You are on page 1of 3

‫آزمون دوره ای عربی‬

‫‪ -1‬کان هؤالء العلماء الکبار قد نبغوا في الفروع العلمیّة المختلفة ‪ ،‬سهروا لیالي کثیرة تقدّما ً للعلم‪:‬‬
‫‪ )1‬این دانشمندان بزرگ در فروع علمی مختلفی نبوغ یافته اند‪ ،‬این ها شب ها را برای پیشرفت علم بیداری بسیاری کشیده‬
‫اند!‬
‫‪ )2‬این ها دانشمندان بزرگی هستند که در رشته های مختلف علمی نبوغ داشته اند و برای پیشرفت علم شب زنده داری‬
‫بسیاری کرده اند!‬
‫‪ )3‬این دانشمندان بزرگ در رشته های مختلف علمی درخشش یافته بودند‪ ،‬اینان بخاطر پیشرفت علم شب های زیادی را‬
‫بیدار مانده بودند!‬
‫‪ )4‬این ها بزرگترین دانشمندان هستند که در فروع مختلف علمی درخشش داشته اند‪،‬اینان شب های زیادی برای پیشرفت‬
‫علم بیدار مانده اند!‬
‫قدمي!‪:‬‬
‫ّ‬ ‫‪ -2‬کانت ا ُ ّمي ألحّت علی أن ال اُحاکي اآلخرین و أعتمد علی نفسي و أقف علی‬
‫‪ )1‬مادر من اصرار داشت که از دیگران پیروی نکرده‪،‬فقط بر خویش تکیه کنم و بر پاهای خود بایستم!‬
‫‪ )2‬مادر من پافشاری کرد که از دیگران پیروی نکنم و اعتماد به نفس داشته باشم و روی پای خود بایستم!‬
‫‪ )3‬مادرم به من فشار می آورد که از دیگران تبعیت نکرده به خود تکیه کنم و روی پای خویش بایستم!‬
‫‪ )4‬مادرم به من اصرار کرده بود که از دیگران تقلید نکنم و به خود اعتماد کنم و بر روی پاهای خود بایستم!‬
‫ّللاُ یُبعد عنه الش ّّر‪:‬‬ ‫ّللاَ یُحسن إلی النّاس‪،‬و من یُحبّهُ ّ‬ ‫یحب ّ‬
‫ّ‬ ‫‪ )3‬من‬
‫‪ )1‬هر کس خدا را دوست بدارد با مردم به خوبی رفتار می کند ‪ ،‬و کسی که خدا او را دوست بدارد ‪ ،‬از بدی دور می شود!‬
‫‪ )2‬هر آنکه حب خدا در دل دارد ‪ ،‬به مردم احسان می کند ‪ ،‬و آنکس که خدا او را دوست دارد‪ ،‬از بدی دور می ماند!‬
‫‪ )3‬کسی که خدا را دوست دارد به مردم نیکی می کند‪،‬و کسی که خدا او را دوست دارد ‪ ،‬بدی را از او دور می کند!‬
‫‪ )4‬آنکه دوستدار خدا است به مردم احسان می کند و آنکه خدا دوستدار اوست او را از شر دورش می سازد!‬
‫‪ -4‬من برای درس خواندن به کشورهای غربی مسافرت خواهم کرد ولی آنجا زندگی نخواهم کرد!‬
‫أعیش أبداً في هناک!‬ ‫ُ‬ ‫‪ )1‬أنا اُسا ِف ُر للد ّراس ِة إلی بالد الغرب ّ‬
‫ي و لکنّني ال‬
‫َّرس إلی البالد الغربیّة ولکنّني لم أعیش هناک!‬ ‫‪ )2‬سأُسافِ ُر للد ِ‬
‫أعیش في هناک!‬‫َ‬ ‫دریس إلی البالد الغربیّة و لکنّي لن‬ ‫‪ )3‬أنا سوف اُسافِ ُر للت َّ ِ‬
‫أعیش هناک!‬ ‫َ‬ ‫‪ )4‬سأُسافِ ُر للدّراسة إلی البالد الغربیة ولکنّي لن‬
‫سنة اإللهیّة ‪ ،‬أنت أیضا ً إن تدرکها تفز!‪:‬‬ ‫یفر من هذه ال ّ‬ ‫‪ -5‬العالم یقوم بالعمل و لن یستطیع أحد أن َّ‬
‫‪ )1‬دنیا با کار و فعالیت اداره می شود‪،‬و هیچکس از این سنت خدایی فرار نخواهد کرد‪،‬تو نیز چنانچه آن را درک کنی‬
‫پیروز می شوی‪.‬‬
‫‪ )2‬عالم بر کار بر پاست‪،‬و هیچکس نخواهد توانست از این سنت الهی رهایی یابد‪،‬تو نیز اگر آن را درک کنی رستگار می‬
‫شوی‪.‬‬
‫‪ )3‬هستی قائم بر کار است و احدی نتوانسته است از این قانون الهی نجات یابد ‪ ،‬و تو نیز اگر درکش کردی پیروز خواهی‬
‫شد‪.‬‬
‫‪ )4‬جهان بر پایه ی کار استوار است ‪ ،‬احدی نمی تواند از آن رهایی یابد‪،‬البته اگر تو آن را بفهمی رستگار خواهی شد‪.‬‬
‫‪ -6‬إنّ المتقّي هو الّذي إذا نزل البال ُء علیه اعتبرهُ رخا ًء‪:‬‬
‫‪ )1‬هر گاه سختی و رنجی بر انسان پرهیزگار وارد شود با آن چون راحتی برخورد می کند‪.‬‬
‫‪ )2‬این متقی است که آمدن بال در نظرش همچون فرود آمدن آسایش و راحتی است‪.‬‬
‫‪ )3‬بی شک کسی که مصیبت و بال را چون آسایش پندارد پرهیزکار و متقی است‪.‬‬
‫‪ )4‬با تقوا کسی است که هر گاه مصیبت بر او نازل شود آن را آسودگی به شمار آورد‪.‬‬
‫‪ -7‬عیّن الصحیح‪:‬‬
‫‪ )1‬أولئک هم الّذین یحبّون أن یکونوا مصابیح اال ّمة! ‪ :‬اینان کسانی هستند که عالقه داشتند چراغ های امت باشند!‬
‫ُ‬
‫أعمالهن! ‪ :‬این ها در اعمال خود مراتب عالی را به دست خواهند آورد!‬ ‫ّ‬ ‫‪ )2‬ستحصل هؤالء علی الدّرجات العالیة في‬

‫]‪[Type here‬‬
‫کرمتني المع ّلمة ألنّني ساعدت صدیقاتي! ‪ :‬من معلم خود را گرامی داشتم ‪ ،‬زیرا به دوستانم کمک کرد!‬ ‫‪َّ )3‬‬
‫ّللا من أجل شجاعتک في ساحة المعرکة! ‪ :‬خداوند به خاطر شجاعتش در میدان نبرد ‪ ،‬او را شرافت می بخشد!‬ ‫یشرفک ّ‬ ‫‪ّ )4‬‬
‫‪ -8‬ع ّین الصحیح‪:‬‬
‫‪ )1‬طوبی لمن یشغله عیبه عن عیوب اآلخرین ‪ : ،‬خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خویش وی را از عیوب دیگران‬
‫باز دارد ‪،‬‬
‫یغره ماله في هذه الدّنیا ‪ : ،‬و در این دنیا مقام او را به خود مشغول نکرد و مال ‪ ،‬او را مغرور‬ ‫‪ )2‬و ال یشغله مقامه و ال ّ‬
‫نکرد‪،‬‬
‫ظم هللا نفسه ‪ :‬و خدا را بزرگ داشت همانطور که خود بزرگ داشته شده ‪،‬‬ ‫ّللا کما ع ّ‬ ‫ظم ّ‬ ‫‪ )3‬و یع ّ‬
‫‪ )4‬فهکذا إذا مات یکون رسول هللا أنیسه! ‪ :‬اینگونه است که زمان مرگ ‪ ،‬مونس رسول خدا می شود!‬
‫‪ -9‬او از بزرگترین شعرای زمان خود بود که به دو زبان فارسی و عربی شعر می گفت‪:‬‬
‫شعر باللّغتین الفارسیّة و العربیّة‪.‬‬ ‫‪ )1‬إنّه کان من أعظم شعراء عصره ینشد ال ّ‬
‫ّ‬
‫شعراء في زمانه و قد أنشد الشعر باللسانین العربیّة و الفارسیّة‪.‬‬ ‫‪ )2‬هو من کبار ال ّ‬
‫‪ )3‬إنّه أعظم شاعر في عصره و کان ینشد األشعار بلغتین الفارسي و العرب ّ‬
‫ي‪.‬‬
‫ي‪.‬‬
‫ي و الفارس ّ‬‫‪ )4‬هو أکبر شعراء زمانه و کان قد أنشد األشعار بلسانین العرب ّ‬
‫‪ -10‬إنّ المؤمنین الّذین یُض ّحونَ بأنفسهم في سبیل هدایة اإلنسان ‪ ،‬مجهولون غالبا ً ‪:‬‬
‫‪ )1‬مؤمنانی که در راه هدایت انسان ‪ ،‬جان های خود را فدا می کنند ‪ ،‬اغلب ناشناخته اند‪.‬‬
‫‪ )2‬مؤمنان همان کسانی اند که در راه هدایت انسان ‪ ،‬جان خویش را قربانی کرده و غالبا ً پنهان اند‪.‬‬
‫‪ )3‬مؤمنانی که در راه هدایت کردن انسان ‪ ،‬از جان خود می گذرند ‪ ،‬اکثر اوقات آن را پنهان می کنند‪.‬‬
‫‪ )4‬مؤمنان کسانی هستند که در راه هدایت شدن نفس هایشان‪،‬از خود گذشته و بیشتر وقت ها شناخته نیستند‪.‬‬
‫‪ -11‬عیّن ما ال یمکن بناء المجهول منه‪:‬‬
‫فز‪.‬‬‫‪ )1‬ستُصبح بنت جارنا فائزةً في مسابقة القَ ِ‬
‫رح و َحفاوةٍ‪.‬‬ ‫الضیوف بفَ ٍ‬ ‫َ‬ ‫‪ )2‬تستقبل ا ُ ّمي‬
‫طف َل ال َمجرو َح معهم إلی المستشفی‪.‬‬ ‫اس ال ّ‬‫‪َ )3‬ح َم َل النّ ُ‬
‫س َمت هذه الطفلة في دفترها صورة َ والدَیها‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫ّ‬ ‫‪َ )4‬ر َ‬
‫‪ -12‬عیّن مفعوالً لم یقدّم علی الفاعل‪:‬‬
‫ک في حفلة تَخ َُّر ِجها‪.‬‬ ‫شار َ‬ ‫‪ )1‬أخبَ َرتني صدیقي ِلکَی ا ُ ِ‬
‫َناو ِلها‪.‬‬
‫بخها و ت ُ‬ ‫ط ِ‬ ‫ک یأ ُخذُها النّ ُ‬
‫اس ِل َ‬ ‫‪ )2‬األسما ُ‬
‫صالحون‪.‬‬ ‫إن األرض یَ ِرثها عبادي ال ّ‬ ‫ُ‬ ‫‪ّ )3‬‬
‫ّماء‪.‬‬
‫األسماک من الس ِ‬ ‫ِ‬ ‫سقوط‬ ‫‪ )4‬یُشاهد ُ صدیقي ُ‬
‫‪ -13‬عیّن ضمیر الیاء لیس مفعوال‪ً:‬‬
‫ِّ‬
‫الحق‪.‬‬ ‫ت علی‬ ‫سامحیني ؛ أن ِ‬ ‫‪ِ )1‬‬
‫ک‪.‬‬ ‫جوا ِل ِ‬‫‪ )2‬تستطیعینَ أن ت َش َحني َرصیدَ ّ‬
‫ق الفائز‪.‬‬ ‫س َمر َمی فَری ِ‬ ‫حار ً‬ ‫ُعجبُني ِجدّا ً ِ‬ ‫‪ )3‬ی ِ‬
‫ب فالکِذبُ کادَ َیقتُلُني‪.‬‬ ‫‪ )4‬ندمتُ علی الکذ ِ‬
‫‪ -14‬ع ّین عبارة لم یقع فیها المفعول موصوفاً‪:‬‬
‫ض َل من العق ِل‪.‬‬ ‫ّللاُ للعبا ِد شیئا ً أف َ‬ ‫س َم ّ‬ ‫‪ )1‬ما قَ َ‬
‫ُعجبُني عیدٌ َیفرح فیه الفقرا ُء‪.‬‬ ‫‪ )2‬ی ِ‬
‫‪َ )3‬و َجدتُ برنامجا ً یسا ِعد ُني علی تَ َعلُّ ِم العربیّ ِة‪.‬‬
‫الماء ِبفَ َرحٍ‪.‬‬
‫ِ‬ ‫‪ )4‬رأیتُ دلفینا ً کبیرا ً یَق ِف ُز قُربي في‬
‫‪ -15‬عیّن ما لیس فیه فعل متع ٍّ ّد إلی مفعولین‪:‬‬
‫‪ )1‬و قد آتیناک من لدنّا ذکراً‪.‬‬
‫خالبة‪.‬‬ ‫‪ )2‬ألوان قوس قزح تجعل السّماء ّ‬
‫السر‪.‬‬
‫ّ‬ ‫‪ )3‬تلقّي الرسول الحقائق الفخمة م ّمن یعلم‬
‫‪ )4‬أعطی الوالد أوالده جوائز ثمینة‪.‬‬
‫‪ -16‬عیّن ما جاء الماضي المجهول‪:‬‬

‫]‪[Type here‬‬
‫‪ )1‬اُزیّن حدیقتي الصغیرة باألزهار الجمیلة‪.‬‬
‫‪ )2‬ت ُ ُح ِ ّملَت ال َمصاعِبُ حتّی وصل إلی أهدافه‪.‬‬
‫‪ )3‬اُق ِدّ ُم هدیّةً لمع ِلّمي في یوم المعلّم ک ّل ٍ‬
‫عام‪.‬‬
‫ش عن الحیا ِة في ال ُّ‬
‫ظلُماتِ‪.‬‬ ‫‪ )4‬قَد تُفَ ِت ّ ُ‬
‫‪ -17‬ع ّین الفعل الّذي یمکن أن یبنی للمجهول‪:‬‬
‫‪ )1‬ت َ َع َّجبتُ من أعماله الکبیرة ‪ ،‬مع أنّه کان أصغر سنّا ً من اآلخرین‪.‬‬
‫أزهار جمیلةٌ یفر ُح النّاظرون برؤیتها‪.‬‬ ‫ٌ‬ ‫‪ )2‬في حدیقتنا‬
‫‪ )3‬علی المؤمنین أن یکتسبوا العلم و األخالق في حیاتهم‪.‬‬
‫‪ )4‬إن یَص ِبر قلیالً یَقت َِرب من مطلوبه في النّهایة‪.‬‬
‫الغواصون الّذین ذهبوا إلی أعماق المحیط لیالً ‪ ،‬شاهدوا مئات المصابیح الکهربائیّة»‪:‬‬ ‫‪ّ «-‬‬
‫‪ -18‬شاهدوا‪:‬‬
‫ماض ‪ ،‬متع ٍدّ ‪ ،‬سوم شخص جمع ‪ٌ /‬‬
‫خبر‬ ‫ٍ‬ ‫‪ )1‬فعل‬
‫‪ )2‬فعل أمر ‪ ،‬الزم ‪ ،‬سوم شخص جمع ‪ /‬فعل و فاعله «واو»‬
‫‪ )3‬فعل ماض ‪ ،‬متع ٍدّ ‪ ،‬سوم شخص مفرد ‪ /‬فعل و فاعله «واو»‬
‫خبر‬
‫‪ )4‬فعل امر ‪ ،‬الزم ‪ ،‬اول شخص جمع ‪ٌ /‬‬
‫خفي أو بإشارة»‪:‬‬ ‫ّ‬ ‫‪ «-‬و أن ال نذک َُر عیوب اآلخرین بکالم‬
‫‪ -19‬أن ال نذکر‪:‬‬
‫‪ )1‬فعل ‪ ،‬مضارع ‪ ،‬متع ٍدّ ‪ ،‬اول شخص جمع ‪ /‬فعل و فاعل‬
‫‪ )2‬مضارع ‪ ،‬متع ٍدّ ‪ ،‬سوم شخص جمع ‪ /‬فعل و فاعل‬
‫‪ )3‬فعل ‪ ،‬معلوم ‪ ،‬الزم ‪ /‬فعل و فاعله محذوف‬
‫‪ )4‬مضارع ‪ ،‬معلوم ‪ ،‬الزم ‪ ،‬سوم شخص جمع ‪ /‬فعل وفاعله «نحن» مستتر‬
‫‪«-‬أحبَّتي َهجَروني کما تشا ُء عُداتي»‪:‬‬
‫‪َ -20‬هجَروني‪:‬‬
‫حرف زائد ‪ /‬مفعوله «ی»‬ ‫ٌ‬ ‫ماض ‪ ،‬سوم شخص جمع ‪ ،‬له‬ ‫ٍ‬ ‫‪ )1‬فعل‬
‫أحبَّة»‬
‫ماض ‪ ،‬سوم شخص مفرد ‪ ،‬لیس له حرف زائد ‪ /‬فاعله « ِ‬ ‫ٍ‬ ‫‪ )2‬فعل‬
‫‪ )3‬فعل ‪ ،‬الزم ‪ ،‬دوم شخص جمع ‪ ،‬معلوم ‪ /‬فاعله «و»‬
‫ماض ‪ ،‬یحتاج إلی المفعول ‪ /‬مفعوله «ی»‬ ‫ٍ‬ ‫‪ )4‬فعل‬

‫]‪[Type here‬‬

You might also like