Professional Documents
Culture Documents
شابک978-622-7520-29-3 :
ISBN: 978-622-7520-29-3
لباس در آذربایجان باستان
تقدیم به:
بانوی عفیف ،نرگس
عناوین _____________________________________________
4
لباس در آذربایجان باستان
مقدمه
در غیاب آزمایشات فراگیر و مباحث گمراه کننده زبان شناسی و نژادگرایی ،بحث مشابهتهای باستانی و دادههای
فرهنگییکی از صادقانه ترین روشها برای بررسی پیشینه مردمان آن سرزمین است .در کشوری چون ایران نیز
امیال استعماری و نفوذ تاریخ نگاران سرسپرده به پروژههای سیاسی کار را برای افراد علم محور تنگ میکنند.
خیالبافیهای گسترده و آدرسهای سوء ،هرگز نباید موجب شودیک پژوهشگر مستقل تحت تاثیر این تقالهای
هدفمند و مشکوک قرار گیرد .بنابراین در این کتاب کوشیده ام با بررسی لباسهای باستانی و ظواهر مردمان پیشین
این منطقه بپردازم تا آگاهی در این موضوع را گسترش دهم .تئوری تبریز در این رابطه مد نظر است.
اقوام ترک زبان در اغلب مظاهر تمدن و برخالف سیاه نماییهای سلسله وار عرب در مورد ترکان پیشرو بودند.
اکنون با ارتباطیابی تمدنهای بشری چون قوتی ها و سومری ها با این اقوام باید تمامیتلقینات نژادگرایانه و تحقیر
کننده بازنگری شوند.یافت کفش چرمی،لباس مردان نمکی در زنجانیا ظرافت و زیبایی لباسهای مانناها میتواند
نمایانگر پیشرفت آذربایجان باستان در این زمینه باشد.
“رمیها کتان را اولین بار توسط هون ها شناختند و شلوار نیز اولین بار توسط هون ها به اروپا برده شد ،اینگونه
1
لباسها برای افرادی که اکثر اسب سواری میکردند مناسب ترین لباس ها محسوب میشد”.
آنچه از «حسنلو» و تپههای همجواریافته شده به روشنی نشن دهنده چگونگی پوشش و تعالی مظاهر فرهنگی
و هنری در این منطقه میباشد .زنانی که در حسنلو به صورت زنده در آتش سوختند و زیرآوار ناشی از فرو ریختن
الوارها دفن شدند همه و همه یک موزه بزرگ زنده از تاریخ است .چون در اغلبیافتههای باستان شناسی افراد پس
از مرگ و طی تشریفات خاص دفن میشدند ما اطالعی از نحوه زندگی واقعی و روزمره آنها نداریم اما در حسنلو
در حین زندگی این اتفاق روی داده است .بنابراین میتوانیم از سنجاقهای سرشانه بدانیم لباسهای فاخر و زیبایشان
چگونه در شانه به هم گره میخورد و با چه شیوه متمدنانه ای زندگی میکردند .تزئینات زنان در دنیای ترک دست
کمیاز سایر تمدنها نداشت.
2
“زن ها گیسوهایشان با زیور آالت طال میآراستند و معموال موهایشان را میبافتند و پیش گردنشان میانداختند”.
1آتیال حکمرانی سلحشور عادل (نگاهی به تاریخ هون در اروپا) .مترجم :سحر جعفرزاده .ناشر :سومرنشر .ص 13
2آتیال حکمرانی سلحشور عادل (نگاهی به تاریخ هون در اروپا) .مترجم :سحر جعفرزاده .ناشر :سومرنشر .ص 14
5
آنچه از آداب و رسوم مردمان ترک در مییابیم ارزش نهادن به سنن و سلیقه و آراستگی در میان این مردمان است این
شیوههای فرهنگی در کل و سپس در جغرافیای کشورمان که بخشی از جامعه ترک زبان را تشکیل میدهد قابل بررسی است.
شیوههایی که تا به امروز میتوان رد پای متقدمین را در آنیافت.
یکی از اتفاقات مهم در زندگییک زن در شهر کاشغر عروسی نیست بلکه مراسمیبه نام «چاوچاق» است که مراسم بافتن
گیسوان است .دراین مراسم زمانی که زن به سی سالگی میرسدیک مراسم باشکوه تر از عروسی برگزار میشود.یکی از اصول آن
لباسهای فاخر زن ونسیتن او برروی صندلی است که اولین بار موهایش بافته میشود .بعدازاین مراسم به این زن بسیار احترام
1
قائل میشوند.
این احترام را در میان ترکان کشورمان با پوشیدگی و توجه به تنوع رنگی مشاهده می کنیم .هنوز هم ایالت آذربایجان
لباسهایشان سرشار از گل و رنگ و جلوه گر نشاط درونی است.
1اویغورالر ،نویسنده :ابوالفضل رجب لی ،مترجم :محبوبه هریسچیان ،تصحیح :حسن اوموداوغلو ،صفحه 104
6
لباس در آذربایجان باستان
عصر حجر
هزاره نهم قبل میالد تا هزاره پنجم
آنچه از ساکنین اولیه تمدن قوتی ها که تابلویی مصور از زندگی خود را در جام حسنلو بهیادگار گذاشته اند لباس پوستی است.
آب و هوای سرد در این منطقه ایجاب میکرد لباس پوستی داشته باشند همان لباس که در مجسمههایی از «آنو» در ترکمنستان
تا «سومر» در بین النهرین را در بر میگیرد .لباس پوستی با فرمیکه در جام حسنلو متاللو شده چگونه به بین النهرین راهیافت؟
چرا باید سومریان که به خود «ساق ،قیقا» یعنی سر سیاه میگفتند لباس پوستی به تن میکردند ؟ آب و هوای شرجی و گرم بین
النهرین ایجاب میکرد مثل سایر مناطق گرمسیر لباس نداشته باشند ویا لباس نازک به تن کنند و اینیکی از دالیل مهمیاست که
نشان میدهد آنها از منطقه سردسیر آذربایجان به آنجا کوچیده بودند .منتهی زنانیک بازوی خود را برهنه و مردان به دلیل همین
گرما ،نیم تنه باالی خود را برهنه نگه میداشتند و این نشان میدهد شرایط آب و هوایی ایجاب کرده بود رخت خود را کم تر کنند.
1
“مغار استخوانی مکشوفه از حاجی فیروز (=گونهی )8را با اطمینان نسبی میتوان ابزار چربی گیری دانست”.
این مغار در عصر آغازین سکونتهای اولیه نمایانگر استفاده از کاهش چربی پوست گوسفندان و سایر حیوانات برای درست
کردن پوشش بود.
1تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر .صفحه 326
7
نقوش سنگ شیخ مدی اردبیل
بیائید این لباسها را محدود به جنوب دریاچه اورمیه نکنیم .در سنگ نگاره های اردبیل ما نمونه های قدیمی تر و واضح لباس
در سراسر جهان را یافته ایم.
«در ضلع شرقی تخته سنگ که دارای 41سانتی متر طول و 77سانتی متر عرض است ،در سمت پایین آن نقش 2انسان
مؤنث ترسیم شده است .که هر دو دامنهای بلند تا پایین زانو پوشیده اند که در قسمت انتها گشاده گردیده است .دو فرد رو در
روییکدیگر قرار دارند ،هریک دستهای چپ و راست را به کمر زده و دو دست مقابل را کمیباالتر از شانه باال آورده اند (این
حالت شبیه به نقاشی تابلوی شماره 11است کهیک مرد در چنین فیگوری ترسیم گردیده است) .همان گونه که قبال نیز اشاره
گردید این حالت تصویر ایستایی انسانی که مشابهیکی از حالتهای ایستایی شامانیسم است در مجموعههای مورد بررسی به تصویر
در آمده است .البته باید اشاره نمود که با نوع لباس میتوان بیان نمود که مربوط به دو زن است اما اندامهای زنانه در آن ها اصال
مشخص نمیباشد و حتی موهای سر نیز ترسیم نگردیده است .شاید بتوان گفت که تصویر دو فرد مذکر است که لباس بلند بر تن
دارند ویا نیز همان لباس و آئین مخصوص شامنیسم است که در برخی آئین ها مردان لباس زنانه بر تن دارد و خود را شبیه زن
مینمایند ،چرا که مورد جالب دیگر در این تابلو نقشیک دختر بچه است که در وسط تصویر این 2زن (یا مرد) نقاشی شده است.
نکتهی مورد توجه در این نقش اندازهی سر دایرهی بزرگ این تصویر کودک است که بایک خط از میان نصف گردیده و به گونهی
است کهیکی از زنان او را با آویزی در دست بلند کرده است .البته اندازهی سر این نقش نیز بسیار بزرگ تر از حد معمول است و
به گونهی اغراق آمیزتر از سر انسانی (کودک) است و این احتمال را تقویت مینماید که آن تصویریک عروسک برای انجام آئین
خاص است ،زیرایکی از افراد همان خطی که شاید موهای کودک باشد را در دست دارد (کودک را از زمین باند نموده است!) که
1
این غیر قابل واقعیت است و احتمال اینکهیک عروسک با طنابی برای آویزان کردن است بسیار زیاد است.
هر چهار کاراکتر را به صورت جزئی تر در تصویر شماره [ ]1مشاهده میکنید .به وضوح دامن زن در سمت راست با آن سه
کارکتر دیگر متفاوت است و نشان میدهد احتماالً جنسیت این شخصیت مادر بوده است .به نظر من دستهای کودک مشخص
است و زن احتماالً با مالفه ای دراز در حال تدهین کودک است و دو شامان دیگر بر کار تدهین نظارت میکنند .لباسهایی از
جنس شامانهای حسنلو .سنجاقهای سرشانه به صورت شیرهای فلزی در حسنلو مسلماً متاخر هستند و در دوره سنگی این
ابزار با استخوان و چوب ساخته میشد .در حاجی فیروز مشاهده میکنیم که”،یکی از اشیا از تراشهی بلند استخوانی ساخته شده
وسر پهن،یعنی قسمت تحتانی ،آن سوراخ شده است .این تراشه 9/9سانتی متر درازا دارد وحداکثر پهنای آن 3/1سانتی متر است.
مقطع عرضی این شی ء در قسمت تحتانی تخت است ودر نزدیکی نوک گرد آن تا حدودی ضخیم تر وبیضوی میشود .روی قسمت
تحتانی ،شیار گودی ایجاد شده ودو شیار کوچک تر نیز زیر سوراخ این ابزار در هر دو طرف آن نقر شده و«سری» را شکل داده اند.
سطح تمامیقسمتهای این تراشه کامال صیقلی است.
1سنگ نگارههای مشکین شهر و قره داغ -مؤلفین :مهندس کاظمی ،دکتر رضا رضالو -انتشارات :یایلیق سال-1397 :ص 61
8
لباس در آذربایجان باستان
نمونههای مشابه:
ازیکی از الیههای جدید دورهی حاجی فیروز دریانیق تپه (=« ، )P4سنجاقی»یافت شده (برنی :1964تصویر )10 :15که
از حیث داشتن تزیین وظرافت شبیه نمونهی HF 68-8است .بااین حال ،این دو نمونه در بسیاری از ویژگیهای تکنولوژیکی
خود باهم تفاوت دارند .شیءمکشوفه ازیانیق تپه از تکهی استخوان بلندی ساخته شده است .این شیءنسبتا بزرگ است وطول
آن13سانتی متر وحداکثر پهنای آن در قسمت تحتانی شیپوری ،که حاوی بخشی از اپی فیز است2 ،سانتی متر میباشد .در انتهای
تو رفتهی قسمت تحتانی این سنجاق سوراخی ایجاد شده است که از پهلوی آن خارج میشود .پهنای میلهی سنجاق ،تقریبا در دو
سوم طول آن ،حدود 2/1سانتی متر است وبا نزدیک شدن به نوک گرد سنجاق به تدریج باریکتر میشود .شکل مقطع عرضی این
سنجاق در قسمتهای مختلف متفاوت است .قسمت تحتانی آن به صورت نیم کروی ،میلهی آن به شکل مستطیلی تا بیضوی و
نوک آن تخت است .چند شیار شیب دار ،که در هردو طرف سنجاق کار شده اند،یک درمیان در طول حاشیههای سنجاق کشیده
میشوند وجلوه ای زیگزاگی را خلق میکنند .سطح این سنجاق صیقلی است ،اما در طرف سوراخ شدهی آن برخی از مؤلفههای
1
ساختار داخلی استخوان (=بافت مشبک ویک فرورفتگی جزئی که برنی آن را «شیار» میخواند) نمایان است”.
به طورقطع این سنجاقهای استخوانی مربوط به پیش از دوران فلز و مربوط به عصر حجر میباشند از این ابزار در دو منطقه که
به عقیدهی من از اولین سکونتگاههای عصر حجر در شهرهای اولیه میباشند به وضوحیافت میشوند.
“دو گونه از اشیای سنگی ساییده احتماال در تولید منسوجات کاربرد داشتند .تصور میرود از دوک (=گونهی )10در نخ ریسی
استفاده شده است .این دوک ،حتی پس از شکستن وتراش مجدد ،وزنی برابر با سنگین ترین دوکهای گلی داشت واز آن احتماال
در ریسیدن نخهای سنگین وزن استفاده شده است .از مهرهای مسطح (=گونهی )11شاید در انداختن نقش روی بدن انسان ها
استفاده شده باشد ،اما به احتمال قوی تر طرحهای روی آن ها را روی چرمیا پارچه میانداختند .برروی نمونههایی از استامپهای
بدن موجود در منابع قوم نگاشتی که نگارنده مطالعه کرده است (=استامپهای چوبی که سرخپوستان پیاروآ ساکن در حوضهی
اورینوکو استفاده میکنند و میرون و جوانا اورینگ کاپالن آنها را جمع آوری کرده اند) طرحهایی عمیق وبسیار ساده تری نقر شده
است .طرحهای موجود روی استامپهای حاجی فیروز بسیار سطحی هستند ودر افتادن اثر طرحهای آنها روی اجسام نرم تردید
وجود دارد .بااین حال ،امکان دارد ازاین استامپ ها روی پارچههای نسبتا صافیا چرمهایی که روی سطوحی سخت وتخت پهن
میشدند استفاده شده باشد.
قطعه سنگ صیقلی (=گونه )13شاید بخشی ازیک آویز باشد ودر هر صورت میتوان کارکرد آن را «غیرمصرفی» دانست .مهرهی
سنگی (=گونهی )12احتماال در نقش زیورآالت شخصی استفاده میشد .اندازهی آن بسیار کوچک است واگر به عنوان گردن بندیا
2
النگو استفاده میشد باید به همراه مهرههای دیگر رشته شده باشد”.
وجود دوکهای گلی در حاجی فیروز گذشته از عالمت روشنی برای تهیه منسوجات،نشان میدهد وسعت فعالیت چنان بود که
1تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر .صفحه 310
2تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر .صفحه 398
9
این آثار به امروز رسیده است .با توجه به شرایط جغرافیایی استفاده از چوب به دلیل وفور و سهولت کاربرد بیشتری داشته است و
وسعت این استفاده تا به آنجا بود که از دوک نیز در موارد معدودتر استفاده میشده است .این به لیفهای ضخیم نیز بستگی دارد
و نشان تنوع محسوب میشود.
“با آن که مدرک مستقیمیدر خصوص تولید منسوجات از حاجی فیروز به دست نیامده است ،آثار ناشی از منسوجات از
محوطههای معاصر وقدیمیتر (جارمو ،الیهی پانزدهم تل تالتات ،شمشارا الیهی کف )13ومنسوجات زغال شده از الیهی ششم
چاتال هویوک به دست آمده است (بورمن ،1958ص ،62تصویر ،9-10 :25فوکایی وماتسوتانی :1977تصویر 3شماره6؛
مورتنسن 1970ب ،ص ،123شکل 113؛ مالرت 1967الف ،ص ،219تصویرهای .)116-118دوکهای گلی (=گونهی )1
به دست آمده از حاجی فیروز مدرک غیرمستقیمیاز تولید منسوجات به شمار میروند .فرض براین است که این اشیا را روی
انتهاییک میله چوبی سوار میکردند و از آنها در ریسیدن نخ از الیاف استفاده میکردند .با آن که امروزه در مناطق خاور نزدیک
دوک را معموال از چوبیا فلز میسازند ،دوکهای سفالی در مناطق دیگریافت میشود .به طور مثال ،دوکهای گلی دو مخروطی
که اندازه ای شبیه نمونههای حاجی فیروز دارند توسط زنان کاشیناهووایی در شرق پرو ساخته شده ودر ریسیدن نخهای ضخیم
کتانی استفاده میشوند (کنسینگر ،1975ص ،63شکل 39؛ رابینو ،217 ،1975شکلهای 218 ،214؛ تانر ،1975ص .)114
در جریان ریسیدن نخ ،میتوان دوک و میله (=محور) را روی سطحی (مستقیما روی کفیا زمین ،داخلیک ظرف کوچک،
چسبیده به پا) قرار دادیا آن را از جایی آویزان کرد .امروزه در خاورمیانه از هر دو شیوه استفاده میشود (واتسون ،1979ص
،174-178تصویرهای ،705-805شکلهای 1505-5305؛ ویر ،1970ص ،8-10روی جلد ،تصویرهای 1-4؛ و وولف ،1966
ص ،185-186شکل .)264در حین چرخیدن محور ،دوک ایجاد گشتاور دورانی میکند و در صورتی که محور از جایی آویزان
باشد (=شیوهی «بینداز و بریس») وزن دوک سبب میشود الیاف به طور منظم از دست ریسنده پایین کشیده شوند .از آن جا
که اندازه و وزن دوک بر میزان فشار محور در حین چرخیدن آن تاثیر میگذارد ،اندازه و وزن دوک میتواند تابع وزن نخ تهیه
شده باشد .وزن نخ به لیفی که ریسیده میشود وتعداد رشتههایی که باید ریسیده شود بستگی دارد .سه مثال را از رابطهی وزن
دوک با وزن نخ ارایه میکنیم .به گفتهی نخ ریسان اروپایی (؟) امروزی که به طور دستی کار میکنند از دوکهای چوبی سبک
در ریسیدن پنبه واز دوکهای سنگی سنگین تر در ریسیدن کتان استفاده میشده است (بورن ،1939ص 984؛ فوربس ،1964
ص .)154در باغستان ،روستایی در حاشیهی شمال شرقی کویرهای مرکزی ایران ،به طور سنتی سه نوع لیف را با سه نوع دوک
متفاوت میریسند .تمامیدوک ها از چوب ساخته میشوند ،اما اندازه وشکل آنها تفاوت دارد .از دوکهای بزرگ در ریسیدن پشم ،از
دوکهای متوسط در ریسیدن ابریشم واز دوکهای کوچک در ریسیدن کتان استفاده میشود (لی هورن و ماری مارتین ،مکاتبات
شخصی) .در فلسطین ،محورهایی که برای تهیه نخهای دوال استفاده میشود سنگین تر از محورهای به کار رفته درتهیهی نخهای
تک ال هستند (ویر ،1970ص .)10به استناد مدارک قوم نگاشتی ،احتمال دارد طیف گستردهی اوزان دوکهای مکشوفه از حاجی
فیروز نشان دهندهی کاربرد این ابزارها در ریسیدن نخهایی با اوزان مختلف وشاید از الیاف متفاوت باشد :کرک گوسفند وبزیقینا
1
در دست رس این مردمان قرار داشت وکتان نیز میتوانست کشتیا وارد شود”.
1تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر .صفحه 307
10
لباس در آذربایجان باستان
یانیق تپه
همین عامل دریانیق تپه بعنوانیکی از مهم ترین استقرارگاههای شناخته شده این عصر صادق است .وجود ابزارهایی ابتدایی و
نوسنگی برای کاربردهای تهیه البسه در این تپه به اثبات رسیده است.
“از اشیای استخوانی به دست آمده ازیانیق تپه میتوان دریافت زیورآالتی چون قزن قفلییا کمربند در محوطههای دورهی حاجی
1
فیروز استفاده شده اند (برنی :1964تصویر ”.)8-10 :15
اکنون تپه “لیالن” نیز به این جمع افزوده شده و تا تپه های شمال سومر همزمانی و همگونی دارد.
1تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر .صفحه 309
11
قوتی ها
نمونههایی از آثار منقوش روی سفالها آگاهیهای اندکی در رابطه با دوره «قوت» ها به ما میدهند هرچند آنها به صورت قطعی
به دوره قوت ها منسوب هستند میتوانند اطالعات ما را از دورههای پیشین تکمیل کنند.
قسمت شانه ظرفییافت شده از گورستان «قزل وانک» با بدنه تخم مرغی شکل و لبه متمایل به بیرون به واسطه ردیفی دو پاره
از موتیفهای مثلثی با طرح الماسی جای گرفته در بین خطوط ضخیم سیاه رنگ تزیین شده است .دریکی از دو فضای خالی بین
نقش مایههای مثلثی ،عنصری تزیینی با نقوش هندسی و در فضای دیگر نیز ،نقش فیگور مشبک دو انسان در حال رقص کشیده
شده است .فیگوری که با رنگ سیاه ترسیم شده و شال بلندیا دستمالی در دست راست دارد مرد و فیگور قرمز رنگ ،با سینه فراخ
و کمر باریک که روی شانههایش نقش اشیاء بادبزنی شکل وجود دارد،یک زن را به نمایش گذاشته است .در کمر باریک مرد،یک
کمربندیا شال بسته شده است زیرا هنرمند شالی را که فیگور در دست راست گرفته با رنگ متفاوتی از شال بسته شده به کمر
مشخص کرده است .نقش فیگور مردانه با شلواری فراخ و بلند را که تا زیر زانوانش رسیده است ترسیم شده و این از آن جهت
که طرز پوشش عصر مفرغ میانی را به نمایش گذاشته است ،اهمیت بسیاری دارد .دست چپ زن به شکل باز نمایش داده شده
و در دست راست نیز شیی شبیه به پارچه ای نازک را گرفته است .به مانند این است که فیگورها با ریتم رقص و موسیقی زانوان
خود را خم کرده اند .تاکنون نمونه ای مشابه با این صحنه رقص جالب که ذوق و قریحه هنری سرشار آفریننده اثر را به نمایش
1
گذاشته،یافت نشده است[ .شکل ]97/42
تصویر ۱۱۲
قوتی ها را سازنده جام حسنلو معرفی میکنند در این صورتیک لباس پروسومری در آذربایجان شامل لباس پوستی نیز قابل
مشاهده است.
1فرهنگ سفال سبک ارومیه درمنطقه نخجوان -اوکتای بللی-ولی بخشعلی اف-ترجمه :سعید میرزائی(مهرشید)-نشر:تبریز-ص45
12
لباس در آذربایجان باستان
سومرها
سومریان دارای لباس پوستی بودند در واقع دو اولین نگاه میتوانیم دریابیم اینیک لباس از مناطق سردسیر شمالیعنی
آذربایجان و قفقاز است .با توجه به ردیابیهای باستان شناسی از جمله معماری دایره ای ،ساخت شهرها به ترتیب اولویت از جنوب
آذربایجان تا بین النهرین باید متوجه شد به چه دلیل این اقوام لباسهای پوستی داشتند .طبیعتاً آب و هوای گرم و مرطوب و
شرجی بین النهرین مناسب چنین لباسهای ضخیمینبود و برای همین میبینیم که مردان باال تنه خود را لخت کرده بودند و فقط
الیکسان و هم زنان لباس کامل داشتند .این لباسها در جامیاز اردبیل و مجسمههایی از آنو در ترکمنستان به صورت عینی و کام ً
دوره مشاهده میشوند و این فرضیه را اثبات میکند .بعدها سومریان لباسهایی سبک انتخاب کردند .کالههای سومری نیز شباهت
نزدیکی با کالههای آذربایجانی دارد.
در دوره قوتی ها و حوری ها مایک کاله مخروطی برسر آذربایجانی ها مشاهده میکنیم همان کالهی که سکسیت ها /سکاهایا
همان ایچ اوغوزها (که در منابع آشوری ایشقوز) نامیده شده اند و اوغوزهای شهرنشین بودند استفاده میکردند شاید برای همین
کالههای تیز مخروطی بود که آنها «کاله تیز» هم نامیده میشدند .نمونههای متعددی از این کالهها در آذربایجان وجود دارد.
حتی تا دوره صفوی مشاهده میکنیم که در نقاشیهای فرانسوی ها از بازار و بناهای تبریز ،مردم از این کالههای تیز دارند .این فرم
در کالههای خدایگان سومری مشاهده میوشد .در فرمهایی دیگر مثل «گوده آ» پادشاه شهر الگاش هم فرمیشبیه کاله پوستی
«پاپاق» را مالحظه میکنیم .از دیگر شباهتهای لباسهای سومریان با آذربایجان ]به نقش زیورآالت و فرمهایی از پولک ها در کاله
زنان میتوان اشاره کرد که تاکنون ادامه داشتند و در مناطق ایالت و محلی به شیوه ای مشابه استفاده میشود.
لباسهای سومریان در دورههای متاخر به همان فرم پوستی اما با جنسی از پارچه قابل مالحظه است که در دوره ماننا و حسنلو
با سنجاقی در شانه گره میخورد و این شباهت تا این دوره امتداد مییابد.
لباس پوستی سومریان شباهت نزدیکی با لباسهای پوستی بر روی جام حسنلو نیز دارد .گذشته از شباهتهای عمومیدر فرم و
جنس نیز همسانی مشاهده میشود.
در واقع در منطقه فرهنگییا مثلث تمدنی کهیک گوشه آن در وان ترکیه،یک گوشه در آنو ترکمنستان و گوشه دیگر در بین
النهرین عراق بود این همگونی در کالهیا جنس و حتی کمربندی ها و تزئینات قابل مشاهده است.
“الفاظ و عبارتهای به کار رفته در افسانه گیلگمیش گویای کاربرد گسترده کمربند در فرهنگ سومر است .در این دوره
کمربندها احتماال از منسوجاتیا چرم تهیه میشدند .در کاوشهای گورستان سالطین اور که متعلق به همین تمدن است ،در گور
ملکه پو-آبی و بر کمر اسکلت آن کمربندی از جنس چرمیا منسوج کشف شده که با مهرههای طال ،عقیق سرخ و الجورد تزئینیافته
است .این گور ،که تاریخ آن 2600-2500ق .م .است ،مدرک روشنی است که نشان میدهد زنان نیز از کمربند تزئین شده
13
استفاده میکردند .نمونه مشابه این مورد را در هزاه سوم ق .م .در آناتولی در «االزیغ-آلتین آوا» دریکی از گورستان «کوروچو تپه»
گورستانی که اکنون با احداث سد«کابان» زیر آب رفته است ،مشاهده میکنیم .در این گور ،که متعلق بهیک زن جوان 20ساله
بود ،بیشتر اشیای موجود از جنس نقره بود .پیشانی بندی (نیم تاج) به صورت نوار باریک در سر ،دو جفت گوشواره با سرهای تاشده
در گوش ،گردنبند صاف به شکل هالل در گردن ،دو عدد النگو در دست راست و کمربندی از جنس چرمیا منسوج بر کمر او بود.
این کمربند به غیر از ردیفی از مهرههای سیاه و قرمز و آبی ،با مهرههای سفیدی از جنس سنگ آهک در ده ردیف تزئین شده است.
بر اساسیافتههای این گورها ،شاهد آن هستیم که در میان رودان و آناتولی هم مردان و هم زنان طبقه حاکم از کمربندهای
مزین به مهرههای زینتی گوناگون استفاده میکردند.
1
اسناد مکتوب و نامههای نگارش شده در این دوره کمربند تحفه با ارزشی معرفی شده است که پدر عروس به داماد میداد”.
در واقع در آذربایجان نیز کمربند چنین جایگاهی داشته و اکنون نیز دارد و ستن کمربند روسییکی از آداب و فرهنگ ازدواج
است که در خانه پدر عروس انجام میشود.
موهای دراز باستانی نیز در اوزان ها و سومریان اولیه همگون با موی دراز ترکان میباشد.
لوحهای نذری سومریان حاوی مدارک مهمیاست که نشان میدهد سومریان مانند آذربایجانیهای باستان دارای مو وریش انبوه
بودند در داستان رب النوع نین گیرسو مانند جام حسنلو نمایشگر خدایان با موی دراز است.
“نقش او در قسمت روی سنگیادبود حجاری شده است .نین گیرسو لباس شاهان دوره آغاز تاریخی را به تن دارد .باالتنه اش
2
برهنه ودارای دامن بلندی با حاشیه عمودی در جلو وکمربندی برجسته است .همچنین گیس انبوه وریش بسیار بلندی دارد”.
1کمربندهای اورارتویی ،رفعت چاووش اوغلو ،ترجمه :رضا غفاری هریس ،ناشر :پروژه ترجمه حسنلو ،ص9-8
2هنربین النهرین باستان ،نویسنده :آنتون مورتگات ،مترجم انگلیسی :جودیت فیلسون ،مترجمان فارسی :زهراباستی ،دکتر
محمدرحیم صراف ،نشراز سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ،صفحه 83
14
لباس در آذربایجان باستان
ماری ها
ماری ها نیز بعنوان قومیپیشرفته که اسامیآنها در توپونیسمهای مثلث باستانی آذربایجان که به کرات مشاهده شده است.
همچون تمامینژاد ترک دارای موی طوالنی بودند.
«و .رادولف در بحث از زندگی اجتماعی و لباس و پوشش آنان میگوید که آنان گیسوان خود را بلند میکردند و دامن چپ خود
1
را به باال جمع کرده و چین میدادند».
ال به وضوح مشاهده میگردد وجود کاله خودهای تیز و «پاپاق از پوست بز» چون سایر سکاها و ترکان که در مثلث مورد نظر کام ً
در بین ماریان نیز متداول بود.
«آنان چکمه ،پالتو و خفتان بلند میپوشیدند،گیسوانشان را بلند کرده و برپشت میریختند ،ریشهایشان را نیز میبریدند .بر
سرشان کالهی از کرک و در هنگام نبرد کالهخود میگذاشتند .منابع تاریخی اشاره میکنند که گوگ ترکها نخستین قومیبودند
2
که پالتو و ژاکت را بکار بردند .ژ اکت و پالتو نخستین بار توسط هونها به اروپا آورده شدند».
«استرابون نیز ضمن شرح اقوام ساکن در جنوب دریای خزر در مورد آماردها مینویسد« :آماردها لباس سیاه میپوشیدند و
3
دارای موی بلند نیز بودند در حالی که زنان آمارد برعکس مردان دارای لباس کوتاه و موی کوتاه بودند».
ماری ها که با نام آماردها نیز شناخته میشوند و این نام ریشه در «امر» سومری و ترکی به معنی شیرخواره [کنایه از تغذیه از
خدای خورشید -اوتو -میباشد مانند سایر زنان همچون زنان آذربایجان باستان و مناطق تورک نشین جهان جنگاور و دلیر بودند.
«مردان جامههای سیاه و موهای بلند داشتند .زنان به عکس جامههای سپید و موهای کوتاه ،هر کس بهترین گواهینامه را برای
4
دلیری خود به دست میآورد ،با هرکس که میخواست میتوانست ازدواج کند».
ماری ها از اقوام باستانی سومر و اذربایجان که با لغات «آموری» نیز نامیده میشدند و با مراجعه به بخش ماری میتوان
ارتباط این لقب اشرافی هوری را با مارلیک و مرند و ماراالن و ...پیدا نمود دارای کاله بوقی بودند .آنچه از سنگ نگاره ها در دربار
هخامنشی در رابطه با این اقوام مشاهده میشود کاله مخروطی حوریهای آذربایجان است و نشانگر هم قومیویا تداوم فرهنگی
قومیدر منطقه است.
1ایران و توران در کشاکش تاریخ -احمد آلتونگوک -ترجمه :پرویز زارع شاهمرسی -نشر اختر -1394 -ص 67
2ایران و توران در کشاکش تاریخ -احمد آلتونگوک -ترجمه :پرویز زارع شاهمرسی -نشر اختر -1394 -ص 139
3قومهای ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند - 1396-ص 86
4قومهای ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند - 1396-ص 92
15
حوری ها
هیتی ها که متاثر از حوری ها بودند و با نام «هیتی کی» در تاریخ شناخته شده اند و در تمامیشئونیک شاخه از حوریان تلقی
میشوند نیز از همان کاله سومری ،حوری و به صورت کلی «مثلث آذربایجان» استفاده میکردند.
مانناها
در مورد تمدن شگرف مانناها منابع زیادتری دراختیار داریم پوشش مانناها در روی جامها و عاج ها و مهرها تقریباً با نمونههای
متقدم سومرییکسان است.
“آشور ناسیراپال 2اعالم میدارد که در سده نهم ق .م .از والیات زاموآ پوششهای پشمیو رنگارنگی را به عنوان باج دریافت کرده
است .معلوم میشود که در ماننا صنعت رنگرزی نیز وجود داشته است.
بنا به تصاویر باستانی پوشش رویین انسانهای حسنلی تا روی پاشنه پا ادامه داشته لیکن بازویهای آن کوتاه بوده است .دامنه
لباس و آستین آن دارای منگوله و شرابه بوده .لباسهای فوق به همراه کمربند عریض مورد استفاده قرار میگرفت .جنگجویان ماننا
هم دارای پوششهای چین دار بلند و دمپا گشاد پارچه ای ویا چرمیبودند .مبارزین در بعضی مواقع پیراهن کوتاه نیز پوشیدند.
جنگجویان پشت و کمر خود را با تکه چرمیپوشش میدادند که به کتف چپ بند میشد .ساکنین مارلیک تپه هم دارای پوشش
کوتاه بوده و کمربند پهنی به کمر میبستند دریک قبر دگمههای طالیی پیدا شده است که به ردیف چیده شده اند .دگمههای
1
فوق به بخش جلوی لباس دوخته میشد”
دریکی از بهترین نمونه ها بایک پالک سینه اسب بایک گوژکاری منحصر به فرد از«گیلگمیش» قهرمان سومری روبرو هستیم.
همانند نمونه مارلیک که «گیلگمیش»یک کاله مخروطی بر سر دارد در این نمونه نیز شاهد کاله مخروطی مثل سایر تمدنهای
1تاریخ آذربایجان از دوران باستان تا .1870گروه مولفان .ترجمه :دکتر علی حسین زاده .نشر اختر .ص 84
16
لباس در آذربایجان باستان
قبلی و بعدی آذربایجان و مثلث مشهور هستیم.
“هم ریش و هم سبیل این شمایل بیشتر شبیه شمایلهای استل عیالمیاددا همیتی اینشوشیناک است .این شمایل نیز
شانههایی عریض و بزرگ و کمری باریک دارد که از مشخصههای آثار عیالمیخوانده میشوند .لباس کامل وی هر چه بوده باشد،
به وضوح میتوان دید که بر خالف لباس قهرمان پالک سینه ،دارای کمربند بوده است .سر شانه راست لباس وی با سه نیم دایره
هم مرکز مشخص شده و طرح کلی لباسش نیز ،برخالف طرح ظریف و پیچیده پالک سینه ،به صورت نوارهایی اجمالی از خطوط
موازییا منحنی اجرا شده اند .نشانههایی از تزئینات هندسی کامال ساده بر روی دامن وی در اطراف نیشمنگاه دیده میشود که در
1
مقایسه با ساغرهای عیالمیکه در بخش قبلی از آنها بحث کردیم ،شباهت اندکی به پالک سینه حسنلو دارند”.
شباهت لباسهای این دوره با نمونههای ایالمینیز موید ارتباط نزدیک و تنگاتنگ این دو تمدن پیش آریایی است.
“باال تنه و دامن این شمایل ،که قرینه باالتنه است ،به صورت تمام رخ کار شده است؛ و حال آنکه پاهای وی که تماما با تکنیک
قلم زنی اجرا شده اند به صورت نیم رخ دیده میشوند .زانوی راست روی زمین قرار گرفته و روی حاشیه پایین پالک سینه افتاده
و پای راست به سمت پهلو دراز شده است .پاشنه پای راست میان پاهای عقب گاو نر سمت چپ افتاده و پنجهی آن مستقیما به
سمت پایین و لبه پالک سینه است .تمامیقسمتهای پای راست ،همانند پای چپ با دو خط منقور مشخص شده اند .پای راست به
سمت پهلو کشیده شده و ماهیچه و ساق پا در میان پاهای عقب گاو نر سمت راست قرار گرفته است .بنابراین ،وی تنها بر روییک
زانوی خود اصطالحا به حالت « »knielaufنشسته است به نحوی که پای دیگرش خمیده است و پاشنه آن روی زمین قرار دارد.
به نظر میرسد وی کفش چرمیبه پا دارد .در هر صورت ،مچ پای راست بایک خط دوقلو در امتداد پهنای پا مشخص شده است و
خط مشابهی نیز در قسمت روی پای چپ وجود د ارد .انتهای هر دو پا به صورت نوک تیز است و ،همچنان در اکثر مهرهای استوانه
ای و سایر تصاویر مربوط به شمایلهای زانوزده مربوط به دوره آشور نو میبینیم ،اشاره ای به انگشتان پا نشده است .بر روی ران
راست طرحی متشکل از نیم دایرههای متعلق در امتداد حاشیههای بیرونی دو خط منحنی وجود دارد که از بیرون قسمت باالی
ران آغاز میشوند و درست در باالی مرکز زانو به هم میرسند .این خطوط احتماال نماینده نوعی ساق بند زرهیا ساق پیچ هستند
که نمونههای آن را سربازان تیگلت پیلسر سوم در تصاویر موجود در تل برسیب به تن کرده اند .این تفسیر بسیار اهمیت دارد ،زیرا
از حسنلو ساق پیچی از جنس مس/برنز با حاشیههایی از قبههای گردیافت شده است .این ساق پیچ احتماال به پاییک مجسمه
چوبی ( )HAS 62-968بسته شده بود.
لباس این شمایل نیم تنه آستین کوتاهی است که با نوارهایی از طرحهای هندسی پر تفضیل تزیینیافته است .حاشیه
تمامیقسمتهای این نیم تنه ،از جمله آستین ها و سرشانه ها ،را نوار باریکی از هاشور عرا گرفته است .و نوارهای عریض تری از
هاشورها ،لوزی ها و دوایر کوچک ،با عبور از روی سینه ،در دو سوی جلوی شکم پایین میآیند .اگرچه کمربندی دیده نمیشود،
طرح قسمت باالتنه لباس در قسمت دامن قطع شده است و محل تالقی آنها را دمهای گاوهای نر ،که در سراسر کمر کشیده شده،
پوشانده اند .وقتی به تزیین دامن که در قالب نوار واحدی از لوزیهای به هم متصل است و حاشیه آن نیز طرح مشابههی دارد-از
1پالک سینه حسنلو .نوشته آیرین جی .وینتر .ترجمه :علی صدرایی ،صمد علیون .نشر :گنجینه مهر .ص 65
17
روبرو نگاه میکنیم،یک تکه به نظر میآید؛ اما دقیقا در باالی ماهیچه ساق پای چپ شمایل مرد و زیر پای گاو نر ،نوار باریکی
از هاشور وجود دارد که ظاهرا نماینده حاشیه زره پای وی است .در این صورت ،باید نیم تنه و دامن این مرد را ،هم چنان که در
1
نمونههای آشوری بر روی ساغرهای «عیالمی» به روشنی قابل مشاهده است ،جدا از هم بدانیم”.
دریک نگاه اجمالییک موزه زنده از حسنلو وجود دارد .مردمان حسنلو با لباسها،روشها و باورهایشان در آتش سوزی احتمالی
آشوریان زیر خروارها خاک به مدت سد هزار سال دفن شدند و اکنون بدون اینکه به آئین دفن مردگان بعنوانیک فرم متاخر
و احتماالً جدا از زندگی روزمره نگاه کنیم میبینیم لباسها با سنجاقهای شیر در شانه زنان و کودکانیک نمونه عالی متقدم از
سایر تمدنهای همجوار است .گاهی حضور چنین مرجعیتی را در البه الی سخنان کاوشگران به صورت اعترافی رمزآلود مشاهده
میکنیم.
«در دهان اسکلت SK 45موید وجود چنین آیین ها و اعتقاداتی است .قرار دادنیک مهره بزرگ و ارزشمند در دهان متوفی
حتی قابل تامل تر است ،زیرا مشابه این عمل را در گوری از دوره چهارم cحسنلو میبینیم که در آنیک مهر استوانه ای را در
دهان اسکلت SK57گذاشته بودند .مارکوس به طرز مقنی اشاره کرده که قرار دادن مهره در دهان اسکلت SK57نوعی سحر و
جادویایک رسم آیینی بوده است که شاید با هدف «مهر و موم کردن» دهان متوفی جهت جلوگیری از آلوده شدن زندگانیا به
عنوان تعویذی برای گذار صحیح و سالم متوفی [از این جهان به جهان پس از مرگ ] صورت گرفته است .احتمال دیگر آن است
که دهان متوفی را محلی «امن» برای نهادن اشیای قیمتی که قرار بود به دروازه بانان عالم مردگان اهدایا پرداخت شود قلمداد
کرده اند ،همانند رسم «دینار طالی خارون» که در ادوار بعدی دریونان رایج بودیا سنت خاندانهای شانگ و ژو در چین که در
دهان مردگان هنگام دفن آنان صدف (کوری) میگذاشتند .رسم قرار دادن اشیای قیمتی در دهان متوفی در هیچ محوطه دیگری
در بین النهرین ،آناتولی یا ایران قبل از عهد هخامنشی سابقه ندارد .آگاهی از اینکه مهره موجود در دهان اسکلت SK45تعویذ
بودیا هدیهیا اجرت احتمالی برای دروازه بانانیا خدایان عالم مردگان ،میسر نیست .اگر عجالتاً فرض بگیریم این دو تدفین نشانگر
استمرار داشتن این رسم در حسنلو هستند ،آنگاه آدمیبه طرح این دیدگاه وسوسه میشود که مهره عقیق موجود در دهان اسکلت
SK45مربوط به مرحله قدیمیتری از این رسم است که طی آن استفاده از مهر و فناوری مهر و موم سازی هنوز در این منطقه
2
رواج نیافته بود».
«موضوع دادن هدیهیا پول به ایزدان جهان زیرین به منظور کسب اجازه ورود به جهان پس از مرگ در اسطوره بی النهرینی
هبوط ایشتار نیز دیده میشود که در آن ایشتار مجبور میشود همه زیوراالت خود را از تن دراورد تا اجازهیابد از دروازه هفتم
1پالک سینه حسنلو .نوشته آیرین جی .وینتر .ترجمه :علی صدرایی ،صمد علیون .نشر :گنجینه مهر .ص 33
2آذربایجان در گذار از عصر مفرغ به عصر آهن -تالیف :مایکل دانتی -ترجمه :صمد علیون -نشر :پروژه ترجمه حسنلو
-1396 -ص346
18
لباس در آذربایجان باستان
1
عبور کند و به جهان زیرین وارد شود (»)Wolkstein and Kramer 1983: 5190
کمربندهای پهنی که در بخش ماری ها نیز مورد اشاره قرار گرفت در این تمدن نیز کاربرد داشت .کمربندهایی که در رابطه
آنیک کتاب خوب«کمربندهای اورارتویی» چاپ و نشریافته است.
«شیئی که در کنار این شمشیر تصویر شده است شاید قسمت شانهی زره باشد که شکافی جهت قرارپیری گردن و سوراخهایی
در حاشیه جهت اتصال چرمیا پارچهی ضخیم دارد .روی این چرمیا پارچه احتماالً گل میخهایی مفرغی کوچکی زده شده بود که
تعداد زیادی از انها به صورت پراکنده از میان خاک ها کشف شده است .از کمربندهای پهن با پالکهای مسی نیز استفاده شده
2
است .سالح سربازان خنجر ،نیزه و سرگرزهایی از جنس مفرغیا اهن ویا هر دو بوده است».
بدون توجه به اینکه در مهرها و عاج ها نیز به صورت وسیع کاله مخروطی از دیگر مظاهر هویتی آذربایجان باستان را شاهد
هستیم در گورها نیز این کاله خودها نشانههایی برجای گذاشته اند.
«اسکلت شماره 37افزاری به شکل شب کاله (عرقچین)یا استر کالهخود نامتعارفی از جنس مس/مفرغ بر سر داشت (شکل
پ .)451 :15در ضمایمیکه بعدها بهیادداشتهای کاوش اضافه شده است ( ، )Notebook 7: 11این شیء را کاسه معرفی کرده
اند؛ اما این شیء بر اساس اسناد کاوش ها و طرحهای ترسیم شده کالهخودی روی جمجمه بوده است -بخشهایی از جمجمه و
کالهخود بر اثر ریزش ساختمان له شده بودند .دایسون به صراحت بیان میکند که جمجمه و کالهخود بر اثر ریزش ساختمان له
شده بودند .دایسون به صراحت بیان میکند که جمجمه اسکلت شماره «38داخل کاله مسی آن له» شده بود ( )14 :1958به زعم
نگارنده حاضر ،این افزار شبیه به شب کاله ،آستر مسلح شده کالهخود چرمیبوده است :بر خالف کاسههای مسی/مفرغی مکشوفه از
حسنلو ،این شیء فاقد لبه ضخیم شدهیا قرقره شده است و در عکس که ازیک شیء گرفته شده ( )Negartive 78093-7میبینیم
که داخل آن بر اثر آنچه به نظر میرسد ته ماندههای نوعی ماده الی باشد ،تغییر رنگ داده و پوسته پوسته شده است .کالهخود
3
مشابهی از قبر شماره 26مارلیکیافت شده (”)Negahban 1995: 92، hamlet 92 M. pl XIII no. 13
دستیابی به اینکه کدامیک از جلوه ها بومیو کدامیک متعلق به سایر تمدنهای مهاجر بود دشوار است .اما وجود تزئیناتی
متفاوت چون خلخال در قبرستانهای همجواردر مثلث مشهور همچون قبرستان اورارتویی ایغدیر نشانگر بومیبودن این گونه تزئینات
است.
“یک خلخال آهنی دانه تسبیحی در قوزک پای راست وی بود .نمونههای مشابه این خلخال /بازوبند دانه تسبیحی از جنس
آلیاژهای آهنیا مس تنها داخل مقبرههای گوردخمه ای ویژه و غیر معمول متعلق به مهاجرانی از پیرامونی به دست آمده اند
1آذربایجان در گذار از عصر مفرغ به عصر آهن -تالیف :مایکل دانتی -ترجمه :صمد علیون -نشر :پروژه ترجمه حسنلو
-1396 -ص 35
2مجموعه مقاالت شهر تاریخی حسنلو -نویسنده :رابرت هنری دایسون -گردآوری و ترجمه :صمد علیون ،علی صدرائی ،نشر :
گنجینه هنر -1389 -ص 30
3قیزیل جام حسنلو ،علی صدرایی .صمد علیون .نشر پروژه حسنلو ،ص 104
19
(”)SK105-106
1
مانناها از سربندها تزئینی همچون سومریان استفاده میکردند این سربندها در سومرمتعلق به زنان به خصوص اشراف و
شاهزادگان بود.
“سربندهای مزین به نقش دانه تسبیحی با عناصر فلزی در گورهای SK503،SK455،SK59دوره IVbیافت شده اند که همگی
آنها را سلینسکی 2009گور افراد مونث جوان شناسایی کرده است .کنار ،Sk19متعلق به فردی بزرگسال با جنسیت نا مشخص،
2
و sk100با جنسیت نامعلوم ،نیز آذینهای سرپر تفصیل تری کشف شده است (”)Tala’I and Aliyari 2007: 100-102،pl. 3
گرچه مصالح به کار رفته در تمدن ماننا عمدت ٌا از چوب و پارچه و چرم بودند که هرگز به روزگار امروز ما نرسیدند و به دلیل
وفور ،سهولت استفاده نیازی به سنگ و خشت مشاهده نمیشد اما در موادی چون زیویه که خشت ها نمایانگر لباسهای باستانی
آذربایجان هستند میتوانیم نسبت به معرفی آها اقدام کنیم .عاجها از دیگر مصالح مانده از تمدن ماننها هستند که آثاری از لباس
باستانی در آنها قابل ردیابی و تحقیق است .به عنوان مثال:
«شی ،از چهار بحش تشکیل شده است :زبرین رب النوعی را شامل میشود که روی شیری ایستاده است .تمامیقسمت ها به
صورت تمام گرد اجرا شده اند .بخش دوم -که اکنون موجود نیست -پوششی بود که روی میلهی واسط بخش زبرین و بخش
سوم را میپوشاند .بخش سوم مؤلفه ای استوانه ای با نقوش برجسته است .پایین ترین بخش موجود نیز -که شناسایی آن دشوار
است -احتماال قاعدهی مجسمه بود و با نقوش برجسته تزیینیافته است.
رب النوع و شیر روی تکهی واحدی اجرا شده اند .مؤلفهی استوانه ای و بخشی از قاعده نیز روی تکهی دیگر و بقیهی قسمتهای
قاعده روی تکهی مجزایی کار شده اند .زبانه ای استوانه ای ،که به همراه بخش حاوی نقوش برجسته کار شده است ،در داخل
کامیدر قاعدهی شیر فرو میرفت .جهت محکم کردن کردن این زبانه از میخ برنزی ،که میان پنجههای شیر تعبیه شده بود،
استفاده کرده بودند .درست در پایین بخش حاوی نقوش برجسته ،روی قسمت قاعده ،میخ برنزی دیگری این بخش را به بقیهی
بخشهای قاعده متصل میکرد.
از شمایل رب النوع تنها پاهای برهنهی آن باقی مانده است( .برای سر احتمالی مربوط به این رب النوع به شماره 123مراجعه
کنید ).شمایل شیر ،که به صورت خوابیده است ،کامال با تکنیک کوتاه نمایی اجرا شده است (علت آن احتماال کوچک بودن ابعاد
عاج مورد استفاده بود) .دم آن در پهلو و زیر پایش قرار گرفته است .خطوط شانههای آن با نقوش مستطیلی برجسته ویال گردن
آن با نقوش مثلثی مشخص شده است .سر سنتوری مانند آن ،با چینهای ضخیم بینی و پوزه ،گ .شهای کوچک و نوک تیز و
«زگیلهایی» در باالی چشمهای گرد که در اصل حاوی ترصیع بودند ،به صورت کامال حجم نمایانه باز نمایی شده است .در دهان
باز و خوفناک وی نیش ها نمایان هستند و زبان برجستگی ندارد.
در صحنهی نقش برجسته تصویر سه مرد دیده میشود که دو تن از آنان در حال حرکت به سمت راست و مشرف بر فرد سوم
1قیزیل جام حسنلو ،علی صدرایی .صمد علیون .نشر پروژه حسنلو ،ص 106
2آذربایجان در گذراز عصر مفرغ به عصر آهن ،مایکل دانتی ،ترجمه صمد علیون .ص 352
20
لباس در آذربایجان باستان
هستند .شمایل مرد سمت چپ از نوع شمارههای 93 ،90 ،89 ،88است :چانهی دراز و بدون ریش ،دهان باریک ،موهای سر بلند و
بافته ،گوشهای گرد و حلزونی شکل .وی هم چنین طوقی بر گردن دارد .شمایل سمت راست ،که قسمتهای کمتری از آن باقی
است ،از همان مشخصات فیزیکی برخوردار میباشد و همانند فرد قبلی طوقی بر گردن دارد .در هر دوی آنها سر و پاها در نمای نیم
رخ و میان تنه در نمای تمام رخ اجرا شده اند .هر دو دامن کوتاه و صندل پوشیده اند و انگشتان پاهایشان به طرف باال بلند شده
استو شیئی باریکیا بخشی از لباس روییکی از رانهای آنان را میپوشاند .شمایل مرکزی ریش و موهای سری به سبک متفاوت
دارد که در قالب خطوط منقور راست بازنمایی شده و با سربندی بسته شده است (قس :شمارهی .)96تنها وی در حال نوشیدن
شراب از ظرفی است که در دست راست خود گرفته است .هم چنین ،ابعاد بدن وی تا حدودی از دو شمایل کناری خود بزرگ
تر است و لباس بلندتری پوشیده است که پیلی دار و به درازای رانهای وی است .به عالوه ،وی در نمای تمام رخ و مستقیما زیر
شمایل شیر قرار دارد و بی شک شخصیت اصلی صحنه به شمار میرود .میان وی و شمایل سمت راست گرزی دیده میشود کهیا
در دست چپ شمایل مرکزییا در دست شمایل سمت راست ،به صورت وارونه ،قرار دارد .در هر دو صورت ،میتوان وارونه بودن
گرز را میتوان نشانهی مصالحه آمیز بودن صحنه دانست.
پایین ترین بخش متالشی شده است و معلوم نیست مؤلفهی مستقل ،احتماال در نقش دسته ،مؤلفهی الحاقی ،ویا مربوط به
1
اثاثیه بوده است.
البته آقای وایت ماسکارال در صحنه ای که مرد سوم را بدون ریش با موی بافته شده مینامند راه خطا پیموده چون این نوع
موی بافته شده در آذربایجان باستانی فقط متعلق به زنان میباشد و فقدان ریش این را اثبات میکند .و همچنین کفشهای نوک
رو به باالیی داشتند نه انگشتان که هرگز به باال خم نمیشوند.
در موارد بصری شرابههای مشهور را مشاهده میکنیم که با شرابههایی که بعدا ً در ماد و هخامنشیان تاثیر گذاشتندیکسانی
وجود دارد.
«از روی شمایلهای کامل و بدنهای بدون سر میتوان اظهار نظرهایی پیرامون انواع لباسهای باز نمایی شده ارایه کرد :بر تن
دو شمایل ایستاده ردایی کمربند دار به درازای زانو با حاشیهی پایین مزین و شرابه دار دیده میشود ،اما لباس شمایل نشسته
کمربند ندارد و حاشیهی پشت آن تزیین شده است .شمایلهای ردایی به درازای زانو و ظاهرا لباسی به درازای زانو با حاشیه ای
با شرابه طرحی شبیه کودکیا شرابه ای در امتداد طول آن دیده میشود .شمایلهای موجود دامن بسیار کوتاه و پیلی دار به
درازای کشالهی ران و احیانا کتربندار به تن کرده اند .ردای بلند به درازای مچ پا نیز ئر تصاویر روی عاج ها دیده میشود :ردایی با
کمربند عریض ،حاشیهی پایین شرابه دار و دارای تزیینات عمودی و افقی بر تن شمایل موجود و ردای ساده ای با کمربند عریض
و مزین بر تن شمایل موجود مشاهده است .شمایل موجود و احیانا هم چنین ردایی با آستینهای گشاد و شمایل ردای آستین
داری بر تن دارد.
تمامیشمایلهایی که پاهایشان دیده میشود صندل به پا کرده اند و موارد استثنا و شاید شمایلهای ایستاده که همگی ظاهرا
1عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر-سال -1387ص06 :6
21
پا برهنه هستند ،و نیم چکمه به پا کرده است ،شامل میشود .اکثر شمایل ها ،به استثنای 110و ،115دستبند به دست دارند.
دستبند در مچ سربازان نیز دیده میشود .تعداد معدودی از شمایل ها طوق به گردن دارند .تنهایک شمایل که مربوط بهیک مرد
است ،گردنبند به گردن دارد .بر گردن هیچیک از شمایل ها چنبر دیده نمیشود ،مؤلفه ای که از الیهی چهارم حسنلو و الیههای
دوم و سوم دینخواه،یعنی الیههای عصر آهن اول و دوم،یافت شده است .تنها دریک مورد ،بر روییک پیکرک ،سنجاق سینه به
1
تصویر در آمده است.
آنچه از استخوان موسوم به شماره AA 3بر میآید (تصویر )57-106انسانهای قدیم آذربایجان سربند بهیر میبستند این در
عاجهای حسنلو به کرات مشاهده میشود و در جام حسنلو نیز قابل مشاهده است.
از سایر موادی که تصاویر آنها به دست ما نرسیده است اطالعات کامل تری کسب میکنیم
«بزک دانی که که هر دو سر آن باز و مقطع عرضی آن مستطیلی است و در قسمت فوقانی شیاردار خود باریک تر میشود .هریک
از برهای آن با دو پانل تزیین شده اند .چهار پانل پایینی مزین به تصاویر حیوانات هستند :یکی از آنها حاوی تصویر بزی ریش دار
و ظاهرا با سر انسان ،دومیحاوی تصویریک بز ،سومیحاوی تصویریک گوساله (؟) و چهارمیحاوی تصویر گاو نر خوابیده است.
دریکی از پانلهای باال تصویر بز خوابیده ای نقش بسته است .در سه پانل دیگر تصویر دو انسان ایستاده ویک انسان نشسته بازنمایی
شده است .تمامیاین شمایل ها فاقد کاله هستند و موهای سر آنان در قالب طرحهای جناغی مشخص شده و تا شانههایشان
پایین آمده و ظاهرا با سربندی بسته شده است .آنان عموما بینیهایی گوشتالو با بر آمدگی صاف و چشمهایی لوزییا بادامیدارند.
تمامیآنها در دست چپ چوپ دستی و در دست راست جام دارند .افراد ایستاده لباس آستین کوتاهی (؟) به درازای زانو بر تن
کرده اند که دارای کمربند و شرابه است .فرد نشسته ردایی فاقد کمربند و نسبتا بلند تر پوشیده است .وی به تنهایی گردنبندی به
2
گردن بسته است و ظاهرا صندل به پا دارد».
در مورد سربازان نیز مشاهده میکنیم که کاله پردار در دوران ماد مورد استفاده قرار میگرفت .همچون بحث پیشین زره شانه
ها نیز به باور من متعلق به سربازان بومیبود چون دشمن در هنگام آتش زدن غافلگیرانه وارد قلعه نمیشد.
«سر این سربازان کالهخود «پر داری» نیز دیده میشود که اغلب قسمت بنا گوشی از جنس چرم دارد و مبنای این ادعا وجود
نقوش مثلثی منقوری است که مشابه آنها در بدن اسب ها نیز دیده میشود .پشت سر و صورت آنها فاقد مؤلفههای حفاظتی است.
به نظر نمیرسد این کالهخودها از نوع نمونههای فلزی باشند که تعدادی از آنها از حسنلویافت شده است .حداقل سه مورد از این
کالهخودها فاقد قسمت بنا گوش هستند و این امر نشان میدهد قسمتهای بنا گوش جداگانه به کالهخودها متصل میشدند.
نمونههای این قسمتهای بنا گوش از جنس برنز و آهن از حسنلویافت شده است .لذا ،بازنمایی شدن آنها روی عاج ها تعجبی
ندارد.یکی از سربازان تنها سربند به سر بسته است .از موضوعات جالب توجه آن است که هیچیک از سربازان کفش و زرهی نپوشیده
1عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال -106 :-1387
ص 199
2عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال -1387ص 56
22
لباس در آذربایجان باستان
اند .در بدن آنان نیز ،غیر از زرههای احتمالی که با تزیینات دالبری مشخص شده اند ،زرهی به چشم نمیخورد .از حسنلویک جفت
رزه شانهیافت شده است ،اما معلوم نیست متعلق به سربازان محلی بودندیا مهاجمانی که میدانیم به طور قطع به داخل ارگ نفوذ
کرده بودند .اکثر سربازان النگویی به مچ خود بسته اند که ،به استثنای نمونههایی که در دست شمایلهای غیر نظامینیز دیده
1
میشود ،شاید به عنوان محافظ مچ دست استفاده شده باشند».
باال پوش از دیگر لباسهای متداول دوران ماننا بود.
«مردم ثروتمند ماننا پوستیوزپلنگ و مستمندان پوست گوسفند به کار میبردند .لباس ماننائی ها و دیگر قبایل اتحادیه ماد
و خود مادی ها همین گونه بوده .این رسمیعنی افکندن پوست گوسفند بر شانه تا امروز نیز در میان شبانان کوهستانی آذربایجان
2
محفوظ مانده است .آنها موها را با نواری سرخ میبستند و ریش را میزدند».
گذشته از حمل خدایگان آذربایجان به سرزمین آشور بعنوان غنایم جنگی که در آن مرسوم بود در ال .احی چون «نارام سین»
نیز به لباس ماننا پی میبریم.
«دو اثر مصوریعنی لوح نارام -سوئن و نقش برجسته آنوبانی نی تا اندازه ای سیما و البسه قدیم ترین ساکنان خاک ماد را برای
ما روشن میسازد .در لوح نارام -سوئن ،لولوبیان لباسی سبک ویا دامن به تن دارند و پوست ابلقی بریک شانه افکنده اند و این
خود در هزاره قبل از میالد لباس مردم ماننا و ماد غربی و کاسپیان (به گفته هرودوت) بود .لولوبیان منقوش بر لوح نارام -سوئن
3
ریشی کوتاه و گیسوانی بلند و بافته دارند»)۱۲( .
تدفین با لباس در بین مانناها نیز با سنجاقهای شانه که از خصوصیات اصلی لباس مانناها بود جلوه گر است.
«گور SK66تدفین تکی بچه بسیار خردسال در قبری با سازه سنگی است .زیوراالت شخصی موجود در این قبر عبارت بودند
4
از دو عدد سنجاق لباس در نزدیکی صورت و شانه جسد (شکل »)HAS59-137: HAS59- 133-E. D : 5-5
«در حسنلوی دوره چهارم ، bنیز ،به رغم آنکه شخصیت ریش داری روی جام زرین حسنلو نقش شده که از سنجاق لباس
5
استفاده کرده است ( )Porada1965: 98—39،fig. 633: 64ادامهیافته بود».
و در نمونه ای متفاوت شاهد وجود بازوبند نیز در بین مانناها هستیم تصاویری که باید در آینده به دست تصویرگران جوان
1عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال -1387ص 182
2ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپیاشماق ص 111
3ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپیاشماق ص 111
4آذربایجان در گذار از عصر مفرغ به عصر آهن -تالیف :مایکل دانتی -ترجمه :صمد علیون -نشر :پروژه ترجمه حسنلو
-1396 -ص 347
5آذربایجان در گذار از عصر مفرغ به عصر آهن -تالیف :مایکل دانتی -ترجمه :صمد علیون -نشر :پروژه ترجمه حسنلو
-1396 -ص 351
23
آذربایجان بازسازی شوند.
1
“اسکلت شماره 37بازوبند آهنی ساده ای به بازوی چپ خود بسته بود”.
«وجود سنجاقهای فلزی راست در کنار اجساد دختران و زنان ،که غالبا به لباس زده میشدند ،گویای آن است که حداقل
دختران و زنان به صورت ملبس دفن میشدند .این سنجاق ها تقریبا در تمامیموارد در ناحیهی شانهی اجسادیافت شده اند .در
کنار اجساد برخی از مردان نیز «کمربند» یافت شده است و این امر نشان میدهد مردان نیز به صورت ملبس دفن شده اند .وجود
زیورآالت ،جواهرات و چند سربند دیدگاه پوشاندن لباس و بستن زیورآالت به مردگان در زمان دفن آنان را تایید میکند 2».
«سنجاقهای فلزی راست بزرگ ،که احتماال به لباس زده میشدند ،در ناحیهی شانهی اسکلت زنان کشف شده اند .مهره،
3
گوشواره ،حلقهی انگشتر برای انگشتان دست و پا ،گردنبند و زیور آالت در بیشتر موارد از مقابر زنان به دیت آمده است».
نوک برآمده کفشها که در مواردی اشتباهاً انگشتان برآمده نوشته شده در تحقیقات پیدا میشوند.
تصویر 29/114
“این شی شکسته است ،اما به وضوح از سه بخش تشکیل میشد .بخش استوانه ای باال از جنس برنز و بخش پایین از جنس
آهن و هر دو توخالی هستند .قسمت پا ،در قالب نیم چکمه ای با نوک باال آمده و تایید ،از جنس آهن و توپر است و در ناحیه
قوزکیا جهت اتصال به بخشهای فوقانی سوراخ شده است .محل تالفی سوراخ شده است .محل تالفی بخش استوانه ای آهنی و
برنزی شکسته است و لذا چگونگی اتصال آنها بی خبریم .از وجود سوراخ در نیم چکمه به نظر میرسد این بخش از طریق میله ای
به ساق پا متصل شده بود .دریک ظرف ردیفی از چهارده گل میخ هم اندازه ،هریک با مرکز برجسته ،به اضافهیک گل میخ بزرگ
در وسط وجود دارد .باالی بخش برنزی صاف و سوراخ شده است که دو مورد از سوراخ ها هم چنان قابل تشخیص هستند .کل این
4
پا احتماال در اصل از چوب ساخته شده و بخشهای فلزی روی آن کشیده بود”.
«بعضی از مردم از آن گونه پاپوشهایی (چاریق -پئتاوا) بر پا میکردند که نوک برگشته دارد و اغلب مردم نواحی کوهستانی
از آن استفاده میکردند .این سبک پوشاک خود در هزاره اول قبل از میالد ،لباس مردم ماننا و ماد غربی و کاسپی ها ،به گفته
5
هرودوت بود.
1قیزیل جام حسنلو ،علی صدرایی .صمد علیون .نشر پروژه حسنلو ،ص 100
2مشخصههای فیزیکی ساکنان باستانی حسنلو-مؤلف :تدراتبون-مترجمان :صمد علیون وعلی صدارئی-ناشر :پروژه ترجمه
حسنلو -سال-۱۳۹۳ :ص129
3مشخصههای فیزیکی ساکنان باستانی حسنلو-مؤلف :تدراتبون-مترجمان :صمد علیون وعلی صدارئی-ناشر :پروژه ترجمه
حسنلو -سال-۱۳۹۳ :ص133
4برنز و آهن های حسنلو .نوشته اسکاروایت ماسکارال .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .نشر ،گنجینه مهر .ص 28
5ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپیاشماق ص 111
24
لباس در آذربایجان باستان
و همچنان موی دراز در دوران ماننا از خصایل ترکان باستان در جامها و عاجها مشاهده میشوند که به چند نمونه ازیافته ها
اشاره میکنم.
“همانند شمایلهای ساغر نقره ای ،جام زرین و شمار زیادی از عاج ها (به طور مثال :تصویر 34الف) شمایل انسان ها بر روی
مهرها با سر بزرگ ،پیشانی نسبتا تو رفته ،بینی برجسته و چشمهای درشت نشان داده شده اند .بر روی آنها ،مدلهای موی متنوعی
را میبینیم :موها در نقطه ای پشت سریا باالی گردن به هوا بلند میشوند .در پشت درست در باالی گردنیا شانه به صورت زایده
بیرون میزنند ،در پشت سر دسته میشوند و بر روی شانه قرار میگیرند،یا بر پشت هستند و ،در قالب خطوط عمودی ،از پشت و
1
باالی سر بیرون میزنند .تمامیاین مدلهای مو نمونههای مشابهی در محصوالت سایر مقوالت هنری محلی دارند”.
«موی سر در مدلهای متنوعی بازنمایی شده است :بلند و صاف ،کوتاه و صاف ،گیسوهای بافتهی بلندیا کوتاه ،و گاهی نیز به
صورت کوتاه با بخشهای درشت نقش و حلقههای حلزونی .موهای سر شمایل ها معموال با سربند بسته شده لند .ریش آنهایا به
صورت نا مرتب و در قالب نقوش کندهی ضخیم ویا به صورت کلفت و در قالب واحدهای درشت نقش و کوتاه باز نمایی شده است.
شمایلهای بدون ریش همواره چهره ای الغر و کشیده و چانه ای تیز دارند .صورت تمامیشمایل هادر نمای نیم رخ است نه تمام
2
رخ».
«در اکثر عاج ها و اشیای دیگری که سر شمایل ها در آنها بازنمایی شده است ،نمایش موهای سز به صورت کوتاه و تا شانه ها
استاندارد به نظر میرسد ،هر چند شیوههای متفاوتی در اجرای آنها به کار گرفته شده است .در محوطهی حسنلو ،موهای بلند و
بافته ظاهرا تنها بر روی تعداد اندکی از عاج ها دیده میشوند .موهای بافته گاها تنها تا گودی کمر کشیده میشوند .اما در مواردی
تا زانوی پا نیز میرسند .اندازهی موهای سر شمایل ها در شمارههای 84 ،64و 86مشخص نیست .برخی از شمایل ها نیز موهای
باند و صاف دارند نه بافت.
نمونههای موهای بلند بافته ای که تا گودی کمر کشیده میشوند در هزارهی دوم ق .م .در آثار هنری هوری ،سوری ،قبل هیتی،
هیتی و عیالمیثبت شده است و لذا این مدل مو محدودی جغرافیایی خاصی ندارد .این مدل مو بعدها در آثار هنری شمال سوریه
نیز تبلور میبابد .بنده هیچ نمونهی مشابه دیگری برای موهای سری که تا زانوی پا کشیده میشوند سراغ ندارم .بر خالف آقای
ماسکارال من این مدل مو را در همین جغرافیایکی از مولفههای ظاهری اقوام آذربایجان باستان میدانم که در مباحث قبلی نیز بر
3
آن اشاره شد و این آثاری که آقای ماسکارال به آنها اشاره نموده است در این جغرافیا قرار گرفته اند.
بافت مو توسط زنان و صاف توسط مردان در عاج ها به کرات مشاهده میشوند.
در عاجهای حسنلو نیز موهای افراد مذکر دراز و ساده و صاف است نمونه ها در این مورد بسیارند .به عنوان مثال در عاج شماره
BB31میخوانیم:
1مهرهای حسنلو ،میشل ای .مارکوس .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .نشر گنجینه هنر ،ص 59
2عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال 1387-ص 197
3عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال -1387ص204
25
«سر شمایل انسانی ،سمت چپ .چشم وی بادامی ،بینی اش تیز و برجسته با سوراخهای مشخص ،گوشهایش حلزونی شکل و
موهای سرش -یایک کاله -به صورت تخت است و راس آنها صرفا با خطوط افقی مشخص شده است .موها در پشت سر به صورت
کم پشت آویزان شده و با طرح جناغییا بافه مزین شده است .لبههای باال و سمت راست ساده و سالم اند .لبهی باال به صورت پخ
1
است و شیاری افقی دارد .سوراخی جهت عبور میخ در سمت چپ دیده میشود».
و در توصیف خدای هوا «ان ئیل [انلیل] روی ساغر حسنلو در مقاله ای از «ادیت پرادا» میخوانیم:
“وی موهای بلند وتاحدودی مجعد دارد که با سربند بسته شده اند وریش کوتاه ونسبتا نوک تیز وی از روی گونه وبالفاصله
زیر بینی آغاز میشود و تقریبا روی لبهای باریک وی را میپوشاند .صورت وی تنها با چشمیبزرگ وبینی برجسته ،که سوراخی
کامال مشخص دارد ،شکلیافته است .در اجرای چشم ،خط باال بیشتر از خط پایین برجسته سازی شده واین کار حالت بهت زدگی
وجلوهی زنده ای را خلق کرده است .در طراحی دست وپا ،مفاصل خمیده ،از قبیل آرنجیا زانو ،با نیم دایرههای هم مرکز مشخص
شده اند .مفاصل دیگر ،از قبیل مچ دستیا بند انگشتان ،با خطوط موازی نشان داده شده اند .ماهیچهی ساق پا در قالب خط
مشخصی بازنمایی شده که از خمیدگی زانو آغاز میشود وتا استخوان قوزک پا ،که با دایره ای مشخص شده است ،ادامه مییابد.
هم چنان که در باال اشاره کردیم ،خدای آب وهوا دامن کوتاهی بر تن کرده است .جنس دامن وی از روی طرح جناغی حاصل
از نقطههای کوچک قابل تشخیص است ودر امتداد حاشیهی پایین آن نواری از نیم دایرههای کوچک دوقلو وجود دارد .ترکیب
بندی این نیم دایره ها به نحوی است کهیکی از آنها به باال ودیگری به پایین باز میشود .از این نوار حاشیه ای منگولههایی شبیه
دم حیوانات آویزان هستند.یکی از آنها به صورت برآمده میان پاهای ایزد دیده میشود ویادآور زنگوله/منگولههایی است که در آثار
هنری غرب آسیا از اواخر هزارهی دوم ق .م ، .به ویژه در مهرهای استوانه ای آشور میانه ،از میان پاهای شمایل ها آویزان هستند.
2
نبود این مشخصهی بارز را در ساغر نقره ای حسنلو میتوان اشاره ای مقدماتی بر قدمت جدیدتر این ساغر دانست”.
“تعیین زمان دقیق ابداع کمربند ،که امروزه نیز جز ضمایم لباس از آن استفاده میکنیم ،میسر نیست .اما سابقه کارکرد کمربند
را میتوانم به زمان به زمان استفاده بشر از لباس رساند .قابل تصور است که ساخت کمربند از مواردی از قبیل منسوجات ،چرم
و مواد معدنی که از عهده باستان تا به امروزه ادامه داشته است ،به خاطر نیازهایی چون کمک به محکم شدن لباسها و آویختن
ملزومات اغلب جنگی مورد نیاز فرد بوده است .به احتمال زیاد در دوره نوسنگی و بعد ازیکجا نشینی انسان (8500-5000ق .م).
کمربندهای چرمیو پارچه ای مورد استفاده قرار گرفته است .از این دوره قطعات کمربند ،سگکهای دویا سه دندانه و قالبهایی
از جنس استخوان کشف شده است که به احتمال زیاد در بستن کمربند کاربرد داشت .میتوان اولین نمونههای اینیافتههای
استخوانی را در محوطههای نوسنگی چون چاتال هویوک ،اشیکلی هویوک ،و بادم آغاجی دید .در ساه وجود این شواهد ،میتوان
سابقه استفاده از کمربند در شرق نزدیک را به دوره نوسنگی نسبت داد.
مدارک استفاده گسترده از کمربندهای تهیه شده از منسوجات در شرق نزدیک را میتوان هم در منابع مکتوب و هم دریافتههای
1عاجهای حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال -1387ص 60
2جام زرین حسنلو جلد اول ،ترجمهی علی صدرائی وصمدعلیون ،نویسنده مقاله :ادیت پرادا ،صفحه ،25انتشارات گنجینه هنر
26
لباس در آذربایجان باستان
درون گورها مشاهده کرد .در اقسانه سومری گیلگمیش عبارتهایی دال بر استفاده طبقات مختلف جامعه از کمربندهای مزین
1
آمده است”.
در سوی دیگر از منهیرهای شهریئری مشخص است کمربند برای نگه داشتن خنجر در آذربایجان باستان تا دوره نوسنگی
استفاده میشد .دوره ای پیش ار اورک سومر نیز کمربند جایگاه خاص داشت.
“تبلت اول« :گیلگمیش را به تو نشان خواهم داد .نیک از جای گیلگمیش آگاهم .انکیدو ،به اورک بیا ،جایی که همگان کمربند
نگارین بر میان بندند! هر روز جشنی به پا میشود.
“تبلت هفتم« :پادشاهان و نجیب زادگان باید تو را بپرستند .مرد جوان پسندیده باید در راه عشق تو پس زانو نشینند و مو
2
برکنند .سربازان و جنگجویان باید به خاطرت کمربند از کمر بگشایند».
“چهار تکه بسیار نازک شماره 54ازیکی مقابر دوره چهارم در قبرستان واقع در شمال ارگ حسنلویافت شده اند .تمامیکمربندهای
دیگری که در این جا از آنها بحث میشود از ساختمان سوخته دومیافت شده اند .این نوار باریک به صورت مستطیلی با گوشهای
قایم است و تزئینات ساده ای دارد :دو بخش تزئینی افقی در کنار لبههای باال و پایین که در دو طرف با نوارهای عمودی به هم
دیگر پیوند خورده و با نقطههای برجسته پوشیده شده اند .دریکی از سرهای سالم این کمربند ،ردیف افقی واحدی واحدی از نقطه
ها دیده میشود .انتهای آن ساده است و سوراخی جهت قرارگرفتن بند چرمییا طناب دارد .تعداد زیادی از کمربندهای مکشوفه
از ساختمان سوخته دوم با نقطههای برجسته مشابهی تزیینیافته اند.یکی از آنها (= )767-60قالب آهنی در قالب دو حلقه دارد
3
که به انتهای کمربند میخ پرچ شده اند”.
“نمونه موجود روی کمربند برنزی شکسته ای در موزه سنکانتنز بروکسل اشاره کرد که موری تصویر آن را چاپ کرده است .این
کمربند با ردیفی از حیوانات شاخ دار خوابیده که حالت و نگارههای روی بدن آنها به سنجاقهای حسنلو شباهت دارد تزئینیافته
اند .بر روی بدنیکی از آنها نگارههایی در قالب مثلثهای نفطه چین و نوارهای عمودی ،دقیقا شبیه نمونههای موجود روی برخی
سنجاقهای شیردیس حسنلو ،دیده میشود .متاسفانه محل کشف این کمربند معلوم نیست ،اما باید آن را از محصوالت مناطق
4
ایرانی دانست .رابطه نزدیک تزئینات این کمربند با سنت سنجاقهای شیردیس حسنلو نیز قطعی به نظر میرسد”.
1کمربندهای اورارتویی ،رفعت چاووش اوغلو ،ترجمه :رضا غفاری هریس ،ناشر :پروژه ترجمه حسنلو ،ص 7
2کمربندهای اورارتویی ،رفعت چاووش اوغلو ،ترجمه :رضا غفاری هریس ،ناشر :پروژه ترجمه حسنلو ،ص 8
3برنز و آهن های حسنلو .نوشته اسکاروایت ماسکارال .ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .نشر ،گنجینه مهر .ص 71
4برنز و آهنهای حسنلو ،اسکاروایت ماسکارال ،ترجمه صمد علیون و علی صدرایی ،نشر گنجینه مهر .ص 65
27
اورارتوها
اورارتوها که با نام «اور» [هورماق= بافتن] و «آرتی» [افزایش] زبانی پروتورکی داشتند و همگونی عجیبی بین کلمات اورارتویی
و سومری مشاهده میشود سالهای سال بعنوانیک سلسله آبادگر در آذربایجان فعالیت نمودند در جای جای آذربایجان سنگ نوشته
ها و صخرههایی با کتیبههای اورارتویی نمایانگر حضور آبادگر این اقوام همگون میباشد آنها کالههای تیز بر سر خود میگذاشتند
و کمربندهای عریض میبستند و از شکوه و جلوه خاصی برخوردار بودند .این همگونی توسط محققین نیز در البه الی سخنانشان
اشاره شد است.
بر اساس نظریه کریسنین پیلر:
“حتی لباس ها و زرههای اورارتوها کامال با تصاویر موجود در آثار تجسمیجدیدتر تفاوت دارند اما به نظر میرسد با ظاهر سربازان
1
شمال غرب ایران ،به ویژه حسنلو ،تقریبایکسان باشند”)Piller in print: 455( .
تفاوت اورارتویی ها با آشوریان غارتگر و نزدیکی پوشش آنها با مردمان آذربایجان کهیک منطقه سردسیر میباشد کام ً
ال معلوم
است .این تفاوت و شباهت نمایانگر همگونی نژادی و زبانی نیز میباشد.
دکتر محمد جواد مشکور در خصوص لباس مردم اورارتو مینویسد« :لباس مردم اورارتو مخصوص منطقه سردسیر بود .مردان
قسمیچکمه که تا نیمه زانوی آنان میرسید ،به پا میکردند و قبا و زیر شلواری میپوشیدند .سربازان سر خود را با کاله خود که
بسیار شبیه کاله خودیونانیان و هیتی کر کمیش داشت ،به سر میگذاشتند (مشکور ،1345 ،ص )46بوریس پیوترووسکی در
خصوص پوشاک این اقوام اطالعات جامع تری ارائه میدهد « :اورارتوها لباسهای تونیک با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسید،
میپوشیدند و باال تنه بایک کمربند پهن که احتماالً از جنس برنز بسته میشد .آنها مسلح به کمان ،نیزه و سپرهای کوچک گرد
با برجستگیهای مرکزی میبودند .پوشاک و تجعیزات اورارتویی با آشوری فرق داشت و بیشتر به هوری ها و هیتیت ها نزدیک بود
2
(پیوترووسکی،1381 ،ص )31
در مورد کالههای اورارتویی نیز مانند همیشه هر چیز عینی را به احتمال وارداتی بودن نسبت میدهند چون از اعالم این همه
همگونی و شباهت طفره میروند و بهترین دلیل این است که هر جا هر چیز عینی و مشابه دیدند به مهاجران و مهاجمان مربوط
کنند و در حالی که آنهمه غارت آشوریان و وارداتی بودن فرهنگشان در قبال آشوریان نوشته شود تا از اهمیت آذربایجان کم شود.
«جانسون کالهحودهای جغه دار مکشوفه از دورهی چهارم ب حسنلو را «تجهیزات اورارتویی» توصیف کرده است .کالهخودهای
جغه دار در آثار تجسمیمربوط به قرن نهم ق .م .در محوطههای کار کمیش و زنجیرلی در سوریهی علیا و نیز بر سربازان اورارتویی
1حسنلو و اورارتو .گردآوری و ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .ناشر :پروژه ترجمه حسنلو .ص 36
2تاریخ اورارتو -تالیف :محمد رحمانی فر -نشراختر -1397 -ص 30
28
لباس در آذربایجان باستان
در دروازههای باالوات منتسب به عصر شلمنصر سوم با قدمت اواسط قرن نهم ق .م( .قبل از عصر ایشپوئینی) بازنمایی شده اند.
کالهخودهای موجود در آثار هنری مکشوفه از کار کمیش ،به رغم عدم برخورداری از قسمت گونه پوش ،از حیث شکل بیشترین
شباهت را به نمونههای حسنلو نشان میدهند .کالهخودهای اورارتویی دارای جغه هستند ،اما در ویژگیهای دیگر با نمونههای
حسنلو تفاوت دارند و در آنها زاییدهی باریکی درکنار گوش ها دیده میشود .در کنار تمامیکالهخودهای جغه دار حسنلو گونه
پوشهای جداگانه ای وجود دازد .نکتهی قابل توجه این است که ،غیر از دروازههای باالوات ،در هیچ جای دیگری کالهخود
جغه دار بر سر جنگجویان اورارتویی دیده نمیشود و حتییک نمونهی واقعی آن نیز از محوطههای اورارتویی کشف نشده است.
کالهخودهای حسنلو ،به همراه کالهخودهای مخروطی ،از میان آواره ها ،و حداقل دریک مورد در کناریک اسکلت ،کشف شده اند،
1
اما در وضعیتی که مشخص نیست متعلق به سربازان محلی بودندیا سربازان مهاجم».
البته در عاجهای متعددی ما از تنوع لباس در آذربایجان اطالع مییابیم چنانکه کفش صندل ،شرابههای زیگراگ دار ،وجود
سربند ،رداهای حاشیه دار دیده میشود.
“شمایل مرکزی پالک سینه حسنلو کالهخود نوک تیزی به سر دارد .در روی این کالهخود،یک باریکه میانی ویک نوار قوس
دار در هر طرف ان وجود دارند که از پای باریکه میانی تا لبه کالهخود کشیده میشوند .کالهخود تا ابروها پایین آمده و پیشانی
2
را کامال پوشانده است”.
“استفاده از کالهخودهای کاکل دار در هزاره اول ق .م .در خاور نزدیک نسبتا رایج بود .کاکلهای اکثرا آنهایا به نوک تیز کالهخود
مخروطی متصل میشد،یا در اطراف آن قرار میگرفت ویا از باال ،به صورت قوس دار ،به سمت جلو به طرف کالهخود خم میشد
(هرودا :1965تصویر 18-20 :23؛ بورخارت :1972تصویر ،2-4 :28پیوست ث2 :؛ مظلوم :1970تصویرهای )19 ،18اما به
کالهخود نمیرسید .با این حال ،برخی موارد استثنای قابل توجه و مرتبط وجود دارند ،کالهخودهایی که میتوان آنها را نمونههای
مشابه خوبی برای کالهخودهای مورد بحث حسنلو دانست .این نمونه مشابه در آثار تجسمیسه منطقه که فاصله بسیار زیادی از
هم دارند،یعنی اورارتو ،شمال سوریه و کرت و ،در مفهوم محدودتر ،در میان سربازانی که روی عاجهای محلی حسنلو بازنمایی شده
اندیافت میشوند.
هم چنان که بوخارت ( ،1972ص )103اشاره کرده است ،قدیمیترین نمونههای این کالهخودهای کاکل دار که به طور قطع
به هزاره اول ق .م .تاریخ گذاری شده اند نمونههایی هستند که در نقش برجستههای دروازهی باالوات با قدمت اواسط قرن نهم
ق .م .بر سر سربازان اورارتویی میبینیم .نمونههای شمال سوری شاید با نمونههای فوق معاصر باشند ،اما نمیتوان آنها را به طور
قطع در قرن نهم ق .م .تاریخ گذاری کرد .در خصوص قدمت نمونههای حسنلو نیز تنها چیزی که میتوان گفت این است که این
کالهخودها در زمان معینی قبل از سالهای پایانی قرن نهم ق .م .استفاده شده اند .فرضیه پردازی پیرامون کاربرد قدیمیتر آنها در
1مجموعه مقاالت شهر تاریخی حسنلو -نویسنده :رابرت هنری دایسون ،اسکار وایت ماسکارال-ترجمه و گرد آوری :صمد علیون،
علی صدرائی-ناشر :گنجینه هنر -سال -۱۳۸۹ص200
2پالک سینه حسنلو .نوشته آیرین جی .وینتر .ترجمه :علی صدرایی ،صمد علیون .نشر :گنجینه مهر .ص 32
29
1
حسنلو بی نتیجه خواهد بود”.
در مورد کمربندها به دلیل فلزی بودن بخشی از کمربندها اطالعات کامل تری داریم و میتوانیم تصاویر ،نقوش و خدایان را با
بحث تطابقی بررسی کنیم.
“از قرار معلوم کمربندهای پهن ومتوسط خاص مردان و کمربندهای باریک مخصوص زنان بوده است .اما بعید نیست زنان نیز
از کمربندهای متوسط استفاده کرده باشند .نمونههای این گروه از کمربندها در صخره « »Hعادل جواز و کاخ گریک تپه بر کمر
اسکلتهای مردان و در ددلی ،لیچ و آیانیس بر کمر اسکلتهای زنان پیدا شده است و فرضیه باال را تایید میکند .از ابعاد و نقوش
روی کمربندهای باریک برداشت میشود که این کمربندها مخصوص دوشیزگان بوده است .اکثر کمربندهای اورارتویی با صحنههای
مضمونییا تزئینات هندسی و گیاهی تزئین شده اند .شیوه ترسیم تزئینات مضمونی در کمربندهای باریک به این صورت است که
تصاویر از دو سر کمربند شروع میشوند و به سمت میانه کمربند ادامه پیدا میکنند .این شیوه جانمایی نقوش با نحوه بسته شدن
کمربند به کمر مرتبط است .سگک کمربندهای باریک ،برعکس کمربندهای پهن و متوسط که در جلو بسته میشدند ،احتماال در
2
پشت کمر بسته میشد”.
وجود کمربند در مردمان باستانی آذربایجان و هزارههای قبل در آثاری از «شهریئری» خیاو قابل مشاهده است.
“تا به امروز تمدن دیگری را در میان تمدنهای هزاره اول شرق نزدیک نمیشناسیم که مردمان آن به اندازه اورارتوها از کمربند
استفاده میکرده باشند .امروزه هزاران کمربند متعلق به این تمدن زینت بخش موزه ها و مجموعههای خصوصی ترکیه و اقصا نقاط
جهان است .هفتاد و چهار قطعه از این کمربندها در موزه «رضان سان» نگهداری میشوند .برخی از این کمربندها در سایه دارا
بودن تزئینات خاص که سابق بر این در کمربندهای اورارتویی دیده نشده بود ،از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردارند و اطالعات
3
تازه ای به دانستههای موجود از کمربندهای اورارتویی میافزایند”.
در مورد مادها و لباسهای آنها اطالعات محدودی داریم .مادها نیز مانند مانناها دریک بی توجهی عمدی دوره پهلوی نادیده
گرفته شده اند .اما در همه شئون و بر اساس اطالعاتی که داریم بر روی هخامنشیان متاثر بودند .هخامنشیان لباسهای خود را از
مادها تقلید کردند.
1برنز و آهنهای حسنلو ،اسکاروایت ماسکارال ،ترجمه صمد علیون و علی صدرایی ،نشر گنجینه مهر .ص 76-77
2کمربندهای اورارتویی ،رفعت چاووش اوغلو ،ترجمه :رضا غفاری هریس ،ناشر :پروژه ترجمه حسنلو ،ص 70-69
3کمربندهای اورارتویی ،رفعت چاووش اوغلو ،ترجمه :رضا غفاری هریس ،ناشر :پروژه ترجمه حسنلو ،ص معرفی
30
لباس در آذربایجان باستان
مادها
«دو اثر مصور لوح نارام -سوئن و نقش برجسته آنوبانی نی تا اندازه ای سیما و البسه قدیم ترین ساکنان خاک ماد را برای ما
روشن میسازد .در لوح نارام سوئن ،لولوبیان لباسی سبک ویا دامن تن دارند و پوست ابلقی (دو رنگ و سیاه و سفید) بریک شانه
افکنده اند و این خود در هزاره قبل از میالد لباس مردم ماننا و ماد غربی و کاسپی ها بود .از نه تصویر اسیر ،هشت نفر کالههای
سومری و اکدی دارند و نهمیکالهییا تاجی که در هزارهی اول قبل از میالد ویژه مادیهای شرقی بود و بعدها پارس ها از ایشان
1
اخذ کردند بر سر دارد»)۱۶۸( .
در دوره مادها نیز امتداد کاله مخروطی را بعنوانیک مولفه مهم هویتی مشاهده میکنیم حتی نوع کفشهایی که بحث آن رفت
و نوک آنها سرباال بودیک ویژگی مهم دیگر هویتی ترکان این سرزمین مشاهده میگردد.
«مادیها موهایشان را با نوار قرمزی میبستند و ریش ررا اصالح میکردند .نقوش برجسته آشوری قرن هشتم پ .م کاله خاص
ساکنان ماد را در قرون پنجم و چهارم پ .م نشان نمیدهند -کاله دراز ساخته شده از پوست گوسفندیا نمد به صورت چین دار،
اما این کاله وجود داشته و دلیل آن باز آفرینی آن در نقش برجسته انوبانی نی در اواخر ربع هزاره سوم پ ..م است .در زاگرس
کالههایی شبیه به کاله فریژی ها را نیز بر سر مینهادند و از کفشهایی نیز استفاده میشد که باالی نوک انگشتان اش خمیده و
2
برآمده شکل بود».
این امتداد فرهنگی در طول هزاران سال و اینیکسانی با اقوام سومری،اورارتویی و نیز بیانگر هویت مشترک این مردم بود.
«مردم ایاالت غربی ماد در شیوه زندگیشان ،سخت تحت تاثیر بابل بودند و این امر از پوشش و چیزهای دیگرشان مشخص است.
اما نوع پوشش در طرف شرقی زاگرس همان جامه ای متداول بود که قب ً
ال در میان لولوبی ها در هزاره سوم پ .م دیده ایم .مادها
پوستی بر روی بلوز کوتاهشان میپوشیدند و در شانه چپ میبستند و گاهی زیر کمربند جا میدادند ،پوست پلنگ برای اعیان و
3
اشراف و پوست گوسفند برای دیگران».
1ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپیاشماق ص218
2تاریخ ایران دوره ماد -به سرپرستی ایلیا گرشویچ -ترجمه :بهرام شالگونی -چاپ :فراین -1396 -ص 227
3تاریخ ایران دوره ماد -به سرپرستی ایلیا گرشویچ -ترجمه :بهرام شالگونی -چاپ :فراین -1396 -ص 227
31
ایش اوغوزها (سکاها)
در مورد ماساژت ها ما نمیتوانیم آنها را از آذربایجان دور کنیم .هرچند شاید آنها در قسمت شرقی دریاچه ارومیه بودند اما
سکاها یا همان ایش اوغوزها نام مردمان شهرنشین کل سکاها بود« .ایش قوز» که در منابع آشوری آمده به «ایچ اوغوز» ها گفته
میشد و «ایچ اوغوزها» به نظرم اوغوزهای آذربایجان و مثلث مشهور بودند که عمدتاً تمدن تر و شهر نشین بودند و پیشینه فرهنگی
طوالنی مدتی داشتند .تعیین جغرافیای دقیق آنها را در کتاب «جغرافیای آذربایجان باستان» آورده ام.
هرودوت درباره ماساژئت ها مینویسد« :از حیث لباس و طرز زندگانی ماساژئت ها شبیه سکاها هستند ،سواره و پیاده جنگ
میکنند ،اسلحه آنها تیر و کمان و نیزه است ،معموال تبری تیز دارند ،اشیای آنها از طالیا مس است .آنچه برای نیزه و تیر الزم
است از مس میسازند .کاله ،کمر و بندهای لباس از طالست .زره اسب ها را نیز از مس میسازند ولی دهنه اسب را از طال درست
میکنند ،نقره و آهن را ابدا استعمال نمیکنند ،چه این دو فلز را مملکت آنها فاقد است (ویا اینکه آنها را نمیشناخته اند ویا دالیل
خاصی داشته است) ولی مس و طالی ریادی دارند .ماساژئت ها بذر نمیافشانند .غذای آنها از گوشت حشم و ماهی است که فراوان
از آرکس بدست میآورند .مشروب آنها شیر است .از خدایان فقط آفتاب را میپرستند و برای او اسب ها قربانی میکنند .جهت آن
1
است که میگویند برای سریع ترین خدا ،قربانی سریع ترین حیوان مناسب است)۱۰۰( ».
در واقع نام این اقوام که در اغلب منابع «سکاهای تیزخود» آمده است به کاله تیز آنها و حالت مخروطی کالهها اشاره دارد که
مکررا در این مورد منابع اطالعات الزم را آوردم.
«یعنی کاله نوک تیز که بیشتر در منطقه آذربایجان و ماد آتروپاتن بودند و از اطراف دریاچه و کوههای آرال به این منطقه آمده
بودند .از پادشاه این قوم در زمان داریوش تصویری در نقش برجسته بیستون در میان اسیران داریوش حک شده و زیر آن نوشته
2
شده این سکونخای سکایی است».
در لفظی که دریک منبع دیده ام «اورتو» به عنوان پوشش «کوری» با شباهتی به «بورکی» ویا «کورکی» بعنوان پوست
گوسفندی ،بعنوان کاله و «بانتی» به معنی «باتی» یعنی تیز و فرورونده آمده است.
«اصطالح «اورتو کوری بانتی» ترجمه واژه ایرانی تیگرآ کسودا tigraxaudaبه «معنی پوشندگان کالههای نوک تیز» لقب
3
برخی قبایل سیتی -سکایی است که در کتیبههای داریوش و پسرش خشایارشا آمده است».
دلیل نامگذاری «ایچ اوغوزها» با نامهای گوناگونی که میشناسیم ناشی ازاشتباه بزرگ محققین است .بعنوان مثال اصطالح
1ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپیاشماق ص279
2قومهای ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند - 1396-ص 451
3تاریخ ایران دوره ماد -به سرپرستی ایلیا گرشویچ -ترجمه :بهرام شالگونی -چاپ :فراین -1396 -ص 177
32
لباس در آذربایجان باستان
«قوت» که به صورت «گوتی» در منابع فارسی نوشته میشودیک اطالق عام برای قبایل و سرزمین آذربایجان از هزارههای
مختلف بوده و در هر دوره این نام را میبینیم .در اصل این لغت فرقی با ماننایا ماد و حوری و لولویی و «ایچ اوغوز» ندارد ویک نام
عمومیاست« .کیمری» یا «سکا» و «سیت» نیز نین سرنوشتی دارند.
1
تمامیقبایل سیتی -سکایی از جمله ظاهرا ً کیمریان در اصلیا بیش کالههای بلند و نوک تیز بر سر داشتند.
2
همانگونه که در این تصویر قرن شمسی ( )MK-203هویداست کالههای ایش اوغوزها به صورت مخروطی باقی مانده است.
1تاریخ ایران دوره ماد -به سرپرستی ایلیا گرشویچ -ترجمه :بهرام شالگونی -چاپ :فراین -1396 -ص 177
2قومهای ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند - 1396-ص 178
33
تصاویر
34
لباس در آذربایجان باستان
موهای بلند خصیصه ترکان باستانی با یک نوع کالهی آویزهای مهره ای از جنس سنگ تا همین دوره قاجار رواج
که به نظر می رسد بعدا ً در هخامنشیان تقلید شده است و داشت .تزئینات سنگی در آذربایجان باستان به وفور مشاهده می
لباسهای شرابه دار با طرح خاجها یکی از نمونه های زیبای شود و شااید این یکی از دالیلی بود که سومریان با آذربایجان
ماننایی است .آویزهایی با سه طناب از پایین لباس نیز جالب داد و ستد می کردند و همچنانکه خود گفته اند در قبال دریافت
توجه است. سنگ ،غالت ارائه می کردند[ .موزه آرکولوژی باکو]
35
آویزه های گوشواره که سه سر توپی دارند این فرمهای طرحهای بالس با شرابه هایی متفاوت و بستن سربند
توپی همزمان در سومر و اورارتو نیز قابل مشاهده هستند با ریشه های دراز که مخصوص «قوت» ها بود و چشمان
که گاهاً به صورت خوشه انگور دیده می شوند و گویا یکی از درشت و طرحی دایره وار و اما خاچ در زمینه جام مشاهده
مهارتهای فلزکاری آن دوره بوده است. می شود .فرم و انحنای دامن و شرابه ها به فرم های آشوری
شبیه ولی بومی است.
36
لباس در آذربایجان باستان
37
در دوره ماننا همزمان با سایر نواحی چنین دستبندهایی مشاهده می شود در تمام این مناطق
اینها جزئی از تزئینات مشترک منطقه بوده اند.
این سنجاقهای بزرگ با سرهای تزئینی را به سرشانه ها زده اند .در اجسادی مانده از دوره ماننا
در حسنلو که ساختمان یکباره فرو ریخته است این سنجاقها در شانه زنان دو عدد و در شانه مردان
یک عدد مشاهده شده است.
38
لباس در آذربایجان باستان
39
عاشق ماننایی با یک ماله پاپاق مانند که ال واضح می توانیم لباس ماننائیان را مشاهدهدر این تصویر کام ً
با فرمهایی جنس آن نشان داده شده است. کنیم موهای دراز,لباس شرابه دار با طرحهایی در حاشیه ها از چهار
اوزان ها به دالیلی که به باورهای باستانی سوی لباس و دستبندهایی که احتماالً فلزی بودند و یک بازوبند که
مربوط است بعضاً بدون لباس ترسیم شده اند. در آن طرحی از خاچ (خدایگان خورشید ،اوت) را مشاهده می کنیم.
دستبند این عاشق نیز قابل مالحظه است).
40
لباس در آذربایجان باستان
«بیلگه میش» و «ان کی دو» دو قهرمان سومری کالههای تیز در دوران اورارتویی نیز در میان جنگاوران ترک
گوشهای خوم بابا را می کشند .تصویری گویا که در استفاده می شدند از تاتارها تا وان و از شکاها تا مانناها که حتی
آذربایجان وی جام حسنلو هم همین روایت قابل مشاهده آشوریان را نیز تحت تاثیر قرار داده بود .مار جاری از آسمان و سه
است .در جام حسنلو هم خوم بابا به هیمن صورت زانو زده و مار در هر دو سو شاید به باوری آئینی مربوط می شود که نگهدار
هر دو قهرمان گوشهایش را میکشند .کاله مخروطی و شرابه جنگاور بود .این کاله در موزه اردبیل نگهداری می شود و نمونه
ها و دستبند و حتی موهای دراز در هر دو روایت ,نشانگر هایی عین همین کاله در موزه تبریز و وان با همین طرح وجود
یک همگونی مشترک در لباس و ظاهر سومری و آذربایجان دارد اما زیر همین مارها خراشهایی که خدایگان آفتاب و درخت
باستان است. حیات را نشان می دهد پاک شده اند.
41
در عاجی از حسنلو و تمدن مانناها ,ما همان کاله در این تصاویر قدیمی از آذربایجان که قدمت این گونه سنگ نگاره
مخروطی را با موهای دراز بر سر یک اسفنکس مشاهده ها چیزی ما بین ده تا پنجاه هزار سال در نوسان است و باید مورد
می کنیم .فرم لباس شطرنجی نیز به روشنی بعنوان یک آزمایشات قرار گیرند چیز زیادی قابل مشاهده نیست اما در تصویری از
ال دیدیم روی شانه های شخصیت باال پوش همچنان که قب ً انسان در باال همچنان کاله مخروطی قابل مشاهده است و تنها موردی
قرار دارد. که می توان با قطعیت آن را به یک مرد در حال پرتاب نیزه منسوب
کرد همان کاله مخروطی آذربایجان باستان است.
42
لباس در آذربایجان باستان
به نظر می رسد در این تصویر الهه عشق هنوز L19-لباسهای سومریان پوستی بودند,مردان باالپوش نداشتند و زنان
لباس پوستی چند الیه داشته که بعدا ً به تصویر قبل یک سره می پوشیدند به وضوح این لباسها در «آتو» و آذربایجان مشاهده
ارتقا یافته و پارچه ای شده است و این مرحله را می می شود ومن خود در کودکی لباس از پوست گوسفند سیاه و جلیل برادرم
توان در لباسها ما بین رشته رشته ها و پارچه ای یک «کرکی» از پوست کوسففند سفید داشتیم .بعدها در دوران بعدی
تلقی کرد. لباسها نازکتر و مرتب می شوند همچنان که بعد از ح .ری ها ( لباس پوستی
جام حسنلو)ما شاهد لباسهای پارچه ای هستیم ( .دوره ماننا) در تصویری
از «ان ننه» الهه عشق سومری نیز چند الیه بودن لباس هنوز مشاهده می
شود تزئینات بازو و گردنبد یک طرف ولی جدا شدن قسمت پایین دامن
را با تصویر لباس زنان در تصویر سمت راست صفحه 40مقایسه کنید که
عین هم هستند.
43
تزئینات سنگی از «جیران تپه» و دگمه ها و همان میل
ها که احتماال با توجه به طول زیادشان یک میل بافتنی
بودند.
در این تصویر به صورت اجمالی لباسهای سومریان دیده می شود فرم لباس
پوستی و حتی تبریل آن به لباسهای نازک تر دیده می شود در برخی لباسها
به نظر می رسد برای زیبایی لباس ی احتماالً آویزه هایی از مواد خاص را به
پایین لباس الصاق کرده اند .مردان عموماً دامن دارند و زنان یک شانه خود
را پوشانده اند.
44
لباس در آذربایجان باستان
گردن آویزهایی سنگی از تبریز با قدمت سه هزار سال در شهر یئری مجسمه های «داش بابا» ها که قدمت
که نشان می دهد خانمها برای تزئین چنین فرمهایی هفت هزار ساله دارند یک کمربند عریض در کمر دارند
همگون از سنگها که شمشیرشان را نگه داشته باشد .این یکی از خصوصیات
لباسهای جنگاوری آذربایجان بود.
45
نمونه ای از زیوراالت سنگی از منطقه خداآفرین با سنجاقهایی مفرغی از شهر تبریز با قدمت سه هزار سال
قدمت چهار هزار سال و گوشهای ماهی و ترکیبی از انواع با سر قوچی که مانند نمونه های حسنلو روی شانه ها قرار
سنگها با قرینه سازی انجام شده ذوق هنری مردمان باستانی می گرفت.
آذربایجان آشکار می شود.
46
لباس در آذربایجان باستان
نمونه ای از لباس مانناها که متفاوت از بقیه است دامن یک کاله فوق العاده از عاج حسنلو که تاج یک خانم را
کوتاه مرد با سربندی به سر و موهای دراز که در سایر در تمدن مانناها نشان می دهد.
لباسها هم مشاهده کردیم و نقشهای خیاری بر لباس که
خصوصیات تزئینی این منطقه فرهنگی بوده است.
47
در این لباس از روی عاج های حسنلو ما دوباره موهای در این تصویر از سنگ نگاره های شیخ مدی لباس زن
بلند با دامنی بلند شرابه دار و یک نقش در میان لباس که و مرد و کودک باستانی به صورت دامنهایی متفاوت کام ً
ال
چاک دامن محسوب می شود با طرح تزئینی را می یابیم مشخص و از اولین نمونه های یافت شده و اطالعات اول در
مورد لباس آذربایجان باستان محسوب می شود.
48
لباس در آذربایجان باستان
در این مجموعه زیوراالت که عموماً به دوره های ماننایی مربوط هستند شما مشاهده می کنید صنایع فلزکاری به حدی پیشرفته بود که
می توانستند یک توپی به شکل انار درست کنند یا تزئیناتی روی فرمها با گره از سیمهای طال درست کنند و آنها را به دقت به هم جوش
دهند و ظرافت اینگونه آثارشان از تکامل و شیوه تزئینات در دوران قبل از مادها می دهد.
49
بورک نوک تیز که از هیت ها تا سکاها یک فرم مشترک البته در میان
آذربایجانیان باستان بود در کالههای سومریان به نوعهای مختلف دیده می
شود هم حالت پاپاق در مجسمه های زیاد و تصاویر مثل مجسمه های «گوده
آ» قابل مشاهده است .هم کاله مخروطی در فرم کالههای خدایگان با تزئینات
همان لباس پوستی در آقایان که نیم تنه پایین خود را هاللی دیده می شود .لباسها هنوز از طبقات پوستی خود که میتوانستند در
می پوشاندند دوباره مشاهده می کنید. تابستان های سوزان آن منتظر عایق باشند و موها در بیرون قرار گیرند تا خالت
بازگرداندن گرما را ایفا کنند و در زمستان موها به داخل پوشیده شوند و این
یک لباس سردسیری بود در این لباس خدایگان با یک درخت تبریزی نیز که
در قسمتهای دیگر شرح کامل آنها خواهد رفت دیده می شود.
50
لباس در آذربایجان باستان
51
لباس از قلعه «آشتی اوک» هشترود که شنل روی اما در خانمها سینه نیز با این لباس پوستی
شانه جنجگو قرار دارد این لباس به شیوه اشکانیان پوشانده می شد.
شبیه است.
52
لباس در آذربایجان باستان
لباسهای دوره ماننایی از جامها,ساغرها,عاج ها,فلزها,و مصالح این نقش اورارتویی از چند جهت قابل تامل است .هم از نظر اینکه
متعدد حسنلو به خوبی قابل بررسی هستند یکی از این نمونه قدیمی ترین نمونه از پرچم درفشی است که بعدها به کاویانی در دوره
ها طرح بازسازی شده از ارابه و اسب سواران حسنلو از فلزات هخامنش مشهور شد در حالیکه پیشینه آن به اورارتوئیان در آذربایجان با
( آهن و مفرغ) است که عصر آهن دوم ( حدود 800-1200 ال یک ویژگی منحصربه فرد این سند قابل اثبات است .دوم اینکه لباسها ک ً
ق .م) منسوب است .سوارکاران پائین نیز به همین دوره تعلق دارند .دستبندها و کمرهای آنها گرچه در سایر لباسهای آذربایجان باستان
دارند .موهای دراز,سربند مشترک در یک سو و لباس ساده یک مشترک است اما یک زائده روی پاپاقها متفاوت است .شاید طراح نیز در
دست با طرحهای لباسهای سبک که به دو دلیل اینکه جنگها این ناشی گری سهیم بوده است چون عضالت پاها و حتی کفش به خوبی
در تابستان انجام می شدند قابل قبول است .حتی در طرح پایین نشان داده نشده است .این بیشتر یک طرح سمبلیک است که خدایگان
نیم تنه ها مثل سومریان بدون لباس است. ماه «نانار» را با یک بز و یک شاخ روی میز نشان داده است و طرح روی
پرچم ها نقش از «دان» الهه ستاره صبحگاهی باشد.
53
نقشی از مارلیک که نشان می دهد کاله مخروطی و همانند طرح قبلی به عصر آهن دوم متعلق است و
کمربند ضخیم در این گوشه از تمدن باستان آذربایجان نیز کالهی تاج مانند که بعدها در هخامنشیان مورد تقلید واقع
رواج داشته است .این طرح «بیلگه میش» سومری را که با شد .موهای دراز به روشنی تعلق این کاراکترها به ترکها را
دو دست یوزپلنگها را بلند کرده نشان می دهد. نمایش می دهند .طرحهای روی لباس از تزئینات کامل تری
برخوردار هستند و روی دامن جنگجوی نشسته طرحی از
ستاره به چشم می خورد .کفشهای صندل با نوک برآمده و
کمر و دستبند نیز همچنان تکرار شده است سربند نیز جزء
مشترک این لباسها بود.
54
لباس در آذربایجان باستان
یک عاج از حسنلو که کاله این سرباز که احتماالً فرم موهای دراز در طرحی از مهری سیلندری از حسنلو که
اولیه «حوروس» می باشد قابل توجه است چون سالها بعد نشان می دهد با مردمان پسین و همسایه ها متفاوت بودند
این کاله توسط هخامنشیان تقلید شده است.
55
دو ردیف باال لباسهای پوستی مردمان سومر ( کنگر) بزرگترین فرد تاثیرگذار در هنر سومری «کوده آقا»
را نشان می دهد و در ردیف پائین لباسهایی از «آنو» در پادشاه شهر الگاش معموالً با یک پاپاق آذربایجانی دیده می
ترکمنستان و جام حسنلو را مشاهده می کنید که به روشنی شود .این پادشاه در زمان حکومت «قوت» های آذربایجان
دارا بودن لباس پوستی را بعنوان یک خصیصه مشترک در در سومر یک «ان سی» یعنی قرمانبردار بوده است.
مقابل دیدگان ما می گسترد.
56
لباس در آذربایجان باستان
موهای دراز از سومر تا مانناها از شهر یئری نیز دیده می عاشق ها و کاله های آنها و موهای دراز ترکان در این
شوند اصوالً موهای دراز از خصیصه ترکان است که در زنان شکل دیده می شود می دانید که در ازمنه قدیم فشردن
بافته و در مردان روی شانه ها ریخته می شد. ساز به سینه و ایستاده نواختن فقط در میان «یائیق » ها
متداول بوده است.
57
شماره 1-جام مفرغی از اردبیل 2-جام نقره ای از اوجا کالههای تیز مخروطی «بورک» که بعدها در آشور مورد
( ایالم) 3-مجسمه ای از کنگر ( سومر) 4-مجسمه ای از تقلید قرار گرفت جزء مشترک از ماننا تا سومر و هیت هیت
«آنو» در جنوب ترکمنستان . .در این تصویر گذشته از اینکه ها و «ایش اوغوزها» سکاها می باشد د .در تخت جمشید می
به راحتی و سادگی همه می توانند اشتراک در نوع لباس بینید که صاحبان اینو نوع کالهها بعنوان اسیر و آورندگان
پوستی را مشاهده کنند و به ارتباط یا اشتراک نزدیک این هدیه نشان داده می شوند .در اورارتو نیز چنین کالههایی
تمدنها پی ببرند سادگی جام اردبیل هم جلب توجه می کند مد بود .در تصاویری از نقاشی های دویست و سیصد سال
و از قدمت بیشتر نسبت به نمونه های دیگر خبر می دهد. پیش نیز سیاحان به روشنی کاله مردم تبریز را مخروطی
ترسیم کرده اند که به راحتی قابل جستجو و بررسی است.
58
لباس در آذربایجان باستان
L68-طرح پالک سینه حسنلو که در این تصویر عکس سمت راست باال را از موزه اردبیل گرفته ام کاله
«بورک» آذربایجانی دقیقا قابل مشاهده است و به روشنی جنگی از خلخال و سمت چپ را از موزه تبریز گرفته ام .به
همین «بورک» آذربایجان را با تمام جزئیات و حالتها نشان هفت سر مار در همه کالهها دقت کنید که عین هم هستند.
می دهد .موهای دراز و طرحهای متنوع لباس «بیلگه میش» در ردیف پایین دو کاله از وان ترکیه را می بینید از دوره
در این تصویر نیز مشاهده می شود. اورارتویی با نقش از «اوت» خدایگان آفتاب با دو بال در
کناره ها و درخت «یاشام» که در موردش صحبتها کرده ایم.
59
یک جام به یاد ماندنی گنجینه بشری از دوره «حوریان» که طرحی از یک منگوله در ساختمان سوخته چهارم حسنلو
در دوره «ماننا» ها هم استفاده شده و به حد کافی در مورد
این جام صحبتی کرده و خواهیم کرد .لباس خدایگان,قهرمانان
و موبدان را مشاهده می کنید همانند تمام موارد دستبندها,
موهای دراز ،منگوله ها و شرابه های منحنی هم دمشترک
هستند.
60
لباس در آذربایجان باستان
61
منابع
1 .1آتیال حکمرانی سلحشور عادل ( نگاهی به تاریخ هون در اروپا) -مترجم :سحر جعفرزاده -ناشر :سومرنشر
2 .2اویغورالر،نویسنده:ابوالفضل رجب لی،مترجم:محبوبه هریسچیان،تصحیح:حسن اوموداوغلو
3 .3تپه حاجی فیروز-ماری ام .ویت .ترجمه:علی صدرایی و صمد علیون .انتشارات گنجینه مهر
4 .4سنگ نگاره های مشکین شهر و قره داغ -مؤلفین :مهندس کاظمی ،دکتر رضا رضالو -انتشارات :یایلیق سال1397 :
5 .5فرهنگ سفال سبک ارومیه درمنطقه نخجوان -تآلیف :اوکتای بللی-ولی بخشعلی اف -ترجمه :سعید میرزائی( مهرشید) -نشر :تبریز -سال 1391
6 .6کمربندهای اورارتویی،رفعت چاووش اوغلو،ترجمه:رضا غفاری هریس،ناشر:پروژه ترجمه حسنلو
7 .7هنر بین النهرین باستان،نویسنده:آنتون مورتگات،مترجم انگلیسی:جودیت فیلسون،مترجمان فارسی:زهراباستی،دکتر محمدرحیم صراف،نشراز
سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها
8 .8ایران و توران در کشاکش تاریخ -احمد آلتونگوک -ترجمه :پرویز زارع شاهمرسی -نشر اختر 1394 -
9 .9قوم های ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند-1396
1010تاریخ آذربایجان از دوران باستان تا .1870گروه مولفان .ترجمه:دکتر علی حسین زاده .نشر اختر
1111پالک سینه حسنلو .نوشته آیرین جی .وینتر .ترجمه:علی صدرایی،صمد علیون .نشر:گنجینه مهر.
1212آذربایجان در گذار از عصر مفرغ به عصر آهن -تالیف :مایکل دانتی -ترجمه :صمد علیون -نشر :پروژه ترجمه حسنلو 1396 -
1313مجموعه مقاالت شهر تاریخی حسنلو -نویسنده :رابرت هنری دایسون -گردآوری و ترجمه :صمد علیون ،علی صدرائی ,نشر :گنجینه هنر 1389 -
1414قیزیل جام حسنلو ،علی صدرایی .صمد علیون .نشر پروژه حسنلو
1515عاج های حسنلو -تآلیف :اسکار وایت ماسکارال -ترجمه :علی صدرائی و صمد علیون -ناشر :گنجینه هنر -سال 1387
1616ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسالم -مؤلف :منصور جدی -چاپ یاشماق
1717مشخصه های فیزیکی ساکنان باستانی حسنلو-مؤلف:تدراتبون-مترجمان:صمد علیون وعلی صدارئی-ناشر :پروژه ترجمه حسنلو -سال۱۳۹۳:
1818جام زرین حسنلو جلد اول،ترجمه ی علی صدرائی وصمدعلیون،نویسنده مقاله :ادیت پرادا،صفحه ،25انتشارات گنجینه هنر
1919برنز و آهن های حسنلو .نوشته اسکاروایت ماسکارال .ترجمه:علی صدرایی و صمد علیون .نشر،گنجینه مهر.
2020حسنلو و اورارتو .گردآوری و ترجمه :علی صدرایی و صمد علیون .ناشر:پروژه ترجمه حسنلو
2121تاریخ اورارتو -تالیف :محمد رحمانی فر -نشراختر 1397 -
2222مجموعه مقاالت شهر تاریخی حسنلو -نویسنده:رابرت هنری دایسون ،اسکار وایت ماسکارال-ترجمه و گرد آوری:صمد علیون،علی صدرائی-
ناشر:گنجینه هنر -سال ۱۳۸۹
2323تاریخ ایران دوره ماد -به سرپرستی ایلیا گرشویچ -ترجمه :بهرام شالگونی -چاپ :فراین 1396 -
2424قوم های ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان -نویسنده :دکتر فریدون عبدلی فرد -نشر هیرمند1396
62