You are on page 1of 84

‫گام‌هایی‬

‫بسوی نور‬
‫اِ لِ ن ج وایت‬
‫فهرست مطالب‬
‫‪ - 1‬محبت خدا برای برش ‪3. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ٢‬نیاز گناهکاران به مسیح‪9. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ٣‬توبه ‪13. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ۴‬اعرتاف به گناه ‪23. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ۵‬تقدیس ‪27. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ۶‬ایامن و مقبولیت ‪32. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ٧‬آزمون مریدی ‪37. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ٨‬رشد در مسیح ‪44. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ٩‬کار و زندگی ‪50 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ١٠‬شناخت خدا‪55. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ١١‬مزیت دعا‪60.. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ١٢‬مقابله با شک و تردید‪69. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫‪ - ١٣‬وجد و شادمانی در خدا ‪76. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬
‫فصل یکم‬

‫مح ّبت خدا برای برش‬


‫نظیـر آفریـده شـد‪ ،‬آثـار تباهـی و یـا لکـه ای از‬ ‫طبیعـت و مکاشـفه‪ ،‬هـر دو مویّـد و‬
‫لعنـت برخود نداشـت‪ .‬سـرپیچی از قوانین خدا‬ ‫شـهادت دهنـده ایـن حقیقـت هسـتند کـه خدا‬
‫— آن احـکام محبـت — بدبختـی و مرگ را ببار‬ ‫محبـت اسـت‪ .‬پـدر آسـمانی مـا منشـاء حیـات‪،‬‬
‫آورد‪ .‬بـا ایـن حال حتـی در خالل مصایب ناشـی‬ ‫حکمـت و شـادی اسـت‪ .‬بـه پدیده های شـگفت‬
‫از گنـاه‪ ،‬محبـت خـدا آشـکار می‌شـود‪ .‬مکتـوب‬ ‫آور و زیبـای طبیعـت بنگریـد‪ .‬بیندیشـید کـه‬
‫اسـت کـه خداونـد زمیـن را بخاطـر انسـان‪،‬‬ ‫طبیعـت چگونـه خـود را بـرای رفـع نیازهـا و‬
‫لعنـت کـرد‪( .‬پیدایـش ‪ ٣‬آیـه ‪.)۱٧‬‬ ‫آسـایش بشـر و همـه آفریـده هـا بطـرز حیـرت‬
‫خار و خس‪ ،‬س�ختیها و آزمونها — مشقات‬ ‫انگیـزی هماهنگ سـاخته اسـت‪ .‬آفتـاب و باران‬
‫و محنـت در زندگـی انسـان – همـه و همه برای‬ ‫ک�ه زمی�ن را ب�ا ط�راوت و احیا می‌سـازند‪ ،‬تپه‌ها‬
‫خیریـت او مقـرر گردیـد کـه بعنـوان بخشـی از‬ ‫و دریاهـا و دشـت‌ها‪ ،‬همـه از محبـت آفریدگار‬
‫تعلیـم اجبـاری و ضـروری در نقشـه خداونـد‬ ‫سـخن بـر زبـان مـی آورنـد‪ .‬خداونـد نیازهـای‬
‫قـرار داشـت و بدیـن جهـت بـرای تقویـت و‬ ‫روزانـه تمامی مخلوقـات خویش را بـرآورده می‬
‫رفعـت یافتـن او در مقابـل ویرانـی و فسـاد‬ ‫سـازد‪ .‬در کالمِ دلنشـینِ سـراینده مزامیـر آمـده‬
‫حاصـل از گنـاه در نظر گرفته شـده بـود‪ .‬جهان‬ ‫اسـت‪« :‬ای خداونـد چشـمان همـه موجـودات‬
‫گرچـه به انحطاط کشـیده شـده‪ ،‬اما سراسـر آن‬ ‫زنـده بـه تـو دوخته شـده اسـت تـا روزی آنها را‬
‫نکبـت و بدبختـی نیسـت‪.‬‬ ‫بـه موقـع بـه آنها برسـانی‪ .‬دسـت پـر برکت خود‬
‫در طبیعت پیام‌های امید و تسـلی بخشـی‬ ‫را بسـوی آنهـا دراز کن و نیاز همـگان را برآورده‬
‫وجـود دارد‪ .‬گُلهـا‪ ،‬روی بوته های خـار را پر کرده‬ ‫سـاز» (مزامیـر ‪ ۱٤۵‬آیـات ‪۱۵‬و ‪.)۱٦‬‬
‫و گُلهای ُرز خارها را پوشـانیده شـده است‪.‬‬ ‫خداونـد‪ ،‬انسـان را بـی عیـب ‪ ،‬مقـدس و‬
‫بر روی هر شـکوفه و هر سـبزه ای نوشـته‬ ‫سـعادتمند آفریـد و زمیـن هنگامـی کـه توسـط‬
‫شـده اسـت «خداونـد محبـت اسـت»‪ .‬پرنـدگان‬ ‫دسـتان هنرمنـد خالـق ازلـی‪ ،‬بـا ظرافتـی بـی‬
‫‪3‬‬
‫اذهـان انسـان‌ها را منحـرف سـاخت و باعـث‬ ‫زیبـا بـا آوای دلنـواز خـود فضا را بـا طنین نغمه‬
‫شـد تـا آنـان با دیـده ترس بـه خداوند نگریسـته‬ ‫هـای خویـش روح افـزا نمـوده انـد؛ گلهـای‬
‫و او را خدایـی سـتمگر و کینـه تـوز تصـور کنند‪.‬‬ ‫رنگارنـگ هـوا را عطـر آگیـن می کننـد؛ درختان‬
‫شـیطان باعـث شـد تـا انسـان‌ها تصـور‬ ‫سـر بـه فلک کشـیده جنـگل همگـی از مهربانی‬
‫کننـد کـه خداونـد موجـودی اسـت کـه صفـت‬ ‫و مراقبـت پدرانـه خداونـد و اشـتیاق او بـرای‬
‫اصلـی او مجـازات شـدید انسـان می‌باشـد‪ .‬او‬ ‫سـعادتمند کـردن فرزندانـش حکایت مـی کنند‪.‬‬
‫خداونـد را داوری خشـن‪ ،‬طلبـکاری سـخت‌گیر‬ ‫کالم خداونـد‪ ،‬ذات وی را آشـکار مـی‬
‫و بی‌رحـم معرفـی نمـود‪.‬‬ ‫سـازد‪ .‬او خـود‪ ،‬محبـت و مهربانـی بیکرانـش را‬
‫او خالـق را بعنـوان موجـودی ترسـیم کرد‬ ‫اعلام نمـوده اسـت‪ .‬آنـگاه که موسـی دعـا کرد‪:‬‬
‫کـه بـا نگاهی دقیق انسـانها را زیر نظـر گرفته تا‬ ‫«اسـتدعا دارم جلال خـود را بـه مـن بنمایـی»‪،‬‬
‫خطاها و اشـتباهات ایشـان را تشـخیص داده و‬ ‫خداوند پاسـخ داد‪« :‬من احسـان خود را از برابر‬
‫بـه تبـع آنـان را مـورد محاکمـه و مجـازات قـرار‬ ‫تـو عبـور می‌دهـم‪( ».‬خـروج ‪ ٣٣‬آیـات ‪۱۸‬و ‪.)۱۹‬‬
‫دهـد‪ .‬بخاطـر کنـار زدن این پرده هـای تاریک و‬ ‫ایـن جلال اوسـت‪ .‬خداونـد پیـش روی موسـی‬
‫دهشـت انگیز‪ ،‬عیسـی مسـیح آمد تـا دروغ‌های‬ ‫عبـور کرده و بشـارت داد‪« :‬من خداوند هسـتم‬
‫شـیطان را افشـا کند و برای نشـان دادن محبت‬ ‫خـدای رحیـم و مهربـان خـدای دیرخشـم و پر‬
‫بیکـران خداونـد بـه جهـان آمـد و در میـان‬ ‫احسـان خـدای امیـن که به هـزاران نفـر رحمت‬
‫انسـانها سـاکن شد‪.‬‬ ‫میکنـم و خطـا و عصیـان و گنـاه را میبخشـم»‬
‫فرزند خدا از آسـمان نـازل گردید تا هویت‬ ‫(خـروج ‪ ٣٤‬آیـات ‪ ٦‬و‪ .) ٧‬او« دیـر غضـب و کثیر‬
‫مهربـان پدر را آشـکار کند‪« .‬کسـی هرگـز خدا را‬ ‫احسـان اسـت » «زیـرا رحمـت را دوسـت دارد»‬
‫ندیـده اسـت امـا عیسـی فرزنـد یگانه خـدا او را‬ ‫(یونـس ‪ ٤‬آیـه ‪ )٢‬و (میـکا ‪ ٧‬آیـه ‪.)۱۸‬‬
‫دیـده اسـت زیـرا همـواره همـراه پدر خـود خدا‬ ‫خداونـد بـا آیـات و نشـانه‌های بیشـماری‬
‫مـی باشـد‪( ».‬انجیـل یوحنـا ‪ ۱‬آیـه ‪ « )۱۸‬فقط پدر‬ ‫در عـرش آسـمان و بـر فـرش زمیـن‪ ،‬دل‌هـای‬
‫آسـمانی اسـت که پسـرش را می شناسد و کسانی‬ ‫مـا را بـه خـود پیونـد زده اسـت‪ .‬او از طریـق‬
‫را کـه پسـر بخواهـد او را بـه ایشـان بشناسـاند»‬ ‫پدیده‌هـای طبیعـت و بـا عمیق‌تریـن و‬
‫(انجیـل متـی ‪۱۱‬آیـه ‪ .)٢٧‬هنگامـی کـه یکـی از‬ ‫لطیف‌تریـن و مهرانگیزتریـن عالیق خیرخواهانه‬
‫شـاگردان از او درخواسـت کـرد « پـدر را بـه مـا‬ ‫قلبـی کـه انسـان قـادر به درک آن‌باشـد‪ ،‬سـعی‬
‫نشـان بـده » عیسـی پاسـخ داد‪ :‬فیلیـپ‪ ،‬آیا بعد‬ ‫کـرده اسـت تـا خـود را بـه مـا آشـکار کنـد‪ .‬بـا‬
‫از تمـام مدتـی کـه بـا شـما بـوده ام هنـوز هم‬ ‫ایـن حـال و بـا تمامـی ایـن اوصـاف‪ ،‬محبـت او‬
‫نمیدانـی مـن کیسـتم؟ هـر که مـرا ببینـد خدای‬ ‫بـه طـور تمـام و کمـال عیـان نگردیـده اسـت‪.‬‬
‫پـدر را دیـده اسـت‪ .‬پـس دیگر چـرا میخواهی او‬ ‫علیرغـم تمامـی ایـن شـواهد‪ ،‬دشـمن نیکویـی‪،‬‬

‫‪4‬‬
‫بـا خشـونت رفتار نمی‌کـرد‪ .‬او هرگـز تند خویی‬ ‫را ببینـی؟» (انجیـل یوحنـا ‪ ۱٤‬آیـات ‪ ۸‬و ‪.)۹‬‬
‫نکـرد‪ ،‬بـی جهت کالمـی تند بر زبان نمـی آورد و‬ ‫عیسـی در شـرح رسـالت زمینـی خویـش‬
‫افـراد حسـاس را بـی دلیـل شـماتت نکرد‪.‬‬ ‫فرمـود‪« :‬روح خداونـد بـر مـن اسـت‪ ،‬زیـرا مـرا‬
‫عیسـی ضعف‌هـای انسـانی را نکوهـش‬ ‫َمسـح کـرده تـا فقیـران را بشـارت دهـم‪ ،‬و مـرا‬
‫نکـرد‪ .‬او حقیقـت را همـواره بـا محبت بـر زبان‬ ‫فرسـتاده تـا رهایـی را بـه اسـیران و بینایـی را به‬
‫مـی‌آورد‪ .‬او ریـاکاری‪ ،‬بی‌ایمانـی و بی‌عدالتـی‬ ‫نابینایـان اعلام کنـم و سـتمدیدگان را رهایـی‬
‫را محکـوم می‌کـرد‪ .‬بـا ایـن حـال هنگامـی کـه‬ ‫بخشـم‪( ».‬انجیـل لوقـا ‪ ٤‬آیه ‪ .)۱۸‬ایـن مأموریت‬
‫سـرزنش‌های انتقادآمیـز را بـر زبـان مـی‌آورد‪،‬‬ ‫عیسـی بود‪ .‬او برای انجام اعمال نیک و شـفای‬
‫بغـض و گریـه گلویـش را میگرفـت‪ .‬او بـرای‬ ‫همـه کسـانیکه از سـوی شـیطان تحـت سـتم‬
‫اورشـلیم گریسـت‪ .‬شـهری کـه دوسـت مـی‬ ‫قـرار گرفتـه بودنـد به اطـراف و اکنـاف میرفت‪.‬‬
‫داشـت‪ .‬شـهری که از پذیرش او که راه و راسـتی‬ ‫دهکده‌هـای بسـیاری وجـود داشـت کـه در آنها‬
‫و حیـات بـود‪ ،‬امتنـاع ورزیـد‪ .‬آنـان‪ ،‬او را کـه‬ ‫نالـه هیـچ مریضـی شـنیده نمی‌شـد‪ ،‬زیـرا او از‬
‫منجـی بـود‪ ،‬انـکار کردنـد‪ ،‬امـا او بـا مهربانـی و‬ ‫آنجـا عبـور کـرده و تمامـی مریضـان ایشـان را‬
‫تر ّحـم بـا ایشـان رفتـار می‌کـرد‪.‬‬ ‫شـفا داده بـود‪.‬‬
‫زندگـی او نمونـه ایثـار و محبت نسـبت به‬ ‫کـردار او بـه َمسـح آسـمانی وی شـهادت‬
‫دیگـران بـود‪ .‬هر فـردی در دیدگان او ارزشـمند‬ ‫مـی‌داد‪ .‬محبـت‪ ،‬رحمـت و شـفقت در تمـام‬
‫بـود‪ .‬هرچنـد کـه او از مقـام و مرتبـه الهـی‬ ‫اعمـال زندگـی وی هویـدا بـود‪ .‬قلـب او بـا‬
‫برخـوردار بـود‪ ،‬اما بخاطر محبـت خارق العاده‬ ‫فرزنـدان آدم عمیقـاً احسـاس همـدردی میکرد‪.‬‬
‫نسـبت بـه تمامی اعضـای خانواده الهـی تواضع‬ ‫او طبیعـت انسـان را بـر خـود گرفـت تـا بتوانـد‬
‫نشـان میـداد‪ .‬در میـان ابنـاء بشـر‪ ،‬جان‌هـای‬ ‫به نیازهای انسـان دسترسـی پیـدا کند‪ .‬فقیرترین‬
‫فریـب خـورده و گمراهـی را دید که رسـالت وی‬ ‫و حقیرتریـن افـراد از نزدیـک شـدن بـه او‬
‫نجـات ایشـان بود‪.‬‬ ‫نمی‌ترسـیدند‪ .‬حتـی کـودکان کـم سـن و سـال‬
‫شـخصیت و ذات مسـیح در طریقه زندگی‬ ‫مجـذوب محبـت او می‌شـدند‪ .‬آنـان دوسـت‬
‫او هویـدا بـود‪ .‬ایـن فطـرت و ذات خداونـد‬ ‫داشـتند تـا بـر زانـوی او نشسـته و بـه سـیمای‬
‫اسـت‪ .‬از قلـب پـدر اسـت کـه نهرهـای رحمـت‬ ‫محـزون او کـه سرشـار از عطوفـت و مهربانـی‬
‫الهـی‪ ،‬در مسـیح نمایـان مـی شـود و بـه سـوی‬ ‫بـود‪ ،‬خیـره شـوند‪.‬‬
‫فرزنـدان آدم جـاری مـی گـردد‪.‬‬ ‫عیسـی‪ ،‬کلمـه‌ای از حقیقـت را پنهـان نمی‬
‫عیسـی منجی مهربان و دلسـوز‪ ،‬خدا بود که‬ ‫کـرد‪ ،‬بلکـه همـواره آن را بـا محبـت بـر زبـان‬
‫«در جسـم ظاهر شد‪( ».‬اول تیموتائوس ‪ ٣‬آیه ‪.)۱٦‬‬ ‫مـی آورد‪ .‬او در معاشـرت بـا مـردم بیشـترین‬
‫بـرای رهایـی و رسـتگاری ما بود که عیسـی‬ ‫ظرافـت و مالحظـه را بـه خـرج مـی داد و هرگز‬

‫‪5‬‬
6
‫فراهـم کـرد‪ ،‬زیـرا که مـا را دوسـت دارد‪.‬‬ ‫زندگـی کـرد و رنـج کشـید و ُمـرد‪ .‬او «ماتم زده‬
‫مسـیح واسـطه‌ای بـود کـه از طریـق وی‪،‬‬ ‫شـد» تـا مـا در شـادی جاویدان سـهیم شـویم‪.‬‬
‫خداونـد محبـت بیکرانـش را بـه ایـن جهـان‬ ‫خداونـد اجـازه داد تـا پسـر محبوبـش‪ ،‬پـر از‬
‫گناهکار اعالم کرد‪« .‬خدا در مسـیح بود و مردم‬ ‫فیـض و راسـتی‪ ،‬از جلال وصف ناپذیر آسـمان‬
‫را بـه آشـتی با خـود فرا میخواند تا گناهانشـان را‬ ‫بـه دنیایـی کـه بـه واسـطه گنـاه ضایـع و آلـوده‬
‫ببخشـاید‪( ».‬دوم قرنتیـان ‪ ۵‬آیـه ‪.)۱۹‬‬ ‫شـده بود و در سـایه لعنت و مرگ قرار داشت‪،‬‬
‫خـدا بـه همـراه پسـرش رنـج کشـید‪ .‬در‬ ‫قـدم بگـذارد‪ .‬او بـه پسـر یگانـه خویـش اجـازه‬
‫رنـج و انـدوه جتسـیمانی‪ ،‬مرگ جلجتـا‪ ،‬با قلب‬ ‫داد تـا آغـوش محبـت او و سـتایش کروبیـان را‬
‫سرشـار از محبـت‪ ،‬بهـای سـنگین نجـات مـا را‬ ‫رهـا کـرده و ننـگ و عـار‪ ،‬توهیـن و حقـارت‪،‬‬
‫پرداخـت کـرد‪.‬‬ ‫نفـرت و مـرگ را تح ّمـل کند‪« .‬او تنبیه شـد تا ما‬
‫عیسـی فرمود‪ « :‬پدرم مرا دوسـت میدارد‬ ‫سلامتی کامـل داشـته باشـیم‪ .‬از زخمهـای او ما‬
‫چـون مـن جانـم را میدهم و باز پـس میگیرم»‬ ‫شـفا یافتیـم» (اشـعیا ‪ ۵٣‬آیـه ‪.)۵‬‬
‫(انجیل یوحنـا ‪۱٠‬آیه ‪.)۱٧‬‬ ‫اینـک‪ ،‬او را در خلوت باغ جتسـیمانی و بر‬
‫یعنی «پدرم شـما را خیلی دوسـت میدارد‬ ‫فـراز صلیـب نظاره کنید‪ .‬پسـر بی عیـب خدا بار‬
‫حتـی مـرا بیشـتر دوسـت میـدارد چـرا کـه بـرای‬ ‫سـنگین گنـاه را برخـود گرفت‪ .‬او که بـا پدر یکی‬
‫رهایـی شـما از جـان خـود گذشـته ام‪ .‬مـن بـا‬ ‫بـود‪ ،‬جدایـی وحشـتناکی را کـه گنـاه میـان خدا‬
‫ضامـن شـدن و جایگزیـن شـدن بـه جـای شـما‬ ‫و انسـان پدیـد مـی آورد‪ ،‬در روح خود احسـاس‬
‫و بـا فـدا کـردن جانـم و بـا گرفتـن بدهـی هـا و‬ ‫کـرد و با صدایـی دردناک فریاد بـرآورد‪« :‬خدای‬
‫خطاهـای شـما بر خـود ‪ ،‬محبوب پدر شـده‌ام‪.‬‬ ‫مـن‪ ،‬چـرا مـرا تنهـا گذاشـته ای؟» (انجیـل متی‬
‫زیـرا بـه واسـطه قربانـی شـدن مـن‪ ،‬خداونـد‬ ‫‪ ٢٧‬آیـه ‪ .)٤٦‬بار سـنگین گناه‪ ،‬زشـتی نفرت انگیز‬
‫عـادل شـمرده می‌شـود و بـا ایـن حـال وکیـل‬ ‫آن و جدایـی روح از خداونـد‪ ،‬قلب پسـر خدا را‬
‫مدافـع و دادرس کسـی اسـت کـه بـه عیسـی‬ ‫شکسـته بود‪.‬‬
‫ایمـان آورد»‪.‬‬ ‫امـا ایـن قربانـی عظیـم بـه ایـن منظـور‬
‫هیچ کس بجز پسـر خدا نمی توانسـت کار‬ ‫انجام نشـده بود تا محبت به انسـان را در قلب‬
‫نجـات مـا را بـه انجـام رسـاند‪ ،‬زیـرا تنهـا او که‬ ‫پـدر ایجـاد کـرده و یـا رضایـت او را بـرای نجات‬
‫در آغـوش پـدر بـود‪ ،‬می‌توانسـت او را متجلـی‬ ‫انسـان جلـب کنـد‪ .‬نـه ‪ ،‬اصلاً این طور نیسـت‪،‬‬
‫سـازد‪ .‬تنهـا او کـه انـدازه و میـزان محبـت خـدا‬ ‫زیـرا « خـدا جهان را آنقدر محبت نمود که پسـر‬
‫را می‌شـناخت‪ ،‬می‌توانسـت آن را عیـان سـازد‪.‬‬ ‫یگانـه خـود را داد‪( ».‬انجیـل یوحنـا ‪ ٣‬آیـه ‪.)۱٦‬‬
‫هیـچ چیـز نمی‌توانسـت بـه انـدازه قربانـی‬ ‫پـدر آسـمانی‪ ،‬مـا را دوسـت دارد نـه فقـط‬
‫عظیمـی کـه مسـیح بـه خاطـر انسـان گناهـکار‬ ‫بخاطـر قربانـی عظیـم‪ ،‬زیـرا خـود او قربانی را‬

‫‪7‬‬
‫در حـال هالکـت‪ ،‬از سـتایش و حرمت لبریز می‬ ‫تقدیـم کـرد‪ ،‬محبـت پـدر را نسـبت به بشـریت‬
‫شـود و قـادر نیسـت بـا یافتـن کلمـات مناسـب‪،‬‬ ‫گمشـده ابـراز نمایـد‪.‬‬
‫محبـت عظیـم و بـا شـکوه خداونـد را بیـان‬ ‫«خـدا جهـان را آنقـدر محبـت نمـود کـه‬
‫کنـد‪ .‬او از همـگان درخواسـت می‌کنـد تـا آن را‬ ‫پسـر یگانـه خـود را داد»‪ .‬او پسـر خـود را فـدا‬
‫مشـاهده کننـد‪ « .‬ببینیـد‪ ،‬پدر چه محبتـی به ما‬ ‫کـرد تـا نـه تنهـا در میـان انسـانها سـاکن شـود‪،‬‬
‫ارزانـی داشـته اسـت تـا فرزنـدان خدا شـویم‪».‬‬ ‫بلکـه گنـاه ایشـان را بـر خـود گرفته و بـه عنوان‬
‫(اول یوحنـا ‪ ٣‬آیـه ‪.)۱‬‬ ‫فدیـه و کفـاره ایشـان‪ ،‬جـان خـود را فـدا کنـد‪.‬‬
‫ایـن عبـارت‪ ،‬تـاج فخـر ارزشـمندی را‬ ‫او پسـر خـود را بـرای نسـل منحـط و گناهـکار‬
‫بـر سـر بشـر مینهـد! فرزنـدان آدم بخاطـر نـا‬ ‫بشـر فـدا کـرد‪ .‬مسـیح باید بـا عالیـق و نیازهای‬
‫اطاعتی‪ ،‬اسـیر شـیطان گردیدند‪ ،‬اما به واسـطه‬ ‫بشـریت آشـنا می‌شـد‪ .‬او کـه با خـدا برابـر بود‪،‬‬
‫ایمـان بـه مسـیح و قربانـی شـدن او‪ ،‬فرزنـدان‬ ‫خـودش را بـا پیوندهای ناگسسـتنی بـه فرزندان‬
‫خداونـد خوانـده می‌شـوند‪ .‬مسـیح بـا پذیرفتـن‬ ‫آدم پیونـد داد‪ .‬عیسـی «عار ندارد مـا را برادران‬
‫طبیعـت انسـان‪ ،‬او را رفعـت مـی بخشـید‪.‬‬ ‫خـود بخوانـد‪( ».‬عبرانیـان ‪ ٢‬آیـه ‪.)۱۱‬‬
‫انسـان گناهـکار در جایگاهـی قـرار گرفـت کـه‬ ‫او قربانـی‪ ،‬شـفاعت کننـده و بـرادر ماسـت‬
‫بخاطـر ارتبـاط بـا مسـیح‪ ،‬شایسـتگی یافـت تـا‬ ‫کـه در هیئـت بشـری در کنـار تخـت پـدر حضور‬
‫«فرزنـد خـدا» خوانـده شـود‪.‬‬ ‫داشـته و به عنوان پسر انسـان در سرتاسر اعصار‬
‫چنین محبتی‪ ،‬بی نظیر است‪ .‬فرزندان‬ ‫بـه همراه نسـلی اسـت که نجـات داده اسـت‪.‬‬
‫پادشاه ملکوت! این ایده‪ ،‬قدرت مقهور کننده‬ ‫همـه اینهـا بـرای ایـن اسـت کـه انسـان‬
‫ای بر جان دارد و ذهن را مرید اراده خدا میکند‪.‬‬ ‫بتوانـد از مصیبـت و تباهـی گنـاه نجـات یابـد‬
‫هرچـه بیشـتر شـخصیت الهـی را در نـور‬ ‫و محبـت خـدا را منعکـس کـرده و در شـادی‬
‫صلیـب مطالعـه می‌کنیـم‪ ،‬آنـگاه رحمـت‪،‬‬ ‫قدوسـیت سـهیم شـود‪ .‬بهـای پرداخـت شـده‬
‫مهربانـی و بخشـش خـدا را کـه بـا عدالـت و‬ ‫بـرای نجـات مـا و قربانـی عظیمـی کـه پـدر‬
‫انصـاف در هـم آمیختـه اسـت‪ ،‬بیشـتر درک‬ ‫آسـمانی بـا فـدا کـردن پسـرش بـرای مـا انجـام‬
‫می‌کنیـم و نشـانه‌های بی‌شـمار محبـت را کـه‬ ‫داد‪ ،‬بایـد افـکار مـا را تعالـی بخشـد تـا بدانیـم‬
‫بیکـران اسـت‪ ،‬واضح‌تـر تشـخیص می‌دهیـم‪.‬‬ ‫کـه بـه واسـطه عیسـی بـه چـه چیـزی تبدیـل‬
‫ماننـد شـفقتی کـه از مهربانـی یک مادر نسـبت‬ ‫خواهیم شـد‪ .‬یوحنای رسـول با مشـاهده ابعاد‬
‫بـه فرزنـد سـرکش و لجوجـش‪ ،‬پیشـی می‌گیـرد‪.‬‬ ‫و وسـعت بیکـران محبـت پدر نسـبت به انسـان‬

‫‪8‬‬
‫فصل دوم‬
‫نیاز گناهکاران به مسیح‬
‫بخـش برخـوردار بـود‪( .‬کولسـیان ‪ ٢‬آیـه ‪.)٣‬‬ ‫در نخس�ت ب�ه انس�ان ‪ ،‬صف�ات ب�ارز ب�ا‬
‫اما بعد از ارتکاب گناه‪ ،‬دیگر نتوانست‬ ‫توانائیهـای بالقـو ِه اصیـلِ نیـک منشـی و ذهنی‬
‫حظ قدوسیت را احساس کند و بر آن شد تا خود‬ ‫بصیـر و متعـادل عطـا گردیـده بـود‪ .‬کمـال در‬
‫را از حضور خداوند پنهان بدارد‪ .‬اوضاع افرادی‬ ‫وجـودش موج میزد و درهماهنگـی کامل با خدا‬
‫که احیا و تطهیر نشده باشند بر همین منوال‬ ‫بـود‪ .‬افـکار او پـاک و نیـات او مقـدس بـود‪ .‬اما‬
‫خواهد بود‪ .‬چنین فردی با خداوند هماهنگی‬ ‫توانائیهـای اعمـال نیک او به واسـطه نا اطاعتی‬
‫ندارد و از همدلی و مصاحبت با او محظوظ‬ ‫بـه انحطـاط کشـیده شـد و خودخواهـی جـای‬
‫نمیشود‪ .‬فرد گناهکار نمی‌تواند در محضر‬ ‫محبـت را گرفـت‪ .‬فطـرت او بخاطـر گنـاه‪ ،‬بـه‬
‫خداوند شادمان باشد‪ .‬او خود را از معاشرت با‬ ‫قـدری تضعیـف گردیـد کـه بـرای وی غیرممکـن‬
‫مقدسین کنار می‌کشد‪ .‬اگر به وی اجازه ورود به‬ ‫مـی نمـود تـا بـا قـوت خویـش بتوانـد در مقابل‬
‫ملکوت داده شود‪ ،‬دلشاد نمی‌گردد‪ .‬روح عشق‬ ‫قـدرت شـریر ایسـتادگی کند‪.‬‬
‫و محبت خاضعانه در آنجا — که هر قلبی به آن‬ ‫او توسط شیطان به اسارت گرفته شده بود‬
‫محبت ازلی واکنش نشان میدهد — احساسات‬ ‫و اگر خداوند مداخله نکرده بود‪ ،‬برای همیشه‬
‫او را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد‪ .‬افکار‪ ،‬عالیق‬ ‫در اسارت باقی می‌ماند‪ .‬قصد شیطان این بود‬
‫و نیات او با اندیشه ها و انگیزه‌های کسانیکه‬ ‫که برنامه الهی را در زمان خلقت انسان نقش بر‬
‫آنجا در بیگناهی سیر و سلوک دارند بیگانه‬ ‫آب نموده و زمین را مملو از اندوه و پریشانی‬
‫است‪ .‬او در جمع خنیاگران ملکوت مانند سازی‬ ‫سازد‪ .‬آنگاه تمامی این شرارت را به نتیجه کار‬
‫است که خارج از پرده می نوازد‪ .‬ملکوت برای‬ ‫خداوند در آفرینش انسان نسبت دهد‪.‬‬
‫او شکنجه گاه است‪ .‬او تمایل دارد تا خود را‬ ‫آدم‪ ،‬در وضعیـت بی‌گناهـی‌اش‪ ،‬بـا‬
‫از خداوندی مخفی کند که نور ملکوت و کانون‬ ‫خداونـد‪ ،‬خدایـی که «همـه گنج‌هـای حکمت و‬
‫شادی آنجاست‪.‬‬ ‫معرفت در او نهفته اسـت» از مصاحبتی شـادی‬
‫‪9‬‬
‫و انگیزه‌هـای تـازه کـه منجـر بـه زندگـی تـازه‬ ‫این حکم مطلق و قهریه الهی نیست که‬
‫می‌گردنـد‪ ،‬دریافـت نکنـد‪« ،‬نمی‌توانـد ملکـوت‬ ‫افراد گنهکار را از ملکوت مطرود و محروم‬
‫خـدا را ببینـد‪( ».‬انجیـل یوحنـا ‪ ٣‬آیـه ‪.)٣‬‬ ‫می‌کند‪ ،‬بلکه آنان بخاطر ناشایستگی خود از‬
‫ایـن تصـور کـه انسـان‪ ،‬تنهـا الزم اسـت تا‬ ‫همنشینی با جمع آن‪ ،‬منع می شوند‪ .‬جالل‬
‫نیکویـی را کـه بـه صـورت فطـری در درون او‬ ‫خداوند برای ایشان آتش سوزاننده است‪ .‬آنان از‬
‫وجـود دارد‪ ،‬رشـد و پـرورش دهـد‪ ،‬یـک فریـب‬ ‫مرگ استقبال میکنند مبادا که روی او را که برای‬
‫مهلک اسـت «زیرا انسـان نفسـانی امور مربوط‬ ‫نجاتشان جان خود را قربانی کرد مشاهده کنند‪.‬‬
‫بـه روح خـدا را نمی‌پذیـرد‪ .‬زیـرا در نظـرش‬ ‫برای ما غیر ممکن است که با قدرت خود‬
‫جهالـت اسـت و قـادر بـه درکشـان نیسـت‪،‬‬ ‫از دام گناهی که در آن فرو رفته ایم‪ ،‬رهایی‬
‫چـرا کـه قضـاوت درسـت در بـاره آنهـا تنهـا از‬ ‫یابیم‪ .‬دل‌های ما پر از شرارت است و توان‬
‫دیدگاهـی روحانـی میسـر اسـت»‪« .‬عجـب مدار‬ ‫تغییر و تبدیل نداریم‪«.‬کیست که چیز طاهر‬
‫کـه گفتـم بایـد از نـو زاده شـوید» (اول قرنتیان‬ ‫را از چیز نجس بیرون آورد؟» ‪« ،‬طرز فکر‬
‫‪ ٢‬آیـه ‪( )۱٤‬انجیـل یوحنا ‪ ٣‬آیه ‪ .)٧‬در باره مسـیح‬ ‫انسان نفسانی با خدا دشمنی می‌ورزد‪ ،‬چرا که‬
‫مکتـوب اسـت‪« :‬در او حیـات بـود و آن حیـات‪،‬‬ ‫از شریعت خدا فرمان نمی‌برد و نمی‌تواند هم‬
‫نـور آدمیـان بـود‪ ».‬تنهـا «نامی زیر آسـمان که به‬ ‫ببرد‪( ».‬ایوب ‪۱٤‬آیه ‪ )٤‬؛ (رومیان ‪ ۸‬آیه ‪.)٧‬‬
‫آدمیـان داده شـد تا بدان نجـات یابیم‪( ».‬انجیل‬ ‫دانـش‪ ،‬فرهنـگ‪ ،‬نیـروی اراده و تالشـهای‬
‫یوحنـا ‪ ۱‬آیـه ‪( ،)٤‬اعمـال رسـوالن ‪ ٤‬آیـه ‪.)۱٢‬‬ ‫انسـانی‪ ،‬هریک نقشـی خاص در مسـیر درسـت‬
‫تنهـا درک لطـف و عنایت خدا و مشـاهده‬ ‫کـرداری ایفـا مـی کننـد‪ ،‬امـا ایـن چیزهـا نمـی‬
‫احسـان و عطوفـت پدرانـه ذات الهـی کفایـت‬ ‫تواننـد قلـوب را متحـول و زندگـی مـا را پـاک‬
‫نمیکنـد‪ .‬ادراک حکمـت و احـکام عادالنـه او‬ ‫و منـزه بسـازند‪ .‬ایـن چیزهـا شـاید بتوانـد رفتار‬
‫و اینکـه تمامـی ایـن خصائـل برپایـه محبـت‬ ‫ظاهـری انسـان را تصحیـح کنـد‪ ،‬امـا نمی‌توانـد‬
‫جاودانـه او اسـتوار اسـت‪ ،‬بسـنده نمـی کنـد‪،‬‬ ‫چشـمه‌های حیـات را پـاک و زالل سـازد‪ .‬بایـد‬
‫زیـرا هنگامـی کـه پولـس رسـول همـه اینهـا را‬ ‫نیرویـی از درون عمـل کنـد‪ .‬بایـد نیرویـی حیات‬
‫دیـد‪ ،‬فریـاد بـرآورد‪« ،‬مـی پذیـرم کـه شـریعت‬ ‫بخـش از سـوی خداونـد اعطـا شـود تـا انسـان‬
‫نیکوسـت » «شـریعت مقـدس اسـت و حکـم‬ ‫از گنـاه و پلیـدی بـه قدوسـیت متبدل شـود‪ .‬آن‬
‫شـریعت نیـز مقـدس‪ ،‬عادالنـه و نیکوسـت»‪.‬‬ ‫قـدرت همان مسـیح اسـت‪ .‬فیـض او بـه تنهایی‬
‫اما با روحی دردمند و پریشان اضافه کرد‪:‬‬ ‫می‌توانـد بـه جانهـای ُمرده حیات بخشـد و ما را‬
‫«من انسان نفسانی‌ام و همچون برده به گناه‬ ‫بـه سـوی خداونـد و قدوسـیت جـذب کنـد‪.‬‬
‫فروخته شده‌ام» (رومیان ‪ ٧‬آیات ‪.)۱٦،۱٢،۱٤‬‬ ‫منجـی فرمـود‪« :‬تـا کسـی از نـو زاده‬
‫او اشتیاق داشت که خالص و عادل باشد‪.‬‬ ‫نشـود»‪ ،‬تـا قلبـی تـازه‪ ،‬عالئقـی تـازه‪ ،‬اهـداف‬

‫‪10‬‬
‫اطـراف او تنهـا تپه‌هـا و در باالی سـرش آسـمان‬ ‫چیزی که با قدرت خویش نمی‌توانست به آن نائل‬
‫روشـن و پـر سـتاره دیـده می‌شـد‪.‬‬ ‫شود‪ ،‬بنابراین بانگ برآورد‪« :‬آه که چه شخص‬
‫به محض اینکه به خواب رفت‪ ،‬نوری‬ ‫نگون بختی هستم‪ !...‬کیست که مرا از این پیکر‬
‫عجیب در پیش روی چشمانش ظاهر گشت‪ ،‬و‬ ‫مرگ رهایی بخشد؟» (رومیان ‪ ٧‬آیه ‪.)٢٤‬‬
‫اینک بر زمینی که او بر روی آن خوابیده بود‪،‬‬ ‫چنین فریادی است که از دل های آزرده و‬
‫تصاویری سایه مانند از پلکانی وسیع دید که به‬ ‫گرانبار در هر سرزمین و هر عصری به آسمان‬
‫دروازه های بی‌شمار ملکوت‪ ،‬منتهی می شوند‬ ‫برخاسته است‪ .‬ا ّما برای همه آنان تنها یک پاسخ‬
‫و بر روی آنها فرشتگان خدا در حال پایین و باال‬ ‫وجود دارد «این است بره خدا که گناه جهان را‬
‫رفتن بودند‪ ،‬دیده می‌شد و در همان حال ندای‬ ‫ی دارد ‪( »!...‬انجیل یوحنا ‪ ۱‬آیه ‪.)٢۹‬‬
‫برم ‌‬
‫الهی با پیامی از امید و تسلی از ملکوت خداوند‬ ‫صحنه های بسیاری وجود دارند که از طریق‬
‫شنیده شد‪ .‬بدین ترتیب به یعقوب آشکار شدکه‬ ‫آن روح القدس سعی کرده است تا این حقیقت را‬
‫نیاز و اشتیاق جان او برآورده شده است‪ ،‬یعنی‬ ‫به تصویر بکشد و آن را برای افرادی که آرزومند‬
‫منجی او را از کیفر گناهانش رهانید‪ .‬او در اوج‬ ‫رهایی از بار سنگین گناه بودند‪ ،‬آشکار سازد‪.‬‬
‫شادمانی و شکرگزاری راهی آشکار دید که از‬ ‫هنگامیکه یعقوب با فریب دادن عیسو مرتکب‬
‫طریق آن‪ ،‬فرد گناهکار‪ ،‬رابطه اش با خداوند‬ ‫گناه شد و از خانه پدری خود گریخت‪ ،‬احساس‬
‫ترمیم و برقرار گردید‪ .‬نردبان راز گونه رویای‬ ‫گناه بر دوش او سنگینی می کرد‪.‬‬
‫او‪ ،‬معرف عیسی بود که تنها واسطه ارتباط‬ ‫او تنهـا و بـی پنـاه بـود و از همـه کسـانی‬
‫میان خدا و انسان بود‪.‬‬ ‫کـه مایـه شـادی وی بودند‪ ،‬جـدا مانده بـود‪ .‬اما‬
‫ایـن همـان تصویـری اسـت کـه مسـیح‬ ‫فکـری کـه بیشـتر از هـر چیـز روح او را آزار می‬
‫در گفتگـوی خویـش بـا نتنائیـل بـه آن اشـاره‬ ‫داد‪ ،‬تـرس حاصـل از قطـع شـدن رابطـه وی بـا‬
‫کـرد‪« :‬آسـمان را خواهـی دیـد کـه بـاز شـده و‬ ‫خداونـد بـه دلیل گنـاه و رانده شـدن از ملکوت‬
‫فرشـتگان خـدا نـزد مـن مـی آینـد و بـه آسـمان‬ ‫خداونـد بـود‪ .‬او بـا انـدوه و ناراحتـی بـر روی‬
‫بـاز می‌گردنـد‪( ».‬انجیـل یوحنـا ‪ ۱‬آیه ‪ .)۵۱‬انسـان‬ ‫خـاک زمیـن بـرای اسـتراحت دراز کشـید‪ .‬در‬

‫‪11‬‬
‫اتحـاد بـا هـم کار میکننـد تا ما رسـتگار شـویم‪.‬‬ ‫بـا ارتـکاب گنـاه‪ ،‬خـود را از خداوند جـدا کرد و‬
‫بیاییـد بـه قربانـی شـگفت انگیـزی کـه‬ ‫رابطـه زمیـن بـا ملکـوت منقطـع گردیـد‪ .‬فاصله‬
‫منجـی بـرای مـا فراهـم نمـوده‪ ،‬بیندیشـیم!‬ ‫میـان ملکـوت و زمیـن بقـدری زیـاد بـود کـه‬
‫بیاییـد بـه زحمـات و نیرویـی کـه کروبیـان بـرای‬ ‫انسـان نمـی توانسـت بـا خداونـد مصاحبـت‬
‫نجـات انسـان گمـراه و بازگردانـدن وی بـه خانه‬ ‫کنـد‪ .‬ا ّمـا مسـیح میانجـی شـد تـا زمیـن و عـرش‬
‫پـدر آسـمانی صرف می‌کننـد‪ ،‬ارج نهیم‪ .‬مسـیح‬ ‫ملکـوت پیونـدی تـازه برقـرار کننـد‪ .‬مسـیح بـا‬
‫بـه انگیـزه ای کـه مـا را بـه درسـتکاری هدایـت‬ ‫رحمـت خویـش‪ ،‬فاصلـه‌ای را کـه گنـاه میـان‬
‫کنـد اجـر میدهـد‪ .‬او بـه مـا وعـده شـادمانی در‬ ‫زمیـن و آسـمان ایجـاد کـرده بـود‪ ،‬پلـی سـاخت‬
‫ملکـوت میدهـد جایـی کـه تـا ابد جسـم و جان‬ ‫تـا فرشـتگان خدمتگـزار بتوانند با انسـان ارتباط‬
‫و فکـر مـا پـرورش خواهـد یافـت‪ .‬مـا در جمیـع‬ ‫برقـرار کنند‪ .‬مسـیح‪ ،‬انسـانِ ضعیـف و درمانده‬
‫فرشـتگان خوشـحال خواهیـم بـود و از محبـت‬ ‫را بـه منشـاء بیکـران قـدرت‪ ،‬پیونـد داد‪.‬‬
‫خـدا و فرزنـد او بهره خواهیم بـرد‪ .‬مطمئناً این‬ ‫تمامی رویاهای انسان برای پیشرفت و‬
‫پـاداش هـا کافـی خواهنـد بـود تـا بـه مـا انگیزه‬ ‫کلیه تالش‌های او برای تعالی بشریت‪ ،‬بیهوده‬
‫بدهنـد کـه قلـوب خـود را بـه خالـق و منجـی‬ ‫خواهد بود‪ ،‬اگر نسبت به خداوند که تنها‬
‫بسـپاریم‪.‬‬ ‫منبع امید و یاری برای انسان گمراه است‪ ،‬بی‬
‫و از سـویی دیگـر کالم خـدا بـر علیـه‬ ‫اعتنایی کند‪ .‬زیرا «تمامی مواهب نیکو و کامل»‬
‫کسـانی کـه به شـیطان خدمـت میکنند هشـدار‬ ‫از جانب خداست (یعقوب ‪ ۱‬آیه ‪ .)۱٧‬تعالی‬
‫داده اسـت‪ .‬ایـن بدیـن معنـی اسـت کـه گنـاه ‪،‬‬ ‫شخصیت انسان بدون ارتباط با خدا‪ ،‬امری‬
‫خصایـل خـوب را تبـاه کـرده و مرگ ابـدی را به‬ ‫ناممکن است و تنها راه رسیدن به خدا‪ ،‬مسیح‬
‫بـار مـی آورد‪ .‬خداونـد گنـاه را در پایـان جهـان‬ ‫است‪ .‬او می‌گوید‪« :‬من راه و راستی و حیات‬
‫کاملاً نابـود خواهـد سـاخت‪.‬‬ ‫هستم‪ .‬هیچ کس نمی‌تواند به خدا برسد مگر‬
‫بیاییـد رحمـت خدا را بیاد داشـته باشـیم‪.‬‬ ‫به وسیله من‪( ».‬انجیل یوحنا ‪ ۱٤‬آیه ‪)٦‬‬
‫او چـه کار بیشـتری باید انجام میـداد؟ بیایید با‬ ‫قلـب خداونـد با محبتـی خارق العـاده در‬
‫خداونـد کـه مـا را خیلـی دوسـت دارد رابطـه‌ای‬ ‫اشـتیاق نجـات فرزنـدان زمینـی‌اش می‌باشـد تـا‬
‫درسـت برقـرار کنیـم‪ .‬بیاییـد محبـت خـدا را‬ ‫اینکـه بـه فکـر مـرگ آنهـا باشـد‪ .‬او با فـدا کردن‬
‫بپذیریـم تـا بدیـن طریـق متحـول شـده بـه‬ ‫پسـر یگانـه‌اش‪ ،‬ملکـوت را در قالـب هدیـه‌ای‬
‫شـباهت او تبدیـل شـویم‪ .‬آنـگاه بـا کروبیـان‬ ‫بسـیار ارزشـمند بـه مـا ارزانـی داشـت‪ .‬عیسـی‬
‫دوسـتی و مـودت خواهیـم داشـت و احسـاس‬ ‫زندگـی کـرد و ُمرد و اکنون کاهن اعظم آسـمانی‬
‫مـی کنیـم کـه بـا پـدر و پسـر در خانـه خـود‬ ‫ماسـت‪ .‬فرشـتگان آسـمان بی وقفه برای نجات‬
‫هسـتیم‪.‬‬ ‫مـا کار میکننـد‪ .‬پـدر آسـمانی و روح القـدس در‬

‫‪12‬‬
‫فصل سوم‬
‫توبه‬
‫عاجزنـد‪ .‬آنـان بخاطـر ارتـکاب گنـاه تأسـف‬ ‫انسـان چگونه میتوانـد در برابر خدا عادل‬
‫می‌خورنـد و حتـی اصالحـات ظاهـری انجـام‬ ‫شـمرده شـود؟ یک فرد گناهـکار چگونه میتواند‬
‫می‌دهنـد‪ ،‬چـون می‌ترسـند که گناه برای ایشـان‬ ‫نیکـوکار گ�ردد؟ تنهـا از طریـق مسـیح اسـت که‬
‫مصیبـت بـه بـار آورد‪ .‬درحالیکـه مفهـوم توبه‪،‬‬ ‫میتوانیـم بـا خـدا هماهنـگ و مـوزون شـده و‬
‫طبـق آمـوزه هـای کتـاب مقـدس چنین نیسـت‪.‬‬ ‫تق�دس یابیـم‪ .‬ا ّمـا چگونـه می‌توانیم به مسـیح‬
‫آنـان بیـش از گنـاه بـرای مصایـب خود سـوگوار‬ ‫ایمـان بیاوریـم؟ بسـیاری از مردم این سـوال را‬
‫ی کـه‬‫هسـتند‪ .‬مثـل داسـتان عیسـو‪ ،‬هنگامـ ‌‬ ‫می پرسـند‪.‬‬
‫فهمیـد حـق نخسـت زادگـی را بـرای همیشـه از‬ ‫هنگامی که به گناهان خویش واقف‬
‫دسـت داده اسـت‪ .‬بلعام نیز با دیدن فرشـته‌ای‬ ‫گردیدند‪ ،‬ایشان و دیگر رسوالن بانگ بر آورده‬
‫کـه بـا شمشـیری بـر سـر راه وی ایسـتاده بـود‪،‬‬ ‫از پطرس پرسیدند که چه باید بکنیم؟ پطرس‬
‫از بیـم آنکـه مبادا کشـته شـود‪ ،‬به گنـاه خویش‬ ‫در پاسخ یک کلمه گفت‪« :‬توبه»‪( .‬اعمال‬
‫اعتـراف کـرد‪ ،‬ا ّمـا توبـه او نیـز توبـه واقعـی‬ ‫رسوالن ‪ ٢‬آیات ‪ ٣٧‬و ‪ .)۳۸‬پطرس اندکی‬
‫نبـود‪ .‬نیـات او تغییـر نکـرده بـود‪ .‬از شـریر‬ ‫بعد‪ ،‬دوباره به ایشان گفت‪« :‬توبه کنید ‪...‬‬
‫منزجـر نشـده نبـود‪ .‬یهـودای اسـخریوطی بعـد‬ ‫و به سوی خدا بازگردید تا گناهانتان پاک‬
‫از تسـلیم کـردن مسـیح‪ ،‬فریـاد بـرآورد‪« :‬گنـاه‬ ‫شود»‪(.‬اعمال رسوالن ‪ ٣‬آیه ‪.)١۹‬‬
‫کـردم و باعـث ریختـن خـون بی‌گناهی شـدم‪».‬‬ ‫توبـه یعنـی اظهـار ندامـت از گنـاه و روی‬
‫(انجیـل متـی ‪ ٢٧‬آیـه ‪.)٤‬‬ ‫گردانـدن از آن‪ .‬نمی‌توانیـم گنـاه را نفـی کنیـم‪،‬‬
‫اعتـراف و ندامـت یهـودا‪ ،‬حاصـل عـذاب‬ ‫مگـر اینکـه بد بـودن آن را درک نمـوده و قلباً از‬
‫روحـی و حـس هولنـاک محکومیـت و انتظـار‬ ‫آن رویگـردان شـویم‪ ،‬در غیـر اینصـورت تغییر‬
‫وحشـتناک روز داوری بـود‪ .‬عواقبـی کـه خیانت‬ ‫واقعـی در زندگـی ما اتفـاق نخواهـد افتاد‪.‬‬
‫او بـه بـار آورده بـود‪ ،‬قلـب او را از وحشـت و‬ ‫بسـیارند کسـانی کـه از درک واقعـی توبـه‬
‫‪13‬‬
‫را تشـریح میکنـد‪ .‬توبـه او خالصانـه و از عمـق‬ ‫هـراس لبریـز کـرده بـود‪ .‬بـا ایـن حـال ‪ ،‬انـدوه‬
‫دل بـود‪ .‬او در دعـا بـرای تخفیـف گنـاه تلاش‬ ‫و پشـیمانی او آنچنـان عمیـق و دردنـاک نبـود‪،‬‬
‫نکـرد و نخواسـت تـا از تـرس عقوبـت بگریـزد‪.‬‬ ‫چـرا کـه او پسـر معصـوم و بی‌گنـاه خـدا را‬
‫داوود بـه زشـتی گنـاه خویـش پی برد‪ .‬او پلشـتی‬ ‫تسـلیم کـرده و قـدوس اسـرائیل را انـکار کـرده‬
‫جـان خویـش را مشـاهده نمـود‪ .‬و از گناه خود‬ ‫بـود‪ .‬فرعـون مصـر هنگامی‌کـه تحـت بالیـای‬
‫منزجـر شـد‪ .‬او فقـط بـرای بخشـیده شـدن دعا‬ ‫خداونـد متحمـل عـذاب شـده بـود‪ ،‬بـرای گریز‬
‫نکـرد‪ ،‬بلکه بـرای تطهیر دل دعا کرد‪ .‬او مشـتاق‬ ‫از مجـازات بیشـتر بـه گنـاه خویـش اعتـراف‬
‫حـظ قدوسـیّت بـود تـا صمیمیـت و هماهنگـی‬ ‫می‌کـرد‪ .‬امـا بـه محض اینکـه نزول بالیـا متوقف‬
‫خـود بـا خـدا را ترمیـم نماید‪ .‬او آمرزیده شـد و‬ ‫می‌شـد‪ ،‬مجـددا ً بـه عـداوت بـا خداونـد مـی‬
‫گناهـان وی مسـتور گردید‪« .‬خوشـا بحال کسـی‬ ‫پرداخـت‪ .‬همـه ایـن افـراد بـرای عواقـب گنـاه‬
‫کـه گناهـش آمرزیده شـده و خطایش بخشـیده‬ ‫ماتـم گرفتنـد‪ ،‬نـه بـرای خـود گنـاه‪.‬‬
‫شـده اسـت‪ .‬خوشـا بحـال کسـی کـه خداونـد‬ ‫ا ّمـا زمانـی کـه دل آدمـی تحـت تأثیـر روح‬
‫او را مجـرم نمیشناسـد و حیلـه و تزویـری در‬ ‫خـدا قـرار می‌گیـرد‪ ،‬وجـدان تحریـک می‌شـود‬
‫وجـودش نیسـت»‪( .‬مزامیـر ‪ ٣٢‬آیـات ‪ ١‬و ‪.)٢‬‬ ‫و شـخص گناهـکار عمـق و قدوسـ ّیت شـریعت‬
‫«خدایـا به‌خاطـر محبّـت پایـدار خـود بـر‬ ‫پـاک خـدا را کـه پایـه و اسـاس حکومـت او در‬
‫مـن رحـم کـن‪ ،‬و از روی کـرم بی‌پایانت گناهان‬ ‫آسـمان و بـر زمیـن اسـت‪ ،‬تشـخیص می‌دهـد و‬
‫مـرا ببخش‪ .‬مـرا از گناهانم شست‌وشـو ده و از‬ ‫آن «نـور حقیقـی کـه بـر هـر انسـانی کـه بـه این‬
‫خطاهایـم پـاک سـاز‪ .‬بـه گناهـان خـود اعتراف‬ ‫جهـان می‌آید‪ ،‬روشـنی می‌افکنـد» و حجره‌های‬
‫می‌کنـم و خطاهایـی را کـه کـرده‌‌ام در نظـر‬ ‫پنهـان جـان و روح را روشـن می‌سـازد و همـه‬
‫دارم‪ .‬علیـه تـو ای خداونـد بلـی تنهـا علیـه تـو‬ ‫چیزهایـی کـه در تاریکـی پنهـان بـود آشـکار‬
‫گنـاه کـرده‌‌ام‪ ،‬و آنچـه را کـه در نظـر تـو بـد‬ ‫می‌شـود‪( .‬انجیـل یوحنـا ‪ ١‬آیـه ‪ .)۹‬ایمـان بـر‬
‫اسـت‪ ،‬انجـام داده‌ام‪ .‬اینـک تـو حـق داری کـه‬ ‫ذهـن و دل مسـلط می‌شـود و شـخص گناهـکار‬
‫مـرا داوری نموده‪ ،‬محکوم سـازی‪ .‬من از روزی‬ ‫از قدوسـ ّیت ذات خداونـد آگاه می‌شـود و از‬
‫کـه بـه دنیـا آمـدم گناهـکار بـودم‪ .‬از همـان‬ ‫آشـکار شـدن گنـاه و ناپاکـی خویـش در مقابـل‬
‫لحظـه‌ای کـه نطفـه‌ام در رحـم مـادرم بسـته‬ ‫تفتیـش کننـده قلبهـا احسـاس وحشـت می‌کند‪.‬‬
‫شـد‪ ،‬بـه گناه آلـوده بودم‪ .‬تو طرفـدار صداقت‬ ‫او محبـت خـدا‪ ،‬جمال قدوسـ ّیت و حظ ناب را‬
‫و راسـتی هسـتی پـس فکـر مـرا از حکمـت پُـر‬ ‫درک کـرده و آرزو می‌کنـد تـا تطهیـر گردیـده و‬
‫سـاز‪ .‬گنـاه مـرا از مـن دور کـن تـا پـاک شـوم‬ ‫رابطـه اش بـا ملکـوت احیـا گـردد‪.‬‬
‫مـرا بشـوی تـا از برف سـفیدتر گـردم‪ .‬بگـذار تا‬ ‫دعـای داوود نبـی‪ ،‬پـس از ارتـکاب گنـاه ‪،‬‬
‫صـدای خوشـی و لـذّت را بشـنوم‪ .‬بـا وجـودی‬ ‫ماهیـت انـدوه و ماتـم واقعـی نسـبت بـه گنـاه‬

‫‪14‬‬
‫کتـاب مقّـدس‪ ،‬ایـن گونه تعلیـم نمی‌دهد‬ ‫کـه مـرا کوبیـد ‌ه و خُـرد کـرده‌ای‪ ،‬بار دیگر شـاد‬
‫کـه فـرد گناهـکار پیـش از اینکـه بتوانـد دعـوت‬ ‫خواهـم بـود‪ .‬از گناهانـم چشـم بپـوش و‬
‫مسـیح را در نظـر بگیـرد‪ ،‬ابتـدا بایـد توبـه کند‪.‬‬ ‫خطاهایـم را ببخـش خدایـا‪ ،‬دل پـاک در مـن‬
‫مسـیح می‌گویـد‪« :‬بیاییـد نـزد مـن‪ ،‬ای تمامـی‬ ‫بیافریـن و باطنـم را بـا روح راسـتی تـازه گردان‪.‬‬
‫زحمتکشـان و گرانبـاران‪ ،‬کـه مـن شـما را آرامـی‬ ‫مـرا از حضـور خود مـران و روح پاکـت را از من‬
‫خواهـم بخشـید‪( ».‬انجیـل متـی ‪١۱‬آیـه ‪)٢۸‬‬ ‫مگیـر شـادی نجـات را بـه مـن بازگردان و شـوق‬
‫ایـن خیرخواهی مسـیح اسـت کـه گناهکار‬ ‫اطاعـت از اوامـرت را در مـن ایجـاد نمـا‪ .‬آنـگاه‬
‫را بـه سـوی توبـه اصیـل هدایـت می‌کنـد‪.‬‬ ‫احـکام تـو را بـه خطـاکاران خواهـم آموخت و‬
‫پطـرس‪ ،‬ایـن موضـوع را در اظهـارات خـود بـه‬ ‫آنـان به سـوی تـو باز خواهند گشـت‪ .‬ای خدایی‬
‫قـوم بنـی اسـرائیل بـه صراحـت اعلام کـرده‬ ‫کـه نجات‌دهنـده مـن هسـتی‪ ،‬مـرا از خونریزی‬
‫و می‌گویـد‪« :‬خداونـد او را بـا قـدرت خـود‬ ‫دور کـن تـا زبانـم بار دیگر سـرود عدالـت تو را‬
‫سـرافراز نمـود تـا پادشـاه و نجات دهنده باشـد‬ ‫بسـراید‪( ».‬مزامیـر ‪ ۵۱‬آیـات ‪ ۱‬تـا ‪.)۱٤‬‬
‫و قـوم اسـرائیل فرصت داشـته باشـند کـه توبه‬ ‫توبـه‌ای ایـن چنینـی از تـوان مـا خـارج‬
‫کننـد تـا گناهانشـان بخشـیده شـود‪( ».‬اعمـال‬ ‫اسـت و فقـط از طریـق ایمـان به مسـیح کسـب‬
‫رسـوالن ‪ ۵‬آیـه ‪ )٣۱‬مـا همانطـور کـه نمی‌توانیم‬ ‫می‌شـود کـه بـه اعلـی علییـن عـروج کـرده و‬
‫بـدون روح مسـیح که وجـدان را بیـدار می‌کند‪،‬‬ ‫عطایایـی بـه انسـان بخشـیده اسـت‪.‬‬
‫توبـه کنیـم‪ ،‬همان طـور هـم نمی‌توانیم بدون‬ ‫در اینجـا نکتـه‌ای وجـود دارد کـه بسـیاری‬
‫مسـیح آمـرزش گناهـان را دریافـت کنیـم‪.‬‬ ‫ممکـن اسـت به غلـط در بـاره آن قضـاوت کنند‬
‫مسـیح سرچشـمه تمامـی انگیزه هـا و نیت‬ ‫و از ایـن رو از امـداد مشـتاقانه مسـیح قاصـر‬
‫هـای درسـت اسـت‪ .‬او تنهـا کسـی اسـت که می‬ ‫مـی ماننـد‪ .‬آنـان تصـور می کننـد کـه نمی‌توانند‬
‫توانـد دشـمنی بـر علیـه گنـاه را در دل آدمـی‬ ‫بـه حضـور مسـیح بیایند‪ ،‬مگـر اینکه ابتـدا توبه‬
‫پدیـد آ َو َرد‪ .‬اشـتیاق بـرای نائل شـدن به حقیقت‬ ‫کننـد‪ .‬چرا کـه توبه مقدمات آمرزش گناهانشـان‬
‫و پاکـی و متقاعـد شـدن نسـبت بـه گناهـکار‬ ‫را فراهـم مـی کنـد‪ .‬درسـت اسـت که توبـه قبل‬
‫بـودن ‪ ،‬گواه بر این اسـت کـه روح او در قلبهای‬ ‫از آمـرزش گناهـان جـای گرفته اسـت‪ ،‬زیـرا تنها‬
‫مـا در حرکت اسـت‪.‬‬ ‫دل شکسـته و نـادم نیـاز بـه منجـی را احسـاس‬
‫عیسـی گفتـه اسـت‪ « :‬اگـر مـن از زمیـن‬ ‫خواهـد کرد‪.‬‬
‫برداشـته شـوم‪ ،‬همه را به سـوی خـود خواهم‬ ‫ا ّمـا آیـا گناهکار‪ ،‬پیـش از اینکـه به حضور‬
‫کشـید‪( ».‬انجیل یوحنا ‪۱٢‬آیه ‪ )٣٢‬مسـیح باید در‬ ‫عیسـی بیایـد و بـه او ایمـان آورد‪ ،‬بایـد توبـه‬
‫مقابـل فـرد گناهـکار در مقام نجـات دهنده‌ای‬ ‫کنـد؟ آیـا توبه مـی تواند بـه عنـوان مانعی میان‬
‫کـه بـرای نجـات گناهان جهان فدا شـده اسـت‪،‬‬ ‫گناهـکار و منجـی قـرار گیرد؟‬

‫‪15‬‬
‫ایـن همـه رنـج‪ ،‬ایـن همه تحقیـر‪ ،‬نیاز بـود تا ما‬ ‫آشـکار شـود‪ .‬زمانـی کـه بّـره خـدا را بـر روی‬
‫هلاک نگردیـم‪ ،‬بلکـه حیـات جـاودان یابیم؟»‬ ‫صلیـب جلجلتـا نظـاره می‌کنیـم‪ ،‬راز رسـتگاری‬
‫فـرد گناهـکار ممکـن اسـت در مقابـل ایـن‬ ‫در اذهـان مـا آشـکار مـی شـود و نیکویـی و‬
‫محبـت مقاومـت کنـد و یـا از کشـیده شـدن بـه‬ ‫رحمـت خـدا مـا را بـه سـوی توبـه هدایـت‬
‫سـوی مسـیح اجتنـاب ورزد‪ ،‬ا ّمـا اگـر مقاومـت‬ ‫می‌کنـد‪ .‬مسـیح بـا فـدا کـردن جـان خویـش‬
‫نکنـد بـه سـوی او کشـیده خواهد شـد و آگاهی‬ ‫بـرای گناهـکاران‪ ،‬محبـت غیـر قابـل وصفـی را‬
‫از نقشـه نجـات‪ ،‬او را بـه پـای صلیـب مسـیح‬ ‫آشـکار کـرد و هنگامـی کـه گناهـکار ایـن محبت‬
‫هدایـت خواهـد کـرد تـا بـه خاطـر گناهانش که‬ ‫را مشـاهده می‌کنـد‪ ،‬رقیـق القلـب شـده ‪ ،‬ذهن‬
‫موجـب رنـج و مـرگ پسـر محبـوب خـدا شـد‪،‬‬ ‫وی تحـت تاثیـر قـرار گرفتـه و الهـام بخـش‬
‫توبـه کند‪.‬‬ ‫ندامـت در جـان وی خواهـد بـود‪.‬‬
‫همـان اندیشـه و خـرد الهـی کـه برامـور‬ ‫بطـور یقیـن انسـانها بعضـی مواقـع از‬
‫طبیعـت درحـال عمـل کـردن اسـت‪ ،‬بـا دل‌های‬ ‫اعمـال گناه آلود خود شـرمگین شـده و از برخی‬
‫انسـان‌ها سـخن گفتـه و در حـال ایجـاد کـردن‬ ‫عـادات بـد خـود دسـت میکشـند‪ ،‬بـدون اینکـه‬
‫عطـش غیـر قابـل وصفـی اسـت کـه آنـان از آن‬ ‫آگاه باشـند که به سـوی مسـیح جذب شـده اند‪.‬‬
‫محـروم می‌باشـند‪ .‬متـاع ایـن جهـان نمی‌توانـد‬ ‫بـه هـر حـال‪ ،‬هـر وقـت کـه افـراد سـعی کننـد‬
‫خواهـش هـای ایشـان را ارضـا کنـد‪ .‬روح‬ ‫کـه خودشـان را اصلاح کـرده و خالصانـه بـرای‬
‫خداونـد از ایشـان مـی خواهـد تـا در طلـب‬ ‫انجـام عمل نیکو تالش کنند‪ ،‬این قدرت مسـیح‬
‫چیزهایـی باشـند که بـه تنهایـی می‌تواند صلح و‬ ‫اسـت کـه ایشـان را بسـوی وی جـذب می‌کنـد‪.‬‬
‫آرامـش عطـا کند که بواسـطه فیض مسـیح حظ‬ ‫کششـی کـه از آن بی‌اطلاع هسـتند‪ ،‬در باطـن‬
‫قدوسـ ّیت حاصـل می شـود‪ .‬منجی مـا از طریق‬ ‫ایشـان عمل می‌کنـد و وجدان ایشـان راتحریک‬
‫عوامـل پیـدا و پنهـان‪ ،‬دائمـأ در تلاش اسـت تا‬ ‫کـرده و رفتارشـان را تهذیـب می‌کنـد و هنگامـی‬
‫اذهـان انسـان‌ها را از امیـال ناخوشـایند گنـاه‬ ‫کـه مسـیح توجـه ایشـان را بـه صلیـب خویـش‬
‫بـه بـرکات بیکرانـی کـه می‌توانـد از طریـق او به‬ ‫جلـب می‌کنـد تـا بـه او کـه گناهـان ایشـان قلب‬
‫ایشـان تعلـق گیـرد‪ ،‬جـذب کنـد‪ .‬پیـام خداوند‬ ‫وی را آزرده‪ ،‬نظـاره کننـد‪ ،‬وجدان ایشـان تحت‬
‫بـه همـه جانهایـی که به عبـث در تالش هسـتند‬ ‫تأثیـر قـرار می‌‌گیـرد‪ .‬شـرارتهای زندگـی و گنـاه‬
‫تـا از آب انبـا ِر آلـوده ایـن جهـان بنوشـند‪ ،‬ایـن‬ ‫ریشـه‌دار شـده درون‪ ،‬در نظـر ایشـان آشـکار‬
‫پیـام الهـی خطـاب شـده اسـت‪« :‬هر که تشـنه‬ ‫می‌شـود‪ .‬آنـان تـا انـدازه‌ای شـروع بـه درک‬
‫اسـت‪ ،‬بیایـد و هـر کـه طالـب اسـت‪ ،‬از آب‬ ‫عدالـت مسـیح کـرده و فریـاد برمی‌آورنـد کـه‪:‬‬
‫حیـات بـه رایگان بنوشـد‪( ».‬مکاشـفه ‪٢٢‬آیه ‪.)۱٧‬‬ ‫«چیسـت گناه که چنیـن قربانی عظیمـی را برای‬
‫شـما کـه در دل خـود در آرزوی چیـزی‬ ‫گناهـکاران طلـب می‌کنـد؟ آیا ایـن همه محبت‪،‬‬

‫‪16‬‬
‫ناپاکی را بطور دردناکی آشـکار کرده و بدشـکلی‬ ‫هسـتید کـه ایـن جهـان نمی‌توانـد آن را بـرآورده‬
‫هـا و نقایـص خصلـت انسـان را عریان سـاخته‪،‬‬ ‫کنـد‪ ،‬ایـن آرزو را بـه منزلـه نـدای خـدا بـه جان‬
‫امیـال ناپـاک و بـی وفایـی دل و زبـان ناپـاک را‬ ‫خویـش قبـول کنیـد‪ .‬از او بخواهیـد تـا روح‬
‫نمایـان می‌سـازد‪ .‬عهـد شـکنی فـرد گناهـکار در‬ ‫توبـه را بـه شـما عطـا کند و مسـیح را بـا محبت‬
‫پـوچ شـمردن شـریعت خداوند در معـرض دید‬ ‫بیکـران و در کمـال قدوسـیت بـه شـما آشـکار‬
‫وی قـرار داده می‌شـود و روح او‪ ،‬تحـت تأثیـر‬ ‫کنـد‪ .‬در شـیوه زندگـی منجـی‪ ،‬اصـول شـریعت‬
‫روح القـدس محـزون می‌شـود‪ .‬او همانطـور که‬ ‫خداونـد — کـه عشـق و محبـت بـه خدا و بشـر‬
‫بـه شـخصیت پـاک و بی‌عیب مسـیح مـی نگرد‪،‬‬ ‫اسـت‪ ،‬بطـور کامـل نشـان داده شـده اسـت‪.‬‬
‫از خـود بیـزار می شـود‪.‬‬ ‫جـان کالم زندگـی او خیرخواهـی و محبـت‬
‫هنگامیکـه دانیـال نبـی‪ ،‬شـکوه و جلال‬ ‫غیرخودخواهانـه بـود‪ .‬همچنانکـه بـه منجـی‬
‫فرشـته خداونـد رامشـاهده کـرد‪ ،‬در درک و‬ ‫می‌نگریـم و نـور او بـر مـا مـی تابـد‪ ،‬بـه گنـاه‬
‫شـناخت ضعـف و ناتوانـی خویـش مسـتغرق‬ ‫آلـوده بـودن دل‌هایمـان واقـف می‌شـویم‪.‬‬
‫گشـته و پریشـان حال شـد‪ .‬او تأثیر این صحنه‬ ‫ممکـن اسـت نسـبت بـه خـود تملـق گویی‬
‫خـارق العـاده را توضیـح داده و می‌گویـد‪:‬‬ ‫کـرده باشـیم کـه زندگی ما درسـت بوده اسـت‪،‬‬
‫«قـوت در مـن باقـی نمانـد و خرمـی مـن بـه‬ ‫تصـور کـرده‬‫همانطـور کـه نیقودیمـوس چنیـن ّ‬
‫پژمردگـی م ّبـدل گردیـد و دیگـر هیـچ طاقـت‬ ‫بـود‪ .‬اینکـه خلـق و خـوی مـا بـی عیـب و نقـص‬
‫نداشـتم‪( ».‬دانیـال ‪۱۰‬آیـه ‪ )۸‬کسـی کـه این چنین‬ ‫بـوده اسـت و تصـور کنیـم کـه الزم نیسـت تـا‬
‫تحـت تأثیـر قـرار می‌گیـرد‪ ،‬از خودخواهـی و‬ ‫ماننـد گناهـکار عـادی خـود را در مقابـل خـدا‬
‫خودپسـندی منزجـر خواهـد شـد و از طریـق‬ ‫فروتـن کنیـم‪ ،‬ا ّمـا زمانـی کـه نـور مسـیح نیّـات‬
‫عدالـت مسـیح در طلـب پاکـی دل خواهـد بـود‬ ‫قلبـی خودخواهانـه مـا را آشـکار مـی کنـد‪،‬‬
‫کـه بـا شـریعت خـدا و ذات مسـیح هماهنـگ‬ ‫خواهیـم دیـد کـه چقـدر ناپـاک هسـتیم‪.‬‬
‫اسـت‪ .‬پولـس از عدالت خود نوشـت‪ :‬تـا آنجایی‬ ‫میتوانیـم نیات خودخواهانه و دشـمنی با خدا‪،‬‬
‫کـه یـک فـرد مـی توانسـت بـا رعایـت احـکام و‬ ‫کـه همـه اعمـال زندگـی را بـه تباهـی کشـیده‪،‬‬
‫شـرایع خـدا عـادل خوانـده شـود من فـردی بی‬ ‫تشـخیص دهیـم‪ .‬سـپس خواهیـم فهمیـد کـه‬
‫تقصیـر بـودم (فیلیپیـان ‪ ٣‬آیـه ‪ .)٦‬وقتـی که او‬ ‫پارسـایی و نیکویـی مـا در حقیقـت ماننـد زیـر‬
‫بـه کلمـات فرامیـن خـدا دقـت کـرد و بـه زندگی‬ ‫انـدازی کثیـف اسـت و اینکـه خـون مسـیح بـه‬
‫خود نگریسـت نتوانسـت خطایی در خود ببیند‪.‬‬ ‫تنهایـی مـی تواند مـا را از پلیدی گناه پاک سـازد‬
‫ولـی وقتـی کـه به عمـق معنـای احکام پـی برد‪،‬‬ ‫و دل‌هـای مـا را بـه شـباهت خویش تازه سـازد‪.‬‬
‫خـود را آنگونـه کـه خـدا دیـد مشـاهده کـرد‪ .‬او‬ ‫پرتـوی از جلال خداونـد و بارقـه‌ای از‬
‫زانـو زده و بـه خطایـای خویـش اعتـراف نمـود‪.‬‬ ‫پاکـی مسـیح‪ ،‬با نفـوذ کـردن در جان‪ ،‬هـر گونه‬

‫‪17‬‬
‫خداونـد زشـت و موهـن تلقـی می‌شـوند‪ ،‬زیـرا‬ ‫براسـاس نّـص صریـح شـریعت‪ ،‬آنطـور‬
‫بـا نیکویـی ذات او و محبـت ایثارگرانـه که همانا‬ ‫کـه افـراد آن را بـرای اعمـال ظاهـری بـه کار‬
‫فضـای قدسـی کائنـات اسـت مغایـرت دارنـد‪.‬‬ ‫می‌گیرنـد‪ ،‬پولـس از گنـاه اجتنـاب کـرده بـود‪،‬‬
‫کسـی کـه مرتکب گناه می‌شـود‪ ،‬احسـاس شـرم‬ ‫ا ّمـا هنگامیکه بـه عمق مفاهیم مقـدس آن نگاه‬
‫و فروماندگـی کـرده و نیـاز بـه فیـض مسـیح را‬ ‫کـرد و خـود را آنطـوری دیـد کـه خـدا او را مـی‬
‫احسـاس می‌کنـد‪ .‬در حالـی کـه شـخص مغرور‪،‬‬ ‫دیـد‪ ،‬بـا فروتنـی سـر تعظیـم فـرود آورد و بـه‬
‫خـود را بـی نیـاز احسـاس می‌کنـد و بـه ایـن‬ ‫گناهـان خویـش اعتـراف کرد‪ .‬او مـی گوید‪« :‬من‬
‫ترتیـب دریچـه قلـب خـود را بـه روی مسـیح و‬ ‫تـا زمانی که از احکام شـریعت آگاهی نداشـتم‬
‫بـرکات بیکـران او می‌بنـدد‪.‬‬ ‫از زندگـی آسـوده ای بر خوردار بـودم اما وقتی‬
‫باجگیـر بیچـاره‌ای کـه دعـا کـرد‪« ،‬خدایـا‪،‬‬ ‫از ایـن احـکام آگاهـی یافتـم متوجـه شـدم که‬
‫برمـن گناهـکار رحـم کـن‪( ».‬انجیـل لوقـا‬ ‫آنهـا را زیـر پـا گذاشـته ام و بـه همیـن علـت‬
‫‪١۸‬آیـه ‪ ،)١٣‬خـود را فـردی بسـیار بـدکار بشـمار‬ ‫گناهـکار و محکـوم بـه مرگ هسـتم‪( ».‬رومیان‬
‫مـی‌آورد و سـایرین نیـز او را بـا همیـن دید نگاه‬ ‫‪ ٧‬آیـه ‪ )۹‬هنگامـی که او ماهیـت روحانی احکام‬
‫می‌کردنـد‪ .‬در حالـی کـه او‪ ،‬نیـاز خویـش را‬ ‫را دیـد‪ ،‬گنـاه بـا هولناکی واقعی‌اش نمایان شـد‬
‫احسـاس کرد و با بار سـنگین گناه و شرمسـاری‬ ‫و عـزت نفـس از او رخت بربسـت‪ .‬خداوند همه‬
‫بـه حضـور خـدا آمـد و تقاضـای رحمـت کـرد‪.‬‬ ‫گناهـان را بـه یـک میـزان نمـی نگـرد‪ .‬در نظر او‬
‫قلـب او در مقابـل روح القـدس گشـوده شـده‬ ‫گنـاه دارای مراتـب و درجاتـی اسـت همانطـور‬
‫بـود تـا کار عالـی و زیبایـش را انجـام دهد و او‬ ‫کـه از نظـر انسـان نیـز همیـن طور اسـت‪.‬‬
‫را از قـدرت گنـاه آزاد کند‪ .‬دعای خودسـتایانه و‬ ‫امـا هرچنـد ممکـن اسـت برخـی رفتـار‬
‫حق به جانب فریسـی نشـان داد کـه قلب او در‬ ‫غلـط در نظر انسـان ناچیز شـمرده شـود‪ ،‬ولی‬
‫مقابـل تأثیر روح القدس بسـته بـود‪ .‬او به دلیل‬ ‫هیـچ گناهـی در نظـر خداونـد کوچـک و بـی‬
‫فاصلـ ‌ه ای کـه از خداوند داشـت و در مقایسـه‬ ‫اهمیـت نیسـت‪.‬‬
‫بـا کمـال قدوسـیت الهـی ‪ ،‬هیـچ شـناختی از‬ ‫قضـاوت انسـان‪ ،‬غیرمنصفانـه و ناقـص‬
‫نقـص و گناهـکار بـودن خـود نداشـت‪ .‬او خود‬ ‫اسـت‪ ،‬در حالـی کـه خداوند همه چیـز را همان‬
‫را نیازمنـد احسـاس نکرد و بنابرایـن هیچ چیزی‬ ‫طـور کـه هسـتند‪ ،‬داوری می‌کند‪ .‬آدم مسـت و‬
‫دریافـت نکرد‪.‬‬ ‫میخـواره تحقیـر می‌شـود و بـه او گفته می‌شـود‬
‫اگـر می‌دانیـد کـه گناهـکار هسـتید‪،‬‬ ‫کـه گنـاه‪ ،‬او را از رفتـن بـه آسـمان محـروم‬
‫منتظـر نمانیـد تـا خود را بهتر سـازید‪ .‬بسـیارند‬ ‫خواهـد کـرد‪ .‬ا ّمـا غـرور‪ ،‬خودخواهـی و طمـع‬
‫کسـانی کـه تصـور می‌کننـد کـه بـه انـدازه کافی‬ ‫مـورد سـرزنش قـرار نمی‌گیرنـد‪ .‬در حالـی کـه‬
‫خـوب نیسـتند تـا نزد عیسـی بیاینـد‪ .‬آیـا انتظار‬ ‫اینهـا گناهانـی هسـتند کـه مخصوصـاً در نظـر‬

‫‪18‬‬
‫بـه ایـن دلیل بود که مسـیح گناه انسـان سـرکش‬ ‫داریـد تـا بـا تالش‌هـای خودتـان بهتـر شـوید؟‬
‫و نافرمـان را برخـود گرفت و به جای گناهکاران‬ ‫«آیـا یـک حبشـی میتوانـد رنـگ پوسـت خـود‬
‫رنـج کشـید‪ .‬محبـت‪ ،‬رنـج و مـرگ پسـر یگانـه‬ ‫را عـوض کنـد‪ ،‬یـا پلنـگ میتوانـد خالهایـش را‬
‫خـدا‪ ،‬همگـی به عظمـت هولنـاک گنـاه گواهی‬ ‫پـاک کنـد ؟ آنـگاه شـما نیـز کـه بـه بـدی کـردن‬
‫می‌دهنـد و اعلام می‌کننـد کـه هیـچ راه گریزی‬ ‫عـادت کرده‌ایـد‪ ،‬نیکویـی توانیـد کـرد؟» (ارمیـا‬
‫از قـدرت آن و هیـچ امیـدی بـه زندگـی بهتـر‬ ‫‪١٣‬آیـه ‪.)٢٣‬‬
‫وجـود نـدارد‪ ،‬مگـر اینکه جـان و روح خود را به‬ ‫فقـط خداسـت کـه می‌توانـد مـا را‬
‫مسـیح تسـلیم کنند‪.‬‬ ‫یـاری دهـد‪ .‬نبایـد در انتظـار دالیـل قویتـر‪،‬‬
‫بعضـی اوقـات افـراد توبـ ‌ه ناپذیـر بـرای‬ ‫فرصت‌هـای بهتـر و یـا انگیزه‌هـای مناسـب‌تر‪،‬‬
‫توجیـه خویـش در مقابـل مسـیحیان ایمانـدار‬ ‫زمـان را از دسـت بدهیـم‪ .‬بایـد درسـت همـان‬
‫می‌گوینـد‪« :‬مـن هـم بـه انـدازه ایشـان‬ ‫طـوری کـه هسـتیم‪ ،‬بـه مسـیح ایمـان آوریـم‪.‬‬
‫خـوب هسـتم ‪ .‬آنـان پرهیـزکار تـر‪ ،‬موقـر تـر و‬ ‫تصـور فریب‬ ‫ا ّمـا هیچ‌کـس خـود را بـا این ّ‬
‫دوراندیش‌تـر از من در کردارشـان نیسـتند‪ .‬آنان‬ ‫ندهـد کـه چـون خـدا محبـت اسـت بنابرایـن با‬
‫نیـز بـه دنبـال عیـش وخوشـگذرانی هسـتند»‪.‬‬ ‫رحمـت عظیمـش انکارکننـدگان فیـض خـود را‬
‫بـه ایـن نحـو‪ ،‬اشـتباهات دیگـران را بهانـه‌ای‬ ‫نیـز نجات خواهد داد‪ .‬شـرارت و پلیدی فزاینده‬
‫بـرای قصـور و اهمـال از انجـام وظایـف خـود‬ ‫گنـاه‪ ،‬تنهـا در پرتـو نـور صلیـب می‌توانـد مورد‬
‫قـرار می‌دهنـد‪ .‬در حالـی کـه گناهـان و معایـب‬ ‫ارزیابـی و داوری قرار گیرد‪ .‬یعنی صلیب نشـان‬
‫دیگـران‪ ،‬هیچکـس را از انجـام وظیفـه معـاف‬ ‫میدهـد کـه گناه چقـدر نامبارک اسـت‪ .‬هنگامی‬
‫نمی‌کنـد‪ .‬زیـرا خداونـد از مـا نخواسـته اسـت‬ ‫کـه افـراد اصرار بـه این عقیده دارنـد که خدا به‬
‫تـا مـردم خطـاکار را بعنـوان الگـوی خـود قرار‬ ‫انـدازه کافـی خـوب و مهربان اسـت که شـخص‬
‫دهیـم‪ .‬پسـر بی‌عیـب خـدا‪ ،‬بـه عنـوان الگـو و‬ ‫گناهـکار را از خـود نخواهـد رانـد‪ ،‬بـه ایشـان‬
‫سرمشـق به ما ارزانی شـده اسـت و آنانـی که از‬ ‫بگوییـد بـه صلیـب جلجلتا نـگاه کنند چـون اگر‬
‫اشـتباهات مسیحیان ایماندار شـکایت می‌کنند‪،‬‬ ‫گنـاه تحمل میشـد دیگـر نیازی به کفـاره صلیب‬
‫بایـد از خـود الگـوی بهتـری از طریقـه زندگـی‬ ‫نبـود‪ .‬تنهـا به دلیل اینکه هیـچ راه دیگری وجود‬
‫نشـان دهند‪ .‬آنان اگر از درک و تصور عالی‌تری‬ ‫نداشـت کـه بـه وسـیله آن انسـان بتوانـد نجات‬
‫از آنچـه کـه یک مسـیحی بایـد باشـد‪ ،‬برخوردار‬ ‫یابـد‪ .‬بـرای اینکـه بـدون ایـن فدیـه غیـر ممکـن‬
‫هسـتند‪ ،‬آیـا گنـاه خود ایشـان بزرگ‌تر نیسـت؟‬ ‫بـود که نـژاد انسـان از قـدرت فاسـد‌کننده گناه‬
‫آنـان می‌داننـد کـه چـه کاری درسـت اسـت‪ ،‬بـا‬ ‫رهایـی یابـد و رابطـه اش بـرای مصاحبـت بـا‬
‫ایـن وجـود از انجـام آن امتنـاع می‌ورزنـد‪.‬‬ ‫قدوسـیان ترمیـم گـردد‪ .‬بـرای انسـان غیرممکن‬
‫از تعلـل کـردن پرهیـز کنیـد‪ .‬نبایـد‬ ‫بـود کـه بتوانـد از حیـات روحانـی سـهمی ببـرد‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫نـا اطاعتـی از احـکام الهی پرداخت شـود‪ .‬نباید‬ ‫رویگردانـی از گنـاه را به تعویق بیندازیم و باید‬
‫گنـاه را بـه عنوان یـک موضـوع بی‌اهمیت تلقی‬ ‫از طریـق مسـیح در طلـب خلـوص دل باشـیم‪.‬‬
‫کنیم ‪.‬‬ ‫اینجـا همـان جایی اسـت که هـزاران هـزار نفر‪،‬‬
‫هـر نـوع خطـاکاری‪ ،‬هرگونـه بی‌اعتنایی یا‬ ‫مرتکـب اشـتباه شـده و حیـات جاودانـی را از‬
‫انـکار فیض مسـیح‪ ،‬بـر روی شـما تأثیـر متقابل‬ ‫دسـت داده‌انـد‪ .‬مـدت زندگـی در ایـن زمیـن‬
‫می‌گذارد‪ .‬دل را سـخت می‌سـازد‪ ،‬اراده را فاسد‬ ‫کوتـاه اسـت و در کل ثباتـی در آن نیسـت‪ .‬ا ّمـا‬
‫و ذهـن را فلـج مـی کنـد و نـه تنهـا میل شـما به‬ ‫خطـر بسـیار ّجدی اسـت‪ .‬خطـری که بـه اندازه‬
‫مثمرثمـر بـودن را کاهش می‌دهـد‪ ،‬بلکه توانایی‬ ‫کافی درک نشـده اسـت‪ .‬تأخیر در تسـلیم شدن‬
‫تعظیـم در برابـر درخواسـتهای مشـفقانه روح‬ ‫بـه نـدای روح‌القـدس و انتخـاب بـه زیسـتن در‬
‫‌القـدس را تقلیـل میدهد‪.‬‬ ‫گنـاه و ایـن همـان تاخیـر و تعلـل اسـت‪ .‬گنـاه‬
‫بسـیاری از مـردم میداننـد کـه خطاکارنـد‬ ‫هرچنـد هـم که ناچیز تلقی شـود‪ ،‬ممکن اسـت‬
‫ولـی راه خـود را بـه صـراط مسـتقیم تغییـر‬ ‫بـا زیـاده روی بـه گناهـی بـزرگ مبـدل شـده و‬
‫نمیدهنـد‪ .‬آنـان عقیـده دارنـد کـه هـر وقـت‬ ‫موجـب هالکـت ابـدی گـردد‪ .‬آنچـه کـه مـا برآن‬
‫بخواهنـد میتواننـد تغییـر بوجـود آورنـد‪ .‬آنـان‬ ‫غلبـه نمی‌کنیـم‪ ،‬مـا را مغلوب خواهـد کرد و به‬
‫خیـال میکننـد کـه بـه کـرات میتواننـد از خـدا‬ ‫هالکـت مـا منجـر خواهـد شـد‪.‬‬
‫روی بگرداننـد و همچنـان نیز نـدای دعوت حق‬ ‫آدم و حـوا خـود را متقاعد سـاخته بودند‬
‫را بشـنوند‪ .‬آنـان بدنبـال شـیطان میرونـد و در‬ ‫کـه موضوعـی کـم اهمیـت مانند خـوردن میوه‬
‫خیـال خـود اگر چیـز بدی اتفاق افتاد سـریعاً به‬ ‫ممنوعـه‪ ،‬نمی‌توانـد عواقبـی چنیـن وحشـتناک‬
‫سـوی خـدا باز گردنـد‪ .‬ولـی این کار به سـهولت‬ ‫کـه خـدا اعلام کـرده بـود‪ ،‬بـه دنبـال داشـته‬
‫قابـل انجام نیسـت‪ .‬گناه امیال و عـادات فرد را‬ ‫باشـد‪ .‬ا ّمـا ایـن موضوع کـم اهمیـت‪ ،‬تخطی از‬
‫تغییـر میدهـد‪ .‬پـس از اینکـه گناه شـخصیت را‬ ‫حکـم مقـدس و غیـر قابـل تغییـر خداونـد بود‬
‫شـکل دهـد آنـگاه تعـداد اندکی از مـردم تمایل‬ ‫کـه در نتیجـه آن ‪ ،‬آدم از حضـور خـدا تبعیـد‬
‫خواهنـد داشـت تـا شـبیه عیسـی شـوند‪.‬‬ ‫شـد و روزنـه هـای مـرگ و بدبختی بـه روی این‬
‫حتـی یـک خصیصـه غلـط مربـوط بـه‬ ‫جهان گشـوده شـد‪ .‬در پی اعصار‪ ،‬غریو شـیون‬
‫شـخصیت‪ ،‬یـک میـل گناه‌آلـود کـه بـه طـور‬ ‫و زاری از زمیـن بـه سـوی آسـمان برخاسـت و‬
‫مداوم به آن عالقه نشـان داده شـود‪ ،‬سرانجام‬ ‫تمامـی مخلوقـات در نتیجـه نـا اطاعتـی آدم به‬
‫تمـام قـدرت انجیـل را خنثـی خواهـد کـرد‪ .‬هر‬ ‫مصیبـت و انـدوه دچـار شـدند‪ .‬ملکـوت اثـرات‬
‫گونـه گنـاه ورزی‪ ،‬بیـزاری جـان را نسـبت بـه‬ ‫عصیـان آدم بـر علیـه خداوند را احسـاس کرده‬
‫خداونـد تقویـت می‌کنـد‪ .‬کسـی کـه بی‌ایمانـی‬ ‫بـود‪ .‬صلیـب جلجتـا یادبـود قربانـی عظیـم و‬
‫کفرآمیـز یـا بـی تفاوتـی از روی بـی احساسـی‬ ‫خارق‌العـاده‌ای اسـت کـه مقـرر شـد تـا کفـاره‬

‫‪20‬‬
‫فکرهـای مـرا بـدان و ببیـن کـه آیـا در مـن راه‬ ‫را نسـبت بـه حقایـق الهـی آشـکار می‌کنـد‪ ،‬در‬
‫فسـاد اسـت! و مـرا به طریـق جاودانـی هدایت‬ ‫واقـع محصولـی را درو می‌کنـد کـه خود کاشـته‬
‫فرمـا‪( ».‬مزامیـر ‪۱٣۹‬آیـات ‪٢٣‬و ‪)٢٤‬‬ ‫انـد‪ .‬در کتـاب مقـدس از سـلیمان نبـی حکیمانه‬
‫بسـیاری‪ ،‬مذهـب روشـنفکرانه را بـاور‬ ‫تریـن و دهشـتناک تریـن هشـدار را در بـاره بی‬
‫دارنـد‪ .‬شـکلی از دینـداری‪ ،‬کـه بوسـیله آن دل‬ ‫اهمیـت دادن شـیطان میخوانیـم‪« :‬گناهـان‬
‫آدمـی تطهیـر نمی‌گـردد‪ .‬ا ّمـا شـما این گونـه دعا‬ ‫شـخص بـدکار ماننـد ریسـمان بـه دورش مـی‬
‫کنیـد‪« :‬خدایا دلـی پاک در درون مـن بیافرین و‬ ‫پیچد و او را گرفتار می سـازد‪( ».‬امثال ‪ ۵‬آیه‪)٢٢‬‬
‫از نـو روحـی راسـت بـه مـن عطـا کـن‪( ».‬مزامیر‬ ‫مسـیح آمـاده اسـت تـا مـا را از گنـاه‬
‫‪ ۵١‬آیـه ‪ )١٠‬بـا خـود رو راسـت باشـید‪ .‬بایـد در‬ ‫آزاد کنـد‪ .‬ا ّمـا او اراده خـود را بـر مـا تحمیـل‬
‫ایـن خصـوص بـه همان انـدازه جدی و مشـتاق‬ ‫نمی‌کنـد‪ .‬اگـر بـه خاطـر تـداوم گنـاه‪ ،‬میـل بـه‬
‫باشـیم کـه گویی زندگـی ما در خطر اسـت‪ .‬این‬ ‫شـرارت وجود داشـته باشـد‪ ،‬اگر تمایل نداشـته‬
‫مسـئله ای اسـت که بایـد میان خدا و شـما برای‬ ‫باشـیم تا آزاد شـویم‪ ،‬اگر نخواهیـم فیض اورا‬
‫همیشـه حـل و فصل شـود‪.‬‬ ‫بپذیریـم‪ ،‬دیگـر از دسـت او چـه کاری سـاخته‬
‫کالم خـدا را همـراه بـا دعـا و نیایـش‬ ‫اسـت؟ مـا با انـکار قاطعانـه محبـت او‪ ،‬خود را‬
‫مطالعـه کنیـد‪ .‬ایـن کالم‪ ،‬اصـول عظیـم‬ ‫هلاک سـاخته ایـم‪ .‬کالم خداونـد می‌فرمایـد‪:‬‬
‫قدوسـ ّیت در احـکام خـدا و زندگـی مسـیح را‬ ‫«االن همـان زمانـی اسـت کـه درب رحمـت خدا‬
‫در پیـش روی شـما قـرار می‌دهد‪ .‬قدوسـ ّیتی که‬ ‫بسـوی شـما بـاز اسـت‪ .‬االن همـان روزی اسـت‬
‫بـدون آن‪« ،‬هیچ‌کـس خداونـد را نخواهد دید‪».‬‬ ‫کـه خـدا حاضـر اسـت بـه شـما کمـک کنـد» و‬
‫(عبرانیـان ‪١٢‬آیـه ‪ )١٤‬کالم خدا‪ ،‬شـما را در مورد‬ ‫«امـروز‪ ،‬اگـر صـدای او را می‌شـنوید‪ ،‬دل خود‬
‫گنـاه متقاعـد می‌کنـد و راه نجـات را به روشـنی‬ ‫را سـخت مسـازید‪( ».‬دوم قرنتیـان ‪ ٦‬آیـه ‪،)٢‬‬
‫نشـان می‌دهـد‪ .‬هنگامـی کـه نـدای خداونـد بـا‬ ‫(عبرانیـان ‪ ٣‬آیـات ‪ ٧‬و ‪.)۸‬‬
‫روح و جـان شـما سـخن می‌گویـد بـه آن تو ّجـه‬ ‫«انسـان بـه ظاهـر می‌نگـرد و خداونـد بـه‬
‫کنید ‪.‬‬ ‫دل می‌نگـرد‪ ».‬دل آدمـی‪ ،‬احساسـی و متغیـر‪،‬‬
‫هنگامـی کـه زشـتی گنـاه را می‌بینیـد‪،‬‬ ‫متمـرد و دمدمـی مـزاج اسـت‪ .‬دلـی اسـت کـه‬
‫هنگامـی کـه خودتـان را همـان طـور کـه‬ ‫ناپاکـی و فریـب در آن مـاوا دارد‪( .‬اول سـموئیل‬
‫هسـتید می‌بینیـد‪ ،‬آشـفته و پریشـان نشـوید‪.‬‬ ‫‪١٦‬آیـه ‪ )٧‬خداونـد از انگیزه‌هـا و ن ّیـات دل آدمی‬
‫مسـیح بـرای نجـات گناهـکاران بـه ایـن جهـان‬ ‫باخبـر اسـت‪ .‬بنابراین با همـه گناهانتان و همان‬
‫آمـد‪ .‬نیـازی نیسـت تـا تلاش کنیـم کـه بـا خـدا‬ ‫گونـه کـه هسـتید بـه حضـور او برویـد‪ .‬ماننـد‬
‫مصالحـه کنیـم تـا مـا را دوسـت بـدارد‪ .‬او هـم‬ ‫سـراینده مزامیـر کـه می‌گویـد‪« :‬ای خـدا‪ ،‬مـن‬
‫اکنـون مـا را دوسـت دارد و مـردم را بـه آشـتی‬ ‫را تفتیـش کـن و دل مـرا بشـناس‪ .‬مـرا بیازمـا و‬

‫‪21‬‬
‫دو نفـر کـه بدهـکار بودنـد‪ ،‬سـئوال کـرد‪ .‬یکـی‬ ‫فـرا مـی خوانـد‪( .‬دوم قرنتیـان ‪ ۵‬آیـه ‪ .)١۹‬او بـا‬
‫از آنـان مقـداری کـم و دیگـری مقـداری زیـاد‬ ‫محبـت عظیمـش‪ ،‬دل‌هـای فرزنـدان خطاکارش‬
‫بدهـکار بـود‪ .‬ا ّما طلبـکار قرض‌های هـر دو نفر‬ ‫را بـه سـوی خـود جلـب می‌کنـد‪ .‬هیـچ پـدر یـا‬
‫را بخشـید‪ .‬مسـیح از شـمعون پرسـید‪ ،‬کـدام‬ ‫مـادر زمینـی‪ ،‬نمی‌توانـد بـه انـدازه خداونـد در‬
‫یـک از ایـن دو‪ ،‬طلبـکارش را بیشـتر دوسـت‬ ‫مقابـل خطاهـا و اشـتباهات فرزندانـش صبـور‬
‫خواهـد داشـت‪ .‬شـمعون پاسـخ داد‪« :‬آن کـه‬ ‫و مهربـان باشـد‪ .‬هیچ‌کـس نمی‌توانـد بـه اندازه‬
‫بدهی بیشـتر داشـت و بخشـیده شـد‪( ».‬لوقا ‪٧‬‬ ‫او گناهـکار را محبـت کنـد‪ .‬همـه وعده‌هـای او‬
‫آیـه ‪ .)٤٣‬ما گناهکاران بزرگی بودیم‪ ،‬ا ّما مسـیح‬ ‫و تمامـی هشـدار‌های او نشـان‌دهنده محبـت‬
‫مـرد تـا مـا بخشـیده شـویم‪ .‬قربانـی عظیـم او‬ ‫غیرقابـل وصـف اوسـت‪.‬‬
‫شایسـتگی و کفایـت دارد تـا کفـاره گناهـان ما را‬ ‫هنگامیکـه شـیطان می‌آیـد و بـه شـما‬
‫بپـردازد‪ .‬آنانـی را کـه او بیشـتر بخشـیده اسـت‪،‬‬ ‫می‌گویـد کـه گناهـکار بزرگـی هسـتید‪ ،‬آنـگاه‬
‫او را بیشـتر دوسـت خواهند داشـت و به تخت‬ ‫بـه نجات‌دهنـده خـود عیسـی نـگاه کنیـد و‬
‫رحمـت او نزدیکتـر خواهند شـد تـا او را بخاطر‬ ‫از مهربانـی و فضائـل او بگوییـد‪ .‬چیـزی کـه‬
‫محبـت و ایثـار عظیـم او پرسـتش کننـد‪ .‬هرچه‬ ‫بـه شـما کمـک خواهـد کـرد تـا راه خـود را در‬
‫بیشـتر محبـت خـدا را درک کنیـم‪ ،‬بیشـتر بـه‬ ‫تاریکـی بیابیـد ایـن اسـت که بـه نـور هدایت او‬
‫شـرارت و پلیـدی گناه پـی می‌بریـم‪ .‬هنگامی که‬ ‫نـگاه کنیـد‪ .‬گناهانتـان را اعتـراف کنیـد‪ ،‬ا ّمـا بـه‬
‫درازای زنجیـری را کـه بخاطـر ما شکسـته شـد‪،‬‬ ‫دشـمن بگوییـد‪« :‬عیسـی بـه ایـن جهـان آمـد تـا‬
‫می‌بینیـم و زمانـی کـه بـه قربانی عظیم مسـیح‬ ‫گناهـکاران را نجـات دهـد» و اینکـه شـما مـی‬
‫کـه بـه خاطر مـا انجام شـد فکر مـی کنیم‪ ،‬دل‬ ‫توانیـد بـا محبت بی نظیـر او نجات یابیـد‪( .‬اول‬
‫مـا بـا مهربانـی و شـفقت نـرم می‌شـود‪.‬‬ ‫تیموتائـوس ‪ ١‬آیه ‪ )١۵‬عیسـی از شـمعون در باره‬

‫‪22‬‬
‫فصل چهارم‬
‫اعرتاف به گناه‬
‫را ببخشــاید‪ .‬همچنیــن نــزد یکدیگــر گناهــان‬ ‫«هرکـه گنـاه خـود را بپوشـاند‪ ،‬هرگـز‬
‫خــود را بازگوییــد‪ ،‬چــرا کــه اگــر شــما نــزد‬ ‫کامیـاب نخواهـد شـد‪ ،‬امـا کسـی کـه آن را‬
‫دوســتان‪ ،‬یــا همســایگان بــه گنــاه و خطــای‬ ‫اعتـراف کنـد و از آن دسـت بکشـد‪ ،‬خـدا بـر او‬
‫خــود اعتــراف کنیــد‪ ،‬بــه ایــن معنــی اســت‬ ‫رحـم خواهـد کـرد‪( ».‬امثـال بـاب ‪ ٢۸‬آیـه ‪)١٣‬‬
‫کــه شــما از اشــتباه خــود آگاه هســتید‪ .‬اینکــه‬ ‫شـروط نائـل شـدن بـه رحمـت خداونـد‪،‬‬
‫دیگــران شــما را ببخشــند یــا نــه‪ ،‬در انتخــاب‬ ‫سـاده‪ ،‬عادالنـه و معقول اسـت‪ .‬خداونـد نیازی‬
‫خــود آزاد هســتند‪ ،‬امــا شــما در پــی بخشــش‬ ‫بـه انجـام کارهـای بـزرگ و عجیـب از سـوی ما‬
‫خداونــد هســتید و ایــن کار را بــرای جلــب‬ ‫برای بخشـیده شـدن گناهانمان نـدارد‪ .‬ما نیز به‬
‫رضایــت خداونــد انجــام می‌دهیــد‪ .‬زیــرا‬ ‫دعاهـای طوالنـی و کسـل کننده محتـاج نبوده‪،‬‬
‫انســانی کــه شــما او را آزرده‌ایــد‪ ،‬در حقیقــت‬ ‫و مجبـور بـه توبه‌هـای بسـیار دردنـاک بـرای‬
‫پــاره‌ای از وجــود خداونــد اســت و بــا آزار او‪،‬‬ ‫پیونـد دوبـاره روح خـود با ملکـوت خداوند و یا‬
‫در واقــع نســبت بــه آفریــدگار و منجــی خــود‬ ‫کفـاره گناهـان خود نیسـتیم‪ ،‬بلکه‪ ،‬هرکسـی که‬
‫گنــاه کرده‌ایــد‪ .‬اعتــراف مــا نــزد کســی اســت‬ ‫اعتـراف کنـد و از گناهـان خـود دسـت بکشـد‪،‬‬
‫کــه تنهــا واســطه حقیقــی مــا‪ ،‬در پیشــگاه‬ ‫بخشـیده خواهد شـد‪.‬‬
‫خداونــد اســت‪ .‬کاهــن اعظــم مــا‪ ،‬او کــه از‬ ‫رســول مســیح می‌گویــد‪« :‬نــزد یکدیگــر‬
‫هــر حیــث همچــون مــا وسوســه شــده اســت‪،‬‬ ‫بــه گناهــان خــود اعتــراف نماییــد و بــرای هــم‬
‫بــدون اینکــه گنــاه کنــد‪( .‬یعقــوب ‪ ٤‬آیــه ‪)١٤‬‬ ‫دعــا کنیــد تــا شــفا یابیــد‪ .‬دعــای صادقانــه‬
‫«ایــن کاهــن اعظــم از ضعف‌هــای مــا بی‌خبــر‬ ‫مــرد درســتکار‪ ،‬قــدرت و تأثیــر شــگفت‌انگیز‬
‫نیســت‪ ،‬زیــرا او خــود در همیــن امــور وسوســه‬ ‫دارد‪( ».‬یعقــوب بــاب ‪ ۵‬آیــه ‪ .)١٦‬گناهــان خــود‬
‫شــد‪ ،‬ا ّمــا حتــی یــک بــار هــم بــه زانــو درنیامــد‬ ‫را نــزد خداونــد اعتــراف کنیــد‪ ،‬چراکــه او‬
‫و گنــاه نکــرد‪( ».‬عبرانیــان ‪ ٤‬یــه ‪.)١۵‬‬ ‫تنهــا کســی اســت کــه می‌توانــد گناهــان شــما‬
‫‪23‬‬
‫اعتـراف واقعـی همـواره ویژگـی خاصـی‬ ‫آنـان کـه روح خـود را بـرای اعتـراف گنـاه‬
‫داشـته و گناهانی خـاص را اذعان میدارد‪ .‬گاهی‬ ‫خویـش ‪ ،‬در برابـر خداوند فروتن نسـاخته اند‪،‬‬
‫اوقـات نـوع گنـاه طوری اسـت کـه تنهـا باید در‬ ‫در واقـع هنـوز اولیـن شـرط پذیرفتـه شـدن در‬
‫حضـور خداونـد اعتـراف شـود‪ .‬گاهـی اوقـات‬ ‫درگاه خـدا را بجـا نیاورده‌انـد‪ .‬اگـر مـا اعترافـی‬
‫خطاهـا بایـد نـزد افـرادی کـه بخاطـر آن زخـم‬ ‫را کـه بـه توبـه واقعـی منجـر می‌شـود‪ ،‬تجربـه‬
‫خـورده انـد اقرار شـود‪ .‬اگـر گناه شـکل عمومی‬ ‫نکنیـم‪ ،‬روح خـود را فروتن نگردانیم و بر نفس‬
‫داشـته باشـد‪ ،‬در آن صـورت بایـد در حضـور‬ ‫جسـمانی خـود پیـروز نگردیـم و نیـز گناهـان‬
‫عامـه مـردم بـه آن اعتـراف شـود‪ .‬ا ّما تمـام این‬ ‫خـود را اعتـراف نکنیم و از شـرارت و گناه خود‬
‫اعترافـات بایـد بـه شـکلی دقیـق انجام شـود تا‬ ‫منزجـر نباشـیم‪ ،‬در واقـع هرگـز در پـی آمرزش‬
‫بتوانـد موجبـات توبـه و بازگشـت از گناهـان را‬ ‫گناهـان خویـش نبـوده و اگـر آنـرا نجوییـم‪،‬‬
‫فراهـم آورد‪.‬‬ ‫هرگـز آرامـش خداونـد را نخواهیـم یافـت‪.‬‬
‫در روزگار سـموئیل قـوم اسـرائیل از‬ ‫تنها دلیل بازگشت انسان از گناهان‬
‫خداونـد دور شـده بودنـد‪ .‬آنهـا از پیامـد‬ ‫گذشته‌اش‪ ،‬فروتن نکردن قلب خویش و‬
‫گناهانشـان در رنـج و عـذاب بودنـد‪ ،‬چـرا کـه‬ ‫نپذیرفتن شرایط کالم خداوند است‪ .‬دستورات‬
‫ایمانشـان را نسـبت بـه خداونـد از دسـت داده‬ ‫آشکار خداوند در این مورد بیان شده است‪.‬‬
‫بودنـد‪ .‬آنهـا از حکمـت‪ ،‬بصیـرت و توانایـی‬ ‫اعتراف به گناه‪ ،‬چه به صورت علنی و چه‬
‫خداونـد بـرای فرمانروائـی بـر قـوم غافـل‬ ‫در شکل محرمانه آن باید همراه با رضایت‬
‫شـده بودنـد و اعتمـاد و تـوکل‬ ‫قلبی و به صورت دلخواه بیان شود‪ ،‬هرگز‬
‫خـود را نسـبت بـه خداونـد‬ ‫نباید شخص گناهکار را وادار به اعتراف کرد‪.‬‬
‫از دسـت داده بودنـد‪ .‬آنـان‬ ‫اعتراف نباید به صورت زشت و بی‌مالحظه‌ای‬
‫از فرمانـروای بـزرگ هسـتی‬ ‫انجام گردد‪ .‬فرد اعتراف کننده نباید تحت تأثیر‬
‫دوری کـرده و آرزو می‌کردنـد‬ ‫و فشار روانی افرادی قرار گیرد که نسبت به‬
‫تـا حکومتـی شـبیه حکومـت‬ ‫شناخت سرشت نفرت انگیز گناه ناتوان هستند‪.‬‬
‫قومهـای همجوارشـان داشـته‬ ‫با اعتراف به گناه‪ ،‬که مفهوم آن بیرون ریختن‬
‫باشـند‪ .‬آنـان پیـش از یافتـن آرامـش‬ ‫مکنونات قلبی است‪ ،‬روح انسان‪ ،‬راه خود را‬
‫و صلـح‪ ،‬ایـن چنیـن اعتـراف کردنـد‪:‬‬ ‫بسوی آفریدگاری که منشاء بخشندگی و مهر‬
‫«در حضـور خداونـد‪ ،‬خـدای خـود‬ ‫بی انتهاست‪ ،‬خواهد یافت‪ .‬سراینده مزامیر‬
‫بـرای مـا دعـا کـن تـا نمیریـم‪ ،‬زیـرا‬ ‫می‌گوید‪« :‬خداوند دست‌های من را برای جنگ‬
‫بـا خواسـتن پادشـاه بارگناهـان‬ ‫تقویت می‌کند تا بتوانم کمان برنجین را خم‬
‫خـود را سـنگین‌تر کردیـم‪( ».‬اول‬ ‫کنم‪( ».‬مزامیر ‪ ٣٤‬آیه ‪.)١۸‬‬

‫‪24‬‬
‫بـه کمکتـان بشـتابم‪ ،‬و چـه خـوب کـه خودتـان‬ ‫سـموئیل ‪١٢‬آیـه ‪ .)١۹‬اولیـن گناهـی کـه مرتکـب‬
‫مشـکل را از سـر راه برداشـتید و آن شـخص‬ ‫شـده بودنـد باید اعتراف میشـد‪ .‬ناسپاسـی آنان‬
‫را کـه گنـاه کـرده بـود‪ ،‬مجـازات نمودیـد‪ .‬آنچـه‬ ‫جانشـان را بـه لب رسـانده بـود و باعث جدایی‬
‫الزم بـود‪ ،‬کردیـد تـا آن لکـه را ازدامن خود پاک‬ ‫آنـان از خداونـد شـده بـود‪.‬‬
‫کنیـد‪( ».‬دوم قرنتیـان ‪ ٧‬آیـه ‪.)۱١‬‬ ‫اعتـراف بـدون توبـه واقعـی و اصلاح ‪،‬‬
‫هنگامیکـه گنـاه درک روحانـی انسـان را‬ ‫مقبـول خداونـد نخواهـد بـود‪ .‬بایـد تصمیمـی‬
‫زایـل می‌کنـد‪ ،‬شـخص خطـاکار نـه تنهـا قـادر‬ ‫قطعـی بـرای دگرگونـی در زندگی وجود داشـته‬
‫بـه فهـم کاسـتی‌های نهـاد خویـش نیسـت‪،‬‬ ‫باشـد و هـر آنچـه کـه از نظـر خداونـد اهانـت‬
‫بلکـه شـرارت و زشـتی گناهـی را کـه مرتکـب‬ ‫آمیـز و زشـت اسـت‪ ،‬الزامـاً کنار گذاشـته شـود‪.‬‬
‫می‌شـود‪ ،‬نیـز نخواهـد فهمیـد و مادامـی کـه‬ ‫ایـن نتیجـه واقعـی دوری از گنـاه اسـت‪ .‬کاری‬
‫خود را به نیروی بازخواسـت کننـده و بازدارنده‬ ‫کـه مـا بایـد انجـام دهیـم‪ ،‬بـه سـادگی بـه‬
‫روح‌القـدس تسـلیم نکنـد‪ ،‬نسـبت بـه گناهـان‬ ‫مـا معرفـی شـده اسـت‪« .‬خـود را بشـویید و‬
‫خـود نابینـا خواهد بـود‪ .‬بنابراین اعتـراف چنین‬ ‫طاهـر شـوید! گناهانـی را کـه در حضـور مـن‬
‫شـخصی واقعـی و جـدی نخواهـد بـود‪ ،‬بـه‬ ‫مرتکـب شـده‌اید از خـود دور کنیـد‪ .‬نیکـوکاری‬
‫طـوری که بـه هریک از اعترافاتـی که به گناهان‬ ‫را بیاموزیـد و بـا انصـاف باشـید‪ .‬بـه مظلومـان‬
‫خـود می‌کنـد‪ ،‬عـذری نیـز می‌افزایـد و اظهـار‬ ‫و یتیمـان و بیوه‌زنـان کمـک کنیـد‪( ».‬اشـعیاء ‪١‬‬
‫مـی‌دارد کـه اگـر در چنیـن و چنـان شـرایطی‬ ‫آیـات ‪١٦‬و ‪« .)١٧‬یعنـی اگر آنچـه را که گرو گرفته‬
‫قـرار نمی‌گرفـت‪ ،‬او مرتکـب گناهـی کـه اکنـون‬ ‫اسـت‪ ،‬پـس بدهـد‪ ،‬مالـی را کـه دزدیده اسـت‪،‬‬
‫بخاطـرش سـرزنش می‌گـردد‪ ،‬نمی‌شـد‪.‬‬ ‫بـه صاحبـش برگردانـد‪ ،‬در راه راسـت قـدم‬
‫پـس از آنکـه آدم و ّحـوا از میـوه ممنوعـه‬ ‫بـردارد و بـدی نکند‪ ،‬در این صـورت حتماً زنده‬
‫خوردنـد‪ ،‬غـرق در شـرم و تـرس گردیدنـد‪ .‬در‬ ‫خواهـد مانـد و نخواهـد مـرد‪( ».‬حزقیـال‬
‫ابتـدا همـه افـکار آنهـا در جهـت توجیـه گنـاه‬ ‫‪ ٣٣‬آیـه ‪ .)١۵‬پولـس در ارتبـاط بـا توبـه‬
‫خـود بـرای گریز از حکم وحشـتناک مـرگ بود‪.‬‬ ‫چنیـن می‌گویـد‪« :‬ببینیـد ایـن غمـی‬
‫وقتـی خداونـد از آنـان در مـورد علـت ت ّمـرد و‬ ‫کـه از سـوی خداونـد بـود‪ ،‬برای شـما‬
‫نافرمانیشـان پرسـید‪ ،‬آدم کـه قسـمتی از گنـاه‬ ‫چـه نتایـج خوبی ببـار آورد‪ .‬باعث شـد‬
‫را بـر گـردن خداونـد و قسـمت دیگـر را برگردن‬ ‫کـه از حالـت بی‌تفاوتـی بیـرون آمـده‪،‬‬
‫همسـر خـود انداخـت‪ ،‬چنیـن پاسـخ داد‪« :‬ایـن‬ ‫بطـور ّجـدی تصمیـم بگیریـد کـه خود‬
‫زن کـه یـار مـن سـاختی‪ ،‬از آن میـوه به مـن داد‬ ‫را از قیـد گناهـی کـه دربـاره‌اش نوشـته‬
‫و مـن هـم خـوردم‪ ».‬زن در حالیکـه گنـاه را‬ ‫بـودم‪ ،‬رهایـی دهیـد‪ .‬آنچنـان از آن‬
‫بـه مـار نسـبت مـی‌داد‪ ،‬پاسـخ داد‪« :‬مـار‪ ،‬مـرا‬ ‫رویـداد وحشـت کردیـد کـه آرزو داشـتید‬

‫‪25‬‬
‫از مقّدسـینی را که مقام رسـالت و بشارت خود‬ ‫فریـب داده و مـن نیـز از میـوه درخـت ممنوعه‬
‫را از مسـیح دریافـت کرده بودنـد‪ ،‬زندانی کردم‬ ‫خـوردم‪( ».‬پیدایـش ‪ ٣‬آیـه ‪ ١٢‬و ‪ .)١٣‬چـرا مـار را‬
‫و هنگامیکـه بسـوی مرگ برده می‌شـدند‪ ،‬برآنها‬ ‫آفریـدی؟ چـرا اجـازه ورود بـه بـاغ عـدن را بـه‬
‫فریـاد می‌کشـیدم‪ .‬در بسـیاری از کنیسـه‌ها بـر‬ ‫او دادی؟ اینهـا پرسـش‌هایی بـود کـه ّحـوا بـرای‬
‫علیـه آنـان سـخن گفتـه‪ ،‬بـه آنهـا توهیـن کـرده‪،‬‬ ‫توجیـه گنـاه خـود بـکار می‌بـرد کـه مسـئولیت‬
‫آنـان را بـه کفـر و ناسـزا‌گویی متهـم سـاختم و‬ ‫آن بـه عهـده خـودش بـود‪ .‬روح حـق بجانبـی و‬
‫دیوانـه‌وار در برابـر آنـان ایسـتادگی کـردم‪ .‬مـن‬ ‫خـود را عـادل پنداشـتن از پدردروغگویان یعنی‬
‫آنهـا را حتـی در شـهرهای دوردسـت هـم مـورد‬ ‫شـیطان سرچشـمه گرفتـه اسـت و بـه تمامـی‬
‫آزار و اذیـت قـرار دادم‪( ».‬اعمـال رسـوالن ‪٢٦‬‬ ‫پسـران و دختـران آدم سـرایت کـرده اسـت‪.‬‬
‫آیـات ‪١۰‬و ‪.)١١‬‬ ‫بـه ایـن ترتیـب توجیـه کـردن گنـاه و خطاهـا‪،‬‬
‫او تردیـدی در بیـان ایـن موضوع نداشـت‬ ‫ُملهـم از روح الهـی نبـوده و پذیرفتـه درگاه‬
‫کـه «مسـیح بـرای نجـات گناهـکاران‪ ،‬کـه مـن‬ ‫خداونـد نخواهـد بـود‪ .‬توبـه واقعـی‪ ،‬انسـان را‬
‫مجرم‌تریـن آنـان هسـتم‪ ،‬بـه ایـن دنیـا آمـد‪».‬‬ ‫بـه اقـرار گنـاه خـود وا مـی‌دارد‪ ،‬تـا آن را بـدون‬
‫(ا ّول تیموتائـوس ‪ ١‬آیـه ‪.)١۵‬‬ ‫اغـوا یـا ریـاکاری اعتـراف کنـد‪ .‬ماننـد باجگیـر‬
‫قلبـی فروتـن و دلـی شکسـته کـه بوسـیله‬ ‫درمانـده‌ای کـه از شـرم سـر خـود را نتوانسـت‬
‫توبـه واقعـی مطیـع شـده اسـت‪ ،‬می‌توانـد‬ ‫بـاال بگیـرد و گریه کنـان‌گفت‪« :‬خداونـدا‪ ،‬برمن‬
‫تـا حـدودی مظاهـر بی‌شـمار عشـق و مح ّبـت‬ ‫گناهـکار ترحـم کن‪ ».‬آنانکه برگنـاه خود اعتراف‬
‫بیکـران خداونـد و رویـداد بـزرگ جلجتـا را‬ ‫می‌کننـد‪ ،‬پـاک و عـادل شـمرده خواهنـد شـد‪،‬‬
‫ارج نهـد و همچنانکـه پسـر‪ ،‬نـزد پـدر مهربـان‬ ‫چـرا کـه مسـیح بـا خـون پـاک خـود بـرای آنهـا‬
‫خـود‪ ،‬خطـای خـود را اعتـراف مـی کنـد‪ ،‬یـک‬ ‫شـفاعت خواهـد طلبیـد‪.‬‬
‫توبـه کننـده راسـتین نیـز تمامـی گناهـان خـود‬ ‫نمونه‌هایـی کـه در کالم خداوند در ارتباط‬
‫را نـزد خداونـد اعتـراف خواهـد کـرد‪ .‬کالم‬ ‫بـا توبـه‌ی واقعی همـراه بـا فروتنی آورده شـده‬
‫خداونـد می‌فرمایـد‪« :‬اگـر گناهـان خـود را بـه‬ ‫اسـت‪ ،‬روح اعترافـی را بـه تصویـر می‌کشـد کـه‬
‫او اعتـراف نماییـم‪ ،‬می‌توانیـم اطمینان داشـته‬ ‫در آن هیچگونـه توجیه گنـاه و قصد خود عادل‬
‫باشـیم کـه او مـا را می‌بخشـد و از هر ناراسـتی‬ ‫پنـداری یا حـق به جانبـی دیده نمی‌شـود‪.‬‬
‫پـاک می‌سـازد‪ .‬ایـن کار خـدا کاملاً منصفانـه و‬ ‫پولـس بدنبال مخفی کـردن گناه خود نبود‬
‫درسـت اسـت‪ ،‬زیرا عیسـی مسـیح برای شسـتن‬ ‫و آنـرا بـه همـان سـیاهی و زشـتی کـه بـود‪ ،‬بـه‬
‫و پـاک کـردن گناهـان ما‪ ،‬جان خـود را فدا کرده‬ ‫تصویـر کشـید‪ .‬او بـدون هیـچ تالشـی در جهت‬
‫اسـت‪( ».‬اول یوحنـا ‪ ١‬آیـه ‪.)۹‬‬ ‫تخفیـف جـرم خـود‪ ،‬چنیـن می‌گوید‪« :‬بسـیاری‬

‫‪26‬‬
‫فصل پنجم‬
‫تقدیس‬
‫را اسـیر کرده‪ ،‬وادار می‌سـازد که اراده او را بجا‬ ‫وعـده خـدا ایـن اسـت‪« ،‬اگـر بـا تمـام‬
‫آورنـد‪( ».‬دوم تیموتائـوس ‪ ٢‬آیـه ‪ .)٢٦‬اشـتیاق‬ ‫وجـود مـرا بطلبیـد‪ ،‬مـرا خواهید یافـت‪( ».‬ارمیا‬
‫خداونـد ایـن اسـت کـه مـا را شـفا داده مـا را‬ ‫‪٢۹‬آیـه ‪.)١٣‬‬
‫آزاد و رهـا سـازد‪ .‬ا ّمـا بدین منظور بـرای تحولی‬ ‫تمامـی دل بایـد به خداوند تسـلیم شـود‪،‬‬
‫کامـل و فکـری تـازه ‪ ،‬پیـش از هرچیـز باید خود‬ ‫در غیـر اینصورت هیچ تحولی در ما برای شـبیه‬
‫را بطـور کامـل بـه خداونـد تسـلیم کنیم‪.‬‬ ‫شـدن بـه او صـورت نخواهد گرفـت‪ .‬مـا ذاتاً با‬
‫جنـگ بـا نفـس ‪ ،‬بزرگتریـن نبـرد هـا تـا‬ ‫خداونـد بیگانه هسـتیم‪ .‬روح القـدس وضعیت‬
‫کنـون بـوده اسـت‪ .‬تسـلیم کـردن نفـس‪ ،‬و‬ ‫مـا را در کالم ایـن چنیـن توضیـح می‌دهـد‪:‬‬
‫واگـذار کـردن همـه چیز بـه اراده خداونـد‪ ،‬نیاز‬ ‫«روزگاری شـما نیـز بعلـت خطایـا و گناهانتان‪،‬‬
‫بـه کوشـش دارد‪ .‬امـا روح و جـان آدمـی پیش از‬ ‫زیـر لعنـت خـدا قـرار داشـتید و محکـوم بـه‬
‫اینکـه در تقّـدس و پاکـی تازه شـود‪ ،‬باید خود را‬ ‫مـرگ ابـدی بودیـد‪( ».‬افسسـیان ‪ ٢‬آیـه ‪ « .)١‬چرا‬
‫در مقابـل خـدا تسـلیم نمایـد‪.‬‬ ‫از گناهـان خـود دسـت برنمی‌داریـد؟ آیـا بـه‬
‫شـیطان میخواهـد بـاور کنیـم کـه مـا‬ ‫انـدازه کافـی مجـازات نشـده‌اید؟ ای اسـرائیل‪،‬‬
‫اسـیران سـلطه خداونـد هسـتیم و کورکورانـه‬ ‫فکـر و دلـت بیمـار اسـت‪ .‬از سـر تا پـا مجروح و‬
‫مطیـع خواسـته هـای نامعقـول هسـتیم‪ .‬او‬ ‫مضـروب هسـتی‪ .‬جای سـالم در بدنـت نمانده‬
‫میگویـد کـه خـدا از مـا میخواهـد کـه از او‬ ‫اسـت‪ .‬زخمهایت بازمانده و عفونی شـده‪ ،‬کسی‬
‫اطاعـت کنیـم بـدون اینکـه دلیلی بـرای تبعیت‬ ‫آنهـا را بخیـه نـزده و مرهـم نمالیـده اسـت‪».‬‬
‫از احکامـش بدهـد‪ .‬ولیکـن چنین چیزی درسـت‬ ‫(اشـعیا ‪ ١‬آیـات ‪ ۵‬و ‪« .)٦‬در ایـن صـورت مـی‬
‫نیسـت‪ .‬بلکـه خداونـد وجـدان و خـرد آدمـی‬ ‫تواننـد از خـواب غفلـت بیـدار شـوند و از دام‬
‫را بسـوی حقیقت‌خواهـی دعـوت می‌کنـد‪.‬‬ ‫شـیطان خود را رها سـازند‪ ،‬زیرا شـیطان ایشان‬

‫‪27‬‬
‫بـرای بسـیاری بعنـوان بتـی بـزرگ محسـوب‬ ‫خداونـد می‌فرمایـد‪« :‬بحـث و جـدل مـن بـا‬
‫می‌گردد‪ .‬پول‌دوسـتی‪ ،‬اشـتیاق به کسـب ثروت‪،‬‬ ‫شـما ایـن اسـت‪ :‬اگـر چـه لکه‌هـای گناهانتـان‬
‫ماننـد زنجیرهـای طالیـی اسـت کـه آنها را اسـیر‬ ‫بـه سـرخی خـون اسـت‪ ،‬ا ّمـا مـن آنهـا را ماننـد‬
‫شـیطان کرده اسـت‪ .‬شـهرت و افتخارات دنیوی‬ ‫پشـم پـاک می‌کنـم و شـما را همچـون بـرف‬
‫بوسـیله بسـیاری از انسـان‌ها‪ ،‬مـورد سـتایش و‬ ‫سـفید می‌سـازم‪( ».‬اشـعیا ‪ ١‬آیـه ‪ .)١۸‬ایـن آیـه‬
‫پرسـتش قرار مـی گیرد‪ .‬زندگی در نـاز و تن ّعم و‬ ‫دعوتـی اسـت از سـوی آفریـدگار بـزرگ بـرای‬
‫فـرار از مسـئولیت‌ها بـرای عده‌ای دیگـر تبدیل‬ ‫تمامـی خالیـق‪ .‬او بیعتـی را کـه از روی میـل و‬
‫بـه بـت شـده اسـت‪ .‬ایـن بندهـای اسـارت بایـد‬ ‫رغبـت و خردمندانـه نباشـد نمی پذیرد‪ .‬تسـلیم‬
‫گسسـته شـود‪ .‬ما نمی‌توانیم نیمـی از خود را به‬ ‫اجبـاری در برابـر خداوند از رشـد واقعی فکر و‬
‫مسـیح و نیـم دیگـر را بـه دنیـا واگـذار کنیم‪ .‬ما‬ ‫شـخصیت انسـان ممانعت کـرده و انسـان را به‬
‫نمی‌توانیـم فرزنـد خداونـد باشـیم‪ ،‬مگـر اینکه‬ ‫یـک موجود بی خـرد تبدیل می‌کنـد‪ ،‬در حالیکه‬
‫خـود را تمامـاً بـه او تسـلیم کنیم‪.‬‬ ‫هـدف خداونـد چنیـن نیسـت‪.‬‬
‫بسـیاری هسـتند کـه مـی گوینـد مـا خـدا‬ ‫خواسـته خداونـد ایـن اسـت که انسـان به‬
‫را خدمـت مـی کنیـم ولـی سـعی دارنـد تـا از‬ ‫عنوان اشـرف مخلوقات به باالترین حد از رشـد‬
‫احـکام اطاعـت کننـد بـدون اینکـه از او مـدد‬ ‫و تعالی برسـد‪ .‬او عالی‌تریـن برکتها را پیش روی‬
‫بجوینـد‪ .‬و بـرای انسـانهای دیگـر عامـل نجـات‬ ‫مـا قـرار مـی دهـد‪ .‬آن برکتـی کـه مشـتاق اسـت‬
‫و رسـتگاری شـوند‪ .‬در دل آنهـا هیـچ جنـب و‬ ‫بواسـطه فیض خویـش به ما عطا کنـد‪ .‬خداوند‬
‫جوشـی که ناشـی از محبّت عمیق مسـیح باشد‪،‬‬ ‫از مـا می‌خواهـد کـه خـود را بـه او بسـپاریم تـا‬
‫دیـده نمی‌شـود‪ .‬آنهـا بدنبال انجـام اعمال نیک‬ ‫اراده وی در سرنوشـت مـا انجام شـود‪ .‬انتخاب‬
‫هسـتند کـه بواسـطه آن بـه ملکـوت خداونـد‬ ‫بـا ماسـت‪ .‬می‌توانیـم رهایـی از گنـاه را انتخاب‬
‫دسـت یابنـد ولی چنیـن دینی فاقد ارزش اسـت‪.‬‬ ‫و بعنـوان فرزنـدان او وارث جالل وی باشـیم‪.‬‬
‫وقتی مسـیح در دل آدمی سـاکن می‌شـود‪ ،‬جان‬ ‫در تسـلیم شـدن به خداوند‪ ،‬واجب است‬
‫از مح ّبت او لبریز می‌گردد‪ .‬در شـادی مشـارکت‬ ‫از تمامـی چیزهایـی کـه مـا را از او دور می‌کنـد‪،‬‬
‫بـا اوسـت کـه دل بـه او می‌پیونـدد و در تعمـق‬ ‫دسـت بکشـیم‪ .‬بـه همین دلیل اسـت کـه منجی‬
‫و عبـادت اوسـت کـه خویشـتن آدمـی خـود را‬ ‫مـا می‌گویـد‪« :‬بـه همیـن طریـق‪ ،‬کسـی کـه مـی‬
‫فرامـوش می‌کنـد‪ .‬مح ّبـت بـه مسـیح می‌توانـد‬ ‫خواهـد شـاگرد من شـود‪ ،‬نخسـت باید بنشـیند‬
‫سرچشـمه اعمـال مـا باشـد‪ .‬آنانـی کـه مح ّبـت‬ ‫و حسـاب کنـد کـه آیـا می‌توانـد بخاطـر مـن از‬
‫بیکـران خداونـد را احسـاس مـی کننـد‪ ،‬هرگـز‬ ‫مـال و دارایـی خود چشـم بپوشـد یا نـه‪( ».‬لوقا‬
‫جویـای ایـن نیسـتند که بـا دادن کمتریـن چیزها‬ ‫‪١٤‬آیـه ‪ .)٣٣‬هرچیـز کـه دل آدمـی را از خداونـد‬
‫رضامنـدی او را جلـب کننـد‪ .‬آنهـا در جسـتجوی‬ ‫دور می‌کنـد‪ ،‬بایـد کنـار گذاشـته شـود‪ .‬ثـروت‬

‫‪28‬‬
‫چیز‪ ،‬او سـرور آسـمان بـود‪ ،‬ا ّما بخاطر انسـان‪،‬‬ ‫معیارهـای بـی ارزش مادّی نیسـتند‪ ،‬بلکه هدف‬
‫وارد دنیـای پر از گناه شـد‪« ،‬زیـرا او خود را فدا‬ ‫آنهـا تبدیـل و تغییـر کامـل اسـت‪ ،‬آن تحـول و‬
‫کـرد‪ ،‬از خطـاکاران محسـوب شـد‪ ،‬بـار گناهان‬ ‫دگرگونـی کـه خواسـت نجـات دهنـده آنهاسـت‪.‬‬
‫بسـیاری را بـردوش گرفـت و بـرای خطـاکاران‬ ‫آنهـا با اشـتیاقی صمیمـی و صادقانـه‪ ،‬همه چیز‬
‫شـفاعت کـرد‪( ».‬اشـعیا ‪ ۵٣‬آیـه ‪.)١٢‬‬ ‫را تسـلیم خداونـد کرده تـا محبّت مسـیح و راز‬
‫ا ّمـا در مقابـل‪ ،‬مـا بـه او چـه می‌دهیـم؟‬ ‫رسـتگاری او را به دیگران آشـکار کنند‪ .‬همکاری‬
‫یـک دل آلـوده بـه گنـاه بـه مسـیح می‌دهیـم تـا‬ ‫بـا مسـیح‪ ،‬بـدون داشـتن ایـن مح ّبـت عمیـق‬
‫آنـرا پـاک کنـد‪ ،‬بـا خونـش بشـوید و بـا محبّـت‬ ‫سـخنی بیهـوده و ریاکارانـه اسـت‪.‬‬
‫بی‌ماننـدش نجـات دهـد‪ .‬بـا ایـن حـال بـرای‬ ‫آیـا فکـر می‌کنیـد تسـلیم شـدن کامـل بـه‬
‫انسـان‪ ،‬تسـلیم شـدن به عیسـی مشـکل است!‬ ‫مسـیح فـداکاری عظیمـی اسـت؟ بهتـر اسـت از‬
‫از شـنیدن آن شـرم دارم و از گفتن و نوشتن آن‬ ‫خـود بپرسـید‪ ،‬مسـیح بـه مـن چـه چیـزی داده‬
‫نیز شـرمگینم‪.‬‬ ‫اسـت؟ فرزنـد خـدا همـه چیـز را داد‪ .‬زندگـی‪،‬‬
‫خداونـد مـا را ملـزم نمـی کنـد تـا از هـر‬ ‫مح ّبـت‪ ،‬تحمـل درد و رنـج و همـه اینهـا را‬
‫چیـزی دسـت بکشـیم کـه بـه خیریـت از آنهـا‬ ‫بخاطـر رهایـی مـا متحمـل گردید‪ .‬چگونه اسـت‬
‫منتفع هسـتیم‪ .‬ای کاش همه کسـانی که مسـیح‬ ‫کـه مـا انسـان‌هایی که لیاقـت آن محبّـت عظیم‬
‫را بعنـوان نجـات دهنـده خـود برنگزیده‌انـد‪،‬‬ ‫را نداشـتیم‪ ،‬دلهایمـان را از او دریـغ می‌کنیـم‪.‬‬
‫درک کننـد کـه او مـی توانـد چیزهایـی بسـیار‬ ‫در تمامـی لحظـات زندگیمـان از بـرکات فیـض‬
‫بهتـر از آنچـه کـه خـود ایشـان در طلـب آن‬ ‫او بهره‌منـد می‌شـویم و بـه همیـن دلیـل نمـی‬
‫هسـتند‪ ،‬بـه آنـان ارزانی کند‪ .‬انسـان بـا ضدیت‬ ‫توانیـم عمـق جهالـت و تیره‌بختـی و مصیبتـی‬
‫فکـری و عملـی برعلیه اراده خداونـد‪ ،‬بزرگترین‬ ‫را کـه از آن نجـات یافته‌ایـم‪ ،‬درک کنیـم‪ .‬آیـا‬
‫ظلـم و بی‌عدالتـی را بـه جـان خویـش روا‬ ‫می‌توانیـم بـه او کـه گناهان‌مـان پهلـوی او را‬
‫مـی‌دارد‪ .‬شـادی واقعی در مسـیری کـه خداوند‬ ‫شـکافت‪ ،‬نظـر کـرده و بخواهیـم بـا محبّـت و‬
‫منـع کـرده اسـت‪ ،‬یافـت نمی‌شـود‪ .‬زیـرا خدایی‬ ‫فـداکاری او مخالفـت کنیم؟ بـا مطالعه زندگی‬
‫کـه بهتریـن نقشـه هـا را بـرای مخلوقـات خـود‬ ‫ِ‬
‫خداونـد جلال‪ ،‬آیـا بـاز هـم مجاز‬ ‫متواضعانـه‬
‫طراحـی کـرده‪ ،‬می‌دانـد کـه چـه چیـزی بـرای‬ ‫هسـتیم بخاطـر مشـکالت زندگـی و گرفتاری‌ها‬
‫انسـان بهتریـن اسـت‪ .‬مسـیر عصیـان‪ ،‬مسـیر‬ ‫لب به ِشـکوه و شـکایت بگشاییم؟ دل مغرور و‬
‫فالکـت و نابـودی اسـت‪.‬‬ ‫خودپسـند این‌گونـه می‌اندیشـد‪« :‬بـرای مقبـول‬
‫پذیرفتـن ایـن تفکـر کـه خداونـد از رنـج و‬ ‫شـدن در حضـور خداونـد چـه نیـازی بـه صبـر‬
‫انـدوه فرزنـدان خود خشـنود می‌گـردد‪ ،‬تفکری‬ ‫و فروتنـی می‌باشـد؟» توجـه شـما را بـه مسـیح‬
‫باطل و اشـتباه اسـت‪ .‬تمامی آسـمان و ملکوت‪،‬‬ ‫جلـب می‌کنـم‪ :‬او بـی گنـاه بـود‪ .‬فراتـر از هـر‬

‫‪29‬‬
‫افـراد بـه دلیـل عمـل نکردن بـه وعده‌هایشـان‪،‬‬ ‫بـه سـعادتمندی انسـان عالقمنـد اسـت‪ .‬پـدر‬
‫اعتمـاد بـه نفـس خـود را از دسـت داده و‬ ‫آسـمانی ما‪ ،‬درهای شـادی و سـعادت را به روی‬
‫احسـاس می‌کننـد کـه خداونـد آنهـا را نمـی‬ ‫مخلوقـات خـود نمی‌بنـدد‪ .‬مقـررات الهـی ما را‬
‫پذیـرد‪ .‬ایشـان نبایـد مأیـوس و دلسـرد شـوند‪.‬‬ ‫ملـزم می سـازد تـا از تمامـی اعمالی کـه موجب‬
‫آنچـه نیـاز دارنـد قـدرت واقعـی اراده اسـت و‬ ‫عـذاب و نـا امیـدی می‌شـوند‪ ،‬اجتنـاب کنیـم‪.‬‬
‫بایـد یـاد بگیرنـد کـه چگونـه فکـر خـود را بـکار‬ ‫همـان اعمالـی کـه درهـای سـعادت و ملکـوت‬
‫بیندازنـد‪ .‬قـدرت انتخـاب‪ ،‬تنهـا قدرتـی اسـت‬ ‫را بـر روی مـا می‌بنـدد‪ .‬منجـی ایـن جهـان‪،‬‬
‫کـه در زندگـی انسـان‪ ،‬عالی‌تریـن نقـش را بـرای‬ ‫انسـان‌ها را همانطـور که هسـتند‪ ،‬می‌پذیرد‪ ،‬با‬
‫هدایـت او بـه عهـده دارد‪.‬‬ ‫همـه خواسـته‌ها‪ ،‬نواقص و ضعف‌هایشـان‪ .‬او‬
‫خداونـد بـه انسـان قـدرت انتخـاب‬ ‫نـه تنها بـا خونـش گناهانمان را شسـته و رهایی‬
‫داده اسـت‪ .‬انتخـاب عمـل نیـز بـا ماسـت‪ .‬مـا‬ ‫مـا را تضمیـن می‌کنـد‪ ،‬بلکـه دلهـای مشـتاق و‬
‫نمی‌توانیـم بـا تکیه بر قـدرت خـود‪ ،‬دل‌هایمان‬ ‫آرزومنـدی را کـه یـوغ او را برگـردن گرفتـه و‬
‫را تغییـر داده و خداونـد را مح ّبـت نماییـم‪.‬‬ ‫بـار او را بـر دوش می‌کشـند‪ ،‬خشـنود خواهـد‬
‫ا ّمـا می‌توانیـم خدمـت کـردن بـه او را انتخـاب‬ ‫کـرد‪ .‬هـدف مسـیح اعطـای سلامتی و آرامـش‬
‫کنیـم و از او بخواهیـم کـه مـا را طبـق اراده‬ ‫بـه کسـانی اسـت کـه در جسـتجوی نـان حیات‪،‬‬
‫خـود رهبری کنـد‪ .‬آنگاه خداونـد در انتخاب راه‬ ‫بـه او ایمـان مـی آورنـد‪ .‬او مـا را ملزم مـی دارد‬
‫درسـت مـا را مـدد خواهد کرد و آن وقت اسـت‬ ‫کـه فقـط آن دسـته از وظایفـی را کـه مـا را بـه‬
‫کـه تمامـی سرشـت مـا تحت کنتـرل روح مسـیح‬ ‫اوج شـادی و برکـت رهنمـون مـی کننـد‪ ،‬انجام‬
‫قـرار می‌گیـرد و بـه واسـطه روح او هدایـت‬ ‫دهیـم‪ .‬برکتـی کـه هرگـز بـه واسـطه نـا اطاعتی‬
‫می‌شـود‪ .‬آنـگاه می‌توانیـم با عشـق ورزیـدن به‬ ‫از خداونـد حاصـل نمـی شـود‪ .‬حیـات و شـادی‬
‫خداونـد‪ ،‬افکارمـان را بـه شـباهت افـکار او در‬ ‫واقعـی در روح انسـان‪ ،‬زمانـی ایجـاد مـی شـود‬
‫آوریـم‪.‬‬ ‫کـه مسـیح بعنـوان امیـد پرشـکوه و جلال‪ ،‬در‬
‫اشـتیاق بـه نیکـی و پـاک بـودن ‪ ،‬اشـتیاق‬ ‫قلب انسـان سـاکن شـده باشـد‪.‬‬
‫درسـتی اسـت‪ ،‬ا ّمـا تنهـا خواسـتن کافی نیسـت‪.‬‬ ‫بسـیاری مـی پرسـند‪« :‬چگونـه مـی توانـم‬
‫داشـتن اشـتیاق بـه تنهایـی و بـه خـودی خـود‪،‬‬ ‫خـود را تسـلیم خداونـد کنـم؟»‪ .‬آنـان اشـتیاق‬
‫بـرای مـا سـودی نـدارد‪ .‬بسـیاری می‌خواهنـد‬ ‫دارنـد تـا خـود را بـه او بسـپارند‪ ،‬ا ّمـا اراده ای‬
‫مسـیحی باشـند‪ ،‬ا ّمـا نمی‌تواننـد تصمیـم‬ ‫ضعیـف داشـته و در اسـارت شـک و تردیـد‪،‬‬
‫قطعـی گرفتـه‪ ،‬بنابـر ایـن شکسـت خـورده و‬ ‫تحـت کنتـرل عـادات زندگـی گناه‌آلـود قـرار‬
‫چیـزی عایدشـان نمی‌شـود‪ .‬ایـن قبیل اشـخاص‬ ‫دارنـد‪ .‬وعده‌هایشـان ماننـد برجـی شـنی اسـت‬
‫نمی‌خواهنـد خـود را بـا تمامـی دل بـه خداونـد‬ ‫کـه بـا کوچکتریـن موجـی از بیـن مـی‌رود‪ .‬ایـن‬

‫‪30‬‬
‫کـه مافـوق تمامـی پادشـاهان و قدرتهاسـت‬ ‫تسـلیم کننـد‪ ،‬به همین دلیل مسـیحی بـودن را‬
‫متحـد خواهیـم کـرد‪ .‬خداونـد از اعلـی بـه مـا‬ ‫انتخـاب نمی‌کننـد‪ .‬با بـه کارگیری درسـت قدرت‬
‫آنچنـان ق ّوتـی خواهـد داد کـه بتوانیـم پایـدار‬ ‫انتخـاب و نیـروی اراده‪ ،‬می‌توانیـم زندگی خود‬
‫و اسـتوار بایسـتیم و تنهـا بـا تسـلیم کامـل بـه‬ ‫را کاملاً عـوض کنیـم‪ .‬وقتـی بـه خداونـد اجازه‬
‫اوسـت کـه می توانیم قـ ّوت یافتـه و زندگی تازه‬ ‫دهیـم افـکار مـا را هدایـت کنـد‪ ،‬آنوقت اسـت‬
‫داشـته باشـیم‪ ،‬زندگـی بـا ایمـان‪.‬‬ ‫کـه می‌توانیم در حضور او بایسـتیم‪ .‬با تسـلیم‬
‫کامـل اراده خـود بـه مسـیح‪ ،‬خـود را بـا قدرتـی‬

‫‪31‬‬
‫فصل ششم‬
‫ایامن و مقبولیت‬
‫یابیـد‪ .‬ا ّمـا خداونـد آن را بعنـوان یـک هدیـه‬ ‫اکنـون کـه وجدانتـان بـه وسـیله روح‬
‫رایـگان بـه شـما عطا می کنـد‪( .‬اشـعیا ‪ ۵۵‬آیه ‪.)۱‬‬ ‫القـدس برانگیخته شـده اسـت و تا انـدازه‌ای از‬
‫آن هدیـه رایـگان به شـما تعلـق دارد ولی منوط‬ ‫شـرارت گنـاه‪ ،‬از قـدرت آن و از کیفر و مصیبت‬
‫بـر اینکـه دسـتانتان را دراز کـرده و آنـرا محکـم‬ ‫حاصـل از آن آگاه شـده‌اید‪ ،‬می‌توانیـد با انزجار‬
‫بگیریـد‪ .‬خداونـد می‌فرمایـد‪« :‬اگر چـه لکه های‬ ‫بـه آن نـگاه کنیـد‪ .‬االن ایـن حـس را داریـد کـه‬
‫گناهانتان به سـرخی خون اسـت‪ ،‬امـا من آنها را‬ ‫گنـاه‪ ،‬شـما را از خداونـد جـدا کرده اسـت و در‬
‫مانند پشـم پاک میکنم و شـما را همچون برف‬ ‫اسـارت قـدرت اهریمـن قـرار داریـد‪ .‬هرچـه که‬
‫سـفید میسـازم‪( ».‬اشـعیا ‪ ۱‬آیه ‪.)۱۸‬‬ ‫بیشـتر سـعی می‌کنیـد از آن فـرار کنیـد‪ ،‬بیشـتر‬
‫«بـه شـما قلبـی تـازه خواهـم داد و روحی‬ ‫بـه ناتوانـی خویـش پـی می‌برید‪ .‬نیات شـما پلید‬
‫تـازه در بطن شـما قـرار خواهـم داد‪( ».‬حزقیال‬ ‫و دلهـای شـما ناپـاک اسـت‪ .‬متوجـه می‌شـوید‬
‫‪٣٦‬آیه ‪.)٢٦‬‬ ‫کـه زندگی شـما پـر از خودخواهی و گناه اسـت‪.‬‬
‫شما گناهانتان را اعتراف کرده‌اید‪ ،‬و‬ ‫آرزو می‌کنیـد تـا آمرزیـده ‪ ،‬تطهیر و رها شـوید‪.‬‬
‫رجاسات را از دل خود بیرون رانده‌اید‪ .‬تصمیم‬ ‫بـرای هماهنگـی بـا خدا و نائل شـدن بـه آن چه‬
‫گرفته‌اید خودتان را به خداوند بسپارید‪ .‬اکنون‬ ‫کاری می‌توانیـد انجـام دهیـد؟‬
‫به حضور او بروید و بخواهید تا گناهانتان را‬ ‫آن چیـزی کـه شـما بـه آن نیازمندیـد‪،‬‬
‫تطهیر نموده و دلی تازه به شما ارزانی دارد‪ .‬پس‬ ‫آرامـش خاطـر اسـت — آمرزش ملکوتـی ‪ ،‬صلح‬
‫از آن باور داشته باشید که او این کار را انجام‬ ‫و محبـت و صفـای باطنـی‪ .‬بـا پـول نمی‌توانیـد‬
‫می‌دهد‪ ،‬زیرا این وعده اوست‪ .‬این درسی است‬ ‫آنهـا را ابتیـاع کنید‪ .‬عقـل و خـرد نمی‌تواند آن را‬
‫که مسیح هنگامی که در این جهان بود آنرا‬ ‫اسـتحصال کنـد‪ .‬حکمـت نمی‌تواند آن را کسـب‬
‫تعلیم داد‪ ،‬آن هدیه‌ای که خدا وعده آنرا بما‬ ‫کنـد‪ ،‬شـما هرگـز نمی‌توانید امیـدوار باشـید که‬
‫داد‪ .‬باید ایمان داشته باشیم که آنرا دریافت‬ ‫بـا تالش‌هـای خویـش‪ ،‬به تسـکین باطنی دسـت‬
‫‪32‬‬
‫برخاسـت‪ .‬او اراده کـرد کـه راه بـرود و راه رفت‪.‬‬ ‫می‌کنیم و به ما تعلق دارد‪ .‬مسیح‪ ،‬مردمی را‬
‫او طبـق کالم مسـیح عمـل کـرد و خـدا بـه او‬ ‫که به قدرت او ایمان داشتند‪ ،‬از امراضشان‬
‫قـدرت داد و کاملاً سلامتی را بـاز یافـت‪.‬‬ ‫شفا می‌داد‪ .‬او ایشان را در باره چیزهای که‬
‫بـه گونـه‌ای مشـابه‪ ،‬شـما یـک گناهـکار‬ ‫می‌توانستند ببینند‪ ،‬یاری می‌کرد و به این نحو‬
‫هسـتید و نمی‌توانیـد کفـاره گناهـان گذشـته را‬ ‫به ایشان الهام می‌بخشید تا در باره اموری که‬
‫بپردازیـد‪ .‬شـما نمی‌توانیـد دل خـود را تغییـر‬ ‫نمی‌توانستند ببینند‪ ،‬به او اعتماد داشته باشند‬
‫دهیـد و خـود را پـاک و مقـدس سـازید‪ .‬ا ّمـا‬ ‫و ایشان را هدایت می‌کرد تا به قدرت او در‬
‫خـدا بـه شـما وعـده می‌دهد تا همـه اینهـا را به‬ ‫آمرزش گناهان ایمان بیاورند‪ .‬او این موضوع‬
‫واسـطه مسـیح برای شـما انجام دهد‪ .‬شـما این‬ ‫را در شفای مرد مفلوج به صراحت بیان کرد‪‌:‬‬
‫وعـده را بـاور می‌کنیـد‪ .‬بـه گناهانتـان اعتـراف‬ ‫«تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش‬
‫کـرده و خودتـان را بـه خـدا تقدیـم می‌کنیـد و‬ ‫گناهان را دارد»‪ .‬سپس به مرد مفلوج گفت‪:‬‬
‫تصمیـم می‌گیریـد تـا او را عبادت کنید‪ .‬درسـت‬ ‫«برخیز‪ ،‬بستر خود را برگیر و به خانه برو‪».‬‬
‫بـه همـان یقیـن و اطمینانـی کـه چنیـن میکنید‪،‬‬ ‫(انجیل متی ‪ ۹‬آیه ‪ .)۶‬یوحنا یکی از شاگردان‬
‫خـدا کالم خویـش را بـرای شـما محقـق خواهد‬ ‫مسیح با یادآوری معجزات او می‌گوید‪« :‬اینها‬
‫سـاخت‪ .‬اگـر وعـده او را بـاور کنیـد‪ ،‬ایمـان‬ ‫نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان‬
‫داشـته باشـید کـه آمرزیـده و تطهیـر شـده ایـد‪.‬‬ ‫مسیح‪ ،‬پسر خداست و تا با این ایمان در نام‬
‫خـدا حقیقت را در دسـترس شـما قـرار می‌دهد‬ ‫او حیات داشته باشید‪( ».‬انجیل یوحنا‪ ٢٠‬آیه ‪.)٣١‬‬
‫و شـفا می‌یابیـد‪ .‬درسـت همانطور که مسـیح به‬ ‫از روایـت سـاده کتـاب مقـدس در مـورد‬
‫مـرد مفلـوج قـدرت بخشـید تـا راه بـرود‪ ،‬زمانی‬ ‫چگونگـی شـفای مـرد مریـض توسـط مسـیح‪،‬‬
‫کـه ایمـان آورد کـه شـفا یافتـه اسـت‪ .‬ایـن چنین‬ ‫می‌توانیـم مطالبـی را در ارتبـاط بـا نحـوه‬
‫اسـت اگـر ایمان داشـته باشـید‪.‬‬ ‫بخشـیده شـدن گناهـان بـه واسـطه ایمـان بـه‬
‫منتظـر نباشـید تـا احسـاس کنید کـه کامالً‬ ‫او یـاد بگیریـم‪ .‬ابتـدا به سرگذشـت مـرد مفلوج‬
‫شـفا یافته‌ایـد‪ ،‬بلکـه بگوییـد‪« :‬من ایمـان دارم‬ ‫در بیـت صیـدا نـگاه کنیـم‪ .‬او مـردی مریـض‬
‫کـه شـفا یافتـه‌ام‪ .‬نـه بـه دلیـل اینکـه احسـاس‬ ‫و ناتـوان بـود کـه مـدت سـی و هشـت سـال‬
‫می‌کنـم‪ ،‬بلکـه خـدا وعـده داده اسـت»‪.‬‬ ‫نتوانسـته بـود بـر پاهـای خود بایسـتد‪ .‬تـا اینکه‬
‫عیسـی می‌گویـد‪« ،‬هـر آنچـه در دعـا‬ ‫عیسـی بـه او فرمـان داد‪« ،‬برخیز‪ ،‬بسـتر خود را‬
‫درخواسـت کنیـد‪ ،‬ایمـان داشـته باشـید کـه آن‬ ‫بگیـر و راه بـرو»‪ .‬مرد مریض ممکـن بود بگوید‪:‬‬
‫را یافته‌ایـد و از آن شـما خواهـد بـود‪( ».‬انجیـل‬ ‫«خداونـدا‪ ،‬اگـر مـرا شـفا دهـی‪ ،‬از تـو اطاعـت‬
‫مرقـس ‪ ١١‬آیـه ‪ .)٢٤‬بـرای انجـام ایـن وعـده‪،‬‬ ‫خواهـم کـرد»‪ .‬ا ّما او سـخن مسـیح را بـاور کرد‬
‫شـرطی وجـود دارد‪ .‬اینکـه مطابق با خواسـت و‬ ‫و ایمـان آورد کـه سـالم شـده اسـت و بالفاصله‬

‫‪33‬‬
‫بـه واسـطه ایمان بـه او‪ ،‬فرزند وی شـده‌اید‪ ،‬به‬ ‫اراده خداونـد دعـا‌کنیم‪ .‬ا ّما این اراده خداسـت‬
‫همـان ترتیـب بایـد در او سـلوک نمائیـد‪ .‬پولس‬ ‫کـه مـا را از گنـاه پـاک میسـازد تا ما را بـه عنوان‬
‫رسـول می‌گویـد‪« ،‬پـس همانگونـه کـه عیسـای‬ ‫فرزندانـش برگزینـد و بـه مـا توانایـی بخشـد تـا‬
‫مسـیح را بـه عنـوان خداوند پذیرفته ایـد‪ ،‬در او‬ ‫زندگـی پـاک و مقدسـی داشـته باشـیم‪ .‬بنابراین‬
‫سـلوک کنیـد»‪( .‬کولسـیان ‪ ٢‬آیـه ‪.)٦‬‬ ‫می‌توانیـم بـرای ایـن بـرکات دعـا کنیـم و ایمان‬
‫برخـی تصـور می‌کننـد کـه قبـل از اینکـه‬ ‫داشـته باشـیم کـه آنهـا را دریافـت کرده‌ایـم و‬
‫بتواننـد بـرکات او را بطلبنـد بایـد تحـت آزمـون‬ ‫خـدا را بـرای دریافـت ایـن بـرکات شـکر کنیـم‪.‬‬
‫قـرار گرفتـه و بایـد بـه خداونـد اثبـات کننـد که‬ ‫ایـن امتیـاز ماسـت کـه بـه حضـور عیسـی رفتـه‬
‫اصلاح شـده‌اند‪ .‬در حالـی کـه آنهـا می‌تواننـد‬ ‫و تطهیـر گردیـده و بـدون حـس شـرم‪ ،‬احکام‬
‫همیـن حاال برکـت خداوند را مطالبـه کنند‪ .‬آنان‬ ‫خداونـد را رعایـت کنیـم‪ « .‬بنابرایـن چـون بـه‬
‫بایـد فیـض او و روح مسـیح را داشـته باشـند‬ ‫عیسـی مسـیح تعلـق داریـم هیـچ محکومیت و‬
‫تـا ضعف‌هـای ایشـان علاج گـردد‪ .‬در غیـر ایـن‬ ‫مجازاتـی در انتظـار مـا نیسـت‪( ».‬رومیـان ‪ ۸‬آیه‬
‫صـورت نمی‌تواننـد در مقابـل شـریر مقاومـت‬ ‫‪.)١‬‬
‫کننـد‪ .‬عیسـی دوسـت دارد کـه مـا بـه همـان‬ ‫از حـاال بـه بعد‪ ،‬شـما از آن خود نیسـتید‪،‬‬
‫صورتـی کـه هسـتیم‪ ،‬یعنـی گناهـکار‪ ،‬ناتوان و‬ ‫بلکـه بـه بهایـی خریـده شـده‌اید‪« .‬بـا چیزهـای‬
‫نیازمنـد‪ ،‬بـه سـوی او برویـم‪ .‬مـا می‌توانیـم بـا‬ ‫فانـی چـون سـیم و زر بازخرید نشـده‌اید‪ ،‬بلکه‬
‫همـه ضعف‌هـا‪ ،‬جهالـت و گناهـکار بودنمـان‬ ‫بـه خـون گرانبهـای مسـیح‪ ،‬آن بـره بی‌عیـب و‬
‫آمـده و به پـای او افتاده و توبه کنیم‪ .‬این فیض‬ ‫بی‌نقـص‪( ».‬اول پطـرس بـاب ‪ ١‬آیـات ‪١۸‬و ‪ .)١۹‬به‬
‫و رحمـت اوسـت کـه مـا را در میـان دسـت‌های‬ ‫واسـطه ایـن ایمـان سـاده بـه خـدا‪ ،‬روح‌القدس‬
‫پـر از محبـت خـود قـرار داده و زخم‌هـای ما را‬ ‫حیـات تـازه‌ای را در دل شـما پدید آورده اسـت‪.‬‬
‫شـفا مـی بخشـد و دل‌هـای مـا را از هـر گونـه‬ ‫از ایـن پـس‪ ،‬شـما ماننـد کودکـی هسـتید که در‬
‫پلیـدی پـاک می‌کنـد‪.‬‬ ‫خانـواده الهـی تولـد یافته‌ایـد و خداوند شـما را‬
‫در اینجاست که هزاران نفر احساس‬ ‫همچـون پسـر یگانـه‌اش دوسـت دارد‪.‬‬
‫شکست نموده و سرخورده میشوند‪ .‬آنان‬ ‫اکنـون کـه خـود را بـه مسـیح سـپرده‌اید‪،‬‬
‫باور ندارند که مسیح ایشان را به طور خاص‬ ‫بـه راه گذشـته بـاز نگردیـد‪ ،‬خـود را از او دور‬
‫و شخصاً آمرزیده است‪ .‬چنین افرادی‪ ،‬به‬ ‫مسـازید‪ ،‬بلکـه هـر روز بگوییـد‪« :‬مـن از آن‬
‫خداوند و کالم او اعتماد و توکل ندارند‪ .‬امتیاز‬ ‫مسـیح هسـتم‪ ،‬مـن خـود را بـه او سـپرده‌ام‪».‬‬
‫ویژه همه آنانی که شرایط خداوند را اجابت می‬ ‫و از او بخواهیـد تـا روح خویـش را بـه شـما‬
‫کنند‪ ،‬این است که بدانند‪ ،‬بخشش رایگان خدا‬ ‫عطـا کنـد و شـما را بـا فیضـش محافظـت کنـد‪.‬‬
‫به همه گناهان تعمیم داده شده است‪ .‬این‬ ‫اکنـون کـه خودتـان را بـه خداونـد سـپرده‌اید و‬

‫‪34‬‬
‫(اشعیاء ‪ ۵۵‬آیه ‪ ٧‬و ‪ ٤٤‬آیه ‪.)٢٢‬‬ ‫تردید که وعده های خداوند برای شما نیست‬
‫خداونـد می‌گویـد‪« :‬مـن از مـرگ آن کـس‬ ‫را از ذهن خود دور کنید‪ .‬وعده‌های او برای‬
‫ی شـوم‪ .‬پس بازگشـت‬ ‫کـه می‌میـرد‪ ،‬مسـرور نم ‌‬ ‫همه گناهکاران توبه کار است‪ .‬قوت و فیض‬
‫نمـوده‪ ،‬زنـده مانیـد‪( ».‬حزقیـال ‪١۸‬آیـه ‪.)٣٢‬‬ ‫از جانب مسیح فراهم شده است تا به وسیله‬
‫شـیطان همـواره آمـاده اسـت تـا وعـده هـای‬ ‫فرشتگان خدمتگزار به همه مومنین اعطا شود‪.‬‬
‫متبـارک خداونـد را از دلهـای مومنیـن بربایـد‪.‬‬ ‫هیچ‌کس آنقدر گناهکار نیست که نتواند قوت‪،‬‬
‫او اشـتیاق دارد تـا هـر بارقـه امیـد و هـر پرتوی‬ ‫پاکی و عدالت در مسیح را که برای گناهکاران‬
‫از نـور حقیقـت را از روح و جـان مومـن بـه‬ ‫انسان ُمرد‪ ،‬دریافت نکند‪ .‬او آماده است تا‬
‫تـاراج ببـرد‪ .‬ا ّمـا نباید بـه او اجازه چنیـن کاری را‬ ‫جامه‌های آلوده به گناه را از تن آنان بیرون‬
‫بدهیـد‪ .‬به سـخنان شـیطان گـوش ندهید‪ ،‬بلکه‬ ‫آورده و جامه‌های پاک و سفید عدالت را بر تن‬
‫بـه او بگوییـد‪« ،‬عیسـی ُمـرد تـا من حیـات یابم‪.‬‬ ‫ایشان بپوشاند‪ .‬او آنان را به سوی زندگی فرا‬
‫او مـرا دوسـت دارد و نمـی خواهـد کـه هلاک‬ ‫می‌خواند‪ ،‬نه بسوی مرگ و نیستی‪.‬‬
‫گـردم‪ .‬مـن پـدری دلسـوز و آسـمانی دارم‪ ،‬و‬ ‫رفتار خداوند با ما‪ ،‬مانند رفتار انسان‌های‬
‫هـر چنـد از محبـت او سـوء اسـتفاده کـردم‪،‬‬ ‫فانی با یکدیگر نیست‪ .‬افکار او‪ ،‬اندیشه های‬
‫برخواهـم خاسـت و بـه حضور پـدر رفته و می‬ ‫رحمت‪ ،‬محبت و دلسوزی مشفقانه است‪ .‬او‬
‫گویـم‪« :‬مـن برعلیه آسـمان و در حضور تو گناه‬ ‫می‌گوید‪« ،‬ای گناهکاران از کارها و فکرهای‬
‫کردم و بیشـتر از این‪ ،‬شایسـته نیسـتم تا فرزند‬ ‫فاسد خود دست بکشید و بسوی خداوند‬
‫تـو خوانـده شـوم‪ ،‬بـا مـن نیـز همچـون یکی از‬ ‫بازگشت کنید زیرا او بسیار بخشنده است و بر‬
‫خادمیـن اجیـر شـده‌ات رفتـار کن‪َ ».‬مثَل عیسـی‬ ‫شما رحم خواهد کرد‪ « ».‬گناهانت را محو کرده‬
‫در انجیـل لوقـا بـاب ‪١۵‬در باره پسـر گمشـده به‬ ‫ام ‪ ...‬بازگرد زیرا بهای آزادی تو را پرداخته ام»‬

‫‪35‬‬
‫او از گنـاه بیـزار اسـت‪ ،‬ا ّمـا گناهـکار را دوسـت‬ ‫شـما نشـان می دهدکه او‪ ،‬یعنی پسـر گناهکار‪،‬‬
‫دارد‪ ،‬او خـود را در شـخص مسـیح فـدا کـرد‬ ‫چگونـه بخشـیده خواهـد شـد‪« .‬ا ّمـا هنـوز دور‬
‫تـا همـه آنانـی را کـه بـه او ایمـان آورنـد‪ ،‬هالک‬ ‫بـود کـه پـدرش او را دیـده‪ ،‬دل بر وی بسـوزاند‬
‫نگردنـد‪ ،‬بلکـه در ملکـوت پـر جاللـش حیـات‬ ‫و شـتابان به سـویش دویده‪ ،‬در آغوشـش کشید‬
‫جـاودان یابنـد‪ .‬چـه زبانـی قـوی تـر یـا مالیـم‬ ‫و غـرق بوسـه‌اش کرد»‪(.‬لوقـا ‪١۵‬آیـه ‪١۸‬تـا ‪.)٢٠‬‬
‫تـر از ایـن بـرای ابـراز محبـت او نسـبت بـه مـا‬ ‫ایـن َمثَـل‪ ،‬هرچنـد دل انگیـز و اثرگـذار‬
‫می‌توانسـت بـکار گرفتـه شـود؟ او می‌فرمایـد‪:‬‬ ‫اسـت‪ ،‬ا ّمـا از بیـان محبـت و شـفقت بیکـران‬
‫«آیـا زن ‪ ،‬بچـه شـیرخواره خـود را فرامـوش‬ ‫پـدر آسـمانی قاصـر اسـت‪ .‬خداونـد از زبـان‬
‫کـرده‪ ،‬بـر پسـر َر ِحـم خویـش تر ّحـم ننمایـد؟‬ ‫نبـی خویـش مـی فرمایـد‪« :‬مـن بـا محبـت ازلی‬
‫اینـان فرامـوش می‌کننـد‪ ،‬ا ّما من تـو را فراموش‬ ‫تـو را دوسـت داشـتم‪ .‬از ایـن جهـت تـو را بـه‬
‫نخواهـم کـرد‪( ».‬اشـعیاء ‪ ٤۹‬آیـه ‪.)۵‬‬ ‫رحمـت جـذب نمـودم‪( ».‬ارمیـا ‪ ٣۱‬آیـه ‪ .)٣‬در‬
‫هان! بنگرید‪ ،‬ای کسانی که ُمردّد و متزلزل‬ ‫تمـام مدتـی کـه پسـر گناهـکار از خانـه پـدری‬
‫هستید‪ .‬زیرا عیسی زنده است تا برای شما‬ ‫دور بـوده و در حـال تلـف کـردن دارایی خویش‬
‫شفاعت کند‪ .‬خدا را بخاطر اهدای پسر عزیزش‬ ‫در سـرزمینی بیگانـه بـود‪ ،‬قلـب مهربـان پدر در‬
‫شکر و سپاس گویید و بدانید که مرگ او از برای‬ ‫حسـرت دیـدار او بـود‪ .‬شـوق وصـال در جان و‬
‫گناهکاران‪ ،‬بیهوده نبود‪ .‬روح خداوند‪ ،‬امروز‬ ‫روح بـرای بازگشـت به خدا‪ ،‬چیزی جز خواسـته‬
‫شما را دعوت می‌کند‪ .‬با تمامی دل به نزد عیسی‬ ‫مشـفقانه روح‌القـدس نیسـت کـه بـا اصـرار و‬
‫بیایید و برکات او را دریافت کنید‪.‬‬ ‫التمـاس‪ ،‬گمشـده را به سـوی قلب پـر از محبت‬
‫همچنان که وعده‌های خداوند را می‌خوانید‪،‬‬ ‫پـدر می‌کشـاند‪.‬‬
‫به یاد داشته باشید که آنها ابراز مح ّبت و ترحم‬ ‫بـا وجـود ایـن همـه وعـده هـای عالـی و‬
‫غیر قابل وصفی هستند‪ .‬قلب بزرگوار خداوند با‬ ‫ارزشـمند در کتـاب مقدس‪ ،‬آیا هنـوز هم جایی‬
‫شفقتی بی‌پایان به سوی گناهکاران رغبت دارد‪.‬‬ ‫بـرای شـک و تردیـد باقـی می‌مانـد؟ آیـا بـر ایـن‬
‫«در او‪ ،‬ما به واسطه خون وی باز خرید شده‬ ‫باوریـد که وقتی فـرد گناهکار‪ ،‬آرزوی بازگشـت‬
‫ایم‪( ».‬افسسیان ‪ ۱‬آیه ‪.)٧‬‬ ‫کـرده و خواهـان تـرک گناهانش شـود‪ ،‬خداوند‬
‫بلـه‪ ،‬بـاور داشـته باشـید که خداونـد‪ ،‬تنها‬ ‫بـا سـخت‌گیری از آمـدن او و افتادنـش بـر پـای‬
‫یـاور شماسـت‪ .‬او خواسـتار بازسـازی زندگـی‬ ‫رحمـت بیکـران خویـش‪ ،‬جلوگیـری کـرده و از‬
‫شماسـت تـا ماننـد وی زندگـی کاملـی داشـته‬ ‫توبـه او ممانعـت مـی کنـد؟ از چنیـن اندیشـه‬
‫باشـید‪ .‬همچنانکـه با اعتـراف به گناهـان و توبه‬ ‫ای دوری کنیـد! چـرا کـه هیـچ چیـز بـه انـدازه‬
‫بـه او نزدیـک می‌شـوید‪ ،‬او نیـز بـا رحمـت و‬ ‫برخـورداری از چنیـن درکـی نسـبت بـه پـدر‬
‫آمـرزش بـه شـما نزدیـک خواهـد شـد‪.‬‬ ‫آسـمانی‪ ،‬بـه روح شـما آسـیب نخواهـد رسـاند؛‬

‫‪36‬‬
‫فصل هفتم‬
‫مریدی‬
‫آزمون ُ‬
‫آشـکار اسـت‪ .‬اگـر دل به واسـطه روح خـدا تازه‬ ‫« کسـی کـه از آن مسـیح میگـردد تبدیـل‬
‫شـده باشـد‪ ،‬زندگـی و رفتـار شـخص نسـبت به‬ ‫بـه شـخص جدیـدی میشـود‪ .‬او دیگر آن انسـان‬
‫آن شـهادت خواهـد داد‪ .‬هرچند کـه برای تغییر‬ ‫قبلـی نیسـت او زندگـی کاملاً تـازه ای را آغـاز‬
‫دل هایمـان نمی‌توانیـم کاری انجـام دهیم و یا‬ ‫کـرده اسـت‪( »..‬دوم قرنتیـان ‪ ۵‬آیـه ‪.)۱٧‬‬
‫بـا خداونـد هماهنـگ شـویم‪ ،‬هرچند کـه نباید‬ ‫یـک فرد ممکن اسـت نتواند زمـان و مکان‬
‫بـه هیـچ وجـه به خودمـان و یـا اعمـال خوبمان‬ ‫دقیـق و یـا کلیه حـوادث مربوط بـه نحوه تغییر‬
‫ی مـا نشـان خواهـد‬ ‫اعتمـاد کنیـم‪ ،‬شـیوه زندگـ ‌‬ ‫کـردن و ایمـان آوردن خـود را توضیـح دهـد‪.‬‬
‫داد کـه فیـض خـدا در درون مـا در حـال سـاکن‬ ‫ا ّمـا اینهـا دلیلـی برتغییـر نکـردن فـرد نیسـت‪.‬‬
‫شـدن اسـت‪ .‬تغییـری در شـخصیت‪ ،‬در عادات‬ ‫مسـیح بـه نیقودیمـوس گفـت‪« ،‬بـاد هـر کجـا‬
‫و انگیـزه هـا دیـده خواهـد شـد‪ .‬شـخصیت و‬ ‫کـه بخواهـد مـی‌وزد‪ .‬صـدای آن را مـی شـنوی‪،‬‬
‫عـادات و نـوع زندگـی مـا تغییـر خواهـد کـرد‪.‬‬ ‫ا ّمـا نمی‌دانـی از کجـا می‌آیـد و بـه کجـا مـی‌رود‪.‬‬
‫تفـاوت بیـن آنچـه کـه قبلاً بـوده ایـم و آنچـه‬ ‫چنیـن اسـت هرکـس نیـز کـه از روح زاده‬
‫کـه االن هسـتیم‪ ،‬بـارز و آشـکار خواهـد بـود‪.‬‬ ‫می‌شـود‪( ».‬یوحنـا ‪ ٣‬آیـه ‪ .)۸‬درسـت هماننـد‬
‫دیگـران متوجـه تغییـر و تحوالت خواهند شـد‪.‬‬ ‫بـاد کـه غیـر قابـل رویـت اسـت‪ ،‬ا ّمـا اثـرات آن‬
‫اصلاح ظاهـری رفتـار و سـلوک بـدون‬ ‫به روشـنی دیده و احسـاس می شـود‪ ،‬همچنین‬
‫قـدرت تبدیل کننده مسـیح ممکن اسـت صحت‬ ‫اسـت روح‌القـدس کـه در دلهـای آدمیـان عمـل‬
‫داشـته باشـد‪ .‬عشـق بـه تحـت تأثیـر قـرار دادن‬ ‫می‌کنـد‪ .‬آن نیـروی حیات‌بخـش کـه چشـم‬
‫و اشـتیاق بـرای محترم شـمرده شـدن از سـوی‬ ‫هیـچ انسـانی نمی‌توانـد ببینـد‪ ،‬حیاتـی تـازه در‬
‫دیگـران ممکـن اسـت یـک زندگـی بـه ظاهـر‬ ‫دل پدیـد مـی‌آورد و مخلوقـی تـازه بـه شـباهت‬
‫مرتـب و سـامان یافتـه را به دنبال داشـته باشـد‪.‬‬ ‫خداونـد می‌آفرینـد‪ .‬در حالـی کـه کار روح‬
‫احتـرام یـا عـزت نفـس‪ ،‬ممکـن اسـت موجـب‬ ‫القـدس‪ ،‬آرام و نامحسـوس اسـت‪ ،‬اثـرات آن‬
‫‪37‬‬
‫و فروتنـی‪ ،‬بیهودگـی و تندخویـی بـه جدیّـت و‬ ‫شـود تـا از تظاهـر بـه گنـاه و شـرارت اجتنـاب‬
‫آرامـش‪ ،‬مسـتی به هشـیاری و بی‌بنـد و باری به‬ ‫کنیـم‪ .‬یـک فـرد خودخـواه نیـز ممکـن اسـت‬
‫پاکـی تبدیـل شـده اسـت‪ .‬آداب و رسـوم باطـل‬ ‫اعمـال سـخاوتمندانه انجـام دهـد‪ .‬بنابرایـن‪،‬‬
‫این جهان‪ ،‬کنار گذاشـته شـده اسـت‪ .‬مسیحیان‬ ‫چگونـه خواهیـم فهمیـد کـه از چـه کسـی‬
‫در جسـتجوی «آرایندگـی ظاهـری» نخواهنـد‬ ‫جانبـداری مـی کنیـم؟‬
‫بـود‪ ،‬بلکـه «باطـن و سـیرت زیبـا را که نـزد خدا‬ ‫قلـب مـا متعلـق بـه کیسـت؟ به چه کسـی‬
‫ارزشـمند اسـت » جسـتجو خواهنـد کـرد‪( .‬اول‬ ‫مـی اندیشـیم؟ بـا چـه کسـی دوسـت داریـم‬
‫پطـرس ‪ ٣‬آیـات ‪ ٣‬و ‪.)٤‬‬ ‫گفتگـو کنیـم؟ بهترین انرژی و عواطف پرشـور‬
‫هیـچ نشـانه‌ای بـرای توبه خالصانـه وجود‬ ‫خـود را بـرای چه کسـی میگذاریـم؟ اگر متعلق‬
‫نخواهـد داشـت‪ ،‬مگـر اینکـه منجـر بـه اصلاح‬ ‫بـه مسـیح هسـتیم‪ ،‬افـکار مـا بایـد متعلـق به‬
‫شـخص گـردد‪ .‬اگـر شـخص گناهـکار‪ ،‬پیمـان‬ ‫او باشـد و نیکـو تریـن اندیشـه هـای مـا از او‬
‫خویـش را تجدیـد کنـد‪ ،‬آنچـه را کـه بـه سـرقت‬ ‫و از آن او خواهـد بـود‪ .‬هـر آنچـه داریـم و‬
‫بـرده بود‪ ،‬بـاز گرداند‪ ،‬اگر بـه گناهانش اعتراف‬ ‫هسـتیم‪ ،‬وقـف اوسـت‪ .‬در آرزوی شـبیه شـدن‬
‫کنـد و خـدا و همنوعانـش را محبـت کنـد‪ ،‬مـی‬ ‫بـه او‪ ،‬استنشـاق رایحـه دل انگیـز روح او و‬
‫توانـد اطمینـان داشـته باشـد کـه از مـرگ بـه‬ ‫انجـام اراده او و خشـنود کـردن او در همـه‬
‫حیـات عبـور کـرده اسـت‪.‬‬ ‫امـور خواهیـم بـود‪.‬‬
‫هنگامی که هماننـد افراد گمراه و گناهکار‬ ‫آنانـی کـه در مسـیح عیسـی بـه مخلوقاتـی‬
‫بـه حضـور عیسـی آمـده و از فیـض آمرزنـده او‬ ‫تـازه تبدیـل می‌گردنـد‪ ،‬ثمـرات روح‌القـدس را‬
‫بهره‌مند می‌شـویم‪ ،‬چشـمه محبـت در دل‌های‬ ‫بـه بـار خواهنـد آورد‪ .‬ثمراتـی نظیـر «محبـت‪،‬‬
‫مـا فـوران میکنـد‪ .‬تمام بارها سـبک می‌شـوند‪،‬‬ ‫شـادی‪ ،‬صبـر‪ ،‬مهربانـی‪ ،‬نیکویـی‪ ،‬وفـاداری‪،‬‬
‫چرا که یوغ مسـیح راحت و بار او سـبک اسـت‪.‬‬ ‫فروتنـی و خویشـتن داری‪( ».‬غالطیان ‪ ۵‬آیه ‪٢٢‬و‬
‫انجـام وظایـف باعث شـادی می گـردد و ایثار و‬ ‫‪ .)٢٣‬آنـان‪ ،‬هرگـز مطابق بـا امیال گذشـته رفتار‬
‫از خـود گذشـتگی موجـب خشـنودی و رضایـت‬ ‫نخواهنـد کـرد‪ ،‬بلکـه بـا ایمـان بـه پسـر خـدا‪،‬‬
‫خاطـر مـی گـردد‪ .‬مسـیری کـه در گذشـته از‬ ‫از او پیـروی خواهنـد نمـود‪ .‬آنـان ذات او را‬
‫تاریکـی و ظلمـت پوشـیده شـده بود‪ ،‬اکنـون با‬ ‫منعکـس خواهنـد کـرد و روح و جـان خویش را‬
‫انـوار تابنـاک خورشـید عدالـت روشـن گردیـده‬ ‫تطهیـر خواهنـد سـاخت‪ ،‬همچنان‌کـه او مطهر‬
‫است‪.‬‬ ‫اسـت‪ .‬آنـان چیزهایـی را کـه در گذشـته از آن‬
‫جمـال ذات مسـیح در پیـروان او نیـز‬ ‫نفـرت داشـتند‪ ،‬اکنون دوسـت دارند و بالعکس‬
‫مشـهود خواهد بود‪ .‬او از بجـا آوردن اراده خدا‬ ‫چیزهایـی را که قبالً دوسـت داشـته انـد‪ ،‬اکنون‬
‫مسـرور می‌شـود‪ .‬محبـت بـه خداونـد و شـور و‬ ‫از آن بیزارنـد‪ .‬تک ّبر و خـود بزرگ‌بینی به تواضع‬

‫‪38‬‬
‫هـر کاری کـه انسـان بـدون مسـیح انجـام مـی‬ ‫حـرارت بـرای جلال او‪ ،‬قـدرت هدایـت کننـده‬
‫دهـد‪ ،‬آلـوده بـه خودخواهی و گناه اسـت‪ .‬تنها‬ ‫ای در زندگـی منجـی ما داشـت‪ .‬ایـن محبت بود‬
‫ایمـان به فیض مسـیح اسـت کـه می‌توانـد ما را‬ ‫کـه همـه اعمـال وی را محبانـه و زیبا کـرده بود‪.‬‬
‫پـاک و مقـدس سـازد‪.‬‬ ‫محبـت از سـوی خداسـت‪ .‬دلـی کـه وقـف خـدا‬
‫اشـتباه دوم‪ ،‬در مقابـل خطـای اول و‬ ‫نشـده باشـد نمی‌تواند سرچشـمه و پدیدآورنده‬
‫بـه انـدازه آن خطرنـاک می‌باشـد‪ ،‬و ایـن اسـت‬ ‫محبـت باشـد‪ .‬محبـت در قلبـی یافـت می‌شـود‬
‫کـه فکـر کنیـم کـه ایمـان به مسـیح انسـان را از‬ ‫کـه فقـط عیسـی سـلطان آن باشـد‪« .‬مـا محبت‬
‫رعایـت احـکام خدا معـاف میـدارد و اینکه تنها‬ ‫می‌کنیـم‪ ،‬زیـرا او نخسـت مـا را محبـت کـرد‪».‬‬
‫با ایمان شـریک فیض مسـیح میشـویم و اعمال‬ ‫(اول یوحنـا ‪ ٤‬آیـه ‪ .)۱۹‬در دلـی کـه بـه واسـطه‬
‫مـا ربطـی بـه رسـتگاری ما نـدارد‪.‬‬ ‫فیـض الهـی تـازه شـده باشـد‪ ،‬محبـت پایـه و‬
‫بایـد توجـه داشـته باشـید کـه در اینجـا‬ ‫اسـاس رفتـار و کـردار اسـت‪ .‬چنیـن محبتـی‪،‬‬
‫منظـور از اطاعـت‪ ،‬بـه جـا آوردن یـک سلسـله‬ ‫شـخصیت را اصلاح‪ ،‬انگیزه‌هـا و تمایلات‬
‫اعمـال ظاهـری محـض و تشـریفاتی نیسـت‪،‬‬ ‫راکنتـرل و کینـه و دشـمنی را مهـار می‌کنـد و‬
‫بلکـه عبادت و خدمتی اسـت کـه از روی محبت‬ ‫عاطفـه را افـزون میکنـد‪ .‬ایـن گونه محبـت‪ ،‬اگر‬
‫انجـام مـی شـود‪ .‬احـکام و شـریعت خداونـد‪،‬‬ ‫در دل پرورانده شـود‪ ،‬شیرینی و حالوت زندگی‬
‫تجسـم محبـت عظیـم اوسـت‬ ‫مظهـر ذات و ّ‬ ‫را باعـث میشـود کـه بواسـطه آن مـی توانیـم‬
‫و بدیـن جهـت‪ ،‬پایـه و اسـاس ملکـوت او در‬ ‫تأثیـر مطلوبـی بـر اطرافیـان خـود بگذاریـم‪.‬‬
‫آسـمان و بـر زمیـن اسـت‪ .‬اگـر دلهـای مـا بـه‬ ‫فرزنـدان خداونـد‪ ،‬بـه ویـژه آنانـی کـه بـه‬
‫شـباهت خداونـد تازه شـده باشـد و اگر محبت‬ ‫تازگـی و بـه واسـطه فیـض او ایمـان آورده‌انـد‪،‬‬
‫الهـی در نهـاد مـا وجود داشـته باشـد‪ ،‬آیـا نباید‬ ‫در مقابـل دو اشـتباه عمـده و خطرنـاک قـرار‬
‫احـکام و شـریعت خداونـد در زندگـی مـا اجـرا‬ ‫دارنـد کـه بایـد بسـیار مراقـب باشـند‪ .‬اولیـن‬
‫شـود؟ هنگامـی کـه اصول محبـت الهـی در دل‬ ‫اشـتباه کـه پیـش از ایـن نیـز مـورد تأکیـد قـرار‬
‫آدمـی نهـاده شـده باشـد‪ ،‬هنگامـی کـه انسـان‬ ‫گرفـت‪ ،‬ایـن اسـت کـه افـراد بـه اعمـال خـود‬
‫بـه شـباهت آفریـدگار خویش تازه شـده باشـد‪،‬‬ ‫مـی نگرنـد و تصـور مـی کننـد کـه با انجـام هر‬
‫وعـده عهـد جدیـد تحقـق می‌یابـد‪« .‬احـکام‬ ‫عملـی مـی تواننـد خـود را با خداونـد هماهنگ‬
‫خـود را در دل‌هـای ایشـان خواهـم نهـاد و‬ ‫سـازند‪ .‬یعنـی بـه خیـال باطـل مـی اندیشـند‬
‫برذهن‌های ایشـان خواهم نگاشـت‪( ».‬عبرانیان‬ ‫کـه بـا اعمـال رسـتگاری میسـر اسـت‪ .‬کسـی که‬
‫‪۱٠‬آیـه ‪ .)۱٦‬اگـر احـکام در دل نهـاده شـده باشـد‬ ‫سـعی می‌کنـد تا با اعمـال خویش و بجـا آوردن‬
‫آیـا نبایـد زندگـی و رفتـار را شـکل دهـد؟‬ ‫احـکام‪ ،‬خـود را پاک سـازد‪ ،‬مانند کسـی اسـت‬
‫اطاعـت‪ ،‬خدمـت و وفـاداری از روی محبـت‪،‬‬ ‫کـه بـه کاری غیرممکـن مبـادرت مـی ورزد‪ .‬زیـرا‬

‫‪39‬‬
‫در ده فرمـان اعطـا شـده ‪ ،‬تعریـف می‌شـود‪.‬‬ ‫نشـانه واقعی مریدی اسـت‪ .‬از ایـن جهت کتاب‬
‫ایمان کذایی به مسـیح کـه مدعای خالصی‬ ‫مقـدس می‌گویـد‪« :‬محبـت خـدا همیـن اسـت‬
‫انسـان از قیـد اطاعت احـکام خداسـت‪ ،‬ایمان‬ ‫کـه از احـکام او اطاعـت کنیـم‪« ، ».‬آن کـه مـی‬
‫نیسـت‪ ،‬بلکـه اسـتنباط و فرضیـه اسـت‪« .‬زیـرا‬ ‫گویـد او را می شناسـد‪ ،‬ا ّمـا از احکامش اطاعت‬
‫بـه فیـض و از راه ایمـان نجـات یافته‌ایـد‪ ».‬ا ّمـا‬ ‫نمی‌کنـد‪ ،‬دروغگوسـت و راسـتی در او جایـی‬
‫«ایمـان بـه تنهایـی و بدون عمـل‪ُ ،‬مرده اسـت»‪.‬‬ ‫نـدارد‪( ».‬اول یوحنـا ‪ ۵‬آیـه ‪ ٣‬و ‪ ٢‬آیـه ‪ .)٤‬ایمـان‬
‫(افسسـیان ‪ ٢‬آیـه ‪( )۸‬یعقوب ‪ ٢‬آیه ‪ .)۱٧‬عیسـی‪،‬‬ ‫بـه مسـیح نـه تنهـا انسـان را نسـبت بـه اطاعت‬
‫پیـش از اینکـه بـه این جهـان بیاید در بـاره خود‬ ‫از احـکام معـاف نمی‌کنـد‪ ،‬بلکـه مـا را از فیض‬
‫گفـت‪« :‬در بجـا آوردن اراده تـو ای خـدای مـن‬ ‫او بهره‌منـد سـاخته و قـادر می‌سـازد تـا مطیـع‬
‫رغبـت مـی‌دارم و شـریعت تـو در انـدرون دل‬ ‫فرامیـن خـدا باشـیم‪.‬‬
‫مـن اسـت‪( ».‬مزامیـر ‪ ٤۰‬آیـه ‪ )۸‬و درسـت پیـش‬ ‫مـا نجـات را بخاطـر اطاعـت کسـب‬
‫از اینکـه بـار دیگـر بـه آسـمان صعـود کنـد‪،‬‬ ‫نمی‌کنیم‪ ،‬زیرا رسـتگاری هدیـه رایگان خداوند‬
‫گفـت‪« :‬احـکام پـدر خـود را نـگاه داشـته‌ام و‬ ‫اسـت کـه به واسـطه ایمـان حاصل می‌شـود‪ .‬ا ّما‬
‫در محبـت او می‌مانـم‪( ».‬انجیـل یوحنـا ‪١۵‬آیـه‬ ‫اطاعـت‪ ،‬ثمـره ایمـان اسـت‪« .‬شـما می‌دانید که‬
‫‪ .)۱۰‬کتـاب مقـدس می‌گوید‪« :‬از اینجـا می‌دانیم‬ ‫او ظهـور کـرد تـا گناهـان را از میان بـردارد و در‬
‫او را می‌شناسـیم کـه از احکامـش اطاعـت‬ ‫او هیـچ گناهـی نیسـت‪ .‬آن کـه در او می‌مانـد‪،‬‬
‫می‌کنیـم ‪ ...‬آن کـه می‌گویـد در او می‌مانـد‪ ،‬باید‬ ‫گنـاه نمی‌کنـد‪ ،‬ا ّمـا کسـی کـه گنـاه می‌کنـد او‬
‫همان‌گونـه رفتـار کند که عیسـی رفتـار می‌کرد‪».‬‬ ‫را نـه دیـده و نـه شـناخته اسـت‪( ».‬اول یوحنـا‬
‫(اول یوحنـا ‪ ٢‬آیـات ‪ ٣‬تـا ‪« .)٦‬زیـرا مسـیح بـرای‬ ‫‪ ٣‬آیـات ‪ ۵‬و ‪ .)٦‬آزمـون واقعـی همیـن جاسـت‪.‬‬
‫شـما رنـج کشـید و سرمشـقی گذاشـت تـا برآثار‬ ‫اگر در مسـیح سـاکن هسـتیم‪ ،‬اگـر محبت خدا‬
‫قدم‌هـای وی پـا نهیـد‪( ».‬اول پطـرس ‪ ٢‬آیه ‪.)٢١‬‬ ‫در مـا سـاکن اسـت‪ ،‬احساسـات‪ ،‬افـکار‪ ،‬نیـات‬
‫شـرایط دریافـت حیـات جاودانـی‪ ،‬اکنـون‬ ‫و اعمـال مـا بـا اراده خداونـد‪ ،‬آنطـور کـه در‬
‫نیـز همـان اسـت کـه همـواره بـوده اسـت‪ .‬حتی‬ ‫فرامیـن شـریعت مقـدس او بیـان شـده اسـت‪،‬‬
‫پیـش از گنـاه و خطـای والدیـن اول ّیـه مـا در باغ‬ ‫تطابـق خواهـد داشـت‪ « .‬فرزنـدان عزیـزم‬
‫عـدن‪ ،‬شـرایط همیـن بـود‪ ،‬یعنی اطاعـت کامل‬ ‫مراقـب باشـید کسـی شـما را فریـب ندهـد‪ :‬هر‬
‫نسـبت به احـکام خدا و درسـتی در کمال‪ .‬آنگاه‬ ‫کـه اعمـال نیـک و راسـت انجام میدهـد به این‬
‫حیـات جاودانـی براسـاس شـرایطی غیـر از این‪،‬‬ ‫علت اسـت که درسـتکار و نیک اسـت همانگونه‬
‫اهـدا می‌شـد‪ ،‬آنـگاه سـعادت تمامی کائنـات به‬ ‫که مسـیح درسـتکار و نیـک بـود‪(.».‬اول یوحنا ‪٣‬‬
‫مخاطـره می‌افتـاد و راه گنـاه بـا تمامـی بدبختی‬ ‫آیـه ‪ .)٧‬عدالـت و درسـتکاری با معیار شـریعت‬
‫و مصائـب آن بـرای همیشـه جاودانـه می‌شـد‪.‬‬ ‫مقـدس خداونـد‪ ،‬آن گونـه که بر فراز کوه سـینا‬

‫‪40‬‬
‫در مـا پارسـایی نیسـت کـه بـه کمـک آن بتوانیم‬ ‫بـرای آدم‪ ،‬پیـش از ارتـکاب گنـاه‪ ،‬ایـن‬
‫خواسـته های احـکام را بجا آوریم‪ .‬ا ّما مسـیح‪،‬‬ ‫امـکان وجـود داشـت کـه بـا اطاعـت از دسـتور‬
‫راه نجـات را بـرای مـا آمـاده کـرده اسـت‪ .‬او نیز‬ ‫خداونـد‪ ،‬شـخصیتی پارسـا کسـب کنـد‪ .‬ا ّمـا او‬
‫هماننـد مـا در معـرض آزمونهـا و وسوسـه های‬ ‫ایـن کار را نکـرد و بـه خاطـر گنـاه او‪ ،‬طبیعـت‬
‫ایـن دنیـا قـرار گرفـت‪ ،‬ا ّمـا مرتکـب گنـاه نشـد‪.‬‬ ‫مـا بـه انحطـاط کشـیده شـد و نمی‌توانیـم بـا‬
‫او بـه خاطـر مـا ُمـرد و اکنـون حاضـر اسـت تـا‬ ‫اعمـال خـود بـه پارسـائی و عدالـت برسـیم‪ .‬از‬
‫گناهـان مـا را بـر خـود بگیـرد و عدالـت خویش‬ ‫آنجـا کـه گناهـکار و ناپاک هسـتیم‪ ،‬نمی‌توانیم‬
‫را بـه مـا اعطا کند‪ .‬اگـر خود را به او بسـپارید و‬ ‫بطـور کامـل از احـکام خـدا پیـروی کنیـم‪ .‬زیرا‬

‫‪41‬‬
‫از ایمـان کاملاً مجزاسـت‪ .‬موجودیـت و قـدرت‬ ‫او را بـه عنـوان منجـی بپذیریـد‪ ،‬آنـگاه هـر قدر‬
‫خداونـد‪ ،‬راسـتی کالم او‪ ،‬حقایقـی هسـتند کـه‬ ‫کـه گناهـکار باشـید‪ ،‬بخاطـر او عـادل شـمرده‬
‫حتـی شـیطان و دیوهـا نیـز ایـن گونـه ایمـان‬ ‫خواهیـد شـد‪ .‬خـوی و سرشـت مسـیح بـه جای‬
‫دارنـد و از تـرس بـه خود مـی لرزنـد‪( ».‬یعقوب‬ ‫خوی و سرشـت شـما قرار می‌گیـرد و در حضور‬
‫‪ ٢‬آیـه ‪ .)١۹‬ا ّمـا ایـن ایمـان نیسـت‪ .‬جایـی کـه در‬ ‫خـدا پذیرفته خواهید شـد‪ ،‬درسـت مانند اینکه‬
‫آن نـه تنهـا ایمـان بـه کالم خـدا‪ ،‬بلکـه تسـلیم‬ ‫هرگـز گنـاه نکرده‌ایـد‪.‬‬
‫اراده بـه خواسـت او دیـده مـی شـود‪ ،‬جایـی که‬ ‫و مهمتـر از ایـن‪ ،‬مسـیح قلـوب را متحول‬
‫دل تسـلیم او و عالیـق و دلبسـتگی‌ها متوجـه‬ ‫مـی کند‪ .‬او به واسـطه ایمان در دل شـما سـاکن‬
‫او باشـد‪ ،‬در آنجـا ایمـان هسـت‪ .‬ایمانـی کـه‬ ‫می‌شـود‪ .‬شـما بایـد ایـن رابطـه را بـا مسـیح از‬
‫بـا محبـت عمـل می‌کنـد و جـان را طاهـر مـی‬ ‫طریـق ایمـان و تسـلیم مـداوم اراده خـود بـه‬
‫سـازد‪ .‬بـه واسـطه چنیـن ایمانـی اسـت کـه دل‬ ‫او‪ ،‬کسـب کنیـد و مادامـی کـه ایـن کار را انجام‬
‫بـه شـباهت خـدا تـازه می‌گـردد‪ .‬دلـی کـه در‬ ‫دهیـد‪ ،‬او بنـا برخشـنودی اراده خـود در شـما‬
‫وضعیـت عـدم تغییـر از احـکام خـدا اطاعـت‬ ‫عمـل خواهـد کـرد‪ .‬آنـگاه می‌توانیـد بگویید‪« :‬و‬
‫نمی‌کـرد و در حقیقـت نمی‌توانسـت هـم‬ ‫ایـن زندگـی کـه اکنـون در جسـم می‌کنـم‪ ،‬بـا‬
‫اطاعـت کنـد‪ ،‬اکنـون به واسـطه انجـام فرامین‬ ‫ایمـان بـه پسـر خداسـت کـه مـرا محبـت کـرد و‬
‫مقـدس آن مسـرور می‌گـردد و همصـدا بـا‬ ‫جـان خـود را بخاطـر مـن داد‪( ».‬غالطیـان ‪ ٢‬آیه‬
‫سـراینده مزامیر اعلام می‌کند‪« :‬شـریعت تو را‬ ‫ن رو عیسـی بـه شـاگردانش گفـت‪:‬‬ ‫‪ .)٢٠‬از همیـ ‌‬
‫چقـدر دوسـت مـی‌دارم‪ ،‬تمامـی روز تفکّـر مـن‬ ‫«گوینـده شـما نیسـتید‪ ،‬بلکه روح پدر شماسـت‬
‫اسـت‪( ».‬مزامیر ‪ ۱۱۹‬آيـه ‪ )۹۷‬و عدالت مربوط به‬ ‫کـه بـه زبـان شـما سـخن خواهـد گفـت‪( ».‬متـی‬
‫احـکام در او تحقـق یافته اسـت« زیـرا که نه بر‬ ‫‪١۰‬آیـه ‪ .)٢۰‬از آن بـه بعـد‪ ،‬همـراه با مسـیح که در‬
‫طبـق نفـس‪ ،‬بلکـه بر طبـق روح رفتـار می‌کند‪».‬‬ ‫درون شـما عمـل می‌کنـد شـما نیز همـان روحیه‬
‫(رومیـان ‪ ۸‬آیـه ‪.)١‬‬ ‫و رفتـار‪ ،‬همـان اعمـال نیکـو‪ ،‬اعمـال عادالنـه و‬
‫بسـیارند افـرادی کـه محبـت آمرزنـده‬ ‫فرمانبـرداری را نشـان خواهیـد داد‪.‬‬
‫مسـیح را شـناخته‌اند و حقیقتـاً شـوق دارنـد تـا‬ ‫بنابرایـن در مـا چیـزی نیسـت کـه بـه آن‬
‫فرزنـدان خـدا شـوند‪ .‬بـا ایـن حـال پـی بـرده اند‬ ‫فخـر کنیـم‪ .‬هیـچ دلیلـی بـرای برخـود بالیـدن‬
‫که شـخصیتی ناقـص و زندگی معیوبـی دارند و‬ ‫نداریـم‪ .‬تنهـا فخـر مـا‪ ،‬عدالـت مسـیح و کار‬
‫شـرایط مهیا میشـود تا تردید به دل راه دهند که‬ ‫روح‌القـدس اسـت کـه در زندگـی مـا عمـل‬
‫آیا قلوبشـان بواسـطه روح القدس متحول شده‬ ‫می‌کنـد‪ .‬هنگامیکـه از ایمـان حـرف می‌زنیـم‪،‬‬
‫بـوده یـا نه‪ .‬بـه چنین افـرادی بایـد بگویـم‪ ،‬با نا‬ ‫تفـاوت و تمایـزی وجـود دارد کـه بایـد بخاطـر‬
‫امیـدی‪ ،‬عقب نشـینی نکنید‪ .‬بعضـی اوقات باید‬ ‫داشـته باشـیم‪ ،‬نوعـی از بـاور وجـود دارد کـه‬

‫‪42‬‬
‫او‪ ،‬ضعف‌هایتـان را واضح‌تـر و مشـخص‌تر‬ ‫در پیـش پای عیسـی زانـو زده و به خاطر خطاها‬
‫خواهیـد دیـد‪ .‬ایـن امـر‪ ،‬نشـان می‌دهـد کـه‬ ‫و اشـتباهاتمان اشـک بریزیم‪ ،‬ا ّمـا نباید مأیوس‬
‫فریب‌هـای شـیطان قدرتشـان را از دسـت‬ ‫و دلسـرد شـویم‪ .‬حتّـی اگـر بـه وسـیله دشـمن‬
‫داده‌انـد و اثـر حیات‌بخـش روح خـدا در حـال‬ ‫شکسـت خـورده ایـم‪ ،‬نباید فکـر کنیم کـ ‌ه خدا‬
‫برانگیختـن روح و افـکار شـما می‌باشـد‪.‬‬ ‫مـا را رهـا و انـکار کـرده اسـت‪ .‬زیـرا مسـیح در‬
‫محبـت عمیـق و ریشـه دار نسـبت بـه‬ ‫سـمت راسـت پـدر ایسـتاده اسـت تـا بـرای مـا‬
‫عیسـی زمانـی می‌توانـد در دل سـاکن شـود که‬ ‫شـفاعت کنـد‪ .‬یوحنا‪ ،‬شـاگرد محبـوب می‌گوید‪:‬‬
‫فـرد بـه گناهکار بـودن خود واقف گـردد‪ .‬قلبی‬ ‫«ایـن را بـه شـما می‌نویسـم تـا گنـاه نکنیـد‪ .‬ا ّمـا‬
‫کـه بـه واسـطه فیـض مسـیح دگرگـون شـده‬ ‫اگـر کسـی گنـاه کـرد‪ ،‬شـفیعی نـزد پـدر داریم‪،‬‬
‫باشـد‪ ،‬شـخصیت الهـی او را تحسـین خواهـد‬ ‫یعنـی عیسـی مسـیح عـادل‪( ».‬اول یوحنـا ‪ ٢‬آیـه‬
‫کـرد‪ .‬ندیـدن ضعف‌هـای اخالقـی خودمـان‪،‬‬ ‫‪ .)١‬سـخنان مسـیح را فرامـوش نکنید کـه‪« :‬پدر‪،‬‬
‫بـه روشـنی نشـان خواهـد داد کـه نسـبت بـه‬ ‫خود‪ ،‬شـما را دوسـت دارد»‪(.‬یوحنا ‪١٦‬آیه ‪ .)٢٧‬او‬
‫زیبایـی و فضایـل مسـیح ‪ ،‬از درک درسـتی‬ ‫اشـتیاق دارد تـا شـما را در خود احیـا کند تا پاکی‬
‫برخـوردار نبوده‌ایـم‪ .‬هـر چـه از خودپسـندی‬ ‫و قدوسـ ّیت خویـش را در شـما ببینـد‪ .‬اگـر شـما‬
‫و خودخواهـی دورتـر می‌شـویم‪ ،‬زیبایـی و‬ ‫خودرا به او بسـپارید‪ ،‬او که کار نیکو را در شـما‬
‫کمـال مسـیح را بیشـتر کشـف می‌کنیـم‪ .‬درک‬ ‫شـروع کـرده اسـت‪ ،‬آن را تـا روز آمـدن مسـیح‬
‫گناهـکار بودنمـان‪ ،‬مـا را بسـوی او کـه مـی‬ ‫بـه اتمـام خواهـد رسـاند‪ .‬از صمیـم دل دعـا‬
‫توانـد گناهـان را ببخشـد‪ ،‬سـوق می‌دهـد‪ .‬و‬ ‫کنیـد و کاملاً ایمان داشـته باشـید‪ .‬همانطور که‬
‫هنگامیکـه روح و جـان با درک ناتوانی‌هایشـان‬ ‫نسـبت به قـوت خودمـان بی اعتماد می‌شـویم‪،‬‬
‫دسـت نیـاز بـه سـوی مسـیح دراز می‌کننـد‪ ،‬او‬ ‫بـه قـوت منجـی و نجات دهنـد ‌ه خـود اعتماد و‬
‫خـود را بـا تمـام قـدرت آشـکار خواهـد کـرد‪.‬‬ ‫تـوکل کنیـم‪ ،‬چـرا کـه او نـور زندگی ماسـت‪.‬‬
‫احسـاس نیـاز مـا هـر چه بیشـتر ما را به سـوی‬ ‫هـر قـدر بـه عیسـی نزدیکتـر می‌شـوید‪،‬‬
‫او و کالم خـدا سـوق دهـد‪ ،‬دیدگاه‌هـای‬ ‫گناهانتـان در نظـر شـما آشـکارتر خواهـد‬
‫متعالی‌تـری از شـخصیت او خواهیـم یافـت و‬ ‫شـد‪ .‬زیـرا قـدرت دیدتـان وسـیعتر میشـود و‬
‫بیشـتر بـه او شـبیه خواهیـم شـد‪.‬‬ ‫درمقایسـه بـا باطـن و ماهیت کامـل و بی نقص‬

‫‪43‬‬
‫فصل هشتم‬
‫رشد در مسیح‬
‫تنهـا بـه واسـطه روح زندگی‌بخشـی اسـت کـه‬ ‫بـا تحولی کـه در دل بوجود مـی آید‪ ،‬الیق‬
‫خداونـد‪ ،‬خـود آن را پدیـد آورده تـا گیاهـان یـا‬ ‫گردیـده تـا فرزنـدان خداونـد خوانـده شـویم‪.‬‬
‫جانـوران بتواننـد زنـده بماننـد‪ .‬بـه همیـن ترتیب‬ ‫کتـاب مقـدس ایـن تحـول را «تولـد تـازه» مـی‬
‫تنهـا از طریق حیات از سـوی خداسـت که حیات‬ ‫نامـد‪ .‬ایـن مضمـون بـا داسـتان جوانـه زدن‬
‫روحانـی در قلـوب انسـان‌ها مولـود مـی شـود‪.‬‬ ‫بـذر نیکویـی کـه برزگـر کاشـت مقایسـه گردیده‬
‫«تنهـا کسـانی که «تولدی تـازه» و آسـمانی دارند‪،‬‬ ‫اسـت‪« :‬بـه ایـن ترتیب آنانی که بواسـطه مسـیح‬
‫می‌تواننـد در حیاتـی کـه مسـیح بـرای اعطـای آن‬ ‫کاملاً دگرگون گشـته‌اند‪ ،‬بـه عنـوان «فرزندان»‬
‫بـه ایـن جهـان آمـد‪ ،‬سـهیم گردنـد‪( ».‬از یوحنا ‪٣‬‬ ‫او خوانـده می‌شـوند‪ ،‬و بـه شـکل مـردان و‬
‫آیه ‪ ٣‬حاشـیه نویسـی گردیده)‪ .‬رشـد بدون حیات‬ ‫زنـان آینـده‪ ،‬در مسـیح رشـد خواهنـد کـرد‪».‬‬
‫ممکن نیسـت‪ .‬ایـن خداوند اسـت کـه جوانه‌ها را‬ ‫(اول پطـرس ‪ ٢‬آیـه ‪( )٢‬افسسـیان ‪ ٤‬آیـه ‪.)۱۵‬‬
‫بـه شـکفتن و گلها را به میـوه دادن وا مـی‌دارد‪ .‬به‬ ‫یـا همچـون بـذر نیکوئـی کـه در مزرعـه کاشـته‬
‫قـوت اوسـت کـه دانه پـرورده میشـود‪« .‬نخسـت‬ ‫شـد تـا رشـد کـرده و ثمـره ببـار آورد‪ .‬اشـعیاء‬
‫سـاقه‪ ،‬سـپس خوشـه سـبز و آنـگاه خوشـه پـر از‬ ‫نبـی می‌گویـد کـه‪« :‬آنـان درختـان عدالـت و‬
‫دانـه‪( ».‬مرقـس ‪ ٤‬آیـه ‪ .)٢۸‬هوشـع نبـی در بـاره‬ ‫مغـروس خداونـد بـه جهـت تمجیـد وی نامیده‬
‫بنـی اسـرائیل می‌گویـد کـه «او مانند گل سوسـن‬ ‫می‌شـوند‪( ».‬اشـعیاء ‪ ٦١‬آیـه ‪ .)٣‬بدیـن جهـت‪،‬‬
‫خواهـد شـکفت‪».‬و « ِمثـل بوتـه هـای غلات‬ ‫رشـد و نمو در طبیعت به تصویر کشـیده شـده‬
‫سـرزنده و همچـون تـاک نمـو خواهـد نمـود‪».‬‬ ‫اسـت کـه بمـا کمـک کنـد تـا حقایـق اسـرار آمیز‬
‫(هوشـع ‪١٤‬آیـات ‪ ۵‬و ‪ .)٧‬و عیسـی از مـا میخواهد‬ ‫حیـات روحانـی بهتـر درک گـردد‪.‬‬
‫تـا بـه «گلهـای سوسـن بنگریـم کـه چگونـه نمـو‬ ‫بشـر بـا تمامـی دانـش و مهـارت هـای‬
‫میکننـد» (لوقـا ‪ ١٢‬آیـه ‪ .)٢٧‬درختـان و گیاهـان بـا‬ ‫خویـش‪ ،‬نمیتوانـد کوچکترین چیـزی در طبیعت‬
‫مراقبـت از خـود یـا نگرانـی یـا جهـد یـا کوشـش‬ ‫پدیـد آورده و بـه آن حیـات ببخشـد‪ .‬چنین چیزی‬
‫‪44‬‬
‫عیسـی نیـز همـان مطالـب را تعلیـم‬ ‫خـود پـرورش نمی‌یابنـد‪ ،‬بلکـه بـا دریافـت آنچـه‬
‫می‌دهـد‪ ،‬هنگامـی کـه می‌گویـد‪« :‬در مـن‬ ‫کـه خداونـد از پیـش بـرای آنـان فراهـم سـاخته‬
‫بمانیـد و مـن در شـما‪ .‬همچنـان کـه شـاخه از‬ ‫اسـت‪ ،‬رشـد مـی کننـد‪ .‬کـودک بـا کوشـش یـا‬
‫خـود نمی‌توانـد میـوه آورد‪ ،‬اگر در تـاک نماند‪،‬‬ ‫قـ ّوت خویـش‪ ،‬نمی‌تواند بر قامت خـود بیافزاید‪.‬‬
‫همچنیـن شـما نیـز اگـر در مـن نمانیـد ‪ ...‬جـدا‬ ‫شـما نیـز بـا تلاش و کوشـش خـود نمی‌توانیـد‬
‫از مـن هیـچ نمی‌توانیـد کـرد‪( ».‬یوحنـا ‪١۵‬آیـات‬ ‫رشـد روحانـی را بـرای خـود تامیـن نمائیـد‪ .‬گیـاه‬
‫‪ ٤‬و ‪ .)۵‬شـما نیـز مسـلماً بـرای پـاک و مقـدس‬ ‫یـا کـودک بـا مراقبـت هـای پیرامونـی کـه بـرای‬
‫زیسـتن‪ ،‬بـه مسـیح تکیـه کنیـد‪ .‬همانطـور کـه‬ ‫زندگـی او بـکار گرفته شـده — مانند هـوا ‪ ،‬آفتاب‬
‫شـاخه ها بـرای رشـد و ثمر دادن بـه تنه درخت‬ ‫و غـذا رشـد و پـرورش می‌یابـد‪ .‬همانگونـه که این‬
‫خـود متکی هسـتند‪ .‬جدا از او حیـات و زندگانی‬ ‫عطایـای طبیعت برای گیاهـان و جانوران در نظر‬
‫نخواهـد بـود‪ .‬شـما بـرای مقاومـت در برابـر‬ ‫گرفتـه شـده ‪ ،‬به همین ترتیب مسـیح نیـز بمثابه‬
‫وسوسـه و یـا رشـد در فیـض و قدوسـیت از‬ ‫عطیه برای کسـانی اسـت که به او تـوکّل می‌کنند‪.‬‬
‫خـود قدرتـی نداریـد‪ .‬ا ّمـا بـا مانـدن در مسـیح‬ ‫او بـرای ایشـان «نور جاودانـی» — «نور و حافظ»‬
‫می‌توانیـد رشـد کنیـد‪ .‬اگـر در او زندگـی کنیـد‬ ‫اسـت (اشـعیاء ‪٦۰‬آیـه ‪ )١۹‬و (مزامیـر ‪۸٤‬آیـه ‪ .)١١‬او‬
‫پژمـرده و بی‌ثمـر نخواهیـد شـد‪ .‬بلکـه هماننـد‬ ‫«مثل شـبنم» بـرای قوم اسـرائیل اسـت و «مثل‬
‫درختـی کـه در کنـار رودخانـه کاشـته می‌شـود‪،‬‬ ‫بـاران بر علفزار چیده شـده‪ ،‬فـرود خواهد آمد‪».‬‬
‫سـیراب و شـاداب خواهیـد بـود‪.‬‬ ‫(هوشـع ‪١٤‬آیـه ‪ )۵‬و (مزامیـر ‪٧٢‬آیـه ‪ .)٦‬او آب‬
‫بسـیاری عقیـده دارنـد کـه باید قسـمتی از‬ ‫حیات‪« ،‬و نان خداسـت که از آسـمان نازل شـده‪،‬‬
‫کار را‪ ،‬خودشـان در دسـت بگیرنـد‪ .‬آنـان بـرای‬ ‫بـه جهـان حیـات می‌بخشـد‪( ».‬یوحنـا ‪ ٦‬آیـه ‪.)٣٣‬‬
‫بخشـش گناهان خود به مسـیح تـوکّل کرده‌اند‪،‬‬ ‫خداوند با هدیه بی نظیر فرزند خود‪ ،‬کل‬
‫ا ّمـا اکنـون تلاش می‌کنند تا بـا اعمال خودشـان‬ ‫جهان را با فضایی فیض بخش مستغنی ساخت‬
‫درسـت زندگـی کننـد‪ .‬ولـی همـه ایـن تالشـها بـا‬ ‫بهمانگونه که هوا در اطراف کره زمین در گردش‬
‫شکسـت روبرو میشـود‪ .‬عیسـی می‌گویـد‪« :‬جدا‬ ‫است‪ ،‬و همه آنانی که تنفس در چنین هوای حیات‬
‫از من‪ ،‬هیچ نمی‌توانید کرد‪ ».‬رشـد ما در فیض‪،‬‬ ‫بخشی را برمی‌گزینند‪ ،‬در قامتی از زنان و مردان‬
‫خوشـی مـا‪ ،‬مثمـر ثمـر بـودن مـا‪ ،‬همـه و همـه‬ ‫در مسیح عیسی زندگی و رشد خواهند کرد‪.‬‬
‫بـه اتحـاد بـا مسـیح بسـتگی دارد‪ .‬تنها بـا ارتباط‬ ‫همانگونه که گلها روی خود را به سوی آفتاب‬
‫هـر روزه و دایمـی و در او زیسـتن اسـت که می‬ ‫می‌گردانند تا در درخشش نور خورشید به کمال‬
‫توانیـم در فیـض بیکران خدا رشـد کنیـم‪ .‬او نه‬ ‫زیبایی و تناسب برسند‪ ،‬ما نیز باید رو به سوی‬
‫تنهـا آغازگـر‪ ،‬بلکـه کامل کننده ایمان ماسـت‪ .‬او‬ ‫خورشید عدالت کرده تا نور ملکوت بر ما تابیده و‬
‫همـان مسـیح اسـت کـه از آغـاز بوده‪ ،‬هسـت و‬ ‫سرشت ما را همچون مسیح رفعت بخشد‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫صبحگاهـان بـه خداونـد متمرکـز شـوید و‬ ‫خواهـد بود‪ .‬مسـیح در زندگی باید آغـاز و پایان‬
‫ایـن را سـرآغاز کار روزانـه خـود قـرار دهید‪ .‬این‬ ‫و همیشـگی باشـد‪ .‬اوسـت کـه بایـد در وجود ما‬
‫گونـه دعـا کنیـد‪« :‬خداوندا‪ ،‬تمام وجـود مرا در‬ ‫باشـد نـه تنهـا در شـروع و ختـم سـیر زندگی ما‬
‫برگیـر‪ .‬مـن تمـام نقشـه‌هایم را بـه تـو تقدیـم‬ ‫بلکـه در هـر قـدم از مسـیری کـه طـی میکنیم‪.‬‬
‫می‌کنـم‪ ،‬مـرا در خدمـت بـه دیگـران بـکار گیـر‪.‬‬ ‫داوود نبـی مـی گویـد‪« :‬خداونـد همیشـه بـا من‬
‫در مـن بمـان و بگـذار تمـام خدمـات مـن بـرای‬ ‫اسـت او در کنار من اسـت و هیچ چیز نمیتواند‬
‫تـو و در راه تـو باشـد‪ ».‬ایـن کار بایـد هـر روزه‬ ‫مـرا بلرزانـد‪( ».‬مزامیـر ‪ ١٦‬آیه ‪.)۸‬‬
‫انجـام شـود‪ .‬یعنـی خودتـان را هـر بامـداد‪،‬‬ ‫شاید سوال کنید «چگونه می‌توانم در‬
‫بـرای همـان روز وقـف خداونـد کنیـد‪ .‬همـه‬ ‫مسیح بمانم؟» «به همان طریقی که در ابتدا‬
‫نقشـه‌های خـود را بـه او واگذار کنیـد تا مطابق‬ ‫او را پذیرفته‌اید‪ ،‬در وی رفتار نمایید‪ « ، ».‬فرد‬
‫مشـیّت الهـی تحقـق یابد‪ .‬به این نحـو‪ ،‬هر روز‪،‬‬ ‫عادل به ایمان زیست خواهد نمود‪( ».‬کولسیان‬
‫بیـش از پیـش‪ ،‬زندگی‌تـان را در دسـتان توانـای‬ ‫‪ ٢‬آیه ‪ )٦‬و (عبرانیان ‪ ۱٠‬آیه ‪ .)٣۸‬شما خودتان را به‬
‫خداونـد قـرار می‌دهیـد و زندگی شـما بیشـتر و‬ ‫خداوند سپرده‌اید تا کامالً متعلق به او باشید‪،‬‬
‫بیشـتر شـبیه بـه زندگانـی مسـیح خواهد شـد‪.‬‬ ‫تا او را خدمت و اطاعت کنید‪ .‬شما مسیح را‬
‫زندگـی در مسـیح‪ ،‬یـک زندگـی سرشـار‬ ‫به عنوان منجی خود پذیرفته‌اید‪ ،‬و نمی‌توانید‬
‫از آرامـش اسـت‪ .‬ممکـن اسـت در آن شـور و‬ ‫کفاره گناهانتان را بپردازید و یا قلب خود را‬
‫هیجانات احساسـی نباشـد‪ ،‬ا ّما آرامشی مطمئن‬ ‫تغییر دهید‪ .‬ولی با تسلیم کردن خود به خدا‬
‫و مانـدگار وجـود دارد‪ .‬امیـد از شـما نیسـت‪،‬‬ ‫ایمان دارید که او به خاطر مسیح همه اینها‬
‫بلکـه از مسـیح اسـت‪ .‬ضعـف شـما در قـوت‬ ‫را برای شما انجام داده است‪ .‬شما با ایمان‪،‬‬
‫مسـیح تلفیـق شـده‪ ،‬جهـل شـما بـه حکمـت او‬ ‫متعلق به مسیح می‌شوید‪ .‬باید با ایمان‪ ،‬همه‬
‫و ضعـف شـما بـه قـدرت مانـدگار و بیکـران او‬ ‫چیز را به او واگذار کنید و خواسته های او را‬
‫پیونـد می‌خـورد‪ .‬از ایـن رو‪ ،‬نبایـد بـه خودتـان‬ ‫بپذیرید و در او رشد کنید‪.‬‬
‫نـگاه کنیـد‪ .‬اجـازه دهیـد ذهنتـان بـه محبـت‪،‬‬ ‫بایـد همـه ‌چیـز را بـه او واگـذار کنیـد؛‬
‫جمـال و کمـال ذات او بیندیشـد‪ .‬ایثـار مسـیح‪،‬‬ ‫قلـب‪ ،‬خواسـته هـا و کارتـان را‪ ،‬یعنـی همـه‬
‫تواضـع و فروتنـی مسـیح‪ ،‬پاکـی و قدوسـیّت‬ ‫هسـتی خویـش را بایـد بـه او بسـپارید و همـه‬
‫مسـیح و محبـت بـی نظیـر او مـواردی هسـتند‬ ‫خواسـته‌های او را بـه جـا آوریـد‪ .‬همچنین‪ ،‬باید‬
‫کـه بایـد مـورد تفکر و اندیشـه روح و جـان قرار‬ ‫همـه چیـز را بسـتانید‪ ،‬یعنـی مسـیح را‪ ،‬پُـری‬
‫گیرنـد‪ .‬زیـرا‪ ،‬تنهـا از طریـق محبـت بـه مسـیح‪،‬‬ ‫برکات او را‪ ،‬تا در دل شـما سـاکن شـود و قوت‪،‬‬
‫سرمشـق گرفتـن از او و تـوکّل کامـل بـه اوسـت‬ ‫عدالـت و یـاور همیشـگی شـما باشـد و به شـما‬
‫کـه می‌توانیـد بـه شـباهت او تبدیـل گردیـد‪.‬‬ ‫قـدرت اطاعـت اعطـا کنـد‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫وجدان هستند و کسانی که خواهان زندگی برای‬ ‫عیسی می‌گوید‪« :‬در من بمانید‪ ».‬این‬
‫خدا هستند‪ ،‬از طریق شیطان وادار میشوند تا‬ ‫سخنان مفهوم آرامش‪ ،‬ثبات و اعتماد را بیان‬
‫در ضعف‌ها و خطاهایشان بمانند و به این نحو‬ ‫می‌کنند‪ .‬او بار دیگر می‌گوید‪« :‬بیایید نزد من‬
‫با جدا کردن ایشان از مسیح‪ ،‬به کسب پیروزی‬ ‫ای تمامی زحمتکشان ‪ ...‬من به شما آرامش‬
‫امیدوار است‪ .‬اگر در طلب نجات هستید‪،‬‬ ‫خواهم بخشید‪(».‬متی ‪ ۱۱‬آیه ‪ .)٢۸‬کالم نگارنده‬
‫خودتان را در کانون ترس و نگرانی قرار ندهید‪.‬‬ ‫مزامیر نیز‪ ،‬همان تفکر را بیان می کند‪« :‬نزد‬
‫زیرا ترس و نگرانی‪ ،‬روح و جان را از مسیح که‬ ‫خداوند در سکوت بوده و منتظر او باشید‪».‬‬
‫سرچشمه قوت است‪ ،‬دور می‌کند‪ .‬حفاظت‬ ‫اشعیاء آرامش خاطر می‌دهد‪« :‬قوت شما در‬
‫از روح و جان خود را به خدا بسپارید و به او‬ ‫آرامش و اعتماد خواهد بود‪( ».‬مزامیر ‪ ٣٧‬آیه‬
‫توکّل کنید و به عیسی بیندیشید و با او راز و‬ ‫‪ )٧‬و (اشعیاء ‪ ٣٠‬آیه ‪ .)۱۵‬این آرامش در کاهلی‬
‫نیاز کنید‪ .‬و هم‌صدا با پولس رسول بگویید‪:‬‬ ‫یافت نمی‌گردد‪ ،‬چرا که در دعوت منجی‪ ،‬وعده‬
‫«با مسیح برصلیب شده‌ام و دیگر من نیستم‬ ‫آرامش همراه با دستور ت ّحمل رنج و مشقت‬
‫که زندگی می‌کنم‪ ،‬بلکه مسیح است که در من‬ ‫است‪« .‬یوغ مرا بر دوش گیرید ‪ ...‬و آسایش‬
‫زندگی می‌کند‪ .‬این زندگی که اکنون در جسم‬ ‫خواهید یافت‪( ».‬متی ‪ ۱۱‬آیه ‪ .)٢۹‬قلبی که‬
‫می‌کنم‪ ،‬با ایمان به پسر خداست که مرا محبت‬ ‫بیشترین اعتماد و توکّل را به مسیح دارد‪ ،‬در‬
‫کرد و جان خود را بخاطر من داد‪( ».‬غالطیان‬ ‫تحمل رنج و زحمت به خاطر او‪ ،‬کوشا ‌ترین‬
‫‪ ٢‬آیه ‪ .)٢٠‬به خدا توکّل کنید‪ .‬او قادر است تا‬ ‫و پرشورترین نقش را به عهده خواهد گرفت‪.‬‬
‫آنچه را که به او سپرده‌اید حفظ کند‪ .‬اگر خود‬ ‫هنگامیکه ذهن و اندیشه انسان به خود‬
‫را بدستهای خدا بسپاریم او از طریق مسیح بما‬ ‫متکی میشود‪ ،‬از مسیح که سرچشمه قدرت‬
‫قوت خواهد بخشید که با اطمینان در نبرد با‬ ‫و زندگی است‪ ،‬رویگردان می شود‪ .‬از اینرو‬
‫شیطان از هر فاتحی پیروز تر شویم‪.‬‬ ‫شیطان با تالش بی وقفه خود می خواهد‬
‫هنگامیکه مسیح‪ ،‬طبیعت انسانی بر خود‬ ‫تا توجه انسان را از منجی منحرف کرده و به‬
‫گرفت‪ ،‬بشریت را با رشته‌های ناگسستنی محبت‬ ‫این نحو‪ ،‬از اتحاد و مصاحبت جان و روح با‬
‫به خود پیوند داد‪ .‬پیوندی که هیچ قدرتی قادر‬ ‫مسیح ممانعت ورزد‪ .‬لذات دنیوی‪ ،‬نگرانی‌ها‪،‬‬
‫به از میان بردن آن نیست‪ .‬ا ّما شیطان همواره‬ ‫آشفتگی‌ها و غم‌های زندگی‪ ،‬خطاهای دیگران‪،‬‬
‫با تطمیع ‪ ،‬سعی در اغوا کردن ما دارد تا این‬ ‫یا خطاها و ضعف‌های خودمان‪ ،‬مواردی‬
‫پیوند گسسته شود و با انتخاب خود از مسیح‬ ‫هستند که او با استفاده از هریک و یا تمامی‬
‫ی است که احتیاج‬ ‫جدا شویم‪ .‬این همان نکته‌ا ‌‬ ‫آنها‪ ،‬سعی خواهد کرد تا ذهن و فکر را گمراه‬
‫به مراقبت‪ ،‬مبارزه و دعا داریم تا هیچ چیز‬ ‫کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬حیله‌های او شما را گمراه نکند‪.‬‬
‫نتواند ما را فریب دهد و هیچ سروری بجز‬ ‫بسیاری از افرادی که حقیقتاً وظیفه شناس و با‬

‫‪47‬‬
‫صبر‪ ،‬قدرت و مهربانی‪ ،‬عظمت و فروتنی پسر‬ ‫مسیح را انتخاب نکنیم‪ .‬چرا که در انجام این‬
‫خداوند‪ ،‬روح و جان او را از محبت و شگفتی‬ ‫کار آزاد هستیم‪ .‬ا ّما بیایید نگاهمان را به مسیح‬
‫لبریز کرد‪ .‬قلب او هر روز‪ ،‬بیشتر و بیشتر به‬ ‫معطوف کنیم‪ .‬او از ما محافظت خواهد کرد‪.‬‬
‫سوی مسیح مجذوب شد تا جایی که تحت‬ ‫با نگاه به عیسی‪ ،‬در امان خواهیم بود و هیچ‬
‫شیفتگی نسبت به سرور خویش‪ ،‬از خود بیخود‬ ‫چیز نمی‌تواند ما را از دست‌های او جدا کند‪.‬‬
‫شد‪ .‬تندخویی و خوی جاه‌طلبانه او‪ ،‬به قدرت‬ ‫با نگریستن مداوم به او «از جالل تا جالل‪،‬‬
‫دگرگون کننده مسیح تسلیم شد‪ .‬قدرت محبت‬ ‫به همان صورت دگرگون می‌شویم‪ ،‬چنانکه از‬
‫مسیح شخصیت او را شکل داد‪ .‬چنین تحولّی‪،‬‬ ‫خداوند که روح است‪( ».‬دوم قرنتیان ‪ ٣‬آیه ‪.)۱۸‬‬
‫نتیجه قطعی ارتباط با عیسی است‪ .‬هنگامیکه‬ ‫شاگردان اولیّه مسیح نیز به این نحو‪ ،‬به‬
‫مسیح در دل ساکن می‌شود‪ ،‬سرشت انسان‬ ‫شباهت استاد و منجی محبوبشان درآمدند‪ .‬زمانی‬
‫دگرگون می گردد‪ .‬روح مسیح و محبت او دلها را‬ ‫که آنان سخنان عیسی را شنیدند‪ ،‬نیازشان را به‬
‫نرم میکند‪ ،‬روح را آرام و اندیشه ها و آمال را‬ ‫او احساس کردند‪ .‬آنان طلبیدند و یافتند و از او‬
‫بسوی خدا و ملکوت رفعت می بخشد‪.‬‬ ‫پیروی کردند‪ .‬آنان در خانه‪ ،‬برسر میز غذا‪ ،‬در‬
‫هنگامیکـه مسـیح بـه آسـمان صعـود کرد‪،‬‬ ‫خلوت و در صحرا با او همراه بودند‪ .‬آنان مانند‬
‫حضـور او همچنـان در میان پیروانش احسـاس‬ ‫شاگردانی که به دنبال معلمشان راه می‌افتند‪ ،‬با‬
‫می‌شـد‪ .‬چنین احساسـی‪ ،‬بسـیار ویژه و سرشـار‬ ‫او بودند و هر روز از دهان او تعالیم مربوط‬
‫از نـور و محبـت بـود‪ .‬عیسـای نجـات دهنـده‪،‬‬ ‫به حقایق الهی را دریافت می‌کردند‪ .‬شاگردان‪،‬‬
‫کـه همـراه و هـم سـخن و بـا ایشـان دعـا کـرده‬ ‫چنان با دقت به او می‌نگریستند که خادمان‬
‫بـود‪ ،‬کسـیکه از امیـد و تسـلی با قلبهای ایشـان‬ ‫به اربابشان‪ ،‬تا از وظایفشان آگاه شوند‪ .‬آنان‪،‬‬
‫سـخن گفتـه بـود‪ .‬در حینیکـه‪ ،‬همچنـان پیـام‬ ‫انسانهایی بودند «صاحب حواس‪ ،‬مثل ما»‬
‫آرامـش و تسـلی بـر لبـان او جاری بـود‪ ،‬از میان‬ ‫(یعقوب ‪ ۵‬آیه‪ .)۱٧‬آنان نیز همانند ما با گناه‬
‫ایشـان بـا جماعتـی از فرشـتگان بـه آسـمان برده‬ ‫مبارزه می‌کردند و به همان فیض نیازمند بودند‬
‫شـد و طنین صدای او‪ ،‬به سـوی آنان بازگشـته‪،‬‬ ‫تا پاک و مقدس زندگی کنند‪ .‬حتّی یوحنا‪ ،‬شاگرد‬
‫می‌گفـت‪« :‬اینـک‪ ،‬مـن هـر روزه تـا پایـان ایـن‬ ‫محبوب‪ ،‬کسی که آئینه تمام نمای منجی بود‪،‬‬
‫عصـر با شـما هسـتم!» (متـی ‪ ٢۱‬آیـه ‪)٢٠‬‬ ‫به طور طبیعی از کمال مطلوب خُلق و خو‬
‫او بـا هیئـت انسـانی بـه آسـمان صعـود‬ ‫برخوردار نبود‪ .‬او نه تنها فردی خود رای و جاه‬
‫کـرده بـود‪ .‬آنـان می‌دانسـتند کـه او در پیشـگاه‬ ‫طلب بود‪ ،‬بلکه در مقابل مشکالت فردی تندخو‬
‫تخـت رحمـت خداونـد‪ ،‬کمـاکان دوسـت و‬ ‫و کم طاقت بود‪ .‬اما هنگامیکه شخصیت الهی‬
‫منجـی ایشـان خواهـد بـود و اینکـه دلسـوزی و‬ ‫مسیح به او آشکار شد‪ ،‬به ضعف‌های خویش‬
‫شـفقت او تغییـر نکـرده بـود‪ ،‬کسـیکه بعنـوان‬ ‫پی برد و با شناخت آن فروتن گردید‪ .‬توانایی و‬

‫‪48‬‬
‫می‌شد‪ .‬پیوند آنان با مسیح نزدیکتر از زمانی بود‬ ‫یـک بشـر رنـج کشـیده شـناخته شـد‪ .‬او در‬
‫که او شخصاً با ایشان همراه بود‪ .‬نور محبت و‬ ‫پیشـگاه خداونـد‪ ،‬شایسـتگی خـون گرانبهـای‬
‫قدرت حضور مسیح در چهره‌های ایشان نمایان‬ ‫خـود را نمایـان می‌سـازد و دسـت‌ها و پاهـای‬
‫بود‪ ،‬طوری که مردم با مشاهده آنان «در‬ ‫مجـروح خـود را بـه یـاد بـود بهایـی کـه بـرای‬
‫شگفت شده و دریافتند که آنان یاران عیسی‬ ‫نجـات یافتـگان پرداختـه بـود‪ ،‬نشـان می‌دهـد‪.‬‬
‫هستند‪( ».‬اعمال رسوالن ‪ ٤‬آیه ‪.)۱٣‬‬ ‫آنـان می‌دانسـتند کـه او به آسـمان صعـود کرده‬
‫مسیح همان رابطه‌ای را که در گذشته‬ ‫بـود تـا جایـی برای ایشـان مهیـا کنـد و زمانی که‬
‫با شاگردانش داشت‪ ،‬امروز نیز می‌خواهد با‬ ‫بازگـردد‪ ،‬ایشـان را بـا خـود خواهـد بـرد‪.‬‬
‫فرزندانش داشته باشد‪ .‬چرا که او در آخرین‬ ‫شاگردان عیسی بعد از صعود او به‬
‫دعایش‪ ،‬زمانی که گروه کوچک شاگردان در‬ ‫آسمان‪ ،‬هرگاه که برای دعا جمع می‌شدند‪،‬‬
‫اطراف او جمع شده بودند‪ ،‬گفت‪« :‬درخواست‬ ‫خواسته‌هایشان را در نام عیسی به حضور پدر‬
‫من تنها برای آنها نیست‪ ،‬بلکه همچنین برای‬ ‫تقدیم می‌کردند‪ .‬آنان در هنگام نیایش و دعا‪،‬‬
‫کسانی است که به واسطه پیام آنها به من ایمان‬ ‫سرهای خود را به نشانه احترام خم کرده و‬
‫خواهند آورد‪( ».‬یوحنا ‪۱٧‬آیه ‪.)٢٠‬‬ ‫وعده عیسی را تکرار می‌کردند‪ «،‬هر چه از پدر‬
‫عیسی برای ما دعا کرد و درخواست‬ ‫به نام من بخواهید‪ ،‬آن را به شما خواهم داد‪.‬‬
‫نمود تا با او یکی گردیم‪ ،‬همان گونه که او با‬ ‫تاکنون به نام من چیزی نخواسته‌اید‪ ،‬بخواهید‬
‫پدر یکی است‪ .‬چه پیوند زیبا و شگفت‌انگیزی‬ ‫تا بیابید و شادی‌تان کامل شود‪( ».‬یوحنا ‪ ۱٦‬آیه‬
‫است‪ .‬منجی در باره خود گفته است‪« :‬پسر‪،‬‬ ‫‪٢٣‬و ‪ .)٢٤‬آنان دستهای ایمان خود را بلند کرده‬
‫از خود کاری نمی‌تواند کرد‪« ».‬پدری که در من‬ ‫و با برهانی قاطع‪ ،‬اعالم کردند «مسیح که ُمرد‪،‬‬
‫ساکن است‪ ،‬اوست که کارهای خود را به انجام‬ ‫بلکه نیز برخاست‪ ،‬آنکه به دست راست خدا‬
‫می‌رساند‪( ».‬یوحنا ‪ ۵‬آیه‪۱۹‬و ‪۱٤‬آیه ‪ .)۱٠‬بنابراین‪،‬‬ ‫هم هست و ما را نیز شفاعت می‌کند‪( ».‬رومیان‬
‫اگر مسیح در دلهای ما ساکن است‪ ،‬او در ما‬ ‫‪ ۸‬آیه ‪ )٣٤‬و در روز پنطیکاست‪ ،‬روح‌القدس‪،‬‬
‫عمل خواهد کرد‪« ،‬هم برحسب رضامندی‬ ‫روح تسلی‌بخش‪ ،‬همان که مسیح در باره‌اش‬
‫خود و هم اراده‌اش‪( ».‬فیلیپیان ‪ ٢‬آیه ‪ .)۱٣‬ما‬ ‫گفته بود که «در شما خواهد بود»‪ ،‬به ایشان‬
‫همانگونه عمل خواهیم کرد که او کرد و همان‬ ‫اعطا شد‪ .‬او پیش از این به ایشان گفته بود‪:‬‬
‫روحیه را نشان خواهیم داد و بدین ترتیب‪ ،‬با‬ ‫«رفتن من به سود شماست‪ ،‬زیرا اگر نروم‪ ،‬آن‬
‫محبت کردن و ماندن در او «از هر حیث تا به‬ ‫مدافع نزد شما نخواهد آمد‪ ،‬ا ّما اگر بروم‪ ،‬او‬
‫ّحد او که َسر است‪ ،‬یعنی مسیح‪ ،‬رشد خواهیم‬ ‫را نزد شما می‌فرستم‪( ».‬یوحنا ‪ ۱٤‬آیه ‪۱٦‬و ‪۱۱٧‬و‬
‫کرد‪( ».‬فیلیپیان ‪ ٤‬آیه ‪.)۱۵‬‬ ‫آیه ‪ .)٧‬از حاال به بعد‪ ،‬و از طریق روح القدس‪،‬‬
‫مسیح برای همیشه در دل‌های فرزندانش ساکن‬

‫‪49‬‬
‫فصل نهم‬
‫کار و زندگی‬
‫خدمـت بـه دیگـران‪ ،‬از آن برخـوردار خواهنـد‬ ‫خداوند منشاء حیات‪ ،‬نور و شادی برای‬
‫شـد‪ .‬هنگامـی که محبـت مسـیح در دل تقدیس‬ ‫کل جهان است‪ .‬برکات او همچون تابش نور‬
‫مـی شـود‪ ،‬ماننـد عطـری خوشبوسـت کـه‬ ‫خورشید و نهرهای آب از چشمه حیات‪ ،‬به سوی‬
‫نمی‌توانـد پنهـان نگـه داشـته شـود و تأثیـر پاک‬ ‫تمامی مخلوقاتش جاری می‌شود‪ .‬هرجا حیاتی‬
‫و مقـدس آن از سـوی همـه کسـانی کـه بـا مـا‬ ‫که از خداوند است در دلهای افراد یافت شود‪،‬‬
‫در ارتبـاط هسـتند‪ ،‬احسـاس خواهـد شـد‪ .‬روح‬ ‫آنگاه محبت و برکت از طریق ایشان به زندگی‬
‫مسـیح در دل مانند چشـمه‌ای است در کویر که‬ ‫دیگران نیز جاری خواهد شد‪.‬‬
‫جـاری می‌شـود تـا بـه همـه آنانی کـه در آسـتانه‬ ‫آن ناجـی عظیـم‪ ،‬بـا رفعـت بخشـیدن‬
‫هالکـت قـرار داشـته و مشـتاق نوشـیدن از آب‬ ‫و نجـات بشـر بـه انحطـاط رسـیده‪ ،‬محظـوظ‬
‫حیـات هسـتند‪ ،‬زندگـی تـازه اعطـا کنـد‪.‬‬ ‫گردیـد‪ .‬بـه همیـن خاطـر‪ ،‬بـه زندگـی خویـش‬
‫محبـت بـه عیسـی در میـل بـه خدمـت‬ ‫بهایـی نـداد‪ ،‬بلکـه متح ّمـل صلیـب گردیـده و‬
‫آشـکار خواهـد شـد‪ ،‬همانطـور کـه او بـرای‬ ‫خـوار و سـر افکنـده شـد‪ .‬هـم چنین فرشـتگان‬
‫برکـت دادن و تعالی بخشـیدن بشـریت خدمت‬ ‫نیـز بخاطـر سـعادت دیگـران بـرای همیشـه بـه‬
‫کـرد‪ .‬چنیـن محبتـی مـا را وادار خواهـد کـرد تـا‬ ‫خدمـت گمـارده شـده انـد‪ .‬ایـن کار مایه شـادی‬
‫نسـبت بـه تمـام مخلوقاتـی کـه تحـت مراقبـت‬ ‫آنـان اسـت‪ .‬آنچـه را کـه دل‌هـای خودخـواه‪،‬‬
‫پـدر آسـمانی قرار دارنـد‪ ،‬با محبـت‪ ،‬مهربانی و‬ ‫خدمـت حقیرانه تلقی می‌شـود‪ ،‬یعنی پرسـتاری‬
‫شـفقت خدمـت کنیـم‪.‬‬ ‫و تیمـار فقـرا و طبقـات زیریـن اجتماعـی‪ ،‬از‬
‫زندگی منجی در این جهان‪ ،‬یک زندگی‬ ‫وظائـف فرشـتگان منـ ّزه اسـت‪ .‬روح محبـت‬
‫راحت و وقف به خویشتن نبود‪ ،‬بلکه او با‬ ‫فداکارانـه مسـیح‪ ،‬روحـی اسـت کـه در ملکوت‬
‫استقامت و جدیّت و تالش خستگی ناپذیر برای‬ ‫آشـکار اسـت و جوهر سـعادتمندی آن می‌باشد‪.‬‬
‫نجات انسان گمشده رنج و مشقت کشید‪ .‬او‬ ‫ایـن همـان روحی اسـت که پیـروان مسـیح برای‬
‫‪50‬‬
‫درسـت ماننـد فیلیپ هنگامیکه عیسـی را یافت‪.‬‬ ‫از آخور محقر تا صلیب جلجتا‪ ،‬مسیر ایثار و‬
‫از دیگـران خواهیـم خواسـت تا او را بشناسـند‪.‬‬ ‫فداکاری را پشت سر گذاشت و هرگز سعی نکرد‬
‫سـعی خواهیـم کـرد جاذبه‌هـای مسـیح و‬ ‫تا از وظایف سخت و طاقت فرسا‪ ،‬سفرهای‬
‫واقعیت‌هـای نادیدنـی مربـوط بـه جهـان آینده‬ ‫دشوار و کار و مسئولیت‌های جانکاه شانه خالی‬
‫را بـه ایشـان معرفـی کنیم و میل شـدیدی برای‬ ‫کند‪ .‬او گفت‪« :‬نیامده ام تا به من خدمت کنند‬
‫دنبال کردن مسـیری که عیسـی پیمود‪ ،‬در درون‬ ‫من آمده ام تا به مردم خدمت کنم و جانم را‬
‫مـا ایجـاد خواهـد شـد‪ .‬بزرگتریـن آرزوی مـا این‬ ‫در راه نجات بسیاری فدا سازم‪( ».‬متی ‪ ٢٠‬آیه‬
‫خواهـد بـود کـه اطرافیـان مـا بـه «بّـره خداوند‬ ‫‪ .)٢۸‬این یکی از بزرگترین اهداف زندگی او بود‪.‬‬
‫کـه گناهان جهـان را بر‌مـی‌دارد» ایمـان بیاورند‪.‬‬ ‫هر چیز دیگری امری فرعی و مادون محسوب‬
‫(یوحنـا ‪ ۱‬آیـه ‪.)٢۹‬‬ ‫میشد‪ .‬به تحقق رساندن اراده خدا و اتمام‬
‫تلاش بـرای برکت بخشـیدن به دیگـران‪ ،‬با‬ ‫کار برای وی نان و آب محسوب میشد‪ .‬نفس‬
‫برکاتـی بـه خودمان منعکس خواهد شـد‪ .‬هدف‬ ‫و عالقه بنفس هیچ جایی در کار وی نداشت‪.‬‬
‫خداونـد ایـن بود که بخشـی از کار نقشـه نجات‬ ‫ن ترتیـب‪ ،‬آنانـی کـه در فیـض‬ ‫بـه همیـ ‌‬
‫را بـه مـا محول کنـد‪ .‬او امتیاز سـهیم شـدن در‬ ‫مسـیح شـریک هسـتند‪ ،‬بـرای انجـام هرگونـه‬
‫کار ملکـوت را بـه انسـان بخشـیده اسـت تا آنان‬ ‫فـداکاری آمـاده خواهنـد بود تـا سـایرین نیز که‬
‫نیـز بـه نوبـه خـود‪ ،‬آن را در میان همنوعانشـان‬ ‫مسـیح بـه خاطـر ایشـان ُمـرد‪ ،‬بتواننـد در ایـن‬
‫اشـاعه دهنـد‪ .‬ایـن بزرگتریـن افتخـار مسـرت‬ ‫هدیـه آسـمانی سـهیم شـوند‪ .‬آنـان همـه تلاش‬
‫بخشـی اسـت که خداوند به بشـر ارزانی داشـته‬ ‫خـود را بـکار خواهنـد گرفـت تا این جهـان را به‬
‫و آنانـی کـه به ایـن نحو در کار محبت مشـارکت‬ ‫مکانـی بهتـر بـرای زندگـی دیگـران تبدیـل کنند‪.‬‬
‫میکننـد‪ ،‬با آفریـدگار خود ارتباط بسـیار نزدیکی‬ ‫چنیـن روحیـه‌ای‪ ،‬محصـول مـورد اعتمـاد قلبی‬
‫برقـرار می‌کنند‪.‬‬ ‫اسـت کـه کاملاً دگرگون شـده اسـت‪ .‬بـه محض‬
‫خداوند می‌توانست کار انتقال پیام‬ ‫اینکه کسـی به مسـیح ایمان می‌آورد‪ ،‬در دل وی‬
‫بشارت محبت را به فرشتگان‬ ‫ِ‬ ‫انجیل و امور‬ ‫ایـن اشـتیاق پدیـد می‌آیـد تـا بـه دیگـران نشـان‬
‫آسمانی م ّحول کند‪ .‬او برای تحقق اهدافش‬ ‫دهـد کـه چـه دوسـت عزیـز و ارزشـمندی را در‬
‫می‌توانست روش‌های دیگری را به کار گیرد‪.‬‬ ‫عیسـی یافتـه اسـت و حقیقـت نجات‌بخـش و‬
‫ا ّما به واسطه مح ّبت بیکرانش‪ ،‬ما را بعنوان‬ ‫ایثـار گرانـه در دل او پنهـان نمی‌مانـد‪ .‬اگر جامه‬
‫همکار خود برگزید تا به همراه او‪ ،‬مسیح و‬ ‫پارسـایی مسـیح را برتن کرده باشـیم‪ ،‬نخواهیم‬
‫فرشتگان‪ ،‬در برکت شادی و تعالی روحانی‬ ‫توانسـت آرامش و سلامتی را در درونمان حبس‬
‫که از این ماموریت ایثارگرانه حاصل می‌شود‪،‬‬ ‫کنیـم‪ .‬اگـر دیـده و چشـیده‌ایم کـه خداونـد‬
‫سهیم شویم‪ .‬با مشارکت در مصایب مسیح‬ ‫نیکوسـت‪ ،‬باید چیزی برای گفتن داشـته باشیم‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫آنـان زالل خواهـد بـود و از ایمانی مسـتحکم و‬ ‫است که میتوانیم با او ابراز همدردی کنیم‪.‬‬
‫رو بـه رشـد برخـوردار گردیـده و قـدرت دعا در‬ ‫هر گونه فداکاری برای خیریّت دیگران‪ ،‬روحیه‬
‫آنـان افزایـش خواهـد یافـت‪ .‬روح خـدا در بطن‬ ‫نیکوکاری را در دل فر ِد خ ّیر تقویت می‌کند و او‬
‫آنـان جـاری گردیـده جـان را برای موزون شـدن‬ ‫را به اتحاد با منجی جهان که «هر چند دولتمند‬
‫بـا قدوسـیت الهـی فـرا میخوانـد‪ .‬بدیـن جهـت‬ ‫بود‪ ،‬به خاطر شما فقیر شد تا در نتیجه فقر او‬
‫کسـانیکه خـود را وقـف تالشـهای متواضعانـه‬ ‫دولتمند شوید» نزدیکتر می‌کند‪( .‬دوم قرنتیان‬
‫بـرای خیریـت دیگـران نمـوده انـد مسـلماً بـرای‬ ‫‪ ۸‬آیه ‪ .)۹‬و فقط زمانی که نقشه الهی را در این‬
‫رسـتگاری خویـش کوشـش میکننـد‪.‬‬ ‫جهان تحقق می‌بخشیم‪ ،‬زندگی می‌تواند مایه‬
‫تنها راه برای رشـد کـردن در فیض‪ ،‬انجام‬ ‫خیر و برکت ما شود‪.‬‬
‫صادقانـه کاری اسـت کـه مسـیح بـه مـا محـول‬ ‫اگر بخواهید آنطوری که مسیح از‬
‫کـرده اسـت‪ ،‬یعنـی اینکـه تمـام توانایی‌هایمـان‬ ‫شاگردانش انتظار دارد‪ ،‬خدمت کرده و جان‌های‬
‫را بـرای یـاری کـردن و برکت بخشـیدن بـه آنانی‬ ‫زیادی را برای او صید کنید‪ ،‬نیاز به تجربه و‬
‫کـه به کمـک مـا نیازمند هسـتند‪ ،‬بـکار بگیریم‪.‬‬ ‫معرفت الهی را عمیقاً احساس خواهید کرد‬
‫قـوت بـا ورزش و تحـرک بدسـت می‌آیـد و‬ ‫و گرسنه و تشنه عدالت خواهید بود‪ .‬آنگاه‬
‫فعالیـت الزمـه حیـات اسـت‪ .‬آنانـی کـه سـعی‬ ‫نزد خداوند استغاثه خواهید نمود و ایمانتان‬
‫می‌کننـد بـا دریافـت برکاتـی کـه از طریـق فیض‬ ‫تقویت خواهد گردید و جان شما از نهرهای‬
‫مسـیح حاصـل می‌شـود بـه زندگـی در رکـود و‬ ‫رستگاری سیراب خواهد شد‪ .‬مواجه شدن با‬
‫ناپویـای خـود ادامـه دهنـد و هیـچ کاری بـرای‬ ‫مشکالت و مخالفت‌ها‪ ،‬شما را به سوی مطالعه‬
‫مسـیح انجام نمی‌دهند‪ ،‬مانند کسـانی هسـتند‬ ‫کتاب مقدس و دعا کردن هدایت خواهد کرد و‬
‫کـه قصـد دارند بـدون کار کردن شـکم خـود را‬ ‫در فیض و شناخت مسیح رشد کرده و تجربیات‬
‫سـیر کننـد‪ .‬چنیـن‌کاری‪ ،‬چـه در امـور روحانی و‬ ‫ارزشمندی را کسب خواهید نمود‪.‬‬
‫چـه در امـور مـادی‪ ،‬همـواره موجـب فسـاد و‬ ‫روحیـه خدمـت ایثارگرانـه بـرای دیگـران‬
‫تباهی می‌شـود‪ .‬کسـی که دسـتان و پاهـای خود‬ ‫شـخصیت‪ ،‬ثبـات‪ ،‬تعالـی و زیبایـی مسـیح‌گونه‬
‫را بـه ورزش و حرکـت وادار نکنـد‪ ،‬در مـدت‬ ‫می‌بخشـد و باعـث آرامـش‪ ،‬سلامتی و‬
‫کوتاهـی قـدرت اسـتفاده از آنهـا را از دسـت‬ ‫سـعادت مالـک آن مـی گـردد‪ .‬خواسـته هـا‬
‫خواهـد داد‪ .‬بـه همیـن ترتیـب‪ ،‬فرد مسـیحی که‬ ‫متعالـی می‌گردنـد‪ .‬دیگـر جایـی بـرای سسـتی‬
‫از عطایـای الهـی اسـتفاده نمی‌کنـد‪ ،‬نـه تنهـا در‬ ‫و خودخواهـی باقـی نمی‌مانـد‪ .‬آنانـی کـه‬
‫مسـیح رشـد نمی کنـد‪ ،‬بلکه همان قدرتـی را که‬ ‫بـه ایـن نحـو زیبایی‌هـای زندگـی مسـیحی را‬
‫قبلاً داشـت‪ ،‬از دسـت می‌دهـد‪.‬‬ ‫تجربـه می‌کننـد‪ ،‬رشـد کـرده و بـرای خدمـت‬
‫کلیسـای مسـیح از سـوی خداونـد تعییـن‬ ‫بـه خداونـد قـوی خواهنـد شـد‪ .‬درک روحانـی‬

‫‪52‬‬
‫روسـتاییان و زحمتکشـان راه می‌رفت‪ ،‬شـناخته‬ ‫شـده تـا بـرای نجات انسـان تلاش کند‪ .‬رسـالت‬
‫نشـد و شـهرتی نداشـت‪ .‬او در انجام رسـالتش‬ ‫کلیسـا انتقـال مـژده خـوش انجیـل بـه جهـان‬
‫همـان انـدازه وفادارانـه رفتـار مـی کـرد کـه در‬ ‫اسـت‪ .‬چنیـن وظیفـه‌ای بـه همـه مسـیحیان‬
‫هنـگام کار کـردن در پیشـه محقـرش و چـه‬ ‫محول شـده اسـت‪ .‬هر کس به اندازه اسـتعداد‬
‫هنگامـی کـه مریضـان را شـفا مـی‌داد و یـا بـر‬ ‫و توانایـی خویـش بایـد در ادامـه ماموریـت‬
‫روی امـواج خروشـان دریای جلیـل راه می‌رفت‪.‬‬ ‫منجـی نقـش خـود را ایفا کند‪ .‬محبتی که مسـیح‬
‫مـا نیز بـه همیـن ترتیـب‪ ،‬بایـد در معمولی‌ترین‬ ‫بـه مـا نشـان داده اسـت‪ ،‬مـا را مدیـون همـه‬
‫وظایـف و پسـت‌ترین موقعیت‌هـای زندگـی‪ ،‬بـا‬ ‫کسـانی می‌سـازد که او را نمی‌شناسـند‪ .‬خدا نور‬
‫عیسـی گام برداشـته و خدمـت کنیـم‪.‬‬ ‫را بـه مـا داده اسـت‪ ،‬نـه فقـط بـرای خودمـان‪،‬‬
‫پولس رسول میگوید‪« :‬هر کسی که ایمان‬ ‫بلکـه تـا برهمـه آنـان تابانـده شـود‪.‬‬
‫می آورد در هر موقعیت و شرایطی که هست‬ ‫اگـر پیـروان مسـیح نسـبت بـه وظایفشـان‬
‫باقی بماند زیرا خدا در هر حالتی با اوست و‬ ‫واقـف بودند‪ ،‬امـروزه در سـرزمین‌هایی که خدا‬
‫او را یاری میکند‪( ».‬اول قرنتیان ‪ ٧‬آیه ‪ .)٢٤‬مرد‬ ‫را نمـی شناسـند‪ ،‬بـه جـای یـک نفـر‪ ،‬هـزاران‬
‫بازرگان می‌تواند تجارت خویش را در مسیری‬ ‫نفـر بایـد خبـر خـوش را اعلام می‌کردنـد‪ .‬آنانی‬
‫هدایت کند که به خاطر صداقت و وفاداریش‬ ‫کـه نمی‌تواننـد شـخصاً در ایـن کار شـرکت کنند‬
‫خدا را جالل دهد‪ .‬اگر او پیرو راستین مسیح‬ ‫بایـد بـا حمایت‌ها و دلسـوزی و دعاهایشـان در‬
‫باشد‪ ،‬ایمان خویش را در تمامی اعمالی که‬ ‫تـداوم آن سـهیم شـوند‪ .‬حتـی در کشـورهای‬
‫انجام می‌دهد‪ ،‬نشان خواهد داد و به این نحو‪،‬‬ ‫مسـیحی نشـین کار هـای زیـادی مانـده اسـت‪.‬‬
‫روح مسیح را به همه اطرافیانش آشکار خواهد‬ ‫الزم نیسـت به سـرزمین های غیر مسیحی‬
‫ساخت‪ .‬یک تعمیرکار خودرو می‌تواند همچون‬ ‫سـفر کنیـم و یـا حتی محفل کوچـک خانواده را‬
‫مسیح که همراه با طبقات محروم در میان‬ ‫تـرک کنیـم‪ .‬اگـر در آنجـا وظایفـی بـه عهـده ما‬
‫تپه‌های جلیل زحمت کشید‪ ،‬برای او نماینده‌ای‬ ‫گذاشـته شـده است‪ ،‬برای مسـیح انجام دهیم‪.‬‬
‫امین و سخت‌کوش باشد‪ .‬هر کس که نام مسیح‬ ‫مـا می‌توانیـم این کار را در محفـل خانواده‪ ،‬در‬
‫را بر خود دارد‪ ،‬باید طوری عمل کند که دیگران‬ ‫کلیسـا‪ ،‬در میـان کسـانی کـه بـا ایشـان رفـت و‬
‫با دیدن اعمال نیکوی او‪ ،‬نام خدا و منجی را‬ ‫آمـد داریـم و یـا در بیـن افـرادی کـه بـا ایشـان‬
‫جالل دهند‪.‬‬ ‫کار مـی کنیـم‪ ،‬انجـام دهیم‪.‬‬
‫بسیاری از عرضه کردن عطایای خویش‬ ‫قسـمت اعظـم زندگـی منجـی در ایـن‬
‫جهت خدمت به مسیح اجتناب می‌کنند و فکر‬ ‫جهـان‪ ،‬در کار سـخت و طاقت‌فرسـا در کارگاه‬
‫می‌کنند که دیگران از عطایای برتر و امتیازات‬ ‫نجـاری در ناصـره سـپری شـد‪ .‬هنگامیکه سـرور‬
‫بهتری برای خدمت برخوردار هستند‪ .‬عده‌ای‬ ‫حیـات در کنـار فرشـتگان‪ ،‬پهلـو بـه پهلـوی‬

‫‪53‬‬
‫زندگـی روزانـه شـما به پاکـی و خلـوص ایمانتان‬ ‫براین باورند که تنها آنانی که از استعدادهای‬
‫شـهادت خواهـد داد و اگـر دیگـران متقاعـد‬ ‫ویژه‌ای برخوردار هستند‪ ،‬باید استعداد خود‬
‫شـوند کـه شـما می‌خواهیـد بـه ایشـان کمـک‬ ‫را برای خدمت به خداوند اختصاص دهند‪.‬‬
‫کنیـد‪ ،‬تالش‌هایتـان بی‌ثمـر نخواهـد مانـد‪.‬‬ ‫آنان اینطور فهمیده اند که عطایا و استعدادها‬
‫کوچکتریـن و فقیرتریـن شـاگرد در میـان‬ ‫فقط به عده‌ای ممتاز و مورد عنایت ‪ ،‬عطا شده‬
‫شـاگردان مسـیح می‌توانـد مایـه برکـت دیگـران‬ ‫است و به استثنای ایشان‪ ،‬هیچ‌کس خوانده‬
‫باشـد‪ .‬آنـان ممکـن اسـت متوجه نباشـند که چه‬ ‫نشده است تا در زحمات و اجر‌های خدمت‬
‫خدمـت مهـم و پـر برکتـی را انجـام می‌دهنـد‪.‬‬ ‫سهیم شود‪ .‬ا ّما چنین تفکری در َمثَل‌های عیسی‬
‫ا ّمـا بـا تاثیرگـذاری ناخـودآگاه خـود میتواننـد‬ ‫در کتاب مقدس ارائه نشده است‪ .‬هنگامیکه‬
‫امـواج بـرکات را بـه حرکـت درآورنـد‪ .‬امواجـی‬ ‫ارباب خانه‪ ،‬خدمتکارانش را فرا خواند‪ ،‬به هر‬
‫کـه هـر لحظـه عمیـق تـر و گسـترده تـر خواهد‬ ‫کدام‪ ،‬وظیفه‌ای را م ّحول کرد‪ .‬با روح محبت‬
‫شـد و متبـارک خواهـد بـود‪ .‬نتایجـی کـه آنـان‬ ‫می‌توانیم کوچکترین وظایف زندگی را انجام‬
‫شـاید از آن آگاه نشـوند تـا روز اجـر اخروی فرا‬ ‫دهیم که «گویی برای خداوند کار می‌کنیم‪».‬‬
‫برسـد‪ .‬آنـان نـه می‌داننـد و نه احسـاس می‌کنند‬ ‫(کولسیان ‪ ٣‬آیه‪.)٢٣‬‬
‫کـه چـه خدمـت بزرگـی را انجـام می‌دهنـد‪.‬‬ ‫اگـر محبـت خـدا در دل سـاکن باشـد‪،‬‬
‫امـا نبایـد بخاطـر نگرانـی از عـدم موفقیـت‪،‬‬ ‫در زندگـی آشـکار خواهـد شـد‪ .‬طعـم شـیرین‬
‫مایـوس و خسـته شـوند‪ .‬بلکـه بایـد بـا آرامـش‬ ‫حضـور مسـیح مـا را احاطـه خواهـد کـرد و‬
‫بـه پیـش رفتـه و کاری کـه خداونـد بـا مشـیت‬ ‫تاثیرگـذاری مـا رفعـت یافتـه و مایـه برکـت‬
‫خویـش بـه ایشـان م ّحـول کـرده را بـا وفـاداری‬ ‫خواهـد شـد‪ .‬پیـش از اینکه خدمت بـه خداوند‬
‫انجـام دهنـد‪ .‬زندگـی ایشـان در بیهودگـی‬ ‫را آغـاز کنیـد‪ ،‬انتظـار فرصت‌هـای عالـی و‬
‫سـپری نخواهـد شـد‪ .‬جانهـای ایشـان هـر روز‬ ‫کسـب توانایی‌هـای غیـر عـادی و خارق‌العـاده‬
‫بیش از پیش به مسـیح شـبیه خواهد شـد‪ .‬آنان‬ ‫را نداشـته باشـید‪ .‬الزم نیسـت‬
‫کارگرانـی هسـتند کـه در ایـن جهـان بـه همـراه‬ ‫تصـور کنیـد کـه دیگـران درباره‬
‫خداونـد کار می‌کننـد و بـه این نحو‪ ،‬شایسـتگی‬ ‫شـما چگونـه فکـر می‌کننـد‪.‬‬
‫می‌یابنـد تـا بـرای کاری عالی‌تـر و بـرای خوشـی‬
‫نـاب آن زندگـی اخـروی کـه فـرا خواهـد رسـید‬
‫در جهـان آینـده آمـاده شـوند‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫فصل دهم‬
‫شناخت خداوند‬
‫همگـی بـا کالم حقیقـت پیونـد خورده‌انـد‪ ،‬بـه‬ ‫خداونـد از راههای مختلفـی تالش می‌کند‬
‫طـوری کـه تعالیـم او حتـی در میـان نامالیمات‬ ‫تـا ذات و ماهیـت الهی خـود را به ما بشناسـاند‬
‫فـراوان زندگـی انسـان بـه او یـادآوری شـوند‪.‬‬ ‫و مـا را بـه مصاحبـت بـا خویـش دعـوت کنـد‪.‬‬
‫خداونـد از فرزنـدان زمینـی خـود انتظـار‬ ‫طبیع�ت بطوـر ب�ی وقف�ه‪ ،‬همـواره از طریـق‬
‫دارد تـا قـدردان آفریـده هـای او باشـند‪ ،‬و از‬ ‫حـواس و ادراک مـا‪ ،‬بـا مـا سـخن مـی گویـد‪.‬‬
‫سـادگی و زیبایـی کاملـی کـه او خانـه زمینـی مـا‬ ‫قلب‌هـای گشـوده در برابـر مح ّبـت و شـکوه‬
‫را بـا آن آراسـته کـرده اسـت‪ ،‬لـذت ببرنـد‪ .‬او‬ ‫خداوند که به واسـطه اعمال آفرینش او آشـکار‬
‫دوسـتدار زیبایـی اسـت و مهمتر اینکـه در میان‬ ‫شـده اسـت‪ ،‬تحـت تأثیـر قـرار خواهـد گرفـت‪.‬‬
‫همـه زیبایی‌هـا‪ ،‬زیبایـی شـخصیت را دوسـت‬ ‫گوش‌هـای شـنوا پیام‌هـای خداونـد را از طریق‬
‫دارد و از ما انتظار دارد تا پاکی و سـادگی را در‬ ‫مخلوقـات عالـی و زیبـای او‪ ،‬شـنیده و درک‬
‫درونمـان پـرورش دهیـم و از زیبایـی کامل گلها‬ ‫می‌کننـد‪ .‬دشـت‌های سرسـبز‪ ،‬درختـان سـر بـه‬
‫درس بگیریـم‪.‬‬ ‫فلـک کشـیده ‪ ،‬غنچه‌هـا و گل‌هـا‪ ،‬ابرهـای در‬
‫اگر بخواهیم و گوش شنوا داشته باشیم‪،‬‬ ‫حـال گـذر‪ ،‬بـارش بـاران‪ ،‬رودهـای خروشـان و‬
‫آفرینش خداوند‪ ،‬درسهای ارزشمند اطاعت و‬ ‫زیبائی‌هـای کهکشـان‪ ،‬بـا قلب‌هـای مـا سـخن‬
‫توکّل را به ما تعلیم خواهد داد‪ .‬از ستارگان‬ ‫گفتـه و از مـا می‌خواهنـد تـا بـا او کـه همـه آنها‬
‫آسمان که در راه‌های ناپیدا‪ ،‬مسیر تعیین شده‬ ‫را آفریـد‪ ،‬آشـنا شـویم‪.‬‬
‫خود را در طول قرن‌ها در فضای الیتناهی‬ ‫منجـی مـا‪ ،‬تعالیـم ارزشـمند خـود را‬
‫پیموده‪ ،‬تا کوچکترین اتم‌ها‪ ،‬همگی از خواست‬ ‫بـا مظاهـر زیبـای طبیعـت‪ ،‬پیونـد می‌دهـد‪.‬‬
‫و اراده خالق اطاعت می‌کنند‪ .‬خداوند از همه‬ ‫درختـان‪ ،‬پرنـدگان‪ ،‬گلهـا‪ ،‬د ّره‌هـا‪ ،‬تپه‌هـا‪،‬‬
‫چیز مراقبت کرده و هرچه را که آفریده است‪،‬‬ ‫دریاچه‌هـا و آسـمان‌های زیبـا‪ ،‬و همین‌طـور‬
‫حفظ می‌کند‪ .‬او که با عظمت خویش‪ ،‬کائنات‬ ‫رویدادهـا و وقایـع مربـوط بـه زندگـی روزانـه‪،‬‬
‫‪55‬‬
‫کـه دیگـر هرگـز چهـره طبیعـت از سـایه لعنـت‬ ‫بیشماری را برپا داشته‪ ،‬در همان زمان‪ ،‬به‬
‫پوشـیده نخواهـد بـود‪ .‬در ذهن‌تـان‪ ،‬مـکان‬ ‫خواسته‌ها و نیازهای گنجشک قهوه‌ای رنگ‬
‫نجات‌یافتـگان را تصویـر کنیـد‪ .‬بیـاد داشـته‬ ‫کوچکی که آواز فروتنی‌اش را بدون نگرانی‬
‫باشـید که آنجا بسـیار بـا شـکوهذتر از تصویری‬ ‫می‌خواند‪ ،‬اهمیت می‌دهد‪ .‬هنگامی که انسان‌ها‬
‫مجسـم کرده‌ایـد‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫اسـت کـه شـما در ذهنتـان‬ ‫به کار سخت روزمره می‌پردازند‪ ،‬هنگامی که‬
‫تمـام عطایـای زیبـای خداونـد در طبیعـت‪،‬‬ ‫به دعا مشغول می شوند‪ ،‬هنگامی که در شب‬
‫صرفـاً پرتـوی از شـکوه و جلال آنجاسـت‪ .‬در‬ ‫به خواب می‌روند و یا سحرگاهان از خواب‬
‫بـاره آن نوشـته شـده اسـت‪« :‬آنچـه را هیـچ‬ ‫برمی‌خیزند‪ ،‬هنگامی که مرد ثروتمند در قصر‬
‫چشـمی ندیـده‪ ،‬هیچ گوشـی نشـنیده و به هیچ‬ ‫خود به جشن و شادمانی مشغول است و‬
‫اندیشـه‌ای نرسیده‪ ،‬خدا برای دوسـتداران خود‬ ‫یا هنگامی که مرد تهیدست فرزندانش را به‬
‫مهیـا کـرده اسـت‪( ».‬اول قرنتیـان ‪ ٢‬آیـه ‪.)۹‬‬ ‫دور سفره فقیرانه خود جمع می‌کند‪ ،‬همگی‬
‫شـاعران و طبیعت گرایـان‪ ،‬مطالب زیادی‬ ‫با مهربانی و دلسوزی‪ ،‬به وسیله پدر آسمانی‬
‫را در مـورد طبیعـت بـرای گفتـن دارنـد‪ ،‬ا ّمـا‬ ‫مراقبت و نگریسته می‌شود‪ .‬هیچ اشکی نیست‬
‫شـخص مسـیحی اسـت کـه می‌توانـد بـا نهایـت‬ ‫که ریخته شود و خداوند به آن توجه نکند و‬
‫سپاسـگزاری‪ ،‬از زیبایی‌هـای زمیـن لـذت بـرده‬ ‫هیچ لبخندی نیست که به آن التفات نکند‪.‬‬
‫و شـادمان باشـد‪ .‬چـرا کـه او حاصـل کار پـدر‬ ‫اگـر بـه تمامـی ایـن مـوارد کاملاً ایمـان‬
‫آسـمانی خـود را بیـاد آورده و عشـق و مح ّبت او‬ ‫داشـته باشـیم‪ ،‬همـه نگرانی‌هـای بـی مـورد‬
‫را بـه واسـطه گلهـا ‪ ،‬بوته‌ها و درختان احسـاس‬ ‫مـا از بیـن خواهـد رفـت‪ .‬زندگـی مـا‪ ،‬هماننـد‬
‫مـی کنـد‪ .‬کسـی کـه بـه تپـه هـا‪ ،‬د ّره‌هـا‪ ،‬رودها‬ ‫آنچـه امـروزه هسـت از نگرانـی و پریشـانی‬
‫و دریاهـا بـه عنـوان جلـوه ای از اظهـار عشـق‬ ‫لبریـز نخواهـد بـود‪ .‬چـرا کـه همـه چیـز‪ ،‬چـه‬
‫و محبـت خداونـد نسـبت بـه انسـان نمی‌نگـرد‪،‬‬ ‫کوچـک و یا بزرگ‪ ،‬به دسـتهای خداوند سـپرده‬
‫نمی‌توانـد سپاسـگزار اهمیـت و ارزش ایـن‬ ‫می‌شـود‪ .‬خداونـدی کـه بـا تعـدد مسـئولیت‌ها‬
‫هدایـای گرانبهای الهی باشـد‪ .‬خداوند از طریق‬ ‫و مراقبتهـا‪ ،‬پریشـان نمی‌شـود و یـا از سـنگینی‬
‫آفرینـش خود و نیز به واسـطه تأثیر روح‌القدس‬ ‫آن درهم شکسـته نمیشـود‪ .‬با چنین اندیشـه‌ای‬
‫بـر قلـب انسـان‪ ،‬بـا مـا سـخن می‌گویـد‪ .‬در‬ ‫مـی توانیـم از آرامـش خاطـر بهره‌منـد شـویم‪،‬‬
‫رویدادهـا و وقایعـی کـه در اطـراف مـا و در‬ ‫آرامشـی کـه بسـیاری بـا آن بیگانه‌انـد‪.‬‬
‫زندگـی روزانـه مـا اتفـاق می‌افتـد‪ ،‬درس‌هـای‬ ‫هنگامـی کـه از زیبایی‌هـای آفرینـش در‬
‫ارزشـمندی نهفتـه اسـت کـه اگـر قلب‌هـای‬ ‫ایـن جهـان لـذت می‌بریـد‪ ،‬بـه جهـان آینـده که‬
‫مـا بـرای شـناخت آنهـا آمـاده باشـد‪ ،‬می‌توانـد‬ ‫خواهـد آمـد‪ ،‬فکـر کنیـد‪ .‬دنیایـی کـه مصیبـت‬
‫آنهـا را تشـخیص بدهـد‪ .‬سـراینده مزامیـر در‬ ‫گنـاه و مـرگ را هرگـز نخواهـد شـناخت‪ ،‬جایی‬

‫‪56‬‬
‫اینکه «کتب مقدس را تفتیش کنید‪ .‬آنهاست که‬ ‫مشـاهدات خـود در طبیعـت تعمـق میکنـد‪:‬‬
‫به من شهادت می‌دهند‪ ».‬منجی همان کسی‬ ‫«جهان از رحمت خداوند پر اسـت‪« ، ».‬کیسـت‬
‫است که امید ما به زندگی جاودانی در او متمرکز‬ ‫خردمنـد تـا بدین چیزهـا تفکر نماید؟ که ایشـان‬
‫شده است‪( .‬یوحنا ‪ ۵‬آیه ‪ )٣۹‬آری سراسر کتاب‬ ‫رحمت‌هـای خداونـد را خواهنـد فهمیـد‪».‬‬
‫مقدس در باره مسیح سخن می‌گوید‪ .‬از نخستین‬ ‫(مزامیـر ‪ ٣٣‬آیـه ‪ ۵‬و ‪۱٠٧‬آیـه ‪.)٤٣‬‬
‫شرح مربوط به آفرینش «همه چیز به واسطه او‬ ‫خداوند به واسطه کالمش با ما سخن‬
‫پدید آمد و از هر آنچه پدید آمد‪ ،‬هیچ چیز بدون‬ ‫می‌گوید‪ .‬در کالم اوست که می‌توانیم با خطوط‬
‫او پدیدار نگشت تا آخرین وعده او که می‌گوید‪،‬‬ ‫روشن تری مکاشفه ذات او‪ ،‬رابطه او با انسان‬
‫اینک به زودی می‌آیم‪ ».‬ما در مورد اعمال او‬ ‫و کار عظیم او در نجات و رستگاری انسان را‬
‫می‌خوانیم و صدای او را می‌شنویم‪( .‬یوحنا ‪۱‬‬ ‫ببینیم‪ .‬در همین جاست که سرنوشت مشایخ و‬
‫آیه ‪ )٣‬و (مکاشفه ‪ ٢٢‬آیه ‪ .)۱٢‬اگر می‌خواهید با‬ ‫انبیاء و مردان و زنان مقدس در عهد عتیق‪ ،‬در‬
‫منجی آشنا شوید‪ ،‬کتاب مقدس را مطالعه کنید‪.‬‬ ‫برابر ما آشکار می شود‪ .‬آنان نیز «مردانی بودند‬
‫تمام قلب خود را با کالم خداوند پر‬ ‫همچون ما‪( ».‬یعقوب ‪ ۵‬آیه ‪.)۱٧‬‬
‫سازید‪ .‬چرا که آب حیات است و عطش سوزان‬ ‫با مطالعه سرگذشت این افراد‪ ،‬متوجه می‬
‫جان شما را فرو می نشاند‪ .‬کالم خدا‪ ،‬نان زنده‬ ‫شویم که آنان نیز مانند ما با نومیدی ها دست و‬
‫است که از آسمان فرود می آید‪ .‬عیسی می‌گوید‪:‬‬ ‫پنجه نرم میکردند‪ .‬آنان نیز همانند ما در تجربه‬
‫«تا بدن پسر انسان را نخورید و خون او را‬ ‫و آزمایش قرار گرفتند‪ ،‬ا ّما با توکل به خداوند‬
‫ننوشید‪ ،‬در خود حیات ندارید‪».‬‬ ‫و به واسطه فیض او پیروز شدند‪ .‬مطالعه‬
‫او در بـاره خـود چنیـن توضیـح می‌دهـد‪:‬‬ ‫سرگذشت آنان‪ ،‬ما را در مبارزه برای کسب‬
‫«سـخنانی کـه مـن به شـما گفتـم‪ ،‬روح و حیات‬ ‫پارسایی ترغیب می‌کند‪ .‬همچنانکه تجربیات‬
‫اسـت‪( ».‬یوحنـا ‪ ٦‬آیـات ‪ ۵٣‬و ‪ .)٦٣‬جسـم مـا‬ ‫گرانبهای آنان را مطالعه می کنیم و از نور و‬
‫از آنچـه می‌خوریـم و می‌نوشـیم‪ ،‬تقویـت‬ ‫محبت و برکتی که به جهت خوشی به ایشان‬
‫می‌شـود و همانطـور کـه در امـور جسـمی و‬ ‫داده شده بود و از کاری که به واسطه فیض‬
‫فیزیکـی مصـداق دارد‪ ،‬همانطـور نیـز در امـور‬ ‫خداوند انجام داده بودند‪ ،‬آگاه می‌شویم‪،‬‬
‫روحانـی‪ .‬یعنـی اینکـه‪ ،‬هـر چـه را کـه بـر روی‬ ‫همان روحی که الهام بخش آنان بود‪ ،‬شوقی از‬
‫آن تفکـر و تعمـق کنیـم‪ ،‬همـان بـه طبیعـت‬ ‫رقابت مقدس را در دل‌هایمان ایجاد می‌کند‪ ،‬تا‬
‫روحانـی مـا قـدرت و نیـرو خواهـد بخشـید‪.‬‬ ‫از نظر شخصیت شبیه به ایشان شویم و مانند‬
‫موضـوع نجـات و رسـتگاری‪ ،‬مطلبـی‬ ‫آنان با خداوند گام برداریم‪.‬‬
‫اسـت کـه فرشـتگان نیـز بـه آن عالقه دارنـد‪ .‬این‬ ‫عیسی از عهد عتیق گفت و سخنان او‬
‫موضـوع‪ ،‬دانش و سـرود تمامی نجـات یافتگان‬ ‫چقدر بیشتر در مورد عهد جدید واقعیت دارد‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫شـده‌اند و هیچ‌کـس در مطالعـه آن و یافتـن‬ ‫در سراسـر قـرون و اعصـار خواهـد بـود‪ .‬آیـا‬
‫طریـق نجـات‪ ،‬دچـار اشـتباه نخواهـد شـد‪،‬‬ ‫چنیـن موضوعـی‪ ،‬ارزش تفکـر دقیـق و مطالعه‬
‫مگـر آنانـی کـه بجـای پیـروی از اراده روشـن و‬ ‫را نـدارد؟ رحمـت بیکـران و محبـت مسـیح و‬
‫صریـح خداونـد‪ ،‬از عقایـد خودشـان پیـروی‬ ‫قربانـی کـه او بـه خاطـر مـا تقدیـم کـرد‪ ،‬مـا را‬
‫می‌کننـد‪ .‬مـا نبایـد شـهادت هیـچ فـردی را بـه‬ ‫بـه مطالعـه جـدّی و عمیـق کتـاب خداونـد‪ ،‬فرا‬
‫مثابـه تعلیـم کتـاب مقـدس بپذیریـم‪ ،‬بلکـه‬ ‫می‌خوانـد‪ .‬مـا باید بر روی شـخصیت مسـیح که‬
‫بایـد خودمـان کالم خـدا را مطالعـه کنیـم‪ .‬اگر‬ ‫منجـی و شـفیع و شـفا دهنده ماسـت‪ ،‬تعمق و‬
‫بـه دیگـران اجـازه دهیـم تـا بـه جـای مـا فکـر‬ ‫تفکـر کنیـم‪ .‬بایـد بـه رسـالت او که آمد تـا قوم‬
‫کننـد‪ ،‬در نتیجـه‪ ،‬انـرژی فکـری مـا تحلیـل رفته‬ ‫خـود را از گناهانـش نجات دهـد‪ ،‬فکر کنیم‪ .‬به‬
‫و توانایی‌هـای مـا محـدود خواهـد شـد‪ .‬افـق‬ ‫ایـن نحـو‪ ،‬هنگامـی کـه بـه موضوعات آسـمانی‬
‫ذهـن گسـترده خواهـد شـد چنانچـه در رصـد‬ ‫می‌اندیشـیم‪ ،‬ایمـان و محبـت مـا تقویـت‬
‫کـردن ارتبـاط بیـن موضوعـات کتـاب مقـدس‬ ‫خواهـد شـد و دعاهایمـان بیشـتر و بیشـتر‬
‫تمرکـز نمـوده‪ ،‬آیـه هـا را با هم مقایسـه کرده و‬ ‫آمیختـه بـه ایمـان و محبـت خواهـد گردیـد‪ .‬این‬
‫مباحـث روحانـی را بـا هـم ارزیابـی کنـد‪.‬‬ ‫دعاهـا‪ ،‬هوشـمندانه و پرشـور خواهنـد بـود‪.‬‬
‫هیـچ چیـزی بیشـتر از مطالعـه کتـاب‬ ‫همـه آنانـی کـه در نام مسـیح به سـوی خداوند‬
‫مقـدس نمی‌توانـد عقـل و حکمـت انسـان را‬ ‫می‌آینـد‪ ،‬در اطمینـان بـه او اسـتوار خواهنـد‬
‫تقویـت کنـد و هیـچ کتـاب دیگـری بـه انـدازه‬ ‫مانـد و قـدرت نجـات دهنـده او را در زندگـی‬
‫حقایـق گسـترده و ارزشـمند کتـاب مقـدس‪،‬‬ ‫روزانـه خویش مشـاهده خواهند کـرد‪ .‬هنگامی‬
‫نمی‌توانـد افـکار انسـان را ایـن چنیـن تعالـی‬ ‫کـه به جمـال و کمـال منجی می‌اندیشـیم‪ ،‬آرزو‬
‫بخشـیده و اسـتعدادهای او را شـکوفا سـازد‪.‬‬ ‫می‌کنیـم تـا در شـباهت بـه قدوسـ ّیت او کاملاً‬
‫اگـر کالم خداونـد آنطـوری که شایسـته اسـت‪،‬‬ ‫تبدیـل و تـازه شـویم‪ .‬اشـتیاق و عطـش روح‬
‫مطالعـه می‌شـد‪ ،‬انسـان می‌توانسـت از ذهنـی‬ ‫بـرای شـبیه شـدن بـه کسـی کـه او را پرسـتش‬
‫آمـاده‪ ،‬شـخصیتی عالـی و هدفمنـد برخـوردار‬ ‫می‌کنیـم‪ ،‬در مـا افزایـش مـی یابـد و هرچـه‬
‫شـود‪ .‬ا ّمـا مطالعـه عجوالنـه کتـاب مقـدس‬ ‫بیشـتر بـه مسـیح فکـر می‌کنیـم‪ ،‬در سـخن‬
‫نمی‌توانـد سـودمند باشـد‪ .‬یک فرد ممکن اسـت‬ ‫گفتـن از او بـه دیگـران و معرفی او بـه جهانیان‬
‫همـه کتـاب مقـدس را بـه طـور کامـل مطالعـه‬ ‫مشـتاق‌تر خواهیـم شـد‪.‬‬
‫کنـد‪ ،‬ا ّمـا همچنـان از دیـدن زیبایی‌هـای آن‬ ‫کتـاب مقـدس‪ ،‬تنها بـرای محققین نوشـته‬
‫ناتـوان باشـد و یـا معانـی عمیـق و پنهـان آن را‬ ‫نشـده اسـت‪ ،‬بلکـه برعکـس بـرای اسـتفاده‬
‫درک نکنـد‪ .‬بـه ایـن ترتیب‪ ،‬اگر تنهـا یک بخش‪،‬‬ ‫مـردم عـادی در نظر گرفته شـده اسـت‪ .‬حقایق‬
‫طـوری مطالعـه شـود کـه اهمیـت آن درک‬ ‫عظیـم مربـوط به نجـات‪ ،‬بـه روشـنی روز بیان‬

‫‪58‬‬
‫تفکر قرار گیرد‪ ،‬مانند جویباری از چشمه حیات‬ ‫شـده و رابطـه آن بـا نجـات و رسـتگاری انسـان‬
‫جاری خواهند شد‪.‬‬ ‫مشـخص گـردد‪ ،‬بسـیار بـا ارزش‌تـر از خوانـدن‬
‫هرگز نباید کتاب مقدس را بدون دعا‬ ‫بخش‌هـای زیـادی از کتـاب مقـدس اسـت کـه‬
‫مطالعه کرد‪ .‬پیش از مطالعه آن باید دعا کنیم‬ ‫بـدون درک مقاصـد آنهـا و دریافـت حقایـق آن‬
‫که روح‌القدس چشمان ذهن و دل ما را باز کند‬ ‫صـورت گرفتـه باشـد‪ .‬کتـاب مقـدس خـود را‬
‫و دعای ما پاسخ داده خواهد شد‪ .‬هنگامی که‬ ‫همیشـه همـراه داشـته باشـید و در هـر فرصتی‬
‫نتنائیل به سوی عیسی آمد‪ ،‬منجی درباره‌اش‬ ‫آن را مطالعـه کنیـد و مطالـب آن را در حافظـه‬
‫گفت‪« :‬به راستی که این مرد اسرائیلی است که‬ ‫خـود ثبـت کنیـد‪ .‬حتّـی هنگامـی کـه در خیابـان‬
‫در او هیچ فریب نیست‪ ».‬نتنائیل به او گفت‪:‬‬ ‫قـدم مـی زنیـد‪ ،‬می‌توانیـد قسـمتی از کتـاب را‬
‫«مرا از کجا می‌شناسی؟» عیسی در جواب گفت‪:‬‬ ‫خوانـده و دربـاره آن تفکـر کنید‪ .‬به ایـن ترتیب‪،‬‬
‫«پیش از آنکه فیلیپ تو را بخواند‪ ،‬هنگامی که‬ ‫آن را در ذهنتـان ثبـت خواهیـد کـرد‪.‬‬
‫هنوز زیر آن درخت انجیر بودی‪ ،‬تو را دیدم‪».‬‬ ‫بـدون تو ّجـه جـدی و مطالعـه همـراه بـا‬
‫(یوحنا ‪ ۱‬آیات ‪ ٤٧‬و ‪ .)٤۸‬عیسی ما را نیز در‬ ‫دعـا‪ ،‬نمـی توانیـم از حکمـت و دانـش کتـاب‬
‫خلوتگاه دعا و نیایش خواهد دید‪ ،‬به شرط آنکه‬ ‫مقـدس بهره‌منـد شـویم‪ .‬درواقـع‪ ،‬بعضـی‬
‫او را بطلبیم و از او بخواهیم تا نور حقیقت را‬ ‫از قسـمت‌های کتـاب مقـدس آنچنـان سـاده‬
‫به ما عطا کند‪ .‬آنانی که با فروتنی در جستجوی‬ ‫هسـتند کـه ممکـن اسـت سـوء تعبیـر شـوند‪.‬‬
‫هدایت الهی باشند‪ ،‬از همراهی فرشتگان‬ ‫ا ّمـا بخش‌هایـی نیـز وجـود دارنـد کـه مفهـوم‬
‫آسمان بهره‌مند خواهند شد‪.‬‬ ‫و معنـی آن سـطحی نبـوده و نمی‌تـوان بـا یـک‬
‫روح‌القـدس‪ ،‬عیسـی را تعالـی و جلال‬ ‫مـرور گـذرا بـه مفهـوم آن پـی بـرد‪ .‬بـه همیـن‬
‫می‌دهـد‪ .‬زیـرا ایـن وظیفـه اوسـت تـا مسـیح‬ ‫دلیـل‪ ،‬بخش‌هـای گوناگـون کتـاب مقـدس باید‬
‫و قدوسـیّت مربـوط بـه پارسـایی او و نجـات‬ ‫بـا یکدیگـر مقایسـه شـوند و بـرای مطالعـه آن‬
‫عظیمـی را که مـا به واسـطه او دریافت کردیم‪،‬‬ ‫بایـد تحقیـق دقیـق و همراه با دعا انجام شـود‪.‬‬
‫بـه همـگان آشـکار کنـد‪ .‬عیسـی می‌گویـد‪« :‬او‬ ‫چنین مطالعه‌ای بسیار ارزشمند و نتیجه‬
‫مـرا جلال خواهـد داد‪ ،‬زیـرا آنچـه را از آن مـن‬ ‫بخش خواهد بود‪ .‬همانطور که معدنچی‪،‬‬
‫اسـت گرفتـه‪ ،‬بـه شـما اعلام خواهـد کـرد‪».‬‬ ‫رگه‌های مربوط به فلزات گرانبها را که در‬
‫(یوحنـا ‪۱٦‬آیـه ‪ .)۱٤‬روح راسـتی تنهـا معلـم تاثیر‬ ‫قسمت‌های زیرین زمین پنهان شده‌اند‪ ،‬کشف‬
‫گذارحقایق الهی اسـت‪ .‬خداونـد آنچنان عزت و‬ ‫میکند‪ ،‬همچنان است کسی که کالم خدا را برای‬
‫تکریمـی برای انسـان قائل شـده کـه فرزند یگانه‬ ‫یافتن گنج‌های پنهان حقیقت که از دید جوینده‬
‫خـود را بـرای نجـات او قربانـی کـرد و روح خود‬ ‫بی‌دقت پوشیده می‌ماند‪ ،‬با پشتکار تفحص‌کند‪.‬‬
‫را بـه عنـوان معلـم و راهنمـای دایمی فرسـتاد‪.‬‬ ‫کالم الهام بخش خداوند‪ ،‬اگر مورد تعمق و‬

‫‪59‬‬
‫فصل یازدهم‬
‫مزیت دعا‬
‫هنگامـی کـه عیسـی بـر روی زمین بـود‪ ،‬به‬ ‫خداونـد از طریق طبیعت و مکاشـفه‪ ،‬از‬
‫شـاگردانش تعلیـم داد کـه چگونه دعـا کنند‪ .‬او‬ ‫روی آینـده نگری و به واسـطه تأثیر روح‌القدس‬
‫ایشـان را راهنمایـی کـرد تا نیازهـای روزانه خود‬ ‫بـا مـا سـخن می‌گویـد‪ .‬ا ّمـا اینهـا کافـی نیسـتند‪.‬‬
‫را بـه حضـور خداونـد ببرند و همـه نگرانی‌ها و‬ ‫مـا نیـز باید با ابـراز محبـت‪ ،‬حاجتهـای خویش‬
‫مشکالتشـان را بـه او بسـپارند‪ .‬همچنیـن به آنان‬ ‫را بـا او در میـان گـذارده‪ ،‬قلـوب خویش را باو‬
‫اطمینان داد که دعاهای ایشـان شـنیده و پاسـخ‬ ‫بسـپاریم‪ .‬بمنظـور اسـتحصال حیـات روحانی‬
‫داده خواهـد شـد‪ .‬چنیـن اطمینانـی بـرای ما نیز‬ ‫و قـوت بایـد بـا پـدر آسـمانی‌مـراوده ای قلبـی‬
‫هست‪.‬‬ ‫و واقعـی داشـته باشـیم‪ .‬افـکار ما ممکن اسـت‬
‫عیسـی‪ ،‬خـود هنگامـی کـه در میـان مردم‬ ‫بـه سـوی او معطـوف باشـد‪ .‬ممکـن اسـت بـه‬
‫سـاکن بـود‪ ،‬اغلـب اوقـات در حـال دعـا کـردن‬ ‫اعمـال او‪ ،‬رحمـت و بـرکات او‪ ،‬فکـر کنیـم‪ .‬ا ّما‬
‫بـود‪ .‬منجـی مـا‪ ،‬خود را بـا نیازهـا و ضعف‌های‬ ‫چنیـن چیـزی بـه مفهوم کامـل مصاحبـت با او‬
‫مـا نزدیـک احسـاس می‌کـرد و بـه خاطـر آن‪،‬‬ ‫نیسـت‪ .‬برای معاشـرت بـا خداونـد‪ ،‬باید چیزی‬
‫ملتمـس و حاجتمنـد می‌شـد‪ .‬او ذخایـر تـازه‬ ‫بـرای گفتـن بـه او‪ ،‬در مـورد زندگـی واقعـی‬
‫قـدرت را از پـدر آسـمانی درخواسـت کـرد تـا‬ ‫داشـته باشیم‪.‬‬
‫بتواند درانجام رسـالت و وظایف طاقت‌فرسـا‪،‬‬ ‫دعـا بـه معنـی گشـودن دل بـه روی‬
‫تقویـت شـود‪ .‬او در همـه امور الگوی ماسـت و‬ ‫خداونـد‪ ،‬همچـون یـک دوسـت واقعـی اسـت‪.‬‬
‫در سـختی‌ها و رنـج هـای مـا‪ ،‬بـرادر ماسـت‪ .‬او‬ ‫ضـرورت چنیـن کاری فقـط بـرای ایـن نیسـت‬
‫«از هر حیث همچون ما وسوسـه شـده اسـت‪».‬‬ ‫کـه بـه خداونـد بگوییـم چـه کسـی هسـتیم‪،‬‬
‫ا ّمـا گنـاه نکـرد و طبیعـت او از گنـاه و شـرارت‬ ‫بلکـه گشـودن دل مـا را قـادر می‌سـازد تـا او را‬
‫دوری ُجسـت‪ .‬او نیـز در ایـن دنیـای پـر ازگنـاه‪،‬‬ ‫بشناسـیم و بپذیریـم‪ .‬دعـا‪ ،‬خداونـد را بـه نـزد‬
‫مبـارزه کـرد و جـان و روح او متحمـل شـکنجه‬ ‫مـا نمـی‌آورد‪ ،‬بلکـه مـا را بـه حضـور او می‌بـرد‪.‬‬
‫‪60‬‬
‫اشـتیاقی از خـود نشـان نمیدهند‪.‬‬ ‫گردیـد‪ .‬جسـمانیت او‪ ،‬دعـا کـردن را امـری الزم‬
‫تاریکی شـرارت و گمراهی‪ ،‬همه کسـانی را‬ ‫و مفیـد تلقـی کـرد‪ .‬عیسـی در مصاحبـت بـا‬
‫کـه نسـبت بـه دعـا بی‌اعتنایـی می‌کننـد‪ ،‬احاطه‬ ‫پدرش‪ ،‬شـادی و تسـلی می‌یافت و اگـر او یعنی‬
‫می‌کنـد و زمزمـه وسوسـه‌های دشـمن‪ ،‬آنـان را‬ ‫نجـات دهنـده آدمیـان و پسـر خدا‪ ،‬نیـاز به دعا‬
‫بـه گنـاه ترغیـب می‌کنـد و همـه اینهـا بـه ایـن‬ ‫کردن را احسـاس می‌کرد‪ ،‬چقدر بیشـتر‪ ،‬انسـان‬
‫علـت اسـت کـه آنـان از امتیـازی کـه خداونـد‬ ‫گناهـکار کـه ناتـوان و فانی اسـت بایـد ضرورت‬
‫در وعـده خویـش دربـاره دعـا بـه ایشـان داده‬ ‫دعـای مـداوم و خالصانـه را احسـاس کنـد‪.‬‬
‫اسـت‪ ،‬اسـتفاده نمی‌کننـد‪ .‬پسـران و دختـران‬ ‫پدر آسـمانی ما اشـتیاق دارد تـا پری برکات‬
‫خداونـد‪ ،‬چـرا نسـبت به دعـا بی‌توجه هسـتند‪،‬‬ ‫خـود را بـه ما ارزانـی دارد‪ .‬این امتیاز ماسـت که‬
‫در حالـی کـه دعـا کلیدی اسـت در دسـت ایمان‬ ‫از چشـمه بیکـران محبـت الهی‪ ،‬سـیراب گردیم‬
‫بـرای گشـودن منابع آسـمان‪ ،‬جایی کـه گنج‌های‬ ‫و شـگفتا کـه عبـادت مـا انـدک اسـت‪ .‬خداونـد‬
‫ِ‬
‫ارزشـمند قادر مطلـق در آنها ذخیره‬ ‫بی‌شـمار و‬ ‫آمـاده و مشـتاق اسـت تـا دعاهـای خالصانـه و‬
‫شـده اسـت‪ .‬بـدون دعـای مـداوم و مراقبـت‬ ‫فروتنانـه فرزندانـش را بشـنود‪ ،‬در حالـی کـه‬
‫جـدّی‪ ،‬در خطـر فزاینـده القیـدی ‪ ،‬و منحـرف‬ ‫همچنـان بی‌میلـی شـدید ازجانـب ما بـرای آگاه‬
‫شـدن از مسـیر درسـت‪ ،‬قرار می‌گیریم‪ .‬خصم‬ ‫سـاختن خداونـد نسـبت بـه نیازهایمـان دیـده‬
‫بطـور دائـم سـعی می‌کنـد تـا راه نزدیک شـدن‬ ‫می‌شـود‪.‬‬
‫مـا بـه تخـت رحمـت خداونـد را مسـدود کند تا‬ ‫فرشـتگان آسـمان‪ ،‬در بـاره انسـان ضعیف‬
‫نتوانیـم بـا دعاهـای خالصانـه و ایمـان‪ ،‬فیـض‬ ‫و نیازمنـد که در معرض وسوسـه قرار دارد‪ ،‬چه‬
‫و قدرتـی را کـه بـرای ایسـتادگی در مقابـل‬ ‫فکـری خواهنـد کـرد؛ هنگامیکه قلب سرشـار از‬
‫وسوسـه‌ها بـه آن نیازمندیـم‪ ،‬دریافـت کنیـم‪.‬‬ ‫محبـت خداونـد آرزو می‌کنـد تـا برکاتـی بیشـتر‬
‫شـرایط مشـخصی وجود دارند که براساس‬ ‫از آنچـه کـه بـه ذهنشـان خطـور می‌کنـد و یـا‬
‫آنهـا مـی توانیـم انتظـار داشـته باشـیم کـه‬ ‫می‌تواننـد درخواسـت کننـد‪ ،‬بـه آنان اعطـا کند‪.‬‬
‫خداونـد دعاهـای مـا را شـنیده و پاسـخ خواهد‬ ‫ا ّمـا آنـان همچنان در دعـا کردن کاهلـی ورزیده‬
‫داد‪ .‬ا ّولیـن شـرط ایـن اسـت کـه نیازمـان بـه‬ ‫و کـم ایماننـد؟ فرشـتگان دوسـت دارنـد تـا در‬
‫خداوند و دریافت کمک از سـوی او را احسـاس‬ ‫مقابـل خداوند سـر تعظیم فرود آورنـد و به او‬
‫کنیـم‪ .‬خداونـد وعـده داده اسـت‪« ،‬بـه او کـه‬ ‫تقـرب جویند‪ .‬آنـان مصاحبت بـا خداوند را اوج‬
‫تشـنه اسـت‪ ،‬آب خواهـم داد و زمیـن تشـنه را‬ ‫طرب و سرخوشـی میدانند‪ ،‬ا ّمـا فرزندان زمینی‬
‫سـیراب خواهـم کرد‪( ».‬اشـعیاء ‪٤٤‬آیـه ‪ .)٣‬آنانی‬ ‫خداونـد کـه نیازمند کمک بیشـتری هسـتند‪ ،‬به‬
‫کـه گرسـنه و تشـنه عدالـت بـوده و در طلـب‬ ‫ظاهـر قانـع به نظر می‌رسـند و بـرای مصاحبت‬
‫خداونـد هسـتند‪ ،‬می‌توانند یقین داشـته باشـند‬ ‫بـا او و گام برداشـتن در نـور روح القـدس هیچ‬

‫‪61‬‬
‫عیسـی بـه شـاگردانش گفـت‪« :‬هر آنچـه در دعا‬ ‫که سـیراب خواهند شـد‪ .‬دل باید بـرای دریافت‬
‫درخواسـت کنید‪ ،‬ایمان داشـته باشـید کـه آن را‬ ‫تأثیـر روح‌القـدس آمـاده باشـد‪ ،‬در غیـر ایـن‬
‫یافته‌ایـد و از آن شـما خواهـد بود‪(».‬مرقـس ‪١١‬‬ ‫صـورت‪ ،‬نمی‌توانـد بـرکات خداونـد را دریافـت‬
‫آیـه ‪.)٢٤‬‬ ‫کنـد‪ .‬ضروری اسـت کـه حاجتهـا و نیازهایمان را‬
‫آیا کالم او را باور می‌کنید؟‬ ‫بـه حضـور خداوند اعلام کنیم‪ .‬مسـیح در این‬
‫ایـن تضمیـن‪ ،‬بسـیار گسـترده و نامحـدود‬ ‫مـورد بـه مـا می‌گویـد‪« :‬بخواهیـد‪ ،‬کـه به شـما‬
‫اسـت و او کـه وعـده داده اسـت‪ ،‬در انجـام آن‬ ‫داده خواهـد شـد‪ .‬بجوییـد‪ ،‬که خواهیـد یافت‪.‬‬
‫امیـن اسـت‪ .‬درسـت همـان موقعـی کـه پاسـخ‬ ‫بکوبیـد‪ ،‬کـه در بـه رویتـان گشـوده خواهـد‬
‫دعاهایمـان را دریافـت نمی‌کنیـم‪ ،‬بایـد ایمـان‬ ‫شـد‪ ».‬و «او کـه از پسـر خـود دریـغ نکـرد‪ ،‬بلکه‬
‫داشـته باشـیم که خداوند دعاهای ما را شـنیده‬ ‫او را در راه همـه مـا فـدا سـاخت‪ ،‬آیـا همـراه با‬
‫و پاسـخ خواهد داد‪ .‬بعضی اوقـات به اندازه‌ای‬ ‫او همـه چیـز را بـه مـا نخواهد بخشـید؟» (متی‬
‫دچـار اشـتباه و کوته‌نظـری می‌شـویم کـه از‬ ‫‪ ٧‬آیـه ‪ )٧‬و (رومیـان ‪ ۸‬آیـه ‪.)٣٢‬‬
‫خداونـد چیزهایـی را درخواسـت می‌کنیـم کـه‬ ‫اگـر بـی انصافی و شـرارت را در قلبهایمان‬
‫نمی‌تواننـد مایـه برکـت ما باشـند و با ایـن حال‪،‬‬ ‫ُمعـ ّزز بشـماریم و اگـر بـه هر نوع گناه دانسـته‬
‫پـدر آسـمانی مـا‪ ،‬بـا اعطـا کـردن آن چیـزی کـه‬ ‫ای ُمقیّـد باشـیم‪ ،‬خداونـد به دعاهـای ما گوش‬
‫بـرای مـا مفیدترین و بهترین اسـت‪ ،‬بـا مهربانی‬ ‫نخواهـد داد‪ ،‬در حالیکـه دعـای شـخص نـادم‬
‫ومحبـت به دعاهای ما پاسـخ می‌دهـد‪ .‬هنگامی‬ ‫و توبـه‌کار همـواره پذیرفتـه خواهد شـد‪ .‬زمانی‬
‫کـه دعاهایمـان بـه نظـر پاسـخ داده نمی‌شـوند‪،‬‬ ‫که تمام خطاهای آشـکار‪ ،‬اصالح شـده باشـند‪،‬‬
‫نبایـد وعـده خداونـد را فرامـوش کنیـم‪ ،‬زیـرا‬ ‫می‌توانیـم ایمـان داشـته باشـیم کـه خـدا بـه‬
‫زمـان پاسـخ یقینـاً فراخواهـد رسـید و برکتـی را‬ ‫دعاهایمـان پاسـخ خواهـد داد‪ .‬شایسـتگی خـود‬
‫کـه بیشـتر از همـه بـه آن نیازمندیـم‪ ،‬دریافـت‬ ‫مـا‪ ،‬هرگـز نمـی توانـد ما را مـورد تأییـد خداوند‬
‫خواهیـم کـرد‪ .‬ا ّمـا ادعـا کـردن در ایـن مـورد که‬ ‫قـرار دهـد‪ ،‬بلکـه شایسـتگی عیسـی اسـت کـه‬
‫دعـای مـا باید به همـان طریقی که خواسـته‌ایم‬ ‫مـا را رسـتگار میسـازد و خـون اوسـت کـه مـا را‬
‫اجابـت گردنـد‪ ،‬فـرض محـال اسـت‪ .‬خداونـد‬ ‫تطهیـر می‌کنـد ‪ ،‬بـا ایـن وجـود‪ ،‬شـرط کار ایـن‬
‫بسـیار حکیم‌تـر از آن اسـت کـه بـرکات خـود‬ ‫اسـت کـه بـرای پذیرفتـه شـدن و مقبولیـت باید‬
‫را از آنانـی کـه در راه راسـت قـدم برمی‌دارنـد‪،‬‬ ‫کاری انجـام دهیـم‪.‬‬
‫دریـغ کنـد‪ .‬بنابرایـن بـدون نگرانـی و تـرس‪ ،‬بـه‬ ‫یکـی دیگـر از عناصـر ویـژه دعـا‪ ،‬ایمـان‬
‫او تـوکل کنیـد‪ .‬حتـی اگـر جـواب دعاهایمـان به‬ ‫اسـت‪« .‬هـر کـه بـه او نزدیـک می‌شـود‪ ،‬بایـد‬
‫فوریـت داده نمی‌شـوند‪ ،‬بـه وعـده او اعتمـاد‬ ‫ایمـان داشـته باشـد کـه او هسـت و جوینـدگان‬
‫کنیـد‪« .‬بطلبیـد‪ ،‬و بـه شـما داده خواهـد شـد»‪.‬‬ ‫خـود را پـاداش می‌دهـد‪( ».‬عبرانیـان ‪ ۱١‬آیـه ‪.)٦‬‬

‫‪62‬‬
‫ببخشـیم کـه خودمـان انتظـار داریم بخشـیده‬ ‫اگـر بـا خـود رایـی بخواهیـم بـا تردیـد و‬
‫شـویم‪( .‬متـی ‪ ٦‬آیـه ‪.)١٢‬‬ ‫تـرس مقابلـه کنیـم و یـا بـه جـای آنکـه ایمـان‬
‫اگـر انتظـار داشـته باشـیم تـا دعاهایمـان‬ ‫داشـته باشـیم‪ ،‬سـعی کنیم تـا مسـئله ای را که‬
‫شـنیده شـود بایـد دیگـران را بهمیـن طریـق کـه‬ ‫نمی‌توانیـم ببینیـم و بفهمیـم‪ ،‬حـل کنیـم‪ ،‬در‬
‫امیـد بـه آمرزیـده شـدن داریم ببخشـیم‪ .‬ثابت‬ ‫آن صـورت‪ ،‬فقـط سـردرگمی‌ها افزایـش یافته و‬
‫قـدم بـودن در دعـا‪ ،‬یکـی دیگـر از شـرایط‬ ‫عمیـق خواهند شـد‪ .‬ا ّمـا اگر به حضـور خداوند‬
‫مسـتجاب شـدن آن اسـت‪ .‬اگـر بخواهیـم در‬ ‫آمـده و بـا احسـاس درماندگـی و وابسـتگی‪،‬‬
‫ایمـان و تجربیـات مربـوط بـه آن رشـدکنیم‪،‬‬ ‫همـان طـور کـه واقعـاً هسـتیم و بـا فروتنـی و‬
‫بایـد همـواره دعـا کنیـم‪ .‬بایـد «در دعـا ثابـت‬ ‫ایمانـی مطمئـن‪ ،‬نیازمـان را بـه او کـه معرفت و‬
‫قـدم باشـیم» و«خودمـان را وقـف دعـا‬ ‫حکمتش بیکران اسـت مطرح کنیـم‪ ،‬او که همه‬
‫کنیم‪(».‬رومیـان‪ ١٢‬آیـه ‪ )١٢‬و (کولسـیان ‪ ٤‬آیه ‪.)٢‬‬ ‫چیـز را در ازل و آفرینـش دیـده و او کـه با اراده‬
‫پطـرس رسـول‪ ،‬ایمـان‌داران را تشـویق‬ ‫و کالمـش برهمـه چیـز حاکـم اسـت‪ ،‬می‌توانـد‬
‫می‌کنـد کـه «در دعـا‪ ،‬جـدّی و منضبـط‬ ‫و مشـتاق اسـت تـا فریـاد مـا را بشـنود و اجـازه‬
‫باشـند‪( ».‬اول پطـرس ‪ ٤‬آیـه ‪ .)٧‬پولـس رسـول‬ ‫خواهـد داد تـا نور حقیقـت بردل‌هایمـان بتابد‪.‬‬
‫از ایمـان‌داران می‌خواهـد کـه «در همـه چیـز‬ ‫بـه واسـطه دعـای خالصانه اسـت کـه در ارتباط‬
‫بـا دعـا و اسـتغاثه‪ ،‬همـراه بـا شـکرگزاری‪،‬‬ ‫بـا اندیشـه عالـی خداونـد قـرار می‌گیریـم‪.‬‬
‫درخواسـت‌های خـود را بـه خـدا ابـراز کننـد‪».‬‬ ‫شـاید بطـور شـایان ذکـری متوجـه زمانـی کـه‬
‫(فیلیپیـان ‪ ٤‬آیـه‪.)٦‬‬ ‫منجـی از روی شـفقت و مهربانـی بـه مـا نظـر‬
‫در رسـاله یهـودا آمـده اسـت که «شـما ای‬ ‫میکنـد نشـویم‪ .‬ا ّمـا ایـن یـک واقعیـت اسـت‪.‬‬
‫عزیـزان‪ ،‬در روح‌القـدس دعـا نماییـد و خـود را‬ ‫شـاید نتوانیـم حضـور آشـکار او را احسـاس‬
‫در محبّـت خـدا نـگاه داریـد‪( ».‬یهـودا ‪ ٢٠‬آیـه‬ ‫کنیـم‪ ،‬ا ّمـا دسـت محبت و مشـفقانه او همواره‬
‫‪ .)٢۱‬دعـای بی‌وقفـه‪ ،‬اتحـاد ناگسسـتنی روح بـا‬ ‫برسـر مـا قـرار دارد‪ .‬هنگامـی کـه بـرای دریافت‬
‫خداسـت کـه از طریـق آن حیـات خداونـد بـه‬ ‫رحمـت و برکـت بـه حضـور خداونـد می‌رویم‪،‬‬
‫زندگـی مـا جـاری می‌شـود و از زندگـی مـا‪ ،‬بـه‬ ‫بایـد روح محبـت و بخشـش را در دل‌هایمـان‬
‫سـوی خـدا بـاز می‌گـردد‪.‬‬ ‫داشـته باشـیم‪ .‬چگونـه می‌توانیـم دعـا کنیـم‬
‫تلاش و جدیّـت در دعـا‪ ،‬امـری ضـروری‬ ‫کـه «قرض‌هـای مـا را ببخـش‪ ،‬چنانکـه مـا نیـز‬
‫اسـت‪ .‬بنابرایـن‪ ،‬اجـازه ندهیـد‪ ،‬چیـزی مانـع‬ ‫قـرض‌داران خـود را می‌بخشـیم‪ ».‬ا ّمـا همچنان‬
‫دعـا کـردن شـما بشـود‪ .‬تمامـی سـعی خـود را‬ ‫روح نابخشـودگی را در دل‌هایمـان بپروریـم؟‬
‫بـه کار گیریـد تـا رابطـه میـان عیسـی بـا روح و‬ ‫اگـر انتظـار داریم که دعاهایمان شـنیده شـود‪،‬‬
‫جـان خـود را زنـده نگه داریـد‪ .‬از هـر موقعیتی‬ ‫بایـد دیگـران را بـه همـان روش و همـان انـدازه‬

‫‪63‬‬
‫خلـوت دعـا کنیـد و اجـازه بدهیـد روح و جـان‬ ‫بـرای رفتـن بـه مکان‌هایـی کـه در آنهـا مراسـم‬
‫در مقابـل دیـدگان تفتیـش کننـده خداونـد قرار‬ ‫دعـا برگـزار می‌شـود‪ ،‬اسـتفاده کنیـد‪ .‬آنانـی کـه‬
‫گیرنـد‪ .‬دعـا در خلـوت‪ ،‬فقـط بایـد بـه وسـیله‬ ‫براسـتی در طلـب رابطه با خداوند هسـتند‪ ،‬در‬
‫خداونـد که شـنونده دعاهاسـت‪ ،‬شـنیده شـود‪.‬‬ ‫جلسـات دعـا و نیایـش حضـور خواهنـد یافـت‬
‫هیـچ گـوش کنجـکاوی نبایـد انبـوه خواسـته‌ها‬ ‫و در انجـام وظایفشـان جـدّی خواهنـد بـود و‬
‫و اسـتغاثه‌های روح را بشـنود‪ .‬در خلـوت‬ ‫بـرای کسـب ثمراتی کـه می‌تواند از این جلسـات‬
‫دعـا‪ ،‬روح از تأثیـرات محیـط و از هیجانـات‬ ‫حاصـل شـود‪ ،‬اشـتیاق خواهنـد داشـت‪ .‬آنان از‬
‫رهـا خواهـد بـود و بـا آرامـی و اشـتیاق‪ ،‬بـه‬ ‫هـر فرصتی اسـتفاده خواهند کرد تـا خود را در‬
‫جسـتجوی خداونـد خواهـد پرداخـت‪ .‬آنکـه مـا‬ ‫موقعیتـی قـرار دهنـد کـه بتواننـد انـوار حقایق‬
‫را در نهانخانـه دل و هنـگام رازگاهـان نظـاره‬ ‫آسـمانی را دریافـت کننـد‪.‬‬
‫میکنـد‪ ،‬شـهد حضـورش شـیرین و مانـدگار‬ ‫بایـد در محفـل خانـواده دعـا کنیـم و‬
‫خواهـد بـود‪ ،‬هـم او کـه دعاهـای برخاسـته از‬ ‫م ّهم‌تـر اینکـه نبایـد نسـبت بـه دعـا کـردن در‬
‫دل را مـی شـنود‪ .‬در چنیـن شـرایطی اسـت کـه‬ ‫نهـان بی‌توجهـی کنیـم‪ ،‬زیـرا دعـا در خلـوت‪،‬‬
‫روح بـا ایمانـی سـاده و در آرامش‪ ،‬به مشـارکت‬ ‫تغذیـه روح و جـان اسـت‪ .‬زمانـی کـه دعـا کردن‬
‫بـا خداونـد ادامـه داده و انوار درخشـان حقایق‬ ‫مـورد بی‌توجهـی قرار گیـرد‪ ،‬تغذیـه روح و جان‬
‫آسـمانی را بـه سـوی خود جذب می‌کنـد تا از آن‬ ‫غیرممکـن خواهـد بـود‪ .‬دعاهـای خانوادگـی و‬
‫بـرای تقویـت و محافظـت خویـش در مبـارزه با‬ ‫عمومـی بـه تنهایـی کافـی نیسـت‪ .‬بنابرایـن در‬

‫‪64‬‬
‫هـوای پـاک و مقـدس آسـمان استنشـاق کـرده‬ ‫شـیطان‪ ،‬اسـتفاده کنـد‪ .‬خداونـد‪ ،‬قلعـه امـن و‬
‫و در آن زندگـی کنیـم‪ .‬بـا تقدیـم کـردن روح و‬ ‫تکیـه‌گاه ماسـت‪.‬‬
‫جـان بـه حضـور خداونـد و از طریـق دعاهـای‬ ‫در خلـوت خویـش دعـا کنیـد و هنگامـی‬
‫خالصانـه می‌توانیـم درهـای اندیشـه را به روی‬ ‫کـه مـی خواهیـد بـه کارهـای روزمـره بپردازید‪،‬‬
‫تصـورات ناپاک و افکار نامقـدس ببندیم‪ .‬آنانی‬ ‫اجـازه دهیـد دلهایتـان در حضـور خداونـد‬
‫کـه دل‌هایشـان بـرای دریافـت حمایـت و برکـت‬ ‫تقویـت شـود‪ .‬بـه ایـن نحـو بـود کـه خنـوخ بـا‬
‫خداونـد گشـوده اسـت‪ ،‬همـواره در فضـای‬ ‫خداونـد راه می‌رفـت‪ .‬دعاهـای شـما در خلوت‪،‬‬
‫مقدس‌تـری گام برخواهنـد داشـت و بـرای‬ ‫ماننـد عطـری خوشبوسـت کـه در مقابـل تخـت‬
‫مصاحبـت دایمـی با ملکوت تلاش خواهند کرد‪.‬‬ ‫فیـض و رحمـت خداونـد در هـوا مـی پیچـد و‬
‫نیاز ما این اسـت که دیدگاه شـفاف تری نسـبت‬ ‫شـیطان نمی‌توانـد برکسـی کـه قلـب خـود را به‬
‫به عیسـی داشـته و نسـبت به ارزش‌های مربوط‬ ‫خداونـد می‌سـپارد‪ ،‬پیـروز شـود‪.‬‬
‫بـه حقایـق جاودانـی‪ ،‬درک کاملتـری کسـب‬ ‫هیـچ زمـان و مکانـی نیسـت کـه بـرای‬
‫کنیـم‪ .‬زیبایـی قدوسـ ّیت بایـد دل‌هـای فرزندان‬ ‫تقدیـم دعـا بـه درگاه خداونـد نامناسـب‬
‫خداونـد را لبریـز کنـد و بـرای تحقـق ایـن امـر‪،‬‬ ‫باشـد‪ .‬هیـچ چیـزی نمی‌توانـد مـا را از تقدیـم‬
‫بایـد دعـا کنیـم تـا حقایـق الهی بـر ما روشـن و‬ ‫دل‌هایمـان بـه خداونـد و از دعـا کـردن در روح‬
‫آشـکار شود‪.‬‬ ‫اخلاص‪ ،‬باز دارد‪ .‬در شـلوغی خیابـان‪ ،‬در حین‬
‫اجـازه دهیـد تـا روح از امیـال جسـم رهـا‬ ‫کار و فعالیـت می‌توانیـم دعاهایمـان را بـه‬
‫شـده و در امـور الهـی اندیشـه کنـد تـا خداونـد‬ ‫حضـور خداونـد تقدیـم کـرده و بـرای هدایـت‬
‫هـوای ملکـوت را بـه مـا عطـا کنـد‪ .‬در تقـ ّرب‬ ‫الهـی دعـا کنیـم‪ .‬همانطـور کـه نحمیـای نبی در‬
‫جسـتن بـه خداونـد تلاش کنیـد تـا بتوانیـد در‬ ‫حضور اردشـیر‪ ،‬پادشـاه فـارس‪ ،‬نیاز خـود را از‬
‫زمـان مواجـه شـدن بـا سـختی‌ها و تجربیـات‬ ‫خداونـد درخواسـت نمـود‪ .‬بنابرایـن‪ ،‬هـر کجـا‬
‫غیرمنتظـره زندگـی بـه او روی آوریـد‪ ،‬درسـت‬ ‫کـه باشـیم‪ ،‬مـی توانیـم مـکان خلوتـی را بـرای‬
‫هماننـد گلهـای زیبـا کـه بـه سـوی خورشـید‬ ‫مصاحبـت بـا خداونـد پیـدا کنیـم‪ .‬باید بـه طور‬
‫میچرخنـد‪.‬‬ ‫دایـم درهـای قلبمـان را بـاز نگـه داریـم و از‬
‫همـه نیازهـا‪ ،‬شـادی‌ها‪ ،‬غـم هـا‪ ،‬ترس‌ها‬ ‫خداونـد بخواهیـم تـا عیسـی بـه عنـوان مهمان‬
‫و نگرانی‌هایتـان را بـه حضـور خداونـد بیاورید‪.‬‬ ‫آسـمانی آمـده و در قلـب مـا سـاکن شـود‪.‬‬
‫او نـه خسـته میشـود و نـه بسـتوه مـی آیـد‪ .‬او‬ ‫هـر چنـد ممکن اسـت محیط اطـراف ما را‬
‫کـه تعـداد موهای سـر شـما را می‌داند‪ ،‬نسـبت‬ ‫فضایـی مسـموم و آلـوده احاطـه کـرده باشـد‪،‬‬
‫بـه نیازهـای فرزندانـش ‪ ،‬بی‌توجهـی نمی‌کنـد‪،‬‬ ‫امـا الزم نیسـت کـه حتمـاً از ایـن هـوای آلـوده‬
‫«زیـرا خداونـد بـه غایـت مهربـان و رحیـم‬ ‫و متعفـن تنفـس کنیـم‪ ،‬بلکـه می‌توانیـم از‬

‫‪65‬‬
‫شـما را برگزیـدم ‪ ...‬تـا هرچـه از پدر بـه نام من‬ ‫اسـت‪( ».‬یعقـوب ‪ ۵‬آیـه ‪ .)۱۱‬قلـب مهربـان او به‬
‫درخواسـت کنیـد‪ ،‬به شـما عطا کنـد‪( ».‬یوحنا ‪۱٦‬‬ ‫واسـطه رنج‌هـا و غم‌هـای مـا و حتـی بـه خاطر‬
‫آیـات ‪ ٢٦‬و ‪٢٧‬و ‪۱۵‬آیـه ‪ .)۱٦‬دعـا کـردن بـه نـام‬ ‫بـر زبـان آوردن آنهـا‪ ،‬متأثـر می‌شـود‪ .‬هـر آن‬
‫عیسـی ‪ ،‬چیـزی بیشـتر از آن اسـت کـه صرفـاً‬ ‫چـه کـه فکـر و ذهنتـان را آشـفته می‌سـازد‪ ،‬بـه‬
‫نـام او در ابتـدا و انتهـای دعـا گفته شـود‪ .‬بلکه‬ ‫او بسـپارید‪ .‬هیـچ چیـز بـرای او آنچنـان سـخت‬
‫هنگامـی کـه دعـا می‌کنیـم‪ ،‬بایـد بـا فکـر و روح‬ ‫نیسـت کـه نتوانـد آن را تحمـل کنـد‪ ،‬چـرا که او‬
‫عیسـی دعـا کنیـم و بـه وعـده او ایمـان داشـته‬ ‫آسـمان‌ها را برپـا نـگاه مـی دارد و برتمامی امور‬
‫باشـیم‪ .‬بـه فیـض او تـوکل کنیم و اعمـال او را‬ ‫هسـتی حاکـم اسـت‪ .‬هـر چیـز کـه بـه طریقـی‬
‫انجـام دهیم‪.‬‬ ‫آرامـش و سلامتی مـا را مختـل کنـد‪ ،‬بـرای او‬
‫هـدف خداونـد ایـن نیسـت کـه راهـب یـا‬ ‫بی‌اهمیـت نیسـت‪ .‬هیـچ فصلی از کتـاب زندگی‬
‫گوشه‌نشـین و تارک‌دنیـا شـویم‪ ،‬تـا بتوانیـم‬ ‫مـا آنقـدر مخـدوش نیسـت کـه او نتوانـد آن را‬
‫خودمـان را وقـف دعـا و نیایـش کنیـم‪ .‬بلکـه‬ ‫بخوانـد‪ .‬هیچ مشـکلی نیسـت کـه بـرای او قابل‬
‫زندگـی مـا بایـد ماننـد زندگـی مسـیح باشـد‪،‬‬ ‫حـل نباشـد‪ .‬هیچ بالیـی نمیتواند بـر کوچکترین‬
‫یعنـی در دعـا و خدمـت به مردم سـپری شـود‪.‬‬ ‫فرزنـدان او بیایـد ‪ ،‬هیـچ نگرانـی نمیتوانـد او‬
‫کسـی کـه هیـچ کاری انجـام نمی‌دهـد و فقـط‬ ‫را آزار دهـد‪ ،‬هیـچ خوشـی نمیتوانـد هیجـان‬
‫دعـا می‌کنـد‪ ،‬بـزودی از دعـا کـردن دسـت‬ ‫بـر انگیـزد‪ ،‬هیـچ دعـای خالصانـه از لـب خـارج‬
‫خواهـد کشـید و یـا دعـا کـردن او بـه یـک کار‬ ‫نمیگـردد کـه خداونـد نتوانـد ناظـر آنها باشـد و‬
‫تشـریفاتی روزمـره تبدیـل خواهـد شـد‪ .‬زمانـی‬ ‫یـا آنـاً بر سـر شـوق نیاید‪ .‬او بـه همه آنهـا توجه‬
‫کـه انسـان‌ها‪ ،‬خودشـان را از زندگـی اجتماعـی‬ ‫دارد‪ .‬زیرا که او‪« ،‬شکسـته دالن را شـفا می‌دهد‬
‫محـروم می‌کننـد و از حـوزه وظایـف مسـیحی‬ ‫و جراحت‌هـای ایشـان را می‌بنـدد‪( ».‬مزامیر ‪۱٤٧‬‬
‫و مسـئولیت صلیـب کناره‌گیـری می‌کننـد و‬ ‫آیـه ‪ .)٣‬رابطـه میـان خداونـد و هر جانـی چنان‬
‫هنگامـی کـه از فعالیـت خالصانـه بـرای اسـتاد‬ ‫خـاص و کامـل اسـت کـه گویـی بـه جـز او هیچ‬
‫و سرورشـان مسـیح کـه ایثارگرانـه بـه ایشـان‬ ‫جـان دیگـری بـر روی زمین نبـود کـه از مراقبت‬
‫خدمـت کـرد‪ ،‬دسـت می‌کشـند‪ ،‬هـدف اصلـی‬ ‫و محافظـت او بهره‌منـد شـود‪ ،‬و هیـچ جـان‬
‫دعـا کـردن را از دسـت داده و دیگـر هیـچ‬ ‫دیگـری بـر روی زمیـن نبوده کـه خداوند بخاطر‬
‫انگیـزه‌ای بـرای نیایـش نخواهنـد داشـت‪ .‬دعـا‬ ‫او‪ ،‬پسـر محبوبـش را نـداده باشـد‪.‬‬
‫کـردن ایشـان بـه کاری شـخصی و خودخواهانه‬ ‫عیسـی فرمـود‪ « :‬بـه نـام مـن درخواسـت‬
‫تبدیـل خواهـد شـد‪ .‬آنـان دیگـر نمی‌تواننـد‬ ‫خواهیـد کـرد و بـه شـما نمی‌گویـم کـه مـن از‬
‫در ارتبـاط بـا نیازهـای بشـریت و یـا برقـراری‬ ‫جانـب شـما از پـدر خواهـم خواسـت‪ .‬چـرا کـه‬
‫پادشـاهی مسـیح‪ ،‬دعـا کننـد‪.‬‬ ‫خـود پـدر‪ ،‬شـما را دوسـت مـی‌دارد‪« ، ».‬مـن‬

‫‪66‬‬
‫اگرخواهـان اندیشـه خدایـی هسـتیم تـا‬ ‫هنگامیکـه امتیـاز مشـارکت دسـت جمعی‬
‫رحمـت و مراقبـت او را بیشـتر در دل‌هایمـان‬ ‫بـرای تقویـت و تشـویق کردن یکدیگـر را نادیده‬
‫احسـاس کنیـم‪ ،‬بایـد همیشـه بـه او فکـر کنیم‬ ‫می‌گیریـم‪ ،‬متح ّمـل ضـرر و زیـان می‌شـویم‬
‫و سـخن گفتـن از او و پرسـتش وی را مایـه‬ ‫و حقایـق مربـوط بـه کالم خداونـد‪ ،‬تازگـی و‬
‫خوشـی و سـرزندگی بدانیـم‪ .‬مـا در بـاره امـور‬ ‫اهمیـت خـود را در ذهـن از دسـت می‌دهنـد‪.‬‬
‫فانـی و زودگـذر سـخن می‌گوییـم‪ ،‬چـون که به‬ ‫دل‌هـای مـا‪ ،‬از پذیـرش تأثیـرات تقدیـس کننده‬
‫آنهـا عالقمنـد هسـتیم‪ .‬یـا در مـورد دوسـتانمان‬ ‫روح القـدس بـاز ایسـتاده و در نتیجـه‪ ،‬در‬
‫صحبـت می‌کنیـم‪ ،‬چـون کـه ایشـان را دوسـت‬ ‫معنویت افول میکنیم و در مشـارکت‌های خود‬
‫داریـم و شـادی‌ها و غمهـای مـا بـه ایشـان‬ ‫بـه عنـوان افـرادی مسـیحی‪ ،‬بـه خاطـر فقـدان‬
‫بسـتگی دارد‪ .‬در حالی که دالیل بسـیار بزرگتر و‬ ‫همـدردی بـا یکدیگـر‪ ،‬متح ّمـل ضـرر و زیـان‬
‫مهمتری برای عشـق ورزیدن به خداوند نسـبت‬ ‫فراوان می‌شـویم‪ .‬کسـی کـه خـود را از فعالیت‬
‫بـه دوسـتان زمینـی مـا وجـود دارد‪ .‬طبیعی‌ترین‬ ‫محـروم می‌کند‪ ،‬وظیفـه‌ای را کـه خداوند برای‬
‫چیـز در ایـن دنیـا بایـد ایـن باشـد کـه بیشـتر از‬ ‫او مقـرر کـرده اسـت‪ ،‬انجـام نمی‌دهـد‪ .‬غریـزه‬
‫همـه بـه خداونـد اهمیت بدهیـم و همـواره از‬ ‫مشـارکت و رفتـار اجتماعـی درونـی‪ ،‬مـا را بـه‬
‫نیکویـی و قـدرت او سـخن بگوییـم‪ .‬مواهـب‬ ‫سـوی همـدردی بـا دیگـران رهنمـون سـاخته و‬
‫ارزشـمندی کـه خداونـد بـه مـا عطا کرده اسـت‬ ‫عاملـی موثر برای پیشـرفت و تقویت شـخصیت‬
‫بـه ایـن منظـور نبـود کـه افـکار و محبـت مـا را‬ ‫مـا در خدمـت بـه خداونـد می‌گـردد‪.‬‬
‫آن چنـان جـذب کنـد کـه چیـزی بـرای تقدیم به‬ ‫اگر مسیحیان با یکدیگر مشارکت داشته‬
‫خداوند نداشـته باشـیم‪ .‬این مواهـب باید دائماً‬ ‫باشند و در باره محبت خداوند و حقایق‬
‫فیـض او را بـه مـا خاطرنشـان سـازد و مـا را بـا‬ ‫ارزشمند نجات گفتگو کنند‪ ،‬دل‌هایشان تازه‬
‫رشـته‌های ناگسسـتنی محبـت و شـکرگزاری بـه‬ ‫خواهد شد و می‌توانند دل‌های یکدیگر را‬
‫ولینعمـت آسـمانی متصل کنـد‪ .‬متاسـفانه‪ ،‬نگاه‬ ‫طراوت بخشند‪ .‬ما می‌توانیم هر روز چیزهای‬
‫ما همیشـه به امور فانی و دنیوی اسـت‪ .‬بیایید‪،‬‬ ‫تازه‌ای را در مورد پدر آسمانی یاد بگیریم و‬
‫نگاهمـان را بـه درهـای گشـوده خیمـه آسـمانی‬ ‫تجربه تازه‌ای از فیض او را دست آوریم‪ .‬در‬
‫بدوزیـم‪ .‬جایی که نور جلال خداوند‪ ،‬در چهره‬ ‫این صورت مشتاق خواهیم شد تا از محبت او‬
‫مسـیح می‌درخشـد‪ .‬کسـی که «قـادر اسـت آنان‬ ‫گفتگو کنیم و همانطور که این کار را انجام می‬
‫را کـه از طریـق وی نـزد خـدا می‌آینـد‪ ،‬جاودانه‬ ‫دهیم‪ ،‬دلگرم و تشویق خواهیم شد‪ .‬هرچه‬
‫نجـات بخشـد‪( ».‬عبرانیان ‪ ٧‬آیـه ‪ .)٢۵‬ما‪ ،‬باید از‬ ‫بیشتر در مورد مسیح فکر کرده و از او بگوییم‬
‫خداونـد بـه خاطـر «رحمتـش و بـه سـبب کاری‬ ‫و کمتر در مورد خودمان گفتگو کنیم‪ ،‬حضور او‬
‫کـه بـرای فرزندان آدم کرد» سپاسـگزار باشـیم‪.‬‬ ‫را بیشتر احساس خواهیم کرد‪.‬‬

‫‪67‬‬
‫و دلهای ایشـان را از محبت و شـادی لبریز کند‪.‬‬ ‫(مزامیـر ‪ ١٠٧‬آیـه ‪ .)۸‬ممارسـتهای دینـی مـا نبایـد‬
‫خداونـد می‌خواهـد تـا فرزندانـش در خدمت و‬ ‫صرفـاً بـه درخواسـت کـردن و دریافـت کـردن‬
‫عبـادت او‪ ،‬آرامـش و تسـلّی یابنـد‪ ،‬نه سـختی و‬ ‫محـدود شـود‪ .‬مـا فقـط بـه منافعـی کـه کسـب‬
‫نـه ناراحتـی‪ .‬او از همـه آنانـی که وی را پرسـتش‬ ‫میکنیـم مـی اندیشـیم‪ .‬مـا نـه تنهـا زیـاد دعـا‬
‫مـی کننـد‪ ،‬می‌خواهـد کـه تحـت تأثیـر افـکار‬ ‫نمـی کنیـم بلکـه از شـکرگزاری هـم مضایقـه‬
‫ارزشـمند و محبـت و مراقبـت او قـرار گیرنـد تا‬ ‫میکنیـم‪ .‬مـا دریافت کننـدگان دائمـی رحمتهای‬
‫در تمـام اعمـال زندگـی روزانه‪ ،‬تقویت شـده و‬ ‫خـدا هسـتیم و با ایـن وجود چقدر انـدک ابراز‬
‫از چنـان فیضـی برخـوردار گردنـد کـه در همـه‬ ‫سـپاس مـی کنیم‪ .‬چقـدر کـم او را بخاطر کاری‬
‫امـور صـادق و وفادار باشـند‪.‬‬ ‫کـه بـرای مـا انجـام داد سـتایش مـی کنیم‪.‬‬
‫بایـد در اطـراف صلیـب جمـع شـویم‪.‬‬ ‫خداونـد در ایـام عهـد عتیـق‪ ،‬هنگامی که‬
‫مسـیح و مصلـوب شـدن او باید موضـوع تفکر‬ ‫قـوم بنـی اسـرائیل بـرای عبـادت او گـرد هـم‬
‫و گفتگـو و شـادی‌بخش‌ترین انگیـزه زندگـی مـا‬ ‫آمدنـد‪ ،‬به ایشـان دسـتور داد «به حضـور یَ ُه َوه‬
‫باشـد و بایـد بـه یـاد داشـته باشـیم کـه تمامـی‬ ‫خـدای خـود بخوریـد و شـما و اهل خانه شـما‪،‬‬
‫بـرکات خداونـد و محبـت عظیـم او نسـبت‬ ‫در هر شـغل دسـت خود کـه یَ ُه َوه خدای شـما‪،‬‬
‫بـه انسـان‪ ،‬حاصـل کار عظیـم مسـیح بـر روی‬ ‫شـما را در آن برکت دهد‪ ،‬شـادی نمایید‪(».‬تثنیه‬
‫صلیـب ‌باشـد‪.‬‬ ‫‪ ١٢‬آیـه ‪ .)٧‬چیـزی کـه برای جلال خداوند انجام‬
‫روح انسان می تواند بر بال‌های پرستش‬ ‫شـود باید با شـکرگزاری‪ ،‬سـرودهای پرستشـی و‬
‫خداوند به آسمان صعود کند‪ .‬خداوند در‬ ‫حمـد و سـپاس انجام شـود‪ ،‬نه با غـم و اندوه‪.‬‬
‫بارگاههای آسمانی با سرودها و موسیقی‬ ‫خداونـد‪ ،‬پـدر رحیـم و مهربـان اسـت و‬
‫فرشتگان پرستش می‌شود و هنگامی که‬ ‫عبـادت او نبایـد بـا غـم و انـدوه همـراه باشـد‪.‬‬
‫سپاسگزاری خود را ابراز می‌کنیم‪ ،‬به فوجهای‬ ‫بلکـه بایـد مایـه خوشـی و شـادمانی گـردد‪.‬‬
‫ملکوتی برای پرستش نزدیک می‌شویم‪« .‬هر‬ ‫خداونـد از فرزندانش‪ ،‬کـه چنین نجات عظیمی‬
‫که قربانی تشکر بگذراند مرا تمجید می کند‪».‬‬ ‫را بـرای آنـان فراهـم کرده اسـت‪ ،‬انتظـار ندارد‬
‫(مزامیر ‪ ۵٠‬آیه ‪ .)٢٣‬بیایید با احترام و شادمانی‬ ‫که او را مانند یک کارفرمای خشـن و سـخت‌گیر‬
‫به حضور آفریدگارمان شرفیاب شویم و با‬ ‫عبـادت کنند‪ .‬او بهترین دوسـت ایشـان اسـت و‬
‫«تسبیح و آواز ترنّم» او را بسرائیم‪( .‬اشعیاء‬ ‫هنگامـی کـه او را پرسـتش می‌کننـد‪ ،‬میـل دارند‬
‫‪ ۵١‬آیه ‪.)٣‬‬ ‫که با آنان باشـد و ایشـان را برکت و تسـلّی دهد‬

‫‪68‬‬
‫فصل دوازدهم‬
‫مقابله با شک و تردید‬
‫نـه بـه تظاهـر‪ .‬آنانـی کـه بخواهنـد شـک کنند‪،‬‬ ‫گاهـی اوقـات عـده کثیـری از مـردم‪،‬‬
‫فرصـت خواهنـد داشـت‪ ،‬در حالیکـه آنانـی‬ ‫ب�ه وی�ژه آنان�ی ک�ه زندگ�ی مس�یحی را بتازگ�ی‬
‫کـه واقعـاً مشـتاق شـناخت حقیقـت هسـتند‪،‬‬ ‫ش�روع ک�رده ان�د‪ ،‬با شـک و تردید مواجه شـده‬
‫شـواهد و قرائـن فراوانـی خواهنـد یافـت تـا‬ ‫و دچـار مشـکل و سـر در گمـی میشـوند‪ .‬در‬
‫ایمانشـان را مسـتحکم نماینـد‪.‬‬ ‫کتـاب مقـدس‪ ،‬مطالـب زیـادی وجـود دارد کـه‬
‫کوتـه فکـری و ذهـن محـدود بشـر فانـی‪،‬‬ ‫آنـان قـادر بـه توجیـه و حتّـی درک آن نیسـتند‬
‫از درک ذات و اندیشـه هـای آن یگانـه سـرمدی‬ ‫و شـیطان از ایـن موضـوع اسـتفاده می‌کنـد تـا‬
‫قاصـر اسـت‪ .‬ذات مقـدس خداونـد‪ ،‬بایـد‬ ‫ایمـان ایشـان را نسـبت بـه کتـاب مقـدس کـه‬
‫همـواره بـرای باهوش‌تریـن و فرهیخته‌تریـن‬ ‫وحـی خداوند اسـت‪ ،‬متزلـزل کند‪ .‬آنـان از خود‬
‫اندیشـه‌ها‪ ،‬در هالـه‌ای از اسـرار باقـی بمانـد‪.‬‬ ‫می‌پرسـند‪ ،‬چگونه مسـیر درسـت را بشناسـیم؟‬
‫«آیـا عمق‌هـای خـدا را می‌توانـی دریافت نمود؟‬ ‫و اگـر کتـاب مقـدس‪ ،‬واقعـاً کالم خداسـت‪،‬‬
‫یـا بـه عمـق قـادر مطلـق توانـی رسـید؟ مثـل‬ ‫چگونـه از ایـن تردیدهـا و آشـفتگی‌ها خلاص‬
‫بلندی‌هـای آسـمان اسـت‪ ،‬چـه خواهـی کـرد؟‬ ‫شـویم؟‬
‫عمیق‌تـر از هاویـه اسـت‪ ،‬چـه توانی دانسـت؟»‬ ‫خداونـد هرگـز بـدون ارائـه شـواهد کافی‬
‫(ایـوب ‪١١‬آیـات ‪ ٧‬و ‪.)۸‬‬ ‫کـه ایمـان مـا براسـاس آن بنـا می‌شـود‪ ،‬از مـا‬
‫پولـس رسـول می‌گویـد‪« :‬وه کـه چـه ژرف‬ ‫انتظـار نـدارد تـا چیـزی را باور کنیـم‪ .‬وجود او‪،‬‬
‫اسـت دولت‪ ،‬حکمت و علم خـدا‪ .‬تقدیرهای او‬ ‫ذات او و حقیقـت کالم او‪ ،‬همگـی بـر اسـاس‬
‫کاوش‌ناپذیـر اسـت و راه‌هایش درک ناشـدنی!»‬ ‫شـواهدی بنیـان نهـاده شـده‌اند و ایـن شـواهد‬
‫(رومیـان ‪ ١١‬آیـه ‪ .)٣٣‬هـر چنـد کـه «ابرهـا و‬ ‫بسـیار فـراوان اسـت‪ .‬بـا ایـن وجـود‪ ،‬خداونـد‬
‫ظلمـت غلیـظ گرداگـرد اوسـت»‪« ،‬عـدل و‬ ‫هرگـز شـک و تردید را از میان برنداشـته اسـت‪.‬‬
‫انصـاف قاعـده تخـت اوسـت» (مزامیـر ‪ ۹٧‬آیـه‬ ‫ایمـان مـا بایـد براسـاس شـواهد اسـتوار گـردد‬
‫‪69‬‬
‫تنهـا در صـدف ناتوانی و محدود بودن اندیشـه‬ ‫‪ .)٢‬تـا کنـون توانسـته ایـم از ارتباطـات او بـا‬
‫انسـانی نهفتـه اسـت‪ .‬خداونـد در آیـات کتـاب‬ ‫خـود و انگیزه‌هایـی کـه او بـه واسـطه آنها عمل‬
‫مقـدس شـواهد کافـی در مـورد ماهیـت الهـی‬ ‫می‌کنـد‪ ،‬بـه قـدری درک کنیـم کـه بتوانیـم‬
‫ایـن آیـات بـه مـا داده اسـت و مـا نباید بـه کالم‬ ‫محبـت و رحمـت بیکران او را تشـخیص دهیم‪.‬‬
‫او شـک کنیـم چرا کـه قادر به فهم همه اسـرار‬ ‫آن انـدازه از اهـداف او را می‌توانیم درک کنیم‬
‫آفرینـش او نیسـتیم‪.‬‬ ‫کـه دانسـتن آن بـرای خیریّـت ماسـت و بیـش از‬
‫پطـرس رسـول مـی گویـد کـه‪ :‬در کتـاب‬ ‫ایـن بایـد همچنـان بـه دسـتان پر قـدرت و قلب‬
‫مقـدس‪« ،‬بعضـی چیزهاسـت کـه فهمیـدن آنها‬ ‫پـر از محبـت او اعتمـاد کنیـم‪.‬‬
‫مشـکل اسـت ‪ ....‬و مردمـان بی‌علـم و ناپایـدار‪،‬‬ ‫کتـاب آسـمانی‪ ،‬کـه بیانگـر ذات مولف آن‬
‫آنهـا را مثـل سـایر کتـب تحریـف می‌کننـد تـا به‬ ‫اسـت‪ ،‬اسـراری را ارائـه می‌کنـد کـه مخلوقـات‬
‫هالکـت خـود برسـند‪( ».‬دوم پطـرس ‪ ٣‬آیـه ‪.)١٦‬‬ ‫فانـی و اندیشـه‌های محدود‪ ،‬هرگز نمـی توانند‬
‫موضوعات مشـکل کتاب مقدس از سـوی شـک‬ ‫تجسـم‬
‫آنـرا درک کننـد‪ .‬ورود گنـاه بـه جهـان‪ّ ،‬‬
‫گرایـان بـه عنـوان یـک حربـه برعلیـه آن بـکار‬ ‫خـدا بـه صـورت انسـان‪ ،‬عطیـه حیـات و تولـد‬
‫گرفته شـده اسـت‪.‬‬ ‫تـازه‪ ،‬قیامـت و بسـیاری از موضوعـات دیگـر‬
‫بـا ایـن وجـود‪ ،‬مخالفـت آنـان‪ ،‬دالیـل‬ ‫کـه در کتـاب مقدس بیان شـده اسـت‪ ،‬اسـراری‬
‫قویتـری را در تأییـد الهـام بـودن آن فراهـم‬ ‫هسـتند کـه اندیشـه و ذهـن محـدود انسـان‬
‫کـرده اسـت‪ .‬اگـر ایـن کتـاب شـامل رازهـای‬ ‫نمی‌توانـد آن را تحلیـل و بطـور کامـل درک‬
‫شـگفت‌انگیز آفرینـش نبـود‪ ،‬بـه نحـوی کـه‬ ‫کنـد‪ .‬بـا ایـن حـال‪ ،‬چـون نمی‌توانیـم اسـرار‬
‫می‌توانسـتیم آن را بـه راحتـی درک کنیـم‪ ،‬و‬ ‫مشـیت الهـی را درک کنیـم دلیلـی نـدارد کـه به‬
‫اگـر عظمت و بزرگـی آن با اندیشـه‌های محدود‬ ‫کالم خـدا شـک کنیـم‪ .‬در عالـم طبیعـی نیـز‬
‫انسـانی قابـل فهـم بـود‪ ،‬در آن صـورت‪ ،‬ایـن‬ ‫همـواره اسـراری وجـود دارد کـه نمی‌توانیـم‬
‫کتـاب نمی‌توانسـت اعتبار راسـتین اقتـدار الهی‬ ‫آن را درک کنیـم‪ .‬ابتدایی‌تریـن شـکل حیـات‪،‬‬
‫باشـد‪ .‬عظمـت و اسـرارآمیز بـودن موضوعـات‬ ‫در میـان موجـودات زنـده‪ ،‬آنقـدر پیچیـده‬
‫ارائـه شـده در کتـاب مقـدس‪ ،‬بایـد ایمـان را به‬ ‫اسـت کـه دانشـمند ترین افـراد در میان زیسـت‬
‫خواننـده آن الهـام کنـد‪.‬‬ ‫شناسـان‪ ،‬از شـرح و تحلیـل آن عاجزنـد‪ .‬هـر جا‬
‫کتـاب مقـدس‪ ،‬حقایـق الهی را به سـادگی‬ ‫کـه بنگریـد‪ ،‬شـگفتی‌هایی وجـود دارد کـه فراتر‬
‫و متناسـب با نیازها و خواسـته‌های قلبی انسـان‬ ‫از درک و فهـم ما هسـتند‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر متوجه‬
‫آشـکار می‌کنـد‪ .‬همـان حقایقـی کـه متعالی‌ترین‬ ‫شـویم که در دنیـای روحانی نیز اسـراری وجود‬
‫و بـا‌اسـتعدادترین افـکار را آشـفته و محصـور‬ ‫دارنـد کـه قـادر بـه درک آنهـا نیسـتیم‪ ،‬آیـا بـاز‬
‫کـرده اسـت‪ .‬کالم خـدا عامی‌تریـن و ناآگاه‌ترین‬ ‫هـم بایـد شـگفت‌زده شـویم؟ مشـکل اصلـی‪،‬‬

‫‪70‬‬
‫نمی‌تواننـد تمامـی اسـرار آن را درک کننـد‪،‬‬ ‫اذهـان را قـادر مـی سـازد تـا طریـق نجـات و‬
‫بـه ناچـار‪ ،‬کالم خداونـد را انـکار می‌کننـد‪.‬‬ ‫رسـتگاری را تشـخیص دهنـد‪ .‬بـا ایـن وجـود‪،‬‬
‫هم‌چنیـن‪ ،‬همـه آنانـی کـه ادعـا می‌کننـد بـه‬ ‫حقایقـی کـه بـه سـادگی ارائه شـده‌اند‪ ،‬بـر روی‬
‫کتـاب مقـدس ایمـان دارنـد‪ ،‬از ایـن خطـر نیـز‬ ‫مفاهیمـی آنچنـان رفیـع‪ ،‬وسـیع و الیتناهـی و‬
‫در امـان نیسـتند‪ .‬پولـس رسـول می‌گویـد‪:‬‬ ‫مـاورای درک و فهم انسـانی اسـتوار گردیده‌اند‬
‫«ای بـرادران‪ ،‬هشـیار باشـید کـه از شـما کسـی‬ ‫کـه می‌توانیـم آنهـا را فقـط بـه ایـن دلیـل کـه‬
‫دل شَ ـرور و بی‌ایمـان نداشـته باشـد‪ ،‬کـه از‬ ‫خداونـد فرمـوده اسـت‪ ،‬بـاور کنیـم‪.‬‬
‫خـدای زنـده رویگـردان شـود‪( ».‬عبرانیـان ‪٣‬‬ ‫بـه ایـن نحو‪ ،‬نقشـه نجات بـرای ما آشـکار‬
‫آیـه ‪ .)١٢‬مطالعـه دقیـق تعالیـم کتـاب مقـدس‬ ‫می‌شـود تـا هر کـس بتوانـد اقداماتی را کـه باید‬
‫و تف ّحـص در «اعمـاق خـدا» تـا آنجـا کـه در‬ ‫بـرای توبـه کـردن در حضور خدا و ایمـان آوردن‬
‫کتـاب مقـدس مکاشـفه شـده اسـت‪ ،‬امـری‬ ‫بـه خداوندمان عیسـای مسـیح‪ ،‬به عمـل آورده‪،‬‬
‫صحیـح و منطقـی اسـت ‪(.‬اول قرنتیـان ‪ ٢‬آیـه‬ ‫درک کـرده و بـه طریقـی کـه از سـوی خداونـد‬
‫‪ ،)١٠‬بـا ایـن حـال «اسـراری هسـت کـه خداونـد‬ ‫معیـن گردیـده‪ ،‬نجـات یابـد‪ .‬بـا ایـن وجـود‪ ،‬در‬
‫بـر مـا مکشـوف نفرمـوده اسـت‪( ».‬تثنیـه ‪ ٢۹‬آیه‬ ‫قفـای ایـن حقایـق سـاده و قابـل فهم‪ ،‬اسـراری‬
‫‪ .)٢۹‬کار شـیطان ایـن اسـت کـه اسـتعدادهای‬ ‫نهفتـه کـه در جلال وی مسـتور اسـت؛ اسـراری‬
‫جسـتجوگر اندیشـه را منحرف سـازد‪ ،‬به طوری‬ ‫کـه ذهـن از کنـکاش آن بـاز میماند‪ ،‬ا ّمـا جوینده‬
‫کـه تحقیـق در کتـاب مقـدس بـا نوعـی غـرور‬ ‫مخلـص و صـادق را کـه بـا احتـرام و ایمـان در‬
‫خـاص آمیختـه می‌گـردد‪ .‬بنابرایـن اگـر افـراد‬ ‫طلب حقیقت می‌باشـد‪ ،‬الهام خواهد بخشـید‪.‬‬
‫نتواننـد همـه قسـمتهای کتـاب مقّـدس را بـه‬ ‫چنین شـخصی‪ ،‬هـر چه بیشـتر در کتاب مقدس‬
‫شـکل قانع‌کننـده‌ای بـرای خـود تحلیـل نمایند‪،‬‬ ‫جسـتجو می‌کنـد‪ ،‬بـاور او بیشـت ‌ر می‌شـود کـه‬
‫ی تابـی و شکسـت خواهنـد کـرد‪.‬‬ ‫احسـاس بـ ‌‬ ‫ایـن کتـاب‪ ،‬کالم خـدای زنـده اسـت و عقـل و‬
‫اعتـراف بـه ایـن حقیقـت کـه نمی‌تواننـد کالم‬ ‫ِخ َرد انسـانی در مقابل عظمت و شُ ـکو ِه مکاشفه‬
‫وحـی خداونـد را درک کننـد‪ ،‬بـرای ایشـان مایه‬ ‫الهـی‪ ،‬سـر تعظیم فـرود مـی آورد‪.‬‬
‫حقـارت بسـیار خواهـد بـود‪ .‬آنان نمـی خواهند‬ ‫اعتراف به اینکـه نمی‌توانیم حقایق عظیمِ‬
‫بـا شـکیبایی در انتظار بمانند تـا خداوند حقایق‬ ‫کتـاب مقـدس را بطـور کامـل درک کنیـم‪ ،‬تنهـا‬
‫را برای ایشـان آشـکار کند‪ .‬چنین افرادی‪ ،‬تصور‬ ‫پذیرفتـن ایـن حقیقت اسـت که اندیشـه انسـانی‬
‫حکمت ناقـص و محدود انسـانی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫مـی کنند کـه‬ ‫در فهـم حقایـق ازلـی محـدود اسـت‪ .‬و اینکـه‬
‫می‌توانـد ایشـان را قـادر سـازد تـا حقایـق کتاب‬ ‫انسـان بـا دانـش محدود و بشـری خـود از درک‬
‫مقـدس را درک کننـد‪ ،‬و با شکسـت در این امر‪،‬‬ ‫اهـداف و نیـات خـدای قادر مطلق عاجز اسـت‪.‬‬
‫سـندیّت و معتبـر بـودن آن را انـکار می‌کننـد‪.‬‬ ‫از آنجـا کـه افـراد شـکاک و بی‌ایمـان‬

‫‪71‬‬
‫حقایـق‪ ،‬رشـد علـم و دانـش و توسـعه افـکار‬
‫و اندیشـه‌ها حاصـل نمی‌شـد‪ .‬در آنصـورت‪،‬‬
‫خداونـد نمی‌توانسـت قـدرت برتـر تلقـی گردد‪،‬‬
‫و انسـان بـا رسـیدن بـه َسـر ّحد دانایـی و کمال‪،‬‬
‫از توسـعه و پیشـرفت بـاز می‌مانـد‪ .‬بنابرایـن‪،‬‬
‫بیائیـد خدا را شـکر کنیم که چنیـن چیزی اتفاق‬ ‫حقیقـت ایـن اسـت کـه بسـیاری از فرضیه‌هـا‬
‫نیفتـاد‪ .‬خداونـد‪ ،‬قـادر مطلق و سـرمدی اسـت‬ ‫و تعالیـم رایـج کـه بـه گمـان عمـوم از کتـاب‬
‫کـه در او «همـه گنج‌هـای حکمـت و معرفـت‬ ‫مقـدس اسـتخراج شـده اسـت‪ ،‬در واقـع فاقـد‬
‫نهفتـه اسـت‪( ».‬کولسـیان ‪ ٢‬آیـه ‪ .)٣‬انسـان حتی‬ ‫پایـه و اسـاس تعلیمـی بـوده و بـا مفـاد کالم‬
‫اگـر تـا بـه ابدیـت‪ ،‬در بـاره او تفحـص کـرده و‬ ‫خداونـد کاملاً مغایـرت دارد‪ .‬این مـوارد‪ ،‬باعث‬
‫دانـش انـدوزد‪ ،‬هرگـز نخواهـد توانسـت بـه‬ ‫تردیـد و آشـفتگی بسـیاری گردیده اسـت‪ .‬به هر‬
‫عمـق حکمـت‪ ،‬معرفـت‪ ،‬قـدرت و نیکویی‌هـای‬ ‫حـال بایـد دانسـت کـه ریشـه اصلـی تردیدهـا‬
‫او دسـت یابـد‪.‬‬ ‫بـه کالم خداونـد مربـوط نبـوده‪ ،‬بلکه ناشـی از‬
‫خداونـد مـی خواهـد کـه حقایـق کالم‬ ‫سـوء تعبیر وتحلیل‌های غلط انسـانی می‌باشـد‪.‬‬
‫بـرای همیشـه بـه قومش آشـکار شـود‪ .‬ا ّمـا برای‬ ‫اگـر بـرای انسـان امکان‌پذیـر می‌شـد تـا‬
‫کسـب ایـن حقایـق تنهـا یـک راه وجـود دارد و‬ ‫درک کاملـی از خداونـد و اعمـال او داشـته‬
‫آن‪ ،‬هدایـت روح‌القـدس اسـت‪ .‬او کـه خـود‪،‬‬ ‫باشـد‪ ،‬در آن صـورت‪ ،‬بـا رسـیدن بـه چنیـن‬
‫الهام بخش کالم خداسـت‪« .‬زیرا کیسـت که از‬ ‫جایگاهـی‪ ،‬هیـچ گونـه پیشـرفتی در کشـف‬

‫‪72‬‬
‫بـه برتری‌هـا و قـدرت مطلـق خداونـد اعتـراف‬ ‫افـکار آدمی آگاه باشـد‪ ،‬جز روح خـود او» ‪«،‬که‬
‫کـرده و بـا تمامـی دل و جان در مقابـل آن مقام‬ ‫حتـی اعماق خـدا را نیز مـی‌کاود‪( ».‬اول قرنتیان‬
‫کبریائـی سـر تعظیـم فـرود آوریم‪.‬‬ ‫‪ ٢‬آیـات ‪١٠‬و ‪ .)١١‬و وعـده منجـی بـه پیروانـش این‬
‫مـوارد زیـادی وجـود دارنـد کـه ظاهـرا ً‬ ‫بـود کـه «چـون روح راسـتی آیـد‪ ،‬شـما را بـه‬
‫مشـکل و مبهـم بـه نظر می‌رسـند‪ ،‬ا ّمـا خداوند‬ ‫تمامـی حقیقت راهبـری خواهد کرد‪ ،‬زیـرا او از‬
‫آنهـا را بـرای کسـانی کـه در جسـتجوی درک‬ ‫جانـب خود سـخن نخواهد گفت‪ ،‬بلکـه آنچه را‬
‫حقیقـت هسـتند‪ ،‬روشـن و قابـل فهـم خواهد‬ ‫می‌شـنود‪ ،‬بیـان خواهد کـرد و از آنچـه در پیش‬
‫سـاخت‪ .‬ا ّمـا بایـد دانسـت کـه بـدون هدایـت‬ ‫اسـت‪ ،‬با شـما سـخن خواهد گفت‪ .‬زیرا آنچه را‬
‫روح‌القـدس‪ ،‬همـواره نسـبت بـه حقایـق کتـاب‬ ‫از آنِ مـن اسـت گرفتـه‪ ،‬بـه شـما اعلام خواهد‬
‫مقـدس در معـرض کج‌فهمـی قـرار خواهیـم‬ ‫کـرد‪( ».‬یوحنـا ‪ ١٦‬آیـات ‪١٣‬و ‪.)١٤‬‬
‫داشـت و ممکـن اسـت آنهـا را بـه غلـط تفسـیر‬ ‫خداونـد مـی خواهـد کـه انسـان قـدرت‬
‫و تحلیـل کنیـم‪ .‬گاهـی اوقـات مطالعـه کتـاب‬ ‫اندیشـه خـود را بـکار گرفتـه و تقویـت نمایـد‪.‬‬
‫مقـدس نـه تنهـا سـودمند نخواهـد بـود‪ ،‬بلکـه‬ ‫مطالعـه کتـاب مقدس فکر و اندیشـه انسـان را‬
‫موجـب آسـیب‌های جدی می گـردد‪ .‬هنگامی که‬ ‫بـه قـدری تعالـی بخشـیده و تقویـت می‌کند که‬
‫کالم خداونـد بـدون دعـا و درخواسـت اجابـت‬ ‫هیـچ کتـاب دیگری نمـی تواند ایـن کار را انجام‬
‫مـورد مطالعـه قـرار می‌گیـرد و یـا هنگامـی کـه‬ ‫دهـد‪ .‬با این وجود‪ ،‬باید از اولویت بخشـیدن به‬
‫افـکار و اندیشـه‌های فـرد بـه سـوی خداونـد‬ ‫اندیشـه یـا غرور فکـری که انسـان را در معرض‬
‫معطـوف نیسـت و یـا در هماهنگـی بـا اراده او‬ ‫ف و افـول قـرار میدهـد‪ ،‬برحـذر باشـیم‪.‬‬ ‫ضعـ ‌‬
‫نیسـت‪ ،‬ذهـن بـه واسـطه تردیدهـای فـراوان‪،‬‬ ‫اگـر نمی‌خواهیـم کـه آیات کتـاب مقـدس برای‬
‫آشـفته و مغشـوش می‌شـود‪ .‬بـه نحـوی کـه‬ ‫مـا پوشـیده و مبهـم بماند‪ ،‬آن طور کـه از درک‬
‫شـخص بـا مطالعـه بیشـتر کالم خـدا‪ ،‬در هاله‬ ‫سـاده تریـن حقایـق آن درمانـده شـویم‪ ،‬بایـد‬
‫ابهـام بیشـتری قـرار مـی گیـرد‪ .‬ودر نتیجـه‬ ‫ایمـان سـاده و صمیمـی یک کـودک را داشـته و‬
‫آن‪ ،‬شـیطان کنتـرل فکـر را در دسـت گرفتـه و‬ ‫آمـاده بـرای یادگیـری و مشـتاق دریافـت کمـک‬
‫تفسـیرهایی را ارائـه می‌دهـد کـه واقعـی و‬ ‫از روح القـدس باشـیم‪ .‬درک قـدرت و حکمـت‬
‫صحیـح نیسـت‪ .‬سـخنان و کـردار افـرادی کـه‬ ‫خداونـد و پـی بـردن بـه ضعف‌هایمـان بـرای‬
‫خواهـان هماهنگـی بـا خـدا نیسـتند‪ ،‬هـر قدر‬ ‫فهـم عظمـت و بزرگـی او‪ ،‬بایـد روح فروتنی را‬
‫هـم کـه دانـش آموختـه باشـند‪ ،‬در فهـم کتاب‬ ‫در مـا پدیـد آورد تـا کالم او را طـوری مطالعـه‬
‫مقـدس دچـار خطـا و اشـتباه خواهنـد شـد و‬ ‫کنیـم کـه گویی در محضـر پاک و مقـدس الهی‬
‫اعتمـاد کـردن بـه تفاسـیر و توضیحـات ایشـان‬ ‫وی وارد شـده‌ایم‪ .‬بدین‌ترتیـب‪ ،‬هنگامیکـه‬
‫در مـورد کالم خداونـد‪ ،‬خطرنـاک خواهد بود‪.‬‬ ‫بـه مطالعـه کتـاب مقـدس می‌پردازیـم‪ ،‬بایـد‬

‫‪73‬‬
‫توجـه کنیـد کـه از ایـن پـس برشـما می‌تابـد و‬ ‫آنانـی کـه تنها برای یافتـن اختالفات و تضادهای‬
‫شـما حقایـق بزرگتـری خواهیـد یافـت‪ .‬بـا فیض‬ ‫ظاهـری‪ ،‬کتـاب مقـدس را مـورد مطالعـه قـرار‬
‫مسـیح‪ ،‬هـر وظیفـه‌ای را کـه بـرای درک حقایق‬ ‫می‌دهنـد‪ ،‬از بصیـرت روحانـی برخـوردار‬
‫کالم خـدا بـه شـما م ّحـول کـرده اسـت‪ ،‬انجـام‬ ‫نخواهنـد شـد‪ .‬بـا ایـن دیـدگاه باطـل‪ ،‬دالیـل‬
‫دهیـد و بـه ایـن نحـو‪ ،‬قـادر خواهیـد شـد تـا‬ ‫زیـادی را برای تشـکیک بـه موضوعات سـاده و‬
‫حقایـق دیگـری را کـه اکنـون بـه آنهـا تردیـد‬ ‫قابـل فهـم کتـاب مقـدس خواهنـد یافـت‪ .‬آنان‬
‫داریـد‪ ،‬بـه درسـتی درک کنیـد‪ .‬مطلبی کـه برای‬ ‫بـرای توجیـه تردیدهـای باطـل خویـش‪ ،‬حقایق‬
‫تمامـی افـراد‪ ،‬چـه باسـواد و چـه عامی‪ ،‬روشـن‬ ‫کالم خداونـد را غیـر واقعی و تردید آمیز نشـان‬
‫و قابل‌فهـم اسـت‪ ،‬مفیـد بودن تجربـه در همه‬ ‫خواهنـد داد‪.‬‬
‫مسـائل زندگـی اسـت‪ .‬خداوند از مـا می خواهد‬ ‫دلیـل واقعـی شـک و تردیـد‪ ،‬در بسـیاری‬
‫تـا واقعیـت کالم او را در زندگـی خودمـان‬ ‫از مـوارد‪ ،‬عالقه و دلبسـتگی به گناه اسـت‪ .‬زیرا‬
‫تجربـه و اثبـات کنیـم‪.‬‬ ‫تعالیـم و محدودیت‌هـای کالم خداوند از نظر‬
‫او بـه مـا می‌گویـد‪« :‬بیائیـد امتحـان کنیـد‬ ‫انسـان‌های مغرور و دوسـتدار گناه‪ ،‬ناخوشایند‬
‫و ببینید خداوند نیکوسـت! خوشـابحال کسـانی‬ ‫اسـت و آنانـی که در اطاعـت از احکام آن کاهل‬
‫کـه بـه او پنـاه می‌برنـد!» (مزامیـر بـاب ‪ ٣٤‬آیـه‬ ‫و بی‌میـل هسـتند‪ ،‬همـواره آماده‌انـد تـا بـه‬
‫‪ .)۸‬بـه جـای اینکه سـخن دیگـران را بـاور کنیم‪،‬‬ ‫معتبـر بـودن کالم‪ ،‬تردید کنند‪ .‬برای رسـیدن به‬
‫بایـد خودمـان آن را تجربـه کنیـم‪ .‬خداونـد‬ ‫حقیقـت باید اشـتیاق خالصانه‌ای برای شـناخت‬
‫می‌فرمایـد‪« :‬بطلبیـد تـا بیابیـد و شـادی‌تان‬ ‫آن داشـته باشـیم و بـا تمامـی دل از آن پیـروی‬
‫کامـل شـود‪( ».‬یوحنـا ‪۱٦‬آیـه ‪ .)٢٤‬وعده‌هـای او‬ ‫کنیـم‪ .‬همـه کسـانی کـه با چنیـن روحیـه‌ای‪ ،‬به‬
‫تحقـق خواهنـد یافـت‪ .‬زیـرا خداونـد در انجام‬ ‫مطالعـه کتـاب مقـدس مـی پردازنـد‪ ،‬شـواهد‬
‫وعده‌هایـش بـا شکسـت مواجـه نمی‌شـود و‬ ‫فراوانـی خواهنـد یافـت کـه مویـد الهـی بـودن‬
‫نخواهـد شـد‪ .‬همانطـور کـه به عیسـی نزدیکتر‬ ‫آن اسـت‪ .‬آنـان از حقایـق مربـوط بـه آن آگاهـی‬
‫می‌شـویم و در پُـری محبـت او شـادی مـی‬ ‫خواهنـد یافـت‪ .‬حقایقـی کـه ایشـان را به سـوی‬
‫کنیـم‪ ،‬تردیدهـا و تاریکی‌هـا در نـور حضـور او‬ ‫نجـات و رسـتگاری هدایـت خواهـد کرد‪.‬‬
‫ناپدیـد خواهـد شـد‪.‬‬ ‫مسـیح گفتـه اسـت‪« :‬اگر کسـی به راسـتی‬
‫پولـس رسـول مـی گویـد کـه خداونـد «مـا‬ ‫بخواهـد اراده او را بـه عمـل آورد‪ ،‬درخواهـد‬
‫را از قـدرت تاریکـی رهانید و به پادشـاهی پسـر‬ ‫یافـت کـه آیـا ایـن تعالیـم از خداسـت‪».‬‬
‫عزیـزش منتقـل سـاخته اسـت‪( ».‬کولسـیان ‪ ١‬آیه‬ ‫(یوحنـا ‪ ٧‬آیـه ‪ .)١٧‬بـه جـای سـئواالت بی‌مـورد‬
‫‪ )١٣‬و هـر کـس کـه از مـرگ بـه حیـات منتقـل‬ ‫و خُرده‌گیری‌هـای نابجـا در بـاره چیزهایـی کـه‬
‫شـده اسـت‪ ،‬قادر اسـت تا «بـه راسـتی خداوند‬ ‫قـادر بـه فهـم آنهـا نیسـتید‪ ،‬بـه نـور حقایقـی‬

‫‪74‬‬
‫چـه روز کامل‌تـر می‌گـردد‪ ،‬درخشـش آن بیشـتر‬ ‫ُمهـر تایید بزنـد‪( ».‬یوحنا ‪ ٣‬آیـه ‪ .)٣٣‬او می‌تواند‬
‫می‌گـردد‪( ».‬امثـال ‪ ٤‬آیـه ‪.)١۸‬‬ ‫شـهادت دهـد کـه «بـه کمـک نیازمنـد بـودم و‬
‫بواسـطه ایمان میتوانیم بـه حیات ا ُخروی‬ ‫آن را در عیسـی یافتـم‪ .‬همـه نیازهایـم بـرآورده‬
‫بنگریـم و بـه عهـد و وعـده خداوند برای رشـد‬ ‫شـد و روح گرسـنه مـن ارضـاء گردیـد و اکنـون‬
‫عقـل ُمتمسـک شـویم تـا اسـتعدادهای بشـری‬ ‫کتـاب مقـدس بـرای مـن‪ ،‬مکاشـفه مربـوط بـه‬
‫بـا قـوای الهـی تلفیـق گردیـده و جـان بشـری‬ ‫عیسـای مسـیح اسـت‪ .‬آیا می‌دانی چرا به مسـیح‬
‫بـا تمـام تـوان مسـتقیماً بـا سرچشـمه فیـض و‬ ‫ایمـان دارم؟ زیـرا او بـرای مـن‪ ،‬منجی آسـمانی‬
‫نـور الهـی مرتبـط گـردد‪ .‬بایـد شـکرگزار باشـیم‬ ‫اسـت‪ .‬چـرا بـه کتـاب مقـدس ایمـان دارم؟ زیرا‬
‫کـه همـه چیزهایـی کـه االن درک نمیکنیـم در‬ ‫دریافتـم کـه این کتـاب‪ ،‬نـدای خداونـد به روح‬
‫ملکـوت اعلـی روزی تشـریح و توضیـح داده‬ ‫مـن اسـت‪ ».‬مـا بایـد بـا تمامـی دل ایمان داشـته‬
‫خواهنـد شـد‪ .‬مـا شـادمان خواهیم شـد‪ ،‬از آن‬ ‫باشـیم کـه کتـاب مقـدس‪ ،‬حقیقـت اسـت و‬
‫رو کـه موضوعاتـی که سـبب آشـفتگی و سـر در‬ ‫مسـیح نیـز فرزنـد خداسـت‪ .‬بـه ایـن ترتیـب‪،‬‬
‫گمـی مـا شـده بودنـد‪ ،‬از ایـن پـس ‪ ،‬بـا مشـیت‬ ‫خواهیـم دانسـت کـه از افسـانه‌های دروغیـن‬
‫الهـی‪ ،‬روشـن و سـاده خواهنـد بـود و مسـائلی‬ ‫پیـروی نمی‌کنیـم‪ .‬پطـرس برادرانـش را تشـویق‬
‫کـه درک آنها بسـیار مشـکل بـه نظر می رسـید‪،‬‬ ‫میکنـد کـه «در فیـض و شـناخت خداونـد و‬
‫از ایـن پـس بسـیار آسـان و قابـل حـل خواهنـد‬ ‫نجـات دهنـده مـا‪ ،‬عیسـی مسـیح رشـد کنیـد‪».‬‬
‫بـود‪ .‬بجـای درکـی گُنـگ و بی‌معنی‪ ،‬به واسـطه‬ ‫(دوم پطـرس ‪ ٣‬آیـه ‪.)١۸‬‬
‫اندیشـه‌ای الهـی‪ ،‬می‌توانیـم در هماهنگـی‬ ‫هنگامـی کـه قـوم خداوند در فیض رشـد‬
‫بسـیار زیبایـی بـا آفریدگار هسـتی قـرار گیریم‪،‬‬ ‫می‌کند‪ ،‬همواره در حال کسـب درک روشـنی از‬
‫چـرا کـه «مـن تاکنـون از پـس شیشـه‌ای تیـره و‬ ‫کالم او خواهنـد بـود‪ .‬آنـان نوری تـازه و زیبا در‬
‫تـار بـه حقایـق نگریسـته‌ام‪ ،‬ا ّمـا از ایـن پـس به‬ ‫حقایـق پـاک و مقـدس آن خواهنـد یافت‪ .‬چنین‬
‫همـان روشـنی که خداونـد مرا می‌بینـد‪ ،‬من نیز‬ ‫حقیقتـی در تمامـی اعصـار در تاریخ کلیسـا و تا‬
‫او را درک کـرده و خواهـم دیـد‪( ».‬اول قرنتیـان‬ ‫بـه ابـد ادامـه خواهـد یافـت‪« .‬شـاهراه راسـتی‬
‫‪١٣‬آیـه ‪.)١٢‬‬ ‫و عدالـت ماننـد نـور سـحرگاهان اسـت کـه هر‬

‫‪75‬‬
‫فصل ‪١٣‬‬
‫وجد و شادمانی در خداوند‬
‫او مـا را بـه شـکل نامـه‌ای بـرای خانواده‌هـا و‬ ‫فرزنـدان خداونـد بعنـوان نماینـدگان‬
‫روسـتاها ‪ ،‬کوچـه هـا و جایی که زندگـی میکنید‬ ‫مسـیح بـرای نشـان دادن نیکوئـی و رحمـت‬
‫میفرسـتد‪ .‬عیسـی کـه بـا مـا و در مـا سـاکن‬ ‫آفریـدگار جهـان فرا خوانده شـده‌اند‪ .‬همانطور‬
‫اسـت‪ ،‬دوسـت دارد بوسـیله مـا بـا افـرادی کـه‬ ‫کـه عیسـی ذات و شـخصیت حقیقـی خداوند را‬
‫او را نمی‌شناسـند‪ ،‬گفتگـو کند‪ .‬شـاید ایـن افراد‬ ‫بـرای ما آشـکار کـرد‪ ،‬بنابراین ما نیـز باید محبت‬
‫کتـاب مقـدس را مطالعـه نمی‌کننـد و نـدای‬ ‫مشـفقانه و دلسـوزانه مسـیح را به دنیا که او را‬
‫خداونـد را کـه از طریـق کالمـش می‌خواهـد بـا‬ ‫نمـی شناسـد معرفـی کنیـم‪ .‬عیسـی در پیشـگاه‬
‫ایشان سـخن بگوید‪ ،‬نمی‌شـنوند‪ .‬اگر نمایندگان‬ ‫پـدر آسـمانی اینگونـه دعـا کـرد‪« :‬همانطـور کـه‬
‫راسـتین مسیح هسـتیم‪ ،‬باید به این افراد کمک‬ ‫تـو مـرا بـه این جهـان فرسـتادی‪ ،‬من نیز ایشـان‬
‫کنیـم تـا عیسـی و حقیقـت را ببیننـد و عدالـت‬ ‫را بـه میـان مـردم می‌فرسـتم‪ ...‬و مـردم دنیـا‬
‫و نیکویـی او را درک کننـد‪ .‬آنـگاه ایشـان نیـز بـه‬ ‫بداننـد کـه تـو مـرا فرسـتاده‌ای و بفهمنـد کـه‬
‫مسـیح عشـق ورزیـده و در راه او خدمـت کنند‪.‬‬ ‫ایشـان را دوسـت داری‪ ،‬بـه همان انـدازه که مرا‬
‫مومنیـن بـه مسـیح‪ ،‬مشـعل‌داران راه‬ ‫دوسـت داری‪( ».‬یوحنـا ‪ ۱۷‬آیات ‪ ۱۸‬و ‪ .)۲۳‬پولس‬
‫ملکوت هسـتند و ماموریت دارند تا نور مسـیح‬ ‫رسـول بـه شـاگردان مسـیح می‌گویـد‪« :‬همـه‬
‫را بـه ایـن جهـان بتاباننـد‪ .‬آنهـا بایـد بـا شـیوه‬ ‫می‌تواننـد ببیننـد کـه شـما نامه مسـیح هسـتید‪.‬‬
‫زندگـی و نـوع رفتـار خـود‪ ،‬مفهومـی درسـت‬ ‫نامـه‌ای کـه ما نوشـته‌ایم‪ ،‬نـه با قلـم و جوهر‪،‬‬
‫از محبـت و خدمـت مسـیح را ارائـه کننـد‪ .‬اگـر‬ ‫بلکـه بوسـیله روح خـدای زنـده و نـه روی لـوح‬
‫معـرف و نماینـده مسـیح هسـتیم بایـد خدمت‬ ‫سـنگی‪ ،‬بلکـه بـر دل انسـان‪( ».‬دوم قرنتیـان‬
‫بـرای او را جـذاب جلـوه دهیـم همانگونـه کـه‬ ‫‪ ۳‬آیـه ‪ ۲‬و ‪ .)٣‬تمامـی فرزنـدان مسـیح‪ ،‬ماننـد‬
‫واقعـاً چنین اسـت‪ .‬مسـیحیانی که دائمـاً غمگین‬ ‫نامه‌هایـی هسـتند کـه بـه اطـراف و اکنـاف دنیا‬
‫بـوده و در حـال ِشـکوه و گالیه هسـتند‪ ،‬الگوی‬ ‫فرسـتاده شـده‌اند‪ .‬اگر پیروان مسـیح هسـتیم‪،‬‬
‫‪76‬‬
‫خـود خیمـه زده انـد و دل‌هـای ایشـان سرشـار‬ ‫غلطـی در مـورد خداوند و زندگـی روحانی برای‬
‫از انـدوه و نومیـدی اسـت‪ .‬هنگامی کـه در اروپا‬ ‫دیگـران ترسـیم می‌کننـد‪ .‬چنیـن ایمان‌دارانـی‬
‫بـودم‪ ،‬خواهـری بـا مشـکالت ذکـر شـده‪ ،‬برای‬ ‫سـبب تصـورات نادرسـت و اشـتباهی میشـوند‬
‫مـن نامـه ای ‌نوشـت و جویـای کالمـی دلگـرم‬ ‫کـه خداونـد از شـادی و خوشـبختی فرزنـدان‬
‫کننـده شـد‪ .‬یک شـب بعـد از خوانـدن نامه او‪،‬‬ ‫خویـش‪ ،‬خشـنود نیسـت‪ .‬بـا چنیـن کاری آنـان‬
‫رویایـی دیـدم کـه در باغـی بـودم و شـخصی‬ ‫حامـل شـهادت کذبـی بـر علیـه پـدر آسـمانی‬
‫کـه بـه نظـر می‌رسـید صاحـب بـاغ باشـد‪ ،‬مـرا‬ ‫خواهنـد بـود‪.‬‬
‫در مسـیر بـاغ راهنمایـی می‌کـرد‪ .‬مـن مشـغول‬ ‫شـیطان مسرور میشـود هنگامی که بتواند‬
‫چیـدن و جمـع‌آوری گل‌ها و لـذت بردن از عطر‬ ‫فرزندان خدا را به بی ایمانی و دلسردی هدایت‬
‫گل‌هـا بـودم‪ .‬لحظـه‌ای بعـد این خواهـر که در‬ ‫کند‪ .‬او عالقمند اسـت کـه در دل فرزندان خدا‪،‬‬
‫کنـار مـن قـدم مـی‌زد‪ ،‬مـرا صـدا کـرده و توجه‬ ‫شـک و تردیـد ایجـاد کنـد‪ .‬تردیـد مـا نسـبت‬
‫مـرا به نسـترن‌هایی کـه پر از خار بـوده و جلوی‬ ‫بـه نقشـه نجـات خداونـد و بـی اعتمـادی مـا‬
‫راهـش را سـد کـرده بودنـد‪ ،‬جلـب کـرد‪ .‬ایـن‬ ‫نسـبت بـه آفریـدگار جهان‪ ،‬شـیطان را خشـنود‬
‫خواهـر در حالـی کـه بـا انـدوه بسـیار مشـغول‬ ‫می‌سـازد‪ .‬شـیطان همـواره تلاش می‌کنـد تـا مـا‬
‫گریـه کردن بـود‪ ،‬در میان خارها افتـاده و فریاد‬ ‫را متقاعـد سـازد کـه خداوند هیچگونـه خیریتی‬
‫مـی‌زد‪« :‬در چنیـن بـاغ زیبایی‪ ،‬وجـود این خارها‬ ‫بـرای مـا نخواسـته‪ ،‬بلکـه می‌خواهـد دائمـاً در‬
‫چقـدر تاسـف آور اسـت‪ ».‬سـپس صاحـب بـاغ‬ ‫رنـج و عـذاب باشـیم‪ .‬او دائماً به مـا دروغ گفته‬
‫بـه او گفـت‪« :‬خارهـا را بـه حـال خـود بگـذار‪،‬‬ ‫و افـکار مـا را نسـبت بـه خداوند از ریـا و دروغ‬
‫زیـرا کـه تـو را مجروح خواهند کـرد‪ .‬گلهای رز و‬ ‫پـر می‌سـازد‪ .‬شـیطان از مـا انتظـار دارد بجـای‬
‫سوسـن و صورتـی را جمـع‌آوری کـن‪».‬‬ ‫ایمـان داشـتن بـه نیکویـی و رحمـت خداونـد‪،‬‬
‫بیاییـد بـه روزهـا و لحظه‌هـای روشـنی‬ ‫دروغ‌هـای او را بـاور کـرده و اعتمـاد و تـوکل‬
‫کـه در زندگـی خـود داشـته‌ایم‪ ،‬بیندیشـیم‪ .‬آیـا‬ ‫خـود را نسـبت بـه آفریـدگار جهـان از دسـت‬
‫در زندگـی شـما لحظاتـی کـه قلب‌تـان در پاسـخ‬ ‫بدهیـم‪ .‬او سـعی می‌کنـد زندگـی ایمـان‌دار را‬
‫بـه نـدای روح خداونـد بـه تپـش افتـاده باشـد‪،‬‬ ‫تاریـک و پـر درد و رنـج نشـان داده و بـا ایمـان‬
‫وجـود نـدارد؟ بـا مـرور زندگـی خود در گذشـته‬ ‫زیسـتن را بسـیار مشـکل جِلـوه دهـد‪ .‬بـه همین‬
‫آیـا لحظه‌هـای خوشـایندی وجـود نداشـته‬ ‫شـکل‪ ،‬اگـر یـک فـرد مومـن بـه مسـیح‪ ،‬زندگـی‬
‫اسـت ‌؟ آیـا وعده‌هـای خداونـد‪ ،‬همـان گلهـای‬ ‫و خدمـت در راه خداونـد را مشـکل تلقـی کند‪،‬‬
‫زیبایـی کـه بـر سـر راه مـا می‌روینـد‪ ،‬نیسـتند؟‬ ‫ناخواسـته دروغ‌هـای شـیطان را تاییـد می‌کنـد‪.‬‬
‫چـرا اجـازه نمی‌دهیـم زیبایـی و لطافـت ایـن‬ ‫بسـیاری از مـردم‪ ،‬در مسـیر زندگـی خود‬
‫گلهـا قلب‌هـای مـا را سرشـار از شـادی کننـد؟‬ ‫در اشـتباهات و شکسـت‌ها و نومیـدی هـای‬

‫‪77‬‬
‫درک کـرده و بـه آنهـا تفکـر کنیـم‪.‬‬ ‫خارهـا باعـث جراحـت شـده و مـا را دچـار‬
‫ی کـه نسـبت بـه محبـت خداونـد‬ ‫هنگامـ ‌‬ ‫افسـردگی و ناامیـدی می‌کننـد‪ .‬اگـر خارهـا را‬
‫دچـار شـک و تردیـد شـده و بـه وعده‌هـای او‬ ‫جمـع‌آوری کـرده و بـه دیگـران بدهیـم‪ ،‬از‬
‫بی‌اعتمـاد می‌شـویم‪ُ ،‬حرمـت او را شکسـته و‬ ‫رحمـت و نیکویـی خداونـد دور شـده و موجب‬
‫روح‌القـدس را محـزون می‌کنیم‪ .‬یـک مادر‪ ،‬اگر‬ ‫دور شـدن اطرافیـان خـود از مسـیر حیـات‬
‫فرزنـدان او دائمـاً از وی گلـه و شـکایت کننـد‪،‬‬ ‫خواهیـم شـد‪ .‬از یـادآوری اشـتباهات گذشـته‬
‫چـه احساسـی خواهـد داشـت؟ بـه ویـژه زمانی‬ ‫دوری کنیـم‪ .‬از خطاهایـی کـه در گذشـته‬
‫کـه ایـن مـادر هیچگونـه رفتـار بـدی نسـبت بـه‬ ‫مرتکـب شـده‌ایم‪ ،‬سـخن نگوییـم و بـرای آنهـا‬
‫ایشـان نکـرده باشـد؛ مـادری کـه زندگـی‌اش را‬ ‫غمگسـاری نکنیـم‪ .‬در غیـر این صـورت‪ ،‬پس از‬
‫وقـف مواظبت و نگهداری از آنان نموده اسـت‪.‬‬ ‫مدتـی شکسـت خـورده و تمامی امید خـود را از‬
‫تردیـد فرزنـدان نسـبت بـه محبـت مـادر‪ ،‬قلـب‬ ‫دسـت خواهیـم داد و تنهـا چیـزی کـه خواهیم‬
‫وی را جریحـه دار خواهـد نمـود‪ .‬آیـا والدیـن از‬ ‫دیـد تاریکـی اسـت کـه اطرافمـان را فـرا گرفتـه‬
‫فرزنـدان خـود توقـع چنیـن رفتـاری را دارنـد؟‬ ‫اسـت‪ .‬بـا ایـن کار‪ ،‬جهـان را نیـز از نـور روشـنی‬
‫وقتـی نسـبت بـه محبـت پـدر آسـمانی خـود‬ ‫خداونـد محـروم کـرده و بـر سـر راه دیگـران‬
‫بی‌اعتمـاد می‌شـویم‪ ،‬در مـورد ما چگونـه رفتار‬ ‫نیـز سـایه تاریکـی و ظلمـت خواهیـم گسـترد‪.‬‬
‫خواهـد کـرد؟ محبتـی کـه موجـب شـد تـا یگانه‬ ‫خداونـد را بـرای تمامـی برکاتـش شـکرگزار‬
‫فرزنـد خـود را بدهـد تـا مـا حیـات جاودانـی‬ ‫باشـیم‪ .‬بـرای تصویـر روشـنی کـه بـه مـا نشـان‬
‫بیابیـم‪ .‬یکـی از رسـوالن مسـیح می‌نویسـد‪« :‬او‬ ‫داده‪ ،‬سپاسـگزار باشـیم‪ .‬بیاییـد بـرکات او را که‬
‫کـه پسـر یگانـه خـود را دریـغ نداشـت‪ ،‬بلکـه او‬ ‫از محبـت بیکرانـش سرچشـمه می‌گیـرد‪ ،‬بـه یاد‬
‫را در راه جمیـع مـا تسـلیم نمـود‪ ،‬چگونه با وی‬ ‫داشـته باشـیم‪ :‬پسـر خـدا‪ ،‬تخـت پـدر را تـرک‬
‫همـه چیـز را به مـا نخواهـد بخشـید‪( ».‬رومیان‬ ‫کـرده و جامـه الوهیـت را بر جسـم انسـانی می‬
‫بـاب ‪ ۸‬آیـه ‪ )۳۲‬و هنـوز افرادی هسـتند که نه با‬ ‫پوشـد تـا انسـانیت را از تسـلط شـیطان نجـات‬
‫حـرف‪ ،‬بلکـه بـا اعمالشـان می‌گوینـد‪« :‬خداوند‬ ‫ی او درهـای آسـمان بـر روی‬ ‫دهـد‪ .‬بـا پیـروز ‌‬
‫ایـن کار را بخاطـر مـن انجام نداد‪ .‬ممکن اسـت‬ ‫انسـان گشـوده می‌شـود تا بـرای انسـان فروتنی‬
‫او دیگـران را دوسـت داشـته باشـد‪ ،‬امـا مـرا‬ ‫عیسـی کـه خود را از جلال و الوهیت تهی کرد‪،‬‬
‫دوسـت نـدارد‪».‬‬ ‫آشـکار گـردد‪ .‬انسـانی کـه در گنـاه سـقوط کرده‬
‫ایـن نـوع تفکـر بـه روح و جسـم شـما‬ ‫و محکـوم بـه نابـودی بـود‪ ،‬بـه محبـت بیکـران‬
‫آسـیب می‌رسـاند‪ .‬هـر سـخن تردیـد آمیـز‪،‬‬ ‫الهـی و آغوش خداوند بازگشـته و لباس عدالت‬
‫دعوتـی از شـیطان اسـت و بـه منزلـه پذیـرش‬ ‫مسـیح را پوشـید‪ .‬اینهـا تصاویـری هسـتند کـه‬
‫وسوسـه‌های اوسـت‪ .‬هنگامی‌کـه شـیطان مـا‬ ‫خداونـد بـه مـا نشـان می‌دهـد تـا محبـت او را‬

‫‪78‬‬
‫دچـار شـک و بی‌ایمانـی شـده‌اند‪ ،‬ممکـن اسـت‬ ‫را وسوسـه می‌کنـد‪ ،‬از گفتـن سـخنان شـک‬
‫نتواننـد خالصی یابند‪ .‬کالم مـا در تقویت ایمان‬ ‫برانگیـز امتنـاع کنیم‪ .‬اگـر در را به روی شـیطان‬
‫دیگـران بسـیار بـا اهمیت اسـت‪ .‬گزارشـی که در‬ ‫بگشـاییم‪ ،‬او افـکار مـا را از پرسـش‌های‬
‫بـاره پدر آسـمانی خـود به این جهـان می‌دهیم‪،‬‬ ‫تردیدآمیـز سرشـار خواهـد کـرد و با ایجاد شـک‬
‫همـواره بوسـیله فرشـتگان آسـمان تعقیـب و‬ ‫و بی‌اعتمـادی‪ ،‬بـه ما آسـیب خواهد رسـاند‪ .‬هر‬
‫پیگیـری می‌شـود‪ .‬بکوشـیم تـا سـخنان مـا در‬ ‫سـخن تردیـد آمیـز‪ ،‬ماننـد دانه‌ای اسـت سـمی‪،‬‬
‫باره او باشـد که در حضور پدر ایسـتاده و قادر‬ ‫کـه در زمیـن می‌کاریـم و ثمـره آن در زندگـی ما‬
‫اسـت بـرای ما شـفاعت کنـد‪ .‬هنگامی که دسـت‬ ‫و دیگـران اثـرات تخریبـی بسـیار به بـار خواهد‬
‫دوسـتی را می‌گیریـم‪ ،‬حمـد و سـتایش خداوند‬ ‫آورد‪ .‬اثراتـی کـه خنثـی کـردن آن در بسـیاری از‬
‫بـر لب‌هایمـان باشـد‪ .‬دعـای مـا می‌توانـد‬ ‫اوقـات غیرممکـن خواهد بود‪ .‬شـاید خـود قادر‬
‫دوسـتانمان را بـه آغـوش عیسـی بازگردانـد‪.‬‬ ‫باشـیم پـس از چنـدی از وسوسـه‌های شـیطان‬
‫در زندگـی همـه مـا‪ ،‬مشـکالت‪،‬‬ ‫رهایـی یابیـم‪ ،‬امـا دیگـران کـه بـه واسـطه‌ی ما‬
‫‪79‬‬
‫می‌کـرد‪ ،‬زیرا قلـب خود را بـه روی اندوه تمامی‬ ‫افسـردگی‌ها‪ ،‬دلتنگی‌ها و وسوسـه وجـود دارد‪.‬‬
‫بشـر گشـوده بود‪ .‬اگرچه زندگی او در سـایه درد‬ ‫مشـکالت خـود را نـه بـه انسـان‪ ،‬بلکـه از طریق‬
‫و از خودگذشـتگی بود‪ ،‬روح او هرگز افسـرده و‬ ‫دعـا کردن بـه خداونـد بگویید‪ .‬تصمیـم بگیرید‬
‫اندوهگیـن نبـود‪ .‬در سـیمای او آرامش و شـادی‬ ‫کـه هرگـز کالمـی تردیدآمیـز و دلسـرد کننـده بر‬
‫آشـکار بـود‪ .‬قلـب او چشـمه حیـات بـوده و بـه‬ ‫زبـان نیاوریـد تـا بتوانیـد در دسـت خداونـد‪،‬‬
‫هر جـا که قدم می‌گذاشـت‪ ،‬آرامش‪ ،‬سلامتی‪،‬‬ ‫وسـیله‌ای باشـید بـرای نجـات زندگـی دیگـران و‬
‫شـادی و خوشـبختی بـه همـراه داشـت‪.‬‬ ‫کالم دلگـرم کننـده و پـر از امیـد شـما‪ ،‬قـوت‬
‫منجـی ایـن جهـان‪ ،‬در مقابـل رنج‌هـای‬ ‫بخـش دیگـران باشـد‪.‬‬
‫عمیـق انسـانی بسـیار جـدی و سـخت‌گیر بود و‬ ‫افـرادی وجـود دارنـد کـه در مبـارزه بـا‬
‫ایـن به مفهوم افسـرده بودن و یـا عبوس بودن‬ ‫قـدرت شـریر‪ ،‬خسـته و مایـوس گشـته‪ ،‬در لبـه‬
‫وی نیسـت‪ .‬پیـروان او نیز باید هماننـد او رفتار‬ ‫پرتـگاه سـقوط ایسـتاده‌اند‪ .‬بـه جـای مایـوس‬
‫کننـد‪ .‬کسـانی کـه از او پیروی می‌کننـد‪ ،‬مفهوم‬ ‫کـردن ایـن افـراد‪ ،‬بـا ایشـان از کالم محبـت و‬
‫عمیـق مسـئولیت‌های فـردی را درک می‌کننـد‪.‬‬ ‫امیـد سـخن بگوییـد‪ .‬آنها را تشـویق کنیـد‪ .‬آنگاه‬
‫از نادانـی و بـی مباالتـی دوری می‌جوینـد‪.‬‬ ‫نور مسـیح بواسـط ‌ه اعمال شـما آشـکار خواهد‬
‫صلح‪ ،‬شـادی و سلامتی را که عیسـی به ایشـان‬ ‫شـد‪« ،‬بـه هـر حـال فرامـوش نکنیـم کـه مـا‬
‫عطـا کـرده‪ ،‬چـون چشـمه‌هایی روان در زندگی‬ ‫صاحـب اختیـار خـود نیسـتیم و نمیتوانیـم هر‬
‫دیگـران جـاری می‌شـود‪ .‬آرامشـی کـه او عطـا‬ ‫طـور کـه میخواهیـم زندگی کنیم و یـا هر طور‬
‫می‌کنـد‪ ،‬خوشـبختی راسـتین و لبخنـد پیـروزی‬ ‫کـه مـی خواهیـم بمیریـم‪( ».‬رومیـان بـاب ‪۱۴‬‬
‫را بـه همـراه دارد‪ .‬مسـیح نیامـد تـا خدمـت‬ ‫آیـه ‪ .)۷‬گاهـی اوقـات بدون اینکه آگاه باشـیم‪،‬‬
‫شـود‪ ،‬بلکـه خدمـت کنـد‪ .‬او آمـد تا بشـریت را‬ ‫ممکـن اسـت بـا سـخنان و رفتارمـان دیگـران را‬
‫نجـات دهـد‪ .‬هنگامـی که محبـت او در دل‌های‬ ‫تشـویق کـرده و یـا بالعکـس باعـث نـا امیـدی و‬
‫مـا باشـد‪ ،‬قـادر خواهیـم بـود از الگـوی او‬ ‫دور شـدن ایشـان از مسـیح گردیـم‪.‬‬
‫پیـروی کنیم‪.‬‬ ‫بسـیاری در بـاره زندگـی و شـخصیت‬
‫اگـر در ذهن خـود دائماً به رفتار نادرسـت‬ ‫مسـیح‪ ،‬دارای تفکر و برداشـتی غلط می‌باشـند‪.‬‬
‫و بـی مهـر دیگـران توجـه کنیـم‪ ،‬نمی‌توانیـم‬ ‫آنـان تصـور می‌کننـد کـه او شـاد و صمیمـی‬
‫آنطـور کـه مسـیح مـا را محبـت کـرد‪ ،‬مـا نیـز‬ ‫نبـوده‪ ،‬بلکـه سـرد و عبـوس‪ ،‬سـخت‌گیر و‬
‫بـه ایشـان محبـت کنیـم‪ .‬اگـر عشـق الهـی و‬ ‫اندوهگیـن بـود‪ .‬اغلب گفته می‌شـود که عیسـی‬
‫خارق‌العـاده مسـیح در افـکار مـا سـاکن شـود‪،‬‬ ‫می‌گریسـته و هرگـز لبخندی بـر لب‌هایش دیده‬
‫همـان روح نیـز از سـوی مـا بـه دیگـران جـاری‬ ‫نشـده اسـت‪ .‬منجی ما براسـتی انسـانی دردمند‬
‫خواهـد شـد‪ .‬بـا محبـت عیسـی می‌توانیـم از‬ ‫بـود‪ .‬او مفهـوم انـدوه و درد انسـانی را درک‬

‫‪80‬‬
‫و بی‌اعتمادی شـویم؟ عیسـی دوسـت ماسـت و‬ ‫خطاهـای یکدیگـر چشم‌پوشـی کـرده و بجـای‬
‫ملکـوت عالقمنـد بـه سـعادتمند شـدن ماسـت‪.‬‬ ‫داوری کـردن‪ ،‬یکدیگـر را محبـت نماییم‪ .‬تحمل‬
‫اجـازه ندهیـم اتفاقـات و نگرانی‌هـای روزمـره‬ ‫خطاهـای دیگـران می‌توانـد بـه مـا کمـک کند تا‬
‫مـا را بـه انسـان‌هایی ترسـو و بی‌ایمـان تبدیـل‬ ‫بـر خودخواهـی خویـش غلبه یافته و نسـبت به‬
‫کنـد تـا نتوانیـم با مشـکالت دسـت و پنجه نرم‬ ‫دیگـران خوش‌قلـب و مهربـان گردیـم‪.‬‬
‫کنیـم‪ .‬در ایـن جهـان همـواره مسـائلی وجـود‬ ‫داوود در مزامیـر می‌گویـد‪« :‬بـر خدا توکل‬
‫دارد کـه مـا را نگـران و ناراحـت می‌کننـد‪ .‬نگران‬ ‫نمـا و نیکویـی کـن تـا در زمیـن خـود در کمـال‬
‫بـودن و تـرس از مشـکالت هیـچ کمکـی بـه مـا‬ ‫امنیـت زندگـی کنی‪( ».‬مزامیر ‪ ۳۷‬آیـه ‪ .)۳‬به خدا‬
‫نمی‌کنـد‪.‬‬ ‫ت�وکل کنی�د‪ .‬هـر روز‪ ،‬مشـکالت و نگرانی‌هـای‬
‫ممکن اسـت در مورد کار خود نگران بوده‬ ‫خـاص خـود را دارد‪ .‬و هنگامـی کـه یکدیگـر را‬
‫و دورنمـای زندگـی خـود را تیـره و تـار ببینیـم‪.‬‬ ‫مالقـات می‌کنیـم‪ ،‬عمومـاً از مشـکالت خـود‬
‫ممکـن اسـت با تصور شکسـت در آینـده‪ ،‬دچار‬ ‫سـخن می‌گوییـم‪ .‬از نگرانیهـای خـود حـرف می‬
‫تـرس و نـا امیدی شـویم‪ .‬نبایـد امید خـود را از‬ ‫زنیـم زیـرا از زمانهـای سـخت پیـش رو هـراس‬
‫دسـت داده‪ ،‬بلکـه نگرانـی و تـرس خـود را بـه‬ ‫داریـم‪ .‬فـرد مقابـل ممکـن اسـت فکـر کنـد کـه‬
‫خداونـد بسـپاریم و آرام و بَشّ ـاش باشـیم‪ .‬از‬ ‫مـا منجـی دلسـوز و مشـفقی نداریم کـه منتظر‬
‫خداونـد حکمـت طلبیـده تـا بتوانیم بـا بصیرت‬ ‫شـنیدن دعاهـای مـا باشـد‪ .‬مـا بگونـه ای سـخن‬
‫امـورات خـود را مدیریـت نمائیم تا بدین سـبب‬ ‫میگوئیـم گویـی کـه او در زمانهـای نیـاز آمـاده‬
‫از شکسـت و فاجعـه جلوگیـری کنیـم‪ .‬هر آنچه‬ ‫نیسـت تـا بمـا کمـک کند‪.‬‬
‫کـه در تـوان داریـد‪ ،‬سـهم خـود را ایفـا نمائیـد‬ ‫برخـی افـراد دائمـاً در ترس بسـر مـی برند‬
‫تـا نتایـج مطلـوب اسـتحصال گـردد‪ .‬عیسـی بـه‬ ‫و گوئـی که در انتظار مشـکالت هسـتند‪ .‬محبت‬
‫مـا وعـده یـاری داده اسـت‪ ،‬امـا او انتظـار دارد‬ ‫خداونـد هـر روز ایشـان را احاطـه می‌کنـد‪ .‬بـا‬
‫کـه مـا نیـز بـه وظایـف خـود عمـل کـرده و بـا‬ ‫ایـن حـال از بـرکات خداونـد غافل بـوده و آن را‬
‫امیـدواری بـه تلاش خـود ادامـه دهیـم‪ .‬وقتـی‬ ‫نمی‌بیننـد‪ .‬نـگاه بـه آینده‪ ،‬وجودشـان را از ترس‬
‫کـه به مدد رسـان تکیـه می کنید‪ ،‬آنچـه را که در‬ ‫لبریـز کـرده و بـا مشـاهده کوچکتریـن مشـکلی‬
‫تـوان داشـته ایـد انجام داده اید‪ ،‬پـس از نتیجه‬ ‫دچـار نگرانـی می‌شـوند و بـه خاطـر همیـن‬
‫ای کـه حاصل میشـود خشـنود باشـید‪.‬‬ ‫نگرانی‌هـا‪ ،‬قـادر نیسـتند بـرای برکاتـی کـه در‬
‫خداونـد نمـی خواهـد که امـت وی در زیر‬ ‫زندگـی خود دریافـت می‌کنند‪ ،‬خداوند را شـکر‬
‫بـار لـه شـوند‪ .‬خداونـد مـا را فریـب نمی‌دهـد‪.‬‬ ‫و سـپاس گوینـد‪ .‬در مشـکالت بجـای نزدیـک‬
‫او بـه مـا نمی‌گویـد‪« :‬کـه نترسـید‪ ،‬چـون کـه‬ ‫شـدن بـه خداونـد‪ ،‬از او دور می‌شـوند‪ .‬آیـا بـا‬
‫هیـچ خطـری در مسـیرتان وجـود نـدارد‪ ».‬او از‬ ‫بـی ایمانـی باید نسـبت بـه خداوند دچـار تردید‬

‫‪81‬‬
‫آفریـدگار جهـان بـا بخشـندگی و گشـاده‬ ‫خطـرات و سـختی هایـی که در مسـیر زندگی ما‬
‫دسـتی نیازهـای مخلوقـات خـود را بـرآورده‬ ‫وجود دارند‪ ،‬آگاه اسـت‪ .‬او پیشنهاد نمی کند که‬
‫می‌کنـد‪ .‬او به فکر پرندگان آسـمان نیز می‌باشـد‪.‬‬ ‫امـت خویـش را از دنیـای گنـاه و شـرارت بیرون‬
‫او دانه‌هـا را در دهـان پرنـدگان نمی‌گـذارد‪ ،‬امـا‬ ‫خواهـد بـرد ولـی او نظـر ایشـان را بـه ملجـای‬
‫تمامـی نیازهـای آنهـا را تامیـن می‌کنـد‪ .‬پرنـدگان‬ ‫مسـتحکمی کـه هرگـز فـرو نخواهـد ریخـت‬
‫نیـز بایـد تلاش کننـد‪ .‬تلاش بـرای جمـع‌آوری‬ ‫معطـوف میدارد‪ .‬عیسـی در دعا برای شـاگردان‬
‫دانه‪ ،‬سـاختن آشـیانه و محافظت از آن و تغذیه‬ ‫خـود می‌گویـد‪« :‬نمی‌خواهـم کـه ایشـان را از‬
‫جوجه‌هـا‪ ،‬وظیفـه آنهاسـت‪ .‬پرنـدگان در حالـی‬ ‫ایـن جهـان بیـرون ببـری‪ ،‬بلکه می‌خواهـم آنان‬
‫کـه مشـغول جمـع‌آوری دانـه هسـتند‪ ،‬خداوند‬ ‫را از قـدرت شـیطان حفـظ کنی‪( ».‬یوحنـا ‪ ۱۷‬آيه‬
‫را بـا نغمـه هـای شـادی سـتایش می‌کننـد‪ .‬زیـرا‬ ‫‪ )۱۵‬و در جایـی دیگـر می‌گویـد‌‪ « :‬ایـن چیزهـا‬
‫«پـدر آسـمانی مـا خـوراک ایشـان را فراهـم‬ ‫را گفتـم تـا خیالتـان آسـوده باشـد‪ .‬در ایـن دنیـا‬
‫می‌سـازد‪ ».‬آیـا مـا از ایـن پرنـدگان بـا ارزش‌تـر‬ ‫بـا مشـکالت و زحمـات فـراوان روبـرو خواهیـد‬
‫نیسـتیم ‌؟ آیـا خدایـی کـه مـا را آفریـد و بـه مـا‬ ‫شـد‪ ،‬بـا ایـن حـال شـجاع باشـید‪ ،‬چـون مـن بر‬
‫حیـات بخشـید‪ ،‬بـه فکـر مـا نیسـت؟ اگـر بـه‬ ‫دنیـا پیـروز شـده‌ام‪( ».‬یوحنـا ‪ ۱۶‬آیـه ‪.)۳۳‬‬
‫خداونـد تـوکل کنیـم‪ ،‬تنها اوسـت کـه می‌تواند‬ ‫عیسـی در موعظـه بـاالی کوه به شـاگردان‬
‫تمامـی احتیاجـات مـا را بـرآورده کنـد‪.‬‬ ‫خـود میـزان اهمیـت تـوکل بـه خداونـد را بـه‬
‫مسـیح در مـورد گُل‌هـای صحـرا نیـز بـا‬ ‫شـکل بسـیار ارزشـمندی تعلیم داد‪ .‬این تعالیم‬
‫شـاگردان خـود سـخن گفته اسـت‪ .‬پدر آسـمانی‬ ‫و اندرزهـا‪ ،‬امـروز نیـز بـرای کمـک بـه فرزندان‬
‫بـرای نشـان دادن عشـق و محبـت خـود بـه‬ ‫خداونـد‪ ،‬می‌تواننـد بـه کار گرفتـه شـوند‪.‬‬
‫انسـان‌ها‪ ،‬زیباتریـن گل‌هـا را آفریـد‪ .‬مسـیح‬ ‫خداونـد درسـت بـودن ایـن تعالیـم را تـا بـه‬
‫می‌گویـد‪« :‬بـه گلهای سوسـن صحرا نـگاه کنید‪.‬‬ ‫امـروز بـا اعطـای آرامش و سلامتی بـه فرزندان‬
‫آنهـا بـرای لبـاس غصـه نمی‌خورنـد‪ .‬با ایـن حال‬ ‫خویـش‪ ،‬به اثبات رسـانده اسـت‪ .‬نجـات دهنده‬
‫بـه شـما می‌گویـم کـه سـلیمان هـم بـا تمـام‬ ‫ایـن جهـان‪ ،‬در مـورد پرندگان آسـمان نیز سـخن‬
‫شـکوه و ثـروت خـود‪ ،‬هرگـز لباسـی بـه زیبایـی‬ ‫گفته اسـت‪ .‬پرندگانـی که نگران هیـچ چیز نبوده‬
‫ایـن گلهـای صحرایـی نپوشـید‪ .‬پس اگـر خدا در‬ ‫و با شـادی سـرود پرسـتش و حمد آفریـدگار این‬
‫فکـر گلهایـی اسـت کـه امروز هسـتند و فـردا از‬ ‫جهـان را ترنـم میکننـد‪« .‬بـه پرندگان نـگاه کنید‪.‬‬
‫بیـن می‌رونـد‪ ،‬چقـدر بیشـتر در فکر شماسـت‪،‬‬ ‫غصـه ندارنـد که چـه بخورند‪ .‬نـه می‌کارنـد و نه‬
‫ای کم‌ایمانـان‪( ».‬متـی ‪ ۶‬آیـات ‪ ۲۸‬تـا ‪.)۳۰‬‬ ‫درو می‌کنند‪ .‬ولی پدر آسـمانی شـما خوراک آنها‬
‫خداونـد هنرمندانـه گلهـای صحـرا را‬ ‫را فراهـم می‌سـازد‪ .‬آیا شـما برای خدا بیشـتر از‬
‫نقاشـی کـرده و آنهـا را بـه رنگ‌هـای زیبایـی‬ ‫ایـن پرنـدگان ارزش نداریـد؟» (متـی ‪ ۶‬آیـه ‪)۲۶‬‬
‫آنـان تعلـق دارد و هـر گامـی کـه در زندگـی‬ ‫آراسـته اسـت‪ .‬بعضـی از ایـن گلهـا عمـری یـک‬
‫برمی‌دارنـد‪ ،‬ایشـان را بـه مسـیح نزدیک‌تـر‬ ‫روزه دارنـد‪ ،‬امـا خداونـد آنهـا را نیـز بـه شـکل‬
‫می‌کنـد و بیشـتر از هـر زمانـی شـریک محبـت‬ ‫عالـی و بی‌نظیـری خلـق می‌کنـد‪ .‬خدایـی کـه‬
‫وی خواهنـد بـود‪ .‬هـر گامـی کـه برمی‌دارنـد بـه‬ ‫انسـان را بـه شـباهت خویـش آفریـد‪ ،‬بیشـتر از‬
‫راه صلـح و آرامـش نزدیک‌تـر می‌شـوند‪ .‬ایمـان‬ ‫ایـن گلهـا بـه انسـان توجـه می‌کنـد‪ .‬عیسـی بـا‬
‫و توکلمـان بـه خداونـد را از دسـت ندهیـم‪ .‬در‬ ‫پندهـا و اندرزهـای خـود بـه ما تعلیـم می‌دهد‬
‫ایمـان و تـوکل بـه خداونـد محکـم و اسـتوار‬ ‫کـه نگـران نباشـیم و شـک و تردیـد و بی‌ایمانی‬
‫بـوده و بیشـتر از هر زمانی امیدوار باشـیم زیرا‬ ‫بـه خـود راه ندهیـم‪.‬‬
‫«تـا بـه حـال‪ ،‬خداونـد مـا را کمـک کـرده اسـت‬ ‫خداونـد می‌خواهـد فرزندانـش در‬
‫و بـرای همیشـه مـا را یـاری خواهـد داد‪( ».‬اول‬ ‫خوشـبختی و آرامـش زندگی کننـد‪ .‬از او اطاعت‬
‫سـموئیل ‪ ۷‬آیـه ‪ .)۱۲‬بیائیـد اعمـال خداوند را در‬ ‫کـرده و بـه او تـوکل داشـته باشـند‪ .‬عیسـی‬
‫آرامشـی کـه بـه مـا عطـا کـرده و مـا را از دسـت‬ ‫می‌گویـد‪« :‬مـن هدیـه‌ای نـزد شـما می‌گـذارم‬
‫اهریمـن نجـات داده‪ ،‬همـواره بیـاد آوریـم‪.‬‬ ‫و مـی‌روم‪ .‬ایـن هدیـه آرامـش فکر و دل اسـت‪.‬‬
‫بیائیـد فیـض رایـگان او را همـواره در افکارمان‬ ‫آرامشـی کـه من به شـما می‌دهـم‪ ،‬مانند آرامش‬
‫تـازه کنیـم‪ .‬به او بیندیشـیم که اشـک‌های ما را‬ ‫دنیـا‪ ،‬بـی‌دوام و زودگـذر نیسـت‪ .‬پـس آسـوده‬
‫پـاک کـرده و مـا را از درد و رنج نجات داد‪ .‬به او‬ ‫خاطر باشـید و نترسـید‪« ، ».‬این را گفتم تا شـما‬
‫کـه تـرس و نگرانی‌هـای مـا را برداشـت و تمامی‬ ‫نیـز از شـادی لبریـز شـوید‪ .‬بلـه‪ ،‬تـا سرشـار از‬
‫احتیاجـات مـا را برطـرف نمـود‪ .‬تفکـر و تعمـق‬ ‫خوشـی گردیـد‪( ».‬یوحنـا ‪ ۱۴‬آیـه ‪ ۲۷‬و ‪ ۱۵‬آیـه ‪.)۱۱‬‬
‫در برکت‌هایـی کـه خداونـد بـه مـا عطـا کـرده‪،‬‬ ‫شـادی ناشـی از خودخواهـی‪ ،‬موقتـی و‬
‫می‌توانـد در ادامـه راه زندگـی‪ ،‬در برخـورد بـا‬ ‫گذراسـت‪ .‬فـرد خودخـواه همواره دچـاره اندوه‬
‫مشـکالت و مصائب ما را قوی و اسـتوار سـازد‪.‬‬ ‫و تنهایـی اسـت‪ .‬تنهـا در خدمـت بـه خداونـد‬
‫پیـش از رسـیدن زمـان آخـر و پایـان کار جهـان‪،‬‬ ‫شـادی دائمـی و ابـدی وجـود دارد‪ .‬ایمـان‌داران‬
‫بـه آینـده بیندیشـیم‪ .‬بـا تفکـر در بـاره آینـده‬ ‫مسـیح هـر جـا کـه برونـد‪ ،‬بـدون پیشـوا‬
‫بـه گذشـته نیـز نگاهـی بیندازیـم و بگوییـم‬ ‫نخواهنـد مانـد و لزومـی نـدارد کـه بـه خاطـر‬
‫«شـهرهایش بـا دروازه‌هـای آهنیـن محصـور‬ ‫اعمـال بـد گذشـته‪ ،‬نگـران باشـند‪ .‬تنهـا بـا تفکر‬
‫شـود و تـا وقتـی زنـده اسـت از قدرتـش کاسـته‬ ‫بـه شـادی‌های آسـمانی اسـت کـه می‌توانیـم بر‬
‫نگـردد‪( ».‬تثنیـه ‪ ۳۳‬آیه ‪ .)۲۵‬سـختیها و مشـقات‬ ‫دلتنگی‌هـای ایـن دنیـا پیـروز شـویم‪.‬‬
‫عظیـم تـر از قوتی نیسـت کـه خداونـد بما عطا‬ ‫مسـیحیان در ایـن جهـان نیـز بـا سـخن‬
‫خواهـد نمـود‪ .‬پس بایـد وظایفی را کـه خداوند‬ ‫گفتـن و مشـارکت در بـاره مسـیح‪ ،‬شـادی و‬
‫بـه مـا محـول کـرده‪ ،‬بـا تمامـی وجـود انجـام‬ ‫آرامـش خواهنـد یافـت‪ ،‬زیـرا نـور مسـیح بـه‬

‫‪83‬‬
‫نـور عیسـی‪ ،‬درخشـنده‌تر از خورشـید خواهند‬ ‫دهیـم و ایمـان داشـته باشـیم که هـر چه پیش‬
‫شـد و زیباتر آنکه‪ ،‬سـیرت عالی مسـیح‪ ،‬سـیرت‬ ‫آیـد قـوت کافـی بـرای مقابلـه بـا آن نیـز عطـا‬
‫و شـخصیت آنـان خواهـد شـد‪ .‬ایشـان بـه دور‬ ‫خواهـد گردیـد‪.‬‬
‫از هـر گونـه گنـاه و شـرارت‪ ،‬در حضـور تخـت‬ ‫دروازه‌هـای آسـمان یکـی پـس از دیگـری‬
‫فیـض خداونـد خواهنـد آمـد و بـا فرشـتگان در‬ ‫بـرای پذیرش فرزندان خداوند گشـوده خواهند‬
‫بـرکات الهی سـهیم خواهند شـد‪ .‬خانه آسـمانی‬ ‫شـد و دعـای خیـر پادشـاه جالل همچـون نغمه‬
‫زیبـا و بـا شـکوه بـرای آنان کـه نجـات یافته‌اند‪،‬‬ ‫ای دلپذیر گوشـهای فرزندان خـود را پر خواهد‬
‫مهیا شـده اسـت «برای شـما چـه فایـده‌ای دارد‬ ‫سـاخت که «آنـگاه به عنوان پادشـاه‪ ،‬به کسـانی‬
‫اگـر تمـام دنیـا را داشـته باشـید ولـی زندگـی‬ ‫کـه در طـرف راسـت مـن قـرار دارنـد‪ ،‬خواهـم‬
‫جاویـد را از دسـت بدهیـد‪( ».‬متـی ‪ ۱۶‬آيـه ‪.)۲٦‬‬ ‫گفـت‪ :‬بیاییـد ای عزیـزان! بیاییـد تـا شـما را در‬
‫ممکـن اسـت امـروز کسـانی در ایـن جهان‬ ‫ملکـوت خدا سـهیم گردانـم‪ .‬برکاتی کـه از آغاز‬
‫فقیـر باشـند‪ ،‬بـا ایـن وجـود از ثـروت و کرامتـی‬ ‫آفرینـش دنیا برای شـم‌ا آماده شـده بـود‪( ».‬متی‬
‫برخـوردار خواهنـد بـود کـه جهـان هرگـز بـه‬ ‫‪ ۲۵‬آیـه ‪ .)۳۴‬آنـگاه نجـات یافتـگان‪ ،‬بـه خانـه‌ای‬
‫آنـان نخواهـد بخشـید‪ .‬جانـی کـه از قیـد گنـاه‬ ‫که عیسـی برایشـان آمـاده کرده‪ ،‬وارد می‌شـوند‪.‬‬
‫آزاد و تطهیـر گردیـد بـا تمامـی اسـتعدادهای‬ ‫در آنجا هیچ انسـان شـریر‪ ،‬دروغگو‪ ،‬بت‌پرست‬
‫نابـی کـه بـرای خدمت به خـدا وقـف آن گردیده‬ ‫و ناپـاک همنشـین آنـان نخواهـد بـود بلکـه بـا‬
‫اسـت ارزشـی بـس متعالـی تـر دارد‪ .‬و بخاطـر‬ ‫کسـانی کـه بـا لطف خدا بر شـیطان پیروز شـده‬
‫آن جـان نجـات یافتـه‪ ،‬در حضـور خداونـد و‬ ‫و سرشـتی نیکـو یافته‌انـد‪ ،‬سـلوک خواهنـد‬
‫فرشـتگان مقـدس وجـد و شـادی خواهـد بـود‪.‬‬ ‫نمـود‪ .‬هـر گونـه تمایـل بـه گنـاه‪ ،‬هـر گونـه‬
‫شـادی عظیمـی کـه در آن سـرودها و نغمه های‬ ‫قصـور و ناپاکی به واسـطه خون عیسـی شسـته‬
‫ظفرمنـدی مقدسـانه تَرنّـم خواهنـد گردیـد‪.‬‬ ‫شـده و پـاک می‌گـردد‪ .‬نجات‌یافتـگان بواسـطه‬

‫‪84‬‬

You might also like