مرگ:death

You might also like

You are on page 1of 2

‫م ــدخ ــل م ــرب ــوط ب ــه واژهی م ــرگ در ف ــره ــنگ روز س ــخن ب ــا آوان ــگاری ب ــا

ح ــروف ان ــگلیسی و ب ــا ت ــوج ــه ب ــه ت ــلفظ م ــرس ــوم‬


‫پــایــتخت نــشینان در زبــان فــارســی آغــاز شــده اســت‪ .‬بــعد از آوانــگاری نــقش دســتوری کــلمه کــه ﺑـﺮای اﯾﻦ واژه اســم‬
‫مصدر و اسم است با عالیم اختصاری نوشته شده‪.‬‬
‫واژهی ‪ Death‬در فـرهـنگ لـغات آکـسفورد نـیز آوانـگاری سـادهشـده و بـه صـورت |‪ |deTH‬ﻧـﻮﺷـﺘﮫ و اجـزای کـالم بـدون‬
‫نشانهی اختصاری آورده شده است‪.‬‬

‫در م ــدخ ــل م ــرگ ب ــه ن ــظر م ــیرس ــد ک ــه م ــعنای پ ــر ب ــسام ــدت ــر ب ــا ش ــمارهی ‪ ۱‬م ــشخص ش ــده اس ــت و م ــعناه ــای ‪ ۲‬و ‪۳‬‬
‫معانی با بسامد کمترند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬در معنای شمارهی ‪ ۱‬توضیح کلمه به همراه چهار مترادف‪:‬‬
‫‪ .۱‬توقف کامل و پایدار فعالیتهای زیستی؛ مردن؛ موت؛ درگذشت؛ فوت‪.‬‬

‫در معنای شمارهی ‪ ۲‬مترادف استعاری واژه‪:‬‬


‫‪ .۲‬نابودی‪.‬‬

‫و در مـعنای شـمارهی ‪ ۳‬بـه مـعنای کـلمه در زمـینهی مـحاوره و کـاربـردش در زمـینهای خـاص کـه در پـرانـتز قـرار داده‬
‫شده‪:‬‬
‫‪) .۳‬گفتگو( )توهین آمیز( مشکل؛ ناراحتی‪.‬‬

‫بیان شده است‪.‬‬

‫در فــرهــنگ لــغات آکــسفورد مــترادفــی بــرای واژهی ‪ death‬ذکــر نشــده اســت بــلکه بــه تــوضــیح و مــعنی کــلمه بــا ذکــر‬
‫مثال پرداخته است‪.‬‬
‫‪The action or fact of dying or being killed; the end of the life of a person or organism: don’t‬‬
‫‪believe in life after death/ [as modifier]: a death sentence.‬‬

‫در معانی فرعی‬

‫‪ .۱‬توضیح کلمهی مرگ‬


‫‪The state of being dead: even in death, she was beautiful.‬‬
‫‪ .۲‬به معنای کلمه در پزشکی‬
‫‪The permanet ending of vital processes in a cell or tissue.‬‬

‫‪ .۳‬نمادهای مربوط به واژه‬


‫‪(Death) the personification of the power that destroys life, often represented in art and‬‬
‫‪literature as a skeleton or an old man holding a scythe.‬‬

‫‪ .۴‬معنای استعاری واژهی ‪death‬‬


‫‪The destruction or permanent end of something: the death of her hopes.‬‬
‫پرداخته است‪.‬‬

‫در فــرهــنگ ســخن‪ ،‬در قــسمت تــرکــیبات ذیــل واژهی مــرگ اصــطالحــات مــربــوط بــه ایــن واژه در زمــینههــای مــختلف از‬
‫جـمله طـنز و مـحاوره‪ ،‬پـزشـکی‪ ،‬شـیمی و غـیره و بـه تـرتـیب حـروف الـفبا ذکـر شـده اسـت‪ .‬اﺻـﻄﻼﺣـﺎت ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﻣـﻌﻨﺎی‬










‫اﺻﻠﯽ ﮐﻠﻤﮫ ﻧـﻮﺷـﺘﮫ ﺷـﺪهاﻧـﺪ و طـبق نـظر مـؤلـفین در مـقدمـهی ایـن فـرهـنگ‪ ،‬ابـتدا اصـطالحـاتـی کـه بـا واژهی اﺻﻠﯽ شـروع‬
‫شـده و سـپس اصـطالحـاتـی کـه عـناصـر واژگـانـی دیـگری پـیش از واژهی اصـلی داشـتهانـد نـوشـته شـده اسـت‪ .‬الزم بـه‬
‫ذکـر اسـت کـه هـر دو دسـته بـه تـرتـیب حـروف الـفبا نـوشـته شـدهانـد‪.‬ھـﻢ ﭼﻨﯿﻦ‪ ،‬ﻣـﺜﻼً اﺻـﻄﻼح »ﺑـﮫ ﻣـﺮگ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﺗـﺎ ﺑـﮫ ﺗـﺐ‬
‫راﺿﯽ ﺷـﻮد« ذﯾﻞ واژهی »ﺗـﺐ« در ھﻤﯿﻦ ﻓـﺮھـﻨﮓ ﻟـﻐﺎت آورده ﻧﺸـﺪه ﭼـﺮا ﮐﮫ واژهی ﻣـﺮگ ﻗـﺒﻞ از واژهی ﺗـﺐ در اﯾﻦ‬
‫اﺻﻄﻼح آﻣﺪه اﺳﺖ‪.‬‬
‫ت ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋـﻤﻮﻣﯽ آورده ﺷـﺪه و ﻧـﮫ اﺻـﻄﻼﺣـﺎت‬ ‫ﺑـﺮ ﺧـﻼف ﻓـﺮھـﻨﮓ ﻟـﻐﺎت ﻓـﺎرﺳﯽ‪ ،‬در ﻓـﺮھـﻨﮓ آﮐﺴﻔﻮرد اﺻـﻄﻼﺣـﺎ ِ‬
‫ﺗﺨﺼﺼﯽ ﻣـﺮﺑـﻮط ﺑـﮫ ﭘـﺰﺷﮑﯽ ﯾﺎ رﺷـﺘﮫھـﺎی دﯾﮕﺮ‪ .‬ﻓﯽاﻟـﻤﺜﻞ در ﻓـﺮھـﻨﮓ ﺳـﺨﻦ ﺗـﺮﮐﯿﺐ »ﻣـﺮگ طﺒﯿﻌﯽ« و »ﻣـﺮگ ﺳﯿﺎه« و‬
‫»ﻣـﺮگ ﻣـﻮش« ھـﻢ ذﮐﺮ ﺷـﺪه اﺳـﺖ ﮐﮫ دو ﺗـﺎی اوﻟﯽ ﻣـﺮﺑـﻮط ﺑـﮫ ﭘـﺰﺷﮑﯽ و آﺧـﺮی ﻣـﺮﺑـﻮط ﺑـﮫ ﻋـﻠﻢ ﺷﯿﻤﯽ اﺳـﺖ در ﺣـﺎﻟﯽ ﮐﮫ‬
‫در ﻟﻐﺖ ﻧﺎﻣﮫی آﮐﺴﻔﻮرد اﺻﻄﻼﺣﺎت روزﻣﺮه ﺑﮫ ھﻤﺮاه ﻣﺜﺎل آورده ﺷﺪهاﻧﺪ‪.‬‬
‫ﺑـﺮ ﺧـﻼف ﻓـﺮھـﻨﮓ ﺳـﺨﻦ‪ ،‬ﻓـﺮھـﻨﮓ آﮐﺴﻔﻮرد ﺑـﺎ ﺗـﻮﺟـﮫ ﺑـﮫ ﺑـﺴﺎﻣـﺪ ﮐﻠﻤﺎت ﮐﻠﯿﺪواژهی ﻣـﺮﺑـﻮط ﺑـﮫ اﺻـﻄﻼﺣـﺎت ﻣـﺮﺗـﺒﻂ ﺑـﺎ واژهی‬
‫‪ death‬را ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮده اﺳـﺖ‪ .‬ﺑـﮫ اﯾﻦ ﺻـﻮرت ﮐﮫ اﺻـﻄﻼح ‪ a fate worse than death‬ذﯾﻞ واژهی ‪ fate‬آورده ﻧﺸـﺪه‬
‫ﭼﺮا ﮐﮫ ﮐﻠﻤﮫی ‪ death‬از ﮐﻠﻤﮫی ‪ fate‬ﭘﺮﺑﺴﺎﻣﺪﺗﺮ اﺳﺖ‪.‬‬

‫در ﻟـﻐﺖﻧـﺎﻣـﮫی آﮐﺴﻔﻮرد ﺑـﮫ ﻣﺸـﺘﻘﺎت ﺑـﺮﮔـﺮﻓـﺘﮫ ﺷـﺪه از واژه‪ ،deathlike ،‬اﺷـﺎره ﺷـﺪه و ﻣـﺪﺧـﻞ ﺟـﺪاﯾﯽ ﺑـﺮای آن درﻧـﻈﺮ‬
‫ﮔـﺮﻓـﺘﮫ ﻧﺸـﺪه اﺳـﺖ در ﺣـﺎﻟﯽ ﮐﮫ در ﻓـﺮھـﻨﮓ ﺳـﺨﻦ ﺑـﺮای ﻣﺸـﺘﻘﺎت ﮐﻠﻤﮫ از ﺟـﻤﻠﮫ »ﻣـﺮگ آﺳـﺎی«‪» ،‬ﻣـﺮگآور«‪» ،‬ﻣـﺮﮔـﺎﺑـﮫ«‪،‬‬
‫»ﻣـﺮﮔـﺎﻣـﺮگ«‪» ،‬ﻣـﺮگﺑـﺎر«‪ ،‬و »ﻣـﺮگدارو« ﻣـﺪﺧـﻞھـﺎی ﺟـﺪاﮔـﺎﻧـﮫ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺷـﺪه اﺳـﺖ‪ .‬ﺑـﺎ اﯾﻦ ﺣـﺎل ﻟـﻐﺖﻧـﺎﻣـﮫی آﮐﺴﻔﻮرد‬
‫اطـﻼﻋـﺎت ﻣـﺮﺑـﻮط ﺑـﮫ رﯾﺸﮫﺷـﻨﺎﺳﯽ واژه را ﺑﯿﺎن ﮐﺮده اﺳـﺖ ﮐﮫ در ﻓـﺮھـﻨﮓ ﺳـﺨﻦ ذﯾﻞ اﯾﻦ واژهی ﺧـﺎص رﯾﺸﮫﺷـﻨﺎﺳﯽ دﯾﺪه‬
‫ﻧﻤﯽﺷﻮد‪.‬‬

You might also like