامل اجتماع ِی انتزاعی و رفتارهای آدم های مشخص‪ ٬‬بیش و کم‬
‫دید و بینش علمی اجتماعی داشت ‪ -‬بویژه در این جابجایی های پیشبینی نشده ای که آدمها در مفاهیمی چون علت‪ ٬‬مرتکب‪ ٬‬پیامد‪٬‬‬
‫قربانی به وجود میاورند‪ .‬آن همچنین مستلزم چیز دیگریست‪ ٬‬شاید هم سخت ترین آنها‪ ٬‬که می باید واکنش های بسیار انسانی خود‬
‫را مهار کنیم‪ ٬‬چون آن دید و بینش بما می آموزد که سرکوب سخت‪ ٬‬پیامدهای باژگونه در پی میاورد‪ .‬در باره سرکوب رانش ها و‬
‫ناخرسندی در فرهنگ‪ ٬‬پیشتر سخن گفتیم ‪....‬‬

‫می توان گفت پذیرفتن و بکار بستن سفارش ها و رهنمود های سیاسی سرچشمه گرفته از دید و بینش اجتماعی‪ ٬‬برای سیاست‬
‫مداران و پیروان آنها دشواری های خود را دارد‪ .‬هرچه آگاهی در گستره واقعیتی افزایش می یابد‪ ٬‬دید و بینش از محدودیت ها و‬
‫امکانان مداخله در آن نیز فزونی می گیرد‪ .‬چگونگی و چرایی مداخله ویژه ای برای آنهایی که بیرون گود ایستاده اند دشوار تر‬
‫می گردد‪ :‬از سوی دیگر مداخالت نیز بیشتر انتزاعی می شود‪ ٬‬چرا که آنها بگونه فزاینده ای سیستم را نشانه می رود تا آدم هایی‬
‫که در آن گرفتار شده اند‪ .‬از همانروی‪ ٬‬پژوهشگران بلژیکی دست و پای خود را در پوست گردوی رهنمودهای روانشناختی به‬
‫برخورد همراه با مسئولیت نمی گذارند‪ ٬‬بلکه از مقامات مسئول می خواهند برای بیشتر شدن شانس و امکان این جوانان در بازار‬
‫کار و آموزش آستین باال بزنند‪ .‬با اینگونه مداخالت است که دست خرابکاران و اوباشان را می توان گرفت و از گرفتاری درشان‬
‫آورد‪ ٬‬نه آنچنان که بخشی از تماشاگران می خواهند با تار و مار کردن آنها‪.‬‬

‫از آن گذشته اقداماتی از این دست‪ ٬‬به سبب آنکه پس از گذشت زمان دراز میوه می دهد‪ ٬‬امکان دارد با پاره ای منافع این یا آن‬
‫بخش از جامعه تضاد پیدا کند‪ .‬فرض کنید پژوهش ها نشان می دهد ‪ -‬این نمونه را که همین طوری به مغزم رسیده است می آورم‬
‫‪ -‬فراهم آوردن شرایط کاری بهتر برای جوانانی که تحصیالت پایین دارند‪ ٬‬روی شرایط پیش آمده رقابت در سطح بین المللی‪٬‬‬
‫تاثیر مثبت نمی گذارد و بیکاری را افزایش می دهد‪ .‬در چنین اوضاعی این وظیفه مسئولین کشوری است که تصمیم بگیرند‬
‫چگونه منافع متضاد و نتایج پژوهش ها را نسبت به هم سبک سنگین کنند و آنرا به جوانان ’بفروشند‘‪ .‬این گونه تصمیم گیری ها‬
‫را سر میز سیاست می گیرند‪ ٬‬نه پژوهش های علمی‪.‬‬

‫امکان دارد شیوه سیاسی پیشنهاد شده برپایه تحقیقات علمی و جامعه شناسی پژوهشگران‪ ٬‬پس از آنکه در شاه لوله شبکه تصمیم‬
‫گیری های سیاسی فرود آمد‪ ٬‬دستخوش منافع متضاد و زورآزمایی های پیچیده بلوک های قدرت شبکه های فرعی گردد‪ .‬حتی‬
‫هنگامی که سازمان های مرتبط دولتی با آن مساله‪ ٬‬کارکنان بلند پایه شایسته ای داشته باشند که با شور و دلبستگی ستایش انگیز‬
‫کار شان را انجام می دهند‪ ٬‬به نظر می رسد کالف سردرگم حق داشتن و به حق رسیدن را نمی توان بسادگی از هم گشود‪ ٬‬از‬
‫آنرو پژوهشگر علمی اجتماعی در این میان قربانی می شود‪ ٬‬بی آنکه در همان دپارتمان کسی بخواهد بداند‪ ٬‬چه کسی او را قربانی‬
‫نمود‪ .‬می باید یادآور شویم که رابطه میان سیاست و علم موضوع خوبی برای پژوهش های جامعه شناختی علمی می باشد‪.‬‬
‫‪86‬‬

‫بخش ‪۳‬‬
‫فرد‪ ٬‬جامعه و پرخاشگری‬
‫‪87‬‬

‫‪۱۰‬‬
‫تئوری شهروندی پذیری و فرهنگ اندوزی‬
‫الیاس‬
‫فروید درجایگاه روانشناس اجتماعی‬
‫در آغاز بخش ‪ ۷‬تردیدی دیده شد‪ ٬‬در این باره که آیا تئوری های بحث و بررسی شده در این کتاب پیوند پویائی با یکدیگر دارد‪.‬‬
‫آنجا مصلحت را در آن دیدیم تضاد و ستیز واقعی و غیر واقعی را از هم جدا سازیم‪ ٬‬چون تضاد ها و ستیزهای گوناگونی هست‪٬‬‬
‫با انگیزه های جداگانه‪ ٬‬کارکردهای جداگانه و دینامیک جداگانه‪ .‬از پیامدهای شگفتی آور این جدا سازی‪ ٬‬یکی هم آنست که گوئی‬
‫طرح‪ ٬‬بررسی و آزمودن تئوری های مربوط به تضاد و ستیز واقعی‪ ٬‬کار جامعه شناسان است و طرح‪ ٬‬بررسی و آزمودن تئوری‬
‫های مربوط به ستیز غیر واقعی‪ ٬‬کار رواشناسان‪ .‬در مورد نخست‪ ٬‬آن تضاد و ستیزها به روابط کارکردی میان گروه ها‪٬‬‬
‫هنجارهای گروهی‪ ٬‬بده و بستان ها و به درگیری هایی مربوط می شود که در آنها طرفین اسلحه بکار می برند‪ .‬در مورد دوم آنها‬
‫به احساس های نا امیدی‪ ٬‬پرخاشگری و خالی کردن خشم و استیصال خود روی قربانیان بی گناهی (دسته ای) می باشد که شخص‬
‫نمی خواهد روی شانرا هم ببیند‪.‬‬

‫بخش های ‪ ۸‬و ‪ ۹‬ما را در تفسیر ها به خویشتن داری و نازک بینی فرا می خواند‪ .‬طبقه زیرینی هست که هر آن امکان دارد از‬
‫اهداف‪ ٬‬هنجارها و ارزش های جامعه بیگانه شود‪ ٬‬که می تواند ستیزهای واقعی و غیر واقعی همراه خود آورد‪ .‬اوباشان فوتبال‪٬‬‬
‫که بیشتر شان از الیه های زیرین جامعه می آیند‪ ٬‬دسته خشنی را بنمایش می گذارند که در درون زیر فرهنگ آنها کارکردی‬
‫خوب و باالتر از آن آئین گونه دارد‪ .‬برای روشنگری در خصوص آن دسته خشن ها می باید هم دید و بینش جامعه شناختی داشت‬
‫و هم روانشناختی‪ .‬مارش و همکاران او نشان دادند که از لورنز روی برنمی تابند‪ ٬‬لورنز نیز‪ ٬‬همچنانکه پیشتر دیدیم از فروید‬
‫خوشش می آمد‪ .‬ما توانستیم الگوی ’رام سازی‘ آبشار وحشی و تبدیل آن به نیروگاه آبی را بسط داده‪ ٬‬در دریاچه سد سرریزی‬
‫بسازیم و نگذاریم این ناسازگای و تباین ظاهری ما را به پس نشینی وادارد‪ .‬هرچند آ ن مثال هوشمندانه ایست‪ ٬‬اما استعاره ای‬
‫بیش نیست که نشان می دهد حل مشکل را کجا می باید جست‪ .‬این چنین قیاس جداگانه ای که برپایه عقل سلیم می باشد‪ ٬‬نمی تواند‬
‫جای تئوری را بگیرد‪ .‬هنوز چندان که باید از پیوند میان ویژگی های شخصیتی‪ ٬‬ویژگی های فرهنگی‪ ٬‬عوامل تعیین کننده‬
‫موقعیتی و تاثیر جداگانه یا ترکیبی آنها روی پدید آمدن یا از میان رفتن پرخاشگری‪ ٬‬آگاهی نداریم‪ .‬برای آنکه در آن باره دید‬
‫روشنی بدست آوریم ناگزیریم یکبار دیگر تئوری فروید را با نازک بینی بنگریم و بررسی کنیم‪ ٬‬چرا که در تئوری او عواملی‬
‫هست‪ ٬‬که نام بردن از او به مثابه ’نظریه پرداز رانش‘ را دشوار می کند‪.‬‬

‫فروید می گوید پیش از آنکه کودکی‪ ٬‬آدم بزرگسالی گردد‪ ٬‬می باید ’روند بی کران پیشرفت فرهنگ آدمی در زمانی بس کوتاه‬
‫پیموده باشد‘‪ .‬این گفته چند نکته دارد که شایسته است روی آنها درنگ شود‪ .‬نخستین آنها فاصله بچه است ‪’ -‬آدم کوچولوی‬
‫آِغازین‘ ‪ -‬تا رسیدن به بزرگسالی می باید فاصله نقطه صفر شهروندی تا میانگین رشد شهروندی در جامعه ای را که کودک ‪-‬‬
‫فروید گاه از ’ انسان آغازین‘ سخن می گوید و گاه از ’توده اولیه‘ ‪ -‬در آن چشم بجهان گشوده است‪ ٬‬پیموده باشد‪ .‬در جامعه ای آن‬
‫نقطه صفر‪ ٬‬از دیدگاه تئوریک فاصله ای برابر با ‪ ۰‬دارد‪ ٬‬اما در جامعه اروپا گمان می رود آن ’ بی اندازه ‘ بزرگ باشد‪ .‬اما ’ بی‬
‫سر اینکه آیا امکان دارد جامعه ای از باره شهروندی‪ ٬‬روی نقطه ای مانند‬ ‫اندازه ‘ را نمی توان برای تعیین دقیق فاصله بکار برد‪ِ .‬‬
‫دمای نقطه ْ‪ ۰‬کلوین وجود داشته باشد یا اصالً موجود بوده‪ ٬‬می توان بحث کرد‪ ٬‬اما از دیدگاه عملی و واقعی نمی توان آنرا‬
‫آزمود‪ .‬با این احوال آن روی فحوای ادعای فروید تاثیر ندارد‪ .‬خالف آنچه که برخی از روش شناسان می اندیشند‪ ٬‬گفته هایی که‬
‫نمی توان آنها را مستقیم امتحان کرد‪ ٬‬پیامدهائی دارد که قابل امتحان می باشد و در تکمیل ساختار تئوری وظیفه مهمی را بجا می‬
‫آورد‪ .‬در اینجا نیز چنین است‪.‬‬

‫از پیامدهای گفته فروید یکی هم آنست جامعه اروپائی می باید از سطح پائین فرهنگی تا سطحی باالتر‪ ٬‬رشد کرده باشد‪ .‬در واقع‬
‫این فرض را می شود آزمود‪ ٬‬برای مثال با مقایسه سده های میانه و روزگار نوین‪ .‬برای این کار نیازی به نقطه صفر شهروندی‬
‫‪88‬‬

‫نداریم‪ ٬‬بهمین سان نیازی نداریم برای برآورد آن فاصله ’بی اندازه بزرگ‘ مغزمان را خسته کنیم‪ .‬آنچه ما بدان نیاز داریم‪٬‬‬
‫معیاری است که بتوانیم بکمک آن سطوح فرهنگی دوره های تاریخی را با هم مقایسه کنیم‪ .‬فروید در کتاب خود استنباط خود از‬
‫فرهنگ را برمیشمارد تا ما هم معیار های خود او را بکار بریم و بجای آنها‪ ٬‬معیار های خودمان یا دیگری را به گفته های او‬
‫’نیافزائیم‘‪ .‬فروید برای روشن ساختن فرهنگ‪ ٬‬نزدیک به همه آن چیزهایی را بر می شمارد که آدمی را از جانواران جدا می‬
‫سازد‪ :‬بهره گیری از آتش‪ ٬‬خانه سازی‪ ٬‬پرورش گله‪ ٬‬مهارت های افزارمندی و تکنیکی‪ ٬‬همچنین گامی فراتر برداشتن از کاربرد‬
‫عملی و مستقیم‪ ٬‬با بهره گیری از دستاوردهای هوشی‪ ٬‬هنری و علمی‪ .‬از دید او یکی از پیشرفت های بسیار مهم در فرهنگ‬
‫آدمی‪ ٬‬پیشرفت از جامعه پی ریزی شده روی قدرت عریان‪ ٬‬بسوی جامعه ای می باشد که برپایه قوانین استوار گشته است ( فروید‪٬‬‬
‫‪.)۲۲۵-۲۲۰ ٬ ۱۹۷۴‬‬

‫امکان آن هست که برپایه چنین معیار هائی‪ ٬‬هرچندان هم گنگ باشد‪ ٬‬دوره های تاریخی را تنظیم کرد‪ .‬الزم نیست آن مانند‬
‫ضریب هوشی یا نمره بدست آمده در مقیاس اف‪( .‬فاشیسم)‪ ٬‬بر مبنای مقایسه نمره های بدست آمده صورت گیرد ‪ -‬هرچند آنهم‬
‫در اینجا غیر متحتمل نیست ‪ -‬تا بتوان برای هدف این بررسی به معیاری قابل اعتمادی دست یافت‪.‬‬

‫دومین فرض گفته فروید این چنین به نظر می آید‪ :‬می باید در همه جوامع‪ ٬‬میزان فرازش پرخاشگری با سطح فرهنگی متناسب‬
‫باشد‪ .‬درستی این فرضیه را نیز می توان ثابت کرد‪ .‬در اینجا بار دیگر دوره های انتخاب شده در تاریخ اروپا را تنظیم می کنیم‪٬‬‬
‫رانش پرخاشگری و خشونت‪ .‬اگر تئوری فروید درست باشد‪٬‬‬ ‫ِ‬ ‫اما اینبار از باره میزان فرازش‪ ٬‬سرکوب یا ایجاد حواس پرتی از‬
‫می باید بتوان میان سطح شهروندی و سطح فرازش‪ ٬‬پیوند و همبستگی باالیی یافت‪ :‬هرچه یکی از آنها باالتر باشد‪ ٬‬دیگری هم‬
‫باالتر خواهد بود‪ .‬بنا براین می شود دید آنچنانکه بسیاری زیاد مته به خشخاش می گذارند‪ ٬‬فروید چندان هم تئوریسین دو آتشه‬
‫رانش یکراست و مستقیم نبود برای همین خیلی ها درک درستی از گفته او ندارند؛ تئوری او به طور ضمنی مستلزم پاره‬ ‫ِ‬ ‫تئوری‬
‫ای دید و برداشتها در باره تاریخ و جامعه می باشد‪ .‬چگونه می شود میزان فرازش‪ ٬‬سرکوب یا حواس پرتی از رانش پرخاشگری‬
‫را اندازه گرفت؟ صرفا ً به طور غیر مستقیم؛ هرگاه سال های نخستین سده های میانه آن راه ’غیر قابل اندازه گیری‘ کمتر پیموده‬
‫شده باشد تا فرهنگ اروپایی مثالً سده هیجدهم‪ ٬‬می باید برپایه تئوری فروید بتوان تخمین زد که دوره نخستین بیشتر شاهد‬
‫خشونت و پرخاشگری بوده است تا دوره آخری‪ .‬ما جستجوی خود برای یافتن انگیزه های پرخاشگری را‪ ٬‬که در بخش ‪ ۱‬با‬
‫زیست شناختی آغاز کردیم‪ ٬‬در اینجا با علم تاریخ پی می گیریم‪.‬‬

‫نوربرت الیاس‬
‫کسانی که می خواهند بدانند در میان جمع ها و محافل خوب چگونه رفتار کنند‪ ٬‬می باید سری شان را ببرند به میان کتاب هایی که‬
‫در باره رفتار خوب در داد و ستد نوشته شده است‪ .‬در آن کتاب ها نوشته شده‪ ٬‬در میهمانی ها‪ ٬‬سر شام‪ ٬‬جشن ها یا رفت و آمد‬
‫هایی که به خانه همدیگر داریم‪ ٬‬صحبت از چه موضوعاتی مذموم است و می باید از آنها ’پرهیز‘ کرد‪ ٬‬برای رفتن به هرکدام از‬
‫آن میهمانی ها چه رختی می باید پوشید‪ ٬‬چگونه روی صندلی نشست‪ ٬‬پیاله باده و وسایل خوردن را چگونه گرفت یا نگهداشت‪.‬‬
‫اگر کسی درباره رفتارهای زیرین‪ ٬‬در آن کتاب ها بگردد‪ ٬‬عمر خود را بیهده تلف کرده است‪ :‬هنگام خوردن‪ ٬‬روی میز یا به‬
‫آنسوی میز تف نکن‪ ٬‬بلکه روی زمین تف کن و بعد هم با پا آنرا لگد کن؛ نخست با انگشت شصت و انگشت اشاره دماغت را‬
‫بگیر سپس فین کن تا کثیفی آن صاف بر زمین بیافتد؛ بعد هم با همان دست از دیس گوشت برندار؛ اگر در میانه خوردن ناگزیر‬
‫از شاشیدن شدید‪ ٬‬به دیوار اتاق نهارخوری نشاشید‪ ٬‬بروید بیرون از آنجا کارتان را بکنید؛ اگر خوراکی را از دهان خود درآوردید‪٬‬‬
‫آنرا دوباره توی دیس نگذارید‪ .‬البته این ها را هم در کتاب های آداب نشست و برخاست‪ ٬‬در کتاب هایی که از سده سیزده در‬
‫اروپا دست بدست می گشت‪ ٬‬می توان یافت‪ .‬آنها به آداب و رفتار های دربار ربط پیدا می کند‪ ٬‬به باالترین جاهایی که تنها بلند‬
‫پایگان و آدم های سرشناس در آنها رفت و آمد می کردند‪ .‬برای این گونه رهنمودها و نسخه های رفتاری‪ ٬‬آنچه که فروید در‬
‫مورد ده فرمان نوشت‪ ٬‬صدق می کند‪ :‬آورده شدن ممنوعیتی در کتاب مقدس‪ ٬‬حاکی از آنست که آن رفتار ناپسند زیادی پیش می‬
‫آمده است‪ .‬همچنین در الیه های باالی اجتماعی از رفتارهایی که در چشم ما بسیار زشت می نماید‪ ٬‬خودداری نمی کردند‪ .‬آدم‬
‫های نوین از دیدن آن رفتارها شگفت زده و آزرده می شوند‪ .‬این روزها برای ما سخت است که بپذیریم در آن روزگار مردم آن‬
‫رفتار های نکوهیده را داشتند‪ .‬در پی آن رهنمودهای رفتاری گشتن‪ ٬‬در کتاب های راهنمای رفتار داد و ستد‪ ٬‬آب در هاون کوبیدن‬
‫است‪ .‬گویا ما به اندازه ای که باید متمدن گشته ایم‪ .‬حتی از فکر این که کسی ما را ببیند‪ ٬‬آن رفتار ها و کارها را نمی کنیم‪ .‬آن‬
‫رهنمودها در ’پوست و خون ما‘ رفته است‪ .‬ما دیگر آنها را به عنوان رفتارهای قراردادی نمی بینیم‪ ٬‬بلکه رفتار طبیعی تلقی می‬
‫کنیم‪:‬‬
‫‪89‬‬

‫آن استاندارد (رفتار اجتماعی‪ -‬م‪ ).‬که در آغاز آدمی را وادار و ناگزیر می کنند به آن تن در دهد‪ ٬‬در نهایت بدون تنش و فشار زیاد‪ ٬‬بواسطه‬
‫اجبار خود فرد (فشار و اجبار درونی ‪.-‬م) باز تولید می شود‪ ٬‬حتی هنگامی که فرد آگاهانه آنرا نمی خواهد‪ ٬‬آن همچنان بیش و کم تاثیر خود را‬
‫می گذارد ( الیاس ‪.)۱۷۸ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۱‬‬

‫جامعه شناس نوربرت الیاس‪ ٬‬که متن باال را از تحقیق دو قسمتی او فرایند شهروندی آوردیم‪ ٬‬در زمینه دگرگونی های اجتماعی‬
‫سده های یازده تا هیجده و دگرگونی های ’عادات روانشناختی‘ مردم اروپا در پیوند با آنها‪ ٬‬تحقیقی انجام داده است‪ :‬دگرگونی های‬
‫مدیریت احساس های خود‪ ٬‬اوبر‪-‬ایش (فرامن‪-‬م‪ ).‬و راه های کنار آمدن با پرخاشگری و روا دانستن کاربرد زور‪ .‬او بیشترین‬
‫تمرکز خود را روی فرانسه میگذارد‪ ٬‬چرا که ان کشور‪ ٬‬در طول آن دوره‪ ٬‬در اروپا و در زمینه فرهنگ و آداب نیکو پیشاهنگ‬
‫بود‪ .‬ما نخست بازآفرینی او از دگرگونی های عادات روانی مردم را می آوریم‪ ٬‬سپس بازآفرینی دگرگونی های اجتماعی را‪ ٬‬که به‬
‫گفته او علت دگرگونی ها نخست بوده است‪ .‬گستردگی تئوری او ما را بر آن می دارد موضوع این کتاب‪ ٬‬پرخاشگری و روا‬
‫دانستن کاربرد زور‪ ٬‬را اینجا و آنجا به کناری نهیم‪ ٬‬تا پس از مسلح شدن به دیدگاه های نوین‪ ٬‬دوباره سراغ آن برویم‪.‬‬

‫الیاس به پیروی از فروید می گوید‪ ٬‬آنچه را که فرهنگ ما از سال های نخستین سده های میانه از سر گذرانده است‪ ٬‬کودک‬
‫امروزی می باید همان را از سر بگذراند‪ :‬تغییر و تبدیل اجبار پر رنجی که دیگران او را بدان وادار کردند‪ ٬‬به خود‪-‬اجباری‪.‬‬
‫قوانین آداب نشست و برخاست سده های میانه اجبار ظاهری دیگری را نمایندگی می کرد‪ .‬مردم به آن پایبندی نشان می دادند‪ ٬‬اما‬
‫آنرا زشت نمی دانستند ‪ -‬دست کم نه به آن اندازه که ما درآوردن کفش و دراز کشیدن روی کاناپه را‪ ٬‬هنگامی که به میهمانی پیش‬
‫کسی رفته ایم‪ ٬‬بد میدانیم‪ .‬یعنی در حد یک رفتار نامناسب‪ .‬بی پروایی و بی شرمی را نه تنها در آداب خوردن و آشامیدن که در‬
‫هر آنچه که به بدن و کارکرد بدنی مربوط می شد نیز می توانستی ببینی‪ .‬در سده های میانه مردم خیلی عادی باهم در خانه لخت‬
‫می شدند‪ ٬‬آنگاه همگی لخت مادرزاد‪ ٬‬از توی کوچه ها به گرمابه می رفتند‪ .‬آدم ها مانند جانوران لخت و برهنه می شدند‪ ٬‬همه با‬
‫دست از یک قابلمه غذا می خوردند‪ ٬‬رنج کاربرد صابون‪ ٬‬مسواک و کاغذ توالت را به خود نمی دادند‪ ٬‬برای آنکه از آنها نشانی‬
‫در میان نبود‪.‬‬

‫الیاس حق سخن را در باره پرخاشگری و کاربرد زور نیز بجای آورده است‪ .‬در آن روزها الیه باالیی جامعه را اهل دین و‬
‫اعیان و اشراف تشکیل می دادند‪ .‬جنگاوران اسب سوار از زمره جنگجویان حرفه ای بشمار می آمدند و سرمایه کارشان شمشیر‪٬‬‬
‫زره‪ ٬‬اسب و جنگجوئی بود‪:‬‬

‫جنگجویان سده های میانه تنها جنگ را دوست نداشتند‪ ٬‬زندگی شان نیز از آن راه می گذشت‪ .‬آنها جوانی خود را در راه آماده‬
‫شدن به آن نقش سپری می کردند‪ .‬پس از رسیدن به بزرگسالی و راه یافتن به دسته پیکارگران‪ ٬‬تا جان و توان در تن داشت به آن‬
‫کار می پرداخت‪ ٬‬تا روزی که پیری و ناتوانی می رسید‪ .‬او کار دیگری در زندگی نداشت‪ .‬توی قلعه در مرکز فرماندهی بسر می‬
‫برد‪ ٬‬هم نیروی دفاعی بود و هم نیروی حمله‪ .‬روزگاری را نیز که بر حسب تصادف و استثنا در صلح می گذراند‪ ٬‬دست کم در‬
‫توهم جنگ و جنگ های خیالی بسر می برد و در مسابقات جنگی‪ ٬‬که از جنگ واقعی چیزی کم نداشت‪ ٬‬شرکت می کرد ( الیاس‪٬‬‬
‫جلد نخست‪.)۲۶۴ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫در آن روزگار جنگها و آنچه را که در جنگ ها می گذشت کنوانسیون ژنو زیر نظر نداشت و تنظیم نمی کرد‪ .‬اسرای جنگی را‬
‫از دم تیغ می گذراندند‪ ٬‬یا دست کم چنان زخم و آسیبی به او می رساندند که تا آخر عمر نتواند هوس جنگ کند‪ .‬ساز و کارهای‬
‫بازدارنده لورنز و مارش‪ ٬‬کارآئی چندانی نداشت‪ .‬آدم ها مانند خروس های جنگی‪ ٬‬سر هر چیز کوچکی باهم می جنگیدند‪:‬‬

‫تنها در میان اشراف کینه جوئی های خانوادگی‪ ٬‬دشمنی و انتقام گیری های شخصی مکرر پیش نمی آمد؛ شهرهای سده ‪۱۵‬‬
‫جوالنگاه جنگ های خانوادگی و دسته های گوناگون بود‪ .‬شهروندان هم‪ ٬‬کسبه خرده پا‪ ٬‬آهنگران‪ ٬‬کاله دوزها‪ ٬‬دوزنده ها و گله‬
‫دارها با کوچکترین بهانه ای بهمدیگر چاقو می کشیدند ( الیاس‪.)۲۷۰ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۱ ٬‬‬

‫همچنین شیوه دادرسی و دادگاه های آنها روح آن روزگاران را بازتابت می کند‪ .‬صندلی شکنجه از ابزار ثابت بازجویی ها بود‪٬‬‬
‫آنهم در مالء عام و با حضور جمع کثیری از تماشاگران مشتاق‪ .‬اعدام ها نیز از سرگرمی های گروه بسیار بزرگی از مردم بود‬
‫که به تماشای آن می رفتند‪ .‬اعدام شدگان اغلب مدت ها پس از حلق آویز شدن‪ ٬‬در میدان های اعدام آویزان می ماندند‪ .‬تا سده‬
‫شانزدهم‪ ٬‬هنوز یکی از جشن های ساالنه پاریس‪ ٬‬که در حضور شاه و درباریان انجام می شد‪ ٬‬آتش زدن گربه های زنده بود‪ .‬طبق‬
‫معیار های امروزی ما‪ ٬‬از نشانه های زندگی در آن روزگار‪ ٬‬لذت بردن از بی رحمی‪ ٬‬ستمگری و پرخاشگری بود که عادی‬
‫شمرده میشد‪.‬‬

‫فروید می نویسد‪’ ٬‬فرهنگ فرد را وامیدارد شدت پرخاشگری خود مهار کند و از خطر باالی آن بکاهد‪ ٬‬آنرا خلع سالح کند‪ ٬‬زیر‬
‫دیده بانی نهادی درونی درآورد‪ ٬‬درست مانند شهری که به اشغال نیروهای بیگانه درآمد ه است‘ ( بخش ‪ ۲‬را ببینید)‪ .‬اگر روزی‬
‫فرامن پرشاخ و برگی را رشد داده‪ ٬‬بیگمان‬
‫ِ‬ ‫و روزگاری شوالیه ( جنگجوی سوارکار) سده های میانه پی می برد که پسر کوچکش‬
‫‪90‬‬

‫از خود می پرسید این بچه به چه دردی می خورد؛ اگر تجسم کنید در آن روزها‪ ٬‬در باره بچه چنین می اندیشیدند‪ ٬‬می توانید خود‬
‫از این مجمل حدیث مفصل بخوانید‪.‬‬

‫داستان غریبی است‪ ٬‬روش فین کردن عن دماغ چه ربطی به برخورد با پرخاشگری دارد؟‬

‫عواطف آدمی کلیت واحدی را به وجود می آورد‪ .‬می توان به تظاهرات جداگانه رانش ها با توجه به کارکردها و جهات آنها نام‬
‫های گوناگونی را داد‪ .‬می توان از گرسنگی و نیاز به باال آوردن‪ ٬‬از رانش جنسی یا رانش تهاجم سخن گفت ‪ -‬در زندگی واقعی‬
‫جدا ساختن تظاهرات رانش های گوناگون از هم‪ ٬‬بهمان سان دشواری دارد که بخواهیم قلب را از معده‪ ٬‬یا خون مغز را از خون‬
‫اندام های جنسی جدا کنیم‪ .‬آنها همدیگر را تکمیل می کنند و تا حدودی نیز جایگزین همدیگر می شوند‪ ٬‬در محدوده مشخصی‬
‫دگرگونی می یابند و همدیگر را کامل می سازند‪ ]...[ .‬کوتاه سخن آنکه آنها در اندرون آدمی مدار جریانی را پدید میاورند‪ ٬‬بخشی‬
‫از کلیتی را در درون کلیت بزرگتر ارگانیسم ( الیاس‪.)۲۵۹ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫الیاس در همه تظاهرات گوناگونی که آن دارد‪ ٬‬همان ’اداره احساسات‘ را می بیند‪ .‬آدم ها با همان دستی که دماغ شان را پاک می‬
‫کنند‪ ٬‬از سیخ کباب گوشت خوک را می گیرند ‪ -‬یا با همن دست تکه های ژامبون قصابی آن روز را دست مالی می کردند؛ آن‬
‫روزها مردم از دیدن کشتار و تکه و پاره کردن جانوران‪ ٬‬مانند امروز چندش شان نمی شد‪ ٬‬از همین رو آن کار ها را مانند‬
‫امروز به پشت درهای بسته برخی سازمان های اجتماعی رانده نمی شد ‪ -‬این که آن روزها اسرای جنگی را می کشتند‪ ٬‬هر‬
‫شهری میدان اعدام خود را داشت‪ ٬‬حاکی از وجود احساس های دیگریست تا آنچه که ما امروز داریم‪ .‬الیاس می گوید‪ ٬‬آنکه در‬
‫سده های میانه توانائی دوست داشتن یا بیزار بودن با همه توان خود را نداشت‪ ٬‬آنکه در ’بازی دلدادگی‘ نمی توانست مردی و‬
‫مردانگی خود را نشان دهد‪ ٬‬به ناچار راه رهبان ها را در پیش می گرفت و از زندگی این جهانی ناپدید می گشت‪.‬‬

‫مردمی خام‬

‫آیا در سده های میانه نشانی از فرازش رانش و فرامن دیده شد؟ آیا می توان این نتیجه شگفتی آور را گرفت که کمتر از هزار‬
‫سال پیش اروپا پر بود از ’انسان های بدوی‘ فروید؟ الیاس آنرا حاشا می کند‪:‬‬

‫روی همرفته می شود گفت ابراز احساسات آدم های سده های میانه از خود انگیختگی و آزادی بیشتر برخوردار بوده است تا آدم‬
‫های دوره بعد‪ .‬با این همه آنها به هیچ روی از الگوسازی های اجتماعی آزاد و رها نبوده اند‪ .‬آدم فارغ از اجبار‪ ٬‬افسانه ای بیش‬
‫نیست‪ .‬در واقعیت محدودیت ها و اجبار ها‪ ٬‬همچنین وابستگی ها‪ ٬‬در زمینه ها و اشکال گوناگون با شدت و ضعف بیشمار تظاهر‬
‫می یابد‪ .‬از آنرو تعادل و شدت عواطفی که داریم تغییر می پذیرد‪ ٬‬بهمان سان میزان و نوع رضایتی که شخص در پی آنست و‬
‫بدست میاورد افت و خیز می یابد ( الیاس‪.)۲۸۷ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۱ ٬‬‬

‫آن تائیدی است بر حدس و گمان ما که انسان بدوی هرگز وجود نداشته است‪ ٬‬همین طور به این حدس و گمان ما که در روزگار‬
‫شوالیه ها و رعایا‪ ٬‬از فرامن‪ ٬‬به مفهوم امروزی آن نامی و نشانی نبوده است‪.‬‬

‫پیرو گفته های الیاس‪ ٬‬از مشخصه های سده های میانه آغازین‪ ٬‬شکل گیری محدود فرامن بوده‪ ٬‬از آنرو فشار و اجبار اجتماعی‬
‫اجبار خویشتن اهمیت زیادی دارد‪ .‬هرچه مورد دوم‬
‫ِ‬ ‫نیزشدید بوده است‪ .‬در تئوری او تمایز گذاری میان اجبار از سوی دیگران و‬
‫افزایش بیابد‪ ٬‬مورد اول ضرورت خود را از دست می دهد‪ ٬‬این را در آداب دور میز نشستن و غذا خوردن آن دوره نیز می شود‬
‫دید‪ .‬ابتدا می شد آن کار را کرد‪ ٬‬بعدا ً نباید آن کار را می کردی‪ ٬‬پس از آن نه می خواستیم و نه می توانستیم بکنیم‪ .‬بهر روی‬
‫شهروندی پیشرفت و همراه آن فرامن نیز پیشروی کرد‪ ٬‬توصیفی که فروید از این دارد‪ ٬‬مو بمو با منظور الیاس از اصطالح‬
‫اجبار خویشتن ‪ -‬که تکرارا ً آن را بکار می برد ‪ -‬همخوانی دارد‪.‬‬

‫اندک اندک مدیرت احساس ها و رانش های مردم دگرگونی پذیرفت و همراه آن شیوه های برخورد‪ ٬‬نشست و برخاست با یکدیگر‬
‫نیز تحول یافت‪ :‬آن شیوه ها کم کم ’رنگ تمدن و احترام گرفت‘‪ .‬کتاب هایی که از سده سیزده درباره رفتار و آداب خوب درآمد ‪-‬‬
‫حتی اراسموس در زمان خود‪ ٬‬یکی نوست که از کتاب های معروف وی گشت‪ ٬‬چگونه می باید رفتار کرد ‪ -‬دیگر از تاریخ‬
‫آمدن ‪ -‬به ترتیب تاریخ‬
‫ِ‬ ‫شهروندی و فرهنگ اندوزی ما بیرون نرفت‪ ٬‬گواهی است بر پژواک آن دگرگونی ها‪ .‬الیاس در باره پدید‬
‫‪ -‬کارد‪ ٬‬قاشق‪ ٬‬چنگال و دستمال جیبی تاریخ فرهنگی بسیار شیرین و خواندنی نوشته است‪ .‬ابزار سودمندی که از ان هنگام در‬
‫فرهنگ ما کاربرد دارد و هنوز هم تغییر زیادی نکرده است‪ .‬همه آن چیزهایی که به کار بدنی‪ ٬‬به کشتار و قصابی جانوران ربط‬
‫پیدا می کرد‪’ ٬‬دردناک در شمار آورده می شد‪ ٬‬روز بروز بیشتر به پشت درهای بسته نهاد های اجتماعی و دور از چشم مردم‬
‫برده شد‘ ( الیاس‪ .)۱۷۰ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۱ ٬‬آن فرایند چندین سده تداوم یافت تا به سده هیجدهم رسید‪ .‬بحث ما در اینجا به اعماق تاریخ‬
‫‪91‬‬

‫مربوط می شود‪ ٬‬در کتاب های آداب نشست و برخاست امروزی ما‪ ٬‬رهنمود ها و نسخه هائی که در این باره در سده های میانه‬
‫داده میشد و منجر به خویشتن اجباری گردید‪ ٬‬سخنی بمیان آورده نمی شود‪ :‬آنها از هنگام نوزادی درمغز ما حک می شود‪ ٬‬از‬
‫آنروی آنها را ’طبیعی‘ می پنداریم‪ .‬آدم بزرگسالی که بخواهد مانند مردمان سده های میانه رفتار کند‪ ٬‬جایی در میان مردم نخواهد‬
‫داشت و به ریشش خواهند خندید‪ .‬رفتاری که روزی عادی به حساب آورده میشد‪ ٬‬در این روند آسیب شناسانه شده است‪.‬‬

‫این در مورد آنچه که الیاس از آن با ’ شور و اشتیاق تاخت و تاز‘ می نامد نیز صدق می کند‪ .‬پیشروی بسوی دولتی متمرکز‪ ٬‬که‬
‫در آن باره بیشتر سخن خواهیم گفت‪ ٬‬به انحصار خشونت در دست دولت می انجامد‪ .‬امکان و اجازه کاربرد خشونت بدنی تنها در‬
‫اختیار دولت قرار می گیرد‪.‬‬

‫ثث [‪ ]...‬افرادی را که سالح از دست نهاده اند‪ ٬‬در بخش هایی که آنها را منقاد و مطیع کرده وادار می کند با آینده نگری خود یا‬
‫با شور و مشورت‪ ٬‬خویشتن داری نشان دهند؛ بدین سان مردم وادار می شوند روی رفتارهای شان کنترل داشته باشند؛ موفقیت در‬
‫این زمینه همیشه هم یکسان نیست (الیاس‪.)۲۴۹ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫دوئل ( جنگ تن به تن) که در برخی کشورها تا سده نوزدهم و به شکل آئین در برخی از کشور ها تا سده نوزده ادامه داشت‪ ٬‬و‬
‫در برخی از سازمان های داشنجویی آلمان تا به امروز ادامه داشت‪ ٬‬ممنوع گردید‪ .‬دست به خشونت زدن یا رواداشتن زور در‬
‫روابط میان آدمها ( اما نه در روباط بین المللی) به مثابه شکل حاد آسیب شناختی و جنائی تلقی شد‪ .‬قانون جزائی و رفتار با‬
‫زندانیان بسیار انسانی شد‪ .‬الیاس همه این پیشرفت ها را به عنوان ’نرم شدن اخالق‘ می بیند (الیاس‪.)۹۶ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۱ ٬‬‬

‫در نتیجه جایگزینی پیوسته کنترل خویش بجای اجبار اجتماعی و بیرونی‪ ٬‬آدم ها درک و فهم بیشتری یافتند؛ در کنار وجدان‪ ٬‬درک‬
‫و فهم نیز نهادی تنظیم و سانسور کننده در برای برانگیختگی های احساسی و رانشی گردید‪ .‬اندک اندک آدمها‪ ٬‬جهان را با دیدی‬
‫می نگریستند ’که افت و خیز های کمتری داشت‘‪ .‬پیرو گفته های الیاس‪ ٬‬فراز آمدن رشته های دانش نوین در روزگار گالیله‪ ٬‬هر‬
‫علتی هم داشت‪ ٬‬تصادفی نبود‪ :‬آدمی هر چه بیشتر افسار اختیار خویش را در دست می گیرد‪ ٬‬بهمان اندازه جهان را بیشتر عینی‬
‫می بیند و چشمش بر روی روابط پیچیده تصادفی که تاثیر خود را در بلند مدت آشکار می سازد‪ ٬‬گشوده می گردد‪ .‬بهمان سان نیز‬
‫یاد می گیرد کارهای خود را برپایه ’برنامه ریزی های بلند مدت‘ تنظیم کند‪.‬‬

‫توضیح چگونگی بهم پیوستگی این دگرگونی های روان ِی ظاهرا ً بسیار متنوع بهمدیگر‪ ٬‬کار دشواری نیست‪ .‬هم شدت و تقویت یافتن شرم‪-‬ترس‬
‫و هم تشدید عقالنیت چیزی نیست مگر جنبه های گوناگون بیشتر شدن شکاف و ترک درون آدمی‪ ٬‬که با افزایش کارکردها پدید می آید؛ آنها‬
‫ابعاد گوناگون فزونی یافتن افتراق میان کارکردهای رانش و نهادهای نظارت بر رانش می باشد‪ ٬‬میان ’اید‘ و ’من‘ یا ’فرا من‘ ( الیاس‪٬ ۲ ٬‬‬
‫‪.)۳۰۴ ٬ ۱۹۸۲‬‬

‫الیاس نیز نشانی های ناخشنودی در فرهنگی را که پا به پای رشد و پیشرفت فرامن سر برمیاورد‪ ٬‬شناسایی می کند‪ ٬‬اما این یک‪٬‬‬
‫آن ناخشودی در فرهنگی نیست که از هنگام بیرون بیرون آمدن آدم اولیه از بهشت‪ ٬‬بدنبال ماست‪ ٬‬بلکه این ناخرسندی پیوسته در‬
‫گذر تاریخ فزونی یافته است و به فشار فرهنگی ویژه ای بستگی دارد که روی فرد اعمال می شود‪ .‬کنترل و سرکوب رانش‬
‫پرخاشگری که فروید آنرا تعریف میکند‪ ٬‬نسبتا ً جدید می باشد‪ .‬تئوری الیاس نقد تئوری فروید نیست بلکه بسط و گسترش آن می‬
‫باشد‪ .‬تئوری الیاس موارد دیگری از تکامل تاریخی را هم توضیح می دهد‪ :‬برای نمونه پدید آمدن ادبیات تعلیم و تربیتی و داستان‬
‫نویسی‪’ .‬آدم کوچولوی اولیه‘ فروید می باید ’در زمانی بسیار کوتاه و باور نکردنی‘ راه دراز پیشرفت فرهنگی آدمی را پیموده‬
‫باشد‪ .‬به سخن دیگر‪ ٬‬هرچه پیشرفت و تکامل تاریخی از ’اجبار دیگران ‘ به ’اجبار خویشتن‘ بیشتر باشد‪ ٬‬بهمان اندازه کوتاهتر‬
‫شدن آن ’شدت‘ می یابد‪:‬‬

‫آن کودکان‬
‫نشانه معیاری که در این مرحله از پیشرفت تمدن ما پدید آمده است‪ ٬‬تفاوت بسیار عظیم میان رفتار به اصطالح ’آدم بزرگسال‘ و از ِ‬
‫می باشد‪ .‬کودک می باید در زمان نسبتا ً کوتاهی استاندارد احساس مهر و محبتی را‪ ٬‬که در گذر سده های بسیار بدست آمده‪ ٬‬یاد بگیرد‪ .‬زندگی‬
‫رانشی او می باید از همان روز های آغازین زیر مقررات شدید و الگوسازی ویژه در بیاید که از مشخصه های جامعه کنونی ما می باشد و‬
‫در روند تاریخ با آهنگی بسیار ُکند پیشرفت کرده است (الیاس‪.)۱۹۸ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫آن ’فاصله‘ را نباید به عنوان معیار برخورد و رفتار آمرانه پدر و مادر انگاشت‪ .‬خود کامگی و آمرانه بودن آن شیوه برخورد در‬
‫گذشته به مراتب بیشتر بوده است تا امروز‪ .‬سخن ما بر سر فاصله روانشناختی است‪ :‬طول ’راهی‘ که کودک برای بزرگسال‬
‫گشتن می باید پیموده باشد‪ .‬هرچه آن فاصله بزرگتر باشد‪ ٬‬بچه کمتر یک بزرگسال کوچولو در شمار می آید‪ ٬‬از آنرو تعلیم و‬
‫تربیت او دشوارتر و پرخطر می باشد‪ .‬آنجا که کارشناسان پا توی کفش آموزش و پرورش بچه می کنند‪ ٬‬تعلیم و تربیت به دست‬
‫انداز می افتد‪ .‬ژان ژاک ُرسو کتاب معروف خود امیل را در سده هیجدهم نوشت‪ ٬‬قرنی که گفته می شود ’کودک در آن قرن کشف‬
‫شد‪ ‘.‬تنها کودک در سده هیجده کشف نشد‪ ... ٬‬آدم بزرگسال نیز کشف شد! که از دیده ها پنهان ماند‪ .‬پیشرفت های عادات‬
‫روانشناختی آدم ها‪ ٬‬به دنبال خود در مدیریت روانی فرد‪ ٬‬و روابط میان ’آن ‘‪’ ٬‬من‘ و ’فرامن‘ موجب تمایز و افتراق بیشتر گردید‪.‬‬
‫‪92‬‬

‫ان به گفته فروید ’سه‬


‫شخص خود نیز چنین شد‪ .‬روابط می ِ‬
‫ِ‬ ‫نه تنها نسبت به جهان عقالنیت و عینیت بیشتری پدید آمد‪ ٬‬بلکه در مورد‬
‫گستره یا نهاد روانشناختی‘‪ ٬‬صرفا ً در ناخودآگاه اتفاق نمی افتد‪ .‬آدم ها برای آنکه بتوانند خود را کنترل کنند‪ ٬‬ناگزیر هستند بیش و‬
‫کم خود‪-‬شناسی داشته باشند‪ :‬بدون آگاهی از خویشتن نمی توان کنترلی روی خود داشت‪ .‬از آنرو آدمهای امروزی در‪ ٬‬قیاس با آدم‬
‫های سده های میانه‪ ٬‬که نسبتا ً از دانش و آگاهی اندکی بهره مند بودند‪ ٬‬روی ویژگی های دیگران دید و بینش باریک بین تری‬
‫دارند‪:‬‬

‫همچنانکه رفتار و ساختار شخصیتی برخی آدمها دگرگونی می پذیرد‪ ٬‬نوع نگاه آدمها به یکدیگر نیز تغییر می کند؛ تصویری که‬
‫آنها از یکدیگر دارند‪ ٬‬از غنای بیشتری برخوردار می شود و از احساسات زودگذر پالوده می گردد‪ :‬آن بیشتر رنگ ’روانشناسی‘‬
‫می گیرد ( الیاس‪.)۲۸۲ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫(رمان) در سده هیجدهم را روشن می سازد؛ رشته ای هنری که در سده بعد شکوفانتر می‬ ‫آنچه رفت‪ ٬‬پیدایش ادبیات داستانی ُ‬
‫شود‪ .‬تفاوت این نوع داستان نویسی با افسانه های جنگجویان سوارکار سده های میانه زمین تا آسمان است‪ .‬در داستانهای های‬
‫جنگجویان سوارکار ( شوالیه ها)‪ ٬‬به گفته الیاس‪ ٬‬هر کسی که از او نامی برده می شود‪ ٬‬دشمن است یا دوست‪ ٬‬خوب است یا بد‪٬‬‬
‫برخوردی که با وی می شود‪ ٬‬با توجه به جایگاه وی در این طرح سفید و سیاه می باشد‪.‬‬

‫خردگرائی رشد یابنده‪ ٬‬پیدایش علوم طبیعی ( فزیک‪ ٬‬شیمی‪ ٬‬زیست شناسی و ‪- ...‬م‪’ ٬).‬کشف‘ کودک و دید و بینش روانشناختی‬
‫اجبار‬
‫یافتن از فرد‪ ٬‬بما می آموزد فرایند شهروندی و فرهنگ اندوزی را تنها به مثابه رشد ’اجبار از سوی دیگری‘ بسوی ’ ِ‬
‫خویشتن‘ نه بینیم؛ به بیان دیگر آنرا همانند به مهار کشیده شدن بیشتر فرد و ناخرسندی بیشتر در فرهنگ نبینیم‪ ٬‬بلکه مانند فرایند‬
‫رشد‪ ٬‬تمایز گذاری و باریک بینی هم به بینیم‪ .‬نه فقط شخص که روابط و مناسبات میان افراد نیز تنوع می یابد‪ .‬پس از انجام همه‬
‫این ’آمادگی ها برای پرواز‘‪ ٬‬به نظر می آید از این پس شهروندی و فرهنگ اندوزی‪ ٬‬با نیروی خود پیشرفت و پیشروی را ادامه‬
‫می دهد‪ .‬عقالنیت رشد یابنده شکوفایی علوم طبیعی را بهمراه آورد‪’ ٬‬کشف‘ کودک‪ ٬‬پداکوژی ( دانش آموزش و پرورش کودک ‪-‬‬
‫نگرش به مردم‪ ٬‬رونشناسی را؛ علوم‪ ٬‬بدون آنکه اهمیت خود را به سبب پیشرفت های اجتماعی‬ ‫ِ‬ ‫م‪ ).‬را و رنگ روانشناختی گرفتن‬
‫از دست بدهد‪ ٬‬همراه با آن پیشرفت ها تاثیر خود را روی نگرش و برخورد مردم به طبیعت‪ ٬‬کودک‪ ٬‬انسان و جامعه میگذارد‪.‬‬

‫براستی چرا ما از باره شهروندی و فرهنگ پذیری پیشرفت کرده ایم؟ آیا آن خود پیش آمده است و بی گمان همچنان پیش خواهد‬
‫رفت؟ یا می توان علل تصادفی بودن آنرا نشان داد؟ اگر فرض کنیم آن علل از میان برود‪ ٬‬آیا در آن صورت فرایند شهروندی و‬
‫فرهنگ اندوزی در جا خواهد زد یا بدتر از آن پس خواهد رفت؟ اینها پاره ای از پرسش های بی پاسخ علوم اجتماعی و فلسفی‬
‫می باشد‪.‬‬

‫یکی از پاسخ ها آنست که آدمی راه تاریخی و گریز ناپذیر پیشرفت از عالم بهیمی بسوی شهروندی و فرهنگ اندوزی را می‬
‫پیماید‪ .‬در سده های هیجده و نوزده این دید و برداشت در میان اکثر مردم رواج داشت‪ .‬توضیح آن پیشرفت را گاه در این یا آن‬
‫دلیلی که خود را نمایان می ساخت‪ ٬‬می جستند‪ ٬‬در پیشرفت دانش و تکنیک‪ ٬‬در فرایند فرگشت طبیعی‪ ٬‬در روح جهانی که خود را‬
‫در تاریخ آشکار می ساخت‪ ٬‬یا در دیالکتیک مبارزه طبقاتی‪ .‬با وجود تفاوت های بسیار در تئوری ها‪ ٬‬همه آنها به برگشت ناپذیری‬
‫این پیشرفت باور داشتند‪ ٬‬که از فرجام شناسی دین مسیحی ( بخشی از خداشناسی که به مرگ‪ ٬‬داوری و آخرین جایگاه روح‬
‫مربوط می شود ‪-‬م‪ ).‬متاثر بود ( لوویت‪ ٬ ۱۹۶۰ ٬‬را ببینید)‪ .‬از باره هایی آن ها تئوری ها آرامش بخشی می باشد‪ ٬‬برای اینکه‬
‫آنها به تاریخ بشری‪ ٬‬که ’داستانیست گفته خرد باخته ای‪ ٬‬که سراسر خشم و خروش است‘‪ ٬‬معنا و مفهوم ژرفتری می دهد‪ .‬آنها‬
‫دلیلی را پیش ما می نهد تا با دیدن همه خشونت ها و ددمنشی هایی که در تاریخ روی میدهد‪ ٬‬از گفتن آنچه که بی اختیار بر زبان‬
‫مان می آید‪ ٬‬خودداری کنیم‪’ :‬همه اش هیچ است و پوچ ‘‪.‬‬

‫آن تئوری ها ‪ -‬که از آنها با نام مشترک ’تاریخ گرایی‘ یاد می شود ‪ -‬در نیمه دوم سده بیستم بخش بزرگی از اعتبار خود را از‬
‫دست دادند‪ .‬دو جنگ جهانی روی ارزش آن ’شهروندی و فرهنگ اندوزی‘ که دست به چنین ددمنشی هایی می زند‪ ٬‬گرد شک و‬
‫تردید پاشید‪ .‬همچنین به دالیل صرفا ً نظری‪ ٬‬در برابر این ایده که پیشرفتی قانون‪-‬مند و گریزناپذیر در کار است‪ ٬‬شک و تردید‬
‫ایجاد شده است‪ .‬آدمی در برابر هر آنچه در تاریخ دگرگونی پذیر و تصادفی است‪ ٬‬در برابر وابستگی هر فرایند فرهنگ اندوزی‬
‫و شهروندی به شرایط آغازین و شرایط پیرامونی افت و خیز یابنده‪ ٬‬که تضمینی برای روند آتی تاریخ ندارد‪ ٬‬گوش بزنگ و‬
‫باریک بین شده است (پوپر‪ ٬ ۱۹۷۴ ٬‬را ببینید)‪ .‬اما الیاس برای این مشکل یکسره پاسخی دیگر می دهد‪:‬‬

‫می توان دید [‪ ]...‬فرایند شهروندی و فرهنگ اندوزی‪ ٬‬همانا دگرگونی رفتار و تجربه آدمی در راستای کامالً مشخصی می باشد‪.‬‬
‫بی گمان چنین نیست که آدمهای استثنائی در گذشته این دگرگونی ها و این ’شهروندی‘ را برنامه ریزی کرده‪ ٬‬آنگاه به آرامی‪٬‬‬
‫آگاهانه و ’خردمندانه‘‪ ٬‬با اقداماتی گام بگام و در راستای هدف خود آنرا پیش برده اند؛ پیداست که شهروندی و فرهنگ اندوزی‬
‫چیزی نیست مگر خردمندانه گشتن ’نقش‘ آدمی و دستاورد برنامه ریزی بلند مدت‪ .‬مگر می توان تصور کرد‪ ٬‬آن ’خردمندانه‬
‫‪93‬‬

‫گشتن‘ گام بگام‪ ٬‬حاصل رفتاری ’خردمندانه‘ است‪ ٬‬چنان برنامه ریزی ’خردمندانه ای‘ که سده های بسیار طول کشیده است؟ مگر‬
‫می شود تصور کرد کسانی با یک چنین اندیشه بلند مدتی‪ ٬‬با تسلط و چیرگی منظم بر پیامد های کوتاه مدت‪ ٬‬که خود مستلزم فرایند‬
‫دیرپای شهروندی می باشد‪ ٬‬شهروند و فرهنگ اندوزی ما را راه انداخته اند؟ ( الیاس‪.)۲۳۹ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫آدم اروپائی تحت تاثیر تحوالت اجتماعی مشخصی ’ دانش اندوخته تر و فرهنگ اندوخته تر‘ شد‪ .‬هر جامعه ای آدم هایی را‬
‫اجبار خویشتن و فرامن آنها‪ ٬‬با مقتضیات و الزامات‬
‫ِ‬ ‫تربیت می کند که شیوه اداره اداره اراده‪ ٬‬رانش و خواست و اراده آنها‪ ٬‬نیز‬
‫جامعه مورد نظر از طرز کارکرد مردم‪ ٬‬مطابقت داشته باشد‪.‬‬

‫از دید الیاس‪ ٬‬جامعه ما به چه علتی تغییر یافته است؟ برای پاسخ به این پرسش می باید برگردیم به سده های میانه آغازین‪ .‬تا‬
‫ببینیم جامعه ای که در آن مرد غذا خوردن با دست را بد نمی دانستند‪ ٬‬روی میز تف می کردند و از ’غارت و چپاول‘ و پیامدهای‬
‫خونین آن شرم و پروا نداشتند‪ ٬‬چگونه جامعه ای بود؟‬

‫در بحثی که روی مارکس‪ ٬‬در بخش ‪ ۵‬داشتیم‪ ٬‬از گروهی سخن بمیان آمد که نیازهای خود را به طور جمعی تولید می کردند؛‬
‫نمونه ای که آورده شد‪ ٬‬خانواده کشاورز سده های میانه بود‪ .‬آدمی در تاریخ‪ ٬‬از همان آغاز تاکنون‪ ٬‬اینجا و آنجا تا روزگار ما‪٬‬‬
‫اساسا ً نیازهای خود را به طور محلی ( محلی که زندگی می کرده ‪-‬م‪ ).‬رفع کرده است‪ .‬اگر محصولی اضافه می آمد‪ ٬‬بی آنکه‬
‫پولی بمیان آورده شود‪ ٬‬آنرا با محصول دیگر عوض میکردند یا در برابر دریافت خدمتی می دادند‪ .‬الیاس آنرا ’اقتصاد معاوضه‘‬
‫می نامد‪ .‬به نظر می رسد‪ ٬‬برداشت ایده آ ِل آنارشیستی از جامعه آزاد متشکل از افراد‪ ٬‬در سده های میانه واقعیت داشته است‪ .‬که‬
‫چنین نیست‪:‬‬

‫در آغاز سده یازده‪ ٬‬در اصل دو طبقه آزاد وجود داشت‪ :‬در یکسو جنگجویان و نجبا بودند‪ ٬‬در سوی دیگر روحانیان؛ پایینتر از آنها رعایا‪ ٬‬آدم‬
‫های بدون آزادی‪ ٬‬نیمه آزاد بودند؛ آنها کسانی بودند که دعا‪ ٬‬جنگ و کار میکردند ( الیاس‪.)۵۲ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫ثث ’آنهایی که کار می کردند‘ ‪ ٬‬می باید با حاصل دسترنج خود که همواره اندک بود‪ ٬‬شکم آن دو طبقه دیگر را پر می کردند و‬
‫سرپا نگهمیداشتند‪ .‬نه با پول که با کاالها و خدمات خود‪ .‬آن یک جامعه فئودالی ( برپایه دشمنی ‪ -‬م‪ ).‬بود‪ .‬نجبا ‪’ -‬آنهایی که می‬
‫جنگیدند‘ ‪ -‬مالکان زمین بودند و همراه زمین مالک ساکنان آن زمین ها نیز بودند‪ .‬جنگجوی سواره یکتنه حاکم‪ ٬‬قانونگذار و‬
‫قاضی محصوالت امالک خود بود‪ .‬او زمین را‪ ٬‬در برابر خدمات جنگی خود‪ ٬‬از پادشاه به امانت می گرفت‪ .‬در آن روزها پولی‬
‫در کار نبود که بشود با آن ’دستمزدها و هزینه ها را بپردازد‘ از آنرو کاری از دست وی برنمی آمد‪ .‬ثثث‬

‫اگر هم روزی وی اوضاع را بر وفق مراد می دید ‪ -‬طبیعت آدمی در برخی موارد‪ ٬‬همه جا همین است ‪ -‬آن امانت دار به پادشاه‬
‫که هیچ به خدا هم بندگی نمی کرد‪ ٬‬وظایف و مسئولیت های خود در برابر او را بدست باد می سپرد و خود را پادشاه می نامید‪.‬‬
‫پادشاه می توانست واسال سرکش را رام کند‪ ٬‬اما نخست می باید ارتشی آماده می ساخت‪ .‬آن ارتش از سربازها تشکیل نمی شد ‪-‬‬
‫از کجا می باید پول دستمزدهای آنانرا درمیاورد؟ ‪ -‬بلکه از جنگاوران دیگر تشکیل می شد و بجای دستمزد می باید به آنها زمین‬
‫می بخشید‪ .‬اما ابتدا می باید آن ’امکان‘ را تصرف می کردند‪ .‬از دید الیاس جوامع سده های میانه آغازین‪ ٬‬مانند جوامع امروزی‪٬‬‬
‫برپایه رقابت و توسعه استوار بوده است‪.‬‬

‫قلمرو های شاهزادگان چگونه پدید می آمدند؟ به اینگونه که تنی چند از چنگاوران از دیگران نیرومندتر بودند‪ .‬برای چه آنها‬
‫قلمرو های خود را از دست میدادند؟ برای آنکه بعضی وقت ها شماری از زیر دستان در برابر موقعیت انحصاری و زورگویی‬
‫های او دست به یکی می کردند‪ ٬‬بعضی وقت ها هم نسل بعدی آنها کفایت و کیاست کشورداری نداشتند‪ .‬به این دلیل تاریخ سده‬
‫های میانه جنگ و ستیز بی پایان میان دوک ها‪ُ ٬‬کنت ها و پادشاهان بوده است‪ ٬‬امپراتوری های بزرگ بجای همگرایی اقتصادی‬
‫و اجتماعی پیوسته دستخوش نیروهای فروپاشی بود‪ .‬وحدت کشورداری آنها را تصرفات بیشتر و نیروی فیزیکی فراهم می آورد‪.‬‬
‫الیاس از نوعی ’قانونی طبیعی‘ جامعه فئودالی می گوید و ادعا می کند همین در مورد فرهنگ های دیگری نیز که سطح رشد‬
‫اجتماعی‪-‬اقتصادی مشابه دارند‪ ٬‬صدق می کند‪ .‬بگفته مارکس در یک چنین جامعه ای مناسبات مردم به کار شان و محصول‬
‫کارشان روشن و ساده می باشد‪ .‬پس آن می باید در روابطی هم که آنها با یکدیگر دارند صدق کند‪ .‬این‪ ٬‬بدان معنی نیست که آن‬
‫مناسبات از هر باره خوب و خوشایند بود‪’ .‬مجبور کردن دیگران‘ در مقایسه با ’اجبار خویشتن‘‪ ٬‬هم از باره تعلیم و تربیت و هم‬
‫از باره زندگی اجتماعی به مراتب روشنتر است‪ .‬اجبار دیگران ( مجبور کردن دیگران) در سیستم اجتماعی‪-‬اقتصای فئودالی‬
‫ریشه دوانده بود‪ ٬‬که هم ساده است و هم آنرا بروشنی می شود دید‪ .‬اگر رعیت با ارباب خود یا همراهان وی رو در رو درمیامد‪٬‬‬
‫می باید از سر راه او کنار میرفت و کالهش را بر میداشت‪ ٬‬نه به پیروی از این یا آن قانون مقررات رانندگی و رفت و آمد که آن‬
‫یک اجبار بود؛ اگر او از اینکار سر بازمیزد‪ ٬‬گزارش پلیسی در کار نبود‪ ٬‬همان جا حساب اش را کف دستش می گذاشتند‪ .‬امکان‬
‫فرجامی خواهی وجود نداشت‪ ٬‬دادگاهی برای رسیدگی به تخلفات مقامات دولتی در کار نبود‪ .‬البته او می توانست برای درآمدن در‬
‫برابر دیگری قیامی را سازماندهی کند‪ ٬‬اما اگر شکست می خورد‪ ٬‬کارش ساخته بود‪ .‬در آن روز ها‪ ٬‬به مفهوم امروزی‪ ٬‬بحران‬
‫‪94‬‬

‫اقتصادی نمی دیدی‪ :‬آن ناراحتی های غیر قابل توضیح‪ ٬‬بی آنکه کمبودی در گوارش زندگی اقتصادی دیده شود‪ ٬‬پیش می آید و‬
‫میلیون ها آدم بیکار می شود و نان شان بریده می گردد‪ .‬البته در آن دوره گرسنگی و سختی بود؛ گاه به سبب خشکسالی‪ ٬‬گاه‬
‫جنگ و غارت‪ .‬بدین سان تا هنگامی که زندگی شخصی و اجتماعی تا حد زیاد توسط اجبار طبیعی و اجبار دیگران تنظیم می شد‪٬‬‬
‫خلبان اتوماتیکِ فرامن بسازند و بسوزند‪٬‬‬
‫ِ‬ ‫می شد حدس زد که آدم ها ناگزیر بودند بدون دانش و آگاهی جامعه شناسانه‪ ٬‬بدون‬
‫بیگمان کسانی که پرخاشگری خود را ’ناخودآگاه به درن می ریختند و درونی می کردند‪ ٬‬آنها را به سرچشمه شان برمیگرداندند‪٬‬‬
‫یعنی به خودشان برمیگرداندند‘‪ ٬‬خوپد آسیب و زیان می دیدند‪.‬‬

‫مشخصه اجتماعی‪-‬اقتصادی جامعه فئودالی سده های میانی نخست‪ ٬‬ساختار کشاورزی بود با خود کفایی محلی و متناسب با آن‬
‫تقسم کار اندک‪ ٬‬کشورداری نسبتا ً ناپایدار که دستخوش نیروهای فروپاشی به سبب نبود وسیله پیوندی غیر از قدرت شمشیر بود و‬
‫در نهایت اجبار از سوی دیگران‪.‬‬

‫طبق ادعای الیاس همه آن مشخصه ها سیستم بهمپیوسته ای را پدید میاورد‪ .‬هنگامی که یکی یا چند تا از آن مشخصه ها معلوم‬
‫شود‪ ٬‬می توان بقیه را پیشبینی کرد‪ .‬اگر تغییرات یکی یا چند تا از آنها عیان گردد‪ ٬‬می توان تغییرات بقیه را‪ ٬‬در محدوده خاصی‪٬‬‬
‫پیشبینی کرد‪ .‬بدین سان می شود پیشبینی کرد‪ ٬‬تحوالتی که عادات روانی آدم ها از سده های میانه تاکنون دستخوش آن گشته‪ ٬‬از‬
‫’اجبار دیگران‘ بسوی ’اجبار خویشتن‘‪ ٬‬با دگرگونی هایی در زمینه اقتصادی‪-‬اجتماعی و کشورداری در پیوند بوده است‪ .‬آن‬
‫دگرگونی ها کدامین ها بوده است؟‬

‫ترکیب پیچیده ای از عوامل گوناگون دست بهم داد تا جامعه فئودالی کم کم شروع کرد به عوض شدن‪ .‬تولید کشاورزی فزونی‬
‫گرفت‪ ٬‬یکی از عوامل آن بهتر شدن خیش و گاوآهن بود که بکمک آن میشد بهتر عمیق‪-‬تر شخم کرد‪ .‬پیش از آن خیش را به‬
‫سینه اسب می بستند تا آنرا بکشد‪ .‬اما به سبب سنگین بودن آن نفس حیوان بند می آمد‪ .‬این گام به بهتر شدن حمل بار در مسافت‬
‫های بلند را میسر ساخت‪ ٬‬آنها به بهتر شدن راه ها انجامید‪ .‬با باال رفتن تولید کشاورزی‪ ٬‬جمعیت نیز افزایش یافت و مازاد تولید به‬
‫شهر ها سرازیر گشت‪ .‬مردم شهر ها نیازهای خود را تولید نمی کردند‪ .‬آنها ناگزیر بودند نیازهای شان را از بازار بخرند؛‬
‫بازارهایی که بدنبال افزایش محصوالت کشاورزی پدید آمده بود‪ .‬آدم های شهری می باید نیازهای خود را از طریق داد و ستد یا‬
‫انجام خدمات دستی رفع می کردند‪ .‬همچنانکه پیشتر در بررسی مارکس دیدیم‪ ٬‬در آن هنگام تولید کاال راه افتاده بود‪ .‬کاالها می‬
‫باید فروخته می شد‪ .‬بدین ترتیب میان مردمی که فاصله زیادی از هم داشتند‪ ٬‬ارتباط به وجود آمد؛ آنهم پیچیدگی هایی در پی آورد‬
‫که در نتیجه آن دیگر نمی شد با ’یک سیب‘ یا ’یک تخم مرغ‘ چیزی خرید‪ .‬بدین سان کم کم اقتصاد پایاپای جای خود را به‬
‫مدیریت پولی می داد‪:‬‬

‫آن هنگام که رعیت یا کشاورز خرده پا یک دهم محصول خود را به ارباب می آورد‪ ٬‬آن هنگام که زنجیره میان تولید کننده و‬
‫مصرف کننده خیلی کوتاه بود‪ ٬‬در واقع میان آنها حلقه واسطه ای نبود‪ ٬‬در آن جامعه نیازی به واحد محاسبه‪ ٬‬وسیله مبادله ای که‬
‫بشود به عنوان معیار مشترک برای مبادله همه اشیاء بکار برد‪ ٬‬دیده نمی شد‪ .‬هنگامی که افزارمندان توانستند در جایگاه واحدی‬
‫کار دست از دیدگاه اقتصادی استقالل یافت‪ ٬‬محصوالت کم کم از‬ ‫اقتصادی خود را از زمیندار و دربار ارباب بکنند‪ ٬‬هنگامی که ِ‬
‫طریق دست های زیادی و به واسطه زنجیره بلندی مبادله شد‪ ٬‬داد و ستد کارهای دستی مانند سبد بافی‪ ٬‬پیچیده تر گشت و آدم ها به‬
‫یک وسیله مبادله قابل حمل که می شد با آن هر نوع بده و بستانی را انجام داد‪ ٬‬نیاز پیدا کردند‪ .‬آنگاه که کار تنوع بسیار یافت و‬
‫مبادله سرزنده تر و پیچیده تر شد‪ ٬‬نیاز به پول نیز بیشتر گشت‪ .‬پول در اصل زایش دوباره بافت اجتماعی است‪ ٬‬نمادی برای داد و‬
‫ستد پایا پای در میان درهم تنیدگی زنجیره هائی از آدم ها که در آنها کاالها از حالت طبیعی خود در میاید و در مسیر مصرف‬
‫قرار می گیرد‪ .‬آدمی هنگامی به آن نیاز پیدا می کند که در درون جامعه ای که در آن داد و ستد پایاپای انجام می شود‪ ٬‬زنجیره‬
‫های بلندی پدید آمده باشد؛ یعنی آن نیاز در جامعه ای با تراکم جمعیت مشخص‪ ٬‬درهم تنیدگی و تمایز اجتماعی بیشتر نمایان می‬
‫شود (الیاس‪.)۵۳ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫همراه با تقسم کار تفاوت ها در میان گروه های مردم با کارکرد های اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ٬‬جدای از آنی که در جامعه فئودالی‬
‫امکان پذیر بود‪ ٬‬نیز فزونی گرفت‪ .‬آن تفاوت های اجتماعی‪-‬اقتصادی با یکپارچگی اجتماعی‪-‬منطقه ای همراه می شد‪ ٬‬برای آنکه‬
‫در جهان نوین دیگر نمی شد خودکامگی های ده یا سرزمین را حفظ کرد‪:‬‬

‫خیلی آهسته و کند رشد کرد [‪ ]...‬در جامعه غربی‪ ٬‬بخش اقتصاد پولی‪ ٬‬متمایز گشتن وظایف مختلف اجتماعی‪ ٬‬در هم تنیده شدن نواحی مختلف‪٬‬‬
‫وابسته گشتن توده های بزرگ مردم به یکدیگر به ُکندی پیش رفت‪ .‬همه این پیشرفت ها ابعاد یک فرایند اجتماعی بود ( الیاس‪٬ ۱۹۸۲ ۲٬ ٬‬‬
‫‪ .)۳۴‬ثث‬
‫‪95‬‬

‫همراه این دگرگونی ها عمر نیرو های فروپاشی یا جلوگیری کننده از تمرکز نیز که از نشانه های جامعه فئودالی بود‪ ٬‬بسر می‬
‫آید‪ .‬تمرکز سیاسی شکل می گیرد و در حکومت پادشاهی خود کامه به اوج خود می رسد‪ .‬چگونه استکه آن تمرکز پیش از این‬
‫میسر نمی شد و اکنون شد؟‬

‫اگر درجامعه ای محصول یک تکه زمین که بزرگی آن مشخص است‪ ٬‬نیازهای پایه ای روزانه‪ ٬‬از پوشاک و خوراک گرفته تا‬
‫وسایل خانه و زندگی را برآورده کند‪ ٬‬اگر تقسیم کار و مبادله کاالها از فواصل دور‪ ٬‬رشد رنجوری داشته باشد و بهمان سان راه‬
‫ها خوب نباشد ‪ -‬این ها جنبه های متنوع شکل ادغام می باشد ‪ -‬و وسایل حمل و نقل خوب پیشرفت نکرده باشد‪ ٬‬در آن صورت‬
‫وابستگی مناطق مختلف به همدیگر اندک خواهد بود‪ .‬پس از رشد وابستگی و درهم تنیدگی مناطق مختلف است که امکان پدید‬
‫آمدن نهاد های بیش و کم پایدار و مرکزی برای مناطق بزرگتر فراهم می گردد‪ .‬رو راست گفته باشیم‪ ٬‬تا آنها درست نشود‪٬‬‬
‫ساختار اجتماعی جلو آن امکان را خواهد گرفت (الیاس‪.)۳۴ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫مدیریت پول به شاهزادگان امکان داد با پول مالیات بگیرند و با آن پول نه تنها هزینه های خود و درباریان را‪ ٬‬که هزینه های‬
‫ارتش را نیز تامین کنند‪ .‬بدین سان انحصار مالیات و انحصار کاربرد خشونت پدید آمد؛ انحصار کاربرد خشونت پس از کشف‬
‫باروت صورت گرفت‪ .‬این دگرگونی های زیر پای جنگاور سواره را که کارش جنگیدن بود‪ ٬‬خالی کرد‪ .‬یک همچون شمشیر‬
‫زنی را که دست و بالش را زره و چیز های سنگین دیگر بسته بود‪ ٬‬مزدوران تازه کار و ناآزموده هم می توانستند با تیر بزنند و‬
‫از اسب بیاندازند‪ .‬دوران حکومت وی بر محدوده کوچکی که داشت به سر رسیده بود‪ .‬نباید فراموش کرد که این دگرگونی ها سده‬
‫طول کشید‪.‬‬

‫کم کم کار به آنجا کشید که هیچکس بدون اجازه اربابی که در مرکز بود‪ ٬‬اجاز استفاده از اسلحه‪ ٬‬تجهیزات یا هر نوع خشونت‬
‫بدنی را در قلمرو او نداشت‪ .‬این روندی کامالً جدید برای جامعه ای بود که در آن تمامی قشر اجتماعی‪ ٬‬با توجه به درآمد خود‬
‫می توانست از اسلحه و خشونت بدنی استفاده کند ( الیاس‪.)۲۱۳ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫از این گذشته به نظر می امد با افزایش اقتصاد پولی اعیان و اشراف موقعیت خود را از دست می دهند و تهی دست می گردند‪.‬‬
‫تنها راه بیش و کم آبرومندانه آن بود به جرگه افسران ارتش شاهی بپیوندند‪ ٬‬کاری که به راه و رسم زندگی پیشین شان نزدیکتر‬
‫بود‪ .‬از این را برخی ها می توانستند مورد لطف پادشاه قرار گیرند و در دربار او جایی بدست آورند‪ .‬پول درآوردن مانند‬
‫شهروندان دیگر یا آنهایی که با کار دست شان نان شب شان را در میاوردند‪ ٬‬در شان آنها نبود‪.‬‬

‫ثث ’تشکیل و تحول‘ تدریجی این مقام از جنگاوران حرفه ای تا نجبای درباری را ‪ -‬الیاس از آن با درباری شدن جنگاوران نام‬
‫می برد ( الیاس‪ - )۲۶۲ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬نمونه شگفتی انگیزی از اهلی سازی می باشد‪ .‬بگفته الیاس این پدیده به اروپا محدود نمی‬
‫شود‪:‬‬

‫نه تنها در اروپای باختری که در فرایند های شهروندی دیگر نیز‪ ٬‬برای نمونه در آسیای خاوری‪ ٬‬الگوسازی رفتاری‪ ٬‬در دربارهای بزرگ‪٬‬‬
‫مراکز انحصار خشونت و مالیات‪ ٬‬از اهمیت چشمگیر برخوردار است ( الیاس‪.)۲۶۸ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫بیخودی نیست که پژوهش پر حجم الیاس به بازنمایی همین درهم گره‪-‬خوردگی و درهم آمیختگی اقتصادی‪ ٬‬اجتماعی و سیاسی‬
‫می پردازد‪ .‬نوشته شدن نخستین کتاب در باره آداب درباری‪ ٬‬در سده سیزدهم‪ ٬‬با اهلی سازی رانش ها و مدیریت احساس ها و‬
‫سرمستی تاخت و تاز‪ ٬‬همراه و همهنگام بود؛ نه تنها در مورد نجبا که در مورد شهروندان و صنعتگران نیز‪:‬‬

‫سازمان انحصاری خشونت فزیکی‪ ٬‬معموالً فرد را از طریق تهدید مستقیم وادار به اجبار نمی کند‪ .‬فشار و اجباری که از این طریق پیوسته‬
‫روی فرد اعمال می شود‪ ٬‬با همه تنوعات آن‪ ٬‬غیر مستقیم می باشد که تا اندازه زیادی می شود آنرا پیش بینی کرد‪ .‬بخش بزرگی از این فشار و‬
‫اجبار‪ ٬‬به واسطه ارزیابی ها و سبک و سنگین کردن های خود فرد صورت می گیرد که معموالً به عنوان نیروی بالقوه و نهادی کنترل کننده‬
‫در جامعه حضور دارد‪ ( ... .‬الیاس‪.)۲۴۹ ٬ ۱۹۸۲ ۲٬ ٬‬‬

‫شاید بشود گفت این شرط سیاسی برای پدید آمدن فرامن فروید می باشد‪ .‬شرط اجتماعی ‪ -‬اقتصادی آن‪ ٬‬پیشرفت و رسیدن به‬
‫جامعه ای بود با تقسیم کار گسترده تر‪ ٬‬مدیریت پولی‪ ٬‬تولید کاالئی‪ ٬‬داد وستد و رفت و آمد‪ .‬همه این ها مستلزم ادغام بیشتر اعمال‬
‫انسانی می باشد‪:‬‬

‫پیوسته می باید رفتارهای مردم بیشتری باهم سازگار و هماهنگ می گشت‪ ٬‬بافت و تار و پود رفتارها و کارها می باید روز بروز از دقت و‬
‫سازمان دهی بیشتر برخوردار می شد تا اعمال و کارهای فردی در آن نقش اجتماعی خود را بجای آورد‪ .‬افراد ناگزیر می گشتند روز به‬
‫روز بیشتر رفتارهای شانرا متمایز‪ ٬‬همسان و پایدار سازند [‪ ]...‬به ویژه برای دگرگون گشتن دستگاه روانی در مراحل فرایند شهروندی‪ ٬‬می‬
‫باید تنظیم رفتار های متمایز و پایدارتر را به افراد‪ ٬‬از بچگی به صورت خود کار ( اتوماتیسم)‪ ٬‬یا اجبار خویشتن آموخت‪ ٬‬تا نتواند در برابر آن‬
‫بایستد‪ ٬‬حتی اگر آگاهانه آنرا بخواهد ( الیاس‪.)۲۴۲ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬
‫‪96‬‬

‫الیاس در باره جنگ ها هم گفته های جالبی دارد‪ .‬به سبب تشکیل انحصار ناپایدار توسط شاهزادگان‪ ٬‬در سده های میانه پیوسته‬
‫میان اشراف جنگ رقابت بود‪ .‬پس از آنکه پیشرفت های اجتماعی‪-‬اقتصادی تمرکز یافتن قدرت و اقتدار را میسر ساخت‪ ٬‬پس از‬
‫آنکه در کشورهایی که از آرامش داخلی برخوردار بودند‪ ٬‬انحصار کاربرد خشونت پدید آمد‪ ٬‬آدم ها ناگزیر گشتند در درون این‬
‫دولت ها با هم رفتارهای آشتی جویانه داشته باشند‪ .‬اما همستیزی یا پارادوکس این پیشرفت ها آن بود که شرایط این آرامش و‬
‫آشتی توسط یک سری جنگ ها و تصرفات خشونت بار به وجود آمد‪ ٬‬که الیاس از آنها با ’مراحل و ابزار های گریزناپذیر برای‬
‫صلح و صفای واحد های بزرگ‘ یاد می کند‪ .‬در پی این جنگ ها جامعه ای پدید آمد که در آن جنگ کارکردی نداشت‪:‬‬

‫جامعه در برابر زور آزمایی های نظامی آسیب پذیرتر گشت‪ ٬‬با افزایش تقسیم کار و در پی آن فزونی گرفتن وابستگی متقابل رقبا‪ ٬‬بیگمان‬
‫خطرها و ناآرامی عمومی بیشتر گردید ( الیاس‪.)۳۴۳ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫جنگ در یک جامعه نوین‪ ٬‬بکنار از زشتی و ناپسندی اخالقی آن که خیلی چیز ها می شود در آن باره گفت‪ ٬‬زیان بیشتری در پی‬
‫می آورد تا سود و هر چه تقسیم وظایف اجتماعی‪-‬اقتصادی و نیروی ویرانگری سالح ها افزایش می یابد‪ ٬‬آن زیان بیشتر می‬
‫گردد‪ .‬این دو در سراسر تاریخ تا به امروز چنین بزرگ نبوده است‪ .‬سده بیستم شتابان بسوی یک فرهنگ جهانی پیش می رود که‬
‫در آن‪ ٬‬برای روشن شدن افکار برخی ها می باید گفت‪ ٬‬با باال بردن قیمت یک بشکه نفت توسط کشورهای تولید کننده‪ ٬‬قیمت یک‬
‫بته کاهوی هلندی نیز باال می رود‪ .‬هر چه شبکه وابستگی بهمدیگر تنیده تر می گردد‪ ٬‬کاربرد جنگ به عنوان ابزاری برای‬
‫دستیابی به خواست های خود و پیروزی کاهش می یابد‪:‬‬

‫آدم ها روز بروز بیشتر نخستین تنش ها و تب و تاب های گروه بندی کشورهای گوناگونی را می بینند که خود را در سطح جهانی بنمایش می‬
‫گذارد‪ ٬‬گروهبندی هایی که کشورهای بسیاری را در برمیگیرد‪ ٬‬آدر همه جا سایه جنگی نابود کننده و برتری جویانه را می شود دید‪ ٬‬که بر سر‬
‫انحصار جهانی خشونت و از آن طریق بر سر برقراری خاموشی و وارفتگی جهانی می باشد ( الیاس‪.)۳۴۳ ٬ ۱۹۸۲ ٬ ۲ ٬‬‬

‫این را الیاس در سالهای سی ( سده پیش ‪ -‬م‪ ).‬نوشته‪ ٬‬اما تا به امروز درست از آب در نیامده است‪ .‬با این همه‪ ٬‬همین بُعد از‬
‫نظریه الیاس در باره تئوری شریف و آزمایش های دویچ روشنگری جالبی می کند‪ .‬پیشتر در این کتاب گفتیم که سفارشها و‬
‫رهنمودهای شریف مبنی بر یافتن اهداف فراگیربرای همه جهان‪ ٬‬به منظور تضمین صلح جهانی‪ ٬‬خام اندیشی است چون گریزی‬
‫از آن تضاد ها نیست و آنها در پاره ای موارد مشخص مثبت هم می تواند باشد‪ .‬مساله بیشتر بر سر ایجاد شرایطی است که بشود‬
‫در آن‪ ٬‬تضاد ها را بدون دست یازی به خشونت و کاربرد زور حل کرد‪ .‬آزمایش های مورتون دویچ نمونه روشنی از کاوش‬
‫برای یافتن چنین شرایطی می باشد‪ .‬پیرو تئوری شهروندی و فرهنگ اندوزی الیاس‪ ٬‬این تنها پس از یکدست و همگون شدن‬
‫اجتماعی‪-‬اقتصادی در بُعد جهانی‪ ٬‬تحت شریط رشد و پیشرفت باالی تکنولوژیکی و صنعتی میسر خواهد گشت‪ .‬در عصر کنونی‬
‫فرایند یاد شده با شتابی حیرت انگیز‪ ٬‬اما بدون رهبری‪ ٬‬همراه با تفاوت های مرحله ای در میان کشورها و بخش های گوناگون‬
‫جهان‪ ٬‬همچنین آشفتگی های اجتماعی و فرهنگی پیش می رود و پیامدهای آنرا نمی توان پیشبینی کرد‪ .‬علوم اجتماعی نمی تواند‬
‫پیشبینی کند‪ ٬‬بکمک آنها می توان روند ها و پیوستگی ها را عیان ساخت‪ ٬‬پس از آن و با گوشه چشمی به آن یافته ها‪ ٬‬با‬
‫خویشتنداری و شرط و شروط راه برون رفتی را پیشنهاد کرد‪.‬‬

‫بهمان سان بهتر است با نگرانی از خود پرسید اگر جامعه صنعتی نوین این چنین بی پروا و پرخاشگرانه به فرهنگ های دیگر‬
‫یورش ببرد‪ ٬‬که اغلب ساختارهای اجتماعی‪-‬اقتصادی بالکل متفاوتی دارند‪ ٬‬اما آداب و عادات روانی آدم ها بگونه ایست که در آن‬
‫جامعه کارآئی دارد‪ ٬‬نه در جامعه نوین و صنتعی‪ ٬‬چه پیامد های ناگواری به بار خواهد آورد‪ .‬الیاس رشد و پیشرفت را درون‬
‫سیستمی توصیف می کند که در آن نوین سازی آغاز گشته است و جنبه های گوناگون بیش و کم باهم دگرگونی می پذیرد‪ .‬حتی‬
‫در آنجا نیز تحوالت در مسیری بدون دست انداز و پستی و بلندی پیش نرفت و (نمی رود!)‪ .‬هنگامی که سیستمی بسیار پیشرفته‬
‫ای را ’وارد‘ جامعه دیگری میکنند‪ ٬‬میزان باالئی از ریشه کن شدگی اجتماعی و روانی را آشکارا در آنجا می توان دید‪.‬‬

‫تئوری الیاس در باره تحقیقات کوبن و گادزچاک‪ ٬‬همچنین مارش و همکاران وی چیزهایی می تواند بما بیاموزد‪ .‬اگر طبقه پائینی‬
‫از ’شاغلین بیکارشده‘ به وجود آید‪ ٬‬می توان حدس زد که پیشروی اعضای این طبقه پائین به باال محدود خواهد گشت‪ .‬راه‬
‫بازگشت برای آن رانده شدگان به آسانی میسر نخواهد شد‪ ٬‬بویژه برای نسل دومی که در آن شرایط به دنیا می آید و بزرگ می‬
‫شود‪ .‬بدین سان‪ ٬‬کم کم گروه هایی از مردم پدید می آید که در روابط اجتماعی‪-‬اقتصادی نقش و کاآئی ندارند و در شبکه مناسبات‬
‫اجتماعی‪-‬اقتصادی وظیفه ای را بجا نمی آورند‪ ٬‬الیاس آنها را خوب به تصویر می کشد و می گوید عادات رونی مورد نیاز برای‬
‫آن کار‪ ٬‬دیگر برای شان کارآئی ندارد‪ .‬بیگمان از پیامدهای یک چنین وضعیتی آنستکه عادات تربیتی‪ ٬‬تنظیم رانش و مدیریت‬
‫احساسات تدریجا ً با زیر‪-‬فرهنگ آنان سازگار می گردد‪ ٬‬تا جائی که آن نامگذاری بی در و پیکر باال را می شود در مورد آدم‬
‫هایی بکار برد که همیشه خدا در وابستگی و گوشه گیری می باید بسر برند‪ .‬همچنانکه از بررسی های پژوهشگران روی اوباشی‬
‫گری فوتبال به نظر می آید‪ ٬‬می باید در همین جا دنبال مهم ترین علت اوباشی گری فوتبال؛ همان چیزی گشت که برای‬
‫‪97‬‬

‫شهروندان محترم و کت و شلوار پوش بسیار نگران کننده است و در مقایسه با تبهکاری های یقه سفید ها ’بی فرهنگی‘ بسیار در‬
‫شمار آورده می شود‪.‬‬

‫باز سازیی که الیاس از تاریخ اروپا می کند‪ ٬‬با دو فرضیه فروید که در آغاز این بخش آوردیم همخوانی دارد‪ .‬جامعه اروپا از‬
‫اوایل سده های میانه تا سده هیجدهم ‪ -‬سده ای که الیاس این پژوهش را تا آنجا انجام داده ‪ -‬شهروندیی را از سر میگذراند که‬
‫تئوری فروید به طور ضمنی به آن اشاره می کند‪ .‬هرچه جامعه پیچیده تر گردد‪ ٬‬هرچه شکل گیری دولت پیشرفته تر باشد‪٬‬‬
‫ت غالب‪ ٬‬پیچیده تر می گردد و فرازش‪ ٬‬سرکوب یا منحرف ساختن رانش پرخاشگری تشدید می‬ ‫ساختار روانشناختی نوعِ شخصی ِ‬
‫یابد‪ .‬تئوری شهروندی الیاس بهتر از تئوری های دیگری‪ ٬‬که در این کتاب بررسی شده است‪ ٬‬می تواند به ادغام و همگونی‬
‫تکانشی‪ ٬‬اجتماعی‪-‬فرهنگی و عوامل تعیین کننده موقعیت ِی پرخاشگری و روا داشتن زور بیانجامد‪ .‬اکنون این پرسش پیش می آید‬
‫که آیا آن یارای ایستادگی در برابر آزمون انتقادی را هم دارد‪.‬‬
‫‪98‬‬

‫‪۱۱‬‬

‫تئوری شهروندی در بحث و بررسی‬

‫در باره تئوری الیاس که گاه از آن با فیگوراسیون‪-‬جامعه شناسی و گاه تئوری شهروندی یاد می شود‪ ٬‬خیلی مطلب نوشته شده‬
‫است ( کرانندونک‪ ۱۹۹۰ ٬‬را ببینید)‪ .‬در این بخش از شماری پژوهش ها نام می بریم که به طور مستقیم یا غیر مستقیم می توان‬
‫آنها را آزمایش فیگوراسیون‪-‬جامعه شناسی در نظر آورد‪ ٬‬هرچند اکثر آنها با آن قصد و نیت انجام نشده است‪ .‬به نظر می آید‬
‫برخی از نتایج بدست آمده تئوری یاد شده را تائید و برخی دیگر آنرا طرد می کند‪ .‬پیش از آنکه آن پژوهش ها از نظرتان بگذرد‪٬‬‬
‫می باید چند فرضیه را در این رابطه از آن تئوری استخراج و استنتاج کنیم‪ .‬بدون آن فرضیه ها نمی توان گفت کدامین داده های‬
‫پژوهش با تئوری همخوانی دارد و کدامین داده ندارد‪.‬‬

‫الیاس تئوری خود را بر پایه رویدادی های دوره خاصی از تاریخ اروپا رشد داده است‪ :‬سده های میانه آغازین تا و با سده‬
‫هیجدهم‪ .‬در واقع آن چندان هم تاریخ اروپا نبود‪ ٬‬بلکه تاریخ فرانسه بود‪ ٬‬که از این دیدگاه نه تنها در چشم الیاس که از دید هم‪-‬‬
‫دوره ای های او نیز پیشتاز بود‪ .‬بگفته الیاس آن دوره رشد و تکاملی از مدیریت و رهبری اندک عواطف تا رهبری نیرومند و‬
‫باالی عواطف را نشان می دهد‪ .‬آنهم پیامد تکاملی بود که در آن جامعه فئودالی‪ ٬‬با زنجیره های وابستگ ِی متقابل رشد اندک‪ ٬‬با‬
‫شکیل گیری محدود و پایین دولت‪ ٬‬کم کم به چهره جامعه ای درآمد که زنجیره های وابستگی متقابل بلند و پیچیده ای داشت‪ ٬‬با‬
‫دولتی که انحصار کاربرد خشونت را برای خود می خواست‪ .‬اگر تاریخ دانان بتوانند نشان دهند‪ ٬‬الیاس منابع خود را با یکسو‬
‫نگری یا نادرست تفسیر کرده است‪ ٬‬یا برخی رویدادها را نادرست بازسازی کرده است و بر آن بنیاد به بازسازی دیگری از‬
‫تاریخ اروپا رسیده است‪ ٬‬آنگاه می توان نتیجه گرفت که آن مغایر با جامعه شناسی شکل دهی می باشد‪ .‬در این بخش از کتاب‬
‫نمونه ای از یک چنین تحقیقی را خواهیم آورد‪.‬‬

‫مساله هنگامی بیشتر جالب خواد شد که بخواهیم بخش هایی از آن تئوری را بیازمائیم که خود الیاس آنها را نیازموده است‪ .‬آن‬
‫تئوری در گستره بزرگتری کاربرد دارد تا کاربرد آن تنها در خصوص تاریخ اروپا‪ .‬گمان می رود همه جوامع میان ساختارهای‬
‫اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ٬‬سیاسی و روانشناختی یاد شده را بنمایش میگذارد‪ .‬در جوامعی که یکدستی و همگونی اجتماعی‪-‬اقتصادی و‬
‫شکل کشورداری پیشترفته تری دارند‪ ٬‬می باید مردم مدیریت احساسی و عاطفی بیشتری داشته باشند تا جوامعی که در آنها‬
‫همگونی اجتماعی‪-‬اقتصادی محدود است و شکل دولتی کمتر پیشرفته ای دارند‪ .‬از اینرو می باید جامعه شناسی‪ -‬شکل دهی را نه‬
‫تنها یک تئوری تاریخی در نظر گرفت که فرایند پیشرفت در درون شهروندی اروپا را تصریح میکند‪ ٬‬بلکه می باید آنرا تئوری‬
‫فراگیری در نظر آورد که همبستگی میان ساختارهای اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ٬‬کشورداری و روانشناختی ( یا شکل دهی ها ) را‬
‫توضیح می دهد‪ ٬‬بکنار از اینکه آیا آن جوامع دستخوش دگرگونی گشته باشد یا نه‪ .‬این امکان می دهد موادی غیر از مواد اروپائی‬
‫را نیز بکار برد‪ .‬بدینسان نه تنها گستره تئوری بگونه چشمگیری فراختر می گردد‪ ٬‬که امکان آزمودن انتقادی آن نیز بیشتر می‬
‫شود‪ .‬بهتر است از شماری ملت ها و فرهنگ هائی نیز که باختری نیستند‪ ٬‬در این آزمون های ارزیابی تطبیقی بهره ُجست‪ .‬مردم‬
‫اس الیاس‘ فراتر از سده‬
‫و ملیت هایی که در اینجا آورده می شوند‪ ٬‬درجاتی از سازمان اجتماعی و تقسیم کار دارند که بر پایه ’مقی ِ‬
‫های میانه آغازین نمی رود‪ .‬با این همه اگر به یک یا چند ملیت برخورد کنیم‪ ٬‬که آداب آنها اشکال نشست و برخاست میان آدم ها‪٬‬‬
‫پیرو تئوری الیاس ’درباری‘ است یا پرخاشگری و کاربرد زور در آنها به اندازه ما سرکوب میگردد و ناپسند شمرده می شود‪٬‬‬
‫این با آنچه که پیرو تئوری می توان انتظار داشت‪ ٬‬در تضاد خواهد بود‪ .‬همچنین اگر به مردمی برخورد کنیم که از باره فرهنگی‬
‫خشونت زیادی را می پذیرد‪ ٬‬آن نیز با تئوری در تضاد خواهد بود‪ ٬‬حتی اگر سازمان اجتماعی‪-‬اقتصادی و کشورداری آنها و‬
‫سطح مدیریت عاطفی شان به طور نسبی پیشرفته باشد‪.‬‬
‫‪99‬‬

‫در زیر نمونه هایی از پژوهش های فرهنگی‪-‬مردمشناسی می آوریم‪ .‬برخی از آنها را در چند کلمه جمع بندی می کنیم‪ ٬‬بی آنکه‬
‫منظور دیگری غیر از ارائه تصویری کلی داشته باشیم‪ ٬‬برخی های دیگر را به تفصیل بررسی می کنیم‪ ٬‬برای آنکه آنها به نظر‬
‫می رسد با انتظاراتی که از تئوری داریم تضاد دارد‪ .‬همچنانکه گفته شود تحقیقی تاریخی نیز به این خواهیم افزود؛ از آن تحقیق‬
‫تصویری دیگری حاصل می شود تا طرحی که الیاس میدهد‪ .‬این بخش را با جمع بندی کوتاه نقدی بر جنبه های شکل دهی‪-‬جامعه‬
‫شناسی دو پژوهش آخری همرا با پاسخ دو پژوهشگری را که از آنان انتقاد شده است‪ ٬‬به پایان می بریم‪.‬‬

‫پژوهش میان‪-‬فرهنگی‬
‫هرچه تسلیحات ابتدائی باشد مبارزه انسانی تر می باشد؟‬
‫در نگاه نخست گمان می رود مردم شناسی فرهنگی دالیل مقنعی عرضه می کند‪ ٬‬مبنی بر اینکه شور و شیفتگی جنگ و‬
‫پرخاشگری توی خون آدمی یا مرد ها ست‪ .‬در میان قبایل کرو و شایین‪ ٬‬از قبایل سرخپوستان امریکای شمالی‪ ٬‬جایگاه هرکسی را‬
‫جنگندگی او تعیین می کرد؛ وسایل شخصی آنها را غنائمی تشکیل می داد که از قبایل دیگر به غارت برده بودند‪ .‬در میان قبیله‬
‫گله دار بوران در افریقای خاوری‪ ٬‬مرد جوانی که نمی توانست غنیمتی را از دشمن به یغما ببرد‪ ٬‬شانس خود در بازار ’زن‬
‫گرفتن‘ را از دست می داد؛ در میان بوران ها‪ ٬‬هر کسی که دشمن واقعی خود را میکشت‪ ٬‬اجازه می یافت گوشواره داشته باشد‪٬‬‬
‫بازوبند آهنین ببندد وطره ای (موی سر) مخصوص داشته باشد‪ ٬‬اگرچه هیچ آموزش پیشین روانشناسی واشکافی نداشت‪ ٬‬اما نمادی‬
‫از فلوس ( آلت مردانگی) بشمار آید‪ ٬‬سوگلی زنها شود‪ .‬در میان آیاتمول ها‪ ٬‬قبیله ای در گینه نو‪ ٬‬شان و جایگاه آدمی در مقام‬
‫سربُر با زیور آالتی که از خود آویزان می کرد‪ ٬‬مشخص میگشت‪ .‬سربُر های موفق در جشن های ده بیشترین توجه را دریافت‬
‫می کردند‪ .‬آنها در میان زنان محبوبیت بیشتری داشتند‪ .‬اگر در میان آزتک ها ‪ -‬فرهنگ بسیار پیشرفته ای در مکزیک‪ ٬‬که‬
‫اسپانیائی ها پس از پیروزی بر آنها‪ ٬‬از میان بردند ‪ -‬پسری به دنیا بیاید‪ ٬‬آروز می کنند در آینده جنگاور بشود؛ مامائی که بند ناف‬
‫او را بریده است‪ ٬‬آنرا به جنگجوی کهنه کاری می دهد تا آنرا در میدان جنگ بخاک بسپارد ( کلندینن‪ ۱۱۲ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬؛ زانتویک‪٬‬‬
‫‪ .)۳۴ ٬ ۱۹۹۲‬کارائیبی ها‪ ٬‬مردمی که هنوز بازمانده های آنان در ونزوئال‪ ٬‬هر دو گینه ( آن زمان به دو بخش گینه باالیی‬
‫[بیسائو] و پائینی تقسیم شده بود ‪ -‬م‪ ).‬و سورینام بسر می برند ‪ -‬به برآوردی ‪ ٪ ۹۰‬از ملیت های امریکای جنوبی به خاطر‬
‫بیماری های مسری که سفید های مهاجر با خود برده بودند‪ ٬‬از پای درآمدند ‪ -‬پیش از آنکه به تاخت و تاز بپردازند‪ ٬‬خود را با‬
‫رقص جنگ و کشتار آماده می کردند و در آن جشن آبجوی می خورند که در آن از جمله تکه هایی از مغز‪ ٬‬جگر و قلب دشمنان‬
‫شکست خورده ریخته شده بود؛ از آن گذشته زنها آنان را با تازیانه می زدند تا آنها هم کشته شدگان جنگ را تا جایی که می شود‬
‫با بی رحمی تکه پاره کنند ( نیل وایت هد‪ .)۱۵۲ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬از دید مردم شناسان نقش جنگندگی در بیشتر جوامع قبیله ای و سنتی‪٬‬‬
‫بخش مهمی از راه و رسم زندگی مردانه بشمار می آمد ( گلد اشمیت‪ .)۸-۶ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬نزدیک به همه افسانه ها و حماسه های‬
‫جوامع باستانی با پهلوانان فرا‪-‬آدمی و فرا‪-‬طبیعی پیوند می خورد( کالرک‪ .)۸۵ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬در کشورهایی که جنگ پاره گسست‬
‫ترفارتن و‬ ‫ناپذیری از زندگی آنها گشته‪ ٬‬مانند افغانستان‪ ٬‬ایران‪ ٬‬لبنان‪ ٬‬اوگاندا‪ ٬‬معموالً به کودکان آموزش های جنگی می دهند ( ِ‬
‫لوگوتِتی‪ ۱۷۶ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬؛ طاهری‪ ٬ ۱۹۸۸ ٬‬بخش ‪ .)۱۲‬به طور کلی‪ ٬‬جوامع قبیله ای درصد کشته های جنگی باالتری داشت تا‬
‫جوامع نوین ‪ -‬سخن بر سر درصد است‪ ٬‬نه تعداد مطلق ‪ -‬با پیشرفت تکنولوژی‪ ٬‬رسم معمو ِل کشتار اسرا‪ ٬‬بجای افزایش‪ ٬‬کاهش‬
‫یافت ( اوتربین‪ ۹۲۹-۹۴۵ ٬ ۱۹۷۷ ٬‬؛ کارنیرو‪ .)۱۹۹ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬شمار فرهنگ های آشتی جو و صلح طلب بسیار اندک است؛‬
‫برآوردها‪ ٬‬پا به پای مراحل پیشرفت پژوهش و معیار های بکار گرفته شده‪ ٬‬از ‪ ۱۱‬در ‪ ۱۳۰‬تا ‪ ۴‬در ‪ ۵۰‬نوسان دارد و اگر توجه‬
‫خود را از جوامع قبیله ای و سنتی به جوامع بیش و کم پیشرفته از باره سیاسی معطوف کنیم‪ ٬‬آن تصویر خوشبینانه نخواهد شد (‬
‫می توانید مک کائولی‪ ۱۳ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬؛ گریگور‪ ۱۰۶ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬را ببنید)‪ .‬ثث‬

‫در پاره ای موارد آن بدتر از آنست که لورنز فرض را بر آن می نهد‪ .‬به نظر می رسد داده های بررسی ها و پژوهش ها‪ ٬‬صحت‬
‫این ایده او را تائید نمی کند که همپای پیشرفته تر و پیچیده تر شدن تسلیحات و کمتر شدن جنگ های رو در رو با حریف‪ ٬‬ترمز‬
‫خشونت روی آدمی کمتر می گردد‪ .‬در زامبیا تاخت و تاز و غارت کار هر روزه بود‪ ٬‬اغلب آنها را براه می انداختند تا مردانگی‬
‫پسر های نوجوان را در آغاز آن راه بیازمایند‪ .‬بدین سان دهات را به آتش می کشیدند‪ ٬‬همه آنها را خاکستر می کردند و ساکنان‬
‫آنها را‪ ٬‬بی آنکه شناختی از آنان داشته باشند‪ ٬‬با بی رحمی می کشتند (هویگه‪ .)۲۷ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬نویرها‪ ٬‬قبیله ای در افریقای خاوری‪٬‬‬
‫دست کم هر سه سال یکبار به سرزمین های دینکاها شبیخون می زدند و حتی به پیرزن ها و نوزادهای آنان نیز رحم نمی کردند‬
‫( ورسلی‪ .)۲۹۶ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬این واقعیتی شناخته شده در میان توپینامبا ها‪ ٬‬قبیله ای از سرخپوستان برزیلی است که همواره در حال‬
‫جنگ بودند و اسرای جنگی را چندان شکنجه می دادند تا بمیرند؛ این عمل مانند آدمخواری آئین ِی پیشا‪-‬کلمبی ( پیش از کشف‬
‫امریکا در سال ‪ ۱۴۹۲‬توسط کریستوفر کلمبوس ‪-‬م‪ ).‬معمول بود‪ .‬در آن روزگار آنها بیشتر به قصد گرفتن اسیر به جنگ می‬
‫رفتند‪ .‬در برخی از قبایل هنگام جشن های آدمخواری اندام های اسرای زنده را می بریدند و جلو چشم آن نگون بخت می‬
‫خوردند‪ .‬اغلب کسانی را که نگران بودند‪ ٬‬به شدت تشویق می کردند در مراسم خوردن شرکت کند (کارنِیرو‪ .)۲۰۳ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬می‬
‫‪100‬‬

‫باید این بدگمانی را داشت‪ ٬‬درست هنگامی که اسلحه ها بسیار ابتدائی است ساز و کارهای ترمز کننده پرخاشگری و خشونت‬
‫خوب کار نمی کند‪ .‬البته این زیاد بچشم نمی آید؛ که دیدن زجر کش شدن دشمن بر سنگدلی بیشتر با او می افزاید ( پاداشی برای‬
‫بی رحمی و سنگدلی)؛ در پشتیبانی از این تئوری که در اندرون آدمی خشونتی افسار گسیخته النه گزیده‪ ٬‬می باید دائرة المعارف‬
‫چند جلدی نوشته شود‪ .‬در یک چنین کتابی بیگمان آزتک ها جایگاه برجسته ای خواهند داشت‪.‬‬

‫اینگا کلندینن‬
‫(‪.‬تاریخ‪-‬دان‪ ٬‬نویسنده و مردم شناس استرالیایی ‪ ۱۷‬اوت ‪ ۱۹۳۴‬تا ‪ ۸‬سپتامیبر ‪- ۲۰۱۶‬م‪).‬‬

‫در گاهشمار آزتک ها یک سال هیجده ما ِه بیست روزه داشت‪ ٬‬به اضافه پنج روز ’بد شگون‘‪ .‬در هر ‪ ۵۲‬سال آزتکی‪ ٬‬یکبار این‬
‫روزها درست به آخر سال می افتاد‪ .‬برای جلوگیری از بالی آسمانی‪ ٬‬که پیرو افسانه ها و باورهای آنان احتمال وقوع آن تحت آن‬
‫شرایط زیاد بود‪ ٬‬در پایان آخرین روز دسته ای از کشیش ها راهی کوهی در نزدیکی پایتخت تنوکتیتالن می شدند که امروزه‬
‫مکزیکوسیتی نامیده می شود‪ ٬‬تا زندانی یی را که با وسواس فراوان انتخاب کرده بودند قربانی کنند‪ .‬بیدرنگ پس آنکه صورت‬
‫فلکی پلیاد در آسمان نمایان می شد‪ ٬‬آن بدبخت را که زنده بود محکم به سنگی می بستند و آتش بزرگی روی سینه او برمی‬
‫افروختند‪.‬‬

‫طبق برآوردهای خویشتندارانه ازتک ها هر سال چندین صد تن ‪ -‬زندانی‪ ٬‬برده حتی بچه های خود ‪ -‬را قربانی می کردند‪ .‬در آن‬
‫آئین های نیایش که انبوه مردم در آن ها شرکت می جستند‪ ٬‬کشیشی که چند تن از دستیارانش دست ها‪ ٬‬پاها و سر قربانی را محکم‬
‫گرفته بودند‪ ٬‬با چاقو سینه او را می شکافت‪ ٬‬قلب او را که هنوز زنده بود‪ ٬‬در میاورد‪ .‬پس از آن سرش را می بریدند و از تن جدا‬
‫می کردند تا نگهدارند‪ .‬کشیش قلب او را که هنوز می تپید به یکی از خدایان پیشکش می کرد و بدن را که خون از آن روان بود‪٬‬‬
‫از پله ها به پائین غل می داد؛ بخشی از آن سهم خانواده جنگاوری بود که او را به اسارت گرفته یا خریده بود‪ .‬در اوج آن‬
‫روزها‪ ٬‬خون قربانیان بی شماری از پله ها به پائین روان میشد ( کلندینن‪ ۲۱۶ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬؛ زانتویک‪.)۱۵۰ ٬ ۱۹۹۲ ٬‬‬

‫آیا آزتک ها ددمنش بودند؟ این پرسش بی جائی است‪ .‬اینگا کلِندینن که بخش عمده این نوشته از تحقیق تحسین برانگیز او به وام‬
‫گرفته شده است‪ ٬‬از چیره شدن غم و اندوهی می گوید که در طول تحقیق بلند مدت او از آزتک ها پاره ای اوقات بر او چیره می‬
‫شد و اعتماد او به انسانیتی را‪ ٬‬که همه ملیت ها آنرا به اشتراک دارند‪ ٬‬متزلزل می کرد‪ .‬کشتار توده ای‪ ٬‬که دقیق برنامه ریزی می‬
‫شد و از روی دیوان ساالری به اجرا درمیامد‪ ٬‬نه بر سبیل تصادف‪ ٬‬که دقیق و برپایه گاهشمار دینی‪ ٬‬او را به تفکر در باره رویداد‬
‫های سده خود می انداخت که در تصور هیچ آدمی نمی ُگنجد‪ .‬اگر این ددمنشی و درنده خوئی نیست‪ ٬‬پس چیست؟‬

‫بگذارید گوشه ای از این سنت جهنمی را کمی موشکافی کنیم ( کلندینن‪ .)۱۰۵ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬در هر سال ( سال آزتکی) یکبار مرد‬
‫جوانی از میان اسرای جنگ ِی جنگاوران‪ ٬‬برگزیده می شود تا نماینده تِزکت الیپوکا (در افسانه های آزتک ها خدای شب و آسمان‬
‫شب بشمار می آید ‪ -‬م‪ ٬).‬خدای همه دان و همه توان‪ ٬‬نمونه برجسته جادوگران‪ ٬‬خداوند همین جا و هم اکنون‪ ٬‬آنکه سرنوشت آدمی‬
‫در دست اوست و از خدایان بزرگِ زیارت‪-‬گاه بزرگ آزتک هاست‪ ٬‬باشد‪ .‬او را که از میان ده کاندیدای خوب آموزش دیده در‬
‫پیش کشیشان به خاطر زیبائی و برازندگی های چشمگیرش از باره جان و تن برگزیده شده‪ ٬‬خو ِد موکته زوما‪ ٬‬رهبر همه آزتک‬
‫ها‪ ٬‬با گرانترین و زیباترین رخت ها و آرایه ها می آراید؛ که نشانه ای از کرنش و سر فرود آوردن آزتک ها بشمار می آید‪ .‬بر‬
‫سر او تاجی از گل می گذارند و به پاهایش زنگوله های زرین می بندند‪ .‬موهای او را باز میگذارند و صورتش را به نشانه این‬
‫که در حالت تقدس بسر می برد‪ ٬‬سیاه می کنند‪ .‬او را که آن هشت تن همراه در میان گرفته اند‪ ٬‬با آهنگ نی و همراه با صدای‬
‫زنگوله های بسته شده به پاهایش‪ ٬‬در کوچه های تنوکتیتالن ( روزگاری‪ ٬‬در سده دوازده پایتخت آزتک ها بوده است ‪ -‬م‪).‬‬
‫میگردانند؛ از هر کوچه ای که آنها می گذرند‪ ٬‬مردم از خانه های شان بیرون می آیند تا به تماشا و تحسین او پردازند‪ .‬در یکی از‬
‫روزهای پایانی که نزدیک به پایان سال بود‪ ٬‬موهای او را مانند موهای جنگاوران بسیار کارکشته می بستند‪ ٬‬سپس چهار زن به او‬
‫پیشکش میکردند‪ .‬در طول پنچ روز آخری او شادی کنان و پای کوبان با همراهان خود‪ ٬‬همچون پادشاهی‪ ٬‬به همه جاهای مقدس‬
‫شهر حکومت می کرد ‪ -‬موکته زوما خود را از دید مردم دور میداشت‪ .‬چون روز آخر فرا می رسید‪ ٬‬او سوار بر زورقی‪ ٬‬با‬
‫همراهان خود به جزیره ای در نزدیکی شهر می رفت‪ .‬در آنجا زنانش او را بدرود می گفتند‪ .‬پس از آن او و همراهان راهی‬
‫نیایشگاه می شدند‪ .‬در لحظه ای که او خود انتخاب می کرد‪ ٬‬از پله ها باال می رفت‪ ٬‬با هر پله ای که باال می رفت آهنگ نی زدن‬
‫او قطع می شد تا به باالترین پله میرسید‪ ٬‬جائی که کشیش ها به انتظار او ایستاده بودند‪ .‬آنگاه روی تخته سنگ قربانی دراز می‬
‫کشید‪ .‬هم‪-‬هنگام با دست بکار گشتن کشیشان‪ ٬‬از دور دست صدای نی زدن تِزکت الیپوکا ( در مکزیک به معنی مرد جوان هم‬
‫می باشد‪-‬م‪ ).‬تازه برگزیده شده بگوش می رسید‪. ...‬‬
‫‪101‬‬

‫آیا آزتک ها ددمنش بودند؟ تا جائی که می شود دید‪ ٬‬نشانی از ددمنشی و آزار رسانی به قربانیان دیده نمی شود‪ .‬جنگاوری که‬
‫اسیری را برای برآورده کردن نیاز تخته سنگ قربانی گرفته است‪ ٬‬در تمام مدت از تندرستی او پرستاری می کند‪ ٬‬او را ‘فرزندم’‬
‫می خواند‪ ٬‬او باژگونه آن مامائی است گفته می شود که به زایمان فرزند پسری کمک می کند و روشنی را به او ارزاانی می‬
‫دارد‪ ٬‬پس به جایگاه یک جنگاور بر کشیده می شود‪ ٬‬چرا که ’یک زندانی‘ می سازد ( زانتویک‪ .)۳۵ ٬ ۱۹۹۲ ٬‬فرهنگ آزتکی که‬
‫با ’مقیاس الیاس‘ فرهنگ کم و بیش پیشرفته ای می باشد‪ ٬‬از سر تا پا مذهبی بود‪ ٬‬مذهبی که برپایه قربانی کردن آدمی استوار بود‬
‫( کرو‪ ۵۸ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬؛ زانتویک‪ ۵۹ ٬ ۱۹۹۲ ٬‬را ببینید)‪ .‬یکی دانستن نماینده خدا و قربانی محکوم به مرگ‪ ٬‬شاید کمتر عجیب به‬
‫نظر آید‪ ٬‬اگر به این بیاندیشیم که‪ ٬‬هرچند بدان عمل نمی شود‪ ٬‬اما در سرزمین های کاتولیک باختری‪ ٬‬تصویر مسیح به صلیب‬
‫کشیده شده و شام مقدس را در همه جا می بینی‪.‬‬

‫از این گذشته قربانی کردن تنها کار کشیشان بود‪ .‬مراسم در باالی نیایشگاه هایی که به صورت هرم های پلکانی ساخته شده بود‬
‫انجام میشد‪ ٬‬تا بجز معدودی از دعوت شدگان که در صف جلو بودند‪ ٬‬مردم دیگری که آمده بودند آنرا نبینند‪ ٬‬یا خیلی اندک ببینند‪.‬‬
‫چیز دیگری هم بچشم می آمد که می باید آنرا یادآور شد؛ خیلی کم پیش می آمد قربانی نخواهد از پله ها بخواست خود باال رود و‬
‫دست اندار کاران ناچار شوند او را به زور و خشونت کشان کشان به باال ببرند‪ .‬نشانه هایی هم هست که نشان می دهد قربانی را‬
‫با راه های ظریف روانشناختی و همچنین با بهره گیری از الکل و دارو آماده می کردند‪ .‬آنچه خیلی راز آلود می باشد‪ ٬‬آنست در‬
‫برخی از جشن های پیشکش کردن قربانی‪ ٬‬که نمونه شناخته شده آن تزکت الیپوکا می باشد‪ ٬‬همکاری کامل قربانی را می‬
‫خواستند‪ .‬نه تنها در کوتاه مدت که مانند مثال باال‪ ٬‬که از یک سال پیش‪ .‬بدون همکاری او روی اجرای کامل نقشی که مدت ها‬
‫روی آن تمرین و بررسی شده بود‪ ٬‬همه برنامه های چیده شده در آن آئین بزرگ توده ای بر باد می رفت‪ .‬از هرچه هم بگذریم‪ ٬‬آن‬
‫آئین مانند هر آئین و نمایش دیگر نبود‪ .‬نه تنها آزتک ها که قربانیان نیز‪ ٬‬برگزیده شدن خود برای نقش تازکت الیپوکا را برتری و‬
‫امتیازی مهم بشمار می آوردند‪ .‬با این وصف‪ ٬‬آیا باز هم می شود از ’قربانی‘ سخن گفت؟ کلندینن از ’افسون و فریبندگی‘ شهوان ِی‬
‫مردی جوان‪ ٬‬خوش اندام و خوش سیما می گوید که می باید کشته شود‪ ٬‬برای همین به سوگند خوردن شماری از جوانان‬
‫سرخپوستان امریکای شمالی اشاره می کند که با خود پیمان می بندند در جنگ به جستجوی مرگ بروند‪’ ٬‬سگهای دیوانه مرگ‬
‫می جویند‘ ( کالندیننو ‪ .) ۱۰۷ ٬ ۱۹۹۱‬شهوت‪ ٬‬خشونت‪ ٬‬آروزی مرگ‪ :‬گاهی از اوقات رفتار آدم ها مانند رفتار ذرات بنیادین‬
‫غیر قابل پیشبینی‪ ٬‬فریبنده و شگفتی آور می شود‪.‬‬

‫آیا آزتک ها دد منش بودند؟ آیا آن خشونت خونین که در جامعه آنها رخنه کرده بود‪ ٬‬غیر واقعی بود؟ آنرا خواهیم دید‪ .‬ما باور‬
‫نداریم که بال های آسمانی را می شود با افروختن آتشی روی سینه زندانی جوان و زنده دور ساخت‪ .‬اما اگر به آن باور می‬
‫داشتی‪ ٬‬برای آنکه همه کسانی که در دور و برت هستند به آن باور دارند‪ ٬‬برای آنکه آن بخشی از کیهان شناسی و خدا شناس ِی آن‬
‫فرهنگ سنتی و همگونی است که تو در آن فرهنگ بزرگ شده ای ‪ -‬آزمایش اش را بیاد بیاورید ‪ ٬-‬چه چیزی ’واقعی تر‘ از این‬
‫می تواند باشد که روی سینه زندانی زنده ای آتشی برافروزی تا مردم را از مرگ و بال نجات دهی؟ همه جنگ هایی را که برای‬
‫به چنگ آوردن آن قربانیان می شد‪ ٬‬نباید از چشم ملت های زیردست و برده های بازار بردگان‪ ٬‬که می باید از چشم انداز‬
‫جهانبینی آزتک ها برای رسیدن به هدفی واقعی دید‪ .‬آنها با اقوام آشنای خود پیمان می بستند در آوردگاه های ویژه ای بارها با هم‬
‫به پیکار بپردازند ‪ -‬همان آوردگاه هایی که بند ناف نوزادان پسر را خاک می کردند ‪ -‬تا بتوانند برای قربانی کردن‪ ٬‬زندانی های‬
‫بیشتری بگیرند‪ .‬آن پیکارها را ’رزم گل‘ می نامیدند ( زانتویک‪ .)۴۵ ٬ ۱۹۹۲ ٬‬پیداست که ما آزادیم کشتن زندانی را دد منشانه‬
‫ببینیم‪ ٬‬مگر آنکه از یاد نبریم آن ددمنشی هیچ ربطی با مثالً لذت بردن کودکان از آزار دادن حیوان بیگناهی ندارد‪ ٬‬یا ربط کمتری‬
‫دارد‪.‬‬

‫آزتک ها به طور نسبی فرهنگ پیشرفته ای داشتند‪ ٬‬که در آن آواز خوانی‪ ٬‬سرودن شعر و اشکال روابط اجتماعی بسیار پیشرفته‬
‫ی‬
‫ی امپراتور ِ‬‫بود و در آن زنان بیش و کم آزادی داشتند‪ .‬در زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان بازرگانی جایگاه بلندی داشت‪ ٬‬رهبر ِ‬
‫آزتک ها خوب سازمان یافته بود و مرکزیت داشت ( زانتویک‪ ۱۹۹۲ ٬‬را ببینید)‪ .‬با اینهمه گزافه گویی نخواهد بود که بگوییم آن‬
‫فرهنگ از باره هایی‪ ٬‬از خون آدم ها سیراب می شد‪ .‬در فرهنگ آزتک ها هیچگونه نشانی از صلح دوستی و ارزشمند بودن آن‬
‫را نمی بینی‪ .‬تاریخ آزتک ها‪ ٬‬که خوب از آن نگهداری شده و بدست ما رسیده است‪ ٬‬اعتبار این فرضیه فروید و الیاس را که می‬
‫گوید فرهنگ و خشونت با هم سازگار نیست‪ ٬‬پایین می آورد ( زانتویک‪ ٬ ۱۹۹۲ ٬‬صفحه ‪ ۲۴۳‬را ببینید)‪ .‬نه تنها به سبب آنچه که‬
‫آورده شده‪ ٬‬که از باره های دیگر نیز آیا وقت آن نرسیده است در افتراق میان تضاد واقعی و غیر واقعی بازنگری شود‪ .‬گمان می‬
‫رود مورد دوم بیشتر مستعد بازنگری باشد‪.‬‬

‫واقعی یا غیرواقعی؟‬
‫‪102‬‬

‫مردم شناسان فرهنگی نیز کوشیدند در باره جنگ‪-‬جویی و جنگ‪-‬خواهی هوموساپینس ( آدم اندیشه ورز) روشنگری کنند و تصاد‬
‫ها و درگیری ها را دسته بندی کنند‪ .‬در حقیقت آنها هم دیدند که جنگ ها و درگیری های واقعی اغلب روی منابع محدود‪٬‬‬
‫نیازهای زندگی‪ ٬‬زمین های کشاورزی و شکار پیش میاید؛ برخی از پژوهشگران کوشیده اند در ’پشت کشتارهای خشونت بار‘‬
‫این کانون واقعی را ببینند‪ ٬‬اما بسیاری از ددمنشی ها را نمی توان در این دسته بندی جای داد‪ .‬برای کودیره‪ ٬‬یکی از مردم‬
‫شناسان امریکای شمالی میسر نشد در میان قبیله کواکیوتل‪ ٬‬قبیله ای از سرخپوستان امریکای شمالی انگیزه ای اقصادی یا هر‬
‫گر ایروکیوس و هورون‪ ٬‬برای جنگیدن یافت‪٬‬‬ ‫انگیزه مادی دیگر برای جنگیدن بیابد‪ .‬دالیل مهمی که تریگر در مورد دو قبیله دی ِ‬
‫اعتبار شخصی‪ ٬‬خونخواهی و اسیر گرفتن برای رفع نیاز تیر شکنجه بود‪ .‬به نوشته اوانس ‪ -‬پیچارد در ازانده‪ ٬‬قبیله ای در جنوب‬
‫سودان‪ ٬‬آنها برای کسب آبرو و اب ّهت شخصی بجنگ می رفتند تا بدست آوردن غنائم ( اوتربین‪ .)۹۳۷ ٬ ۱۹۷۷ ٬‬همین را می توان‬
‫در مورد بریدن سر حریف کشته شده و با خود بردن آن در برخی از قبایل گینه نو گفت ( گلد اشمیت‪ .)۷ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬خشونتی از‬
‫این دست را نمی شود به حساب اهداف متضاد گذاشت‪ ٬‬آنها اگر تمایز گذاری کوزر در نظر آوریم‪ ٬‬گمان می رود از زمره تضاد‬
‫های غیر واقعی باشد‪ .‬اما اگر تنها مراد و منظور لوئیس کوزر از ’غیر واقعی‘ را در نظر آوریم‪ِ ٬‬آن تمایز گذاری با دشواری‬
‫مواجه می شود؛ از دید کوزر آن گونه ای از ساز و کارهای سرکوب و فرافکنی است که تئوری آدورنو به آنها می پردازد‪.‬‬
‫همچنانکه دسته کوچکِ خشن های اوباشان فوتبال و نمایش پیرامون تزکت الیپوکا بما آموخته‪ ٬‬مساله بر گرد پدیده بسیار پیچیده ای‬
‫می چرخد‪ .‬از آنرو شماری از مردم شناسان فرهنگی از این دو دسته کردن تضاد ها زیاد دلخوش نیستند‪ .‬اسپایر سه کارکرد برای‬
‫درگیری های خشن و پرخاشگرانه برمی شمارد؛ دو تای آنها بیش و کم با تضاد های واقعی و غیرواقعی می خواند‪ ٬‬سومی برای‬
‫بدست آوردن آبرو و آوازه ملی یا شخصی می باشد‪ .‬مالینووسکی شش کارکرد برای درگیری های مسلحانه می شناسد‪ ٬‬که‬
‫کوشش می شود از راه شبیخون های مسلحانه ’در آن ورزش‘ جایگاه بلندی بدست آورند ( اوتربین‪ ۹۳۶ ٬ ۱۹۷۷ ٬‬و ‪ .)۹۴۵‬بدین‬
‫سان به خشن های الکی خوش اوباشان فوتبال نزدیک می شویم‪ .‬نام و آوازه بلند جنگجوی امریکای شمالی به خاطر شمار‬
‫دشمنانی نبود که بدست او کشته شده بودند‪ ٬‬بلکه شمار آنهایی بود که دست او به آنها خورده بود ( ُورسلی‪ .)۲۹۶ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬ما از‬
‫طریق رسانه ها توانسته ایم با یک چنین پدیده ای آشنا شویم‪ ٬‬آن هنگامی بود که شورشیان در یکی از کشورهای افریقایی پیراهن‬
‫های سفید عروسی را که به غارت برده برده بودند می پوشیدند تا خود را استتار کنند‪ -‬که به یک اندازه نابخردانه و خنده دار‬
‫بود‪ .‬در اینجا جنگ به مثابه رفتاری می باشد که در آن به جستجوی خطر می روی نه آنکه خطر کنی ( کالرک‪ .)۱۹۸۶ ٬‬گمان‬
‫می رود در زمینه جنگ های صلیبی‪ ٬‬جنگ های دینی روزگاران رفُرم‪ ٬‬کشتارها‪ ٬‬محاکمه و تعقیب جاودگران هم انگیزه های‬
‫دیگری در کار بوده است‪ :‬آش درهمجوشی از بنیادگرایی دینی‪ ٬‬منافع شخصی و خالی کردن تنش هائی ( درونی خود ‪-‬م‪ ).‬که‬
‫فرافکنی می شد‪ ٬‬چیزی که ما را به ساز و کارهای فرافکنی در تئوری آدورنو نزدیک می سازد‪ .‬مشروعیت مذهبی دادن به آن‬
‫خشونت ها‪ ٬‬راه حل همکاری جویانه تضاد را که شریف‪ ٬‬دویچ و پژوهشگران دیگری به آن دل خوش می داشتند‪ ٬‬دسترسی ناپذیر‬
‫می کرد‪.‬‬

‫وجه اشتراک تضاد های غیرواقعی در گام نخست ویژگی های منفی آنها می باشد‪ ٬‬مثالً اینکه آنها زائیده تالش های ’مادی‘ برای‬
‫باال بردن شانس زنده ماندن یا دستیابی به قدرت اقتصادی و سیاسی نمی باشد‪ .‬اما با رفتن به بدنبال محتوای مشترک آنها و ُجستن‬
‫آن در رانش پرخاشگری یا غریزه خشونت‪ ٬‬به کجراهه می رویم‪ .‬آنتون بلوک‪ ٬‬مردم شناس فرهنگی‪ ٬‬می گوید این درست مانند‬
‫دمیدن در شیپور از سر گشاد آن می باشد که بخواهیم در خشونت هایی که مردمان به اصطالح بدوی مرتکب می شوند ‪-‬‬
‫خونخواهی ها یا دشمنی های خونی‪ ٬‬شکنجه دادن ها‪ ٬‬بچه کشی ها‪ ٬‬سر بریدن ها و مانند این ها ‪ -‬تنها شور و هیجاناتی را ببینیم‬
‫که از کنترل اندک و ناپایدار روی زندگی احساسی و رانشی نشات میگیرد‪ .‬کسانی که چنین کاری می کنند‪ ٬‬پدیده ها را از متن‬
‫فرهنگی آنها‪ ٬‬که معنا و محتوای شانرا از آن می گیرند‪ ٬‬پاره می کنند؛ وی میگوید‪ ٬‬این چیزها‪ ٬‬در متون گوناگون می تواند معانی‬
‫متفاوت بیابد ( بلوک‪۲۰۴ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬؛ ‪ .)۱۹۰ ٬ ۱۹۹۱‬این امر در مورد پدیده های مشابه نیز صدق می کند‪ ٬‬مانند گاوبازی‪ ٬‬که‬
‫درست مانند آئین قربانی کردن آدم ها در فرهنگ آزتک ها انجام می شود ( می توانید همینگوی‪ ۱۹۸۶ ٬‬؛ دریسن‪ ۱۹۸۲ ٬‬؛‬
‫ی تضادهای واقعی و غیرواقعی چندان که‬ ‫بلوک‪ ۱۹۲ ٬ ۱۹۹۱ ٬‬تا ‪ ۱۹۷‬را ببینید)‪ .‬در پرتو آنچه آورده شد‪ ٬‬می توان دید جداساز ِ‬
‫باید دردی را دوا نمی کند‪.‬‬

‫علیرغم ویژگی های خشنی که از چشم انداز مردم شناسی فرهنگی بسیاری از جوامع قبیله ای دارد‪ ٬‬نباید انتظار داشت نظریه ای‬
‫مانند تئوری لورنز‪ ٬‬از سوی مردم شناسان فرهنگی با آغوش باز روبرو شود‪ .‬در بهترین شرایط اگر مردم شناسان فرهنگی آنرا‬
‫دروغین نه نامند‪ ٬‬بی ربط می بینند؛ در بدترین شرایط‪ ٬‬همچنانکه نویسنده ای به کنایه اشاره می کند‪ ٬‬غریزه پرخاشگری مردم‬
‫شناسان فرهنگی تحریک می شود ( اوتربین‪۹۲۸ ٬ ۱۹۷۷ ٬‬؛ مک کا ئولی‪ .)۱۷ ٬ ۲ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬آنها می پذیرند که آدمی توانائی‬
‫رفتار پرخاشگرانه را دارد‪ ٬‬اما این بیشتر از توانائی او به همبستگی و صلح دوستی نمی باشد‪ .‬مردم شناسان فرهنگی که از باره‬
‫شغلی‪ ٬‬با تنوعات فرهنگی و شیوه های رفتار آدمی آشنائی دارند‪ ٬‬چشمان تیزبینی برای دیدن تاثیر بیشتر ’تعلیم و تربیت‘ در برابر‬
‫’سرشت و نهاد‘ دارند‪ ٬‬حتی اگر داده ها عکس آنرا نشان دهد‪ .‬از آنرو شمار بزرگی از آنان زیست شناسی گرائی لورنز و جامعه‬
‫شناسان را رد می کنند ( گلد اشمیت‪۸ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬؛ هویگه‪ ۴۲ ٬ ۱۹۸۶٬ ٬‬؛ فوستر‪ ۷۱ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬؛ گامت‪ .)۱۴۷ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬البته‬
‫‪103‬‬

‫فرهنگ های بسیار آشتی جویانه ای هم هست که دارای سازمان اجتماعی در سطح ساده می باشد‪ ٬‬هرچند درصد آنها خیلی پائین‬
‫می باشد ( اوتربین‪ ۹۳۱ ٬ ۱۹۷۷ ٬‬؛ فوستر‪ ۷۲ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬؛ کوهن‪ .)۲۵۳ ٬ ۱۹۸۶ ٬‬از این گذشته‪ ٬‬برخی از دسته های مردمی‬
‫مانند وایکنیگ ها و فیپا ها‪ ٬‬مردمی در تانزانیا ( مک کائولی‪ ۲ ٬ ۱۹۹۰ ٬‬؛ ویلیز‪ ٬) ۱۳۳-۱۴۵ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬در مدتی کوتاه‪ ٬‬از‬
‫مردمی جنگجو به مردمی صلح دوست تغییر یافتند‪ .‬نمی توان ادعا کرد که این دگرگونی ها حاصل چنان تحوالت اجتماعی برق‬
‫آسائی است که در کتاب های الیاس با آنها آشنائی یافتیم‪ .‬پژوهش هایی که در این جا نگاه شتابزده ای به آنها داشتیم‪ ٬‬لزوم تردید و‬
‫احتیاط الزم در کاربرد فراگیر و کلی شکل دهی ‪ -‬جامعه شناسی را عیان می سازد‪ .‬در زیر چهار پژوهش آورده می شود که‬
‫نتایج آنها را می توان آزمایش سر راست آن تئوری در نظر آورد‪.‬‬

‫جوانا ُاورینگ‬
‫جوانا اُورینگ‪ ٬‬دو دسته از سرخ پوستان را باهم مقایسه کرده است‪ ٬‬مردم پیاروا‪ ٬‬قبیله ای در ونیزوئال که نزدیک به ‪ ۷۰۰۰‬تن‬
‫می باشد و شاوانتِه ماتوگروسو واقع در برزیل که ‪ ۲۰۰۰‬تن می شود ( اورینگ‪ .)۷۹-۹۹ ٬ ۱۹۸۹ ٬‬زندگی هر دو آن مردم از‬
‫شکار و کشاورزی بسیار ساده میگذرد‪ ٬‬بنا براین می توان برپایه ’مقیاس شهروندی‘ فروید و الیاس روی آنها ُمهر اولیه یا بدوی‬
‫زد‪ .‬البته او دو دسته یاد شده را باهم مقایسه نمی کند‪ ٬‬بلکه برپایه پرسشی روشن آن کار را می کند‪ .‬جوانا می خواست بداند‬
‫تصویر ایده آل از مردی و مردانگی در آن فرهنگ ها چیست و چه رابطه ای با پرخاشگری و خشونت دارد‪ ٬‬رابطه زن و مرد‪٬‬‬
‫راه و رسم بزرگ کردن بچه های کوچک چگونه است‪ .‬شاید برخی کسان گمان کنند مردمی که یک چنین ساختار اقتصادی ‪-‬‬
‫اجتماعی مشابه دارند‪ ٬‬در زمینه های دیگر نیز همانندی هایی خواهند داشت‪ ٬‬و هردو به یکسان پرخاشگری می کنند و کاربرد‬
‫زور را روا میدانند‪ .‬بررسی های بیشتر نشان داد آن حدس و گمان درست نیست‪.‬‬

‫پیاروا ها با خشونت غریبی می کنند‪ .‬در میان آنان کمتر پیش میاید که بچه ها و بزرگساالن خشم خود را با زدن کسی دیگر‬
‫بنمایش بگذارند‪ .‬آنها به میانه روی در انجام دادن یا ندادن کارها ارزش بسیار قائل می باشند؛ آنها از کسانی که واکنش های تند و‬
‫تیز یا پرخاشگرانه دارند‪ ٬‬بسیار بد شان می آید‪ .‬در میان آنها این نیز چشمگیر است که که برای دستیابی به تصویر ایده آل‪ ٬‬هیچ‬
‫فرقی میان زنان و مردان در انجام کارهایی می باید انجام داده شود‪ ٬‬نمی بینی‪ .‬چه زن چه مرد می باید بتوانند با همه همکاری‬
‫کنند؛ هماهنگی در روابط اجتماعی ‪ -‬اُورینگ از آن با ’پختگی و کار کشتگی‘ کنترل شده یاد می کند ‪ -‬هم برای زنها و هم مردها‬
‫از ارزش های کانونی بشمار می آید و آن بگمان پیاروآ ها تنها با کنترل کردن خویش تحت هر شرایطی میسر می گردد‪ .‬به دختر‬
‫ها و پسرها از شش‪ ٬‬هفت سالگی ’آموزش شکل گیری‘ یاد داده می شود ( در کشور های اروپایی به بچه های دبستانی امکان‬
‫داده میشود روی هویت خود کار کنند‪ ٬‬جایگاه خود را در کل جامعه بیابند‪ .‬خودشان دین شان را انتخاب کنند‪ .‬آن آدمی شوند که در‬
‫ذهن خود آن تصویر را از خویشتن دارند‪ ٬‬با مهارت ها و ایده هایی که در دروس خود یاد می گیرند بتوانند محکم روی پای خود‬
‫بایستند؛ یاد بگیرند نظر و ایده خود را شکل دهند‪ .‬به این می گویند آموزش شکل گیری ‪ -‬م‪ .).‬توجه به دیگران و داشتن توانائ ِی‬
‫قبول مسئولیت در برابر اعمال و کارهای خود جایگاه بلندی دارد و از صفاتی چون بی باکی‪ ٬‬بلندپروازی‪ ٬‬استعداد و سختکوشی‬
‫ارجح شمرده می شود‪ .‬به بچه ها یاد می دهند‪ ٬‬تندخویی‪ ٬‬بدخواهی‪ ٬‬زورگوئی‪ ٬‬گردنکشی‪ ٬‬حسادت‪ ٬‬رو راست و راستگو نبودن‪٬‬‬
‫خودبین و سرکش بودن‪ ٬‬صفات پسندیده نیست و می باید از آنها پرهیز کرد‪ .‬از دید پیاروآ ها هیچ آفرینشگریی باالتر از فرزند‬
‫آوری زنان نمی توان یافت‪.‬‬

‫اُورینگ بر این باور استکه ساختن جنگجویان خونریز از نوجوانان کم سال سرمایگذاری اجتماعی بیشتری می خواهد تا ساختن‬
‫شهروندان صلح دوست و همکاری کننده از آنان‪ .‬اگر این درست باشد‪ ٬‬می باید مردم شاوانته برای ساختن شهروندان بزرگسال از‬
‫آن پسرهای نوجوان ‪ -‬اورینگ در باره تربیت دختران در قبیله شاوانته چیزی نمی گوید ‪ -‬سعی و کوشش بیشتری بکنند‪ .‬مقایسه‬
‫ای بزرگتر از این میان پیاروآ ها و شاوانته ها نمی توان کرد‪ .‬بحث اورینگ روی ’هنرهای رزمی جنسی‘ در میان شاوانته ها می‬
‫ب شد‪ .‬تضاد میان دو جنس بخشی از تعریف آنها از مردی و مردانگی می باشد‪ .‬این را در برگزاری جشن هایی می توان دید که‬
‫در ا آنها با رقص هایی پیروزی یکی از جنگاوران بر هماوردی افسانه ای و بسیار نیرومندتر و کشتن او بنمایش درمیاید و در‬
‫آن او‪ ٬‬به عنوان پاداش آن هنر و مهارت رزمی به شماری از زنان زیبا که هر کدام از قبیله ای جداگانه انتخاب شده است‪ ٬‬تجاوز‬
‫می کند‪ .‬زنان از زندگی بیرون خانه به درون آن رانده می شوند‪ .‬به آنان نقشی در انتخاب همسر خود داده نمی شود؛ البته آنها‬
‫کامال هم بی تاثیر نیستند و هنوز پاره ای تاثیر های ظریف را دارند‪ :‬به شکارچی هایی که نتوانسته اند شکاری بکنند‪ ٬‬آشکارا بی‬
‫توجهی چشمگیری می کنند‪ ٬‬در برابر شکارچی موفق‪ ٬‬بگفته اورینگ‪ ٬‬با بی تفاوتی حساب شده ای‪ ٬‬شکار خود را جلو پای زنانی‬
‫که برایش گرد آمده اند می اندازد تا آنرا برایش بپذند و می رود تا آماده شدن آن کمی خستگی از تن بدر کند‪.‬‬
‫‪104‬‬

‫اینجا‪ ٬‬خالف آنچه در قبیله پیاروآ ها مرسوم است‪ ٬‬پسرها و دخترها را از سنین کوچکی از هم جدا می کنند‪ .‬از صفات خوب برای‬
‫پسر های کوچک یاد گیری هنرهای جنگی می باشد‪ .‬در جایگاه یک پسر بچه از او خواسته می شود رفتاری خشن و بی رحم‬
‫باشد‪ ٬‬در برخورد خود با دیگران از اصل ’چشم در برابر چشم‪ ٬‬دندان در برابر دندان‘ پیروی کند‪ .‬شاوانته ها پیوسته به مردان‬
‫جوان یاد می دهند تندخوئی و پرخاشگری پیشه کنند‪ ٬‬در عین حال آنها می باید بکوشند با مردان قبیله خود دوستی و همبستگی‬
‫خوب داشته باشند‪ .‬بگفته اورینگ‪ ٬‬ایده آل سازی جمع مردان در سراسر جهان بخشی از فضیلت رزمی بشمار می آید‪ .‬در میان‬
‫شاوانته ها زود وا ندادن‪ ٬‬هشیار و گوش بزنگ بودن‪ ٬‬داشتن هنرهای رزمی‪ ٬‬اشتیاق به جنگجویی‪ ٬‬مهارت های ورزشی‪ ٬‬مهارت‬
‫هایی که شکارچیان خوب بدانها آراسته اند‪ ٬‬از خصائل برجسته و ارزشمند بشمار می آید‪ .‬اگرچه پیاروآ ها و شاوانته ها از باره‬
‫گذران زندگی ‪ -‬شکار و باغداری ساده ‪ -‬تفاوت چشمگیری باهم ندارند‪ ٬‬شکار در میان شاوانته ها جایگاه باالتری دارد تا پیاروآ‬
‫ها‪ .‬در برابر پیاروآ ها به نیرومندی بدنی‪ ٬‬نترسی و دلیری شکارچیان ارزش زیادی قائل نیستند‪ .‬اورینگ می گوید در جوامعی که‬
‫شکارچی ارزش باالتری دارد‪ ٬‬پیوندی ایدئولوژیک میان رزمجوئی‪ ٬‬جنسیت مردانه و تبعیض به زنان پدید می آید‪ .‬بدین سان گمان‬
‫می رود‪ ٬‬داشتن هنرهای رزمی یا صلح دوستی داده هایی نیست که به خودی خود پدید آمده باشد؛ آنها با نمود های دیگر فرهنگ‬
‫در پیوند می باشد‪.‬‬

‫در میان شاوانته ها چندان نشانی از فرازش انگیزه پرخاشگری نمی بینی‪ .‬اگر هم در میان آنان سخنی از فرامن در میان باشد‪٬‬‬
‫بیگمان محتوای آن قابل قیاس با آن چیزی نیست که فروید در بیماران خود می دید‪ .‬هنجارها‪ ٬‬ارزش ها و عادات تربیتی کودکان‬
‫در میان پیاروآ ها همانندی های زیادی با عادات و هنجارهای ’متمدن‘ ما دارد‪ .‬این شاوانته ها نیستند که برای جامعه شناسی‪-‬شکل‬
‫گیری ( سنت تحقیقی که در آن شکل گیری انسان ها ‪ -‬رشد و تکامل شبکه های ارتباطی آدم های مستقل ‪ -‬واحد های تحقیق‬
‫بشمار می آید ‪-‬م‪ ).‬مساله به وجود می آورند ‪ -‬آنها خیلی خوب با آن سازگاری دارند‪ ٬‬مانند همه فرهنگ های جنگ افروز دیگر ‪-‬‬
‫بلکه آن پیاروآ ها هستند‪ .‬جامعه آنها در قیاس با جامعه شاوانته ها‪ ٬‬می باید ’راه بس درازی‘ را پیموده باشد‪ ٬‬اما سازمان‬
‫اجتماعی‪/‬اقتصادی آنها هنوز حتی به اوایل سده های میانه ما نرسیده است‪ .‬چگونه است که آنها اشتیاق به جنگ شاوانته ها را‬
‫ندارند؟ اورینگ هم در این باره چیزی برای گفتن ندارد؛ پیداست که او نیز در این باره بررسی نکرده است‪.‬‬

‫هانس پیتر دوئر‬


‫هانس پیتر دوئر در قیاس با اورینگ‪ ٬‬تحقیق خود را آشکارا به قصد انتقاد از تئوری الیاس انجام می دهد‪ .‬او کتابی حجیم و پر‬
‫محتوا در باره برهنگی و شرم و حیا در میان اروپائیان سده ها میانه و مردمان دیگر جاهای جهان نگاشته و اینجا و آنجا آنرا با‬
‫تصاویر برهنه و سکسی مزین ساخته است‪ .‬او می گوید الیاس از برخی منابع تاریخی تفسیر نادرستی دارد و در داوری خود از‬
‫جوامع قبیله ای دور از باختر زمین‪ ٬‬بیش از حد تحت تاثیر پیشداوری های سنتی غرب قرار می گیرد ( دوئر‪.)۱۹۸۸ ٬‬‬

‫از دید دوئر در سده های میانه‪ ٬‬آنچنان که الیاس به آنها نسبت می دهد‪ ٬‬مردم آستانه پائین شرم و حیا نداشتند‪ .‬در اوایل سده های‬
‫میانه‪ ٬‬برهنگی مردان‪ ٬‬بویژه زنان ننگ بشمار می آمد ( همانجا‪ .)۲۸۷ ٬‬الیاس تحت تاثیر چند تصویر برجای مانده از سده های‬
‫میانه که در آنها زنها و مردها برهنه و باهم در گرمابه رفته اند‪ ٬‬به بیراهه می رود‪ .‬آنچه در آن تصاویر دیده می شود‪ ٬‬گرمابه‬
‫همگانی نمی باشد‪ ٬‬آنها روسپی خانه هایی بودند که گرمابه داشتند و بیشتر مردم از آنجاها دوری می ُجستند ( همانجا‪ ٬‬صفحه‬
‫‪ .)۴۶‬داستان برهنه رفتن مردم در کوچه ها‪ ٬‬آنچنانکه الیاس نقل می کند‪ ٬‬برپایه منابع سده های میانه نمی باشد‪ ٬‬بلکه برپایه منابعی‬
‫از سده هفده می باشد که به قول خود الیاس در آن روزگار نمی توانست به همین سادگی پیش بیاید ( همانجا‪ ٬‬صفحه ‪.)۶۲‬‬

‫حتی مورد مردمان سرزمین های گرمسیر را‪ ٬‬که نیمه برهنه و بدون داشتن فضای خصوصی ( فاصله ای) در خانه های عمومی‬
‫به صورت جمعیتی بهم فشرده و بهم چسبیده گرد آورده می شدند‪ ٬‬نباید به عنوان پائین بودن آستانه شرم و حیا تفسیر کرد (‬
‫من جامعه شناس‪ ٬‬از برهنگی با ’بی توجهی اجتماعی‘ یاد میکند (همانجا‪ .)۱۲۱ ٬‬هر کسی که به سواحل‬ ‫همانجا‪ .)۳۹۳ ٬ ۱۲ ٬‬گوف ِ‬
‫لختی ها سر زده باشد از تجربه خود می فهمد که آنها چه قدر سعی می کنند دیگران متوجه نشوند که هر از گاهی ناخواسته نگاه‬
‫آدمی به جاهایی می افتد که نمی گذارند در اوقات دیگر نور آفتا و مهتاب را ببیند ( همانجا‪ ۱۴۸ ٬‬تا ‪ .)۱۵۰‬با این همه اینرا نه در‬
‫جائی نوشته اند و نه گفته اند؛ روشن است که آن گوشه ای از مدیریت احساس های ( مهرورزی ‪-‬م‪ ).‬مان بشمار می آید‪ .‬دوئر‬
‫می گوید مردمان به اصطالح بدوی نیز از این قاعده مستثنی نیستند‪ .‬همچنین پاره ای کارهای بدنی مانند آروغ زدن‪ ٬‬باد دادن و‬
‫شاشیدن می باید دور از چشم و گوش دیگران انجام داده می شد‪ ٬‬اگر امکان آن میسر نمی شد‪ ٬‬دیگران آنرا به روی خود نمی‬
‫آوردند‪ .‬این مساله در خصوص همخوابگی نیز صادق بود‪ ٬‬دیده می شد کسانی که در خانواده با محدودیت جا برای روابط‬
‫محرمیت مواجه بودند‪ ٬‬آنرا با یافتن جاهای خلوت بیرون شهر و در جنگل ها جبران می ساختند‪ ٬‬مردم عادی نیز از رفتن به آن‬
‫جاها خودداری می کردند‪ .‬هرچند برای اینگونه هنجارها آستانه عینی و قابل رویتی وجود ندارد‪ ٬‬اما آستانه های روانی وجود دارد‬
‫‪105‬‬

‫و به واسطه آنها فضای خصوصی و شخصی تامین می شود؛ دوئر ادعا می کند این از چشم بسیاری از ناظران غربی پنهان مانده‬
‫است ( همانجا ‪ ۱۶۵‬تا ‪ .)۱۷۲‬بدین سان می شود گفت الیاس از داده های تبارکانونی بهره جسته است که کارشناسانه نیست‪.‬‬

‫اگر خرده گیری های خانم دوئر درست باشد‪ ٬‬می باید گفت ایشان تیر را به هدف خود‪ ٬‬شکل دهی ‪ -‬جامعه شناسی زده است‪ .‬این‬
‫خرده گیری‪ ٬‬به پیوستگی ویکپارچگی میان رشد و پیشرفت اجتماعی‪ ٬‬شکل حکومتی‪ ٬‬انحصار کاربرد خشونت و در دست گرفتن‬
‫افسار احساسات خود‪ ٬‬به عنوان پدیده ای فراگیر و جهان گستر‪ ٬‬آسیب می زند‪ .‬در آن صورت چیزی از آن تئوری نمی ماند مگر‬
‫توصیفی ناخوشایند از رشد و پیشرفتی که به اروپا محدود میگردد‪.‬‬

‫تودن فان فلزن‬


‫ها‪ .‬یو‪ .‬ئی‪ُ .‬‬
‫مردم شناسی فرهنگی هلند‪ ٬‬تودن فان فلزن‪ ٬‬از سال ‪ ۱۹۶۱‬تاکنون چندین بار در میان سیاهان جنگلی اوکان و جویکا در سرزمین‬
‫های داخلی ( در برابر سرزمین های ساحلی ‪ -‬م‪ ).‬سورینام انجام داده است‪ .‬آنان نوادگان برده های فراری بودند که در جنگل ها‬
‫پناه می جستند‪ ٬‬تا اینکه در سال ‪ ۱۷۶۰‬پس از ایستادگی سر سختانه در برابر حاکمیت استثمار گر‪ ٬‬قرار داد صلحی بستند‪ .‬تودن‬
‫فان فلزن در یکی از نوشته هایی در این باره دارد‪ ٬‬می کوشد نشان دهد در جهان جوامع به اصطالح اولیه ای وجود دارد که‬
‫شماری از مشخصه های تمدنی را که الیاس نام می برد‪ ٬‬بنمایش می گذارند‪ ٬‬با اینهمه آنها فاقد دستگاه دولتی و قدرت مرکزی می‬
‫باشند ( تودن فان فلزن‪.)۲۴۳ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬‬

‫جویکاها جامعه ای قبیله ای دارند‪ :‬بخش بزرگی از روابط اجتماعی را خویشاوندی ها تعیین می کند‪ .‬در واقع قبیله سرکرده ای‬
‫دارد‪ ٬‬خانمان‪ ٬‬که بلندپایگان ده‪ ٬‬کاپیتان ها کمکش می کنند‪ ٬‬اما این بلندپایگان ده اغلب صاحب شان و مقام می باشند تا قدرت‪.‬‬
‫جامعه جویکاها چیزی به عنوان مرکز قدرت نمی شناسد‪ ٬‬این را که ما به آن خو گرفته ایم‪ ٬‬بیشتر در تاریخ اروپا می شود دید‪.‬‬
‫ساختار سیاسی جویکا ها را پیرو گفته های تودن فان فلزن‪ ٬‬در بهترین حالت می شود فدراسیون گروه های قوم و خویش دانست‪.‬‬
‫سیاست روزانه در دست برجستگان ده می باشد‪ :‬مردان ریش سفید ده ( همانجا‪ .)۲۶۵ ٬ ۲۴۷ ٬‬مسائل سیاسی‪ ٬‬هر روزه و‬
‫شخصی ‪ -‬تصمیم گیری بر سر مسائلی که به همه ده مربوط می شود‪ ٬‬یا درگیری های میان افراد ‪ -‬در پاالور هایی که برگزار‬
‫می شود‪ ٬‬بحث و بررسی می گردد‪ .‬پاالور کم وبیش نقش و وظیفه پارلمان‪ ٬‬هیات مشاوره و دادگاه را یکجا دارد ( همانجا‪.)۲۵۶ ٬‬‬

‫پیرو شکل گیری‪-‬جامعه شناختی می باید در این جامعه نیز شاهد میزان باالئی از خشونت و میزان پائین کنترل و مدیریت‬
‫احساسات باشیم‪ .‬که چنین نیست‪ .‬خشونت در میان جویکا ها جائی ندارد‪ ٬‬اگر هم روزی پیش بیاید‪ ٬‬موجب نگرانی و تشویش‬
‫فراوان می گردد‪ .‬فروخواباندن درگیری ها نیز از وظایف عمده پاالور می باشد ( همانا‪ .)۲۵۴ ٬‬آداب برخورد با دیگران را می‬
‫توان گفت ’شاهانه یا درباری‘ است‪ .‬بیگانه ای که به ده می آید‪ ٬‬به همه زنان و مردانی که با آنها رو در رو در میآید‪ ٬‬می باید‬
‫پیرو آئینی مشخص و ثابت‪ ٬‬ادای احترام کند ( همانجا‪ .)۲۴۸ ٬‬هر روز صبح برجستگان ده باهم دیداری دارند که در آن روی‬
‫مسائل کلی گفتگوهائی کلی و همراه با احترام داشته باشند‪ .‬آنرا در آداب خوردن ‪ -‬از موازین مهم مهار احساسات برای یک‬
‫جامعه شناس‪-‬شکل دهی ‪ -‬آنها نیز می شود دید‪ .‬صحبت کردن با دهان پُر از آداب دانی نیست؛ هنگامی از کسی چیزی پرسیده‬
‫می شود که دهانش پر است‪ ٬‬او به نشانه اینکه پرسش کننده می باید دمی درنگ کند‪ ٬‬یکبار دست می زند؛ هنگام خوردن شخص‬
‫طوری می نشیند که نگاه دیگری یکراست به دهان او نباشد؛ تا هنگامی که میهماندار شروع به خوردن نکرده‪ ٬‬دیگران از خوردن‬
‫خودداری می کنند ( همانجا‪ .)۲۵۲ ٬‬در بحث و بررسی های پاالور نیز این امر رعایت می شود‪ .‬دارندگان منافع که مساله آنها‬
‫بحث و بررسی می شود‪ ٬‬خود در بحث و گفتگو ها شرکت نمی کنند‪ ٬‬بلکه از میان خویشاوندان یا دوستان خود نماینده یا سنخگوئی‬
‫برای آنکار برمی گزینند‪ .‬گفتگوها با دور اندیشی صورت می گیرد و مستقیم نمی باشد‪ ٬‬اگر هم احساساتی دیده شود‪ ٬‬کسانی به آنها‬
‫پاسخ می دهند که خود درگیر آن مسائل نبوده اند‪ ٬‬در نتیجه ناخرسندی ابراز شده در برابر آن احساسات‪ ٬‬ساختگی می باشد (‬
‫همانجا‪ .)۲۵۷ ٬‬بگفته تودن فان فلزن خویشتنداری و آئین گونه سازی آداب نشست و برخاست با دیگران در میان جویکا ها‪ ٬‬کمتر‬
‫از دربار ورسای نیست ( همانجا‪.)۳۶۸ ٬ ۲۴۳ ٬‬‬

‫چگونه می توان یک شهروندی ’درباری‘ را به واسطه سازمان اجتماعی قبیله ای تبیین کرد؟ در گام نخست این با آنچه برپایه‬
‫ندگان ’راستین‘ این‬
‫ِ‬ ‫جامعه شناسی شکل گیری می توان انتظار داشت‪ ٬‬ناسازگار می باشد‪ .‬به گفته فان فلزن‪ ٬‬مطابق دعاوی نمای‬
‫تئوری‪ ٬‬می شود در سازگاری با تئوری یاد شده برای آن توضیحی یافت‪ .‬آن بیش و کم بدینگونه است که جویکا ها پیش از فرار‬
‫به جنگل ها‪ ٬‬هر روز با کِشت کاران اروپای باختری در تماس بوده اند‪ .‬آنها از آن راه‪ ٬‬استاندارد های شهروندی اربابان خویش‬
‫را‪ ٬‬زیر فشار یا بدون آن‪ ٬‬از آن خود ساختند‪ .‬سپس آنها را با خود به جنگل ها بردند‪ .‬پس از بستن پیمان صلح آنها همچنان با‬
‫پاراماریبو ( پایتخت سورینام ‪ -‬م‪ ).‬در تماس بودند؛ در واقع آنها رژیمی دست نشانده شده بودند‪ .‬از این گذشته در طول دو قرن‬
‫پس از آن‪ ٬‬مبلغان مذهب مسیحیت در مناطق داخلی سورینام بسیار فعال بودند و برای آموختن شهروندی‪ ٬‬فرهنگ و مدیریت‬
‫احساسات به آن سیاهان اشتیاق زیادی از خود نشان می دادند ( همانجا‪ .) ۲۶۱ ٬‬تودن فان فلزن از این به عنوان تئوری مشتق نام‬
‫‪106‬‬

‫ت شهروندی پیشرفته‪ ٬‬هنجارها و استاندارد های‬ ‫مردم ‪٬‬به گفته برخی ها‪ ٬‬بدوی به سبب سنگینی کفه قدر ِ‬
‫ِ‬ ‫میبرد‪ .‬بدین گونه که‬
‫رفتاری آنها را‪ ٬‬که خود از نظر ساختار اجتماعی بدان درجه و منزلت نرسیده اند‪ ٬‬الگوبرداری می کنند‪ .‬شهروندی و فرهنگ‬
‫اندوزی آنها پیامد تشدید سرکوب استثمار گران و تشدید تهاجم شهروندی‪ /‬فرهنگی استثمار گران می باشد‪ .‬تودن فان فلزن می‬
‫ی کمکی بکار برده می شود تا واقعیت‬ ‫گوید‪ ٬‬این تئوری از سوی پیروان راستین تئوری جامعه شناسی شکل دهی به عنوان تئور ِ‬
‫های پیشبینی نشده ای مانند این یک را با تئوری اصلی سازگار سازند ( همانجا‪.)۲۶۱ ٬‬‬

‫تودن فان فلزن می گوید این تئوری مشتق را در مورد جویکا ها نمی توان چندان که باید‪ ٬‬بکار برد‪ .‬در استثمار گرانی که می‬
‫خواستند سیاهان برده را رام و مطیع خود کنند‪ ٬‬نرم گفته باشیم‪ ٬‬نشانی از آن رفتار شاهاهانه و درباری نمی دیدی‪ ٬‬این را در مورد‬
‫دیگر نمایندگی های غربی نیز می توان گفت‪ ٬‬که طبق گزارش های قدیمی از رفتار های بی شرمانه و چندش آور آنان در میان‬
‫جویکا ها داستان ها گفته اند‪ .‬از آِن گذشته‪ ٬‬مدت ها پس از بسته شدن پیمان صلح‪ ٬‬با دولت استعماری ( مستقر در پاراماریبو ‪ -‬م‪).‬‬
‫تماسی در میان نبود و در نتیجه این بی توجهی (مرکز‪-‬م‪ ٬).‬آنها هم خود را پاسخگوی کسی نمی دیدند‪ .‬بخش بزرگی از زندگی‬
‫جویکا ها تا اواخر این قرن بیرون از جامعه سورینام گذشته است‪ .‬تودن فان فلزن می گوید‪ ٬‬تاثیر مبلغان مسیحی نیز که بیشتر می‬
‫کوشیدند با دیدی غربی روی آداب و اخالقیات آنان تاثیر بگذارند‪ ٬‬از این نقطه نظر‪ ٬‬بی ثمر بوده است‪ .‬از همین روی می شود دید‬
‫که تبیین شهروندی و فرهنگ اندوزی جویکا ها بکمک تئوری شکل دهی‪-‬جامعه شناسی میسر نمی شود ( همانجا‪.)۲۶۲ ٬‬‬

‫تودن فان فلزن در صدد برمیاید توضیح جایگزینی برای آن بدهد‪ .‬او در رفتار سکنی گزینی مردان بزرگسال جویکا‪ ٬‬دنبال آن‬
‫میگردد‪ .‬مردانی که زناشویی کرده اند‪ ٬‬بیشترین بخش از سال را در ده همسران خود بسر می آورند‪ ٬‬بی آنکه رابطه خود با دهی‬
‫را که زادگاه شان است و اغلب ده مادرشان می باشد‪ ٬‬از دست بدهند‪ .‬از سوئی نیز آنان نباید رابطه با ده پدری را بدست‬
‫فراموشی بسپارند‪ .‬حاال به این چند همسری ( یک مرد می تواند بیش از یک همسر داشته باشد) را هم که در میان جویکا ها‬
‫رواج دارد‪ ٬‬بیافزائید تا ببینید‪ ٬‬مردها بیشتر اوقات در حال کوچیدن از این خانه به آن خانه هستند‪ .‬اگرچه این کوچیدن ها اجباری‬
‫است‪ ٬‬اما در هیچ جا زمینه و میزان وظایف اجباری مرد ثبت و ضبط نشده است‪ .‬آن‪ ٬‬کیفیات و ویژگی هائی می خواهد که تودن‬
‫فان فلزن با واژگان کلیدیی چون ’رقص تخم مرغی‘‪’ ٬‬نبوغ سیاسی‘‪’ ٬‬آدم شناس بودن‘‪’ ٬‬حساس بودن برای روابط اجتماعی‘‪٬‬‬
‫’هشیار بودن‘‪’ ٬‬مهارت و زرنگی‘‪’ ٬‬حساب و کتاب دانستن‘ و ’خویشتن داری‘ آنها را توصیف می کند ‪ -‬خصلت هائی که نجیب‬
‫زاداگان دربار فرانسه نیز برای پیشبرد کارهای شان ناگزیر از داشتن آنها بودند ( همانجا‪.)۲۶۹ ٬‬‬

‫از آنجا که منافع مرد جویکائی در چند ده پخش می شود‪ ٬‬او نمی تواند‪ ٬‬بی آنکه به منافع خود در دهات دیگر آسیب برساند‪ ٬‬خود‬
‫را تنها مال یکی از آنها بداند‪ .‬در نتیجه‪ ٬‬تحت چنین شرایطی منافع مشترک جمع برادروار پیش نمی آید‪ .‬در بسیاری از فرهنگ‬
‫های دیگر‪ ٬‬مردهای آن جوامع پیش هم ( در ده خود) می مانند‪ ٬‬این زنها هستند که به ده شوهران شان می کوچند‪ .‬به گفته تودن‬
‫فان فلزن‪ ٬‬یک چنین سنگر مستحکمی از مردان خویش و آشنا‪ ٬‬که در آن امکانات معاش و زندگی بیشتر در دست آن مردها و در‬
‫اشتراک آنهاست و خوب می توانند از آن منافع دفاع کنند‪ ٬‬طبیعی به نظر میرسد که به منافع گروه های دور وبر و ساکن در آن‬
‫مناطق پشیزی ارزش قائل نشوند‪ ٬‬یا خیلی کم اهمیت بدهند؛ گفتن ندارد که خشونت در یک چنین جامعه ای رواج پیدا می کند‪.‬‬
‫تودن فان فلزن‪ ٬‬جفت و جور شدن منافع مشترکِ جمع برادر وار و سطح باالی کاربرد خشونت در درون جامعه خود را از بهم‬
‫پیوستگی شناخته شد ِه پدیده های اجتماعی در مردم شناسی می نامد ( همانجا‪.)۲۷۲ ٬‬‬

‫تودن فان فلزن تائید می کند که تفسیر راستین و اصولی از تئوری شکل گیری‪ ٬‬به توضیحاتی از این دست برای شهروندی و‬
‫تمدن‪ ٬‬در فرهنگی که خط و نوشته ای ندارد‪ ٬‬امکان نمی دهد‪ .‬تاریخ اروپا برای تفسیر اصولی و راستین الگوئی بوده است که در‬
‫آن تشکیل دولت و پیچیدگی افزایش یابنده جامعه به عنوان تنها ساز و کار پیشرفت اجتماعی پذیرفته می شود‪ .‬این امکان که ساز‬
‫و کارهای دیگر مانند ماهیت روابط خویشاوندی نیز می توند نقشی داشته باشد‪ ٬‬نادیده گرفته می شود ( همانجا‪ .)۲۴۵ ٬‬او همچنین‬
‫باور دارد راستا گیری راستین و اصولی‪ ٬‬روی پژوهش های طولی زیادی تاکید می کند‪ .‬از آنرو مردم شناسی فرهنگی‪ ٬‬به سبب‬
‫ناکار آمدی آن در پژوهش روی فرهنگ های بدون نوشتار‪ ٬‬در شرایطی نخواهد بود که جامعه شناسی شکل دهی آنرا مهم تلقی‬
‫کند‪ .‬تودن فان فلزن می گوید این یک نوع ’ز رنگی است‘ که به دستاویز آن بخش بزرگی از مواد و مطالبی را که در خصوص‬
‫جامعه انسانی در اختیار مان قرار گرفته است‪ ٬‬بکنیم و بیاندازیم دور‘ ( همانجا‪.)۲۶۵ ٬‬‬

‫پژوهش تاریخی؛ بنیو ماسو‬


‫شماری از پژوهشگران می گویند الیاس در بازسازی خود از سرمستی جنگاوران سوارکار در تاخت و تازهای سده های میانه‪٬‬‬
‫بیشتر به دنبال داده هائی گشته است که تئوری او را تائید کند‪ ٬‬بدان سبب آنها را از میان منابعی دست چین می کند که اعتبار کمی‬
‫دارند ( می توانید بلوک و برونت را ببینید‪ِ .)۱۹۵ ٬ ۱۹۸۳ ٬‬بنیو ماسو نمونه هایی در آن باره می آورد‪ .‬برای نمونه وی می گوید‪٬‬‬
‫‪107‬‬

‫الیاس در توصیف خود از سده های دوازده و سیزده‪ ٬‬تنها به یک فصل از کتاب تحقیقی آشیل لو ِشیر که در سال ‪ ۱۹۰۹‬صورت‬
‫گرفته‪ ٬‬اکتفا می کند‪ .‬در آن بخش از کتاب تصویری بس ددمنش و خونریز از نجیب زاده ای فئودال داده می شود‪ .‬این بازنمائی‬
‫عاری از انتقاد‪ ٬‬در چشم ماسو‪ ٬‬پاساژهایی از آوازها‪ ٬‬رویدادهای تاریخی و نوشته های اخالقی آن دوره را سر هم بندی می کند‪.‬‬
‫نوشته های آنچنانی همواره از روی پیشداوری می باشد‪ .‬برخی از آنها را می توان تبلیغ های آلوده به ترس و وحشت نامید که‬
‫بدون تردید تصویر قابل اعتمادی از جامعه آنروز را ارائه نمیکند ( ماسو‪ .)۳۰۱ ٬ ۲۹۸ ٬ ۱۹۸۲ ٬‬بنا براین می توان گفت‪ ٬‬از‬
‫باره هائی الیاس کاریکاتوری از جنگاور سوار کار سده های میانه را به تصویر می کشد‪.‬‬

‫ماسو حاشا میکند که در آن روزگاران مردم پیوسته در بیم و هراس جنگ بسر می بردند‪ .‬این با گسترش اقتصادی بزرگ اروپای‬
‫باختری در سده دوازدهم نیز همخوانی ندارد‪ .‬پاریس در فاصله حمالت نورمن ها ( مردمی از ریشه فرانک ها و اسکاندیناوی که‬
‫حدود ‪ ۹۱۲‬در نرماندی سکنی گزیدند و در سده یازدهم‪ ٬‬در اروپای باختری و اطراف دریای مدیترانه به نیروی نظامی بزرگی‬
‫تبدیل شدند ‪ -‬م‪ ).‬در سده دهم و خیزش روستائیان در سده چهاردهم طوالنی ترین دوره صلح و آرامش را در تاریخ خود داشت‪.‬‬
‫جنگ هایی هم روی می داد‪ ٬‬مرتبا ً به سبب آتش بس‪ ٬‬آشتی های کوتاه مدت و داوری و حکمیت قطع می شد و پایان می یافت‪ .‬اگر‬
‫هم روزی آتش جنگ افروخته می شد‪ ٬‬از خونریزی و کشتار افسار گسیخته نشانه های کمی می دیدی؛ اغلب شمار جنگاوران‬
‫سوارکار ( شوالیه ها) کشته شده از انگشتان یک دست بیشتر نمی شد ( همانجا‪.)۳۰۱ ٬‬‬

‫ماسو می گوید خوشی و سرمستی تاخت و تاز را نمی توان اندازه گرفت و مفهومی سنجش ناپذیر می باشد؛ آن نیز مانند همه‬
‫احساس های دیگر فراچنگ مشاهده مستقیم نمی آید؛ تنها بر پایه رفتارهایی می توان آنرا شکافت و بررسی کرد که گمان می رود‬
‫در مالزمت آنها ابراز می شود‪ ٬‬مانند ’هماورد خواهی برای رزم‪ ٬‬الف و گزاف‪ ٬‬ناچیز شمردن مرگ‪ ٬‬و بی تابی و بی شکیبی‬
‫بنمایش درآمده ‘ (همانجا‪ .)۳۰۵ ٬ ۳۰۲ ٬‬او می گوید اگر جنگاوران اسب سوار سده های میانه از تاخت و تاز خوش و سرمست‬
‫می شدند‪ ٬‬می باید آنرا بهمان سان بروز می دادند‪ .‬اما آنچه از سده دوازدهم و سیزدهم بدست ما رسیده است‪ ٬‬چندان به این مساله‬
‫اشاره نمی کند‪ .‬جنگجویان سواره برای حفظ یا تحکیم موقعیت خویش می جنگیدند‪ .‬در عین حال تا جائی که میشد‪ ٬‬از جنگیدن‬
‫پرهیز می نمودند؛ تنها پس از آنکه همه امکانات برای حل آشتی جویانه تضاد کارگر نمی افتاد‪ ٬‬تن به کارزار می دادند ( همانجا‪٬‬‬
‫‪ .)۳۰۲‬بزبان ما‪ :‬جنگ های سده های میانه اغلب از تضاد های واقعی سربرمیاورد‪ ٬‬از آنرو درست نیست آنها را به شور و‬
‫سرمستی جنگجویان سوارکار به تاخت و تاز نسبت داد یا محدود کرد‪.‬‬

‫مسابقاتی را که در آن روزها برگزار می شد‪ ٬‬مردم دوست داشتند تماشا کنند‪ ٬‬آن وسیله ای بود برای کسب اعتبار‪ ٬‬آبرو و ثروت‬
‫بیشتر‪ ٬‬نه آن طور که الیاس فرض را بر آن می نهد‪ ٬‬برای تخلیه سبعیت و توحش‪ .‬اسب و زره جنگاور شکست خورده از آن‬
‫هماورد پیروز می شد‪ ٬‬که با درآمد یک سال جنگاوری که در دربار شاهزاده ای بسر می برد‪ ٬‬برابری می کرد؛ می توان دید که‬
‫آن مبلغ کمی نبود ( همانجا‪ .)۳۰۳ ٬‬طبق روایت ماسو‪ ٬‬مسابقات که هر از گاهی در آن ها یکی از حریفان کشته میشد و رویدادی‬
‫اندهناک بود‪ ٬‬برای شماری از آن سوارکاران ورزش حرفه ای به حساب می آمد‪ ٬‬ورزشی حرفه ای بشمار می آمد که ثروت‪ ٬‬مقام‬
‫و موقعیت جنگجویان به آن بستگی داشت (همانجا‪.)۳۰۱ ٬‬‬

‫نه تنها در آغاز شور و شوق جنگجویان به تاخت و تاز‪ ٬‬به طور نسبی کم بود‪ ٬‬بلکه آن‪ ٬‬همچنانکه ما سو می گوید‪ ٬‬در دو سده پس‬
‫از آغاز‪ ٬‬بجای فروکش کردن‪ ٬‬فزونی گرفت‪ .‬آن هنگامی به اوج خود رسید که ایجاد صلح و آرامش داخلی در قلمرو های‬
‫شاهزادگان رشد چشمگیری یافته بود ( همانجا‪ .)۳۰۵ ٬‬این با جامعه شناسی شکل دهی در تناقض می باشد‪ .‬ماسو توضیح‬
‫جایگزینی برای آن دارد‪ .‬وی در توضیح خود روی پیشرفت هایی انگشت می نهد که در جامعه شناسی شکل دهی نیز جایگاه‬
‫کانونی دارد‪ .‬جایگاه اعیان و اشراف‪ ٬‬با قدرت گرفتن ’اربابان بزرگ‘‪ ٬‬روحانیان و شهروندانی که در دستگاه مرکزی (‬
‫کشورداری‪ -‬م‪ ).‬تازه پا گرفته وظایف مدیریتی و اقتصادی به آنها محول می شد‪ ٬‬متزلزل می گردید‪ .‬بهمان سان پیدایش اقتصاد‬
‫پولی و ارتش مزد بگیران که دلیل وجودی آنها تهدیدی برای جنگیدن بود‪ ٬‬عرصه را بیشتر بر نجبا تنگ می کرد ( همان جا‪٬‬‬
‫‪ .)۳۱۱‬ساده ترین و روشنترین واکنش آنها آگاهی یافتن بیشتر از موقعیت خویش بود؛ تاکید نجبا روی تبارنامه ( درخت خانوادگی‬
‫که نشان می دهد نیاکان آنها کی ها بودند و کدام شاخ و برگ ها از آنها روییده است ‪-‬م‪ ).‬و حق تولد به همین دوره برمیگردد‪.‬‬
‫قصد آنها فراهم ساختن زمینه برای حرفه ای کردن جنگیدن و درواقع حقانیت دادن به آن موقعیت رو به زوال خود بود‪ .‬بدین سان‬
‫دلیری و بی باکی‪ ٬‬شور تاخت و تاز‪ ٬‬ناچیز شمردن مرگ قرین جایگاه باال و از افتخارات جنگاور بشمار آورده شد‪ .‬این ها چیز‬
‫هایی بود که جنگاور را از شهروند عادی جدا می ساخت ( همانجا‪ .) ۳۱۳ - ۳۱۶ ٬‬پس شور و سرمستی تاخت و تاز‪ ٬‬هماورد‬
‫خواهی جنگجویان اسب سوار‪ ٬‬از دیدگاه پیشرفت اجتماعی‪ ٬‬محصول رشد جامعه می باشد‪ ٬‬نه رانشی که به سبب داشتن میدان‬
‫بازی استمرار یابد‪ .‬ماسو می افزاید‪ ٬‬بیشتر مساله اجبار به حمله در میان بود تا شور و شوق حمله ( همانجا‪.)۳۲۱ ٬‬‬
‫‪108‬‬

‫یک دشواری‪ :‬خاودس بلوم‪ ٬‬ماسو‪ ٬‬تودن فان فلزن‬


‫پس از آنکه شماری از پژوهش های مردم شناسی فرهنگی به کاربرد فراگیر جامعه شناسی شکل دهی گرد تردید پاشید‪ ٬‬روی‬
‫چهار پژوهش بحث و بررسی شد که نتایج آنها در نگاه نخست با فرضیات تئوری جامعه شناسی شکل دهی که در آغاز این بخش‬
‫آورده شده‪ ٬‬آشکارا متناقض می باشد‪.‬‬

‫پیاروآ ها مردمی هستند با ساختار اجتماعی سیاسی ساده‪ ٬‬که به نظر می رسد صلح دوست می باشند؛ همچنین مردم سده های‬
‫میانه‪ ٬‬نیز مردمی که زندگی قبیله ای دارند‪ ٬‬آستانه شرم و حیائی دارند که با صدها سال پیشرفت (در اروپا) قابل مقایسه می باشد؛‬
‫آداب نشست و برخاست جویکا ها ’درباری‘ می باشد و کاربرد خشونت را در جامعه آنها به ندرت می شود دید؛ آنچه پیداست‬
‫جنگاوران سوارکار در آغاز آن خشونت بی پروا را‪ ٬‬که الیاس به آنان نسبت می دهد‪ ٬‬نداشتند‪ .‬شور و شیفتگی تاخت و تاز در‬
‫یکی دو سده پس از پدید آمدن‪ ٬‬بجای کاهش‪ ٬‬افزایش یافت‪.‬‬

‫در رد دو پژوهش آخری از چهار پژوهشی که در باال آورده شد ‪-‬پژوهش های تودن فان فلزن و ماسو ‪ -‬از سوی خاودس بلوم‬
‫نوشته ای درآمده است ( خاودس بلوم‪ .)۱۹۸۴ ٬‬خاودس بلوم یکی از برجسته ترین هوا داران تئوری شکل دهی می باشد که تاب‬
‫دیدن و شنیدن انتقاد را نمی آورد‪.‬‬

‫بگفته خاودس بلوم‪ ٬‬تودن فان فلزن در گام نخست کاری به فرایند های شهروندی ندارد‪ ٬‬چیزی که الیاس موکدا ً بدان التزام دارد‪٬‬‬
‫بلکه ایشان از شهروندی درک و برداشتی تثبیت شده دارند که وی آنرا با ’فرهنگ درباری‘ مترادف می داند ( همانجا‪ .)۱۴۶ ٬‬این‬
‫دید و برداشت تودن فان فلزن نیز نادرست است که الیاس اصول رفتاری جامعه ما را به عنوان اوج شهروندی تلقی می کرده‬
‫است‪ ٬‬چون الیاس بارها علیه آن (دید و برداشت‪-‬م‪ ).‬هشدار داده بود ( همانجا‪.)۱۴۷ ٬‬‬

‫خاودس بلوم می گوید‪ ٬‬هرچند هیچکدام از خوانندگان الیاس روی توضیحاتی که او در باره فرهنگ اوکان ها داده نقد و بررسی‬
‫نکرده است‪ ٬‬اما تودن فان فلزن در رد کردن آن تردیدی بخود راه نمی دهد‪ .‬از سوی دیگر توضیح بازسازی شده و ’راستین‘ تودن‬
‫فان فلزن بسیار ساده انگارانه می باشد‪ .‬او از تحلیل عمیق روابط میان استثمار کنندگان و استثمار شدگان سر باز می زند‪ ٬‬تحلیلی‬
‫که بدون آن نمی توان فهمید چگونه شهروندی و فرهنگ اندوزی اوکان ها در گوشه و کنار جامعه مستعمره پدید آمد و آن چه‬
‫تاثیری روی ویژگی های شخصیتی اوکان ها داشته است‪ .‬او ما را به گزارش های قدیمی ارجاع می دهد‪ .‬در آن گزارش ها آمده‬
‫که اوکان ها کمتر احساس های شانرا بروز می دهند‪ ٬‬اما آیا او متوجه نیست که در این گزارش آشکارا تناسب قدرت مسلط آنروز‬
‫را می شود دید؟ این اظهار نظر که آنها کمتر احساس های شانرا بروز می دهند‪ ٬‬خیلی مرموز و بسته هستند‪ ٬‬بگفته خاودسبلوم‪ ٬‬از‬
‫انگیزه هایی است که پیوسته در خبرهای مربوط به استثمار شدگان آنرا می شنویم ( همانجا‪ .)۱۴۷ ٬‬از این گذشته تودن فان فلزن‪٬‬‬
‫با یکسونگری در توضیح جایگزین خود‪ ٬‬روی روابط خویشاوندی تاکید می کند تا بار دیگر دلبستگی دیرین مردم شناسان به‬
‫آنچنان روابطی را عیان سازد ( همانجا‪.)۱۴۸ ٬‬‬

‫خاودسبلوم آنچه را که می باید‪ ٬‬در ماسو هم دیده است‪ .‬پیرو گفته های ماسو‪ ٬‬الیاس می پذیرد که پرخاشگری در سده های میانه‬
‫پیامد شور و شوق تاخت و تاز بوده است‪ ٬‬زاده رانشی مادرزادی که می باید به واسطه کنترل اجتماعی برآن افسار زد و رام‬
‫ساخت (خاودسبلوم‪ .)۱۵۴ - ۱۵۱ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬این درک و برداشت او از الیاس درست نمی باشد‪ ٬‬بهمین علت بیشترین بخش از‬
‫بحث و جدل او معطوفِ تفسیر غلط خودش می باشد ( همانجا‪ .)۱۵۴ ٬‬خاودسبلوم همچنین انکار می کند الیاس در تصویر سازی‬
‫خویش از شان و مقام جنگاور سوار کار در سده های میانه‪ ٬‬به منابع معیوب و محدودی بسنده می کند که ’بیشتر حال و هوای‬
‫تبلیغات جنگی‘ دارد‪ .‬در عین حال مشکوک بودن برخی از نوشته های سده های میانه از چشم الیاس پنهان نمانده بود‪ .‬از آن‬
‫گذشته ماسو در سنجش های خود از یک معیار استفاده نمی کند برای نمونه در دفاع از بحث های خود‪ ٬‬از منابعی استفاده می‬
‫جوید که خودش هشدار می دهد‪ ٬‬می باید در تفسیر آنها بسیار احتیاط کرد‪ .‬همچنین خاودسبلوم می گوید‪ ٬‬ماسو با بی پروائی‪٬‬‬
‫تصویری را که الیاس عرضه می کند‪ ٬‬کاریکاتوری می نامد‪ ٬‬اما اینکه چگونه او به چنان نتیجه ای می رسد‪ ٬‬آنست خود وی با‬
‫تحریفات کوچک اما بسیار‪ ٬‬بهمان سان نادیده گرفتن ها‪ ٬‬القائات و کنایات کاریکاتوری از آن می سازد ( همانجا‪.)۱۵۱- ۱۵۳ ٬‬‬
‫همچنین ادعا های ماسو مبنی بر اینکه جنگاوران اسب سوار سده های میانه همه سعی خود را می کردند تا کار شان بجنگ نکشد‬
‫و شور و شوق آنان به تاخت و تاز‪ ٬‬با گذشت زمان بجای فروکش کردن‪ ٬‬قزونی گرفته است‪ ٬‬بی پایه می باشد ( همانجا‪.)۱۵۳ ٬‬‬

‫بگفته خاودسبلوم منتقدانی چون ماسو و تودن فان فلزن ’ویژگی های مهم کار الیاس را نادیده می گیرند‘‪ ٬‬گفته های او را ’در جاها‬
‫و لحظات کلیدی بزرگنمایی یا ساده انگاری می کنند‘‪ ٬‬از این گذشته‪’ ٬‬تنافض گویی را در گفته های شان به همدیگر یا به خود می‬
‫شود دید‘ ( همانجا‪ .)۱۵۵ ٬‬او دیدگاهی علمی تئوریک را نیز به آن گره می زند‪:‬‬
‫‪109‬‬

‫دیدگاهی هست که خیلی ها آنرا باور دارند و آن می گوید پژوهش علمی هنگامی ارزش انجام دادن را خواهد داشت که در صدد نفی یا ’نشان‬
‫دادن نادرستی‘ نظریه های موجود برآید‪ .‬در طول کنفرانس‪ ٬‬من از طرز برخورد سخنرانان گوناگون با تئوری شهروندی و فرهنگ اندوزی‬
‫الیاس به عنوان روش ’درخشان‘ یاد کردم‪ .‬چون آنان به تئوری یاد شده مانند گفته های جداگانه برخورد می کردند در نتیجه به همان میزان‬
‫نیز آماج انتقاد قرار می گرفت‪ ]...[ .‬آنان از خود نمی پرسند‪ ٬‬طرح تئوری های کلی در باره فرایند شهروندی و فرهنگ اندوزی چه سودی‬
‫دارد‪ ٬‬به همان سان نمی پرسند آیا جایگزین هایی بهمان گستردگی هست که بهتر و برتر از تئوری الیاس باشد‪ ]...[ .‬تئوری شهروندی و‬
‫فرهنگ اندوزی الیاس از معدود نظریه هایی استکه در آن نرمش پذیری و فراگیری برای پیوند و تلفیق را می شود دید‪ ٬‬چیزی که در تئوری‬
‫های دیگر خیلی کم به آن بر می خوریم و بدان امکان می دهد برای بسیاری از مسائل کارساز باشد‪ .‬از همان رو من بر این باورم‪ ٬‬در‬
‫کاربرد این تئوری می باید جانب احتیاط را گرفت و برای بدست آوردن موفقیت های ناچیز در ’نشان دادن نادرستی این یا آن‬
‫تئوری‘ آنرا به کلی گویی یا جزئی گویی سوق نداد ( خاودسبلوم‪.)۱۵۸ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬‬

‫در همان شماره از راهنمای جامعه شناسی ماسو و تودن فان فلزن با توپ پر به پاسخگوئی در برابر این انتقاد برمیخیزند‪ .‬تودن‬
‫فان فلزن می گوید شگفت زده شده است از اینکه می بیند نوشته او موجب رنجش خاودسبلوم گشته است و به نظر ’این داور شکل‬
‫دهی‪-‬جامعه شناسی‘ سراپا نادرست می باشد ( تودن فان فلزن‪ .)۲۰۵ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬او هرگز قصد آنرا نداشته تئوری شکل دهی را‪٬‬‬
‫’که نظریه ای تحسین برانگیز برای تحلیل مواد تاریخی بکمک دیدگاه های جامعه شناسی و رواشناسی کالسیک می باشد‘‪ ٬‬رد کند‬
‫( همانجا‪ .)۲۰۶ ٬‬البته ایرادات زیادی می شود بر آن گرفت‪ .‬از آن میان می توان از ویژگی اروپا‪-‬کانونی شکل دهی‪-‬جامعه‬
‫شناختی نام برد که در آن نشانی از کنجکاوی در باره کار مردم شناسانی که در کشورهای دیگر‪ ٬‬بیرون از اروپا کار کرده اند‪٬‬‬
‫نمی بینی ( همانجا‪.)۲۰۷ ٬‬‬

‫تودن فان فلزن نبود کنجکاوی و دلبستگی خاودسبلوم به کاوش های مردم شناسان در کشورهای بیرون از اروپا را‪ ٬‬در واکنش او‬
‫به روشنگری مردم شناسانه از شهروندی و فرهنگ اندوزی اوکان ها نیز می بیند‪ .‬خاودسبلوم می کوشد فرهنگ درباری اوکانها‬
‫را با مراجعه به تناسب نابرابر قدرت در دوره استثمار روشن سازد‪ .‬اما همچنان که تودن فان فلزن می گوید این نیز راه بجایی‬
‫نمی برد‪ .‬اگر آن روشنگری درست می بود‪ ٬‬در آن صورت می باید کریول های بخش های ساحلی‪ ٬‬که مدت های درازی با‬
‫مقامات مستعمره رویا روئی مستقیم داشتند‪ ٬‬خصلت های اوکان ها را بیشتر از خود آنان بروز دهند‪ ٬‬اما واقعیت چنین نیست (‬
‫همانجا‪.)۲۰۸ ٬‬‬

‫ماسو می افزاید‪ ٬‬هرگاه خاودسبلوم نوشته او در باره اعیان و اشراف سده های میانه را با احتیاط و دقت بیشتر می خواند‪ ٬‬درمی‬
‫یافت‪ ٬‬در آنجا گفته نمی شود پیرو آراء الیاس شور وشیفتگی به تاخت و تاز مادر زادی است‪ ٬‬بلکه عکس آن گفته می شود ( ماسو‪٬‬‬
‫‪ .)۲۱۲ ٬ ۱۹۸۴‬همچنین خاودسبلوم چند پاساژ از الیاس را که در نوشته ماسو آمده‪ ٬‬یا نادیده می گیرد یا نادرست تفسیر می کند‪٬‬‬
‫این امر در مورد دو سه منبع و تحقیق سده های میانه که او به آنها استناد می کند نیز مصادقت دارد ( همانجا‪ .)۲۱۳ ٬‬او‬
‫خاودسبلوم را به جهت آنکه در بحث و جدل خود‪ ٬‬پای در گستره ای می نهد که برایش نا آشناست ( سده های میانه) سرزنش می‬
‫کند ( همانجا‪ )۲۱۵ ٬‬و گفته های خود را با اظهار نظری کلی که ماهیتی روش شناختی دارد‪ ٬‬به پایان می برد‪:‬‬

‫بهترین راه برای حفظ یک تئوری آن نیست که از همه جزئیات آن دفاع کنی و کار را به بیهدگی و پوچی بکشانی ‪ -‬چون آن کار را به جائی‬
‫می رساند که سرآخر کسی آنرا جدی نگیرد ‪ -‬بلکه آنست تئوری را پیوسته با مواد جدید آزمود‪ ٬‬و اگر نیاز افتاد‪ ٬‬در آن تغییرات الزم را داد‪٬‬‬
‫ترمیم و بازنگری کرد ( همانجا‪.)۲۱۵ ٬‬‬

‫تا اینجا نکاتی چند از بحث علمی آورده شد‪’ .‬به نظرمی رسد‘خاودسبلوم در پایان نوشته خویش ’حسرت می خورد ‘ که ’نشانه‬
‫ساختاری بحث و جدل آنست مباحثه کنندگان به این نتیجه می رسند‪ ٬‬نقطه نظرات آنها درست درک نمی شود و برداشت نادرستی‬
‫از آنها می شود ‘ ( خاودسبلوم‪ .)۲۱۶ ٬ ۱۹۸۴ ٬‬با این همه خواهیم کوشید‪ ٬‬نکاتی چند از این مباحثه را روشن سازیم‪ ٬‬تا بشود در‬
‫میان پرده آخری آنرا با طرحی که ما برای آزمودن یک تئوری داریم‪ ٬‬مقایسه کرد‪.‬‬
‫‪110‬‬

‫میان پرده ‪۷‬‬


‫پیرو میانپرده های ‪ ۲‬و ‪ ۵‬تئوری علمی را برپایه استخراج یا استنباط یک یا چند فرضیه از آن‪ ٬‬طراحی الگوی پژوهشی مناسب‬
‫برای هریک از آن فرضیه ها‪ ٬‬سپس پیشبینی نتیجه تحقیق طبق تئوری با بهره گیری از آن فرضیه ها‪ ٬‬آنگاه مقایسه نتایج تحقیق ‪-‬‬
‫’مشاهدات ‘ ‪ -‬با پیشبینی ها‪ ٬‬می شود آزمود‪ ٬‬که در صورت همستیزی یا ناسازگاری مشاهدات و پیشبینی ها می توان تئوری را‬
‫کنار گذاشت‪ .‬قابلیت یا توانش تئوری به قرار داده شدن تحت چنین مراحلی را ’گنجایش یا پذیرفتاری‘ علمی آن تعین میکند‪ .‬این‬
‫طرح نکات اصل ِی هر بحث علمی را نیز در بر میگیرد‪.‬‬

‫اگرچه در میان پرده دوم یادآوری می شود که این طرح و تصویر از اوضاع امور‪ ٬‬پیکان راهنمای مهمی بشمار می آید‪ ٬‬در عین‬
‫حال بیش و کم ساده انگارانه می باشد‪ ٬‬چرا که در واقعیت عوامل چند دیگری نیز نقش دارد که سبب نابسندگی و ناکارآمد بودن‬
‫آن طرح می گردد‪ .‬اکنون که تا حدودی آگاهی بیشتری از تئوری‪ ٬‬آزمایش آن و بحث علمی روی تئوری یافته ایم‪ ٬‬می توانیم در‬
‫باره طرح آزمایش نکات چندی را یاد آور شویم‪.‬‬

‫بیگمان همه پژوهش های گوناگونی که در بخش پیشین نگاهی گذرا و گاه درنگ ورز بدانها داشتیم‪ ٬‬به یکسان تئوری شکل دهی‪-‬‬
‫جامعه شناسی را تائید نمی کرد‪ .‬اما همه آنها هم به یکسان با آن تئوری در ستیز نبود‪ .‬از آن گذشته‪ ٬‬بخش یاد شده با بحثی داغ به‬
‫پایان رسید‪ ٬‬بی آنکه میان بحث کنندگان کورسوی اجماعی بچشم بخورد‪ .‬با توجه به تصویری که اوضاع امور عرضه شد‪ ٬‬از آن‬
‫ی ما چی بر جای می ماند؟‬ ‫الگو ِ‬

‫ما بر آن نیستیم‪ ٬‬از باره محتوا‪ ٬‬روی تئوری شکل دهی داوری کنیم‪ ٬‬بهمان سان نمی خواهیم در جنگ قلمی خاودسبلوم‪ ٬‬تودن فان‬
‫فلزن و ماسو جانب یکی را بگیریم‪ .‬کاری که می خواهیم بکنیم آنست‪ ٬‬برخی از بحث ها و ادله هائی را که طرفین بمیان کشیده‬
‫اند‪ ٬‬از نزدیک بررسی و آنها را با الگوی آزمایش خویش مقایسه و از آن طریق پاره ای مالحظات روش شناختی یا تئوری علمی‬
‫به آنها پیوست کنیم‪ .‬بحث کنندگان یاد شده برسر اینکه تئوری الیاس دقیقا ً چه محتوائی دارد‪ ٬‬بهترین معیار برای قضاوت در باره‬
‫آنها چیست‪ ٬‬به چند پژوهش انتقادی چه میزان می توان ارزش قائل شد و باالخره بر سر اینکه چگونه می توان در علوم از تئوری‬
‫ها و یافته های پژوهش ها استفاده بهینه کرد‪ ٬‬باهم متفق نیستند‪.‬‬

‫تئوری ها‬
‫در آغاز کار می باید گفت‪ ٬‬سر اینکه تئوری الیاس دقیقا ً چه چیزهایی را در بر می گیرد و چگونه می توان آنها را به بهترین راه‬
‫تفسیر و تعبیر کرد‪ ٬‬هیچ توافقی میان صاحب نظران وجود ندارد‪ .‬تودن فان فلزن می گوید تفسیر راستین کاری به شهروندی و‬
‫فرهنگ اندوزی در فرهنگ های بدون نوشتار ندارد‪ ٬‬آن بیشتر روی پژوهش های بلند مدت تاکید می کند‪ ٬‬با آن کار مردم شناسی‬
‫فرهنگی در کل از بازی بیرون رانده می شود و مفهوم شهروندی از آن دیدگاه بیشتر جنبه اروپا‪-‬کانونی دارد‪ .‬خاودسبلوم آنرا‬
‫حاشا می کند‪ ٬‬اگرچه از دید او تئوری شکل دهی‪-‬جامعه شناسی روی ویژگی های فرایندها یا ویژگی های پیشرفت پدیده های‬
‫شهروندی‪ /‬فرهنگ اندوزی تاکید می کند و باید هم بکند؛ به تعبیر تودن فان فلزن هم آن تئوری زیادی خشک و نرمش ناپذیر می‬
‫باشد‪ .‬او ماسو را سرزنش می کند و می گوید‪ ٬‬مراد الیاس از سرخوشی تاخت و تاز‪ ٬‬رانشی کور نبوده است‪ ٬‬بچشم وی هردو آن‬
‫مخالفت کنندگان‪ ٬‬به سبب نادیده گرفتن ویژگی های کار الیاس و سوق دادن گفته او به کلی گویی یا ساده انگاری‪ ٬‬کوتاهی می کنند‪.‬‬
‫در نوشته های او پژواک سرزنش و خوار داشته شدن را بارها می تواند دید؛ که الیاس ‘یکسو نگری’‪‘ ٬‬کلی گویی’‪‘ ٬‬ساده انگاری’‪٬‬‬
‫‘کاریکاتور سازی’ شده است؛ در دوستانه بودن این بحث خوانندگان نظرات یکدست ندارند‪.‬‬
‫‪111‬‬

‫آنچه هیچکدام از بحث کنندگان بدان توجه کافی نکرده اند‪ ٬‬اینستکه ماهیت این تئوری‪ ٬‬زمینه تفاسیر متفاوت را فراهم می آورد‪ .‬در‬
‫میان پرده نخست گفتیم که ’تئوری‘ مجموعه ای از گزاره ها‪ ٬‬مفاهیم و برداشت های منطقی‪ ٬‬بهمپیوسته و بویژه ناهمستیز در باره‬
‫بخشی از واقعیت می باشد‪ .‬این فرمول سازی برای پاره ای از شاخه علم‪ ٬‬هنجار بشمار می آید تا واقعیت‪ .‬الیاس تئوری خود را‬
‫در دومجلد ‪ ۸۰۰‬صفحه ای شرح می دهد‪ .‬بخش بزرگی از آن را داستان ها و نقل قول هایی در بر می گیرد که به چگونگی‬
‫رویداد های گذشته‪ ٬‬سده های میانه یا دربار فرانسه می پردازد‪ .‬بیشترین بخش کتاب را می توان مانند یک رمان خواند‪ .‬جمع بندی‬
‫آن تئوری‪ ٬‬حتی با حذف قسمت هایی که برای شرح و توصیف است‪ ٬‬مثنوی صد من کاغذ می خواهد؛ نیازی به گفتن نیست‪٬‬‬
‫تئوریی در باره پیشرفت های تاریخی که با عوامل اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ٬‬سیاسی‪-‬کشور داری و روانشناختی گره خوردگی و‬
‫پیوستگی دارد؛ آن از باره روشنی و دقت نمی تواند برای نمونه با تئوری گرانش برابری کند‪ .‬این یک میگوید نیروی کِششی دو‬
‫جسم برابر است با حاصل ضرب جرم آنها‪ ٬‬تقسیم بر فاصله آنها به توان دو وضرب حاصل آنها در یک ضریب ثابت‪ .‬که اینچنین‬
‫فرموله می شود‪:‬‬

‫علیه این تئوری نیز قلم فرسائی ها شده است‪ ٬‬اما اینکه منظور نیوتون دقیقا ً چه بوده است‪ ٬‬یا این فرمول در باره کدامین پدیده ها‬
‫کاربرد داشت‪ ٬‬درد سری پیش نیامد‪ .‬به آسانی می توان دید که این تئوری ’دارای انسجام منطقی‘ است و ’خود ستیز‘ نمی باشد‪.‬‬
‫هرچه یک تئوری از دقت باالئی برخوردار باشد‪ ٬‬می توان با صراحت و روشنی بیشتر زمینه های کاربرد آنرا برشمرد و‬
‫پیشبینی کرد تحت شرایط اولیه مشخصی‪ ٬‬چه نتایجی می توان از آن انتظار داشت‪ .‬هرچه تئوری ُگنگ ترباشد‪ ٬‬محتوای آن نا‬
‫روشن خواهد بود‪ ٬‬بهمان دست یافتن به زمینه ها و کرانه های کاربرد آن روشن نخواهد بود‪ ٬‬نیز اینکه چه مقدار انرژی علمی می‬
‫باید برای یافتن تفسیر درست یا پُربار از تئوری صرف کرد‪.‬‬

‫تئوری الیاس دقت ک ّمی تئوری نیوتن را ندارد‪ .‬آیا الیاس و پیروان او را می توان به این سبب مالمت کرد؟ نه‪ ٬‬چنین نیست که‬
‫همه قلمرو های واقعیت تئوری های دقیق ‪ ٬‬مانند تئوری های مکانیک کالسیک را برمی تابد‪ .‬همه تئوری های فراگیر در باره‬
‫آدمی‪ ٬‬جامعه و تاریخ را می شود به انحاء گوناگون تفسیر کرد‪ .‬در باره مارکسیسم و روانشناسی واشکافی نیز نبرد قلمی بسیار‬
‫شده و هنوز خشم و خروش ها در آن زمینه فروکش نکرده است‪ ٬‬از آنرو هنوزامکان تندی و پرخاش در این بحث ها از میان‬
‫نرفته است‪ .‬در اغلب این بحث کار به اختالف نظر می کشد‪ ٬‬به اینکه هدف واقعی آن آموزگار از این یا آن بخش از مجموعه آثار‬
‫قطور اش چه می توانست باشد‪ .‬برخی کسان می کوشند با آوردن نوشته های منتشر نشده‪ ٬‬یادداشت های جسته و گریخته‪ ٬‬نامه‬
‫نگاری ها و حاشیه نویسی کتاب ها‪ ٬‬مانند مورد مارکس و فروید‪ ٬‬راه حلی را بازسازی کند‪ .‬مشکل اینجاست که هیچکدام از آنها‬
‫چاره ای برای اختالف نظر ها ارائه نمی کند‪ ٬‬بهمان سان مطالعه دقیق و اساسی کارهای اصلی نیز گره کور این مشکل را نمی‬
‫گشاید‪ .‬برای آنکه در علوم اجتماعی‪ ٬‬هنر‪ ٬‬فلسفه و شعر مولف خود‪ ٬‬مفسر واقعی محصول خود می تواند باشد‪ .‬از اینرو منطقی‬
‫استکه آدم ها روی محتوای تئوری با هم اختالف نظر داشته باشند‪ .‬دست و بال هر پژوهشگری برای تفسیری نو که امید است‬
‫پُربار هم باشد‪ ٬‬باز است‪ ٬‬مشروط بر آنکه بشود آنرا در بوته امتحان آزمود‪ ٬‬یا دست کم آنها به فرضیه ها و پیشبینی های نوی از‬
‫تئوری بیانجامد و مفهوم آفرینی های سودمندی در زمینه آن مساله بدنبال آورد‪.‬‬

‫تئوری ها نو‪-‬یابی و نو‪-‬آفرینی می باشد می باشد‬


‫‪112‬‬

‫برخی از فالسفه علم و روش شناسان می گویند امکان جلوگیری از پدید آمدن تئوری های گنگ (در علوم اجتماعی) که می شود‬
‫آنها را به انحاء مختلف تفسیر کرد‪ ٬‬وجود دارد‪ .‬شاید بهتر باشد کار را با تحقیق دقیق و منظم روی واقعیت (اجتماعی) آغاز کنیم‪٬‬‬
‫بدون آنکه آنها را پیشا پیش به نظراتی آلوده کنیم‪ ٬‬سپس در مراحل بعدی‪ ٬‬گام بگام صرفا ً با توجه به نتایج بدست آمده‪ ٬‬در صدد‬
‫ساختن تئوری برآئیم‪ .‬تئوریسین هایی مانند فروید‪ ٬‬مارکس و الیاس خود را زیاد دست باال گرفته اند و از آنرو اسب مشکالت‬
‫تفسیر و امتحان آنها (تئوری های خود‪-‬م‪ ).‬را‪ ٬‬برای جهان علمی زین کرده اند‪ ٬‬در صورتی که می شد از آن پیشگیری کرد‪.‬‬
‫تئوری های آنان را که فاقد دقت الزم می باشد و به راه های گوناگون می شود تفسیرکرد‪ ٬‬با آزمون های تجربی نمی توان یا‬
‫بسختی می توان محک زد‪ .‬از آنهم که بگذریم‪ ٬‬هنوز دانسته نیست آنها در کدامین سوی مرزبندی میان دانش و گمانه زنی جای‬
‫دارد‪ .‬هرگونه بحث علمی در آن زمینه ها به بن بست می رسد و با بحث و جدل های بی پایان و بی بار میان فیلسوفان فرقی‬
‫ندارد‪ .‬تئوری می باید محصول نهائی فرایند پژوهش باشد‪ .‬اگر دقیقا ً به قوانین سختگیرانه و صحیح تحقیق از باره روش شناختی‪٬‬‬
‫پایبند بمانیم‪ ٬‬از سهو و خطا بری خواهیم ماند؛ برای مثال‪ ٬‬یک رایانه خوب می تواند تئوری حاصل از داده های پژوهش را تعمیم‬
‫دهد‪ .‬اگر در پژوهش خود به کجراهه نرویم و تعمیم های زودهنگام نکنیم‪ ٬‬تئوری مان درست خواهد بود‪ ٬‬چون آن مانند ساختمانی‬
‫خواهد بود که خوب ساخته شده و می تواند بنیاد محکم پژوهش تجربی تحمل کند‪ ٬‬نه آنکه در هوای بی بنیاد انتزاعات باال رفته‬
‫باشد‪ :.‬اعالن کرده است ‪ -‬در اینجا الزمه هر گامی که برای باال رفتن برداشته می شود‪ ٬‬گسترش پایه و بنیاد تجربی می باشد‪.‬‬
‫کسانی که خود را به این قانون پایبند نسازند‪ ٬‬در کژراهه گمانه زنی هائی گم خواهند شد که شاید جای شان در فلسفه است‪ ٬‬نه در‬
‫علم‪ .‬این نقطه نظر را استقرا گرایی و جریانی که این نظر را اعالن می کند ‪ -‬بهتر گفته باشیم پوزیتیویسم می نامند‪.‬‬

‫دوم ( و نوینگراتر) روشناسان و فالسفه علمی درست نقطه مقابل آنهاست‪ .‬کارل پوپر‪ ٬‬فیلسوف علوم‪ ٬‬دوست‬ ‫رای و نظر دسته ِ‬
‫دارد بگوید چگونه یکی از کالس های درس خود را چنین آغاز کرد‪ ’ :‬قلم و کاغذی بردارید‪ ٬‬سپس با دقت مشاهداتی را انجام‬
‫دهید‪ ٬‬آنگاه آنچه را که دیده اید‪ ٬‬بنویسید‘‪ .‬او می افزاید‪ ٬‬طبیعی است که آنها نگران می پرسیدند چه چیزی را می باید مشاهده کنند‬
‫( پوپر‪ .)۴۶ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬کسی که پرسشی یا مشکلی برایش پیش نیامده‪ ٬‬پرسشی هر چندان هم گنگ و ناروشن‪ ٬‬که چه چیزی با چه‬
‫چیز دیگر گره خوردگی دارد و چرا‪ ٬‬نمی داند ’مشاهده‘ را از کجا شروع کند‪ .‬آنگاه که نیوتون به افتادن اشیاء کنجاوی پیدا کرد‪٬‬‬
‫آنگاه که فروید به کارهای روز مره ای چون لغزش زبان یا گم کردن نامه کنجاو شد‪ ٬‬آنگاه که الیاس در صدد برآمد بداند دستمال‬
‫جیبی از چه زمانی رواج یافت‪ ٬‬آنان پیشاپیش از معنای تئوریک آن چیز های روز مره ایده ای داشتند‪ :‬آنها تئوری خود‪ ٬‬یا حداقل‬
‫طرح تقریبی آنرا‪ ٬‬پیش از آنکه دست بکار شوند‪ ٬‬اندیشیده بودند‪.‬‬

‫این تئوری ها از کجا می آید؟ تئوری یافته نمی شود‪ ٬‬اندیشیده می شود‪ .‬آن زاده گام بگام تعمیم دادن دریافت ها یا پژوهش ها‬
‫نیست‪ ٬‬آن زاده فعالیتی آفرینشکر می باشد‪ .‬پیداست که آن تئوریسین ها از اوضاع امور در علم خود آگاهی داشتند‪ ٬‬اگرچه تاریخ‬
‫علوم شمار اندکی استثنا های چشمگیر از این قاعده نیز دارد‪ .‬در غالب موارد آن تئوری پیشتر از خود تئوری پیشاهنگی یا رقیبی‬
‫داشته‪ ٬‬یا زمینه ای که به مسائل آن می پردازد‪ ٬‬مدت ها مورد توجه بوده است‪ .‬متن مساله و آن تئوری مشخص می سازد که چه‬
‫تحقیقی صورت خواهد گرفت و پرسش آن تحقیق چه خواهد بود‪ .‬ارنست نِجل فیلسوف علم می گوید‪ ٬‬توضیح دادن‪ ٬‬یافتن یا گذاشتن‬
‫پیوندی قابل درک میان پدیده هائی استکه در نگاه نخست گمان می رود هیچ ربطی بهم ندارد‪ .‬بگفته جامعه شناس هومنس سیبی‬
‫که از درخت می افتاد‪ ٬‬رویدادی عادی و پیش پا افتاده در جهان بشمار می رفت ‪ -‬تا اینکه نیوتُن تئوری گرانشی خود را ( بر آن‬
‫پایه ‪-‬م‪ ).‬فورمله کرد ( نجل‪ ۵ ٬ ۱۹۶۱ ٬‬؛ هومنس‪ .)۶ ٬ ۱۹۵۱ ٬‬هیچ چیزی به اندازه گم کردن وسیله کاری یا ناتوانی ناگهانی در‬
‫بیاد آوردن نامی عادی و معمولی نبود ‪ -‬تا اینکه فروید میان فرایندهای سرکوب و ناخودآگاه پیوندی یافت‪ /‬گذاشت‪ .‬کسانی بودند‬
‫که راهنمایی های کتاب های آداب معاشرت سده های میانه و پیروزی تاریخی قاشق‪ ٬‬کارد و چنگال را با دلگرمی می خواندند‪ ٬‬بی‬
‫آنکه کنجاوی برای دیدن چیز های بیشتری داشته باشند تنها به کنجاوی تاریخی بسنده نکنند ‪ -‬تا اینکه الیاس نقش اساسی آنها را‬
‫در پدید آمدن مدیریت نوین احساس ها و رانش ها و نگرش و برخورد نوین به پرخاشگری و روا داشتن زور نشان داد‪ .‬هیچ پدیده‬
‫ای ذاتا خوشایند یا ناخوشایند نیست‪ .‬آن تنها در رابطه با مفروضات تئورتیک‪ ٬‬که از باره علمی می تواند پذیرفتنی باشد یا نه‪ ٬‬آن‬
‫نقش را می گیرد‪ .‬یکی از فالسفه علم در جائی گفته است‪ ٬‬زنان خانه دار سده ها گرد گیری کرده اند‪ ٬‬بی آنکه به دومین قانون‬
‫ترمودینامیک اندیشیده باشند‪ .‬آن گفته از روی گستاخی نبوده است‪ :‬یک چنین ’جهشی‘ را خیلی کم می شود از کسانی دید که هر‬
‫روز با همان پدیده ها سر و کار دارند‪ .‬آفرینشگری هنری آدمها در علوم‪ ٬‬کمتر از آفرینشگری آنان در هنر نیست‪ ٬‬آن از پدیده‬
‫های بسیار برجسته و چشمگیر و در عین حال غیرقابل توضیح می باشد‪.‬‬

‫اما خالقیت چیز دیگریست تا درست گفتن‪ .‬تاریخ علوم پُر است از تئوری های درخشان و آفرینشگری که بعد ها معلوم شده‬
‫درست نبوده است‪ .‬این نیز هست که میانگین طول عمر تئوری های علمی در قیاس با ایده های مذهبی و فلسفی که می تواند سده‬
‫ها دوام بیاورد‪ ٬‬کوتاه است‪ .‬تئوری علمی راه و روند خود را با فرضی نسبتا ذهنی و مبتنی بر حدس و گمان آغاز می کند‪ ٬‬با همه‬
‫گنگی ها و ابهامات ناشی از قابلیت آن به تفاسیر متعدد‪ ٬‬حداقل در علوم اجتماعی‪ ٬‬که در باال بررسی کردیم‪ .‬با توجه به عمق‬
‫توضیح تئوری و گستره واقعیتی که تئوری در آن زمینه کاربرد دارد‪ ٬‬گاه نسل ها طول می کشد تا همه پیامدهای آنرا در پژوهشی‬
‫پر شکیب آزمود‪ .‬بهمین دلیل بود که خاودسبلوم از منتقدان خود به اصرار می خواست در رویکرد به تئوری شکل دهی ’جانب‬
‫‪113‬‬

‫احتیاط را از دست ندهند ‘‪ .‬از اینروست که تئوری های فراگیر را برنامه های پژوهش علمی نیز می نامند‪ ٬‬میان پرده ‪ ۲‬را ببینید؛‬
‫بدین معنی که‪ ٬‬پیرو گفته خاودسبلوم‪ ٬‬آنها را ’در خصوص مسائل زیادی به عنوان راهنما بکار می برند‘‪ .‬بدون آنچنان برنامه های‬
‫پژوهشی علوم در باتالق جزئیات پوچ فرو می رود‪ :‬فرضیات کوچک‪ ٬‬و جدا از هم که گاه با پژوهش های هوشمندانه ای آزموده‬
‫می شود‪ ٬‬که اغلب بال فاصله نیز می توان آنها را بکار بست‪ ٬‬اما ارزش اطالعات عمومی درخوری ندارد‪ .‬نمی توان از طریق‬
‫کشیدن فرضیه ها به رشته‪ ٬‬مانند دانه های مروارید‪ ٬‬به دید و بیشن دست یافت و امیدوار بود که دیر یا زود یک تئوری فراگیر و‬
‫’ژرف‘ خود بخود سر برمی آورد‪.‬‬

‫خالف آنچه که بسیاری گمان می کنند‪ ٬‬می باید در علوم نیز جائی و زمینه ای برای حدس و خیال فراهم باشد‪ .‬آنها می تواند‬
‫اعتبارات سرمایگذاری برای پیشرفت های نوین باشد‪ .‬کسانی که جلو آنها را می گیرند‪ ٬‬یا بیدرنگ می خواهند با دو سه تحقیق‬
‫قابل قبول از باره روش شناسی‪ ٬‬آنها را بیازمایند‪ ٬‬یا پس از نخستین نتیجه منفی آزمایش ها‪ ٬‬می خواهند آنها را دور بریزند‪ ٬‬پویائی‬
‫علوم را از میان می برند و با آن کار امکان دارد تئوری های بارآوری را زودهنگام کنار نهند‪ .‬هنگامی که خاودسبلوم با بی‬
‫پروائی ’شیوه تیر اندازی‘ خوار میداشت‪ ٬‬اشاره وی به همین بود‪ .‬می باید با این ایده ساخت و کنار آمد که تئوری های فراگیر و‬
‫قابل تفسیر به انحاء مختلف‪ ٬‬که آزمودن آنها دشواری های خود را دارد‪ ٬‬از یکسو شکوه و از دگرسو کاستی های علوم اجتماعی‬
‫را بنمایش می گذارد‪.‬‬

‫’مشاهدات‘‬
‫بحث کنندگان پیشین ( آن سه تن) نه تنها بر سر تئوری که روی نتایج تحقیقات نیز با هم موافقت نداشتند‪ .‬پیشتر‪ ٬‬در میان پرده دوم‬
‫روشن شد که مشاهده تقریبا ً همواره غیر مستقیم و با روش های اندازه گیری همراه است‪ .‬ماسو شور تاخت و تاز و غارتگری را‬
‫مفهومی می دید که به دشواری می توان آنرا اندازه گرفت‪ .‬اما روانشناسی که با آزمایش های هوشی‪ ٬‬دید و بینش فضائی آسیب‬
‫های عصبی آشنا آشنائی دارد‪ ٬‬با آن آگاهی می تواند چاره ای بیندیشد‪ .‬جای تاسف است که از جنگاور سواره سده های میانه دیگر‬
‫نمی توان چنین آزمایشی را کرد‪ .‬اکنون ناگزیریم به چند منبع اندکی بسنده کنیم که با هدف جمع آوری موا ِد تا حد ممکن عینی‪٬‬‬
‫برای تئوری شکل دهی نگارش نشده است‪ .‬تنها بکمک شمار بسیاری مراحل میانی همراه با تفسیر‪ ٬‬که اغلب بر پایه حدس و‬
‫خیال می باشد‪ ٬‬خواهیم توانست از ’میانگین‘ شور و شوق تاخت و تاز و غارت جنگاور سوار کار سده های میانه برآوردی بکنیم‬
‫که خیلی هم به بیراهه نرفته باشد‪ .‬البته این کار را نمی توان بدون بهره گیری از کارشناسی تاریخ‪-‬دان بجای آورد‪ .‬پس می بینیم‬
‫که برای ماسو و خاودسبلوم زمینه و میدان چندان که باید‪ ٬‬آماده بود تا در باره میزان اطمینان بخشی و درستی تفسیر از آن مواد‪٬‬‬
‫اتفاق نظر نداشته باشند‪ .‬اگر تفسیر حقایق به چنان دشواری هایی منجر شود‪ ٬‬پس می توان دید‪ ٬‬رسیدن به اجماع برسر اینکه آن‬
‫آن داده های تجربی نیز‬
‫حقایق له یا علیه تئوری چه می گوید‪ ٬‬دشوارتر خواهد بود‪ .‬نه تنها پیچیدگی ها و گنگی های تئوری که از ِ‬
‫ما را به سختی می اندازد‪.‬‬

‫چنین می نماید پژوهش های تودن فان فلزن روی اوکانها‪ ٬‬در مقایسه با ماسو دشواری کمتری دارد‪ .‬او توانسته همواره در مفهوم‬
‫معمول کلمه ’مشاهده‘ کند‪ .‬اما این گفته بدان معنی نیست که مشاهده در مردم شناسی فرهنگی هیچگونه سختی ندارد‪ .‬پژوهشگری‬
‫که مانند دویچ در آزمایشگاه خود و در وقت اداری از چند تن آزمایش شونده می خواهد کاری را که خیلی دقیق توصیف شده‬
‫است‪ ٬‬انجام دهند و می تواند نتایج آن را در جدول های روشن و قابل فهم خالصه کند‪ ٬‬کارش آسانتر است تا همکاری که بودن او‬
‫در محل کارش توسط مردم محل تحمل می شود‪ ٬‬در آب و هوای گرمسیری و بارانی جنگل های استوائی فرسوده و برای خانه‬
‫خود دلتنگ میشود‪ ٬‬دل درد می گیرد‪ ٬‬به زبان مردم بومی آشنا نیست‪ ٬‬از گرما بی تاب می شود‪ ٬‬از خوردن و بوی غذا های محلی‬
‫حال اش بهم می خورد‪ ٬‬بدتر از همه این ها ازش انتظار دارند ’مشاهدات اش‘ دقیق باشد و بدون پیشداوری یادداشت کند‪ .‬با‬
‫اینهمه هیچکدام از آن دشواری ها نمی تواند مانعی سر راه پیشگام و پیشتاز شدن هیچکدام از آن دو باشد‪.‬‬

‫مردم شناسان فرهنگی همواره در کار خود به کار میدانی و مشاهده مشارکتی ( مشاهده ای که خود در آن حاضر و ناظر هستند ‪-‬‬
‫م‪ ).‬وابسته می باشند‪ .‬آنها مدتی را در میان گروهی که روی آن تحقیق می کنند بسر می برند‪ ٬‬تا فهرستی از امکانات و راه های‬
‫گذران زندگی فراهم آورند‪ ٬‬از تناسب قدرت‪ ٬‬عادات جنسی‪ ٬‬پیوند های خانوادگی‪ ٬‬خویشاوندی و اجتماعی‪ ٬‬افسانه ها‪ ٬‬آئین ها‪ ٬‬آئین‬
‫های پرستش تهیه کنند‪ ٬‬نیز بکوشند از دید و بینش آنان درباره زایش‪ ٬‬زناشویی و مرگ سر در بیاورند‪ .‬پژوهش های مردم‬
‫شناسان نشان از پاره ای همسانی ها با پژوهش مارش و همکاران وی دارد‪ :‬این پژوهش ها ‪ -‬میان پرده ‪ ۶‬را ببینید ‪ -‬فشرده تر‬
‫هستند تا گسترده تر‪.‬‬

‫آن پژوهش ها این توانائی را دارد که تصویر شگفتی آوری از قبلیه ای‪ ٬‬مردمی یا دسته ای از اوباشان فوتبال ارائه کند‪ .‬اما این‬
‫پرسش همچنان پیش می آید که آیا همیشته می توان به آن تصویر اعتماد کرد‪ .‬خاودسبلوم شک دارد که تودن فان فلزن آداب‬
‫‪114‬‬

‫نشست و برخاست درباری را در جائی ’مشاهده کرده است‘ که تنها خاموشی و خویشتنداری استثمار شدگان دیروزی در برابر‬
‫صص‬ ‫استثمار گران دیروزی را می شود دید‪ .‬این نیز در کل ما را از معتبر بودن نتایج تحقیق مطمئن نمی سازد‪.‬‬

‫واکنش پذیری و عینیت‪ :‬آزمایش شوندگان‬


‫مشاهده حضوری یا مشارکتی‪ ٬‬نه تنها در مردم شناسی فرهنگی که در علوم اجتماعی کاربرد زیاد دارد‪ .‬نمونه آن پژوهش شریف‬
‫می باشد‪ .‬شریف مشاهده حضوری خود را به عنوان ’پلیس مخفی‘ علوم اجتماعی‪ ٬‬زیر پوشش مدیر اردوگاه انجام داد‪ .‬اما برای‬
‫مردم شناس فرهنگی جازدن خود به عنوان سر‪-‬فروش (فروشنده سرهای بریده) کار ساده ای نیست‪ .‬آزمایش شوندگان آنها‪ ٬‬بیشتر‬
‫اوقات از حضور بیگانه ای در میان شان آگاه هستند؛ بیگانه ای که با حاکمان استثماری پیشین در پیوند دیده می شود‪ .‬تا مادام که‬
‫او بکارهای بیش و کم بی ضرر و خنثی سرگرم است‪ ٬‬مشکل زیادی پیش نمی آید؛ اما تا پای در زمینه ای می گذارد که در آن‬
‫باره حساسیت وجود دارد یا در قلمرو محرمات است و او را‪ ٬‬در جایگاه بیگانه‪ ٬‬راهی بدانجا ها نیست‪ ٬‬مشکل سربرمیاورد‪ .‬آنها‬
‫چه چیزهایی را خواهند گفت و از گفتن چه چیزهایی سر باز خواهند زد؟ آیا آنها دانسته خواهند کوشید او را گمراه کنند؟ آیا در‬
‫زبان و پیشینه فرهنگی مردم شناس کج اندیشی هایی وجود دارد که موجب تفسیر نادرست او از رفتار و گفتار آنان گردد؟ از‬
‫نمونه های جنجال برانگیز در این زمینه مارگریت مید می باشد که در سال های بیست (سده پیش‪-‬م‪ ).‬روی مردم ساموا ( از‬
‫جزایر پولونزی ‪-‬م‪ ).‬تحقیق می کرد‪ .‬وی در کتابی بسیار پرفروش و شناخته شده تصویری باشکوه از جوانان و کارهای جنسی‬
‫آنان پیش می نهد ( مارگریت مید‪ ۱۹۵۹ ٬‬را ببینید)‪ .‬پس از گذشت دهه های بسیار که پژوهشگر دیگری به آن نوشته بدگمان شده‬
‫بود‪ ٬‬به آنجا می رود تا خود پاره ای چیزها را از نزدیک ببیند‪ .‬او خود را با واقعیتی روبرو دید که با نوشته های مید در کتاب‬
‫اش نمی خواند‪ ٬‬پس به این نتیجه رسید که مید فریب مردم بومی را خورده است ( فریمن‪ ۱۹۸۳ ٬‬را ببینید)‪ .‬آگاهی مردم بومی از‬
‫اینکه روی شان پژوهش می شود‪ ٬‬می تواند روی رفتارهای شان تاثیر بگذارد‪ .‬در اغلب موارد این پدیده به زیان و کم اعتبار‬
‫شدن نتایج تحقیق می انجامد‪.‬‬

‫این امر در علوم اجتماعی نیز یک مساله عمومی می باشد و تنها به پژوهش روی مردمان بیگانه محدود نمی گردد‪ .‬البته معنی‬
‫گفته باال این نیست که مردم همیشه می خواهند پژوهشگران را گمراه کنند‪ .‬برای نمونه‪ ٬‬روانشناسان می باید حساب این را بکنند‪٬‬‬
‫تنش ناشی از امتحان شدن ‪ -‬گونه ای ترس از شکست‪ ٬‬که شناخته شده است و در امتحانات نیز پیش می آید ‪ -‬به قدری برای‬
‫برخی از آدمها بازدارنده است که هنگام امتحان و آزمایش بازدهی شان از میزان معمول کمتر می گردد‪ .‬از آنرو نمره امتحانی‬
‫این آدم ها شاخص معتبری برای بازدهی و توانائی آنان بشمار نمی آید‪.‬‬

‫تغییر رفتار ناشی از تاثیر پژوهش روی آزمایش شوندگان را در روش شناسی اصطالحا ً میزان واکنش پذیری می نامند‪ .‬کسی که‬
‫برای اندازه گیری گرمای قهوه دماسنج را به درون فنجان قهوه می گذارد‪ ٬‬دمای آنرا یکی دو درجه کمتر اندازه گیری می کند‪٬‬‬
‫چون بخشی از گرمای قهوه صرف گرم کردن دماسنج می شود‪ .‬نیازی به گفتن نیست که کارشناسان سعی می کنند تا جایی که می‬
‫شود جلو این چنین تاثیر هایی گرفته شود‪ .‬برای مثال در علوم اجتماعی پژوهشگران نمی گذارند آزمایش شوندگان بو ببرند که‬
‫روی شان آزمایش می شود یا دست کم قصد و نیت واقعی خود را به آنان آشکار نمی سازند‪.‬‬

‫میزان واکنش پذیری را‪ ٬‬تا حدودی می شود بکمک الگوی پژوهش کاهش داد‪ .‬آزمایش دویچ شامل شرایط گوناگون چندی می شد‬
‫که به طور سیستماتیک از یکدیگر فرق می کرد‪ .‬اگر نتایج این پژوهش تحت تاثیر میزان واکنش پذیری قرار گیرد‪ ٬‬آن می باید‬
‫برای همه آن شرایط صدق کند‪ .‬اما اگر شرایط دارای تفاوت هایی باشد که از دیدگاه تئوریک می توان آنها را پیشبینی کرد‪ ٬‬در‬
‫این صورت می توان آن را به درستی‪ ٬‬به تاثیر متغیر غیر وابسته نسبت داد و نه به واکنش پذیری اندازه گیری ها‪ .‬طرح‬
‫استاندارد یک آزمایش‪ ٬‬در صورت امکان برای هر آزمایشی‪ ٬‬از دو یا چند شرایط تشکیل می شود که به طور سیستماتیک از‬
‫همدیگر فرق می کند‪ .‬هیچ پژوهش و آزمایشی کامالً آب بندی شده نیست؛ به این دلیل است که‪ ٬‬همچنانکه پیشتر اشاره شد‪ ٬‬کوشش‬
‫می شود با تحقیقی از نوع دیگر‪ ٬‬اعتبار سنجی متقابل نتایج صورت گیرد‪ .‬مشکل پژوهش هایی مانند پژوهش تودن فان فلزن و‬
‫ماسو‪ ٬‬آنست بکارگیری یک چنین اقدامات احتیاطی روش شناختی در مورد آنها میسر نیست‪.‬‬
‫‪115‬‬

‫واکنش پذیری و عینیت‪ :‬پژوهشگران‬


‫ران‬
‫آگاهی آزار دهنده درگیر شدن با پژوهشی اجتماعی‪-‬علمی‪ ٬‬برای پژوهشگران نیز دشواری های بسیار دارد‪ .‬پیرو خرده گی ِ‬
‫مارگریت مید‪ ٬‬وی نه تنها به وسیله دودوست دختر بومی به بیراهه کشانده شد‪ ٬‬بلکه همچنین با اشتیاق و آرزومندی خود به اینکه‬
‫نشان دهد برخورد بازدارنده‪ ٬‬در باختر زمین‪ ٬‬به مساله زناشوئی و جنسیت ‪ -‬بحث ما به سال های دهه بیست ( سده پیش ‪ -‬م‪).‬‬
‫برمیگردد ‪ -‬به هیچ وجه ’طبیعی ‘ نیست‪ .‬حاصل آن شد که او چیزی را دید‪ ٬‬که می خواست ببیند‪ .‬یک چنین چیزی آگاهانه پیش‬
‫نمی آید‪ ٬‬ناخودآگاه روی می دهد‪ .‬خاودسبلوم نیز بیش و کم همان خرده گیری را از تودن فان فلزن می کند‪ ٬‬که نمی توان آنرا‬
‫تقدیر و بزرگ داشتی برای عینیت کار او در گستره اجتماعی علمی بشمار آورد‪ .‬براستی آن کجروی‪ ٬‬این همه مالل آور است؟‬
‫ُرزنتال تحقیق زیرین را انجام داد‪ .‬وی دوازده تن از دانشجویان را گذاشت به مدت نیمسال یک دوره روانشناسی عملی ببینند‪.‬‬
‫آخرین آزمایشی که آنها می باید انجام میدادند‪ ٬‬با موش ها بود‪ .‬موش ها غالبا ً در آزمایش هایی بکار برده می شود که گمان می‬
‫رود نتیجه آنها روی آدم ها و جانوران دیگر یکی خواهد بود‪ .‬با آزمایش روی جانوران به درجاتی می شود از پیامد های واکنش‬
‫پذیری اندازه گیری پرهیز کرد‪ ٬‬چون در این حالت آنها نمی توانند روی مقاصد و اهداف پژوهش نقشی بازی کنند‪ .‬در روانشناسی‬
‫تجربی آزمایش های زیادی روی هوشمندی موش ها انجام شده است‪ .‬یکی از آزمایش های استاندارد آنست که اندازه گیری کنند‬
‫آنها چه قدر وقت نیاز دارند تا بتوانند از داالن های تو در تو و پر پیچ و خم بیرون آیند‪ .‬در میان موشها هم خیلی باهوش و خیلی‬
‫کودن هست‪.‬‬

‫ُرزنتال شصت موش میانگین و معمولی را میان دوازده دانشجو پخش کرد و از آنان خواست با موش ها آزمایش داالن تو در تو‬
‫را انجام دهند‪ .‬وی به شش تن از دانشجویان گفت که آن موش ها از نژاد یک خانواده بسیار باهوش پرورش داده شده اند و به‬
‫شش تن دیگر گفت آنها از یک خانواده بسیار کودن هستند‪ .‬با گوشه چشمی به اینکه وی آن موش ها را به دلخواه ‪ ’ -‬بدون حساب‬
‫و کتاب‘ ‪ -‬در میان دو گروه پخش کرده بود‪ ٬‬می توان پیشبینی کرد که میانگین توانائی هردو گروه از موش ها از باره آماری‬
‫برابر باشد‪.‬‬

‫نتایج امیدوار کننده بود‪ .‬نه تنها موشهای ’باهوش‘ از همان آغاز‪ ٬‬کار و بازدهی شان از موش های ’کودن‘ بهتر بود‪ ٬‬که با تکرار‬
‫آزمایش آنها در کارشان پیشرفت بیشتری بدست میاوردند‪ .‬نتایج از باره آماری نیز چشمگیر بود‪ ٬‬به این معنی که برپایه برآورد‬
‫احتماالت ریاضی می شد فرض را بر آن نهاد‪ ٬‬امکان تفاوت های کارآیی و بازدهی آنها به سبب عوامل تصادفی ناچیز و قابل‬
‫اغماض بود‪.‬‬

‫آیا آن دانشجویان گول خورده بودند؟ به هیچ روی‪ .‬هنگامی که آنها در پایان آزمایش ها‪ ٬‬آنها پرسشنامه ای را‪ ٬‬در باره اینکه کار‬
‫با موش ها را چگونه دیدند‪ ٬‬پر می کردند‪ ٬‬پی بردند قربانی ضعفی شده اند که اهل علم آنرا دارند و از آن با هوشمندی یاد می‬
‫شود‪ .‬دانشجویانی که موش های ’باهوش‘ داشتند جانوران خود را بیشتر ناز و نوازش می کردند تا دانشجویانی که موش های‬
‫’کودن‘ داشتند‪ .‬بهمان علت آن جانوران با ترس کمتر در برابر شرایط آزماش واکنش نشان می دادند و از آنرو کارآئی شان بهتر‬
‫بود‪ُ .‬رزنتال آزمایش های زیادی از این دست انجام داده و همیشه هم همان نتایج را بدست آورده است‪ ( .‬رزنتال‪۳۷ ٬ ۱۹۶۸ ٬‬‬
‫همانجا)‪ .‬وی این تاثیر ناشی از انتظارات پژوهشگر روی نتایج آزمایش را پیشگوئی خود خواسته ( سلف فولفلینگ پرافسی)‬
‫نامید‪ .‬هرچه آدمی در علوم اجتماعی روی تاثیرات اینگونه آالینده ها در پژوهش های تجربی‪ ٬‬بیشتر دید و بینش می یابد‪ ٬‬شروط و‬
‫الزامات روش شناختی سختگیرانه تری روی انجام آزمایش های علوم اجتماعی اعمال میگردد‪ .‬بی سبب نیست که بخش بزرگی‬
‫از کوشش های علمی مصروف ’آب بندی‘ کردن آزمایش تا حد ممکن می گردد‪ .‬این همان چیزی بود که برای آدورنو پیش آمد‪٬‬‬
‫برای نمونه‪ ٬‬آن هنگام که خرده گیران وی گفتند‪ ٬‬کسانی که مصاحبه های بالینی را انجام می دادند‪ ٬‬از نمرات مصاحبه شوندگان‬
‫در مقیاس یهودی ستیزی‪ ٬‬مقیاس تبار‪-‬کانونی و فاشیسم‪ ٬‬آگاهی داشتند و از آنرو احتمال دارد نتایج حاصله را همسو و در‬
‫سازگاری با راستای تئوری تفسیر کرده باشند ( کرش‪ ۲۰۴ ٬ ۱۹۶۲ ٬‬را ببینید)‪ .‬آیا در پژوهش استاندارد شده موشها که بسادگی‬
‫می توان آن کیفیت استاندارد را احراز کرد‪ ٬‬می باید به پیشبینی خود‪-‬خواسته بدگمان بود‪ ٬‬از آن بدتر آیا در خصوص مواد کیفی‪٬‬‬
‫خمیری و نرمش پذیری چون مصاحبه باز‪ ٬‬پژوهش تاریخی و کار میدان ِی مردم شناختی نیز‪ ٬‬می باید آن بدگمانی را داشت‪ .‬به‬
‫سبب همین ’اتیکت‘ روش شناختی سختگیرانه‪ ٬‬انجام پژوهش های علوم اجتماعی با کیفیت خوب‪ ٬‬کار دشواری گشته است‪ .‬از آنرو‬
‫خوانش نوشته های علمی اجتماعی‪ ٬‬با دیدی که از روی خرده گیری و قضاوت است‪ ٬‬مستلزم بینش روش شناختی الزم می باشد‪.‬‬
‫آشنائی با این جنبه از زمینه کار‪ ٬‬برای دانشجویان آتی دشواری های کار را عیان خواهد ساخت‪ .‬اما این بهایی است که می باید‬
‫برای علمی بودن آگاهی مان بپردازیم‪ ٬‬به دیگر سخن تا جایی که امکان دارد‪ ٬‬از آزمودن عینی آن کوتاهی نکرد‪.‬‬

‫اندازه گیری و داستان‬


‫‪116‬‬

‫شرایطی وجود دارد که در آنها‪ ٬‬این گام های احتیاطی و روش شناسانه مرتبط با تحقیق روی امتحان فرضیه غیر ممکن و گاه‬
‫ناپسند می گردد‪ .‬بر خالف پژوهش های میلگرام و دویچ‪ ٬‬نتایج پژوهش های ماسو و تودن فان فلزن را نمی توان‪ ٬‬یا بسختی می‬
‫توان بازنمائی ک ّمی کرد‪ ٬‬همین طور نتایج مارش را‪ ٬‬یعنی آنها را نمی شود به صورت کمی ( یا آماری) نشان داد‪ .‬بازنمائی‬
‫’مشاهدات‘ آنها را نمی توان در جدول یا نمودار گنجاند‪ ٬‬آنرا می باید به صورت داستانی نشانداد‪ .‬تفاوت شور و شادی تاخت و تاز‬
‫ت آماری بنمایش درآورد‪ ٬‬بلکه‬‫آزمون اهمی ِ‬
‫ِ‬ ‫جنگاوران سوار کار آغاز سده های میانی و سال های پایانی آن را نمی توان در یک‬
‫آن از تفسر دو سه تکه متن حاصل می گردد‪ .‬بهمان سان پژوهش در باره آوکان ها را می باید در داستانی آورد‪ .‬تودن فان فلزن‬
‫گهگاه گفتگوهایی را هم می آورد‪ ٬‬گفتگوهایی که بارها به آنها گوش کرده است‪ .‬وی با عباراتی خیال انگیز توصیف می کند که‬
‫در پاالور چه می گذشت‪ .‬آن گفتگو ها می باید در خواننده این اثر را بگذارد که در میان آنان فرهنگی درباری وجود داشته است‪.‬‬
‫هم برای ماسو و هم تودن فان فلزن ’مشاهده‘ حاصل تفسیری است که روی آن خوب تعمق شده و در آن تعمق با گوشه چشمی به‬
‫تفسیر‪ ٬‬از میان مواد خام بسیار‪ ٬‬پاره هائی دست چین شده است‪ .‬در اینجا نیز آنچه را که در میان پرده ‪ ۲‬به طور کلی یادآور‬
‫شدیم‪ ٬‬صدق می کند‪ :‬ما موضوع منفعل مشاهدات خود نیستیم؛ مشاهدات را می باید به معنی واقعی کلمه ساخت‪.‬‬

‫پس می توان گفت مشاهده کاریست انسانی و قابل خطا‪ .‬آن سنگ محکی خطا ناپذیر برای آزمودن تئوری بشمار نمی آید‪ .‬خیلی‬
‫منطقی است که آدم ها روی نتایج آزمایش ها هم با هم اختالف نظر داشته باشند‪ .‬حال اگر هم در محتوای تئوری نیز در نتایج‬
‫پژوهش ها امکان نسبی تفاوت آراء وجود داشته باشد‪ ٬‬پس می باید گفت آزماش تئوری به یقین چیز دیگریست تا کنترل کیفیت‬
‫محصول یک کارخانه‪ .‬چنین می نماید که در جای دشواری گیر کرده ایم‪ .‬تحت این شرایط از آزمایش یک تئوری چه حاصل‬
‫خواهد شد و از مرزکشی میان علم و گمانه زنی چه برجای خواهد ماند؟ آن پرسش را به گونه مثبت نیز می توان نمود‪ :‬در علوم‬
‫چگونه می توان با ایده های خود بهتر کنار آمد؟ سر این نیز‪ ٬‬بویژه میان ماسو و خاودسبلوم توافقی در میان نبود‪.‬‬

‫میان خشک اندیشی و خرده گیری‬


‫خاودسبلوم برخی از منتقدان را سرزنش می کند که تئوری شکل دهی را به مثابه یک دسته گفتارهای تکه تکه و جدا از هم تلقی‬
‫می کنند ‪ -‬که به همان میزان نیز آماج انتقاد قرار می گیرد ‪ -‬بی آنکه از خود بپرسند ایا جایگزینی قابل قیاس با آن گستردگی و‬
‫دامنه وجود دارد که به آن برتری داشته باشد‪ .‬از آنرو می گوید در کاربرد این تئوری که از دید او چندان نرمش پذیری دارد تا‬
‫بتوان آنرا در خصوص مسائل زیادی به عنوان پیکان راهنما بکار برد‪ ٬‬می باید خویشتنداری کرد‪ .‬در برابر ماسو می گوید‬
‫درست نیست که از همه جزئیات یک تئوری دفاع بکنیم؛ جزئیاتی که می باید پیوسته با مواد تازه آزموده شود و در صورت نیاز‬
‫آنرا تغییر داد یا ترمیم و در آن تجدید نظر کرد‪ .‬بدینسان اختالف نظری که میان خاودسبلوم و ماسو هست‪ ٬‬تنها در بند تفسیر‬
‫درست تئوری الیاس یا دستاورد های پژوهش نمی ماند‪ ٬‬بلکه به گستره چگونگی برخورد بهتر با تئوری ها و دستاوردهای‬
‫پژوهش ها در علوم نیز کشیده می شود‪ .‬خاودسبلوم در برابر آنچه که خرده گیری مبتذل نامیده می شود‪ ٬‬می ایستد‪ ٬‬ماسو هم در‬
‫برابر خشک اندیشی‪ .‬چگونه می توان میان این دو دیدگاه‪ ٬‬بهتر راه خود را یافت؟ آنگاه که تئوری با نتایج متناقض آزمون مواجه‬
‫می شود‪ ٬‬چه می توان کرد یا اگر به اعتبار نتایج پژوهش خرده گیری شد‪ ٬‬چه می باید کرد؟ در زیر کار دیگری نمی توانیم بکنیم‬
‫مگر نگاه کوتاهی بیفکنیم به یکی دو نکته که در باره آنها کتاب ها نوشته شده است و اختالف نظر ها در باره آنها می تواند بسیار‬
‫باال گیرد‪.‬‬

‫درخواست خاودسبلوم برای خویشتن داری در خصوص تئوری شهروندی و فرهنگ اندوزی قابل درک می باشد‪ .‬کنار نهادن‬
‫تئوری به آن گنجایش و گستردگی که نوید توضیح (پدیده های ‪-‬م‪ ).‬بیشماری را می دهد‪ ٬‬آنهم با نخستین نتایج متناقض آزمایش‪ ٬‬از‬
‫فرزانگی نیست‪ .‬در اینجا پرسشی پیش می آید‪ ٬‬تا کی می باید تئوریی را که برپایه حدس و گمان است‪ ٬‬همچنان بکار بست‪ .‬کی‬
‫مهلت آن بسر می رسد و اگر هنوز به وعده های آن عمل نشده‪ ٬‬کی می باید آنرا ’ورشکست ‘ اعالن کرد؟ در نگاه نخست گمان‬
‫می رود پاسخ روشن است‪ :‬بکنار از اینکه در باره یک تئوری چه تفاسیر گوناگونی وجود دارد‪ ٬‬بکنار از اینکه ما چه قدر وقت‬
‫برای دورخیز کردن آن روا بدانیم‪ ٬‬درستی یا نادرستی تئوری را‪ ٬‬دیر یا زود‪ ٬‬می باید تحقیق تجربی عیان سازد‪ .‬هرگاه نتایج‬
‫تحقیق با فرضیه های استخراج شده از تئوری همخوانی و سازگاری داشته باشد‪ ٬‬در آن صورت تئوری درست می باشد‪ ٬‬اگر آنها‬
‫باهم نخواند و در تناقض باشد‪ ٬‬آنگاه می باید تئوری را کنار گذاشت و در صدد ساختن و پرداختن تئوری دیگری برآمد‪.‬‬

‫اگرچه آن پاسخ درست است‪ ٬‬اما در کار علمی مساله پیچیده تر از این می باشد‪ .‬این تئوری که زمین گرد است و بگرد خورشید‬
‫میچرخد‪ ٬‬نزدیک به ‪ ۱۵۰‬سال طول کشید تا جای تئوری پیشین را بگیرد‪ .‬از سوئی نیز مفاهیم تلویحی تئوری را نمی توان زود‬
‫متوجه شد‪ ٬‬چه رسد به اینکه بتوان آنها را زود امتحان کرد‪’ .‬بسط و گسترش‘ اجتماعی‪-‬تاریخی که الیاس در تئوری واشکافی‬
‫روانی فروید پدید آورد‪ ٬‬دیدگاه های نو و جالبی در زمینه پیوند میان عادات روانی مردم‪ ٬‬مدیریت رانش ها و احساس های شان‬
‫‪117‬‬

‫نیز فرا‪-‬من از یکسو و ساختارهای اجتماعی‪-‬اقتصادی و کشورداری جامعه از دیگر سو پدید آورد‪ .‬برپایه تئوری او نه تنها این‬
‫تئوری عموم ِی پیشرفت در مورد شهروندی و فرهنگ اندوزی باختر زمین مصادقت داشته باشد‪ ٬‬بلکه همچنانکه پیشتر نیز یادآور‬
‫شدیم‪ ٬‬در خصوص تمدن چینی و ژاپنی نیز صدق کند‪ .‬بهر حال آنها نیز همواره از دیگاه تاریخی‪ ٬‬در راستای ساختارهای‬
‫کشورداری پیچیده تر جلوه هایی بنمایش گذاشته اند‪ .‬این فرضیه از تئوری سرچشمه می گیرد و می باید آنرا خیلی خوب آزمایش‬
‫کرد‪ .‬آن در مورد پیشرفت های فرهنگی خود ما نیز از سده هیجدهم تاکنون‪ ٬‬معتبر می باشد‪ ٬‬که توسط روندهائی که الیاس‬
‫شناسایی کرده‪ ٬‬هرچند در پیرامونی دیگر‪ ٬‬اما با شدت استمرار یافته و از چشم انداز تئوری شکل دهی‪ ٬‬بیشتر پژوهیده شده است‪.‬‬
‫از این گذشته‪ ٬‬پیشتر درخواست تودن فان فلزن را برای بکار بردن مواد مردم شناسی فرهنگی خواندیم ‪ -‬رهنمودی که قبالً بدان‬
‫عمل کردیم‪ .‬همه آن پژوهش ها زمان می برد و تا آنها به نتیجه برسد‪ ٬‬می باید روی قضاوت در باره تئوری دست نگهداشت‪.‬‬

‫اما اگر نتایج پژوهش ها با فرضیه های بدست آورده شده از تئوری سازگاری نداشته باشد‪ ٬‬آیا می باید آن تئوری را کنار نهاد؟‬

‫نکته دل آزاری در میان است و آن اینکه هنوز با مشکلی دست بگریبان هستیم که در بخش پیشین به تفصیل از آن سخن گفتیم‪.‬‬
‫خیلی کم دیده می شود‪ ٬‬یا هرگز دیده نمی شود نتایج همه تحقیقات با پیشبینی های تئوریک در تضاد باشد‪ ٬‬وارونه آن هم دیده نمی‬
‫شود‪ .‬از تاریخ علوم ‪ -‬که در حال حاضر رشته شکوفائی از علم می باشد ‪ -‬به نظر می رسد هیچ تئوریی نیست که عاری و بری‬
‫از بی نظمی ها‪ ٬‬بی قانونی ها یا بزبان کارشناسی‪ ٬‬ناهنجاری ها باشد‪ .‬بگفته یکی از فالسفه علم‪’ ٬‬تئوری ها در میان دریایی از‬
‫ناهنجاری زاده می شود‘ و برای باز کردن راه خود می باید درد سر های فراوانی را از سر راه بردارد (الکاتوس‪ ٬ ۱۹۷۸ ٬‬بخش‬
‫‪ ۱‬را ببینید)‪ .‬برای همین درست نیست هر ناهنجاری را به مثابه نادرست انگاری تئوری ‪ -‬یک اصطالح تخصصی دیگر ‪ -‬تلقی‬
‫کرد‪ .‬در واقع اگر بزبان خاودسبلوم بگوئیم آن ’ شیوه گالری تیراندازی‘ خواهد بود‪ .‬یک تئوری چند درصد نتیجه آزمایش غلط‬
‫داشته باشد می شود به آن نمره قبولی داد؟ هیچ برای تئوری های علمی هم مانند امتحان درسی مرزی برای رد یا قبولی وجود‬
‫دارد؟ اگر پاسخ آره است‪ ٬‬کدام تیم امتحان کننده در آن باره تصمیم می گیرد؟‬

‫آزمون تطبیقی همسانی بیشتری دارد‪ .‬اگر یکی از نامزدها (تئوری های مورد نظر ‪ -‬م‪ ).‬بهترین نامزد‬ ‫ِ‬ ‫در کل این شرایط با‬
‫شناخته شود‪ ٬‬به این معنی نیست که نامزدهای دیگر هیچگونه شایستگی ندارد؛ اگر وارونه آنرا بگوئیم‪ ٬‬نباید سطح بهترین نامزد را‬
‫تنها سطح برتر بدانیم‪ .‬در علوم مرز بندی ردی یا قبولی عینی زیاد مرسوم نیست‪ ٬‬برای نمونه برای مقایسه با یک تئوری‬
‫ناهنجاری های تئوری رقیب را برنمی شمارند‪ .‬بهترین یا امیدوار کننده ترین آنها را برمیگزینند تا با آن کار کنند‪ .‬آن می تواند‬
‫تئوریی باشد که کمترین ناهنجاری را دارد‪ ٬‬یا تئوریی باشد که رویکرد نوین و پربار را با مساله میسر می سازد‪ ٬‬هرچند هنوز راه‬
‫درازی در پیش است و ایراد های زیادی می باید رفع گردد‪ .‬برای این چنین روشهای ارزیابی دستور العمل های حاضر و آماده‬
‫ای وجود ندارد‪ ٬‬از آنرو درها بر روی همه گونه اختالف نظر‪ ٬‬بحث و گروه های تحقیق رقیب باز می باشد‪ .‬همچنانکه می شود‬
‫دید‪ ٬‬بهنگام قضاوت روی ارزش ( بالقوه) یک تئوری سبک سنگین کردن های ذهنی و داشتن اختالف اراء گریز ناپذیر می باشد‪.‬‬

‫اغلب تئوری رقیب یا جایگزینی در دید رس نیست‪ ٬‬برای همین چاره ای نیست مگر نگهداشتن تئوریی که ناهنجاری های بسیار‬
‫دارد و خیلی ها هم باور دارند که آن تئوری نمی تواند درست باشد‪ :‬داشتن هر تئوریی بهتر از آنست که هیچ تئوریی نباشد‪ .‬تاریخ‬
‫علوم نمونه های فراوانی از کارشناسان علمی را دارد که با تئوریی کار می کردند که دیگر آنرا باور نداشتند ( اورباخ‪٬ ۱۹۷۴ ٬‬‬
‫‪ ۱۰۸‬را ببینید)‪ .‬هنگامی که خاودسبلوم با روش تیراندازی مخالفت می کند و ماسو در برابر ’دفاع مطلق‘ از تئوری‪ ٬‬هر دو آنها‬
‫نیمی از حق و حقیقت را جانب خود دارند‪ .‬مشکل اینجاست که میان انتقاد زودهنگام و خشک اندیشی پوچ نمی توان مرز‬
‫مشخصی کشید‪ .‬بخش پهناوری از آن مرز سرزمینی است سیال با کرانه های ناروشن که سرزمین هیجکدام از آنها نیست‪.‬‬

‫پرسش دوم که در آغاز این پاراگراف آورده شد‪ ٬‬این بود با نتایج تحقیقی که در معتبر بودن آن شک و تردید هست‪ ٬‬چکار می‬
‫توان کرد‪ .‬آن هم برای تودن فان فلزن پیش آمد و هم برای ماسو‪ .‬در چنین شرایطی چه باید کرد؟ رد و طرد خرده گیری‬
‫خاودسبلوم ( صفحه ‪ ۱۸۸‬را ببینید) از سوی تودن فان فلزن‪ ٬‬از باره روش شناختی جالب می باشد‪ .‬او یکراست در صدد دفع و‬
‫طرد ادعا های خاودسبلوم‪ ٬‬که خوشتنداری استعمار شدگان پیشین را بجای رفتار درباری می بیند‪ ٬‬بر نمی آید‪ ٬‬برای نمونه از‬
‫تجربه خود در جایگاه مردم شناسی فرهنگی چیزی نمی گوید یا به منابع دیگری که تجربه او را تائید می کند‪ ٬‬دست نمی یازد‪٬‬‬
‫بلکه واکنش او غیر مستقیم است‪ ٬‬از ادعای وی نتیجه ای می گیرد و آنرا جداگانه بررسی میکند‪ .‬تودن فان فلزن می گوید اگر‬
‫استدالل خاودسبلوم درست باشد‪ ٬‬می باید کریول های نواحی ساحلی که زمانی درازتر و در رابطه ای بیشتر مستقیم‪ ٬‬زیر چکمه‬
‫استثمارگران روزگار شان سیاه شده است‪ ٬‬می باید آن خویشتنداری را بیشتر داشته باشند؛ در صورتی که واقعیت باژگونه آنرا‬
‫نشان می دهد؛ بدین ترتیب تفسی ِر جایگزی ِن خاودسبلوم رد و غیر مستقیم تفسیر خود وی تائید میگردد‪.‬‬

‫نکته آخری لحن هیجان زده و آشکار بحث کنندگان بود که با تصویر خونسرد یک پژوهشگر علمی که برایش تنها حقایق و نه‬
‫چیزی غیر از حقایق اهمیت دارد و در سفر کاوشگرانه خود برای رسیدن به حقیقت‪ ٬‬احساسات خود را در خانه جا می گذارد‪٬‬‬
‫‪118‬‬

‫نمی خواند‪ ٬‬بگذریم از دانشمندی که داغ کرده است‪ .‬اما آن تصویر از یاد و خیال آدم های عادی پاک شده‪ ٬‬هرچند در واقعیت پاک‬
‫نشده است‪ ٬‬همان بهتر که آنها را به دنیای افسانه ها بسپاریم‪.‬‬

‫‪۱۲‬‬
‫هم سرنوشتان‬
‫روزنامه را گذاشته ام جلوم و می خوانم‪ ٬‬بخشی را که خبرهای هفتگی در باره پیشرفت های دانش و تکنیک می باشد‪ ٬‬ورق می‬
‫زنم‪ .‬پیش از پایان سده می باید مریخ پیمای کامپیوتری در آن سیاره فرود آمده باشد‪ .‬برای موشی که روی آن تکنولوژی ژنتیکی‬
‫شده‪ ٬‬درخواست ثبت شده است‪ .‬باز هم تئوری دیگری در باره مرگ ناگهانی دینوسورها‪ .‬در مبارزه با سرطان از سلولهای دفاعی‬
‫بدن بیشتر استفاده می شود‪ .‬در ایاالت متحده‪ ٬‬شورای پژوهش های ملی به برنامه ای جهت تهیه نقشه کامل ژن های نژادهای‬
‫آدمی نظر مثبت داده است‪ .‬برنامه یاد شده سه میلیارد دالر هزینه برمیدارد‪ .‬باز در باره پیشرفت های چشمگیر پژوهشی در زمینه‬
‫علمی‪-‬اجتماعی برای یافتن علل پرخاشگری و روا دانستن خشونت گزارشی دیده نمی شود‪ .‬می باید تا واقعیت یافتن آروزی‬
‫’جنگ هرگز‘ همچنان شکیبایی پیشه کنیم‪.‬‬

‫من نیز جز این انتظاری نداشتم‪ .‬در ال ئی هفتگی روزنامه که به تازه های دانش و تکنیک اختصاص داشت‪ ٬‬آشکارا میشد دید که‬
‫جای علوم اجتماعی خالی است‪ .‬این را نمی شود به ساده انگاری سیاست تیم نویسندگان روزنامه نسبت داد‪ .‬هر کسی که کتاب‬
‫پیش رو را با این خیال بدست گرفته که در آن رهنمودهای قابل اجرائی برای صلح جهانی بیابد‪ ٬‬می باید تاکنون از آن خواب و‬
‫خیال بیرون آمده باشد‪ .‬در واقع بار ها به پیامد های عملی دیدگاه های تئوریک اشاره می شود‪ ٬‬اما از تکنولوژی قابل قیاس با از‬
‫کرات علوم اجتماعی بکار برده می شود‪ ٬‬اما در‬ ‫آن علوم طبیعی سخنی بمیان آورده نمی شود‪ .‬تردیدی نمی توان داشت که به ّ‬ ‫ِ‬
‫مقیاسی کوچک‪ ٬‬برای همین نتایج آن زیاد بچشم نمی آید‪ .‬از چیست که کار به اینجا کشیده شده است؟ آیا علوم اجتماعی چندان که‬
‫باید رشد و پیشرفت نکرده است؟ آیا جهان چندان که باید‪’ ٬‬آمادگی‘ بکار گیری دید و بینش علوم اجتماعی را ندارد؟ آیا این ایده که‬
‫آدم ها احتمال دارد موضوع تاثیرات تکنولوژیکی قرار گیرند‪ ٬‬برپایه خیال باطل استوار است؟‬

‫بگفته اسکینر‪ ٬‬نماینده برجسته جریانی در روانشناسی که رفتارگرائی نامیده می شود‪ ٬‬علوم اجتماعی بی تردید چندان که باید‪٬‬‬
‫پیشرفت کرده است‪ .‬بگونه ای که ابزار و وسایل الزم برای ایجاد جهانی عاری از خشونت و بی رحمی را دارد‪ .‬درسایه دانش و‬
‫تکنیک‪ ٬‬امروزه ما به چنان امکاناتی دست یافته ایم که بتوانیم در مبارزه علیه گرسنگی‪ ٬‬فقر‪ ٬‬بیماری و بدبختی های بزرگ پیروز‬
‫شویم‪ ٬‬با این همه اوضاع جهانی روز به روز نگران کننده تر می گردد‪ ٬‬گویی تکنیک علیه ما عمل می کند ‪ -‬به شرایط متناقضی‬
‫رسیده ایم‪ .‬او می گوید علت آن‪ ٬‬اشکالی در خود آدمیست‪ .‬همه بدبختی های کنونی ‪ -‬گرسنگی‪ ٬‬رشد انفجاری جمعیت‪ ٬‬جنگ‪ ٬‬تهدید‬
‫(با بمب‪-‬م‪ ).‬هسته ای‪ ٬‬آلودگی پیرامون زیستی ‪ -‬پیامد رفتارهای آدمیست‪ ٬‬نه پیامد شرایط طبیعی‪ .‬برای پایان بخشیدن به آن تنها‬
‫یک راه هست‪ :‬تغییر رفتار‪ .‬آن نیز تنها با کمک گرفتن از تکنولوژی رفتاری علمی میسر می گردد ( اسکینر‪ .)۹ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬آن‬
‫تکنولوژی رفتاری که اسکنر بدان اشاره می کند‪ ٬‬شرطی سازی عملی (در فرایند عمل‪-‬م‪ ).‬می گویند‪ .‬این را از جمله خود‬
‫اسکینر‪ ٬‬در سیستمی از پاداش دهی بری رسیدن به رفتار مطلوب‪ ٬‬روی حیوانات تحقیق کرده است‪ .‬در اینجا بنا بر آن نهاده می‬
‫شود هستی زنده (ارگانیسم)‪ ٬‬آدمی یا جانور‪ ٬‬مانند برگی نانوشته چشم به جهان می گشاید‪ ٬‬بدیگر سخن‪ ٬‬از هنگام زاده شدن تقریبا ً‬
‫به طور کامل توسط تاثیرات محیطی شکل داده می شود‪ :‬همه چیز آموخته می شود‪ .‬وی در رمانی بنام والدن دو که بسال ‪۱۹۸۴‬‬
‫از زیر چاپ درآمد‪ ٬‬نظرات خود را در این خصوص به صراحت بیان می کند‪ .‬در جامعه بسته بچه ها پیرو ا صول رفتارگرائی‬
‫آموزش می یابند‪ .‬آن جهانی پر از عشق و محبت است که در آن سخنی به ناروا برزبان رانده نمی شود‪ ٬‬مگر میان بنیانگذار و‬
‫رهبر جامعه‪ ٬‬ف ِرزیر و تنی چند از گروه کوچک بازدید کنندگان‪ ٬‬که برخی از آنان با چنگ و دندان می کوشند نگذارند آدم ها را‬
‫از طریق سناریو داهیانه ای در قالب های دلخواه خود فرو برند که در نگاه نخست بیشتر به رام کردن حیوانات در سیرک می‬
‫ماند‪ .‬یکی از آنان که فیلسوف هم هست‪ ٬‬جز این نیز انتظاری نبود‪ ٬‬تا آخر به ایستادگی خود در برابر آنچه که از دید او آسیب زدن‬
‫به ازادی و شرافت انسانی به دستاویز ابزار های علمی می باشد‪ ٬‬ادامه می دهد ( اسکینر‪.)۱۹۷۶ ٬‬‬

‫اسکینر می گوید این بربنیاد یک خیال باطل است‪ .‬در کتاب دیگری وی می کوشد نشان دهد‪ ٬‬دلیل اینکه چرا ما در یافتن راهی‬
‫برای چاره کردن شرایط نگران کننده آدمیان موفق نمی شویم‪ ٬‬آنست سده ها عادت کرده ایم تفاوت آدمی را با سایر موجودات زنده‬
‫طبیعت در آزادی و شان و مقام او ببینیم‪ .‬از آنرو واکنش ما در برابر پلیدی و بدی در جهان خشم و رنجش اخالقی می باشد‪ ٬‬پس‬
‫‪119‬‬

‫بجای آنکه با بهره گیری از راه چاره ها و درمانهای تکنولوژیکی رفتاری آنرا شکل ( دلخواه ‪-‬م‪ ).‬دهیم‪ ٬‬می کوشیم از طریق‬
‫تشویق یا تنبیه کردن او را وادار کنیم رفتارش را تغییر دهد‪ .‬اگر بنا باشد چیزی از تاریخ بیاموزیم‪ ٬‬این است خواهش و تمنای‬
‫اخالقی از آدمی برای نیکی و خوبی بی فایده است‪ .‬او به شیوه ای بسیار هوشمندانه کوشید نشان دهد آن جنبه هایی از رفتار آدمی‬
‫که از سوی ما با ’آزادی‘ و ’شان و مقام‘ مشخص می شود‪ ٬‬در حقیقت به عواملی اشاره می کند که به وسیله علوم رفتاری می‬
‫شود آنها را دستکاری کرد ( اسکینر‪ ٬ ۱۹۷۱ ٬‬بخش دوم و سوم)‪ .‬در عین حال علوم اجتماعی به تکنیک هایی دسترسی دارد که‬
‫می توان آنها را در عمل بکار بست‪ ٬‬اما پیشداوری های مذهبی و فلسفی کهنه و فرسوده‪ ٬‬سر راه کاربست آنها مانع به وجود می‬
‫آورد‪.‬‬

‫اسکینر با آن دو کتاب خود توفانی براه انداخت‪ .‬هنوز سیل انتشار نوشته ها در آن باره نخشکیده است‪ .‬با این همه موضع او علی‬
‫رغم نقطه عزیمت تئوریک متفاوتی که با فروید دارد‪ ٬‬در اصل از موضع گیری فروید‪ ٬‬که وجدان ( آنچه که باالترین جایگاه را‬
‫در آدمی دارد) را تا ترس اجتماعی درونی شده فرو می کاهد و سبب ’آزردگی‘ آدمی مگردد‪ ٬‬مفارفت ندارد‪ .‬پیشتر اشاره کردیم‬
‫که آن ’ناخرسندی‘‪ ٬‬بکنار از اینکه با فروید همسوئی داشته باشیم یا با اسکینر‪ ٬‬تا حدودی در هر تالشی نهفته است که برای درک‬
‫و تاثیر گذاری علمی روی آدمی و جامعه صورت می گیرد ( میان پرده ‪ ۱‬را ببینید)‪.‬‬

‫اسکینر شایستگی این افتخار را دارد که آن خط فکری را تا حد افراط گسترش داده است ‪ -‬اگر الزم می شد تا حد پوچی هم‬
‫گسترش میداد‪ .‬مساله امکان و پذیرفتنی بودن تکنولوژی مداخله اجتماعی را نمی توان جدا از این مساله بسیار قدیمی دید که آیا‬
‫می باید آدمی را موجودی در نظر آورد که آزاد و مسئول است یا سرنوشتش مقدر است اما می شود او را بازیچه قرار داد‪ .‬در‬
‫خصوص مسائل عملی بسیاری نیز پژوهشگران علوم اجتماعی‪ ٬‬در صورتی که مانند کبک سر شان را الی برف نکنند‪ ٬‬با این‬
‫چنین جنبه های فلسفی وسیاسی کار خود مواجه می شوند‪ .‬اینکه آیا کاربرد بسیار گسترده علوم اجتماعی‪ ٬‬بگونه ای که اسکینر در‬
‫نظر داشت‪ ٬‬امکان پذیر می باشد یا نه‪ ٬‬معموالً به بحث های بی سر و تهی می انجامد‪ .‬در این باره که ایا آدمی ازاد است یا‬
‫سرنوشتی مقدر دارد‪ ٬‬میان فالسفه امروزی هم‪ ٬‬مانند فالسفه یونان و شخصیت های کتاب اسکینر‪ ٬‬والدن دو‪ ٬‬بحث و انشقاق وجود‬
‫دارد‪ .‬از آن رو بهتر است سوال را اینگونه مطرح کرد که آیا تکنولوژی علمی‪-‬اجتماعی همان طور که اسکینر در نظر داشت‪٬‬‬
‫واقعا ً مطلوب است؟ نه از آنرو که این پرسش کمتر جنبه فلسفی دارد‪ ٬‬بلکه از آنروی که بیشتر روی پیامدهای اجتماعی و سیاسی‬
‫تکنولوژی علمی اجتماعی تاکید دارد و از آنرو برای بحث های انتقادی راه را بیشتر باز میگذارد تا پرسشی که سده هاست می‬
‫شود و هنوز کرانی بر آن بحث ها در دیدرس نیست‪ :‬ایا آدمی آزاد است یا سرنوشتش مقدر می باشد؟‬

‫ترس و نگرانیهایی که با خواندن رمان اسکینر برجان برخی خوانندگان چیره می شود ‪ -‬من از خودم می گویم ‪ -‬خیلی هم به این‬
‫ادعا مربوط نمی شود که آدمی محصول انواع تاثیراتی است که از اوان کودکی روی او گذاشته می شود‪ .‬کژ روی اسکینر‬
‫آنجاست که نمی خواهد ببیند در هر آموزشی دستکاری می شود‪ ٬‬چه بخواهیم آنرا بدانیم چه نه‪ ٬‬تنها به این بیاندیشید که تعلیم و‬
‫تربیت ’آماتوری‘ تاثیر گذاری روی کودک در حال رشد را تا حد زیادی به عوامل بیشمار‪ ٬‬ناشناخته و غیر قابل پیشبینی ( خارج‬
‫از اختیار ما‪-‬م‪ ).‬محیطی واگذار می کند‪ .‬حاصل آن روند نا معلوم را ’یگانه بودن‘ فرد می نامند‪ ٬‬اما آن تنها یک نامگذاری فریبنده‬
‫به کمبود آگاهی ماست‪ .‬ترس ها و نگرانی های تنی ’چند از خوانندگان‘ نیز در گام نخست‪ ٬‬از آنرو بر انگیخته نمی شود که تعلیم‬
‫و تربیت گام به گام برنامه ریزی علمی می شود‪ ٬‬بلکه از قدرت تمامیت خواه برانگیخته می شود که روی آدمی اعمال می شود و‬
‫اسکینر آن را تعلیم و تربیت علمی و برنامه ریزی شده پیشنهاد می کند‪.‬‬

‫این را که آن قدرت تمامیت خواه چه چیزی را در بر میگیرد‪ ٬‬می توان از اهداف بسیاری از پژوهش های علمی‪-‬اجتماعی فهمید‪.‬‬
‫شریف در پژوهش هائی که روی جوانان اردوگاه داشت‪ ٬‬شرایط را چنان دستکاری می کرد که به خواست او میان گروه ها‬
‫درگیری پیش میامد یا درگیری های میان گروهی از میانه رخت برمی بست‪ .‬نوجوانانی که روی شان آزمایش می شد‪ ٬‬از اهداف‬
‫آزمایش ها خبر نداشتند؛ همچنانکه گفته شد‪ ٬‬دستکاری پشت سر آنان صورت می گرفت‪ .‬آنها هرگز خیال نمی کردند که روی‬
‫شان دستکاری می شود؛ باژگونه آنرا گمان می کردند‪ ٬‬می پنداشتند رفتارهای شان ’خود انگیخته‘ و ’به خواست خود شان‘ است‪٬‬‬
‫با این همه از دیدگاه تئوریک همه آنها پیامد قابل پیشبینی شرایطی بود که شریف و همکاران او چیده بودند‪ .‬برای یقین حاصل‬
‫کردن از موفقیت این آزمایش‪ ٬‬به همین سان آزمایش دویچ‪ ٬‬بی خبر ماندن آزمایش شوندگان از اهداف آزمایش ضروری بود‪.‬‬

‫هر کسی که بخواهد جهان را با بهره گیری از شیوه های مداخله اجتماعی و تکنولوژیکی دگرگون سازد‪ ٬‬از چشم انداز روش‬
‫شناختی‪ ٬‬درست بهمان شیوه هایی دست بکار خواهد گشت که برای انجام آزمایش بکار می رود‪ ٬‬هرچندان هم اهداف دیگری‬
‫داشته باشد‪ .‬برای نمونه اگر بخواهیم پرخاشگری و کاربرد زور را تحت کنترل خود درآوریم‪ ٬‬می باید شرایط روانی و اجتماعی‬
‫آن کار را ایجاد کرد‪ .‬که آنهم مستلزم دستکاری کامل در شرایط اولیه و شرایط جانبی می باشد‪ .‬اما همچنانکه پیشتر یادآور شدیم‪٬‬‬
‫جهان اردوگاه نوجوانان نیست و مردم مشتی موش سفید آزمایشگاهی نمی باشند‪ .‬دستکاری تنها هنگامی میسر می گردد که قدرت‬
‫سیاسی پشت آن بایستد‪ .‬آن کار درست همانگونه که در توصیه های مداخله پژوهشگران بلژیکی دیدیم‪ ٬‬بیش و کم بدون زیان‪٬‬‬
‫‪120‬‬

‫بدون قصد و غرض آغاز می گردد‪ .‬اما پیش خود تجسم کنید اگر بخواهیم برای یک آن خواست شریف را برآورد کرده باشیم‪٬‬‬
‫تحقق یافتن صلح جهانی از طریق ایجاد اهداف فراگیر چگونه میسرمیگردد‪ ٬‬می باید در بُعد دیگری تعمق کنیم‪ :‬قدرت سیاسی‬
‫ماهیتی تمامیت خواه دارد و با جامعه آزاد و دمکراتیک سازگار نمی باشد‪.‬‬

‫با گوشه چشمی به گزارش بلژیکی ها از اوباشی گری در فوتبال‪ ٬‬می بینیم توصیه های علمی اجتماعی در باره سیاست و‬
‫کشورداری‪ ٬‬در باتالق منافع متضاد اجتماعی و سیاسی گروه ها و دسته ها فرو می رود و گیر می کند‪ .‬هرچند این امر برای‬
‫پژوهشگران علمی‪-‬اجتماعی دلسرد کننده و برای جامعه زیانبار می باشد‪ ٬‬اما با توجه به برنامه های اسکینر می تواند سودمند هم‬
‫باشد‪ .‬در یک جامعه دمکراتیک تصمیم گیری سیاسی همواره سرشتی سازش کارانه دارد‪ .‬دمکراسی با احزاب سیاسی خود‪ ٬‬با‬
‫روش پارلمانی‪ ٬‬با اتحادیه های کارگری مستقل‪ ٬‬قوه قضائی مستقل‪ ٬‬گروه های تاثیر گزار یا منافع‪ ٬‬گروه های فشار و کنشگر‪٬‬‬
‫مطبوعات آزاد‪ ٬‬سیستم پیچیده ای از ’کنترل ها و توازن هائی‘ را پدید می آورد که در آن تناسب قوای سیاسی‪ ٬‬اقتصادی و‬
‫اجتماعی در قیاس با اشکال دیگر جامعه‪ ٬‬به میزان باالئی پخش شده است‪ ٬‬هر چندان هم بخش هائی از آن کار آئی باالئی نداشته‬
‫باشد‪ .‬به این دلیل جامعه دمکراتیک در برابر فشار یا دستکاری اجتماعی‪ ٬‬بهترین تضمین بشمار می آید‪ :‬برای بدبین ها تضمین‬
‫کمتر بد‪ .‬شاید پژوهشگران علمی اجتماعی‪ ٬‬از اینکه توصیه های آنان در اداره سیاسی کشور بازتاب کمی می یابد‪ ٬‬حق دارند‬
‫احساس ناامیدی و دلسردی کنند‪ ٬‬اما این نیز هست‪ ٬‬در جامعه ای که ’کنترل و توازن‘ وجود دارد‪ ٬‬به طور نسبی از دستکاری‬
‫اجتماعی‪-‬تکنولوژیکی به مثابه ابزار قدرت سیاسی کمتر سوء استفاده می شود‪ .‬آیا در آزمون اندیشه های ناکجا آبادی اسکینر‪٬‬‬
‫فشار و اجباری در کار بود؟ نه‪ ٬‬در آزمایش های شریف نیز نبود‪ .‬راست گفته باشیم‪ ٬‬زندگی در والدن دو‪ ٬‬بگونه ای که اسکینر‬
‫توصیف می کند‪ ٬‬از باره های زیادی زندگیی بسیار خوبی است؛ در آنجا از میگساری‪ ٬‬افسردگی‪ ٬‬پرخاشگری‪ ٬‬کاربرد زور و‬
‫آزارهای روانی و اجتماعی نشانی نمی بینی‪ ٬‬اما شهروندان در باره مبانی و اهداف جامعه خود نمی توانند اظهار نظر کنند یا‬
‫کنترل داشته باشند‪ .‬ف ِرزیر که اصول شرطی سازی عملی را ورز ( مانند خمیر‪-‬م‪ ).‬می دهد‪ ٬‬بی خود نیست که ‪ -‬می باید پذیرفت‬
‫که اسکینر با وسعت نظر به مخالفان خود فرصت می دهد ‪ -‬از او با ’نخستین جنبنده‘ یاد می شود‪ ٬‬که جامعه را پیرو الگوی خود‬
‫طرح ریزی کرده است و به هیچ اصالحی در آن طرح اجازه نمی دهد ( اسکینر‪ ٬ ۱۹۷۶ ٬‬بخش ‪ .)۲۹‬آن جامعه‪ ٬‬هر چندان هم‬
‫’روشن اندیش‘ باشد ‪ ٬‬هر چندان هم در آن نشانی از پلیس مخفی‪ ٬‬زندانی و زندانی سیاسی نباشد‪ ٬‬بی هیچ تردیدی با جامعه تمامیت‬
‫خواه پاره ای خصلت های مشترک دارد‪ .‬بکارگیری تکنیک های مداخله اجتماعی‪-‬تکنولوژیکی آنهم در سطحی گسترده میسر نمی‬
‫شود مگر با اعمال قدرت و دستکاری‪ ٬‬حتی اگر مانند آزمایش های شریف‪ ٬‬سخنی از اجبار در میان نباشد‪.‬‬

‫اکنون در جامعه ما نیز‪ ٬‬در موارد بسیاری‪ ٬‬در مسائل تعلیم و تربیتی‪ ٬‬در آموزش‪ ٬‬در کمک رسانی روانشناختی‪ ٬‬در کار و کاسبی‪٬‬‬
‫در آسایشگاه های روانی و کلینک هایی که در آنها بیماران روانی به زور و اجبار نگهمیدارند‪ ٬‬حتی در اقدامات مقامات کشوری‬
‫علیه اوباشی گری در فوتبال ( هرچند با موفقیت کم)‪ ٬‬از مداخالت اجتماعی‪-‬علمی بهره گرفته می شود‪ .‬آیا در چنین شرایطی‪٬‬‬
‫بیدرنگ رفتن به سراغ ’نخستین جبنده ( کسی که زودتر از دیگران جنبیده‪-‬م‪ ‘).‬و سخن گفتن از کابوس جامعه تمامیت خواه‪ ٬‬از‬
‫سراسیمگی و دستپاچگی نیست؟ در موارد یاد شده‪ ٬‬هست‪ ٬‬هرچند در بررسی های انتقادی با کارهای درمانی در آسایشگاه های‬
‫بیماران روانپزشکی و کلینیک هایی که اقامت بیماران روانی در آنها اجباری است‪ ٬‬قیاس هایی می شود‪ .‬البته روشن است که‬
‫بکارگیری محدود مداخله علمی اجتماعی با مقاصد تصحیحی‪ ٬‬آن چیزی نبود که اسکینر برای ریشه کن کردن درد و رنج های‬
‫بزرگ آدمی در نظر داشت‪ .‬او خواهان آنچنان مداخله اجتماعی‪-‬علمی است که هستی آدمی را بگونه بسیار چشمگیری متحول‬
‫سازد‪ .‬یک چنین چیزی هم تنها هنگامی میتواند محقق گردد که کارشناسان اجتماعی علمی در مسند قدرت بنیشینند‪ .‬شرط‬
‫ضروری برای تحقق برنامه های اسکینر‪ ٬‬تمرکز شدید قدرت می باشد که بسی فراتر از آنی می رود‪ ٬‬که ما هنگام اندیشیدن به‬
‫قدرت مقامات کشوری در ذهن خود داریم‪.‬‬

‫خب‪ ٬‬اکنون چکار باید کرد؟ اگر گفته های اسکینر را باور کنیم‪ ٬‬می رسیم به اینکه‪ ٬‬آن جامعه ای بسیار انسانی‪ ٬‬روشن بین و‬
‫روشن اندیشی است که در آن آدمی از رنج هایش رهایی می یابد‪ .‬چه نیازیست که به دستاویز اصلی انتزاعی در برابر آن به پا‬
‫خیزیم؟ تاریخ خودکامه ها و سمتگرهایی بدتر از فرزیر بخود دیده است‪.‬‬

‫آن سخن درستی است‪ ٬‬اما چه کسی می تواند تضمین کند همه تکنوکرات های اجتماعی‪-‬علمی از قماش فرزیر می باشند؟ به این‬
‫بیاندیشید که شریف می توانست بخواست و دلخواه خود پرخاشگری را برانگیزد یا از میان ببرد‪ .‬دانش و آگاهی اجتماعی‪-‬علمی‬
‫قاب ِل اجرا می تواند ابزار قدرتی برای نیکی یا تبهکاری باشد‪ .‬اسکینر بنا را بر آن می نهد که‪ ٬‬می باید نیز بنا را بر آن نهاد‪٬‬‬
‫’نخستین جنبندگان‘ او برای ما نیکی خواهند آورد‪ .‬اما هیچگونه آگاهی اجتماعی‪-‬علمی نمی تواند بما بگوید یک زندگی شایسته‬
‫برای ما چگونه می باید باشد‪ ٬‬چگونه می باید جامعه خود را سامان دهیم‪ ٬‬چرا جهانی بدون خشونت از جهانی سراسر خشونت‬
‫بهتر می باشد‪.‬‬
‫‪121‬‬

‫علیه کارهایی آزتک ها می کردند‪ ٬‬یک استدالل علمی هم نمی شود آورد‪ .‬انتخاب این یک یا آن یک بر مبنای اخالقی و سیاسی‬
‫می باشد‪ ٬‬نه علمی‪ .‬آگاهی علمی ابزاری برای دستیابی به اهداف مان در اختیار ما می گذارد‪ ٬‬اما آنها را تعیین نمی کند‪ .‬حتی اگر‬
‫’نخستین جنبندگان‘ اسکینر‪ ٬‬نیکی ما را بخواهند‪ ٬‬باز آن شکست خواهد خورد‪ .‬برای آنکه تحقق یافتن هرگونه ناکجا آباد اجتماعی‬
‫الجرم به شکست می انجامد‪.‬‬

‫کارل پوپر‪ ٬‬فیلسوفی که پیشتر از او یاد شد‪ ٬‬از تالش هایی که می خواهد به دستاویز دید و بینش علمی اجتماعی جهان ایده آلی‬
‫بیافریند‪ ٬‬که برپایه برنامه ریزی مرکزی می باشد‪ ٬‬انتقاد می کند‪ .‬پوپر می گوید‪ ٬‬برنامه ریزان ناکجا آباد ‪ -‬منظورش بیشتر‬
‫مارکسیست ها و برخی از جامعه شناسان بود ‪ -‬نمی بینند که ارزش ها و اهداف آنها از سوی همه گروه ها پذیرفته نمی شود‪ .‬آنها‬
‫روی همین نکته با والدن د ِو اسکینر تفاوت اساسی دارند‪ .‬آن با گروه کوچکی از هم‪-‬اندیشان راه افتاد‪ ٬‬که بچه های شان را‬
‫گذاشتند پیرو اصول و منشورهای خود‪ ٬‬دور و جدا از جهان بیرون رشد یابند‪ .‬هنگام ایجاد ’جهانی نوین‘ توده های میلیونی به‬
‫صف کشیده می شوند‪ .‬امکان اینکه یک چنین چیزی بدون اجبار میسر گردد‪ ٬‬بسیار ناچیز می باشد‪ .‬همانگونه که پوپر می گوید‪٬‬‬
‫’عامل انسانی‘ برای موفقیت چنین برنامه ای‪ ٬‬آنچنان اهمیت گزاف دارد که نباید یک تن ناراضی را هم نادیده گرفت‪ .‬این را هم به‬
‫آن بیافزائید‪ ٬‬تحول و زیر و رو شدن عظیم اجتماعی که آن در پی می آورد‪ ٬‬میلیون ها تن را وادار می کند پیرو سناریو آنان‬
‫رفتار کنند؛ آنهم نسل ها‪ .‬نه تنها انحصار دولتی که کنترل پیشرفت نیز مستلزم دستگاه دولتی تمامیت خواهی است که از سرکوب‬
‫و بکار گیری ابزارهای خشونت و کشتار‪ ٬‬در صورت لزوم‪ ٬‬ابائی نداشته باشد‪.‬‬

‫اگر از یاد نبریم که دانش علمی اجتماعی ما هنوز که هنوز است از کامل بودن بسی دور می باشد‪ ٬‬به اهمیت آن ارزیابی بیشتر‬
‫پی خواهیم برد؛ این را در چگونگی آغاز و انجام این کتاب نیز می توان دید‪ .‬برای همین استکه پیشرفت های اجتماعی و‬
‫رفتارهای آدم ها‪ ٬‬بکنار از عدم اطمینان و ایقانی که از سیستم های پیچیده و باز سر برمیاورد‪ ٬‬تا حدود زیادی غیر قابل پیشبینی‬
‫می باشد‪ .‬از آنرو برای اینکه از آنان انسان های نوی ساخته شود‪ ٬‬هر از گاهی می باید آنها را‪ ٬‬به دستور باال دستی ها‪ ٬‬با تحکم و‬
‫قاطعیت هدایت کرد‪ ٬‬چه انسان نوین اسکینر باشد چه مارکس ( پوپر‪ ٬ ۱۹۶۳ ٬‬بخش ‪ ۱۸‬؛ پوپر‪ .)۷۷ ٬ ۱۹۷۴ ٬‬در این میان‪ ٬‬آنچه‬
‫را پوپر توصیف می کند‪ ٬‬تاریخ و رویدادهای سده بیستم روشن کرده است‪ ٬‬که در آن شور و شوق ناکجا آبادی کم کم به رخت‬
‫وحشت آفرینی تمامیت خواه درآمد‪ .‬هرگونه کاربست تکنیک های مداخله علمی‪-‬اجتماع ِی در سطحی گسترده و مقیاس کالن‪ ٬‬بکنار‬
‫از نیات خوب برنامه ریزان آن‪ ٬‬از لحظه ای که از ’کنترل و توازن‘ جامعه ای دمکراتیک و چند شکلی خارج می شود‪ ٬‬در دامن‬
‫این ’منطق شرایط‘ می افتد‪.‬‬

‫در میان پرده ‪ ۴‬میان دو نوع کاربرد اجتماع ِی علوم اجتماعی تفاوت گذاری شد‪ :‬مداخله تکنولوژیک و مداخله رهائی بخش‪ .‬شاید‬
‫بهتر باشد برای نابود کردن پرخاشگری و روا داشتن زور‪ ٬‬امید مان را روی بُعد رها سازی علوم اجتماعی بگذاریم‪.‬‬

‫ی تئوری اجتماعی‪-‬علمی نیز بدون درد سر نیست‪ .‬چون در این روش کوشش می شود‪ ٬‬از طریق آگاهانیدن افراد‬ ‫ت رهاساز ِ‬
‫کاربس ِ‬
‫یا گروه ها از ساز و کارهای اجتماعی و ذهنی که بر آنان تسلط یافته‪ ٬‬فرایند رها سازی را به پیش برند؛ نه به وسیله دستکاری‬
‫های تکنولوژیکی‪ ٬‬بلکه آگاهی رسانی‪ .‬این نیز میسر نمی شود مگر آنکه در گرو ِه هدف ( مورد نظر ‪ -‬م‪ ).‬نا رضایتی گنگی از‬
‫شرایط خود موجود باشد و همانگونه که در یافتن پاسخ معمای تصویری پیش می آید‪ ٬‬در نتیجه آگاهی های بدست آمده به یکباره‬
‫آنی نیز ساختاری یابد‪ :‬سرنوشت تبدیل گردد به مشکلی که می شود آنرا حل کرد‪ .‬بنا بر این می باید میان ‘رها شوندگان‘ و ’رها‬
‫سازندگان‘ بر سر ارزش ها و مقاصد اجماعی وجود داشته باشد‪ .‬این درست همان جائی است که کاربرد محدود الگوی رها سازی‬
‫در آن می گنجد‪ .‬برای نمونه چون مارکسیست ها با عدم تمایل بخشی از طبقه کارگر برای پیوستن به صفوف انقالبی مواجه می‬
‫شوند‪ ٬‬نتیجه می گیرند آن به سبب ’آگاهی نادرست‘ می باشد‪ .‬آگاهی نادرست ‪ -‬بکنار از اینکه آن آگاهی تا چه حد نادرست است ‪-‬‬
‫روزنه ای را برای اقناع و ترغیب باز نمی گذارد‪ .‬پس چه می توان کرد؟ در یک چنین شرایطی نباید به وسوسه شدن و دست‬
‫ی الگوی مداخله تکنولوژیکی‪ ٬‬و اگر آ ن کارگر نیافتاد‪ ٬‬اجبار بدنی (فیزیکی) را دست کم گرفت‪.‬‬ ‫یازیدن بر روش های دستکار ِ‬

‫برای رهایی جهان از تجاوز و خشونت‪ ٬‬امید مان به علوم اجتماعی است‪ .‬اما شرط بهره گیری از دید و بینش رهایی ساز آن‪ ٬‬این‬
‫است که مردم نیز خواهان جهانی عاری از خشونت و تجاوز باشند‪ .‬آیا اینجا نیز با آگاهی ’نادرست‘ سر و کار پیدا کرده ایم؟‬
‫بخش ‪ ۱۱‬ما را با فرهنگ های گوناگونی آشنا ساخت که در آنها خشونت و تجاوز جایگاه بلندی دارد و در آنها قهرمان شدن اگر‬
‫هم تنها پایگاه شان‪ ٬‬مقام و شهرت نباشد‪ ٬‬پایگاه اصلی آن می باشد‪ .‬جنگاوران سواره سده های میانه ( شولیه ها) که الیاس روی‬
‫آنها تحقیق کرده است‪ ٬‬تصویری غیر از این نمی دهد‪ .‬اگر در طول جنگ جهانی اول مرد جوانی در خیابان های انگلیس دیده می‬
‫شد‪ ٬‬زن ها جوان‪ ٬‬از اینکه برای جنگیدن به جبهه نرفته بود‪ ٬‬دستش می انداختند و شرمسارش می کردند؛ فیلم هایی ترس آوری از‬
‫توده های مردم مانده است که نشان می دهد در پاسخ به پرسش گوبلز‪ ٬‬رئیس تبلیغات هیتلر‪ ٬‬که آیا جنگ تمام عیار می خواهند‪٬‬‬
‫پاسخ می دهند ’آره!‘ آیا همه مردم همواره و تحت هر شرایطی صلح می خواهند؟ اگر نه‪ ٬‬آیا می توان گفت آگاهی آنها ’نادرست‘‬
‫‪122‬‬

‫است؟ براستی دانشمندان علوم اجتماعی می توانند برای صلح جهانی کمکی بکنند؟ آیا از دست ما کار دیگری غیر از امید بستن‬
‫به روند آهسته‪ ٬‬کند و باز هم کند فرایند شهروندی بر می آید؟ پرسش ها و پرسش های بسیار دیگر ‪....‬‬

‫’این است همه آنچه که می توانی برای ما بگویی؟‘ در مقدمه کتاب آمده بود که این کتاب را می باید به عنوان داستانی با یک‬
‫دسیسه خواند‪ .‬گفتنش آسان است‪ .‬در یک رمان پلیسی خوب‪ ٬‬خواننده را از یک پیشبینی خطا به پیشبینی خطای دیگر می برند‪ ٬‬اما‬
‫در آخرین صفحه همه آن معما ها به یکباره با هم جور در میاید‪ :‬توطئه پایان می یاد و تبهکار می میرد‪ ٬‬یا به زندان می افتد‪ .‬همه‬
‫چیز به خوبی و خوشی پایان می پذیرد‪ .‬اما در این کتاب آشنائی با علوم اجتماعی از آن پایان خوش خبری نمی توان یافت‪ .‬در‬
‫اینجا نیز دسیسه کم نیست‪ ٬‬اما پایان کتاب اعتراف به ناتوانی است تا به پایان رسیدن دسیسه‪‘.‬‬

‫ُخب‪ ٬‬بیش از این حاشا کردن سودی ندارد‪ .‬هیچ نشانی از آشکار شدن قضایا و به پایان آمدنی در کار نیست‪ .‬این به سبب ویژگی‬
‫نوشته ما نیست که در آن از هر دری سخنی گفته می شود‪ .‬اگر هم می کوشیدیم آنرا یک تکه کنیم‪ ٬‬باز درنتیجه کار تغییری به‬
‫وجود نمی آمد‪.‬‬

‫’اکنون روشن شده است که کاربرد آگاهی های علوم اجتماعی‪ ٬‬بر خالف آگاهی های علوم طبیعی با محدودیت هایی همراه می‬
‫باشد‪ .‬اما هنوز یک چیز برای شما روشن نشده است‪ :‬چرا در الئی هفتگی علمی و تکنولوژیکی روزنامه چیزی در باره پیشرفت‬
‫های تئوریک نوی ِن علوم اجتماعی چیزی نمی بینی؟ برای چی علوم اجتماعی در قیاس با علوم طبیعی پیشرفت بسیار اندکی دارد؟‘‬

‫شماری از دانشمندان می گویند ‪ ٬‬دلیل آن‪ ٬‬اینست که علوم اجتماعی را اگر با علوم طبیعی برابر نهیم‪ ٬‬می بینیم اولی هنوز در‬
‫دوران کودکی بسر می برد‪.‬‬

‫شمار دیگری نیز می گویند‪ ٬‬دلیل آن‪ ٬‬اینستکه بیشتر پژوهشگران علوم اجتماعی بجای آنکه علوم طبیعی را سرمشق قرار داده‪٬‬‬
‫تئوری های شانرا تابع اصول سختگیرانه تحقیقات تجربی سازند‪ ٬‬دوست دارند بر صندلی گرم و نرم خود تکیه دهند و در باره‬
‫آزادی و ارزش آدمی فلسفه بافی کنند‪.‬‬

‫شماری نیز می گویند دلیل آن‪ ٬‬اینست‪ ٬‬بیشتر پژوهشگران علوم اجتماعی به عبث می کوشند در قلمروی به تقلید از روش های‬
‫علوم طبیعی بپردازند که به آن حوزه مربوط نمی شود‪ .‬ثث‬

‫باز شمار دیگری می گویند‪ ٬‬دلیل آن‪ ٬‬اینست آدمها و جامعه ای که آنها در آن بسر می برند‪ ٬‬سیستم بسیار بغرنجی را پدید می‬
‫آورند که اصوالً برای پژوهشگران علوم اجتماعی غیرقابل فهم و غیر قابل پیشبینی می باشد و آنها هرچندان هم آنها هوش و‬
‫بینش باالئی داشته باشند‪ ٬‬باالخره انسان هستند‪.‬‬

‫شماری هم می گویند دلیل آن‪ ٬‬اینست‪:‬‬

‫وقتی می بینید آدمی ناشی فرفره ای ( شکل زیر را ببینید) را با تسمه ای میزند تا به چرخش دراید‪ ٬‬چه احساسی بشما دست می‬
‫دهد؟‬

‫ُخب‪ ٬‬آن تا آخر بهمان سان پیش می رود‪.‬‬


123
124
125
126
127
128
129
‫‪130‬‬

‫پایان‬

You might also like