Professional Documents
Culture Documents
.1به نظر مالصدرا ،مبدأ تکوّن نفس انسان ............. ،است ،اساساً بین طبیعت و مأورای طبیعت دیوار و حایلی وجود
www.halyzendegy.com
ندارد ،هیچ مانعی نیست که یک موجود ............در مراحل ترقی و تکامل خود به موجودی .............تبدیل شود.
)2ماده جسمانی /مادی /غیرمادی )1روح الهی /مادی /غیرمادی
)4عقول مفارقه /مادی /غیرمادی )3عقل فعال /غیرمادی /مادی
.2کدامیک جزو صفات یا ویژگیهایی که از نظر آیات قرآن مانع شناخت حقیقت هستند ،محسوب نمیشوند؟
)4محیط ناسالم و تبلیغات )3تکبّر و لجاجت )2هویپرستی )1حبّ دنیا
.3به نظر شیخ اشراق ،کمال نهایی انسان عبارتست از رهایی از ظلمتها و تعلقات و انقطاع کامل از غیرخدا که
وی از آن با عنوان ............یاد میکند.
)4محبت )3معرفت )2عشق )1فناء
ال کان لَهُ دین» به کدام معنای عقل داللت دارد؟
.4امام صادق(ع) فرمودَ « :منْ کان عاق ً
)4اخالقی )3فلسفی )2علمی )1تجربی
.5انفعال و احساس در کدامیک از آیات زیر به قلب نسبت داده شده است؟
)2فتکون لهم قلوب یعقلون بها )1فَ ِانَّه آثِمٌ قَلبُ ُه
)4ولو کنتُ فَظاً غلیظ القلب النفضوا من حولک )3ولکن یُؤاخذکم بما کسبت قلوبکم
.6وجه تسمیه عقل مستفاد چیست؟
)1معقوالت آن ،از عقل دیگری که دائماً بالفعل است قابل استفاده است.
)2صور معقوالت در عقل بالفعل قابل استفاده نیست.
)3عقل صورت و معانی را در این مرتبه ادراک نمیکند.
)4معقوالت بالفعل در ذهن مشهود نیست.
.7استاد مطهری رابطه روح و بدن را چگونه تبیین کرده است؟
)1به دو صفحه تشبیه کرده که از یکدیگر جدا هستند.
)2بین روح و بدن وحدت وجود دارد.
)3روح را مرغ باغ ملکوتی وجسم را قفس دانسته است.
)4انسان موجود دوگانه ،یک رو به دنیا و روی دیگر به آخرت دارد.
.8کدامیک از اندیشمندان زیر به آیه 15سوره فاطر تمسک جستهاند و هدفشان اثبات چه چیزی بوده است« :ای
انسانها شما همه فقیر و محتاج به خداوندید و اوست که غنی و بینیاز و ستوده است»؟
)1غزالی ـ بینیازی خداوند
)2مالصدرا ـ فقر وجودی
)3مالصدرا ـ فقر عرضی
)4ابنسینا ـ اثبات وجود خداوند
.9به مدد کدام عقل ،پیمایش مراتب چهارگانه عقل در انسان میسر میگردد؟
)4عقل مستفاد )3عقل فعال )2عقل عملی )1عقل نظری
.10کدام فیلسوف خداجویی را ناشی از کمالجویی انسان میداند؟
)4فارابی )3غزالی )2بوعلیسینا )1شیخ اشراق
.11از نظر بوعلی و غزالی ،این نیرو برای حیوانات همانند عقل است برای آدمیان .نیروی ...........
)4حس مشترک )3وهم )2ذاکره )1خیال
( کارشناسی ارشد عمومی-بالینی 41|)13۹3 علم النفس
.12خواجه نصیرالدین طوسی حکمت عملی را شامل کدام دسته از علوم زیر میداند؟
)2الهیات و سیاست ُمدُن )1ریاضی و طبیعیات
www.halyzendegy.com
www.halyzendegy.com
-1گزینه «»2
مبدأ پیدایش و تکون نفس « ماده جسمانی» است .ماده این استعداد را دارد که در دامن خود موجودی بپروراند که بـا مـاورای
الطبیعه هم افق باشد .اساساً بین طبیعت و ماورای طبیعت دیوار و حائلی وجود ندارد .هیچ مانعی ندارد که یک موجـود مـادی
در مراحل پیشرفت و تکامل خود به موجودی غیرمادی تبدیل شود.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،علی اصغر احمدی ،نشر امیرکبیر چاپ ، 90صفحه 31
-2گزینه «»4
موانع شناخت حقیقت از نگاه اسالم :حب دنیا ،هوی پرستی ،تکبر و لجاجت و تعصب
صفاتی که مانع شناخت است.
-1هویپرستی
«هوی» به معنی تمایل نفس به شهوات است .خداوند در قرآن کریم میفرماید« :اَفَرَأیتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ و اَضَلَّهُ عَلی عِلـم و
خَتَمَ عَلَی سَمعِهِ و قَلبِهِ و جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشاوهً فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ اهلل اَفَال تَذَکَّرونً» ،یعنی «پس آیا دیـدی آن کسـی را کـه
معبود خویش را هوای خود قرار داده و با این که حق را شناخته است خدا او را در بیراهه گذارده و بر گوش و دلش مهر نهاده
و بر چشمش پرده افکنده است؟ آیا درباره این گونه افراد نمیاندیشید تا پند گیرید؟».
هم چنین در قرآن ،به جمعی از منافقان کوردل اشاره میکند که نزد پیامبر (ص) میآمدند و به سخنانش گوش میدادند ولـی
همین که از نزد او بیرون میرفتند در برابر مومنان آگاه به استهزاء پیامبر (ص) میپرداختند .خداوند درمورد آنهـا مـیگویـد:
«اولئِکَ الَّذینَ طَبَعَ اهللُ عَلَی قُلُوبِهِم واتَّبعود أهواءَهُم» ،یعنی «آنها کسانی هستند که خداوند بر قلبهایشـان مهـر نهـاده ،و از
هوای نفس شان پیروی میکردند».
-2حب دنیا
دومین عامل حب دنیاست .حب دنیا خواه در شاخه عشق به مال و ثروت باشد ،یا مقـام و جـاه ،و یـا انـواع شـهوات دیگـر ،بـه
طوفانی میماند که در درون جان انسان میوزد و تعادل ترازوی عقل را به کلی به هم میزند .قـرآن در ایـن زمینـه مـیگویـد:
سـمعَهِم«ذلکَ بِاَنَّهُم استَحبّبوا الحیاهَ الدۀُنیا عَلی اآلخِرَهَ وَ اَنَّ اهللَ ال یَهدی القَوم الکافرین -اولئکَ الَّذینَ طَبَعَ اهللُ عَلی قُلُـوبِهِم وَ َ
وَ اَبصارِهم وَ اولئکَ هُمُ الغافِلون» ،یعنی « این به خاطر آن است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادنـد ،و خداونـد افـراد بـی
ایمان را هدایت نمیکند ،آنها کسانی هستند که خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده و غافالن واقعی آنهایند».
-3کبر
در قرآن با صراحت تمام درمورد متکبران و کسانی که از روی غرور و خودپسندی در برابر آیات الهی ایسـتادهانـد آمـده اسـت:
«الَّذین یُجادلونَ فی آیاتِ اهلل بِغَیر سُلطان آتاهُم کَبُرَ مَقتاً عِنداهللِ وَ عندَ الَّذین آمنوا کـذالک یَطَبَـعُ اهللُ عَلـی کُـلق قلـب مُتَکبقـر
جبّار» یعنی «آنها که در آیات الهی به مجادله برمیخیرند بیآن که دلیلی برای آنها آمده باشد این جدال بـی اسـاخ خشـم
عظیمی نزد خدا و نزد کسانی که ایمان آوردهاند برمیانگیزد ،این گونه خداوند بر هر قلب متکبر جباری مهر مینهد».
حضرت علی (ع) نیز کبر را آفت عقل میداند و میفرماید« :شَرُّ آفاتِ العَقلِ الکِبرُ» ،یعنـی «بـدترین آفـت عقـل انسـانی تکبـر
است».
در حدیثی از امام محمد باقر (ع) نیز آمده است« :ما دَخَلَ قَلبُ اِمرِء شَیی مِن الکِبر الّا نَقَصَ مِن عَقلِهِ مِثلُ ما دَخَلَـهُ مِـن ذلـک
قَلَّ ذلکَ أو کَثُرَ» ،یعنی «در قلب هیچ کس چیزی از کبر داخل نمیشود مگر اینکه به همان اندازه ،کم یا زیاد از عقلش مـی-
کاهد».
-4تعصب و لجاجت
«لجاجت» به معنی اصرار بیجا درباره چیزی و پافشاری بر آن است .تعصب و لجاجت به نـوعی الزم و ملـزوم یکدیگرنـد ،زیـرا
وابستگی به چیزی انسان را وادار می کند که درمورد آن اصرار ورزد .سرچشمه این لجاجت و تعصب گاه جهل و کوتاه فکـری و
( کارشناسی ارشد عمومی-بالینی 43|)13۹3 علم النفس
حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِالَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ» ،یعنی «پارهای از آنها به تو گوش فرا میدهند ولی بر
دلهای آنها پرده افکندهایم تا آن را نفهمند ،و در گوش آنها سنگینی قرار دادهایم ( آنها به قدری لجوجنـد) کـه اگـر تمـام
نشانههای حق را ببینند ایمان نمیآورند ،تا آنجا که وقتی به سراغ تو میآیند به پرخاشگری برمیخیرند ،و کافران مـیگوینـد
اینها افسانههای پیشینیان است».
از دیگر موارد صفاتی که مانع معرفت و شناخت قلبی و عقلی انسان نسبت به حقیقت میشود میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
• جهل و غفلت :روم .59 ،یس 6 ،9 ،و .10
• نفاق :بقره .10-9 ،بقره .18 -17 ،انفال 49 ،و احزاب .12
• تقلید کورکورانه :شعرا .138 -136 ،مائده .104 ،اعراف 28 ،و لقمان.21 ،
• آرزوهای دور و دراز :حدید.14 ،
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 63
-3گزینه «»1
کمال در نظر شیخ اشراق رهایی از ظلمتها و تعلقات و انقطاع کامل از غیر خداست که وی از آن با عنوان «فنا» یاد مـیکنـد.
انسان فانی در این مرحله دست از هر دو جهان شسته و دلش مملو از عشق خداست و جز خدا نمیبیند و نمیخواهـد .چنـین
انسانی به معدن نور و حقیقت راه یافته و از اشراقات و علوم نامتناهی الهی و باالترین لذتها بهرهمند گردیده است.
مقام فنا نیز خود مراتبی دارد :در مرتبه اول انسان فانی میتواند در خود و عالم هستی تصرف کند و هر گاه بخواهد بـدن
خود را چون پیراهن خلع کند و قصد عالم کبریا نماید؛ با این حال ،چون به ذات خود نظر کند از اینکه نور الهـی بـر او تاییـده
شاد میشود و این خود نقص است .در مرتبه دوم که فنای اکبر است ،انسان خود را به کلی فراموش کند و جز خـدا نبینـد؛
با این حال ،چون هنوز به فراموشی خود توجه دارد ،ناقص است .در مرتبه سوم که فنای در فناست ،سالک نه تنها خـود را،
که این فراموشی را نیز فراموش میکند و بیخبر از خود به مقام ربط مطلق به حضرت باری میرسد.
مراحل فنای انسان را به این صورت نیز می توان بیان کرد:
- 1فنای انسانی :خودمان را تا حدی از عالم طبیعی جدا میکنیم که همان تخلیه است و نفس پیراسته می گردد.
- 2فنای اکبر :رشد آدمی به جایی میرسد که کسی جز خدا را نمیبیند و کمی به خود توجه دارد که همان تجلیه است .در
این مرحله به کسب فضائل می پردازیم.
- 3فنا در فنا :از خود بیخود میشود و در خودش محو میشود که همان تجلیه است و صفا دادن دل اهمیت دارد.
منبع :علم النفس هالی ص 69
-4گزینه «»4
«عقل به معنی اسم در قرآن نیامده و فقط به صورت فعل مثل «عَقَلُوهُ»« ،یعقِلونَ»« ،تَعقِلُونَ» و «نَعقِلُ» به کار رفته است ولی
در روایات به معنی اسم به کار رفته است .در معنی اخالقی عقل از امام صادق علیه السالم روایت شـده کـه فرمـود :مَـن کـانَ
عاقِال کانَ لهُ دین و مَن کانَ لهُ دین دَخَلَ الجَنّه «العقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرّحمن وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان» یعنی« :عقل نیرویی اسـت کـه
به وسیله آن خدا عبادت میشود و بهشت کسب میشود» .و در حدیث دیگری آمده است« :ما خَلَقَ اهللُ خَلقـاً اَکـرَمَ عَلیـهِ مِـنَ
العَقلِ» ،یعنی «خداوند هیچ خلقی را گرامی تر از عقل نیافرید».
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 14
() ۹0۹۹0۷۲۹۵0 – ۹0۹۹0۷۲۸۵0 هالی کتاب | 10سال کنکور کارشناسی ارشد علم النفس | 44
-5گزینه «»4
در قرآن کریم قلب کانون ادراک و تعقل ،انفعال و احساخ و همچنین مرکز فعل و عمل است.
الف -مقوله ادراک و تعقل :در آیه 46سوره حج یکی از مقولههای مهم که به قلب نسبت داده شده ادراک و تعقل اسـت...« :
www.halyzendegy.com
فَتَکونَ لَهُم قُلُوبٌ یَعقِلُونَ بِها ،»...یعنی « ...تا با قلبهایشان تعقل کنند .»...
ب -مقوله انفعال و احساس :انفعال و احساخ به معنی اثرپذیری ،تاثیر و تاثر میباشد .به عنوان مثال عواطف و هیجانهـای
خشم ،محبت و ترخ به قلب نسبت داده شدهاند ،خداوند در قرآن میفرماید ...« :لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّو مِن حَولِـکَ»،
« ...اگر تو (ای پیامبر) تندخو و سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده میشدند».
غلظت و سختی به قلب نسبت داده شده ،همانطور که رقت و نرمی نیز به قلب نسبت داده میشود .به این معنی قلـب غلـیظ و
رقیق احساسات و عواطف انسانی را نشان میدهد مالیمت و مهربانی ،خشونت و خشم و پرخاشگری از صـفات قلـب بـه شـمار
میآیند.
ج -مقوله عمل و فعل :اکتساب عمل از خصوصیاتی است که قرآن به قلب نسبت داده است ،در این رابطه قـرآن کـریم مـی-
فرماید« :وَ لکِن یُؤاخِذُکُم بِما کَسَبَت قُلُوبُکُم» « ...لیکن خداوند شما را به آنچه قلبهای شما کسب کرده ،مؤاخذه میکند».
با توجه به مقولههای سه گانه فوق میتوان استنباط کرد که قلب صرفاً مترادف عقل یا به تنهایی به عنوان کـانون احساسـات و
عواطف و یا به معنی کانون اراده و عمل نیست بلکه باید هر سه را به قلب نسبت داد و در نتیجه دو مفهوم قلب و نفـس بـه دو
دلیل با یکدیگر مترادف هستند.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 17
-6گزینه «»1
عقل آدمی به حسب مراتب به چهار قسم تقسیم میشود.
اول :عقل بالقوه (هیوالنی) ،دوم :عقل بالملکه ،سوم :عقل بالفعل و چهارم :عقل مستفاد.
عقل بالقوه :مرز بین انسان و حیوان است .صاحب عقل بالقوه دارای نفسی است که توانایی تحصیل علوم و دانشهای مختلـف
را داشته و امکان عمل بر طبق آن را دارا باشد ،تفاوت نوزاد آدمی با نوزاد دیگر موجودات در عقل بالقوه اسـت .نـوزاد حیوانـات
فاقد عقل بالقوه هستند ،زیرا نفس آنان امکان تحصیل معقوالت را ندارند.
عقل بالملکه :عقلی است که از مرحله بالقوه بودن فراتر آمده و مفاهیم و معـانی و قضـایای اولـی و بـدیهی را ادراک میکنـد،
صاحب عقل بالملکه توانایی ترتیب ،استدالل و حرکت به سوی مجهوالت نظری را داراست.
عقل بالفعل :عقلی است که با استفاده از بدیهیات و معارفی که در عقل بالملکه است ،به سوی معارف نظـری حرکـت کـرده و
برخی از آن ها را به فعلیت رسانده است ،دامنه عقل بالفعل به تناسب معقوالت متنـوعی کـه وجـود دارد گسـترده اسـت و هـر
انسان به مقداری که از آن معلومات بهرهمند باشد ،دارای عقل بالفعل میباشد.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،احدی ،بنی جمالی ،نشر عالمه طباطبایی ،چاپ 90
-7گزینه «»2
از نگاه مالصدرا و به نقل از شهید مطهری ،بین روح و جسم ،نوعی وحدت وجود دارد که این وحـدت در طـول حیـات دنیـایی
بشر او را تبدیل به یک موجود دو بعدی میکند.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،علی اصغر احمدی ،نشر امیرکبیر چاپ ، 90صفحه 31
( کارشناسی ارشد عمومی-بالینی 45|)13۹3 علم النفس
-8گزینه «»2
حقیقت موجودات معلول عین وابستگی و تعلق به موجودی دیگر است و یادآوری این نکته که هر وابستهای باید به یک طـرف
دیگر تکیه کند می توان گفت هر موجودی یا وابسته به غیر است یا غیروابسته ،اگر غیروابسته باشد ،غنی و بینیاز از غیر خواهد
www.halyzendegy.com
بود و مطلوب ما ثابت میشود .اگر وابسته به غیر باشد ،یا آن غیر نیز وابسته به امر دیگری است یـا خـود غیـر وابسـته (اثبـات
مطلوب) .به دلیل اینکه دور و تسلسل باطل است این سلسله وابستگی باید به موجودی که خود غیروابسته است ختم شود.
به عبارت خالصهتر می توان گفت :موجود یا غنی و مستقل است یا فقیر و وابسته .اگر غنی و مسـتقل باشـد مطلـوب مـا ثابـت
است .اگر فقیر است برای اینکه مشکل دور و تسلسل پیش نیاید ،باید به غنی و مستقل منتهی گردد .همانطور که خداوند در
قرآن فرموده است" :یا ایها الناخ انتم الفقراء الی اهلل و اهلل هوی الغنـی الحمیـد" ای انسـانهـا شـما همـه فقیـر و محتـا بـه
خداوندید و اوست که غنی و بینیاز و ستوده است.
-9گزینه «»3
عقل فعال :عبارت است از حقیقتی که در خار از نفس انسانی جای دارد و پیمایش مراتب چهارگانه عقـل را میسـر میکنـد.
نوع انسان در مرز عقل مستفاد پایان میگیرد و به منتهای او خود میرسد .معقوالت به صـورت بالفعـل در عقـل فعـال و بـه
صورت بالقوه در نفس ناطقه وجود دارند و عقل فعال باعث میشود معقوالت از حالت بالقوه به حالت بالفعل تبدیل شوند .بـرای
آن که نفس ناطقه ،معقوالت را بالفعل حاصل کند باید خود را با آن جوهر مفارق مجرد اتصال دهد .مرحلهای از عقل انسـانی را
که از عقل فعال قبول فیض میکند و معقوالت بالفعل در آن پدید میآید ،عقل مستفاد نامیده میشود .عقل فعـال جـوهری از
جواهر عقلی مفارق مجرد است که سلسله مراتب آنها تا مبدأ اولین ادامه دارد.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،احدی ،بنی جمالی ،نشر عالمه طباطبایی ،چاپ 88
-10گزینه «»1
عمده ترین گرایشی که شیخ اشراق به آن اشاره کرده است و ریشه بسیاری از تمایالت انسان است.گرایش به کمال اسـت.بعنی
همه انسانها کمال جو و طالب حسن و جمـال اند.خـداجویی یکـی از گـرایش هـای انسـان اسـت کـه ناشـی از کمـال جـویی
است.کمال مطلوب ذاتی انسان است و به نفس ناطقه مربوط است و اولین گام در رسیدن به کمال آن است.به کمـال آن اسـت
که طالب کمال امکان مرانب کمال را برای انسان باور داشته باشد.
سهروردی وجود شناسی خود را "نوراالنوار" نام داده است .همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور میکند .نور را
نمیتوان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد ،زیرا تمام اشیا با نور آشکار میشوند و طبعا باید بـا نـور تعریـف شـوند.
"نوراالنوار" و "نور مطلق" همان وجود مطلق است و تمام موجودات ،وجود خود را از این منبع کسب کردنـد و جهـان هسـتی
چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست .به همین دلیـل سلسـله مراتـب موجـودات بسـتگی بـه درجـه
نزدیکی آنها با "نوراالنوار" دارد ،یعنی به میزان درجه "اشراق" و نوری که از نوراالنوار به آنها میرسد.
ایشان شدت و ضعف موجودات را در شدت و ضعف نورانیت آنها میداند .نور حقیقتی واحد است اما شدت و کاستی دارد و بر
این تعبیر از خداوند به عنوان نوراالنوار و سرچشمه نورانیت سایر وجودها تعبیر میکند.
منبع جزوه طالیی علم النفس هالی ص 68
-11گزینه «»3
وهم یکی از قوای باطنه نفس است که معانی جزئیه را درک میکند مانند تنفر گوسفند از گرگ و تمایل بره به میش .ابنسـینا
نخستین فردی است که از مقام و تأثیر قوه وهم بحث کرده است .ابنسینا وهم در حیوان را مانند قوه عقل در انسـان میدانـد.
قوه وهم در انجام وظایف خود مستلزم یاری و کمک ادراک حسی ،تداعی معانی و تخیل و حافظه و قوه متصـرفه اسـت و همـه
آنها را تحت فرمان خود درمیآورد.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،احدی ،بنی جمالی ،نشر عالمه طباطبایی ،چاپ 72
() ۹0۹۹0۷۲۹۵0 – ۹0۹۹0۷۲۸۵0 هالی کتاب | 10سال کنکور کارشناسی ارشد علم النفس | 46
-12گزینه «»4
علوم به صورت کلی به دو طبقه تقسیم می شوند:
علوم نظری :الهیات ،بدیهیات ،طبیعیات
www.halyzendegy.com
علوم عملی :سیاست مدن ،اخالق ،تدبیر
منبع جزوه طالیی علم النفس هالی ص 73
-13گزینه «»2
از نظر فارابی سعادت حقیقی پس از رستگاری از قید حجاب تن در عالم آخرت حاصل مـیشـود« :هـر جـا از سـعادت نهـایی
سخن به میان آورده ،اعراض از عالم ماده و کون و فساد را شرط الزم آن دانسته است» .گـاهی ماننـد سـقراط فیـدون ،حیـات
آخرت و سعادت بعد از مرگ را مرتبه کمال آدمی دانسته و گاه مانند افلوطین ،اعراض نفس از عـالم مـاده و رهـایی و نجـات و
تعرض آن به عالم معقول را مقام ذات انسان خوانده است».
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 29و 30
-14گزینه «»2
دالیل منکرین اختیار و پاسخ به آنها:
مشیت الهی
گروهی به مشیت مطلقه خدا متوسل شده و بیان داشتهاند که خواست خدا بر خواست انسان غلبه و تسـلط داشـته و انسـان از
خود اختیاری ندارد .مشرکین گفتند« :لَو شاءَ اهللَ ما اَشرکنا» ،یعنی «اگر خدا میخواست ما مشرک نمیشـدیم» .در پاسـخ بـه
آنها گفته شده است« :اگر خدا میخواست میتوانست طرحی ایجاد کند که همه را هدایت کند و هیچ انسانی به شرک گرایش
نداشته باشد» .اما خدا نخواسته است که انسان دست بسته و بی اختیار باشد و شرک ورزیدن خود دلیـل اختیـار انسـان بـوده
است.
در حدیث قدسی (سخنی که از قول خدا گفته شده و در قرآن نیامده است) خداوند خطاب به انسان مـیفرمایـد« :یـا ابـنَ آأَمَ
بَمَشیَّتی کُنتَ انتَ الذی تَشاءُ لِنَفسِکَ ما تشاءُ» ،یعنی «ای انسان به سبب خواست من است که تو میتـوانی هـر آنچـه را مـی
خواهی برای خود بخواهی» .مفهوم این حدیث نشانگر آن است که اراده خدا و انسان در طول (نه در عـرض) یکـدیگر هسـتند،
زیرا اگر در عرض یکدیگر بودند ممکن بود تعارضی حاصل شود ،حال آنکه چنـین تعارضـی دیـده نمـیشـود و خواسـت خـدا،
خواست انسان بوده است .یعنی خدا خواسته که انسان اراده کند و اختیار نماید.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 20
-15گزینه «»3
نفس در قرآن به چند معنی بکار رفته است که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
-1روح :یکی از معانی نفس «روح» و «جان» است که در قرآن میفرماید« :اهلل یَتَوَّفی االَنفُسَ حینَ موتها و التی لَم تَمـت فـی
مَنامِها فَیُمسِک التی قَضی عَلَیها المَوت وَ یُرسَلُ االُخری اِلی اَجَل مُسَمّی» «خداوند روح و جـانهـا را بـه هنگـام مـرگ ،بـدون
کموکاست و بهطور کامل دریافت میدارد و روحی را که بدنش نمرده ،در وقت خواب نیز دریافت میکنـد ،آنگـاه آن کـس کـه
مرگ او تعیین شده و فرا رسیده روحش را نگهداشته و روح دیگری را تا زمان معینی به بدن برمیگرداند».
از اینجا معلوم میشود که روح امری مجرد و غیر مادی است ،درعینحالی که به بدن و جسم نیز تعلق میگیرد (هرگاه که خدا
بخواهد).
در جای دیگری قرآن کریم میفرماید« :وَ ما کانَ لِنَفس اَن تَمُوتَ اال بِاِذن اهلل» «هیچ نفسـی جـز بـا اجـازه پروردگـار نخواهـد
مرد» .و همچنین میفرماید» «کُلُّ نَفس ذائِقَهُ المَوتِ»« ،هر نفسی مرگ را خواهد چشید» .در این آیات نیـز نفسـی بـه معنـی
روح و مترادف با جان شمرده شده است.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 5
( کارشناسی ارشد عمومی-بالینی 47|)13۹3 علم النفس
-16گزینه «»1
نفس به معنای جان یا حیات حیوانی :در قرمانند آیات « :و ما کان لِنَفسِ اِن تَموت اِالَ باذن اهلل» « برای نفـس چیـزی نیسـت
مگر آنکه بمیرد به اذن پروردگار» « .کل نفس ذائقه الموت»« هر نفسی ،هر حیاتی ،مرگ را خواهـد چشـید» .در ایـن دو آیـه،
www.halyzendegy.com
-17گزینه «»1
ویژگیهای عاطفی فطرت:
حقیقتجویی -خیرخواهی -خالقیت -زیبایی دوستی -عشق و پرستش
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،علی اصغر احمدی ،نشر امیرکبیر چاپ ، 90صفحه 106و 107
-18گزینه «»4
به نظر شیخ اشراق ،نفس انسان نور مجرد است.طبق نظر سهرودی نفس انسانی یا نفس ناطقه که همان نور استپهبدی است به
عالم روحانی تعلق دارد و از طریق شبکه این قوا برای مدتی وابسته به جسم می گردد و در حصار طبیعت زندانی اسـت کـه یـا
خود را آزاد می کند یا در بن بست مسکن جدید گم می شود و وطن اصلی خود را فراموش می کند و به جز وسـیله مـرگ یـا
اعمال زاهدانه بیدار نمی شود.
-19گزینه «»2
در برخی احادیث جهل و نادانی متضاد علم و دانش بوده و در برخی دیگر با عقـل در تضـاد اسـت .هـر گـاه علـم منشـأ نـور و
روشنایی قلب و س بب هدایت به سوی خدای باریتعالی شود عقل خواهد بود چنین علمی که در جهـت تعقـل آدمـی اسـت بـا
تاریکی و گمراهی در تضاد بوده است.
هر گاه عقل به نور هدای ت انسان را در مسیر حق و عدالت قرار داد نیروهایی را در خود خواهد داشت که با نیروهای جهل کامالً
متضاد خواهند بود .هفتاد و پنج نیروی متضاد را در جدول زیر ترسیم میکنیم که با مقایسه آنها میتوان مولفـههـای عقـل و
جهل را بازشناسی کرد.
در مقابل عقل ،کلمه جهل به کار میرود که در اصل به معنی عمل بدون تامل و عمل ناسنجیده است.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی ،محمدباقر کجباف ،نشر روان ،چاپ ، 92صفحه 53
-20گزینه «»3
انواع شناخت از نظر سهرودی
شناخت فطری :از صادق ترین قضایاست ،صدق و کذب آن بدیهی است مثل وحدت و کثرت
شناخت حسی :از راه حواخ بدتس می آید مثل دیدن
شناخت عقلی :با برهان و استدالل به آنها می رسیم
شناخت خیالی :اینجا صورتی که بدون حضور شی به وجود می آید.
شناخت شهودی :شناختی است در قلب و رویا به انسان می رشد و حضوری بی واسطه اسـت.این نـوع شـناخت مهـم تـرین
شناخت است.
منبع :علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسالمی هالی ،صفحه 71