You are on page 1of 6

‫غذا همچون هویت؛ سنتهای آشپزی بدخشان‬

‫مهدی جامی‬

‫با دستان خود‬


‫بزرگداشت خوراک و زندگی در کوهستانهای پامیر افغانستان و تاجیکستان‬
‫تحقیق‪ ،‬نوشته و (بخشی از) عکاسی از‪ :‬فردریک فان آدنهافن و جمیله هایدر‬
‫با پیشگفتاری از پرنس چارلز‬
‫برگردان‪ :‬خلیل وداد و سلطان خواجه نیازوف‬
‫اوترخت‪ :‬نشر ال‪.‬ام‪ ،۲۰۱۵ ،.‬چاپ اسلواکیا‪ ۶۸۸ ،‬صفحه رحلی با جلد نرم‬

‫آشپزی جادوی تبدیل مواد طبیعت به غذای خوردنی است‪ .‬تا همین ‪ ۵۰‬و ‪ ۶۰‬سال پیش که هنوز دارو و درمان جدید به‬
‫صورت همهگیر در دنیا رواج نیافته بود‪ ،‬آشپزی عالوه بر غذا نقش دارو و شفابخشی هم داشت‪ .‬آشپزی آینه سنتهای‬
‫غذایی و شفابخشی در میان مردم است‪ .‬مادران برای فرزندان نوزاد و نوپا و نودندان خود غذاهای خاص تهیه‬
‫میکردهاند‪ .‬برای خود مادران در دوران بارداری غذاهای معین توصیه و تهیه میشده است‪ .‬برای مسافر نوعی غذا و‬
‫برای مقیم نوعی دیگر تدارک میشده‪ .‬برای هر مراسم جمعی از عروسی تا سوگواری و نوروز و رمضان و‬
‫مناسبتهای سال غذاهای خاص فراهم میشده که چه بسا در ایام دیگر در دسترس نبوده است‪ .‬و خالصه برای هر‬
‫برشی از زندگی خانوادگی و اجتماعی غذایی متناسب و خاص آن وجود داشته است چنانکه هنوز هم در میان مردم‬
‫شهرنشین برخی از مراسم با برخی غذاها و خوردنیها تداعی میشود‪ .‬نوروز با سمنو و عاشورا با قیمه و سیزده بدر با‬
‫کباب!‬

‫بخش دارویی غذاها هم فهرستی کامل است از غذاهای مناسب سرماخوردگی تا غذاهای کسانی که مشکل معده یا کلیه‬
‫دارند یا طبعشان سرد است و گرم است یا نیاز به تقویت قوای جنسی دارند یا عازم سفرند و هر غذایی نباید و نمیتوانند‬
‫ببرند و بخورند و دیگر و دیگر‪ .‬میزان آشنایی با انواع غذاها و خوردنیها به حد معینی که میرسیده شخص تبدیل به‬
‫«حکیم» میشده است‪ .‬یعنی دانای حکمتهای عتیق در غذا و شفا‪.‬‬

‫مطالعه در زمینه آشپزی هر محل و قوم بنابرین یک سویه قوی مردمشناسی دارد‪ .‬آشپزی حقیقتا دانشی است اندوخته‬
‫هزاران سالهها‪ .‬چنانکه شاهزاده چارلز در پیشگفتار کتاب «با دستان خود» در باره آشپزی در بدخشان مینویسد‪.‬‬

‫مردمشناسی غذا‬

‫نویسندگان کتاب پژوهشگرانی به معنای قرن نوزدهمی کلمهاند‪ .‬مردمشناسان قرن نوزدهم مشهور بودند به مطالعه‬
‫میدانی و برای این کار از سفر به اعماق آفریقا و دیگر سرزمینهای کمشناخته و ناشناخته پرهیز نداشتند‪ .‬فریدریک فان‬
‫آدنهافن (‪ ،)F. V. Oudenhoven‬دانشور هلندی‪ ،‬و جمیله هایدر (‪ ،)J. Haider‬همکار اتریشیاش‪ ،‬نیز چنین‬
‫کردهاند‪ .‬آنها که از هفت سال پیش از تالیف کتاب سفرهای مطالعاتی جداگانهای به بدخشان داشتهاند تا در باره فرهنگ‬
‫کشت و کار و دانههای رستنی در ارتفاعات مطالعه کنند‪ ،‬در سال ‪ ۲۰۱۱‬تصمیم گرفتند کتاب کوچکی در راه و رسم‬
‫پخت و پز در میان مردم بدخشان فراهم کنند‪ ،‬اما حاصل آن کاری بزرگ و طوالنی شد که تکمیل و ترجمه و نشر آن ‪۴‬‬
‫سال زمان برد و از نظر اصالت و شیوه روایت بینظیر است‪ .‬این کتاب با مجموعهای غنی از عکسهای درخشان‬
‫همراه است که عمدتا کار نویسندگان و سه عکاس دیگر از جمله یودیت کاکس (‪ )J. Quax‬هلندی است‪ .‬این عکسها‬
‫نیز به نوبه خود برای اولین بار تصویر یک زندگی سنتی در بلندیهای بدخشان دوردست را به معرض عموم آورده‬
‫است‪ .‬فردریک و جمیله تک تک غذاهای بدخشی را با شیوه پخت آن ظاهرا مثل یک دستورنامه آشپزی ثبت کردهاند اما‬
‫در واقع فرهنگ بدخشانی را از طریق ثبت قومشناسانه خوراک و غذا و داروهای گیاهی معرفی کردهاند‪ .‬اثر آنها به‬
‫یکباره سنتی اندوخته هزاران سال را یکجا در اختیار ما میگذارد‪.‬‬
‫این کتاب در شیوه ارائه هم باز هم چیزی فراتر از دیگر کتابهای مردمشناختی و قومشناختی است‪ .‬کتابی است که به‬
‫سه خط و دو زبان نوشته شده است (خط یا فونت فارسی را هم خاص این کتاب طراحی کردهاند)‪ .‬یعنی هر موضوع و‬
‫مطلبی در کتاب یکبار به انگلیسی آمده و دیگربار به خط سیریلیک و بیان تاجیکی و سوم به خط فارسی و گویش دری‬
‫افغانستان‪ .‬نویسندگان خواستهاند هر دو پاره بدخشان با کتاب ارتباط برقرار کنند چرا که بدخشان منطقهای است که در‬
‫دو سوی رود آمو یا جیحون گسترش یافته و سوی جنوبی رود «بدخشان افغانستان» است و سوی شمالی رود «بدخشان‬
‫تاجیکستان«‪ .‬این که پژوهشگران کتاب نخواستهاند کتابی صرفا به زبان انگلیسی تهیه کنند از بصیرت عمیق فرهنگی‬
‫آنها حکایت دارد‪ .‬آنها با این کتاب هم فرهنگ بدخشان را به اهالی بدخشان معرفی کردهاند و آینهای برای دیدن خودشان‬
‫به دست آنها دادهاند و هم الگویی برای دانشوران محلی فراهم کردهاند تا اگر خواستند در فرهنگ منطقه بپژوهند کاری‬
‫بر اساس آن که مبتنی بر نوعی وحدت زبانی‪-‬جهانی است انجام دهند‪ .‬کتاب عنوان کمیابی هم دارد‪ :‬با دستان خود‪.‬‬
‫عنوانی که به یک معنا تمام کتاب را در خود خالصه میکند‪.‬‬

‫یادگاری زنانه ‪ /‬مادرانه‬

‫چرا ما مردم بدخشان در این مکان سکونت اختیار کردهایم؟ نویسندگان از زبان مردم پامیر‪ ،‬سرزمین تنهایی و سردی و‬
‫کمبود خوراک و طبیعت قهار و زیبا‪ ،‬میپرسند و پاسخ میدهند‪« :‬پامیر یک آهنگ سمفونیک متشکل از‬
‫ناسازگاریهای گونهگون است که مردم پامیر آنها را به گونههای مختلف به هم پیوند دادهاند‪ ،‬که زحمتکشی سنگین‪،‬‬
‫تدویر عیدها و جشنها‪ ،‬سوگ و شادمانی‪ ،‬زایش و مرگ‪ ،‬سفر و برگشت و ذرههای کوچک و آسمان پهناور‪ ،‬اجزای‬
‫مشخصه آناند‪ .‬ما سرزمین پر از سنگ خویش را به خاک پرثمری مبدل ساخته آن را آبیاری نموده و خواهیم کرد‪ .‬ما‬
‫از مالها (حیوانات) و کشاورزی خویش مواظبت کرده حاصالت را جمعآوری و ترتیب نموده با این شیوه با دستان‬
‫خود اراضی را کشت و خوراک خویش را آماده میکنیم‪( ».‬ص ‪)۲۱‬‬

‫کتاب «با دستان خود» در ‪ ۵‬بهره یا بخش تنظیم شده است‪:‬‬

‫بخش یکم‪ :‬کشاورزی و حبوبات – پامیر و خاستگاه مردم آن‬


‫بخش دوم‪ :‬بهرهها و حاصالت کشاورزی‬
‫بخش سوم‪ :‬خوراک و داروها از دنیای گیاهان‬
‫بخش چهارم‪ :‬شیر‪ ،‬گوشت و قروت – زندگی در ایالقهای مرتفع‬
‫بخش پنجم‪ :‬با دستان کی؟ ‪ -‬برای آیندهای درخشان مبتنی بر عنعنات (سنتهای) پامیر‬

‫ایده نوشتن کتاب از قصهای ساده اما نمادین شروع میشود‪« :‬روزی در گرد آتشدان در خانهیی در روستای «مون»‬
‫واقع در وادی غند پامیر تاجیکستان‪ ،‬مادرکالنی برای ما از انواع غذاهایی که زمانی صرف کرده نام برد‪ .‬بزودی تمام‬
‫افراد خانواده گرد هم آمدند تا به قصههای او گوش دهند‪ .‬وقتی حکایات او پایان یافت‪ ،‬وی از ما درخواست کرد که‬
‫دستور آشپزی او را در کتابی درج نماییم تا او بتواند یادوارههایش را برای نبیرگاناش به یادگار بگذارد‪ .‬او میهراسید‬
‫که آنها (نواسههایش) همه چیز را به باد فراموشی خواهند سپرد‪( ».‬ص ‪ )۲۹‬و این نگرانی کامال بجاست زیرا امروز‬
‫جوانان از بدخشان میروند و « فراخواندن بسیاری از جوانان پامیری به کاشانهشان سال به سال دشوارتر میشود»‪.‬‬
‫(ص ‪ )۳۰‬و این چیزی شبیه فرهنگ آشپزی در بدخشان تاجیکستان است که در غلبه آشپزی روسی – بازمانده از عهد‬
‫شوروی – توجه به آن کمرنگ و کمرنگتر میشود‪ .‬چیزی که این کتاب میخواهد با آن مقابله کند‪.‬‬

‫کتاب با ابراز مهر به بدخشان و با بسم هللا شروع میشود که «واژه آغازین بیشترینه فعالیتهای روزمره در زندگی‬
‫مردم پامیر» است‪ .‬متن کتاب با استناد کامل به راویان – و عمدتا زنان‪ -‬نوشته شده است‪ .‬و نام راویان هر غذا و شیوه‬
‫پخت آن در آغاز برگه مربوط به آن آمده است مگر آنجا که ذکر نام زن در کتاب با مانع فرهنگی روبرو بوده است و‬
‫این مربوط است به «برخی روستاهای افغانستان»‪ .‬اما این زنان چه نام یا تصویرشان در کتاب آمده باشد یا نیامده باشد‬
‫تمام حکمتهای عتیق و دانش یگانه خود را در این کتاب به یادگار گذاشتهاند‪ .‬این کتاب به یک عبارت تصویر زن‬
‫بدخشی است و بخش بزرگ تصاویر هم زنان را در حال کار و آماده کردن غذا نشان میدهد‪.‬‬

‫ایده گفتمانی کتاب آن است که غذای مردم هر منطقه باید از کشت و کار خود آن مردم به دست آید حال آنکه امروز‬
‫غذایی که در مسکو خورده میشود و مناسب با اقلیم دیگری است در بدخشان هم عرضه میشود و جا برای عرضه‬
‫محصوالت کشاورزی بدخشان کم و کمتر میشود‪ .‬اگر امروز کاری نشود «معتقدیم که انواع غذاهای محلی ناپدید‬
‫خواهند شد»‪( .‬ص ‪ )۳۲‬ناپدید شدن غذا ناپدید شدن هویت است‪ .‬غذا و طعم و بو همه عناصر اساسی در هویتاند‪ .‬آن هم‬
‫برای منطقهای که بر اساس افسانه مردمی آغازگر زندگی بوده است‪« :‬در زمان باستان زمانی که یخی منجمد روی‬
‫تمامی زمین را پوشیده بود و زندگی به هیچ وجهی نمیتوانست وجود داشته باشد‪ ،‬فرشتگان از بهشت خاک آورده در‬
‫اینجا در همین مکان در بلندی کوهها به روی یخها گذاشتند ‪...‬بتدریج یخ به آب شدن آغاز کرد‪...‬خواجه نور به این تپه‬
‫آمد و با خود شاه جمشید را آورد‪( ».‬ص ‪)۶۲‬‬
‫نان و شوربا‬

‫کتاب با شرح غالتی که در بدخشان عمل میآید شروع میشود و آرد کردن آنها و آسیابهای خانگی و سپس به نان‬
‫میرسد‪ .‬نان در بدخشان مثل بسیاری از دیگر نقاط منطقه ما بسیار متنوع است‪ .‬هنر پخت و پز یک بخش عمدهاش‬
‫مربوط به عمل آوردن آرد به صورتهای مختلف است خاصه در صورت نانهایی با طعم و شکل و نوع متفاوت‪.‬‬
‫سادهترین نان همان آرد و آب و نمک است که با آتش عمل میآید گرچه در همین نان ساده هم انواع آردها یا اختالط آنها‬
‫با هم و اصوال محل کشت غله در طعم و کیفیت نان تاثیر اساسی دارد و نانپزی استادانه تسلط به همه ظرافتهای تهیه‬
‫آرد و خمیر و نوع پخت را طلب میکند‪ .‬هنوز هم با وجود تکیه بر آرد وارداتی‪ ،‬نان خانگی با افزودن آردی که تولید‬
‫خود خانواده باشد طعم دلخواه پیدا میکند‪( .‬ص ‪)۱۰۸‬‬

‫انواع اصلی نان که در «با دستان خود» آمده از این قرار است‪ :‬خَموچ یا قازان کماچ‪ ،‬نان ارزنی‪ ،‬نان جوین‪ ،‬لشکین‬
‫شنگ یا َپتک‪ ،‬غوزکماچ و غوز گرده نان نوروزی یا نان چهارمغز (گردویی)‪،‬‬ ‫گرده یا نان لشکین‪َ ،‬مخین گرده یا نان ُم ُ‬
‫فتیر پیازدار‪ ،‬چک چک نان‪ ،‬گلفنجان‪ ،‬چروی گرده‪ ،‬کلچه روغنی‪ ،‬بُرساق و انواع چپاتی و چند نان دیگر‪ .‬برخی از‬
‫این نانها از شمار نانهای توپر یا مغزدار است که خوراک مناسب سفر و راه دور و شبمانی در بیرون از خانه بوده‬
‫است و برخی از آنها نان شیرین است مثل نوعی چپاتی موسوم به قیماق پامیری‪ .‬و برخی مثل همین قیماق پامیری برای‬
‫خیرات هم استفاده میشود‪« :‬هر پنجشنبه یا جمعه در چندین ماه مداوم پس از شب نصیبه‪ ،‬یک شام پیش از مراسم‬
‫جنازه‪ ،‬مردم در خانههای خود استرخم دود کرده قیماقی تهیه دیده و ‪ ،۵ ،۳‬یا ‪ ۷‬قرص نان شیرین را (که تعداد آنها حتما‬
‫باید طاق باشد) در سر راه به مردم رهگذر چون خیرات صدقه میدهند‪( ».‬ص ‪)۱۴۴‬‬

‫پس از نان نوبت میرسد به توصیف انواع شورباها و آشها و غذاهای آبپایه که در آنها خمیر میریزند یا اصال نان‬
‫میشکنند‪ .‬برخی از این غذاها را باید مردان بپزند مثل شله شیرین عیدانهای به نام بَهت که برای نوروز پخته میشود و‬
‫در آن از نوعی گندم سرخ استفاده میشود که ویژه این مراسم کشت شده است‪( .‬ص ‪ )۱۹۱‬به عقیده بدخشانیها نوروز‬
‫قدیمترین جشن است چرا که روز خلقت انسان است‪:‬‬

‫در روز اول خداوند هوا را آفرید و آن را ستایش کرد‬


‫در روز دوم خداوند آب را آفرید و آن را ستایش کرد‬
‫در روز سوم خداوند خاک را آفرید و آن را ستایش کرد‬
‫در روز چهارم خداوند نبات را آفرید و آن را ستایش کرد‬
‫در روز پنجم خداوند حیوان را آفرید و آن را ستایش کرد‬
‫در روز ششم خداوند انسان را آفرید و آن را ستایش کرد‬

‫به این ترتیب روز ششم‪ ،‬نوروز یا روز بزرگداشت خلقت انسان شد و ما آن را «خدیر ایام» یعنی باستانیترین جشن‬
‫میگوییم‪( .‬ص ‪)۱۸۸‬‬

‫بدخشان‪ ،‬جهان کوچک ایرانی‬

‫مولفان کتاب بدرستی توضیح میدهند که چون بدخشان در مسیر جاده ابریشم بوده است نه تنها بذر کاشتنیها‪ ،‬بلکه‬
‫دستورهای پخت و پز و مواد دارویی و پندارها و عقاید متاثر از فرهنگها و تمدنهای مختلف به پامیر میرسیده است‬
‫و این رسیدهها چنان با فرهنگ محلی آمیخته است که به دشواری میتوان تعیین کرد کجا فرهنگ پامیر پایان یافته و از‬
‫کجا فرهنگ بقیه جهان آغاز میشود‪( .‬ص ‪ )۲۰۲‬و اگر این حکایت بدخشانی باشد که به نظر ما دور از دسترس‬
‫مینماید حکایت فرهنگهای دیگر از جمله فرهنگ ایران امروز ناگفته خود پیدا ست که تا چه حد آمیخته است‪ .‬بنابرین‪،‬‬
‫با شناخت بدخشان گویی فرهنگ بازمانده از جهان را در آن منطقه باز میشناسیم‪ .‬چنان که در فرهنگ ایران امروز هم‬
‫فرهنگی رسوبکرده از جهان در جریان است‪.‬‬

‫سالها پیش از آن که خود راه صعب العبور بدخشان را طی کنم و کنارههای آمو و پنج را زیارت کنم‪ ،‬شبی در تاشکند‪،‬‬
‫پایتخت ازبکستان‪ ،‬در مجلس موسیقی ژان دورینگ‪ ،‬استاد فرانسوی و سرشناس موسیقی‪ ،‬بودم‪ .‬او آن سالها در منطقه‬
‫اقامت گزیده بود تا تحقیقات خود را که از خراسان آغاز کرده بود پیش برد‪ .‬در بخشی از مجلس استاد نوای بدخشی‬
‫مینواخت و من که چندسالی در کردستان زندگی کردهام گفتم این نوا بسیار شبیه نواهای کردی است‪ .‬و هر دو گفتیم پس‬
‫چطور از آنجا به اینجا یا برعکس این نواها سفر کرده باشند؟ واقعیت این است که جریان تبادل فرهنگها ممکن است‬
‫آهستهتر از امروز بوده است اما قطعا در طول قرنها ادامه داشته و مسافران و جهانگردان و دانشپژوهانی که از این‬
‫سوی جهان ایرانی به سوی دیگر آن میرفتهاند فرهنگهای محلی و مردمی را به یکدیگر معرفی میکرده و از هم‬
‫میآموختهاند‪.‬‬

‫کتاب با دستان خود گنجینهای است و شرح تمام بخشهای آن در یک معرفی کوتاه ممکن نیست‪ .‬باید این کتاب را با‬
‫دستان خود بگیرید و ورق بزنید و تماشا کنید و بخوانید‪ .‬اما حیف است که در این ایام که این معرفی نشر میشود و‬
‫مقارن ماه ژوئن است از صفحاتی که در بخش دوم کتاب به توت اختصاص داده یاد نکنیم که میوه این روزها ست‪:‬‬
‫«پامیر هر سال با آغاز ماه جون برای کودکان به یک دکان بزرگ شیرینی مبدل میشود‪ ... .‬برخیها در سنین بلوع آن‬
‫را با چوبکها یا خارهای درختان دیگر گرفته میخورند‪ .‬توت عالوه بر اینکه یک میوه خوشمزه است‪ ،‬داروی‬
‫روزمره هم هست که سیستم ایمنی بدن را تقویت نموده از بیماری جلوگیری میکند‪( ».‬ص ‪ )۲۲۶‬شرح مفصلی در باره‬
‫شربتهای توت و انواع توت و خشک کردن آنها میآید و توصیفی از حلوای توت و حتی نان توت‪ .‬خوردنیهایی که‬
‫گاه میتواند آدم را تا چندین روز بدون خوردنی دیگر زنده نگه دارد‪( .‬ص ‪)۲۳۴‬‬

‫از بدخشان به بدخشان‬

‫نویسندگان و حمایتگران مالی پروژه آنها در توزیع کتاب هم دست به کاری بکر زدهاند‪ .‬آنها به درستی فکر کردهاند این‬
‫کتاب صرفا گزارش فرهنگ غذایی مردم بدخشان به جهان نیست بلکه آینه فرهنگ آنان است و زیبندهتر آن که از آن‬
‫نسخهای در دست مردم باشد‪ .‬اما چگونه؟ آنها به این فکر کردهاند که هر روستای بدخشی یک نسخه از این کتاب داشته‬
‫باشد‪ .‬پس با کمک حامیان پروژه خود ‪ ۱۸۰۰‬جلد از کتاب را بعد از چاپ در اسلواکی به منطقه بردهاند – که خود‬
‫کاری سنگین است‪ -‬تا یک به یک در روستاها توزیع کنند‪ .‬این کار همچنان در جریان است‪ .‬فردریک آدنهافن‪ ،‬که ایده‬
‫اصلی کتاب از او ست‪ ،‬در جلسه رونمایی با دستان خود در هلند میگفت کتاب را عمدا جلد سخت نکرده است تا کتاب‬
‫خواندنیتر و دستیابتر باشد‪ .‬کتاب‪ ،‬کتاب قطوری است در نزدیک به ‪ ۷۰۰‬صفحه قطع رحلی‪ .‬اما مولف توصیههای‬
‫ت از ما بهتران باشد پیدا نکند و‬
‫ناشر را نشنیده گرفته و اصرار داشته که با جلد نرم چاپ شود تا هیات کتابی که باید دس ِ‬
‫مردم با آن خودمانی باشند‪.‬‬

‫ناگفته پیدا ست که مردم از کتاب نویسندهای که در میان آنها زیسته و در باره فرهنگ کشت و کار و خوراک آنها نوشته‬
‫بسیار خوش استقبال میکنند اما باز برای نوشتن این معرفی از فردریک پرسیدم استقبال مردم چگونه بود و او استقبال‬
‫مردم را تایید کرد و برای نمونه از قول جمیله همکارش گفت یکی از مادربزرگهای بدخشی برای کتاب روکشی‬
‫خاص بافته و آن را در کنار قرآناش در خانه نگه میدارد‪ .‬مادر حرمت این حکمت باستانی را خوب میشناسد‪.‬‬

‫بنیاد آقاخان‪ ،‬که یکی از حامیان دهگانه پروژه بوده‪ ،‬اکنون از این کتاب برای بازآموزی نسل جوان بدخشی استفاده‬
‫میکند که از مسکو بر میگردند‪ .‬هدف آن است که به آنها نشان دهند آداب پخت و پز در میان مردمشان چگونه (بوده)‬
‫است‪ .‬امری که نشانه بیگانه شدن تدریجی گروه قابل توجهی از این جوانان از سنتهای محلی است‪ .‬این کتاب چنان که‬
‫نویسندگاناش نیز امید میبرند ممکن است به احیای برخی از آن سنتها کمک کند‪.‬‬

‫در زمانی که این معرفی نشر میشود فردریک به همراه ناشر کتاب به چین رفته است‪ .‬کتاب آنها‪ ،‬در بخش «راه‬
‫ابریشم»‪ ،‬نامزد جایزه گورماند (‪ )Gourmand Awards‬برای بهترین کتاب آشپزی سال شده است (که امسال نیز‬
‫مثل دو سال گذشته در چین برگزار میشود)‪ .‬جمیله نیز به منطقه برگشته است تا تحقیقات دکترای خود را ادامه دهد‪.‬‬

‫فردریک (متولد ‪ ۱۹۸۱‬در الهه) قومشناس زیستی (اتنو‪-‬بیولوژیست) است و مدافع روشهای سنتی تولید خوراک و‬
‫جمیله (متولد ‪ ۱۹۸۷‬در دهلی نو که مادرش در آنجا از طرف وزارتخارجه اتریش مامور بود) در زمینه پایندگی‬
‫زیستبوم (‪ )sustainability‬کار میکند و روشهای توسعه مناسب در مناطق کشاورزی‪ .‬آن دو پیش از آن که بر‬
‫سر سفرهای بدخشی با هم آشنا شوند و همکاری کنند چند سال جداگانه در این منطقه کار میکردهاند‪.‬‬

‫فردریک عالقهمند است از شرح سفر و پژوهش خود فیلم مستندی هم تهیه کند‪ .‬نوامبر گذشته که به بدخشان رفت تا در‬
‫توزیع کتاب شرکت کند‪ ،‬فیلمبرداری هم همراهش بود و مجموعهای فراهم کرده است برای ساختن یک مستند که آگهی‬
‫آن را میتوانید در اینجا ببینید‪ .‬این مستند در صورت جلب حمایت مالی میتواند مثل کتاب آکنده از فرهنگ مشترک‬
‫ایرانی‪-‬تاجیکی‪-‬افغانی باشد‪ .‬صفحه فیسبوک کتاب را نیز اینجا ببینید که با عکسها و گزارشهای کوتاهی درباره آن‬
‫همراه است‪.‬‬
‫به روز رسانی‪ :‬وقتی این معرفی را می نوشتم کتاب نامزد جایزه بهترین کتاب آشپزی سال شده بود‪ .‬امروز که منتشر‬
‫می شود باید بگویم این جایزه را برده است! میان ‪ 3000‬کتاب آشپزی که می دانید همه شان هم به نوعی کتاب لوکس‬
‫هستند این کتاب فروتن و مردمی جایزه برده است به خاطر اصالتی که در آن هست‪.‬‬

‫‪------------------------‬‬
‫*این معرفی بار نخست در وبسایت رادیو فردا منتشر شده است (‪ ۱۱‬خرداد ‪.)۱۳۹۵‬‬

You might also like