You are on page 1of 279

‫نی نوای الهی‬

‫پال توئیچل‬

‫مهیار جلالیانی‬
‫فهرست‬
‫فصل اول‪ :‬سرآغاز ‪5 ...........................................................................................‬‬
‫ادراک خدا و شیوه های او‬

‫فصل دوم‪ :‬نشانه های شاهزادگان ‪55 .........................................................................‬‬

‫قبول مسئولیت اعمال‬

‫فصل سوم ‪ :‬تهذیب شاهزادگان ‪74 ............................................................................‬‬

‫راه تسلط بر ذهن و تطهیر دل‬

‫فصل چهارم‪ :‬بشارت های پیامبران ‪47 ........................................................................‬‬

‫ادراک قانون علت و معلول‬

‫فصل پنجم‪ :‬و اینک خرد ‪74 ...................................................................................‬‬

‫دنیای خود را خلق کنید‬

‫فصل ششم‪ :‬نام ناشناختۀ خدا ‪115 .............................................................................‬‬

‫قدرت شکل دهنده نامرئی‬

‫فصل هفتم‪ :‬کتاب قوانین ‪175 .................................................................................‬‬

‫قوانین اصلی حاکم بر جهان فیزیکی‬

‫فصل هشتم‪ :‬التجای انسان به خدا ‪157 ........................................................................‬‬

‫هدایای روح الهی را بپذیرید‬

‫فصل نهم‪ :‬شکل محراب ‪181 ...................................................................................‬‬

‫طریق منحصر به فرد خود را پیدا کنید‬

‫فصل دهم‪ :‬تاریخ قهرمانان ‪507 ...............................................................................‬‬

‫تشخیص دست خداوند در امور‬

‫فصل یازدهم‪ :‬حجاب آدونیس ‪554 ...........................................................................‬‬

‫ادراک زندگی‪ ،‬مرگ و تجدید حیات‬

‫فصل دوازدهم‪ :‬مرزهای بهشت ‪557 ..........................................................................‬‬

‫عبور از دروازۀ منتهی به آگاهی برتر‬


‫سر آغاز‬

‫نوشتن دربارۀ جهان بینی از دیدگاه شخصی شااید پاند دقی اه یاا پاند‬
‫سال طول بکشد‪ .‬ایان باه شاخو نویسانده و پیچیادگی هاای شخصایتی او‬
‫بستگی دارد؛ یعنی آنچه که در زندگی های متعادد و طای ساالیان متیاادی‬
‫در این عوالم اندوخته است‪.‬‬

‫افراد صاف و ساده یعنای کساانی کاه صااحب هنای روشان هساتند‬
‫عیوماً در چند کلیه خواهند گفت کاه زنادگی باا هادف بخصوصای جریاان‬
‫دارد؛ اما کسانی که هن پیچیده ای دارند دربارۀ جهاان بینای خاود مادتها‬
‫قلم فرسایی می کنند‪.‬‬

‫اِک مای گفات‪:‬‬ ‫خوب به یااد دارم کاه ساودار ساینت اساتاد بازر‬
‫"برتراند راسل" در پاسخ به هیین سوال ‪ ،‬چند جلد کتاب نوشت‪.‬‬

‫ات‪ ":‬با‬
‫اه‬ ‫ایدند گفا‬
‫این را از او پرسا‬
‫ای هیا‬
‫ادان عیسا‬
‫اه مریا‬
‫اامی کا‬
‫هنگا‬
‫پروردگار‪ ،‬خدای خود از صییم‪ ،‬باا تیاام هان‪ ،‬رو و جسام عشا باورز و‬
‫هیسایه ات را نیز هیچون خویشتن دوست بدار‪".‬‬

‫در هاار عصااری از هینوعااان خااود والاااتر و‬ ‫فیلسااوفان باازر‬


‫متعالی ترند و ناجیان نژاد بشر قلیداد مای شاوند‪.‬آنان کلاام خادا را بارهاا‬
‫و بارها به جهانیاان ابلاام مای کنناد؛ باه ویاژه هنگاامی کاه بشاریت در‬
‫پایین ترین درجه روال معنوی قرار دارد‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /6‬نی نوای الهی‬

‫اما استادان اِک از فیلساوفان باه مراتاب والاترناد؛ زیارا باا صاداقت‬
‫کامل به انسان می آموزند که باید خاود آساتین بالاا بزناد‪ .‬ایان در حاالی‬
‫است که کشیشان و موعظاه گاران‪ ،‬ساازمان و نظاام را برتار مای شایارند‪.‬‬
‫هرگز هیچ فلسفه والاایی از نظاام و تشاکیلات زاده نشاده‪ ،‬بلکاه از فاردی‬
‫نشأت یافته که شخصاً دربارۀ خدا و راه رسیدن به او پژوهش نیوده است‪.‬‬

‫دیر یا زود انسان باید درک کند کاه در هار م یعای از رشاد‪ ،‬تعاالیم‬
‫ویژه ای برای منی ۀ خاصی مناسبت دارد‪ .‬ایان امار را مای تاوان باا نظاام‬
‫تربیتی کشور خودمان م ایساه کارد کاه طای آن کودکاان ابتادا در مهاد‬
‫سپس در دبستان‪ ،‬دبیرستان و بعد در م اطع بالااتر آماوزم مای بینناد و در‬
‫صورتی که تیایل داشته باشند به دانشگاه راه یافتاه و مادرک فاوی لیساانس‬
‫یا دکترا را دریافت می کنند‪.‬‬

‫برخی نیز هیین مسئله را به رابیۀ والادین و فرزناد تشابیه مای کنناد‬
‫نیای کناد باه والادین‬ ‫که وقتی کودک به سن بلوم می رسد‪ ،‬دیگر احساا‬
‫نیازی داشته باشد‪ .‬هر یاک از ماا بایاد در زنادگی بارای تحصایل ادراک و‬
‫شناخت زندگی‪ ،‬راه خود را بگشاییم آن هم ف ط و ف ط راهای کاه باه شایوۀ‬
‫خود می شناسیم و درک می کنیم‪.‬‬

‫البته بارای آشانایی باا داناش الهای‪ ،‬مای تاوان از اساتاد اِک کاه‬
‫روم ها شیوه های خود را تعلیم می دهاد بهاره جسات‪ .‬اماا زماانی در راه‬
‫خویش به طری ت واقعی گام می نهیم که باه واسایۀ مجاهادت فاردی و یاا‬
‫ساده کردن شیوه هایی که با فهام و درک خودماان میاب ات دارد‪.‬آموزشاها‬
‫را مست ییاً از باریتعالی کسب کنیم‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /7‬نی نوای الهی‬

‫من در طول زندگی های خاود در ایان جهاان ماادی کاه ت ریبااً باه‬
‫هشت میلیون سال بالغ میگردد آن در درباره زنادگی فارا گرفتاه باودم کاه‬
‫باید قرن ها می کوشیدم تاا آنهاا را باه فراموشای بساپارم و سارانجام نیاز‬
‫موف شدم!‬

‫از آنجا که می دانستم یکی از راه هاای زیساتن در ایان جهاان یعنای‬
‫سیاره زمین‪ ،‬این است که هویات خاود را فراماوم کانم‪ ،‬در مادتی کوتااه‬
‫توانستم بر روی ضییر نااخود آگااهم پارده ای بکشام تاا تیاامی خااطرات‬
‫زندگی های گذشته را محو کرده و هر بار به هیاان زنادگی بپاردازم کاه در‬
‫جریان بود‪.‬‬

‫به عناوان موجاودی یشاعور‪ ،‬رویادادهای گذشاته را مجادداً بیااد‬


‫می آورم و هر روز صادها هازار خااطرۀ کوچاک باه حافظاه ام خزیاده و‬
‫تصاویر و احساسات سال های سپری شده را با خاود باه هیاراه مای آورناد‪.‬‬
‫سال هاایی کاه در رُم‪ ،‬انگلساتان قادیم‪ ،‬آتلاانتیس‪ ،‬عصار طلاایی یوناان‬
‫هندوستان‪ ،‬سیاره کلاریون و زهاره زیساته باودم و نیاز تیاام جنات هاا و‬
‫عش ها‪.‬‬

‫با تبدیل شدن به روحای آگااه و کساب قابلیات اداره کاردن محایط‬
‫جسم‪ ،‬زندگی‪ ،‬رو کُل یا هر نام دیگری کاه بار نیاروی اِک بگذاریاد و نیاز‬
‫با شرکت جستن در وقایعی که خاود خلا مای کنایم مای تاوانیم امیادوار‬
‫باشیم که به جای تکرار تجارب زندگی هاای گذشاته زنادگی والااتری را بناا‬
‫کنیم در این صورت زیستن هیانیور که باید باشاد و هییشاه باوده اسات‪ ،‬باه‬
‫تجربه ای بهجت زا مبدل خواهد شد‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /8‬نی نوای الهی‬

‫🍁 زندگی را باید زیسات در هار عاالیی کاه زنادگی کنایم‪ .‬از ایان‬
‫ح ی ت گریزی نیسات ماا در م اام رو نییتاوانیم بییاریم؛ بناابراین بایاد‬
‫آگاهی خویش را ارت اا داده و دیگاران را نیاز در ایان راه یااری کنایم تاا‬
‫ایچ‬
‫اا آن را ها‬
‫اودایی ها‬
‫اه با‬
‫اان‪ ،‬کا‬
‫اان جانا‬
‫اا جا‬
‫اال با‬
‫اد متعا‬
‫ایت خداونا‬
‫مشا‬
‫می خوانند‪ ،‬بر این قرار گیرد که با او هیکار شویم‪.‬‬

‫تحت چنین شراییی است که باه عناوان اساتاد کاارانی مااهر جایگااه‬
‫خود را پیدا مای کنایم و مای تاوانیم در ادارۀ تیاام عاوالم ساهیی داشاته‬
‫باشیم‪ .‬من در محضر بسیاری از استادان اِک تعلیم دیاده ام و تنهاا آناان مارا‬
‫به رفیع ترین ح ای هدایت کرده اند‪ .‬منجیله مای تاوانیم باه فاوبی کاوانتز‬
‫پیر طری ت اِک اشاره کنم کاه خاود پایش از یاافتن جایگااه خاود در عاالم‬
‫هستی‪ ،‬محضر نوزده اساتاد را درک کارده اسات‪ .‬مان نیاز چنادین اساتاد‬
‫برجسته داشته ام که سودار سینت هندی یکی از آنهاست‪.‬‬

‫در تعالی من به ساوی هادف معناوی ن شای‬ ‫یکایک این استادان بزر‬
‫داشته اند و هیگی در خدمات خود باه ناوب بشار باه یاک میازان والام اام‬
‫هستند اما من نسبت باه ساودار ساینت صاییییت و دوساتی بیشاتری حاس‬
‫می کنم‪ .‬وی در مدت یکسال و اندی که تحت تعلایم او باوده ام م ادار قابال‬
‫توجهی از سایر قابلیت ها را نیز به مان آموخات از زماانی کاه از هام جادا‬
‫شده ایم‪ ،‬او نظر بی طرفانۀ خود را نسابت باه مان و تح ی ااتم حفاه کارده‬
‫است‪ .‬اگر در این صفحات از او ن ل قول می کنم بدین علات اسات کاه نسابت‬
‫به من دلسوز و به کارم علاقیند بود و مرا بساوی رباازار تاارز هادایت کارد‪.‬‬
‫میلیون ها سال قبل من دانسته و مشتاقانه به این سایاره آمادم بارای پیشابرد‬
‫برنامه های کیهانی خداوند ن ش خود را ایفاا کانم‪ .‬هار کسای یعنای ت ریبااً‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /9‬نی نوای الهی‬

‫هر کسی تدابیر الهی را در ایان سایاره دسات انادر کاار میبیناد‪ .‬منظاورم‬
‫اشاره به افرادی است که زنادگی هاای گذشاتۀ خاود را کاملااً باه خااطر‬
‫دارند‪ .‬برخی بیاد می آورند و بعضی دیگر چناین نیساتند‪ .‬اماا بهتار اینسات‬
‫که من توجه خود را به گروه اول معیوف کنم‪.‬‬

‫هم اکنون در زمین کسانی زندگی می کنند کاه قارن هاا عیار دارناد‪.‬‬
‫منجیله زنی که می گویند عیرم به یک میلیون ساال مای رساد هادف او در‬
‫زندگی‪ ،‬تخریب است و به هیین علات از کشاوری باه کشاور دیگار میارود و‬
‫هر جا پای می گذارد‪ ،‬ویرانی باه باار مای آورد‪ .‬وی کاه اساامی متعاددی‬
‫دارد هیان کسی است که در هندوستان کاالی‪ ،‬الهاه ماادر‪ ،‬الهاه تخریاب و‬
‫ویرانی نامیده می شود‪.‬‬

‫نیی توان کسانی را که بر طولاانی باودن عیار خاود مصار هساتند از‬
‫آن محروم کرد‪ .‬چون مسئله صرفاً با از سار گارفتن رابیاۀ فاردی باا ماادر‬
‫انرژی‪ ،‬مکان و زمان و زیستن به شیوۀ دلخواه خود ارتباط دارد‪.‬‬

‫این بدان معنی نیست که آدمی در مغایرت باا قاوانین طبیعات‪ ،‬باا هار‬
‫نام دیگری که بر این موازنه اسرارآمیز بگذارید‪ ،‬زندگی می کند‪.‬‬

‫وقتی که انسان داشته و آگاهانه رابیاۀ دوبااره ای باین قاوانین عاالم‬


‫بیابد‪ ،‬می تواند مسیر حوادث را خود تعیین کند‪ ،‬اماا ناه قبال از رسایدن باه‬
‫این مرحلاه اگار از سار غفلات قاوانین را ن ان کناد‪ ،‬خاود را باه طاور‬
‫فزاینده ای دچاار مشاکلات کارده و در انادک زماانی باا گرفتااری هاای‬
‫فراوانی روبرو خواهد شد‪ ،‬چون نیی داند چگوناه بایاد نیروهاای مهیبای را‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫که آزاد ساخته بکار گیرد این نیز باه ناوعی هیاان جعباه پانادورا‪ 1‬اسات و‬
‫ااطفی‬
‫اای عا‬
‫انودی ها‬
‫ارداب ناخشا‬
‫ال‪ ،‬او را در گا‬
‫اوب حاصا‬
‫اردرگیی و آشا‬
‫سا‬
‫گرفتار سیر نزولی خواهد کرد‪.‬‬

‫من صدها نفر را دیده ام که دچاار ساردرگیی شاده‪ ،‬رابیاۀ خاود را‬
‫داده و در جهالات محان در گذشاته اناد‪ .‬اماا‬ ‫با قاوانین زنادگی از کا‬
‫عده ای دیگر تأمل نیوده و باه چااره جاویی پرداختاه اناد‪ .‬دساتۀ اول باه‬
‫مرحله ای رسیدند که درست فراسوی نفس فاردی اسات‪ ،‬بلکاه هیچناان باه‬
‫باری در گیراهی بااقی ماناده و نتوانساتند اِشاکال کاار را پیادا‬ ‫طرز اس‬
‫کنند‪.‬‬

‫به هر ت دیر در چنین مواردی بیش از این نیای تاوان گفات کاه انساان‬
‫تنها باید خودم باشد! هیین و بس‪ .‬هر چه زودتار ایان را بپذیریاد‪ ،‬نردباان‬
‫مراتب معنوی را سریع تر طی خواهیاد کارد‪ .‬انساان باا اساتحالۀ هار چاه‬
‫بیشتر به خویشتن خویش‪ ،‬به آرامش معنوی بیشتری دست می یابد‪.‬‬

‫صادقانه بگویم‪ ،‬کیتر کسی خود تصاییم گیرنادۀ اعیاال خاویش اسات‪.‬‬
‫به هیین علت است که انسان باه اساتادی نیااز دارد تاا تل ای صاحیز از راه‬
‫خدا را به وی بیاموزد‪ .‬تا وقتای کاه مریاد بتواناد روی پاای خاود بایساتد‬
‫وجود استاد امری ضروری است‪ ،‬سپس او مای تواناد خاود آموزگاار شاود و‬
‫چه بسا در مرحلۀ بعدی به استادی برسد‪.‬‬

‫‪ 1‬نااان نخسااااااتین زنی کااه رولکن آفریااد و مینرو رب النوع عقاال او را جااان بخشاااااایااد و وپیتر‬
‫صااندوق ه ای به او داد که تمان بلندی ها در آن پنهان بود و سااپا او را به نزد آبی – مته (اولین‬
‫مرد) فرساااااتاد و این دو به تزویج یکدیگر در آمدند آبی – مته آن صاااااندوق ه نساااااون را گشاااااود‬
‫وپلیدی ها در جهان پراکنده شدند و تنها امید در آن باقی ماند(معین ج ‪)5‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫این چرخه ای است که خداوند بارای انساان منظاور داشاته‪ ،‬زیارا او‬
‫باید سرانجام خدایگونه شود‪ .‬وی ابتدا کاودکی کنجکااو اسات‪ ،‬ساپس باالغ‬
‫می شود و در هیه جا جز آنجا که باید‪ ،‬به جستجوی خادا بار مای آیاد بعاد‬
‫معلم خویش را می یابد مریاد مای شاود و سار انجاام خاود باه اساتادی‬
‫می رسد موضوب به هیین ساادگی اسات و هایچ نیاازی باه زنادگی هاای‬
‫متعدد ندارد!‬

‫تعلیم هییشه به گونه ای که فرد باور دارد صاورت نیای گیارد چاه بساا‬
‫استاد هرگز دربارۀ خدا سخنی به زبان نیااورد‪ ،‬بلکاه تنهاا باه کار م االی‬
‫قناعت کند شاید آموزم از طری شغل و حرفه‪ ،‬با واسایه هاای دیگاری باه‬
‫جز تعلیم شفاهی و کتبی صورت گیرد بعید نیسات اساتاد در نظار هایچ کسای‬
‫استاد جلوه نکند‪ ،‬در واقاع شااید حتای نزدیکاان او نیاز تصاور آن را هام‬
‫نکنند‪.‬‬

‫درصد بسایار بالاایی از افاراد دوسات دارناد معلوماات خاود را باه‬


‫نیایش بگذارند‪ .‬آنان دائم حرف مای زنناد‪ ،‬ع ایاد و اعت اادات خاود را در‬
‫باب خدا بیان می کنند به شیا مای گویناد کاه چ ادر مای توانناد کیکتاان‬
‫کنند و حتی در این مورد آگهی میبوعاتی مای دهناد هییشاه شاک کنیاد‪.‬‬
‫هیه چیز و هیه کس را زیر سؤال ببرید بعید نیست آنها تنهاا باه نیات منعفات‬
‫شخصی چنین اعیال دغل بازانه ای را در پایش گرفتاه باشاند‪ .‬هیاین و باس‬
‫آنان قسیت اعظم معلوماات خاود را از کتااب هاا باه عاریات گرفتاه اناد‬
‫تجارب اندکی را از محضر برخی معلیین اندوختاه اناد و اگار اصاولاً بتاوان‬
‫چنین ادعایی کرد باید گفت که به نادرت چیازی را مسات ییاً از منشاا الهای‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫دریافت داشته اناد کسای کاه باه راساتی فرهیختاه باشاد‪ ،‬کیتار درباارۀ‬
‫موضوعی سخن فرسایی می کند‪.‬‬

‫جبهه گیری در م ابال ایان اساتادان قلاابی فایاده ای نادارد‪ .‬کاافی‬


‫است آنان را هیان طور که هستند بپذیرید و رهایشان کنید‪.‬‬

‫هر کسی به آگاهی متعال خواهد رساید‪ ،‬مشاروط بار ایان کاه بساتر‬
‫لازم برای ظهور آن را از قبل فاراهم کارده باشاد‪ .‬بناابراین دریافات هاا و‬
‫و تجلی آگااهی خاود او وابساتگی داشاته و‬ ‫ن صان های هر کسی به انعکا‬
‫مسئولیت آن متوجه خود اوست‪ .‬این پیامد آگااهی خاودم اسات تاا وقتای‬
‫که این نکته را درک نکنیاد‪ ،‬آزادی و رهاایی ح ی ای از ایان عاالم امکاان‬
‫نخواهد داشت‪.‬‬

‫تا این را درک نکارده باشاید کاه جاز باه تباع وضاعیت‬
‫آگاهی تان هرگز هیچ چیز برایتان رخ نیی دهاد و هایچ چیاز باه‬
‫شیا داده یا از شیا گرفتاه نیای شاود‪ ،‬راز زنادگی را نخواهیاد‬
‫دانست‪.‬‬

‫شاگفت انگیازی در زنادگی هسات‬ ‫من مجذوب زندگی هستم‪ ،‬ظرایا‬


‫که باید بادانها توجاه نیاود هییشاه در نییاه هاای شاب روی تخات دراز‬
‫می کشم و سایه هایی را تیاشا می کنم که در فضای اتاای در هام بافتاه شاده‬
‫و شکل می گیرند‪ .‬در حضاور میهیاناان آشانای شابانه یعنای اساتادان اک‬
‫چون سودار سینت و ربازارتارز یا دیگران کاه برخای بیگاناه و برخای آشانا‬
‫هستند و معیولااً در کالباد ناورانی خاود ظااهر مای شاوند باه زنادگی‬
‫می اندیشم‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫هییشه در این منااظر جزئیااتی وجاود دارناد کاه باه هانم هجاوم‬
‫می آورند‪ ،‬شاید یاک تاابلوی ن اشای در گاالری شاهری بیگاناه‪ ،‬سافر باه‬
‫کشوری دور دست که هرگز آنجاا نباوده ام‪ ،‬صاورت زنای زیباا‪ ،‬یاا حتای‬
‫کودکی که برای گرفتن شکلاًت دست دراز می کند‪.‬‬

‫هر یک از این افکار چون شناگری است کاه مشاتای پریادن باه آب بار‬
‫سردی آب پاا پاس مای کشاد باا تصااویر‬ ‫کرانۀ ساحل ایستاده‪ ،‬اما از تر‬
‫کلیسایی است که در ساایۀ درختاان تنومناد بلاوط بار پاا ایساتاده اسات‪.‬‬
‫مهیترین و اساسی ترین جنبۀ تلویحی این مزایاا و بسایاری از تصااویر دیگار‬
‫این است که من زندگی را دوسات دارم‪ .‬ایان تصااویر خیالاات مارا تساخیر‬
‫می کنند و برایم ح ی ی هستند و تلام من ایان اسات کاه خواننادگانم را باا‬
‫آنها آشنا کنم‪.‬‬

‫آیا فکرمی کنید خدا نیی تواند برای شایا معجازه کنادو خاود مان در‬
‫زندگی به قدری با عجایب گوناگون مواجه شاده ام کاه گااه باه خاود غاره‬
‫شده و آنها را در زمرۀ امور معیاولی و عاادی تل ای مای کانم اماا ناگهاان‬
‫واقعه ای رخ می دهد که باز هام مارا نسابت باه الیااف خداوناد هوشایار‬
‫می کند‪ .‬این هم در این عالم و هم در عاوالم دیگار شاگفتی سااز اسات مان‬
‫دربارۀ ماهیت خدا و این که در حال حاضر بارای مان چاه مای کناد یاا در‬
‫گذشته چه کرده یا در آیناده در سراسار ابادیت‪ ،‬چاه خواهاد کارد بحا‬
‫نیی کنم‪.‬‬

‫ما دست به دعا بر نیای داریام کاه باریتعاالی باه شاخو ماا چیازی‬
‫ارزانی دارد بلکه هر چیز را طوری مسئلت مای کنایم کاه بارای هیاه یار‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫بخش و مفید باشد‪ .‬با این عیل افکاار خداپساندانه را از خاود دور سااخته و‬
‫با یاری رساندن به دیگران‪ ،‬اهییت بیشتری بارای کیاک باه خودماان قایال‬
‫می شویم‪.‬‬

‫این کار برای ما چه یری داردو‬

‫دعا به ترتیبی که بدان اشااره رفات ماانع از آن مای شاود کاه نفاس‬
‫فراموم کند جزئی از وجود عالی تری اسات کاه او را خادا مای ناامیم ماا‬
‫نیز خدایانی هستیم اماا خادایان عاالم خاود‪ ،‬خادایانی در میاان خادایان‬
‫دیگر‪ .‬هر مرد‪ ،‬زن و کودک خدایی اسات احادی نیای تواناد ایان ح ی ات‬
‫مسلم حکیت فلکی را منکر شود! هیاان گوناه کاه پایش از ایان گفتاه شاد‬
‫افکاری یا شاید ح ی تی مدام هن مارا باه خاود مشاغول داشاته و معت ادم‬
‫که ورای تل ی من از خدا‪ ،‬چیز دیگاری وجاود دارد کاه فراتار اسات و چاه‬
‫بسیارند کسانی که از آن خبر ندارند‪ .‬اماا مان ایان اقباال را داشاته ام کاه‬
‫مای کانم کاه تحات‬ ‫جرقه ای ازآن بر من بنیاید و به هیین دلیل هم احسا‬
‫تع یب هستم‪ .‬برای من چنین م در شده که قرن ها بار کارۀ زماین گاام زنام‬
‫در جلگاه هاای شاکوهیند‪ ،‬در میاان‬ ‫در میان خیل جیعیت شاهرهای بازر‬
‫جنگل ها‪ ،‬در کنار دریاهای طوفنده و بر فراز قلال کوههاا‪ ،‬ناه بارای یاافتن‬
‫او‪ ،‬بلکه برای طلب کردن آنچه بصیرت درون را در جهات یاافتن او باا تیاام‬
‫شکوه و جلال بی نظیرم می گشاید!‬

‫نزدیکترین وضعیت به آن که من ح ی تش مای ناامم‪ ،‬زماانی اسات کاه‬


‫هاای‬ ‫به قلب شکوه پگاهی تابستانی نظر مای دوزم‪ ،‬پایش از آن کاه گلبار‬
‫گل باه روی اناوار خورشاید بساته شاوند‪ .‬آیاا شایا نیاز ایان تجرباه را‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫داشته ایدو با نیم نگاهی به م ام متعال موسی ی شگفت انگیاز باه تیاام شاکوه‬
‫خود به سویم جاری می شاود‪ ،‬ناوایی شاگرف کاه باه ناوای هازاران نای‬
‫می ماند و من آن را نی نوای الهی نامیده ام!‬

‫اان‬
‫ات پریشا‬
‫انیدن ح ی ا‬
‫اردم از شا‬
‫ایاری از ما‬
‫ارا بسا‬
‫اتی چا‬ ‫💙 با‬
‫اه راسا‬
‫می شوندو علت ایان اسات کاه آناان هناوز در روناد رشاد خاود بادانجا‬
‫نرسیده اند که به خدایگونگی خاویش پای ببرناد‪ .‬ایان ح ی ات باه قادری‬
‫ساده اسات کاه ماا غالبااً هویات یاا هیاان خویشاتن خاویش را نادیاده‬
‫می گیریم!‬

‫هنگامی که گوپال دا ‪ ،‬استاد اک به مردمانش نظری انداخت و گفت‪:‬‬

‫"بیش از این چیزی نیی توانم گفات‪ ،‬چارا کاه شایا را یاارای شانیدن‬
‫‪5‬‬
‫تیامیت اک نیست"‪ .‬بدین اشاره داشت که آناان در طریا ماارپیچ زنادگی‬
‫به قدری پائین بودند که نیی توانساتند منظاور او را کاملااً درک کنناد‪ .‬اگار‬
‫او ح ی ت را به طور کامل میار مای کارد‪ ،‬زنادگی آناان دچاار اخلاال‬

‫‪ 2‬در اینجا به جهت سایر کائنات و موجودات زنده در گردآوری تجربیات اشااره شده که به صورت‬
‫مارپی ی رو به باال تجساااام می شااااود البته جهت بدان معنا که در مرتب فیزیکی می شااااناساااایم در‬
‫اینجا مصادا ندارد‪ ،‬اما اگر شاکوفایی معنوی را به موهون ارتقاو و صعود به مراتا اعلی تعری‬
‫کنیم می توانیم از عبارت " روبه باال " استواده کنیم‬
‫اجماالً تصاور کنید که آدمی در مساایر زندگی تجرب خاصای را بارها و بارها از ساار می گذراند‪ ،‬اما‬
‫هر بار با بینش و بصاایرت رفیت تری با آن مواجه می شااود ( یا حداقل باید اینطور باشااد ) بنابراین‬
‫او حرکات خود را از منطقاه ای در زماان و مکاان آکااز کرده و پا از مدتی باز هم به همان نقطه‬
‫رسااایده‪ ،‬اما این بار در ساااطی آگاهی باالتری قرار دارد پا هر چند در مسااایر دایره وار دور زده‬
‫اما به علت ساااااطی باالتری که در آن قرار گرفته شاااااکل مارپیب یا فنری باز شاااااده را می توان به‬
‫خوبی تجسم کرد ن‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /16‬نی نوای الهی‬

‫می شد‪ ،‬چون کسانی که ح ی ات را درک نیای کنناد در مواجهاه باا آن باه‬
‫خصومت روی می آورند‪.‬‬

‫او نیز چون بودا‪ ،‬زرتشت و بسایاری دیگار از اساتادان کاه باه منظاور‬
‫ابلام پیام ح ی ت به توده های ناآگااه و جاهال در زماین ظهاور کارده اناد‬
‫بود‪.‬‬ ‫در روم خود مح‬

‫با تیام اینها‪ ،‬جهت اطلاب شیا باید گفت کاه آناان هناوز هام در میاان‬
‫ما هستند و ح ی ت را باه بشاریت عرضاه مای دارناد آری تعاداد ایناان در‬
‫میان ما بسیار زیاد است‪ ،‬اماا برخای خاود را باه بشار نشاان نیای دهناد‬
‫بسیاری آشکارا تعلیم می دهناد و تعادادی نیاز در اعیاال کوهساتان هاا از‬
‫در میاان ماردم زنادگی‬ ‫دیده نهان هساتند؛ گروهای در شاهرهای بازر‬
‫می کنند و هویت خود را هویدا نیی کنند‪ .‬اما باه گوناه ای کاه بارای ماردم‬
‫قابل تشخیو نباشد آنان را یاری می دهند!‬

‫آیا هیچگاه در خیاباان باا نگااه عجیاب گادایی برخاورد‬


‫کرده یا متوجه حالات غیر عادی او شاده ایادو در رؤیاارویی باا‬
‫کسی که چناین مشخصااتی را دارد کیاال دقات ضاروری اسات‬
‫مبادل باشاد کاه باا‬ ‫چون چه بسا او یکی از استادان که در لبا‬
‫بارای کساانی کاه بار سار راهاش قارار‬ ‫این روم بخصاو‬
‫می گیرند‪ ،‬برکتای باه هیاراه داشاته باشاد‪ .‬در فروشاگاه هاا‬
‫خیابان ها‪ ،‬پارک ها‪ ،‬یا بزرگراه ها چشم باراه آناان باشاید‪ .‬بعیاد‬
‫نیست کسی از شیا پول یا کیکای بخواهاد او مای تواناد هیاان‬
‫استاد زندۀ اک باشد‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /17‬نی نوای الهی‬

‫یکی از تجربیات خود من در ایان زمیناه باه دوره ای بااز مای گاردد‬
‫اتادان اک را‬
‫ای از اسا‬
‫اتم‪ .‬روزی یکا‬
‫ارار داشا‬
‫ایم ربازارتاارز قا‬
‫ات تعلا‬
‫اه تحا‬
‫کا‬
‫ملاقات کردم که خود را به کساوت گادایی در آورده باود چنادی باود کاه‬
‫مشکلی داشتم و از این کاه راهای بارای حال کاردن مساائل خاود سارام‬
‫نداشتم‪ ،‬بسیار پریشان بود یک روز عصر مشاغول تیاشاای ویتارین مغاازه ای‬
‫بودم که صدایی از پشت سرم برای خریادن یاک فنجاان قهاوه از مان پاول‬
‫درخواست کرد وقتی که برگشتم مرد میاناه بالاای عجیبای را روباروی خاود‬
‫دیدم که لباسی کهنه‪ ،‬ولی اطو شده و مرتب باه تان داشات‪ ،‬صاورت لااغری‬
‫داشت‪ .‬ریش خود را به دقت اصلا کرده باود و سان و ساالش قابال تخیاین‬
‫نبود‪ .‬نگاه نافذ او بیش از هر چیز دیگر توجه مرا جلاب کارد‪ ،‬نگااهی کاه باه‬
‫عجیبای را در مان برانگیخات‪ ،‬باه‬ ‫اعیای وجودم نفو می کارد و احساا‬
‫طوری که حس می کردم در محضر وجودی عظیم الشان ایستاده ام‪.‬‬

‫آن روز ف ط دو سکۀ بیست و پند سانتی داشاتم کاه یکای را از جیابم‬
‫در آورده و به دسات او داده‪ ،‬گفاتم کاه مای تواناد در کافاه کاوچکی در‬
‫هیان حوالی یک فنجان قهوه و یک ساندویچ بخرد‪.‬‬

‫در ادامه افزودم‪ ،‬مان پاول زیاادی نادارم‪ ،‬چاون مادتی اسات کاه‬
‫روزگار بر من هم سخت گرفته!‬

‫مرد غریبه با نگااهی نافاذ در چشایانم خیاره شاد و گفات‪ :‬باه زودی‬
‫برکات سوگیاد ازآن تو خواهد بود نگران نبام!‬

‫با گفتن این حرف چرخی زد و در دل جیعیت از نظار پنهاان شاد پاس‬
‫از چند لحظه که از بهت بدرآمادم‪ .‬باه دنباال او دویادم ولای او در هیاان‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /18‬نی نوای الهی‬

‫مدت کوتاه به کلی ناپدید شده بود چند روز بعاد اوضااب زنادگی ام ساامان‬
‫گرفت و مشکلم حل شد‪.‬‬

‫درست هیان شبی که گرفتاری ام رفع شاد‪ ،‬هیاان اساتاد اک در رؤیاا‬


‫به سراغم آمد و گفت‪ :‬تو تحت حیایت من هستی و مان بارای یااری باه نازد‬
‫تو می آیم هرگاه اتفاقی برایت رخ دهد و تاو از دنیاا نومیاد و ناکاام شاوی‬
‫مبدل به یاری تو خواهم شتافت‪ .‬دیگار هرگاز از بابات مشاکلات‬ ‫من در لبا‬
‫زمینی تشویشی به خود راه مده‪.‬‬

‫این یکی از وقایع عدیاده ای باود کاه در زنادگی مان روی داد و در‬
‫صورتی که شیا هم نسبت به وقایع پیرامون خاود هوشایار باشاید؛ مای تواناد‬
‫برای شیا هم رخ دهد‪.‬‬

‫ما مدام استاد اک را ملاقات می کنایم‪ .‬او هیاه جاا هسات‪ ،‬گااهی در‬
‫مبدل و گاهی بدون پرده پوشی‪ ،‬مسئله ف ط بر سار کیاک هاای ماادی‬ ‫لبا‬
‫استاد نیست؛ بلکه او بندهایی را نیز مای گسالد کاه رو شایا را باه زنجیار‬
‫کرده‪ ،‬وی با گشودن ایان بنادها شایا را باه محرابای پااک بارای تجلای‬
‫خداوند مبدل می کند‪.‬‬

‫تنها خود ما مسئول زندگی معناوی و موجودیات ماادی خاود هساتیم‪.‬‬


‫استاد با روم هایی کامال ماهیات و چگاونگی اقادامات لاازم را باه شایا‬
‫گوشزد می کند؛ اما هییشه عیال کاردن را باه خودتاان وا مای گاذارد‪ .‬از‬
‫آنجا که در فرآیند استحالۀ فردی رو آخارین مرحلاه محساوب مای شاود‬
‫آفرینش روم عیل و وصول به آخرین قلاۀ کائناات‪ ،‬یعنای خادا بار عهادۀ‬
‫خود رو است‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /19‬نی نوای الهی‬

‫هیچ کس قادر نیست ایان کاار را بارای شایا انجاام دهاد اگار رو‬
‫معلول چیزی باشد هیواره باید اوضااب را تغییار دهاد‪ .‬ابتکاار عیال را باه‬
‫دست گیرد و خود در م اام علات قارار بگیارد هیاین و باس‪ ،‬رو هییشاه‬
‫می تواند علت باشد و از خود مراقبات کناد‪ .‬البتاه مای تواناد معلاول هام‬
‫باشد ولی این معلول بودن هییشه باید آگاهاناه باوده و هرگاز نبایاد از سار‬
‫ناآگاهی باشد‪.‬‬

‫هیواره زندگی را به این چشم بنگریاد انساان طبیعتااً مادام در برابار‬


‫قسیت اعظم زندگی معلول است؛ اماا معلاول باودن باه صاورت ناآگاهاناه‬
‫جنایتی است بر علیه رو ‪.‬‬

‫زندگی را به این چشم بنگرید‪ ،‬ازآنجا که زندگی هیاان را باه ماا بااز‬
‫می گرداند که خود بدان می سپاریم‪ ،‬صارفاً بایاد نیکای کنایم نیکای هیاان‬
‫خداست‪ .‬البتاه در نساخه ای پیچیاده تار واژه هاای انتزاعای م ال شاع‬
‫خوشبختی‪ ،‬خیر و نیکی معنایی علیی دارناد بگاذار چناین باشاد! آنهاا در‬
‫قالب کلیات‪ ،‬عناصر کنتارل کننادۀ جریاان هاای فکاری خاصای محساوب‬
‫می شوند خواه رو کالبدی اختیار کناد یاا بادون آن‪ ،‬ایان جریاان هاا از‬
‫اتم هایی تشکیل شاده اناد کاه متضاین بهتارین عناصار بارای ب اای رو‬
‫هستند‪.‬‬

‫🎼 می توان گفت که نی ناوای الهای در اصال هیاان جریاان عظایم‬


‫صوتی است که رو در سفر بازگشات باه خاناۀ ح ی ای خاود بار آن ساوار‬
‫می شود‪ .‬رو خواه تحت حیایت استاد یا خدا‪ ،‬بایاد بار ت ادیر خاود مسالط‬
‫باشد این هییشه ح ی ت دارد و البته رو خود خداست!‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫من آگاهم که تل یات مختلفای درباارۀ خادا وجاود دارد ایان تل یاات‬
‫منحصر به افراد خاصی نیستند آنچه که مِاری بیکِار اِدی تحات عناوان معبار‬
‫راماا کریشانا‪ ،‬بنیانگاذار‬ ‫ح ی ت از آن یاد کرد‪ ،‬با آنچه کاه قادیس بازر‬
‫نظامی با هیین نام در مذهب ودانتای هندوساتان بکاار مای بارد‪ ،‬یاا آنچاه‬
‫که موسی یا شالک چارایا در فلسفه های خاود بکاار مای بردناد و حتای باا‬
‫قادیم بکاار‬ ‫آنچه کاه شایس تبریاز بزرگتارین قادیس صاوفی در پاار‬
‫می برد‪ ،‬اختلاف فاحشی دارد‪.‬‬

‫بدین ترتیب ح ی ت به تیامیت هسات‪ ،‬هیاین و باس‪ .‬مسائله اینجاسات‬


‫که ما باید خود راه خویش را بسوی خادا بیاابیم‪ .‬هایچ آموزگاار زناده یاا‬
‫وفات یافته ای وجود ندارد که بتواند ادراک واقعی ح ی ات را باه ماا عرضاه‬
‫دارد‪ ،‬علم تنها می تواند گام هاای ماا را در مسایر قارار داده‪ ،‬راه را نشاان‬
‫دهد‪ .‬هیین سلوک در طری ح ی ت تیاماً به خود فرد بستگی دارد‪.‬‬

‫اوف‬
‫ار او مکشا‬
‫اان راز اعصاار با‬
‫اد‪ ،‬ناگها‬
‫ان راه را بیابا‬
‫ای ایا‬
‫ای آدما‬
‫وقتا‬
‫می شود‪ ،‬رازی که ساده ترین چیز میکن است این کاه هار یاک از ماا خاود‬
‫ح ی تیم ما ح ی ت زنده ایم – تجسد خود خادا یعنای هار یاک از ماا خاود‬
‫ح ی ت!‬ ‫خداییم‪ ،‬نه بخشی از تیامیت بزر‬

‫شاید این نکته را نتوانید در حاال حاضار باا تیاام وجاود درک کنیاد‬
‫م الی برایتان می آورم که نشان دهام آن را چگوناه در قالاب ابتادایی ام‬
‫به من آموختند فوبی کوانتز استاد کبیر اک تنهاا باا دو کلیاه ای سار ناخ را‬
‫به دست من داد‪.‬‬

‫او با صدایی بسیار واضز و روشن به من گفت «ف ط بام»‬


‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫این کلید رمز تنها چیزهایی است که تاا باه حاال گفتاه شاد‬
‫ف ط بام! چون اگر بدانیم که ایناک در هیاان ن یاه ای هساتیم‬
‫که هییشه می خواستیم باشیم‪ ،‬هیانجاا هساتیم! باه سااختار ایان‬
‫جیله توجه کنید چون اگار ماا بادانیم کاه الاان در ایان ن یاه‬
‫هستیم جایی که هییشه مای خواساتیم باشایم‪ ،‬هیانجاا خاواهیم‬
‫بود!‬

‫کردناد چاون ماا هرگاز‬ ‫دو کلیۀ این و اینجاا معنای را کلااً عاو‬
‫نیی توانیم آنجا باشیم‪ ،‬بلکاه اینجاا و حالاا هساتیم اینجاا و حالاا ماا را در‬
‫اکنون قرار می دهند‪ ،‬هیچ چیز نباید به فضا یاا آیناده مانعکس شاود‪ .‬ایان‬
‫را واقعاً بفهیید که اصلاً مسئلۀ اقادام در کاار نیسات‪ ،‬بلکاه رویکارد م بات‬
‫بودن در اکنون کافیست‪ .‬اگار حالاا هیاان باشایم‪ ،‬پاس در کساب ح ی ات‬
‫توفی یافته ایم در خود ح ی تِ بودن‪ ،‬این را می فهییدو🔑‬
‫‪7‬‬
‫عیسی در پیام مشهور خود به حواریون‪ ،‬هنگاامی کاه در حوماۀ بتانیاا‬
‫روی‬ ‫درخت انجیر را با نگاه خشک کارد‪ ،‬هیاین را اظهاار کارد و بخصاو‬
‫بود‪ .‬او گفت‪ :‬هنگام دعا هار آنچاه آرزو مای کنیاد بااور‬ ‫سخنش با پیرو‬
‫داشته باشید که به آن خواهید رسید و چنین خواهد شد‪.‬‬

‫بعدها وقتی که کلیاات او باروی کاغاذ آماد‪ ،‬کشیشاان و راهباان از‬


‫واژۀ باور استفاده کردند ولی ما می دانیم کاه او باه قیعیات اشااره داشات‪.‬‬
‫توسعۀ دانش‪ ،‬انسان را به این ادراک نایل کرده کاه دعاا آنگوناه کاه تعلایم‬

‫‪ 3‬شهری باستانی نزدیک اورشلیم ن‬


‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫آن را به عیسی نسبت داده اید نیست و این کاه ماا در یاک اکناون جااودان‬
‫زندگی می کنیم‪.‬‬

‫واقاع در هییالیاا زنادگی مای کناد‬ ‫یائوبل ساکابی که در آگاام د‬


‫می گوید‪" :‬هیه چیز هم اکنون اینجاست"‪ .‬ماا بایاد آماادگی داشاته باشایم‬
‫که آن را حالا تصاحب کنیم‪.‬‬

‫اا تلویحااً‬
‫اداً یا‬
‫ان را موکا‬
‫اتادان ایا‬
‫این و اسا‬
‫این‪ ،‬قدیسا‬
‫ایاری از معلیا‬
‫بسا‬
‫می گویند‪ ،‬اما هیچیک نسبت به این اصل زندگی بای تفااوت نیساتند؛ اصالی‬
‫که می توان آن را بدین صورت خلاصه کرد‪ .‬تیام آنچاه ماا مای خاواهیم یاا‬
‫در هر زمانی آرزو داشته ایم‪ ،‬هم اکنون حای و حاضار اسات فاراهم آوردن‬
‫آن در لحظۀ حاضر به خواستن ما بستگی دارد‪.‬‬

‫ح ی ت هیینجاست در هیین لحظۀ حاضر ماا بایاد آن را باه تصارف در‬


‫آوریم‪ ،‬حفه کنیم و آن شویم – خود ح ی ت!‬

‫چیور می توانیم به گونۀ دیگری عیل کنیمو‬

‫در طی سافرها و میالعاات سای ساال گذشاته ام در بااب ح ی ات و‬


‫تح ی درآ ار صدها عارف‪ ،‬قدیس‪ ،‬جویندۀ خادا‪ ،‬رهبار ماذهبی و فیلساوف‬
‫جستجو و تعلیم تحت نظرآموزگاران در قید حیات و آناان کاه فراساوی ایان‬
‫ایده ام – آنا‬
‫اان در‬ ‫اه رسا‬
‫اک نتیجا‬
‫اتند‪ ،‬باه یا‬
‫ار هسا‬
‫اات دیگا‬
‫جهاان و در طب ا‬
‫جستجوی غایت هستند‪ ،‬آن م ام فراتر از کائناات خادا‪ ،‬هیاان کاه ماا آن را‬
‫اک‪ ،‬رو الهی‪ ،‬شعور الهی‪ ،‬پرانا‪ ،‬یا هار آن چیازی مای ناامیم کاه مایلیاد‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫آن انرژی رفیع معناوی را بخوانیاد‪ ،‬هیاان کاه در جهاان هاای ناامرئی و‬
‫مرئی جاری است‪.‬‬

‫مسلیاً از نظر عوام در اینجا ماا از چیازی انتزاعای ساخن مای گاوییم‬
‫ولی برای جویندگان ح ی ات‪ ،‬واقعیتای عینای ‪ ،‬زناده وقابال فهام میار‬
‫است‪ ،‬واقعیتی زنده که هیچاون گال شاکفته درکنارگاذرگاه هاا باا چهاره‬
‫باطراوت نوزادان ‪ ،‬جذاب اسات ‪ .‬جوینادگان مای آیناد کاه بدانناد خادا‬
‫کجاست وچیست‪.‬‬

‫من با نام های مختلفی با این جسم مادی و با خاویش معناوی خاود باه‬
‫سرزمین های بسایاری سافر کارده ام‪ ،‬در تیاام عاوالم فلکای باه اکتشااف‬
‫پرداخته ام‪ .‬سیارات‪ ،‬کیهاان هاا و جهاان هاا را دیاده ام‪ ،‬باا آموزگااران‬
‫معنوی هام کلاام شاده ام و باا دنیاهاای شاناخته‬ ‫استادان و قدیسین بزر‬
‫شده هیه سفیران معنوی آمیخته ام در ایان حارف هاا بارای مخیلاه انساان‬
‫سرسام آور است‪ ،‬چون جویندۀ معیولی باه ساختی مای تواناد باه زنادگی‬
‫فراسوی عالم کوچک خود بیاندیشد‪.‬‬

‫من وادار شده ام‪ ،‬آری این کلیاه را اساتادان اک اساتفاده مای کنناد‬
‫کااه باارای آمااوختن ح ی اات انضااباط شاادیدی را پیشااه کاانم‪ .‬ماان در‬
‫زندگی های پیشین خود تحت تعلایم آموزگااران بسایاری باوده ام؛ منجیلاه‬
‫فی اغورث کبیر‪ ،‬استادی کاه در عصار طلاایی یوناان مای زیسات‪ .‬میلارپاا‬
‫قدیس نبی‪ ،‬خدای مکزیک کواتزال کواتل‪ ،‬شایس تبریازی عاارف صاوفی و‬
‫صدها تن دیگر این فی اغورث بود که به من آموخات پاند ساال تیاام بادون‬
‫کوچک ترین کلامی سکوت اختیار کنم‪.‬‬
‫سر آغاز ــ ادراک خدا و شیوه های او ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫در این کتاب و ساایر کتبای کاه در پای ایان خواهاد آماد‪ ،‬واژه هاا‬
‫مفاهیم و اعیال زیادی در بااب ح ی ات اظهارخواهاد شاد شااید در برخای‬
‫موارد پراکنده گویی پیش آید‪ ،‬چاون افکاار و اندیشاه هاایم از مان پیشای‬
‫می گیرند وقتی به ن شی می اندیشم کاه بارای ارائاه تعاالیم آگااهی برتار‬
‫ایفا کرده ام‪ ،‬هنم به دوران می افتد و به یاد گذشته و نیاز حاال مای افاتم‪.‬‬
‫البته آینده ای وجود ندارد مگرآنچه ما خود قصد داریم بنا کنیم‪.‬‬

‫اساساً حال هیه چیز است ما تنها در لحظۀ حاضر فعالیات مای کنایم ناه‬
‫در گذشته یا آینده‪ ،‬ف ط حال! به یاد داشاتن ایان نکتاه بسایار مهام اسات‪.‬‬
‫هرگز ایان را فراماوم نکنیاد چاون لحظاۀ اکناون ن یاۀ اصالی محاور‬
‫مختصات عوالم فلکی است‪.‬‬

‫قصد دارم تل ی اصالی خاود از فلسافۀ زنادگی را در قالاب تصاویری‬


‫کامل پیش روی قرار دهم‪ ،‬هیچون دری کاه آن را مای گشاایم و شایا را باه‬
‫خانه ام دعوت می کنم تا آنچه را که آنجاست ببینید‪.‬‬

‫گاهی شدیداً آشفته می شاوید و گااهی ساردرگم گااه مایال نیساتید‬


‫آنچه را که می خوانید بپذیرید‪ ،‬اما در هیین جاسات کاه بایاد افکاار منفای‬
‫را کنار گذاشته و مسئولیت شنیدن را پذیرفت‪ ،‬چاون هیاان طاور کاه عیسای‬
‫گفت‪ :‬وقتی که خیش را بدست گرفتید ‪ ،‬دیگر باز گشتی در کار نیست!‬

‫و اینک ح ی ت پیش روی شیاست‪ .‬به خودتاان بساتگی دارد کاه قباول‬
‫مسئولیت کرده و هیین حالا آن را بپذیرید!‬

‫این برای هیگان امکان پذیراست‪.‬‬


‫‪5‬‬

‫نشانه های شاهزادگان‬

‫هیۀ ما خواه در این کیهان یا ساایر عاوالم‪ ،‬هییشاه باوده ایام؛ چاون‬
‫ابدیت را آغاز و پایانی نیست‪ .‬تاا وقتای کاه در ایان عاالم زماان و مکاان‬
‫زندگی می کنیم‪ ،‬هیه چیز در چرخه ای بی پایان در گردم است‪.‬‬

‫ما هنوز نفهییده ایم که هر یاک فاردی مجازا هساتیم؛ کاملااً جادا از‬
‫یکدیگر که باید مسئولیت کردار خود را بپذیریم‪.‬‬

‫ما در م ام رو جسیی برگرفته ایم و می توانیم تاا هار وقات کاه خاود‬
‫مایل باشایم در آن زنادگی کنایم‪ ،‬اماا معیولااً آداب و سانن اجتیااعی را‬
‫می پذیریم و باور داریم که طول عیر ماا در ایان جسام از شصات تاا هفتااد‬
‫سال است‪.‬‬

‫ما معیولاً خود را جزئی از کُل می پناداریم کاه ایان از جهتای صاحت‬
‫دارد‪ .‬اما هنگامی که عالم را یکپارچه می بینایم‪ ،‬ح ی ات غیار از ایان اسات‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /16‬نی نوای الهی‬

‫خود ما فی نفسه علت این عالم و وقاایع آن هساتیم‪ .‬آشاوب و هارم و مارم‬
‫بدین سبب به وجود می آیاد کاه خاود ماا آن را در آگااهی خاود بار پاا‬
‫داشته ایم‪ ،‬اتیسفر مغناطیسی تنها چیزی را به ما بااز مای گرداناد کاه خاود‬
‫با اندیشۀ آگاهانه درآن نهاده ایم‪.‬‬

‫بدین ترتیب هر کسی باید مسائولیت هاا را متوجاۀ خاویش بداناد‪ .‬از‬
‫این نیی توان فراتر رفت‪ .‬دیدگاه محادود انساان معیولااً باا ایان واقعیات‬
‫محن محدودتر می شود کاه او مایال نیسات مسائولیت پاذیر باشاد؛ بلکاه‬
‫دوست دارد آن را بر مۀ دیگران بگذارد‪.‬‬

‫کوشش در جهت یگانگی با هیگان کار خیرناکی اسات چاون چاه بساا‬
‫فرد به قدری توجه خود را پراکناده ساازد کاه وضاعیت " انتشاار در عاالم "‬
‫پیش آید‪ ،‬یعنی حالتی که فرد به جاای واحاد باه ک یار مبادل مای شاود‪.‬‬
‫منظور این است کاه امکاان دارد در ا ار پراکنادگی بایش از حاد‪ ،‬انگیازۀ‬
‫خود را از دست بدهید‪ .‬تا وقتای کاه زیساتن باا خاویش را نیاموختاه ایاد‬
‫فردیت خود را حفه کنید و بعد سعی کنید به وحدت وجود برسید‪.‬‬

‫انسان از جهتای در دو عاالم زنادگی مای کناد‪ ،‬زنادگی بیرونای او‬


‫اران و‬
‫ای کا‬
‫ای با‬
‫اان درونا‬
‫اد در جها‬
‫ااهزادۀ خداونا‬
‫ای شا‬
‫ات ولا‬
‫ادود اسا‬
‫محا‬
‫نامحدودی زندگی می کند‪ ،‬بعید نیسات آدمای در وجاه بیرونای باه جاای‬
‫آزاد زیستن بردۀ شارایط و تاأ یرات خاارجی شاود و از نفاو رو محاروم‬
‫بیاند‪.‬‬

‫اینک باید به یاد داشته باشید که حتی قبل از رسایدن باه ایان آگااهی‬
‫که "من او" یا خود خدا هساتم‪ ،‬بااز هام شااهزاده یاا وارث باال وۀ ساریر‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /17‬نی نوای الهی‬

‫پادشاهی هستید‪ .‬پذیرفتن مسئولیت اورنگای کاه روزی باه عناوان فارد باه‬
‫میراث خواهیم برد و نیز فراگیری قاموسی که پادشااه یاا پادر ماا توساط آن‬
‫بر تیام زیر دستان خود حکومت می کند‪ ،‬بر هیگان واجب است‪.‬‬

‫آیا به سادگی میلب توجه داریادو علیاا‪ ،‬حکیاا‪ ،‬ریشای هاا‪ ،‬ناجیاان‬
‫مونی ها و آواتارها این اندیشه را بارهاا باه جهاان اعلاام کارده اناد‪ .‬ماا‬
‫شاخه هایی منشعب از آن م اام ازلای و ابادی هساتیم؛ کاه بایاد رو او را‬
‫در تیام انسان ها بجا آورده و هر کسی را باه م اباۀ جزئای از م اام لاایزال‬
‫گرامی داریم‪.‬‬

‫هر رو آرزومند شاهزادگی و زیساتن چاون شااهزادگان اسات‪ .‬رو‬


‫با به میراث باردن تخات پادشااهی‪ ،‬قادرت و جایگااه خاود را در زنادگی‬
‫خواهد شناخت‪ .‬او با اطیینان زندگی می کند و با علام باه ایان کاه پادرم‬
‫پادشاه است‪ ،‬به پشتوانۀ میراث اعلای خود تکیه می کند‪.‬‬

‫ما در اینجا این است کاه ماا در وجاود متعاال‬ ‫بنابراین اصل مورد بح‬
‫الهی زندگی می کنایم و موجودیات داریام‪ .‬لاائی تسای اساتاد چینای اک‬
‫هیین میلب را بدین صورت گفته‪:‬‬

‫" ما در ساوگیاد زنادگی و حرکات مای کنایم و موجودیات داریام‪".‬‬


‫سایر علیا هیین ح ی ت را به نحو دیگری گفته اند‪ .‬م لااً مولاناا جلاال الادین‬
‫رومی می گوید‪:‬‬

‫" فین الهی به توانایی ما محادود نیای شاود‪ ،‬بلکاه تواناایی ماسات‬
‫که در ح ی ت به فین الهی مشروط است‪".‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /18‬نی نوای الهی‬

‫خود ح ی ت است‪ ،‬هیواره در پی چیازی خاواهیم باود کاه باه چنات‬


‫نیی تواند آمد‪.‬‬

‫درک ح ی ت می تواند در لحظاه رخ دهاد و لزومااً مساتلزم ساال هاا‬


‫میارست و ت لا در بند کارما نیست؛ یعنای زنجیار دهشاتناکی کاه بار گُاردۀ‬
‫علیشااه قلنادر کاه یکای از عرفاای صاوفی باود‬ ‫آدمی نهاده شده‪ .‬قاو‬
‫می گفت‪ ":‬به کیال رسانیدن مریاد در کساری از انیاه امکاان پاذیر اسات‪.‬‬
‫نجوای کلیه ای در گوم او برای این کاه از موجاودی فاانی باه موجاودی‬
‫فنا ناپذیر مبدل شود کاافی اسات و چناین اساتحاله ای باه نیاایش یاا روزه‬
‫بستگی ندارد‪".‬‬

‫در واقع هرگز فرد یا گروهای نیای توانناد ح ی ات را‬


‫سازمان داده یاا آن را کاملااً از آن خاود ساازند چاون‬
‫ح ی ت خود را در گاروی وسایله قارار نیای دهاد‪ .‬باه‬
‫خاطر هیین ویژگی رفتاری‪ ،‬کسانی که ساعی مای کنناد‬
‫آن را در قالااب تشااکیلات کلیسااایی‪ ،‬مساالکی یااا‬
‫مؤسسااااتی ساااازمان دهناااد‪ ،‬در نهایااات ناکاااام‬
‫خواهند ماند‪.‬‬

‫تااریخ ماذاهب و مکاتاب فلسافی ایان‬ ‫در هر حال تاریخ بشر‪ ،‬بخصو‬
‫گفته را به ا بات می رساند‪ .‬با نگاهی اجیاالی باه تااریخ گذشاته مای بینایم‬
‫که دسته ها و تشکیلات مذهبی سازمان یافته‪ ،‬تنهاا چناد صاد ساال در زماین‬
‫فعالیت کرده و بعد به دست فراموشی سپرده شدند کاه ایان رقام در م ایساه‬
‫با تریلیون ها سال قدمت عالم ‪ ،‬مدت ناچیزی است‪ ،‬علت چیستو‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /19‬نی نوای الهی‬

‫به این دلیل ساده که تا استاد زندۀ اک باا انارژی خاود باه تشاکیلاتی‬
‫جان نبخشد‪ ،‬آن سازمان یا تشکیلات مدت زیاادی دوام نخواهاد داشات‪ .‬باه‬
‫اده‬
‫اتاد زنا‬
‫اود را اسا‬
‫خا‬ ‫اد‬
‫اون م ا‬
‫اه متا‬
‫ااتبی کا‬
‫ارای مکا‬
‫اول گا‬
‫اام اصا‬
‫نظا‬
‫می انگارند‪ ،‬نگاهی بیاندازید‪ ،‬اینها مذاهبی مرده هساتند‪ .‬اگار توجاه کنیاد‬
‫وضع مکاتب متافیزیکی و بسایاری مسالک هاای دیگار نیاز از هیاین قارار‬
‫است‪.‬‬

‫عصاار گااورو نانااک‪ ،‬بااانی مااذهب ساایک را در نظاار بگیریااد‪ .‬او‬


‫قدرت های فوی العاده ای داشت؛ منجیله مای توانسات قادرت خاود را باه‬
‫دیگران انت ال دهد‪ .‬او جسم خاود را در مکاان جابجاا مای کارد و آگااهی‬
‫پیروانش را تا جایی بالا می برد که مای توانساتند گذشاته و آینادۀ خاود را‬
‫اودم درک‬
‫اه خا‬
‫اد کا‬
‫اوری درک کننا‬
‫اان طا‬
‫ادا را هیا‬
‫ارده و خا‬
‫ااهده کا‬
‫مشا‬
‫می کرد‪ .‬بسیاری از قدیسین هم قدرت مشاابهی داشاتند ولای ماا در ماورد‬
‫آنان چیز زیادی نشنیده ایم؛ چون م اماات کلیسااها و تشاکیلات ماذهبی در‬
‫مورد آنان چیزی ننوشته و نخواهند نوشت‪.‬‬

‫اضاافه کانم کاه اک قادرتی داناسات‪ .‬اک‬ ‫مایلم در ادامۀ هیین بحا‬
‫وجه م بت و عینی زندگی است و آن را در وجاود کساانی مای بینایم کاه در‬
‫واکنش های عااطفی خاود تعاادل دارناد‪ .‬ایان قادرت از مجارای شاور و‬
‫شع ‪ ،‬تحرک و عش متجلی می شود‪ .‬هان باه خاودی خاود جاز مخزنای‬
‫برای بایگانی کردن تأ یرات نیست‪ .‬این قادرت اک اسات کاه جسام و هان‬
‫را به فعالیت وا می دارد‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫اما قدرت اک تنها می تواناد چیازی را در اختیاار ماا قارار دهاد کاه‬
‫خود از آن دریافت می کنیم و از آنجا که عیل دریافات باا اختیاار خاود ماا‬
‫صورت می گیرد‪ ،‬یعنی عیلی آگاهانه اسات؛ بایاد نسابت باه تیایلاات خاود‬
‫هوشیاری فعالانه داشته باشیم‪ .‬باید بدانیم که نعیات حتای قبال از ایان کاه‬
‫آن را تشخیو دهایم شاکل مای گیارد‪ .‬پایش از اینکاه نعیات در جهاان‬
‫فیزیکی متبلور شود‪ ،‬آگاهی باید آن را دریافت کند‪.‬‬

‫ما به عنوان شاهزادگان خدا یا وار ان اورنت م اام متعاال بایاد آگااه‬
‫و هوشیار باشیم که می توانیم تیاام خواساته هاای خاود را از رو الهای یاا‬
‫قدرت الهی دریافت کنایم‪ .‬از قضاا آدمای از چهاار رکان رو ‪ ،‬رو الهای‬
‫هن و جسم تشکیل یافته است‪ .‬خویش فانی هرگاز قاادر باه کااری نیسات‪.‬‬
‫اک است که هیه چیز را انجام مای دهاد و رو فاردی ایان روناد‬ ‫این رو‬
‫را کنترل می کند‪.‬‬

‫اگر رو فردی با اساتفاده از رو الهای باه عناوان ابازار‬


‫کار نسبت به اقدامات و فعالیت های خاود در جهات هادف آگااه‬
‫کند‪.‬‬ ‫نباشد هرگز نیی تواند بر تخت پدر جلو‬

‫نشانۀ شاهزادگان چیستو‬

‫ح ی ت‪ ،‬ح ی ت زناده؛ هیاان کاه عنصار ساازندۀ هیاۀ انساان هاا و‬


‫موجودات زندۀ زماین اسات‪ .‬ح ی ات در درون هیگاان وجاود دارد‪ ،‬چاون‬
‫خدا حاضر میل است و از مجرای یکایاک موجاودات و نیاز از مجارای کال‬
‫فعالیت می کند‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫ح ی ت نشاانۀ شااهزادگان اسات و از ساه بخاش تشاکیل شاده کاه‬


‫عبارتند از‪:‬‬

‫ح ی ت‪ ،‬شرافت‪ ،‬زیبایی شناسی‬

‫هر قدر فرد بر نردبان تعادل عاطفی در پلاۀ بالااتری قارار گیارد‪ ،‬باه‬
‫ح ی ت نزدیک تر می شو د و هر قادر زیباایی موجاودات را بیشاتر تشاخیو‬
‫تر خواهد شد‪.‬‬ ‫دهد‪ ،‬شری‬

‫در فصل هفتم کتاب اعداد انجیل آمده کاه سار کردگاان دوازده قبیلاۀ‬
‫بنی اسرائیل هدایای خاود را بارای ن اار باه درگااه خادا ت ادیم کردناد‪.‬‬
‫موسی که پیامبر م ام متعال بود‪ ،‬آنها را پاذیرفت و ت ادیم محاراب کارد‪ .‬ماا‬
‫از آن زمان متکامل تر شده ایم و دیگار باین ماا و خادا واسایه ای وجاود‬
‫ندارد‪ .‬ما شاهزادگان می تاوانیم ماهیات خاود را شاناخته و خواساته هاای‬
‫خود را مست ییاً به درگااه خداوناد عرضاه داریام‪ .‬ساوگیاد هرگاز م اام و‬
‫میراث بر ح فرزندان خود را از آنان دریغ نیی کند‪.‬‬

‫هیچ یک از ما از نظر میان قادرت در ایان عاالم باا یکادیگر تفااوتی‬


‫نداریم؛ تنها تفاوت در تشخیو میزان قادرتی اسات کاه دارا هساتیم و بکاار‬
‫می بریم‪ .‬تا وقتی که آدمای ایان را درک نکناد و زماام خاود را در دسات‬
‫نگیرد‪ ،‬نیی تواند به تعییم دایارۀ نفاو خاود باه فراساوی خاویش امیادی‬
‫داشته باشد‪ .‬شکوفایی معنوی می تواناد باه طاور ناگهاانی یاا تادریجی رخ‬
‫دهد‪ .‬این باه تشاخیو قادرت درون بساتگی دارد‪ .‬در نتیجاه مجادداً باه‬
‫نکته ای باز می گردیم که در صفحۀ قبال بادان شااره شاد؛ رو الهای تنهاا‬
‫قادر است چیزی را به ما عیا کند که خاود مای تاوانیم دریافات داریام‪ .‬راه‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫و رسم اک در این عالم هیین اسات و شایوۀ دیگاری وجاود نادارد‪ .‬در ایان‬
‫میان آگاهی ماست که باید بدین شاکل عیال کناد و جبار یاا عازم و ارادۀ‬
‫راسخ در این امر ن شی ندارد‪.‬‬

‫در این روند‪ ،‬ادراک و تشخیو آگاهاناه بسایار ضاروری اسات؛ چاون‬
‫باید بدانیم که موف یت پیش از آن که بر ما ظهور یابد وجود دارد‪.‬‬

‫به نظر شیا بیش از حد ساده استو‬

‫در اصل واقعاً آسان است‪.‬‬

‫ات‬
‫اد از دریافا‬
‫ادارد‪ .‬بایا‬
‫اود نا‬
‫اده ای وجا‬
‫ائلۀ پیچیا‬
‫ایچ مسا‬
‫اا ها‬
‫در اینجا‬
‫مییئن بود‪ .‬نفس دانستن این کاه میلاوب هام اکناون نیاز وجاود دارد‪ ،‬در‬
‫عالم هستی مهم ترین چیز اسات‪ .‬چاون آگااهی باه هیاین شاکل باه باار‬
‫می نشیند‪.‬‬

‫بدین ترتیب تح ی در آگاهی چه لزومی داردو‬

‫آگاهی عبارت اسات از حرکات موجاود زنادۀ درون بارای دانساتن‪.‬‬


‫این امر به منزلۀ به کار گرفتن قابلیت های دیدن و دانستن است‪.‬‬

‫برخی از افراد را می تاوان باه دون کیشاوت تشابیه کارد کاه نیتای‬
‫شرافتیندانه ولی هنی آشفته داشت و در نتیجه باا نیازه باه آسایاب باادی‬
‫حیله می کرد‪ ،‬دشین را در جایی می دید کاه از وی ا اری نباود و دختاران‬
‫بی سواد و دهاتی را شاهدخت می پنداشت‪.‬‬

‫آنچه که آدمی را به شناخت عناصر هستی نایال مای کناد‪ ،‬آگااهی یاا‬
‫عامل هوشیاری است‪ .‬کسانی که در اقلیم اندیشاه هاا ساکنی مای گزینناد و‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫از آن نیرو می گیرناد‪ ،‬دارای ضاریب هوشای ‪ 175‬هساتند‪ .‬ایان سایز از‬
‫هوم هیان است کاه شااهزادگان دارناد و از آن نیارو مای گیرناد‪ .‬آناان‬
‫وار ان تخت پادشااهی هساتند و بایاد مراقاب مصاالز خاود و نیاز نحاوۀ‬
‫برخورد با زندگی بوده و نسبت بدان هوشایار باشاند پاس از تشاریز مفااهیم‬
‫تحتانی زندگی‪ ،‬اینک باه نخساتین ادارک خاود از عاالم نایال مای آیایم و‬
‫قوانین آن را کاملاً واژگون و درهم و بارهم مای بینایم و در خاود اشاتیاقی‬
‫را برای تعییم یا یافتن فلسفه ای تازه حس می کنیم تا باه باات دسات یاابیم‪.‬‬
‫در این گذر خیری نهفته است‪.‬‬

‫انسان که در ایان مرحلاه باه خااطر معلوماات و قادرت انادگی کاه‬


‫بدست آورده به خود غره می شاود‪ ،‬خاود باین مای شاود و هیاین کاه در‬
‫چنبرۀ خود ستایی اسیر شد‪ ،‬سر درگیی محن در پای آن مای آیاد‪ .‬داناش‬
‫به غلط به کار گرفته مای شاود و نتیجاه مای تواناد ویرانگار باشاد‪ .‬تیاام‬
‫دستاوردها‪ ،‬متعل ات و وجهه ای کاه در چشام دیگاران دارد مای تواناد باه‬
‫یکباره از میان بارود؛ البتاه باه جاز رو در ایان صاورت فرصاتی فاراهم‬
‫ار‬
‫ارآورد و در ا ا‬
‫ار با‬
‫ادگی سا‬
‫اتر زنا‬
‫از خاکسا‬ ‫او‬
‫ال ق نا‬
‫اا رو م ا‬
‫اود تا‬
‫میشا‬
‫آزمون هایی که از سر گذراندۀ قوی تار و بهتار از گذشاته زنادگی خاود را‬
‫باز سازی کند و هیه چیز از گذ شته بهتر شود‪.‬‬

‫اد در‬
‫ای برنا‬
‫ات بکاار ما‬
‫اوی را در راه نادرسا‬
‫اه قادرت معنا‬
‫افارادی کا‬
‫خیر قرار دارند‪ .‬بعید نیست آناان مانناد فرزنادی نااخل ‪ 7‬تبااهی‬ ‫معر‬
‫به بار آورند‪ ،‬اما با باه کاار باردن ایان قادرت در راه درسات‪ ،‬هیاراه باا‬

‫‪4‬‬
‫اصطالحی که در انجیل گوته شده ن‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫شهامت اخلاقی و جسارت‪ ،‬فارد مای تواناد اسارار نهاان را در ایان مرتباۀ‬
‫فانی به کار برد‪.‬‬

‫ما تنها تا حدودی می توانیم با مصونیت باه پایش رویام‪ .‬قادرتها نسابتا ً‬
‫آسان بدست می آیند و داناش گاویی باه خاودی خاود ساوی ماا جااری‬
‫می شود‪ ،‬اما به محن ایان کاه از قادرت هاای خاود ساو اساتفاده کنایم‬
‫هیین قدرت و دانش بر علیه ما بکاار مای افتاد و تیاام دساتاوردهای ماا را‬
‫محو و نابود می کند‪.‬‬

‫بدین ترتیب ما به جلاد خاویش مبادل مای شاویم و باه واسایۀ جااه‬
‫طلبی و خودستایی‪ ،‬خود را بدست خویش ویاران مای کنایم‪ .‬غارور انساان‬
‫نسبت به قدرت هاای خاویش شیشایری دو لباه اسات‪ .‬او بار بارم رفیعای‬
‫نشسته و از هم نوب خود فراتر است چاون باه اسارار معناوی خاصای دسات‬
‫یافته‪ .‬او دنیا را صدفی می انگاارد کاه مرواریاد آرزوهاای خاود را از آن‬
‫بر می گیرد و ارادۀ خود را بر آن اعیال می کند‪.‬‬

‫وی به ن یۀ ت ابل با قوانین نهان مای رساد‪ .‬ایان قاوانین انساان را در‬
‫اوم گرفتاری یاری می کنند‪ ،‬اما نیت او باید معیوف بهبود جهان باشد‪.‬‬

‫اگر او این آرمان را هییشه مد نظار داشاته باشاد‪ ،‬قاوانین یااد شاده‬
‫می توانند او را به اوم قدرت برسانند و هیاین کاار را نیاز مای کنناد‪ ،‬اماا‬
‫بگذار یک بار در سر سپردگی به سوگیاد‪ ،‬پادشاه تکیاه زده بار ساریر‪ ،‬دچاار‬
‫لغزم شود؛ بگذار یک بار خود و جبروت خویش را بار آرماان بهباود جهاان‬
‫م دم شیارد یا آنچنان که عیسی گفت‪:‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫" به کار پدر پرداختن" تا هیین قادرت هاای موجاود در عاالم او را باه‬
‫حضین ویرانی در افکنند‪.‬‬

‫شاهزاده باید از قاوانین ساری ایان جهاان فراتار باشاد‪ ،‬چاون ایان‬
‫قوانین توسط حکیرانان کیهانی وضع شده اند که او در آنهاا بسار مای بارد‪.‬‬
‫راز کار در اینجاست‪ .‬آیا شیا تحت قیومیت قاوانینی زنادگی مای کنیاد کاه‬
‫توسط ارواحی وضع شده اند که خود را باه قادرت حکاومتی گیاارده انادو‬
‫آیا مایلید آنان زمام امور شیا را در دست بگیرندو‬

‫این قوانین بسایار ظریفناد؛ چاون در هار کسای در جساتجوی ن ااط‬


‫هستند تا وی را نابود ساازند‪ .‬نااپلئون تاا وقتای کاه باه شاری روی‬ ‫ضعی‬
‫نیاورده و توسط قادرتهای شارقی ناابود نشاده باود‪ ،‬از الهاماات صاادقی‬
‫برخوردار بود‪ .‬آری نابودی توسط این قادرت هاا؛ چاون رهباران شاری از‬
‫قدرت قوانین سری میلع هستند و هنگام خیار مای توانناد آنهاا را متوجاۀ‬
‫غرب کنند‪ .‬شگفت این که غربیان هناوز از خیارات پنهاان شاری و شارقیانی‬
‫که قرن هاست این قوانین هساتی را ماورد اساتفاده قارار داده اناد‪ .‬آگااه‬
‫نیستند‪.‬‬

‫به کسی که حریو جیع آوری مال و مناال اسات‪ ،‬فرصاتی بارای ایان‬
‫کار داده می شاود و بعاد تیلاک هیاین دارایای هاا باه شیشایری مبادل‬
‫می شود که او را به خاک در می افکند‪ .‬او با وجود ایان کاه میلیاون هاا نفار‬
‫را تحت ان یاد دارد‪ ،‬غالباً در موقعیتی قارار مای گیارد کاه انباوهی از پاول‬
‫خاود‬ ‫هم نیی تواند به او کیک کند‪ .‬بدین ترتیب هار کسای بایاد باا ضاع‬
‫مواجه شود؛ یعنی یا بر آن غلباه کناد و یاا مغلاوب آن شاود‪ .‬اگار مغلاوب‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /16‬نی نوای الهی‬

‫گردد نصیبش نیاز خواهد بود‪.‬آناان کاه شکسات نخاورده اناد بااز هام از‬
‫حضین بر می خیزند و اوم می گیرند تاا زنادگی تاازه ای را بناا کنناد و در‬
‫این راه از یاری سوگیاد برخوردار خواهند بود‪.‬‬

‫قدرت الهی را می توان به قیار ساریع السایر تشابیه کارد‪.‬‬


‫کنیاد واگان هاا درهام فارو‬ ‫اگر این قیاار را ناگهاان متوقا‬
‫می روند‪ .‬اگار آن را قبال از رسایدن باه هادف اصالی خاود‬
‫کنید و به عنوان شاهزادۀ خادا نشاانۀ شااهزادگی ‪ ،‬یعنای‬ ‫متوق‬
‫اپارید‪ ،‬از‬
‫ای بسا‬
‫اه فراموشا‬
‫اان را با‬
‫اود جها‬
‫اریت و بهبا‬
‫اای بشا‬
‫ارت ا‬
‫مسئولیت های خود شانه خالی کرده ایاد‪ .‬بازتااب چناین عیلای‬
‫آور خواهد باود چاون هار قادر بالااتر رویاد باا‬ ‫سریع و مر‬
‫س وط شدیدی مواجه می شوید‪.‬‬

‫نشانۀ شاهزادگان ساخن از اسارار نهاان در پاس درب هاای‬ ‫در مبح‬
‫بسته نیست؛ چون قدرت خدا که در واقع آیتای اسات کاه تیاام انساان هاا‬
‫برای تسلط بر هیه چیز مورد استفاده قارار مای دهناد‪ ،‬بناا کننادۀ بازر‬
‫جهان است‪ .‬هیین و بس ‪.‬‬

‫شوتام واتار اُپانیشارد می گوید‪:‬‬

‫"هیان طور که آینه با کنار زدن غبار بارای مای شاود و ناور درخشاان‬
‫را منعکس می کناد‪ ،‬جوینادۀ خادا نیاز در اوم اساتحالۀ معناوی خاود را‬
‫می نگرد و به حاصل تلام های خود دست می یابد‪".‬‬

‫این هیان میلبی است که در گفته هاای ساودار ساینت مساتیر اسات‬
‫ما باید به هیکاری آگاهانه با خداوند نایل شویم‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /17‬نی نوای الهی‬

‫هیین که آدمی از عدم تعادل خود رهاا گاردد‪ ،‬تخات پادشااهی را باه‬
‫میراث خواهد برد و در خدمت هیگان قرار می گیرد‪.‬‬

‫اینک به جریان های قدرتی می پردازیم کاه در طاول زنادگی زمینای‬


‫برای آدمی دغدغه آفرینند‪ .‬وقتی که از انساان صاحبت مای کانم‪ ،‬باه رو‬
‫انسان یا "من" یا آتین یا هر نام دیگری که بر آن بگذارید اشاره دارم‪.‬‬

‫یکی از قوانین حرکات در فیزیاک ایان اسات کاه هار عیلای دارای‬
‫عکس العیلی مساوی و در خلاف جهت آن است‪ .‬هار جریاانی از انارژی نیاز‬
‫جریان مخالفی دارد و باید چنین باشد‪ .‬ایان هیاان اسات کاه آن را قاانون‬
‫علت و معلول می نامیم‪.‬‬

‫هر کسی معیولااً یکای از ایان دو اسات‪ .‬او موجاودی زناده اسات و‬
‫بودن هیواره جنبه ای از منفی یا م بت است‪ .‬وقتی کسای علات باشاد م بات‬
‫است و وقتی معلول باشد‪ ،‬منفی‪.‬‬

‫به عبارت دقی تر م بت بودن یعنای جریاان یاافتن قادرت‬


‫به بیرون و در جهت صلا هیگان‪ ،‬منفی باودن باه معنای جریاان‬
‫یافتن قدرت به درون در جهت صلا اجزا یا یاک جاز یاا چناد‬
‫نفر است‪ .‬این معنای عدم خودخواهی و خاود خاواهی یاا م بات‬
‫و منفی است‪.‬‬

‫و در ابتدای این فصل گفتم که قدرت الهی تنها چیزی را عیاا مای کناد کاه‬
‫ما خود از آن دریافت می کنیم‪ .‬م بات باودن یعنای علات باودن و دریافات‬
‫کردن قدرت و به کار بردن آن تا حادی کاه خاود آگاهاناه تیایال داریام‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /18‬نی نوای الهی‬

‫منفی بودن یعنی این که ما آگاهانه در قادرت ساهیم نیساتیم و عیومااً ف اط‬
‫گیرنده ایم‪.‬‬

‫علت و معلول با هم فعالیت می کنند‪ .‬فارد تنهاا هنگاامی کاه خواهاان‬


‫چیزی است‪ ،‬علتی را به جریان می انادازد و آن را دریافات مای دارد‪ .‬ایان‬
‫عالم را باید به صورت زیر مورد اساتفاده قارار دهایم‪ .‬بایاد باه‬ ‫قانون ظری‬
‫میل خود معلول شویم تاا باه خواساتۀ خاود جاماۀ عیال بپوشاانیم؛ چاون‬
‫آگاهی باید هدیه را دریافت کند‪.‬‬

‫خیلی ساده است‪:‬‬

‫برای علت بودن‪ ،‬برای اختیاار کاردن رویکاردی م بات در‬


‫برابر هر چیز یا کسب قابلیت دریافت‪ ،‬انسان بایاد باه هار چیازی‬
‫که او را یاری می کند یاری رساند‪ .‬به عبارت دیگار بایاد تان باه‬
‫هیکاری دهد و در تباادل و تعادیل جریاان قادرت در اطاراف‬
‫خود انعیاف پذیر باشد‪ .‬به جای این کاه " جریاان قادرت" را باه‬
‫سوی خود جاری کنید‪ ،‬هر گاه مایل باشید می توانیاد ایان روناد‬
‫کرده و آن را به خارم و باه ساوی سار منشاأ اصالی‬ ‫را معکو‬
‫علت باز گردانید‪.‬‬

‫این کاار را مای تاوان باا شابیه ساازی انجاام داد‪ .‬ایان مادل هاا‬
‫تصویرسازی ها‪ ،‬یا تجسم های هنی باید با زمان واقعاه منیبا باشاند‪ .‬اگار‬
‫کتابی را میالعه می کنید‪ ،‬باید وقایع آفریاده شاده توساط نویسانده را باا‬
‫تصویر سازی مجسم کنیاد‪ .‬بایاد او را در حاال نوشاتن آن صاحنۀ بخصاو‬
‫ببینید‪ ،‬کلیات را ببینید که بر کاغذ ماشین تحریر او ن ش می بندند‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /19‬نی نوای الهی‬

‫اگر این عیل را به درستی فراگیریاد‪ ،‬خواهیاد دیاد کاه مای توانیاد‬
‫هیین روم را در هر یک از هنرها منجیلاه موسای ی‪ ،‬مجسایه ساازی‪ ،‬مادل‬
‫سازی‪ ،‬تئاتر‪ ،‬ن اشی‪ ،‬مذاکرات شغلی‪ ،‬یاا هار آنچاه کاه زنادگی پایش روی‬
‫شیا قرار می دهد بکار گیرید؛ در قالاب موقعیات هاا‪ ،‬شارایط‪ ،‬یاا مشاکلات‬
‫که خود را درآن معلول می دانید‪.‬‬

‫آیا می توانید هنگام گاوم دادن باه یکای از قیعاات ماوتزارت او را‬
‫در حال سرودن یکای از شااهکارهای بازرگش تصاور کنیاد‪ ،‬یاا دیکناز را‬
‫هنگام آفرینش ا ر جااودانش دیویاد کاپرفیلادو ایان کاار را باا هار چاه‬
‫می خواهید انجام دهید و آن پس از مدتی جزئی از وجود شیا می شود‪.‬‬

‫در این زمان است که به تدرید کار پاکسازی لوحاه هاای هنای خاود‬
‫را از هر شیار غلیی آغاز می کنیاد؛ باه گوناه ای کاه مای توانیاد ح اای‬
‫اقالیم رفیع تر را در یافت کنید‪ .‬اصلا خیاها بایاد از آتیان یاا رو شاروب‬
‫شود تا بتواند در اوم شکوه خود بدرخشد‪.‬‬

‫البته در اینجا ما با انرژی در مکان سار و کاار داریام‪ .‬کُال پدیاده باه‬
‫هیین مسئله مربوط می شوند‪ .‬هیین و باس‪ .‬معلاول یاا منفیات‪ ،‬تاوده هاای‬
‫خیاها را به عنوان زواید غیر طبیعی بدن جذب و تاه نشاین مای کناد و ماا‬
‫باید در جهت پایان بخشیدن به این روند فعالیت کنایم‪ .‬در غیار ایان صاورت‬
‫الگوهای واکنشی حاصل از آنها اسباب زحیت ما شاده‪ ،‬بار سار راه ماا ماانع‬
‫اینجاد می کنند‪.‬‬

‫ااز‬
‫ااهزادگان با‬
‫اانۀ شا‬
‫اه مبحا نشا‬
‫اد‪ ،‬با‬
‫اه آموختیا‬
‫اه آنچا‬
‫اه با‬
‫اا توجا‬
‫با‬
‫می گردیم‪ .‬شاهزاده هیواره در وضعیت هنای داناایی قارار دارد و در پای‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫ح ی ت‪ ،‬شرافت و زیبایی اسات‪ .‬در مرحلاۀ فعلای او نیای داناد کاه بارای‬
‫توفی در هدف خود باید چنین باشاد و خاود باه ایان ویژگای هاای الهای‬
‫مبدل شود‪.‬‬

‫این کیفیات از سریر م ام متعال سر چشیه مای گیرناد و هیاان مساند و‬


‫تکیه گاهی هستند که قدرت بر آن اساتوار اسات و از آن جااری مای شاود‪.‬‬
‫بنابراین نشانۀ شاهزاده هیان مسند پادشااهی اسات کاه از ایان ویژگای هاا‬
‫ساخته شده و بر اوست که بر این مسند تکیه زده و حکیرانی کند‪.‬‬

‫شاهزاده پیش از نشستن بر اورنات پادر و رسایدن باه پادشااهی بایاد‬


‫خود به این کیفیات دست یابد‪ .‬هر یک از ما مای تاوانیم باه پادشااهی برسایم‬
‫نه به صورت پشت در پشت‪ ،‬بلکه هام زماان؛ چاون در درون هار یاک از ماا‬
‫قلیرویی برای حکومت وجود دارد‪.‬‬

‫رو طی سفر در جادۀ زندگی به داناش بخصوصای دسات مای یاباد‪.‬‬


‫خیاها را از خود دور می کند و به وضعیت آزادی هار چاه نزدیاک تار مای‬
‫شود‪ ،‬او در هر مر حله ای حس می کند که بار تیاام تجربیاات زنادگی خاود‬
‫تسلط یافته و بر آنها غلبه می کناد‪ .‬ایان را برخای از عرفاا کاه باه طب اات‬
‫دیگر رفته اند گزارم کارده و گفتاه اناد کاه بار طب ااتی کاه پشات سار‬
‫گذاشته اند تسلط یافته اند‪.‬‬

‫کسانی که زندگی را در هالۀ اسرار مای پیچناد و تلاام مای کنناد آن‬
‫را از هم نوعان خود مخفی کنناد‪ ،‬اباداب گاران ماذاهب و مکاتاب فلسافی‬
‫هستند‪ .‬این کار زیاد دشاوار نیسات‪ .‬آنچاه کاه کیتار کسای از آن اطلااب‬
‫دارد و اسرار آمیزترین چیز برای انساان مای باشاد وجاود خاودم اسات‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫بادیهی انساان مشاغول داشاته‬ ‫روانشناسی سنتی خود را با افکار و عواطا‬


‫اما جوهرۀ اصالی او یاا "مان" کاه ایان تجربیاات را از سار مای گذارناد‬
‫باقی می ماند‪.‬‬ ‫کیاکان دور از دستر‬

‫اا‬
‫اس نیادها‬
‫اود را در پا‬
‫اای خا‬
‫اوزه ها‬
‫اان آما‬
‫بسایاری از ادیا‬
‫پنهان کرده اند‪ .‬این کاار توساط کااهنین ایان مکاتاب صاورت‬
‫گرفته تا بتوانند عوام را هییشاه تحات کنتارل تشاکیلات ماذهبی‬
‫حفه کنند‪.‬‬ ‫نگاه دارند و خود را از خیر آزار و مر‬

‫اما امروزه جهان بینی سری آشکارا اعلاام مای شاود‪ .‬حکیاای بازر‬
‫آن را کلید آموزم های خود قرار مای دهناد‪ .‬در انباوه کلیااتی کاه هار‬
‫کسی می تواند در کتابخانه ها پیدا کناد یاا در کتابفروشای هاا ابتیااب کناد‬
‫تنها تعداد اندکی از جهان بینی های اسراری یافت مای شاوند کاه در جهات‬
‫هدف خودشناسای حرفای بارای گفاتن دارناد‪ ،‬آری تنهاا تعاداد انگشات‬
‫شیاری از این کتاب ها برای شاناخت جهاان نسابت هاا‪ ،‬یعنای جهاانی کاه‬
‫انسان به زیستن در آن مجبور میشود‪ ،‬فایدۀ عیلی خاصی دارند‪.‬‬

‫یکی از اینها کابالاا یاا تعاالیم عرفاانی دیان باساتانی یهاود اسات‪.‬‬
‫تئوری های کابالا تنها طب ات درون را در بر می گیارد؛ طب ااتی کاه در آنهاا‬
‫دسته ای از وجودها زندگی می کنند که در زنادگی ماادی بشاریت و ت ادیر‬
‫فردی انسان ن ش مهیی دارند‪ .‬آنها باه انادازۀ دنیاای ماادی اطاراف شایا‬
‫واقعی هستند‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫اصلی که در اینجا میر میشود‪ ،‬سااده اسات‪ ".‬صاورتی در زیار دارد‬


‫ترین اصولی اسات کاه تاا باه حاال در‬ ‫آنچه در بالاست!" این یکی از بزر‬
‫حوزۀ اندیشه میر شده و بدان معنی اسات کاه هار آنچاه مای اندیشاید‬
‫خواه خوب‪ ،‬بد یا خن ی‪ ،‬ناگزیر باید از آن شایا گاردد‪ .‬جهاان خاارجی بار‬
‫تشعشعات رو متجلی می شود و نتااید عیاومی ایان تجلیاات‪ ،‬علات‬ ‫اسا‬
‫افکار آنها هستند‪.‬‬

‫قدرت الهای طاول ماوم اسات و در مواقاع هنگاام‬ ‫اسا‬


‫فعالیت در ورای مکان‪ ،‬بالاا و پاایین معناایی نادارد‪ .‬فکرکاردن‬
‫باه واسایۀ قادرت‬ ‫ما به معنی فعالیت در طول موم های مختلا‬
‫اندیشه است‪.‬‬

‫اجازه دهید در این مورد بیشتر توضایز دهام‪ .‬ماا هیاانی هساتیم کاه‬
‫می اندیشیم‪ .‬ربازارتارز‪ ،‬کبیار‪ ،‬گوروناناک‪ ،‬پاولس رساول‪ ،‬فاوبی کاوانتز‬
‫و بسایاری از اساتادان و علیاا ایان را بارهاا و‬ ‫زرتشت‪ ،‬بودا‪ ،‬تولسای دا‬
‫بارها به ما گفته اند‪.‬‬

‫به م الی ساده توجه کنید‪:‬‬

‫حتیاً دیده اید که خییر مجسیه سازی را مای تاوان باه شاکل دلخاواه‬
‫در آورد‪ .‬ضیناً دیده اید که اگار ساکه یاا کلیادی را روی آن فشاار دهیاد‬
‫جای آن بر روی خییر می ماند‪ .‬از ساوی دیگار باا اساتفاده از ایان قالاب‬
‫می توانید نسخۀ کاملی از هیان جسم را بساازید‪ .‬اگار قالاب را باا گاچ پار‬
‫کنید و بگذارید خودم را بگیرد می توانید نساخۀ دقی ای از ساکه یاا کلیاد‬
‫را از خییر جدا کنید‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫استفاده از قدرتهای تصویرساازی هان در هیاانگی باا قادرت هاای‬


‫الهی نیز به هیین نحو عیل می کند‪ .‬با شکل دادن باه یاک تصاویر یاا کلیشاۀ‬
‫واضز از آنچه آرزومندید و حفه کاردن آن بیاور روزاناه و واضاز‪ ،‬ا اری‬
‫بر قدرت الهی به جا می گذارید‪.‬‬

‫قدرت هییشه حاضر و نافذ الهی م ل گچ مایع باه ایان قالاب تهای کاه‬
‫بدین شکل ساخته شده جاری مای شاود و عن ریاب شایا صااحب نساخه ای‬
‫کامل از چیزی خواهید بود که در هن داشتید‪ .‬باه خااطر داشاته باشاید کاه‬
‫هر وقت فکر می کنید‪ ،‬هیین اتفای می افتاد‪ -‬بناابراین باه آرزوهاای خاود‬
‫فکر کنید تا درزندگی تان تجلای یابناد‪ .‬ایان فرآینادی جااودان و بلااتغییر‬
‫است که هییشه مو ر واقع می شود‪.‬‬

‫آموزگار چینی لائوتزو می گوید‪:‬‬

‫از‬ ‫" یکبار فرم بی شکل را به دام اندازیاد تاا بادون تار‬
‫ابلیس‪ ،‬با خونسردی‪ ،‬آرامش و به سادگی به هار جاا کاه مایلیاد‬
‫بروید‪".‬‬

‫فرم بی شکل یا اک م د ‪ ،‬فرمی را به هان متباادر مای کناد کاه در‬


‫اندیشۀ افلاطونی میر شده و نیونۀ بکر خوانده مای شاود؛ یعنای قالاب یاا‬
‫اندیشۀ فراگیری که هر چیز به صورت باال وه در آن وجاود دارد تاا ایان کاه‬
‫در قالب مادی یا جهان عینی خارم درک شود‪.‬‬

‫بدین ترتیب م بت زیستن به تبع بلاوم راساتین هنای و تجربیااتی کاه‬


‫برگرفته از آموزم های روزماره هساتند‪ ،‬هیاان نشاان شااهزادگان اسات‪.‬‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫اصاول خاصای از زنادگی اساتوار اسات کاه از مفااهیم‬ ‫این نشان بر اسا‬
‫م بت و منفی بر گرفته می شوند و عبارتند از‪:‬‬

‫منفی‬ ‫م بت‬

‫واپس گرا‬ ‫مترقی‬


‫تاریک‬ ‫روشن‬
‫سرما‬ ‫گرم‬
‫عینی‬ ‫انتزاعی‬
‫ماده‬ ‫رو‬
‫فساد‬ ‫رشد‬
‫واقعیت‬ ‫نظریه‬
‫واکنش‬ ‫ابتکار‬
‫جبر‬ ‫عل‬
‫عاطفه‬ ‫اختیار‬
‫وابستگی‬ ‫است لال‬
‫برده‬ ‫ارباب‬
‫تردید ا تر‬ ‫اییان ا شهامت‬
‫شکست‬ ‫موف یت‬
‫شکل‬ ‫معنا‬
‫نشانه های شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫بدین ترتیب می بینید که شاهزادگان در هیه حاال رفتاار م بتای پیشاه‬


‫می کنند‪ ،‬آنان در این نوب تفکر ابات قادم شاده اناد و اشاتیاقی شادید را‬
‫الگوی خود قرار داده اند؛ قالبی که قدرت الهای در آن جااری مای شاود و‬
‫آفرینش بی ن صی را عرضه می دارد کاه عیومااً باه سرشات والاای بشاری‬
‫تعل دارد‪.‬‬

‫میراث راساتینی را کاه خداوناد باه شایا عیاا کارده پاذیرا باشاید‬
‫میرا ی که فرزندی خدا در قلیروی اوست‪ .‬شایا شااهزادۀ ایان تاام و تخات‬
‫و فرزند خدا هستید‪.‬‬
‫‪7‬‬

‫تهذیب شاهزادگان‬

‫در سرتاسر افلاک عنصری هوشایند وجاود دارد کاه خاود را در هیاۀ‬
‫اشکال حیاتی متجلی می کند‪ .‬این عنصر را می تاوان در تیاام فعالیات هاای‬
‫موجودات زنده مشاهده کرد؛ عنصری که در قالب حیاات جانادار تاا سایو‬
‫رفیع معنوی خود را به ظهور می رساند‪.‬‬

‫ما تنها با ردیابی این نیارو در تیاام جلاوه هاای هساتی مای تاوانیم‬
‫وجود آن را به ا بات برسانیم‪ .‬بارای ایان کاه باه چناین مشااهده ای نائال‬
‫شویم‪ ،‬ما شاهزادگان که فرزندان خداییم‪ ،‬باید فهم ایان شاعور یاا قادرت را‬
‫به تصور در آوریم‪.‬‬

‫دکارت می گفت‪:‬‬

‫"می اندیشم‪ ،‬پس هستم"‬

‫و در این حکم به فلسفۀ هن تحلیلگر انساان اشااره مای کارد‪ .‬اگار در‬
‫این مشاهده توفی یابد اجرای دو گانۀ کل را باه ظهاور خواهیاد رسااند اول‬
‫وجه مادی یا خارجی انسان و دوم جان یا آنچه که ما ب ا می خوانیم‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /18‬نی نوای الهی‬

‫این که آدمی پیش از رسیدن باه قلاه ی الهای وجاود‪ ،‬خاود فرآیناد‬
‫تزکیه را طی می کند‪ ،‬امری است کاه هیگاان باه خاوبی مای دانناد‪ .‬او در‬
‫ابتدا خالو و پاک بود و در م اام رو در حاالی وارد ایان عاالم شاد کاه‬
‫محیوله ای اضافی به هیاراه نداشات؛ اماا بعاد هان تحتاانی را آفریاد‪.‬‬
‫هنگامی که از کاار آفریادن هان تحتاانی فاارم شاد‪ ،‬هان تحتاانی در‬
‫آفرینش از او پیشی گرفت و این م دمه ی س وط انساان شاد‪ .‬ایان بخاش از‬
‫هن را در روانشناسی " ضاییر ناخودآگااه مای نامناد" و در مسایحیت آن‬
‫را با شییان یکی می دانند‪ .‬تیام ادیاان و مکاتاب فلسافی بارای ایان وجاه‬
‫انسان که به محن است رار رو در ایان عاالم شاروب باه پیشای گارفتن در‬
‫آفرینش کرد‪ ،‬نامی برگزیده اند‪.‬‬

‫این وجه انسان کاه از هیاان ابتادا تسالط بار آدمای را آغااز کارد‬
‫امروز نیز به هیین کار مشغول است تا وقتی که انساان نسابت باه ایان روناد‬
‫هوشیار نشده و رو را به عنوان خال نخساتین باه رساییت نشناساد هییشاه‬
‫در هر کار به چیز دیگری غیر از خود متکای اسات و معلاول آن چیاز واقاع‬
‫می شود‪.‬‬

‫هر کسی باید به گسستن خواسته هاای ت بیات شاده ی سرشات خاویش‬
‫هیت گیارد‪ .‬این خواسته ها طی تناسخات بسایار در هان ناخودآگااه مااوا‬
‫گرفته اند و روند رشد و رسایدن باه اساتادی را در انساان باه تعویا مای‬
‫اندازند‪ .‬شیا باید ابتدا ماهیت سر منشاأ آنهاا را بشناساید و کاار خاود را از‬
‫آنجا آغاز کنید‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /19‬نی نوای الهی‬

‫اناختن ماهیات آن‬


‫ادون شا‬
‫ااه با‬
‫ات اراده در آوردن ناخودآگا‬
‫اه تحا‬
‫البتا‬
‫کار عاقلانه ای نیست‪ .‬هن مسبب پیچیادگی انساان اسات‪ .‬شخصایت فاردی‬
‫ترکیبی از تیایلات تجلی یافتاه اسات و ماا باه تادرید خاود را در وضاعیتی‬
‫می بینیم که به راستی برای خلاصی از تیایلاات خاوب یاا باد آفریاده شاده‬
‫در گذشته راهی نداریم؛ اما هیین که انساان معناای آنهاا را تشاخیو دهاد‬
‫می تواند به تدرید آنها را تغییر داده و به جای این کاه زماام اماور خاود را‬
‫بدانها بسپارد‪ ،‬خود آنها را تحت تسلط درآورد‪.‬‬

‫زندگی بر بنیان اشتباهات ساخته نیی شاود ولای کامیاابی در زنادگی‬


‫از این توانایی نشأت می گیرد کاه فارد متوجاه خیاهاای خاود شاده و در‬
‫از شکسات در ایان کاار‬ ‫نتیجه مسئولیت اصلا آنها را بر عهده گیارد‪ .‬تار‬
‫خود تضیین کننده ی شکست است‪.‬‬

‫کسی که هنیت م بت را ملکه ی خود قارار داده باشاد‪ ،‬اساتاد اسات و‬


‫آن که گرفتار هن منفی باشد‪ ،‬بارده ای بایش نیسات‪ .‬ضاییر ناخودآگااهی‬
‫که منفی باشد‪ ،‬متضین بردگی اسات‪ .‬در ایان حالات انساان معلاول عاالم‬
‫مادی یا جهان ماده‪ ،‬انرژی‪ ،‬زمان و مکان واقاع مای شاود‪ .‬ت بیات شادن در‬
‫وضعیت م بت هدف هیۀ خداجویان است‪.‬‬

‫اصول این وجوه دو گانه ی عالم عبارتند از‪:‬‬

‫م بت ا مذکر یا نور‬

‫یا ظلیت‬ ‫منفی ا مؤن‬


‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫این قانون قیبیت یا این اصل متضاادها هییشاه وقتای فارد وارد ایان‬
‫عالم می شود‪ ،‬صادی است‪ .‬هر کسی تا وقتای کاه هوشایاری خاود را نسابت‬
‫به این اصول حفه کند‪ ،‬می تواند از وجود خود آگاه باشد‪.‬‬

‫دو نوب آموزگار وجاود دارد؛ آناان کاه اطلاعاات چنادانی از ضاییر‬
‫ناخودآگاه ندارند و آن را طوری معرفی میکنند کاه گاویی مجرایای بارای‬
‫هیکار شدن با خداست و باید از آن طریا فعالیات کارد و کساانی کاه آن‬
‫را واسیه ی ح ی ی برقراری ارتباط مسات یم باا قادرت الهای مای دانناد‪.‬‬
‫گروه دوم پیرو هایچ مکتبای نیساتند ولای بادون هایچ کیکای در جهات‬
‫رسیدن یه خودشناسی تلام می کنند‪.‬‬

‫انبوه پاسخ هایی که از معلیاین جاهال مای شانویم‪ ،‬مادرک مساتدلی‬


‫است که این ادعا را به ا بات مای رسااند‪ .‬آناان عیومااً " باه مریادی کاه‬
‫گرفتاری دارد پاسخ هایی از ایان دسات مای دهناد کاه‪ " :‬خادا خاودم‬
‫مراقب هیه چیز است به او اعتیاد کن "‬

‫این نوب معلم به دقت توضیز می دهاد کاه گرفتااری تاو محصاول باه‬
‫جریان افتادن کارما است‪ .‬گروه ک یری از ماردم دوسات دارناد ایان نظریاه‬
‫را بپذیرند چون بار مسائولیت را از دوم آناان بار مای دارد‪ .‬ایان توضایز‬
‫مظلاوم واقاع شادن را در فارد باه‬ ‫بدین جهت پذیرفته می شود که احسا‬
‫وجود می آورد‪ .‬به خیال او خدا وی را مورد آزمایش قرار داده است‪.‬‬

‫معلم واقعای جاز نشاان دادن راه کیاک چنادانی باه فارد نییکناد‪.‬‬
‫ترین ن و ما در م ام داناش پژوهاان داناش الهای‪ ،‬ایان اسات کاه‬ ‫بزر‬
‫انتظار داشته باشیم نتاید از خارم به باار آیناد‪ .‬باالعکس‪ ،‬نتیجاه هییشاه از‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫درون فردی نشأت می گیرد که در جهت باه کاار گیاری قادرت خادا تلاام‬
‫کند‪.‬‬

‫کسانی که در پی هادفی هساتند‪ ،‬معیولااً از تاأخیر گلاه دارناد آنهاا‬


‫می گویند‪ " :‬اگر من خدایگونه ام‪ ،‬پس چرا خودم تشخیو نیی دهمو"‬

‫معیولاً علت این است که فرد مایل نیسات ماهیات خاود را بپاذیرد‪ .‬باا‬
‫این کار آدمی دریچه ی وجاود خاود را باه روی طب اه ی رفیاع تاری کاه‬
‫منشأ جریان برکات الهی است می بنادد‪ .‬وقتای متوجاه ی ایان خیاا شاود‬
‫ع ب گرد کرده از نو آغاز می کند و به هدف خود می رسد‪.‬‬

‫به ندرت پیش می آید که موانع ربیای باه هادف یاا خواساته داشاته‬
‫عصابیت‬ ‫باشند؛ اما تنش و عصبیت هیین ن ش را دارد‪ .‬هرگااه فارد احساا‬
‫می کند و نسبت به چیزی شادیداً نگاران اسات‪ ،‬ارتبااط او باا قادرت خادا‬
‫‪ ،‬به جاای رساانیدن او باه طب اه ای کاه‬ ‫کاهش می یابد‪ ،‬چون تنش و ان با‬
‫هیه چیز در آن امکان پذیر اسات‪ ،‬آگااهی وی را باه مرتباه ی « توهیاات»‬
‫زنجیر می کند‪ .‬آدمی عادت دارد به جاای آنچاه مای خواهاد‪ ،‬ناکاامی در‬
‫رسیدن به خواسته ها تجسم کند‪.‬‬

‫راه حل کار‪ ،‬برقراری ارتباط باا قادرت الهای‪ ،‬آساودن در آغاوم او‬
‫و فرصتی برای جاری شدن برکات او فراهم کردن اسات‪ .‬ماا مای تاوانیم باه‬
‫اختیار خود دسات باه انتخااب زنایم‪ .‬ماا آزادیام کاه هرچاه بیشاتر باه‬
‫قدرت های خود در م ام شاهزادگان و وار ان خادا وقاوف یاابیم یاا از ایان‬
‫شناخت صرف نظر کنیم و این امر علیرغم قارن هاا نابااوری ناخودآگاهاناه و‬
‫غالباً پنهان نسبت به امیالی رخ می دهد که در درون ما ت بیت شده اند‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫راه حل هر خواسته و مشکلی که انساان درگیار آن مای شاود آگااهی‬


‫اوست میکن است دیگران ما را ترغیاب و تشاوی کنناد ولای ایان آگااهی‬
‫ماست که هدیه را دریافت مای کناد‪ .‬اگار خاود نتاوانیم مشاکل پایش روی‬
‫خود را حل کنیم‪ ،‬در درون ما اشاکالی وجاود دارد؛ بادین معنای کاه باه‬
‫جای اییان از منشأ امید عیل می کنیم‪.‬‬

‫اتفاده ی‬
‫ادا و اسا‬
‫اتجوی ادراک عیی ا ت اری از خا‬
‫ار جسا‬
‫اان در ا ا‬
‫اییا‬
‫اادر‬
‫اان را قا‬
‫اتین انسا‬
‫اان راسا‬
‫اود‪ .‬اییا‬
‫اکوفا م ای شا‬
‫اذیر از آن شا‬
‫ازل ناپا‬
‫تزلا‬
‫می سازد در عین متانت و آرامش باا خادا هیکااری کناد‪ .‬تهاذیب نفاس و‬
‫پاکسازی موانعی که در آگااهی موجودناد‪ ،‬قادم بعادی اسات‪ .‬فارد بایاد‬
‫و‬ ‫ار‬
‫ادون تا‬
‫اد و در نهای ات با‬
‫ات را درک کنا‬
‫اذیر ح ی ا‬
‫فعالی ات تغیی ار ناپا‬
‫وفادارانه با آن از در هیکاری در آید‪.‬‬

‫آنان که برای گردن نهادن به مریدی و احاراز میاراث واقعای خاویش‬


‫آماده اند‪ ،‬از جانب استاد به این کار دعوت مای شاوند‪ ،‬ایان دعاوت معیولااً‬
‫به طری عجیبی صورت می گیرد‪ .‬وقتی استاد می گوید‪:‬‬

‫« به دنبالم بیا » روی ساخن او باا کسای اسات کاه تاوان و آماادگی‬
‫رفتن به هر جایی که او می رود داشته باشد؛ که مای تواناد یکای از طب اات‬
‫درون باشد‪.‬‬

‫را به یاد می آوریدو‬ ‫آیا داستان ن ل شده در کتاب م د‬

‫آنجا که مردی به نزد عیسی آمد و گفت‪:‬‬


‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫استاد هر جا کاه تاو باروی مان هام مای آیام و عیسای پاساخ داد‪:‬‬
‫"روبهان را لانه و پرندگان را آشیانه ای اسات‪ ،‬اماا فرزناد انساان را جاایی‬
‫برای غنودن نیست‪".‬‬

‫عیسی می خواست با ملاییت به او بگوید کاه هناوز بارای پیاروی از او‬


‫آماده نیست‪ ،‬اما بلافاصله به طرف یکی از حواریون رو کرد و گفت‪:‬‬

‫" به دنبالم بیا "‬

‫مرید داشت در پی استاد به جهاانی مای رفات کاه در آن هایچ منازل‬


‫ابت و قابل رؤیتی وجود نداشت‪ ،‬بلکه جاایی باود کاه رو مای تواناد باه‬
‫میل خود گشت و گذار کند‪ .‬مرد اولی قادر نباود باه ایان مرتباه ی درونای‬
‫برود‪ ،‬اما مرید دوم از این ادراک و توان برخوردار بود‪ .‬اماا اگار هام اولای‬
‫اان و‬
‫اارجی‪ ،‬جها‬
‫ااهی خا‬
‫اد‪ .‬آگا‬
‫اار تردی اد شا‬
‫اود‪ ،‬دچا‬
‫الوک با‬
‫اه سا‬
‫اادر با‬
‫قا‬
‫بستگی های او آن را مجاذوب خاود کارد‪ .‬در اصال هیاین امار در ماورد‬
‫مریدی نیز صدی می کرد که عیسی از او دعوت کرده بود با او برود‪.‬‬

‫سپس عیسی گفت‪:‬‬

‫" آن کس که دسته ی خیش را باه دسات گیارد و باه پشات سار نظار‬
‫اندازد‪ ،‬برای ورود به اقلیم خداوند آماده نیست‪".‬‬

‫این ماجرا در انجیل لوقا ‪ 7::5‬ن ل شده است‪ .‬منظاور او ایان باود کاه‬
‫اازم را‬
‫اادگی لا‬
‫اود آما‬
‫اه اقلایم خداشناسای در درون خا‬
‫ارای ورود با‬
‫ایا با‬
‫شا‬
‫ندارید‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫این بدین معنی بود که مرد اولای کاه مای خواسات از عیسای پیاروی‬
‫کند در آگاهی بیرونی جهاان اسایر شاده باود‪ .‬او تنهاا چیزهاایی را بااور‬
‫داشت که به چشم خود می دید و به تواناایی خاود در امار آفارینش چنادان‬
‫اعت اد نداشت و گیان می کرد به تنهایی از عهاده ی کارهاای خااری العااده‬
‫در اقلیم ماسوی بر نخواهد آمد‪ .‬او مایال باود اساتاد را هیاه جاا هیراهای‬
‫کند‪ ،‬اما عیسی مرتباً به چناان مراتبای از آگااهی برتار وارد مای شاد کاه‬
‫حتی می توانسات کساانی را کاه در میاان جیعیات در صادد دساتگیری او‬
‫بودند فریب دهد‪.‬‬

‫او در آن زمان خانه ای نداشت و حتای از مااوایی مح ار چاون لاناۀ‬


‫روباه ها و آشیانۀ پرندگان نیز بی بهاره باود؛ اماا باه ارادۀ خاود در عاوالم‬
‫فلکی رفت و آمد می کرد مرد اولی نتوانسات او را تاا آنجاا دنباال کناد او‬
‫باه کیاک‬ ‫از دنباله روی اجتنااب کارد و از انجاام دادن معجازات بازر‬
‫اییان سرباز زد‪ ،‬اماا حاواری چاون شااگرد اساتاد و تعلایم دیادۀ او باود‬
‫توانست‪.‬‬

‫را بدسات‬ ‫شیا باید قاادر باه پیاروی باوده‪ ،‬قادرت کارهاای بازر‬
‫آورید‪ .‬هیان طور که عیسی مدت ها قبل به پیروان خود گفت‪:‬‬

‫" بنگرید که من قدرت را به شیا عیا می کنم!"‬

‫کسانی کاه اخلاای و ماذهب را از هام جادا مای دانناد یاا پیاروان‬
‫استادان کا ب‪ ،‬قواعادی را بارای رساتگاری رو تادوین کارده اناد کاه‬
‫نادرست است‪ .‬آنان به ما انادرز مای دهناد کاه هرگاز نگاذاریم اشاتیای و‬
‫اام‪.‬‬
‫ات با‬
‫اه زنا‬
‫اوم با‬ ‫اد‪" .‬روز و شا‬
‫اب مترصاد و گا‬ ‫اروکش کنا‬
‫حرارتیاان فا‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /11‬نی نوای الهی‬

‫گرایش های منفعلاناه ی خاود را هیاواره تحات سالیه قارار ده‪ ،‬از هایچ‬
‫تلاشی ابا نداشته بام و اراده ی خود را هییشه راسخ و مصیم بدار‪".‬‬

‫این تلام آگاهانه جاز شکسات و آزردگای بارای کساانی کاه بادان‬
‫اهتیام می ورزند‪ ،‬یاری نادارد و آناان را ساردرگم مای کناد‪ .‬ریاضات و‬
‫اراده ی شدید آنها برایشان به چیزی غیر قابال تحیال م ال تاب یاا شاکنجه‬
‫مبدل می شود‪.‬‬

‫نیااز‪ ،‬رهاا کاردن پافشااری‪ ،‬واگاذاری‬ ‫وانهادن احساا‬


‫ت دیر به دست خدا و بی تفاوتی راستین نسبت باه آنچاه بار سار‬
‫عالم می آید‪ ،‬راه توفی در خداشناسی اسات‪ .‬بادین ترتیاب ناه‬
‫تنها از نوعی آسودگی کامل درونی بهره مناد مای شاوید‪ ،‬بلکاه‬
‫غالباً از عادات بخصوصی نیز آسوده می شاوید کاه صاادقانه فکار‬
‫می کردی آنها را کناار گذاشاته ایاد‪ .‬ایان یعنای رساتگاری از‬
‫اد‬
‫اه نیات تولا‬
‫اه؛ یعنای ماردن با‬
‫مجارای پرهیزکااری داوطلبانا‬
‫راستین‪ .‬برای نیال بادین م صاود بایاد از ن یاه ای ضاروری و‬
‫بحرانی عباور کارد‪ ،‬یعنای بایاد در درون مسایر را تغییار داد‪.‬‬
‫چیزی باید استحاله یابد‪ ،‬ناوعی جیاود ماادرزاد بایاد شکساته و‬
‫اانی و طبیع ای رخ‬
‫اور ناگها‬
‫ااهی بیا‬
‫اه گا‬
‫اود‪ .‬ای ان حاد ا‬
‫وب شا‬
‫می دهد و احساسی چون نازول برکاات خداوناد را در او ایجااد‬
‫می کند‪.‬‬

‫ابت شده که ایان قادرت ویاژه در کساانی کاه از آگااهی خاارجی‬


‫رویگردان بوده و توجه خاود را باه ن یاه نظار خاویش راساتین معیاوف‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /16‬نی نوای الهی‬

‫می کنند‪ ،‬تجربه ای اساسی و اصیل است‪ .‬این وجاه تیاایز ماؤمنین از خشاکه‬
‫مذهبیون و مردان خدا از مؤمنین است‪.‬‬

‫کسانی که این روند را به طاور اکیال پایش مای گیرناد‪ ،‬در واقعیات‬
‫آن تردیدی ندارناد‪ .‬آناان داننادگان هساتند‪ ،‬چاون در ا ار رهاا کاردن‬
‫و تانش حاصال از ارادۀ شخصای ‪ ،‬قادرت برتار را در عیال لیاس‬ ‫ان با‬
‫کرده اند‪.‬‬

‫سار خاورد و در هیاین‬


‫می گویند یک شبی مردی از لباه ی پرتگااهی ُ‬
‫احوال به شا خه ای آویزان شد‪ .‬ساعت ها گذشت و او باا وضاعی فلاکات باار‬
‫به هیین حال باقی ماند‪ .‬سرانجام انگشتانش خسته شاده و شال مای شاوند و‬
‫ساپرده‪ ،‬دساتانش را رهاا مای کناد؛ اماا پاانزده‬ ‫او خود را بدست مار‬
‫سانتییتر با زمین فاصله داشت‪ .‬اگر زودتر دسات از ت لاا برداشاته باود‪ ،‬ایان‬
‫هیه عذاب لزومی نداشت‪ .‬هیان طور که زمین او را نجاات داد‪ ،‬ماا نیاز اگار‬
‫اییان میل خود را باه اک ساپرده‪ ،‬از عاادت ناخوآگااه اتکاا باه تواناایی‬
‫شخصی خود صرف نظر کنیم و با علم به این که باا محافظاه کااری و احتیااط‬
‫کاری نیای تاوان چیازی را کاه ساامان پاذیر اسات ساامان داد‪ ،‬از ایان‬
‫خصایو دست برداریم‪ ،‬نجات می یابیم‪.‬‬

‫انسان تنها به نان زنده نیست‪ ،‬بلکاه زنادگی معناوی نیاز باه او حیاات‬
‫می بخشد‪ .‬وی موجودی آگاه است که برای شاناختن خداوناد بایاد خاود را‬
‫بشناسد‪ .‬آدمی به عنوان موجودی آگااه‪ ،‬خاود را از مجارای هان و جسام‬
‫متجلی می کند‪ ،‬تا وقتی کاه آگااهی وی از قیاد هان و مااده رهاا نشاده‬
‫باشد‪ ،‬نیی تواند به خودشناسی و خداشناشی برساد‪ .‬اگار هان او باه هان‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /17‬نی نوای الهی‬

‫و نیازهای آن معیوف شود‪ ،‬باه موجاودی ناساوتی مبادل مای گاردد کاه‬
‫نتاید غیر قابل اجتناب آن عبارتند از حسادت هاا و کشایکش هاا اسات‪ .‬اماا‬
‫اگر هنش متوجاه رو شاود‪ ،‬معناوی گشاته و باه عشا وآراماش دسات‬
‫خواهد یافت‪.‬‬

‫تیام استادان اک توجه انساان را باه تهاذیب دل معیاوف مای کنناد‪.‬‬


‫اگر ما می خواهیم جهان خاارم را دگرگاون کنایم‪ ،‬بایاد ابتادا دل خاود را‬
‫متحول سازیم؛ چون آدمی از گنجینه ی دل خاود ساخن مای گویاد‪ .‬نتیجاۀ‬
‫در پندار‪ ،‬گفتار و کردار اسات‪ .‬بادین ترتیاب توجاه کنیاد‬ ‫این اقدام خلو‬
‫که چگونه باید هن را تحات اساتیلا در آورد و دل را خاالو کارد‪ .‬انساان‬
‫از جسم‪ ،‬هن و رو تشکیل شده است‪ .‬ما ناگزیر بایاد باه طاور هیاه جانباه‬
‫رشد کنیم‪ .‬اما هن و جسم نادانسته به رو وابسته اناد کاه جهانیاان درباارۀ‬
‫آن بسیار اندک می دانند یا هیچ نیی دانند‪ ،‬چرا کاه " انساان چاه بهاره ای‬
‫دهدو"‬ ‫برده اگر تیام دارایی عالم را بدست آورده و رو خود را از ک‬

‫ادرز‬
‫اه خودشناسای انا‬
‫اا را با‬
‫اته ما‬
‫ااران گذشا‬
‫اتادان در روزگا‬
‫اام اسا‬
‫تیا‬
‫داده اند‪ .‬ما برای شناختن خویش باید با تحلیال عیلای نفاس‪ ،‬باه فراساوی‬
‫تن آگاهی‪ 5‬صعود کنیم‪ .‬تولد تاازه یعنای اوم گارفتن ورای تان آگااهی یاا‬
‫تحلیل عیلی نفس‪ ،‬بدین ترتیب به خودشناسای و شاناخت ساوگیاد کاه یکای‬
‫مای گویاد‪ " :‬باه‬ ‫از نام های خداست نایل خواهیم شد‪ .‬آنجا که گوپاال دا‬
‫جای یک بار در عیار‪ ،‬روزی صادها باار ماردن را بیاموزیاد‪ " .‬باه هیاین‬
‫ااهی را‬
‫ان آگا‬
‫اه ی تا‬
‫اعود از مرحلا‬
‫اا بای اد روم صا‬
‫ااره دارد‪ .‬ما‬
‫اوب اشا‬
‫موضا‬

‫معطوف جساااام و حوایج آن اساااات و از خویش راسااااتین کافل‬ ‫‪ 5‬وضااااعیتی که طی آن تمان حوا‬
‫می ماند ن‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /18‬نی نوای الهی‬

‫بیاموزیم تا هویت و ماهیت خاویش را بشناسایم‪ .‬البتاه از دیادگاه ع لای در‬


‫این مورد میالب زیادی می دانیم‪ ،‬اما در عیل بسایار انادک مای دانایم یاا‬
‫اصولاً هیچ اطلاعی از قضیه نداریم‪ .‬مسائله بار سار صاعود از تان آگااهی و‬
‫گشودن چشم رو است‪ .‬در این صورت است که ناور خادا را رؤیات خاواهیم‬
‫کرد‪ ،‬چیزی که در زندگی های پیشین به دست فراموشی سپرده ایم‪.‬‬

‫ما راه تسلط بر زندگی را از یاد برده ایم‪ .‬آیاا مای تاوان از مرحلاه ی‬
‫تن آگاهی صعود کنیمو آیا می توانیم جسام را تارک کارده و مجادداً باه آن‬
‫رجعت کنایمو ت ریبااً تیاام اساتادان در طای اعصاار و در سارزمین هاای‬
‫گوناگون این کارها را تعلیم داده اند‪ .‬انساان بارای رسایدن باه ایان هادف‬
‫باید زندگی پرهیزکارانه ای را در پیش گیرد‪ .‬ایان یکای از سانت هاای زیار‬
‫قلبای دارناد برکات‬ ‫بنای معنویت است‪ .‬عیسی گفات‪ " :‬آناان کاه خلاو‬
‫یافته اند چون به دیدار خداوند خواهند رفت‪".‬‬

‫ربازارتارز گفت‪:‬‬

‫اندام یابد‪" .‬‬ ‫" چنان خالو بام که ح ی ت فرصت عر‬

‫در مسئله ی تهذیب‪ ،‬مهام تارین اصال ایان اسات کاه راه آساودن از‬
‫کاردم و ایناک بااز هام باه‬ ‫دلواپسی ها را بیاموزیم‪ .‬قبلاً در این مورد بحا‬
‫سرام آن می رویم‪.‬‬

‫آفارینش ایان اسات کاه‪ " :‬باه یکادیگر عشا‬ ‫یکی از قوانین بزر‬
‫بورزید‪ ".‬تیام آموزگاران به ما گوشزد کرده اناد‪ .‬چاراو سااده اسات؛ چاون‬
‫وقتی به دیگران عش می ورزیام‪ ،‬دل و آگااهی ماا در حالات آساودگی و‬
‫آرامش قرار گرفته و توجه ما از خویش برگرفتاه مای شاود‪ .‬پاس از آن چاه‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /19‬نی نوای الهی‬

‫روی می دهدو وقتی خود را فراموم مای کنایم‪ ،‬آساوده مای شاویم‪ .‬ایان‬
‫نتیجه ای طبیعی است که تیام عالم آشنا هساتند‪ .‬کسای کاه گرفتاار تانش و‬
‫نگرانی است‪ ،‬درگیر خود یا خانواده ی نزدیک خاود اسات‪ ،‬گرفتاار دغدغاۀ‬
‫احساسات و اندیشه هاست‪ .‬و به آنچه قبلاً بار او گذشاته یاا در آیناده پایش‬
‫رو دارد یا آنچه دیگران در باره ی او می اندیشند‪ ،‬فکار مای کناد‪ .‬اماا اگار‬
‫او به فراموم کردن خویش ترغیب شود‪ ،‬بلافاصاله باه آساودگی مای رساد‪.‬‬
‫حالا ببینیم دلواپسی و نگرانی با انسان چاه مای کنادو او را در چنگاال خاود‬
‫می فشارد؛ مجراهای درون را خفه می کناد و جریاان منباع تغذیاه را قیاع‬
‫می کند‪ .‬خدا و عش به دیگران موقوف می شود‪ .‬به فارد عصابی نگااه کنیاد‬
‫ا‬
‫اوط عییا‬
‫اامنظم و خیا‬
‫اات نا‬
‫ادید‪ ،‬حرکا‬
‫ای شا‬
‫ابن‪ ،‬گرفتگا‬
‫الات من ا‬
‫و عضا‬
‫ماهیچه های چهره ی او را ببینید‪ .‬تا وقتی کاه هناوز هام هانش بار خاود‬
‫معیوف و متیرکز باشد استراحت جسایی بارای او بای فایاده اسات؛ چاون‬
‫است‪ .‬ایان خفگای و ماانع در تیاام‬ ‫باز هم از نظر هنی دچار تنش و ان با‬
‫شب و روز در او وجود دارد‪.‬‬

‫علائم این دلواپسی ها و تنش ها در اک ار افاراد قابال تشاخیو اسات‪.‬‬


‫کسانی که خدا را می جویند و اغلاب ناکاام مای مانناد‪ ،‬مای پندارناد کاه‬
‫خود بی ت صیرند و ایاراد را متوجاه ی اعت اادات خاود مای دانناد‪ .‬چناین‬
‫بی عدالتی می کند و گیان می کناد بارای چیازی کاه بایاد‬ ‫فردی احسا‬
‫به خاطر تلام و نیاز شدید به طاور رایگاان باه او داده شاود‪ ،‬ناچاار اسات‬
‫بیش از حد دست و پا بزند‪ .‬اما او در احاوال خاود دقات نیای کناد‪ .‬بارای‬
‫این تأخیر دلیلی بنیانی وجود دارد‪:‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫علتی برای تأخیر در رسایدن باه خادا وقتای کاه انساان‬


‫دیگران را چون خود دوست بدارد‪ ،‬تاوجهش باه بیارون متیرکاز‬
‫می شود‪ .‬بنابراین به آرامش می رساد و دیگار در دروناش گاره‬
‫و گرفتگی وجود نخواهد داشت‪ .‬آنگاه او مجرایای بارای قادرت‬
‫می شود و غالباً وحدت آگاهاناه ی خاود باا خادا را باه ظهاور‬
‫می رساند‪ .‬اما وقتای کاه چیازی را بارای خاود مای خواهاد‬
‫و‬ ‫توجهش به درون معیوف می شاود و بلافاصاله دچاار ان باا‬
‫تنش شده و می پندارد که برای رسیدن باه خواساته هاایش بایاد‬
‫ت لای زیادی بخرم دهد‪.‬‬

‫اک در انساان‬ ‫باید کاملااً آرام باود؛ در ایان صاورت قادرت م اد‬
‫جاری می شود‪ .‬در اینجا با دو اصل سر و کاار داریام‪ .‬بااز گردانادن جهات‬
‫انرژی به بیرون و عش ورزیدن به هیسایه هیچون خویشتن‪.‬‬

‫عوامل علیی میروحه در اینجا از این قرارند؛ ماا باه عناوان رو و باا‬
‫استفاده از زمان‪ ،‬مکان‪ ،‬ماده و انارژی قادرت آفریننادگی داریام در اینجاا‬
‫قیبیت یا نوعی نوسان وجاود دارد‪ ،‬یعنای جریاانی کاه در دو جهات عیال‬
‫می کند‪ ،‬جریانی رو به بیرون از طرف " مان " کاه رو ناام دارد و جریاانی‬
‫رو به درون از دیگران به جانب " من" یعنی جریان های م بت و منفی‪.‬‬

‫جریان رو به خاارم انارژی‪ ،‬آفرینناده اسات‪ .‬ایان انارژی رو را در‬


‫م ام علت و آفرینش خل ت خود قرار می دهاد‪ .‬باه هیاین علات اسات کاه‬
‫عرفا عش خدا را از تیام اصاول بالااتر مای دانناد؛ یعنای چناان باا تیاام‬
‫وجود خدا را دوست داشتن کاه آگااهی از خاویش برگرفتاه شاده و باه او‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫معیوف گردد‪ .‬جریان رو به بیرون‪ ،‬انرژی آفرینناده چناان مهیاب اسات کاه‬
‫بی عدالتی باقی نیی ماند‪ .‬تنهاا چیازی کاه بااقی‬ ‫جایی برای ت لا و احسا‬
‫نیکی با ملاییت و بی وقفاه اسات‪ .‬ایان شایوۀ تهاذیب‬ ‫می ماند‪ ،‬ن ار احسا‬
‫شاهزادگان است‪.‬‬

‫شاهزاده ای که می داند قلیروی پدر خاود را باه میاراث خواهاد بارد‬


‫توجه خود را به خویش گره نیی زند و موجب تنش خاود نیای گاردد‪ ،‬بلکاه‬
‫تیام توجه خود را به امور پدر معیوف می کند‪.‬‬

‫شاهزاده تشخیو مای دهاد کاه تابیادن شاعاب خورشاید بار زماین‬
‫حجت وجود خورشید است‪ .‬به طریا اولای‪ ،‬زیساتن او در ایان جهاان نیاز‬
‫حجت وجود جان جانان اسات‪ .‬شاعاب خورشاید ناه خاود خورشاید‪ ،‬بلکاه‬
‫بازتاب جاوهره ی آن اسات و وجاود خاود را از ایان جاوهر مای گیارد‪.‬‬
‫شاهزاده می داند که این در مورد خودم نیز صادی اسات‪ ،‬چاه خاود او هام‬
‫بازتابی از جوهره ی خداست و وجود خود را مدیون اوست‪.‬‬

‫دست یافته‪ .‬او آمااده اسات تاا آگااهی خاود‬ ‫اینک شاهزاده به خلو‬
‫را به طور تیام و کیال تسالیم خادا کناد و نیازهاای خاود را از او بخواهاد‬
‫اما نیاز دیگر وسیله ی زنجیر شدن او باه خاویش نیسات و در او تانش ایجااد‬
‫نیی کند؛ زیرا هیچون نیازهاای ساایر افاراد از دایاره ی وجاود او خاارم‬
‫است و او در این حال با کُل عاالم در وحادت بسار مای بارد؛ چاون خاود‬
‫بخشی از خداست‪.‬‬

‫وارد عیال مای شاود‪ .‬فارد‬ ‫اما جریان درون ریز به صاورت معکاو‬
‫درون گرا باه خاود نظار دارد‪ .‬نشاانه ی درون گرایاان خاواب آلاودگی و‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫عدم هوشیاری نسبت به محیط است‪ .‬خدا یاا ناور‪ ،‬حیاات بخاش اسات‪ .‬رو‬
‫به نور زنده است‪ ،‬اما غالباً نور را با دانش مغالیه مای کناد‪ .‬جاایی کاه ناور‬
‫نباشد‪ ،‬رو جسم را به خواب می برد و اینجاسات کاه واقعیات ماورد انکاار‬
‫قرار می گیرد‪ .‬منظور این است کاه فارد عاادت مای کناد هیاه چیاز را در‬
‫هاله ای از اسرار ببیند‪ .‬اگر این عادت یاا تنازل قادرت تاأ یر گاذاری تلفیا‬
‫شود‪ ،‬درون گرایی محن حاصل می شود‪ .‬آیاا تاا کناون باا کسای برخاورد‬
‫کرده اید معلول تام عامل محییی بوده و کاملااً نااتوان اساتو کساانی کاه‬
‫در این وضعیت دهشتناک گرفتار می شاوند‪ ،‬ظلیات دنیاای خاود را افازون‬
‫نیوده و نسبت به هیه چیز نفرت پیشه مای کنناد‪ .‬آناان ساعی مای کنناد در‬
‫مورد هر آنچه در اطرافشان است‪ ،‬اغرای کنند و چه بساا خاود باه موجاودی‬
‫ویرانگر مبدل شوند‪.‬‬

‫رو معیار قفس خویش است‪ .‬هر قدر فارد درون گراتار باشاد‪ ،‬بارای‬
‫خود و نیز برای دیگران خیرناک تار اسات‪ .‬اگار او در آگااهی خاود بااقی‬
‫بیاند‪ ،‬گیان می کند درون چیزی است ولی چاه چیاز‪ ،‬خاود نیای داناد‪ .‬او‬
‫چنان درون گراست که چیز دیگری بارایش وجاود نادارد و دنیاا را کاملااً از‬
‫یاد می برد‪.‬‬

‫درون گرا کردن دیگران کار آسانی اسات‪ .‬اگار کسای را واداریام باه‬
‫خویشتن نظر کند‪ ،‬او را درون گرا کرده ایم‪ .‬چناین فاردی باه ماشاین درون‬
‫گرایی مبدل می شود‪ .‬نظااره ی جهاان از دیادگاه فاردی و بااز باه خاود‬
‫نگریستن‪ ،‬شیوه ی درون گرایاان اسات‪ .‬باه هیاین علات اسات کاه وقتای‬
‫مستیراً به تصاویر هنی خود نگاه می کنایم‪ ،‬در واقاع آ ااری را مای بینایم‬
‫که انرژی با عبور خود بر روی ما باقی گذاشاته اسات‪ .‬رو غالبااً باه واسایۀ‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫خواسته ها و تصاویر هنی خود و نیز محدودیت هاایی کاه خاود بار خاویش‬
‫اعیال می کند‪ ،‬خود را در دام درون گرایای گرفتاار مای کناد‪ .‬باا وجاود‬
‫این انسان تا در بحبوحه ی چیزی گرفتاار نشاود و در آن ن شای ایفاا نکناد‬
‫از آن رها نخواهد شد‪ .‬فرو رفتن در اماور را بارهاا و بارهاا تجرباه و تیارین‬
‫کنید تا بتوانید دامی را که برای خود گسترده اید‪ ،‬از هم باز کنید‪.‬‬

‫رو از آن جهت در خود فرو می ریازد کاه مادام جریاان درون ریاز‬
‫منفی می آفریند‪ ،‬رو برون گراست‪ ،‬چون خود چناین مای خواهاد و مایال‬
‫است خارم از آگاهی خود بسر برد‪ .‬وقتی که شایا از برقاراری ارتبااط باین‬
‫خود و محیط خود میانعات مای کنیاد‪ ،‬درون گارا مای شاوید و دیگار باا‬
‫واقعیت روبرو نخواهید شد‪ .‬اداره ی زندگی و پاذیرفتن مساؤلیت اماور‪ ،‬باه‬
‫معنی نزدیکی به واقعیت و خلاقیت است‪.‬‬

‫در جامعه ی آشفته ی امروز‪ ،‬پول وسایله ای بارای بدسات آوردن هار‬
‫چیزی است‪ .‬دیگر ما باه معناای گذشاته‪ ،‬هیچاون کساانی کاه در جواماع‬
‫پیشگام می زیسته اند‪ ،‬صاحب خلاقیات نیساتیم‪ .‬منظاور دورانای اسات کاه‬
‫وقتی نیازی پیش می آمد‪ ،‬قوای تخیل ما بارای سااختن و آفارینش باه کاار‬
‫می افتاد‪ .‬جامعه ی فعلی‪ ،‬ما را از افرادی خودکفا باه خریادارانی بای فکار‬
‫تبدیل کرده است‪ .‬راه های گونااگونی بارای باه هادر دادن پاول در پایش‬
‫پای ما گذاشته اند و این رای ما به بهای الگاویی دوگاناه تیاام شاده اسات‪.‬‬
‫مفهوم کییت در این طرز فکر به ن ش آفرینی می پاردازد؛ بادین معنای کاه‬
‫به در کفایت‪ ،‬کیتر‪ ،‬یا بیشتر از حد نیاز برخاوردار شادن‪ ،‬باه هنیتای بادل‬
‫می شود که غالباً از خود بروز مای دهایم‪ .‬برخاورداری فاراوان باه معنای‬
‫تخیی از مرز کفاف است و محرومیت به معنای کیباود و ن صاان‪ .‬هیاه چیاز‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫بر محور تل ی فرد از مفهوم کییات شاکل مای گیارد‪ .‬برخاورداری بایش از‬
‫حد کفاف یا کیتر از آن مای تواناد تعیاین کنناده ی میازان درون گرایای‬
‫باشد‪ .‬اما در اصل درون گرایی باه برخاورداری کیتار از حاد نیااز مرباوط‬
‫می شود‪ .‬رو غالباً با مفهوم برخاورداری کیتار از حاد‪ ،‬خاود را باه بارون‬
‫گرایی وادار می کند‪ .‬در چنین شاراییی رو بایاد بارای برخاوردار شادن‬
‫یابد و خاویش را تاا جاایی تعیایم دهاد کاه خاود مایال‬ ‫به خارم انعکا‬
‫نیست‪ .‬در اینجا ساخن از مفهاوم آگااهی اسات اا یعنای هیاان وضاعیت‬
‫هوشیاری که سازنده ی تیام افکار و احساسات فرد است‪.‬‬

‫رو هیان است که آگاهی اوست؛ یعنی موجودیت باا وجاودی کاه باه‬
‫خود آگاه است‪ .‬رو این هوشیاری از خویش را باه ساهولت باا فرآینادهای‬
‫خیالی هنی و فعالیت های فیزیکای زنادگی روز ماره اشاتباه مای گیارد‪.‬‬
‫هنگامی که این عدم هوشیاری به آخرین حد خاود رساید‪ ،‬حاداک ر خاود را‬
‫جسیی بیش نیی داند‪.‬‬

‫حتی وقتی به مرحله ای رسیده باشیم کاه مای دانایم هار یاک از ماا‬
‫بارقه ای از آگاهی را در درون خود داریم‪ ،‬هنوز هام پاایین تار از ن یاه ای‬
‫هسااتیم کااه بااودا آن را بودیساات وا ‪ Bodhisttva‬یااا شااعور مساایحایی‬
‫می خواند‪ .‬هیه ی ما در تلاشیم تا باه مرحلاه ی آگااهی ماهانتاا برسایم کاه‬
‫بالاترین مراتب است‪ .‬وقتی کاه در ایان مرحلاه ی رفیاع قارار گیاریم‪ ،‬باه‬
‫خودشناسی رسیده و می توانیم باه میال و اراده ی خاود انارژی بیاافرینیم و‬
‫به خواست خود دست به اقدام‪ ،‬اداره‪ ،‬محو کاردن‪ ،‬یاا بااز آفرینای بازنیم‪.‬‬
‫رو در این مرتبه به جای نابود کردن تیام آنچه قبلااً باا آنهاا تبااین داشاته‬
‫در می یابد که می تواناد آنهاا را تحات سالیه درآورد‪ .‬در مای یاباد کاه‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /61‬نی نوای الهی‬

‫صرفاً این طور می پنداشته که باید با آنها در ت ابال و تضااد باشاد و قضااوت‬
‫را می آموزد‪.‬‬

‫ب ا مهیتارین و بنیاانی تارین قابلیات رو اسات‪ ،‬اماا مخلوقاات رو‬


‫اتباه مای گیارد‬
‫اایش اشا‬
‫اا آفریاده ها‬
‫اود را با‬
‫اه خا‬
‫اتند و رو کا‬
‫اانی هسا‬
‫فا‬
‫می پندارد و باور دارد کاه بارای زناده مانادن بایاد دسات باه اقادامات‬
‫خاصی بزند‪ .‬دغدغه ی ب ا در رو تاا آنجاا تشادید مای شاود کاه گیاان‬
‫می کند باید عیل خاصی را انجام دهد تا ب ا یاباد‪ .‬رو اگار مشاکل خاصای‬
‫نداشته باشد؛ یعنی مشکلی که باا تیاام مشاکلات دیگار تفااوت دارد و ایان‬
‫را دارد‬ ‫تل ی نادرست را برایش ایجاد کناد کاه اگار ایان مشاکل بخصاو‬
‫پس باقی و زنده است‪ ،‬بسیار ناخوشنود خواهد بود‪.‬‬

‫توانایی بلاتغییر ولی اشتیای به جاد و جهاد متغیار اسات‪ .‬وقتای شایا‬
‫کاری را انجام می دهید در حالی که هایچ علاقاه و تیاایلی را نسابت بادان‬
‫در خود سرام ندارید‪ ،‬تلاشتان ناکام می ماند‪ .‬شااید ناه بلافاصاله ولای دیار‬
‫یا زود به اصیلا سرتان به سنت می خاورد‪ .‬در ایان شارایط مایال نیساتید‬
‫مسئولیت کاری را که بر عهده دارید بپذیرید‪ .‬اگار در ایان کاار زیااده روی‬
‫کنید‪ ،‬خود را گرفتار بی حوصلگی و بی علااقگی نیاوده و سایز ارتباطتاان‬
‫با محیط و اطرافتان به مراتب تنزل می کند‪.‬‬

‫کسانی کاه باه سالیه جاویی علاقاه مندناد د دیکتاتورهاا ) ایان را‬
‫می دانند و از کار در جهت سلیه بر توده ها استفاده می کنند‪.‬‬

‫سلیه جویی را هیگان به چشم نگهبان بردگاان مای نگرناد‪ .‬ماا بادان‬
‫علت این طور می پنداریم کاه یاک باار یاا معیولااً باه دفعاات در اداره ی‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /66‬نی نوای الهی‬

‫چیزی ناکام مانده و چنین نتیجه گیری کرده ایام کاه تنهاا باه سالیه گاری‬
‫اه‬
‫اوردیم گفتایم کا‬
‫ات خا‬
‫اه شکسا‬
‫ار کا‬
‫اار دیگا‬
‫اته ایام‪ .‬با‬
‫اتری نیااز داشا‬
‫بیشا‬
‫سلیه جویی اصلی منفی است که مسات ییاً از ضاییر ناخودآگااه سار چشایه‬
‫می گیرد‪ .‬توفی واقعی در مراودات با دیگاران ناه در سالیه جاویی‪ ،‬بلکاه‬
‫در قائل بودن به آزادی هن‪ ،‬اندیشه‪ ،‬عیال و نیاز در پاذیرفتن دیگاران باه‬
‫عنوان موجوداتی مست ل است‪.‬‬

‫مساتلزم تفحصای مختصار در ماهیات هان اسات تاا در‬ ‫این بحا‬
‫راستای شناخت خویش درباره ی هن اطلاعاات بیشاتری باه دسات آوریاد‪.‬‬
‫هن صرفاً دستگاهی مکانیکی در وجاود بشار اسات کاه باه جیاع آوری و‬
‫بایگانی تصاویر هنی می پردازد‪.‬‬

‫هن در واقع ساختاری متشکل از تصااویر دِمااغی اسات و کسای کاه‬


‫هنوز خود را تا حدی ارت ا نداده که باه طاور مسات ل عیال کناد‪ ،‬در حییاۀ‬
‫ع اید و اندیشه ها به این دستگاه وابسته است‪.‬‬

‫هن از تصاویر فکری کاملی در انادازه هاا‪ ،‬اشاکال و شارایط مختلا‬


‫تشکیل شده است‪ .‬کُل ماشین هن از هیین تصااویر شاکل مای گیارد‪ .‬هان‬
‫اود‬
‫اه تحری اک شا‬
‫اورتی کا‬
‫اد و در صا‬
‫اری را خی اره م ای کنا‬
‫اای فکا‬
‫الگوها‬
‫اطلاعاتی را منعکس کرده‪ ،‬عنصری زنده جلوه می کند‪.‬‬

‫نوب فعالیت هن به شدت پیچیده اسات‪ ،‬چاون انساان باا فکار کاردن‬
‫به این فعالیت چیزی جز ملغیه ای از تصااویر و ساواب و تلفی ای ظااهراً بای‬
‫معنی از وقایع خیره شده در هان را نیای بیناد‪ .‬اماا باا اساتفاده از فان‬
‫می توان ماهیت آن را به سادگی درک کرد‪.‬‬ ‫قیا‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /67‬نی نوای الهی‬

‫هن را می توان باه صافحه ی گراماافونی تشابیه کارد کاه تنهاا در‬
‫صورتی به صدا در می آید که میلی مفرط یاا هیاان عامال محارک‪ ،‬ساوزن‬
‫را روی صفحه بگذارد‪ .‬بخش تحلیل گر هان عیال هادایت ساوزن بار روی‬
‫صفحه را کنترل می کند و هنگامی که ساوزن دقی ااً در وساط شایارها قارار‬
‫گرفته باشد‪ ،‬صدا واضز و شفاف اسات‪ ،‬اماا وقتای کاه صافحه مساتعیل یاا‬
‫باشند‪ ،‬نتیجه صدایی مبهم و غیار قابال تشاخیو خواهاد باود‪.‬‬ ‫شیارها ک ی‬
‫حتی چه بسا صفحه به اصیلا خط افتاده باشد‪.‬‬

‫اگر وقایع زندگی شیا بسایار معادود باشاند‪ ،‬باه شادت از آنچاه کاه‬
‫دارید در می آویزیاد‪ .‬در واقاع چناان آزمنداناه باه هیاین چناد تجرباه‬
‫می چسبید که محتویات آنها به تدرید چنان در هام ریختاه و باا هام عجاین‬
‫می شوند که گویی یاک تصاویر هساتند و ایان تصاویر هام تاریاک و سایاه‬
‫می شود‪ .‬در این صورت زمام کار از دسات شایا بادر رفتاه‪ ،‬قاادر نخواهیاد‬
‫بود تصاویر را به صورت خاطرات و وقایع مجزا از یکدیگر تفکیک کنید‪.‬‬

‫اداره ی رو توسط هن وضاعیت عاقلاناه ای نیسات و هار کسای کاه‬


‫در این شرایط دون پایه تحت سلیه باشاد‪ ،‬رنات موف یات را نخواهاد دیاد‪.‬‬
‫رو منبع علت آفرینی است و اگر حداقل تا حادی باه طاور آگاهاناه علات‬
‫واقع نشود‪ ،‬کاهل و تنبل می گردد‪ .‬در اینجا رو به خاود مای گویاد‪" :‬چارا‬
‫فکر کنمو هیه چیز به جای من این کار را می کند" و تاا باه خاود بیایاد‪ ،‬باه‬
‫کلی هن را از دست داده است‪.‬‬

‫هن ماشینی ساده است که قابلیت تولید انباوه ک یاری از پدیاده هاای‬
‫فکری را داراست و ایان کاار را باا ایجااد رابیاه باین تصااویر‪ ،‬تعبیارات‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /68‬نی نوای الهی‬

‫م ایسات و سرانجام برقراری ارتبااط مجادد باین محصاولات نهاایی انجاام‬


‫میدهد‪ .‬کل این فرآیند علی الظاهر به فکار کردنای مای ماناد کاه اساا‬
‫آن اندیشه ها و تجربیات تازه است؛ اما در واقاع چیازی نیسات جاز بارآورد‬
‫تصاویر و مفاهیم فکری بر مبنای این پندار که از ماا چناین انتظاار مای رود‪.‬‬
‫وقتی که هن فعال می شود‪ ،‬به نظر می رساد از واقعیاات زنادگی‪ ،‬ح اای‬
‫م تضی بخصوصی را دستچین می کناد‪ .‬یکای از اهاداف اصالی از آفارینش‬
‫هن‪ ،‬برخورداری از انبااری بارای خیاره کاردن اطلاعاات اسات‪ .‬هان‬
‫عکس برداری کرده و عکس ها را بایگاانی مای کناد‪ .‬وقتای کاه رو تنبال‬
‫می شود‪ ،‬حتی به پذیرفتن وقایع‪ ،‬اعیاال و صاحنه پاردازی هاای دسات دوم‬
‫نیز تن می دهد؛ هر چه باشد بودن آنها از نبودنشاان بهتار اسات د چاون باه‬
‫قول معروف کاچی بهتر از هیچای اسات )‪ .‬احتیاًلااً ایان یکای از واقعیاات‬
‫مضر به حال رو است‪.‬‬

‫برماست کاه بارای دساتیابی باه هیجاان و تحارک‪ ،‬تجاارب غنای و‬


‫سرشاری را برای خود فراهم کنیم و حاداقل ساعی کنایم بار دساتگاه هان‬
‫خود نظارت کنیم‪.‬‬

‫کارکرد دقی این دستگاه باه تیااب و تیاایز‪ :‬بساتگی دارد‪ .‬هنگاامی‬
‫که هن استدلال گر چیزی را با توجه به داده های مرباوط باه چیاز دیگاری‬
‫تشخیو می دهاد تاا الگوهاا و پاساخ هاای آن را دریافات کناد واکنشای‬
‫می شود‪ .‬در اینجا دیگر رو باا هان انیباای نادارد‪ .‬ماا ایان وضاعیت را‬

‫‪ 6‬اصلی موسون به همسان انگاری و منوک پنداری که ذهن بر اسا آن عمل می کند‬
‫و تصاویر با تجربیات همسان را در یک ردی قرار داده‪ ،‬تجارب متواوت را از یکدیگر‬
‫متمایز و منوک می داند ن‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /69‬نی نوای الهی‬

‫واپاشی ‪ Dissociation‬مای ناامیم‪ .‬تیااب و تیاایز دو عیلکارد عیاده ی‬


‫هن هستند‪ .‬هن تییز داده و م ایسه می کناد‪ .‬از ساوی دیگار شاباهت هاا‬
‫را نیز تشخیو می دهد‪ .‬هنی که ساالم باشاد‪ ،‬هیساان انگااری مای کناد‪.‬‬
‫وقتی که م ایسه باه هیانناد پناداری بادل مای شاود‪ ،‬باا ف ادان عینیاات‬
‫اتفاقات‪ ،‬تجربیات و نیز ف دان چیز هایی مواجه می شاویم کاه بارای زیساتن‬
‫ضروری اند‪ .‬گیان نکنید که تلام مفارط باه تنهاایی مای تواناد عارضاه ی‬
‫هنی ایجاد کند؛ چون وقتی کاه آدمای مشاغله نداشاته باشاد‪ ،‬در مادت‬
‫کوتاهی سر در پی مشغله آفرینی می گذارد‪ .‬اگر کسای در بناد یاک تصاویر‬
‫هنی باشد‪ ،‬مشغله دارد؛ اما این قبیل چیزها معیولااً خاود کارناد و از خاود‬
‫هستی ندارند‪ .‬اما اگار شایا خاود وقاایع را بیافرینیاد‪ ،‬خاود منباع علات‬
‫خواهید بود‪.‬‬

‫واقعه ای‪ 4‬که مجدداً تحریک و زنده شاده‪ ،‬باا حفاه اصاالت در جاای‬
‫خود گذاشته می شود‪ ،‬اماا ایان کاافی نیسات‪ .‬وقاایع ناادری هساتند کاه‬
‫می توانند به ما درآویزناد‪ .‬ناادر باودن و خودجوشای وقاایع‪ ،‬آنهاا را در‬
‫جای شایسته ی خود حفه مای کنناد‪ .‬هیاان طاور کاه قبلااً گفاتم‪ ،‬هان‬
‫دستگاهی مکانیکی است که در مواجهه باا مشاکلات موجاود در حاال حاضار‬
‫به کار می رود و این کار را با احضاار تجاارب و تصااویر از بایگاانی خاود و‬
‫فعال کردن آنها در لحظه ی اکنون انجام مای هاد میازان تغییار و جنبشای‬
‫که انسان بادان نیااز دارد‪ ،‬توساط نادرت یاا وفاور وقاایع مشاابه تعیاین‬
‫می شود‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫منظور تصویر ذهنی است ن‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /71‬نی نوای الهی‬

‫بخش دیگر هن یا هیان جسم‪ ،‬آخارین قیعاه ی بااقی ماناده اسات‪.‬‬


‫بدن انسان ضیییه ای جامد است که فرد را قابل شناساایی مای کناد‪ .‬عامال‬
‫اتصال رو و جسم‪ ،‬هن است که توساط رو اداره مای شاود‪ .‬بادن تحات‬
‫قییومیت این ارتباط است‪ ،‬اما در عیال امکاان نادارد کاه بتاوان جسام را‬
‫بدون دستکاری سایر اجزا تغییر داد‪ .‬اگر مایلیاد کاه هرگوناه تغییار دائیای‬
‫از هر نوعی را بر بدن اعیاال کنیاد‪ ،‬بایاد سااختار هنای خاود را عاو‬
‫کنید‪ .‬این ساختار از کنار هم قرار گرفتن ن اطی به وجاود مای آیاد کاه مان‬
‫آنها را ن اط فضایی می نامم‪ .‬ایان سااختیان بادنی در م ایساه باا رو باه‬
‫مراتب تأ یر پذیر است‪ .‬به هیین ترتیب است که می بینایم عاالم خاارجی بار‬
‫جسم و هن ا ر میگذارد ولی در مورد رو لزوماً چنین نیست‪.‬‬

‫شناخت خویش و صعود باه فراساوی آگااهی جسایی و هنای اماری‬


‫امکان پذیر است‪ .‬شیا نه جسم و نه هن و نه باه قابلیات هاای جسایی‪ ،‬بلکاه‬
‫خود رو هستید‪ .‬تا وقتی که ندانیاد شایا هیاان شااهزاده ایاد و باه ناوب‬
‫رابیه ی خود با خدا و کُل خل ت پی نبرید‪ ،‬نیای توانیاد باه آراماش برساید‬
‫و اورنت پدر را به میراث ببرید‪ .‬بنابراین باه قاول یکای از قدیساین بازر‬
‫" به جای موعظه برای دیگران‪ ،‬باید خود را موعظه کنیم " ماا بایاد باه خادا‬
‫عش بورزیم و هیان طور که خدا در تیام دل ها ماأوا گزیاده‪ ،‬ماا نیاز بایاد‬
‫عش ورزیدن به تیام بشریت و تیام مخلوقاات کائناات را بیااموزیم‪ .‬در ایان‬
‫صورت هیه چیز ساامان خواهاد گرفات‪ .‬مارد معناوی راساتین باه خادای‬
‫حاضر در تیام دل ها نظر کرده‪ ،‬از آن مرتبه عیل می کناد‪ .‬هار قادر تعاداد‬
‫چنین افرادی در جهان افزون شود‪ ،‬فضاای معناوی وسایع تار و رفیاع تار و‬
‫عش بیشتری نسبت به دیگران آفریده می شود‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /71‬نی نوای الهی‬

‫هیین که ح ی ت جزیای از وجاود و آگااهی شایا و جزیای از جهاان‬


‫بینی و رویکرد شایا باه زنادگی گاردد‪ ،‬تحولاات فاوی العااده ای صاورت‬
‫خواهد گرفت‪ .‬هر قدر هم که فرد مشغله داشاته باشاد‪ ،‬خاویش راساتین باه‬
‫فعالیت خود ادامه می دهد و تجربیاات بجاا و ملزومااًت خاود را باه ساوی‬
‫خویش جذب می کند و تیاام آنچاه را کاه در زنادگی میلاوب اسات‪ ،‬باه‬
‫طرف خود مای کشاد‪ .‬ایان تل ای درساتی نیسات کاه لازماه ی پیشارفت‬
‫برخورداری از اوقات فراغت اسات؛ چاون آناان کاه مشاغله شاان از هیاه‬
‫بیشتر است‪ ،‬ح ی ت الهی را به اعیای خود می کشند‪.‬‬

‫مو ضوب بر سر میزان مشغله نیست‪ ،‬بلکاه مسائله اینجاسات کاه ح ی ات‬
‫الهی را تا چه عی ی از آگاهی خود جذب کارده ایاد‪ .‬ایان ح ی ات‪ ،‬شاب و‬
‫روز و در هر کاری که بدان اشتغال دارید به کار می آید‪.‬‬

‫باید بدانید که هیچ معلاولی بادون علات م تضای خاود نیای تواناد‬
‫وجود داشته باشد‪ .‬اگر ح ی ات را از لحاا تشاریز علال و نیاز از نظار باه‬
‫نیایش گذاردن کل گستره ی معلول هاا در برابار ماا بگذارناد‪ ،‬باه دانشای‬
‫عیی دست یافته ایم‪.‬‬

‫به تدرید در مای یاابیم کاه فکار دارای قادرت‪ ،‬آفریننادگی را باه‬
‫اورد‬
‫ات‪ .‬در ما‬
‫اان رو الهای اسا‬
‫اه هیا‬
‫ادرت خلاقا‬
‫ادازد و قا‬
‫جریاان مای انا‬
‫مرتبااه ای کااه شاااهزادگان تهااذیب یافتااه در آن بااه رشااد و شااکوفایی‬
‫می رسند‪ ،‬این جان کلام است‪.‬‬
‫تهذیب شاهزادگان ‪1‬‬ ‫‪ /71‬نی نوای الهی‬

‫فکر با فعالیت هنی تنها راه میکنای اسات کاه خل ات موجاود اصاولاً‬
‫می توانسته به تجلی در آید و هیان ح ی تی است کاه هیگاان مای جویناد و‬
‫با علم به این که قدرت را در اختیار دارند‪ ،‬می توانند بدان دست یابند‪.‬‬

‫شاهزادگان‪ ،‬آفرینندگان کیهان‪ ،‬جهاان هاا و اشاکال زناده ی موجاود‬


‫در آنها هستند‪.‬‬

‫تهذیب برای شاهزادگان امری ضاروری‪ ،‬ساخت و ح ی ای اسات‪ .‬ایان‬


‫کار قدرت آزادی و توانایی را به ارمغان می آورد‪.‬‬

‫تهذیب مرحله ای از رشد است کاه بارای برداشاتن گاام بعادی جهات‬
‫خدایگونه شدن ضرورت دارد‪ .‬این قادم باه معنای پاذیرفتن الوهیات اسات‬
‫چون الوهیت هیان چیزی است کاه هار شااهزاده ای آرزومناد آن اسات و‬
‫در جهت نیل بدان پرورده می شود‪.‬‬
‫‪7‬‬

‫بشارت های پیامبران‬

‫ادیاان جهاان‪ ،‬ریسایانی زریان از بشاارتهای‬ ‫با مروری بر کتب م د‬


‫پیامبران و رسولان را مای یاابیم کاه هار یاک ناور رهنیاای عصار خاود‬
‫بوده اند‪.‬‬

‫وعده های الهی در هر برهاه ای از تااریخ‪ ،‬اندیشایندان را باه حیارت‬


‫وا داشته؛ چون در عین سخن گفتن از عشا ‪ ،‬از غضاب نیاز ساخن باه میاان‬
‫آمده است‪ .‬اما این دو را چگونه می توان آشتی دادو‬

‫وعده های الهی سروم قاانون جاودانناد‪ .‬خداوناد ایان قاانون را از‬
‫ابتدای خل ت جاری ساخته اسات‪ .‬ایان قاانون چاه در ایان عاالم و چاه در‬
‫بسیاری افلاک دیگر‪ ،‬هیانا قانون علت و معلول است‪.‬‬

‫"هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت‪".‬‬

‫انساان کاه‬ ‫این قانونی منی ای اسات و گوشاه ای از میاراث بازر‬


‫وارث خداست محسوب می شود‪ .‬هر آنچاه کاه خداوناد باه قادرت اندیشاۀ‬
‫متعال خویش در زمین کِشته‪ ،‬بالیده و واقعیتای قابال رؤیات گشاته اسات‪ .‬و‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /71‬نی نوای الهی‬

‫و وارث خداوناد کشاته نیاز باه واقعیات‬ ‫هر آنچه که انسان در م اام خلا‬
‫مبدل خواهد شاد‪ .‬اندیشاه هاای الهای بای کرانناد و آن آدمای‬ ‫ملیو‬
‫عیل می کنند‪.‬‬ ‫محدود؛ اما هر دو تحت لوای هیان قانون جاری م د‬

‫با توجه به آنچه گفته شاد وعاده هاای الهای در هار دو جنباۀ خاود‬
‫توجیه می شوند‪ .‬اگر در حوزۀ اندیشه عنصری منفی کاشاته شاود‪ ،‬هیاان باه‬
‫بار نشسته و درو می شود و اگر اندیشۀ م بتای باشاد محصاول م بات باه باار‬
‫می آورد‪ .‬در این صورت چگونه مای تاوان کشاته ای منفای را باه محصاول‬
‫م بت بدل کردو‬

‫الهای صاورت مای گیارد کاه در‬ ‫این عیل با توسل به قادرت م اد‬
‫درون هر یک از ما در م ام رو به ودیعه نهاده شده است‪.‬‬

‫اک چنین می گوید‪:‬‬ ‫شریعت کی سوگیاد کتاب م د‬

‫" زندگی شیا به واسیۀ اک د هیان قدرت یاد شده ) در من نهفته‪".‬‬

‫این پل که توسط م ام متعال باین خادا و انساان‪ ،‬خیار و شار‪ ،‬م بات و‬
‫منفی بر قرار گشته‪ ،‬راه استحالۀ شر باه خیار‪ ،‬انادوه باه شاادمانی و لاعلاام‬
‫به علام پذیر است‪.‬‬

‫در چاندوگیپا اوپانیشاد آمده‪:‬‬

‫اسات‪ .‬در‬ ‫" آنچه که بای کاران اسات‪ ،‬متبارک و م اد‬


‫محدود برکتی نیست‪ .‬تنها بای کرانای موهبات اسات‪ .‬ایان بای‬
‫کرانی را باید شناخت خویش د رو ) بای کاران اسات‪ .‬خاویش‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /71‬نی نوای الهی‬

‫هیانا فرو‪ ،‬فارا‪ ،‬قفاا‪ ،‬پایش‪ ،‬ییاین؛ و یساراسات؛ خاویش هیاۀ‬


‫اینهاست‪.‬‬

‫" آن که خویش را می بیند و مای فهیاد و ادراک مای کناد و دوسات‬


‫می دارد‪ ،‬از خویش کام می گیرد‪ ،‬در خویش التاذا مای یاباد و از خاویش‬
‫به وجد می آید و در تیام کائنات مهتر و ارباب می گردد‪".‬‬

‫اینک متوجه می شوید که اگر خاویش م بات باشاد‪ ،‬یعنای هیاان کاه‬
‫حال رو است وعده های الهی قابال درک مای شاوند و معلاوم مای گاردد‬
‫که بین گفتاۀ اورمیاای نبای و مسایز ارتبااط تاام وجاود دارد کاه اولای‬
‫می گفت‪:‬‬

‫" جراحت تو لاعلام است و زخم تو کشنده"‬

‫و مسیز که می گفت‪:‬‬

‫" هراسان مبام! مان تاو را نجاات خاواهم داد‪ .‬مان باا تاو هساتم و‬
‫تندرستی را به تو باز گردانده و جراحات تو را درمان خواهم کرد‪".‬‬

‫او دمسیز) در جای دیگر می گوید‪:‬‬

‫"آری‪ ،‬من تو را با عش ی جاودان دوست مای دارم و باه هیاین سایای‬


‫تو را با ملاطفتی عاش انه به سوی خود کشیده ام‪".‬‬

‫قدرت کاشتن و درو کردن به این سبب باه آدمای ارزانای شاده کاه او‬
‫فرزند و وارث خداست‪ .‬او مختار است هر آنچه را کاه خاود بخواهاد بکاارد‬
‫و درو کند ولی آن پل که از جانب خداوند بین نادان و داناا یاا بشار و خادا‬
‫کشیده شده‪ ،‬هیواره وجود دارد‪ .‬وقتای ایان پال را کاه ماهانتاا ‪Mahanta‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /76‬نی نوای الهی‬

‫نااام دارد و او را بااه عنااوان رو الهاای‪ ،‬قاادرت و کااانون ماای شناساایم‬


‫می یابیم و با آن وحدت حاصل می کنیم‪ ،‬از کاشاتن باذر منفای نجاات یافتاه‬
‫و تندرستی میرسیم‪.‬‬ ‫و به کیال‪ ،‬شع‬

‫بنای اسارائیل و فرزناد هلکیاا‬ ‫اورمیای نبی یکی از پیاامبران بازر‬


‫کاهن اعظم قبیلۀ بنیامین بود‪ .‬پیش از این کاه او باه زماین بیایاد‪ ،‬خداوناد‬
‫وی را به شناخت قدرت الهای نایال کارد وبارای خادمت باه قبایال بنای‬
‫اسرائیل‪ ،‬به عنوان پیامبر برگزید‪.‬‬

‫خداوند قدرت خود را بدو عیا کرد و گفت‪:‬‬

‫" تو به جانب هیگان می روی و مای گاویی کاه فرساتادۀ منای و هار‬
‫آنچه به تو فرمان می دهم‪ ،‬هیان را بر زبان جاری می کنی‪.‬‬

‫خداوند اسرار نهانی را به اورمیاا آموخات‪ .‬ح ی ات تنهاا باه کساانی‬


‫تعل دارد که وقت صرف می کنند و زحیات مای کشاند و باه جساتجوی آن‬
‫بر می خیزند‪ .‬او وجه نهان خدا را مای شاناخت؛ دانشای مسات ل از علاوم و‬
‫باوده یاا کلاام اساتاد را نازد خاود‬ ‫فلسفۀ آموزگارانی که کاتب کتب م د‬
‫دارند‪.‬‬

‫چرا کسانی که این داناش را مای د انناد یاا آن را در تیلاک دارناد‬


‫مایل نیستند‪ .‬آن را در میاان عیاوم روام دهناد تاا اوضااب بهباود یاباد و‬
‫انسان در برابر دسایس ‪ ،‬پلیدی ها و جهل پیروز شودو‬

‫آنچه که هیۀ ما هییشه نادیده می گیریم‪ ،‬ایان اسات کاه داناش الهای‬
‫از چشم توده ها پنهان نشده اسات‪ ،‬بلکاه اک ریات ماردم خواهاان دانساتن‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /77‬نی نوای الهی‬

‫نیستند؛ آنان سهم خود را از دانایی بار نیای گیرناد و جیاره ای را کاه باه‬
‫دارد نیی خواهند‪.‬‬ ‫آنان اختصا‬

‫دانش نیی تواند به هیگان تعل داشاته باشاد و حتای نیای تواناد در‬
‫اختیار بسیار آن قرار گیرد‪ .‬این قانون است‪ .‬ایان هیاان اسات کاه خادا باه‬
‫اورمیای نبی می گوید و ف ط به هیاین دلیال مساجل اسات کاه مای بینایم‬
‫رسولان هنگامی که فرصت کسب دانایی را می یابناد هیگاان را باه فروتنای‬
‫دعوت می کنند‪ .‬عیسی این را مکرراً تکرار می کرد که‪:‬‬

‫درون مان اسات کاه ایان کارهاا‬ ‫" من به خود هیچ نیستم‪ ،‬پدر م د‬
‫را می کند‪ ،‬آنچه من می کنم‪ ،‬از عهدۀ شیا نیز بار مای آیاد‪ ".‬او باراین امار‬
‫تأکید داشت‪.‬‬

‫آیا هیچ ح ی تی این قدر واضاز و غلاب اساتو و آیاا هیاین ح ی ات‬
‫نیست که در برابر هر آزمونی در زمین پیروز می شودو‬

‫اما در این جهان و این کیهاان‪ ،‬داناش نیاز مانناد هار چیاز دیگاری‬
‫محدود است؛ چون مادی است‪ .‬دانش از آن جهات در ایان مرتباه از هساتی‬
‫مادی است که ما با دو قانون سر و کار داریم‪ .‬قاانون خادا و قاانون بشار باه‬
‫هیین علت است که هیچ کسی در ایان جهاان باه تنهاایی نیای تواناد تیاام‬
‫ح ی ت را از آن خاود ساازد‪ .‬هار کسای در م ایساه باا دیگاری در ماورد‬
‫ح ی اات اطلاعااات عیااومی متفاااوتی دارد‪ .‬م لاااً باایکن ‪ ،‬اساایینوزا ولتاار‬
‫امرسون‪ ،‬برکلی ‪ ،‬کانت‪ ،‬هگل‪ ،‬اسپنسر‪ ،‬شوپنهاور و دارویان هار یاک ساهیی‬
‫را در ارائۀ دانش ح ی ت ادا کردند‪ ،‬چاون کیفیات مااده در مکاان معاین و‬
‫تحت شرایط معین محدود است‪ .‬این امر در ماورد داناش الهای نیاز صاادی‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /78‬نی نوای الهی‬

‫بوده‪ ،‬مؤید ایان واقعیات اسات کاه در دوره هاای تااریخی و ساده هاای‬
‫بخصوصی‪ ،‬دانش زیادی در اختیار بشر قارار داشاته و در سایز گساترده ای‬
‫منتشر شده بود‪ .‬حتی ویژ گی های این دانش نیاز نسابت باه اماروز از تناوب‬
‫و گوناگونی بیشتری برخوردار بوده است‪.‬‬

‫اگر دانش در اختیار گروه کوچکی قرار گیرد‪ ،‬باه مراتاب بهتار از ایان‬
‫است که در میان گروه ک یری اشاعه یابد‪ .‬دانش را مای تاوان باه پاول رایاد‬
‫تشبیه کرد که اگر کسی م دار انادکی از آن را داشاته باشاد‪ .‬بهارۀ چنادانی‬
‫از آن نخواهد برد ولی دانش وافر امتیاازات بزرگای را باه دنباال دارد‪ .‬باا‬
‫توجه به این‪ ،‬دانشی که از مراتب بالا بر ماا ناازل مای شاود‪ ،‬در م ایساه باا‬
‫دانشی که در میان گروه کوچکی از افاراد حفاه میشاود و باین تاوده هاا‬
‫اشاعه نیی یابد‪ ،‬امتیاز بسیار بیشتری دارد‪.‬‬

‫ما بر روی زمین هیچاون فرزناد نااخل ی هساتیم کاه از منازل پادر‬
‫رانده شده‪ ،‬ما هویت و ماهیت خود را پدر را فراماوم کارده ایام‪ .‬در کاوره‬
‫راهها سرگردان شده و راه گام کارده ایام‪ .‬بارهاا سا وط کارده و مجارو‬
‫شده ایم و چرام اشرای را چنان از کار انداختاه ایام کاه دیگار نیای دانایم‬
‫چرا اینجا هستیم‪ ،‬ما فراموم کرده ایم که برکاات خادا هییشاه جااری اناد‬
‫که اگر خود را با جنس برکات یکی کنیم‪ ،‬مای تاوانیم بادانها متصال شاویم‪.‬‬
‫روغن و آب با هم مخلوط نیای شاوند‪ .‬برکاات الهای و مادیات افکاار هام‬
‫هیینیور هستند‪ .‬ما باید در آرزوهای خاود خادای گوناه شاویم؛ چاون هار‬
‫قدرخدا را بیشتر بخواهیم سهم بیشتری از او به ما عیا خواهد شد‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /79‬نی نوای الهی‬

‫واقعیت این اسات کاه ماردم یاا خواهاان ح ی ات نیساتند یاا آن را‬
‫را‬ ‫نیی جویند‪ .‬رهبران توده ها در جهت منافع خاود ساعی مای کنناد تار‬
‫در تودۀ مردم ت ویت کنناد و از هار چیاز تاازه و ناشاناخته نفارت دارناد‪.‬‬
‫اسارتی که نوب بشر در آن زندگی می کند‪ ،‬در درجاۀ اول باه خااطر تار‬
‫از ناشناخته هاست‪ .‬که به م اومات در برابار تغییار مبادل مای شاود؛ حتای‬
‫وقتی که خوب بودن چیز تازه ای مسجل باشد‪.‬‬

‫در باب ح ی ت رمز و رازی وجود ندارد؛ اماا اکتسااب و انت اال داناش‬
‫راستین مستلزم فعالیت زیاد و نیز تلام شدید است‪.‬‬

‫کسانی که این دانش را در اختیاار دارناد‪ ،‬بارای انت اال و اشااعۀ آن‬
‫در میا ن افراد کوشا و شایسته؛ تیام تاوان خاود را بکاار مای گیرناد تاا راه‬
‫اکتساب دانش را برای آنان هیوار سااخته‪ ،‬آماادگی دریافات ح ی ات را در‬
‫آنان ایجاد کنند‪.‬‬

‫جویندگان دانش باید خود پیشا دم شاده و باا یاافتن منباع داناش و‬
‫نزدیک شدن به آن‪ ،‬از امتیاز کیک و نشانه هایی بهاره گیرناد کاه هار چناد‬
‫در اختیار هیگان قرار دارد؛ ولای ماردم طبا قاعاده ای کلای مایال باه‬
‫دیدن یا تشاخیو آنهاا نیساتند‪ .‬تاا خاود باه تلاام بار نخیزیاد‪ ،‬داناش‬
‫نیی تواند بر شیا نازل شود‪.‬‬

‫شگفت این که بیشتر مردم می پندارند ح ی ت بادون تلاام زیاادی باه‬


‫آنان عیا خواهد شد‪ .‬اما این تل ی نادرساتی اسات چاون گارد آوری تیاام‬
‫دانش برای یک نفر کار آساانی نیسات‪ .‬باه عناوان نیوناه آماوختن کامال‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫اصول پزشکی پنچ تا ده سال طول می کشاد و غالبااً هیاین مادت یاا بیشاتر‬
‫برای فراگیری ن اشی‪ ،‬نویسندگی‪ ،‬یا موسی ی لازم است‪.‬‬

‫چه بسا اوقاتی که تلام انفارادی فارد چیازی را نصایب او نیای کناد‬
‫این کار غالباً به واسیۀ کسانی صورت می گیرد کاه داناش ماورد نظار را در‬
‫اختیار دارند‪ .‬آدمی باید آن را از کسانی فرا گیرد که میلع هستند‪.‬‬

‫کتاااب م ااد‬ ‫اشااعیای نباای یکاای دیگاار از رسااولان باازر‬


‫می گوید‪":‬کلام من ازدهانم خارم می شود‪ ،‬اماا بای حاصال باه ساویم بااز‬
‫نیی گردد؛ بلکه خواستۀ مرا اجابت می کند و از آنچاه کاه باه ساویش رفتاه‬
‫بهره ای می گیرد‪".‬‬

‫عالم سخن مای گفات کاه زنادگی بازتااب‬ ‫اشعیا از این قانون بخصو‬
‫هنیات است‪ .‬خصوصیتی که هر چیز غالباً دارد‪ ،‬بار نخساتین برداشات ماا از‬
‫آن ا ر می گذارد‪ .‬هرگاه در زندگی چیازی را محکاوم مای کنایم‪ ،‬آن نیاز‬
‫چیازی باشایم‬ ‫به حیله دست زده و به ما آسیب می رسااند‪ .‬اگار قدرشانا‬
‫قدرتی برای آسیب زدن نخواهد داشات و حتای اگار بارای مادتی مشاکل‬
‫ساز باشد‪ ،‬به تدرید قدرت خود را از دست می دهاد؛ البتاه تنهاا در صاورتی‬
‫که آن را مبارک و خجسته بدانیم‪.‬‬

‫از سوی دیگر چنانچاه باه گذشاته یاا آیناده ای محتیال در آویازیم‬
‫تلاشیان عیوماً بی یر خواهد بود‪ .‬پیش بینی کاردن باا توجاه باه گذشاته و‬
‫آینده‪ ،‬یا برنامه ریزی برای سازمان دهی مجادد جهاان و تلاام بارای ا ار‬
‫گذاشتن بر اوضاب غالباً درحییۀ داناش و تواناایی ماا نیسات و تلاشایان باه‬
‫سادگی محکوم به شکست خواهد بود‪ .‬بهترین راه ادارۀ مااده ایان اسات کاه‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫سعی کنیم عالم مادی را هیان طور کاه در لحظاۀ حاضار هسات باا حاوا‬
‫خود بشناسیم و با این باور که هر کسی میتواناد بار آنچاه مای بیناد احاطاه‬
‫یابد‪ ،‬آنچه را که در لحظۀ حاضر می بینایم‪ ،‬میالعاه و بررسای کنایم‪ .‬بادین‬
‫از عالم مادی و آنچه در آن موجاود اسات‪ ،‬باه راحتای از میاان‬ ‫ترتیب تر‬
‫می رود و فرد مجدداً به هیبستگی و هم گرایی متیایل می شود‪.‬‬

‫یکی از حکیای عهاد کهان کاه گفتاار او در کاشای تااکی اوپانیشااد‬


‫آمده می گوید‪ ":‬باشد که کلام من در هن تو جاای گیارد‪ .‬باشاد کاه هان‬
‫من بر گفته های تو متیرکز شود ای کلام الهای‪ .‬تاو قادرت هاای خاود را از‬
‫مجرای کلام من جاری می سازی‪".‬‬

‫او در این گفتار قدرتی را ت دیس می کند کاه باه گفتاۀ تیاام پیاامبران‬
‫اگر با آن ارتباط بر قرار کنیم‪ ،‬ما را یاری خواهاد کارد‪ .‬قادرت خودشناسای‬
‫از تیام قدرت هایی که در هر جای عالم یافات مای شاوند عظایم تار اسات‪.‬‬
‫هر جا که زندگی هسات‪ ،‬نیاروی اک نیاز در آنجاسات؛ چاون زنادگی باه‬
‫خودی خود فنا ناپذیر و ناابود نشادنی اسات؛ ایان ویژگای بلااتغییر اسات‬
‫زندگی در مفهوم میل خود‪ ،‬چاه باه صاورت ظااهر متجلای شاود یاا ناه‬
‫هییشه بر یک منوال باقی می ماند‪ .‬هنگامی کاه ماا تجلای حیاات هساتی را‬
‫نیی بینیم آن را مرده می پناداریم‪ ،‬حاال آن کاه نیاروی حیاات یاا خادا‬
‫نه تغییر می کند و نه می میارد‪ .‬کیتار کسای ساادگی ایان ح ی ات را درک‬
‫می کند‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫ایندرا خدای هندی فرشتگان گفته‪:‬‬

‫" من پرانا هستم‪ ،‬مرا به عنوان پرانا یا حیاات بشانا ‪ .‬مارا باه عناوان‬
‫خویش خودآگاه یاا منباع هوشایاری بپرسات‪ ".‬پراناا معاادل سانساکریت‬
‫قدرت الهی است‪ .‬توسط هیین نیاروی الهای اسات کاه ماا باه جااودانگی‬
‫می رسیم‪.‬‬

‫ما بایاد ایان قادرت الهای را کاه خاود را در عاالم هساتی متجلای‬
‫می کند‪ ،‬به دیدۀ چیزی با دو جنبه بنگریم؛ یکای ایان کاه خاود را در قالاب‬
‫جان متجلی می کناد و دیگاری باه عناوان هوشایاری‪ .‬ایان دو از یکادیگر‬
‫تفکیک پذیر نیستند و شعور هیان است که سر منشأ آگاهی است‪.‬‬

‫خویش آگاه هیان جاان اسات‪ .‬جاان چیساتو آنچاه کاه خودآگااه‬
‫است‪ ،‬جان است‪ .‬ما غالباً ازآنچه که آگااه اسات‪ .‬باه عناوان هوشایند یااد‬
‫می کنیم‪ .‬ما می دانیم که هوشایندی و فعالیات در بیان قادرت اک‪ ،‬هیاان‬
‫جان درون آدمی است‪ .‬فعالیت و خود آگااهی جادایی ناپذیرناد و باا هام‬
‫در بدن هیزیساتی دارناد و هنگاامی کاه باا هام آن را تارک مای کنناد‬
‫می گویند جسم مرده است‪.‬‬

‫وقتی که آدمای مای میارد‪ ،‬قادرت اک تل یاات و گرایشاات فارد در‬


‫گذشته را عیناً به خود جذب می کند‪.‬‬

‫خویش واقعی لباسی از جان بر تن مای کناد کاه بخشای از آن خاود‬


‫را به صورت دماغی‪ ،‬هوم یا هنیات متجلای مای کناد؛ باه طریا اولای‬
‫هنیات تا وقتی وجود دارند که با عینیات مرتبط باشند‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫مروری سریع بر آنچه گفته شد ضاروری اسات‪ .‬قادرت اک یاا جاان و‬


‫ارتبااط دارناد‪ ،‬چاون عینیاات‬ ‫خودآگاهی یکی هستند‪ .‬و عینیات با حاوا‬
‫نییتوانند بدون داشتن رابیه با ادراک و تشاخیو وجاود داشاته باشاند‪ .‬تاار‬
‫ترتیب تیام عالم به قدرت اک یاا ایان خاود آگااهی بساتگی دارد‪ .‬خاویش‬
‫مرکز عالم هستی و نیز کانون وجاود هار یاک از ماا و بنیاان زنادگی اسات‬
‫تفکیک ناپذیر از جان و مولد هر چاه قابلیات حسای کاه متصاور اسات‪ .‬در‬
‫واقع خویش سر منشأ عالم پدیده هاست‪.‬‬

‫اک‪ ،‬جان‪ ،‬خودآگاهی د یا هرناامی کاه بار آن مای گذاریاد) ک یار‬


‫نیست‪ ،‬بلکه یکی است‪ .‬جان شیا و مان و دیگاران یکای اسات‪ .‬هیاان طاور‬
‫که جان یکی است‪ ،‬خودآگاهی هم یکای اسات‪ .‬خاود آگااهی ریشاۀ تیاام‬
‫دانش هاست‪.‬‬

‫ظاهراً در بسیاری از مکاتب تلویحااً گفتاه مای شاود کاه قادرت تنهاا‬
‫می تواند به واسیۀ مداخلاۀ دیگاری بدسات آیاد و ایان قادرت در درون‬
‫انسان وجود دارد ولی تنها می توان با توسل به راه هاای عجیاب و غریاب باا‬
‫حاصل کرد‪ .‬اما واقعیات ایان اسات کاه هار کسای ایان را بااور‬ ‫آن تیا‬
‫را چناان‬ ‫حاصال کناد و ایان تیاا‬ ‫داشته باشد‪ ،‬می توان با قدرت تیاا‬
‫آسان برقرار می توان کرد که منیا گرایاان غالبااً در پاذیرم آن مشاکل‬
‫ای‬
‫اایرین پیشا‬
‫اند‪ ،‬از سا‬
‫ای آلایشا‬
‫اان با‬
‫اون کودکا‬
‫اه چا‬
‫اان کا‬
‫اا آنا‬
‫اد‪ ،‬اما‬
‫دارنا‬
‫می گیرند‪.‬‬

‫هیان طور بارها به هیگان گفته اند‪ ،‬هر کسای باا وجاود ریشاه گارفتن‬
‫داشاته باشاد و ایان حکام غالبااً‬ ‫قدرت در درون‪ ،‬باز هم باید با استاد تیا‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫موجب شگفتی افراد است‪ .‬استادان اک به ما مای گویناد کاه جاوهر ح ی ات‬
‫پس از این که خود صحنۀ زمین را ترک کنیم‪ ،‬با ما می ماناد‪ ،‬اماا نگفتناد کاه‬
‫" اک شیا را به تیامیت ح ی ت هدایت می کند‪".‬‬

‫فوبی کوانتز با ما از وعدۀ سوگیاد سخن می گوید‪:‬‬

‫" سعادتیند است آن کسی که به م ام متعال اعتیااد کناد‪ ،‬چاون او باه‬


‫آن درخت انجیر م تدر کنار رودخاناه مای ماناد کاه ریشاه هاای خاود را‬
‫اتند و در‬
‫ااداب هسا‬
‫ابز و شا‬
‫االی سا‬
‫اایش در خشکسا‬
‫ها‬ ‫ار‬
‫اتراند؛ با‬
‫ای گسا‬
‫ما‬
‫فصل های پر بار شکوفه می دهد‪".‬‬

‫این استاد اک میخواهد بگوید که ما مای تاوانیم باه ایان رو زنادگی‬


‫که خود سار منشاأ حیاات اسات بپیونادیم و بادین ترتیاب آن را هیچاون‬
‫چشیه ای جاودان در خود باه جوشاش در آوریام‪ .‬ماا خاود تجسام زنادۀ‬
‫ح ی تیم‪ .‬در نتیجه جهتی که اقدامات خلاقه و م بات ماا در پایش مای گیارد‬
‫هیچ گاه تابع شرایط بیرونی نیست و بناابراین ایان حرکات اولیاه کاملااً باه‬
‫حرکت رو الهی درون ما بستگی دارد و هیان حرکت اسات کاه باه صاورت‬
‫جنبشی در جهان خارم متجلی می شود‪.‬‬

‫میار‬ ‫در عین حال در ایان جنابش معناوی صارفاً مسائلۀ احساا‬
‫است‪ .‬این هیان است که در عرصۀ هنر‪ ،‬ادبیات یاا موسای ی از آن باه عناوان‬
‫دورنیایه یا مضیون یاد می کنیم‪ .‬بدین ترتیب هیاان طاور کاه خاود متوجاه‬
‫ترین اهداف عاالم‪ ،‬آفریادن معلاول اسات‪ .‬آدمای‬ ‫می شوید‪ .‬یکی از بزر‬
‫و اقدام معلول می آفریند‪.‬‬ ‫با فکر‪ ،‬احسا‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /81‬نی نوای الهی‬

‫اولیه است که ماا بایاد آن را ملکاۀ خاود کنایم؛ چاون‬ ‫هیین احسا‬
‫اولیاۀ‬ ‫سر منشأ زنجیرۀ علت هایی است که در پی مای آیناد‪ .‬ایان احساا‬
‫رو الهی چه می تواند باشدو از آنجا که جاان هیاان هساتی قاائم باه ات‬
‫آن موجب تجلای تیاام عیاار زنادگی اسات و هار احساا‬ ‫است‪ ،‬احسا‬
‫دیگری خود ویرانگر و بنابراین غیر قابل تصور است‪.‬‬

‫تجلاای تیااام عیااار زناادگی متضااین خوشاابختی و خوشاابختی بااه‬


‫هیاهنگی و هیاهنگی به نظم و نظم باه تناساب و تناساب باه زیباایی منتهای‬
‫می شود‪ .‬بدین ترتیب ما با تشخیو گارایش اتای رو الهای باه آفارینش‬
‫زندگی‪ ،‬گرایش اتی مشابهی را در رابیه باا کیفیاات ظااهری یااد شاده در‬
‫خود تشخیو می دهیم‪ .‬میال مفارط باه زنادگی شاادمانه و تیاام عیاار را‬
‫می توان عش نامید‪ .‬بدین ترتیب ما می تاوانیم تیاام ایان احساساات را کاه‬
‫محرک اولیۀ رو الهی هستند‪ .‬به عش و زیبایی خلاصه کنیم‪.‬‬

‫رو الهی در ن اط تیرکز زندگی و باه گوناه ای کاه باا خاود رابیاۀ‬
‫مت ابل و موزونی داشته باشد‪ ،‬خود را در قالب های زیبا متجلی می کند‪.‬‬

‫ح ی ت الهی یکتا و بلاتغییر اسات‪ .‬شاوی ح ی ات را در خاود پارورم‬


‫دهید تاا شااهد شاکوفایی معناای درون باشاید هیاه چیاز از رو نشاأت‬
‫می گیرد‪ .‬فردی را در نظر بگیریاد کاه مای خواهاد دساتگاهی را اختاراب‬
‫کند‪ .‬وی ابتدا دستگاه را در فکر خود مای آفرینناد باا ایان ایاده کاه کاار‬
‫بخصوصی را می تواند انجام دهاد‪ .‬ماا باا ایان کاار خواساتار موجاودیتی‬
‫هنی می شویم؛ آن را باور می کنایم و باه آن وجاود هنای مای بخشایم‪.‬‬
‫اقدامات لاازم بارای متجلای سااختن آن در عاالم ظااهر در درون آغااز‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /86‬نی نوای الهی‬

‫می شود‪ .‬بدین ترتیب می بینیم که وقتای اساتادی مای گویاد بارای داشاتن‬
‫باید بخواهیم و باور کنیم‪ ،‬به ح ی تای الهای اشااره دارد‪ .‬تاا در درجاۀ اول‬
‫به چیزی وجود هنی نبخشیم‪ ،‬امکان ندارد وجود فیزیکی پیدا کند‪.‬‬

‫اگاار در زمینااۀ‬ ‫قضاایه را ایاان طااور در نظاار بگیریااد‪ ،‬بخصااو‬


‫تصویر سازی مشکل دارید‪ .‬با چشم هن هیچ کاس نیای تواناد دقیا ببیناد‪.‬‬
‫این کار بیشتر به نوعی حس کردن بای تانش و راحات ساوژه شاباهت دارد‪.‬‬
‫باصرۀ درون مانند باصرۀ ظاهری ما عیل نیای کناد‪ .‬باصارۀ درون باه درون‬
‫شی بیشتر نفو می کند؛ بهتر می بیند‪ ،‬اما با زور و فشار کیتر‪.‬‬

‫زیاد عجله نکنید چون این کار میکان اسات مادتی طاول بکشاد‪ .‬هار‬
‫وقت که دشواری های تصویرسازی به هنتان خیاور مای کناد‪ ،‬کاافی اسات‬
‫با عزم راسخ به خود بگویید‪ ":‬حداقل تا حادودی میتاوانم تجسام کانم؛ پاس‬
‫تنها باید چیزی را پرورم دهم که از قبال مای دانام‪ ".‬هار کسای وقتای در‬
‫پی چیزی باشد نادانسته آن را تصاور مای کناد‪ .‬تاا جاایی کاه بتوانیاد باا‬
‫کنیاد و در‬ ‫رضایت کامل تصویرسازی را بیاموزیاد‪ ،‬آگاهاناه فکار و احساا‬
‫هیه حال تصویر سازی را تیارین کنیاد‪ .‬یائوبال سااکابی اساتاد اعظام اک‬
‫می گوید‪ ":‬سه قاعدۀ اساسی وجود دارد که عبارتند از‪:‬‬

‫‪ .1‬ما فرزندان و وار ان خداییم‪ ،‬بناابراین قادرت شاکل دادن باه‬


‫قدرت خدا به واسیۀ اندیشه های خود را نیز داریم‪.‬‬
‫‪ .5‬آنچه که می اندیشیم‪ ،‬اگر ابت نگااه داریام‪ ،‬در زنادگی ماان‬
‫متجلی می شود‪ ،‬بدین ترتیب در ا ر تجربه آموزم می بینی‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /87‬نی نوای الهی‬

‫‪ .7‬به واسیۀ آموختن از طری تجرباه‪ ،‬باه فرزنادان آگااه خادا‬


‫اکوهیند‬
‫اعیت آزادی شا‬
‫اه وضا‬
‫اب با‬
‫اویم و عن ریا‬
‫ای شا‬
‫ادل ما‬
‫مبا‬
‫فرزندان خدا می رسیم‪.‬‬

‫آگاهی معنوی را نیی توان برای کسانی کاه بادان دسات نیافتاه اناد‬
‫تشریز کرد‪ .‬کسانی که آن را کسب نکرده اناد‪ ،‬اساتاد زنادۀ اک را از منظار‬
‫صفات ظاهری او می نگرند؛ درسات م ال کودکاان آناان بلافاصاله او را باا‬
‫برداشتی کاه از ظااهر او دارناد مارتبط مای کنناد و در نتیجاه او دیگار‬
‫نیی تواند بدون محدودیت و فشار از ارتفاعات درونای عشا معناوی آناان‬
‫را یاری کند‪ .‬بدین ترتیب استاد بارای آناان م ال یاک ماددکار اجتیااعی‬
‫می شود که در دنیا به زندگی عادی خود مشغول است‪.‬‬

‫هرگز نباید ساوال کنیاد‪ ،‬بلکاه بایاد مشاتاقانه در آرزوی زیساتن در‬
‫مجاورت رو الهی باشید‪ .‬آنگاه ح ی ت‪ ،‬خارد و عشا معناوی را باه طاور‬
‫کامل دریافت می کنید و یرات آگااهی معناوی جزئای از وجاود خودتاان‬
‫می شود‪.‬‬

‫اما طبا قاعاده ای کلای رو الهای یاا رو فاردی بادون عنصار‬


‫عام فعالیت کناد؛ یعنای تنهاا در ارتبااط باا‬ ‫فردیت‪ ،‬تنها می تواند در م یا‬
‫گیاهان یا کانی ها‪ ،‬یا مرتبه ای از وجود که تنها با پاایین تارین ناوب آگااهی‬
‫رابیه دارد‪ .‬قانون خدا وجه بسیار تخصیو یافته تاری اسات و ایان وجاه را‬
‫تنها می توان با وجود عامل شخصی کسب کرد‪.‬‬

‫اما اگر مایل باشاید ایان عامال را درون خاود ایجااد کنیاد‪ ،‬بایاد از‬
‫اصلی که منشأ عیل خود جاوم قاانون خادا در عاالم اسات‪ ،‬کاملااً آگااه‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /88‬نی نوای الهی‬

‫باشید‪ .‬و اما این اصل را از کجاا مای تاوان آموخات‪ ،‬مسالیاً ناه باا تفکار‬
‫دربارۀ مر ‪ ،‬من دریافته ام که برای بکار انداختن یاک اصال در جهتای کاه‬
‫خود مایلم‪ ،‬باید هنگامی کاه باه خاودی خاود در ایان جهات معاین عیال‬
‫می کند‪ ،‬حرکات آن را زیر نظار داشاته باشام‪ .‬در چناین ماواقعی از خاود‬
‫می پرسم که چرا تا حد بخصوصی در جهت صحیز عیال مای کناد‪ .‬یاا پیادا‬
‫کردن جواب می توانم آن را بیش از این هم تعییم دهم‪.‬‬

‫هر اصلی را باید با میالعاۀ حرکات م بات آن شاناخت‪ .‬باا درک ایان‬
‫واقعیت‪ ،‬می توانیم به تصحیز آن دساته از شارایط منفای نائال شاویم‪ ،‬کاه‬
‫مانع چنین حرکتی می شوند‪.‬‬

‫پس می بینیاد کاه شاأن اورمیاای نبای از آن جهات والاا نباود کاه‬
‫قاانون‬ ‫بنی اسرائیل را برای برخورداری از امداد الهی به زیساتن بار اساا‬
‫الهی ترغیب می کرد‪ ،‬بلکه به این علت که نشان داد اگار در ایان کاار ناکاام‬
‫بیانند چه پیش خواهد آمد‪.‬‬

‫به قول ربازا تارز استاد اک‪ ،‬با هیسویی با قانون" ما هیکار خدا می شویم"‬

‫به گفتۀ اورمیای نبی " خدا گفت آیا من تنهاا هنگاامی خادا هساتم کاه‬
‫در محضر من باشید و هرگاه از من دور هستید دیگر خادا نیساتمو آیاا کسای‬
‫می تواند خود را در جایی پنهاان کناد تاا مان او را نبیانمو آیاا آسایان و‬
‫زمین از من آکنده نیستو"‬

‫اک یااا جااان درون ماان و شیاساات‪ .‬ماان یعناای غیباات آگاااهی و‬
‫هوشیاری و بییاری به معنی غیبات تندرساتی اسات‪ ،‬بارای ورود باه عرصاۀ‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /89‬نی نوای الهی‬

‫رو زندگی‪ ،‬باید آن را در جایی کاه هسات بجاوییم‪ ،‬عیسای گفات‪":‬چارا‬


‫زندگان را در میان مردگان می جوییدو"‬

‫می دانم که خدا در طی اعصار بی شیار نیز‪ ،‬ناه تنهاا باه عناوان شاعلۀ‬
‫جاودان ‪ ،‬بلکه در قالب شاکوفایی دائیای باه درجاات بالااتری از آگااهی‬
‫دست اندر کار امور هستی بوده است‪ .‬اگر تنهاا مای توانساتیم بار رو الهای‬
‫چنان احاطه یابیم که آن را هیان طور که اتااً هسات آشاکارا در خاود باه‬
‫نیایش گذاریم‪ ،‬قسیت اعظم کار انجام شده بود‪ .‬ایان امار صارفاً باه منزلاۀ‬
‫شناخت حیات معنوی خودمان است‪ ،‬آن گوناه کاه مسات ییاً از قادرت الهای‬
‫نشأت می گیرد‪ .‬اکنون می توانیم درک کنیم که فکار یاا تصاور رو الهای از‬
‫آنچه می پنداشتیم مهم تر است و تیاام شارایط و موقعیات هاا‪ ،‬موضاوعات و‬
‫وقایع خارجی‪ ،‬تنها در انیبای با تصاویر فکاری ماا وجاود دارناد و ماا تنهاا‬
‫باید جایگاه فردی خود را در پهنۀ قدرت الهی حفه کنیم‪.‬‬

‫از نظر من انسان جزئی از الگوی کلی بزرگای نیسات کاه قالاب تیاام‬
‫فرم ها یا وقایع را می ساازد‪ ،‬بلکاه او را مخلاوقی مجازا و در غایات کیاال‬
‫می دانم‪.‬‬

‫این را می دانم که ما بایاد خاود را از وقاایع منفاک کنایم و باه ات‬


‫کیال الهی اعتیاد کنیم‪ .‬ما نیز باه نوباۀ خاود برداشات‬ ‫خود در م ام انعکا‬
‫اولیۀ خدا از خودم را‪ ،‬به صورتی که در انساان معیاولی متجلای شاده‪ ،‬باه‬
‫سوی رو الهی منعکس می کنیم‪ .‬بدین ترتیاب باا توجاه باه قاانون علات و‬
‫معلول‪ ،‬کسانی که ایان ویژگای رفتااری هان را درک مای کنناد‪ ،‬بارای‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫هییشه وارد عرصۀ رو الهی می شوند و به سار چشایه ای دائیای از حیاات‬


‫دست می یابند که به خودی خود از درون آنان می جوشد‪.‬‬

‫من گفتۀ اک را در خاود صاادی مای بیانم‪ ،‬یعنای " تصاویر و شاباهت‬
‫خود به خدا" را به خوبی تشاخیو مای دهام‪ .‬مان باه آن سایز میلاوب‬
‫رسیده ام که بارای عیال خلاقاه در ن یاۀ شاروب تاازه ای قارار بگیارم و‬
‫قدرت الهی با یافتن کاانونی انفارادی در مان کاار خاود را از سار گرفتاه‬
‫است‪ .‬من مانعی را از سر راه برداشته ام که نباود آن موجاب مای شاود رو‬
‫بر این طب ه به طور اخو و در ساایر طب اات باه طاور‬ ‫الهی با خویش م د‬
‫اعم مست ییاً وارد عیل شود‪.‬‬

‫هر یک از ما یک عالم اصغر یا یک کیهاان مینیااتوری و یاا باه عباارتی‬


‫کانونی برای ورود مجدد رو خلای الهی هستیم‪.‬‬

‫🍁 چیور می توانم دیگران را قانع کنم کاه یاافتن قادرت اک و ماورد‬


‫استفاده قرار دادن آن در زندگی کار آسانی استو‬

‫به گفتۀ عیسی‪:‬‬

‫" تا هیچون اطفال کوچک نشاوید‪ ،‬باه بهشات در نخواهیاد آماد‪ ".‬او‬
‫در جایی دیگر گفات‪ " :‬بهشات در درون شیاسات‪ ".‬و نیاز باا تعبیاری زیباا‬
‫گفت‪ " :‬از خود بدر آیید و دمای بیاساایید‪ ".‬بناابراین مان از منشاأ آگااهی‬
‫ماهانتا به شیا چنین می گویم‪:‬‬

‫🍁 با آسودن در آغوم اک و هیچاون کودکاان بادان تسالیم شادن‪،‬‬


‫هم از فرزانگی و هم از توانایی بهره مند خواهیاد شاد‪ .‬ایان ویژگای هاا باا‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫آسودن درونی به سرام شیا می آیند؛ باا دانساتن ایان کاه قادرت م اد‬
‫خدای زنده‪ ،‬خود مراقب هیه چیز است‪.‬‬

‫به یاد بیاورید که یحیای تعیید دهنده گفت‪:‬‬

‫اسات‪ ".‬ایان کاار مای تواناد اییاان‬ ‫" توبه کنید که بهشت در دستر‬
‫شیا را به ا بات برساند‪ ،‬چاون بادین معنای اسات کاه اندیشاۀ خاود را از‬
‫خارم به درون معیوف کنید؛ چرا که بهشت را تنهاا مای تاوان باا جساتجوی‬
‫قلیروی خدا در درون یافت‪.‬‬

‫ما نباید راه حال مشاکل خاود را خاارم از خاود بجاوییم‬


‫بلکه بایاد باه تواناایی خاود در اساتفاده از وضاعیت خادایی‬
‫درونیان اییان داشته باشایم؛ وضاعیتی کاه در تیاام عیار ازآن‬
‫استفاده کرده ایم‪ .‬آیا خود شیا ایان وضاعیت را در ماواقعی کاه‬
‫هیه چیز بر وف مراد است و کارها باه راحتای پایش مای روناد‬
‫حس نکرده ایدو این نشانۀ توکل به خداست‪.‬‬

‫اگر می خواهید مکنونات خود را به تجلای در آوریاد یاا بارای کااری‬


‫به قدر کافی اصرار دارید‪ ،‬آن را آرزو کنید و باه آن بااور داشاته باشاید تاا‬
‫بدین وسایله باا قادرت اک ارتبااط بار قارار سااخته و هیاان بشاود کاه‬
‫حاصال کارده ایاد‪ .‬یاا ایان روم‬ ‫می خواهید با این کار باا درون تیاا‬
‫اییان خود را به مغناطیس بادل کارده‪ ،‬باه ساوی موقعیات هاا و وقاایعی‬
‫کشیده می شوید که مشتاقانه خواهان آن هستند‪.‬‬

‫شعار ما باید این باشد‪:‬‬

‫" من باور دارم‪".‬‬


‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫چیور می توان میلب را ساده تر از این بیان کردو‬

‫این بالاترین حد تجرباۀ آفریادن اسات و باا آساودن و رهاا کاردن‬


‫اضیرابی که در سینه حابس کارده ایاد د حاداقل از نظار روانای) کساب‬
‫می شود‪ .‬این به معنی پذیرفتن فین نیروی حیاات بخاش اک اسات؛ نیاروی‬
‫که به وجود آدمی جاری مای شاود تاا جسام را احیاا کناد‪ ،‬جاوانی آن را‬
‫حفه نیاید‪ ،‬بدان تعادل بخشاد و آن را بارای م ابلاه باا اضایرابها آمااده‬
‫سازد‪ .‬این وضعیت به جسم و هن جهت می بخشاد و باه خاویش راساتین یاا‬
‫اندام می دهد‪.‬‬ ‫رو فرصت عر‬

‫رو الهی تنها یک انگیزه یاا قاوۀ محرکاه دارد‪ ،‬کاه آن هام متجلای‬
‫ساختن ح ی ت‪ ،‬زیبایی و عشا ی اسات کاه در خاود سارام دارد‪ .‬بناابراین‬
‫من میدانم که جوهرۀ رو الهی شارافت‪ ،‬زیباای شناسای‪ ،‬زنادگی‪ ،‬عشا و‬
‫زیبایی است‪ .‬رو الهی نیی تواند در هر شراییی عیال کناد مگار ایان کاه‬
‫خود مختو به آن شرایط شود‪ ،‬یا نیی تواند بر هایچ شای ماادی یاا شای‬
‫متعل به طب ۀ دیگر ا ر گذارد؛ مگر این که در خود یاا هار فاردی باه تجلای‬
‫در آید‪.‬‬

‫فردیت مکیل رو الهی است‪ .‬مشاکل اصالی در زنادگی عباارت اسات‬


‫از یافتن رابیۀ ح ی ی خاویش یاا فارد باا قادرت ح ی ای‪ ،‬باا رو الهای‬
‫راستین‪ ،‬بنابراین نخستین گام شناخت نفس این قدرت است‪.‬‬

‫اگر رو الهی قاانونی اسات بار خویشاتن بارای جلاوه گار سااختن‬
‫زندگی‪ ،‬عش و زیبایی‪ ،‬پس جاواب بایاد در آگااهی انساانی نهفتاه باشاد‪.‬‬
‫من نیی توانم نسابت باه چیازی آگااهی داشاته باشام مگار باا تشاخیو‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫رابیه ای مشخو بین خود وآن‪ .‬من باید کاری کانم کاه آن باه طری ای بار‬
‫روی من ا ری گذارد؛ در غیر این صاورت از وجاود آن آگااه نخاواهم شاد‪.‬‬
‫با توجه به ا ری که آن بر مان مای گاذارد مان خاود را در رابیاه باا آن‬
‫تشخیو می دهم‪ .‬هیین خودشناسای از جاناب مان در تیاام روابیای کاه‬
‫برقرار میکنم‪ ،‬خواه معنوی‪ ،‬ع لاانی یاا فیزیکای اسات کاه شاناخت مان از‬
‫زندگی را می ساازد‪ .‬ایان اصال لاازم بارای شاناخت زنادگی و آفریادن‬
‫کانون های حیات است‪ .‬با این عیل شاناخت آگاهاناه باه دسات مای آیاد و‬
‫قدرت الهی در من جاری می شود‪.‬‬

‫شیا نیی توانید در شناخت ح ی ی رو الهای توفیا یابیاد‪ ،‬مگار ایان‬


‫که برای پذیرم یا رد آن آزاد باشید‪ .‬به عنوان نیوناه مای تاوان باه عشا‬
‫اشاره کرد؛ عش باید خود جوم باشد و گرناه وجاود نادارد‪ .‬هار چاه باه‬
‫گونه ای ترتیب یافته باشد که به طور خودکاار معلاولی را بادون هایچ ناوب‬
‫خیایی به وجود آورد‪ ،‬ماشینی بیش نیست‪.‬‬

‫اگر قرار باشد رو الهی واقعیت عشا را درک کناد‪ ،‬بایاد باا فاردی‬
‫که قدرت عش ورزی یاا دریاغ کاردن عشا را دارد در رابیاه باشاد‪ .‬باه‬
‫عبارت دیگر شیا باید برای عش ورزیدن یاا نورزیادن اختیاار کامال داشاته‬
‫باشید؛ در غیر این صورت گرفتار بازتااب انارژی مای شاوید کاه باه طاور‬
‫بر روی شیا خواهد گذاشت‪ .‬هیین امار باه هار یاک از‬ ‫معیول ا ری معکو‬
‫کیفیات زندگی و تیام وقایع و شرایط جهاان فیزیکای یاا ساایر طب اات نیاز‬
‫اتلای می شود‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫بدین ترتیب در نسبیت است که من یا خویشاتن راساتین‪ ،‬یعنای کاانون‬


‫مست ل عیل‪ ،‬با اختیار کاردن اقادام م بات یاا منفای مای تواناد زنادگی‬
‫راستینی را بیافریناد‪ .‬آنچاه آفریاده شاده هار قادر از تیهیادات محان‬
‫مکانیکی دورتر باشد‪ ،‬کیفیت خل ات بالااتر خواهاد باود‪ .‬منظوماۀ شیسای‬
‫ادادی اروا‬
‫اه تعا‬
‫اانونی کا‬
‫ای قا‬
‫ات؛ تجلا‬
‫اانیکی اسا‬
‫ادیداً مکا‬
‫اده ای شا‬
‫آفریا‬
‫سیاره ای آن را به سیت بودن هادایت کارده اناد‪ .‬نظاارت اروا سایاره ای‬
‫با استفاده از بالاترین ویژگی هاای قادرت اک‪ ،‬حرکات ایان منظوماه هاا را‬
‫در مسیر خود برقرار نگاه می دارد‪.‬‬

‫هر قدر هم که مکانیزمی کامل و بی ن و باشاد‪ ،‬رو الهای نیاازی باه‬


‫آن ندارد‪ .‬رو الهی هیان رو فردی اسات کاه آن را باه عناوان انساانی‬
‫کارده اناد و بالذاتاه منباع مسات ل عیال‬ ‫آفریده شده به شکل خدا وصا‬
‫است‪ .‬رو الهی بسیار فراتر از یک ابزار مکانیکی است‪.‬‬

‫قبلاً گفتم که دانش الهی محادود اسات‪ .‬علات ایان اسات کاه هساتی‬
‫عش و زیبایی خداوند را در هار کسای باه طاور آشاکار و رؤیات شادنی‬
‫تولید نیی کند‪ .‬ایان کیفیاات باه طاور کاا ب در جهاان‪ ،‬منجیلاه کیهاان‬
‫فیزیکی آفریده می شوند؛ تا جایی کاه فعالیات مکاانیکی و اتیای قاادر باه‬
‫جلوه گر کردن آنها باشد‪ .‬اما ازآنجاا کاه تعاداد ک یاری از اروا مسائولیت‬
‫خویش را در قبال خود از یااد بارده اناد‪ ،‬اینهاا چیازی بایش از آفارینش‬
‫مکانیکی نیستند که اغلب اوقاات باه عناوان واقعیاات ماورد پاذیرم واقاع‬
‫می شوند‪.‬‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /91‬نی نوای الهی‬

‫آفرینش کامل ویژگی ها رو الهی یعنی حیاات‪ ،‬عشا و زیباایی تنهاا‬


‫می تواند بر شالودۀ نوعی از آزادی صاورت گیارد کاه باا آزادی خاود اک‬
‫هم جنس باشد‪ .‬این آزادی به معنی فراغت کامل از منفی و م بت است‪.‬‬

‫پس چرا آدمی دست به گزینش منفی می زندو‬

‫چون او قانون فردیت منحصار باه خاویش را درک نیای کناد و آن را‬
‫نه قانون آزادی‪ ،‬بلکه قاانونی در جهات محادودیت مای داناد‪ .‬او انتظاار‬
‫ندارد ن یۀ آغاز عیلی خلاقه در درون خودم باشد و باه هیاین علات وجاه‬
‫مکانیکی هیه چیز را شالودۀ اصلی زندگی می پندارد‪.‬‬

‫با پیروی از هیین استدلال او باه ایان نتیجاه مای رساد کاه زنادگی‬
‫دانساته و از بُعاد‬ ‫محدود است‪ .‬او در استنتام های خود محادودیت را فار‬
‫منی ی نیی تواند از پیامد غیر قابل اجتناب ایان طارز تل ای بگریازد‪ .‬او باه‬
‫ترتیب علت و معلولی معت د است کاه باه واسایۀ آن مار ‪ ،‬بییااری و بلایاا‬
‫برفراز سر او و دیگران می چرخند و این ترتیب را قاانون مای خواناد‪ .‬البتاه‬
‫او از جهتی ح دارد چون اینها نیز در زمرۀ قاوانین هساتند‪ .‬اماا ناه قاانون‬
‫ساری و جاری الهی‪ .‬انسان خود آنها را به قاانونی بار خویشاتن بادل کارده‬
‫است‪ .‬او قانون دیگران را پذیرفته کاه اگار دقی ااً م ال آن خاودم نباشاد‬
‫هیان نتاید را ببار می آورد‪.‬‬

‫لائی تسی که کلاام خادا را باه تاوده هاا ابلاام کارد از پیامادهای‬
‫دهشتناکی سخن می گوید‪ .‬خداوند می خواست باه واسایۀ لاائی تسای باه‬
‫چینیان آن دوران بگوید که در صاورت پیاروی از خاویش تحتاانی چاه روی‬
‫خواهد داد‪ .‬لائی تسی به مردم ایان را بشاارت داد کاه اگار از اختیاار آزاد‬
‫بشارتهای پیامبران ‪1‬‬ ‫‪ /96‬نی نوای الهی‬

‫خود به نحو احسن بهره گیرند‪ ،‬گنجینه هاای بهشاتی را از آن خاود خواهناد‬
‫کرد‪.‬‬

‫این اصول‪ ،‬جایگاهی را به ما نشاان مای دهناد کاه آگااهی شخصای‬


‫فرد احراز کرده اسات‪ .‬آنهاا ماا را باه ساوی ناوعی هوشایندی و شاعور‬
‫رهنیون می شوند که فراساوی تجلای محادود فعلای قاانون معناوی قارار‬
‫دارد‪.‬‬

‫در صورت پدیدار شدن این تجلی‪ ،‬ابازار لاازم بارای برانگیختاه شادن‬
‫منجیلاه قادرت‪ ،‬بهاره وری و‬ ‫امکانات بی کران رو الهی به صورت مختلا‬
‫زیبایی فراهم خواهد شد‪.‬‬
‫‪5‬‬

‫و اینک خرد‬

‫‪8‬‬
‫در روند جستجو برای یافتن ح ی ت هار کسای باا بسایاری از حکیاا‬
‫پارسایان‪ 7‬دراویش‪ 10‬و علیا‪ 11‬برخاورد مای کناد کاه مادعی داناش پنهاان‬
‫رو الهی هستند؛ حال آن کاه اک ریات آناان از حکیات واقعای خداوناد‬
‫بی خبرند‪ .‬بر شیاست که در احوال آناان میالعاه کنیاد و چنانچاه آناان را‬
‫فاقد این دانش یافتید‪ ،‬از آنان روی برتافتاه و باه جساتجوی کساانی برویاد‬
‫که تعالیم راساتین قادرت اک را درک کارده اناد‪ ،‬کساانی را بجوییاد کاه‬
‫فنون لازم برای توفیا خاویش واقعای و نیاز تعاالییی را باه شایا نشاان‬

‫‪ ( pundit 8‬از ریشااا ساااانساااکریت) حکیم‪ ،‬مرجت در هندوساااتان به کسااای می گویند که برهمن‬
‫است و در سانسکریت و فلسوه و حقو و مذها هندو تبحر دارد ن‬
‫‪( Sannyasin 9‬سانسکریت) درویش هندی‪ ،‬گدای پارسا و دوره گرد ن‬
‫‪ Maulawiyah 10‬دراویش سااماعی‪ ،‬فرقه ای از عرفا که مرکز آنان در شااهر کنیا (قونیه) در‬
‫ترکیه بوده و هنوز هم دیری به همین نان درآنجا وجود دارد و بخشاای از جاذبه های توریسااتی این‬
‫شاهر محساوب می شاود این فرقه در سال ‪ 1721‬توسط پیروان شاعر پارسی‪ ،‬موالنا جالل الدین‬
‫رومی تأسایا شاد شهر کنیا یکی از کهن ترین شهرهای جهان است و حکاکی های یافت شده در‬
‫آن قدمتی تا قرن سون قبل از میالد را نشان می دهند ن‬
‫‪ Savand 11‬عالم‪ ،‬دانشمند‪ ،‬دانا ن‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /98‬نی نوای الهی‬

‫می دهند که برای نجات از دام های هن‪ ،‬یعنی مایاا و تاوهم بایاد باه آنهاا‬
‫متوسل شد‪.‬‬

‫هر آموزگاری که واصلین خود را باه تیرکاز بار چااکرای مولادهاا را‬
‫که در فیزیولوژی غرب تحت عنوان مرکز عصابی دنبالچاه در انتهاای ساتون‬
‫ف رات شناخته می شود‪ ،‬ترغیب می کند و بدانها می آماوزد کاه انارژی ایان‬
‫مرکز را در امتداد بالا باه طارف چشام معناوی منت ال کنناد و اینهاا را در‬
‫قالب سیستیی معنوی معرفی می کند‪ ،‬صرفاً وقات و انارژی خاود و دیگاران‬
‫را به هدر می د هد‪ .‬حتی با میارست شدید و صرف وقات فاراوان نیاز کیتار‬
‫کسی توانسته با این روم ها تا چاکرای چشم معنوی برسد‪.‬‬

‫چشم معنوی به عنوان غدۀ صنوبری معرفای شاده اسات؛ از‬


‫مجرای چشم معناوی تعاالیم بسایاری از جاناب جاوهرۀ الهای‬
‫جاری می شوند‪ .‬در سیساتم اساتادان اک‪ ،‬تیرکاز از ایان چشام‬
‫آغاز می شود تا وقتی که فارد بارای فرافکنای از جسام آمااده‬
‫شده باشد‪ .‬در این سیساتم تیاام چاکراهاای پاایین تار نادیاده‬
‫گرفته می شوند‪ .‬آنهاا چاکرهاای جسایی هساتند و باه عناوان‬
‫آگاهی مربوط باه بادن آفریاده شاده و بار خاویش تحتاانی‬
‫متیرکزند‪.‬‬

‫در خلال قرن ششم قبل از میلاد‪ ،‬هنگاامی کاه تحات تعلایم فی ااغورث‬
‫استاد کبیر یونانی بودم‪ ،‬او در تعالیم خاود بیشاتر باه دو نکتاه توجاه داشات‬
‫یکی تأکید بر عش ‪ ،‬خارد و نیکای و دوم ایان کاه بهشات در درون آدمای‬
‫است‪.‬‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /99‬نی نوای الهی‬

‫این دو اصل زیر بناای آماوزه هاای قدیساین محساوب مای شاوند‪.‬‬
‫والاترین جیلۀ فی اغورث این بود که‪ ":‬با توجاه باه ایان‪ ،‬باا صاعود بار اِتار‬
‫نورانی‪ ،‬تو خود در میان فنا ناپذیران خدایی خواهی بود ‪".‬‬

‫این جان کلام تعالیم او بود‪ .‬آماوزه هاای او حکومات دوران را چناان‬
‫وی در ساال ‪ 500‬ی م ماردم را تحریاک‬ ‫آزرده خاطر کرد که پاس از مار‬
‫فی ااغورث در کروتوناا و متاابونتوم‬ ‫کرده و واداشتند باه پیاروان و مادار‬
‫حیله کرده و آنها را نابود کنند‪ .‬خوشابختانه مان از هار دو بلاا جاان ساالم‬
‫بدر بردم‪ ،‬اما گروهای نیاز در معباد میوساس از تشانگی و گرسانگی جاان‬
‫سپردند‪.‬‬

‫فی اغورث بعدها بارای واصالین و پیروانای کاه راه‬ ‫این جیلۀ بخصو‬
‫این مرد شگفت انگیز را دنبال کردند به صاورت شاعار در آماد‪ .‬تأکیاد او بار‬
‫این بود که باید اصول قدرت اک را در جهت م بت و تحات شارایط رفیاع تار‬
‫بکار بست‪ ،‬ن یۀ م ابل ایان وضاعیت شاراییی اسات کاه بخاودی خاود در‬
‫انسان وجاود دارناد‪ .‬ایان کاار بایاد باا واسایۀ عنصار شخصای صاورت‬
‫می گرفت‪ .‬یعنی شعور فردی‪ ،‬که قابلیت فهم اصل را داشته باشد‪.‬‬

‫و اما آن چه اصلی است که ما با آن پای باه عرصاۀ وجاود نهااده ایامو‬


‫ف ط جنبش اولیۀ رو که به قوۀ الهی روی می دهاد‪ .‬ایان را مای تاوان باا‬
‫قابلیت تجسم هنی م ایسه کرد؛ یعنی آنچه کاه مای تاوان الگاوی اولیاه و‬
‫بکر آفریننده خواند‪ .‬من به عنوان فاردی‪ ،‬یاا عاالم اصاغر باه طاور باال وه‬
‫می توانم تیام خصوصیات سوگیاد را در خاود بااز آفرینای کانم‪ .‬در نتیجاه‬
‫فهییده ام که من به عنوان رو یاا چشام اناداز ساوگیاد‪ ،‬در حاال بازتااب‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫مسات یم تصاویر مان‬ ‫تصویری از خود بر این طب ۀ فیزیکی هستم کاه انعکاا‬
‫در سایر طب ات هستی است‪.‬‬

‫رو یا هیان"من" یا عامال علای‪ ،‬مرکاز کنتارل بشار اسات‪ .‬رو باا‬
‫سیستم های رلۀ عاطفی‪ ،‬اعیال جسیی و محیط پیراماون خاود را باه جریاان‬
‫می اندازد‪ .‬عیلکرد "من" یا رو ‪ ،‬قضاوت است و تعیاین میازان تلاام لاازم‬
‫برای انجام دادن کارها‪.‬‬

‫این از سرالاسارار وایراگای یاا نظاام باساتانی اساتادان اک اسات‪.‬‬


‫فی اغورث یکی از اولین کسانی بود که در بر آورد میازان تلاام لاازم بارای‬
‫هر کاری کاملاً استاد بود‪ .‬او می دانست کاه تیرکاز بار چاکراهاا یاا مراکاز‬
‫نخاعی بدن جز در مورد تیارین هاای انضاباطی بارای واصالین بای یار‬
‫است‪ .‬تیرکز بار کاانون هاای بادن باه سالیه بار جسام و محایط منجار‬
‫نیی شود‪.‬‬

‫طب گفتۀ فی ااغورث رو مای تواناد در ساه ن یاه از بادن اسات رار‬
‫یابد؛ داخل کاسۀ سر‪ ،‬درست بیرون جیجیاه‪ ،‬یاا باا فاصاله ای از بادن‪ ،‬باه‬
‫گفته این استاد معظم یونانی‪ ،‬حکیا به خاوبی واقفناد کاه فاری سار جاایی‬
‫حاصال مای کناد‪ .‬بالاای سار اطفاال‬ ‫است که انسان با رو الهای تیاا‬
‫خردسال روزنه ای است که هنوز کاملاً مسدود نشده و کاافی اسات باه نگااه‬
‫و حالات اطفال توجه کنید تا متوجه شاوید کاه او در م ایساه باا بزرگساالان‬
‫رابیۀ نزدیکتری با خدا دارد‪.‬‬

‫با بسته شدن این روزنه‪ ،‬کاودک از لحاا ظااهر و حرکاات بیشاتر باه‬
‫دیگران شباهت می یابد‪.‬‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کسانی که مشتای وصال باه آگااهی الهای یاا قلیاروی درون هساتند‬
‫باید م ل اطفال شوند‪ .‬روزنه بایاد در بالاای سار بااقی بیاناد‪ ،‬م ال هیاان‬
‫ن یۀ نرم سر نوزادان این امر می تواناد در بادن هیتاای معناوی روی دهاد‬
‫و لزومی نادارد باه جسام تعیایم یاباد‪ .‬باا وجاود ایان اساتادان اک باا‬
‫تیرین های معنوی خاصی به اختیار خود این ن یاه را بااز نگااه مای دارناد‪.‬‬
‫میلارپا قدیس تبتی این کار را مای کارد و از تیاام مریادان خاود منجیلاه‬
‫ربازارتارز می خواست که هیین کار را بکنند‪.‬‬

‫این روزنۀ بالاای سار را باا نیااد " راه باریاک" ماورد اشااره قارار‬
‫می دهند که نامی است که باه دریچاه ای کوچاک‪ ،‬مهام و کاملااً محافظات‬
‫شده در معبر ورود و خروم رو الهی در بدن منتهای مای شاود‪ .‬آنجاا کاه‬
‫عیسی گفت‪ " :‬راه منتهی باه حیاات جااودان مسات یم و باریاک اسات‪ ،‬اماا‬
‫تعداد اندکی آن را می یابند" به هیین نکته اشااره مای کارد‪ .‬او هام باه راه‬
‫باریک حجرۀ وصل اشاره داشت و هم به راه باریکی کاه در بالاای سار اسات‬
‫و باید آن را مانند کودکان باز کارد و بااز نگااه داشات‪ .‬وقتای کاه او باه‬
‫پیروانش می گفت‪ ":‬تا م ل کودکان خرد ساال نشاوید وارد بهشات نخواهیاد‬
‫شد" غالباً منظورم هیین بود‪.‬‬

‫راه باریک یا روزنۀ نرم فری سر محال ملاقاات رو باا جسام اسات‪ .‬از‬
‫طری هیین روزنه است که شناخت معنوی د خداشناسای یاا آگااهی فلکای)‬
‫روی می دهد‪ .‬آیا ماجرای بلعم و حیاار او را در کتااب اعاداد بیااد داریادو‬
‫حیار در کوره راهی فرشته ای را دید که بر سار راه ایساتاده ‪ ،‬اماا بلعام آن‬
‫را نیی دید‪ .‬آنگاه خداوند یا هوشایاری معناوی از روزناه وارد شاد و بلعام‬
‫نیز فرشته را مشاهده کرد‪ .‬از آن پس او تنها می توانسات باه زباان آسایانی‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫صحبت کند‪ .‬او در واقع واصل شده باود و از قادرت الهای و نحاوۀ اساتفاده‬
‫از آن آگاه گشته بود‪.‬‬

‫استادان اک از این راه میلعند‪ .‬در ماورد ایان راه باه نادرت میلاب‬
‫اشااراتی مابهم باه آن شاده‬ ‫روشنی نوشته شده است‪ .‬تنها در متون مختلا‬
‫است‪ .‬شرقیان برای حفاه ایان راز کودکاانی را انتخااب مای کردناد کاه‬
‫والدینشان آنها را برای عیری خدمت باه خادا باه عناوان نامزدهاای وصال‬
‫ت دیم کرده بودند و آنان با تیهیدات خاصای روزناه را تاا جاایی بااز نگااه‬
‫می داشتند که رو در آن مست ر گاردد‪ .‬تعییاد مسایحیان نیاز در ابتادا باه‬
‫هیین منظور انجام می شده است‪ .‬اما هدف اصلی از این کاار مادت هاا قبال‬
‫به فراموشی سپرده شده و در نتیجه قدرت آن نیاز از باین رفات‪ .‬تعییاد یاا‬
‫مراسم غسل با آب برای این ابداب شده بوده فرد به تولاد مجادد نایال شاود‬
‫و مراسم پذیرم برای تأیید یا ت بیات روزناه در کالبادهای جسام و رو باود‬
‫تا واصل بتواند در مدت زیستن در زماین باه آگااهی مسایحای درون دسات‬
‫ادان درک‬
‫اروزه چنا‬
‫اه اما‬
‫ات کا‬
‫اارات اسا‬
‫ای آن عبا‬
‫اای واقعا‬
‫ان معنا‬
‫اد‪ .‬ایا‬
‫یابا‬
‫نیی شود " تا وقتی که آدمی دوبااره متولاد نشاود‪ ،‬تاا وقتای کاه از آب و‬
‫رو الهی متولد نشود‪ ،‬نیی تواند از میراث بهشت بهره گیرد‪".‬‬

‫روزنه ای که می توانید آن را در بالای سر خاود تصاور کنیاد و باروی‬


‫ارتباط بلاواسیه با قدرت الهی گشوده مای گاردد‪ ،‬هیاان روزناۀ فاری سار‬
‫شیاست که براستی طی رونادی تادریجی باه در رو بااز مای شاود‪ .‬ایان‬
‫نخستین مراسیی است که به عنوان ناامزد وصال در آن شارکت مای کنیاد و‬
‫استفادۀ دائیی آن موجب می شود در زمان مناسب باا دریافات وصال کامال‬
‫دوباره متولد شوید و به جیع فنا ناپاذیران پیوساته‪ ،‬خاود باه خادایی بادل‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫راساتین و رهاایی از تشاویش‪ ،‬کاه بسایاری از‬ ‫گردید‪ .‬این است راز شاع‬
‫پیروان دانش الهای آن را تجرباه مای کنناد‪ ،‬راز نزدیکای باه خادا و راز‬
‫اییانی که به سرعت افزون می گاردد و آناان را باه آرزوهاای قلبای شاان‬
‫نزدیک تر می کند‪.‬‬

‫اگر ما به رو یا "من" ح ی ای درون خاود روی آوریام‪ ،‬کاه فلسافه و‬


‫آن را شبیه و مشابه خداوند میدانند‪ ،‬به چیازی رسایده ایام کاه‬ ‫کتب م د‬
‫بالاتر از هر ابزار و مرکب دیگری اسات‪ .‬رو آفریننادۀ تیاام ظاواهر اسات‬
‫چون خود در جایگاه علت نخساتین قارار دارد‪ .‬از ساوی دیگار از ایان امار‬
‫نباید چنین نتیجه گیری کرد که از ایان بالااتر چیازی وجاود نادارد‪ ،‬چاون‬
‫رو خود معلول علتی مت ادم اسات کاه آن را فارا رو یاا جاوهرۀ الهای‬
‫می نامیم‪.‬‬

‫در این موقعیت ما خود را در جایگااه واسایه ای باین علات نخساتین‬


‫از یک سو و جهاان علال انویاه از ساوی دیگار مای بینایم‪ .‬بارای اداراک‬
‫ماهیت این جایگاه ما باید میالعاه کارده و باه ایان درک نایال شاویم کاه‬
‫قدرت الهی تنها از طری رو فردی است که می تواناد در ایان عاالم ماادی‬
‫خود وارد عیل شود‪ .‬بدین ترتیب متوجه مای شاویم کاه ن اش‬ ‫به شیوۀ خا‬
‫افراد عبارت است از تفکیک و ت سایم تیاام جریاان هاای قادرت در جهاات‬
‫علل انویه‪.‬‬ ‫مناسب برای به راه انداختن سلسله های مختل‬

‫من دریافته ام که ن ش انسان در نظاام فلکای‪ ،‬ت سایم و انتشاار قادرت‬


‫الهی است و در نتیجه تحات تاأ یر قاانون اتای قادرتی اسات کاه منتشار‬
‫می کند‪ .‬ماا هرگاز قادرت را تولیاد نیای کنایم‪ ،‬بلکاه تنهاا آن را پخاش‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫از آدمای باه عناوان پیشاکار یاا‬ ‫می کنیم‪ .‬به هیین علت در متاون م اد‬
‫موزب‪ 15‬مواهب الهی یاد شده است‪ .‬اگر هن بتواناد معناای ایان جایگااه را‬
‫به طور کامل درک کناد‪ ،‬امکاناات فاراوان و مسائولیت هاای ناشای از آن‬
‫آشکار خواهد شد‪.‬‬

‫فرد یا رو کانون خلای جهان خویش اسات‪ .‬ماا بایاد ایان واقعیات را‬
‫به عنوان بخشی از مسئولیت زنادگی بپاذیریم ‪ .‬ات ح ی ای آدمای هییشاه‬
‫با اوست‪ ،‬مسئله تنها اینجاست که ماا در گذشات هوجاه تحتاانی و مکاانیکی‬
‫هر چیزرا منشأ عیل خود قرار داده ایام و باه هیاین دلیال باه جاای آزادی‬
‫عیل برای خود محدودیت آفریده ایم‪.‬‬

‫اما حتی با برخورداری از دانش الهای چرخاه هاای خلاقیات نیاز بااز‬
‫هم اگر به جای عیل از منشأ قادرت الهای چیزهاای تحتاانی را باه عناوان‬
‫ن یۀ آغاز عیل خاود بار گازینیم‪ ،‬کیاکاان خاود را محادود کارده ایام‪.‬‬
‫زندگی یعنی بودن‪ .‬زندگی یعنی تجربه کاردن مراحال آگااهی و باین ایان‬
‫مراحل درونی و شارایط بیرونای‪ ،‬شاباهتی ناگسساتنی وجاود دارد‪ .‬بادین‬
‫ترتیب واضز است که از منشأ خل ت اولیه یا قادرت الهای اسات کاه وضاعیت‬
‫معلول‪ ،‬شرایط منیب با وضعیت آگاهی به ایان علات معلاول هساتند کاه در‬
‫ابتدای خل ت چیزی به نام شرایط بیرونای وجاود نداشات و خاود عیلکارد‬
‫سوگیاد یا قدرت اک به خودی خود تنهاا مای توانسات وضاعیتی از آگااهی‬
‫باشد‪ .‬نظام خل ت از وضعیت به شرایط جهات مای گیارد؛ اماا آدمای ایان‬

‫‪ 17‬توزیت کنند ن‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫سااخته و مای خواهاد وضاعیات را از بیان شارایط خلا‬ ‫نظام را معکو‬


‫کند‪ .‬شرایط به ندرت وضعیت میلوب ما را می آفرینند‪.‬‬

‫اگر هیچ یک از ایان دو شایوه را درک نیای کنیاد‪ ،‬بایاد خودشناسای‬


‫هنی را مبدأ کار قرار دهید؛ با علم به ایان کاه باا توجاه باه قاانون ازلای‬
‫رو الهی‪ ،‬شرایط مرتبط با یکدیگر طی فرآینادی طبیعای از پاس یکادیگر‬
‫سر بر می آورند‪ .‬باید توجه داشاته باشایم کاه خودشناسای در ایان مفهاوم‬
‫به معنای درک رابیۀ خود با رو الهی است؛ رابیاۀ فارد باه عناوان مرکاز‬
‫ت سیم و انتشار جریان‪ ،‬با کانون مولد خود‪ .‬این را مای تاوان باه الکتریسایته‬
‫و باه‬ ‫تشبیه کرد که در نیروگاه مرکزی تولید می شاود و باه اشاکال مختلا‬
‫انت ال مای یاباد‪ .‬ایان باری در یاک‬ ‫واسیۀ عبور از پست های ت سیم مختل‬
‫جا؛ اتاقی را روشن می کناد‪ ،‬در جاای دیگار پیاامی را منت ال میکناد و در‬
‫جای دیگر قیاری را باه حرکات در مای آورد؛ قادرت رو الهای نیاز باه‬
‫ترتیبی مشابه در رو فردی به اشکال معینای مصارف مای شاود‪ .‬رو الهای‬
‫با فردیت تداخلی ندارد‪ ،‬بلکه به موازات آن عیال مای کناد و در نتیجاه ناه‬
‫تنها فرد را از خویش بیگانه نیی کند‪ ،‬بلکه هار چاه بیشاتر باه خاود نزدیاک‬
‫می سازد‪ .‬پس رو الهای نیرویای تحییلای و مجااب کنناده نیسات‪ ،‬بلکاه‬
‫قدرتی بسط دهنده و روشنایی بخش اسات‪ .‬هار قادر انساان کُانش مت ابال‬
‫بین رو الهی و خویش را بیشتر تشاخیو دهاد‪ ،‬قاعادتاً بایاد باه زنادگی‬
‫غنی تری دست بیابد‪.‬‬

‫انسان نباید نگران آینده باشد‪ ،‬چاون قادرت رو الهای باه واسایه و‬
‫قاانون‪ ،‬ایان فرآیناد تیاام‬ ‫برای هر یک از ما فعالیت می کند و بار اساا‬
‫شرایط لازم برای بسط زندگی‪ ،‬عش و زیبای را فاراهم مای کناد‪ .‬بناابراین‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫ما می توانیم کاملاً اعتیاد داشته باشیم کاه ایان قادرت راه ماا را در زنادگی‬
‫باز میکند‪ .‬اندیشه ها را رها کنید؛ یعنای نگاران نباشاید و افکاار تشاویش زا‬
‫را به خود راه ندهید‪ .‬این به معنی به کار گیاری عیلای فلسافۀ صاوت اسات‪.‬‬
‫البته مسلیاً ما باید تلام کنیم‪ .‬من بایاد ساهم خاود را در ایان راه ادا کانم و‬
‫نباید از خدا انتظار داشته باشم که کااری را کاه تنهاا مای تواناد از مجارای‬
‫من انجام دهد‪ ،‬خود باه جاای مان انجاام دهاد‪ .‬ماا بایاد در مواجهاه باا‬
‫شراییی که اکنون و در لحظۀ حاضار وجاود دارد‪ .‬از اساتعدادهای طبیعای‬
‫خود استفاده کنیم و تا جایی که شرایط اجازه می دهناد‪ ،‬بایاد از آنهاا بهاره‬
‫برداری کنیم‪ .‬ولی نباید از آنچه که لازماۀ حاال حاضار اسات پاا در فراتار‬
‫گذاریم‪ .‬لزومی ندارد برای پیشبرد امور پا فشاری کنیم باا علام باه ایان کاه‬
‫هیه چیز تحت هدایت رو الهای قاراردارد‪ ،‬بگذاریاد هار چیاز باه طاور‬
‫طبیعی روند خود را طی کند‪.‬‬

‫کلید پیشرفت در زندگی مراقبت از نگارم هاا و تل یاات هنای اسات‪.‬‬


‫و ما باید این را برای خود باه صاورت عاادت در آوریام و بادانیم کاه هیاه‬
‫چیز به ناچار از هیین اصل سر چشیه مای گیارد‪ .‬بعلااوه بایاد توجاه داشاته‬
‫باشیم که عامل تعیین کننده در رویکرد هنی ما در نهایات چیازی جاز طارز‬
‫تل ی ما از قدرت رو الهی نیست‪ .‬نتیجۀ نهایی این خواهاد باود کاه متوجاه‬
‫شویم قدرت رو الهی با زندگی‪ ،‬عش و زیبایی یکای اسات و اینهاا نیاز باه‬
‫نوبۀ خود با خارد و هیااهنگی کامال اجازا کال یکای هساتند‪ .‬خاواهیم‬
‫آموخت که خود را مرکز انتشاار ایان انارژی اولیاه و مرکاز تاابع قادرت‬
‫خلافه بدانیم‪ .‬بدین ترتیب آن وجهی از خاویش ماا کاه باه طاور خودکاار‬
‫واکنش نشان می دهد‪ ،‬جزئی از تجلی ماسات و هادف ماا جاز آزادی هایچ‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫قاانون وقتای‬ ‫چیز نخواهد بود‪ ،‬نه آزادی بی قانون‪ ،‬بلکاه آزادی بار اساا‬
‫که ما خود را هیان طور که هست بشناسایم‪ ،‬خاود خادای گوناه مای شاویم‬
‫چون تیام این روناد‪ ،‬یعنای تکامال فاردی در آدمای‪ ،‬بازتاابی از تصاویر‬
‫اولیه ای است که در رو الهی وجود دارد‪.‬‬

‫درست به هیین علت اسات کاه انساان بایاد رابیاه و کانش مت ابال‬
‫موجود بین فرد و رو الهی را هر چاه بیشاتر و بهتار درک کناد‪ .‬اگار شایا‬
‫این واقعیت ت ابل را کاملاً بفهییاد‪ ،‬متوجاه مای شاوید کاه چارا برخای از‬
‫افراد در متجلی سااختن تیاام عیاار زنادگی یاا هیاان رو الهای‪ ،‬ناکاام‬
‫می مانند و چرا برخی دیگر به زندگی غنای دسات مای یابناد‪ .‬ایان هیاان‬
‫آن مای تاوان آهان را کاه در آب فارو مای رود‬ ‫اصلی است که بر اساا‬
‫طوری شکل داد که روی آب شاناور بیاناد‪ .‬ایان هیاان فاردی کاردن رو‬
‫الهی با استفاده از دو جانبگی عیلکارد آن اسات کاه هیاین باه تنهاایی راز‬
‫تداوم و تعییم فردیت انسان محسوب می شود‪.‬‬

‫رویکرد و تلاشی که ما بارای ب اا باه عناوان موجاودی ماادی و از آن‬


‫اساسی تر‪ ،‬به عنوان موجودی معناوی مصاروف مای کنایم اهییات زیاادی‬
‫دارد‪ .‬برای ادراک این اهییت‪ ،‬به قیاسی که در زیر آماده توجاه کنیاد‪ .‬هار‬
‫ها تصاادفی و غیار عیادی اسات‪ .‬ماا در اینجاا‬ ‫گونه شباهتی به سایر م یا‬
‫در پی ادارک هستیم نه پیروی کور کورانه از یک معیار‪.‬‬

‫آدمی با میالعۀ انبوه مکاتب فلسافی و اعت اادات مخلتا ‪ ،‬باه محاور‬
‫مختصاتی بر می خاورد ؛ معیااری کاه در بسایاری ماوارد چناان اساتادانه‬
‫طراحی شده که به مرور زمان آن را به عنوان واقعیت پذیرفته ایم‪.‬‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫در اینجا هم مانند بسیاری از دستگاه های انادازه گیاری باا توجاه باه‬
‫مشاهدات نتیجه گیری می کنید‪ .‬با بررسای زنادگی عااطفی افاراد کاه بار‬
‫هیه آشکار اسات و نیاز رفتارهاای ظااهری‪ ،‬مای توانیاد در ایان محاور‬
‫رفتاری جای خود را پیادا کنیاد و در نتیجاه عوامال ماو ر در ب اای فاردی‬
‫مربوط به آن لحظه را و شرایط ماو ر در آن لحظاه را پیادا کنیاد‪ .‬باا ایان‬
‫کااملی از واکانش هاای عااطفی روبارو‬ ‫مشاهدات‪ ،‬شیا در واقع باا طیا‬
‫بار روی محاور‪ ،‬توساط خاویش‬ ‫می شوید که بسته به مکاان هاای مختلا‬
‫درونی ن ش می گیرند و برجسته می شوند‪.‬‬

‫می بینیم که وقتی کسای واقعاه ای دردنااک را باه یااد‬ ‫در این قیا‬
‫می آورد‪ ،‬به ورطاۀ تااریکی‪ ،‬عادم هوشایاری‪ ،‬مدهوشای و گااهی مار‬
‫مبرم فرو می افتد و وقتی واقعه ای را مجدداً تجربه مای کناد‪ ،‬غالبااً ناوعی‬
‫بی تفاوتی را از خود نشان می دهد‪ .‬در ا ر تکارار مکارر ایان تجرباه بعیاد‬
‫نیست فرد‪ ،‬اندوه‪ ،‬تر ‪ ،‬خصاومت ضاینی‪ ،‬خشام‪ ،‬رقابات جاویی‪ ،‬کساالت‬
‫محافظه کاری‪ ،‬نشاط‪ ،‬اشتیای و آراماش را از خاود باه نیاایش بگاذارد‪ .‬باا‬
‫را به ترتیب ملکۀ هن کرد‪.‬‬ ‫میالعه و بررسی دقی ‪ ،‬می توان این عواط‬

‫وقتی فرد به پایین تر از ن یه ای س وط کند کاه ماا آن را ن یاۀ مار‬


‫یا غفلت کامل از آنچاه در محایط مای گاذرد مای خاوانیم‪ ،‬باا مراتاب و‬
‫درجات مختلفی از عدم آگاهی روبرو می شود‪ .‬بالاای ایان ن یاه یاا مار‬
‫وانیااودی و نیااز وضااعیتی مواجااه ماای شااویم کااه در روانشناساای بااه‬
‫کاتاتونیا‪17‬مشهور است‪ .‬بعد از این مرحله به رفتار تلاافی جویاناه مای رسایم‬

‫‪ Catatonia 11‬نوعی جنون که معادل فارسی ندارد ن‬


‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫و بعااد بااه اناادوه‪ ،‬تسااکین‪ ،‬هیاادردی‪ ،‬شاارمندگی‪ ،‬ساارزنش و ناادامت‬


‫می رسیم‪ .‬هیین طور کاه باه طارف کیاال یاا وضاعیت خادایی باه پایش‬
‫می رویم‪ ،‬فرد وارد مرحلاۀ خصاومت مخفیاناه و خشام در درجاات مختلا‬
‫می رسد و سپس در پی آن با ابازار کامال خصاومت مواجاه مای شاویم‪ .‬در‬
‫این ن یه به مرز تفکیک کنندۀ تندرستی و ناخوشای مای رسایم‪ .‬پاایین تار از‬
‫این مرحله فرد مدام تلاام خاود را بارای تسالیم شادن و از پاا در آمادن‬
‫افزایش می دهد‪ ،‬بالای مرحلۀ خشم‪ ،‬او برای ب ا تلاام مای کناد و هار چاه‬
‫بیشتر به ب ا متیایل می گردد‪.‬‬

‫تار‬ ‫هیین طور که از ن یۀ خشم پایین مای رویام ‪ ،‬فارد مادام ضاعی‬
‫می شود و به جای ب ا به از پا در آمدن نزدیک تار مای شاود‪ .‬ایان وضاعیت‬
‫لزوماً شامل بحران های حاد موقتی نیسات‪ ،‬بلکاه بیشاتر باه وضاعیت هاای‬
‫مزمن اندوه‪ ،‬خشم و سردی و بی تفاوتی اتلای مای شاود‪ .‬هار قادر فارد باه‬
‫نزدیکتر باشد‪ ،‬رفتارم قابل پیش بینی تار مای شاود‪ .‬یاک مارده‬ ‫ن یۀ مر‬
‫را مای تاوان در او پایش بینای‬ ‫کاملاً قابل پیش بینی است و کسی کاه مار‬
‫کرد‪ ،‬کیتر از مرده قابل پیش بینی اسات‪ .‬انادوه‪ ،‬خصاومت ضاینی و خشام‬
‫مراحلی یا ویژگی هایی کاملاً مشخو هساتند و موجاب مای شاوند کساانی‬
‫که در این مراحل هستند رفتار ابتی در پیش بگیرند‪.‬‬

‫کسی که مدام در مرحلۀ معینی به سر مای بارد‪ ،‬دارای عاادات‪ ،‬رفتاار‬


‫و ویژگی های جسیی معینی اسات‪ ،‬باه عناوان م اال کسای کاه در مرحلاۀ‬
‫کناد یاا جلاوی آن را‬ ‫خشم مزمن باشد‪ ،‬تلام می کناد حرکات را متوقا‬
‫بگیرد‪ .‬م لاً مادر یا پدری که می خواهد جلاوی کاار فرزنادم را بگیارد باه‬
‫خشم متوسل می شود‪ .‬کسی که دچار خشم مازمن باشاد‪ ،‬آماادگی ابتلاا باه‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫بییاری های دائیی م ل ورم مفاصال را دارد‪ .‬او دوسات دارد درباارۀ مار‬
‫و تخریب صحبت کند و پیش از هر چیز باه مکالیااتی از ایان قبیال علاقیناد‬
‫با خاود را باا غلاط خوانادن آنهاا‬ ‫است‪ .‬او تلام می کند تا واقعیات مخال‬
‫نابود سازد و نیز با ع اید دیگران وحشایانه مخالفات مای کناد‪ .‬بعیاد نیسات‬
‫او از عنصر سکس باه عناوان ابازار مجاازات اساتفاده کناد و رفتاارم باا‬
‫کودکان غالباً وحشیانه است‪ .‬سایز اخلاقیاات او بسایار پاایین و متزلازل و‬
‫به شدت دچاار عادم صاداقت اسات‪ .‬او از دروم هاای خانیاان براناداز و‬
‫شاخدار ابایی ندارد و هر قدر هم کاه جساارت و شاهامت داشاته باشاد‪ ،‬باه‬
‫حال خودم مضار خواهاد باود‪ .‬او مسائولیت هاایی را در جهات ناابودی‬
‫می داند و در امور اساتیرار چنادانی نادارد‪ .‬شاوخ طبعای او‬ ‫برخود فر‬
‫وحشیانه است و به تهدید‪ ،‬تنبیه و دورم های وحشتناک متوسال مای شاود تاا‬
‫ام‬
‫اتی مها‬
‫اه راسا‬
‫اود را با‬
‫اد و خا‬
‫اار را با‬
‫اد‪ .‬او روزگا‬
‫الیه یابا‬
‫اران سا‬
‫ار دیگا‬
‫با‬
‫می پندارد‪ .‬این گروه از مشخصات را می تاوان در کسای کاه گرفتاار خشام‬
‫حاد یا مزمن است مشاهده کرد‪.‬‬

‫دربارۀ این وجه از دانش معنوی گفتنای بسایار اسات؛ اماا ایان صارفاً‬
‫نیونه است و از اینجا باه سارام ن یاۀ اییاان و اییاان داشاتن باه خاویش‬
‫می رویم‪ .‬برای مردم امری عاادی اسات کاه باه قادرتی بزرگتار از خاود‬
‫اییان داشته باشند‪ .‬حتی جوامع وحشی هام از ایان قاعاده مسات نی نیساتند‬
‫و شکلی م ل درخت‪ ،‬حیوانات‪ ،‬یک دست پر‪ ،‬یاا یاک حکااکی روی سانت را‬
‫به عنوان نیاد این قدرت مای پرساتند‪ ،‬کساانی کاه باه هایچ چیاز اییاان‬
‫ندارند‪ ،‬در واقع می ترسند خود را رها کنند‪ .‬آنان باه آنچاه از خاود سارام‬
‫دارند‪ ،‬محکم در می آویزند و خاود را رب الناوعی کوچاک مای پندارناد‪.‬‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫هر کسی که به جسم محدود و موقتی اییاان بیااورد‪ ،‬محاال اسات بتواناد در‬
‫استحکام و توانایی با کسی که به خدای جااودان‪ ،‬هییشاه حاضار و عاالم بار‬
‫هیه چیز اییان دارد برابری کند‪ .‬بدین ترتیاب ماؤمن بادون جاار و جنجاال‬
‫در مسیرخود به پیش می رود‪ .‬اماا آناان کاه اییاان را ح یار مای شایارند‬
‫غالباً با مشاهدۀ نتاید عیلی اییان به ناچار از سخن گفتن باز می مانند‪.‬‬

‫برای مواجهه با مشکلات حاال حاضار یاا مشاکلاتی کاه از گذشاته باه‬
‫زندگی ما میخزند و آزارمان میدهند‪ ،‬دو راه وجود دارد‪:‬‬

‫‪ .1‬در هن و در عیل تیاشاگر آنهاا باشایم و اجاازه دهایم ماا را‬


‫کاملاً منکوب و زمین گیر کنند‪.‬‬
‫هایی مهم و ارزشیند بادانیم کاه پاس از آماوزم‬ ‫‪ .5‬آنها را در‬
‫دادن به ما‪ ،‬از سر راه کنار میروناد‪ .‬باه عباارت دیگار میتاوانیم‬
‫از آنها هیانند تختۀ پرشی اساتفاده کنایم کاه انگیازه و انارژی‬
‫لازم را برای بالا رفتن در اختیار ما قرار می دهد‪.‬‬

‫این مرا به یاد نکته ای می اندازد که مادت هاا قبال بادان پای باردم‬
‫افکار و گفتۀ دیگران زنادگی خاود را حارام نخاواهم کارد‪.‬‬ ‫هرگز بر اسا‬
‫وجدان خاود خاواهم زیسات و تیاام پیامادهای آن را نیاز‬ ‫هییشه بر اسا‬
‫خواهم پذیرفت‪ .‬بنابراین طوری زندگی مای کانم کاه پیامادهای آن آساان‬
‫باشد‪ .‬صادقانه بگویم‪ ،‬من از آن آسایشای کاه ارمغاان بساتگی داشاتن باه‬
‫مردم و در عین حال فاصله داشتن از آناان اسات لاذت مای بارم ‪ ،‬بناابراین‬
‫به جای ایان کاه اطییناانم را برخاود متیرکاز کانم‪ ،‬آن را معیاوف خادا‬
‫می کنم‪ .‬رو الهی در واقع در وجود هیۀ انسان هاا حضاور دارد‪ .‬خادا هار‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کسی را چنان می شناسد کاه نیاازی باه آزماودن او نادارد‪ ،‬اماا زنادگی‬
‫فرصتی را فراهم می کند تا آدمی خاود را بیازمایاد‪ .‬مبناای اییاان شاناخت‬
‫دقی خدا‪ ،‬عش او و عدالت و کیال اوست‪ .‬اگر مان باه خادا اییاان داشاته‬
‫باشم‪.‬‬

‫این اطییناان علیارغم هرآنچاه کاه درزنادگی ام رخ دهاد‪ ،‬بادون‬


‫تزلزل و مستحکم باقی خواهد ماند‪.‬‬

‫آدمی به یاد فرمانی کهن می افتد کاه مای گویاد‪ ":‬نبایاد خادایی را‬
‫بر من ترجیز دهی‪ ".‬بیشتر مردم گیان می کنناد خادا ایان فرماان را بادان‬
‫جهت نازل کرده که تیام ساتایش را بارای خاود مای خواهاد‪ .‬اماا قادری‬
‫تأمل به هر کسی نشان می دهد که این نیی تواناد درسات باشاد‪ .‬ایان گفتاۀ‬
‫خدایی کامل است که هیه را دوست دارد‪ .‬هار چاه کاه خادا اراده کناد یاا‬
‫جاری سازد‪ ،‬با هدف منفعت بشر است‪ ،‬این کاه انساان بتواناد معنویات را در‬
‫خود پرورم دهد‪ ،‬خویش درون خود را شکوفا ساازد‪ ،‬باه شاع ‪ ،‬تندرساتی‬
‫و آرامش کامل برساد و باه آزادی شایساتۀ شااهزادگان خادا نایال آیاد‪.‬‬
‫وقتی که این را درک کنیم‪ ،‬می توانیم هیکارخدا شویم‪ ،‬مای تاوانیم نادا سار‬
‫دهیم که‪:‬‬

‫💙" خدایا‪ ،‬ای رو رفیع عش ‪ ،‬مشیت تو جاری بادا !"‬

‫چه بسیار کسانی که به شوی او ازحالت عاادی خاارم شاده اناد‪ .‬تیاام‬
‫آنان هرقدر هم که زندگی شان متفااوت باوده باشاد‪ .‬مشاترکا یاک چیاز را‬
‫اسات‬ ‫دریافته اند‪ .‬خدای دیگری که آنان برگزیاده اناد‪ ،‬عاطفاه و احساا‬
‫و به جای این که آن را درجایگاه باه حا خاود قراردهناد‪ ،‬باه آن اجاازه‬
‫و اینک خرد ‪1‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫داده اند خود را از هیه چیز برتر بداند‪ .‬ایان خادای عاطفاه اگار در شارف‬
‫سر نگونی قرار گیرد‪ ،‬می تواند قضااوت را مختال کناد‪ ،‬تسالط بار نفاس را‬
‫نابود سازد‪ .‬آدمیان را به احی ی مبادل کناد‪ ،‬آناان را باه راه خودخاواهی‬
‫کشانده و نسبت به صلا دیگران بی توجاه ساازد‪ .‬ایان خادا آناان را وادار‬
‫می کند‪ ،‬چیزی را دوست داشته باشند که غیار قابال دوسات داشاتن اسات و‬
‫موجب بر هم خوردن هیااهنگی باا جریاان رو الهای مای شاود و بادین‬
‫ترتیب چنین افرادی به ناهنجاران معنوی مبدل می شوند‪.‬‬

‫عواط ‪ ،‬آدمی را از شناخت خویش راساتین منحارف کارده‪ ،‬توجاه او‬


‫را بر وقایع خارجی متیرکز می کنند؛ توجهی را که قبلااً معیاوف باه "مان"‬
‫می کنناد و دیگاران را بار خلااف میلشاان باه گازینش هاای‬ ‫بوده تضعی‬
‫احساساات وا مای دارناد‪ .‬ایان ساخن قادییی‬ ‫ناخواسته یا زندگی بر اسا‬
‫نیسات کاه " تاو او را در آراماش کامال خاواهی‬ ‫در اینجا خالی از لیا‬
‫شناخت؛ آن را که هنش معیوف توست!"‬

‫نیروی اییان‪ ،‬شاوی و عشا آدمای‪ ،‬نیروهاای اولیاه ای هساتند کاه‬


‫خرد خدا را می سازند‪ .‬وقتی ما ایان را درک مای کنایم کاه باه فرزانگای‬
‫بزرگان " توجه کنایم" و زنادگی قدیساین را سار مشا خاود قارار داده و‬
‫معنای نهفته در کلام آنان را درک کنیم‪.‬‬
‫‪:‬‬

‫نام ناشناختۀ خدا‬

‫در آن روزگاران که هنوز از جیلات کلی باه اصایلا میلعاین خساته‬


‫نشده بودم‪ ،‬میالعه میکردم‪ ،‬تح ی می کردم و به ساخنان هار کسای کاه از‬
‫الهیات حرف می زد گوم می دادم‪ .‬هر چناد در طای ساال هاا هرگاز باه‬
‫هیچ یک از اینها وابسته نشدم‪ .‬تصور می کنم که ایان آماوزم هاا هناوز هام‬
‫متداولند و مروجین آنها سعی می کنند ع ایاد خاود را روام دهناد و ماردم‬
‫را در باب عش ‪ ،‬خرد و خداوند به اشتباه اندازند‪.‬‬

‫اا و‬
‫اات کلیسا‬
‫ات و آزار م اما‬
‫ایۀ ا یا‬
‫اه واسا‬
‫ات با‬
‫اه ح ی ا‬
‫ای کا‬
‫در دورانا‬
‫دولت مردان به ناچار از انظار نهان بود‪ ،‬فرعیاات حکیات الهای باه میازان‬
‫زیادی ابداب یا آشکارا تروید می شاد‪ .‬ایان دو گاروه مایال نبودناد ماردم‬
‫چیزی را بدانند تا مباادا راه هاا و ابازاری را بارای بهباود زنادگی پاییاال‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫شدۀ خود پیدا کرده‪ ،‬سعی کنند نظام هاای ت بیات شاده را از قادرت سااقط‬
‫کنند‪ .‬ناجیان بشر م ال اماروز امکاناات جهاان شایول ارتباطاات ساریع را‬
‫نداشتند و نیی توانستند به افراد زیاادی دسترسای پیادا کنناد تاا تعلییاات‬
‫خود را طوری اشاعه دهند که مساتیر بااقی بیاناد؛ مگار تعاداد معادودی‬
‫در اختیاار‬ ‫م ل مسیز و بودا‪ .‬بدین ترتیاب آنچاه باه عناوان کتااب م اد‬
‫ماست‪ ،‬بایش از بازتااب کیرنگای از ح ی ات نیسات‪ .‬در بسایاری از ماوارد‬
‫واقعااً در عجاب مای شاوم کاه در دل بسایاری از کساانی کاه ح ی ات را‬
‫می دانند ولی آن را به توده های مردم ابلام می کنند چاه مای گاذرد‪ .‬هار‬
‫اادگرایی‬
‫اس نیا‬
‫ات در پا‬
‫ام ح ی ا‬
‫ایت اعظا‬
‫ایده و قسا‬
‫اود اندیشا‬
‫اه خا‬
‫ای با‬
‫کسا‬
‫نوشته های مغاان و حکیاای اعصاار پهناان شاده اسات‪ .‬علیاا بسایاری از‬
‫ارار‬
‫اوم قا‬
‫اار عیا‬
‫ار در آورده و در اختیا‬
‫اتۀ تحریا‬
‫اه رشا‬
‫اود را با‬
‫ایات خا‬
‫حدسا‬
‫داده اند‪ .‬شاگردان ح ی ت وادار شده اناد کاه ح ی ات را باه بهتارین وجاه‬
‫میکن بجویند‪ ،‬به واسیۀ سواب موجود‪ ،‬تح یا از کساانی کاه زناده اناد و‬
‫ادعای دانایی دارند و گفته هایشان باید ماورد محاک قارار گیارد‪ .‬در ایان‬
‫میان حدسیات غیر مع ول زیادی ابراز شده اسات‪ .‬اماروزه تیاام جوینادگان‬
‫مجادد آنچاه کاه پنهاان یاا‬ ‫غربال کردن گفته های بیهاوده و کشا‬ ‫تکلی‬
‫مف ود شده را به میاراث بارده اناد‪ .‬ایان تکلیفای عظایم اسات و در میاان‬
‫هزاران ماروم نالاای جهاان بینای هاای بای بنیااد‪ ،‬تعاداد معادودی از‬
‫آموزگاران و مراکز معتبر یافت می شوند‪.‬‬

‫تجربیات جویندگان آنان را به ایان درک مای رسااند کاه ورای چهارۀ‬
‫ملیز و نورانی رهبرانی که تا کنون پیروی می کرده اناد چیاز دیگاری نهفتاه‬
‫است‪ .‬اغلب اوقات علت امر صرفاً این اسات کاه شانیده هاا و خواناده هاای‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫جویندگان با هم سازگاری ندارد‪ .‬ایان تضاادها آناان را باه غاور و تفحاو‬


‫بیشتر در موضوب و نیز در تجربیاات خودشاان وا داشاته تاا ح ی ات را پیادا‬
‫کنند‪ .‬بسیاری فهییدند که باه خااطر جنباه هاای خیرنااک اشااعۀ ح ی ات‬
‫نیی توانند یافته های خود را که به سختی آموخته اند‪ ،‬منتشر کنند‪.‬‬

‫هیین که کسی از قید قرار دادهای اجتیااعی رهاا شاود‪ ،‬باه راحتای‬
‫می تواند در نظر آن جامعه به مجرم و تبهکار مبادل شاود‪ .‬شاگفت ایان کاه‬
‫تعداد بسیار قلیلی از مردم خواهان تغییرناد و کیتار کسای درک مای کناد‬
‫که ح ی ت خود را تنها بر کسانی آشاکار مای کناد کاه آن را مای جویناد و‬
‫بدان عش می ورزند‪ .‬بدین ترتیب هادف از تربیات معناوی‪ ،‬صارفاً وحادت‬
‫کامل با خویش الهی درون است‪.‬‬

‫بودا گفت‪:‬‬

‫"تنها در درون خویش است کاه مای تاوان باه قلاۀ ح ی ات رساید‪".‬‬
‫شوپنهاور گفت‪:‬‬

‫" ملزومات خوشبختی در زندگی در آنچاه کاه آدمای در درون خاود‬


‫دارد نهفته است" گوهرهای حکیت اک به نادرت در گاذرگاه هاا بار سار راه‬
‫مردم ریخته می شوند و بیشتر به افرادی تعلا دارناد کاه آنهاا را بجویناد و‬
‫بشناسند‪ .‬توده های ماردم هرگاز باه سایز درک نیای رساند و از طرفای‬
‫خشکه مذهبیون نیز هر گز خواهان چنین ارت اائی نباوده و نیساتند‪ .‬ایان باه‬
‫معنی از رون افتادن کسب وکار عارفین کا ب است‪.‬‬

‫با وجود این بسیاری از جوینادگان واقعای باه مراتبای رسایده اناد‪.‬‬
‫یاا طریا خارد وقتای یافتاه‬ ‫حداقل من به تجربه فهییده ام که جیان مار‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫شود بسایار سااده اسات‪ .‬کلیاد ایان ح ی ات را حضارت عنایات خاان در‬
‫نوشته هایش به دست من داد آنجا که گفت‪ ":‬آن کاه بارای دیادن باه چشام‬
‫برای شنیدن به گوم و برای سخن گفتن باه زباان خاود متکای باشاد هناوز‬
‫مرده ای بیش نیست"‪.‬‬

‫من دریافته ام کاه تعاالیم اکنکاار در طای اعصاار در دودماان خاود‬


‫کاملاً دست نخورده باقی مانده اسات‪ .‬در مادت کوتااهی متوجاه شادم کاه‬
‫علم اکنکار نیی تواند مورد تعلیم قرار گیرد‪ ،‬بلکاه بایاد فهییاده شاود و باه‬
‫محن این که فهییده شد دیگر لازم نیست فرد باا موجاودات برتار یاا تعاالیم‬
‫فیزیکی داشته باشد‪ .‬من با چنین وجودهاایی هام نشاین باوده‬ ‫دیگری تیا‬
‫و با تیام تعالیم در هر جای عالم یا سیارات‪ ،‬باا تیاام موجاودات‪ ،‬صارف نظار‬
‫از این که کجا باشند‪ ،‬حشر و نشر داشته ام‪.‬‬

‫گفته اند که مغان یاا حکیاای شاری‪ ،‬بخشای از جنابش اک‬


‫بوده اند‪ ،‬تا جایی که من متوجه شاده ام‪ ،‬زرتشات حکایم پارسای‬
‫که صدها سال قبل از میلاد مسایز مای زیساته‪ ،‬یکای از اعضاای‬
‫نظام باستانی وایراگی بوده‪ ،‬یعنی سلساله ای کاه تیاام اساتادان‬
‫ای از‬
‫اتاد‪ ،‬گروها‬
‫ات اسا‬
‫اس از درگذشا‬
‫اد‪ .‬پا‬
‫ادان تعلا دارنا‬
‫اک با‬
‫پیروان او فرقه ای را بنا نهادند که بعدها باه ناام مغاان خواناده‬
‫شد و این تعالیم را عیلاً بر پا کردند‪.‬‬

‫نام سری و ناشناختۀ خدا را نخساین باار اساتادان اک آشاکار کردناد‬


‫که ما آن را هیااو یا آغاز و پایان هیه چیز می نامیم‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫باا ناام هاای گونااگون خیااب‬ ‫م ام متعال را در زبان هاای مختلا‬


‫کرده اند‪ .‬اما کساانی کاه حکیات راساتین را شاناخته اناد ناام آن م اام‬
‫بی نام را هیو می دانند‪ .‬واژۀ هیو جوهرۀ تیام اصاوات و کلیاات اسات و باه‬
‫عنوان جوهرۀ رو در پس تیام آنها نهان‪ .‬هیو باه هایچ زباانی تعلا نادارد‬
‫اما هیچ زبانی از تعل به آن مست نی نیسات‪ .‬تنهاا هیاین کلیاه ناام ح ی ای‬
‫خداست؛ نامی که هیچ ملت و مذهبی نیای تواناد خاود را صااحب آن ادعاا‬
‫کند‪ .‬این کلیه را نه تنها بشار‪ ،‬کاه حیواناات و پرنادگان نیاز مرتبااً تکارار‬
‫می کنند‪ .‬هیه چیز و هیاه کاس ایان ناام پروردگاار را بار زباان جااری‬
‫می سازند‪ ،‬چه هار فعاالیتی در زنادگی دقی ااً هیاین صاوت را باه طاور‬
‫مشخو سر می دهد‪ .‬این هیان کلیه است کاه در انجیال گفتاه شاده و پایش‬
‫از ظهور نور در این جهان وجود داشته اسات‪ ":‬در ابتادا کلیاه باود و کلیاه‬
‫نزد خدا بود و کلیه خود‪ ،‬خدا بود"‬

‫در زبان انگلیسی کلیاۀ ‪17Human‬باه دو ح ی ات اشااره دارد کاه از‬


‫ویژگی های بشر هستند ‪ HU‬یا خدا در هیاه چیاز و هیاۀ موجاودات حضاور‬
‫ات‬
‫اوده و قابلیا‬
‫ادا با‬
‫اناخت خا‬
‫ایۀ شا‬
‫اه واسا‬
‫ات کا‬
‫اا ‪ Man‬اسا‬
‫اا تنها‬
‫دارد‪ ،‬اما‬
‫تشخیو"مان" را دارد‪ .‬بادین ترتیاب ‪ Human‬یعنای موجاود خادا آگااه‬
‫یا مرد خدا‪ .‬در انجیال بسایاری از اوقاات کلیاۀ هیاو دساتکاری‬ ‫خداشنا‬
‫شده‪ ،‬م ل الوی ‪ Eloi‬الاوهیم ‪ Elohim‬آلاه لویاا ‪ Alleluia‬کاه هیاه از ‪Hu‬‬
‫ریشه گرفته اند‪.‬‬

‫این کلیه که معبر رو الهی است بارای هیگاان رهاایی واقعای را باه‬
‫باوده و بااقی خل ات‬ ‫دنبال دارد‪ .‬کلیۀ هیو نخستین تجلی آفریدگار م اد‬
‫‪14‬‬
‫به معنی انسان ن‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫منجیله اتر و سایر عناصر توسط صوت هیاو آفریاده شاده اناد‪ .‬جریاان رو‬
‫الهی یا هیو محرک اولیه و نخستین ضربانی بود کاه از خداوناد صاادر شاد و‬
‫نیز اولین علت حرکت‪ ،‬رنت و شکل‪.‬‬

‫حرکت ارتعاشی کلیه به مناط ی مربوط می شاود کاه مااده باه ترتیاب‬
‫کیتار و باه صاورت زمخات وجاود دارد‪.‬‬ ‫و خالو‪ ،‬با خلو‬ ‫در شکل لیی‬
‫به عبارت ساده تر تیام اینها جلاوه هاای اهتیاامی اسات کاه هیاو از رفیاع‬
‫ترین طب ات مصروف می دارد تا برای از باین باردن پوشاش جسایانی کلیاه‬
‫در جهان های تحتانی به این جهانها نازل شود‪.‬‬

‫مح ا دانسته شده که صوت نتیجاۀ حرکات ارتعاشای نیسات‪ ،‬بلکاه در‬
‫واقع محرک اولیۀ هیه چیز در طب اات بای کاران و نیاز حرکاات ارتعاشای‬
‫است که آن نیز به نوبۀ خود وسایلۀ پیشابرد جهاان هاای خل ات در طب اات‬
‫مادی محسوب می شود‪.‬‬

‫در کیهان هاای فیزیکای جریاان هاای صاوتی از حرکات ارتعاشای‬


‫نشأت می گیرند و به طاری مختلات وظیفاۀ برقاراری خل ات را بار عهاده‬
‫دارند‪ .‬هیو یا هیان جریان اصالی کلیاه‪ ،‬پادر تیاام حرکات هاا ‪ ،‬نیروهاا‬
‫نورها‪ ،‬اصوات و عناصری است کاه متعاقبااً در مرتباۀ پانچم پاای باه عرصاۀ‬
‫وجود نهاده و بدان تعل دارند‪.‬‬

‫شااعاب هااای نااور یااا اروا در تیااام طب ااات و زمااان هااا در‬
‫پیوسااتار‪ Continuum‬اشااکال هیااو ساااکن بااوده و هسااتند‪ .‬آنهااا در‬
‫کالبدهایی زندگی می کنناد و خل ات کارات گونااگون در فضاا را تشاکیل‬
‫می دهند و با نیروی ع ل یاا حیاات باه آنهاا قادرت حرکات مای دهناد‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫سرتاسر آفرینش از رفیع ترین تاا تحتاانی تارین طب اات توساط اناوار رو‬
‫الهی یا رو های مشت شاده از خادا تغذیاه مای شاوند و باا جادا شادن‬
‫رو الهی از غلاف ها یا کالبدهایی که در آنهاا جاای گرفتاه‪ ،‬محاو و ناابود‬
‫می شوند‪.‬‬

‫و‬ ‫تیام خل تی که برای انسان‪ ،‬نباتاات‪ ،‬حیواناات یاا جیاادات ملیاو‬


‫قابل رؤیت بوده‪ ،‬به مشاهده در می آید وجود و رشاد خاود را باه کلیاه یاا‬
‫جوهرۀ اک مدیونند‪ ،‬توسط اک حفه می شاوند و هنگاامی کاه اک از تجلای‬
‫مربوطااه منفااک شااود یااا خااود را از آن بااه در آورد‪ ،‬ناپدیااد و نااابود‬
‫می شوند‪.‬‬

‫برای نزدیک شدن به سرچشیۀ اک که پدر خواناده مای شاود‪ ،‬آدمای‬


‫باید ابتدا به شاعاب یاا جریاان اک نزدیاک شاده‪ ،‬آن را باه چنات آورد و‬
‫سپس رد آن را گرفته‪ ،‬آن را تا خدا دنباا کناد‪ ،‬انساان بایاد ابتادا خاود و‬
‫سپس هیو‪ ،‬سر منشاأ جریاان اک‪ ،‬پادر و قاادر متعاال ‪ ،‬را بشناساد کاه در‬
‫کیهان اصغر یا هیان انسان جای دارد‪.‬‬

‫جریان اک و جریاان هاای تاابع آن در جهات نزولای و بیرونای باه‬


‫طرف محتویات کیهان فیزیکی جاری هستند‪ .‬آدمی بارای نزدیاک شادن باه‬
‫مرکز باید جهت جریان را به شکل صعود یا درونای باه طارف منباع ازلای و‬
‫ابدی تغییر دهد‪ .‬این به معنی وانهادن برخای تیایلاات و امیاال اسات تاا در‬
‫سلوک به سوی خویشتن خویش‪ ،‬تو یا "من" فردی به پیش رود‪.‬‬

‫دانشیندان می گویند که ماده و حرکت عوامال اصالی خل ات هساتند‪.‬‬


‫باشاد‪ ،‬ایان گفتاه خاالی از ح ی ات‬ ‫تا جایی که کیهان فیزیکی مورد بحا‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫نیست‪ ،‬اما آنان نیی گویند و نیی توانند بگویند کاه ایان دو عامال چگوناه و‬
‫از کجا نشأت گرفته اند‪ .‬حرکت نیازمناد علات یاا ضاامنی اسات کاه هیاان‬
‫رو الهی یا کلیه است؛ هیان که م ال اناوار خورشاید از مراکاز عدیاده ای‬
‫منتشر شده و از اقالیم معناوی‪ -‬ماادی‪ ،‬باه تیاام کائناات منجیلاه کیهاان‬
‫فیزیکی می رسند‪.‬‬

‫رۀ انرژی نیز به نوبۀ خود شاعاب یاا جریاانی اسات کاه از یاک رۀ‬
‫مرکزی منتشر می شود که از رو الهی قادرت مای گیارد و دانشایندان آن‬
‫را انرژی مای نامناد‪ .‬قادرت متجلای نشاده را انارژی نهفتاه یاا پتانسایل‬
‫می خوانند وآن که آشکارا متجلی شاده را انارژی جنبشای‪ .‬هار دو صاورت‬
‫یاد شده به ضربان های انتشار یافته از سوی نیروی اک اتلاای مای شاوند کاه‬
‫سر منشأو سر آغاز هیه چیز است‪.‬‬

‫در منظومۀ شیسی اتم هاا ن اش خاود را دارناد؛ باه عناوان م اال از‬
‫خورشید منتشر می شوند و هر یک هیچاون خورشایدهایی کاه بار سایارات‬
‫می تابناد‪ ،‬پایش از آن کاه باه صاورت پرتاو انتشاار یابناد‪ ،‬خاود رات‬
‫خورشیدی تجلی یافته ای هستند و بدین ترتیاب بارای آفارینش کالبادهایی‬
‫که در تلفی با یکدیگر تشاکیل مای دهناد‪ ،‬مناساب خواهناد باود‪ .‬جریاان‬
‫پنهان اک که در ایان رات موجاود اسات‪ ،‬در عنصار جهاان هاای تحتاانی‬
‫جاری می شود‪ .‬لازمۀ این جریان نیروی محرکه یاا ضاربانی از یاک جریاان‬
‫ِ هیاو است که به مراتاب برتار تعلا داشاته و از‬ ‫برتر یا هیان کلیه‪ ،‬بخصو‬
‫آنها نازل می شود تاا انارژی اک را باه کاار انادازد و آن را باه حرکات وا‬
‫دارد‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫بدین ترتیب می بینید کاه قادرت یاا نیاروی اک هیاه چیاز‪ ،‬در هیاه‬
‫چیز‪ ،‬عام اصلی و محرک اولیۀ کل آفارینش اسات‪ .‬ایان نیارو‪ ،‬حیاات و رو‬
‫هیه چیز است‪.‬‬

‫من تلام فراوانی کرده ام تا مفهاومی از مفااهیم ناام ناشاناختۀ خادا‬


‫را درک کنم‪ ،‬این نام بالذاته چیستو رابیاۀ فارد باا آن چگوناه اساتو تاا‬
‫آنجا که م دور باشد ما اصولاً مفهاومی از ایان دسات را درک کنایم‪ ،‬متوجاه‬
‫می شویم که اینها اصولی جهاانی هساتند کاه باه تیاام طبیعات و در سایز‬
‫انسانی به تیام آدمیان اتلای می شوند‪ .‬اینها قاوانین عیاومی و کلای هساتند‬
‫که تشخیو و ادراک آنها برای هار گوناه درک و فهام بیشاتری از ضاروریات‬
‫اولیه است‪ ،‬چون پیشرفت نه با کنار نهادن قانون اتی اشایا کاه ایان اماری‬
‫غیر میکن است‪ ،‬بلکه باا تخصایو آن باه واسایۀ فاراهم آوردن شاراییی‬
‫حاصل می شود که موقعیت لازم برای عیال کاردن هیاان اصال را در حاال‬
‫نامحدودتری فراهم می کند‪ .‬حال کاه درباارۀ ایان دو غایات‪ ،‬یعنای عاالم‬
‫هستی و فرد و رابیۀ آنها با یکدیگر ایاده ای کلای باه دسات آماد اجاازه‬
‫دهید فرآیند تخصیو را بررسی کنیم‪.‬‬

‫تخصیو هیو به چه معناستو‬

‫تخصیو مستلزم این است که قانون یاا اصال ماورد نظار را باه تولیاد‬
‫یک معلول وا داریم که نیی تواند تحت شارایط ساادۀ کلای کاه باه خاودی‬
‫خود توسط طبیعت فراهم می شود تولید شود‪.‬‬

‫رو ال د ‪ ،‬اک‪ ،‬قدرت الهی‪ ،‬هیگی دقی ااً یاک معناا دارناد‪ ،‬عیسای‬
‫در عهد جدید به وضو به شنیدن صدای هیو یاا رو الهای اشااره مای کناد‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫که می تواند موجب تولد دوبااره شاود او مای گویاد‪":‬بااد هار آنجاا کاه‬
‫بخواهد می ورزد و تو صدا را در آنجاا خاواهی شانید؛ ولای نیای تاوانی‬
‫بگویی کی می وزد و به کجا می رود"‪.‬‬

‫باید گفت که انتخاب شارایط مناساب کاار ع ال اسات و‬ ‫در ادامۀ بح‬
‫عبارتست از فرآیند ترتیب دادن آگاهانۀ امور به صاورتی تاازه‪ ،‬باه گوناه ای‬
‫که نتاید تازه به بار آورد‪ .‬اصل هیاو هرگاز تاازگی نادارد چاون اصاول آن‬
‫جاودان و عالیگیر هستند‪ ،‬اما دانستن این کاه هیاان اصال موجاب شاکفتن‬
‫امکانات نامحدود می شود‪ ،‬حکیی تکاان دهناده اسات‪ .‬بناابراین ماا بایاد‬
‫تیانایی گفت‪:‬‬ ‫حتی مراقب گفتار و کلیات خود نیز باشیم‪ .‬آپولوئیو‬

‫" رو توسط دشینان محاصره شده‪ ،‬هایچ کاس و هایچ چیاز دوسات او‬
‫نیست‪ .‬حتی آن ارواحی کاه مریاد راوهاان دابلایس) باوده و از قاوانین او‬
‫پیروی می کنند‪ ،‬یعنی به فرامین هان گاوم مای دهناد نیاز از ایان رناد‬
‫ادگی‬
‫اات زنا‬
‫این و مادیا‬
‫ایم زما‬
‫اه در اقلا‬
‫اا روزی کا‬
‫اه تا‬
‫اتند‪ .‬هیا‬
‫ات نی نیسا‬
‫مسا‬
‫می کنند محکوم به رند هستند‪".‬‬

‫آنچه باید بدان توجه کنایم‪ ،‬نحاوۀ عیال رو الهای در فاراهم آوردن‬
‫شرایط تخصیصی اسات‪ ،‬باه واسایۀ اعیاال و انتخااب هاای ماا‪ ،‬در جهات‬
‫کارکرد اصول کیهانی‪ ،‬این کار نتاید تازه ای به باار مای آورد کاه تجربیاات‬
‫گذشتۀ ما را تحت الشعاب قرار می دهناد‪ .‬ایان فرآیناد مساتلزم وارد عیال‬
‫بر سر باه دسات آمادن ترکیباات تاازه از‬ ‫شدن عناصر تازه نیست‪ ،‬بلکه بح‬
‫عناصر هییشه موجود است‪ .‬به عنوان م ال‪ ،‬نیاکاان ماا از عناصرشاییایی کاه‬
‫هییشه وجود داشته اند چیزی نیی دانستند‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫بدین ترتیب ما چگونه باید قدرت هیاو را طاوری باه کاار بگیاریم کاه‬
‫قوانین فیزیکی یعنی قوانینی که به فارد و رو فلکای مرباوط مای شاوند را‬
‫تحت تأ یر قرار دهد تا بادان طریا درک خاود را از ایان قاوانین افازایش‬
‫دهیم و نتایجی بالاتر از آنچه که تا کنون به دست آورده ایم کسب کنیمو‬

‫این کار بدین شکل صورت می گیارد کاه هییشاه در پای یاافتن عامال‬
‫م بت موجود در هر ترکیب موجود باشیم و ازخاود بپرسایم کاه چارا در ایان‬
‫وضع بدین منوال اسات‪ .‬چارا ایان ترکیاب ف اط در محادودۀ‬ ‫ترکیب خا‬
‫خاصی عیل می کندو چه عااملی وجاود دارد کاه رونادی تاا مارز خاصای‬
‫موف یت نامیده می شود و چاه چیاز از تعیایم بیشاتر آن میانعات باه عیال‬
‫می آوردو‬

‫روم آفرینش مای شاویم‪ .‬اولاین عامال م بات در‬ ‫در اینجا وارد بح‬
‫تیام آفرینش چیستو اگر دقت کنید‪ ،‬این عامال رو الهای اسات – قادرتی‬
‫نامرئی که اتر اولیه و ازلی را در قالاب هاا مای ریازد و اناواب حرکاات را‬
‫بدانها می بخشاد؛ از حرکات مکاانیکی صارف سایارات گرفتاه تاا حرکات‬
‫و فکار جاوهرۀ جهاانی‬ ‫ارادی انسان بنابراین عامل م بات اولیاه‪ ،‬احساا‬
‫و فکار آن‬ ‫هیو است‪ .‬این جوهر خاالو زنادگی اسات و بناابراین احساا‬
‫مستیراً در جهات تجلای فزاینادۀ حیاات جریاان مای یاباد و ایان هیاان‬
‫تخصیصی است که ما در پی آنیم‪ ،‬جریان فوی بایاد باا تشاکیل دادن کاانونی‬
‫را بهتر و کامال تار درک کارده و فکار را متجلای نیایاد‪ .‬باه‬ ‫این احسا‬
‫عبارت دیگر راه تخصیو اصل عیاومی اک ایان اسات کاه در هیااهنگی باا‬
‫طبع اتی خودم‪ ،‬شرایط هنی تازه ای را فراهم کند‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫تحت این شرایط که مشیول قوانین عاالم فیزیکای نیای شاود‪ ،‬انساان‬
‫می تواند فردیت خود را حفه کند‪ .‬او می تواند به اخیتاار خاود هار چیازی‬
‫را تصور کند؛ م لاً قادر است سال هاا بادون غاذا خاوردن زناده بیاناد‪ ،‬باا‬
‫جسم پرواز کند‪ ،‬یا به واسیۀ تواف ی درونی باا خاویش و در راساتای قادرت‬
‫اک‪ ،‬تصاویر هنی را برای خاود باه واقعیات محان مبادل ساازد‪ .‬اتخاا‬
‫روم علیی در امر تح ی ‪ ،‬ما را به این نتیجه مای رسااند کاه بارای تبادیل‬
‫رفتار نژادی یا عام به رفتاری تخصایو یافتاه و انفارادی ‪ ،‬بایاد طارز تفکار‬
‫تازه ای را در پیش گرفت‪ ،‬رویکرد تازه ای را اختیاار کارد و باه ایان رفتاار‬
‫تازه پایبند بود‪ .‬منظور شیوۀ تفکاری اسات کاه در امتاداد حرکات پیشارو و‬
‫اتی رو خلای الهی قرار می گیرد‪ ،‬نه در تضاد باا آن‪ .‬تیاام علیاا ناجیاان‬
‫و حکیا نیز هیواره به هیین نکته اشاره داشته اند‪.‬‬

‫چنین عیلی مستلزم واژگونی کامل تعبیرات کهن اسات‪ ،‬اماا وقتای کاه‬
‫عیی اً و باطناً هستی خدا را بااور کردیاد و دانساتید کاه خادا هیاناا عشا‬
‫است و ما وارث خدا و در میراث اک ساهیم هساتیم ‪ -‬کاه مان و شایا خاود‬
‫صاحب الوهیتیم ‪ -‬آماده اید که دست به کاار سااختن دنیاای خاود شاوید‪.‬‬
‫علات هساتند و شاکل و شارایط‬ ‫در این صورت می دانید که فکر و احساا‬
‫معلول‪.‬‬

‫هر کسی که نتواند با واقعیات پیراماون خاود هیساو شاود‪ ،‬باا چناین‬
‫ای‬
‫ااهنگی درونای و بیرونای باا رو الها‬
‫مفااهییی ارتبااط نادارد و از هیا‬
‫نصیبی نبرده است‪ .‬در نتیجه هر آینه دچار سو تعبیار و ساو تفااهم بیشاتری‬
‫شده و از فراز به نشیب فرو می افتد‪ .‬هار آن کاس کاه مصارانه عاالم درون‬
‫خود را تنها عالم و واقعیت موجود میداند و ساعی مای کناد دنیاا و دیگاران‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫را به تأیید عالم خویش وا دارد‪ ،‬مساتیراً بارای خاود ناکاامی مای آفریناد‬
‫او از ایان کاه مباادا‬ ‫ناخشنود است و در دام مصیبت گرفتار می گردد‪ .‬تار‬
‫دیگران با نفو خ ود دنیاای او را دگرگاون ساازند و او را باه راهای ساوی‬
‫دهند که خود را شدیداً با عالم ماادی منیبا کناد‪ ،‬غالبااً وی را باه هیاان‬
‫چیزی مبدل می سازد که ازآن واهیه دارد‪.‬‬

‫اصل یاد شده‪ ،‬شاالودۀ تخصایو فاردی قاانون عاام فرآیناد خلاقاه‬
‫محسوب می شود و هیاین کاه ماا آن را کاملااً درک کنایم‪ .‬آن را میکان و‬
‫های خاود را رهاا کارده‪ ،‬دیگار در سایو تحتاانی‬ ‫عیلی دانسته و هرا‬
‫عدم ب ا را پشت سر می گذاریم‪ .‬بدین ترتیب تحات نفاو پرتاوی هیاو قارار‬
‫گرفته و میتوانیم صوت را بارای متجلای سااختن اصال اک در درون خاویش‬
‫به کار گیریم‪.‬‬

‫ارا‬
‫اا را ب اه آن فا‬
‫این ما‬
‫اۀ قدیسا‬
‫ات‪ .‬هیا‬
‫اازه ای نیسا‬
‫از تا‬
‫ان روم چیا‬
‫ایا‬
‫خوانده اند‪ .‬پیش از کبیر‪ ،‬راما و وداها و پایش از آن مسالک هاای اساراری‬
‫اا را‬
‫ااری اینها‬
‫ای‪ ،‬روزگا‬
‫اوم الها‬
‫اان علا‬
‫اش پژها‬
‫اۀ دانا‬
‫اتیم‪ .‬هیا‬
‫اه را داشا‬
‫اولیا‬
‫خود رسایده اناد‪ .‬ایان داناش در‬ ‫آموخته اند و هر یک به نتیجه گیری خا‬
‫انت اال یافتاه ولای معناای واقعای آن را تنهاا‬ ‫طی اعصار به اشکال مختل‬
‫تعداد اندکی درک کرده اند‪ .‬هر کسی که به قادر کاافی از تاوده هاا فاصاله‬
‫نظام جهانی هیاو در مای آیاد؛ اماا‬ ‫بگیرد تا ح ی ت را تشخیو دهد‪ ،‬به ص‬
‫به گونه ای کاملاً متفاوت از آنچه قبلااً مای پنداشاته‪ ،‬چاون از ایان جایگااه‬
‫تازه خود را نه به عنوان بخشی از یاک معلاول عاام‪ ،‬بلکاه جزئای از علتای‬
‫عام می بیناد‪ .‬باا تشاخیو ایان واقعیات‪ ،‬متوجاه مای شاود کاه بارای‬
‫پیشرفت های بعدی باید اجازه دهد تا علات عاام در کاانون تخصایو یافتاۀ‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫او آزادانه جریان یاباد‪ .‬بناابراین در صادد فاراهم کاردن شارایط فکاری‬
‫خاصی بر می آید که این کار را تسهیل می کند‪.‬‬

‫اه‬
‫ای در با‬
‫ادرت رو الها‬
‫ات‪ ،‬قا‬
‫اد دانسا‬
‫اود خواهیا‬
‫اه خا‬
‫اور کا‬
‫اان طا‬
‫هیا‬
‫کارگیری ابزار لاازم بارای رسایدن باه م صاود‪ ،‬در قالاب ع ال و درایات‬
‫متجلی می شود‪ .‬فراهم کردن ملزوماات زنادگی فیزیکای و باه طاور کلای‬
‫حفه نژادها نیز به هیین منوال صورت می گیرد‪ .‬هار چناد مان در تح ی ااتم‬
‫هر آینه با ناکامی های فردی مواجه شده ام‪ ،‬اماا سارانجام دریاافتم کاه باه‬
‫معنای عام چیزی به نام ناکامی وجود نادارد‪ .‬علااوه بار ایان متوجاه شادم‬
‫که آنچه ظاهراً ناکامی فردی می نیود‪ ،‬خاود بخشای از رونادی فلکای باود‬
‫و اگر من اصل معنوی جاری در آن روناد را تشاخیو میادادم و یاا فاراهم‬
‫کردن شرایط لازم اجازه می دادم این اصال در بیان وجاود خاودم آغااز‬
‫تازه ای را در پایش گیارد‪ ،‬اهییات و ابعااد آن شکسات از ایان هام کیتار‬
‫می شد‪ .‬این در مورد شیا و هر کس دیگری نیز مصدای دارد‪.‬‬

‫رفتار تخریبی مکانیسیی است در خدمت بخاش تحتاانی هان کاه بار‬
‫علیه بهبود شرایط خویش درون وارد عیال مای شاود‪ .‬چاه ایان رفتاار باا‬
‫کامل به کار گرفته شاود یاا آن قادر شادت نداشاته باشاد‪ ،‬در هار‬ ‫وسوا‬
‫حال نشانگر میزان سرگشتگی و آشفتگی انسان است‪.‬‬

‫شرط بهبود خاویش درون ایان اسات کاه رو الهای را در‬


‫م ام درایت و ع ل به رساییت بشناسایم و باه آن اعتیااد کنایم و‬
‫نیز به یاد داشته باشیم که هار چناد ایان درایات از مجارای ماا‬
‫متجلی می شود‪ ،‬اما به هایچ وجاه طباع اصالی خاود را عاو‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫نیی کند؛ درست هیان طور که الکتریسایته باا عباور از فیلاماان‬


‫لامپ هیچ یک از ویژگی های خود را از دست نیی دهد‪.‬‬

‫با پرداخت به این کار بدین منی پی باردم یاا باه قاولی آن را کشا‬
‫کردم که من یا هیان رو ‪ ،‬مرکاز عیلیاات معناوی خداونادم و دانساتم کاه‬
‫قدرت الهی هییشه در جهت گساتردگی بیشاتر و تجلای وسایع تار فعالیات‬
‫دارد‪ .‬این باه معنای آفارینش چیازی باود فراساوی انچاه هیاواره روی‬
‫مای داد‪،‬چیازی کاملااً تاازه‪ ،‬چیازی کاه درگذشاته نباوده ولای در ا ار‬
‫شکوفایی مستیر ازتجاارب قبلای سار بار آورده ‪ .‬ازآنجاا کاه رو الهای‬
‫نیی تواند طبع اتی خاود را تغییار دهاد‪ ،‬بایاد در یکایاک اروا باه یاک‬
‫شیوه عیل کند؛ درنتیجه در دنیای هار کسای‪ ،‬یعنای جاایی کاه خاود فارد‬
‫مرکزیت دارد‪ ،‬این قادرت باه پایش مای راناد تاا هییشاه شارایط تاازه‬
‫بیافریند‪.‬‬

‫این امر بدآنجا منجر می شاود کاه م اام الهای را از دریچاۀ تاازه ای‬
‫ببینیم چون نه تنها خال ‪ ،‬بلکه جهت دهنده نیزهسات‪ .‬او فارم هاای عینای را‬
‫تعیین می کند که شرایط‪ ،‬آنها را برای تجلی باه عینیات درمای آورناد و باه‬
‫علاوه تأمین انرژی مورد نیاز بارای آفارینش ایان عینیات را نیاز بار عهاده‬
‫دارد‪ .‬رابیۀ بین فرد وقدرت واقعی اک یاا هیاان قادرت شاکل دهناده در‬
‫هیین جاست‪ .‬چه خود درک کنیم یاا ناه‪ ،‬هیاو درایان عاالم قادرتی شاکل‬
‫دهنده و تحت فرمان ماست و هنگامی که از ایان منشاأ در درون خاود عیال‬
‫می کنیم‪ ،‬باید به قابلیت آن آفرینش عینیات اعتیاد داشته باشیم‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫با توجه به آنچه گفته شاد‪ ،‬میکان اسات بپرساید پاس مسائولیت مان‬
‫چیستو مسئولیت شیا این است ‪ -‬فراهم کردن کاانونی تخصایو یافتاه کاه‬
‫انرژی های الهی بتواند در حییاۀ آن ن اش آفرینای کنناد‪ .‬شایا بایاد در‬
‫باشاید‪ .‬شایا بایاد باا‬ ‫نظام کل هستی در قبال هر کسای مسائولیت شانا‬
‫تیرین‪ ،‬رو الهی را به سوی خود جذب کنید و توجه داشاته باشاید کاه ناوب‬
‫این جا به باید با الگوی اتی شخو شایا منیبا باشاد‪ .‬وقتای باه تادرید‬
‫قانون حاکم بر این رابیه را فر اگیرید‪ ،‬خود نیاز باه نوباۀ خاود باا کیتارین‬
‫م اومت میکن‪ ،‬به سوی قدرت اک جذب مای شاوید‪ .‬ایان کشاش از طرفای‬
‫شایا و جایگااهی کاه بار محاور‬ ‫به وجود می آید که برای قالب هنی خا‬
‫اجتیاعی و عاطفی دارید‪ ،‬طبیعی ترین هستند‪.‬‬

‫به گفتۀ ربازارتاارز و ساایر قدیساین اک‪ ،‬ماا بایاد مسائولیت اعیاال‬
‫فردی خود را بپذیریم؛ چاون آرزوهاای خاصای کاه در طاول زنادگی باه‬
‫اقالیم برتر مخابره مای کنایم‪ ،‬نتاایجی باه باار مای آورناد کاه گارایش‬
‫نیروهای اک را به ماا تشادید مای کنناد‪ .‬ساپس ایان نیروهاا از مجارای‬
‫خودمان و آنچه پیراماون ماسات‪ .‬در جهات خواساته هاای ماا وارد عیال‬
‫می شوند‪ .‬این تبادلی طبیعای باین رو الهای و رو فاردی اسات و نشاان‬
‫می دهد که نباید خواساته هاای خاود را آن قادر در جهات اکتسااب چیاز‬
‫خاصی متیرکز کنیم که در مواقع لاازم‪ ،‬از بارانگیختن فعالیات هاای معناوی‬
‫در کیهان خود غافل شویم‪ .‬این عیال کاه فای نفساه بسایار خلاقاناه اسات‬
‫ناگزیر باید در پدیده ها و وقایع خارجی تجلی یابد‪.‬‬

‫وقتی که این واقعیات هاای خاارجی در جهاان بیارون و در زنادگی‬


‫عینی ما ظهور می کنند‪ ،‬ما نبایاد دسات از علاقینادی خاود بکشایم‪ ،‬بلکاه‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫باید مسئولیت آفرینش آنها را خود بار عهاده گیاریم و جریاان وقاایع را تاا‬
‫جایی مستیر نگاه داریم که فایدۀ آنها به پایاان رسایده و در نتیجاه ماا نیاز‬
‫به نوعی به کل کائنات منفعت رسانده باشیم‪ .‬چه بسا افارادی کاه در باه یار‬
‫ائولیت‬
‫اه مسا‬
‫اوند و در نتیجا‬
‫ای شا‬
‫اتی ما‬
‫اار کاسا‬
‫اود دچا‬
‫اداف خا‬
‫ااندن اها‬
‫رسا‬
‫آفریده ها و ناکامی های ظاهری خود را بر عهاده مای گیرناد‪ .‬روم خلاقاۀ‬
‫تجسم یا تفکر هیراه با احسا ‪ ،‬ماواد خاام و شارایط لاازم را بارای بهاره‬
‫برداری در اختیار ما قرار می دهد‪ .‬ما بایاد مسائولیت مرباوط را پذیرفتاه و‬
‫با کوشش و عیل گرایی‪ ،‬آنها را به کار گیریم‪.‬‬

‫آدمی باید دانسته به کانون انارژی الهای مبادل شاده و مسائولیت آن‬
‫را نیز بپذیرد‪ .‬در غیر این صورت از ساویی تلاام مای کناد ایان کاانون را‬
‫هیچون قدرتی کاور هادایت کناد و از ساوی دیگار تحات سالیۀ عااملی‬
‫بی منی و کور خواهد بود که از هیان کاانون باه او تحییال مای شاود‪ .‬او‬
‫به این علت هدایت می شاود کاه خاود خواهاان راهنیاایی اسات و مبناای‬
‫خواست و دریافت او در حد هیان اصالی اسات کاه خاود تشاخیو میدهاد‬
‫بد ین ترتیب او آزادی خود را فدا نیای کناد یاا قادرت خاود را در هیاان‬
‫حدی در چهار چوب قرار می دهد کاه یاک تکنساین باری الکتریسایته را در‬
‫خود محدود می کناد‪ .‬هار قادر در ایان کانش مت ابال‬ ‫جهت منظور خا‬
‫بیشتر به جان انسان بنشیند‪ ،‬بیشتر متوجه مای شاود کاه ایان داناش او را در‬
‫مسیر آزادی هدایت می کند‪ .‬این هیان اصلی است کاه ماا در علام فیزیکای‬
‫این اصل‪ ،‬تبعیت مو به موی طبیعات از ماا مشاروط باه‬ ‫می شناسیم‪ .‬بر اسا‬
‫میزان تبعیتی است که ما در ابتدا نسبت به طبیعت داشاته ایام‪ .‬قاانونی کهان‬
‫می گوید‪ " :‬آنچه در یک مرتبه ح ی ت دارد‪ ،‬در تیام عوالم صادی است"‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کلید این عامل که باه رو الهای‪ ،‬رو فاردی‪ ،‬هان‪ ،‬جسام و وقاایع‬
‫مربوط می شود در رفتار تازه ای نهفته که شراییی تاازه مای آفریناد چاون‬
‫این رویکارد نشاانگر درک ماهیات ح ی ای عیال آفریننادگی اسات‪ .‬اگار‬
‫می خواهید‪ ،‬زیبایی و آزادی را به زنادگی خاود دعاوت کنایم‪ ،‬بایاد ابتادا‬
‫هارمونی و نظم را در افکار خود برقرار ساازیم‪ ،‬آنگااه خاود را ن یاۀ آغااز‬
‫سلسه ای از آفرینش های تازه مای بینایم و ایان کاار ناه باا نیاروی ارادۀ‬
‫فردی‪ ،‬بلکه به واسیۀ وحدت باا رو الهای صاورت مای گیارد؛ هیاان رو‬
‫الهی که با متجلی سااختن عشا و زیباایی اتای خاود هیاه چیاز را ناو‬
‫می کند‪.‬‬

‫اکنون به موانعی می پردازیم که موجب مای شاوند باه نتیجاۀ میلاوب‬


‫نرسیم‪ .‬خیلی ساده است‪.‬‬

‫اولین مانع آن است کاه هویات واقعای خاود را درک نکنایم و توجاه‬
‫نکنیم که خدا یا رو الهی هیان عش ‪ ،‬عادالت و سالامتی اسات و باه شاکلی‬
‫حاصال‬ ‫غیر شخصی و عام مایل اسات باه کساانی کاه واقعااً باا آن تیاا‬
‫می کنند و تن به هیکاری می دهند‪ ،‬پاسخ دهد‪.‬‬

‫دوم این پندارکه اییان داشتن زنادگی را آساان و بای نیااز از تلاام‬
‫می کند‪ ،‬یا این که نسبت باه مشاکلات‪ ،‬نفارت و ت ابال پیشاه کنایم و توجاه‬
‫نداشته باشیم که تجلی آنها بادین معنای اسات کاه خاود ماا نیروهاا را در‬
‫جهت هدف معینی به کار انداختاه ایام و بناابراین بایاد آنهاا را باه هیاین‬
‫صورت بپذیریم‪.‬‬
‫نام ناشناختۀ خدا ‪6‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫سوم پا فشاری بر این تفکر که رناد‪ ،‬تنهاایی و فلاکات انساان‪ ،‬خواسات‬


‫رو الهی است و نیز غفلت از این ح ی ت کاه رو الهای کامال اسات و تنهاا‬
‫می تواند خواهان کیاال باشاد و آن را عرضاه کناد؛ کاه ن صاان و کاساتی‬
‫نتیجۀ بهره نگرفتن از قدرت رو الهی است‪ .‬و باز پاا فشااری بار ایان پنادار‬
‫که خدا برای هر یک از ما جزئیات خاصای را در نظار دارد و غافال شادن از‬
‫این واقعیت که ما با پرداخت به کار و وظیفۀ خاود‪ ،‬مای آماوزیم کاه نتااید‬
‫م بت از مجرای خلاقیت رو منعم الهی به دست می آیند‪.‬‬

‫و دست آخر این که با زیستن بار محاور عااطفی مرباوط باه مراتاب‬
‫تحتانی که تحت سییرۀ نفارت‪ ،‬حساد و قبیاه باوده و فارد باه هار گوناه‬
‫مای کناد و تلاام نیای کناد تاا باه‬ ‫آموزم‪ ،‬نکوهش و انضباطی اعترا‬
‫واسیۀ خویش انضباطی و جستجوی آرزوهاای خاود در جهاان هاای هیاو‬
‫هیۀ اینها را چاره کند‪.‬‬

‫🎶 با بر پا کردن دنیای خود به واسایۀ صاوت آفریننادۀ هیاو ‪ -‬ناام‬


‫ناشناختۀ خدا – به مجرایی برای رو الهی مبدل می شاویم‪ .‬وقتای کاه هیاو‬
‫را به طور صحیز‪ ،‬با صدای بلند یا در دل ادا کنایم‪ ،‬رو خلاای الهای‪ ،‬ماا را‬
‫قادر می سازد بر ارتعاشات الهی سوار شاده از اقاالیم زماان و مکاان عباور‬
‫کنیم و به م صد شکوهیند خود برسیم‪.‬‬
‫‪4‬‬

‫کتاب قوانین‬

‫هییشه قوانین تلویحی نانوشته ای هساتند کاه عرفاا‪ ،‬علیاا و آواتارهاا‬


‫از آن صحبت می کنند‪ .‬این کاملاً با آن چیزی کاه یائوبال سااکابی یاا ساایر‬
‫استادان اک به مریدان خاود آموختاه اناد تفااوت دارد‪ .‬باه عناوان نیوناه‬
‫یوحنای حواری می گوید‪:‬‬

‫«او نیی توانست تیام ح ی ت را عرضاه دارد‪ ،‬بلکاه تنهاا بخشای از آن‬
‫را به مردم ابلام کارد‪ ،‬چاون ماردم ظرفیات آن را نداشاتند‪ ».‬و در جاای‬
‫دیگری می گوید‪:‬‬

‫«و علاوه بر این بسیاری کارهای دیگر نیاز باود کاه او انجاام داد کاه‬
‫اگر هیۀ آنها نوشته می شد‪ ،‬به گیان من حتای هیاه ی دنیاا جاای آن هیاه‬
‫نوشته را نیی داشت» این در مورد هر یاک از بزرگاان معناوی کاه باه ایان‬
‫جهان آمده اند صدی می کند‪.‬‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫آدمی در طای اعصاار هرگاز ظرفیات ح ی ات را نداشاته‬


‫چون جستجوی ح ی ت برای کسانی کاه باا چشام ظااهر در پای‬
‫آن هستند و باور درونی چندانی ندارند‪ ،‬کار دشواری است‪.‬‬

‫قدر مسلم اینکه باور‪ ،‬اساسی ترین و مهام تارین ضارورت اسات‪ .‬بایاد‬
‫نیرومنادی داشاته باشاید‪ .‬در ایان صاورت‬ ‫نسبت به آنچه می دانید احسا‬
‫رو الهی آشکارا از مجرای شیا وارد عیال مای شاود‪ .‬از قادیم گفتاه اناد‬
‫« باید باورهای خود را با احساسات قوی هیاراه کنیاد‪ ».‬بناابراین آنچاه کاه‬
‫با تیام وجود‪ ،‬در ظاهر و اعیای باطن می اندیشاید‪ ،‬سار انجاام باه جریاان‬
‫می شود‪ .‬با این کار ظرف مدتی کوتااه‪ ،‬طعام شاادی حاصال از‬ ‫افتاده مح‬
‫ح ی ت را چشیده و به وفور از آن بهاره مناد مای شاوید‪ .‬بارای باه دسات‬
‫آوردن چنین شعفی‪ ،‬تشخیو و شناخت سه چیز ضروری است‪:‬‬

‫ال ) خدا یاا رو الهای‪ ،‬خاوب‪ ،‬بلاا تغییار و جاوداناه نیکوسات‪ .‬او‬
‫مجیوعه ی تیام نیکی هایی است که هرگز وجود داشته یا خواهد داشت‪.‬‬

‫ب) زنده بودن شیا بادان سابب اسات کاه او در شایا زناده اسات و‬
‫بدون آن اصولاً وجود نیی داشتید‪.‬‬

‫م) اشتیاقی سوزان برای وحدت با او تاا بتواناد از مجارای شایا خاود‬
‫را برای دیگران متجلی کند‪ .‬قبال از اینکاه حتای قاادر باشایم باه دیگاران‬
‫عش ورزیم‪ ،‬باید رو الهی را خود عشا بادانیم؛ چاون عشا راه شاناخت‬
‫است‪.‬‬

‫این اندیشه را باید به یاد سپرد‪ .‬تیام کسانی کاه بسایار محتااط‪ ،‬تاودار‬
‫و غری در امور خود و کسانی هستند که با آنها نسابتی نزدیاک دارناد هرگاز‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫نیی توانند ح ی ات را باه ساهولت کساانی بیابناد کاه آرام و باا دیگاران‬
‫مهربانند‪ .‬گروه اول به دشاواری مای توانناد قادرت تصاور خاود را بارای‬
‫تجسم آینده به کار اندازند‪ ،‬اما هیاۀ ماا در انتخااب افکاار و اندیشاه هاای‬
‫خود مختاریم و آنچه می اندیشیم در زندگییان ظهور می یابد‪.‬‬

‫چند قانون بنیاادین از مجارای رو الهای بار ایان کیهاان حاکیناد‬


‫روزگاری یکای از اساتادان اک ایان قاوانین را آماوزم مای داد‪ .‬او کاه‬
‫مکشا ‪ Mksha‬نام داشت‪ ،‬در حدود ‪ 75000‬سال قبال در زماین ظهاور کارد‬
‫را تحات تعلایم قارار دهاد‪ .‬از جیلاه نخساتین‬ ‫تا ساکنان دره ی اینادو‬
‫تعالیم او این بود که « زندگی ف ط رو الهی است و باه هیاین علات چیازی‬
‫ندارد‪ 15».‬ادراک این نکته باه وضاو نشاان مای دهاد کاه زنادگی تنهاا‬
‫شعوری دارد با توانایی خاصی برای تشخیو‪ ،‬نفاو ‪ ،‬ب اا‪ ،‬علات واقاع شادن‬
‫تخصیو یافتن‪ ،‬خلاقیت‪ ،‬زیبایی‪ ،‬عش و اخلای‪.‬‬

‫رو الهی قدرتی نافذ در هیاه چیاز اسات کاه عاوالم هیاو را شاکل‬
‫می دهد‪ .‬رو الهی منبع فناناپذیر و تغییر ناپاذیر حیاات اسات کاه در تیاام‬
‫مای کناد‪ .‬رو الهای هیاان نیاروی‬ ‫عوالم حضور دارد و تنها شاکل عاو‬
‫علی است که انسان در آن کنکام کارده‪ ،‬دربااره ام میالاب هاا نوشاته و‬
‫تنها می تواند خصوصایات آن را بداناد ـا خصوصایاتی کاه درک آنهاا دقات‬
‫نظر فراوانی می خواهد ـا ولی هرگز در عیل داناش کااملی از آن باه دسات‬
‫نیی آورد‪ .‬ما می دانیم کاه نحاوۀ عیال آن مانناد فرماول هاای ریاضای‬

‫‪ 15‬منظور این اسااات که زندگی همان روح الهی اسااات و روح الهی تنها یک بودن مساااتمر اسااات‬
‫بنابراین چیزی به آن الصاااا و الحا نمی شاااود‪ ،‬چون نوا دارا بودن‪ ،‬مساااتلزن اتصااااف خواهد‬
‫بود به همین علت و برخی دالیل دیگر اساااات که در متون اک به دفعات این گوته را می خوانیم که‬
‫«خدا هست» چون بیش از این نمی توان دربارۀ مقان الیزال چیزی گوت ن‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫نیاز هیگای‬ ‫پیچیده و دقی است‪ .‬دانشیندان و دانش پژوهاان آ اار م اد‬
‫این را می دانند‪.‬‬

‫این رو بزر ‪ ،‬صوت یا هیو که آن را غالبااً باه عناوان ساوگیاد دناام‬


‫ح ی ی خدا در اقالیم برتر) می شناسند‪ ،‬صااحب یاک ویژگای بازر ‪ ،‬یعنای‬
‫آفرینش معلول است‪ ،‬هیین طور که جریان فاوی از کاانون اصالی خاود و از‬
‫فاصله ای بعید نسبت به ایان دنیاای خااکی‪ ،‬ناازل شاده و از طب اات عباور‬
‫کرده و به طرف پایین مای آیاد‪ ،‬باه مراکازی بارای انتشاار نیااز دارد و از‬
‫طری اروا فردی وارد عیل می شاود‪ .‬هساتی آن در ایان عاالم در قالاب‬
‫تجلی می یابد‪ .‬او توسط ایان جنابش درونای کاه بار خاود‬ ‫فکر و احسا‬
‫اعیال می کند‪ ،‬مرکب هایی را از خود برون مای ریازد کاه از طریا آنهاا‬
‫فعالیت کند و اینها به خاطر هیان اصل اتی کاه حاافه آنهاسات‪ ،‬باه قالاب‬
‫زنده مبدل می شوند‪ .‬بنابراین رو الهای کاه در اینجاا ماورد نظار ماسات‬
‫در درون خودماان‪ ،‬یاا باه‬ ‫عبارت است از حضاور نیاروی فکار و احساا‬
‫عبارتی هیان رو فردی که خود واسیه ی انتشار خویش است‪.‬‬

‫وقتی که ما رو الهای را باه عناوان قادرتی عظایم و شاکل دهنادۀ‬


‫اودم جسااتجو‬
‫اذیرم آن را در خا‬
‫این پا‬
‫اه واساایۀ هیا‬
‫اذیریم‪ ،‬با‬
‫ال بپا‬
‫کاما‬
‫می کنیم‪ .‬مسئله آن طور که شاید جلوه کناد پیچیاده نیسات‪ .‬البتاه در ایان‬
‫فرآیند بخش های زیادی از موم اصالی رو الهای دخیال هساتند‪ ،‬کاه باه‬
‫طور کلی می توان به م بت‪ ،‬منفای و خن ای اشااره کارد کاه ادیاان جهاان‬
‫نام های گوناگونی به آنها داده اند؛ ولی لزومی نادارد کاه شایا خاود را باا‬
‫این اسامی دچار سر سام کنید‪ .‬هیین قدر بایاد دانسات کاه بزرگتارین اصال‬
‫قدرت رو الهی این است که در عین شاکل دهنادگی خاود انعیااف پاذیر‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬
‫‪1:‬‬
‫عیال مای کناد کاه‬ ‫است و با هییاری و هیکاری واحدی مانعکس کنناده‬
‫انسان نام دارد‪ .‬مشروط به اینکاه انساان در انیباای باا کیفیاات کامال آن‬
‫عیل کند‪.‬‬

‫حال به قانون دوم می رسیم که مای گویاد‪ :‬رو جلاوه ی فاردی رو‬
‫الهی یا اک است‪ .‬رو فردی از هیاین جاوهره یاا رو الهای خلا شاده و‬
‫دارای اختیار‪ ،‬انتخااب آزاد‪ ،‬ع یاده ی فاردی‪ ،‬هوشایندی‪ ،‬قاوای متخیلاه‬
‫فرضیه پردازی و خلاقیت است‪ .‬او باید بااقی بیاناد‪ ،‬چاون در م اام بخشای‬
‫از رو الهی فناناپذیر اسات‪ ،‬او بایاد عامال انتشاار رو الهای باشاد‪ ،‬او از‬
‫این دو عیلکرد نیی تواند بگریزد‪ 14‬بلکه به عناوان عامال انتشاار مای تواناد‬
‫از منشأ اختیار‪ ،‬مسیر خود را در امتاداد رو الهای انتخااب کناد یاا نکناد‬
‫بدین معنی که انتخاب آن جنباه از رو الهای دانساته باوده یاا نادانساته و‬
‫آیا هدف او از این انتخاب‪ ،‬عیل کردن در م ام عامل انتشار بوده یا خیر‪.‬‬

‫‪ 16‬در این عالم روح الهی بدون تبادل قادر به عمل نیساااات و این قانونی اساااات که خود بر خویش‬
‫وضاااات کرده بنابراین برای اینکه بتواند در این عالم منشااااأ عمل قرار گیرد‪ ،‬حتما ً به رابطه ای دو‬
‫جانبه نیاز دارد که باید بین آن و روح فردی برقرار شااااود بدین ترتیا‪ ،‬عنصاااار خالقه برای عمل‬
‫کردن باایاد در چرخاه ای باه جریان افتدی بدین معنا که ذات روح الهی با تجلی یافتن در روح فردی‬
‫کیویات و ویژگی های خود را نیز در آن به ودیعه می نهد و همین ویژگیها منجمله‪ ،‬خرد‪ ،‬عشاااق و‬
‫آزادی هساااتند که روح فردی را به آفرینش و حوی کیهان فردی خویش وادار می ساااازند اما روح‬
‫فردی نیز برای بر پا داشاااتن این آفرینش به امداد جوهره ی خداوند یا همان روح عان و بی طرف‬
‫الهی نیاز دارد این تبادل باید کماکان برقرار بماند و تنها با زیسااااتن در لحظه و هوشاااایاری دائمی‬
‫می توان این رابطه را پایدار نگاه داشت ن‬

‫‪ 12‬یعنی بقا و مجرا شدن برای انتشار قدرت روح الهی ن‬


‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫هیان طور که می دانیم وظیفۀ رو در کُال ایان اسات کاه‬


‫انتشار کیفیاات م بات و متضاین ب اای رو الهای را در جهات‬
‫بهبود خود و دیگران برگزیند تا دوباره باا رو الهای باه وحادت‬
‫برسد‪.‬‬

‫اشکال حیات‪ ،‬قوانین جامعه و تیادن موجاود در هار یاک از سایارات‬


‫جهان ها یا طب اات‪ ،‬صارفاً سااخته ارواحای هساتند کاه در آنهاا سااکنند‪.‬‬
‫ارم و‬
‫اا فا‬
‫اه جا‬
‫اود در هیا‬
‫اای رو اله ای‪ ،‬خا‬
‫اارگزاران خلا‬
‫اام کا‬
‫اروا در م ا‬
‫زندگی آفریده اند که زمان‪ ،‬مکان‪ ،‬انارژی و مااده نیاز در آن زماره قارار‬
‫دارند‪ .‬به هیین علت است که آدمی از سار جهال‪ ،‬خادایان را مای پرساتید‪.‬‬
‫سلسله مراتب معناوی چیازی نیسات جاز گروهای از اروا کاه در سایو‬
‫مختل ‪ ،‬دست اندر کار بار پاا نگااه داشاتن جهاان و آفریادن قاوانینی در‬
‫رابیه با حفه عالم شخصی خود یا سیارات و طب ات هساتند و ایان کاار را باا‬
‫عیل کردن از جایگاه عاملیت انتشاار رو الهای انجاام مای دهناد‪ .‬از قضاا‬
‫دانایی آناان بیشاتر از ارواحای اسات کاه در جواماع اجتیااعی زنادگی‬
‫می کنند؛ چه این کار را دانسته در جهت بهبود هیگان انجام میدهند‪.‬‬

‫بدین ترتیب به سومین قانون این عالم مای رسایم؛ قاانونی کاه باه رو‬
‫الهی مربوط می شود‪:‬‬

‫قانون قیبیت یا ضدین‪.‬‬

‫بدون کوه‪ ،‬دره نیی تواند وجود داشته باشاد‪ .‬بادون ساایه درک ناور‬
‫میکن نیست و پلیدی نیی تواناد بادون نیکای وجاود داشاته باشاد‪ .‬بادون‬
‫خرد‪ ،‬جهل معنا ندارد و بدون پیری‪ ،‬جوانی‪.‬‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫تا وقتی که رو در بادنی اسات رار یافتاه و باا مسائولیت پاذیری یاا‬
‫بدون آن کالبدی را پذیرفته باشد‪ ،‬مشیول این قاانون اسات؛ مگار اینکاه باه‬
‫دانایی برسد‪ ،‬عینیت گرا شود و توجه داشته باشد که تاا وقتای تحات ساییره‬
‫این قانون قرار دارد معلول است‪.‬‬

‫این قانونی نوی است و وجه م بات و کنشای وجاه منفای و واکنشای‪.‬‬
‫البته وجه سومی هم وجود دارد که وجه منفعل یا راه میانه است‪.‬‬

‫قیبیت چیزی نیست جز حالت تضاد باین هار زوم مارتبط باا یکادیگر‪.‬‬
‫نور و تاریکی‪ ،‬گرما و سرما‪ ،‬ماده و غیر مااده‪ ،‬هنجاار و ناهنجااری‪ ،‬م بات و‬
‫و غیره‪.‬‬ ‫منفی‪ ،‬شیال و جنوب‪ ،‬مذکر و مؤن‬

‫چینیان این قانون را ین و یانات مای نامیدناد؛ یانات اصال م بات و‬


‫مذکر است و ین اصل منفی و مؤنا ‪ .‬شاگفت اینکاه ماا باا زیساتن در ایان‬
‫دنیای نیروهای دو گانه‪ ،‬دائیاً در هنر بردگی پدیده هاا تبحار مای یاابیم‪ .‬از‬
‫آنجا که منفی بودن به معنی زوال و مارک اسات‪ ،‬ماا بایش از آن کاه هنار‬
‫زیستن را بیاموزیم هنر مردن را یاد می گیریم‪.‬‬

‫اییر‬
‫ادها‪ ،‬ضا‬
‫اروم از کالبا‬
‫اول و خا‬
‫اا حلا‬
‫اردی‪ ،‬با‬
‫اام اروا فا‬
‫اا در م ا‬
‫ما‬
‫ناخودآگاهی را گرد آورده ایم کاه پار از زبالاه اسات‪ ،‬یعنای محیولاه ای‬
‫با خود به یادک کشایده ایام‪ .‬هار کسای ایان‬ ‫منفی که در زندگیهای مختل‬
‫شاود یاا بار آن‬ ‫بار را مدام با خود حیل می کند؛ مگر اینکاه از آن خلاا‬
‫تسلط یابد‪ .‬تنها هدف این محیولاه‪ ،‬بارانگیختن واکانش اسات‪ .‬بایاد بار آن‬
‫غلبه کرد‪ .‬هر کسی که در این سیت قاانون قیبیات زنادگی مای کناد‪ ،‬آزاد‬
‫نیست بلکه هیواره نسبت باه وقاایع خاارجی واکانش نشاان مای دهاد‪ .‬او‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫برده ی عادت واکنش است؛ کسای کاه هییشاه ماورد بهاره بارداری قارار‬
‫می گیرد و خواهان مظاهر مادی است‪.‬‬

‫آنجا که بودا می گفت‪«:‬خواستن سر منشاأ هیاۀ رناد هاسات» درباارۀ‬


‫نیاز خویش واکنشی صحبت می کرد‪ ،‬چون معلاول هییشاه خاواهش را خلا‬
‫می کند‪ .‬می گویند هر چند م اومت انفعاالی گانادی شایوه ای منفای باوده‬
‫اما چون م بت بود پیروز شد‪ .‬اصل میروحاه در اینجاا آن اسات کاه خاود را‬
‫از چیزی بی نیاز نشان دهید‪ ،‬آن چیز به شایا تحییال مای شاود‪ .‬بخصاو‬
‫اگر نشان دهید که چیزی می تواناد بارای شایا تح یار آمیاز و ننات آلاود‬
‫باشد‪ ،‬قیعاً منکوب و م هور آن خواهید شد‪ ،‬چاون تیاام جهاان ماادی را باه‬
‫مبارزه طلبیده اید‪.‬‬

‫وقتی که فارد رو الهای را باه طاور کامال مای شناساد‬


‫را باه یاک بااره کناار‬ ‫مجبور نیست جسم و سایر کالبدهای لیی‬
‫گذارد‪ .‬تا وقتی که او به عنوان مجارای رو الهای باا ایان نیارو‬
‫در هیاهنگی کامل به سار مای بارد و قاانون ضادین مزاحیتای‬
‫برای او فراهم نیی کند‪ ،‬می تواند به اختیاار خاود باه زیساتن در‬
‫اینجا ادامه دهد‪.‬‬

‫و در هار عاالیی کاه‬ ‫این قانون هر پدیده ای‪ ،‬در هار م یاا‬ ‫بر اسا‬
‫رخ دهد‪ ،‬از پدیده هاای مولکاولی گرفتاه تاا پدیاده هاای فلکای‪ ،‬نتیجاه‬
‫برخورد این دو است؛ به انظیام عامل سومی کاه هیاان عامال منفعال میاناه‬
‫است‪ .‬منظور عنصار منفعلای نیسات کاه در انکاار و کنااره گیاری از اماور‬
‫می یابید‪ ،‬بلکه م صود هیان تعادل بین ضادین اسات‪ .‬ایان هیاان اسات کاه‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫بودا آن را «راه میانه» می خواند و در طاول زنادگی خاود در ایان جهاان‬


‫اای م بات و منفای و‬
‫اروز وجاود نیروها‬
‫ات‪ .‬علام اما‬
‫بارهاا از آن ساخن گفا‬
‫ضرورت هر دو را برای آفرینش پدیده ها باه رساییت مای شناساد؛ راناش و‬
‫م اوماات‪ ،‬قیااب هااای م باات و منفاای مغناطیساای‪ .‬بااار م باات و منفاای‬
‫نیاروی‬ ‫از آن جیلاه اناد‪ .‬اماا بحا‬ ‫الکتریسیته‪ ،‬سلول های مذکر و مؤنا‬
‫داناش دقیا الهای یاک‬ ‫سوم هرگز در علوم میر نشده است‪ .‬بار اساا‬
‫نیرو یا دو نیرو هرگاز نیای توانناد پدیاده ای را خلا کنناد‪ ،‬بلکاه بارای‬
‫آفرینش هار پدیاده ای وجاود نیاروی ساومی نیاز ضارورت دارد‪ 18.‬ایان‬
‫به سهولت قابل تشخیو نیست‪.‬‬ ‫نیروی خن ی با مشاهده و حوا‬

‫واقعیت اتحاد این سه نیرو در اک متعال‪ ،‬مبناای جهاان هاای ساه گاناه‬
‫هنادو‪ ،‬یعنای براهیاا ویشانو و‬ ‫و تعلییات باستانی است‪ .‬به عنوان م ال ت لی‬
‫شیوا که در دنیای غرب تحت عنوان جهان فیزیکای‪ ،‬ا یاری و هنای شاناخته‬
‫شده‪ ،‬از هیین جا نشأت می گیرد‪ .‬عیسی ایان معناا را در قالاب پادر‪ ،‬پسار و‬
‫مسیحیت مبادل شاد‪ .‬تلفیا ایان ساه در‬ ‫میر کرد که به ت لی‬ ‫رو ال د‬
‫‪17‬‬
‫یک است که در این عالم مفهوم انسان کامل را می سازد‪.‬‬

‫‪ 18‬خواننده گرامی توجه داشته باشد که در اینجا مراد جهان پدیده هاست‪ ،‬نه عالم معنا به عبارت‬
‫دیگر قانون ضادین و حاصال برخورد ضادین که نیروی ساون را می سازد‪ ،‬قانون الهی است که در‬
‫جهانهای روانی‪ ،‬منجمله عالم مادی ساااری اسااات و مسااالما ً در بحف از آفرینش اولیه ی جهان ها‬
‫جایی ندارد ن‬

‫‪ 19‬با توجه به توضاایحی که در پانوشاات قبلی آمده‪ ،‬الزن به ذکر اساات که آن ه مساایی درکالا پدر‬
‫پسار و روح القد مطرح کرد‪ ،‬اشااره به خداوند یکتا‪ ،‬جانشاین و خلیوه ی او یعنی انسان کامل و‬
‫روح الهی به عنوان عامل تجلی قدرت الهی در عالم بود اما ارباب کلیساااااا‪ ،‬در حدود یک قرن بعد‬
‫از مساااایی‪ ،‬هنگامی که مساااایحیت را بازنگری می کردند‪ ،‬این سااااه را به کلط تعبیر کرده و نوعی‬
‫تثلیف را در پرستش خداوند جایز دانستند ن‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کسانی که این سه نیارو را درک کارده اناد‪ ،‬تاریخچاه ای شاگفت آور‬


‫از پدیده های ماورا الیبیعاه را از خاود باه جاا نهااده اناد کاه آدمای را‬
‫حیران و مبهوت کرده اسات‪ .‬قدیساین صادر مسایحیت از ایان امار آگااه‬
‫بوده اند‪ .‬پرواز فرانسیس قدیس‪ ،‬سانت تارزا و ساایر قدیساین‪ ،‬زخام هاای‬
‫ترزا نوییان‪ ،‬ظهور ربازارتارز در سایر مکان هاا در حاالی کاه جسام‬ ‫مد‬
‫او‬ ‫او در کشییر است‪ ،‬بدن سالم سنت رز ویترباو کاه قارن هاا پاس از مار‬
‫باقی مانده‪ ،‬طول عیر یائوبال سااکابی اساتاد اک‪ ،‬جاوانی پایادار قادیس‬
‫باا‬ ‫تیاناایی کاه پاس از مار‬ ‫هندی باباجی‪ ،‬کرامات شگفت آور آپولونیو‬
‫جساام برخاسااته و کیلومترهااا دورتاار ظاااهر شااده‪ ،‬آن دسااته از اهااالی‬
‫هندوستان که در خلسه به خواب می روند‪ ،‬حیید باای کاه روزهاای متاوالی‬
‫زنده به گور می شد‪ ،‬بانوی ایتالیایی دومینیکا لاازاری کاه غاذا نیای خاورد‬
‫و قدیس تبتی میلارپا که می توانست در هاوا پارواز کناد‪ ،‬از جیلاه ماواردی‬
‫هستند که به سرعت باه هان متباادر مای شاوند و شاگفتی آدمای را بار‬
‫می انگیزند‪ .‬هزاران پدیده ی دیگر از این دست را می توان نام برد‪.‬‬

‫چهارمین قانون این عالم قانون ارتعام یا هیاهنگی است‪:‬‬

‫تیام تأ یرات واقع بر رو و جسام در ایان جهاان توساط ایان قاانون‬


‫تعیین می شوند‪ ،‬منجیله طول موم ها‪ ،‬اماوام سایاره ای‪ ،‬ساتاره ای‪ ،‬اجارام‬
‫سیاوی موسی ی‪ ،‬صوت‪ ،‬رنت و هیااهنگی عیاومی‪ ،‬کارماا‪ ،‬علات و معلاول و‬
‫جریان های برون ریز و درون ریز تحات ایان قاانون قارار مای گیرناد هار‬
‫قدر هم که علوم تجربی این واقعیت را انکار کنناد‪ ،‬اماا واقعیات ایان اسات‬
‫که نجوم در زندگی تیاام موجاودات زناده در ایان سایاره ن اش عظییای‬
‫دارد‪ .‬هر یک از علائم منی ه البروم‪ ،‬تأ یر باروم دوازده گاناه را بار جسام و‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫اتان‬
‫ادانیان باسا‬
‫اانند‪ ،‬کلا‬
‫اات مای رسا‬
‫اه ا با‬
‫اان با‬
‫خصوصایات شخصایتی انسا‬
‫شواهدی را از خود به جا گذاشاته اناد کاه هار یاک از اتبااب آن سارزمین‬
‫برای خود طالعی داشته اند‪.‬‬

‫در بهاوادگیتا‪ ،‬آنچه گه کریشنا به آرجوناا مای گویاد حااوی نکتاه ی‬


‫شادی بخشی است‪« :‬آن کس که صااحب کالباد را آدمکاش مای داناد و آن‬
‫که وی را کشته می انگاارد‪ ،‬هار دو جاهلناد‪ .‬او ناه مای کشاد ناه کشاته‬
‫می شود‪ ،‬نه متولد می شود نه می میارد و ناه پاس از هساتن از باودن بااز‬
‫می ایستد‪ .‬او نامولود‪ ،‬باقی‪ ،‬جاودان و باساتانی اسات» وقتای بادن قیعاه‬
‫قیعه می شود‪ ،‬او کشته نیای گاردد‪ .‬اماا اِی پارتاا‪ ،‬آن کاه خاود را ناابود‬
‫نا شدنی‪ ،‬باقی‪ ،‬نامولود و کاساتی ناپاذیر بداناد‪ ،‬چگوناه کشاتن یاا کشاته‬
‫شدن تواندو‬

‫«هیان سان که آدمی تن پوم کهنه را از تان باه در مای کناد و لباا‬
‫نو می پوشد‪ ،‬ساکن کالبد هم کالبد کهنه را به در کارده باه کالباد ناو حلاول‬
‫می کند سلا او را از هم نیای درد‪ ،‬آتاش او را نیای ساوزاند‪ ،‬آب او را تار‬
‫نیی کند و باد او را خشک نیای کناد‪ .‬او نادیادنی‪ ،‬دائیای‪ ،‬نافاذ در هیاه‬
‫چیز و خاموم ناشدنی است ؛ ایناک کاه او را چناین دانساتی‪ ،‬انادوهی باه‬
‫خود راه مده»‬

‫را با پرداختن به آهنت ادامه می دهیم کاه باا صاوت ارتبااط‬ ‫این بح‬
‫دیگار در بااب رو الهای‪ ،‬باه‬ ‫دارد‪ .‬قدما پیش از پرداختن باه هار مبحا‬
‫میالعۀ صوت می پرداختند‪ .‬بدین ترتیب موسای ی نخساتین هناری باود کاه‬
‫پای به عرصه ی وجود نهاد‪ .‬موسی ی تنهاا شااخه ای از تراناه ی ساوگیاد یاا‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫ناوب‬ ‫هیو است و هیو زنده و در هیه چیاز موجاود اسات‪ .‬قادما بار اساا‬
‫تح ی خود درباره ی رو الهی از تأخیر ارتعاشاات در هنگاام انکساار آگااه‬
‫بودند‪ .‬آنان این دانش را به صورت فرمول خاصی در آوردناد کاه تاا اماروز‬
‫حفه شده است‪ .‬این فرمول زمانی در موسی ی به کاار گرفتاه مای شاد و ماا‬
‫امروزه آن را در گام معیولی اُکتااو مای بینایم‪ ،‬باا بررسای دقیا متوجاه‬
‫می شویم که تجلی قانون هیاهنگی در تیاام اناواب ارتعاشاات منجیلاه ناور‬
‫دما‪ ،‬شییی و یا سایر علوم مربوط به ارتعاشات جلوه گر می شود‪.‬‬

‫گام هفت نت فرمول عالم اسات کاه باه حاد مسااعد دساتگاه اصاوات‬
‫موسی ی‪ ،‬رنگها‪ ،‬سایارات‪ ،‬فلازات‪ ،‬اعاداد‪ ،‬کیفیاات‪ ،‬مصاوت هاا و نیادهاا‬
‫مربوط می شود‪ .‬اما هر یک ضد خود را نیاز دارناد‪ .‬اینهاا در عاین حاال باا‬
‫هفت نهر معنوی که از جریان اصلی منشعب می شوند نیز ارتباط دارند‪.‬‬

‫م لاً اجازه دهید از گام های هفت گاناه ی موسای ی شاروب کنایم‪ .‬هار‬
‫اُکتاو یعنی دو‪ ،‬رِ‪ ،‬می‪ ،‬فا‪ ،‬سل‪ ،‬لا‪ ،‬سی باه خاوبی مای تواناد قاانون فلکای‬
‫ارتعاشات را تشریز کند‪ .‬هر گاام دارای اُکتااوی صاعودی اسات کاه در آن‬
‫کنیاد در ابتادا یکهازار ارتعاام‬ ‫فرکانس ارتعاشات افزایش می یابد‪ .‬فار‬
‫در انیه دارد‪ ،‬در انیه دوم با هیاان اُکتااو باه دو هازار ارتعاام در انیاه‬
‫می رسد‪ ،‬در حال افزایش ارتعاام وارد اتار شاده‪ ،‬باه جهاان هاا و ساایر‬
‫طب ات می رود‪ ،‬ولی هیینیور که در گام هاا باه پایش مای رویام‪ ،‬پاس از‬
‫«می» مجدداً نزول می کند و مکارراً در امتاداد گاام باه حرکات دورانای‬
‫خود ادامه می دهد تا جایی که یک دایره یاا چیازی شابیه دایاره را تشاکیل‬
‫می دهد‪ .‬این در مورد عوالم مادی نیز صادی اسات‪ ،‬چاون هایچ چیاز مسایر‬
‫مست یم را در پیش نیی گیارد و باه هیاین علات اسات کاه ماا در طبیعات‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫درختان یا بوته ها را می بینیم کاه هنگاام رشاد باه جاای خاط مسات یم در‬
‫مسیر مارپیچ بالا می روند‪.‬‬

‫اگر این اصل را به امور کاری و شاغلی تعیایم دهیاد‪ ،‬مای بینیاد کاه‬
‫انرژی فیزیکی هم به هیین صورت عیل می کناد؛ حتای انارژی هنای هام‬
‫از هیین الگو تبعیت می کند‪ .‬به زودی در مای یاابیم کاه پاس از یاک دوره‬
‫شادید یاا درک درسات واکنشای ایجااد مای شاود‬ ‫فعالیت شدید‪ ،‬عواط‬
‫کار کسالت آور و خسته کننده می شود و خساتگی مفارط و بای تفااوتی باه‬
‫احساسات رخنه می کند‪ .‬آنگاه باه جاای درسات فکار کاردن باه مصاالحه‬
‫سرکوب گری‪ ،‬یا احتیاًلاً فرار از مشکلات متوسال گشاته و باه بخاش تحتاانی‬
‫گام ها س وط می کنایم و سارانجام دچاار ساردرگیی مای شاویم‪ .‬ایان را‬
‫می توان به تیدن‪ ،‬علوم‪ ،‬ادبیات‪ ،‬هنار‪ ،‬دیان و تیاام عرصاه هاای زنادگی‬
‫تعییم داد‪ .‬اما منظور این است کاه نیروهاا دچاار انحاراف مای شاوند و در‬
‫عالم مادی هیچ چیز ابت نیست یا پایدار و بلااتغییر بااقی نیای ماناد‪ .‬هیاه‬
‫چیز در حرکت است؛ هر چیز در حال رفتن باه جاایی اسات‪ ،‬در حاال تغییار‬
‫مای شاود یاا باه‬ ‫است و به ناچار یا ترقی می کند یا زوال می یاباد‪ ،‬ضاعی‬
‫اضیحلال کامل می رسد یا به عبارتی در امتداد صاعودی یاا نزولای اُکتاوهاا‬
‫حرکت می کند‪ .‬صعود یاا نازول‪ ،‬در هار عرصاه ای از شارایط غیار قابال‬
‫اجتناب فلکی است‪.‬‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫ما با توجه به ظواهر خود را فریب می دهایم‪ ،‬چاون گیاان مای کنایم‬
‫هیه چیز برای مدتهای مدید در سایز و مرتباه ی فعلای بااقی مای ماناد‬
‫ولی ظرف چند انیه بعد‪ ،‬هنگامی که روند نزولی آغااز مای شاود‪ ،‬ماا نیاز‬
‫از ارتعاشات خود ساقط می شویم‪ .‬خیر اصلی بارای هار کسای در ناادانی و‬
‫جهل تیام عیار نهفته است‪.‬‬

‫مسلیاً جهل یعنی بای خباری از آنچاه کاه در عاالم‬


‫درون می گذرد و این نادانی باه تخیای از قاوانین فلکای‬
‫منجر شده‪ ،‬در اک ر ماوارد باه خرافاه و پرساتش خادایان‬
‫دروغین می انجامد‪ .‬البته عوامل دیگاری هام در ایان میاان‬
‫دخیلند که از آن جیله می توان به موارد زیار اشااره کارد‪:‬‬
‫ارتعاشات مرباوط باه ترکیباات خاصای از اُکتاوهاا را مای‬
‫توان با ارتعاشات قوی تر تحت الشاعاب قارار داد کاه باا آن‬
‫تلاقی می کند یا در جهت خلاف آن جریاان مای یاباد و نیاز‬
‫تار را کاملااً‬ ‫با ارتعاشات قوی تر می توان ارتعاشاات ضاعی‬
‫خن ی کرد‪.‬‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫هیان طورکه قبلاً گفته شد‪ ،‬قانون هیااهنگی باه ساایر عرصاه هاا نیاز‬
‫تعییم می یابد‪ .‬به جدول زیر توجه کنید‪:‬‬

‫مصوت‬ ‫صفت‬ ‫عدد‬ ‫فلز‬ ‫نیاد جرم فلکی‬ ‫رنت‬ ‫نُت‬


‫اُ ‪O‬‬ ‫توانایی‪ ،‬خشم‪ ،‬سلطه‬ ‫‪1‬‬ ‫آهن‬ ‫زمین‬ ‫سرخ‬ ‫دو‬

‫ای ‪I‬‬ ‫کرور‪ ،‬ایمان‪ ،‬پرانا‬ ‫‪1‬و‪4‬‬ ‫طال‬ ‫خورشاید‬ ‫نارنجی‬ ‫ِر‬

‫اِ ‪A‬‬ ‫هوش‬ ‫‪5‬‬ ‫جیوه‬ ‫عطارد‬ ‫روح فردی‬ ‫زرد‬ ‫می‬

‫او ‪oo‬‬ ‫خودداری‪ ،‬پرخوری‬ ‫‪8‬‬ ‫سرب‬ ‫زحل‬ ‫سبز‬ ‫فا‬

‫او ‪U‬‬ ‫عدالت‪ ،‬حسد‬ ‫قلت‪ ،‬آلومینیم‬ ‫مشتری‬ ‫روح الهی‬ ‫آبی‬ ‫سل‬

‫روحیه‪ ،‬ذهن ای (کشیده) ‪ee‬‬ ‫ما‬ ‫زهره‬ ‫نیلی‬ ‫ال‬

‫اِ ‪e‬‬ ‫نیروی باطن‪ ،‬شواگری‬ ‫نقره‬ ‫ماه‬ ‫بنوش‬ ‫سای‬

‫در گام عاطفی‪ ،‬جهت حرکت پاایین باه بالاسات‪ :‬رفتاار م بات‪ ،‬باات‬
‫اختیار‪ ،‬نشاط‪ ،‬اقدام مساعد وحدت با رو الهی و آرامش باطن‪.‬‬

‫شاید سعی کنید جهت جریان معنوی را نیز تجسام کنایم‪ ،‬اماا ایان کاار‬
‫میکن نیست مگر اینکه عیلاً این جریان را تاا سرچشایه ام دنباال کنایم‪ .‬در‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫این صورت می توانیم واقعیت ارتعاشات را کاملااً درک کنایم و خاود باه ایان‬
‫اکتشاف نایل شویم که «خدا هیان رو الهی است‪».‬‬

‫به طور خلاصه مسئلۀ کارما هم باه ارتعاشاات مرباوط مای شاود و باا‬
‫کردن ارتعاشات می تاوان آن را تغییار داد‪ .‬ایان را در مرحلاه بعادی‬ ‫عو‬
‫قانون مورد بررسی قرار خواهیم داد‪.‬‬

‫پنجیین قانون عالم فیزیکی‪ ،‬قانون رویکارد یاا وضاعیت باودن اسات‪.‬‬
‫بی پرده بگویم‪ ،‬سر و کار داشتن هر چیزی با این بخاش از قاانون باه معناای‬
‫معجزه گری است‪ .‬در این عالم ناه اراده‪ ،‬کاه قادرت تصاور بار اعیاال ماا‬
‫حاکم است‪ .‬می گویند شخصی به نام کاو ‪ Cuoe‬ایان واقعیات مهام را کشا‬
‫کرد که هرگاه اراده در م ابل قدرت تصاور قارار گیارد‪ ،‬دومای باه ساهولت‬
‫پیروز می شود‪ .‬این را استادان معنوی نیز قرن هاا پایش از تولاد کاو تعلایم‬
‫داده اند‪.‬‬

‫لائی تسی می گوید‪:‬‬

‫«آموخته ام که کناری بایستم و اجاازه دهام خداوناد از مجارای مان‬


‫عیل کند‪ ».‬هیان طور که خاواهیم دیاد‪ ،‬بارای باه انجاام رسااندن اماور‬
‫آسان ترین راه این است که به قدرت الهای توسال کنایم تاا از مجارای ماا‬
‫عیل کند‪.‬‬

‫این قدرت در درون ما فعال است‪ ،‬اماا بیشاتر آموزگااران در صاددند‬


‫با توسل به دستاویزهای عجیب و غریاب راه را نشاان دهناد‪ .‬اماا در ح ی ات‬
‫هر کسی این قانون را باور داشته باشد‪ ،‬می تواناد باه ساهولت باا رو الهای‬
‫حاصل کند و این کاار چناان آساان صاورت مای گیارد کاه معیولااً‬ ‫تیا‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫پذیرفتن آن برای ع لا کار سختی است‪ ،‬اماا آناان کاه در فیارت خاود باه‬
‫عالم کودکان نزدیک ترند‪ ،‬از گروه اول پیشی می گیرند‪.‬‬

‫باا ایان قادرت نیاازی باه اساتاد نیسات‪.‬‬ ‫صادقانه بگویم‪ ،‬برای تیا‬
‫بسیاری از کساانی کاه بصایرتی دربااره ی ح ی ات باه دسات آورده اناد‬
‫آموزگاری نداشتند‪ .‬به گفتۀ ربازارتارز‪ ،‬جاوهرۀ ح ی ات هیاواره باا ماسات‬
‫و « ما را به تیامیت ح ی ت رهنیون خواهد شد»‬

‫گارفتن باا رو الهای بادون‬ ‫در یادداشت های من دربااره ی تیاا‬


‫یاری استاد‪ ،‬میالب زیادی وجود دارد‪ ،‬اما مان خاود تحات تعلایم اساتادان‬
‫بسیاری بوده ام؛ گاهی دچار سردرگیی شاده ام و گااهی نیاز هیاه چیاز در‬
‫نهایت وضو و شفافیت بوده است‪ .‬اما آنچاه بایش از هار چیاز دیگاری مارا‬
‫تحت تأ یر قرار داد‪ ،‬این واقعیت بود کاه هرگااه رفتاار خاصای را در پایش‬
‫حاصال کانم‪ ،‬ایان رفتاار یاا‬ ‫می گرفتم‪ ،‬می توانستم باا رو الهای تیاا‬
‫الهای‬ ‫رویکرد عبارت بود از نوعی کنجکاوی کودکانه نسابت باه رو بازر‬
‫برقارار مای شاد و مان‬ ‫که اگر آن را به مدت زیادی حفه می کردم‪ ،‬تیاا‬
‫عامل انتشار رو الهی می شدم‪.‬‬

‫این رفتار‪ ،‬یعنی رفتاار کودکاناه اهییات بسایار زیاادی دارد‪ ،‬چاون‬
‫بزرگان معنوی نیز به کار ساز باودن ایان رویکارد کاملااً اطییناان دارناد‪.‬‬
‫ارای‬
‫اه با‬
‫ات‪ ،‬نا‬
‫اران اسا‬
‫ارای دیگا‬
‫اارکرد آن با‬
‫اان از کا‬
‫اور اطیینا‬
‫اه منظا‬
‫البتا‬
‫خودشان‪ .‬با میالعۀ سرگذشت هر یک از بزرگان معناوی نیاز مای بینایم کاه‬
‫آنها هم چنین رفتاری داشته یا دارند‪ .‬از آن جیلاه مای تاوان باه فرانسایس‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫و ساایرین اشااره‬ ‫قدیس‪ ،‬فی اغورث‪ ،‬سا راط‪ ،‬راماا‪ ،‬آخاانتون‪ ،‬کنفسایو‬
‫کرد که هر یک نیونۀ برجسته ای از وضعیت هنی کودکانه هستند‪.‬‬

‫به طور خلاصاه بسایاری از افاراد در پای رسایدن باه ایان وضاعیت‬
‫کودکانه هستند‪ ،‬ولی اضیرار نیازهای ماادی سابب ایجااد تشاویش و تار‬
‫می شود و در نتیجه مجرای واسط آناان و رو الهای را مسادود مای کناد‪.‬‬
‫از جیله احساسات شدیدی هساتند کاه آدمای را باه طب اۀ‬ ‫تشویش و هرا‬
‫عاطفی شدیداً پایبند می کنند؛ تا جایی که صاعود باه طب اه معناوی‪ ،‬یعنای‬
‫جایی که هیه چیز به ح ی ت می پیوندد‪ ،‬غیر میکن می شود‪.‬‬

‫رقابت موجب افازایش تشاتت و تانش مای شاود؛ تانش از‬


‫از افاراط در حاب نفاس باه وجاود‬ ‫ریشه می گیرد‪ ،‬تار‬ ‫تر‬
‫می آید و افراط در حاب نفاس ارتبااط آدمای را باا اک قیاع‬
‫می کند و بدین ترتیب کیفیاات منتهای باه رضاایت‪ ،‬شاادمانی و‬
‫می روند‪.‬‬ ‫شکوفایی از ک‬

‫و ارزشای کاه باه عناوان‬ ‫با پی بردن به اهییت خاود یاا هیاان رو‬
‫کانون انتشار کیفیات الهی بارای اک داریاد‪ ،‬باه آراماش خواهیاد رساید‪.‬‬
‫بدین ترتیب دیگر مایل نیستید در تصااحب چیازی از دیگاران پیشای گرفتاه‬
‫باه ایان‬ ‫یا بر ارادۀ سایرین تأ یری بگذارید تا به شیا لیفی کنناد‪ ،‬در عاو‬
‫روی آورده و با آن یکی مای شاوید‪ ،‬هار کسای کاه خویشاتن‬ ‫رو بزر‬
‫خویش را هیان رو بداند‪ ،‬بلافاصله آرام مای گیارد چاون مای تواناد باا‬
‫اطیینان بگوید‪" :‬من و پدر یکی هستیم‪".‬‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫با برقراری این آراماش‪ ،‬تیاام مجراهاا از درون گشاوده مای گردناد‬
‫رو بدون اِعیال بی عدالتی بار دیگاران باه ساوی رو الهای دسات دراز‬
‫می کند‪ ،‬با ساایر ارواحای کاه دغدغاه ی بارآوردن نیازهاای او را دارناد‬
‫حاصل مای کناد و تاوانش در یااری رسااندن باه دیگاران افازایش‬ ‫تیا‬
‫می یابد‪.‬‬

‫این کار آن طور که می پندارید دشوار نیست!‬

‫و‬ ‫قانون رفتار یا رویکرد به طاور خلاصاه از ایان قارار اسات احساا‬
‫تصاویر اصلا شده ای که دائیاً در هن خاود مای پرورانیاد‪ .‬م لااً عکاسای‬
‫از درخت‪ ،‬تصویر آن را در لنز مای بینیاد‪ .‬چناد روز بعاد کاه عکاس را از‬
‫عکاسی تحویل می گیرید از دیدن تصویر درخت اصلاً متعجب نیی شوید‪.‬‬

‫زندگی هم به هیین سادگی عیل مای کناد‪ .‬وقتای مای اندیشایم و در‬
‫هن خود چیزی را مجسم می کنیم‪ ،‬در واقاع تصااویری از منظار لناز هان‬
‫می بینیم‪ .‬ارتعاشات فکر در درون ما با فیلم هایی کاه خاود سااخته ایام بار‬
‫خورد می کنند و متعاقباً تصویر نهایی در زندگی ما ظاهر می شود‪.‬‬

‫جریان به هیین سادگی است‪.‬‬

‫حال به سرام قانون بعد می رویم یعنای قاانون رونوشات کاه یکای از‬
‫مکیل های قانون رفتار اسات و ششایین قاانون طب اه ی فیزیکای محساوب‬
‫می شود‪.‬‬

‫رونوشت با تصاویری سر و کار دارد که در هان بات کارده ایاد‪ ،‬ایان‬


‫تصاویر از زمانی که پای به این جهان نهااده ایاد باا شایا باوده اناد‪ .‬آنهاا‬
‫درست م ل کاارت هاایی روی طاقچاه ای کوچاک در کالباد رو و توساط‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫خود رو بایگانی شده اناد و چنانچاه در کالباد هنای دساته بنادی شاده‬
‫باشند‪ ،‬خزانه ی تصویر خوانده می شوند‪ .‬رونوشات هاا عیومااً یاا عاریاه ای‬
‫هستند یا به خود فارد تعلا دارناد‪ .‬میکان اسات هار کسای بالاجباار یاا‬
‫نادانسته یکی یا هر دو نوب را داشته باشد‪ .‬ایان تصااویر باه انحناا مختلا‬
‫بر انسان ا ر می گذارند‪ ،‬اگر رونوشت های عاریاه ای باه قادر کاافی تاأ یر‬
‫گذار باشند‪ ،‬هیچون تصاویر مربوط به تجربیات شخصای فارد را تحات تاأ یر‬
‫قرار می دهناد و دیگار رونوشاتی از رونوشات هاای مرباوط باه تجاارب‬
‫دیگران قلیداد نیی شوند‪ ،‬خیر واقعی کتااب خاوانی بایش از حاد هیاین‬
‫است‪ ،‬چون بعید نیست خواننده تجارب نویسنده را از آن خود بداند‪.‬‬

‫این رونوشت ها صارفاً واحادهایی از انارژی هساتند کاه در اطاراف‬


‫جسم‪ ،‬هن و رو تجیع نیاوده و توجاه «مانِ» فارد را باه خاود معیاوف‬
‫اگر تصااویری آزار دهناده باشاند‪ ،‬ایان هیاان چیازی‬ ‫می کنند؛ بخصو‬
‫است که ادیان شرقی کارما مای خوانناد میکان اسات رونوشات در کنتارل‬
‫فرد تا جایی پیش رود که او را باه گیراهای بکشااند‪ .‬غالبااً در ادیاان کهان‬
‫در میان قبایل وحشی باور بار ایان باود کاه روحای شاییانی بار‬ ‫بخصو‬
‫چنین فردی تسلط یافته است‪ .‬در چناین ماواردی‪ ،‬حکایم جاادوگر مراسایی‬
‫را برای قربانی انجاام مای داد و توجاه او را از تصاویر منحارف کارده باا‬
‫استفاده از عنصر اییان او را مجدداً به حالت عادی بر می گرداند‪.‬‬

‫اد‬
‫اده انا‬
‫ابط شا‬
‫اا ضا‬
‫ات ها‬
‫اه در رونوشا‬
‫ارژی کا‬
‫اای انا‬
‫اه جری اان ها‬
‫البتا‬
‫جریان هایی مرده هستند و برای این که هر گوناه قادرت یاا انارژی داشاته‬
‫باشند‪ ،‬فارد بایاد مجادداً توجاه خاود را بادانها معیاوف کناد‪ .‬بناابراین‬
‫می بینید که هر اشکالی هم کاه در کاار باشاد‪ ،‬خاود فارد وضاع را بادان‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫منوال برقرار نگاه می دارد‪ ،‬این وضعیت تابع علت و معلاول اسات وقتای کاه‬
‫فرد در سیز پایینی قرار داشته باشد از باودن خاود بهاره ای نیای بارد‪ ،‬او‬
‫با آرزوهای مردن و تبعیات نبودن زنادگی مای کناد وجاوه م بات و منفای‬
‫عیده ترین جنبه های علت و معلول هساتند‪ .‬هار کسای باا قارار دادن خاود‬
‫در جایگاه علت‪ ،‬م بت بوده و اگار معلاول باشاد منفای اسات‪ ،‬هنار تصاویر‬
‫سازی خوب‪ ،‬به معنای بودن تیام عیار است‪.‬‬

‫هفتیین قانون عالم فیزیکی قانون وحدت اسات؛ یعنای فکار کاردن باه‬
‫کُل به جای اجزا‪ .‬برای پیدا کردن راه حال مشاکل در هیاان لحظاه ای کاه‬
‫خود را نشان می دهد‪ ،‬این روشی ساده اسات کاه مای تاوان از جهااتی آن‬
‫را رهایی از اسارت دنیا نامید‪ ،‬هیان چیزی کاه انساان هیاواره باا اساتغا ه‬
‫از خداوند خواسته است‪.‬‬

‫قانون فوی به زبان ساده بادان معناسات کاه انساان بارای‬


‫رسیدن به کیاال انساانی و انتخااب آگاهاناه و نیاز زیساتن بار‬
‫این صفات‪ ،‬باید به طور تیام عیار در آغوم اک باشد‪.‬‬ ‫اسا‬

‫این یعنی برخورداری از نوعی اطیینان‪ ،‬ناوعی اشارای در بااب آنچاه‬


‫انسان در لحظه ی معینی مایل اسات بداناد‪ .‬ساپس اک راهنیاای او خواهاد‬
‫گزینش وی در آزادی کامال‪ ،‬زنادگی ساودمند و یربخشای‬ ‫شد و بر اسا‬
‫را برای او تدارک می بیند‪.‬‬

‫بسیاری از افراد می دانند چگونه با آرامش باا زنادگی برخاورد کنناد‬


‫و برای حال مشاکلات رفتاار و نگارم خاود را تغییار دهناد‪ .‬برخای نیاز‬
‫پریشانند‪ ،‬دریچۀ هن خود را می بندند و خاود را تسالیم نیای کنناد‪ .‬آناان‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫کاردن رفتاار و‬ ‫می خواهند زندگی خود را متحول کنند ولای جارأت عاو‬
‫نگرم خود را ندارند‪ .‬علت این است که آناان طارز تفکار خاصای را شاکل‬
‫داده اند‪ ،‬چون در نگاهی انتزاعی آن را باه نفاع خاود مای دانناد؛ اماا در‬
‫عیل از رسیدن آنان به هدف میانعت مای کناد و هار چناد خاود باه طاور‬
‫می شوند‪ ،‬باز هام باا لجاجات زیااد سرساختی باه‬ ‫فزاینده به این امر واق‬
‫خاارم ماای دهنااد و در اوضاعشااان بهبااودی حاصاال نیاای شااود‪.‬آنان‬
‫نیی خواهند منفعتی را که ساال هاا گیاان مای کردناد ایان طارز تفکار‬
‫برایشان به ارمغان می آورد‪ ،‬از دسات بدهناد‪ .‬در حاالی کاه تنهاا باا رهاا‬
‫کردن منفعت خیالی طرز تفکار خیاای خاود‪ ،‬مای توانناد باه آن زنادگی‬
‫برتری برسند که به وجودم اعت اد دارند‪.‬‬

‫اساساً اطیینان راه کیال اسات‪ .‬عیسای در گفتاه ام هیاین را تشاریز‬


‫کرد که‪« :‬هر آینه به شیا می گویم‪ ،‬هر آن کس کاه باه ایان کاوه بگویاد از‬
‫میان برخیز و به دریا انادر شاو و در دلاش تردیادی نباشاد‪ ،‬گفتاه ام باه‬
‫ح ی ت خواهد پیوست و به خواسته ی خاود هار چاه کاه باشاد مای رساد»‬
‫می توان با ابزار باور و احساسات قوی باه مجرایای بارای رو الهای مبادل‬
‫شد‪ .‬تنها با این روم می توان شگفتی آفرید‪ ،‬چاون کلیاات و اعیاال قادرت‬
‫شادید فارد نیاز باا ایان خواساته‬ ‫مهیبی خواهند یافت و وقتی که احساا‬
‫قرین شود‪ ،‬در تیام عالم هیچ چیز نیای تواناد اییاان او را متزلازل کناد‪ .‬در‬
‫این صورت باور باه حکیای قدرتیناد تبادیل مای شاود‪ .‬هیاه ی بزرگاان‬
‫معنوی‪ ،‬قدیسین و استادان از ایان ی این برخاوردار باوده اناد‪ .‬ف اط بااور‬
‫کنید!‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫خود را مای آفریناد؛ اتیسافری کاه در اطاراف‬ ‫این کار ارتعام خا‬
‫شیا هیین طور وسعت می یاباد تاا جاایی کاه دیگاران هام متوجاه ی آن‬
‫می شوند و موجب رشد سریع شیا خواهد شد‪.‬‬

‫شیا باید از خویش واقعای‪ ،‬یعنای رو یاا هیاان کاه شایای واقعای‬
‫است تصویر خوبی داشته باشاید‪ .‬آری داشاتن یاک تصاویر خاوب و واضاز‬
‫ی ین میل به قابلیت های رو الهی هام اماری حیااتی اسات‪ .‬هیاان طاور‬
‫که هییشه گفته ام رو الهی بیکران است‪ .‬هیاه چیاز از ایان کااوت عظایم‬
‫این سرمنشأ کائنات به بیرون جاری می شاود‪ .‬وقتای کاه ایان را درک کنیاد‬
‫و تصویری روشن از این قدرت و مهابت بی کران به دسات آوریاد وقتای کاه‬
‫آن را تجسم کنید‪ ،‬به طور طبیعی کاملاً باه آن اطییناان مای کنیاد و آنگااه‬
‫شگفتی ها آغاز می شوند‪.‬‬

‫راز قانون وحدت در این واقعیت نهفته که هر مشاکلی کاه فارد داشاته‬
‫باشد‪ ،‬هییشه مشاکلی شخصای اسات‪ .‬از آنجاا کاه قادرت الهای از خیاا‬
‫مبراست‪ ،‬یعنی اشتباهی نیای تواناد از آن سار زناد‪ ،‬اساتفاده ی فاردی از‬
‫این قدرت که اشتباه می آفریند‪.‬‬

‫خودتان متوجه شده اید کاه وقتای توجاه تاان پراکناده باشاد‪ ،‬چاه‬
‫اشتباهاتی می تواند رخ دهاد‪ .‬قادرت الهای بار جزئای تارین اماور هام‬
‫متیرکز است و این تیرکاز در اشارف مخلوقااتش یعنای انساان باه مراتاب‬
‫بیشتر است‪ .‬در این مورد اطییناان داشاته باشاید‪ .‬باه عباارت دیگار نبایاد‬
‫اجازه دهیاد وقاایع خاارجی توجاه و فعالیات شایا را آن قادر باه خاود‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫معیوف کنند که نتوانید لحظه ای تأمل و صارف وقات کارده‪ ،‬تاا باه قادرت‬
‫اک تکیه کنید‪ .‬بدین ترتیب دنیای شیا آفریده می شود‪.‬‬

‫بسیاری از مردم می پندارند که در هنگام تصویر ساازی بایاد باا چشام‬


‫درون درست م ل چشم ظااهر بتاوان دیاد‪ .‬ایان درسات نیسات‪ .‬دیادن در‬
‫می ماند‪ .‬تصاویر ساازی شاوی دیاداری عظایم‬ ‫اینجا بیشتر به نوعی احسا‬
‫است؛ درست م ل تازه عروسی که با شتاب باه فرودگااه مای رود تاا پاس از‬
‫چند ماه هیسر خود را ملاقات کند‪ .‬او هیین طاور کاه در بزرگاراه راننادگی‬
‫می کند‪ ،‬آن صحنه را زنادگی مای کناد‪ ،‬تصاویر هیسارم را در تصاورات‬
‫اعجااز مای‬ ‫خود می بیند و بوسه و آغوم او را حس می کند‪ .‬ایان احساا‬
‫کاه رو الهای خاود را تیاام و‬ ‫کند ا شیا هم می توانید باا ایان احساا‬
‫کیال در اختیارتان می گذارد‪ ،‬چنین چیزی را تجربه کنید‪.‬‬

‫این هیان معجزه ای اسات کاه عیسای از آن ساخن مای گفات‪ ،‬آری‬
‫معجزه ی ی ین محن به خود در آغوم خادا‪ .‬قادرت اراده باا آنچاه گفتایم‬
‫کیترین ارتباطی ندارد‪ ،‬تنها لازمۀ کار این اسات کاه بپذیریاد‪ ،‬بشار هساتید‬
‫بشری تنها‪ ،‬بادون هایچ قادرتی؛ اماا بااور داشاته باشاید کاه افکارتاان‬
‫می توانند قالبی بسازند که قادرت اک؛ قادرتی کاه در قلیاروی درون شایا‬
‫حضور دارد‪ ،‬قادر است آن را از زندگی لبریاز کناد‪ .‬آنگااه مای توانیاد در‬
‫مورد ح ی تی که با تیاام وجاود در لایاه هاای سایحی هان و در اعیاای‬
‫درون بدان باور دارید‪ ،‬حکیی قیعی صادر کنید‪.‬‬

‫بنابراین سعی کنید برای رسیدن به ایان بااور از قادرت اراده ی خاود‬
‫استفاده نکنید‪ .‬شیا بخشی از قدرت الهی هساتید‪ ،‬بناابراین افکارتاان قاالبی‬
‫کتاب قوانین ‪7‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫اان‬
‫ادان جا‬
‫ارده با‬
‫ار کا‬
‫اله پا‬
‫ادرت الهای آن را بلافاصا‬
‫اه قا‬
‫اازند کا‬
‫را مای سا‬
‫می بخشد‪ .‬بدین ترتیب آنچه با تیام وجود فکار مای کنیاد‪ ،‬در سایز هان‬
‫و در اعیای وجود‪ ،‬بدون تردید متجلی می شود‪.‬‬

‫می بینید‪ ،‬قضیه کاملاً منی ی اسات و اصالاً لزومای نادارد کاه بارای‬
‫باور کردن چیزی تا این حد روشن و مبرهن تردید کنید‪.‬‬

‫این است قانون وحدت‪ .‬این است کتاب قوانین!‬


‫‪8‬‬

‫التجای انسان به خدا‬

‫آدمی هییشه در مواقع بحرانی باه خداوناد پنااه بارده ولای وقتای‬
‫معده ام پر و زندگی رضاایت بخاش اسات‪ ،‬خادا را فراماوم مای کناد‪.‬‬
‫کسی که نیاز بخصوصای نداشاته باشاد‪ ،‬ضارورتی بارای نیاایش احساا‬
‫نیی کند‪ .‬قانون اک می گوید که بایاد بهاای هار چیازی را پرداخات و ایان‬
‫بها باید به فراخور آنچه دریافت می شود‪ ،‬پرداختاه شاود؛ اماا آدمای غالبااً‬
‫برخلاف این می پندارد‪ .‬او بی درنت بهای هر چیز کام اهییات و بای فایاده‬
‫را می پردازد‪ ،‬اما برای چیزهاای ارزشایند چاناه مای زناد‪ .‬او بایاد ایان‬
‫مسئله را خود درک کند و تا آن زمان مدام به درگااه خادا اساتغا ه خواهاد‬
‫کرد‪.‬‬

‫مکاتب اصول گرا آدمی را در ایان ادراک کیکای نیای کنناد‪ .‬او بایاد‬
‫خود گام های لازم را در جستجوی اک باردارد‪ .‬او بایاد باه ایان درک نایال‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫مای تواناد قاالبی را بیافریناد‪ .‬انساان خاود‬ ‫شود که با تفکر یاا احساا‬
‫ندانسته هر روز در کار ساختن قالب های غلط است‪ .‬مای دانیاد کاه سااختن‬
‫عیدی قالب های درست و درست فکار کاردن تاا چاه حاد حیااتی و مهام‬
‫است‪.‬‬

‫آدمی باید بداند که اک منشأ و خال هیه چیاز اسات‪ .‬وقتای کاه ایان‬
‫ااختن‬
‫ار آورده سا‬
‫ارای با‬
‫اود را با‬
‫اه خا‬
‫ات کا‬
‫ااده اسا‬
‫ارد آما‬
‫را کامل ااً درک کا‬
‫نیازهایش مجرا کند‪.‬‬

‫مترلینت می گوید‪:‬‬

‫" آن کسی کاه سااعت باد اقباالی ام فارا مای رساد‪ ،‬در گردابای‬
‫اایع‬
‫اای اک وقا‬
‫ان نیروها‬
‫ال ایا‬
‫اال هاا قبا‬
‫اود و از سا‬
‫ای شا‬
‫اار ما‬
‫ناامرئی گرفتا‬
‫بی شیاری را گرد آورده اند که او را باه لحظاۀ لاازم برساانند؛ دقی ااً باه‬
‫ن یه ای که اشک و اندوه در انتظار اوست‪".‬‬

‫و در جایی دیگر می گوید‪:‬‬

‫اه‬
‫اد کا‬
‫ای کنا‬
‫ما‬ ‫اا‬
‫اا‪ ،‬آدمای در دل احسا‬
‫ازول بلا‬ ‫" انادکی پا‬
‫اس از نا‬
‫دستخوم قانونی جاودان شده است‪".‬‬

‫ما به واسیۀ مشاهده در می بیابیم که تیاام تجاارب‪ ،‬لاذت هاا‪ ،‬رنجهاا‬


‫پیروزی ها و نومیدی ها حاصال کاار کارد دقیا علتای اسات کاه آنهاا را‬
‫آفریده‪ .‬به ع یدۀ ولتر شانس کلیه ای بی معنای اسات و شایلر مای نویساد‬
‫که چیزی به نام بخت و اقبال وجاود نادارد و آنچاه کاه از نظار ماا اتفاای‬
‫محن است‪ ،‬از عیی ترین سر منشأ ت دیر سر چشیه می گیرد‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫این یک نظریۀ به ا بات نرسیده یاا خاوراکی هنای بارای اندیشایدن‬


‫نیست‪ ،‬بلکه ح ی تی بدیهی است‪ .‬خویش بیرونی م ال فرزناد نااخلفی اسات‬
‫که از منزل پدر خارم و با خوکان محشور شاده اسات‪ ".‬مان " واقعای نازد‬
‫پدر مانده که پدر به او گفت‪:‬‬

‫"تو هییشه نزد منی و هر چه من دارم از آن توست‪".‬‬

‫باز گرداندن خویش بیرونی یا فرزناد متیارد بارای شاادمانی و کیاال‬


‫منزل پدر یا خویش واقعی ضاروری اسات‪ .‬آدمای باا زیساتن در آگااهی و‬
‫دانش خویش واقعی‪ ،‬به تدرید خاویش بیرونای را باه گوناه ای کاه تحات‬
‫حیایت رو الهی درون به سر ببرد‪ ،‬به سر منزل خود باز می گرداند‪.‬‬

‫ایم‬
‫افه تعلا‬
‫اه فلاسا‬
‫ای کا‬
‫اتر دانشا‬
‫اه بیشا‬
‫اود کا‬
‫ای شا‬
‫اوم ما‬
‫اه زودی معلا‬
‫با‬
‫می دهند‪ ،‬دانش خالو هنی است که در اصال در طب اۀ هنای تاأ یر دارد‬
‫و دانش معنوی کاملاً باه رو و نیاروی ناشاناختۀ آن مرباوط اسات‪ .‬چناین‬
‫دانشی را باید فهیید و معنای آن باید در عی جان بنشایند‪ .‬ماا در واقاع باه‬
‫اطفالی می مانیم که در حال فراگیری معناای چیزهاایی هساتیم کاه از قبال‬
‫می شناختیم ولی درک نیی کردیم‪.‬‬

‫ح ی ت قدیم‪ 50‬است‪ .‬شیا هم به وقت خود مانناد هیاۀ کساانی کاه نایم‬
‫نگاهی به ح ی ت داشته اند درک می کنیاد کاه پارورم دراز مادت خاویش‬

‫‪ 70‬در فلساااوه بحثی موساااون به حادی و قدیم وجود دارد که پدیده ها را در آن به دو گروه تقسااایم‬
‫کرده اناد گروه حاادی و گروه قادیم حاادی باه پادیاده ای می گویناد کاه برای موجودیت خود محتاج‬
‫علتی متقدن برخود بوده و به عبارتی معلول علنی اساااااات اما قدیم به پدیده ای اتال می شااااااود که‬
‫برای موجودیت ‪ ،‬نیازی به علت نداشاته و خود علت است گروهی تنها خداوند را قدیم می دانند و‬
‫گروهی دیگر صوات الهی را نیز در همین زمره قرار می دهند ن‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫ارتعاشاات را تاا مرتباه ای زیااد مای کناد کاه در‬ ‫توانایی بالا بردن م یا‬
‫حاصل کرد‪.‬‬ ‫آنجا می توان بلاواسیه با شعور بی کران تیا‬

‫ربازارتارز از وجود این قابلیت و مرتب بالاتری سخن گفته که‪:‬‬

‫" حرفهای زیادی برای گفتن دارم ولی تاو حالاا نیای تاوانی آنهاا را‬
‫درک کنی وقتی که اک به وجاود تاو رخناه کناد‪ ،‬خاود تاو را باه ح ی ات‬
‫رهنیون خواهد شد‪ ".‬اشارۀ او به این است که هر کسای مای تواناد موهبات‬
‫اود‬
‫اباطی در درون خا‬
‫اویش انضا‬
‫اتیرار و خا‬
‫ات‪ ،‬اسا‬
‫اا میارسا‬
‫ای را با‬
‫رو الها‬
‫بیابد‪.‬‬

‫اگر شیا از لحا معنوی در شادمانی و نشااط باه سار بارده ولای باه‬
‫زندگی مادی و هنای خاود توجاه زیاادی نداشاته باشاید‪ ،‬ایان نشااطی‬
‫عاریه ای است که به جای شناخت کامل بار تاو هام اساتوار اسات‪ .‬واقعیات‬
‫تیاام عیااری بار قارار مای کنایم‬ ‫این است که وقتی ما با رو الهی تیاا‬
‫تیام نیازهاییان در تیام طب اات اجابات مای شاوند‪ .‬ایان نشااط باارز در‬
‫اساتوار اسات تاا‬ ‫سایو فوقاانی عواطا‬ ‫زندگی معنوی‪ ،‬بیشتر بر اساا‬
‫آگاهی معنوی‪ .‬یکی شدن معنویت با خدا باه معنای تیتاع در تیاام طب اات‬
‫است‪ ،‬چون دریچه های بهشتی بر روی هیه و برای هیه باز هستند‪.‬‬

‫برتار صارفاً جریاان هاای‬ ‫کسانی که به غلط گیان می کنناد عواطا‬


‫بی صدای آگاهی معنوی هستند‪ ،‬ناکامی خاود را در تاأمین نیازهاای ماادی‬
‫به این ایده منسوب می کنند کاه خادا اراده کارده آنهاا در زنادگی ماادی‬
‫محروم باشند‪ .‬اما خدا قدرت معناوی بلااتغییر اسات‪ ،‬قاادر میلا ‪ ،‬هییشاه‬
‫حاضر و ازلی و ابدی‪ ،‬مشیت او تغییار ناپذیراسات و بار ایان قارار دارد کاه‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫آدمی در آغوم او التذاد یافته به آرزوهای قلبی خاود دسات یاباد‪ .‬ناه باه‬
‫عنوان پاداشی برای انسان‪ ،‬بلکاه صارفاً باه ایان علات کاه امکاان نادارد‬
‫با آن وفور نعیت را به دنبال نداشاته باشاد‪ .‬ایان درکای باا‬ ‫برقراری تیا‬
‫شکوه است که بدانید هیچ چیزی نیی تواند شیا را از خدا جدا کند‪.‬‬

‫یکی از اساتادان هنادو یعنای کاومرا ساامی ‪ coomra sami‬کاه در‬


‫درۀ کشییر مای زیسات مااجرای شاگفت انگیازی دارد‪ .‬یکای از پزشاکان‬
‫اروپایی یک بار باه دیادار او رفات تاا چیزهاایی درباارۀ راه و روم‬ ‫بزر‬
‫وی بیاموزد‪ .‬او چند ماهی را در جوار ایان اساتاد عجیاب ساپری کارد کاه‬
‫مدتی در غرب بوده و اروپائیاان را باه خاوبی مای شاناخت‪ .‬او باه پزشاک‬
‫آموخت که زندگی عبارت است از فرصت های متاواتر و پای در پای کاه اگار‬
‫مای روناد‪ ،‬کاه هار فرآیناد فیزیکای باه‬ ‫مورد استفاده قرار ندهیم از ک‬
‫واسیۀ دستگاه عصبی ا ری داییی را بار رو حاک مای کناد و هار یاک از‬
‫اینها ا ری دائیی بر بدن می گذارند‪.‬‬

‫او در آموزم های خود تأکید داشت که هار دساته از فعالیات هاای را‬
‫می تاوان تاا سرمنشاأ آن ردیاابی کارد تصاور در ابتادا توساط یکای از‬
‫محصولات مجرد هن که آرمان ناام دارد تحریاک مای شاود‪ .‬در پاس هار‬
‫فعالیتی آرمانی کم و بیش روشان و قابال تشاخیو وجاود دارد کاه کلیاد‬
‫طرز نگرم هر کسای باه زنادگی و نیاز شخصایت فاردی اوسات‪ .‬ساامی‬
‫می گفت‪ ":‬این آرمان در هر کسی متفاوت است‪".‬‬

‫کلید اساتادی یاک ح ی ات واحاد اسات کاه دساتیایۀ قالاب هاای‬


‫گوناگون واقع می شود‪ .‬هر کسی که به آرمان خاود عشا مای ورزد‪ .‬بارای‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /166‬نی نوای الهی‬

‫اجابت ضروریات آن گرایش درونی‪ ،‬با بهره گیاری از تیاام تاوان خاود باه‬
‫بالاترین میارست ها تن می دهد‪ .‬از هیین جا نتیجاه مای گیاریم کاه در ا ار‬
‫و شادید‪ ،‬خواسات و اراده باا تیاام قادرت وارد صاحنه‬ ‫یک انگیزۀ خاا‬
‫می شود‪ .‬اینک می توانیم به معنا و هدف هساتی کاملااً پای بباریم و خاود را‬
‫مت اعد کنیم که برترین خیر‪ ،‬بالااترین دساتاورد فلاسافۀ قادیم‪ ،‬در دساتر‬
‫ما قرار دارد ‪ -‬کاه اقلایم بهشات در درون ماسات‪ .‬رسایدن باه اهاداف باا‬
‫پی گیری مجدانه آرماان هاا اماری امکاان پاذیر اسات‪ .‬در ایان صاورت‬
‫می توانیم ارادۀ خود را به مشیت الهی تسلیم کنیم و باه قلیاروی بهشات گاام‬
‫نهیم‪.‬‬

‫پزشک پس از شاش مااه فراگیاری ایان تعاالیم عاالی مرتباه‪ ،‬قصاد‬


‫عزییت کرد‪ .‬استاد به او گفت‪ ":‬اگر قصاد داری بارای جساتجوی بیشاتر باه‬
‫تبت بروی‪ ،‬بدان که میلوب خود را نه در آنجا خاواهی یافات و ناه در هایچ‬
‫جای دیگر راه در درون خود توست‪ .‬در اعیاای آگااهی ات‪ .‬تاو تنهاا آنجاا‬
‫می توانی راه را بیابی در آنجا جستجو کن‪ ،‬نه جای دیگر!"‬

‫به طور خلاصه اینها مراحلی از تفکر هستند کاه فارد بارای رشاد آنهاا‬
‫را طی می کند‪ .‬وقتی این میالاب را مای خوانیاد‪ .‬مایال نیساتید خاود را‬
‫شناخته و به تغییر تن دهید‪ .‬کیتر کسی این کار را مای کناد‪ .‬ماا مای ترسایم‬
‫مبادا از مزایای طرز تفکر خود محاروم شاویم‪ ،‬حتای اگار ایان طارز تفکار‬
‫غلط بوده و خود به شراییی منجر شده باشد که مایلیم آن را تغییردهیم‪.‬‬

‫برای رشد و از طرز تفکر غلط باه درسات رسایدن‪ ،‬بایاد ایان مراحال‬
‫اصلی را طی کرد‪ .‬البته برای هر یک آنها توضایحات بای شایار دیگاری نیاز‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /167‬نی نوای الهی‬

‫وجود دارد‪ .‬ولی تشریز دقی آنها به طوری که تیاام افاراد بتوانناد مرحلاۀ‬
‫مربوط به خود را پیدا کنند در اینجا امکان پذیر نیسات‪ .‬باا وجاود ایان اگار‬
‫خودتان مایل باشید‪ ،‬می توانید باا توضایحاتی کاه در اینجاا آماده وضاعیت‬
‫خود را با جزئیاتش شناسایی کنید‪ .‬فعلاً باید بدانیاد کاه ایان تنهاا راه تغییار‬
‫دادن شراییی است که مایل نیستید در زندگی تاان ن شای داشاته باشاد‪ .‬باه‬
‫طور خلاصه آنها را مجدداً فهرست می کنم‪.‬‬

‫‪ .1‬طرز تفکر غلط موجب معلولیات هاای جسایی‪ ،‬عصابی و هنای‬


‫می شود و راه فراری از زندگی معیولی فاراهم مای کناد‪ .‬ایان‬
‫وضعیت به فرد فرصات مای دهاد تاا خاود را از فعالیات هاا و‬
‫مسئولیت های معیولی کناار بکشاد‪ .‬او در اعیاای وجاود خاود‬
‫می پندارد که به انادازۀ دیگاران کاار آماد و لاای اسات و در‬
‫باطن مایل نیست به ادراک تعالییی تن دهاد کاه ترفناد گریاز او‬
‫را از او می گیرند‪.‬‬
‫‪ .5‬طرز تفکر غلیی که علای الظااهر مناافعی را نیاز نصایب فارد‬
‫می کند ترک کردنای نیسات‪ .‬چناین فاردی احتیاًلااً در برابار‬
‫تعالییی که او را به رها کردن طارز فکار خیاا آفارین هادایت‬
‫می کنند‪ .‬م اومت کرده باا اساتاد از در ساتیز در مای آیاد‪ .‬از‬
‫سوی دیگر شااید ساعی کناد هیادردی یاا مساامحۀ اساتاد را‬
‫برانگیزد‪ .‬شاید سعی کند انگیزه های اساتاد را بای اعتباار جلاوه‬
‫کردن طارز تفکار و مواجهاۀ شخصای باا‬ ‫دهد‪ ،‬یا به جای عو‬
‫مشکلات‪ ،‬تلام کند تا مسئولیت تصاییم گیاری در اماور زنادگی‬
‫روزمرۀ خود را به گردن استاد اندازد‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /168‬نی نوای الهی‬

‫اد‬
‫اایگی متولا‬
‫دون پا‬ ‫اداد احس اا‬
‫اط معیول ااً در امتا‬
‫ار غلا‬
‫‪ .7‬تفکا‬
‫می شود‪ .‬این امر هنگامی آشکار می شود کاه فارد کوشاش کناد‬
‫برای خود ناوعی برتاری ع لاانی قائال شاود‪ .‬او بارای عاو‬
‫کردن شرایط ناخواساته در زنادگی‪ ،‬ناکاامی هاای خاود را باا‬
‫توسل به استدلال و منی توجیه مای کناد‪ .‬تلاام مای کناد تاا‬
‫مجادلۀ هنی و منی ی را جاایگزین زنادگی عیلای بار اساا‬
‫ح ی ت کند‪ .‬با توسل به بییاری یاا شکسات خاویش‪ ،‬خاود را در‬
‫پناه حیایت و یاری دیگران قرار می دهد و کااری مای کناد کاه‬
‫دیگران از فکر تنها و بی پناه رها کاردن و وانهاادن او باه خاود‬
‫گناه کنند‪.‬‬ ‫احسا‬
‫ات و‬
‫اان ناراحا‬
‫ات اندیشا‬
‫اوار درسا‬
‫ارد را در جا‬
‫ای فا‬
‫اط اندیشا‬
‫‪ .7‬غلا‬
‫افساردگی‪ ،‬افساو ‪ ،‬حساد‬ ‫معذب می کند‪ .‬نتیجۀ امر احساا‬
‫نفرت و مخالفت و ت ابال باا کساانی اسات کاه باه درجااتی از‬
‫ح ی ت نایل آمده اند‪.‬‬
‫رکاود و تنهاایی مای کشاد‪ .‬او‬ ‫‪ .5‬غلط اندیشی فرد را به احساا‬
‫به تدرید تیایل مای یاباد دیگاران هام غلاط انادیش‪ ،‬بییاار‬
‫افسرده‪ ،‬ناکام‪ ،‬نفرت زده و دمدمی مزام باشاند باا ایان کاه باه‬
‫افرادی علاقۀ خاصی پیدا می کند کاه برتاری جاویی را پناهگااه‬
‫خود کرده اند‪.‬‬
‫‪ .:‬اگر غلط اندیشی طی سال ها به صاورت عاادت در آماده باشاد‬
‫ترک آن کار دشواری اسات‪ .‬چناین فاردی نسابت باه خاویش‬
‫انضباطی و بات قادم باا م ااومتی درونای روبروسات و ایان‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /169‬نی نوای الهی‬

‫خصیصه بدان شکل در او متجلی می شاود کاه بار اییاان خاود‬


‫اصرار می ورزد ولی معت د است اییان بارایش کاار سااز نباوده‪.‬‬
‫چون با دیگران تفاوت دارد‪ .‬یا باه ابارام مای گویاد کاه تیاا م‬
‫دستورات را مو به مو رعایات کارده لای هایچ یاری نداشاته و‬
‫وانیود می کند که اصالاً نیای داناد چارا ف اط او بایاد ناکاام‬
‫بیاند‪ .‬یا می گوید که قادر به تیرکز نیست وقت نادارد‪ .‬یاا قاادر‬
‫نیست تعالیم را به خاطر بسپرد یا آن را کاملاً درک کند‪.‬‬

‫مراحلی که برخی از ماردم در راه رسایدن باه وحادت باا خادا طای‬
‫می کنند‪ ،‬فهرست بلند بالایی را تشکیل مای دهاد‪ .‬دانساتن قادرت اسات و‬
‫اگر کسی می خواهد از لحا خرد و قادرت بالناده شاود‪ ،‬بایاد خاود را در‬
‫کناد چیازی نیای داناد و از هیاان ن یاه‬ ‫وضعیت هنی قرار دهد و فر‬
‫شروب کند‪ .‬آنگاه خرد را به میزان بیشاتری دریافات خواهاد کارد؛ اماا تاا‬
‫آن زمان فرا رسد از آن محروم خواهد بود‪ .‬هار آنچاه مای بینایم در شاکل‬
‫و عنصر خود‪ ،‬عین قدرت اک است‪.‬‬

‫قاارار دادن خااویش در جایگاااه مجاارای قاادرت الهاای کاااربردی‬


‫انفرادی دارد‪ ،‬چون تنها به واسایۀ فارد اسات کاه قادرت مای تواناد باه‬
‫برترین شکل تخصیو یابد‪ .‬اما گیان نکنید کاه شایا خاود نیاروی خلاقاه را‬
‫به وجود می آورید‪ .‬قائل بودن به این ع یاده باا ح ی ات تبااین دارد و هار‬
‫قدر هم کاه باه خاود ب بولاانیم ن اش انساان در برابار اک ن اش مجارای‬
‫انتشاراست نه آفرینندۀ بالذات‪ ،‬باز هم ح کلام را ادا نکرده ایم‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫حالا این پرسش میر مای شاود کاه آن چاه قادرتی اسات کاه ماا‬
‫مجرای آن واقع می شویمو قدرت اک‪ ،‬خاود رو الهای اولیاه‪ ،‬ماا از ایان‬
‫واقعیت مییئنیم که رو الهی سر منشأ هیه چیز و خود هیه چیز است‪.‬‬
‫ما باید این را به عنوان واقعیتای محاوری بپاذیریم کاه آنچاه منتشار‬
‫می کنیم یا از حالت وحدت به ک رت در می آوریام‪ ،‬چیازی جاز ح ی ات یاا‬
‫هیان رو الهی نیست‪.‬‬
‫بنابراین واضز است که هدف مجارا شادن بایاد باه تجلای در آوردن‬
‫هر چه کامل تر رو الهی باشاد؛ هیاان طاور کاه خاودم هسات و آن باه‬
‫خودی خود ات حیات و هستی اسات‪ .‬بادین ترتیاب کیاال رو و خلاقیات‬
‫وجود او یا هرآنچه که آن را نام می نهید چیزی نیسات جاز دغدغاۀ متجلای‬
‫ساختن رو الهی‪.‬‬
‫حیات مادی تنها یکی از حالات تجلای رو الهای اسات‪ .‬جهاان ماادی‬
‫مرحلۀ نهایی سلسله ای از آفارینش هاای عظایم اسات کاه حیاات را طای‬
‫به وجود داشتن می گیارد‪.‬‬ ‫جنبشی تکاملی در اشکال مختل‬
‫شیا با اندیشایدن هیچاون مجرایای بارای انتشاار قادرت اک عیال‬
‫می کنید و قالبی را می آفرینید‪ .‬به هیین علت باید توجاه داشاته باشاید کاه‬
‫ساخت عیدی قالاب هاای صاحیز‪ ،‬اماری ضاروری و حیااتی اسات‪ .‬کلیاد‬
‫شکست یا پیروزی در این جهان فیزیکی در هیین نکته نهفته است‪.‬‬
‫وقتی که قاالبی را مای ساازید و اک هساتی را در آن مای دماد‪ ،‬در‬
‫جهان های نامرئی تحولات بزرگای روی مای دهاد‪ .‬ایان قالاب در زهادان‬
‫اقلیم نادیده می ماناد تاا روز تولاد آن فارا رساد و در آن هنگاام متولاد‬
‫می شود و شیا و هیگان آن را می بینید‪ .‬این موضوب باه هایچ وجاه خیالاات‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫نیز مربوط نیی شود‪ .‬بلکاه علیای دقیا باوده‪ .‬بار پایاۀ‬ ‫نیست و به عواط‬
‫اان‬
‫اا و هیگا‬
‫اش ما‬
‫ان دانا‬
‫اتفاده از ایا‬
‫اا اسا‬
‫ات‪ .‬با‬
‫اتوار اسا‬
‫ااتغییر اسا‬
‫اانونی لا‬
‫قا‬
‫کنیم‪.‬‬ ‫می توانیم خواسته های خود را مح‬
‫البتاه در ایان راه ماوانعی نیاز وجاود دارد و اول "حکام" دشاواری‬
‫بیش از حد موقعیت در تصاویر ساازی اسات کاه مسالیاً حکیای نادرسات‬
‫است‪ .‬بسیاری از نویسندگان چناین ال اا مای کنناد کاه ایان کااری بسایار‬
‫دشوار و رازی سر به مهر است‪ ،‬در حالی که تصویرساازی آساان اسات و هار‬
‫کسی از عهدۀ آن بر می آید‪ .‬دومین مانع این پنادار اسات کاه باا در پایش‬
‫گرفتن عیل آفرینش توسط فکر‪ ،‬هیه چیاز بایاد بلافاصاله بارای شایا مهیاا‬
‫شود؛ در حالی که چنین نیست‪ .‬چنانچه شایا ساال هاا اسایر غلاط اندیشای‬
‫بوده و افکار و تجلیات نادرستی می آفریده اید‪ ،‬در اک ار اوقاات بایاد آنهاا‬
‫از میان به در شوند تا چیز بهتاری بتواناد در عرصاۀ آگااهی جاای آنهاا را‬
‫پرکند‪.‬‬
‫علت این که بسیاری از افراد با دعاا یاا اقارار باه اییاان باه‬
‫جایی نیی رسند‪ ،‬ایان اسات کاه خاود را مخازن خیارۀ مواهاب‬
‫الهی می دانند‪ .‬اگر ما واقعاً معت د باشیم کاه رو الهای مای تواناد‬
‫تیام نیازهای ما را‪ ،‬هر قدر هم کاه باه دسات آوردن آنهاا دشاوار‬
‫باشد‪ ،‬تأمین کند‪ .‬دیگر برای برخاورداری بیشاتر باه هیاان چیازی‬
‫که داریم در نیی آویازیم‪ .‬نیای تاوان مجارای خاروم جریاان را‬
‫بست و در عین حال مجرای ورودی را بااز نگااه داشات‪ ،‬چاون باا‬
‫بسته شدن یک طرف‪ ،‬هر دو سر مسدود می شود‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫قارار مای دهایم درجاۀ گیرنادگی اسات‪.‬‬ ‫مرحلۀ بعدی که مورد بح‬
‫در زندگی چه چیز را می توانید بپذیریدو‬
‫آیا زندگی شیا تنها مشتیل بر چیزهاایی اسات کاه در سایو تحتاانی‬
‫محور اقتصاد یافت می شوندو‬
‫چیور می توان در کوران جریان آزاد نیروی اک علت م بت بودو‬
‫شراییی از هساتی را پایش مای کشاد کاه وقاایع و‬ ‫این موضوب بح‬
‫کیفیات زندگی خوانده می شود مای تاوانیم آنهاا را ظاواهر واقعیات و سار‬
‫زندگی خواند‪ .‬یکی از این شرایط بودن است کاه باه معناای برخاود فار‬
‫کردن یا گزینش یک رده یا هویات اسات‪ .‬شارایط دیگار انجاام دادن اسات‬
‫یعنی اقدام‪ ،‬ن ش‪ ،‬جامۀ عیل پوشااندن‪ ،‬رسایدن باه اهاداف‪ ،‬دساتیابی باه‬
‫آرمان ها و جا باه جاایی در مکاان‪ .‬شارایط بعادی داشاتن اسات؛ یعنای‬
‫صاحب بودن‪ ،‬در تیلاک داشاتن‪ ،‬قابلیات فرماان دادن‪ ،‬موضاع گیاری‪ ،‬در‬
‫قبال اشیا ‪ ،‬انرژی ها و مکان ها‪ .‬داشتن علااوه بار ایان باه معنای تواناایی‬
‫تیا ‪ ،‬نفو و هدایت حالت چیازی اسات‪ .‬باودن احتیاًلااً برتارین فضایلت‬
‫انسان است‪ .‬توانایی رخصت و اجازۀ احاراز هویات باه دیگاران‪ ،‬از تواناایی‬
‫احراز هویت برای خویش مهم تر است‪.‬‬
‫ای را ق اادر‬
‫اذیرفتن آدما‬
‫ات‪ .‬پا‬
‫اردن اسا‬
‫ال رد کا‬
‫اۀ م ابا‬
‫اذیرفتن ن یا‬
‫پا‬
‫می سازد در هر مرتبه ای از روند دریافت‪ ،‬باه تیلاک برساد و از منشاأ آرزو‬
‫به گونه ای عیل کند که گویی هم اکنون بر آورده شده است‪.‬‬
‫به نظر می رسد در تجلی فیزیکای حیاات در منظوماۀ شیسای‪ ،‬مکاان‬
‫بیان گر مفهوم بودن‪ ،‬انرژی مربوط باه انجاام دادن و زماان نیاودار داشاتن‬
‫و برخورداری باشد‪ .‬در این صورت زمان مانع پاذیرفتن اسات‪ .‬آدمای تغییار‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫در زمان را به عنوان تغییر در آنچه دارد تل ی مای کناد‪ .‬ایان صاورتی خاام‬
‫از اندیشه ای بسیار برجسته است‪.‬‬
‫ما در عصر پیشرفتۀ خود تأکید زیادی بر پول داریام؛ آنچناان کاه پاول‬
‫به مانعی برای فهم قانون جریان فاین مبادل شاده اسات‪ .‬جامعاۀ ماا باه‬
‫فرایند تک یر خواسته ها سر سپرده اسات‪ .‬ماا غریازۀ جیعای خاود را چناان‬
‫غیر طبیعی تربیت کرده و برانگیخته ایم کاه زنادگی را چیازی جاز فرصاتی‬
‫برای اندوختن مادیات نیی دانیم؛ یعنی بنجال هاایی کاه اصایلاحاً دارایای‬
‫مادی خوانده می شوند‪.‬‬
‫عنصر هستی دائیاً در حال تغییار اسات و زماا ن ابازاری بارای تجلای‬
‫آن است‪ .‬آدمی می تواند در زندگی از بند زماان آزاد یاا باردۀ آن باشاد‪.‬‬
‫بهترین روشی که می تاوان میازان دارایای خاود‪ ،‬یعنای زماان را سانجید‬
‫توجه است‪ .‬جامعۀ ما اسیر الگوی نادرستی شده و باه اشاتباهات خاود توجاه‬
‫نیی کند و از مواجهه با آنها سر باز می زناد‪ .‬رو بیشاتر تارجیز مای دهاد‬
‫با هر چیز بسازد تا این که اصولاً هیچ چیاز نداشاته باشاد و رناد را باه هایچ‬
‫ترجیز می دهد‪.‬‬
‫این عصر به ما می گویاد کاه داشاتن بسایاری چیزهاا خاوب نیسات و‬
‫انسان عادت می کند با چیزی ساتیز نکناد‪ .‬او باه خااطر آنچاه نادارد باه‬
‫آرام بخش پناه می برد و برای متعادل نگااه داشاتن کفاه هاای تارازو‬ ‫قر‬
‫بییار می شود و دارایی ماادی و نیاز هنای خاود را از دسات مای دهاد‪.‬‬
‫خوب و بد اموری مصلحتی بوده در هر ع یاده ای یاک معناا داشاته و اماری‬
‫تواف ی هستند‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫اصل این است که آنچاه کاه میخواهیاد‪ ،‬هیاان باشاید و بادان عیال‬
‫کنید‪ .‬این باودن مسات ییاً باه آگااهی مرباوط مای شاود‪ .‬آدمای صارفاً‬
‫می فهید که آگاهی در حال جاری شدن اسات‪ ،‬آن را حاس مای کناد و بار‬
‫آن عیل می کند ‪.‬دانایی به عبارتی بسایار سااده باه معنای پاذیرفتن‬ ‫اسا‬
‫خواسته هاست؛ حس کاردن آن خواساته هاا را باه فعالیات وا مای دارد و‬
‫فعالیت آن را متجلی می کند‪ .‬بناابراین در اینجاا باا فرماولی کاملااً عیلای‬
‫سر و کار داریم‪ .‬بدان‪ ،‬حس کن و عیل کن‪.‬‬
‫روزی سودار سینت به من گفت‪:‬‬
‫" برای ورود به اقلایم راساتین خادا‪ ،‬آدمای بایاد از لحاا معناوی‬
‫جسور و ماجرا جو باشد!"‬
‫ای را‬
‫اادمانی واقعا‬
‫از عش ا و شا‬
‫اوران‪ ،‬هرگا‬
‫ااف جسا‬
‫ار خلا‬
‫اوها با‬
‫ترسا‬
‫و‬ ‫نخواهند شناخت‪ .‬اگر بتوانید غیار میکان تارین افکاار خاود را احساا‬
‫تصور کنید‪ ،‬م ل سوار شدن بر سافینه ای فضاایی‪ ،‬هیاان را تجرباه خواهیاد‬
‫کاردن و ایفاای هیاان ن اش صاورت‬ ‫کرد و این امر صرفاً با دانستن‪ ،‬احسا‬
‫می گیرد‪.‬‬
‫هرقدر چیزی غیر واقعای تار جلاوه کناد‪ ،‬غیرواقعای تار مای شاود‬
‫وبالعکس‪ ،‬هر قدر واقعی تر به نظر آید باه واقعیات نزدیاک تار مای شاود‪.‬‬
‫عیل مای کناد‪ .‬بارای تصااحب آنچاه‬ ‫گفته اند که این عالم به طور معکو‬
‫می خواهید‪ ،‬به بیرون متیایل شوید یا برون گرا باشاید؛ بارای داشاتن آنچاه‬
‫نیی خواهید‪ ،‬در خود فرو ریخته‪ ،‬آلاوده و درگیار شاوید‪ .‬کیهاان فیزیکای‬
‫در جهت قه رایی عیل می کند‪ .‬اگر توجه خود را باه زماان و عاالم فیزیکای‬
‫معیوف کنید‪ ،‬ناگهان صورتی واقعی و مهم باه خاود مای گیرناد وشایا را در‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫خود مضیحل میکنند؛ اما اگرعکس این روناد را در پایش گرفتاه ونسابت باه‬
‫عالم بیگانه باقی بیانیاد‪ ،‬آنگااه زماان و عاالم راهیاان طاور کاه هساتند‬
‫می بینید و می پذیرید‪.‬‬
‫در اینجا سخن از رمز و رازی نیسات کاه از حییاۀ فهام بشار خاارم‬
‫باشد‪ .‬بالعکس مسئله درست م ل سایر قوانین کاملاً منی ای اسات باا زیساتن‬
‫در بین آگاهی می بینید که اک از شایا باه عناوان عامال انتشاار اساتفاده‬
‫کرده‪ ،‬در زندگیتان معجزه مای کناد چاون اتااً معجازه گار اسات؛ تنهاا‬
‫کافیست آن را در درون بیابید و اییان کامل خود را به آن حفه کنید‪.‬‬
‫وقتی که قادرت آفریننادگی اک باه ماا ا باات مای شاود‪ ،‬متوجاه‬
‫می شویم که جاوهرۀ اصالی اک ماادی نیسات‪ ،‬بلکاه تجلای آن در فکار و‬
‫و ایفای ن ش م تضی ظهور می کند‪.‬‬ ‫احسا‬
‫اگر کاملاً درک کنایم کاه قادرت اک بالااترین نیاروی شاکل دهناده‬
‫است‪ ،‬آن را در منبع اصلی فرم ها و سر چشایۀ قادرت خاواهیم جسات و باه‬
‫دنبال استنتاجی منی ی بارای شاکل دادن باه افکاار و احساسااتیان‪ ،‬بادان‬
‫متوسل خواهیم شد‪ .‬هیین که ایان اصال را تشاخیو دهایم‪ ،‬مسائلۀ تسلسال‬
‫روشن خواهد شد‪ .‬شکلی که شرایط بیرونای ماا مای ساازد‪ ،‬چاه جسایی و‬
‫چه محییی‪ ،‬به شاکلی بساتگی دارد کاه افکاار و احساساات مای ساازند و‬
‫درجۀ باور و پذیرم ما شکل می گیرد‪.‬‬ ‫افکار و احساسات ما بر اسا‬
‫به طری اولی‪ ،‬اگار اجاازه دهایم کاه افکاار و احساساات‪ ،‬تل یناات‬
‫اصلی خود را از چیزهای نسبی و محادود بگیرناد‪ ،‬خاود شاکلی در انیباای‬
‫با هیانها گرفته و این را به محایط بیرونای ماا منت ال مای کنناد‪ .‬در نتیجاه‬
‫نظام کهن محدودیت در تکراری بی پایان اداماه مای یاباد‪ .‬ایان ماا را باه‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /176‬نی نوای الهی‬

‫خروم از چرخاۀ محادودیت میکشااند و راه ایان کاار‪ ،‬قالاب گیاری‬ ‫بح‬
‫مجدد افکار و احساسات به شکلی تازه اسات؛ باه گوناه ای کاه مساتیراً باه‬
‫سوی کیال سیر کنند‪ .‬این هیان چیزی اسات کاه اساتادان اک تحات عناوان‬
‫" تکامل رو " از آن یاد می کنند‪.‬‬
‫برای پاسخگویی به این نیااز بایاد باه قادرتی شاکل دهناده متوسال‬
‫شویم که از فهم ناتوان خودمان وسیع تر باشد و ایان بادان بساتگی دارد کاه‬
‫ما اک را در م اام زیباایی و خارد متعاال باه رساییت بشناسایم و افکاار و‬
‫احساسات خود را به شکلی در آوریم کاه در وجاود خودماان باا بالااترین و‬
‫کامل ترین تجلی تنظیم و هیاهنت باشد؛ یعنی جلاوه ای کاه اک باه خاودی‬
‫خود هیان است‪.‬‬
‫قانونی که در پی آنایم‪ ،‬در واقاع خیلای سااده اسات؛ یعنای قاانون‬
‫گیرندگی‪ ،‬کافیست نسابت باه اک م اد ‪ ،‬رویکارد هنای گیرنادگی را در‬
‫پیش گیریم و نیت خود را در جهت برخاورداری از نیاروی شاکل دهنادۀ آن‬
‫متیرکز کرده‪ ،‬این نیت را ملکۀ هان و رو کنایم‪ .‬باه عناوان نیوناه نیتای‬
‫معین و دائیی را در نظر بگیرید‪ .‬در این وضاعیت ع ال و رویکارد گیرنادگی‬
‫هن را دیگر نیی توان به اسفنجی تشبیه کارد کاه تیاام تاأ یرات اطاراف را‬
‫به خود جذب می کند‪ .‬نباید از این واقعیت غافل شاویم کاه در حاوزۀ هان‬
‫تأ یرات گوناگونی وجود دارند که برخی بسیار نامیلوب هستند‪.‬‬
‫نیت روشن و مشخو در رویکرد گیرندگی‪ ،‬درست باه انادازۀ باه کاار‬
‫گیری هیاین کیفیاات در رویکردهاای عیلای و خلاقاه اهییات و ضارورت‬
‫دارد‪ .‬اگر نیت این باشد که افکار و احساساات خاود را باه صاورت قاالبی در‬
‫آوریم که افکار و احساساات رو الهای را متجلای کناد‪ ،‬پاس بایاد باا اک‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /177‬نی نوای الهی‬

‫رابیه ای را بر قرار کنیم که به تبع شرایط مرباوط باه ماورد خاصای کاه در‬
‫پیش می گیریم‪ ،‬ضرورتاً ما را به فهم افکار تازه ای قاادر ساازد‪ .‬افکااری کاه‬
‫از قدرت اک جان می گیرند و در نتیجه در قالب عینی ظهور می یابند‪.‬‬
‫بدین ترتیب است کاه ماا باه کاانون تخصایو قادرت الهای مبادل‬
‫می شویم و آن را در اقلیم زمان و مکان و انرژی و مااده متبلاور مای کنایم‪.‬‬
‫در این صورت مشکل اصلی حل می شود‪ ،‬یعنای اک قاادر مای گاردد بادون‬
‫محکوم بودن به محدودیت هاایی کاه صارفاً زادۀ تحلیاات فیزیکای هساتند‬
‫ارتعاشات طب ۀ معینی به فعالیت در آید‪ .‬اینجاسات کاه آگااهی باه‬ ‫بر اسا‬
‫پلی بین محدود و نامحدود مبدل مای شاود؛ یعنای هیاان کاه قبلااً بادان‬
‫اشاره شد‪ .‬به هیین علات اطلااب از تاأ یر پاذیری هان در قباال تاأ یرات‬
‫خارجی و باور داشتن این ح ی ت‪ ،‬تا این حد اهییت دارد‪.‬‬
‫به گفتاۀ یکای از حکیاای اک باه ناام وی پولاا ‪ " Vipula‬هار چیاز‬
‫آگاهی بار آن ا ر می گذراد‪".‬‬ ‫طبع و درجۀ خلو‬ ‫خارجی بر اسا‬
‫آدمی با دانستن ایان ح ی ات جساارت یافتاه‪ ،‬اجاازه مای دهاد تاا‬
‫شعوری بالاتر از ع ل خودم ابتکار عیال را در دسات گیارد و از آنجاا کاه‬
‫می داند این شعوردر عین حال خود رو الهای اسات‪ ،‬از هار گوناه هراسای‬
‫رهاست و واهیه ای ندارد که مبادا ایان نیارو باه گوناه ای عیال کناد کاه‬
‫زندگی فردی او را دچار محدودیت کناد؛ چاون مفهاوم چناین چیازی جاز‬
‫این نیست که رو الهی خود تأ یر خویش را بی ا ر مای کناد‪ .‬ایان عیال باه‬
‫معنای خود تخریبی است که با مفهوم خلاقیت رو الهی تباین دارد‪.‬‬
‫ما باید با هر کسی به چشم "مان" برخاورد کارده و قابلیات هاای او را‬
‫بنگریم‪ ،‬جامعاۀ ماا کاه باه ت سایم بنادی و شارطی‬ ‫به دیدۀ حرمت و ت د‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /178‬نی نوای الهی‬

‫کردن زندگی در قالب ع اید جا افتادۀ خاود گارایش دارد باا مسائلۀ درجاه‬
‫یا مرتبه دست به گریبان است‪ ،‬اما در اینجا باید اینهاا را نادیاده گرفات‪ .‬تنهاا‬
‫چیزی که به حساب می آید‪ ،‬رو الهای یاا هیاان شاعور اسات و ماا بارای‬
‫سنجش یا ارزیابی آن هایچ راهای ناداریم‪ .‬رو الهای نیرویای کاار آماد‬
‫است و ما باید آن را هیان طور که هست بپاذیریم‪ .‬بادین ترتیاب مای بینایم‬
‫که آگاهی به محن پذیرفتن این ح ی ات‪ ،‬بارای تشاریز مسااعی هار چاه‬
‫بیشتر با رو الهای در خاود اراده و خواساتی را مای آفریناد و ایان امار‬
‫منحصر نیست‪ ،‬بلکه مستیراً صورت می گیرد‪.‬‬ ‫صرفاً به موقعیت های خا‬
‫آنگاه فرد با دانستن این که رو الهای باه تباع ات طبیعای خاود بار‬
‫گسترۀ آگاهی فرد عیل می کند‪ ،‬میتواناد در نهایات اطییناان باه آن‬ ‫اسا‬
‫تکیه کند و در جهت در پیش گرفتن ابتکار عیل باه گوناه ای اقادام کناد کاه‬
‫در م ایسه با آنچه از جایگاه دانسته های فعلی خاود پایش بینای مای کنایم‬
‫نتاید بسیار میلوب تری به بار می آورد‪ ،‬تاا وقتای کاه اصارار داریام روم‬
‫عیل ماورد نظار خاود را باه اک تحییال کنایم‪ ،‬در واقاع آن را محادود‬
‫کرده ایم و به تبع این عیل‪ ،‬معابر وجود خود را بار تجلیااتی مای بنادیم کاه‬
‫در غیر این صورت می توانستند به سوی ما جاری گردناد‪ .‬اگار باه علات ایان‬
‫کار بیاندیشیم‪ ،‬متوجه می شویم کاه حرکات فاوی در اصال از آنجاا ناشای‬
‫می شود که اک را نیرویی سازنده و شکل دهنده نیی دانیم‪.‬‬
‫تا اینجا ما اک را به عنوان نیرویی اجرایی پذیرفته ایام کاه مای تواناد‬
‫الگویی تجویز شده عیال کناد ولای هناوز آن را در‬ ‫با ارادۀ خود و بر اسا‬
‫هنر طراحی و تهیۀ طر های ساخت و ساز به رساییت نیای شناسایم کاه ناه‬
‫تنها در نوب خود بی نظیرند‪ ،‬بلکه با یکدیگر هیاهنگی کامل دارند‪.‬‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /179‬نی نوای الهی‬

‫وقتی تا مرحله ای پیشرفت کنیم کاه اک را منباع والااترین فارم هاا و‬


‫نیز قدرت ها بدانیم‪ ،‬دیگار در طب اات درون و بارون از ت لاا بارای تحییال‬
‫قالب خاصی به هر چیز دست کشیده‪ ،‬تنهاا باه زیباایی و هاارمونی اتای اک‬
‫در خل ترکیباتی اعتیاد می کنیم که از هر چاه در تصاور مای گنجاد بسایار‬
‫بسیار پیشرفته تر است‪.‬‬
‫و‬ ‫البته این باه معنای سااقط کاردن خاود از مراتاب محاور عواطا‬
‫رسیدن به مرحلۀ بی عااطفگی و بای تفااوتی نیسات‪ .‬یعنای جایگااهی کاه‬
‫مای شاوند؛ چاون اینهاا‬ ‫آمال‪ ،‬آرزوها و اشتیای های درونی هیاه متوقا‬
‫چیزی جز جریان های اصلی دستگاه فیزیکی انساان نیساتند‪ ،‬بلکاه باالعکس‬
‫با دانستن اینکه در پس پرده قدرتی آفرینناده باا چناان درجاه ای از خیاا‬
‫ناپذیری دست اندر کار است کاه امکاان نادارد باه هادف نرساد‪ ،‬فعالیات‬
‫انسان تسریع می شود‪ .‬این وضع آدمی را باه حاالتی مای کشااند کاه هار‬
‫قدر هم زندگی در حال حاضر زیبا باشد هییشاه چیاز بهتاری در راه اسات و‬
‫توسط قانون طبیعی رو الهای جااری مای شاود‪ ،‬چاون رو الهای اتااً‬
‫است‪.‬‬ ‫فیا‬
‫باید این را درک کنیم که شارایط از وضاعیت موجاود در زماان حاال‬
‫مشت می شوند‪ ،‬به این دلیل ساده کاه اگار بخاواهیم باه ن یاه ای در جاای‬
‫دیگر برسیم حرکت خود را تنها می توانیم از جاایی شاروب کنایم کاه اکناون‬
‫در آن هستیم‪.‬‬
‫بنابراین تنها عاملی که به این اندیشه افزوده شاده‪ ،‬لازوم هیکااری باا‬
‫اک است‪ .‬این هیکاری شامل فاراهم آوردن بهتارین شارایط زیساتن هیاراه‬
‫با اعتیادی خوم بینانه به کاار آیای اک در فزونای و متجلای کاردن خاود‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /181‬نی نوای الهی‬

‫توسط خویش ماست‪ ،‬چون با آن هیاهنت هساتیم‪ .‬حالاا باه ن یاۀ قبلای بار‬
‫می گردیم‪ ،‬یعنی رویکردی که از جایگاه آگااهی در پایش مای گیاریم‪ ،‬باه‬
‫عنوان م ال یکی از حکیای قدیم که مزامیار را نوشاته در سارود ناود و یاک‬
‫اایۀ‬
‫اام دارد‪ ،‬در سا‬
‫اال م ا‬
‫اام متعا‬
‫اۀ م ا‬
‫اه در نهانخانا‬ ‫اد‪" :‬کسا‬
‫ای کا‬ ‫ای گویا‬
‫ما‬
‫پروردگار سااکن اسات! و در اداماه باه تشاریز حیایات و نیکای زنادگی‬
‫می پردازد که از اک نشأت مای گیارد؛ حیاایتی کاه باا زیساتن در بیان‬
‫م ااام متعااال از آن برخااوردار‬ ‫آگاااهی یااا حضااور در نهانخانااۀ م ااد‬
‫می شویم‪.‬‬
‫این رویکارد هنای بسایار ارزشایند اسات و انساان را از نگرانای و‬
‫تشویش رها کرده‪ ،‬در نتیجه زندگی یر بخاش تار و شاادمانه تاری بارایش‬
‫فراهم می آورد‪ .‬باید کار را به خاطر کار و با اعتیاد باه اک انجاام دهایم تاا‬
‫به راز هیکاری‪ ،‬یعنی اییان پی بباریم‪ .‬ایان اییاان ناوعی اطییناان قلبای‬
‫است‪ ،‬چرا که باه اک اعت ااد و اطییناان محان داریام‪ .‬باه زودی متوجاه‬
‫باا لااف و گزافاه گاویی خاویش‬ ‫می شویم که این اعتیاد به نفاس م اد‬
‫بیرونی که ساعی دارد بارای خاود جادای از رو الهای اعتبااری فاراهم‬
‫آورد‪ ،‬تفاوت دارد‪.‬‬
‫اه‬
‫ای با‬
‫اانون رو الها‬
‫اون قا‬
‫از هیچا‬
‫ای را نیا‬
‫اه روم رو الها‬
‫اتن با‬
‫زیسا‬
‫رسییت بشناسید‪ .‬این دو یکسان هساتند و نیای تاوان آنهاا را جادا کارد و‬
‫آنها نیز نیی توانند کسی را از فین خود محروم کنند‪.‬‬
‫بنابراین راه رو هیوار اسات‪ .‬ایان راه چیازی نیسات جاز تأمال بار‬
‫زندگی‪ ،‬عش و زیبای قدرت الهی و پذیرفتن ایان ح ی ات کاه ماا از ابتادا‬
‫نیز در قالب مجرا‪ ،‬باا افکاار‪ ،‬احساساات و اعیاال خاود دسات انادر کاار‬
‫التجای انسان به خدا ‪8‬‬ ‫‪ /181‬نی نوای الهی‬

‫متجلی ساختن آن بوده ایم؛ هر چند شاید در حاال حاضار ایان امار چنادان‬
‫برجسته و قابل تشاخیو نباشاد‪ ،‬ایان راه در ابتادا بسایار باریاک و نااچیز‬
‫است ولی هیین طور وسیع تر و رفیع تر می شاود‪ ،‬چاون باه معناای متجلای‬
‫ادودیتی‬
‫ات و محا‬
‫اران اسا‬
‫ای کا‬
‫اه با‬
‫ات کا‬
‫ای اسا‬
‫ادۀ رو الها‬
‫ااختن فزآینا‬
‫سا‬
‫نیی شناسد‪.‬‬
‫بنابراین مضیون التجای انسان به خدا این اسات‪ " :‬چیاور مای تاوانم‬
‫برای برنامۀ عظیم تو مجرایی باشمو"‬
‫کنیاد و دسات باه عیال بزنیاد‪.‬‬ ‫پاسخ ساده است‪ .‬فکرکنیاد‪ ،‬احساا‬
‫وقتی این رویکرد را با زیبایی‪ ،‬عشا و خارد قارین ساازید‪ ،‬ابازار لاازم و‬
‫کافی را در اختیار خواهید داشت‪.‬‬
‫‪7‬‬

‫شکل محراب‬

‫اار‬
‫اکوت اختیا‬
‫اافیزیکی سا‬
‫اور متا‬
‫این در اما‬
‫ایاری از قدیسا‬
‫اد بسا‬
‫ار چنا‬
‫ها‬
‫می کنند‪ ،‬اک ر آنان چنین نیستند‪ .‬اما بیشتر اوقاات مسائله بار سار دشاواری‬
‫در انت ال مفاهیم است‪ .‬آناان مادعی اناد کاه چیازی منحصار باه فارد و‬
‫کرده اناد کاه بارای آن واژه یاا اسایی وجاود نادارد‬ ‫بی هیتایی را کش‬
‫چون عالم هستی محصول جاانبی آن اسات و بادون آن هایچ چیاز وجاود‬
‫ندارد‪.‬‬

‫کرده اند‪ .‬فهم منحصار باه فارد خودشاان از رو‬ ‫هر چه که آنها کش‬
‫الهی و نحوۀ عیل آن است‪ .‬آناان غالبااً باا نشاانه یاا ناامی کاه خاود بار‬
‫گزیده اند از این قدرت صحبت می کنند کاه گذشاته از هار چیاز باه هیاان‬
‫معنی قدرت متعال یا رو الهی است‪ .‬باه هیاین علات باه نظار مای رساد‬
‫ع یدۀ متفاوتی دربارۀ قدرت یااد شاده دارناد اماا‬ ‫بسیاری از مردان م د‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /181‬نی نوای الهی‬

‫مسئله ف ط اختلاف بر سار واژه هاا اسات‪ .‬نظریاه ای وجاود دارد کاه اگار‬
‫کسی ارتباط با رو الهی را شروب کارد‪ ،‬بایاد هیاان راه را تاا انتهاا دنباال‬
‫کند من شخصاً با این ع یده مخالفم چون آدم ها باا هام تفااوت دارناد‪ .‬هار‬
‫کسی باید راه و اعت ادات خود را پیدا کند‪ .‬در غیر ایان صاورت بعیاد نیسات‬
‫با صرف انرژی و وقت بسیار به آیینی بپردازد که برایش مناسبتی ندارد‪.‬‬

‫او دائیاً برای برقراری ارتباط با رو الهای باه محاراب مای رود‪ ،‬اماا‬
‫روزی ناگهان می فهید که تا کنون به آیینای مای پرداختاه کاه تحات هایچ‬
‫شراییی با طبع او سازگاری نداشت‪.‬‬

‫در سراسر عهاد عتیا محاراب را باه وضاو باه جایگااهی تشاریز‬
‫کرده اند که انسان در آن به عبادت می پاردازد‪ .‬محاراب نیااد آگااهی یاا‬
‫"من" فردی است‪ ،‬یعنی جایی کاه افکاار و احساساات انساان در آنجاا آرام‬
‫می گیرد تا به پرساتش رو الهای‪ ،‬یعنای وجاه درونای خاویش و وجاود‬
‫خویش بپردازد‪ .‬چلای معیاولی در ایان عاالم ماادی باا درگیار شادن در‬
‫وقایع خارجی تیغ اُکام را مفید نیی یابد‪ ،‬اماا در اشاتباه اسات ایان عناوان‬
‫شاد‪ .‬او حتای‬ ‫اصلی بزرگی اسات کاه توساط سار ویلیاام اکاام‪ 51‬کشا‬
‫تیرین های معنوی اک را نیز نادیده می گیارد‪ .‬حتای کساانی کاه باه سایر‬
‫کردن در گسترۀ اندیشاه هاای فلکای علاقیندناد‪ ،‬غالبااً در غلیاان انارژی‬
‫فاوستی‪ 55‬وضع خود را بدتر می کنند‪ ،‬چاون تلاام مای کنناد آن دساته از‬

‫‪ 71‬یکی از علما وفالسو قرن سیزده و چهارده میالدی که افکار و نظریات او الهان بخش مارتین‬
‫لوتر‪ ،‬بنیانگزار فرق پروتستان شد ن‬

‫‪ 77‬منجم آلمااانی کااه بااه ازای تمتت از مواهااا دنیوی و برخورداری از آرزوهااا‪ ،‬روح خود را بااه‬
‫ابلیا فروخت ن‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /181‬نی نوای الهی‬

‫مشکلات فراگیر کیهانی را حل کنند که مح این متبحار و کاار آزماوده طای‬


‫مرور زمان عیداً از آنها اجتناب کرده اند‪.‬‬

‫مسئله اینجاست که آیا شیا حاضارید مانناد باودا‪ ،‬ماهااویرا و جاانتی‬


‫پوترا بنیانگزار جانیسم‪ ،‬باه وظیفاۀ خییار خاداجویی تان دهیاد یاا م ال‬
‫شانکاراچار یا و سری آرونبیاد و عاارف هنادو‪ ،‬سااعات متیاادی را صارف‬
‫مراقبه و جذبه کنیدو اگر نه مای توانیاد روم دیگاری را در آماوختن نحاوۀ‬
‫عیل مناسب در پیش بگیرید‪ ،‬هیان طور که فاوبی کاوانتز مسات ییاً باه حل اۀ‬
‫درونی خود آموخت‪.‬‬

‫دسات باه انتخااب‬ ‫می دانیم که راه بارای کساانی کاه باا وساوا‬
‫می زنند‪ ،‬دشوار است‪ .‬بهتارین روم ایان اسات کاه دسات از طرفاداری و‬
‫مخالفت بردارید‪ .‬ربازارتارز از رفاتن باه حجارۀ درونای سافر رو صاحبت‬
‫می کند و به عبادت در محراب درون اشااره دارد‪ ،‬جاایی کاه آگااهی فارد‬
‫با تواضع ح ی ی در برابر اک زانو می زند و می گوید‪:‬‬

‫" خدایا من ارادۀ خود را به تاو تسالیم مای کانم‪ .‬هار آنچاه مشایت‬
‫توست‪ ،‬با من آن کن"‬

‫محراب فلکی خداوناد جایگااهی واقعای اسات و در هار کسای باه‬


‫فراخور احوال او تجلی یافته است‪ .‬حصاول آن وحادت اسارار آمیاز باا اک‬
‫متعال لازمه ای اساسی است که به روشن ضاییری منتهای مای شاود‪ .‬کسای‬
‫که در محراب به نیایش می پردازد‪ ،‬در مورد زنادگی و حضاور میلا م اام‬
‫جاودان و دوستی خدا با انسان باه درک روشانی مای رساد‪ .‬او باه تفااوت‬
‫بین دانش هنی و حکیت قلبی پی مای بارد‪ .‬ح ی ات باه طاور کامال هام‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /186‬نی نوای الهی‬

‫اکنون در این جهان موجود اسات و در محاراب درون و اعیاای وجاود جاای‬
‫دارد و هنگامی که ما به شکل محاراب پای مای بریم‪،‬خادا و عشا را یکای‬
‫می بینیم‪ ،‬هیۀ ما از ازل بوده ایم‪ ،‬چاون جااودانگی آغااز و پایاانی نادارد‬
‫بلکه صرفاً چرخه ای بی پایان از بودن اسات؛ بناابراین باه نیات جااودانگی‬
‫زندگی کنید‪ .‬در خلال این زمان هیواره از ایان واقعیات غفلات کارده ایام‬
‫که ما خود معبد خداییم‪ ،‬جایی کاه م اام اک اسات‪ .‬ماا باا افکاار آگاهاناۀ‬
‫خود قدرت خدا را در قالبی خود خواساته ریختاه ایام و بارای خاود اناواب‬
‫درد سرها را آفریده ایم‪.‬‬

‫وقتی کسی خود را از اک بداند ‪ -‬که اماری غیار میکان اسات‪ ،‬چاون‬
‫هر کسی در خدا زندگی مای کناد ‪ -‬از نهانخاناۀ ایینای و تاوازن و تعاادل‬
‫خرام می شود‪ .‬پندار‪ ،‬گفتاار و کاردار نادرسات او در اتیسافر اطاراف او از‬
‫خود ا ر و ساب ه ای بر جای مای گاذارد‪ .‬ایان اتیسافر خاصایت مغناطیسای‬
‫دارد و ارتعاشات هیساان را باه خاود جاذب مای کناد‪ .‬بادین ترتیاب در‬
‫صورتی که انسان در اطاراف خاود فضاای آشاوب و هارم و مارم آفریاده‬
‫باشد‪ ،‬به ن یه ای جذب می شود که هارم و مارم باه ساراغش مای آیاد و‬
‫دچار شراییی از قبیل سوانز و بلایاا مای شاود‪ .‬ایان گفتاه نیاز باه هیاین‬
‫ح ی ت اشاره دارد‪:‬‬

‫" خود را فریب ماده؛ خادا را نیای تاوان فریفات‪ ،‬هرآنچاه آدمای‬
‫بکارد‪ ،‬هیان را درو خواهد کرد" این که هیاان قاانون علات و معلاول اسات‬
‫قانون عالم ماست‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /187‬نی نوای الهی‬

‫بیشتر مردم هنوز در خوابند و متوجۀ آشوبی کاه خاود آفریاده اناد و‬
‫نیز جدایی خود از اک نشده اناد‪ .‬هازاران و میلیاون هاا تان از ماؤمنین از‬
‫ات‪:‬‬
‫ای گفا‬
‫اتادان اک ما‬
‫ار از اسا‬
‫ای غیا‬
‫ار کسا‬
‫اد و اگا‬
‫ای خبرنا‬
‫اود با‬
‫ات خا‬
‫هویا‬
‫" هر کاری که ما می کنیم‪ ،‬شیا هم خواهید کارد" از نظار آناان کفار گاویی‬
‫محن می بود‪.‬‬

‫روزی ربازارتارز باا کالباد معناوی خاود باه دیادارم آماد و گفات‪:‬‬
‫" ادراک رو الهی به منزلۀ درک جااودانگی زنادگی اسات‪ ،‬چاون زیساتن‬
‫درکالبد مادی یعنی زندانی باودن‪ ،‬اماا تواناایی تارک ارادی جسام و سافر‬
‫در عوالیی که پیش از ایان ناشاناخته بودناد‪ ،‬شاادی میلا اسات‪ ".‬تیاام‬
‫آنچه دانش رو الهی باه ارمغاان مای آورد باه مراتاب از آنچاه اک ریات‬
‫مردم می پندارند آسان تر نصیب می شود‪ .‬آنان متوجاه نیساتند کاه قبال از‬
‫هر چیز داشتن اییان ضرورت دارد‪ .‬مگر باه ماا نگفتاه اناد کاه‪ " :‬بارای آن‬
‫که اییان دارد هیه کار میسر است!"‬

‫در تأیید این سخن باید گفت که باور عیومی مبنای بار ایان کاه عرفاا‬
‫یوگی ها‪ ،‬قدیسین و استادان معناوی مای توانناد جسام خاود را در مکاان‬
‫جابجا کنند‪ ،‬از نظر کسانی که در مادی گرایی غاری شاده اناد امکاان پاذیر‬
‫نیست‪ .‬اما این عین واقعیت است‪ .‬به عناوان م اال هنگاامی کاه دُمای تیاان‬
‫‪ Domitian‬خود کامه در بارگاه سیراکوز ایساتاد و فرماان قتال آپولونیاو‬
‫این عیال خااری العااده را انجاام داد و در‬ ‫تیانایی را صادر کرد‪،‬آپولونیو‬
‫جلسۀ دادگاه از چشم حضار کاملاً ناپدیاد شاد و او را انادکی پاس از آن در‬
‫پوته اُلی ‪ puteoli‬در نزدیکی کوه وزوو دیدند‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /188‬نی نوای الهی‬

‫و اما تجربۀ شخصی خود مان ایان اسات کاه ربازارتاارز هار شاب در‬
‫آپارتیانم به دیدارم می آیاد؛ هار چناد میادانم کاه او چیازی در حادود‬
‫‪ :000‬مایل از من دور است و در کوه هاای هنادوکش زنادگی مای کناد‪ .‬و‬
‫این در حالی است که فشاار دسات او را بار دسات خاود حاس مای کانم‬
‫تشکچۀ صندلی را دیده ام که زیر وزن او فارو رفتاه و رایحاۀ او را تشاخیو‬
‫می دهم‪.‬‬

‫اا‬ ‫ادا ‪ paramahansa Yogananda‬از ملاقا‬


‫ااتی با‬ ‫اا یوگانانا‬
‫پاراماهانسا‬
‫استادم‪ ،‬سری یوک تسوار ‪ Sri Yukteswar‬مای گویاد کاه ساال هاا قبال‬
‫در گذشته‪ ،‬او بدن استادم را لیاس کارد و آن را هیچاون زنادگان محکام‬
‫و جامد یافت‪ .‬اینها پدیده های غیر میکن نیستند‪ ،‬بلکه ماا معیولااً ایان طاور‬
‫می پنداریم‪ .‬در طاول تااریخ کلیساا باا گازارم هاایی از وقاایع مشاابه و‬
‫قدرت های قدیسین کاتولیک برخورد می کنیم‪.‬‬

‫با نفو به اسرار قدرت الهی یا بصیرت نسابت باه خاود خادا‪ ،‬آنچاه را‬
‫می یابیم که تیام ارتعاشات از او ساطع می شاوند‪ .‬بارای راه یاافتن باه ایان‬
‫مکان‪ ،‬یعنی محراب نهان خویش‪ ،‬اگر آرزومناد حکیات باشایم‪ ،‬بایاد خاود‬
‫را م ل کودکان در وضعیت ندانساتن قارار دهایم‪ .‬باا ایان کاار باه منباع‬
‫بی کرانی از حکیت دست می یابیم‪ ،‬اما تا قبال از آن چناین امکاانی وجاود‬
‫ندارد‪ ،‬به آن که دارد‪ ،‬بیشتر عیا خواهاد شاد‪ ،‬اماا از او کاه نادارد‪ ،‬حتای‬
‫هیان که ظاهراً دارد نیز گرفته خواهد شد‪.57‬‬

‫ارتعاشات را پیش می کشد‪.‬‬ ‫این میلب بح‬

‫) ن‬ ‫‪ 71‬یکی دیگر از گوته های حضرت مسیی (‬


‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /189‬نی نوای الهی‬

‫در ابتدا تکرار می کنم که هیان طور کاه چلاهاای اکنکاار مای دانناد‬
‫طول موم هاا عیال مای کناد‪ .‬آیاا اهییات و‬ ‫اک هیه جا هست و بر اسا‬
‫ااخۀ‬
‫ابش شا‬
‫اه از جنا‬
‫ای کا‬
‫ادو وقتا‬
‫ای کنیا‬
‫اات را درک ما‬
‫ای واژۀ ارتعاشا‬
‫ویژگا‬
‫درختی در ا ر باد صحبت می کنایم‪ ،‬در واقاع باه ح ی تای بنیاانی و بازر‬
‫اشاره داریم که تیام هستی را شامل می شاود‪ .‬در واقاع اولاین کسای کاه از‬
‫گرد بودن زمین سخن گفت فی اورث باود‪ .‬او ماا را باا ح ی ات والااتری نیاز‬
‫آشنا کرد و گفت کاه هار چیازی‪ ،‬اعام از مرئای و ناامرئی در ایان جهاان‬
‫دارای حرکت ارتعاشی است‪.‬‬

‫هر طول و موجی مانند ارتعاشات یک اتومبیال یاا انساان را مای تاوان‬
‫نیوده و با ابزار فیزیکی و ردیاب هاای معیاولی تشاخیو داد‪ .‬م لااً‬ ‫احسا‬
‫وقتی که انگشت کسی را لیاس مای کنایم‪ ،‬مای تاوان ارتعاشاات آشاکار و‬
‫متیایزی را حس کرد که از یک دست باه دیگاری جریاان مای یاباد‪ .‬بادین‬
‫ترتیب کسی که هم نابینا و هم لال است یا حتی ناشنوا هام هسات‪ ،‬مای تواناد‬
‫افراد را از یکدیگر تشخیو دهد‪ .‬ست در تااریکی نیاز قاادر اسات صااحب‬
‫خود را از غریبه ها تشخیو دهد و نیز مای تواناد دوسات و دشاین خاود را‬
‫بشناسد‪ .‬هیچ دو جزئی از یک گونه‪ ،‬از یک فارد یاا حیاوان دارای ارتعاشاات‬
‫یا طول موم مشابه نیستند؛ هرگز نیی توان گیااهی را یافات کاه طاول ماوم‬
‫آن با گیاه دیگر یکسان باشد‪ .‬کل زنادگی هار کسای یاک طاول ماوم یاا‬
‫است‪ .‬وقتی جسم می میارد‪ ،‬طاول ماوم بخصوصای در آن از‬ ‫ارتعام بزر‬
‫بین می رود؛ اما رو کاه در طاول ماوم دیگاری فعاال اسات‪ ،‬در طب اات‬
‫نامرئی سیر می کند تا وقتی کاه جسام دیگاری را بیاباد کاه باا نیازهاایش‬
‫هیاهنت باشد؛ یعنی تا سر حد امکان به طول موم خودم نزدیک باشد‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫رو احتیاًلاً در زمانی که جسم فوی هناوز در زهادان ماادر اسات یاا‬
‫بلافاصله پس از تولد وارد آن می شود‪.‬‬

‫موسی ی نیز یک طول موم است؛ درسات م ال الکتریسایته باا هار رۀ‬
‫دیگری در هر یک از جریان هاای تخصاو یافتاۀ رو الهای داساتان هاای‬
‫مربوط به رام کردن حیوانات وحشای یاا مارهاا توساط اماوام نغیاه هاای‬
‫موزون را به یاد آورید‪ .‬برخی از قدیساین بادون آن کاه آزاری ببینناد در‬
‫میان حیوانات وحشی زندگی می کنناد؛ در حالیکاه هیاین حیواناات اغلاب‬
‫به کسانی که قصاد دارناد باه قدیساین صادمه بزنناد‪ ،‬حیلاه مای کنناد‪.‬‬
‫موسی ی به عنوان الگاویی ماوجی غالبااً باه عناوان راهای بارای تنظایم‬
‫ارتعاشات هن و جسم انسانی به کاار مای رود کاه ریاتم خاود را از دسات‬
‫داده و فاقد هارمونی هستند‪.‬‬

‫هیین طور که آدمی در مسیر ب ا توفیا بیشاتری مای یاباد‪ ،‬از مرحلاۀ‬
‫آرامش عبور کرده و به جایی می رسد کاه خداشناسای خواناده مای شاود‪.‬‬
‫او متوجه می شود که رنت ها نیاز دارای طاول ماوجی هساتند‪ .‬ایان نشاان‬
‫می دهد که چرا برخای از رنات هاا آزار دهناده و برخای دیگار آراماش‬
‫بخش هستند‪ .‬آنها که آزار دهناده هساتند باا طاول ماوم انساان تبااین و‬
‫اگر قابلیت برخاورد باا م تضایات زنادگی در او کیتار‬ ‫ت ابل دارند‪ ،‬بخصو‬
‫باشد‪.‬‬

‫مدت هاست که می دانیم موسی ی و رنت هاا باا هام هاارمونی دارناد‪.‬‬
‫رنت می تواند تأ یر موسی ی را بر هن مشاوم افازایش دهاد‪ .‬هیاان طاور‬
‫که میدانیاد‪ ،‬بییااری ناوعی ناهنجااری ارتعاشای اسات کاه تحات تاأ یر‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫تصویری تصور شده به وجود می آید‪ .‬موسای ی در صاورت لازوم مای تواناد‬
‫تعادل مجدد را برقرار کند‪ ،‬اما برای پاک کاردن تصاویر فاوی آدمای بایاد‬
‫علت اولیه را پیدا کند‪.‬‬

‫خاود‬ ‫نیز هر یاک طاول ماوم خاا‬ ‫حتی مکان ها و شهرهای مختل‬
‫را دارند که توسط اروا ساکن در آنها ایجااد شاده اسات‪ .‬زنادگی کاردن‬
‫در محییی که طول ماوم آن باا ارتعاشاات شایا هیساانی دارد‪ ،‬محییای‬
‫میلوب می آفریند‪ ،‬اما اجبار باه زیساتن یاا کاار کاردن در محییای کاه‬
‫ارتعاشات آن با شیا هیاهنگی ندارد به ناخشانودی منجار مای شاود‪ .‬بادین‬
‫ترتیب فرد محیط خود را با طول موم خود تنظایم مای کناد؛ بادین صاورت‬
‫که یا خود را هیاهنت می کند یا محیط را ترک مای گویاد‪ .‬اگار ایان عیال‬
‫صورت نگیرد وضع رقت باری پیش خواهد آمد‪.‬‬

‫تر معیاوف مای کناد‪ :‬کُال زماین‬ ‫این امر توجه ما را به ح ی تی بزر‬
‫دارای طول موم خاصی است و خاصایت رباایش دارد‪ .‬هیاه ا عاان دارناد‬
‫که زمین دارای دو قیب مغناطیسی شایال و جناوب اسات‪ .‬علااوه بار ایان‬
‫زماین‪ ،‬برخای‬ ‫می دانیم که به خاطر ترکیبات موجود در لایاه هاای مختلا‬
‫از مناط زمین دارای حوزۀ مغناطیسی شادیدتری باوده‪ ،‬طاول ماوم هاای‬
‫متفاوتی را تولید می کنند‪ ،‬پس به راحتای میتاوان فهییاد کاه چارا منی اۀ‬
‫خاصی برای یک فرد مناسب تر از سایر مناط اسات‪ .‬علااوه بار ایان برخای‬
‫از افراد در جهت شرقی – غربی راحتتر مای خوابناد تاا شایالی ‪ -‬جناوبی‬
‫یا سایر جهات فرعی‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫تیام اینها آ ار متعدد نیرویی نامرئی هستند کاه زماین و سراسار عاالم‬
‫را در بر می گیرد‪ .‬هر قدر سنت آهن و ساایر فلازات مغناطیسای باه صاورت‬
‫غیر یکنواخت زیر سیز زمین گساترده باشاند‪ ،‬ارتعاشاات مغناطیسای نیاز از‬
‫ن یه ای به ن یۀ دیگر تفاوت دارد‪.‬‬

‫قدرت فکر نیز خود نوعی ارتعاام و طاول ماوم اسات و فرساتندۀ آن‬
‫می تواند با ارادۀ خالو هنی آن را در اتر تاا هار فاصاله ای ارساال کناد‪.‬‬
‫رو در تجلی خود از درجات مختلفی از لیافات برخاوردار اسات کاه هار‬
‫یک توسط ارتعاشات تولید می شوند‪.‬‬

‫عناصر گوناگون نه در مادۀ تشاکیل دهناده بلکاه در سارعت ارتعاشای‬


‫با یکدیگرد تفاوت دارند‪ .‬قیعه یخ به بخار آب و گااز تبادیل مای شاود؛ اماا‬
‫نیای شاود و کیاکاان از اتام هاای هیادروژن و‬ ‫جنس آن یعنی ‪ H2o‬عو‬
‫ابش‬
‫ارعت جنا‬
‫ازایش سا‬
‫ارات در ا ار افا‬
‫ان تغییا‬
‫اده و ایا‬
‫اکیل شا‬
‫ایژن تشا‬
‫اکسا‬
‫ارتعاشات اتیی و الکترونی آن ایجاد می شوند‪.‬‬

‫ات‬
‫اه کُال ح ی ا‬
‫ایا را با‬
‫اه شا‬
‫ات کا‬
‫ات اسا‬
‫اانگر رو ح ی ا‬
‫ار نشا‬
‫ان اما‬
‫ایا‬
‫می رساند‪ .‬هر کسی باید باور داشاته باشاد یاا باه عباارتی بایاد در ماورد‬
‫آنچه می داند اطیینان داشته باشد‪ .‬اگر فرد بارای پاذیرفتن اشاتیای داشاته‬
‫باشد‪ ،‬قدرت تشخیو ح ی ت هم در اختیار اوسات‪ ،‬بناابراین هار کسای بایاد‬
‫شروب کند که چیازی نیای داناد‪ .‬او بایاد ی این‬ ‫که خود را با این پیش فر‬
‫داشته باشد‪ .‬این پاسخ هیه چیز است‪.‬‬

‫چرا قبل از ورود به اقلیم ح ی ت محن‪ ،‬داشتن اطیینان ضروری استو‬

‫چراو‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫ات و از آن‬
‫اون فکاار شااکل دهنااده اساات‪ .‬رو بخشاای از اک اسا‬
‫چا‬
‫حاصال‬ ‫جدایی ناپذیر‪ .‬رو آگاهی از مجرای شیا باا قادرت خلاقاه تیاا‬
‫هاا اجاازه‬ ‫می کنند‪ ،‬مشروط بر این که به افکار تردیاد آمیاز و نیاز هارا‬
‫ندهید مانعی ایجاد کنند‪ .‬هنگاامی کاه افکاار شایا از جانس بااور محان‬
‫باشند‪ ،‬آنچه در هن تصور مای کنیاد‪ ،‬عنصار آفریننادگی اک را باه خاود‬
‫جذب می کند‪ .‬آگاهی باا عیال تصاویر ساازی زهادانی را مای آفریناد و‬
‫عنصر هستی آن را پر می کند و سپس قالاب جاان مای گیارد‪ .‬از آنجاا کاه‬
‫شیا کوچک ترین تردیدی باه خاود راه نیای دهیاد‪ ،‬زهادان یاا قاالبی را‬
‫فراهم می کنید که از زندگی پر می شود و سپس آنچه کاه تصاور کارده ایاد‬
‫به ظهور مای رساد‪ .‬افاراد سارد مازام و گوشاه گیار پیشارفت چنادانی‬
‫نیی کنند‪ ،‬اما کسانی که با حرارت واکنش نشان مای دهناد‪ ،‬ساریعاً و اغلاب‬
‫به طور شایان توجهی پیشرفت می کنناد‪ ،‬چاراو چاون خردمنادان‪ ،‬تفکار در‬
‫می آمیزند‪.‬‬ ‫مورد ح ی ت را با احسا‬

‫باور باید درآدمی کاملاً استوار باشاد‪ .‬شایا بایاد نسابت باه ی این باه‬
‫باشید تا معجزات شاروب شاوند و هیاین طاور پای در پای باا‬ ‫شدت حسا‬
‫آنها مواجه شوید‪.‬‬

‫کار خاوبی اسات‪ ،‬اماا نیای تواناد باه شاادمانی‬ ‫میالعۀ کتب م د‬
‫صارفاً یااد ح اای‬ ‫میل و خود جوم منجر شود؛ چون کتب و متون م اد‬
‫برتر را در هن آدمی زنده نگاه می دارند‪ ،‬اماا نیای توانناد ح ی ات برتار‬
‫را در اختیار ما قرار دهند‪ .‬در این متون از ح اای معناوی بخصوصای ساخن‬
‫رفته‪ ،‬ح ای ی چاون وجاود خادا‪ ،‬عشا الهای و رو الهای؛ اماا حصاول‬
‫م ادور نیسات‪ ،‬هیاان طاور‬ ‫شناخت نسبت به این ح ای توسط کتاب م اد‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫که از جدول بارم سالیانه نیای تاوان قیاره ای آب باه دسات آورد‪ .‬پاس‬
‫برای یافتن ح ی ت چه باید کردو‬

‫برای این کار چند راه وجود دارد‪ .‬به نزد کسی برویاد کاه باا مادرکی‬
‫می دانید از ح ی ت آگاه اسات و از او بخواهیاد باه شایا تعلایم دهاد‪.‬‬ ‫مو‬
‫یا راهی را در پیش بگیرید تا خودتون ح ی ت را بیابیاد‪ .‬اگار تواناایی کاافی‬
‫داشته باشید‪ ،‬آن را خواهید یافت‪.‬‬

‫بدین ترتیب خود آگااهی بارای نزدیاک شادن باه محاراب الهای و‬
‫کسب رخصت برای ورود باه بیان رو الهای اماری اسات کاه بایاد آن را‬
‫بشناسیم‪ .‬چنانچه خود را از انکار رها کنیم‪ ،‬رو الهی باه ماا اجاازه میدهاد‬
‫تا در صفات الهی آن سهیم شویم و از مجارای ماا بارای باه ظهاور رسااندن‬
‫اشکال خل ت در عالم بهره خواهد گرفت‪.‬‬

‫جسم یا هن هیچ یک بارای تشاخیو و حاس کاردن اشایا خاارجی‬


‫خود متوجه مای شاویم کاه فعالیات‬ ‫قدرت لازم را ندارد‪ .‬ما با تحلیل حوا‬
‫اندام های حسی ما طبیعتاً ناخودآگااه هساتند‪ .‬خاویش خودآگااه وظاای‬
‫اندام ها را به جریان می اندازد و هیان است که ناور را مای بیناد‪ ،‬صاوت را‬
‫می شوند و تیام تحریکات حسی را مای شناساد و نیاز هیاان اسات کاه در‬
‫درون ما اندیشه ها را به تفکر می نشیند‪ .‬این خاویش باا شاعور را کاه منباع‬
‫باه‬ ‫آگاهی و دانش است‪ ،‬بایاد باه عناوا ن عامال هادایت هان و حاوا‬
‫رسییت شناخت‪ .‬هنگامی که به علات نهفتاه در پاس خودآگااهی پای بباریم‬
‫قدرتی را شناخته ایم که رو ‪ ،‬هن و جسم را هدایت می کند‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /191‬نی نوای الهی‬

‫تاری اسات‪ .‬ارتعاام آگااهی‬ ‫رو یا آگاهی دارای ارتعاشات لییا‬


‫را برانگیختاه و چیزهاایی را آشاکار مای کناد کاه باا‬ ‫دریافت و احساا‬
‫ارتعاشات مربوط به ماواد زمخات تار قابال تشاخیو نیسات‪ .‬نحاوۀ عیال‬
‫تاری از عنصاری اتاری کاه‬ ‫آگاهی چیزی نیست جز ارتعاشات رات لییا‬
‫در زبان سانسکریت سات وا ‪ Sattva‬خواناده مای شاود و یکای از انشاعابات‬
‫شاخۀ اصلی جریان صوتی هیاو اسات کاه نبایاد آن را باا گوناهاای ‪Gunas‬‬
‫سه گانۀ مکتب یوگا ودانتا اشتباه گرفت کاه عبارتناد از ساه خصیصاۀ هنای‬
‫موسوم به ساتوا‪ ،‬راجا و تاما ‪.‬‬

‫ارتعاشات این عنصار مولاد شاعور و آگااهی نیسات‪ .‬هان هنگاامی‬


‫وجودی با شعور می نیاید که با رو در ارتبااط باشاد‪ ،‬درسات هیاان طاور‬
‫که تکه ای آهن که گرمای کاوره را باه خاود جاذب کارده‪ ،‬دام و ساوزان‬
‫می نیاید‪ .‬خویش خودآگاه را می تاوان باه آهان رباایی تشابیه کارد کاه‬
‫آهن موجود در عنصر هن را به خود جذب مای کناد‪ .‬وقتای تکاه ای آهان‬
‫جذب آهن ربا می شود حرکت می کند‪ ،‬اما ایان حرکات اتای آهان نیسات‬
‫نزدیک آن باا آهان رباسات‪ ،‬هیاان طاور کاه‬ ‫بلکه معلول مجاورت و تیا‬
‫وجود آهن ربا تنها عامل فعالیات آهان اسات وجاود و حضاور رو موجاب‬
‫فعال شدن عنصر هن است‪ ،‬اما رو توساط محادودۀ عنصار هان محادود‬
‫نیی شود چون رو ح ی تی فراتر از نسبت های زمان و مکان است‪.‬‬

‫هدف واقعی هر جوینده این است که رو را باه عناوان وجاود واقعای‬


‫خود به رسییت بشناسد‪ .‬این امار باه خارد مای انجاماد و آدمای باه فناا‬
‫ناپذیری می رسد‪ ،‬کسانی که رو را سار منشاأ شاعور مای دانناد‪ ،‬باه فناا‬
‫ناپذیری می رسند و آنان که این را نیی دانند‪ ،‬کیاکاان باه جسام و حاوا‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /196‬نی نوای الهی‬

‫هساتند‪ .‬رو‬ ‫مادی متصل می مانند و به تباع آن محکاوم باه تولاد و مار‬
‫فنا ناپذیر را آگاهانه مد نظر داشته باشید‪ .‬هنگاامی کاه در ایان کاار توفیا‬
‫ناشای از جهال اسات و‬ ‫از مار‬ ‫ها محو می شوند‪ .‬تار‬ ‫یافتید‪ ،‬تیام هرا‬
‫موجب می شود سرشت فنا ناپذیر خود را فراموم کنایم و هویات خاود را باا‬
‫است تعیین کنیم‪.‬‬ ‫جسم مادی که محکوم به مر‬

‫گشاته و در نتیجاه‬ ‫با یکی شدن با جسمِ فنا پذیر گرفتاار وحشات مار‬
‫دچار تشویش و فلاکت می شویم‪ .‬وقتی که هویات رو را باا جسام – کاه آن‬
‫حتیی است – تعیین می کنیم‪ ،‬چگونه می تاوانیم انتظاار‪ ،‬داشاته باشایم کاه‬
‫رها شویمو‬ ‫از وحشت مر‬

‫دست از سر کسی بر مای دارد کاه دریافتاه جسام مانناد‬ ‫اما این تر‬
‫مبارا اسات‪ .‬رو توساط رو‬ ‫غلاف‪ ،‬منزل و ظرف رو است که اتاً از مار‬
‫الهی جسم را می سازد تا در طول زندگی باه خواساته هاا و اهاداف خاصای‬
‫هاا را پشات سار‬ ‫دست یابد‪ .‬کسی که این ح ی ت را می داناد اقلایم هارا‬
‫گذاشته است‪.‬‬

‫ات‪ .‬در‬
‫اار اسا‬
‫اوارترین کا‬
‫ادگی دشا‬
‫ای زنا‬
‫ادف واقعا‬
‫اایی و درک ها‬
‫شناسا‬
‫زمین کیتر کسی – صرف نظر از ایان کاه خاود باه ایان هادف رسایده یاا‬
‫نه‪ -‬برای سنجش صحیز‪ ،‬معیار کااملی در اختیاار دارد‪ .‬بار یکایاک ماسات‬
‫که بفهییم بالاترین آرمان زندگی‪ ،‬مجارا شادن آگاهاناه بارای اک و دسات‬
‫یابی به خودشناسی است‪.‬‬

‫این کار فرد را به آزادی میلا مای رسااند‪ .‬باا خوشناسای و مجارا‬
‫شدن است که ما می توانیم به تیام خواسته هاای خاود دسات یاابیم‪ .‬دانشای‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /197‬نی نوای الهی‬

‫که معیولاً کسب می کنیم‪ ،‬تنهاا بخشای از ات موساوم باه عاالم میلا در‬
‫رو الهی است و ناکااملی محصاول محادودیت هاای ماورو ی و ماوانعی‬
‫کامل شعور یا حکیت الهی میانعات مای کنناد‪ .‬هنگاامی‬ ‫است که از انعکا‬
‫که محدودیت ها رفع و ادراک خاالو مای شاود‪ ،‬خارد واقعای و کامال از‬
‫درون درخشیدن می گیرد‪.‬‬

‫دانش هییشه واحد است نه ک یر‪ .‬هیاان داناش محادودی کاه درحاال‬
‫حاضر از آن برخاورداریم وقتای کاه "مان" فاردی را باه تجلای برسااند‬
‫برترین دانش خواهد بود‪ .‬کسانی کاه خاویش الهای را مای شناساند‪ ،‬حتای‬
‫در هیین زندگی نیز به فناناپذیری نایل می شوند‪.‬‬

‫حال متوجه می شویم که هر چیازی در عاالم از اندیشاه و تفکار آغااز‬


‫می شود و با متجلی شادن در قالاب هاا کامال مای گاردد‪ .‬در ایان میاان‬
‫مراحل واسط زیادی ضرورت دارند ولی علات و معلاول ایان زنجیاره هیاان‬
‫فکر و فرم است‪ .‬این نشان می دهد که فرم به صاورت اتای از قبال در فکار‬
‫وجود داشته است‪ .‬اصلی که باید بادان در اویخات " وجاود مسابوی فارم در‬
‫اندیشه" است‪ .‬هیان طور کاه ایان واقعیات در ن شاۀ معیاای خاناه ای کاه‬
‫اک متعاال‬ ‫قرار است ساخته شود مشاهده می گاردد‪ ،‬عینااً در طار بازر‬
‫نیز به چشم می خورد‪ .‬با مشاهدۀ این واقعیت‪ ،‬باه تشاخیو قاانونی عیاومی‬
‫نایل می شویم که هیه جا دست انادر کاار اسات‪ .‬منظاور از آگااهی هیاین‬
‫است‪ .‬اگر این واقعیت داشته باشد که شی بارای متجلای شادن بایاد ابتادا‬
‫در فکر باشد‪ ،‬پس واضز است که آرمان الهی تنها باه نسابتی مای تواناد باه‬
‫صورت عینی در زندگی ما ظهور کند که ابتدا در افکاار ماا شاکل مای گیارد‬
‫که ما به واقعی بودن وجود آن در اک متعال ی ین داریم‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /198‬نی نوای الهی‬

‫طبع اتی رابیۀ موجود بین"مان" فاردی و اک متعاال‪ ،‬ایان‬ ‫بر اسا‬
‫امر مو به مو فرآیندی انعکاسی است و به نسابتی کاه آیناۀ آگااهی ماا تاار‬
‫باشد یا آرمان الهی را به وضو منعکس کناد‪ ،‬محصاولی باا شادت و ضاع‬
‫مشابه نیز در زندگی خارجی ما به بار می آید‪.‬‬

‫اار را‬
‫اه افکا‬
‫ات کا‬
‫اردیم‪ .‬رو اسا‬
‫ای گا‬
‫ااز ما‬
‫ای با‬
‫اۀ اولا‬
‫اه نکتا‬
‫اال با‬
‫حا‬
‫می اندیشد‪ .‬رو که واری تیام اندیشاه هاا‪ ،‬مااده‪ ،‬انارژی‪ ،‬زماان و مکاان‬
‫قرار دارد‪ ،‬هنگامی که هدایت آگااهی را بار عهاده گیارد‪ ،‬آگااهی پاساخ‬
‫میدهد‪ .‬صارف عیال فکار کاردن‪ ،‬فرآیناد خاود آگااهی را باه جریاان‬
‫می اندازد‪ ،‬چون تیام افکار تنها توساط خاود آگااهی میکان مای شاوند‪.‬‬
‫بنابراین"من" یعنی آنچه کاه ورای تیاام افکاار اسات‪ ،‬نیای تواناد توساط‬
‫آگاهی یا شعور شناخته شود‪ .‬حتای وقتای کاه آگااهی نیای تواناد بادان‬
‫بیاندیشد‪ ،‬برای رو که هیان من است‪ ،‬دانستن هیاه چیاز باه صاورت تیاام‬
‫و کیال امکان پذیر است‪.‬‬

‫اگر این امر صحت داشته باشد‪ ،‬پس چارا ماا خاود برداشات خاود را از‬
‫آرمان الهی محدود می کنیمو ما چشم خود را بر این واقعیات بساته ایام کاه‬
‫اگر معلولی الهی موسوم به "مفهوم" نتواناد در جهاان خاارجی باه صاورت‬
‫آزادانه متجلی شود‪ ،‬چیزی جز توهم نخواهاد باود‪ .‬در فرآیناد آفریننادگی‬
‫فردی از چیزی تبادیل مای شاویم کاه از رابیاۀ قادرت‬ ‫رو ‪ ،‬ما به انعکا‬
‫الهی با خویش برداشت می کنایم‪ ،‬اگار ماا پروردگاار را باه دیادۀ قابلیات‬
‫بال وۀ بی کرانی بنگریم که می تواناد انساان کااملی را بساازد‪ ،‬بار اساا‬
‫قانون خلاقیت این برداشت باید به تادرید تصاویر مشاابهی را در افکاار ماا‬
‫بنا کند که به نوبۀ خود در وضعیت خارجی ما ا رخواهد گذاشت‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /199‬نی نوای الهی‬

‫قانون آگاهی‪ ،‬ایان طباع فرآیناد آفرینادگی اسات‪ .‬لازماۀ‬ ‫بر اسا‬
‫کار این است که قانون روند تسلسلی فاوی را هار چاه روشان تار تشاخیو‬
‫داده‪ ،‬آن را عاقلانه به کاار بنادیم‪ .‬واقعیتای کاه در تجرباۀ گذشاتۀ خاود‬
‫درک نکرده ایم‪ ،‬این است که آگاهی بشار‪ ،‬ن یاۀ شاروب تاازه ای را بارای‬
‫فعالیت اک فراهم می آورد‪ .‬به هیاان نسابتی کاه آدمای ایان واقعیات را‬
‫بیشتر و بیشتر متوجه مای شاود‪ ،‬بایش از پایش باه نظاامی از هساتی گاام‬
‫می نهد که در آن دیگر منکوب محادودیت هاای قادییی نخواهاد باود‪ .‬در‬
‫اینجاست که درک تازه ای از قانون الهی وجود خاویش‪ ،‬حاصال مای شاود‪.‬‬
‫ما به عیل خود انگیختۀ اک سر و کاار داریام‪ .‬حاال بایاد نیاروی دیگاری را‬
‫نیز در نظر داشته باشیم؛ قدرت احسا ‪ .‬فکر فرم مای ساازد‪ ،‬اماا آنچاه باه‬
‫است‪.‬‬ ‫این شکل هستی می دهد احسا‬

‫در برخی از کارهای مهندسای مای تواناد ساازنده‬ ‫فکر بدون احسا‬
‫باشد ولی هنرمند یا موسای ی دان هرگاز نیای تواناد کاار خاود را بادون‬
‫خلاقانه به انجاام رسااند‪ .‬در تیاام چیزهاایی کاه از خاود نشاأت‬ ‫احسا‬
‫می گیرند‪ ،‬نظام تازه ای از علت ها بایاد تشاخیو داده شاود‪ ،‬یعنای ناوعی‬
‫که درهم بافته شاده اناد‪ .‬هیاین اتحااد‬ ‫خل ت واقعیت درونی فکر و احسا‬
‫اسات کاه وجاه تیاایز اندیشاۀ خلاقاه از‬ ‫غیر قابل تفکیک فکار و احساا‬
‫ارار‬
‫اه ای قا‬
‫ادی جداگانا‬
‫اه بنا‬
‫ات و آن را در طب ا‬
‫اه اسا‬
‫ال گرانا‬
‫اۀ تحلیا‬
‫اندیشا‬
‫می دهد‪ .‬اگر قرار باشد کسی برای عیال آفریننادگی از جاایی آغااز کناد‬
‫را در الگاوی فکار خاود شابیه‬ ‫اک م د‬ ‫باید با ورود به جریان اک احسا‬
‫سازی کند‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫تصاویر هنی مربوط به جریان رو الهی بایاد بکار باشاند‪ .‬علات ایان‬
‫است که اصل حیات به تبع ات خود باید حاصالخیز و مساتعد تک یار باشاد‪ .‬و‬
‫تصویر فکری بکر باید تیام نژاد را در بر گیرد نه ایان کاه باه افاراد خاصای‬
‫محدود باشد‪ .‬در نتیجه تصویر موجاود در جریاان اک بایاد از ناوب میلا و‬
‫حاوی ضروریات ح ی ی مورد نیاز در رشد ناژادی باشاد‪ ،‬درسات هیاان کاه‬
‫منظور افلاطون از اصیلا اندیشه های بکار باوده؛ جاوهر کامال پدیاده در‬
‫فکر‪.‬‬

‫بنابراین میلب اینجاست که تبدیل شدن ماا باه کاانون فعالیات خلاقاه‬
‫و عامل ارائۀ قوانین تازه و در نتیجه بنای شرایط تاازه‪ ،‬باه درک ایان میلاب‬
‫بستگی دارد که قدرت الهی الگویی بکر اسات کاه آگااهی در آن واحاد در‬
‫آن کیاال مای یاباد‪.‬در اینجاا هایچ چیازی‬ ‫بر اساا‬ ‫قالب فکر و احسا‬
‫خاود آن را درک کناد‪ .‬از آنجاا کاه جاوهرۀ‬ ‫نیست که فرد نتواند با حوا‬
‫اتی معرفت حکم می کند کاه از حضاور فیزیکای صارف نظار کناد‪،‬آدمی‬
‫خود را در وضعیت تبادل اطلاعات باا وجاودی مای بیناد کاه در آن واحاد‬
‫الهی و بشری است‪.‬‬

‫تصویر اولیه به خودی خاود بکار اسات و باه واسایۀ ارتبااط فاردی‬
‫میل ‪ ،‬فعال و تخصیو یافته می شود‪ .‬بار دیگر باید توجاه داشاته باشایم کاه‬
‫هیچ چیز چیز از مجارای قاانون نیای تواناد روی دهاد و رابیاۀ تخصایو‬
‫یافته دل بخواه نیست‪ ،‬بلکه باید تحت شرایط معاین از قاوانین خل ات مشات‬
‫شود‪ .‬قوانین معیولی جهان مو به مو از ایان واقعیات ناشای مای شاوند کاه‬
‫هیچ قانونی این شرایط معین را در بر نیی گیرد؛ به علااوه بایاد متاذکر شاد‬
‫که تخصیو قانون باید توساط خاود فارد صاورت گیارد‪ .‬ایان باه خاود او‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫ارد‬
‫اوی فا‬
‫اه از سا‬
‫اۀ اولیا‬
‫ابش خلاقا‬
‫اناختن جنا‬
‫اییت شا‬
‫اه رسا‬
‫اتگی دارد‪ .‬با‬
‫بسا‬
‫اسات و آن را باه وسایله ای کاار آماد‬ ‫محصول ترکیبی از فکار و احساا‬
‫مبدل می کناد‪ .‬او اطییناان دارد کاه قادرتی در خاارم و درون او وجاود‬
‫دارد که بر آگاهی او ا ر می گاذارد و زنادگی را گارم‪ ،‬روشان و سرشاار از‬
‫چیزهای جالب توجه می کند‪.‬‬

‫از آنجا که عیل تخصیو تنهاا مای تواناد توساط خاود فارد صاورت‬
‫گیرد‪ ،‬نتیجۀ منی ی آن این است که زنادگی تخصایو یافتاه‪ ،‬زنادگی خاود‬
‫او می شود‪ .‬او خود روزی خواهاد دانسات کاه اک سارانجام باه ن یاه ای‬
‫می رسد که خود را از خاویش و خواساته هاای خاویش جادا نیای بیناد‪.‬‬
‫خودشناسی از مجرای فردی‪ ،‬نیی تواند طبیعات اتای رو خلاای الهای را‬
‫تغییر دهد و بنابراین باه هیاان میزانای کاه فارد هویات اک را در خاویش‬
‫تشخیو می دهد‪ ،‬به هیان نسبت هام خاود را تحات هادایت آن قارار داده‬
‫توسط آن هدایت می شود‪ .‬او علات و معلاول آرماان هاای م اام متعاال را‬
‫ابتدا در م یاسی کوچک در خاویش تجرباه مای کناد‪ ،‬اماا در روناد رشاد‬
‫دائیی‪ ،‬این گستره تا بی کران ها تعییم می یابد‪.‬‬

‫یکی از اصول پنهان اک نیز هیاین واقعیات را تاداعی مای کناد و آن‬
‫این که وجه خارجی فرد و تیام اعیال مرباوط بادان نبایاد مسائول قلیاداد‬
‫شود‪ ،‬چون فاقد هر گونه آگاهی الهی یاا روشان ضاییری معناوی اسات کاه‬
‫توسااط آن بتوانااد درساات و نادرساات را از یکاادیگر تشااخیو دهااد‪ .‬او‬
‫آینده ای ندارد؛ تنها در لحظۀ کوتاهی از اکنون وجود دارد‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫ندای ح ی ت این اسات کاه رو الهای بار هیاۀ ماا جااری شاده از‬
‫مجرای ما عبور می کند و اگر ما خویش را از یکادیگر دریاغ کنایم‪ ،‬خاود را‬
‫از جریان آزادانۀ اک محروم کرده ایام‪ .‬ماا باا افاراد مختلفای بار خاورد‬
‫می کنیم‪ ،‬افراد تأ یر ناپذیر‪ ،‬کسانی که به ساختی مجااب مای شاوند‪ ،‬افاراد‬
‫مست لی کاه از گارفتن هادایای رایگاان و خالصاانه اجتنااب مای کنناد و‬
‫کسانی که زندگی را نسبتا ً دشوار می دانناد‪ .‬اماا گاروه تاأ یر پاذیران هام‬
‫حاصل می کنند‪.‬‬ ‫هستند که به سهولت با خداوند تیا‬

‫تأ یر پذیری فرد را به این ادراک نایل می کند کاه اگار ماا باه مسات ل‬
‫بودن خود غره شویم‪ ،‬از رفتن زیر بار ان یاد دیگاران اجتنااب کنایم‪ ،‬انتظاار‬
‫دوستی و صییییت از هیچ کسای نداشاته باشایم – علیارغم هار تلاشای کاه‬
‫آنان برای ا بات خلاف آن به خرم می دهند‪ ،‬بر وقار خاود پاا فشااری کنایم‬
‫و روحیۀ پرورم یافتۀ کودکاناۀ خاود را فراماوم کنایم‪ ،‬در زنادگی خاود‬
‫مانعی ایجاد می کنیم که نه تنها دیگاران را از ماا دور نگااه مای دارد‪ ،‬بلکاه‬
‫ما را از برکات خداوند نیز محروم می کند‪.‬‬

‫اید‪ ،‬در‬
‫اوردار باشا‬
‫ات برخا‬
‫اد از ح ی ا‬
‫ادرت بایا‬
‫اورداری از قا‬
‫بارای برخا‬
‫بیجاا باه خویشاتن‪ ،‬از افکاار‬ ‫افکار خود صادی باشید‪ ،‬هرگز به خااطر لیا‬
‫انت اد آمیز نگریزیاد‪ ،‬هرگاز عیاداً تلاام نکنیاد تاا چیاز ناخوشاایندی را‬
‫فراموم کنید‪ .‬مواجهه با چیزهایی ناخوشایندی کاه خاود آفریاده ایام‪ ،‬بار‬
‫مۀ خود ماست‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫پیش از آنکه بتوانید ح ی ت را باه دیگاران عرضاه کنیاد‪ ،‬بایاد آن را‬


‫نیاز میل زندگی خود بدانیاد‪ .‬بایاد هییشاه ح ی ات را ببینیاد‪ ،‬ح ی ات را‬
‫بدانید و ح ی ت را بیاندیشید‪.‬‬

‫اگر از دیدن ح ی ات رویگاردان شاوید وانیاود کنیاد کاه تشاخیو‬


‫ح ی ت از ناح ی ت امکان ندارد ح ی ات را مخادوم کنیاد‪ ،‬ساعی کنیاد آن‬
‫را با ناح ی ت در آمیزید‪ ،‬سعی کنید هم خود و هام دیگاران را فریاب دهیاد‬
‫و ح ی ت را به گونه ای ناپسند جلوه دهید‪ ،‬هرم و مارم را بار زنادگی خاود‬
‫حاکم کرده اید‪.‬‬

‫در این صورت خویش واقعای درون ماا باا خاویش بیرونای در ت ابال‬
‫قرار گرفته و مادام خاود را در موقعیات هاای بسایار ناخوشاایند خاواهیم‬
‫یافت‪.‬‬

‫اگرح ی ت را صاریحاً دنباال کنایم‪ ،‬از وجاود چیازی در درون خاود‬


‫آگاه می شویم که ازلی و ابدی و بی مار ‪ ،‬ناابود ناشادنی‪ ،‬آرام و فرزاناه‬
‫است‪.‬‬

‫به قول قدما " بیایید خود را در حل ۀ اییان ابادیت تصاور کنایم‪ ،‬چاون‬
‫کودکان در گاهوارۀ آغوم قدرت الهی‪ ،‬تاا گااه معرفات در رساد‪ ،‬زماانی‬
‫که رشد کرده و خواهیم دانست که فرزندان اوییم‪".‬‬

‫آنگاه زمان ح ی ت فرا می رسد‪ ".‬ح ی ات‪ ،‬تیاام ح ی ات و هایچ چیاز‬


‫مگر ح ی ت" زمان ح ی ت نییه کاره نیسات‪ ،‬زماان گیراهای و درک نکاردن‬
‫نیست‪ .‬اینها خاکی هستند که اندوه در آن رشاد مای کناد‪ .‬تنهاا در ح ی ات‬
‫است که آسایش‪ ،‬ادراک و شجاعت یافت می شود‪.‬‬
‫شکل محراب ‪9‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫به تدرید به درکی کامال مای رسایم و در پهناۀ ابادیت خداوناد باه‬
‫اراب را‬
‫اکل محا‬
‫اه شا‬
‫اامی کا‬
‫اد‪ .‬هنگا‬
‫اواهیم شا‬
‫ادل خا‬
‫اد مبا‬
‫اوداتی جاویا‬
‫موجا‬
‫بشناسیم‪ ،‬معرفت به سراغیان خواهد آمد‪.‬‬

‫شکل محراب را بنگرید که هیان آگاهی شیاست‪.‬‬


‫‪10‬‬

‫تاریخ قهرمانان‬

‫من در تح ی ات و سفرهای خود دریافته ام کاه تعاداد بزرگاان معناوی‬


‫از آنچه در تصور می گنجد بسیار بیشتر اسات‪ .‬باا نگااهی باه تااریخ ادیاان‬
‫متوجه شده ام که تنها سالنامه هاای مکتاوب کلیساای ارتادکس از قهرماناان‬
‫معنوی خود در تعدادی نام مای بارد کاه یاک نفار از عهادۀ هضام آن بار‬
‫نیی آید‪ .‬این گروه جز بخش کوچکی از کال نیسات – و کال عباارت اسات‬
‫از هزاران یا احتیاًلا میلیون ها تن از کسانی کاه طریا برتاررا پییاوده اناد‬
‫معلیین‪ ،‬اصلا گران‪ ،‬علیاا‪ ،‬قدیساین‪ ،‬آوتارهاا‪ ،‬ماونی هاا‪ ،‬ریشای هاا و‬
‫ساحران نیک کردار‪ 57‬که هیچ یک نیی توانند باه اساتاندارد رفیاع اساتادان‬
‫اک برسند؛ یعنی کسانی که به نظام استادان وایراگی تعل دارند‪.‬‬

‫تعداد اینان به قدری زیاد است کاه مان نیای تاوانم درک کانم چارا‬
‫آدمی این قدر با سایاجت از جهاان ماادی در آویختاه و مای پنادارد کاه‬
‫رستگاری او به جای اقالیم برتر در اینجا و حالاا باه دسات مای آیاد‪ .‬بارای‬

‫‪ white Magicians 74‬در اک به دو گروه جادوگر اشاااره شااده که یک گروه از سااحر و جادو‬
‫در جهت نیکی کردن به دیگران اسااااتواده می کنند و گروه دیگر که به دساااات جادوی ساااایاه‪ ،‬تعلق‬
‫دارند در جهت تساااااالط و قدرت از این نیروها بهره می گیرند البته هیب یک از این دو بر دیگری‬
‫ارجی نیساااااات و باه طور کلی توساااااال باه جاادو در هر جهتی باه نوعی نماایاانگر دخالت در آگاهی‬
‫سرنوشت‪ ،‬و کارمای دیگران محسوب می شود ن‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫هیگان جای شگفتی است که چرا انسان هیاواره باردۀ خاویش برونای خاود‬
‫بوده است‪ .‬چرا او اجازه داده که نوسان مساتبدانۀ جهاان مادیاات‪ ،‬باا تار‬
‫از چیزهایی چون نا امنای تحات سالیه قارار بگیارد‪ .‬حتای اماروزه نیاز‬
‫هیچون سر تا سر تاریخ این عالم مادی‪ ،‬اقلیتی کوچاک یاا تنهاا یاک تان بار‬
‫جعییت جهان حکم می رانند‪ .‬تیام اینهاا باه ضارب الی لای قادییی اشااره‬
‫دارند که یاا " اربااب باام یاا بارده " و یاا " رئایس باام یاا مرئاو "‬
‫" بهره برداری کن یا مورد بهره برداری قرار بگیار" اینهاا هییشاه شاعارهای‬
‫این دنیا بوده اند‪ .‬اما به یاد داشاته باشاید کاه هایچ کاس بارده را مجباور‬
‫نیی کند برده باقی بیاند‪ .‬اگار او خاود باه مغلاوب مانادن خاویش اصارار‬
‫می ورزد‪ ،‬حتیاً کسی هست که غالب باشد؛ کسی کاه باه رماه نیای پیونادد‪.‬‬
‫ف ط مسئلۀ انتخاب میر است‪.‬‬

‫تیام اینها در یک راز خلاصه مای شاوند‪ .‬دسات از احتیاام برداریاد و‬


‫از مغلوب بودن دست بردارید‪ .‬راز این است – باه چیزهاایی دنیاوی وابساته‬
‫نباشید‪ ،‬هنگامی کیک دریافت مای کنیاد کاه دیگار نیاازی باه آن نداریاد‬
‫چون ضرب الی ل قدییی دیگری می گوید‪ " :‬از تو حرکت‪ ،‬از خدا برکت‪.‬‬

‫قدری بیاندیشید‪ ،‬خود را در موقعیتی تصاور کنیاد کاه باه پاول نیااز‬
‫دارید ولی هرگز از آن مساتغنی نیای شاوید‪ .‬چاون شایا بار پاول حااکم‬
‫نیستید‪ ،‬بلکه پول بر شیا حکومت می کند‪ .‬پاول صارفاً یاک تجلای باا سایبل‬
‫ارزم است که در ازای کالاهاا مبادلاه مای شاود ‪ -‬ناه م بات اسات و ناه‬
‫منفی‪ ،‬تنها هنگامی که در قبال آن موضع گیری می کنید‪ ،‬منفی می شود‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫هیۀ ما گرایش داریم که به بردگای تان دهایم‪ .‬ایان غریازۀ گروهای‬


‫است‪ .‬هیۀ ما گرایش داریم که از سر تنبلای محان از کسای پیاروی کنایم و‬
‫بگذاریم دیگری به جای ما فکر کند و مسائولیت هاای ماا را بار دوم گیارد‪.‬‬
‫اما در عیل او هر چه بیشتر بار مسئولیت ها را بار دوم ماا مای گاذارد‪ .‬ماا‬
‫از کالاهای دنیوی هر چه بیشتر می خواهیم‪ ،‬چون ایان کاار براییاان عاادت‬
‫شده؛ عادتی کاملاً منفی و آن قدر بی جُربُزِه ایم د لیاقات ) کاه نیای تاوانیم‬
‫این عادت را کنار بگذاریم‪ .‬هیین که کسای بارای خاود قییتای تعیاین کناد‬
‫اس او را‬
‫ایچ کا‬
‫اود‪ ،‬ها‬
‫اتی خا‬
‫ارای درسا‬
‫اه با‬
‫اود و چا‬
‫ادمات خا‬
‫ارای خا‬
‫اه با‬
‫چا‬
‫نیی خواهد‪ .‬از بها گذاشتن پرهیز کنیاد تاا ماردم زاناو زناان باه طرفتاان‬
‫هجوم آورند‪ ،‬چون می دانند به شیا می توان اعتیاد کرد‪.‬‬

‫پول به خودی خود نه م بت است و نه منفای‪ ،‬بلکاه صارفاً ناوعی تجلای‬


‫است‪ .‬از آنجا که ما در طب اه ای فیزیکای و ماادی از هساتی در کالبادی از‬
‫جنس ماده زندگی می کنیم‪ ،‬نیی توانیم از تجلی بگریازیم ماا باا انکاار هار‬
‫چیزی هیان قدر وجود آن را تأیید می کنیم کاه باا پاذیرفتن آن بار خاورد‬
‫صحیز این است که ارزم پاول را بپاذیریم‪ ،‬اماا هرگاز بادان نیااز نداشاته‬
‫باشیم‪ .‬در این کیهان در پیش گرفتن رفتااری م بات باا سار ساختی بایش از‬
‫حد‪ ،‬در دیگران واکنشی شدید یا حتی مخرب را بر مای انگیازد‪ .‬ترفناد کاار‬
‫این است که گاهی وا دهایم‪ ،‬اماا هییشاه بتاوانیم خاود را از معرکاه کناار‬
‫بکشیم ‪ -‬هرگز به چیزی آن قدر نیااز نداشاته باشاید کاه بادون آن امکاان‬
‫زیستن را از خود سلب کرده باشید‪.‬‬

‫با هیین گفتار مختصر حالا می دانیاد کاه چارا اک ار ماردان م اد‬
‫ناشناخته و از معیارهای جهان فارم هساتند و در ریاضات کشای هاای خاود‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫به زاهدان می مانند‪ .‬آنان هیچون برخی از فرقاه هاای کشیشای و کاهناان‬
‫بودایی به مرحلۀ معینی رسیده اند‪ .‬که دیگر باه چیازی نیااز ندارناد‪ .‬آناان‬
‫از تأ یر پذیری رها شده اند‪.‬‬

‫در فراگیااری دانااش اساارار خیااری وجااود دارد و بساایاری از‬


‫آموزگاران این دانش بدین امر واقفناد‪ .‬خیار یااد شاده در ایان واقعیات‬
‫نهفته که بسیاری از کسانی که در هنر برقراری ارتباط باا قادرت ناامرئی باه‬
‫مراحلی رسیده اند‪ ،‬از آن در جهات اهاداف شخصای اساتفاده مای کنناد‪.‬‬
‫آنان هنر استفاده از شیشیر دو دم را آموخته اند‪ ،‬چاه ح ی ات را مای تاوان‬
‫در هر دو راه نیکی و پلیدی باه کاار بارد‪ .‬افارادی کاه از وجاه پلیاد هنار‬
‫ح ی ت استفاده می کنند‪ ،‬تحت عنوان سایاه جاادوگران شاناخته مای شاوند‬
‫و می توانند با هدف ویرانی‪ ،‬زندگی را تحت کنتارل خاود در آورناد‪ .‬آناان‬
‫می توانند قدرت منفی این جهان را به منظور نابودی باه کاار گیرناد و غالبااً‬
‫توسط افراد بی وجدان به هیین منظور استخدام می شوند‪.‬‬

‫کسی که راه تعالی را در پایش مای گیارد بایاد در ماورد نحاوۀ باه‬
‫ارای‬
‫ای با‬
‫راها‬ ‫اد‬
‫اد‪ .‬اک م ا‬
‫اب باشا‬
‫ای مراقا‬
‫اای درونا‬
‫ادرت ها‬
‫کاارگیری قا‬
‫کردن خود و تنبیه کسانی دارد که آن را باه صاورت منفای باه کاار‬ ‫معکو‬
‫وی شاود‪ .‬بسایاری از کساانی کاه‬ ‫می برند و حتی می تواند موجاب مار‬
‫دیگران آنها را بزرگان معنوی مای دانناد‪ ،‬در عیال سایاه جاادو گرانناد و‬
‫توجه کردن به آنان لازوم چنادانی نادارد‪ .‬گااهی ماا دیرتار از موعاد از‬
‫خواب غفلت بیدار می شویم و خود را تحت سالیۀ قادرت کسای مای بینایم‬
‫که در واقع دست اندر کار بر انداختن اشاتیای ماا بارای رسایدن باه خادا و‬
‫است‪.‬‬ ‫مجرا شدن ما برای اک م د‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫ات‪.‬‬
‫ال درون آن نیسا‬
‫اا در عیا‬
‫اای دارد اما‬
‫اال جا‬
‫ات در خیا‬
‫اریر ح ی ا‬
‫سا‬
‫نگذارید این تناقن شیا را سار در گام کناد‪ .‬قابلیات خیاال در عاین حاال‬
‫جایگاه افسون نیز هست‪ .‬وقتی که اندیشه ای مسالط مای شاود‪ ،‬نیای تاوان‬
‫آن را نابود کرد مگر این که اندیشاۀ دیگاری در جهات عکاس جاایگزین آن‬
‫شود‪ .‬قدرت تخیال هان اعجااب آور اسات‪ .‬اگار عشا رو الهای آن را‬
‫تسخیرکرده باشد‪ ،‬می تواند رو را به طب ات برتار ببارد و باه طریا اولای‬
‫شود‪.‬‬ ‫باشد می تواند موجب مر‬ ‫اگر منکوب تر‬

‫کسااانی کااه صاااحب اراده ای پاارورم یافتااه و نیرومنااد باشااند‬


‫می توانند بر افراد منفعل و ترسو تأ یر شدیدی بگذارند؛ حتای تاا جاایی کاه‬
‫آنان را فراهم کنناد‪ .‬اولاین قاانونی کاه شاامل تیاام اناواب‬ ‫موجبات مر‬
‫جادوگری و میارست های معنوی می شود این اسات کاه انارژی باه جریاان‬
‫بیافتد‪ .‬در بررسی مراحل و آیین هایی که باا اعیاال جادوگراناه سار و کاار‬
‫دارند‪ ،‬می بینیم که قدرت نهفتاه در پاس ایان اعیاال هییشاه یکای اسات‬
‫قوای متخیله ای که تحت سالیۀ اراده ای تربیات شاده و باه ساوی منظاور‬
‫خاصی جهت دهی شاده اسات‪ .‬اوراد‪ ،‬تکارار کلیااتی باا ارتعاام صاوتی‬
‫خاصی‪ ،‬حرکات موزون و متیرکز کردن توجه بر یاک نیااد‪ ،‬یاک شای کاه‬
‫با جادو باردار شده‪ ،‬هیه و هیۀ اینها در خادمت تولیاد نیرویای هساتند کاه‬
‫در اوم مراسم با قدرتی مهیب آزاد می شاود‪ .‬اساتادان واقعای ایان نیارو را‬
‫بدون توسل به چنین مراسایی هیاواره در اختیاار دارناد‪ ،‬چاون آناان باه‬
‫اقلیم قدرت‪ ،‬یعنی هیان قلیروی بهشتی رسیده اند‪.‬‬

‫هر چه که در هنتان مای پرورانیاد‪ ،‬دیار یاا زود لااجرم باه وقاوب‬
‫خواهد پیوست‪ .‬اندیشه هیانا خود شی است‪ .‬قادر مسالم ایان کاه خداوناد‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫قدرت به ظهور رساندن افکار و تجساد آنهاا را باه ابناای بشار عیاا کارده‬
‫است‪ .‬رو که از رو الهی قدرت می گیرد‪ ،‬فرزناد و اولااد انساان راساتین‬
‫است‪.‬‬

‫او کن اد‬
‫ال در آن نفا‬
‫اور کاما‬
‫اه طا‬
‫ای با‬
‫اه دَم رو الها‬
‫اامی کا‬
‫رو هنگا‬
‫قدرت این را دارد که در جهان خاارجی دسات باه آفارینش اشاکال بزناد‪.‬‬
‫را در خااود دارد‪ ،‬در‬ ‫شااریعت کاای سااوگیاد کااه ح ی اات واصاال باازر‬
‫قیعه ای جالب این مسئله را به وضو میار مای کناد کاه " هار آن کاس‬
‫که خود را در من پیدا کند‪ ،‬دست به اعیال نیکاو خواهاد زد‪ .‬و آن کاس کاه‬
‫خواهان اعیال نیکو است و از اطاعت من سر بااز مای زناد‪ ،‬تاا قاانون مارا‬
‫نیاموزد رند خواهد کشید‪ .‬زیرا من درختی هساتم کاه تاو چاون برگای بار‬
‫شاخسار آن می دمی و تا از قانون من پیاروی نکنای‪ ،‬بایش از ایان نتاوانی‬
‫بود‪".‬‬

‫جای دیگری در هیاین کتااب چناین آماده " تاا باه قلاب مان نظار‬
‫نیافکنی‪ ،‬تیام جستجوهایت از برای هایچ خواهاد باود و آنگااه کاه ببینای‬
‫آنچه را آنجاست‪ ،‬برکت یافته ای‪".‬‬

‫ای‬
‫ات؛ حتا‬
‫ای اسا‬
‫ای کهنا‬
‫اان بینا‬
‫اد‪ ،‬جها‬
‫ات دارنا‬
‫اار واقعیا‬
‫اه افکا‬
‫ایان کا‬
‫باستانی تر از دوران افلاطون‪ ،‬عینیات باه عاالم نادیادنی تعلا دارناد کاه‬
‫است‪ .‬آنچه چشیان ماا مای بیناد خاود شای نیسات‬ ‫فراسوی درک حوا‬
‫بلکه نوعی پدیده یا ظاهر اسات‪ .‬ماا واقعیاات زنادگی خاود را باا چشایان‬
‫مادی نیی بینیم‪ .‬حس کردن و تشخیو تصویر یاک نفار باه معنای مشااهدۀ‬
‫اندیشۀ زنده ایست که به او اشاره دارد‪ .‬ایان اسات انساان واقعای‪ ،‬موجاود‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫معنوی‪ ،‬هیاان کاه ماا بادان عشا مای ورزیام و واقعیات مفهاوم عشا‬
‫افلاطونی را زنده می کند‪ ،‬هیان کاه آدمای بادون دانساتن معناایش از آن‬
‫سخن می گوید‪ .‬یائوبل ساکابی از جیعیتی ساخن گفتاه کاه چشام داشاتند و‬
‫نیی دیدند و گوم داشتند و نیای شانیدند‪ .‬عینیاات خاارجی‪ ،‬پدیاده هاا و‬
‫ظواهرند‪ ،‬سایه و عنصر نادیده هاا‪ ،‬اگار اندیشاۀ معناوی هار چیازی وجاه‬
‫واقعی آن باشد‪ ،‬و اگر ما بتاوانیم ایان را باه خاود در کشایده‪ ،‬کاملااً درک‬
‫کنیم‪ ،‬پس می توانیم با مجرا شدن برای رو الهی با آن هیکاری کنیم‪.‬‬

‫امرسون می گوید‪ ":‬دلی کاه خاود را تیامااً باه شاعور متعاال تسالیم‬
‫کند‪ ،‬خود را با تیام امور آن مرتبط مای داناد و باه جااده ای شااهوار گاام‬
‫می نهد که به دانش ها و قدرت های خاصی منتهای مای شاود‪ ،‬هار گااه ماا‬
‫بت های سنت را بشکنیم و از خادای فصااحت دسات بارداریم‪ .‬خداوناد دل‬
‫ما را با حضور خود به آتش می کشد‪".‬‬

‫هر کسی توسط گویی متشعشع احاطاه شاده اسات‪ .‬نیااد ایان گاوی‬
‫هاله است‪ .‬اباری کاه در تصااویر دور سار قدیساین و روحاانیون مشااهده‬
‫می شد هاله دایره یا گردونه ای متشکل از پرتوهاای گونااگون اسات کاه باا‬
‫ما قابل رؤیت نیست‪ ،‬اماا چشام بااطن کاملااً آن را مای بیناد‪ .‬ایان‬ ‫حوا‬
‫هاله به هیچ وجه وهم نیست‪ ،‬بلکه جزئی واقعی از وجاود انساان اسات هالاه‬
‫گویی نورانی از افکار و احساسات ماا و متعلا باه کیهاان فاردی خودماان‬
‫در یاک‬ ‫متفاوت است و حتای در اوقاات مختلا‬ ‫است‪ .‬هاله در افراد مختل‬
‫فرد نیز متغیر است چون هییشه باا حالات درونای ماا انیباای دارد‪ .‬اساتاد‬
‫زندۀ اک غالباً با پاکسازی اتیسفر درونای و بیرونای افاراد باه شافای آنهاا‬
‫می پردازد‪ .‬او این کار را به وسیلۀ قدرت درونای کلیاۀ اک و نیاز باا لیاس‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کردن انجام می دهد‪ .‬هیۀ ما اگر وقات صارف کارده و بیااموزیم کاه خاود‬
‫هستیم از عهدۀ این کار بر می آییم‪.‬‬ ‫مأمور اک م د‬

‫بدین ترتیب شعار ما باید ایان باشاد کاه‪ " :‬زیساتن یعنای خواساته ای‬
‫که بر آورده شده است‪ ".‬هر فاردی در انتخااب افکاار خاود مختاار اسات و‬
‫آنچه که در در ون می اندیشد به صورت عینای در زنادگی او تبلاور خواهاد‬
‫یافت‪ .‬انگار که تنها با به زبان آوردن یاک ح ی ات‪ ،‬دری را بگشااییم‪ .‬گااهی‬
‫ف ط با گفتن ح ی ت‪ ،‬در کاملاً باز می شود‪ ،‬درسات هیاان طاور کاه برخای‬
‫از شیا تجربه کرده اید‪ .‬ما در م اام انساان از لحاا قادرت خاود تفااوتی‬
‫نداریم ‪ -‬تنها تفاوت در میازان قادرتی اسات کاه خاود در وجاود خاویش‬
‫تشخیو می دهیم‪.‬‬

‫اان‬
‫اه جریا‬
‫اه را با‬
‫ادرت خلاقا‬
‫ار قا‬
‫اه فکا‬
‫اد کا‬
‫ای داننا‬
‫اتادان ما‬
‫اۀ اسا‬
‫هیا‬
‫اۀ‬
‫ان ن یا‬
‫اتگی دارد‪ .‬ایا‬
‫اا بسا‬
‫ار بنا‬
‫این زیا‬
‫اه هیا‬
‫اا با‬
‫اام بنا‬
‫ادازد‪ .‬تیا‬
‫ای انا‬
‫ما‬
‫شروب ‪ -‬یعنی عیل خالو هنی ‪ -‬منشأئی اسات کاه خل ات موجاود از آن‬
‫منشعب می شود‪ .‬ما میدانیم که هر تبلاوری باه ناوعی تجلای اندیشاۀ الهای‬
‫است‪ .‬متافیزیسین های قدیم این تجلیات را به سه بخش ت سیم کردند‪:‬‬

‫تصویر سازی که الگوی اولیۀ را می سازد‪.‬‬ ‫‪.1‬‬


‫مدیتیشن که تأملات و ملاحظات را به نیایش در می آورد‪.‬‬ ‫‪.5‬‬
‫مراقبه که شرط اصلی است‪.‬‬ ‫‪.7‬‬

‫بدین ترتیب قاعدتاً بایاد متوجاه شاوید کاه هان شایا جلاوه ای از‬
‫اندیشۀ الهی است‪ .‬اندیشۀ الهی مولد چیازی اسات کاه خاود دارای قابلیات‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫تفکر است‪ .‬اما این سوال میر می شود که آیاا فکار تیرکاز یافتاه بار ایان‬
‫برخوردار استو‬ ‫محصول‪ ،‬از هیان قابلیت خلاقۀ اک م د‬

‫کاال فرآینااد آفرینناادگی عبااارت اساات از سااوی دادن دائیاای اک‬


‫در جهت تبلور در فارد و باه طاور مخاتو خاودم و رو الهای در‬ ‫مد‬
‫خاود‪ ،‬حیاات و جاوهرۀ عاالم اسات‪ .‬جلاوه ای از قادرت‬ ‫حالات مختلا‬
‫نهان است‪ .‬اگر جز ایان باود‪ ،‬ایان جلاوه ناه قادرت‬ ‫اندیشه در اک م د‬
‫اندیشه‪ ،‬بلکه نوعی مکانیسم می بود‪ .‬قادرت اندیشاه در ناوب و گوناۀ خاود‬
‫یکساان و هام جانس باشاد‪ .‬باه هیاین علات اسات کاه‬ ‫باید با اک م د‬
‫می گویند آدمی به شکل و شیایل خداوناد خلا شاده اسات‪ .‬اگار ایان را‬
‫درک کنید به شالوده ای مستحکم دست می یابیاد کاه باه واسایۀ آن شاعور‬
‫و دانایی بیشتری را به سوی خود جذب می کنید‪.‬‬

‫مای شاوید‪ ،‬اماا‬ ‫در ابتدا نیی فهیید که چرا منکاوب شارایط مخاال‬
‫باه کاار‬ ‫بعداً متوجه می شوید که خود قدرت خاویش را باه طاور معکاو‬
‫برده اید‪ .‬آدمی معیولااً افکاار خاود را از واقعیات هاای خاارجی شاروب‬
‫می کند و در نتیجه مکرراً واقعیت های یکسان و هام ماهیات را مای آفریناد‬
‫و تا وقتی که به ایان کاار اداماه مای دهاد‪ ،‬هیاین طاور چرخاۀ قادییی‬
‫محدودیت را تکرار می کند‪ .‬علت امر صارفاً ایان اسات کاه شایا مسائولیت‬
‫معلولی را می پذیرید که از علتی نشأت گرفات و ایان جریاان شایا را تغییار‬
‫می دهد و باه جاای جریاان رو باه بیارون‪ ،‬جریاانی رو باه درون ایجااد‬
‫می کند‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫من متوجه شده ام که آدمی باه تباع حساسایت ضاییر ناخودآگااه در‬
‫برابر تل ین‪ ،‬از تأ یرات بسایار منفای و قدرتیناد تل این مای پاذیرد و ایان‬
‫تل ینات از کسانی سرچشیه می گیرند که باا اصاول م بات آشانایی دارناد و‬
‫بدین ترتیب باورها و جریان های فکاری ناژادی متعلا باه محایط‪ ،‬افکاار‬
‫او را قوام می بخشند‪.‬‬ ‫معکو‬

‫بنابراین جای تعجب نیست که قادرت خلاقاۀ افکاار در جهات نادرسات‬


‫به کار می رود و در نتیجه دقی اً هیان محادودیت هاایی را تولیاد مای کناد‬
‫که فرد با آنها مباارزه مای کناد و آشاکارا از آنهاا گلایاه دارد‪ .‬مشاکل در‬
‫اینجاست که او معلول جریان درون ریز دنیاا و محایط خاود اسات‪ .‬بناابراین‬
‫کردن جهت جریاان و جااری کاردن آن باه ساوی بیارون و باه‬ ‫با معکو‬
‫جای آغاز کردن اندیشه از شارایط بیرونای‪ ،‬او خاود را در ماوقعیتی قارار‬
‫می دهد که از درون دریافت کند‪ ،‬یعنی از رو ‪ ،‬او در اینجاا باه یاک نتیجاه‬
‫باا اساتنتام محان‪ ،‬مادتها‬ ‫گیری می رسد ‪ -‬تعیین و تشخیو اصول بازر‬
‫قبل از این که چیزی در ماورد آماوزم هاای ح ی ات بداناد؛ اول باا درک‬
‫این که کل افلاک تجلی یافته جز در قادرت الهای انساان در جاای دیگاری‬
‫ریشه ندارند و دوم با درک این کاه خاویش فاردی خاود وی در ناوب خاود‬
‫باید با قدرت الهی یکی باشد‪.‬‬

‫لائوتسه اسیورۀ معنوی چین می گوید‪:‬‬

‫" بدون ترک کردن منزل نیز می توان دنیاا را شاناخت‪ .‬بادون پنجاره‬
‫نیز می توان راه را دید‪ .‬هر قدر دورتار رویاد‪ ،‬کیتار خواهیاد دانسات‪ .‬باه‬
‫هیین ترتیب مرد فرزانه بدون دانستن می داناد‪ ،‬بادون دیادن مای بیناد و‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫بدون اقدام انجام می دهد‪ ".‬این یعنای دنیاای درون انساان بازتااب جهاان‬
‫اطراف اوست؛ اصول حااکم بار هار دو عاالم یکای هساتند‪ .‬ی این را تنهاا‬
‫می توان در دل یافت‪ ،‬سر در گیی زادۀ دنیای بیرون است‪.‬‬

‫نکتۀ مورد نظر در اینجا این است که فرد باید دقی ااً بداناد کاه در پای‬
‫چیست‪ .‬از آنجا که افکار آفریننده هساتند‪ ،‬تنهاا برناماه ریازی هاایی کنیاد‬
‫که برای هیه برکت داشته باشند‪ .‬در غیر ایان صاورت چاه بساا باه آفارینش‬
‫چیزی دست مای زنیاد کاه نتیجاۀ عکاس برکات را برایتاان باه ارمغاان‬
‫می آورد‪.‬‬

‫ترزای قدیس گفت که می تاوان قادرت رو را تشادید کارد و بادان‬


‫طبع اتی فرآیند خلاقه‪ ،‬خاود آگااهی نیاز یکای از‬ ‫تداوم بخشید‪ .‬بر اسا‬
‫اک دوام دارد‪ ،‬ماا نیاز‬ ‫اندیشه های الهی است‪ .‬تا وقتی کاه اندیشاۀ م اد‬
‫تداوم داریم چون در درون آن هستیم‪ .‬تا وقتای کاه ایان طاور فکار کنایم‪،‬‬
‫این روند به صورت م بت برای ما اساتیرار خواهاد یافات و باه آن دساته از‬
‫شرایط منی ی که برای تداوم حیات فردی لاازم اسات‪ ،‬جاماۀ عیال خواهاد‬
‫پوشاند‪ .‬به یاد داشته باشید که عظیات و گساترۀ باال وۀ انساان محادودیتی‬
‫ندارد‪ .‬برای عیل جذب کردن هیچ محدوده ای وجود ندارد‪.‬‬

‫وقتی کاملااً درک کنیاد کاه وجاود فاردی‬


‫اک است و می تواند با فکار کاردن باه خاود باه‬ ‫شیا اندیشۀ م د‬
‫عنوان هیان اندیشه ای که هست باه خاود تاداوم بخشاد‪ .‬باه کُناه‬
‫میلب پی برده اید و شیا نیز باا هیاین روم ناه تنهاا باه زنادگی‬
‫خود تداوم می بخشید بلکه آن را گسترم نیز می دهید‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫آنگاه فرد به این استدلال منی ی مای رساد کاه کشافیات وی حاصال‬
‫جستجوهای خودم هستند و با رسیدن به این نتیجاه گیاری‪ ،‬لاازم مای آیاد‬
‫که یافته ی خود را با گازارم هاای عرفاای تیاام اعصاار و سارزمین هاای‬
‫دیگر م ایسه کند‪ .‬معلوم شاده کاه اتفاای آرای فاوی العاادۀ موجاود باین‬
‫د کنعاان و‬ ‫هندوستان‪ ،‬چاین‪ ،‬پاار ‪ ،‬سارزمین هاای م اد‬ ‫عرفای بزر‬
‫فلسیین) و اروپا یکای از تأ یرگاذارترین وقاایع تااریخ معناوی ناژاد بشار‬
‫است‪ .‬به علاوه آدمی در می یابد که کشافیات خاودم هام باا آنهاا در یاک‬
‫قرار دارد‪ .‬او در می یابد که این انیبای باین آنهاا باه خااطر دلایال‬ ‫ردی‬
‫شخصی است‪ .‬آنها با این شک کلی کار خاود را آغااز مای کنناد کاه ادیاان‬
‫سنتی و قدرت انسان‪ ،‬بر ارباب انواب یا خدای او ا ر مای گاذارد تعبیار آنهاا‬
‫مشت شده از تجربۀ تأ یر گذار قدرت یاا واقعیتای باود کاه فراتار از سایز‬
‫کردناد کاه شاعور تنهاا محصاولی جاانبی‬ ‫خودشان قرار داشت‪ .‬آنان کش‬
‫بوده نه این که به خودی خود و مست لاً وجاود داشاته باشاد‪ ،‬هار چناد آنهاا‬
‫خود متفکرین با مهارتی بودند‪.‬‬

‫آنها تنها هنگامی مجاب شدند کاه حاس کردناد ورای شاخو متفکار و‬
‫تیام علت های ظاهری‪ ،‬سر منشاأ یاا واقعیتای الهای و چشایه ای از قادرت‬
‫در کار است‪.‬‬

‫این سر منشأ الهی چیستو‬

‫سعی مای کانم آن را مجادداً باه دقات تشاریز کانم‪ .‬اولاین اصال‬
‫میروحه این است؛ واقعیت که یکی بیشتر نیست‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫وحدتی در برگیرندۀ هیه چیز است که هایچ چیاز را از آن نیای تاوان‬


‫تفکیک کرد‪ .‬اشعیای نبی گفت‪:‬‬

‫"خدا یکی است و بعدها اکهارت آلیاانی هیاین گفتاه را تکارار کارد‪:‬‬
‫" شباهت رو به خداوند آن را به سوی وی هدایت می کناد؛ چارا کاه خادا‬
‫واحدی تک یر نشده است‪".‬‬

‫کبیر گفته‪:‬‬

‫" یک را در هیه بنگر‪".‬‬

‫دائود چینت مکرراً می خوانیم‪:‬‬ ‫و در متون م د‬

‫" چیزی وجود دارد کاه آفارینش پنهاان آن پایش از وجاود زماین و‬
‫آسیان بوده است؛ خاموم و چنان دور افتاده و تنهاا کاه تغییار نیای پاذیرد‬
‫شکست نیی خورد‪ ،‬اما بر هیگان محیط است‪".‬‬

‫اصل دوم این است‪:‬‬

‫و باه کلاام در نیامادنی اسات‬ ‫آن م ام غایی بی نام‪ ،‬غیر قابل توصای‬
‫و بنابراین هر آنچه درباره ام گفته شاود خیاسات‪ .‬پاس چاه ناامی بار او‬
‫می نهیمو‬

‫خداوند به موسی گفت‪:‬‬

‫" من هیانم که هستم‪".‬‬


‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫شانکاراچاریای هندی گفت‪:‬‬

‫" این طبیعت خداست که بی نام باشد‪ .‬اندیشیدن باه خاوبی‪ ،‬خارد یاا‬
‫قدرت او به منزلۀ پنهان کردن جاوهرۀ اوسات‪ ،‬پوشااندن او باا افکااری کاه‬
‫دربارۀ اوست‪".‬‬

‫و باز هم اکهارت تکرار می کند‪:‬‬

‫" عیسی کیستو او نامی ندارد‪".‬‬

‫اصل سوم این است که م اام متعاال را در خاویش مای تاوان یافات و‬
‫شناخت واقعیت عینای در جهاان خاارم امکاان پاذیر اسات‪ .‬در کتااب اول‬
‫انجیل آمده‪:‬‬

‫" بدین ترتیب خداوند انسان را به شاکل خاود آفریاد و او خاود را باه‬
‫شکل خدا آفرید‪".‬‬

‫عیسی تکرار می کند‪:‬‬

‫" پدر در من است و من در پدر‪ .‬من و پدر یکی هستیم‪".‬‬

‫اکهارت اظهار داشت‪:‬‬

‫" پسر خدا نیز چاون خاود او باه ی این در طباع خاود یگاناه اسات‪.‬‬
‫خداوند او را در درونی ترین زوایای رو الهای مای آفریناد‪ ،‬آنجاا دنیاای‬
‫درون است و در آنجا جوهر خدا جوهر من اسات و جاوهر رو مان‪ ،‬جاوهر‬
‫رو خداست‪".‬‬

‫در یکی از اوپانیشادهای هندی آمده‪:‬‬


‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫" شیا در این جسم خود باه ح ی ات نخواهیاد رساید‪ .‬اماا ح ی ات در‬
‫شیاست و شیا هیانندید‪".‬‬ ‫واقع در جوهرۀ لیی‬

‫بایزید پارسی می گوید‪:‬‬

‫از خدایی به خدای دیگر رفتم تاا ایان کاه آنهاا از مان و در مان باه‬
‫فریاد آمدند که‪ « :‬انالح »‬

‫اصل چهارم این است که او را می توان شاناخت‪ .‬ناه از طریا گفتاار و‬


‫نوشتار‪ ،‬بلکه با آشنایی نزدیک و این آشنایی م صاود تیاام موجاودات زناده‬
‫است‪.‬‬

‫عیسی گفت‪:‬‬

‫" این است زندگی‪ ،‬ازلی و ابدی‪ ،‬برای ایان کاه تاو خادای ح ی ای و‬
‫یگانه را بشناسی‪" .‬‬

‫و خواجه عبدالله انصاری هراتی می گوید‪:‬‬

‫" بدان که آنگاه کاه وانهاادن خاود را بیااموزی باه معشاوی دسات‬
‫می یابی‪ .‬راز دیگری در میان نیست و من بیش از این نیی دانم‪".‬‬

‫اکهارت می گوید‪:‬‬

‫" در سرتاسر ابدیت خدا کجاستو هرگاز کسای خادا را نیافتاه‪ ،‬بلکاه‬
‫کناد؛ اماا وقتای کسای از خادا باه الوهیات‬ ‫هر کسی باید خویش را کش‬
‫خویش برسد‪ ،‬هیچون تشنه ای خواهاد باود کاه حتای وقتای باه چیزهاای‬
‫دیگر می اندیشد نیی تواند از نوشیدن دست بردارد‪".‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫اصل پنجم این است که واقعیت تنها بار کساانی فاام مای گاردد کاه‬
‫اوط‬
‫اات مربا‬
‫اه اخلاقیا‬
‫ارط با‬
‫اتین شا‬
‫اد و نخسا‬
‫اای آورنا‬
‫اه جا‬
‫ارایط آن را با‬
‫شا‬
‫می شود‪.‬‬

‫عیسی گفت‪:‬‬

‫قلبی دارد برکت داده شده‪ ،‬چون خدا را خواهد یافت"‬ ‫" آن که خلو‬

‫اکهارت گفت‪:‬‬

‫" هر قدر آدمی بیشاتر بارای چیازی الوهیات قائال شاود ‪ -‬بایش از‬
‫آنچه که آن خود الهی است ‪ -‬خدا از او راضی تار خواهاد باود‪ .‬ایان امار‬
‫مستلزم تلام و عش و کِشت و پرورم دقی زنادگی معناوی اسات‪ .‬او بایاد‬
‫نوعی عزلت درونی را بیاموزد‪ .‬باید نفو کردن در هیاه چیاز و یاافتن خادا‬
‫را درآنها بیاموزد تا از خدایی که در هانش اساتوار گشاته تفسایری اساتوار‬
‫داشته باشد‪".‬‬

‫یکی از سوتراهای صوفیان به هیین میلب اشاره دارد آنجا که می گوید‪:‬‬


‫" وقتی دلی برای آنچه از دسات داده زاری میکناد‪ ،‬رو الهای بارای‬
‫آنچه به دست آورده شادمان می گردد‪".‬‬

‫در یکی از سوتراهای لاناوانترا آمده‪:‬‬

‫" آدمی با چرام کلام و قضااوت صاحیز مای تواناد از اقلایم کلاام و‬
‫قضاوت در گذشته و به راه شناخت گام نهد‪".‬‬

‫پس دانستیم که ماا خاود‪ ،‬بازتااب رو الهای هساتیم‪ .‬تیاام شارایط‬


‫خارجی منجیله جسم‪ ،‬توسط فکر ایجاد می شاوند‪ .‬آنچاه از اصاول پنجگاناه‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫و دستاوردهای عرفای عهد کهن و عصر جدید اساتنباط مای شاود ایان اسات‬
‫که ما در حد فاصال دو ابادیت ایساتاده ایام‪ ،‬ابادیت رو الهای و ابادیت‬
‫ماده‪ .‬می توانیم از هر دو آنچه را اراده می کنیم بر گیاریم و باا کیاک مااده‬
‫را شکل دهیم و با قادرت خلاقاه ای کاه از منباع رو الهای در‬ ‫شرایط خا‬
‫اختیار داریم بدان جان ببخشیم‪ .‬این به معنی اعیاال اراده بار عنصار قادرت‬
‫رو الهی نیسات‪ ،‬ایان خیاایی اسات کاه ماا را دچاار اناواب مشاکلات‬
‫می کند؛ بلکه منظور اساتنباط آگااهی باه عناوان مجرایای اسات کاه رو‬
‫نوب اندیشاه ای کاه مای خاواهیم‬ ‫الهی توسط آن با روم معینی و بر اسا‬
‫به تجلی در آوریم‪ ،‬بر عناصر ا ر می گذارد‪.‬‬

‫بدین وسیله می توان عبارت متنااقن میار شاده در عرفاان چینای‬


‫موسوم به ‪ wei wu wei‬را تشریز کرد؛ این عیال در ظااهر منفای‪ ،‬اماا در‬
‫اصل م بت اسات؛ انجاام دادن بادون عیال و فعالیات بادون فعالیات‪ .‬باه‬
‫عبارت آشناتر مسئله این اسات کاه بگذاریاد خداوناد در درون شایا خادا‬
‫باشد‪ .‬زیستن به تبع طبیعت هر چیز‪.‬‬

‫عیسی گفت‪:‬‬

‫" زنب های دشت را بنگر که بی هیچ رند و مرارتی آینۀ شکوه خدا هستند!"‬

‫‪ ،‬باه‬ ‫بدین ترتیب اگر افکار ما از روی عاادت باه جاای مساائل خاا‬
‫اصول یاد شده متیرکز باشد و درک کنیم که ایان اصاول چیازی جاز قادرت‬
‫دست اندر کار الهای نیساتند‪ ،‬قیعااً شااهد جواناه زدن و تجلای آنهاا در‬
‫انیبای با هر واقعیتی خاواهیم باود و در هار زمیناه ای از مناافع فراوانای‬
‫برخوردار خواهیم شد‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫عیسی در تأیید هیین نکته می گوید‪:‬‬

‫" ابتدا در جستجوی قلیرو خداوند و پارسایی بار آییاد تاا تیاام اینهاا‬
‫را به دست آورید‪".‬‬

‫هرگز نباید هدف از خلاقیات افکاار را از نظار دور داریام‪ .‬علات امار‬
‫این است که آگاهی خود ما قالب فکری قادرت ماسات‪ .‬میازان فزونای سار‬
‫ماا از رابیاه ای کاه باا‬ ‫زندگی و قدرت خلاقۀ ما باید با برداشت و احساا‬
‫رو الهی داریم نسبت دقی داشته باشاد‪ .‬ایان رویکارد اصالی شااهزادگان‬
‫است‪ ،‬هر چه بیشتر متوجه شوید که خود وار این تاام و تخات هساتید‪ ،‬ایان‬
‫رویکرد کاربرد بیشتری می یابد‪ .‬اینها نه وهم و خیاال‪ ،‬بلکاه اصاولی میل ااً‬
‫علیی بوده‪ ،‬در عیی ترین مشکلات زنادگی آدمای کااربرد دارناد و مبناای‬
‫آنها این است که دنیای هر کسی در هر طب ه ای لزومااً بایاد توساط آگااهی‬
‫خودم خل شود‪ .‬وضع آگاهی او نیز باه نوباۀ خاود از درک وی نسابت باه‬
‫رابیۀ خویش با رو الهی رنت می گیارد‪ .‬بارای جااری سااختن معجازات‬
‫شگفت انگیز‪ ،‬باید به خادا و بشاریت عشا ورزیاد‪ .‬عشا کلاامی نااگفتنی‬
‫است‪ .‬عش بدون وابستگی به هیگان‪ ،‬بارای هار کسای کاه مجرایای کاملااً‬
‫گشوده و نیاینده ای سزاوار بارای رو الهای باشاد‪ ،‬باه قادرتی فراساوی‬
‫این عالم مادی اتصال مای یاباد‪ .‬آن کاه دلادادۀ خداسات‪ ،‬باه مناابعی از‬
‫قدرت و برکت دسترسی می یابد که برای افاراد محتااط و در خاود پیچیاده‬
‫کاملاً ناشناخته است‪ .‬گفته اند کسی که زنادگی ام را نجاات مای دهاد‪ ،‬آن‬
‫ات‬
‫ادا از دسا‬
‫ااطر خا‬
‫اه خا‬
‫ادگی ام را با‬
‫اه زنا‬
‫ای کا‬
‫ات و کسا‬
‫اد باخا‬
‫را خواها‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫می دهد‪ ،‬آن را نجات داده است‪ 55.‬اگار شایا از گشاودن دل خاود باه روی‬
‫خدا سر باز زنید و تنها به خود و نزدیکان خاود توجاه کنیاد‪ ،‬تیاام آنچاه را‬
‫که برایتان عزیز است از دست خواهیاد داد؛ اماا اگار دل خاود را گشاوده و‬
‫به تیام آنچه برایتاان بیشاترین ارزم را دارد عشا بورزیاد‪ ،‬زنادگی را از‬
‫آن خود می کنید‪ .‬این قانون الهی اعصار است‪.‬‬

‫حال متوجه می شوید که چرا انسان معناوی ح ی ای تنهاا بارای بهباود‬


‫شرایط اطرافیان خود تلام می کند و با تیام اینهاا باه قادری فرزاناه اسات‬
‫که به جای س وط در مسیر مخال ‪ ،‬یعنای شاکوه و عظیتای کاه از قادرتهای‬
‫مخرب تغذیه می شود‪ ،‬در مسیرخدا بااقی مای ماناد‪ .‬تیاام فکار و کار او‬
‫این است‪ :‬اگر نیت خاود را باا عباارتی م بات بار زباان و دل جااری نکانم‬
‫معلول خواهم بود‪.‬‬

‫طری ت نه م بت است و نه منفی‪ ،‬بلکاه ناوعی حرکات و جنابش نشاأت‬


‫گرفته از آگاهی یا رو است‪ .‬این حرکتی بای تلاام اسات و معاذالک م ال‬
‫آهنت سالیانۀ فصل ها حرکت محساوب مای شاود‪ .‬لائوتساه میلاب را ایان‬
‫طور بیان می کند که‪:‬‬

‫" من نامش را نیی دانم‪ .‬مای تاوان آن را طریا نامیاد؛ اگار اصارار‬
‫دارید آن را عظیم می نامم‪ .‬عظیم یعنای برجساته‪ ،‬فزایناده‪ ،‬گساتردنی تاا‬
‫ادان‬
‫اروی میا‬
‫اوط نیا‬
‫اه خیا‬ ‫اده‪ ".‬ایا‬
‫ان گفتا‬ ‫ات کننا‬
‫اای دور و بازگشا‬
‫اه ها‬
‫کرانا‬
‫مغناطیسی را تداعی می کناد کاه از یاک قیاب باه قیبای دیگار امتاداد‬
‫می یابند‪.‬‬

‫‪ 25‬یکی دیگر از گوته های حضرت مسیی (ع) ن‬


‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫او در قیعۀ دیگری می گوید‪:‬‬

‫" طری به چیزی می ماناد کاه در رؤیاا دیاده باشایم‪ .‬در آن تصاویر‬
‫اا فلاا و‬
‫ال شااف یا‬
‫اایی م ا‬
‫ازان وجااود دارد‪ .‬در آن چیزها‬
‫اوم و گریا‬
‫موها‬
‫اما واقعی دیده می شود کاه در بساتر ح ی ات قارار دارناد‪.‬‬ ‫عناصری لیی‬
‫بنابراین رو الهی کاملاً غیر شخصی اسات یاا باه تعبیاری کاه خاود اباداب‬
‫کرده ام‪ ،‬اول شخصی است‪ .‬یعنی چون ماادری‪ ،‬تیاام انساان هاا و اشایا را‬
‫در زهدان دارد‪ .‬آن یکی است و هیاناا خداسات؛ بناابراین شخصایت فاردی‬
‫نیز جزئی از این مجیوعه است‪.‬‬

‫طری نه تنها به هر چیزی وجود و هستی می بخشد‪ .‬بلکاه باه هار یاک‬
‫آن جاان‬ ‫انرژی ها و انگیزهای متناسب باا آن را مای دهاد‪ .‬کیفیات خاا‬
‫است و چنین نیروی قدرتیندی که به نظر مای رساد اسایوره هاای معناوی‬
‫را در چشم بر هم زدنی متحول می کند‪ ،‬گاویی نظاام جهات جریاان جااری‬
‫در آدمی را از درون به بیرون تغییر مای دهاد‪ .‬بارای کساب ایان فضایلت‬
‫ِ طری ‪ ،‬آدمی باید خود را بدان تسلیم کند؛ ایان چیازی نیسات کاه باه‬ ‫خا‬
‫طور خودکار پیش آید‪ .‬اگر چه فرد ماذکر باشاد بایاد بای عیلای و انفعاال‬
‫را در پیش گیرد و سپس دوباره به قیب ماذکر بااز گاردد‪ ،‬خاود را باه‬ ‫مؤن‬
‫فرصت پیش آمده تسلیم کند و اجاازه دهاد رو الهای در او جریاان یاباد‪.‬‬
‫مسئله بر سر نوعی انکار‪ ،‬رها کردن و رخصات دادن باه قادرت الهای اسات‬
‫تا از مجرای کالبد رو فردی به جهان پیرامون جاری شود‪.‬‬

‫بدین ترتیب انکار را این طاور مای تاوان تشاریز کارد؛ سالب تیاام‬
‫ارتباطات با خویش تحتانی و فنا پذیر‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫می بینایم کاه مراتاب رفیاع آگااهی یعنای خودشناسای و آگااهی‬


‫مراتاب برتار و افکاار‬ ‫معنوی‪ ،‬در انسان هم معنا هستند‪ .‬هار دو باا عواطا‬
‫و افکاار کاه آدمای قبلااً باه‬ ‫برتر ارتباط دارند؛ یعنی مرتبه ای از عواطا‬
‫ندرت به کار می برد‪ .‬هر چند هار دوی اینهاا مهام هساتند‪ .‬اماا هیچیاک در‬
‫تسلیم نهایی که انسان بایاد باه آن تان دهاد‪ ،‬ن شای ندارناد؛ ایان تسالیم‬
‫عبارت است از شکستن آن پوستۀ سخت بارون گرایای جهات ورود باه اقلایم‬
‫ح ی ی رو ؛ هر چند شاید عجیب به نظر برسد‪ ،‬وقتای انساان ایان پوساته را‬
‫می شکند و خود را مجرای راستین قدرت الهی قارار مای دهاد‪ ،‬باه چیازی‬
‫دست یافته که دانش عینی خوانده می شاود‪ .‬ایان داناش باا داناش حسای‬
‫ار‬
‫اا در ها‬
‫اات یا‬
‫اان مادیا‬
‫اه اک را در جها‬
‫ات کا‬
‫ان اسا‬
‫اور ایا‬
‫ااوت دارد‪ .‬منظا‬
‫تفا‬
‫ار از‬
‫ارف نظا‬
‫اد ‪ -‬صا‬
‫ات رار یابا‬
‫ات اسا‬
‫ان اسا‬
‫اردی میکا‬
‫اه رو فا‬
‫اه ای کا‬
‫طب ا‬
‫کالبد‪ -‬عامل استفاده از انسان به عناوان ابازار انتشاار انارژی و شاعور باه‬
‫رسییت بشناسیم‪.‬‬

‫برای تأمین تجربیات الهام بخش‪ ،‬بهجات افازا و مفیاد در کالباد ماادی‬
‫باید تعادل رشد معنوی را در نظار گرفات‪ .‬بادین منظاور مساافران عاوالم‬
‫معنوی‪ ،‬یعنی استادان در یافته اند کاه بایاد در ایان دنیاا اصاول معناوی را‬
‫در عیل به کار برد تا شاادکامی‪ ،‬سارزندگی‪ ،‬مهار‪ ،‬بردبااری‪ ،‬عشا ورزی و‬
‫موف یت حاصل گردد‪.‬‬

‫بدون محک زدن نتاید مادی‪ ،‬این خیار وجاود دارد کاه معنویات باه‬
‫غلیه رمانیتک تبدیل شود و انساان نتواناد زیار باار فشاار زنادگی‬ ‫عواط‬
‫ادم تعااادل‬
‫ار عا‬
‫اود را در برابا‬
‫ا خا‬
‫اا از ایاان طریا‬
‫اولی دوام آورد‪ .‬ما‬
‫معیا‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫ات‬
‫اأ منفعا‬
‫ار منشا‬
‫اش و سا‬
‫اام بخا‬
‫اران الها‬
‫ارای دیگا‬
‫ایم و با‬
‫ای کنا‬
‫ات ما‬
‫محافظا‬
‫می شویم‪.‬‬

‫اک نه تنها قادر است لزوم تعاادل در ساه بخاش وجاود یعنای جسام‬
‫رو و رو الهی را به ما نشان دهاد‪ ،‬بلکاه بسایاری از افاراد در ایان کاار‬
‫توفی یافته اند‪ .‬شاهدان عینی دیده اند کاه انادرو فورناۀ قادیس‪ ،‬کشایش‬
‫کلیسای کاتولیک که در ساال ‪ 1857‬چیازی در حادود هفتااد کیلاو جاو را‬
‫تبرک داد و خواهران روحانی رهبانگاه او باه مادت ساه مااه از آن مصارف‬
‫می کردند بدون این که نشانی از کاهش در آن مشاهده شود‪.‬‬

‫یک بار نیز او سیصد و پنجااه کیلاو رت را باه بیسات و یاک تان رت‬
‫تبدیل کرد‪ .‬روزی نیز پولی را بارای کلیساای بخاش تبارک کارد کاه بایاد‬
‫قرضی را فوراً پرداخت می کرد و پول به هیان انادازه کاه ماورد نیااز باود‬
‫تأمین شد؛ نه بیشتر و نه کیتر‪ .‬دون بوساکو قادیس اساپانیایی در ساال بایاد‬
‫این اصل قدرت الهی را پذیرفت‪ .‬مسئلۀ انتظار و توقاع کساب قادرت میار‬
‫نیست – آنچه ما آرزومند آنیم‪ ،‬هم اکنون نیز در انتظاار ماسات‪ .‬طارز عیال‬
‫قدرت چنین است‪ .‬نعیات خدا در جاواهره ای خلاای و ناامرئی نهاان شاده‬
‫که هیه چیز را در خاود دارد‪ .‬قادرت الهای منتظار نیای ماناد ماا از آن‬
‫درخواست کنیم تا به ما ابت کند که چه شاگفتی هاایی مای تواناد بیافریناد‬
‫چون این را می دانیم‪ .‬آنچاه ماا مای خاواهیم‪ ،‬رخ دادن شاگفتی هاسات‪.‬‬
‫جریان ازاین قرار اسات؛ وقتای کاه ماا باا تیاام بااور خاود در خواسات‬
‫حاصال‬ ‫می کنیم‪ ،‬توسط آگاهی خاود باا عنصار خلاای و نادیادنی تیاا‬
‫می کنایم و آن را باه شاکل دلخاواه خاود در مای آوریام‪ .‬وقتای کاه از‬
‫درخواست بیش از حد می ترسایم‪ ،‬درخواسات نیای کنایم‪ ،‬بناابراین عنصار‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫خلای توسط افکار ما شکل نیی گیرد و به خواستۀ خاود نیای رسایم‪ ،‬ماا باه‬
‫انواب بهانه های عجیب و غریب متوسل مای شاویم مانناد ایان کاه‪ ،‬خادا از‬
‫دست ما عصبانی است‪ ،‬حتیااً خادا اییاان ماا را امتحاان مای کناد‪ ،‬هناوز‬
‫دارد و به برخی نه‪ ،‬یاا کاارِ ماا آن ادرها‬ ‫وقتش نرسیده‪ ،‬خدا به برخی لی‬
‫مهم نیست که امداد الهی را باه خاود جلاب کناد‪ .‬ایان دلایال کاملااً غیار‬
‫منی ی هستند چون اگر به اطراف خود دقت کنید‪ ،‬مای بینیاد کاه برخای از‬
‫دلایل بسیار موجه نیز ظاهراً پشاتوانۀ چنادانی ندارناد و بسایاری دیگار باا‬
‫ایده های بسیار کم ارزم نیزظاهراً توفی می یابند‪.‬‬

‫نیاز‬ ‫علاوه بر این دیده ایم که گاهی افرادی باا اهاداف بسایار م اد‬
‫از تیام جهات ناکام می مانند‪ .‬از سوی دیگر برخی نیاز باا اعت ااد مبارم باه‬
‫افسون و طلسم موف تر هستند‪ .‬توضایز منی ای و درسات قضایه اسات کاه‬
‫افرادی که عنصر خلاقه و نادیدنی را باا جهات دادن باه قادرت تفکار خاود‬
‫شکل میدهند به نتیجه می رسند‪ .‬مییئناً آناان کاه اهاداف رفیعای ندارناد‬
‫سرانجام یاد می گیرند که این تلام هاا ارزم نتیجاه را نداشاته‪ ،‬چاون باذر‬
‫بی م داری کاشته و خواه در این زندگی یاا جهاان بعادی محصاولی نااچیز‬
‫درو کرده اند‪ .‬هیۀ ما این قدرت را داریام کاه عنصار خلاقاه را باا آگااهی‬
‫خود شکل دهیم و هر چه زودتر ایان را دریافتاه و بااور کنایم‪ ،‬زنادگی پار‬
‫برکت و نعیت خود را زودتر آغاز می کنیم‪.‬‬

‫تا وقتی که در دست گرفتن زماام اماور را فارا نگیریاد‪ ،‬نبارد زمینای‬
‫بین خویش مادی و رو الهی نبردی دائیای اسات‪ .‬طباع دنیاوی باه پاایین‬
‫کشیدن‪ ،‬در پی راحتی خود بودن و بی توجهی به آنچاه بایاد بکناد گارایش‬
‫دارد؛ حال آن که طبیعت معناوی انساان یاا خاویش رو ‪ ،‬بارای غلباه بار‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫سرشت تحتانی خود و صعود به بالااترین قلاۀ قابلیات هاا تلاام مای کناد‪.‬‬
‫شیشیر خویش الهی که در هیگان وجود دارد‪ ،‬اگر چاه هار از گااهی کاارگر‬
‫می افتد‪ ،‬بی خیر و در مجیوب دوست داشاتنی اسات و سارانجام آدمای را‬
‫به ارتفاعات غیر قابل تصوری از شکوه‪ ،‬قادرت و عظیات مای رسااند‪ ،‬تیاام‬
‫مسافران جهان های معنوی‪ ،‬اساتادان و قدیساین‪ ،‬کشاش خاویش زمینای را‬
‫حس می کنند کاه در پای رفااه و ایینای خاود اسات‪ .‬اماا هنگاام نیاام‬
‫مسحور تل ینات رو الهی می شوند‪ .‬مشیت پادر بالااترین مشایت اسات و ناه‬
‫تنها در بهشت‪ ،‬که هم اکنون نیز به برکات نا گفتنی منتهی میشود‪.‬‬

‫چرا ورود به بهشت برای متیولین دشوار استو‬

‫آدمی در طی اعصار از شنیدن سخن عیسای کاه باه جاوان روتینادی‬


‫گفت دارایی خود را بفروشد و باه دنباال او بارود‪ ،‬شاگفت زده شاده اسات‪.‬‬
‫اگر آگاهی کسی از پول‪ ،‬آن هم باه خااطر خاود پاول‪ ،‬آکناده باشاد و در‬
‫یافتن دریچۀ باریاک درون خاود کاه باه شاناخت و قادرت هاای معناوی‬
‫گشوده می شود‪ ،‬ناکام بیاناد‪ ،‬اگار تیاام افکاارم حاول محاور سایم و زر‬
‫باشد‪ ،‬نیی تواند باه اقلایم درون وارد شاود‪ .‬اگار تیاام آگااهی کسای را‬
‫دستاوردهای هنی و ع لانی ‪ -‬آنهم به خااطر نفاس ایان دساتاوردها‪ -‬پار‬
‫کرده باشد‪ ،‬او نیز هیین قدر زمین گیر است‪ .‬اگار او در آگااهی خاود لبریاز‬
‫از خود پسندی باشد‪ ،‬باز هم با هیین واقعه مواجاه خواهاد شاد‪ .‬وقتای کاه‬
‫راه شناخت قلیاروی درون و نیاز جهاان خاارم باه روی آگااهی مسادود‬
‫شود‪ ،‬گام نهادن به این راه به دشواری عباور شاتر از روزناۀ ساوزن خواهاد‬
‫بود‪.‬‬
‫تاریخ قهرمانان ‪11‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫‪ ‬نیایش و دعا مدرک وجود قادرت نهفتاه در خاویش اسات‪ .‬ایان‬


‫کار به تحول آگاهی کیک می کند‪ .‬رو الهای داناسات‪ ،‬اماا اگار‬
‫جداگانه عیل کرده و بدون هیکااری دیگاران مسات ییاً در اماور‬
‫دنیوی مداخله کند نیایش معنا و منی ی نخواهد داشت‪.‬‬

‫ما می توانیم با خااطری آساوده ی این داشاته باشایم کاه باه عناوان‬
‫وار ان اورنت پادشاهی‪ ،‬در حال زیساتن در زماین هیکااران آگااه خاداییم‬
‫انتشار قدرت او هستیم‪ .‬ماا ایان اختیاار را داریام کاه‬ ‫چون ما عاملین م د‬
‫با نیایش قدرت رو الهی را باه ساوی خاود فارا خاوانیم و بار آن تیرکاز‬
‫کنیم‪ .‬تیاام کساانی کاه نیازمناد کیاک باوده و ایان قادرت را باه مادد‬
‫می خوانناد‪ ،‬مای توانناد دریچاۀ دل را گشاوده‪ ،‬رحیات خاالو خادا را‬
‫دریافت کنند این رحیت هرگز بالاجبار به کسی عیاا نیای شاود؛ بلکاه هار‬
‫کسی باید خود آن را درخواست کرده و مشتای دریافت آن باشد‪.‬‬
‫‪11‬‬

‫حجاب آدونتیس‬

‫اانۀ‬
‫اه از افسا‬
‫ات کا‬
‫ایار کهن ای اسا‬
‫اانی بسا‬
‫ایس راز عرفا‬
‫ااب آدونتا‬
‫حجا‬
‫اسیوره ای باستانی در زمان های قدیم سرچشایه مای گیارد‪ .‬ایان اسایوره‬
‫و رستاخیز مجادد ساخن باه میاان آورده و اسارار قادرت‬ ‫از زندگی‪ ،‬مر‬
‫معنوی خل ت را از چشم نامحرمان نهان می دارد‪.‬‬

‫با م ایسۀ مراسم و آیین های فرقه های اسراری باساتان مای بینایم کاه‬
‫مضامین اصلی و الگوهای بکر کهن و ا ر آنها بر رو ‪ ،‬بلاا تغییار بااقی ماناده‬
‫است‪ .‬به ع یدۀ سااکنان کراناۀ مدیتراناه حیاساۀ قتال آدونتایس و احیاای‬
‫مجدد او نشانۀ رساتاخیز او باود؛ درسات هیاان طاور کاه عیسای هام از‬
‫به سوی رستاخیز رفت‪.‬‬ ‫دروازۀ مر‬

‫می دانیم که افسانه ها و مراسام عرفاانی مرباوط باه جشان خادایان‬


‫منجیله تجدید حیات گیاهاان‪ ،‬جشان اول مااه‪ ،‬تجدیاد خورشاید‪ ،‬تجدیاد‬
‫حیات رو و جشن آغااز ساال ناو در ابتادای بهاار‪ ،‬نشاانگر آیاین آغااز‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫افسانه ی آدونتایس اسات‪ .‬در دنیاای باساتان از ایان قبیال افساانه هاا و‬
‫و رساتاخیز تاامیز ‪ Tammiz‬آدونتایس‪ ،‬میتارا‬ ‫آیین ها فراوان باود؛ مار‬
‫‪ Virbius‬آتایس ‪ Atis‬و ُاریسایس ‪ Orisis‬حتای اماروزه هام در‬ ‫ویربیو‬
‫و‬ ‫سراسر جهان کارناوال هاایی عیاومی را مشااهده مای کنایم کاه مار‬
‫رستاخیز برخی از خدایان و ناجیاان را جشان مای گیرناد‪ .‬علااوه بار ایان‬
‫آیین هایی داریم که به س وط و رستگاری‪ ،‬مصالوب شادن و رساتاخیز‪ ،‬تولاد‬
‫مجدد در آیین تعیید و مراسم نیاادین خاوردن ناان و شاراب باه منزلاه ی‬
‫جسم و خون عیسی مربوط می شوند‪.‬‬

‫باود و توساط یاک‬ ‫آدونتیس جوان زیبایی بود کاه دلاداده ی وناو‬
‫خاون آدونتایس را باه زماین پاشاید و از‬ ‫گراز وحشی به قتل رسید‪ .‬وناو‬
‫زمین گال روییاد‪ .‬عشا او چناان عییا باود کاه از پادر خاود زئاو‬
‫اان زی ار زمین ای‬
‫‪ Hades‬ی اا جها‬ ‫ارد آدونت ایس را از هی اد‬
‫ات کا‬
‫درخواسا‬
‫بازگرداند‪ ،‬اما پرسفون ‪ Persephone‬نیز مادعی تصااحب جاوان زیباا شاد‬
‫عیر او را بین دو الهه ت سیم کرد‪ .‬قرار بار ایان شاد کاه او در‬ ‫بنابراین زئو‬
‫اواخر پاییز بییارد و در بهاار دوبااره متولاد شاود‪ .‬یونانیاان‪ ،‬سایریان هاا‬
‫او را‬ ‫تحات ناام هاای مختلا‬ ‫‪ Syrians‬مصریان‪ ،‬بابلیاان و اهاالی قبار‬
‫می پرستیدند‪ ،‬اما افسانه یکی بود‪.‬‬

‫را‬ ‫آدونیس در بسیاری از موارد رب الناوب خورشاید باود کاه وناو‬


‫از اف تا اف در آسیان تع یب مای کارد‪ .‬در برخای از سارزمین هاا نیاز او‬
‫ستاره ی صبز بود وآستراته ‪ Astrate‬بانوی م اد ‪ ،‬ساتاره ی غاروب باود‪.‬‬
‫اد‬
‫اه تجسا‬
‫اه با‬
‫اه ی عشا باود کا‬
‫اال او عاشا آفرودیات یاا الها‬
‫در هار حا‬
‫انرژی های تحتانی انسان و طبیعات شاهرت دارد‪ .‬ماا از آن جهات باه ایان‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫نیااد کیفیاات مؤنا‬ ‫م وله توجه داریم که آدونتیس نیااد ماذکر و وناو‬
‫و فلسافه هاای تیاام سارزمین هاا و‬ ‫رو الهی است‪ .‬در تعالیم کتب م اد‬
‫رو الهای مشااهده‬ ‫ملل گونااگون‪ ،‬اشااراتی باه کیفیاات ماذکر و مؤنا‬
‫می شود؛ اما کیتر کسی امروزه کیفیات را یکجا آموزم می دهد‪.‬‬

‫اداقل در‬
‫اه رو فلک ای حا‬
‫اتند کا‬
‫اتان م ای دانسا‬
‫افه ی چ این باسا‬
‫فلاسا‬
‫جهان های مادی‪ ،‬هر دو عنصر را در خاود دارد‪ .‬باه گفتاه ی آنهاا ویژگای‬
‫در حال اضیحلال است‪ ،‬این عنصار مانناد دروازه ای اسات کاه انساان‬ ‫مؤن‬
‫از آن به بهشت می رسد و بهشت هنگامی در مسایر آدمای قارار مای گیارد‬
‫که او در طبع خود پذیرنده باشاد و خاود را بار ورود آن بگشااید‪ ،‬پاس از‬
‫این دستاورد او مای تواناد در جهاان باه زنادگی خاود اداماه داده و باا‬
‫استفاده از خصایو مذکر خود از قدرت آن اساتفاده کناد‪ .‬گشاوده باودن و‬
‫پذیرندگی در قبال رو الهی بدان معناسات کاه بادون تلاام مفیاد واقاع‬
‫شویم‪ .‬این قانون این کیهاان اسات و باه زیساتن در کالباد ماادی مرباوط‬
‫می شود‪.‬‬

‫در این جهان رو الهی به دو صاورت عیال میکناد؛ رو فلکای و رو‬


‫فردی که جوهره ی آن در هر دو یکای اسات؛ اماا در هار یاک از زاویاه ی‬
‫جداگانه ای فعالیت می کند‪ .‬رو الهی هییشه اصال وجاود و معیاار تفکیاک‬
‫هست از نیست محسوب می شود‪ .‬اما بارای درک کامال اهییات واقعای ایان‬
‫عبارت باید درک کنیم که منظاور از " آنچاه کاه نیسات " چیساتو منظاور‬
‫چیزی است که در آن واحاد هام هسات و هام نیسات و پاساخ ایان ابهاام‬
‫" شرایط " است‪.‬‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫رو الهی این کار را با هیان روشی انجاام میدهاد کاه خل ات اولیاه‬
‫را انجام داد‪ ،‬یعنی آفارینش چیازی از دل هایچ در غیار ایان صاورت باه‬
‫محدودیت هایی محدود می شاد کاه ضارورتاً در شاکل فلکای هار چیازی‬
‫بالذاته وجود دارد و بناابراین هایچ ن یاه ی شاروب خل ات تاازه و ناویی‬
‫وجود نیی داشت‪ .‬به هیین علت است که بیشتر ادیاان بار نظریاه ی مونیسام‬
‫یعنی خل ت از منشأ یک قدرت واحد باه جاای دو قادرت‪ ،‬تأکیاد میورزناد‪.‬‬
‫به هیین دلیل گفته اند که یگانگی رو الهی شاالوده ی تیاام فارامین اسات‬
‫و پسر خدا را زاده ی یک می دانند‪.‬‬

‫اهییت وافر آفرینش از یک قدرت منفرد هنگاامی آشاکارتر مای شاود‬


‫که نتااید حاصال از پنادار باورهاای متضااد را کاملااً درک کنایم‪ .‬منظاور‬
‫دوگانگی قدرت آفریننده است‪ .‬در اینجا تنها باه هیاین بسانده میکنایم کاه‬
‫قانون واکنش هن ا یا به عبارت دیگر وجاه منفای بسایاری از سااخته هاای‬
‫خودم ا قانون این عالم است‪.‬‬

‫آدمای هایچ ناوب تضاادی را باه‬ ‫من در صحبت از وجه مذکر و مؤنا‬
‫خواننده ال ا نییکنم‪ ،‬چون فلسفه ی راز آدونیس تنها ایان باود کاه باه جاای‬
‫نیروی دوگانه‪ ،‬تنها یک نیرو وجود دارد که به نیروی مذکر شباهت دارد‪.‬‬

‫یگانگی قدرت خلاقه بر دانشی استوار است کاه باه ریشاه هاای اصالی‬
‫مکاتب اسراری باز می گردد و بنابراین نبایاد آن را باه نفاع مکاتاب نویات‬
‫کنار گذاشت‪.‬‬

‫اگر تشریز اصل فلکی با واژه ها میکان باشاد‪ ،‬بایاد گفات خادا یکای‬
‫است و این "یک" در درون خود ما کانونی برای خاود مای یاباد کاه یعنای‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫نتیجه در مرکز وجود خود ما فراهم می شود که این نیز باه نوباه ی خاود باه‬
‫خل تی تازه در درون منجر می شود که از خود ما منشاعب مای شاود‪ .‬بادین‬
‫ترتیب اصلی را در خود فعال می بینایم کاه بالاا تارین ویژگای آن ساادگی‬
‫است‪ .‬این اصل توحید است و نویت را با ایان کااری نیسات‪ .‬در اینجاا بایاد‬
‫نکته ای را روشن کنم ا مشکل از آگااهی خاود فارد برمای خیازد ناه رو‬
‫الهی‪ .‬نباید افکار خود را به این مسئله مشاغول کنایم کاه عیلکارد آن باا در‬
‫نظرگرفتن اصلی انوی ـ یعنای چیازی کاه آن را باه فعالیات خاصای وادار‬
‫می کند و در نتیجه محدودم می کند ـ چگونه توجیاه مای شاود‪ ،‬بلکاه بایاد‬
‫بر توحید و یگانگی خودم تیرکز کنیم‪ .‬بدین ترتیاب متوجاه مای شاویم کاه‬
‫یگانگی آن‪ ،‬جنبش عظیم تار و کیتاری را در بار مای گیارد‪ ،‬درسات م ال‬
‫گردم زمین حول محور خود که باا گاردم آن باه دور خورشاید تاداخلی‬
‫ندارد‪ ،‬هر دو حرکت به یک واحد تعل دارند و قیعااً باا یکادیگر مرتبیناد‪.‬‬
‫به طری اولای در مای یاابیم کاه رو الهای در آن واحاد در عاالم اکبار‬
‫کیهانی و عالم اصغر فاردی فعالیات میکناد و ایان دو حرکات باا یکادیگر‬
‫هیاهنت اند چون هر دو به یک رو الهی تعل دارند‪.‬‬

‫عبارت است از تشخیو و درک ایان کاه "مان" یکای اسات‬ ‫اصل بزر‬
‫و هیواره در هیاهنگی با خود و به این دلیال سااده کاه نیاروی آفرینناده ی‬
‫دومی وجود ندارد‪ ،‬هیه چیز از این هیاهنگی برخاوردار اسات‪ .‬اگار انساان‬
‫درک کند که این " نیروی هییشه یگانه " ریشاه ی وجاود خاودم میباشاد و‬
‫در او متیرکز است و باه آن اجاازه دهاد از طریا خاودم متجلای شاود‬
‫اویش را‬
‫ال از فعالی ات آن در خا‬
‫ااهنگی حاصا‬
‫اانگی آن و هیا‬
‫اه یگا‬
‫ااد با‬
‫اعتیا‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫می آموزد و به آنچه که ایان نیارو در اطارافش انجاام مای دهاد اعتیااد‬
‫می کند‪.‬‬

‫آنگاه فرد در می یابد که لائی تسی با گفتن " مان باا خادا هساتم " باه‬
‫استنتاجی لاجرم اشاره می کارد کاه از درک صاحیز اصاول بنیاانی وجاود‬
‫ایان واقعیات‬ ‫نشأت می گیرد‪ .‬در این صورت انسان با عیل کاردن بار اساا‬
‫که کیتر باید به بیشتر محاط باشد‪ ،‬با محااط کاردن اقادامات مخاتو خاود‬
‫به اقدامات جهان شیول رو الهی کاه باه صاورت اصال خلاقاه از مجارای‬
‫هیگان دست اندرکار است‪ ،‬در واقع باه پایاداری و حفاه تعاادل در وحادت‬
‫فییا بین نظر دارد‪ .‬بدین ترتیب ما به عامال انتشااری مبادل مای شاویم کاه‬
‫قدرت خدا از مجرای آن تخصیو می یابد و ایان کاار را باا تعیایم عااملی‬
‫شخصی انجام مای دهاد کاه کاارکرد تخصایو یافتاه ی قاوانین عیاومی‬
‫هییشه بدان بستگی دارد‪ .‬در اینجا نوب خاصای از فردیات شاکل مای گیارد‬
‫که می تواند بین قدرت معنوی کُل و تجلی محصول نسابی وابساته باه زماان‬
‫و مکان ارتباط بر قرار کناد‪ ،‬چاون او آگاهاناه در هار دو ساهیم اسات‪ .‬باه‬
‫علاوه چون فرد به مرحله ای رسیده که یگاانگی رو الهای را سارآغاز هیاه‬
‫چیزمی داند‪ ،‬تلام مای کناد تاا هان خاود را از درگیاری در مجادلاات‬
‫حاصل از شرایط خارجی‪ ،‬خواه گذشته یاا مرباوط باه حاال‪ ،‬آزاد کناد وآن‬
‫اه‬
‫اد‪ ،‬یعنای چیازی کا‬
‫از کنا‬
‫اروی رو متیرکا‬
‫ات پیشا‬
‫ارفت و حرکا‬
‫ار پیشا‬
‫را با‬
‫می داند در عالم اکبر و اصغر یکی اسات‪ .‬او از دیکتاه کاردن باه رو دسات‬
‫بر می دارد چون دیگر آن را به منزله ی نیرویی کاور نیای نگارد‪ ،‬بلکاه باه‬
‫عنوان شعوری متعال بدان احترام می گاذارد‪ .‬از ساوی دیگار در برابار آن‬
‫با خوف و رجا زانو نیی زند‪ ،‬چاون آن را باا خاود یکای مای داناد و باه‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫واسیه ی آن در کار شاناخت خاویش اسات‪ .‬ایان نیارو نیای تواناد هایچ‬
‫هدفی بر ضد صلا شخصی وی داشته باشد‪.‬‬

‫چنااین انسااانی شکساات ناپااذیر اساات‪ .‬رو الهاای اییااان او را ارم‬


‫می نهد‪ ،‬چون این قانون الهای جااودان و تغییار ناپاذیر اسات‪ .‬دو اشاتباه‬
‫بزرگی که انسان مرتکب می شود‪ ،‬عبارتند از‪:‬‬

‫است کاه بناا باه هاو‬ ‫‪ )1‬خدا یا رو الهی موجودی دور از دستر‬
‫به دعاهای فرزندام گوم می دهد یا نیی دهد‪.‬‬

‫‪ )5‬رو الهای کاه دنیاا را آفریاده از دنیاایی کاه خاودم آفریاده‬


‫قدرت کیتری دارد‪ .‬مسئله بر سر این اسات کاه خاود باین قاانون دنیاا یاا‬
‫قانون رو الهای یکای را انتخااب کنایم‪ ،‬هار چناد ماا در دنیاا زنادگی‬
‫می کنیم‪ ،‬رو الهی در درون ما زندگی میکند‪.‬‬

‫بنابراین اییان مساتیراً در لحظاه ی اکناون وجاود دارد‪ .‬وقتای کاه‬


‫فرد در خواستی می کند‪ ،‬در بعد هن قالبی را مای آفریناد و عنصار حیاات‬
‫را به طور مغناطیسی جذب آن قالب مای کناد و موجاب ظهاور آن در عاالم‬
‫قابل رویت می شود‪ .‬این است رابیه ی عامل انتشار یا انسان با خدا‪.‬‬

‫آدمی بدین ترتیب به کاانونی بادل مای شاود کاه نیاروی خلاقاه از‬
‫طری او عیل میکند‪ .‬او با درک ایان نکتاه افکاار خاود را داوطلباناه تحات‬
‫هدایت رو الهی قرار می دهد‪ ،‬در حاالی کاه مای داناد اعیاال و شارایط‬
‫خارجی ام ـا نه تنها در مرتبه ای کاه هام اکناون بادان رسایده‪ ،‬بلکاه در‬
‫تیام مراحل آینده ـا باید بدین طریا یاا حرکات عظایم رو باه جلاوی رو‬
‫الهی هیاهنت شود‪ .‬او افکار خودم را باه عناوان عامال خلاای در زنادگی‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫هیاین داناش‬ ‫خود انکار نیی کند؛ بالعکس می داند کاه دقی ااً بار اساا‬
‫است که ترتیب واقعی اصول زندگی را درک میکند‪ .‬بناابراین مای داناد کاه‬
‫آن شعور و خردی بهتارین راهنیاسات کاه آنچاه را کاه او خاود تشاخیو‬
‫نیی دهد‪ ،‬می بیند و بدین ترتیب زمام امور زنادگی خاود را هار چاه بیشاتر‬
‫در دست میگیرد‪.‬‬

‫با این شیوه ی عیل خاویش درون دسات از لجاجات برداشاته و دیگار‬
‫برای شخصیت خود محدودیت قائال نیای شاود و باه خاویش برتار مبادل‬
‫گشته‪ ،‬در آدمی و از مجارای او بار "مانِ" منفارد خاود تأکیاد مای ورزد‪.‬‬
‫بدین ترتیب به مجرایی برای تجلای آن مبادل مای شاویم و در م اام عامال‬
‫خلاقه ی تابعی که کاملاً از شرایط موجود مسات ل اسات ـا چاون اصاولاً روم‬
‫خلاقه خود توحیدی است ـ جایگاه واقعی خاود را تشاخیو مای دهایم‪ .‬ایان‬
‫عیل به هیچ عامل دیگری به غیر از رو الهی نیااز نادارد‪ .‬ولای در عاین باه‬
‫نوعی مناوط باه تابعیات از رو الهای باوده‪ ،‬در حرکات عظایم و رو باه‬
‫گسترم آن سهیم خواهد بود‪.‬‬

‫پس می بینیم که رو الهی تنها یکی اسات و نیای تواناد در آن واحاد‬


‫اام‬
‫اه م ا‬
‫اا را با‬
‫اد‪ .‬رو الهای ما‬
‫ااد باشا‬
‫اود در تضا‬
‫اا خا‬
‫با‬ ‫از مختل ا‬
‫در مراکا‬
‫مبدل می کناد؛ خادیوزادگانی کاه باا اطاعات از‬ ‫شاهزادگان پادشاه بزر‬
‫آن قدرت زندگی می کنند و زمام زندگی خود را بدان می سپارند‪.‬‬

‫رو الهی جریان خود را از ابتادای ایان عاالم شاروب کارد و هناوز‬
‫جاریست‪ .‬این جریان در اختیار تیاام کساانی قارار دارد کاه باا آن تیاا‬
‫حاصل کرده‪ ،‬آن را به هان مای ساپارند‪ .‬اعت ااد باه رو الهای تنهاا راه‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫باا آن اسات‪ ،‬چاون اعت ااد و بااور‪ ،‬اندیشاه و فکار را بار‬ ‫برقراری تیا‬
‫جریان الهی می گشاید‪ .‬اگر کسی ساالهای ساال نسابت بادان ماردد باوده‬
‫کنار گذاشتن تردیدها و تربیت مجدد هن کار دشاوارتری خواهاد باود؛ ناه‬
‫به این علت که درک ح ی ت رو الهی کار دشاواری اسات‪ ،‬بلکاه چاون باه‬
‫قدری ساده است که آگاهی مفید به تردید نیای تواناد آرام گیارد تاا بارای‬
‫اییان پرورده و هدایت شود‪.‬‬

‫با روشن شدن این نکته‪ ،‬می توانیم باه سارام مرحلاه ی بعادی یعنای‬
‫صداقت برویم‪ .‬اگر شیا تاکنون فاقد صداقت باوده و باه ساادگی هار چاه را‬
‫مایل بودید باور کرده اید و به راحتای چیازی را کاه نیای خواساتید بااور‬
‫کنید‪ ،‬فراموم کرده ایاد‪ ،‬اگار عاشا چاپلوسای باوده ایاد‪ ،‬اگار جلاوی‬
‫دیگران ژست گرفته اید و سعی کرده اید تأ یری غیار از آنچاه واقعااً هساتید‬
‫اوفی ی‬
‫اا رو الهای هایچ تا‬
‫با‬ ‫اا‬
‫اس در تیا‬
‫اران بگذاریاد‪ ،‬پا‬
‫ار روی دیگا‬
‫با‬
‫نخواهی یافت‪.‬‬

‫چراو‬

‫چون به اقلیم خویش ح ی ی یاا رو آن ادر دروم ارساال کارده ایاد‬


‫که رو به شیا گوم نیی دهد‪ .‬وقتی ساعی کنیاد رو الهای را باه اجابات‬
‫دعاهای خود وادار کنید‪ ،‬تأ یری بر آن نیای گاذارد‪ ،‬چاون مای داناد کاه‬
‫بین کانون ح ی ت در درون شایا و خاویش ناصاادی بیرونای شایا‪ ،‬خلیجای‬
‫عیی گسترده است‪ .‬پاس اگار فاقاد صاداقت باوده ایاد‪ ،‬بایاد در پای آن‬
‫باشید‪ .‬باید دوباره توسط اندیشیدن به کلیاات صاادقانه و بار زباان رانادن‬
‫آنها با خویش راستین یا رو رابیه برقرار کنید‪ .‬کسای کاه باا خاود صاادی‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫باشد فردی قدرتیناد اسات‪ ،‬چاون طباایع او کاملااً باا یکادیگر هیاهنات‬
‫هستند‪.‬‬

‫کنیاد آن را داریاد‬ ‫هر چه باشد می توانید از آن خاود ساازید‪ .‬فار‬


‫کنیاد آن را‬ ‫و هیین طور به تظاهر ادامه دهیاد تاا آن خاود ساازید‪ .‬فار‬
‫دارید و هیین طور به تظاهر ادامه دهیاد تاا آن را باه دسات آوریاد‪ .‬ایان‬
‫حتی در مورد وحدت خویش با رو الهی نیاز کااربرد دارد‪ ،‬اماا کسای کاه‬
‫در این راه تلام می کند‪ ،‬باید طبعای کودکاناه داشاته باشاد‪ .‬بایاد مکاان‬
‫ساکت و خلوتی را پیدا کنید کاه در آن تنهاا باشاید‪ ،‬چشایانتان را ببندیاد و‬
‫کنید که هم اکنون در شارایط و موقعیات هاایی قارار داریاد کاه در‬ ‫فر‬
‫کنیاد واقعااً‬ ‫زندگی خواهان آن هستید‪ ،‬این کاار را وظیفاه ی خاود فار‬
‫کنید که گاویی در آن شارایط قارار داریاد‪.‬‬ ‫هیه چیز را هیان طور احسا‬
‫سعی کنید تیام جزئیات را به روشنی در چشم هن خود ببینید‪.‬‬

‫ما در م ام فرزندان خدا از گنجینه های پدر ساهیی داریام‪ .‬فرزناد باه‬
‫طور طبیعی وارث است و اگر رو الهی دارایی هاای خاود را باه ماا ندهاد‬
‫پس دیگر چه کسی می ماند که آنها را به میراث ببردو‬

‫گرفتن علاوه بر آنچه هیگان از آن برداشات مای کنناد‪ ،‬معاانی‬ ‫فر‬


‫به معنی ادعای یک ح یاا عناوان نیاز هسات‪ ،‬چاون‬ ‫دیگری نیز دارد‪ .‬فر‬
‫کردن انساان تصاویری را در هان خاود و نیاز در جهاان ناامرئی‬ ‫با فر‬
‫می بیند‪ .‬هر چه کاه در ایان اقلایم درک و تصاویر مشااهده شاود‪ ،‬متولاد‬
‫می گردد‪ .‬آنچه که در جهان نادیادنی تصاور مای شاود‪ ،‬طبیعتااً در دنیاای‬
‫ملیو ‪ ،‬یعنی جهان مرئی متولاد مای گاردد‪ .‬افکاار انساان آفرینناده ی‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫هیه چیز است‪ .‬چه افکار شاد و چه غام انگیاز‪ ،‬هیاه و هیاه چیازی را خلا‬
‫ظهور می یابد‪ .‬عیسای باا عباارتی سااده باه‬ ‫می کنند که در دنیای ملیو‬
‫هیین امر اشاره کرد و گفت‪:‬‬

‫"طلب کن و دریافات کان کاه باه کیاال شاادمانی دسات یاابی " و‬
‫" هنگام دعا هار آنچاه آرزو کنای‪ ،‬ی این داشاته باام کاه آن را بدسات‬
‫خواهی آورد تا چنین شود‪".‬‬

‫نیل به هرچیزی مستلزم شاناخت کامال تیاام محتویاات باال وه ی آن‬


‫است و بدین ترتیب برآوردن هر قاانونی باه طاور اکیال‪ ،‬یعنای باه ظهاور‬
‫رساندن تیام باال وه هاایی کاه در آن نهاان اسات‪ .‬تجلای کامال قاانون‬
‫فردیات‪ ،‬هیاان غاایتی اسات کاه قدیساین بارای رسایدن باه آن تلاام‬
‫کرده اند‪ ،‬هیان که توسط افسانه ی آدونیس باه تصاویر کشایده مای شاود‪.‬‬
‫زیرا هیین که ما به وجود خدا ی ین کنیم‪ ،‬خاواهیم دانسات کاه خادا هیاان‬
‫عش است و قدرتی عظیم با ملاطفت‪ ،‬ظرافت و تفااهم ماا را زیار باال و پار‬
‫خود گرفته است‪ .‬این قدرت شعوری هییشاه حاضار و حکییای میلا اسات‬
‫که در هیه چیز ساری بوده‪ ،‬به هیه ی ما عشا مای ورزد و حیایات خاود را‬
‫ن ارمان میکند‪ .‬هر گاه در آستانه ی غفلت از ایان دیادگاه قارار مای گیریاد‬
‫می توانید در دل بگویید‪:‬‬

‫"من در او زندگی و حرکت می کنم و در او هستم "‬

‫بیشتر اطرافیان ما دائیااً گرفتاار عصابیت‪ ،‬تار ‪ ،‬ساردرد‪ ،‬ناشانوایی‬


‫رماتیسم‪ ،‬بییاری‪ ،‬احتیاط کااری و بای میلای نسابت باه پاذیرم دوساتی‬
‫دیگران‪ ،‬بییاری های قلبی‪ ،‬بُزدلی و اکراه از مواجهاه باا دنیاا هساتند‪ .‬ایان‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫چیزها نیز گاهی جای خود را به یکدیگر می دهند‪ ،‬چنان کاه شااید مبتلاا باه‬
‫بییاری قلبی‪،‬آدمی محتاط‪ ،‬رماتیسایی‪ ،‬ترساو و غیاره باشاد‪ .‬تنهاا مشاکل‬
‫هیان اضیراب و تشویش است‪.‬‬

‫چه چیز سبب اضیراب می شودو‬

‫علت واقعی است‪ .‬آدم عصابی خاود را عااجز مای کناد‪ ،‬گاویی‬ ‫تر‬
‫دنیا هیه ی آدمیان و هرچیزی که در دنیاسات حیوانااتی خونخاوار وآماادۀ‬
‫دریدن او هستند‪ .‬چه چیز می تواند بر این وضع فاائ آیادو اعت ااد باه رو‬
‫الهی می تواند در زندگی بیرونی هیه چیاز را مرتاب کناد‪ .‬زنادگی کاردن‬
‫می تواند چنان با آسودگی خاطر تاوأم باشاد کاه گاویی مااییلکی شاادی‬
‫بخش است‪ .‬میلیون ها تن باه رو الهای اعتیااد دارناد و تیاام آرزوهاای‬
‫خود را برآورده می بینند‪.‬‬

‫این امر بر مبنای قانونی معنوی و ماادی اساتوار اسات کاه بار اساا‬
‫آن هیچ معلولی جز در صورت فعال شدن علات متناساب باا آن نیای تواناد‬
‫به وجود آید‪ .‬رو الهی در برابر ما حضور دارد تا علات هاا را توضایز دهاد‬
‫و دامنه ی کامل معلول ها را به ماا نشاان دهاد ایان امار در راساتای طارز‬
‫عیل رو الهی و اهییات جهانشایولی و قابلیات اتای باودن آن در هیاه‬
‫است‪ .‬بارای هار کسای قاانون بخصوصای وجاود نادارد‪ ،‬بلکاه هرکسای‬
‫می تواند با بهره گیری از قانون در جهت حصاول ادراکای بالااتر از ایان کاه‬
‫تا چه حد می توان از آن بهره مناد شاد‪،‬آن را بارای خاود باه تخصایو در‬
‫آورد‪ .‬قانون هییشه حاضر است؛ هییشه توسط فارد باار وجاودی آن افازون‬
‫می شود و بنابراین هییشه تحت تاأ یر قابلیات اتای خاود حاضار و آمااده‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫است تا با فراهم شادن شارایط لاازم‪ ،‬خل ات را از مجارای آگااهی فاردی‬


‫ادامه دهد‪ .‬این شرایط مسلیاً شرایط فکری هستند‪.‬‬

‫انسان با ادراک رو الهی در طرز تفکار خاود باه معیااری مای رساد‬
‫که طبیعتاً به صورت خلاقه عیل مای کناد و تیاام باال وه هاای پنهاان وی را‬
‫آشکار می سازد‪ .‬آگاهی خالو رو الهی را می تاوان باه اندیشاه ای بکار‬
‫آگااهی باه‬ ‫در رو خلای الهی نسابت داد‪ .‬در اینجاا باا مسائله ی خلاو‬
‫عنوان یک اصل جهانی و به عنوان اندیشه ای روبارو مای شاویم کاه قابلیات‬
‫تولید در وجاود رو فاردی را دارد و باه روشان ضاییری خاویش دسات‬
‫می یابد‪ .‬شاناخت آن دساته از عینیاات خاارجی کاه باه آگااهی خاالو‬
‫منتسب هستند‪ ،‬تا حدودی مستلزم حذف تلاام هاای فاردی اسات‪ .‬بهتارین‬
‫راه برای رسیدن به این مرحلاه‪ ،‬مراقباه بار عاالم موجاود و ساپس انت اال‬
‫مفهوم یگانگی قدرت رو الهی از عالم اکبر باه خاویش فاردی اسات‪ .‬ایان‬
‫در حالی است که می دانیم رو الهی می تواناد هیاین کاار را در درون ماا‬
‫نیز انجام دهد‪.‬‬

‫اصل رستاخیز کاه در ماورد آدونایس و نیاز ساایر اروا بلناد مرتباه‬
‫صادی است‪ ،‬به درک این نکته باز مای گاردد کاه انساان باا عیال انفارادی‬
‫کردن رو الهی و تشخیو این واقعیت کاه رو الهای هییشاه یگاناه اسات‬
‫از کانون وجود خویش سر منشأ خل تی تازه می شود‪.‬‬

‫تیام اینها لزوماً فرایند درونی است که در آگااهی رخ مای دهاد‪ ،‬اماا‬
‫چنانچه درک کنیم که فرآیند خلاقاه بارای شاکل گارفتن در جهاان معناوی‬
‫قبل از هر چیز مساتلزم تشاریک عامال انفارادی اسات‪ ،‬در مای یاابیم کاه‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫تیرکز رو الهی به صورت شخصای در طب اه ی معناوی‪ ،‬بارای فاردی روی‬


‫می دهد که حائز شرایط فکری لازم باشد‪.‬‬

‫هر کسی که قادر به درک این نکته باشد‪ ،‬در مای یاباد کاه رو الهای‬
‫نوعی فردیت الهی است که خود را با هر فردی تنظایم مای کناد‪ .‬رو الهای‬
‫مواد اولیه را از اقلیم تأمل و فکر که اصولاً فاقد خلاقیات و صارفاً تحلیال گار‬
‫معناوی انت اال مای دهاد‬ ‫است‪ ،‬برگرفته و آن را به اقلیم احساسات و حوا‬
‫که هیان مأوای نیروی خلاقه است‪.‬‬

‫از آنجا که رو الهی شاالوده و بنیاان هیاه چیاز اسات‪ ،‬ماا بایاد از‬
‫هیان ابتدا فرآیندهای خلاقه ی افکار تازه را کاه باه خاود شاخو منحصار‬
‫می شوند و در هر مرتبه ی بالاتری تکارار مای شاوند‪ ،‬دنباال کنایم‪ .‬عنصار‬
‫سازنده در مرحله ی تکاملی بعدی قالب هاای تاازه ای را شاکل مای دهاد و‬
‫به نحوی فزاینده و مستیر با رو الهای هیاهنات شاده در م اام مرکاب آن‬
‫وارد عیل می شود‪ .‬در این صورت می توانیم باا امنیات کامال از ایان ن یاه‬
‫آغاز کرده و آرام و بی صدا در جهت خویش برتر شاکوفا شاویم کاه عباارت‬
‫قانون شخصی خویشتن‪.‬‬ ‫است تح‬

‫انساان در ایان خرافاه نهفتاه کاه باا تیساک باه ع ال‬ ‫اشتباه بزر‬
‫می تواند زندگی را در درون خاود بیافریناد‪ .‬داناش ع لاانی بسایار مهام و‬
‫مفید است ولی جایگاه آن در نظام کلای عاالم‪ ،‬جایگااه سار منشاأ یاا رو‬
‫الهی نیست‪ .‬شعور به خاودی خاود حیاات و هساتی نیسات‪ ،‬بلکاه یکای از‬
‫عیلکردهای حیات است‪ .‬شعور معلول است نه علات‪ .‬شاعور باه معنای تجزیاه‬
‫و تحلیل قوانین گوناگونی است که محصول روابط متناوب پدیاده هاا و اشایا‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫با یکدیگر هستند‪ .‬بنابراین خاستگاه فرآیند خلاقاه ی راساتین نیسات؛ یعنای‬
‫جایی که چیزی کاملاً تازه یا سازنده آفریده می شود‪.‬‬

‫به رسییت شناختن عنصر منفی به عناوان نیاروی آفارینش‪ ،‬باه معناای‬
‫نفی کامل نظریه ی خل ت است‪ .‬بدین ترتیاب فارد مرتباه ی علات اولیاه را‬
‫رها کرده و به اقلیم علل انویه تنزل مای کناد و در نتیجاه در آشافته باازار‬
‫ک رتی از علت ها و معلول های نسبی گام مای شاود‪ ،‬بادون ایان کاه هایچ‬
‫گونه اصل وحدت آفرینی را در پس آنها تشخیو دهد‪.‬‬

‫تنها چیزی که می تواناد آدمای را از ک ارت و سرگشاتگی رهاا کناد‬


‫درک وحدت نهفته در بستر تیام پدیده هاا و تشاخیو اصال م بات عظییای‬
‫است که در ورای هر چیز فعاال اسات و بادون آن هایچ چیاز نیای تواناد‬
‫وجود داشته باشد‪ .‬برای آفریدن چیازی لزومای نادارد کاه از ایان قادرت‬
‫منفرد پا را فراتر گذاریم‪ .‬در نتیجه اگار عنصار منفای را نیرویای باه حسااب‬
‫آوریاام و در نتیجااه آن را قاباال میالعااه باادانیم‪ ،‬خااود در عیاال آن را‬
‫می آفرینیم‪ .‬از سوی دیگر اگر توجه داشته باشیم کاه تنهاا یاک نیارو را بایاد‬
‫قاانون خلاقاه ی رو الهای‬ ‫به حساب آورد که به غایت نیکوست‪ ،‬بار اساا‬
‫هیان را به تجلی در می آوریم‪.‬‬

‫اگر به آنچه گفته شد به خاوبی توجاه کارده باشاید‪ ،‬خواهیاد دانسات‬


‫که اینک از مرحله ی علت و معلاول پاا را فراتار گذاشاته ایام و باه اقلایم‬
‫جوهر هیو یا نیروی خلاقه ی ناشاناخته وارد شاده ایام اکناون در حاوزه ی‬
‫مفهومی اساسی هستیم؛ این که یک سر منشاأ وجاود دارد کاه کاملااً نیکاو و‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫فاارم التحصایلی اسات‬ ‫حیات بخش و در تیام جهانها نافذ است‪ .‬ایان کلاا‬
‫که به مرحله ی بعد از فارم التحصیلی منتهی می شود‪.‬‬

‫اگر اصاولاً قادرتی خاودانگیز وجاود داشات کاه مخارب‬


‫باشد‪ ،‬هیچ آفرینشی ایجااد نیای شاد؛ چاون دو قادرت خاود‬
‫انگیخته ی م بت و منفی یکدیگر را خن ای مای کردناد و نتیجاه‬
‫هیچ می بود‪ .‬آنچه که م بت و منفی خوانده مای شاود تاوهم یاا‬
‫اود‬
‫اه وجا‬
‫اویش با‬
‫اورات خا‬
‫اا تصا‬
‫اان با‬
‫اه خودما‬
‫ات کا‬
‫مای اایی اسا‬
‫ات‬
‫اازم نیسا‬
‫ار لا‬
‫اارم التحصایلی دیگا‬
‫اس از فا‬
‫آورده ایام‪ .‬اماا پا‬
‫هیچیک را بیش از این میالعه کنیم‪ ،‬به این علات سااده کاه تنهاا‬
‫کافی است افکار خود را بر چیز خوبی متیرکاز کنایم کاه ماایلیم‬
‫بیافرینیم‪.‬‬

‫خاود را دارد و باا هیاان‬ ‫چون هر آفارینش تاازه ای قاانون خاا‬


‫خاود را تولیاد مای کناد‪ .‬قاانون رو الهای‬ ‫قانون شرایط تازه ی خاا‬
‫ادود‬
‫ارایط محا‬
‫ات شا‬
‫اا قبل ااً آن را تحا‬
‫اه ما‬
‫اد‪ ،‬بلکا‬
‫ای کنا‬
‫ار نیا‬
‫از تغییا‬
‫هرگا‬
‫می شناختیم‪ ،‬اما ایان شارایط باه خاود قاانون ارتبااطی ندارناد‪ .‬فهام و‬
‫شناخت دقی تر به ما نشان می دهد کاه ایان قاانون در خاود قادرتی دارد‬
‫که می تواند از هر شراییی فراتار رود‪ .‬قاانونی کاه هار آفارینش تاازه ای‬
‫در خود دارد‪ ،‬با قانون قدییی ت ابل و تضادی نادارد‪ ،‬بلکاه تخصایو هیاان‬
‫قانون در جهت عیلکردی بالاتر است‪.‬‬

‫و اما والاترین اصل قاانون رو الهای ایان اسات کاه تولیاد زنادگی‬
‫توسط جنابش و حرکات رو الهای‪ ،‬بالذاتاه اماری ضاروری اسات‪ .‬تیاام‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫قااوانین تااابع صاارفاً واساایه ی ساانجش روابیاای هسااتند کااه پااس از‬
‫ظهورآفریده ها‪ ،‬به طور هیزمان در میانشان برقارار مای شاوند‪ .‬اگار چیاز‬
‫کاملاً تازه ای آفریده شاود‪ ،‬بایاد رواباط نسابی کاملااً تاازه ای را برقارار‬
‫سازد و به تبع آن باید سلسله قوانین تازه و نیز وقاایع تاازه ای را نیاز ایجااد‬
‫کند‪ .‬به هیین علت است که ما عیل رو الهی خاالو و متجلای نشاده را باه‬
‫عنوان ن یه ی شاروب برمای گازینیم‪ ،‬کاه در ایان صاورت مای تاوانیم در‬
‫آفریدن جلوه هایی از قانون بادانها توجاه داشاته باشایم کاه هار چناد در‬
‫م ایسه با تجارب قبلی ما کاملاً تازه هستند‪ ،‬اما م ال هار تجلای دیگاری کاه‬
‫قبلاً بوده در نوب خود کاملاً طبیعی هستند‪.‬‬

‫ملاحظه می کنید که با م ایسه ی نیکای و پلیادی نیای تاوان ریشاه ی‬


‫حیات را یافت‪ ،‬بلکه صرفاً بایاد دانسات کاه رو الهای قادرت آفرینناده ی‬
‫هر چیز خوب است‪ .‬هنگامی که رو الهی در آساتانه ی آغااز حرکتای تاازه‬
‫در آگاهی ماست‪ ،‬اگر بدان اعتیاد کنایم‪ ،‬رو الهای از هیاان قاانون اتای‬
‫خویش در کُل آفرینش پیروی خواهد کرد‪.‬‬

‫در اینجا تنها به یک نکته باید اشاره کرد؛ باید به یااد داشاته باشایم کاه‬
‫رو الهی از مجرای هن ما عیل می کند؛ توساط هان ماا مای اندیشاد و‬
‫هن ما باید خود را باا باناد وسایع اندیشاه ی آن انیباای دهاد تاا بارای‬
‫عیلیات آن مجرای مناسبی باشد‪ .‬رو الهی هرگاز نیای تواناد طباع اتای‬
‫خود را که جان کلام زندگی و عش است‪ ،‬تغییار دهاد‪ .‬اگار ایان دو ویژگای‬
‫را که تشکیل دهنده ی قاانون رو الهای هساتند‪ ،‬مبناای تفکار خاود قارار‬
‫داده و تیام چیزهایی را که باا آن منافاات دارناد نادیاده بگیاریم‪ ،‬آنگااه‬
‫برای تفکر تخصیو یافته ی رو الهی از مجارای هان خاود‪ ،‬حاائز شارایط‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /118‬نی نوای الهی‬

‫کلی خواهیم شد‪ .‬آگاهی که دائیاً در ماا شاکل مای گیارد‪ ،‬نیایاانگر عامال‬
‫اصلی و بنیانی حیات معنوی ماست‪.‬‬

‫از کنتارل اعیاال شاده توساط موجاودیتی خاارجی‬ ‫در اینجا بحا‬
‫نیست؛ بلکه موضوب تجلای کامال تار رو الهای از مجارای یاک آگااهی‬
‫سازمان یافته است کاه هییشاه جلاوه ای از رو الهای باوده‪ ،‬اماا از نظار‬
‫کیال و رشد از آن ع ب تر بوده است‪.‬‬

‫باید درک کنیم که فرد در هنگام فعالیت در ایان مسایر‪ ،‬فردیات خاود‬
‫را از دست نیی دهد‪ ،‬بلکه لحظه به لحظاه باا شاناخت آگاهاناه نسابت باه‬
‫سهم شخصی خود در کار عظیم آفرینش‪ ،‬بیش از پایش صااحب اختیاار خاود‬
‫می شود‪ .‬اندیشه های قدییی کاه مبناای آنهاا م ایساه ی واقعیاات محادود‬
‫بود‪ ،‬اینک از بین رفتاه و دیادگاه و درک تاازه ای از اصاول جاای آنهاا را‬
‫می گیرد‪.‬‬

‫ما می توانیم پیوسته به سوی مراتب بالاا صاعود کنایم‪ .‬ماا باه قیعیات‬
‫اصل خلاقه واقفیم و می دانیم که این اصل از مجرای ما ظهاور مای کناد‪ .‬باه‬
‫علاوه متوجه هستیم که زندگی ماا باا کاوچکترین جزئیاات خاود جلاوه ای‬
‫در‬ ‫موزون و هیاهنت اسات‪ .‬مسائله بار سار تنااقن محااط باودن بازر‬
‫اار‬
‫اه کا‬
‫اه دقی ااً چا‬
‫ات کا‬
‫اواهیم دانسا‬
‫ادتی خا‬
‫ادک ما‬
‫ات‪ .‬در انا‬
‫اک اسا‬
‫کوچا‬
‫می خواهیم بکنایم و چارا مای خاواهیم ایان کاار را بکنایم‪ ،‬بناابراین باا‬
‫اه ی‬
‫ادرید اندیشا‬
‫اه تا‬
‫ارد‪ .‬با‬
‫اواهیم کا‬
‫ال خا‬
‫اانی عیا‬
‫شایوه ای منی ای و ع لا‬
‫ادایت‬
‫اه اندیشاه ی کاوچکتر ماا را ها‬
‫بزرگتاری را تشاخیو مای دهایم کا‬
‫می کند و خود را در جهتی می بینیم که توساط دسات ناا مرئای رو خلاای‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /119‬نی نوای الهی‬

‫الهی هدایت شاده‪ ،‬باه ساوی درجاات بالااتری از سار زنادگی گاام بار‬
‫می داریم؛ مرتبه ای که در آن به هیچ گونه محادودیتی نیااز ناداریم‪ ،‬چاون‬
‫آن مرحله تعییم نامحدود در درون خودمان است‪.‬‬

‫رو از جهت باطنی نسبت به رو الهای خن ای اسات‪ ،‬چاون در برابار‬


‫آن پذیرا و شکل پذیر است‪ .‬به خاطر طبیعات جریاان بارون ریاز رو الهای‬
‫این امر ضرورتاً در رو فردی اتای اسات‪ .‬اماا تکامال فاردی باه عناوان‬
‫واسیه ای تخصیو یافته برای رو الهی‪ ،‬تیامااً باه برداشات شخصای خاود‬
‫او از رابیه ام با این جاوهره ی خادا بساتگی دارد‪ .‬هنگاامی کاه سرشات‬
‫ح ی ی رابیه ی موجود بین آگاهی فردی و رو الهای بارای ماا روشان تار‬
‫می شود‪ ،‬متوجه می شویم که این رابیاه واکانش و رابیاه ی مت ابال اسات‬
‫یک ت ابل کامل‪ ،‬در نهایت هیه ی امور از مجارای نیات خیار انجاام خواهاد‬
‫شد‪ ،‬با اطیینان کاملی که در دو طرف وجاود دارد و هار دو باه یاک نسابت‬
‫در ازای یکدیگر لازم و ملزوم خواهند بود‪ .‬ایان امار صارفاً از اصالی منشاأ‬
‫آن رو الهای نیای تواناد در طب اه ی فیزیکای‬ ‫می گیرد کاه بار اساا‬
‫فعالیت کند‪ ،‬مگر به واسایه ی رو و از مجارای انساانی‪ 5:.‬یاک رابیاه ی‬
‫بین رو الهی و رو فردی برقارار مای شاود‪ ،‬رابیاه ای بار اساا‬ ‫خا‬
‫اطیینان محن و احساساات فاردی‪ ،‬در قاانون رو الهای تغییاری حاصال‬
‫نیی شود‪ ،‬اما این به تخصیو جاوهره ی آن توساط شارایط خاصای بساتگی‬

‫‪ 76‬توجه داشااااته باشااااید که این وا ه ی " نتوانسااااتن " اشاااااره به ناتوانی فاعل‪ ،‬یعنی روح الهی‬
‫ندارد منظور این اسات که روح الهی بنا به مشایت خویش‪ ،‬انساان را در انتخاب آزاد گذاشااته و به‬
‫وی اختیاار داده تاا باه میال خود مجرای اراده ی حق بااشااااااد یاا باه کیر حق میل کند که این همان‬
‫چیزی اساااات که تحت عنوان امانت الهی واگذار شااااد‪ ،‬در حالی که کائنات و فرشااااتگان از قبول آن‬
‫سرباز زدند ن‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫دارد که مختو خود فرد هستند‪ .‬تغییراتی کاه پایش مای آیناد در عیال در‬
‫ترقی و رویکرد هنی فاردی وجاود دارناد کاه در پاذیرم خادا مجارای‬
‫پاک تری شده است‪.‬‬

‫بدین ترتیاب باه معناای واقعای تازوید آدونایس و آفرودیات پای‬


‫می بریم؛ یعنی شناخت رابیه ی راساتین موجاود باین رو الهای و آگااهی‬
‫فردی‪ .‬در علوم باطنی این را تزویجای عرفاانی مای دانناد کاه طارفین در‬
‫آن دست از فارای برداشاته و یکای شاده اناد‪ ،‬البتاه آنهاا هییشاه یکای‬
‫بوده اند ولی این خاود ماا باودیم کاه تااکنون هیاه چیاز را از زاویاه ی‬
‫مبادل‬ ‫آگاهی دنیوی نگریساته و آن را بارای خاود باه واقعیتای ملیاو‬
‫می کردیم‪.‬‬

‫آن تیامیت و وحدتی که ما مایلیم در آن زنادگی کنایم‪ ،‬هیاان وجاود‬


‫آگاه خود ماست‪ .‬هار آنچاه کاه ماا از رو الهای بار میگیاریم‪ ،‬مساتلزم‬
‫خصیصه ی بودن در وجود ماست‪ .‬به هیین علت کاه رو الهای در رابیاه باا‬
‫خویش ما ضرورتاً باید جنبه ی شخصی به خود بگیارد و بااز باه هیاین علات‬
‫است که جنبه ای که بر خود می گیرد باا برداشات ماا از آن رابیاه ای جاز‬
‫به جز دارد‪.‬‬

‫باید هن خود را در وضعیت آرام و بای دغدغاه قارار دهایم تاا رو‬
‫الهی بتواند از آن به عنوان مجارا اساتفاده کناد‪ .‬باا عباور از مارز وقاایع‬
‫لحظه ای می توان به این وضعیت دست یافات و ایان مسایر نیسات مگار باا‬
‫رابیه ی بلافصل خود با منباع تیاام نیکای هاا‪ ،‬منبعای کاه خاالو و‬ ‫کش‬
‫تخصو نیافته است‪ .‬تیاام راز وضاعیت رابیاه ی ماا باا خادا در هیاین دو‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫کلیه نهفته است‪ .‬اگر قارار باود ماا مسات ییاً باه رو الهای وصال نباشایم‬
‫دریافت های ما محکوم به محدودیت های مجرایای باود کاه توساط آن باه‬
‫این مجرای خارجی وصل باودیم اگار نیرویای کاه ماا دریافات مای کنایم‬
‫تخصیو یافته نبود‪ ،‬نیی توانست در هن ما باه خاود شاکلی بگیارد و بارای‬
‫هر کسی درست هیانی شود که خود می خواهد‪.‬‬

‫به تدرید می آموزیم که رو به خاودی خاود جاز تصاویر و انعکاسای‬


‫از م ام جاویدان نیست و قادرت تفکیاک و تخصایو سرچشایه ی کائناات را‬
‫‪54‬‬
‫به طرزی نا محدود در خود دارد‪.‬‬

‫شناخت و تشخیو کامل فرایناد خلاقاه ی عاالم‪ ،‬نشاان میدهاد کاه‬


‫این فرایند نیی تواند چیز دیگری باشد و جاز ایان هام نیای تواناد باشاد‪.‬‬
‫علاوه بر این متوجه می شاویم کاه در اصال علات و شارط فرآیناد خلاقاه‬
‫منوط به هیاین نیاروی معناوی نهفتاه در خاود ماسات‪ .‬باه عباارت دیگار‬
‫می توان چنین گفت که رو الهی‪ ،‬در این فرآیناد باه شناساایی خاود نائال‬
‫می شود و راز هیه چیز در گذشته‪ ،‬حال و آینده هیین نکته است‪.‬‬

‫خودشناسی‪ ،‬مراقبه بر خاویش رو الهای‪ ،‬حرکات و جنابش اولیاه ای‬


‫است که تیام خلاقیت ها از آن نشأت می گیرند و دساتیابی فارد باه کاانونی‬
‫تازه برای شناخت‪ ،‬هیان دساتاوردی اسات کاه رو الهای در ایان فرآیناد‬
‫کسب می کند‪ .‬وقتی فرد وجود این رابیه باین خاود و رو لایتنااهی الهای‬
‫را تشخیو می دهد‪ ،‬در می یابد که از وضاعیت بردگای باه ت ابال دو جانباه‬

‫‪ 27‬منظور این اساااات که روح‪ ،‬یعنی جوهره ی راسااااتین انسااااان‪ ،‬که انعکا و بازتابی از خداوند‬
‫اسااات ( چنان که خداوند می فرمایدی از روح خود در او دمیدن ) این قدرت را دارد که صاااوات الهی‬
‫را در خود متجلی کند اما از آنجا که خداوند الیتناهی اسااااات‪ ،‬هر قدر هم که در این امر توفیق یابد‬
‫هرگز با خود خداوند برابری نخواهد کرد ن‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫ارت ا یافته است دیگر رو الهی بدون آن قاادر باه کااری نیسات و او بادون‬
‫رو الهی‪ .‬رو الهی جاوهره ی ناا محادود عشا ‪ ،‬خارد و قادرت اسات‬
‫" هر سه در یک"‪ .‬تخصیو نیافته و در انتظاار بارای تخصایو یاافتن توساط‬
‫فردی که خود را برای تخصیو آن مجرا قرار می دهاد‪ .‬تنهاا لازماه ی کاار‬
‫برای این اقدام‪ ،‬شناخت هسته ی اصلی وجود خاویش اسات‪ .‬خواساته ی ماا‬
‫مناساب‪ ،‬تجسام درسات و اقادام صاحیز در‬ ‫قیعاً اجابت می شود و احسا‬
‫موضوب خاصی کاه در نظار داریام‪ ،‬ایان نیارو را بیاور کاملااً طبیعای در‬
‫درون جاری می کند‪.‬‬

‫مرتبه ی خلاقیت جاایی اسات کاه قاوانین تاازه در گاروه تاازه ای از‬
‫شرایط خود را متجلی می کنند‪ ،‬چیزی فراتار از تجربیاات گذشاته ی ماا کاه‬
‫در نتیجه موجاب باروز پیشارفتی واقعای مای شاود‪ .‬از ایان ن یاه نظار‬
‫می توان گفت که وقتی انسان به وحدت خاود باا رو الهای پای مای بارد‬
‫چشم رو الهی نیز به هیین وحادت آگااه مای شاود و از مجارای آگااهی‬
‫فرد‪ ،‬از خود آگاهی می یابد و خودشناسای فاردی توساط رو الهای را کاه‬
‫بدون آن هیچ قدرت خلاقه ای امکاان پاذیر نیای باود‪ ،‬باه دیاده ی معیاا‬
‫نیی نگرد‪ .‬اما آگاهی رو به ناچاار بایاد باه مرتباه ای برساد کاه شارایط‬
‫لازم برای خودشناسی رو الهی در وجود فردی فراهم شود‪.‬‬

‫این امر یا باید به خودی خود رخ دهد‪ ،‬یاا امکاان پاذیر نخواهاد باود‪.‬‬
‫به هیین علت است که در انجیل از آن تحات عناوان هدیاه ی رایگاان خادا‬
‫نام برده شده است‪ .‬مسئله بر سر مسئولیت پاذیری اسات؛ چاون مای تواناد‬
‫چیز دیگری باشاد‪ .‬آدمای ساازنده ی رو الهای نیسات بلکاه ساازنده ی‬
‫خویش است و می تواند برای انتشار رو الهی به هار کااری کاه قاادر اسات‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫دست زند‪ .‬هر اصیکاکی از درون خاود فارد سرچشایه مای گیارد‪ ،‬چاون‬
‫خدا هرگز تغییر نیی کند‪ .‬اگر رو الهای را باه ناوعی محادود مای کنیاد‬
‫ببینید این محدودیت چیست‪ .‬باا ایان کاار در واقاع آن را باه ترتیبای باه‬
‫شرایط زنجیر می کنید‪ .‬به عبارت دیگار راه رو الهای باه واسایه ی شاکل‬
‫یا فرمی بسته شده است‪ .‬چاره ی کاار برگشاتن باه ن یاه ی شاروب خل ات‬
‫عالم و میر کردن این ساوال اسات کاه فارم هاای اولیاه ای کاه در آن‬
‫هنگام به رو دیکته شدند چه بودند‪ .‬شاید جاواب را هام اکناون باه دسات‬
‫نیاورید‪ ،‬اماا در زماان مناساب آن را خواهیاد یافات‪ .‬بایاد تیاام شارایط‬
‫موجود را هر قدر هم که زیان آور جلوه کناد‪ ،‬پشات سار گذاشاته و مسات ییاً‬
‫به رو الهی که جوهره ی سازنده ی فارم هاا و شارایط تاازه اسات‪ ،‬توسال‬
‫نیای شاود و هناوز هیاان اسات کاه باود و از‬ ‫کنیم‪ .‬رو الهی هرگز عو‬
‫شرایط موجود مست ل است‪ .‬وقتی که ما ف ط باا اعتیااد باه رو الهای ایان‬
‫کار را انجام می دهیم و کاری به جزئیاات عیال آن نداشاته باشایم و بادون‬
‫دیکته کردن ف ط بگوییم که چه می خاواهیم‪ ،‬خاواهیم دیاد کاه در طب اات‬
‫را در پیش می گیرند‪.‬‬ ‫درون و برون هیه چیز آشکارا روند تح‬

‫رو الهی زنده و در زمان و مکان حاضر دست انادر کاار اسات‪ ،‬چاون‬
‫اگر قرار باشد چیزی را از گذشته بر گیرد و باه آیناده ببارد‪ ،‬بایاد از لحظاۀ‬
‫حال عبور کند تنها کار که از ما انتظار می رود‪ ،‬در پایش گارفتن ایان عاادت‬
‫است که در لحظه ی حاضر مست ییاً در ارتباط باا رو الهای زنادگی کنایم‪.‬‬
‫مسئله بر سر نوعی رابیه ی مت ابل شخصای اسات؛ رابیاه ی کاملااً طبیعای‬
‫و بدون نیاز به هر گونه شرایط غیار معیاول بارای تجلای یاافتن ایان باود‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫رابیه ی آفرودیت با آدونیس و نیایش در بیان رو الهای و ح ی ات‪ .‬تیاام‬


‫عالم معبد رو الهی است و شیا‪ ،‬خود شیا‪ ،‬محراب آن هستید‪.‬‬

‫فرم هییشه تجلی رو الهی است و از آنجاا کاه ماا باا حرکات رو باه‬
‫هستیم‪ ،‬می دانایم کاه ماا خودماان هییشاه باه‬ ‫گسترم رو الهی در تیا‬
‫گونه ای موزون و هیاهنت مشایول هار فارم تاازه ای هساتیم کاه حرکات‬
‫عظیم رو الهی می تواند باه خاود بگیارد‪ .‬حالاا باه عرصاه ی تاازه ای از‬
‫بررسی رو الهی می پردازیم‪.‬‬

‫هیان طاور کاه مشااهده کاردیم در فرآیناد خلاقاه‪ ،‬اولاین مرحلاه‬


‫است؛ یعنی توسط رو الهای باه سایت خاصای جهات گارفتن‪ .‬باا‬ ‫احسا‬
‫توجه به اصول برجسته ای که اکنون می شناسیم‪ ،‬مای تاوانیم در سایر تکامال‬
‫بشر در پی چیز مشابهی باشیم‪ .‬تاریخ این نکته را دائیااً تکارار مای کناد‪ .‬ماا‬
‫ادن‬
‫اه اوم تیا‬
‫اه با‬
‫اایی کا‬
‫اژادی‪ ،‬یعنای جا‬
‫ارونده ی نا‬
‫ات پیشا‬
‫اوانیم حرکا‬
‫میتا‬
‫و افکار خود به لحظه ی حاال بیااوریم؛ تیادنی کاه‬ ‫رسیده ایم را با احسا‬
‫می دانیم هرگز به تجربه در نیامده اسات‪ .‬ایان فرآیناد چاه فاردی باشاد و‬
‫چه ملیتی هییشه یکی است‪ ،‬گذر به بالااترین طب اه ـا طب اه ی نیاروی الهای‬
‫محن ـ که این گفته ی قدییی را تداعی میکناد؛ " طبیعات دقی ااً باه هیاان‬
‫نسبت که ما در ابتدا از آن تبعیت کرده ایم‪ ،‬از ما تبعیت می کند‪".‬‬

‫رو الهی در زمان و مکان حاضار‪ ،‬شاکل دهناده ی حیاات‪ ،‬جاوهره و‬


‫والد ح ی ی هر کسی است‪ ،‬چاه از نظار جسایی و چاه رو ‪ ،‬درسات هیاان‬
‫طور که از ابتدا بوده است‪ .‬دودمان بشاری نسابتا ً بای اهییات اسات و تنهاا‬
‫مجرایی است که رو الهای از طریا آن بارای متیرکاز شادن بار کاانون‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /111‬نی نوای الهی‬

‫فردی یعنی علت غایی آن کانون هم در هساتی و هام در عنصار عیال کارده‬
‫و کیاکان در هر لحظه هیان سر منشأ باقی می ماند‪.‬‬

‫وقتی به این مسائله دقات کارده و دریاابیم کاه رو الهای در تیاام‬


‫لحظات فردیت خود را در قالب جاوهره ی دو گاناه ی هساتی و عنصاری در‬
‫ما می یابد‪ ،‬متوجاه مای شاویم کاه بایاد قاادر و مشاتای آفریادن تیاام‬
‫نیکویی ها برای ما باشد‪ .‬تنها محادودیت آن اسات کاه ماا خاود باا انکاار‬
‫کارآمدی آن به خود تحییل می کنایم و وقتای کاه باه قادرت آفریننادگی‬
‫اتی رو الهی پی می بریم‪ ،‬در می یاابیم کاه دلیلای نادارد کاه در هایچ‬
‫عرصه ای در جا زده و گیان کنیم که دیگار بایش از ایان نیای تاوان پایش‬
‫کاردن حیاات جسام از حیاات رو اسات‪.‬‬ ‫رفت‪ .‬خیای ما در جادا فار‬
‫عنصر حیات باید از رو بتابد و این عنصر چیزی نیسات جاز بات تل ای رو‬
‫الهی از خودم که در زمان و مکان تجلی می یاباد‪ .‬وقتای کاه ماا طبیعات‬
‫واقعی آفرینندگی زنادگی را درک کنایم‪ ،‬خاواهیم آموخات کاه باا تغییار‬
‫رفتار معنوی درونی‪ ،‬امور ظاهری نیاز دساتخوم تغییار مای شاوند‪ .‬وقتای‬
‫که به مرور زمان متوجه می شویم که این رابیاه میل ااً دو جانباه و متضاین‬
‫بی کران الهای اسات‪ ،‬در مای یاابیم کاه تیاام مشاکلات‬ ‫خود شناسی رو‬
‫زندگی با برقراری تعادلی ساده حل می شود‪ .‬ایان تعاادل محصاول هاویتی‬
‫است که رو آفریننده ی کائنات از مجرای ما در خود سرام می گیرد‪.‬‬

‫هار‬ ‫👌 در این مرحله رو الهای از راهای تاازه و از مجارای خاا‬


‫یک از ما به خودشناسی می رسد و در این گاذر ماا باه طاور فاردی کاانون‬
‫انرژی خلاقۀ آن خواهیم شد‪ .‬تشخیو این امار باه منزلاه ی تخصایو اصال‬
‫رو الهی است‪.‬‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /116‬نی نوای الهی‬

‫جنبش آفریننده ی رو الهی که کال خل ات از آن نشاأت مای گیارد‬


‫دیگاری نادارد‪ .‬از آنجاا کاه رو الهای‬ ‫جز مراقباه بار خاویش تعریا‬
‫نیی تواند طبیعات خاود را تغییار دهاد‪ ،‬سالوک نفاس آن باه واسایه ی‬
‫آگاهی ما‪ ،‬باید در ما‪ ،‬برای ما و از مجرای ما به هیاان انادازه کاه در ابتادا‬
‫بوده خلای باشد‪ .‬در نتیجه می بینایم کاه فرآیناد خلاای اولیاه در درون ماا‬
‫ات‬
‫اان جها‬
‫ان خودما‬
‫اه ی ها‬
‫اه ی آگاهانا‬
‫اط اندیشا‬
‫اود و توسا‬
‫ارار مای شا‬
‫تکا‬
‫می گیرد‪.‬‬

‫هیچ گونه ملاحظاه ای ـا چاه جسایی و چاه محییای ـا بارای شارایط‬


‫ماا از‬ ‫بیرونی وجود ندارد‪ ،‬چون آنهاا صارفاً معلولناد ناه علات‪ .‬در عاو‬
‫روم مراقبه بر خویش استفاده میکنیم‪ ،‬چاون مای دانایم کاه ایان شارایط‬
‫لازم را برای آفرینش فراهم می کند‪ .‬ما بار وحادت خاود باا عشا و خارد‬
‫بی کران رو الهی مراقبه می کنیم‪ .‬ایان وحادت در افکاار آگاهاناه ی ماا‬
‫شکل می گیرد و به صورتی خلاقاناه در قالاب ناوعی مالل اندیشای خاا‬
‫عیل می کند که سراسر سار ساپرده ی حفاظات‪ ،‬هادایت‪ ،‬تاأمین و روشان‬
‫ضییری ماست‪.‬‬

‫اصل عش است‪.‬‬

‫وقتی که با اطییناان و عشا مت ابال مجادداً باا رو الهای وحادت‬


‫حاصل می کنیم‪ ،‬دیگر در طارفین چاه جاایی بارای یاادآوری غصاه هاای‬
‫دیروز باقی می ماندو‬
‫حجاب آدونتیس ‪11‬‬ ‫‪ /117‬نی نوای الهی‬

‫هنگامی که حجاب آدونیس را پشات سار گذاشاته و باه رو آفریننادۀ‬


‫الهی برسیم‪ ،‬با جاودانگی یکای شاده و در ایان طب اه از هساتی سار منشاأ‬
‫مناسبی برای فعالیت های بی ن و آن خواهیم بود‪.‬‬
‫‪15‬‬

‫مرزهای بهشت‬

‫تا اینجاا باه مرزهاای ناشاناخته‪ ،‬یعنای هیاان کاه بهشات خواناده‬
‫می شود نزدیک شده ایم؛ اماا بهشات صارفاً مرتباه ای نادیادنی و ناشاناخته‬
‫است‪ .‬بسیاری از افراد به این طب ه گاام نهااده اناد و تحات قاوانین آن یاا‬
‫زیسته اند‪ ،‬اما هنوز هام کالبادی را در ایان طب اه ماادی اداره‬ ‫قانون بزر‬
‫می کنند‪ .‬مسئله ساده است‪ ،‬ولی بسایاری از ماردم ایان را نیای دانناد یاا‬
‫چشام مای پوشاند و تنهاا حاوادث‬ ‫درک نیی کنند‪ ،‬چون در عیل بر ظرای‬
‫ظاهری زندگی را می بینند‪.‬‬

‫علم افکار‪ ،‬دانشی ایستا نیست‪ ،‬چاون رشاد مای کناد و ایان رشاد از‬
‫مجرای خود انسان حاصل مای شاود‪ .‬هیاین طاور کاه آگااهی انساان در‬
‫جهت پذیرفتن رو الهی وساعت مای یاباد و بارای فارم دادن باه اشاکال‬
‫حیات‪ ،‬هر چه بیشتر کانون انتشاار آن مای شاود‪ ،‬خاود نیاز باه تادرید در‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫جهت استحاله به رو الهی پیش می رود‪ .‬آدمی باه مارور زماان اعتیااد باه‬
‫رو الهی را می آموزد ـا هیان قدر که رو الهی باه او اعتیااد مای کناد ـا و‬
‫سپس هر دو در رابیاه ای دو جانباه در زنادگی راه تشاریک مسااعی را در‬
‫پیش خواهناد گرفت‪.‬آنگااه وی از مارز چیازی کاه تاا آن هنگاام او را از‬
‫ورود به اقلیم بهشت باز داشاته باود‪ ،‬عباور مای کناد‪ .‬ایان مارز را غالبااً‬
‫آستانه می نامند‪.‬‬

‫اه ای‬
‫ارد تجربا‬
‫ارای فا‬
‫ات با‬
‫ان اسا‬
‫ات غالب ااً میکا‬
‫اتانۀ بهشا‬
‫اور از آسا‬
‫عبا‬
‫دهشتناک باشد‪ .‬او می تواند تیاام دساتاوردها و محتویاات بهشات را ببیناد‬
‫ولی نیی تواند خود را از وجه بیرونی زندگی رهاا کناد تاا برکاات زنادگی‬
‫را از آن خود سازد‪ .‬حتی بعید نیست او سال هاای متیاادی در ایان وضاعیت‬
‫باقی بیاند و از وحشت این که چه بر سارم خواهاد آماد بار خاود بلارزد‬
‫البته اگر وجه بیرونی را دست کم بگیارد و در عاین حاال جهاان هاای درون‬
‫را چنان آرزو کند که نبردی دائیی در درونش بر پاا شاود‪ .‬ایان جنات باین‬
‫خویش ح یر و رو الهی بار روی کالباد جسایی آ اار مخربای بار جاای‬
‫می گذارد‪ ،‬اما هیین که درگیار رو الهای شاد دیگار رو الهای او را رهاا‬
‫نیی کند‪.‬‬

‫جای بسی شگفتی است که فرد خاودم ایان وضاع را بارای خاود باه‬
‫وجود آورده است‪ .‬میکن است او از خود بپرسد‪:‬‬

‫" من چه چیز را آفریده ام کاه خاود نیای تاوانم مسائولیت آن را بار‬


‫دوم داشته باشمو"‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫کلید معیا در هیین جاا نهفتاه اسات‪ .‬کساانی کاه نیای توانناد ادارۀ‬
‫زندگی خود را به رو الهی بسپارند‪ ،‬تحات تاوهم تار ‪ ،‬تشاویش و تردیاد‬
‫زندگی می کنند‪ .‬آنان باه رو الهای اعتیااد نیای کنناد و بادان اجاازه‬
‫نیی دهند تا زمام زندگی را به دست گرفتاه‪ ،‬آن را در مسایر مناافع هیگاان‬
‫جهت دهد‪ .‬کسانی به ایان گاروه تعلا دارناد کاه باه معجازات اعت اادی‬
‫تار از دوران عیسای‬ ‫ندارند‪ ،‬اگر چه در این زماناه معجزاتای حتای بازر‬
‫نیز رخ میدهد‪ .‬امروزه تعاداد روز افزونای از ماردم باا قاوانین رو الهای‬
‫آشنا میشوند و در این وضعیت باقی مای مانناد و تشاخیو میدهناد کاه رو‬
‫الهی در وجود هیگان حاضر است‪ .‬لازمۀ کاار اشاتیاقی شادید اسات‪ ،‬زدوده‬
‫شدن تردید بواسیۀ تزری اییان‪ ،‬کنتارل و جهات دادن باه افکاار و تیایال‬
‫شخصی به زیستن با تعادل و نظم باه گوناه ای کاه مواناع و مشاکلات بار آن‬
‫ا ری نگذارد‪.‬‬

‫کسی که با معیارهای جامعاه اماروزی اساتدلال گارا باشاد‪ ،‬در اغلاب‬


‫اوقات نامزد مناسبی برای ایفای ن ش کانون انتشار رو الهی نیست‪.‬‬

‫ارد‬
‫الی عیلکا‬
‫اردو حوض اۀ اصا‬
‫اوان در ها‬
‫اردی را عیوم ااً نییتا‬
‫چن این فا‬
‫زندگی عاقل خواند؛ اول این کاه خادا در م اام رو الهای ازلای و ابادی‬
‫حاضر میل و بلاتغییر است و دوم آن کاه در طای اعصاار دعاهاای میلیونهاا‬
‫نفر اجابت شده است‪.‬آنچه در گذشاته در ماورد خادا صاادی باوده‪ ،‬اماروز‬
‫هم درست است؛ اگر برای عده ای صادی باشاد بارای هیاه چناین اسات‪ .‬در‬
‫مورد این افراد وجه پیچیدۀ قضیه مسائله سااز شاده‪ ،‬یعنای باه ایان وجاه‬
‫بیشتر از ویژگیهای خدایگون خود بهاا داده اناد؛ ویژگیهاایی کاه باه گفتاۀ‬
‫عیسی با اعتیاد کردن به طباع کودکاناه شاکوفا میشاوند‪ .‬دعاا در اقلییای‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫نادیدنی دارای خصیصۀ اتصال دهندگی و جذب کننادگی اسات و باه علااوه‬
‫دارای طبیعتی تصاعدی و تک یر شونده است‪.‬‬

‫‪ ‬هرگز نباید برای تأ یر گذاری بار دیگاران از دعاا اساتفاده کارد‬


‫بلکه میتوان از آن برای برقراری ارتباط باا دل دیگاران و ایجااد‬
‫تعادل در آن استفاده کرد که ایان امار غالبااً باه وقاایع شاادی‬
‫بخش منجر میشود‪.‬‬

‫باه ترکیاب "خادا و‬ ‫این را باید ملکۀ هان کارد کاه معجازۀ بازر‬
‫انسان" تعل دارد‪ 58‬و باید دانست که وظیفۀ ماا یکای شادن باا ایان عنصار‬
‫الهی م یم درون و جستجوی هییشکی برای یاافتن راه هاایی اسات کاه باه‬
‫محو افکار ناسازگار با قدرت خدا دادی منجار مای شاوند‪ .‬در ایان صاورت‬
‫بیشتر دستاوردهای ما معجزه آسا خواهند بود‪ ،‬اما در عاین حاال هییشاه باه‬
‫ظاهر هیچون وقایع عادی زندگی روزماره هساتند‪ .‬معجزاتای از ایان قبیال‬
‫با عیل کردن قدرت خدا از مجرای ماا حاصال مای شاوند و ایان اسات آن‬
‫نوب معجزه ای که باید در زنادگی خاود انتظاار داشاته باشایم‪ .‬وقتای کاه‬
‫آدمی ناکام می ماند یا اضیراری پایش مای آیاد‪ ،‬ناوعی دیگار از معجازه‬
‫لازم می شود‪ .‬به عنوان م ال نیی تاوان باا معجازات روزگاار گذرانیاد؛ در‬
‫غیر این صورت زندگی روزمرۀ ما در جهان مادی شاید به سر آید‪.‬‬

‫دعا نوعی تصویر سازی یا مشاهده عینی اسات کاه توساط چشام هان‬
‫صورت می گیرد و سوژۀ چیازی اسات کاه خواهاان آن هساتیم‪ .‬بسایاری از‬

‫‪ 28‬ترکیا خدا و انسان اصطالحی است که در اینجا نویسنده به منظور توهیم معنای معجزه به کار‬
‫برده منظور این اسات که اگر انسان در زندگی به دنبال معجزه است‪ ،‬باید در دل با خدا عجین شود‬
‫و همه کار را به نیت او و برای او و با توکل به او و بدون انتظار پاداش انجان دهد ن‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫مردم در باب دعا و تصویر سازی بیش از حد مته باه خشاخام مای گذارناد‪.‬‬
‫آنان خیلی تحت الفظی با قضیه برخورد می کنند باا چشام بااطن باه هیاان‬
‫وضو چشم ظاهر ببینند‪ .‬اما هر قدر در این کاار کوشاش بیشاتری باه خارم‬
‫دهند‪ ،‬تصویر به دست آمده مبهم تر مای شاود‪ .‬چاارۀ کاار در آرام گارفتن‬
‫کردن یا هوشایار شادن نسابت باه چیازی اسات کاه‬ ‫فکر کردن و احسا‬
‫میخواهیم‪ .‬با این روم به تدرید تصویر سازی را مای آماوزیم و مای تاوانیم‬
‫کنیم یاا باه قاولی رو الهای را‬ ‫کرده آن را احسا‬ ‫جزئیات سوژه را وص‬
‫در چنت خود نگاه داریم‪.‬‬

‫در واقع مسئله این است که " به دریافت کردن خاود ی این مای کنایم"‬
‫اگر با دعا یا تصویر سازی مشکلی دارید‪ .‬این در بار دشاوار باودن ایان کاار‬
‫اصرار نداشته باشید‪ .‬این کار شیا را آرام می کند و باه تادرید باا تکیاه بار‬
‫خود موف می شوید‪.‬‬ ‫احسا‬

‫تنها با بدسات آوردن دل دیگاران‪ ،‬یعنای جایگااه بالااترین غرایاز و‬


‫انگیزه های آنان است که اصاولاً مای تاوان کسای را متحاول کارد معجازه‬
‫چیزی جز آگاهی تحول یافته نیست‪ .‬با توجه به این ح ی ات مای تاوان گفات‬
‫آنان که به معجزه اعت اد ندارند یاا در زنادگی خاود موف یات هاای بسایار‬
‫اندکی داشته اید‪ ،‬افراد سرد مزام ‪ ،‬بای تفااوت و بادگیانی هساتند کاه باه‬
‫زندگی دل نیی دهند‪ .‬اما اگر بدین کار تن دهناد‪ ،‬چاه تحولااتی کاه شااهد‬
‫نخواهند بود!‬

‫خداوند به کسانی که دعا مای کنناد و نیاز باه آناانی کاه کسای در‬
‫ح شان دعا می کند‪ ،‬قوت می بخشاد‪ .‬برخای از افاراد بارای دیگاری دعاا‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫می کنند و می پندارند که اگر خود اییاان داشاته باشاند‪ .‬اییاان داشاتن یاا‬
‫نداشتن دیگری اهییتی ندارد‪ .‬این درست نیست‪.‬‬

‫به گفته عیسی‪:‬‬

‫" تو باور داری که من قادر به این کار هستمو"‬

‫کسی که دعا می کند باید با ریسایان اییاان باه کسای کاه در ح اش‬
‫دعا می کند وصل باشاد تاا رو الهای بتواناد جااری شاود‪ .‬وقتای بارای‬
‫رسیدن به چیزی دعا می کنید‪ ،‬حتیاً سعی کنیاد بارای کساانی کاه احتیالااً‬
‫خواستی مشابه شیا دارناد نیاز برکات آرزو کنیاد‪ .‬دل خاود را باا عشا و‬
‫رو الهای در دلتاان جااری‬ ‫شف ت بر هیگان بگشاایید تاا برکاات مضااع‬
‫شود‪.‬‬

‫علت اصلی اضایراب و تشاویش اسات و از ف ادان ادراک نشاأت‬ ‫تر‬


‫می گیرد‪ .‬هنگامی که آدمی به یکی بودن رو الهای و عشا پای مای بارد‬
‫و متوجه می شود که این دو هییشه یکی باوده و هییشاه یکای خواهناد باود‬
‫آرام می گیرد‪ .‬در این صورت چیور مای تاوان طاور دیگاری عیال کاردو‬
‫بسیاری از افراد با درک ایان ح ی ات شاکوهیند‪ ،‬از بییااری هاای لاعلاام‬
‫فاائ آماده و باه روم ضاییری دسات‬ ‫نجات یافته‪ ،‬بار مشاکلات بازر‬
‫یافته اند‪.‬‬

‫در تو مأوا داردو"‬ ‫"آیا نیی دانی که تو معبد خدا هستی و رو ال د‬

‫این برترین ح ی ت عالم است‪ .‬این ح ی ت را دائیااً باه هان بساپارید‬


‫تا سرانجام عش رو الهی را درک کنید‪.‬‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /161‬نی نوای الهی‬

‫آدمی باید به اندازۀ دانه خردل اییان داشاته باشاد‪ .‬باذر اییاان بایاد‬
‫در عیل به کار افتد‪ .‬آیا هیچ گااه باه منظاور عیسای فکار کارده ایاد کاه‬
‫می گفت‪ " :‬ما به اندازۀ دانۀ خردل نیازمند اییان هستیم‪".‬‬

‫مسئله بر سر بی م دار و کوچاک باودن نیسات‪ ،‬چاون رۀ غباار هام‬


‫کوچک است‪ 57‬منظور او این بودکاه اییاان بایاد زناده و پویاا باشاد‪ .‬داناۀ‬
‫خردل در دل خود صااحب باال وه تبادیل شادن باه درخات خاردل اسات‬
‫اییان واقعی دانه ای زنده است که بارآورده شادن آرزوهاا و خواساته هاا‬
‫را در خود دارد؛ یعنی م ال هیاۀ موجاودات زناده ‪ ،‬رو الهای را در درون‬
‫ااودان و‬
‫اا نیکای جا‬
‫اان‪ ،‬آدمای را با‬
‫اورداری از اییا‬
‫اه دارد‪ .‬برخا‬
‫اود نهفتا‬
‫خا‬
‫بلاتغییر رو الهی پیوند می دهد‪.‬‬

‫‪ ‬ما با فکر کردن دائیی به هر چیاز‪ ،‬آن را خلا مای کنایم‪ .‬پاس‬
‫تصور کنید که وقتی اجاازه دهایم هنیاان مکارراً باه گذشاته و‬
‫چیزهایی معیوف شود که از آنهاا بیازاریم‪ ،‬چاه زیاان و صادمه‬
‫ای به خود وارد می کنیم‪ .‬بدین ترتیب زنادگی شایا دائیااً عرصاه‬
‫تک یر و تجلی هیان تکرار مکاررات خواهاد باود‪ .‬ادراک کامال و‬
‫مای کناد و تیاام‬ ‫م بت انگاشتن ح ی ت‪ ،‬ایان آگااهی را عاو‬
‫زندگی به تبع این ادراک متحول خواهد شد‪.‬‬

‫در انجیل از این قدرت مسات ر در درون باه عناوان کاودک یااد شاده‬
‫است‪ .‬در تیام کتب م د ‪ ،‬مفهاوم کاودک باه طاور نیاادین باه " آگااهی‬

‫‪ 19‬منظور این اسات که اگر بحف بر سار بی مقداری و کوچکی بود‪ ،‬عیسای می توانسات از قیاسی‬
‫مثل ذره کبار تیز استواده کند ن‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /166‬نی نوای الهی‬

‫معنوی تعبیه شده در انسان" اشاره دارد‪ .‬فلسافۀ وجاود ایان قادرت درونای‬
‫اکتساب اندیشۀ معنوی و مکاشفۀ آگاهانه است‪ .‬هنگاامی کاه بارای باه کاار‬
‫بردن این قدرت عزم خود را جزم کنید‪ ،‬کودک درون متولد می شود‪.‬‬

‫داستان زندگی استادان اک مؤیاد هیاین ح ی ات اسات‪ .‬هار یاک از‬


‫ایان‬ ‫یکی از پیشگویی هاای باساتانی هساتند‪ .‬بار اساا‬ ‫آنان نیونۀ تح‬
‫پیشگویی" در درون ما کودکی متولاد مای شاود؛ طفلای کاه حکومات بار‬
‫دوم او خواهد بود‪ :‬و او را مشااور عاالی‪ ،‬خادای قاادر‪ ،‬پادر جااودان و‬
‫شاهزادۀ صلز خواهند خواند!"‬

‫کاملاً باا طارز عیال رو الهای انیباای دارد – ایان کاه‬ ‫این توصی‬
‫حکومت بر دوم او خواهد بود‪ .‬هیین که در درون خاود باا ایان رو الهای‬
‫برقرار کنید و اجازه دهیاد مسائولیت هاا را باه جاای شایا بار دوم‬ ‫تیا‬
‫گیرد‪ ،‬تیام امور شیا را از عیده ترین تاا جزئای تارین آنهاا‪ ،‬بادون تلاام‬
‫بدون خیا و بدون ایجاد درد سر بارای شایا تحات هادایت و رهباری خاود‬
‫قرار خواهد داد‪ .‬از لحظه ای که حکومت شخصای خاود‪ ،‬یعنای باار سانگین‬
‫ادارۀ زندگی‪ ،‬درمان جسم‪ ،‬یاا محاو کاردن آ اار اشاتباهات را باه کاودک‬
‫واگذار کنید‪ ،‬اک این مسئولیت را شادمانه بر دوم خواهد گرفت‪.‬‬

‫به محن این که رو الهای را باه آگااهی خاویش راه داده و خاود را‬
‫مجرا قرار دهید‪ ،‬معجازات در زنادگی شایا آغااز مای شاوند‪ .‬رو الهای‬
‫هیۀ کارها را کاملاً فارم از شرایط شایا و در جهات بهباود خودتاان و تیاام‬
‫بشریت انجام خواهد داد‪ .‬او به هیچ وجاه باه خااطر شارایط و محایط شایا‬
‫در مضی ه و محدودیت قرار نخواهد گرفت‪ .‬در اینجاا جاان کلاام ایان اسات‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /167‬نی نوای الهی‬

‫که رو الهی می تواند شیا را از تک تک مشاکلات زنادگی رهاایی بخشایده‬


‫و شرایط متفاوت و بهتری را برایتان فاراهم ساازد‪ .‬ایان معجازۀ رو الهای‬
‫است‪ .‬به علاوه این قادرت‪ ،‬راهنیاای خیاا ناپاذیری اسات کاه شایا را از‬
‫آستانۀ عبور داده‪ ،‬به آن سوی مرزهای بهشت مای بارد‪ .‬ایان قادرت هرگاز‬
‫در کار خود اشتباه نیی کند‪ .‬تنها بایاد بادان اعتیااد کارد‪ .‬تیاام اساتادان‬
‫اک گفته اند که " شاید آسیان و زمین از میان بروناد‪ ،‬اماا مان هرگاز تاو را‬
‫ترک نخواهم کرد‪".‬‬

‫شیا هرگز نباید کلیه ای منفی را در فضاا رهاا کنیاد‪ .‬کلیاه یاا جیلاه‬
‫م بت باید در هنتان باقی بیاند تا هر آنچاه را کاه خیار اسات و نیاز تیاام‬
‫آرزوهایتان را باه تجلای در آورد‪ .‬و اماا باه گفتاۀ هاات ‪،‬کاودک موعاود‬
‫صاحب این ویژگی هاست‪:‬‬

‫مشاور عالی‬

‫خدای قادر‬

‫پدر جاودان‬

‫و شاهزاده صلز به این صفات دقت کنید و آنهاا را باه مراقباه ببریاد تاا‬
‫معجزات در زندگی تان آغاز شوند‪.‬‬

‫تا وقتی که انسان توجاه خاود را باه اماور ظااهری معیاوف بادارد‬
‫هر گونه پیشرفتی در قلیروی دانش غیر میکن خواهاد باود‪ .‬او باا ایان کاار‬
‫اصل رشد را انکار می کند؛ اصلی که ریشۀ تیاام مراتاب هساتی اسات‪ ،‬چاه‬
‫معنااوی‪ ،‬چااه ع لااانی و چااه مااادی‪ .‬او لحظااه ای درناات نیاای کنااد و‬
‫نیی اندیشد که هر آنچه در قالب وجه بیرونای پدیاده هاا مای بیناد‪ ،‬تنهاا‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /168‬نی نوای الهی‬

‫می تواند نتیجۀ اصالی بنیاانی باشاد کاه در اعیاای وجاود خاودم ریشاه‬
‫دارد‪.‬‬

‫این قانون رو الهی است که ضرورتاً با ت دم و تاأخر تعیایم مای یاباد‪.‬‬


‫کل عالم محصول است؛ محصولی کاه باه خااطر اشاتراک در عنصار جهاان‬
‫شیول عظییای‪ ،‬ناوعی یکپاارچگی را تاداعی مای کناد؛ هیاان تشاابه و‬
‫اشتراکی که در کوچکترین اجزا فردیت یافته نیاز مشااهده مای شاود‪ .‬ایان‬
‫در هر طب ه ای از هساتی‪ ،‬کلیاد هیاۀ معیاهاای زنادگی اسات‪.‬‬ ‫اصل بزر‬
‫دری که بین جنبه های ظاهری و باطنی هر چیازی وجاود دارد‪ .‬بادون ایان‬
‫برداشاتی‬ ‫کلید هرگز گشوده نیی شود‪ .‬زنادگی هار کسای دقی ااً انعکاا‬
‫است که از رابیۀ طبیعت الهی با وجود خود دارد‪.‬‬

‫هیینیور که در روناد درک بیشاتر ح ی ات پایش مای رویاد‪ ،‬اصاول‬


‫حاکم بار زنادگی پیرامونتاان نیاز تعیایم بیشاتری مای یاباد و بنادها و‬
‫محدودیت های قادییی کاه در واقاع هرگاز وجاود نداشاته اناد‪ ،‬از هام‬
‫می گسلند‪.‬آنگاه به اقلیم آزادی و زیبایی گام نهاده‪ ،‬متوجاه مای شاوید کاه‬
‫نفس حیات را باید به منزلۀ تجرباۀ آگاهاناۀ سار زنادگی نگریسات ؛ حیااتی‬
‫که فراتر از شیاست و در آن از خود فارم هساتید‪ .‬رو الهای کاه ماا آن را‬
‫ح ی ت غایی می دانیم در اقلیم درون یافات مای شاود‪ .‬دانساتن ایان نکتاه‬
‫پاوچی و ناخرساندی کاه در ا ار ساو تفااهم‬ ‫رهایی بخش است که احسا‬
‫ایجاد شده و غالباً در ما حضوری دائیای دارد‪ .‬چیازی جاز نارضاایتی الهای‬
‫نیست که ح ی تی را که موکداً به ما گوشازد مای کناد و آن ایان کاه وجاه‬
‫درونی هر چیز زندگی را به شکلی در می آورد که ما در ظاهر می بینیم‪.‬‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /169‬نی نوای الهی‬

‫آن اصل محوری که ریشۀ هیه چیاز محساوب مای شاود‪ ،‬زنادگی یاا‬
‫زنادگی‬ ‫رو الهی است؛ اما نه به آن صورتی کاه ماا در فارم هاای خاا‬
‫می بینیم‪ .‬چیزی کاه از آن صاحبت مای کنایم‪ ،‬درونای تار و متیرکزتار از‬
‫اینهاست‪ .‬سخن از نیودی از یکپاارچگی اک اسات کاه خاود وحادت اسات‬
‫صرفاً به این علت که هناوز از ک ارت عباور نکارده‪ .‬بادون آن هایچ اصال‬
‫مشترکی وجود ندارد که بتوان فرم هاای بیشایار تجلای یافتاۀ رو الهای را‬
‫بدان نسبت داد‪.‬‬

‫سخن از مفهوم اک است به صورت مجیوعاۀ تیاام قادرت هاای انتشاار‬


‫نیافته ام که هنوز مشخصاً به صورت هیچیک از اینهاا در نیاماده‪ ،‬بلکاه هیاۀ‬
‫آنهاست در مرحلۀ مستتر یا پنهان ـ منی ۀ غیار فعاال! کاانونی کاه رشاد باا‬
‫گسترم در تیام جهات در آن آغاز می شاود‪ .‬هیاان چیازی کاه ناشاناختنی‬
‫است – نه به معنای غیر قابل اندیشایدن – بلکاه غیار قابال تحلیال‪ .‬موضاوب‬
‫فهم و دریافت است نه موضاوب داناش و باا ن اادی‪ ،‬یعنای تخیاین رواباط‬
‫موجود بین پدیده ها سر و کاری ندارد‪ ،‬چاون ایناک از مرحلاۀ رواباط نیاز‬
‫گذشته ایم و با رو میل الهی رو در رو هستیم‪.‬‬

‫البته آنچه کاه در درون هیاه حضاور دارد‪ ،‬رو میلا الهای اسات‪.‬‬
‫آن رو الهی است که هنوز در هیچ قالاب خاصای تخصایو نیافتاه‪ .‬روحای‬
‫عالیگیر که در هیه چیز ساری و در قلب هر جلوه ظااهری نهفتاه اسات‪ .‬نیال‬
‫به این دانش به منزلۀ وقوف به اسرار قادرت و ورود باه م اام پنهاان باودن‬
‫است‪ .‬هیانیور که در سرود نود و یکم زبور آمده‪:‬‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫"آن که در نهانخانۀ پروردگار متعاال م ایم اسات‪ ،‬در ساایۀ آفریادگار‬


‫قادر سکونت دارد‪".‬‬

‫حضور این رو تخصیو نیافته الهی‪ ،‬غاایی تارین دریاافتی اسات کاه‬
‫اندیشه و تفکر باید ما را بادان هادایت کناد‪ .‬آدمای در هار طب اه ای کاه‬
‫جستجو می کند‪ ،‬باید تنهاا در پای جاوهرۀ خاالو‪ ،‬انارژی خاالو و باود‬
‫محن باشد؛ جاوهره ای کاه خاود را مای شناساد و بجاا مای آورد؛ اماا‬
‫نیی تواند خود را پاره پاره کناد چاون از اجازا تشاکیل نشاده اسات‪ .‬باا‬
‫تجزیاه قیعاات را رهاا کارده و‬ ‫شناخت قوانین و تشریز ساختار آنهاا بحا‬
‫اازی‬
‫ار بازسا‬
‫اکل از عناصا‬
‫اورت کلیت ای متشا‬
‫اه صا‬
‫ادداً با‬
‫اود را مجا‬
‫خا‬ ‫قی اا‬
‫می کنیم‪ .‬بدین ترتیب قدرت بنا کردن چیازی را باه دسات مای آوریام کاه‬
‫کسانی دور باشاد کاه مفهاوم ناشاناخته را باا نباودن‬ ‫هییشه باید از دستر‬
‫یکی می دانند‪.‬‬

‫ازی‬
‫ارژی مرکا‬
‫اتگی عین ای از آن انا‬
‫اای و هیبسا‬
‫اوعی اتفا‬
‫رو تجل ای نا‬
‫حیات بخش است که محور به طب ات هستی نیسات‪ ،‬بلکاه تیاام طب اات بالاا‬
‫پایین و فراسو را خود می آفریند‪ .‬در عین حاال مای تاوان رو را شاهر یاا‬
‫منزلگاهی دانست که م ام درونی اک زنده است‪.‬‬

‫قبلاً اشاره کردم کاه یکای از عیلکردهاای رو الهای‪ ،‬پاساخگویی آن‬


‫به خواسته هاست‪ .‬در اینجا باید باز هم به مبحا قاانونی بار گاردیم کاه بار‬
‫آن مجیوعااۀ شااعور رو الهاای در طب ااات تحتااانی‪ ،‬بااا شااعور‬ ‫اسااا‬
‫جلوه های پیچیاده تار برابار نیسات‪ .‬درجاۀ شاعور معناوی باا مجیوعاۀ‬
‫واحدهای زنده ای تعیین می شود که آن را متجلای مای ساازند‪ .‬موجاودی‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫که پبشرفته تر است‪ ،‬حاوی درجه ای از رو الهی است کاه بار تیاام مراتاب‬
‫و درجااات تحتااانی یااا دارای انسااجام کیتاار‪ ،‬برتااری دارد و در نتیجااه‬
‫می تواند بر آنها نظارت کند‪.‬‬

‫با پذیرفتن این ح ی ت متوجه مای شاویم کاه چارا رو الهای‪ ،‬هیاان‬
‫رو درونی تیام کائنات و موجودات ‪ ،‬دارای واکنش و نیز شعور است‪.‬‬

‫از آنجا که رو الهی شعور دارد‪ ،‬پس داناست و باا توجاه باه ایان کاه‬
‫در غایت‪ ،‬خود تجلیات گونااگون خاود را اشاغال مای کناد‪ ،‬خاود را بجاا‬
‫خود در حالات مختلفای کاه از سایز انساانی‬ ‫می آورد و به درجات مختل‬
‫پایین تر است نیز وقوف دارد‪ .‬بدین ترتیاب ملازم اسات در آن مرتباۀ برتاری‬
‫که به شخصیت انسانی مربوط می شود‪ ،‬نسبت به خود واکنش نشان دهد‪.‬‬

‫پس مشاهده می کنیم که اگر تابعیات درجاات پاایین تار رو الهای از‬
‫درجات بالاتر ‪ ،‬یکی از ملزومات اصلی خلاقیت فکر اسات‪ ،‬پاس ماانع خاوبی‬
‫در برابر سو استفاده از این قادرت وجاود دارد‪ .‬ایان هیاان قاانونی اسات‬
‫که مانع می شود ما از مرزهای بهشات عباور کارده و باه اقلییای نادیادنی‬
‫گام نهیم؛ سرزمینی که در آنجا مای تاوان باه انتخااب خاود از هیاه چیاز‬
‫برخوردار شاد‪ .‬ایان یاک قاانون اسات کاه ماا تنهاا باه هیاان نسابتی‬
‫می توانیم در جهت اهداف خود به قدرت رو الهای فرماان دهایم‪ ،‬کاه قبلااً‬
‫ویژگی کلی آن را درک کرده و از آن تبعیات کارده باشایم‪ .‬تاا وقتای کاه‬
‫نخواهیم الکتریسایته را وادار ساازیم از قاابلیتی تحتاانی باه قاابلیتی برتار‬
‫انت ال یابد‪ ،‬می توانیم آن را با هر هدفی به کار گیریم‪.‬‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫پس چیور از مرزهاای بهشات عباور کنایمو رو الهای دارای ناوعی‬


‫خاود باه خادمت‬ ‫ویژگی کلی و اتی است که اگر آن را برای هادف خاا‬
‫گیریم‪ ،‬باید این ویژگای را بپاذیریم کاه در یاک کلیاه خلاصاه مای شاود‪:‬‬
‫"اخلاقیات " از آنجا که اک خود زندگی اسات‪ ،‬پاس گارایش کلای آن بایاد‬
‫هییشه در جهت زندگی باشد‪ ،‬جااری باه بیارون‪ ،‬در جهات ارت اای کیفیات‬
‫بودن در تیام افراد از آنجا کاه اک صااحب کلیات اسات‪ ،‬نیای تواناد باه‬
‫خدمت در جهت خاصی علاقاۀ ویاژه ای داشاته باشاد و بناابراین اعیاالش‬
‫هییشه باید برای هیگان به یک اندازه مفید باشاد‪ .‬درسات هیاان طاور کاه‬
‫آب‪ ،‬بری‪ ،‬یا هر یک از نیروهای فیزیکی عالم بار خلااف طبیعات کلای خاود‬
‫عیل نیی کنند‪ ،‬رو الهی نیز بر خلااف ویژگای جهاان شایول خاود عیال‬
‫نیی کند‪.‬‬

‫اگر ما رو الهای را ماورد اساتفاده قارار دهایم‪ ،‬بایاد از قاانون اک‬


‫پیروی کنیم که هیان اخلاقیاات اسات و ایان تنهاا محادودیت اک محساوب‬
‫می شود‪ .‬اگر نیت اولیه ما خوب باشاد‪ ،‬مای تاوانیم قادرت معناوی را بارای‬
‫هر منظوری به کار گیریم‪ .‬اخلاقیات را می تاوان باه چیازی تعبیار کارد کاه‬
‫خودخواهانه نیست‪ ،‬برای هیگاان خیار باه دنباال دارد‪ ،‬باه کسای صادمه‬
‫نیی زند و برای تیام کسانی که باه ناوعی ینفاع هساتند‪ ،‬عادالت آفارین‬
‫است؛ یعنی اعیالی که برای هیه منفعت دارند‪ .‬اگار ماا باه اصال اطاعات از‬
‫عالم هستی‪ ،‬یعنی قانون فلکی رو الهی تان دهایم‪ ،‬بارای خاود و کساانی‬
‫که مد نظر داریم‪ ،‬هیه چیز سامان خواهد یافت‪.‬‬

‫هرگز نباید این گفتۀ قدییی را از یاد بباریم کاه‪":‬آنچاه در یاک طب اه‬
‫اود‬
‫اولاً وجا‬ ‫ات دارد‪ ".‬اگار قا‬
‫اانونی اصا‬ ‫اات ح ی ا‬
‫اام طب ا‬
‫ح ی ات دارد در تیا‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫داشته باشد‪ ،‬در تیام عاالم وجاود دارد‪ .‬نبایاد اجاازه دهایم ظاواهر ماا را‬
‫حاصال از فعالیات هار‬ ‫گیراه کنند و یاد داشته باشایم کاه نتااید محساو‬
‫اصلی دارای دو عامل است‪:‬‬

‫خود اصل و کاربرد آن‪.‬‬

‫اولی تغییر ناپذیر است و دومی متغییر‪.‬‬

‫تأ یر یک اصل تغییر ناپذیر بار متغییرهاای مختلا ‪ ،‬ضارورتاً بایاد باه‬
‫نتاید مختلفی به بار آورد‪.‬‬

‫لازم به کر نیست که تولید قادرت توساط فرآیناد جاذب‪ ،‬علااوه بار‬


‫طب ۀ معنوی در طب ه فیزیکای هام کااربرد دارد و در هار طب اه باا هیاان‬
‫دقت ریاضی عیل می کناد‪ .‬فردیات انساان تنهاا باه اجتیااب بخاش هاای‬
‫آن – چه معنوی و چه ماادی – نیسات‪ ،‬بلکاه در وحادت قادرتی اسات کاه‬
‫نتیجۀ هیجواری و مجاورت تنگاتنت اعضاا و بخاش هاا باا یکادیگر اسات‪.‬‬
‫اصل تولید نیرو باا اساتفاده از جا باه‪ ،‬از لحاا‬ ‫حاصل این وحدت بر اسا‬
‫شعور و قدرت‪ ،‬نسبت به هر یک از مراتاب رو الهای کاه کیاال نیافتاه تار‬
‫هستند‪ ،‬بی نهایت برتر است‪ .‬این شامل ادعاهای تیام کساانی نیاز مای شاود‬
‫که روزی گفته اند قدرت خلاقاۀ افکاار بار هیاه چیزهاایی کاه وارد حل اۀ‬
‫زندگی ما می شوند‪ ،‬تفوی دارد‪ .‬بادین ترتیاب ح ی ات ایان اسات کاه هار‬
‫کسی مرکز کیهان خویش است و باا هادایت افکاار خاویش‪ ،‬قادرت اداره و‬
‫کنترل هیه چیز را داراست‪.‬‬

‫هر انسانی به عنوان مرکز عاالم خاویش‪ ،‬خاود نیاز در مرکاز سیساتم‬
‫بالاتری قرار دارد که در آن تنها یکای از اتام هاای مشاابه عدیاده اسات و‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫این سیستم نیز خود در طب اه ای بالااتر هیاین ن اش را دارد تاا باه مرکاز‬
‫متعال تیام کائنات می رسیم‪ .‬به این دلیال سااده کاه رو الهای هیاواره رو‬
‫به گسترم است و از وجود خود فرد گسترم خاود را آغااز مای کناد‪ ،‬پاس‬
‫خود شخو هم در زمان مناسب می تواند تاا گساترۀ کال کیهاان و چاه بساا‬
‫تیام طب ات هستی تعییم یابد‪.‬‬

‫با وجود این‪ ،‬نظر داشتن به بای کرانای رو الهای – کاه فردیات ماا‬
‫یکی از جلوه های منفرد آن اسات – باه منزلاۀ آن اسات – باه منزلاۀ نظار‬
‫داشتن به بالا و در واقع بدین معنی اسات کاه در پای دساتیابی باه مراتاب‬
‫برتری از خویش هستیم‪ .‬و این از آن جهات اسات کاه رو الهای بایاد باه‬
‫تبعیت از خواسته های ما به آگااهی فاردی پاساخ دهاد و در قالاب فردیات‬
‫خویش و به عنوان جریان درون ریز و ناگزیر شعور و قدرت متجلی شود‪.‬‬

‫رو الهی با به درون ریخاتن قادرت خاود‪ ،‬شاالودۀ آزادی‪ ،‬نیکای و‬


‫خرد را استحکام می بخشد و ایان عیال را باه عناوان یاک کلیات صاورت‬
‫می دهد نه در راستای اجزا چون بدان ترتیب کاارایی نادارد‪ .‬بناابراین بار‬
‫قانون طبیعی‪ ،‬ت اضا عرضه مای آفریناد و ایان عرضاه مای تواناد در‬ ‫اسا‬
‫هر موضوب و زمینه ای که خود را بدان الصاای مای کناد آزاداناه باه کاار‬
‫گرفته شود‪ .‬این عرضه جز به خاطر محادودیتی کاه خاود در افکاار خاویش‬
‫داریم‪ ،‬پایانی ندارد‪ .‬ضایناً بارای اهاداف باه کاارگیری ایان انارژی نیاز‬
‫محدودیتی منصور نیست‪ ،‬مگر در مورد قانون نظم کاه حکام مای کناد بایاد‬
‫در جهات مناافع هیگاان و باا رعایات اخلاقیاات بهاره‬ ‫از انرژی مورد بح‬
‫برداری کرد‪.‬‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /171‬نی نوای الهی‬

‫با آموختن و درک کامال آنچاه در اینجاا گفتاه شاد‪ ،‬نیااز چنادانی‬
‫نداریم تا در آستانۀ بهشت معیل شویم‪ .‬ایناک باا توسال باه رو الهای‪ ،‬باا‬
‫تکیه بر کل و اعتیاد به آن می توانیم به اقلایم نادیادنی آگااهی برتار قادم‬
‫بگذاریم‪.‬‬

‫رو الهی دارای سه ویژگی اصلی است که عبارتند از‪:‬‬

‫آزادی‪ ،‬خیر خواهی و خرد‪.‬‬

‫ارای‬
‫اه از مجا‬
‫ات کا‬
‫ایول اسا‬
‫اان شا‬
‫اومی و جها‬
‫ای عیا‬
‫رو اله ای نیرویا‬
‫اه خاصای فعالیات‬
‫اه در طب ا‬
‫ااهی تخصایو یافتا‬
‫اان آگا‬
‫کاارگزاران یاا هیا‬
‫می کند‪ .‬رو الهی قدرتی شکل دهنده است کاه باه صاورت خلاقاه فعالیات‬
‫می کند و هنگامی که کارگزار آگاهی برای عیال آن وجاود نادارد‪ ،‬قادرت‬
‫این را دارد که نسبت به خود واکنش نشاان دهاد‪.‬جان یاا رو الهای در هار‬
‫طب ه ای باا روشای مشاابه هیاین طب اه عیال مای کناد‪ ،‬اماا در سایز‬
‫آفرینندگی بالاتر‪ ،‬ایان نیارو در تیاام طب اات و تیاام اشاکال حیااتی کاه‬
‫هیگی معلول هیین قدرت هستند نیز نافاذ اسات‪ .‬وقتای کاه عامال انتشاار‬
‫یعنی رو ‪ ،‬ویژگی هاای عاالی خاود یعنای آزادی‪ ،‬خیرخاواهی‬ ‫اک م د‬
‫و خرد را به کار می گیرد‪ ،‬خود اک نیز به بهترین نحاو عیال مای کناد‪ .‬ایان‬
‫هار رو ‪ ،‬در تلفیا باا آگااهی‬ ‫ویژگی ها به عنوان طول موم هاای خاا‬
‫فردی سااکن در هار طب اه و اشاکال حیااتی موجاود در آن مرتباه‪ ،‬عیال‬
‫می کنند و معلول می آفرینند‪.‬‬

‫در پایان یادآور می شوم که اگار اصاول را هیاان طاور کاه در اینجاا‬
‫تشریز شده کاملاً درک نکرده اید‪ ،‬نکات اصالی کتااب را بارهاا مارور کنیاد‬
‫مرزهای بهشت ‪11‬‬ ‫‪ /176‬نی نوای الهی‬

‫تا وقتی که آنها را کاملاً هضم کنید‪ .‬ح ی ت به طاور بیشایار ماادی و معناوی‬
‫در تیام طب ات هویدا می شود و شیا هر لحظاه مای توانیاد باه میال خاود‬
‫جسیتان را ترک کرده‪ ،‬در جهان های ماورا سفر کنید‪.‬‬

‫پایان‬
‫نی نوای الهی‬
‫هررر انسررر نی برررن انرررکا ا مررر اررر‬
‫ی‬ ‫ب ر‬ ‫خررکیش‪ ،‬خررکن نی ر نر ا م ر سیس ر‬
‫ن رر یکرری از ا رر هرر ی‬ ‫قرر ار نارن مررن نر‬
‫نیر خرکن‬ ‫ایرن سیسر‬ ‫اش بن ادیده اسر‬
‫ه رین نقررش را نارن ر بررن‬ ‫نر طبقررن ای ب ر‬
‫م م ئن ت ای رسی ‪.‬‬ ‫ا م ا عل‬

‫ررکن‬ ‫اینررب برر اه عررن ی ایررن م رر د ارری کانیررد بررن اقعیرر‬


‫خکیش نر اق م ر ح پی بب ید‪.‬‬

‫نر‬ ‫ا رری ر ح مررن ارری ررکا از‬ ‫ق بای ر‬ ‫ی رل ی ر ه ر‬ ‫راز قرردرت‬


‫سرر ‪ .‬ه رر‬ ‫ا لررکل سرر خ ن زنرردگی ب رر ه گ ارر ‪ .‬نر نسرر‬ ‫رر‬
‫ق ر نک اعنررکی بین ر یی را ا ر ا گی یررد ب ر م ررب ن ر ینررده ی خررکن را نر‬
‫ررکره‬ ‫ین ان ر ا ا‬ ‫ب ر‬ ‫ر‬ ‫ر کل ا رری نر‬ ‫ر‬ ‫ه ر هن ی ب ر ر ح‬
‫بی ا ینید‪.‬‬ ‫ب ای ه‬

‫👇 اگر مایلید 👇‬

‫ارباب تقدیر خود گشته و به همکاری آگاهانه با خداوند نایل شوید‬

‫روش کار را در این کتاب خواهید یافت ـ مشروط بر اینکه به‬

‫رهنمودهای روح الهی گوش بسپارید‪.‬‬


" ‫" با تلاش عزیزان و همسفران‬

https://t.me/faghatbash/1

https://t.me/EckClass

https://t.me/Wah_Zi

‫برکت باشد‬

You might also like