You are on page 1of 491

‫‪1‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬


‫در دریافت" دین و فهم و عمل به آن و دعوت به سوی آن‬

‫ترجمهی‪:‬‬
‫المختصر الحثیث فی بیان اصول منهج السلف اصحاب الحدیث فی تلقی الدین و فهمه‬
‫و العمل به و الدعوة الیه‬

‫گردآوری‪ :‬عیسی مال هللا فرج‬

‫ترجمه‪ :‬احمد امینی‬


‫‪2‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خداوند متعال میفرماید‪:‬‬


‫َ‬
‫س بِيلِ ِه ذلِ ُك ْم‬
‫ق بِ ُك ْم عَن َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫الس بُ َل فتَف َّر َ‬ ‫َ‬
‫ستَقِيما ً فاتَّبِ ُعوهُ َوالَ تَتَّبِ ُعو ْا ُّ‬
‫اطي ُم ْ‬
‫ص َر ِ‬ ‫«وَأنَّ َه َذا ِ‬
‫َ‬
‫صا ُكم بِ ِه ل َعل ُك ْم تَتَّقُونَ » (انعام‪« )153 :‬و اين راه مس تقيم من اس ت‪ ،‬پس از آن‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َو َّ‬
‫پ يروی کني د و از راه‌ه ای (پراکن ده) پ يروی نکني د ک ه ش ما را از راه هللا دور‬
‫می‌کن د‪ ،‬اين چ يزی اس ت ک ه هللا ش ما را ب ه آن س فارش نم وده اس ت‪ ،‬ش ايد‬
‫پرهيزگار شويد»‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تقدیم و تقریظ‪:‬‬
‫به قلم‪:‬‬
‫‪ -1‬ش یخ محم د الحم ود النج دی‪( .‬رئیس انجمن علمی‪ -‬جمعیت احیاء ال ترات‬
‫االسالمی‪ -‬شعبه ضاحیه)‬
‫‪ -2‬دکتر بس تام خضرالش طی‪( .‬رئیس بخش عقیده و دع وت دانش کده ش ریعت‪-‬‬
‫دانشگاه کویت)‬
‫‪ -3‬دکتر ولید خالد ربی‪( .‬رئیس بخش حمایت از پژوهش و مشاوره در دانشکده‬
‫الشریعة و الدراسات االسالمیة در دانشگاه کویت)‬
‫‪ -4‬دکتر عب دالرحمن ص الح الج یران‪( .‬اس تادیار دانش کده آم وزش و پ رورش‪،‬‬
‫بخش الدراسات االسالمیة)‬
‫‪ -5‬ش یخ خال د بن جمع ة الخ راز‪( .‬مش اور آموزش ی بخش ت ربیت اس المی در‬
‫وزارت آموزش و پرورش و خطیب در وزارت اوقاف)‬
‫‪ -6‬کمیته فرهنگی جمعیت احیاء الترات االسالمی‪ -‬قرطبه‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬


‫مقدمه‪ :‬به قلم شیخ محمد الحمود النجدی‬
‫الحمدهللا والصالة والسالم علی رسول هللا وعلی آله وصحبه ومن اهتدی بهداه؛‬
‫اما بعد؛‬
‫سلفیت همان اعتقاد فرق هی نج ات یافت هی اس ت ک ه ت ا برپ ایی قیامت پ یروز و‬
‫غالب خواهد بود‪ .‬همان فرقه اهل سنت و جماعت و اهل حدیث که منسوب به سلف‬
‫صالح رض وانالل هعلیهم میباشد‪ .‬و سلف ص الح هم ان کس انی هس تند ک ه در این امت‬
‫مبارک پیش از ما بودند‪ .‬همان نس ل اول اس الم‪ ،‬اص حاب رس وهللا و کس ا ِن پس از‬
‫آنها در قرون ثالثه و نیز کسانی که بر مبنای منهج نبوی ک ه ریش ه در وحی دارد‪،‬‬
‫از آنها پیروی کردند‪.‬‬
‫ُ‬
‫ضم فاء «الفرق ه»‬ ‫«الفِرقه» با کسر فاء‪ ،‬به گروهی از مردم گفته میشود‪ .‬اما با ّ‬
‫به معنای جدایی و پراکندگی میباشد‪.‬‬
‫اما اینک ه آنه ا را نج ات یافت ه‪ ،‬پ یروز و غ الب توص یف ک ردیم‪ ،‬چ نین وص فی‬
‫ث‬‫ق ُأ َّمتِي َعلَى ثَاَل ٍ‬ ‫«س تَ ْفتَ ِر ُ‬
‫برگرفت ه از ح دیث رس ول هللا ح میباش د ک ه فرمودن د‪َ :‬‬
‫ْ‬ ‫َأ‬
‫س ْب ِعينَ فِ ْرقَةً ُكلُّ َه ا فِي النَّا ِر ِإاَّل َوا ِح َدةً َو ِه َي‪َ :‬منْ َك انَ َعلَى مث ل َم ا نَ ا َعلَ ْي ِه اليَ ْو َم‬ ‫َو َ‬
‫ص َحابِي»‪« :‬این امت به هفتاد و سه فرق ه تقس یم میش ود‪ ،‬همگی آنه ا در دوزخ‬ ‫‪1‬‬
‫َوَأ ْ‬
‫ش ام روز من و‬ ‫ان د ج ز یک گ روه؛ و آن گ روه کس انی هس تند ک ه ب ر راه و رو ِ‬
‫اصحابم باشند»‪.‬‬
‫ق اَل يَ ُ‬
‫ض ُّر ُه ْم َمنْ‬ ‫الح ِّ‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬
‫و نیز اینکه فرمودند‪« :‬الَ تَزَا ُل طاِئفَة ِمنْ َّمتِي ظا ِه ِرينَ َعلَى َ‬
‫َخ َذلَ ُه ْم‪َ ،‬حتَّى يَْأتِ َي َأ ْم ُر هللاِ َو ُه ْم َك َذلِكَ »‪« :2‬پیوس ته گ روهی از امتم ب ا ح ق چ یره و‬
‫غالباند؛ کسانی که نصرت و یاری آنها را ترک کنند‪ ،‬ضرری به آنه ا نمیرس انند ت ا‬
‫اینکه قیامت بر پا میشود و آنها چنین غالب و چیرهاند»‪.‬‬
‫و در روایتی که شیخین از معاویه ذکر کردهاند‪ ،‬رسول هللا ح فرمودند‪« :‬اَل تَزَا ُل‬
‫ض ُّر ُه ْم َمنْ َخ َذلَ ُه ْم َوال َمن َخ الَفَ ُه ْم‪َ ،‬حتَّى يَ ْأتِ َي َأ ْم ُر‬ ‫طَاِئفَةٌ ِمنْ ُأ َّمتِي قَاِئ َمةً بَِأ ْم ِر هللاِ اَل يَ ُ‬
‫س»‪« :‬پیوس ته گ روهی از امتم ب ه ام ر خداون د عم ل‬ ‫هللاِ َو ُه ْم ظَ ا ِهرُونَ َعلَى النَّا ِ‬
‫خواهند کرد‪ ،‬کسانی ک ه نص رت و یاری آنه ا را ت رک نم وده و ب ا ایش ان مخ الفت‬
‫کنن د‪ ،‬ض رری ب ه آنه ا نمیرس انند ت ا اینک ه امرهللا (قیامت) میآید و آنه ا هم واره‬
‫‪ - 1‬ترمذی‪ ،‬حدیث صحیح مشهور‬
‫‪ - 2‬مسلم از ثوبان‬
‫‪5‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫برمردم غالب و چیرهاند»‪.‬‬


‫ما میگوییم این گروه‪ ،‬اهل سنت و جماعت هستند‪ .‬و منظ ور م ا از س نت هم ان‬
‫راه و روش رسول هللا ح و اصحابش میباش د پیش از آنک ه ب دعته ا و دیدگاهه ای‬
‫جدید ظهور کنند‪.‬‬
‫و به این دلیل اه ل س نت نامیده ش دند‪ ،‬چ ون پ یرو س نت ب وده و ب ه س وی آن‬
‫دعوت میدهند‪.‬‬
‫و جماعت در اصل به معنای قوم وگروهی است که گردهم آمدهاند‪ .‬ام ا در اینج ا‬
‫به معنای سلف این امت از صحابه و ت ابعیین میباش د؛ کس انی ک ه گ رد کت اب هللا و‬
‫سنت رسول هللا ح جمع شدند؛ و این جماعت چون فرقههای گمراهی نظیر جهمیه‪،‬‬
‫روافض‪ ،‬قدریه‪ ،‬خوارج‪ ،‬مرجئه و‪ ...‬فرقه فرقه وگروه گروه نشدند‪ .‬و اگر اختالفی‬
‫هم در میان آنها رخ داده‪ ،‬بسیار جزئی و ناچیز‪ ،‬آنهم در فروع بوده اس ت‪ .‬چنانچ ه‬
‫پراکندگی و جدایی میان آنها ایجاد نشده و هیچیک دیگری را گمراه نخوانده است‪.‬‬
‫اما سلفیت اصطالحی قدیم است که پیروان آن‪ ،‬این اصطالح را ایجاد نکردهان د‪.‬‬
‫و این تفاوتی بزرگ میان کسانی است که به این نسبت منسوب هستند و کسانی ک ه‬
‫به جم اعته ا و ح رکته ای اس المی دیگ ر منس وب میباش ند‪ .‬چنانچ ه در ح رکته ا و‬
‫جماعتهای دیگر این موسسان آنها هستند که بر ایشان اسم میگذارند‪.‬‬
‫اما هرکس حقیقت این نسبت را بشناسد‪ ،‬میداند که آن نس بتی ب ه تم ام اس الم ب ا‬
‫تمام جوانب آن میباشد‪ .‬احکام‪ ،‬آداب‪ ،‬اخالق و عقیده؛ چنانکه هللا متع ال ام ر ک رده‬
‫است‪« :‬يَا َأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُ و ْا اد ُْخلُ و ْا فِي ِّ‬
‫الس ْل ِم َكآفَّةً»‪[ :‬بق ره‪« ]208 :‬ای کس انی ک ه‬
‫ايمان آوردهايد‪ ،‬به طور کامل در اسالم داخل شويد»‪.‬‬
‫سلفیت به این معنا‪ ،‬راه و روشی در اختیار گ روهی از م ردم نیس ت‪ ،‬ن ه ح زبی‬
‫غالی و افراطی است‪ ،‬نه حرکتی سیاسی و نه حزبی که ج ز خ ود را نبین د و نس بت‬
‫به چیزی جز ح ق تعص ب داش ته باش د‪ .‬بلک ه دین خ الص هللا متع ال و راه و روش‬
‫رسول هللا ح و اصحاب مبارکش میباشد‪.‬‬
‫و همین ب وده منهج و راه و روش پیش وایان و ائم ه مس لمانان؛ ل ذا کس انی ک ه‬
‫نسبت به پیروی از مذاهب تعصب دارن د‪ ،‬نباید از این واقعیت ش گفتزده ش وند ک ه‬
‫امامان این مذاهب رحمهماهلل همگی سلفی بودند چرا که همهی آنها در فقه و فت اوی‬
‫و اقوال و اعمال خود بر راه و روش رسول هللا ح و اصحابش بودن د و پ ا در ج ای‬
‫پای آنها میگذاشتند‪.‬‬
‫و این منهجی است که مسلمانان را به سلف صالح یعنی صحابه و کسانی ک ه از‬
‫آنها پیروی کردند‪ ،‬متصل میکند؛ و این مهم به عزت و ایمان و افتخار او میافزاید؛‬
‫چرا ک ه س لف ص الح س رور مومن ان و پیش وای پرهیزگ اران هس تند‪ .‬چنانک ه ابن‬
‫مسعود میگوید‪« :‬خداوند به قلب بندگان نگ اه ک رده و قلب محم د را به ترین قلبه ا‬
‫‪6‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫یافت‪ ،‬پس آنرا برای خود برگزید و او را برای رسالتش مبع وث نم ود؛ پس از قلب‬
‫محمد‪ ،‬به قلب دیگر بندگان نگاه کرد و قلب اص حابش را به ترین قلبه ا یافت‪ ،‬پس‬
‫آنها را وزیران پیامبرش قرار داد که برای دینش میجنگند؛ پس آنچه مس لمانان آن‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫را نیکو میپندارند نزد هللا نیکوست و آنچه را بد میپندارند‪ ،‬نزد خداوند بد است‪».‬‬
‫اما کسانی که از سلفیت خرده گرفت ه و از آن ایراد میگیرن د‪ ،‬یا این عم ل را از‬
‫روی جهل انجام میدهند و یا از روی ظلم؛ و ظلم گمراهی ب ه دنب ال دارد و جه ل از‬
‫مهلکات است‪ ،‬بنابراین انسان عاقل قبل از مردن به سوی نجات میشتابد‪.‬‬
‫س لفیت مرحل ه و ب ازهی زم انی خاص ی نیس ت ک ه دوره آن ب ه پایان رس یده و‬
‫محصور در عصر صحابه یا دو ق رن پس از آنه ا باش د؛ چ نین تص وری از س لفیت‬
‫ظلم و اجحاف و ادعایی باطل است که دلیلی بر آن وجود ن دارد؛ بلک ه ب ازه زم انی‬
‫وجود و حضور سلفیت به بزرگی زمان است و مک ان آن سراس ر زمین اس ت چ را‬
‫که کتاب هللا و سنت پیامبرش و منهج و راه و روش او محف وظ اس ت‪ .‬چنانک ه هللا‬
‫متعال می فرماید‪ِ« :‬إنَّا نَ ْحنُ نَ َّز ْلنَ ا ال ِّذ ْك َر وَِإنَّا لَ هُ لَ َح افِظُونَ » (حج ر‪« )9 :‬همان ا م ا‬
‫قرآن را نازل کردیم و قطعا ً ما نگهبان آن هستیم‪».‬‬
‫َّ‬
‫نص ا ِر َوال ِذينَ اتَّبَ ُع وهُم‬‫َأل‬ ‫الس ابِقُونَ اَأل َّولُ ونَ ِمنَ ا ْل ُم َه ِ‬
‫اج ِرينَ َوا َ‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬و َّ‬
‫ض و ْا َع ْن هُ» (توب ه‪« )100 :‬و پیش گامان نخس تین از‬ ‫ض َي هللاُ َع ْن ُه ْم َو َر ُ‬
‫س ا ٍن َّر ِ‬
‫بِِإ ْح َ‬
‫آنه ا خش نود‬ ‫مهاجرین و انصار و کسانی‌که به نیکی از آن‌ها پیروی کردند‪ ،‬هللا از ‌‬
‫گشت و آن‌ها (نیز) از او خشنود شدند‪».‬‬
‫ق َحتَّى‬
‫الح ِّ‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬
‫و نیز رسول هللا ح فرمودند‪« :‬الَ تَ زَا ُل طاِئفَ ة ِمنْ َّمتِي ظ ا ِه ِرينَ َعلَى َ‬
‫يَْأتِ َي َأ ْم ُر هللاِ َو ُه ْم َك َذلِكَ »‪« :‬پیوسته گروهی از امتم با حق چیره و غالبان د ت ا اینک ه‬
‫قیامت بر پا میشود و آنها چنین غالب و چیرهاند»‪.‬‬
‫و در روایتی آمده است‪« :‬ح تی یقات ل آخره ا ال دجال»‪« :‬ت ا اینک ه آخ رین آنه ا‬
‫دجال را میکشد»‪.‬‬
‫بن ابراین س لفیه ا کس انی هس تند ک ه ب ه منهج کت اب و س نت ب ا فهم س لف امت‬
‫تمسک میجویند‪ .‬حتی به اندازه یک بن د انگش ت هم در اق وال و اعم الش ان از این‬
‫منهج منح رف نمیش وند و کت ابه ا و مولف اتش ان در ط ول ت اریخ ش اهدی ب ر این‬
‫مدعاست‪ ...‬و این همان سلسله طالیی اس ت ک ه هللا متع ال مق در فرم وده ت ا قیامت‬
‫باقی و پابرجا باشد و با اهل آن دینش را حفاظت کند و عقیده را محرز گرداند‪.‬‬
‫اما َخلَفیها؛ در میان آنها کسانی هستند که در علم و عمل و فهم و اجتهاد بر راه‬
‫و روشی جز این منهج میباشند‪ .‬همچون اهل بدعت در ق دیم و جدید؛ و کس انی ک ه‬
‫آنها را تش کیل میدهن د‪ ،‬توان ایی ک افی در ش ناخت س نن و آث ار و پ یروی از س لف‬
‫ندارند و از کسانی هستند ک ه عق ل خ ود را ب ر وحی آس مانی مق دم میدارن د؟! و از‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬احمد شاکر آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪7‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫روشهای زمینی پیروی ک رده و مت اثر از امته ای گذش ته هس تند؟! یا اینک ه از آن‬
‫دسته کسانی هستند که میان رای و هوی و سنن و آثار متزلزل و متردد میباش ند؟!‬
‫خداوند متعال با منت و کرم خود ما را از این امور در پناه خویش محفوظ بدارد‪.‬‬
‫اطالع یافتم برادر گرامی عیسی مال هللا حفظ هالل هتع الی مط البی را در این زمین ه‬
‫در کتابش «المختصر الحثیث فی بیان اصول منهج السلف اصحاب الح دیث فی تلقی‬
‫الدین و فهمه و العمل به والدعوه الیه» جمع آوری نموده اس ت؛ مط البی در چ نین‬
‫موضوع مهمی؛ و در این کتاب سعی نموده تا همه جوانب بحث لح اظ ش ود ک ه ب ه‬
‫خوبی به این مهم پرداخت ه اس ت‪ .‬چنانچ ه ب ه نظ ر من تحقیق وی از پ ژوهشه ای‬
‫جامع در موضوع خود میباشد‪ .‬خداوند او را پاداش نیکو عطا کند‪.‬‬
‫در پایان از خداوند متعال میخواهم که با این تحقیق‪ ،‬نویسنده‪ ،‬خوانن ده و ناش ر‬
‫آنرا بهرهمند گرداند؛ چنانکه از او میخواهم کلمهی خود را باال برده و دین و کت اب‬
‫و سنت پیامبرش و بندگان صالحش را نصرت و یاری کند‪ ،‬براستی او نزدیک است‬
‫و اجابت کنندهی دعا؛‬
‫محمد الحمود النجدی‬
‫رئیس هیئت علمی‪ -‬جمعیت احیاء التراث االسالمی‬
‫بخش ضاحیه صباح الناصر‬

‫مقدمه‪ :‬به قلم دکتر بسام خضر سالم الشطی‬


‫الحمدهللا رب الع المین والص الة والس الم علی ام ام المتقین س ید االولین و‬
‫‪8‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اآلخرین‪ ،‬وارضی اللهم عن الصحابه والتابعین و من تبعهم باحسان الی یوم الدین؛‬
‫کت اب ب رادر گ رامی ش یخ عیس ی م ال هللا ف رج‪ ،‬ابوعبدهللا‪ ،‬ب ا عن وان‬
‫«المختصرالحثیث فی بیان اصول منهج السلف اصحاب الحدیث» را مطالع ه ک ردم‪.‬‬
‫بحث مورد نظر را به صورت جامع گردآورده و به خوبی از عهده آن برآم ده اس ت‬
‫و در بررسی موضوعات و دقت عمل موف ق ب وده و نیاز را لمس ک رده اس ت و ب ا‬
‫این تالش ذخیره نیکو و بستانی از معرفت را به کتابخانه اسالمی افزوده است‪.‬‬
‫تقسیم بندی موضوعات و رویهی بحث مرا شگفت زده کرد چ ون مفه وم س لفی‬
‫و س لفیت را در برگرفت ه و در ط ول بحث پ یروی از منهج س لف ص الح را ترس یم‬
‫نموده تا اینکه خداوند متعال و ساکنان زمین آنرا به ارث برند‪.‬‬
‫شیخ االس الم ابن تیمیه رحم هالل هعلیه میگوید‪« :‬ام ا در میان س لف‪ ،‬ص حابه و‬
‫تابعینی که از آنه ا ب ه نیک ویی پ یروی کردن د‪ ،‬در م ورد این اص ل اختالفی دانس ته‬
‫‪1‬‬
‫نشده بلکه آثار وارده از آنها در این زمینه متواتر است»‪.‬‬
‫و آنها غربا‪ ،‬فرقهی ناجیه و منص وره و اه ل س نت و جم اعت میباش ند‪ .‬عالم ه‬
‫شیخ محمد العثیمین رحمهاهلل میگوید‪« :‬اهل س نت و جم اعت کس انی هس تند ک ه ب ه‬
‫سنت تمسک جسته و گرد آن جمع شده و به چیزی جز آن‪ ،‬نه در امور علمی و ن ه‬
‫‪2‬‬
‫اعتقادی و نه در امور عملی حکمی‪ ،‬توجه نمیکنند‪».‬‬
‫بنابراین بر همهی ما واجب است که حق را برای م ردم بیان ک نیم و آنه ا را ب ه‬
‫سوی حق تشویق کنیم و حجت را بر آنها تمام نموده و به نصیحت و بیم دادن آنه ا‬
‫بپردازیم‪ .‬و در این مسیر باید بدانیم که منهج سلف دائمی و جاویدان و پیروز اس ت‬
‫ت ا اینک ه هللا متع ال و س اکنان زمین‪ ،‬آنرا ب ه ارث برن د‪ .‬و دلیل آن ح دیث مرف وع‬
‫ابورقیه تعیم داری است که رسول هللا ح فرمودند‪« :‬لَيَ ْبلُ َغنَّ َه َذا اَأْل ْم ُر َم ا بَلَ َغ اللَّ ْي ُل‬
‫َوالنَّ َها ُر‪َ ،‬واَل يَ ْت ُر ُك هللاُ بَيْتَ َم َد ٍر َواَل َوبَ ٍر ِإاَّل َأد َْخلَ هُ هللاُ َه َذا ال دِّينَ ‪ ،‬بِ ِع ِّز َع ِزي ٍز َأ ْو بِ ُذ ِّل‬
‫ساَل َم‪َ ،‬و ُذاًّل يُ ِذ ُّل هللاُ بِ ِه ا ْل ُك ْف َر»‪« 3:‬اس الم ت ا ج ایی ک ه ش ب و‬ ‫َذلِي ٍل‪ِ ،‬ع ًّزا يُ ِع ُّز هللاُ بِ ِه اِإْل ْ‬
‫روز رسیدهاند‪ ،‬خواهد رسید‪ .‬هیچ خانه چ ادری یا س نگی و گلی پیدا نمیش ود ک ه‬
‫اسالم در آن داخل نگردد‪ .‬این وعده الهی با عزت عزیزان یا ذلت ذلیالن تحقق پیدا‬
‫خواهد کرد‪ .‬عزتی که خداوند اس الم را ب ا آن ع زت خواه د داد یا ذل تی ک ه کف ر را‬
‫بدان ذلیل خواهد کرد‪».‬‬
‫بنابراین حرکت در مسیر این منهج‪ ،‬امنیت‪ ،‬اطمینان‪ ،‬آسودگی‪ ،‬آسانی‪ ،‬س هولت‬
‫و همراهی با فطرت سلیم میباشد‪.‬‬
‫ه دف دع وت س لفی‪ ،‬تحقیق عب ادت هللا در زمین‪ ،‬بیداری غ افالن‪ ،‬یادآوری‬
‫‪ - 1‬الفتاوی(‪)17/52‬‬
‫‪ - 2‬فتاوی العقیدة‪ ،‬ص‪431 :‬‬
‫‪ - 3‬طبرانی‪2/58 :‬‬
‫‪9‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پندپ ذیران‪ ،‬بازداش تن تج اوزگران و ع ذری ن زد خداون د و محق ق ش دن ام نیت و‬


‫آرامش در سرزمین مسلمانان میباشد‪...‬‬
‫خداوند شیخ ابوعبدهللا را توفیق دهد و در کتاب و علمش برکت نه د و اعم الش‬
‫را نگهبان وی در آخرت و مقبول درگاهش قرار دهد‪ .‬والحمدهللا رب العالمین‬
‫د‪ .‬بسام خضر سالم الشطی‬
‫رئیس بخش عقیده و دعوت‬
‫دانشکده شریعت – دانشگاه کویت‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫الحمدهللا‪ ،‬والصالة والسالم علی رسول هللا وعلی آله وصحبه اجمعین‪.‬‬
‫اما بعد‪:‬‬
‫از تحقیق متمایز شیخ عیسی مال هللا فرج حفظ هاهلل در بیان اص ول منهج س لف‪،‬‬
‫اصحاب حدیث اطالع یافتم و در آن محاسن بسیار و فض ایل زیادی ش اهد ب ودم‪ .‬از‬
‫ویژگیهای این تحقیق احاطه و شمول‪ ،‬رع ایت ام انتداری‪ ،‬رون د و ت رتیب مناس ب‪،‬‬
‫جمع بین اصالت و عصر جدید و ‪ ...‬میباشد‪.‬‬
‫این مختصر‪ -‬با وجود حجم اندک آن – در بردارنده مط البی اس ت ک ه نیازی ب ه‬
‫طوالنی ک ردن بحث نیس ت؛ مط البی ک ه این کت اب را مرج ع اص لی ب رای ش ناخت‬
‫‪10‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دعوت سلفیت قرار میدهد و اصول منهج س لف و ویژگیه ا و ثم رات آنرا ب ا روش‬
‫آسان‪ ،‬چنانکه فهم مبادی آن برای طالب مبتدی هم آسان است‪ ،‬بیان میکند‪ .‬مطالبی‬
‫که دعوتگر از اهداف و غایات آن بینیاز نیست‪.‬‬
‫از ه رکس این کت اب را میخوان د و از آن به ره میب رد‪ ،‬انتظ ار میرود ب رای‬
‫نویس نده و گردآورن دهی آن دع ای خ یر کن د و اینگون ه از تالش وی سپاس گذاری‬
‫نموده و از او قدردانی کرده است‪ .‬از هللا متعال میخواهم که بهترین پاداش را به ره‬
‫مولف گرداند و او را بیش از پیش موفق گرداند و به توفیقات وی بیفزاید و برما و‬
‫او با قبولیت و هدایت منت گذارد‪.‬‬
‫وصلی هللا علی عبده ورسوله محمد وعلی آله وصحبه اجمعین‪.‬‬
‫دکتر ولید خالد الربیع‬
‫رئیس حمایت از پژوهشها و مشاوره در دانشکده الشریعة و دراسات‬
‫االسالمیة‪ -‬دانشگاه کویت‬
‫مقدمه‪:‬‬
‫الحمدهللا الذی بنعمته تتم الصالحات والصالة والسالم" علی خیرته من خلف""ه وامین""ه‬
‫علی وحیه سیدنا ونبینا وامامنا محمد بن عبدهللا وعلی آله وص""حبه ومن اس""تنی بس""نته‬
‫الی یوم الدین‬
‫اما بعد؛‬
‫یکی از رحمتهای خداوند" به این امت آن است که هم""واره پیش""وایان و ائم""ه س""نت‬
‫از همان اولین سالهای ظهور اس""الم ب"ه بی"ان عقی"ده اه""ل س"نت وجم""اعت و توض"یح‬
‫منهج و روش آنها در دریافت دین و عم""ل ب""ه آن و هش""دار در م""ورد آنچ""ه ب""ا آن در‬
‫تضاد است و پاسخ به مخالفان برآمدند و علمای امت تا به امروز" در مسیر این منهج‬
‫ربانی" گام برداشتند‪ ".‬به عن"وان مث"ال از می"ان مولف"انی ک"ه در این زمین"ه ب"ه رش"تهی‬
‫تحری"ر" در آم"ده میت"وان ب"ه کت"اب «الس"نة» ام"ام احم"د‪« ،‬الس"نة» عبدهللا ابن احم"د‪،‬‬
‫«السنة» از اثرم و شرح «اصول االعتقاد» از امام اللکائی اش""اره نم""ود‪ .‬و همچ""نین‬
‫«کتاب االیمان» در صحیح بخاری و مسلم و نیز کت""اب«الش""ریعة» آج"رّی ش""افعی و‬
‫کتاب «التوحید» ابن خزیمه همگی با موض""وع اعتق"اد قلب و ق"ول و عم""ل آن و راه‬
‫روش آن میباشد‪ .‬و این همان امتیازی" است که امت اسالمی آنرا در تاریخ خ""ود ثبت‬
‫کرده و در راستای" جدا نمودن حق از باطل توجه ویژه ای به آن داشته است‪ .‬خداوند‬
‫ث فِي اَألرْ ِ‬
‫ض َك"" َذلِكَ‬ ‫متعال میفرماید‪« :‬فََأ َّما ال َّزبَ ُد فَيَ ْذهَبُ ُجفَاء َوَأ َّما َما يَنفَ ُع النَّ َ‬
‫اس فَيَ ْم ُك ُ‬
‫ال» (رعد‪« )17 :‬اما کف‌ه""ا کن"ار افت""اده‪ ،‬از بین می‌رود و آنچ""ه ب"ه‬ ‫يَضْ ِربُ هللاُ اَأل ْمثَ َ‬
‫مردم سود" می‌بخشد در زمین (باقی) می‌ماند‪ ،‬اینگونه هللا (برای روشن ش""دن ح""ق از‬
‫باطل) مثال می‌زند‪».‬‬
‫در پایان از خداوند متعال میخواهم که این تالش را مب""ارک نم""وده و از مول""ف و‬
‫‪11‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫گردآورنده بپذیرد و آنرا خالص برای وجه کریمش و بر مبنای سنت پیامبرمان محمد‬
‫راست و درست قرار" دهد و با خوان""دن آن چش""مان خوانن""دگان را من""ور نم""وده و ب""ه‬
‫آنها توفی"ق" ش""ناخت ح""ق و اس""تقامت ب""ر آن عط""ا فرمای""د‪ ".‬براس""تی او به""ترین س""وال‬
‫شوندگان است‪ .‬والحمدهللا رب العالمین‪.‬‬
‫دکتر عبدالرحمن صالح الجیران‬
‫دانشیار" در دانشگاه آموزش و پرورش‪ ،‬بخش الدراسات االسالمیة‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫به قلم شیخ خالد بن جمعه الخراز‬
‫الحمدهللا وحده‪ ،‬والصالة والسالم علی من النبی بعده وعلی آله وصحبه وسلم‪.‬‬
‫و بعد‪:‬‬
‫تالیف در مورد" جماعتها و فرقههای مختلف و مبادی آنها‪ ،‬مول""ف را مل""زم میکن""د‬
‫به پایه و اساس نشات آنها و منبع و منهجی که بر مبن""ای آن ح""رکت میکنن""د‪ ،‬احاط""ه‬
‫داشته باشد‪ .‬و بر هرکس چنین تالشی را به سرانجام" رسانده‪ ،‬پوشیده نیست که چ""نین‬
‫عملی نیاز به تالش بیوقفه و پ""ر زحم""تی دارد ت""ا اینک""ه مول""ف بتوان""د مط""الب را در‬
‫قالب کتابی گردآورد" که در آن تمام مبادی‪ ،‬اصول و قواعد مربوط به آن جم""اعت ی""ا‬
‫حرکت یا فرقه"ی مورد نظ""ر جم""ع آوری ش""ده باش""د‪ .‬ب""ویژه اگ""ر این مهم مرب""وط ب""ه‬
‫‪12‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دعوت سلفیت باشد‪ .‬دعوتی که عادت و روش آن این است که هر امر مربوط به دین‬
‫را بدون دلیل قبول نمیکند‪.‬‬
‫مولف این کتاب «المختصر الحثیث‪ »...‬شیخ عیسی م""ال هللا ف""رج از من خواس""ت‬
‫تا آنرا بخوانم" و دیدگاه خود را در مورد آن بیان کنم‪ .‬من ن""یز آنرا مطالع""ه ک""ردم‪ .‬در‬
‫آن شاهد تالشی ص"ادقانه و اص"رار" ب"ر انض"مام" ادل"ه ب"ا وج"ود دش"واری" بحث ‪ -‬ک"ه‬
‫ام""انت و دقت علمی میطلب""د ‪ -‬ب""ودم‪ .‬چنانک""ه این وی""ژگی" در سراس""ر" کت""اب قاب""ل‬
‫مالحضه میباشد‪.‬‬
‫ب"ر هری"ک از خوانن"دگان این کت"اب‪ ،‬حوص"له و ص"بر مول"ف در جم"ع آوری و‬
‫تحقی""ق این مهم پوش""یده نخواه""د ب""ود چنانک""ه بح""ثی ج""امع و در برگیرن""ده مب""احث و‬
‫جوانب مختلف را شاهد خواهد بود‪.‬‬
‫اما با توجه به آنچه پیشتر گذشت‪ ،‬چنین کار دانشنامه"ای و موسوعی انس""ان را ب""ه‬
‫شگفت میآورد و الزم است از تالش محقق تقدیر و تش""کر ب""ه عم""ل آی""د؛ تالش""ی ک""ه‬
‫مولف ثمرات آنرا در این سفر برداشت میکن"د‪ .‬س"فری ک"ه هرگ""اه در آن ب"ه خوانن""ده‬
‫این کتاب روی" آوردم‪ ،‬درخت پرباری از علم احساس نمودم" که ش""اخهای از آن م""را‬
‫در سایه خود پوشانده و میوهاش چیدنی" بود‪.‬‬
‫مطمئن ب""اش خوان""دن این کت""اب مانن""د کت""ابه""ای ارزش""مندی" اس""ت ک""ه چ""ون آنرا‬
‫مطالعه کنی رضایت ت""و را جلب نم""وده و ب""ه دیگ""ران پیش""نهاد" خوان""دن آنرا میدهی‪،‬‬
‫البته اگر از حقیقتجویان باشند‪.‬‬
‫ش""یوهی این کت""اب تالش در جهت کس""ب م""راد اس""ت و در آن س""عی ش""ده ابع""اد‬
‫مختلف مساله بررسی شود تا خواننده پس از مطالعه آن دیگر نیازی ب""ه مراجع""ه ب""ه‬
‫غیر آن نداشته باشد‪ .‬لذا از این جهت در موضوع خود کافی" است و به طور جامع به‬
‫این مساله پرداخته است‪ .‬در آن صادقانه سخن گفت""ه ش""ده و چ""ون برمبن""ای" آن س""خن‬
‫بگویی" قانع میکند و برای کسی که آنرا میخواند‪ ،‬ق""انع کنن""ده اس""ت؛ براس""تی چط""ور‬
‫اینگونه نباشد درحالیکه هر مبحثی از مباحث آن ایدهای مدرن را دنبال نموده و آنه""ا‬
‫را با دلیل قاطع مستند" میکند ت""ا ج""ایی ک""ه هیچ روزن"ه"ای را ب""رای ناق""د ره""ا نک""رده‬
‫مگر اینکه با دلیل ثابت یا برهان ساطع سدی در مسیر آن شده است‪ .‬و این وی""ژگیه""ا‬
‫بود که مرا در مورد آن قانع نمود و شگفت زده کرد‪.‬‬
‫براستی به چنین منهجی مراجعه میشود و از چنین آبشخوری" نوشیده میشود‪.‬‬
‫این تحقیق در موضوع" خود شامل و جامع است؛ منهج اهل حدیث و مصادر آنه""ا‬
‫را از کتاب و سنت و اق""وال و افع""ال س""لف ص""الح و ه""ر آنچ""ه مرب""وط ب""ه آنهاس""ت‪،‬‬
‫معرفی" میکند‪ .‬از این جهت شامل هر مطلبی است ک""ه این موض""وع" را در ب""ر دارد؛‬
‫در این کتاب آیات قرآن و احادیث صحیح نب""وی و اق""وال پیش"وایان دع""وت س""لفی در‬
‫قدیم" و جدید به چشم میخورد که فکر و اندیش""هی در جس""تجوی" حقیقت را روش""ن می‪-‬‬
‫‪13‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کند و بر این مهم اصرار" دارد‪.‬‬


‫اگر بخواهم" رای و نظر خود را در مورد این کتاب بگویم‪ ،‬ت""رجیح میدهم آنرا در‬
‫قالب دعوت به مطالعه این کتاب بیان کنم چرا که محتوای آن بسیار مفید اس""ت و علم‬
‫فراوانی در آن نهفته است‪ .‬چنانکه خواننده گمشده خود را در آن مییابد و چه بسا ک""ه‬
‫خوانن""ده را از مطالع""ه کت""ابه""ای دیگ""ر در این موض""وع" بینی""از گردان""د؛ و ه""رکس‬
‫شناخت کامل از دعوت سلفیت و اصول آن ندارد و در پی شناختن آن اس""ت‪ ،‬ب""ر وی‬
‫الزم است به این کتاب مراجعه کند که گمشدهاش را در آن مییابد‪.‬‬
‫از خداوند" متعال میخواهم که بهترین پاداشها را بهره مولف قرار دهد و عمل وی‬
‫را راهی برای حرکت در مس""یر س""لف ص""الح در اعتق""اد و ق""ول و عم""ل ق""رار ده""د‪.‬‬
‫براستی" او عهدهدار اجابت این مهم و توانای" بر آن است‪.‬‬
‫و از خداوند متعال میخواهم که همهی ما را در آنچه دوست دارد و مورد رض""ای‬
‫اوست‪ ،‬موفق گرداند و اخالص در قول و عمل بر ما روزی کند و هم""هی مس""لمانان‬
‫را با این کتاب بهرهمند گرداند‪".‬‬
‫وصلی هللا وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین‪.‬‬
‫خالد بن جمعة الخراز‬
‫‪ 4/4/1430‬هـ‬

‫یادداشت کمیته فرهنگی‪:‬‬


‫الحمدهللا رب العالمین‪ ،‬حمدا کثیرا طیب""ا مبارک""ا فی""ه؛ وص""لی هللا تع""الی علی نبین""ا‬
‫محمد وآله وسلم تسلیما کثیرا؛‬
‫اما بعد‪:‬‬
‫کمیته ف""رهنگی یکی از کمیت""هه""ای فع""ال در جمعیت احی""اء ال""تراث االس""المی در‬
‫دولت کویت میباشد‪ .‬و اسم کمیته خود بیانگر نوع و زمینه"ی فعالیت و اه""داف آن می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬این کمیته حامی فعالیتهای فرهنگی" با انواع مختلف در تمام بخشها و کمیتههای‬
‫جمعیت میباش""د؛ مانن""د س""خنران"ه""ا‪ ،‬هم""ایشه""ا و س""مینارها‪ ،‬دروس علمی هفت""هه""ای‬
‫ف""رهنگی و اردوه""ای" به""اری" علمی؛ چنانک""ه این کمیت""ه ب""ه پیگ""یری" و دقت هم""ه‬
‫محصوالت" ف""رهنگی و علمی و دع""وی ب""ا ان""واع مختل""ف آن و ن""یز محص""والتی" ک""ه‬
‫بخشها و کمیتههای مختلف منتشر میکنند‪ ،‬توج""ه وی""ژه دارد‪ .‬و این عالوه ب""ر فع""الیت‪-‬‬
‫هایی اس""ت ک""ه در دف""تر مرک""زی جمعیت در ح""ال انج""ام اس""ت‪ .‬فع""الیته""ایی همچ""ون‬
‫س""خنرانی‪ "،‬کنف""رانس‪ ،‬هم""ایشه""ا‪ ،‬س""مینارهای" مختل""ف و همچ""نین اردوه""ای به""اری‬
‫‪14‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سالیانه برای جمعیت و انتشار کتابهای علمی خاص‪.‬‬


‫همچنین این کمیته نسبت ب""ه کتابخان""ه عم""ومی جمعیت اش""راف دارد و آنرا ب""رای‬
‫استقبال پژوهشگران و دانشجویان علم شرعی تهیه دیده است؛ و اینگونه فرص""تی" را‬
‫برای آنها محیا نموده تا در خالل مجموعههای مختلف کتابهای علمی شرعی ب"ا حجم‬
‫زیاد‪ ،‬به کسب و فراگیری بیش از پیش علم روی" آورن""د‪ .‬این کمیت""ه اص""رار دارد ت""ا‬
‫در این زمینه منشورات" و محصوالت جدی""د و س""ودمندی" را ارائ""ه ده"د و در اختی"ار‬
‫پژوهشگران قرار دهد‪.‬‬
‫کتاب حاضر یکی از منشوراتی است که این کمیته به چاپ آن کم""ک نم""وده و از‬
‫آن حمایت کرده است؛ و این کتاب علمی‪ ،‬دعوی و بسیار سودمند" اس""ت‪ .‬و ب""ه ی""اری‬
‫خداوند" متعال در بردارنده تعریف منهج حق در دری"افت دین و فهم وعم"ل ب"ه آن می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬و آن منهج سلف صالح این امت میباش""د‪ .‬مول""ف در این کت""اب اهمیت این منهج‬
‫را بیان نموده‪ ،‬وجه تمایز آنرا از راه و روشهای دیگر مش""خص ک""رده اس""ت‪ .‬نی""از‬
‫امت به آنرا توضیح داده و معن""ای س""لف و س""لفیت را بی""ان ک""رده اس""ت‪ .‬و ن""یز بی""ان‬
‫داشته که مقصود از این تسمیه چ""ه کس""انی هس""تند‪ .‬در ادام""ه مهم""ترین اص""ول منهج‬
‫سلف در دریافت دین و ویژگیها و مشخصات آنرا ذکر ک""رده اس""ت‪ .‬و ب""ه این مس""اله‬
‫میپردازد که پیروی" از این منهج‪ ،‬از واجبات ش""رعی اس""ت ک""ه بن""ده در آن اختی""اری‬
‫س و َل ِمن بَ ْع ِد َم ا تَبَيَّنَ لَ هُ‬ ‫ق ال َّر ُ‬‫ش اق ِ ِ‬
‫ندارد‪ .‬چراکه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َمن يُ َ‬
‫ص يراً»‪:‬‬ ‫س اءتْ َم ِ‬ ‫ص لِ ِه َج َهنَّ َم َو َ‬ ‫ا ْل ُهدَى َويَتَّبِ ْع َغ ْي َر َ‬
‫س بِي ِل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ نُ َولِّ ِه َم ا تَ َولَّى َونُ ْ‬
‫(نساء‪« )115:‬و هرکس پس از آنک ه ه دایت (و راه ح ق) ب رایش روش ن ش د‪ ،‬ب ا‬
‫پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند‪ ،‬ما او را به آنچ ه پ یروی‬
‫کرده وا گذاریم و او را به جهنم در افکنیم و (آن) بد جایگاهی است‪».‬‬
‫همچنین مولف اص ول دع وت س لفی را ب ه ص ورت مفص ل ذک ر نم وده اس ت و‬
‫کتابش را با بیان مهمترین ثمرات الترام و پایبندی به منهج سلف ب ه پایان رس انده‬
‫است‪ .‬وی در تمام بخشهای کتاب‪ ،‬اصل مدلل بودن به کتاب و سنت و اقوال سلف و‬
‫علمای معاصری که در مسیر آنها گام برداشتهاند‪ ،‬رعایت کرده است‪.‬‬
‫ذکر این نکته درخور یادآوری است که کم که ای این کمیت ه و حم ایته ای آن از‬
‫دعوی و کتابهای علمی و نیز حمایته ای آن در عرص ه‬ ‫ِ‬ ‫فعالیتهای مختلف فرهنگی‪،‬‬
‫فعالیتهای علمی‪ ،‬برگرفته از یک چه ارم وق ف دع وی اس ت‪ .‬از خداون د متع ال می‪-‬‬
‫خواهیم که خیر فراوان بهره وقفکنن دگان گردان د و آنه ا را م ورد آم رزش خ ویش‬
‫قرار داده و با رحمت گسترده خود آنها را مورد مرحمت خویش قرار دهد‪.‬‬
‫از خداوند متعال میخواهیم با حقی که به ما آموخته‪ ،‬بهرهمندمان گرداند‪.‬‬
‫کمیته فرهنگی جمعیت احیاء التراث االسالمی‬
‫و الحمدهللا رب العالمین‬
‫‪15‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چرا درسهایی در منهج سلفی؟‬


‫سلسله درسهای علمی در راستای" دعوت سلفی‪ ،‬اهداف متع""ددی را دنب""ال میکن""د‪.‬‬
‫از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬تحقیق معنای عبودیت و بندگی برای هللا متع""ال و پ""یروی" از رس""ول هللا ح ب""ر‬
‫مبنای فهم سلف صالح‪.‬‬
‫‪ -2‬معرفی" منهج سلف صالح برای مردم ب"ه ط"ور کلی و ب"رای جوان"ان ب"ه ط"ور"‬
‫خاص؛ چرا که جوانان بیش از دیگران در مسیر هدف فتنهی ش""هوات و ش""بهات می‪-‬‬
‫باشند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -3‬تصحیح برخی از مفاهیم اشتباه در مورد مفهوم سلف و سلفیت‪.‬‬
‫‪ -4‬رصد" تالشهای بیوقفه در جهت انکار یا واژگون جلوه دادن سلفیت یا پوش""یدن‬
‫لباسی جز لباس سلفیت بر آن‪.‬‬
‫‪ -5‬پاسخ به انکار برخی از مت""اخرین مب""نی ب""ر اینک""ه س""لف‪ ،‬منهجی دراعتق""اد و‬
‫دعوت به سوی خدا نداشتند‪.‬‬
‫‪ - 1‬برخی سلف یا سلفیت را در گ""روهی" معین ی""ا ه""یئت ی""ا ش""یخ ی""ا حرک""تی خ""اص‬
‫محصور میکنند‪.‬‬
‫‪16‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -6‬ابطال این ادعا که‪« :‬منهج سلف سالمتر و منهج خلف عالمانهتر و حکیمانهت""ر‬
‫است‪ ».‬یا این ادعا که میگویند‪« :‬لفظ «سلف» در این دین بدعت است و مذهبی پنجم‬
‫‪2‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -7‬اعتقاد به اینکه سعادت‪ ،‬فالح‪ ،‬رستگاری‪ ،‬اطمینان‪ ،‬ع""زت‪ ،‬نص""رت و تمکین‬
‫در دنی""ا و ن""یز نج""ات از آتش دوزخ در آخ""رت و ورود ب""ه بهش""ت ب""رای م""ا میس""ر‬
‫نخواهد بود مگر اینکه در مسیر این منهج استوار" حرکت نموده و گام برداریم‪".‬‬
‫‪ -8‬درآوردن لباس سلفیت از تن کسانی" که ادعای سلفیت میکنند‪ ،‬اما چنین نیستند‪.‬‬
‫و منهج پرده از دروغ بودن این ادعا بر میدارد‪ .‬انتساب به مذهب سلف مستلزم عمل‬
‫به مقتضیات آن میباشد و اسم به تنهایی برای صحت انتساب به سلفیت‪ ،‬کافی نیست‪.‬‬
‫‪ -9‬پاک کردن مفهوم واژگ""ون و نادرس""تی ک""ه در ذهن ب""رخی در م""ورد این اس""م‬
‫پاک «سلفیت» ایجاد شده است چنانکه بسیاری از الفاظ مفهومی واژگون و نادرس""ت‬
‫پیدا کردهاند مانن""د ام""ر ب""ه مع""روف و نهی از منک""ر‪ ،‬جه""اد و‪ ...‬بلک""ه لف""ظ اس""الم و‬
‫مسلمان نیز دچار این واژگونی در مفهوم شده اس"ت‪ .‬و این درحقیقت نتیج""ه عملک"رد‬
‫اشتباه برخی از منتسبین به اسالم میباشد‪.‬‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫ان الحم""د هلل‪ ،‬نح""ده ونس""تعینه ونس""تغفره؛ ونع""وذ باهلل من ش""رور انفس""نا وس""یئات‬
‫اعمالنا‪ ،‬من یهده هللا فال مفصل له ومن یضلل فال ه""ادی ل""ه؛ واش""هد" ان ال ال""ه اال هللا‪،‬‬
‫وحده الشریک له و اشهد ان محمدا عبده ورسوله؛‬
‫ق تُقَاتِ ِه َوالَ تَ ُم وتُنَّ ِإالَّ َوَأنتُم‬
‫هللا متعال میفرماید‪« :‬يَا َأ ُّي َها الَّ ِذينَ آ َمنُو ْا اتَّقُ و ْا هللاَ َح َّ‬
‫آوردهاید! از هللا‪ ،‬آن گون ه ک ه‬ ‫‌‬ ‫سلِ ُمونَ »‪( :‬آل عمران‪« )102 :‬ای کسانی‌که ایم ان‬ ‫ُّم ْ‬
‫‪ - 2‬و طرح این ادعا که سلفیها با چنین منهجی آمدند برای رقابت با مذاهب فقهی‪.‬‬
‫‪17‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شایسته ترسیدن از او است بترسید و نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید‪».‬‬


‫ق‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫اح َد ٍة َوخل َ‬ ‫س َو ِ‬ ‫هللا متعال میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َها النَّ ُ‬
‫اس اتَّقُو ْا َربَّ ُك ُم الَّ ِذي َخلَقَ ُكم ِّمن نَّ ْف ٍ‬
‫َس اءلُونَ بِ ِه َواَأل ْر َح ا َم‬ ‫س اء َواتَّقُ و ْا هللاَ الَّ ِذي ت َ‬ ‫ث ِم ْن ُه َما ِر َجاالً َكثِيراً َونِ َ‬
‫ِم ْن َها ز َْو َج َها َوبَ َّ‬
‫ِإنَّ هللاَ َكانَ َعلَ ْي ُك ْم َرقِيباً»‪( :‬نس اء‪« )1:‬ای م ردم‪ ،‬از پروردگارت ان بترس ید‪ ،‬آن ذاتی‬
‫که شما را از یک تن آفرید و همس رش را (ن یز) از او آفرید و از آن دو‪ ،‬م ردان و‬
‫زنان بسیاری پراکنده کرد و از پروردگاری ک ه ب ه (ن ام) او از هم دیگر درخواس ت‬
‫میکنید و (همچنین) از (گسستن) پیوند خویشاوندی بپرهیزید‪ .‬بی‌گمان هللا هم واره‬ ‫‌‬
‫بر شما مراقب (و نگهبان) است‪».‬‬
‫س ِديدا»‪( :‬اح زاب‪:‬‬ ‫ً‬ ‫هللا متعال میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنوا اتَّقوا َ َوقولوا ق ْوال َ‬
‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫آوردهاید! از هللا بترس ید و س خن درس ت (و ح ق)‬ ‫‌‬ ‫‪« )70‬ای کس انی‌که ایم ان‬
‫بگویید‪».‬‬
‫اما بعد؛‬
‫براستی بهترین سخنها‪ ،‬س خن خداون د متع ال اس ت و به ترین راه‪ ،‬راه و روش‬
‫محمد صلیاللهعلیهوسلم میباشد‪ .‬و بدترین امور‪ ،‬امور ن و پیدا(ی در دین) میباش د‪ .‬و‬
‫هر نو پیدایی (در دین) بدعت است و ه ر ب دعتی گم راهی اس ت و ه ر گم راهی در‬
‫آتش است‪.‬‬
‫از آنجا ک ه راه وروشه ای متع ددی ش کل گرفت ه و بوج ود آم ده اس ت‪ ،‬دوس ت‬
‫داشتم مختصری‪ 1‬مفید – به اذن هللا متعال‪ -‬در اختیار برادرانم قرار دهم و در آن به‬
‫طور مجمل‪ ،‬اصول منهج سلف صالح در دریافت و فهم دین‪ ،‬عم ل ب ه آن و دع وت‬
‫به سوی آنرا بیان کنیم‪.‬‬
‫در این کتاب تکیه نویسنده به بیان این منهج همراه با ادله ب""وده اس""ت و از آوردن‬
‫شبهات و پاسخ دادن به آنها خودداری" شده است‪ .‬از خداوند متعال یاری" و توفی""ق می‪-‬‬
‫طلبم و از او میخواهم که آنچه نوشتم" حجتی برای من و نه برعلیه من باشد‪.‬‬
‫آنچه در این کتاب درست و صواب است‪ ،‬از سوی هللا متعال است و هر خط""ا و‬
‫‪ - 1‬در اصل این مختصر یاداشتی بوده با عنوان‪« :‬دروس فی المنهج الس لفی» ک ه‬
‫از ‪ 13‬صفحه تجاوز نمیکرد و در بسیاری از موارد دالیل تفصیلی مسائل ذکر نشده‬
‫بود‪ .‬در تابستان ‪1425‬هـ – ‪ 2004‬م این درسها را ب ه ص ورت منهجی ب ه جوان ان‬
‫«الجیل االسالمی» درمنطقه «القرین» آموزش میدادم؛ لذا در قالب الفاظی مختص""ر‬
‫و عبارتهایی آسان بود‪ .‬اما پس از مدتی تصمیم گرفتم" تا ب""ه ش""رح آنه""ا ب""پردازیم ک""ه‬
‫اکن""ون هللا متع""ال چ""اپ آنرا میس""ر نم""ود‪ .‬شایس""ته اس""ت اولین موض""وع این سلس""له‬
‫«الدروس العلمیة للدعوة الس""لفیة» باش"د‪ ،‬ام"ا ب""ا توج""ه ب"ه اوض""اع و ش"رایط ام""روز‬
‫جوانان و امت اسالمی‪ ،‬الزم است تا اولین درس این سلسله کتاب «البراءة والتح""ذیر‬
‫من التکفیر» و نیز کتاب «اطایب التول فی حسن التعامل مع والة االمر» باشد‪.‬‬
‫‪18‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اشتباهی در آن است‪ ،‬از ج"انب من و ش""یطان میباش"د و هللا و رس""ولش از آن ب"ری و‬


‫پاک هستند‪ .‬و به خاطر" آن از خداوند متعال طلب مغفرت و آمرزش میکنم‪.‬‬
‫پس از سپاسگذاری از هللا متعال‪ ،‬از هرکس که در انتشار" و به پای""ان رس""یدن این‬
‫کتاب سهمی داشته‪ ،‬نصیحتی کرده یا راهنمایی نموده است خصوصا" شیوخ و اس""اتید‬
‫گرامی‪ 1‬ک""ه ب""راین بحث اش""راف" داش""تند‪« :‬ش""یخ عثم""ان محم""د الخمیس‪ ،‬ش""یخ دک""تر‬
‫عبدالرحمن صالح الج""یران و ش""یخ دک""تر ولی""د خال""د الربی""ع حفظهماهلل کم""ال تش""کر و‬
‫قدردانی دارم‪.‬‬
‫عیسی مال هللا فرج‬
‫چهارشنبه ‪ 6‬شعبان ‪ 1427‬هـ‬
‫موافق با ‪ 30/8/2006‬م‬

‫روند بحث‪:‬‬
‫مقدمه‬
‫فصل اول‪ :‬بیان معنای منهج سلف‬
‫فصل دوم‪ :‬حکم پیروی" از منهج سلف‬
‫فصل سوم‪ :‬اسامی سلف و القاب آنها‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬اهل سنت و جماعت‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬اهل حدیث‬

‫‪ - 1‬همچنین مشایخ گرامی‪ :‬محمد الحمود النجدی‪ ،‬فهد بن عبدالرحمن الشویب‪ ،‬خال""د‬
‫بن جمعة الخ""راز حفظهماهلل و هم""ه کس""انی ک""ه تالش خس""تگی ناپ""ذیری در این مس""یر‬
‫داشتند‪.‬‬
‫‪19‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬سواد اعظم‬


‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬فرقه ناجیه‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬طائفه منصوره‬
‫‪ ‬مبحث ششم‪ :‬غرباء‬
‫فصل چهارم‪ :‬ثبات بر منهج سلف‬
‫فصل پنجم‪ :‬مهمترین اصول منهج سلف‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬دریافت" اعتقاد فقط از قرآن و سنت‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬استدالل سلف به سنت صحیح به صورت مطلق‬
‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬فهم نصوص در روشنی" اقوال سلف‬
‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬تسلیم بودن در برابر" وحی‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬جمع میان نصوص در یک مساله‬
‫‪ ‬مبحث ششم‪ :‬ایمان به متشابه و عمل به محکم‬
‫‪ ‬مبحث هفتم‪ :‬عدم کندوکاو در علم کالم‬
‫‪ ‬مبحث هشتم‪ :‬عدم استفاده از الفاظ مجمل‬
‫فصل ششم‪ :‬ویژگیهای منهج سلفی و وجه تمایز آن‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬سهولت و وضوح‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬اتفاق در مورد" منهج‬
‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬اتفاق و وحدت بر مبنای حق‬
‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬عدل و انصاف‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬میانهروی و عدم غلو‬
‫‪ ‬مطلب اول‪ :‬غلو در عقیده‬
‫‪ ‬مطلب دوم‪ :‬غلو در عبادات‬
‫‪ ‬مطلب سوم‪ :‬غلو در معامالت‬
‫‪ ‬مطلب چهارم‪ :‬غلو در عادات‬
‫فصل هفتم‪ :‬اصول منهج سلفی در دعوت به سوی هللا متعال‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬بازگشت" به کتاب و سنت بر مبنای فهم سلف امت‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬دعوت به توحید و اخالص در عمل تنها برای هللا متعال‬
‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬بر حذر داشتن مردم از شرک با انواع مختلف آن‬
‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬دعوت به اتباع و رها کردن تقلید‬
‫‪ ‬مطلب اول‪ :‬اتباع‬
‫‪ ‬مطلب دوم‪ :‬تقلید‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬رها کردن بدعتها و افکار عجیب و غریب‬
‫‪20‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ ‬مبحث ششم‪ :‬کسب و فراگیری" علم سودمند‬


‫‪ ‬مبحث هفتم‪ :‬تصفیه (پالودن و ساماندهی) و تربیت‬
‫‪ ‬مبحث هشتم‪ :‬اخالق و تزکیه نفس‬
‫‪ ‬مبحث نهم‪ :‬بر حذر داشتن مسلمانان از احادیث ضعیف و موضوع"‬
‫‪ ‬مبحث دهم‪ :‬رها کردن حزبگرایی و تعصب‬
‫‪ ‬مبحث یازدهم‪ :‬تالش در جهت استیناف" و از سرگیری" زندگی اسالمی‬
‫فصل هشتم‪ :‬نتایج پایبندی به منهج سلف و ثمرات آن‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬تحقیق دین ب"ه ط""ور کام""ل و نعمت ب"ه ط""ور تم"ام و کم"ال و‬
‫اقامه حجت‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬ثبوت عصمت برای شریعت‬
‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬تصدیق" تمام نصوص کتاب و سنت‬
‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬تعظیم" نصوص کتاب و سنت‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬ارتباط مسلمان با سلف صالح و علمای ربانی‬
‫‪ ‬مبحث هفتم‪ :‬پایداری" بر حق و اطمینان به آن و عدم دگرگونی‬
‫‪ ‬مبحث هشتم‪ :‬یکپارچگی و وحدت صفوف مسلمانان‬
‫‪ ‬مبحث نهم‪ :‬هدایت‪ ،‬نصرت و تمکین‬
‫‪ ‬مبحث دهم‪ :‬روش سلف‪ ،‬عالمانهترین و حکیمانهترین روش‬

‫فصل اول‪ :‬بیان معنای منهج سلف‬


‫این فصل در بردارنده معنای منهج س""لف از نظ""ر لغ""وی و اص""طالحی" میباش""د و‬
‫نیز تفاوت میان سلف و خلف و حکم پیوستن به منهج سلف را بیان میکند‪.‬‬
‫الف) تعریف منهج و بیان اهمیت آن‪:‬‬
‫منهج در لغت ب"ه معن"ای راه واض"ح و آش"کار میباش"د‪ .‬خداون"د متع"ال میفرمای"د‪:‬‬
‫ش ْر َعةً َو ِم ْن َهاجاً»‪( :‬مائدة‪)48 :‬‬
‫«لِ ُك ٍّل َج َع ْلنَا ِمن ُك ْم ِ‬
‫ابن عباس میگوید‪« :‬منظور از منهاج‪ ،‬راه و روش میباشد»‪.‬‬
‫«المنهج» در اصطالح عبارت است از قواعد و ضوابطی که هر تالشی در جهت‬
‫‪21‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تحص یل علم را استوار میکن""د‪ 1.‬مانن""د قواع""د زب""ان ع""ربی و اص""ول عقی""ده و فق""ه و‬
‫تفسیر؛ چنانکه این علوم تحصیل و فراگیری" اسالم و اصول آنرا ضابطه"مند میکند‪.‬‬
‫اهمیت منهج‪:‬‬
‫منهج و برنامه مشخص‪ ،‬نظم و ترتیب علم را حفظ میکن"د چنانک"ه عق"ل بش"ری" و‬
‫اعمال ذهنی را با قواعد ثابت ضابطهمند مینماید‪ 2‬و اینگونه انس""ان را ب""رای رس""یدن‬
‫به حقیقت در موضوعاتی که تحقیق میکند‪ ،‬کمک مینماید‪.‬‬
‫شرط کسب علم و پیشرفت در آن‪ ،‬این است که خط مشی درست و ص"حیح ب"رای‬
‫فراگیری آن انتخاب شود که در برگیرنده"ی رخ داده""ای مختل""ف و واژگ""ان پراکن""ده‬
‫باشد و میان آنها رابطه ایجاد کند؛ از اینرو تقدیم و تاخیر در فراگیری" علم‪ ،‬در گ""رو‬
‫‪3‬‬
‫قضیه منهج است چنانکه از حیث وجود و عدم وابسته به آن است‪.‬‬
‫ب) تعریف سلف‪:‬‬
‫سلف در لغت به معانی متعددی" میباشد از جمله‪:‬‬
‫‪4‬‬

‫التسویه‪ :‬صاف و هموار" کردن‪ .‬و « ِمسلَفَه» ابزاری" است ک""ه ب""ا آن زمین را‬ ‫‪-1‬‬
‫صاف و هموار میکنند و چون بوسیلهی آن زمین را صاف و هم""وار کنن""د‪ ،‬گفت""ه می‪-‬‬
‫شود‪« :‬سلف االرض»‪.‬‬
‫«الس "لم»‪ :‬س""لم ن""وعی از ان""واع مع""امالت اس""ت ک""ه در آن ثمن‬ ‫َّ‬ ‫ب""ه معن""ای‬ ‫‪-2‬‬
‫پرداخته ش""ده و ک""اال ب""ا وص"ف" مش""خص ت""ا م""دتی معل""وم" نگ""ه داش""ته میش""ود‪( .‬پیش‬
‫فروش)‬
‫کسانی که در گذشته بودند؛ سلف انسان کسانی هستند که پیشتر فوت ش""دند و‬ ‫‪-3‬‬
‫شامل پدران و خویشاوندان انسان میباشد‪ .‬و بر این اساس است که اولین اف""رادی ک""ه‬
‫در زمرهی تابعین بودند سلف ص"الح نامی"ده ش"دند‪ .‬و چ"ون ب"ه ط"ور مطل"ق ب"ه ک"ار‬
‫رود‪ ،‬اغلب ب""ه همین معن""ا میباش""د‪ 5.‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬قُ ل لِلَّ ِذينَ َكفَ ُرو ْا ِإن‬
‫سنَّةُ اَأل َّولِ ِ‬
‫ين»‬ ‫ضتْ ُ‬‫سلَفَ وَِإنْ يَ ُعودُو ْا فَقَ ْد َم َ‬ ‫يَنتَ ُهو ْا يُ َغفَ ْر لَ ُهم َّما قَ ْد َ‬
‫‪6‬‬

‫‪ - 1‬و معنای مورد" نظر ما در این مبحث همین است‪ .‬منهج البحث العلمی عند العرب‬
‫– جالب موسی‪271 ":‬‬
‫‪ - 2‬منهج همچون قطب نمایی است که هر انحرافی" را در مسیر حرکت نشان میدهد‪.‬‬
‫‪ - 3‬منهج االستدالل‪ ،‬دکتر عثمان بن علی حسن‪1/21 :‬‬
‫‪ - 4‬برخی از معانی آن‪ :‬قرض‪ ،‬پهنهی گردن‪ ،‬نرم‪.‬‬
‫‪ -5‬مخت""ار الص""حاح‪264 :‬؛ النهای""ة فی غ""ریب الح""دیث‪ ،‬ابن اث""یر‪390 ""-2/389 :‬؛‬
‫مفردات‪ ،‬راغب اصفهانی‪.‬‬
‫انیکه ک افر ش دند بگ و‪« :‬اگ ر (از کف ر و‬
‫‪( - 6‬انف ال‪(« :)38 :‬ای پیامبر!) ب ه کس ‌‬
‫دشمنی) دست بر دارند‪ ،‬گذش ته‌هایش ان آمرزیده می‌ش ود و اگ ر (ب ه هم ان اعم ال‬
‫بیگمان سنت (و روش هللا درب اره) پیش ینیان گذش ته اس ت (و‬ ‫خود) بازگردند‪ ،‬پس ‌‬
‫‪22‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سلَفَ » یعنی آنچه پیشتر انجام میدادند‪.‬‬ ‫« َّما قَ ْد َ‬


‫س لَفا ً َو َمثَالً لِآْل ِخ ِرينَ » یع نی‬
‫‪1‬‬
‫و در مورد فرعون و قومش میفرماید‪« :‬فَ َج َع ْلنَا ُه ْم َ‬
‫آنها را مایه عبرت و پیشی گیرنده قرار دادیم‪.‬‬
‫ض‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫و رسول هللا ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ هللاَ َع َّز َو َج َّل ِإذا َرا َد َر ْح َم ة َّم ٍة ِمنْ ِعبَ ا ِد ِه‪ ،‬قبَ َ‬
‫سلَفًا بَيْنَ يَ َد ْي َها‪« :2»...‬چون هللا متعال بخواهد بر امتی‬ ‫نَبِيَّ َها قَ ْبلَ َها‪ ،‬فَ َج َعلَهُ لَ َها فَ َرطًا َو َ‬
‫رحم کند (و آنها را از رحمتش برخوردار سازد) پیامبرشان را پیش از خودش ان از‬
‫دنیا میبرد و او را برای امتش‪ ،‬ذخیرهی آخرت قرار میدهد تا پیشاپیش امتش ق رار‬
‫بگیرد‪( .‬و برای آنها شفاعت کند‪»... ).‬‬
‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫ض َر َجلِي‪ ،‬وَِإن ِك َّو ُل‬ ‫َ‬ ‫اَّل‬ ‫ُأ‬ ‫اَل‬
‫و به فاطمه رض یالل هعنهما فرمودند‪َ ...« :‬و َرانِي ِإ ق ْد َح َ‬
‫الس لَفُ َأنَ ا لَ ِك‪ ...« 3:»...‬اجلم را نزدیک میبینم و ت و اولین‬ ‫َأ ْهلِي لُ ُحوقً ا بِي‪َ ،‬ونِ ْع َم َّ‬
‫کسی از خانوادهام هستی که به من میپیوندد‪ .‬و من بهترین پیشینیان (سلف) ب رای‬
‫تو هستم‪».‬‬
‫سلف در اصطالح‪ :‬مقصود از سلف‪ ،‬صحابه و تابعین و کسانی که به نیکویی" از‬
‫‪4‬‬

‫آنها پیروی کردند" و پیشوایان عادلی است که امت بر امامت آنها و جایگاه واالی آنها‬
‫در دین اتفاقنظر دارند و مسلمانان کالم آنها را سینه به سینه دریافت و قبول کرده اند‬

‫میشود)»‪.‬‬
‫درباره آن‌ها نیز اجرا ‌‬
‫آنه ا را در ش مار گذش تگان و ع برتی (ب رای آین دگان)‬ ‫‪( - 1‬زخرف‪« :)56 :‬آنگاه ‌‬
‫قرار دادیم‪».‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2288 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪6/282 :‬؛ مسلم‪2450 :‬‬
‫‪ - 4‬صحابه به کسی گفته میشود که پیامبر را در حالی مالقات کرده باش د ک ه ب ه او‬
‫ایمان داشته است و بر اسالم فوت کرده است‪ .‬و آنها از نظر زمانی و تاریخی سلف‬
‫هستند و مدلول خاص لفظ سلف آنها میباشند‪ .‬و گ اهی معن ای مقص ود از این بحث‬
‫«خ ْي ُر الن اس قَ ْرنی ثُ َّم الَّ ِذينَ يَلُ ونَ ُه ْم‬
‫همین معنا میباشد‪ .‬چنانکه رسول هللا فرمودند‪َ :‬‬
‫ثُ َّم الَّ ِذينَ يَلُونَ ُه ْم»‪« :‬بهترین م""ردم‪ ،‬کس""انی هس""تند ک"ه در زم""ان من زن""دگی" میکنن""د‪،‬‬
‫سپس کسانی که پس از آنها میآیند و سپس کسانی که بعد از آنها میآیند‪ ».‬مسند احم""د‪:‬‬
‫‪3594‬؛ بخاری‪6065 :‬؛ مسلم‪2533 :‬‬
‫‪23‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪4‬‬
‫و هیچگاه به بدعت یا لقبی ناخوشایند همچون خوارج‪ 1،‬رافض""ه‪ 2،‬قدری""ه‪ 3،‬مرجئ""ه‪،‬‬
‫‪8‬‬
‫اشاعره‪ 5،‬معتزله‪ 6،‬جهمیه‪ 7‬و‪ ...‬مانند اینها متهم نشدند‪.‬‬
‫و گاهی کلمهی سلف به صورت مطلق ب""ه ک""ار میرود ک""ه در اینص""ورت منظ""ور"‬
‫همه کسانی است ک""ه پایبن""د و مل""تزم ب""ه راه و روش ق""رون ثالث""ه باش""ند و در مس""یر‬
‫ت ْاليَهُ"و ُد َعلَى ِإحْ" دَى‬ ‫منهج آنها حرکت میکنند‪ 9.‬چنانکه رسول خدا فرمودن"د‪« ":‬ا ْفتَ" َرقَ ِ‬
‫ارى َعلَى ثِ ْنتَ ْي ِن‬ ‫ص" َ‬ ‫ت النَّ َ‬ ‫ار‪َ ،‬وا ْفتَ" َرقَ ِ‬‫َو َس" ْب ِعينَ فِرْ قَ"ةً‪ ،‬فَ َوا ِح" َدةٌ فِي ْال َجنَّ ِة‪َ ،‬و َس" ْبعُونَ فِي النَّ ِ‬
‫اح" َدةٌ فِي ْال َجنَّ ِة‪َ ،‬والَّ ِذي نَ ْفسُ ُم َح َّم ٍد بِيَ" ِد ِه‬ ‫َو َس" ْب ِعينَ فِرْ قَ"ةً‪ ،‬فَِإحْ" دَى َو َس" ْبعُونَ فِي النَّ ِ‬
‫ار‪َ ،‬و َو ِ‬

‫‪ - 1‬خوارج‪ :‬فرقهای است ک""ه ب""ا دلی""ل تحکیم ب""رای جنگی""دن ب""ا علی ابن ابی ط""الب‬
‫خروج کردند و از مشخصات" بارز مذهبشان‪ ،‬بیزاری" از عثمان و علی و خروج ب""ر‬
‫حاکمی که با سنت مخالفت کند و تکفیر مرتکب کبیره و جاوی""دان ب""ودن وی در آتش‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬به این دلیل رافضه نامیده شدند‪ ،‬چون ام""امت زی""د بن علی بن حس""ین بن علی بن‬
‫ابی ط""الب را نپذیرفتن""د‪ ".‬ک""ه زیدی""ه هم اکن""ون ب""ه او منتس""ب هس""تند‪ .‬ام""امت او را‬
‫نپذیرفتند" چون زمانی که از او پرس""یدند‪ ":‬در م""ورد اب""وبکر و عم""ر چ""ه میگ""ویی؟ و‬
‫انتظار" داشتند که او نیز همچون آنها دهان به دشنام" و ناس""زا ب""از کن""د‪ ،‬ب""ه آنه""ا گفت‪:‬‬
‫بهترین وزیران‪ ،‬وزیران جدم بودند‪ .‬و مقصود" وی رسول" هللا بود‪ .‬و اینگونه س""تایش‬
‫ابوبکر" و عمر گفت‪ ،‬پس او ترک کرده و بر وی خش"م گرفتن""د و او را نپذیرفتن""د‪ ،‬از‬
‫این رو رافضه نامیده شدند‪( .‬رفض به معن""ای چ""یزی را ره""ا ک""ردن و نپ""ذیرفتن می‪-‬‬
‫باشد‪).‬‬
‫‪ - 3‬قدریه‪ :‬آنها به قَدَر منسوب هستند چرا که تقدیر را انکار میکنند و چنین میپندارند"‬
‫که بنده با اراده و قدرت خود مستقل بوده و اراده و خلق خداون""د در عم""ل وی نقش""ی‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ - 4‬مرجئه‪ :‬انتساب به ارجاء است؛ و آن به معنای تاخیر میباشد‪ .‬چرا که آنها عمل را‬
‫از ایمان به تاخیر" میاندازند‪ .‬و دو نوع هستند‪ -1 :‬فقهای مرجئه ک""ه احن""اف هس""تند و‬
‫میگویند‪ :‬عمل شرط یا الزمه ایمان نیست‪ -2 .‬مرجئه متبدع (جهمیه)؛ آنه""ا میگوین""د‪:‬‬
‫ایمان فقط شناخت قلب است‪.‬‬
‫اما دیدگاه فقهای مرجئه دیدگاهی" مرج""وح اس""ت چ""را ک"ه ب""ا کت""اب و س""نت و دی""دگاه‬
‫سلف مخالفت دارد‪ .‬و در واقع فتح بابی است برای مرجئه محض (مبتدع)؛ ام""ا ق""ول‬
‫مرجئه مبتدع‪ ،‬دیدگاهی" مبتدع است که هیچ جایگ""اهی ن""دارد‪ .‬رک‪« :‬تعری""ف الخل""ف‬
‫بمنهج الس""لف»‪ ،‬دک""تر اب""راهیم بن محم""د بن عبدهللا البریک""ان‪ ،‬عض""و ه""یئت م""درس‬
‫دانشکده معلمین در دمام‪.‬‬
‫‪ - 5‬اشاعره‪ :‬منس""وب ب""ه ابوالحس""ن الش""عری؛ او علی بن اب""و اس""ماعیل بن ابوش""بر‪،‬‬
‫‪24‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫ار»‪:‬‬ ‫اح َدةٌ فِي ْال َجنَّ ِة‪َ ،‬وثِ ْنت ِ‬
‫َان َو َس"" ْبعُونَ فِي النَّ ِ‬ ‫لَتَ ْفت َِرقَ َّن ُأ َّمتِي َعلَى ثَاَل ٍ‬
‫ث َو َسب ِْعينَ فِرْ قَةً‪َ ،‬و ِ‬
‫«یهود به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند که یک فرقه از آنها در بهش""ت اس""ت و هفت""اد‬
‫فرقه در دوزخ؛ و نصاری" به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند ک""ه هفت""اد و ی""ک فرق""ه در‬
‫دوزخ"اند و یک فرقه در بهشت؛ سوگند" به کسی که جان محمد در دست اوس""ت‪ ،‬امت‬
‫من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند که یک فرقه در بهشت است و هفتاد و دو فرقه‬
‫دیگر در دوزخاند‪ ».‬و این فرقه نجات یافته‪ ،‬محصور در زم""ان ی""ا مک""ان مشخص""ی‬
‫نیست‪.‬‬
‫و از دالیلی که بیانگر ترجیح این معنا برای این اص""طالح میباش""د‪ ،‬این اس""ت ک""ه‬
‫اس""حاق بن س""الم بن اس""ماعیل بن عبدهللا بن موس""ی بن هالل بن اب""وبرده ع""امر بن‬
‫موسی" اشعری میباشد که در سال ‪ 270‬و گفته ش""ده ‪ 260‬متول""د ش""د و در س""ال ‪324‬‬
‫در بصره وفات نم""ود و بین ک""رخ و بص""ره در «مش""رعه الروای""ا» دفن ش""د‪« .‬جالل‬
‫العینین‪ ،‬ص‪213 :‬؛ االعالم‪ ،‬زرکلی‪4/263 ":‬؛ دارالمالیین‪ ،‬بیروت‪ ،‬چاپ پنجم‪».‬‬
‫اشعری" در باب عقاید سه مرحله را پشت سر نهاد‪ :‬مرحله اول‪ :‬مرحله اع""تزال؛ در‬
‫این مدت ب""ه م""ذهب معتزل""ه گ""ردن نه""اد‪ .‬مرحل""ه دوم‪ :‬رج""وع از اع""تزال و انتخ""اب‬
‫روش عبدهللا بن سعید بن کالب؛ کس""ی ک"ه کالیی"ه ب""ه او منس""وب اس"ت‪ .‬و این هم"ان‬
‫عقیدهی کنونی اشاعره میباشد‪ .‬مرحله سوم‪ ":‬رجوع از مذهب کالبیه به م""ذهب س""لف‬
‫صالح‪.‬‬
‫در اصل مص""در دری""افت (دین) در م""ذهب اش""اعره‪ ،‬عق""ل میباش""د‪ .‬و عقی""ده آنه""ا در‬
‫زمینه اسماء و صفات از این ق""رار اس""ت‪ -1 :‬اثب""ات هفت ص""فت از ص""فات خ""بری‪:‬‬
‫شنوایی‪ ،‬بینایی‪ ،‬حیات‪ ،‬قدرت‪ ،‬اراده‪ ،‬علم و کالم‪« .‬الملل و النحل‪»1/95 :‬؛" ‪ -2‬نفی‬
‫افعال اختیاری برای خداوند" متعال مانند‪ :‬محبت‪ ،‬نزول‪ ،‬اس""تواء‪ ،‬رض""ایت‪ ،‬غض""ب‪،‬‬
‫خوشحالی" و‪« ...‬موافقة صریح المنقول‪.»2/12 :‬‬
‫‪ - 6‬معتزله‪ :‬به دو دلیل این لقب به آنها اطالق میشود‪ -1 :‬گفته شده پس از اینکه حسن‬
‫بصری‪ ،‬واصل بن عطا را به خاطر دیدگاه «منزل""ة بین منزل""تین» در م""ورد فاس""ق‪،‬‬
‫طرد نمود‪ ،‬برخی از مردم در جوار" ستونهای مسجد ع""زلت گزیدن""د‪ -2 ".‬و ن""یز گفت""ه‬
‫شده‪ :‬بلکه بخاطر دیدگاه «منزلة بین منزلتین» در مورد" فاسق‪ ،‬معتزله نامیده میش""دند‬
‫چرا که دیدگاه اهل سنت را رها کرده و از آن فاصله گرفتند‪.‬‬
‫‪ - 7‬جهمیه‪ :‬آنها منسوب به جهم بن ص"فوان س"مرقندی" هس"تند‪ .‬او کس"ی ب"ود ک"ه نفی‬
‫صفات و تعطیل آنها را عن"وان نم"ود‪ .‬و این دی"دگاه را از جع"د بن درهم گرفت"ه ب"ود‪.‬‬
‫پس از این جهم در خراسان بود و دیدگاه وی در آنجا آشکار شد و در خراسان کش"ته‬
‫شد‪ .‬سلم بن احوز او را کشت‪ .‬علما در مورد" جهمیه اختالف نظر دارن""د ک""ه آی""ا آنه""ا‬
‫از هفتاد و دو فرقه هستند یا نه؟ و در این مورد دو دیدگاه مطرح شده است‪ .‬از جمله‬
‫کسانی که معتقدند جهمیه جزو هفت""اد و دو فرق""ه نیس"ت‪ ،‬عبدهللا بن مب""ارک و یوس"ف"‬
‫‪25‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چون رسول خدا در مورد فرقه"ی ناجی""ه س""وال ش""دند‪ ،‬آنرا ب""ه ط""ور" مش""خص تع""یین‬
‫نکردند" بلکه فقط ص"فتی از آنرا ب"ه عن"وان وج"ه تم"ایز آن ب"ا دیگ"ران ذک"ر نم"وده و‬
‫فرمودند‪ِ « :‬ه َي ْال َج َما َعةُ»‪« 1‬آن جماعت است»‪.‬‬
‫رسول خ""دا در این پاس""خ‪ ،‬وص""ف را تع""یین نمودن""د ن""ه موص""وف را؛ و تردی""دی‬
‫نیست که رسول" خدا و اصحابش اولین کسانی هستند که مصداق این وص""ف میباش""ند‬
‫بلکه آنها اصل اعتبار و معیار و میزان برای دیگر مردم میباشند‪ .‬و این خود بی""انگر‬
‫آن است که نجات مختص پیشینیان نمیباشد بلکه شامل تمام کسانی است که ت""ا قی""امت‬
‫‪2‬‬
‫اوصاف" فرقهی ناجیه را داشته باشند" چنانکه حدیث به این مساله تصریح دارد‪.‬‬
‫و رسول هللا ح فرمودند‪« :‬اَل تَ َزا ُل طَاِئفَةٌ ِم ْن ُأ َّمتِي ظَا ِه ِرينَ َعلَى ْال َحقِّ‪ ،‬اَل يَضُرُّ هُ ْم‬
‫ك»‪« 3:‬هم""واره گ""روهی" از امت من ب""ا حقی‬ ‫َم ْن َخ" َذلَهُ ْم‪َ ،‬حتَّى يَ"ْأتِ َي َأ ْم" ُر هللاِ َوهُ ْم َك" َذلِ َ‬
‫چیرهاند‪ .‬کسانی که نصرت و یاری آنها را رها میکنند ضرری" به آنها نمیرس""انند" ت""ا‬
‫اینکه امر خداوند میآید آنان چنین چیرهاند‪».‬‬
‫ج) بوجود آمدن مذهب سلف‪:‬‬
‫زمانی که امت اسالمی فرقه فرقه و گروه گروه شد و دیدگاههای فک""ری متف""اوت‬
‫در مورد اصول دین ظهور" کرد‪ ،‬نیاز انتساب ب""ه س""لف ص""الح خ""ود را نش""ان داده و‬
‫این مهم‪ ،‬علمای ربانی امت و استوانه"های شاخص آنرا واداشت تا به ط""ور مختص""ر‬
‫به اصول و قواعد دیدگاه سلفی و اعتقاد قرآنی و نبوی" بپردازن""د‪ .‬و از اینج""ا ب""ود ک""ه‬
‫برای تمایز اهل سنت از اهل ب""دعت‪ ،‬انتس""اب ب""ه س""لف ص""الح مط""رح گردی""د‪ .‬و در‬
‫واقع این انتساب مانعی در مسیر تم""ام کس"انی ب""ود ک"ه ب"ه اس""م اه""ل س"نت ب"دعته"ای‬
‫اعتقادی ایجاد میکردند‪.‬‬
‫و این انتس""اب ب""ه آنه""ا‪ ،‬از آن جهت ب""ود ک""ه انتس""اب ب""ه س""لف نش""انه ی افتخ""ار و‬
‫بن اسباط میباشند‪.‬‬
‫و از جمل""ه باوره""ای" جهم این اس""ت ک""ه کف""ر فق""ط جه""ل اس""ت و فع""ل حقیقی ب""رای‬
‫هیچکس نیست مگر هللا متعال‪« .‬شرح الطحاویة‪ ،‬امام ابن ابی العز حنفی»‪.‬‬
‫‪ - 8‬لوامع االنوار" البهیة‪1/20 :‬‬
‫‪ - 9‬و همه اینها در راه و روش و اقتدا سلف میباشند؛ و م""دلول ع""ام لف"ظ س"لف همین‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬صحیح ابن ماجه‪ ،‬از عوف بن مالک؛ عالمه آلبانی در صحیح الجامع‪ 1082 :‬آن‬
‫را صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 1‬ابن ماجه؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 2042 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬منهج االس""تدالل علی مس""ائل االعتق""اد‪ ،‬دک""تر عثم""ان بن علی حس""ن‪ ،‬ص‪40 :‬؛‬
‫االعتصام‪ ،‬شاطبی‪289 ،2/287 ،‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪20377 :‬؛ بخاری‪3442 :‬؛ مسلم‪1920 :‬‬
‫‪26‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عالمت عدالت در اعتقاد بود و این خود بیانگر آن است که انتساب به س""لف‪ ،‬ب""دعتی‬
‫لفظی نبوده و نیز تنها اصطالحی" کالمی نیست بلکه حقیقتی شرعی اس"ت ک"ه م"دلول‬
‫مشخص و معینی دارد‪.‬‬
‫بنابراین اصول و قواعد آن بیان نگردید مگر به دلیل نیاز امت به بی""ان تص""ویری"‬
‫کام""ل از روش اعتق""ادی و س""یرت توحی""دی کس""انی ک""ه در ق""رون برت""ر میزیس""تند و‬
‫‪1‬‬
‫عدالت آنها در این موارد مشهود" است‪.‬‬
‫د) سلفیت چیست؟‬
‫سلفیت اصطالحی جامع برای منهجی است که سلف صالح در دری""افت" دین و فهم‬
‫آن در زمینه اعتقادات‪ ،‬معامالت‪ ،‬احکام‪ ،‬تربیت‪ ،‬دعوت و تزکیه نفس بر آن اعتم""اد‬
‫کرده و در مسیر آن حرکت نمودند‪ ".‬و نیز بر کسانی" که در قدیم و جدید پایبند" ب""ه این‬
‫منهج هستند‪ ،‬داللت میکند‪.‬‬
‫و این منهج در دریافت دین و فهم آن و عمل بدان و دعوت به س""وی آن‪ ،‬مص""داق‬
‫ق َوبِ ِه يَ ْع ِدلُونَ‬‫همان رهنمود" الهی است که میفرماید‪َ « :‬و ِم َّمنْ َخلَ ْقنَا ُأ َّمةٌ يَ ْهدُونَ بِ ا ْل َح ِّ‬
‫» (اع راف‪« »181 :‬و از (میان) آن ان ک ه آفریده‌ایم‪ ،‬گ روهی هس تند ک ه ب ه ح ق‬
‫‪2‬‬
‫مینمایند و به آن (حکم و) عدالت می‌کنند‪».‬‬ ‫هدایت ‌‬
‫و این همان اسالم صحیح است و همان صراط مستقیم الهی و ریسمان استواری‬
‫اطي‬ ‫ص َر ِ‬ ‫«وَأنَّ َه َذا ِ‬ ‫است که خداوند متعال ما را به پیروی از آن دستور داده است‪َ :‬‬
‫َّ‬
‫ص ا ُكم بِ ِه لَ َعل ُك ْم‬ ‫س بِيلِ ِه َذلِ ُك ْم َو َّ‬
‫ق بِ ُك ْم عَن َ‬ ‫الس بُ َل فَتَفَ َّر َ‬
‫س تَقِيما ً فَ اتَّبِ ُعوهُ َوالَ تَتَّبِ ُع و ْا ُّ‬
‫ُم ْ‬
‫تَتَّقُ ونَ » (انع ام‪« )153 :‬و اين راه مس تقيم من اس ت‪ ،‬پس از آن پ يروی کني د و از‬
‫میکن د‪ .‬اين چ يزی اس ت‬ ‫راههای (پراکنده) پيروی نکني که ش ما را از راه هللا دور ‌‬ ‫‌‬
‫که هللا شما را به آن سفارش نموده است‪ ،‬شايد پرهيزگار شويد»‪.‬‬
‫از عبدهللا بن مسعود روایت است که میگوید‪« :‬روزی رسول هللا خطی ب رای م ا‬
‫کشید و فرمود‪« :‬این راه هللا است‪ ».‬سپس خطهایی در اطراف آن کش ید و فرم ود‪:‬‬
‫«این راههای مختلف است که بر سر هر راهی شیطانی قرار دارد ک ه ب ه س وی آن‬
‫س تَقِيما ً فَ اتَّبِ ُعوهُ‬ ‫اطي ُم ْ‬ ‫ص َر ِ‬ ‫فرا میخواند‪ ».‬سپس این آیه را تالوت فرمود‪َ « :‬وَأنَّ َه َذا ِ‬
‫ص ا ُكم بِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تَتَّقُ ونَ »‪ :‬یع نی از‬ ‫س بِيلِ ِه َذلِ ُك ْم َو َّ‬ ‫الس بُ َل فَتَفَ َّر َ‬
‫ق بِ ُك ْم عَن َ‬ ‫َوالَ تَتَّبِ ُع و ْا ُّ‬
‫‪3‬‬
‫خطوط اطراف پرهیز نکنید‪».‬‬
‫شیخ محمد بن صالح عثیمین رحمهاهلل میگوید‪« :‬س لفیت پ یروی از منهج و راه‬
‫‪ - 1‬نظریات شیخ االسالم‪ ،‬ص‪23 :‬‬
‫‪ - 2‬بنگر به تفسیر این آیه در «تیسیر الکریم الرحمن»‪( :‬تفسیر راستین) عالمه ابن‬
‫سعدی‪.‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪ :‬الرقاق‪ ،6417 :‬ترمذی‪ :‬صفة القیامة و الرقائق و ال ورع‪ ،2454 :‬ابن‬
‫ماجة‪ ،‬الزهد‪ ،4231 :‬مسند احمد‪ ،1/385 :‬دارمی‪ :‬الرقاق‪2729 :‬‬
‫‪27‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و روش رسول هللا ح و اصحابش میباشد؛ چرا که آنها س لف و پیش ینیان م ا بودن د‬
‫‪1‬‬
‫که بر ما پیشی گرفتند‪ ،‬لذا پیروی از آنها سلفیت میباشد‪».‬‬

‫و) سلفی کیست؟‬


‫سلفی عبارت است از هرکس که بر مذهب سلف باش د‪ .‬چ ه در عقیده و چ ه در‬
‫‪2‬‬

‫شریعت و اخالق و دعوت؛ و یکسان است به مدلول این اس م آگ اه یا نس بت ب ه آن‬


‫جاهل باشد‪.‬‬
‫شیخ عبدالعزیز بن ب از رحم هاهلل میگوید‪« :‬س لف هم ان کس انی هس تند ک ه در‬
‫قرون برت ر میزیس تند؛ ه رکس از آنه ا پ یروی کن د و راه و روش آنه ا را در پیش‬
‫‪3‬‬
‫گیرد‪ ،‬سلفی است‪ .‬و هرکس در این مهم با آنها مخالفت کند‪ ،‬از خلف است‪».‬‬
‫هـ) َخلَف چه کسانی هستند؟‬
‫« الخلف» در لغت به معنای تمام کسانی است که پس از گذشتگان میآیند‪.‬‬
‫الخلَف‪:‬‬
‫تفاوت لغوی میان الخلف (با سکون الم) و َ‬
‫الخلف با سکون الم به کسی گفته میشود ک ه پس از اولین آم ده باش د‪ .‬جانش ین‬
‫‪4‬‬
‫در شر یا خیر باشد‪.‬‬
‫َ‬
‫و معنای هر دو‪ ،‬نسلی از مردم است‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬ف َخلَفَ ِمن بَ ْع ِد ِه ْم‬
‫س ْوفَ يَ ْلقَ ْونَ َغيّاً» (مریم‪« )59 :‬آنگاه پس‬ ‫ت فَ َ‬ ‫صاَل ةَ َواتَّبَ ُعوا ال َّ‬
‫ش َه َوا ِ‬ ‫َخ ْلفٌ َأ َ‬
‫ضاعُوا ال َّ‬
‫از آنان (فرزندان) نا خلفی جانشین ش دند ک ه نم از را (ض ایع و) ت رک کردن د و از‬
‫شهوات پیروی کردند‪ ،‬پس به زودی (کیفر) گمراهی (خود) را خواهند یافت‪».‬‬
‫اما اطالق شر به کلمه خلف (با سکون الم) بیش تر اس ت و در ق رآن چ نین وارد‬
‫س ْوفَ يَ ْلقَ ْونَ‬ ‫ت فَ َ‬ ‫صاَل ةَ َواتَّبَ ُعوا ال َّ‬
‫ش َه َوا ِ‬ ‫ضاعُوا ال َّ‬ ‫شده است‪« :‬فَ َخلَفَ ِمن بَ ْع ِد ِه ْم َخ ْلفٌ َأ َ‬
‫‪5‬‬
‫َغيّاً»‬
‫اما «الخلَف» با فتح الم جز در مورد خیر به کار نمیرود؛ بن ابراین «الخلَ ف» از‬
‫مدلوالت «الخلف با سکون الم» میباشد و عالمت میان آنها این است ک ه «الخل ف»‬
‫‪ - 1‬لقاء باب المفتوح‪ ،‬سوال‪1322 :‬‬
‫‪ - 2‬حافظ ذهبی‪ ،‬سیر اعالم النبالء‪6/12 :‬‬
‫‪ - 3‬حاشیه فتوی الحمویه از شیخ االسالم ابن تیمیه رحمه اهلل‪ ،‬تحقیق دکتر احمد بن‬
‫عبدالمحسن التویجری؛ ص‪203 :‬‬
‫‪ - 4‬النهایة‪ ،‬ابن اث یر‪66-2/65 :‬؛ المف ردات فی غ ریب الق رآن‪ ،‬ابوقاس م راغب‬
‫اصفهانی‪155 :‬؛ تحقیق و ضبط محمد سید گیالنی‪.‬‬
‫‪ - 5‬مختار الصحاح‪ ،‬باب الحاء‪ ،‬ص‪ ،156 :‬مفردات الراغب‪ ،‬باب الحاء‪ ،‬ص‪155 :‬‬
‫‪28‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اعم از «الخلَف» میباشد و «الخلَف» اخص از «الخلف» میباشد‪.‬‬


‫الخلَف در قرآن کریم‪:‬‬
‫َ‬
‫در قرآن کریم کلمهی «الخلف» تنها در یک مدلول به کار رفته است و ب ه کس ی‬
‫‪1‬‬
‫اطالق میشود که جانشین پیش از خود شده باشد‪.‬‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ض يَخلف ونَ »‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫ً‬
‫ش اء لَ َج َع ْلنَ ا ِمنكم َّم ِئك ة فِي ا ْر ِ‬
‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫خداوند متع ال میفرماید‪َ « :‬ولَ ْو نَ َ‬
‫(زخرف‪« )60 :‬و اگر می‌خواس تیم ب ه ج ای ش ما فرش تگانی ق رار می‌دادیم ک ه در‬
‫(روی) زمین جانشین (ش ما) باش ند‪ ».‬فرش تگان عص یان و نافرم انی نمیکنن د ل ذا‬
‫جانشینان نیکی خواهند بود‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫و حکایت خداون د از موس ی علیهالس الم چ نین اس ت ک ه میفرماید‪« :‬اخلفنِي فِي‬
‫قَ ْو ِمي»‪( :‬اعراف‪« )142 :‬جانشین من در میان ق وم من ب اش»‪ .‬و جانش ین پیامبر‬
‫جز در خیر و خوبی نمیباشند‪.‬‬
‫از اینرو رابطهی سلف با خلف در قرآن کریم از دو جهت است‪:‬‬
‫الف) بر همان راه و روش سلف بودند‪.‬‬
‫ب) از نظر زمانی پس از آنها بودند‪.‬‬
‫و این مساله یادآور اصل بزرگی میباشد و آن اینکه‪« :‬هرکس پس از سلف بوده‬
‫و ب ر راه و روش آنه ا‪ ،‬از جمل ه َخلَ ف اس ت‪ .‬و کس انی ک ه از نظ ر زم انی پس از‬
‫سلف بودند اما بر راه و روش نیکوی آنه ا نبودن د‪ ،‬هم ان خل ف ب ا س کون الم می‪-‬‬
‫باشند‪».‬‬
‫تعریف َخلَف نزد علمای عقیده‪:‬‬
‫از نگاه علمای عقیده منظور از َخلَف کسانی است که پس از سه نس ل درخش ان‬
‫تاریخ اسالم ظهور کردند و عقاید آنها با پلیدیهای علم کالم یونان و فالس فه متک بر‬
‫آلوده نشده بود‪ .‬کسانی که راه و روش سلف خود را رها کرده و آنرا نادیده گرفت ه‬
‫و راه اه ل ه وی و ب دعت را در پیش گرفتن د‪ ،‬چ ه اق والش م وجب کف ر میش د یا‬
‫تفسیق‪ ،‬یکس ان ب ود‪ .‬راه و روش ب دعتگ زارانی مانن د جهمیه‪ ،‬معتزل ه‪ ،‬اش عریه‪،‬‬
‫رافضه‪ ،‬خوارج و‪ ...‬کسانی که نصوص قرآن کریم و سنت نبوی و ن یز اجم اع امت‬
‫بیانگر ذم و نکوهش راه و روش اعتقادی آنها میباشد‪.‬‬
‫به وجود آمدن مذهب َخلَف‪:‬‬
‫ظهور مذهب خلف در واقع نتیجهی طمع بسیاری از مس لمانان نس بت ب ه عل وم‬
‫کالمی و منطقی و سیراب کردن خود با مقیاسهای آن بود‪ .‬مس الهای ک ه آنه ا را از‬
‫دقت و تامل در نصوص کتاب و سنت و دیدگاه و راه و روش سلف ص الح ب ه خ ود‬
‫مشغول کرد‪.‬‬
‫مهمترین شاخصههای مذهب خلف‪:‬‬
‫‪ - 1‬تفسیر التسهیل‪ ،‬ص‪ ،19 :‬حرف الحاء‪ ،‬تفسیر معانی اللغات‪.‬‬
‫‪29‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -1‬تاویل نصوص کتاب و سنت با انواع مجازها‪.‬‬


‫‪ -2‬نپذیرفتن صفات فعلی برای خداوند که از آن به نفی حلول حوادث در خداون د‬
‫تعبیر میکنند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -3‬افراط در تحکیم عقل و رد نصوص و آنچه با آن در تعارض باشد‪.‬‬
‫ی) حکم انتساب به سلف‪:‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬بر کس ی ک ه م ذهب س لف را اظه ار‬
‫دارد و خود را بدان منتسب کند‪ ،‬ایرادی نیست‪ .‬بلکه به اتفاق‪ ،‬پ ذیرفتن این ام ر از‬
‫‪2‬‬
‫وی واجب است؛ چراکه مذهب سلف تماما حق است‪».‬‬
‫امام ذهبی رحمهاهلل از امام دارقطنی روایت میکند‪« :‬کسی که هرگز در علم کالم‬
‫‪3‬‬
‫و جدال وارد نشده و به کندوکاو در آن نپرداخته است‪ ،‬سلفی است‪».‬‬
‫مستلزمات انتصاب به سلف‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ -1‬فراگیری عقیدهی س لف ب ه ط ور کام ل و دانس تن اص ول آن ب هط ور کلی و‬
‫کسب علم شرعی و تفقه در دین زیر نظ ر علم ا و مش ایخ؛ ت ا اینک ه ب ا بص یرت و‬
‫آگاهی م ردم را دع وت داده و از آن دف اع کن د و پ یروان خ ود را ب ه فراگ یری علم‬
‫شرعی از علما تشویق کند‪.‬‬
‫‪ -2‬اثر عقیدهی س لف را در افک ار‪ ،‬اه داف‪ ،‬اق وال‪ ،‬کت ابه ا و بلک ه در رفت ار و‬
‫اعمال خود نشان دهد چنانکه بهطور کلی تفصیالت امور اعتق ادی را بدان د‪ 4.‬مانن د‬
‫ایمان‪ ،‬توحید‪ ،‬اسماء و صفات‪ ،‬تقدیر‪ ،‬حقوق صحابه؛ و اینکه آراسته به س نته ا و‬
‫اخالق واال و راه و روش نبوی و شاخصههای سلف باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬از دیگر مس تلزمات انتس اب ب ه س لف‪ ،‬دوس ت داش تن دع وت و دع وتگران‬
‫سلف و پیشوایان گذشته و معاصر آنه ا و جم اعت و اف رادی میباش د ک ه در مس یر‬
‫راه و روش آنها گام برداشتهاند؛ چراکه پاکترین فعالیتهای دعوی معاصر اس ت ک ه‬
‫راه اهل سنت و جماعت را در اعتقاد و عمل و اخالق و رفتار در پیش دارد‪ ،‬از این ‪-‬‬

‫‪ - 1‬القواعد الکلیة لالسماء والصفات عند السلف‪24-19 :‬؛ تالیف دک تر اب راهیم بن‬
‫محمد بن عبدهللا بریکان حفظهاهلل‪ ،‬عضو هیئت دانشکده معلمین در دمام‪.‬‬
‫‪ - 2‬مجموع الفتاوی‪4/149 :‬‬
‫‪ - 3‬سیر اعالم النبالء‪16/457 :‬‬
‫‪ - 4‬شیخ دکتر ناصر العقل حفظهاهلل میگوید‪« :‬این مهم خطاب به دعوتگران و طالب‬
‫علم و علما میباشد‪ .‬اما سلف صالح در مورد ت ودهی م ردم ب ر این ب اور بودن د ک ه‬
‫آنها به شناخت تفصیلی عقاید مکلف نیستند بلکه مکلف ب ه ش ناخت اجم الی ام ور‬
‫اعتق ادی میباش ند‪ .‬ش رح العقیدة الطحاویة‪ ،‬ص‪11-10 :‬؛ درء التع ارض العق ل‬
‫والنقل‪ ،‬ابن تیمیه‪ ،‬ص‪1/57 :‬‬
‫‪30‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪5‬‬
‫رو شایسته است هرکس که منتسب به اهل سنت است آنرا دوست داشته باشد‪.‬‬

‫سواالت فصل اول‪:‬‬


‫‪ -1‬چهار هدف از اهداف مطالعه منهج سلفی را ذکر کنید؟‬
‫‪ -2‬اهمیت منهج در چیست؟‬
‫‪ -3‬کامل کنید‪:‬‬
‫سلفیت یعنی‪........... :‬‬
‫سلفی یعنی‪............ :‬‬
‫‪ -4‬هریک از اصطالحات زیر را تعریف کنید‪:‬‬
‫سلف در اصطالح‪.......... :‬‬
‫المنهج در لغت‪............ :‬‬
‫المنهج در اصطالح‪......... :‬‬
‫صحابه در اصطالح‪......... :‬‬
‫‪ -5‬سه نفر از شخصیتهای سلفی معاصر و سه نفر از شخصیتهای س لفی ک ه از‬
‫آنها پیروی کرده و به آنها اقتدا میکنید‪ ،‬نام ببرید‪.‬‬
‫‪ -6‬ب ه ط ور خالص ه‪ ،‬بخش ی از س یرت ص حابه بزرگ وار عبدهللا بن عب اس را‬
‫بنویسید‪.‬‬
‫‪ -7‬متناسب با مجموعهی «ب» از مجموعهی «الف» انتخاب کنید‪.‬‬

‫مجموعه « ب»‬ ‫ه‬ ‫مجموع‬


‫«الف»‬
‫‪ - 5‬مباحث فی عقیدة اهل السنة والجماعة‪ ،‬ص‪50-49 :‬؛ دکتر ناصر بن عبدالکریم‬
‫العقل؛ با اندکی تصرف‪.‬‬
‫‪31‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫با وجود ایمان‪ ،‬گناه ضرری نمیرساند‪.‬‬ ‫خوارج‬ ‫‪1‬‬


‫واصل بن عطاء الغزال‬ ‫روافض‬ ‫‪2‬‬
‫تکفیر مرتکب گناهان کبیره‬ ‫قدریه‬ ‫‪3‬‬
‫تعطیل (صفات)‬ ‫مرجئه‬ ‫‪4‬‬
‫تکفیر صحابه‬ ‫اشعریه‬ ‫‪5‬‬
‫نفی حکمت و تعطیل از اوامر الهی‬ ‫معتزله‬ ‫‪6‬‬
‫نفی علم خداوندی و ارادهی او‬ ‫جهمیه‬ ‫‪7‬‬

‫فصل دوم‪ :‬حکم پیروی از منهج سلف‬


‫وجوب پیروی از منهج سلف‪:‬‬
‫دانستن این نکته ضروری است که بنده در پیروی از منهج سلف صالح‪ -‬رضوان‪-‬‬
‫الل هعلیهم‪ -‬اختیاری ندارد بلک ه پ یروی از آن واج بی از واجب ات ش رعی میباش د‪ .‬و‬
‫دلبل این مهم از قرار ذیل است‪:‬‬
‫الف) دالیل قرآنی‪:‬‬
‫س و َل ِمن بَ ْع ِد َم ا تَبَيَّنَ لَ هُ ا ْل ُه دَى‬ ‫ق ال َّر ُ‬
‫ش اق ِ ِ‬
‫‪ -1‬خداون د متع ال میفرماید‪َ « :‬و َمن يُ َ‬
‫ص يراً» (نس اء‪:‬‬ ‫س اءتْ َم ِ‬ ‫ص لِ ِه َج َهنَّ َم َو َ‬‫يل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ نُ َولِّ ِه َم ا تَ َولَّى َونُ ْ‬ ‫َويَتَّبِ ْع َغ ْي َر َ‬
‫س بِ ِ‬
‫‪« )115‬و کسی‌که پس از آنکه ه دایت (و راه ح ق) ب رایش روش ن ش د‪ ،‬ب ا پیامبر‬
‫مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند‪ ،‬ما او را ب ه آنچ ه پ یروی ک رده‬
‫وا گذاریم و او را به جهنم در افکنیم و بد جایگاهی است‪».‬‬
‫يل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ » می‪-‬‬ ‫س بِ ِ‬ ‫«ويَتَّبِ ْع َغ ْي َر َ‬ ‫ابن کثیر رحمهاهلل در مورد این بخش از آیه‪َ :‬‬
‫گوید‪« :‬این مالزم صفت اول است؛ اما گاهی مخالفت ب ا نص ش ارع اس ت و گ اهی‬
‫مخالفت با مسالهای است که امت محمدی در مورد آن اجماع کردهاند و اتفاق آنه ا‬
‫‪32‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫به تحقیق دانسته شده است؛ اما این آیه عصمت امت از اتفاق ب ر خط ا و اش تباه را‬
‫‪1‬‬
‫ضمانت میکند؛ و این بیانگر بزرگداشت این امت و تعظیم پیامبرشان میباشد‪».‬‬
‫و تردیدی نیست که منهج س لف‪ -‬ص حابه‪ ،‬ت ابعین و کس انی ک ه ب ر راه و روش‬
‫آنها هستند‪ -‬همان راه مومنان‪ ،‬در عقیده و عمل میباشد‪.‬‬
‫َّ‬
‫نص ا ِر َوال ِذينَ‬ ‫َأل‬
‫اج ِرينَ َوا َ‬ ‫الس ابِقُونَ اَأل َّولُ ونَ ِمنَ ا ْل ُم َه ِ‬ ‫‪ -2‬هللا متع ال میفرماید‪َ « :‬و َّ‬
‫ْ‬ ‫َأل‬
‫ت ت َْج ِري ت َْحتَ َه ا ا ن َه ا ُر‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫ضوا َعنهُ َو َع َّد ل ُه ْم َجنا ٍ‬ ‫ْ‬ ‫ض َي هللاُ َع ْن ُه ْم َو َر ُ‬ ‫ان َّر ِ‬
‫س ٍ‬ ‫اتَّبَ ُعوهُم بِِإ ْح َ‬
‫ْ‬
‫َخالِ ِدينَ فِي َه ا بَ دا ذلِ َك الف ْو ُز ال َع ِظي ُم» (توب ه‪« )100 :‬و پیش گامان نخس تین از‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َأ‬
‫آنه ا خش نود‬ ‫مهاجرین و انصار و کسانی‌که به نیکی از آن‌ها پیروی کردند‪ ،‬هللا از ‌‬
‫گشت و آن‌ها (ن یز) از او خش نود ش دند و ب رای آن‌ه ا باغ‌ه ایی (از بهش ت) آم اده‬
‫کرده است که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است‪ .‬جاودانه در آن خواهند مان د‪،‬‬
‫این کامیابی بزرگ است‪».‬‬
‫در این آیه هللا متع ال از راه و روش ص حابه و کس انی ک ه از آنه ا ب ه نیک ویی‬
‫پیروی کردند‪ ،‬در مسائل اعتقادی و عملی ستایش نموده و نعمتی را ک ه در انتظ ار‬
‫آنهاست یادآور میش ود‪ .‬و این بیانگر رض ایت خداون د متع ال از این منهج و ل زوم‬
‫پیروی از آن میباشد‪.‬‬
‫ب) دالیلی از سنت نبوی‪:‬‬
‫س َما ِء‪ ،‬فَِإذاَ‬ ‫ٌ‬ ‫َأ‬
‫‪ -1‬از ابوموسی روایت است که رسول خدا فرمودند‪« :‬النُّ ُجو ُم َمنَة لِل َّ‬
‫ص َحابِي َم ا‬ ‫ص َحابِي‪ ،‬فَ ِإ َذا َذ َه ْبتُ َأتَى َأ ْ‬ ‫س َما َء َما تُو َعدُ‪َ ،‬وَأنَا َأ َمنَةٌ َأِل ْ‬ ‫ت النُّ ُجو ُم َأتَى ال َّ‬ ‫َذ َهبَ ِ‬
‫ص َحابِي َأتَى ُأ َّمتِي َم ا يُو َع دُونَ »‪:2‬‬ ‫ص َحابِي َأ َمنَ ةٌ ُأِل َّمتِي‪ ،‬فَ ِإ َذا َذه َ‬
‫َب َأ ْ‬ ‫يُو َع دُونَ ‪َ ،‬وَأ ْ‬
‫«ستارگان حافظ و سبب امنیت آسمان هستند و هرگاه از بین روند آنچه ب ه آس مان‬
‫وعده داده شده‪ ،‬خواهد آمد‪ .‬و من حافظ و سپر اصحابم (در برابر فتنهها و جنگها)‬
‫هستم‪ .‬و هرگاه از میان آنان روم‪ ،‬وعدههایی که ب ه آن ان داده ش ده خواه د آم د‪ .‬و‬
‫اصحاب من حافظ و سپری برای امت من هستند که هرگاه از میان امت روند‪ ،‬آنچه‬
‫بر امتم وعده داده شده خواهد آمد‪».‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬استدالل به حدیث از این جهت است که‪ :‬رس ول هللا ح‬
‫نس بت اص حابش ب ه کس ا ِن پس از ایش ان را همچ ون نس بت خ ود ب ه اص حابش و‬
‫نسبت ستارگان به آسمان معرفی میکند‪ .‬آشکار است که این تش بیه وج وب اقت دا و‬
‫پیروی امت از آنها را میرساند‪ .‬چنانک ه آن ان از پیامبرش ان پ یروی ک رده و ب ه او‬
‫اقتدا کردند و همچون رهیابی ساکنان زمین توس ط س تارگان؛ و رس ول خ دا در این‬
‫حدیث باقی بودن آنها در میان امت را سبب امنیت آنها و حف ظ از ش ر و اس باب آن‬
‫معرفی میکند‪ .‬اما اگر بر فرض ج ایز ب ود ک ه ص حابه در آنچ ه فت وا میدهن د دچ ار‬
‫‪ - 1‬تفسیر ابن کثیر‪2/365 :‬؛ چاپ الشعب‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪6466 :‬‬
‫‪33‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اشتباه و خطا شوند و کسانی که پس از آنها میآیند بر مبنای حق فتوا دهند‪ ،‬در این‬
‫صورت کسا ِن پس از آنها که بر مبنای ح ق فت وا میدادن د‪ ،‬حاف ظ ص حابه و س پری‬
‫‪1‬‬
‫برای آنها بودند که این امر محال است‪».‬‬
‫‪2‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫س قَ ْرنِي‪ ،‬ث َّم ال ِذينَ يَلون ُه ْم‪ ،‬ث َّم ال ِذينَ يَل ون ُه ْم» ‪:‬‬ ‫فرمودند‪«:‬خ ْي ُر النَّا ِ‬
‫َ‬ ‫‪ -2‬رسول خدا‬
‫«بهترین مردم نسلی هستند که در زمان من زندگی میکنند سپس کسانی ک ه پس از‬
‫آنها میآیند‪ ،‬سپس کسانی که بعد از آنها میآیند‪».‬‬
‫‪ -3‬از عرباض بن ساریه روایت است که‪ :‬رسول هللا مارا چنان موعظ""های نم""ود‬
‫که در اثر آن قلبها به لرزه آمده و چشمه"ا گری"ان ش"دند‪ ،‬پس گف"تیم‪ :‬ای رس"ول خ"دا‪،‬‬
‫گوی""ا ک""ه این موعظ""ه وداع ب""ود‪ ،‬پس م""ا را س""فارش کن‪ .‬رس""ول هللا ح فرمودن""د‪:‬‬
‫ش ِم ْن ُك ْم‬‫الس ْم ِع َوالطَّا َع ِة وَِإنْ تَ َأ َّم َر َعلَ ْي ُك ْم َع ْب ٌد وَِإنَّهُ َمنْ يَ ِع ْ‬ ‫وص ي ُك ْم بِتَ ْق َوى هللاِ َو َّ‬ ‫«ُأ ِ‬
‫َض وا َعلَ ْي َه ا‬ ‫اش ِدينَ ا ْل َم ْه ِديِّينَ ع ُّ‬‫سنَّ ِة ا ْل ُخلَفَا ِء ال َّر ِ‬
‫سنَّتِي َو ُ‬ ‫اختِاَل فًا َكثِي ًرا‪ ،‬فَ َعلَ ْي ُك ْم بِ ُ‬ ‫سيَ َرى ْ‬ ‫فَ َ‬
‫ضاَل لة» ‪« :‬شما را به تق وای الهی و‬ ‫َ ٌ ‪3‬‬
‫ت اُأْل ُمو ِر فَِإنَّ ُك َّل بِ ْد َع ٍة َ‬ ‫بِالنَّ َوا ِج ِذ وَِإيَّا ُك ْم َو ُم ْح َدثَا ِ‬
‫شنیدن و اطاعت کردن از امیر توصیه میکنم‪ ،‬هرچند امیری که بر شما معین ش ده‪،‬‬
‫بردهای باشد‪ .‬بدانید هریک از شما ک ه زن دگی کن د ش اهد اختالف ات زیادی خواه د‬
‫بود‪ ،‬پس بر شماست که سنت من و راه و روش خلفای ه دایت یافت ه ه دایتگر پس‬
‫از من را برخود الزم بگیرد و به آنها با دندانه ای پیش ین محکم چن گ زنید؛ و ب ر‬
‫حذر باشید از امور نو پیدایی (در دین) که هر بدعتی (در دین) گمراهی است‪».‬‬
‫این دو حدیث بیانگر فضل صحابه و کسانی است که از آنها ب ه نیک ویی پ یروی‬
‫کردن د‪ .‬و ب ر این داللت دارد ک ه راه و روش آنه ا‪ ،‬هم ان راه نج ات از فتن هه ا و‬
‫اختالف است‪ .‬و این خود بر لزوم پیروی از آن و عمل بر مبنای آن داللت میکند‪.‬‬
‫ج) دالیلی از اقوال سلف‪:‬‬
‫َ ٌ ‪4‬‬ ‫َ‬
‫ض اَل لة» ‪:‬‬ ‫عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬اتَّبِ ُعوا‪َ ،‬واَل تَ ْبتَ ِدعُوا فقَ ْد ُكفِيتُ ْم‪ُ ،‬ك ُّل بِ ْد َع ٍة َ‬
‫«پیروی کنید و بدعت ایجاد نکنید؛ پیروی شما را کفایت میکند‪ .‬هر بدعتی گمراهی‬
‫است‪».‬‬
‫و از عبدهللا بن مسعود نیز روایت است که میگوید‪« :‬خداوند ب ه قلبه ای بن دگان‬
‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪4/137 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪3594 :‬؛ بخاری‪6065 :‬؛ مسلم‪2533 :‬‬
‫‪ - 3‬مس ند احم د‪ ،127 -4/126 :‬اب وداوود‪ ،4607 :‬ترم ذی‪ ،2676 :‬دارمی‪95 :‬؛‬
‫آلبانی در صحیح الجامع‪ 2549 :‬آنرا صحیح دانسته است‬
‫‪ - 4‬کتاب الزهد‪ ،‬وکیع بن جراح‪315 :‬؛ و کت اب الزه د‪ ،‬ام ام احم د‪2/110 :‬؛ و ابن‬
‫وضاح‪ ،‬ص‪10 :‬؛ و دارمی در المقدمة‪ ،‬باب کراهیة االخذ بالرای‪ ،‬ص‪69 :‬؛ و شیخ‬
‫مشهور بن حسن آل سلمان آنرا ص حیح دانس ته اس ت‪ .‬بنگ ر‪ :‬االعتص ام‪ ،‬ش اطبی‪:‬‬
‫‪1/125‬‬
‫‪34‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نگاه کرد که قلب محمد را بهترین قلوب یافت‪ ،‬پس آنرا برای خ ود برگزیده و او را‬
‫ب ا رس التش فرس تاد؛ پس از قلب محم د ب ه قلب دیگ ر بن دگان نگ اه ک رد ک ه قلب‬
‫اصحابش را بهترین قلبها یافت‪ ،‬پس آنها را وزیران پیامبرش قرار داد که به خاطر‬
‫دینش میجنگند؛ پس آنچه مسلمانان نیک میدانند‪ ،‬نزد خداون د نیکوس ت و آنچ ه را‬
‫‪1‬‬
‫بد میدانند‪ ،‬همان نزد هللا بد است‪».‬‬
‫امام اوزاعی میگوید‪« :‬بر سنت صبر کن؛ هرکجا اهل سنت توقف کردند‪ ،‬تو نیز‬
‫توقف کن؛ و چیزی را بگو که آنه ا میگوین د؛ و از آنچ ه از آن خ ودداری میکنن د‪،‬‬
‫پرهیز کن‪ .‬و راه سلف صالح خود را در پیش گیر که وسعت و گشایشی را برای تو‬
‫‪2‬‬
‫به همراه میآورد که برای آنها آورد‪».‬‬
‫همچنین امام اوزاعی میگوید‪« :‬آثار سلف را برخود الزم بگیر هرچند م ردم ت و‬
‫را رد کنند و نپذیرند؛ و از رای و نظر دیگران بر حذر باش هرچند س خنان خ ود را‬
‫برای تو زینت بخشد؛ چراکه ام ر آش کار خواه د ش د درح الیک ه ت و ب ر راه راس ت‬
‫‪3‬‬
‫خواهی بود‪».‬‬
‫و از عبدهللا بن مبارک روایت است که میگوید‪« :‬اما آنچ ه ب دان اعتم اد ش ده و‬
‫تکیه میشود‪ ،‬اثر است و از رای و نظر چیزی را بگیر که حدیث را برای تو تفس یر‬
‫‪4‬‬
‫میکند‪».‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬بر کسی که مذهب س لف را اظه ار میدارد و‬
‫خود را بدان منتسب نموده و بدان افتخ ار میکن د‪ ،‬ایرادی نیس ت؛ بلک ه ب ه اتف اق‪،‬‬
‫‪5‬‬
‫پذیرفتن این امر از وی واجب است‪ ،‬چرا که مذهب سلف تماما حق است‪».‬‬
‫امام ابن کثیر میگوید‪ ...« :‬مردم در این مورد اقوال زیادی مط رح ک ردهان د ک ه‬
‫اکنون جای بسط آنها نیست؛ بلکه در این مقام مذهب سلف صالح همچون مال ک و‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ 1/379 :‬یا ‪3600‬؛ و ش یخ احم د ش اکر اس ناد آنرا ص حیح دانس ته‬
‫اس ت‪ .‬و ح اکم در مس تدرک‪3/78 :‬؛ و ط برانی در المعجم الکب یر‪9/8582 :‬؛ و‬
‫سخاوی در المقاصد الحسنة آنرا حسن دانس ته اس ت‪ .‬و آلب انی در الض عیفة‪2/17 :‬‬
‫نیز آنرا حسن دانسته است‪ .‬اما آلبانی در م ورد مرف وع ب ودن این روایت میگوید‪:‬‬
‫اصلی ندارد‪.‬‬
‫‪ - 2‬آج ّری در الشریعة‪58 :‬؛ و خطیب در شرف اصحاب الحدیث‪7 :‬‬
‫‪ - 3‬بیهقی‪ ،‬الم دخل‪323 :‬؛ خطیب بغ دادی‪ ،‬ش رف اص حاب الح دیث‪6 :‬؛ آج ّری‪،‬‬
‫الشریعة‪1/193/133 :‬‬
‫‪ -4‬خطیب بغدادی‪ ،‬الفقیه و المتفقه‪2/346/1073 :‬؛ ابن عبدالبر‪ ،‬جامع بیان العلم و‬
‫فضله‪2/1050/2023 :‬؛ و ابو عبدهللا ال دانی بن من یرآل الزه وی در سلس له اآلن ار‬
‫الصحیحة ‪ 1/295 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬مجموع الفتاوی‪4/149 ،‬‬
‫‪35‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اوزاعی و ث وری و لیث بن س عد و ش افعی و احم د بن حنب ل و اس حاق اص ل می‪-‬‬


‫‪1‬‬
‫باشد‪».‬‬
‫و شیخ بکر بن عبدهللا ابوزید میگوید‪« :‬بر ج ادهی س لف ص الح ح رکت کن‪ ،‬در‬
‫مسیر جاده‪ ،‬سلفی باش؛ راه سلف صالح‪ :‬صحابه و کسانی که پس از آنها بودن د و‬
‫در تمام ابواب دین از آنها پیروی نمودند؛ در توحید‪ ،‬عبادات و‪ ...‬هم ان کس انی ک ه‬
‫تمایز آنها ب ا دیگ ران در ال تزام و پایبن دی ب ه اح ادیث رس ول هللا ح و الزم گ رفتن‬
‫سنت بر خویشتن و ترک جدال و نزاع و جر و بحث و کندوکار در علم کالم و آنچ ه‬
‫‪2‬‬
‫موجب گناه میشود‪ ،‬بود‪».‬‬

‫سواالت فصل دوم‬


‫حکم پیروی از منهج سلف چیست؟‬ ‫‪-1‬‬
‫یک دلیل قرآنی بر این حکم ذکر نموده و بخشی را ک ه ب ر آن داللت میکن د‬ ‫‪-2‬‬
‫مشخص نمایید؟‬
‫یک دلیل از سنت نبوی که بر این حکم داللت کن د‪ ،‬ذک ر نم وده و بخش ی از‬ ‫‪-3‬‬
‫حدیث را که بر آن داللت میکند‪ ،‬مشخص کنید؟‬
‫دلیلی از اقوال سلف مبنی بر این حکم بنویسید و بخشی را ک ه ب رآن داللت‬ ‫‪-4‬‬
‫میکند مشخص کنید؟‬
‫َخلَف چه کسانی هستند؟‬ ‫‪-5‬‬

‫‪ - 1‬الفوائد السنیة‪27 :‬‬


‫‪ - 2‬حلیة طالب العلم‪34 :‬‬
‫‪36‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫فصل سوم‪ :‬اسامی سلف و القاب آنها‬


‫مبحث اول‪ :‬اهل سنت و جماعت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬اهل حدیث‬ ‫‪‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬سواد اعظم‬ ‫‪‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬فرقه ناجیه‬ ‫‪‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬طایفه منصوره‬ ‫‪‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬غرباء‬ ‫‪‬‬

‫سلف صالح القاب متعددی دارند‪ .‬در هر لقبی ص فتی مالحض ه میش ود ک ه ب ا آن‬
‫توصیف میشوند‪ .‬اکنون به این القاب میپردازیم‪:‬‬
‫مبحث اول‪ :‬اهل سنت و جماعت‬
‫«السنة» در لغت به معنای راه و روش‪ ،‬رفتار و منش میباش د چ ه این راه‬ ‫‪‬‬
‫‪1‬‬
‫و روش و رفتار نیک باشد یا بد‪.‬‬
‫س نَّةً‬
‫س اَل ِم ُ‬ ‫س نَّ فِي اِإْل ْ‬
‫و در ح دیث آم ده اس ت ک ه رس ول هللا ح فرمودن د‪َ « :‬منْ َ‬
‫ش ْيًئا‪،‬‬ ‫ُأ‬
‫ص ِمنْ ُجو ِر ِه ْم َ‬ ‫سنَةً‪ ،‬فَلَهُ َأ ْج ُرهَا‪َ ،‬وَأ ْج ُر َمنْ َع ِم َل بِ َها ِمن بَع ِده ِمنْ َغ ْي ِر َأنْ يَ ْنقُ َ‬
‫َح َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬
‫سيَِّئة‪ ،‬ف َعلَ ْي ِه ِو ْز ُرهَا‪َ ،‬و ِو ْز ُر َمنْ َع ِم َل بِ َها ِمن بَع ِده ِمنْ غ ْي ِر‬ ‫ً‬
‫سنَّة َ‬‫ساَل ِم ُ‬‫سنَّ فِي اِإْل ْ‬ ‫َو َمنْ َ‬

‫‪ - 1‬النهایة فی غریب الحدیث‪2/409 :‬؛ ابن اثیر‪ ،‬المصباح المنیر‪292 :‬‬


‫‪37‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ش ْيًئا»‪« :1‬هرکس در اس""الم راه و روش نیکی را بنی""ان نه""د‪،‬‬ ‫ص ِمنْ َأ ْوزَا ِر ِه ْم َ‬
‫َأنْ يَ ْنقُ َ‬
‫پاداش آنرا دریافت میکند و نیز پاداش کس""انی را ک""ه پس از او ب""ه آن عم""ل میکنن""د‪،‬‬
‫دریافت" میکند بدون اینک""ه چ""یزی از اج""ر و پ""اداش آنه""ا کاس""ته ش""ود‪ .‬و ه""رکس در‬
‫اسالم راه و روش بدی بنیان نهد‪ ،‬گناه آنرا بر دوش خواهد کشید و همچنین گناه تم""ام‬
‫کسانی را که پس از او به آن عمل کنند‪ ،‬بر دوش خواهد داشت بدون اینکه چیزی از‬
‫گناه آنان کاسته شود‪».‬‬
‫«السنة» در شریعت‪ :‬چون در شریعت کلم""ه «الس""نة» اطالق ش""ود مقص""ود"‬ ‫‪‬‬
‫از آن اموری" است که رسول هللا ح به آنها امر و ی""ا از آنه""ا نهی ک""ردهان""د و ق""وال و‬
‫عمال به سوی آن تشویق نمودند" و قرآن در این موارد سخن نگفته است‪.‬‬
‫و بر این اساس است که در دالیل شرعی میگویند‪ :‬کت""اب و س""نت‪ ،‬یع""نی ق""رآن و‬
‫‪2‬‬
‫حدیث‪.‬‬
‫سنت در اصطالح‪ :‬تعریف اصطالحی" سنت ب""ر حس""ب اختالف اه""ل ه""ر فن‬ ‫‪‬‬
‫متفاوت است‪:‬‬
‫الف) علمای حدیث‪:‬‬
‫علمای ح"دیث در سراس"ر" زن"دگی رس"ول خ"دا ‪ -‬این ام"ام ه"دایتگر و پیش"وا ‪ -‬ب"ه‬
‫کندوکاو و جستجو پرداختند" پس هر آنچ""ه مرب"وط" ب"ه رس"ول" خ"دا ب""ود‪ ،‬از س"یرت و‬
‫اخالق و آداب و اخبار و اقوال و افعال نقل نمودن""د‪ ".‬چ""ه این روای""ات حکمی ش""رعی‬
‫‪3‬‬
‫را ثابت میکردند یا نه؛‬
‫پس در تعریف سنت گفتند‪« :‬سنت عبارت است از هر آن قول یا فع""ل ی""ا تایی""د ی""ا‬
‫صفت جسمانی" یا اخالقی که از رسول خدا نقل شده است‪ .‬یکسان است قب""ل از بعثت‬
‫بوده یا بعد از آن»‪.‬‬
‫بنابراین نزد علمای حدیث‪ ،‬سنت مترادف" حدیث میباشد‪.‬‬
‫ب) علمای اصول‪:‬‬
‫علمای اصول به جستجو در سیرت رسول" هللا ح به عنوان ش""ارعی پرداختن "د" ک""ه‬
‫قواعد را برای مجتهدین پس از خود وضع میکند و قانون زندگی را برای مردم بیان‬
‫میکند‪ .‬بنابراین توجه آنها بیشتر ب""ه اق""وال و افع""ال و تقری""راتی" (تایی""دات) از پی""امبر"‬
‫‪4‬‬
‫بوده که احکامی را ثابت میکنند‪.‬‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪19179 :‬؛ مسلم‪ 5/702 :‬و ‪ 4/2059‬و‪...‬‬


‫‪ - 2‬النهایة‪ ،‬ابن اثیر‪2/409 :‬‬
‫‪ - 3‬السنة قبل التدوین‪15 :‬؛ دکتر محمد عجاج الخطیب‬
‫‪ - 4‬همان‬
‫‪38‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بنابراین در تعریف" سنت گفتند‪« :‬سنت عب"ارت اس"ت از ه"ر آنچ"ه از پی"امبر ج"ز‬
‫‪1‬‬
‫قرآن صادر شده است‪».‬‬
‫و این تعریف اقوال‪ ،‬افعال‪ ،‬تاییدات‪ ،‬نوشتهها‪ ،‬اشارهها‪ ،‬تص""میمات و ام""وری را‬
‫‪2‬‬
‫که ترک نموده‪ ،‬در بر میگیرد‪.‬‬
‫ج) علمای فقه‪:‬‬
‫علمای فقه نیز به جستجو" در سیرت رسول خ"دا پرداخت"ه و توج"ه آنه"ا بیش"تر ب"ر‬
‫افعالی بوده که ب""ر حکم ش""رعی داللت میکن""د و آنه""ا در جس""تجوی حکم ش""ریعت در‬
‫‪3‬‬
‫افعال بندگان از حیث وجوب یا اباحت یا‪ ...‬میباشند‪.‬‬
‫بنابراین در تعریف" سنت گفتهاند‪« :‬سنت عبارت است از هر آنچه از رس""ول خ""دا‬
‫ثابت شده اما ن""ه ف""رض اس""ت و ن""ه واجب؛ بلک""ه راه و روش"ی" در دین اس""ت ک""ه ن""ه‬
‫‪4‬‬
‫فرض است و نه واجب و از آن پیروی" میشود‪».‬‬
‫بنابراین سنت نزد علمای فقه مترادف مندوب یا مستحب میباشد‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫نزد فقها سنت در برابر بدعت اطالق میشود‪.‬‬
‫و از این جهت اس""ت ک""ه میگوین""د‪« :‬فالن علی الس""نة»‪« :‬فالنی ب""ه س""نت پایبن""د‬
‫است»‪ .‬و این را زمانی میگویند که عمل وی مطابق با عمل رسول" خدا و اص""حابش‬
‫باشد‪.‬‬
‫گاهی لفظ سنت به ط"ور مطل""ق ب"هک"ار میرود و منظ"ور از آن یکی از دو م"ورد"‬
‫ذیل میباشد‪:‬‬
‫اسالم؛ که متضمن علم سودمند" و عمل ص"الحی اس""ت ک"ه پی""امبر ب"ا آن آم""ده‬ ‫‪-1‬‬
‫است‪ .‬چنانکه امام بربهاری میگوید‪« :‬بدان که اسالم همان سنت است و س""نت هم""ان‬
‫‪6‬‬
‫اسالم است‪»...‬‬
‫عقیدهی صحیحی که رسول هللا ح و اصحابش داشتند‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫اطالقات اصطالح اهل سنت‪:‬‬
‫اصطالح اهل سنت به دو گونه اطالق میشود‪ :‬اطالق عام و اطالق خاص‪.‬‬
‫عام اصطالح اهل س""نت‪ ،‬اطالق آن در براب""ر‬ ‫اطالق عام‪ :‬منظور" از اطالق ِ‬ ‫‪‬‬
‫رافضه است‪ .‬که در این صورت" اصطالح اهل سنت تمام فرقههای منتسب به اس""الم‬
‫‪ - 1‬الفقیه والمتفقه‪ ،‬خطیب بغدادی‪1/86 :‬؛ شرح الکوکب المن""یر‪ ،‬ابن نج""ار فت""وحی‪:‬‬
‫‪2/160‬‬
‫‪ - 2‬جامع العلوم و الحکم‪2/121 :‬؛ مجموع الفتاوی‪1/282 :‬‬
‫‪ - 3‬السنة قبل التدوین‪16 :‬‬
‫‪ - 4‬همان‪18 :‬‬
‫‪ - 5‬ارشاد الفحول‪ ،‬شوکانی‪31 ":‬‬
‫‪ -6‬شرح السنة‪ ،‬بربهاری‪21 :‬‬
‫‪39‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫جز روافض را در مفهوم خود جای میدهد‪ .‬و بر این مبنا میت""وان مس""لمانان را ب"ه دو‬
‫دسته اهل سنت و روافض تقسیم نمود‪.‬‬
‫"اص اص""طالح اه""ل س""نت‪ ،‬اطالق آن در‬ ‫اطالق خاص‪ :‬منظور" از اطالق خ" ِ‬ ‫‪‬‬
‫برابر اهل بدعت و فرق""هه""ا و دی""دگاهه""ای جدی""د میباش""د‪ .‬فرق"ه"ه""ایی چ""ون خ""وارج‪،‬‬
‫رافضه‪ ،‬جهمیه‪ ،‬معترله‪ ،‬مرجئه‪ ،‬اشاعره‪ ،‬صوفیه و دیگر فرقه"ه""ای اه""ل ب""دعت‪ .‬ب""ا‬
‫‪1‬‬
‫در نظر داشتن اطالق خاص‪ ،‬این فرقهها در مفهوم اهل سنت جایی ندارند‪".‬‬
‫معنای جماعت‪ ( :‬الجماعة)‬
‫«ج َم" َع‬
‫«ج َم" َع» میباش"د‪ .‬گفت"ه میش""ود‪َ :‬‬ ‫«الجماعة» در لغت‪ ،‬اس"م مص"در" از فع""ل َ‬
‫ُ‬
‫المتفرق» چیزهایی" پراکنده به هم پیوس""تند‪ ".‬و «الجماع""ة ض""د الفرق""ة» جم""اعت ض""د‬ ‫ِ‬
‫‪2‬‬
‫پراکندگی" میباشد‪.‬‬
‫منظور از جماعت در اطالق (اه""ل س""نت و جم""اعت) ص""حابه‪ ،‬ت""ابعین و کس""انی‬
‫است که به نیکی از آنها پیروی کرده و ت""ا روز قی""امت در مس""یر ایش""ان ح""رکت می‪-‬‬
‫کنند‪.‬‬
‫از ویژگی"های آنها گرد آمدن پیرامون حق است که کتاب و س""نت ب""ر آن داللت می‪-‬‬
‫کند؛ جمع شدن گرد پیشوایان عادل مسلمان نیز در آنها مالحظه میشود و از وی""ژگی"‪-‬‬
‫های آنها نصیحت و خیر خواهی برای این پیشوایان و جهاد همراه آنها و پیوس""تن ب""ه‬
‫لشکر آنه""ا میباش""د هرچن""د س""تم پیش""ه و ظ""الم باش""ند‪ .‬چنانک""ه رس""ول" خ""دا فرمودن""د‪:‬‬
‫« َعلَ ْي ُك ْم بِ ْال َج َما َع ِة‪ ،‬فَِإ َّن يَ َد هللاِ َعلَى ْال َج َما َع ِة»‪« :3‬بر ش""ما واجب اس""ت ک""ه ب""ا جم""اعت‬
‫همراه باشید چرا که دست خدا همراه جماعت است‪».‬‬
‫و چون رسول خ""دا از فرق""ه نج""ات یافت""ه س""وال ش""د‪ ،‬فرمودن""د‪ِ « :‬ه َي ْال َج َما َع" ةُ»‪:‬‬
‫«فرقه نجات یافته همان جماعت است‪».‬‬
‫اه""ل علم در م""ورد" مص""داق جم""اعت در این ح""دیث و امث""ال آن اختالف ک""رده و‬
‫‪4‬‬
‫اقوال متعددی" در این زمینه ذکر کردهاند که مهمترین آنها پنج دیدگاه زیر میباشد‪:‬‬
‫منظ""ور از جم""اعت‪ ،‬اک""ثر مس""لمانان میباش""ند‪ .‬و اه""ل علم و اجته""اد پیش از‬ ‫‪-1‬‬
‫دیگران در این مفهوم داخل هستند‪.‬‬

‫‪ - 1‬منهج االستدالل‪84-1/28 :‬؛ دکتر عثمان بن علی حسن‪.‬‬


‫‪ - 2‬لسان العرب‪8/53 :‬‬
‫‪ - 3‬ترمذی؛ و شیخ آلبانی در صحیح الجامع‪ 3621 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬االعتصام‪ ،‬شاطبی‪265-2/260 ":‬؛ فتح الباری‪13/37 :‬‬
‫‪40‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫منظور" جماعت مجتهدین است و نه عموم مردم؛ و این دی""دگاه ام""ام بخ""اری‬ ‫‪-2‬‬
‫و ترمذی میباشد‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫منظور" جماعت صحابه است‪.‬‬ ‫‪-3‬‬


‫منظور" جماعت مسلمانان است زمانیکه در مورد امری با هم اتفاق میکنند و‬ ‫‪-4‬‬
‫این همان اجماع است‪.‬‬
‫منظور" جماعت مسلمانان است زمانیکه گرد امیری جمع میش""وند‪ ".‬و خ""روج‬ ‫‪-5‬‬
‫‪3‬‬
‫بر آنها در مورد آن امیر جایز نیست‪ .‬و این دیدگاه ابو جعفر طبری رحمهاهلل میباشد‪.‬‬
‫بن""ا ب""ر این تع""اریف‪ ،‬معن""ای س""نت و جم""اعت دارای چه""ار وی""ژگی میباش""د ک""ه‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫اقتدا به رسول هللا ح و اصحاب بزرگوارش‪".‬‬ ‫‪-1‬‬
‫جمع شدن و اتفاق نظر پیرامون حق که کتاب و سنت بر آن داللت دارند‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫گرد آمدن پیرامون مسلمانانی" که زمامدار امور هستند‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫حرکت در مسیر منهجی که در فراگیری" علم از آن پیروی میشود‪ .‬و آن دین‬ ‫‪-4‬‬
‫خداوند" است که رسول" هللا ح حامل آن بود و اصحاب و ائمه و تابعین ب""ر آن اس""توار"‬
‫و ثابت قدم بودند‪".‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬اهل حدیث‬
‫اهل حدیث کسانی هستند که س"نت نب"وی را مص"در" دری"افت علم و عم"ل میدانن""د‪.‬‬
‫(از نظر سند‪ ،‬متن‪ ،‬فقه و عمل)‬
‫امام احمد رحمهاهلل در مورد" طائفه منصوره میگوید‪« :‬اگر آنها اهل حدیث نباش""ند‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫من نمیدانم چهکسانی هستند‪».‬‬
‫عبدهللا بن مبارک در م"ورد طائف"ه منص"وره میگوی"د‪« :‬ن"زد من آنه"ا اه"ل ح"دیث‬
‫‪5‬‬
‫هستند‪».‬‬
‫و ابن تیمیه رحم""هاهلل میگوید‪« :‬منظ""ور" م""ا از اه""ل ح""دیث تنه""ا کس""انی نیس""ت ک""ه‬
‫حدیث را شنیدهاند یا نوشته"اند یا آنرا روایت کردهاند‪ ،‬بلکه منظور ما از اهل ح""دیث‬
‫ك َج َع ْلنَ""ا ُك ْم ُأ َّمةً‬
‫‪ - 1‬صحیح بخاری‪13/316 :‬؛ فتح الب""اری‪ ،‬بَ""ابُ قَوْ لِ" ِه تَ َع""الَى‪َ { :‬و َك" َذلِ َ"‬
‫الج َما َع" ِة‪َ ،‬وهُ ْم َأ ْه" ُل‬ ‫وم َ‬ ‫َو َسطًا}" [البقرة‪َ ]143 :‬و َما َأ َم َر النَّبِ ُّي َ‬
‫صلَّى هللاُ َعلَ ْي ِه َو َس"لَّ َم بِلُ" ُز ِ"‬
‫ال ِع ْل ِم؛ کتاب االعتصام بالسنة‪.‬‬
‫‪ - 2‬سنن ترمذی‪6/335 :‬؛ کتاب الفتن‪ ،‬باب ماجاء فی لزوم الجماعة‪ ،‬حدیث‪2168 :‬‬
‫‪ - 3‬فتح الباری‪13/37 :‬‬
‫‪ - 4‬اصحاب حدیث همان کسانی هس""تند ک""ه بین اح""ادیث ص""حیح و ناص""حیح تف""اوت‬
‫قائلند" و حدیث را بزرگ پنداشته و اهل آن هستند‪ .‬شرف اص""حاب الح""دیث‪ ،‬بغ"دادی‪،‬‬
‫ص‪24-25 :‬‬
‫‪ - 5‬شرف اصحاب الحدیث‪ ،‬ص‪47-26 :‬‬
‫‪41‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تمام کسانی است که به حفظ و مع""رفت و ش""ناخت و فهم ظ""اهری" و ب""اطنی ح""دیث و‬
‫پیروی" ظاهری و باطنی از آن شایستهتر و سزاوارترند؛ و همچنین اهل قرآن هس""تند‬
‫و ویژگی آنها محبت قرآن و حدیث و جستجو در معانی آنها و عمل به مقتضای" قرآن‬
‫‪1‬‬
‫و حدیث میباشد»‪.‬‬
‫«اه"ل ح"دیث دان"اترین م"ردم ب"ه اق"وال و اح"وال رس"ول هللا ح هس"تند؛ و بیش از‬
‫دیگران بین صحیح و ناصحیح آن تفاوت قائل میش""وند؛ پیش""وایان آنه""ا در این زمین""ه‬
‫فقیه و آگاه به معانی احادیث هستند‪ .‬آنها پیروان حدیث ی""وده و آنرا تص""دیق" نم""وده و‬
‫ب"دان عم"ل میکنن"د و آنرا دوس"ت داش"ته و کس"ی ک"ه ح"دیث را دوس"ت داش"ته باش"د‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫دوست دارند و با کسی که با آن دشمنی ورزد‪ ،‬دشمن هستند‪».‬‬
‫امام احمد رحمهاهلل میگوید‪:3‬‬
‫نـعم المـطیة للفـتی آثـار‬ ‫دیـن النبـی محمـد اخبـار‬
‫فالرای" لیل والحدیث نهار‬ ‫ال ترغبن عن الحدیث وآله‬
‫«دین رسول خدا محمد‪ ،‬اخبار و احادیث است‪ .‬بهترین وسیله برای جوان احادیث‬
‫و روای""ات اس""ت‪ .‬از ح""دیث و اه""ل آن روی مگ""ردان ک""ه رأی و نظ""ر ش""ب اس""ت و‬
‫حدیث روز است‪».‬‬
‫و سفارینی" رحمهاهلل میگوید ‪:‬‬
‫‪4‬‬

‫عن الن"""""""""""""""""بی المقتفی‬ ‫اعلـم‪ ،‬هدیت‪ ،‬انه جاء الخبر‬


‫خیـرالبشر"‬
‫بض""""ع وس""""بعین اعتق""""ادا‬ ‫بــان ذی االمـة سوف تفترق‬
‫والمحق"‬
‫و صحبه من غیر زیغ وجفا‬ ‫ما کان فی نهج النبی المصطفی‬
‫فی فرقة اال علی اهل االثـر‬ ‫ولیـس هذا النحل جزما یعتبر‬
‫«بدان که این مساله تو را هدایت می کند؛ از رسول خدا‪ ،‬بهترین انسانها و پیشوای"‬
‫آنها روایت شده که این امت از نگاه اعتق""ادی ب"ه هفت""اد و چن""د فرق""ه تقس""یم میش""ود و‬
‫گروه بر حق همان فرقه"ای است که ب"دون اف"راط و تفری"ظ ب"ر روش رس"ول هللا ح و‬
‫اصحاب بزرگوارش میباشد‪ .‬این نص صریح و قاطعی" نیس""ت ک""ه ب""دان اس""تدالل کنم‬
‫اما در میان این هفتاد و چند فرقه‪ ،‬این صفات اهل حدیث میباشد‪».‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬سواد اعظم‬

‫‪ - 1‬مجموع فتاوی" ابن تیمیه‪4/95 :‬‬


‫‪ - 2‬مجموع الفتاوی‪3/347 :‬‬
‫‪ - 3‬ابن عبدالبر‪ ،‬جامع بیان العلم و فضله‪2/43 ،‬‬
‫‪ - 4‬لوامع االنوار" البهیة‪1/74/76 :‬‬
‫‪42‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫منظ""ور از این واژه‪ ،‬رس""ول هللا ح و اص""حاب بزرگ""وارش میباش""د؛ آنه""ا هم""ان‬
‫اکثریتی" هستند که به حق نازل شده از سوی خداوند تمسک جستند؛ کسانی که پیش""وا‬
‫نمودن آنها در حق‪ ،‬واجب است و باید به آنچ""ه آنه""ا متمس""ک ش""دند‪ ،‬تمس""ک جس""ت‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ضاَل لَ ٍة‪َ ،‬ويَ ُد هَّللا ِ َعلَى ْال َج َما َع" ِة‪»...‬‬ ‫رسول هللا ح فرمودند‪« :‬اِ َّن هَّللا َ اَل يَجْ َم ُع ُأ َّمتِي َعلَى َ‬
‫«خداوند" متعال امت مرا ب"ر گم"راهی جم""ع نمیکن"د و دس""ت خداون""د هم""راه جم"اعت‬
‫است‪».‬‬
‫و آنها سواد اعظم یعنی عموم مسلمانان هستند‪ ،‬کسانی ک""ه منتس""ب ب""ه رافض""ه ی""ا‬
‫اشاعره یا معتزله نیستند‪.‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬فرقه ناجیه‬
‫"وم وعی" ِد وارد ش""ده در‬ ‫این فرقه به «نج""ات یافت""ه» توص""یف" ش""ده چراک""ه از مفه" ِ‬
‫َ‬
‫ت اليَ ُه و ُد َعلى ِإ ْح دَى‬ ‫ْ‬ ‫حدیث رسول هللا ح خ""ارج میباش""د‪ .‬آنج""ا ک""ه فرمودن""د‪« :‬ا ْفتَ َرقَ ِ‬
‫س ْب ِعينَ فِ ْرقَ ةً‪،‬‬ ‫ث َو َ‬ ‫س ُم َح َّم ٍد بِيَ ِد ِه لَتَ ْفتَ ِرقَنَّ ُأ َّمتِي َعلَى ثَاَل ٍ‬‫س ْب ِعينَ فِ ْرقَ ةً ‪َ ...‬والَّ ِذي نَ ْف ُ‬‫َو َ‬
‫س ْبعُونَ فِي النا ِر» «یه ود ب ه هفت اد و یک فرق ه تقس یم‬ ‫‪2‬‬
‫َّ‬ ‫َان َو َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ٌ‬
‫اح َدة فِي ال َجن ِة‪َ ،‬وثِنت ِ‬ ‫َو ِ‬
‫شد‪ ...‬و سوگند به کسی که ج ان محم د در دس ت اوس ت‪ ،‬امت من ب ه هفت اد و س ه‬
‫فرقه تقسیم میشود ک ه یک فرق ه در بهش ت و هفت اد و دو فرق ه در دوزخ خواهن د‬
‫بود‪».‬‬
‫جز یک فرقه‪ ،‬فرقههای دیگر مستحق وعید میباش ند‪ .‬ام ا ب ه ط ور کلی‪ ،‬وعید‬
‫متوجه این فرقه نجات یافته نمیباشد هرچن د ممکن اس ت ب رخی از اف راد این فرق ه‬
‫مستحق وعید دیگری باشند اما وعیدی که در م ورد پراکن دگی و فرق ه فرق ه ش دن‬
‫آمده متوجه آنها نیست‪.‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬طائفه منصوره‬
‫این گروه «منصوره» نامیده شده به یکی از دو دلیل زیر‪:‬‬
‫یا به این دلیل است که هللا عزوجل آنها را در برابر" دیگران و س""ران ب""دعت‬ ‫‪-1‬‬
‫و باطل و کفر یاری و نصرت و تایید میکن""د و ب""ا شمش""یر" و ن""یزه و ح""ق و بی""ان در‬
‫برابر آنها پیروزند‪.‬‬
‫یا اینکه دلیل آن این است که آنها حق را نصرت و یاری نموده و از آن دفاع‬ ‫‪-2‬‬
‫و محافظت میکنند‪.‬‬
‫و هر دو دلیل صحیح و درست است و منافات و تض""ادی" می""ان آنه""ا نیس""ت و از‬
‫این دسته است رهنمود" رسول خدا که فرمودند‪ِ« :‬إ َذا فَ َس َد َأ ْه ُل َّ‬
‫الش" ِام فَاَل خَ ْي" َر فِي ُك ْم‪ ،‬اَل‬
‫ُأ‬
‫الس"ا َعةُ»‪« :3‬چ""ون‬ ‫ض"رُّ هُْ"م َم ْن خَ" َذلَهُ ْم َحتَّى تَقُ""و َم َّ‬ ‫ُورينَ اَل يَ ُ‬ ‫تَ َزا ُل طَاِئفَةٌ ِم ْن َّمتِي َم ْنص ِ‬
‫‪ - 1‬ترمذی‪ 2167 :‬و ‪ ...‬آلبانی در صحیح الجامع‪ 1844 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابن ماجه‪3992 :‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 1082 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مس""ند احم""د؛ و ترم""ذی میگوی""د‪ :‬این ح""دیث حس""ن ص""حیح اس""ت‪ .‬و آلب""انی در‬
‫‪43‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اهل شام فاسد شدند‪ ،‬دیگر خ"یری در می""ان ش"ما نیس"ت‪ .‬پیوس"ته گ""روهی از امت من‬
‫پیروزند‪ .‬ترک نصرت و یاری آنان به ایشان ضرری" نمیرساند" تا اینک"ه قی""امت برپ"ا‬
‫شود‪».‬‬

‫از شاخصترین صفات طائفه منصوره‪:‬‬


‫صفت اول‪ :‬استمرار‬
‫بدان اولین صفتی که طائفه منصوره را از دیگران متم""ایز نم""وده‪ ،‬اس""تمرار" آنه""ا‬
‫میباشد‪ .‬به این معنا که عوامل و عناصر اساسی‪ ،‬اصول‪ ،‬دعوت‪ ،‬منهج و رجال آنه""ا‬
‫همواره وجود دارند و از زمان رسول خدا بوده و تا قیامت میباشند‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َأل‬
‫الس ابِقونَ ا َّول ونَ ِمنَ‬ ‫ُ‬ ‫و دلی""ل این ام""ر ق""رآن ک""ریم" اس""ت ک""ه میفرمای""د‪َ « :‬و َّ‬
‫ضوا َعنهُ» (توب ه‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ض َي هللاُ َع ْن ُه ْم َو َر ُ‬
‫ان َّر ِ‬‫س ٍ‬ ‫ا ْل ُم َها ِج ِرينَ َواَألن َ‬
‫صا ِر َوالَّ ِذينَ اتَّبَ ُعوهُم بِِإ ْح َ‬
‫‪« )100‬و پیشگامان نخستین از مه اجرین و انص ار و کس انی‌که ب ه نیکی از آن‌ه ا‬
‫پیروی کردند‪ ،‬هللا از آن‌ها خشنود گشت و آن‌ها (نیز) از او خشنود شدند»‪.‬‬
‫سابِقُونَ اَأل َّولُونَ » اشاره دارد به ت""اریخ ظه""ور"‬ ‫اینکه خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬وال َّ‬
‫این گروه و اینکه آنها مردمانی بودند" نه فقط یک منهج و روش و بس‪.‬‬
‫و اینکه میفرماید‪َ « :‬والَّ ِذينَ اتَّبَ ُعوهُم» اشاره به تداوم و استمرار آنه ا و فراگ یری‬
‫و عدم انقطاع ایشان دارد‪.‬‬
‫چنانکه در هر زمانی کسانی خواهند بود که پیوسته بر این راه باشند‪ .‬و ق وام و‬
‫استواری این استمرار و تداوم‪ ،‬همان اتباع و پیروی میباشد‪( .‬اتَّبَ ُعوهُم)‬
‫بنابراین اگر «صفت» این منهج یا شرط «اتباع» وجود نداشته باش د‪ ،‬این گ روه‬
‫این صفت را از دست داده و به دنبال آن دیگر طائفه منصوره نخواهد بود‪.‬‬
‫اما دلیل آن از سنت نبوی‪:‬‬
‫ْأ‬
‫الح ق َحتَّى يَ تِيَ ُه ْم‬ ‫ُأ‬ ‫ٌ‬
‫رسول خدا فرمودن د‪« :‬اَل تَ زَا ُل طَاِئفَ ة ِمنْ َّمتِي ظَ ا ِه ِرينَ َعلَی َ‬
‫َأ ْم ُر هَّللا ِ َو ُه ْم ظَا ِهرُونَ »‪« :1‬پیوسته گروهی از امت من با حق پیروز هستند تا اینک ه‬
‫امر خداوند میآید و آنها همچنان پیروزند‪».‬‬
‫اینک ه رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬اَل تَ زَا ُل»‪( :‬پیوس ته) دلیل آش کاری ب ر ص فت‬
‫استمرار و تداوم طائفه منصوره میباشد‪.‬‬
‫و اینکه فرمودند‪« :‬طَاِئفَةٌ» دلیل ب ر وج ود گ روهی اس ت ک ه نص رت میکنن د و‬
‫نصرت و یاری میشوند‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬اما اهل س نت ب اقی میمانن د و ذک ر و یاد آنه ا‬
‫«السلسلة الصحیحة‪ 403 :‬آنرا صحیح میداند‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪7459 ،7311 :‬؛ و مسلم‪ 3/1533 :‬و‪...‬‬
‫‪44‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫باقی خواهد ماند و اهل بدعت میمیرند و ذکر و یاد آنها نیز میمیرد‪».‬‬
‫بن ابراین طائف ه منص وره ِی نج ات یافت ه عب ارت اس ت از‪ :‬منهج و عوام ل و‬
‫عناص ر و گ روه و اف رادی ک ه ب ر این منهج میباش ند و ب ر این عوام ل و عناص ر‬
‫اساسی تمسک جس ته و ب ر این مبن ا در عقیده و راه و روش‪ ،‬ش ریعت و اخالق و‬
‫جهاد‪ ،‬ب ا ق ول و عم ل و س الح و ب ا در نظ ر داش تن ظ روف و ش رایط و مقتض ای‬
‫شریعت‪ ،‬پیروز و غالب هستند‪.‬‬
‫و رسول هللا ح و اصحاب بزرگوارش چنین بودند‪ ...‬چنانکه گاهی با ق رآن جه اد‬
‫میکردند‪ .‬خداوند متع ال میفرماید‪َ « :‬و َجا ِه ْدهُم بِ ِه ِج َه اداً َكبِ يرا» (فرق ان‪« )52 :‬و‬
‫آنها جهاد بزرگی بنما»‬ ‫بوسیلة آن (= قرآن) با ‌‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫س بِي ِل َربِّ َك بِال ِحك َم ِة َوال َم ْو ِعظ ِة‬ ‫ع ِإلِى َ‬ ‫و گ اهی ب ا دع وت جه اد میکردن د‪« :‬ا ْد ُ‬
‫سنَ ِة» (نحل‪« )125 :‬با حکمت و پند نیکو (مردم را) به راه پروردگ ارت دع وت‬ ‫ا ْل َح َ‬
‫نما»‬
‫ٌ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫و گاهی با س الح ب ه جه اد میپرداختن د‪َ « :‬وق اتِلو ُه ْم َحتَّى اَل تَ ُك ونَ فِ ْتنَ ة» (بق ره‪:‬‬
‫آنها جنگ کنید تا فتنه (شرک) باقی نماند»‪.‬‬ ‫‪« )193‬و با ‌‬
‫صفت دوم‪ :‬جمع شدن پیرامون توحید و منهج و جدا شدن بر مبنای آندو‬
‫منظور از اینکه توحید اساس عملکرد طائفه منص وره ب وده و منهج‪ ،‬مح ور آن‬
‫است‪ ،‬این است که جز موحدان را در صفوف خود نمیپذیرند و دع وتش را ابت دا از‬
‫توحید آغاز میکند و پیروان خود را ب ر مبن ای ایم ان و توحید ت ربیت میکن د و در‬
‫مسیر منهج و برنامهای حرکت میکن د ک ه از س وی خداون د دلیل و بره انی ب ر آن‬
‫داشته باشد‪ .‬و دلیل و برهانی جز ب رای منهج و راه و روش اص حاب رس ول هللا ح‬
‫و کسانی که از آنها به نیکویی پیروی کردند‪ ،‬نمیباشد‪.‬‬
‫لذا گرد توحید و منهج اصحاب و پیروان نیکوی آنها جمع شده و بر مبن ای آندو‬
‫از دیگران جدا شده و بر اساس توحید و منهج دوستی نموده و دشمنی میکنند‪.‬‬
‫زمانی که رسول خدا معاذ بن جبل را به عنوان دعوتگر و معلم به یمن فرس تاد‪،‬‬
‫اولویتهای دعوت و روش درست و صحیح جمع نمودن مردم و دعوت دادن آنها را‬
‫ش َها َد ِة‬‫ب‪ ،‬فَ ا ْد ُع ُه ْم ِإلَى َ‬ ‫برای او بیان نموده و فرمود‪ِ« :‬إنَّكَ تَْأتِي قَ ْو ًما ِمنْ َأ ْه ِل ا ْل ِكتَ ا ِ‬
‫ض‬ ‫س و ُل هللاِ‪ ،‬فَ ِإنْ ُه ْم َأطَ اعُوا لِ َذلِكَ ‪ ،‬فَ َأ ْعلِ ْم ُه ْم َأنَّ هللاَ ا ْفتَ َر َ‬ ‫َأنَّ اَل ِإلَ هَ ِإاَّل هللاُ َوَأنِّي َر ُ‬
‫ت فِي ُك ِّل يَ ْو ٍم َولَ ْيلَ ٍة‪ ،‬فَ ِإنْ ُه ْم َأطَ اعُوا لِ َذلِكَ‪ ،‬فَ َأ ْعلِ ْم ُه ْم َأنَّ هللاَ‬ ‫ص لَ َوا ٍ‬ ‫س َ‬ ‫َعلَ ْي ِه ْم َخ ْم َ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ص َدقَةً تُْؤ َخ ُذ ِمنْ ْغنِيَ اِئ ِه ْم فَتُ َر ُّد ِفي فُقَ َراِئ ِه ْم‪ ،‬فَ ِإنْ ُه ْم طَ اعُوا لِ َذلِكَ‪،‬‬ ‫ض َعلَ ْي ِه ْم َ‬ ‫ا ْفتَ َر َ‬
‫اب» ‪« :‬ت""و‬ ‫س بَ ْينَ َها َوبَيْنَ هللاِ ِح َج ٌ‬ ‫وم‪ ،‬فَِإنَّهُ لَ ْي َ‬ ‫فَِإيَّا َك َو َك َراِئ َم َأ ْم َوالِ ِه ْم‪َ ،‬وات ِ‬
‫َّق َد ْع َوةَ ا ْل َم ْظلُ ِ‬
‫‪2‬‬

‫نزد قومی" میروی که اهل کتاب هستند؛ پس (ابتدا) آنها را ب""ه گ""واهی دادن ب""ه اینک""ه‬
‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪28/38 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬بخاری‪7372 :‬؛ مسلم‪123 :‬؛ و اصحاب سنن‬
‫‪45‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫معبود" بر حقی جز هللا نیست و من فرستاده او هس"تم‪ ،‬فراخ"وان؛ اگ"ر آنرا پذیرفتن"د و‬
‫بدان گردن نهاده و از آن پ""یروی" کردن"د پس آن""ان را آگ""اه کن ک""ه خداون"د متع""ال پنج‬
‫نماز در شبانه روز" بر آنها فرض کرده است‪ .‬چون ب""ه این ن""یز گ""ردن نه""اده و از آن‬
‫اطاعت کردند‪ ،‬ایشان را خبر ده که خداوند ب""ر آن""ان زک""ات در ام""والش""ان را ف""رض‬
‫کرده است که از ثروتمندان"شان گرفته شده و به فق"یرانش""ان داده میش""ود‪ .‬پس اگ""ر این‬
‫را نیز پذیرفتند" و بدان گردن نهادند‪ ،‬از ام"وال ارزش"مند و گ"رانبه"ای آن""ان ب"ر ح"ذر‬
‫باش و از دعای مظلوم بترس چراکه بین آن و خداوند" هیچ حجابی نیست‪».‬‬
‫رسول خدا اولویت در دعوت را توحید قرار دادند‪ ،‬اولویتی که نه قبل از آن و ن""ه‬
‫بعد از آن چ"یزی ب"ر آن مق"دم نیس"ت‪ .‬و پس از آن ب"ود ک"ه ب"ر پ"ا داش"تن عب"ادات را‬
‫مطرح نمودند" که از آن به تصحیح عقاید و اصالح عبادات تعبیر میشود‪.‬‬
‫صفت سوم‪ :‬شمولیت دعوت‬
‫دعوت آنها به اسالم شامل و کامل است و هم"ه م""ردم را در ب"رمیگ""یرد و متوج""ه‬
‫همهی انسانها است‪ .‬گروه نجات یافته همان گروهی است که دع""وت آن تم""ام بن""دگان‬
‫خدا را در بر میگ""یرد و ب""ه گ""روه و طبق""های خ""اص و اف""رادی مش""خص اختص""اص‬
‫ندارد‪.‬‬
‫دعوت پیامبران نیز چنین بوده اس""ت و ن""یز دع""وت پی""امبر م""ا چ""نین ب""وده اس""ت‪.‬‬
‫ثروتمند و فقیر‪ ،‬بزرگ و کوچک‪ ،‬طبقات اجتم""اعی مختل""ف در جامع""ه‪ ،‬نیکوک""ار و‬
‫ب""دکار‪ ،‬آزاده و ب""رده‪ ،‬بیاب""اننش""ین و شهرنش""ین‪ ،‬ع""رب و عجم‪ ،‬م""ردان و زن""ان‪،‬‬
‫پیرمردان و کودکان و همه و همه را شامل میشود‪.‬‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫خداوند متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َم""ا َأرْ َس" ْلنَاكَ ِإاَّل َكافة للنَّ ِ‬
‫اس بَ ِش"يرا َونَ" ِذيرا" َولَ ِك َّن كثَ" َ‬
‫"ر‬ ‫ِّ‬ ‫ً‬ ‫َّ‬
‫اس اَل يَ ْعلَ ُم""ونَ » (س""با‪« )28 :‬و (ای پی""امبر!) م""ا ت""و را ب""رای هم""ه م""ردم ج""ز‬ ‫النَّ ِ‬
‫بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده نفرستادیم‪ ".‬و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند‪».‬‬
‫و چنین بود که شرافتمندترین م""ردم بع""د از رس""ول خ""دا‪ ،‬بلک""ه بع""د از پی""امبران‪،‬‬
‫ابوبکر" آن مرد آزاد عربی در کنار بالل برده حبشی و در کنار ابن عب""اس خردس""ال‬
‫‪1‬‬
‫مینشست‪ .‬رضیاللهعنهمجمیعا‬
‫مبحث ششم‪ :‬غرباء‬
‫منظور از غربا دعوتگران اهل سنت در این عصر و زمان میباشد‪ .‬کسانی که ب""ا‬
‫وجود" قوت (دلیل) در (بیان) حق و ع"زت‪ ،‬تع"داد ان""دکی از امت اس""المی را تش"کیل‬
‫میدهند‪ .‬چنانچه اصحاب رسول هللا ح در ابتدای اسالم‪ ،‬با وجود" قوت در حق و کمال‬
‫تمسک به آن اندک بودند‪ .‬و بر توصیف آنان به غربت‪ ،‬حدیث رسول خ""دا داللت می‪-‬‬
‫سيَ ُعو ُد َغ ِريبًا‪ ،‬فَطُ وبَى لِ ْل ُغ َربَ ا ِء»‪« 2‬اس الم ب ا‬ ‫ساَل ُم َغ ِريبًا‪َ ،‬و َ‬ ‫کند که فرمودند‪« ":‬بَ َدَأ اِإْل ْ‬
‫‪ - 1‬صفات الطائفة المنصورة و مفاهیمها‪ ،‬شیخ عدنان بن محمد عرعور‬
‫‪ - 2‬مسلم‪145 :‬؛ ابن ماجه‪3221 :‬‬
‫‪46‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫غربت آغاز شد و بزودی چنانکه با غربت آغاز شد‪ ،‬غریب خواهد ش د‪ ،‬پس خوش ا‬
‫به حال غرباء»‪[ .‬کسانی که ب ه خ اطر پایبن دی بی چ ون و چ را ب ه این دین غ ریب‬
‫شدهاند‪ ].‬و در روایتی آمده است‪« :‬گفتیم‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬آنها چه کس انی هس تند؟‬
‫اس»‪« :‬کس انی ک ه ب ه هنگ ام فاس د ش دن‬ ‫س ُد النَّ ُ‬ ‫صلِ ُحونَ ِحينَ يُ ْف ِ‬ ‫فرمودند‪« :‬الَّ ِذينَ يُ ْ‬
‫ص لِ ُحونَ َم ا‬ ‫مردم‪ ،‬صالح و نیبکوکارند‪ ».‬و در روایتی آم ده ک ه فرمودن د‪« :‬الَّ ِذينَ يُ ْ‬
‫اس»‪« :‬کسانی که آنچه مردم فاسد کردهاند‪ ،‬اصالح میکنند‪ ».‬چه این فساد‬ ‫س َد النَّ ُ‬ ‫َأ ْف َ‬
‫از نوع اعتقادی باشد یا عملی یا اخالقی؛ و در روایتی آم ده ک ه فرمودن د‪« :‬الَّ ِذينَ‬
‫سنَّتِي َويُ َعلِّ ُمونَ َها ِعبَا َد هَّللا ِ»‪« :‬کسانی که پس از من س نتم را زن ده میکنن د و‬ ‫يُ ْحيُونَ ُ‬
‫آنرا به بندگان خدا میآموزند‪».‬‬
‫برخی از اهل علم بر این باورند که غربت این گروه ب ه خ اطر ان دک ب ودن امت‬
‫اسالمی نیست‪ ،‬بلکه غربت آنها به خاطر بازگشت بسیاری از مسلمانان از دینش ان‬
‫و مشغول شدن آنها به دنیا میباشد‪ .‬اما این گروه در چنین شرایطی متمسک به دین‬
‫بوده و بدان پایبند و در پی نصرت و یاری کتاب و سنت هس تند و این ص فت و این‬
‫ویژگی چنانکه در میان آنهاست در گروهی دیگر دیده نمیشود؛ حدیث ثوبان به این‬
‫وش ُك اُأْل َم ُم َأنْ تَ دَاعَى َعلَ ْي ُك ْم‬
‫امر اشاره دارد که میگوید‪ :‬رسول خدا ح فرمودن د‪« :‬يُ ِ‬
‫َأ‬
‫ص َعتِ َها»‪ ،‬فَقَ ا َل قَاِئ ٌل‪َ :‬و ِمنْ قِلَّ ٍة نَ ْحنُ يَ ْو َمِئ ٍذ؟ ق ا َل‪« :‬بَ ْل ْنتُ ْم‬
‫َ‬ ‫َك َم ا تَ دَاعَى اَأْل َكلَ ةُ ِإلَى قَ ْ‬
‫ص دُو ِر َع د ُِّو ُك ُم ا ْل َم َهابَ ةَ‬ ‫يَ ْو َمِئ ٍذ َكثِ ي ٌر‪َ ،‬ولَ ِكنَّ ُك ْم ُغثَ ا ٌء َك ُغثَ ا ِء َّ‬
‫الس ْي ِل‪َ ،‬ولَيَ ْن زَ عَنَّ هَّللا ُ ِمنْ ُ‬
‫ِم ْن ُك ْم‪َ ،‬ولَيَ ْق ِذفَنَّ هَّللا ُ فِي قُلُوبِ ُك ُم ا ْل َوهْنَ »‪ ،‬فَقَ ا َل قَاِئ ٌل‪ :‬يَ ا َر ُ‬
‫س و َل هَّللا ِ‪َ ،‬و َم ا ا ْل َوهْنُ ؟ قَ ا َل‪:‬‬
‫ت»‪« :3‬ب زودی امته ای مختل ف (از ه ر گوش هی دنیا)‬ ‫«ح ُّب ال ُّد ْنيَا‪َ ،‬و َك َرا ِهيَ ةُ ا ْل َم ْو ِ‬
‫ُ‬
‫چنان بر شما یورش میآورند که گرسنگان به کاسهی غذا حمله میکنند‪ .‬کسی گفت‪:‬‬
‫این به خاطر اندک بودن م ا در آن روز اس ت؟ رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬بلک ه در آن‬
‫روز تعداد شما زیاد است اما همچون کف روی سیل هستید‪ .‬و خداوند هیبت شما را‬
‫از قلوب دشمنان یرداشته و در قلب شما وهن و سستی ق رار میده د‪ ».‬کس ی گفت‪:‬‬
‫ای رس ول خ دا‪ ،‬وهن و سس تی چیس ت؟ فرمودن د‪« :‬دوس ت داش تن دنیا و ناپس ند‬
‫شمردن مرگ» وهللا اعلم‪.‬‬

‫سواالت فصل سوم‪:‬‬


‫چرا سلف صالح به القاب زیر توصیف میشوند‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪22450 :‬؛ ابوداود‪3745 :‬؛ و آلبانی در صحیح الج امع‪ 8183 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪ .‬نگا‪ :‬تعریف الخلف بمنهج السلف‪.‬‬
‫‪47‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الف) فرقه نجات یافته‬


‫ب) اهل حدیث‬
‫ج) طائفة منصورة‬
‫هریک از موارد زیر را تعریف کنید‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫الف) سنت در لغت‪:‬‬
‫ب) سنت در شریعت‪:‬‬
‫ج) سنت از نگاه علمای فقه‪:‬‬
‫د) سنت از نگاه علمای اصول‪:‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫س يَ ُعو ُد غ ِريبً ا‪ ،‬فط وبَى‬ ‫َ‬
‫س ُم غ ِريبً ا‪َ ،‬و َ‬ ‫اَل‬ ‫َأ‬
‫رس ول خ دا ح فرمودن د‪« :‬بَ َد اِإْل ْ‬ ‫‪-3‬‬
‫لِ ْل ُغ َربَا ِء» رسول خدا برخی از صفات غرباء را ذکر نمودن د‪ ،‬مختص ر آنه ا را ش رح‬
‫دهید‪.‬‬
‫اصطالح اهل سنت دو اطالق دارد‪ :‬اطالق عام و اطالق خاص؛ این عب ارات‬ ‫‪-4‬‬
‫را شرح دهید‪.‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫رسول خ دا ح فرمودن د‪َ « :‬عل ْي ُك ْم بِال َج َما َع ِة؛ ف ِإنَّ يَ َد هللاِ َعلى ال َج َما َع ِة» ب ه‬ ‫‪-5‬‬
‫اختصار اقوال اهل علم در مورد لفظ «جماعت» را بنویسید‪.‬‬

‫فصل چهام‪ :‬ثبات و پایداری بر منهج‬


‫اهمیت ثبات و پایداری بر منهج‬ ‫‪‬‬
‫اسباب ثبات و پایداری بر منهج‬ ‫‪‬‬
‫وسایلی که در رسیدن به منهج حق کمک میکند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪48‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اهمیت ثبات و پایداری بر منهج‪:‬‬


‫چنانکه پایبندی و پیروی از منهج سلف صالح واجب است‪ ،‬نیز ثبات و پایداری‬
‫بر آن واجب میباشد‪.‬‬
‫ثب ات و پایداری ب ر منهج س لف هم ان اس تقامت ب ر راه مس تقیم هللا و ش ریعت‬
‫استوار و راه و روش ی اس ت ک ه ترس یم نم وده و ب ه بهش ت منتهی میش ود‪ .‬راه و‬
‫روشی که هرکس آنرا پیموده و بر آن استقامت کرده‪ ،‬نج ات یافت ه اس ت و ه رکس‬
‫از آن منحرف شده‪ ،‬گمراه و زیان کار گردیده و ب ا این انح راف‪ ،‬راهه ای گم راهی‬
‫بر وی وی باز شده و راههای نجات به روی وی بسته شده است‪.‬‬
‫بنابراین کسانی که بر آن ثابت قدم و استوار و پایدار میمانند‪ ،‬هم ان رس تگاران‬
‫هستند و کسانی که از مسیر آن منحرف شده و به این سو و آن سو روی میآورن د‪،‬‬
‫همان نابود شدگان و هالک شدگان هستند‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ْأ‬
‫«وا ْعبُ ْد َربَّكَ َحتَّى يَ تِيَ كَ اليَقِينُ » (حج ر‪)99 :‬‬ ‫خداون د متع ال میفرماید‪َ :‬‬
‫هنگامیکه یقین (= مرگ) به س راغت آید‪ ».‬یقین در‬ ‫‌‬ ‫«پروردگارت را عبادت کن تا‬
‫‪1‬‬
‫اینجا به معنای مرگ است‪.‬‬
‫از اینرو میان کسی ک ه ثب ات و پایداری ن دارد و در نتیج ه از ح رکت در مس یر‬
‫منهج الهی عاجز و ناتوان است و بین کسی که ثابت قدم و استوار اس ت و خداون د‬
‫او را توفیق حرکت در این مسیر میدهد‪ ،‬دوستی و همنشینی وجود ندارد‪.‬‬
‫این دو شخصیت‪ ،‬دو راه جدا از هم دارند‪ .‬چنانکه اولی مس""یر" پ""ر پیچ و خم و ن""ه‬
‫راست و مستقیم را میپیماید؛ نه راه ب""رای او مش""خص اس""ت و ن""ه نش""انهه""ای راه؛ و‬
‫نمیدان""د کج""ا میرود و چگون""ه میرود؟ ل""ذا گمگش""ته و گم""راه خواه""د ب""ود‪ .‬ام""ا دومی‬
‫راست و مستقیم و با در نظر داشتن مسیر پیش رو حرکت میکند عالوه بر اینک"ه ب"ر‬
‫راهی واضح و روشن و مستقیم قرار" دارد‪.‬‬
‫ش ي ُم ِكبّ ا ً َعلَى َو ْج ِه ِه‬ ‫خداوند متع""ال در م""ورد" این دو دس""ته میفرمای""د‪َ« :‬أفَ َمن يَ ْم ِ‬
‫يم» (ملک‪« )22 :‬آیا کسی‌که ب ه رو افت اده‬ ‫ستَقِ ٍ‬ ‫س ِويّا ً َعلَى ِ‬
‫ص َرا ٍط ُّم ْ‬ ‫شي َ‬‫َأ ْهدَى َأ َّمن يَ ْم ِ‬
‫‪ - 1‬امام بخ اری میگوید‪ :‬س الم بن عبدهللا بن عم ر میگوید‪« :‬مقص ود از یقین در‬
‫اینجا مرگ است»‪ .‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‬
‫‪49‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکند به هدایت نزدیکتر است‪ ،‬یا آن کسی‌که راست و استوار بر راه راست‬ ‫حرکت ‌‬
‫گام بر می‌دارد؟!»‬
‫پاسخ این س وال الهی این اس ت ک ه‪ :‬تردیدی نیس ت کس ی ک ه ب ر پ ا ایس تاده و‬
‫درست در راه راست گام بر میدارد‪ ،‬راهیابتر و استوارتر خواهد بود‪.‬‬
‫کسی که بر منهج راست و مستقیم ثابت قدم و پایدار اس ت همچ ون تخمی اس ت‬
‫که خداوند متعال با نور علم و ایم ان و اط اعت او را زن ده گردان ده و در بین م ردم‬
‫راست و مستقیم حرکت میکن د؛ در ام ورش ب ا بص یرت و حکمت اس ت‪ ،‬ب ه راهش‬
‫هدایت شده‪ ،‬خیر و خوبی را میشناسد و باعث آن میباشد و در تالش برای تنفیذ و‬
‫اجرای آن در حق خود و دیگران است‪ ،‬شر را میشناس د و نس بت ب ه آن ع داوت و‬
‫دشمنی دارد‪ ،‬در تالش است که آنرا ترک نموده و از خود و دیگ ران زایل گردان د؛‬
‫چ نین شخص ی همچ ون کس ی نیس ت ک ه در گم راهیه ای جه ل و ن ادانی و کف ر و‬
‫معاصی سردرگم و گمراه اس ت و راهه ا ب ر وی مش تبه ش ده و مس یرها ب رای وی‬
‫تاریک گردیده و عمل بد و ناپسندش برای وی م زین ش ده و آنرا نیک و میپن دارد و‬
‫ثبات و پایداری بر حق از وجود وی رخت بسته و پایش لغزیده است‪.‬‬
‫خداوند متع ال در م ورد این دو شخص یت میفرماید‪َ« :‬أ َو َمن َك انَ َم ْيت ا ً ف ْحيَ ْينَ اهُ‬
‫ََأ‬
‫ج ِّم ْن َه ا َك َذلِكَ‬
‫س بِ َخ ا ِر ٍ‬ ‫س َك َمن َّمثَلُ هُ فِي ال ُّ‬
‫ظلُ َم ا ِ‬
‫ت لَ ْي َ‬ ‫َو َج َع ْلنَا لَهُ نُوراً يَ ْم ِ‬
‫شي بِ ِه فِي النَّا ِ‬
‫ُزيِّنَ لِ ْل َكافِ ِرينَ َما َكانُو ْا يَ ْع َملُونَ » (انعام‪« )122 :‬آیا کسی‌که (با کفر) م رده ب ود‪ ،‬پس‬
‫(با هدایت) او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم ک ه ب ا آن در (میان) م ردم‬
‫میرود‪ ،‬همانند کسی است ک ه در تاریکی‌ه ا باش د و از آن خ ارج نگ ردد؟! این‬ ‫راه ‌‬
‫چنین برای کافران آنچه انجام می‌دادند آراسته شده است‪».‬‬
‫اسباب ثبات و پایداری بر منهج‪:‬‬
‫علم و آگاهی نسبت به منهج‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫ابن قیم رحم هاهلل میگوید‪« :‬کس ی ک ه ب ه س وی هللا متع ال و س رای آخ رت در‬
‫حرکت است‪ ،‬بلکه هرکس به سوی مقصدی در حال حرکت است‪ ،‬حرکتش به پایان‬
‫نمیرسد و به مقصود نخواهد رسید مگر با دو نیرو؛ نیروی علم و نیروی عم ل؛ ب ا‬
‫نیروی علم منازل راه و مواضع سلوک را میبیند و در مس یر آنه ا ح رکت میکن د و‬
‫از اسباب هالکت و نابودی و راههای مهلک و کشنده که م وجب انح راف از مس یر‬
‫‪1‬‬
‫مستقیم میشود‪ ،‬دوری میکند‪».‬‬
‫پایبندی به منهج‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫اب َم َع َك َوالَ‬ ‫ُأ‬
‫اس تَقِ ْم َك َم ا ِم ْرتَ َو َمن تَ َ‬ ‫خداون د متع ال ب ه پیامبرش میفرماید‪« :‬فَ ْ‬
‫ص ي ٌر» (ه ود‪« )112 :‬پس (ای پیامبر!) همان‌گون ه ک ه‬ ‫تَ ْط َغ ْو ْا ِإنَّهُ بِ َم ا تَ ْع َملُ ونَ بَ ِ‬

‫‪ -1‬طریق الهجرتین‪ ،‬ص‪285 :‬‬


‫‪50‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫یافتهای‪( ،‬در برابر مشرکان) اس تقامت کن‪ ،‬و (ن یز) کسی‌که ب ا ت و (ب ه هللا)‬ ‫فرمان ‌‬
‫میکنید‬ ‫رو آورده است (باید استقامت کند) و سرکشی نکنید‪ .‬بی‌گم ان او ب ه آنچ ه ‌‬
‫بیناست‪».‬‬
‫و از سفیان بن عبدهللا ثقفی روایت است که میگوید‪« :‬گفتم‪ :‬ای رس ول خ دا‪ ،‬در‬
‫اسالم سخنی به من بگو که ج ز ت و از کس ی دیگ ر درب ارهی آن نپرس م‪ .‬فرمودن د‪:‬‬
‫ستَقِ ْم»‪« :‬بگو به هللا ایمان آوردم‪ ،‬س پس اس تقامت و پایداری‬ ‫«قُ ْل‪ :‬آ َم ْنتُ بِاهللِ‪ ،‬ثُ َّم ا ْ‬
‫‪1‬‬
‫کن‪».‬‬
‫خداوند متعال در آیات متعددی به اس تقامت و پایبن دی ب ه راه راس ت ام ر ک رده‬
‫است و پیروی از آن را بر تمام مخلوقات واجب نموده است‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪:‬‬
‫س بِيلِ ِه َذلِ ُك ْم‬ ‫الس بُ َل فَتَفَ َّر َ‬
‫ق بِ ُك ْم عَن َ‬ ‫س تَقِيما ً فَ اتَّبِ ُعوهُ َوالَ تَتَّبِ ُع و ْا ُّ‬
‫اطي ُم ْ‬ ‫ص َر ِ‬‫« َوَأنَّ َه َذا ِ‬
‫ص ا ُكم بِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تَتَّقُ ونَ » (انع ام‪« )153 :‬و اين راه مس تقيم من اس ت‪ ،‬پس از آن‬ ‫َو َّ‬
‫راههای (پراکنده) پيروی نکنيد که ش ما را از راه هللا دور می‌کن د‪،‬‬ ‫پيروی کنيد و از ‌‬
‫اين چيزی است که هللا شما را به آن سفارش نموده است‪ ،‬شايد پرهيزگار شويد»‪.‬‬
‫امام طحاوی میگوید‪« :‬پایه و اس اس اس الم ث ابت و اس توار نمیگ ردد مگ ر ب ا‬
‫تسلیم و فرمانبرداری»‪.2‬‬
‫از اینجاست که ابن قیم رحمهاهلل ارتباط دقیق التزام و پایبندی به منهج س لفی و‬
‫استقامت بر آن در دنیا را با پایداری و ثبات بر پل ص راط در روز قیامت ‪ -‬پلی ک ه‬
‫بر روی دوزخ قرار گرفته اس ‪ -‬بیان میکند؛ آنجا که میگوید‪« :‬هرکس در این دنیا‬
‫ت خداوند‪ ،‬همان راهی که پیامبران را با آن فرستاد و برای آن کناب ها را‬ ‫به راه راس ِ‬
‫نازل نمود‪ ،‬هدایت شود و در مسیر آن حرکت کند‪ ،‬در سرای آخرت به راه راس ت و‬
‫مستقیمی که به بهشت و سرای پاداش منتهی میشود‪ ،‬ه دایت میش ود‪ .‬و ب ه ان دازه‬
‫ثبات و پایداری و استقامت بنده بر این راه‪ - ،‬راهی ک ه خداون د ب رای بن دگانش در‬
‫دنیا ترسیم نموده ‪ -‬بر راهی که بر جهنم قرار داده شده‪ ،‬ثابت ق دم و پایدار خواه د‬
‫بود و به اندازه مسیری که در این راه پیموده‪ ،‬ب ر آن راه ق دم خواه د گذاش ت‪ .‬پس‬
‫برخی از آنها همچون رعد و برق آن مسیر را طی میکنند و برخی از آنه ا همچ ون‬
‫یک چش م ب ر هم زدن و ب رخی همچ ون ب اد میگذرن د‪ .‬گ روهی ب ه ت اخت و ب رخی‬
‫هروله کنان و گروهی نیز کشان کشان از آن عبور میکنند‪ .‬ع دهای زخمه ا ب ر می‪-‬‬
‫دارند اما به منزل میرسند‪ .‬و عدهای نیز به دوزخ انداخته میشوند‪ .‬پس انسان باید‬
‫چگونه رفتن بر آن راه اخروی را در آینهی تمام نم ای ح رکتش در این راه دنیوی‬
‫ببین د‪ .‬و این رابط های اس ت مواف ق و مناس ب ب ا عملک رد وی در این دنیا‪َ « .‬ه ْل‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬مسلم‪ 38 :‬و ‪...‬‬


‫‪ - 2‬متن عقیده طحاوی‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬ص‪10 :‬‬
‫‪51‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ت ُْجز َْونَ ِإاَّل َما ُكنتُ ْم تَ ْع َملُونَ » (نمل‪« )90 :‬آیا جزایی جز آنچه می‌کردید ب ه ش ما داده‬
‫‪1‬‬
‫میشود؟»‬ ‫‌‬
‫عدم روی گردانی از منهج‪:‬‬ ‫‪-3‬‬
‫خداوند متعال به کسی که راهی جز راه رسولاهلل در پیش گرفته و در مسیر با او‬
‫مخالفت میکند و راههای منحرف از صراط مستقیم را دنبال میکن د‪ ،‬هش دار داده و‬
‫سو َل ِمن بَ ْع ِد‬ ‫ق ال َّر ُ‬
‫«و َمن يُشَاقِ ِ‬
‫تهدید نموده و بیم داده است‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫س اءتْ‬ ‫َّ‬
‫ص لِ ِه َج َهن َم َو َ‬ ‫ُ‬ ‫َما تَبَيَّنَ لَهُ ا ْل ُهدَى َويَتَّبِ ْع َغ ْي َر َ‬
‫س بِي ِل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ نُ َولِّ ِه َم ا تَ َولى َون ْ‬
‫َّ‬
‫صيراً» (نساء‪« )115 :‬و هرکس پس از آنکه هدایت (و راه ح ق) ب رایش روش ن‬ ‫َم ِ‬
‫شد‪ ،‬با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند‪ ،‬ما او را ب ه آنچ ه‬
‫پیروی کرده‪ ،‬وا گذاریم و او را به جهنم در افکنیم و بد جایگاهی است‪».‬‬
‫«کسی که ب ه مخ الفت ب ا رس ول خ دا برخاس ته‪ ،‬در واق ع راه و س ویی ج ز راه‬
‫رسول خدا انتخاب ک رده اس ت و ب ه دنب ال آن منهجی ج ز منهج رس ولاهلل برگزیده‬
‫است‪ .‬در چنین شرایطی خداوند متعال او را به همان جهتی که دوست داشته اس ت‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫رهنمون میگرداند و او را وارد دوزخ میکند و چه بد جایگاهی است‪».‬‬
‫اعتدال و میانهروی‪:‬‬ ‫‪-4‬‬
‫یکی از مهمترین عوامل ثبات و پایداری بر منهج این است که میانهروی نش انه‬
‫و مشخصه مسیر قرار گیرد؛ و این امری مهم اس ت ک ه گ امه ا بس یار در آن دچ ار‬
‫لغزش شده و فهمها مضطرب گردیده و اهل آن در میان مردم اندکاند‪ .‬همان کس انی‬
‫که ویژگی و مشخصهی آنها عدل و انصاف با خود و دیگران است‪.‬‬
‫و این مطلب باعث شد ک ه ش یخاالس الم ابن تیمیه ش ر را تمام ا پنه ان در ع دم‬
‫اعتدال و میانهروی معرفی کند‪ ،‬آنجا که میگوید‪« :‬شر تماما تفریط در حق یا تعدی‬
‫و تجاوز در باطل میباشد که همان کوتاهی نمودن در سنت یا ورود به بدعت اس ت‪.‬‬
‫مانند ترک ب رخی از ام وری ک ه ب ه آنه ا دس تور داده ش ده و انج ام دادن ب رخی از‬
‫اموری که از آنها نهی شده است‪ .‬یا تکذیب حقی و تصدیق باطلی؛ و بر این اس اس‬
‫‪3‬‬
‫است که اکثر و بیشتر پیشنهادات (شیطان) به مردم از این دو جهت است‪».‬‬
‫ام ا در این مس یر‪ ،‬گ روهی راه را گم ک رده و ثب ات و پایداری ب ر منهج را ره ا‬
‫کردن د و چ ون جامع ه اس المی را از دریچ های س یاه دیدن د‪ ،‬در پی اص الح کجی و‬
‫‪ - 1‬مدارج الس الکین‪1392 ،1/10 :‬هـ‪1972 -‬م‪ .‬دارالکت اب الع ربی‪ ،‬ب یروت‪ ،‬ب ه‬
‫تحقیق محمد حامد الفقی‬
‫‪ - 2‬به معنای آیه در تفسیر القرآن العظیم از امام ابن کثیر بنگر‪843-1/842 :‬‬
‫‪ - 3‬الصدفیة‪ ،‬چاپ دوم‪1/293 :‬؛ شیطان انسان را رصد نم وده و در کمین اوس ت‪،‬‬
‫پس اگر به عبادات بیفزاید‪ ،‬او را ب ه ب دعته ا و ش بهات ف را میخوان د و اگ ر در او‬
‫شاهد کاستی در عبادات باشد‪ ،‬وی را به گناهان و شهوات فرا میخواند‪.‬‬
‫‪52‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫انحراف آن برآمدند و راه حل اص الح را در خش ونت دیدن د و ب ا این روش ه رج و‬


‫مرجی به راه انداختند که در اثر آن خونها ریخته شد و صفا و پاکی اس الم خدش ه‪-‬‬
‫دار و دگرگون گردید؛ و چنین ش د ک ه دش منان هللا از ف رط خس تگی و ان دوه‪ ،‬نفس‬
‫بلندی کشیده و تجاوز و تعدی آنها را دیده و آرزوی دیرینه خود را مش اهده کردن د‬
‫و این شد که الفاظ و القابی بر آنها اطالق نمودند که مردم را از اسالم باز می داشت‪.‬‬
‫الفاظی چون‪ :‬بنیادگران سفت و سخت‪ ،‬تروریست خون آشام و ‪. ...‬‬
‫و در این میان گروه دیگری در حال رشد هستند ک ه تک الیف ش رعی و ال تزام و‬
‫پایبندی به آنها بر ایشان گران آمده و نفس و خواهشات نفسانی آنان را به تحوالت‬
‫جامعه متمایل کرده است؛ پس به همسویی و همراهی ب ا آن روی آوردن د و در این‬
‫راستا متوجه نصوص شده و به تحریف و تاویل آنها موافق ب ا خواهش ات نفس انی‬
‫خود پرداختند و چنین نصوص را ضایع نمودند‪.‬‬
‫عدم نگرانی از اندک بودن راهروان منهج‪:‬‬ ‫‪-5‬‬
‫يل هللاِ ِإن‬ ‫س بِ ِ‬‫ضلوكَ عَن َ‬ ‫ُّ‬ ‫َأل‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬وَِإن ت ُِط ْع ْكث َر َمن فِي ا ْر ِ‬
‫ض يُ ِ‬
‫يَتَّبِعُونَ ِإالَّ الظَّنَّ وَِإنْ ُه ْم ِإالَّ يَ ْخ ُرصُونَ » (انعام‪« )116 :‬و اگر از بیشتر کس انی‌که در‬
‫میکنند‪ ،‬زیرا (آن‌ه ا) ج ز از‬ ‫روی زمین هستند اطاعت کنی‪ ،‬تو را از راه هللا گمراه ‌‬
‫گمان پیروی نمی‌کنند و جز به دروغ سخن نمی‌گویند‪».‬‬
‫رسول خدا نیز به این مساله اشاره نمودند که پ یروان منهج و راه و روش او و‬
‫کسانی که در راه او استقامت نموده و ثابت قدم و پایدار هس تند‪ ،‬گ روهی ان دک از‬
‫سيَ ُعو ُد َغ ِريبًا َك َم ا بَ َدَأ‪،‬‬ ‫این امت میباشند‪ .‬رسول خدا فرمودند‪« :‬بَ َدَأ اِإْل ْ‬
‫ساَل ُم َغ ِريبًا‪َ ،‬و َ‬
‫فَطُوبَى لِ ْل ُغ َربَا ِء»‪« 1:‬اسالم با غربت (منهج و تعداد افراد) آغاز شد و بزودی چنان که‬
‫در آغاز غریب بود‪( ،‬در منهج) غریب خواهد شد‪ ،‬پس خوشا به حال غرب ا و م ژده‬
‫باد آنان را‪».‬‬
‫رسول خدا سوال شدند که غرب ا چ ه کس انی هس تند؟ پس در روایتی فرمودن د‪:‬‬
‫ع ِمنَ ا ْلقَبَاِئ ِل»‪« 2:‬کس انی ک ه (ب رای اقام ه دین و تمس ک ب ه آن) از ق وم و‬ ‫«النُّ َّزا ُ‬
‫قبیله خود جدا و دور افتادهاند‪».‬‬
‫س و ٍء َكثِ ي ٍر‪َ ،‬منْ‬ ‫س ُ‬ ‫ُأ‬
‫ص الِ ُحونَ ‪ ،‬فِي نَ ا ِ‬ ‫اس َ‬ ‫ُأ‬
‫و در روایت دیگ ری فرمودن د‪ « :‬نَ ٌ‬
‫صي ِه ْم َأ ْكثَ ُر ِم َّمنْ يُ ِطي ُع ُه ْم»‪« 3:‬مردم نیکوکار اندک در میان مردم ب د زیاد؛ کس انی‬ ‫يَ ْع ِ‬
‫که از آنها نافرمانی میکنند‪ ،‬بیشترند از کسانی که از آنها اطاعت میکنند‪».‬‬

‫‪ - 1‬مسلم‪ ،372 :‬از ابوهریره‬


‫‪ - 2‬مسند احمد‪1/398 :‬؛ ابن ماجه‪3988 :‬؛ از عبدهللا بن مسعود رضیاللهعنه‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ ،2/177 :‬از عبدهللا بن عمرو‬
‫‪53‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اس»‪« 1:‬کس انی ک ه آنچ ه‬ ‫س َد النَّ ُ‬ ‫ص لِ ُحونَ َم ا َأ ْف َ‬ ‫و در روایتی فرمودن د‪« :‬الَّ ِذينَ يُ ْ‬
‫مردم (در امر دینشان) فاسد کردهاند‪ ،‬اصالح میکنند‪».‬‬
‫سنَّتِي‪َ ،‬ويُ َعلِّ ُمون َه ا ِعبَ ا َد ِ»‪« :‬کس انی‬
‫‪2‬‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫و در روایتی آمده است‪« :‬الَّ ِذينَ يُ ْحيُونَ ُ‬
‫که سنت مرا زنده میکنند و آنرا به بندگان هللا میآموزند‪».‬‬
‫ق الَ َحقّ‪ ،‬وَِإن ُك ْنتَ َو ْح دَكَ »‪« :‬جم اعت آن‬
‫‪3‬‬
‫«الج َما َعةُ َما َوافَ َ‬
‫َ‬ ‫ابن مسعود میگوید‪:‬‬
‫گروهی است که با حق مواف ق اس ت هرچن د ت و در آن ت ک و تنه ا باش ی»‪( .‬یع نی‬
‫هرچند پیروان آن کم باشند‪).‬‬
‫ش لِقِل ِةَّ‬
‫َس ت َْو ِح ْ‬ ‫اَل‬
‫ق ال َح قِّ‪َ ،‬و ت ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫و ب رخی از س لف ص الح گفتند ‪َ « :‬عل ْي كَ بِط ِري ِ‬
‫‪4‬‬

‫ق ا ْلبَا ِط ِل‪َ ،‬واَل تَ ْغتَ َّر بِ َك ْث َر ِة ا ْل َهالِ ِكينَ »‪« :‬به راه حق پایبند باش‬
‫‪5‬‬
‫سالِ ِكينَ ‪ ،‬وَِإيَّاكَ َوطَ ِري َ‬ ‫ال َّ‬
‫و از اندک بودن ره روانش احس اس تنه ایی و نگ رانی مکن و از راه باط ل دوری‬
‫کن و به زیاد بودن پیروان و رهروانش فریقته مشو»‪.‬‬
‫ارتباط مسلمان با سلف صالح و علمای ربانی‪:‬‬ ‫‪-6‬‬
‫ارتباط مسلمان با سلف صالح و علمای ربانی‪ ،‬چه کسانی که در گذشته بودن د و‬
‫چه کسانی از آنها ک ه معاص رند‪ .‬و این ارتب اط ب ا پایبن دی ب ه منهج آنه ا در علم و‬
‫«والَّ ِذينَ َجاُؤوا ِمن بَ ْع ِد ِه ْم يَقُولُ ونَ َربَّنَ ا ا ْغفِ ْر‬ ‫عمل میباشد‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫انیکه بع د از آن‌ه ا‬ ‫سبَقُونَا بِاِإْل ي َم ا ِن» (حش ر‪( « )10 :‬ن یز) کس ‌‬ ‫لَنَا َوِإِل ْخ َوانِنَا الَّ ِذينَ َ‬
‫(مهاجران و انصار) آمدند‪ ،‬می‌گویند‪« :‬پروردگ ارا! م ا را و برادران‌م ان را ک ه در‬
‫ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز»‪ .‬عالمه عبدالرحمن بن ناص ر الس عدی در تفس یر‬
‫این آیه میگوید‪« 6:‬و برای کسانی که بعد از آنها میآیند همین فضیلت کافی است که‬
‫در مسیر آنها حرکت کنند و به رهنمود آنها اقتدا نمایند‪ .‬بن ابراین خداون د پیش ینیان‬
‫را که به آنها اقتدا نمودهاند بیان ک رد و فرم ود‪َ « :‬والَّ ِذينَ َج اُؤوا ِمن بَ ْع ِد ِه ْم» یع نی‬
‫کسانی که بعد از مهاجران و انصار به دنیا میآیند «يَقُولُونَ » در ق الب خ یر خ واهی‬
‫س بَقُونَا‬ ‫ب رای خ ود و هم ه مومن ان میگوین د‪َ « :‬ربَّنَ ا ا ْغفِ ْر لَنَ ا َوِإِل ْخ َوانِنَ ا الَّ ِذينَ َ‬
‫ان» پروردگارا‪ ،‬ما و برادران ما را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتهان د‪،‬‬ ‫بِاِإْل ي َم ِ‬
‫بیامرز»‪.‬‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،4/73 :‬از عبدالرحمن بن سنه‬


‫‪ - 2‬مسند الشهاب‪ 2/138 :‬از کثیر بن عبدهللا مزنی از پدرش از جدش‬
‫‪ - 3‬الباعث علی انکار البدع والحوادث‪ ،‬ص‪27 :‬‬
‫‪ - 4‬ابن عساکر در «تب یین ک ذب المف تری» ص‪ 331 :‬و آنرا ب ه فض یل بن عیاض‬
‫نسبت میدهد‪.‬‬
‫‪ - 5‬مدارج السالکین‪22-1/21 :‬؛ اغائة اللهفان‪1/69 :‬‬
‫‪ - 6‬تیسیر الکریم الرحمن‬
‫‪54‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«و این دعایی است که همه مومنان گذشته از جمله اص حاب و کس انی ک ه پیش‬
‫از آنها و بعد از آنها بودهاند‪ ،‬شامل میشود و این از فضایل ایمان است که مومن ان‬
‫از یکدیگر بهره میبرند و برای یکدیگر دعا میکنند‪ .‬چ ون هم ه در ایم ان مش ترک‬
‫بوده و ایمان است که میان مومنان پیوند برادری ایجاد میکند و به سبب این پیون د‬
‫‪1‬‬
‫برای یکدیگر دعا میکنند و یکدیگر را دوست میدارند‪».‬‬
‫در شریعت اسالمی‪ ،‬علم ا از جایگ اه و م نزلت و ایم انی برخوردارن د ک ه دیگ ر‬
‫مردم از آن محرومند؛ هرکس در نصوص کتاب و سنت تامل کند میداند ک ه خداون د‬
‫متعال منزلت و جایگاه علما را بلند و رفیع معرفی میکند و بلکه به اطاعت از آنه ا‬
‫و س وال نم ودن از آنه ا ب ه هنگ ام اش کال و اختالف دس تور میده د‪ .‬و آنه ا را‬
‫راهنمایان مردم در احکام شرعی قرار داده است‪.‬‬
‫از اینرو بر امت اسالمی رعایت حقوق علما و شناخت حقوق آنه ا واجب اس ت‪.‬‬
‫چرا که از بزرگترین اسباب انحراف خوارج در گذشته‪ ،‬ع دم رع ایت حق وق آنه ا و‬
‫بیتوجهی به منزلت و جایگاه آنها بود‪.‬‬
‫چنانکه جایگاهی ب رای علم ای اص حاب نمیش ناختند و منزل تی ب رای آنه ا قائ ل‬
‫نبودند‪ ،‬بلکه اقوال آنها را رد ک رده و نمیپذیرفتن د و از آنه ا ب رائت جس ته و بلک ه‬
‫تکفیرشان کردند و خون و اموالشان را حالل دانستند‪ .‬درحالیکه اگر ق در و م نزلت‬
‫صحابه را میشناختند‪ ،‬از فساد انحراف و مفاسد غلو و افراط سالم میماندند‪.‬‬
‫براستی هدایت انسان وابسته به تمسک وی به کتاب و سنت میباش د‪ .‬و تمس ک‬
‫به کتاب و سنت وابسته به اقتدا به اه ل علم میباش د؛ کس انی ک ه ب ه کت اب و س نت‬
‫عالم باشند‪ .‬از اینرو نیاز مردم به علما بس یار ض روری اس ت‪ .‬ام ام احم د رحم هاهلل‬
‫میگوید‪« :‬مردم بیش از خوراکیهای و نوشیدنیها نیازمند علم هستند‪ ،‬چرا که دو یا‬
‫سه بار در روز به خوراکی و نوشیدنی نیاز دارند اما تمام وقت به علم نیازمن د می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫باشند‪».‬‬
‫امام آجری میگوید‪« :‬بسیاری از مردم نمیدانند چگونه فرائض را به جای آورند‬
‫و از امور ح رام دوری کنن د و نمیدانن د چگون ه هللا را عب ادت کنن د مگ ر ب ا وج ود‬
‫علما؛ و چون علما فوت شدند‪ ،‬مردم سرگردان و سردرگم خواهند شد و اینچنین ب ا‬
‫‪3‬‬
‫فوت آنها علم کهنه شده و جهل و نادانی آشکار میشود‪».‬‬
‫کسی که علم را از علما دریافت نمیکند‪ ،‬دچار انحراف میش ود ک ه غالب ا مع ذور‬
‫به جهل میباشد‪ .‬اما این جهل‪ ،‬عذر او را توجیه نمیکند چرا ک ه جه ل انس ان‪ ،‬او را‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الثبات علی دین هللا‪ ،‬دکتر امین صادق امین‬


‫‪ - 2‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪2/257 :‬‬
‫‪ - 3‬اخالق العلماء‪ ،‬ص‪96 :‬‬
‫‪55‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از تبعاتی چون خطا و انحراف مصون نمیدارد‪ .‬بلکه چون نسبت به مسالهای جاهل‬
‫است‪ ،‬باید در آن مورد از اهل علم سوال کند‪.‬‬
‫اس َألُو ْا َأ ْه َل ال ذك ِر ِإن كنت ْم ال ت ْعل ُم ونَ » (نح ل‪،43 :‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫خداون د متع ال میفرماید‪« :‬فَ ْ‬
‫انبیاء‪« )7 :‬پس (ای مردم) اگ ر نمی‌دانید از اه ل علم بپرس ید‪ ».‬خداون د متع ال در‬
‫این آیه به سوال کردن از اهل علم به هنگام عدم علم دس تور میده د‪ .‬چ را ک ه آن ان‬
‫راهنمای حکم هللا و حکم رسولش میباشند‪.‬‬
‫از جابر روایت است که میگوید‪« :‬برای سفری از شهر خارج ش دیم ک ه س نگی‬
‫به سر یکی از م ا اص ابت ک رد و س رش شکس ت و زخمی برداش ت‪ .‬وی در چ نین‬
‫شرایطی محتلم شد و از دوستانش پرسید‪ :‬آیا رخص ت تیمم ب رای من وج ود دارد؟‬
‫پس گفتند‪ :‬تا زمانیکه قادر به استفاده از آب برای غسل هستی‪ ،‬رخصتی برای ت و‬
‫در این زمین ه نمیبینیم‪ .‬پس آن ش خص غس ل ک رد و م رد‪ .‬چ ون ن زد رس ول خ دا‬
‫س َألُوا ِإ ْذ‬
‫حاضر شدیم و رسول خدا از ماجرا آگاه شد‪ ،‬فرم ود‪« :‬قَتَلُ وهُ قَتَلَ ُه ُم هَّللا ُ َأاَل َ‬
‫سَؤا ُل»‪« :‬او را کشتند‪ ،‬خداوند آنان را بکشد‪ .‬آیا نباید‬ ‫شفَا ُء ا ْل ِع ِّي ال ُّ‬‫لَ ْم يَ ْعلَ ُموا فَِإنَّ َما ِ‬
‫‪1‬‬
‫زمانی که نمیدانند سوال کنند‪ .‬شفای نادان سوال کردن است‪».‬‬
‫بیتوجهی نسبت به علما برابر است با دریافت علم از ع وام و ج اهالن و کس انی‬
‫که شایستگی ( علمی) ندارند؛ و چون چنین شود‪ ،‬م ردم گم راه میش وند‪ .‬از عبدهللا‬
‫بن عمرو بن عاص روایت است که میگوید‪ :‬شنیدم رسول خ دا فرمودن د‪« :‬خداون د‬
‫به یکباره علم را از میان بندگان بر نمیدارد‪ ،‬بلکه علم را با فوت و قبض روح آنان‬
‫از میان برمیدارد‪ ،‬تا اینکه هیچ ع المی ب اقی نمیمان د و م ردم ج اهالنی را در راس‬
‫(امور) قرار داده و از آنه ا س وال میکنن د و آن ان ب دون علم فت وا ص ادر میکنن د و‬
‫‪2‬‬
‫چنین خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه میکنند‪».‬‬
‫ام ا راه ح ل مص ون مان دن از این گم راهی و گم راه نم ودن‪ ،‬ب رائت جس تن از‬
‫دریافت علم از جاهالن و م ردم ن اآزموده و ناپخت ه و رج وع ب ه اه ل علم میباش د‪،‬‬
‫همان کسانی که مستحق و شایس ته ص دور فت وا و دریافت علم و آگ اهی از ایش ان‬
‫هستند‪.‬‬
‫اگر مردم قدر و منزلت علما را بشناسند‪ ،‬این مع رفت و آگ اهی ثم رات آش کاری‬
‫خواهد داشت از جمله‪:‬‬
‫اعتقاد و اعمالشان بهطور کلی بر وفق شریعت الهی خواه د ب ود‪ .‬چ را ک ه‬ ‫‪-1‬‬
‫علما با علم خود راه را برای راهروان روش ن میگردانن د و آنه ا را ب ه س وی ح ق‬
‫راهنمایی میکنند‪.‬‬

‫‪ - 1‬ابوداود؛ و آلبانی آنرا در صحیح الجامع‪ 4362 :‬صحیح دانسته است‪.‬‬


‫‪ - 2‬بخاری‪ ،‬مسلم‬
‫‪56‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫وحدت صفوف و یکبارچگی و انسجام کلمه؛ چون اگر مردم رهبری نداشته‬ ‫‪-2‬‬
‫باشند که آنها را در علم و عمل رهبری کند‪ ،‬فرقه فرقه شده و امرشان پراکن ده می‪-‬‬
‫شود اما اگر پیرو علما باشند‪ ،‬صفوفشان متحد ش ده و دیدگاهش ان منس جم خواه د‬
‫شد‪.‬‬
‫عدم وجود" بسیاری از اسباب غلو؛ چرا که ثابت شده عام""ل خطرن""اکت""رین و‬ ‫‪-3‬‬
‫بیشترین غلوها به جهل باز میگردد‪ .‬جهل به کتاب و سنت و مقاص""د ش""ریعت و لغت‬
‫و ‪...‬‬
‫چ""ون م""ردم در هم""ه این م""وارد" ب""ه علم""ا مراجع""ه کنن""د و این مس""ائل را از آنه""ا‬
‫دریافت" کنند‪ ،‬در این صورت" منابع غلو کاهش یافته و موارد آن از بین خواه""د رفت‬
‫و خداوند آنها را از انحراف" مصون میدارد‪ .‬چرا که به امر او گ""ردن نهادن""د ک""ه می‪-‬‬
‫سَألُو ْا َأ ْه َل ال ِّذ ْك ِر ِإن ُكنتُ ْم الَ تَ ْعلَ ُم ونَ » (نح ل‪ ،43 :‬انبیاء‪« )7 :‬پس (ای‬ ‫فرماید‪« :‬فَا ْ‬
‫نمیدانید از اهل علم بپرسید‪».‬‬ ‫مردم) اگر ‌‬
‫مهمترین وسایلی که در رسیدن به منهج حق کمک میکند‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫تقوای الهی به همراه اخالص و روی آوردن به او‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫خداون د متع ال میفرماید‪« :‬يِ ا يُّ َه ا ال ِذينَ آ َمنُ و ْا َإن تَتَّقُ و ْا هللاَ يَ ْج َع ل ل ُك ْم ف ْرقان اً»‬
‫آوردهاید! اگر از هللا بترسید برای ش ما راه نج ات‬ ‫‌‬ ‫(انفال‪« )29 :‬ای کسانی‌که ایمان‬
‫میدهد»‪.‬‬ ‫(و وسیله‌ای برای جدایی حق از باطل) قرار ‌‬
‫ابن عباس‪ ،‬سدی‪ ،‬مجاهد‪ ،‬عکرم ه‪ ،‬ض حاک‪ ،‬قت اده و مقات ل بن حیان و ‪ ...‬می‪-‬‬
‫گویند‪« :‬فُ ْرقَاناً» به معن ای «مخرج ا»‪( :‬راه نج ات) میباش د‪ ».‬و مجاه د میافزاید‪:‬‬
‫«راه نجات در دنیا و آخرت میباشد‪ ».‬و در روایتی از ابن عباس میگوید‪« :‬فُ ْرقَانا ً»‬
‫به معنای نجات میباشد‪ ».‬و در روایتی میگوید‪« :‬منظور نصرت و پیروزی" اس""ت»‪.‬‬
‫و محمد بن اسحاق میگوید‪« :‬فرقانا" یعنی ج""دا کنن""دهی ح""ق از باط""ل»‪ .‬و این تفس""یر‬
‫ابن اسحاق اعم از تفاسیر دیگر است و بلکه مستلزم همهی آنها نیز میباش""د‪ .‬بن""ابراین‬
‫هرکس با انجام اوامر الهی و ترک نواهی تقوای الهی را رعایت کند‪ ،‬توفیق ش""ناخت‬
‫حق از باطل پیدا میکند و این باعث نصرت و پیروزی" و نجات و راهی برای ب""رون‬
‫رفت از امور" دنی""ا و س""عادت وی در روز قی""امت و بخش""یده ش""دن گناه""ان و مح""و و‬
‫نابودی" و پوشیده ماندن آنها از نگاه مردم" خواهد بود و نیز سبب کسب ثواب ف""راوان‬
‫خداوند" متعال میباشد‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ وا اتَّقُ وا هَّللا َ‬
‫سولِ ِه يُْؤ تِ ُك ْم ِك ْفلَ ْي ِن ِمن َّر ْح َمتِ ِه َويَ ْج َعل لَّ ُك ْم نُوراً تَ ْم ُ‬
‫ش ونَ بِ ِه َويَ ْغفِ ْر لَ ُك ْم َوهَّللا ُ‬ ‫َوآ ِمنُوا بِ َر ُ‬
‫َغفُ و ٌر َّر ِحي ٌم» (حدید‪« )28 :‬ای کس انی‌که ایم ان آورده‌اید! از هللا بترس ید و ب ه‬
‫پیامبرش ایمان بیاورید تا دو بهره از رحمتش را به شما ببخشد و برای شما نوری‬
‫ق رار ده د ک ه ب ا آن راه بروید و گناه ان ش ما را بیامرزد و هللا آمرزن ده مهرب ان‬
‫‪57‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫است»‪.‬‬
‫امام ابن کثیر میگوید‪« :‬و مانند این آیه آنجا که خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬واتَّقُواْ‬
‫هّللا َ َويُ َعلِّ ُم ُك ُم هّللا ُ» (بقره‪« )282 :‬از هللا بترسید و (آنچه که برای شما مفید است) هللا‬
‫‪1‬‬
‫به شما آموزش می‌دهد»‪.‬‬
‫دعا و پناه بردن و اظهار نیاز به درگاه خداوند بینیاز‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫ْ‬
‫س تَكبِرُونَ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫س ت َِج ْب لك ْم ِإنَّ ال ِذينَ يَ ْ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫«وق ا َل َربُّك ُم ا ْد ُع ونِي ْ‬ ‫َ‬ ‫خداوند متع ال میفرماید‪َ :‬‬
‫سيَد ُْخلُونَ َج َهنَّ َم دَا ِخ ِرينَ » (غافر‪« )60 :‬و پروردگ ار ش ما فرم ود‪ :‬م را‬ ‫عَنْ ِعبَا َدتِي َ‬
‫بخوانید ت ا (دع ای) ش ما را اج ابت کنم‪ .‬همان ا کس انی‌که از عب ادت من سرکش ی‬
‫میکنند‪ ،‬به زودی با خواری به جهنم وارد می‌شوند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫و از ام المومنین عایشه روایت است که میگوید‪« :‬چون رسول خ دا ب رای نم از‬
‫ب ِج ْب ِري َل َو ِمي َكاِئي َل‬ ‫ش ب بلن د میش د‪ ،‬نم ازش را چ نین آغ از میک رد‪« :‬اللَّ ُه َّم َر َّ‬
‫الش َها َد ِة َأ ْنتَ ت َْح ُك ُم بَيْنَ ِعبَ ا ِدكَ فِي َم ا‬ ‫ب َو َّ‬ ‫ض َع الِ َم ا ْل َغ ْي ِ‬ ‫ت َواَأْل ْر ِ‬ ‫س َرافِي َل فَا ِط َر ال َّ‬
‫س َم َوا ِ‬ ‫وَِإ ْ‬
‫َش ا ُء‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ق بِِإذنِ كَ ِإنكَ نتَ تَ ْه ِدي َمنْ ت َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫َكانُوا فِي ِه يَختَلِفونَ ‪ ،‬ا ْه ِدنِي لِ َما اختُلِفَ فِي ِه ِمنَ ال َح ِّ‬
‫يم»‪ :‬پروردگارا‪ ،‬ای رب جبریل و میکائیل و اسرافیل‪ ،‬خالق آسمان‪-‬‬ ‫ستَقِ ٍ‬‫ص َرا ٍط ُم ْ‬ ‫ِإلَى ِ‬
‫ها و زمین‪ ،‬آگاه به نه ان و آش کار‪ ،‬ت و داوری خ واهی ک رد بین بن دگانت در آنچ ه‬
‫اختالف میکنند؛ در آنچه اختالف کردهاند‪ ،‬مرا به سوی حق هدایت کن‪ ،‬تو ه رکس‬
‫‪2‬‬
‫را که بخواهی به راه راست هدایت میکنی»‪.‬‬
‫تدبر در کتاب هللا و سنت و رسولش‪:‬‬ ‫‪-3‬‬
‫ْ‬
‫ش ُر ال ُم ْؤ ِمنِينَ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ َهذا القُ ْرآنَ يِ ْه ِدي لِلَّتِي ِه َي ق َو ُم َويُبَ ِّ‬
‫ت َأنَّ لَ ُه ْم َأ ْج راً َكبِ يراً» (اس راء‪« )9 :‬بی‌ش ک این ق رآن ب ه‬ ‫الص الِ َحا ِ‬
‫َّ‬ ‫الَّ ِذينَ يَ ْع َملُ ونَ‬
‫راههاس ت‪ ،‬ه دایت می‌کن د و ب ه مؤمن انی ک ه کار‌ه ای‬ ‫راهی ک ه آن اس توار‌ترین ‌‬
‫آنها پاداش بزرگی است‪».‬‬ ‫شایسته انجام می‌دهند بشارت می‌دهد که برای ‌‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬چ ون بن ده ب ه خداون د روی آورده و از روی‬
‫نیاز او را به فریاد خواند و در کالم الهی و حدیث رس ول خ دا و س خنان ص حابه و‬
‫‪3‬‬
‫تابعین و ائمه مسلمانان تدبر و تامل کند‪ ،‬راه هدایت برای او باز میشود‪».‬‬
‫پیروی از راه و روش سلف صالح‪:‬‬ ‫‪-4‬‬
‫ان‬‫ابن تیمیه در مورد سلف این امت میگوید‪« :‬اقتدا به آنها بهتر از اقتدا به کس ِ‬
‫پس از آنهاست و شناخت اجماع و اختالف آنها در علم و دینريال بهتر و سودمندتر‬
‫از شناخت اجماع و اختالفی است که از دیگران ذک ر میش ود‪ ،‬چ را ک ه اجم اع آنه ا‬
‫‪ - 1‬تفسیر ابن کثیر‪ ،2/1227 :‬چاپ جمعیة احیاء التراث االسالمی‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪24068 :‬؛ ابوداود‪653 :‬؛ حاکم؛ آلبانی آنرا در صحیح سنن اب وداود‬
‫ص‪ 123 :‬ش‪ 767 :‬حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مجموع الفتاوی‪13/24 :‬‬
‫‪58‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫معصوم است و چون اختالف کنند حق از سخنان و دیدگاه آنان خارج نیست»‪.‬‬
‫همنشین صالح و نیکو‪:‬‬ ‫‪-5‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬
‫ض ُّرنا َون َر ُّد َعلى‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ُون هللاِ َما ال يَنف ُعنا َوال يَ ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬ق ْل ن ْدعُو ِمن د ِ‬
‫اب‬
‫ص َح ٌ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ض َح ْي َرانَ ل هُ ْ‬ ‫َأل‬
‫الش يَا ِطينُ فِي ا ْر ِ‬ ‫َأ ْعقَابِنَ ا بَ ْع َد ِإ ْذ َه دَانَا هللاُ َكالَّ ِذي ْ‬
‫اس تَ ْه َو ْتهُ َّ‬
‫َى َوُأ ِم ْرنَ ا لِنُ ْ‬
‫س لِ َم لِ َر ِّب ا ْل َع الَ ِمينَ »‬ ‫يَ ْدعُونَهُ ِإلَى ا ْل ُه دَى اْئتِنَ ا قُ ْل ِإنَّ ُه دَى هللاِ ُه َو ا ْل ُه د َ‬
‫(انعام‪« )71 :‬بگو‪ :‬آیا غیر از خدا‪ ،‬چیزی را بخوانیم که نه ما را سود می‌دهد و نه‬
‫زیان می‌رس اند؟! و ب ه عقب برگ ردیم بع د از آنک ه هللا م ا را ه دایت ک رده اس ت؟!‬
‫همچون کسی‌که شیطان او را (با وسوسه) در زمین گمراه کرده و س رگردان مان ده‬
‫است‪ ،‬درحالی‌که او یارانی دارد‪ ،‬او را به هدایت دع وت می‌کنن د (و می‌گوین د‪ ):‬ب ه‬
‫سوی ما بیا»‪ .‬بگو‪« :‬به راستی هدایت هللا‪ ،‬هدایت (واقعی) است و به م ا ام ر ش ده‬
‫که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ين خلِيلِ ِه‪ ،‬فليَنظ ْر َح ُد ُك ْم َمنْ يُخالِ ُل»‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫و رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬ال َّر ُج ُل َعلى ِد ِ‬
‫«انسان بر دین دوستش میباشد‪ ،‬پس هریک از ش ما دقت کن د ک ه چ ه کس ی را ب ه‬
‫دوستی میگیرد»‪.‬‬
‫و عبدهللا بن شوذب میگوید‪« :‬از نعمته ای خداون د ب ه یک ج وان آن اس ت ک ه‬
‫چون به زهد و عبادت روی آورد‪ ،‬با کسی همراه شود که پایبند به س نت میباش د و‬
‫‪3‬‬
‫او را به عمل به سنت وا میدارد‪».‬‬
‫و از عمر بن قیس مالئی روایت است که میگوید‪« :‬اگ ر دیدی ج وانی در آغ از‬
‫جوانی با اهل سنت و جماعت همراه بود‪ ،‬به او امیدوار باش؛ اما اگر دیدی ب ا اه ل‬
‫بدعت همراه است‪ ،‬از وی نا امید باش‪ ،‬چراکه جوان با آنچه در آغاز جوانی همراه‬
‫شود‪ ،‬خواهد بود‪ 4».‬و اکثر و اغلب چنین است‪ .‬و گاهی هم چنین بوده ک ه در آغ از‬
‫جوانی با اهل بدعت همراه بوده اما پس از م دتی ح ق ب ر وی روش ن ش ده و توب ه‬
‫کرده و به راه درست بازگشته است و عکس این مساله نیز صادق و صحیح است‪.‬‬
‫سواالت فصل چهارم‪:‬‬
‫اهمیت ثبات و پایداری بر منهج و خطر انحراف از آن در چیست؟‬ ‫‪-1‬‬
‫یکی از اسباب ثبات و پایداری بر منهج‪ ،‬ارتباط مسلمان ب ا س لف ص الح و‬ ‫‪-2‬‬
‫علمای ربانی است‪ .‬توضیح دهید این امر چگونه ممکن است؟‬
‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪13/24 :‬‬
‫‪ - 2‬ابوداود در ادب‪4193 :‬؛ مسند احمد‪7685 :‬؛ ترمذی‪ 2300 :‬و آلبانی در صحیح‬
‫سن دانسته است‪.‬‬‫الجامع‪ 3545 :‬آنرا َح َ‬
‫‪ - 3‬ابن بطة در االبانة عن شریعة الفرقة الناجیة‪ ،‬اللکائی در شرح اصول اعتقاد اهل‬
‫سنت و جماعت‪ 1/48 :‬ش‪27 :‬‬
‫‪ - 4‬ابن بطة در االبانة عن شریعة الفرقة الناجیة‪ ،1/48 :‬ش‪45 :‬‬
‫‪59‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از مجموعه اول گزینهی مناسب با عناوین مجموعه دوم را انتخاب کن‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫مجموع دوم‪:‬‬ ‫مجموعه اول‪:‬‬
‫َ‬
‫ستَقِيما ً فاتَّبِ ُعوهُ»‬ ‫اطي ُم ْ‬ ‫ص َر ِ‬ ‫َ‬
‫« َو نَّ َهذا ِ‬‫َأ‬ ‫همنشین صالح و نیک‬
‫َأ‬ ‫َ‬
‫سيَ ُعو ُد غ ِريبًا َك َما بَ َد ‪،‬‬ ‫َ‬
‫ساَل ُم غ ِريبًا‪َ ،‬و َ‬ ‫َأ‬
‫بَ َد اِإْل ْ‬ ‫تقوای الهی‬
‫فطوبَى لِ ْل ُغ َربَا ِء‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫حرکت سوی خدا نیاز به دو نیروی علمی و‬ ‫پایبندی به منهج‬
‫عملی دارد‪.‬‬
‫شر تماما تفریط در حق یا تعدی در باطل می‪-‬‬ ‫عدم نگرانی از اندک‬
‫باشد‪.‬‬ ‫بودن رهروان‬
‫يِا َأ ُّي َها الَّ ِذينَ آ َمنُو ْا َإن تَتَّقُو ْا هللاَ يَ ْج َعل لَّ ُك ْم‬ ‫علم و آگاهی نسبت به‬
‫سيَِّئاتِ ُك ْم َويَ ْغفِ ْر لَ ُك ْم َوهللاُ ُذو‬ ‫فُ ْرقَانا ً َويُ َكفِّ ْر عَن ُك ْم َ‬ ‫منهج‬
‫يم‬ ‫ْ‬
‫ض ِل ال َع ِظ ِ‬ ‫َ‬
‫الف ْ‬ ‫ْ‬
‫«انسان بر دین دوستش میباشد‪ ،‬پس هریک‬ ‫میانه روی و اعتدال‬
‫از شما دقت کند چه کسی را به دوستی می‪-‬‬
‫گیرد‪».‬‬

‫فصل پنجم‪ :‬مهمترین اصول منهج سلف در عقیده‬


‫این فص ل ب ه مهم ترین اص ول منهج س لف در عقیده در ق الب مب احث ذیل می ‪-‬‬
‫پردازد‪:‬‬
‫‪ ‬مبحث اول‪ :‬حصر مصدر دریافت اعتقاد در کتاب و سنت‬
‫‪ ‬مبحث دوم‪ :‬استناد به احادیث صحیح به طور مطلق‬
‫‪ ‬مبحث سوم‪ :‬فهم نصوص در پرتو اقوال سلف‬
‫‪ ‬مبحث چهارم‪ :‬تسلیم بودن در برابر آنچه وحی متذکر شده است‪.‬‬
‫‪ ‬مبحث پنجم‪ :‬جمع نمودن بین نصوص در یک مساله‬
‫‪ ‬مبحث ششم‪ :‬ایمان به متشابه و عمل به محکم‬
‫‪ ‬مبحث هفتم‪ :‬عدم کندوکاو در علم کالم‬
‫‪60‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبحث اول‪ :‬حصر مصدر دریافت اعتقاد در کتاب و سنت و اجماع سلف‬
‫منظور از مصدر دریافت‪ ،‬منبعی اس ت ک ه دین ب هط ور ع ام و عقیده ب ه ط ور‬
‫خاص از آن گرفته میشود‪ .‬چرا که عقیده امری غیبی اس ت و غیب آن اس ت ک ه از‬
‫نگاه حواس غایب باشد بنابراین امری توفیقی میباشد‪ .‬در نتیجه چیزی از آن جز با‬
‫دو مص در وحی ث ابت نمیش ود‪ .‬و ایم ان ب ه غیب (ام ور عقیدتی) اولین ص فت از‬
‫صفات متقین است‪ .‬کس انی ک ه خداون د متع ال در م ورد آنه ا میفرماید‪« :‬الم‪َ ،‬ذلِ كَ‬
‫الص الةَ َو ِم َّما‬
‫َّ‬ ‫اب الَ َر ْي َب فِي ِه ُه دًى لِّ ْل ُمتَّقِينَ * الَّ ِذينَ يُْؤ ِمنُ ونَ بِ ا ْل َغ ْي ِ‬
‫ب َويُقِي ُم ونَ‬ ‫ا ْل ِكتَ ُ‬
‫َرزَ ْقنَا ُه ْم يُنفِقُونَ » (بقره‪« )1-3 :‬الف‪ .‬الم‪ .‬میم * این کتابی اس ت ک ه هیچ ش کی در‬
‫انیکه ب ه غیب ایم ان می‌آورن د و‬ ‫آن نیست و مایه هدایت پرهیزگاران است‪ .‬آن کس ‌‬
‫میدارند و از آنچه روزی‌شان داده‌ایم انفاق می‌کنند‪».‬‬ ‫نماز را بر پا ‌‬
‫«ایم ان یع نی تص دیق کام ل آنچ ه پیامبران از آن خ بر دادهان د‪ ،‬تص دیقی ک ه‬
‫متضمن فرمانبرداری اعضا و جوارح است‪ .‬باور به محسوس ات و مش هودات زیاد‬
‫مهم نیست زیرا با آن مسلمان از کافر جدا نمیگردد بلک ه آنچ ه مهم اس ت ب اور ب ه‬
‫دنیای پنهان است که آنرا ندیده و مشاهده نکردیم اما به دلیل خبر هللا و رسولش به‬
‫آن ایمان داریم‪ .‬پس چ نین ایم انی اس ت ک ه مس لمان را از ک افر ج دا مینماید زیرا‬
‫تصدیق محض هللا و پیامبرانش میباش د‪ .‬بن ابراین ف رد م ومن ب ه تم ام آنچ ه هللا و‬
‫رسولش بدان خبر دادهاند‪ ،‬ایمان میآورد خواه آنرا مشاهده ک رده و یا آنرا فهمیده‬
‫و عقلش آنرا درک کرده باش د و یا آنرا نفهمیده و عقلش ب ه آن راه نیافت ه باش د‪.‬‬
‫برخالف زندیقها و کسانی که امور غیبی را تکذیب میکنند‪ ،‬زیرا عقل قاصر آنان به‬
‫آن ایمان نمیآورد‪ .‬بنابراین آنچه را که ب دان علم ندارن د‪ ،‬تک ذیب ک رده و در نتیج ه‬
‫عقلشان تباه ش ده اس ت؛ ام ا عق ل مومن انی ک ه (حقیقت را) تص دیق میکنن د و ب ه‬
‫رهنمود الهی راه یافتهاند‪ ،‬همیشه پویا و پاکیزه است‪ .‬ایم ان ب ه غیب ش امل ایم ان‬
‫به تمام غیبیات و ناشناختههای گذش ته و آین ده و اح وال قیامت و حق ایق اوص اف‬
‫خداون د و کیفیت آن و آنچ ه پیامبران در این م ورد از آن خ بر دادهان د‪ ،‬میش ود‪.‬‬
‫بنابراین مومنان به صفات خداوند به صورت قطع و یقین باور دارند هرچن د کیفیت‬
‫‪1‬‬
‫آنرا درک نکنند‪».‬‬
‫‪ - 1‬تیسیر الکریم الرحمن‪29-30 :‬‬
‫‪61‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اولین مصدر دریافت اعتقاد‪ :‬قرآن‬ ‫‪‬‬


‫تعریف قرآن‪ :‬قرآن کالم حقیقی هللا است که با عنوان وحی بر رسول هللا ح ن ازل‬
‫شده است؛ تالوت آن عبادت است و بهطور متواتر نسل در نس ل و س ینه ب ه س ینه‬
‫برای ما نقل شده است و از هرگونه تحریف و تبدیل و اف زایش و ک اهش محف وظ و‬
‫مصون است‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫خداون د متع ال میفرماید‪ِ« :‬إنا ن ْحنُ نزلن ا ال ذك َر وَِإنا ل هُ ل َح افِظونَ » (حج ر‪)9 :‬‬‫َ‬ ‫َّ‬
‫«همانا ما قرآن را نازل کردیم و قطعا ً ما نگهبان آن هستیم‪».‬‬
‫ص ْد ِركَ َح َر ٌج ِّم ْن هُ لِتُن ِذ َر بِ ِه َو ِذ ْك َرى‬ ‫اب ُأن ِز َل ِإلَ ْي كَ فَالَ يَ ُكن فِي َ‬ ‫و میفرماید‪ِ « :‬كتَ ٌ‬
‫لِ ْل ُمْؤ ِمنِينَ اتَّبِ ُعو ْا َما ُأن ِز َل ِإل ْي ُكم ِّمن َّربِّ ُك ْم َوال تَتَّبِ ُعوا ِمن دُونِ ِه ْولِيَاء قلِيال َّما تَ ذكرُونَ »‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫(اعراف‪« )2-3 :‬اين کتابی است که بر تو نازل شده است‪ ،‬پس نبايد در س ينه‌ات از‬
‫آن تنگی باشد تا به آن (م ردم را) بيم دهی و ب رای مؤمن ان پن د (و ت ذکری) باش د‪.‬‬
‫آنچ ه از ج انب پروردگارت ان ب ر ش ما ن ازل ش ده‪ ،‬پ يروی کني د و از اولي اء (و‬
‫معبودهای) ديگر جز او پيروی نکنيد‪ ،‬چه اندک پند می‌پذيريد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َ‬ ‫َأ‬
‫سولهُ ْمراً ن يَ ُكونَ ل ُه ُم‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ضى ُ َو َر ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫«و َما َكانَ لِ ُمْؤ ِم ٍن َواَل ُمْؤ ِمنَ ٍة ِإذا ق َ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫ا ْل ِخيَ َرةُ ِمنْ َأ ْم ِر ِه ْم» (اح زاب‪« )36 :‬هيچ م رد و زن مؤم نی‪ ،‬در ك اری ك ه خ دا و‬
‫رس ولش داوری ك رده باش ند (و آنرا مق ّرر نم وده باش ند) اختي اری از خ ود در آن‬
‫ندارند (و اراده ايشان بايد تابع اراده خدا و رسول باشد)»‪.‬‬
‫َأل‬ ‫ُأ‬
‫س و َل َو ْولِي ا ْم ِر ِمن ُك ْم‬ ‫و میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُو ْا َأ ِطي ُع و ْا هللاَ َوَأ ِطي ُع و ْا ال َّر ُ‬
‫ول ِإن ُكنتُ ْم تُْؤ ِمنُ ونَ بِاهللِ َوا ْليَ ْو ِم اآل ِخ ِر‬ ‫س ِ‬‫ش ْي ٍء فَ ُردُّوهُ ِإلَى هللاِ َوال َّر ُ‬ ‫فَِإن تَنَازَ ْعتُ ْم فِي َ‬
‫سنُ تَْأ ِويالً» (نساء‪« )59 :‬ای كسانی كه ايم ان آورده اي د! از خ دا (ب ا‬ ‫َذلِ َك َخ ْي ٌر َوَأ ْح َ‬
‫سك به سنّت او) اطاعت كني د‬ ‫پيروی از قرآن) و از پيامبر (خدا مح ّمد مصطفی با تم ّ‬
‫و از ك ارداران و فرمان دهان مس لمان خ ود فرم انبرداری نمائي د و اگ ر در چ يزی‬
‫اختالف داشتيد (و در امری از امور كشمكش پيدا كرديد) آنرا به خدا (با عرضه ب ه‬
‫قرآن) و پيامبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانيد (ت ا در پرت و ق رآن و س نّت‪،‬‬
‫حكم آنرا بدانيد‪ .‬چرا كه خدا قرآن را نازل و پيغمبر آنرا بيان و روشن داشته اس ت‪.‬‬
‫بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد‪ .‬اين كار (يعنی رج وع‬
‫به قرآن و سنّت) برای شما بهتر وخوش فرجامتر است»‪.‬‬
‫دومین مصدر دریافت اعتقاد‪ :‬سنت‬ ‫‪‬‬
‫تعریف لغوی سنت‪ :‬سنت در لغت به معنای راه و روش است‪ ،‬یکسان اس ت این‬
‫راه نیک باشد یا بد‪.‬‬
‫‪62‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تعریف اصطالحی سنت‪« :‬سنت در اصطالح عبارت است از ه ر ق ول یا فع ل یا‬


‫‪1‬‬
‫تاییدی که از رسول خدا ثابت شده است‪».‬‬
‫سنت نیز بخش ی از وحی اس ت ک ه خداون د متع ال ب هط ور کلی حف اظت آنرا ب ر‬
‫عهده گرفته است‪ .‬و از این جهت به رسول هللا ح منسوب است ک ه الف اظ این بخش‬
‫از وحی از ایشان است اما معانی آنها از سوی خداوند متعال است‪.‬‬
‫ق ع َِن ا ْل َه َوى ِإنْ ُه َو ِإاَّل‬ ‫نط ُ‬‫«و َما يَ ِ‬ ‫خداوند متعال در مورد فرستادهاش میفرماید‪َ :‬‬
‫وحى» (نجم‪« )3-4 :‬و از روی هوای نفس س خن نمی‌گوید‪ .‬این نیس ت ج ز‬ ‫َو ْح ٌي يُ َ‬
‫نمیگوید)»‪.‬‬ ‫آنچه به او وحی می‌شود (و بجز وحی چیزی ‌‬
‫س و ُل فَ ُخ ُذوهُ َو َم ا ن َه ا ُك ْم َعن هُ ف انتَ ُهوا» (حش ر‪)7 :‬‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫«و َم ا آتَ ا ُك ُم ال َّر ُ‬‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫«چيزه ائی را ك ه پيغم بر ب رای ش ما (از احك ام الهی) آورده اس ت اج را كني د و از‬
‫چيزهائی كه شما را از آن بازداشته است‪ ،‬دست بكشيد‪».‬‬
‫َ‬
‫ول ِإذا َد َع ا ُكم لِ َم ا يُ ْحيِي ُك ْم‬ ‫س ِ‬ ‫اس ت َِجيبُو ْا هّلِل ِ َولِل َّر ُ‬ ‫و میفرماید‪« :‬يَ ا َأيُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ و ْا ْ‬
‫ش رُونَ » (انف ال‪« )24 :‬ای‬ ‫َوا ْعلَ ُم و ْا َأنَّ هللاَ يَ ُح و ُل بَيْنَ ا ْل َم ْر ِء َوقَ ْلبِ ِه َوَأنَّهُ ِإلَ ْي ِه ت ُْح َ‬
‫کسانیکه ایمان آورده‌اید‪( ،‬دعوت) هللا و پیامبر (او) را اجابت کنید‪ ،‬هنگامی‌که شما‬ ‫‌‬
‫را به سوی چیزی فرا می‌خواند که شما را حیات (و زندگی) می‌بخش د‪ .‬و بدانید ک ه‬
‫هللا میان شخص و قلب او حایل می‌شود و (بدانید) که به سوی او محش ور خواهید‬
‫شد»‪.‬‬
‫سو َل لَ َعل ُك ْم ت ُْر َح ُم ونَ » (آل عم ران‪« )132 :‬و هللا‬ ‫َّ‬ ‫«و ِطي ُعو ْا هللاَ َوال َّر ُ‬‫َأ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫و پیامبر را اطاعت کنید تا مورد رحمت (خدا) قرار گیرید‪».‬‬
‫و رسول خدا فرمودند‪َ« :‬أاَل ِإنِّي ُأوتِيتُ ا ْلقُ ْرآنَ َو ِم ْثلَهُ َم َع هُ»‪« :‬بدانید ک ه ب ه من‬
‫‪2‬‬

‫قرآن و مانند آن داده شده است‪».‬‬


‫ُأ‬
‫و از عبیدهللا بن راف ع از پ درش روایت اس ت ک ه رس ولاهلل فرمودن د‪« :‬اَل ْلفِيَنَّ‬
‫َأ َح َد ُك ْم ُمتَّ ِكًئا َعلَى َأ ِري َكتِ ِه‪ ،‬يَْأتِي ِه اَأْل ْم ُر ِم َّما َأ َم ْرتُ بِ ِه‪َ ،‬أ ْو نَ َه ْيتُ َع ْن هُ‪ ،‬فَيَقُ و ُل‪ :‬اَل َأ ْد ِري‪،‬‬
‫ب هَّللا ِ اتَّبَ ْعنَاهُ»‪« 3:‬کسی از شما را نیابم که بر تختی تکیه زده باش د‬ ‫َما َو َج ْدنَا فِي ِكتَا ِ‬
‫و مسالهای که من بدان امر نم ودم یا از آن نهی ک ردهام ب ر او عرض ه ش ود و او‬

‫‪ - 1‬االحکام فی اصول االحکام‪1/127 :‬؛ آمدی‪ ،‬ارشاد الفحول‪33 :‬؛ ش وکانی؛ نگ ا‪:‬‬
‫فصل سوم مبحث اول (اهل سنت و جماعت)‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪17213 :‬؛ ابوداود‪4604 :‬؛ و آلبانی در ص حیح الج امع‪ 4408 :‬ص‬
‫‪ 12‬آنرا صحیح دانستهاست‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪6/8 ،132 ،4/131 ،3/367 :‬؛ ترمذی‪2587 :‬؛ ابوداود‪3989 :‬؛ ابن‬
‫ماجه‪13 :‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 7172 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪63‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بگوید‪ :‬من نمیدانم؛ آنچ ه در کت اب خ دا بیابیم میپ ذیریم و از آن پ یروی نم وده (و‬
‫‪1‬‬
‫بدان عمل میکنیم)»‪.‬‬
‫و از حسن رحمهاهلل روایت است که میگوید‪« :‬روزی عمران بن حصین از س نت‬
‫رسول خدا روایت میکرد که مردی به او گفت‪ :‬ای ابو نجید‪ ،‬در م ورد ق رآن ب رای‬
‫سخن بگو؛ پس عمران به او گفت‪ :‬تو و یارانت ق رآن را میخوانید‪ ،‬آیا (از ق رآن)‬
‫در مورد نماز و شرایط و حدود و ارکان آن سخن میگویی؟ آیا (از ق رآن) در م ورد‬
‫زکات طال و شتر و گاو و گوسفند و اموال مختلف سخن میگ ویی؟ من اینه ا را می‪-‬‬
‫دانم اما پاسخ این سواالت از تو پنهان است؟ سپس گفت‪ :‬رسولاهلل در م ورد زک ات‬
‫چنین و چنان بر ما فرض کرده است‪ .‬پس آن شخص گفت‪ :‬مرا زنده کردی‪ ،‬خداوند‬
‫ت و را زن ده نگ ه دارد‪ .‬حس ن میگوید‪ :‬آن ش خص از دنیا ن رفت ت ا اینک ه یکی از‬
‫‪2‬‬
‫فقهای مسلمانان شد‪».‬‬
‫و ایوب سختیانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬چون برای شخصی از سنت گفته شود و او‬
‫بگوید‪ :‬این را رها کن و برای م ا از ق رآن س خن بگ و‪ ،‬پس ب دان ک ه وی گم راه و‬
‫گمراه کننده است‪».‬‬
‫مصدر سوم دریافت اعتقاد‪ :‬اجماع‬ ‫‪‬‬
‫اجماع در لغت به معنای تصمیم قاطع و اتفاق می باشد‪ .‬خداوند متعال از قول نوح‬
‫ش َر َكاء ُك ْم ثُ َّم الَ يَ ُكنْ َأ ْم ُر ُك ْم َعلَ ْي ُك ْم ُغ َّمةً ثُ َّم‬
‫علیهالس الم میفرماید‪« :‬فَ َأ ْج ِم ُعو ْا َأ ْم َر ُك ْم َو ُ‬

‫‪ - 1‬مانند قرآنیون ک ه در س ال ‪ 1902‬میالدی توس ط غالم ن بی مع روف ب ه عب دهللا‬


‫َجکرالوی در الهور در شبه قاره هند سر برآورد و این افکار ویرانگر ب ه دولته ای‬
‫عربی سرایت کرد‪.‬‬
‫اما هر دوی اینها متاثر از تفک ر غ ربی بودن د ک ه نتیج ه ط بیعی اس تعمار و حمالت‬
‫نظامی بود که چیزی جز شکست نفسی از خود بر جای نگذاشت‪ .‬چنانک ه ب رخی از‬
‫آنها به ط ور کلی س نت را انک ار کردن د (مانن د مح امی اجم د افن دی ص فوت‪ ،‬زینب‬
‫احمد‪ ،‬حسین عامر) و برخی ب ه ص ورت ج زئی ب ه انک ار آن پرداختن د (مانن د س ید‬
‫محمد رشید رضا‪ ،‬احمد امین شیخ محم د ش لتوت‪ ،‬ش یخ محم د بخیت مطیعی حنفی)‬
‫نگا‪ :‬القرآنیون و شبهاتهم حول السنة‪ ،‬استاد خادم حسین الهی بخش‪ ،‬ناش ر مکتب ة‬
‫الص دیق‪ ،‬چ اپ اول‪1409 :‬هـ‪1989 ،‬م‪ .‬و کت اب «الس نة و مکانته ا فی التس ریع‬
‫االسالمی‪ ،‬دکتر مصطفی سباعی رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪ - 2‬جامع بیان العلم و فضله‪ ،‬ابن عبدالبر‬
‫‪64‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ون» (یونس‪« )71 :‬پس همراه با معبودهایتان قاطعان ه تص ميم‬ ‫ُنظ ُر ِ‬ ‫ا ْق ُ‬


‫ضو ْا ِإلَ َّي َوالَ ت ِ‬
‫خود را بگيريد (و هرچه از دستتان برمیآيد درب اره من انج ام دهي د و هيچ كوت اهی‬
‫مكني د‪ .‬اين ك ار را از روی مش ورت كام ل و تص ميم ق اطع انج ام دهي د ت ا) بع داً‬
‫منظورتان از خودتان نهان نماند و ماي ه ان دوهتان نش ود‪ .‬پس از آن نس بت ب ه من‬
‫هرچه میخواهيد بكنيد و مرا مهلت ندهيد»‪.‬‬
‫اجماع نزد اصولیون در اصطالح عبارت است از‪« :‬اتفاق مجتهدان یک عصر و‬
‫‪1‬‬
‫زمان در مورد یک حکم شرعی بعد از وفات رسول خدا»‬
‫اجماع نزد جمه ور امت حجت اس ت ب ر خالف خ وارج و روافض ک ه آنرا حجت‬
‫نمیدانند‪.‬‬
‫الص ا ِدقِينَ »‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يَ ا يُّ َه ا ال ِذينَ آ َمن وا اتَّق وا هللاَ َو ُكون وا َم َع َّ‬
‫(توبه‪« )119 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از هللا بترسید" و با راستگویان باشید»‪.‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬بسیاری از سلف صالح ب ر این باورن د ک ه منظ ور از‬
‫ص ادقین‪ ،‬اص حاب محم د میباش د‪ .‬تردیدی نیس ت ک ه آنه ا پیش وایان راس تگویان‬
‫هستند‪ .‬و هر راستگویی پس از آنها‪ ،‬صدق و راستی وی با آنها کامل میشود بلک ه‬
‫حقیقت صدق وی‪ ،‬پیروی از آنها و همراهی با آنها میباشد‪ .‬و بدیهی است کسی ک ه‬
‫در چیزی با آنها مخالفت کند ‪ -‬هرچند در امور دیگر با آنها موافق باش د ‪ -‬در آنچ ه‬
‫با آنها مخالفت کرده‪ ،‬با ایشان هم راه نب وده اس ت و در این ص ورت ع دم هم راهی‬
‫‪2‬‬
‫وی با آنها در مورد او صدق میکند»‪.‬‬
‫ْ‬
‫سو َل ِمن بَ ْع ِد َما تَبَيَّنَ لَهُ ال ُهدَى َويَتَّبِ ْع‬ ‫ق ال َّر ُ‬‫و خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و َمن يُشَاقِ ِ‬
‫صيراً» (نس اء‪« )115 :‬و‬ ‫ساءتْ َم ِ‬ ‫صلِ ِه َج َهنَّ َم َو َ‬ ‫يل ا ْل ُمْؤ ِمنِينَ نُ َولِّ ِه َما تَ َولَّى َونُ ْ‬ ‫َغ ْي َر َ‬
‫سب ِ ِ‬
‫هرکس پس از آنکه هدایت (و راه حق) برایش روشن شد با پیامبر مخ الفت کن د و‬
‫از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند‪ ،‬ما او را به آنچه پ یروی ک رده وا گ ذاریم و او‬
‫را به جهنم در افکنیم و بد جایگاهی است‪».‬‬
‫اما وجه داللت این آیه‪« :‬در این آیه خداون د متع ال کس انی را ک ه راهی ج ز راه‬

‫‪ - 1‬شوکانی‪ ،‬ارشاد الفحول‪73 :‬؛ آمدی‪4/115 :‬؛ معالم اصول الفقه عند اه ل الس نة‬
‫و الجماعة‪ ،‬جیزانی‪.‬‬
‫‪ - 2‬هم ان‪ ،132 :‬ابن قیم در این م ورد ده دلیل از ق رآن ذک ر میکن د‪ .‬نگ ا‪ :‬اعالم‬
‫الموقعین‪124-135 :‬‬
‫‪65‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مومنان در پیش گرفتهاند‪ ،‬تهدید میکند‪ .‬و این خود بیانگر حرام ب ودن چ نین عملی‬
‫است‪ .‬بنابراین پیروی از راه و روش مومنان واجب است‪ .‬چرا که راه سومی وجود‬
‫ندارد‪».‬‬
‫و از عبدهللا بن مس عود روایت اس ت ک ه میگوید‪« :‬ه ر کس در پی اقت دا ک ردن‬
‫است‪ ،‬پس به اصحاب رسول هللا ح اقتدا کند؛ چرا که آنها پاکترین و نیکترین قل وب‬
‫این امت را دارا هستند و عمیقترین علم و کمترین تکل ف و اس توارت رین ه دایت و‬
‫بهترین احوال را در میان امت دارا هستند‪ .‬ق ومی ک ه خداون د متع ال آنه ا را ب رای‬
‫هم راهی پیامبرش و ب ر پ ایی دینش برگزیده اس ت‪ .‬پس فض ل و برت ری آنه ا را‬
‫بشناسید و از راه و روش آنها پیروی کنید چ را گ ه آنه ا ب ر راه راس ت و مس تقیم‬
‫‪1‬‬
‫بودند»‪.‬‬
‫ابوحنیفه رحم""هاهلل میگوید‪« :‬چ"ون ص"حابه در ام"ری اجم"اع کردن"د‪ ،‬م"ا تس"لیم آن‬
‫هستیم»‪.‬‬
‫و شافعی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬مسلمانان اجماع کردهاند کسی که س""نت رس""ول هللا ح‬
‫‪2‬‬
‫برای وی روشن شد‪ ،‬حق ندارد آنرا به خاطر هیچکس رها کند‪».‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬هیچیک از صحابه و تابعین را نمیشناسم" که از رسول هللا ح‬
‫خبر داده باشند مگر اینکه خبر وی پذیرفته شده و بدان رجوع شده و سنت تلقی ش""ده‬
‫‪3‬‬
‫است‪».‬‬
‫«بنابراین هرکس این مذهب را رها کن""د و از آن جداش""ود‪ ،‬در حقیقت ن""زد م""ا از‬
‫راه و روش اصحاب رسول هللا ح و علمای پس از آنها تا به امروز‪ ،‬جدا شده است و‬
‫‪4‬‬
‫چه بسا از جاهالن باشد‪».‬‬
‫و داود ظاهری" و ابن حبان و امام احمد ابن حنبل رحم""هاهلل میگوین"د‪« :‬اجم"اع این‬
‫است که از اح""ادیث و روای""اتی ک""ه از رس""ول" هللا ح و اص""حابش وارد ش""ده‪ ،‬پ""یروی"‬
‫شود اما در پ""یروی از ت"ابعین مخ"یرمی"باش"د‪( ».‬منظ"ور" س"خن آح"اد ت"ابعین اس"ت ن"ه‬

‫‪ - 1‬ابن عبدالبر‪ ،‬بیان العلم و فضله‪1810 :‬؛ نگا‪ :‬الصحیحة‪ ،‬آلبانی‪2648 :‬‬
‫‪ - 2‬اعالم الموقعین ‪ ،‬ابن قیم ‪3/283 :‬‬
‫‪ - 3‬مفت""اح الجن"ة في االحتج""اج بالس""نة‪ ،‬جالل ال""دین س""یوطی‪ 143 ":‬ص‪ ،59 :‬تحقی""ق‬
‫شیخ بدر البدر حفظهاهلل؛ دارالهدی النبوی‪ ،‬مکتبة ابن تیمیه کویت‪.‬‬
‫‪ - 4‬همان‪ 135 :‬ص‪60 :‬‬
‫‪66‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫همگی آنها)‬
‫و ابن وهب میگوید‪« :‬داود و اصحاب ما ب""ر این باورن""د ک""ه اجم""اع‪ ،‬فق""ط اجم""اع‬
‫‪1‬‬
‫صحابه است‪».‬‬
‫و ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬اجماع سومین اصل (بعد از قرآن و سنت) است که‬
‫در علم و دین بدان اعتماد میشود‪ .‬و آنها با این سه اصل تمام اقوال و اعمال ظ""اهری‬
‫و باطنی" را که ربطی به دین داشت‪ ،‬میسنجیدند‪ .‬و اجماعی که ضابطهمند بود‪ ،‬همان‬
‫است که سلف صالح بر آن بودند" چرا که پس از آنها اختالف زیاد شد و امت پراکنده‬
‫‪2‬‬
‫گردید‪"».‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬اعتقاد از من و بلکه بزرگتر از من گرفته نمیشود بلک""ه تنه""ا‬
‫از هللا و رسولش و آنچه سلف امت بر آن اجماع کردهاند‪ ،‬اخذ میشود؛ بنابراین آنچ""ه‬
‫در قرآن است‪ ،‬اعتقاد به آن واجب است و همچنین آنچه در احادیث صحیح ثابت شده‬
‫است مثل صحیح بخاری و مسلم‪ ،‬اعتقاد به آن واجب است‪.‬‬
‫اما در مورد کتابها؛ هرگز فی البدایه ب""ه س""وی" کس""ی کت""ابی ننوش""تم ک""ه او را ب""ه‬
‫چیزی از این امور دعوت کنم بلکه پاسخ سؤاالتی" را که مص""ریان و دیگ""ران از من‬
‫پرسیدند‪ ،‬نوشتم‪ .‬به من خبر رسیده که کت"ابی ب"ه س"وی" ام"یر (رکن ال"دین جاش"نکیر)‬
‫نوشته شده و به دروغ" به من نسبت داده شده است‪ .‬کتابی با عقاید تحریف شده ک""ه از‬
‫حقیقت آن بیخبرم اما می دانم که دروغ است‪ .‬درحالیک"ه س"واالتی" از مص""ر و ‪ ...‬در‬
‫مسائل اعتقادی و ‪ ...‬نزد من عن""وان میش""د ک""ه ب""ا کت""اب و س""نت و ب""ر مبن""ای راه و‬
‫‪3‬‬
‫روش سلف صالح امت‪ ،‬به آنها پاسخ میدادم»‪.‬‬
‫ابن قیم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬مح""ال اس""ت خداون""د متع""ال پ""اکت""رین قل""وب این امت‪،‬‬
‫کسانی که عمیقت""رین علم و کم""ترین تکل""ف و اس""توارترین ه""دایت را دارا بودن""د‪ ،‬از‬
‫کس""ان پس از آنه""ا را در این م""ورد" موف""ق‬
‫ِ‬ ‫ص""دور" احک""ام درس""ت مح""روم کن""د و‬
‫‪4‬‬
‫بگرداند»‪".‬‬
‫شوکانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬بدان کس""انی ک""ه از اه""ل علم ب""ه ش""مار میرون""د‪ ،‬اتف""اق‬
‫ک""ردهان""د ک""ه س""نت نب""وی در تش""ریع احک""ام مس""تقل اس""ت‪ .‬و ثب""وت حجیت س""نت و‬
‫‪5‬‬
‫استقالل آن در تشریع‪ ،‬ضرورتی" دینی است»‪.‬‬
‫و همچ"""نین میگوی"""د‪« :‬ب"""دون هیچ خالفی‪ ،‬اجم"""اع ص"""حابه حجت اس"""ت‪ .‬و این‬
‫دی""دگاهی اس""ت ک""ه خالف آن ج""ایز نیس""ت‪ ،‬چ""را ک""ه اجم""اع برگرفت""ه از (دو منب""ع)‬
‫‪ - 1‬ارشاد" الفحول‪ ،‬شوکانی‪81-82 :‬‬
‫‪ -2‬العقیدة الواسطیة‪15/30 :‬‬
‫‪ - 3‬مجموع" الفتاوی‪ ،156-3/161 :‬اعالم الموقعین‪4/135/123 :‬‬
‫‪ - 4‬اعالم الموقعین‪4/139 :‬‬
‫‪ - 5‬ارشاد" الفحول‪ ،‬شوکانی‪33 :‬‬
‫‪67‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫توقیفی" (قرآن و سنت) میباشد و صحابه کسانی هستند ک"ه ش""اهد این دو منب""ع ت""وقیفی"‬
‫بودند‪"».‬‬
‫خالصه‪ :‬مبنای عقیده تسلیم و پیروی" است‪ .‬تسلیم ش""دن در براب""ر هللا و پ""یروی از‬
‫رسول هللا ح و سپس اجماع سلف رضواناللهعلیهم‪.‬‬
‫زهری میگوید‪« :‬رسالت از سوی" خداوند است و بر پی""امبر ابالغ اس""ت و ب""ر م""ا‬
‫‪1‬‬
‫تسلیم‪».‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬استناد مطلق سلف صالح به سنت صحیح‬
‫چه آن حدیث و سنت نبوی متواتر" باشد یا از جمله احادیث آحاد باشد و یا در ب""اب‬
‫عقیده باشد یا عمل؛ سلف صالح تفاوتی میان متواتر" و آح""اد قائ""ل نبودن""د‪ ".‬و روای""اتی‬
‫که در کتابهایشان وارد شده و اق"وال در م"ورد" آنه"ا مختل"ف اس"ت‪ ،‬از ب"اب اص""ل و‬
‫اساس قرار دادن آنها ذکر شدهاند بلکه برای آش""نایی ذک""ر ش""دهان""د و ب""ا ذک""ر اس""انید‬
‫‪2‬‬
‫آورده شدهاند»‪.‬‬
‫سنت در لغت به معنای راه و روش و سیرت است چه نیک باشد یا بد‪.‬‬
‫ْ‬
‫ُوا َك ْيفَ‬ ‫ُ‬
‫ض فَا ْنظر "‬ ‫ُوا فِي اَألرْ ِ‬‫ت ِمن قَ ْبلِ ُك ْم ُسن ٌَن فَ ِسير ْ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬قَ ْد خَ لَ ْ‬
‫""ذبِينَ » (آل عم""ران‪« )137 :‬بی‌ش""ک پیش از ش""ما (ملت‌ه""ایی و)‬ ‫َك""انَ عَاقِبَ""ةُ ْال ُم َك َّ‬
‫سنتهایی گذشته است‪ ،‬پس در زمین گردش کنید و ببینی"د" س""رانجام" تک""ذیب کنن""دگان‬ ‫‌‬
‫چگونه است؟»‬
‫زجاج میگوید‪« :‬یعنی قب"ل از ش"ما کس"انی بودن"د" ک"ه قواع"د و ض"وابطی" داش"تند‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫«اهل سنن» که در اینجا مضاف" حذف شده است»‪.‬‬
‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫سنَة‪ ،‬فلَهُ ْج ُر َه ا‪َ ،‬و ْج ُر َمنْ‬ ‫ً‬ ‫ً‬
‫سنَّة َح َ‬‫ساَل ِم ُ‬‫سنَّ فِي اِإْل ْ‬‫و رسول هللا ح فرمودند‪َ « :‬منْ َ‬
‫س نَّةً‬ ‫س اَل ِم ُ‬ ‫س نَّ فِي اِإْل ْ‬
‫ش ْي ٌء‪َ ،‬و َمنْ َ‬ ‫ُأ‬
‫ص ِمنْ ُج و ِر ِه ْم َ‬ ‫َع ِم َل بِ َه ا بَ ْع َدهُ‪ِ ،‬منْ َغ ْي ِر َأنْ يَ ْنقُ َ‬
‫ص ِمنْ‬ ‫س يَِّئةً‪َ ،‬ك انَ َعلَ ْي ِه ِو ْز ُر َه ا َو ِو ْز ُر َمنْ َع ِم َل بِ َه ا ِمنْ بَ ْع ِد ِه‪ِ ،‬منْ َغ ْي ِر َأنْ يَ ْنقُ َ‬ ‫َ‬
‫ش ْي ٌء»‪« :‬ه""رکس در اس""الم راه و روش نیکی را بنی""ان نه""د‪ ،‬پ""اداش آنرا‬ ‫‪4‬‬
‫َأ ْوزَا ِر ِه ْم َ‬
‫دریافت" میکند و نیز پاداش کسانی را که پس از او به آن عمل میکنند‪ ،‬دریافت میکند‬
‫بدون اینکه چیزی از اجر و پاداش آنها کاسته شود‪ .‬و ه""رکس در اس""الم راه و روش‬
‫بدی بنیان نهد‪ ،‬گناه آنرا بر دوش خواهد کشید و همچنین گناه تمام کس""انی را ک""ه پس‬
‫از او به آن عمل کنند‪ ،‬بر دوش خواهد داشت بدون اینکه چیزی از گن""اه آن""ان کاس""ته‬
‫شود‪».‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪6/2737 ":‬‬
‫‪ - 2‬از این جهت که هرکس اسناد را ذکر کند‪ ،‬خود را بری نموده است‪ .‬و تص""حیح و‬
‫تحسین سند آن از طریق" دیگر خواهد بود‪.‬‬
‫‪ - 3‬الجامع الحکام القرآن‪ ،‬قرطبی‪4/216 :‬‬
‫‪ - 4‬مسلم‪1017 :2/705 :‬‬
‫‪68‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سنت در شریعت عبارت است از‪ :‬هر قول یا فعل یا تاییدی که از رسول خدا نق""ل‬
‫‪1‬‬
‫شده است‪.‬‬
‫سنت بخشی از وحی است که خداوند" حفظ آنرا به طور" کلی برعهده گرفته اس""ت‪.‬‬
‫الذ ْك َر وَِإنَّا لَهُ لَ َحافِظُونَ » (حجر‪« )9 :‬همانا ما قرآن‬ ‫چنانکه میفرماید‪ِ« :‬إنَّا نَ ْحنُ نَ َّز ْلنَا ِّ‬
‫را نازل کردیم" و قطعا ً ما نگهبان آن هستیم»‪ .‬و از این جهت به رس""ول خ""دا منس""وب‬
‫است که الفاظ آن از ایشان است اما معانی از جانب خداوند" میباشد ک""ه ی""ا جبرئی""ل ب""ا‬
‫آنها نازل شده یا اینکه به او الهام شده است‪ 2.‬یا اینک""ه در ق""ول ی""ا فع""ل اجته""اد ک""رده‬
‫است که این اجتهاد را یا هللا متعال تایید کرده که در این صورت" به حقیقت وحی ب""از‬
‫‪3‬‬
‫میگردد یا اینکه آنرا تایید نکرده و او را متوجه قول یا فعل صواب نموده است»‪.‬‬
‫وحى» (نجم‪-4 :‬‬ ‫َن ا ْل َه َوى ِإنْ ه َُو ِإاَّل َو ْح ٌي يُ َ‬
‫قع ِ‬ ‫نط ُ‬‫خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و َما يَ ِ‬
‫‪« )3‬و از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید‪ .‬این نیست ج""ز آنچ""ه ب""ه او وحی می‌ش""ود‬
‫(و بجز وحی چیزی نمی‌گوید)»‪.‬‬
‫َاب‪َ ،‬و ِمثلهُ َم َعهُ ‪« »...‬بدانید که همراه‬
‫‪4‬‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُأ‬
‫و رسول خدا فرمودند‪َ« ":‬أاَل ِإني وتِيتُ ال ِكت َ‬
‫ِّ‬
‫کتاب (قرآن) مانند آن به من داده شده است»‪.‬‬
‫و ابن حزم رحمهاهلل میگوید‪ ...« :‬صحیح این است که سخن رسول هللا ح در مورد"‬
‫دین‪ ،‬تماما ً وحی از سوی خداوند" است؛ در این مورد تردیدی" نیست؛ و در میان اه""ل‬
‫لغت و شریعت در این زمینه خالفی نیست ک""ه ه""ر وحی ک""ه از س""وی خداون""د ن""ازل‬
‫‪5‬‬
‫شده است‪ ،‬همان ذکر نازل شده میباشد‪».‬‬
‫و مقصود از سنت صحیح‪ ،‬احادیث مورد قبول و نه مردود میباشد‪.‬‬
‫و اینکه س""نت حجت اس""ت‪ ،‬یع""نی س""نت مص""در" تش""ریع و دری""افت دین اس""ت ک""ه‬
‫پیروی" از آن واجب و منکر آن کافر" است و حجت با آن اقامه میشود و عذر پذیرفت""ه‬
‫نمیشود‪.‬‬
‫دالیلی از کتاب (قرآن)‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫س و َل»‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫خداون"د متع"ال می فرمای"د‪« ":‬يَ ا يُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ و ْا ِطي ُع و ْا هللاَ َو ِطي ُع و ْا ال َّر ُ‬
‫(نساء‪« )59 :‬ای كسانی كه ايمان آوردهايد! از خدا (با پيروی" از قرآن) و از پيامبر‬
‫(خدا مح ّمد مصطفی با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد»‪.‬‬

‫‪ - 1‬ارشاد" الفحول‪ ،‬شوکانی‪33 :‬‬


‫‪ - 2‬الحدیث والمحدثون‪ ،12 :‬محمد ابو زهو‬
‫‪ - 3‬همان؛ و الموافقات‪ ،‬شاطبی‪4/726 :‬‬
‫‪ - 4‬مسند احمد‪1300 4/131 :‬؛ ابوداود ‪10-5/12‬و آلبانی در صحیح الجامع‪2643 :‬‬
‫آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬االحکام‪ ،‬ابن حزم‪1/135:‬‬
‫‪69‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عالم""ه ابن قیم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬در این آی""ه خداون""د متع""ال ب""ه اط""اعت از او و‬
‫اطاعت از رسولش امر نموده است و در مورد" رسول خدا فعل «اطاعت ک""ردن» را‬
‫دوباره تکرار کرده است و اینگونه اعالم میکند که اطاعت از رسول" به طور" مستقل‬
‫واجب است بدون اینکه آنچه امر میکند به کتاب (قرآن) عرضه ش""ود بلک""ه چ""ون ب""ه‬
‫چیزی امر میکند‪ ،‬اطاعت از آن به طور مطلق واجب اس""ت؛ یکس""ان اس""ت ام""ر وی‬
‫‪1‬‬
‫در کتاب باشد یا نباشد‪ ،‬چرا که همراه کتاب‪ ،‬مانند آن نیز به او داده شده است»‪.‬‬
‫َ‬
‫ش َج َر بَ ْين ُه ْم‬‫و خداوند" متعال می فرماید‪« :‬فَالَ َو َربِّكَ الَ يُْؤ ِمنُونَ َحت ََّى يُ َح ِّك ُمو َك فِي َما َ‬
‫سلِيما ً» (نساء‪« )65 :‬نه‪ ،‬س""وگند‬ ‫سلِّ ُمو ْا تَ ْ‬
‫ضيْتَ َويُ َ‬ ‫س ِه ْم َح َرجا ً ِّم َّما قَ َ‬ ‫ثُ َّم الَ يَ ِجدُو ْا فِي َأنفُ ِ‬
‫به پروردگارت که آن‌ها ایمان نمی‌آورند‪ ،‬مگر اینکه در اختالفات خویش تو را داور"‬
‫قرار" دهند و سپس از داوری تو‪ ،‬در دل خود احساس ن""اراحتی" نکنن""د و ک""امالً تس""لیم‬
‫باشند»‪.‬‬
‫و نیز در مورد مخالفت با پیامبرش" هشدار می دهد‪ ،‬آنجا ک""ه میفرمای""د‪« :‬فَ ْليَ ْح ذ ِرَ‬
‫اب َألِي ٌم» (ن""ور‪« )63 :‬پس‬ ‫ص يبَ ُه ْم َع َذ ٌ‬ ‫صيبَ ُه ْم فِ ْتنَ ةٌ َأ ْو يُ ِ‬‫الَّ ِذينَ يُ َخالِفُونَ عَنْ َأ ْم ِر ِه َأن تُ ِ‬
‫کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند باید بترسند از اینکه فتنه ایشان را فرا گیرد‪ ،‬یا‬
‫آنها برسد!»‪.‬‬ ‫عذابی دردناک به ‌‬
‫َ‬
‫سو ُل ف ُخذوهُ َو َما نَ َها ُك ْم َع ْنهُ فانتَ ُهوا» (حشر‪« )7 :‬آنچه‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬و َما آتَا ُك ُم ال َّر ُ‬
‫که رسول هللا به شما بدهد آنرا بگیری"د و از آنچ""ه ک"ه ش"ما را از آن نهی ک""رده اس"ت‬
‫پس خودداری کنید»‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ول ِإاَّل البَاَل غ ال ُمبِينُ » (نور‪)54 :‬‬ ‫ْ‬ ‫س ِ‬ ‫و میفرماید‪« :‬وَِإن تُ ِطي ُعوهُ تَ ْهتَدُوا َو َما َعلَى ال َّر ُ‬
‫«و اگر از او اطاعت کنید هدایت خواهید شد و بر (عهده) پیامبر (چیزی) ج""ز ابالغ‬
‫آشکار نیست»‪.‬‬
‫دالیلی از سنت نبوی‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫ت‬ ‫َأ‬ ‫َأْل‬ ‫ْأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ُأ‬
‫رسول خدا فرمودند" ‪« :‬اَل لفِيَ َّن َح" َد ُك ْم ُمتَّ ِكًئا َعلَى ِري َكتِ" ِه‪ ،‬يَ تِي ِه ا ْم" ُر ِم َّما َم""رْ ُ‬
‫ب هَّللا ِ اتَّبَ ْعنَ""اهُ َأاَّل َوِإ َّن َم""ا َح" َّر َم‬
‫ْت َع ْن"هُ‪ ،‬فَيَقُ""ولُ‪ :‬اَل َأ ْد ِري‪َ ،‬م""ا َو َج" ْدنَا" فِي ِكتَ""ا ِ‬ ‫بِ ِه‪َ ،‬أوْ نَهَي ُ‬
‫صلَّى هللاُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ِم ْث ُل َما َح َّر َم هَّللا ُ»‪« 2:‬هیچیک از شما را در حالی نیابم‬ ‫َرسُو ُل هَّللا ِ َ‬
‫که بر تختش تکیه زده و امری از آنچه بدان امر کردهام یا از آن نهی ک""ردهام ب""ه او‬
‫برسد و بگوید‪« :‬نمیدانم‪ ،‬آنچه در کت""اب هللا بی""ابیم‪ ،‬از آن پ""یروی میک""نیم؛ بدانی""د ک""ه‬
‫آنچه رسولاهلل حرام نموده مانند آن چیزی است که خداوند حرام کرده است»‪.‬‬
‫دالیلی از روایات سلف صالح‪:‬‬ ‫‪-3‬‬

‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪1/48 :‬‬


‫‪ 2‬مسند احمد‪ ،17194 :‬ابن ماجه‪،12 :‬؟؟؟‪ ،568:‬بیهقی‪19148:‬‬
‫‪70‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ت‪،‬‬ ‫ت َو ْال ُم ْستَوْ ِش"" َما ِ‬‫از عبدهللا بن مسعود روایت است که میگوید‪« :‬لَ َعنَ هللاُ ْال َوا ِش َما ِ‬
‫ق هللاِ»‪« :‬لعنت خداون "د"‬ ‫‪1‬‬
‫ت َخ ْل" َ‬ ‫ُس " ِن ْال ُم َغي َِّرا ِ‬
‫ت لِ ْلح ْ‬
‫ت‪َ ،‬و ْال ُمتَفَلِّ َج" ا ِ‬ ‫ت َو ْال ُمتَنَ ِّم َ‬
‫صا ِ‬ ‫َوالنَّا ِم َ‬
‫صا ِ"‬
‫بر زنان خالکوب و زنانی" که تقاضای خ""الکوب میکنن""د و لعنت خ""دا ب""ر کس""انی ک""ه‬
‫ابروها" را باریک میکنن""د و کس""انی ک""ه تقاض""ای باری""ک ش""دن اب""رو میکنن""د و لعنت‬
‫خداوند" بر کسانی که دندانها را برای زیبایی" باریک و تیز میکنند‪ .‬آنها کسانی هس""تند‬
‫که آفرینش خداوند" را تغییر میدهند»‪.‬‬
‫زنی از بنی اسد که ام یعقوب نام داش""ت درح""الیک""ه ق""رآن میخوان""د این روایت را‬
‫شنید‪ .‬پس نزد ابن مسعود رفته و گفت‪ :‬روایتی" که از تو ب""ه من رس""یده‪ ،‬چیس""ت؟ ت""و‬
‫لعنت میکنی خالکوب و کسانی را ک"ه تقاض"ای خ"الکوب میکنن"د و کس"انی" ک"ه اب"رو‬
‫باریک میکنند و آن""انی ک""ه تقاض""ای باری""ک ش""دن اب""رو میکنن""د و ن""یز لعنت میک""نی‬
‫کسانی که دندانها را برای زیبایی باریک و تیز میکنند‪ ،‬کسانی که خلقت خداوندی را‬
‫تغییر میدهند‪.‬‬
‫عبدهللا در پاس""خ ب""ه او گفت‪ :‬چ""را کس""ی را لعنت نکنم ک""ه رس""ول هللا او را لعنت‬
‫کرده است و بلکه در کتاب هللا میباشد‪.‬‬
‫آن زن گفت‪ :‬آنچه در میان دو جلد مصحف است (قرآن) خواندم" اما این مطلب را‬
‫در آن نیافتم!‬
‫سپس عبدهللا گفت‪ :‬اگر به خوبی و با تأمل ق""رآن میخوان""دی" آنرا میی""افتی‪ .‬خداون""د‬
‫س و ُل فَ ُخ ُذوهُ َو َم ا نَ َه ا ُك ْم َع ْن هُ فَ انتَ ُهوا» (حش"ر‪)7 :‬‬ ‫متعال میفرماید‪َ « :‬و َم ا آتَ ا ُك ُم ال َّر ُ‬
‫«آنچه که رسول هللا به شما بدهد آنرا بگیرید و از آنچ"ه ک"ه ش""ما را از آن نهی ک"رده‬
‫است پس خودداری" کنید»‪.‬‬
‫حجیت حدیث آحاد در عقاید و احکام‪:‬‬
‫به عبارت دیگر اینکه‪ :‬حدیث آحاد مصدر" صحیح و درستی ب""رای دری""افت عقای""د‬
‫و احکام میباشد (چنانچه صحیح باشد‪ ).‬خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و َم ا آتَ ا ُك ُم ال َّر ُ‬
‫س و ُل‬
‫فَ ُخ ُذوهُ َو َما نَ َها ُك ْم َع ْنهُ فَانتَ ُهوا» کلمه «ما» از الفاظ عام اس""ت و عقای""د و احک""ام ه""ر‬
‫دو را شامل میشود‪.‬‬
‫اما کسانی که بین دریافت عقاید و احکام از احادیث مت""واتر" و آح""اد‪ ،‬تف""اوت قائ""ل‬
‫میشوند‪ ،‬این تفاوت را از کجا آوردهاند؟ و دلیل این ادعا چیست که دریافت عقای""د از‬
‫احادیث آحاد جایز نیست؟‬
‫بنابراین الزم است ابتدا حدیث متواتر و حدیث آحاد را بشناسیم‪".‬‬

‫‪ 1‬بخاری‪4604:‬ومسلم‪2125 :‬‬
‫‪71‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حدیث متواتر‪ 1‬در اصطالح عبارت اس"ت از‪ :‬ح"دیثی" ک"ه در ه""ر طبق""ه از طبق""ات‬
‫سند آن (از صحابه‪ ،‬تابعین و تبع تابعین تا آخر) تعداد زیادی از راویان‪ ،‬آن را روایت‬
‫‪2‬‬
‫کرده باشند چنانکه عقل عادتا حکم میکند (به خاطر تع""داد زی""اد راوی""ان) تب""انی آنها‬
‫بر جعل این حدیث محال و غیر ممکن باشد‪ ».‬مانند ح"دیث‪َ « :‬و َمنْ َك َذ َب َعلَ َّي ُمتَ َع ِّمدًا‬
‫فَ ْليَتَبَ َّوْأ َم ْق َع َدهُ ِمنَ النَّا ِر»‪« 3:‬هرکس از روی عمد بر من دروغ" ببندد‪ ،‬پس باید جایگاه‬
‫خ""ود را در آتش آم""اده ببین""د‪ ».‬این ح""دیث را بیش از هفت""اد نف""ر از اص""حاب روایت‬
‫کردهاند‪.‬‬
‫اما حدیث آحاد عبارت است از‪« :‬حدیثی که شروط تواتر در آن جمع نیست»‪.‬‬ ‫‪4‬‬

‫دالیل وجوب دریافت عقیده از حدیث آحاد‪:‬‬


‫دلیلی مبنی بر تفاوت میان اثبات عقیده و احکام از خبر واحد وجود ندارد‪ .‬با‬ ‫‪-1‬‬
‫این توضیح که دلیل معتبری وارد" نشده است که میان عقیده و احکام تفاوت قائل شود‬
‫و بیانگر آن باشد که احکام با خبر واحد ثابت شده و پذیرفته میشود اما عقاید ب""ا خ""بر‬
‫واحد ثابت شده و پذیرفته نمیشود‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و َما َكانَ ال ُمْؤ ِمنُونَ لِيَنفِ ُرو ْا َكآفة فل ْوالَ نَف َر ِمن ُك ِّل‬ ‫‪-2‬‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫فِ ْرق ٍة ِّمن ُه ْم طآِئف ة ليَتَفقَّ ُه و ْا فِي ال دِّي ِن َولِيُن ِذ ُرو ْا ق ْو َم ُه ْم ِإذا َر َج ُع و ْا ِإل ْي ِه ْم ل َعل ُه ْم‬
‫‪ - 1‬تواتر" در لغت به معنای تتابع (پی در پی‪ ،‬پشت سر هم) میباشد‪ .‬خداوند" متعال می‪-‬‬
‫س لَنَا تَ ْت َرا» (مومنون‪ )44 :‬یع""نی پی در پی و پش""ت س""رهم؛ و‬ ‫فرماید‪« :‬ثُ َّم َأ ْر َ‬
‫س ْلنَا ُر ُ‬
‫گفته میشود‪« :‬تتابع المطر» یعنی پی در پی باران بارید‪ .‬و از جمل""ه اح""ادیث مت""واتر‬
‫عبارت است از‪َ -1 :‬و َمنْ َك َذ َب َعلَ َّي ُمتَ َع ِّمدًا فَ ْليَتَبَ َّوْأ َم ْق َع َدهُ ِمنَ النَّا ِر ‪ -2‬مسح بر خفین‬
‫‪ - 2‬اتفاق آنها؛ چنانکه هری""ک از آنه""ا از س""رزمین و ن""ژاد و دارای م""ذاهب مختل""ف‬
‫باشند و ‪...‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪4 :‬؛ بخاری‪6197 :‬‬
‫‪ - 4‬حدیث آحاد به سه دسته تقسیم میشود‪ -1 :‬حدیث مشهور‪ ":‬حدیثی که در ه""ر طبق""ه‪-‬‬
‫ای از طبقات سند سه یا بیشتر" از سه نف""ر آنرا روایت ک""ردهان""د و تع""داد آنه""ا ب""ه ح""د‬
‫تواتر" نمیرسد‪( .‬شرح النخبة‪ )11/14 :‬از جمله احادیث مش""هور" این روایت اس""ت ک""ه‬
‫میفرماید‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ الَ يَ ْقبِضُ ال ِع ْل َم ا ْنتِ َزاعًا يَ ْنت َِز ُعهُ»؛ ‪ -2‬حدیث عزیز‪ :‬ح""دیثی اس""ت ک""ه‬
‫روایات در هر طبقهی س""ند کم""تر از دو نف"ر نیس"تند‪( ".‬ش""رح النخب""ة‪ )15 :‬و از جمل""ه‬
‫احادیث عزیز این روایت است که میفرماید‪« :‬الَ يُ"ْؤ ِمنُ َأ َح" ُد ُك ْم‪َ ،‬حتَّى َأ ُك""ونَ َأ َحبَّ ِإلَ ْي" ِه‬
‫اس َأجْ َم ِعينَ » متفق علیه‪ -3 .‬حدیث غریب‪ :‬ح""دیثی اس""ت ک""ه تنه""ا‬ ‫ِم ْن َوالِ ِد ِه َو َولَ ِد ِه َوالنَّ ِ‬
‫یک نفر آنرا روایت کرده است و جز او کس""ی آنرا روایت نک""رده اس""ت ی""ا اینک""ه ب""ه‬
‫خاطر زیادهای در متن یا سند منفرد اس""ت‪( .‬عل""وم الح""دیث‪ ،‬ابن ص""الح‪ )244 :‬و از‬
‫ت» متفق علیه‪.‬‬ ‫جمله احادیث غریب این روایت است که‪ِ« :‬إنَّ َما اَأل ْع َما ُل بِالنِّيَّا ِ‬
‫‪72‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫يَ ْح َذرُونَ » (توبه‪« )122 :‬و نباید که مؤمنان همگی (برای جه""اد) کوچ""ک کنن""د‪ ،‬پس‬
‫چرا از هر گروهی از آنان‪ ،‬دسته‌ای کوچ نمی‌کنن""د ت""ا در دین دانش بیاموزن"د" و ق""وم"‬
‫خود را هشدار دهند‪ ،‬هنگامی‌که به سوی آن‌ها باز گشتند‪ ،‬باشد که آن‌ها بترسند‪».‬‬
‫«الطَآِئفَةٌ» در زبان عربی به یک و بیش از یک نفر اطالق میشود‪.‬‬
‫و «الدِّي ِن» شامل احکام و عقاید میشود‪ .‬و بلکه عقیده مهمتر اس""ت‪ .‬بن""ابراین اگ""ر‬
‫حجت با حدیث آحاد اقامه نمیشود چ""ه از نگ""اه عقی""ده و چ""ه از نگ""اه حکمی‪ ،‬خداون""د‬
‫متعال یک نفر (الطائفه) را به تبلیغ امری عمومی تشویق" نمیکرد‪.‬‬
‫ص لِ ُحوا‬ ‫ََأ‬ ‫ْ‬
‫و چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬وَِإن طَاِئفَتَ ا ِن ِمنَ ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ اقتَتَل وا ف ْ‬
‫ُ‬
‫بَ ْينَ ُه َما فَِإن بَ َغتْ ِإ ْحدَا ُه َما َعلَى اُأْل ْخ َرى فَقَ اتِلُوا الَّتِي تَ ْب ِغي َحتَّى تَفِي َء ِإلَى َأ ْم ِر هَّللا ِ فَ ِإن‬
‫س ِطينَ » (حج""رات‪« )9 :‬و‬ ‫صلِ ُحوا بَ ْينَ ُه َم ا بِا ْل َع ْد ِل َوَأ ْق ِ‬
‫س طُوا ِإنَّ هَّللا َ يُ ِح ُّب ا ْل ُم ْق ِ‬ ‫فَاءتْ فََأ ْ‬
‫اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر ب""ه جن""گ ب""ر خاس""تند‪ ،‬میان‌ش""ان آش""تی ب""ر ق""رار‬
‫کنید‪ ،‬پس اگر یکی از آن دو بر دیگری" تجاوز کرد ب""ا گ""روه متج""اوز بجنگی""د ت""ا ب""ه‬
‫فرمان هللا باز گردد‪ .‬پس اگر بازگشت‪ ،‬میان آن‌ها به ع""دالت ص""لح ب""ر ق""رار" ک""نی و‬
‫عدالت پیشه کنید‪ ،‬بی‌گمان هللا عادالن را دوست می‌دارد»‪.‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬
‫ق بِنَبٍَأ فتَبَيَّنُ وا ن‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِإن َجاء ُك ْم ف ِ‬
‫اس ٌ‬ ‫َ‬ ‫‪-3‬‬
‫ُصبِ ُحوا َعلى َم ا ف َعلتُ ْم نَ ا ِد ِمينَ » (حج""رات‪« )6 :‬ای کس""انی‌که‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ُصيبُوا ق ْوما ً بِ َج َهال ٍة فت ْ‬ ‫ت ِ‬
‫ایم""ان آورده‌ای""د‪ ،‬اگ""ر (ش""خص) فاس""قی خ""بری" ب""رای ش""ما آورد‪ ،‬پس (درب""اره آن)‬
‫بررسی" (و تحقیق) کنید‪ ،‬تا آنکه (مبادا) به گ""روهی از روی ن""ادانی" آس""یب برس""انید‪،‬‬
‫آنگاه بر آنچه انجام داده‌اید پشیمان شوید»‪".‬‬
‫و این آیه بیانگر آن است که چون فردی عادل خبری آورد‪ ،‬حجت با آن اقامه شده‬
‫و تمام میشود‪.‬‬
‫خداوند" متعال پیامبران را تک و تنه""ا ب""ه س""وی اق""وامش""ان فرس""تاد ت""ا اینک""ه‬ ‫‪-4‬‬
‫َأ‬
‫حجت خویش را بر دشمنانش" اقامه کنند‪ .‬خداوند متعال میفرمای""د‪« :‬وَِإلَى َع ا ٍد َخ ا ُه ْم‬
‫هُوداً» (اعراف‪« )65 :‬به (سوی قوم) عاد‪ ،‬برادرشان هود را (فرستاديم)»‪.‬‬
‫صالِحاً» (اعراف‪« )73 :‬به (سوی قوم) ثمود‪ ،‬برادرشان ه""ود‬ ‫«وَِإلَى ثَ ُمو َد َأ َخا ُه ْم َ‬
‫را (فرستاديم)»‪.‬‬
‫ش َع ْيبا ً» (اعراف‪« )85 :‬و به س""وی (م""ردم) م""دين برادرش""ان"‬ ‫َأ‬
‫«وَِإلَى َم ْديَنَ َخا ُه ْم ُ‬
‫شعيب را (فرستاديم)»‪.‬‬
‫سنت نبوی و اصحاب‪ ،‬بیانگر استناد به خبر واحد می باشد‪ .‬از انس ابن مالک‬ ‫‪-5‬‬
‫روایت است که میگوید‪ :‬اهل یمن نزد رسول هللا ح آمده و گفتند‪ :‬مردی را هم""راه م""ا‬
‫بفرس""ت ت""ا اس""الم و س""نت را ب""ه م""ا بی""اموزد‪ .‬انس میگوی""د‪ :‬پس رس""ول خ""دا دس""ت‬
‫‪73‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ابوعبیده را گرفته و فرمود‪َ « :‬ه َذا َأ ِمينُ َه ِذ ِه اُأْل َّم ِة»‪« :‬این امین (امانت دار) این است‬
‫‪1‬‬
‫میباشد»‪.‬‬
‫‪ -6‬عالوه بر این‪ ،‬هریک از احکام شرعی‪ ،‬جنب""هی عقی""دتی ن""یز دارد ب""ه عن""وان‬
‫مثال اگر انسان معتقد به حالل بودن شراب خواری‪ ،‬ازدواج ب""ا مح""ارم" و زن""ا باش""د‪،‬‬
‫کفر ورزیده است؛ کفر اعتق""ادی ک""ه انس""ان را از دین خ""ارج میکن""د‪ .‬و رس""ول هللا ح‬
‫بسیاری" از نمایندگان خود را به تنهایی به سرزمین"های مختلف فرس""تاد" مانن""د علی بن‬
‫ابی طالب‪ ،‬مع"اذ بن جب"ل‪ ،‬مص""عب بن عم"یر‪ ،‬ابوموس""ی اش""عری و‪ ...‬رض""یالل""هعنهم‪-‬‬
‫اجمعین؛ با اینکه هریک به تنهایی فرستاده میشدند‪ ،‬حجت با پیام آنها اقامه ش""ده و علم‬
‫عقیده و احکام ثابت میشد‪.‬‬
‫امام شافعی" میگوید‪« :‬در تثبیت خبر واحد احادیث (متعددی) وارد ش""ده اس""ت ک""ه‬
‫برخی از آنها کفایت میکند‪ .‬و پیوسته راه و روش سلف صالح و نسلهای پس از آنه""ا‬
‫‪2‬‬
‫که شاهد ایشان بودیم‪ ،‬چنین دیدگاهی در مورد خبر واحد داشتند»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬هیچیک از فقهای مسلمانان را در خاطر ندارم ک"ه در تث"بیت‬
‫‪3‬‬
‫خبر واحد اختالف داشته باشند‪ .‬بلکه همهی آنها در این مورد اتفاق نظر دارند»‪.‬‬
‫امام ابن تیمی""ه رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬و این مطلب علم یقی""نی جمه""ور امت محم""د از‬
‫ابتدا تا پایان را میرساند‪ ".‬در بین سلف صالح در این زمینه اختالفی نب""وده اس""ت‪ .‬ام""ا‬
‫از میان خلف این مهم – عدم تفاوت میان احادیث متواتر و آح""اد در عقی""ده – م""ذهب‬
‫فقهای بزرگی" از اصحاب ائعه اربعه میباشد و این مسأله در کتابهای حنفیه‪ ،‬مالکی""ه‪،‬‬
‫شافعیه و حنابله نقل شده است‪ .‬چنانکه سرخسی"‪ 4‬و اب""وبکر رازی‪ 5‬از حنفی""ه و ش""یخ‬

‫‪ - 1‬مسلم‪2419 :‬‬
‫‪ - 2‬الرسالة‪ ،‬امام شافعی‪401-453 ":‬‬
‫‪ - 3‬الرسالة‪410-419 :‬؛ و روضة الناظر‪1/277،278 :‬‬
‫‪ - 4‬امام‪ ،‬فقیه‪ ،‬اصولی‪ ،‬تیزبین ودقیق‪ ،‬ابوبکرمحمد" بن احمد بن ابی س""هل س""رخس‪،‬‬
‫متوفای ‪ 490‬هجری‬
‫‪ -5‬ابوبکر رازی؛ امام‪ ،‬عالم""ه‪ ،‬مف""تی‪ ،‬مجته""د‪ ،‬ع""الم ع""راق‪ ،‬اب""وبکر احم""د بن علی‬
‫رازی حنفی‪ ،‬تألیفات زیادی دارد‪ .‬نزد ابوالحسن کرخی به کسب علم پ""رداخت‪ .‬س""فر‬
‫نموده و احادیثی" را روایت کرده است‪ .‬در نیشابور ابوالعباس اصم را مالقات نم""ود‪.‬‬
‫در ذوالحجه ‪ 307‬هجری درحالیکه ‪ 65‬سال سن داشت‪ ،‬وفات کرد‪ .‬نگا‪ :‬س""یر اعالم‬
‫النبالء‪.‬‬
‫‪74‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ابوحامد"‪ 1‬و ابوطیب‪ 2‬از شافعیه و ابن خویز" منداد‪ 3‬و‪ ...‬از مالکیه و قاضی ابویعلی" و‬
‫‪4‬‬
‫ابن ابوموسی و ابوالخطاب از حنابله به این مسأله اشاره کردهاند‪.‬‬
‫امام ابن قیم میگوید‪« :‬به اجماع امت تفاوت قائل شدن (میان حدیث متواتر" و خ""بر‬
‫واح""د در دری""افت اعتق""اد و احک""ام) باط""ل اس""ت‪ .‬هم""واره در ام""ور اعتق""ادی ب""ه این‬
‫احادیث استناد شده است‪ .‬چنانکه در امور عملی و احکام به آنها اس""تناد ش""ده اس""ت‪...‬‬
‫و پیوسته صحابه و تابعین و اه"ل ح"دیث و س""نت ب"ه این اخب""ار در مس""ائل ص""فات و‬
‫‪5‬‬
‫تقدیر و اسما و احکام استناد" میکردند‪».‬‬
‫و بدان که اکثر و بیشتر احادیث بخ""اری و مس""لم از این دس""ته میباش""ند و امت این‬
‫احادیث را پذیرفته و بدان یقین دارد‪.‬‬
‫نتیجه و پیامد رد احادیث احاد چیست؟‬
‫چون دانستیم که احادیث متواتر" بس""یار ان""دک ب""وده و اک""ثر و اغلب اح""ادیث‬
‫‪6‬‬
‫‪-1‬‬
‫آحاد هستند‪ ،‬در صورت نپذیرفتن نپذیرفتن احادیث آحاد‪ ،‬باید صدها و بلک""ه ه""زاران‬
‫حدیث صحیح را رد کنیم به ویژه در مسائل عقیده؛‬
‫چنین باور" و اعتقادی در مورد احادیث آحاد‪ ،‬با کتاب و سنت و اق""وال س""لف‬ ‫‪-2‬‬
‫مخالف است‪.‬‬
‫مستلزم" چنین اعتقاد و باوری" تفاوت قائل شدن میان مسلمانان در امر اعتق""اد‬ ‫‪-3‬‬
‫میباشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬محمد بن محمد غزالی طوسی؛ ابوحامد‪ ،‬فیلسوف‪ ،‬منصوف؛ حدود دویست تألیف‬
‫طوس خراسان) متولد و فوت شد‪ .‬به نیش""ابور" و پس‬ ‫ِ‬ ‫دارد‪ .‬در طابران (روستایی در‬
‫از آن ب""ه بغ""داد و حج""از و س""رزمین ش""ام و مص""ر س""فر ک""رد و در پای""ان عم""ر ب""ه‬
‫سرزمین خود بازگشت‪ .‬نسبت وی (غزالی) به (غزل) ریس""ندگی" میباش""د ی""ا منس""وب‬
‫به (غزاله) یکی از روستاهای" طوس میباشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬اب""وطیب ط""بری (‪450-348‬هـ) ط""اهر بن عبدهللا بن ط""اهر بن عم""ر‪ ،‬قاض""ی‬
‫ابوطیب‪ .‬فقیه‪ ،‬اصولی‪ ،‬ج""دلی؛ از جمل""ه تص""انیف وی‪ :‬ش""رح مختص""ر الم""زنی‪ ،‬در‬
‫فروع" فقه شافعی؛ طبقات الشافعیة‪ ،3/176 :‬االعالم‪3/321 :‬‬
‫‪ - 3‬ابن خویر منداد (؟‪ 390-‬هـ ) محمد بن محمد عبدهللا خویر منداد م""الکی ع""راقی‪.‬‬
‫فقیه و اصولی؛ از جمله تصنیفات وی‪ :‬کتاب بزرگی در موضوع" خالف و کتابی در‬
‫اصول فقه میباشد‪ .‬الوافی" بالوفیات‪2/52 :‬؛ معجم المولفین‪8/280 :‬‬
‫‪ - 4‬مختصرالصواعق‪ ،‬ابن قیم‪2/373 :‬‬
‫‪ - 5‬مختصرالصواعق‪2/383 ":‬‬
‫‪ - 6‬تعداد آنها به بیش از‪ 350‬حدیث نمیرسد‪،‬نگا‪ :‬نظم المتنائر؟؟؟‬
‫‪75‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میگوییم‪ :‬این دیدگاه خود به صورت خبر واحد نقل شدهاست لذا برای اثب""ات‬ ‫‪-4‬‬
‫کردن این دیدگاه باید ب""ه بص""ورت" مت""واتر آنرا ذک""ر کنن""د و س""ؤال اینجاس""ت ک""ه این‬
‫تواتر" کجاست؟ پس تأمل کن‪.‬‬
‫برخی از مسائل اعتقادی که با احادیث آحاد ث ابت ش دهاند‪ :‬چ""ون آنه""ا خ""بر‬ ‫‪‬‬
‫واحد را در مباحث اعتقادی رد میکنند‪ ،‬بنا ب"ر م"ذهب فاسدش"ان بای"د این روای"ات (و‬
‫بلکه این اعتقادات) را رد کنند‪.‬‬
‫ایمان به سؤال کردن دو فرشته نکیر و منکر در قبر‪ :‬رسول هللا ح فرمودند‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأل‬
‫ان‪ ،‬يُق ا ُل َح ِد ِه َما‪ :‬ال ُمن َك ُر‪،‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫َان ز َرق ِ‬ ‫َأ‬ ‫س َود ِ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫«ِإ َذا قبِ َر ال َميِّتُ ‪ْ ،‬و قا َل‪َ :‬ح ُدك ْم‪ ،‬تَاهُ َمل َكا ِن ْ‬
‫ْ‬ ‫ُ‬
‫آلخ ِر‪ :‬النَّ ِكي ُر‪ ،‬فَيَقُوالَ ِن‪َ :‬ما ُك ْنتَ تَقُو ُل فِي َه َذا ال َّر ُج ِل؟ فَيَقُو ُل‪َ :‬ما َكانَ يَقُو ُل‪ :‬ه َُو َع ْب ُد‬ ‫َولِ َ‬
‫سولُهُ‪ ،‬فَيَقُوالَ ِن‪ :‬قَ ْد ُكنَّا نَ ْعلَ ُم‬ ‫ش َه ُد َأنْ الَ ِإلَهَ ِإالَّ هَّللا ُ‪َ ،‬وَأنَّ ُم َح َّمدًا َع ْب ُدهُ َو َر ُ‬ ‫سولُهُ‪َ ،‬أ ْ‬‫هللاِ َو َر ُ‬
‫س ْب ِعينَ ‪ ،‬ثُ َّم يُنَ َّو ُر لَ هُ فِي ِه‪ ،‬ث َّمُ‬ ‫س ْبعُونَ ِذ َرا ًع ا فِي َ‬ ‫َ‬
‫س ُح لهُ فِي ق ْب ِر ِه َ‬‫َ‬ ‫َأنَّكَ تَقُو ُل َهذا‪ ،‬ث َّم يُف َ‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫س الَّ ِذي الَ‬ ‫يُقَا ُل لَهُ‪ ،‬نَ ْم‪ ،‬فَيَقُو ُل‪َ :‬أ ْر ِج ُع ِإلَى َأ ْهلِي فَ ُأ ْخبِ ُر ُه ْم‪ ،‬فَيَقُ والَ ِن‪ :‬نَ ْم َكنَ ْو َم ِة ال َع ُرو ِ‬
‫ض َج ِع ِه َذلِ كَ ‪ ،‬وَِإنْ َك انَ ُمنَافِقً ا قَ ا َل‪:‬‬ ‫يُوقِظُ هُ ِإالَّ َأ َح ُّب َأ ْهلِ ِه ِإلَ ْي ِه‪َ ،‬حتَّى يَ ْب َعثَ هُ هَّللا ُ ِمنْ َم ْ‬
‫اس يَقُولُ ونَ ‪ ،‬فَقُ ْلتُ ِم ْثلَ هُ‪ ،‬الَ َأ ْد ِري‪ ،‬فَيَقُ والَ ِن‪ :‬قَ ْد ُكنَّا نَ ْعلَ ُم َأنَّكَ تَقُ و ُل َذلِ َك‪،‬‬ ‫س ِم ْعتُ النَّ َ‬ ‫َ‬
‫َّ‬ ‫َ‬
‫ضالَ ُعهُ‪ ،‬فالَ يَزَا ُل فِي َها ُم َع ذبًا‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ض‪ :‬التَِئ ِمي َعل ْي ِه‪ ،‬فتَلتَِئ ُم َعل ْي ِه‪ ،‬فتَختَلِفُ فِي َها ْ‬ ‫َأل‬
‫فَيُقَا ُل لِ ْر ِ‬
‫ض َج ِع ِه َذلِكَ ‪« 1».‬زمانی که م رده در ق بر دفن میش ود ‪-‬یا اینک ه‬ ‫َحتَّى يَ ْب َعثَهُ هَّللا ُ ِمنْ َم ْ‬
‫فرمودند ‪ :‬زمانی ک ه یکی از ش ما در ق بر دفن میش ود‪ -‬دو فرش ته س یاه پوس ت ب ا‬
‫چشمان آبی نزد او میآیند که به یکی از آنها منکر و به دیگری نکیر گفته میش ود‪.‬‬
‫پس میگوین د‪ :‬در م ورد این م رد چ ه میگف تی؟ پس میگوید‪ :‬او بن ده و رس ول‬
‫خداست‪ .‬گ واهی میدهم ک ه معب ود ب رحقی ج ز هللا نیس ت و محم د بن ده و فرس تاده‬
‫اوست‪ .‬سپس آن دو فرشته میگویند‪ :‬ما میدانستیم که چنین میگویی‪ .‬سپس ق برش‬
‫هفتاد در هفتاد ذراع برای وی فراخ میگردد و قبرش نورانی میش ود‪ .‬س پس ب ه او‬
‫گفته میشود‪ :‬بخواب؛ پس میگوید‪ :‬م را ب ه س وی خ انوادهام برگردانید ت ا از آنه ا‬
‫مطل ع ش وم؟ میگوین د‪ :‬بخ واب همچ ون خ واب عروس ی ک ه محب وبت رین اف راد‬
‫خ انوادهاش ن زد وی‪ ،‬او را بیدار میکن د‪ .‬ت ا اینک ه خداون د متع ال او را از این‬
‫خوابگاه بر میانگیزد‪ .‬اما اگ ر وی من افق باش د در پاس خ آنه ا میگوید‪ :‬ش نیدم ک ه‬
‫مردم چیزهایی میگفتند‪ ،‬پس من هم مانن د آنرا گفتم‪ .‬نمیدانم؛ پس میگوین د‪ :‬م ا می‪-‬‬
‫دانستیم که تو چنین میگویی‪ .‬سپس به زمین گفته میش ود ت ا او را بفش ارد و زمین‬
‫هم او را میفش ارد ک ه پهلوه ایش در هم ف رو میرود و چ نین ع ذاب خواه د ش د ت ا‬
‫اینکه خداوند او را از این خوابگاه بلند کند‪».‬‬
‫س‬‫س يِّ ُد النَّا ِ‬ ‫شفاعت بزرگ رسول خدا در محشر‪ :‬رسول خدا فرمودند‪َ« :‬أنَ ا َ‬ ‫‪-2‬‬
‫اح ٍد‬
‫ص ِعي ٍد َو ِ‬ ‫اآلخ ِرينَ فِي َ‬ ‫اس اَأل َّولِينَ َو ِ‬ ‫يَ ْو َم القِيَا َم ِة‪َ ،‬و َه ْل تَ ْدرُونَ ِم َّم َذلِ َك؟ يَ ْج َم ُع هَّللا ُ النَّ َ‬
‫‪ -‬ترمذی‪1071 ":‬؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 726 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪76‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ش ْيًئا لَ ْم يَ ْفت َْحهُ َأِل َح ٍد قَ ْبلِي‪،‬‬ ‫س ِن الثَّنَا ِء َعلَ ْي ِه َ‬ ‫س ِم ُع ُه ُم الدَّا ِعي َويُ ْل ِه ُمنِي ِمنْ َم َحا ِم ِد ِه‪َ ،‬و ُح ْ‬ ‫يُ ْ‬
‫سي‪ ،‬ف قو ُل‪ :‬يَا َر ِّب‪،‬‬‫ُ‬ ‫ََأ‬ ‫ْأ‬ ‫َ‬ ‫ََأ‬
‫شف ْع‪ ،‬ف ْرف ُع َر ِ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫شف ْع ت َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫س ْل ت ْعط ْه‪ ،‬ا ْ‬ ‫سكَ ‪َ ،‬‬ ‫ْأ‬ ‫َ‬
‫ارف ْع َر َ‬ ‫ثُ َّم يُقا ُل‪ :‬يَا ُم َح َّمدُ‪ْ ،‬‬
‫َ‬
‫اب َعلَ ْي ِه ِمنَ ا ْلبَ ُ ِ‬
‫اب‬ ‫س َ‬ ‫ُأ َّمتِي ُأ َّمتِي‪ ،‬فَيُقَ ا ُل‪ :‬يَ ا ُم َح َّمدُ‪َ ،‬أ ْد ِخ ْل ا ْل َجنَّةَ ِمنْ ُأ َّمتِ كَ َمنْ اَل ِح َ‬
‫س‬ ‫ب َوالَّ ِذي نَ ْف ُ‬ ‫س َوى َذلِ كَ ِمنَ اَأْل ْب َوا ِ‬ ‫س فِي َما ِ‬ ‫اَأْل ْي َم ِن ِمنْ َأ ْب َوا ِ‬
‫ب ا ْل َجنَّ ِة‪َ ،‬و ُه ْم ش َُر َكا ُء النَّا ِ‬
‫يع ا ْل َجنَّ ِة لَ َك َم ا بَيْنَ َم َّكةَ َوه ََج ٍر َأ ْو َك َم ا‬ ‫ص ا ِر ِ‬ ‫ص َرا َع ْي ِن ِمنْ َم َ‬ ‫ُم َح َّم ٍد بِيَ ِد ِه‪ِ ،‬إنَّ َم ا بَيْنَ ا ْل ِم ْ‬
‫ص َرى»‪« 1:‬در روز قیامت من س رور م ردم خ واهم ب ود؛ میدانید چ را؟‬ ‫بَيْنَ َم َّكةَ َوبُ ْ‬
‫خداوند اولین و آخرین انسانها را در مک انی هم وار و وس یع جم ع میکن د چنانک ه‬
‫صدا به همهی آنها میرسد؛ در این هنگام خداوند کلماتی در حمد و ثنای خود به من‬
‫الهام میکند که هیچکس پیش از من آنها را بر زبان نیاورده است‪ .‬س پس گفت ه می‪-‬‬
‫شود‪ :‬ای محمد‪ ،‬سرت را بلن د کن‪ ،‬بخ واه ک ه ب ه ت و داده میش ود‪ ،‬ش فاعت کن ک ه‬
‫شفاعت پذیرفته میشود‪ .‬پس سرم را بلند ک رده و میگ ویم‪ :‬پروردگ ارا‪ ،‬امتم‪ ،‬امتم؛‬
‫گفته میشود‪ :‬ای محمد‪ ،‬آن گروه از امتات را که حساب و کت ابی ندارن د‪ ،‬از دروازه‬
‫سمت راست درهای بهشت وارد کن‪ .‬و آنها با دیگر مردم در (ورود ب ه بهش ت از)‬
‫سایر دروازهها همراه میباشند‪ .‬سوگند به کسی که جانم در دس ت اوس ت‪ ،‬فاص لهی‬
‫درهای بهشت از یکدیگر‪ ،‬به اندازهی فاصله بین مکه و هجر‪ 2‬یا به اندازه فاص له‬
‫بین مکه و بصری‪ 3‬می باشد‪».‬‬
‫ایمان و باور به اینکه کسانی که مرتکب گناه کبیره شدهاند‪ ،‬برای همیش ه‬ ‫‪-3‬‬
‫ت ِمنْ ِع ْن ِد َربِّي‬ ‫َأ‬
‫و جاودان ه در دوزخ نمیمانن د‪ :‬رس ول هللا ح فرمودن د‪ « :‬تَ انِي آ ٍ‬
‫َ‬
‫شفَا َعة‪َ ،‬و ِه َي لِ َمنْ‬ ‫اخت َْرتُ ال َّ‬ ‫شفَا َع ِة‪ ،‬فَ ْ‬ ‫صفَ ُأ َّمتِي َ‬
‫الجنَّةَ َوبَيْنَ ال َّ‬ ‫فَ َخيَّ َرنِي بَيْنَ َأنْ يُ ْد ِخ َل نِ ْ‬
‫‪5‬‬
‫«ش فَا َعتِي َأِل ْه ِل ا ْل َكبَ اِئ ِر ِمنْ ُأ َّمتِي»‪:‬‬ ‫ش ْيًئا»‪ 4‬و فرمودن د‪َ :‬‬ ‫ش ِر ُك بِاهَّلل ِ َ‬ ‫َم اتَ اَل يُ ْ‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪9621:‬؛ بخاری" ‪7072:‬؛ مسلم‪193 :‬‬
‫‪ - 2‬هَ َج""ر‪ :‬ابن حائ""ک میگوی""د‪ :‬الهج""ر در لغت ِحم""یر و ع""رب عارب""ه ب""ه معن""ای‬
‫«القریة» میباش""د‪ .‬و از این قبی""ل اس""ت هجرالبح""رین‪ .‬معجم البل""دان‪ ،‬ی""اقوت" حم""وی‪:‬‬
‫‪5/393‬؛ و گفته شده‪ :‬بخش بح""رین همگی هج""ر اس""ت ک""ه دی""دگاه درس""ت ن""یز همین‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 3‬بَص"ری‪ ":‬دو مک"ان از هم ج"دا میباش"د‪ .‬یکی در ش"ام اس"ت در قلب دمش"ق" ک"ه در‬
‫میان اعراب از گذشته تا حال مشهور است‪ .‬و مکان دیگری با این اسم «بُصری» از‬
‫روستاهای بغداد در نزدیکی عُکبَر میباشد‪ .‬اما مقصود مورد" نظ""ر در ح""دیث‪ ،‬هم""ان‬
‫بصری" شام است‪ .‬وهللا اعلم‬
‫‪ - 4‬مس""ند احم""د‪18792 :‬؛ ترم""ذی‪2441 :‬؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 56 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬مس"ند احم"د‪13245 :‬؛ اب"وداود‪4739 ":‬؛ ترم"ذی‪2435 ":‬؛ و آلب"انی در ص"حیح‬
‫الجامع‪ 3714 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪77‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«فرستادهای از سوی پروردگارم نزد من آمد و م را در میان دو ام ر مخ یر نم ود‪:‬‬


‫اینکه نیمی از امتم وارد بهشت شوند یا شفاعت را بپذیرم‪ .‬پس شفاعت را برگزیدم‬
‫و آن برای کسی خواهد بود که در حالی بمیرد که شریکی برای خداوند ق رار ن داده‬
‫باش د»‪ .‬و فرمودن د‪« :‬ش فاعت من ب رای کس انی از امتم خواه د ب ود ک ه م رتکب‬
‫گناهان کبیره شدهاند»‪.‬‬
‫اس يَ ْو َم القِيَا َم ِة فِي‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫ایمان به صراط‪ :‬رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬يَ ْج َم ُع ُ الن َ‬ ‫‪-4‬‬
‫ُ‬
‫ان َما كانوا يَ ْعبُدُونَ‬‫َ‬ ‫س ٍ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫ص ِعي ٍد َوا ِح ٍد‪ ،‬ث َّم يَطلِ ُع َعل ْي ِه ْم َر ُّب ال َعال ِمينَ ‪ ،‬فيَقو ُل‪ :‬ال يَتبَ ُع ك ُّل ِإن َ‬ ‫َ‬
‫س ل ْمِّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ب‪َ ،‬وق ْول ُه ْم َعل ْي ِه َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫الص َراط‪ ،‬فيَ ُم ُّرونَ َعل ْي ِه ِمث َل ِجيَ ا ِد الخ ْي ِل َوال ِّر َك ا ِ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ض ُع ِّ‬ ‫‪َ ...‬ويُو َ‬
‫سلِّ ْم»‪« 1:‬خداوند متعال در روز قیامت انسانه ا را در زمین هم وار و وس یعی جم ع‬ ‫َ‬
‫میکند سپس بر آنها وارد شده و میفرماید ‪« :‬هرکس دنبال کند کس ی را ک ه عب ادت‬
‫کرده است ‪ ...‬و(پل) صراط قرار داده میشود که برخی همچ ون اس به ا و س واریه ا‬
‫تندرو از آن میگذرند و سخنشان ب ر روی آن این اس ت ک ه میگوین د‪( :‬پروردگ ارا)‬
‫نجات‪ ،‬نجات»‪.‬‬
‫ایمان به عذاب قبر و فشار آن و ایمان به نعمت قبر و بستان بودن آن‪:‬‬ ‫‪-5‬‬
‫‪2‬‬
‫س ْع ُد بْنُ ُم َع ا ٍذ»‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫ضغطة ل ْو نَ َج ا ِمن َه ا َح ٌد لنَ َج ا َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إنَّ لِلقَ ْب ِر َ‬
‫«براستی قبر فشار دارد‪ ،‬اگر کس ی از آن نج ات یاب د‪ ،‬س عد بن مع اذ نج ات خواه د‬
‫یافت»‪.‬‬
‫ان‪َ ،‬و َم ا‬ ‫َّ‬
‫و در مورد آن دو نفری که مرده و دفن شده بودند فرمود‪ِ« :‬إنَّ ُه َما لَيُ َع ذبَ ِ‬
‫شي‬ ‫اآلخ ُر فَ َك انَ يَ ْم ِ‬ ‫س تَتِ ُر ِمنَ البَ ْو ِل‪َ ،‬وَأ َّما َ‬ ‫ان فِي َكبِ ي ٍر‪َ ،‬أ َّما َأ َح ُد ُه َما فَ َك انَ الَ يَ ْ‬ ‫يُ َع َّذبَ ِ‬
‫بِالنَّ ِمي َم ِة»‪« 3‬آن دو عذاب میشوند و دلیل عذابشان امر ب زرگی نیس ت‪ .‬یکی از آنه ا‬
‫‪4‬‬
‫از (پاشیده شدن) ادرار (به بدن) پرهیز نمیکرد و دیگری سخنچینی میکرد»‪.‬‬
‫ص َحابُهُ‪ِ ،‬إنَّهُ‬ ‫ض َع فِي قَ ْب ِر ِه‪َ ،‬وتَ َولَّى َع ْن هُ َأ ْ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إنَّ ا ْل َع ْبدَ‪ِ ،‬إ َذا ُو ِ‬
‫س َم ُع قَ ْر َع نِ َعالِ ِه ْم» قَا َل‪ :‬يَْأتِي ِه َملَ َك ا ِن فَيُ ْق ِعدَانِ ِه فَيَقُ واَل ِن لَ هُ‪َ :‬م ا ُك ْنتَ تَقُ و ُل فِي َه َذا‬ ‫لَيَ ْ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫س ولُهُ قَ ا َل‪ :‬فيُقَ ا ُل لَ هُ‪ :‬ا ْنظ ْر‬ ‫ش َه ُد نَّهُ َع ْب ُد هللاِ َو َر ُ‬‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ََأ‬
‫ال َّر ُج ِل؟ قَا َل‪ :‬ف َّما ا ْل ُمْؤ ِمنُ ‪ ،‬فيَقُو ُل‪ْ :‬‬
‫ص لَّى هللاُ َعلَ ْي ِه‬ ‫ِإلَى َم ْق َع ِد َك ِمنَ النَّا ِر‪ ،‬قَ ْد َأ ْب َدلَكَ هللاُ بِ ِه َم ْق َع دًا ِمنَ ا ْل َجنَّ ِة؛ قَ ا َل نَبِ ُّي هللاِ َ‬
‫س ْبعُونَ ِذ َرا ًع ا‪،‬‬ ‫س ُح لَ هُ فِي قَ ْب ِر ِه َ‬ ‫سلَّ َم‪« :‬فَيَ َرا ُه َما َج ِمي ًعا» قَا َل قَتَا َدةُ‪َ :‬و ُذ ِك َر لَنَا َأنَّهُ يُ ْف َ‬‫َو َ‬
‫‪ - 1‬ترمذی‪2557 ":‬؛ مسند احم"د‪8803 :‬؛ و آلب"انی در ص"حیح الج"امع‪ 8025 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪24707 :‬؛ و آلبانی در جامع الصحیح‪ 2180:‬و الصحیحة‪ 1695 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪218 :‬و مسلم‪292 :‬‬
‫‪ - 4‬و از این قبیل است ایمان به حوض پیامبر و نبوت آدم و ده نفری ک""ه ب""ه بهش""ت‬
‫بشارت داده شدند‪.‬‬
‫‪78‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َويُ ْمُأَل َعلَ ْي ِه َخ ِ‬


‫ض ًرا‪ِ ،‬إلَى يَ ْو ِم يُ ْب َعثُ ونَ »‪« 1:‬چ ون بن ده در ق بر گذاش ته ش ده و‬
‫همراهانش باز میگردند‪ ،‬صدای کفش پای آنها را میشنود‪ .‬در همین ح ال اس ت ک ه‬
‫دو فرشته او را مینشانند و به وی میگویند‪ :‬در مورد این مرد چه میگویی؟ رس ول‬
‫خدا فرمودند‪« :‬انسان مؤمن در پاسخ آنها میگوید‪ :‬گواهی میدهم ک ه او بن ده هللا و‬
‫رسول اوست‪ .‬فرمودند‪ :‬سپس به او گفته میشود جایگ اه خ ود را در آتش ب بین ک ه‬
‫خداوند آنرا با جایگاهی در بهشت جایگزین نمود‪ .‬رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬پس ه ر‬
‫دو مکان را خواهد دید»‪ .‬قتاده میگوید‪« :‬و برای ما ذکر شد که قبر چ نین شخص ی‬
‫به اندازه هفتاد ذراع وسیع خواهد شد و سرسبزی آنرا فرا خواه د گ رفت ت ا روزی‬
‫که برانگیخته میشود»‪.‬‬
‫ابن قیم در «المیمیه» میگوید‪:‬‬
‫هی العروة الوثقی التی لیس‬ ‫وبالسنه الغراء کـن متمسکا‬
‫تقصم‬
‫وعـض علیـها بالنـواجـذ تسلـم‬ ‫تمسک بها مسک البخیل‬
‫بماله‬
‫«به سنت نیکو تمسک جوی‪ ،‬آن همان ریسمان مستحکمی است که آسیب پ ذیر‬
‫نیست‪ .‬چنانکه انسان بخیل به م الش وابس ته اس ت‪ ،‬ب ه س نت چن گ ب زن و ب ا بن‬
‫دندان آنرا محکم بگیر که راه سالم ماندن از آسیب همین است‪».‬‬
‫مسأله ‪ :‬آیا خبر واحد مفید علم است یا ظن وگمان؟‬ ‫‪‬‬
‫منظور از این سؤال شناخت میزان مطابقت خبر واحد ب""ا واقعیت میباش""د‪ .‬ب""ه این‬
‫معنا که در صدق و راستی" آن قطعیت وجود دارد یا اینکه صدق" و راستی خبر واحد‬
‫امری ظنی است و احتمال خطا و اشتباه یا کذب و دروغ در آن میرود و لو اندک؛‬
‫مذهب اهل سنت و جماعت در این مسأله را میتوان در غالب چهار قاع""ده عن""وان‬
‫کرد‪:‬‬

‫‪ - 1‬مسلم‪2780 :‬‬
‫‪79‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫قاعدهی اول‪ :‬اگر قرائن مختلفی‪ 1‬خبر واحد را احاطه کرده باشند‪ ،‬مفید علم قاطع‬
‫‪2‬‬
‫خواهد بود‪ .‬و این دیدگاه اهل سنت و جماعت و جمهور امت میباشد‪.‬‬
‫ابن تیمیه میگوید‪« :‬بر این اساس است که جمهور اهل علم از همهی گروهه""ا ب""ر‬
‫این باورند" که چون امت ب"ا تص"دیق ی"ا عم"ل ب"ه خ"بر واح"د‪ ،‬ب"ر مقب"ولیت آن ص"حه‬
‫گذاشتتند‪ ،‬موجب علم میشود‪ .‬و این همان مطلبی است که مصنّفان در اص""ول فق""ه از‬
‫یاران ابوحنیفه و مالک و ش""افعی و احم""د آنرا ذک""ر ک""ردهان""د مگ""ر گ""روه ان""دکی از‬
‫متأخرین که در این زمینه از متکلمان پ""یروی" ک""رده و این مهم را انک""ار کردن""د‪ ".‬ام""ا‬
‫بسیاری" از متکلمان و اهل کالم – یا بیشترشان‪ -‬در این زمینه با فقها و اهل حدیث و‬
‫‪3‬‬
‫سلف صالح موافق" هستند»‪.‬‬

‫‪ - 1‬خبری که قرائن آنرا احطه کرده باشد ان""واع مختلفی دارد ک""ه مش""هورترین آنه""ا‬
‫عبارت است از؛ الف) روایتی که شیخان بخاری" و مسلم در دو کت""اب ص""حیح خ""ود‬
‫تخریج کردهاند و به حد تواتر نمیرسد‪ .‬اما قرائن متعددی آنها را احاط""ه ک""رده اس""ت‬
‫از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬مقام و منزلت امام بخاری" و مسلم در زمینه تخریج این احادیث‬
‫‪ -2‬پیشرو" بودن آنها در تشخیص حدیث صحیح از سقیم‬
‫‪ -3‬پذیرفته شدن صحت و قبولیت این دو کتاب از سوی علما؛ و این تأیید‪ ،‬خ""ود‬
‫به تنهایی در آموختن علم کافی است وقویتر از مجرد ک""ثرت ط""رقی" میباش""د‬
‫که به حد تواتر نمیرسد‪.‬‬
‫ب) خبر مشهوری ک""ه ط""رق متف""اوتی داش""ته باش""د و همگی آنه""ا از ض""عف‬
‫راویان و هرگونه علت خالی باشند‪".‬‬
‫ج) خبری که در سلسلهی راویان آن ائم""ه حاف"ظ" و متقن وج""ود" داش""ته باش""ند‬
‫چنانکه غریب نباشند‪ .‬مانند حدیثی که امام احمد از امام شافعی روایت میکند‬
‫و امام شافعی" از امام مالک روایت میکند و حدیثی که در نقل روایت از امام‬
‫شافعی‪ ،‬شخص دیگری ب""ا ام""ام احم""د هم""راه باش""د و همچ""نین در روایت از‬
‫امام مالک‪ ،‬شخص دیگری با امام شافعی" همراه باشد»‪.‬‬
‫‪ - 2‬الرس"""الة‪461 """،599 :‬؛ الفقی"""ه والمتفق"""ه‪1/96 :‬؛ مجم"""وع" الفت"""اوی‪18/41 :‬؛‬
‫مختصرالصواعق‪466 ":‬؛ شرح کوکب المنیر‪352-2/348 :‬؛ مذکرة الشنقیطی‪103 ":‬‬
‫‪ - 3‬مجموع الفتاوی‪ 13/351 :‬و ‪18/41‬‬
‫‪80‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫قاعدهی دوم‪ :‬اگر خبر واحد خالی از قرائن‪ 1‬باشد و آنچه بیانگر کس""ب علم از آن‬
‫باشد‪ ،‬وجود نداشته باشد‪ ،‬با آن یقین حاصل نمیشود و به اتفاق‪ ،‬علم از آن کس""ب نمی‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫شود و این امری است که در آن اختالفی نیست‪.‬‬
‫ابن قیم رحمه هللا میگوید‪«:‬خبر" واحد بر مبنای دلیلی که بی""انگر" آن اس""ت متف""اوت‬
‫میباشد‪،‬چنانکه گاهی به ک""ذب و دروغ ب""ودن آن بی""ان میش""ود و گ""اهی گم""ان ک""ذب و‬
‫دروغ" بودن ان است واین زمانی اس""ت ک"ه دلی""ل یکی از آنه""ا اقام""ه نش"ود‪ ".‬وگ"اهی‬
‫صدق و راستی خبر اما نه به طور قطع ترجیح دارد‪ .‬و گاهی به صدق و راس""تی" آن‬
‫به طور قطع حکم میش""ود چنانک""ه هیچ تردی""دی از ص""دق" و راس""تی آن نخواه""د ب""ود‬
‫‪3‬‬
‫بنابراین چیزی نیست که هر خبر واحدی مفید علم باشد ونه ظن وگمان»‪.‬‬
‫قاعدهی سوم‪ :‬مسألهی قرائن امری نسبی است چنانکه چیزی نزد شخصی قرین""ه‬
‫محسوب میشود اما نزد دیگری قرینه نخواهد بود و چ""ه بس""ا قرین"ه"ای ن""زد شخص""ی‬
‫مفید قطع و یقین باشد اما نزد دیگری تنها مفید ظن و گمان باشد‪ .‬و اینچنین ‪...‬‬
‫بنابراین قرائن بر مبنای سه فاکتور" اصلی مختلف میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬حال کسی که از او خبر داده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬حال خبر‬
‫‪4‬‬
‫‪ -3‬حال شنوندهای که خبر میدهد‪».‬‬
‫قاعدهی س وم‪ :‬تردیدی" نیس""ت آنچ""ه در ق""رائن مخص""وص اح""ادیث رس""ول هللا ح‬
‫اعتب""ار دارد‪ ،‬هم""ان ش""رایطی اس""ت ک""ه اه""ل ح""دیث ذک""ر ک""ردهان""د؛ چ""را ک""ه آن""ان‬
‫متخصص و شایسته این مهم هستند‪ .‬اما دیدگاه متکلمان و پ""یروان آنه""ا در این م""ورد‬
‫صحیح نیس"ت چراک"ه ش"ناخت آنه"ا نس"بت ب"ه ح"دیث در پ"ایینت"رین مرتب"ه آن اس"ت‪.‬‬
‫بنابراین علم و آگاهی نسبت به احادیث رسول هللا ح از طری"ق" آنه""ا حاص""ل نمیش""ود‪.‬‬
‫لذا در این مورد باید دیدگاه متکلمان را انکار نموده و به قطعیت اهل ح""دیث در این‬
‫‪5‬‬
‫زمینه مراجعه کرد»‪.‬‬
‫‪ - 1‬منظور" از خالی بودن از قرائن در اینجا‪ ،‬خالی بودن آن از قرائ""نی اس""ت ک""ه ب""ا‬
‫لحاظ آنها‪ ،‬چنین خبری مفید علم خواهد بود نه عدم قرائن به طور مطلق‪.‬‬
‫‪ - 2‬المسودة‪244 :‬؛ الجواب الصحیح‪4/293 :‬‬
‫‪ - 3‬مختصرالصواعق‪456 ،455 ":‬‬
‫‪ - 4‬مختصرالصواعق‪466 ،468 ":‬‬
‫‪ - 5‬برخی از اهل علم بر این باورند که چون خبر واحد صحیح باشد حتم""ا مفی""د علم‬
‫خواهد بود‪ .‬چرا که به باور آنها حدیث صحیح بدون قرائن متصور" نیست‪ .‬پس چ""ون‬
‫خبری صحیح شد‪ ،‬دو امر الزمهی صحت آن است‪ :‬قرائن و علم؛ بنابراین خبر واحد‬
‫مفید علم خواهد بود بر مبنای قرائن ن""ه ب""ه ص""ورت مطل""ق؛ و این دی""دگاه بی""انگر آن‬
‫است که قرائتی" را که ذکر نمودهاند‪ ،‬در واقع همراه هر ح""دیث ص""حیحی میباش""ند و‬
‫‪81‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و انکار اهل حدیث‪ ،‬ق"بیحت"ر اس"ت از انک"ار یکی از م"ذاهب اربع"ه مش"هور ن"زد‬
‫‪1‬‬
‫پیروان"شان‪.‬‬

‫مبحث سوم‪ :‬فهم نصوص در پرتو اقوال سلف‬


‫«الفهم»‪ 2‬در لغت به معنای تصور" معنای نیکو میباشد که وجود" آن ذهن را ب""رای‬
‫اس"""تنباط" آم"""اده میکن"""د‪ .‬گفت"""ه میش"""ود‪« :‬فهمت عن فالن – فهمت ب"""ه»‪« 3:‬از فالنی‬
‫فهمیدم؛" به وسیله آن فهمیدم»‪".‬‬
‫«الفهم» در اصطالح‪ :‬عبارت است از شناخت چ""یزی ی""ا موض""عی" ی""ا اتف""اقی ی""ا‬
‫تعیین و تثبیت لفظی؛ و شامل شناخت صریح و کامل روابط" و مبادی عمومی می باشد‬
‫‪4‬‬
‫و تفسیر و استخدام را شامل میشود و حافظ" زبانی می باشد‪.‬‬
‫عمر بن خطاب در نامهاش به ابوموسی" اشعری میگوید‪« :‬س""پس فهم؛ فهم‪ ،‬ت""و را‬
‫ب"ه حکم آنچ"ه در ق""رآن و س"نت نیس""ت‪ ،‬راهنم""ایی میکن""د‪ .‬در چ"نین ش"رایطی" ام"ور‬

‫از آن جدا نیستند‪ .‬مثال راویان حدیث صحابه باشند‪ ،‬کسانی که صداقت و ام""انت آنه""ا‬
‫شناخته شده است و آنچه روایت شده قول رسول خدا ح باشد و در آن نور" و داللت و‬
‫برهانی" وجود داشته باشد که به صدق" و راستی آن گواهی میدهد‪ .‬مختصرالصواعق‪":‬‬
‫‪468-466‬‬
‫‪ -1‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ 70 ،18/69 :‬و مختصرالصواعق‪455-453 :‬‬
‫‪ - 2‬الفهم عبارت است از تصور معنای نیکو و وج"ود" آن و آم"اده ک""ردن ذهن ب""رای‬
‫استنباط؛ صحت فهم بخشی از آن در فطرت و سرشت آدمی نهادینه ش""ده اس""ت و ب""ر‬
‫این اساس است که گفته میشود‪ :‬حکم نمودن بر چیزی فرعی از تصور آن است‪.‬‬
‫‪ - 3‬معجم الوسیط‪ ،‬ص‪730 :‬؛ چاپ مجموع اللغة العربیة القاهرة‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬سیکولوجیه اللغة‪ ،‬دکتر جمعه یوسف‪ ،‬ص‪71-70 :‬‬
‫‪82‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مختلف را مقایسه کن و شباهتها را بشناس‪ ،‬سپس به آنچه آنرا نزد خداون""د محب""وبت""ر‬
‫‪1‬‬
‫میبینی و مشابهت بیشتری" به حق دارد‪ ،‬اعتماد کن»‪.‬‬
‫مبحث فهم نصوص وحی (قرآن و سنت) وابسته به ترجمه حرف به ح""رف م""راد‬
‫خداوند" می باشد‪ .‬و هر قدر فهم استداللی صحیح تر باش""د ب""ه حکم هللا و م""راد ش""ارع‬
‫حکیم نزدیکتر خواهد بود‪.‬‬
‫فهم نادرست از وحی منجر به نتایج خطرناکی برای اه""ل ب""دعت ش""ده اس""ت علی‬
‫رغم اینکه به زیرکی" و با فراست و هوشیاری عجیب از آن فهم سوء‪ ،‬بهره ب""رداری‬
‫میکنند‪.‬‬
‫لذا فهم صحیح نعمتی از سوی خداوند متعال است از این جهت که ویژگی" فط""ری‬
‫و غریزهای در درون انسان است اما نیاز ب""ه ص""یقل و تم""رین و ال""ترام ب""ه ض""وابط"‬
‫علمی دارد ت""ا از راه راس""ت و اس""توار و منهج ص""حیح منح""رف" نش""ود و از ه""ر‬
‫‪2‬‬
‫انحرافی" مصون و محفوظ بماند‪.‬‬
‫بر این اساس بهترین فهم از نصوص شرعی‪ ،‬همان فهم ص""حابه رض""یالل""هعنهم می‪-‬‬
‫باش""د‪ .‬ص""حابه ی""اران و همراه""ان رس""ول هللا ح بودن""د و از این جهت فهم آنه""ا از‬
‫رسالت‪ ،‬نسبت به دیگران بسیار" بیشتر و دقیقتر است‪ .‬رسول هللا ح فرمودند‪َ « :‬ما ِم ْن‬
‫ص " َحابٌ يَْأ ُخ" ُذونَ بِ ُس "نَّتِ ِه‬ ‫اريُّونَ ‪َ ،‬وَأ ْ‬ ‫ُأ‬ ‫ُأ‬
‫نَبِ ٍّي بَ َعثَ "هُ هللاُ فِي َّم ٍة قَ ْبلِي ِإاَّل َك""انَ لَ "هُ ِم ْن َّمتِ " ِه َح َو ِ‬
‫وف يَقُولُونَ َم""ا اَل يَ ْف َعلُ""ونَ ‪َ ،‬ويَ ْف َعلُ""ونَ َم""ا اَل‬‫َويَ ْقتَ ُدونَ بَِأ ْم ِر ِه‪ ،‬ثُ َّم ِإنَّهَا ت َْخلُفُ ِم ْن بَ ْع ِد ِه ْم ُخلُ ٌ‬
‫يُْؤ َمرُونَ ‪ ،‬فَ َم ْن َجاهَ َدهُ ْم بِيَ ِد ِه فَهُ َو ُمْؤ ِم ٌن‪َ ،‬و َم ْن َجاهَ َدهُ ْم بِلِ َسانِ ِه فَه َُو ُمْؤ ِم ٌن‪َ ،‬و َم ْن َجاهَ"" َدهُ ْم‬
‫"ان َحبَّةُ خَ""رْ د ٍَل»‪« 3:‬هیچ پی""امبری پیش از‬ ‫ك ِمنَ اِإْل ي َم" ِ‬ ‫ْس َو َرا َء َذلِ" َ‬‫بِقَ ْلبِ ِه فَه َُو ُمْؤ ِم ٌن‪َ ،‬ولَي َ‬
‫من برانگیخته نشد مگر آنکه در میان امتش پیروانی" داشت ک""ه ب""ه س""نت او اقت""دا می‪-‬‬
‫کردند و اوامر او را اطاعت میکردند‪ .‬سپس کسانی جانشین آنان شدند ک""ه چ""یزی را‬
‫میگفتند که بدان عمل نمیکردند و به چیزی عمل میکردند که ب""ه آن ام""ر نش""ده بودن""د‬
‫پس هرکس با دستش با آنان جهاد کند‪ ،‬مومن اس""ت‪ .‬و ج""ز این ایم""انی ‪ -‬ول""و ان""دک‪-‬‬
‫نخواهد بود»‪.‬‬
‫عالوه بر این چون امری بر صحابه مشکل میآمد‪ ،‬در مورد" آن از رسول خدا می‪-‬‬
‫پرسیدند‪ .‬امام بخاری در «کتاب العلم» از ابن ابی ملیکه روایت میکند که عایشه ه""ر‬
‫‪4‬‬
‫آنچه میشنید و آنرا نمیدانست‪ ،‬به رسول خدا مراجعه میکرد تا آنرا بداند»‪.‬‬
‫با این توضیح آشکار میشود مسائلی" که به ذهن انسان خطور میکن"د و ص"حابه از‬
‫‪ - 1‬سنن دارمی‪4/206 :‬؛ سنن کبری‪ ،‬بیهقی‪10/115 :‬‬
‫‪ -2‬نگا‪ :‬کتاب مص""ادر" التش""ریع ومنهج االس""تدالل والتلقی بین اه""ل الس""نة ومخ""الفیهم‪،‬‬
‫شیخ حمدی عبدهللا حفظهاهلل‬
‫‪ - 3‬مسلم‪50 :‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪103 ":‬‬
‫‪83‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها سوال نکردند با اینکه به آن نیاز داشتند و انگیزه آن در میان آنها ب"ود‪ ،‬از تل"بیس‬
‫شیطان میباشد‪ .‬بلکه واجب این است که انسان در مواردی" که صحابه توق"ف کردن"د‪،‬‬
‫توقف" کند و بداند خداوند متعال هیچ امری که ب"دان نی"از داش"ته باش"یم ره"ا نک"رده و‬
‫فراموش" نکرده است بلکه آنچه را نیاز داشتیم" به تمام و کمال بیان کرده است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫فضیلت همراهی با رسول خدا‪:‬‬
‫عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬خداوند" متعال به قلب بندگان نگاه کرد پس قلب محم""د‬
‫را بهترین قلب از میان بندگان یافت‪ ،‬پس آنرا برای خود برگزید و او را ب"ا رس""التش‬
‫فرستاد‪ .‬پس از قلب محمد به قلوب بندگان نگاه کرد و قلوب اصحابش را بهترین قلب ‪-‬‬
‫ها یافت‪ ،‬پس آنها را وزیران پیامبرش قرار داد که به خاطر دینش میجنگند‪ .‬بنابراین‬
‫آنچه مسلمانان نیک میپندارن""د هم""ان ن""زد هللا نی""ک اس""ت و آنچ""ه را ب""د می پندارن""د‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫همان نزد هللا بد است»‪.‬‬
‫ق‬ ‫ْ‬
‫نز َل ِإل ْيكَ ِمن َّربِّكَ هُ َو ال َح َّ‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُأ‬ ‫َّ‬
‫قتاده در مورد این آیه‪َ « :‬ويَ َرى" ال ِذينَ وتوا ال ِعل َم ال ِذي ِ‬
‫يز ْال َح ِمي ِد» (س""با‪« )6 :‬و کس""انی‌"که ب""ه ایش""ان علم داده ش""ده‬ ‫ص َرا ِط ْال َع ِز ِ"‬ ‫َويَ ْه ِدي" ِإلَى ِ‬
‫است‪ ،‬می‌دانند آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ح""ق اس""ت و ب""ه راه‬
‫‪3‬‬
‫(هللا) پیروزمند" ستوده هدایت می‌کند‪ ».‬میگوید‪ :‬آنها اصحاب محمد میباشند‪.‬‬
‫فهم نصوص بر مبنای فهم صحابه رضیاللهعنهم‪:‬‬
‫داللت قرآن کریم بر این مهم‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ُأ‬ ‫ْ‬
‫"وا ُش"هَدَاء َعلَى النَّ ِ‬
‫اس‬ ‫خداوند متع""ال میفرمای"د‪َ « :‬و َك" َذلِكَ َج َعلنَ"ا ُك ْم َّمة َو َس"طا لتَ ُكونُ "‬
‫َويَ ُكونَ ال َّرسُو ُل َعلَ ْي ُك ْم َش ِهيداً» (بقره‪« )143 :‬و همچنین شما را امت میانه قرار" دادیم‬
‫تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد»‪.‬‬
‫«الوسط» به معنای اختیار نمودن ع""دل میباش""د‪ .‬بن""ابراین ص""حابه به""ترین امت و‬
‫عادلترین آنها در اقوال و اعمال و اراده و نیت بودند" و بر این مبنا ب""ود ک""ه اس""تحقاق‬
‫‪4‬‬
‫یافتند" تا در روز قیامت شاهدان و گواهانه پیامبران نسبت به امتهایشان باشند»‪.‬‬
‫ُوف‬‫"ال َم ْعر ِ‬ ‫اس تَ "ْأ ُمرُونَ بِ" ْ‬ ‫ت لِلنَّ ِ‬ ‫"ر ُأ َّم ٍة ُأ ْخ" ِر َج ْ‬ ‫و خداون "د" متع""ال میفرمای""د‪ُ « :‬كنتُ ْم َخ ْي" َ‬
‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ً‬
‫ب لَ َك""انَ خَ ْي""را لهُم ِّم ْنهُ ُم ال ُمْؤ ِمنُ""ونَ‬ ‫َوتَ ْنهَوْ نَ ع َِن ْال ُمن َك ِر َوتُْؤ ِمنُونَ بِاهللِ َولَوْ آ َمنَ َأ ْه ُل ال ِكتَا ِ‬
‫ْ‬
‫اسقُونَ » (آل عم"ران‪« )110 :‬ش"ما به"ترین ام"تی هس"تید ک"ه ب"رای م"ردم"‬ ‫َوَأ ْكثَ ُرهُ ُ"م ْالفَ ِ‬
‫پدیدار" شده‌اید‪ :‬امر به معروف می‌کنید و نهی از منکر می‌نمائید و به هللا ایمان دارید‪.‬‬
‫‪ - 1‬صحابه عبارت است از کسی که در حال ایمان به پیامبر‪ ،‬او را مالقات کرده و‬
‫بر اسالم مرده باشد‪ .‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪،150 – 4/147 ،80 ، 1/79 :‬‬
‫مختصرالصواعق‪345 ،2/346 ":‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪3600 : 5/211 :‬؛ شیخ احمد شاکر میگوید‪ :‬اسناد آن صحیح است‪.‬‬
‫‪ - 3‬تفسیر طبری‪22/44 :‬؛ و نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪1/14 :‬‬
‫‪ - 4‬تفسیر ابن کثیر‪1/276 ،‬‬
‫‪84‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند‪ "،‬قطعا ً برایشان بهتر بود‪ ،‬برخی از آن""ان مؤمنن""د و‬
‫بیشتر" آنان فاسق" و نافرمانند»‪".‬‬
‫داللت سنت نبوی‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫‪1‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫اس ق""رْ نِي‪ ،‬ث َّم ال ِذينَ يَل""ونهُ ْم‪ ،‬ث َّم ال ِذينَ يَل""ونهُ ْم‪:»...‬‬‫َّ‬ ‫َ‬
‫رسول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬خ ْي" ُر الن ِ‬
‫«بهترین مردم‪ ،‬مردم زمان من است سپس نسلی که پس از آنها میآی"د‪ ،‬س"پس کس"انی‬
‫که بعد از آنها میآیند‪»...‬‬
‫عمومیت لحاظ شده در حدیث‪ ،‬اقتضای بهترین ب""ودن در اعتق""اد و فهم و عم""ل را‬
‫دارد‪.‬‬
‫داللت اجماع و اقوال علما‪:‬‬ ‫‪-3‬‬
‫الف) اجماع‪ :‬شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬اهل س""نت و جم""اعت همگی اتف""اق‪-‬‬
‫نظر دارند که بهترین نسل این امت از نظر اعم""ال و اق""وال و اعتق""اد و ه""ر فض""یلت‬
‫دیگری‪ ،‬اولین نسل آن میباشد سپس کسانی که پس از آنها آمدن""د و س""پس کس""انی ک""ه‬
‫بعد از آنها آمدند‪ ...‬و همگی اتفاقنظر دارند ک""ه آنه""ا در ه""ر فض""یلتی از جمل""ه علم و‬
‫ایمان و عقل و دین و بیان و عبادت بر َخلَف برتری" دارند‪ .‬و آنها سزاوارتر به تبیین‬
‫و روشنگری در هر مشکلی هستند و این مهم را کس""ی انک""ار نمیکن""د مگ""ر آنک""ه ب""ا‬
‫امری معلوم و آشکار در دین اسالم لجبازی" کند و خداوند او را دانس""ته گم""راه ک""رده‬
‫‪2‬‬
‫است‪»...‬‬
‫ب) اقوال سلف این امت و علمای آن‪:‬‬
‫حذیفه بن یمان میگوید‪« :‬ای قاریان‪ ،‬تقوای الهی را پیش""ه کنی""د‪ ،‬راه و روش‬ ‫‪‬‬
‫کس""ا ِن پیش از خ""ود را در پیش گیری""د‪ .‬ب""ه خ""دا س""وگند اگ""ر ب""ر این راه اس""تقامت و‬
‫پایداری" ورزید" گوی سبقت را از همگان میربایی"د و اگ"ر آنرا ره"ا کنی"د و ب"ه چپ و‬
‫‪3‬‬
‫راست منحرف شوید‪ ،‬قطعا ً به گمراهی دور و درازی گرفتار خواهید شد»‪.‬‬
‫و عباد بن عوام میگوید‪« :‬شریک بن عبدهللا ح""دود پنج""اه س""ال ن""زد م""ا آم""د‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫پس به او گفتم‪ :‬ای ابوعبدهللا‪ ،‬گروهی از معتزلیان نزد ما هستند ک""ه اح""ادیث ص""فات‬
‫را انک""ار میکنن""د‪ .‬عب""اد میگوی""د‪ :‬پس ح""دود" ده ح""دیث در این م""ورد روایت ک""رده و‬
‫سپس گفت‪ :‬ما دین مان را از تابعین از اصحاب رسول هللا ح میگ"یریم‪ .‬ام"ا آنه"ا دین‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫شان را از چه کسی میگیرند؟»‬

‫‪ -1‬مسند احمد‪ 3413 :‬؛ بخاری" ‪ 3378 :‬و مسلم‪4601 :‬‬


‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪158 ،4/157 :‬‬
‫‪ -3‬الب"دع و النهی عنه"ا‪ ،‬ص‪10 :‬؛ ابن وض"اح اندلس"ی‪ ،‬وابن عب"دالبر در ج"امع بی"ان‬
‫العلم‪ 2/119 :‬و اصل آن در بخاری‪ 7282 :‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬اسناد آن صحیح است‪ .‬بیهقی در االسماء و الصفات‪2/374 ،949 :‬‬
‫‪85‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫امام شافعی در «الرسالة» میگوید‪« :‬آنه""ا (ص""حابه) در علم و عق""ل و دین و‬ ‫‪‬‬
‫فضل و هر سببی که به وسیله"ی آن علم کسب میشود یا ه""دایت درک میش""ود‪ ،‬نس""بت‬
‫به ما در مقام باالتری" قرار دارند و دیدگاه و رای و نظر آنها برای ما به""تر اس""ت از‬
‫‪1‬‬
‫رای و نظر ما برای خودمان»‪.‬‬
‫و امام احمد میگوید‪« :‬اصول اهل سنت نزد ما عب"ارت اس"ت از‪ :‬تمس"ک ب"ه‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬
‫راه و روش اصحاب رسول هللا ح و اقتدا به آنها و ترک بدعت‪»...‬‬
‫و ابن تیمیه میگوید‪« :‬سبب اساسی گرفت""ار ش""دن گمراه""ان ب""ه این تحری""ف‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫اعراض و روی گردانی آنها از فهم کتاب هللا بر مبنای فهم صحابه و تابعین میباش""د‪.‬‬
‫و مخالفت آنها با آنچ""ه ب""ر این مهم داللت میکن""د آن هم ب""ا تمس""ک ب"ه آنچ""ه ب""ا آن در‬
‫‪3‬‬
‫تناقض است‪ ،‬سبب این گمراهی و تحریف شده است»‪.‬‬
‫و امام اصولی" ابو اسحاق" شاطبی میگوید‪« :‬راه و روش (سنت) صحابه راه‬ ‫‪‬‬
‫و روشی است که بر مبنای آن عمل میشود و به آن مراجعه میش""ود و ام""ور ذی""ل ب""ر‬
‫این مهم داللت میکند‪:‬‬
‫ْأ‬
‫اس تَ"" ُمرُونَ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُأ‬ ‫ُأ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫س""تایش خداون""د متع""ال از آنه""ا‪« :‬كنت ْم خَ ي َ‬
‫ْ""ر َّم ٍة خ"" ِر َجت لِلن ِ‬ ‫أ‪-‬‬
‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ً‬
‫ب ل َكانَ خَ يْ""را لهُم ِّمنهُ ُم‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ُوف َوتَنهَوْ نَ ع َِن ال ُمن َك ِر َوتْؤ ِمنونَ بِاهللِ َولوْ آ َمنَ ْه ُل ال ِكتَا ِ‬ ‫ْ‬ ‫بِ ْال َم ْعر ِ‬
‫اسقُونَ » (آل عمران‪« )110 :‬شما بهترین امتی هستید که ب""رای‬ ‫ْال ُمْؤ ِمنُونَ َوَأ ْكثَ ُرهُ ُ"م ْالفَ ِ‬
‫شدهاید‪ :‬امر به معروف می‌کنید و نهی از منکر می‌نمائید و ب"ه هللا ایم""ان‬ ‫مردم پدیدار" ‌‬
‫ً‬
‫دارید‪ .‬و اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند‪ "،‬قطعا ب""رایش""ان به""تر ب""ود‪ ،‬ب""رخی از آن""ان‬
‫مؤمنند" و بیشتر آنان فاسق" و نافرمانند»‪.‬‬
‫توصیه"هایی که در احادیث رسول خ""دا در این زمین""ه وارد ش""ده اس""ت و ب""ه‬ ‫ب‪-‬‬
‫پ""یروی" از آنه""ا ام""ر میکن""د و بی""انگر آن اس""ت ک""ه راه روش آنه""ا در پ""یروی ک""ردن‬
‫همچون س""نت رس""ول خ""دا میباش""د‪ .‬چنانک""ه میفرمای""د‪« :‬فَ َعلَ ْي ُك ْم بِ ُس"نَّتِي َو ُس"نَّ ِة ْال ُخلَفَ""ا ِء‬
‫اج ِذ»‪« ":‬بر شماست که سنت من و‬ ‫ْال َم ْه ِديِّينَ الرَّا ِش ِدينَ ‪ ،‬تَ َم َّس ُكوا" بِهَا َوعَضُّ وا َعلَ ْيهَا بِالنَّ َو ِ‬
‫راه و روش خلقای هدایت یافتهی هدایتگر (پس از من) را بر خود الزم بگیرید و ب""ه‬
‫آنها تمسک جسته و با بن دندان آنها را محکم بگیرید»‪.‬‬
‫جمهور" علما به هنگام ترجیح اقوال‪ ،‬صحابه را بر دیگران مق""دم داش""تهان""د؛‬ ‫ت‪-‬‬
‫چنانکه گروهی قول ابوبکر و عمر را حجت و دلیل دانستهاند و عدهای ق""ول خلف""ای‬

‫‪ -1‬مجموع" الفتاوی‪4/158 :‬‬


‫‪ - 2‬طبقات الحنایله‪1/241 :‬؛ شرح اصول اعتقاد اهل السنة‪ ،‬اللکائی‪317 :1/156 ،‬‬
‫‪ - 3‬درء التعارض العقل و النقل‪5/383 :‬‬
‫‪86‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چهارگانه را دلیل قرار دادهان""د و ب""رخی ب""ه ط""ور مطل""ق ق""ول و دی""دگاه ص""حابه را‬
‫‪1‬‬
‫حجت و دلیل دانستهاند؛ و هریک از این اقوال شاهدی در سنت دارد‪.‬‬
‫داللت عقل‪ :‬شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬محال اس""ت ک""ه نس""له""ای برت"ر"‬ ‫‪-4‬‬
‫این امت ‪ -‬نسلی که رسول هللا ح در میان آنها مبعوث شد سپس کسانی" که بعد از آنها‬
‫آمدند و سپس کسانی که بعد از آنها آمدند ‪ -‬در این زمینه نسبت به حق آش""کار‪ ،‬ع""الم‬
‫و آگاه نبوده و بدان قائل نباشند‪ ".‬چرا که ضد این مهم‪ ،‬ی""ا ع""دم علم و ق""ول اس""ت و ی""ا‬
‫اعتقاد نقیض حق و دیدگاه نادرست؛ که هر دوی اینها در حق آنها مح""ال اس""ت‪ 2.‬ام""ا‬
‫ع""دم علم و ق""ول در ح""ق آنه""ا مح""ال اس""ت زی""را ه""رکس در قلبش کم""ترین حی""ات و‬
‫فراگیری علم یا نیازی به عبادت باش""د‪ ،‬در جس""تجوی این ب""اب (اس""ماء و ص""فات) و‬
‫سوال از آن خواهد بود و شناخت حق در این زمینه از بزرگترین اهداف و خواس""ته"‪-‬‬
‫های او خواهد بود‪ .‬منظورم بیان آنچ""ه اعتق""اد ب""دان شایس""ته و الزم اس""ت میباش""د ن""ه‬
‫شناخت کیفیت ذات الهی و صفات او؛‬
‫قلبه""ای س""الم ب"ه هیچ ام"ری بیش از ش"ناخت این مهم مش""تاق نیس""تند و این ام""ری‬
‫آشکار در فطرت انسانی است‪ ،‬حال با وج""ود" این اقتض""ا ک""ه از ق""ویت""رین مقتض""یات‬
‫است‪ -‬چگونه میتوان تصور" کرد که این اقتضا در م""ورد" آن بزرگ""واران‪ ،‬در عص""ر‬
‫و زمان ایشان از مس""یر منح""رف و راه انح""راف در پیش گرفت""ه باش""د؟ چ""نین ام""ری‬
‫حتی در مورد بدترین انسانها و کسانی که بیش از همه از خداوند" رویگ""ردان هس""تند‬
‫و بلکه بیش از دیگران در طلب دنیا میباشند و از ذکر خداوند غافلاند‪ ،‬نزدیک اس""ت‬
‫رخ ندهد (غیر قابل تص""ور باش""د) ح""ال چگون""ه ممکن اس""ت در م""ورد" آنه""ا رخ داده‬
‫باشد؟!‬
‫اما قول دوم که آنها اعتقادی بر خالف حق داشتند" یا بدان قائل بودند؛ هیچ مسلمان‬
‫‪3‬‬
‫و عاقلی که آنها را بشناسد‪ ،‬چنین اعتقادی در مورد آنها ندارد»‪.‬‬
‫بنابراین صحابه فقیهترین و داناترین امت هستند‪ .‬آنها به""ترین قلبه""ا و عمی""قت""رین‬
‫علمه""ا و کم""ترین تکل""ف را دارا بودن""د و ص""حیحت""رین نیته""ا را داش""تند و کام""لت""رین‬
‫آن آنها ب""ود‪ .‬ش""اهد ن""زول ق""رآن بودن"د" و‬
‫فطرت"ها و قوهی ادراک و پاکترین اذهان از ِ‬
‫تفسیر آنرا شناختند و مقاصد رسول" هللا ح را فهمیدند‪ ".‬و کس""ی ک""ه ش""نیده و دانس""ته و‬
‫حال متکلم را دیده است همچون کسی نیست که غائب بوده و ندیده و شنیده یا نش""نیده‬
‫‪ - 1‬الموافقات‪447 ،4/446 :‬‬
‫‪ - 2‬چرا ک""ه این تص""ور" طعن و خ""ردهگ""یری پوش""یده"ای ب"ه هللا و رس""ولش میباش""د‪.‬‬
‫خردهگیری از خداوند متع""ال اس""ت از این جهت ک""ه در انتخ""اب اص""حاب پی""امبرش‬
‫نیک عمل نک"رده اس"ت و خ"ردهگ"یری و طعن ب"ه رس"ول خداس"ت از این جهت ک"ه‬
‫اصحابش را آموزش نداده است‪( .‬والعیاذ باهلل)‬
‫‪ - 3‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪8 ،5/7 :‬‬
‫‪87‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و با واسطه یا واسطه"هایی دانسته است؛ بنابراین بر چنین کسی الزم است که ب""ه علم‬
‫و دین صحابه مراجعه کند و این رجوع ب"ر تم"ام کس""انی ک"ه پس از آنه"ا آمدن"د و در‬
‫این فضیلت با آنها شریک نبودند‪ "،‬الزم و ضروری است‪.‬‬
‫صحابه داناترین مردم به زبان قرآن کریم میباشند‪:‬‬
‫قرآن کریم به زبان عربی نازل شد؛ بر طبق زبان شناخته ش"ده محیطی" ک"ه در آن‬
‫نازل شد و بر مبنای عادت و روش"ی" آنه""ا در س""خن گفتن؛ پس ه""رکس ک""ه ب"ه زب""ان‬
‫عربی مسلط باشد بیشترین فهم و نیکوترین درک را از ق"رآن خواه"د داش"ت و کس""ی‬
‫که از اولین نسلهای برتر اسالم‪ ،‬فصیحتر در زب""ان و اس""توارتر" در بی""ان و به""تر در‬
‫سخن گفتن باشد‪ ،‬شناخته نش""ده اس""ت و برت""رین و س""زاوارترین آنه""ا در این فض""ل و‬
‫پیشگامی" اصحاب رسول" هللا ح میباشند‪.‬‬
‫صحابه داناترین مردم به تفسیر قرآن بودند‪:‬‬
‫با توجه به تسلط صحابه و تابعین به زبان عربی که همان زب""ان ق""رآن اس""ت و ب""ا‬
‫در نظر داشتن مشاهده نزول قرآن و شنیدن تفسیر قرآن از رسول خدا‪ ،‬در واق""ع فهم‬
‫آنها از قرآن راسختر و درک آنها از معانی آن عمیقتر از نسله""ای پس از ایش""ان می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫بنابراین آنچه صحابه و سلف از قرآن فهمیدند" سزاوارتر به مراجعه است تا آنچ""ه‬
‫نسلهای پس از ایشان از قرآن درک نمودن""د‪ ".‬چ""را ک""ه آنه""ا در ب""اب مع""رفت خداون"د"‬
‫متع""ال و ش""ناخت اس""ماء و ص""فات و افع""ال او تع""الی و روز" قی""امت و دیگ""ر مس""ائل‬
‫اعتقادی و اصولی اتفاق نظر کامل داشتند‪ .‬و در این موارد" هیچگونه خالف مش""هور‬
‫‪1‬‬
‫و نادری از آنها ثبت نشده است‪.‬‬
‫و بر این اساس است که بهترین روش تفس""یر ق""رآن‪ ،‬تفس""یر ق""رآن ب""ه ق""رآن و در‬
‫وهله دوم تفسیر قرآن ب""ا س""نت و پس از آن تفس""یر ق""رآن ب""ا اق""وال ص""حابه و ت""ابعین‬
‫‪2‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫بلکه گروهی از اهل حدیث تفسیر صحابه را در حکم مرفوع دانسته"اند‪.‬‬
‫ابو عبدهللا حاک در مس""تدرک میگوی""د‪« :‬کس""ی در پی کس""ب و فراگ""یری این علم‬
‫است باید بداند تفسیر صحابه که شاهد وحی و تنزیل بوده است‪ ،‬نزد شیخین (بخ""اری‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الصواعق المرسلة‪510- 2/509 ،‬‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪13/363 :‬؛ تفسیر ابن کث""یر‪15-1/12 :‬؛ مختص"ر"‬
‫الصواعق‪2/336 :‬‬
‫‪ - 3‬نگ""ا‪ :‬معرف""ة عل""وم الح""دیث‪ ،‬ص‪21-19 :‬؛ مس""تدرک‪1/542 :‬؛ کت""اب ال""دعاء‪:‬‬
‫‪2/345‬؛ کتاب التفسیر ‪4/575‬؛ کتاب االهوال؛ ونگا‪ :‬مختصر" الص""واعق‪ 2/346 :‬؛‬
‫اعالم الموقعین‪4/153 :‬؛ قواعد فی علوم الحدیث‪ ،‬تهانوی‪ ،‬ص‪128 ،127 :‬‬
‫‪88‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫و مسلم) حدیث مسند است»‪.‬‬
‫و این به خاطر ترس و تقوایی است که از آنها در مورد" سخن گفتن ب""دون علم در‬
‫مورد" قرآن شناخته شده است‪.‬‬
‫و امام احمد تصریح میکند که در تفسیر ق"رآن‪ ،‬ب"ه ق"ول یکی از ص"حابه مراجع"ه‬
‫‪2‬‬
‫میکند اگر دیگر صحابه در آن زمینه با او مخالف نباشند‪.‬‬
‫و هیچ کتابی از کتابهای سلف و اهل سنت که راه و روش آنها را در پیش دارن""د‪،‬‬
‫نمی یابی مگر اینکه در آن اقوال صحابه و تابعین و پیشوایان" هدایت را ذکر ک""رده‪-‬‬
‫اند و با آنها قرآن و حدیث را تفسیر کردهاند و در برابر مخالف"انش"ان ب"ه آن اس"تدالل‬
‫کرده و در معرفت و شناخت حق و حقیقت و درست و ص"حیح ب"دان چن"گ زدهان"د؛‬
‫اما اختالفی که احیانا ً در تفسیر برخی از ح""روف" در بین ص""حابه و ت""ابعین دی""ده می‪-‬‬
‫شود‪ ،‬اکثراً اختالف تنوع و نه اختالف از نوع تضاد میباشد‪ .‬چنانکه گاهی یک چ""یز‬
‫را با صفات گوناگون" و متنوع توصیف" میکنند و گاهی هریک از آنها در تفس""یر آی""ه‬
‫یا بخشی از آیهای‪ ،‬نوع ی""ا شخص""ی از مص""ادیق" آنرا ب""ه عن""وان مث""ال و ن""ه از ب""اب‬
‫حصر ذک""ر میکنن""د و ب"رخی" از آنه"ا از چ""یزی ب"ه الزم ی""ا نظ"یر" آن تعب""یر میکن"د و‬
‫ب""رخی ب"ه ص""راحت ب""ه آن تص""ریح میکن""د‪ .‬از اینرو کس""ی ک"ه گم"ان میکن"د آنه"ا ب"ا‬
‫یکدیگر اختالف دارند و اقوال متعددی را از آنها حکایت میکند‪ ،‬درحالی"که همگی به‬
‫‪3‬‬
‫یک معنا میباشند‪ ،‬بهرهی علمی اندکی دارد‪.‬‬
‫اما اختالف تضاد در می""ان آنه""ا بس""یار ان""دک اس""ت و یکی از اس""باب آن عب""ارت‬
‫است از‪ :‬پنهان ماندن بخش"ی از علم ب"ر ب"رخی از آنه"ا؛ چراک"ه هری"ک از ص"حابه‬
‫تمام قرآن و سنت را از خود رس""ول خ""دا ب""دون واس""طه دری""افت نکردن""د‪ ،‬بلک""ه آنرا‬
‫یکدیگر دری""افت" میکردن""د و در غیبت ع""دهای‪ ،‬ع""دهای دیگ""ر حاض""ر بودن""د و ن""یز‬
‫‪4‬‬
‫مواردی" را برخی فراموش کرده که دیگران آنرا حفظ داشتند‪».‬‬
‫مثالهایی در تفسیر صحابه‪:‬‬
‫‪ -1‬از اسلم بن یزید ابی عمران روایت است که میگوی"د‪« :‬یکی از مه"اجران ب"ه‬
‫قسطنطنیه‪ ،‬به تنهایی به صف دشمن حمله کرد تا انسجام" آنها را پراکنده کند درح""الی‪-‬‬
‫که ابو ایوب انصاری" همراه ما بود‪ .‬برخی از م""ردم گفتن""د‪« :‬خ""ود را ب""ه دس""تش ب""ه‬
‫هالکت انداخت»‪ .‬اما ابو ایوب گفت‪ :‬ما به این آیه داناتریم‪ .‬آن در میان ما ن""ازل ش""د‪.‬‬
‫در جنگه""ا هم""راه رس""ول خ""دا ب""ودیم و ش""اهد نبرده""ای" مختل""ف ب""وده و او را ی""اری‬
‫نمودیم‪ ".‬سپس چون اسالم منتشر" شد و غلبه یافت م""ا انص""ار گ""ردهم جم""ع ش""ده و ب""ه‬
‫‪ - 1‬المستدرک‪ ،‬کتاب التفسیر‪2/258 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬مختصر الصواعق‪2/346 :‬؛ المدخل الی مذهب االمام احمد‪ ،‬ص‪42 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪ 13/333 :‬؛ و پس از آن؛ تفسیر ابن کثیر‪1/15 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬رفع المالم عن ائمه االعالم‪ ،‬شیخ االسالم و مقدمه فی اصول التفسیر‬
‫‪89‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫گفتگو پرداخته و گفتیم‪ :‬خداوند متعال با همراهی رسول هللا ح و نص""رت و ی""اری او‬
‫م""ا را گ""رامی داش""ت ت""ا اینک""ه اس""الم انتش""ار و اه""ل آن اف""زایش ی""افت و م""ا آنرا ب""ر‬
‫خانواده و اموال و فرزندان خود ترجیح میدادیم‪ .‬و جنگ ب""ار خ""ود را گذاش""ته ب""ود و‬
‫"وا فِي‬ ‫«وَأنفِقُ" ْ‬ ‫ما به سوی خانواده و فرزن""دان"م""ان بازگش""تیم‪ ".‬س""پس این آی""ه ن""ازل ش""د‪َ :‬‬
‫وا بَِأ ْي ِدي ُك ْم ِإلَى التَّ ْهلُ َك ِة َوَأحْ ِس"نُ َوْ"ا ِإ َّن هللاَ ي ُِحبُّ ْال ُمحْ ِس"نِينَ » (بق""ره‪)195 :‬‬ ‫َسبِي ِل هللاِ َوالَ تُ ْلقُ ْ‬
‫«و در راه هللا انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را با دست خویش به هالکت نیفکنی""د‬
‫و نیکی کنید که هللا نیکوکاران را دوست می‌دارد»‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫و هالکت در نشستن همراه خانواده و مال و ترک جهاد معرفی گردید»‪".‬‬
‫‪ -2‬ابوبکر" برخاسته و حمد و ثنای الهی گفت و فرم""ود‪« ":‬ای م""ردم‪ ،‬ش""ما این آی""ه‬
‫ض" َّل ِإ َذا‬‫ض"رُّ ُكم" َّمن َ‬ ‫"وا َعلَ ْي ُك ْم َأنفُ َس" ُك ْم الَ يَ ُ‬
‫را میخوانید" که میفرماید‪« :‬يَ"ا َأ ُّيهَ""ا الَّ ِذينَ آ َمنُ" ْ‬
‫ا ْهتَ َد ْيتُ ْم ِإلَى هللاِ َمرْ ِج ُع ُك ْ"م َج ِميعا ً فَيُنَبُِّئ ُكم بِ َما ُكنتُ ْم تَ ْع َملُونَ » اما آنرا در جای خود به کار‬
‫‪2‬‬

‫"ر َواَل‬‫اس ِإ َذا َرَأوْ ا ْال ُم ْن َك" َ‬


‫نمیبرید درحالیکه من از رسول خدا شنیدم که فرم""ود‪ِ« :‬إ َّن النَّ َ‬
‫ك هَّللا ُ َأ ْن يَ ُع َّمهُ ْم بِ ِعقَابِ ِه»‪« :‬چ""ون م""ردم ام""ری منک""ر ببینن""د و آنرا تغی""یر‬ ‫يُ َغيِّرُونَهُ يُو ِش ُ"‬
‫‪3‬‬
‫ندهند‪ ،‬نزدیک است که خداوند" با عذاب خود آنها را در برگیرد»‪".‬‬
‫یکی از اسباب انحراف از فهم سلف‪:‬‬
‫یکی از اسباب انحراف از فهم سلف صالح‪ ،‬جه""ل نس""بت ب""ه زب""ان ع""ربی و ع""دم‬
‫شناخت کافی به زبان عربی و انتش""ار زب""ان غ""یر ع""رب میباش""د‪ .‬این مس""اله یکی از‬
‫بزرگترین اسباب انحراف در این زمینه میباشد‪ .‬و اولین بدعتی ک""ه در بین مس""لمانان‬
‫ظهور" کرد‪ ،‬از سوی غیر عربها بود‪ .‬اورزاعی رحمهاهلل میگوید‪« :‬اولین کسی که در‬
‫مورد" تقدیر سخن گفت مردی از اه""ل ع""راق ب""ود ک""ه ب""ه او سوس""ن گفت""ه میش""د‪ .‬وی‬
‫نصرانی" بود که اسالم آورده و سپس نصرانی" شد‪ .‬و معبد جهنی‪ 4‬این اعتقاد را از او‬
‫‪ - 1‬ابو داود‪2512 :‬؛ ترمذی‪2972 ":‬؛ نس""ائی در الک"بری‪،11028 ":299 "-6/298 :‬‬
‫‪ 11029‬و شیخ آلبانی در الصحیحة‪ 13 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪( - 2‬مائده‪« )105 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! مراقب خود باشید‪ ،‬اگر شما ه""دایت‬
‫یافته باش"ید‪ ،‬گم"راهی کس"انی‌که گم"راه ش"ده‌اند ب"ه ش"ما زی"انی نمی‌رس"اند‪ ،‬بازگش"ت"‬
‫همه‌ی شما به سوی هللا است‪ ،‬آنگاه شما را از آنچه عمل می‌کردید‪ ،‬آگاه می‌سازد‪».‬‬
‫‪ - 3‬ابن ماجه‪400 :‬؛ مسند احم""د‪35 :‬؛ ابن حب""ان‪ 305 :‬و لف""ظ از ام""ام احم""د اس""ت و‬
‫آلبانی در صحیح الجامع‪ 3737 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬معبد الجهنی‪ :‬به او ابن عبدهللا بن حکیم و ن""یز ع""ویم البص""ری گفت""ه میش""ود‪ .‬ابن‬
‫سعد او را در طبقه دوم از تابعین اهل بصره ذکر کرده است‪ .‬او اولین کسی است که‬
‫در مورد تقدیر در بصره سخن گفت"ه اس""ت‪ .‬و در بحث تق""دیر در رأس همگ"ان ق""رار‬
‫داشت‪ .‬به مدینه آمد و عدهای از مردم به وس""یلهی او منح""رف ش""دند‪ .‬حس""ن بص""ری‬
‫میگفت‪« :‬از معبد بر حذر باشید که او گمراه و گمراه کننده اس""ت‪ ».‬عب""دالملک او را‬
‫‪90‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪2‬‬
‫گرفت‪ .‬و غیالن‪ 1‬از معبد این اعتقاد را دریافت کرد»‪.‬‬
‫و بر این اساس است که حسن بصری میگوید‪« :‬آنه"ا را زب"ان غ"یر ع"رب هالک‬
‫‪3‬‬
‫نمود»‪.‬‬
‫و امام شافعی میگوید‪« :‬مردم به جهالت روی نیاورده و اختالف نکردند مگ""ر ب""ه‬
‫دلیل ترک زبان عربی و تمایل به زبان ارسطاطالیس" (فیسلوف یونانی)»‬
‫به عنوان مثال میتوان به موارد" ذیل اشاره نمود و انحراف به این سبب را در آنها‬
‫مشاهده کرد‪:‬‬
‫از اصمعی روایت است که میگوید‪« :‬عمرو بن عبید نزد اب""وعمرو بن عالء‬ ‫‪-1‬‬
‫آمده و ب""ا او در وج""وب ع""ذاب فاس""ق من""اظره ک""رد و ب""ه او گفت‪ :‬ای اب""وعمرو‪ ،‬آی""ا‬
‫خداوند" خالف وعده میکند؟ ابوعمرو گفت‪ :‬هرگز خداوند خالف وعده نمیکند‪.‬‬
‫عمرو بن عبی""د گفت‪ :‬بن""ا ب""ر فهم ش""ما خداون""د خالف وع""ده میکن""د‪ .‬اب""وعمرو بن‬
‫عالء گفت‪ :‬چگونه؟‬

‫کشت و در دمش""ق در س""ال ‪ 80‬هج""ری ب""ه دار آویخت‪ .‬ته""ذیب الته""ذیب‪ ،‬ابن حج""ر‬
‫عسقالنی‪2/225 :‬‬
‫‪ - 1‬غیالن دمشقی‪ :‬وی از سخنوران بود‪ .‬از یاران حارث کذاب و از کسانی بود ک""ه‬
‫به نبوت وی ایمان آوردند‪ .‬مکحول به او میگفت‪« :‬با من منشین»‪ .‬و ساجی میگوی""د‪:‬‬
‫«او از داعیان نفی تقدیر بود»‪ .‬عمر بن عبدالعزیز بر علیه او دعا نم""ود و مال""ک از‬
‫همنشینی" با او نهی میکرد و امام اوزاعی با او مناظره نموده و به قت""ل وی فت""وا داد‪.‬‬
‫هشام بن عبدالملک او را کشت‪ .‬لسان المیزان‪ ،‬ام""ام ابن حج""ر عس""قالنی‪4/424 :‬؛ و‬
‫نگا‪ :‬کتاب میزان االعتدال‪3/338 :‬؛ و کتاب المجروحین‪ ،‬ابن حبان‪2/200 :‬‬
‫‪ - 2‬شرح اصول السنة‪ ،‬اللکائی‪ 1398 :4/750 :‬و نگا‪ :‬الشریعة‪ ،‬ص‪242 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬التاریخ الکبیر‪ ،‬بخاری‪259- 5/93 :‬‬
‫‪91‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عمرو بن عبید آیه وعید را ذک""ر نم""ود‪ ... 1‬س""پس اب""وعمرو" بن عالء گفت‪ :‬این را‬
‫از زبان غیر عربی آموختی‪ .‬وعد چیزی جز ایعاد (تهدید) میباشد‪ .‬س""پس این بیت را‬
‫سرود‪":‬‬
‫وانی وان اوعدته او وعدته ساخلف ایعادی و انجز موعدی‬
‫هرچند من او را تهدید کردم" یا وعده دادم‪ ،‬اما تهدی""دم را عملی نمیکنم و وع""دهام‬
‫‪2‬‬
‫را جامه عمل میپوشانم»‪.‬‬
‫بنابراین وعده در مورد امری خیر و نیک اس""ت مانن""د بهش""ت ک""ه خداون""د در این‬
‫مورد" خالف وعده نمیکند اما وعید در م"ورد ش"ر و ب"دی اس"ت مانن"د ع"ذاب آتش؛ و‬
‫این در مشیئت خداوندی است که چون بخواهد آن را نافذ میگرداند و اگر بخواه""د آن‪-‬‬
‫را میبخشد‪.‬‬
‫و از این قبیل است دیدگاه کسانی" که ب""ر این باورن""د ب""رای ه""ر م""ردی ج""ایز‬ ‫‪-2‬‬
‫است با نه زن ازدواج کن"د و در این م"ورد ب"ه ق"رآن اس"تدالل میکنن"د ک"ه میف"رمای"د‪:‬‬
‫"اب لَ ُكم ِّمنَ النِّ َس"اء َم ْثنَى َوثُالَ َ‬
‫ث َو ُربَ""اعَ»‪ 3‬چ""را ک""ه چه""ار و س""ه و دو‬ ‫«فَان ِكح ْ"‬
‫ُوا َما طَ" َ‬
‫‪4‬‬
‫جمعا میشود نه‪.‬‬
‫درحالیکه معنای صیغهی «فعال» و «مفعل» را در زب""ان ع""ربی نمیدان""د چنانک""ه‬
‫معنای آیه این است که اگر میخواهید با دو یا سه یا چهار زن ازدواج کنید نه چنانک""ه‬
‫آنان تصور" کردهاند‪.‬‬

‫‪ - 1‬مانند این کالم الهی که میفرماید‪َ « :‬والَّ ِذينَ اَل يَ ْد ُعونَ َم" َع هَّللا ِ ِإلَه"ا ً آخ َ‬
‫َ"ر َواَل يَ ْقتُلُ"ونَ‬
‫َف لَ"هُ‬ ‫ُض"اع ْ‬ ‫ق َأثَام"ا ً * ي َ‬ ‫ق َواَل يَ ْزنُ""ونَ َو َمن يَ ْف َع""لْ َذلِ""كَ يَ ْل" َ‬ ‫س الَّتِي َح" َّر َم هَّللا ُ ِإاَّل بِ" ْ‬
‫"ال َح ِّ‬ ‫النَّ ْف َ‬
‫ْال َع َذابُ يَوْ َم ْالقِيَا َم ِة َويَ ْخلُ" ْد فِي ِه ُمهَان"اً» (فرق"ان‪« )69 "-68 :‬و کس"انی‌"که ب"ا هللا معب"ود‬
‫دیگر را نمی‌خوانند" و نفسی را که هللا (کش""تنش را) ح""رام ک""رده اس""ت‪ ،‬ج""ز ب""ه ح""ق‬
‫نمیکشند و زنا نمی‌کنند؛ و هرکس چنین کن""د‪ ،‬مج""ازات گن""اه (خ""ود) را خواه""د دی""د‪.‬‬ ‫‌‬
‫ع""ذاب او در روز قی""امت مض""اعف می‌گ""ردد و ب""ا خ""واری" (و ذلت) در آن ج""اودان‬
‫خواهد ماند»‪.‬‬
‫ب هللاُ َعلَيْ"" ِه‬ ‫ض َ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ْ‬
‫و اینکه میفرماید‪َ « :‬و َمن يَقتُلْ ُمْؤ ِمنا" ُّمتَ َع ِّمدا فَ َجزَ آُؤ هُ َجهَنَّ ُم خَالِدا فِيهَا َو َغ ِ‬
‫َظيماً» (نساء‪« )93 :‬و هرکس مؤمنی را از روی عمد ب""ه قت""ل‬ ‫َولَ َعنَهُ َوَأ َع َّد لَهُ َع َذابا ً ع ِ‬
‫برساند‪ ،‬کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه می‌ماند و هللا ب""ر او غض""ب می‌کن""د و‬
‫او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب بزرگی برای او آماده ساخته است»‪.‬‬
‫‪ - 2‬الجامع لشعب االیمان‪،105-2/103:‬امام بیهقی‬
‫‪( - 3‬نساء ‪ )3 :‬با زنانی که مورد پسند شماست دو دو و سه سه و چهار چهار ازدواج‬
‫کنید‪.‬‬
‫‪ - 4‬روافض" نیز چنین میگویند‪.‬‬
‫‪92‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و از این دسته است دیدگاه کسانی ک""ه ب""ر این باورن""د‪ :‬آنچ""ه از خ""وک ح""رام‬ ‫‪-3‬‬
‫است‪ ،‬گوشت آن است و پیه یا چربی آن حالل است‪ .‬چرا که ق""رآن فق""ط گوش""ت آنرا‬
‫حرام کرده است نه پیه و چربی آنرا؛‬
‫اما اگر چنین کسی با چنین ادعایی میدانست که گوشت بر پیه و چ""ربی هم اطالق‬
‫میشود بر خالف پیه و چربی" که بر گوشت اطالق نمیشود‪ ،‬چ""نین ادع""ایی نمیک""رد و‬
‫چنین سخنی نمیگفت‪.‬‬
‫«جنبْ »‪( :‬پهل""و) دارد و ب""ه‬ ‫و دیدگاه کسانی که گمان کردهاند خداوند متع""ال َ‬ ‫‪-4‬‬
‫هَّللا‬
‫ب ِ َوِإن‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫این آیه استدالل کردهاند‪ « :‬ن تَقو َل نَفسٌ يَا َحس َْرتَى على َم""ا ف "رَّطت فِي َجن ِ‬
‫الس "ا ِخ ِرينَ »‪ 1‬درح""الیک""ه در این آی""ه معن""ای حقیقی و مج""ازی ب""رای کلم""ه‬ ‫ُك ُ‬
‫نت لَ ِمنَ َّ‬
‫«جنب» مورد" نظر نیست؛ چرا که عرب میگوید‪« :‬هذا االمر یص""غر فی جنب ه""ذا»‬
‫یعنی فالن چیز در براب"ر فالن چ"یز کوچ"ک اس"ت‪ .‬از اینرو معن"ای آن از این ق"رار"‬
‫اس""ت ک""ه‪ :‬دردا و حس""رتا‪ ،‬چ""ه کوت""اهیه""ا در م""ورد" آنچ""ه بین من و هللا ب""وده‪ ،‬از من‬
‫سرزده است‪ .‬چرا که کوتاهی من به امر و نهی او باز میگردد‪.‬‬
‫و از این قبیل است سخن کس"انی ک"ه در م"ورد" این ح"دیث رس"ول خ"دا‪« :‬اَل‬ ‫‪-5‬‬
‫تَ ُسبُّوا ال َّد ْه َر‪ ،‬فَِإ َّن هللاَ ه َُو ال َّد ْهرُ» میگویند‪ :‬آنچه در حدیث آمده مذهب دهریه میباش""د‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫درحالیکه پیروان چنین دیدگاهی نمیدانند معنای ح""دیث از این ق""رار" اس""ت ک"ه‪ :‬چ""ون‬
‫دچار مصیبتی" شدید‪ ،‬زمانه را دش""نام ندهی""د و مص""یبت"ه""ا را ب""ه زمان""ه نس""بت ندهی""د‪،‬‬
‫چون این هللا است که این مصیبت را متوج""ه ش""ما نم""وده اس""ت ن""ه زمان""ه؛ پس چ""ون‬
‫زمانه را دشنام دهید در واقع این دشنام" متوجه فاعل (که هللا است) میشود ن""ه زمان""ه؛‬
‫این عادت عرب در زمان جاهلیت بود که افعال را ب""ه زمان""ه نس""بت میداد و میگفت‪:‬‬
‫زمانه او را در اموالش دچار مص""یبت نم""ود‪ .‬مص""یبت م""ا و باله""ای زمان""ه او را از‬
‫پای درآورد‪ ".‬و اینگونه هر چ""یزی را ک"ه ب""ر مبن""ای تق""دیر الهی در جری""ان ب""ود‪ ،‬ب""ه‬
‫زمانه نسبت میدادند و میگفتند‪ :‬خداون""د زمان""ه را لعنت کن""د‪ .‬خداون""د زمان""ه را ن""ابود‬
‫کن""د؛ و چ""نین س""خنانی را ب""ر زب""ان میآورن""د‪ ".‬و تنه""ا از جهت افع""الی ک""ه ب""ه زمان""ه‬
‫منسوب بود‪ ،‬آنرا دشنام میدادند و اینگونه گوی""ا فاع""ل (زمان""ه) را دش""نام" میدادن""د ک""ه‬
‫فاعل تنها هللا متعال است‪ .‬پس گویا هللا متعال را دشنام میدادند‪.‬‬
‫با این توضیح و مثاله""ا روش""ن کن""د ک""ه چگون""ه در اث""ر ع""دم درک درس""ت زب""ان‬
‫عربی‪ ،‬در فهم کالم الهی و سنت نبوی اشتباه و خطا رخ میدهد و این ام""ر منج""ر ب""ه‬
‫تحریف" کالم و به کار نبردن آن در جای خودش میشود‪ .‬اما ص""حابه از این اش""تباه و‬
‫خطا بری بودند چون آنها عرب بودند و برای فهمی""دن کالم الهی نی""ازی ب""ه اب""زار و‬
‫‪( - 1‬زمر‪ )56 :‬تا (مبادا) کسی (در روز" قیامت) بگوید‪« :‬ای افسوس" بر من که در‬
‫حق هللا کوتاهی کردم و بی‌گمان از مسخره کنندگان (آیین او) بودم»‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2264 :‬؛ زمانه را دشنام ندهید که خداوند زمانه است‪.‬‬
‫‪93‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ادوات مختلف و آموختن آنها نداشتند؛ ام""ا کس""انی ک""ه پس از آنه""ا آمدن""د و زب""انش""ان‬
‫عربی نبود‪ ،‬فهمیدن آن برایشان دشوار ب""ود ت""ا اینک""ه زب""ان ع""ربی را آموختن""د و در‬
‫چنین شرایطی برای فهم شریعت و درک درست و به جای آن‪ ،‬ب""ا آن""ان هم""راه ش""دند‬
‫مانند سلمان فارسی و ‪...‬‬
‫بنابراین هرکس در تفسیر کتاب و سنت بر مبنای زبان عربی‪ ،‬به آنها اقت""دا کن""د ‪-‬‬
‫اگر از اهل اجتهاد باشد انشاءهللا‪ -‬در زمرهی آنها خواهد بود چنانچه بر اعتق"اد و راه‬
‫و روشی باشد که آنها بودند" و در مسیر نجات یافتگان خواهد بود‪.‬‬
‫بنابراین جهل و نادانی نسبت به زب"ان ع""ربی منج""ر ب"ه جه""ل و ن""ادانی نس"بت ب"ه‬
‫الفاظ شریعت و احکام آن و نیز فهم نادرست نصوص میشود‪ .‬چنانکه س""خن گفتن ب""ا‬
‫زبان غیر عربی و زبان امتهای دیگ""ر منج""ر ب""ه انتش""ار" عقای""د و افک""ار و ع""ادات و‬
‫رسوم" آنها میش""ود ک""ه ت""اثیرات بس""یاری ب""دی ب""ر امت اس""المی دارد‪ .‬و از این جهت‬
‫اس""ت ک""ه ص""حابه و س""لف ص""الح خط""ر زب""ان غ""یر ع""ربی را درک نم""وده و از آن‬
‫برحذر" داشتند‪.‬‬
‫هشدار سلف در مورد زبان غیر عربی‪:‬‬
‫از عمر رضیاللهعن""ه به ص"ورت" مرف"وع روایت اس"ت ک"ه‪« :‬ب"نی اس"رائیل زم"انی‬
‫‪1‬‬
‫پیروان اسیرا ِن امتهای دیگر در میان آنها پیدا شدند»‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫هالک شد که‬
‫و از عطاء بن ابن رب""اح روایت اس""ت ک""ه میگوی""د‪« :‬م""ردی ک""ه وی""ژگی" خاص""ی‬
‫داشت بر علی ابن ابی ط""الب گذش""ت ک""ه علی ب""ه او گفت‪ :‬از اه""ل خراس""ان هس""تی؟‬
‫گفت‪ :‬نه؛ گفت‪ :‬از اهل فارس هستی؟ گفت‪ :‬نه؛ فرمود‪ ":‬تو کیستی؟ گفت‪ :‬من از اه""ل‬
‫زمین هستم‪ .‬سپس گفت‪ :‬من از رسول خدا شنیدم" که فرمودند‪« :‬اَل يَزَ ا ُل الدِّينُ ُم ْعتَ " ِداًل‬
‫ِّين ‪َ ,‬وقَ""الُوا فِي ِه‬ ‫اق َأ ْد َغلُ""وا فِي ال"د ِ‬
‫ت نَبَطُ ْال ِع َر ِ‬
‫اق ‪ ,‬فَِإ َذا َأ ْسلَ َم ْ‬
‫صالِحًا َما لَ ْم يُ ْسلِ ْم نَبَطُ ْال ِع َر ِ‬
‫َ‬
‫بِ َغي ِْر ِعل ٍم؛ فَ ِع ْن َد َذلِكَ يُ ْه َد ُم اِإْل ْساَل ُم َويَ ْنثَلِ ُم»‪« :‬پیوسته دین معتدل و نیک و صالح اس""ت‬
‫‪2‬‬ ‫ْ‬
‫مادامیکه غیر عربهایی در عراق اسالم نیاورده"اند‪ .‬چون غیر عربهای عراق اس""الم‬
‫آوردند" به دین چیزهایی اضافه میکنن"د ک"ه آنرا تب"اه میکن"د و در م"ورد" آن ب"دون علم‬
‫سخن میگویند؛ در این هنگام است که اسالم تباه و نابود میشود»‪.‬‬
‫و از عروه بن زبیر" روایت است که میگوی""د‪« :‬پیوس""ته دین ب""نی اس""رائیل معت""دل‬
‫بود و چیزی (از تحریف و تعطیل) در آن جای نداشت تا اینکه «مول""دون» در می""ان‬
‫‪ - 1‬دارقط""نی" ب"ه ص""ورت مرف"وع از عم""ر بن خط"اب‪ ،‬در اس""ناد آن کل""بی اس"ت ک"ه‬
‫ضعیف" ضعیف است‪ .‬و بزار با اسناد دیگری نیز آنرا روایت کرده اس""ت‪ .‬ابن قط""ان‬
‫در مورد آن میگوید‪ :‬اس""ناد آن حس""ن اس""ت‪ .‬نگ""ا‪ :‬س""نن دارقط""نی‪ ،‬الوص""ایا‪4/146 :‬‬
‫همراه پاورقی آن (تعلی""ق المغ""نی) این جمل""ه ن""یز ب""ه ص""ورت موق""وف از ب""رخی از‬
‫سلف صالح روایت شده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬البدع و النهی عنها‪ ،‬ابن وضاح قرطبی‪ ،‬ص‪72 :‬‬
‫‪94‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها سربرآوردند‪ ".‬همان فرزندان اسیرا ِن امتهای دیگر؛ فرزندان زنانی" که بنیاسرائیل‬
‫از امتهای دیگر اس""یرکردند و آنه""ا در دین ب""نیاس""رائیل ب""ر مبن""ای رای و نظ""ر خ""ود‬
‫‪1‬‬
‫سخن گفته و اینچنین آنها را گمراه نمودند‪"».‬‬
‫شاطبی میگوید‪« :‬یکی دیگر از کارهای بدعتگذاران‪ ،‬افترا زدن و دروغ بستن به‬
‫قرآن و سنت اس""ت درح""الیک""ه از عل""وم ع""ربی ک""ه ب""ه وس""یله آن کالم خ""دا و پی""امبر‬
‫فهمیده میشود‪ ،‬بیبهرهاند‪ .‬اهل باطل فهم و پندار خود را به حساب شریعت اس""الم می‪-‬‬
‫گذارند و متعهد و پایبند هس""تند ک""ه اه""ل اجته""اد و اس""تنباط میباش""ند‪ .‬وارد" این مقول""ه‬
‫شدهاند‪ ،‬حال اینکه چنین نیستند" چنانکه از برخی از آنان نقل شده که دربارهی آیهی‪:‬‬
‫رص"ر» ب""ه معن""ای‬‫ص َ‬ ‫صرٌّ»‪ 2‬سوال شد‪ ،‬در جواب گفت‪« :‬صرّ» هم""ان « َ‬ ‫يح فِيهَا ِ‬
‫«ر ٍ‬
‫ِ‬
‫زوزه کشیدن باد شب است‪».‬‬
‫از نظام نقل است ک""ه میگفت‪« :‬اگ""ر کس""ی ب""ه غ""یر اس""م خداون"د" س""وگند" بخ""ورد‪،‬‬
‫درحقیقت سوگند نخورده اس""ت چ"ون ایالء (س""وگند خ"وردن) از اس""م هللا مش"تق ش""ده‬
‫است‪.‬‬
‫صى آ َد ُم َربَّهُ فَغ ََوى» گفت""هان""د‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫و برخی از آنها در مورد این کالم الهی‪َ ...« :‬و َع َ‬
‫«آدم از خوردن آن درخت ممنوعه فربه شد‪ ».‬اینان به قول عرب استفاده میکنن""د ک""ه‬
‫میگویند‪ :‬غوی الفصیل»‪ :‬بچه شتر‪ ،‬شیر زیاد خورد‪.‬‬
‫زمانی این سخن را بکار میبرند که بچه ش"تر ش""یر زی"ادی بخ""ورد ت""ا اینک""ه س"یر‬
‫شود‪ .‬و در چنین وضعی نمیگویند‪« :‬غوی» و این کلمه را به تنهایی" در مورد" آن ب""ه‬
‫‪4‬‬
‫کار نمیبرند بلکه «غوی» از « َغ ّی» به معنای گمراهی آمده است‪.‬‬
‫فواید پایندی به فهم سلف‪:‬‬
‫فهم س""لف از پراکن""دگی و اختالف معص""وم" اس""ت‪ .‬عم""ر بن خط""اب ب""ه ابن‬ ‫‪-1‬‬
‫عباس گفت‪« :‬چگونه این امت دچار اختالف میشود درحالی"که پیامبرش" یکی و قبل""ه‪-‬‬
‫اش یکی است؟ سپس ابن عباس گفت‪ :‬ای امیر مومنان‪ ،‬براستی" قرآن بر ما نازل شد‬
‫پس آنرا خواندیم" و دانستیم" که در مورد چه چیزی و چ""ه کس""ی ن""ازل ش""د‪ .‬پس از م""ا‬
‫مردمانی" خواهند بود که قرآن را میخوانند اما نمیدانند در مورد" چه کس""ی ن""ازل ش""ده‬
‫است بنابراین در مورد آن رای و نظ""ر خ""ود را اعم""ال میکنن""د و چ""ون این عم""ل از‬

‫‪ - 1‬دارمی‪1/50 :‬‬
‫‪( - 2‬آل عمران‪ )117 :‬بادی است که در آن سرمای" سخت و سوزانی است‪.‬‬
‫‪( - 3‬طه‪ )121 :‬و آدم پروردگارش را نافرمانی" کرد‪ ،‬پس گمراه شد‪.‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬االعتصام‪ ،‬شاطبی‪1/23 ":‬؛ نگا‪ :‬دراسات فی االهواء والفرق والبدع وموق""ف‬
‫السلف منها‪ ،‬دکتر ناصر" العقل‬
‫‪95‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها سرزند و هرکس رای و نظر خ"ود را بی"ان دارد‪ ،‬اختالف میکنن""د و چ"ون ب"ا هم‬
‫‪1‬‬
‫اختالف کنند‪ ،‬با یکدیگر میجنگند‪»...‬‬
‫تامل در عمل سلف و فهم آنان از دلیل‪ ،‬گواه صحت استدالل به آن و تصدیق"‬ ‫‪-2‬‬
‫آن میباشد‪ .‬چرا که عمل سلف به دلیل خالص و خ""الی از ش""وانب و احتم""االت ممکن‬
‫میباشد‪ .‬وجه آن مشخص و معین است و بیان کننده مجم""ل و رف""ع کنن""دهی اش""کال و‬
‫دافع ایهام است‪.‬‬
‫سکوت در آنچه سلف سکوت کردند؛ هر آنچه از مسائل مربوط به اعتق""اد و‬ ‫‪-3‬‬
‫َ‬
‫ایم""ان ک"ه س""لف و ص"حابه در م""ورد آن س"کوت کردن""د و َخل""ف از آن س""خن گفتن"د‪،‬‬
‫سکوت در آن موارد" سزاوارتر" و شایسته"تر اس""ت‪ .‬و ه""ر آنچ""ه خل""ف در این م""وارد‬
‫‪2‬‬
‫سخن گفتهاند‪ ،‬جز اقوال باطل و افترا نبوده است‪.‬‬
‫از بن و بیخ درآمدن ریشه ابتداع و گمراهی؛ چرا ک""ه بس""یاری" از فرق"ه"ه""ای‬ ‫‪-4‬‬
‫ظاهر برخی از نصوص چنگ زده و ب""ا تحری"ف" و تل""بیس‪ ،‬آنه""ا را ب""رای‬ ‫ِ‬ ‫گمراه‪ ،‬به‬
‫نص""رت م""ذهب و تایی""د ب""دعت خ""ود ب""ه ک""ار میگیرن""د‪ .‬درح""الیک""ه فهم س""لف از این‬
‫نصوص‪ ،‬داور و قاضی میان حق و باطل است‪ .‬و فهم آنها همان حق است و ج""ز آن‬
‫وا بِ ِم ْث ِل َما آ َمنتُم بِ ِه فَقَ ِد‬
‫فقط گمراهی و اختالف است‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬فَِإ ْن آ َمنُ ْ‬
‫الس" ِمي ُع ْال َعلِي ُم» (بق""ره‪)137 :‬‬ ‫"و َّ‬ ‫َوا َّوِإن تَ َولَّوْ ْا فَِإنَّ َما" هُ ْم فِي ِشقَا ٍ‬
‫ق فَ َس"يَ ْكفِي َكهُ ُم هللاُ َوهُ" َ‬ ‫ا ْهتَد ْ‬
‫آنها (نیز) به مانند آنچه شما ایمان آورده‌اید‪ ،‬ایمان بیاورن""د‪ ،‬قطع "اً" ه""دایت‬ ‫«پس اگر ‌‬
‫یافتهاند‪ .‬و اگر پشت کنند‪ ،‬پس جز این نیست که آنان در س""تیزند‪ ،‬پس ب""زودی هللا ت""و‬ ‫‌‬
‫آنها کفایت کند و اوست شنوای دانا»‪.‬‬ ‫را از (شر) ‌‬
‫به کار بردن این قاعده توس"ط س"لف و اه"ل س"نت در پاس"خ ب"ه مخالف"ان؛ ب"ه‬ ‫‪-5‬‬
‫عنوان مثال‪ :‬ابن عباس به هنگام مناظره با خوارج ب""ه آنه""ا گفت‪ :‬از ج""انب اص""حاب‬
‫رسول هللا نزد شما آم""دم درح""الیک""ه ی""ک نف""ر هم از آنه""ا در می""ان ش""ما نیس""ت‪ .‬و از‬
‫طرف" پسر عموی رسول هللا آمدم که قرآن بر آنها نازل شد و آنها داناترین م""ردم" ب""ه‬
‫‪3‬‬
‫تفسیر آن هستند‪.‬‬
‫خالصهای از فواید ذکر شده‪:‬‬
‫هیچیک از اصحاب رسول" هللا ح در میان اهل بدعت نبودند‪".‬‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ - 1‬ابوعبیدالقاسم" بن سالّم هروی" آنرا در کتاب «فضائل القرآن ومعالمه وادب""ه» ص‪:‬‬
‫‪ 42/95‬روایت کرده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الموافقات‪7513 :‬؛ اعتقاد اهل السنة والجماعة‪ ،‬محمد رشاد خلیل‪ ،‬ص‪238 :‬‬
‫و ‪239‬؛ مانند سکوت سلف از کیفیت تمام صفات الهی‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ 1/342 :‬؛ و احمد شاکر‪ 3187 – 5/67 :‬آنرا ص""حیح دانس""ته اس""ت‪.‬‬
‫ابوداود‪403 ":‬؛ نس""ائی‪5/165 ":‬و آلب""انی اس""ناد آنرا در ص""حیح س""نن اب""وداود‪3406 :‬‬
‫َح َسن دانسته است‪.‬‬
‫‪96‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫هر فرقه یا گروه یا مذهبی که یکی از صحابه – ی""ا م""ذهب ص""حابه و راه و‬ ‫‪-2‬‬
‫روش آنها در دیانت‪ -‬در میانشان نباشد‪ ،‬در حقیقت گرد گمراهی و بدعتی که تاسیس‬
‫کردهاند‪ ،‬جمع شدهاند‪.‬‬
‫پیوس""تن ب""ه م""ذهب ص""حابه و تمس""ک ب""ه راه و روش آنه""ا‪ ،‬عین س""عادت و‬ ‫‪-3‬‬
‫رستگاری و اساس نجات است‪.‬‬
‫در برابر هرکس به م""ذهب و راه و روش ص""حابه اس""تدالل میش""ود و عکس‬ ‫‪-4‬‬
‫این مطلب صادق" نیست‪.‬‬
‫صحابه داناترین مردم به تفسیر قرآن بودند چراکه شاهد ن""زول ق""رآن بودن""د‬ ‫‪-5‬‬
‫‪1‬‬
‫و وقایع آنرا دیدند‪ .‬بنابراین فهم و فقه آنها از قرآن بر هرکس جز آنها مقدم میباشد‪.‬‬
‫بدعتگذاران کسانی هستند که از گروه حق فاصله گرفته و جدا شدند؛ و آنها‬ ‫‪-6‬‬
‫هستند که راه اعتزال از مردم را در پیش گرفتند‪".‬‬
‫عدم پایبندی" به منهج صحابه‪ ،‬در واقع افترا" و بهتان به آنها میباش""د‪ .‬براس""تی‬ ‫‪-7‬‬
‫از چ"ه جایگ""اهی برخ""وردار" اس""ت کس""ی ک"ه فهم خ""ود را ب""ر فهم اب""وبکر" و عم""ر و‬
‫عثمان و علی و ابن مسعود" و ابن عباس (عالم این امت و مفسر قرآن) ترجیح داده و‬
‫مقدم میدارد‪ .‬یا اینکه اهل تاویل ( َخلَف) به صفات الهی از صحابه داناترند؟!‬
‫دقت کن عبدهللا ابن مسعود چه میفرماید‪« :‬تا زمانی" که م""ردم علم را از اص""حاب‬
‫محمد و بزرگان آنها دریافت کنند پیوسته در خیر و خوبی خواهند" بود‪ .‬پس چون علم‬
‫‪2‬‬
‫را از اهل بدعت دریافت کنند‪ ،‬این زمان هالک شدن آنها میباشد»‪.‬‬

‫مبحث چهارم‪ :‬تسلیم شدن در برابر وحی به همراه اعطای نقش حقیقی عقل به آن‬
‫تعریف تس لیم‪ :‬تس""لیم عب""ارت اس""ت از فرم""انبرداری" و گ""ردن نه""ادن ب""ه ام""ور"‬
‫اعتقادی و احکامی که در دو مصدر وحی کتاب و سنت آمده است‪.‬‬
‫خداون""د" متع""ال ب""ا س""وگند ب""ه ذات خ""ود میفرمای""د‪« :‬فَالَ َو َربِّكَ الَ يُْؤ ِمنُ""ونَ َحتَّ َى‬
‫ض"يْتَ َوي َُس"لِّ ُم ْ"‬
‫وا ت َْس"لِيماً»‬ ‫ُوا فِي َأنفُ ِس ِه ْم َح َرج"ا ً ِّم َّما قَ َ‬‫ك فِي َما َش َج َر بَ ْينَهُ ْم ثُ َّم الَ يَ ِجد ْ‬
‫يُ َح ِّك ُمو َ"‬
‫آنه""ا ایم""ان نمی‌آورن""د‪ ،‬مگ""ر اینک""ه در‬ ‫(نساء ‪« )65:‬نه‪ ،‬سوگند" به پروردگارت" ک""ه ‌‬
‫اختالفات خویش تو را داور قرار" دهند و س""پس از داوری ت""و‪ ،‬در دل خ""ود احس""اس‬
‫ناراحتی" نکنند و کامالً تسلیم باشند»‪.‬‬
‫"و‬‫ض َوهُ" َ‬ ‫َأل‬
‫ت َوا رْ ِ‬ ‫اوا ِ‬ ‫"اط ِر َّ‬
‫الس" َم َ‬ ‫و به پیامبرش میفرماید‪« :‬قُلْ َأ َغ ْي َر هللاِ تَّ ِخ" ُذ َولِيّ"ا ً فَ" ِ‬
‫َأ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬منهج االستدالل علی مسائل االعتقاد عند اهل السنة والجماع""ة‪ 2/525 :‬دک""تر‬
‫عثمان بن علی حسن‬
‫‪ - 2‬صحیح؛ عبدهللا بن مبارک در الزهد‪ 815 :‬و عب""دالرزاق در مص""نف‪،11/249 :‬‬
‫‪20483 ، 257/20446‬‬
‫‪97‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ُط َع ُم قُ""لْ ِإنِّ َي ُأ ِم""رْ ُ‬


‫ت َأ ْن َأ ُك""ونَ َأ َّو َل َم ْن َأ ْس""لَ َم َوالَ تَ ُك""ون ََّن ِمنَ ْال ُم ْش"" ِر َكينَ »‬ ‫ُط ِع ُم َوالَ ي ْ‬
‫ي ْ‬
‫(انعام‪« )14 :‬بگو‪ :‬آیا غیر هللا را ولی و یاور" گیرم؟ (پروردگاری)" که پدید آورن""ده‌ی‬
‫آسمانها و زمین است‪ ،‬اوست که روزی" می‌دهد و ب"ه او روزی" نمی‌دهن""د‪ .‬بگ""و‪ :‬من‬ ‫‌‬
‫م""أمورم" ک""ه نخس""تین کس""ی باش""م ک""ه اس""الم آورده اس""ت و (فرم""ان یافت""هام ک""ه) از‬
‫مشرکان نباش»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫و خداوند" متعال در مورد تس""لیم ش""دن اب""راهیم و فرزن""دش" میفرمای""د‪« :‬فل َّما ْس"ل َما‬
‫َوتَلَّهُ لِ ْل َجبِي ِن» (ص""افات‪« )103 :‬پس چ""ون ه""ردو تس""لیم ش""دند و (اب""راهیم) او را ب""ه‬
‫پیشانی" (بر زمین) افکند»‪.‬‬
‫بنابراین کمال تسلیم در برابر رس""ول" هللا ح و فرم""انبرداری" از ام""رش و پ""ذیرفتن"‬
‫خبرش و تصدیق آن واجب است بدون اینکه با خیالی باطل ک""ه آنرا معق""ول مین""امیم‪،‬‬
‫به مخالفت با آن برخیزیم" یا اینکه شبهه یا شک و تردیدی" وارد کنیم ی""ا اینک""ه رای و‬
‫نظر دیگران و پس ماندهی ذهن آنها را بر آن ترجیح داده و مقدم داریم‪.‬‬
‫بنابراین رسول خدا را در داوری" و تسلیم و فرمانبرداری" و گردن نهادن به اوامر‬
‫و نواهی او (در میان مخلوقات) یکتا و بیهمتا میدانیم چنانکه خداوند متع"ال ک"ه او را‬
‫فرستاده‪ ،‬در عبادت و خضوع" و خواری" و انابت و توکل یکتا و بیهمتا می دانیم‪.‬‬
‫این دو توحید" است که بنده جز با آنها از عذاب الهی نجات نمی یابد‪ ،‬توحید فرستنده‬
‫با عبادت او و توحید فرستاده شده (پیامبر) با اطاعت و پیروی از او؛‬
‫مبنای بندگی و ایم""ان ب""ه هللا و کت""ابه""ای آس""مانی و پی""امبران‪ ،‬تس""لیم ش""دن و ع""دم‬
‫سوال از تفاصیل حکمت اوامر و نواهی و شرایع میباشد‪ .‬و ب""ر این اس""اس اس""ت ک""ه‬
‫خداوند" متعال از امت پیامبری که پیامبرش را تصدیق نموده و به پیام او ایمان آورده‬
‫ت آنچ""ه ب""دان ام""ر ی""ا از آن نهی ش""دهان""د و از‬ ‫است‪ ،‬نقل نکرده که از تفاص""یل حکم ِ‬
‫س""وی خداون"د" ب""ه آنه""ا ابالغ ش""ده‪ ،‬پرس""یده باش""ند‪ ".‬و اگ""ر چ""نین میکردن""د‪ ،‬دیگ""ر از‬
‫مومنان به پیامبرشان نبودند‪ .‬بلکه در برابر همهی این امور تسلیم شدند و بدان گردن‬
‫نهاده و اعتراف نمودند و آنچه را از حکمت میدانستند که میدانستند" و در مورد آنچ""ه‬
‫حکمت آنرا نمیدانستند‪ .‬در حکمت آن توقف نموده و در برابر آن فرمانبردار و تسلیم‬
‫بودند" تا اینکه حکمت آنرا دریابند‪ .‬و سوال کردن از این موارد در ش""ان آنه""ا نب""ود و‬
‫پیامبرشان نزد آنها از مقام و رتبهای بزرگتر از آن برخوردار" بود که در این م""وارد‬
‫از او سوال کنند‪.‬‬
‫بر این اساس بود که س""لف این امت ‪ -‬کس""انی ک""ه از نظ""ر عق""ل و ش""ناخت و علم‬
‫کاملترین این امت بودند ‪ -‬از پیامبرشان" هرگز نپرسیدند‪ :‬چ""را هللا ب""ه فالن چ""یز ام""ر‬
‫کرده است؟ و چرا از فالن چیز نهی ک"رده اس"ت؟ و چ"را چ"نین مق""در نم""وده و چ""را‬
‫چنان کرده است؟ چرا که میدانستند" چنین سواالتی ب""ا ایم""ان و تس""لیم ش""دن در تض""اد"‬
‫است و اسالم برای کسی ثابت نمیشود مگر بر مبن""ای تس""لیم؛ بن""ابراین اولین م""راتب‬
‫‪98‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تعظیم" امری‪ :‬تصدیق" آن س""پس ع""زم ق""اطع ب""رای عم""ل ب""دان و پس از آن ش""تاب ب""ه‬
‫‪1‬‬
‫سوی آن و عمل کردن بدان و پرهیز از موانع آن میباشد»‪.‬‬
‫ام"ا س"والی ک"ه ب"اقی میمان"د این اس"ت ک"ه‪ :‬عق"ل چیس"ت؟ و جایگ"اه آن در اس"الم‬
‫کجاست؟‬
‫َ‬
‫عقل در لغت مصدر فعل « َعقل‪ ،‬یعقل‪ ،‬عقال» میباشد‪ .‬گفته میش"ود‪« :‬فه"و معق"ول‬
‫و عاقل»‪ :‬او عقل دارد و عاقل است‪ .‬و اص""ل معن""ای عق""ل‪ ،‬من""ع میباش""د‪ .‬ع""رب می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬عقل الناقة» یعنی با طناب او را را از گریختن باز داشت»‪ .‬عقل در اص""الح‬
‫برخی از اهل علم چهار معنا دارد‪ 2:‬غریزهی درک‪ ،‬علوم ضروری‪ ،‬علوم نظری" و‬
‫عمل به مقتضای علم؛‬
‫غریزهی درک‪ :‬این غری""زه در معق""والت و معلوم""ات ش""رط" اس""ت و همین‬
‫‪3‬‬
‫‪-1‬‬
‫است مناط تکلیف؛ و با قوهی درک است که انسان از سایر حیوانات تمایز مییابد‪.‬‬
‫عل""وم ض""روری‪ 4":‬این عل""وم تم""ام عقالء را در ب""ر میگ""یرد مانن""د علم ب""ه‬ ‫‪-2‬‬
‫ممکنات و واجبات و امور محال و اینکه جزء کوچکتر از کل است و عدد دو بیشتر"‬
‫از یک است و یک شخص نمیتواند در یک زمان در دو جا باشد‪.‬‬
‫علوم نظری‪ 5:‬علومی ک"ه ب""ر مبن""ای رای و نظ"ر و اس"تدالل اس""ت و تف""اوت‬ ‫‪-3‬‬
‫مردم و تفاضل آنها در آن‪ ،‬امری واضح و آشکار میباشد‪ .‬و از تجرب""هه""ا در جری""ان‬
‫احوال مختلف بدست میآید‪ .‬چنانکه به هرکس که تجربههای مختل""ف او را آزم""وده و‬
‫راههای مختلف او را پخته کرده باشد‪ ،‬عادتا ً عاقل میگویند‪ .‬و هرکس به این ص""نعت‬
‫متصف" نباشد گفته میشود او نادان و جاهل و ن""اآزموده اس""ت‪ .‬و این ن""وع دیگ""ری از‬
‫علوم است که آنرا عقل مینامند‪.‬‬

‫‪ - 1‬شرح العقیدة الطحاویة‪ ،‬امام ابن ابی العز حنفی‪1/233 :‬‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬احیاء علوم الدین‪ ،‬ابی حامد محمد غزالی‪146-1/145 :‬‬
‫‪ - 3‬و آن اساس و منبع است‪.‬‬
‫‪ - 4‬نزدیکترین فرع قوهی مدرک میباشد‪.‬‬
‫‪ - 5‬فرع بخش اول و دوم میباشد چرا که با قوهی غریزه و علوم ضروری‪ ،‬علوم‬
‫تجربی" بدست میآید‪.‬‬
‫‪99‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عمل به مقتضای علم‪ 1:‬اصمعی میگوید‪« :‬عقل به معن""ای خ""ودداری" از ام""ر‬ ‫‪-4‬‬
‫قبیح و محدودکردن نفس به نیکی میباشد‪ ».‬و نیروی این غریزه باعث میشود انسان‬
‫‪2‬‬

‫عواقب امور را بداند و شهوتی که به دنبال لذت زود هنگام است ف""روکش" کن""د و ب""ر‬
‫آن تسلط یابد؛ پس چون این نیرو" حاصل گردد‪ ،‬صاحبش عاقل نامیده میشود‪.‬‬
‫و به کسی که فردی" نصرانی" را عاق""ل نامی""د گفت""ه ش""د‪« :‬س""اکت ش""و‪ ،‬عاق""ل تنه""ا‬
‫‪3‬‬
‫کسی است که هللا را بیابد و به اطاعت از او عمل کند»‪.‬‬
‫ب َّ‬
‫الس " ِعير»‪:‬‬ ‫و دوزخیان" میگویند‪َ « :‬وقَالُوا" لَوْ ُكنَّا نَ ْس َم ُع َأوْ نَ ْعقِ " ُل َم""ا كنا فِي ْ‬
‫ص " َحا ِ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫(ملک‪« )10 :‬اگر ما می‌شنیدیم یا تعقل می‌کردیم‪ ،‬در (زمره) دوزخیان نبودیم»‪.‬‬
‫جایگاه عقل‪:‬‬
‫در این مورد" اختالف بسیار" زیاد است‪ .‬شیخ االس""الم ابن تیمی""ه میگوی""د‪« :‬تحقی""ق‬
‫نشان میدهد که عقل با مغز و قلب ه"ر دو رابط"ه دارد چنانک"ه مب"دا فک"ر و نظ"ر در‬
‫مغز است‪ 4‬و مب""دا اراده و قص""د در قلب میباش""د‪ .‬و ب""ر این اس""اس میت""وان گفت‪ :‬قلب‬
‫محل هدایت و مغز جایگاه فکر و اندیشه است‪ ».‬وهللا اعلم‪.‬‬

‫‪ - 1‬و این امر ثمرهی پایانی و هدف نهایی میباش""د‪ .‬دو ق""وهی اول (غری""زهی درک و‬
‫علوم ضروری) و دو قوهی اخیر (علوم نظری و عمل به مقتض""ای" علم) ب""ا اکتس""اب‬
‫بدست میآیند‪ .‬ابن تیمیه رحمهاهلل در بسیاری" از مصنفاتش به این معنا اش""اره میکن""د‪ .‬و‬
‫این به دلیل اهمیت آن است‪ .‬چرا که ثمره عقل و فایدهی آن میباشد‪ .‬زیرا ب""رای کس""ی‬
‫که به موجب هدایت عقلش عمل نکند‪ ،‬عقلی نخواهد بود‪ .‬و عقل سلیم به س""وی ایم""ان‬
‫به هللا و رسالت"های او فرا میخواند‪ .‬بنابراین چون کسی با پی""امی ک""ه پی""امبران آورده‪-‬‬
‫اند‪ ،‬مخالفت کند درحقیقت با عقل خود مخالفت ک""رده اس""ت‪ .‬هرچن""د ادع""ا کن""د ک""ه از‬
‫بزرگترین عاقالن و پایهه"ای فهم و ادراک میباش"د‪ .‬ب"ه عن"وان مث"ال مش"رکان توحی"د"‬
‫ربوییت" را میدانستند" اما به اقتضای آن که توحید الوهیت است‪ ،‬علی رغم تالزم عقلی‬
‫و فط""ری بین آنه""ا (توحی""د رب""ویت و ال""وهیت) پایبن""د نبودن""د‪ ".‬و اه""ل کت""اب (یه""ود و‬
‫نصاری) با اینکه صدق رسالت رسول خدا ح را میدانستند" چنانک""ه فرزن""دان خ""ود را‬
‫میشناختند اما ب""ه این ام""ر گ""ردن ننه""اده و آنرا نپذیرفتن"د" بن""ابراین همچ""ون االغه""ایی‬
‫گشتند که باری را حمل میکنند بیآنکه از آن بهرهای برن""د‪ .‬میگ""ویم‪ :‬چ""ه بس""ا ک""ه این‬
‫معنا نزدیکترین معنا به اصطالح شرعی باشد‪ .‬وهللا اعلم‪.‬‬
‫‪ - 2‬کتاب المخصص‪ ،‬ابوالحس""ن علی بن اس""ماعیل مع""روف" ب""ه ابن س""یده‪ ،‬جل""د اول‪،‬‬
‫السفر الثالث ص‪16 :‬؛ نگا‪ :‬منهج االستدالل من مسائل االعتقاد‪159-1/158 :‬؛ دک""تر‬
‫عثمان بن علی حسن‬
‫‪ - 3‬الذریعة‪ ،‬اصفهانی‪ ،‬ص‪96 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع" الفتاوی‪9/304 :‬‬
‫‪100‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫منزلت عقل در اسالم‪:‬‬


‫اسالم عقل را گرامی داشته است‪ ،‬آنگاه که عقل را مناط تکلی""ف انس""ان ق""رار می‪-‬‬
‫دهد و به وسیلهی آن‪ ،‬او را بر بسیاری" از مخلوقات" برتری میبخشد‪.‬‬
‫عق""ل را گ""رامی" داش""ته آنگ""اه ک""ه ب""رای پن""د و ع""برت و تس""خیر نعمته""ای الهی و‬
‫استفاده از آنها‪ ،‬قدرت تفکر و تدبر در نفس و هستی را به آن بخشیده است‪.‬‬
‫عقل را گرامی" داشته آنگاه که آنرا از فرو رفتن در آنچ""ه مناس""ب آن نیس""ت‪ ،‬ب""از‬
‫داشته است و بر مبنای رحمت خود نسبت به عقل‪ ،‬آنرا به سوی" امر نامناسب هدایت‬
‫نکرده است و آنرا بر قوت و جُهد خود باقی گذاشته است‪.‬‬
‫اما تفصیل جمالت باال‪:‬‬
‫"ل مقاص""د ش""ریعت و حکمته""ای‬ ‫خداوند" متعال ویژگی" معرفت و شناخت کام" ِ‬ ‫‪-1‬‬
‫تشریع را تنها به عاقالن داده است‪ .‬خداوند" متع""ال پس از ذک""ر ب""رخی از احک""ام حج‬
‫ب» (بقره‪« )197 :‬و ای خردمندان‪ ،‬از من بپرهیزید‬ ‫ون يَا ُأوْ لِي اَأل ْلبَا ِ‬ ‫میفرماید‪َ « :‬واتَّقُ ِ‬
‫(بترسید)»‪.‬‬
‫ُأ‬ ‫ْ‬ ‫ٌ‬
‫اص َحيَ""اة يَ""ا ولِ ْي‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ص" ِ‬ ‫«ولك ْم فِي القِ َ‬ ‫و نیز به دنبال ذکر احک""ام قص""اص میفرمای""د‪َ :‬‬
‫ب لَ َعلَّ ُك ْم تَتَّقُ"ونَ » (بق"ره‪« )179 :‬و ای ص"احبان خ"رد! ب"رای ش""ما در قص""اص‬ ‫اَأل ْلبَ""ا ِ‬
‫حیات و زندگی است»‪.‬‬
‫خداوند" متعال بهرهمن""دی از ی""ادآوری" و پن""د و ان""درز را مح""دود ب""ه ع""اقالن‬ ‫‪-2‬‬
‫ب» (بق"ره‪« )269 :‬و ج"ز خردمن"دان‬ ‫ْ‬ ‫َأل‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُأ‬ ‫َّ‬
‫«و َما يَذك ُر ِإال وْ لوا ا لبَا ِ‬‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫کرده است‪ .‬میفرماید‪َ :‬‬
‫پند نمی‌گیرد»‪.‬‬
‫ً‬
‫ب» (یوسف‪« )111 :‬یقینا در‬ ‫ْ‬ ‫َأل‬ ‫ُأِّل‬
‫ص ِه ْ"م ِعب َْرةٌ وْ لِي ا لبَا ِ‬ ‫ص ِ‬ ‫و میفرماید‪« :‬لَقَ ْد َكانَ فِي قَ َ‬
‫داستانهایشان عبرتی برای خردمندان است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ُ‬ ‫ِّ‬
‫و میفرماید‪َ « :‬ولَقَد تَّ َر ْكنَا ِم ْنهَا آيَةً بَيِّنَةً لقَوْ ٍم يَ ْعقِلونَ » (عنکبوت‪« )35 :‬و به راستی‬
‫از آن (قری""ه) نش""انه (و ع""برت) روش""نی" ب""رای گ""روهی ک""ه خ""رد می‌ورزن""د‪ ،‬ب""اقی‬
‫گذاشتیم»‪".‬‬
‫خداوند" متع""ال ع""اقالن را ذک""ر نم""وده و تفک""ر و ت""دبر در هس""تی و تام""ل در‬ ‫‪-3‬‬
‫نعمتهایش را به همراه مداومت ذکر و ی""اد او در هم""ه ح""ال و ن""یز عب""ادتش را ب""رای‬
‫ف‬ ‫اختِاَل ِ‬ ‫ض َو ْ‬ ‫ت َواَأْلرْ ِ‬ ‫اوا ِ‬ ‫"ق َّ‬
‫الس" َم َ‬ ‫آنها ذکر میکند‪ .‬خداوند" متعال میفرمای""د‪« :‬اِ َّن فِي خَ ْل" ِ‬
‫ُون هَّللا َ قِيَا ًم""ا َوقُ ُع""و ًدا" َو َعلَى ُجنُ""وبِ ِه ْم‬ ‫ب * الَّ ِذينَ يَ" ْ"ذ ُكر َ"‬ ‫ت ُأِلولِي اَأْل ْلبَ""ا ِ‬ ‫اللَّ ْي ِل َوالنَّهَ" ِ‬
‫"ار آَل يَ""ا ٍ‬
‫اب‬ ‫ك فَقِنَ""ا َع" َذ َ‬ ‫"اطاًل ُس"ب َْحانَ َ‬ ‫ض َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ هَ" َذا بَ" ِ‬ ‫ت َواَأْلرْ ِ‬ ‫ق ال َّس َما َوا ِ‬‫ُون فِي َخ ْل ِ‬ ‫َويَتَفَ َّكر َ"‬
‫ار * َربَّنَ""ا ِإنَّنَ""ا‬ ‫ص" ٍ‬ ‫ار فَقَ ْد َأ ْخزَ ْيتَهُ َو َما لِلظَّالِ ِمينَ ِم ْن َأ ْن َ‬ ‫ار (‪َ )191‬ربَّنَا ِإنَّكَ َم ْن تُ ْد ِخ ِل النَّ َ‬ ‫النَّ ِ‬
‫ان َأ ْن آ ِمنُوا بِ َربِّ ُك ْم فَآ َمنَّا َربَّنَا فَا ْغفِرْ لَنَا ُذنُوبَنَا" َو َكفِّرْ َعنَّا َس"يَِّئاتِنَا‬ ‫َس ِم ْعنَا ُمنَا ِديًا يُنَا ِدي لِِإْل ي َم ِ‬
‫ُس"لِكَ َواَل تُ ْخ ِزنَ"ا يَ"وْ َم ْالقِيَا َم" ِة ِإنَّكَ اَل‬ ‫ار * َربَّنَ"ا َوآتِنَ"ا َم"ا َوعَ" ْدتَنَا َعلَى ر ُ‬ ‫َوت ََوفَّنَا َم َع اَأْلب َْر ِ"‬
‫‪101‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تُ ْخلِفُ ْال ِمي َعادَ» (آل عمران‪« )194-190 :‬به راستی در آف""رینش آس""مان‌ها و زمین و‬
‫آمد و رفت شب و روز‪ ،‬نشانه‌های (آشکاری) برای خردمندان است‪ .‬کسانی‌که هللا را‬
‫در ح"ال ایس"تاده و نشس"ته و ب"ر پهل"وی خ"ویش (آرمی"ده) ی"اد می‌کنن"د و در آف"رینش‬
‫اینه"ا را بیه"وده نیافری""ده‌ای‪،‬‬ ‫آسمانها و زمین می‌اندیشند" (و می‌گویند‪ ):‬پروردگارا‪‌ ،‬‬ ‫‌‬
‫منزهّی تو! پس ما را از عذاب آتش (دوزخ) نگاه دار‪ .‬پروردگارا‪ ،‬کسی را که تو به‬
‫آتش (دوزخ) درآوری‪ ،‬یقینا ً او را خوار و رسوا کرده‌ای و برای ستمکاران یاورانی"‬
‫نیس""ت‪ .‬پروردگ""ارا‪ ،‬م""ا ش""نیدیم" ک""ه ن""دا دهن""ده‌ای ب""ه ایم""ان ف""را می‌خوان""د ک""ه‪« :‬ب""ه‬
‫پروردگ""ار" خ""ود ایم""ان بیاوری""د»" پس ایم""ان آوردیم‪ ،‬پروردگ""ارا‪ ،‬پس گناه""ان م""ا را‬
‫ببخش و بدی‌های ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران‪ .‬پروردگارا‪ ،‬آنچه را ک""ه ب""ر‬
‫دادهای به ما عطا کن و م""ا را در روز قی""امت رس""وا‬ ‫(زبان) فرستادگانت به ما وعده ‌‬
‫مگردان‪ ،‬بدرستی که تو خالف وعده نمی‌کنی»‪.‬‬
‫خداوند" متعال کسانی را که از پدرانشان تقلید میکنند‪ ،‬نکوهش نموده و عم""ل‬ ‫‪-4‬‬
‫آنها را مذموم" میداند‪ .‬چرا که به خاطر" رضایت از عملکرد پدران و اجدادش""ان عق""ل‬
‫يل لَهُ ُم اتَّبِعُوا َما َأ ْن" َز َل هَّللا ُ قَ""الُوا‬ ‫«وِإ َذا قِ َ‬ ‫خود را تعطیل کردند‪ ".‬خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫بَلْ نَتَّبِ ُع َما َأ ْلفَ ْينَا َعلَ ْي ِه آبَا َءنَا َأ َولَوْ َكانَ آبَاُؤ هُ ْم اَل يَ ْعقِلونَ َش ْيًئا َواَل يَ ْهتَ " ُدونَ * َو َمث " ُل ال ِذينَ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ي فَهُ ْم اَل يَ ْعقِلُ""ونَ »‬ ‫ص" ٌّم بُ ْك ٌم ُع ْم ٌ‬‫ق بِ َم""ا اَل يَ ْس" َم ُع ِإاَّل ُد َع""ا ًء َونِ"دَا ًء ُ‬ ‫َكفَرُوا َك َمثَ" ِل الَّ ِذي يَ ْن ِع" ُ‬
‫(بقره‪« )171- 170 :‬و هنگامی‌که به آن‌ها گفته شود‪ :‬از آنچه هللا ن""ازل ک""رده اس""ت‬
‫پ""یروی کنی""د می‌گوین""د‪( :‬ن"ه) بلک""ه م"ا از آنچ"ه پ""دران خ""ود را ب"ر آن ی"افتیم" پ"یروی"‬
‫میکنیم‪ .‬آیا اگر پدران آن‌ها چیزی نمی‌فهمیدند و ه"دایت نیافتن"د" (ب"از هم کورکوران"ه‬ ‫‌‬
‫کنندهی) کسانی‌ک""ه ک""افر" ش""دند‪ ،‬همچ""ون مث""ل‬ ‫از آن‌ها پیروی می‌کنند؟) َمثل (دعوت‌ ‌‬
‫کسی است که چیزی را که جز صدا و ندایی نمی‌شنود‪ ،‬بانگ می‌زند‪( ،‬این ک""افران)‬
‫کر‪ ،‬گنگ و نابینا هستند و از اینرو نمی‌اندیشند»‪.‬‬
‫اسالم تعدی و تجاوز" بر عقل را حرام کرده است‪ .‬چنانکه عق""ل را از ادراک‬ ‫‪-5‬‬
‫منافعش باز دارد‪ .‬و از این جهت است که نوشیدن مسکرات‪ ،‬مست کنن""دهه""ا‪ ،‬سس""ت‬
‫کنندهها و هر آنچه عقل را زایل نموده و آنرا فاسد میکند‪ ،‬حرام کرده اس""ت‪ .‬خداون "د"‬
‫ص"ابُ َواَأْل ْزاَل ُ"م ِرجْ سٌ‬ ‫متعال میفرماید‪« :‬يَاَأ ُّيهَا الَّ ِذينَ آ َمنُ""وا ِإنَّ َم""ا ْالخَ ْم" ُر َو ْال َمي ِْس" ُ"ر َواَأْل ْن َ‬
‫ان فَ"""اجْ تَنِبُوهُ لَ َعلَّ ُك ْم تُ ْفلِحُ"""ونَ » (مائ"""ده‪« )90 :‬ای کس"""انی‌که ایم"""ان‬ ‫"""ل َّ‬
‫الش""" ْيطَ ِ‬ ‫ِم ْن َع َم ِ‬
‫آوردهاید! همانا شراب و قمار و بت‌ها و تیرهای قرعه‪ ،‬پلید و از عمل شیطان اس""ت‪.‬‬ ‫‌‬
‫پس از آن‌ها دوری" کنید تا رستگار" شوید»‪.‬‬
‫اسالم به شدت از اموری که عقل سلیم آنها را انک""ار نم""وده و از آنه""ا متنف""ر‬ ‫‪-6‬‬
‫است‪ ،‬نهی کرده است چرا که با توحید مخالف اس""ت‪ .‬از اب""وهریره روایت اس""ت ک""ه‬
‫ص"فَ َر‪ 1»...‬و در روای""تی‬ ‫رسول هللا ح فرمودند‪« :‬الَ َع ْد َوى َوالَ ِطيَ" َرةَ‪َ ،‬والَ هَا َم" ةَ َوالَ َ‬
‫‪ - 1‬صحیح بخاری‪4/1744 :‬‬
‫‪102‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آم""ده اس""ت‪َ « :‬واَل نَ""وْ َء» و در روایت ج""ابر آم""ده اس""ت‪ « :‬الَ َع" ْد َوى َواَل ُغ" َ‬
‫"ول َوالَ‬
‫صفَ َر»‪« 1‬سرایت بیم""اری‪ ،‬ب""دفالی‪ 2،‬هامه‪ 3‬و ص""فر‪ 4‬اص""التی ن""دارد»‪ ".‬و در روای""تی‬ ‫َ‬
‫آمده است‪« :‬و نیز نوء اصالت ندارد»‪ .‬و در روایت جابر آمده اس""ت ک""ه‪« :‬س""رایت‬
‫‪5‬‬

‫بیماری" و غول‪ 6‬و صفر اصالتی ندارد»‪.‬‬


‫موضع سلف در برابر عقل‪:‬‬
‫آنچه به صورت صحیح نقل شده است با صریح معقول تعارض ندارد‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫عقل برای راهنمایی‪ "،‬مستقل نیست بلکه تابع شرع است و اگر در این زمینه‬ ‫‪-2‬‬
‫مستقل بود‪ ،‬خداوند" پیامبران را نمیفرستاد و کتابها را ن""ازل نمیک""رد‪ .‬و س""لف ب""ه این‬
‫مهم امر کردهاند که چون شرع و عق"ل ب"ا یک"دیگر در تع"ارض ق"رار" گرفتن"د‪ ،‬مق"دم‬
‫داشتن شرع واجب است چراکه عقل تصدیق کننده شرع است در ه""ر آنچ""ه خ""بر می‪-‬‬
‫دهد‪ ،‬اما شرع عقل را در هر آنچه خبر میدهد‪ ،‬تص""دیق" نمیکن""د چنانک""ه علی بن ابی‬
‫ط""الب میگوی""د‪« :‬اگ""ر دین ب""ر مبن""ای رای و نظ""ر (شخص""ی) میب""ود‪ ،‬پ""ایین ُخ""ف‬

‫‪ - 1‬مسلم‪1745-4/1744 :‬‬
‫‪ - 2‬الطیرة‪ :‬فال بد زدن در مورد چیزی‬
‫‪ - 3‬الهامة‪ :‬حیوانات سمی؛ و گفته شده منظور" از آن جغد است‪( .‬ع""ربه""ا خف""اش و ی""ا‬
‫جغد را پرندهای شوم میدانستند" و معتقد بودند اگر بر ب""ام خان""ه کس""ی بنش""یند‪ ،‬ب""اعث‬
‫مرگ وی و یا یکی از بس""تگانش میش""ود‪ .‬و مفه""وم دوم آن این اس""ت ک""ه آنه""ا معتق""د‬
‫بودند" استخوانهای مرده یا روحش به پرندهای تبدیل میشود‪).‬‬
‫‪ - 4‬الص"فرة‪ :‬ف"ال ب"د زدن در م"ورد" م"اه ص"فر ک"ه دومین م"ال هج"ری قم"ری اس"ت‪.‬‬
‫(اصالت نداشتن صفر دو معنا دارد‪ :‬یکی اینکه در دوران جاهلیت حرمت م""اه مح""رم"‬
‫را تا صفر به تاخیر میانداختند و دیگر اینکه مردم" معتقد بودند در شکم ک"رمی وج""ود‬
‫دارد که هنگام گرسنگی به حرکت درمیآید و چه بسا که صاحبش را میکشد و عربه""ا‬
‫آنرا از بیماری" گری هم واگیرتر" میدانس""تند‪ ).‬ش""رح ام""ام ن""ووی ب""ر ص""حیح مس""لم ب""ا‬
‫اندکی تصرف‪ ".‬به نقل از ترجمه مختصر صحیح بخاری‪ ،‬عبدالقادر ترشابی»‪".‬‬
‫‪ - 5‬النوء‪ :‬مفرد انواء میباشد‪ .‬و آن بیست و هشت جایگاه در آسمان است که هر ش""ب‬
‫ماه در یکی از آنها قرار" میگیرد‪ .‬و عربها باریدن باران را با طل"وع" ی"ا غ"روب ن"وء‬
‫مرتبط" میدانستند‪ .‬و میگفتند‪ :‬به خاطرنوء فالن‪ ،‬باران بارید‪ ...‬ام""ا ش""ریعت از چ""نین‬
‫باوری" نهی نمود‪ .‬نگا‪ :‬النهایه‪ ،‬ابن اثیر‪5/122 :‬‬
‫‪ -6‬الغول‪ :‬مفرد غیالن‪ :‬که از جن و شیاطین میباشد‪ .‬عربها معتقد بودند که غول خ""ود‬
‫را در بیابانها به مردم نشان میدهد‪ .‬و به شکله""ای مختلفی در میآی""د ت""ا آنه""ا را از راه‬
‫گمراه کند‪.‬‬
‫‪103‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سزاوارتر" به مسح کردن بود تا باالی آن؛ اما دیدم که رس""ول خ""دا روی خ""فه""ایش را‬
‫‪1‬‬
‫مسح میکرد»‪.‬‬
‫نیاز عقل به نقل مانند نیاز چشم به روشنایی برای دیدن است‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫اما اگر عقل را اصل و متبوع قرار دهیم‪ ،‬کدامین عقلها را مالک و معیار" ی""ا‬ ‫‪-4‬‬
‫داور یا نمونه و الگو قرار" میدهیم؛ با این توضیح معلوم میش""ود ک""ه نمیت""وان تص""دیق‬
‫پیامبر" را در آنچه خبر میدهد موکول به شرطی دانست و نیز نمیتوان آنرا موقوف به‬
‫انتفای مانعی تصور کرد‪ .‬مانند کسی که میگوید‪ :‬آنچه بدان خبر داده شده را تص""دیق‬
‫نمیکنم ت""ا اینک""ه آنرا ب"ا عق"ل خ""ود ب"دانم‪ .‬ک"ه این ادع"ا کف""ری آش"کار اس""ت و چ""نین‬
‫شخصی" با چ"نین ادع"ایی از جمل"ه کس"انی اس"ت ک"ه خداون"د متع"ال در م"ورد" او می‪-‬‬
‫"ل َم""ا ُأوتِ َي ر ُ‬
‫ُس" ُل هَّللا ِ هَّللا ُ َأ ْعلَ ُم‬ ‫فرماید‪َ « :‬وِإ َذا َجا َء ْتهُ ْم آيَ"ةٌ قَ""الُوا لَ ْن نُ"ْؤ ِمنَ َحتَّى نُ"ْؤ تَى ِم ْث" َ‬
‫ْث يَجْ َع ُل ِر َسالَتَهُ» (انعام‪« )124 :‬و چون نشانه‌ای برای آن‌ها بيايد‪ ،‬می‌گويند‪« :‬ما‬ ‫َحي ُ‬
‫هرگز ايمان نمیآوريم‪ ،‬مگر اينکه همانند آنچه به پيامبران هللا داده ش""ده‪( ،‬ب""ه م""ا هم)‬
‫داده شود»‪ .‬هللا آگاه‌تراست که رسالت خويش را کجا قرار" دهد»‪.‬‬
‫اهل حق از جنس دالی""ل عقلی و ن""یز آنچ""ه عق""ل ص""حت آنرا می دان""د‪ ،‬عیبج""ویی‬
‫نکرده و ایراد نمیگیرند‪ ،‬بلکه ایراد آنها متوجه مواردی" است که مخالفان ادعا میکنند‬
‫آنها با کتاب و سنت مخالف هستند‪ .‬و از این مخالف""ات کن""دوکاو" و ف""رورفتن" عق""ل در‬
‫ام""ور غی""بی میباش""د‪ .‬ام""وری مانن""د ص""فات هللا متع""ال و افع""ال او (مانن""د اس""تواء و‬
‫نزول)؛ امری که خداوند متع""ال آنرا اولین ص""فت را ص""فات متقین برش""مرده اس""ت‪:‬‬
‫ْب فِي ِه هُدًى لِ ْل ُمتَّقِينَ‬ ‫«ایمان به غیب» خداوند متعال میفرماید‪« :‬الم * َذلِكَ ْال ِكتَابُ اَل َري َ‬
‫صاَل ةَ َو ِم َّما َر َز ْقنَاهُْ"م يُ ْنفِقُ""ونَ » (بق""ره‪« )3-1 :‬ال""ف‪.‬‬ ‫ب َويُقِي ُمونَ ال َّ‬ ‫* الَّ ِذينَ يُْؤ ِمنُونَ بِ ْال َغ ْي ِ‬
‫الم‪ .‬میم؛ این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و مایه هدایت پرهیزگاران است‪.‬‬
‫آن کسانی‌که به غیب ایمان می‌آورند و نماز را بر پا می‌دارند و از آنچ""ه روزی‌ش""ان‬
‫دادهایم انفاق می‌کنند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪2‬‬
‫و از این قبیل است عذاب قبر و نعمت آن و بهشت و دوزخ‪.‬‬
‫ش""یخ االس""الم ابن تیمی""ه میگوی""د‪« :‬چ""ون کت""اب و م""یزان (عق""ل) ب""ا یک""دیگر" در‬
‫تعارض تصور" شوند یکی از دو امر الزم میآید‪ :‬یا فساد داللت نصی که بدان اس""تناد‬
‫شده است الزم میآید چنانکه به عنوان مثال نص مورد" نظر از معصوم ثابت نباشد یا‬
‫اینکه بر آنچه تصور شده‪ ،‬داللت نمیکند؛ یا اینکه فساد داللت قیاسی ک"ه ب"دان اس"تناد‬
‫شده الزم میآید چنانکه ممکن است برخی از مقدمات آن یا تمام آن فاسد" باشد‪ .‬و الفاظ‬
‫‪ - 1‬ابوداود‪162 :‬؛ ابن ابی شیبة در مص""نف‪1/30 :‬؛ و ش""یخ آلب""انی در ص""حیح س""نن‬
‫ابی داود‪ 147 :‬آنرا صحیح دانسته است‪ .‬و چنانکه حاف""ظ بن حج""ر در بل""وغ الم""رام‪:‬‬
‫‪ 60‬میگوید‪ :‬اسناد این روایت َح َسن است‪.‬‬
‫‪ - 2‬و همچون حدیث مگس که در بخاری" و‪ ...‬آمده است‪.‬‬
‫‪104‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫مجمل و مشتبه در قیاس به کار رفته باشد»‪.‬‬
‫اما تفصیل این کالم مجمل‪:‬‬
‫نقل صحیح صریح با عقل غیر صحیح مخالف است‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫به عنوان مثال اگر کسی با استناد" به عقل با این ادعا که‪ :‬از اثب""ات ص""فات‪ ،‬تع""دد‬
‫ق"دما (ال"هه"ا) پیش میآی"د‪ ،‬ص"فات الهی (مانن"د س"مع و بص"ر و کالم) را انک"ار کن"د‪،‬‬
‫درحقیقت به عقل غیر صحیح استناد کرده اس""ت‪ .‬بلک"ه هرگ""ز عق""ل نامی""دن آن ج""ایز‬
‫نیست چرا که عقالً وجود" موجودی" بدون صفات جایز نیست و چنین تصوری مح""ال‬
‫و بلکه از بزرگترین محاالت عقلی میباشد‪ .‬چ""را ک""ه چ""نین تص""وری مس""تلزم" وج""ود‬
‫نقیضین است؛ به این معنا که «آن موجود است و موجود" نیست» چرا ک""ه وج""ود‪ ،‬از‬
‫بزرگترین صفاتی است ک""ه موج""ودات" ب""دان متص""ف هس""تند؛ و ام""ا الزم""هی م""ذهب‬
‫کسانی که بعضی از صفات را انکار میکنند این است که تمام صفات را انک""ار کنن""د‬
‫حتی صفت وجود را؛ و اینگونه در حقیقت نزد وی پروردگ"اری ک"ه موج"ود" باش"د و‬
‫قائم به نفس خود‪ ،‬نخواهد بود‪ .‬پاک و منزه است خداون""د متع""ال از آنچ""ه ظالم""ان می‪-‬‬
‫گویند‪.‬‬
‫صحیح صریح مخالف است‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫نقل غیر صحیح با عقل‬ ‫‪-2‬‬
‫صحیح صریح در تعارض خواه""د‬ ‫ِ‬ ‫چون نقل دروغ‪ ،‬جعلی یا ضعیف باشد با عقل‬
‫بود‪ .‬و عقل صحیح صریح بیانگر آن است که هللا متعال موجود" است و او خ""الق ه""ر‬
‫چیزی اس""ت و او ب""وده اس""ت و چ""یزی قب""ل از او نب""وده اس""ت و تم""ام آی""ات ک""ونی" و‬
‫شرعی و دالیل عقلی و فط""ری" ج""ز ب""ر این مهم داللت نمیکنن""د قط""ع نظ""ر از داللت‬
‫سمع (کتاب و سنت) پس از آگ"اهی آن از داللت عق"ل؛ و چ"نین اس"ت ک"ه ب"ه گم"انش‬
‫‪2‬‬
‫مثال حدیثی صحیح است‪ ،‬اما چنین نیست»‪.‬‬
‫و اینگونه ب"ه نظ""ر وی می""ان این و آن تع"ارض وج"ود" دارد‪ .‬تع"ارض می"ان دلی"ل‬
‫صحیح و دلیل فاسد؛ اما دلیل فاسد‪ ،‬صالحیت دلیل بودن را ندارد چه رس""د ب""ه اینک""ه‬
‫با دلیل صحیح در تعارض باشد‪ .‬بلکه تقدیم و ت""رجیح دلی""ل ص""حیح واجب اس""ت چ""ه‬
‫سمعی باشد (قرآن و حدیث) یا عقلی؛‬

‫‪ - 1‬نگ""ا‪ :‬درء تع""ارض العق""ل و النق""ل‪1/148 :‬؛ ش""رح الطحاوی""ة‪ ،‬ص‪261 :‬؛ اعالم‬
‫الموقعین‪2/47 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬ایثارالحق‪ ،‬ص‪124 ،123 :‬‬
‫‪105‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و مثال آن روایتی" است که ابن الجوزی"‪ 1‬از ابوهریره به ص""ورت مرف""وع" روایت‬
‫میکند که‪« :‬خداوند اسب را آفرید و آن را به حرکت در آورد‪ ،‬پس عرق نمود که نفس‬
‫خ""ود را از آن آفری""د!!» س""یوطی در «الت""دریب» میگوی""د‪« :‬چ""نین روای""تی را هیچ‬
‫مسلمانی" جعل نمیکند‪ .‬و کسی ک"ه از می"ان راوی""ان این روایت متهم اس""ت‪ ،‬محم""د بن‬
‫شجاع میباشد ک""ه در دینش کجرو و منح""رف ب""ود‪ .‬و در می""ان روای""ان آن اب""والمهزم‬
‫است که شعبه در مورد او میگوید‪ :‬او را چنان دیدم که اگر یک درهم ب""ه او داده می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫شد‪ ،‬پنجاه حدیث وضع و جهل میکرد»‪.‬‬
‫و مانند این روایات" که به اتفاق اهل علم روایات دروغین و جعلی می باشند؛ لذا بر‬
‫‪3‬‬
‫هیچکس جایز نیست که چنین روایاتی" را از دالیل شرعی بشمارد‪.‬‬
‫صحیح غیر صریح‪ ،‬عقل را در استدالل به آن دچار اشتباه میکن""د‪ .‬و در‬ ‫ِ‬ ‫نقل‬ ‫‪-3‬‬
‫ت‬ ‫نتیجه ِی فهم ناکافی‪ ،‬تعارض عقل و نقل تص""ور میگ""ردد‪ .‬بن""ابراین ع""دم درک دالل ِ‬
‫صحیح سمع‪ ،‬یکی از اسباب ادعای تعارض میان معقول و منفول میباشد‪.‬‬ ‫ِ‬
‫مثال این مورد حدیث ابوهریره است ک""ه میگوی""د‪ :‬رس""ول خ""دا فرمودن""د‪ِ« :‬إ َّن هللاَ‬
‫ك؟‬ ‫"ال‪ :‬يَ""ا َربِّ َك ْي""فَ َأ ُع""و ُد َ‬ ‫ت فَلَ ْم تَ ُع ْدنِي‪ ،‬قَ" َ‬ ‫َع َّز َو َج َّل يَقُو ُل يَوْ َم ْالقِيَا َم ِة‪ :‬يَا ا ْبنَ آ َد َم َم ِرضْ ُ‬
‫ض فَلَ ْم تَ ُع ْدهُ‪َ ،‬أ َم""ا َعلِ ْمتَ َأنَّكَ لَ""وْ‬ ‫ال‪َ :‬أ َما َعلِ ْمتَ َأ َّن َع ْب ِدي فُاَل نًا َم ِر َ‬ ‫َوَأ ْنتَ َربُّ ْال َعالَ ِمينَ ‪ ،‬قَ َ‬
‫ك؟‬ ‫"ال‪ :‬يَ"ا َربِّ َو َك ْي"فَ ُأ ْ‬
‫ط ِع ُم" َ‬ ‫ط ِع ْمنِي‪ ،‬قَ َ‬ ‫َط َع ْمتُكَ فَلَ ْم تُ ْ‬
‫ُع ْدتَهُ لَ َو َج ْدتَنِي ِع ْن َدهُ؟ يَا ا ْبنَ آ َد َم ا ْست ْ‬
‫ط ِع ْم" هُ؟ َأ َم""ا َعلِ ْمتَ‬ ‫ك َع ْب ِدي فُاَل ٌن‪ ،‬فَلَ ْم تُ ْ‬ ‫ال‪َ :‬أ َما َعلِ ْمتَ َأنَّهُ ا ْست ْ‬
‫َط َع َم َ‬ ‫َوَأ ْنتَ َربُّ ْال َعالَ ِمينَ ‪ ،‬قَ َ‬
‫ال‪ :‬يَا َربِّ َك ْي""فَ‬ ‫ك ِع ْن ِدي‪ ،‬يَا ا ْبنَ آ َد َم ا ْستَ ْسقَ ْيتُكَ ‪ ،‬فَلَ ْم تَ ْسقِنِي‪ ،‬قَ َ‬ ‫ك لَوْ َأ ْ‬
‫ط َع ْمتَهُ لَ َو َجدْتَ َذلِ َ‬ ‫َأنَّ َ‬
‫ك لَ""وْ َس"قَ ْيتَهُ‬ ‫ك؟ َوَأ ْنتَ َربُّ ْال َعالَ ِمينَ ‪ ،‬قَ""ا َل‪ :‬ا ْست َْس"قَاكَ َع ْب" ِدي فُاَل ٌن فَلَ ْم ت َْس"قِ ِه‪َ ،‬أ َم""ا ِإنَّ َ‬ ‫َأ ْسقِي َ‬
‫َو َج" دْتَ َذلِ""كَ ِع ْن" ِدي»‪« 4.‬خداون"د" ب""زرگ و ب""ا عظمت در روز قی""امت میفرمای""د‪ :‬ای‬
‫فرزند آدم‪ ،‬بیمارشدم و مرا عیادت نکردی‪( ".‬بنده) پاسخ میده""د‪ :‬پروردگ""ارا‪ ،‬چگون""ه‬
‫من از تو عیادت میکردم درحالی"که تو پروردگار" عالمیانی؟ میفرماید‪ :‬مگ""ر ندانس""تی"‬
‫که فالن بن""دهی من م""ریض اس""ت و عی""ادتش نک""ردی؟ مگ""ر نمیدانس""تی" ک""ه اگ""ر ب""ه‬
‫‪ 1‬ابن الجوزی از طریق" محمد بن شجاع التلجی از حبان بن هالل از حمادبن سلعه از‬
‫ابی المهزم روایت کرده است و این حدیث نیز از این قبیل است که می گوید‪ :‬خداوند‬
‫در شب عرفه سوار بر شتری خاکستری" رنگ بر صحرای عرفات نزول می کن""د و‬
‫با سواران مصافعه نموده و با پیادگان معانقه می کند ‪.‬‬
‫‪ 2‬نکاء ‪ :‬الباعث الحثیث ‪ ،‬ص ‪ 89‬کتابی این روایت ‪ 1‬در موض""وعات ذک""ر نم""وده و‬
‫می گوید‪«:‬النلجی متهم است ») نکا‪ :‬تنزی""ه الش""ریعه المرفوع""ه عن االخب""ار الش""نیعه‬
‫الموض""وعه ‪ ،‬ابوالحس""ن علی بن محم""د بن ع""راق کن""انی‪ ، 1/134 ،‬نک""ا ‪ :‬الت""الی‬
‫المصنوعه فی االحادیث الموضوعه‪ :‬جالل الدین سیوطی‪1/3 "،‬‬
‫‪3‬نگا‪ :‬موافقه صحیح المنقول لصریع" المعقول (درء التعارض) ابن تیمیه‪1/124 ،‬‬
‫‪ - 4‬مسلم‪2569 :4/1990 :‬‬
‫‪106‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عیادتش میرفتی‪ ،‬مرا نزد او میی"افتی؟" ای فرزن"د" آدم‪ ،‬از ت"و طع"ام خواس"تم" و ب"ه من‬
‫طع""ام ن""دادی؛ میگوی""د‪ :‬پروردگ""ارا‪ ،‬من چگون""ه ب""ه ت""و طع""ام میدادم درح""الیک""ه ت""و‬
‫پروردگار" عالمیانی؟ میفرمای""د‪ :‬مگ""ر نمیدانی ک""ه فالن بن""دهی من از ت""و درخواس""ت‬
‫طعام کرد و به او ندادی و اگر او را طعام میدادی‪ ،‬پاداش آنرا ن""زد من میی""افتی؟" ای‬
‫فرزند آدم‪ ،‬از تو آب خواستم" و به من آب ندادی؛ میگوید‪ :‬پروردگارا‪ ،‬چگونه ب""ه ت""و‬
‫آب میدادم درحالیک""ه ت""و پروردگ""ار" عالمی""انی؟ میفرمای""د‪ :‬فالن بن""دهی من از ت""و آب‬
‫خواست و به او ندادی‪ ،‬مگر نمیدانستی اگر او را سیراب مینمودی‪ ،‬پ""اداش آنرا ن""زد‬
‫من مییافتی؟»"‬
‫بنابراین اگر کسی چنین برداشت کند که این حدیث مخالف داللت عقل است‪ ،‬چرا‬
‫که مقتضای آن حلول ح""وادث در ذات الهی میباش""د و بی""انگر جری""ان داش""تن ص""فات‬
‫مخلوقین و احوال آنها مانند بیماری و گرسنگی و تشنگی و ‪ ...‬در ذات الهی اس""ت و‬
‫گم""ان ب""رد ک""ه ظ""اهر ح""دیث بی""انگر این مطلب اس""ت‪ ،‬در حقیقت معن""ای ح""دیث را‬
‫نفهمیده و چنانکه حق آن است در حدیث تدبر و تفکر نکرده است‪ .‬زیرا کسی که این‬
‫حدیث را بیان نموده‪ ،‬آنرا تفسیر کرده و چنان مراد و منظور" خود را بیان نم""وده ک""ه‬
‫جای هیچ شبههای را باقی نمیگذارد و در آن بیان نموده که این بنده است ک""ه گرس""نه‬
‫میشود و میخورد و بیمار میشود و عیادت کنندگان ب""ه عی""ادتش میرون "د" و هرگ""ز هللا‬
‫‪1‬‬
‫متعال بیمار نشده و عیادت نمیشود و نه خورانده میشود و نه نوشانده»‪.‬‬
‫مقصود این است که چون تعارض بین دلیل نقلی و عقلی واقع ش""ود‪ ،‬یکی از س""ه‬
‫احتمال زیر وجود دارد‪:‬‬
‫یکی از دالیل قطعی و دیگری ظنی است که در این صورت مق""دم داش""تن و‬ ‫‪-1‬‬
‫ترجیح دلیل قطعی" چه نقلی باشد یا عقلی‪ ،‬واجب است‪ .‬اما اگ""ر ه""ر دو ظ""نی باش""ند‪،‬‬
‫ترجیح دلیلی که راجح است واجب میباشد چه نقلی باشد یا عقلی؛‬
‫یکی از دو دلیل فاسد" اس""ت‪ .‬در این ص""ورت ت""رجیح دلی""ل ص""حیح ب""ر فاس"د"‬ ‫‪-2‬‬
‫واجب است چه دلیل نقلی باشد یا عقلی؛‬
‫یکی از دالیل صریح باش"د و دیگ"ری چ"نین نباش"د؛ در این ص"ورت" ت"رجیح‬ ‫‪-3‬‬
‫دلیلی که داللت آن صریح است بر دلیلی که داللت آن پنهان است‪ ،‬واجب می باشد‪ .‬اما‬
‫باید در نظر داشت که گاهی برخی" از داللتها از چشم ب""رخی از م""ردم پنه""ان میمان""د‬
‫درحالیکه ن""زد ب""رخی دیگ""ر واض""ح و آش""کار میباش""ند ک""ه در این ص""ورت فی نفس‬
‫االمر تعارضی" وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬درء التعارض العقل والنقل‪1/150 :‬؛ مشکل الحدیث وبیانه‪ ،‬ابوبکر" محمد بن‬
‫حسن بن فورک‪ ،‬ص‪45 ،44 :‬‬
‫‪107‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ام""ا اینک""ه دو دلی""ل قطعی" باش""ند – چ""ه از نظ""ر س""ند و چ""ه از نگ""اه متن – و ب""ا‬
‫یکدیگر در تعارض باشند‪ ،‬هرگز امکان ندارد چه این دو دلیل نقلی باشند یا عقلی؛ یا‬
‫اینکه یکی نقلی و دیگری عقلی باشد‪.‬‬
‫ابن قیم در «نونیة»‪ 1‬میگوید‪:‬‬
‫والعقـل حتـی لیـس یلتقیـان‬ ‫فاذا تعارض نص لفظ وارد‬
‫الرائی صحیحا وهو ذو‬ ‫بالعقـل امـا فاسـد" ویظنـه‬
‫بطالن‬
‫ما قالـه المعصــوم‬ ‫او ان ذلک النص لیس‬
‫بالبـرهــان‬ ‫بثابت‬
‫«اگر نص وارد شده با عقل در تعارض قرار" گیرد‪ ،‬چنانکه قابل جمع نباش""ند‪ ،‬ی""ا‬
‫عقل فاسد است و تصور صحیح بودن آن است درحالیکه باطل بودن آن هویدا اس""ت‪.‬‬
‫یا اینکه آن نص ثابت نیست و هرگز معصوم آنرا بیان نکرده است‪».‬‬
‫خالصه مطلب‪:‬‬
‫عقل نزد اه""ل س""نت و جم""اعت جایگ""اه شایس""ته و مناس""ب خ""ود را دارد و ام""ری‬
‫میانه بین دو جانب افراط" و تفریط است‪.‬‬
‫جانب افراط‪ :‬دیدگاهی" که عقل را اصلی کلی و ابتدایی میداند که مس""تقل از ش""رع‬
‫عمل میکند و نیازی" به آن ندارد‪.‬‬
‫جانب تفریط‪ :‬دیدگاهی که به کلی از عق""ل روی گردان""ده و آنرا نک""وهش نم""وده و‬
‫از آن عیبجویی میکند و به طور" مطلق از دیدگاه عقلی خرده میگیرد‪.‬‬
‫اما دیدگاه میانه و وسط" در این میان – که همان دیدگاه اهل سنت است – میگوید‪:‬‬
‫عقل در ش""ناخت عل""وم مختل""ف ش""رط اس""ت و کم""ال و درس""تی" اعم""ال ب""دان‬ ‫‪-1‬‬
‫وابسته است و بر این اساس است که سالمت عقل در تکلیف‪ ،‬ش""رط اس""ت‪ .‬بن""ابراین‬
‫امور انجام شده با وجود عدم عقل ناقص است و اقوال مخالف با عق""ل باط""ل اس""ت و‬
‫تدبر در قرآن به وسیلهی عقل میباشد‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪َ« :‬أفَالَ يَتَ" َدبَّرُونَ ْالقُ""رْ آنَ‬
‫اختِالَف"ا ً َكثِ""يراً» (نس""اء‪« )82 :‬آی""ا در ق""رآن‬ ‫"ر هللاِ لَ َو َج" د ْ‬
‫ُوا فِي ِه ْ‬ ‫َولَ""وْ َك""انَ ِم ْن ِعن" ِد َغ ْي" ِ‬
‫نمیاندیشند؟ که اگر از س""وی غ""یر هللا ب""ود‪ ،‬قطع"ا ً اختالف بس""یار در آن می‌یافتن""د»‪".‬‬ ‫‌‬
‫‪2‬‬
‫بنابراین این عقل است که حجت خداوند بر مخلوقاتش" را درک میکند‪.‬‬
‫عقل به خودی خود مستقل نیست بلکه نیازمند شرع است‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫عقل تصدیق کنندهی شرع است در هر آنچه بدان خبر میدهد‪.‬‬ ‫‪-3‬‬

‫‪ - 1‬مجموع القصائد المفیدة‪ ،‬ص‪114 :‬‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬درء تعارض العقل و النقل‪1/147 :‬؛ مجموع الفتاوی‪339 ، 3/338 :‬‬
‫‪108‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شرع نیز بر دالیل عقلی داللت میکند و آنها را بیان نموده و ب""ه آنه""ا تش""ویق"‬ ‫‪-4‬‬
‫‪3‬‬
‫میکند‪.‬‬

‫مبحث پنجم‪ :‬جمع بین نصوص در یک مساله‬


‫پژوهشگر" به جمع بین نصوص در یک مساله نیاز دارد‪ ،‬یکسان اس""ت این مس""اله‬
‫از جمله مسائل اعتقادی باشد یا از مسائل احکام میباشد به وی"ژه زم"انی" ک"ه تع"ارض‬
‫آشکار یبین دالیل وجود داشته باشد چرا که جمع نص""وص در ی"ک مس""اله تص""ویری"‬
‫کامل از حکم (آن مساله) نشان میدهد از این جهت ک""ه نص""وص ب""ا یک""دیگر تن""اقض‬
‫ندارند" بلکه یکدیگر را حمایت میکنند‪.‬‬
‫تعارض حقیقی بین دالیل شرعی وجود ندارد‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫تعارض‪ :‬عبارت است از تقابل دو دلیل شرعی بهگونهای که اقتض""ای هری""ک از‬
‫آنها عدم اقتضای" دیگری است چه به صورت" جزئی یا کلی‪ ،‬بهگونهای که جم""ع بین‬
‫آنها ممکن نباشد‪.‬‬
‫الزم است بدانیم دالیل شرعی هرگز با هم تعارض ندارند‪ ،‬اما تعارضی که می""ان‬
‫نصوص کتاب و سنت به نظر مجتهد میرسد‪ ،‬تعارض ظاهری است که درحقیقت در‬
‫نفس مجتهد و فهم او شکل گرفته است اما حقیقتا تعارضی" وجود ندارد‪.‬‬
‫(به عبارت دیگر این تع""ارض در نگ""اه مجته""د و ب"ه دلی""ل ع"دم توان""ایی الزم وی‬
‫برای جمع بین نصوص در مس"الهای خ"اص میباش"د ن"ه اینک"ه حقیقت"ا تع"ارض می"ان‬
‫نصوص وحی (ق""رآن و س""نت) ک"ه مص""در" آن واح""د اس""ت‪ ،‬وج""ود دارد‪ .‬بلک""ه همین‬
‫مس"اله ن"زد مجته"د دیگ"ری ک"امال قاب"ل جم"ع اس"ت و هیچ تعارض"ی در نگ"اه او بین‬
‫نصوص وارد شده در آن مساله وجود ندارد‪).‬‬
‫اما اینکه این تعارض واقعی" و حقیقی باشد‪ ،‬چنانک"ه دو دلی"ل متع"ارض از ش"ارع‬
‫تشریع شده باشد که اقتضای" هریک نقیض اقتضای دیگ""ری اس""ت و هیچ نس""خی بین‬
‫آنها صورت نگرفته باشد و به هیچ عنوان بین آنها جمع صورت" نگیرد‪ ،‬چنین ام""ری‬
‫محال اس""ت بلک""ه چ""نین ام""ری س""فاهت و کم خ""ردی و عیب و نقص اس""ت ک""ه ح""تی‬
‫انسان عاقل از آن پاک و منزه است چ""ه رس""د ب""ه ش""ارع حکیم‪( .‬پ""اک و م""نزه اس""ت‬
‫خداوند" متعال از این تناقض گویی‪).‬‬
‫اما دالیل عدم تعارض نصوص‪:‬‬
‫الف) دالیل قرآنی‪":‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬درء التعارض‪29 "، 2/28 :‬؛ الص""واعق المرس""لة‪497- 2/460 :‬؛ مع""الم‬
‫اصول الفقه‪ ،‬جیزانی‪ ،‬به صورت" مختصر‪.‬‬
‫‪109‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ْ"ر هَّللا ِ‬‫‪ -1‬خداوند" متع"ال می فرمای"د ‪َ« :‬أفَاَل يَتَ" َدبَّرُونَ ْالقُ"رْ آنَ َولَ"وْ َك"انَ ِم ْن ِع ْن" ِد َغي ِ‬
‫اختِاَل فًا َكثِيرًا» (نساء‪« )82 :‬آیا در ق""رآن نمی‌اندیش""ند؟ ک""ه اگ""ر از س""وی‬ ‫لَ َو َجدُوا" فِي ِه ْ‬
‫غیر هللا بود‪ ،‬قطعا ً اختالف بسیار در آن می‌یافتند»‪".‬‬
‫این جری"ر ط"بری رحم""هاهلل میگوی"د‪« :‬یع"نی ای پی"امبر‪ ،‬آنچ"ه از تنزی"ل ن"زد آنه"ا‬
‫آوردی‪ ،‬از سوی پروردگارشان میباشد و دلی""ل آن نظم و ت""رتیب و انس""جام مع""انی و‬
‫بهم پیوستگی" احک""ام آن و همچ""نین تایی""د بخشه""ای آن ب""ا تص""دیق یک""دیگر و گ""واهی‬
‫بخشهای مختلف آن نس""بت ب""ه تحقی""ق بخشه""ای دیگ""ر میباش""د‪ .‬ام""ا اگ""ر این ق""رآن از‬
‫ج""انب غیرهللا ب""ود‪ ،‬حتم""ا احک""ام آن پراکن""ده و نامنس""جم و مع""انی آن ب""ا یک""دیگر در‬
‫‪1‬‬
‫تناقض بود و بخشهای آن از فساد یکدیگر پرده بر میداشتند»‪.‬‬
‫ُأ‬
‫َّس"و َل َو ولِي‬ ‫‪ -2‬خداوند" متعال میفرماید‪َ« :‬أ ُّيهَا الَّ ِذينَ آ َمنُ""وا َأ ِطي ُع""وا هَّللا َ َو ِطي ُع""وا الر ُ‬
‫َأ‬
‫"ون بِاهَّلل ِ َو ْاليَ""وْ ِم‬
‫ُول ِإ ْن ُك ْنتُ ْم تُْؤ ِمنُ" َ"‬‫اَأْل ْم ِر ِم ْن ُك ْم فَِإ ْن تَنَا َز ْعتُ ْم فِي َش ْي ٍء فَ ُر ُّدوهُ ِإلَى هَّللا ِ َوال َّرس ِ"‬
‫ك َخ ْي ٌر َوَأحْ َس"نُ تَ"ْأ ِوياًل » (نس""اء‪« )59 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان آورده‌ای""د! از هللا‬ ‫اآْل ِخ ِر َذلِ َ‬
‫اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و صاحبان امرتان را (نیز اطاعت کنید) و اگر‬
‫در چیزی اختالف کردید‪ ،‬آنرا به هللا و پیامبر" بازگردانید؛ اگ""ر ب""ه هللا و روز" قی""امت‬
‫ایمان دارید‪ ،‬این بهتر و خوش فرجام‌"تر است»‪.‬‬
‫امام شاطبی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬این آیه به صراحت راه حل پای""ان ی""افتن و ب""رون‬
‫رفت از اختالف را مراجعه به شریعت عن""وان میکن""د و بی""انگر این مطلب اس""ت ک""ه‬
‫تنازع و اختالفی در شریعت وجود ندارد‪ .‬چون کسانی" را که با هم اختالف کرده اند‪،‬‬
‫به مراجعه به شریعت فرا میخوان""د و دلی""ل این مراجع""ه ج""ز رف""ع اختالف نیس""ت؛ و‬
‫اختالف برطرف" نمیشود مگر با مراجعه به یک چیز؛ ام"ا اگ"ر ب"ر ف"رض مث"ال‪ ،‬در‬
‫شریعت اقتضای" اختالف وجود داشت‪ ،‬دیگر مراجع""ه ب""ه آن رف""ع اختالف را در ب""ر‬
‫‪2‬‬
‫نداشت و چنین ادعایی باطل است»‪.‬‬
‫ب) سنت نبوی‪:‬‬
‫عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت میکند که میگوی""د‪« :‬من و ب""رادرم" در‬
‫مجلسی نشسته بودیم که از شترهای" سرخ مو برایم محب""وبت""ر ب""ود؛ من و ب""رادرم در‬
‫این مجلس حاضر" شدیم درحالیک""ه پ""یرمردانی از اص""حاب رس""ول هللا ح ب""ر یکی از‬
‫دروازه"های (مجلس) نشسته بودند‪ ،‬پس ناپسند شمردیم" که بین آنه""ا فاص""له بین""دازیم‪،‬‬
‫پس در گوشهای نشستیم که آیهای از قرآن ذکر شد‪ .‬سپس چنان در مورد آن به جدال‬
‫و بحث پرداختند" ک""ه ص""دایش""ان ب""اال گ""رفت؛ در نتیج""ه رس""ول خ""دا ب""ا عص""بانیت و‬
‫درحالیکه چهره ی مبارکش" دگرگون شده بود خارج شده و به سوی" آنها خاک پاشیده‬
‫ضرْ بِ ِه ُ"م‬ ‫اختِاَل فِ ِه ْ"م َعلَى َأ ْنبِيَاِئ ِه ْم‪َ ،‬و َ‬‫ت اُأْل َم ُم ِم ْن قَ ْبلِ ُك ْم‪ ،‬بِ ْ‬
‫و فرمود‪َ « ":‬م ْهاًل يَا قَوْ ِم‪ ،‬بِهَ َذا ُأ ْهلِ َك ِ‬
‫‪ - 1‬جامع البیان‪ ،‬طبری‪5/179 :‬‬
‫‪ - 2‬الموافقات‪4/119 :‬؛ االعتصام‪310-2/309 :‬‬
‫‪110‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ضهُ بَ ْعضًا‪،‬‬ ‫ص ِّد ُ"‬


‫ق بَ ْع ُ‬ ‫ْض‪ِ ،‬إ َّن ْالقُرْ آنَ لَ ْم يَ ْن ِزلْ يُ َك ِّذبُ بَ ْع ُ‬
‫ضهُ بَ ْعضًا‪ ،‬بَلْ يُ َ‬ ‫ْضهَا" بِبَع ٍ‬
‫ب بَع َ‬ ‫ْال ُكتُ َ‬
‫فَ َما َع َر ْفتُ ْم ِم ْنهُ‪ ،‬فَا ْع َملُوا بِ ِه‪َ ،‬و َما َج ِه ْلتُ ْم ِم ْنهُ‪ ،‬فَ ُر ُّدوهُ ِإلَى عَالِ ِم ِه»‪« :‬آرام باشید؛ ب""ا چ""نین‬
‫رفتاری بود که امتهای پیش از شما هالک و نابود شدند‪ ،‬به س""بب اختالف ک""ردن در‬
‫مورد" پیامبرانشان و رد کردن بخشی از کتاب با بخش دیگر؛ قرآن چ""نین ن""ازل ش""ده‬
‫ک""ه بخش""ی از آن بخش دیگ""ر را تک""ذیب کن""د بلک""ه بخشه""ای مختل""ف آن یک""دیگر" را‬
‫تفس""یر میکنن""د‪ .‬پس آنچ""ه از ق""رآن دانس""تید‪ ،‬ب""دان عم""ل کنی""د و آنچ""ه را نفهمیدی""د و‬
‫‪1‬‬
‫ندانستید‪ ،‬توضیح و تفسیر آنرا به کسی که میداند‪ ،‬بازگردانید و به او بسپارید»‪".‬‬
‫وجه داللت این حدیث‪ :‬رسول خدا ب""ه خ""اطر عملک""رد و رفت""ار ص""حابه ن""اراحت‬
‫شدند‪ ،‬چرا که دالیل شرعی را مخالف با یکدیگر میدیدند و بخشی را با بخشی دیگ""ر‬
‫در تعارض متصور بودند‪ ،‬پس رسول خدا بیان فرمود که چ""نین عملک""رد و رفت""اری‬
‫در تعامل با نصوص‪ ،‬راه هالکت و نابودی میباشد‪ .‬و بخشهای مختلف قرآن یکدیگر"‬
‫را تصدیق میکنند و باید اینچنین و با این نگاه فهمیده شده و بدان استدالل شود‪.‬‬
‫ج) اجماع‪:‬‬
‫‪ -1‬امت اسالمی بر ع"دم ج"واز تع"ارض می"ان دالی"ل قطعی" اتف"اقنظ"ر و اجم"اع‬
‫‪2‬‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬اب""وبکر ب""اقالنی رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬در م""ورد" ه""ر دو خ""بری ک""ه ث""ابت ش""ده‬
‫رسول خدا آنها را بیان نموده‪ ،‬به هیچ وجه‪ ،‬تصور" وجود تعارض میان آنه""ا ص""حیح‬
‫نیست هرچند ظاهراً با یکدیگر در تع""ارض باش""ند‪ .‬چ""را ک""ه معن""ای تع""ارض بین دو‬
‫خبر یا وجود" آن در قرآن در باب امر و نهی و‪ ...‬این است که موجب یکی از آنها ب""ا‬
‫موجب دیگری منافات دارد و این مساله تکلیف را چون امر و نهی و اباجت و من""ع‪،‬‬
‫باطل میکند؛ ی""ا اینک""ه ایج""اب میکن""د یکی از این دو خ""بر ص""ادق و دیگ""ری ک""ذب و‬
‫دروغ" باشد‪ ،‬اگر دو خبر باشند‪ .‬درحالی"که به اجم""اع رس""ول خ""دا از این ام""ر پ""اک و‬
‫منزه میباشد و از چنین امری به اتفاق امت و هر آنکه نبوت را ثابت میداند‪ ،‬معصوم‬
‫‪3‬‬
‫است»‪.‬‬
‫د) داللت عقل بر این قاعده‪:‬‬
‫‪ -1‬دیدگاه تعارض دالیل به خودی خود اثبات ناتوانی" و جه""ل میباش""د‪ .‬ن""اتوانی" از‬
‫اقامه دالیل خالی از تعارض و جهل نسبت به عواقب امور؛ ک"ه واجب اس"ت خداون""د‬
‫‪4‬‬
‫متعال را هم عقال و هم شرعا ً از این امور پاک و منزه بدانیم‪.‬‬
‫‪ - 1‬مس"ند احم"د‪6702 : 6/243 :‬؛ ش"یخ آلب"انی در تعلیقش ب"ر عقی"دی طح"اوی" آنرا‬
‫صحیح میداند‪.‬‬
‫‪ - 2‬المسودة‪ ،‬مجد الدین ابن تیمیه‪448 :‬؛ ارشاد الفحول‪ ،‬شوکانی‪274 ":‬‬
‫‪ - 3‬الکفایة‪ ،‬خطیب بغدادی‪433 :‬؛ نگا‪ :‬کالم ابوحامد غزالی در المستصفی‪2/395 :‬‬
‫‪ -4‬نگا‪ :‬کش""ف االس""رار‪ 3/76 :‬؛ التقری""ر و التحب""یر‪3/2 :‬؛ ش""رح االن""وار فی اص""ول‬
‫‪111‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -2‬شریعت نازل شده ت""ا اختالف را از می""ان م""ردم ب""ردارد‪ ،‬بن""ابراین اگ""ر در آن‬
‫چیزی باشد که مقتض""ای اختالف باش""د‪ -‬مثال تع""ارض دالی""ل آن‪ -‬ن""زول آن ج""ز فتن""ه‬
‫نخواهد بود درحالیکه هیچ عاقلی ک""ه حکمت خداون""د متع""ال و رحمت وی نس""بت ب""ه‬
‫انسانها را میداند‪ ،‬چنین نمیگوید‪.‬‬
‫‪ -3‬از دیدگاه تعارض میان دالیل ش""رعی ب""ه خ""ودی" خ""ود ابط""ال علم ب""ه ناسخ و‬
‫‪1‬‬

‫منس""وخ الزم میآی""د‪ .‬بلک""ه در اینص""ورت عم""ل ب""ه ه""ر دوی آنه""ا (ناس""خ و منس""وخ)‬
‫صحیح خواهد بود‪ ،‬درحالیکه به اجماع عمل به ناسخ و منس""وخ ه""ر دو ب""ا هم باط""ل‬
‫‪2‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -4‬دیدگاه وجود تعارض میان دالیل شرعی بیانگر ع""دم ت""رجیح بین دالیلی اس""ت‬
‫که به ظاهر با یکدیگر تعارض دارند و این برخالف دیدگاه اصولی ها میباشد‪ .‬و چنین‬
‫دلیل ت""رجیح ص""حیح میدان""د‪ .‬ک""ه هم""ه این‬
‫دیدگاهی" عمل به یکی از دو دلیل را بدون ِ‬
‫‪3‬‬
‫امور باطل و فاسد است‪.‬‬
‫قائل بودن به وق""وع" تع""ارض می""ان دالی""ل ش""رعی‪ ،‬از چه""ار احتم""ال خ""ارج‬ ‫‪-5‬‬
‫‪4‬‬
‫نیست که همگی آنها باطل میباشند‪:‬‬
‫الف) عمل کردن به هر دو دلیل‪ :‬یکس""ان اس""ت این دو دلی""ل دو خ""بر باش""ند ی""ا دو‬
‫امر؛ که در این صورت اجتماع نقیضین بوجود" میآید که امری باطل اس""ت‪ .‬چ""را ک""ه‬
‫تکلیف بیش از توان است‪.‬‬
‫ب) ترک هر دو دلیل‪ :‬در اینصورت مساله مورد" نظر ب""دون حکم ب""اقی میمان""د و‬
‫از آن چنین بر میآید که شارع حکیم آن دو دلی"ل را بیه"وده و لغ"و بی"ان نم"وده اس"ت‪.‬‬
‫بطالن این تصور" نیز واضح و آشکار است‪.‬‬
‫ج) عم""ل ب""ه یکی از دو دلی""ل ب""ه ط""ور معین و مش""خص؛ چ""نین عملی داوری و‬
‫ترجیح بدون سبب ترجیح و سخن گفتن در دین بر مبنای شهوت و هوی و ه""وس می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫الفقه‪ ،‬ابن مالک‪ ،‬ص‪226 :‬‬
‫‪ -1‬نسخ عبارت است از برداشته شدن حکم شرعی با خطاب شرعی دیگ""ری ک""ه پس‬
‫از آن وارد ش""ده باش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬الفقی""ه و المتفق""ه‪1/80 :‬؛ م""ذکرة الش""نقیطی‪66 :‬؛ مع""الم‬
‫اصول الفقه‪ ،‬جیزانی‪ ،‬ص‪254 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الموافقات‪121-4/120 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬الموافقات‪4/122 :‬‬
‫‪ - 4‬نگ""ا‪ :‬الموافق""ات‪122-4/121 :‬؛ ابه""اج ش""رح المنه""اج‪ ،‬س""بکی‪3/200 :‬؛ حاش""یه‬
‫النب"""ائی علی الجالل المحلی‪2/358 :‬؛ نهای"""ه الس"""ول فی ش"""رح منه"""اج االص"""ول‪،‬‬
‫عب""دالرحیم بن حس""ن اس""نوی" ش""افعی‪ ،169-3/1/16 :‬در حاش""یه التقری""ر و التحب""یر؛‬
‫المستصفی‪ ،‬غزالی‪ 2/379 ،‬و پس از آن؛‬
‫‪112‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ی) عمل کردن به یکی از دو دلیل بدون معین کردن آن و بر مبنای اختیار؛ و این‬
‫مستلزم" جواز انجام و ت""رک هری""ک از دو دلی""ل میباش""د‪ .‬درح""الیک""ه هری""ک از آنه""ا‬
‫اقتضای" نقض دیگری را دارد‪ .‬و در این دیدگاه ترجیح اباحت بر ح""رمت میباش""د ک"ه‬
‫امری ممنوع است‪.‬‬
‫و) داللت فطرت بر این قاعده‪:‬‬
‫خداوند متعال در فطرت" و سرشت انسان‪ ،‬نفرت از تناقض و اضطراب و ناپس""ند‬
‫ش""مردن آنرا نهادین""ه اس""ت‪ .‬و در فط""رت انس""ان‪ ،‬خداون""د متع""ال ب""ه علم و حکمت و‬
‫قدرت و اراده توصیف" شده است‪ .‬اما تناقض و اضطراب در آنچه خداون""د متع""ال از‬
‫آن خبر میدهد با این صفات منافات دارد‪ ،‬بنابراین از ش""ارع" حکیم چ""یزی ج""ز آنچ""ه‬
‫بر کمال قدرت و علم و حکمت و ارادهاش داللت میکند‪ ،‬صادر نمیشود‪.‬‬
‫د) شواهدی از اقوال علما‪:‬‬
‫‪ -1‬ام""ام ش""افعی" رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬بای""د دانس""ت ک""ه احک""ام هللا و س""پس احک""ام‬
‫‪1‬‬
‫رسولش‪ ،‬با یکدیگر اختالفی ندارند و هر دوی آنها به یک چیز امر میکنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوبکر" محمد بن اسحاق بن خزیمه رحمهاهلل میگوید‪« :‬ح""تی دو ح""دیث ک""ه ب""ا‬
‫اسناد صحیح از رسول هللا ح روایت شده باشند و ب""ا هم در تض""اد باش""ند‪ ،‬نمیشناس""م‪".‬‬
‫هرکس چنین تضادی را تصور میکن""د‪ ،‬بای""د ب""ا آن دو روایت بیای""د ت""ا بین آنه""ا جم""ع‬
‫‪2‬‬
‫کنم»‪.‬‬
‫امام شاطبی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬با توجه به این مقدم""ه‪ ،‬ب""ر کس""ی ک""ه در ش""ریعت‬
‫اسالم اجتهاد و اظهار" نظر میکند‪ ،‬رعایت دو نکته الزم است‪ -1 :‬ب""ا چش""م کم""ال ب""ه‬
‫شریعت نگاه کند نه با چشم نقصان؛ و شریعت را در تمام امور معتبر بدان""د‪ -2 .‬یقین‬
‫داشته باشد که میان آیات قرآن و نیز میان احادیث نبوی هیچگونه تض""اد و تعارض"ی"‬
‫وجود" ندارد بلکه همگی از ی""ک سرچش""مه میباش""ند و ی""ک مفه""وم را میرس""انند‪ .‬پس‬
‫هرگاه در نظر کسی ظاهرا اختالفی میان آیات قرآن یا می""ان اح""ادیث نب""وی ی""ا می""ان‬
‫آی""ات و اح""ادیث پی""امبر ب""ا یک""دیگر مش""اهده ش""ود‪ ،‬ب""ر وی واجب اس""ت ک"ه ب""ه ع""دم‬
‫اختالف معتق""د باش""د‪ .‬چ""ون خداون""د متع""ال گ""واهی داده ک"ه در ق""رآن اختالفی وج""ود‬
‫ندارد‪ .‬و در هنگام مشاهدهی اختالف و تعارض میان آیات یا احادیث‪ ،‬باید دست نگه‬
‫داشته و خود را در مقام کسی تلقی کند که به شدت نیازمن"د پرس"ش از ش"یوهی جم"ع‬
‫‪3‬‬
‫میان نصوص میباشد یا اینکه در برابر آن تسلیم باشد و اعتراض نکند»‪.‬‬
‫امام ابن قیم میگوید‪« :‬اما اینکه دو حدیث صحیح و ص""ریح باش""د ک""ه از ه""ر‬ ‫‪-3‬‬
‫جهت با هم در تناقض باشند و هیچیک ناسخ دیگری" نباشد‪ ،‬هرگز وجود" ندارد؛ و به‬
‫‪ - 1‬الرسالة‪173 :‬‬
‫‪ - 2‬الکفایة‪ ،‬خطیب بغدادی‪433-432 :‬؛ مقدمه ابن صالح‪143 :‬‬
‫‪ - 3‬االعتصام‪2/311 :‬‬
‫‪113‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خدا پناه میبریم از اینکه چنین تناقضی" در کالم صادق المصدوق وجود داش""ته باش""د‪،‬‬
‫کسی که از میان دو لب او جز حق بیرون نمیآید‪ ...‬اما مشکل در کوت"اهی" نم"ودن در‬
‫فهمیدن و شناخت منق""ول و تمی""یز ص""حیح و معل""ول آن میباش""د ی""ا اینک""ه دلی""ل چ""نین‬
‫تصوری کوتاهی" در فهم مراد رسول خدا و حمل کالم او بر غیر معن"ای م"ورد" نظ"ر‬
‫او میباشد‪ .‬یا اینک"ه دلی"ل آن ه"ر دوی اینه"ا میباش"د‪ .‬و از اینجاس"ت ک"ه انس"ان دچ"ار‬
‫‪1‬‬
‫اختالف و فساد (در تصور) میشود»‪.‬‬
‫و ابن قیم رحمهاهلل در نونیه میگوید‪:‬‬
‫زمان‬
‫ِ‬ ‫ً‬
‫بعضا فسل عنها علیم‬ ‫و نصوصه لیست تعارض‬
‫بعضها‬
‫االذهان‬
‫ِ‬ ‫مـن آفة االفهام و‬ ‫واذا ظننـت تعـارضـا" منـها فـذا‬
‫‪2‬‬
‫مـا قالـه المبعوث بالقرآ ِن‬ ‫او ان یکون البعض لیس بثابت‬
‫«نصوص ب""ا یک""دیگر در تع""ارض نیس""ت‪( .‬چ""ون ع""دم تع""ارض را ندانس""تی) از‬
‫دانای زمان سوال کن و چون تع"ارض احس"اس ک""ردی‪ ،‬دلی""ل آن آفت افه""ام و اذه""ان‬
‫است‪ .‬یا اینکه بعضی از آن دالیل ثابت نیست و کسی که با قرآن مبعوث شده آنه""ا را‬
‫بیان نکرده است‪».‬‬
‫اسباب وقوع تعارض ظاهری بین نصوص‪:‬‬
‫پس از اینکه روشن شد تعارضی بین دالیل شرعی نمیباشد‪ ،‬نکتهای که ی""ادآوری‬
‫آن ضروری به نظر میرسد‪ ،‬ذکر اس""باب این تع""ارض ظ""اهری میباش""د ک""ه اه""ل علم‬
‫آنها را برشمرده"اند که عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬قواعد و ضوابطی" که بین آیات قرآن و نصوص سنت میباشد مانند‪ :‬عموم و‬
‫‪3‬‬

‫‪ - 1‬زادالمعاد‪150 ،4/149 ":‬‬


‫‪ - 2‬الکافیة الشافیة فی االنتصار" للفرقة الناجیة‪1144 :‬‬
‫‪ - 3‬العام‪ :‬عبارت است از لفظی که تمام افرادش را در بر میگیرد بدون حصر مانن""د‪:‬‬
‫«ِإ َّن اَأْل ْب َر َ‬
‫ار لَفِي نَ ِع ٍيم» (انفطار‪« )13 :‬مسلما ً نیکان در نعمت(های بهش""ت) هس""تند»‪.‬‬
‫[کلمه «االبرار» در این آیه تمام افرادش و به عبارتی تم"ام نیکوک"اران را در ب"ر می‪-‬‬
‫گیرد‪ ].‬مذکرة الشنقیطی‪203 :‬؛ االصول من علم االصول‪ ،‬ابن عثیمین رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪114‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تخصیص‪ 1‬و اطالق‪ 2‬و تقیید‪ 3‬و استناء‪ 4‬و ‪...‬‬


‫‪ -2‬جهل نسبت به وسعت زبان عربی‪ :‬خداوند متعال قرآن را به زبان عربی نازل‬
‫کرد وسنت نیز در قالب زبان عربی وارد شده است‪ ،‬بنابراین اگر کسی نسبت ب""ه آن‬
‫‪5‬‬
‫جاهل و ناآگاه باشد‪ ،‬در علم به کتاب وسنت دچار مشکل خواهد داشت‪.‬‬
‫‪ -3‬وضع و جعل برخی از احادیث توس""ط زنادق""ه ک""ه ب""ا مع""انی ص""حیح کت""اب و‬
‫سنت در تعارض میباشند‪.‬‬
‫‪ 4 -‬وهمی ک""ه گ""اهی از ب""رخی ثق""ات رخ میده""د‪ .‬چنانک""ه ح""دیثی را ب""ر وجهی‬
‫روایت میکند که گمان میبرد صحیح است درحالیک""ه چ""نین نیس""ت‪ .‬ابن قیم رحم""هاهلل‬
‫میگوی"د‪« :‬و چ"ون می""ان دو ح"دیث تع"ارض وج"ود" داش"ته باش"د از دو ح""الت خ"ارج‬
‫نیست‪ :‬یا یکی از دو حدیث‪ ،‬از احادیث و کالم رسول خدا نیست و برخی از راوی""ان‬
‫در مورد آن دچار اشتباه شدهاند با اینکه ثقه و مورد اطمینان و در اصطالح محدثین‬
‫‪6‬‬
‫«ثقة‪ ،‬ثبت» بودهاند؛ چرا که فرد ثقه هم دچار اشتباه میشود‪.»...‬‬
‫‪ -5‬گ""اهی یکی از روای""ان‪ ،‬ح""دیث را ب""ا لف""ظ روایت میکن""د و راوی" دیگ""ر آنرا‬
‫روایت به معنا میکند و دیگری آنرا به صورت" مختصر روایت میکند و راوی دیگر‬
‫‪ - 1‬الخاص‪ :‬عبارت است از محدود کردن عام به بعضی از افرادش ب""ه دلیلی ک""ه ب""ر‬
‫این محدودیت داللت میکند‪ .‬نگا‪ :‬معالم اصول الفقه عند اهل السنة‪ ،‬ص‪427 :‬‬
‫‪ - 2‬المطلق‪ :‬عبارت است از آنچه ب""دون قی""د ب""ر حقیق""تی داللت کن""د‪ .‬چنانک""ه خداون""د‬
‫اس"ا» (مجادل""ه‪« )3 :‬پس بای""د پیش از‬ ‫"ل َأ ْن يَتَ َم َّ‬‫متعال میفرماید‪« :‬فَتَحْ ِري ُ"ر َرقَبَ" ٍة ِم ْن قَ ْب" ِ‬
‫آمیزش جنسی باهم برده را آزاد کنند»؛ [در این آیه کلمه «رقبه» ب"ه ص"ورت" مطل"ق‬
‫به کار رفته است‪ ].‬االصول من علم االصول‪ ،‬ابن عثیمین‪ ،‬ص‪.51 :‬‬
‫‪ - 3‬المقید‪ :‬عبارت است از لفظی که بر حقیقتی ب""ا قی""د داللت میکن""د‪ .‬چنانک""ه خداون""د‬
‫متعال میفرماید‪َ « :‬وتَحْ ِري ُ"ر َرقَبَ ٍة ُمْؤ ِمنَ ٍة» (نساء‪« )92 :‬یک برده مؤمن را آزاد کن""د»‪.‬‬
‫[در این آیه کلمه برده‪ ،‬با قید مومن بودن ذکر شده است‪ ].‬نگا‪ :‬معالم اصول الفقه عند‬
‫اهل السنة‪ ،‬ص‪442 :‬؛‬
‫‪ - 4‬االستثناء‪ :‬عبارت است از خارج کردن برخی از افراد" عام با حرف «اال» یا یکی‬
‫«و ْال َع ْ‬
‫ص" ِر * ِإ َّن اِإْل ْن َس"انَ لَفِي ُخ ْس" ٍر *‬ ‫از اخوات آن؛ چنانکه خداوند متعال میفرمای""د‪َ :‬‬
‫الص "ب ِْر» (عص""ر‪)3-1 :‬‬ ‫اصوْ ا بِ َّ‬ ‫ق َوت ََو َ‬ ‫اصوْ ا بِ ْال َح ِّ‬
‫ت َوت ََو َ‬ ‫ِإاَّل الَّ ِذينَ آ َمنُوا َو َع ِملُوا الصَّالِ َحا ِ‬
‫«س""وگند ب""ه عص""ر‪ .‬ک""ه انس""ان در (خس""ران و) زی""ان اس""ت‪ .‬مگ""ر کس""انی‌که ایم""ان‬
‫آوردهان""د و کاره""ای شایس""ته انج""ام داده‌ان""د و یک""دیگر را ب""ه ح""ق س""فارش نم""وده و‬ ‫‌‬
‫یکدیگر را به صبر سفارش کرده‌ان""د‪[ ».‬در این س""وره از می""ان انس""انه""ا‪ ،‬مومن""ان از‬
‫زیان و خسران استثنا شدهاند‪ ].‬االصول" من علم االصول‪ ،‬ابن عثیمین‪ ،‬ص‪45 :‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬الرسالة‪ ،‬شافعی‪ ،‬ص‪ 53 :‬و پس از آن‬
‫‪ - 6‬زادالمعاد‪4/149 ":‬؛ نگا‪ :‬المدخل الی مذهب االمام احمد‪ ،‬ص‪197 :‬‬
‫‪115‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حدیث را بر حسب آنچه از کالم رس""ول خ""دا درک نم""وده‪ ،‬روایت میکن""د؛ پس چ""ون‬
‫تعارض را بداند‪ ،‬خالف منتفی خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -6‬ابن قیم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬تط""بیق کالم ش""ارع ب""ا اص""طالحاتی ک""ه علم""ای‬
‫اصول و فقها و دانایان به اح""وال قلب و‪ ...‬ایج""اد ک""ردهان""د؛ هری""ک از این علم""ا در‬
‫خط""اب و تص""انیف" خ""ود اص""طالحاتی" را ب""ه وج""ود آوردهان""د؛ پس کس""ی ک""ه این‬
‫اصطالحات ایجاد شده را گردآورده و مع""انی آنه""ا ب""ر قلبش س""بقت بس""ته و ج""ز آنرا‬
‫نمیشناسد‪ ،‬چون کالم شارع را میشنود" آنرا بر این اصطالحات حمل میکند و اینگونه‬
‫و به این دلیل‪ ،‬فهمی را از خطاب شارع برداشت میکند ک""ه م""راد و منظ""ور کالم او‬
‫‪1‬‬
‫نیست»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -7‬جهل نسبت به شناخت ناسخ و منسوخ؛‬
‫روشهای ترجیح‪:‬‬
‫الف) جمع بین امور شبیه به هم و تفاوت گذاشتن بین امور مختلف واجب است‪.‬‬
‫چنین است که احکام شریعت اقامه میشود؛ هر چیزی" حکم نظیر و مانن""د خ""ود را‬
‫میگ""یرد و حکم مخ""الف آن از آن نفی میگ""ردد‪ .‬جم""ع بین ام""ور مختل""ف ظلم اس""ت‪.‬‬
‫چنانک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ« :‬أفَنَ ْج َع ُل ا ْل ُم ْ‬
‫س لِ ِمينَ َك ا ْل ُم ْج ِر ِمينَ * َم ا لَ ُك ْم َك ْي فَ‬
‫ت َْح ُك ُمونَ » (قلم‪« )36-35 :‬آیا ما مسلمانان را همچون مجرمان (و گناهکاران) قرار‬
‫میدهیم؟! شما را چه شده است‪ ،‬چگونه داوری می‌کنید؟!»‬ ‫‌‬
‫و همچنین تفاوت قاتل شدن بین امور شبیه به هم نیز ظلم اس ت چنانک ه رس ول‬
‫خدا به اسامه که برای شفاعت و میانجیگری زن محزونی آمده بود که دزدی ک رده‬
‫ش ِريفُ تَ َر ُك وهُ‪ ،‬وَِإ َذا‬
‫ق فِي ِه ُم ال َّ‬ ‫بود‪ ،‬فرمود‪ِ« :‬إنَّ َما َأ ْهلَ َك الَّ ِذينَ قَ ْبلَ ُك ْم‪َ ،‬أنَّ ُه ْم َكانُوا ِإ َذا َ‬
‫س َر َ‬
‫کسان پیش از ش ما‬ ‫ِ‬ ‫الحدَّ»‪« 3:‬چنین رفتاری بود که‬ ‫ض ِعيفُ َأقَا ُموا َعلَ ْي ِه َ‬ ‫ق فِي ِه ُم ال َّ‬
‫س َر َ‬
‫َ‬
‫را نابود کرد؛ چون در بین آنان فردی صاحب جاه و مق ام دزدی میک رد‪ ،‬او را ره ا‬
‫میکردند‪ ،‬ام ا اگ ر در بین آنه ا ض عیف و ن اتوانی (ک ه هیچ ح امی و ج اه و مق امی‬
‫نداشت) دزدی میکرد‪ ،‬حد دزدی را بر او جاری میکردند»‪.‬‬
‫تردیدی نیست ضد این قاعده‪ ،‬خود یک از اسباب انحراف میباشد‪ .‬مثال‪:‬‬
‫عدم جمع بین امور شبیه به هم‪:‬‬ ‫‪-1‬‬
‫ض ا ْل ِكتَ ا ِ‬
‫ب‬ ‫مث ال این م ورد‪ ،‬کالم خداون د در ذم یه ود میباش د‪« :‬فَتُْؤ ِمنُ ونَ بِبَ ْع ِ‬
‫ض» (بقره‪« )85 :‬آیا به بخشی از (دستورات) کتاب (آس مانی) ایم ان‬ ‫َوتَ ْكفُرُونَ بِبَ ْع ٍ‬
‫میآورید و به بخشی کافر می‌شوید؟!»‬ ‫‌‬

‫‪ - 1‬مفتاح دار السعادة‪272 ، 2/271 :‬‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الرسالة‪ ،‬ص‪215 ، 214 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ ،‬بخاری‪ ،‬مسلم و اصحاب سنن و ترمذی‪1430:‬‬
‫‪116‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چ را ک ه آنه ا کف ر ورزیدن د و حکم ت ورات در ریختن خ ونه ا و اخ راج خ ود از‬


‫سرزمینشان رها کرده و به دست فراموشی سپردند اما به هنگام تب ادل اس یران ب ه‬
‫حکم تورات ایمان آورده و بدان عمل کردند درحالیکه ب ر آنه ا واجب ب ود ک ه تم ام‬
‫احکام تورات را در حق خود اقامه نموده و به همه آنها عمل کنند نه اینکه رفتاری‬
‫‪1‬‬
‫گزینشی نسبت به نصوص آن داشته باشند‪.‬‬
‫عدم تفاوت بین امور مختلف‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫مثال این مورد‪ ،‬قیاس خداوند متعال بر مخل""وق" ض""عیف و ن""اتوان از س""وی یه""ود"‬
‫میباشد؛ چنانکه خداوند متعال را با صفات مخلوقات توصیف" نمودند" و گفتند‪« :‬يَ ُد هَّللا ِ‬
‫َم ْغلُولَةٌ» (مائده‪« )64 :‬دست هللا بسته است»‪ .‬و گفتن""د‪ِ« :‬إنَّ هللاَ فَقِ ي ٌر َونَ ْحنُ َأ ْغنِيَ اء»‬
‫(آل عمران‪« )181 :‬خدا فق یر اس ت و م ا بی نیازیم!»‪ .‬و گفتن د‪ُ « :‬عزَ ْي ٌر ابْنُ هللاِ»‬
‫(توبه‪« )30 :‬عزیر پسر هللا است»؛‬
‫با این توصیفات در واقع زن و فرزند برای خداوند ثابت میکردند ک ه از ص فات‬
‫مخلوق ات اس ت و در این م ورد نص اری ن یز ب ا آن ان هم راه بودن د و میگفتن د‪:‬‬
‫يح ابْنُ هللاِ» (توبه‪« )30 :‬مسیح پس ر هللا اس ت»‪ .‬بن ابراین یه ود و نص اری‬ ‫س ُ‬‫«ا ْل َم ِ‬
‫میان صفات خالق و صفات مخلوق تفاوتی قائل نبودند‪.‬‬
‫بنابراین تفاوت قائل شدن بین امور مختلف واجب است‪ .‬و هریک از اه ل ب دعت‬
‫در میان مسلمانان که بین دو امر شبیه به هم جدایی انداخته یا بین دو ام ر مختل ف‬
‫جمع کند‪ ،‬در این زمینه شبیه یه ود و نص اری میباش د و بلک ه یه ود و نص اری در‬
‫این زمینه امام و پیشوا و سلف وی میباشند‪.‬‬
‫و کسانی که ص فات الهی را نفی کردن د‪ ،‬چ ه آن انی ک ه ب رخی از ص فات را نفی‬
‫کردند (مانند اشاعره و ماتریدیه) و چه آنانی ک ه هم هی ص فات الهی را نفی کردن د‬
‫(همچ ون جهمیه) و چ ه آن انی ک ه تنه ا ص فات و ن ه اس ماء را نفی کردن د (مانن د‬
‫معتزل ه) و چ ه کس انی ک ه اس ماء و ص فات را ب ه ط ور کلی نفی کردن د (همچ ون‬
‫جهمیه)‪ ،‬درحقیقت همگی آنه ا بین ام ور ش بیه ب ه هم تف اوت قائ ل ش دند چ را ک ه‬
‫اعتقاد و باور در مورد برخی از ص فات چ ه نفی و چ ه اثب ات آنه ا مانن د اعتق اد و‬
‫باور در مورد دیگر صفات میباشد‪ .‬و نیز اعتق اد و ب اور در م ورد ص فات همچ ون‬
‫اعتقاد و باور در مورد اسماء میباشد و همچنین اعتق اد و ب اور در م ورد اس ماء و‬
‫‪2‬‬
‫صفات‪ ،‬فرعی از اعتقاد و باور در مورد ذات الهی میباشد‪.‬‬
‫همچنین آنها بین امور مختلف و متفاوت نیز جمع کردهاند‪ ،‬چرا ک ه آنه ا معتق د‬
‫به تعطیل صفات نشدند مگر پس از اینکه شبههی تشبیه در قلوبشان مطرح ش د‪ .‬و‬

‫‪ - 1‬فوائد االلتزام بالقاعدة‪ ،‬ابن قیم‪144 ،4/134 :‬؛ تفسیر ابن کثیر‪174 ،1/173 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الرسالة التدمیریة‪ ،‬ص‪ 21 :‬و پس از آن‬
‫‪117‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بر این اساس است که هر معطل (تعطیل کننده صفات) مشبه (کسی که صفات خ الق‬
‫را شبیه مخلوق میداند) میباشد‪.‬‬
‫و کسانی که تقدیر را نفی کردند نیز از جهتی میان امور شبیه به هم تفاوت قائل‬
‫شدند‪ .‬چرا که به نصوصی اعتماد کردند که قدرت بنده و ارادهاش را ثابت میکند و‬
‫در مقابل نصوصی را که قدرت خالق و اراده و آف رینش و علم ازلیاش را ث ابت می‪-‬‬
‫کند‪ ،‬انک ار نمودن د‪ .‬درح الیک ه هم هی این نص وص از ج انب خداون د متع ال آم ده‬
‫است؛ بنابراین اثبات همهی آنها واجب است‪ .‬و نیز از جهتی بین امور مختلف جمع‬
‫کردهاند‪ ،‬چنانکه مخلوق را به خالق قیاس ک ردهان د و خداون د را همچ ون مخل وق‬
‫دانستهاند‪ .‬هم در آنچه جایز اس ت و هم در آنچ ه واجب اس ت و هم در آنچ ه مح ال‬
‫است‪ .‬ابن قتیبه میگوید‪« :‬آیا ندیدی که چ ون اه ل ق در (قدریه) در تق دیر الهی ک ه‬
‫اسرار اوست‪ ،‬تامل کردند و آنرا بر مبنای آرای خود سنجیده و ب ر اس اس معیار و‬
‫مالکهای خ ود تفس یر کردن د‪ ،‬ب ا مقایس ه آنچ ه در ت رکیب مخل وق در ب اب ش ناخت‬
‫عدالت از مخلوق بر مخلوق قرار داده شده‪ ،‬نفس خود را قاضی و داور میان هللا و‬
‫بنده قرار دادند‪ .‬و اینگونه بندگان را فاعل اموری دانس تند ک ه ارادهاش را نکردن د‬
‫و آنها را توانای ب ر انج ام ام وری ق رار دادن د ک ه قص د آن نک ردهان د‪ .‬و گویا ک ه‬
‫اجم اع م ردم ب ر این مهم را نش نیدهان د ک ه آنچ ه خداون د بخواه د میش ود و آنچ ه‬
‫‪1‬‬
‫خداوند نخواهد‪ ،‬نمیباشد‪.‬‬
‫و وعیدیه‪ ،‬خوارج و معتزل ه میان نص وص وعید و نص وص وع ده و بش ارت‬
‫تفاوت قائل شدند‪ ،‬چنانکه به نصوص وعید ایم ان آوردن د و ب ه نص وص وع ده و‬
‫بشارت کفر ورزیدند درحالیکه همهی نصوص از یک منبع نشات میگیرند‪.‬‬
‫و در مقابل مرجئه به نصوص وعده و بشارت ایمان آوردند و به نصوص وعید‬
‫کفر ورزیدند‪.‬‬
‫و روافض میان صحابه تفاوت قائل شدند و اه ل بیت را از آنه ا ج دا ک رده و ب ه‬
‫دوستی با آنان و دشمنی با دیگر صحابه روی آوردند‪ ،‬درح الیک ه محبت و دوس تی‬
‫با همهی اصحاب واجب است‪ .‬و از سوی دیگر بین رسول خدا و دیگران در ویژگی‬
‫عصمت جمع نمودند چنانکه برای ائمه خود عصمت قائل ش دند؛ درح الیک ه تف اوت‬
‫قائل شدن در این زمینه بین پیامبران و دیگر انسانها واجب است‪.‬‬
‫و از جمله کسانی که با این قاعده مخالفت کردهاند عبارتند از‪:‬‬
‫کسانی که بین کتاب و سنت تفاوت قائل شده و تنها به کتاب اعتماد ک رده و‬ ‫‪-1‬‬
‫سنت را رها کردند‪.‬‬
‫و همچنین کسانی که بین احادیث مت واتر و خ بر واح د تف اوت قائ ل ش دند‪،‬‬ ‫‪-2‬‬
‫چنانکه در بحث احکام به هر دوی آنها اعتماد کردند و در بحث عقاید ب ه نص وص‬
‫‪ - 1‬اختالف اللفظ‪ ،‬ص‪12/13 :‬‬
‫‪118‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫متواتر اعتماد کرده و از احادیث آحاد با تاویل یا تفویض یا تک ذیب روی گرداندن د‪.‬‬
‫مانند کسانی که برخی از مسائل اعتقادی را ب ا این حجت ک ه اح ادیث آح اد هس تند‪،‬‬
‫انکار نمودند و اینگونه میان احک ام عملی و مس ائل اعتق ادی تف اوت قائ ل ش دند؛‬
‫بنابراین همگی آنها دچار تناقض و اضطراب شدند‪ .‬درحالیکه ب ر آنه ا واجب اس ت‬
‫بین امور شبیه به هم جمع نموده و بین امور مختلف تفاوت قائل شوند ت ا از رویه‬
‫و باوری که دارند‪ ،‬سالم بمانند‪.‬‬
‫ب) عدم برش دالیل و استدالل به بخشی از آنها‪:‬‬
‫این روش اهل بدعت اس ت ک ه چ ون بخش ی از دلیل ش رعی را مواف ق و موید‬
‫بدعت خود مییابند‪ ،‬ب دان اس تناد نم وده و آنرا در بین مس لمانانی ک ه دچ ار ض عف‬
‫علمی و ایمانی هستند‪ ،‬ترویج میدهند‪.‬‬
‫محمد بن کعب قرظی رحمهاهلل در رد قدریه میگوید‪ ...« :‬آنها هرگز به یک آیه‬
‫از کتاب هللا به طور کامل استفاده نمیکنند‪ ،‬بلکه ابتدای آیه را گرفت ه و انته ای آنرا‬
‫رها میکنند و یا آخر آیه را گرفته و پایان آنرا رها میکنند؛ سوگند به ذاتی که ج انم‬
‫در دست اوس ت‪ ،‬ابلیس از آنه ا ب ه خداون د دان اتر ب ود‪ ،‬میدانس ت چ ه کس ی او را‬
‫گمراه نمود‪ 1‬و آنه ا گم ان میکنن د ک ه خ ود‪ ،‬خ ویش را گم راه نم وده و ه دایت می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫کنند»‪.‬‬
‫و چ ون غیالن دمش قی در م ورد دیدگاهش در ب""اب تق""دیر‪ ،‬در براب""ر عم""ر بن‬
‫اج نَّ ْبتَلِي ِه فَ َج َع ْلنَ اهُ‬
‫ش ٍ‬‫سانَ ِمن نُّ ْطفَ ٍة َأ ْم َ‬‫عبدالعزیز به این آیه استناد کرد‪ِ( :‬إنَّا َخلَ ْقنَا اِإْل ن َ‬
‫ُ‬
‫سبِي َل ِإ َّما شَا ِكراً وَِإ َّما َكفوراً» (انسان‪« )3-2 :‬به راس تی‬ ‫صيراً * ِإنَّا َه َد ْينَاهُ ال َّ‬
‫س ِميعا ً بَ ِ‬
‫َ‬
‫میآزماییم‪ ،‬پس او را شنوای بینا ق رار‬ ‫ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم‪ ،‬او را ‌‬
‫سپاسگزار باشد یا ناسپاس»‪.‬‬ ‫‌‬ ‫دادیم‪ .‬همانا ما راه را به او نشان دادیم خواه‬
‫َأ‬
‫شاُؤ ونَ ِإاَّل ن يَشَا َء هَّللا ُ‬ ‫«و َما تَ َ‬ ‫عمر رحمه هللا به او گفت‪ :‬پایان سوره را بخوان‪َ :‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫ِإنَّ هَّللا َ َكانَ َعلِيما ً َح ِكيما ً * يُد ِْخ ُل َمن يَشَا ُء فِي َر ْح َمتِ ِه َوالظالِ ِمينَ َع َّد لَ ُه ْم َعذابا ً لِيماً»‬
‫نمیخواهید مگر این‌که هللا بخواهد‪ ،‬بی‌گمان هللا‬ ‫(انسان‪« )31-30 :‬و شما چیزی را ‌‬
‫دان ای حکیم اس ت‪ .‬ه رکس را ک ه بخواه د در رحمت خ ود وارد می‌کن د و ب رای‬
‫ستمکاران عذاب دردناکی آماده کرده است»‪.‬‬
‫سپس عمر به او گفت‪ :‬چه میگویی غیالن؟ غیالن گفت‪ :‬میگویم‪ :‬کور بودم م را‬
‫بینا کردی‪ ،‬کر بودم مرا شنواندی و گمراه بودم مرا ه دایت ک ردی‪ »...‬س پس توب ه‬
‫ض َوُأل ْغ ِويَنَّ ُه ْم‬‫‪ - 1‬اشاره به این آیه دارد‪« :‬قَا َل َر ِّب بِ َما َأ ْغ َو ْيتَنِي ُأل َزيِّنَنَّ لَ ُه ْم فِي اَأل ْر ِ‬
‫َأ ْج َم ِعينَ » (حج ر‪« )39 :‬گفت‪ :‬پروردگ ارا! ب ه س بب اين ك ه م را گم راه س اختی‪،‬‬
‫(معاصی و اعمال زشت را) در زمين برايشان میآرايم و جملگی آن ان را گم راه می‪-‬‬
‫نمايم»‪.‬‬
‫‪ - 2‬الشریعة‪ ،‬آج ّری‪222 :‬‬
‫‪119‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کرد‪ .‬اما پس از وف ات عم ر بن عب دالعزیز در عه د هش ام بن عب دالملک ب ه هم ان‬


‫‪1‬‬
‫دیدگاه پیشین خود بازگشت که اعدام شد»‪.‬‬
‫روشهای رفع تعارض ظاهری‪:‬‬
‫‪ -1‬جمع و سازگاری میان ادله‪:‬‬
‫به این معنا که مجتهد تمام تالش خود را در جهت جم ع میان ادل ه ب ه ک ار ب رد‬
‫چرا که احتمال آن میرود دو دلی ِل ب ه ظ اهر در تع ارض‪ ،‬در دو ح الت مختل ف وارد‬
‫شده باشند‪ 2‬یا اینکه رابطه عموم و خص وص در میان آنه ا وج ود داش ته باش د یا‬
‫رابطه مطلق و مقید؛ چرا که اِعمال تمام دالیل وارد شده در یک مس اله‪ ،‬س زاوارتر‬
‫از اهمال همه یا بخش ی از آنه ا میباش د‪ .‬و این دیدگاه تم ام فقها‪ 3‬میباش د و قاع ده‬
‫اهمال‬
‫ِ‬ ‫بیانگر آن است که «ا ِالعمال خیر من االهمال»‪« :‬اِعمال بهتر از رها کردن و‬
‫(دالیل)» میباشد‪».‬‬
‫و خطابی رحمهاهلل میگوید‪« :‬و چون دو حدیث به ظاهر ب ا یک دیگر در تع ارض‬
‫قرار گیرند و امکان جمع و سازگاری بین آنها و مشخص نمودن ترتیب هریک ب ر‬
‫دیگری وجود داشته باشد‪ ،‬نباید هیچ یک از آنها نفی شود و هریک ب ا دیگ ری رد‬
‫شود‪ ،‬بلکه هریک از آنها در جای خود به کار میرود و علم ا در م ورد بس یاری از‬
‫‪4‬‬
‫احادیث چنین عمل کرده و روش آنها چنین بوده است»‪.‬‬
‫‪ -2‬نسخ‪:‬‬
‫دلیل ب ه ظ اهر در‬
‫ِ‬ ‫اما اگ ر جم ع بین آنه ا ب رای مجته د میس ر نباش د و این دو‬
‫تعارض‪ ،‬تناسخ را بپذیرند‪ -‬باید متوجه ت اریخ ورود هریک از آنه ا باش د ت ا بدان د‬
‫کدامیک از دو دلیل‪ ،‬متاخر و کدامیک پیش از دیگری وارد شده است که با بررسی‬
‫این مساله‪ ،‬دلیلی که متاخر باشد ناسخ دیگری خواهد بود‪.‬‬

‫‪ - 1‬الشریعة‪ ،‬آج ّری‪228 :‬‬


‫‪ - 2‬ابوبکر باقالنی رحمهاهلل میگوید‪« :‬چون ب ه نظ ر آید ک ه دو دلیل ب ه ظ اهر ب ا‬
‫یک دیگر در تع ارض ق رار دارن د و هریک از آنه ا م وجب دیگ ری را نفی میکن د‪،‬‬
‫واجب است که نفی و اثبات این مهم بر این حمل ش ود ک ه آن دو دلیل در دو زم ان‬
‫مختلف یا در مورد دو فرقه مختلف یا در م ورد دو ش خص یا در ب اب دو ص فت و‬
‫ویژگی متفاوت وارد شدهاند‪ .‬زیرا با توجه به محال بودن تن اقضگ ویی رس ول خ دا‬
‫ح در بیان شرح و ابالغ وحی‪ ،‬چارهای جز این نیست‪ ».‬خطیب بغدادی در الکفایة‪،‬‬
‫ص‪ 433 :‬این مطلب را از او نقل میکند‪.‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬ارشاد الفحول‪ ،‬ص‪276 :‬‬
‫‪ - 4‬معالم السنن‪3/80 :‬‬
‫‪120‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ام ام ش افعی رحم هاهلل میگوید‪« :‬پس چ ون دو ح دیث احتم الی ج ز تع ارض و‬
‫‪5‬‬
‫اختالف با یکدیگر نداشتند‪ ...‬یکی از آنها ناسخ و دیگری من سوخ است‪»...‬‬
‫‪ -3‬ترجیح‪:‬‬
‫اما اگر دسترسی به تاریخ و آگاهی تاریخی از تقدیم و تاخیر زمان ورود دو دلیل‬
‫امکانپذیر نباشد به ترجیح اعتماد کند و وجوه ترجیح بسیار است‪ .‬چنانکه برخی از‬
‫علما وجوه ترجیح را تا پنجاه وجه شمردهاند و برخی بیش از این ذکر کردهاند‪ 2.‬و‬
‫در این صورت هریک از دالیل ک ه ب ر دیگ ری ت رجیح یافت‪ ،‬ب دان عم ل میش ود و‬
‫عمل به دلیل راجح در نه اد و فط رت نهفت ه اس ت و اجم اع علم ا ب ر آن میباش د و‬
‫‪3‬‬
‫شوکانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬این مساله‪ ،‬متفق علیه میباشد»‪.‬‬
‫دلیل به ظاهر در تعارض‪:‬‬ ‫‪ -4‬در صورت عدم امکان ترجیح یکی از دو ِ‬
‫پس از ع دم امک ان ت رجیح میان دالیل‪ ،‬علم ا اختالف کردن د چنانک ه هریک‬
‫دیدگاهی دارند‪:‬‬
‫الف) توقف‪ :‬کسانی که پیرو این دیدگاه هستند میگویند‪ :‬مجتهد در آن مساله توقف‬
‫‪4‬‬
‫میکند تا اینکه وجه ترجیح برای او مشخص گردد‪.‬‬
‫ب) تغییر‪ :‬برخی بر این باورند که در چنین شرایطی مجتهد بین عمل به دو دلیل‬
‫مختار است‪ .‬و این زمانی است که به ت""رجیح یکی از دالی""ل دس""ت نیاب""د‪ .‬این م""ذهب‬
‫‪5‬‬
‫برخی از شافعیه و حنفیه میباشد‪.‬‬
‫ج) تساقط‪ ":‬برخی بر این باورند" که هر دو دلیل ساقط تلقی شده و مجتهد ب"ه دنب"ال‬
‫‪6‬‬
‫دلیل سومی میباشد‪.‬‬
‫قاعده میگوید‪« :‬دلیلی که احتماالت مختلفی دارد‪ ،‬س""اقط" میش""ود و اس""تدالل ب""ه آن‬
‫درست نیست»‪.‬‬
‫د) از دیگری سوال میکند‪ ،‬شاید که خداوند متعال به دیگ""ری فهمی" داده باش""د ک""ه‬
‫به او نداده است‪.‬‬
‫مثالهایی از دالیل به ظاهر در تعارض هستند و چگونگی جمع بین آنها‪:‬‬
‫‪ -1‬تعارض ظاهری میان دو آیه‪:‬‬
‫‪ - 5‬اختالف الحدیث‪ ،‬در حاشیه االم‪7/57 :‬‬
‫‪ - 2‬نگ ا‪ :‬االعتب ار فی بیان الناس خ و المنس وخ‪ ،‬ص‪ 11 :‬و پس از آن؛ التقیید و‬
‫االیضاح‪ ،‬ص‪245 :‬‬
‫‪ - 3‬ارشاد الفحول‪276 :‬‬
‫‪ - 4‬اکثر احناف دیدگاهش""ان چ""نین اس""ت و یکی از دو روایت از مال""ک و ش""افعیه و‬
‫حنابله نیز همین دیدگاه است‪ .‬نگا‪ :‬المسودة‪ ،‬مجد الدین ابن تیمیه‪ ،‬ص‪448 ،446 :‬‬
‫‪ - 5‬روضة الناضر‪2/432 :‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬ارشاد الفحول‪ ،‬ص‪275 :‬؛ روضة الناضر‪ ،‬ابن قدامة‪2/432 :‬‬
‫‪121‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ام""ام بخ""اری" ب""ه ص""ورت" معل""ق از س""عید بن جب""یر روایت میکن""د ک""ه میگوی""د‪:‬‬
‫«مردی‪ 1‬به ابن عباس گفت‪ :‬به نظر من آی""اتی در ق""رآن ب""ا یک""دیگر در تع""ارض می‪-‬‬
‫باشند؛‬
‫اب‬‫نس َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬‫َ‬ ‫الص و ِر ف‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫سوال اول‪ :‬مانند اینک""ه خداون"د" میفرمای""د‪« :‬ف ِإذا نفِخ فِي ُّ‬ ‫‪-‬‬
‫ض‬ ‫َ‬
‫ض ُه ْم َعلى بَ ْع ٍ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫َس اءلونَ » ب ا اینک ه میفرماید‪َ « :‬و قبَ َل بَ ْع ُ‬ ‫‪2‬‬ ‫ُ‬ ‫بَ ْينَ ُه ْم يَ ْو َمِئ ٍذ َو يَت َ‬
‫اَل‬
‫ساءلُونَ »‪[ 3‬چنانکه آیهی اول سوال ک ردن آنه ا از هم را نفی میکن د و آیه دیگ ر‬ ‫يَتَ َ‬
‫آنرا اثبات میکند]‪.‬‬
‫«والَ يَ ْكتُ ُمونَ هللاَ َح ِديثاً»‪ 4‬با این آیه که میفرماید‪« :‬ثُ َّم ل ْمَ‬ ‫سوال دوم‪ :‬این آیه َ‬ ‫‪-‬‬
‫ش ِر ِكينَ » کتم ان و ع دم کتم ان در این دو‬ ‫‪5‬‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫تَ ُكن فِ ْتنتُ ُه ْم ِإال ن قالوا َوهللاِ َربِّنا َما ُكنا ُم ْ‬ ‫َ‬
‫آیه با یکدیگر در تعارض قرار دارد‪[ .‬چنانکه در آیه اول عدم کتمان را ذک ر میکن د‬
‫و در آیه دوم مشرک بودن خود در دنیا را با تاکید کتمان میکنند]‪.‬‬
‫َ‬
‫الس َماء بَنا َه ا * َرف َع‬ ‫َ‬ ‫ش ُّد َخ ْلق ا ً َأ ِم َّ‬
‫س وال س وم‪ :‬خداون د میفرماید‪َ« :‬أَأنتُ ْم َأ َ‬ ‫‪-‬‬
‫‪6‬‬ ‫َ‬
‫ض بَ ْع َد ذلِكَ د ََحاهَا»‬ ‫َأْل‬
‫ض َحاهَا * َوا ْر َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ش ل ْيل َها َو خ َر َج ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫س َّواهَا * َو غط َ‬ ‫َ‬
‫س ْم َك َها ف َ‬
‫َ‬
‫در این آیه آفریدن آس مان قب ل از آف رینش زمین ذک ر ش ده اس ت‪ .‬ام ا در آیات‬
‫سوره فصلت بیان میکند که زمین قبل از آسمان خلق شده است‪.‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬
‫ض فِي يَ ْو َم ْي ِن َوت َْج َعلُ ونَ ل هُ ن دَاداً ذلِ َك َر ُّب‬
‫َ‬ ‫ق اَأْل ْر َ‬‫«قُ ْل َأِئنَّ ُك ْم لَتَ ْكفُ رُونَ بِالَّ ِذي َخلَ َ‬
‫اركَ فِي َه ا َوقَ د ََّر فِي َه ا َأ ْق َواتَ َه ا فِي َأ ْربَ َع ِة‬ ‫س َي ِمن فَ ْوقِ َها َوبَ َ‬ ‫ا ْل َعالَ ِمينَ * َو َج َع َل فِي َها َر َوا ِ‬
‫ض اِْئتِيَ ا‬ ‫الس َماء َو ِه َي د َُخ انٌ فَقَ ا َل لَ َه ا َولَِأْل ْر ِ‬ ‫اس تَ َوى ِإلَى َّ‬ ‫لس اِئلِينَ * ثُ َّم ْ‬ ‫س َواء لِّ َّ‬ ‫َأيَّ ٍام َ‬
‫‪7‬‬
‫طَ ْوعا ً َأ ْو َك ْرها ً قَالَتَا َأتَ ْينَا طَاِئ ِعينَ »‬
‫‪ - 1‬آن مرد نافع بن ازرق رهبر فرق""ه ازارق""ه از ش""اخهه""ای خ""وارج ب""ود‪ .‬نگ""ا‪ :‬فتح‬
‫الباری‪8/5571 :‬‬
‫‪( - 2‬مومنون‪« :)101 :‬پس هنگامی‌که در صور دمیده شود‪ ،‬در آن روز هیچ گونه‬
‫آنها نخواهد بود و از (حال) یکدیگر نپرسند»‪.‬‬ ‫پیوند خویشاوندی در میان ‌‬
‫‪( - 3‬صافات‪« :)27 :‬آن‌ها سوال کنان رو به یکدیگر کنند»‪.‬‬
‫‪( - 4‬نساء‪« :)42 :‬و هیچ سخنی را نمی‌توانند از هللا پنهان کنند»‪.‬‬
‫‪( - 5‬انع ام‪« :)23 :‬آنگ اه پاس خ و عذرش ان ج ز این نباش د ک ه گوین د‪ :‬ب ه هللا‬
‫پروردگارمان سوگند که ما مشرک نبودیم!»‪.‬‬
‫‪( - 6‬نازعات‪« :)30 -27 :‬آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) سخت‌تر است یا آسمان که‬
‫(هللا) آنرا بنا ک رد؟ س قف آنرا برافراش ت‪ ،‬پس ب ه آن ش کل و نظم داد‪ .‬و ش بش را‬
‫تاریک و روزش را روشن گردانید‪ .‬و زمین را بعد از آن گسترانید»‪.‬‬
‫کسیکه زمین را در دو روز آفرید ک افر‬ ‫‌‬ ‫‪( - 7‬فصلت‪« :)11-9 :‬بگو‪ :‬آیا شما به آن‬
‫میشوید و برای او همتایانی قرار می‌دهید؟! او پروردگ ار جهانیان اس ت‪ .‬و در آن‬ ‫‌‬
‫(زمین) کوه‌ها را از فرازش پدید آورد و در آن برکت داد و خوراک (و رزق‪ ،‬اه ل)‬
‫‪122‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سوال چه ارم‪ :‬خداون د متع ال میفرماید‪َ « :‬و َك انَ هَّللا ُ َغفُ وراً َّر ِحيم اً» (فتح‪:‬‬ ‫‪-‬‬
‫س ِميعا ً‬ ‫«وكانَ هللاُ َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬
‫«وكانَ ُ َع ِزيزا َح ِكيما» (فتح‪ )7 :‬و میفرماید‪َ :‬‬ ‫ً‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫‪ )14‬و میفرماید‪َ :‬‬
‫صيراً» (نساء‪)134 :‬‬ ‫بَ ِ‬
‫از این آیات چنین بر میآید که خداوند این صفات را داشته است و س پس از بین‬
‫رفتهاند‪.‬‬
‫اما پاسخ سوال اول‪ :‬ابن عباس در پاسخ آن گفت‪ :‬اما اینکه خداون د متع ال‬ ‫‪‬‬
‫ساءلونَ » در نفخ ه و دمیدن اول در ص ور‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬
‫اب بَ ْين ُه ْم يَ ْو َمِئ ٍذ َو يَتَ َ‬‫س َ‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬‫َ‬
‫میفرماید‪« :‬ف ن َ‬
‫ق‬ ‫ص ِع َ‬ ‫َ‬
‫الص و ِر ف َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫میباشد‪ .‬سپس (برای بار دوم) در ص ور دمیده میش ود‪َ « :‬ونفِخ فِي ُّ‬
‫ش اء هَّللا ُ ثُ َّم نُفِ َخ فِي ِه ُأ ْخ َرى فَ ِإذا هُم قِيَ ا ٌم‬
‫َ‬ ‫ض ِإاَّل َمن َ‬ ‫ت َو َمن فِي اَأْل ْر ِ‬ ‫الس َما َوا ِ‬‫َمن فِي َّ‬
‫يَنظُرُونَ »‪ 1‬که این بار خویشاوندی و نس بتی میان آنه ا نخواه د ب ود و از یک دیگر‬
‫اب بَ ْينَ ُه ْم يَ ْو َمِئ ٍذ‬ ‫نس َ‬‫نمیپرسند‪ .‬سپس در نفخه پایانی (نفخ ه برانگیخت ه ش دن) (فَاَل َأ َ‬
‫ساءلُونَ »‪.‬‬ ‫َواَل يَتَ َ‬
‫ش ِر ِكينَ »‬ ‫َّ‬
‫پاسخ سوال دوم‪ :‬اما اینکه خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬ربِّنَا َما ُكنا ُم ْ‬ ‫‪‬‬
‫«والَ يَ ْكتُ ُم ونَ هللاَ َح ِديثاً»؛ خداون د متع ال گناه ان‬ ‫(انع ام‪ )23 :‬و اینک ه میفرماید‪َ :‬‬
‫مخلصان را میبخشد‪ .‬و مشرکان میگویند‪ :‬بیایید م ا میگ وییم‪« :‬لم نکن مش رکین»‬
‫مشرک نبودیم‪ .‬پس بر دهانشان مهر زده میشود و دستانشان س خن میگوین د و در‬
‫این هنگام است که میدانند سخنی بر خداوند پنه ان نمیمان د‪ .‬و در چ نین ش رایطی‪:‬‬
‫ض َوالَ يَ ْكتُ ُم ونَ هللاَ‬ ‫ُس َّوى بِ ِه ُم اَأل ْر ُ‬
‫س و َل لَ ْو ت َ‬ ‫«يَ ْو َمِئ ٍذ يَ َو ُّد الَّ ِذينَ َكفَ ُرو ْا َوع َ‬
‫َص ُو ْا ال َّر ُ‬
‫َح ِديثاً» (نس اء‪« )42 :‬کس انی‌که ک افر ش دند و از پیامبر نافرم انی کردن د‪ ،‬آرزو‬
‫میکنن د ک ه ای ک اش ب ا خ اک یکس ان می‌ش دند و هیچ س خنی را نمی‌توانن د از هللا‬ ‫‌‬
‫پنهان کنند»‪.‬‬
‫جواب سوال س وم‪ :‬خداون د متع ال ابت دا زمین را آفرید و س پس آس مان را‬ ‫‪‬‬
‫خلق کرد‪ .‬سپس به آسمان پ رداخت و در دو روز دیگ ر آس مان را (در هفت طبق ه)‬
‫ترتیب داد‪ .‬سپس زمین را گستردهاند‪ .‬و «د ََحاهَا» عبارت است از بیرون ک ردن آب‬
‫و چراگاه و کوهها و زیباییها و تپهه ا و چیزه ای بین آس مان و زمین را ک ه در دو‬
‫ض بَ ْع َد َذلِ كَ‬ ‫روز دیگ ر آفرید‪ .‬و این هم ان کالم الهی اس ت ک ه میفرماید‪َ « :‬واَأْل ْر َ‬
‫آنرا مقدر (و معین) فرمود‪( ،‬این‌ه ا هم ه) در چه ار روز ب ود‪( ،‬بن ا ب ر این) ب رای‬
‫س ؤال کنن دگان (واض ح و) روش ن گردید‪ .‬س پس ب ه س وی آس مان متوج ه ش د‪،‬‬
‫درحالیکه بصورت دود بود‪ ،‬پس به آن و به زمین فرمود‪« :‬خواس ته یا ناخواس ته‬ ‫‌‬
‫بیایید» گفتند‪« :‬به دلخواه آمدیم»‪.‬‬
‫‪( - 1‬زمر‪« :)68 :‬و در «صور» دمیده شود‪ ،‬پس هر که در آس مان‌ها و ه ر ک ه در‬
‫زمین است جز آن‌ها که هللا بخواهد (بی‌هوش شده و) بمیرن د‪ .‬س پس ب ار دیگ ر در‬
‫مینگرند»‪.‬‬
‫آن دمیده می‌شود‪ ،‬ناگهان آن‌ها به پا خیزند (و) ‌‬
‫‪123‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ض فِي يَ ْو َم ْي ِن» بیانگر آن اس ت ک ه زمین و‬ ‫ق اَأْل ْر َ‬ ‫«خلَ َ‬


‫د ََحاهَا» اما اینکه میفرماید‪َ :‬‬
‫آنچه در آن است در چهار روز و آسمانها در دو روز خلق شدند‪.‬‬
‫«و َكانَ هَّللا ُ َغفُوراً َّر ِحيماً»‬ ‫پاسخ سوال چهارم‪َ :‬‬ ‫‪‬‬
‫خداوند متعال خود را چنین نامیده است‪ .‬و این کالم اوست‪ .‬یع نی پیوس ته چ نین‬
‫بوده است؛ و هللا هر کاری را که بخواهد انجام دهد انجام میدهد‪ .‬بن ابراین ق رآن ب ر‬
‫‪1‬‬
‫تو متعارض تصور نشود چون تمام آن از جانب هللا است‪.‬‬
‫‪ -2‬تعارض ظاهری میان دو حدیث‪:‬‬
‫کس انی ک ه م دعی تع ارض در بین نص وص هس تند‪ ،‬گم ان ب ردهان د این ح دیث‬
‫رس ول هللا ح‪« :‬اَل يَ د ُْخ ُل النَّا َر َأ َح ٌد فِي قَ ْلبِ ِه ِم ْثقَ ا ُل َحبَّ ِة َخ ْرد ٍَل ِمنْ ِإي َم ٍ‬
‫ان‪َ ،‬واَل يَ د ُْخ ُل‬
‫ا ْل َجنَّةَ َأ َح ٌد فِي قَ ْلبِ ِه ِم ْثقَ ا ُل َحبَّ ِة َخ ْرد ٍَل ِمنْ ِك ْب ِريَ ا َء»‪ 2‬ب ا این ح دیث رس ول خ دا در‬
‫تعارض است که فرمودند‪َ « :‬ما ِمنْ َع ْب ٍد قَا َل‪ :‬اَل ِإلَهَ ِإال هَّللا ُ‪ ،‬ثُ َّم َماتَ َعلَى َذلِكَ ِإال د ََخ َل‬
‫س َرقَ» قُ ْلتُ ‪:‬‬ ‫س َرقَ؟ قَ ا َل‪« :‬وَِإنْ زَ نَى‪ ،‬وَِإنْ َ‬ ‫ا ْل َجنَّةَ‪ ،‬قُ ْلتُ – ای ابوذر‪ :-‬وَِإنْ زَ نَى‪ ،‬وَِإنْ َ‬
‫س َرقَ» (ثالثا) ثُ َّم قَ ال فی الرابِ َع ة‪ :‬عَلی‬ ‫س َرقَ؟ قَا َل‪« :‬وَِإنْ زَ نَى‪ ،‬وَِإنْ َ‬ ‫وَِإنْ زَ نَى‪ ،‬وَِإنْ َ‬
‫‪3‬‬
‫نف اَبو َذر»‬
‫غم اَ ِ‬
‫َر ِ‬
‫و برای اثبات ادعای خود گفتهاند‪ :‬و زنا و دزدی نزد هللا بزرگتر اس ت ار مق دار‬
‫‪4‬‬
‫دانهای ارزن از کبر؛‬
‫‪5‬‬
‫پاسخ این است که تکبر بر دو نوع است‪:‬‬
‫‪ -1‬تکبری که ایمان واجب را نفی میکند و با آن منافات دارد‪ِ ( .‬کبر اعتقادی)‬
‫‪ - 1‬صحیح بخاری‪556 ،8/555 :‬؛ فتح الباری‪ ،‬کتاب التفسیر‪ ،‬سوره سجده؛ نگ ا‪:‬‬
‫الرد علی الزنادقة و الجهمیة‪ ،‬امام احم د بن حنب ل‪ ،‬ص‪ 54 :‬و پس از آن؛ و ض من‬
‫«عقاید السلف» نوشته دکتر علی سامی النشار نیز آمده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬هرکس در قلبش به اندازهی دانهای ارزن ایمان وجود داشته باشد‪ ،‬وارد دوزخ‬
‫نمیشود‪ .‬و کسی که به اندازهی دانهای ارزنی کبر در قلبش باشد‪ ،‬وارد بهشت نمی‪-‬‬
‫شود‪ .‬مسلم‪ ،1/93 :‬کتاب االیمان‪ -‬باب تحریم الکبر و بیانه‪ ،‬حدیث‪148 :‬‬
‫‪« - 3‬هیچ بندهای نیست که بگوید‪ :‬اَل ِإلَ هَ ِإال هَّللا ُ و ب ر آن بم یرد مگ ر اینک ه وارد‬
‫بهشت میشود‪ .‬گفتم (ابوذر)‪ :‬هر چند زنا و دزدی کند؟ فرمودند‪ :‬هرچن د زن ا کن د و‬
‫دزدی کند‪ .‬گفتم‪ :‬هرچند زنا و دزدی کند؟ فرمودند‪ :‬هرچند زن ا کن د و دزدی کن د‪ .‬و‬
‫سه بار این مطلب را تکرار کردند‪ .‬سپس در بار چهارم گفتند‪( :‬هرچند زن ا و دزدی‬
‫کند) بر خالف میل ابوذر»‪ .‬مسلم‪ ،1/95 :‬کتاب االیمان باب‪ :‬من م ات الیش رک باهلل‬
‫شیئا دخل‪ ...‬حدیث‪154 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬تاویل مختلف الحدیث‪ ،‬ص‪117 :‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬مجموع فتاوی ابن تیمیه‪679 ،7/677 :‬؛ تاویل مختلف الحدیث‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪118 ،117‬‬
‫‪124‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کسی که چنین تکبری داشته باشد‪ ،‬وارد بهشت نمیشود‪ .‬چنانک ه خداون د متع ال‬
‫َاخ ِرينَ » (غ افر‪)60 :‬‬ ‫س يَد ُْخلُونَ َج َهنَّ َم د ِ‬ ‫ستَ ْكبِرُونَ عَنْ ِعبَا َدتِي َ‬‫میفرماید‪ِ« :‬نَّ الَّ ِذينَ يَ ْ‬
‫«و پروردگ ار ش ما فرم ود‪ :‬م را بخوانید‪ ،‬ت ا (دع ای) ش ما را اج ابت کنم همان ا‬
‫کس انی‌که از عب ادت من سرکش ی می‌کنن د‪ ،‬ب ه زودی ب ا خ واری ب ه جهنم وارد‬
‫میشوند»‪ .‬تکبر ابلیس و فرعون و همچنین تکبر یهود از این دسته است‪ .‬یه ودی‬ ‫‌‬
‫س ك ُمُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫سو ٌل بِ َما ال تَ ْه َوى نف ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫که خداوند متعال در مورد آنها میفرماید‪ « :‬فكل َما َجاءك ْم َر ُ‬
‫ستَ ْكبَ ْرتُ ْم فَفَ ِريقا ً َك َّذ ْبتُ ْم َوفَ ِريقا ً تَ ْقتُلُونَ » (بقره‪« )87 :‬آیا هر زمان پیامبری چیزی بر‬ ‫ا ْ‬
‫خالف هوای نفس شما آورد‪ ،‬در برابر او تکبّر کردید‪ ،‬پس گروهی را تکذیب ک رده‬
‫و گروهی را کشتید»‪.‬‬
‫و دلیل ایم ان نیاوردن کس انی چ ون ابوجه ل و دیگ ر دش منان پیامبران هم ان‬
‫تکبرشان بود که آنها را از ایمان آوردن باز میداشت‪.‬‬
‫‪ -2‬تکبری که ایمان واجب را نفی نمیکند و با آن منافاتی ندارد‪( .‬تکبر عملی)‬
‫همچون تحقیر انسانها و انکار حق؛ چنانکه رسول خدا در تفسیر ِکبر فرمودن د‪:‬‬
‫اس»‪« 1:‬ک بر پوش یدن ح ق و انک ار آن و تحق یر و‬ ‫«ا ْل ِك ْب َر َمنْ بَ ِط َر ا ْل َحقَّ‪َ ،‬و َغ َمطَ النَّ َ‬
‫خوار شمردن مردم است»‪.‬‬
‫و از این قبیل است کسی که رسول خدا او را امر نمود با دست چپ نخ ورد و ب ا‬
‫ستَطَعْتَ ‪،‬‬ ‫دست راست بخورد‪ .‬اما وی گفت‪ :‬نمیتوانم‪ .‬پس رسول خدا فرمودند‪« :‬اَل ا ْ‬
‫‪2‬‬
‫َما َمنَ َعهُ ِإاَّل ا ْل ِك ْب ُر»‪« :‬هرگز نتوانی‪ .‬چیزی جز ِکبر او را از این کار باز نداشت»‪.‬‬
‫بنابراین کسی که دچ ار ک بر از ن وع اول آن ش ود (ک بر اعتق ادی ک ه نفی کنن ده‬
‫ایمان واجب است) از وارد شدن به بهشت محروم میشود (مطلقا) و ه رکس دچ ار‬
‫نوع دوم کبر شود (کبر عملی که نفی کمال ایم ان اس ت ن ه ایم ان واجب) س رانجام‬
‫وی بهشت خواهد بود‪ .‬و محرومیت وی از بهشت مدتی خواهد بود و ب االخره وارد‬
‫بهشت میشود‪.‬‬
‫با توجه به این توضیح‪ ،‬مراد و منظ ور ح دیث اول‪ ،‬بیان حکم متک بر اس ت ک ه‬
‫همان عدم ورود به بهشت میباشد به این معنا که‪ :‬حکم کسی که در قلبش به اندازه‬
‫دانهی ارزنی کبر وجود داشته باشد‪ ،‬این است ک ه وارد بهش ت نمیش ود ب ه عب ارت‬
‫دیگر چنین کسی از اهل بهشت و مستحقان آن نمیباشد مگر زمانی که توبه کن د یا‬
‫نیکیهایی داشته باشد که گناه او را محو و نابود کنن د یا اینک ه آزمایش ی را تحم ل‬
‫کرده باشد ک ه ثم رهی تک بری ک ه م انع ورود ب ه بهش ت اس ت‪ ،‬زایل ک رده باش د‪.‬‬
‫چنانکه حکم کسی که به اندازه دانهی ارزنی ایمان در قلبش باشد آن است ک ه وارد‬
‫‪ - 1‬مسلم‪1/93 :‬؛ کتاب االیمان‪ -‬ب اب تح ریم الک بر و بیان ه‪ ،‬ح دیث‪147 :‬؛ و نگ ا‪:‬‬
‫ابوداود‪ .4/352 :‬کتاب اللباس‪ -‬باب ما جاء فی الکبر‪ ،‬حدیث‪4092 :‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2021 :‬؛ کتاب االشربه‪ ،‬باب آداب الطعام و الشراب‬
‫‪125‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دوزخ نشود و این نیز از جهت حکم مانن د آن اس ت‪ .‬و پس از این هللا انج ام میده د‬
‫هر چه را بخواهد‪.‬‬
‫بنابراین آنچه در حدیث نفی شده است‪ ،‬ورود مطلق ب ه بهش ت میباش د‪ ،‬ورودی‬ ‫‪1‬‬

‫که همراه آن عذاب و وعید ب ه آن نباش د ن ه ورود مقید؛ ب ه عب ارت دیگ ر در این‬
‫احادیث ورود مقید به بهشت نفی نشده است؛ یعنی ورود کسانی ک ه ب ه دوزخ وارد‬
‫شده و سپس وارد بهشت میشوند‪ ،‬یا اینکه پس از امتحان و آزمایش ب ه نح وی یا‬
‫بر مبنای شفاعت یا مغفرت یا‪ ...‬وارد بهشت میشوند‪.‬‬
‫‪ -3‬تعارض ظاهری میان آیه و حدیث‪:‬‬
‫چنانکه به ظاهر میان ح دیث و آیه زیر تع ارض ب ه نظ ر میرس د‪ .‬رس ول خ دا‬
‫‪2‬‬
‫َض ا ُّمونَ فِي ُرْؤ يَتِ ِه‪:»...‬‬ ‫س تَ َر ْونَ َربَّ ُك ْم َك َم ا تَ َر ْونَ َه َذا ا ْلقَ َم َر‪ ،‬اَل ت َ‬ ‫فرمودن د‪« :‬اِنَّ ُك ْم َ‬
‫«ب زودی پروردگارت ان را خواهید دید‪ .‬چنانک ه این م اه را میبینید و در دیدن آن‬
‫دچار مشکل نمیشوید‪».‬‬
‫صا ُر» (انعام‪« )103 :‬چش مه ا او‬ ‫َأل‬
‫و اینکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬الَّ تُ ْد ِر ُكهُ ا ْب َ‬
‫َ‬
‫را در نمییابند»‪ .‬و اینکه خداوند متعال به موسی فرمودن د‪« :‬لن تَ َرانِي» (اع راف‪:‬‬
‫‪« )143‬هرگ ز م را نخ واهی دید»‪ .‬و این زم انی ب ود ک ه موس ی علیهالس الم دیدار‬
‫خداوند را در خواست کرد چنانکه خداون د متع ال از زب ان او میفرماید‪َ « :‬ر ِّب َأ ِرنِي‬
‫َأنظُ ْر ِإلَ ْيكَ »‪« :‬پروردگارا خود را به من نشان بده تا تو را ببینم»‪.‬‬
‫کسانی که رویت و دیدار خداوند را انکار میکنند‪ ،‬گمان کردهاند میان آن ح دیث‬
‫و این آیات تعارض وجود دارد‪ .‬و بر این اساس به عدم صحت حدیث حکم کرده اند‪.‬‬
‫اما بر فرض صحت این ادعا از دیدگاه آن ان‪ ،‬ب ا تاویل رویت ب ه معن ای علم دچ ار‬
‫اشتباه شدهان د‪ .‬چنانک ه خداون د متع ال میفرماید‪َ« :‬ألَ ْم تَ َر َأنَّ هَّللا َ يُ َ‬
‫س بِّ ُح لَ هُ َمن فِي‬
‫ض» (نور‪ « )41 :‬آیا ندیدی که همه‌ آنان که در آس مان‌ها و زمین‬ ‫ت َواَأْل ْر ِ‬ ‫س َما َوا ِ‬
‫ال َّ‬
‫میگویند»‪.‬‬ ‫هستند‪ ،‬هللا را تسبیح ‌‬
‫اما پاسخ این ادعا از چند وجه میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬نفی رویت و دیدن خداوند در دو آیهی م ذکور‪ ،‬در م ورد نفی آن در دنیا می‪-‬‬
‫باش د درح الیک ه ح دیث ب""ر ث""ابت ب""ودن آن در آخ""رت داللت میکن""د‪ .‬بن""ابراین هیچ‬
‫تعارضی میان این نصوص نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬نفی ادراک ک""ه در آی""ه ب""ه ک""ار رفت""ه اس""ت‪ ،‬ب"ه معن""ای نفی احاط""ه میباش""د‪ .‬و‬
‫‪ - 1‬مانند حدیث‪« :‬اَل يَد ُْخ ُل ا ْل َجنَّةَ قَتَّاتٌ »‪« :‬سخن چین وارد بهشت نمیشود»‪ .‬و اینک"ه‬
‫اط ُع َر ِح ٍم‪« :»...‬کسی که پیوند خویشاوندی را قط ع کن د‪،‬‬ ‫فرمودند‪« :‬اَل يَد ُْخ ُل ا ْل َجنَّةَ قَ ِ‬
‫وارد بهشت نمیشود‪...‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪2/23 :‬؛ فتح الب اری‪ ،‬کت اب م واقیت الص الة‪ ،‬ب اب فض ل ص الة العص ر‪،‬‬
‫حدیث‪554 :‬‬
‫‪126‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫احاطه امری زاید بر رویت است‪ .‬چنانکه هرچند خداوند" متعال را ببینند‪ ،‬نمیتوانند به‬
‫او تعالی احاطه داشته باشند و این به دلیل عظمت و بزرگی خداون""د متع""ال اس""ت‪ 1.‬و‬
‫مثال این مطلب نیز در مورد" نعمتهای الهی صادق" است چنانکه خورشید را ب""ا چش""م‬
‫میبینیم اما بدان احاطه نداریم" و این در حالی است که خداوند بزرگ"ت""ر و ب""زرگت""ر از‬
‫خورشید میباشد‪ .‬خداوند" متعال در م""ورد اص""حاب موس""ی و ق""وم فرع""ون میفرمای""د‪:‬‬
‫وس ى ِإنَّا لَ ُم د َْر ُكونَ * قَ ا َل كَاَّل ِإنَّ َم ِع َي َربِّي‬
‫اب ُم َ‬ ‫ص َح ُ‬ ‫«فَلَ َّما تَ َراءى ا ْل َج ْم َع ا ِن قَ ا َل َأ ْ‬
‫سيَ ْه ِدي ِن» (ش عرا‪« )62-61 :‬پس چ ون دو گ روه یک دیگر را دیدن د‪ ،‬یاران موس ی‬ ‫َ‬
‫گفتند‪ :‬یقینا ما (در چنگال فرعونیان) گرفت ار ش دیم‪( .‬موس ی) گفت‪ :‬چ نین نیس ت‪،‬‬ ‫ً‬
‫‪2‬‬
‫بیگمان پروردگارم با من است‪ ،‬به زودی مرا هدایت خواهد کرد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫موسی علیه السالم در چنان موقعیتی ادراک فرعون و یارانش را در مورد خ ود‬
‫و یارانش نفی میکند و اینکه آنها ایشان را میبینند‪ ،‬نفی نکرده است‪ .‬بنابراین آیه‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫صا ُر» ادراک (به معنای احاطه) را نفی میکن د ن ه رویت و دیدن را؛‬ ‫«الَّ تُ ْد ِر ُكهُ اَأل ْب َ‬
‫و از ط رفی ح دیث رویت خداون د را اثب ات میکن د‪ ،‬بن ابراین تعارض ی میان این‬
‫نصوص وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -3‬در ق رآن ک ریم آیهای ذک ر ش ده ک ه م دلول ح دیث را تایید میکن د‪ .‬چنانک ه‬
‫اظ َرةٌ» (قیامت‪)23-22 :‬‬ ‫ض َرةٌ * ِإلَى َربِّ َها نَ ِ‬‫خداوند متعال میفرماید‪ُ « :‬و ُجوهٌ يَ ْو َمِئ ٍذ نَّا ِ‬
‫چهرههایی تازه (و شاداب) است‪ .‬به سوی پروردگارش می‌نگرد»‪.‬‬ ‫‌‬ ‫«آن روز‬
‫نکاتی که در این آیه ذکر شده است مانند اضافه شدن نگاه (النظر) به چه رهه ا‬
‫(الوجوه) که محل چشمها هستند و همچ نین متع دی ذک ر ش دن آن ب ا ح رف «الی»‬
‫همگی مفید اثبات رویت بصری (دیدن با چشم) میباشد و این از بزرگترین نعمتهای‬
‫بهشتی خواهد بود و هرکس آنرا انکار کند سزاوار آن است که از آن محروم شود‪.‬‬
‫فواید پایبندی به قاعدهی جمع بین نصوص در یک مساله‪:‬‬
‫این قاعده خود دلیلی روشن و بی""انگر این مطلب اس""ت ک""ه ش""ریعت از ه""ر جهت‬
‫کامل است و داور" نمودن آن در زندگی" انسانه""ا ام""ری واجب اس""ت‪ .‬و ب""ه هیچ وج""ه‬
‫خلل و نقصی در آن نیست و در برگیرنده زندگی دینی و دنی""وی انس""ان اس""ت و اگ""ر‬
‫احیانا اختالفی باشد‪ ،‬توجیه آن و رسیدن به حق در آن‪ ،‬ممکن میباشد‪.‬‬
‫اما برخی از فوائد آن‪:‬‬
‫‪ -1‬متعارض دانستن نصوص کتاب و سنت با یکدیگر‪ ،‬چنانکه به تعارض حقیقی‬
‫بین نصوص باور داشته باشیم‪ ،‬اقتضای تکذیب بخشی از ح""ق را دارد‪ .‬چ""را ک""ه این‬
‫به معنای مخالفت حق با ح""ق اس""ت‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪« :‬فَ َمنْ َأ ْظلَ ُم ِم َّمن َك َذ َب‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬شرح الطحاویة‪ ،‬ص‪150 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬شرح الطحاویة‪ ،‬ص‪151 :‬‬
‫‪ - 3‬تاویل مختلف الحدیث‪ ،‬ص‪207 :‬‬
‫‪127‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س فِي َج َهنَّ َم َم ْث ًوى لِّ ْل َك افِ ِرينَ * َوالَّ ِذي َج اء‬‫ْق ِإ ْذ َج اءهُ َألَ ْي َ‬ ‫َعلَى هَّللا ِ َو َك َّذ َب بِ ِّ‬
‫الص د ِ‬
‫ق بِ ِه ُأ ْولَِئ َك ُه ُم ا ْل ُمتَّقُونَ » (زم ر‪« )33-32 :‬پس چ ه کس ی س تمکار‌تر‬ ‫ص َّد َ‬ ‫ْق َو َ‬
‫صد ِ‬ ‫بِال ِّ‬
‫کسیکه بر هللا دروغ ببندد‪ ،‬و سخن راست را چون به سراغ او آمد تک ذیب‬ ‫‌‬ ‫است از‬
‫کسیکه س خن راس ت را آورد و‬ ‫‌‬ ‫کند؟ آیا در جهنم جایگاهی برای کافران نیست؟! و‬
‫آنرا تصدیق کرد‪ ،‬اینانند که پرهیزگارانند»‪.‬‬
‫‪ -2‬اهل بدعت به بخشی از کتاب ایمان آورده و به بخشی از آن کفر ورزیدن د‪ .‬و‬
‫از این جهت به اهل کتاب شباهت دارند‪ .‬عملکرد صحابه و تابعین و کسانی ک ه پس‬
‫از آنها آمدند و بر راه و روش آنه ا بودن د‪ ،‬اس تدالل ب ه نص وص کت اب و س نت در‬
‫مسائل اعتقادی بوده است‪ ،‬بدون اینکه میان این نصوص تفاوت قائل شوند و گمان‬
‫تعارض میان آنها را داشته باشند‪ ،‬چرا که تمام این نصوص از یک منب ع و مص در‬
‫‪1‬‬
‫بیان شدهاند و یکدیگر را تصدیق میکنند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬تفاوت قائ ل ش دن بین نص وص کت اب و س نت در اس تدالل ب ه آنه ا در‬
‫مس ائل اعتق ادی‪ ،‬از ب دعته ای مت اخرین میباش د و س لف ص الح چ نین دیدگاهی‬
‫نداشتند‪.‬‬
‫‪ -3‬نصوص یکدیگر را تفسیر میکنند؛ چنانکه مطلق ب ر مقید و ع ام ب ر خ اص‬
‫حمل میشود و هرگونه اشکالی با بیان و توضیح رفع میگردد‪ .‬بلکه این از به ترین‬
‫روشهای تفسیر است چرا که بخشه ای مختل ف کالم متکلم‪ ،‬یک دیگر را تفس یر می‪-‬‬
‫کنند‪ .‬چنانکه چون مطلبی در جایی مجمل ذکر شده باشد‪ ،‬در جای دیگر به ص ورت‬
‫مفصل بیان و توضیح آن آمده است و آنچه در جایی مشکل به نظر میرسد‪ ،‬با بیان‬
‫و توضیح آن در جای دیگر‪ ،‬این اش کال ب ر ط رف ش ده اس ت‪ .‬و چ نین رون دی در‬
‫میان کالم علما چه در کتابهایشان یا نوارهای صوتی آنان صادق میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬این قاع ده را بس یاری از اه ل علم و دین در ن برد ب ا اه ل ب دعت و درهم‬
‫شکستن شبهات آنها استفاده کردهاند‪ .‬مانند عملکرد امام شافعی رحمهاهلل در کتاب‬
‫«الرسالة» و کتابش «مختلف الحدیث» و ن یز عملک رد ام ام احم د رحم هاهلل در رد‬
‫جهمیه و امام ابن قتیبه در کتابش «تاویل مختلف الحدیث» و طح اوی رحم هاهلل در‬
‫«مشکل اآلثار»؛ و بسیاری از پیشوایان اهل سنت‪...‬‬
‫خالصه مطلب‪:‬‬
‫‪ -1‬در شریعت هیچگونه تناقض و اختالفی وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬اختالفی که رخ میدهد‪ ،‬در ذهن مجتهدین است‪.‬‬
‫‪ -3‬علما در گذشته و حال به این مساله پرداخته و تالیفات زیادی در این زمین ه‬
‫ارائه دادهاند‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬صحیح بخاری‪12/283 :‬؛ فتح الباری‪ :‬کتاب استتابة المرتدین و المعاندین‪،‬‬
‫باب قتل الخوارج و الملحدین‪ ،‬حدیث‪6931 :‬‬
‫‪128‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -4‬از جمله کسانی که بهترین تالیفات نقلی و عقلی را در این زمینه ب ه نگ ارش‬
‫در آوردهاند‪ ،‬شیخ االسالم ابن تیمیه‪ ،‬ام ام طح اوی و ام ام ابن قتیب ه رحهماهلل می‪-‬‬
‫باشند‪.‬‬

‫مبحث ششم‪ :‬ایمان به متشابه و عمل به محکم‪:‬‬


‫«االحکام» در لغت‪ 1‬به دو معنا به کار رفته است‪:‬‬ ‫ِ‬
‫‪ -1‬ب ه معن ای من ع و بازداش تن؛ ع رب میگوید‪« :‬حکمتُ و احکمت و ح ّکمت»‬
‫یعنی منع کرده و باز داشتم‪ .‬و حاکم نیز به این معنا میباشد که ظ الم را از ظلم من ع‬
‫نموده و باز میدارد‪ .‬اصمعی میگوید‪« :‬اصل حکمت ب ه معن ای بازداش تن انس ان از‬
‫ظلم است»‪.‬‬
‫‪ -2‬اتقان (استواری در کار)‪ :‬به کسی که کاری را با دقت و ظ رافت و اس تواری‬
‫«الحکم» ب ه معن ای علم و فق ه اس ت‪.‬‬
‫ُ‬ ‫الزم انج ام ده د‪ ،‬گفت ه میش ود‪« :‬حکیم» و‬
‫«وآتَ ْينَ اهُ ا ْل ُح ْك َم َ‬
‫ص بِيّاً» (م ریم‪« )12 :‬و در ک ودکی ب ه او‬ ‫خداوند متع ال میفرماید‪َ :‬‬
‫‪2‬‬
‫دانش (و نبوت) دادیم»‪ .‬یعنی به او علم و فقه (فهم درست) دادیم‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫المتشابه در لغت‪:‬‬
‫«الشبه و الشَّبیه» به معنای مثل و مانند میباشد‪ .‬و جم ع آن «اش باه» اس ت‪ .‬و‬
‫‪4‬‬
‫ِ‬
‫«اشبه الش یء» زم انی گفت ه میش ود ک ه همانن د آن باش د‪ .‬و زم انی گفت ه میش ود‪:‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬لسان العرب‪144 -12/140 :‬؛ ماده حکم‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪5/210 :‬غ چاپ الشعب‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬لسان العرب‪505 -13/503 :‬؛ مادة شبه‬
‫‪129‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«شابه الشی بالشی وتشابها» که دو چیز به یکدیگر شباهت داشته باشند‪.‬‬


‫الر َّمانَ ُمتَشَابِها ً َو َغ ْي َر ُمتَشَابِ ٍه» (انع ام‪:‬‬
‫و در قرآن کریم آمده است‪َ « :‬وال َّز ْيتُونَ َو ُّ‬
‫‪« )141‬و زيتون و انار را شبيه و بیشباهت پديد آورد»‪.‬‬
‫و امور مشتبه به امور مشکل میگویند‪ .‬و این دیدگاه لیث میباش د‪ .‬و زم انی می‪-‬‬
‫گویند‪« :‬اشتبه االمر» که اختالط صورت میگیرد‪ .‬و «الش به» ب ه معن ای اش کال و‬
‫آشفتگی و ابهام و پوشیدگی و تردید و همانندی به دلیل مشابهت میباشد‪.‬‬
‫االحکام و تشابه در اصطالح‪:‬‬ ‫ِ‬
‫محکم و متشابه به دو گونهی عام و خاص اطالق میشوند‪.‬‬
‫اطالق ع ام محکم و متش ابه‪ :‬محکم و متش ابه در معن ای ع ام کلی‪ ،‬تقریب ا‬ ‫‪-1‬‬
‫م ترادف یک دیگر میباش ند‪ .‬چنانک ه خداون د متع ال تم ام ق رآن را ب ه محکم ب ودن‬
‫اب ُأ ْح ِك َمتْ آيَاتُ هُ» (ه ود‪ )1 :‬یع نی آیات آن‬ ‫توص یف نم وده اس ت‪ .‬میفرماید‪ِ « :‬كتَ ٌ‬
‫اس توار و نیکوس ت‪ .‬ب ه این معن ا ک ه اخب ار آن راس ت و درس ت اس ت و اوام ر و‬
‫‪1‬‬
‫نواهی آن عادالنه و الفاظ آن فصیح و معانی آن نیکو و زیباست‪.‬‬
‫و ابن عب اس میگوید‪« :‬ب ا هیچ کت ابی منس وخ نش ده اس ت‪ ،‬چنانک ه کت ابه ا و‬
‫شرایع دیگر را منسوخ کرده است»‪.‬‬
‫وقت اده میگوید‪« :‬یع نی هللا متع ال آیات آنرا اس توار و محکم ق رار داده اس ت‬
‫‪2‬‬
‫چنانکه در آن هیچ اختالف و تناقضی نیست»‪.‬‬
‫و همچنین خداوند متعال تمام قرآن را به متشابه بودن توصیف ک رده اس ت‪ .‬می‪-‬‬
‫ث ِكتَابا ً ُّمتَشَابِهاً» (زمر‪ )23 :‬یعنی در زیبایی سراسر‬ ‫فرماید‪« :‬هَّللا ُ نَ َّز َل َأ ْح َ‬
‫سنَ ا ْل َح ِدي ِ‬
‫این کتاب شبیه هم است‪.‬‬
‫بنابراین آنجا که خداوند متعال تمام قرآن را محکم مینامد‪ ،‬در واق ع بیان میکن د‬
‫که سراسر این کتاب حق است و در آن هیچ بیهوده و شوخی نیست‪ .‬و آنجا که آن را‬
‫متشابه میخواند‪ ،‬در واقع بیان میکند که اجزای این کتاب در حق و صدق و زیب ایی‬
‫‪3‬‬
‫شبیه یکدیگر هستند‪.‬‬
‫َأ‬
‫ي نزَ َل َعلَ ْي َك‬ ‫‪ -2‬اطالق خاص محکم و متشابه‪ :‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬ه َُو الَّ ِذ َ‬
‫َش ابِ َهاتٌ » (آل عم ران‪« )7 :‬او‬ ‫ب َوُأ َخ ُر ُمت َ‬
‫اب ِم ْن هُ آيَ اتٌ ُّم ْح َك َم اتٌ هُنَّ ُأ ُّم ا ْل ِكتَ ا ِ‬ ‫ا ْل ِكتَ َ‬
‫‪ - 4‬مولف «لسان العرب» چنین میگوید‪ .‬وگرنه تمائل میان دو چیز‪ ،‬در واقع شباهت‬
‫از ه ر جهت میباش د‪ .‬ام ا تش ابه بین دو چ یز‪ ،‬ش باهت از ب رخی جه ات میباش د‪ .‬و‬
‫برخی از اهل لغت تشابه را در صفات و تمائل را در ذوات دانستهاند‪.‬‬

‫‪ - 1‬تیسیر الکریم الرحمن‪376 :‬‬


‫‪ - 2‬تفسیر بغوی‪3/372 :‬‬
‫‪ - 3‬معالم التنزیل‪ ،‬تفسیر بغوی‪3/278 :‬‬
‫‪130‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کسی است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرد‪ .‬بخشی از آن‪ ،‬آیات محکم (ص ریح و‬
‫روشن) است که آن‌ها اساس کتاب است‪ .‬و (بخش) دیگر «متش ابهات» اس ت»‪ .‬در‬
‫این آیه معنای محکم با متشابه متفاوت است‪.‬‬
‫اکنون مهمت رین و مش هورترین اق والی را ک ه در معن ای محکم و متش ابه بیان‬
‫شده‪ ،‬ذکر میکنیم‪:‬‬
‫محکم‪:‬‬
‫‪ -1‬آنچه معنا و مراد از آن دانسته میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬آنچه احتمال تنها یک تاویل (تفسیر و معنی) را دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬خود واضح و روشن است و نیازی به توضیح و بیان ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬ناسخ است‪.‬‬
‫متشابه‪:‬‬
‫‪ -1‬عبارت است از آنچ ه خداون د متع ال علم آنرا ن زد خ ود ب اقی گذاش ته اس ت‪.‬‬
‫همچون حقیقت (کیفیت و چگونگی) اسماء و صقاتش و نیز زمان برپ ایی قیامت و‬
‫خروج مسیح و دجال؛ و این دیدگاه جابر بن عبدهللا و مقتضای قول شعبی و س فیان‬
‫ثوری و‪ ...‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬آنچه احتمال چند معنا را دارد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -3‬آنچه خود واضح و روشن نیست و نیاز به توضیح و بیان دارد‪.‬‬
‫‪ -4‬منسوخ است‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫و این دیدگاه از ابن عب اس و ابن مس عود و قت اد و ض حاک و ربیع و س دی‬
‫روایت شده است و ابن تیمیه‪ 3‬بر این باور است که نسخ در اینجا همان است که در‬
‫ول َواَل نَبِ ٍّي ِإاَّل ِإ َذا تَ َمنَّى َأ ْلقَى‬
‫س ٍ‬ ‫«و َما َأ ْر َ‬
‫س ْلنَا ِمن قَ ْبلِكَ ِمن َّر ُ‬ ‫کالم الهی ذکر شده است‪َ :‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ش ْيطَانُ فِي ُأ ْمنِيَّتِ ِه فَيَن َ‬
‫س ُخ هَّللا ُ َم ا يُ ْلقِي َّ‬
‫الش ْيطانُ ث َّم يُ ْح ِك ُم هَّللا ُ آيَاتِ ِه َوهَّللا ُ َعلِي ٌم َح ِكي ٌم»‬ ‫ال َّ‬
‫(حج‪« )52 :‬و (م ا) هیچ رس ول و پیامبری را پیش از ت و نفرس تادیم مگ ر اینک ه‬
‫میکرد‪ ،‬آنگ اه‬ ‫چون (آیات ما را) تالوت می‌کرد‪ ،‬شیطان در تالوت او (چیزی) القاء ‌‬
‫هللا آنچه شیطان القاء می‌کند از میان می‌برد‪ ،‬سپس هللا آیاتش را استوار (و محکم)‬
‫میدارد و هللا دانای حکیم است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫بنابراین محکم تمام قرآن است و متشابه آن است که ش یطان الق ا میکن د س پس‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬العدة فی اصول الفقه‪ ،‬ابویعلی‪685 ،2/684 :‬؛ المسودة‪ ،‬ص‪161 :‬؛ شرح‬
‫الکوکب المنیر‪2/142 :‬؛ زاد المسیر‪ ،‬ابن الجوزی‪351 ،1/350 :‬؛ تفسیر البغ وی‪:‬‬
‫‪1/269‬؛ مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪17/422 :‬‬
‫‪ - 2‬نگ ا‪ :‬الفقیه و المتفق ه‪1/59 :‬؛ تفس یر ط بری‪173 ،2/172 :‬؛ زاد المس یر‪:‬‬
‫‪351 ،1/350‬؛ تفسیر قرطبی‪ 4/10 :‬و ایثار الحق‪ ،‬ص‪90 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬المسودة‪ ،‬ص‪162:‬‬
‫‪131‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خداوند آنرا نسخ نموده و زایل میکند‪.‬‬


‫دالیل محکم و متشابه‪:‬‬
‫الف) قرآن کریم‪:‬‬
‫ُأ‬ ‫َ‬
‫اب ِمن هُ آيَ اتٌ ُّم ْحك َم اتٌ هُنَّ ُّم‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ي نز َل َعل ْي َك ال ِكتَ َ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬ه َُو ال ِذ َ‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫َش ابَهَ ِمن هُ ا ْبتِغ اء‬‫َش ابِ َهاتٌ فََأ َّما الَّ ِذينَ في قل وبِ ِه ْم ْي غ فيَتبِ ُع ونَ َم ا ت َ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫زَ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ب َوُأ َخ ُر ُمت َ‬ ‫ا ْل ِكتَا ِ‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم يَقُولُونَ آ َمنَّا بِ ِه ُك ٌّل‬ ‫ا ْلفِ ْتنَ ِة َوا ْبتِ َغاء تَْأ ِويلِ ِه َو َما يَ ْعلَ ُم تَْأ ِويلَهُ ِإالَّ هللاُ َوال َّر ِ‬
‫ب» (آل عم ران‪« )7 :‬او کس ی اس ت ک ه کت اب‬ ‫ِّمنْ ِعن ِد َربِّنَا َو َما يَ َّذ َّك ُر ِإالَّ ُأ ْولُو ْا األ ْلبَا ِ‬
‫(قرآن) را بر تو نازل کرد‪ .‬بخش ی از آن‪ ،‬آیات محکم (ص ریح و روش ن) اس ت ک ه‬
‫آنها اساس کتاب است‪ .‬و (بخش) دیگر «متشابهات» است‪ .‬اما کسانی‌که دردل‌های‪-‬‬ ‫‌‬
‫شان کژی و انحراف است‪ ،‬برای فتنهجویی (و گمراه کردن مردم) و بخ اطر تأویل‬
‫درحالیک ه تأویل آنرا ج ز هللا‬ ‫‌‬ ‫آن (به دلخواه خود) از متشابه آن پیروی می‌کنن د‪ .‬و‬
‫نمیداند؛ و راس خان در علم می‌گوین د‪ :‬م ا ب ه هم ه آن (چ ه محکم و چ ه متش ابه)‬ ‫‌‬
‫نمیشوند»‪.‬‬ ‫ایمان آوردیم‪ ،‬همه از طرف پروردگار ماست؛ و جز خردمندان متذکر ‌‬
‫‪1‬‬
‫در این آیه ده مساله وجود دارد‪:‬‬

‫مساله اول‪ :‬مقصود آیه‬


‫از ام المومنین عایشه روایت است ک ه میگوید‪ :‬رس ول هللا ح این آیه را تالوت‬
‫ب َوُأ َخ ُر‬ ‫اب ِم ْن هُ آيَ اتٌ ُّم ْح َك َم اتٌ هُنَّ ُأ ُّم ا ْل ِكتَ ا ِ‬
‫ي َأن َز َل َعلَ ْي َك ا ْل ِكتَ َ‬ ‫نمودن د‪ُ « :‬ه َو الَّ ِذ َ‬
‫ُمتَشَابِ َهاتٌ فََأ َّما الَّ ِذينَ في قُلُوبِ ِه ْم َز ْي ٌغ فَيَتَّبِ ُع ونَ َم ا ت َ‬
‫َش ابَهَ ِم ْن هُ ا ْبتِ َغ اء ا ْلفِ ْتنَ ِة َوا ْبتِ َغ اء‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم يَقُولُونَ آ َمنَّا بِ ِه ُك ٌّل ِّمنْ ِعن ِد َربِّنَ ا‬ ‫تَْأ ِويلِ ِه َو َما يَ ْعلَ ُم تَْأ ِويلَهُ ِإالَّ هللاُ َوال َّر ِ‬
‫ب» سپس فرمودند‪« :‬فَِإ َذا َرَأ ْيتُ ُم الَّ ِذينَ يَتَّبِعُونَ َما تَشَابَهَ ِم ْن هُ‪،‬‬ ‫َو َما يَ َّذ َّك ُر ِإالَّ ُأ ْولُو ْا األ ْلبَا ِ‬
‫اح َذ ُرو ُه ْم»‪« :‬چ"ون کس"انی را دیدی"د ک"ه از ام"ور متش"ابه‬ ‫س َّماهم هَّللا ُ فَ ْ‬ ‫فَُأولَِئكَ الَّ ِذينَ َ‬
‫قرآن پیروی میکنند‪ ،‬آنها همان کسانی هستند که خداوند" از آنه""ا ن""ام ب""رده اس""ت‪ ،‬پس‬
‫‪2‬‬
‫از آنها بر حذر باشید»‪.‬‬
‫ابوغالب میگوید‪« :‬درحالیکه ابو امامه ب""ر االغش س""وار ب""ود‪ ،‬هم""راه او ب""ودم" ت""ا‬
‫اینکه به درب مسجد دمشق رسیدیم و سرهایی آویزان مشاهده ک""ردیم‪ .‬گفت""ه ش""د‪ :‬این‬
‫سرهای" خوارج است که از عراق آورده شدهاند‪ .‬پس ابو امامه گفت‪ :‬س""گه""ای آتش‪،‬‬
‫سگهای آتش‪ ،‬سگهای آتشاند‪ .‬بدترین کشته شدگان در زی""ر آس""مان هس""تند‪ .‬خوش""ا ب""ه‬
‫حال کسانی که آنها را کشتند یا به دست آنه""ا کش""ته ش""دند‪( .‬و این را س""ه ب""ار تک""رار‬
‫کرد‪ ).‬سپس به گریه افتاد‪ .‬گفتم‪ :‬چه چ""یزی ت"و را ب""ه گری"ه ان""داخت ابوامام""ه؟ گفت‪:‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الجامع الحکام القرآن‪ ،‬قرطبی‪ ،20-4/9 :‬ابن کثیر‪ 482-1/476 :‬طبری‪:‬‬
‫‪ ،211-3/196‬تفسیر بغوی‪325-3/322 :‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2165 :‬؛ کتاب العلم‬
‫‪132‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دلسوزی برای آنها؛ آنان اهل اس""الم بودن""د ک""ه از آن خ""ارج ش""دند‪ .‬س""پس این آی""ه را‬
‫ب َوُأ َخ ُر‬ ‫اب ِم ْن هُ آيَ اتٌ ُّم ْح َك َم اتٌ هُنَّ ُأ ُّم ا ْل ِكتَ ا ِ‬ ‫ي َأن َز َل َعلَ ْي كَ ا ْل ِكتَ َ‬ ‫خوان""د‪ُ « :‬ه َو الَّ ِذ َ‬
‫َش ابَهَ ِم ْن هُ ا ْبتِ َغ اء ا ْلفِ ْتنَ ِة َوا ْبتِ َغ اء‬‫ُمتَشَابِ َهاتٌ فََأ َّما الَّ ِذينَ في قُلُوبِ ِه ْم َز ْي ٌغ فَيَتَّبِ ُع ونَ َم ا ت َ‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم يَقُولُونَ آ َمنَّا بِ ِه ُك ٌّل ِّمنْ ِعن ِد َربِّنَ ا‬ ‫تَْأ ِويلِ ِه َو َما يَ ْعلَ ُم تَْأ ِويلَهُ ِإالَّ هللاُ َوال َّر ِ‬
‫«والَ تَ ُكونُ و ْا َكالَّ ِذينَ تَفَ َّرقُ و ْا‬
‫ب» س پس این آیه را خوان د‪َ :‬‬ ‫َو َما يَ َّذ َّك ُر ِإالَّ ُأ ْولُ و ْا األ ْلبَ ا ِ‬
‫اب ع َِظي ٌم» گفتم‪ :‬ای اب و امام ه‪،‬‬ ‫‪1‬‬
‫اختَلَفُو ْا ِمن بَ ْع ِد َما َجاء ُه ُم ا ْلبَيِّنَاتُ َوُأ ْولَِئ َك لَ ُه ْم َع َذ ٌ‬ ‫َو ْ‬
‫آنها مص داق این آیات هس تند؟ گفت‪ :‬بل ه؛ گفتم‪ :‬این نظ ر توس ت یا اینک ه آنرا از‬
‫رس ول خ دا ش نیدی؟ ابوامام ه گفت‪ :‬من گس تاخ هس تم؟! من گس تاخ هس تم؟! من‬
‫گستاخ هستم؟! آنرا نه یک بار‪ ،‬نه دو بار‪ ،‬نه سه بار‪ ،‬نه چهار بار‪ ،‬نه پنج بار‪ ،‬نه‬
‫شش بار‪( ،‬بلکه بارها و بارها) از رسول خدا شنیدم و انگشتانش را در گوشه ایش‬
‫قرار داد و گفت‪ :‬اگر چنین نباشد گوشهایم کر شوند‪( .‬و این را سه بار تکرار کرد‪).‬‬
‫سپس حدیث پراکنده شدن بنیاسرائیل به هفتاد و یک فرقه را ذکر نم ود ک ه یکی از‬
‫آنها وارد بهش ت میش ود و س ایر آنه ا وارد دوزخ میش وند‪ .‬و اینک ه این امت یک‬
‫فرقه افزون بر آنها خواهد بود‪( .‬یعنی به هفتاد و دو فرق ه تقس یم خواه د ش د‪ ).‬ک ه‬
‫یکی از آنه ا وارد بهش ت میش ود و س ایر آنه ا ب ه دوزخ میرون د‪ .‬پس گفتم‪ :‬ای‬
‫ابوامامه‪ ،‬م را ب ه چ ه س فارش میک نی؟ گفت‪( :‬هم راهی ب ا) س واد اعظم (اک ثریت‬
‫مسلمانان) را بر خود الزم بگیر‪ .‬گفتم‪ :‬ویژگی سواد اعظم چیس ت؟ گفت‪ :‬ش نیدن و‬
‫‪2‬‬
‫اطاعت کردن بهتر از تفرقه و معصیت است‪.‬‬
‫مساله دوم‪ :‬آیات محکمات‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ « :‬م ْنهُ آيَاتٌ ُّم ْح َك َماتٌ »‬
‫محکمات در آیات قرآن‪ ،‬آیاتی هس تند ک ه تاویل آنه ا دانس ته ش ده و معن ای آن‬
‫فهمیده میشود و هیچ ابه ام و پوش یدگی در آنه ا نیس ت و تنه ا احتم ال یک تاویل‬
‫(تفسیر و معنی) را دارند و مع انی آنه ا بس یار واض ح و روش ن و آش کار اس ت و‬
‫هیچ پوشیدگی و ابهامی در آنها نیس ت و ش باهتی ب ه غ یر خ ود ندارن د و ب ه آنه ا‬
‫ایمان آورده شده و عمل میشود و حجت پروردگار در آنهاست‪ .‬نیز عص مت بن دگان‬
‫از اختالف و فرقه فرقه شدن و دف ع خص وم و باط ل در آنه ا میباش د‪ .‬و گفت ه ش ده‬
‫مثال آن س ورهی فاتح ه اس ت ک ه نم از ج ز ب ا آن ص حیح نیس ت و مانن د س ورهی‬
‫اخالص که جز توحید در آن نیست‪.‬‬
‫و ابن عب اس میگوید‪ :‬محکم ات این کالم الهی در س ورهی انع ام اس ت‪« :‬قُ ْل‬
‫‪( - 1‬آل عمران‪« :)105 :‬و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختالف کردند‬
‫پس از آنکه دالیل روشن برایشان آمد و اینان برایشان عذاب بزرگی است»‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابن ابی زمنین‪ ،‬اصول السنة‪ ،‬ص‪222 :‬؛ عبد هللا بن االمام احمد‪ ،‬السنة‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪283‬؛ رک‪ :‬مختصر الحجة علی ترک المحجة‪245 ،1/244 :‬‬
‫‪133‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س انا ً َوالَ تَ ْقتُلُ و ْا‬ ‫ش ْيئا ً َوبِا ْل َوالِ َد ْي ِن ِإ ْح َ‬ ‫ُش ِر ُكو ْا بِ ِه َ‬ ‫تَ َع الَ ْو ْا َأ ْت ُل َم ا َح َّر َم َربُّ ُك ْم َعلَ ْي ُك ْم َأالَّ ت ْ‬
‫ش َم ا ظَ َه َر ِم ْن َه ا َو َم ا بَطَنَ‬ ‫اح َ‬ ‫ق نَّ ْحنُ نَ ْر ُزقُ ُك ْم وَِإيَّا ُه ْم َوالَ تَ ْق َربُو ْا ا ْلفَ َو ِ‬ ‫َأ ْوالَ َد ُكم ِّمنْ إ ْمالَ ٍ‬
‫صا ُك ْم بِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْعقِلُ ونَ * َوالَ تَ ْق َربُ و ْا‬ ‫ق َذلِ ُك ْم َو َّ‬ ‫س الَّتِي َح َّر َم هللاُ ِإالَّ بِا ْل َح ِّ‬ ‫َوالَ تَ ْقتُلُو ْا النَّ ْف َ‬
‫س ِط الَ نُ َكلِّفُ‬ ‫ش َّدهُ َوَأ ْوفُو ْا ا ْل َك ْي َل َوا ْل ِمي َزانَ بِا ْلقِ ْ‬ ‫سنُ َحتَّى يَ ْبلُ َغ َأ ُ‬ ‫يم ِإالَّ بِالَّتِي ِه َي َأ ْح َ‬ ‫َما َل ا ْليَتِ ِ‬
‫ص ا ُكم بِ ِه‬ ‫س َع َها وَِإ َذا قُ ْلتُ ْم فَا ْع ِدلُو ْا َولَ ْو َكانَ َذا قُ ْربَى َوبِ َع ْه ِد هللاِ َأ ْوفُ و ْا َذلِ ُك ْم َو َّ‬ ‫نَ ْفسا ً ِإالَّ ُو ْ‬
‫ق بِ ُك ْم عَن‬ ‫الس بُ َل فَتَفَ َّر َ‬
‫ستَقِيما ً فَاتَّبِ ُعوهُ َوالَ تَتَّبِ ُعو ْا ُّ‬ ‫ص َرا ِطي ُم ْ‬ ‫لَ َعلَّ ُك ْم تَ َذ َّكرُونَ * َوَأنَّ َه َذا ِ‬
‫ص ا ُكم بِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تَتَّقُ ونَ » (انع ام‪« )151 :‬بگ و‪ :‬بيايي د آنچ ه را‬ ‫س بِيلِ ِه َذلِ ُك ْم َو َّ‬ ‫َ‬
‫پروردگارتان بر شما حرام کرده است‪ ،‬برای‌تان بخوانم‪ :‬آنک ه چ يزی را ش ريک او‬
‫قرار ندهيد و به پ در و م ادر نيکی کنيد و فرزن دان‌تان را از (بيم) فق ر نکش يد‪ ،‬م ا‬
‫شما و آن‌ها را روزی می‌دهيم؛ و به (کارهای) زشت و ناشايست آنچه آشکار باشد‬
‫يا پنهان نزديک نشويد و کسی را که هللا (کشتنش) را حرام کرده است‪ ،‬جز به حق‪،‬‬
‫نکشيد؛ اين چيزی است که هللا شما را به آن س فارش نم وده اس ت‪ ،‬باش د ک ه ِخ رد‬
‫ورزيد‪ * .‬و به مال يتيم نزديک نشويد‪ ،‬مگر به نيکو‌ترين وجهی (که ب رای اص الح‬
‫(حق) پيمانه و وزن را ب ه ع دالت ادا‬ ‫ِ‬ ‫باشد)‪ ،‬تا به سن رشد خود (و بلوغ) برسد و‬
‫کنيد‪ ،‬ما هيچکس را جز به‌اندازه توانش تکليف نمی‌کنيم‪ .‬و هرگاه سخن گوييد (ي ا‬
‫میدهيد)‪ ،‬پس عدالت را رعايت کني د‪ ،‬ح تی اگ ر در م ورد‬ ‫داوری کنيد و يا شهادت ‌‬
‫نزديکان (شما) بوده باشد‪ .‬و به عهد و پيمان هللا وفا کنيد‪ ،‬اين چ يزی اس ت ک ه هللا‬
‫شما را به آن سفارش نموده است تا مت ذکر ش ويد‪ * .‬و اين راه مس تقيم من اس ت‪،‬‬
‫راههای (پراکن ده) پ يروی نکني د ک ه ش ما را از راه هللا‬ ‫پس از آن پيروی کنيد و از ‌‬
‫میکن د‪ ،‬اين چ يزی اس ت ک ه هللا ش ما را ب ه آن س فارش نم وده اس ت‪ ،‬ش ايد‬ ‫دور ‌‬
‫پرهيزگار شويد»‪.‬‬
‫َأ‬
‫ض ى َربُّكَ الَّ تَ ْعبُ دُو ْا ِإالَّ‬ ‫«وقَ َ‬‫و این کالم الهی در مورد ب نی اس رائیل میباش د ک ه‪َ :‬‬
‫ساناً» (اس راء‪« )23 :‬و پروردگ ارت (چ نین) مق رر داش ته اس ت‬ ‫ِإيَّاهُ َوبِا ْل َوالِ َد ْي ِن ِإ ْح َ‬
‫که‪ :‬جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید»‪.‬‬
‫و گفته شده منظور از محکمات‪ ،‬آیات ناس خ و حالل و ح رام و ح دود و م یراث‬
‫میباشد‪ .‬گویا که آیه محکم نفس انسان را استوار نموده و از جوالن (به این س و و‬
‫آن سو) باز میدارد و آنرا در رسیدن به مصالح خود ضابطهمند میکند‪.‬‬
‫مساله سوم‪ :‬ام الکتاب‬
‫ب» یع نی آیات محکم ات اص ل و ریش هی‬ ‫ُأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬هُنَّ ُّم ا ْل ِكتَ ا ِ‬
‫کتاب هستند که به هنگام ابهام و پوشیدگی به آنها مراجعه میشود که آیاتی واض ح‬
‫و روشن بوده و داللت آنه ا واض ح و آش کار میباش د و هیچ ابه ام و پوش یدگی در‬
‫آنها نیست‪ .‬و «االم» عبارت است از امر جامعی ک ه ب دان مراجع ه میش ود‪ .‬و گفت ه‬
‫شده‪ :‬عبارت است از آنچه ام ور روح انی از آن اقتب اس میش ود و از آن یا در آن‪،‬‬
‫‪134‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫امور جسمانی رشد میکند‪ .‬و گفته ش ده‪ :‬منظ ور از «ام الکت اب» آیاتی هس تند ک ه‬
‫بیانگر میراث و حدود احکام و ستون دین میباشند‪.‬‬

‫مساله چهارم‪ :‬متشابه‬


‫«وُأ َخ ُر ُمتَشَابِ َهاتٌ » متش ابهات آیاتی هس تند ک ه احتم ال وج وه‬ ‫اینکه میفرماید‪َ :‬‬
‫متعدد دارند و به خودی خود مشخص نیست ک ه ک دامین وج ه‪ ،‬مقص ود و م راد آن‬
‫است تا اینکه ب ه آیه محکم در آن مس اله مراجع ه ش ود‪ .‬مانن د ح روف مقطع ه در‬
‫اوایل سورهها و آیات منسوخ و تق دیم و ت اخیر و امث ال و اقس ام آن؛ ب ه این آیات‬
‫ایمان آورده شده و به آنه ا عم ل نمیش ود‪ .‬خداون د متع ال ب ا این آیات بن دگانش را‬
‫امتحان کرده است‪ .‬پس بهترین اقوال را اختیار کن؛‬
‫بنابراین کسی که آیهای را که بر او مشتبه آمده است به آیاتی ک ه آنرا واض ح و‬
‫روشن میکن د بازگردان د و محکم را داور ق رار ده د‪ ،‬ه دایت ش ده اس ت و ه رکس‬
‫عکس این مساله رفتار کند‪ ،‬نتیجه عکس خواهد بود‪.‬‬
‫مساله پنجم‪ :‬زیغ القلوب (انحراف و کجی قلبها)‬
‫«فََأ َّما الَّ ِذينَ في قُلُوبِ ِه ْم زَ ْي ٌغ»؛ «الزیغ» به معنای «المیل»‪( :‬انحراف) میباش د‪ .‬و‬
‫«زاغت الش مس»‪( :‬خورش ید مایل ش د) و «زاغت االبص ار»‪( :‬چش مه ا منح رف‬
‫شدند‪ ).‬از این قبیل است‪ .‬و زمانی گفته میشود‪« :‬زاغ‪ ،‬یزیغ‪ ،‬زیغا) که قص د و نیت‬
‫را رها کند‪.‬‬
‫و منظور از «زیغ» در اینجا‪ ،‬ش دیدترین ن وع انح راف میباش د‪ ،‬هم ان انح راف‬
‫قلب از مسیر اعتدال؛ و احوال بد نفسانی و افع ال و عملک رد نادرس ت ب ه انح راف‬
‫قلب نیز ملحق میشود‪ .‬و مقصود از «الزیغ» انح راف و کجی و گم راهی و خ روج‬
‫از مسیر حق به س وی باط ل میباش د‪ .‬و از این قبیل اس ت کالم الهی ک ه میفرماید‪:‬‬
‫«فَلَ َّما زَا ُغوا َأزَا َغ هَّللا ُ قُلُوبَ ُه ْم» (صف‪« )5 :‬پس چون آن‌ها (از حق) منحرف ش دند‪،‬‬
‫هللا دل‌های شان را منحرف ساخت»‪ .‬و این آیه هر فرقهای را در بر میگیرد‪ :‬کافر‪،‬‬
‫زندیق‪ ،‬منافق‪ ،‬جاهل‪ ،‬اهل بدعت؛ هرچند به هنگام ن زول اش ارهی آن ب ه نص ارای‬
‫نجران بوده است‪.‬‬
‫مساله ششم‪ :‬پیروان آیات متشابه‬
‫چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬فَيَتَّبِعُونَ َما تَشَابَهَ ِم ْنهُ» یع نی از آیاتی پ یروی‬
‫میکنند که الفاظ آن شبیه به هم هستند و معانی مختلفی را احتم ال دارن د‪ ،‬ت ا اینک ه‬
‫اینگون ه ب ا ادع ای خ ود ت اویالت نادرس ت و تفس یره ای ن ا ص واب و گم راهی و‬
‫انحراف خود از راه حق را محقق و ثابت نموده و با این روش بر کسانی که تاویل‬
‫این آیات را به درستی نمیدانند و معانی آنرا خوب نفهمیدهاند‪ ،‬تلبیس نموده و آنان‬
‫را نیز دچار ابهام و سرگردانی کنند‪ .‬اما اهداف کسانی ک ه از آیات متش ابه پ یروی‬
‫‪135‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکنند از امور زیر خارج نیست‪:‬‬


‫‪ -1‬یا در پی ایج اد ش ک و تردید در م ورد ق رآن و گم راه نم ودن م ردم هس تند‬
‫چنانکه زنادقه و قرامطه چ نین ک رده و ب ه عیبج ویی و خ رده گ رفتن از ق رآن می‪-‬‬
‫پردازند‪.‬‬
‫‪ -2‬یا اینکه در پی اعتقاد و باور به ظاهر آیات متش ابه هس تند چنانک ه مجس مه‬
‫چنین باوری داشتند؛ کسانی ک ه معتق د بودن د خداون د متع ال همچ ون اجس ام جس م‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬یا اینکه از این جهت به آنها پرداختهاند که تاویل و تفس یر درس ت آنرا بیان‬
‫نموده و معانی آنها را توضیح داده و روشن کنند‪.‬‬
‫‪ -4‬یا اینکه در مورد آن سواالت زیادی مطرح کنند چنانکه صبیغ در مورد آیات‬
‫متشابه سواالت زیادی را با عمر بن خطاب مطرح نمود‪.‬‬
‫حکم هریک از آنها‪:‬‬
‫گروه اول‪ :‬قرامطه و زنادقه؛ در کفر آنها تردیدی نیست و حکم خداوند در مورد‬
‫آنها قتل است بدون استتابه‪.‬‬
‫گروه دوم‪ :‬مجسمه؛ قول صحیح در مورد آنها‪ ،‬تکفیر آنان است‪ .‬چرا که تفاوتی‬
‫میان آنها و بتپرستان و تصویر پرستان نیست اما اس تتابه میش وند‪ .‬پس اگ ر توب ه‬
‫کردند که پذیرفته میشود وگرنه کشته میشوند و با آنها رفتاری میشود ک ه ب ا مرت د‬
‫میشود‪.‬‬
‫گروه سوم‪ :‬در جواز این امر اختالف کردهان د و منش ا این اختالف ب ه خالف در‬
‫ج واز یا ع دم ج واز تاویل آنه ا ب از میگ ردد‪ .‬و م ذهب س لف در این زمین ه‪ ،‬ع دم‬
‫پرداختن به تاویل آنها میباشد‪.‬‬
‫سلف صالح در م ورد آیات متش ابه میگوین د‪« :‬آنه ا را چنانک ه وارد ش دهان د‪،‬‬
‫تصدیق نموده و میپذیریم‪ .‬به این معن ا ک ه کیفیت آنه ا را ب ه خداون د میس پاریم ن ه‬
‫معانی آنها را‪ ،‬چرا که معانی آنها مشخص و روشن است»‪.‬‬
‫گروه چهارم‪ :‬کسانی که همچ ون ص بیغ در م ورد آیات متش ابه زیاد س وال می‪-‬‬
‫کنند‪ ،‬حکم آنان این است چنانکه شایسته است ادب ش وند همچ ون رفت ار عم ر ب ا‬
‫‪1‬‬
‫صبیغ؛‬
‫‪ - 1‬سائب بن یزید میگوید‪ :‬مردی در پی آیات متشابه بود و هر جا از آنها سخن به‬
‫«وال َّذا ِريَا ِ‬
‫ت َذ ْرواً *‬ ‫میان میآورد‪ .‬روزی ن زد عم ر آم د و گفت‪ :‬ای امیرالموم نین‪َ ،‬‬
‫ت ِو ْقراً» (ذاریات‪ )2-1 :‬چیست؟ عمر گفت‪( :‬شخصی که در پی متش ابهات‬ ‫فَا ْل َحا ِماَل ِ‬
‫است) تویی؟ آنگاه آستین باال زد و با شالق خود به ج ان او افت اد‪ .‬و گفت‪ :‬ب ه خ دا‬
‫سوگند اگر میدیدم که موهایت را تراش یدهای‪ ،‬س رت را از تن ج دا میک ردم‪ .‬س پس‬
‫گفت‪ :‬او را بر شتری سوار کنید و نزد قومش ببرید و بگویید‪ :‬ص بیغ در پی کس ب‬
‫‪136‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مساله هفتم‪ :‬طلب فتنه‬


‫و معنای «ا ْبتِ َغاء ا ْلفِ ْتنَ ِة» اراده شرک و نیز ایجاد شبهه بیان شده ک ه ب ه ص واب‬
‫نزدیکتر است‪ .‬ایجاد شبهات و ابهام در بین مومنان تا اینکه روابط مس تحکم میان‬
‫آنها را تبدیل به پراکندگی و تفرقه کنند‪ .‬و مردم را به س وی انح راف و کجی س وق‬
‫دهند‪ .‬و پیروانشان را با استدالل به قرآن در مورد بدعتشان دچار ایهام و دوگانگی‬
‫کنند درحالیکه قرآن حجتی بر علیه آنها و نه برای آنه ا میباش د چ ون ب ه ص راحت‬
‫بیان میکند کسانی که در قلبهایشان انحراف از حق اس ت‪ ،‬در میان آیات ق رآن ب ه‬
‫دنبال آیاتی هستند که الفاظ آن متشابه است و معانی آنها در ق الب ت اویالت مختل ف‬
‫مصداق مییابد چرا که احتمال معانی مختلف را دارند؛ و اینگونه با اس تدالل ب ه این‬
‫آیات بر باطلی که قلبش به سوی آن منحرف شده‪ ،‬در پی فریب خود و دیگ ران می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫مساله هشتم‪ :‬تاویل قرآن‬
‫َ ‪1‬‬ ‫ْأ‬ ‫َ‬
‫«و َما يَ ْعل ُم تَ ِويلهُ االهللا» قاریان ق رآن در وق ف نم ودن‬
‫خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫در این موضع اختالف کردهاند‪:‬‬
‫‪ -1‬توقف ک ردن در لف ظ جالل ه «هللا»؛ از ابن عب اس روایت اس ت ک ه میگوید‪:‬‬
‫«تفسیر ب ر چه ار بخش اس ت‪ :‬ال ف) تفس یری ک ه هیچکس در دانس تن آن مع ذور‬
‫نیست‪.‬‬
‫ب) تفسیری که عرب بر مبنای زبان عربی میدانند‪.‬‬
‫علم بود ولی راه علم را به خطا پیمود‪ .‬راوی میگوید‪ :‬او در میان ق ومش هم واره‬
‫به عنوان انس انی ذلیل میزیس ت ت ا اینک ه م رد‪ .‬ش رح اص ول اعتق اد اه ل الس نة‪،‬‬
‫اللکائی(‪ )635 ،3/634‬به نقل از ترجمه کتاب عمر بن خطاب‪ ،‬دکتر صالبی‪.‬‬
‫‪ - 1‬تاویل دو نوع است‪:‬‬
‫مطلق حقیقی (کلی)؛ و این زمانی است که در لف ظ جالل ه «هللا» در این‬ ‫ِ‬ ‫الف) تاویل‬
‫آیه توقف شود که در این صورت تاویل امور متشابه و حقیقت آنها را کسی ج ز هللا‬
‫نمیداند مانند حقیقت اسماء و صفات خداوند و صفت عذاب قبر و نعمت آن و صراط‬
‫و میزان و بهشت و دوزخ و‪...‬‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم»‬
‫«وال َّر ِ‬
‫بی ج زئی؛ و این زم انی اس ت ک ه در جمل ه َ‬ ‫ب) تاویل نس ِ‬
‫توقف کنیم‪ .‬گاهی چیزی ب ه نظ ر زید خ وب ب ه نظ ر میرس د ک ه ن زد عم رو خ وب‬
‫نیست‪ .‬و این در مسائل اجتهادی میباشد‪ .‬و قول ابن عب اس ن یز ب ر همین حم ل می‪-‬‬
‫شود آنجا که میگوید‪« ::‬انا من الراسخین الذین یعلم ون تاویل ه»‪« :‬من از راس خان‬
‫در علم هستم که تاویل آنرا میدانند»‪.‬‬
‫‪137‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ج) تفسیری که راسخان در علم میدانند‪.‬‬


‫د) تفسیری که جز هللا کسی آنرا نمیداند‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬
‫اس خونَ فِي ال ِعل ِم» توق ف‬ ‫ُ‬ ‫‪ -2‬و ب رخی از آنه ا در این بخش از کالم الهی‪َ « :‬وال َّر ِ‬
‫میکنند‪ .‬که بسیاری از مفسران و اصولیها چنین دیدگاهی دارند‪ .‬و گفتهاند‪ :‬خط ابی‬
‫که قابل فهم نباشد‪ ،‬بعید است‪.‬‬
‫و از ابن عب اس روایت اس ت ک ه میگوید‪« :‬من از راس خان در علم هس تم ک ه‬
‫تاویل آرا میدانند»‪.‬‬
‫‪ -3‬و برخی از علما در این مورد ب ه تفص یل قائ ل ش دهان د و میگوین د‪« :‬تاویل‬
‫مطلق میباشد و در قرآن به دو معنا به کار رفته است‪ .‬الف) تاویل به معنای حقیقت‬
‫چیزی و آنچه امر آن بدان باز میگردد؛ و از این قبیل است کالم الهی که میفرماید‪:‬‬
‫اي ِمن قَ ْب ُل قَ ْد‬ ‫ت َه َذا تَْأ ِوي ُل ُرْؤ يَ َ‬
‫س َّجداً َوقَا َل يَا َأبَ ِ‬
‫ش َو َخ ُّرو ْا لَهُ ُ‬‫« َو َرفَ َع َأبَ َو ْي ِه َعلَى ا ْل َع ْر ِ‬
‫َج َعلَ َها َربِّي َحقّاً» (یوسف‪« )100 :‬و پدر و مادر خود را ب ر تخت نش اند و (همگی)‬
‫برای او به سجده افتادند و (یوسف) گفت‪ :‬ای پدرجان! این تعبیرخواب من است که‬
‫از پیش دیده بودم‪ ،‬پروردگارم آنرا راست گرداند (و تحقق بخشید)»‪.‬‬
‫و اینکه میفرماید‪َ « :‬ه ْل يَنظُرُونَ ِإالَّ تَْأ ِويلَهُ يَ ْو َم يَْأتِي تَْأ ِويلُهُ» (اع راف‪« )53 :‬آي ا‬
‫آنها جز انتظار (سرانجام و) تأويلش را دارند؟! روزی‌ که (نتيج ه و) ت أويلش ف را‬ ‫‌‬
‫رسد»‪ .‬یعنی حقیقت آنچه از معاد خ بر میده د‪ .‬پس اگ ر منظ ور از تاویل این معن ا‬
‫باشد‪ ،‬وق ف در لف ظ جالل ه «هللا» میباش د‪.‬چ را ک ه حق ایق ام ور و ُکن ه آنه ا را ب ه‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم» مبت دا و‬ ‫«وال َّر ِ‬
‫روش نی کس ی ج ز هللا نمیدان د‪ .‬و در اینص ورت َ‬
‫«يَقُولُونَ آ َمنَّا بِ ِه» خبرش میباشد‪.‬‬
‫اما اگر منظور از تاویل‪ ،‬معنای دیگر آن باشد که عبارت است از تفسیر و تعب یر‬
‫و بیان و توض یح چ یزی‪ ،‬مانن د اینک ه خداون د متع ال میفرماید‪« :‬نَبِّْئنَ ا بِتَْأ ِويلِ ِه»‬
‫(یوس ف‪ )36 :‬یع نی تفس یر آن؛ و چ ون این معن ا در نظ ر گرفت ه ش ود‪ ،‬وق ف ب ر‬
‫س ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم» خواهد بود چرا که آنه ا (راس خان در علم) ب ا این اعتب ار‪،‬‬ ‫« َوال َّرا ِ‬
‫کالمی را که با آن مخاطب قرار داده شدهاند‪ ،‬میدانند و میفهمند هرچند علم آنها ب ه‬
‫حقایق اشیاء و کنه آنها احاطه ندارد؛ و بر این اساس و این معن ا‪ ،‬جمل ه «يَقُولُ ونَ‬
‫اس ُخونَ فِي ا ْل ِع ْل ِم» می‪-‬‬ ‫«وال َّر ِ‬‫آ َمنَّا بِ ِه» حال آنها را بیان میکند‪ .‬و در واقع حال برای َ‬
‫باشند‪.‬‬
‫س ُخونَ ِفي ا ْل ِع ْل ِم‬
‫مساله نهم‪َ :‬وال َّرا ِ‬
‫راس خان در علم کس انی هس تند ک ه در میان بزرگ ان علم و دانش‪ ،‬از حیث‬
‫رسوخ‪ ،‬نه غلبه بر چیزی شناخته شده میباشند‪ - .‬رس وخ ن زول چ یزی س نگین در‬
‫چیزی سست و نرم است‪ - .‬بنابراین به دلیل رسوخ آنها در علم با تکیه ب ر ص فای‬
‫یقین و اطمینان‪ ،‬بر نور علم غلبه نکردند‪ ،‬پس خداوند متعال آنه ا را در ح د توق ف‬
‫‪138‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در این نصوص‪ ،‬ثابت ق دم و اس توار نم ود‪ .‬ل ذا پیوس ته ب ر ایم ان بودن د‪ .‬و اینک ه‬
‫گفتند‪ُ « :‬ك ٌّل ِّمنْ ِعن ِد َربِّنَا» ضمیری در آن نهفته است که به کتاب هللا متع ال ب از می‪-‬‬
‫گردد‪ ،‬چه آیات محکم و چه آیات متشابه آن؛ و تقدیر آن چنین است « ُكلّ ه ِّمنْ ِعن ِد‬
‫َربِّنَا» تمام قرآن از جانب پروردگار ماست‪.‬‬
‫مساله دهم‪ :‬اولوااللباب‬
‫ب» یع نی این س خن را کس ی نمیگوید و ب دان ایم ان‬ ‫«و َما يَ َّذ َّك ُر ِإالَّ ُأ ْولُو ْا األلبَ ا ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫ندارد و در حدود آن توقف نمیکند و پیروی از متشابهات را رها نمیکند مگر کس ی‬
‫ب» باشد که همان عقل است و «لُب» ه ر چ یز‪ ،‬خ الص آن میباش د و‬ ‫که صاحب «لُ ّ‬
‫از این جهت است که به عقل‪ ،‬لب میگویند‪.‬‬
‫ب) دالیل سنت نبوی در مورد محکم و متشابه‪:‬‬
‫ض هُ‬ ‫ق بَ ْع ُ‬ ‫ص ِّد ُ‬
‫ضا‪ ،‬بَ ْل يُ َ‬
‫ضهُ بَ ْع ً‬ ‫رسول خدا فرمودند‪ِ ...« :‬إنَّ ا ْلقُ ْرآنَ لَ ْم يَ ْن ِز ْل يُ َك ِّذ ُ‬
‫ب بَ ْع ُ‬
‫ضا‪ ،‬فَ َما ع ََر ْفتُ ْم ِم ْنهُ‪ ،‬فَ ا ْع َملُوا بِ ِه‪َ ،‬و َم ا َج ِه ْلتُ ْم ِم ْن هُ‪ ،‬فَ ُردُّوهُ ِإلَى عَالِ ِم ِه»‪« :‬ق رآن‬
‫‪1‬‬
‫بَ ْع ً‬
‫نازل نشده که بخشهای آن یکدیگر را تک ذیب کنن د‪ ،‬بلک ه بخشه ای آن یک دیگر را‬
‫تصدیق میکنند‪ .‬پس آنچه از آنرا دانستید‪ ،‬بدان عمل کنید و آنچ ه را ندانس تید‪ ،‬ب ه‬
‫کسی که آنرا میداند بازگردانید و از او بپرسید»‪.‬‬
‫در این حدیث متشابه نسبی بیان ش ده اس ت ک ه ب ا بازگردان دن آن ب ه نص وص‬
‫اب‬ ‫محکم یا اهل علم‪ ،‬تشابه آن بر طرف میشود‪ .‬و رسول خدا فرمودند‪َ « :‬ك انَ ا ْل ِكتَ ُ‬
‫ب‪َ ،‬علَى‬ ‫س ْب َع ِة َأ ْب َوا ٍ‬
‫اح ٍد‪َ ،‬ونَ زَ َل ا ْلقُ ْرآنُ ِمنْ َ‬ ‫ف َو ِ‬ ‫ب َوا ِح ٍد‪َ ،‬علَى َح ْر ٍ‬ ‫اَأْل َّو ُل نَ زَ َل ِمنْ بَ ا ٍ‬
‫ف»‪« :‬کتاب اول از یک در بر یک حرف نازل شد و ق رآن از هفت در ب ر‬ ‫س ْب َع ِة َأ ْح ُر ٍ‬
‫َ‬
‫هفت حرف نازل شد»‪.‬‬
‫َاج ٍر‪،‬‬ ‫و از ابن مسعود روایت اس ت ک ه رس ول خ دا عالوه ب ر این فرمودن د‪« :‬ز ِ‬
‫ال‪ ،‬فَ َأ ِحلُّوا َحاَل لَ هُ َو َح ِّر ُم وا َح َرا َم هُ‬‫َش ابِ ٍه‪َ ،‬وَأ ْمثَ ٍ‬ ‫َوآ ِم ٍر‪َ ،‬و َحاَل ٍل‪َ ،‬و َح َر ٍام‪َ ،‬و ُم ْح َك ٍم‪َ ،‬و ُمت َ‬
‫َوا ْف َعلُوا َم ا ُأ ِم ْرتُ ْم ب ه‪َ ،‬وا ْنتَ ُه وا َع َّما نُ ِهيتُ ْم َع ْن هُ َوا ْعتَبِ ُروا بِ ْمثالِ ِه َوا ْع َملُ وا بِ ُم ْح َك ِم ِه‬
‫َ‬ ‫َأ‬
‫َوآ ِمنُوا بِ ُمتَشَابِ ِه ِه َوقُولُوا‪ :‬آ َمنَّا بِاهللِ‪ُ ،‬ك ٌّل ِمنْ ِع ْن ِد َربِّنَا»‪« 2:‬نهی وامر و حالل و ح رام‬
‫و محکم و متشابه و امثال؛ پس حالل آنرا حالل بدانید و حرامش را حرام و آنچه را‬
‫بدان امر کرده انجام دهید و از آنچ ه نهی ک رده اس ت‪ ،‬دس ت بکش ید و از امث ال آن‬
‫عبرت بگیرید و به محکم آن عمل کنید و به متشابه آن ایمان آورید‪ .‬و بگویید‪ :‬ب ه‬
‫قرآن ایمان آوردیم که تمام آن از جانب خداوند متعال است»‪.‬‬
‫‪ - 1‬مس ند احم د‪6702 ،10/230 :‬؛ و ش یخ احم د ش اکر (‪ )288 /10‬آنرا ص حیح‬
‫دانسته است‪.‬چاپ دارالمعارف‬
‫‪ - 2‬حاکم در المستدرک‪1/533 :‬؛ کتاب فضائل القرآن؛ و میگوید‪ :‬اسناد این حدیث‬
‫صحیح است و ذهبی با او موافقت کرده است‪ .‬و آلبانی در السلسلة الصحیحة‪:‬‬
‫‪ 587 -2/133‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪139‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در این روایت بیان متش ابه حقیقی و آنچ ه ایم ان ب دان واجب اس ت‪ ،‬ذک ر ش ده‬
‫است و احتمال متشابه نس بی (اض افی) در آن میباش د چ را ک ه ایم ان ب ه آن واجب‬
‫است تا اینکه معنای آن روشن شود‪.‬‬
‫پ) اقوال سلف و دیدگاه آنان در باب محکم و متشابه‪:‬‬
‫‪ -1‬ابن عباس میگوید‪« :‬به محکم ایمان آورده شده و بر مبنای آن دین داری می‪-‬‬
‫شود‪ .‬و به متشابه ایمان آورده ش ده ام ا ب ر مبن ای آن دین داری نمیش ود‪ .‬و هم هی‬
‫‪1‬‬
‫آنها (محکم و متشابه) از جانب هللا متعال نازل شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬ام المومنین عایشه میگوید‪« :‬رسوخ آنها در علم این بود ک ه ب ه متش ابه آن‬
‫‪2‬‬
‫ایمان آوردند درحالیکه آن را نمیدانستند»‪.‬‬
‫ق‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫اب يَ ْتلون هُ َح َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫‪ -3‬حسن رحم هاهلل در م ورد این کالم الهی‪« :‬ال ِذينَ آتَ ْين ا ُه ُم ال ِكتَ َ‬
‫تِالَ َوتِ ِه ُأ ْولَِئ َك يُْؤ ِمنُونَ »‪ 3‬میگوید‪« :‬آنها کسانی هستند که به آیات محکم ق رآن عم ل‬
‫میکنند و به متشابه آن ایمان دارند‪ .‬و آنچه در نظرشان مشکل و مبهم به نظ ر می‪-‬‬
‫رس د‪ ،‬ب ه کس ی ک ه آنرا میدان د‪ ،‬میس پارند»‪ 4.‬و این جم ع میان متش ابه حقیقی و‬
‫اضافی است‪.‬‬
‫‪ -4‬قتاده در مورد آیهی سوره آل عمران میگوید‪« :‬به متشابه آن ایمان آورده و‬
‫‪5‬‬
‫به محکم آن عمل میکنند»‪.‬‬
‫‪ -5‬و ضحاک رحمهاهلل میگوید‪« :‬به محکم عمل میک نیم و ب دان ایم ان داریم‪ .‬و‬
‫به متشابه ایمان میآوریم و بدان عمل نمیکنیم و همهی (محکم و متشابه) از س وی‬
‫‪6‬‬
‫خداوند نازل شده است»‪.‬‬
‫َّ‬
‫«و َم ا يَ ذ َّك ُر ِإالَّ‬
‫‪ -6‬محم د بن جعف ر بن زب یر رحم هاهلل در م ورد این کالم الهی‪َ :‬‬
‫ب» میگوید‪« :‬جز خردمندان و عاقالن چون این امر را متذکر نمیش وند‪:‬‬ ‫ُأ ْولُو ْا األ ْلبَا ِ‬
‫یعنی بازگرداندن تاویل متشابه به آنچه از تاویل محکم دانسته شده‪ ،‬تا اینکه هر دو‬
‫‪7‬‬
‫در یک معنا همسو و هماهنگ شوند»‪.‬‬
‫‪ -7‬ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬بسیاری از سلف گفتهان د‪ :‬محکم آن اس ت ک ه‬
‫بدان عمل میشود و متشابه آن است ک ه ب دان ایم ان آورده ش ده و ب دان عم ل نمی‪-‬‬
‫‪ - 1‬االتقان‪ ،‬سیوطی‪2/4 :‬؛ تفسیر طبری‪186 /3 :‬‬
‫‪ - 2‬االتقان‪ ،‬سیوطی‪2/4 :‬‬
‫‪( - 3‬بقره‪« :)121 :‬کسانی‌که کتاب آسمانی به آن‌ها داده‌ایم‪ ،‬آنرا چنان که شایس ته‬
‫آنها به آن (هدایت) ایمان می‌آورند»‪.‬‬‫آن است می‌خوانند‪‌ ،‬‬
‫‪ - 4‬تفسیر طبری‪1/520 :‬‬
‫‪ - 5‬تفسیر طبری‪3/185 :‬‬
‫‪ - 6‬تفسیر طبری‪3/186 :‬‬
‫‪ - 7‬تفسیر طبری‪3/186 :‬‬
‫‪140‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شود؛ چنانکه در بسیاری از آثار روایت شده است‪ .‬و به محکم قرآن عمل میکنیم و‬
‫به متشابه آن ایم ان میآوریم چنانک ه از ابن مس عود و‪ ...‬در تفس یر این کالم الهی‪:‬‬
‫ق تِالَ َوتِ ِه» روایت ش ده ک ه میگوید‪ :‬آن ان کس انی‬ ‫«الَّ ِذينَ آتَ ْينَا ُه ُم ا ْل ِكتَ َ‬
‫اب يَ ْتلُونَ هُ َح َّ‬
‫هستند که حالل را حالل میدانند و حرام را حرام میشمارند و ب ه محکم آن عم ل می‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫کنند و به متشابه آن ایمان میآورند»‪.‬‬
‫بر هرکس واجب است بر مبنای آنچه برای وی روشن و واضح است‪ ،‬عمل کن د‬
‫و بر آنچه در نظر او مش تبه ب ه نظ ر میرس د‪ ،‬ایم ان آورد؛ و متش ابه را ب ه محکم‬
‫بازگرداند و از محکم آنچه متشابه را برای او تفس یر و تب یین کن د‪ ،‬دریافت کن د ت ا‬
‫داللت متشابه با داللت محکم موافق و همسو گردد و نصوص با یکدیگر س ازگار و‬
‫موافق شوند و یکدیگر را تصدیق کنند چرا که همهی آنه ا از س وی خداون د متع ال‬
‫نازل شدهان د‪.‬و آنچ ه از س وی خداون د متع ال باش د‪ ،‬ن ه اختالفی در آن اس ت و ن ه‬
‫تناقضی؛ بلکه تناقض و اختالف در کالم غیرهللا میباشد؛ و این راه و روش ص حابه‬
‫‪2‬‬
‫و تابعین در تعامل با نصوص محکم و متشابه میباشد»‪.‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬مقصود این است ک ه اص ل ق رار دادن آنچ ه هللا و‬
‫رس ولش فرمودن د‪ ،‬واجب اس ت و باید در معن ای آن ت دبر ش ده و درک ش ود‪ ...‬و‬
‫داللت قرآن بر این و آن است و اقوال مردم که گاهی ب ا آن مواف ق و گ اهی مخ الف‬
‫است‪ ،‬متشابه و مجمل قرار داده شود و به پیروان این الفاظ گفت ه میش ود‪ :‬احتم ال‬
‫چنین و چنان را دارند‪ .‬و احتمال چنین و چنان را دارند‪.‬‬
‫پس اگر مقصود آنها از این الفاظ‪ ،‬با خبر رسول موافق باشد‪ ،‬پذیرفته میش ود و‬
‫‪3‬‬
‫اگر مقصود آنها مخالف با خبر رسول باشد‪ ،‬انکار میشود»‪.‬‬
‫دیدگاه اهل بدعت در مورد محکم و متشابه‪:‬‬
‫پرهیز و دوری از راه و روش اه ل ب دعت واجب اس ت‪ .‬اه ل ب دعت ب رای رد و‬
‫‪4‬‬
‫انکار سنتها دو راه دارند‪:‬‬
‫‪ -1‬رد و انکار سنتهای ثابت شده از رسول خدا به وسیلهی آیات متشابه قرآن یا‬
‫احادیث متشابه؛‬
‫‪ -2‬محکم را متشابه فرض میکنند تا داللت آنرا تعطیل و بی ثمر گردانند‪.‬‬
‫درحالیکه در آیه سوره آل عمران دیدگاه مومنان راسخ در علم در باب نص وص‬
‫متشابه‪ ،‬ایمان به آنها و سپردن آنها به خداوند متعال میباشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪17/386 :‬‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪17/386 :‬؛ اعالم الموقعین‪2/294 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ 146 ،13/145:‬و شرح العقیدة الطحاویة‪225-224 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪2/294 :‬‬
‫‪141‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و دیدگاه منحرفان و بیمار دالن‪ ،‬پیروی از متشابه و استدالل ب ه آن ب ر مقول هی‬


‫‪1‬‬
‫باطل خود میباشد که با این روش در پی فتنه و تحریف کتاب هللا میباشند‪.‬‬
‫مثالهایی در نصوص متشابه که مراجعهی آنها به نصوص محکم واجب است‪:‬‬
‫‪ -1‬جهمیه نص وص محکمی را ک ه در نه ایت اِحک ام و وض وح هس تند‪ ،‬انک ار‬
‫کردند‪ .‬نصوصی که به صراحت بیان میکنند که هللا متعال موصوف به ص فات کم ال‬
‫میباشد‪ ،‬ص فاتی چ ون‪ :‬علم‪ ،‬ق درت‪ ،‬اراده‪ ،‬حیات‪ ،‬کالم‪ ،‬ش نیدن‪ ،‬دیدن‪ ،‬وج ه‪ ،‬دو‬
‫دست‪ ،‬غض ب‪ ،‬رض ایت‪ ،‬ش ادمانی (ف رح)‪ ،‬خندیدن (ض حک)‪ ،‬رحمت و حکمت؛ و‬
‫افعالی چون آمدن (مجیء و االتیان) و نزول به آسمان دنیا؛‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ هللاَ يَ ْح ُك ُم َما يُ ِري دُ» (مائ ده‪« )1 :‬همان ا هللا ه ر چ ه‬
‫میکند»‪.‬‬ ‫بخواهد حکم ‌‬
‫صيراً» (نساء‪« )134 :‬و هللا شنوای بینا است»‪.‬‬ ‫س ِميعا ً بَ ِ‬‫«و َكانَ هللاُ َ‬‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫صفاً» (فج ر‪« )22 :‬و پروردگ ارت (ب رای‬ ‫ّ‬ ‫ّ‬
‫صفا ً َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫«و َجاء َربُّ َك َوال َمل ُك َ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫دادرسی) بیاید و (نیز) فرشتگان صف در صف (بیانید)»‪.‬‬
‫ضو ْا َع ْنهُ» (مائده‪« )119 :‬هللا از آن‌ها خش نود‬ ‫ض َي هللاُ َع ْن ُه ْم َو َر ُ‬ ‫و میفرماید‪َّ « :‬ر ِ‬
‫آنها از او خشنودند»‪.‬‬ ‫است و ‌‬
‫و ‪...‬‬
‫علم و آگاهی نسبت به اینکه رسول خدا از جانب خداوند متعال ب ه این ام ر خ بر‬
‫دادن د‪ ،‬اگ ر ب االتر از علم ب ه وج وب نم از و روزه و حج و زک ات و تح ریم ظلم و‬
‫ف واحش و دروغ نباش د‪ ،‬پ ایینت ر از آن نیس ت؛ علم ض روری بیانگر آن اس ت ک ه‬
‫رسول خدا از سوی خداوند متعال به این امور خبر داده است‪ .‬و تصدیق آنها را ب ر‬
‫امتش فرض نموده است‪ ،‬فرضی که اصل ایمان جز با تصدیق آن کامل نمیشود‪ .‬ام ا‬
‫س َك ِم ْثلِ ِه‬
‫جهمیه این صفات را آیات متشابه رد و انکار نمودند‪ .‬آیاتی از جمل ه‪« :‬لَ ْي َ‬
‫صي ُر» (شوری‪« )11 :‬هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای‬ ‫س ِمي ُع البَ ِ‬
‫َي ٌء َوه َُو ال َّ‬
‫ش ْ‬
‫بیناست»‪.‬‬
‫س ِميّاً» (مریم‪« )65 :‬آیا (مانند و) هم‌نامی ب رای‬ ‫و اینکه میفرماید‪َ « :‬ه ْل تَ ْعلَ ُم لَهُ َ‬
‫او می‌شناسی؟»‪.‬‬
‫َأ‬
‫و اینک ه میفرماید‪« :‬قُ ْل ُه َو هَّللا ُ َح دٌ» (اخالص‪(« )1 :‬ای پیامبر) بگ و‪ :‬او هللا‬
‫یکتا و یگانه است»‪.‬‬
‫محققان میگویند‪ :‬اح دیت ب ه معن ای یکت ا ب ودن ذات و واح دیت ب ه معن ای نفی‬
‫‪2‬‬
‫مشارکت در صفات میباشد‪».‬‬
‫‪ -2‬آنها ن""یز نص""وص محکمی را ک""ه در ب""اب اثب""ات علم خداون""د ب""ر مخلوق""ات و‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تیسیر الکریم الرحمن‪358 -1/357 :‬‬
‫‪ - 2‬جامع البیان فی تفسیر القرآن‪ ،‬ایجی شافعی‪ ،‬ص‪858 :‬‬
‫‪142‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫استقرار او بر عرش میباشد و بهطور" بدیهی و ضروری" دانسته شده که پیامبران این‬
‫نصوص را بی"ان کردن"د‪ ،‬ب"ا نص"وص متش"ابه در این زمین"ه رد ک"ردهان"د‪ .‬نص"وص‬
‫متشابهی" چون‪:‬‬
‫« َو ُه َو َم َع ُك ْم يْنَ َما كنت ْم» (حدید‪« )4 :‬و هر کجا باشید او با شماست»‪.‬‬‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫ب ِإلَ ْي ِه ِمنْ َح ْب ِل ا ْل َو ِري ِد» (ق‪« )16 :‬و م""ا از (ش""اه)رگ گ""ردن ب""ه او‬ ‫«ونَ ْحنُ َأ ْق َر ُ‬‫َ‬
‫نزدیکتریم»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬
‫س ُه ْم َو ْدنى ِمن‬
‫سا ِد ُ‬ ‫اَّل‬
‫س ٍة ِإ ُه َو َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫« َما يَكونُ ِمن ن ْج َوى ث ث ٍة ِإ ه َُو َرابِ ُع ُه ْم َو خ ْم َ‬ ‫ُ‬
‫َذلِ َك َواَل َأ ْكثَ َر ِإاَّل ُه َو َم َع ُه ْم َأيْنَ َما َكانُوا» (مجادل ة‪« )7 :‬هیچ نج وایی میان س ه نف ر‬
‫نباشد مگر آن که او چهارمین آن‌ها است و پنج نفری نیست مگر آن که او ششمین‬
‫آنها است و نه کمتر از آن و نه بیش تر مگ ر آن ک ه هرکج ا باش ند او هم راه آن‌ه ا‬ ‫‌‬
‫است»‪.‬‬
‫و ‪...‬‬
‫و پس از این به حیله و نیرنگ و دسیسه روی آوردند تا اینکه نص وص عل و و‬
‫فوقیت را با نصوص متشابه رد و انکار نمودند‪.‬‬
‫‪ -3‬قدریه ن یز نص وص ص ریح و محکمی را ک ه در ب اب ق درت هللا متع ال ب ر‬
‫مخلوقاتش وارد شدهاند و بیانگر آن هستند ک ه هرچ ه خداون د بخواه د‪ ،‬میباش د و‬
‫آنچه او نخواهد‪ ،‬هرگز نخواهد بود‪ ،‬ب ا نص وص متش ابه در این زمین ه رد نمودن د‪.‬‬
‫نصوص متشابهی چون‪:‬‬
‫«واَل يَ ْظلِ ُم َربُّكَ َأ َحداً» (کهف‪« )49 :‬و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند»‪.‬‬ ‫َ‬
‫«و َما َربُّكَ بِظاَّل ٍم لِّ ْل َعبِي ِد» (فصلت‪« )46 :‬و پروردگ ار ت و هرگ ز ب ه بن دگان س تم‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫نمیکند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫«ِإنَّ َما ت ُْجز َْونَ َما ُكنتُ ْم تَ ْع َملُونَ » (تح ریم‪« )7 :‬ج ز این نیس ت ک ه در براب ر آنچ ه‬
‫میکردید جزا داده می‌شوید»‪.‬‬ ‫‌‬
‫و اینگونه با برداشتهای ناص واب از نص وص محکم‪ ،‬این نص وص را از محکم‬
‫بودن آنها خارج نموده و جزئی از نصوص متشابه قرار دادند‪.‬‬
‫‪ -4‬جبریه‪ 1‬نیز نصوص محکم وارد شده در اثبات اینکه بنده به اراده خ ود ق ادر‬
‫و مخت ار و فاع ل اس ت‪ ،‬ب ا نص وص متش ابه وارد ش ده در این زمین ه رد نمودن د‪.‬‬
‫نصوص متشابهی چون‪:‬‬
‫شاُؤ ونَ ِإاَّل َأن يَشَا َء هَّللا ُ َر ُّب ا ْل َعالَ ِمينَ » (تکویر‪« )29 :‬و ش ما نمی‌خواهید‬ ‫«و َما تَ َ‬ ‫َ‬
‫مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد»‪.‬‬
‫يم» (انع ام‪« )39 :‬ه رکس‬ ‫ستَقِ ٍ‬ ‫اط ُّم ْ‬ ‫ص َر ٍ‬‫شْأ يَ ْج َع ْلهُ َعلَى ِ‬
‫ضلِ ْلهُ َو َمن يَ َ‬‫شِإ هللاُ يُ ْ‬ ‫«من يَ َ‬
‫‪ - 1‬جبریه‪ :‬اصل و اساس باور آنها از جهم بن صفوان گرفته شده است‪ .‬و گفته اند‪:‬‬
‫فعل بنده همچون طول‪ ،‬قد و رنگ پوست اوست‪ .‬یعنی بر هر عملی مجبور است‪.‬‬
‫‪143‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکند و ه رکس را بخواه د او را ب ر راه راس ت ق رار خواه د‬ ‫را هللا بخواهد گمراه ‌‬
‫داد»‪.‬‬
‫و‪...‬‬
‫و اینگونه احتماالتی از این نصوص استخراج نمودند که شنونده با ش نیدن آنه ا‬
‫یقین خواهد داشت که متکلم این نص وص را رد نمیکن د و اینگون ه نص وص محکم‬
‫را در ذهن شنونده‪ ،‬متشابه جلوه میدهند‪.‬‬
‫‪ -5‬خوارج و معتزله نیز نصوص صریح و محکمی را انکار کردند ک ه در ثب وت‬
‫شفاعت برای گنهکاران وارد شده و بیانگر خروج آنها را از آتش ب ود‪ .‬از انس بن‬
‫‪1‬‬
‫«ش فَا َعتِي َأِل ْه ِل ا ْل َكبَ اِئ ِر ِمنْ ُأ َّمتِي»‪:‬‬
‫مالک روایت است که رس ول هللا ح فرمودن د‪َ :‬‬
‫«شفاعت من برای کسانی ار امتم خواهد بود که مرتکب گناهان کبیره شدهاند»‪.‬‬
‫و از انس بن مالک روایت است که رسول هللا ح فرمودند‪« :‬يَ ْخ ُر ُج قَ ْو ٌم ِمنَ النا ِر‬
‫َّ‬
‫‪2‬‬
‫الج َهنَّ ِميِّينَ »‪:‬‬ ‫س ِّمي ِه ْم َأ ْه ُل َ‬
‫الجنَّ ِة‪َ :‬‬ ‫الجنَّةَ‪ ،‬فَيُ َ‬
‫س ْف ٌع‪ ،‬فَيَ د ُْخلُونَ َ‬‫س ُه ْم ِم ْن َه ا َ‬ ‫بَ ْع َد َم ا َم َّ‬
‫«گروهی بعد از اینکه آتش آنها را سوخته و سیاه کرده است‪ ،‬از دوزخ ب یرون می‪-‬‬
‫آیند و وارد بهشت میشوند‪ .‬پس بهشتیان آنان را جهنمیان مینامند‪».‬‬
‫و این نص وص ص ریح و محکم را ب ا نص وص متش ابه رد میکنن د‪ .‬نص وص‬
‫متشابهی چون‪:‬‬
‫الش افِ ِعينَ » (م دثر‪« )48 :‬پس ش فاعت ش فاعت‌کنندگان ب ه‬ ‫ُ‬
‫ش فا َعة َّ‬ ‫َ‬ ‫«فَ َما تَنفَ ُع ُه ْم َ‬
‫آنها سودی نمی‌بخشد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َأ‬ ‫َ‬
‫«ربَّنَا ِإنَّكَ َمن تُ ْد ِخ ِل النَّا َر فقَ ْد ْخ َز ْيتَهُ» (آل عمران‪« )192 :‬پروردگ ارا! کس ی را‬ ‫َ‬
‫که تو به آتش (دوزخ) درآوری‪ ،‬یقینا ً او را خوار و رسوا کرده‌ای»‪.‬‬
‫سولَهُ َويَتَ َع َّد ُحدُو َدهُ يُد ِْخ ْلهُ نَ اراً َخالِ داً فِي َه ا» (نس اء‪« )14 :‬و‬ ‫ص هللاَ َو َر ُ‬‫«و َمن يَ ْع ِ‬ ‫َ‬
‫هرکس از هللا و پیامبرش نافرمانی کند و از ح دود او تج اوز کن د‪ ،‬وی را در آتش ی‬
‫وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند»‪.‬‬
‫و ‪ ...‬و چنین تعامل را با نصوص در پیش گرفتند‪.‬‬
‫‪ -6‬جهمیه نیز نصوص محکمی را که بیان میکند مومنان در عرص ات قیامت و‬
‫در بهشت‪ ،‬پروردگارشان را میبینند و صراحت و ص حت این نص وص ب ه ب االترین‬
‫درجه میرسد‪ 3‬با نصوص متشابه رد و انکار نمودند‪ .‬نصوص متشابهی چون‪:‬‬
‫‪ - 1‬احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬آلبانی در صحیح الجامع‪ 3714 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪6559 :‬‬
‫اض َرةٌ * ِإلَى َربِّ َه ا نَ ِ‬
‫اظ َرةٌ * َو ُو ُج وهٌ يَ ْو َمِئ ٍذ‬ ‫‪ - 3‬نصوص""ی" چ""ون‪ُ « :‬و ُج وهٌ يَ ْو َمِئ ٍذ نَّ ِ‬
‫اس َرةٌ» (قیام ه‪« )24-22 :‬آن روز چهره‌ه ایی ت ازه (و ش اداب) اس ت‪ .‬ب ه س وی‬ ‫بَ ِ‬
‫چهرههایی عبوس (و درهم کش یده) اس ت»‪ .‬و‬ ‫‌‬ ‫پروردگارش می‌نگرد‪ .‬و در آن روز‬
‫از جریر بن عبدهللا روایت اس ت ک ه میگوید‪ :‬ن زد رس ول خ دا ح ب ودیم ک ه در‬
‫‪144‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ار» (انع ام‪« )103 :‬چشم‌ها او را در‬ ‫ص َ‬ ‫ص ا ُر َو ُه َو يُ ْد ِر ُك اَأل ْب َ‬ ‫«الَّ تُ ْد ِر ُك هُ اَأل ْب َ‬


‫مییابد»‪.‬‬ ‫نمییابند و او چشم‌ها را در ‌‬ ‫‌‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫و اینکه خداوند متعال به موس ی فرم ود‪« :‬لن ت َرانِي» (اع راف‪« )143 :‬هرگ ز‬
‫مرا نخواهی دید»‪.‬‬
‫وح َي‬ ‫َ‬
‫سوال فيُ ِ‬ ‫ً‬ ‫س َل َر ُ‬ ‫َأ‬
‫ب ْو يُ ْر ِ‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫اَّل‬ ‫هَّللا‬
‫ش ٍر ن يُكل َمهُ ُ ِإ َو ْحيا ْو ِمن َو َراء ِح َجا ٍ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫«و َما َكانَ لِبَ َ‬ ‫َ‬
‫ش ا ُء» (ش وری‪« )51 :‬و ب رای هیچ بش ری (ممکن) نیس ت ک ه هللا ب ا او‬ ‫بِِإ ْذنِ ِه َما يَ َ‬
‫سخن بگوید‪ ،‬مگر با وحی یا از پس پرده یا رس ولی بفرس تد ک ه ب ه فرم ان او (=‬
‫هللا) آنچه را بخواهد (به او) وحی کند»‪.‬‬
‫و ‪ ...‬و اینگونه محکم را متشابه خوانده و تمام نصوص را رد میکنند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -7‬رد و انکار نصوص صریح و صحیح بیشماری که در ثب وت افع ال اختیاری‬
‫خداوند متعال وارد شده است‪.‬‬
‫نصوصی چون‪:‬‬
‫ش ٍن» (رحمن‪« )29 :‬و او هر روز در کاری است»‪.‬‬ ‫ْأ‬ ‫« ُك َّل يَ ْو ٍم ُه َو فِي َ‬
‫س ولهُ» (توب ه‪« )105 :‬پس ب زودی هللا و پیامبرش و‬ ‫ُ‬ ‫س يَ َرى هللاُ َع َملَ ُك ْم َو َر ُ‬ ‫«فَ َ‬
‫مؤمنان اعمال شما را خواهند دید»‪.‬‬
‫ش ْيئا ً َأنْ يَقُو َل لهُ ُكنْ فيَ ُكون» (یس‪« )82 :‬ج ز این نیس ت ک ه‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫«ِإنَّ َما َأ ْم ُرهُ ِإ َذا َأ َرا َد َ‬
‫میگوید‪« :‬موج ود ش و»‬ ‫فرمان او‪ ،‬چون چیزی را اراده کند‪( ،‬این است) که به آن ‌‬
‫میشود»‪.‬‬ ‫پس (بی درنگ) موجود ‌‬
‫ي» (نم ل‪« )8 :‬پس چ ون ب ه آن (آتش) رس ید‪ ،‬ن دا داده ش د‬ ‫«فَلَ َّما َجاء َه ا نُ و ِد َ‬
‫که‪.»..:‬‬
‫«فَلَ َّما ت ََجلَّى َربُّهُ لِ ْل َجبَ ِل َج َعلَهُ َد ّك اً» (اع راف‪« )143 :‬پس چ ون پروردگ ارش ب ر‬
‫(آن) کوه تجلی کرد‪ ،‬آنرا متالشی (و هموار) ساخت»‪.‬‬
‫س ت ََر ْونَ َربَّ ُك ْم َك َم ا تَ َر ْونَ َه َذا‬
‫چهاردهمین شب ماه به ماه نگاه کرد و فرمود‪ِ« :‬إنَّ ُك ْم َ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ص اَل ٍة ق ْب َل طل ِ‬
‫وع‬ ‫اس تَطَ ْعتُ ْم َأنْ اَل تُ ْغلَبُ وا َعلَى َ‬ ‫َض ا ُّمونَ فِي ُرْؤ يَتِ ِه‪ ،‬فَ ِإ ِن ْ‬ ‫ا ْلقَ َم َر‪ ،‬اَل ت َ‬
‫س َوقَ ْب َل‬ ‫الش ْم ِ‬‫وع َّ‬ ‫س بِّ ْح بِ َح ْم ِد َربِّكَ قَ ْب َل طُلُ ِ‬
‫{و َ‬‫س َوقَ ْب َل ُغ ُروبِ َها فَا ْف َعلُوا» ثُ َّم قَ َرَأ َ‬ ‫ش ْم ِ‬ ‫ال َّ‬
‫ب» (متف ق علیه) «براس تی پروردگارت ان را ب زودی خ واهی دید‪ ،‬چن انک ه‬ ‫ا ْل ُغ ُرو ِ‬
‫(امروز) این ماه را میبینید و در دیدن آن دچار هیچ مشکلی نمیشوید سعی کنید ب ر‬
‫نمازهای صبح و عصر مواظبت کنید و حتما این کار را انجام دهید‪ .‬س پس این آیه‬
‫را تالوت فرم ود‪« :‬خداون د را قب ل از طل وع و قب ل از غ روب آفت اب ب ه پ اکی یاد‬
‫کنید»‪.‬‬
‫‪ - 1‬افعال اختیاری عبارت است از افعالی ک ه ب ه مش یئت و اراده الهی ب از میگ ردد‬
‫چنانکه هرگاه بخواهد آنها را انجام میدهد‪ ،‬مانند استواء و نزول و آمدن و خندیدن‬
‫و غضب و‪...‬‬
‫‪145‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س قُو ْا فِي َه ا» (اس راء‪« )16 :‬هرگ اه‬ ‫«وَِإ َذا َأ َر ْدنَا َأن نُّ ْهلِ َك قَ ْريَ ةً َأ َم ْرنَ ا ُم ْت َرفِي َه ا فَفَ َ‬
‫بخواهيم شهر و دياری را نابود گردانيم‪ ،‬اف راد دارا وخوش گذران وش هوتران آنج ا‬
‫را سردار و چيره میگردانيم و آنان در آن شهر و ديار به فس ق و فج ور میپردازن د‬
‫(وبه مخالفت با دستورات الهی برمیخيزند)»‪.‬‬
‫َش تَ ِكي ِإلى ِ» (مجادل ه‪« )1 :‬ب ه‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫زَو ِج َه ا َوت ْ‬ ‫س ِم َع هَّللا ُ قَ ْو َل الَّتِي ت َُجا ِدلُ كَ فِي ْ‬ ‫«قَ ْد َ‬
‫راستی هللا سخن زنی را که در باره شوهرش با تو مجادله می‌کرد و به هللا ش کایت‬
‫میبرد شنید»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫س ِم َع هللاُ ق ْو َل ال ِذينَ قالوا ِإنَّ هللاَ فقِي ٌر َون ْحنُ غنِيَاء» (آل عمران‪« )181 :‬به‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫«لق ْد َ‬‫َ‬ ‫َّ‬
‫راستی که هللا‪ ،‬سخن کسانی را که گفتند‪« :‬خدا فقیر است و ما بینیازیم!» شنید»‪.‬‬
‫و از این نصوص است آنجا ک ه رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬يَ ْن ِز ُل َربُّنَ ا ُك َّل لَ ْيلَ ٍة ِإلى‬
‫َ‬
‫س َما ِء ال ُّد ْنيَا»‪« 1:‬پروردگار ما هر شب به آسمان دنیا نزول میکند‪».‬‬ ‫َ‬
‫ْأ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫و اینکه خداوند متع ال میفرماید‪َ « :‬ه ْل يَنظ رُونَ ِإالَّ ن تَ تِي ُه ُم ال َمآلِئ َك ة ْو يَ تِ َي‬
‫َربُّ َك» (انعام‪« )158 :‬آيا انتظاری جز آن دارند که فرشتگان (مرگ) نزد‌شان بيايند؟‬
‫آنها) بيايد؟»‪.‬‬ ‫يا پروردگارت (خودش به سوی ‌‬
‫َ‬
‫ض ْب ق ْبل هُ‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ض بًا ل ْم يَغ َ‬ ‫َ‬
‫ض َب اليَ ْو َم غ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫و اینکه رسول خ دا فرمودن د‪ِ« :‬إنَّ َربِّي ق ْد غ ِ‬
‫ض َب بَ ْع َدهُ ِم ْثلَهُ‪« 2:»...‬امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش‬ ‫ِم ْثلَهُ‪َ ،‬ولَنْ يَ ْغ َ‬
‫از این چنین خشمگین نبوده و پس از آن هرگز چنان خشمگین نخواهد بود»‪.‬‬
‫و اینکه رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َذا قَ ا َل ا ْل َع ْب دُ‪( :‬ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ َر ِّب ا ْل َع الَ ِمينَ )‪ ،‬قَ ا َل هللاُ‬
‫تَ َع الَى‪َ :‬ح ِم َدنِي َع ْب ِدي»‪« 3:‬چ ون بن ده میگوید‪ :‬حم د و س پاس ب رای پروردگ ار‬
‫جهانیان است‪ ،‬خداوند متعال میگوید‪ :‬بندهام حمد و سپاس مرا گفت»‪.‬‬
‫و چندین برابر این نصوص که تعداد آنها ب ه بیش از ه زار نص میرس د و ذک ر‬
‫آنها در این رساله نمیگنجد‪ .‬اما با متشابه خواندن همهی این نصوص با اس تناد ب ه‬
‫این کالم الهی ک ه از اب راهیم نق ل میکن د‪« :‬ال ُأ ِح ُّب اآلفِلِينَ » (انع ام‪« )76 :‬غ روب‬
‫کنندگان را دوست ندارم» رد و انکار میکنند‪.‬‬
‫‪ -8‬رد نصوص محکم و صریحی که بیان میکن د آنچ ه خداون د انج ام میده د ب ر‬
‫مبنای حکمت و هدفی نیک اس ت ک ه وج ود آنه ا به تر از ع دمش ان میباش د‪ .‬و ب ه‬
‫«چرا» و «چگونه» در مورد شریعت و تقدیر الهی میپردازند‪.‬‬
‫ب لَ َعلَّ ُك ْم‬ ‫َأل‬ ‫ُأ‬
‫ص َحيَ اةٌ يَ اْ ولِ ْي ا ْلبَ ا ِ‬ ‫صا ِ‬ ‫چنانکه خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬ولَ ُك ْم ِفي ا ْلقِ َ‬
‫تَتَّقُونَ » (بقره‪« )179 :‬و ای صاحبان خرد! برای شما در قص اص حیات و زن دگی‬
‫است‪ ،‬باشد که شما تقوا پیشه کنید»‪.‬‬
‫‪ - 1‬متفق علیه‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪436 – 2/435 :‬؛ بخاری‪4712 :‬؛ مسلم‪194 :‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪395 :‬؛ کتاب الصالة؛ نسائی‪909 :‬‬
‫‪146‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الص يَا ُم َك َم ا ُكتِ َب َعلَى الَّ ِذينَ‬‫و اینکه میفرماید‪« :‬يَ ا َأيُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ و ْا ُكتِ َب َعلَ ْي ُك ُم ِّ‬
‫ِمن قَ ْبلِ ُك ْم لَ َعلَّ ُك ْم تَتَّقُونَ » (بقرة‪« )183 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! روزه ب ر ش ما‬
‫فرض شده است همان گونه که بر کسی‌که پیش از شما بودن د‪ ،‬ف رض ش ده ب ود ت ا‬
‫پرهیزگار شوید»‪.‬‬
‫و این نصوص را با نصوص متش ابه رد میکنن د‪ .‬نص وص متش ابهی چ ون‪« :‬اَل‬
‫سَألُونَ »‪ 1‬یعنی هللا حاکمی است که تعقیب کنندهای برای حکم‬ ‫سَأ ُل َع َّما يَ ْف َع ُل َو ُه ْم يُ ْ‬ ‫يُ ْ‬
‫او نیست و به دلیل عظمت و جالل و کبریا و علم و حکمت و ع دل و لطفش کس ی‬
‫س َألُونَ » یع نی‪ :‬و او از آفریدگانش در م ورد آنچ ه‬ ‫بر او اعتراض نمیکن د‪َ « .‬و ُه ْم يُ ْ‬
‫ُ‬ ‫َأ‬
‫س لن ُه ْم ْج َم ِعيْنَ * َع َّما َكانوا‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫انجام میدهند سوال میکند‪ .‬چنانکه میفرماید‪« :‬ف َو َربِّكَ لن ْ‬
‫يَ ْع َملُونَ » (حجر‪« )93-92 :‬پس سوگند ب ه پروردگ ارت‪ ،‬قطع ا ً (در قیامت) از هم ه‬
‫میکردند»‪.‬‬ ‫آنها سوال خواهیم کرد‪ .‬از آنچه ‌‬ ‫‌‬
‫و اینگونه تمام این آیات را متشابه میخوانند‪ .‬اما حق آن است که هیچ تعارض ی‬
‫بین این آیات وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -9‬رد نصوص صحیح صریح زیادی که بیانگر ثب وت اس باب از نظ ر ش رعی و‬
‫تقدیری میباشند‪ .‬چنانکه هللا متعال میفرماید‪« :‬بِ َما ُكنتُ ْم تَ ْع َملُونَ » (مائده‪« )105 :‬از‬
‫میکردید»‪.‬‬ ‫آنچه عمل ‌‬
‫میداديد»‪.‬‬ ‫سبُونَ » (اعراف‪« )39 :‬پس به (کيفر) آنچه انجام ‌‬ ‫«بِ َما ُكنتُ ْم تَ ْك ِ‬
‫« َذلِ َك بِ َما قَ َّد َمتْ ْي ِدي ُك ْم» (آل عمران‪« )182 :‬این (عق وبت) بخ اطر چ یزی اس ت‬ ‫َأ‬
‫که دستهای شما از پیش فرستاده‌ است»‪.‬‬
‫« َذلِ كَ بِ َم ا قَ َّد َمتْ يَ دَاكَ » (حج‪« )10 :‬این (کیف ر) در براب ر چ یزی اس ت ک ه‬
‫دستهایت از پیش فرستاده است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َس تَ ْكبِرُونَ » (انع ام‪)93 :‬‬ ‫ق َو ُكنتُ ْم عَنْ آيَاتِ ِه ت ْ‬ ‫َ‬
‫«بِ َما ُكنتُ ْم تَقُولُونَ َعلَى هللاِ غ ْي َر ا ْل َح ِّ‬
‫«امروز عذاب خفتباری در برابر آنچه ن احق ب ر هللا می‌گفتید و نس بت ب ه آیات او‬
‫تکبّر ورزیدید‪ ،‬خواهید دید»‪.‬‬
‫اآلخ َر ِة» (نحل‪« )107 :‬این به (خاطر) آن‬ ‫ست ََحبُّو ْا ا ْل َحيَاةَ ا ْل ُّد ْنيَا َعلَى ِ‬‫« َذلِ َك بَِأنَّ ُه ُم ا ْ‬
‫است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند»‪.‬‬
‫« َذلِ َك بَِأنَّ ُه ْم َك ِرهُوا َم ا َأن زَ َل هَّللا ُ فََأ ْحبَ طَ َأ ْع َم الَ ُه ْم»‪( :‬محم د‪« )9 :‬این ب دان س بب‬
‫اعمالش ان را‬ ‫‌‬ ‫است که آنان آنچه را که هللا نازل کرده است ناپس ند داش تند‪ ،‬پس هللا‬
‫تباه (و نابود) کرد»‪.‬‬
‫ت هَّللا ِ ُه ُزواً» (جاثیه‪« )35 :‬این بدان س بب اس ت ک ه ش ما‬ ‫« َذلِ ُكم بَِأنَّ ُك ُم ات ََّخ ْذتُ ْم آيَا ِ‬
‫آیات هللا را به مسخره گرفتید»‪.‬‬
‫‪( - 1‬انبیا‪(« :)23 :‬او) از آنچه می‌کند‪ ،‬باز خواست نمی‌شود و آنان باز خواست‬
‫میشوند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪147‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الس الَ ِم» (مائ ده‪« )16 :‬هللا بوس یله‌ی آن‬ ‫س بُ َل َّ‬ ‫ض َوانَهُ ُ‬ ‫«يَ ْه ِدي بِ ِه هللاُ َم ِن اتَّبَ َع ِر ْ‬
‫میکند»‪.‬‬ ‫کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سالمت هدایت ‌‬
‫ض ُّل بِ ِه َكثِيراً َويَ ْه ِدي بِ ِه َكثِ يراً» (بق ره‪« )26 :‬هللا بس یاری را ب ا آن گم راه و‬ ‫«يُ ِ‬
‫میکند»‪.‬‬ ‫گروه بسیاری را هدایت ‌‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََأ‬ ‫ً‬
‫ارك ا ف نبَتن ا بِ ِه‬ ‫الس َما ِء َم ا ًء ُّمبَ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫و اینکه در م ورد ب اران میفرماید‪َ « :‬ونزلن ا ِمنَ َّ‬
‫صي ِد» (ق‪« )9 :‬و از آس مان آبی پ ر ب رکت ن ازل ک ردیم‪ ،‬پس ب ا آن‬ ‫ب ا ْل َح ِ‬ ‫ت َو َح َّ‬ ‫َجنَّا ٍ‬
‫باغها و دانه(های) درو شدنی رویاندیم»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ت» (اع راف‪« )57 :‬آب را ن ازل‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََأ‬
‫«ف ن َزلن ا بِ ِه ال َم اء ف خ َر ْجن ا بِ ِه ِمن ك ِّل الث َم َرا ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََأ‬
‫میکنيم‪ ،‬آنگاه از آن (آب) هرگونه ميوهای (از دل خاک) بيرون می‌آوريم»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ب» (مومن ون‪« )19 :‬پس بوس یله‌ی آن‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ت ِّمن ن ِخي ٍل َو ْعن ا ٍ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬
‫نش نا ل ُكم بِ ِه َجنا ٍ‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْأ‬ ‫«ف َ‬‫ََأ‬
‫باغهایی از درختان خرما و انگور برای شما پدید آوردیم»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َأ‬ ‫ِّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫و اینکه در مورد مومنان میفرماید‪« :‬ق اتِلو ُه ْم يُ َع ذ ْب ُه ُم هللاُ بِ ْي ِدي ُك ْم» (توب ه‪)14 :‬‬
‫«با آن‌ها بجنگید تا هللا با دستان شما عذاب‌شان کند»‪.‬‬
‫س» (نح ل‪« )69 :‬در آن ش فا‬ ‫ش فَاء لِلنَّا ِ‬ ‫و اینکه در مورد عسل میفرماید‪« :‬فِي ِه ِ‬
‫برای مردم است»‪.‬‬
‫ش فَاء َو َر ْح َم ةٌ‬ ‫آن َم ا ُه َو ِ‬ ‫ْ‬
‫«ونُنَ ِّز ُل ِمنَ القُ ْر ِ‬ ‫و اینک ه در م ورد ق رآن میفرماید‪َ :‬‬
‫لِّ ْل ُمْؤ ِمنِينَ » (اسراء‪« )82 :‬و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان اس ت‪،‬‬
‫میکنیم»‪.‬‬ ‫نازل ‌‬
‫و بسیاری از نصوص دیگر که سببیت را اثبات میکنند‪ .‬اما تمام این نص وص را‬
‫با نصوص متشابه از کالم الهی رد میکنند‪ .‬نصوص متشابهی چون‪:‬‬
‫ق َغ ْي ُر هَّللا ِ» (فاطر‪« )3 :‬آیا آفریننده جز هللا هست»‪.‬‬ ‫« َه ْل ِمنْ َخالِ ٍ‬
‫ْ‬
‫«فَلَ ْم تَ ْقتُلُ و ُه ْم َولَ ِكنَّ هللاَ قَتَلَ ُه ْم َو َم ا َر َميْتَ ِإذ َر َميْتَ َولَ ِكنَّ هللاَ َر َمى» (انف ال‪)17 :‬‬
‫آنها را کشت‪ .‬و هنگامی‌ک ه (ب ه س وی آن‌ه ا‬ ‫«پس شما آن‌ها را نکشتید‪ ،‬بلکه هللا ‌‬
‫خاک و سنگ) انداختی‪ ،‬تو نینداختی‪ ،‬بلکه هللا انداخت»‪.‬‬
‫و اینکه رسول خ دا فرمودن د‪َ « :‬م ا َأنَ ا َح َم ْلتُ ُك ْم َولَ ِكنَّ هللاَ َح َملَ ُك ْم»‪« :‬من ش ما را‬
‫‪1‬‬

‫سوار نکردم بلکه خداوند شما را سوار نمود‪».‬‬


‫و پاسخ رسول خدا به کسی که در م ورد ع زل از کن یزش س وال ک رد‪« :‬ا ْع ِز ْل‬
‫‪2‬‬

‫سيَْأتِي َها َما قُ ِّد َر لَ َها»‪« 3:‬عزل کن‪ ،‬هر آنچه برای آن کن یز مق در‬ ‫شْئتَ ‪ ،‬فَِإنَّهُ َ‬ ‫َع ْن َها ِإنْ ِ‬
‫شده باشد‪ ،‬خداوند به او میدهد»‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪6224 ،6133 :‬؛ مسلم‪3109 :‬‬
‫‪ - 2‬عزل این است که مرد پس از ف رو ب ردن آلت در ف رج زن‪ ،‬ب رای جلوگ یری از‬
‫بارداری‪ ،‬منی را خارج از فرج بریزد‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪1439 :‬؛ کتاب النکاح‬
‫‪148‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و اینکه فرمودن""د‪« :‬تَ َز َّو ُج وا ا ْل َودُو َد ا ْل َولُ و َد فَ ِإنِّي ُم َك اثِ ٌر بِ ُك ُم اُأْل َم َم»‪« 4:‬ب""ا زن""ان‬
‫مهربان و آنان که فرزند" میزایند ازدواج کنید‪ .‬چون من در روز قیامت به زیاد ب""ودن‬
‫شما (امت) نسبت به دیگر امتها افتخار" میکنم»‪.‬‬
‫و اینک""ه فرمودن""د‪« :‬الَ َع ْد َوى‪َ 5‬والَ ِطيَ َرةَ »‪« :‬س""رایت بیم""اری و ف""ال ب""د زدن‬
‫‪7 6‬‬

‫اصلی ندارد»‪.‬‬
‫و اینکه فرمودن"د‪« ":‬ف َمنْ ْع دَى ا َّو َل»‪« :‬ش"تر اول را چ"ه کس""ی ب"ه این م""رض‬
‫‪8‬‬ ‫َأل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫مبتال کرده است»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬
‫و اینکه فرمودند‪َ « :‬ر يْتَ ِإنْ َمن َع ُ الث َم َرة ‪« :»...‬اگر خداون"د" می"وهه"ا را من""ع‬
‫‪9‬‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫کند‪ »...‬و نگفت‪ :‬اگر سرما و آفت مانع به ثمر رسیدن آنها شود‪.‬‬
‫و با این نصوص متشابه‪ ،‬نصوص محکم وارد ش"ده در ب"اب اثب"ات س"ببیت را رد‬
‫مالک سبب و خالق آن‪ ،‬چنانکه بخواهد در‬ ‫ِ‬ ‫میکنند‪ .‬نصوص متشابهی" که بیان میکنند‬
‫آن تصرف میکند‪ ،‬اگر بخواهد سببیت را از آن سلب میکند و اگر بخواه""د س""ببیت را‬
‫در آن ب""اقی میگ""ذارد‪ ،‬چنانک""ه وی""ژگی" س""وزاندن" آتش را از آن در م""ورد" خلی""لاهلل‬
‫ابراهیم علیهالسالم سلب نمود‪.‬‬
‫شگفتا؟! آیا کسی که اسباب را اثبات میکند و میگوی""د‪ :‬هللا خ""الق آنهاس""ت‪ ،‬خ""القی‬
‫جز هللا را اثبات میکن""د؟! ام""ا اینک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬فَلَ ْم تَ ْقتُلُ""وهُ ْم َولَ ِك َّن هّللا َ‬
‫قَتَلَهُ ْم َو َم""ا َر َميْتَ ِإ ْذ َر َميْتَ َولَ ِك َّن هّللا َ َر َمى» در این م""ورد" ن""یز فق""ه آی""ه از آنه""ا پنه""ان‬
‫مانده و آنرا درست نفهمیدند‪ ".‬این آی""ه از ب"زرگ"ت"رین معج"زات رس"ول" خ"دا میباش""د و‬
‫خطاب در آن متوجه اهل بدر است و همچنین مشت خاکی که رسول خدا برداش""ت و‬
‫پرت کرد و خداوند آنرا به صورت همهی مش""رکان رس""انید‪ ".‬چ""نین ام""ری از ق""درت‬
‫رسول خدا خارج بود و همین توانایی است که از رسول خدا نفی ش""ده اس""ت و پ""رت‬
‫کردنی" که در حیطهی قدرت پیامبر است برای او اثبات شده است‪ .‬و همچنین کش""تنی‬
‫که از آنها نفی شده است‪ ،‬همان کش""تنی اس""ت ک""ه خ""ود ب""ه دس""تانش""ان در آن ش""رکت‬
‫نداشتند" و بلکه این دستان فرشتگان بود که آنه""ا را میکش""ت چنانک""ه یکی از ص""حابه‬

‫‪ - 4‬ابو داود‪ ،‬نسائی و آلبانی در «الجامع» آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬


‫‪ - 5‬منظور از آن نفی اعتقاد و باوری است که در جاهلیت میان اعراب وجود داش""ت‬
‫و معتقد بودند" که بیماری" به خودی" خود سرایت میکند نه با فعل الهی‪ .‬مسلم نووی"‬
‫‪ - 6‬فال زدن به وس""یله"ی پرن""دگان و اس""ماء و الف""اظ و قطع"ه"ای زمین و‪ ...‬نگ""ا‪ :‬ق""ول‬
‫السدید شرح کتاب التوحید‪.‬‬
‫‪ - 7‬بخاری‪5316 :‬؛ مسلم‪4116:‬‬
‫‪ - 8‬بخاری‪5478 ":‬؛ مسلم‪4116،‬‬
‫‪ - 9‬بخاری‪2048 ":‬؛ مسلم‪4116 :‬‬
‫‪149‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در تعقیب مشرکی حرکت میکرد که ناگهان سر مشرک در اث""ر ض""ربهی فرش""ته در‬
‫برابر او افتاد‪.‬‬
‫و اگر مراد از این نصوص فهمی باشد که آنان برداشت کردهاند ‪ -‬کسانی" ک""ه فهم‬
‫درستی" از نصوص ندارند ‪ -‬تفاوتی میان این عم""ل و ه""ر قت""ل و فع""ل دیگ""ری چ""ون‬
‫شرابخواری" یا زنا یا دزدی یا ظلم کردن وج""ود ن""دارد‪ .‬چ""را ک""ه خ""الق هم""ه آنه""ا هللا‬
‫است‪ .‬درحالی"که کالم هللا از این بهتان منزه است‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫و همچنین اینکه رس""ول" خ""دا فرمودن""د‪َ « :‬م ا ن ا َح َملتُك ْم َول ِكنَّ هللاَ َح َملك ْم» ب""ه این‬
‫معنا نیست که خداوند بر مبنای تقدیر آنها را سوار کرده است؛ بلک""ه رس""ول خ""دا ب""ه‬
‫امر هللا در امور تصرف میکند و در واقع اوامر او را تنفیذ میکند‪ .‬پس خداوند" متعال‬
‫او را به سوار نمودن آنها امر نموده است و او این امر را تنفیذ کرده اس""ت پس گوی""ا‬
‫که هللا آنان را سوار" ک""رده اس""ت‪ .‬و همین اس""ت معن""ای اینک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪:‬‬
‫«وهللا انی ال اعطی احدا شیئا وال امنعه»‪« :‬به خدا سوگند نه من چیزی ب""ه کس""ی می‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫اس ٌم»‪:‬‬‫بخشم و نه از او باز میدارم»‪ .‬و بر این اساس است که فرمودند‪« ":‬وِإنَّ َما َأنَا قَ ِ‬
‫«من تنها تقس"یم کنن"ده هس"ت»‪ .‬بن"ابراین هللا متع"ال ب"ر زب"ان رس"ول خ"دا میبخش"د و‬
‫رسول خدا به امر خدا بخشش الهی را چنانکه معین نموده‪ ،‬تقسیم میکند‪.‬‬
‫سيَْأتِي َها َما قُ د َِّر ل َها»؛ این‬
‫َ‬ ‫و از این قبیل است رهنمود" رسول خدا در باب عزل‪َ « :‬‬
‫به معنای ساقط نمودن اسباب نیست زی""را چ""ون خداون""د متع""ال آف""رینش فرزن""دی" را‬
‫مقدر کرده باشد‪ ،‬آبی که فرزند" از آن خل""ق میش""ود‪ ،‬انتق""ال مییاب""د و ل""و اینک""ه بس""یار‬
‫اندک باشد‪ .‬و از هر آبی فرزند" شکل نخواهد گرفت‪ .‬اما سوال این اس""ت ک""ه کج""ا در‬
‫سنت نبوی بیان شده ک"ه جم""اع ت""اثیری در ب"ه وج""ود آم"دن فرزن"د" ن"دارد و س"بب آن‬
‫نیست‪ .‬و شوهر" یا ارباب چه جماع بکنند یا جماع نکنند‪ ،‬ه""ر دوی این م""وارد" نس""بت‬
‫بوجود" آمدن فرزند" و عدم آن یکسان هستند؟ چنانک""ه منک""ران اس""باب در واق""ع چ""نین‬
‫ادعایی میکنند و چنین باوری دارند‪.‬‬
‫و از این قبی""ل اس""ت آنج""ا ک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬الَ َع د َْوى َوالَ ِطيَ َرةَ» اگ""ر‬
‫چنانچه آنان گمان بردهان""د‪ ،‬م""راد از این روایت‪ ،‬نفی س""بب باش""د‪ ،‬این روایت داللت‬
‫بر نفی هر سبب نمیکند بلکه نهایتا بیانگر این مطلب است که این دو امر (س""رایت و‬
‫بد فالی) از اسباب شر نیستند‪ .‬چگونه این ممکن است درحالیکه ح""دیث ب""ر آن داللت‬
‫نمیکند‪ .‬بلک""ه اعتق""اد و ب""اور مش""رکانی را نفی میکن""د ک"ه پیوس""ته س"ببیت را از ی"ک‬
‫طریق" اثبات میکردند و بدان معتقد بودند‪ ".‬طریقی که امکان ابطال و تغی""یر آن و ن""یز‬
‫مخالفت با آن با نیرویی قوی"تر از آن امکان پذیر نیست‪ .‬و آنها این م""وارد را فاع""ل و‬
‫مستقل نمیدانستند" و چنین اعتقادی نسبت به این م""وارد" نداش""تند چنانک""ه ب""رخی گم""ان‬
‫بردهاند آنها سرایت بیماری" و بد فالی را فاعل و مستقل میدانستند‪".‬‬
‫‪ - 3‬بخاری؛ ‪6868-69‬؛ مسلم‪3109 :‬‬
‫‪150‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما نگرش مردم به اسباب سه گونه است‪:‬‬


‫‪ -1‬باطل دانستن اسباب به طور کلی؛‬
‫‪ -2‬اثبات اسباب به گونهای غیر قابل تغییر که سببیت آنها هرگ""ز س""لب نمیش""ود و‬
‫مخالفت با آنها یا مانند آنها یا قویتر از آنها امکانپذیر نیس""ت‪ .‬و این دی""دگاه منجم""ان و‬
‫دهریهاست‪.‬‬
‫‪ -3‬دیدگاه سوم همان است که پیامبران آوردهاند و حس و عقل و فط""رت ب""ر آنه""ا‬
‫داللت میکند و آن عبارت است از‪ :‬اثبات آنها به عنوان اسباب و جایز بودن آنه""ا؛ ب""ا‬
‫ب سببیت آنها و دفع آنها با امور دیگر یا قوی" تر‬ ‫این توضیح که اگر خداوند" بخواهد سل ِ‬
‫از آنها رخ میدهد‪ .‬البته با وجود" بقای مقتض""ای س""ببیت در آنه""ا؛ چنانک""ه بس""یاری" از‬
‫اسباب ش""ر ب""ا توک""ل و دع""ا و ص""دقه و ذک""ر و اس""تغفار و آزاد ک""ردن ب""رده و پیون""د‬
‫خویشاوندی" از بین میرود‪ .‬و نیز بسیاری از اسباب خیر پس از انعقاد آنها با ضد این‬
‫اسباب از بین میروند؛ شگفتا‪ ،‬چه امور خیری ب""وده ک""ه س""بب آن منعق""د ش""ده ام""ا ب""ه‬
‫دلیل اسبابی که رخ داده و مانع حصول آن شده به بن""ده نرس""یده اس""ت‪ .‬درح""الیک""ه آن‬
‫سبب را مشاهده میکرد و گویا آنرا با دست خود خواه""د گ""رفت؟ و چ""ه بس""یار" ام""ور‬
‫شرعی بوده که سبب آن منعقد شده اما با اسبابی که رخ داده و مانع حصول آن ش""ده‪،‬‬
‫به بنده نرسیده است؟ و کسی که فهم درستی در این مساله نداشته باشد‪ ،‬هیچ به"رهای‬
‫از سوی او و عملش متوجه وی نخواهد شد‪ .‬وهللا المستعان و علیه التکالن‬
‫‪ -10‬نص""وص محکمی را ک""ه در ب""اب کالم خداون""د وارد ش""ده و ص""فت کالم را‬
‫برای خداوند" متعال ث""ابت میکنن""د ب""ا نص""وص متش""ابهی ک""ه در کالم الهی وارد ش""ده‬
‫است‪ ،‬رد میکنند‪ .‬نصوص محکمی چون‪:‬‬
‫ق َو اَأْل ْم ُر» (اعراف‪« )54 :‬آگاه باشيد که آفرينش و فرم""انروايی از‬ ‫«َأال لَهُ ْال َخ ْل ُ‬
‫آ ِن او است»‪.‬‬
‫ق القَوْ ُل ِمنِّي» (سجده‪« )13 :‬و لیکن سخن (و و عده) من حق است»‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫«ولَ ِك ْن َح َّ‬ ‫َ‬
‫ق» (نح""""ل‪« )102 :‬بگ""""و‪« :‬روح‬ ‫ْ‬ ‫ُس ِم ْن َرب َ‬
‫ِّک بِ""""ال َح ِّ‬ ‫ِ‬ ‫د‬ ‫""""‬‫ُ‬ ‫ق‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ح‬
‫ُ‬ ‫ُو‬
‫ر‬ ‫ُ‬ ‫ه‬ ‫""""‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫َّ‬
‫ز‬ ‫َ‬ ‫ن‬ ‫""""لْ‬ ‫«قُ‬
‫القدس(=جبرئیل) آنرا از جانب پروردگارت به حق نازل کرده است»‪.‬‬
‫« َو َکلَّ َم هَّللا ُ ُموسی تَ ْکليما ً» (نساء‪« )164 :‬و هللا (بدون و اس""طه) ب""ا موس""ی س""خن‬
‫گفت»‪.‬‬
‫اس بِ ِرس""االتي َو بِ َکالمي» (اع""راف‪)144 :‬‬ ‫ک َعلَي النَّ ِ‬ ‫«قا َل يا ُموسي ِإنِّي اصْ طَفَ ْيتُ َ‬
‫«(هللا) فرمود‪« :‬ای موسی! من تو را با پیام‌هایم و با سخن خ""ود‪ ،‬ب""ر م""ردم (برت""ری‬
‫دادم و) برگزیدم»‪.‬‬
‫و این نصوص محکم را با این نصوص مشابه رد میکنند‪:‬‬
‫ق ُکلِّ َش ْي ٍء» (انعام‪« )102 :‬آفریننده‌ی همه چیز است»‪.‬‬ ‫«خالِ ُ‬
‫‪151‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«ِإنَّهُ لَقَوْ ُل َرسُو ٍل َك ِر ٍيم» (حاقه‪« )40 :‬بی‌تردید این (قرآن) گفتار رسول بزرگوار"‬
‫است»‪.‬‬
‫اما این دو آیه نیز حجتی بر علیه آنه"ا میباش"د چ"را ک"ه ص"فات خداون"د" متع"ال در‬
‫مسمای اسم او داخل هستند‪ .‬چنانکه «هللا» اسمی برای ذاتی نیست که ش""نیدن و دی""دن‬
‫و حیات و کالم و علم نداشته باشد و چنین موجودی عاری از این صفات‪ ،‬پروردگار‬
‫جهانیان است‪ .‬و کالم و علم و حی"ات و ق"درت و مش"یت و رحمت خداون"د متع"ال در‬
‫مسمای اسم او داخل میباشند‪ .‬بنابراین خداوند" متعال با ص""فات و کالمش خ""الق اس""ت‬
‫و هر آنچه جز اوست‪ ،‬مخلوق است‪.‬‬
‫ت قرآن به رسول هللا ح نسبتی از انواع تبلیغ محض است ن""ه از این جهت‬ ‫اما نسب ِ‬
‫که ایجاد کنندهی آن رسول باشد چرا که رسالت مستلزم" تبلیغ کالم مرسل (فرس""تنده)‬
‫میباشد و اگر بر فرض فرستنده‪ ،‬کالمی نداشته باشد که رسول آنرا ابالغ کن""د‪ ،‬دیگ"ر‬
‫آن رسول‪ ،‬رسول نخواه"د ب"ود‪ .‬و ب"ر این اس"اس اس"ت ک"ه بس"یاری" از س"لف ص"الح‬
‫گفتهاند‪« :‬هرکس متکلم بودن خداوند را انکار کن""د‪ ،‬درحقیقت رس""الت پی""امبرانش را‬
‫انک""ار ک""رده اس""ت چ""را ک""ه حقیقت رس""الت آنه""ا ابالغ کالم کس""ی اس""ت ک""ه آنه""ا را‬
‫فرستاده است»‪.‬‬
‫جهمیه و هممشربان آنها این نصوص محکم را با نصوص متشابه رد ک""ردهان""د و‬
‫به این اکتفا نکرده و نصوص محکم را نیز متشابه خواندند" و اینگون""ه تم""ام نص""وص‬
‫را متشابه معرفی" نمودند؛ و در مرحلهی بعد همهی آنها را رد کردند و اینگون"ه فعلی‬
‫را که خداوند" انج"ام ده"د و ب"ا انج"ام آن فاع"ل باش"د‪ ،‬ب"رای او ث"ابت نکردن"د چنانک"ه‬
‫کالمی را که با آن سخن بگوی""د و ب""ا آن متکلم باش""د‪ ،‬اثب""ات نکردن""د؛ و از نگ""اه آنه""ا‬
‫خداوند" متعال نه کالمی دارد و نه افع""الی؛ بلک"ه ب""ه دی""دگاه آن""ان کالم و فع""ل خداون""د‬
‫مخلوق" است و جدای از خداوند؛ و این صفت او تعالی نمیباشد چرا که خداوند متعال‬
‫به چیزی وصف میشود که آنرا انجام میدهد نه به آنچه آنرا انجام نمیدهد‪.‬‬
‫‪ -11‬خداون""د متع""ال از خ"ویش خ""بر داده و رس"ول هللا ح ن""یز خ"بر داده اس"ت ک""ه‬
‫پروردگارتان را به زودی خواهید دید‪ ،‬چنانکه این ماه را میبینید و در دیدن آن دچار‬
‫‪1‬‬
‫مشکل نمیشوید‪".‬‬
‫اما آنچه امتهای مختلف با تنوع زبان و تصورات متف""اوت از این رویت فهمی""ده‪-‬‬
‫اند‪ ،‬رویت به معن""ای رو در رو ش""دن و مواجه""ه میباش""د‪ ،‬روی""تی ک""ه بین دو ط""رف‬
‫مسافتی" محدود میباشد و ن""ه زی""اد اس""ت و ن""ه کم؛ بن""ابراین چ""نین روی""تی" را در ح""ق‬
‫خداوند" محال و غیر ممکن دانستهاند‪ .‬و مساله رویت را چنین فهمیده"اند‪.‬‬

‫‪ - 1‬بخاری‪2/23 ":‬؛ فتح الباری‪ ،‬کتاب مواقیت الصالة‪ ،‬باب فضل صالة العصر‪-‬‬
‫حدیث‪554 :‬‬
‫‪152‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ُس"ني َو ِزيا َدةٌ» (ی""ونس‪« )26 :‬ب""رای‬ ‫خداوند متعال میفرمای""د‪« :‬لِلَّذينَ َأحْ َس"نُوا ْالح ْ‬
‫کسانی‌ که نیکی کردند‪ ،‬پاداش نیک (=بهشت) است و افزون ب""ر آن (=رؤیت ب""اری‬
‫تعالی است)»‪.‬‬
‫و از صهیب روایت است که رسول هللا ح این آیه را تالوت نموده و فرم""ود‪ِ« ":‬إذاَ‬
‫د ََخ َل َأ ْه ُل ا ْل َجنَّ ِة ا ْل َجنَّةَ‪َ ،‬وَأ ْه ُل النَّا ِر النَّا ِر‪ ،‬نَ ادَى ُمنَ ا ٍد‪ :‬يَ ا َأ ْه َل ا ْل َجنَّ ِة ِإنَّ لَ ُك ْم ِع ْن َد هَّللا ِ‬
‫ض‬ ‫َم ْو ِع دًا يُ ِري ُد َأنْ يُ ْن ِج َز ُك ُم وهُ‪ ،‬فَيَقُولُ ونَ ‪َ :‬و َم ا ُه َو؟ َألَ ْم يُثَقِّ ِل هَّللا ُ َم َوا ِزينَنَ ا‪َ ،‬ويُبَيِّ ْ‬
‫اب‪ ،‬فَيَ ْنظُ رُونَ‬ ‫ش فُ لهم ا ْل ِح َج َ‬ ‫ُو ُجو َهنَا‪َ ،‬ويُ ْد ِخ ْلنَا ا ْل َجنَّةَ‪َ ،‬ويُزَح ِز ُحنا ِمنَ النَّا ِر؟ قَ ا َل‪ :‬فَيَ ْك ِ‬
‫ب ِإلَ ْي ِه ْم ِمنَ النَّظَ ِر ِإلَ ْي ِه َواَل َأقَ َّر َأِل ْعيُنِ ِه ْم»‪« :‬چ ون‬
‫‪1‬‬
‫ش ْيًئا َأ َح َّ‬
‫ِإلَ ْي ِه‪ ،‬فَ َوهَّللا ِ َما َأ َعطَا ُه ُم هَّللا ُ َ‬
‫بهشتیان وارد بهشت شوند و دوزخیان به دوزخ انداخته شوند‪ ،‬من ادی ن دا میده د‪:‬‬
‫ای بهشتیان‪ ،‬وعدهای نزد خداوند داشتید که میخواهد آنرا برآورده نموده و ب""دان وف""ا‬
‫کند‪ .‬پس میگویند‪ :‬آن چیست؟ آیا ترازوی" اعمال ما را سنگین نکرد و چهرهه""ای م""ا‬
‫را روشن نگردانید و ما را وارد بهشت نکرد و از دوزخ نج""ات ن""داد (چ""یز دیگ""ری‬
‫هم هست)؟ پس حجاب میان آنها و خداوند برداشته میشود و به خداون""د مینگرن""د‪ .‬ب""ه‬
‫خدا سوگند‪ ،‬خداوند چیزی را به آنها نبخشیده که از نگاه کردن به او نزدشان محبوب‪-‬‬
‫تر باشد و برای چشمانشان گواراتر باشد»‪.‬‬
‫اما در مورد صفت فوقیت" (باال بودن) خداوند متعال‪ ،‬دالی""ل بیش از آن اس""ت ک""ه‬
‫س فَ‬ ‫الس َماء َأن يَ ْخ ِ‬ ‫همگی ذکر شود‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪َ« :‬أَأ ِمنتُم َّمن فِي َّ‬
‫ض فَِإ َذا ِه َي تَ ُمو ُر» (ملک‪ )16 :‬آیا خ ود را از کسی‌که در آس مان اس ت‪ ،‬در‬ ‫بِ ُك ُم اَأل ْر َ‬
‫میدانید که (فرمان دهد) زمین شما را فرو برد‪ ،‬پس آن ناگه ان ب ه ل رزش در‬ ‫امان ‌‬
‫آید؟»‪.‬‬
‫و واقعهی عروج پیامبر به آسمان گواهی بر این مهم است‪.‬‬
‫در این مورد دالیل نقلی محکمی وارد ش ده اس ت ک ه چ ون ش مرده ش وند ه زار‬
‫دلیل بر علو خداوند بر خلقش و استواء او بر عرشش میباشد‪ .‬اما جهمیه تم ام این‬
‫دالیل را ترک نموده و آنها را با نصوص متشابه رد میکند‪.‬‬
‫نصوص متشابهی چون‪:‬‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬ابن ماجه و شیخ آلبانی در «صحیحالجامع»‪ 521 :‬آنرا صحیح دانسته‬
‫است‪ .‬و «الزیادة» در این آیه‪ ،‬نگاه کردن به چهره خداوند" متعال تفس""یر ش""ده اس""ت‪.‬‬
‫و این تفسیر از ابوبکر صدیق‪ ،‬حذیفة بن یم""ان‪ ،‬عبدهللا بن عب""اس (بغ""وی میگوی""د‪ :‬و‬
‫ابوموس"""ی" و عب"""ادة بن ص"""امت) و س"""عید بن مس"""یب و عب"""دالرحمن بن ابی لیلی و‬
‫عبدالرحمن بن سابط و مجاهد و عکرمه و عامر بن سعد و عطاء و ضحاک و حس""ن‬
‫و قتاده و سدی و محمد بن اس""حاق و‪ ...‬اف""راد دیگ""ری" از س""لف و خل""ف روایت ش""ده‬
‫است‪ .‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪.‬‬
‫‪153‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س َك ِم ْثلِ ِه ش ْ‬
‫َي ٌء»‬ ‫«و ُه َو َم َع ُك ْم َأيْنَ َما ُكنتُ ْم»‪ 2‬و « قُ ْل ه َُو هَّللا ُ َأ َحدٌ» و «لَ ْي َ‬
‫َ‬
‫اما جهمیه تمام این ادل ه ب ا ان واع آنه ا را رد نمودن د و نص وص متش ابه را ب ر‬
‫نصوص محکم غالب دانسته و به این وس یله نص وص محکم را رد نمودن د‪ .‬س پس‬
‫محکم را به متشابه ارجاع دادند و گ اهی ب ر باط ل ب دان اس تناد کردن د و گ اهی ب ه‬
‫وسیلهی آن حق را رد کردند‪ .‬اما کسی که کمترین دانش و بینشی در ب اب نص وص‬
‫داشته باشد‪ ،‬به وضوح میدان د ک ه از میان نص وص‪ ،‬داللت مض مون این نص وص‬
‫بیش از دیگر نصوص‪ ،‬واضح و آشکار است‪ .‬اگر این نصوص متش ابه باش د‪ ،‬پس‬
‫تمام شریعت متشابه است و هیچ نص محکمی در آن وجود ندارد‪.‬‬
‫و الزمهی چنین دیدگاهی آن است که م ردم این نص وص را ره ا کنن د ب رایش ان‬
‫بهتر است از اینکه به آنها بپردازند چراکه با پرداختن به آنها (که نصوص متش ابه‬
‫هستند) دچار تصورات و برداشتهای نا صواب میشوند و دچ ار اعتق اد و باوره ای‬
‫باطل شده و حق برای آنها آشکار نخواهد شد‪ .‬بلک ه در چ نین ش رایطی ب ه عق ل و‬
‫تفکر و مقیاس و معیارهای خود اعتماد میکنند و بر مبنای آن مفاهیم را اس تخراج‬
‫میکنند‪.‬‬
‫از خداوند متعال میخواهیم که قلبهای ما را بر دین خود و هدایت و دین حقی ک ه‬
‫رسولش را با آن فرستاده‪ ،‬استوار و ثابت قدم گرداند‪ .‬و پس از اینکه ما را هدایت‬
‫نمود‪ ،‬قلبهای ما را منحرف" مگرداند‪ .‬براستی او نزدیک و اجابت کننده است‪.‬‬
‫"ریح محکمی را ک""ه در تایی""د ص""حابه وارد"‬ ‫صحیح ص" ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪ -12‬روافض" نیز نصوص‬
‫شده‪ ،‬رد و انکار نمودند‪ ".‬نصوصی" که وضوع" داللت آنها بر همگان معلوم و آش""کار‬
‫است‪.‬‬
‫آنها با چنگ زدن به نصوص متشابه‪ ،‬نصوصی" را که در م""دح ص""حابه‪ ،‬س""تایش‬
‫آنها‪ ،‬رضایت" الهی از ایشان و مغفرت و چشم پوشی از گناهانش""ان وارد ش""ده و ن""یز‬
‫نصوصی را که بیانگر" وجوب محبت و پیروی" از آنها و طلب آمرزش ب""رای آنه""ا و‬
‫اقتدای" به آنهاست‪ ،‬رد نمودند‪ ".‬نصوص متشابهی چون‪:‬‬
‫ض»‪« :‬پس از من ب ا زدن‬ ‫‪2‬‬
‫اب بَ ْع ٍ‬‫ض ُك ْم ِرقَ َ‬ ‫ب بَ ْع ُ‬ ‫ض ِر ُ‬ ‫«اَل ت َْر ِج ُع وا بَ ْع ِدي ُكفَّا ًرا‪ ،‬يَ ْ‬
‫گردن یکدیگر‪ ،‬به کفر باز نگردید»‪.‬‬
‫چنانکه افعال و ایمان و طاعت و فرمانبرداری محکم و صریح آن ان را ب ا افع ال‬
‫‪( - 2‬حدید‪« )4 :‬و هر کجا باشید او ب ا شماس ت»‪ .‬معیت در اینج ا ب ه معن ای معیت‬
‫ص فات اس ت ن ه معیت ذات؛ و این ش بیه کالم الهی ب ه موس ی و ه ارون اس ت ک ه‬
‫س َم ُع َوَأ َرى» (ط ه‪« )46 :‬فرم ود‪ :‬نترس ید!‬
‫فرمودن د‪« :‬قَ ا َل اَل ت ََخافَ ا ِإنَّنِي َم َع ُك َم ا َأ ْ‬
‫میبینم»‪ .‬و منظ ور از این معیت ن یز تایید و‬ ‫بیشک من با شما هستم‪ ،‬می‌ش نوم و ‌‬ ‫‌‬
‫نصرت است (نه اینکه ذات خداوند همراه آن دو بوده است)‪.‬‬
‫‪ - 2‬احمد‪ ،‬بخاری‪ 118 :‬و مسلم‪99-98 ،223 :‬‬
‫‪154‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫متشابه آنان رد و انکار نمودند‪ .‬همچون برادران خود خوارج که نصوص صریح و‬
‫محکمی را که در باب مواالت مومنان و محبت آنان وارد ش ده‪ ،‬هرچن د گناه انی را‬
‫مرتکب شوند‪ ،‬رد و انکار نمودند‪ .‬گناهانی که با توبه نصوح و استغفار و نیکیهای‬
‫محو کننده و مصیبتهای جبران کنن ده و دع ای مس لمانان در ح ق آنه ا در حیات و‬
‫پس از مرگشان و امتحان در برزخ و در قیامت و شفاعت کسانی که خداوند به آنها‬
‫اجازهی شفاعت میدهد و با صداقت در توحید و رحمت ارحم الراحمین بخش یده می‪-‬‬
‫شوند‪.‬‬
‫این اسباب دهگانهای است که اثر گناهان را از بین میبرد و اگر هیچیک از این‪-‬‬
‫ها شامل حال کسی نشود‪ ،‬وارد دوزخ میشود ام ا پس از تحم ل ع ذاب از آن خ ارج‬
‫میشود‪.‬‬
‫و اینگونه با پرداختن به نصوص متشابه در باب وعید‪ ،‬تمام این م وارد را ره ا‬
‫کرده و نادیده گرفتن د و افع ال و ایم ان و ط اعت و فرم انبرداری محکم آن ان را ب ا‬
‫افعال متشابه آنان رد نمودند‪ .‬افعال متشابهی که چه بسا قص د آنه ا از انج ام چ نین‬
‫افعالی فرمانبرداری از خداوند بوده است‪ ،‬پس اجته اد ک رده و اجتهادش ان آن ان را‬
‫به انجام این امور واداشته است و اینگونه تنها یک ثواب‪ ،‬پ اداش آنه ا ش ده اس ت‬
‫اما در مقابل دش منان ایش ان از این فرص ت اس تفاده ک رده و آنرا دس تاویزی ب رای‬
‫تکفیر و حالل شمردن خون و اموالشان قرار دادند‪ .‬و اگر ب ر ف رض هم قص د آن ان‬
‫از باب اجتهاد نبوده‪ ،‬نهایت ام ر این اس ت ک ه م رتکب گن اه ش دهان د و ب رای آنه ا‬
‫نیکیها و توبه و‪ ...‬اعمال دیگری میباشد که موجب گناه را دفع میکند؛‬
‫و اینگونه خوارج و روافض مشترکا نص وص محکم و افع ال محکم مومن ان را‬
‫به وس یلهی نص وص متش ابه و افع ال متش ابه آن ان رد و انک ار نمودن د؛ درنتیج ه‬
‫مومنان را تکفیر نموده و با شمشیر علیه آنان قیام کردند و اهل ایم ان را کش تند و‬
‫مشرکان را رها کردند‪.‬‬
‫بنابراین فساد دین و دنیا در مقدم داشتن متشابه بر محکم‪ ،‬تق دیم رای ب ر ش رع‬
‫‪1‬‬
‫و هوی و هوس بر هدایت میباشد‪ .‬و باهلل التوفیق‪.‬‬

‫مبحث هفتم‪ :‬عدم کندوکاو در علم کالم و تاویل کالمی‪:‬‬


‫کندوکاو و جستجو در علم کالم و تاویل کالمی از بزرگترین اس باب گم راهی می‪-‬‬
‫باش د ب ویژه در ام ور اعتق ادی؛ یکی از اس باب گم راهی رویگ ردانی از کالم هللا و‬
‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪304 -2/294 :‬؛ نگا‪ :‬کتاب التسعینیة‪ ،‬ابن تیمیه‬
‫‪155‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫روی آوردن به تاویل کالمی میباشد‪.‬‬


‫مطلب اول‪ :‬اعراض و رویگردانی از کالم هللا تعالی‬
‫«االعراض» در لغت عبارت است از‪ :‬روی گردانی‪ ،‬پشت کردن‪ ،‬دوری‪ ،‬ممانعت؛‬
‫ض َع ْن ُه ْم َو ِع ْظ ُه ْم» (نس اء‪« )63 :‬پس از آن ان روی‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬فََأ ْع ِر ْ‬
‫برگردان و اندرزشان بده»‪.‬‬
‫ض َع ْن َها» (سجده‪« )22 :‬آنگاه از آن اعراض کند»‪.‬‬ ‫«ثُ َّم َأع َْر َ‬
‫َن ا ْل َجا ِهلِينَ » (اعراف‪« :)199 :‬و از نادانان روی بگردان»‪.‬‬ ‫ضع ِ‬ ‫«وَأ ْع ِر ْ‬ ‫َ‬
‫ض عَن ِذك ِري» (ط ه‪« )124 :‬و کسی‌که از یاد من روی گ ردان‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫«و َمنْ ْع َر َ‬ ‫َ‬
‫شود»‪.‬‬
‫«و ُه ْم عَنْ آيَاتِ َها ُم ْع ِرضُونَ » (انبیاء‪« )32 :‬و آن‌ها از آیات آن روی گردانند»‪.‬‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫وچه بسا گاهی حرف «عن» حذف شود و بدان نیازی نباش د مانن د‪ِ« :‬إذا ف ِري ٌ‬
‫ِّم ْن ُهم ُّم ْع ِرضُونَ » (نور‪« )48 :‬ناگهان گروهی از آن‌ها اعراض می‌کنند»‪.‬‬
‫ض ونَ » (آل عم ران‪« )23 :‬پس گ روهی از آن ان‬ ‫ق ِّم ْن ُه ْم َوهُم ُّم ْع ِر ُ‬ ‫«ثُ َّم يَتَ َولَّى فَ ِري ٌ‬
‫میگردانند درحالی‌که اعراض دارند؟!»‬ ‫روی ‌‬
‫سلنَا َعل ْي ِه ْم» (سبا‪« )16 :‬پس آن‌ها روی گرداندند‪ ،‬آنگاه برآن‌ها‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََأ‬
‫ضوا ف ْر َ‬ ‫«فََأ ْع َر ُ‬
‫‪2‬‬
‫فرستادیم‪»...‬‬
‫و این به معنای اع راض و رویگ ردانی از ت دبر در کالم الهی و کالم رس ولش و‬
‫پرداختن به کالم یونان و آراء و نظرات مختلف و پراکنده میباشد‪.‬‬
‫اعراض در قرآن‪:‬‬
‫َ‬
‫ق َوق ْد آتَ ْينَ اكَ ِمن‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ص َعلَ ْيكَ ِمنْ نبَاء َما ق ْد َ‬
‫س بَ َ‬ ‫َ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬كذلِ َك نَقُ ُّ‬
‫لَّ ُدنَّا ِذ ْكراً * َمنْ َأ ْع َر َ‬
‫ض َع ْنهُ فَِإنَّهُ يَ ْح ِم ُل يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة ِو ْزراً * َخالِ ِدينَ فِي ِه َو َ‬
‫س اء لَ ُه ْم‬
‫يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة ِح ْمالً» (ط ه‪(« )101-99 :‬ای پیامبر!) این گون ه از خبره ای آنچ ه‬
‫گذش ته اس ت ب ر ت و ب ازگو می‌ک نیم و ب ه راس تی (م ا) از ج انب خ ود ب ه ت و ذک ر‬
‫دادهایم‪ .‬کسی‌که از آن (ق رآن) روی گ ردان ش ود‪ ،‬پس بی‌گم ان او روز‬ ‫(=ق رآن) ‌‬
‫قیامت ب ار س نگینی (از گن اه) ب ر دوش خواه د کش ید‪ .‬ک ه در آن (رنج) جاودان ه‬
‫خواهند ماند و برای آن‌ها روز قیامت بد باری است»‪.‬‬
‫قرآن دربردارنده و یادآور اخبار گذشته و آینده میباشد و یادآور اس ما و ص فات‬
‫کامل الهی‪ ،‬احکام امر و نهی و احکام جزایی میباشد که پ ذیرفتن آن‪ ،‬فرم انبرداری‬
‫از آن‪ ،‬تعظیم آن و تسلیم شدن در برابر آن واجب است‪ .‬و ه دایت ب ه راه راس ت ب ا‬
‫نور آن میسر است و رویآوردن به آن تعلیم و تعلم آن میباشد‪.‬‬
‫اما اعراض و رویگردانی از اتباع و پیروی امر و طلب قرآن و هدایت خواس تن‬
‫از غیر آن یا آنچه بزرگتر از آن است‪ ،‬انک ار میباش د‪ .‬و در واق ع کف ر ورزیدن ب ه‬
‫‪ - 2‬المفردات فی غریب القرآن‪ ،‬راغب اصفهانی‪330 :‬‬
‫‪156‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫این نعمت است‪ .‬و هرکس چنین کند مستحق ع ذاب میباش د‪ .‬و ب ر این اس اس اس ت‬
‫ض َع ْنهُ»‪« :‬هرکس از آن روی گرداند و ب دان‬ ‫که خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬منْ َأ ْع َر َ‬
‫ایمان نیاورد یا اینکه با این اعراض و رویگ ردانی اوام ر و ن واهی آنرا بیاهمیت و‬
‫سبک شمرده و آنها را نپذیرد یا در آموختن مف اهیم واجب آن سس تی ورزد‪« :‬فَِإنَّهُ‬
‫يَ ْح ِم ُل يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة ِو ْزراً» ب ه درس تی ک ه در روز قیامت س نگینی ب ر دوش خواه د‬
‫داشت و آن بار گناهانش میباشد که به سبب آن از قرآن روی بر تافت ه و ب ه کف ر و‬
‫«خالِ ِدينَ فِي ِه» در (دوزخ) گناهانش جاودانه میمانند زیرا‬ ‫هجران روی آورده است‪َ .‬‬
‫عذاب همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تب دیل میش وند‪ .‬و کوچ ک‬
‫بودن و بزرگ بودن عذاب بر حسب گناهان است‪ .‬و این متوجه ه ر آن کس ی اس ت‬
‫که قرآن به وی ابالغ شده است چه عرب و چه عجم و چه اهل کتاب و ‪...‬‬
‫ش ُرهُ‬ ‫َ‬
‫ض نكا ً َون ْح ُ‬‫شةً َ‬ ‫ض عَن ِذ ْك ِري فَِإنَّ لَهُ َم ِعي َ‬ ‫«و َمنْ َأع َْر َ‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ص يراً * ق ا َل َك ذلِكَ تَ ْت َك‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ش ْرتَنِي ْع َمى َوق ْد ُكنتُ بَ ِ‬ ‫يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة َأ ْع َمى * قَ ا َل َر ِّب لِ َم َح َ‬
‫ت َربِّ ِه‬ ‫س َرفَ َولَ ْم يُ ْؤ ِمن بِآيَ ا ِ‬ ‫ُنس ى * َو َك َذلِكَ نَ ْج ِزي َمنْ َأ ْ‬ ‫سيتَ َها َو َك َذلِكَ ا ْليَ ْو َم ت َ‬
‫آيَاتُنَا فَنَ ِ‬
‫ش ُّد َوَأ ْبقَى» (ط ه‪« )127-124 :‬و کسی‌که از یاد من روی گ ردان‬ ‫اب اآْل ِخ َر ِة َأ َ‬‫َولَ َع َذ ُ‬
‫بیگمان زندگانی (سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابین ا‬ ‫شود‪ ،‬پس ‌‬
‫بر انگیزیم‪ .‬گوید‪ :‬پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی؟ و حال آنکه من (در دنیا)‬
‫بینا بودم! فرمود‪ :‬همان گونه که آیات ما برای تو آمد پس آن‌ها را فراموش کردی؛‬
‫اینگونه امروز (تو در آتش) فراموش خواهی شد‪ .‬و اینگون ه کس ی را ک ه اس راف‬
‫کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد‪ ،‬جزا می‌دهیم؛ و یقینا ً عذاب آخرت شدیدتر‬
‫و پایدارتر است»‪.‬‬
‫خداوند متعال خبر میدهد که به آدم و ابلیس امر نمود ت ا ب ه زمین ن زول کنن د و‬
‫به زودی بر آنها کتابهایی و به سوی آنها رسوالنی را خواهد فرستاد تا راه راس ت‬
‫را به آنها نشان دهند که به او تعالی و بهشت منتهی میشود‪ .‬و برای آنه ا دیدگاهی‬
‫را که باید نسبت به این کتاب نازل شده داشته باشند‪ ،‬تبیین میکند‪ .‬چنانک ه ه رکس‬
‫از آنچه بدان امر شده پیروی کند و از آنچ ه از آن نهی ش ده دوری کن د‪ ،‬در دنیا و‬
‫آخرت گمراه نخواهد ش د و ش قاوت در دنیا و آخ رت نص یب او نمیگ ردد بلک ه ب ه‬
‫سوی راه راست در دنیا و آخرت هدایت شده و سعادت و امنیت در آخ رت ب رای او‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫ض عَن ِذ ْك ِري» یعنی هرکس از کتاب من ک ه یادآور ه ر‬ ‫َأ‬
‫«و َمنْ ع َْر َ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫مضمون واالیی است‪ ،‬روی گرداند و آنرا رها کند یا م رتکب ام ری ب زرگت ر از این‬
‫ض نكاً» کیف رش این‬ ‫شةً َ‬ ‫شود‪ ،‬یعنی آنرا انکار نماید و به آن کفر ورزد «فَِإنَّ لَهُ َم ِعي َ‬
‫است که زندگیاش را تنگ و مشقت بار خواهیم ک رد و این ع ذاب اوس ت‪ .‬و زن دگی‬
‫تنگ به عذاب قبر و اینکه قبرش بر او تنگ شده و در آن محاصره گش ته و ع ذاب‬
‫‪157‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫داده میشود‪ ،‬تفسیر ش ده اس ت‪ .‬و این کیف ر رویگ ردانی وی از ذک ر پروردگ ار می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫این آیه از جمله آیاتی است که بر عذاب قبر داللت مینماید‪.‬‬
‫و برخی از مفسرین بر این باورند که زندگی تنگ‪ ،‬ع ام اس ت و ش امل درده ا و‬
‫رنجها و غمها میباشد‪ .‬و کسی که از ذکر خداوند رویگردان شود‪ ،‬به آن گرفتار می‪-‬‬
‫آید بنابراین نه آرامش خواهد داشت و نه شرح ص دری ب رای او خواه د ب ود بلک ه‬
‫در مشقت بوده و به خاطر گمراهیاش در حرج و تنگنا خواهد بود هرچن د ظ اهرش‬
‫بیانگر رفاه و آسایش باشد و هر آنچه بخواهد بپوشد و آنچه بخواهد بخ ورد و ه ر‬
‫ج ا ک ه بخواه د‪ ،‬س کونت کن د ام ا قلبش ب ه یقین و ه دایت دس ت نمییاب د بلک ه در‬
‫نگ رانی و ح یرت و تردید خواه د ب ود و پیوس ته در ش ک و تردید میباش د‪ .‬و این‬
‫عذاب دنیاست و در جهان ب رزخ و س رای آخ رت ن یز زن دگی تنگی خواه د داش ت‪.‬‬
‫چون زندگی تنگ به طور مطلق ذکر شده است و به امری مقید نشده است‪.‬‬
‫ض َع ْن َه ا ِإناَّ‬ ‫ت َربِّ ِه ثُ َّم َأ ْع َر َ‬
‫و خداوند متع ال میفرماید‪َ « :‬و َمنْ َأ ْظلَ ُم ِم َّمن ُذ ِّك َر بِآيَ ا ِ‬
‫ِمنَ ا ْل ُم ْج ِر ِمينَ ُمنتَقِ ُمونَ » (سجده‪« )22 :‬و چه کسی ستمکار‌تر از آن کسی است‌ک ه‬
‫ب ه آیات پروردگ ارش پن د داده ش ود‪ ،‬آنگ اه از آن اع راض کن د؟ بی‌گم ان م ا از‬
‫مجرمان انتقام خواهیم گرفت»‪.‬‬
‫ض َع ْن َه ا»‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ت َربِّ ِه ث َّم ع َْر َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫«و َمنْ ظلَ ُم ِم َّمن ذ ِّك َر بِآيَا ِ‬ ‫اینکه خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫یعنی کسی ستمکارتر از فردی نیس ت ک ه هللا متع ال ب ا آیاتش او را پن د داده و این‬
‫آیات را برای او بیان نموده و واضح کرده است‪ ،‬اما پس از بیان و پند‪ ،‬آنها را رها‬
‫نموده‪ ،‬انکار میکند و از آنها روی میگرداند و چنان آنها را به فراموشی میس پارد‬
‫که گویا هرگز آنها را نمیشناسد‪.‬‬
‫مطلب دوم‪ :‬تاویل‬
‫تاویل در لغت‪ :‬ریشهی آن «ا ّول» میباشد‪ .‬تاویل در معانی متفاوتی به ک ار رفت ه‬
‫است از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬بازگشت‪ ،‬عاقبت و س رانجام آن‪ :‬گفت ه میش ود‪« :‬آل الش یء یوول الی ک ذا»‬
‫یعنی به سوی آن بازگشت‪ 1.‬یعنی حقیقتی که امر بدان باز میگردد‪.‬‬
‫‪ -2‬تفسیر‪ :‬ام ام ط بری رحم هاهلل میگوید‪« :‬ام ا معن ای تاویل در زب ان ع رب‪،‬‬
‫تفسیر و بازگشت و ع اقبت میباش د‪ 2.‬و لیث میگوید‪« :‬الت اول و التاویل» عب ارت‬
‫‪3‬‬
‫است از تفسیر کالمی که معانی مختلفی دارد‪.‬‬

‫‪ - 1‬النهایة فی غریب الحدیث‪ ،‬ابن اثیر‪1/80 :‬؛ نگا‪ :‬تاج العروس‪ ،‬زبیدی‪7/215 :‬‬
‫‪ - 2‬تفسیر طبری‪3/184 :‬‬
‫‪ - 3‬لسان العرب‪11/33 :‬‬
‫‪158‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -3‬انجام دادن امری و تنفیذ آن‪( :‬این معنا به دو معن ای گذش ته نزدیک اس ت‪).‬‬
‫چنانکه ام المومنین عایشه میگوید‪ :‬رس ول خ دا در س جده میگفت‪« :‬س بحان ربی‬
‫االعلی» یتاول القرآن» یعنی این کالم الهی را جامع عمل پوشانده و آنرا تطبیق می‪-‬‬
‫ين هَّللا ِ َأ ْف َواج ا ً * فَ َ‬
‫س بِّ ْح‬ ‫ص ُر هَّللا ِ َوا ْلفَ ْت ُح * َو َرَأيْتَ النَّ َ‬
‫اس يَ د ُْخلُونَ فِي ِد ِ‬ ‫داد‪ِ« :‬إ َذا َجاء نَ ْ‬
‫‪1‬‬
‫ستَ ْغفِ ْرهُ ِإنَّهُ َكانَ تَ َّواباً»‬
‫بِ َح ْم ِد َربِّ َك َوا ْ‬
‫تاویل نزد سلف‪ :‬تاویل در اصطالح سلف به دو معنا به کار رفته است‪.‬‬
‫‪ -1‬فرجام‪ ،‬حقیقت و نتیجهای که به آن بر میگ ردد‪ :‬اغلب تاویل در ق رآن ک ریم‬
‫ت َه َذا‬ ‫«وقَا َل يَا َأبَ ِ‬
‫به این معنا به کار رفته است‪ .‬چنانکه یوسف علیهالسالم فرمود‪َ :‬‬
‫اي ِمن قَ ْب ُل قَ ْد َج َعلَ َه ا َربِّي َحقّ اً» (یوس ف‪(« )100 :‬یوس ف) گفت‪« :‬ای‬ ‫تَْأ ِوي ُل ُرْؤ يَ َ‬
‫پدرجان! این تعبیرخوابم است که از پیش دیده بودم‪ ،‬پروردگارم آنرا راس ت گردان د‬
‫(و تحقق بخشید)»‪ .‬این حقیقت‪ ،‬فرجام آن خوابی است که قبال دیده بودم (که اتف اق‬
‫افتاد)‪.‬‬
‫و آنچه خداون د از خ ویش و روز قیامت خ بر داده اس ت در واق ع ام ری حقیقی‬
‫است که از آن خبر داده است‪ .‬و این در حق خداون د هم ان کن ه ذات و ص فاتش می‪-‬‬
‫باشد که کسی جز او نسبت ب ه آن آگ اه نیس ت‪ .‬و ب ر این اس اس اس ت ک ه مال ک و‬
‫ربیع ه و‪ ...‬میگوین د؛ «اس توا معل وم اس ت و کیفیت آن مجه ول»‪ .‬و همچ نین ابن‬
‫ماجش ون و احم دبن حنب ل و س لف ص الح میگفتن د‪« :‬م ا کیفیت آنچ ه خداون د از‬
‫خویش خبر میدهد‪ ،‬نمیدانیم هرچند تفسیر و معنای آنرا میدانیم»‪.‬‬
‫‪ -2‬تاویل به معنای تفس یر؛ ک ه عب ارت اس ت از توض یح کالم و بیان آن؛ مانن د‬
‫دع ای رس ول خ دا ب رای ابن عب اس ک ه فرمودن د‪« :‬اللهم فقه ه فی ال دین و علم ه‬
‫التاویل»‪« 2:‬پروردگارا او را در دین فهیم و فقیه گ ردان و تاویل (ق رآن) را ب ه او‬
‫بیاموز»‪ .‬تاویل در اینجا به معنای تفسیر میباشد‪.‬‬
‫تاویل از دیدگاه خلف (اهل کالم)‪:‬‬
‫تاویل عبارت است از بازگردان دن لف ظ از احتم ال راجح ب ه احتم ال مرج وح ب ر‬

‫‪ - 1‬سوره نصر‪(« :‬ای پیامبر) هنگامی‌که یاری هللا و پیروزی فرا رس د‪ .‬و م ردم را‬
‫میشوند‪ .‬پس به ستایش پروردگ ارت تس بیح‬ ‫ببینی که گروه گروه در دین هللا داخل ‌‬
‫گوی و از او آمرزش بخواه‪ ،‬همانا او بسیار توبه‌پذیر است»‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪4/127 :‬؛ و احمد شاکر اسناد آنرا صحیح دانسته است‪ .‬و هیثمی در‬
‫مجم ع الزوائ د‪ ،9/176 :‬ب اب ج امع فیم ا ج اء فی علم ه و م ا س ئل عن ه‪ ...‬روایت‬
‫نموده و آنرا به احمد و طبرانی نسبت داده و س پس میگوید‪ :‬و احم د از دو طریق‬
‫آنرا روایت کرده است که راویان در هر دو طریق‪ ،‬راویان صحیح هستند‪ .‬و معن ای‬
‫هر دو از نظر لغوی مرادف یکدیگر میباشد»‪.‬‬
‫‪159‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبنای داللت عقل‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫اما تاویل صحیح تاویلی است که موافق با داللت نصوص کتاب و س نت باش د و‬ ‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫تاویلی که با این قاعده مخالف باشد‪ ،‬تاویل فاسد خواهد بود‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫نکات‪:‬‬
‫‪ -1‬عامل تشخیص تفاوت میان تاویل صحیح و باطل آن است که تاویل صحیح با‬
‫داللت نصوص کتاب و سنت موافق و مطابق است اما تاویل باطل با نص وص کت اب‬
‫‪5‬‬
‫و سنت مخالف است‪.‬‬
‫‪ -2‬واجب است که الفاظ کتاب و س نت ب ر ظ اهر آنه ا حم ل ش ده و ج ز ب ا دلیل‬
‫صارفه‪ ،‬معنای ظاهری آنها به معنای دیگری تاویل نشود‪.‬‬
‫‪ -3‬دلیل صارفهای که بیانگر آن است که معنای ظاهری لفظ مراد نیست درج ات‬
‫‪6‬‬
‫مختلفی دارد‪:‬‬
‫الف) اگر احتمال معنای دیگر نزدیک باش د‪ ،‬ب رای آن کم ترین دلیلی کف ایت می‪-‬‬
‫‪ - 1‬روضة الناظر‪31-2/30 :‬؛ مجموع الفتاوی‪17/401 :‬‬
‫‪ - 2‬تاویل صحیح چهار شرط دارد‪ :‬الف) لفظ در زبان ع ربی احتم ال معن ای م ورد‬
‫نظر تاویل کننده را داشته باشد‪ .‬ب) چون لفظ مورد نظر احتمال معن ای م ورد نظ ر‬
‫تاویل کننده را داشته باشد‪ ،‬بر وی واجب است که ثابت کن د و دلیل بیاورد ک ه این‬
‫لفظ بر معنای مورد نظر او داللت میکند‪ .‬چرا که گاهی یک لفظ چن دین معن ا دارد و‬
‫مشخص کردن معنایی مشخص برای آن در چ نین ش رایطی نیاز ب ه دلیل دارد‪ .‬ج)‬
‫اثبات صحت دلیلی که لفظ را از حقیقت و معنای ظاهری آن به معنای دیگری تاویل‬
‫میکند؛ چرا که ع دول از معن ای حقیقی و ظ اهری لف ظ ج ایز نیس ت مگ ر ب ه دلیل‬
‫معنای لفظ از حقیقت و ظاهر آن‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫صارفهای که قویتر از آن باشد‪ .‬د) دلی ِل صارفه ِی‬
‫از هرگونه معارض و مخالف (قویتر از آن) سالم باشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬مانند تاویل این ح دیث‪« :‬ایم ا ام راة نکحت بغ یر اذن ولیه ا فنکاحه ا باط ل»‪:‬‬
‫«هرگاه زنی ب دون اج ازهی ولی خ ود ازدواج کن د‪ ،‬نک احش باط ل اس ت»‪( .‬مس ند‬
‫احمد‪23236 :‬؛ ترمذی‪1021 :‬؛ ابوداود‪1784 :‬؛ دارمی‪ )2089 :‬چنانکه گفت هان د‬
‫منظور از «مراة» در اینجا دختر کوچک است‪.‬‬
‫یا اینکه تاویل معنای ظاهری لفظ به معنایی دیگر بدون هرگون ه دلیل باش د‪ .‬و این‬
‫در اصطالح اصولین لعب نامیده میشود‪.‬‬
‫ْأ‬
‫مانند دیدگاه برخی از رافضه در تفسیر این کالم الهی که میفرماید‪ِ« :‬إنَّ هللاَ يَ ُم ُر ُك ْم‬
‫َأنْ ت َْذبَ ُحو ْا بَقَ َرةً» (بقره‪ )67 :‬که میگویند منظور عایشه است‪ .‬والعیاذ باهلل‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬معالم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة‪.‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪3/67 :‬؛ ‪6/21‬؛ الصوافق المرسلة‪1/187 :‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬روضه الناظر‪33-2/32 :‬؛ قواعد االصول‪52 :‬؛ مختصر ابن اللحام‪131 :‬‬
‫‪160‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کند‪.‬‬
‫ب) اگر احتمال معنای دیگر بعید باشد‪ ،‬نیازمند دلیلی قوی است‪.‬‬
‫ج) اگر احتمال معنای دیگر متوسط باشد‪ ،‬نیازمند دلیلی متوسط است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگ ر ب رای تاویل لفظی‪ ،‬دلیلی ص حیحی وج ود نداش ته باش د‪ ،‬حم ل لف ظ ب ر‬
‫معنایی جز معنای ظ اهری آن و تاویل آن ب ه معن ایی ج ز معن ای ظ اهری آن ج ایز‬
‫‪1‬‬
‫نیست و رد هرگونه تاویلی واجب است‪.‬‬
‫(‪)3()2‬‬
‫اهل کالم چه کسانی هستند؟‬
‫اهل کالم همان کسانی هستند که ب"ا وج"ود" نص‪ ،‬ب"ر مبن"ای رأی و نظ"ر و ذوق و‬
‫سیاست خود سخن میگویند یا اینکه نص را بر عقل عرضه میکنند؛ و این عمل آن""ان‬
‫شبیه ابلیس است که تسلیم امر پروردگارش" نشد و گفت‪َ« :‬أنَا خَ ْي ٌر ِم ْنهُ خَ لَ ْقتَني ِم ْن ٍ‬
‫نار‬
‫َو َخلَ ْقتَهُ ِم ْن طي ٍن» (اعراف‪« )12 :‬من از او بهترم‪ ،‬مرا ازآتش آفريده‌ای و او را از‬
‫ِگل (آفريده‌ای)» و اینگونه در زمرهی اهل کالم قرار گرفت‪.‬‬
‫اما آنه""ا از این جهت اه""ل کالم نامی""ده ش""دند ک""ه علمی را نیاوردن""د ک""ه مع""روف‬
‫نباشد بلکه تنها زیادهگ"ویی و کالم اض"افی را ب"ا خ"ود آوردن"د" ک"ه کم"ترین فای"ده ای‬
‫ندارد‪ .‬مثال قیاس را برای توضیح دادن چیزی که از راه حس معل""وم اس""ت‪ ،‬ب""ه ک""ار‬
‫میبرند هرچند این قیاس و امثال آن در جای دیگر‪ ،‬در برابر کسی که حسی را انکار‬
‫میکند‪ ،‬مفید فایده است‪.‬‬
‫مهمترین اصول اهل کالم در دریافت دین‪:‬‬
‫اه""ل کالم اص""ول زی""ادی در موض""وع عقای""د و احک""ام دارن""د ک""ه مهمت""رین آنه""ا‬
‫عبارتند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬مبنای مسائل اعتقادی نزد آنها قطعیات است‪ .‬و قطعی بودن تنه""ا از راه عق""ل‬
‫فهمیده میشود نه از جهت نق"ل؛ چ"ون ب"ه گم"ان آنه"ا نق"ل مفی"د یقین نیس"ت‪ .‬و ب"ر این‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬شرح کوکب المنیر‪3/461 :‬‬
‫‪ - 2‬اهل کالم یکی از اسامی اهل تاویل یا کسانی میباشد که عقل را بر نق"ل مق"دم می‪-‬‬
‫دارند‪.‬‬
‫‪ - 3‬تاریخ ظهور" مصطلح «تاویل» نزد اهل کالم‪ :‬معنای اصطالحی تاوی""ل (ص"رف‬
‫لفظ از معنای ظاهری آن) پس از دوران سلف صالح ظهور نمود‪ .‬چنانک""ه تاوی""ل ب""ه‬
‫معنای متاخر آن نزد صحابه و تابعین شناخته شده نبود‪ .‬و همچنین تاویل به این معن""ا‬
‫نزد اهل لغت از متقدمین شناخته ش"ده نب"ود‪( .‬رک‪ :‬ب"ه تعری"ف تاوی"ل در لغت) بلک"ه‬
‫ظهور" این معنا بعد از قرون برتر و در محی""ط متکلمین و فالس""فه ب""وده اس""ت‪ .‬و این‬
‫پس از ظهور خالف و تفرقه میان مسلمانان بود‪ .‬و اولین کس""ی ک""ه این اص""طالح را‬
‫بیان داش""ت رازی ب""ود ک"ه از ش""ناخته ش""دگان ق""رن هفتم ب"ود‪ .‬نگ""ا‪ :‬اس"اس التق"دیس‪:‬‬
‫‪222 ،211‬‬
‫‪161‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫اساس‪ ،‬مبنای عقاید و مسائل خود را در وهلهی اول‪ ،‬قضیهی عقل قرارداده"اند‪.‬‬
‫‪ -2‬تعارض میان عقل و نقل را جایز شمرده اند؛ تعارض میان عقل صریح و نقل‬
‫صحیح؟!‬
‫‪ -3‬معتقد به وجوب تقدیم دلیل عقلی به صورت مطلق میباش""ند؛ تنه""ا از این جهت‬
‫که عقلی میباشد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -4‬بر این باورند که دلیل نقلی مفید یقین نیست‪.‬‬
‫‪ -5‬ضابطه حمل لفظ بر احتمال مرج""وح‪ ،‬ص""حت معن""ای آن در زب""ان ع""ربی می‪-‬‬
‫باشد؛ بدون در نظر گرفتن سیاقی که در آن وارد شده یا کلیات شریعت‪ 3‬یا ال""تزام ب""ه‬
‫منهج سلف در فهم نصوص و در نظر داشتن معنای ظاهری" آنها؛‬
‫‪ -6‬دلیل صارفهای که لفظ را از معنای ظاهری" آن ب""ه معن""ای دیگ""ری انتق""ال می‪-‬‬
‫دهد‪ ،‬دلیل عقلی است و در واقع معنای لفظ همان است که عقل تشخیص میدهد‪.‬‬
‫موضع اهل کالم در برابر نصوص کت اب و س نت‪ ،‬چ ون ب ا اص ول آن ان مخ الف‬
‫باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬انکار‪ ،‬با خردهگیری و ایراد وارد کردن در نصوص بویژه اگر اخب""ار آح""اد‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬رویگردانی" از معانی آنها؛ و این پس از ثبوت ورود آنها میباشد چنانکه ق""رآن‬
‫یا اخبار متواتر باشند‪ .‬اما در اعراض و رویگردانی" از نص""وص ب""ه دو روش عم""ل‬
‫میکنند‪:‬‬
‫الف) رویگردانی از نصوص به طور کلی؛ با عق""ل و قلب و تف""ویض علم مع""انی‬
‫آنها به هللا متعال با این اعتقاد که ظواهر آنها مراد نیست و این باور را ب""ه دروغ راه‬
‫و روش پیامبر میخوانند‪".‬‬
‫ب) تحریف کالم از مواضع آن؛ چنانکه در این راستا لغتهای شاذ و نادر و انواع‬
‫‪ - 1‬نگ""ا‪ :‬مجم""وع الفت""اوی‪ ،‬ابن تیمی""ه‪307 "،17/306 "،16/440 :‬؛ درء التع""ارض‬
‫العقل و النقل‪1/12 :‬؛ اساس التقدیس‪ ،‬ص‪211 :‬‬
‫‪ - 2‬اینکه دلیل از امور ظنی یا قطعی" است امری نسبی میباشد که ب""ر مبن""ای مختل""ف‬
‫بودن عقل استداللگر‪ ،‬متفاوت میباشد و ظنی ی""ا قطعی ب""ودن ص""فت ذاتی‪ ،‬دلی""ل نمی‪-‬‬
‫باشد‪ .‬و این امری است که هیچ عاقلی با آن مخالفت نمیکند‪ .‬چنانکه گ""اهی دلی""ل ن""زد‬
‫زید قطعی" شمرده میشود درحالیکه همان دلیل نزد عمرو ظنی محس""وب میش""ود‪ .‬ابن‬
‫قیم‪ ،‬مختصر الصواعق‪501 :‬؛ نگا‪ :‬فصل چهارم‪ ،‬مبحث دوم" از این کتاب‬
‫‪- 3‬گاهی لفظی از نظر لغوی احتمال معنای مرجوح را دارد اما نه در س""یاق خاص""ی‬
‫که در آن به کار رفته است‪ .‬مثال‪ :‬لفظ «عین» بیش از ی""ک معن""ا دارد و ب""ه معن""ای‪:‬‬
‫چشمه آب‪ ،‬مال‪ ،‬جاسوس و‪ ...‬به کار رفته است‪ .‬اما این سیاق است که مش""خص می‪-‬‬
‫کند مقصود از لفظ «عین» در آن جمله کدامیک از معانی آن میباشد‪.‬‬
‫‪162‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حیلهها را به کار میگیرند و این همان است که آنرا تأویل مینامند‪.‬‬


‫اما حقیقت مذهب این اهل تاویل آن است که رسول هللا ح حق را بیان نکرده و آن‪-‬‬
‫را برای امتش روشن نکرده است‪ .‬و با اینکه امتش را دستور داده حق را بشناسند" و‬
‫بدان معتقد باشند اما حق را ب"رای آنه"ا بی"ان نک"رده اس"ت بلک"ه آنه"ا را ب"ه نقیض آن‬
‫راهنمایی" کرده و نصوص کتاب و سنت بیانگر کفر صریح و تشبیه و الح""اد میباش""د‪.‬‬
‫بنابراین آنچه مطلوب و مورد" نظر آنان است اعتقاد به چیزی است ک""ه نص""وص ب""ر‬
‫‪1‬‬
‫آن داللت نمیکند بلکه بر نقیض آن داللت دارند‪.‬‬
‫بطالن مذهب پیروان تأویل کالمی‪:‬‬
‫‪ -1‬سلف صالح میتوانند بگویند مسائل اعتقادی را که اثبات میکنند‪ ،‬از ج""انب هللا‬
‫متعال است؛ چنانکه در کتاب و سنت وارد شده و داللت کتاب و سنت ب""ر آنه""ا تاکی""د‬
‫دارند‪ .‬اما هیچیک از تأویل کنندگان (متاوله) نمیتوانند چنین ادعایی داش""ته باش""ند ک""ه‬
‫آنچه از داللت نصوص نفی میکنند یا معانی بعیدی که نصوص را به آنان تأوی""ل می‪-‬‬
‫کنند‪ ،‬از جانب هللا است‪.‬‬
‫‪ -2‬اما اگر حق همان باشد که تأویل کنندگان میگویند‪ ،‬کسانی که مع""انی نص""وص‬
‫ثابت شده در کتاب و س""نت را ب""ا این عب""ارات و احتم""االت و مانن""د آنه""ا نفی میکنن""د‬
‫بدون اینکه چنین تأویلی از نص یا ظاهر کتاب و سنت برآید؛ چگون""ه ب""ر هللا متع""ال‪،‬‬
‫سپس رسول خ""دا و پس از او به""ترین امت و برت""رین آنه""ا‪ ،‬ص""حابه و ت""ابعین ج""ایز‬
‫است به نص یا معنای آشکاری" بر خالف حق سخن بگوین""د؟! و آنرا ب""ه فرزن""دان و‬
‫همسران و کنیزانشان‪ 2‬بیاموزند‪ ".‬و اینچنین باطل و کفر و تشبیه را آم""وزش دهن""د ت""ا‬
‫اینک""ه ش""اگردان ص""ابئیه""ا و فالس""فه آمدن""د و ب""ه بی""ان ح""ق پرداخت""ه و آنرا آش""کار‬
‫نمودند؟!»‪ .3‬سبحانک هذا بهتان عظیم‪.‬‬
‫‪ -3‬بنا بر مذهب تأویل‪ ،‬صحابه و سلف صالح بر یکی از دو روش زیر بودند ک""ه‬
‫‪4‬‬
‫هر دوی آنها باطل است‪:‬‬
‫‪ - 1‬درء تعارض العق""ل والنق""ل‪203 "،1/202 :‬؛ مجم""وع الفت""اوی‪ ،‬ابن تیمی""ه‪،5/17 :‬‬
‫‪361 ،17/357‬‬
‫‪ - 2‬مانند کنیزی" که صاحبش او را ن"زد رس"ول خ"دا ح آورد و قص"د آزاد ک"ردنش را‬
‫داشت و رسول خدا از او پرسید‪« :‬اَینَ هللا؟»‪« :‬خداوند کجاس""ت؟» گفت‪ :‬در آس""مان‪.‬‬
‫فرمودند‪ :‬من کیستم؟ گفت‪ :‬تو رسول خدا هستی‪ .‬فرمودند‪َ« :‬أ ْعتِ ْق َها‪ ،‬فَِإنَّ َه ا ُمْؤ ِمنَ ةٌ»‪:‬‬
‫«او را آزاد کن که مومن است»‪ .‬صحیح مسلم‪ ،1/382 ،‬کتاب المساجد‪ ،‬ب""اب تح""ریم‬
‫الکالم فی الصالة‪ ،‬حدیث‪537 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪16 ،5/15 :‬‬
‫‪ - 4‬نگ""ا‪ :‬ایث""ار الح""ق‪ ،‬ص‪ ،139-138 :‬ذم التاوی""ل‪ ،‬موف""ق ال""دین ابن قدام""ه مقدس""ی‬
‫رحمهاهلل‪12 ،11:‬؛ تحقیق شیخ بدر البدر حفظهاهلل‬
‫‪163‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الف) ی""ا ص""حابه و س""لف‪ ،‬ح""ق را در این زمین""ه نفهمیدن""د و ظ""اهر این نص""وص‬
‫باطل است‪.‬‬
‫ب) یا اینکه آنها حق را دانس""تند" و فهمیدن""د ام""ا آنرا کتم""ان کردن""د و ب""ه نص""یحت‬
‫مسلمانان که واجب است‪ ،‬نپرداختند‪".‬‬
‫‪ -4‬متاول""ه تالش میکن""د تم""ام م""ورادی را ک""ه نص""وص ب""ر آن داللت میکن""د‪ ،‬ب""ه‬
‫صورت" تفصیلی بداند و آنرا در معرض سنجش عقل و حس قرار دهد‪ .‬و اینگون""ه و‬
‫با این روش از حد متصف بودن به ایمان به غیب خارج شدهاند‪.‬‬
‫‪ -5‬کسی که نصوص را تأویل میکند قاعده و ض""ابطهی مش""خص و معی""نی ب""رای‬
‫نصی که تأویل آن جایز اس""ت و نص""ی ک""ه تأوی""ل آن ج""ایز نیس""ت‪ ،‬ارائ""ه نمیده""د‪ .‬و‬
‫تفاوتی صحیح و آشکار میان آنه""ا بی""ان نمیکن""د‪ .‬بلک""ه ه""ر نص""ی را ک""ه ادع""ا میکن""د‬
‫تأویل در آن جایز و روا نیس""ت‪ ،‬از جنس هم""ان نص اس""ت ک""ه آنرا تأوی""ل میکن""د‪ .‬و‬
‫عکس این مهم صادق" است‪ .‬و ب""ر این اس""اس پ""ذیرفتن و انتخ""اب ک""ردن یکی از س""ه‬
‫‪1‬‬
‫حالت زیر بر او الزم میآید‪:‬‬
‫الف) ایمان به تمام نصوص و اثبات آنچه بر آن داللت میکنند و موافقت با حق از‬
‫جهت لفظ و معنی؛‬
‫ب) انکار تمام مواردی" که نصوص ب""ر آن داللت میکنن""د ک""ه در این ص""ورت از‬
‫تناقض خارج شده و به کافران میپیوندد‪".‬‬
‫ج) بین نصوص ‪ -‬که تفاوت گذاشتن می""ان آنه""ا ج""ایز نیس""ت ‪ -‬تف""اوت بگ""ذارد‪ .‬و‬
‫اینگونه به برخی از نصوص ایمان آورده و به برخی از نصوص کف""ر ورزد؛ و این‬
‫روش نیز عین تناقض و اضطرابی است که روش و سنت جمهور متکلمان میباشد‪.‬‬
‫‪ -6‬در هیچیک از فرقههایی ک""ه راه تأوی""ل را در پیش گرفتن""د معی""اری ب""رای رد‬
‫کردن داللت نصوص وجود ندارد جز اصول و قواعد و اعتقاداتی که آنها را مذهب‬
‫خود معرفی" کردهاند‪ 2.‬و اینگونه آنچه را که با اصول و قواعد و اعتقادات مذهبش""ان‬
‫مخ"الف باش"د‪ ،‬رد میکنن"د هرچن"د وض"وح" حجت و ق"وت داللت آن روش"ن و آش"کار‬
‫باشد‪:‬‬
‫الف) چنانچه روافض و مذهب رافض""ه ع""داوت و دش""منی ب""ا ص""حابه را یکی از‬
‫اصول خود قرار داده است و بر این مبنا نصوصی" را که بر فضایل" و رضایت الهی‬
‫از آنها داللت میکند‪ ،‬رد میکنند‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الصواعق المرسلة‪230-1/228 :‬‬
‫‪ - 2‬و این یکی از تف""اوته""ای می""ان س""لف و خل""ف میباش""د‪ .‬چنانک""ه س""لف ص""الح ب""ه‬
‫کندوکاو در نصوص پرداخته و بر مبنای نصوص‪ ،‬اصول و اعتق""ادات را پ""ایری""زی"‬
‫میکنند اما خلف از اهل بدعت‪ ،‬اص""ول و قواع""د و اعتق""ادات خ""ود را مط""رح ک""رده‪،‬‬
‫سپس به بررسی و کندوکاو" نصوص روی" میآورند" تا دلیلی برای آنها بیابند‪.‬‬
‫‪164‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ب) جهمیه‪ :‬جهمیه نیز نفی تشبیه و تجسیم را از اصول خود قرار داده و اینگون""ه‬
‫صفات کمال و جاللی که در نصوص برای هللا متعال ثابت شده‪ ،‬رد میکنند‪.‬‬
‫ج) قدریه‪ :‬قدری"ه ن"یز مس"اله ع"دل‪ 1‬و وج"وب آنرا از اص"ول خ"ود ق"رار دادن"د و‬
‫اینگونه نصوصی" را که در باب تقدیر و مشیت وارد شده بود‪ ،‬رد کردند و در براب""ر‬
‫آنها جبریه بوجود" آمدند که تقدیر و مشیّت را اصل ق""رار دادن""د و اینگون""ه نصوص""ی‬
‫را که بر قدرت و اختیار" و حکمت خداوند" و عدالت او داللت میکرد‪ ،‬رد نمودند‪.‬‬
‫د) وعیدیه‪ :‬وعیدیه نیز نصوص وارد شده در باب وعید را اصل ق""رار" داده و ب""ر‬
‫این اساس معتقد بودند که هرکس وارد دوزخ شود‪ ،‬از آن خارج نمیشود‪ .‬و در مقابل‬
‫نصوص وعده و بشارت و مغفرت و شفاعت و‪ ...‬را رد نمودند‪".‬‬
‫‪ -7‬و از جمله مفاسد تأویل آن است که هریک از پیروان تأوی""ل‪ ،‬منک""ر ام""ری را‬
‫به چیزی ملزم میکند که خود سزاوارتر" اس"ت آنرا رع"ایت کن""د (ع"دم تاوی"ل) ب"ا این‬
‫توضیح که چون تاویل کننده ص"فات الهی در براب"ر منک"ر مع"اد و حش"ر اجس"اد‪ ،‬ب"ه‬
‫نصوص وحی استناد کند‪ ،‬منکر معاد تأویالت مخ""الف ب""ا ظ""اهر این نص""وص ارائ""ه‬
‫خواهد داد‪ .‬و در این راستا به همان روش اهل تأوی""ل اس""تناد خواه""د ک""رد ب""ویژه ک""ه‬
‫نصوص صفات بیشتر" و صریحتر میباشند‪.‬‬
‫‪ -8‬در روش غزالی در ترجیح مذهب س""لف در ت""رک تأوی""ل تام""ل کن؛ در کت""اب‬
‫کلی برح""ق‬‫«الجام العوام عن علم الکالم»؛ ابوحام""د غ""زالی میگوی""د‪« :‬ام""ا بره""ان ِ‬
‫‪2‬‬

‫بودن مذهب سلف‪ ،‬در پرتو پذیرفتن چهار اصل میباشد که نزد هر عاقلی از مسلمات‬
‫است؛ سپس این اصول را ذکر میکند‪:‬‬
‫الف) رسول خدا‪ ،‬داناترین خلق نسبت به مصلحت احوال بندگان در دنیا و آخرت‬
‫بود‪.‬‬
‫ب) رسول خدا به تمام و کمال آنچه را که در باب مصلحت دنیا و آخ""رت بن""دگان‬
‫به او وحی ش""ده ب""ود‪ ،‬ابالغ نم""ود و چ""یزی از آنرا کتم""ان نک""رد‪ .‬و او ح""ریصت""رین‬
‫مردم نسبت به صالح و مصلحت خل""ق و راهنم""ایی" آن""ان ب""ه س""وی مص""لحت دنی""ا و‬
‫آخرت بود‪.‬‬
‫‪ - 1‬ع""دل یکی از اص""ول پنجگان""ه معتزل""ه میباش""د ک""ه در ورای آن نفی تق""دیر نهفت""ه‬
‫است‪ .‬و گفتند‪ :‬خداون""د ش""ر را خل"ق نک"رده اس"ت و ب""دان راض"ی نیس""ت‪ .‬چ""ون اگ""ر‬
‫خداوند" شر را آفریده باشد و سپس بن""دگانش را ب""ه خاطرانج""ام" آن ع""ذاب کن""د‪ ،‬چ""نین‬
‫رفت""اری" ظلم و ج""ور اس""ت!! درح""الیک""ه هللا متع""ال ع""ادل اس""ت و ظلم نمیکن""د‪ .‬ام""ا‬
‫الزمهی این اصل فاسد آنها این است که در ملک خداوند متعال اموری" رخ میدهد که‬
‫او نمیخواهد و چیزی را خواسته که نمیباشد و الزمهی این ام""ر توص""یف خداون"د" ب"ه‬
‫عجز و ناتوانی است‪ .‬و خداوند از آن پاک و منزه است‪.‬‬
‫‪ - 2‬احتماال از آخرین کتابهای غزالی میباشد‪.‬‬
‫‪165‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ج) داناترین مردم نسبت به معانی کالم رسول خدا و س""زاوارترین آن""ان ب""ه درک‬
‫اسرار و کنه آنها‪ ،‬همان کسانی بودند که با او همراه بوده و شاهد نزول تنزیل بوده و‬
‫تفسیر را میدانستند؛ و آنها اصحاب رسول" خدا بودند‪.‬‬
‫د) صحابه در طول حیات خود هیچوقت ب"ه تأوی"ل دع"وت نکردن"د و اگ"ر تأوی"ل‪،‬‬
‫جزئی از دین بود‪ ،‬شب و روز بدان روی" میآوردند" و فرزندان و خ""انواده"ی خ""ود را‬
‫بدان فرا میخواندند‪».‬‬
‫سپس ابوحامد" میگوید‪« :‬پس به طور قطع با در نظر داشتن این اصول میدانیم ک"ه‬
‫ح""ق هم""ان اس""ت ک""ه س""لف گفتن""د و دی""دگاه درس""ت و ص""واب هم""ان اس""ت ک""ه آن""ان‬
‫‪1‬‬
‫برگزیدند»‪.‬‬
‫‪ -9‬متاوله (تأویل کنندگان) میگویند‪ :‬ظاهر نصوص صفات بیانگر تشبیه و تجسیم‬
‫‪2‬‬
‫است‪.‬‬
‫اما حقیقت و واقعیتی که در آن هیچ ش""ک و تردی""دی" نیس""ت این اس""ت ک""ه از ه""ر‬
‫وصفی که در کتاب و سنت ثابت شده‪ ،‬تنزیه کامل از مشابهت حوادث بر میآید‪.‬‬
‫‪ -10‬از پیام""دهای" ن""اگوار" تأوی""ل ب""رای اس""الم و اه""ل آن‪ ،‬این اس""ت ک""ه آن""ان را‬
‫پراکنده و متفرق و تکه تکه میکند و در اصول دینشان با یک""دیگر اختالف میکنن""د و‬
‫یکدیگر را لعنت کرده و در برخی موارد تکفیر میکنن""د و بلک""ه گ""روهه""ایی از آن""ان‬
‫دی"ده ش"ده ک"ه خ"ون دیگ"ران را میریزن"د" و ج"ان و م"ال و آب"روی" آن"ان را حالل می‪-‬‬
‫ش""مارند‪ .‬چنانک""ه خ""وارج خ""روج نک""رده و معتزل""ه راه اع""تزال در پیش نگرفت""ه و‬
‫رافضه رافضی"گری را برنگزیدند مگر به سبب تأوی""ل؛ و س""بب جن""گ ب""ا مرت""دین و‬
‫‪3‬‬
‫کشته شدن عثمان ج""ز تأوی""ل نب""ود‪ .‬و ن""یز در روزگ""ار عبدهللا بن زب""یر و قرامط""ه‪،‬‬
‫منجنیقها به سوی بیت هللا الحرام نشانه نرفت مگر بر مبنای تأویل؛‪ 4‬و مالک بن انس‬
‫و احمد بن حنبل شالق نخوردند و درخواست قتل احمد بن حنبل مطرح نشد مگر ب""ر‬
‫‪ - 1‬الج""ام الع""وام عن علم الکالم‪ ،‬ص‪ 25-23‬چ""ه بس""ا ک""ه ب""ه منهج س""لف بازگش""ت‬
‫چنانکه در اواخر عمر به حدیث روی آورده ب"ود و در ح"الی ف"وت ک"رد ک"ه ص"حیح‬
‫بخاری" بر سینهاش قرار داشت‪.‬‬
‫‪ - 2‬گویا خداوند" متعال در بالغت و فصاحت عاجز و ناتوان بوده که کالمی را نازل‬
‫فرموده که ظاهرش کفر است‪ .‬والعیاذ باهلل‬
‫‪ - 3‬قرامط""ه‪ :‬ظه""ور" این گ""روه در س""ال ‪ 176‬هج""ری ب""ا ظه""ور میم""ون بی دیص""ان‬
‫وحمدان قرمط بود که دست به دست هم داده و با کم""ک هم ب""ه نش""ر این م""ذهب پلی""د‬
‫پرداختند‪ ".‬آنها گروهی" از زنادقه و ملحدان پیروان فالسفه فارس بودن""د ک""ه معتق""د ب""ه‬
‫نبوت زرتشت و مزدک بودند‪ .‬درحالی"ک""ه این دو محرم""ات را مب""اح میدانس""تند‪ ".‬نگ""ا‪:‬‬
‫البدایة و النهایة‪11/76 :‬‬
‫‪ -4‬نگا‪ :‬صواعق المرسله‪376 ،349 ،1/348 :‬؛ اعالم الموقعین‪252 ،4/251 :‬‬
‫‪166‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبنای تأویل‪.‬‬
‫و اتفاقاتی" که برای امام بخاری رخ داد و او را از شهرش بیرون کردند‪ ،‬سبب آن‬
‫جز دستاویز" تأویل نبود‪ .‬براستی تأویل چه جن""ایت ب""زرگی" در ح""ق اس""الم و اه""ل آن‬
‫مرتکب شده است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل در نونیه در مورد مفاسد تأویل چنین میسراید‪:‬‬
‫تأويل ذي التحريف" والبطالن‬ ‫هذا وأصـل بلية اإلسالم مـن‬
‫زادت ثالثـا قول ذي البرهـان‬ ‫وهو الذي قد فرق السبعين بل‬
‫والعرش أخلوه مـن الرحمـن‬ ‫وألجله جحدت صفات كماله‬
‫ــمأوى مقالـة كـاذب فتـان‬ ‫وألجله أفنى الجحيم وجنة الـ‬
‫أزال بغيــر نهايــة وزمــان‬ ‫وألجلـه قالـوا اإللـه معطـل‬
‫من غاية هي حكمة الديان‬ ‫وألجلـه قد قـال ليس لفعلـه‬
‫«اصل و اساس بال و مصیبتی که دامنگیر اسالم ش""ده اس""ت‪ ،‬تأوی""ل اس""ت ک""ه در‬
‫بردارنده"ی تحریف و بطالن است‪ .‬و تأویل است که دیدگاه با دلیل را به هفت""اد و س""ه‬
‫فرقه تقسیم کرده است‪ .‬و ب""ه س""بب آن اس""ت ک""ه ص""فات کم""ال خداون""د انک""ار ش""ده و‬
‫عرش خ""الی از خداون"د" رحمن تص""ور ش""ده اس"ت‪ .‬و ب"ه س""بب آن اس""ت ک"ه دوزخ و‬
‫بهشت نابود و فناشدنی تصور میشود؛ و این دیدگاه دروغگ"ویی" فتن"هگ"ر اس"ت‪ .‬و ب"ا‬
‫استناد به تأویل است که میگویند‪ :‬خداوند" هیچ صفتی ندارد‪ ،‬ازلی اس"ت ب"دون نه"ایت‬
‫و زمانی؛ و به سبب آن است که میگوید‪ :‬هدفی در ورای" فعل خداوند" نیست درح""الی‪-‬‬
‫که آن حکمت خداوند دیان است»‪.‬‬
‫دیدگاه سلف در مسأله تأویل کالمی‪:‬‬
‫‪ -1‬محم"د بن اس"حاق بن خزیم"ه رحم"هاهلل میگوی"د‪« :‬اح"ادیث و روای"اتی ک"ه در‬
‫زمینه صفات خداوند متعال وارد شدهاند‪ ،‬با آنچ"ه در کت"اب الهی در این زمین"ه وارد‬
‫شده‪ ،‬موافق" و منطبق میباشند؛ خلف آنها را در طی قرون متمادی" و ق""رن ب""ه ق""رن و‬
‫سینه به سینه از سلف صالح از دوران صحابه و تابعین تاکنون برای م""ا نق""ل ک""رده‪-‬‬
‫اند‪ .‬و این در راستای اثبات صفات برای هللا متعال و شناخت و ایمان به آنها و تس"لیم‬
‫شدن در برابر آنچه خداوند متعال در کتابش و نیز پیامبرش از کتاب او خبر داده می‪-‬‬
‫باشد عالوه بر ت"ذکر پره"یز" از تأوی"ل و انک"ار ص"فات و ت"رک تمثی"ل و کیفیت قائ"ل‬
‫‪2‬‬
‫شدن»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬مذهب ما و تمام علمای ما در حجاز و تهامه و یمن و ع""راق‬
‫و شام و مصر این است که آنچه را خداوند برای خود اثبات نم""وده‪ ،‬اثب""ات میک""نیم و‬
‫ب""ا زب""ان خ""ویش ب""دان اع""تراف و قلب""ا آنرا تص""دیق" میک""نیم ب""دون اینک""ه چه""رهی‬
‫‪ - 1‬ص‪218 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن قدامه‪ ،‬ذم التأویل‪ ،‬ص ‪19-18‬‬
‫‪167‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پروردگارمان را به چهرهی مخلوقین تشبیه کنیم؛ و پروردگار ما ب""زرگ"ت""ر و واالت""ر‬


‫از آن است که او را به مخلوقات تشبیه کنیم‪.‬‬
‫و پاک و منزه است خداوند" متع""ال از مقول""هی کس""انی ک""ه معتق""د ب""ه ع""دم ص""فات‬
‫برای خداوند" میباشند (معطله)؛‬
‫و پاک و منزه است از اینکه عدم باشد چنانکه اهل باطل میگویند‪ .‬زی""را از نگ""اه‬
‫آنان خداوند" هیچ صفتی ندارد‪.‬‬
‫و پاک و منزه است خداوند" متع"ال از مقول"ه" جهمیه"ا؛ کس"انی ک"ه ص"فات خداون"د‬
‫متع""ال را انک""ار میکنن""د‪ ،‬هم""ان ص""فاتی ک""ه خداون""د متع""ال در کت""ابش و ب""ر زب""ان‬
‫‪1‬‬
‫پیامبرش" خویش را با آنها توصیف میکند»‪.‬‬
‫‪ -2‬شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬صحابه در تأویل تمام آیاتی که در قرآن کریم‬
‫بیانگر صفات الهی هستند‪ ،‬اختالف نداشتند؛ تفاسیر نقل شده از صحابه و احادیثی را‬
‫ک"ه روایت ک"ردهان"د‪ ،‬مطالع"ه ک"ردم" و در این می"دان بیش از ص"د تفس"یر کوچ"ک و‬
‫بزرگ را مالحظه کردم‪ ،‬اما تاکنون از هیچیک از صحابه ندیدم که چ""یزی از آی""ات‬
‫صفات و یا احادیث صفات را بر خالف مقتض""ا و مفه""وم مع""روف آنه""ا تأوی""ل کنن""د‪.‬‬
‫بلکه این صفات را اثبات نموده و بدان اعتراف میکردند ‪ -‬و آنه""ا را از ص""فات الهی‬
‫‪2‬‬
‫میشمردند برخالف" دیدگاه تأویل کنندگان ‪»... -‬‬
‫‪ -3‬امام اوزاعی‪ ،‬ام""ام اه""ل ش""ام میگوی""د‪« :‬م""ا و ت""ابعین همگی میگف""تیم‪ :‬خداون""د‬
‫باالی عرش خود میباشد‪ .‬و به صفات الهی که در سنت نبوی وارد شده اس""ت‪ ،‬ایم""ان‬
‫داریم»‪ 3.‬هرکس یک خرما از دسترنج پاک و حالل‪ ،‬صدقه دهد‪ ،‬خداون""د متع""ال آنرا‬
‫با دست راستش گرفته و چنان آنرا پرورش میده""د ک""ه یکی از ش""ما م""اده ش""ترش را‬
‫پرورش" میدهد تا اینکه همچون کوهی یا بزرگتر از آن میشود»‪.‬‬
‫این روایات و روایات متعدد دیگری که در این زمینه وارد ش""دهان""د‪ ،‬ب""ه روش""نی‬
‫بیانگر توجه صحابه و پیروان آنها به عقیده میباشد‪ .‬و ن""یز بی""انگر" پ""اک ب""اقی مان""دن‬
‫عقی"ده‪ ،‬چنانک"ه ب""ر رس"ول خ""دا ن""ازل ش""ده‪ ،‬میباش"ند‪ .‬عالوه ب""ر اینک""ه بی"ان آنه""ا رد‬
‫مخالفین نیز میباشد‪ .‬چرا که بیان حق خود رد مبتدعان را به دنبال دارد تا اینکه ح""ق‬
‫و باطل در هم نیامیزند‪ .‬و این از باب مش"غول ش"دن ب"ه ج"دله"ای کالمی ی"ا ج"دله"ای‬
‫‪ - 1‬کتاب التوحید و اثبات صفات الرب‪ ،‬ابن خزیمه‪ ،‬ص‪11-10 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪6/394 :‬‬
‫‪ - 3‬بیهقی‪ ،‬االس""ماء و الص""فات‪ ،‬ص‪408 :‬؛ و ابن قیم در اجتم""اع الجی""وش‪ ،‬ص‪43 :‬‬
‫آنرا ص""حیح میدان""د‪ .‬و از اب""وهریره روایت اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬اَل‬
‫ب‪ِ ،‬إاَّل َأ َخ َذهَا هللاُ بِيَ ِمينِ ِه‪ ،‬فَيُ َربِّي َه ا َك َم ا يُ َربِّي َأ َح ُد ُك ْم‬
‫ب طَيِّ ٍ‬ ‫ق َأ َح ٌد بِتَ ْم َر ٍة ِمنْ َك ْ‬
‫س ٍ‬ ‫َص َّد ُ‬
‫يَت َ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫صهُ‪َ ،‬حتَّى تَ ُكونَ ِمث َل ا ْل َجبَ ِل‪ْ ،‬و ْعظَ َم» بخاری‪7430 " ،1410 :‬؛ مس""لم‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫فَلُ َّوهُ‪ْ ،‬و قَلُو َ‬
‫‪1014‬‬
‫‪168‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تاریخی" نیست چنانکه دشمنان کینهتوز این بهتان و افترا را متوجه سلف میکنند‪ .‬وهللا‬
‫المستعان‪.‬‬
‫‪-4‬ابو عیسی ترمذی" رحمهاهلل به دنبال روایت حدیثی" که در باب صدقه وارد ش""ده‬
‫و در آن صفت دست راست برای خداوند متعال ذکر میشود‪ ،‬میگوید‪« :‬اک""ثر و اغلب‬
‫اهل علم در مورد این حدیث و روایاتی" از این قبیل که بیانگر صفات خداوند می باشند‬
‫و نیز نزول خداوند در هر شب به آسمان دنیا‪ ،‬میگویند‪ :‬روایات در این م""وارد" ث""ابت‬
‫میباشند و به آنها ایمان آورده میشود و (کیفیت) آنه""ا تص""ور" نمیش""ود و گفت""ه نمیش""ود‬
‫این صفات چگونه هستند و کیفیت آنها از چه قرار است؟ و چنین دی"دگاهی از مال"ک‬
‫بن انس و س""فیان بن عیین""ه و عبدهللا بن مب""ارک روایت ش""ده اس""ت ک""ه در م""ورد" این‬
‫احادیث گفتهاند‪ :‬آنها را اثبات نموده و تص""دیق میک""نیم چنانک""ه وارد ش""دهان""د‪ ،‬ب""دون‬
‫اینکه کیفیت و چگونگی برای آنها قائل شویم؛ و همین است دی""دگاه اه""ل علم از اه""ل‬
‫‪1‬‬
‫سنت و جماعت‪»...‬‬
‫‪ -5‬ابو عمر یوسف" بن عبدالبر رحمهاهلل میگوی""د‪« :‬اه""ل س""نت در م""ورد اق""رار" و‬
‫تأیید تمام صفات وارد شده در قرآن و سنت و ایمان به آنها و حمل آنه""ا ب""ر حقیقت و‬
‫نه مجاز‪ ،‬اجماع دارند‪ ،‬ج"ز اینک"ه ب""رای هیچی"ک از این ص"فات کیفیت و چگ"ونگی"‬
‫قائل نیستند و از میان آنها صفتی را محصور" و محدود" نمیدانند‪.‬‬
‫اما اهل بدعت چون جهمیه و معتزله و خوارج‪ ،‬همگی این صفات را انکار نموده‬
‫و هیچیک از آنها را بر وجه حقیقی حمل نمیکنند و بر این باورند" که ه""رکس ب""ه این‬
‫صفات چنانکه وارد شدهاند‪ ،‬اقرار کند‪ ،‬مشبهه خواهد ب""ود‪ .‬و این""ان ن""زد کس""انی ک""ه‬
‫این ص""فات را اثب""ات میکنن""د‪ ،‬نفی کنن""دگان معب""ود خوان""ده میش""وند‪ .‬و ح""ق و حقیقت‬
‫همراه کسانی" است که به بیان کتاب و سنت رسول هللا ح در این زمینه‪ ،‬قائلن""د و آنه""ا‬
‫‪2‬‬
‫پیشوایان جماعت (مسلمانان) میباشند‪».‬‬
‫ش» میگوی""د‪« :‬م""ردم در این زمین""ه‬ ‫‪3‬‬ ‫ْ‬
‫‪ -6‬ابن کثیر در تفسیر «ثُ َّم ا ْستَوی َعلَی ال َع""رْ ِ‬
‫سخنان و دیدگاههای زیادی را مطرح کردهاند که هم اکنون جای ش""رح و بس""ط آنه""ا‬
‫نیست‪ .‬و بلکه در این زمینه همان راه و روش و مذهب سلف ص"الح پ""یروی میش""ود‪.‬‬
‫راه و روش و مذهب مالک‪ ،‬اوزاعی‪ ،‬ثوری‪ "،‬لیث بن سعد‪ ،‬شافعی‪ ،‬احم""د بن حنب""ل‪،‬‬
‫اسحاق بن راهویه و دیگر پیشوایان مس""لمانان در ق""دیم و جدی""د؛ چنانک""ه م""ذهب آنه""ا‬
‫اثب""ات و تص""دیق" این ص""فات ب""دون کیفیت قائ""ل ش""دن و تش""بیه و تعطی""ل ص""فات می‪-‬‬

‫‪ - 1‬سنن ترمذی‪3/24 ":‬؛ کتاب الزکاة – باب م""ا ج""اء فی فض"ل الص""دقة عقب ح"دیث‪:‬‬
‫‪662‬‬
‫‪ - 2‬التمهید‪ ،‬ابن عبدالبر‪7/145 :‬‬
‫‪( - 3‬اعراف‪« :)54 :‬سپس بر عرش مستقر شد»‪.‬‬
‫‪169‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫باشد‪»...‬‬
‫‪ -7‬امام ابوحنیفه رحمهاهلل میگوید‪« :‬صفاتی را که خداون""د متع""ال در ق""رآن ک""ریم‬
‫ذکر میکند مانند وجه‪ ،‬ید و نفس (و آنها را ب""ه خ""ود نس""بت میده""د) در واق""ع ص""فاتی‬
‫هستند که کیفیت آنه""ا را نمیدانیم‪ .‬و گفت""ه نمیش""ود‪ :‬منظ""ور از ی""د (=دس""ت) خداون""د‪،‬‬
‫قدرت یا نعمت اوست چرا که چ"نین تأوی"ل و ت"وجیهی" ابط"ال ص"فت (ی"د میباش"د ک"ه‬
‫خداوند" برای خود ثابت کرده) است و چنین ت""اویلی دی""دگاه قدری""ه و معتزل""ه میباش""د؛‬
‫ت (ید) خداوند (نسبت ب""ه م""ا) ص""فت ب""دون کیفیت او تع""الی میباش""د و خش""م‬ ‫بلکه دس ِ‬
‫(غض""ب) و رض""ایت خداون""د ن""یز دو ص""فت از ص""فات بال کی""ف خداون""د متع""ال می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫‪-8‬ابو محمد جوینی پ"در ام""ام الح""رمین رحمهماهللا میگوی"د‪« :‬و عل""و و ف"وقیت" و‬
‫‪3‬‬

‫استوای" خداوند بر عرش را چنانکه شایسته جالل و عظمت الهی است‪ ،‬ثابت میک""نیم‬
‫و حق در این زمینه واضح و روشن است‪ .‬و قلبها برای پذیرش آن گشوده است؛ ام""ا‬
‫تحریف" (این صفات) را عقلهای ص""حیح و س""الم نمیپ""ذیرد مانن""د تحری""ف اس""تواء ب""ه‬
‫‪4‬‬
‫استیال (چیرگی و تسلط) و ‪»...‬‬
‫‪ -9‬قاضی" ابو یعلی رحمهاهلل میگوید‪« :‬رد کردن این اخبار جایز نیست – چنانک""ه‬
‫معتزله چنین راهی را در پیش گرفتن""د و اش""اعره ب""ه تأوی""ل آن مش""غول ش""دند‪ -‬بلک""ه‬
‫حمل این اخبار بر ظاهر آنها و اعتقاد به اینکه آنه""ا ص""فات خداون""د متع""ال میباش""ند‪،‬‬
‫واجب است‪ .‬صفاتی که به هیچ شباهتی می"ان آنه"ا و ص"فات مخلوق"ات" معتق"د نیس"تیم"‬
‫بلکه اعتقاد و باور" ما در این مورد" همان است که از استاد و امام ما ابو عبدهللا احم""د‬
‫‪5‬‬
‫بن محمد بن حنبل و دیگر پیشوایان اصحاب حدیث روایت شده است‪.‬‬
‫‪ -10‬عبدالقادر گیالنی رحمهاهلل میگوید‪« :‬سزاوار است ک""ه ص""فت اس""تواء ب""دون‬
‫تأویل اطالق میشود و اینکه آن استوای" ذات بر عرش میباشد‪ .‬نه به معنای نشس""تن و‬
‫لمس کردن چنانکه مجسمه و کرامیه میگوین""د؛ و ن""ه ب""ه معن""ای عل""و و ارتف""اعی ک""ه‬
‫اشاعره بیان میکنند و نه به معنای استیال و غلبه چنانک""ه معتزل""ه میگوین""د؛ چ""را ک""ه‬
‫شرع بیانگر این ام""ور نیس""ت و از هیچی""ک از ص""حابه و ت""ابعین و س""لف ص""الح از‬
‫‪ - 1‬تفسیر ابن کثیر‪3/422 :‬‬
‫‪ - 2‬کتاب فقه االکبر‪ ،‬ص‪185 :‬؛ دار الکتب العربیة الکبری‪ ،‬مصر‬
‫‪ - 3‬شیخ شافعیه‪ ،‬ابو محمد‪ ،‬عبدهللا بن یوسف بن عبدهللا بن یوسف بن محمد بن حیویه‬
‫طایی سنبسی" ـ چنانکه ملک الموید نسب او را میشمارد" ـ جوینی پدر ام""ام الح""رمین؛‬
‫او فقیهی دقیق‪ ،‬محقق‪ ،‬نحوی و مفسر بود‪.‬‬
‫‪ - 4‬رسالة فی اثبات االس""تواء و الفوقی""ه‪ ...‬اب""و محم""د الجوی""نی در مجموع""ة الرس""ائل‬
‫المنبریة‪1/18 :‬‬
‫‪ - 5‬کتاب ابطال التأویالت‪ ،‬ص ‪4‬‬
‫‪170‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اصحاب حدیث چنین تأویالت و معانی نقل نش"ده اس""ت؛ بلک"ه آنچ"ه از آنه"ا روایت و‬
‫‪1‬‬
‫نقل شده‪ ،‬بیان این صفات به صورت مطلق میباشد»‪.‬‬
‫دیدگاه سلف در مورد اهل کالم‪:‬‬
‫‪ -1‬نافع میگوید‪« :‬با عبدهللا بن عمر نشس""ته ب""ودیم" ک""ه م""ردی آم""ده و گفت‪ :‬فالنی‬
‫(مردی از اهل شام) به تو سالم میدهد‪ .‬عبدهللا گفت‪« :‬به من خ""بر رس""یده ک""ه ب""دعتی‬
‫را ایجاد کرده است‪ .‬اگر چنین است سالم مرا به او برسان‪ .‬از رسول" خدا ش""نیدم" ک""ه‬
‫الز ْن ِديقِيَّ ِة َوا ْلقَ َد ِريَّ ِة»‪« 2:‬در‬ ‫س ٌخ‪َ ،‬وقَ ْذفٌ ‪َ ،‬و ُه َو فِي ِّ‬ ‫سيَ ُكونُ فِي ُأ َّمتِي َم ْ‬ ‫فرمودند‪ِ« :‬إنَّهُ َ‬
‫امتم مسخ و قذف خصوصا" در زندیقیه و قدریه ظاهر میشود»‪.‬‬
‫‪ -2‬و ابوغالب میگوید‪« :‬همراه اب""و امام""ه (درح""الیک""ه او ب""ر االغش س""وار ب""ود)‬
‫حرکت میکردیم" تا اینکه به مسجد دمشق" رسیدیم که سرهایی آویزان مش""اهده ک""ردیم‪".‬‬
‫گفته شد‪ :‬این سرهای خوارج هستند ک""ه از ع""راق آورده ش""دند‪ .‬پس اب""و امام""ه گفت‪:‬‬
‫س""گه""ای دوزخ‪ ،‬س""گه"ای دوزخ‪ ،‬س"گ ه"ای دوزخ؛ ب""دترین کش"ته ش""دگان در زی""ر‬
‫آسمان؛ خوشا به حال و مژده باد کسانی را که آنها را کشتند ی""ا ب""ه دس""ت آن""ان کش""ته‬
‫شدند‪ .‬و این را سه بار تکرار کرد‪ .‬سپس گریست‪ .‬گفتم‪ :‬ای ابوامامه‪ ،‬چ""ه چ""یزی ت""و‬
‫را به گریه انداخت؟ گفت‪ :‬دلسوزی برای آنه""ا‪ ،‬آن""ان از اه""ل اس""الم بودن""د ک""ه از آن‬
‫ٌ‬
‫آيات‬ ‫"اب ِم ْن"هُ‬ ‫"ک ْال ِکت" َ‬ ‫"و الَّذي َأ ْن" َز َل َعلَ ْي" َ‬ ‫خ""ارج ش""دند‪ .‬س""پس این آی""ه را خوان""د‪« :‬هُ" َ‬
‫هات فََأ َّما الذينَ في قلوبِ ِه ْ"م زَ ْيغ فَيَتبِعُونَ م""ا تَش""ابَهَ‬
‫َّ‬ ‫ٌ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ب َو ُأ َخ ُر ُمتَشابِ ٌ‬ ‫مات ه َُّن ُأ ُّم ْال ِکتا ِ‬‫ُمحْ َک ٌ‬
‫ِم ْنهُ ا ْبتِغا َء ْالفِ ْتنَ ِة َو ا ْبتِغا َء تَْأويلِ ِه َو ما يَ ْعلَ ُم تَْأويلَ "هُ ِإالَّ هَّللا ُ َو الر ِ‬
‫َّاس " ُخونَ فِي ْال ِع ْل ِم يَقُولُ""ونَ‬
‫ب»‪ 3‬س""پس این آی""ه را خوان""د‪َ « :‬و ال‬ ‫آ َمنَّا بِ ِه ُک ٌّل ِم ْن ِع ْن ِد َربِّنا َو ما يَ َّذ َّک ُر ِإالَّ ُأولُوا اَأْل ْلبا ِ‬
‫‪4‬‬
‫ک لَهُ ْم عَذابٌ عَظي ٌم»‬ ‫ِّنات َو ُأولِئ َ‬ ‫اختَلَفُوا ِم ْن بَ ْع ِد ما جا َءهُ ُم ْالبَي ُ‬ ‫تَ ُکونُوا" َکالَّذينَ تَفَ َّرقُوا َو ْ‬
‫‪ - 1‬الغنیة‪1/50 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪6208 " :2/137 :‬؛ ابو داود‪4613 :‬؛ و آلبانی آنرا َح َسن دانس""ته اس""ت‪:‬‬
‫‪ 2079‬و آلبانی در حاشیه مشکاة‪ 1/38 :‬آنرا تأیید کرده است‪.‬‬
‫‪( - 3‬آل عمران‪« :)7 :‬او کسی است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل ک""رد‪ .‬بخش""ی از‬
‫آن‪ ،‬آیات محکم (صریح و روشن) است که آن‌ها اساس کتاب اس""ت‪ .‬و (بخش) دیگ""ر‬
‫«متشابهات» است (آن آیاتی که درنگاه اول مع""انی و احتم""االت مختلفی دارد و قاب""ل‬
‫تأویل است‪ ،‬ولی با رجوع به آیات محکم‪ ،‬تفسیر و معنای آن‌ها روشن می‌گردد)‪ .‬اما‬
‫کسانی‌که دردل‌هایش""ان ک""ژی و انح""راف اس""ت‪ ،‬ب""رای فتن""ه ج""ویی (و گم""راه ک""ردن‬
‫م""ردم) و بخ""اطر تأوی""ل آن (ب""ه دلخ""واه خ""ود) از متش""ابه آن پ""یروی" می‌کنن""د‪ .‬و‬
‫درحالی‌"که تأویل آنرا جز هللا نمی‌داند؛ و راسخان در علم می‌گوین""د‪« :‬م""ا ب""ه هم""ه آن‬
‫(چه محکم و چ""ه متش""ابه) ایم""ان آوردیم‪ ،‬هم""ه از ط""رف پروردگ""ار" ماس""ت» و ج""ز‬
‫خردمندان متذکر نمی‌شوند»‪".‬‬
‫‪( - 4‬آل عمران‪« :)105 :‬و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختالف کردند پس‬
‫‪171‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پس گفتم‪ :‬ای ابوامامه‪ ،‬آنها مصداق این آیات هس""تند؟ گفت‪ :‬بل"ه؛ گفتم‪ :‬آی""ا این دی"دگاه‬
‫توست ی""ا اینک""ه آنرا از رس""ول خ""دا ش""نیدی؟ پس گفت‪ :‬من چ""نین گس""تاخ هس""تم! من‬
‫چنین گستاخ هستند؟! نه یک بار‪ ،‬نه دو بار‪ ،‬نه سه بار‪ ،‬نه چهار ب""ار‪ ،‬ن""ه پنج ب""ار و‬
‫نه شش بار (بلکه بیش از چند بار) آنرا از رسول خدا شنیدم‪ .‬سپس انگش""تانش را در‬
‫گوشهایش قرار داد و گفت‪ :‬اگر چنین نباش""د ک""ه گفتم‪ ،‬گوش""هایم" ک""ر ش""وند (و این را‬
‫سه بار تکرار کرد‪ ).‬سپس حدیث پراکنده شدن بنی اسرائیل به هفتاد و ی""ک فرق""ه را‬
‫ذکر نمود که یکی از آنها وارد" بهشت میش""ود و س""ایر فرق"ه"ه""ا ب""ه دوزخ انداخت""ه می‪-‬‬
‫شوند‪ ".‬و اینکه این امت به یک فرقه بیش از آنه""ا تقس""یم خواه""د ش""د ک""ه یکی از آنه""ا‬
‫وارد بهش""ت و س""ایر" آنه""ا وارد دوزخ میش""وند‪ ".‬پس گفتم‪ :‬ای ابوامام""ه‪( ،‬در چ""نین‬
‫شرایطی)" مرا ب"ه چ"ه ام""ر میک""نی؟ گفت‪ :‬هم"راهی ب""ا س""واد اعظم را ب"ر خ"ود الزم‬
‫بگیر‪ .‬گفتم‪ :‬ویژگی س""واد اعظم چیس""ت؟ گفت‪ :‬ب""ر این باورن"د" ک"ه ش""نیدن و اط""اعت‬
‫‪1‬‬
‫کردن بهتر از پراکندگی" و معصیت و نافرمانی" است»‪.‬‬
‫اما آنچه در این میان کار را بد و بدتر میکند‪ ،‬انتخ""اب ج""اهالنی ب""رای ریاس""ت و‬
‫پ"یروی" ک"ردن از آنه"ا و تص"دیق فتواه"ای" آن"ان میباش"د ک"ه اینگون"ه‪ ،‬هم خ"ود و هم‬
‫دیگران را گمراه میکنند‪ .‬والحول" والقوة اال باهلل‬
‫‪ -3‬عبدالرحمن بن مهدی رحمهاهلل میگوی""د‪« :‬در ح""الی ب""ه خ""دمت مال""ک بن انس‬
‫رسیم" که مردی از او در مورد قرآن (مخلوق بودن یا نب""ودن آن) و تق""دیر س""وال می‪-‬‬
‫کرد‪ .‬مالک بن انس به او گفت‪« :‬تو از یاران عمرو بن عبید‪2‬هس""تی؟! خداون""د لعنت‬
‫کند عمرو را؛ او این بدعت کالم را ایجاد کرد‪ .‬اگ"ر کالم علم میب"ود حتم"ا ص"حابه و‬
‫تابعین از آن سخن میگفتن""د چنانک""ه در م""ورد احک""ام و ش""رایع س""خن گفتن""د‪ .‬ام""ا این‬

‫از آنکه دالیل روشن برایشان آمد و اینان برایشان عذاب بزرگی است»‪.‬‬
‫‪ - 1‬ابن ابی زمنین در اصول السنة‪ ،‬ص‪222 :‬؛ عبدهللا بن امام احم""د در الس""نة‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪283‬؛ نگا‪ :‬مختصرالحجة علی تارک المحجة‪245 "،1/244 :‬؛ و این ـ یعنی کندوکاو"‬
‫و ف""رو" رفتن در آنچ""ه س""ودی در ورای آن نیس""ت ـ در این عص""ر و زم""ان ش""ایع و‬
‫ترویج یافته است‪ .‬وهللا المستعان؛ برنامههایی را که رسانههای مجازی" و ماهوارهای‬
‫در هر شبانه روز تهیه دیده و پخش نموده و مسلمانان را به آنها مشغول" میکنن""د‪ ،‬در‬
‫راس""تای ب""ه فتن""ه ان""داختن آنه""ا میباش""د‪ .‬چنانک""ه بس""یاری" از جوان""ان انقالبی را تحت‬
‫عنوان آزادی بیان و عدم تحجر فریب داده و به سمت و سوی خود کشیدهاند‪.‬‬
‫‪ - 2‬عمرو بن عبید بن باب‪ ،‬ابوعثمان بصری؛ او معتزلی" و قدری" ب""ود‪ .‬ابن علی""ه می‪-‬‬
‫گوید‪ :‬اولین کسی که در باب اعتزال سخن گفت واصل غزال بود و عم""رو بن عبی""د‬
‫با او همراه شد که در سال صد و چهل و چهار ی""ا س""ه ف""وت ک""رد‪ .‬م""یزان االعت""دال‪:‬‬
‫‪3/279‬‬
‫‪172‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫بدعت باطل است و بر باطل داللت میکند»‪.‬‬
‫‪ -4‬ابوسهل میگوید‪« :‬همراه عمر بن عبدالعزیز اسیر بودم" که به من گفت‪ :‬نظرت‬
‫در مورد این قدری" مذهبان چیست؟ گفتم‪ :‬از آنها استتابه میشود‪ ،‬اگر پذیرفتند" و توب""ه‬
‫کردند" که خوب وگرنه حس""اب آنه""ا ب""ا شمش""یر اس""ت‪ .‬پس عم""ر گفت‪ :‬دی""دگاه من در‬
‫‪2‬‬
‫مورد" آنها نیز همین است‪ .‬و مالک نیز میگوید‪ :‬این نیز دیدگاه من میباشد»‪.‬‬
‫‪ -5‬اسحاق بن عیسی میگوید‪ :‬از مالک بن انس ش""نیده اس""ت ک""ه از ج""دال در دین‬
‫ایراد گرفته و میگفت‪ :‬هرگاه فردی لجبازت"ر و لج"وجت"ر از دیگ"ری" ب"رای ج"دال در‬
‫دین ن""زد م""ا میآی""د‪ ،‬میخواه""د ک""ه آنچ""ه را جبرئی""ل ب""رای پی""امبر آورده‪ ،‬رد و انک""ار‬
‫‪3‬‬
‫کنیم»‪.‬‬
‫امام شافعی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬هیچکس را ندیدم ک""ه ب""ه کالم روی آورده باش""د و‬
‫سعادتمند" شده باشد‪ .‬انس""ان ب""ه ه""ر گن""اهی ک""ه خداون""د از آن نهی ک""رده ج""ز ش""رک‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫گرفتار آید برای او بهتر است از اینکه مبتال به کالم شود»‪.‬‬
‫‪ -7‬امام ش""افعی میگوی""د‪« :‬حکم من در م"ورد" پ"یروان کالم آن اس""ت ک"ه ب"ر ش"تر‬
‫سوار" شوند و با چوب تنبیه شده و در میان قبائل و مردم آورده شوند و در مورد آنها‬
‫گفت""ه ش""ود‪ :‬این کیف""ر کس""ی اس""ت ک""ه کت""اب و س""نت را ت""رک کن""د و ب""ه کالم روی‬
‫‪5‬‬
‫آورد»‪.‬‬
‫‪ -8‬امام احمد بن حنبل رحمهاهلل میگوید‪« :‬از جمله مواردی" ک""ه ب""ه متوک""ل نوش""تم‬
‫این بود که‪ :‬من اهل کالم نیستم‪ ،‬و در این مورد (مساله خلق قرآن) جایی ب""رای کالم‬
‫نمیبینم جز آنچه در کت""اب هللا ی""ا ح""دیث رس""ول هللا ح وارد ش""ده ی""ا از ت""ابعین در این‬
‫‪ - 1‬مختصر" الحجة علی تارک المحجة‪1/220 :‬‬
‫‪ - 2‬امام مالک در الموط"أ‪ ،‬کت"اب الق"در‪3/93 :‬؛ و عثم"ان بن س"عید دارمی در «ال"رد‬
‫علی بش""ر المریس""ی»" ص‪ 567 :‬آنرا روایت میکن""د‪ .‬و محم""د اب""راهیم ه""ارون در‬
‫«مختص""ر الحج""ة علی ت""ارک المحج""ة» ص‪ 243-242 :‬میگوی""د‪ :‬اس""ناد آن ص""حیح‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 3‬بیهقی در الم""دخل الی الس""نن‪ ،‬ص‪201 :‬؛ اللک""ائی در الس""نة‪ 1/144 :‬و محم""د‬
‫ابراهیم هارون میگوید‪ :‬اسناد آن صحیح است‪ .‬مختصر" الحج""ة علی ت""ارک المحج""ة‪:‬‬
‫‪225 ،1/244‬‬
‫‪ - 4‬ابن ابی ح""اتم در من""اقب الش""افعی‪ "،‬ص‪182 :‬؛ ابن بط""ه‪ ،‬االبان""ة‪1/50 :‬؛ محم""د‬
‫اب""راهیم ه""ارون میگوی""د‪ :‬اس""ناد آن ص""حیح اس""ت‪ .‬س""فارینی‪ ،‬لوام""ع االن""وار البهی""ة‪:‬‬
‫‪1/180‬‬
‫‪ - 5‬بیهقی در ادب الشافعی و مناقبه‪1/462 :‬؛ و محمد ابراهیم هارون میگوی""د‪ :‬اس""ناد‬
‫آن صحیح است‪ .‬مختصر" الحجة علی تارک المحج""ة‪ ،‬ص‪238 :‬؛ و بغ""وی" در ش""رح‬
‫السنة‪ 1/218 :‬آنرا ذکر میکند‪.‬‬
‫‪173‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫مورد" روایت شده است‪ .‬اما جز اینها‪ ،‬کالم در این مورد ناپسند" است»‪.‬‬
‫با این بیان اهمیت پایبندی" به منهج سلف در فهم نصوص واضح و روشن می گردد‬
‫چنانچه با تأمل در آن اهمیت تقید به الفاظی که بویژه در بحث عقیده وارد شده و عدم‬
‫مطلق سخن گفتن در اثبات امری بدون در نظر داشتن اقوال صحابه و کسانی" ک""ه از‬
‫آنها به نیکویی" پیروی نمودند‪ "،‬واضح میگردد‪ .‬زیرا چنین اظهار نظر کردن مظن""هی‬
‫گمراهی و گمراه کردن میباشد‪.‬‬
‫‪ -9‬و ابو عبدهللا (احمد بن حنبل) رحمهاهلل میگوید‪« :‬چون ذکر اهل بدعت به میان‬
‫آمد‪ ،‬فرمود‪ :‬دوست ندارم هیچکس با آنها همنش""ین و همص""حبت ش""ود" و ب""ا آنه""ا انس‬
‫بگیرد‪ .‬هرکس کالم را دوست داشت پایان کار او جز ب""دعت نب""ود‪ .‬چ""ون کالم او را‬
‫به خیر و خوبی دعوت نمیکند؛ از اینرو کالم و کندوکاو و فرو رفتن در آنرا دوس""ت‬
‫ندارم‪ .‬بر شما واجب است که پایبندی به سنته""ا و فقهی را ب""ر خ""ود الزم بگیری""د ک""ه‬
‫شما را بهرهمند و س""ودمند میگردان""د و ج""دال و کالم منحرف""ان" و ریاک""اران را ره""ا‬
‫کنید‪ .‬مردمی را که ما دریافتیم" چنین ام""ری را نمیش""ناختند و از اه""ل کالم دوری" می‪-‬‬
‫کردند؛ و هرکس اهل کالم را دوست داشته‪ ،‬عاقبت خوبی نداشته است‪ .‬کالم به ام""ر‬
‫خیری منجر و منتهی نمیشود‪ .‬به خداوند پناه میبریم از فتنهه""ا و ب""ه رحمت او دس""ت‬
‫نیاز بلند میکنیم که ما را از ه""ر ام""ری ک""ه م""وجب هالکت و ن""ابودی" اس""ت‪ ،‬در پن""اه‬
‫‪2‬‬
‫خویش محفوظ و مصون بدارد»‪.‬‬
‫‪ -10‬و همچنین امام احمد رحمهاهلل میگوید‪« :‬ش""نیدم ک""ه علی بن م""دینی رحم""هاهلل‬
‫میگوید‪ :‬از سنتهایی که الزم است انسان بدان پایبند باشد و هرکس بدان ایمان نداش""ته‬
‫باشد‪ ،‬از اهل سنت نخواهد بود‪ ،‬این است که قرآن کالم هللا است و مخل""وق نیس""ت‪ .‬و‬
‫اینکه گفته شود مخلوق نیست‪ ،‬ضعف و ای""رادی" را متوج""ه آن نمیکن""د چ""را ک""ه کالم‬
‫الهی از اوس""ت و چ""یزی از آن مخل""وق نیس""ت و در این م""ورد ب""ا کس""ی مجادل""ه و‬
‫مناظره نمیشود‪ .‬و جدل (کالم) نیز آموخته نمیشود چرا که کالم مکروه اس""ت و اه""ل‬
‫کالم ‪ -‬هرچند سخنان ایشان مطابق سنت باشد ‪ -‬جزء اهل س""نت ب""ه ش""مار نمیآین""د ت""ا‬
‫‪3‬‬
‫اینکه جدال را ترک کنند و به آثار (احادیث و روایات) ایمان آورند»‪".‬‬

‫‪ - 1‬اصبهانی‪ "،‬بی""ان الحج""ة‪39 :‬؛ ابن الج""وزی‪ ،‬من""اقب االم""ام احم""د‪208 "،1/204 :‬؛‬
‫تحقیق و دراسة الشیخ محمد بن ربیع المدخلی حفظهاهلل‪.‬‬
‫‪ - 2‬مختصر" الحجة علی ت""ارک المحج""ة‪1/228 :‬؛ و محم""د اب""راهیم ه""ارون میگوی""د‪:‬‬
‫اسناد آن صحیح است‪ .‬سفارینی" در لوامع االنوار البهیة‪1/109 :‬‬
‫‪ - 3‬اللکائی‪ ،‬السنة؛ ص‪ 1/165 :‬و اسناد آن صحیح است‪ .‬و اللکائی در «الس""نة» آن‪-‬‬
‫را از سخنان امام احمد روایت میکند‪1/157 :‬‬
‫‪174‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبحث هشتم‪ :‬عدم استعمال الفاظ مجمل که احتمال بیش از یک معنا را دارند‪.‬‬
‫«المجم""ل» در لغت ب""ه معن""ای مبهم (نامش""خص) میباش""د‪ .‬زم""انی گفت""ه میش""ود‪:‬‬
‫«اجمل االمر» که آن امر ب""ر وی مش""تبه و مبهم باش""د‪ .‬و گفت""ه ش""ده‪ :‬مجم""ل عب""ارت‬
‫است از جمع آوری شده؛ گرفته شده از «اجمل الحساب»‪ :‬جمع آوری" حساب و بی""ان‬
‫کردن آن در یک جمله کوتاه‪ .‬و نیز گفته شده‪ :‬عبارت است از جمع آوری چیزی ب""ه‬
‫طور" خالصه چون آنرا به دست آورد‪.‬‬
‫مجمل در اصطالح اصولیین عبارت است از‪ :‬آنچه احتمال دو یا بیش از دو معن""ا‬
‫را دارد‪ .‬بدون اینکه هریک از این معانی بر دیگری ترجیح داشته و ی""ا یکی از آنه""ا‬
‫‪1‬‬
‫بر دیگر معانی ترجیح دشته باشد‪.‬‬
‫مقصود ما در این بحث آن است که سلف صالح‪ ،‬این الفاظ و اصطالحات جدید را‬
‫چه در مقام نفی و چه در مقام اثبات به کار نمیبردند مگر پس از بیان و تفصیل آنها؛‬
‫برعکس اهل بدعت که اباطیل خود را در ورای این الف""اظ و اص""طالحات پنه""ان می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫کردند‪.‬‬
‫عالم""ه ابن ابی الع""ز حنفی رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬در اطالق چ""نین الف""اظی (مانن""د‬
‫‪3‬‬

‫حدود‪ ،‬ارکان‪ ،‬اعضا‪ ،‬جهات) سه دیدگاه وجود" دارد‪ -1 :‬گروهی" آنه"ا را نفی کردن""د‪.‬‬
‫‪ -2‬گروهی آنها را اثب""ات کردن""د‪ -3 .‬و گ""روهی" قائ""ل ب"ه تفص""یلان""د‪ .‬ک""ه دس""ته اخ""یر‬
‫‪ - 1‬نگ""ا‪ :‬قواع""د االص""ول‪52 :‬؛ مختص "ر" ابن اللح""ام‪126 :‬؛ ش""رح الک""وکب المن""یر‪:‬‬
‫‪3/414‬؛ اضواءالبیان شنقیطی‪1/93 :‬؛ و مثال آن لفظ «القرء» میباشد‪ .‬چنانکه به هر‬
‫دو معنای حیض و طهر میباشد‪ .‬و حکم آن این است که در مورد آن توقف میشود ت""ا‬
‫اینکه مقصود از آن روشن شود‪ .‬و در «المحص"ول»" آم"ده اس"ت‪ :‬مجم"ل لفظی اس"ت‬
‫که بیانگر امری از امور" میباشد ک"ه فی نفس"ه مش"خص و روش""ن اس"ت ام""ا لف"ظ آنرا‬
‫مشخص نمیکند‪.‬‬
‫‪ - 2‬شرح الطحاویة‪221-218 :‬؛ با اندکی تصرف"‬
‫‪ - 3‬همان‬
‫‪175‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پیروان سلف میباشند‪ .‬آنها به طور مطلق آنرا نفی یا اثب""ات نمیکنن"د مگ"ر زم""انی ک"ه‬
‫مطلبی‪ ،‬روشن و تب""یین ش""ود ک""ه این الف""اظ ب""ه وس""یلهی آن‪ ،‬اثب""ات ش""وند ک""ه در این‬
‫صورت" این الفاظ ثابتاند‪ .‬یا این الف"اظ ب"ه وس"یله"ی آن نفی ش"وند" ک"ه در این ص""ورت‬
‫این الفاظ نفی میشوند‪ .‬زیرا در اصطالح متأخرین‪ ،‬در این الفاظ همچون دیگر الف""اظ‬
‫اصطالحی‪ ،‬اجمال و ابهام وج""ود" دارد‪ .‬پس هم"ه علم""ا این الف""اظ را در خ""ود معن""ای‬
‫لغویشان استعمال نمیکنند‪ .‬به همین دلیل نفیکنندگان صفات خداوند‪ ،‬این الفاظ را ح""ق‬
‫و ناحق نفی میکنند و راجع به اثبات کنندگان این الفاظ چیزی را ذکر میکنند که قائ""ل‬
‫بدان نبودهاند و برخی از اثبات کنن""دگان این الف""اظ معن""ای ب""اطلی را در آن وارد می‪-‬‬
‫کنند که مخالف دی"دگاه س"لف ص"الح و م""دلول ق""رآن و س"نت میباش""ند و در ق""رآن در‬
‫خصوص نفی و اثبات آنها نصی وارد نشده است؛ و م"ا ح""ق ن""داریم ک"ه ب""ه ص"ورت‬
‫نفی و اثبات‪ ،‬خداوند متعال را به چ""یزی توص""یف" ک""نیم ک""ه خ""ود را ب""ه آن توص""یف"‬
‫نکرده است و ن""یز پی"امبر او را ب"ه آن توص""یف نک""رده اس""ت‪ .‬چراک"ه م"ا فق""ط پ"یرو‬
‫هستیم نه مبتدع؛ پس واجب است در این موض""وع‪ ،‬یع""نی موض""وع ص""فات‪ ،‬تأم""ل و‬
‫دقت کافی لحاظ شود‪ .‬هر صفتی که هللا و رسولش اثب"ات ک"ردهان"د م"ا هم آنرا اثب"ات‬
‫میکنیم و هر صفتی را که هللا و رسولش آنرا نفی کردهاند م""ا هم آنرا نفی میک""نیم‪ .‬و‬
‫در اثبات و نفی به الفاظی که در نصوص قرآن و س""نت آم""ده‪ ،‬تمس""ک میج""وییم‪ ".‬پس‬
‫الفاظ و معانی که هللا و رسولش" آنها را اثبات کردهاند‪ ،‬ما هم اثبات میکنیم و الف""اظ و‬
‫معانی که نفی کردهاند‪ ،‬نفی میکنیم؛ الف""اظی ک""ه نفی و اثب""ات آنه""ا در ق""رآن و س""نت‬
‫وارد نشده است‪ ،‬اطالق نمیشوند" تا اینکه مقصود گویندهی آنها از این الفاظ روشن و‬
‫واضح گردد‪ .‬اگر منظورش درست و ص"حیح ب"ود‪ ،‬پذیرفت"ه میش"ود؛ ام"ا بای"د از این‬
‫معانی درست با الفاظ به کار رفته شده در نصوص برای این معانی‪ ،‬تعب""یر ش""ود ن""ه‬
‫با الفاظ مجمل مگر در صورت نیاز ک""ه در چ""نین ش""رایطی" بای""د قرائ""نی ک""ه بی""انگر‬
‫معنای این الفاظ باشند‪ ،‬آورده شوند‪ .‬همچون خط""ابی ک""ه مقص""ود آن فهمی""ده نمیش""ود‬
‫مگر با ذکر قرائنی" که معنای آنرا در خطاب روشن و واضح میکند‪».‬‬
‫امام طحاوی رحمهاهلل با این توضیح در صدد رد اعتقاد و باور کسانی چ""ون داود‬
‫جواربی"‪ 1‬و امثال او بوده است که قائل به تشبیه بودن"د‪ .‬کس"انی ک"ه معتق"د بودن"د" خ"دا‬
‫‪ - 1‬داود الجواربی‪ ":‬او یکی از سران فتن""ه و تجس""یم اس""ت‪ .‬اب""وبکر بن ابی ع""وان می‪-‬‬
‫گوید‪ :‬از زید بن هارون شنیدم که میگفت‪ :‬جواربی و مریسی دو کافر هس""تند‪ .‬س""پس‬
‫یزید برای جواربی" مثالی ذکر نموده و گفت‪ :‬داود ج""واربی چ""ون کس""ی اس""ت ک""ه از‬
‫پلی عبور میکند و پل شکافته میشود و کسانی" را که بر آن هستند غرق میکن""د و پس‬
‫از آن شیطان سر برآورده و میگوید‪ :‬من داود جواربی هستم‪ .‬و ابن ح""زم در «المل""ل‬
‫و النحل» ذکر میکند که داود جواربی بر این باور" بود که پروردگ""ارش" چ""ون ه""یئت‬
‫انسانی‪ ،‬گوش""ت و خ""ون دارد‪ .‬نگ""ا‪ :‬م""یزان االعت""دال‪2661 "،2/23 :‬؛ و نگ""ا‪ :‬لس""ان‬
‫‪176‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫جسم است و هیکل و اعضا دارد‪ .‬اما خداوند از آنچه آن""ان معتقدن""د‪ ،‬بس""یار واالت"ر" و‬
‫‪1‬‬
‫برتر است‪.‬‬
‫سلف صالح اتفاق نظر دارند که حد و مرزی برای خداوند" متع""ال وج""ود" ن""دارد و‬
‫خداوند" را به مخل""وق تش""بیه نمیکنن""د‪ .‬اب""و داود طیالس""ی میگوی""د‪« :‬س""فیان و ش""عبه و‬
‫حماد بن زید و حماد بن سلمه و شریک و ابو عوانه برای خداوند متعال حد و مرزی‬
‫قائل نبودند و او را به مخلوقات تشبیه نمیکردند‪ .‬حدیث را روایت میکردند و قائل به‬
‫کیفیت و چگونگی آن نبودند‪ .‬و اگر سوال میش""دند‪ ،‬ب""ا اس""تناد ب""ه روای""ات و اح""ادیث‬
‫پاسخ میدادند»‪.‬‬
‫و از عبدهللا بن مبارک سوال شد‪« :‬چگون""ه پروردگارم""ان را میشناس""یم؟ فرم""ود‪:‬‬
‫اینگون""ه ک""ه او ب""االی ع""رش اس""ت و از مخلوق""اتش" جداس""ت‪ .‬گفت""ه ش""د‪ :‬ب""ا ح""د (و‬
‫مرزی)؟ گفت‪ :‬آری با حدی»‪.2‬‬
‫روشن است که حد آن است ک""ه چ""یزی ب""ه وس""یلهی آن ج""دا ش""ده و از غ""یر خ""ود‬
‫مشخص و متمایز میگردد‪ .‬و خداوند" متعال در مخلوقاتش" حلول نکرده و به وس""یلهی‬
‫آنها قیام نیافته‪ ،‬بلکه او پاینده و قائم" به ذات خود است و غیر خود را برپا میدارد‪ .‬ب""ه‬
‫تعب""یر دیگ""ر خداون""د ق""ائم ب""ه مخلوق""اتش نیس""ت بلک""ه مخلوق""اتش" ق""ائم ب""ه او هس""تند‪.‬‬
‫بنابراین در مورد حد به این معنا‪ ،‬هیچگونه اختالفی ج""ایز نیس""ت چ""را ک""ه در ورای"‬
‫نفی آن به این معن""ا‪ ،‬ج""ز نفی وج""ود پروردگ""ار" و نفی حقیقت آن نیس""ت‪ .‬ام""ا ح""د ب""ه‬
‫معنای علم و قول که بندگان آنرا تعیین میکنند و برای چیزی ح""د و م""رز قائ""لان""د‪ ،‬از‬
‫نظر همهی اهل سنت در خصوص خداوند متعال منتفی است‪.‬‬
‫ابوالقاسم قشیری" در «رساله"اش» میگوید‪« :‬از شیخ ابوعبدهللا سلفی شنیدم (ک""ه او‬
‫هم گفت) از منصور بن عبدهللا شنیدم (که او هم گفت) از ابوالحسن شنیدم (ک""ه او هم‬
‫گفت) از سهل بن عبدهللا تس""تری ش""نیدم ک""ه در پاس""خ س""والی راج""ع ب""ه ذات خداون""د‬
‫گفت‪ :‬ذات الهی متصف به علم است‪ .‬به صورت محیط و هم""ه جانب""ه درک نمیش""ود‪.‬‬
‫در این دنیا با چشم دی""ده نمیش""ود‪ .‬ذات الهی ب""ه وس""یلهی حق""ایق ایم""ان موج""ود اس""ت‬
‫بدون آنکه حد و مرزی" داشته باشد و به صورت محیط و همه جانبه درک شود" و در‬
‫موجودات" و آفریده"های دیگر حلول یابد‪ .‬چشمها در س""رای آخ""رت او را میبینن""د‪ .‬در‬
‫المیزان‪ ،‬ابن حجر‪1/382 :‬‬
‫‪ - 1‬و این صفاتی است که در کتاب و سنت وارد نشده است و ما بر مبنای آنها س""خن‬
‫نگفته و بدان اقرار" نمیکنیم‪.‬‬
‫‪ - 2‬امام عبدهللا بن مبارک از این جهت مساله حد را ذکر نموده است ک""ه جهمی""ه آنرا‬
‫نفی میکردند و نفی آنها در این مورد بی"انگر" ج"دا نب"ودن خ"الق از مخل""وق و آمیخت"ه‬
‫بودن آنها با هم بود‪ .‬و در واقع نفی بر عرش بودن خداون"د" و ف"وقیت" او تع"الی را ب"ه‬
‫دنبال داشت‪ .‬از این جهت به آن اشاره میکند‪ .‬بيان تلبيس الجهمية‪( 1/443 :‬مترجم)‬
‫‪177‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫فرمانروایی و قدرت خ"ود چ""یره اس"ت‪ .‬مخلوق""ات را از ش""ناخت کن""ه و حقیقت ذاتش‬
‫محروم" کرده و به وسیله"ی آیات و نشانههای خود‪ ،‬ذاتش را به آنان نمایانده و معرفی"‬
‫کرده است‪ .‬پس دلها او را میشناسند و چشمها او را درک نمیکنند؛ مومنان در بهشت‬
‫با چشم خود به او نگاه میکنند بدون اینکه او را به صورت" محیط و همه جانبه درک‬
‫‪1‬‬
‫کنند و نیز نهایت و پایان او را درک کنند»‪.‬‬
‫اما کسانی که صفات را نفی میکنند‪ ،‬در راستای" بعض""ی از ص""فات ث""ابت ش""ده ب""ا‬
‫ادله قطعی‪ ،‬مانند ید و وجه‪ ،‬ب"ه الف"اظی چ""ون ارک"ان و اعض"ا و ادوات اس""تدالل می‪-‬‬
‫کنند‪.‬‬
‫ابوحنیفه رحمهاهلل در «فق""ه اک""بر» میگوی""د‪« :‬خداون"د" متع""ال دس""ت و ص""ورت و‬
‫نفس دارد چنانکه در قرآن این صفات ذکر شدهان""د‪ .‬بن""ابراین خداون"د" متع""ال ص""فاتی‬
‫دارد که کیفیت و چگونگی" آنها مشخص نیست و در تأویل آنها گفته نمیشود‪ :‬منظ""ور‬
‫از ید (دست) خداوند‪ ،‬قدرت و نعمت او میباش""د‪ .‬چ""را ک""ه چ""نین تأوی""ل (و تح""ریفی)‬
‫ابطال صفت میباشد»‪.‬‬
‫آنچه را امام ابوحنیفه رحمهاهلل در مورد" صفات بیان میکند ب""ا دالی""ل قطعی ث""ابت‬
‫میباشد‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫ي ْس "تَكبَرْ تَ ْم كنتَ ِمنَ‬‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬ما َمنَ َعكَ ْن تَ ْس ُج َد لِ َما خَ لق ُ‬
‫ت بِيَ " َد َّ‬
‫ْال َعالِينَ » (ص‪« )75 :‬چه چیز مانع تو شد‪ ،‬از آنکه برای آنچ""ه من ب""ا دو دس""ت خ""ود‬
‫آفریده"ام‪ ،‬سجده کنی؟ آیا تکبر ورزیدی یا اصالً از متكبّران بوده ای؟!»‬
‫"ات بِیَ ِمینِ" ِه‬ ‫ماوات َم ْ‬
‫ط ِویّ" ٌ‬ ‫ُ‬ ‫ْض"تُهُ یَ""وْ َم ْالقِیا َم" ِة َو َّ‬
‫الس"‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬و اَأْلرْ ضُ َج ِمیع"ا ً قَب َ‬
‫ُسبْحانَهُ َو تَعالى َع ّما یُ ْش ِر ُکونَ » (زم""ر‪« )67 :‬درحالی‌ک""ه روز" قی""امت تم""ام زمین در‬
‫مشت اوست و آسمان‌ها درهم پیچیده در دست راست اوس""ت‪ ،‬او م""نزه و برت""ر اس""ت‬
‫از آنچه شریک او می‌پندارند»‪".‬‬
‫ك ِإاَّل َوجْ هَهُ» (قصص‪« )88 :‬هم""ه چ""یز ج""ز روی" (=‬ ‫و میفرماید‪ُ « :‬كلُّ َش ْي ٍء هَالِ ٌ‬
‫ذات) او نابود" می‌شود»‪.‬‬
‫"رام» (رحمن‪« )27 :‬و (تنه""ا)‬ ‫الل َو اِإْل ْک" ِ‬ ‫ْ‬
‫ِّک ذو ال َج ِ‬ ‫ُ‬ ‫و میفرمای""د‪َ « :‬و يَبْقي َوجْ " هُ َرب َ‬
‫روی" پروردگار ذو الجالل و گرامی" توست که باقی می‌ماند»‪.‬‬
‫ک» (مائ""ده‪« )116 :‬ت""و از‬ ‫و میفرمای""د‪« :‬تَ ْعلَ ُم م""ا في نَ ْفس""ي َو ال َأ ْعلَ ُم م""ا في نَ ْف ِس" َ‬
‫آنچه در ضمیر من است آگاهی و من از آنچه در نفس توست‪ ،‬نمی‌دانم»‪.‬‬
‫َب َربُّ ُک ْم عَلي نَ ْف ِس ِه الرَّحْ َمةَ» (انع""ام‪« )54 :‬پروردگارت""ان رحمت‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬کت َ‬
‫را بر نفس خود فرض کرده است»‪.‬‬
‫ک لِنَ ْفسي» (طه‪« )41 :‬و تو را برای نفسم خاص ساختم‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬و اصْ طَنَ ْعتُ َ‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬شرح العقیدة الطحاویة‪ ،‬ابن ابی عبدالعز حنفی‪219 :‬‬


‫‪178‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫(و پرورش" دادم)»‪.‬‬


‫ْ‬ ‫َ‬ ‫هّللا‬
‫و میفرمای""د‪َ « :‬ويُ َح"" ذ ُرك ُ"م ُ نف َس""هُ» (آل عم""ران‪« )28 :‬و هللا ش""ما را از نفس""ش‬ ‫ُ‬ ‫ِّ‬
‫برحذر" می‌دارد»‪.‬‬
‫و رسول خدا در حدیث شفاعت فرمودند‪« ":‬زمانی که مردم نزد آدم میرون""د ب""ه او‬
‫میگویند‪« :‬خداوند" تو را با دستش خلق نمود" و فرشتگان به تو سجده نمودند و خداوند‬
‫‪1‬‬
‫اسما هر چیزی را به تو آموخت»‪.‬‬
‫اما تأویل کسانی که میگویند‪ :‬منظور از «ید» قدرت است‪ ،‬صحیح نیست‪ .‬چرا که‬
‫ي» گفته شود‪ :‬معنای آن این است ک""ه‪:‬‬ ‫درست نیست در این کالم الهی «لِ َما َخلَ ْق ُ‬
‫ت بِيَ َد َّ‬
‫با دو قدرت خود آنرا خلق نمودم‪( ".‬چرا که اگر ی""د ب"ه ق""درت تأوی""ل ش""ود در این آی"ه‬
‫باید چنین گفته شود‪ ).‬و اگر چنین تأویلی درست باش"د ابلیس میگفت‪ :‬و همچ"نین م"را‬
‫با قدرت خ""ود خل""ق نم""ودی‪ ،‬پس او در این زمین""ه نس""بت ب""ه من برت""ری" ن""دارد‪ .‬ام""ا‬
‫شناخت ابلیس‪ -‬با وجود" کفرش ‪ -‬نسبت به خداوند از جهمیه بیشتر بود‪.‬‬
‫و در این تاویل دلیلی در این کالم الهی برای آنها وجود" ندارد که می فرماید‪َ« :‬أ َول ْمَ‬
‫کونَ » (یس‪« )71 :‬آیا ندیدن د‬ ‫يَ َر ْوا َأنَّا َخلَ ْقنا لَ ُه ْم ِم َّما َع ِملَتْ َأ ْيدينا َأ ْنعاما ً فَ ُه ْم لَها م الِ ُ‬
‫آنها از آنچه ساخته دست‌های ماس ت‪ ،‬چه ار پایانی را آفریده‌ایم‪ ،‬پس‬ ‫که ما برای ‌‬
‫آنان مالک آن هستند»‪ .‬چ"را ک"ه خداون""د متع"ال لف"ظ «ای"دی» را ک"ه جم""ع اس""ت ب"ه‬
‫ضمیر" جمع «نا» اضافه کرده است تا اینکه دو لفظ جمع متناسب با یکدیگر باشند که‬
‫این دو لف""ظ داللت ب""ر پادش""اهی" و عظمت میکنن""د‪ .‬و کلم""ه «ای""دی» را مض""اف ب""ر‬
‫ضمیر" مفرد ذکر نکرد و نیز نگفت‪« :‬یدینا» چنانکه لفظ ید را مثنی و ضمیر" اض""افه‬
‫ت َأ ْی" ِدینَآ»‬
‫شده به آنرا جمع ذکر کند‪ .‬بنابراین اینکه خداوند" متعال میفرماید‪ِّ « :‬م َّما َع ِملَ ْ‬
‫ت بِيَ َديَّ» و رسول خ""دا در م""ورد‬ ‫همچون این کالم الهی نیست که میفرماید‪« :‬لِ َما خَ لَ ْق ُ‬
‫ُحات وجهه ما انتهى إليه‬ ‫حرقَت ُسب ُ‬ ‫خداوند" متعال فرمودند‪« :‬حجابه النُّور‪ ،‬لو كشفه َأل َ‬
‫بصره من خلقه»‪« 2:‬حجاب او نور است‪ .‬اگر این حجاب برداش""ته ش""ود‪ ،‬ان""وار وج""ه‬
‫الهی تا آنجا که چشم او میبین""د‪ ،‬مخلوق""اتش" را میس""وزاند»‪ ".‬اما در م""ورد" این ص""فات‬
‫گفته نمیشود که آنها اعضا یا جوارح یا ادوات یا ارکان هستند چرا که رکن جزئی" از‬
‫م""اهیت اس""ت و خداون""د متع""ال یکت""ا و بینی""از اس"ت‪ ،‬تجزی""هپ"ذیر نیس""ت؛ و در کلم"ه‬
‫اعضا‪ ،‬معنای پراکندگی" و جدایی و بخش بخش و تکه تکه ب""ودن میباش""د ک""ه خداون""د‬
‫از آن نیز پاک و م""نزه اس""ت‪ .‬و در این معن""ا کالم الهی ن""یز وارد" ش""ده اس""ت ک""ه می‪-‬‬
‫فرمای""د‪« :‬الَّذينَ َج َعلُ وا ا ْلقُ ْرآنَ ِعض ينَ » (حج ر‪(« )91 :‬هم ان) کس انی‌که ق رآن را‬
‫تقسیم (و بخش‪ ،‬بخش) کردند»‪ .‬و در کلمهی جوارح معنای اکتساب و انتفاع (به""ره‬
‫جستن) میباشد و همچنین ادوات‪ ،‬ابزاری" هستند که در جلب منفعت و دف""ع ض""رر از‬
‫‪ - 1‬بخاری‪4476 ":‬؛ مسلم‪193 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬مسلم‪ 179 :‬و ‪...‬‬
‫‪179‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها بهره میجویند‪ ".‬اما همهی این معانی در حق خداوند متعال منتفی میباشد و ب""ر این‬
‫اساس است که در میان صفات الهی ذکری از آنها نشده است‪.‬‬
‫خالصه‪:‬‬
‫بنابراین الفاظ شرعی‪ ،‬معانی صحیح داشته و از احتم""االت فاس""د س""الم میباش""ند و‬
‫بر این اساس واجب اس""ت ک"ه چ""ه از جهت نفی و چ""ه اثب""ات‪ ،‬از مع""انی آنه""ا ع""دول‬
‫نکنیم تا اینکه معانی فاس"د" اثب""ات نش""ود ی""ا معن""ای ص""حیح نفی نگ""ردد‪ .‬و تم""ام الف""اظ‬
‫مجمل در معرض حق و باطل قرار دارند‪.‬‬
‫و از این جهت است که بسیاری از سلف صالح و ائمه‪ ،‬از اطالق نفی و اثبات در‬
‫مواردی" که مورد اختالف است‪ ،‬نهی کردهان""د‪ .‬و این نهی از جهت ع""دم ح""ق ب""ودن‬
‫یکی از دو امر متضاد و متناقض یا کوتاهی در بی""ان ح""ق نب""وده‪ ،‬بلک""ه از این جهت‬
‫بوده که چنین عبارتی از الفاظ مجمل و متش""ابه میباش""د ک""ه مش""تمل ب""ر ح""ق و باط""ل‬
‫است‪ .‬چنانکه در اثبات آن‪ ،‬اثبات حق و باط""ل اس""ت و در نفی آن‪ ،‬نفی ح""ق و باط""ل‬
‫نهفته است‪ .‬بن""ابراین ه"ر دو اطالق (نفی و اثب""ات) ممن"وع" اس"ت ب""رخالف نص"وص‬
‫الهی‪ 1‬که جدا کنندهی حق از باطل میباشند و خداوند" متعال بوسیله آنه""ا ح""ق و باط""ل‬
‫را از یکدیگر جدا میکند‪ .‬و بر این اساس بود که س""لف امت و پیش""وایان آن‪ ،‬کالم هللا‬
‫و رسولش را امام و پیشوا و جدا کنندهی حق از باطل قرار" میدادند که پ""یروی از آن‬
‫واجب میباشد‪ .‬و اینگونه آنچ""ه را هللا و رس""ولش اثب""ات میکردن""د‪ ،‬اثب""ات مینمودن"د" و‬
‫آنچه را هللا و رسولش نفی میکردن""د‪ ،‬نفی مینمودن""د‪ ".‬و در م""ورد عب""ارته""ای جدی""د و‬
‫مجم""ل و متش""ابه‪ ،‬اطالق نفی و اثب""ات را ممن""وع میدانس""تند‪ .‬و ج""ز بع""د از تحقی""ق و‬
‫بررسی‪ "،‬آن لفظ را اطالق نمیکردند و آنرا نفی نمیکردن""د؛ پس چ""ون معن""ا مش""خص‬
‫میشد‪ ،‬آنچه را حق بود اثبات میکردند و آنچه باطل بود‪ ،‬نفی میکردند ب""رخالف" کالم‬
‫هللا و رسولش که تماما حق است و پذیرفتن آن واجب میباشد هرچند معنای آن فهمیده‬
‫نشود؛ درحالیکه پذیرفتن کالم غیر معصوم" واجب نیست ت""ا اینک""ه معن""ای آن فهمی""ده‬
‫‪2‬‬
‫شود»‪.‬‬
‫تذکر‪:‬‬
‫این قاع ده ب رخالف دیدگاه س لف در م ورد اس ماء الهی نیس ت؛ روش آنه ا در‬
‫‪ - 1‬واجب است که کالم هللا و رسولش را اصل قرار دهیم و در معنای آن تدبر نموده‬
‫و آنرا بفهمیم و اقوال مردم" را که با آن مخالف و موافق" است‪ ،‬متش""ابه و مجم""ل تلقی‬
‫کنیم و به گوینده آنها بگوییم‪ :‬این الفاظ احتمال چنین و چن""ان را دراد؛ پس اگ""ر م""راد‬
‫آنها با خبر رسول هللا مواف""ق ب""ود‪ ،‬پذیرفت""ه میش""ود و اگ""ر م""راد ایش""ان ب""ا کالم هللا و‬
‫رسولش" مخالف بود‪ ،‬رد میشود‪ .‬شرح الطحاوی""ه‪1/312 :‬؛ موسس""ة الرس""الة‪ ،‬تحقی""ق‬
‫دکتر عبدهللا الترکی و شعیب ارناووط‪".‬‬
‫‪ - 2‬درء تعارض العقل و النقل‪ ،‬ابن تیمیه‪.‬‬
‫‪180‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اثبات اسماء و صفات‪ ،‬تفصیل و در نفی‪ ،‬اجمال است‪ .‬هللا متعال پیامبرانش را چنین‬
‫فرستاده که اسما و صفاتش را به صورت مفصل اثبات کنند و آنچ ه را ک ه شایس ته‬
‫و سزاوار ذات ب اری نیس ت‪ ،‬همچ ون تش بیه و تمثیل‪ ،‬ب ه اجم ال نفی کنن د‪ .‬اثب ات‬
‫مفصل اسما و صفات الهی از این قبیل است‪:‬‬
‫الح ُّي القَيُّو ُم» (بق ره‪« )255 :‬هللا (معب ود ب ر ح ق اس ت) هیچ‬ ‫«هَّللا ُ الَ ِإلَهَ ِإاَّل ُه َو َ‬
‫معبودی بحق جز او نیست‪ ،‬زنده (و جهان هستی را) نگه دار و مدبر است»‪.‬‬
‫« َو َكلَّ َم هَّللا ُ ُمو َسى تَ ْكلِيماً» (نساء‪« )164 :‬و هللا (بدون و اسطه) ب ا موس ی س خن‬
‫گفت»‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْؤ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬
‫الس" ُم ال ُم" ِمنُ ال ُمهَ ْي ِمنُ ال َع ِزي "ز ال َجبَّا ُر‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ك الق" ُّدوسُ َّ‬ ‫ْ‬ ‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬
‫«ه َُو ُ ال ِذي ِإلهَ ِإ هُ" َو ال َملِ" ُ‬ ‫هَّللا‬
‫ْال ُمتَ َكبِّ ُر ُس " ْب َحانَ هَّللا ِ َع َّما ي ُْش " ِر ُكونَ » (حش""ر‪« )23 :‬او هللا اس""ت ک""ه ج""ز او معب""ودی‬
‫(راستین) نیس""ت‪ ،‬پادش""اه‪ ،‬نه""ایت پ""اک‪ ،‬م""ن ّزه (و س""الم از ه""ر عیب)‪ ،‬ایم""نی دهن""ده‪،‬‬
‫نگهبان پیروزمند‪ "،‬جبار (جبران‌کننده) و شایسته عظمت و ب""زرگی" اس""ت‪ .‬هللا پ""اک و‬
‫من ّزه است از آنچه (برای او) شریک می‌آورند»‪.‬‬
‫ت َو‬ ‫الس"ماوا ِ‬ ‫ُس"ني ي َُس"بِّ ُح لَ"هُ م""ا فِي َّ‬ ‫ص ِّو ُ"ر لَهُ اَأْلسْما ُء ْالح ْ‬ ‫بارُئ ْال ُم َ‬ ‫ق ْال ِ‬
‫«هُ َو هَّللا ُ ْالخالِ ُ‬
‫ض َو هُ" َو ْال َعزي ُز ْال َحکي ُم» (حش""ر‪« )24 :‬او هللا اس""ت‪ ،‬خ"الق‪ ،‬ن"وآفرین‪ ،‬نقش""بند‬ ‫اَأْلرْ ِ‬
‫(بینظیر) ب""رای او نام‌ه""ای نی""ک اس""ت‪ ،‬آنچ""ه در آس""مان‌ها و زمین اس""ت تس""بیح او‬ ‫‌‬
‫میگویند و او پیروزمند حکیم است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫و دیگر آیات و احادیثی که از رسول خدا در باب اسما و صفات الهی ثابت ش""ده‪-‬‬
‫اند‪ .‬در این آی""ات و اح""ادیث اثب""ات ذات و ص""فات الهی ب""ه ص""ورت مفص""ل و اثب""ات‬
‫وحدانیت الهی با نفی تمثیل واضح و روشن است‪ .‬و اینگونه خداوند" متع""ال بن""دگانش‬
‫را به راه راست که همان راه و روش پیامبران است‪ ،‬هدایت نموده است‪.‬‬
‫به راه راست که همان راه و روش پیامبران است‪ ،‬هدایت نموده است‪.‬‬
‫اما مثال نفی مجمل در آیات قرآن‪:‬‬
‫«ال تَْأ ُخ ُذهُ ِسنَةٌ َو ال نَوْ ٌم» (بقره‪« )255 :‬نه چرت او را فرا گیرد و نه خواب»‪.‬‬
‫ض» (سبأ‪« )3 :‬به‌اندازه ذره‬ ‫ت َواَل فِي اَأْلرْ ِ‬ ‫اوا ِ‬‫«اَل يَ ْع ُزبُ َع ْنهُ ِم ْثقَا ُل َذ َّر ٍة فِي ال َّس َم َ‬
‫در آسمان‌ها و در زمین از او پنهان نیست»‪.‬‬
‫«ال تُ ْد ِر ُکهُ اَأْلبْصا ُ"ر» (انعام‪« )103 :‬چشم‌ها او را در نمی‌یابند»‪.‬‬
‫اما مشرکان و کفار و اهل کتابی که از راه و روش پیامبران منحرف شدند و نیز‬
‫کس""انی ک""ه ب""ا آنه""ا در این مس""یر هم""راه ش""دند‪ ،‬چ""ون ص""ابئه و فالس""فه و جهمی""ه و‬
‫قرامطه و باطنیه و‪ ...‬جهت عکس این قاعده را راه و روش خ""ود برگزیدن""د چنانک""ه‬
‫خداوند" را با صفات سلبی به صورت مفصل توصیف نموده و جز وجودی" مطل""ق را‬
‫اثبات نمیکنند که هیچ حقیقتی برای او نمیباشد‪ .‬و تنها وج""ودی در اذه""ان میباش""د ک""ه‬
‫تحقق آن در واقعیت محال است‪ .‬بنابراین دیدگاه آنان مستلزم تعطیل (اسما و صفات)‬
‫‪181‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و تمثیل میباشد‪ .‬آنها خداوند" متعال را مانند امور" محال و معدوم" و جمادات فرض می‪-‬‬
‫کنند و اسما و صفات او را تعطیل نموده و از او نفی میکنند که این خود مستلزم" نفی‬
‫ذات میباشد‪ .‬و از میان آنها غالیانی ه""ر دو ام""ر متن""اقض و متض""اد را از او نفی می‪-‬‬
‫کنند و میگویند‪ :‬نه موجود است و نه معدوم" و ن""ه زن""ده اس""ت و ن""ه م""رده و ن"ه ع""الم‬
‫است و نه جاهل؛ چرا که آنها گمان میکنند اگر چنین صفاتی را برای او اثبات کنن""د‪،‬‬
‫او را به موجودات تشبیه کردهاند و اگ""ر چ""نین ص""فاتی را از او نفی کنن""د‪ ،‬او را ب""ه‬
‫معدومات" تشبیه کردهاند‪ .‬بنابراین هر دو امر متضاد و متن""اقض (موج""ود" و مع""دوم)‬
‫را از او سلب نمودن"د ک"ه مح"ال ب"ودن این ام"ر ب"رای عق"له"ا ام"ری ب"دیهی اس"ت‪ .‬و‬
‫اینگونه‪ ،‬آیاتی را که خداوند" در کتاب نازل کرده و رسول هللا ح با آنها آمده‪ ،‬تحریف‬
‫کردند" و در شری گرفتار" آمدند که از آن فرار میکردند و اینگونه او را ب""ه ممتنع""ات‬
‫و امور محال تشبیه نمودند چرا که سلب نقیضین چون جمع نقیض""ین میباش""د ک""ه ه""ر‬
‫‪1‬‬
‫دوی این امور از محاالت است و این امری بدیهی" میباشد»‪.‬‬
‫سواالت فصل پنجم‪:‬‬
‫‪ -1‬دالیل وجوب تمسک به احادیث آحاد در بخش عقیده را بنویسید‪.‬‬
‫‪ -2‬تعریف" کنید‪:‬‬
‫الف) سنت در شریعت‪:‬‬
‫ب) تأویل نزد سلف عبارت است از‪:‬‬
‫ج) مجمل در اصطالح‬
‫د) مصدر دریافت‪:‬‬
‫و) قرآن کریم‬
‫‪ -3‬کلمه مناس""ب را در ج""ای خ"الی ق"رار" ب"ده‪( :‬ص"حابه‪ -‬تس""لیم‪ -‬اجم""اع‪ -‬آح"اد –‬
‫عقل‪ -‬متواتر)‬
‫الف)‪ ..............‬عبارت است از اتفاق نظر مجتهدین امت محمد در یک عصر و‬
‫زمان بر یک حکم شرعی پس از وفات رسول خدا؛‬
‫ب) ‪ .............‬عبارت است از آنچه گروهی از گ""روه دیگ""ر روایت ک""رده باش""ند‬
‫چنانکه عادتا تبانی آنها بر کذب و دروغ محال باشد‪.‬‬
‫ج)‪ ..............‬از معانی آن غریزهی درک کننده میباشد‪.‬‬
‫د) ‪ .............‬کسی است که پیامبر" را در حالی مالقات کرده باشد که به او ایم""ان‬
‫داشته و بر این ایمان از دنیا رفته است‪.‬‬
‫هـ) ‪ ............‬عبارت است از استسالم و اقرار و اعتراف و پایبندی به شریعت‪.‬‬
‫ی) ‪ ............‬عبارت است از حدیثی" که شروط" حدیث متواتر" را نداشته باشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪7-3/4 ،‬؛ یا الرسالة التدمیریة‪8 :‬‬


‫‪182‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -4‬عالمت (‪ )+‬را در براب""ر جمل""هی ص""حیح و عالمت (‪ )-‬را در براب""ر جمل""هی‬


‫نادرست قرار" بده؛‬
‫الف) پایبندی به فهم سلف مانع تفرقه و اختالف میباشد‪) ( .‬‬
‫ب) نتیجهی رد احادیث آحاد در عقیده‪ ،‬عدم ایمان به سوال قبر میباشد‪) ( .‬‬
‫ج) از اسباب انحراف از فهم س""لف‪ ،‬جه""ل ب""ه زب""ان ع""ربی و انتش""ار" زب""ان غ""یر‬
‫عربی میباشد‪) ( .‬‬
‫د) فهم عبارت است از تصور" معنای نیک و آمادگی ذهنی برای استنباط‪) ( ".‬‬
‫و) وعده در مورد" شر و وعید در مورد خیر میباشد‪) ( .‬‬
‫ی) عقل به تنهایی میتواند احکام شرعی را بشناسد‪) ( ".‬‬

‫فصل ششم‪ :‬ویژگیهای منهج سلفی‬


‫مبحث اول‪ :‬سهولت وضوح"‬ ‫‪‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬اتفاق نظر در منهج‬ ‫‪‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬گرد آمدن بر مبنای حق‬ ‫‪‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬عدل و انصاف‬ ‫‪‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬میانهروی و عدم غلو‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬مطلب اول‪ :‬غلو در عقیده‬
‫‪ ‬مطلب دوم‪ :‬غلو در عبادت‬
‫‪ ‬مطلب سوم‪ :‬غلو در معامالت‬
‫‪ ‬مطلب چهارم‪ :‬غلو در عادات‬

‫ویژگیهای منهج سلفی‪:‬‬


‫‪183‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫هر منهج و راه و روش ویژگی"هایی دارد که آنرا از دیگر روشه"ا متم"ایز میس"ازد‬
‫و منهج سلف از این قاعده مستثنی نیست و ویژگی"ه"ایی را داراس"ت ک"ه آنرا از راه و‬
‫روش"های دیگر جدا میکند‪ .‬این ویژگیها موضوع" این فصل میباشد که در طی مب""احث‬
‫ذیل بدان میپردازیم‪".‬‬
‫مبحث اول‪ :‬سهولت و وضوح‬
‫بدیهی اس""ت ک""ه انس""انه""ا در فهم و درک بس""یاری" از مس""ائل ب""ا یک""دیگر متف""اوت‬
‫هستند‪ .‬چنانکه فردی" امری غامض و دشوار" را درک میکند که دیگ""ران از درک آن‬
‫حکیم‬
‫ِ‬ ‫عاجز و ناتوان بوده و فهم درست و درک صحیح آن بر ایشان پوشیده است‪ .‬و‬
‫اه ِل بیان‪ ،‬امور مختلف را بهگونهای به ش"نوندگان انتق"ال میده"د ‪ -‬ک"ه میخواه"د آنرا‬
‫بفهمند‪ -‬ت"ا هری"ک از آنه"ا ب"ا ش"نیدن این ام"ور‪ ،‬به"رهای را دری"افت کنن"د ک"ه ب"ا آن‬
‫مقصود و مطلوب تحقق مییابد و با وجود" آن بهرهی اهل کم""ال در علم و رس""وخ در‬
‫فهم‪ ،‬به جای خود باقی است‪.‬‬
‫و بر این اساس است ک""ه مع""انی نص""وص کت""اب و س""نت ب""رای تم""ام اع""راب ک""ه‬
‫مخاطب این نصوص بودند‪ ،‬مفهوم و مشترک بود‪ .‬بلکه قرآن بر هفت ح""رف‪ 1‬ن""ازل‬

‫‪ -1‬علما در معنای حرف"های هفتگانه اختالف کردهاند و اقوال متعددی" از آنها نقل شده‬
‫است‪ .‬و دیدگاه راجح از می""ان این اق""وال آن اس""ت ک""ه منظ""ور از ح""رفه""ای هفتگان""ه‬
‫(احرف سبعه) هفت لهجه از لهجههای عرب در یک معنا میباش"د‪ .‬ب"ه عب"ارت دیگ"ر‬
‫از آنجا که لهجههای عرب در تعبیر" از یک معنا با یکدیگر مختلف میباشد‪ ،‬لذا ق""رآن‬
‫با الفاظی در حد این لهجهها در آن معنا نازل شده است و در مواردی که اختالفی در‬
‫آن نبوده است‪ ،‬با ی"ک لف""ظ ی""ا بیش از آن ذک""ر ش""ده اس""ت‪ .‬علم""ا در بی""ان لهج""هه""ای‬
‫هفتگانه اختالف کردهاند چنانکه برخی گفتهان""د این لهج""هه""ای هفتگان""ه عبارتن""د از‪:‬‬
‫قریش‪ ،‬هزیل‪ ،‬ثقیف‪ ،‬هوازن‪ ،‬کنانه‪ ،‬تمیمو" و یمن؛ که فص""یح"ت""رین لهج""هه""ای ع""رب‬
‫میباشد‪ .‬و عالوه بر این نیز اقوالی در این زمینه ذکر شده است‪ .‬اقوالی" چون‪« :‬اقبل‪،‬‬
‫تعال‪ ،‬هام‪ ،‬عجل‪ ،‬اسرع‪ ،‬قصری‪ ،‬نحوی» چنانکه این الفاظ هفتگانه به یک معن""ا می‪-‬‬
‫باشند و آن طلب اقبال (روی آوردن) میباشد‪ .‬و این دی""دگاه منس""وب ب""ه جمه""ور" اه""ل‬
‫فق""ه و ح""دیث میباش""د از جمل""ه‪« :‬س""فیان بن عیین""ه‪ ،‬ابن جری""ر‪ ،‬ابن وهب‪ ،‬ط""بری‪،‬‬
‫طح""اوی و ‪ ...‬و ابن عب""دالبر این دی""دگاه را ب""ه اک""ثر علم""ا نس""بت میده""د‪ .‬و ح""دیث‬
‫ابوبکره بر آن داللت میکند که در آن آمده است‪« :‬جبرئیل گفت‪ :‬ای محم""د‪ ،‬ق""رآن را‬
‫بر یک شیوه ق"رائت کن‪ .‬میکائی"ل گفت‪ :‬از او اف"زودن ب"ر این ش"یوهه"ا را بخ"واه ت"ا‬
‫اینگونه به هفت شیوه برسد‪ .‬پس جبرئی""ل گفت‪ :‬آنرا ب""ر هفت ح""رف بخ""وان؛ ک""ه این‬
‫هفت حرف کافی است مگر اینکه آیه رحمت با آیه عذاب یا آیه ع""ذاب ب""ا آی""ه رحمت‬
‫در آمیزد‪ .‬چنانکه میگویی‪« :‬هلم‪ ،‬تعال‪ ،‬اقبل‪ ،‬اذهب‪ ،‬اسرع و عجل»‬
‫‪184‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شد و این از باب مبالغه در وسعت فهم آن برای ایشان میباش""د‪ 1.‬ت""ا اینک""ه ع""رب آنرا‬
‫بفهمد و مقاصد آنرا درک کند به ویژه اموری که مردم به آنه""ا نیازمن"د" هس""تند چ""ون‬
‫ایم""ان ب""ه هللا‪ ،‬رس""الته""ای الهی از جمل""ه ش""ناخت معب""ود و پروردگارش""ان و کیفیت‬
‫عبادت و فرمانبرداری" از او؛‬
‫اما آنچه اهل لغت و خطاب‪ ،‬از الفاظ و معانی کتاب و سنت نمیفهمند‪ ،‬بر دو ن""وع‬
‫میباشند‪:‬‬
‫‪ -1‬الفاظی که فهم سیاق و شناخت معنا و مفهوم به آنه"ا وابس"ته نیس"ت ک"ه در این‬
‫صورت" ندانستن و جه""ل ب""ه معن""ای آن ض""رری" نمیرس""اند‪ ،‬زی""را آنچ""ه معت""بر اس""ت‬
‫ابن عبدالبر میگوید‪« :‬این مثالی است برای حروفی که قرآن بر مبنای آنها نازل ش""ده‬
‫اس"ت ک"ه مع"انی هس"تند ب"ا مفه"وم یکس"ان؛ ام"ا آنچ"ه ش"نیده میش"ود (از حیث الف"اظ)‬
‫متفاوت است‪ .‬ولی در هیچیک از آنها چنین نیست که معنایی به همراه ضد آن وجود‬
‫داشته باشد و یکی از آنها با دیگری در معنا مخالف و متضاد بوده و یک"دیگر" را نفی‬
‫کنن""د‪ .‬چنانک""ه (لف""ظ) رحمت ب""ا (لف""ظ) ع""ذاب مخ""الف ب""وده و آنرا نفی میکن""د‪ .‬و این‬
‫دیدگاه را احادیث زیادی تأیید میکند‪ :‬از عب""دالرحمن بن عب""دالقاری روایت اس""ت ک""ه‬
‫میگوید‪ :‬شنیدم عمر بن خطاب میگوید‪ :‬ش"نیدم ک""ه هش"ام بن حکیم بن ح""زام س"ورهی‬
‫فرقان را به شیوهای جز شیوهای که من آنرا میخوانم‪ ،‬قرائت میکند‪ .‬و ش""یوهای ک""ه‬
‫من میخواندم‪ ،‬رسول" خدا برایم خواندند‪ ".‬نزدیک بود به این خاطر" در مورد" او عجل""ه‬
‫کنم‪ .‬اما درنگ نمودم تا اینکه قرائت وی تمام شد‪ ،‬سپس ردای وی را گرفت""ه و ب""ا او‬
‫نزد رسول هللا رفته و گفتم‪ :‬من شنیدم" که این (هشام بن حکیم) به شیوه ای جز شیوه‪-‬‬
‫ای که برای ما قرآن خواندید‪ ،‬قرآن میخواند! پس رسول خدا به من گفت‪ :‬او را ره""ا‬
‫کن؛ سپس به هش"ام بن حکیم گفت‪ :‬بخ"وان‪ ،‬پس خوان"د‪ .‬رس"ولش خ"دا فرم"ود‪ ":‬چ"نین‬
‫نازل شده است‪ .‬سپس به من گفت‪ :‬بخوان؛ پس قرآن خواندم‪ .‬فرمود‪ ":‬چنین نازل ش""ده‬
‫است‪ .‬قرآن بر هفت حرف نازل ش""ده اس""ت‪ ،‬پس آنچ""ه از آن ب""رای ش""ما میسراس""ت‪،‬‬
‫بخوانید‪"».‬‬
‫و از بسر بن سعید روایت است که ابوجهیم انصاری" به او خبر داده که‪« :‬دو نف""ر در‬
‫م""ورد" یکی از آی""ات ق""رآن ب""ا هم اختالف کردن""د‪ .‬یکی از آنه""ا گفت‪ :‬آنرا چ""نین از‬
‫رسول هللا فرا گرفتم‪ ".‬و دیگری" گفت‪ :‬چنین آنرا از رسول هللا فرا گ""رفتم‪ .‬پس ه""ر دو‬
‫از رسول هللا در این م""ورد س""وال کردن""د‪ .‬رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬ان ه""ذا الق""رآن‬
‫انزل علی سبعة احرف‪ ،‬فال تمارو" فی القرآن‪ ،‬فان المراء فی""ه کف""ر»‪« :‬این ق""رآن ب""ر‬
‫هفت حرف نازل شده است‪ .‬پس در مورد قرآن جدال نکنید‪ ،‬چ""را ک""ه ن""زاع و ج""ر و‬
‫بحث در مورد آن کفر است»‪( .‬که به تردید" میانجامد)‪.‬‬
‫از بارزترین حکمتهای نزول قرآن بر هفت حرف‪:‬‬
‫الف) آسانی در امر قرائت و حفظ آن برای مردمان امی؛‬
‫‪185‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫معنای ترکیبی" و نه مفهوم هر لفظ میباشد‪ .‬و بر این اساس است که عم"ر از کن"دوکاو‬
‫در دانستن معنای کلم""ه «االب» در کالم الهی روی گردان""د‪ ،‬آنج""ا ک""ه میفرمای""د‪َ « :‬و‬
‫فا ِکهَةً َو َأبًّا» (عبس‪ )31 :‬و کندوکاو و جستجو در معنای دقیق آنرا تکلف خواند‪.‬‬
‫ابن کثیر رحمهاهلل میگوید‪« :‬منظ""ور" عم""ر بن خط""اب اع""راض و رویگ""ردانی" از‬
‫شناخت دقیق شکل و جنس آن (االب) بود وگرنه هرکس این آیه را بخواند" میداند ک""ه‬
‫(االب) گیاهی از گیاهان میباشد‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪« :‬فََأ ْنبَ ْتنا" فيها َحبًّا * َو ِعنَبا ً َو‬
‫ق ُغ ْلب"ا ً * َو فا ِکهَ"ةً َو َأبًّا» (عبس‪« )31-27 :‬آنگ""اه‬ ‫قَضْ باً" * َو َز ْيتُوناً" َو ن َْخالً * َو َحداِئ َ‬
‫در آن دانه(های فراون) رویان""دیم‪ ".‬و انگ""ور و س""بزی (بس""یار)‪ .‬و زیت""ون و نخ""ل‪ .‬و‬
‫باغهایی (انبوه و) پردرخت‪ ".‬و (انواع) میوه و علوفه (پدید آوردیم)»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪ -2‬الفاظی که فهم و درک سیاق و دانستن معنا و مقصود آیه وابسته به آن می باشد‪.‬‬
‫در این ص""ورت کن""دوکاو" و بررس""ی معن""ای آن الزم و ض""روری میباش""د‪ .‬چنانک""ه‬
‫ُؤف َرحي ٌم»‪ 1‬س""عید بن‬ ‫"ر ٌ"‬ ‫ف فَ"ِإ َّن َربَّ ُک ْم لَ َ‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪َ« :‬أوْ يَْأ ُخ َذهُ ْم عَلي تَخَ" ُّ‬
‫"و ٍ‬
‫مسیب میگوید‪« :‬چون عمر بن خط""اب ب""ر من""بر ب""ود گفت‪ :‬ای م""ردم‪ ،‬در م""ورد این‬
‫ف» چه میگویید؟ م""ردم س""اکت ش""دند‪ .‬پ""یرمردی" از‬ ‫کالم الهی‪َ« :‬أوْ يَْأ ُخ َذهُ ْم عَلي تَخ َُّو ٍ‬
‫بنی هزیل گفت‪ :‬این شیوهی سخن گفتن ما (لهجهی ما) میباشد»‪.‬‬
‫هدف از این بحث بیان این مطلب است که درک شریعت آسان و ب""ه تعب""یر دیگ""ر‬
‫زود فهم است و این سهولت و آسانی در مسائل اعتقادی‪ 2‬و عملی آن میباشد‪ .‬چرا که‬
‫ب) اعجاز قرآن در فطرت لغوی نزد عرب؛‬
‫ج) اعجاز قرآن در معانی و احکام آن‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الموافقات‪2/85 :‬‬
‫‪( - 1‬نحل‪« )47 :‬یا (آن که) آنان را در حال ترس (و وحشت) بگیرد»‪".‬‬
‫‪ - 2‬مسائل اعتقادی بر دو نوع میباشند‪ :‬نوع اول‪ :‬مسائلی که از اصول اعتقاد میباش""د‬
‫چنانکه گنجایش جهل نس""بت ب""ه آنه""ا ب""رای هیچ مس""لمانی" وج""ود" ن""دارد‪ .‬و از جمل""ه‬
‫ام""ور ض""روری" در اس""الم میباش""ند‪ .‬علم ب""ه این مس""ائل ف""رض عین اس""ت و در این‬
‫موارد" تفاوتی میان عالم و جاهل نیست‪ .‬چرا که حد و مرز میان کفر و ایمان می باشد‪.‬‬
‫الض"ال ُل» (ی"ونس‪« )32 :‬پس بع"د از‬ ‫خداوند" متع"ال میفرمای"د‪« :‬فَم"اذا بَعْ" َد ْال َح" ِّ‬
‫ق ِإالَّ َّ‬
‫حق‪ ،‬چه چیزی است جز گمراهی؟» و مث""ال آن‪ :‬ایم""ان ب""ه هللا‪ ،‬فرش""تگان‪ ،‬کت""ابه""ای‬
‫آسمانی‪ ،‬پیامبران‪ ،‬روز قیامت و خیر و شر تقدیر میباشد‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬مس""ائلی ک"ه از جمل""ه ف"روع" اعتق""ادی میباش"ند‪ .‬پایبن""دی ب"ه این م""وارد ن""یز‬
‫الزامی است‪ .‬و ایمان کسانی که چنین مسائلی را میفهمن""د و مع""انی آنه""ا را درک می‪-‬‬
‫کنند و توان این مهم را دارند‪ ،‬در این مسائل مختل""ف میباش""د؛ پس ب""ر ه""ر کس""ی ب""ه‬
‫اندازهی عقل و توانایی" ذهنی وی واجب اس""ت ک""ه این مس""ائل را بدان""د و درک کن""د‪.‬‬
‫چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬فَاتَّقُوا هَّللا َ َما ا ْستَطَ ْعتُْ"م» (تغابن‪« )16 :‬پس تا (ج""ایی‬
‫‪186‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از منبع صاف و زاللی گرفته شده که از هرگون""ه ب""دعت و ش""بهاتی ب""ه دور اس""ت و‬
‫نیز خالی از تأویالت و مصطلحات کالمی میباشد‪ .‬به طور" خالصه تفاوت و تفاض""ل‬
‫قوهی درک‪ ،‬در افراد مختلف انکار نمیشود‪ ،‬بلکه مق""داری ک""ه ب""دان مکل""ف هس""تند‪،‬‬
‫م""ورد نظ""ر اس""ت‪ .‬ش""ارح عقی""دهی طح""اوی میگوی""د‪« :‬تردی""دی نیس""ت ک""ه ش""ناختن‬
‫‪1‬‬
‫تفصیلی آنچه رسول هللا ح آورده‪ ،‬فرض کفایه میباشد‪»...‬‬
‫اسالم بر سهولت و وض""وح در فهم آن داللت میکن""د و نص""وص ق""رآن و س""نت و‬
‫اقوال سلف و عقل نیز بیانگر" این مطلب است‪:‬‬
‫‪ -1‬قرآن کریم‪ :‬قرآن کریم از چند وجه بیانگر این مهم است‪.‬‬
‫الف) خداوند متعال قرآن کریم را برای حف"ظ و فهمی"دن و ی"ادآوری و پن"د گ"رفتن‬
‫آسان کرده است‪ .‬میفرماید‪َ « :‬و لَقَ ْد يَسَّرْ نَا ْالقُرْ آنَ لِل ِّذ ْک ِر فَهَلْ ِم ْن ُم َّد ِک ٍر» (قمر‪« )17 :‬و‬
‫یقینا ً ما قرآن را برای تذکر آسان نمودیم‪ ،‬پس آیا کسی هست ک""ه مت""ذکر" ش""ود؟!» ابن‬
‫عباس میگوید‪« :‬اگر هللا متعال قرآن را بر زبان انس"انه""ا اس""ان نمیک"رد‪ ،‬هیچی"ک از‬
‫‪2‬‬
‫مردم نمیتوانست با کالم هللا سخن بگوید»‪.‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬بدیهی است اگر قرآن با الفاظی نازل میشد که مخاطب‬
‫‪3‬‬
‫آنها را نمیفهمد‪ ،‬دیگر برای او آسان نبود‪ ،‬بلکه بر وی سخت و دشوار بود»‪.‬‬
‫ب) خداوند متعال بندگانش را ب ه ت دبر در ق رآن و تفک ر و اندیش ه در آن و ن یز‬
‫پیروی از آن و یادآوری و پند گرفتن از آن تشویق نموده اس ت‪ .‬خداون د متع ال می‪-‬‬
‫ار ٌك لِيَ َّدبَّ ُروا آيَاتِ ِه َولِيَتَ َذ َّك َر ُأولُ و اَأْل ْلب اب» (ص‪)29 :‬‬ ‫َاب َأ ْنزَ ْلنَاهُ ِإلَ ْيكَ ُمبَ َ‬
‫فرماید‪ِ « :‬كت ٌ‬
‫«کتابی است پر برکت که آنرا بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنن د و خردمن دان‬
‫پند گیرند»‪.‬‬
‫ب قفالُها» (محم""د‪« )24 :‬آی""ا در‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫و میفرماید‪ « :‬فال يَتَ َدبَّرُونَ ا ْلقُ ْرآنَ ْم عَلي قلُ و ٍ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫قرآن تدبّر نمی‌کنند یا بر دل‌هایشان قفل‌هاست؟!»‬

‫که) می‌توانید" تقوای الهی را پیشه کنید»‪ .‬ام""ا ب""ه ط""ور کلی ب""ر امت واجب اس""ت در‬
‫میان پیشوایان خ""ود اف""رادی" را چن""ان ت""ربیت کن""د ک""ه این ام""ور را میدانن""د و در این‬
‫مسائل تخصص داشته باشند چرا که ج""زئی از دین هس""تند ک"ه ب""ه پ""یروی" از آن ام""ر‬
‫ص"راطي ُم ْس"تَقيما ً فَ""اتَّبِعُوهُ» (انع""ام‪:‬‬ ‫شده است‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َأ َّن ه""ذا ِ‬
‫‪« )153‬و اين راه مستقيم من است‪ ،‬پس از آن پ""يروی" کنيد»‪ .‬درء تع""ارض العق""ل و‬
‫النقل‪ ،‬ابن تیمیه‪ ،‬ص‪53-51 :‬‬
‫‪ - 1‬شرح الطحاویة‪ ،‬ص‪ ،4 :‬ابن ابی العز حنفی رحمهاهلل‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‬
‫‪ - 3‬مختصرالصواعق" المرسلة‪1/95 :‬‬
‫‪187‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اختِالف ا ً‬ ‫و میفرماید‪َ« :‬أ فَال يَتَ َدبَّرُونَ ا ْلقُ ْرآنَ َو لَ ْو کانَ ِمنْ ِع ْن ِد َغ ْي ِر هَّللا ِ لَ َو َجدُوا في ِه ْ‬
‫َکثيراً» (نساء‪« )82 :‬آیا در قرآن نمی‌اندیشند؟ که اگر از سوی غ یر هللا ب ود‪ ،‬قطع ا ً‬
‫مییافتند»‪.‬‬ ‫اختالف بسیار در آن ‌‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬بدیهی است که نفی اختالف از ق رآن ج ز ب ا ت دبر‬
‫در تمام آن میسر نخواهد بود؛ وگرنه تدبر در بخشی از آن‪ ،‬موجب حکم نم ودن ب ه‬
‫نفی مخالفت بخشی که مورد تدبر قرار نگرفته با بخشی ک ه در آن ت دبر ش ده‪ ،‬نمی‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫ج) نکوهش کسانی که در قرآن تدبر نمیکنن""د و آنرا نمیفهمن""د؛ خداون"د" متع""ال می‪-‬‬
‫"ک و بَینَ ال""ذینَ ال یؤمن""ونَ ب""االخرة ِ ِحجاب""ا ً‬ ‫فرمای""د‪« :‬و اذا ق""رأتَ الق""رآنَ َج َعلن""ا بَین" َ‬
‫ّک فی‬ ‫َمستُورا" ً* َو َج َعلنا عَلی قُلوبهم" اَکنّة ً اَن یفقهوهُ َو فی آذانهم َوق ًرا" َو اذا ذکرتَ َرب َ‬
‫َ‬
‫القُ"""رآن ِ َوح""" َدهُ َولّ"""وا عَلی َادب"""ارهم" نُفُ"""ورا» (اس"""راء‪« )46-45 :‬و (ای پی"""امبر!)‬
‫هنگامی‌ک"ه ق""رآن بخ""وانی‪ ،‬می"ان ت"و و می""ان کس"انی‌که ب"ه آخ""رت ایم""ان نمی‌آورن"د‪،‬‬
‫پردهای پوشیده قرار می‌دهیم‪ .‬و بر دل‌ه""ایش""ان پوشش‌هایی ق""رار" می‌دهیم ت""ا آنرا در‬ ‫‌‬
‫نیابند و در گوش‌هایشان سنگینی (میگذاریم" که نشنوند)‪ .‬و چ""ون پروردگ""ارت را در‬
‫آنها با نفرت پشت می‌کنند (و می‌گریزند)»‪.‬‬ ‫قرآن به یگانگی یاد کنی‪‌ ،‬‬
‫‪ -2‬سنت نبوی‪:‬‬
‫از ابی بن کعب روایت است که میگوید‪« :‬رسول خدا با جبرئی""ل مالق""ات ک""رده و‬
‫فرمودن"""د‪« :‬يَ ا ِج ْب ِري ُل ِإنِّي بُ ِع ْثتُ ِإلَى ُأ َّم ٍة ُأ ِّميِّينَ ‪ِ :‬م ْن ُه ُم ال َع ُج و ُز‪َ ،‬و َّ‬
‫الش ْي ُخ ال َكبِ ي ُر‪،‬‬
‫ط‪ ،‬قَا َل‪ :‬يَا ُم َح َّم ُد ِإنَّ القُ ْرآنَ ُأ ْن ِز َل َعلَى‬‫الجا ِريَةُ‪َ ،‬وال َّر ُج ُل الَّ ِذي لَ ْم يَ ْق َرْأ ِكتَابًا قَ ُّ‬
‫َوال ُغالَ ُم‪َ ،‬و َ‬
‫ف» ‪« :‬ای جبرئی""ل‪ ،‬من ب""ه س""وی ام""تی امی (بیس""واد و درس نخوان""ده)‬ ‫‪2‬‬
‫س ْب َع ِة َأ ْح ُر ٍ‬
‫َ‬
‫فرستاده شدم – در می"ان آنه"ا پ"یرمرد" و پ"یرزن س"الخورده و غالم و کن"یز و کس"انی‬
‫هستند ک"ه هرگ"ز کت"ابی را نخوان"ده"ان"د ‪ -‬جبرئی"ل گفت‪« :‬ای محم"د‪ ،‬ق"رآن ب"ر هفت‬
‫حرف نازل شده است‪».‬‬
‫این حدیث بیانگر این مطلب است که قرآن بر هفت حرف نازل شده است چنانک""ه‬
‫معانی آن برای کسانی که قرآن برمبنای" زب""ان آنه""ا ن""ازل ش""ده‪ ،‬مفه""وم و قاب""ل درک‬
‫است و با وجود" اختالف قبایل‪ ،‬خواندن آن برای ایشان آسان و میسر اس""ت‪ .‬و عبدهللا‬
‫بن مسعود میگوید‪« :‬یهودی نزد رسول خدا آمده و گفت‪ :‬ای محمد‪ ،‬خداون""د آس""مانه""ا‬
‫را بر یک انگشت‪( ،‬طبقات) زمین را بر یک انگشت و کوهها را بر ی""ک انگش""ت و‬
‫درختها را بر یک انگشت و مخلوقات" را بر یک انگشت میگیرد‪ .‬سپس میگوی""د‪ :‬من‬

‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی ابن تیمیه‪13/307 ،‬‬


‫‪ - 2‬ترمذی‪2945 :8/141 ":‬؛ و میگوید‪ :‬این حدیث َح َسن صحیح است‪.‬‬
‫‪188‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پادشاه هستم‪ .‬پس رسول خدا چنان خندیدند که دندانهای ایشان آش""کار ش""د‪ .‬س""پس این‬
‫ق قَ ْد ِر ِه» (زمر‪« )67 :‬و آن‌ه""ا (= مش""رکان)‬‫آیه را قرائت کردند‪َ « :‬و ما قَ َدرُوا" هَّللا َ َح َّ‬
‫هللا را چنانکه سزاوار" بزرگی اوست نشناختند»‪.‬‬
‫یحیی بن سعید میگوید‪« :‬و در روایت فضیل بن عیاض از منصور از اب""راهیم از‬
‫عبیده از عبدهللا عالوه بر این آمده است‪« :‬پس رسول خ""دا از ب""اب تعجب و تص""دیق‬
‫‪1‬‬
‫وی خندیدند»‪".‬‬
‫‪ -3‬اقوال سلف‪:‬‬
‫عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬سوگند" به خداوندی" که معبود بر حقی ج""ز او نیس""ت‪،‬‬
‫هیچ سورهای از کتاب هللا نازل نشد مگر اینکه میدانم کجا نازل شد؛ و اگر میدانس""تم‬
‫کسی از من نسبت به کتاب هللا داناتر است‪ ،‬شتری را به خ""دمت گرفت""ه و ن""زد او می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫رفتم»‪".‬‬
‫مسروق" رحمهاهلل میگوید‪« :‬عبدهللا بن مسعود" سورهای ب""ر م""ا میخوان""د س""پس در‬
‫‪3‬‬
‫مورد" آن برای ما سخن میگفت و آنرا در طول روز" تفسیر میکرد»‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬بهترین مفسر قرآن ابن عباس بود»‪.‬‬
‫اعمش از ش""قیق روایت میکن""د ک""ه گفت‪« :‬علی بن ابی ط""الب‪ ،‬ابن عب""اس را ب""ه‬
‫عنوان امیر حج انتخاب نمود‪ .‬پس (ابن عباس) چنان خطب""های را ب""رای م""ردم ای""راد‬
‫نمود که اگر ترکها و رومیها آنرا میشنیدند‪ ،‬اسالم میآوردند؛ س""ورهی ن""ور را ب""رای‬
‫‪5‬‬
‫آنها خوانده و به تفسیر آن پرداخت»‪.‬‬
‫و در روایتی" آمده است‪« :‬ابن عباس سوره بقره را خواند و به تفسیر آن پرداخت‪.‬‬
‫‪7‬‬
‫پس مردی" گفت‪ :‬اگر این تفسیر را دیلم‪ 6‬میشنید‪ ،‬اسالم میآورد»‪".‬‬
‫و ابو عبدالرحمن سلمی میگوید‪« :‬کس""انی ک""ه ب""رای م""ا ق""رآن میخواندن""د‪ ،‬روایت‬
‫کردند" که آنها از رسول خدا میخواستند" که برای آنها ق"رآن بخوان"د‪ ،‬پس چ"ون ده آی"ه‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ ،31/393 ":‬فتح الباری کتاب التوحید‪7414 :‬‬
‫‪ - 2‬صحیح بخاری‪9/47 :‬؛ فتح الباری‬
‫‪ - 3‬تفسیر طبری‪1/36 :‬؛ مقدمه‬
‫‪ - 4‬تفسیر طبری‪1/40 :‬؛ مقدمه؛ و ابن کثیر اسناد آنرا در تفسیرش‪ )1/13( :‬ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬همان‪ ،1/36 :‬مقدمه‬
‫‪ - 6‬دیلم‪ :‬مردمی که در سرزمینی" به نام دیلم زندگی میکردند‪ .‬و ب""ه ن""ام س""رزمین"ش""ان‬
‫نام نهاده شدند نه به اسم پدرانشان؛ گفته شده‪ :‬سرزمینی" در یمامه‪ .‬و گفته شده‪ :‬نس""لی‬
‫معروف" از عجم هستند که در نواحی آذربایجان س""کونت میکنن""د‪ .‬و گفت""ه ش""ده‪ :‬آنه""ا‬
‫ترکها هستند‪ .‬نگا‪ :‬تاج العروس‪ ،‬زبیدی‪23/165 :‬؛ المعجم و الوسط‪1/304 :‬‬
‫‪ - 7‬تفسیر طبری‪ ،1/36 :‬مقدمه‬
‫‪189‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میآموختند‪ ،‬آیات دیگری را جایگزین آنها نمیکردند تا اینک""ه ب""ه مقتض""ای آنه""ا عم""ل‬
‫‪1‬‬
‫کنند؛ بنابراین قرآن و عمل را با هم یاد گرفته و آموختیم»‪".‬‬
‫و عمل بخشی از علم و فهم میباشد‪ .‬و در واقع تنها فرعی از آن میباشد‪.‬‬
‫و حسن بصری" میگوید‪« :‬هیچ آیهای نبود که خداوند متعال نازل کرده باشد‪ ،‬مگر‬
‫اینگه او (نافع بن ازرق) دوست داشت بداند در مورد چه کسی نازل شده و منظور و‬
‫‪2‬‬
‫معنای آن چیست»‪.‬‬
‫قتاده میگوید‪« :‬هیچ آیهای در قرآن نیست مگر در مورد" آن چیزی شنیدم‪( ".‬تفس""یر‬
‫‪3‬‬
‫آنرا میدانم)»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬ص""حابه و ت""ابعین از تفس""یر هیچی""ک‬
‫از آیات قرآن خودداری نمیکردند و نمیگفتند‪ :‬این آیه از متش""ابهات اس""ت ک""ه معن""ای‬
‫آن دانسته نمیشود‪ .‬و هرگ""ز هیچی""ک از س""لف امت و ن""یز امام""ان پیش""وا ک""ه از آنه""ا‬
‫پیروی" میشود‪ ،‬نگفتند‪ :‬در قرآن آیاتی وجود دارد که معنا و مفهوم آنه"ا را رس"ول هللا‬
‫ح و اهل علم و ایمان‪ ،‬هیچیک نمیدانستند‪ ".‬بلکه گاهی علم برخی آیات بر ع""دهای از‬
‫‪4‬‬
‫مردم پوشیده میماند؛ و در این مساله تردیدی" نیست»‪.‬‬
‫‪ -4‬عقل‪:‬‬
‫عدم اختالف صحابه و تابعین در نصوص اخباری و مسائل اعتقادی ام""ری ث""ابت‬
‫اس""ت و این خ""ود بی""انگر آن اس""ت ک""ه این نص""وص و اخب""ار در نه""ایت وض""وح" و‬
‫روشنی هستند و آنها مفاهیم و معانی این نصوص را درک نمودند‪ ،‬بدون اینکه دچار‬
‫اش""کال و س""ردرگمی ش""وند‪ ".‬و داللت نص""وص اخب""اری" ب""ر مع""انی آنه""ا روش""نت""ر و‬
‫‪5‬‬
‫واضحتر از داللت نصوص احکام بر معانیشان میباشد»‪.‬‬
‫علم مع""انی‬
‫ب""ا این توض""یح بطالن م""ذهب مفوّض""ه آش""کار میش""ود‪« :‬کس""انی ک""ه ِ‬
‫نصوص صفات و معاد را به خداوند تفویض میکنند‪ .‬و ادعا دارن"د" ک""ه م""ذهب س""لف‬
‫صالح نیز همین است؛ درحالیکه برائت جستن سلف صالح از این مذهب به ص""ورت‬
‫متواتر" دانسته ش"ده اس"ت‪ .‬چنانک"ه س"لف ص"الح مع"انی این نص"وص را ب"ه ص"ورت"‬
‫اجمالی و تفصیلی ثابت نموده و تنها بخشی را که به خداوند" تفویض میکنن""د‪ ،‬علم ب""ه‬
‫‪6‬‬
‫کیفیت و چگونگی صفات است نه معانی آنها؛»‬
‫‪ - 1‬تفسیر طبری‪ ،1/80 :‬مقدمه؛ نگا‪ :‬مجموع الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪13/369 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪17/398 :‬‬
‫‪ - 3‬سنن ترمذی‪8/148 ":‬؛ کتاب تفس""یر الق""رآن‪ ،‬ب""اب م""ا ج""اء فی ال""ذی یفس""ر الق""رآن‬
‫برایه‪2953 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪13/285 :‬‬
‫‪ 5‬نگا‪ :‬الصواعق المرسله‪1/210 ،‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬القواعد المثلی‪ ،‬ص‪35 :‬؛ محمد بن صالح العثیمین‬
‫‪190‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در پایان این بحث به فرجام" اهل کالم در پیروی" از منهجی که بدان معتق""د بودن""د‪،‬‬
‫اشاره میکنیم‪:‬‬
‫رازی‪ 1‬میگوید‪:‬‬
‫و اکثر سعی العالمین ضالل‬ ‫نهایـة اقــدام" العقـول عقـال‬
‫و حاصل دنیانا اذی ووبال‬ ‫وارواحنا فی وحشة من جسومنا"‬
‫سوی ان جمعنا فیه قیل‬ ‫و لم نستفد من بحثنا طول‬
‫وقالوا‬ ‫عمرنا‬
‫«نهایت کار عقلها‪ ،‬پیچیدگی" و گره است‪ .‬و س""رانجام" تالش علم""ای کالم و فلس""فه‬
‫گمراهی است‪ .‬روحهای ما از جسمهای ما در وحشت است و نتیجهی دنی""ای م""ا رنج‬
‫و عذاب اس""ت‪ .‬از حجته""ای خ""ود در ط""ول عم""ر هیچ اس""تفادهای ن""بردیم" ج""ز اینک""ه‬
‫«قیل» و «قالوا»" در آن جمع کردیم»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬در مذاهب کالمی و همچنین روشها و مک""اتب فلس""فی تأم""ل‬
‫کردم‪ ،‬اما ندیدم" که بیماری" را شفا دهند یا تشنهای را سیراب کنند و دیدیم که نزدی""ک‪-‬‬
‫ترین راهها‪ ،‬روش قرآن است‪ .‬در مورد اثب""ات ص""فات الهی بخ""وان‪« :‬ال"رَّحْ منُ َعلَي‬
‫ش ا ْستَوی»‬ ‫ْال َعرْ ِ‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫«ِإلَ ْي ِه يَصْ َع ُ"د ْال َکلِ ُم الطَّيِّبُ »‬
‫ْ ً ‪4‬‬
‫«يَ ْعلَ ُم ما بَ ْينَ َأيْدي ِه ْم َو ما َخ ْلفَهُ ْم َو ال يُحيطُونَ بِ ِه ِعلما »‬
‫هرکس تجرب""ه م""را ب""ه دس""ت آورد‪ ،‬ب""ه مع""رفت و ش""ناخت من در این زمین""ه می‪-‬‬
‫‪5‬‬
‫رسد»‪.‬‬
‫و با این توضیح نیز بطالن مذهب صوفیه و باطنیه آشکار ش""د‪ .‬کس""انی" ک""ه ادع""ا‬
‫‪ - 1‬رازی‪ :‬استاد فیلسوف‪ ،‬اب""وبکر محم""د بن زکری""ای رازی" ط""بیب؛ تألیف""ات زی""ادی‬
‫دارد‪ .‬از اندیش""مندان زم""ان خ""ود ب""ود‪ .‬بس""یار س""فر میک""رد‪ .‬از مع""رفت و ش""ناخت‬
‫گسترده"ای برخوردار" ب""ود‪ .‬همیش""ه مش""غول ب""ود‪ .‬تألیف""ات ارزن""دهای دارد‪ .‬از جمل""ه‬
‫کت""ابه""ای وی عبارتن""د از‪« :‬الح""اوی» س""ی جل""د در مبحث طب؛ «الج""امع»؛ «طب‬
‫الروحانی»؛ «ان للعبد خالقا»؛ «المدخل الی المنطق»؛ «هیئة العالم»؛ و مقال""های در‬
‫باب لذت دارد‪ .‬در سال ‪ 311‬هجری در بغداد وفات نمود‪.‬‬
‫‪( - 2‬طه‪(« )5 :‬هللا) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت»‪( .‬اثبات استوای" خداوند‬
‫بر عرش)‬
‫‪( - 3‬فاطر‪« )10 :‬سخن پاکیزه به سوی او باال می‌رود»‪( .‬اثبات صفت فوقیت برای‬
‫خداوند" متعال)‬
‫‪( - 4‬طه‪« )110 :‬آنچه را پیش رو دارند و آنچه را پشت سرشان است می‌داند و آن‌ها‬
‫به علم او احاطه ندارند»‪.‬‬
‫‪ - 5‬اغاثة اللهفان‪1/49 :‬‬
‫‪191‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکنند دین ظاهر و باطن دارد و دین طریقت و راه و روشه""ای پوش""یدهای دارد ک""ه‬
‫حرکت در مسیر آنها برای ه""رکس شایس""ته نیس""ت‪ .‬بلک""ه ب""رای خ""واص و ن""ه ع""وام‬
‫است‪ .‬و چنین دیدگاهه""ای خراف""های دارن""د ک"ه س""هولت دین و وض"وح" آنرا دگرگ""ون‬
‫جلوه میدهند‪.‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬اتفاق نظر در مورد منهج‬
‫در میان سلف صالح‪ ،‬در مورد منهج دریافت" دین از کتاب و س"نت ب"ه فهم س"لف‪،‬‬
‫اختالفی" نبود بلکه همگی اتفاق نظر داشتند" که راه و روش مخالف با آن اشتباه اس""ت‬
‫و مخالفت با این منهج را بدعت در دین میدانستند" که بر هر مسلمانی" واجب اس""ت از‬
‫ه""ر منهج مخ""الف ب""ا منهج و روش س""لف دوری" نم""وده و خویش""تن را از آن پ""اک‬
‫گرداند‪".‬‬
‫دالیلی از اقوال سلف‪:‬‬
‫ابوعثمان اسماعیل صابونی رحمهاهلل پس از تایی""د منهج س""لف در ب""اب اعتق""اد و‬
‫‪1‬‬

‫بیان آن میگوید‪« :‬مباحثی را که در این بخش اثبات نمودم‪ ،‬اعتقاد همهی سلف صالح‬
‫میباشد‪ .‬چنانکه در این موارد" هیچیک از آنها با دیگ""ری اختالف نداش"ته اس"ت‪ .‬بلک"ه‬
‫همگی ب""ر آن اجم""اع دارن""د و از هیچی""ک از آنه""ا ام""ری متض""اد ب""ا آن ث""ابت نش""ده‬
‫‪2‬‬
‫است»‪.‬‬
‫سبب این امر آن است که چون اه""ل ح""دیث دین را از کت""اب و س""نت دری""افت" می‪-‬‬
‫کنند‪ ،‬این مهم اتفاق نظر و همسو بودن را برای آنها به ارمغان میآورد‪ .‬و چون اه""ل‬
‫بدعت دین خود را از معقوالت و آراء و نظرات و دیدگاههای (برخاسته از اس""تدالل‪-‬‬
‫های عقلی محض) دریافت" میکنند‪ ،‬ثمرهی آن تفرق""ه و پراکن""دگی و اختالف میباش""د‪.‬‬
‫زیرا بسیار" کم اتفاق میافتد نق"ل و روایت از راوی""ان مطمئن و متقن‪ ،‬مختل"ف باش""د و‬
‫اگر هم اختالف باشد‪ ،‬در لفظ و کلمات است ک"ه چ"نین اختالفی ب"ه دین ض"رری" نمی‪-‬‬
‫رساند" و ایرادی را متوجه آن نمیکند‪ .‬اما در بحث دالیل عقلی کمتر اتف""اق میافت""د ک""ه‬
‫با یکدیگر همسو و همجهت باشند" بلک"ه عق"ل هری"ک از اف"راد راهنم"ای" چ"یزی ج"ز‬
‫آنچه عقل دیگری" به او نشان میدهد‪ ،‬میباشد‪.‬‬
‫از جمله مواردی" که بیانگر" بر حق بودن اه""ل ح""دیث میباش""د این اس""ت ک""ه چ""ون‬
‫تمام کتابهایی را که نوشتهاند‪ ،‬مطالعه کنی‪ ،‬از اول تا آخر‪ ،‬کتابهای جدید و ق""دیم‪ ،‬ب""ا‬
‫‪ - 1‬امام فاضل ابوعثمان اسماعیل بن عبدالرحمن نیشابوری ص"ابونی؛" فقی"ه‪ ،‬مح" ٍدث‪،‬‬
‫مفسر‪ ،‬خطیب و واعظ در نیشابور‪ ،‬سرخس‪ ،‬حجاز‪ ،‬شام و در خراسان و هند و شام‬
‫و حجاز و قدس سخن گفته اس""ت‪ .‬در چه""ار ش""ب مان""ده از م""اه مح""رم در س""ال ‪449‬‬
‫هجری در نیشابور" وفات نموده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬عقیدة السلف اصحاب الحدیث‪ ،‬ص‪69 :‬؛ چاپ اول ‪1397‬هـ ‪ ،1977 -‬ناشر الدار‬
‫السفینة للنشر و التوزیع؛‬
‫‪192‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫وجود" اختالف سرزمینها و س""دهه""ای زم""انی متف""اوتی ک""ه در آن زن""دگی میکردن""د و‬


‫فاصله"ای که میان آنها بوده و هریک در منطقهای زندگی" کرده است‪ ،‬اما متوج""ه این‬
‫نکته خواهی شد که همگی آنه""ا در بی""ان اعتق""اد ب""ر ی""ک ش""یوه و منهج بودن""د‪ .‬راه و‬
‫روشی" ک""ه ن""ه از آن منح""رف ش""دند و ن""ه در آن منح""رف ش""دند؛ دی""دگاه آن""ان در این‬
‫زمینه و نقل اعتقاد در میان آنان یکس""ان اس""ت و اختالفی را در بین آن""ان نمیبی""نی؛ و‬
‫در هیچیک از امور" اعتقادی پراکندگی آراء در میان آنها وجود ن""دارد هرچن""د ان""دک‬
‫باشد؛ بلکه چون تمام آنچه بیان داشتند و از سلفشان نقل کردهاند‪ ،‬جمع کنی‪ ،‬گویا که‬
‫همگی آنها از یک قلب منعکس شده است و از یک دهان بیرون آمده است‪ .‬آیا ب""رای‬
‫‪1‬‬
‫حق بودن‪ ،‬دلیلی آشکارتر از این میباشد؟‬
‫همچنین اصبهانی" میگوید‪« :‬خداون""د متع""ال اب""ا میورزد" از اینک""ه ح""ق و حقیقت و‬
‫عقیدهی صحیح جز با اهل حدیث و آثار باشد‪ .‬چرا که آنها در هر نسل عقاید خود را‬
‫از سلف خویش دریافت" کردند و نسل به نسل چنین بوده تا به ت""ابعین رس""یده اس""ت و‬
‫تابعین از اصحاب رسول هللا و اصحاب رسول خدا از رس""ول هللا ح دری""افت" ک""رده‪-‬‬
‫اند‪ .‬و هیچ راهی برای شناخت دعوتی که رسول خدا مردم را به س""وی آن فراخوان"د"‬
‫و مضمون آن دین مستقیم و راه استوار ب""ود‪ ،‬ج""ز راه و روش اص""حاب رس""ول خ""دا‬
‫‪2‬‬
‫نخواهد بود»‪.‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬جمع شدن بر مبنای حق و عدم اختالف و پراکندگی‬
‫خداوند متعال م""ا را ام""ر نم""وده ت""ا ب""ر مبن""ای ح""ق جم""ع ش""ویم" و از پراکن""دگی و‬
‫اختالف که سبب ظلم و تجاوز" است‪ ،‬دوری کنیم‪ .‬اختالف و پراکندگی" ک""ه ب""اعث می‪-‬‬
‫شود امت اس""المی ب""ه یک""دیگر اه""انت روا دارد و خ""ون یک""دیگر را حالل بش""مارند‪.‬‬
‫ص ُموا بِ َح ْب ِل هَّللا ِ َجميعا ً َوال تَفَ َّرقُوا» (آل عم""ران‪)103 :‬‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬وا ْعتَ ِ‬
‫«و همگی به ریسمان هللا چنگ زنید و پراکنده نشوید»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪َ « :‬منْ َأ َرا َد بُ ْحبُ َ‬
‫وحةَ ا ْل َجنَّ ِة‪ ،‬فَ ْليَ ْل ِ‬
‫زَم ا ْل َج َما َع ة‪ ،‬ف ِإنَّ َّ‬
‫الش ْيطانَ‬
‫اح ِد‪َ ،‬وه و ِمنَ ااِل ْثنَ ْي ِن َأ ْب َع دُ»‪« 3:‬ه"رکس میخواه"د در وس"ط" و به"ترین مک"ان‬ ‫َم َع ا ْل َو ِ‬
‫بهشت سکونت گزیند‪ ،‬پس باید همراهی با جماعت مسلمانان را بر خود الزم بگ""یرد‪.‬‬
‫چرا که شیطان همراه کس""ی اس""ت ک""ه تنه""ا باش""د‪ .‬و از دو نف""ر(نس""بت ب""ه ی""ک نف""ر)‬
‫دورتر میباشد»‪.‬‬
‫و عبدهللا بن مس""عود میگوی""د‪« :‬ای م""ردم‪ ،‬فرم""انبرداری" و هم""راهی ب""ا جم""اعت‬
‫‪ - 1‬برگرفت""ه از کت""اب‪ :‬الحج""ة فی بی""ان المحج""ة‪245-2/244 :‬؛ ابوالقاس"م" اص""بهانی"‬
‫رحمهاهلل‬
‫‪ - 2‬الحجة فی بیان المحجة‪224-2/223 :‬‬
‫‪ - 3‬ترم""ذی‪2091 ":‬؛ و آلب""انی آنرا ص""حیح دانس""ته اس""ت‪ .‬نگ""ا‪ :‬ص""حیح الترم""ذی‪:‬‬
‫‪2267-2/232‬‬
‫‪193‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مسلمانان بر شما واجب است‪ ،‬چرا که آن ریسمان خداوند" اس""ت ک""ه ب""دان ام""ر ک""رده‬
‫است و آنچه را در همراهی با جماعت ناپسند می دانید (همچون تبعیض و سلب حقوق‬
‫و انتشار ظلم) بهتر است از آنچه در پراکندگی و فرقه فرقه شدن آنرا دوس""ت داری""د‪.‬‬
‫(مانند شهرت و ریاست‪ .‬یکی از سلف میگوید‪ :‬در پایینترین درجهی سنت باشم بهتر‬
‫‪4‬‬
‫است از اینکه در رأس بدعت باشم)‪.‬‬
‫و بر این اساس است که جمع شدن بر مبنای حق از وی""ژگیه""ای ب""ارز" و مش""خص‬
‫اهل سنت و جماعت میباشد که با آن از اهل بدعت متمایز میشود‪.‬‬
‫اما بر این اصل بزرگ و مهم‪ ،‬کتاب هللا و سنت رس""ول هللا ح و عم""ل ص""حابه و‬
‫سلف صالح داللت دارد‪.‬‬
‫الف) دالیل قرآنی‪":‬‬
‫ق تُقاتِ" ِه َو ال تَ ُم""وتُ َّن ِإالّ‬ ‫هّللا‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫‪1‬ــ خداوند متعال میفرماید‪« :‬یا یُّهَا الذینَ آ َمنوا اتقوا َ َح" َّ‬
‫َو َأ ْنتُ ْم ُم ْس""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""لِ ُمونَ *‬
‫ص ُموا" بِ َحب ِْل هّللا ِ َجمیعا ً َو ال تَفَ َّرقُوا َو ْاذ ُکرُوا" نِ ْع َمتَ هّللا ِ َعلَ ْی ُک ْم ِإ ْذ ُک ْنتُ ْم َأ ْعدا ًء فَ"َألَّفَ‬‫َوا ْعتَ ِ‬
‫ک‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ار فَ نقَذک ْم ِمنها َک""ذلِ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ّ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫بَ ْینَ قُلُوبِک ْ"م فَ صْ بَحْ ت ْ"م بِنِ ْع َمتِ ِه ِإخوانا َو کنت ْم عَلى َشفا ُحف َرة ِمنَ الن ِ‬
‫ْ‬ ‫ُ‬
‫یُبَیِّنُ هّللا ُ لَ ُک ْم آیاتِ"" ِه لَ َعلَّ ُک ْم تَ ْهتَ"" ُدونَ » (آل عم""ران‪« )103-102 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان‬
‫آوردهاید! از هللا‪ ،‬آن گون""ه ک""ه شایس""ته ترس""یدن از او اس""ت؛ بترس""ید و نمیری"د" مگ""ر‬ ‫‌‬
‫اینکه مسلمان باشید‪ .‬و همگی به ریسمان هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده‬
‫نشوید" و نعمت هللا را بر خود یاد کنید‪ ،‬آنگاه که دش""منان (یک""دیگر) بودی""د‪ ،‬پس می""ان‬
‫دلهای شما الفت داد‪ ،‬آنگاه به (فضل) نعمت او برادر (یکدیگر) شدید و شما ب""ر لب""ه‬ ‫‌‬
‫گودلی" از آتش بودید‪( ،‬او) شما را از آن نجات داد‪ .‬این گونه هللا آی"ات خ""ود را ب""رای‬
‫شما روشن می‌سازد‪ ،‬باشد که شما راه یابید»‪.‬‬
‫ک لَهُ ْم‬ ‫ُأ‬
‫"ات َو ولِئ َ‬ ‫ْ‬
‫اختَلَفُوا ِم ْن بَ ْع" ِد م""ا ج""ا َءهُ ُم البَيِّن" ُ‬ ‫‪َ « -2‬وال تَ ُکونُوا" َکالَّذينَ تَفَ َّرقُوا" َو ْ‬
‫عَذابٌ عَظي ٌم» (آل عمران‪« )105 :‬و مانند کسانی نباشید" که پراکنده ش""دند و اختالف‬
‫کردن""د پس از آنک"ه دالی"ل روش"ن برایش""ان آم"د؛ و این"ان ب""رایش""ان ع"ذاب ب""زرگی‬
‫است»‪.‬‬
‫ص"يْنا" بِ" ِه‬ ‫"ک َو م""ا َو َّ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫صي" بِ ِه نُوحا ً َو الذي وْ َحيْن""ا ِإلَ ْي" َ‬ ‫‪َ « -3‬ش َر َع لَ ُک ْم ِمنَ الد ِ‬
‫ِّين ما َو َّ‬
‫ِإبْراهي َم َو ُموسي َو عيسي َأ ْن قي ُموا ال ِّدينَ َو ال تَتَفَ َّرقُ"وا في ِه» (ش"وری‪« )13 :‬خداون"د"‬ ‫َأ‬
‫دینی را برای شما (مؤمنان) بيان داشته و روشن نموده است كه آنرا به ن""وح توص""يه‬
‫كرده است و ما آنرا به تو وحی و به ابراهيم و موسی" و عيسی سفارش نمودهايم (به‬
‫همه آنان سفارش كردهايم ك""ه اص""ول) دين را پابرج""ا داريد و در آن تفرق""ه نكنيد و‬
‫اختالف نورزيد»‪.‬‬
‫‪ِ« -4‬إ َّن الَّذينَ فَ َّرقُوا" دينَهُ ْم َو کانُوا ِشيَعا ً لَسْتَ ِم ْنهُ ْم في َش " ْي ٍء» (انع""ام‪« )159 :‬ب""ه‬
‫‪ - 4‬االبانة‪ ،‬ابن بطة‪122 :1/290 :‬‬
‫‪194‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫راستی" کسانی‌که آيين خود را پراکنده ساختند" و دسته دسته شدند‪ ،‬ت""و را ب""ا آن""ان هيچ‬
‫گونه کاری نيست»‪.‬‬
‫َب ِري ُحك ْم» (انف""ال‪« )46 :‬و‬ ‫ُ‬ ‫ُوا هّللا َ َو َرسُولهُ َوال تن""ازعُوا فتفش "لوا َوت""ذه َ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫‪َ « -5‬وَأ ِطيع ْ‬
‫هللا و پیامبرش را اطاعت کنید و با همدیگر نزاع نکنی""د ک""ه سس""ت ش""وید و ق""وت (و‬
‫مهابت) شما از میان برود»‪.‬‬
‫ب) سنت نبوی‪:‬‬
‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬
‫س لِ ِم‪ ،‬يَظلِ ُم هُ َو يَخذل هُ‪َ ،‬و يَ ْحقِ ُرهُ‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬
‫سلِ ُم خ و ال ُم ْ‬‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫‪1‬ـ رسول خدا فرمودند‪« ":‬ال ُم ْ‬
‫َأ‬
‫الش ِّر نْ يَ ْحقِ َر‬ ‫ب ا ْمرٍِئ ِمنَ َّ‬ ‫س ِ‬ ‫ص ْد ِر ِه‪ -‬بِ َح ْ‬ ‫َ‬
‫شي ُر ِإلى َ‬ ‫التَّ ْق َوى هَا ُهنَا التَّ ْق َوى هَا ُهنَا ‪َ -‬ويُ ِ‬
‫ض هُ»‪« :‬مس""لمان‬ ‫‪1‬‬
‫س لِ ِم َح َرا ٌم‪َ ،‬د ُم هُ‪َ ،‬و َمالُ هُ‪َ ،‬و ِع ْر ُ‬ ‫س لِ ِم َعلَى ا ْل ُم ْ‬ ‫سلِ َم‪ُ ،‬ك ُّل ا ْل ُم ْ‬ ‫َأ َخاهُ ا ْل ُم ْ‬
‫برادر" مسلمان است‪ .‬به او ظلم نمیکند‪ ،‬یاری او را ت""رک نمیکن""د و او را تحق""یر نمی‪-‬‬
‫کند‪ .‬تقوا در اینجاست‪ ،‬تقوا در اینجاست‪ - .‬و به سینهاش اش""اره میک""رد‪ -.‬انس""ان ب""ر‬
‫حسب شرارتی که در او نهفته است برادر مسلمانش را تحقیر میکند‪ .‬خون و آب""رو و‬
‫مال هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است»‪.‬‬
‫سوا‪،‬‬ ‫س ُ‬ ‫سوا‪َ ،‬واَل ت ََح َّ‬ ‫س ُ‬ ‫ضوا‪َ ،‬واَل ت ََج َّ‬ ‫َ‬
‫سدُوا‪َ ،‬واَل تَبَاغ ُ‬ ‫و در روایتی" آمده است‪« :‬اَل ت ََحا َ‬
‫اجشُوا‪َ ،‬و ُكونُوا ِعبَا َد هللاِ ِإ ْخ َوانًا»‪« :‬به یکدیگر" حس""ادت نکنی""د و ب""ا هم دش""منی"‬ ‫َواَل تَنَ َ‬
‫نکنید و در امر یکدیگر تجسس نکنید و به دنبال عیبهای دیگران نباشید‪ .‬قیمت کاالها‬
‫را بدون آنکه نیت خرید داشته باشید‪ ،‬باال نبرید و در مسیر بندگی هللا برادروار پیش‬
‫‪2‬‬
‫بروید»‪".‬‬
‫ض ا»‪« :‬م""ومن‬ ‫‪3‬‬
‫ض هُ بَ ْع ً‬ ‫ش ُّد بَ ْع ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫‪ -2‬رسول" خدا فرمودند‪« :‬ال ُمْؤ ِمنَ لِل ُمْؤ ِم ِن َكالبُ ْنيَا ِن يَ ُ‬
‫نسبت به مومن همچون س"اختمانی" اس"ت ک"ه اج"زای مختل"ف آن یک"دیگر را محکم و‬
‫استوار" میکنند»‪.‬‬
‫رسول خدا با قول و عمل خود به همبس""تگی و همپ""ایی و دوس""ت داش""تن یک""دیگر"‬
‫تشویق" نمودند و از پراکندگی" و فرقه فرقه شدن و اختالفی ک"ه منج"ر ب"ه دس"ته دس"ته‬
‫شدن و شکاف برداش""تن ص""فوف و از بین رفتن ع""زت و ش""وکت مس""لمانان میش""ود‪،‬‬
‫نهی کردن""د‪ .‬ح""تی در ام""وری ک""ه ب""ه نظ""ر کوچ""ک میرس""ید و از اهمیت کم""تری‬
‫برخ""وردار ب""ود‪ ،‬س""بب قی""ل و ق""ال در آنرا ذک""ر میکردن""د‪ .‬هنگ""امی ک""ه رس""ول خ""دا‬
‫پراکن""دگی" ص""حابه در ات""راق نم""ودن در درهه""ا و گ""ذرگاهه""ای کوهس""تانی را دی""د‬
‫الش ْيطَا ِن»‪ .‬فَلَ ْم يَ ْن ِز ْل‬ ‫ب َواَأْل ْو ِديَ ِة‪ِ ،‬إنَّ َم ا َذلِ ُك ْم ِمنَ َّ‬ ‫ش َعا ِ‬ ‫فرمودند‪ِ« :‬إنَّ تَفَ ُّرقَ ُك ْم فِي َه ِذ ِه ال ِّ‬
‫‪4‬‬
‫ب لَ َع َّم ُه ْم»‪:‬‬ ‫س طَ َعلَ ْي ِه ْم ثَ ْو ٌ‬ ‫ض‪َ ،‬حتَّى يُقَا َل‪ :‬لَ ْو بُ ِ‬ ‫ض ُه ْم ِإلَى بَ ْع ٍ‬ ‫ض َّم بَ ْع ُ‬‫بَ ْع َد َذلِ َك َم ْن ِزاًل ِإاَّل ا ْن َ‬
‫‪ - 1‬مسلم‪4650 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،5605 ":‬مسلم‪4642 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪ ،2266 ":‬مسلم‪4684 :‬‬
‫‪ - 4‬مسند احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬ترمذی؛ و آلبانی در صحیح الترغیب و ال""ترهیب‪ 3127 :‬آن‪-‬‬
‫‪195‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«پراکنده شدن شما در کوهها و درهها‪ ،‬نتیجهی وسوس""ه و ف""ریب ش""یطان اس""ت‪ .‬پس‬
‫از این هر جا که اتراق میکردند‪ ،‬کنار یکدیگر قرار" میگرفتند‪ .‬چنانکه گفته شده‪ :‬اگر‬
‫تنها یک پارچه انداخته میشد‪ ،‬برای همهی آنها کافی بود»‪.‬‬
‫ج) عملکرد صحابه‪:‬‬
‫رفتار و عملکرد صحابه چنان بود که اگر اختالفی میان آنها رخ میداد م""وجب دو‬
‫دستگی و دش""منی و کین""ه ت""وزی نمیش""د‪ .‬چنانک""ه در عه""د و زم""ان رس""ول خ""دا و ب""ا‬
‫حض""ور ایش""ان در م""واردی" ب""ا یک""دیگر اختالف نظ""ر داش""تند‪ .‬و از این قبی""ل اس""ت‬
‫م""اجرایی ک""ه پس از غ""زوهی اح""زاب رخ داد‪ .‬زم""انی" ک""ه رس""ول خ""دا از غ""زوهی‬
‫احزاب بازگشتند‪ ،‬جبرئیل آمده و ایشان را امر نمود تا به سوی" بنیقریظه حرکت کند‪.‬‬
‫ص لِّيَنَّ‬
‫(چرا که عهدشکنی کرده بودند‪ ).‬پس رسول" خدا به اص""حابش فرمودن""د‪« ":‬الَ يُ َ‬
‫ص َر ِإاَّل فِي بَنِي قُ َر ْيظَةَ»‪« 1:‬هیچیک از شما نماز عصر را نخواند مگ""ر‬ ‫َأ َح ٌد منکم ال َع ْ‬
‫در بنی قریظه»‪ .‬پس صحابه از مدینه به سوی بنی قریظه خ""ارج ش""دند ک""ه در می""ان‬
‫راه وقت نماز عصر فرا رسید‪ ".‬عدهای گفتند‪ :‬جز در بنیقریظه نم""از نمیخ""وانیم" و ل""و‬
‫اینکه خورشید غروب کند‪ .‬چرا که رسول خدا فرمودند‪ :‬هیچیک از شما نماز عص""ر‬
‫را نخواند مگر در بنیقریظه‪ .‬پس میگوییم‪ :‬شنیدیم" و اطاعت کردیم‪ ".‬و عدهای از آنان‬
‫گفتند‪ :‬نماز عصر را در وقتش میخ""وانیم" چ""ون منظ""ور" رس""ول خ""دا این ب""وده ک""ه ب""ا‬
‫سرعت و شتاب بیشتری به سوی بن قریظه حرکت ک""نیم و از م""ا ت""أخیر" در نم""از را‬
‫نخواسته است‪ .‬چون خبر این ماجرا به رسول خدا رسید‪ ،‬هیچیک از آن دو گ""روه را‬
‫نک""وهش نک""رد و هیچی""ک را متج""اوز" نخوان""د و ب""ه خ""اطر" آنچ""ه از کالمش فهمی""ده‬
‫بودند‪ ،‬توبیخ نکرد‪ .‬و صحابه در این ماجرا به خ""اطر اختالف دی""دگاه در فهم ح""دیث‬
‫رسول هللا ح از یکدیگر جدا نشده و دچار چند دستگی نشدند‪.‬‬
‫چنانکه اسالم ما را به وحدت و یکپارچگی امر میکند‪ ،‬همچنین م""ا را از اختالف‬
‫و تفرقه نهی میکند‪.‬‬
‫اختالف و دیدگاه اهل سنت و جماعت در مورد آن‪:‬‬
‫اختالف بر دو نوع است‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬اختالف تنوع‬
‫اختالف تنوع منجر به تکامل میش"ود‪ .‬و این زم"انی اس"ت ک"ه در مس"الهای دالی"ل‬
‫مختلف وجود" داشته باشد اما جمع بین آنها ممکن باشد‪ .‬مانند تفسیر این کالم الهی ک""ه‬
‫الص "راطَ" ْال ُم ْس "تَقي َم» چنانک""ه در تفس""یر آن گفت""ه ش""ده‪ :‬منظ""ور از‬
‫میفرمای""د‪« :‬ا ْه" ِدنَا ِّ‬
‫صراط" مستقیم کتاب هللا است‪ .‬و نیز گفت""ه ش""ده‪ :‬اس""الم اس""ت‪ .‬و همچ""نین گفت""ه ش""ده‪:‬‬
‫منظ""ور" راه و روش رس""ول خ""دا میباش""د‪ .‬و ن""یز گفت""ه ش""ده‪ :‬منظ""ور راه و روش دو‬
‫را صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪3810 ":‬؛ مسلم‪3317 :‬‬
‫‪196‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫یارش پس از او میباشد‪ .‬اما همهی این اقوال صحیح اس""ت و ب""ه یک""دیگر وابس""ته می‪-‬‬
‫باشند‪ .‬زیرا کسی که از رس"ول خ"دا پ"یروی کن"د و پس از رس"ول خ"دا ب"ه اب"وبکر" و‬
‫عم""ر اقت""دا کن""د‪ ،‬درحقیقت از ح""ق و حقیقت پ""یروی" ک""رده اس""ت‪ .‬و ه""رکس از ح""ق‬
‫پیروی" کند درحقیقت از اسالم پیروی" کرده است و هرکس از اسالم پ""یروی" کن""د‪ ،‬در‬
‫واقع از قرآن پ""یروی ک""رده اس""ت و ق""رآن هم""ان کت""اب هللا و ریس""مان اس""توار و راه‬
‫مستقیم الهی است‪ .‬بنابراین همهی این تفاسیر صحیح است و یک""دیگر را تص""دیق" می‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫کنند‪.‬‬
‫دیدگاه سلف در مورد این نوع اختالف‪:‬‬
‫در چنین اختالفی‪ ،‬به مخالف اعتراض نمیشود و دی""دگاه وی انک""ار نمیش""ود و ن""ه‬
‫مخطی خوانده میشود و نه گنهکار؛‬
‫نوع دوم‪ :‬اختالف تضاد؛ این نوع اختالف بر دو بخش میباشد‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬اختالف تضاد جایز‪:‬‬
‫این اختالف به فقه و فهم دلیل و تنوع اجتهاد در یک مساله باز میگردد‪ .‬ب""ه وی""ژه‬
‫زمانی" که نص شرعی محتمل باشد‪ .‬مانند اختالف ص""حابه در اینک""ه آی""ا رس""ول" خ""دا‬
‫در شب مع""راج خداون""د را دی""د ی""ا ن""ه؛ و مانن""د‪ :‬ع""ذاب ش""دن م""رده در اث""ر گریس""تن‬
‫خانواده"اش برای او؛ خواندن فاتحه پشت سر امام؛ سجده کردن بر دستها یا با زان""و‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫ها که در این صورت یکپارچگی و وحدت و الفت به جای خود باقی است‪.‬‬
‫دیدگاه سلف در مورد این نوع اختالف‪:‬‬
‫یکی از اصول اهل سنت و جماعت در مسائل م""ورد اختالف این اس""ت ک""ه چ""ون‬
‫اختالف برخاسته از اجتهاد باش""د و از جمل""ه م""واردی باش""د ک""ه اجته""اد در آن ج""ایز‬
‫است‪ ،‬یکدیگر را در مورد" اختالف بوجود آمده معذور" میدانند‪ .‬و نسبت به هم کینه و‬
‫عداوت و دشمنی ندارند‪ .‬بلکه بر این باورند که با یکدیگر برادر" هستند هرچند می""ان‪-‬‬
‫شان اختالف باشد‪ .‬چنانکه یکی از آنه""ا پش""ت س""ر کس""ی ک""ه ب""ر این ب""اور" اس""ت‪ ،‬او‬
‫وضو" ندارد نماز میخواند درحالی"که امام معتقد است وضو دارد‪ .‬مانن""د نم""از خوان""دن‬
‫ماموم" پشت سر امامی که گوشت شتر خورده است و این امام معتقد است که گوش""ت‬
‫شتر وضو" را نمیشکند درحالیکه مأموم" معتقد است گوشت شتر وضو" را نقض میکند‬
‫اما با این همه نیز معتقد است که نماز خواندن پشت سر این امام صحیح است هرچند‬
‫اگر خود به تنهایی" نماز بخواند و گوشت شتر خورده باشد‪ ،‬معتقد است نمازش ب""دون‬
‫وضوی مجدد صحیح نیست‪ .‬چنانکه رسول خدا فرمودند‪ِ«« ":‬إ َذا َح َك َم ا ْل َح ا ِك ُم فَ ْ‬
‫اجتَ َه َد‬
‫اجتَ َه َد فَأ ْخطََأ‪ ،‬فَلَهُ َأ ْج ٌر»‪« 3:‬اگر ح""اکم اجته""اد کن""د و‬ ‫اب‪ ،‬فَلَهُ َأ ْج َر ِ‬
‫ان‪ ،‬وَِإ َذا َح َك َم فَ ْ‬ ‫ص َ‬‫فَأ َ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر؛ سوره فاتحه؛ مجموع الفتاوی‪140-16/139 :‬‬
‫‪ - 2‬الفتاوی‪124-19/123 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪6805 ":‬؛ مسلم‪3240 :‬‬
‫‪197‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حکمی را صادر" نماید که درست باشد‪ ،‬دو پاداش ب"ه او میرس"د و اگ"ر اجته"اد کن"د و‬
‫حکمی را صادر" نماید ولی در آن دچار اشتباه شود‪ ،‬یک پاداش به او میرسد»‪.‬‬
‫اختالف ناش""ی از اجته""اد‪ ،‬در مس""الهای‬
‫ِ‬ ‫این از آن جهت است که آنها معتقدن""د این‬
‫است که اجتهاد در آن جایز است‪ .‬و این در حقیقت اختالف نیس""ت‪ .‬چ""را ک""ه هری""ک‬
‫از دو طرف" از دلیلی پیروی کردهاند که پیروی از آن بر آنها واجب اس""ت و ع""دول‬
‫از آن جایز نیست‪ .‬بنابراین آنها معتقدند که چون برادرشان با پیروی از دلیل ش""رعی‬
‫در انجام عملی با آنها مخالفت ک""رده اس""ت‪ ،‬درحقیقت در این زمین""ه ب""ا آنه""ا م""وافقت‬
‫نموده؛ چرا که آنها نیز به پیروی از دلیل ه""رج""ا ک""ه باش""د‪ ،‬ف""را میخوانن""د‪ ".‬و ه""ر دو‬
‫چیزی به همراه دارند ک""ه ب""ه س""وی آن ف""را میخوانن"د" و آن تحکیم و داور ق""رار" دادن‬
‫کتاب هللا متعال و سنت رسول هللا ح میباشد‪.‬‬
‫بنابراین بر همه مسلمانان واجب است که امتی واحد و یکپارچ""ه باش""ند و م""راقب‬
‫باشند تا تفرقه و تفرق میان آنها رسوخ نکند چنانک""ه ب""ا زب""ان و شمش""یر ب""ه جن""گ و‬
‫دشمنی" ب"ا یک"دیگر برخیزن"د" و ب"ه خ"اطر اختالفی ک"ه اجته"اد در آن ج"ایز اس"ت راه‬
‫عداوت و دشمنی با یکدیگر را در پیش نگیرند‪ .‬چرا که خداوند متعال در چنین امور‬
‫اجتهادی" وسعت نظر نهاده است وهلل الحمد‪.‬‬
‫همچنین از کامل کنندههای این وحدت و یکپارچگی‪ ،‬ش""نیدن و اط""اعت ک""ردن از‬
‫کسی است که امیر و حاکم مسلمانان تعیین شده است‪ .‬براستی" احوال و اوض""اع امت‬
‫اسالمی بر کسی پوشیده نیست؛ آنگاه که به دینش پایبند ب""ود و ب""ر مبن""ای آن واح""د و‬
‫یکپارچه بود و عهدهداران رهبری جامع""ه و والی""ان ام""ور را مح""ترم" میش""مرد و در‬
‫مع""روف از آنه""ا اط""اعت میک""رد‪ ،‬در چ""نین ش""رایطی ب""ود ک""ه ره""بری" و اداره و‬
‫آن او بود‪.‬‬
‫حکومت و غلبه در زمین از ِ‬
‫اما زمانی که امت اسالمی اموری جدید ب""ه وج""ود آورد و م""ردم در ام""ر دینش""ان‬
‫پراکنده و متفرق شدند و راه سرکشی و تمرد در برابر پیش""وایان و حاکم""ان خ""ود در‬
‫پیش گرفتند و بر علیه آنان خروج کردند" و تکه تکه و عده ع"ده و فرق"ه فرق""ه ش"دند‪،‬‬
‫هیبت و شوکتشان از دل دش"منان برداش"ته ش"د و ب"ا یک"دیگر اختالف ک"رده و سس"ت‬
‫شدند و عزت و قوتش""ان در هم شکس"ت و اینگون""ه ب"ود ک"ه امته"ای مختل"ف ب""ر آنه""ا‬
‫هجوم آوردند" و آنان همچون کف روی" آب بیفایده بودند‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬اختالف تضاد" ناجایز‬
‫این نوع اختالف تضاد‪ ،‬اختالفی است که در آن مخالفت با راه و روش صحابه و‬
‫تابعین میباشد‪ .‬اختالف در آن از نوع مخالفت در مسائل اعتقادی میباشد که برخی از‬
‫مردم ب"ا مخ"الفت در آنه"ا گم"راه ش"دند‪ .‬چ"نین اختالفی" پس از س"ه ق"رن برت"ر اس"الم‬
‫بوجود" آمد‪ .‬و اقوال در این مخ""الفته""ا بس""یار متع""ارض و متض""ارب میباش""د‪ .‬چنانک""ه‬
‫صواب بودن دیدگاه ح""ق در این اختالف‪ ،‬ام""ری قطعی میباش""د و خط""ا ب""ودن دی""دگاه‬
‫‪198‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دیگر نیز قطعی میباشد‪.‬چرا که با اصل ایمان یا بخشه""ایی از ایم""ان مخ""الفت دارد ی""ا‬
‫اینکه چنین دیدگاهی" در واقع انکار امری بدیهی و ضروری" در دین اس""ت‪ .‬ی""ا اینک""ه‬
‫مخالفت آن با اجماع یا نصی است که داللت و حجیت آن آشکار است‪.‬‬
‫دیدگاه سلف در مورد این نوع اختالف‪:‬‬
‫در چنین م""واردی‪ ،‬اش""تباه مخ""الف توض""یح داده ش""ده و دی""دگاه ص""حیح ب"ه جاه""ل‬
‫آموخته میشود و شبهه کسی ک""ه در پی کس""ب علم اس""ت‪ ،‬برط""رف" میش""ود و دع""وت‬
‫کسی که به چنین دیدگاه اشتباهی فرا میخواند‪ ،‬انکارمیشود‪ .‬و ب""ه ج""دایی و دوری از‬
‫وی حکم میشود که مبنای آن میتواند کفر یا ب""دعت ی""ا فس""ق ی""ا گم""راهی باش""د‪ .‬مانن""د‬
‫اختالف اهل سنت با اهل بدعت در مواردی" چون‪ :‬اس""مای نیک""وی خداون"د" ی""ا تکف""یر‬
‫کسی که مرتکب گناه کبیره شده یا امور غیب چون عذاب ق""بر و ص""راط" و م""یزان و‬
‫شفاعت؛‬
‫در تمام این موارد‪ ،‬اختالف از نوع اختالف تضاد میباشد و اق""وال در این مس""ائل‬
‫با یکدیگر در تع""ارض میباش""ند»‪ 1.‬مانن""د اختالف اه""ل س""نت ب""ا جهمی""ه و مرجئ""ه و‬
‫خوارج و روافض‪.‬‬
‫بنابراین چنین اختالفی در قرآن و سنت و اقوال سلف مذموم" است‪ .‬چنانکه خداوند‬
‫"ات َو‬‫اختَلَفُ""وا ِم ْن بَ ْع" ِد م""ا ج""ا َءهُ ُم ْالبَيِّن" ُ‬
‫متعال میفرماید‪َ « :‬و ال تَ ُکونُوا َکالَّذينَ تَفَ َّرقُ""وا" َو ْ‬
‫ک لَهُ ْم عَذابٌ عَظي ٌم» (آل عمران‪« )105 :‬و مانند کسانی نباشید" که پراکنده ش""دند‬ ‫ُأولِئ َ‬
‫و اختالف کردند پس از آنکه دالیل روش""ن ب""رایش""ان آم""د و این""ان ب""رایش""ان ع""ذاب‬
‫بزرگی" است»‪.‬‬
‫ْ‬
‫اختَلَفوا فِي ال ِکت""ا ِ‬
‫ب‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬
‫ق َو ِإ َّن الذينَ ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬
‫ک بِ َّن َ نَ َّز َل ال ِک َ‬
‫تاب بِال َح ِّ‬ ‫َأ‬ ‫و اینکه میفرماید‪« :‬ذلِ َ‬
‫ق بَعي ٍد» (بقره‪« )176 :‬این بخاطر آن است که هللا کتاب (آسمانی) را به ح""ق‬ ‫لَفي ِشقا ٍ‬
‫نازل کرده است و کسانی‌که در آن اختالف کردند در ستیزی دور (از حق و حقیقت)‬
‫هستند»‪.‬‬
‫عبدهللا بن رباح انصاری" میگوید‪ :‬رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إنَّ َما َهلَكَ َمنْ َك انَ قَ ْبلَ ُك ْم‪،‬‬
‫ب»‪« 2:‬امتهای پیش از ش""ما را اختالف ایش""ان در م""ورد‬ ‫اختِاَل فِ ِه ْم فِي ا ْل ِكتَا ِ‬
‫من االمم بِ ْ‬
‫کتاب (آسمانی که بر آنها نازل شده بود) هالک نمود»‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫عدم این اصل‪:‬‬
‫متاسفانه این اصل ب""رای اک""ثر و بیش""تر کس""انی ک""ه ادع""ای علم و دانش و غ""یرت‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬االئتالف و االختالف اسسه و ضوابطه؛ دکتر صالح بن غانم الس""دالن‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪44‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2666 :‬‬
‫‪ - 3‬منظور اختالف تنوع و اختالف تضا ِد جایز میباشد‪ .‬این نوع اختالف مراد برخی‬
‫از علما میباشد نه انکار در مسائل اجتهادی؛‬
‫‪199‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دینی دارن"د‪ ،‬ش"ناخته ش"ده نیس"ت و بلک"ه عم"ل ب"ه آنرا ت"رک ک"ردهان"د و هری"ک از‬
‫رعیت‪ ،‬خود را امیر یا به منزلهی امیری میداند که با امیر دیگر سر جنگ و دشمنی"‬
‫دارد!!‬
‫چون وحدت کلمه پراکنده گردد و رعیت و تودهی مردم راه سرکش "ی" و تم""رد در‬
‫پیش گیرند‪ ،‬هوی و هوس و کینه و دشمنی" بر آنها مس""لط میگ""ردد و هری""ک از آنه""ا‬
‫سعی دارد رای و نظر خود را ب"ر کرس"ی نش"انده و آنرا تنفی"ذ کن"د هرچن"د روش"ن و‬
‫واضح گردد که حق و عدل برخالف" آن است‪.‬‬
‫و اینگونه است که از رهنمود" الهی منح""رف ش""ده و از مس""یر آن خ""ارج میش""ویم‪".‬‬
‫ق تُقاتِ ِه َو ال تَ ُموتُ َّن ِإالّ َو َأ ْنتُ ْم ُم ْسلِ ُمونَ‬ ‫آنجا که میفرماید‪« :‬یا َأیُّهَا الَّذینَ آ َمنُوا اتَّقُوا هّللا َ َح َّ‬
‫"ل هّللا ِ َجمیع"ا ً َو ال تَفَ َّرقُ""وا َو ْاذ ُک" رُوا نِ ْع َمتَ هّللا ِ َعلَ ْی ُک ْم ِإ ْذ ُک ْنتُ ْم َأ ْع""دا ًء‬ ‫َص" ُموا بِ َح ْب" ِ‬ ‫* َوا ْعت ِ‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫"ار ف نق"ذک ْم ِمنه""ا‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬‫َ‬ ‫فََألَّفَ بَ ْینَ قلوبِک ْ"م ف صْ بَحْ ت ْ"م بِنِ ْع َمتِ ِه ِإخوانا َو کنت ْم عَلى َشفا ُحف َرة ِمنَ الن" ِ‬
‫ّ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ک یُبَیِّنُ هّللا ُ لَ ُک ْم آیاتِ ِه لَ َعلَّ ُک ْم تَ ْهتَ ُدونَ » (آل عمران ‪« )103-102‬ای کسانی‌که ایمان‬ ‫َکذلِ َ‬
‫آوردهاید! از هللا‪ ،‬آن گونه که شایس""ته ترس""یدن از او اس""ت‪ ،‬بترس""ید؛ و نمیری"د" مگ""ر‬ ‫‌‬
‫اینکه مسلمان باشید‪ .‬و همگی به ریسمان هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده‬
‫نشوید" و نعمت هللا را بر خود یاد کنید‪ ،‬آنگاه که دش""منان (یک""دیگر) بودی""د‪ ،‬پس می""ان‬
‫دلهای شما الفت داد‪ ،‬آنگاه به (فضل) نعمت او برادر (یکدیگر) شدید‪ .‬و شما بر لبه‬ ‫‌‬
‫گودالی" از آتش بودید‪( ،‬او) شما را از آن نجات داد‪ .‬اینگون"ه هللا آی"ات خ""ود را ب""رای‬
‫شما روشن می‌سازد‪ ،‬باشد که شما راه یابید»‪.‬‬
‫بنابراین اگر هریک از ما حقوق و تکالیف خ""ود را بدان""د ‪ -‬و مط""ابق" حکمت ب""ه‬
‫آن بپردازد" ‪ -‬در این صورت تمام ام""ور ب""ا به""ترین نظم و ت""رتیب و کام""لت""رین وج""ه‬
‫‪1‬‬
‫ممکن پیش میرود»‪.‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬عدل و انصاف‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫هَّللا‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إ َّن َ يَ ُم ُر بِال َع ْد ِل َو اِإْل حْ سا ِن َو إيتا ِء ِذي القُرْ بي َو يَ ْنهي‬
‫َع ِن ْالفَحْ شا ِء َو ْال ُم ْن َک ِر َو ْالبَ ْغ ِي يَ ِعظُ ُک ْم لَ َعلَّ ُک ْم تَ َذ َّکرُونَ » (نحل‪« )90 :‬به راستی هللا ب""ه‬
‫عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرم""ان می‌ده""د و از فحش""ا و منک""ر و س""تم نهی‬
‫میکند و شما را پند می‌دهد؛ شاید متذکر" شوید»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬ ‫ْأ‬ ‫هَّللا‬
‫اس ْن‬ ‫ت ِإلي ْهلِها َو ِإذا َح َک ْمتُ ْم بَ ْينَ النَّ ِ‬ ‫و میفرماید‪ِ« :‬إ َّن َ يَ ُم ُر ُک ْ"م ْن تَُؤ ُّدوا" ا مانا ِ‬
‫تَحْ ُک ُم"""وا بِ ْال َع""" ْد ِل ِإ َّن هَّللا َ نِ ِع َّما يَ ِعظُ ُک ْم بِ""" ِه ِإ َّن هَّللا َ ک"""انَ َس"""ميعا ً بَص"""يراً» (نس"""اء‪)58 :‬‬
‫آنه""ا ب""از گردانی""د‪ .‬و‬ ‫«بیگمان هللا به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به ص""احبان ‌‬ ‫‌‬
‫هنگامی‌که میان مردم داوری می‌کنید‪ ،‬به عدالت داوری کنید‪ ،‬در حقیقت نیکو چیزی‬
‫است که هللا شما را به آن اندرز" می‌دهد‪ ،‬بی‌گمان هللا شنوای بیناست»‪.‬‬
‫نمود ع""دل در می""ان بن""ده و پروردگ""ارش‪ ،‬انج""ام اوام""ر و دوری از ن""واهی و در‬
‫‪ - 1‬شرح کشف الشبهات و شرح اصول السنة‪ ،‬شیخ محمد بن صالح عثیمین رحمهاهلل‬
‫‪200‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میان بنده و نفسش با افزایش عبادات و پرهیز از شبهات و شهوات و در میان بن""ده و‬
‫‪1‬‬
‫دیگران در رعایت انصاف میباشد‪.‬‬
‫و در این مورد ک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و ال يَجْ" ِر َمنَّ ُک ْم َش"نَآنُ قَ""وْ ٍم عَلي َأالَّ‬
‫تَ ْع ِدلُوا ا ْع ِدلُوا هُ َو َأ ْق َربُ لِلتَّ ْقوي»‪ 2‬ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬این آیه به س""بب بغض‬
‫و دشمنی صحابه با کفار نازل شد‪ .‬و این همان دشمنی و عداوتی است ک""ه ب""دان ام""ر‬
‫شده است‪ .‬بنابراین چون بغض و عداوتی که خداوند بدان امر ک"رده‪ ،‬ص""احبش را از‬
‫ظلم کردن بر دشمنش نهی میکند‪ ،‬پس این نهی در مورد" دشمنی ب""ا ی""ک مس""لمان ب""ه‬
‫دلیل تأویل و شبهه یا هوای نفس وی‪ ،‬چگونه خواهد بود؟ براستی مسلمان سزاوارتر‬
‫‪3‬‬
‫است که در حق او ظلم نشود بلکه با وی به عدالت رفتار" شود»‪.‬‬
‫براستی دینی که خداوند متعال یکی از مقاص""د آنرا ره""ایی م""ردم از ظلم و ج""ور‬
‫ادیان به سوی عدل اسالم قرار داده است‪ ،‬باید پیروانش را آراسته به عدل و انصاف‬
‫در مورد دوست و دشمن و مسلمان و کافر" و موافق" و مخالف کند‪.‬‬
‫س ِّر َوا ْل َعاَل نِيَ ِة‪َ ،‬وال َع ْد ُل فِي‬
‫ْ‬ ‫شيَةُ هَّللا ِ فِي ال ِّ‬‫ث ُم ْن ِجيَاتٌ ‪َ :‬خ ْ‬ ‫رسول هللا ح فرمودند‪« :‬ثَاَل ٌ‬
‫ع‬ ‫ش ٌّح ُمطَ ا ٌ‬‫ث ُم ْهلِ َك اتُ ‪َ :‬ه ًوى ُمتَّبَ ٌع‪َ ،‬و ُ‬ ‫ص ُد فِي ا ْلفَ ْق ِر َوا ْل ِغنَى‪ ،‬ثَاَل ُ‬
‫ضا َوا ْلقَ ْ‬ ‫ب َوال ِّر َ‬ ‫ض ِ‬‫ا ْل َغ َ‬
‫س ِه»‪« :‬سه امر نجات دهنده میباشند‪ :‬ترس از خداوند در پنهان و‬ ‫‪4‬‬
‫اب ا ْل َم ْر ِء بِنَ ْف ِ‬
‫وَِإع َْج ُ‬
‫آشکار‪ ،‬عدالت و دادگ""ری" در ح""الت خش""م و خش""نودی‪ ،‬میان""هروی" ب"ه هنگ""ام فق""ر و‬
‫ثروت؛ و سه امر هالک کننده میباشد‪ :‬هوی و هوس که از آن پ""یروی" میش""ود‪ ،‬بخلی‬
‫که از آن پیروی" میشود و خودپسندی" انسان»‪.‬‬
‫ب‬ ‫ض ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫و بخش مورد نظر ما در این بحث‪ ،‬آنجا است که میفرمای"د‪َ « :‬وال َع ْد ُل فِي ال َغ َ‬
‫ضا»‪« :‬عدالت در حال خشم و خشنودی»؛"‬ ‫َوال ِّر َ‬
‫دوری از انصاف قلبها را فاسد میکند‪:‬‬
‫تردیدی نیست چنین رفتاری" مفسدهای برای طالب علم میباشد‪ .‬اینکه روح تحقی""ق‬
‫و بررسی در امور اختالفی بر وی غلبه کند و به مناظره و مجادله در چنین ام""وری‬
‫بپردازد‪ ".‬چنین رفتاری قلب وی را فاسد میکند و اخالص وی را از بین خواهد ب""رد‪.‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬شیطان این مساله را در قالب امر به معروف و نهی از‬
‫منکر و جهاد در راه خدا به تصویر" میکشد درحالی که چنین عملی ظلم و تجاوز" می‪-‬‬
‫‪ - 1‬فتح الباری‪ -10/589 :‬کتاب االدب‪ ،‬باب‪ ،56 :‬شرح حدیث‪ ،6063 :‬ابن حجر آن‪-‬‬
‫را از قاضی" ابوبکر بن العربی رحمهاهلل نقل میکند‪.‬‬

‫‪( - 2‬مائده‪« )8 :‬دشمنی" با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید‬
‫که به پرهیزگاری" نزدیک‌تر است»‪.‬‬
‫‪ - 3‬منهاج السنة النبویة‪ ،5/127 :‬تحقیق دکتر محمد رشاد" سالم‬
‫‪ - 4‬طبرانی‪ "،‬االوسط؛ و آلبانی آنرا در صحیح الجامع‪َ 3045 :‬ح َسن دانسته است‪.‬‬
‫‪201‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫رعایت انصاف در مورد مخالف‪ ،‬عدالت و دادگ""ری" می""ان دو س""وی" اختالف‬ ‫‪‬‬
‫را به ارمغان میآورد‪":‬‬
‫اسحاق بن راهویه رحمهاهلل میگوید‪« :‬خداوند" حق را دوست دارد‪ .‬ابوعبید القاس""م‬
‫‪2‬‬
‫بن سالم از من فقیهتر و داناتر است»‪.‬‬
‫و احمد بن حنبل در مورد اسحاق بن راهوی""ه میگفت‪ « :‬در خراس""ان کس""ی چ""ون‬
‫اسحاق در زمینه فقه و دانش سر بلند نکرده اس""ت‪ ،‬هرچن""د در بعض"ی" مس""ائل ب""ا م""ا‬
‫‪3‬‬
‫مخالفت میکرد‪ .‬چون مردم پیوسته با یکدیگر اختالف دارند»‪.‬‬
‫مذهب اهل سنت جمع و پذیرفتن حقایقی است که در تمام گروهها میباشد‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫امام ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬هر حقی که در یکی از گروهها وجود دارد‪ ،‬اه""ل‬
‫سنت و جماعت در مورد آن با آن گروه موافق" اس""ت درح""الیک""ه از آرای باط""ل آنه""ا‬
‫بری و بیزار است‪ .‬بنابراین مذهب اهل س""نت و جم""اعت جم""ع حق""ایقی اس""ت ک""ه در‬
‫میان گروههای مختلف وج""ود دارد‪ .‬و بلک""ه ب""دان معتق""د ب""وده و آنرا ی""اری نم""وده و‬
‫پیروان آنرا از این جهت دوست دارد و از طرفی نفی امور باطل در ه""ر گ""روهی و‬
‫بیزاری" و دشمنی" با آنها از این جهت‪ ،‬مذهب اهل س""نت و جم""اعت میباش""د‪ .‬از اینرو‬
‫اهل سنت و جماعت در میان گروهه""ای مختل""ف قاض"ی" و داور" میباش""ند و ب""ه ط""ور‬
‫‪4‬‬
‫مطلق به گروهی از آنها تمایل ندارند»‪.‬‬

‫انصاف" با برشمردن نیکیها‬ ‫‪‬‬


‫‪ -1‬چشم پوشی" از عیبها زمانی که نیکیها غلبه داشته باشند‪.‬‬
‫ابن تیمیه میگوید‪« :‬اگر برفرض عالمی که فتاوای" بسیاری از او صادر ش""ده‪ ،‬در‬
‫‪5‬‬
‫صد مساله دچار اشتباه شده باشد‪ ،‬این بر او عیب نیست»‪.‬‬
‫و س""عید بن مس""یب رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬هیچ انس""ان ش""رافتمند و ع""الم و ص""احب‬
‫قدرت و نفوذی نیست مگر اینکه عی""بی دارد‪ .‬ام""ا در می""ان م""ردم کس""انی هس""تند ک""ه‬
‫عیبهای آنها ذکر نمیشود‪ ...‬کسی که فضل وی بیش از نقصش باشد؛ در این ص""ورت‬
‫‪6‬‬
‫نقص وی به خاطر" فضل او بخشیده میشود»‪.‬‬
‫‪ - 1‬الفتاوی‪14/482 :‬‬
‫‪ - 2‬نزهة الفضالء‪775 :‬‬
‫‪ - 3‬نزهةالفضالء‪840 :‬؛ السیر‪383-11/358 :‬‬
‫‪ - 4‬شفاء العلیل‪ ،113 :‬ابن قیم‬
‫‪ - 5‬الفتاوی‪27/301 :‬‬
‫‪ - 6‬کتاب الکفایة‪79 :‬؛ و از این جهت است که در مورد" چ""نین اف""رادی گفت""ه میش""ود‪:‬‬
‫«چون آب به اندازهی دو قله باشد‪ ،‬پلید نمیشود»‪.‬‬
‫‪202‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما این موازنه میان نیکیها و بدیها تنها زمانی خواهد ب""ود ک""ه در م""ورد" شخص""ی‬
‫معین حکم میشود‪ .‬اما اگر اشتباهی از اشتباهات عالمی ذکر ش""ود‪ ،‬حتم""ا الزم نیس""ت‬
‫نیکیها و بدیهای وی ذکر شود‪ .‬بن""ابراین چ""ون اش""تباه ام""امی بی""ان ش""ود همین ان""دازه‬
‫کافی است که گفته شود‪« :‬فالنی در این امر دچار اشتباه شده است‪ ».‬و چون ع""المی‬
‫(مبتدع) به خاطر مهارت در علوم بالغت ستایش شود‪ ،‬همین اندازه کفایت میکند که‬
‫گفت""ه ش""ود‪« :‬فالنی در عل""وم بالغت از مه""ارت خاص""ی برخ""وردار اس""ت»‪ .‬و این‬
‫زمانی" است که از فتن"هی ش"نونده در ام"ان باش"د‪ .‬ام"ا اگ"ر احتم"ال میده"د ش"نونده از‬
‫سخنان وی برداشت نادرستی خواهد داشت و چنین سخنی را مطل""ق تلقی میکن""د‪ ،‬در‬
‫‪1‬‬
‫این صورت باید به توضیح و تبیین مساله بپردازد»‪.‬‬
‫‪ -2‬عصمت از اشتباه در نیکوکار" بودن انسان شرط نیست؛‬
‫"ذر ب""رخی از ش""یوخ تص""وف ک""ه ب""ه س""نت‬‫ابن تیمیه رحمهاهلل در مق""ام پ""ذیرش ع" ِ‬
‫نزدیکتر بودند‪ ،‬میگوید‪« :‬اما در م""ورد ش""یوخ اه""ل علم؛ کس""انی ک""ه از ن""ام نیک""ویی"‬
‫برخوردار" بوده و بلند آوازه بودند‪ .‬هرچند در سخنان ب"رخی از آن"ان اش"تباهی" منک"ر‬
‫دیده شود‪ ،‬باید این نکته را در نظر داشت که چون اصل ایم""ان ب""ه هللا و رس""ولش در‬
‫‪2‬‬
‫مورد" آنها ثابت باشد‪ ،‬اشتباهی که پس از اجتهاد از آنها سرزده‪ ،‬بخشیده میشود»‪.‬‬
‫‪ -3‬هنگامی که در مورد اهل ذمه انصاف را رعایت کنیم‪ ،‬آیا در مورد مس""لمانان‬
‫منصف" نباشیم؟!‬
‫در حقیقت عدالتی را که مشتاقیم می""ان مس""لمانان ب""ازگردانیم و انص""افی" ک""ه آرزو"‬
‫داریم میان مسلمانان مختلف از یک دین (اسالم) جنبه عمومی پیدا کند‪ ،‬همان عدالتی‬
‫است که مسلمانان در گذشته با اهل ذمه رعایت میکردند‪ .‬در روایات ذکر ش""ده عم""ر‬
‫بن عبدالعزیز" نامهای به قاری بصره عدی بن ارطاة نوشت و توصیه"هایی به او کرد‬
‫که به برخی از آنها اشاره میکنیم‪« :‬در می""ان اه""ل ذم""ه اح""وال کس""انی را ک""ه پ""یر و‬
‫ضعبف" شده و ق""درت کس""ب و ک""ار ندارن""د‪ ،‬بررس"ی" کن و ب""رای آنه""ا از بیت الم""ال‬
‫مسلمانان حقوقی را ک""ه مخ""ارج وی را ت""أمین کن""د‪ ،‬در نظ""ر بگ""یر‪ ...‬و دلی""ل آن این‬
‫است که به من خبر رسیده چون امیرالمومنین عمر با پیرمردی از اهل ذمه برخ""ورد‬
‫کرد که به گدایی پشت در خان""هی م""ردم مش""غول ب""ود‪ ،‬گفت‪ :‬انص""اف را در ح""ق ت""و‬
‫رعایت نکردیم" اگر در جوانیات از تو جزیه گرفته باش"یم" و ب"ه هنگ"ام پ"یری" ره"ایت‬
‫کنیم و حق و حقوق تو را ضایع کنیم‪ .‬سپس حقوقی از بیت المال ک""ه مناس""ب ح""ال و‬
‫‪3‬‬
‫وضع وی بود‪ ،‬برای او در نظر گرفت»‪.‬‬
‫‪ - 1‬قواع""د فی التعام""ل م""ع العلم""اء‪ ،‬ص‪138 :‬؛ دک""تر عب""دالرحمن بن معال اللویح "ق"‬
‫حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬الصفدیة‪ ،1/265 :‬ابن تیمیه رحمهاهلل‬
‫‪ - 3‬احکام اهل الذمة‪ ،‬ابن قیم؛ تحقیق دکتر صبحی الصالح‪1/38 :‬‬
‫‪203‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و در موضعگیریهای منصفانه و واالی ابن تیمی"ه ح""تی در براب""ر غ"یر مس""لمانان‬


‫روایت شده است‪« :‬هنگامی که ابن تیمیه برای آزاد ش""دن اس""یران مس""لمان از چن""گ‬
‫تاتار تالش میکرد و دانست آنها اسیران اهل ذمه را آزاد نمیکنند‪ ،‬به آزاد ک""ردن ه""ر‬
‫دو گروه (مسلمانان و اهل ذمه) اصرار کرده و گفت‪ :‬بلکه تمام یهودی""ان و نص""رانی‪-‬‬
‫هایی را که در عهد و پیمان ما میباشند آزاد میکنیم و هیچ اسیری" از مسلمانان و اهل‬
‫‪1‬‬
‫ذمه در اسارت شما نخواهیم" گذاشت»‪.‬‬
‫از مظاهر انصاف‪:‬‬
‫‪ -1‬سخن حق تنها به دلیل باطل بودن گوین""ده اش رد نمیش""ود‪ .‬چ""را ک""ه این س""خن‬
‫است که اعتبار دارد نه گویندهی آن‪:‬‬
‫خداون""د متع""ال ملک""ه س""با را تص""دیق نم""ود آنج""ا ک""ه در م""ورد پادش""اهان گفت‪:‬‬
‫ك يَ ْف َعلُونَ » (نمل‪« )34 :‬و این گونه رفتار می‌کنند»‪ .‬و کف""ر وی م""انع تص""دیق"‬ ‫« َو َك َذلِ َ‬
‫‪2‬‬
‫سخن حقی که بر زبان آورد‪ ،‬نشد‪.‬‬
‫همچنین موافقت خداوند متعال با مشرکان در حکم جنگ در ماه های حرام نیز از‬
‫ك َع ِن ال َّشه ِْر ْال َح َر ِام قِت ٍ‬
‫َال فِي ِه قُلْ قِتَا ٌل فِي ِه َكبِير» (بقره‪)217 :‬‬ ‫این دسته است‪« .‬يَ ْسَألُونَ َ‬
‫«از تو درباره جن""گ ک""ردن در م""اه ح""رام‪ ،‬می‌پرس""ند‪ .‬بگ""و‪ :‬جن""گ در آن (گن""اهی)‬
‫ب"زرگ اس"ت»‪ .‬یع"نی جن"گ در این م"اه ه"ا حالل نیس ت‪ .‬هرچن د کف ری ک ه ب ه هللا‬
‫ورزیدید و محمد و اصحابش را از مسجدالحرام" ب""از داش""تید‪ ،‬ب""زرگ"ت""ر از جن""گ در‬
‫ماههای حرام است و بیرون کردن اهل مسجدالحرام از آن‪ ،‬نزد خدا بزرگ تر است از‬
‫جنگ؛‬
‫و داستان ابوهریره ب"ا ش"یطان ن"یز از این قبی""ل اس"ت‪ .‬چنانک""ه رس""ول خ"دا ب"ه او‬
‫گفت‪« :‬شیطان به تو راست گفته است درحالیکه دروغگوست»‪.‬‬
‫و در وصیت معاذ بن جب""ل ب""ه ت""ابعین آم""ده اس""ت ک""ه میگوی""د‪ ...« :‬و ش""ما را از‬
‫انحراف انسان حکیم و دانش""مند برح""ذر" میدارم ‪ .‬چ""را ک""ه گ""اهی گم""راهی از زب""ان‬
‫عالم و حکیم بیرون میآید و گاهی منافق سخن حق میگوید»‪.‬‬
‫ت مخالف هرچند طبع وی بد باشد‪:‬‬ ‫‪ -2‬انکار نکردن دیدگا ِه درس ِ‬
‫ذهبی در مورد" یوس""ف بن آدم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬از مش""ایخ اه""ل س""نت اس""ت‪...‬‬
‫بسیار" به معروف" امر میکرد و با تندخویی به تمس"ک ب"ه اح"ادیث و روای"ات دع"وت‬
‫‪3‬‬
‫مینمود»‪.‬‬
‫‪ - 1‬حی""اة ش""یخ االس""الم ابن تیمی""ه‪ ،‬ش""یخ محم""د بهجت بیط""ار‪ ،‬ص‪15 :‬؛ عن الرس""الة‬
‫القبرصیة‪ ،‬ابن تیمیه‬
‫‪ - 2‬اضواءالبیان‪1/61 :‬؛ با تصرف"‬
‫‪ - 3‬الس""یر‪ ،591-20/590 :‬ذه""بی؛ منظ""ور از این تن""دخویی‪ ،‬تن""دخویی اس""ت ک""ه ب""ا‬
‫عملی هم"""راه نمیباش"""د‪ .‬چنانچ"""ه معن"""ای کلم"""ه «زع"""ارة» ن"""یز همین می باش"""د‪.‬‬
‫‪204‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و در بیان شرح حال تقی ال""دین عبدالس""اتر بن عبدالحمی""د مقدس""ی حنبلی میگوی""د‪:‬‬
‫«‪ ...‬کسانی که از او روایت شنیدند اندک هس""تند‪ .‬چ""را ک""ه تن""دخو ب""ود‪ .‬ب""ه ش""دت ب""ه‬
‫اشعریه حمله میکرد پس او را معتقد ب""ه تجس""یم خواندن""د‪ .‬وب""ا دوس""تان حنبلی م""ذهب‬
‫‪1‬‬
‫خود مخالف بود»‪.‬‬
‫‪ -3‬تمنای دیدگاه درست برای مخالف‪ ،‬نشانه تعقل و اخالص است‪:‬‬
‫حاتم اصم میگوید‪« :‬با من سه خصلت است که در برابر دشمنم" آنها را اظهار می‪-‬‬
‫کنم‪ :‬چون درست بگوید‪ ،‬خوشحال میشوم و چون دچار اشتباه گردد‪ ،‬غمگین میش""وم‬
‫و نفسم را کنترل میکنم تا جاهالنه در مورد" وی قضاوت نکنم»‪ 2.‬چ""ون این خ""بر ب""ه‬
‫‪3‬‬
‫امام احمد بن حنبل رحمهاهلل رسید‪ ،‬گفت‪ :‬سبحان هللا‪ ،‬کسی عاقلتر از او نیست»‪.‬‬
‫‪ -4‬اشتباه مخالف‪ ،‬ظلم کردن به او و نادیده گرفتن حقوقش را مباح نمیگرداند‪:‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬معلوم است که شر کفار و خوارج و مرتدین ب""زرگ‪-‬‬
‫تر از شر ظالم و ستمگر است‪ .‬اما اگر‪ -‬مبتدعان یا دیگران – به مسلمانان ظلم نکنند‬
‫و کسی که با آنها میجنگد‪ ،‬قصد" ظلم کردن ب""ه آنه""ا را داش""ته باش""د‪ ،‬در این ص""ورت‬
‫‪4‬‬
‫تجاوز" از سوی او بوده است و بر تجاوز" و سرکشی" یاری نمیشود»‪.‬‬
‫اما همهی این ها مانع بیان فسادی" که در کتابهای اهل بدعت وجود" دارد‪ ،‬نمیشود‪.‬‬
‫ق""رافی میگوی""د‪« :‬و ت""ا ج""ایی ک""ه امک""ان دارد بای""د از این مفاس""د ب""یزاری" جس""ت ب""ه‬
‫شرطی" که به اقوال و افعال درست آنها تعدی و تجاوز نشود" و به کسانی که م""رتکب‬
‫آنها شدهاند‪ ،‬فسق و فجور" و امور زشتی" که مرتکب نشدند‪ ،‬نسبت داده نشود" و مورد‬
‫افترا و تهمت قرار" نگیرن"د‪ ،‬بلک"ه این نف"رت در ح""د ام""ور منک"ر و زش"تی باش""د ک"ه‬
‫مرتکب شدهاند‪ .‬بنابراین در مورد اه""ل ب""دعت گفت""ه نمیش""ود‪ :‬ش""راب نوش""یده و زن""ا‬
‫کرده است؛ و چنین اعمالی را که انجام نداده‪ ،‬به وی منس""وب نمیش""ود»‪ 5.‬بلک""ه ام""ام‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل تخطئه با شتاب همراه علم اندک در جرح و تع""دیل اف""راد را منهج‬
‫اهل بدعت میشمارد‪ ".‬چرا که در این منهج جهل و ظلم با هم آمیخت""ه اس""ت‪ .‬ابن تیمی""ه‬
‫رحمهاهلل میگوید‪« :‬سخن گفتن در مورد مردم باید با علم و ع"دل هم"راه باش"د ن"ه ب"ر‬
‫‪6‬‬
‫مبنای ظلم و جهل چون رفتار" اهل بدعت»‪.‬‬
‫‪ -5‬حسن ظن نسبت به مخالف و عدم نیتخوانی‪:‬‬
‫مختارالصالح‪272 ":‬؛ امام محمد بن ابوبکر رازی‬
‫‪ - 1‬همان‪341-3/340 :‬؛ العبر فی خبر من غیر‪5/323 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬حلیة االولیاء‪ ،‬السیر‪ ،‬ذهبی‪11/487 :‬‬
‫‪- 3‬نگا‪ :‬حلیة االولیاء‬
‫‪ - 4‬منهاج السنة‪3/158 :‬‬
‫‪ - 5‬الفروق‪ ،‬قرافی‪208-4/207 ":‬‬
‫‪ - 6‬منهاج السنة‪2/243 :‬‬
‫‪205‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چرا که ما مکلف نشدیم پرده از قلوب مردم برداریم‪ ".‬بلکه ش""ریعت ب""ر م""ا ف""رض‬
‫کرده بر مبنای خیر و شری" که در ظاهر نمای""ان اس""ت‪ ،‬رفت""ار ک""نیم‪ .‬چنانک""ه احک""ام‬
‫شرعی بر مبنای ظاهر میباشند و این خداوند اس""ت ک""ه پنه""ان را میدان""د‪ .‬و این منهج‬
‫عادالنهتر و به درستی نزدی"کت"ر و انص"اف" در آن بیش"تر اس"ت‪ .‬خداون"د" متع"ال می‪-‬‬
‫س وا‬ ‫س ُ‬‫ض الظَّنِّ ِإ ْث ٌم َو ال ت ََج َّ‬ ‫اجتَنِبُوا َکثيراً ِمنَ الظَّنِّ ِإنَّ بَ ْع َ‬ ‫فرماید‪« :‬يا َأيُّ َها الَّذينَ آ َمنُوا ْ‬
‫ک ْم بَ ْعضا ً َأ يُ ِح ُّب َأ َح ُد ُک ْم َأنْ يَْأ ُک َل لَ ْح َم َأخي ِه َم ْيت ا ً فَ َک ِر ْهتُ ُم وهُ َو اتَّقُ وا هَّللا َ‬ ‫َو ال يَ ْغت َْب بَ ْع ُ‬
‫ض ُ‬
‫اب َرحي ٌم» (حجرات‪« )13 :‬ای مردم! بی‌شک ما شما را از یک مرد و زن‬ ‫ِإنَّ هَّللا َ تَ َّو ٌ‬
‫تیرهه""ا و قبیله‌ه""ا ق""رار دادیم ت""ا یک""دیگر را بشناس""ید‪ ،‬همان""ا‬ ‫آفری""دیم و ش""ما را ‌‬
‫گرامی‌ترین شما نزد هللا پرهیزگارترین شماست‪ ،‬بی‌گمان هللا دانای آگاه است»‪.‬‬
‫و اتفاقی که برای اسامه بن زید افتاد‪ ،‬از این قبیل است‪ .‬اس""امه میگوی""د‪« :‬رس""ول‬
‫خدا در سریهای ما را به سوی منطقه حرقات فرس""تاد‪ ".‬پس متوج""ه م""ا ش""دند و پ""ا ب""ه‬
‫فرار" گذاشتند‪ .‬مردی را دری"افتیم" ک"ه چ"ون او را دس"تگیر ک"ردیم‪ ،‬گفت‪ :‬الال"ه االهللا؛‬
‫پس او را با ضربه شمشیر" کشتیم‪ .‬اما در مورد این عم""ل‪ ،‬چ""یزی را در دلم احس""اس‬
‫میکردم‪ .‬پس ماجرا را برای رسول خدا بیان نمودم ک""ه فرم""ود‪« ":‬من ل""ک بال ال""ه اال‬
‫هللا یوم القیامة»‪« :‬در روز قیامت در براب"ر" الال""ه االهللا چ""ه کس""ی ح""امی ت""و خواه""د‬
‫بود»‪ .‬اسامه میگوید‪ :‬گفتم ای رسول" خدا‪ ،‬او از روی ترس از س""الح و کش""ته ش""دن‪،‬‬
‫ك قَالَهَ""ا َأ ْم‬‫الاله االهللا گفت؛ پس فرمود‪َ« « :‬أفَاَل َشقَ ْقتَ ع َْن قَ ْلبِ ِه َحتَّى تَ ْعلَ َم ِم ْن َأجْ " ِل َذلِ " َ‬
‫ك بِاَل ِإلَهَ ِإاَّل هَّللا ُ يَوْ َم ْالقِيَا َم ِة؟» »‪« :‬آیا قلبش را شکافتی" تا ب""دانی ب""ه این دلی""ل‬ ‫اَل ؟ َم ْن لَ َ‬
‫آنرا گفته یا نه؛ چه کسی روز" قی""امت در براب""ر الال""ه االهللا ح""امی ت""و خواه""د ب""ود»‪.‬‬
‫اسامه میگوید‪ :‬پیوسته رسول خدا این جمله را تکرار میکرد چنانکه دوست داشتم ای‬
‫‪1‬‬
‫کاش در این روز مسلمان میشدم»‪.‬‬
‫انصاف" مهمترین آداب مناظره و اختالفنظر است‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫و بر این اساس است که گفته شده‪ :‬مناظره درست نیست و ح""ق‪ ،‬می""ان دو ط""رف"‬
‫مناظره آشکار نمیگردد تا اینکه طرفین در دین و فهم و عق""ل و انص""اف نزدی""ک ب""ه‬
‫هم یا در یک مرتبه قرار داشته باشند‪ .‬وگرنه جز لجبازی و جدال نخواهد بود‪.‬‬
‫انصاف" در جرح و تعدیل مخالف‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ -1‬جایگاه و منزلت عالم با لغزش و اشتباه وی نادیده گرفته نمیشود اما در اش""تباه‬
‫و لغزش""ی ک""ه از وی س""ر زده‪ ،‬پ""یروی نمیش""ود‪ .‬ام""ام ابن قیم رحم""هاهلل میگوی""د‪:‬‬
‫«ه""رکس نس""بت ب""ه ش""ریعت و واقعیت" دان""ا و آگ""اه باش""د‪ ،‬قطع "ا ً میدان""د ک""ه انس""ان‬
‫بزرگواری" که در اسالم از س""ابقهای نیک""و برخ""وردار" اس""ت و در اس""الم و در می""ان‬
‫اهل آن از جایگاه و منزلتی برخوردار" است‪ ،‬گاهی دچار اشتباه و لغزش میش""ود ک""ه‬
‫در این اشتباه و لغزش مأجور" میباشد‪ .‬اما جایز نیست در این اش""تباه و لغ""زش از وی‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬بخاری‪ ،‬مسلم‪ ،‬ابوداود" و ابن ماجه‪.‬‬
‫‪206‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پیروی" شود و نیز جایز نیست مکانت و جایگاه و امامت و منزلت وی نزد مس""لمانان‬
‫‪1‬‬
‫نادیده گرفته شده و هدر تلقی شود»‪.‬‬
‫به طور" خالصه باید در نظر داشت ک""ه نبای""د ب""ه این لغ""زش اعتم""اد ک""رد و از آن‬
‫پیروی" کرد چرا که برخالف شریعت میباشد‪ .‬امام اوزاعی رحمهاهلل میگوی""د‪« :‬ه""ر‪-‬‬
‫کس به دیدگاههای شاذ و نادر علما تمس""ک جوی""د (و طب""ق آنه""ا عم""ل خ""ود را تنظیم‬
‫‪2‬‬
‫کند) از اسالم خارج میشود»‪.‬‬
‫‪ -2‬رعایت عدالت در قضاوت در مورد مخالف‪:‬‬
‫ُ‬ ‫َأ‬
‫در حدیث وارد شده که امالمومنین عائشه میگوی"د‪ :‬رس""ول خ"دا فرمودن""د‪ « :‬قِيل""وا‬
‫ت َعثَ " َراتِ ِه ْم ِإاَّل ْال ُح" دُودَ»‪« 3:‬از لغ""زشه""ای اف""راد" ش""رافتمند (ک""ه ب""ه ب""دی‬ ‫َذ ِوي ْالهَيَْئا ِ‬
‫شهرت ندارند) چشمپوشی کنید جز در حدود الهی»‪ .‬لغزشهای علما و اشتباهات آنان‬
‫برای دو گروه فتنه میشوند‪:‬‬
‫گروه اول‪ :‬کسانی که این عالم را ب""زرگ پنداش""ته و او را ب""ر ح""ق و ص""واب می‪-‬‬
‫دانند‪ .‬بلکه نزدیک است او را معصوم شمرده و بدیهایش را نیکی پندارند‪".‬‬
‫گروه دوم‪ :‬کسانی" که به نکوهش و تخطئه وی روی" آورده و بلک""ه اش""تباهات وی‬
‫را سبب نابودی" نیکیهایش میشمارند‪".‬‬
‫اما حق آن است ک"ه ع"دالت در م"ورد" آنه"ا رع"ایت ش"ود‪ ".‬و ع"دالت در ح"ق آن"ان‬
‫تعظیم" و احترام و بزرگداشت پیشینیان این امت است که مستحق تعظیم میباشند‪ :‬علما‬
‫و اهل حل و عقد و صالحان و نیکوکاران آنها؛ و این بای""د ب""ا اع""تراف ب"ه این مس""أله‬
‫همراه باشد که هر انسانی" نیکیها و بدیهایی دارد که بر مبنای آنها دوست داش""ته ش""ده‬
‫و مدح و ستایش میشود و با او دشمن شده و نکوهش میشود و این بر حسب نیکیها و‬
‫‪4‬‬
‫بدیهایی است که در وجود" وی میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬چشم پوشی" از لغزشهای کسانی" که نیکیهای آنان غلبه دارد‪:‬‬
‫و این مهم با تأمل در ح""دیث توق""ف ش""تر پی""امبر در مس""یر" حدیبی""ه مش""هود اس""ت‪.‬‬
‫چنانکه با توقف شتر مردم" گفتند‪ :‬قصواء (نام شتر پیامبر) سرکشی" ک"رد‪ .‬ام"ا رس"ول‬
‫خدا فرمودند‪َ « ":‬ما خَ َأَل ْ‬
‫ت القَصْ َوا ُء‪َ ،‬و َما َذاكَ لَهَ""ا بِ ُخلُ" ٍ‬
‫ق‪َ ،‬ولَ ِك ْن َحبَ َس"هَا َح""ابِسُ الفِي ِل»‪:‬‬
‫«قصوا" سرکشی نمیکند و چنین عادتی هم ندارد‪ ،‬ولی کس""ی ک""ه فی""له""ا را از ح""رکت‬
‫‪5‬‬
‫بازداشت (اشاره به داستان ابرهه دارد) او را از حرکت باز داشته است»‪.‬‬
‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪3/395 :‬‬
‫‪ - 2‬ذهبی‪ ،‬سیر اعالم النبالء‪7/125 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪6/181 :‬؛ ابو داود‪4/133 :‬؛ حدیث‪4375 :‬؛ کتاب الحدود‪ .‬و آلبانی در‬
‫الصحیحة‪ 638 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬قواعد فی التعامل مع العلماء‪ 142 :‬عبدالرحمن بن معال اللویحق"‬
‫‪ - 5‬ن""گ‪ :‬ص""حیح بخ""اری‪ ،‬کت""اب الش""رک‪ ،‬ب""اب ‪ ،15‬ح""دیث‪ ،2731 :‬فتح الب""اری‪:‬‬
‫‪207‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ابن حجر در مورد این حدیث به نکتهای تربیتی" اش""اره میکن""د و میگوی""د‪« :‬ج""ایز‬
‫است بر چیزی بر مبنای عادتش حکم شود" هرچند جایز است حکم دیگری بر او داده‬
‫شود‪ .‬بنابراین اگر شخصی دچار لغزش شد‪ ،‬چنانکه از همانند وی این لغزش بعید به‬
‫نظر میرسد‪ ،‬در این صورت آن لغزش به وی منسوب نمیشود و از کسی ک"ه آنرا ب"ه‬
‫‪1‬‬
‫او نسبت میدهد‪ ،‬پذیرفته نمیشود»‪.‬‬
‫سعید بن مسیب رحمهاهلل میگوید‪« :‬هیچ عالم و شرافتمند و صاحب فض""لی نیس""ت‬
‫مگر اینکه در او عیبی هست‪ .‬ام""ا کس""ی ک""ه فض""ل وی از نقص""ش بیش""تر اس""ت‪ ،‬ب""ه‬
‫خ""اطر فض""لش‪ ،‬نقص وی از بین میرود چنانک""ه چ""ون نقص وی غلب""ه داش""ته باش""د‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫فضل وی را از بین میبرد»‪.‬‬
‫‪ -4‬رعایت انصاف در برخورد با حاکم با برشمردن و غلبهی نیکیهای وی‪:‬‬
‫در گفتگویی میان ِمسور" بن مخرمه و معاویة بن ابوسفیان‪ ،‬مسور عیبهای معاویه‬
‫را برشمرد که معاویه اعتراف کرد از گناهان بری نیس""ت‪ .‬و گفت‪« :‬ای مس""ور‪ ،‬آی""ا‬
‫امور اصالحی م"ا در ام"ر عم"وم م"ردم را میش"ماری‪ ،‬چ"را ک"ه ه"ر نیکی پ"اداش ده‬
‫براب""ر دارد‪ .‬ی""ا اینک""ه گناه""ان را ش""مرده و نیکیه""ا را ره""ا میک""نی؟ ای مس""ور‪ ،‬آی""ا‬
‫گناهانی داری که میترس"ی" اگ""ر بخش""یده نش""وند‪ ،‬ت""و را هالک خواهن""د ک""رد؟ مس""ور"‬
‫گفت‪ :‬آری؛ معاویه گفت‪ :‬خداوند در امید مغفرت و بخشش‪ ،‬تو را س""زاوارتر از من‬
‫قرار" نداده است‪ .‬به خدا سوگند اصالح من بیش از تو میباش""د‪ .‬از آن پس مس""ور" ج""ز‬
‫‪3‬‬
‫به خوبی در مورد معاویه سخن نگفت»‪.‬‬
‫نمونههایی از عدم رعایت انصاف میان همنوعان‪:‬‬
‫‪ -1‬تفتیش عیبها و جستجوی لغزشها و اشتباهات؛ چنانکه وی را با اشتباهی" که از‬
‫او سرزده‪ ،‬فاقد" صالحیت کافی میداند و از شخص عالم به خاطر لغزش""ی ک""ه از وی‬
‫س""رزده‪ ،‬پ""یروی نمی کن""د و اش""تباه و لغ""زش وی را نمیبخش""د‪ .‬و این منهج و راه و‬
‫روشی" مردود است‪.‬‬
‫براستی کیست که هرگز اشتباه نکرده باشد و کیست که فقط نیکی در پرونده"ی او‬
‫باشد‪ .‬از جابر روایت است که میگوید‪« :‬رس"ول خ"دا م"ردان را از رفتن ب"ا ش"تاب و‬
‫ناگهانی شبانه نزد خانوادههایشان‪ ،‬برای اینکه ببینند در حق آنان خیانت ک""ردهان""د ی""ا‬‫ِ"‬
‫‪4‬‬
‫شاهد لغزشهای آنان باشند‪ ،‬نهی نمودند»‪.‬‬
‫‪5/240‬‬
‫‪ - 1‬فتح البخاری‪5/250 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن عبدالبر‪ ،‬التمهید‪2/48 :‬؛ و با این خصلت است که دوستی تداوم" خواهد داش""ت‬
‫و ارتباط تقویت خواهد شد‪.‬‬
‫‪ - 3‬نزهة العقالء‪244-242 :‬؛ السیر‪162-3/119 :‬‬
‫‪ - 4‬متفق علیه‬
‫‪208‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -2‬عیبجویی و سرزنش به خاطر نقصی که در شخص میباشد و سکوت از مزیت‪-‬‬


‫ها و ویژگی"های وی‪.‬‬
‫‪ -3‬سخن گفتن بر مبنای هوی و ه""وس و تعص""ب؛ ذه""بی رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬ب""ه‬
‫سخن همنوعان در حق یکدیگر توجهی نمیشود به ویژه زمانی که مش""خص ش""ود" این‬
‫‪1‬‬
‫سخنان برخاسته از دشمنی یا طرفداری" از مذهبی یا از روی حسادت بوده است»‪.‬‬
‫‪ -4‬اف""ترا و بهت""ان از روی حس""ادت؛ ام""ام احم""د بن حنب""ل رحم""هاهلل ب""ه پ""یروانش"‬
‫فرمود‪« :‬خداوند شما را مورد" رحمت خویش قرار" دهد‪ ،‬بدانید که چون خداوند متعال‬
‫به شخصی از اهل علم‪ ،‬علمی ببخشد و هم نوع""ان وی را از آن مح""روم گردان""د‪ ،‬ب""ه‬
‫خاطر علمی که به او داده شده‪ ،‬نسبت به وی حسادت میورزند" و این بدترین خصلت‬
‫‪2‬‬
‫در میان اهل علم است»‪.‬‬
‫‪ -5‬دشمنی" با همنوع و کسی که از وی تعریف" میکند‪ .‬غزالی رحم""هاهلل در م""ورد"‬
‫چنین کسانی" میگوید‪« :‬گم""ان میکن""د ه""دف وی اص""الح م""ردم اس""ت درح""الیک""ه اگ""ر‬
‫متوجه شود مردم به همنوع وی روی" آوردهاند و ب""ه وس""یلهی او اص""الح ش""دند‪ ،‬از‬
‫غم و اندوه و حسادت میم""یرد و اگ""ر از کس""انی ک""ه ن""زد وی در رفت و آم""د هس""تند‪،‬‬
‫کسی از همنوعان وی تعری""ف کن""د‪ ،‬از آن پس ب""دت""رین م""ردم ن""زد وی هم""و خواه""د‬
‫‪3‬‬
‫بود»‪.‬‬
‫و ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬اگر عالم ‪ -‬یا شیخی ‪ -‬تنها کسانی را دوست داشته‬
‫باشد که او را بزرگ میپندارن"د" و کس""انی را ک""ه ع""الم ی""ا ش""یخی مانن""د او را دوس""ت‬
‫دارند‪ ،‬دوست نداشته باشد‪ ،‬از این قبیل است‪ .‬حتی اگر هر دوی آنها یک کتاب مانن""د‬
‫قرآن را بخوانند" یا عب""ادتی مانن""د یک""دیگر داش""ته باش""ند" مانن""د نم""ازه""ای پنجگان""ه؛ و‬
‫اینگونه کسی را که با پذیرفتن سخنانش و اقتدا ب""ه وی‪ ،‬او را ب""زرگ میپن""دارد‪ ،‬بیش‬
‫از دیگران دوست دارد‪ .‬و چه بسا که با همنوع خود و پیروان او از روی" حس""ادت و‬
‫عداوت‪ ،‬دشمنی ورزد‪ ".‬چنانکه ب""ه هنگ""ام بعثت رس""ول" خ""دا یهودی""ان چ""نین رفت""اری‬
‫داشتند با اینکه رسول خدا به هم"ان چ"یزی دع"وت میداد ک"ه موس"ی علی"ه الس"الم ب"ه‬
‫‪4‬‬
‫سوی آن فرا میخواند»‪.‬‬
‫‪ -6‬کم ارزش جلوه دادن علم همنوع‪:‬‬
‫یحیی بن یحیی رحمهاهلل میگوی""د‪« :‬ن""زد ابن قاس"م" رفتم‪ ،‬پس ب""ه من گفت‪ :‬از کج""ا‬
‫میآیی؟ گفتم‪ :‬از نزد ابن وهب؛ پس گفت‪ :‬تقوای الهی را پیشه کن؛ براس""تی" عملی در‬
‫ورای" بسیاری از این احادیث نیست‪ .‬یحیی میگوید‪ :‬پس نزد ابن وهب رفتم ک""ه گفت‪:‬‬
‫‪ - 1‬میزان االعتدال‪1/111 :‬‬
‫‪ - 2‬نزهة الفضالء‪739 :‬؛ در حاشیه‬
‫‪ - 3‬احیاء علوم الدین‪3/369 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع" الفتاوی‪14/325 :‬‬
‫‪209‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از کجا میآیی؟ گفتم‪ :‬از نزد ابن القاسم؛ پس گفت‪ :‬تق""وای الهی را پیش""ه کن؛ براس""تی‬
‫‪1‬‬
‫بیشتر" این مسائل برخاسته از رای است‪.»...‬‬
‫قواعدی در رعایت انصاف بین همنوعان‪:‬‬
‫‪ -1‬سخن و دیدگاه همنوعان در حق یکدیگر از قدر و منزلت آنها نمیکاهد‪.‬‬
‫‪ -2‬هریک از آنها مورد" اطمینان است و ب"ه عیب و ای""رادی ک"ه ب"ه یک""دیگر وارد‬
‫میکنند توجه نمیشود و لغو تلقی میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬سخنی که برخاسته از هوی و هوس باشد‪ ،‬کتمان ش"ده و روایت نمیش"ود‪ .‬ام"ام‬
‫ذهبی میگوید‪« :‬چ""ون مش""خص ش""ود س""خن همنوع""ان در ح""ق یک""دیگر برخاس""ته از‬
‫هوی و هوس و تعصب بوده است‪ ،‬بدان توجهی نمیشود‪ ،‬بلک""ه کتم""ان ش""ده و روایت‬
‫‪2‬‬
‫نمیگردد»‪.‬‬
‫‪ -4‬جرح اهل فضل نسبت به یکدیگر باعث خدشهدار شدن عدالت آنها نمیشود‪.‬‬
‫زمانی که امام بخاری" رحمهاهلل ب""ه نیش""ابور" رفت (‪ 250‬هج""ری) یکی از علم""ای‬
‫نیشابور به نام محمد یحیی ذهلی رحمهاهلل طالب علم را تشویق میکرد ت""ا از بخ""اری"‬
‫علم فرا گیرند و احادیث را از او بشنوند‪ .‬اما چون (محمد بن یحیی) احساس ک""رد از‬
‫طالب علم در مجلس وی کاسته شده است و کسانی که به مجلس امام بخاری شرکت‬
‫میکنند رو به افزایش نهاده است‪ ،‬غیرت او را فرا گرفته و س""خنانی" را در ح""ق ام""ام‬
‫بخاری" گفت‪ 3.‬و زمانی" که ع""دهای ن""زد بخ""اری ش""کایت کردن"د" ک"ه محم""د بن یح""یی‬
‫کسانی را که در مجلس بخاری شرکت کنند‪ ،‬از مجلس خود طرد میکند‪ ،‬امام بخاری‬
‫گفت‪« :‬چگونه محمد بن یحیی در علم حسادت میکند درح""الیک""ه علم چن""ان اس""ت ک""ه‬
‫‪4‬‬
‫خداوند" متعال به هرکس بخواهد" آنرا میبخشد»‪.‬‬
‫‪ -5‬جرح کسی که امامت وی ثابت شده است‪ ،‬پذیرفته نمیشود؛‬
‫دیدگاه ص""حیح در این زمین""ه آن اس""ت ک""ه‪ :‬ه""رکس ع""دالت و ام""امت وی در علم‬
‫ثابت شد و ثقه بودن وی و توجه او به علم روشن شد‪ ،‬در مورد او به س""خن هیچکس‬
‫توجه نمیشود‪ .‬مگر اینکه در مقام جرح وی بینه و دلیلی عادالن""ه عن""وان نمای""د‪ ...‬ک""ه‬
‫موجب تصدیق وی در ادعایش باشد ت""ا از اته""ام کین"ه و حس"ادت و ع""دالت و رق""ابت‬
‫‪ - 1‬جامع بیان العلم و فضله‪2/1111 :‬‬
‫‪ - 2‬نزهة الفضالء‪741 :‬؛ سید اعالم النبالء‪10/995 :‬‬

‫‪ - 3‬و گفته شده زمانی محمد بن یحیی در مورد امام بخ"اری" س"خنانی گفت ک"ه دی""دگاه‬
‫امام بخاری در مسأله لف""ظ در ق""رآن ش""ایع ش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬تفص""یل این مطلب را در ه""دی‬
‫الساری‪ ،‬مقدمة فتح الباری‪ ،‬ام""ام حاف""ظ احم"د بن علی بن حج""ر عس"قالنی رحم""هاهلل‪:‬‬
‫‪491-490‬‬
‫‪ - 4‬نزهة الفضالء‪905 :‬؛ سیرالعلوم" النبالء‪471-12/391 :‬‬
‫‪210‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بری گردد ‪ ...‬برخی از سلف صالح در حق یکدیگر سخنانی" را گفتهان""د ک""ه بس""یاری‬
‫از آنها در حالت عصبانیت و خشم بوده است و برخی از آنه""ا حم""ل ب""ر حس""ادت می‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫شود‪.‬‬
‫نادر بودن انصاف‪:‬‬
‫گ""اهی در فض""ای" اختالف و من""اظرات و تعص""ب و ه""وی و خواهش""ات نفس""انی‪،‬‬
‫انصاف" بسیار کم رنگ میباشد و بلکه گاهی معدوم میباشد‪ .‬ام""ام مال""ک رحم""هاهلل از‬
‫معاصرین خود شکایت ک""رده و میگفت‪« :‬در زم""ان م""ا چ""یزی کمی""ابت""ر از انص""اف"‬
‫‪2‬‬
‫نیست»‪.‬‬

‫مبحث پنجم‪ :‬میانهروی و عدم غلو‬


‫اهل سنت و جماعت (پیروان سلف صالح) در میان فرقه"های مختل""ف‪ ،‬در جایگ""اه‬
‫میانه و وس"ط ق"رار" دارد‪ ،‬چنانک"ه امت اس"المی در می"ان امته"ای دیگ"ر‪ ،‬در جایگ"اه‬
‫میانه و وسط میباشد‪ .‬نصوص شرعی بیانگر پرهیز" از راه گمراهان و کس""انی" اس""ت‬
‫که بر آنها خشم گرفته ش"د‪(.‬مغض""وب علیهم و ض"الین) ک"ه راه ه""ر دوی آنه""ا ب""ا راه‬
‫راست در تضاد بوده و هر دو راه منحرف میباشند‪.‬‬
‫اما منظور" از وسطیت‪ ،‬اعتدال و میانهروی" میباش""د خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و‬
‫ک َج َع ْلنا ُک ْم ُأ َّمةً َو َسطاً"» (بقره‪« )143 :‬و همچنین شما را امت میانه ق""رار دادیم»‪.‬‬
‫َکذلِ َ‬
‫یعنی امتی برگزیده و عادل؛ و از لوازم این میان""هروی" و وس""طیت‪ ،‬ع""دالت آنه""ا می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬و بر این اساس شایستهی آن هستند که در روز قیامت شاهدانی بر م""ردم باش""ند‬
‫چرا که شاهد باید ع""ادل باش""د ت""ا ش""هادتش پذیرفت""ه ش""ود‪ ".‬وس""طیت این دالی""ل از این‬
‫جهت است که در میان دیدگاه باطل کسانی که غل"و میکنن"د و ن"یز دی"دگاه کس"انی ک"ه‬
‫روی" گردانی میکنند و راه جفا در پیش میگیرند‪ 3،‬بر حق میباشند‪ .‬و هر آنچ""ه وس""ط‬

‫‪ - 1‬جامع بیان العلم و فضله‪1094-2/1093 :‬‬


‫‪ - 2‬جامع بیان العلم‪1/132 :‬؛ راستی اگر امام مالک در عصر و زم""ان م""ا ب""ود‪ ،‬چ""ه‬
‫میگفت؟ وهللا المستعان‪ .‬نگا‪ :‬فقه االئتالف‪ ،‬خازندار"‬
‫‪ - 3‬الرسالة الصفدیة‪2/310 :‬؛ الجواب الصحیح‪1/7 :‬‬
‫‪211‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪2‬‬
‫و میانه نیست‪ 1‬در اطراف" است و خطر در کمین اطراف میباشد‪.‬‬
‫تعریف غلو‪« :‬تعدی و تجاوز از حد و حدود" در عبادت و عمل و ستایش‪ ،‬چ""ه از‬
‫باب مدح یا عیبجویی»‬
‫ب ال تَ ْغلُوا في دينِ ُک ْم َو ال تَقُولُ""وا َعلَي هَّللا ِ ِإالَّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا ه َل ال ِکتا ِ‬
‫ق» (نساء‪« )171 :‬ای اهل کت""اب! در دین خ""ود غل""و نکنی""د و درب""اره‌ی هللا ج""ز‬ ‫ْال َح َّ‬
‫حق نگویید»‪ .‬خداوند" متعال در این آیه اهل کتاب را از غلو در دین نهی میکند‪ .‬غل""و‬
‫یعنی پا را از حد و حدود و اندازه مشروع" فراتر گذاشتن و وارد شدن به حریمی" ک""ه‬
‫مشروع" نیست‪ .‬پس همان طورکه از تقصیر و تفریط نهی شده است‪ ،‬از غلو و افراط"‬
‫‪3‬‬
‫نیز نهی شده است‪.‬‬
‫اهل سنت و جماعت به روشهای مختل""ف ب""ه اس""تقامت و پای""داری" و میان""هروی" و‬
‫عدم غلو فرا میخوانند‪ .‬از جمله‪:‬‬
‫‪1‬ـ «مسلمانان میآموزند که از خداوند بخواهند آنها را از اف""راط و تفری""ط در پن""اه‬
‫خویش محفوظ نگه دارد و در این راستا خداوند متعال این دعا را به ص""ورت متع""دد‬
‫الص" َراطَ ْال ُم ْس"تَقِي َم *‬
‫در ه""ر نم""ازی" مش""روع نم""وده اس""ت‪ .‬چنانچ""ه بگوین""د‪« ":‬ا ْه" ِدنَا ِّ‬
‫ب َعلَي ِه ْم َوالَ الضَّالِّين» (فاتحه‪« )7-6 :‬ما را‬ ‫َير ال َمغضُو ِ‬ ‫ص َراطَ" الَّ ِذينَ َأن َعمتَ َعلَي ِه ْم غ ِ‬‫ِ‬
‫به راه راست هدایت کن‪ .‬راه کس""انی‌که ب""ر آن""ان نعمت دادی؛ ن""ه خش""م گرفتگ""ان ب""ر‬
‫آنها؛ و نه گمراهان»‪.‬‬ ‫‌‬
‫و چون خداوند متعال به ما دستور داده تا در هر نماز از او بخواهیم" که م""ا را ب""ه‬
‫راه راست هدایت کند‪ ،‬راه کسانی که به آنها نعمت بخش""یده اس""ت‪ ...‬خ""ود بی""انگر این‬
‫مطلب اس""ت ک""ه ت""رس آن میرود ک""ه بن""ده ب""ه س""وی" یکی از این دو راه انح""رافی"‬

‫‪ - 1‬وسط" چیزی جایی است که دو ط""رف آن ب""ا هم مس""اوی" باش""ند‪ .‬و گ""اهی ب""ه آنچ""ه‬
‫گفته میشود که دو طرف آن مذموم باشد و نیز گفته میشود‪« :‬ه""ذا اوس""طهم َح ُس"با» و‬
‫این زمانی است که موقعیت خوب و بزرگی" داش""ته باش""د‪ .‬ی""ا واژه «ج""ود» ک""ه می""ان‬
‫بخل و زیادهروی" (اس""راف) ق""رار دارد‪ .‬و ب"رای مص""ون مان""دن از مفه""وم اف"راط" و‬
‫تفریط به ک"ار میرود ک""ه واژهه"ای قاب"ل ستایش""ی اس""ت‪ .‬مانن"د‪ :‬تس""اوی ی""ا براب""ری‪،‬‬
‫عدالت و جوانمردی و انصاف که همه پسندیده است‪ .‬در این آی""ه «و ک""ذلک جعلن""اکم‬
‫امة وسطا» از این جهت به معنای «اوسطهم» خواهد بود؛ و گ""اهی دو ط""رف وس"ط"‬
‫ناشایست نیست بلکه یکسو پسندیده و محم""ود و س""وی دیگ""ر آن ناپس""ند اس""ت ک""ه ب""ه‬
‫طور" کنایه «رذل» گفته میشود مثل «فالن وسط من الرجال» یعنی او از ح""دود خ"یر‬
‫و نیکی خارج شده است‪ .‬مفردات فی غریب القرآن‪ ،‬راغب اصفهانی‪ ،‬ص‪522 :‬‬
‫‪ - 2‬تیسیر" الکریم الرحمن‪72 :‬‬
‫‪ - 3‬تیسیرالکریم" الرحمن‪273 :‬‬
‫‪212‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫(مغضوب علیهم و ضالین) منحرف شود‪.‬‬
‫‪ -2‬هش""دار دادن و برح""ذر داش""تن از تج""اوز" و تع""دی در ح""دود و ام""ر ک""ردن ب""ه‬
‫رعایت حدود" الهی؛ خداوند متع""ال میفرمای""د‪« :‬تِ ْل""كَ ُح" دُو ُد هّللا ِ فَالَ تَ ْعتَ"دُوهَا َو َمن يَتَ َع" َّد‬
‫آنه""ا‬ ‫ك هُ ُم الظَّالِ ُمونَ » (بقره‪« )229 :‬این‌ها حدود" الهی اس""ت‪ ،‬پس از ‌‬ ‫ُحدُو َد هّللا ِ فَُأوْ لَِئ َ"‬
‫تجاوز" نکنید و هرکس از حدود هللا تجاوز" کند‪ ،‬پس اینانند که ستمگرند»‪.‬‬
‫و این یک قاعدهی کلی است که خداوند ب چ""یزی ام""ر نک""رده اس""ت مگ""ر اینک""ه‬
‫شیطان در آن مورد" به دو گونه انسان را دچار وسوسه میکند‪ :‬یا به سوی تفریط ف""را‬
‫میخواند و یا به سوی" افراط (که همان غلو است‪).‬‬
‫ام""ا دین الهی می""ان کس""ی ک""ه از آن روی میگردان""د و آنک""ه در آن غل""و میکن""د‪،‬‬
‫جایگاه میانه و وسط را داراست همچون درهای در میان دو ک""وه و ه""دایت می""ان دو‬
‫گمراهی و جایگاه وسط بین دو طرف مذموم" و ناپسند؛‬
‫بنابراین چنانکه رویگردان از امر الهی‪ ،‬با چنین رفتاری آنرا ضایع میکند‪ ،‬کسی‬
‫که در امر خداوند" غلو میکند‪ ،‬در حقیقت آنرا ض""ایع میگردان""د‪ .‬اولی ب""ا کوت""اهی در‬
‫‪2‬‬
‫اجرای امر و دیگری" با تجاوز از حد و حدود آن؛‬
‫‪ -3‬دعوت به استقامت و پایداری" و پایبندی" ب""ه اوام""ر و ع""دم غل""و و زی""ادهروی؛‬
‫خداوند" متعال به استقامت و پای""داری" و میان""هروی" ک""ه هم""ان اعت""دال اس""ت‪ ،‬ف""را می‪-‬‬
‫خواند‪ .‬خداوند" متعال پیامبرش" محمد را به اس""تقامت و ع""دل ام""ر نم""وده و میفرمای""د‪:‬‬
‫ب‬‫ت بِما َأ ْن َز َل هَّللا ُ ِم ْن ِکت""ا ٍ‬ ‫ع َو ا ْستَقِ ْم َکما ُأ ِمرْ تَ َو ال تَتَّبِ ْع َأ ْهوا َءهُ ْم َو قُلْ آ َم ْن ُ‬ ‫ک فَا ْد ُ‬ ‫«فَلِذلِ َ‬
‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬
‫ت ْع ِد َل بَ ْينَ ُک ُم ُ َربُّنا َو َربُّ ُک ْم لَنا ْعمالنا َو لَ ُک ْم ْعم""ال ُک ْم ال ُح َّجةَ بَ ْينَن""ا َو بَ ْينَ ُک ُم‬ ‫َأِل‬ ‫َو ُأ ِمرْ ُ‬
‫هَّللا ُ يَجْ َم"" ُع بَ ْينَن""ا َو ِإلَيْ"" ِه ْال َمص""ي ُر» (ش""وری‪« )15 :‬پس ب""ه این (دین) دع""وت کن و‬
‫همانگونه ک"ه م"أمور" ش"ده‌ای پای"داری" (و اس"تقامت) ورز؛ و از ه""وی و هوس‌ه""ای‬ ‫‌‬
‫آنان پیروی" مکن و بگو‪« :‬به ه""ر کت""ابی ک""ه هللا ن""ازل ک""رده اس""ت‪ ،‬ایم""ان آورده‌ام و‬
‫مأمورم در میان شما به عدالت رفت"ار" کنم‪ ،‬هللا پروردگ"ار م""ا و پروردگ""ار" شماس"ت‪،‬‬
‫آن شماس""ت‪ ،‬بین م""ا و ش""ما هیچ‬ ‫آن ما و (نتیجه) اعمال ش""ما از ِ‬ ‫(نتیجه) اعمال ما از ِ‬
‫یکج"ا) گ""رد می‌آورد و بازگش"ت"‬ ‫جدال (و خصومتی) نیس""ت‪ ،‬هللا م"ا و ش""ما را (در ‌‬
‫(همه) به سوی اوست»‪.‬‬
‫ْ‬
‫"ک َو ال تَط َغ""وْ ا ِإنَّهُ بِم""ا تَ ْع َملُ""ونَ‬ ‫"اب َم َع" َ‬ ‫ُأ‬
‫اس "تَقِ ْم َکم""ا ِم""رْ تَ َو َم ْن ت" َ‬ ‫و میفرمای""د‪« :‬فَ ْ‬
‫بَصي ٌ"ر» (هود‪« )112 :‬پس (ای پیامبر!) همان‌گون"ه ک"ه فرم"ان ی"افته‌ای‪( ،‬در براب"ر‬
‫مشرکان) استقامت کن و (نیز) کسی‌که با تو (به هللا) رو آورده اس""ت (بای""د اس""تقامت‬
‫کند) و سرکشی" نکنید‪ ،‬بی‌گمان او به آنچه که می‌کنید‪ ،‬بیناست»‪.‬‬
‫و نیز خداوند متعال پاداشی را که برای اس"تقامت کنن"دگان آم"اده نم"وده‪ ،‬ذک"ر می‪-‬‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪1/65 :‬‬
‫‪ - 2‬مدارج السالکین‪ ،‬ابن قیم‪2/517 :‬‬
‫‪213‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اس تَقَا ُموا فَال َخ ْوفٌ َعلَ ْی ِه ْم َوال ُه ْم یَ ْح َزنُ ونَ »‬ ‫نمای""د‪ِ« :‬إنَّ الَّ ِذینَ قَ الُوا َربُّنَ ا هَّللا ُ ثُ َّم ْ‬
‫(احقاف‪« )13 :‬بی‌گمان کسانی‌" که گفتن""د‪« :‬پروردگ""ار م""ا هللا اس""ت‪ ،‬س""پس اس""تقامت‬
‫آنها ترسی نیست و نه آن‌ها اندوهگین شوند»‪.‬‬ ‫کردند‪ ،‬پس بر ‌‬
‫ُ‬ ‫ّ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫هّللا‬ ‫ُ‬
‫و میفرماید‪ِ« :‬إن ال ِذینَ قالوا" َربُّنَا ُ ث َّم ا ْستَقا ُموا تتنز ُل َعل ْی ِه ُم ال َمالِئکة ال تَخ""افوا" َو‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬
‫التَحْ َزنُوا" َو َأب ِْش "رُوا بِ ْال َجنَّ ِة الَّتِی ُک ْنتُ ْم تُو َع" ُدونَ * نَحْ نُ َأوْ لِی""اُؤ ُک ْم فِى ْال َحی""ا ِة ال " ُّد ْنیا َو فِى‬
‫اآْل ِخ َر ِة َو لَ ُک ْم فِیها ما تَ ْشتَ ِهی َأ ْنفُ ُس ُک ْم َو لَ ُک ْم فِیها م""ا تَ" َّد ُعونَ * نُ" ُزالً ِم ْن َغفُ""ور َر ِحیم»‬
‫(فصلت‪« )32-30:‬بی‌گمان کسانی‌"که گفتن"د‪ :‬پروردگ"ار م"ا هللا اس"ت س"پس اس"تقامت‬
‫آنها نازل می‌شوند" (و می‌گویند‪ ):‬نترسید" و ان""دوهگین نباش""ید و‬ ‫کردند‪ ،‬فرشتگان بر ‌‬
‫بشارت ب""اد‪ ،‬ب"ه بهش""تی‌که ش""ما وع"ده داده می‌ش"دید‪ .‬م""ا در زن"دگی" دنی"ا و (ن""یز) در‬
‫آخرت دوستان (و ی""اران) ش""ما هس""تیم و ب""رای ش""ما در آن (بهش""ت) ه""ر چ"ه دل‌ت""ان‬
‫بخواه"د ف"راهم" اس"ت و ه"ر چ"ه در خواس"ت کنی"د برایت"ان (حاض"ر) اس"ت‪( .‬این‌ه"ا)‬
‫پذیرایی" از سوی (هللا) آمرزنده مهربان است»‪.‬‬
‫اکنون غلو را در چهار بخش مورد بررسی" قرار میدهیم‪:‬‬
‫مطلب اول‪ :‬غلو در عقیده‬
‫غلو در عقیده تنها به یک صورت نیست بلکه انواع مختلفی دارد و ب""ه ط""ور کلی‬
‫به دو بخش تقسیم میشود‪:‬‬
‫الف) غلو کلی اعتقادی‪ :‬عبارت است از غلو در کلیات شریعت اسالمی و اساسی ‪-‬‬
‫ترین مسائل آن؛ غلو در این موارد بسیار" خطرناک است و ضرر" آن بسیار" بیشتر از‬
‫کلی اعتق""ادی منج""ر ب""ه ج""دایی و ش""کاف می""ان امت‬ ‫غلو عملی میباشد‪ .‬چرا که غلو ِ‬
‫‪1‬‬

‫اسالمی و فرقه فرق""ه ش""ده امت میش""ود‪ .‬و فرق""هه""ا و جم""اعته""ایی ک""ه از راه راس""ت‬
‫منحرف" شدند نتیجهی همین غلو میباشد‪.‬‬
‫‪‬انواع غلو در عقیده و میانهروی اهل سنت و جماعت در آن‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬میانهروی اهل سنت و جماعت در اسماء و صفات الهی‪:‬‬
‫اهل سنت و جماعت در بحث اسماء و ص""فات الهی جایگ""اه میان""ه را در بین اه""ل‬
‫تعطیل‪ 2‬و اهل تمثیل (تشبیه) دارا است‪ .‬اهل تعطیل در م""نزه ش""مردن خداون""د متع""ال‬
‫غلو نموده و هیچ صفتی را برای اوتعالی اثبات نکردند" و تنها بخشی از دلیل شرعی‬
‫َي ٌء»‪ 3‬ح""تی‬ ‫س َك ِم ْثلِ ِه ش ْ‬ ‫را مستند خود قرار دادند‪ ،‬آنجا که خداوند متعال میفرماید‪«:‬لَ ْي َ‬
‫غالیان آنها چون جهمیه هیچ صفتی را برای هللا عزوجل ث""ابت نکردن""د چنانک""ه تم""ام‬
‫صفات الهی را انکار نمودند‪".‬‬
‫‪ - 1‬توضیح این مساله در مطلب دوم‪ :‬غلو در عبادات خواهد آمد‪.‬‬
‫‪ - 2‬پیروان جهم بن صفوان گمراه‪ :‬اولین کسی ک""ه ص""فات الهی را انک""ار ک""رد و این‬
‫اعتقاد را از جعد بن درهم دریافت" کرده بود‪.‬‬
‫‪( - 3‬شوری ‪ « )11‬هیچ چیز همانند او نیست»‪.‬‬
‫‪214‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما اهل تمثیل (تشبیه) کسانی هستند که در اثبات‬


‫ص""فات ب""رای خداون""د متع""ال غل""و کردن""د چنانک""ه ص""فات الهی را ب""ا وی""ژگیه""ای‬
‫صفات مخلوقات و اسامی آنها اثبات نمودند" بدون اینکه ص""فات خداون "د" متع""ال را از‬
‫مشابهت با صفات مخلوقات پاک و منزه بدانند و آنها نیز بخشی از آیه را مستند خود‬
‫صي ُر» و اینگونه این صفات را با تشبیه‬ ‫س ِمي ُع البَ ِ‬
‫قرار" دادند‪ ،‬آنجا که میفرماید‪ُ «:‬ه َو ال َّ‬
‫آنها به صفات مخلوقات‪ ،‬برای خداوند ثابت نمودند‪".‬‬
‫اما اهل سنت و جماعت به تمام آیه استناد نموده و بخشه""ای مختل""ف آنرا در نظ""ر‬
‫صي ُر» و اینگونه در رد کسانی که صفات‬ ‫س ِمي ُع البَ ِ‬ ‫س َك ِم ْثلِ ِه ش ْ‬
‫َي ٌء َوه َُو ال َّ‬ ‫گرفتند‪« ":‬لَ ْي َ‬
‫الهی را مانند صفات مخلوقات" میدانستند‪ ،‬این همانندی با مخلوقات را نفی کردند و با‬
‫اثبات دو ص"فت ش"نیدن و دی"دن ب"رای خداون"د متع"ال‪ ،‬دی"دگاه کس"انی را ک"ه اس"ما و‬
‫‪1‬‬
‫صفات الهی را منکر میشدند‪ ،‬رد نمودند‪".‬‬
‫بنابراین اهل س"نت و جم"اعت خداون""د متع""ال را از ش""باهت ب"ه مخلوق""ات پ""اک و‬
‫منزه میدانند و از س"وی دیگ""ر ص"فات الهی را ن""یز اثب"ات میکنن"د چنانک"ه شایس"ته و‬
‫سزاوار" حضرت حق میباشد‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬میانهروی و وسطیت اه ل س نت و جم اعت در افع ال خداوند (قض""ا و‬
‫قدر)‬
‫اهل سنت و جماعت در موض"وع" افع"ال خداون"د در بین جبری"ه و قدری"ه‪ ،‬جایگ"اه‬
‫وسط" را داراست‪ .‬چنانکه جبریه قضای" الهی در افعال بن"دگان را اثب""ات نم""وده و می‪-‬‬
‫گویند‪ :‬بنده مجبور" است و هیچ قدرت و اختیار و ارادهای ندارد‪ .‬و فعل و عمل بن""ده‬
‫را از روی اجبار میدانند که وی هیچ دخالتی در آن ندارد‪ 2.‬اما قدریه قضای خداون""د‬
‫‪ - 1‬الجواب الصحیح‪1/7 :‬؛ الصفویه‪2/313 :‬؛ و براین اساس است که برخی از علما‬
‫میگویند‪ :‬کسی که اسما و صفات الهی را منکر میشود‪ ،‬مانند کسی اس""ت ک""ه ع""دم را‬
‫عبادت میکند و کسی که صفات الهی را مانند صفات مخلوقات میداند‪ ،‬همچون کس""ی‬
‫است که بتی را عبادت میکند‪.‬‬
‫‪ - 2‬چنین دیدگاهی" با آیات الهی مخالف است‪ .‬خداوند متعال می فرماید‪« :‬بَلَى َمن َك َ‬
‫س َب‬
‫اب النَّا ِر ُه ْم فِي َها َخالِ دُونَ » (بقره‪« )81 :‬آری‬ ‫سيَِّئةً َوَأ َحاطَتْ بِ ِه َخ ِطيَئتُهُ فَُأ ْولَِئ َك َأ ْ‬
‫ص َح ُ‬ ‫َ‬
‫هرکس که مرتکب گناه شود و گناهانش او را احاطه کنند‪ ،‬آن‌ها اهل آتشند و جاودانه‬
‫در آن خواهند بود»‪.‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫سا ِرقَة فاقط ُعو ْا ْي ِديَ ُه َما َجزَ اء بِ َما َك َ‬
‫سبَا نَ َكاالً ِّمنَ هللاِ َوهللاُ َع ِزي ٌز َح ِكي ٌم»‬ ‫ق َوال َّ‬
‫سا ِر ُ‬‫« َوال َّ‬
‫(مائ ده‪« )38 :‬دس ت م رد دزد و زن دزد را ب ه س زای عملی ک ه م رتکب ش ده‌اند‬
‫بعنوان عقوبتی از جانب هللا قطع کنید و هللا نیرومند حکیم است»‪.‬‬
‫سبَتْ َأ ْي ِدي ُك ْم َويَ ْعفُو عَن َكثِي ٍر» (ش وری‪« )30 :‬و ه ر‬ ‫صيبَ ٍة فَبِ َما َك َ‬ ‫« َو َما َأ َ‬
‫صابَ ُكم ِّمن ُّم ِ‬
‫مص یبتی ک ه ب ه ش ما رس د‪ ،‬ب ه خ اطر کاره ایی اس ت ک ه انج ام داده‌اید و (هللا) از‬
‫‪215‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫متعال در افعال بندگان را انکار نمودند" و گفتند‪ :‬هر کاری تازه از سرگرفته می شود و‬
‫ق""در و مش""یت خداون"د" ب""دان تعل""ق نمیگ""یرد‪ .‬و اینگون""ه علم خداون"د" و مش""یت الهی و‬
‫آفرینش" افعال بندگان توسط خداوند" را انکار نمودند و بر این باور بودند" که بنده قادر"‬
‫مختار است و عمل وی به قضای" الهی مربوط" نیست‪1.‬و اینگون""ه فع""ل بن""ده را اثب""ات‬
‫نمودند" و فعل خداوند را نفی کردند و بنده را خالق فعل و عمل خود دانستند گوی""ا ک""ه‬
‫بن""ده ن""یز خ""القی هم""راه ب""ا خداون""د میباش""د؛ و گفتن""د‪ :‬خداون"د" در تق""دیر بن""ده دخ""ل و‬
‫تصرفی ندارد‪ .‬چنین دیدگاهی" بیانگر این مطلب است ک""ه ارادهی بن""ده (پن""اه برخ""دا)‬
‫بر ارادهی خداوند غلبه دارد‪ .‬و بر این اساس است که رسول خدا ح آنه""ا را مج""وس‬
‫بسیاری (گناهان) در می‌گذرد»‪.‬‬
‫ض َو ال‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫س ْبت ْم َو ِم َّما خ َر ْجن ا لک ْم ِمنَ ا ْر ِ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫تماک َ‬ ‫«يا َأيُّ َها الَّذينَ آ َمنُوا َأ ْنفِقُوا ِمنْ طيِّبا ِ‬
‫َ‬
‫ض وا في ِه َو ا ْعلَ ُم وا َأنَّ هَّللا َ َغنِ ٌّي‬ ‫ستُ ْم بِآ ِخذي ِه ِإالَّ َأنْ تُ ْغ ِم ُ‬ ‫بيث ِم ْنهُ تُ ْنفِقُونَ َو لَ ْ‬‫تَيَ َّم ُموا ا ْل َخ َ‬
‫َحمي ٌد» (بقره‪« )267 :‬ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! از چیزه ای پ اکیزه‌ای ک ه ب ه‬
‫دست آورده‌اید و از آنچه از زمین برای ش ما ب یرون آورده‌ایم‪ ،‬انف اق کنید و ب رای‬
‫درحالیک ه خ ود ش ما حاض ر نیس تید آن‌ه ا را‬ ‫‌‬ ‫انفاق کردن قص د ناپ اک آنرا نکنید‪،‬‬
‫بپذیرید‪ ،‬مگر آنکه در آن چشم پوشی کنید‪ .‬و بدانید که هللا بی‌نیاز ستوده است»‪.‬‬
‫ت َولَ ُكم َّما َك َس ْبتُ ْم َواَل تُ ْسَألُونَ َع َّما َكانُوا يَ ْع َملُونَ » (بق ره‪:‬‬ ‫ت لَهَا َما َك َسبَ ْ‬‫ك ُأ َّمةٌ قَ ْد َخلَ ْ‬
‫«تِ ْل َ‬
‫«آنها امتی بودند ک ه در گذش تند‪ ،‬ب رای آن‌ه ا اس ت آنچ ه کس ب کرده‌ان د و‬ ‫‪‌ )134‬‬
‫ب رای شماس ت آنچ ه کس ب کرده‌اید‪ .‬و از آنچ ه (آن ان) می‌کردن د‪ ،‬ش ما پرس یده‬
‫نمیشوید»‪.‬‬ ‫‌‬
‫س بُونَ » (یس‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫ش َه ُد ْر ُجل ُه ْم بِ َما َك انوا يَ ْك ِ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫«ا ْليَ ْو َم نَختِ ُم َعلى ف َوا ِه ِه ْم َوتُ َكل ُمنَا ْي ِدي ِه ْم َوتَ ْ‬
‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫‪« )65‬امروز بر دهان‌هایشان ُمهر می‌نهیم و دست‌هایشان ب ا م ا س خن می‌گوین د و‬
‫پاهایشان به آنچه می‌کردند گواهی می‌دهند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫این آیات اثبات میکنند که انسان به اختیار خود اموری را انج ام میده د و در براب ر‬
‫آنها محاسبه میشود‪ .‬و آیاتی که ذکر گردید ج ز آیات و اح ادیثی ب ود ک ه ب ه اقام ه‬
‫نماز و پ رداخت زک ات و ادای حج و روزهی رمض ان و ام ر ب ه مع روف و نهی از‬
‫منکر و جهاد فی سبیل هللا امر میکنند و از زنا و و ربا خواری و نوشیدن ش راب و‬
‫‪ ...‬نهی میکنن د‪ .‬و این ام ور تنه ا کس ی را مخ اطب ق رار میده د ک ه دارای اراده و‬
‫اختیار باشد و به اختیار و اراده عمل میکند‪.‬‬
‫‪ -1‬چنین دیدگاهی" با آیات قرآن مخالف است‪ .‬آنج ا ک ه خداون د متع ال میفرماید‪َ « :‬و‬
‫َي ٍء فَقَ َّد َرهُ تَ ْقديراً» (فرقان‪« )2 :‬و همه چیز را آفرید‪ ،‬پس اندازه هر چیز‬ ‫ق ُک َّل ش ْ‬ ‫َخلَ َ‬
‫را چنان که می‌باید‪ ،‬معین کرده اس ت»‪ .‬یع نی‪ :‬ه ر چ یزی تحت کن ترل و تس خیر و‬
‫تدبیر و تقدیر اوست‪.‬‬
‫ک ْم َو ما تَ ْع َملُ ونَ » (ص افات‪« )96 :‬درحالی‌ک ه‬ ‫و خداوند متعال میفرماید‪« :‬وهَّللا ُ َخلَقَ ُ‬
‫‪216‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َريَّةُ َم ُج""وسُ هَ" ِذ ِه اُأْل َّم ِة‪ِ :‬إ ْن َم ِر ُ‬


‫ض"وا فَاَل تَ ُع""ودُوهُ ْم‪،‬‬ ‫این امت نامی""ده و میفرمای""د‪ْ :‬‬
‫«القَد ِ‬
‫َوِإ ْن َماتُوا فَاَل تَ ْشهَدُوهُ ْم»‪« 1":‬قدریه مجوس این امت میباشد‪ .‬اگر بیمار شدند به عیادت‬
‫آنها نروید و اگر مردند‪ ،‬در تشییع جنازهی آنها شرکت نکنید»‪.‬‬
‫اما اهل سنت قضا" و قدر الهی در مورد" افعال بندگان را اثبات میکنند و میگوین""د‪:‬‬
‫انسان قدرت و اختیار و اراده دارد که خداوند" متعال در وج""ود او ق""رار داده اس""ت و‬
‫این قدرت و اختیار با قضا و قدر الهی و ارادهاش ارتب"اط" دارد‪ .‬بن"ابراین اه"ل س"نت‬
‫فعل خداوند و نیز فعل بنده را اثبات میکنند اما با این اعتقاد و ب""اور" ک""ه فع""ل بن""ده از‬

‫هللا ش ما را و آنچ ه را انج ام می‌دهید آفریده اس ت»‪ .‬احتم ال دارد «م ا» در اینجا‬


‫مصدری" باشد که در اینصورت" معنای آیه چنین است‪« :‬هللا ش""ما و عم""لت""ان را خل""ق‬
‫کرده است»‪ .‬و احتمال دارد «ما» به معنای «الذی» باشد که در این صورت" معن""ای‬
‫آیه چنین است‪« :‬هللا شما و آنچ""ه را انج""ام میدهی""د‪ ،‬خل""ق ک""رده اس""ت»‪ .‬ه""ر دو معن""ا‬
‫متالزم یکدیگر میباشند اما معنای اول روشنتر و واضح"تر میباشد‪ .‬و دلیل آن روایتی‬
‫است که امام بخاری در کتاب «افعال العباد» از حذیفه به صورت" مرفوع ذکر می کند‬
‫ص ْن َعتُهُ»‪« :‬خداوند" متع""ال هم‬ ‫ص انِ ٍع َو َ‬‫صنَ ُع ُك َّل َ‬ ‫که رسول خدا ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ هَّللا َ يَ ْ‬
‫انجام دهندهی کاری و هم خود آن کار را آفریده است»‪( .‬بخاری" در «خل""ق افع""ال»‪،‬‬
‫ح""اکم‪ ،‬بیهقی در «االس""ماء» و آلب""انی در السلس""لة الص""حیحة‪ 1637 :‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است)‪ .‬و خداوند متعال سخن ابراهیم را بیان میکند ک""ه فرم""ود‪« ":‬الَّذي خَ لَقَ""ني‬
‫فَهُ َو يَهْدي ِن» (شعراء‪ )78 :‬یعنی‪ :‬عبادت نمیکنم مگر کسی را که این افع""ال را انج""ام‬
‫میدهد‪« .‬الَّذي خَ لَقَني فَهُ َو يَهْدي ِن» یعنی‪ :‬او خالقی است که اندازهها را مق""در نم""وده و‬
‫مردم را به سوی آن هدایت میکند و همه چ""یز ب""ر مبن""ای مق""درات او جری""ان دارد و‬
‫اوست که هرکس"ی را بخواه"د ه"دایت و آنک"ه را بخواه"د گم"راه میکن"د‪( .‬تفس"یر ابن‬
‫کثیر‪)3/1057 :‬‬
‫ْ‬
‫ق م""ا يَش""ا ُء َو يَخت""ا ُر» (قصص‪« )68 :‬و‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ک يَخل " ُ‬ ‫و خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َربُّ َ‬
‫پروردگار" تو هر چه بخواهد می‌آفریند‪ ،‬و (هرچه بخواهد) بر می‌گزین""د»‪ .‬هللا متع""ال‬
‫در این آیه خبر میدهد که در آفریدن و برگزیدن یکتا است‪ .‬و در این زمینه مخالف و‬
‫ق م""ا يَش""ا ُء َو يَ ْخت""ا ُر» م""ا یش""اء‪ :‬یع""نی آنچ""ه‬ ‫ُّک يَ ْخلُ " ُ‬
‫رقی""بی" ب""رای او نیس""ت‪َ « .‬و َرب َ‬
‫بخواهد‪ ،‬میباشد و آنچه را نخواهد‪ ،‬وجود نخواهد داشت‪ .‬بنابراین تمام امور چه خ""یر‬
‫و چه شر در دس""ت اوس""ت و بازگش"ت" آنه""ا ب""ه س""وی او میباش""د‪( .‬تفس""یر ابن کث""یر‪:‬‬
‫‪)2134-3/2133‬‬
‫َي ٍء َخلَ ْقن اهُ بِقَ َد ٍر» (قمر‪« )49 :‬بی‌گم""ان م"ا هم"ه‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪« :‬إنَّا ُک َّل ش ْ‬
‫چیز را به‌اندازه آفریدیم»‪.‬‬
‫َي ٍء فَقَ َّد َرهُ تَ ْق ِدي ًرا» (فرقان‪« )2 :‬و همه چیز را آفری""د‪ ،‬پس‬ ‫«و َخلَ َ‬
‫ق ُك َّل ش ْ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫‪217‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫قضا و قدر الهی خارج نیست‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و هَّللا ُ َخلَقَ ُک ْم َو م""ا تَ ْع َملُ"ونَ »‬
‫در این آیه خلقت و آفریدن به خداوند" و عمل به بنده نسبت داده ش""ده اس""ت‪ .‬و خداون""د‬
‫«و َما تَ َشاءُونَ ِإاَّل َأن يَ َشا َء اللَّـهُ َر‌بُّ ْال َعالَ ِمينَ » ( تکویر‪« )29 ":‬و شما‬
‫متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫نمیخواهید مگر آنکه پروردگار" جهانی""ان بخواه""د»‪ .‬و در این آی""ه اراده و مش""یت را‬ ‫‌‬
‫برای بنده ثابت میکند و ن"یز اراده و مش"یت را ب""رای خداون"د اثب""ات میکن"د و مش""یت‬
‫الهی را قید و شرط برای مشیت بنده قرار" میدهد‪ .‬بن""ابراین فع""ل بن""ده‪ ،‬فع""ل حقیقی او‬
‫فع"ل خداون"د"‬ ‫ِ‬ ‫مفع"ول خداون"د متع"ال میباش"د و هم"ان‬ ‫ِ‬ ‫میباش"د‪ 2.‬ام"ا فع"ل او مخل"وق و‬
‫نیست‪ .‬و میان فعل و مفعول و خلق و مخلوق تفاوت میباشد‪ .‬ام""ام طح""اوی" رحم""هاهلل‬
‫اندازه هر چیز را چنان که می‌باید‪ ،‬معین کرده است»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ق ف َس" َّوى" * َوال ِذي ق"د َر فهَ"دَى»‬ ‫َ‬ ‫ك اَأْل ْعلَى * الَّ ِذي خَ لَ" َ‬ ‫اس" َم َربِّ َ‬‫ِّح ْ‬
‫و اینکه میفرماید‪َ « :‬سب ِ‬
‫(اعلی‪« )3-1 :‬نام پروردگار بلند مرتبه‌ات را به پاکی یاد کن‪( .‬همان) ک""ه آفری""د پس‬
‫درست و استوار س""اخت‪ .‬و (هم""ان) کسی‌که ان""دازهگ""یری ک""رد پس ه""دایت نم""ود»‪.‬‬
‫یعنی‪ :‬این خداوند است که اندازهها را مقدر میکند و مردم را به سوی آن ه""دایت می‪-‬‬
‫تق""دیر‬
‫ِ‬ ‫ت‬
‫کند‪ .‬و بر این اساس است که پیشوایان و امامان اهل سنت به این آیه در اثبا ِ‬
‫ازلی الهی در مورد" مخلوق""اتش اس""تدالل میکنن""د و آن عب""ارت اس""ت از علم الهی ب""ه‬ ‫ِ‬
‫اشیاء قبل از بوجود آمدن آنها و نوشتن همهی این علوم قب""ل از ب""ودن آنه""ا؛ و ب""ا این‬
‫آیات و امثال آنها و احادیث ثابت شده در این معنا‪ ،‬پاسخ فرقه"ی قدریه را بی""ان ک""رده‬
‫و اعتقاد و باور نادرست" آنها را رد نموده و در هم شکستند‪ ".‬قدری""های ک""ه در اواخ""ر‬
‫عصر صحابه سر بر آوردند‪ .‬از ابوهریره روایت است که میگوید‪ :‬مش""رکان ق""ریش‬
‫نزد رسول خدا آمده و به مخالفت با تقدیر الهی برخاستند‪ .‬پس این آیه نازل شد‪« :‬يَوْ َم‬
‫َر» (قم""ر‪:‬‬ ‫ار عَلي ُوجُو ِه ِه ْم ُذوقُوا َمسَّ َسقَ َر * ِإنَّا ُک" َّل َش" ْي ٍء خَ لَ ْقن""اهُ بِقَ"د ٍ‬ ‫يُ ْس َحبُونَ فِي النَّ ِ‬
‫چهرهه""ایش""ان در آتش (جهنم) کش""یده می‌ش""وند (و ب""ه آن‌ه""ا‬ ‫‌‬ ‫‪« )49-48‬روزی‌که بر‬
‫گفت""ه می‌ش""ود‪(« ):‬طعم) آتش دوزخ را بچش""ید‪ .‬بی‌گم""ان م""ا هم""ه چ""یز را به‌ان""دازه‬
‫آفریدیم»‪( .‬مسند احمد‪ ،‬ترمذی‪ ،‬ابن ماجه؛ آلبانی در صحیح سنن ترم""ذی‪ 2157":‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪).‬‬
‫و از اب""وزرارة از پ""درش روایت اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح این آی""ه را تالوت ک""رده‪:‬‬
‫َر» و فرمودن""د‪« :‬ن""زلت فی ان""اس من ام""تی‬ ‫« ُذوقُوا َمسَّ َسقَ َر ِإنَّا ُك َّل َش ْي ٍء َخلَ ْقنَ""اهُ بِقَ"د ٍ‬
‫یکونون فی آخرالزمان یکذبون بقدر هللا»‪« :‬این آیه در مورد" مردم""انی" از امتم ن""ازل‬
‫شده است که در آخر الزمان خواهند بود و تقدیر الهی را تکذیب میکنن""د»‪( .‬ط""برانی"‬
‫در المعجم‪ ،‬ابونعیم" اصبهانی در معرفة الصحابه؛ و آلبانی در «السلسلة الص""حیحة»‪:‬‬
‫‪ 1539‬آنرا صحیح میداند‪).‬‬
‫وس‪،‬‬ ‫ُأ‬
‫و از عبدهللا بن عم""ر روایت اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬لِ ُك ِّل َّم ٍة َم ُج ٌ‬
‫ض وا فَاَل تَ ُع ودُو ُه ْم‪ ،‬وَِإنْ َم اتُوا فَاَل‬ ‫وس ُأ َّمتِي الَّ ِذينَ يَقُولُ ونَ اَل قَ َد َر‪ِ ،‬إنْ َم ِر ُ‬ ‫ُ‬ ‫َو َم ُج‬
‫‪218‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در«عقیدهی طح""اوی» ب"ه این معن""ا اش""اره نم""وده و میگوی"د‪« :‬افع""ال بن""دگان‪ ،‬خلقت‬
‫خداوند" میباشد و کسب آنها از سوی" بن""دگان اس""ت»‪ .‬و اینگون""ه ب""رای بن""دگان فع""ل و‬
‫کسب اثبات میکند و خلقت را به خداوند نسبت میدهد‪ .‬و کسب عبارت اس""ت از فعلی‬
‫(عملی) که نفع و ضرر آن به فاعلش باز میگردد‪ .‬چنانک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫ت» (بقره‪« )286 :‬آنچ""ه (از خ"وبی) بدس"ت آورده ب"ه‬ ‫ت َو َعلَ ْيهَا َما ا ْكتَ َسبَ ْ‬
‫«لَهَا َما َك َسبَ ْ‬
‫سود او و آنچه (از بدی) به دست آورده به زیان اوست» ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫ن وع س وم‪ :‬میان هروی اه ل س نت در وع ده و وعید؛ منظ""ور" از وع""د و وعی""د‬


‫سرانجام" بنده در آخرت نزد خداوند متعال میباشد؛‬
‫وعده‪ :‬عبارت است از نعمتهایی که خداوند" متعال برای بندگان م""ومنش از فض""ل‬
‫و کرم خود در بهشت جاویدان آماده کرده است‪.‬‬
‫ش َهدُو ُه ْم»‪« :‬هر ام تی مجوس یانی دارد و مج وس امت من کس انی هس تند ک ه می‪-‬‬ ‫تَ ْ‬
‫گویند‪ :‬تقدیر وجود ندارد‪ .‬اگر اینان بیمار شدند به عیادتش ان نروید و اگ""ر مردن""د‬
‫در تشییع جنازهشان شرکت نکنید»‪( .‬حاکم؛ و آلبانی در صحیح الج""امع‪ 5163 :‬آنرا‬
‫َح َسن میداند‪ .‬و نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪)4/2719 :‬‬
‫و از عمرو بن مسلم از طاوس روایت است که میگوید‪ :‬ع""دهای از اص""حاب رس""ول‬
‫هللا را درک نمودم که میگفتند‪ :‬هر چیزی به اندازه و تق""دیری مش""خص میباش""د‪ .‬و از‬
‫ش ْي ٍء بِقَ َد ٍر‪َ ،‬حتَّى ا ْل َع ْج ِز‬‫عبدهللا بن عمر شنیدم که میگوید‪ :‬رسول هللا فرمودند‪ُ « ":‬ك ُّل َ‬
‫س َوا ْل َع ْج ِز»‪« :‬هر چیزی به اندازه و تقدیری مش""خص میباش""د ح""تی‬ ‫س‪َ ،‬أ ِو ا ْل َك ْي ِ‬
‫َوا ْل َك ْي ِ‬
‫ناتوانی" و دانایی»‪(.‬مسند" احمد‪5627 :‬؛ مسلم‪)4799 :‬‬
‫و از عبیدهللا بن عمرو بن عاص روایت است که میگوید‪« :‬شنیدم که رس""ول خ""دا ح‬
‫س ينَ َأ ْل فَ‬ ‫ت َواَأْل ْر َ‬
‫ض بِ َخ ْم ِ‬ ‫اوا ِ‬
‫الس َم َ‬
‫ق َّ‬ ‫ق قَ ْب َل َأنْ يَ ْخلُ َ‬
‫ير ا ْل َخاَل ِئ ِ‬‫فرمودند‪َ « :‬كت ََب هللاُ َمقَا ِد َ‬
‫شهُ َعلَى ال َما ِء»‪« :‬خداوند" متعال مق""ادیر (و سرنوش""ت) مخلوق""ات" را‬ ‫ْ‬ ‫سنَ ٍة‪ ،‬قَا َل‪َ :‬وع َْر ُ‬ ‫َ‬
‫پنجاه هزار سال قبل از آنکه آسمانه""ا و زمین را خل""ق کن""د‪ ،‬نوش""ته اس""ت‪ .‬و فرم""ود‪":‬‬
‫عرش الهی بر آب قرار" دارد»‪( .‬مسلم‪)4797 :‬‬
‫‪ - 1‬ابو داود و حاکم از طریق ابن عمر؛ آلب""انی در ص""حیح الج""امع ‪ 4442‬آنرا حس""ن‬
‫میداند اما اینکه رس""ول خ""دا آنه""ا را مج""وس این امت نامیدن""د از این جهت اس""ت ک""ه‬
‫مجوسیان معتقد به دو اله بودند‪ .‬اله نور که آفریدگار خیر بود و اله ظلمت و ت""اریکی‬
‫که آفریدگار شر بود‪ .‬و قدریه نیز همهی انسانها را خالق و آفریدگار قرار" دادند چ""را‬
‫که هر یک از آنها فعل و عمل خود را خلق میکند‪.‬‬
‫‪( - 1‬صافات‪« )96 :‬درحالی‌که هللا شما را و آنچه را انجام می‌دهید آفریده است»‪.‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪ 1/333 :‬و ‪14/327‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الجواب الصحیح‪1/7 :‬؛ الصفدیة ‪2/313‬؛ ش""رح العقی""دة الطحاوی""ة‪ ،‬ابن ابی‬
‫العز الحنفی رحمهاهلل‪ ،‬ص‪ ،444:‬چاپ‪ :‬جمیعة احیاء التراث االسالمی‬
‫‪219‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫وعید‪ :‬عبارت است از عذاب آتش و سختیهای آن که خداوند" متع""ال ب""رای کس""انی‬
‫تهیه دیده که از اوامر و نواهی او سرکشی میکنند‪.‬‬
‫وعیدیه میگویند‪ :‬کس""ی ک""ه م""رتکب گن""اه کب""یره ش""ده و ب""دون توب""ه از آن بم""یرد‪،‬‬
‫جاودانه در آتش میمان"د‪ .‬ام"ا مرجئ"ه در م"ورد" چ"نین شخص"ی میگوین"د‪ :‬وارد" دوزخ‬
‫نمیش""ود و مس""تحق" و س""زاوار" دوزخ هم نیس""ت‪ .‬مرجئ""ه قائ""ل ب""ه ع""ذاب هیچی""ک از‬
‫فاسقان امت نیست‪ .‬و به طور" کلی هرگونه وعید و کیف"ری را در م"ورد آنه"ا تک"ذیب‬
‫میکند‪.‬‬
‫اهل سنت و جماعت در میان وعیدیه (خوارج) و وعدیه (مرجئه) جایگاه وس "ط" و‬
‫میانه را داراست‪.‬‬
‫اهل سنت در این زمینه میگویند‪« :‬کسی که م"رتکب گن""اه کب"یره ش""ده و در ح""الی‬
‫مرده که از آن توبه نکرده است مستحق آتش دوزخ میباشد اما نه برای همیش""ه و ب""ه‬
‫صورت" جاودانه؛ چرا که خداوند" متعال میفرماید‪ِ«:‬إ َّن هّللا َ الَ يَ ْغفِ ُر َأن يُ ْش َر َ"‬
‫ك بِ ِه َويَ ْغفِ ُر‬
‫َظي ًم""ا» (نس""ا‪« )48 :‬بیگم""ان‬ ‫"رى ِإ ْث ًم""ا ع ِ‬‫َما ُدونَ َذلِكَ لِ َمن يَ َشا ُء َو َمن يُ ْش ِر ْك بِاهّلل ِ فَقَ ِد ا ْفتَ" َ‬
‫خداوند" (هرگز) شرك به خود را نمیبخشد‪ ،‬ولی گناهان جز آنرا از ه""ركس ك""ه خ""ود‬
‫بخواهد میبخشد‪ .‬و هر كه برای خدا شريكی قائل گردد‪ ،‬گناه بزرگی را م""رتكب ش""ده‬
‫است»‪.‬‬
‫بنابراین سرانجام چ"نین شخص"ی" ب"ه مش"یت و ارادهی الهی ب"از میگ"ردد‪ .‬و دلی"ل‬
‫‪1‬‬
‫دیگر حدیث رسول خدا ح میباشد که فرمودند‪« ":‬ش""فاعتی اله""ل الکب""ائر من ام""تی»‪:‬‬
‫«شفاعت من برای کسانی از امتم میباشد که مرتکب گناه کب""یره ش""دهان""د»‪( .‬و ب""دون‬
‫توبه از دنیا رفتهاند)‪.‬‬
‫اما داللت این حدیث از این جهت است که‪ :‬از امت رسول خدا ح کسانی م""رتکب‬
‫گناهان کبیره میشوند و بر این اساس مستحق" عذاب خواهند بود‪ ،‬اما با ارتکاب کبیره‬
‫کافر" نمیشوند" و بر این اساس است که رسول خدا ح در مورد آنها شفاعت میکند‪.‬‬
‫نوع چهارم‪ :‬میانهروی و وسطیت اهل سنت در حقیقت اسامی اس الم و ایم ان و‬
‫دین‬
‫این بخش در باب اسامی اسالم و ایمان و دین میباشد‪ .‬با این توضیح که اسمی ک""ه‬
‫در دنیا بر مرتکب گناه کبیره اطالق میکنیم‪ ،‬چیست؟ آیا او را مومن مینامیم یا کافر؟‬
‫و این غیر از احکام وی در آخرت میباشد که همان وعد و وعید است‪.‬‬
‫اسامی اسالم و ایمان و دین‪ ،‬حدود شرعی هستند که شارع احکامش را در دنیا و‬
‫آخ""رت ب""ر مبن""ای آنه""ا تنظیم ک""رده اس""ت‪ .‬چ""را ک""ه الف""اظی هس""تند دارای م""دلوالت‬
‫شرعی‪ ،‬که شارع می""ان آنه"ا و احک""ام ش"رعی از حیث نفی و اثب""ات ارتب""اط برق"رار‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪12745 :‬؛ اب""و داود‪4114 :‬؛ و آلب"انی در ص"حیح الج"امع‪ 3714 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪220‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کرده است‪.‬‬
‫اهل وعید (خوارج و معتزله)‪:‬‬
‫معتزله میگویند‪ :‬کسی که مرتکب گناه کب""یره ش""ود" از مس""مای ایم""ان خ""ارج ش""ده‬
‫است اما وارد کفر نشده است بلکه در جایگاهی ب""ه ن""ام «منزل""ة بین منزل""تین» ق""رار‬
‫دارد‪( .‬نه مومن است نه کافر)‬
‫و خوارج گفتند‪ :‬چنین شخصی کافر اس"ت و در دین جایگ"اهی ب"ا عن"وان «منزل"ة‬
‫الض"الَ ُل فَ"َأنَّى تُ ْ‬
‫ص" َرفُونَ » (ی""ونس‪:‬‬ ‫بین منزلتین» وجود ندارد‪« .‬فَ َم""ا َذا بَ ْع" َد ْال َح" ِّ‬
‫ق ِإالَّ َّ‬
‫‪« )32‬پس بع""د از ح""ق‪ ،‬چ""ه چ""یزی اس""ت ج""ز گم""راهی؟ پس چگون""ه رویگ""ردان‬
‫می‌شوید؟!»»‪ .‬بنابراین مرتکب کبیره از دایرهی ایم""ان خ""ارج ش""ده و وارد" کف""ر می‪-‬‬
‫شود‪ .‬و کافر بوده و خون و مالش حالل است؛‬
‫با چنین اعتقاد و باوری است که مردم را تکفیر میکنند و بر علیه حاکمان خ""روج‬
‫میکنند‪ .‬و این یکی از ثمرات فهم ایمان نزد آنها میباشد با این توضیح که ایمان امری‬
‫کلی است و تجزیه"پذیر نیس""ت‪ ،‬بن""ابراین چ""ون بخش""ی از آن از بین رود‪ ،‬تم""ام آن از‬
‫بین میرود‪.‬‬
‫اما اهل وعده (مرجئه) گفتند‪ :‬کسی که مرتکب گناه کبیره شده است‪ ،‬م"ومن کام"ل‬
‫االیمان میباشد‪ .‬هرچند مرتکب دزدی" و زنا شده باشد و شراب نوشیده و دچار قتل و‬
‫راهزنی" شود‪ .‬به چنین شخصی" میگوییم‪ :‬تو مومنی کامل االیمان هستی‪ .‬مانن""د کس""ی‬
‫ک""ه واجب""ات و مس""تحبات را انج""ام میده""د و از محرم""ات دوری" میکن""د‪ .‬ت""و و او در‬
‫ایمان یکسان هستید‪ .‬و ایمان شما مانند ایمان پیامبران است‪ .‬ام""ا اعم""ال ص""الح ج""زو‬
‫‪1‬‬
‫دین نیست‪.‬‬
‫بنابراین اینان (اهل وعد) و آنان (اه""ل وعی""د) در اس""م گذاش""تن و حکم نم""ودن در‬
‫مورد" چنین شخصی‪ ،‬در نقطهی مقاب""ل و متض""اد هم ق""رار" دارن""د‪ .‬و این نتیج""هی فهم‬
‫ایمان نزد آنان میباشد‪ .‬چنانکه برخی" از آنان (چون جهمیه و مرجئه) ب""ر این باورن""د‬
‫که ایمان تنها معرفت و شناخت است و بس؛ و ایمان ن""زد آنه""ا کم و زی""اد نمیش""ود‪ .‬و‬
‫برخی از آنها (فقهای مرجئه) عمل را از مسمای ایمان خارج میدانند‪ .‬اما معتزله می‪-‬‬
‫گوین""د‪« :‬چ"نین شخص""ی ن"ه ک""افر اس""ت و ن""ه م"ومن؛ و او را در جایگ""اه منرل"ة بین‬
‫منزلتین قرار میدهند‪».‬‬
‫و حروریه‪ 2‬میگویند‪ :‬وی کافر است‪.‬‬
‫‪ - 1‬مجموعة الرسائل الکبری‪1/278 :‬‬
‫‪ - 2‬حروری""ه‪ :‬فرق""های از خ""وارج اس""ت ک""ه در منطق""های ب""ه ن""ام ح""روراء س""کونت‬
‫داشتند‪ .‬معتق""د بودن""د ک""ه زن بای""د قض""ای نم""ازه""ایی را ک""ه در م""دت ع""ادت ماهیان""ه‬
‫نخوانده است‪ ،‬به جای آورد‪ .‬و امت را تکفیر میکردند‪ .‬و از عثمان و علی رضالل""ه‪-‬‬
‫عنهما برائت و بیزاری" میجستند و اموال و ناموس دشمنانشان را حالل میدانستند‪".‬‬
‫‪221‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اهل سنت در بین مرجئه از جهتی و بین معتزله و حروریه که چ""نین شخص""ی را‬
‫مومن نمینامند‪ ،‬از جهت دیگر‪ ،‬جایگاه میانه و وسط را داراست و میگویند‪ :‬کسی که‬
‫مرتکب گناه کبیره شود مومن ن""اقص االیم""ان اس""ت‪ .‬و این ح""دیث «ال ی""زنی ال""زانی‬
‫حین یزنی و ه"و م"ومن»‪« :‬زناک"ار" در هنگ""ام زن"ا ک"ردن م"ومن نیس"ت» را ب""ر این‬
‫دیدگاه حمل کردهاند‪ .‬با این توضیح که زناکار" به هنگام زنا مومن کامل االیم""ان نمی‪-‬‬
‫باشد‪ .‬و این بدان سبب است ک""ه خداون""د متع""ال ب""ر م""رتکب کب""یره‪ ،‬ص""فت ایم""ان را‬
‫َ""ان ِمنَ ْال ُم"" ْؤ ِمنِينَ ا ْقتَتَلُ""وا‬
‫«وِإن طَاِئفَت ِ‬ ‫اطالق ک""رده اس""ت‪ .‬خداون""د" متع""ال میفرمای""د‪َ :‬‬
‫فََأصْ لِحُوا بَ ْينَهُ َما»‪ 1‬در این آیه خداوند متعال ب""رادری ایم""انی را بین دو گ""روه (ک""ه ب""ا‬
‫جنگ با هم مرتکب گناه کبیره شدند) اثبات میکند ب""ا اینک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪:‬‬
‫«قت""ال الم"ومن کف""ر»‪« :‬جنگی""دن ب""ا م"ومن کف"ر اس"ت»‪ .‬و این نص"وص بی""انگر این‬
‫مطلب هستند که برای شخصی" که با برادر مس""لمانش وارد جن""گ ش""ده‪ ،‬به""رهای از‬
‫ایمان و بهرهای از کفر میباشد‪ .‬بنابراین مومنی ناقص االیمان خواهد بود‪ .‬و منظ""ور‬
‫از کفر در اینجا‪ ،‬کفر اصغر یا «کفر دون کفر» میباشد‪ .‬و برخی از سلف ص""الح این‬
‫کالم الهی را چنین تفسیر ک""ردهان""د ک""ه منظ""ور" از ش""رک در این آی""ه‪« ،‬ش""رک دون‬
‫ش""رک» ی""ا ش""رک اص""غر" میباش""د‪َ « .‬و م""ا يُ "ْؤ ِمنُ َأ ْکثَ " ُرهُ ْم بِاهَّلل ِ ِإالَّ َو هُ ْم ُم ْش " ِر ُکونَ »‬
‫(یوسف‪« )106 :‬و بیشتر" آن‌ها به هللا ایمان نمی‌آورند مگر اینکه (به نوعی) مش""رک‪-‬‬
‫اند»‪ .‬چرا که ایمان با شرک اکبر جمع نمیشود‪( .‬درحالیکه یکی از اصول اهل س""نت‬
‫و جماعت این است که ایمان با شرک و کفر اص""غر جم""ع میش""ود‪ ).‬ی""ا اینک""ه وی ب""ا‬
‫ایمانی که دارد‪ ،‬مومن و با ارتکاب کب""یره‪ ،‬فاس""ق میباش""د و ایم""ان دارای ش""عبهه""ای‬
‫مختلفی میباشد و اف""زایش و ک""اهش مییاب""د و م""ردم در ایم""ان‪ ،‬ب""ا یک""دیگر متف""اوت و‬
‫نسبت به هم در درجات و مراتب مختلفی میباشند‪.‬‬
‫ابن تیمی""ه رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬مس""لمانان فاس"ق" بخش""ی از ایم""ان و اص""ل آنرا ب""ه‬
‫همراه دارند و تمام ایما ِن واجب که به خاطر آن مستوجب" بهش""ت باش""ند هم""راه آن""ان‬
‫‪2‬‬
‫نیست»‪.‬‬
‫نوع پنجم‪ :‬دیدگاه اهل سنت در مورد اصحاب رسول هللا ح‬
‫این موضوع شامل نکات ذیل میباشد‪:‬‬
‫‪1‬ـ تعریف صحابه‪ :‬عبارت است از هرکس که در حال ایمان به رسول خ""دا ح ب""ا‬
‫ایشان مالقات نموده و بر اسالم مرده است‪.‬‬
‫َأ‬
‫‪ -2‬فضل صحابه‪ :‬خداوند متعال میفرمای""د‪ُ « :‬م َح َّم ٌد َر ُس"و ُل هَّللا ِ َو الَّذينَ َم َع" هُ ِش" َّدا ُء‬
‫ض"وانا ً س""يماهُ ْم‬ ‫ض"الً ِمنَ هَّللا ِ َو ِر ْ‬ ‫َعلَي ْال ُکفَّ ِ‬
‫ار ُر َحما ُء بَ ْينَهُ ْم تَراهُ ْم ُر َّکعا ً ُسجَّداً يَ ْبتَ ُغ""ونَ فَ ْ‬
‫‪( - 1‬حجرات‪« )9 :‬هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند‪ ،‬در ميان آنان‬
‫صلح برقرار سازيد»‪".‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الرسائل الکبری‪)1/278 :‬‬
‫‪222‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ع َأ ْخ" َر َج‬ ‫جيل َک""زَرْ ٍ‬ ‫ک َمثَلُهُ ْم فِي التَّوْ را ِة َو َمثَلُهُ ْم فِي اِإْل ْن ِ‬ ‫في ُوجُو ِه ِه ْ"م ِم ْن َأثَ ِر ال ُّسجُو ِد ذلِ َ‬
‫"زرَّا َع لِيَغيظَ بِ ِه ُم ْال ُکفَّا َر َو َع" َد هَّللا ُ‬ ‫اس"تَوي عَلي ُس"وقِ ِه يُ ْع ِجبُ ال" ُّ‬ ‫اس"تَ ْغلَظَ فَ ْ‬ ‫َشطَْأهُ فَ""آ َز َرهُ فَ ْ‬
‫""رةً َو َأجْ"" راً عَظيم""ا ً» (فتح‪« )29 :‬محم""د‬ ‫ت ِم ْنهُ ْم َم ْغفِ َ‬‫الص""الِحا ِ‬‫الَّذينَ آ َمنُ""وا َو َع ِملُ""وا َّ‬
‫فرستاده خدا است و كسانی كه با او هستند در برابر كافران تند و سرس""خت و نس""بت‬
‫به يكديگر مهربان و دلسوزند‪ .‬ايشان را در حال ركوع و سجود میبينی‪ .‬آنان همواره‬
‫فضل خدای را میجويند" و رضای او را میطلبند‪ .‬نشانه ايشان بر اثر سجده در پيشانی‪-‬‬
‫هایشان نمايان است‪ .‬اين‪ ،‬توصيف" آن""ان در ت""ورات اس""ت‪ .‬و ام""ا توص""يف" ايش""ان در‬
‫انجيل چنين است كه همانند كش""تزاری هس""تند ك""ه جوان""هه""ای (خوش""هه""ای) خ""ود را‬
‫بيرون زده و آنها را نيرو داده و سخت نموده و بر ساقه های خ""ويش راس""ت ايس""تاده‬
‫باشد‪ ،‬بگونهای كه برزگران را به شگفت میآورد‪( .‬مؤمن""ان ن""يز همين گون""هان""د‪ .‬آنی‬
‫از حركت بازنمی"ايستند و همواره جوانه میزنند و جوانهه"ا پ"رورش میيابن"د و ب"ارور"‬
‫باغبانان بشريت را بشگفت میآورند‪ .‬اين پيشرفت و ق"وّت و ق"درت را خ"دا‬ ‫ِ‬ ‫میشوند و‬
‫نصيب مؤمنان میكند) تا كافران را به سبب آنان خشمگين كند‪ .‬خداون""د ب""ه كس""انی از‬
‫ايشان كه ايمان بياورند و كارهای شايسته بكنن""د آم""رزش و پ""اداش ب""زرگی را وع""ده‬
‫میدهد»‪.‬‬
‫َّ‬ ‫َّ‬
‫ص""ار َو الذينَ اتبَعُ""وهُ ْم‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأْل‬
‫الس""ابِقونَ ا َّول""ونَ ِمنَ ال ُمه""ا ِجرينَ َو ا ن‬ ‫ُ‬ ‫و میفرمای""د‪َ « :‬و َّ‬
‫ْ‬ ‫َأْل‬
‫ت تَجْ" ري تَحْ تَهَ""ا ا نه""ا ُر خالِ""دينَ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهُ ْم َو َرضُوا َعنهُ َو َع َّد لَهُ ْم َجنا ٍ‬
‫ْ‬ ‫بِِإحْ سا ٍن َر ِ‬
‫ک الفَ""وْ ُز ال َعظي ُم» (توب""ه‪« )100 :‬و پیش""گامان نخس""تین از مه""اجرین و‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫فيه""ا َأبَ""داً ذلِ" َ‬
‫انصار" و کسانی‌ که به نیکی از آن‌ها پیروی کردند‪ ،‬هللا از آن‌ها خشنود" گشت و آن‌ها‬
‫(نیز) از او خشنود" شدند‪ .‬و ب""رای آن‌ه""ا باغ‌ه""ایی (از بهش""ت) آم""اده ک""رده اس""ت ک""ه‬
‫نهرها از زیر (درختان) آن جاری است‪ ،‬جاودان""ه در آن خواهن""د مان""د‪ ،‬این کامی""ابی"‬
‫بزرگ است»‪.‬‬
‫َ‬ ‫ُأ‬
‫ق ِمث َل ُح ٍد‪ ،‬ذ َهبًا َم ا‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ص َحابِي‪ ،‬فلَ ْو نَّ َح َد ُك ْم ْنفَ َ‬ ‫َأ‬
‫سبُّوا ْ‬ ‫رسول خدا ح فرمودند‪« :‬الَ تَ ُ‬
‫صيفَهُ»‪« 1:‬اص""حاب و ی""ارانم" را دش""نام ندهی""د‪ .‬زی""را هری""ک از‬ ‫بَلَ َغ ُم َّد َأ َح ِد ِه ْم‪َ ،‬والَ نَ ِ‬
‫شما اگر به اندازهی کوه احد طال انفاق کند‪ ،‬به اندازهی یک م""د (ب""ه ان""دازه پ""ری دو‬
‫کف دست) یا نصف آن که آنها در راه خدا داده باشند‪ ،‬نخواهد بود»‪.‬‬
‫‪ -3‬دی""دگاه م""ا در م""ورد ص""حابه‪ :‬هم""هی آنه""ا را دوس""ت داریم و هیچ ع""داوت و‬
‫دشمنی" با آنها نداریم‪ .‬و با هرکس که با آنها سر جنگ و دشمنی" داشته باشد و از آنها‬
‫به بدی یاد کن""د و ج""ز خ""یر و خ""وبی در م""ورد آنه""ا بگوی""د‪ ،‬دش""منی داریم‪ .‬چ""را ک""ه‬
‫دوست داشتن صحابه دین و ایمان و احسان است‪ .‬و دشمنی و عداوت ب""ا آنه""ا کف""ر و‬
‫نفاق و طغیان میباشد‪ .‬و از آنها راضی بوده و برای ایشان دع""ا میک""نیم و از خداون"د"‬
‫متعال میخواهیم که در قلبهای ما نسبت به آنها کینه و دشمنی" قرار ندهد‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪3470 ":‬؛ مسلم‪2540 :‬‬
‫‪223‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -4‬دیدگاه ما در مورد مشاجرات میان صحابه‪ :‬ب""ر م""ا واجب اس""ت ک""ه در م""ورد‬
‫مش""اجرات می""ان ص""حابه س""کوت ک""نیم چنانک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬اذا ذک""ر‬
‫اصحابی" فامکسوا»‪« 1:‬چون سخن از اصحاب من به میان آمد‪ ،‬دست نگه دارید»‪.‬‬
‫‪ -5‬حکم کسی که به صحابه دشنام داده و از آنها عیبجویی میکند‪:‬‬
‫الف) دشنام دادن و خردهگیری و همراه کردن آن ب""ا کف""ر‪ :‬چنانک""ه ب""ر این ب""اور‬
‫باشد آنها پس از رسول خدا ح مرتد یا فاسق" شدند‪ .‬کسی که چنین اعتقاد و باوری در‬
‫مورد" صحابه داشته باشد‪ ،‬تردیدی" در کفر وی نیست و نیز تردیدی" در کفر کسی ک""ه‬
‫در تکفیر چنین شخصی توقف" کند‪ ،‬نمیباشد‪.‬چرا" که پیروان مذاهب چهارگانه بر کف"ر‬
‫کسی که صحابه را تکفیر کند یا به آنها دشنام" دهد‪ ،‬اجماع کردهاند‪.‬‬
‫حنفیه میگوید‪« :‬هرکس شیخین (ابوبکر" و عمر رضیالل""هعنهم""ا) را دش""نام ده""د و‬
‫آنها را لعنت کند‪ ،‬ک""افر ش""ده اس""ت‪ .‬و همچ""نین کس""ی ک""ه عثم""ان و طلح""ه و زب""یر و‬
‫‪2‬‬
‫عائشه رضیاللهعنهم را تکفیر کند‪ ،‬کافر میباشد»‪.‬‬
‫مالکیه میگویند‪« :‬اگر کسی بگوید‪ :‬صحابه ب""ر گم""راهی و کف""ر بودن""د‪ ،‬کش"ته می‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫شود»‪.‬‬
‫شافعیه میگوید‪« :‬قاطعانه به تکفیر کسی حکم میشود که قائل به دیدگاهی باشد ک""ه‬
‫‪4‬‬
‫گمراهی امت یا تکفیر صحابه را به دنبال داشته باشد»‪.‬‬
‫حنابله میگوید‪« :‬هرکس بر این اعتقاد و باور باشد ک""ه ص""حابه پس از رس""ول" هللا‬
‫‪5‬‬
‫ح مرتد یا فاسق شدند‪ ،‬در کفر وی تردیدی نیست»‪.‬‬
‫امام مالک رحمهاهلل میگوید‪« :‬هرکس یکی از اصحاب رسول" هللا چون اب""وبکر" و‬
‫عمر و عثمان و معاویه یا عمروبن عاص را دشنام دهد‪ ،‬اگر بگوید‪ ":‬آنها بر گمراهی‬
‫و کفر بودند‪ ،‬کشته میشود‪ .‬اما اگر دشنام وی از قبیل دشنام مردم نسبت ب""ه هم باش""د‪،‬‬
‫‪6‬‬
‫به شدت تنبیه میشود»‪.‬‬
‫ب) کسی که ب""ه ص""حابه چن""ان دش""نام ده""د ک""ه در ع""دالت و دینش""ان خدش""ه وارد‬
‫نسازد‪ ،‬چنانکه برخی از آنها را بخیل یا ترسو توصیف" کند یا اینکه عدم علم الزم ی""ا‬
‫عدم زهد را به آنها نسبت دهد؛ چنین شخصی" مس""تحق ت""ادیب و تعزی""ر میباش""د و ب""ه‬
‫‪ - 1‬ط"""برانی در الکب"""یر‪2/282 :‬؛ ابن ع"""دی فی الکام"""ل‪1/343 :‬؛ عب"""دالرزاق فی‬
‫االمالی؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 45 :‬آنرا صحیح دانس""ته اس""ت‪ .‬نگ""ا‪ :‬الص""حیحة‪:‬‬
‫‪34‬‬
‫‪ - 2‬الفتاوی الهندیة‪4/264 :‬‬
‫‪ - 3‬الشفاء‪2/308 :‬‬
‫‪ - 4‬روضة الطالبین‪10/70 :‬؛ و در این معنا در مغنی المحتاج‪ 4/136 :‬آمده است‪.‬‬
‫‪ - 5‬الصارم" المسلول‪586 :‬‬
‫‪ - 6‬الشفاء‪2/308 :‬‬
‫‪224‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مج""رد این عم""ل ب""ه کف""ر وی حکم نمیش""ود‪ .‬ام""ام احم""د رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬ه""رکس‬
‫اصحاب رسول هللا ح یا یکی از آنه"ا را دش""نام ده"د‪ ،‬مبت""دع و رافض"ی" اس"ت‪ .‬ب""رای‬
‫هیچکس جایز نیست از بدیهای آنان چیزی را ذکر کند و در مورد یکی از آنها دهان‬
‫به عیبجویی" باز کند‪ .‬هرکس چنین کند بر پادشاه واجب است او را ادب کند و وی را‬
‫به سزای عملش برساند و برای او جایز نیس""ت ک""ه وی را ببخش""د‪ ،‬بلک""ه او را تنبی""ه‬
‫کند سپس از او بخواهد توبه کند‪ ،‬اگر توبه کرد‪ ،‬از او بپذیرد" و اگر توبه نکرد‪ ،‬کیفر‬
‫وی را از سر گیرد و در همان جلسه او را شالق بزن"د ت""ا اینک"ه از عم""ل خ"ود توب""ه‬
‫‪1‬‬
‫کرده و بازگردد»‪".‬‬
‫ج) کسانی که لعنت میکنند و قبیح میش""مارند؛ ن""زد ام""ام احم""د تف""اوت اس""ت می""ان‬
‫لعنتی که از روی خشم و غضب باشد و لعنتی که از روی اعتقاد باشد‪.‬‬
‫خالص""ه مطلب‪ :‬اه""ل س""نت در می""ان روافض" و نواصب‪ 2‬و خ""وارج‪ ،‬در جایگ""اه‬
‫میانه و وسط میباشد‪ .‬چنانچه روافض در دوس""ت داش""تن خان""دان پی""امبر" و ع""داوت و‬
‫دشمنی" با صحابه غلو کردند‪ ".‬اهل بیت رسول خدا ح را چنان مقام و منزلتی بخشیدند‬
‫که برای آنها عصمت و علم غیب قائل شدند و در نتیجه از آنها طلب کم""ک و ی""اری‬
‫میکنند‪ .‬اما نواصب و خوارج به دشمنی با اهل بیت رسول خدا ح برخاسته و آنان را‬
‫دشنام" دادند‪ ،‬بلکه آنها را تکفیر نموده و خونشان را حالل شمردند‪".‬‬
‫اما اهل سنت تم""ام ص""حابه را دوس""ت دارن""د و ب""دون اف""راط و تفری""ط هری""ک از‬
‫صحابه را در جایگاه و منزلتی که مستحق آن است‪ ،‬ق"رار" میدهن"د‪ .‬و چنانک"ه ش"ارح‬
‫عقی""دهی طح""اوی رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬اص""حاب رس""ول هللا ح را دوس""ت داریم و در‬
‫دوست داشتن برخی از آنه""ا اف""راط نمیک""نیم و از هیچی""ک از آنه""ا ب""یزاری و ب"رائت‬
‫نمیجوییم و با هیچیک از آنه""ا دش""منی ن""داریم" و ج""ز ب""ه خ""وبی از آنه""ا ی""اد نمیک""نیم‪.‬‬
‫دوست داشتن آنها دین و ایمان و احسان است و دشمنی و عداوت با آنها کف""ر و نف""اق‬
‫‪3‬‬
‫و طغیان»‪.‬‬
‫نوع ششم‪ :‬میانهروی و وسطیت اهل سنت در باب منقول و معقول‬
‫‪ - 1‬شذرات البالئین‪50-1/49 :‬؛ شیخ حام""د الفقی رحم""هاهلل؛ چ""اپ ‪ ،1357‬الس""نة فی‬
‫مصر‪.‬‬
‫‪ - 2‬نواصب و ناصبیه و اهل نصب کسانی" هستند ک""ه ص""حابه را دوس""ت دارن""د و در‬
‫برابر اهل بیت پیامبر به دشمنی و اذیت و آزار و عیبجویی آنان میپردازند‪.‬و به دلیل‬
‫امور سیاسی" معروفی" آنها را لعنت میکردن""د‪ .‬آنه""ا در ابت""دای این امت بودن"د" ام""ا هم‬
‫اکنون اثری از آنان نیست‪ .‬الحمدهلل‪ .‬اما روافضی" که اکنون در س""رزمین"ه""ای مختل""ف‬
‫حض""ور" دارن""د‪ ،‬این لقب «نواص""ب» را ب""ر اه""ل س""نت اطالق میکنن""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬ت""اج‬
‫العروس‪1/947 :‬؛ شرح العقیدة الواسطیة‪ ،‬محمد خلیل هراس‪1/344 :‬‬
‫‪ - 3‬شرح العقیدة الطعاویة‪ ،‬عالمه ابن ابی العز الحنفی رحمهاهلل‪467 :‬‬
‫‪225‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اهل سنت در بین معتزله و اشعریه جایگاه میانه و وسط را دارد‪ .‬چنانکه‪ :‬معتزل""ه‬
‫و متکلمانی که از آنها پیروی کردهاند در مورد عقل غل""و ک""رده و عق""ل را مق""دم ب""ر‬
‫نقل (کتاب و سنت) دانستند" و داللت نقل را خبر محض دانستند ک""ه احتم""ال ص""دق و‬
‫کذب آن میرود؛ بنابراین نقل قطعیت ندارد برعکس معقول که نزد آنها قطعیت دارد‪.‬‬
‫و اینگونه و با این دیدگاه عقایدی را که در کتاب و سنت آمده و اجماع سلف ب""ر آنه""ا‬
‫داللت میکند‪ ،‬انکار نمودند‪ .‬عقایدی چ""ون‪ :‬ع""ذاب ق""بر و نعمت آن؛ ش""فاعت و ام""ور‬
‫اعتقادی از این قبیل؛ و اسما و صفات الهی را نفی کردند‪.‬‬
‫اما اشعریه در نقل غلو و افراط کردند‪ .‬از این جهت که حکمتها و علتهایی را ک""ه‬
‫خداون""د متع""ال من""اط احک""ام و ش""رایع دینش ق""رار داده‪ ،‬ب""ه کلی نفی نم""وده و گفتن""د‪:‬‬
‫خداوند" تنها به واسطهی اراده‪ ،‬امر و نهی میکن""د ن""ه از ب""اب علت و حکمت؛ در بین‬
‫معتزله و اشعریه‪ ،‬اهل سنت و جماعت راه میانه و وسط را در پیش دارند چنانکه از‬
‫نقل جز آنچه سند و داللت آن صحیح است‪ ،‬نمیپذیرند" و در ام"ور عقلی ج"ز آنچ"ه ب"ه‬
‫درستی" مطرح شده باشد و با کتاب و سنت و اجماع سلف امت مخالفت نداشته باش""د‪،‬‬
‫نمیپذیرند‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل گوید‪« :‬در این زمینه (معقول و منقول) دو گ""روه‬
‫از مردم دچار اشتباه شدهاند‪:‬‬
‫‪ -1‬عدهای که افراط" کردند‪ .‬چنانک""ه در معق""والت راه غل""و در پیش گرفتن""د ح""تی‬
‫آنچ""ه را ج""زء معق""والت نیس""ت‪ ،‬بخش""ی از آن ب""ه حس""اب آوردن""د‪ .‬و آنرا ب""ر حس و‬
‫نصوص پیامبر مقدم نمودند‪.‬‬
‫‪ -2‬عدهای که از معقوالت به طور کلی روی گرداندند" چنانک""ه معق""والت ص""ریح‬
‫را انکار نموده و امور سمعی و حسی ظنی را بر آنها ت""رجیح دادن""د‪ .‬همچ""نین م""ردم‬
‫در سمعیات و نقلیات به دو دسته میباشند‪ .‬و همچ"نین در حس"یات پنه"ان و آش"کار ب"ه‬
‫دو دسته میباشند‪.‬‬
‫اما واجب است بدانیم که حق بهگونهای نیست که بخشی از آن بخش دیگ""ر از آن‪-‬‬
‫را نقض کند و بلکه بخشهای مختلف آن یکدیگر را تص"دیق" میکنن"د‪ .‬ب"رخالف" باط"ل‬
‫که بخشهای آن با هم مخالف و متناقض است‪ .‬چنانکه خداوند" متعال در مورد کس""انی‬
‫ت ْال ُحبُ" ِ‬
‫"ک * ِإنَّ ُک ْم لَفِی قَ""وْ ل‬ ‫َّ‬
‫«الس"ما ِء ذا ِ‬ ‫که با پیامبران به مخالفت برخاستند" میفرماید‪:‬‬
‫ک»‪( 1‬این ی""ک قاع""ده کلی میباش""د ک""ه) آنچ""ه ب""ا معق""ول‬ ‫ک َع ْنهُ َم ْن ُأفِ" َ‬‫ُم ْختَلِف * یُْؤ فَ ُ‬
‫صریح دانسته شد‪ ،‬هرگز ب""ا خ""بر ص""حیح و حس ص""حیح مخ""الف نیس""ت و همچ""نین‬
‫راهها (و س""تارگان زیباس""ت)‪ .‬بی‌گم""ان‬
‫‪( - 1‬ذاریات‪« )9-7:‬قسم به آسمان که دارای ‌‬
‫ش""ما (کف""ار) در گفت""ار مختل""ف و گون""اگون هس""تید‪ .‬کسی‌که (در علم الهی از خ""یر و‬
‫نیکی) دور نگه داشته شده است از (ایمان آوردن ب""ه) آن (= ق""رآن) دور نگ""ه داش""ته‬
‫میشود»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪226‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنچه با سمع صحیح (نقل صحیح) دانسته شده‪ ،‬هرگز با عقل و حس مخالف نیست‪ .‬و‬
‫‪1‬‬
‫همچنین آنچه با حس صحیح دانسته شده‪ ،‬خبر و عقل آنرا نقض نمیکند‪.‬‬
‫چنانکه قواعد عمومی شریعت با کسب علوم جدید و س""ودمند" مخ""الف نیس""ت و از‬
‫آن منع نمیکند بلکه یکی از سه مرتبه واجب یا مستحب یا مب""اح ب""دان تعل""ق میگ""یرد‪.‬‬
‫این مطلب درکتاب"هایی که بیانگر قواعد فقهی هستند مورد بررسی" قرار گرفته است‪.‬‬
‫مطلب دوم‪ :‬غلو در عبادات‬
‫جزئی عملی میباشد ک""ه مص""داق آن غل""و در عب""ادات‬ ‫ِ‬ ‫غلو‬
‫نوع دوم از انواع غلو‪ِ ،‬‬
‫است‪.‬‬
‫منظور از جزئی بودن عبارت است از آنچه مربوط" به جزئیات ش""ریعت اس""المی‬
‫میباشد‪ .‬منظ""ور" از عملی‪ ،‬ام""وری اس""ت ک""ه مرب""وط" ب""ه عم""ل انس""ان میش""ود و تنه""ا‬
‫اموری" را شامل میشود که مربوط" به فعل انسان است‪ .‬و قول زبانی" و عمل اعضا و‬
‫جوارح را شامل میشود‪ .‬و منظور از «عملی» در اینجا‪ ،‬عملی مجرد است که نتیجه‬
‫عقیدهای فاسد" نیست اما اگر عملی باشد که نتیجه عقیده ای فاسد باشد‪ ،‬در اینصورت‬
‫غلو از نظر اعتقادی میباشد‪ .‬با ذکر یک مثال مساله روشنتر میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬کسی که تمام شب را به عب""ادت میگذران""د‪ ،‬از نظ""ر عم""ل غل""و کنن""ده و غ""الی‬
‫شمرده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬اما کسی که با این اعتق""اد و ب""اور از مس""اجد مس""لمانان دوری" میکن""د ک""ه آنه""ا‬
‫‪2‬‬
‫مساجد ضرار" هستند‪ ،‬مرتکب غلو کلی اعتقادی شده است‪.‬‬
‫براستی مبنای دین اس""الم آس""انی و رف""ع مش""قت و س""ختی میباش""د‪ .‬رس""ول خ""دا ح‬
‫س ًرا»‪« 3:‬خداوند" م""را س""خت‪-‬‬ ‫فرمودند‪ِ« :‬إنَّ هللاَ لَ ْم يَ ْب َع ْثنِي ُم َعنِّتًا‪َ ،‬ولَ ِكنْ بَ َعثَنِي ُم َعلِّ ًما ُميَ ِّ‬
‫گیر نفرستاده است‪ .‬بلکه مرا معلمی آسانگیر فرستاده است»‪.‬‬
‫نمونههایی از غلو در عبادات‪:‬‬
‫‪ -1‬انس بن مالک در توصیف" نماز رسول خ"دا ح میگوی""د‪« :‬رس"ول خ""دا کوت""اه‪-‬‬
‫ترین و کاملترین نماز را در میان مردم داشت‪ 4».‬و رسول خدا ح اصحاب و یارانش‬
‫را امر میکرد تا نماز را کوتاه و سبک بخوانند‪ .‬شبی معاذ بن جبل در امامت قومش‪،‬‬
‫سوره"ی بقره را آغاز کرد‪ .‬پس مردی که در این نماز شرکت داشت‪ ،‬س""الم داد و ب""ه‬
‫تنهایی نماز خواند و بازگش""ت‪ ".‬ب""ه وی گفتن""د‪ :‬فالنی‪ ،‬من""افق ش""دی؟ گفت‪ :‬س""وگند ب""ه‬
‫‪ - 1‬الجواب الصحیح‪3/133 :‬‬
‫‪ - 2‬الغلو فی الدین فی حیاة المسلمین المعاصرة‪ :‬ص‪77 :‬؛ دکتر عب""دالرحمن بن معال‬
‫اللویحق‪".‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ :3/328 :‬مسلم‪2/1113 :‬‬
‫‪ - 4‬مس""ند احم""د‪3/255 :‬؛ بخ""اری‪1/181 :‬؛ مس""لم‪1/341 :‬؛ ترم""ذی‪147 ":‬؛ نس""ائی‪:‬‬
‫‪2/64‬؛ ابن ماجه‪985 :‬‬
‫‪227‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خدا‪ ،‬نه؛ باید نزد رسول خدا بیایی یا اینک""ه او را از این مس""اله آگ""اه میکنم‪ .‬پس ن""زد‬
‫رس""""""""""""""""""""""""""""""""ول خ""""""""""""""""""""""""""""""""دا رفت""""""""""""""""""""""""""""""""ه و گفت‪:‬‬
‫ای رسول خدا‪ ،‬ما کسانی هستیم که با شتر از چاه آب میکش""یم‪ ،‬در روز ک""ار میک""نیم‬
‫و معاذ همراه شما نماز عشاء را میخواند سپس نزد ما آمده و در نماز س""ورهی بق""ره‬
‫را قرائت میکند‪ .‬رسول خدا ح رو به مع""اذ ک""رده و فرم""ود‪« ":‬ی""ا مع""اذ‪ ،‬افت""ان انت؟!‬
‫اقرأ بکذا و اقرأ بکذا»‪ :‬ای معاذ‪ ،‬سبب فتنه میش""وی‪ ،‬این و آن س""ورهه""ا را در نم""از‬
‫بخوان»‪.‬‬
‫در روایت بخاری" آمده است که رسول" خدا ح سه مرتبه فرمودند‪« :‬افت""ان انت؟!»‬
‫ض َحاهَا‪،‬‬ ‫س َو ُ‬ ‫و در روای""تی" آم""ده اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬ا ْق َرْأ‪َ :‬و َّ‬
‫الش ْم ِ‬
‫ض َحاهَا‪،‬‬ ‫س َو ُ‬ ‫ش ْم ِ‬‫ك اَأْل ْعلَى»‪« 1:‬سورههای َوال َّ‬ ‫الض َحی‪َ ،‬واللَّي ِْل ِإ َذا يَ ْغ َشى‪َ ،‬سب ِ‬
‫ِّح ا ْس َم َربِّ َ‬ ‫َو ُّ‬
‫َ‬ ‫َأْل‬
‫س َم َربِّكَ ا ْعلى را بخوان»‪.‬‬ ‫حا ْ‬ ‫سبِّ ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫الض َحی‪َ ،‬والل ْي ِل ِإذا يَغشَى‪َ ،‬‬ ‫َو ُّ‬
‫‪ -2‬عبدهللا بن مسعود" انصاری میگوید‪ :‬مردی گفت‪ :‬ای رسول" خ""دا‪ ،‬من در نم""از‬
‫صبح شرکت نمیکنم چرا که فالنی نماز را طوالنی" میخوان""د‪ .‬پس رس""ول خ""دا چن""ان‬
‫ناراحت شد که تا آن روز" چنین ناراحتی از ایش""ان ندی""دم‪ .‬س""پس فرمودن""د‪« ":‬يَ ا َأيُّ َه ا‬
‫ير َو َذا‬ ‫الض ِعيفَ َوال َكبِ َ‬ ‫اس فَ ْليَت ََج َّو ْز‪ ،‬فَ ِإنَّ َخ ْلفَ هُ َّ‬‫اس‪ِ ،‬إنَّ ِم ْن ُك ْم ُمنَفِّ ِرينَ ‪ ،‬فَ َمنْ َأ َّم النَّ َ‬
‫النَّ ُ‬
‫اج ِة»‪« :‬ای م""ردم ب""رخی از ش""ما نف""رت ایج""اد میکنن""د‪ .‬پس هری""ک از ش""ما ک""ه‬ ‫‪2‬‬
‫الح َ‬ ‫َ‬
‫امامت نماز مردم را به عهده گرفت‪ ،‬باید کوتاه و سبک بخوان""د‪ .‬چ""را ک""ه پش""ت س""ر‬
‫وی افراد ضعیف" و پیرمرد" و نیازمند" و ناتوان وجود دارند» ‪.‬‬
‫‪ -3‬از ع"ون بن ابی جحیف"ه از پ"درش روایت اس"ت ک"ه میگوی"د‪« :‬رس"ول خ"دا ح‬
‫می""ان س""لمان و اب""و درداء پیم""ان ب""رادری ایج""اد نم""ود‪ .‬روزی" س""لمان اب""ودرداء را‬
‫مالق""ات ک""رد و ام درداء را ژولی""ده و ژن""دهپ""وش ی""افت‪ .‬پرس""ید‪ :‬چ""را ژن""دهپ""وش و‬
‫ژولیده"ای؟ گفت‪ :‬برادرت ابودرداء به زندگی دنیا نیازی ندارد‪ .‬سپس س""لمان غ""ذایی‬
‫درست کرد و برای ابودردا" آورد‪ .‬سلمان گفت‪ :‬غذا بخور‪ .‬اب""ودرداء گفت‪ :‬من روزه‬
‫هستم‪ .‬سلمان گفت‪ :‬تا تو نخوری" من نیز نخواهم خورد‪ ".‬سرانجام سلمان غ""ذا خ""ورد‪".‬‬
‫چون شب شد و هنگام خواب فرا رس""ید‪ ،‬اب""ودرداء برخاس""ت ت""ا عب""ادت کن""د‪ .‬س""لمان‬
‫گفت‪ :‬بخواب‪ .‬ابودرداء کمی خوابید و دوباره برخاست تا عب""ادت کن""د‪ .‬س""لمان گفت‪:‬‬
‫بخواب؛ وقتی شب به آخر رسید‪ ،‬سلمان به ابودرداء" گفت‪ :‬اکنون بلند شو؛ آنگ""اه ه""ر‬
‫دو نماز شب خواندند‪ ".‬سپس سلمان به ابودرداء گفت‪ :‬پروردگارت ب""ر ت""و حقی دارد‪.‬‬
‫حق ه""ر ص""احب حقی را ادا کن‪ .‬س""پس اب""ودرداء ن""زد رس""ول خ""دا آم""د و م""اجرا را‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪369-318-300-299-3/124 :‬؛ بخاری‪2/179 ":‬؛ مسلم‪1/339 :‬؛‬


‫ابوداود‪79 ":‬؛ نسائی‪98-2/97 ":‬؛ ابن ماجه‪986 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪1/180 ":‬؛ مسلم‪1/342 :‬‬
‫‪228‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫تعریف" کرد‪ .‬رسول" خدا ح فرمودند‪« :‬صدق" سلمان»‪« :‬سلمان راست گفته است»‪.‬‬
‫حافظ بن حجر میگوید‪« :‬این حدیث بیانگر جواز نهی از مستحبات میباش""د‪ .‬و این‬
‫زمانی" است که این مستحبات منجر به خستگی و ماللت و ضایع ش""دن حق""وق واجب‬
‫‪2‬‬
‫یا مستحبی شود که انجام آن ترجیح دارد»‪.‬‬
‫‪ -4‬و از انس بن مالک روایت است که می گوید‪« :‬سه نفر به خانه همسران رسول‬
‫خدا آمده و از ش""یوه عب""ادت رس""ول هللا ح پرس""یدند‪ .‬هنگ""امی ک""ه از کیفیت آن مطل""ع‬
‫شدند‪ ،‬گویا عبادت رسول خدا را اندک پنداشتند" و با خود گفتند‪ :‬ما کجا و رسول خ""دا‬
‫کجا؟ خداوند گناهان اول و آخرش را بخشیده است‪ .‬آنگاه یکی از آنان گفت‪ :‬من تم""ام‬
‫شب را برای همیشه نماز میخوانم‪ .‬دیگری گفت‪ :‬من تمام عمر‪ ،‬روزه میگیرم و یک‬
‫روز" آنرا هم نمیخورم‪ ".‬سومی گفت‪ :‬من از زنان دوری" نم""وده و هرگ""ز ازدواج نمی‪-‬‬
‫کنم‪ .‬رسول هللا ح نزد آن""ان رفت و فرم""ود‪َ« :‬أ ْنتُ ُم الَّ ِذينَ قُ ْلتُ ْم َك َذا َو َك َذا‪َ ،‬أ َم ا َوهَّللا ِ ِإنِّي‬
‫س ا َء‪ ،‬فَ َمنْ‬ ‫ص لِّي َوَأ ْرقُ دُ‪َ ،‬وَأتَ َز َّو ُج النِّ َ‬ ‫ص و ُم َوُأ ْف ِط ُر‪َ ،‬وُأ َ‬ ‫َأَل ْخشَا ُك ْم هَّلِل ِ َوَأ ْتقَا ُك ْم لَهُ‪ ،‬لَ ِكنِّي َأ ُ‬
‫س ِمنِّي»‪« :‬شما کسانی" هستید که چنین و چنان گفت""های""د؟ س""وگند‬ ‫سنَّتِي فَلَ ْي َ‬ ‫َر ِغ َب عَنْ ُ‬
‫به خدا که من از همه شما بیشتر از خدا میترسم و بیش""تر از ش""ما تق""وا دارم‪ .‬در عین‬
‫حال هم روزه میگیرم و هم میخورم‪ ".‬هم نماز میخوانم و هم میخ""وابم و ب""ا زن""ان ن""یز‬
‫‪3‬‬
‫ازدواج میکنم؛ پس هرکس از سنت من روی" گرداند‪ ،‬از من نیست»‪.‬‬
‫مطلب سوم‪ :‬غلو در معامالت‬
‫غلو در معامالت عبارت است از تش""دد در تح""ریم ه""ر چ""یزی؛ ح""تی اگ""ر وس""یله‬
‫باشد‪ .‬مانند تحریم رفاه طلبی در خوراک یا کار؛‬
‫ق َو ال‬ ‫ْ‬
‫"ر ال َح" ِّ‬ ‫ُ‬
‫ب ال تَ ْغل""وا في دينِ ُک ْم َغ ْي" َ‬ ‫"ل ْال ِکت""ا ِ‬‫خداوند متعال میفرمای""د‪« :‬قُ""لْ يا َأ ْه" َ‬
‫بيل» (مائ""ده‪:‬‬ ‫الس" ِ‬ ‫ضلُّوا ع َْن َس"وا ِء َّ‬ ‫ضلُّوا َکثيراً َو َ‬ ‫ضلُّوا ِم ْن قَ ْب ُل َو َأ َ‬
‫تَتَّبِعُوا َأ ْهوا َء قَوْ ٍم قَ ْد َ‬
‫‪« )77‬بگو‪ :‬ای اهل کت""اب! در دین خ""ود ب""ه ن""احق غل""و (و زی""اده روی) نکنی""د و از‬
‫هوسهای گروهی که از پیش گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست‬ ‫‌‬
‫منحرف" گشتند‪ ،‬پیروی" نکنید»‪.‬‬
‫رسول خدا ح در مورد مشابهت با اهل کتاب هشدار دادند‪ .‬م""ردی از رس""ول خ""دا‬
‫پرسید‪ ":‬برخی از غذاها بهگونهای هستند که با خ""وردن آنه""ا احس""اس خ""وبی ن""داریم؟‬
‫ارعْتَ فِي ِه‬ ‫ض َ‬
‫َي ٌء َ‬ ‫ص ْد ِركَ ش ْ‬‫پس رسول" خدا ح در پاسخ وی فرمودند‪« :‬اَل يَت ََخلَّ َجنَّ فِي َ‬
‫ص َرانِيَّةَ»‪« :‬نباید خوردن چنین غذاهایی در دلت چیزی ش""بیه نص""رانیت (تحری""ف‬ ‫النَّ ْ‬
‫شده) وارد کند»‪ .‬معنای این روایت آن است که‪ :‬در خوردن چ""نین غ""ذایی س""ختی و‬ ‫‪4‬‬

‫‪ - 1‬بخاری‪4/49 ":‬؛ ترمذی‪2413 ":‬‬


‫‪ - 2‬فتح الباری‪ ،4 :‬ص‪212 :‬؛ و نگا‪ :‬الموافقات‪ ،‬شاطبی‪146-2/143 ":‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪5759 ":‬‬
‫‪ - 4‬مسند احمد‪5/266 :‬؛ ابوداود‪ ،3784 :‬کتاب االطعمة‪ :‬باب فی کراهیة التعذر من‬
‫‪229‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ناپسندی" به خود راه مده‪ ،‬چرا که تو بر دین حنیف و آس""انی هس""تی‪ .‬و اگ""ر در چ""نین‬
‫مواردی" تردید کنی و بر خود سخت بگ""یری‪ ،‬در این م""ورد" ب""ا اندیش""هه""ای رهب""انیت‬
‫‪1‬‬
‫همسو و مشابه خواهی بود‪».‬‬
‫اما غالبا این تشدد و سخت گیری منجر به دست کشیدن از عمل میگردد و این ب""ه‬
‫دو صورت میباشد‪:‬‬
‫الف) خستگی و ماللت و به دنبال آن ناتوانی که گاهی در نصوص ش""رعی از آن‬
‫به نفرت از عبادت یا خسته و ملول شدن یا ناتوانی و‪ ...‬تعبیر شده است‪ .‬و نصوصی‬
‫که ذکر خواهد شد به این معنا اشاره میکند‪:‬‬
‫‪ -1‬از عائشه روایت است که رسول خدا ح در حالی به خانه ایش""ان وارد ش""د ک""ه‬
‫زنی ن""زد ام الموم""نین ب""ود‪ .‬رس""ول خ""دا ح فرم""ود‪« :‬من ه""ذه؟»‪« :‬او کیس""ت؟» ام‬
‫المومنین گفت‪« :‬فالنی؛ در مورد نم""ازش س"خن میگوی"د‪ ».‬رس""ول خ"دا ح فرمودن""د‪:‬‬
‫« َم ْه‪َ ،‬علَ ْي ُك ْم بِ َما تُ ِطيقُونَ ‪ ،‬فَ َوهَّللا ِ الَ يَ َم ُّل هَّللا ُ َحتَّى تَ َملُّوا» َو َك انَ َأ َح َّ‬
‫ب ال دِّي ِن ِإلَ ْي ِه َم ادَا َم‬
‫احبُهُ»‪« :‬دست نگه دارید؛ بر ش""ما واجب اس""ت ک""ه ب""ه ان""دازه توان""ایی" خ""ود‬ ‫ص ِ‬ ‫َعلَ ْي ِه َ‬
‫عمل کنی""د‪ .‬ب""ه خ""دا س""وگند‪ ،‬هللا (از دادن پ""اداش) خس""ته نمیش""ود ام""ا ش""ما (از انج""ام‬
‫طاعت و بندگی) خسته میشوید‪ .‬و بهترین عمل نزد خداوند عملی است ک""ه ص""احبش‬
‫‪2‬‬
‫بر انجام آن مداومت کند»‪.‬‬
‫‪ -2‬و ام المومنین عائشه میگوید‪ :‬رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬ان ه""ذا ال""دین م""تین‬
‫فاغلوا فیه برفق»‪« 3":‬این دین استوار است پس به آرامی و نرمی در آن نفوذ کنید»‪.‬‬
‫ب) وقوع" نقص‪:‬‬
‫چون عملی منجر به نقص و خلل در جسم و روان عامل ش""ود‪ ،‬چنانک""ه انس""ان ب""ا‬
‫انجام آن از باب تعبد و دیانت خود را مورد" آزار و اذیت قرار" دهد یا اینکه او را از‬
‫لوازم" حیات بازدارد‪ ،‬درحقیقت چنین رفتاری" سخت گرفتن و به مشقت ان""داختن نفس‬
‫میباشد‪.‬‬
‫انس بن مالک میگوی""د‪ :‬س""ه نف""ر ب""ه خان""ه همس""ران رس""ول خ""دا آم""ده و از ش""یوه‬
‫عب"ادت رس"ول هللا ح پرس"یدند‪ .‬هنگ"امی ک"ه از کیفیت آن مطل"ع ش"دند‪ ،‬گوی"ا عب"ادت‬
‫رسول خدا را اندک پنداش""تند و ب"ا خ"ود گفتن""د‪ :‬م""ا کج"ا و رس""ول خ""دا کج"ا؟ خداون"د"‬
‫گناهان اول و آخرش را بخشیده است‪ .‬آنگاه یکی از آنان گفت‪ :‬من تمام شب را برای‬
‫الطعام؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 7663 :‬و حجاب المراة المسلمة‪ 12 :‬آنرا حسن‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬عون المعبود‪3/412 ":‬؛ ابو طیب اآلبادی‪ -‬الطبعة الهندیة‬
‫‪ - 2‬بخاری‪43 ":‬؛ کتاب االیمان‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ ،‬بیهقی در سنن و آلبانی در صحیح الجامع‪ 2246 :‬آنرا حسن دانسته‬
‫است‪.‬‬
‫‪230‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫همیشه نماز میخوانم‪ .‬دیگری گفت‪ :‬من تمام عمر‪ ،‬روزه میگیرم و ی""ک روز آنرا هم‬
‫نمیخورم‪ .‬سومی" گفت‪ :‬من از زنان دوری نموده و هرگز ازدواج نمیکنم‪ .‬رس""ول هللا‬
‫ح ن""زد آن""ان رفت و فرم""ود‪َ« :‬أ ْنتُ ُم الَّ ِذينَ قُ ْلتُ ْم َك َذا َو َك َذا‪َ ،‬أ َم ا َوهَّللا ِ ِإنِّي َأَل ْخ َ‬
‫ش ا ُك ْم هَّلِل ِ‬
‫س ا َء‪ ،‬فَ َمنْ َر ِغ َب عَنْ‬ ‫ص و ُم َوُأ ْف ِط ُر‪َ ،‬وُأ َ‬
‫ص لِّي َوَأ ْرقُ دُ‪َ ،‬وَأتَ زَ َّو ُج النِّ َ‬ ‫َوَأ ْتقَ ا ُك ْم لَ هُ‪ ،‬لَ ِكنِّي َأ ُ‬
‫س ِمنِّي»‪« :‬شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتهاید؟ سوگند" ب""ه خ""دا ک""ه‬ ‫سنَّتِي فَلَ ْي َ‬ ‫ُ‬
‫من از همه شما بیشتر از خ""دا میترس"م" و بیش""تر از ش""ما تق""وا دارم‪ .‬در عین ح""ال هم‬
‫روزه میگیرم و هم میخورم‪ ".‬هم نماز میخ"وانم و هم میخ"وابم و ب"ا زن"ان ن"یز ازدواج‬
‫‪1‬‬
‫میکنم؛ پس هرکس از سنت من روی" گرداند‪ ،‬از من نیست»‪.‬‬
‫اما رسول خدا ح چنین عملکردی را انکار نمود چرا که درحقیقت چنین رفت""اری‬
‫تحریم" اموری است که انسان طبیعتا ب""ه آنه""ا نی""از دارد و ب""ا من""ع نفس از این ام""ور‪،‬‬
‫انسان دچار نقص و خلل میشود‪ .‬چنانکه ابن عباس میگوید‪« :‬روزی رس""ول" خ""دا در‬
‫ح""ال س""خنرانی م""ردی را دی""د ک""ه ایس""تاده اس""ت‪ .‬علتش را جوی""ا ش""د‪ .‬گفتن""د‪ :‬او اب""و‬
‫اسرائیل است‪ .‬نذر کرده که بایستد" و ننش""یند‪ ،‬زی""ر س""ایه ن""رود‪ ،‬ح""رف نزن""د و روزه‬
‫بگیرد‪ .‬رسول" خدا ح فرمودند‪« :‬مره فلیتکلم ولیستظل" ولیقعد ولیتم ص""ومه»‪« :‬ب""ه او‬
‫‪2‬‬
‫بگویید" تا حرف بزند‪ ،‬زیر سایه برود و بنشیند ولی روزهاش را کامل کند»‪.‬‬
‫حافظ ابن حجر رحمهاهلل میگوید‪« :‬این حدیث بیانگر" آن است که هر چ""یزی اذیت‬
‫و آزار انسان را به دنبال داشته باشد و لو اینکه نتیجه آن چنین باشد و دلیلی از کتاب‬
‫و سنت ب""ر مش""روعیت آن وارد نش""ده باش""د‪ ،‬مانن""د پ""ای لخت راه رفتن و نشس""تن در‬
‫‪3‬‬
‫آفتاب‪ ،‬جزئی از اطاعت هللا نخواهد بود و با آن نذر منعقد نمیگردد»‪.‬‬
‫اما در برابر این تشدد‪ ،‬تساهل میباشد مانند کس""ی ک""ه معتق""د ب""ه حالل ب""ودن ه""ر‬
‫چیزی باشد که باعث رشد و نمو مالی و تقویت اقتصادی" شود حتی ربا و خیانت و‪...‬‬
‫و نیز معتقد به جواز سودهای ربوی" از طری""ق تعام""ل ب""ا بان""ک و موسس""ات م"الی و‬
‫اعتباری باشد‪ 4.‬و برای توجیه این ام""ر ب""ه بهان""هه""ای واهی و سس""ت چن""گ میزنن""د‪.‬‬
‫چنانچ"ه میگوین"د‪ :‬رب"ا ش"اهرگ حی"اتی جامع"ه اس"ت و گ"ردش و چ"رخش اقتص"ادی‬
‫جامعه بدان وابسته است و امروزه به ضرورتی" برای جامعه اسالمی تب"دیل ش"ده ک"ه‬
‫‪ - 1‬بخاری‪5759 ":‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪6704 ":‬‬
‫‪ - 3‬فتح الباری‪1/590 :‬؛ نگا‪ :‬الغلو فی الدین فی الحیاة المسلمین المعاصرة‪ ،‬شیخ‬
‫عبدالرحمن اللویحق‪389-384 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬حوار ال مواجهة‪94 :‬؛ الفتاوی‪ ،‬شیخ شلتوت‪326 :‬؛ دکتر احمد کمال‬
‫ابوالمجد‪ ،‬شیخ محمد شلتوت رحمه هللا و استاد محمد عبده رحمهاهلل‪ .‬نگا‪ :‬الفکر‬
‫االسالمی المعاصر" دراسة و تقویم‪ .‬غازی التوبة‪54 :‬؛ استاد شیخ محمد رشید رضا‪،‬‬
‫نگا‪ :‬تفسیر المنار‪4/101 :‬؛ نگا‪ :‬مفهوم تجدید الدین‪130 :‬‬
‫‪231‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫زندگی" معاصر وجود و حمایت آنرا میطلبد‪.‬‬


‫و از این قبیل است جایز دانس""تن فع""الیت و ک""ار در بان""که""ا و ش"غله"ای رب"وی" و‬
‫‪1‬‬

‫فروش" شراب و گوشت خوب به غیر مسلمانان‪ 2.‬درحالیک""ه دی""دگاه معت""دل و معق""ول‬
‫آن است که گفته شود ‪« :‬معامالت بر مبنای عدل حالل میباش""ند‪ .‬و آن عب""ارت اس""ت‬
‫‪3‬‬
‫از هر معاملهای که موافق" با نصوص کتاب و سنت باشد»‪.‬‬
‫تس"اهل معاص"ر در عرص"هی خ"انواده بس"یار"‬ ‫ِ‬ ‫اما تطبیق عملی منهج آسانگیری و‬
‫زی""اد اس""ت‪ .‬از ج""ایز ش""مردن اختالط بین دو جنس مخ""الف گرفت""ه ت""ا ع""دم وج""وب‬
‫رعایت حجاب شرعی از سوی زنان‪ 4.‬و از این قبیل است دعوت ش""یخ قرض"اوی" ب"ه‬
‫شرکت زنان در بازیگری" و ضروری دانستن آن و غیر قابل قبول خوان""دن داس""تانی‬
‫که خالی از زنان باشد‪5.‬و همچنین جایز شمردن دست دادن با زن اجنبی‪ 6‬و س""فر زن‬
‫بدون محرم‪ 7‬و ازدواج زن مسلمان با مرد اهل کتاب و باقی ماندن زن کافر مس""لمان‬
‫شده‪ ،‬نزد شوهر کافرش‪ 8‬از این قبیل تساهالت و تسامهاتی" است که منهج آسانگ""یری‬
‫و تسامح معاصر" بدان پرداخته است‪ .‬و گفتند‪ :‬شرکت زنان در عرص""هه""ای سیاس""ی‬
‫بدون هیچ قید و بندی جایز است و همچ""نین مش""ارکت وی در انتخاب""ات و پارلم""ان و‬
‫‪9‬‬
‫بلکه ِسمت قضاوت و اینکه امام نمازگزاران مرد باشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬اولویات الحرکة االسالمیة فی المرحلة القادمة‪32 :‬؛ شیخ یوسف قرضاوی" و‬
‫دیدگاهی" نزدیک به این از شیخ شلوت‪ ،‬الفتاوی‪348 :‬‬
‫‪ - 2‬الشیخ شلتوت‪ ،‬الفتاوی‪380 :‬؛ و همچنین شیخ مصطفی زرقا" رحمهاهلل؛ نگا‪:‬‬
‫فتاوی" مصطفی الزرقا‪563 ":‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬معجم التعریفات و الضوابط والتقسیمات‪326 :‬؛ عالمه ابن عثیمین رحمهاهلل‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬المراة بین تعالیم الدین و تقالید المجتمع‪ ،‬ترابی‪27 :‬؛ نگا‪ :‬کتب حذر منها‬
‫العلماء‪ ،‬شیخ مشهور" حسن حفظه هللا‪1/325 :‬؛ و نگا‪ :‬حدیث الی الشباب المتطرف‪،‬‬
‫دکتور" عبدالمنعم النمر‪85 :‬‬
‫‪ - 5‬مجلة المجتمع‪ ،‬شماره ‪1319/44‬؛ و مجلة الدعوة ‪1672/34‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬المراة بین تعالیم الدین و تقالید المجتمع‪ ،42 :‬دکتر ترابی‪42 :‬؛ نگا‪ :‬فتاوی‬
‫معاصرة‪ 2/294 :‬قرضاوی"‬
‫‪ - 7‬نگا‪ :‬الصحوة االسالمیة بین الجحود والنطرف‪68 ":‬؛ قرضاوی‪".‬‬
‫‪- 8‬نگا‪ :‬الدکتور الترابی و فساد نظریة تصویر الدین‪62 :‬؛ و از جمله کسانی که معتقد‬
‫به این مساله هستند دکتر طه جابر العلوانی میباشد‪ .‬و نگا‪ :‬مقاصد الشریعة‪،‬‬
‫عبدالجبار رفاعی‪ -123 :‬و همچنین شیخ عبدهللا العالیلی‪ .‬نگا‪ :‬این الخطاء تصحیح‬
‫مفاهیم و نظریة تجدید‪ ،‬شیخ عبدهللا عالیلی‪117-114 :‬؛ نگا‪ :‬منهج التیسیر"‬
‫المعاصر‪ ،‬دراسة تحلیلیة‪ ،‬عبدهللا ابراهیم الطویل حفظهاهلل‪.‬‬
‫‪ - 9‬نگا‪ :‬اولویات الحرکة االسالمیة‪ ،‬د‪ .‬قرضاوی‪113 ":‬؛ نگا‪ :‬ردود و مناقشات ح""ول‬
‫‪232‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما به این مقدار هم کفایت نکردند بلکه مسائل زیادی" از این دس"ته عن""وان ک"رده‪-‬‬
‫اند‪ .‬از خداوند" متعال سالمت از انحراف را خواستاریم‪".‬‬
‫ب) آمیختن حقوق مختلف با یکدیگر‪:‬‬
‫چنین عملکردی برای برخی از اصحاب رسول خ""دا ح اتف""اق افت""اد‪ .‬از ابوجحیف""ه‬
‫از پدرش روایت است که میگوی""د‪ :‬رس""ول خ""دا ح می""ان س""لمان ‪ 1‬و اب""ودرداء‪ 2‬پیم""ان‬
‫اخوت و برادری" بست‪ .‬از عون بن ابی جحیف""ه از پ""درش روایت اس""ت ک""ه میگوی""د‪:‬‬
‫«رسول خدا ح می""ان س""لمان و اب""ودرداء پیم""ان ب""رادری" ایج""اد نم""ود‪ .‬روزی س""لمان‬
‫اب""ودرداء را مالق""ات ک""رد و ام درداء‪ 3‬را ژولی""ده و ژن""دهپ""وش ی""افت‪ .‬پرس""ید‪ :‬چ""را‬
‫ژندهپوش و ژولیده"ای؟ گفت‪ :‬برادرت ابودرداء به زندگی دنی""ا نی""ازی ن""دارد‪ .‬س""پس‬
‫سلمان غذایی درست کرد و برای اب""ودردا" آورد‪ .‬س""لمان گفت‪ :‬غ"ذا بخ""ور‪ ".‬اب""ودرداء‬
‫گفت‪ :‬من روزه هستم‪ .‬سلمان گفت‪ :‬تا ت""و نخ""وری" من ن""یز نخ""واهم" خ""ورد‪ .‬س""رانجام‬
‫سلمان غذا خورد‪ ".‬چون شب ش"د و هنگ"ام خ"واب ف"را رس"ید‪ ،‬اب"ودرداء" برخاس"ت ت"ا‬
‫عبادت کند‪ .‬سلمان گفت‪ :‬بخواب‪ .‬ابودرداء کمی خوابید" و دوباره برخاست تا عب""ادت‬
‫کند‪ .‬سلمان گفت‪ :‬بخواب؛ وقتی" شب به آخر رسید‪ ،‬سلمان ب""ه اب""ودرداء گفت‪ :‬اکن""ون‬
‫بلند شو؛ آنگاه هر دو نماز شب خواندند‪ ".‬سپس سلمان به ابودرداء گفت‪ :‬پروردگارت‬
‫بر تو حقی دارد‪ .‬حق هر صاحب حقی را ادا کن‪ .‬سپس ابودرداء نزد رسول خدا آم""د‬
‫تولی المراة الوالیات العام""ة‪ ،‬ش""یخ عب""دالرحمن عب""دالخالق حفظ""هاهلل‪ .‬ردا علی دک""تر‬
‫یوسف" القرضاوی‪.‬‬
‫‪.328‬‬
‫‪ - 1‬سلمان فارسی‪ ،‬صحابی‪ ،‬از اولین اصحاب؛ عمری طوالنی داشت‪ .‬داستان اس""الم‬
‫آوردن وی عجیب اس""ت چنانک""ه از مجوس""یت ب""ه نص""رانیت و پس از آن ب""ه اس""الم‬
‫روی" آورد‪ .‬والیت امارت مدائن را بر عهده داشت و فردی متواضع و فروتن ب""ود و‬
‫بسیار" صدقه میداد و در مدائن در س""ال ‪ 36‬هج""ری وف""ات نم""ود‪ .‬س""یر اعالم النبالء‪:‬‬
‫‪1/505‬؛ االصابة‪4/223 :‬؛ االعالم‪3/112 :‬‬
‫‪ - 2‬عویمر بن مالک بن قیس بن امیة انصاری" خزرجی" ابودرداء؛ صحابهای که پیش‬
‫از بعثت در مدینه ت""اجر ب""ود‪ .‬ام""ا تج""ارت را ب""رای عب""ادت ره""ا ک""رد‪ .‬او عه""دهدار‬
‫قضاوت" در میان خزرجیها بود‪ .‬و یکی از کسانی بود که ب""ا حف""ظ ق""رآن در جم""ع آن‬
‫ش""رکت داش""ت‪ .‬وی در س""ال ‪ 32‬هج""ری در س""رزمین ش""ام ف""وت نم""ود‪ .‬از او ‪179‬‬
‫ح"""دیث روایت ش"""ده اس"""ت‪ .‬نگ"""ا‪ :‬س"""یر اعالم النبالء‪2/335 :‬؛ االص"""ابة‪،7/182 :‬‬
‫االعالم‪8/98 :‬‬
‫‪ - 3‬خیرة بنت ابی خدر‪ ،‬زنی از صحابه که معروف به ام درداء میباشد‪ .‬اح""ادیثی را‬
‫از رس""ول خ""دا ح و همس""رش حف""ظ ک""رده اس""ت‪ .‬و جمعی از ت""ابعین از او روایت‬
‫کردهاند‪ .‬حدود سال ‪ 30‬هجری در شام فوت نمود‪ .‬نگا‪ :‬االعالم‪2/328 :‬‬
‫‪233‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و ماجرا را تعریف کرد‪ .‬رسول خدا ح فرمودن""د‪« :‬ص""دق س""لمان»‪« :‬س""لمان راس""ت‬
‫‪1‬‬
‫گفته است»‪.‬‬
‫حافظ بن حجر میگوید‪« :‬این حدیث بیانگر جواز نهی از مستحبات میباش""د‪ .‬و این‬
‫زمانی" است که این مستحبات منجر به خستگی و ماللت و ضایع ش""دن حق""وق واجب‬
‫‪2‬‬
‫یا مستحبی شود که انجام آن ترجیح دارد»‪.‬‬
‫مطلب چهارم‪ :‬غلو در عادات‬
‫غلو در ع"ادته""ا عب"ارت اس"ت از‪ :‬تش"دد در تمس"ک ب"ه ع"ادته"ای ق"دیمی" و روی"‬
‫نیاوردن" به آنچه بهتر از آن است‪ .‬از جمله این عادتها‪:‬‬
‫‪ -1‬اجازه خواستن فرد" بیگانه از پسر عمو قبل از خواستگاری" از دختر عمه وی؛‬
‫براستی" این عادت و رسم و رسوم"ها و بدعتها بسیار عجیب و زشت میباش""د‪ .‬چنانک""ه‬
‫مردی دختر عمهاش را از ازدواج با دیگری منع کند‪( .‬هرچند عالقهای به او نداشته‬
‫باشد) با این ظن و گمان که او به شوهری" برای او سزاوار"تر است‪ .‬درحالیک""ه دلیلی‬
‫شرعی برای این گمان زشت وجود" ندارد و بلکه جزئی از عادتها و ع"رفه"ایی اس"ت‬
‫که خداوند متعال برای آنها دلیلی نفرستاده است‪ .‬و چ""نین رفت""اری" ب""ا رهنم""ود نب""وی‬
‫ض ْونَ ِدينَ هُ َو ُخلُقَ هُ فَ ِّ‬
‫زَو ُج وهُ‪ِ ،‬إاَّل تَ ْف َعلُ وا‬ ‫مخالف است که میفرماید‪ِ« :‬إ َذا َجا َء ُك ْم َمنْ ت َْر َ‬
‫يض »‪« 3:‬اگر کسی به خواستگاری" آم""د ک""ه از دین‬ ‫سا ٌد َع ِر ٌ‬ ‫تَ ُكنْ فِ ْتنَةٌ فِي اَأْل ْر ِ‬
‫ض‪َ ،‬وفَ َ‬
‫و اخالق او راضی بودید‪ ،‬دخترانتان را ب"ه عق""د او در آوری""د چ""ون اگ""ر این ک""ار را‬
‫نکنید فتنه و فسادی" گسترده و دامنگیر در زمین برپا خواهد ش""د»‪ .‬و همچ""نین ب""ا این‬
‫ستَْأ َم َر‪َ ،‬والَ تُ ْن َك ُح البِ ْك ُر‬
‫رهنمود" نبوی مخالف است که میفرماید‪« :‬الَ تُ ْن َك ُح اَأليِّ ُم َحتَّى تُ ْ‬
‫َس ُكتَ »‪« 4:‬زن بیوه‬ ‫س و َل هَّللا ِ‪َ ،‬و َك ْي فَ ِإ ْذنُ َه ا؟ قَ ا َل‪َ« :‬أنْ ت ْ‬ ‫ستَْأ َذنَ » قَالُوا‪ :‬يَ ا َر ُ‬
‫َحتَّى تُ ْ‬
‫بدون مشورت با او و دختر باکره بدون اجازهاش‪ ،‬به ازدواج کسی در نمیآین""د‪ .‬گفت""ه‬
‫شد‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬اجازه دختر باکره چگونه است؟ فرمودند‪ ":‬اینکه سکوت نماید»‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم اجازه به شوهر" برای دیدن همسرش مگر در شب ازدواج؛ چنین رفتاری‬
‫تشدد به خرج دادن میباش""د‪.‬رس""ول" خ""دا فرمودن""د‪ِ« :‬إ َذا خطب أح""دكم الم""رأة فق""در أن‬
‫يرى منها بعض ما يدعوه إليها فليفع""ل»‪« 5:‬چ""ون یکی از ش""ما ب""ه خواس""تگاری" زنی‬
‫رفت‪ ،‬اگر توانست قسمتی" از بدن او را نگاه کن""د ک""ه او را ب""ه ازدواجش" تش""ویق" می‪-‬‬
‫کند‪ ،‬پس این کار را بکند»‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪4/49 ":‬؛ ترمذی‪2413 ":‬‬
‫‪ - 2‬فتح الباری‪ ،4 :‬ص‪212 :‬؛ و نگا‪ :‬الموافقات‪ ،‬شاطبی‪146-2/143 ":‬‬
‫‪ - 3‬ترمذی‪1084 ":‬؛ ابن ماجه‪1967 :‬؛ و آلبانی در سلسلة الصحیحة‪ 1022 :‬آنرا‬
‫َح َسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪5136 ":‬؛ مسلم‪1419 :‬‬
‫‪ - 5‬ابوداود‪ 2082 :‬و‪ ...‬آلبانی در صحیح الجامع‪ 506 :‬آنرا َح َسن دانسته است‪.‬‬
‫‪234‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و در حدیث دیگری" جابر میگوید‪« :‬به س"وی" وی نگ"اه کن‪ ،‬زی"را نگ"اه ک"ردن ب"ه‬
‫همس""ر آین""ده‪ ،‬س""بب ایج""اد الفت و دوس""تی میش""ود و در آین""ده زن""دگی موف""ق خواهن""د‬
‫‪1‬‬
‫داشت»‪.‬‬
‫و در حدیث جابر آمده اس"ت‪« :‬من از چش"م او پنه"ان میش"دم ت"ا عض"وی را از او‬
‫‪2‬‬
‫ببینم که مرا به ازدواج با او تشویق" میکند»‪.‬‬
‫اح َعلَ ْي ِه َأنْ يَ ْنظُ َر ِإلَ ْي َه ا ِإذاَ‬
‫و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َذا َخطَ َب َأ َح ُد ُك ُم ا ْم َر ة ف ُجن َ‬
‫َ‬ ‫اَل‬‫َ‬ ‫ً‬ ‫َأ‬
‫َك انَ ِإنَّ َم ا يَ ْنظُ ُر ِإلَ ْي َه ا لِ ْل ِخ ْطبَ ِة‪ ،‬وَِإنْ َك انَتْ اَل تَ ْعلَ ُم»‪« 3:‬چ"""ون یکی از ش"""ما ب"""ه‬
‫خواستگاری دختری" رفت‪ ،‬گناهی بر او نیست که با قصد خواستگاری از وی‪ ،‬به او‬
‫نگاه کند هرچند آن دختر نداند»‪ .‬و در براب"ر" این تش""دد و غل""و‪ ،‬تس""اهل و تفری""ط می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬خلوت مرد با دختری که از او خواستگاری میکند‪.‬‬
‫این عمل از اموری است که به حرام بودن آن تصریح شده اس""ت‪ .‬و ج""ایز نیس""ت‬
‫که دختر جوان با مرد بیگانه خلوت کنن""د‪ .‬چ""را ک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬ال یخل""و‬
‫رجل بامراة اال مع ذی محرم»‪« 4:‬نباید مرد با زنی خلوت کند مگر اینکه مح""رم زن‬
‫با او همراه باشد»‪ .‬چنین رفتاری" از بزرگترین اسباب وقوع" اتفاقی است که سرانجام‬
‫آن برای هر دو نفر نیک نخواهد بود‪.‬‬
‫این خلوت میتواند در قالب بیرون رفتن برای صرف" ناهار یا شرکت در مهمانی"‬
‫یا حتی خلوت با وی در خانه باشد که گاهی دیده میشود مرد پس از طی ک""ردن تم""ام‬
‫این مراحل‪ ،‬خواستگاری" را به بهانه عدم تفاهم فسخ میکند‪.‬‬
‫‪ -4‬وارد" شدن جمعی از مردان به هم"راه دام"اد ب"ه جم"ع زنان"ه در ش"ب عروس"ی‬
‫برای رساندن داماد ب""ه ع""روس؛ چ""نین رفت""اری" ب""ه اختالط می""ان زن و م""رد و نگ""اه‬
‫کردن به زنان دعوت میکند درح""الیک"ه در اوج زینت و زیب""ایی" میباش""ند و این عم""ل‬
‫حرام است‪.‬‬
‫‪ -5‬نشستن داماد به همراه عروس در برابر زنان بیگانه درحالی"که هر دو در اوج‬
‫زیبایی" و زینت خ""ود میباش""ند‪ 5.‬و این م""ورد ن""یز همچ""ون م""وارد قب""ل خ""الی از فتن""ه‬
‫‪ - 1‬ترمذی‪1088 :3/397 ":‬؛ نسائی‪3235 :3/378 ":‬؛ ابن ماجه‪1865 :2/418 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪14626 :‬؛ ابوداود‪2082 :‬؛ آلبانی در صحیح سنن ابو داود آنرا حسن‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪23651 :‬؛ طبرانی‪923 ":‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 507 :‬و در‬
‫سلسلة الصحیحة‪ 97 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬مسند احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬حاکم و آلبانی در صحیح الجامع‪ 506 :‬آنرا َح َسن دانسته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬رساله «عادات و لیست عبادات» شیخ راشد سعد العلیمی حفظه هللا‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪235‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نیست چه برای زنان و چه برای م"ردان؛ خداون""د متع""ال م""ردان و زن"ان را ب"ه ف""رو‬
‫ان""داختن چش""مه""ا دس""تور داده اس""ت‪ .‬آنج""ا ک""ه میفرمای""د‪« :‬قُ""ل لِّ ْل ُم" ْؤ ِمنِينَ يَ ُغ ُّ‬
‫ض"وا" ِم ْن‬
‫ار ِه ْم»‪(« ":‬ای پیامبر!) ب""ه م""ردان م""ؤمن بگ""و چشم‌های خ""ود را (از نگ""اه ب""ه ن""ا‬ ‫ْص ِ‬‫َأب َ‬
‫ار ِه َّن»‪« :‬و ب""ه زن""ان م""ؤمن‬ ‫ت يَ ْغضُضْ نَ ِم ْن َأب َ‬
‫ْص " ِ‬ ‫محرم) فرو گیرند»‪َ « ".‬وقُل لِّ ْل ُمْؤ ِمنَا ِ‬
‫بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرم) فرو" گیرند»‪( .‬نور‪)31-30 :‬‬
‫عادتها و عرفهای زش"ت و زی"ادی وج""ود دارن""د ک"ه ب""ا توج"ه ب"ه جوام"ع و قبای"ل‬
‫مختلف‪ ،‬متف"اوت میباش"ند‪ .‬چنانک"ه ب"رخی از این ع"ادت و ع"رفه"ا ریش"ه در جوام"ع‬
‫اسالمی دارد و برخی از آنها از جوامع غربی کافر" وارد جامعه اسالمی شده است و‬
‫در واقع سوغات و ارمغان آنها میباشد‪.‬‬
‫اما اگر عادت و روشهایی که در سطح جامعه وجود دارند‪ ،‬وجود" و ع""دمش""ان از‬
‫لحاظ مصالح با هم یکسان و برابر باشد‪ ،‬در این صورت انسان بر همان روش خ""ود‬
‫بماند برای او بهتر است از اینک""ه ع""ادات و روش"ه""ای ف""راوان را دس""تورالعمل" خ""ود‬
‫‪1‬‬
‫قرار" دهد‪.‬‬

‫‪39-37‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬شرح کشف الشبهات و االصول السنة‪ ،‬شیخ محمد بن صالح العثیمین رحمه‪-‬‬
‫اهلل‬
‫‪236‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سواالت فصل ششم‪:‬‬


‫‪ -1‬اقسام" اختالف و دیدگاه اهل سنت و جماعت در مورد آنرا بیان کنید؟‬
‫‪ -2‬شریعت ما را به اتحاد امر نموده و از پراکن""دگی" و اختالف نهی ک""رده اس""ت‪،‬‬
‫دلیلی از کتاب و سنت ذکر کنید که بر این معنا تاکید میکند؟‬
‫‪ -3‬سه مورد" از مظاهر انصاف را بیان کنید‪.‬‬
‫‪ -4‬وسطیت" و میانهروی اهل سنت و جماعت را در هریک از م""وارد" ذک""ر ش""ده‪،‬‬
‫به اختصار توضیح دهید‪:‬‬
‫فرقههای اهل سنت‬ ‫دیدگاه اهل سنت‬ ‫مساله‬
‫اسما و صفات‬
‫خداوند"‬
‫وعده و وعید‬
‫حقیقت ایمان‬
‫افعال خداوند (قضا و‬
‫قدر)‬
‫اصحاب رسول هللا ح‬
‫منقول و معقول‬
‫‪ -5‬عالمت (‪ )+‬را در براب""ر جمل""ه ص""حیح و عالمت ( ‪ ) -‬را در براب""ر جمل""ه‬
‫نادرست قرار" بده‪:‬‬
‫الف) وسطیت به معنای اعتدال است‪) ( .‬‬
‫ب) از دالیل سهولت و وضوح" دیدگاههای اهل س""نت این اس""ت ک""ه ج""ز اف""راد" ب""ا‬
‫فرهنگ آنرا نمیدانند‪) ( .‬‬
‫ج) نیکیهای عالم با اشتباهات و لغزشه""ای وی از بین نمیرود و از اش""تباهات وی‬
‫پیروی" نمیشود‪) ( .‬‬
‫د) کسی که تمام شب را به عبادت و قیام میپ""ردازد‪ ،‬از جمل""ه اف""رادی ش""مرده می‪-‬‬
‫شود که غلو اعتقادی دارند‪) ( .‬‬
‫و) تشدد در تحریم هر چیز‪ ،‬یکی از مظاهر غلو در معامالت میباشد‪) ( .‬‬
‫‪ -6‬از مجموعه اول گزینه مناسب برای مجموعه دوم را انتخاب کن‪.‬‬
‫ب‬ ‫الف‬
‫‪237‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تساهل در عادتها‬ ‫اتفاق بر منهج‬


‫غلو در عبادات‬ ‫تفتیش و جستجوی" عیبها‬
‫خل"""""وت م"""""رد ب"""""ا زنی ک"""""ه از او پرهیز از تجاوز" در حدود"‬
‫خواستگاری میکند‪.‬‬
‫داستان ابودرداء با همسرش (و ژولی""ده مخالفت آن با بدعت در دین‪ ،‬منزه بودن از‬
‫آنرا واجب میکند‪.‬‬ ‫بودن وی)‬
‫عدم انصاف میان همنوعان‬ ‫اهل سنت و وسطیت و میانهروی‬

‫فصل هفتم‪ :‬اصول دعوت سلفی‬


‫مبحث اول‪ :‬بازگش "ت" ب""ه کت""اب و س""نت و فهم آندو ب""ر مبن""ای فهم س""لف‬ ‫‪‬‬
‫صالح‬
‫مبحث دوم‪ :‬دعوت به توحید و اخالص در عمل تنها برای خداوند یکتا‬ ‫‪‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬برحذر" داشتن مردم از شرک با اختالف انواع آن‬ ‫‪‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬دعوت به اتباع و پیروی" و رها کردن تقلید شامل‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬مطلب اول‪ :‬اتباع و پیروی‬
‫‪ ‬مطلب دوم‪ :‬تقلید‬
‫مبحث پنجم‪ :‬ره""ا ک""ردن ب""دعت و افک""ار وارداتی و ای""دهه""ای عجیب و‬ ‫‪‬‬
‫غریب‬
‫مبحث ششم‪ :‬کسب علم سودمند"‬ ‫‪‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬تصفیه و تربیت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬اخالق و تزکیه‬ ‫‪‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬برحذر داشتن مسلمانان از احادیث ضعیف و منکر‬ ‫‪‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬رها کردن تحزب و تعصب با تمام انواع و اقسام آن‬ ‫‪‬‬
‫مبحث یازدهم‪ :‬تالش در جهت از سرگیری" و آغاز دوباره حیات اسالمی‬ ‫‪‬‬

‫مبحث اول‪ :‬بازگشت" به کتاب و سنت صحیح نبوی و فهمیدن آنها ب""ه روش س""لف‬
‫‪238‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫صالح‬
‫بازگشت و مراجع""ه ب"ه کت""اب و س""نت ص""حیح نب""وی و معتق""د ب""ودن ب"ه اعتق""اد و‬
‫شریعت و رفتاری" که صحابه داشتند‪ ،‬راه و روش مومنان است‪ .‬و دالی""ل زی""ادی در‬
‫این زمینه در کتاب و سنت صحیح وجود دارد از جمله‪:‬‬
‫الف) قرآن کریم‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫‪ -1‬خداوند" متعال میفرماید‪« :‬فِإن آ َمنوا بِ ِمث ِل ما آ َمنت ْم بِ ِه فق ِد اهتَدَوْ ا َو ِإن تَ َولوْ ا فِإنما‬
‫ق» (بقره‪« )137 :‬پس اگر آن‌ها (نیز) به مانند آنچه ش"ما ایم"ان آورده‌ای"د‪،‬‬ ‫هُ ْم في ِشقا ٍ‬
‫ایمان بیاورند‪ ،‬قطعا هدایت یافته‌اند و اگر پشت کنند‪ ،‬پس جز این نیس""ت ک""ه آن""ان در‬ ‫ً‬
‫ستیزند»‪".‬‬
‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ُول ِم ْن بَ ْع ِد ما تَبَيَّنَ لهُ الهُدي َو يَتبِ ْع‬ ‫ق ال َّرس َ‬ ‫‪ -2‬خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و َم ْن يُشاقِ ِ‬
‫بيل ْال ُمْؤ ِمنينَ نُ َولِّ ِه ما تَ َولَّي َو نُصْ لِ ِه َجهَن َم َو س""ا َءت َمص""يرا»" (نس""اء‪« )115 :‬و‬
‫ً‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َغي َْر َس ِ‬
‫هرکس پس از آنکه هدایت (و راه حق) برایش روشن شد‪ ،‬ب""ا پی""امبر مخ""الفت کن""د و‬
‫از راهی جز راه مؤمنان پیروی" کند‪ ،‬ما او را به آنچه پیروی" کرده واگذاریم و او را‬
‫به جهنم در افکنیم" و بد جایگاهی است»‪.‬‬
‫بيل ال ُمْؤ ِمنينَ » مالزم ص""فت اول (مخ""الفت‬ ‫ْ‬ ‫اینکه خداوند میفرماید‪َ « :‬و يَتَّبِ ْع َغ ْي َر َس ِ‬
‫با رسول هللا ح) میباشد‪ .‬اما گاهی این مخالفت با نص شارع میباشد و گاهی مخ""الفت‬
‫متوجه امری است که امت محمدی در مورد" آن اجماع کردهاند‪ .‬و اتفاق نظر آنها در‬
‫آن ام""ر‪ ،‬ب""ه تحقی""ق دانس""ته ش""ده اس""ت‪ .‬درحقیقت عص""مت آن""ان از اتف""اق ب""ر ام""ری‬
‫نادرست‪ ،‬تضمین شده است و این از باب تک""ریم آنه""ا و تعظیم پیامبرش""ان میباش""د‪ .‬و‬
‫از جمله دالیلی که امام شافعی در حجت بودن اجم""اع و ح""رام ب""ودن مخ""الفت ب""ا آن‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫بدان اعتماد نموده همین آیه میباشد‪ .‬و این از بهترین و قویترین استنباطها میباشد‪.‬‬
‫اما وجه داللت در این دو آیه واضح و آشکار است چنانکه خداون""د متع""ال ه""دایت‬
‫و نجات را در گرو پایبندی" و التزام به روش صحابه معرفی" میکند؛ کسانی که اولین‬
‫مومنان بودند و سرور" و سادات پرهیزگاران میباشند و این بی"انگر ل""زوم پ""یروی از‬
‫راه و روش آنها میباشد‪.‬‬
‫ب) سنت نبوی‪:‬‬
‫َأ‬
‫َض لُّوا بَ دًا‬ ‫َص ْمتُ ْم بِ ِه فَلَنْ ت ِ‬ ‫‪ -1‬رسول" خدا فرمودند‪ِ« :‬إنِّي قَ ْد ت ََر ْكتُ فِي ُك ْم َما ِإ ِن ا ْعت َ‬
‫سنَّةَ نَبِيِّ ِه»‪« 3:‬در میان شما چیزی را به جای گذاشتم که اگ""ر ب""دان چن""گ‬ ‫َاب هَّللا ِ َو ُ‬
‫ِكت َ‬
‫زنید‪ ،‬هرگز گمراه نخواهید شد‪ :‬کتاب هللا و سنت پیامبرش»‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬فصل چهارم‪ ،‬مبحث اول و دوم و سوم؛ و فصل پنجم‪ ،‬مبحث دوم"‬
‫‪ - 2‬تفسیر القرآن العظیم‪ 2/366 :‬الشعب‪ ،‬ابن کثیر رحمهاهلل‬
‫‪ - 3‬حاکم‪ ،‬مستدرک‪1/93 :‬؛ و آلبانی در صحیح الترغیب و الترهیب‪ 40:‬آنرا ص"حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪239‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -2‬عبدهللا بن مسعود" میگوید‪« :‬رسول خدا خط راس""تی کش""ید و در چپ و راس""ت‬


‫ص"راطي‬ ‫آن خطوط زیادی" را ترسیم" نمود‪ .‬سپس این آیه را تالوت ک""رد‪َ « :‬و َأ َّن ه""ذا ِ‬
‫ق بِ ُک ْم ع َْن َسبيلِ ِه ذلِ ُک ْم َوصَّا ُک ْم بِ ِه لَ َعلَّ ُک ْم تَتَّقُ""ونَ »‬
‫ُم ْستَقيما ً فَاتَّبِعُوهُ َو ال تَتَّبِعُوا ال ُّسب َُل فَتَفَ َّر َ‬
‫(انع""ام‪« )153 :‬و اين راه مس""تقيم من اس""ت‪ ،‬پس از آن پ""يروی" کنيد و از راه‌ه""ای‬
‫(پراکنده) پيروی" نکنيد که شما را از راه هللا دور می‌کند‪ ،‬اين چيزی است که هللا شما‬
‫را به آن سفارش نموده است‪ ،‬شايد پرهيزگار" شويد»‪.‬‬
‫و اینگونه رسول خدا مشخص نمود که آن خ""ط راس""ت هم""ان راهی اس""ت ک""ه ب""ه‬
‫خداوند" منتهی میشود و خطوطی که در اطراف آن میباشند‪ ،‬راههای انحرافی هس""تند‬
‫‪1‬‬
‫که بر هریک از این راهها شیطانی است که به سوی آن فرا میخواند»‪.‬‬
‫بنابراین مساله مهم است و بی""ان راه مومن""ان واجب اس""ت و ش""ناختن راه و روش‬
‫مجرمان مطلوب میباشد‪ .‬تا اینک""ه مس""لمان ندانس""ته ب""ه دام گم""راهی گرفت""ار" نش""ود و‬
‫راهها بر وی مشتبه و آمیخته نگ""ردد‪ .‬چنانک""ه خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و لِت َْس"تَبينَ‬
‫َسبي ُل ْال ُمجْ" ِرمينَ » (انع""ام‪« )55 :‬ت""ا راه مجرم""ان (و گناهک""اران) آش""کار گ""ردد»‪ .‬و‬
‫اینگونه با تبیین راه و روش مجرمان‪ ،‬دچار انحراف کسانی نش""ود ک""ه گم""ان میکنن""د‬
‫اهل سنت و جماعت هستند اما به عقیدهی پاک و زالل دعوت نمیکنند و به خاطر آن‬
‫دوستی" نمیکنند‪.‬‬
‫براستی کسی که از مومنان جدا شده و راهی مخالف با راه و روش آن""ان در پیش‬
‫گیرد‪ ،‬درحقیقت به مخالفت با هللا و رسولش برخاسته و از جم""اعت مس""لمانان ج""دا و‬
‫از راه راست منحرف" و گمراه شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬جابر بن عبدهللا میگوی""د‪« :‬رس""ول خ""دا در ای""راد خطب""ه چن""ان حم""د و س""تایش‬
‫خداوند" را بیان میکرد که سزاوار" آن است سپس می فرمود‪ :‬هرکس را هللا هدایت کند‪،‬‬
‫گمراه کنندهای برای او نیست‪ .‬و هرکس را گم""راه کن""د راهنم""ایی ب""رای او نیس""ت و‬
‫راستت""رین س""خنان‪ ،‬کت""اب هللا میباش""د و به""ترین راه و روش‪ ،‬ه""دایت و روش محم""د‬
‫است‪ .‬و بدترین امور‪ ،‬امور" نو پیدا(ی در دین) است و هر نو پی""دایی ب""دعت اس""ت و‬
‫‪2‬‬
‫هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است»‪.‬‬
‫الس "لَمی و حُج""ر کالعی میگوین""د‪ :‬ن""زد عرب""اض بن‬ ‫‪ -4‬عب""د ال""رحمن بن عم""رو ُّ‬
‫ساریه رفتیم درحالی"که بیمار بود‪ .‬او کسی بود که این آیه در مورد" وی نازل ش""د‪َ « :‬و‬
‫ک لِتَحْ ِملَهُ ْم» (توب""ه‪« )92 :‬و ن""ه ب""ر کس""انی‌که وق""تی" ن""زد ت""و‬ ‫ال َعلَی الَّذينَ ِإذا ما َأتَ""وْ َ‬
‫آمدند که آن‌ها را (بر مرکبی) سوار کنی»‪.‬‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪1/435 :‬؛ نس""ائی‪ ،‬الک""بری‪343 :‬؛ ال""دارمی‪208 ":‬؛ ابن حب""ان‪7 "،6 :‬؛‬
‫ابن عاص""م‪ ،‬الس""نة‪94 "،93 "،92 :‬؛ ابن نص""ر‪ ،‬الس""نة‪ 14 :‬و‪ ...‬ح""اکم و ابن کث""یر و‬
‫آلبانی و‪ ...‬آنرا صحیح دانستهاند‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابوداود؛ آلبانی در صحیح سنن ابی داود‪ 1860 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪240‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پس به او گفتیم‪ :‬ما برای مالقات و عیادت و آموختن نزد تو آمدیم‪ .‬عرباض گفت‪:‬‬
‫«روزی" رسول خ""دا نم""از ص""بح را خوان"ده و رو ب"ه م""ا ک""رد و ب"ه پن""د و ان"درز م""ا‬
‫پرداخت‪ ،‬چنانکه اشکها در اثر آن جاری" شد و قلبها هراسان شد‪ .‬پس کسی گفت‪ :‬ای‬
‫رسول خدا‪ ،‬گویا که این پند و اندرز خداحافظی است‪ ،‬چه توصیه" ای برای ما داری؟‬
‫فرمود‪ :‬شما را به تقوای الهی و شنیدن و اط""اعت ک""ردن از ام""یر ‪ -‬هرچن""د ب""ردهای‬
‫حبشی باشد ‪ -‬توصیه میکنم‪ .‬براستی" هرکس پس از من زندگی" کند‪ ،‬اختالفات زیادی"‬
‫را شاهد خواهد بود‪ .‬پس بر شما واجب است به سنت من و راه و روش خلفای هدایت ‪-‬‬
‫گر هدایت شده چنگ زنید و با بن دندان آنها را محکم و استوار بگیری""د‪ .‬و از ام""ور‬ ‫ِ‬
‫نو پیدا(ی در دین) پرهیز کنید چرا که هر امر نو پیدایی (در دین) بدعت است و هر‬
‫‪1‬‬
‫بدعتی گمراهی و هر گمراهی در آتش است»‪.‬‬

‫ج) آثار صحابه رضواناللهعلیهم‬


‫بکیر بن عبدهللا اشج میگوید‪ :‬عمر بن خطاب گفت‪« :‬عدهای ب""ا ام""ور متش""ابه در‬
‫قرآن با شما مجادله میکنند‪ ،‬پس با استعانت از سنتها (احادیث) پاس""خ آن""ان را بدهی""د‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫چرا که پیروان حدیث داناتر به کتاب خداوند میباشند»‪.‬‬
‫بنابراین اعتقاد سالم و صحیح تنها راه برپایی جامع""هی اس""المیای اس""ت ک""ه بخش‪-‬‬
‫های مختلف آن با یکدیگر مرتب"ط" و وابس""ته اس""ت‪ .‬و راهی ب""رای اتح""اد و همس""ویی"‬
‫قاطبه امت اسالمی و ایجاد وحدت ص""فوف" و ع""زت و س""عادت آن در دنی""ا و آخ""رت‬
‫نمیباشد مگر با بازگشت صحیح به اسالم پاک و زالل از شرک و بدعت و گمراهی‪.‬‬
‫و این مهم اقتضا میکند که هر مسلمانی مذاهب و مناهج نو پیدایی را ک""ه ب""ا راه و‬
‫روش سلف امت مخالف هستند‪ ،‬رها کند و عنایت خود را متوجه مذهب سلف ص""الح‬
‫و عقیده و راه و روش آنها کند‪.‬‬
‫د) اقوال سلف‪:‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬چون انسان عاقل در این امور تامل کند‪ ،‬متوجه‬
‫‪3‬‬

‫میشود ک""ه م""ذهب س""لف و ائم""ه‪ ،‬در نه""ایت راس""تی و اس""تواری و ص""حت می باش""د و‬
‫معقول صریح و منقول صحیح آنرا اقتضا میکند و کسی که با آن مخالفت میکند ‪ -‬ب""ا‬
‫وجود" تناقضی" که در اقوال وی میباشد و انحرافی" که به سبب آن منحرف ش""ده اس""ت‬
‫‪ -‬در واقع از اقتضای" عقل و سمع (نقل) خارج شده و با فطرت و سمع مخالفت کرده‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪14455 :‬؛ اب""وداود‪3991 ":‬؛ ترم""ذی‪2600 :‬؛ ابن ماج""ه‪ 44 :‬و ح""اکم؛‬
‫آلبانی آنرا در صحیح الجامع‪ 2549:‬صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬الشریعة‪ ،‬آجرّی‪55 :‬‬
‫‪ - 3‬منظ""ور اختالف اه""ل ب""دعت در مس""ائل اعتق""ادی و اض""طراب موج""ود" در آرا و‬
‫دیدگاههای آنان میباشد‪.‬‬
‫‪241‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫است»‪.‬‬
‫و) اقوال و دیدگاههای معاصرین‪:‬‬
‫دکتر مصطفی حلمی حفظهاهلل میگوید‪« :‬چون مسلمانان به دنبال راهی برای به پا‬
‫خاستن باشند‪ ،‬راهی جز وحدت صفوف و یکپارچ""ه ش""دن ندارن""د‪ .‬و این مهم ج""ز ب""ا‬
‫اسالم صحیح ممکن نخواهد" ب""ود‪ .‬و مص""در اس""الم ص""حیح‪ ،‬ق""رآن و س""نت میباش""د و‬ ‫ِ‬
‫‪2‬‬
‫همین است خالصهی دیدگاه و نگرش سلفی»‪.‬‬
‫بنابراین سبب هر زیان و ضرری" که متوج""ه مس""لمانان میش""ود‪ ،‬انح""راف آنه""ا از‬
‫حق و حقیقت و عدم اتفاق بر مبنای حق میباشد‪ .‬درحالیکه حق و حقیق""تی ک""ه رس""ول‬
‫هللا ح با رفتن خود در میان ما به جای نهادند‪ ،‬بسیار" واضح و روش""ن اس""ت‪ .‬چنانک""ه‬
‫‪3‬‬
‫میفرماید‪« :‬قد ترکتم" علی البیضاء‪ ،‬لیله""ا کنهاره"ا" ال یزی""غ عنه""ا بع""دی اال هال""ک»‪:‬‬
‫«شما را بر امری روشن ترک نمودم که شبش همچون روز آن روشن اس""ت‪ .‬پس از‬
‫من هیچکس از آن منحرف" نمیشود مگر اینکه هالک میشود»‪.‬‬
‫اما دعوتی که مبنای آن عقیدهی صحیح نباشد‪ ،‬هرچند به سوی اتفاق و اتح"اد ف"را‬
‫خواند‪ ،‬دعوتی باطل است‪ .‬و کسی چنین دعوتی را ت""رویج میده""د ک""ه فهم درس""ت و‬
‫صحیحی" از دین نداشته باشد‪ .‬معنای دعوت به ائتالف و همبستگی این نیس""ت ک""ه ب""ه‬
‫پیروان عقیدهی صحیح بگوییم با اهل بدعت و منهجهای منحرف متح"د ش"ده و ب"ا هم‬
‫وحدت داشته باش""ند‪ ،‬آنهم ب""ه این حجت ک""ه تفرق""ه و پراکن""دگی ام""ری م""ذموم" اس""ت؛‬
‫چنانکه منحرفان چنین باوری دارند‪ .‬بلکه از منحرفان میخواهیم که انح""راف و منهج‬
‫و احزاب گمراه را رها کرده و ب""ه راه و روش پ""یروان عقی""دهی ص""حیح بازگردن""د‪.‬‬
‫اینگونه و با چنین عملکردی اتفاق و همبستگی و وحدت بر مبنای کلم""های ک""ه می""ان‬
‫اهل حق و دیگ"ران یکس"ان اس"ت‪ ،‬ص"ورت گ"یرد و آن کلم"ه توحی"د و منهج اس"توار‬
‫است‪ .‬رسول" خدا اصحاب و یارانش را گرد حق و عقی""دهی ص""حیح و منهج اس""توار‬
‫جمع نمود و خداوند" به این وس"یله تفرق"ه و ج""دایی آن"ان را ب"ه همبس"تگی و اتح"اد‪ ،‬و‬
‫ضعف آنان را به قوت و ذلتشان را به عزت و شوکت تبدیل نمود‪ .‬خداوند" متع""ال می‪-‬‬
‫"ل هَّللا ِ َجميع"ا ً َو ال تَفَ َّرقُ""وا َو ْاذ ُک" رُوا" نِ ْع َمتَ هَّللا ِ َعلَ ْي ُک ْم ِإ ْذ ُک ْنتُ ْم‬
‫ص ُموا" بِ َح ْب" ِ‬ ‫فرماید‪َ « :‬و ا ْعتَ ِ‬
‫ص"بَحْ تُ ْم بِنِ ْع َمتِ" ِه ِإ ْخوان"اً» (آل عم""ران‪« )103 :‬و همگی ب""ه‬ ‫َأ ْعدا ًء فََألَّفَ بَ ْينَ قُل""وبِ ُک ْم فَ ْ‬
‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ریسمان هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت هللا را بر خود یاد‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪213-5/212 :‬‬
‫‪ - 2‬قواعد المنهج السلفی‪ ،‬ص‪13 :‬؛ [این کتاب به فارسی ترجمه شده است]‪.‬‬
‫‪ - 3‬مس"""ند احم"""د‪4/126 :‬؛ اب"""وداود‪4607 ":‬؛ ترم"""ذی‪2676 ":‬؛ ابن ماج"""ه‪ 43 :‬و ‪...‬‬
‫ترمذی" و بزار و ضیاء مقدسی و حاکم آنرا صحیح دانستهاند و ذهبی با حاکم موافقت‬
‫کرده است‪ .‬نگا‪ :‬ارواء‪ ،2455 :‬آلب""انی؛ ج""امع العل""وم و الحکم‪ ،‬ص‪187 :‬؛ و آلب""انی‬
‫در صحیح الجامع‪ 4369 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪242‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کنید‪ ،‬آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودی""د‪ ،‬پس می""ان دل‌ه""ای ش""ما الفت داد‪ ،‬آنگ""اه ب""ه‬
‫‪1‬‬
‫(فضل) نعمت او برادر (یکدیگر) شدید»‪.‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬دعوت به توحید و اخالص در عمل تنها برای خداوند یکتا‬
‫کلمه توحید و اخالص در عمل برای خداون""د یکت""ا‪ ،‬س""بب برپ""ایی زمین و آس""مان‬
‫میباشد و خداوند" متعال تم"ام مخلوق"ات را ب"ر این اس"اس خل"ق ک"رده اس"ت و فط"رت‬
‫همهی آنها بر این اساس بوده است و بر مبن"ای آن اس"ت ک"ه دین تاس"یس ش"ده و قبل"ه‬
‫مشخص شده و شمشیرهای" جهاد کشیده شده است‪ .‬و آن حق محض خداوند" متعال بر‬
‫بندگانش میباشد و در واقع کلمهی توحید کلمهای است که خون و م""ال و فرزن""دان را‬
‫در دنیا از گزند هر تجاوزی مصون و محفوظ میکند و از عذاب قبر و دوزخ نج""ات‬
‫میدهد‪.‬‬
‫کلمه توحید تنها مجوز ورود" به بهشت میباشد و تنها ریسمانی" است که با تمسک‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫به آن‪ ،‬رسیدن به خداوند ممکن خواهد بود‪ .‬و آن کلمهی اس""الم و کلی""د دارالس""الم می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬مردم بر مبنای آن به دو دسته سعادتمند" و شقاوتمند‪ "،‬مقبول و ط""رد ش""ده تقس""یم‬
‫میشوند‪ .‬براساس این کلمه است که داراالسالم از دارالکفر جدا میشود‪ .‬کلمهی توحید‬
‫ستونی" است که حامل فرض و س""نت میباش""د‪ .‬رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« :‬من اخ""ر کالم‬
‫الاله االهللا دخل الجنة»‪« 4:‬هرکس آخ""رین س""خنش «الال""ه االهللا» باش"د‪ ،‬وارد بهش"ت‬
‫میشود»‪ 5.‬و در روایتی آمده است‪« :‬اال وجبت له الجنة»‪« :‬مگر اینک"ه بهش"ت ب"ر او‬
‫واجب میشود»‪.‬‬
‫‪ -1‬منهج اهل السنة و الجماعة فی الدعوة الی هللا‪ ،15-14 :‬شیخ عبدهللا بن محمد‬
‫المعتاز‬
‫‪ - 2‬اشاره به حدیث صاحب کارت دارد که در کارت وی نوشته بود‪ :‬الاله االهللا ‪...‬‬
‫َص ُموا بِ َحب ِْل هَّللا ِ َجميعا ً َو ال تَفَ َّرقُوا َو ْاذ ُک" رُوا نِ ْع َمتَ‬
‫«و ا ْعت ِ‬
‫‪ - 3‬خداوند" متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫هَّللا ِ َعلَ ْي ُک ْم ِإ ْذ ُک ْنتُ ْم َأ ْعدا ًء فََألَّفَ بَ ْينَ قُلُوبِ ُک ْ"م فََأصْ بَحْ تُْ"م بِنِ ْع َمتِ ِه ِإ ْخواناً» ب""رخی از مفس""ران‬
‫کلمه «الحبل» را به کلمه توحید" تفسیر کردهاند‪.‬‬
‫‪ - 4‬مس""ند احم"د‪5/247 :‬؛ اب"وداود‪3116 :‬؛ ح"اکم در مس"تدرک‪1/351 :‬؛ و میگوی""د‪:‬‬
‫اسناد این حدیث صحیح است و ذهبی با وی موافقت کرده است‪ .‬و آلب""انی در ص""حیح‬
‫الجامع الصغیر‪ 6479 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬الداء والدواء‪ ،‬ابن قیم‪ ،‬ص‪332 :‬‬
‫‪243‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫منظور از اینکه سلفیها به وجوب دعوت ب""ه س"وی توحی""د ف""را میخوانن"د‪ ،‬دع""وتی‬
‫خشک و خالی به سوی آن نیست‪ ،‬بلکه باید در دعوت به توحید‪ ،‬بخشی از مقتضیات‬
‫و لوازم مختلف آن بیان گردد‪ .‬و رعایت اولویتها به معنای پرداختن ب""ه آنه""ا و ت""رک‬
‫جز آنها‪ ،‬با پرداختن به مهمتر و ترک مهم نیست‪ .‬چرا ک""ه اس""الم دین ش""امل و کام""ل‬
‫است و بر ارکان و واجبات و سنتها و مستحبات استوار" است‪.‬‬
‫بنابراین بر دعوتگران الزم است که در مس""یر توحی"د" ح""رکت کنن""د چ""را ک""ه ه""ر‬
‫دعوتی که مبنای آن توحید" نباشد‪ - ،‬در هر زمان و مکانی که باشد‪ -‬دعوتی ن""اقص و‬
‫نافرجام خواهد ب""ود و چ""ه بس""ا ک""ه نتیج""هی آن سس""تی و رک""ود" و ی""ا انح""راف از راه‬
‫راست و یا هر دوی اینها باشد‪ .‬چرا که توحید اصل بزرگی از اصول دین میباشد که‬
‫هرگاه امتها از آن غفلت کردن"د" ب""ه دام ش""رک و ب""دعت گرفت""ار آمدن""د‪ 1.‬از اینرو ب""ر‬
‫دع""وتگران و مص""لحان ‪ -‬در ق""الب اف""راد و جم""اعته""ای اس""المی ‪ -‬واجب اس""ت ک""ه‬
‫همواره ‪ -‬و در هر شرایط و اوضاعی ‪ -‬دعوت را از توحید آغ""از کنن""د و اولین گ""ام‬
‫آنها در مسیر" دعوت‪ ،‬از توحید آغاز گردد‪ .‬دعوتی که از نظر مفاهیم توحیدی وس""یع‬
‫و گس""ترده باش""د و از هیچی""ک از مقتض""یات و ل""وازم توحی "د" غفلت نش""ود‪ ".‬و در این‬
‫دعوت‪ ،‬از امور توحی"دی" مهمت""ر و س"پس ام"ور مهم آغ"از گ"ردد و ن"یز مش""کالت و‬
‫بیماری"هایی که جامعه اسالمی در این زمینه بدان دچار شده اس""ت ب""ا در نظ""ر گ""رفتن‬
‫‪2‬‬
‫محیط و تفاوت قضایای" حاکم در آن‪ ،‬مد نظر قرار گیرد‪.‬‬
‫اکنون به ط""ور مختص"ر" ب""ه مقص""ود از توحی""د و اهمیت و اقس""ام" و ل""وازم آن می‪-‬‬
‫پردازیم‪:‬‬
‫الف) تعریف توحید‪:‬‬
‫توحید در لغت مصدر «وحد یوحد» به معنای چیزی را واحد ق""رار دادن میباش""د‪.‬‬
‫و این توحید جز با نفی و اثبات ممکن نخواهد بود‪ .‬بنابراین در مساله توحید‪ ،‬الوهیت‬
‫را از غیر هللا نفی و آنرا تنه""ا ب""رای هللا عزوج""ل اثب""ات میک""نیم‪ 3.‬خداون"د" متع""ال می‪-‬‬
‫اح""داً ِإ َّن هَ " َذا لَ َش " ْي ٌء ع َُج" ابٌ »‪( :‬ص‪« )5 :‬آی""ا (هم""ه)‬
‫فرمای""د‪« :‬اَ َج َع" َل اآْل لِهَ "ةَ ِإلَه "ا ً َو ِ‬
‫معبودان را یک معبود" قرار داده است؟ بی‌گمان این چیزی عجی""بی اس""ت»‪ .‬توحی"د" و‬
‫شریعت عب""ارت اس""ت از یکت""ا و یگان""ه دانس""تن خداون""د متع""ال در آنچ""ه مخص""وص‬
‫اوست‪ 4.‬از جمله‪ :‬ربوبیت" و اسما و صفات و الوهیت‪.‬‬
‫ب) اهمیت توحید‪:‬‬
‫‪- 1‬مباحث فی عقیدة اهل السنة و الجماعة‪ ،‬دکتر ناصر بن عبدالکریم" العقل‪ ،‬ص‪23 :‬‬
‫‪ - 2‬التوحید" فی مس""یرة العم"ل االس""المی بین الواق"ع و الم"امول‪ ،‬عب"دالعزیز" بن عبدهللا‬
‫الحسینی‪ ،‬ص‪47 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬شرح االصول الثالثة‪ ،‬ابن عثیمین‬
‫‪ - 4‬شرح االصول الثالثة ابن عثیمین‬
‫‪244‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -1‬توحید" هدف آفرینش" جن و انسان ب""وده اس""ت‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َم""ا‬
‫ُون» (ذاری"""ات‪« )56 :‬و من جن و انس را نیافری"""ده ام‬ ‫ت ْال ِج َّن َواِإْل َ‬
‫نس ِإاَّل لِيَ ْعبُ"""د ِ‬ ‫خَ لَ ْق ُ‬
‫مگر برای اینکه مرا عبادت کنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬کسی که توحید را کامال محقق سازد‪ ،‬ب""دون حس""اب و ع""ذاب وارد بهش""ت می‪-‬‬
‫شود‪ .‬چرا که رسول خدا فرمودند‪« :‬امتها بر من عرضه شدند‪ ،‬پس پیامبری" را دی""دم‬
‫که گ""روهی" هم""راه او هس""تند و پی""امبری" ب""ود ک""ه ی""ک ی""ا دو نف""ر هم""راه او بودن""د و‬
‫پیامبری" بود که هیچکس همراه او نبود‪ ".‬ناگهان انسانهای زیادی" به من نشان داده ش""د‬
‫که گمان کردم امت من هستند‪ .‬پس به من گفته شد‪ :‬این موس"ی" و ق"ومش میباش"د‪ .‬ام"ا‬
‫به افق بنگر؛ پس به افق نگاه کردم که افراد بسیاری" را دیدم‪ .‬سپس ب"ه من گفت"ه ش"د‪:‬‬
‫به افق بنگر؛ در آنجا نیز افراد زیادی را دیدم؛ سپس به من گفته شد‪ :‬این امت توست‬
‫و همراه آنها هفتاد هزار نفر بدون حساب و عذاب وارد بهشت میشوند‪ ".‬سپس رس""ول‬
‫خ""دا برخاس""ت و ب""ه م""نزل رفت‪ .‬م""ردم" در این فرص""ت در م""ورد کس""انی ک""ه ب""دون‬
‫حساب و عذاب وارد بهشت میشوند به گفتگو پرداختند" چنانکه ب""رخی از آنه""ا گفتن""د‪:‬‬
‫شاید آنها اصحاب رسول هللا ح باشند و برخی از آنها گفتند‪ :‬چه بسا آنها کسانی باشند‬
‫که در اسالم متولد ش""دند و ب""ه خداون""د ش""رک نورزیدن""د‪ .‬و اق""والی" از این قبی""ل ذک""ر‬
‫نمودند‪.‬پس" رسول" خدا از منزل خارج شده و فرمود‪ ":‬در مورد" چه مساله ای بحث می‪-‬‬
‫کنید؟ پس به رسول خدا پاسخ دادند‪ .‬رسول خدا فرمودند‪ ":‬آنها کسانی هستند که تعویذ"‬
‫(دم) نمیخوانن "د" و ف""ال نمیگیرن""د و ب""ر پروردگارش""ان" توک""ل میکنن""د‪ .‬در این می""ان‬
‫عکاشة بن محص برخاست و گفت‪( :‬ای رسول خدا) از خداوند بخواه که مرا از آنها‬
‫قرار" دهد‪ .‬رسول خدا فرمودند‪ ":‬تو از آنه"ایی؛ س"پس م"ردی دیگ"ر برخاس"ت و همین‬
‫درخواست" را با رسول خدا مط""رح ک""رد‪ .‬پس رس""ول" خ""دا فرمودن""د‪ :‬عکاش""ه در این‬
‫‪1‬‬
‫مورد" از تو سبقت گرفت»‪.‬‬
‫‪ -3‬کسی که توحید" را محقق نماید‪ ،‬هرچند وارد دوزخ شود‪ ،‬جاودانه در آتش نمی‪-‬‬
‫ماند‪ .‬رسول خدا فرمودند‪« ":‬فَِإنَّ هَّللا َ َح َّر َم َعلَى النَّا ِر َمنْ قَا َل‪ :‬اَل ِإلَهَ ِإاَّل هَّللا ُ يَ ْبت َِغي بِ َذلِ َك‬
‫َو ْجهَ هَّللا ِ»‪« 2:‬خداوند" متعال دوزخ را بر کسی حرام کرده است که در راستای کس""ب‬
‫رضایت الهی بگوید‪ :‬الاله االهللا‪( .‬معبود بر حقی جز هللا نیست‪»).‬‬
‫‪ -4‬توحید" اولین امری ب""وده ک""ه پی""امبران ب""ه س""وی آن دع""وت ک""ردهان""د‪ .‬خداون""د‬
‫متع""ال میفرمای""د‪َ «:‬ولَقَ " ْد بَ َع ْثنَا فِي ُك""لِّ ُأ َّم ٍة َر ُس "واًل َأ ِن ا ْعبُ "دُوا هَّللا َ َواجْ تَنِبُ""وا الطَّا ُغوتَ »‬
‫(نح""ل‪« )36 :‬یقین "ا ً م""ا در (می""ان) ه""ر امت پی""امبری" را فرس""تادیم" ک""ه‪ :‬هللا یکت""ا را‬
‫بپرستید" و از طاغوت اجتناب کنید»‪.‬‬
‫‪ -5‬توحید کفاره گناهان است‪ .‬خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید‪« :‬یا ابن ادم‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ ،599 ":‬مسلم‪321 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،407 ":‬مسلم‪33 :‬‬
‫‪245‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مهم""ا عب""دتنی ورجوت""نی" ولم تش""رک بی ش""یئا غف""رت ل""ک علی م""ا ک""ان من""ک و ان‬
‫استقبلنی بملء السماوات واالرض خطایا و ذنوبا استقبلت بملئهن من المغف""رة واغف""ر‬
‫ل""ک وال اب""الی»‪« 1:‬ای فرزن""د آدم‪ ،‬مادامیک""ه م""را عب""ادت ک""نی و ب""ه (مغف""رت) من‬
‫امیدوار" باشی و چیزی با من شریک قرار ندهی‪ ،‬هر گناه و عم""ل زش""تی" از ت""و س""ر‬
‫زند‪ ،‬میآمرزم" و اگر ب""ا خط""ا و گناه""انی" ب""ه وس""عت آس""مان و زمین ن""زد من آیی‪ ،‬ب""ا‬
‫مغفرت و بخششی به وس""عت آس""مان و زمین ب"ه اس""تقبال ت""و میآیم و گناه""انت را می‪-‬‬
‫بخشم و باکی هم ندارد»‪.‬‬
‫‪ -6‬توحی"د" خ""ون انس""ان را مص""ون و محف""وظ میدارد‪ .‬و عقی""دهی وال و ب""راء ب""ر‬
‫ش َهدُوا َأنْ الَ‬ ‫اس َحتَّى يَ ْ‬ ‫مبنای توحید" میباشد‪ .‬رسول خدا فرمودند‪ُ« :‬أ ِم ْرتُ َأنْ ُأقَاتِ َل النَّ َ‬
‫ِإلَهَ ِإاَّل هَّللا ُ»‪« 2:‬ماموریت" یافتم با مردم" بجنگم تا اینکه گواهی دهند معبود" بر حقی جز‬
‫هللا نیست»‪( .‬یا اینکه به الاله االهللا گواهی دهند‪).‬‬
‫اولین حق خداوند بر بندگان‪ ،‬توحید است‪ .‬چنانکه رس""ول خ""دا ب""ه مع""اذ فرمودن""د‪:‬‬
‫العبَ ا ِد َعلَى هَّللا ِ َأنْ الَ‬ ‫ق ِ‬ ‫ش ِر ُكوا بِ ِه َ‬
‫ش ْيًئا‪َ ،‬و َح َّ‬ ‫العبَا ِد َأنْ يَ ْعبُدُوهُ َوالَ يُ ْ‬
‫ق هَّللا ِ َعلَى ِ‬‫«فَِإنَّ َح َّ‬
‫ش ْيًئا»‪« :‬ای معاذ بن جبل‪ ،‬آیا میدانی حق خداوند بر بن""دگانش‬ ‫‪3‬‬
‫يُ َع ِّذ َب َمنْ الَ يُ ْ‬
‫ش ِر ُك بِ ِه َ‬
‫و حق بندگان بر هللا چیست؟ حق هللا ب""ر بن""دگانش این اس""ت ک""ه او را عب""ادت کنن""د و‬
‫چیزی را با او شریک نکنن""د و ح"ق بن""دگان ب""ر هللا این اس"ت ک"ه کس"ی را ک""ه ب"ه او‬
‫شرک نورزیده‪ ،‬عذاب نکند»‪.‬‬
‫‪ -8‬اولین امری که قرآن بدان دستور میدهد توحید" است‪ .‬خداوند متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫«يا َأ ُّيهَا النَّاسُ ا ْعبُ "دُوا َربَّ ُک ُم الَّذي َخلَقَ ُک ْم َو الَّذينَ ِم ْن قَ ْبلِ ُک ْم لَ َعلَّ ُک ْم تَتَّقُ""ونَ » (بق""ره‪)21 :‬‬
‫«ای مردم‪ ،‬پروردگار" خود را پرستش کنید‪ ،‬آن کسی‌که شما و کسانی را ک""ه پیش از‬
‫شما بودند آفرید‪ ،‬تا پرهیزگار" شوید»‪.‬‬
‫‪ -9‬توحید" اولین (و مهمترین) امری است که بر هر دعوتگری واجب است م""ردم‬
‫را به سوی" آن دعوت کند‪ .‬چون هنگامی که رسوول خدا مع""اذ بن جب""ل را ب""ه س""وی‬
‫یمن فرستاد به او فرمود‪« :‬ان""ک ق""وم ت""اتی اه""ل الکت""اب فلیکن اول م""ا ت""دعوهم الی""ه‬
‫شهادة ان الاله االهللا»‪« 4:‬تو نزد ق""ومی از اه"ل کت""اب میروی‪ ،‬پس بای""د اولین ام"ری‬
‫که آنان را به سوی آن دعوت میکنی گواهی دادن به الاله االهللا باشد»‪.‬‬
‫‪ -10‬توحید" اولین بند از قواعد مشترک میان ما و کف""ار میباش"د اگ""ر اس""الم را می‪-‬‬
‫خواهند‪ .‬و این همان مسالهای است که امروز آنرا گفتگوی تمدنها یا ادیان نامیدهان""د‪.‬‬
‫ب تَع""الَوْ ا ِإلي َکلِ َم" ٍة َس"وا ٍء بَ ْينَن""ا َو بَ ْينَ ُک ْم َأالَّ‬
‫خداوند" متعال میفرماید‪« :‬قُلْ يا َأ ْه" َل ْال ِکت""ا ِ‬
‫‪ - 1‬طبرانی؛" و آلبانی در صحیح الجامع‪ 4341 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،24 ":‬مسلم‪31 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪ ،‬کتاب الجهاد‪ ،2644 :‬مسلم‪ ،‬کتاب االیمان‪43 :‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪1365 ":‬؛ مسلم‪28 :‬‬
‫‪246‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ُون هَّللا ِ» (آل‬ ‫ْض "نا" بَعْض "ا ً َأرْ باب "ا ً ِم ْن د ِ‬ ‫ک بِ " ِه َش "يْئا ً َو ال يَتَّ ِخ" َذ بَع ُ‬ ‫نَ ْعبُ " َد ِإالَّ هَّللا َ َو ال نُ ْش " ِر َ‬
‫عمران‪« )64 :‬بگو‪ :‬ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که می""ان م""ا و ش""ما یکس""ان‬
‫است که ج""ز هللا را نپرس""تیم" و چ""یزی را ش""ریک او نس""ازیم‪ ،‬بعض""ی از م""ا بعض""ی‬
‫دیگر را به جای هللا به خدایی نگیرد»‪.‬‬
‫‪ -11‬توحید" از جمله مواردی" بود که رسول خ""دا آنرا ب""ه کودک""ان ن""یز میآم""وخت‪.‬‬
‫چنانکه به ابن عباس درحالیکه پسر بچ""های بیش نب""ود فرم""ود‪« :‬يَ ا ُغالَ ُم ِإنِّي ُأ َعلِّ ُم كَ‬
‫اس َأ ِل هَّللا َ‪ ،‬وَِإ َذا ْ‬
‫اس تَ َع ْنتَ‬ ‫سَأ ْلتَ فَ ْ‬ ‫احفَ ِظ هَّللا َ ت َِج ْدهُ ت َُجاهَكَ ‪ِ ،‬إ َذا َ‬ ‫احفَ ِظ هَّللا َ يَ ْحفَ ْظ َك‪ْ ،‬‬ ‫ت‪ْ ،‬‬ ‫َكلِ َما ٍ‬
‫َي ٍء‬ ‫َي ٍء لَ ْم يَ ْنفَ ُعو َك ِإالَّ بِش ْ‬‫اجتَ َم َعتْ َعلَى َأنْ يَ ْنفَ ُعوكَ بِش ْ‬ ‫ست َِعنْ بِاهَّلل ِ‪َ ،‬وا ْعلَ ْم َأنَّ اُأل َّمةَ لَ ْو ْ‬‫فَا ْ‬
‫ش ْي ٍء قَ ْد َكتَبَ هُ‬ ‫ض ُّروكَ ِإالَّ بِ َ‬ ‫َي ٍء لَ ْم يَ ُ‬ ‫ض ُّروكَ بِش ْ‬ ‫اجتَ َم ُعوا َعلَى َأنْ يَ ُ‬ ‫قَ ْد َكتَبَهُ هَّللا ُ لَ َك‪َ ،‬ولَ ْو ْ‬
‫الص ُحفُ »‪« :‬ای پس""ر‪ ،‬ب""ه ت""و کلم""اتی را میآم""وزم‬ ‫‪1‬‬
‫ُّ‬ ‫ت اَأل ْقالَ ُم َو َجفَّتْ‬ ‫هَّللا ُ َعلَ ْي َك‪ُ ،‬رفِ َع ِ‬
‫«(حقوق) خداوند" را حفظ کن‪ ،‬تو را حفظ میکند‪ ،‬خداوند را حفظ کن‪ ،‬او‬ ‫ِ‬ ‫(دقت کن)‪:‬‬
‫را در برابر" خود مییابی؛ چ""ون چ""یزی خواس""تی‪ ،‬از خداون"د" بخ""واه و چ""ون نیازمن"د"‬
‫یاری بودی‪ ،‬از خداوند یاری بخواه؛ و بدان اگر تمام امت جمع شوند" که ب""ه وس""یلهی‬
‫چیزی به تو سودی برسانند‪ ،‬جز به اندازهای که خداوند برای تو مقدر کرده‪ ،‬س""ودی‬
‫به تو نخواهد رساند؛ و اگر تمام امت جمع شوند که به وسیلهی چیزی به تو ض""رری‬
‫برسانند‪ "،‬جز به اندازهای که خداوند مقرر نموده‪ ،‬ضرری" متوجه ت""و نخواهن""د ک""رد‪.‬‬
‫قلمها برداشته شده و برگهها خشک شدهاست»‪.‬‬
‫‪ -12‬کلمهی توحید چنان است که بر زبان آوردن آن آسان و وزن آن در ت""رازوی‬
‫اعمال سنگین و نزد خداون"د" متع"ال محب"وب اس""ت‪ .‬رس"ول هللا ح فرمودن""د‪َ « :‬كلِ َمتَ"ا ِن‬
‫ان‪َ ،‬حبِيبَتَ""ا ِن ِإلَى ال"رَّحْ َم ِن‪ُ :‬س"ب َْحانَ هَّللا ِ ال َع ِظ ِيم‪،‬‬ ‫خَ فِيفَتَا ِن َعلَى اللِّ َس"ا ِن‪ ،‬ثَقِيلَتَ""ا ِن فِي ال ِم""يزَ ِ‬
‫ُس" ْب َحانَ هَّللا ِ َوبِ َح ْم" ِد ِه»‪« 2:‬دو کلم""ه وج""ود" دارد ک""ه ب""ر زب""ان س""بک ولی در ت""رازوی"‬
‫اعمال سنگین و نزد خداوند محبوباند‪ :‬سبحان هللا بحمده و سبحان هللا العظیم»‬
‫ق يَ""وْ َم‬ ‫وس ال َخالَِئ ِ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ َسيُخَ لِّصُ َر ُجالً ِم ْن ُأ َّمتِي َعلَى ُر ُء ِ‬
‫ص " ِر‪ ،‬ثُ َّم يَقُ""ولُ‪َ :‬أتُ ْن ِك" ُر ِم ْن‬ ‫القِيَا َم ِة فَيَ ْن ُش ُ"ر َعلَ ْي ِه تِ ْس َعةً َوتِس ِْعينَ ِس ِجاًّل ُكلُّ ِس ِجلٍّ ِم ْث ُل َم ِّد البَ َ‬
‫"ذرٌ؟ فَيَقُ""ولُ‪ :‬الَ يَ""ا‬ ‫ك َكتَبَتِي ال َحافِظُونَ ؟ فَيَقُولُ‪ :‬الَ يَا َربِّ ‪ ،‬فَيَقُولُ‪َ :‬أفَلَكَ ُع" ْ‬ ‫هَ َذا َش ْيًئا؟ َأظَلَ َم َ‬
‫ك اليَوْ َم‪ ،‬فَت َْخ ُر ُج بِطَاقَةٌ فِيهَا‪َ :‬أ ْشهَ ُد‬ ‫ك ِع ْن َدنَا َح َسنَةً‪ ،‬فَِإنَّهُ الَ ظُ ْل َم َعلَ ْي َ‬ ‫َربِّ ‪ ،‬فَيَقُولُ‪ :‬بَلَى ِإ َّن لَ َ‬
‫ك‪ ،‬فَيَقُ""ولُ‪ :‬يَ""ا َربِّ‬ ‫َأ ْن الَ ِإلَهَ ِإالَّ هَّللا ُ َوَأ ْشهَ ُد َّن ُم َح َّمدًا َع ْب ُدهُ َو َرسُولُهُ‪ ،‬فَيَقُولُ‪ :‬احْ ض ْ"ُر َو ْزنَ َ‬
‫َأ‬
‫ت فِي َكفَّ ٍة‬ ‫الس " ِجالَّ ُ‬
‫وض " ُ"ع ِّ‬ ‫ال‪ :‬فَتُ َ‬ ‫ظلَ ُم‪ ،‬قَ َ‬ ‫ت؟! فَقَا َل‪ِ :‬إنَّكَ الَ تُ ْ‬ ‫َما هَ ِذ ِه البِطَاقَةُ َم َع هَ ِذ ِه ال ِّس ِجالَّ ِ‬
‫‪3‬‬
‫اس" ِم هللاِ َش" ْي ٌء»‪:‬‬ ‫ْ‬
‫ت البِطَاقَ"ةُ‪ ،‬فَالَ يَثقُ" ُل َم" َع ْ‬ ‫ت َوثَقُلَ ِ‬ ‫الس" ِجالَّ ُ‬
‫ت ِّ‬ ‫َوالبِطَاقَ"ةُ فِي َكفَّ ٍة‪ ،‬فَطَ َ‬
‫اش" ِ"‬
‫‪ - 1‬مس""ند احم""د‪ ،2537 :‬ترم""ذی‪2440 ":‬؛ و ح""اکم آنرا روایت ک""رده و آلب""انی در‬
‫صحیح الجامع‪ 7834 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪5927 ":‬؛ مسلم‪4860 :‬‬
‫‪ - 3‬مس""ند احم""د‪6699 :‬؛ ترم""ذی‪2563 ":‬؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 1776 :‬آنرا‬
‫‪247‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«خداوند" متعال در روز قیامت مردی از امت مرا نجات میدهد که نود و نه کارنامه ‪-‬‬
‫ی اعمال را بر وی میگشاید‪ .‬چنانکه هر کارنامه به اندازهی دی""د چش""م وس""یع اس""ت‪.‬‬
‫سپس میفرماید‪ :‬آیا از محتوای این کارنامهها چیزی را انکار میک""نی؟ آی""ا فرش""تگانی‬
‫که نوشتن اعمال تو را بر عهده داشتهاند و نگهب""ان و م""راقب ت""و بودن""د‪ ،‬ب""ر ت""و ظلم‬
‫کردهاند؟ میگوید‪ :‬خیر‪ ،‬یا رب؛ خداوند" متعال میفرماید‪ :‬آیا عذری یا نیکی (که برای‬
‫تو ش""فاعت کن""د) داری؟ پس وی ح""یرت زده میش""ود‪ .‬س""پس خداون"د" میفرمای""د‪ :‬بلک""ه‬
‫برای تو نزد ما یک نیکی میباشد‪ .‬امروز بر ت""و ظلم نمیش""ود‪ .‬پس ک""ارتی ب""رای وی‬
‫بیرون میآورند" که در آن «اشهد ان الاله االهللا و اشهد ان محمدا عبده و رس""وله» می‪-‬‬
‫باش""د‪ .‬خداون""د" میفرمای""د‪ :‬ب""رای وزن ک""ردن آن آم""اده ب""اش‪ .‬آن ش""خص میگوی""د‪:‬‬
‫پروردگارا‪ ،‬این کارت در برابر" آن کارنامه ها چیزی به حساب نمیآید‪ .‬گفت""ه میش""ود‪:‬‬
‫قطعا" به تو ظلمی نمیشود‪ .‬رسول" هللا ح فرمودند‪ :‬پس کارنامه"ها در ی""ک کف""ه ت""رازو‬
‫(م""یزان) ق""رار داده میش""ود و آن ک""ارت در کف""ه دیگ""ر ق""رار داده میش""ود‪ .‬هم""هی‬
‫کارنامه"ها باال آمده و کارت بر آنها سنگینی میکند‪ .‬و براستی" چیزی در برابر کلمهی‬
‫توحید" سنگینی نمیکند»‪.‬‬
‫‪ -13‬قیامت بر اهل توحید و موحدان برپا نمیشود‪ .‬رسول خدا فرمودن""د‪« ":‬اَل تَقُ و ُم‬
‫ض‪ :‬هللاُ‪ ،‬هللاُ»‪« 1:‬قیامت بر پا نمیش""ود ت""ا اینک""ه (زم""انی‬ ‫سا َعةُ َحتَّى اَل يُقَا َل فِي اَأْل ْر ِ‬ ‫ال َّ‬
‫فرا میرسد که) کسی در زمین الاله االهللا نمیگوید»‪.‬‬
‫اس‬ ‫"ر النَّ َ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫"رةَ ِ التِي فَطَ" َ‬ ‫ْ‬
‫‪ -14‬توحید" دین فطری است‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪« :‬فِط" َ‬
‫َعلَ ْيهَا» (روم‪« )30 :‬فطرت الهی است که (هللا) مردم را بر آن آفریده است»‪.‬‬
‫و روزی" رس""ول" خ""دا در س""خنرانی فرم""ود‪َ« ":‬أاَل ِإنَّ َربِّي َأ َم َرنِي َأنْ ُأ َعلِّ َم ُك ْم َم ا‬
‫َج ِه ْلتُ ْم‪ِ ،‬م َّما َعلَّ َمنِي يَ ْو ِمي َه َذا‪ُ ،‬ك ُّل َما ٍل نَ َح ْلتُ هُ َع ْب دًا َحاَل ٌل‪ ،‬وَِإنِّي َخلَ ْقتُ ِعبَ ا ِدي ُحنَفَ ا َء‬
‫اجتَ الَ ْت ُه ْم عَنْ ِدينِ ِه ْم‪« 2:»...‬آگاه باش""ید؛ خداون""د ب""ه من‬ ‫اطينُ فَ ْ‬ ‫ُكلَّ ُه ْم‪ ،‬وَِإنَّ ُه ْم َأتَ ْت ُه ُم ال َّ‬
‫شي َ ِ‬
‫امر کرده تا آنچه را شما نمیدانید و به من آموخته است‪ ،‬به شما بی""اموزم‪ ".‬خداون""د می‪-‬‬
‫فرماید‪ :‬هر مالی که به بندگانم دادهام‪ ،‬حالل است‪ .‬تم""ام بن""دگانم را یکتاپرس"ت" و ب""ر‬
‫دین حنیف (اسالم) آفریدم‪ ،‬اما شیاطین نزد آنان خواهند آمد و آنان را از دینش"ان ب"از‬
‫میگردانند‪.»...‬‬
‫‪ -15‬رسول" خدا در مکه به مدت ‪ 13‬سال ق""ومش را ب""ه عقی""ده و ب""ه وی""ژه توحی""د‬
‫دعوت میداد‪.‬‬
‫‪ -16‬توحید سبب خالفت در زمین میباشد‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و َع َد هَّللا ُ الَّذينَ‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 1‬یعنی الاله االهللا گفته نشود؛ نگ""ا‪ :‬ش""رح الن""ووی؛" ام""ام احم""د و مس""لم آنرا از انس‬
‫روایت کردهاند‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪5109 :‬‬
‫‪248‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اس"ت َْخلَفَ الَّذينَ ِم ْن قَ ْبلِ ِه ْم َو‬


‫ض َک َم""ا ْ‬ ‫ت لَيَ ْست َْخلِفَنَّهُْ"م فِي اَأْلرْ ِ‬ ‫آ َمنُوا ِم ْن ُک ْم َو َع ِملُوا الصَّالِحا ِ‬
‫لَيُ َم ِّکن ََّن لَهُ ْم دينَهُ ُم الَّ ِذي ارْ تَضي لَهُ ْم َو لَيُبَ ِّدلَنَّهُ ْم ِم ْن بَ ْع ِد خَ وْ فِ ِه ْم َأ ْمنا ً يَ ْعبُدُونَني ال يُ ْش ِر ُکونَ‬
‫بي َشيْئا ً» (نور‪« )55 :‬هللا به کسانی از شما که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام‬
‫دادن‪،‬؛ وعده داده است که قطعا ً آن‌ها را در زمین جانشین (و حکمران) خواهد کرد‪،‬‬
‫هم""ان گون"ه ک"ه کس"انی را ک"ه پیش از آن‌ه"ا بودن""د جانش""ین (و حکم""ران) س"اخت و‬
‫آنها پسندیده است برای آن‌ها استوار" (و پا برجا) سازد؛ و یقین "ا ً‬ ‫دینشان را که برای ‌‬ ‫‌‬
‫(خوف و) ترس‌شان را به آرامش و امنیت مبدل می‌کند‪ ،‬تنها مرا پرس""تش می‌کنن""د و‬
‫چیزی را با من شریک نمی‌سازند‪ ".‬تمکین در زمین نیازمند امری مقدم بر آن میباش""د‬
‫و آن عبادت خداوند یکتایی است که شریکی ندارد»‪ .‬و پس از تحقیق توحید" است که‬
‫خالفت و تمکین میسر خواهد بود‪.‬‬
‫ج) اقسام توحید‪:‬‬
‫علما توحید را به سه بخش تقسیم کردهاند‪ :‬توحید" ربوبیت‪ ،‬توحید" الوهیت‪ ،‬توحی""د‬
‫اسماء و صفات‬
‫‪ -1‬توحید" ربوبیت‪:‬‬
‫توحید ربوبیت بخش""ی از توحی""د اثب"ات و مع""رفت میباش"د و آن عب""ارت اس"ت از‪:‬‬
‫اقرار" و اعتراف به اینکه تنها هللا است که خالق هر چیز و رازق و مالک آن است و‬
‫تنها اوست که در آن تصرف میکند‪.‬‬
‫‪ -2‬توحید" اسما و صفات‪:‬‬
‫این بخش از توحید‪ ،‬توحید اثبات و مع""رفت ی""ا توحی""د علمی ن""یز نامی""ده میش""ود و‬
‫عبارت است از‪ :‬اقرار و اعتراف به اینکه هللا متع""ال اس""مای نیک""و و ص""فات واالیی‬
‫دارد‪ .‬بن""ابراین آنچ""ه را خداون "د" متع""ال ب""رای ذات خ""ویش و ی""ا رس""ول هللا ح ب""رای‬
‫خداوند" متعال ثابت نموده‪ ،‬ثابت میکنیم و آنچه را خداون"د" متع""ال از ذات خ""ویش نفی‬
‫کرده یا رسول هللا ح از ذات باری تع""الی نفی ک""رده اس""ت‪ ،‬نفی میک""نیم‪ .‬ب""دون اینک""ه‬
‫صفات او را به مخلوقات تشبیه کنیم یا اینکه آنها را تعطیل نموده و منکر ش""ویم و ی""ا‬
‫ْس َک ِم ْثلِ" ِه‬
‫اینکه برای آنها کیفیت و چگونگی" قائل شویم‪ ".‬خداون"د متع"ال میفرمای"د‪« :‬لَي َ‬
‫َش ْي ٌء َو هُ َو السَّمي ُع ْالبَصي ُ"ر» (شوری‪« )11 :‬هیچ چیز همانند او نیس""ت‪ ،‬و او ش""نوای"‬
‫بیناست»‪.‬‬
‫توحید اسما و صفات‪:‬‬
‫این است که آنچه را هللا متع"ال ب"رای ذات خ""ویش ی"ا رس""ول هللا ح ب""رای خداون"د"‬
‫ثابت نموده‪ ،‬ث""ابت میک""نیم و آنچ""ه را خداون"د" متع""ال از خویش""تن ی""ا رس""ول هللا ح از‬
‫خداوند" نفی کرده است‪ ،‬نفی میکنیم و آنچه را اثبات میکنیم بدون تحریف یا تش""بیه ی""ا‬
‫تمثیل میباشد‪.‬‬
‫قواعدی در اسماء و صفات‪:‬‬
‫‪249‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫قاعده اول‪ :‬اسما و صفات الهی توفیقی هستند‪ .‬جز با کتاب و سنت ثابت نمیشوند‪".‬‬
‫قاعده دوم‪ :‬حمل نصوص کتاب و سنت بر ظ""اهر آنه""ا و ب""دور از تحری"ف" واجب‬
‫است‪.‬‬
‫قاعده سوم‪ :‬ظاهر نصوص صفات از جهت معنا معلوم و از حیث کیفیت مجه""ول‬
‫میباشند‪.‬‬
‫قاعده چهارم‪ :‬ظاهر نصوص بیانگر معانی اس""ت ک""ه ب""ر ذهن خط""ور" میکن""د‪ .‬ب""ه‬
‫عنوان مثال لفظ «القریة» گ"اهی م"راد از آن ی"ک ق"وم اس"ت و گ"اهی مس"اکن ق"وم و‬
‫گاهی چیز دیگری است‪.‬‬
‫قواعدی در اسماء خداوند متعال‪:‬‬
‫‪1‬ــ تمام اسمای خداوند متعال نیکو است‪ .‬یعنی در نهایت نیکویی میباشند‪ .‬خداون""د‬
‫متعال میفرماید‪َ « :‬وهّلِل ِ اَأل ْس َماء ْال ُح ْسنَى» (اعراف‪« )180 :‬و برای خدا‪ ،‬نام‌های نیک‬
‫است»‪.‬‬
‫َ‬
‫‪ -2‬اسماء خداوند متعال اسامی َعلم و صفت هستند‪ .‬اسم علم به اعتب""ار داللت آنه""ا‬
‫بر ذات و صفت به اعتبار معنایی که بیانگر آن هستند‪.‬‬
‫‪ -3‬چون اسماء خداوند متعال بر وصفی متعدی داللت کنند‪ ،‬متضمن س""ه ام""ر می‪-‬‬
‫باشند‪:‬‬
‫الف) ثبوت اسم برای هللا؛ ب) ثبوت صفت؛ ج) ثبوت حکم و معنا و اثر آن‬
‫‪ -4‬اسماء الهی محصور در تعدادی مشخص نمیباشند‪.‬‬
‫قواعدی در صفات هللا متعال‬
‫‪ -1‬تمامی صفات خداوند متعال‪ ،‬صفات کمال هستند و هیچ نقصی در آنها وج""ود‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬دایره صفات گستردهتر از وسعت اس""ماء میباش""د‪ .‬چ""را ک""ه ه""ر اس""م متض""من‬
‫معنایی میباشد‪ .‬و از سوی دیگر برخی از صفات هستند که مربوط" به افع""ال خداون""د‬
‫میباشند که انتهایی ندارند‪.‬‬
‫‪ -3‬صفات خداوند متعال به دو دسته تقسیم میشود‪:‬‬
‫صفات ثبوتی‪ :‬مانند حیاط و علم و‪ ...‬این ص""فات عبارتن""د از ص""فاتی ک""ه خداون""د‬
‫متعال در کتابش و یا بر زبان رسولش برای ذات خویش اثبات نموده است‪.‬‬
‫الف) صفات ذاتی‪ :‬عبارتند" از صفاتی که پیوس"ته خداون"د" متع"ال ب"ه آنه""ا متص""ف‬
‫میباشد مانند علم و قدرت و شنیدن و وجه و دست و‪...‬‬
‫ب) صفات فعلی‪ :‬عبارت است از صفاتی ک""ه وابس""ته ب""ه مش""یت خداون""د میباش""د‪.‬‬
‫اگ""ر بخواه""د انج""ام میده""د و چ""ون بخواه""د انج""ام نمیده""د مانن""د اس""تواء و ن""زول و‬
‫خوشحالی" و‪...‬‬
‫صفات سلبی‪ :‬عبارت است از صفاتی که خداوند متع""ال آنه"ا را در کت"ابش ی"ا ب"ر‬
‫‪250‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫زبان رسولش از ذات خویش نفی کرده است‪ .‬مانند مرگ و فراموشی" و ناتوانی‪".‬‬
‫‪ -3‬توحید" الوهیت‪ :‬و نیز توحید" اراده و قصد و طلب نامیده میشود‪.‬‬
‫توحید الوهیت عبارت اس""ت از یکت""ا و یگان""ه دانس""تن خداون""د متع""ال در عب""ادت؛‬
‫چنانکه نماز‪ ،‬قیام‪ ،‬روزه‪ ،‬زک""ات‪ ،‬ذبح و ن""ذر‪ ،‬بیم و امی""د‪ ،‬محبت و رغبت و‪ ...‬فق""ط‬
‫ياي َو‬‫ص"التي َو نُ ُس"کي َو َمحْ َ‬ ‫برای هللا متعال باشد‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬قُ""لْ ِإ َّن َ‬
‫َمماتي هَّلِل ِ َربِّ ْالعالَمينَ » (انعام‪« )162 :‬بگو‪ :‬بی‌گمان نمازم و عبادت (و قربانی) من‬
‫‪1‬‬
‫و زندگی و مرگ من‪ ،‬همه برای هللا پروردگار جهانيان است»‪.‬‬
‫عبادت‪ :‬عبادت در لغت به معن""ای ذلت و خ""واری و خض""وع میباش""د‪ .‬عب""ادت در‬
‫شریعت‪ ،‬اسمی است در برگیرنده و شامل هر قول و عمل ظ""اهری" و ب""اطنی ک""ه هللا‬
‫‪2‬‬
‫دوست دارد و از آن راضی میباشد»‪.‬‬
‫ارکان عبادت‪ :‬عبادت دو رکن دارد‪ -1 :‬کمال ذلت ‪ -2‬کمال محبت‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬عبادتی که بدان امر شده در بردارندهی معن""ای ذلت‬
‫‪3‬‬
‫و محبت میباشد‪ .‬و متضمن نهایت خواری و ذلت و محبت برای هللا متعال میباشد»‪.‬‬
‫و عبادت پذیرفته نمیشود مگر اینکه با دو شرط اساسی همراه باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬اخالص‪ :‬یعنی خالصانه برای خداوند" متعال انجام شود" و در آن عبادت چیزی‬
‫یا کسی را با خداوند" شریک نکند‪.‬‬
‫‪ -2‬پیروی" از رسول" خدا در عبادت؛ خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪« :‬فَ َم ْن ک""انَ يَرْ ُج""وا‬
‫لِقا َء َربِّ ِه فَ ْليَ ْع َملْ َع َمالً صالِحا ً َو ال يُ ْش ِرکْ بِ ِعب"ا َد ِة َربِّ ِه َأ َح"داً» (که"ف‪« )110 :‬پس ه"ر‬
‫که به لق""ای پروردگ""ارش امی""د دارد‪ ،‬بای""د ک""ار شایس""ته انج""ام ده""د و هیچکس را در‬
‫عبادت پروردگارش" شریک نسازد»‪ ".‬یعنی ه""دف و نیت وی از عب""ادت خودنم""ایی" و‬
‫ریا نباشد بلکه عملش خالصانه برای خداوند" متعال و مواف "ق" ب""ا ش""ریعت الهی باش""د‪.‬‬
‫چه آن عبادت واجب باشد یا مستحب؛ و اینگونه می"ان اخالص و پ"یروی" جم"ع ک"رده‬
‫ك الَّ ِذي‬ ‫است و به هر دو جامه عمل پوشانده است‪ 4.‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪ « :‬تَبَ" َ‬
‫"ار َ‬
‫"و ُك ْم َأ ُّي ُك ْم َأحْ َس"نُ‬
‫ق ْال َم""وْ تَ َو ْال َحيَ""اةَ لِيَ ْبلُ" َ‬ ‫بِيَ ِد ِه ْال ُم ْل ُ‬
‫ك َوهُ َو َعلَى ُك ِّل َش ْي ٍء قَ" ِدي ٌر * الَّ ِذي خَ لَ" َ‬
‫َع َماًل َوهُ"" َو ْال َع ِزي ُز ْال َغفُ""ور» (مل""ک‪« )2-1 :‬پ""ر ب""رکت و بزرگ""وار" اس""ت کسی‌که‬
‫فرمانروایی جهان هستی به دست اوست و او بر هر چیز تواناس""ت‪( .‬هم""ان) کسی‌که‬
‫مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیک""و ک""ار‌تر اس""ت و‬
‫او پیروزمند" بخشنده است»‪ .‬یعنی چه کسی خالصانهترین و درستترین عمل را انجام‬

‫‪ - 1‬العبودیة‪ ،‬ابن تیمیه‪1 :‬‬


‫‪ - 2‬همان‬
‫‪ - 3‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪2/361 :‬؛ العبودیة‪ ،‬ص‪5 :‬‬
‫‪ - 4‬تیسیر" الکریم الرحمن‪ ،672 :‬عالمه سعدی‬
‫‪251‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫میدهد‪.‬‬

‫از لوازم دعوت توحید‪:‬‬


‫یکی از ل""وازم" دع""وت توحی""د‪ ،‬دوس""ت داش""تن موح""دان و اه""ل توحی"د" و ی""اری و‬
‫نصرت آنها با جان و مال و دشمنی با دشمنانش""ان میباش""د‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫َشيرتُ ُک ْ"م َو َأ ْم""وا ٌل ا ْقت ََر ْفتُ ُموه "ا"‬
‫«قُلْ ِإ ْن کانَ آباُؤ ُک ْ"م َو َأبْناُؤ ُک ْ"م َو ِإ ْخوانُ ُک ْم َو َأ ْزوا ُج ُک ْم َو ع َ‬
‫ض"وْ نَها َأ َحبَّ ِإلَ ْي ُک ْم ِمنَ هَّللا ِ َو َر ُس"ولِ ِه َو ِجه""ا ٍد في‬ ‫َو تِجا َرةٌ ت َْخ َشوْ نَ َکسادَها َو َمسا ِکنُ تَرْ َ‬
‫فاسقينَ » (توبه‪« )24 :‬بگ""و‪:‬‬ ‫َسبيلِ ِه فَتَ َربَّصُوا" َحتَّي يَْأتِ َي هَّللا ُ بَِأ ْم ِر ِه َو هَّللا ُ ال يَ ْه ِدي ْالقَوْ َم ْال ِ‬
‫اگر پدران‌تان و فرزندان‌تان و برادران‌تان و همسران‌تان و خویشاوندان"‌تان و اموالی‬
‫که به دست آورده‌اید و تجارتی" که از کساد آن می‌ترسید" و خانه‌هایی که بدان دلخوش‬
‫هستید‪ ،‬در نزد شما از هللا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب‌تر است‪ ،‬پس منتظ""ر‬
‫باش""ید ت""ا هللا فرم""ان (ع""ذاب) خ""ویش را بی""اورد و هللا گ""روه نافرم""ان" را ه""دایت‬
‫نمیکند»‪.‬‬‫‌‬
‫هَّللا‬ ‫َأ‬
‫ث َمنْ ُكنَّ فِي ِه َو َج َد َحالَ َوةَ اِإل ي َم ا ِن‪ :‬نْ يَ ُك ونَ ُ‬ ‫َ‬
‫و رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬ثالَ ٌ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫هَّلِل‬
‫ب ال َم ْر َء الَ يُ ِحبُّهُ ِإاَّل ِ‪َ ،‬و نْ يَ ْك َرهَ نْ يَ ُع و َد‬ ‫س َوا ُه َما‪َ ،‬وَأنْ يُ ِح َّ‬ ‫سولُهُ َأ َح َّ‬
‫ب ِإلَ ْي ِه ِم َّما ِ‬ ‫َو َر ُ‬
‫فِي ال ُكف ِر َك َما يَ ْك َرهُ نْ يُ ْقذفَ فِي النَّا ِر»‪« :‬کسی که این س""ه خص""لت را داش""ته باش""د‪،‬‬
‫‪2‬‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫شیرینی" و حالوت ایم""ان را میچش""د‪ .‬اینک""ه هللا و رس""ولش را از هم""ه بیش""تر دوس""ت‬
‫داشته باشد‪ .‬محبتش با هرکس به خاطر خشنودی" هللا باشد‪ .‬و برگش""تن ب""ه کف""ر چن""ان‬
‫نزد وی منفور و ناخوشایند" باشد که افتادن در آتش نزد وی ناگوار" و منفور است»‪.‬‬
‫براستی صحابه در دوست داشتن برادران موحد" خود به درجه و مرتب"ه"ای بس""یار‬
‫واال دست یافتند" چنانکه آنان را بر خود ترجیح میدادن"د هرچن""د خ"ود دچ""ار س"ختی و‬
‫مشقت میشدند‪ .‬و بلکه دشمنان توحید را ترک کرده و از آنها ج""دا میش""دند هرچن""د از‬
‫نظر نسبی یا سرزمین به هم نزدیک بودند" ام""ا ب""ه دش""منی ب""ا آنه""ا ب""رمیخاس""تند و از‬
‫س""رزمین آنه""ا خ""ارج ش""ده و دینش""ان را ره""ا میکردن""د و بلک""ه ام""وال و فرزن""دان و‬
‫خ""انوادهش""ان را در راس""تای" کس""ب رض""ایت خداون""د ت""رک میکردن""د‪ .‬و در مقاب""ل‬
‫برادران آنها که پیشتر ایمان آورده و در سرزمینی مستقر شده بودند‪ ،‬به استقبال آنه""ا‬
‫آمده و آنان را دوس""ت داش""ته و بلک"ه ب""ر خ""ود ت""رجیح میدادن""د‪ .‬و اینگون""ه در ت""اریخ‬
‫ضرب المثل ایثار و فداکاری" شدند‪ .‬و دلیل چنین رفتار" و عملکردی چیزی" جز ایمان‬
‫شعلهوری که در قلوب"شان نهفته بود و محبت بر مبنای آن نبود‪ ،‬محبتی که ج""ز ایم""ان‬
‫همه چیز را از خاطرشان برده بود‪ .‬بنابراین دوستی و دشمنی آنه""ا ب""ر مبن""ای ایم""ان‬
‫‪ - 1‬تیسیر" الکریم الرحمن‪ ،1233 :‬عالمه سعدی‬
‫‪ - 2‬بخاری‪16 ":‬؛ مسلم‪43 :‬‬
‫‪252‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بود‪.‬‬
‫یکی از سلف صالح میگوی""د‪« :‬هری""ک از ش""ما بای""د از این بترس"د" ک"ه یه""ودی" ی""ا‬
‫نصرانی" شود‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و َم ْن يَت ََولَّهُ ْم ِم ْن ُک ْم فَِإنَّهُ ِم ْنهُ ْم»‪ 1‬چون ه""رکس‬
‫مشرکان را به دوستی" گیرد‪ ،‬او نیز از مشرکان است»‪.‬‬
‫و بسیاری" از کسانی ک""ه م""رتکب گناه""ان کب""یره میش""وند‪ ،‬گم""ان میکنن""د ب""ا چ""نین‬
‫اعمالی به اسالم خدمت میکنند‪ ،‬درحالیک""ه درحقیقت ارک""ان اس""الم را ن""ابود ک""رده و‬
‫اساس و بنیان آنرا در هم شکسته و تخریب میکند‪ .‬چنانچه تبرع""ات ف"راوان و ام"وال‬
‫زیادی" و زکات و صدقات انبوهی" را جم""ع آوری نم""وده و آنه""ا را ب""ه کس""انی ب""ذل و‬
‫بخشش میکنند که از راه راست منحرف شدهان""د و گم""ان میکن""د برح""ق هس""تند و ب""ه‬
‫دعوتگران کمک میکند درحالیکه چنین رفتاری اهل ب""دعت و خراف""ات را در براب""ر‬
‫اهل توحید و پیروان عقیدهی صحیح تقویت میکند‪ .‬و دلیل چنین عملک""ردی" انح""راف‬
‫‪2‬‬
‫در عقیدهی والء و براء و محبتی است که شرطی از شروط کلمهی توحید میباشد‪.‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬برحذر داشتن مردم از شرک با اختالف انواع آن‬
‫الف) تعریف شرک‪:‬‬
‫شرک در لغت‪ :‬جمع «الشریک» شرکاء میباشد‪ .‬و مشترک به ش""راکت در مل""ک‬ ‫ُ‬
‫گفته شده است‪ .‬و نیز در معنای لغوی گفته شده‪ :‬آنچه تو و دیگری نصیب و بهرهای‬
‫از آن داشته باشید‪ .‬گفته میشود‪« :‬ش"رکته و ش""ارکته واش"ترکوا» مانن""د س"خن موس""ی‬
‫"ري» (ط""ه‪« )32 :‬و او را‬ ‫«وَأ ْش" ِر ْكهُ فِي َأ ْم" ِ‬ ‫علیهالسالم در مورد هارون علیهالسالم‪َ :‬‬
‫در کار من شریک گردان»‪.‬‬
‫شرک در شریعت به معنای ش""ریک ق""رار دادن ب""رای هللا متع"ال ی"ا اینک"ه مث""ل و‬
‫مانندی" برای او تعالی قائل شدن میباشد‪ .‬چه این مثل و مانن""د مس""تقل در نظ""ر گرفت""ه‬
‫شود یا در تصرف" شریک خداوند" قرار داده ش""ود‪ .‬چنانک"ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫ك» (اس""راء‪111 :‬؛ فرق""ان‪« )2 :‬و او را در فرم""انروایی‬ ‫ك فِي ْال ُم ْل" ِ‬
‫« َولَم يَ ُكن لَّهُ َش ِري ٌ‬
‫هیچ شریکی نیست»‪.‬‬
‫و اینک""ه میفرمای""د‪ْ « :‬ينَ ُش"" َر َكاِئ َي»" (قص""ص‪74-62 :‬؛ فص""لت‪« )47 :‬کجاین""د‬ ‫َأ‬
‫‪3‬‬
‫شریکان من»‪.‬‬
‫ب) اقسام شرک‪:‬‬
‫‪ -1‬شرک در ربوبیت‪ ":‬عبارت است از شریک قائل شدن برای خداون"د" متع""ال در‬
‫افعال او تعالی؛ که به دو بخش تقسیم میشود‪:‬‬

‫آنها دوستی" کنند‪ ،‬از آن‌ها هستند»‪.‬‬


‫‪( - 1‬مائده‪« )51 :‬و کسانی‌که از شما با ‌‬
‫‪ - 2‬منهج اهل السنة والجماعة فی الدعوة الی هللا‪ ،‬شیخ عبدهللا بن محمد المعتاز‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬المفردات‪ ،‬راغب‪259 :‬‬
‫‪253‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شرک تعطیل‪ :‬و آن عبارت اس""ت از نفی ب""رخی از افع""ال خداون""د ی""ا هم""هی‬ ‫‪‬‬
‫آنها؛ مانند شرک دهریها و غالة جهمیه و شرک فرعون و نمرود" در گذشته و شرک‬
‫کمونیست"ها و ملحدان در این عصر و زمان‪( .‬در واقع چنین ب""اوری ب""ه کف""ر و جه""ود‬
‫نزدیکتر است تا شرک)‬
‫شرک ورزیدن کسانی که معب""ود" دیگ""ری را ب""ا هللا متع""ال در خل""ق ک""ردن و‬ ‫‪‬‬
‫تصرف" نمودن شریک میکنند و افعال خداوند" را تعطیل نمیکنند‪ .‬مانند مجوس""یان ک""ه‬
‫معتقدند دو اله وجود" دارد‪ .‬ال"ه و معب"ود ن"ور و ال"ه و معب"ود ظلمت و ت"اریکی؛ و از‬
‫این دس""ته اس""ت ش""رک غالة رافض""ه ک""ه معتقدن""د ب""رخی از ائم""هی آنه""ا در هس""تی‬
‫تص""رف" میکنن""د‪ .‬چنانک""ه غالة متص""وفه چ""نین اعتق""اد و ب""اوری" در م""ورد" ش""یوخ و‬
‫مرشدان خود دارند‪.‬‬
‫‪ -2‬شرک در اسماء و صفات‪ :‬این ن""وع ش""رک ب""ه چه""ار بخش تقس""یم میش""ود ک""ه‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬شرک تشبیه‬
‫تشبیه مخلوق به خالق‪ :‬مانن""د ش""رک قبرپرس""تان و ش""رک نص""اری ک""ه ب""رخی از‬
‫صفات هللا متعال را ب"ه مخلوق"ات" میدهن"د‪ .‬ص"فاتی چ""ون‪ :‬علم و ق""درت؛ و در افع"ال‬
‫مانند‪ :‬جلب منفعت و دفع ضرر؛ این دو نوع شرک در نهایت ب""ه ش""رک در ال""وهیت‬
‫نیز منجر میشود‪.‬‬
‫تشبیه خالق به مخلوق‪ :‬مانند ش""رک مش""بهه؛ کس""انی ک""ه میگوین""د‪ :‬خداون""د دس""تی‬
‫دارد همچون دست ما؛ و مانن""د یهودی""ان معتق""د بودن""د خداون"د" خس""ته میش""ود و بخی""ل‬
‫است و فریب میخورد‪( ".‬والعیاذ باهلل)‬
‫بخش دوم‪ :‬شرک اشتقاق؛ و آن عبارت است از اینک""ه از اس""مای نیک""وی خداون"د"‬
‫اسامی مشتق میگیرند که برخی از آنها اسامی معبودانشان میباشد‪ .‬چنانک""ه مش""رکان‬
‫عرب پیش از بعثت رسول خدا‪ ،‬از اسم خداوند متعال «المنان» اسم (مناة) و از اس""م‬
‫«العزیز» اسم (العزی) و از اسم «هللا» اسم (الالت) را مش"تق" گرفتن"د‪ ".‬و این اس"امی‬
‫را بر معبودان باطل خود اطالق کردند‪.‬‬
‫بخش سوم‪ :‬شرک تس"میه؛ و آن عب"ارت اس"ت از اینک"ه خداون"د" را ب"ا اس"امی می ‪-‬‬
‫خوانند" و مینامند که خود را با آنها معرفی" نکرده است‪ .‬چنانکه نصاری اسم «االب»‬
‫را ب""ر خداون "د" اطالق کردن""د و فالس""فه اس""م «العل""ة الفاعل""ة» را ب""ر خداون""د اطالق‬
‫نمودند‪".‬‬
‫بخش چهارم‪ :‬انکار چیزی از اسماء و صفات هللا متعال‬
‫من» (رع"د‪« )30 :‬آن‌ه"ا ب""ه (هللا)‬ ‫خداوند متعال میفرمای""د‪َ « :‬و هُ ْم يَ ْکفُ"رُونَ بِ"الرَّحْ ِ‬
‫رحمان کفر می‌ورزند»‪".‬‬
‫من قالُوا َو َما ال "رَّحْ منُ » (فرق""ان‪« )60 :‬و هنگامی‌ک""ه‬ ‫قيل لَهُ ُم ا ْس ُجدُوا لِلرَّحْ ِ‬
‫« َو ِإذا َ‬
‫‪254‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها گفته شود‪ :‬برای (هللا) رحمان سجده کنید‪ .‬گویند‪ :‬رحمان چیست؟!»‪.‬‬ ‫به ‌‬
‫َأ‬
‫« َوذرُوا الذينَ يُل ِحدونَ في سْماِئ ِه» (اعراف‪« )180 :‬و کسانی" را که در نام‌ه""ایش‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫تحریف" (و کجروی) می‌کنند‪ ،‬رها کنید»‪.‬‬
‫‪ -3‬شرک در الوهیت‪ :‬شرک در الوهیت به دو بخش تقسیم میشود که عبارتند از‪:‬‬
‫بخش اول‪ :‬شرک اک"بر؛ ش"رک اک"بر عب"ارت اس"ت از انج"ام دادن یکی از ان"واع‬
‫عبادات برای غیرهللا‪ ،‬مانند ذبح و پناه بردن و ترس و امید و نذر و تعظیم و سجده و‬
‫رکوع؛ خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و ا ْعبُدُوا هَّللا َ َو ال تُ ْش ِر ُکوا" بِ ِه َشيْئا ً» (نس""اء‪« )36 :‬و‬
‫هللا را بپرستید و چیزی را با او شریک مگردانید»‪.‬‬

‫بخش دوم‪ :‬شرک اصغر‬


‫‪ -1‬مانند ریای اندک و خودنمایی در عب""ادت ب""رای م""ردم؛ رس""ول خ""دا فرمودن""د‪:‬‬
‫«اال اخبرکم" بما هو اخوف علیکم عندی من المسیح الدجال؟ قالوا‪ :‬بلی ی""ا رس""ول هللا؛‬
‫‪1‬‬
‫قال‪ :‬الشرک الخفی‪ :‬ان یقوم الرجل فیصلی" فیزین صالته لما یری من نظ""ر رج""ل»‪:‬‬
‫«آیا شما را از امری آگاه نکنم که در م""ورد بیش از مس""یح دج""ال ب""ر ش""ما میترس""م؟‬
‫گفتند‪ :‬بله ای رسول خدا‪ ،‬رسول خدا فرمودند‪ ":‬آن ش""رک خفی میباش""د‪ .‬اینک""ه م""ردی‬
‫برای نماز بایستد و چون دیگری را متوجه نماز خود ببیند‪ ،‬نمازش را مزین نماید‪».‬‬
‫‪ -2‬شرک در الفاظ‪ :‬چنانکه کسی به دیگری" بگوید‪ :‬آنچه خداوند و تو بخواهی؛ ی""ا‬
‫اینکه بگوید‪ :‬این از سوی" خدا و توست‪ .‬یا اینکه سوگند به هللا و ت""و ‪ ...‬از ابن عب""اس‬
‫روایت است ک""ه میگوی""د‪ :‬م""ردی ب""ه رس""ول خ""دا گفت‪ :‬آنچ""ه هللا و ت""و بخ""واهی‪ .‬پس‬
‫رسول خدا فرمودند‪« :‬أجعلتني هلل ندا؟ بل م ا ش اء هللا وح ده»‪« :‬آیا م""را همانن""د (و‬
‫‪2‬‬
‫شریک) خداوند" قرار میدهی‪ .‬بلکه آنچه فقط خداوند بخواهد»‪".‬‬
‫و از این قبیل است سوگند" خوردن به غیر هللا؛ مانند کسی که به پیامبر" و عباس و‬
‫حسین و بدوی و سیده زینب و ‪ ...‬سوگند" میخورد‪ .‬رس"ول خ"دا فرمودن"د‪َ « ":‬منْ َحلَ فَ‬
‫بِ َغ ْي ِر هَّللا ِ فَقَ ْد َأش َْركَ »‪« 3:‬هرکس به غیر هللا سوگند" ی""اد کن""د‪ ،‬درحقیقت کف""ر ی""ا ش""رک‬
‫ورزیده است»‪.‬‬
‫اقسام شرک‪:‬‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪10822 :‬؛ ابن ماجه؛ ‪4194‬؛ و آلبانی در ص""حیح الج""امع‪ 2607 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬مس""ند احم""د‪224-1/214 :‬؛ بخ""اری در ادب المف""رد‪ 783 :‬و آلب""انی آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مس""ند احم""د‪5799 :‬؛ ترم""ذی‪1455 ":‬؛ ح""اکم؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪255‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ ‬شرک در اسما و صفات‬


‫شرک تسمیه چنانکه خداوند متعال را به اسمهایی مینامند که خود را با آن معرفی"‬
‫نکرده است‪ .‬چنانچه نصاری" خداوند را «اب» نام نهادند‪.‬‬
‫‪ ‬شرک در ربوبیت‬
‫شرک تعطیل که عبارت است از نفی برخی یا همهی افعال خداوند"‬
‫شرک کسی که معبود دیگری جز خداوند در آفرینش قائل است‪ .‬بدون اینکه قائ""ل‬
‫به تعطیل باشد‪.‬‬
‫‪ ‬شرک در الوهیت‬
‫شرک اکبر‪ :‬انجام دادن عبادتی برای غیر هللا مانند ذبح و نذر و دعا‬
‫شرک اصغر‪ :‬مانند ریای اندک – شرک الفاظ‬
‫‪ ‬شرک تشبیه‪:‬‬
‫شرک خالق به مخلوق مانند شرک مشبهه‬
‫تشبیه مخلوق به خالق مانند شرک قبرپرستان‬
‫شرک اشتقاق مانند مشتق نمودن «مناة» از اسم (المنان) و العزی از (العزیز)‬
‫«وهُ ْم يَ ْكفُرُونَ بِالرَّحْ َم ِن»‬
‫انکار چیزی از اسما و صفات‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫انکار آنچه صفات بر آنها داللت میکند‪ .‬مانند معتزله ک""ه میگوین""د‪ :‬خداون""د س""میع‬
‫بدون سمع است‪( .‬میشنود" بدون قدرت شنوایی)‬
‫ج) اسباب شرک‪:‬‬
‫َأ‬
‫‪ -1‬غل""و در م""ورد انس""انه""ای نی""ک و ص""الح‪ :‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬يا ْه" َل‬
‫ق» (نس""اء‪« )171 :‬ای اه""ل‬ ‫ب ال تَ ْغلُ""وا في دينِ ُک ْم َو ال تَقُولُ""وا َعلَي هَّللا ِ ِإالَّ ْال َح"" َّ‬
‫ْال ِکت""ا ِ‬
‫کتاب! در دین خود غلو نکنید و درباره‌ی هللا جز حق نگویید»‪.‬‬
‫ق‬‫وث َو يَعُو َ‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬وقالُوا ال تَ َذر َُّن آلِهَتَ ُک ْم َو ال تَ َذر َُّن َو ًّدا َو ال سُواعا َو ال يَ ُغ َ‬
‫ً‬
‫َو نَسْراً» (نوح‪« )23 :‬و گفتند‪ :‬معبودان خود را ره""ا نکنی""د و (بخص""وص) «ود» و‬
‫«سواع» و «یغوث» و «یعوق» و «نسر» را رها نکنید»‪.‬‬
‫ابن عباس میگوید‪« :‬پس از قوم" نوح‪ ،‬افراد نیک و صالح آنان در میان اعراب به‬
‫بته""ایی تب""دیل ش""دند ک""ه عب""ادت میش""دند‪ .‬چنانک""ه «ود» از آ ِن قبیل""هی کلب در دوم""ة‬
‫آن قبیل""هی م""راد و پس از آنه""ا‬ ‫الجندل و «سواع» از آن قبیلهی هزیل و «یغوث» از ِ‬
‫آن قبیل""هی‬ ‫آن قبیلهی هم""دان و «نس""ر» از ِ‬ ‫بنیغطیف در جوف نزد سبا و «یعوق» از ِ‬
‫حمیر‪ ،‬خاندان ذی الکالع بود‪ .‬این اسامی‪ ،‬نام افراد نیک و صالحی از قوم" ن"وح ب"ود‬
‫که چون قوم" نوح هالک شد‪ ،‬شیطان به بازمان""دگان اله""ام ک""رد مجس""مهه""ایی از آن""ان‬
‫ساخته و در مجالس خود نصب کنند و این مجسمهها را با اسامی آنان نامگذاری کنند‬
‫و آنان نیز چنین کردند اما هنوز این مجسمهها عبادت نمیشدند تا اینکه سازندگان آنها‬
‫مردند" و هدف از ساخت آنها ب""ه فراموش""ی س""پرده ش""د و پس از این ب""ود ک""ه عب""ادت‬
‫‪256‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫شدند»‪.‬‬
‫و از ابن عباس نیز روایت است که در مورد این آی""ه «الالت والع""زی»" میگوی""د‪:‬‬
‫«الالت مردی بود که غذای سویق" را که با لَت کردن (کوبی""دن و س""ائیدن) آم""اده می‪-‬‬
‫ش""د‪ ،‬ب""رای حج""اج آم""اده میک""رد؛ پس از م""ردن وی در ج""وار ق""برش ب""ه اعتک""اف‬
‫ب هللاِ‬ ‫ض ُ‬ ‫نشستند»‪ 2".‬رسول خدا فرمودند‪«« :‬اللَّ ُه َّم الَ ت َْج َع ْل قَ ْب ِري َوثَن ا ً يُ ْعبَ دُ‪ْ .‬‬
‫اش تَ َّد َغ َ‬
‫سا ِجدَ»‪« 3:‬پروردگارا" قبرم را بتی که عب""ادت ش""ود‪،‬‬ ‫َعلَى قَ ْو ٍم ات ََّخ ُذوا قُبُو َر َأ ْنبِيَاِئ ِه ْم َم َ‬
‫قرار" مده؛ خشم خداوند بر قومی شدت گیرد که قبور پیامبران"شان را تب""دیل ب""ه مس"جد‬
‫ارى ابْنَ َم ْريَ َم‪ ،‬فَِإنَّ َم ا‬‫ص َ‬ ‫میکنند»‪ .‬و رسول خدا فرمودند‪« ":‬الَ تُ ْط ُرونِي‪َ ،‬ك َما َأ ْط َرتْ النَّ َ‬
‫سولُهُ»‪« 4:‬در مدح و س""تایش من اف""راط" نکنی""د چنانک""ه‬ ‫َأنَا َع ْب ُدهُ‪ ،‬فَقُولُوا َع ْب ُد هَّللا ِ‪َ ،‬و َر ُ‬
‫نصاری" در مورد عیسی بن مریم افراط کردند‪ ".‬من فقط بنده خدا هس""تم‪ .‬پس بگویی""د‪:‬‬
‫بنده هللا و رسولش»‪.‬‬
‫‪ -2‬تقلید‪:‬‬
‫خداوند متعال در مورد" مشرکان میفرماید‪« :‬بَلْ قالُوا" ِإنَّا َو َج ْدنا آبا َءنا عَلي ُأ َّم ٍة َو ِإناَّ‬
‫آثار ِه ْم ُم ْهتَ ُدونَ » (زخرف‪« )22 :‬بلکه می‌گویند‪ :‬بی‌گمان ما نیاک""ان خ""ود را ب""ر‬ ‫عَلي ِ‬
‫آنها (می‌رویم" و) هدایت یافته‌ایم»‪.‬‬ ‫آیینی یافتیم" و ما (نیز) از پی ‌‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫سنَنَ َمنْ َكانَ ق ْبل ُك ْم حذوالقذة بالقذة َحتَّى ل ْو د ََخل وا‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪« :‬لَتَتَّبِ ُعنَّ َ‬
‫ض ٍّب لَد ََخ ْلتُ ُموهُ» قالوا‪ :‬یا رسول هللا‪ ،‬الیهود والنصاری؟ ق ال‪ :‬فمن؟!»‪« 5:‬گ""ام‬ ‫ُج ْح َر َ‬
‫به گام از راه و روش کسانی" که پیش از شما بودند‪ ،‬پیروی خواهی""د ک"رد‪ ،‬ح"تی اگ"ر‬
‫وارد س""وراخ سوس""ماری" ش""وند‪ ،‬ب""ه آن س""وراخ" وارد میش""وید»‪ .‬ص""حابه گفتن""د‪ :‬ای‬
‫رسول خدا‪ ،‬آیا منظورت""ان یه""ود" و نص""اری اس""ت؟ فرمودن""د‪ :‬پس چ""ه کس""ی میتوان""د‬
‫باشد؟!»‬
‫‪ -3‬جهل به حقیقتی که خداوند" متعال رسول هللا ح را به خاطر" آن مبعوث نمود‪.‬‬
‫جهل نسبت به اینکه خداوند پیامبرش" را برای تحقیق توحید و از بین بردن اسباب‬
‫شرک مبعوث کرده است‪ .‬براستی کس""انی" ک""ه م""رتکب ش""رک میش""وند‪ ،‬از دانش این‬
‫مساله بسیار" بیبهرهاند و شیطان آنه""ا را ب""ه فتن""ه ف""را میخوان""د و چ""ون علم و دانش""ی‬
‫ندارند" که دعوت شیطان را باط""ل کن""د‪ ،‬دع""وتش را اج""ابت میکنن""د و این اج""ابت ب""ر‬
‫حسب جهلی که نسبت به این مهم دارند‪ ،‬متفاوت میباشد و ه""ر ق""در علم و دانش آنه""ا‬
‫‪ - 1‬بخاری‪4539 ":‬‬
‫‪ - 2‬تفسیر طبری‪27/58 :‬‬
‫‪ - 3‬مالک در موطأ‪ ،‬مسند احم""د؛ و آلب""انی در مش""کاة المص""ابیح آنرا ص""حیح دانس""ته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪3189 ":‬‬
‫‪ - 5‬مسند احمد‪9443 :‬؛ بخاری‪6775 ":‬؛ مسلم‪4822 :‬‬
‫‪257‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از این مساله بیشتر باشد‪ ،‬از شرک و اس""باب آن و فتن""هه""ای ش""یطان بیش""تر در ام""ان‬
‫وس"ى اجْ َع""ل لَّنَ""ا‬ ‫خواهند بود‪ .‬خداوند" متعال در مورد قوم" موسی میفرماید‪« :‬قَالُ ْ‬
‫وا يَ""ا ُم َ‬
‫ِإلَهًا َك َما لَهُ ْم آلِهَةٌ قَا َل ِإنَّ ُك ْم قَوْ ٌم تَجْ هَلُونَ » (اعراف‪« )138 :‬گفتند‪ :‬ای موسی! برای م""ا‬
‫آنه""ا معبوده""ای" دارن""د‪( .‬موس""ی) گفت‪ :‬حق""ا‪،‬‬ ‫(نیز) معبودی" قرار ده‪ ،‬همان‌گونه ک""ه ‌‬
‫شما گروهی نادان و جاهل هستید (و عظمت هللا را نمی‌دانید)»‪.‬‬
‫‪ -4‬احادیث دروغین و جعلی که به پیامبر خدا نسبت داده شدهاند‪:‬‬
‫این احادیث را بتپرستانی" چون قبرپرستان س""اخته و پرداخت""ه و ب""ه پی""امبر" نس""بت‬
‫دادهاند که با دینش و پیامش متناقض میباشند‪ .‬مانند ح""دیثی ک""ه میگوی""د‪« :‬اذا اعیتکم‬
‫االمور" فعلیکم باصحاب القبور»‪« 1:‬چون امور شما را ناتوان نمود‪ ،‬پس ب"ه اص"حاب‬
‫قبور" پناه ببرید»‪.‬‬
‫و این حدیث که میگوید‪« :‬لو اعتقدا احدکم بحج""ر نفع""ه»‪« :‬اگ""ر یکی از ش""ما ب""ه‬
‫‪2‬‬

‫سنگی معتقد باشد‪ ،‬آن سنگ به او نفع میرساند»‪".‬‬


‫‪ -5‬قصه و داستانهای دروغ و ساختگی که در آنها حکایت از چنین قبرهایی" ش""ده‬
‫است‪:‬‬
‫اینکه فالن شخص در مشقت و س""ختی از ق""بر فالنی کم""ک خواس""ت و از س""ختی‬
‫نجات یافت‪ .‬و فالنی به هنگام نیاز فالنی را به فریاد" خواند‪ ،‬او ن""یز دع""ا و خواس""ته‪-‬‬
‫اش را اج""ابت نم""ود‪ .‬و فالنی دچ""ار ض""رر و زی""ان ش""د‪ ،‬پس ب""ه ص""احب فالن ق""بر‬
‫امیدوار" شد که در نتیجه ضرر و زیان وی برطرف" شد‪.‬‬
‫د) از اسباب استمرار شرک و افزایش انتشار آن‪:‬‬
‫موضعگیری در برابر دعوت سلفیت در راستای عدم رسیدن آن ب""ه م""ردم؛ و این‬
‫واکنشی" است از سوی" عالم نماه"ایی ک"ه ب"ا این دع"وت ب"ه دش"منی" برخاس"تهان"د‪ .‬ک"ه‬
‫اندک هم نیست‪( .‬خداوند آنها را زیاد نکند‪ ).‬چنانک""ه هیچ س""رزمینی از س""رزمین"ه""ای‬
‫اسالمی نیست که از چنین افرادی خالی باش""د‪ 3.‬ب""ر ف""رض اگ""ر ب""ر دع""وت س""لفی از‬
‫اجماع کسانی که حدیث رس""ول خ""دا ح را می‪-‬‬ ‫ِ‬ ‫‪ - 1‬شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬به‬
‫شناس""ند‪ ،‬این ح""دیث دروغ اس""ت و اف""ترایی در ح""ق رس""ول" خ""دا میباش""د»‪ .‬مجم""وع‬
‫الفتاوی‪ 1/356 :‬و ‪11/293‬‬
‫‪ - 2‬آلبانی میگوید‪ :‬این روایت موضوع است‪ .‬نگا‪ :‬السلسلة الضعیفة‪450 ،1/452 :‬‬
‫‪ - 3‬برای مطالعه بیشتر در این زمینه به دایرة المعارف ارزش""مند" «کتب ح""ذر منهم""ا‬
‫العلما» نوشتهی ابوعبیده مشهور" بن حسن حفظاهلل مراجعه کن تا اینک""ه ش""اهد ص""دها‬
‫کتاب از این نوع باشی؛ کتابهایی که به خردهگیری و عیبجویی از دع""وت س""لفیت و‬
‫علمای آن پرداختهاند تا از این روش عموم م""ردم" را دچ""ار تل""بیس نم""وده و عملک""رد‬
‫نادرست خود را به آنها بقبوالنن"د؛ و این راه و روش س""الحی ش""ده در دس"ت خ"رافی‪-‬‬
‫هایی که با سلفیها میجنگند‪.‬‬
‫‪258‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫جهات مختلف فشار وارد نشود – از سوی دشمنانش‪ -‬قطع""ا در نش""ر توحی""د خ""الص‪،‬‬
‫فراگیر" و موفق عمل خواهد کرد‪ .‬توحید" خالصی که مس"لمانان را همچ""ون ت""اریخ پ""ر‬
‫افتخارش" متحد و یکپارچه خواهد کرد‪.‬‬
‫و بر این اساس است که یکی از دشمنان این دعوت – حق آن است که دشمنان به‬
‫آن گواهی دهند – یعنی دکتر طه حسین میگوید‪« :‬و اگر ترکها و مصریان در جن""گ‬
‫با این مذهب‪ 1‬همراه نمیشدند و در سرزمینش" با نیرو و اس""لحه ب""ه جن""گ ب""ا آن وارد‬
‫نمیشدند‪ ،‬بادیهنشینان با این مذهب عهد و پیمان میبستند و بسیار نزدی""ک ب""ود ک"ه این‬
‫مذهب اعراب را در دو قرن ‪ 12‬و ‪ 13‬هجری متحد و یکپارچ""ه کن""د چنانک""ه ظه""ور‬
‫‪2‬‬
‫اسالم آنان را در قرن اول هجری متحد نمود»‪.‬‬
‫و) خطر شرک‪:‬‬
‫‪ -1‬شرک بزرگترین گناهان کبیره است‪:‬‬
‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫س و َل ِ‪ ،‬ق ا َل‪:‬‬ ‫رس""ول خ""دا فرمودن""د‪َ« ":‬أالَ ُأنَبُِّئ ُك ْم بِ َأ ْكبَ ِر ال َكبَ اِئ ِر» قلن ا‪ :‬بَلى يَ ا َر ُ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫اِإل ش َْرا ُك بِاهَّلل ِ‪« 3:»...‬آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره با خبر نسازم؛ گفتیم‪ :‬بل""ه‬
‫ای رسول خدا! رسول خدا فرمودند‪ ":‬شرک ورزیدن به خداوند ‪»...‬‬
‫‪ -2‬شرک اعمال را نابود میکن""د‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و لَ""وْ َأ ْش" َر ُکوا" لَ َحبِ"طَ‬
‫َع ْنهُ ْم ما کانُوا يَ ْع َملُونَ » (انعام‪« )88 :‬و اگر شرک می‌ورزیدن""د‪ ،‬هرآین""ه آنچ""ه را ک"ه‬
‫انجام داده بودند از (اعمال نیک) آن‌ها نابود" می‌شد»‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ک َو ِإلَي الَّذينَ ِم ْن قَ ْبلِ َ‬
‫"""ک لَِئ ْن ش""" َرکتَ لَيَحْ بَطَ َّن‬ ‫وح َي ِإلَيْ""" َ‬ ‫و میفرمای"""د‪َ « :‬و لَقَ""" ْد ُأ ِ‬
‫ک َو لَتَ ُکون ََّن ِمنَ ْالخا ِسرينَ * بَ ِل هَّللا َ فَا ْعبُ ْد َو ُک ْن ِمنَ ال َّشا ِکرينَ » (زمر‪)66-65 :‬‬ ‫َع َملُ َ‬
‫«و به راستی" که به ت""و و ب""ه کس""انی‌که پیش از ت""و بودن""د‪ ،‬وحی ش""د ک""ه اگ""ر ش""رک‬
‫آوری‪ ،‬یقینا ً اعمالت (تباه و) نابود می‌شود و از زیان‌کاران خواهی بود‪ .‬بلکه تنها هللا‬
‫را پرستش کن و از شکرگزاران باش »‪.‬‬
‫‪ -3‬شرک گناهی است که خداوند" متعال آنرا نمیبخشد‪.‬‬
‫ک لِ َم ْن‬ ‫ک بِ" ِه َو يَ ْغفِ" ُر م""ا ُدونَ ذلِ" َ‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ ال يَ ْغفِ ُر َأ ْن ي ُْش" َر َ‬
‫‪ - 1‬چنانکه بر کسی پوشیده نیست دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمهاهلل‪ ،‬دعوتی‬
‫اصالحی بر مبنای منهج سلف ب""ود‪ .‬ام""ا چنانک""ه ام""روزه غ""الب مس""لمانان معتق""د ب""ه‬
‫مذهب بودن آن هستند‪ ،‬یک مذهب نیست‪ .‬و چنین دیدگاه و ب""اوری در م""ورد دع""وت‬
‫شیخ‪ ،‬نتیجهی تلبیس و دروغپردازی و افترا و بهتان دیگران نسبت به این دعوت می ‪-‬‬
‫باشد‪( .‬کسانی که منافع و مصالح مادی خ""ود را ب""ا گس""ترش این دع""وت توحی""دی در‬
‫خطر میبینند و در واق""ع ب""ه خ""اطر پ""یروی از خواهش""ات نفس""انی و پ""ذیرفتن زن""دگی"‬
‫شیطانی" با آن سر جنگ دارند‪ ".‬م)‬
‫‪ - 2‬الحیاة االدبیة فی جزیرة العرب‪ ،‬د‪ .‬طه حسین‪ ،‬ص‪37 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪2460 ":‬؛ مسلم‪126 :‬‬
‫‪259‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫يَشا ُء» (نساء‪« )48 :‬بی‌گمان هللا این را که به او شرک آورده شود‪ ،‬نمی‌بخشد و غیر‬
‫از آنرا برای هرکس بخواهد می‌بخشد»‪.‬‬
‫‪ -4‬شرک بزرگترین سبب ورود ب""ه دوزخ میباش""د‪ .‬رس""ول خ""دا فرمودن""د‪َ «« :‬منْ‬
‫ار»‪« 1:‬هرکس در حالی بمیرد که خداگون""ه‪-‬‬ ‫َماتَ َوه َْو يَ ْدعُو ِمنْ دُو ِن هَّللا ِ نِ ًّدا د ََخ َل النَّ َ‬
‫هایی را به جای هللا متعال به فریاد" خوانده است‪ ،‬وارد آتش میشود»‪.‬‬
‫‪ -5‬شرک سبب جاودان""ه مان""دن در آتش دوزخ میباش""د؛ خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫ک هُ ْم َشرُّ‬ ‫نار َجهَنَّ َم خالِدينَ فيها ُأولِئ َ‬
‫ب َو ْال ُم ْش ِرکينَ في ِ‬ ‫«ِإ َّن الَّذينَ َکفَرُوا ِم ْن َأ ْه ِل ْال ِکتا ِ‬
‫ْالبَ ِريَّ ِة» (بینه‪« )6 :‬بی‌گمان کسانی‌"که کافر" ش""دند از اه""ل کت""اب و مش""رکان‪ ،‬در آتش‬
‫جهنماند که در آن جاودانه خواهند ماند‪ ،‬آنان بدترین آفریدگان هستند»‪.‬‬
‫‪ -6‬شرک بزرگترین سبب مهدور" بودن خون انسان (با شروط" آن) میباشد‪ .‬خداوند"‬
‫متعال میفرماید‪َ « :‬و قاتِلُوا ْال ُم ْش ِرکينَ َکافَّةً» (توبه‪« )36 :‬با همه مشركان بجنگيد»‪.‬‬
‫‪ -7‬شرک سبب دوری" از هدایت در دنیا و ام""نیت در آخ""رت میباش""د‪ .‬خداون""د می‪-‬‬
‫ک لَهُ ُم اَأْل ْمنُ َو هُ ْم ُم ْهتَ ُدونَ » (انعام‪:‬‬‫فرماید‪« :‬الَّذينَ آ َمنُوا َو لَ ْم يَ ْلبِسُوا إيمانَهُ ْم بِظُ ْل ٍم ُأولِئ َ‬
‫‪« )82‬آنان که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به شرک نیالودند‪ ،‬در ام""نیت هس""تند‪ .‬و‬
‫آنها هدایت شدگانند»‪".‬‬ ‫‌‬
‫رسول خدا در این آیه «الظلم» را به شرک تعب"یر کردن""د‪ .‬مفه"وم مخ""الف این آی"ه‬
‫بیانگر این مطلب است که هدایتی برای مشرک در این دنیا و نیز امنیتی برای او در‬
‫آخرت نخواهد بود‪.‬‬
‫‪ -8‬دوری" و پرهیز" از شرک سبب آرامش و ثبات روحی" و روانی می شود‪ .‬خداوند"‬
‫ب هَّللا ُ َمثَالً َر ُجالً في ِه ُش" َرکا ُء ُمتَشا ِک ُس" َ"‬
‫ون َو َر ُجالً َس"لَما ً لِ َر ُج" ٍل‬ ‫ض َر َ‬‫متعال میفرماید‪َ « :‬‬
‫يان َمثَالً» (زمر‪« )29 :‬هللا مردی" (مملوک) را مثل زده که در (ب""ردگی) او‬ ‫هَلْ يَ ْست َِو ِ‬
‫شریکانی" است که پیوسته با هم اختالف (و مش""اجره) دارن""د و م""ردی (ممل""وک) ک""ه‬
‫تنها تسلیم یک شخص است‪ ،‬آیا (این دو) در وصف" یکسانند؟!»‪.‬‬
‫‪ -9‬شرک بزرگترین گناهی است که با آن نافرمانی" خداوند صورت میگیرد‪:‬‬
‫از عبدهللا بن مسعود روایت است ک""ه میگوی""د‪« :‬از رس""ول خ""دا پرس""یدم‪ :‬ک""دامین‬
‫گناه نزد خدا بزرگتر است؟ فرم""ود‪َ« :‬أنْ ت َْج َع َل هَّلِل ِ نِ ًّدا َو ُه َو َخلَقَ كَ »‪« :‬اینک ه ب رای‬
‫‪2‬‬
‫خداوند همتا و شریکی قرار دهی درحالیکه اوتعالی تو را خلق کرده است»‪.‬‬
‫‪ -14‬شرک در این امت از راه رفتن مورچه"ای پوشیده"تر است‪:‬‬
‫رسول خدا فرمودند‪« ":‬الشرک فیکم اخفی من دبیب النمل‪ ،‬وسادلک علی شیء اذا‬
‫فعلته اذهب عنک صغار الشرک و کباره؛ تقول‪ :‬اللهم انی اعوذبک ان اشرک بک و‬
‫انا اعلم و استغفرک لماال اعلم«‪« :‬شرک در میان ش""ما مخفیت""ر از راه رفتن مورچ""ه‬
‫‪ - 1‬بخاری‪4137 ":‬‬
‫‪ - 2‬متفق علیه‬
‫‪260‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫است‪ .‬تو را به چ""یزی راهنم"ایی" میکنم ک""ه چ"ون آنرا انج""ام دهی‪ ،‬ش"رک کوچ"ک و‬
‫بزرگ تو بخشیده میش""ود‪ .‬اینک""ه بگ""ویی‪« :‬پروردگ""ارا‪ ،‬ب""ه ت""و پن""اه میب""رم از اینک""ه‬
‫دانسته به تو شرک ورزم و در مورد" شرکی که ندانس""ته م""رتکب ش""دم ب""ه درگ""اه ت""و‬
‫طلب آمرزش و مغفرت میکنم»‪.‬‬
‫‪ -11‬کاملترین انسانها یعنی پیامبران از شرک ورزیدن میترسیدند‪:‬‬
‫ص "نَا َم»"‬ ‫ي َأن ن ْعبُ " َد ا ْ‬
‫َأل‬ ‫َّ‬ ‫«واجْ نُ ْبنِي" َوبَنِ َّ‬
‫خداوند متعال از ابراهیم نقل میکند که فرمود‪َ :‬‬
‫(ابراهیم‪« )35 :‬و مرا و فرزندانم را از آنکه بت‌ها را پرستش کنیم دور بدار»‪.‬‬
‫‪ -12‬دوری" و پرهیز" از شرک از جمله توص""یه"ه""ای پ""دران ب""ه فرزن""دان میباش""د‪.‬‬
‫ي ال تُ ْش" ِرکْ بِاهَّلل ِ ِإ َّن‬ ‫"و يَ ِعظُ"هُ يا بُنَ َّ‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و ِإ ْذ َ‬
‫قال لُ ْقمانُ ِال ْبنِ" ِه َو هُ" َ‬
‫ک لَظُ ْل ٌم عَظي ٌم» (لقمان‪« )13 :‬و (به یاد آور) هنگامی را که لقمان ب""ه فرزن""دش‬ ‫ال ِّشرْ َ‬
‫درحالی‌"ک""ه او را پن""د می‌داد‪ ،‬گفت‪« :‬ای پس""رک من! ب""ه هللا ش""رک نی""اور‪ "،‬بی‌گم""ان‬
‫شرک‪ ،‬ستم بزرگی" است»‪.‬‬
‫‪ -13‬شرک سبب محروم" شدن از ورود" به بهشت میشود‪ :‬خداوند" متعال میفرمای""د‪:‬‬
‫«نِإنَّهُ َم ْن ي ُْش" ِرکْ بِاهَّلل ِ فَقَ" ْد َح" َّر َم هَّللا ُ َعلَ ْي" ِه ْال َجنَّةَ» (مائ""ده‪« )72 :‬همان""ا ه""رکس ب"ه هللا‬
‫شرک آورد‪ ،‬هللا بهشت را بر او حرام کرده است»‪.‬‬
‫‪ -14‬مشرک دروغپرداز" و اهل بهتان و گمراه است و گناهش بسیار بزرگ است‪.‬‬
‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و َم ْن يُ ْش ِرکْ بِاهَّلل ِ فَقَ ِد ا ْفتَري ِإ ْثم "ا ً عَظيم "ا ً» (نس""اء‪« )48 :‬و‬
‫هرکس برای خ"دا ش"ريكی" قائ"ل گ"ردد‪ ،‬گن""اه ب"زرگی" را م""رتكب ش""ده اس"ت»‪ .‬و می‪-‬‬
‫ضالالً بَعيداً» (نساء‪« )116 :‬هركس ب""رای خ""دا‬ ‫ض َّل َ‬ ‫فرماید‪َ « :‬و َم ْن يُ ْش ِرکْ بِاهَّلل ِ فَقَ ْد َ‬
‫شریکی" قائل ش""ود‪ ،‬ب"ه راس"تی" بس"ی گم"راه گش"ته اس""ت (و خيلی از ح""ق پ""رت ش""ده‬
‫است)»‪.‬‬
‫َّ‬ ‫َأ‬
‫‪ -15‬مش""رک نجس (پلی""د) اس""ت خداون""د" میفرمای""د‪« :‬يا ُّيهَ""ا الذينَ آ َمنُ""وا ِإنَّ َم""ا‬
‫ْال ُم ْش"" ِر ُکونَ ن ََجسٌ فَال يَ ْق َربُ""وا ْال َم ْس"" ِج َد ْال َح""را َم بَعْ"" َد ع""ا ِم ِه ْم ه""ذا» (توب""ه‪« )28 :‬ای‬
‫کسانی‌که ایمان آورده‌اید! بی‌گمان مشرکان پلیدند‪ ،‬پس نباید بع""د از اِمس""ال ب""ه مس""جد‬
‫الحرام نزدیک شوند»‪.‬‬
‫‪ -16‬عمل مشرک مردود است و اعتباری" ندارد‪ .‬رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬قَ ا َل هللاُ‬
‫ش َركَ فِي ِه َم ِعي َغ ْي ِري‪،‬‬ ‫َن الش ِّْر ِك‪َ ،‬منْ َع ِم َل َع َماًل َأ ْ‬ ‫تَبَا َر َك َوتَ َعالَى‪َ :‬أنَا َأ ْغنَى الش َُّر َكا ِء ع ِ‬
‫ش ْر َكهُ»‪« 1:‬خداوند متعال میفرماید‪ :‬من بینیازترین" شرکاء از ش""ریک هس""تم‪،‬‬ ‫ت ََر ْكتُهُ َو ِ‬
‫ه""رکس عملی را انج""ام ده""د ک""ه در آن کس""ی را ب""ا من ش""ریک کن""د‪ ،‬او را ب""ا عم""ل‬
‫شرکیاش رها میکنم»‪.‬‬
‫‪ -17‬ازدواج با زنان و مردان مشرک حرام است‪ .‬خداوند متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و ال‬
‫ت َحتَّي يُْؤ ِم َّن َو َأَل َمةٌ ُمْؤ ِمنَةٌ خَ ْي ٌر ِم ْن ُم ْش " ِر َک ٍة َو لَ""وْ َأ ْع َجبَ ْت ُک ْم» (بق""ره‪:‬‬ ‫تَ ْن ِکحُوا ْال ُم ْش ِرکا ِ‬
‫‪ - 1‬مسلم‪2985 :‬‬
‫‪261‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪« )221‬و با زنان مشرک تا ایمان نیاورده‌اند‪ ،‬ازدواج نکنید‪ .‬بی‌گمان کن""یز ب""ا ایم""ان‬
‫از زن (آزاد) مشرک بهتر است‪ ،‬اگر چ"ه (زیب"ایی ی"ا دارائی" او) ش"ما را ب"ه ش"گفت‬
‫آورد»‪.‬‬
‫‪ -18‬شرک اولین ام""ری اس""ت ک""ه در ق""رآن ک""ریم از آن نهی ش""ده اس""ت‪ :‬خداون""د‬
‫متعال میفرماید‪« :‬فَال ت َْج َعلُوا هَّلِل ِ َأ ْندَاداً َوَأ ْنتُ ْم تَ ْعلَ ُمونَ » (بقره‪« )22:‬بنابراین ب""رای هللا‬
‫همتایانی" قرار ندهید‪ ،‬درحالی‌"که می‌دانید»‪.‬‬
‫‪ -19‬شرک ورزیدن‪ ،‬مانع طلب مغفرت برای مشرک میش""ود‪ .‬خداون""د متع""ال می‪-‬‬
‫وا ُأوْ لِي قُ""رْ بَى" ِمن‬ ‫ُوا لِ ْل ُم ْش ِر ِكينَ َولَوْ َك""انُ ْ‬
‫وا َأن يَ ْستَ ْغفِر ْ‬
‫فرماید‪َ « :‬ما َكانَ لِلنَّبِ ِّي َوالَّ ِذينَ آ َمنُ ْ‬
‫بَ ْع ِد َما تَبَيَّنَ لَهُ ْم َأنَّهُ ْم َأصْ َحابُ ْال َج ِح ِيم» (توبه‪« )113 :‬برای پیامبر" و کس""انی‌که ایم""ان‬
‫آوردند" (شایسته) نبود که برای مشرکان طلب آمرزش کنند ‪ -‬هرچند از نزدیکان‌ش""ان‬
‫باشند‪ -‬بعد از آنکه برای آن‌ها روشن شد که آن‌ها اهل دوزخند»‪.‬‬
‫هـ) هشدار دادن در مورد شرک‪:‬‬
‫هَّلل‬ ‫ْ‬
‫ي ال تش ِرکْ بِا ِ ِإ َّن‬ ‫ُ‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و ِإ ْذ قا َل لقمانُ ِال ْبنِ ِه َو ه َُو يَ ِعظهُ يا بُنَ َّ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ک لَظُ ْل ٌم عَظي ٌم» (لقمان‪« )13 :‬و (به یاد آور) هنگامی را که لقمان ب""ه فرزن""دش‬ ‫ال ِّشرْ َ‬
‫درحالی‌"ک""ه او را پن""د می‌داد‪ ،‬گفت‪« :‬ای پس""رک من! ب""ه هللا ش""رک نی""اور‪ "،‬بی‌گم""ان‬
‫شرک‪ ،‬ستم بزرگی" است»‪ .‬لقمان به فرزندش" که بیش از هم""ه دلس""وز" اوس""ت و بیش‬
‫از همه او را دوست دارد و بیش از دیگران شایسته و س""زاوار" آن اس""ت ک""ه به""ترین‬
‫چیزی را که میداند‪ ،‬به او بیاموزد قب""ل از ه"ر چ"یزی توص""یه میکن"د ک"ه تنه"ا هللا را‬
‫عبادت کند و چیزی را با او شریک نسارد‪ ".‬سپس به وی هشدار داده و میگوی""د‪ِ« :‬إنَّ‬
‫الش ِّْر َك لَظُ ْل ٌم َع ِظي ٌم»‪« 1:‬شرک بزرگترین ظلم اس""ت»‪ .‬و خداون"د متع""ال ب""ه پی"امبرش‬
‫در ق"""الب هش"""دار و بیم میفرمای"""د‪« :‬لَِئ ْن َأ ْش""" َر ْکتَ لَيَحْ بَطَ َّن َع َملُ""" َ‬
‫ک َو لَتَ ُک"""ون ََّن ِمنَ‬
‫ْالخا ِسرينَ » (زمر‪« )65:‬اگر شرک آوری‪ ،‬یقینا ً اعمالت (تباه و) ن""ابود می‌ش""ود و از‬
‫زیانکاران خواهی بود»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ت ْن‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫ْ‬
‫و خداوند" متعال به خلیلش ابراهیم میفرماید‪َ « :‬و ِإذ بَ َّو ن""ا ِإِل ْب""راهي َم َمک""انَ البَ ْي ِ‬
‫الس "جُو ِد» (حج‪« )26 :‬و‬ ‫ال تُ ْش ِرکْ بي َشيْئا ً َو طَهِّرْ بَ ْيتِ َي لِلطَّاِئفينَ َو ْالق""اِئمينَ َو الرُّ َّک ِع ُّ‬
‫(به یاد آور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم تعیین کردیم؛ (و گفتیم‪):‬‬
‫چیزی را شریک من قرار مده و خانه م"را ب"رای ط""واف کنن""دگان و قی"ام کنن""دگان و‬
‫رکوع" (و) سجود کنندگان پاک گردان»‪.‬‬
‫ك بِ ِه ِعل ٌمْ‬ ‫ْس لَ َ‬
‫ك بِي َما لَي َ‬ ‫«وِإن َجاهَدَاكَ لِتُ ْش ِر َ"‬‫و خداوند متعال به فرزندان میفرماید‪َ :‬‬
‫ي َمرْ ِج ُع ُك ْ"م فَُأنَبُِّئ ُكم" بِ َما ُكنتُ ْم تَ ْع َملُونَ » (عنکبوت‪« )8 :‬و اگر پدر و م""ادر‬ ‫فَاَل تُ ِط ْعهُ َما ِإلَ َّ‬
‫(مشرک باشند" و) تالش کنند که تو چیزی را که ب"ه آن علم ن"داری ش"ریک من ق"رار‬
‫دهی‪ ،‬پس از آنان اطاعت نکن‪ ،‬بازگشت ش"ما ب"ه س"وی" من اس""ت‪ ،‬آنگ"اه ش""ما را ب"ه‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪ ،6/338 :‬چاپ الشعب‬
‫‪262‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد»‪.‬‬


‫خداوند متعال به رأفت و مهربانی و رحمت و نیکی به پدر و مادر توص""یه ک""رده‬
‫است‪ .‬اما در مقابل نیز م"ا را از دین آنه"ا‪ ،‬اگ"ر ک"افر" ب"ودن‪ ،‬نهی ک"رده اس"ت‪ .‬و می‪-‬‬
‫فرماید‪َ « :‬و ال تَ ُکون ََّن ِمنَ ْال ُم ْش ِرکينَ » (انعام‪« )14 :‬از مشرکان نباش»‪.‬‬

‫مبحث چهارم‪ :‬دعوت به اتباع و پیروی" و رها کردن تقلید‬


‫مطلب اول‪ :‬اتباع‬
‫اتباع در لغت‪ :‬اتباع مصدر «اتبع الشیء و تبعه» میباش""د یع""نی آن چ""یز را دنب""ال‬
‫کرد‪ 1.‬چنانکه خداوند متعال از گفتگوی موسی" و خضر نقل میکند ک""ه موس "ی" علی""ه‪-‬‬
‫السالم فرمود‪َ « :‬ه ْل َأتَّبِ ُع َك َعلَى َأن تُ َعلِّ َم ِن ِم َّما ُعلِّ ْمتَ ُرشْداً» (کهف‪« )66 :‬موسی ب ه‬
‫او گفت‪ :‬آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو آموخته شده و مایه‌ی رش د و ص الح‬
‫است‪ ،‬به من بیاموزی؟»‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫َاي فالَ َخ ْوفٌ َعل ْي ِه ْم َوالَ ُه ْم يَ ْح َزن ونَ » (بق ره‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫و چنانکه میفرماید‪« :‬ف َمن تَبِ َع ُه د َ‬
‫«کسانی که از ه دایت من پ یروی کنن د‪ ،‬ن ه ترس ی ب ر آن ان خواه د ب ود و ن ه‬ ‫‌‬ ‫‪)38‬‬
‫غمگین خواهند شد»‪.‬‬
‫س بَباً» (که ف‪85 :‬؛ ‪« )89‬پس او (از‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫سبَبا ً * ث َّم ْتبَ َع َ‬ ‫ََأ‬
‫و اینکه میفرماید‪« :‬ف ْتبَ َع َ‬
‫این) اس باب (پ یروی و) اس تفاده ک رد؛ س پس از اس بابی (ک ه در اختیارش ب ود)‬
‫استفاده کرد»‪.‬‬
‫ب» (ص افات‪« )10 :‬مگ ر‬ ‫َ‬
‫اب ث اقِ ٌ‬‫ش َه ٌ‬ ‫ََأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫و میفرماید‪ِ« :‬إاَّل َمنْ َخ ِطفَ ال َخطفَة ف ْتبَ َع هُ ِ‬
‫کسیکه ناگهان چیزی را برباید‪ ،‬پس شهابی درخشان او را دنبال می‌کند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫و در حدیث آمده است که رسول هللا ح فرمودن د‪َ « :‬مط ُل ا ْل َغنِ ِّي‪ ،‬وَِإذا ْتبِ َع َح ُد ُك ْم‬
‫َعلَى َملِي ٍء‪ ،‬فَ ْليَ ْتبَ ْع»‪« 2:‬اگر ثروتمندی از پرداخت وام خود تاخیر کن""د‪ ،‬م""رتکب ظلم‬
‫شده است و ه""رکس ن""زد پول""داری حوال""ه داده ش""ود‪ ،‬ب""ه او مراجع""ه کن""د‪( .‬در پی او‬
‫رود‪»).‬‬
‫بنابراین‪ ،‬کلمهی «اتباع» در معانی‪ :‬پیوستن‪ ،‬دنبال کردن‪ ،‬پ""یروی ک""ردن و اقت""دا‬
‫به کار رفته است‪ .‬و نیز معانی نزدیک به این مفهوم مانن""د تاس""ی و الگ""و ق""رار دادن‬
‫را در بر میگیرد‪ .‬زمانی گفت""ه میش""ود‪« :‬تاس""ی ب""ه» ک""ه از عم""ل وی پ""یروی کن""د و‬
‫‪3‬‬
‫«اقتدی" به» و «اتسی به» یعنی به او اقتدا کرد و همچون او شد‪.‬‬
‫اتباع در شریعت چنانک"ه ام"ام احم"د آنرا تعری"ف میکن"د عب"ارت اس"ت از اینک"ه‪:‬‬
‫انسان از آنچه از رس""ول خ"دا و اص""حابش وارد ش"ده‪ ،‬پ""یروی کن""د و پس از آنه""ا در‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬النهایة‪ ،‬ابن اثیر‪ ،1/179 :‬الراغب‪72 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪2125 :‬؛ مسلم‪2924 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬لسان العرب‪ ،‬مادة «اسا»‪36-4/34 :‬‬
‫‪263‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫مورد" پیروی از تابعین مخیر میباشد»‪.‬‬
‫اما اتباع و پیروی" از رسول خدا‪ ،‬شامل پیروی" از قول و فعل و ترک رسول خ""دا‬
‫میباشند‪ .‬و پیروی" از قول وابسته به مقتضای آن میباش""د ک""ه ش""امل وج""وب‪ ،‬ن""دب ی""ا‬
‫عمل رس""ول خ""دا عب""ارت اس""ت‬ ‫ِ‬ ‫نهی میباشد‪ .‬و پیروی از فعل و عمل یا ترک فعل و‬
‫از انجام یا ترک آن فعل به همان صورت ک"ه رس"ول خ"دا انج"ام داده ی"ا ت"رک ک"رده‬
‫است به این دلیل که رسول خدا چنین عمل کرده است‪.‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل در بیان اهمیت این امر میگوی""د‪« :‬پ""یروی این اس""ت ک""ه عملی‬
‫را از هر جهت مانند عمل او انجام دهد‪ .‬پس اگر عمل را به عنوان عبادت انجام داده‬
‫است‪ ،‬در واقع برای ما باید آنرا به عنوان عب""ادت انج""ام دهیم و چ""ون آن عب""ادت ب""ه‬
‫مکان خاص یا زمانی خاص مقید شده‪ ،‬ما نیز باید آنرا در همان زمان یا مکان انج""ام‬
‫دهیم‪ .‬و مثال آن کس"ی اس"ت ک"ه قص"د ط"واف" کعب"ه و لمس حج"راالس"ود را دارد‪ .‬و‬
‫پشت مقام ابراهیم نماز میخواند و کسی که میخواهد پشت ستونهای مسجد النبی نم""از‬
‫بخواند" و قصد صعود" به صفا و مروه و دعا و ذکر در آنجا را میکند‪ .‬و نیز عرف""ه و‬
‫مزدلفه و ‪ ...‬از این قبیل است»‪( .‬مجوع الفتاوی‪)1/78 :‬‬
‫خداوند متعال به ما دستور داده تا از رسولش پیروی" ک""نیم و ام""ر و نهی او را در‬
‫تمام مواردی" که برای ما روایت شده‪ ،‬جامه عمل بپوشانیم‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫ب»‬ ‫ش ِدي ُد ا ْل ِعقَ ا ِ‬ ‫سو ُل فَ ُخ ُذوهُ َو َما نَ َها ُك ْم َع ْنهُ فَ انتَ ُهوا َواتَّقُ وا هَّللا َ ِإنَّ هَّللا َ َ‬ ‫« َو َما آتَا ُك ُم ال َّر ُ‬
‫(حش ر‪ « )7 :‬چيزه ائی را ك ه پي امبر ب رای ش ما آورده اس ت اج راء كني د و از‬
‫چيزهائی كه شما را از آن بازداشته است‪ ،‬دس ت بكش يد‪ .‬از هللا بترس يد ك ه خداون د‬
‫عقوبت سختی دارد»‪.‬‬
‫ابن کثیر رحمهاهلل میگوید‪« :‬یعنی هر آنچه شما را بدان امر کرد‪ ،‬انج ام دهید و‬
‫هرگاه شما را از چیزی نهی کرد‪ ،‬از آن پرهیز کنید‪ .‬چرا که رسول خدا تنها به خیر‬
‫‪2‬‬
‫و خوبی امر میکند و فقط از شر و بدی نهی میکند»‪.‬‬
‫وجوب اطاعت از رسول هللا ح و پیروی از سنتش‪:‬‬
‫‪ -1‬از ابو موسی روایت است که رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إنَّ َمثَلِي َو َمثَ َل َم ا بَ َعثَنِي‬
‫ش بِ َع ْينَ َّي وَِإنِّي النَّ ِذي ُر ا ْل ُع ْريَانُ‬ ‫هَّللا ُ بِ ِه َك َمثَ ِل َر ُج ٍل َأتَى قَ ْو َمهُ فَقَا َل‪ :‬يَا قَ ْو ِم ِإنِّي َرَأ ْيتُ ا ْل َج ْي َ‬
‫فَالنَّ َجا َء‪ ،‬فََأطَا َعهُ طَاِئفَةٌ ِمنْ قَ ْو ِم ِه فََأ ْدلَ ُجوا َوا ْنطَلَقُوا َعلَى َم ْهلِ ِه ْم فَنَ َج ْوا َو َك َّذبَتْ طَاِئفَ ةٌ‬
‫اح ُه ْم فَ َذلِكَ َمثَلِي َو َمثَ ُل‬ ‫اس تَبَ َ‬ ‫ش فََأ ْهلَ َك ُه ْم َو ْ‬ ‫صبَ ُحوا َعلَى َم َكانَتِ ِه ْم فَ َ‬
‫صبَّ َح ُه ُم ا ْل َج ْي ُ‬ ‫ِم ْن ُه ْم فََأ ْ‬

‫‪ - 1‬اضواء البیان‪7/548 :‬؛ مخیر بودن در پیروی از دیدگاه تابعین زمانی" است که در‬
‫مسالهای اختالف داشته باشند اما چون در مسالهای اتفاق نظر داش""ته باش""ند‪ ،‬پ""یروی‬
‫از قول و دیدگاه آنان مشخص و واضح و الزم است‪.‬‬
‫‪ - 2‬تفسیر ابن کثیر‪4/336 :‬‬
‫‪264‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َصانِي َو َك َّذ َب َما ِجْئتُ بِ ِه ِمنَ ا ْل َح قِّ»‪« 1:‬بی‪-‬‬ ‫َمنْ َأطَا َعنِي َواتَّبَ َع َما ِجْئتُ بِ ِه َو َمثَ ُل َمنْ ع َ‬
‫گمان مثل من و مثل آنچه خداوند م را ب ر آن برانگیخت ه‪َ ،‬مث ل م ردی اس ت ک ه ب ه‬
‫سوی قومش میآید و میگوید‪ :‬ای قوم‪ ،‬من لشکری را به چشم خود دیدم و صراحتا‬
‫خطر را به شما اعالم میکنم‪ .‬پس خود را نجات دهید‪ .‬پس گ روهی از ق وم اط اعت‬
‫کردند و در اوایل یا آخر شب در فرصتی که داشتند‪ .‬به راه افتادن د و خ ود را نج ات‬
‫دادند و گروهی دیگر او را تکذیب کردند و در جای خود نشستند پس لش کر دش من‬
‫ناگهان و صبحگاهان بر آنان تاختند و همه را هالک نم وده و غ ارت کردن د‪ .‬چ نین‬
‫است مثل کسی که از من اطاعت کند و از آنچه آوردهام پیروی کند و مثل کس ی ک ه‬
‫از من نافرمانی کند و حقی را که آوردهام‪ ،‬نکذیب کند»‪.‬‬
‫‪ -2‬از ابوهریره روایت است که رسول خدا فرمودند‪« :‬كل أمتي يدخلون الجنة إال‬
‫""ال‪َ « :‬م ْن َأطَ""ا َعنِي دَخَ"" َل ْال َجنَّةَ‪َ ،‬و َم ْن‬
‫من أبى»‪ .‬ق""الوا‪ :‬يا رس""ول" هللا‪ ،‬ومن يأبى؟ قَ َ‬
‫صانِي فقد أبى»‪« 2:‬تمام امت من وارد بهشت میشوند جز کسانی که از ورود به آن‬ ‫َع َ‬
‫ابا ورزند‪ .‬صحابه گفتند‪ :‬ای رسول رسول خدا‪ ،‬چه کسی از ورود" به بهشت سر ب""از‬
‫میزند؟ فرمودند‪« ":‬ه"رکس از من اط"اعت کن""د وارد بهش"ت میش""ود و ه""رکس از من‬
‫نافرمانی کند‪ ،‬درحقیقت از ورود به بهشت ابا ورزیده است»‪.‬‬
‫«مراد از ابا ورزیدن در اینجا امتن""اع و خ""ودداری از پایبن""دی و ال""تزام ب""ه س""نت‬
‫رس""ول هللا ح و سرکش""ی از فرم"ان او میباش""د‪ .‬و کس""ی ک"ه اب"ا میورزد از دو ح"الت‬
‫خارج نیست یا اینکه کافری است که هرگز وارد بهشت نمیشود و ی""ا مس""لمانی" اس""ت‬
‫که (مرتمب گناهان کبیره شده و) از ورود به بهش""ت هم""راه اولین کس""انی ک""ه ب""ه آن‬
‫وارد میشوند منع میشود مگر کسانی را که خداون"د" بخواه"د‪( .‬و آن""ان را ببخش""د و از‬
‫‪3‬‬
‫گناهشان درگذرد‪»).‬‬
‫هشدار در مورد مخالفت با رهنمود نبوی‪:‬‬
‫چنانکه رسول هللا ح مسلمانان را به اطاعت از خود امر کرده است‪ ،‬همچنین آنه""ا‬
‫را از منحرف شدن از مسیر سنتش بر حذر داش""ته و ب""ه کس"انی ک"ه س""نتش را ت""رک‬
‫نموده و از آن روی" میگردانند‪ ،‬هشدار داده است‪:‬‬
‫س نَّتِي‪،‬‬‫‪ -1‬از ابو هریره روایت است که رسول هللا ح فرمودن""د‪« :‬فَ َمنْ َر ِغ َب عَنْ ُ‬
‫س ِمنِّي»‪« 4:‬هرکس از سنت من روی گرداند‪ ،‬از من نیست»‪.‬‬ ‫فَلَ ْي َ‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ :‬کتاب االعتصام‪ ،‬باب االقتداء بسنن رسول هللا‪9/115 :‬؛ مسلم‪ ،‬کتاب‬
‫الفضائل‪ ،‬باب شفقته علی امته‪1789-4/1788 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،‬کتاب االعتصام‪ ،‬باب االفتداء بسنن رسول هللا‪9/114 :‬‬
‫‪ - 3‬فتح الباری‪13/254 :‬‬
‫اب‬
‫‪ - 4‬صحیح بخاری‪ ،‬کتاب النکاح‪ ،‬باب الترغیب فی النکاح‪7/2 :‬؛ مسلم‪ ،‬بَ ُ‬
‫اح لِ َمنْ تَاقَتْ نَ ْف ُ‬
‫سهُ ِإلَ ْي ِه‪َ ،‬و َو َج َد ُمَؤ نَهُ‪2/1020 :‬‬ ‫ب النِّ َك ِ‬
‫ستِ ْحبَا ِ‬
‫ا ْ‬
‫‪265‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -2‬از امالمومنین عایشه ب ه ص ورت مرف وع روایت اس ت ک ه‪َ « :‬منْ َع ِم َل َع َماًل‬


‫س َعلَ ْي ِه َأ ْم ُرنَا فَ ُه َو َردٌّ»‪« 1:‬هرکس عملی را (به عنوان بخشی از دین) انجام ده د‬ ‫لَ ْي َ‬
‫که امر ما در آن نباشد‪ ،‬مردود است»‪.‬‬
‫مظاهر اتباع و پیروی‪:‬‬
‫الف) اقتدا به رسول هللا ح در اعتقادات و اعمال ظاهری و باطنی‬
‫سنَةٌ ل َمن كانَ يَ ْر ُج و‬
‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫سو ِل هَّللا ِ ُأ ْ‬
‫س َوةٌ َح َ‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬لَقَ ْد َكانَ لَ ُك ْم فِي َر ُ‬
‫هَّللا َ َوا ْليَ ْو َم اآْل ِخ َر َو َذ َك َر هَّللا َ َكثِيراً» (احزاب‪« )21 :‬یقینا ً برای ش ما در زن دگی رس ول‬
‫هللا ح سرمشق نیکویی است‪ ،‬برای آنان که به هللا و روز آخرت امید دارن د و هللا را‬
‫بسیار یاد می‌کنند»‪.‬‬
‫پیروی از رسول خدا محقق نحواه د ش د مگ ر زم انی ک ه عم ل انس ان در ش ش‬
‫مورد موافق با شریعت باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬س بب‪ :‬اگ ر عب ادت خداون د متع ال ب ا س ببی نامش روع هم راه ش ود‪ ،‬در این‬
‫ص ورت آن عب ادت‪ ،‬ب دعت خواه د ب ود و م ردود اس ت و س ودی ب رای ص احبش‬
‫نخواهد داشت‪.‬‬
‫مثال‪ :‬ب رخی از م ردم ب ه ش ب زن دهداری در ش ب بیس ت و هفتم م اه رجب می‪-‬‬
‫پردازند به این دلیل که رسول خدا در این شب به معراج رفتند؛ اما باید این نکته را‬
‫یادآور شد که تهجد عبادت است ولی چون مقرون به این سبب شده‪ ،‬ب دعت خواه د‬
‫بود‪ .‬چرا که مبنای این عبادت را سببی در نظر گرفته که شرعا ث ابت نیس ت ‪ ...‬ل ذا‬
‫این وصف – موافقت عبادت شرعی در سبب – امری مهم است که به وس یلهی آن‬
‫بدعتهای زیادی که گمان میرود سنت هستند و چنین نیس تند‪ ،‬روش ن و واض ح می‪-‬‬
‫گردد‪ .‬و از این قبیل است عملکرد کسانی که ماه رجب را مخصوص عم ره تص ور‬
‫میکنند یا اینکه زیارت قبور را به روزهای جمعه و عیدها اختصاص دادهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬جنس‪ :‬باید عبادت در جنس نیز با شریعت موافق باشد‪ .‬بن ابراین اگ ر انس ان‬
‫عبادتی را برای هللا انجام دهد که جنس آن مشروع نشده است‪ ،‬قاب ل قب ول نخواه د‬
‫بود‪.‬‬
‫مثال‪ :‬اگر کسی اسبی را قربانی کند‪ ،‬قربانی وی صحیح نیست‪ .‬چرا که در جنس‬
‫با شریعت مخالفت کرده است‪ .‬در شریعت حیواناتی که برای قربانی در نظ ر گرفت ه‬
‫شده‪ ،‬شتر و گاو و گوسفند میباشد‪ .‬و از این قبیل است زک ات فط ر ن زد کس انی ک ه‬
‫معتقدند باید زکات فطر از قوت قالب سرزمین داده ش ود و پ رداخت نق دی آن ج ایز‬
‫نیست‪( .‬بنابراین باید زکات فطر خود را از قوت قالب پرداخت کنند و پرداخت نق دی‬
‫آن برای ایشان سودی نخواهد داشت‪).‬‬
‫‪ -3‬ع دد (ان دازه یا کمیت)‪ :‬اگ ر انس ان نم ازی را ب ه عن وان نم از ف رض‪ ،‬ب ر‬
‫‪ - 1‬مسلم‪3243 :‬‬
‫‪266‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نمازهای پنجگانه بیفزاید‪ ،‬آن نماز ب دعت اس ت و غ یر قاب ل قب ول؛ چ را ک ه چ نین‬


‫عملکردی با تعداد نمازهایی ک ه ش ریعت معین ک رده‪ ،‬مخ الف میباش د‪ .‬و واض ح و‬
‫مش خص اس ت ک ه اگ ر نم از ظه ر را مثال پنج رکعت بخوان د‪ ،‬ب ه اتف اق نم از وی‬
‫صحیح نیست‪.‬‬
‫‪ -4‬صفت (کیفیت و هیئت)‪ :‬اگر شخصی نمازش را با سجده و سپس رکوع آغاز‬
‫کن د‪ ،‬قطع ا نم از وی باط ل خواه د ب ود‪ .‬و همچ نین اگ ر عم ره را ب ا کوت اه ک ردن‬
‫موهایش و سپس سعی صفا و مروه و پس از آن طواف آغاز کند‪ ،‬عمره وی باط ل‬
‫میباشد‪ .‬و ذکر دست جمعی از این قبیل اس ت چنانک ه در ح دیث عبدهللا بن مس عود‬
‫وارد شده که چون بر حلقهای از حلقات ذک ر حاض ر ش د‪ ،‬ایس تاده و گفت‪ :‬این چ ه‬
‫عملی است که انجام میدهید؟ گفتند‪ :‬ای ابوعبدالرحمن‪ ،‬سنگریزههایی اس ت ک ه ب ا‬
‫آنها تکبیر و تهلیل و تسبیح خود را میشماریم؛ عبدهللا بن مس عود گفت‪ :‬گناه انت ان‬
‫را بشمارید‪ ،‬من ضمانت میکنم که چیزی از نیکیهایتان ضایع نمیشود‪ .‬وای بر شما‬
‫ای امت محمد‪ ،‬چه زود هالکت شما فرا رسید‪ ،‬آنان اصحاب رسول هللا ح هستند ک ه‬
‫موج میزنند‪ ،‬لباسهای رسول خدا هنوز کهنه نشده و ظرفهایش هنوز نشکستهان د‪.‬‬
‫سوگند به خدایی که جانم در دست اوس ت یا ش ما ب ر دینی ه دایت یافت هت ر از دین‬
‫محمد هستید و یا اینکه گشاینده دروازه ضاللت و گمراهی هستید‪.‬‬
‫آنان گفتند‪ :‬ای ابوعبدالرحمن‪ ،‬به خدا سوگند قصدی جز خ یر ن داریم‪ .‬عبدهللا بن‬
‫مسعود گفت‪ :‬و چه بسیارند کسانی که در پی خ یر و خ وبی هس تند ام ا ب دان دس ت‬
‫نمییابند»‪ 1.‬چرا که عملکرد آنان در کیفیت و چکونگی آن با شریعت مخالف است‪.‬‬
‫‪ -5‬زمان‪ :‬اگر کس ی در اولین روزه ای ذیالحج ة قرب انی کن د‪ ،‬قرب انی وی قاب ل‬
‫قبول نخواهد ب ود‪ .‬چ را ک ه در زم ان (قرب انی) ب ا ش ریعت مخ الفت ک رده اس ت‪ .‬و‬
‫همچنین اگر قبل از وقت نماز بخواند یا در ج ز م اهه ای حج‪ ،‬ب ه حج رود‪ ،‬نم از و‬
‫حج وی مورد قبول نخواهد بود و سودی به او نمیبخشد‪.‬‬
‫‪ -6‬مک ان‪ :‬اگ ر کس ی در ج ایی ج ز مس جد اعتک اف کن د‪ ،‬اعتک اف وی ص حیح‬
‫نخواهد بود چرا که اعتکاف از جمله اعمالی است که جز در مسجد انج ام نمیش ود‪.‬‬
‫و اگ ر زنی بگوید‪ :‬میخ واهم در مح ل نم ازم در خان ه اعتک اف کنم‪ ،‬اعتک اف وی‬
‫صحیح نیست‪ .‬چرا که در مکان (اعتکاف) با شریعت مخالفت کرده است‪.‬‬
‫ب) سپردن قضاوت و داوری به سنت‬
‫ُأ‬
‫س و َل َو ْولِي‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يَا َأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُو ْا ِطي ُعو ْا هللاَ َو ِطي ُع و ْا ال َّر ُ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ول ِإن ُكنتُ ْم تُْؤ ِمنُ ونَ بِاهللِ‬‫س ِ‬ ‫ش ْي ٍء فَ ُردُّوهُ ِإلَى هللاِ َوال َّر ُ‬ ‫اَأل ْم ِر ِمن ُك ْم فَ ِإن تَنَ ازَ ْعتُ ْم فِي َ‬
‫سنُ تَ ِويالً» (نساء‪« )59 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید!‬ ‫ْأ‬ ‫َوا ْليَ ْو ِم اآل ِخ ِر َذلِ َك َخ ْي ٌر َوَأ ْح َ‬
‫از هللا اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و از ص احبان امرت ان (اط اعت کنید) و‬
‫‪ - 1‬دارمی‪ ،‬آلبانی در السلسلة الصحیحة‪ 2005 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪267‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اگر در چیزی اختالف کردید‪ ،‬آنرا ب ه هللا و پیامبر ب از گردانید؛ اگ ر ب ه هللا و روز‬
‫قیامت ایمان دارید‪ ،‬این بهتر و خوش فرجام‌تر است»‪.‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫و میفرماید‪« :‬فَالَ َو َربِّ َك الَ يُْؤ ِمنُونَ َحتَّ َى يُ َح ِّك ُموكَ فِي َما ش ََج َر بَ ْين ُه ْم ث َّم ال يَ ِج دُوا فِي‬
‫َ‬
‫َس لِيماً» (نس اء‪« )65 :‬ن ه‪ ،‬س وگند ب ه‬ ‫س لِّ ُمو ْا ت ْ‬
‫ض يْتَ َويُ َ‬ ‫َأنفُ ِ‬
‫س ِه ْم َح َرج ا ً ِّم َّما قَ َ‬
‫آنها ایمان نمی‌آورند‪ ،‬مگر اینک ه در اختالف ات خ ویش ت و را داور‬ ‫پروردگارت که ‌‬
‫ً‬
‫قرار دهند و سپس از داوری تو‪ ،‬در دل خود احساس ناراحتی نکنند و ک امال تس لیم‬
‫باشند»‪.‬‬

‫ج) رضایت به حکم رسول هللا ح و شریعت وی‬


‫از عباس بن عبدالمطلب روایت است که میگوید‪ :‬ش نیدم رس ول خ دا میفرماید‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫الم ِدينً ا‪َ ،‬وبِ ُم َح َّم ٍد نَبِيًّ ا و َر ُ‬
‫س واًل »‪:‬‬ ‫س ِ‬ ‫ض َي بِاهللِ َربًّ ا‪َ ،‬وبِاِإْل ْ‬
‫ان َمنْ َر ِ‬ ‫« َذا َ‬
‫ق طَ ْع َم اِإْل ي َم ِ‬
‫«هرکس راضی باشد که هللا پروردگ ارش و اس الم دینش و محم د پیامبر و رس ول‬
‫(فرستاده شده از جانب خداوند به سوی او) باشد‪ ،‬طعم ایمان را میچشد»‪.‬‬
‫د) توقف در حدود شریعت‬
‫توقف در حدود شریعت ثمرهی این رضایت میباشد‪ .‬بن ابراین کس ی ک ه ب ه حکم‬
‫رسول هللا ح و دین و شریعتش راضی باشد‪ ،‬در حدود شریعت توقف میکند و حد و‬
‫مرزهای آنرا رعایت میکند و به خود اجازه تعدی و تجاوز در آنها را نمیده د و ب ه‬
‫این سو و آن سو منحرف نمیشود‪ .‬چنانکه در حدیث عبدهللا بن مغفل وارد شده ک ه‬
‫چون شنید فرزندش میگوید‪« :‬پروردگارا به هنگام ورود به بهشت در سمت راست‬
‫آن قصری سفید از تو میخ واهم»‪ .‬گفت‪ :‬فرزن دم‪ ،‬از خداون د بهش ت را یخ واه و از‬
‫آتش دوزخ به او پناه ب بر‪ ،‬از رس ول خ دا ش نیدم ک ه فرمودن د‪« :‬س یکون فی ه ذه‬
‫االمة قوم یعتدون فی الطهور و الدعاء»‪« :‬در این امت عدهای خواهن د ب ود ک ه در‬
‫‪2‬‬
‫پاکیزگی و دعا افراط میکنند»‪.‬‬
‫افراط و تع دی در پ اکیزگی عب ارت اس ت از‪ :‬اس راف در آن یا بیش از س ه ب ار‬
‫وضو گرفتن یا اینکه از حد و حدود عضوی که به وضوی آن امر شده‪ ،‬تجاوز کند‪.‬‬
‫مطلب دوم‪ :‬تقلید‬
‫‪3‬‬
‫تقلید در لغت به معنای قرار دادن قالده در گردن میباشد‪.‬‬
‫الم‬
‫س ِ‬ ‫ض َي بِاهللِ َربًّا‪َ ،‬وبِاِإْل ْ‬
‫‪ - 1‬صحیح مسلم‪ ،‬کتاب االیمان‪ ،‬باب الدلیل علی ان َمنْ َر ِ‬
‫سواًل فهو مومن و ان ارتکب المعاص الکبار‪1/62 :‬‬ ‫ِدينًا‪َ ،‬وبِ ُم َح َّم ٍد نَبِيًّا َ‬
‫ور ُ‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪87 ،4/86 :‬؛ ابوداود‪45 :‬؛ حاکم در مستدرک‪ 1/504 :‬و آنرا صحیح‬
‫دانسته و ذهبی با وی موافقت کرده است‪ .‬و آلبانی در صحیح سنن ابی داود‪ 96 :‬آ‪-‬‬
‫نرا صحیح دانسته است‪ .‬نگا‪ :‬صحیح الجامع‪3672 :‬‬
‫‪ - 3‬المصباح‪512 :‬‬
‫‪268‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تقلید در اصطالح عبارت است از‪ :‬پیروی از قول و دیدگاه دیگری بدون ش ناخت‬
‫‪1‬‬
‫دلیل وی‪.‬‬
‫آغاز تقلید‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫تقلید در قرن چهارم هجری به وجود آمد‪.‬‬
‫مذموم بودن تقلید‪:‬‬
‫دالیل قرآنی‪:‬‬
‫َ‬ ‫اَّل‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫سلنا ِمن ق ْبلِ َك فِي ق ْريَ ٍة ِّمن ن ِذي ٍر ِإ قا َل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪ -1‬خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬وكذلِ َك َما ْر َ‬
‫ُم ْت َرفُوهَا ِإنَّا َو َج ْدنَا آبَاءنَا َعلَى ُأ َّم ٍة وَِإنَّا َعلَى آثَا ِر ِهم ُّمقتَدُونَ * قا َل َول ْو ِجْئتُكم بِ ْهدَى‬
‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫س ْلتُم بِ ِه َك افِرُونَ » (زخ رف‪« )24-23 :‬همين‬ ‫ِم َّما َو َجدتُّ ْم َعلَ ْي ِه آبَاء ُك ْم قَالُوا ِإنَّا بِ َما ُأ ْر ِ‬
‫گونه در هيچ شهر ودياری پيش از تو (پيامبر) بيم دهندهای مبعوث نكردهايم مگ ر‬
‫اين كه متن ّعمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفتهاند‪ :‬ما پ دران و‬
‫نياكان خود را بر آئينی يافتهايم و ما هم قطعا ً (بر شيوه ايش ان مان دگار میش ويم و)‬
‫به دنبال آنان میرويم‪( .‬پيامبرشان بديش ان) میگفت‪ :‬آي ا اگ ر من آئي نی را هم ب رای‬
‫شما آورده باشم كه از آئينی هدايت بخشتر باشد كه پ دران و نياك ان خ ود را ب ر آن‬
‫يافتهايد (باز هم از گذشتگان خود پيروی میكني د و ب ر بتپرس تی خ ويش میروي د و‬
‫دست به دامان تقليد میشويد؟) میگفتند‪( :‬آری! چنين است و) اصالً ما به چيزی كه‬
‫(با خود آوردهايد و) بدان مأمور و مبعوث شدهايد‪ ،‬باور نداريم»‪.‬‬
‫و میفرماید‪ِ« :‬إ ْذ قَا َل َأِلبِي ِه َوقَ ْو ِم ِه َما َه ِذ ِه التَّ َماثِي ُل الَّتِي َأنتُ ْم لَ َه ا َع ا ِكفونَ * ق الُوا‬
‫َ‬ ‫ُ‬
‫َو َج ْدنَا آبَاءنَا لَ َها عَابِ ِدينَ » (انبیاء‪« )53-52 :‬چون ب ه پ درش و ق ومش گفت‪« :‬این‬
‫نهادهاید؟! گفتند‪« :‬ما پدران خ ود را‬ ‫‌‬ ‫مجسمهها چیست که شما به (عبادت) آن‌ها دل‬ ‫‌‬
‫پرستش کنندگان آن‌ها یافته‌ایم»‪.‬‬
‫الس بِياَل » (اح زاب‪:‬‬ ‫ض لُّونَا َّ‬ ‫ََأ‬
‫سا َدتَنَا َو ُكبَ َراءنَ ا ف َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫«وقَالُوا َربَّنَا ِإنَّا ط ْعنَا َ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫‪« )67‬و گفتند‪ :‬پروردگارا! ما از سروران و بزرگان خود اطاعت کردیم‪ ،‬پس ما را‬
‫از راه به در بردند (و گمراه کردند)»‪.‬‬
‫دالیلی از اقوال صحابه‪:‬‬
‫‪ -1‬عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬آگاه باشید که نباید هیچیک از ش ما دینش را ب ا‬
‫تقلید از دیگری دریافت کند‪ ،‬بهگونهای که اگر او ایمان آورد‪ ،‬ایمان آورد و اگ ر او‬
‫‪3‬‬
‫کافر شود‪ ،‬کافر شود؛ چرا که اسوه و الگویی در شر و بدی نیست»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬ما در جاهلیت «امعه» را دعوت کردیم کس ی ک ه چ ون ب ه‬
‫غذایی دعوت میشد دیگری با او همراه میشد‪ .‬و چ نین شخص ی در میان ش ما ن یز‬
‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪35/233 :‬؛ روضة الناظر‪2/450 :‬‬
‫‪ - 2‬الرد علی من اخلد الی االرض‪ ،133 :‬سیوطی‬
‫‪ - 3‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪2/195 :‬‬
‫‪269‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میباشد‪ ،‬آنکه دینش را با تقلید از دیگران دریافت میکن د (یع نی دینش را ت ابع دین‬
‫‪1‬‬
‫دیگری میداند بدون حجت و دلیل و برهان‪»).‬‬
‫‪ -2‬ابن عباس میگوید‪« :‬وای بر پیروانی که از لغزشهای ع الم پ یروی میکنن د‪.‬‬
‫گفته شد‪ :‬ای ابن عباس‪ ،‬چگونه این امر ممکن است؟ فرمود‪ :‬ع الم ب ر مبن ای فهم‬
‫و دانش خود اظهار نظر میکند‪ ،‬اما پس از آن حدیث رسول خدا را میشنود (ک ه ب ر‬
‫خالف آن میباشد) پس رای و نظر و دیدگاه خود را رها میکند‪( .‬ام ا پ یروان رای و‬
‫نظر او را رها نکرده و از آن پیروی میکنند)‪».‬‬
‫و در لفظی آمده است‪« :‬پس آن عالم کسی را مالقات میکند که نسبت به احادیث‬
‫رسول هللا ح داناتر است پس وی را از قول رس ول خ دا آگ اه میکن د و او از دیدگاه‬
‫‪2‬‬
‫خود باز میگردد‪ .‬اما پیروان وی بر مبنای دیدگاه پیشین وی حکم میکنند»‪.‬‬
‫‪ -3‬علی بن ابی طالب میگوید‪« :‬قلبها همچون ظرفه""ایی هس""تند ک""ه به""ترین آنه""ا‪،‬‬
‫ظروفی هستند که خیر و خوبی در ب""ر دارن""د‪ .‬و م""ردم س""ه گون""هان""د‪ :‬ع""الم رب""انی و‬
‫کسانی که در مسیر نجات به کسب علم مشغولاند و افراد" پست و فرومایه و نادان ک""ه‬
‫پیرو" هر جنبندهای هستند که از نور علم بیبه"ره اس"ت و ب"ه رک"نی مطمئن و اس"توار"‬
‫‪3‬‬
‫پناه نمیبرند»‪.‬‬
‫اقوال ائمه اربعه‪:‬‬
‫‪ -1‬امام ابو حنیفه میگوید‪« :‬برای هیچکس ج""ایز نیس""ت ک""ه س""خن م""ا را چنانچ""ه‬
‫‪4‬‬
‫نداند از کجا گرفتهایم‪ ،‬بپذیرد»‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫و نیز میگوید‪« :‬هرگاه حدیث صحیح شد‪ ،‬همان مذهب من است»‪.‬‬
‫‪ -2‬امام مالک رحمهاهلل میگوید‪« :‬بدانید که من انسان هستم‪ ،‬مرتکب خطا میش""وم‬
‫و درست هم میگویم؛ در رای و نظرم بنگرید‪ ،‬اگر با کت"اب و س"نت مواف"ق" ب"ود آنرا‬
‫‪6‬‬
‫بپذیرید" وگرنه ترکش کنید»‪.‬‬
‫‪ - 1‬امعه کسی است ک ه میگوید‪ :‬من هم راه م ردم هس تم‪ .‬یع نی از ه رکس ب ا ه ر‬
‫دیدگاهی پیروی میکند و بر چیزی ثابت قدم و استوار نیست‪ .‬ش رح مش کل اآلث ار‪:‬‬
‫‪6116‬؛ النهایة‪1/402 :‬؛ اعالم الموقعین‪194 /2 :‬؛ حاکم در مستدرک‪7178 :‬‬
‫‪ - 2‬بیهقی‪ ،‬س نن الک بری‪1877 :‬؛ نگ ا‪ :‬اعالم الم وقعین‪2/193 :‬؛ و از این دس ته‬
‫است ابوالحسن اشعری که به عقیدهی اهل سنت و جم اعت بازگش ت ام ا پ یروانش‬
‫همچنان دیدگاه اشعریه را دنبال میکنند‪ .‬خداوند آنان را هدایت کند‪.‬‬
‫‪ - 3‬اعالم الموقعین‪2/195 :‬‬
‫‪ - 4‬ابن عاب"""دین فی «حاش"""یة» علی البح"""ر الرائ"""ق‪6/293 :‬؛ و ابن قیم در‪ :‬اعالم‬
‫الموقعین‪2/309 :‬‬
‫‪ - 5‬ابن عابدین فی الحاشیه‪1/63 :‬؛ و شیخ صالح الفالنی فی ایقاظ الهمم‪ ،‬ص‪62 :‬‬
‫‪ - 6‬ابن عبد البر‪ ،‬الجامع‪2/32 :‬؛ الفالنی‪ ،‬ایقاظ الهمم‪ ،‬ص‪72 :‬‬
‫‪270‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -3‬امام شافعی" رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬قطع""ا ب""رای ه""رکس پیش میآی""د ک""ه س""نتی از‬
‫پیامبر" خدا را فراموش" کند یا از او پنهان بمان""د‪ .‬هرگ""اه س""خنی را گفت"ه ی""ا اص""لی را‬
‫نشان داده باشم ک""ه ب""ر خالف آن از رس""ول خ""دا نق""ل ش""ده باش""د‪ ،‬ق""ول‪ ،‬ق""ول رس""ول‬
‫‪1‬‬
‫خداست و رهنمود" نبوی نیز قول من میباشد»‪ .‬و این جمله را تکرار میکرد‪.‬‬
‫همچنین میگوید‪« :‬در آنچه گفتهام چنانچه سخن پی"امبر ب"ر خالف آن ب"ود‪ ،‬ح"دیث‬
‫‪2‬‬
‫رسول خدا سزاوار"تر به پیروی" میباشد و از من تقلید نکنید»‪.‬‬
‫‪ -4‬امام احمد بن حنبل میگوید‪« :‬از من و از مالک و ش""افعی" و اوزاعی و ث""وری‬
‫‪3‬‬
‫تقلید نکنید؛ و دینتان را از جایی دریافت کنید که آنان دینشان را از آنجا گرفتند»‪.‬‬
‫ضررهای تقلید‪:‬‬
‫تقلید کردن ضررهای زیادی" به دنبال دارد از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬تقلید منجر به ترجیح رای و نظری بدون دلیل‪ ،‬ب""ر حکمی مس""تند ب""ه دلی""ل می‪-‬‬
‫ش َم ا ظَ َه َر ِم ْن َه ا َو َم ا بَطَنَ‬ ‫شود‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪« :‬قُ ْل ِإنَّ َما َح َّر َم َربِّ َي ا ْلفَ َو ِ‬
‫اح َ‬
‫س ْلطَانا ً َوَأن تَقُولُو ْا َعلَى هللاِ‬ ‫ق َوَأن تُ ْ‬
‫ش ِر ُكو ْا بِاهللِ َما لَ ْم يُنَ ِّز ْل بِ ِه ُ‬ ‫َواِإل ْث َم َوا ْلبَ ْغ َي بِ َغ ْي ِر ا ْل َح ِّ‬
‫َما الَ تَ ْعلَ ُمونَ » (اعراف‪« )33 :‬بگو‪( :‬هللا) فقط کارهای زشت را‪ ،‬چه آش کارا باش د‬
‫و چه پنهان و (نيز) گناه و سرکشی بنا حق را حرام ک رده اس ت و اينک ه چ يزی را‬
‫شريک هللا قرار دهيد که هللا دليلی بر (حقانيت) آن نازل نکرده است و چيزی را ک ه‬
‫نمیدانيد به هللا نسبت دهيد (حرام نموده است)»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪ -2‬تقلید‪ ،‬تعص ب م ذهبی را ب ه دنب ال دارد و در اث ر تقلید اس ت ک ه اختالف در‬
‫عقاید و احکام پدید میآید‪.‬‬
‫‪ -3‬تقلید باعث رس وخ مف اهیم نادرس ت در ذهن مس لمانان میش ود‪ .‬چنانک ه می‪-‬‬
‫گویند‪« :‬اختالف امت رحمت است»‪.‬‬
‫‪ -4‬تقلید آثار بدی در حیات امت به دنب ال دارد مانن د جم ود فقهی و بس ته ش دن‬
‫باب اجتهاد‪.‬‬
‫‪ -5‬تقلید در واقع ابطال نقش عقل است چ را ک ه ب رای تام ل و تفک ر خل ق ش ده‬
‫است‪.‬‬
‫تقلید دو نوع است‪ :‬عام و خاص‬
‫تقلید عام‪:‬‬
‫تقلید عام این است که انسان ب ه م ذهب مشخص ی پایبن د باش د و در تم ام ام ور‬
‫دینش بر مبنای اصول و قواعد آن عمل کند‪ .‬علما در این نوع تقلید اختالف ک رده‪-‬‬
‫‪ - 1‬حاکم با سند متصل تا شافعی‪ ،‬اعالم الموقعین‪364 "،2/363 :‬؛ ابن عساکر‪ ،‬تاریخ‬
‫دمشق‪15/1/3 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن ابی حاتم و ابو نعیم و ابن عساکر‪15/9/2 :‬‬
‫‪ - 3‬الفالنی‪ ،‬ایقاظ الهمم‪113 :‬؛ اعالم الموقعین‪2/302 :‬‬
‫‪271‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اند چنانکه برخی از علما قائل به تحریم آن میباشند‪ .‬چون در این نوع تقلید‪ ،‬ن وعی‬
‫پایبندی مطلق به پیروی از غیر پیامبر میباش د‪ .‬ش یخ االس الم ابن تیمیه میگوید‪:‬‬
‫«دیدگاه وجوب اطاعت از کسی جز پیامبر‪ ،‬در تمام اموری که به آنها امر و از آنها‬
‫نهی میکند‪ ،‬بر خالف اجم اع میباش د و ج ایز دانس تن آن ام ور ناخوش ایندی را ب ه‬
‫دنبال دارد»‪.‬‬
‫تقلید خاص‪:‬‬
‫اینکه در مسالهای معین‪ ،‬دیدگاهی مشخص را برگزیند‪ .‬و این زمانی است که از‬
‫شناخت حق عاجز و ناتوان باشد‪ ،‬چه پس از اجتهاد یا اینکه واقعا ع اجز و ن اتوان‬
‫باشد یا اینکه با مشقت فراوان به حق دس ت مییاب د‪ ،‬در این ص ورت چ نین تقلیدی‬
‫جایز است‪.‬‬
‫حکم تقلید‪:‬‬
‫به طور کلی تقلید کردن برای عموم مردم جایز است‪ .‬کسانی که توانایی تامل در‬
‫ادله و استنباط احکام را ندارند‪ .‬ابن عبد البر میگوید‪« :‬علما در این اختالف ندارن د‬
‫که بر عموم مردم جایز است از علمای خود تقلید کنند و در واقع آن ان مص داق این‬
‫سَألُو ْا َأ ْه َل ِّ‬
‫الذ ْك ِر ِإن ُكنتُ ْم الَ تَ ْعلَ ُم ونَ » (نح ل‪43 :‬؛‬ ‫کالم الهی هستند که میفرماید‪« :‬فَا ْ‬
‫انبیاء‪« )7 :‬پس (ای مردم) اگر نمی‌دانید از اهل علم بپرسید»‪.‬‬
‫ابن تیمیه میگوید‪« :‬جمهور امت معتقدند که به ط ور کلی اجته اد و تقلید ج ایز‬
‫است و اجتهاد را بر تک تک اف راد واجب نک رده و تقلید را ب ه ط ور مطل ق ح رام‬
‫ندانستهاند و نیز تقلید را بر تک تک افراد واجب نکرده و اجتهاد را به طور مطل ق‬
‫‪1‬‬
‫حرام ندانستهاند»‪.‬‬
‫شرطهای تقلید جایز‪:‬‬
‫‪ -1‬مقل د از عم وم م ردم‪ ،‬جاه ل و ن اتوان باش د ب هگون های ک ه خ ود توان ایی‬
‫استنباط حکم هللا و رسولش را نداش ته باش د‪ .‬در این ص ورت بن ا ب ر کالم خداون د‪،‬‬
‫سَألُو ْا َأ ْه َل ال ِّذ ْك ِر ِإن ُكنتُ ْم الَ تَ ْعلَ ُم ونَ » چ نین شخص ی‬‫تقلید بر او فرض میباشد‪« :‬فَا ْ‬
‫باید از داناترین و با تقواترین فردی ک ه ب ه او دسترس ی دارد‪ ،‬تقلید کن د و اگ ر دو‬
‫نفر با این شرایط یافت‪ ،‬در تقلید از یکی از آنها مخیر میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬از کسی تقلید کن د ک ه مع روف ب ه علم و اجته اد ب وده و دین دار و نیکوک ار‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬حق برای مقلد آشکار نشده باشد؛ چنانکه ندانس ته باش د ق ول دیگ ری ارجح‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬در این تقلید مخ الفت واض ح و روش نی ب ا نص وص ش رعی یا اجم اع امت‬
‫نباشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪204 -2/203 :‬‬
‫‪272‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -5‬مقلد را پایبند و ملتزم به مذهبی مشخص در تمام مسائل نکند‪ .‬بلکه شایس ته‬
‫است در جستجوی حق باشد و از دیدگاهی پیروی کند که به ق ول ص واب نزدیکت ر‬
‫است‪ .‬و این به معنای انتقال از مذهبی به مذهب دیگر نیست چنانکه در پی رخصت ‪-‬‬
‫ها و در جستجوی احکام آسانتر باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬چون برای مجتهد امری رخ دهد که انجام آن فوری باشد و فرص ت تام ل در‬
‫استنباط حکم آن نداشته باشد‪ ،‬در چنین شرایطی تقلید کردن برای وی جایز است‪.‬‬
‫آیا برای عوام الناس در آمدن به مذهبی از مذاهب الزم است؟‬
‫ابن قیم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬ب""ر ع""وام الن""اس الزم نیس""ت م""ذهبی را ب""رای خ""ود‬
‫انتخاب کنند‪ .‬و دیدگاه درست و قطعی در این زمینه همین است‪ .‬چرا ک""ه فق""ط ام""ری‬
‫واجب است که هللا و رسولش آنرا واجب کرده باشند و هللا و رسولش ب""ر هیچی""ک از‬
‫مردم واجب نکردهاند که به مذهبی از مذاهب ائمه درآیند و تنها از او تقلی""د کنن""د ن""ه‬
‫‪1‬‬
‫کسی دیگر»‪.‬‬
‫اصل در این مساله عدم التزام به مذهبی معین و مشخص میباشد جز اینکه در این‬
‫زمینه استثنائاتی" وجود دارد که عبارتند از‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -1‬چون بنده جز با پایبندی به مذهبی مشخص نتواند دینش را بیاموزد‪.‬‬
‫‪ -2‬چون پیامد التزام و پایبندی وی به مذهبی مشخص با دفع فساد" ب""زرگی هم""راه‬
‫‪3‬‬
‫باشد که دفع آن جز با پایبندی" به مذهبی معین امکان نداشته باشد‪.‬‬
‫تفاوت میان اتباع و تقلید‪:‬‬
‫عالم مجتهد و عامی مقلد میباشد‪.‬‬ ‫متبع (کسی که پیروی" میکند) در مرتبهای میان ِ‬
‫بررسی صحت این قول که میگویند‪ :‬در مسائل اختالفی جای انکار نیست‪.‬‬
‫امام ابن قیم در این مورد میگوید‪« :‬اینکه میگویند‪ :‬در مسائل اختالفی" جای انکار‬
‫نیست‪ ،‬دیدگاه درست و صحیحی" نیست چرا که انکار یا متوجه قول و فتوا" یا متوج""ه‬
‫عمل میباشد‪ .‬اگر دیدگاهی مخالف با سنت یا اجماع شایعی باشد‪ ،‬به اتف""اق انک""ار وی‬
‫واجب است‪ .‬و اگر چنین نباشد‪ ،‬بیان ضعف و مخالفت آن با دلیل‪ ،‬انکار مث""ل آن می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬اما اگر عمل بر خالف سنت یا اجماع باشد‪ ،‬بر حسب درجات انکار‪ ،‬انک""ار آن‬
‫واجب است‪.‬‬
‫براستی چگونه یک فقیه میگوید‪ :‬در مسائل مختلف فی""ه‪ ،‬انک""ار جایگ""اهی ن""دارد؟‬
‫درحالیکه فقهای مختلف به نقض حکم حاکمی تص""ریح ک""ردهان""د ک""ه ب""ا کت""اب هللا ی""ا‬
‫سنت رسول هللا ح مخالف باشد هرچند برخی از علما با آن موافق" باشند؟!‬
‫اما اگر در مسالهای دلیلی از سنت یا اجماع نبود و گنج""ایش اجنه""اد در آن وج""ود"‬
‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪262 -4/261 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع الفتاوی‪20/209 -11/504 :‬‬
‫‪ - 3‬مجموع الفتاوی‪20/209 -11/504 :‬‬
‫‪273‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫داشت‪ ،‬بر کسی که از روی اجتهاد یا تقلید بدان عمل میکند‪ ،‬انک"ار جایگ"اهی ن"دارد‪.‬‬
‫و مسائلی که علمای سلف و خلف در آنها اختالف کردهاند و ص""حت دی""دگاه یکی از‬
‫آنها به صورت" قطعی و یقینی دانسته شده است‪ ،‬بسیار است از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬زنی که حامله است‪ ،‬مدت ع""ده وی ت""ا وض""ع حم""ل میباش""د‪ .‬چ""را ک""ه خداون"د"‬
‫َّق هَّللا َ يَ ْج َع ل لَّهُ‬
‫ض عْنَ َح ْملَ ُهنَّ َو َمن يَت ِ‬‫ال َأ َجلُ ُهنَّ َأن يَ َ‬ ‫متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬وُأ ْواَل تُ اَأْل ْح َم ِ‬
‫سراً» (طالق‪« )4 :‬و عدّة زنان باردار این است که بار خود را بگذارند و‬ ‫ِمنْ َأ ْم ِر ِه يُ ْ‬
‫هرکس از هللا بترسد‪( ،‬هللا) کارش را برایش آسان می‌سازد»‪.‬‬
‫‪ -2‬مجامعت با شوهر دوم‪ ،‬شرط حالل شدن شوهر اول میباشد‪ .‬چ را ک ه رس ول‬
‫خدا به همسر رفاعة قرظی فرمود‪َ« :‬أتُ ِري ِدينَ َأنْ ت َْر ِج ِعي ِإلَى ِرفَا َعةَ؟ اَل ‪َ ،‬حتَّى تَ ُذوقِي‬
‫ُس ْيلَتَ ِك»‪« 1:‬میخ""واهی ن""زد رفاع""ه ب""ازگردی؟" ت""ا زم""انی ک""ه‬ ‫قع َ‬ ‫ُس ْيلَتَهُ‪َ ،‬ويَ ُذو َ‬ ‫ع َ‬
‫عبدالرحمن (شوهر جدید وی) از تو لذت نبرده است و ت""و از او ل""ذت ن""بردهای‪( ،‬ب""ا‬
‫یکدیگر همبستر" نشدهاید) این کار ممکن نیست»‪.‬‬
‫‪ -3‬وجوب غسل به مجرد دخول‪ ،‬هر چند انزال صورت نگ""یرد‪ .‬چ""را ک""ه رس""ول"‬
‫س ُل»‪« 2:‬چ ون دو مح ل ختن ه ش ده ِی‬ ‫خدا فرمودند‪ِ« ":‬إ َذا ا ْلتَقَى ا ْل ِختَانَا ِن فَقَ ْد َو َج َب ا ْل ُغ ْ‬
‫زن و مرد با هم تماس پیدا کنند‪ ،‬غسل واجب میشود»‪.‬‬
‫‪ -4‬ربای فضل حرام است‪ .‬رسول" خ""دا ب""رادر ب""نی ع""دی انص""اری" را ب""ه عن""وان‬
‫نماینده و مسئول بر خیبر تعیین کرد‪.‬‬
‫این ش""خص خرم""اه""ایی ک""ه از ن""وع خرم""ای اعال ب""ود‪ ،‬آورد‪ .‬رس""ول خ""دا از او‬
‫پرسید‪َ« ":‬أ ُك ُّل تَ ْم ِر َخ ْيبَ َر َه َك َذا؟»‪« :‬آیا همهی خرماهای خیبر اینگونهان د؟» وی گفت‪:‬‬
‫خیر‪ ،‬ای رسول خدا ما یک صاع از (خرمای اعال) را با دو ص اع از خرم ای پس ت‬
‫خریداری میکنیم‪ .‬رسول خ دا فرمودن د‪« :‬الَ تَ ْف َعلُ وا‪َ ،‬ولَ ِكنْ ِم ْثاًل بِ ِم ْث ٍل‪َ ،‬أ ْو بِي ُع وا َه َذا‬
‫شتَ ُروا بِثَ َمنِ ِه ِمنْ َه َذا‪َ ،‬و َك َذلِكَ ال ِميزَ انُ »‪« :‬چنین نکنید؛ بلکه بای""د ب""ه مانن""د هم و ب""ه‬ ‫َوا ْ‬
‫یک میزان باش""ند‪ .‬ی""ا این (ن""وع ن""امرغوب) را بفروش""ید و ب""ا به""ای آن از این (ن""وع‬
‫‪3‬‬
‫مرغوب) بخرید‪ ".‬اینگونه عدالت و برابری" رعایت میشود»‪.‬‬
‫‪ -5‬ش""راب مس""ت کنن""ده ح""رام اس""ت‪ .‬از ابن عم""ر روایت اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا‬
‫ش ِر َب ا ْل َخ ْم َر فِي ال ُّد ْنيَا فَ َماتَ َو ُه َو‬‫س ِك ٍر َح َرا ٌم‪َ ،‬و َمنْ َ‬ ‫س ِك ٍر َخ ْم ٌر‪َ ،‬و ُك ُّل ُم ْ‬ ‫فرمودند‪ُ « :‬ك ُّل ُم ْ‬
‫ش َر ْب َها فِي اآْل ِخ َر ِة»‪« :‬ه ر مس ت کنن دهای خم ر اس ت و ه ر‬ ‫‪4‬‬
‫يُ ْد ِمنُ َها لَ ْم يَت ُْب‪ ،‬لَ ْم يَ ْ‬
‫خمری حرام است‪ .‬و هرکس در دنیا شراب بنوشد و در حالی بمیرد ک ه ب دان معت اد‬
‫ب وده و از آن توب ه نک رده باش د‪ ،‬قطع ا در آخ رت از ش راب الهی بینص یب خواه د‬
‫‪ - 1‬بخاری‪2639 :‬؛ مسلم‪1433 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن ماجه‪608 :‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 385 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪2201 :‬؛ ‪2202‬؛ ‪2303‬؛ مسلم‪1593 :‬‬
‫‪ - 4‬مسلم‪2003 :‬‬
‫‪274‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ماند»‪.‬‬
‫‪ -6‬ازدواج م وقت (متع ه) ح رام اس ت‪ .‬از علی بن ابی ط الب روایت اس ت ک ه‪:‬‬
‫رسول خدا در سال فتح خیبر از متعه (ازدواج موقت) و (خوردن) گوشت خ ر اهلی‬
‫‪1‬‬
‫نهی کردند»‪.‬‬
‫‪ -7‬مسلمان در برابر کشتن کافر‪ ،‬کشته نمیشود‪ .‬چ را ک ه رس ول خ دا فرمودن د‪:‬‬
‫«اَل يُ ْقتَ َل ُم ْ‬
‫سلِ ٌم بِ َكافِ ٍر»‪« 2:‬مسلمان در برابر (کشتن) کافر کشته نمیشود»‪.‬‬
‫‪ -8‬مسح بر خفین در حضر و سفر جایز میباشد‪ .‬از شریح بن هانی روایت اس ت‬
‫که میگوید‪ :‬آمدم و از عایشه در م ورد مس ح ب ر خفین پرس یدم‪ ،‬وی گفت‪ :‬ب رو از‬
‫علی بپرس‪ ،‬زیرا همراه رسول خدا س فر میک رد‪ .‬از او پرس یدم‪ ،‬گفت‪ :‬رس ول خ دا‬
‫‪3‬‬
‫برای مسافر سه شبانه روز و برای مقیم یک شبانه روز را تعیین فرمود»‪.‬‬
‫‪ -9‬قرار دادن دستها بر زانوها بدون عمل تطبیق‪ 4‬ب ه هنگ ام رک وع؛ از مص عب‬
‫بن سعد روایت است که میگوید‪« :‬همراه سعد نماز میخواندم‪ ،‬چون رکوع نم ودم ‪-‬‬
‫خواستم عمل تطبیق را انجام دهم ک ه م را از آن نهی ک رد‪ .‬و گفت‪ :‬م ا این عم ل را‬
‫‪5‬‬
‫انجام میدادیم تا اینکه از آن نهی شد»‪.‬‬
‫و مسائل از این دسته بسیار زیاد است؛ و بر این اساس است ک ه ائم ه ب ه نقص‬
‫حکم حاکم (چون بر خالف کتاب و سنت باشد) تصریح کردهاند‪ ،‬ب ر خالف بس یاری‬
‫از این مس ائل ک ه ن ه تنه ا ب ه نقض آنه ا تص ریح نک ردهان د بلک ه هیچ ایرادی را‬
‫‪6‬‬
‫متوجه قائلین آنها وارد ندانستهاند»‪.‬‬
‫پاسخ کسانی که با دالیل عقلی‪ ،‬تقلید کردن را جایز میدانند‪:‬‬
‫گ روهی از فقه ا و ص احبنظ ران و اندیش مندان عرص هی علم و دانش در پاس خ‬
‫کسانی که تقلید را جایز میدانند‪ ،‬به دالیل عقلی و نظری استدالل کردهاند‪ .‬مزنی می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬به کسی که بر مبنای تقلید حکم میکند‪ ،‬گفته میشود‪ :‬آیا در آنچه بدان حکم‬
‫نمودن‪ ،‬دلیلی داری؟ پس اگ ر بگوید‪ :‬بل ه؛ درحقیقت تقلید ک ردن را باط ل دانس ته‬
‫است‪ .‬چرا که در این صورت دلیل بوده که باعث شده چنین حکمی را صادر کند ن ه‬
‫تقلید‪.‬‬
‫اما اگر بگوید‪ :‬ب دون دلیل ب ه آن حکم نم ودم‪ .‬ب ه او گفت ه میش ود‪ ،‬چ را خ ون‬
‫دیگران را حالل و ناموس آنان را مباح قرار دادی و اموال را تلف ک ردی‪ ،‬درح الی‪-‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪4216 :‬؛ مسلم‪1407 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪6915 :‬؛ نگا‪ :‬صحیح الجامع‪6666 :‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪276 :‬‬
‫‪ - 4‬کف دستها را روی هم گذاشتن و در وسط زانوها قرار دادن‪.‬‬
‫‪ - 5‬شرح معانی اآلثار‪1/230 :‬‬
‫‪ - 6‬اعالم الموقعین‪289-3/288 :‬‬
‫‪275‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫که خداوند این امور را حرام کرده است مگر زمانی که دلیلی برای آن وجود داشته‬
‫س ْلطَا ٍن بِ َه َذا»‪ 1‬یع نی دلیل و بره انی‬
‫باشد؟ خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنْ ِعن َد ُكم ِّمن ُ‬
‫بر این ادعا ندارید‪.‬‬
‫پس اگ ر بگوید‪ :‬من میدانم ک ه درس ت گفت هام هرچن د دلیل آنرا ن دانم چ ون از‬
‫بزرگترین علما تقلید میکنم و او جز بر مبنای دلیلی که بر من پوشیده مانده‪ ،‬س خن‬
‫نمیگوید‪.‬‬
‫به او گفته میشود‪ :‬اگر تقلید از معلمت جایز باش د چ ون او ج ز ب ر مبن ای دلیلی‬
‫ک ه ب ر ت و پوش یده مان ده س خن نمیگوید‪ ،‬در این ص ورت تقلید از معلم معلمت‬
‫سزاوارتر است‪ .‬چرا که بر مبنای دلیل و برهانی سخن میگوید که بر معلم تو پنهان‬
‫مانده است‪ .‬چنانکه معلم جز بر مبنای دلیلی که بر تو پنهان مانده‪ ،‬سخن نمیگوید‪.‬‬
‫پس اگ ر بگوید‪ :‬بل ه؛ در حقیقت تقلید معلمش را ت رک نم وده و ب ه تقلید از معلم‬
‫معلمش روی آورده است‪ .‬و همچنین ه ر چ ه ب االتر رود تقلید از معلمه ا را ب رای‬
‫تقلید از معلم معلمها ترک میکند تا اینکه ب ه رس ول خ دا ک ه معلم تم ام معلمهاس ت‬
‫میرسد‪ .‬و اگر این استدالل را نپذیرد‪ ،‬سخن خود را نقض کرده است‪ .‬و ب ه او گفت ه‬
‫میشود‪ :‬چگونه تقلید از کسی را که در مرتبهی علمی پایینتری قرار دارد ج ایز می‪-‬‬
‫دانی‪ ،‬درحالیکه تقلید از کسی را که در مرتبهی علمی باالتری قرار دارد‪ ،‬جایز نمی‪-‬‬
‫دانی؟ این تناقض است‪.‬‬
‫پس اگ ر بگوید‪ :‬چ ون معلم من هرچن د در مرتب هی پ ایینت ری ق رار دارد‪ ،‬علم‬
‫کسانی را که باالتر از او بودند‪ ،‬اندوخته است پس او به آنچه عم ل میکن د و آنچ ه‬
‫آنرا ترک میکند‪ ،‬داناتر و بیناتر است‪.‬‬
‫ب ه او گفت ه میش ود‪ :‬و همچ نین کس انی ک ه از معلم ت و علم و دانش میآموزن د‬
‫درحقیقت علم معلم تو و علم کسانی که در مراتب باالتری از وی هستند‪ ،‬اندوخته و‬
‫میآموزد‪ ،‬بنابراین بر تو الزم است که از او نیز تقلید ک نی و تقلید ک ردن از معلمت‬
‫را ترک گویی‪ .‬و همچنین تقلید کردن از خودت سزاوارتر اس ت از اینک ه از معلمت‬
‫تقلید کنی‪ .‬چرا که تو علم معلمت و علم کسانی را که در مراتب باال تری از او بودند‬
‫به علم خ ود اف زودهای و هم هی آنه ا را ن زد خ ود گ رد آوردی‪ .‬ل ذا اگ ر از ق ول و‬
‫دیدگاه خ ود تقلید کن د درحقیقت تقلید از اف راد و علم ایی در درج هی پ ایینت ر از‬
‫اصحاب رسول هللا ح را سزاوارتر دانسته است و بر مبنای دیدگاه وی و قیاس ب ر‬
‫آن‪ ،‬بر هریک از کسانی که همراه او هس تند‪ ،‬الزم اس ت از پ یرو خ ود تقلید کن د و‬
‫نیز تابع وی از پیروان خود و به همین ترتیب هرکس از پایینتر از خ ود تقلید کن د؛‬
‫و به عبارت دیگر با این استدالل همیشه باالتر از پایینتر تقلید میکند‪ .‬براستی برای‬
‫فساد و نادرستی و تناقض چنین دیدگاهی همین کفایت میکند ک ه نتیج هی آن چ نین‬
‫‪( - 1‬یونس‪« )68 :‬هیچ دلیلی نزد شما بر این (ادعا) نیست»‪.‬‬
‫‪276‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل با بیان بیش از سی وجه به انکار این دیدگاه میپردازد‪.‬‬
‫سرانجام تعصب مذهبی‪:‬‬
‫‪ -1‬تعصب مذهبی اختصاص امر حاکمیت به خداوند متعال را نقض میکند؛‬
‫خداوند متعال کسانی را که چون به سوی حکم هللا و رسولش فرا خوانده شوند‪،‬‬
‫روی گردانده و به داوری و قضاوت دیگران راضی میشوند‪ ،‬نکوهش نموده است؛‬
‫و این عملکرد اهل تقلید میباشد‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬وَِإ َذا قِي َل لَ ُه ْم تَ َع الَ ْو ْا ِإلَى‬
‫ص دُوداً» (نس اء‪« )61 :‬و‬ ‫ص دُّونَ عَن َك ُ‬ ‫س و ِل َرَأيْتَ ا ْل ُمنَ افِقِينَ يَ ُ‬ ‫َما َأن َز َل هللاُ وَِإلَى ال َّر ُ‬
‫آنها گفته شود‪ :‬به سوی آنچ ه هللا ن ازل ک رده و ب ه س وی پیامبر بیایید‪،‬‬ ‫چون به ‌‬
‫منافقان را می‌بینی که از تو سخت روی می‌گردانند»‪.‬‬
‫بنابراین هرکس دعوت به امر نازل شده الهی و نیز دعوت به قض اوت و داوری‬
‫هللا و رسولش را اج ابت نکن د و ب دان پاس خ مثبت نده د و از آن روی گردان د‪ ،‬ب ر‬
‫حسب زیاد و کم بودن اعراض وی‪ ،‬در این نکوهش سهیم است‪.‬‬
‫س ِمي ٌع‬ ‫هَّللا‬ ‫هَّللا‬
‫س ولِ ِه َواتَّقُ وا َ ِإنَّ َ َ‬ ‫َي هَّللا ِ َو َر ُ‬ ‫«يَ ا َأيُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ وا اَل تُقَ ِّد ُموا بَيْنَ يَ د ِ‬
‫َعلِي ٌم» (حجرات‪« )1 :‬ای کسانی‌ک ه ایم ان آورده‌اید! ب ر هللا و رس ولش پیشدس تی‬
‫بیگمان هللا شنوای داناست»‪.‬‬ ‫نکنید و از هللا بترسید‪‌ ،‬‬
‫اص لِينَ »‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ق َو ُه َو َخ ْي ُر الف ِ‬ ‫ْ‬
‫ص ال َح َّ‬ ‫هّلِل‬ ‫ْ‬
‫و خداون د متع ال میفرماید‪ِ« :‬إ ِن ال ُح ْك ُم ِإالَّ ِ يَقُ ُّ‬
‫(انعام‪« )57 :‬حکم و فرمان تنها از آن هللا است‪ ،‬ح ق را بیان می‌کن د و او به ترین‬
‫جدا کننده(ی حق از باطل) است»‪.‬‬
‫اس قُونَ » (مائ ده‪« )47 :‬و‬ ‫ُأ‬‫َ‬ ‫َأ‬
‫«و َمن لَّ ْم يَ ْح ُكم بِ َما نزَ َل هللاُ ف ْولَِئكَ ُه ُم ا ْلفَ ِ‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫هرکس به آنچه هللا ن ازل ک رده حکم نکن د‪ ،‬او و امث ال او متم ّرد (از ش ريعت خ دا)‬
‫هستند»‪.‬‬
‫خداوند متعال در این آیات بر این مساله تاکید میکند چرا که مفس دهی حاص ل از‬
‫حکم به غیر ما انزل هللا بسیار زیاد و فراگیر ب وده و دامنگ یر تم ام امت میش ود‪ .‬و‬
‫ش َم ا ظَ َه َر ِم ْن َه ا َو َم ا بَطَنَ َواِإل ْث َم َوا ْلبَ ْغ َي بِ َغ ْي ِر‬ ‫اح َ‬ ‫میفرماید‪« :‬قُ ْل ِإنَّ َما َح َّر َم َربِّ َي ا ْلفَ َو ِ‬
‫َأ‬
‫س ْلطَانا ً َو ن تَقُولُ و ْا َعلَى هللاِ َم ا الَ تَ ْعلَ ُم ونَ »‬ ‫ش ِر ُكو ْا بِاهللِ َم ا لَ ْم يُنَ ِّز ْل بِ ِه ُ‬ ‫ق َوَأن تُ ْ‬‫ا ْل َح ِّ‬
‫(اعراف‪« )33 :‬بگو‪( :‬هللا) فقط کارهای زشت را‪ ،‬چه آشکارا باشد و چ ه پنه ان و‬
‫(نيز) گناه و سرکشی بنا حق را حرام کرده است و اينکه چيزی را شريک هللا ق رار‬
‫دهيد که هللا دليلی بر (حقانيت) آن نازل نکرده است و چيزی را که نمی‌داني د ب ه هللا‬
‫نسبت دهيد (حرام نموده است)»‪.‬‬
‫و خداوند متعال عمل کسی را که در دینش به اموری استناد میکند که نس بت ب ه‬
‫اج ْجتُ ْم ِفي َم ا لَ ُكم‬ ‫آنها علم و آگاهی ندارد‪ِ ،‬انکار نموده و میفرماید‪« :‬هَاَأنتُ ْم َه ُؤالء َح َ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪260-2/168 :‬‬
‫‪277‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س لَ ُكم بِ ِه ِع ْل ٌم َوهللاُ يَ ْعلَ ُم َوَأنتُ ْم الَ تَ ْعلَ ُم ونَ » (ال عم ران‪:‬‬ ‫آجونَ فِي َم ا لَ ْي َ‬ ‫بِ ِه ِعل ٌم فَلِ َم ت َُح ُّ‬
‫دربارهی آنچه نسبت به آن آگ اهی و‬ ‫‌‬ ‫‪« )66‬هان! شما (اهل کتاب) کسانی هستید که‬
‫علم داشتید مجادله ومناظره کردید‪ ،‬پس چ را در م ورد چ یزی ک ه ب دان علم ندارید‬
‫نمیدانید»‪.‬‬ ‫میکنید؟ و هللا می‌داند و شما ‌‬ ‫مجادله ومناظره ‌‬
‫و از اینکه کسی بدون توجه به آنچه هللا و رسولش در نص وص ش رعی حالل و‬
‫حرام قرار دادهاند‪ ،‬بگوید‪ :‬این حالل است و این حرام‪ ،‬به شدت نهی کرده اس ت‪ .‬و‬
‫خبر داده که عامل چنین رفتاری بر خداوند افترا و دروغ بسته است‪ .‬خداوند متع ال‬
‫سنَتُ ُك ُم ا ْل َك ِذ َب َه َذا َحالَ ٌل َو َه َذا َح َرا ٌم لِّتَ ْفتَ ُرو ْا َعلَى‬ ‫صفُ َأ ْل ِ‬ ‫«والَ تَقُولُو ْا لِ َما تَ ِ‬‫میفرماید‪َ :‬‬
‫ْ‬
‫هللاِ ا ْل َك ِذ َب ِإنَّ ال ِذينَ يَفتَ رُونَ َعلى هللاِ ال َك ِذ َب ال يُفلِ ُح ونَ » (نح ل‪« )116 :‬و چ یزی را‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫زبانتان به دروغ توصیف می‌کند؛ نگویید‪« :‬این حالل اس ت و آن ح رام» ت ا ب ر‬ ‫که ‌‬
‫نمیش وند»‪ .‬و آیات‬ ‫هللا افترا ببندید‪ ،‬یقینا ً کسانی‌که بر هللا افترا می‌بندن د‪ ،‬رس تگار ‌‬
‫وارد شده در این معنا‪ ،‬بسیار میباشد‪.‬‬
‫اما سنت نبوی‪:‬‬
‫ابن عباس میگوید‪« :‬هالل بن امیه نزد رسول خدا همسرش را متهم نمود که ب ا‬
‫شریک بن سحماء زنا کرده است‪ .‬و ادامهی حدیث لعان و رهنمود نبوی را ذکر می ‪-‬‬
‫س ابِ َغ اَأْل ْليَتَ ْي ِن‪َ ،‬خ َدلَّ َج‬‫ص ُروهَا‪ ،‬فَ ِإنْ َج ا َءتْ بِ ِه َأ ْك َح َل ا ْل َع ْينَ ْي ِن‪َ ،‬‬ ‫کند که فرمودن د‪َ« :‬أ ْب ِ‬
‫س ْح َما َء»‪« :‬ببینید اگ ر این زن فرزن دی دارای چش مان‬ ‫ش ِري ِك ْب ِن َ‬ ‫الس اقَ ْي ِن‪ ،‬فَ ُه َو لِ َ‬‫َّ‬
‫س یاه‪ ،‬باس ن فرب ه و س اقه ای درش ت ب ه دنیا آورد‪ ،‬این فرزن د از آ ِن ش ریک بن‬
‫سحماء است»‪ .‬و اگر با چنین و چنان ویژگیهایی بود‪ ،‬فرزند هالل بن امیه میباش د‪.‬‬
‫پس همسر وی با فرزن دی ن زد رس ول خ دا حاض ر ش د ک ه ویژگیه ای ش ریک بن‬
‫ب هَّللا ِ لَ َك انَ لِي َولَ َه ا‬ ‫ض ى ِمنْ ِكتَ ا ِ‬ ‫سحماء را داشت‪ .‬رسول خ دا فرم ود‪« :‬لَ ْواَل َم ا َم َ‬
‫شْأنٌ »‪« 1:‬اگر قبال حکم خدا در این زمینه بیان نمیشد‪ ،‬امر میان من و او ب هگون ه‪-‬‬ ‫َ‬
‫ای دیگر بود»‪.‬‬
‫هللا و رسولش" بهتر میدانند‪ ،‬اما به نظ""ر میآی""د ک""ه منظ""ور" رس""ول خ""دا از «کت""اب‬
‫ت‬
‫ش َهادَا ٍ‬ ‫ش َه َد َأ ْربَ َع َ‬ ‫هللا» این بود که خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬ويَد َْرُأ َع ْن َها ا ْل َع َذ َ‬
‫اب َأنْ تَ ْ‬
‫بِاهَّلل ِ ِإنَّهُ لَ ِمنَ ا ْل َكا ِذبِينَ »‪« :‬نور‪« »8 :‬و از آن (زن) کیفر (رجم) را دور می‌کند‪( ،‬به)‬
‫آن ک ه چه ار ب ار هللا را ش اهد بگ یرد (و س وگند یاد کن د) ک ه او (= ش وهرش) از‬
‫دروغگویان است»‪.‬‬
‫و منظور رسول خدا از «شان»‪ -‬وهللا اعلم‪ -‬این بود که بخاطر شباهت فرزند ب ه‬
‫مردی که به او متهم شده بود‪ ،‬حد را بر آن زن جاری میک رد ولی کت اب هللا در این‬
‫مورد قضاوت کرده و حکم را بیان نموده است و اینگونه هر حکمی جز آنرا س اقط‬
‫و باطل نموده و جایی برای اجتهاد نگذاشته است‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪5307 :‬؛ مسلم‪1496 :‬‬
‫‪278‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و امام شافعی میگوید‪« :‬سفیان بن عیینه از عبدهللا بن ابویزید از پ درش روایت‬


‫میکند که گفت‪ :‬عمر بن خطاب کسی را به دنبال پ یرمردی از قبیل هی زه ره ک ه در‬
‫خانهی ما زندگی میکرد‪ ،‬فرس تاد‪ .‬پس هم راه او ن زد عم ر حاض ر ش دیم‪ .‬عم ر بن‬
‫خط اب از او در م ورد فرزن دی از فرزن دان دوران ج اهلیت س وال ک رد‪ .‬وی گفت‪:‬‬
‫همبستری وی با فالن و نطفه از آ ِن فالنی میباشد‪ .‬پس عمر گفت‪ :‬راست گفتی‪ .‬ام ا‬
‫رسول خدا بر مبنای همبستری قضاوت نمود»‪.‬‬
‫ام ام ش افعی میگوید‪« :‬و کس ی از اه ل مدین ه ک ه متهم نیس ت از ابن ابی ذئب‬
‫روایت نموده و گفت‪ :‬سعد بن ابراهیم برای شخصی در مس الهای ب ر مبن ای رای و‬
‫نظر ربیعه بن ابوعبدالرحمن قضاوت نمود‪ .‬پس به او خ بر دادم ک ه رس ول خ دا در‬
‫چنین مسالهای بر خالف آنچه او قضاوت نموده‪ ،‬قضاوت کرده اس ت‪ .‬پس س عد ب ه‬
‫ربیعه گفت‪ :‬این ابن ابی ذئب است‪ .‬و او نزد من مورد اطمینان است و ب ه من خ بر‬
‫داده که رسول خدا در چنین مس الهای قض اوتی نم وده ب ر خالف قض اوت من؛ پس‬
‫ربیعه به او گفت‪ :‬من اجتهاد کردم و تو قض اوت نم ودی‪ .‬س عد گفت‪ :‬عجیب اس ت‪،‬‬
‫قض اوت س عد بن ام س عد را تنفیذ کنم و قض اوت رس ول خ دا را رد کنم!! بلک ه‬
‫قضاوت سعد بن ام سعد را رد نموده و قضاوت رسول خدا را تنفیذ می کنم‪ .‬پس سعد‬
‫قضاوتی را که مکتوب شده بود خواست و آنرا پاره ک رد و ب ر مبن ای آنچ ه رس ول‬
‫خدا قضاوت نموده‪ ،‬قضاوت کرد‪.‬‬
‫و اب و نض ر هاش م ابن رس م میگوید‪ :‬محم د بن راش د از عب ده بن ابی لباب ه از‬
‫هشام بن یحیی محزومی روایت میکند که مردی از ثقیف نزد عم ر بن خط اب آم ده‬
‫و از او در مورد زنی پرسید که در حال زیارت کعب ه در روز قرب ان حیض میش ود‪،‬‬
‫آیا از زیارت کعبه تا هنگام پاک شدن‪ ،‬دس ت نگ ه دارد؟ عم ر گفت‪ :‬ن ه؛ م رد ثقفی‬
‫گفت‪ :‬رسول خدا در مورد چنین زنی پاسخ دیگری به من داد‪ .‬پس عمر برخاست و‬
‫با شالق او را زد و به او گفت‪ :‬چرا در مورد چیزی از من سوال میکنی ک ه رس ول‬
‫‪1‬‬
‫خدا پاسخ آنرا بیان نموده است؟»‬
‫و امام شافعی میگوید‪« :‬کس ی ب ه من گفت‪ :‬حک ایتی از عم ر ب رایم نق ل کن ک ه‬
‫عملی را انجام داده باشد اما بخاطر حدیث رسول خ دا آنرا ت رک ک رده باش د‪ .‬ب ه او‬
‫گفتم‪ :‬سفیان از زهری از ابن مسیب برای ما روایت کرده که عمر میگفت‪ :‬دیه ب ر‬
‫عهده عاقله است‪ .‬و زن از دیهی شوهرش ارث نمیبرد‪ .‬تا اینکه ضحاک بن س فیان‬
‫به او خبر داد که رسول خدا به وی نام ه نوش ته ک ه زن ض بابی از دیهی وی ارث‬
‫میبرد‪ .‬پس عمر از قول خود بازگشت»‪.‬‬
‫و ابن عیینه از عمرو و ابن طاوس روایت میکند ک ه عم ر گفت‪ :‬خداون د را ب ه‬
‫یاد کسی میآورم که از رسول خدا در مورد جنین چیزی ش نیده اس ت‪ .‬پس حم ل بن‬
‫‪ - 1‬ابوداود مانند آنرا روایت کرده است‪.‬‬
‫‪279‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مالک بن نابغه برخاسته و گفت‪ :‬میان دو کن یزم ب ودم ک ه یکی از آنه ا ب ه دیگ ری‬
‫ضربهای زد که در اثر آن جنین مردهای از وی سقط شد‪ .‬و رس ول هللا ح در م ورد‬
‫آن به غرة قضاوت نمود‪.‬‬
‫پس عم ر گفت‪ :‬اگ ر این مس اله را نمیش نیدیم‪ ،‬در این م ورد ب ه چ یز دیگ ری‬
‫قضاوت میکردیم‪ .‬یا اینک ه گفت‪ :‬نزدیک ب ود در این م ورد ب ر مبن ای رای و نظ ر‬
‫خود قضاوت کنیم‪ .‬پس به دلیل وجود نص‪ ،‬اجتهاد خود را ترک نمود‪.‬‬
‫چنین عملکردی بر هر مس لمانی واجب اس ت چ را ک ه اجته اد ب ر مبن ای رای و‬
‫نظر‪ ،‬فقط برای کسی مباح است ک ه مص داق مض طر باش د چنانک ه م ردار و خ ون‬
‫اغ َوالَ َع ا ٍد فَ ِإنَّ‬‫اضطُ َّر َغ ْي َر بَ ٍ‬ ‫برای مضطر به هنگام ضرورت مباح میباشد‪« :‬فَ َم ِن ْ‬
‫َربَّ َك َغفُو ٌر َّر ِحي ٌم» (انعام‪« )145 :‬ام ا کسی‌که (ب ه خ وردن آن‌ه ا) ناچ ار گ ردد‪ ،‬بی‬
‫آنکه خواهان لذت آن باش د و ي ا زي ادهروی و تج اوز کن د (گن اهی ب ر وی نيس ت)‬
‫بیگمان پروردگارت آمرزنده مهربان است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫و زید بن ثابت بر این باور بود که نیازی نیست حائض زیارت کعبه را به هنگ ام‬
‫حیض ترک کند تا اینکه طواف وداع را انجام ده د‪ .‬و در این م ورد او و عبدهللا بن‬
‫عباس با هم مناظره کردند‪ .‬پس ابن عباس به او گفت‪ :‬از فالن زن انص اری در این‬
‫مورد سوال کن‪ ،‬آیا رس ول هللا ح او را اینگون ه دس تور داده اس ت؟ پس زید از او‬
‫‪1‬‬
‫سوال نمود و درحالیکه میخندید بازگشت و گفت‪ :‬تو راست میگویی»‪.‬‬
‫با دقت و تامل در مواردی که ذکر شد و آنچه بیان میش ود‪ ،‬تف اوت میان دیدگاه‬
‫سلف و خلف را مالحظه کن؛ ابوالحسن عبید هللا کرخی میگوید‪« :‬هر آیهای ک ه ب ا‬
‫دیدگاه اصحاب ما مخالف باشد‪ ،‬یا تاویل میشود و یا اینکه منسوخ اس ت و ن یز ه ر‬
‫‪2‬‬
‫حدیثی که با دیدگاه اصحاب ما مخالف باشد‪ ،‬تاویل میشود یا منسوخ است»‪.‬‬
‫‪ -2‬مخالفت وی با نصوص ثابت در کتاب و سنت به خاطر تعصب مذهبی و مقدم‬
‫«و َما َك انَ لِ ُم ْؤ ِم ٍن َواَل ُمْؤ ِمنَ ٍة ِإ َذا‬ ‫داشتن رای محض بر آن؛ خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫َ‬
‫س ولَهُ فقَ ْد‬ ‫ص هَّللا َ َو َر ُ‬ ‫سولُهُ َأ ْمراً َأن يَ ُكونَ لَ ُه ُم ا ْل ِخيَ َرةُ ِمنْ َأ ْم ِر ِه ْم َو َمن يَ ْع ِ‬ ‫قَ َ‬
‫ضى هَّللا ُ َو َر ُ‬
‫ض اَل الً ُّمبِين اً» (اح زاب‪« )36 :‬هيچ م رد و زن مؤم نی‪ ،‬در ك اری ك ه خ دا و‬ ‫ض َّل َ‬ ‫َ‬
‫پيامبرش داوری ك رده باش ند (و آنرا مق ّرر نم وده باش ند) اختي اری از خ ود در آن‬
‫ندارند (و اراده ايشان بايد تابع اراده خدا و رسول باشد)‪ .‬هركس هم از دستور خ دا‬
‫و پيامبرش سرپيچی كند‪ ،‬گرفتار گمراهی كامالً آشكاری میگردد»‪.‬‬
‫و خداوند متعال به شدت از مخالفت با امر او و ام ر رس ولش ب ر ح ذر داش ته و‬
‫ص يبَ ُه ْم‬ ‫ُص يبَ ُه ْم ِف ْتنَ ةٌ َأ ْو يُ ِ‬
‫هشدار داده اس ت‪« :‬فَ ْليَ ْح َذ ِر الَّ ِذينَ يُ َخ الِفُونَ عَنْ َأ ْم ِر ِه َأن ت ِ‬
‫‪ - 1‬مانند این روایت را بخاری ذکر کرده است‪ ،1759 ،1758 :‬کتاب الحج؛ اعالم‬
‫الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪284 -2/279 :‬؛ با اندکی تصرف‬
‫‪ - 2‬تاریخ التشریع االسالمی‪ ،‬ص‪ ،324 :‬محمد الخضیری‬
‫‪280‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اب َألِيم» (نور‪« )63 :‬پس کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند‪ ،‬باید بترسند از‬ ‫َع َذ ٌ‬
‫آنها برسد!»‪.‬‬ ‫اینکه فتنه ایشان را فرا گیرد‪ ،‬یا عذابی دردناک به ‌‬
‫و خداوند متعال مومنان را چنین توصیف میکند که بیدرنگ ام ر هللا و رس ولش‬
‫را اجابت میکنند و با رضایت و فرم انبرداری و پ ذیرش کام ل ب دان گ ردن مینهن د‪.‬‬
‫س ولِ ِه لِيَ ْح ُك َم‬‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ َما َك انَ قَ ْو َل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ ِإ َذا ُد ُع وا ِإلَى هَّللا ِ َو َر ُ‬
‫س ِم ْعنَا َوَأطَ ْعنَ ا َوُأولَِئ َك ُه ُم ا ْل ُم ْفلِ ُح ونَ » (ن ور‪« )51 :‬س خن مؤمن ان‬ ‫بَ ْينَ ُه ْم َأنْ يَقُولُوا َ‬
‫آنها داوری کند‪ ،‬فق ط این‬ ‫هنگامیکه به سوی هللا و پیامبرش خوانده شوند تا میان ‌‬ ‫‌‬
‫‪1‬‬
‫میگویند‪« :‬شنیدیم و اطاعت کردیم» و اینان همان رستگارانند»‪.‬‬ ‫است که ‌‬
‫چه بسا که چنین عملکردی بیشترین خطر و تاثیر را داشته باشد چراک ه اس اس‬
‫دین و استواری آن پیروی از آیات و روایاتی است که از جانب هللا و رسولش وارد‬
‫شدهاند و اساس کفر و جوهر آن رد نمودن آیات و روایاتی است که از سوی هللا و‬
‫رسولش آمده است‪.‬‬
‫مقدم نمودن رای محض بر نصوص‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«الرای» در اصل مصدر «رای الشیء یراه رایا» میباشد‪.‬‬
‫اقسام رای‪ :‬رای به سه دسته تقسیم میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬رایی ک ه در باط ل ب ودن آن تردیدی نیس ت‪ -2 .‬رای ص حیح ‪ -3‬رایی ک ه‬
‫درستی و نادرستی آن مشتبه است‪.‬‬
‫سلف صالح به این سه قسم اشاره کردهاند‪ .‬چنانکه رای صحیح را به ک ار ب رده‬
‫و ب دان عم ل کردن د و ب ر مبن ای آن فت وا داده و س خن گفتن ب ر اس اس آنرا ج ایز‬
‫دانستهاند و رای باط ل را م ذموم دانس ته و از عم ل ک ردن و فت وا دادن و قض اوت‬
‫کردن بر مبنای آن منع کردهاند‪ .‬و زبان به ذم آن و نکوهش پیروان آن گشودهاند‪.‬‬
‫اما در مورد بخش سوم از انواع رای‪ ،‬عمل و فتوا و قضاوت ب ر مبن ای آنرا ب ه‬
‫هنگام ضرورت جایز دانستهان د چنانک ه چ ارهای ج ز آن نباش د‪ .‬و هیچکس را ب ه‬
‫عمل بر مبنای آن ملزم نکردهاند و مخالفت با آنرا تحریم نک رده و مخ الفت ب ا آنرا‬
‫مخالفت با دین تلقی نکردند بلکه نهایت امر این بوده که شخص را میان قبول و رد‬
‫آن مخیر گذاشتهان د‪ .‬و آن همچ ون خ وراک و نوش یدنی اس ت ک ه در ح الت ع ادی‬
‫حرام است اما برای مضطر مباح میباش د‪ .‬چنانک ه ام ام احم د میگوید‪« :‬در م ورد‬
‫قیاس از ام ام ش افعی س وال ک ردم‪ ،‬پس ب ه من گفت‪ :‬ب ه هنگ ام ض رورت از آن‬
‫استفاده میشود»‪ .‬و استفاده آنها از این نوع رای‪ ،‬ب ه ق در ض رورت ب وده و در آن‬
‫افراط نمیکردند و آنرا گسترش نمیدادند‪ .‬و ب ه بخشه ای مختلفی تقس یم نمیکردن د‪.‬‬
‫چنانکه متاخرین چنین عملکردی داشته و اینگونه با رویآوردن ب ه آن از نص وص‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬بدعة التعصب المذهبی‪139 :‬؛ شیخ محمد عید عباسی حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‬
‫‪281‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و آثار غافل شدهاند»‪.‬‬


‫انواع رای باطل‪:‬‬
‫رای باطل انواعی دارد‪.‬‬
‫نوع اول‪ :‬رایی که با نص مخالف است‪ .‬فساد و بطالن چنین رایی در دین اس الم‬
‫واضح و روشن است‪ .‬و فتوا دادن و قضاوت بر مبن ای آن حالل نیس ت‪ .‬هرچن د ب ا‬
‫نوعی تاویل و تقلید دچار آن شود‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬سخن گفتن در دین بر مبنای حدس و گمان با وجود تفریط و کوت اهی‬
‫در ش ناخت نص وص و فهم آنه ا و اس تنباط احک ام از نص وص؛ براس تی کس ی ک ه‬
‫نسبت به نصوص ش رعی جاه ل باش د و در آنچ ه از وی س وال میش ود ب ر مبن ای‬
‫قیاس به رای و نظرش بدون علم پاسخ دهد‪ ،‬بلکه به مجرد ق در مش ترک میان دو‬
‫امر‪ ،‬حکم یکی را بر دیگری تعمیم دهد یا اینکه به مجرد تف اوتی ک ه میان دو ام ر‬
‫میبیند‪ ،‬حکم آنها را متفاوت بداند‪ ،‬بدون اینک ه در تم ام این مراح ل ب ه نص وص و‬
‫روایات واردشده‪ ،‬مراجعه کند‪ ،‬درحقیقت دچار رای مذموم و باطل شده است‪.‬‬
‫نوع سوم‪ :‬رایی که دربردارنده تعطیل اس ما و ص فات و افع ال خداون د میباش د‪.‬‬
‫رای بر مبنای مقیاسهای باطلی که اهل بدعت و گمراهی چ ون جهمیه و معتزل ه و‬
‫قدریه و مانند آنها وضع کردهاند‪ .‬چنانکه پیروان آنها با استناد به قیاس های فاسد‬
‫وآرای باطل وشبهات مخرب آن ان‪ ،‬نص وص ص حیح و ص ریح را رد میکنن د‪ .‬و ب ر‬
‫مبن ای آنه ا و ب ه خ اطر آنه ا الف اظ نص وص را رد نم وده و اینگون ه راهی ب رای‬
‫تکذیب راویان و تخطئه آنها پیدا کردهاند‪ .‬پس تکذیب ن وع اول و تحریف و تاویل‬
‫نوع دوم را پذیرا شدند و اینگونه دیدار مومنان با خداوند متع ال در روز قیامت را‬
‫انکار نمودند و نیز کالم خداوند و سخن گفتن او تعالی با بندگانش را انکار نمودند‪.‬‬
‫س َم ُع َأ ْو نَ ْعقِ ُل َم ا ُكنَّا‬
‫«وقَالُوا لَ ْو ُكنَّا نَ ْ‬
‫و آنها کسانی هستند که روز قیامت میگویند‪َ :‬‬
‫س ِعي ِر» (ملک‪« )10 :‬و میگويند‪ :‬اگ ر م ا گ وش ش نوا میداش تيم و ي ا‬ ‫ب ال َّ‬ ‫فِي َأ ْ‬
‫ص َحا ِ‬
‫عقل خود را به كار میگرفتيم‪ ،‬هرگز از زمره دوزخيان نمیگشتيم»‪.‬‬
‫نوع چهارم‪ :‬رایی که با آن بدعتی ایجاد میشود و س نته ا ب ه وس یلهی آن تغییر‬
‫میکند و مصیبت فراگیر میشود و خردسال با آن تربیت شده و بزرگس ال در آن پ یر‬
‫میشود‪.‬‬
‫سلف صالح و ائمه در ذم و خروج این انواع چهارگانه از دین‪ ،‬اتفاقنظر دارند‪.‬‬
‫نوع پنجم‪ :‬نوع دیگری از انواع رای مذموم آن است که ابو عمر بن عبد البر از‬
‫جمهور اهل علم در مورد احادیث و روایات نقل ش ده از رس ول هللا ح و اص حاب و‬
‫تابعین ذکر میکند‪ .‬و آن سخن گفتن در احکام و شرایع دین ب ر مبن ای استحس ان و‬
‫حدس و گمان و مش غول ش دن ب ه حف ظ مس ائل مش کل و پیچیده و فرض یات و رد‬
‫نمودن مسائل فرعی از سوی یکدیگر بر مبنای قیاس‪ ،‬بدون رجوع آنه ا ب ه اص ول‬
‫‪282‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و تامل در علل و اعتبار آنها‪ ،‬میباشد‪ .‬چنانکه در این موارد رای و نظ ر را ب ه ک ار‬
‫میگیرند قبل از اینکه ام ری رخ ده د و آنرا ب ه بخشه ای مختلفی تقس یم میکنن د و‬
‫قبل از اینکه واقع ش ود ب ه بررس ی ج وانب مختل ف آن میپردازن د‪( .‬و در واق ع ب ه‬
‫بررسی حکم موارد و مسائلی که رخ نداده مشغول میشوند‪).‬‬
‫اسحاق بن راهویه میگوید‪« :‬سفیان بن عیینه میگوید‪ :‬اجتهاد در رای مش ورت‬
‫با اهل علم میباشد نه اینکه بر مبنای رای و نظر خود سخنی بگوید»‪.‬‬
‫و عبد الرحمن بن مهدی میگوید‪« :‬ش نیدم ک ه حم اد بن زید میگوید‪ :‬ب ه ایوب‬
‫سختیانی گفته شد‪ :‬چرا به رای توجهی ن داری؟ پس ایوب گفت‪ :‬ب ه االغ گفت ه ش د‬
‫چرا نشخوار نمیکنی؟ گفت‪ :‬جویدن بیهوده را دوست ندارم»‪.‬‬
‫از ابوحنیفه روایت است که میگوید‪« :‬این علم ما رای است‪ .‬و آن بهترین امری‬
‫است که در توان ماست‪ .‬و هرکس با بهتر از آن نزد ما آید‪ ،‬از او میپذیریم»‪.‬‬
‫احمد بن حنبل میگوید‪:‬‬
‫نعم المطیة للفتی االخبار‬ ‫دین نبی محمد آثار‬
‫فالرای لیل والحدیث نهار‬ ‫ال تخدعن عن الحدیث واهله‬
‫ولربما جهل الغنی طرق الهدی والشمس طالعة لها انوار‬
‫«دین پیامبر اسالم احادیث و روایات است‪ .‬بهترین هدایتگر برای انسان اخبار و‬
‫روایات است‪ .‬در باب حدیث و اهل آن فریب مخور که رای و نظر مانند شب است و‬
‫حدیث همچون روز روشن و آشکار؛ و چه بسا که انس ان راهه ای ه دایت را ندان د‬
‫اما خورشید با انوار هدایت بر او طلوع کند»‪.‬‬
‫و بر خی از اهل علم میگویند‪:‬‬
‫قال الصحابة لیس خلف فیه‬ ‫العلم قال هللا قال رسوله‬
‫بین النصوص وبین رای سفیه‬ ‫ما العلم نصبک للخالف سفاهة‬
‫بین الرسول وبین رای فقیه‬ ‫کال وال نصب الخالف جهالة‬
‫حذرا من التجسیم والتشبیه‬ ‫کال وال رد النصوص تعمدا‬
‫من فرقة التعطیل والتمویه‬ ‫حاشا النصوص من الذی رمیت به‬
‫«علم س خن هللا و رس ول و ص حابه اس ت‪ .‬و در این اختالفی نیس ت‪ .‬علم این‬
‫نیست که از روی سفاهت دچار اختالف میان نصوص و رای انسانی پس ت و س فیه‬
‫شوی‪ .‬هرگز علم این نیست؛ و ن یز از روی جه الت میان ق ول رس ول و رای فقیه‬
‫دچار اختالف شدن علم نیس ت‪ .‬و ن یز رد ک ردن نص وص از روی عم د ب ه بهان هی‬
‫پرهیز از تجس یم و تش بیه علم نیس ت‪ .‬براس تی نص وص از آنچ ه فرق هه ایی چ ون‬
‫معطله که در پی تعطیل نصوص و وارونه جلوه دادن آنها میباشند ونیز از اموری‬
‫که به نصوص نسبت میدهند‪ ،‬بری میباشند»‪.‬‬
‫واز ابن قاس م از مال ک از ابن ش هاب روایت اس ت ک ه میگوید‪« :‬س نتی را ک ه‬
‫‪283‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫گذشته است‪ ،‬برگیرید و با رای و نظر بدان اعتراض نکنید»‪.‬‬


‫واز محمد بن عبد الرحمن بن نوفل روایت است که میگوید‪:‬شنیدم ک ه ع روة بن‬
‫زبیر میگوید‪:‬پیوسته امور بنی اسرائیل معتدل بود تا اینکه «مولودون» میان آنه ا‬
‫پیدا شدند‪ ،‬فرزندان اسیران امتهای دیگ ر ک ه در میان آنه ا ب ر مبن ای رای و نظ ر‬
‫سخن گفتند پس آنها را گمراه نمودند»‪.‬‬
‫و از ابن وهب از ابن شهاب روایت است که پس از ذکر مصیبتی که مردم دچ ار‬
‫آن شدند و به رای رویآورده و سنتها را ترک کردهاند‪ ،‬میگوید‪« :‬یه ود و نص اری‬
‫زمانی لباس علم را از تن در آوردن د ک ه از رای پ یروی کردن د و آنرا مبن ای عم ل‬
‫خود قرار دادند»‪.‬‬

‫مثالهایی در مخالفت برخی از احکام مذاهب با نصوص‪:‬‬


‫مثال اول‪ :‬صاحب الهدایه‪ 1‬در مورد مکان ایستادن امام در نماز جن ازه میگوید‪:‬‬
‫«کسی که بر جنازهی زن یا مردی نماز میخواند در براب ر س ینهاش میایس تد‪ .‬چ را‬
‫که قلب وی در آن قرار دارد و نور ایمان در آن نهفته است‪ .‬و ایستادن در برابر آن‬
‫اشاره به شفاعت برای ایمانش دارد»‪.‬‬
‫و این س خن را در ح الی میگوید ک ه ح دیث انس بن مال ک را ذک ر میکن د ک ه‬
‫ص راحت دارد س نت نب وی این اس ت ک ه ام ام در براب ر س ر م رد و وس ط ب دن زن‬
‫بایس تد‪ .‬ب ا این هم ه رای خ ود را ب ر ح دیث مق دم میدارد‪ .‬آنهم ب ر مبن ای علته ای‬
‫باطلی که دلیلی برای آنها نیست و درحقیقت دلیل آن ج ز تعص ب م ذهبی و چ اره‪-‬‬
‫جویی برای عدم رد آنچه فقهای وی گفتهاند‪ ،‬نمیباشد‪.‬‬
‫و عجیب است که دیدگاه امام ابوحنیفه‪ ،‬ابویوسف‪ ،‬طح اوی و ن یز رای جمه ور‬
‫علما چون شافعی و احمد و اسحاق مطابق حدیث انس بن مالک میباشد‪.‬‬
‫مثال دوم‪ :‬آنچه صاحب شرح العنایة میگوید‪« :‬به اجماع متاخرین حضور زن ان‬
‫در نمازهای جماعت متروک است»‪ .‬و مانند این قول را صاحب فتح القدیر نیز بیان‬
‫میکند‪.2‬‬
‫صاحب شرح العنایة در این م ورد دچ ار اش تباه ب زرگی ش ده اس ت و ب ر خالف‬
‫حدیث ص حیحی س خن گفت ه ک ه از ابن عم ر روایت ش ده ک ه میگوید‪ :‬رس ول خ دا‬

‫‪ - 1‬مرغینانی‪ :‬الهدایه یکی از کتابهای مقدماتی نزد حنفیه میباشد‪1/462 :‬‬


‫‪ - 2‬شرح العنایة الحنفی علی الهدایه علی هامش فتح القدیر‪1/225 :‬و ‪226‬‬
‫‪284‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س ِج ِد‪ ،‬فَاَل يَ ْمنَ ْع َها»‪« 1:‬چون همسر یکی‬‫ستَْأ َذنَتْ َأ َح َد ُك ُم ا ْم َرَأتُهُ ِإلَى ا ْل َم ْ‬
‫فرمودند‪ِ« :‬إ َذا ا ْ‬
‫از شما برای حضور در مسجد اجازه خواست‪ ،‬او را از این کار باز ندارید»‪.‬‬
‫‪ -3‬از جمله عواملی که در استنباط‪ ،‬تاثیر بس زایی دارد و اختالف ات فقهی را ب ه‬
‫ارمغان میآورد‪ ،‬وجود احادیث ضعیف و موضوع در کتابهای فقهی م ذاهب مختل ف‬
‫و استناد به آنها و استنباط احکام از آنها میباشد؛ اکنون ب ه عن وان مث ال ب رخی از‬
‫احادیث و روایات واهی را ذکر میکنیم که در کتابهای فقهی مذاهب ب ه آنه ا اس تناد‬
‫میشود‪.‬‬
‫ال ف) «ال یک ون الحیض اک ثر من عش رة ایام و ال اق ل من ثالث ة ایام»‪« :‬م دت‬
‫عادت زنان (حیض) بیش از ده روز و کمتر از سه روز نیست»‪.‬‬
‫امام نووی در مورد این حدیث و دو حدیث دیگر در همین معن ا میگوید‪ :‬هم هی‬
‫‪2‬‬
‫این احادیث واهی میباشند‪ .‬و ضعف آنها نزد محدثین مورد اتفاق است‪.‬‬
‫ب) «ان بالل اخذ فی االقامة فلما ق ال‪ :‬ق د ق امت الص الة؛ ق ال الن بی‪ :‬اقامه ا هللا‬
‫وادامها»‪« :‬چون بالل اقامه گفتن را آغاز نمود و به جمله‪ :‬قد قامت الصالة رس ید‪،‬‬
‫رسول خدا فرمود‪ :‬خداوند آنرا به پا دارد و پایدار کند»‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫امام نووی میگوید‪ :‬ابوداود با اسناد «ضعیف جدا» آنرا روایت کرده است‪.‬‬
‫ج) «الحدیث فی المس جد یاک ل الحس نات کم ا تاک ل البهمیة الحش یش»‪« :‬س خن‬
‫گفتن در مسجد چنان نیکیها را از بین میبرد که حیوان علف را میخورد»‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫حافظ عراقی رحمهاهلل میگوید‪« :‬به اصلی برای آن دست نیافتیم»‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫و آلبانی میگوید‪« :‬اصلی برای آن نیست»‪.‬‬
‫‪ -4‬مقدم داشتن اقوال علمای متاخرین بر اقوال ائمه متقدمین‪:‬‬
‫مثال‪ :‬یکی از مسایلی که متاخرین در آن با ائمه خود مخالفت کردهاند‪ ،‬مس الهی‬
‫نماز خواندن پشت سر کسی است که مذهب دیگری دارد‪ .‬چنانکه رای و نظر ُمف تی‬
‫بِه در میان دو مذهب حنفی و شافعی در ق رون مت اخر‪ ،‬بطالن نم از م اموم میباش د‬
‫اگر بداند امام مرتکب عملی شده که در مذهب ماموم وض و یا نم از را میش کند؛ و‬
‫چون امام مرتکب امری میگردد که در مذهب ماموم مکروه است‪ ،‬قائل به ک راهیت‬
‫نمازش میباشد‪ .‬درحالیکه ائمه و پ یروان آنه ا درگذش ته ب دون کم ترین نارض ایتی‬
‫پشت سر هم نماز میخواندند و کمترین اعتراض و تردیدی در مورد ص حت نم از و‬
‫عدم کراهیت آن نداشتند‪ .‬چنانکه از هیچیک از صحابه چنین قولی نق ل نش ده اس ت‬
‫‪ - 1‬بخاری‪5238 :‬؛ مسلم‪442 :‬‬
‫‪ - 2‬المجموع‪ ،‬نووی‪294 -2/293 :‬‬
‫‪ - 3‬المجموع‪3/235 :‬‬
‫‪ - 4‬االحیاء الغزالی‪1/48 :‬‬
‫‪ - 5‬السلسلة الضعیفة‪4 :‬‬
‫‪285‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫هرچند در میان آنها مجتهدانی بودند که در برخی از نواقض وض و و نم از و ‪ ...‬ب ا‬


‫یکدیگر اختالف داشتند‪ .‬اما مالک و معیار آنها در این زمینه حدیث ابو هریره ب ود‬
‫ص لُّونَ لَ ُك ْم‪،‬‬
‫که میگوید‪ :‬رسول خدا در مورد ائمه (نمازهای جم اعت) فرمودن د‪« :‬یُ َ‬
‫صابُوا فَلَ ُك ْم‪ ،‬وَِإنْ َأ ْخطَُئوا فَلَ ُك ْم َو َعلَ ْي ِه ْم»‪« 1:‬اگر امامان ش ما ب رایت ان درس ت و‬
‫فَِإنْ َأ َ‬
‫صحیح نم از بخوانن د‪ ،‬هم ب ه آن ان و هم ب ه ش ما پ اداش داده میش ود‪ .‬ولی اگ ر در‬
‫نمازشان اشکالی وجود داشته باشد‪ ،‬ش ما پ اداش خ ود را دریافت میکنید و پیام د‬
‫اشتباه به عهده آنان خواهد بود»‪.‬‬
‫‪ -5‬حبس شدن در یک مذهب و عدم استفاده از علم مذاهب دیگ""ر و تالش علم""ا و‬
‫کتابهای آنها به دلیل تعصب مذهبی‪:‬‬
‫و این یکی از ضررهای" تعصب مذهبی میباشد‪ .‬چنانکه متعصبان خود را در یک‬
‫مذهب حبس ک""رده و از ح""دود و چه""ارچوب" آن تج""اوز نمیکنن""د و ب""ه م""ذاهب دیگ""ر‬
‫توجه نمیکنند تا از تالش علما و رجال و محققین و دالیل آنها بهرهمند شده و استفاده‬
‫ببرند‪.‬‬
‫اما تردیدی" نیست حبس خود در میان دیوارهای یک م""ذهب‪ ،‬ض""ایع ک""ردن تالش‬
‫علمای بزرگ و هدر دادن نتایج ارزشمند و بزرگی است که هر م""ذهبی داراس""ت؛ و‬
‫این دلیل معقولی نیست که چ""نین تالش و چن""ان نت""ایج ارزش""مندی" تنه""ا ب""ه این س""بب‬
‫ب عالم و طالب در جستجوی" علم نیست‪.‬‬ ‫نادیده گرفته شود که آنها از مذه ِ‬
‫راه و روش صحیح و اس""توار‪ ،‬ع""دم ال""تزام ب""ه م""ذهبی مش""خص و گ""رفتن ح""ق و‬
‫ص""واب از هم""هی م""ذاهب و انتخ""اب به""ترین راهه""ا ب""رای اس""تفاده از تالش تم""ام‬
‫مجتهدین و علما بدون تعصب نسبت به یکی از آنها میباشد؛ مجته""دین و علم""ایی ک""ه‬
‫در طول تاریخ اسالم وجود داشتند؛ چرا ک""ه هم""هی آنه""ا تم""ام تالش خ""ود را متوج""ه‬
‫خدمت به شریعت نمودند" و هریک از آنها بهرهی ف""راوانی" از علم و تق""وا و اخالص‬
‫داشتند‪.‬‬
‫‪ -6‬خالی بودن بسیاری از کتابهای فقهی م""ذاهب از دالی""ل ش""رعی و رویگ""ردانی"‬
‫بسیاری" از آموختن کتاب و سنت در جوار آنها؛‬
‫ت اکثر و بیشتر کتابهای فقهی م""ذاهب میباش""د‪ .‬کت""ابه""ایی ک""ه از م""دته""ای‬ ‫این صف ِ‬
‫مدید تاکنون در میان طالب علم متداول میباشند؛ چنانکه مشتاق" کت""ابه""ای مختص""ری‬
‫هستند که فقط احکام فشرده"ای را بدون ذکر دالیل شرعی بیان کردهاند‪.‬‬
‫و این غیر قابل انک""ار اس""ت ک""ه تع""دادی از کت""ابه""ای م""ذاهب پ""ر اس""ت از دالی""ل‬
‫شرعی و اشکالی در آنها از این جهت نیست‪ .‬اما متاسفانه غالب کس""انی ک""ه منس""وب‬
‫به مذاهب هستند کمتر به دالیل شرعی توجه داش""ته ی""ا آنه""ا را میخوانن""د‪ ،‬بلک""ه تم""ام‬
‫مطالعه آنها متوجه متون و کت"ابه"ای مختص"ری" اس"ت ک"ه مت"اخرین تهی"ه دی"دهان"د و‬
‫‪ - 1‬بخاری‪694 :‬؛ کتاب االذان‬
‫‪286‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بیشتر" به مسلمات پرداختهاند؛ مسلماتی که ش""ک و تردی""دی" در آنه""ا راه ن""دارد‪ .‬و در‬
‫واقع کسی که با آنها مخالفت کند گویا با قرآن مخالفت کرده است و چ""ه بس""ا ب""دتر از‬
‫این؛‬
‫اسالم دین دلیل و برهان است؛ اسالم به ما میآموزد ک""ه از هیچ ق""ولی ب""دون دلی""ل‬
‫پیروی" نکنیم و در برابر رای و نظری" تسلیم نشویم مگر اینکه دلیل آنرا تایید کن""د‪ .‬و‬
‫این قرآن ک"ریم اس""ت ک"ه از ج""اهالن دلی"ل میخواه""د و ب"ه آنه""ا میگوی"د‪« :‬قُ ْل َه اتُو ْا‬
‫ص ا ِدقِينَ » (بق ره‪« )111 :‬بگو‪ :‬اگ""ر راس""تگویید" دلی""ل خ""ود را‬ ‫بُ ْر َه انَ ُك ْم ِإن ُكنتُ ْم َ‬
‫بیاورید!»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫و ن یز ب ه آنه ا میگوید‪« :‬ق ْل َه ْل ِعن َد ُكم ِّمنْ ِعل ٍم فتُخ ِر ُج وهُ لن ا» (انع ام‪)148 :‬‬
‫«بگو‪ :‬آيا نزد شما (دليل و) دانشی است که آنرا برای ما آشکار سازيد؟!»‪.‬‬
‫ص ا ِدقِينَ »‬ ‫ب ِّمن قَ ْب ِل َه َذا َأ ْو َأثَ ا َر ٍة ِّمنْ ِع ْل ٍم ِإن ُكنتُ ْم َ‬
‫و میفرماید‪« :‬اِْئتُ ونِي بِ ِكتَ ا ٍ‬
‫میگویید کتابی (آسمانی) پیش از این (قرآن)‪ ،‬یا اث ری از‬ ‫(احقاف‪« )4 :‬اگر راست ‌‬
‫علم (گذشتگان‪ ،‬بر صدق ادعای خود) برای من بیاورید»‪.‬‬
‫‪ -7‬شیوع تقلید و جمود و بسته شدن باب اجتهاد‪:‬‬
‫یکی از بزرگت رین شاخص هه ای م ذهبگ رایی در ق رون مت اخر‪ ،‬ش یوع تقلید و‬
‫انتشار آن در میان م ردم میباش د‪ .‬چنانک ه نزدیک اس ت کس ی از آن نج ات نیاب د‪.‬‬
‫هرچند وجود تقلید در هر عصری امری ط بیعی و ب دیهی اس ت چراک ه غ یر ممکن‬
‫است همه مردم اهلیت و صالحیت بررسی و پیروی و تحقیق را داش ته باش ند‪ .‬ام ا‬
‫از سوی دیگر هم نمیتوان تصور ک رد از میان آنه ا کس ی ک ه از هم ه ب اهوشت ر و‬
‫نسبت به دیگران از درجه و مرتبهی باالتری از فهم و دانش برخ وردار اس ت و در‬
‫فقه و استنباط بیش از دیگران استعداد دارد‪ ،‬وارد مبحث تقلید شده باشد‪.‬‬
‫این تعصب منجر به مبالغه و افراط مقلدین در مورد ائمه میشود‪ .‬چنانک ه چ نین‬
‫متعصبانی با افک اری خش ک و جام د ب ه مقابل ه ب ا کس انی میپردازن د ک ه اس تعداد‬
‫بررسی و پژوهش در آنها نهفته است‪ .‬و آنان را در مورد بازنگری آنچه پیش ینیان‬
‫تحقیق نمودن د‪ ،‬هش دار داده و تهدید میکنن د آنهم ب ه این حجت ک ه ه رکس چ نین‬
‫عملی انجام دهد در واقع در حق ائم ه و علم ای گذش ته جس ارت ک رده اس ت و این‬
‫عمل وی خردهگ یری از آنه ا محس وب میش ود و در این راس تا و در جهت تکمیل‬
‫حربه خود‪ ،‬در مدح و ستایش ائم ه غل و و اف راط میکنن د و داس تانه ای مختلفی از‬
‫آنها نق ل میکنن د ک ه ب ا دروغ هم راه اس ت‪ .‬چنانک ه نزدیک اس ت آنه ا را اف رادی‬
‫معصوم یا مخلوقاتی خیالی معرفی کنند که ممکن نیست در عالم واقع زن دگی کنن د‪.‬‬
‫مثال در مورد فالن امام‪ 1‬میگویند‪« :‬وی به مدت چهل سال نماز صبح را با وض وی‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬به عنوان مثال‪ ،‬کتاب االجتهاد و المجتهدین‪ ،‬ص‪ 29 :‬و پس از آن‬
‫‪287‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عشاء میخواند»‪ 1.‬و میگویند‪ :‬جایز نیست در م ورد این ام ام بگ وییم‪« :‬ح دیثی در‬
‫‪2‬‬
‫دنیا وجود دارد که به او نرسیده است»‪.‬‬
‫ادعای مقلدین مب نی ب ر اینک ه فهم کت اب و س نت ممکن نیست؛ چ ون کس ی از‬
‫‪3‬‬

‫مردم باقی نمانده که توانایی فهمیدن و تفسیر قرآن و سنت را داشته باشد‪.‬‬
‫گویا آنها طلسمهایی هستند که رمزهای آنها قابل فهم نیست و اس رار آنه ا غ یر‬
‫قابل دسترس و دست نیافتنی میباشد‪ .‬و ادعا کردند که تنها ام ری ک ه ب ر م ا واجب‬
‫است خواندن کتابهای فقهی است که مت اخرین نوش تهان د و از دالیل ش رعی خ الی‬
‫هستند‪.‬‬
‫‪ - 1‬چنین سخنی عالوه بر اینک ه در م ورد انس ان مح ال اس ت ب ا س نت نب وی ن یز‬
‫مخالف میباشد‪ .‬و رسول خدا ح بر س ه نف ری ک ه قص د مبالغ ه در عب ادت داش تند‪،‬‬
‫تصمیم و عملکرد آنان را انکار نمود‪ .‬چنانکه یکی از آنها گفت‪ :‬من نم از میخ وانم‬
‫و نمیخوابم‪ .‬دیگری گفت‪ :‬من روزه میگ یرم و افط ار نمیکنم‪ .‬و س ومین نف ر گفت‪:‬‬
‫من با زنان ازدواج نمیکنم‪ .‬چون سخنان آنها به رسول هللا منتق ل ش د‪ ،‬آنه ا را ف را‬
‫خوانده و به ایشان فرمود‪« :‬اما انا فاصوم و افطر و اصلی و انام و ات زوج النس اء‬
‫فمن رغب عن س نتی فلیس م نی»‪« :‬ام ا من روزه میگ یرم و افط ار میکنم و نم از‬
‫میخوانم و میخوابم و با زنان ازدواج میکنم‪ .‬پس هرکس از سنت من روی گردان د‪،‬‬
‫از من نیست»‪ .‬شیخان آنرا روایت کردهاند‪ .‬و عالوه بر این چنین توصیفی از امام‪،‬‬
‫موجب افتخار نیست‪ -‬چنانکه ش یخ م ا آلب انی میگوید ب ه نق ل از ش یخ محم د عید‬
‫عباسی حفظهاهلل –بلکه آنچه از نگاه شرعی برای یک مسلمان بهتر و کاملتر است‬
‫این است که برای هر نماز وضو بگیرد نه اینکه نمازهای متعددی را با یک وض و‬
‫بخواند‪ .‬و کسی ک ه چ نین داس تانی را س اخته و پرداخت ه و آنرا ب ه ام امی از ائم ه‬
‫نسبت داده‪ ،‬باید آنچه افضل و کاملتر بود در مورد وی ذکر میکرد‪ .‬دقت کن‪.‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬االجتهاد و المجتهدون‪ ،‬ص‪72 :‬‬
‫‪ - 3‬چگون ه چ نین ام ری ممکن اس ت درح الیک ه خداون د متع ال میفرماید‪َ« :‬أفَالَ‬
‫اختِالَف ا ً َكثِ يراً» (نس""اء‪)82 :‬‬ ‫يَتَ َدبَّرُونَ ا ْلقُ ْرآنَ َولَ ْو َكانَ ِمنْ ِعن ِد َغ ْي ِر هللاِ لَ َو َج دُو ْا فِي ِه ْ‬
‫«آیا در قرآن نمی‌اندیشند" که اگر از س""وی غ"یر هللا ب"ود‪ ،‬قطع"ا ً اختالف بس""یار در آن‬
‫مییافتند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ابن سعدی رحمهاهلل میگوید‪« :‬خداوند" متعال در این آیه به تدبر در کتابش دستور می‪-‬‬
‫ده"د و ت"دبر یع"نی فک"ر ک"ردن و اندیش"یدن در مع"انی آن و متمرک"ز ک"ردن فک"ر در‬
‫مبادی و عواقب و لوازم آن ‪ ...‬و هرچه بنده بیشتر" در قرآن بیندیش""ید‪ ،‬علم و عم""ل و‬
‫بینش او بیشتر" میشود‪ .‬بنابراین خداوند در ق""رآن دس""تور" میده""د و مس""لمانان را ب""دان‬
‫تشویق" میکند و خبر داده است که منظور" از ن""ازل ک""ردن ق""رآن ت""دبر در آن میباش""د‪.‬‬
‫ب»‬ ‫ار ٌك لِّيَ َّدبَّ ُروا آيَاتِ ِه َولِيَتَ َذ َّك َر ُأ ْولُ وا اَأْل ْلبَ ا ِ‬
‫َاب َأن َز ْلنَاهُ ِإلَ ْي كَ ُمبَ َ‬
‫چنانکه میفرماید‪ِ « :‬كت ٌ‬
‫‪288‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مقلدان متعصب از این مساله غافل ش دند ک ه خداون د متع ال ق رآن را حج تی ب ر‬


‫مردم قرار داده است و در این راستا فهم و بیان آنرا آسان نموده اس ت چ را ک ه در‬
‫غیر این صورت دیگر حجتی بر مردم نخواهد بود‪.‬‬
‫علمای محقق به تقلید‪ 1‬حمله کردهاند‪:‬‬
‫از این دس تهان د علم ایی چ ون‪ :‬حاف ِظ مغ رب ابن عب دالبر رحم هاهلل در کت اب‬
‫ارزشمندش «جامع بیان العلم وفضله»‬
‫و امام ابن قیم در کتاب ارزشمندش «اعالم الموقعین» ک ه ب ه خ وبی این مس اله‬
‫را مورد بررسی ق رار داده اس ت‪ .‬و ام ام محق ق اص ولی‪ ،‬ش اطبی رحم هاهلل در دو‬
‫کتاب ارزش مندش «الموافق ات» و «االعتص ام» ب ه خ وبی ب ه این مس اله پرداخت ه‬
‫است‪ .‬و از این علماس ت «الفالنی» در کت اب ن ادر و ارزش مندش «ایق اظ همم اولی‬
‫االبصار» که چنان به مساله تقلید پرداخته ک ه شایس ته تق دیر اس ت و بررس ی وی‬
‫شگفتآور است‪ .‬در این زمینه محققان زیادی به بحث و بررسی پرداختهاند ک ه ذک ر‬
‫همگی آنها میسر نمیباشد‪.‬‬
‫ام ام ش اطبی رحم هاهلل میگوید‪« :‬ب ه دلیل اع راض و رویگ ردانی از دلیل و‬
‫اعتماد به افراد‪ ،‬گروهی دچار لغزش شده و به این دلیل از مسیر ص حابه و ت ابعین‬
‫خارج شده و بدون علم از هوی و هوس و خواهشات نفسانی خود پیروی کردن د و‬
‫اینگونه از راه راست گم راه ش دند»‪ .‬و میگوید‪« :‬قاض ی و داور ق رار دادن اف راد‬
‫بدون توجه به اینکه آنها وسیلهی رسیدن ب ه حکم ش رعی مطل وب هس تند‪ ،‬ش رعا‬
‫گمراهی است‪ .‬حجت ق اطع و ح اکم و داور برت ر فق ط ش ریعت اس ت ن ه هیچکس و‬
‫‪2‬‬
‫هیچ چیز دیگر»‪.‬‬
‫‪ -8‬کندوکاو و فرو رفتن در مسائل خیالی و مشغول شدن به فرض یات س خیف و‬
‫احمقانه‪:‬‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫َس لُو ْا عَنْ ْ‬
‫ش يَاء ِإن تُ ْب َد لَ ُك ْم‬ ‫َأ‬
‫خداون د متع ال میفرماید‪« :‬يَ ا يُّ َه ا الَّ ِذينَ آ َمنُ و ْا الَ ت ْ‬
‫سْؤ ُك ْم» (مائده‪« )101 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از چیزه ای نپرس ید ک ه اگ ر‬ ‫تَ ُ‬
‫برای شما آشکار گردد‪ ،‬شما را اندوهگین کند»‪.‬‬
‫عالمه عبدالرحمن بن ناصر السعدی در تفسیر این آیه میگوید‪« :‬خداون د متع ال‬
‫بندگان مومنش را از پرسیدن در مورد چیزهایی نهی میکند که چون برایشان بیان‬
‫شود‪ ،‬ناراحت و اندوهگین میش وند‪ .‬مانن د پرس ش ب رخی مس لمانان از پیامبر در‬
‫(ص‪« )29 :‬کتابی است پر برکت که آنرا بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنن د و‬
‫ب َأ ْقفَالُ َه ا»‬
‫خردمندان پن د گیرن د»‪ .‬و میفرماید‪َ« :‬أفَاَل يَتَ َدبَّرُونَ ا ْلقُ ْرآنَ َأ ْم َعلَى قُلُ و ٍ‬
‫(محمد‪« )24 :‬آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند یا بر دل‌هایشان قفل‌هاست؟!»‪.‬‬
‫‪ - 1‬مقلدان که قائل بسته شدن باب اجتهاد میباشند‪.‬‬
‫‪ - 2‬االعتصام‪ 2/347 :‬و ‪355‬‬
‫‪289‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مورد پدرانشان و اینکه آنها در جهنماند یا بهشت؟‬


‫چنین موردی اگر برای پرسشگر بیان ش ود چ ه بس ا در آن خ یری نباش د؛ و یا‬
‫مانند پرسش آنها در مورد کارهایی که هنوز رخ نداده است‪ .‬مانند سوال هایی که در‬
‫شریعت سختگیریهایی به دنبال دارد و امت را در تنگنا قرار میدهد‪ .‬و مانند پرسش‬
‫‪1‬‬
‫در مورد امور بیربط و بیفایده؛ لذا از این پرسشها و امثال آنها نهی شده است»‪.‬‬
‫سلف صالح از پرسش در مورد اموری که اتف اق نیفت اده من ع ک ردهان د‪ .‬ب دیهی‬
‫است سوال کردن از اموری که رخ ندادهاند و مشغول شدن ب ه ج واب آنه ا‪ ،‬تکل ف‬
‫میباشد که خداوند آنرا ناپسند میداند و به پیامبرش دستور داده ت ا بگوید‪« :‬قُ ْل َم ا‬
‫سَألُ ُك ْم َعلَ ْي ِه ِمنْ َأ ْج ٍر َو َما َأنَ ا ِمنَ ا ْل ُمتَ َكلِّفِينَ » (ص‪(« )86 :‬ای پیامبر) بگ و‪ :‬من ب ر‬ ‫َأ ْ‬
‫(رس اندن) این (دین) هیچ م زدی از ش ما در خواس ت نمی‌کنم و من از متکلف ان‬
‫نیس تم»‪ .‬ربیع بن خ ثیم میگوید‪« :‬ای بن دهی خ دا‪ ،‬خداون د را ب رای علمی ک ه در‬
‫کتابش به تو آموخته‪ ،‬ستایش کن و علمی را که از تو پنهان مانده به کسی که بدان‬
‫عالم است‪ ،‬واگذار و خود را دچار تکلف مکن‪ .‬چرا که خداون د متع ال ب ه پیامبرش‬
‫سَألُ ُك ْم َعلَ ْي ِه ِمنْ َأ ْج ٍر َو َما َأنَا ِمنَ ا ْل ُمتَ َكلِّفِينَ »‬
‫میفرماید‪« :‬قُ ْل َما َأ ْ‬
‫و ابن عب دالبر میگوید‪« :‬جمه ور اه ل علم ب ر این باورن د ک ه رای م ذموم در‬
‫احادیث و روایاتی ک ه از رس ول هللا ح و اص حاب و ت ابعین نق ل ش ده اس ت‪ ،‬س خن‬
‫گفتن در احکام و شرائع دین بر مبنای استحس ان و ظن و گم ان میباش د و مش غول‬
‫شدن به امور مشکل و پیچیده و فرضیات ‪ ...‬چنانکه قبل از رخ دادن آنها در م ورد‬
‫آنها رای میدهند و آنها را به موارد مختلف تقسیم میکنن د و ب ه بررس ی هریک از‬
‫آنها قبل از وقوع آنها میپردازند‪ .‬آنهم بر مبنای ظن و گمان ‪ ...‬و به حدیث سهل بن‬
‫سعد و دیگران استناد میکنند که رسول خ دا پ رداختن ب ه چ نین مس ائلی را ناپس ند‬
‫‪2‬‬
‫میشمردند‪.‬‬
‫و از عمر بن خطاب روایت است که چون بر منبر بود گفت‪« :‬به خدا پناه میب رم‬
‫از کسی که از چیزی سوال میکند که وجود ن دارد چ را ک ه خداون د متع ال ام ری را‬
‫بیان نموده که وجود دارد»‪.‬‬
‫و از مسروق روایت است که میگوید‪« :‬از ابی بن کعب در م ورد چ یزی س وال‬
‫کردم‪ .‬گفت‪ :‬آیا این امر وجود دارد؟ گفتم‪ :‬نه؛ فرمود‪ :‬م ا را راحت بگ ذار ت ا اینک ه‬
‫بوجود آید؛ پس چون رخ داد‪ ،‬رای و نظر خود را پس از اجته اد ب ه ت و انتق ال می‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫دهیم»‪.‬‬
‫و مانند این سخن از زید بن ثابت و مال ک و زه ری و ابی واث ل رض یالل هعنهم‬
‫‪ - 1‬تیسیر الکریم الرحمن‪ ،‬عالمه سعدی رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری و مسلم‬
‫‪ - 3‬الجامع‪2/74 :‬‬
‫‪290‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫روایت شده است‪.‬‬


‫مثالهایی از این فرضیات‪:‬‬
‫‪ -1‬شیخ محم د وحید جب اوی در س خن از اینک ه چ ه کس ی ب رای ام امت نم از‬
‫‪1‬‬

‫سزاوارتر است‪ ،‬میگوید‪« :‬شایس تهت رین اف راد ب ه ام امت پادش اه و ن ائب وی می‪-‬‬
‫باشد ‪ ...‬و به همین ترتیب کسی که بهترین اخالق را داراس ت‪ ،‬کس ی ک ه زیب ات رین‬
‫چه ره را داراس ت‪ ،‬کس ی ک ه از مق ام واالت ری برخ وردار اس ت‪ ،‬کس ی ک ه لب اس‬
‫‪2‬‬
‫پاکیزهتری دارد‪ ،‬کسی که سری بزرگتر و آلت تناسلی کوچکتری دارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬آیا نماز کسی که در حالی نماز میخواند ک ه مش کی پ ر از ب اد ش کم ب ا خ ود‬
‫حمل میکند‪ ،‬صحیح است یا نه؟‬
‫‪ -3‬یا اینکه برخی از آنان به بررسی حکم قربانی کردن انس انی پرداخت هان د ک ه‬
‫از پدری انسان و مادری گوسفند متولد شده است‪ .‬و از این قبیل مسائل؛‬
‫این مثالها را با مثالی عجیب به پایان میرسانم‪.‬‬
‫‪ -4‬شیخ محمد امین عابدین در حاشیه ابن عابدین میگوید‪« :‬در بح ر الرائ ق در‬
‫فتاوای متعددی آمده است‪ :‬چون کعبه برای زیارت اصحاب کرامت از مکانی ک ه در‬
‫آن وجود دارد برداشته شود‪ ،‬در این حالت نماز خواندن به سوی مکان اصلی کعب ه‬
‫‪3‬‬
‫جایز است»‪.‬‬
‫‪ -9‬باز کردن دروازه حیلههای حرام برای رهایی از تکالیف شرعی‪:‬‬
‫چنین عملکردی یکی از اشتباهات خطرناک برخاسته از تعصب م ذهبی میباش د‪.‬‬
‫و آن باز کردن دروازه حیلههایی است که آنه ا را ش رعی میخوانن د درح الیک ه ب ه‬
‫خدا سوگند شرعی نیستند؛ چرا که قصد آنان از این حیلهها ف رار ک ردن از تک الیف‬
‫شرعی و حالل نمودن حرام و حرام نمودن حالل میباشد‪.‬‬

‫الحیل‪ ،‬اشتقاق و معنای آن‪:‬‬


‫الحیلة‪ :‬مشتق از «التحول» میباشد‪ .‬و عبارت است از نوع خاصی از تص رف و‬
‫عمل که به وسیلهی آن فاعل از حالتی به حالت دیگر تغییر حالت میدهد‪ .‬این معنای‬
‫لغوی حیله میباشد‪ .‬اما معنای عرفی بدان غلب ه ک رده و در ع رف عب ارت اس ت از‬
‫‪ - 1‬یکی از فقهای معروف احناف میباشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬شیخ جباوی کسی را که آلت تناسلی کوچکتری دارد‪ ،‬شایستهتر به امامت میداند‬
‫چون دلیل بر عفت وی میباشد‪ .‬کتاب رفیق االسفار‪ ،‬ص‪ 43 :‬و ‪44‬؛ مراقی الفالح‬
‫شرح متن االیضاح‪ ،‬شیخ حسن شرنباللی‪ :‬ص‪120 :‬‬
‫‪ - 3‬حاشیه ابن عابدین «رد المختار علی الدر المختار ش رح تن ویر االبص ار» چ اپ‬
‫سوم‪ ،‬چاپ امیریة‪1/302 :‬‬
‫‪291‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫استفاده از راههای خفی و پنهان برای رسیدن به هدف؛ چنانکه فهمیدن آن ج ز ب ا‬


‫نوعی زیرکی و ذکاوت میسر نخواهد بود‪.‬‬
‫مسلمانان از یهودیان تقلید میکنند‪:‬‬
‫براستی برخی از مسلمانان به دامی گرفتار آمدند که یهودیان پیش از آنان به آن‬
‫دچار شدند‪ .‬آنگاه که به صید ماهیها در روز شنبه روی آوردند درح الیک ه از ص ید‬
‫ماهی در این روز نهی شدند‪ .‬چنین عملکردی حیل هگ ری و نیرن گ زدن ب ه دین و‬
‫فریبکاری برای حالل نمودن حرام میباشد‪ .‬و مص داق رهنم ود نب وی اس ت ک ه می‪-‬‬
‫س لَ ُكوا ُج ْح َر‬ ‫اع‪َ ،‬حتَّى لَ ْو َ‬‫ش ْب ٍر‪َ ،‬و ِذ َرا ًع ا بِ ِذ َر ٍ‬‫ش ْب ًرا بِ ِ‬ ‫سنَنَ َمنْ قَ ْبلَ ُك ْم ِ‬
‫فرماید‪« :‬لَتَتَّبِ ُعنَّ َ‬
‫سلَ ْكتُ ُموهُ‪« :»...‬قطعا از راه و روش کسانی که پیش از شما بودند‪ ،‬وجب ب ه‬ ‫‪1‬‬
‫ض ٍّب لَ َ‬‫َ‬
‫وجب و ذراع به ذراع تقلید خواهی کرد ح تی اگ ر وارد س وراخ سوس ماری ش وند‪،‬‬
‫شما نیز وارد آن میشوید»‪.‬‬
‫اسالم یکی از اصول مهم خود را مسالهی سد ذرائع ق رار داده اس ت و آنرا یکی‬
‫از پایهه ای تکلیف میدان د‪ .‬ابن قیم رحم هاهلل میگوید‪« :‬ج ایز دانس تن حیل هه ا ب ا‬
‫قاعدهی سد ذرائع تناقضی آشکار دارد‪ ،‬چرا که شارع راههای منتهی ب ه مفاس د را‬
‫به هر طریق ممکن بسته و مانع میشود‪ ،‬اما کسی که راه حیله را در پیش میگیرد‪،‬‬
‫با حیله راه رسیدن به آنرا هموار میکند‪ .‬براستی کسی که از امری جایز منع میکند‬
‫تا مبادا امری حرام صورت گیرد‪ ،‬کجا؟ و کسی که حیله را به ک ار گ یرد ت ا ب ه ام ر‬
‫حرام دست یابد‪ ،‬کجا؟!‬
‫به طور کلی حیلهها به دو گونهاند‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬کسانی که ب ا حیل ه ب ه دنب ال رس یدن ب ه مقص ود میباش ند و ب ه حالل‬
‫بودن آن تصریح نمیکنند مانند حیلهی دزدها و فریفتگان تصاویر ح رام و م واردی‬
‫از این دسته؛‬
‫نوع دوم‪ :‬حیلههایی که صاحبش اظهار میکند مقصودش خیر و صالح است ام ا‬
‫خالف آنرا در باطن پنهان میکند‪.‬‬
‫هر حیلهای حرام نیست‪:‬‬
‫امام ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬هر امری که حیله نامیده میشود‪ ،‬ح رام نیس ت‪.‬‬
‫س اء َوا ْل ِو ْل دَا ِن الَ‬ ‫ال َوالنِّ َ‬
‫الر َج ِ‬‫َض َعفِينَ ِمنَ ِّ‬ ‫ست ْ‬ ‫خداون د متع ال میفرماید‪ِ« :‬إالَّ ا ْل ُم ْ‬
‫سبِيالً» (نساء‪« )98 :‬مگر آن مستضعفان از م ردان و‬ ‫ست َِطيعُونَ ِحيلَةً َوالَ يَ ْهتَدُونَ َ‬ ‫يَ ْ‬
‫زنان و کودکانی که نه چاره‌ای دارند و نه راهی (برای نجات) می‌یابند»‪ .‬منظ ور از‬
‫حیله در اینجا چ اره اندیش ی ب رای ره ایی از میان کف ار میباش د‪ .‬و چ نین حیل های‬
‫محمود است و در برابر آن پاداش میگیرد‪ .‬و از این قبیل است حیلهه ایی ک ه ب رای‬
‫شکست کفار استفاده میشوند‪ ،‬چنانکه نعیم بن مسعود در روز خندق چنین کرد‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪6229 :‬؛ مسلم و ‪...‬‬
‫‪292‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حیله امری است که میتوان از طریق آن به انجام واجب و ترک حرام و تصفیه ی‬
‫حق و نصرت و یاری مظلوم و چیره شدن بر ظالم و مجازات متجاوز دست یافت‪ .‬و‬
‫نیز چنان است که میتوان به وسیلهی آن برای حالل نمودن حرام و ابط ال حق وق و‬
‫اسقاط امور واجب اقدام کرد‪ .‬بنابراین حیل ه و مک ر و خدع ه هریک ب ه محم ود و‬
‫مذموم تقسیم میشود‪.‬‬
‫اما حیلههایی که حرام هستند ب رخی کف ر و ب رخی کب یره و ب رخی ج زء گناه ان‬
‫صغیره میباشند‪ .‬و حیلههایی که ح رام نیس تند ن یز ب رخی مک روه و ب رخی ج ایز و‬
‫برخی مستحب و واجب میباشند‪ .‬به عنوان مثال حیله کردن به وسیلهی ارتداد برای‬
‫فسخ نکاح کفر است‪ .‬و همچنین حیله کردن به وسیلهی ارتداد برای مح روم ک ردن‬
‫وارث از ارث کفر است و نیز فتوا دادن بدان کفر میباشد‪.‬‬
‫اقسام حیلههای حرام‪:‬‬
‫حیلههای حرام به چند دسته تقسیم میشوند‪:‬‬
‫‪ -1‬حیله حرام باشد و هدف از آن امری حرام باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حیله به خودی خود مباح باشد اما هدف از آن رسیدن ب ه ام ری ح رام باش د‬
‫که در اینصورت به دلیل وسیلهی حرام قرار گرفتن‪ ،‬نیز حرام میشود‪ .‬مانند س فری‬
‫که برای راهزنی و کشتن کسی باشد که ریختن خونش حالل نیست‪.‬‬
‫در این دو بخش‪ ،‬حیله وسیلهای برای ه دف باط ل و ح رام ق رار گرفت ه اس ت و‬
‫بدان منجر میشود‪ .‬چنانکه میتوان د وس یلهای ب رای ه دفی ص حیح و ج ایز باش د و‬
‫بدان منجر شود‪ .‬که به عنوان مثال سفر کردن راه مناسبی برای این و آن میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬وسیله مورد نظر برای رسیدن به امری حرام وضع نشده باش د‪ ،‬بلک ه ب رای‬
‫دست یافتن به ام ری مش روع چ ون اق رار و بیع و نک اح و هب ه و ‪ ...‬وض ع ش ده‬
‫باشد‪ .‬اما کسی که حیله میکند آنرا چون نردبان و راهی برای رسیدن به حرام قرار‬
‫دهد‪ .‬و این مبحثی است که موضوع اصلی سخن در این باب میباشد و آن مهمترین‬
‫اولویت ما برای بررسی و رسیدن به نتیجه است‪.‬‬
‫‪ -4‬مقصود از حیله‪ ،‬گرفتن حق یا دف ع باط ل باش د‪ .‬و این خ ود ب ه س ه قس مت‬
‫تقسیم میشود‪:‬‬
‫الف) وسیله به خودی خود حرام باشد‪ .‬هرچند هدف از آن رسیدن به حق باش د‪.‬‬
‫مثال کسی از دیگری م الی را طلبک ار باش د و ب دهکار ب دهی خ ود را انک ار کن د و‬
‫طلبکار شاهدی برای اثبات حق خ ود نداش ته باش د‪ ،‬پس دو ش اهد دروغین حاض ر‬
‫میکند تا به حق وی شهادت دهند؛ درح الیک ه آن دو ثب وت این ح ق را نمیدانن د‪ .‬و‬
‫همچون کسی که همسرش را سه بار طالق میدهد و طالق را انکار میکند و زن هم‬
‫شاهد و بینهای برای ثب وت آنچ ه رخ داده‪ ،‬ن دارد پس دو ش اهد حاض ر میکن د ک ه‬
‫گ واهی دهن د ش وهرش او را طالق داده اس ت درح الیک ه آندو الف اظ طالق را از‬
‫‪293‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شوهر نشنیدند‪.‬‬
‫ب) وسیله مشروع باشد و آنچه منجر بدان میشود نیز مشروع باش""د‪ .‬و این هم""ان‬
‫اسبابی است که شارع آنها را مقرر نموده و به مسبباتشان منجر میشوند‪ ".‬همچون بیع‬
‫و اجاره و مساقات و مزارع"ه و وک"الت؛ بلک"ه اس"باب مح"ل حکم هللا و رس"ولش می‪-‬‬
‫باشند‪ .‬و این اسباب در اقتضای مسببات خود از نگاه شرعی‪ ،‬همچ""ون اس""باب حس""ی‬
‫در اقتضای مسبباتشان از نگاه تقدیری میباشند‪ .‬و این شرع خداوند متعال و آن تقدیر‬
‫اوتعالی" میباشد‪ .‬و آن دو‪ ،‬خلق و امر او میباشند‪ .‬و خلق و ام""ر ب""رای خداون"د" متع""ال‬
‫است و آفرینش خداوند" دگرگونی" و حکم او تغییر نمیپ""ذیرد‪ ".‬بن""ابراین چنانک""ه اس""باب‬
‫کونی و قدری خداوند" متعال با احکام آن مخالف نیست‪ ،‬بلکه بر مبنای اسباب و آنچه‬
‫برای آن خلق شدهاند‪ ،‬جریان دارند‪ ،‬اسباب شرعی نیز چنین هستند و از س""بب خ""ود‬
‫و آنچه برای آن مشروع" شدهاند‪ ،‬خارج نمیشوند‪ .‬بلکه این سنت خداوند متعال ش""رعا‬
‫و امرا میباشد و آن سنت خداوند از نگاه قضا و قدر" میباشد‪ .‬اما س""نت ام""ری خداون"د"‬
‫متعال گاهی دگرگونی" و تغییر میپ""ذیرد" چنانک""ه از فرم""ان او س""رپیچی ش""ده و ب""ا آن‬
‫مخالفت میشود‪ .‬اما سنت قدری و کونی خداوند هرگز تغی"یر و دگرگ"ونی" نمیپ"ذیرد" و‬
‫هرگز نخواهی دید که روش خداوند متعال درآن تغییر مسیر و جهت دهد‪ .‬چه ک""ه از‬
‫امر کونی و قدری خداون"د سرکش"ی" و نافرم""انی" نمیش"ود‪ .‬و حیل"ه ک"ردن ب"رای جلب‬
‫منافع و دفع ضرر از مصادیق" این قسمت میباشد‪ .‬خداوند متعال این مسأله را ب"ه ه""ر‬
‫حیوانی" فهمانده است‪ .‬چنانکه ان"واع حیوان""ات از ان""واع حیل"هه"ا و مک""ره"ا آگ""اهان"د‪،‬‬
‫حیلههایی ک"ه انس"ان از آن بیخبراس"ت‪ .‬ام"ا س"خن م"ا و کالم س"لف در ذم و نک"وهش‬
‫حیلهها‪ ،‬این نوع را در بر نمیگیرد‪.‬‬
‫ج) استفاده از حیله برای دست یافتن به حق یا دفع ظلم به وسیله ای مباح که برای‬
‫رسیدن به این هدف قرار داده نشده و بلکه برای غیر آن وضع شده است اما وس""یله‪-‬‬
‫ای برای رسیدن به مقصودی" درست و صحیح ق""رار" میگ""یرد ی""ا اینک""ه گ""اهی ب""رای‬
‫دست یافتن به چنین هدفی وضع شده‪ ،‬ام""ا این ام""ر پوش""یده مان""ده و ب""دان توج""ه الزم‬
‫نشده است‪.‬‬
‫اما تفاوت این نوع با نوع قبل در آن اس""ت ک""ه وس""یلهی م""ورد نظ""ر در ن""وع دوم"‬
‫برای مقصود مورد" نظر وضع شده بود و کسی که از آن اس""تفاده میک""رد‪ ،‬در حقیقت‬
‫راه درست و منظمی را میپیمود‪ .‬اما وسیله"ی مورد نظ""ر در ن""وع س""وم" ب""رای ه""دفی‬
‫جز هدف مورد نظر وضع ش""ده اس""ت ام""ا ب""ا اس""تفاده از آن‪ ،‬ب""ه ه""دفی ک""ه ب""رای آن‬
‫وضع نشده دست میی""ابیم ‪ -‬چ""نین عملک""ردی در افع""ال‪ ،‬همچ""ون تع""ریض (ب""ه کنای""ه‬
‫‪1‬‬
‫سخن گفتن) در اقوال میباشد ‪ -‬یا اینکه بدان منجر میشود اما با پوشیدگی و خفاء‪.‬‬
‫و هرکس در احادیثی که اف""رادی م""ورد لعنت ق""رار گرفت""هان""د تأم""ل کن""د‪ ،‬متوج""ه‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪4/130 :‬‬
‫‪294‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خواه""د ش""د ک"ه اغلب و اک""ثر آنه""ا در م""ورد" کس""انی اس""ت ک""ه مح""ارم الهی را حالل‬
‫شمرده و با حیله فرائض اوتعالی" را ساقط" نم""ودهان""د‪ .‬چنانک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫الش ُحو ُم‪ ،‬فَ َج َملُو َه ا‪َ ،‬وبَاعُوهَا َوَأ َكلُ وا َأ ْث َمانَ َها»‪:‬‬
‫«لَ َعنَ هللاُ ا ْليَ ُه ودَ‪ُ ،‬ح ِّر َمتْ َعلَ ْي ِه ُم ُّ‬
‫«خداوند" یهود را لعنت کند‪ ،‬چون پیه بر آنها حرام شد‪ ،‬آنرا آب کردن""د و فروختن""د و‬
‫پولش را خوردند»‪.‬‬
‫ش َي»‪« :‬خداوند رشوه دهن""ده و رش""وه گیرن""ده را لعنت‬ ‫‪2‬‬ ‫ْ‬ ‫«لَ َعنَ هللاُ ال َّرا ِ‬
‫ش َي‪َ ،‬وال ُم ْرتَ ِ‬
‫کند»‪.‬‬
‫«لَ َعنَ ُ آ ِك َل الرِّ بَا‪َ ،‬و ُمو ِكلهُ‪َ ،‬و َشا ِه َدهُ‪َ ،‬و َكاتِبَهُ»‪« :‬خداون د لعنت کن د کس ی را ک ه‬
‫‪3‬‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫ربا میخورد و ربا میدهد‪ ،‬شاهد آن است و آنرا مینویسد»‪.‬‬
‫«لعن هللا فی الخم ر عاص رها ومعتص رها‪« 4:»...‬خداوند" در م""ورد ش""راب لعنت‬
‫کند کسی که آنرا میسازد و کسی که برای او ساخته میشود»‪.‬‬
‫خداوند متعال کسانی را که با حیله محارم الهی را حالل شمردند‪ ،‬با تب""دیل ک""ردن‬
‫آنها به خوک و بوزینه مسخ نمود و این مجازاتی از جنس عملشان ب""ود چنانک""ه آنه""ا‬
‫شرع خداوند" را مسخ نموده و آنرا تغییر دادند پس چهرههای آنان مس""خ ش""د و خلقت‬
‫آنه"ا تغی"یر ک"رد‪ .‬و از این حیل"هه"ا میت"وان ب"ه عملک"رد کس"ی اش"اره ک"رد ک"ه ت"رک‬
‫فریض""هی زک""ات را ب""رای مس""لمانان س""هل و آس""ان ش""مرده و میگوین""د‪ :‬چ""ون س""ال‬
‫گذشت‪ ،‬اموالت را به پسرت ببخش یا اینکه لحظهای آنرا به همسرت ببخش؛ و چون‬
‫س"ال جدی"د آغ"از ش"د و س"ال گذش"ته ب"ه پای"ان رس"ید‪ ،‬ام"والت را از او بگ"یر ک"ه در‬
‫اینصورت زکات واجب نیست‪.‬‬
‫حیلههایی که برای حالل نمودن امور حرام استفاده میشوند‪:‬‬
‫از جمله حیلههایی که در بسیاری" از کتابهای مذهبی مت""أخر وج""ود" دارد‪ ،‬حیل""های‬
‫بسیار" زشت اس""ت ک""ه طب""ع س""لیم آنرا نمیپ""ذیرد و دین ح""نیف فاع""ل آنرا لعنت ک""رده‬
‫است‪ .‬و آن نکاح تحلیل ی"ا تجحیش میباش"د‪ .‬نک"احی ک"ه ب"ه قص"د حالل ش"مردن زنی‬
‫صورت" میگیرد ک"ه ش""وهرش" او را س"ه طالق داده اس""ت و همس""رش ب""ه کلی ب""ر او‬
‫حرام شده است؛ تا اینکه از این طریق به شوهر اولش ب""از گ""ردد‪ .‬چنانک""ه ب""ا عق""دی‬
‫صوری مرد بیگانهای را به نکاح این زن در میآورند" تا با او مجامعت کند سپس وی‬
‫‪ - 1‬بخاری‪2072 ":‬؛ مسلم‪2661:‬‬
‫‪ - 2‬مس""ند احم""د‪ ،‬ابن حب""ان و ‪ ...‬آلب""انی در مش""کاة المص""ابیح‪ 37-53 :‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪6532 :‬؛ ابوداود‪ ،3109 :‬ترمذی‪ ،1256 :‬ابن ماج""ه‪ 2304 :‬و آلب""انی‬
‫در صحیح الجامع‪ 5089 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬ترم""ذی‪1216 ":‬؛ ابن ماج""ه‪3372 :‬؛ و آلب""انی در ص""حیح ال""ترغیب و ال""ترهیب‪:‬‬
‫‪ 2357‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪295‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫را طالق دهد تا اینکه برای همسر اولش حالل شود‪ .‬رسول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬لَ َعنَ هَّللا ِ‬
‫ا ْل ُم َحلِّ َل‪َ ،‬وا ْل ُم َحلَّ َل لَهُ»‪« 1:‬خداوند لعنت کند محلل و کسی که محلل برای او اق دام می‪-‬‬
‫کند»‪ .‬و گاهی فتوا" دهنده خود این عمل را انج""ام میده""د و زن را ب""ه نک""اح خ""ود در‬
‫آورده و پس از دخول او را طالق میدهد!‬
‫و از این قبی""ل حیل""هه""ا‪ ،‬حیل""ه ک""ردن ب""رای اس""قاط کف""اره از کس""ی اس""ت ک""ه در‬
‫رمضان جماع کرده اس""ت‪ .‬چنانک"ه ابت"دابا خ"وردن چ""یزی افط"ار" میکن""د و س"پس ب"ا‬
‫همسرش جماع میکند‪ .‬یا حیله کردن کسی که میخواهد نکاح همسرش فسخ شود‪ ،‬پس‬
‫فرزندش را به مجامعت با همسرش م""أمور میکن""د‪ .‬ی""ا حیل""هی کس""ی ک""ه در پی ع""دم‬
‫اجرای حد زنا بر وی میباشد پس ابتدا با خوردن شراب مست می کند و سپس مرتکب‬
‫زنا میشود‪.‬‬
‫و از این دسته است حیلهی کسی که با وجود" قدرت در پی سقوط فرض""یت حج از‬
‫خود میباشد‪ .‬چنانکه به هنگام خروج ک""اروان ع""ازم حج‪ ،‬ام""وال خ""ود را ب""ه یکی از‬
‫نزدیکانش" میبخشد اما پس از حرکت کاروان‪ ،‬مالش را پس میگیرد‪.‬‬
‫و حیلهی عدم اجرای حد سرقت نیز چنین است؛ چنانکه دزد ادع""ا میکن""د آن م""ال‬
‫از آ ِن او بوده یا اینکه در آن شریک بوده است‪ .‬پس به مجرد ادع""ای وی‪ ،‬ح""د دزدی‬
‫یعنی قطع دست منتفی میشود‪.‬‬
‫یکی از اسباب شیوع حیلهها‪ ،‬تقلید است‪ .‬درحقیقت مت""أخرانی ک""ه ب""ه این حیل""هه""ا‬
‫‪2‬‬
‫روی" آوردهاند‪ ،‬عالم نیستند تا حقایق امور و مقاصد شریعت را بدانند‪.‬‬
‫‪ -10‬استناد به بخشی از نص و رها کردن بخش دیگر آن‪:‬‬
‫چنین تعاملی با نصوص‪ ،‬امری بسیار عجیب و حیرتآور اس""ت ک"ه فقه""ای مت""أخر‬
‫م"رتکب آن ش"دهان"د‪ .‬ه"رکس در کت"ابه"ای آن"ان تأم"ل کن"د‪ ،‬در مییاب"د ک"ه در ب"رخی‬
‫اجتهادات خود به بخشی از یک حدیث استدالل کردهان""د‪ ،‬بخش""ی ک""ه ب""ا رأی م""ذهب‬
‫آنان موافق" است پس به آن استدالل نم""وده و تمس"ک میجوین""د ام""ا بخش دیگ""ر هم"ان‬
‫روایت را که با دیدگاه مذهب دیگر همخ""وانی دارد‪ ،‬ره""ا ک""رده و ب""ا آن مخ""الفت می‪-‬‬
‫کنند‪ .‬و سبب چنین عملکرد و تعاملی با نصوص‪ ،‬جز تعصب مذهبی نمیباشد‪ .‬مثال‪:‬‬
‫الف) رسول خدا درحالی"که در روز جمعه بر منبر بودند و خطبه ای"راد میکردن"د‪،‬‬
‫س؟» قَا َل‪ :‬الَ‪ ،‬قَ ا َل‪:‬‬ ‫صلَّيْتَ يَا فُالَنُ قَ ْب َل َأنْ ت َْجلِ ُ‬
‫به کسی که وارد" مسجد شد فرمودند‪َ« :‬أ َ‬
‫ار َك ْع َر ْك َعتَ ْي ِن»‪« 3:‬فالنی‪ ،‬آی""ا قب"ل از اینک""ه بنش"ینی‪ ،‬نم""از خوان"دی؟" گفت‪ :‬ن"ه؛‬ ‫«قُ ْم فَ ْ‬
‫رسول هللا ح فرمودند‪ :‬برخیز" و دو رکعت نماز بگزار»‪.‬‬
‫برخی با استدالل به این حدیث سخن گفتن به هنگام حضور" امام بر منبر جمعه را‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬ترمذی‪ ،‬نسائی؛ آلبانی در صحیح الجامع آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬اعالم الموقعین‪172-3/171 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪2018 ":‬‬
‫‪296‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫جایز دانستهاند‪ .‬اما با آنچ""ه این روایت ب""دان داللت دارد مخ""الفت ک""ردهان""د و گفتن""د‪:‬‬
‫هرکس وارد مسجد شود درحالیکه امام خطبه میخواند‪ ،‬باید بنشیند و نماز نخواند»‪".‬‬
‫‪ -2‬رسول" خدا در بیماری که ب""ر اث""ر آن ف""وت نمودن"د" فرمودن""د‪ُ « :‬م ُروا َأبَ ا بَ ْك ٍر‬
‫صلِّي بِالنَّاس»‪« :‬به ابوبکر بگویی""د ک""ه نم""از را ب""رای م""ردم ام""امت کن""د‪ ».‬عائش""ه‬ ‫يُ َ‬
‫رضیاللهعنها میگوید‪ :‬گفتم‪ :‬اگر ابوبکر در جای شما قرار بگیرد از شدت گری""ه نمی‪-‬‬
‫تواند صدایش را به مردم" برساند‪ .‬بهتر است به عم""ر دس""تور" دهی""د ک""ه ام""امت ده""د‪.‬‬
‫عائشه میگوید‪ :‬من به حفصه نیز گفتم که به رسول خدا بگوی"د اگ""ر اب""وبکر در ج"ای‬
‫شما قرار بگیرد از شدت گریه نمیتواند صدایش را به م""ردم" برس""اند‪ ".‬به""تر اس""ت ب""ه‬
‫عمر دستور دهید‪ .‬حفصه نیز چنین کرد‪ .‬آنگ"اه رس"ول خ"دا فرم"ود‪َ « ":‬م ْه ِإنَّ ُكنَّ َأَل ْنتُنَّ‬
‫س»‪« :‬شما همان زنانی هس""تید ک""ه یوس""ف‬ ‫ب يُوسُفَ ‪ُ ،‬م ُروا َأبَا بَ ْك ٍر فَ ْليُ َ‬
‫ص ِّل لِلنَّا ِ‬ ‫اح ُ‬
‫ص َو ِ‬‫َ‬
‫را احاطه کرده بودند‪ ".‬به ابوبکر" بگویید تا برای مردم ام""امت ده""د»‪ .‬حفص""ه (ک""ه از‬
‫‪1‬‬
‫عائشه ناراحت شده بود) گفت‪ :‬هیچگاه از ناحیه تو خیری به من نرسید»‪.‬‬
‫عدهای به این روایت چنین استدالل کردهاند که چون امام دچار مشکل شد‪ ،‬کسی‬
‫میتواند به جای او امامت ده""د‪ .‬ام""ا ب""ا آنچ""ه این روایت ب""ه آن داللت میکن""د مخ""الفت‬
‫کرده و گفتهاند‪ :‬هرکس چ""نین کن""د نم""ازش باط""ل اس""ت و ه""رکس عملی چ""ون عم""ل‬
‫رسول خدا و ابوبکر" و صحابه داشته باشد‪ ،‬عمل وی باطل است‪.‬‬
‫‪ -11‬انتشار" اختالف و پراکندگی" و فتنه میان مسلمانان‪:‬‬
‫از جمله مفاسد تعصب مدهبی و نتایج مضر آن‪ ،‬پراکن""دگی و تقس""یم مس""لمانان ب""ه‬
‫مذاهب و گروههاو فرقه"های مختلف میباشد‪ .‬مسلمانانی که در اکثر امور" دین‪ ،‬تفاوت‬
‫دیدگاهی" در میان آنان نیس""ت و همگی در عقی""ده و عب""ادت و حالل و ح""رام و فق""ه و‬
‫اصول و محبت یکسان و یکسو و متحد میباشند‪.‬‬
‫قران ک""ریم اختالف را م""ذموم دانس""ته و آنرا نک""وهش میکن""د؛ خداون""د متع""ال می‪-‬‬
‫ص ُموا" بِ َح ْب ِل هَّللا ِ َجميعا ً َو ال تَفَ َّرقُوا» (آل عم""ران‪« )103 :‬و همگی ب""ه‬ ‫فرماید‪َ « :‬و ا ْعتَ ِ‬
‫ریسمان هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید»‪.‬‬
‫َب ري ُح ُک ْ"م» (انف"""ال‪« )46 :‬و هللا و‬ ‫و میفرمای"""د‪َ « :‬و ال تَن"""ازَ عُوا فَتَ ْف َش"""لُوا َو ت ْ‬
‫َ"""ذه َ‬
‫پیامبرش" را اطاعت کنید و با همدیگر نزاع نکنید که سست شوید»‪".‬‬
‫و میفرماید‪َ « :‬و ال تَ ُکونُوا" ِمنَ ْال ُم ْش ِرکينَ * ِمنَ الَّذينَ فَ َّرقُوا" دينَهُ ْم َو کانُوا ِشيَعا ً ُک""لُّ‬
‫ب بِما لَ َد ْي ِه ْم فَ ِرحُونَ » (روم‪« )32-31 :‬به سوی او ب""از گردی "د" و از او بترس""ید" و‬ ‫ِح ْز ٍ‬
‫نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید‪ ".‬از کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند و‬
‫فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خود دارند‪ ،‬خوشحالند»‪.‬‬
‫خداوند متعال به ما روش صحیح پایان دادن به اختالف و ن""زاع را آموخت""ه اس""ت‬
‫آنجا که میفرماید‪« :‬فَِإ ْن تَن""ا َز ْعتُ ْم في َش" ْي ٍء فَ" ُر ُّدوهُ ِإلَي هَّللا ِ َو الر ُ‬
‫َّس"و ِل ِإ ْن ُک ْنتُ ْم تُْؤ ِمنُ""ونَ‬
‫‪- 1‬بخاری‪679 ":‬؛ مسلم‪418 :‬‬
‫‪297‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫"ک َخ ْي" ٌر َو َأحْ َس"نُ تَ"ْأويالً» (نس""اء‪« )59 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان‬ ‫بِاهَّلل ِ َو ْاليَ""وْ ِم اآْل ِخ" ِ‬
‫"ر ذلِ" َ‬
‫آوردهاید! هللا را اطاعت کنید و پیامبر" را اطاعت کنید و صاحبان امرتان را (اطاعت‬ ‫‌‬
‫کنید) و اگر در چیزی اختالف کردید‪ ،‬آنرا به هللا و پیامبر باز گردانید؛ اگ""ر ب""ه هللا و‬
‫روز" قیامت ایمان دارید‪ ،‬این بهتر و خوش فرجام‌"تر است»‪.‬‬
‫گ""اهی اص""حاب رس""ول هللا ح در مس""ائلی دچ""ار اختالف میش""دند ب""هگون""های ک""ه‬
‫یکدیگر را بر دیدگاه نادرست میدانستند" و در دیدگاه یکدیگر تأم""ل ک""رده و ب""ه تعقیب‬
‫آن میپرداختند‪ ".‬اگر اقوال همهی آنه""ا درس""ت و ص""حیح ب""ود چ""نین نمیکردن""د‪ .‬از ابن‬
‫مسعود" در مورد" مسائل متفاوتی" روایت ش""ده ک""ه میگوی""د‪« :‬در این م""ورد ب""ر اس""اس‬
‫رأی خود نظر میدهم‪ ،‬پس اگر درس""ت باش"د از س""وی خداون""د اس"ت و اگ""ر اش""تباه و‬
‫نادرس""ت باش""د‪ ،‬از ج""انب من اس""ت‪ .‬و از خداون""د طلب مغف""رت میکنم»‪ .‬و عم""ر بن‬
‫خطاب از اختالف ابی بن کعب و عبدهللا بن مسعود در م""ورد نم""از خوان""دن در ی""ک‬
‫لباس خشمگین شد‪ .‬چنانکه اُبی بر این باور بود که نماز خواندن در یک لباس‪ ،‬خوب‬
‫و زیبا است‪ .‬اما ابن مسعود بر این باور ب"ود ک""ه این ب""رای زم"انی ب""ود ک"ه لب""اس کم‬
‫بود‪ .‬پس عمر درحالیکه به شدت ناراحت بود گفت‪« :‬دو نف""ر از اص""حاب رس""ول هللا‬
‫ح با یکدیگر اختالف کردهاند‪ ،‬کسانی که دیگران به آنها نگاه ک""رده و دینش""ان را از‬
‫ایشان دریافت میکنند‪ .‬براستی ک""ه ابی بن کعب درس""ت میگوی""د و تأوی""ل ابن مس""عود"‬
‫نادرست اس""ت‪ .‬ام""ا بدانی""د اگ""ر پس از این بش""نوم کس""ی در این م""ورد اختالف ک""رده‬
‫‪1‬‬
‫است‪ ،‬با وی چنین و چنان رفتاری" خواهم داشت»‪.‬‬
‫شبهه و پاسخ آن‪:‬‬
‫گاهی گفته میشود‪ :‬اختالف در عقاید و بر مبنای هوی و هوس و به خ""اطر ج""اه و‬
‫مقام دنیوی مذموم" است‪ .‬اما اختالف فقهی‪ ،‬اختالفی" اجتهادی است که اهل آن در این‬
‫مورد" معذور هستند‪.‬‬
‫پاسخ‪ :‬اختالف مذموم ه"ر اختالفی اس"ت ک"ه ب"رای م"ردم ش"ناختن حکم هللا در آن‬
‫ممکن باش""د‪ .‬ام""ا از آن رویگردان""ده و ب""ر آراء و نظ""رات خ""ود اص""رار میکنن""د‪ .‬و‬
‫تفاوتی نمیکند این اختالف در دین باشد یا دنی"ا‪ ،‬در عقای"د باش"د ی""ا فق"ه؛ آی"اتی ک"ه از‬
‫اختالف برحذر داشته و در مورد" آن هشدار میدهند‪ ،‬عام هستند و آیات و روایاتی" که‬
‫آنها را مقید کند‪ ،‬وارد نشده است‪ .‬و برخی از آنه""ا ب""ه ط""ور مش""خص از اختالف در‬
‫دین نهی ک"ردهان""د‪ .‬و از ط""رفی خداون""د متع""ال م""ا را ب"ه پ"یروی" از کت""ابش و س"نت‬
‫رسولش" امر کرده است و دستور" داده تا در هر اختالفی به آنها مراجعه ک""نیم‪ .‬عالوه‬
‫بر این‪ ،‬اختالفی" که میان مسلمانان رخ داده محدود" به مس""ائل ف""روع" نیس""ت بلک""ه این‬
‫اختالف در اصول نیز وجود" دارد‪.‬‬
‫‪ -12‬سختگیری و تشدد در برخی مسائل منجر به مشقت و در تنگنا ق""رار گ""رفتن‬
‫‪ - 1‬جامع بیان العلم‪103-2/102 :‬‬
‫‪298‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مردم میشود؛ مثال این امر سبب شیعه شدن ایران میباش""د‪ .‬اس""تاد محب ال""دین خطیب‬
‫میگوید‪« :‬روزی خدابنده ک""ه یکی از پادش""اهان ای""ران در س""ال ‪ 703‬هج""ری و اه""ل‬
‫سنت بود‪ ،‬از همسرش ناراحت شده و بر او خشم گ""رفت و س""ه ب""ار او را طالق داد‪.‬‬
‫سپس (پشیمان شد و) خواست او را به همسرس خود بازگرداند‪ "،‬اما فقهای اهل سنت‬
‫به او گفتند‪ :‬چنین امری برای تو مقدور" نیست تا اینکه کسی جز تو با او ازدواج کن""د‬
‫(و به خواس""ت خ""ود او را طالق ده""د‪ ).‬این ام""ر ب""ر پادش""اه گ""ران آم""د‪ ،‬پس ش""یعیان‬
‫اط""راف" وی از این فرص""ت اس""تفاده ک""رده و ب""ه وی پیش""نهاد" دادن""د از می""ان فقیه""ان‬
‫شیعه کسی را فرا خواند" تا برای او در این مورد فتوا ده""د‪ .‬و او کس""ی نب""ود ج""ز ابن‬
‫مطهر حلی (که شیخ االسالم ابن تیمیه به رد کتاب وی «منهاج الکرامه» در «منهاج‬
‫السنة النبویة» پرداخته است‪ ).‬چون ابن مطهر ن""زد وی حاض""ر ش""د و پادش""اه از وی‬
‫در این زمینه س""وال ک""رد‪ ،‬ابن مطه""ر پرس""ید‪ ":‬آی""ا همس""رت را در حض""ور" دو ش""اهد‬
‫عادل طالق دادی؟ پادشاه گفت‪ :‬نه؛ پس ابن مطهر" فتوا داد که طالق واقع نشده اس""ت‬
‫چرا که شروط آن محقق نشده و میتواند به همسرش رج""وع" کن""د‪ .‬ب""ا ش""نیدن این فت""وا‬
‫پادشاه خوشحال شد و ابن مطهر را از خاصان و نزدیکان خود قرار داد و همین امر‬
‫باعث شد پادشاه وقت (سلطان محمد خدابنده) به مذهب ش""یعه درآی""د و پس از این ب""ه‬
‫کارگزاران خود دستور داد به اسم ائمه دوازدهگانه بر منابر خطبه بخوانند" و اس""امی‬
‫آنها را بر پولهای رایج مملکت و دیوار مساجد حک نمود‪.‬‬
‫و اینگونه بود که تمام ای""ران ش""یعه ش""د و ش""یعه ش""دن آن در زم""ان برپ""ایی" دولت‬
‫صفوی کامل و استوار" شد‪ .‬چنانکه دولت صفوی مذهب شیعیان غ""الی را پ""ایگ""ذاری‬
‫‪1‬‬
‫نمود‪.‬‬
‫درحالیکه شایسته بود فقهای اهل سنت با در نظر گرفتن دی""دگاه ش""یخ االس""الم ابن‬
‫تیمیه همسر پادشاه را به وی بازمیگرداندند‪ .‬چنانکه او معتقد بود س""ه طالق در ی""ک‬
‫مجلس تنها یک طالق محسوب میشود‪ .‬و در این مورد" به دالی""ل زی""ادی اس""تدالل می‪-‬‬
‫کند‪ .‬از جمله حدیث ابن عباس است که میگوید‪« :‬طالق ثالثه در زمان رس""ول هللا و‬
‫ابوبکر" و دو سال اول خالفت عمر‪ ،‬یک طالق محسوب میش""د‪ .‬پس عم""ر بن خط""اب‬
‫گفت‪ :‬مردم" در امری که برایشان فرصت" داده شده شتاب زده عمل میکنند‪ ،‬اگر اینرا‬
‫به اجرا در آوریم" چه میشود‪ - .‬یعنی ه""رکس زنش را در ی""ک مرحل""ه س""ه طالق داد‬
‫‪2‬‬
‫آنرا سه طالق حساب میکنیم ‪ -‬و سپس این حکم را اجرا نمود»‪.‬‬
‫َّتان» خداون "د" متع""ال‬
‫‪3‬‬
‫ق َمر ِ‬ ‫و عالوه بر این روایت خداوند" متعال میفرماید‪« :‬الطَّال ُ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تعلیق وی بر کتاب «المنتقی من منهاج االعتدال» نوشته"ی ش""یخ االس""الم ابن‬
‫تیمیه به اختصار" حافظ ذهبی‪ ،‬ص‪19-18 :‬‬
‫‪ - 2‬شرح نووی بر مسلم‪72-10/70 :‬‬
‫‪( - 3‬بقره‪« )229 :‬طالق دوبار است»‪.‬‬
‫‪299‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میفرماید‪َ « :‬مرَّتا ِن»؛ یعنی دو دو وقت و زمان متف""اوت؛ و نگفت""ه‪« :‬کلمت""ان»‪ :‬طالق‬
‫دو بار گفتن آن است‪ .‬یا الفاظی از این قبی""ل ذک""ر نک""رده اس""ت‪( .‬و دی""دگاه ابن تیمی""ه‬
‫همان دیدگاه درست و صحیح در بحث طالق ثالثه میباش""د‪ .‬ام""ا اجته""اد عم""ر در این‬
‫زمینه تدبیری موقت با توجه به شرایط بوده است‪ .‬که قصد وی از این کار بازداش""تن‬
‫مردم از بر زبان آوردن مکرر طالق سهگانه بوده است‪ .‬و ب""ه هیچ وج""ه این امک""ان‬
‫وجود" ندارد که اجتهاد وی سنت ثابت شده از رسول" خدا را لغو تلقی کند‪ .‬و بس""یاری‬
‫از علم""ای محق""ق این دی""دگاه را ت""رجیح دادهان""د‪ .‬از جمل""ه‪ :‬ام""ام ابن قیم‪ ،‬ش""وکانی‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫صنعانی" صدیق حسن خان‪ ،‬سید سابق و ‪)...‬‬
‫شعری در تقلید‪:‬‬
‫عنـی الجـواب بفهم لب حاضر‬ ‫یا سائلی عن موضع التقلید خذ‬
‫واحفظ علی بوادری ونوادری‬ ‫واصخ الـی قولی و ِدن بنصیحتی‬
‫تنقـاد بیـن جنـادل ودعاثـر‬ ‫ال فــرق بیــن مقلـد وبهیمـة‬
‫عدال ومعنی للمقال السائر‬ ‫تبا لـقاض او لمفـت ال یــری‬
‫ـمبعوث بالدین الحنیف الطاهر‬ ‫فاذا اقتدیتفبالکتاب وسنة الـ‬
‫ومـع الدلیل فمل بفهـم وافـر‬ ‫واذ الخالف اتی فدونک فاجتهد‬
‫فرعا بفرع کالمجهـول" الحائــر‬ ‫وعلی االصول فقِس فروعک ال‬
‫تَقس‬
‫«ای کسی که در مورد" تقلید سوال میکنی‪ ،‬با دقت به پاسخ آن گوش ده‪ .‬ب""ه س""خن‬
‫من گوش ده و نصیحتم را فرا گیر و سخنانم را به خاطر" بسپار‪ .‬تفاوتی می""ان مقل""د و‬
‫چهارپا" نیست‪ .‬نابود شود قاضی" یا مف""تی ک"ه ب""ر مبن""ای ع"دالت س""خن نمیگوی"د و ب"ر‬
‫ت‬
‫اساس اقوال دیگران قضاوت" میکند و فتوا میدهد‪ .‬چون اقتدا نمودی" به کتاب و س""ن ِ‬
‫کسی اقتدا کن که با دین حنیف و پاک مبعوث شد‪ .‬و چون اختالف بوجود" آمد اجته""اد‬
‫کن و با دلیل همراه شو‪ .‬مسائل اجتهادی را بر اصول قی""اس کن و از این پره""یز کن‬
‫که همچون افراد" جاهل و سرگردان امور" فرعی را بر یکدیگر" قیاس کنی»‪.‬‬
‫و از این قبیل است ابیاتی که یکی از علم"ا‪ ،‬من""ذر بن س""عید بل"وطی" خطیب خلیف"ه‬
‫"ذهبی م""ردود"‬
‫ِ‬ ‫عبدالرحمن الناصر سروده است که در آنها از قید و بن""دهای تعص""ب م"‬
‫شکایت میکند و حا ِل مذهبیهای مقلد و دیدگاه و موضع آنان در براب""ر دع"وتگران ب"ه‬
‫کتاب و سنت را بیان نموده و میگوید‪:‬‬
‫طلبت دلیال هکذا قال مالک‬ ‫عـذیری" من قوم" یقولون کلما‬
‫وقد" کان ال تخفی علی المسالک‬ ‫فان عدت قالوا‪ :‬هکذا قال اشهب‬

‫‪ - 4‬بدعة التعصب المذهبی‪ ،‬ش""یخ محم""د عی""د عباس""ی حفظ""هاهلل‪203 :‬؛ نگ""ا‪ :‬تعص""ب‬
‫مذهبی در مبحث دهم‪ :‬رها کردن تحزب و تعصب‬
‫‪300‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ومن لم یقل ما قاله فهو آفک‬ ‫فان زدت قالوا‪ :‬سُحنُن مثله‬
‫وقالوا جمیعا‪ :‬انت قرن مماحک‬ ‫فان قلت‪ :‬قال هللا ضجوا واکثروا"‬
‫اتت مالکا فی ترک ذاک‬ ‫وان قلت‪ :‬قد قال الرسول‪ ،‬فقولهم"‬
‫المسالک‬
‫«از قومی" که هرگاه از آنه""ا دلی""ل میخ""واهم‪ ،‬میگوین""د‪ :‬مال""ک چ""نین گفت""ه اس""ت‪،‬‬
‫پوزش میخواهم‪.‬‬
‫پس اگر دوباره از آنها دلیل بخواهم میگوین""د‪ :‬اش"هب چ"نین گفت"ه اس""ت‪ .‬و مس"ائل‬
‫مختلف از وی پوشیده نیست‪.‬‬
‫پس اگر بیش از این برای ذکر دلیل اصرار کنم‪ ،‬میگوین""د‪ُ :‬س"حنُن مانن""د آنرا ن""یز‬
‫گفته است‪ .‬و هرکس مطابق با دیدگاه او سخن نگوید‪ ،‬افترا زننده است‪.‬‬
‫پس اگر بگویم‪ :‬خداوند فرموده است؛ فریاد" میزنند و غوغ""ا ب""ه پ""ا ک""رده و همگی‬
‫میگویند‪ :‬تو لجبازی میکنی‪.‬‬
‫و اگر بگویم‪ :‬رسول خدا فرموده است‪ ،‬میگویند‪ :‬مالک در ترک آن موارد" زیادی‬
‫را ذکر کرده است»‪.‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬رها کردن بدعت و افکار نوپیدا و وارداتی‬
‫بدعت در لغت‪ :‬اصل ماده (بدع) به معنای اختراع چیزی ب""دون نمون""هی قبلی می‪-‬‬
‫ض»‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫باش""د‪ .‬و از این قبی""ل اس"ت کالم خداون"د" ک"ه میفرمای""د‪« :‬بَ"دي ُع َّ‬
‫الس"ماوا ِ‬
‫ت‬‫(بقره‪« )117 :‬پدید آورنده آسمان‌ها و زمین است»‪ .‬و اینکه میفرمای""د‪« :‬قُ""لْ م""ا ُک ْن ُ‬
‫بِ ْدعا ً ِمنَ الرُّ ُس ِل» (احقاف‪(« )9 :‬ای پیامبر) بگو‪ :‬من از میان پیامبران (وجودی) نو‬
‫ظهور" نیستم»‪ .‬و اینکه گفته میشود‪« :‬ابتدع فالن بدعة» یعنی فالنی راه و روش "ی" را‬
‫ایجاد کرده است ک""ه پیشت""ر وج""ود" نداش""ته اس""ت‪ .‬در م""ورد چ""یزی نیک""و ک""ه م""دل و‬
‫نمونهای قبلی در زیبایی" ندارد‪ ،‬گفته میشود این امر جدید و تازه اس""ت گ""ویی قب""ل از‬
‫آن نظیر و مشابهی نداشته اس"ت‪ .‬و از این جهت اس"ت ک"ه ب"دعت‪ ،‬ب"دعت نامی"ده می‪-‬‬
‫شود‪.‬‬
‫بدعت در اصطالح‪« :‬راه و روش"ی" ک"ه در دین ایج""اد ش""ده و ب""ا ش""ریعت ش""باهت‬
‫دارد و مقص""ود از آن و عم""ل مط""ابق آن‪ ،‬مبالغ""ه در عب""ادت ب""رای خداون""د متع""ال‬
‫‪1‬‬
‫است»‪.‬‬
‫بدعت حقیقی و بدعت اضافی‪:‬‬
‫بدعت حقیقی‪ :‬عبارت است از ب""دعتی ک""ه هیچ دلی""ل ش""رعی از کت""اب و س""نت و‬
‫اجماع و قیاس و استداللی که نزد اهل علم معتبر باشد‪ ،‬نه ب""ه ط""ور" کلی و ن""ه بط""ور"‬
‫جزئی بر آن داللت نمیکند‪ .‬و بر این اساس است که ب""دعت نامی""ده ش""ده اس""ت‪ .‬چ""ون‬

‫‪ - 1‬االعتصام‪ ،‬عالمه شاطبی‪ ،‬تحقیق شیخ مشهور" حسن حفظهاهلل‪54 -1/43 :‬‬
‫‪301‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫امری است که بدون مثال پیشین بوجود" آمده است‪.‬‬


‫‪1‬‬

‫به عنوان مثال میتوان به بدعتهای زیر اشاره نمود‪:‬‬


‫‪1‬ـ عزلت نشینی با ترک ازدواج ‪ -2‬ایستادن زیر نور خورشید با نیت عبادت‪.‬‬
‫بدعت اضافی‪ :‬بدعت اضافی" دو معنا دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬بدعتی که اصل و اساسی" در شریعت دارد‪ .‬و از این جهت بدعت نیست‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -2‬بدعتی که اصل و اساسی" در شریعت ندارد و همچون بدعت حقیقی میباشد‪.‬‬
‫مثال بدعت اضافی‪:‬‬
‫‪ -1‬فقط جمعه را روزه گرفتن یا تنها شب آنرا به قیام سپری کردن‪.‬‬
‫‪ -2‬اختصاص دادن عمره به ماه رجب‬
‫‪ -3‬ذکر گروهی" و ‪...‬‬
‫پرهیز از بدعت‪:‬‬
‫الف) قرآن کریم‬
‫َ‬ ‫ً‬
‫خداون"""د" میفرمای"""د‪َ « :‬و َر ْهبانِيَّة ا ْبتَ""" َدعُوها م"""ا َکتَبْناه"""ا َعل ْي ِه ْم» (حدی"""د‪« )27 :‬و‬
‫رهبانیتی" که خود آنرا پدید آوردند‪ ،‬ما بر آن‌ها مقرر نداشته بودیم»"‪.‬‬
‫ت َعلَ ْي ُک ْم نِ ْع َمتي َو َرضيت لک ُم اِإْل سْال َم‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬
‫و میفرماید‪ْ « :‬اليَوْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫دينا ً» (مائده‪« )3 :‬امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نم""ودم‬
‫و اسالم را (بعنوان) دین برای شما برگزیدم»‪.‬‬
‫ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید‪« :‬خداوند متعال به پیامبر" و مومن""ان خ""بر می‪-‬‬
‫دهد که ایمان را برای آنها کامل کرده است و بیش از آن هرگز به چیزی نیاز ندارند‬
‫و خداوند آنرا کامل نموده و هرگز آنرا ناقص نمیکن"د و از آن راض""ی ش""ده و هرگ""ز‬
‫‪3‬‬
‫بر آن خشم نمیگیرد‪».‬‬
‫اما بدعتگزار با ایجاد بدعت بر این باور" است که دین کامل نش""ده اس""ت ی""ا اینک""ه‬
‫(العیاذ باهلل) محمد در رسالت خیانت ک"رده اس"ت‪ .‬چ"را ک"ه خداون"د" متع"ال میفرمای"د‪:‬‬
‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم» پس آنچ""ه در آن روز دین نب""وده‪ ،‬ام""روز ج""زئی از دین‬ ‫«اليَ""وْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫ْ‬
‫‪4‬‬
‫نیست»‪.‬‬
‫ب) سنت نبوی‬
‫‪ -1‬لعنت رسول خدا ب""ر مبت""دع واجب و ث""ابت ش""ده اس""ت‪ .‬رس""ول خ""دا فرمودن""د‪:‬‬
‫َث‬‫َث‪َ ،‬منْ َأ ْح د َ‬ ‫َث ِفي َه ا َح د ٌ‬
‫ش َج ُرهَا‪َ ،‬والَ يُ ْح د ُ‬ ‫«ال َم ِدينَةُ َح َر ٌم ِمنْ َك َذا ِإلَى َك َذا‪ ،‬الَ يُ ْقطَ ُع َ‬

‫‪ - 1‬االعتصام‪2/127 :‬‬
‫‪ - 2‬همان‪2/128 :‬‬
‫‪ - 3‬تفسیر ابن کثیر‪2/12 :‬‬
‫‪ - 4‬تهذیب الفروق‪4/225 :‬‬
‫‪302‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س َأ ْج َم ِعينَ »‪« 1:‬مدینه از فالن نقطه تا فالن نقط""ه‬ ‫َح َدثًا فَ َعلَ ْي ِه لَ ْعنَةُ هَّللا ِ َوال َمالَِئ َك ِة َوالنَّا ِ‬
‫حرم است‪ .‬درخت آن بریده نشود و عمل جدی"دی در آن ایج"اد نگ"ردد‪ .‬ه"رکس عم"ل‬
‫جدید و نوپیدایی (مخالف با کتاب و سنت) در آن ایجاد کن""د‪ ،‬لعنت خ""دا‪ ،‬فرش""تگان و‬
‫همه مردم بر او باد»‪.‬‬
‫َث فِي َأ ْم ِرن اَ‬
‫‪ -2‬عمل مبتدع مردود" و باطل است‪ .‬رسول خ""دا فرمودن""د‪َ « ":‬منْ َأ ْح د َ‬
‫س فِي ِه‪ ،‬فَ ُه َو َردٌّ»‪« 2:‬هرکس در این امر ما (دین) چیزی را ایجاد کند که از‬ ‫َه َذا َما لَ ْي َ‬
‫آن نیست‪ ،‬آن عمل مردود" و باطل است»‪.‬‬
‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫‪ -3‬ایجادکننده"ی بدعت در آتش است‪ .‬رسول خدا فرمودند‪« ":‬ك َّل ُم ْح َدث ٍة بِ ْد َع ة‪َ ،‬و‬
‫ُك َّل بِ ْد َع ٍة فِی النّا ِر»‪« 3:‬هر امر نوپیدایی" (در دین) بدعت است و ه""ر ب""دعتی در آتش‬
‫میباشد»‪.‬‬
‫‪ -4‬گناه کسانی" که از بدعت پ""یروی میکنن""د‪ ،‬ب""رای کس""ی ک""ه آن ب""دعت را ایج""اد‬
‫کرده محسوب میشود‪ .‬رسول خدا فرمودند‪« ":‬ومن دعا الی ضاللة کان علی""ه من آث""ام‬
‫من تبعه‪ ،‬الینقص ذلک من آث""امهم ش""یئا»‪« 4:‬ه""رکس ب""ه گم""راهی ف""را خوان""د‪ ،‬گن""اه‬
‫کسانی که از او (در آن گمراهی) پیروی میکنند‪ ،‬برای او نیز محسوب میشود‪ ،‬بدون‬
‫اینکه از گناه آنان چیزی کاسته شود»‪.‬‬
‫ج) اقوال صحابه رضیاللهعنهم‪:‬‬
‫‪ -1‬زمانی" که معاذ بن جبل در شام بود فرمود‪« :‬ای م"ردم‪ ،‬ب"ه علم روی آوری"د" و‬
‫قبل از اینکه از میان شما برداشته شود آنرا فرا گیرید‪ .‬آگاه باش""ید ک""ه برداش""ته ش""دن‬
‫علم‪ ،‬مردن اهل آن میباشد‪ .‬و از بدعت و بدعتگزاری و لجاجت و زیادهروی برحذر‬
‫‪5‬‬
‫باشید‪ .‬و راه و روش گذشتگان را بر خود الزم بگیرید»‪.‬‬
‫‪ -2‬و از ابی بن کعب روایت است ک"ه میگوی""د‪« :‬راه راس"ت و س""نت را ب""ر خ"ود‬
‫الزم بگیری"د‪ .‬هیچ بن"دهای ب"ر روی زمین نیس"ت ک"ه راه راس"ت و س"نت را در پیش‬
‫گیرد و خداوند را در دل یاد کند و از ترس خداوند‪ ،‬به خود بلرزد‪ ،‬مگر اینک""ه مث""ال‬
‫وی چون درختی" است که برگهای آن خشک شده و باد تند و ش""دیدی ب""ر آن میوزد و‬
‫برگهای آن میریزد‪ .‬براستی گناهان چنین شخص"ی" همچ""ون ب""رگه""ای این درخت می‪-‬‬
‫ریزن""د و خداون"د" اینچ"نین گناه""ان وی را مح""و و ن""ابود میکن"د چنانک"ه آن درخت در‬
‫معرض باد برگهای خود را از دست میدهد‪ .‬و میانهروی" در راه راست و سنت بهتر‬
‫از اجته""اد در راهی ب""ر خالف آن میباش""د‪ .‬پس دقت کنی""د ک""ه اگ""ر عم""لت""ان از روی‬
‫‪ - 1‬بخاری‪1734 ":‬؛ مسلم‪2434 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ 2499 ":‬مسلم‪3242 :‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪1435 :‬؛ نسائی‪1560 :‬‬
‫‪ - 4‬مسلم‪4831 :‬؛ ترمذی‪2598 :‬‬
‫‪ - 5‬البدع و النهی عنها‪ ،‬امام محمد بن وضاح‪ ،‬ص‪25 :‬‬
‫‪303‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫اجتهاد یا میانهروی" است‪ ،‬بر مبنای راه و روش پیامبران و سنت آنها باشد»‪.‬‬
‫‪ -3‬عبدهللا بن مسعود" میگوید‪« :‬تق""وای الهی و جم""اعت را ب""ر خ""ود الزم بگیری""د‪.‬‬
‫چرا که خداوند متعال هرگز امت محم""د را ب""ر ض""اللت و گم""راهی جم""ع نمیکن""د‪ .‬و‬
‫صبر را بر خود الزم بگیرید تا اینکه نیکی و خوبی میسر گ""ردد ی""ا اینک""ه ره""ایی و‬
‫‪2‬‬
‫آسایش از فاجر" میسر گردد»‪.‬‬
‫و از او روایت است که میگوید‪« :‬راه راست را بر خود الزم بگیری""د‪ ،‬اگ""ر ب""دان‬
‫پایبند باشید و آنرا بر خود الزم بگیرید‪ ،‬قطعا بسیار" پیشی میگیرید و اگر به مخ""الفت‬
‫ب""ا آن برخیزی"د" و ب""ه این س""و و آن س""و متمای""ل ش""وید‪ ،‬قطع"ا" دچ""ار گم""راهی دور و‬
‫‪3‬‬
‫درازی" خواهید شد»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬کسب علم را بر خود الزم بگیرید قبل از اینکه از میان ش""ما‬
‫برداشته شود‪ .‬و از بدعتگزاری" و لجاجت و زی"ادهروی و کن"دوکاو و تعم"ق (نابج"ا)‬
‫‪4‬‬
‫برحذر" باشید و راه و روش صحابه را بر خود الزم بگیرید»‪.‬‬
‫‪ -4‬ابودرداء" میگوید‪« :‬کسی که از احادیث و روایات پیروی" میکند هرگ""ز گم""راه‬
‫‪5‬‬
‫نمیشود»‪.‬‬
‫‪ -6‬و شخصی به ابن عب""اس گفت‪« :‬م""را توص""یه"ای کن‪ .‬فرم""ود‪« ":‬تق""وای الهی و‬
‫‪6‬‬
‫استقامت را بر خود الزم بگیر‪ ،‬پیروی" کن و بدعتگزار مباش»‪.‬‬
‫‪ -7‬ابن عم""ر میگوی""د‪« :‬ه""ر ب""دعتی گم""راهی اس""ت هرچن""د م""ردم آنرا نیک""و‬
‫‪7‬‬
‫بشمارند»‪".‬‬
‫د) اقوال علمای سلف‪:‬‬
‫‪ -1‬از امیرالمومنین عمر بن عب""دالعزیز" رحم""هاهلل روایت اس""ت ک""ه ب""ه ب""رخی از‬
‫کارگزارانش چنین مینوشت‪« :‬تو را به تقوای الهی و میانهروی در امرش و پ""یروی‬
‫از سنت رسول هللا ح و ت"رک ب"دعته"ایی ک"ه ب""دعتگزاران پس از رس""ول خ"دا ایج"اد‬
‫کردهاند و خ""ودداری" از هم""راهی و ی""اری آنه"ا توص"یه میکنم‪ .‬ب""دان ک"ه انس""ان هیچ‬
‫بدعتی را ایجاد نمیکند مگر اینکه پیشتر دلیلی در رد آن وارد شده اس""ت و در م""ورد‬
‫‪ - 1‬االبانة الکبری‪ ،‬ابن بطة‪1/359 :‬؛ شرح اصول اهل السنة‪ ،‬اللکانی‪ ،‬ص‪54 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪149-314 ،1/313 :‬‬
‫‪ - 3‬ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪1/332 :‬‬
‫‪ - 4‬دارمی‪1/66 :‬؛ ابن وضاح در البدع و النهی عنها‪ ،‬ص‪ ،25 :‬م""روزی" در الس""نة‪،‬‬
‫ص‪525 :‬‬
‫‪ - 5‬ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪1/353 :‬‬
‫‪ - 6‬مروزی فی السنة‪ ،‬ص‪24 :‬؛ دارمی‪1/66 :‬؛ بغوی فی شرح السنة‪1/214 :‬‬
‫‪ - 7‬م""روزی" فی الس"نة‪ ،‬ص‪24 :‬؛ ابن بط"ة‪ ،‬ابان"ة الک""بری‪ ،1/339 :‬اللک""انی‪ ،‬ش"رح‬
‫اصول اعتقاد اهل السنة‪1/92 :‬‬
‫‪304‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آن تذکر داده است‪ .‬پس پایبندی" به سنت را بر خود الزم بگیر که به اذن خداوند" سنت‬
‫برای تو عصمت به همراه خواهد داشت‪ .‬و بدان که هرکس به سنتها پایبندی کند و به‬
‫آنها جامهی عمل بپوشاند‪ ،‬اشتباهات و لغزشها و ام"ور نادرس""ت مخ"الف ب""ا س""نت را‬
‫میداند‪ .‬کسانی" که در علم س""بقت جس""تند‪ ،‬توق"ف" کردن"د" و ب""ا آگ""اهی و بص""یرت الزم‬
‫دست نگه داشتند" درحالیکه آنها در بحث و جدال بسیار قویتر بودند" اما در این می""دان‬
‫‪1‬‬
‫وارد نشدند»‪".‬‬
‫‪ -2‬ابن سیرین در مورد" بدعت هشدار داده و میگوید‪« :‬کسی ک""ه ب""دعت را ایج""اد‬
‫‪2‬‬
‫کند به سنت مراجعه نمیکند»‪.‬‬
‫‪ -3‬ایوب سختیانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬هرچه ب""دعتگزار ب""ه اجته""اد خ""ود بیفزای""د‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫بیشتر" از خداوند دور میشود»‪.‬‬
‫‪ -4‬ابو قالبه میگوید‪« :‬انسان ب"دعتی را ایج"اد نمیکن"د مگ"ر اینک"ه شمش"یر" را ب"ر‬
‫‪4‬‬
‫خود حالل میکند»‪.‬‬
‫‪ -5‬سفیان ثوری" میگوید‪« :‬فقها میگویند‪ :‬قول صحیح نخواهد بود مگر با عم""ل؛ و‬
‫قول و عمل صحیح نخواهد بود مگر ب""ا نیت؛ و ق"ول و عم""ل و نیت ص""حیح نخواه""د‬
‫‪5‬‬
‫بود مگر زمانی که با سنت نبوی" موافق باشند»‪.‬‬
‫‪ -6‬ابوالعالی""ه ب""ه ب""رخی از ی""ارانش میگوی""د‪« :‬اس""الم را ف""را گیری""د و چ""ون آنرا‬
‫آموختید" از آن روی نگردانید؛ و راه راست را بر خ""ود الزم بگیری""د‪ .‬آگ""اه باش"ید ک"ه‬
‫راه راست اسالم است و از راه راست به این سو و آن سو منحرف" نش""وید‪ ".‬ب""ه س""نت‬
‫پیامبرتان پایبن"د" و از ب"دعته"ا برح"ذر" باش"ید‪ .‬ب"دعته"ایی ک"ه دش"منی" و کین"ه را می"ان‬
‫‪6‬‬
‫پیروان خود ایجاد میکند»‪.‬‬
‫‪ -7‬ابراهیم نخعی میگوی"د‪« :‬اگ"ر اص"حاب محم"د ب"ر ن"اخنه"ا مس"ح میکردن"د‪ ،‬در‬
‫‪7‬‬
‫ب فض ِل پیروی" از آنها‪ ،‬ناخنها را نمیشستیم»‪".‬‬‫راستای" کس ِ‬
‫‪ - 1‬اب"""وداود‪5/19 :‬؛ ابن وض"""اح‪ ،‬الب"""دع و النهی عنه"""ا‪ ،‬ص‪30 :‬؛ ابن بط"""ة‪ ،‬ابان"""ة‬
‫الک""بری‪1/321 :‬؛ آلب""انی میگوی""د‪ :‬این روایت ص""حیح مقط""وع اس""ت‪ .‬ص""حیح س""نن‬
‫ابوداود‪4612 ":‬‬
‫‪ - 2‬دارمی‪208-1/80 :‬؛ ابن بط""ة‪ ،‬ابان""ة الص""غری‪ ،‬ص‪131 :‬؛ س""یوطی‪ ،‬االم""ر و‬
‫االتباع‪ ،‬ص‪78 :‬‬
‫‪ - 3‬ابن ج""وزی‪ ،‬تل""بیس ابلیس‪ ،‬ص‪18 :‬؛ س""یوطی فی االم""ر و االتب""اع و النهی عن‬
‫االبتداع‪ ،‬ص‪81 :‬‬
‫‪ - 4‬دارمی‪1/58 :‬‬
‫‪ - 5‬ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪ ،1/333 :‬ابن جوزی‪ ،‬تلبیس ابلیس‪ ،‬ص‪11 :‬‬
‫‪ - 6‬مروزی فی السنة‪ ،‬ص‪8 :‬؛ ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪1/242 ،‬‬
‫‪ - 7‬ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪1/361 :‬؛ دارمی" در همین معنا‪218-1/83 :‬‬
‫‪305‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -8‬امام شاطبی رحمهاهلل میگوید‪« :‬بدعتگزار خود را در جایگاهی شبیه به شارع‬


‫قرار" میدهد»‪( .‬چرا که با ایجاد بدعت‪ ،‬گویا امری را به عنوان دین تثبیت میکند‪).‬‬
‫امام دارمی" میگوید‪« :‬حکم بن مب""ارک از عم""رو بن یح""یی روایت نم""وده ک""ه می‪-‬‬
‫گوید‪ :‬شنیدم پدرم" از پدرش روایت نموده و میگوید‪« :‬ما قبل از نماز صبح پش""ت در‬
‫خانه عبدهللا بن مسعود مینشستیم و چون از خانه خارج میشد همراه او ب""ه مس""جد می‪-‬‬
‫رفتیم‪ ".‬پس ابوموسی اشعری نزد ما آمده و گفت‪ :‬ابوعبدالرحمن از خانه خارج ش""ده؟‬
‫گفتیم‪ :‬نه؛ پس همراه ما نشست تا اینکه عبدهللا بن مسعود" خارج ش"ود‪ .‬چ"ون از خان"ه‬
‫بیرون آمد‪ ،‬همه ما برخاستیم‪ .‬ابوموس""ی ب""ه او گفت‪ :‬ای ابوعب""دالرحمن‪ ،‬چن""دی پیش‬
‫شاهد امری نا آشنا در مسجد بودم و البته بحمدهللا چیزی جز خ""یر ندی""دم‪ .‬ابن مس""عود‬
‫گفت‪ :‬چه دیدی؟‬
‫م""ردمی را دی""دم ک""ه در مس""جد حلق""ه زده و ب""ه انتظ""ار نم""از نشس""ته بودن""د" و‬
‫سنگریزه"هایی در دست داشتند و در هر حلقهای مردی ب""ا ص""دای بلن""د میگفت‪ :‬ص""د‬
‫مرتبه الاله االهللا بگویی""د و آنه""ا ن""یز میگفتن""د‪ .‬س""پس میگفت‪ :‬ص""د مرتب""ه س""بحان هللا‬
‫بگویی"د" و آنه"ا ن"یز میگفتن"د‪ .‬ابن مس"عود رض"یالل"هعن"ه گفت‪ :‬ت"و ب"ه آنه"ا چ"ه گف"تی؟‬
‫ابوموسی گفت‪ :‬چیزی نگفتم‪ .‬منتظر رأی و نظر تو ماندم‪ .‬ابن مسعود گفت‪ :‬چ""را ب""ه‬
‫آنها نگفتی تا بدیهای خود را بشمارند" و به آنه""ا ض""مانت ن""دادی ک""ه از خ""وبیه""ایش""ان‬
‫چیزی ضایع نمیشود‪ .‬عبدهللا بن مسعود به راه افت"اد و م"ا ن"یز ب"ا او هم""راه ش"دیم‪ .‬ت""ا‬
‫اینک"""ه در یکی از آن حلق"""هه"""ا حاض"""ر ش"""ده و پرس"""ید‪ :‬چ"""ه میکنی"""د؟ گفتن"""د‪ :‬ای‬
‫ابوعبدالرحمن‪ ،‬با این سنگریزه"ها اذکار و تسبیحات را میش""ماریم‪ .‬ابن مس""عود گفت‪:‬‬
‫بهتر است بدیهای خ""ود را بش""مارید‪ .‬من تض""مین میکنم ک""ه چ""یزی از نیکیه""ای ش""ما‬
‫ضایع نمیشود‪ .‬وای بر شما ای امت محمد‪ ،‬چ""ه زود اس""باب هالکت ش""ما ف""را رس""ید‪.‬‬
‫یاران پیامبرتان حضور دارند‪ .‬هنوز" لباسه""ای پیامبرت""ان کهن""ه نش""ده و ظ""رفه""ایش""ان‬
‫هنوز نشکسته"اند؛ سوگند به کسی که جانم در دست اوست‪ ،‬یا شما ب""ر دی""نی برت""ر از‬
‫دین محمد هس""تید و ی""ا اینک""ه گش""ایندگان دروازهی ض""اللت و گم""راهی هس""تید‪ .‬آنه""ا‬
‫گفتند‪ :‬ای ابو عبدالرحمن‪ ،‬به خدا سوگند‪ ،‬ما ارادهای ج""ز خ""یر نداش""تیم‪ ".‬ابن مس""عود‬
‫فرمود‪ :‬چه بسیار افرادی که ارادهی خیر دارند اما بدان دست نمییابند‪ .‬رسول خدا به‬
‫ما فرمودند‪« ":‬قَ ْو ًما يَ ْق َرءُونَ ا ْلقُ ْرآنَ اَل يَت ََج َ‬
‫او ُز ت ََراقِيَ ُه ْم»‪« :‬گروهی قران را میخوانن""د‬
‫ولی قرائتشان از ترقوه (استخوان باالی سینه و زیر گردن) آن""ان نمیگ""ذرد»‪ .‬س""وگند‬
‫به هللا‪ ،‬نمیدانم شاید اکثر آن افراد از میان شما باش"ند‪ .‬س"پس از آن"ان روی گردان"ده و‬
‫بازگشت‪.‬‬
‫عمرو بن سلمه میگوید‪ :‬بیشتر کسانی که در این حلقهها بودند‪ ،‬در جن""گ نه""روان‬
‫‪1‬‬
‫همراه خوارج با ما میجنگیدند»‪".‬‬
‫‪ - 1‬سنن دارمی‪69 ،68 ":‬‬
‫‪306‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اولین کسی که ذکر دس""ته جمعی را ایج""اد نم""وده و ب""دعت نه""اد‪ ،‬معض""د بن یزی""د‬
‫عجلی و یارانش در کوفه بودن""د ک""ه ابن مس""عود آنه""ا را از این عم""ل نهی ک""رد و ب""ه‬
‫س""وی آنه""ا س""نگریزه پرت""اب ک""رد‪ 1.‬پس از این عم""ل دس""ت کش""یدند؛ ام""ا ص""وفیه و‬
‫روافض در زمان مأمون و پس از وی بدان روی آوردند‪ ".‬در مأمون گرایش به تشیع‬
‫وجود" داشت‪ .‬او کسی بود که تکبیر دسته جمعی پس از صلوات را در مساجد ب"دعت‬
‫‪2‬‬
‫نهاد‪.‬‬
‫و عبدهللا بن ابو هزیل عنبری میگوی""د‪« :‬هم""راه عبدهللا بن خب""اب بن ارت نشس""ته‬
‫بودیم" که میگفت‪ :‬این تعداد و آن تعداد س""بحان هللا بگویی"د" و و ب""ه این تع""داد هللا اک""بر‬
‫بگویید‪ ".‬درحالیکه مشغول این امر بود‪ ،‬خباب از کنار وی گذشت‪ ،‬ب""ه وی نگ""اه ک""رد‬
‫(و گویا عملکرد وی را بررسی" نمود) سپس به دنب""ال وی فرس""تاد" و او را ن""زد خ""ود‬
‫فرا خواند‪ ،‬پس شالق را برداشته و ب""ا آن ب""ه س""ر عبدهللا میزد درح""الیک""ه عبدهللا می‪-‬‬
‫گفت‪ :‬پدرم چرا میزنی؟ خباب گفت‪ :‬تو امر بزرگی در دین م""رتکب ش""دی‪ ،‬در ام""ر‬
‫بسیار" خطرناک و مهلکی گام نهادی‪ ".‬این شاخ شیطان است که طلوع کرده یا بر آمده‬
‫‪3‬‬
‫است»‪.‬‬
‫ظهور بدعت گفتن هللا اکبر به هنگام قرائت قرآن‪:‬‬
‫عبدالرحمن بن ابوبکر میگوید‪« :‬نزد اس""ود بن س""ریع نشس""ته ب""ودم‪ .‬مجلس او در‬
‫انتهای مسجد جامع بود‪ .‬پس سورهی بنی اسرائیل (اسراء) را آغاز نمود تا اینکه ب""ه‬
‫این بخش از آیه رسید" که میفرماید‪َ « :‬و َكبِّرْ هُ تَ ْكبِيراً» که ناگهان ص""دای اطرافی""ان وی‬
‫بلند شد؛ مجالد بن مسعود به عص""ایش تکی""ه ک""رده ب""ود‪ ،‬چ""ون این ع""ده او را دیدن""د‪،‬‬
‫گفتند‪ :‬خوش آمدی‪ ،‬خوش آمدی‪ ،‬بنشین‪ .‬وی گفت‪ :‬با شما نمینش""ینم هرچن""د مجلست""ان‬
‫نیک باشد‪ ،‬شما پیشتر مرتکب عملی شدید که مس""لمانان آنرا انک""ار میکنن""د‪ .‬از آنچ""ه‬
‫‪4‬‬
‫مسلمانان انکار میکنند‪ ،‬برحذر باشید و دوری کنید»‪.‬‬
‫معرفی اهل بدعت‪:‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬بدعتی که انسان با ارتکاب آن اهل بدعت شمرده‬
‫دانایان ب""ه س""نت‬
‫ِ‬ ‫میشود عبارت است از آنچه مخالفتش با کتاب و سنت نزد عالمان و‬
‫‪5‬‬
‫شهرت یافته است مانند بدعت خوارج و روافض و قدریه و مرجئه»‪.‬‬
‫چه وقت انسان اهل بدعت خوانده میشود‪:‬‬
‫هیچیک از اهل سنت به مجرد خطای اجتهادی‪ ،‬از اهل بدعت ش""مرده نمیش""ود ی""ا‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪35/41 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬البدایة و النهایة‪10/270 :‬‬
‫‪ - 3‬البدع و النهی عنها‪21 :‬‬
‫‪ - 4‬البدع و النهی عنها‪17-16 :‬‬
‫‪ - 5‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪35/414 ،‬‬
‫‪307‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اینک"ه ب"ه خ"روج وی از دای"رهی اه"ل س"نت حکم نمیش"ود؛ مح"دث ش"ام ش"یخ محم"د‬
‫ناصرالدین" آلبانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬مبتدع و بدعتگزار کسی اس""ت ک""ه‪ :‬ع""ادت وی‬
‫ایجاد بدعت در دین است نه کسی که بدعتی را ایجاد کرده است هرچند عم""ل وی از‬
‫روی" اجتهاد نباشد" بلکه از روی هوی و هوس ب""دعتی را بوج""ود آورده باش""د‪ .‬چ""نین‬
‫شخصی" مبتدع نامیده میشود‪.‬‬
‫ذکر مثالی به توضیح این مطلب کم""ک میکن""د و آن اینک""ه‪ :‬گ""اهی ح""اکم ظ""الم در‬
‫برخی از احکامی که صادر" میکن""د ب""ه ع""دالت رفت""ار" میکن""د‪ ،‬ام""ا ب""ا این هم""ه ع""ادل‬
‫نامیده نمیشود چنانکه گاهی حاکم عادل در برخی از احکامی که صادر میکند‪ ،‬دچار‬
‫ظلم میشود‪ .‬اما با وجود این ظالم نامیده نمیشود‪ .‬و این مسأله بیانگر قاعدهی اسالمی‬
‫متقن است که میگوید‪« :‬انسان بر مبنای غلبه خیر یا شر در وج""ود" وی‪ ،‬س""نجیده می‪-‬‬
‫شود»‪ .‬و چون این حقیقت را درک کنیم‪ ،‬خواهیم دانست مبتدع کیست‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪ :‬در اینکه شخص مبتدع خوانده شود‪ ،‬دو شرط الزم است‪:‬‬
‫‪ -1‬مجتهد نباشد بلکه پیرو هوی و هوس باشد‪ -2 .‬ایجاد ب"دعت در دین از ع"ادات‬
‫‪1‬‬
‫وی باشد»‪.‬‬
‫بنابراین به دلیل خطای اجتهادی بر مبتدع بودن هیچیک از علم""ای اه""ل س""نت ی""ا‬
‫کارگزاران و حکام آنها یا خروج ایشان از اه""ل س""نت و جم""اعت حکم نمیک""نیم‪ .‬چ""ه‬
‫این اجتهاد در مسألهای از مس""ائل عقی""ده و توحی""د باش""د ی""ا اینک""ه در مس""ائل حالل و‬
‫حرام باشد که اختالف علم""ای امت در آن م""ورد دانس""ته ش""ده اس""ت‪ .‬چ""را ک"ه وی ب""ا‬
‫اجتهاد خود قصد رسیدن به حق را داشته است و در آنچه با اجتهاد بدان دست یافت""ه‪،‬‬
‫معذور" است‪ .‬و بلکه به خاطر اجتهادش م""أجور اس""ت‪ .‬ح""ال چگون""ه ممکن اس""ت ب""ه‬
‫بدعتگزار بودن یا فسق وی حکم شود؟!‬
‫این مسأله از مسائل بزرگی است که اه""ل س""نت و جم""اعت آنرا بی""ان داش""تهان""د و‬
‫هیچیک از علمای صاحب نظر ب""ا آن مخ""الفت نک""ردهان""د و بلک""ه اه""ل ب""دعت چ""ون‬
‫خوارج و معتزله و کسانی که از اقوال آنها متأثر شده یا ف""ریب آنه""ا را خ""وردهان""د ‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫که معموال از عوام الناس میباشند‪ -‬با این قاعده مخالفت نکرده است‪.‬‬
‫ت َو َعلَيْه""ا َم""ا‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬ال يُ َکلِّفُ هَّللا ُ نَ ْفس"ا ً ِإالَّ ُو ْس" َعها لَه""ا م""ا َک َس"بَ ْ‬
‫ص"راً َکم""ا َح َم ْلتَ"هُ‬ ‫ؤاخ ْذنا ِإ ْن نَسينا َأوْ َأ ْخطَْأن""ا َربَّن""ا َو ال تَحْ ِم""لْ َعلَيْن""ا ِإ ْ‬
‫ت َربَّنا ال تُ ِ‬ ‫ا ْکتَ َسبَ ْ‬
‫ْ‬
‫َعلَي الَّذينَ ِم ْن قَ ْبلِنا َربَّنا َو ال تُ َح ِّملنا ما ال طاقَةَ لَنا بِ ِه َو اعْفُ َعنَّا َو ا ْغفِرْ لَنا َو ارْ َح ْمن""ا‬
‫ص "رْ نا" َعلَي ْالقَ""وْ ِم ْالک""افِرينَ » (بق""ره‪« )286 :‬هللا هیچکس را ج""ز ب""ه‬ ‫َأ ْنتَ َموْ الن""ا فَا ْن ُ‬
‫‌اندازه توانش تکلیف نمی‌کند‪ .‬آنچه (از خ""وبی) بدس""ت آورده ب""ه س""ود او و آنچ""ه (از‬
‫‪ - 1‬سلسلة الهدی و النور الصوتیة‪ ،785 :‬وجه دوم‬
‫‪ - 2‬موقف" اهل السنة و الجماعة من اهل االهواء و البدع‪ ،65-1/64 :‬دکتر ابراهیم" بن‬
‫عامر الرحیلی حفظهاهلل‪.‬‬
‫‪308‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بدی) به دست آورده به زیان اوست‪ .‬پروردگارا! اگر فراموش یا خطا ک""ردیم‪ ،‬م""ا را‬
‫مؤاخ""ذه نکن‪ ،‬پروردگ""ارا! ب""ارگران (و تکلی""ف س""نگین) را ب""ر (دوش) م""ا مگ""ذار‪،‬‬
‫چنانکه آنرا بر (دوش) کسانی‌که پیش از ما بودند گذاشتی؛ پروردگ""ارا! آنچ""ه را ک""ه‬
‫طاقت تحمل آنرا نداریم" بر (دوش) ما مگذار و ما را بیامرز و به ما رحم فرمای‪ .‬ت""و‬
‫موال و سرور مایی پس ما را بر گروه کافران پیروز" گردان»‪.‬‬
‫و میفرماید‪« :‬فَاتَّقُوا هَّللا َ َما ا ْستَطَ ْعتُ ْم»" (تغابن‪« )16 :‬پس ت"ا (ج"ایی ک"ه) می‌توانی"د"‬
‫تقوای الهی را پیشه کنید»‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬این نص""وص بی""انگر" این مطلب هس""تند‬
‫که خداوند متعال هیچکس را به آنچه از انجام آن ناتوان است‪ ،‬مکل""ف نک""رده اس""ت‪،‬‬
‫برخالف" جهمیه که معتقد به جبر هستند؛ و نیز بر این مس""أله داللت دارد ک"ه ه""رکس‬
‫دچار اشتباه و خطا و فراموشی" شود‪ ،‬مواخذه نمیشود برخالف قدریه و معتزله که به‬
‫مواخذه چنین شخصی معتقدند‪ .‬فصل الخطاب در این ب""اب همین اس""ت‪ .‬چ""ون مجته""د‬
‫اجتهاد نموده و استدالل کند و به قدر توانایی‪ ،‬تقوای الهی را رع""ایت کن""د‪ ،‬درحقیقت‬
‫تکلیفی را انجام داده که خداوند از او خواسته و او را بدان مکل""ف ک""رده اس""ت‪ .‬ح""ال‬
‫این مجتهد میتواند امام‪ ،‬حاکم‪ ،‬عالم‪ ،‬صاحبنظر‪ ،‬مف""تی و‪ ...‬باش""د‪ .‬و در این ص""ورت‬
‫از خداوند اطاعت کرده و مستحق ثواب میباشد و مواخذهای نخواه""د داش""ت‪ .‬ب""ه این‬
‫شرط که به اندازهی توانایی" خود تقوای الهی را رعایت کرده باشد‪ .‬اما دیدگاه جهمیه‬
‫‪1‬‬
‫که معتقد به جبر هستند‪ ،‬برخالف" این دیدگاه میباشد»‪.‬‬
‫برخی از ویژگیها و نشانههای اهل بدعت و صفات آنها‪:‬‬
‫‪ -1‬فرقه فرقه شدن‪:‬‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬
‫«وال تَ ُکونُوا َکالذينَ تَفَ َّرق""وا" َو ْ‬
‫اختَلَف""وا ِم ْن بَ ْع" ِد م""ا ج""ا َءهُ ُم‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫ک لَهُ ْم َع""ذابٌ عَظي ٌم» (آل عم""ران‪« )105 :‬و مانن""د کس""انی نباش""ید ک""ه‬ ‫ِّنات َو ُأولِئ َ‬
‫ْالبَي ُ‬
‫پراکنده شدند و اختالف کردند" پس از آنکه دالیل روشن برایش"ان آم"د و این"ان ب"رای‪-‬‬
‫شان عذاب بزرگی" است»‪.‬‬
‫و میفرمای""د‪« :‬اِ َّن الَّذينَ فَ َّرقُ""وا دينَهُ ْم َوک""انُوا" ِش "يَعا لَ ْس "تَ ِم ْنهُ ْم في َش " ْي ٍء» (انع""ام‪:‬‬
‫ً‬
‫‪« )159‬به راستی کسانی‌که آيين خود را پراکنده ساختند" و دسته دسته شدند‪ ،‬تو را ب""ا‬
‫آنان هيچ گونه کاری نيست»‪.‬‬
‫ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید‪« :‬آیه عام است و شامل تمام کسانی میش""ود ک""ه‬
‫دین هللا را رها کرده و از آن جدا میش""وند" و ب""ه مخ""الفت ب""ا آن ب""رمیخیزن""د‪ .‬براس""تی‬
‫خداوند" متعال رسولش را با هدایت و دین حق مبع""وث نم""ود و آنرا ب""ر هم""هی ادی""ان‬
‫پیروز" گرداند‪ .‬و شریعت الهی یکی است و در آن اختالف و پراکندگی" و فرق""ه فرق""ه‬
‫«وکانُوا ِشيَعاً» و به فرقه"ه""ای‬ ‫شدن جایگاهی" ندارد‪ .‬و کسانی که در آن اختالف کنند َ‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی؛ ابن تیمیه‪217-19/216 :‬‬
‫‪309‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مختلفی تقسیم شوند که همگی بدعت و گمراهی" است‪ ،‬خداوند" متع""ال پی""امبرش" را از‬
‫‪1‬‬
‫راه و روش آنان بری کرده است»‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه درحالیکه تأکید میکند شعار اهل بدعت فرق""ه فرق""ه ش""دن و‬
‫پراکندگی" است‪ .‬فرقه"ی ناجیه را چنین توص"یف میکن""د‪« :‬آنه""ا اه""ل س"نت و جم"اعت‬
‫هستند‪ .‬آنها جمهور و سواد اعظم میباشند‪ .‬اما ویژگی الینفک فرقه"های دیگر پ""یروی‬
‫از شذوذ و پراکندگی و فرقه فرقه شدن و پیروی" از بدعت میباش""د‪ .‬و تع""داد هیچی""ک‬
‫از این فرقهها حتی ب""ه تع""داد ن""زدیکی ب""ه تع""داد فرق""هی ناجی""ه نمیرس""د‪ .‬و ش""عار این‬
‫‪2‬‬
‫فرقه"ها جدایی از کتاب و سنت و اجماع میباشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬پیروی" از هوی و هوس و خواهشات نفسانی‪:‬‬
‫یکی از بارزترین صفات اهل بدعت پیروی" از هوی و هوس و خواهشات نفسانی‬
‫میباشد‪ .‬و بر این اساس است که واژه اهل ب""دعت و «اه""ل االه""واء» ب""ر آنه""ا اطالق‬
‫میشود‪ .‬خداوند متعال در توصیف آنها میفرماید‪َ« :‬أفَ َرَأيْتَ َم ِن اتَّ َخ َذ ِإلهَهُ هَواهُ َو َأ َ‬
‫ضلَّهُ‬
‫هَّللا ُ عَلي ِع ْل ٍم» (جاثیه‪« )23 :‬آیا دیده‌ای کسی را ک""ه معب""ود خ""ود را ه""وای (نفس""انی)‬
‫خویش قرار داد و هللا از روی علم او را گمراه کرد»‪.‬‬
‫ابن کثیر رحمهاهلل میگوید‪« :‬یعنی فقط گوش ب"ه فرم"ان ه"وای نفس اس"ت‪ .‬هرگ"اه‬
‫نفس وی امری را نیکو ش"مارد‪ ،‬آنرا انج"ام میده"د و هرگ"اه ام"ری را زش"ت و ق"بیح‬
‫بداند‪ ،‬آنرا ترک میکند‪ .‬و در برابر" باور معتزله مبنی بر قاعدهی حس""ن و قبح عقلی‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫چنین استدالل میشود»‪.‬‬
‫و رسول خدا خبر دادن""د ک""ه یکی از وی""ژگی"ه""ای الینف""ک اه""ل ب""دعت‪ ،‬پ""یروی از‬
‫هوی و هوس و خواهشات نفسانی میباشد که هرگز از آنها ج""دا نمیش""ود‪ .‬چنانک""ه در‬
‫ب ا ْفت ََرقُ وا فی دینِ ِه ْم َعلَى ثِ ْنتَ ْي ِن َو َ‬
‫س ْب ِعينَ‬ ‫حدیث تفرقه امت فرمودن""د‪ِ« :‬إنَّ َأ ْه ِل ا ْل ِكتَ ا ِ‬
‫س ْب ِعينَ ِملَّةً»‪ -‬يَ ْعنِي اَ ْه َل اَأْل ْه َوا َء ‪ُ -‬كلُّ َه ا فِي‬ ‫ث َو َ‬ ‫ق َعلَى ثَاَل ٍ‬ ‫ِملَّةً‪ ،‬وَِإنَّ َه ِذ ِه اُأْل َّمةَ َ‬
‫ستَ ْفتَ ِر ُ‬
‫سيَ ْخ ُر ُج ِمنْ ُأ َّمتِي َأ ْق َوا ٌم ت ََج َ‬
‫ارى بِ ِه ْم تِ ْلكَ اَأْله َْوا ُء‪،‬‬ ‫اح َدةً َو ِه َي ا ْل َج َما َعةُ‪ .‬وَِإنَّهُ َ‬ ‫النَّا ِر ِإاَّل َو ِ‬
‫ص ٌل ِإاَّل د ََخلَ هُ»‪« :‬اه""ل کت""اب‬
‫‪5‬‬
‫ق َواَل َم ْف ِ‬ ‫احبِ ِه اَل يَ ْبقَى ِم ْنهُ ِع ْر ٌ‬
‫‪4‬‬
‫ص ِ‬ ‫ب لِ َ‬ ‫ارى ا ْل َك ْل ُ‬ ‫َك َما يَت ََج َ‬
‫‪ - 1‬تفسیر ابن کثیر‪2/196 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪346-3/345 :‬‬
‫‪ - 3‬تفسیر ابن کثیر‪5/150 :‬‬
‫‪ - 4‬بیماری" است که انسان در اثر گاز گرفتگی" سگ به آن دچار میش""ود و در اث""ر آن‬
‫بیماری" شبیه جنون به وی دست میدهد‪ .‬و س""گ انس""ان را گ""از نمیگ""یرد مگ""ر اینک""ه‬
‫بیماری"هایی را به او منتقل میکند چنانکه گاهی چنان از نوشیدن آب خ""ودداری" میکن""د‬
‫که از تشنگی میمیرد‪ .‬النهایة‪ ،‬ابن کثیر‪4/195 :‬؛‬
‫‪ - 5‬اب""و داود‪4597 "":6-5/5 :‬؛ دارمی‪2/314 :‬؛ مس""ند احم""د‪ 4/102 :‬و آلب""انی در‬
‫«ظالل الجنة تخریج الس""نة» میگوی""د‪ :‬این ح""دیث ص""حیح اس""ت‪ .‬نگ""ا‪ :‬الس""نة ابن ابی‬
‫‪310‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در دینشان به هفتاد دو فرقه تقسیم شدند و این امت به هفتاد و سه فرقه تقس""یم خواه""د‬
‫شد» ‪ -‬منظور از این فرقه"ها‪ ،‬اهل بدعت میباشد‪ -‬همگی آنه""ا در آتش دوزخ خواهن""د‬
‫بود مگر یک گروه؛ و آن جماعت است‪ .‬و آگاه باش"ید ک"ه آن ب"دعته"ا چن"ان در می"ان‬
‫گروههایی از امتم جریان خواهد داشت که هاری سگ به صاحبش منتق""ل ش""ده و در‬
‫تمام رگها و مفصلهای وی نفوذ میکند»‪.‬‬
‫‪ -3‬پیروی" از نصوص متشابه‪:‬‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬‫َ‬
‫خداوند متعال در توصیف آنها میفرمای""د‪« :‬ف َّما الذينَ في قل""وبِ ِه ْم زَ ْي"غ فيَتبِ ُع""ونَ م""ا‬
‫تَش""ابَهَ ِم ْن "هُ ا ْبتِغ""ا َء ْالفِ ْتنَ " ِة َو ا ْبتِغ""ا َء تَْأويلِ " ِه َو م""ا يَ ْعلَ ُم تَْأويلَ "هُ» (آل عم""ران‪« )7 :‬ام""ا‬
‫کسانی‌که دردل‌هایشان ک""ژی و انح""راف اس""ت‪ ،‬ب""رای فتن""ه ج""ویی (و گم""راه ک""ردن‬
‫م""ردم) و بخ""اطر تأوی""ل آن (ب""ه دلخ""واه خ""ود) از متش""ابه آن پ""یروی" می‌کنن""د»‪ .‬ام""ام‬
‫بخاری" از ام المومنین عائشه روایت میکند که میگوید‪ :‬رسول خدا این آی""ه را تالوت‬
‫ب َوُأخَ " ُ"ر‬ ‫""ات ه َُّن ُأ ُّم ْال ِكتَ""ا ِ‬
‫""ات ُّمحْ َك َم ٌ‬ ‫ك ْال ِكت َ‬
‫َ""اب ِم ْن "هُ آيَ ٌ‬ ‫ي َأن"" َز َل َعلَيْ"" َ‬ ‫نمودن""د‪« ":‬هُ"" َو الَّ ِذ َ‬
‫ات فََأ َّما الَّ ِذينَ في قُلُوبِ ِه ْ"م زَ ْي ٌغ فَيَتَّبِعُونَ َما تَ َشابَهَ ِم ْنهُ ا ْبتِغَاء ْالفِ ْتنَ " ِة َوا ْبتِ َغ""اء تَْأ ِويلِ " ِه‬ ‫ُمتَ َشابِهَ ٌ‬
‫َّاس ُخونَ فِي ْال ِع ْل ِم يَقُولُونَ آ َمنَّا بِ ِه ُكلٌّ ِّم ْن ِعن ِد َربِّنَا َو َم""ا يَ " َّذ َّك ُر‬ ‫َو َما يَ ْعلَ ُم تَْأ ِويلَهُ ِإالَّ هّللا ُ َوالر ِ‬
‫َش ابَهَ ِم ْن هُ فَُأولَِئ ِك‬ ‫ت الَّ ِذينَ يَتَّبِ ُع ونَ َم ا ت َ‬ ‫ب» س""پس فرمودن""د‪ِ« :‬إ َذا َرَأ ْي ِ‬ ‫"وا ْ‬
‫األلبَ""ا ِ‬ ‫ِإالَّ ُأوْ لُ" ْ‬
‫اح َذ ُرو ُه ْم»‪« 1:‬هرگاه کسانی را دیدید که از آیات متشابه پ""یروی" می‪-‬‬ ‫س َّمى هَّللا ُ فَ ْ‬‫الَّ ِذينَ َ‬
‫کنند و به دنبال آنها میروند‪ ،‬بدانید آنها هم""ان کس"انی هس""تند ک"ه خداون"د" از آن""ان ن"ام‬
‫برده است‪ ،‬پس از آنها دوری کنید»‪.‬‬
‫‪ -4‬مخالفت با سنت بوسیلهی قرآن‪:‬‬
‫یکی از نشانههای اهل بدعت مخالفت با سنت به وسیلهی قرآن میباش""د‪ .‬و چنانک""ه‬
‫ادعا میکنند در امر تشریع‪ ،‬قرآن کفایت میکند و نیازی" به س""نت نیس""ت‪ .‬رس""ول خ""دا‬
‫َّث‬ ‫وش ُك ال َّر ُج ُل ُمتَّ ِكًئا َعلَى َأ ِري َكتِ ِه‪ ،‬يُ َح د ُ‬ ‫از این ص""فت خ""بر داده و فرمودن""د‪« :‬ليُ ِ‬
‫اس ت َْحلَ ْلنَاهُ‪َ ،‬و َم ا‬ ‫اب هَّللا ِ ‪ ،‬فَ َم ا َو َج ْدنَا فِي ِه ِمنْ َحاَل ٍل ْ‬ ‫بِ َح ِديثِي‪ ،‬فَيَقُ و ُل‪ :‬بَ ْينَنَ ا َوبَ ْينَ ُك ْم ِكتَ ُ‬
‫س لَّ َم فَ ُه َو‬ ‫ص لَّى هللاُ َعلَ ْي ِه َو َ‬ ‫س و ُل هَّللا ِ َ‬ ‫َو َج ْدنَا فِي ِه ِمنْ َح َر ٍام َح َّر ْمنَاهُ‪َ ،‬أاَّل وَِإنَّ َما َح َّر َم َر ُ‬
‫ِم ْث ُل َما َح َّر َم هَّللا ُ»‪« 2:‬نزدیک اس""ت م""ردی درح""الیک""ه ب""ر تخت خ""ود تکی""ه زده و در‬
‫مورد" حدیث من صحبت میکند‪ ،‬بگوید‪ :‬بین ما و شما قرآن وج""ود" دارد‪ .‬ه""ر آنچ""ه را‬
‫در آن حالل یافتم‪ ،‬آنرا حالل میشماریم و آنچه را در آن ح""رام ی""افتیم‪ ،‬ح""رام میدانیم‪.‬‬
‫عاصم مع ضالل الجنة‪ ،‬ص‪33 :‬‬
‫‪ - 1‬ص""حیح بخ""اری‪ ،‬کت""اب التفس""یر‪ -‬ب""اب من""ه آی""ة محکم""ة‪ ...‬فتح الب""اری‪،8/209 :‬‬
‫‪4547‬‬
‫‪ - 2‬مس"""ند احم"""د‪4/132 :‬؛ دارمی‪1/153 ":‬؛ ح"""اکم در المس"""تدرک‪1/109 :‬؛ و آنرا‬
‫صحیح دانسته و ذهبی با وی موافقت کرده است‪ .‬ابن ماج""ه‪ 54 " :1/7 :‬و آلب""انی آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪311‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آگاه باشید که آنچه رسول هللا حرام نموده‪ ،‬مانن""د چ""یزی اس""ت ک""ه خداون""د آنرا ح""رام‬
‫کرده است»‪( .‬و تفاوتی میان این دو نیست)‪.‬‬
‫ام""ام بربه""اری رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬چ""ون ش""نیدی" شخص"ی" در م""ورد اح""ادیث و‬
‫روایات دهان به خردهگیری و عیبجویی باز کرده است یا اینکه آنها را رد میکند‪ ،‬یا‬
‫اینکه در پی چیزی جز احادبث و روای""ات اس""ت‪ ،‬او را در م""ورد اس""الم متهم کن و‬
‫‪1‬‬
‫تردید" نکن که او از اهل بدعت است و مبتدع»‪.‬‬
‫‪ -5‬عداوت و دشمنی با اهل حدیث‪:‬‬
‫یکی از نشانههای اهل بدعت کین""ه و ع""داوت و دش""منی" ب""ا اه""ل ح""دیث و کس""انی‬
‫است که پیرو اقوال صحابه میباشند‪ .‬و در پی عیبجویی و خردهگیری از آنها هستند‪.‬‬
‫احمد بن سنان قطان رحمهاهلل میگوید‪« :‬هیچ مبتدعی در دنیا نیست مگر اینک""ه ب""ا‬
‫اهل حدیث کینه و دشمنی دارد»‪.2‬‬
‫ابوحاتم رازی رحمهاهلل میگوید‪« :‬عالمت اهل ب""دعت‪ ،‬عیبج""ویی و خ""ردهگ""یری‬
‫از اهل حدیث است‪ .‬و عالمت زنادق"ه این اس"ت ک"ه اه"ل س"نت را حش"ویه مینامن"د و‬
‫‪3‬‬
‫اینگونه میخواهند احادیث و روایات" را ابطال و نابود کنند»‪.‬‬
‫‪ -6‬نسبت دادن القاب به اهل سنت و جماعت‪:‬‬
‫یکی از عالمتهای اهل بدعت چنانکه علما بیان داشتهاند‪ ،‬به کار ب""ردن الق""ابی در‬
‫مورد" اهل سنت و جماعت است که در راستای تحقیر و عیبجویی بر آنه""ا اطالق می‪-‬‬
‫کنند‪.‬‬
‫ابوحاتم رازی رحمهاهلل میگوید‪« :‬عالمت جهمیه این است که اهل سنت را مشبهه‬
‫مینامن""د‪ .‬و عالمت قدری""ه‪ ،‬جبری""ه خوان""دن اه""ل س""نت و جم""اعت و عالمت مرجئ""ه‬
‫مخالف و نقصانیة خواندن اهل سنت و جماعت میباش""د‪ 4.‬و عالمت رافض""ه‪ ،‬ناص""بی‬
‫خواندن اهل سنت میباشد‪ .‬درحالیکه اهل سنت تنها ی""ک اس""م دارد و مح""ال اس""ت ک"ه‬
‫‪5‬‬
‫همهی این اسمهارا در برداشته باشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬کتاب شرح السنة‪ ،‬امام بربهاری‪ ،‬ص‪51 :‬‬
‫‪ - 2‬اس""ماعیل ص""ابونی" در عقی""دة الس""لف اص""حاب الح""دیث‪ ،‬ص‪ 132 :‬آنرا روایت‬
‫کرده است‪.‬‬
‫‪ - 3‬اللکائی‪ ،‬شرح اصول اعتقاد امل السنة‪1/179 :‬؛ اسماعیل صابونی‪ ،‬عقیدة السلف‬
‫و اصحاب الحدیث‪1/132 :‬‬
‫‪ - 4‬از آنجایی که مرجئه معتقد به افزایش و کاهش و بخشپذیری" ایمان نیس""تند و اه""ل‬
‫سنت در این زمینه با آنها مخالف است کلمهی «نقصانیة» را ب""ر آنه""ا اطالق میکنن""د‬
‫چرا که اهل سنت معتقد به افزایش و کاهش (نقصان) ایمان میباشند‪.‬‬
‫‪ - 5‬ش""رح اص""ول اه""ل الس""نة‪ ،‬اللک""ائی‪1/179 :‬؛ عقی""دة الس""لف اص""حاب الح""دیث‪،‬‬
‫اسماعیل انصاری‪ ،‬ضمن مجموعة الرسائل المنیریة‪1/132 :‬‬
‫‪312‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و شیخ اس"ماعیل ص"ابونی" رحم"هاهلل میگوی"د‪« :‬عالمته"ای ب"دعت در اه"ل ب"دعت‬


‫واضح و آشکار است‪ .‬بارزترین عالمتهای اهل بدعت عبارتند" از‪ :‬شدت دشمنی" آنه"ا‬
‫با حامالن احادیث رسول" هللا ح و تحقیر آنها و حش"وی و جاه"ل و ظ"اهری و مش"بهه‬
‫خواندن آنها؛ و اینک""ه ب""ر این باورن""د اح""ادیث رس""ول هللا ح بخش""ی از علم نیس""ت‪ .‬و‬
‫بلکه علم نزد آنها همان است که شیطان به آنها القا میکند و ثم""رهی عق""له""ای فاس"د" و‬
‫‪1‬‬
‫وسوسههای تاریکی است که در سینههای آنها موج میزند»‪.‬‬
‫‪ -7‬عدم گرایش به مذهب سلف‪:‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬در بین اهل سنت و جماعت اکثر گروهه""ایی ک""ه‬
‫مشهور" به بدعت هستند‪ ،‬به مذهب سلف گرایش ندارند" بلکه مشهورترین گروهها ب""ه‬
‫بدعت‪ ،‬رافضه میباشد‪ .‬حتی که عموم مردم چیزی جز رفض را از نشانههای ب""دعت‬
‫نمیدانند؛ و سنی در اصطالح روافض کسی است که رافضی" نباشد‪...‬‬
‫بنابراین دانسته شد که شعار اهل بدعت عدم گ""رایش و گروی""دن ب""ه م""ذهب س""لف‬
‫میباشد و ب""ر این اس""اس اس""ت ک"ه ام"ام احم""د در رس"اله عب""دوس بن مال""ک میگوی""د‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«اصول سنت نزد ما تمسک به راه و روش و منهج اصحاب رسول هللا ح میباشد»‪.‬‬
‫‪ -8‬تکفیر مخالفان بدون دلیل‪:‬‬
‫شیخ االسالم رحمهاهلل در کتابهای متعددی" به رد مقولهی کسانی پرداخته است ک""ه‬
‫قائل به تکف"یر اه"ل تأوی"ل هس"تند‪ .‬چنانچ"ه میگوی"د‪« :‬چ"نین دی"دگاهی" از هیچی"ک از‬
‫صحابه و تابعین و ائمه مسلمانان دانسته نش""ده اس""ت‪ .‬بلک""ه در اص""ل‪ ،‬از اق""وال اه""ل‬
‫بدعت میباشد‪ .‬کسانی که بدعت ایجاد کرده و مخالف""انش""ان را تکف""یر نمودن"د" همچ""ون‬
‫‪3‬‬
‫خوارج و معتزله و جهمیه»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬خ""وارج اه""ل س""نت و جم""اعت را تکف""یر کردن""د‪ ".‬و همچ""نین‬
‫معتزله مخالفانشان را تکفیر کردند" و روش روافض نیز چنین است و هرکس را ک""ه‬
‫تکفیر نکردن"د" او را فاس"ق" خواندن"د‪ ".‬و همچ""نین اک"ثر اه"ل ب""دعت دی"دگاهی" ن"و پدی"د‬
‫آوردن"د" و مخالف""ان خ""ود را در آن دی""دگاه‪ ،‬تکف""یر نمودن""د‪ .‬ام""ا اه""ل س""نت از ح""ق و‬
‫حقیقتی پیروی میکنن""د ک""ه از س""وی خداون""د متع""ال ن""ازل ش""ده و رس""ول هللا ح ب""ا آن‬
‫مبعوث شده است‪ .‬و کسانی را که در این حق با آنها مخالفت میکنند‪ ،‬تکف""یر نمیکنن""د‬
‫‪4‬‬
‫بلکه آنها داناترین مردم" به حق و مهربان"ترین آنها نسبت به خلق میباشند‪».‬‬
‫و شیخ عبداللطیف بن عبد الرحمن آل شیخ رحمهاهلل چون در مورد کس""انی س""وال‬
‫شد که مخالفان خود را تکفیر میکنند‪ ،‬گفت‪« :‬پاسخ این اس""ت ک""ه من مس""تندی ب""رای‬
‫‪ - 1‬عقیدة السلف و اصحاب الحدیث‪ ،‬ضمن مجموعة الرسائل المنیریة‪132-1/131 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی ابن تیمیه‪4/155 :‬‬
‫‪ - 3‬منهاج السنة النبویة‪240-5/239 :‬‬
‫‪ - 4‬همان‪5/158 :‬‬
‫‪313‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چنین دیدگاهی" سراغ ن""دارم‪ .‬جس""ارت در تکف""یر کس""ی ک""ه ظ""اهر وی بی""انگر اس""الم‬
‫است‪ ،‬آنهم بدون مستندی" شرعی و دلیل و برهانی رضایت بخش‪ ،‬با دیدگاه پیش""وایان‬
‫علم در اهل سنت و جماعت مخالف است‪ .‬و این تکفیر جسورانه‪ ،‬روش اه""ل ب""دعت‬
‫‪1‬‬
‫و گمراهی است»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫موضعگیری مناسب در برابر اهل بدعت‪:‬‬
‫عدم همنشینی با اهل بدعت‪:‬‬
‫‪ -1‬بغوی" رحمهاهلل پس از ذکر حدیث کعب بن مالک در «شرح الس""نة»‪ ،‬در بی""ان‬
‫اجتناب از اهل بدعت و ترک آنها میگوی""د‪« :‬این ح""دیث ص""حیح اس""ت‪ .‬و بی""انگر" آن‬
‫اس""ت ک""ه ت""رک اه""ل ب""دعت ب""رای همیش""ه میباش""د‪ .‬و رس""ول خ""دا در م""ورد" کعب و‬
‫یارانش از نفاق میترسید‪ ".‬آنگاه که از خروج برای جه""اد هم""راه او س""رپیچی کردن""د‪".‬‬
‫پس به ترک و دوری از آنها امر نمود‪ .‬تا اینکه خداون"د" متع""ال پذیرفن""ه ش""دن توب""هی‬
‫آنها را نازل کرد و رس""ول خ"دا ب"رائت آنه"ا را دانس""ت‪ .‬پیوس""ته ص"حابه و ت""ابعین و‬
‫پیروان آنها و علمای سنت بر دشمنی" ب""ا اه""ل ب""دعت و ت""رک و دوری از آنه""ا اتف""اق‬
‫‪3‬‬
‫نظر و اجماع داشتهاند»‪.‬‬
‫‪ -2‬ابن بطه در «االبانة» از ابوعثمان روایت میکند ک""ه‪« :‬م""ردی" از ب""نی یرب""وع‬
‫که به او صبیغ گفته میشد از عمر بن خطاب در مورد «الذاریات» و «النازع""ات» و‬
‫«المرسالت» یا یکی از آنها سوال کرد‪ ...‬عم""ر ب""ه او گفت‪ :‬س""رت را لخت کن! پس‬
‫سرش را لخت کرد که مو داشت‪ .‬پس فرمود‪ :‬اگر سرت را تراشیده‪ 4‬میی""افتم‪ ،‬ب""ر آن‬
‫‪ - 1‬مجموع" الرسائل و المسائل النجدیة‪3/20 :‬‬
‫‪ - 2‬الزم است این نکته یادآوری شود که تطبیق ضوابطی که در این زمینه مطرح می‪-‬‬
‫شود‪ ،‬بر هر مبتدعی در هر حالی به صورت مطلق جایز نیست‪ .‬بلکه باید میان اه""ل‬
‫بدعت و انواع ب""دعت و مراع""ات مص"الح تف"اوت قائ"ل ش""د‪ .‬ت""ا اینک"ه ط""الب علم این‬
‫ضوابط" را در جایگاه نادرس""ت آن بک""ار نگ""یرد و اینگون""ه م""وجب تفرق""ه و ع""داوت‬
‫میان مسلمانان شود و به دشمنی" با کسی برخیزد که مستحق دشمنی" نیس""ت و ندانس""ته‬
‫او را از اهل بدعت بداند درح""الیک"ه واقعیت بی""انگر عکس آن اس"ت‪ .‬براس"تی" می"دان‬
‫دعوت به این امر مبتال شده است‪ .‬و آن اهمال ضوابط و حمایت ب""دون علم و آگ""اهی‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬شرح السنة‪227-1/226 :‬‬
‫‪ - 4‬یعنی اگه سرت تراشیده بود قطعا از خوارج بودی که یکی از نشانههای ظ""اهری‬
‫آنها تراشیدن موی سر میباشد‪ .‬چنانکه از رسول" خدا ح ثابت است که‪« :‬مردم""انی از‬
‫مشرق" خارج میشوند که قرآن میخوانند اما از گردنه""ایش""ان ب""االتر نمیرود؛ چن""ان از‬
‫دین خارج میشوند" که تیر از کمان خارج میشود‪ .‬و به دین باز نمیگردند مگ""ر اینک""ه‬
‫تیر به کمان بازگردد‪ ".‬نشانهی ظ""اهری آنه""ا تراش""یدن م""وی س""ر اس""ت‪ .‬مس""ند احم""د‪:‬‬
‫‪314‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکوبیدم‪ .‬ابوعثمان میگوید‪ :‬سپس به اهل بصره نامه نوشت که با او همنشین نشوند‪".‬‬
‫یا اینکه گفت‪« :‬به سوی ما نامه نوشت که با او ننشینیم‪ .‬ابوعثمان میگوی"د‪ :‬اگ""ر ص""د‬
‫‪1‬‬
‫نفر بودیم و او همراه ما مینشست‪ ،‬از او دور میشدیم»‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن عباس میگوید‪« :‬با اه"ل ب""دعت همنش""ین نش""وید‪ .‬همنش""ینی ب""ا آنه""ا قلب را‬
‫‪2‬‬
‫بیمار میکند»‪.‬‬
‫‪ -4‬ابوقالبه رحمهاهلل میگوید‪ :‬با اهل ب""دعت نشس"ت و برخاس""ت و مجادل"ه نکنی""د‪.‬‬
‫میترسم که شما را آغشته به گمراهی کنند یا اینک""ه در دین ب"ه چ""یزی" آل""وده کنن""د ک"ه‬
‫‪3‬‬
‫خود بدان آلوده شدهاند»‪.‬‬
‫‪ -5‬حسن بصری" میگوید‪« :‬با اه"ل ب"دعت همنش"ینی" و مجادل"ه نکنی"د و چ"یزی از‬
‫آنها نشنوید»‪ 4.‬و روایت است که حسن بصری" از همنشینی با معبد جه""نی نهی ک""رده‬
‫‪5‬‬
‫و میگفت‪« :‬با او ننشینید که او گمراه و گمراه کننده است»‪.‬‬
‫‪ -6‬و از محمد بن سیرین روایت شده که دو نفر از اهل بدعت بر وی وارد شده و‬
‫گفتند‪« :‬ای ابوبکر‪ ،‬حدیثی را برای تو یادآور" شویم؟ گفت‪ :‬ن""ه؛ گفتن""د‪ :‬پس آی""های از‬
‫قران برایت بخوانیم؟" گفت‪ :‬نه؛ یا باید مرا ترک کنید یا قطعا" من برمیخیزم (و مجلس‬
‫‪6‬‬
‫را ترک میکنم‪»).‬‬
‫‪ -7‬و از بش""ر بن ح""ارث روایت اس""ت ک""ه در م""ورد جهمی""ه میگوی""د‪« :‬ب""ا آنه""ا‬
‫همنشین نشوید و سخن نگویید‪ .‬چون بیمار ش""دند ب""ه عی""ادتش""ان نروی""د و اگ""ر مردن"د"‬
‫برای تشییع جنازهشان حاضر نشوید‪ ".‬چگونه از دیدگاه خود باز نمیگردند درحالی"ک""ه‬
‫‪7‬‬
‫شما چنین رفتاری با آنها دارید؟»‬
‫‪ -8‬ام""ام احم""د میگوی""د‪« :‬اص""ول س""نت ن""زد م""ا تمس""ک ب""ه راه و روش اص""حاب‬
‫رسول هللا ح و اقتدا به آنه""ا و ت"رک ب"دعت ‪ -‬و ه""ر ب"دعتی گم"راهی" اس"ت‪ -‬و ت""رک‬
‫‪8‬‬
‫مجادله و همنشینی با اهل بدعت و ترک جدال و نزاع و لجبازی" در دین میباشد»‪.‬‬
‫‪ -9‬و عب""دالرحمن بن اب""و ح""اتم رازی" رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬ش""نیدم ک""ه پ""درم و‬
‫ابوزرعه به دوری از اهل بدعت و گمراهی و ترک آنه""ا ام""ر میکردن""د‪ .‬و ب""ه ش""دت‬
‫‪11614‬؛ بخاری‪7562 :‬؛‬
‫‪ - 1‬االبانة الکبری‪2/414 :‬‬
‫‪ - 2‬صحیح آجرّی در الشریعة؛ ص‪16 :‬؛ ابن بطة‪ ،‬ابانة الکبری‪2/438 :‬‬
‫‪ 3‬صحیح؛ دارمی‪1/120 :‬؛ اللکائی‪ ،‬شرح اصول اعتقاد اهل السنة‪1/244 :‬‬
‫‪ - 4‬همان‪1/133 :‬‬
‫‪ - 5‬آجرّی‪ ،‬الشریعة‪ ،‬ص‪243 :‬‬
‫‪ - 6‬دارمی‪1/120 :‬؛ عبدهللا بن احمد در السنة‪1/138 :‬؛ آجرّی در الشریعة‪ ،‬ص‪57 :‬‬
‫‪ - 7‬آجرّی‪ ،‬الشریعة‪ ،‬ص‪79 :‬‬
‫‪ - 8‬اللکائی‪ ،‬شرح اصول اعتقاد اهل السنة‪1/156 :‬‬
‫‪315‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در این مورد تأکی"د داش"تند‪ .‬و از نوش"تن کت"اب ب"ر مبن"ای رأی و نظ"ر و ب"دون ذک"ر‬
‫احادیث و روایات منع کرده و از همنشینی با اهل کالم و تأم""ل در کت""ابه""ای متکلمین‬
‫‪1‬‬
‫نهی میکردند و میگفتند‪ :‬هرگز اهل کالم رستگار" نمیشوند»‪".‬‬
‫سالم نکردن به اهل بدعت‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫امام مالک میگوید‪« :‬بدترین قوم" اهل بدعت هستند؛ به آنها سالم نمیکنیم»‪.‬‬
‫ابراهیم بن حارث عبادی درح"الیک"ه ام""ام احم"د بن حنب""ل س""خنان وی را میش"نید‪،‬‬
‫گفت‪« :‬اگر کسی اهل بدعت باش"د‪ ،‬ب"ه او س"الم نمیک"نیم و ب"ر او نم"از (جن"ازه) نمی‪-‬‬
‫خوانیم‪ ".‬ابوعبدهللا گفت‪ :‬خداوند تو را حفظ کند ای ابواسحاق و خداوند بهترین پ""اداش‬
‫‪3‬‬
‫را به تو بدهد»‪.‬‬
‫و ش""اطبی رحم""هاهلل در ض""من بی""ان احک""ام اه""ل ب""دعت میگوی""د‪ -2...« :‬ت""رک و‬
‫دوری" از آنها و سالم نکردن و سخن نگفتن با آنه""ا؛ آنچ""ه پیشت""ر از اق""وال س""لف در‬
‫ترک و دوری" از کسانی گذشت که ب""ه ب"دعت آل"وده ش"دند‪ ،‬در این زمین""ه کف""ایت می‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫کند»‪.‬‬
‫و شیخ ابن عثیمین رحمهاهلل سالم نکردن به اهل بدعت را یکی از راههای دوری‬
‫و ترک آنها میشمارد‪ .‬چنانکه میگوید‪« :‬منظور" از ترک اهل بدعت‪ ،‬دوری از آنها و‬
‫ترک محبت و مواالت و دوستی و س""الم ک""ردن ب""ه آنه""ا و دی""دار" و عی""ادت آن""ان می‪-‬‬
‫‪5‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫تفاوت میان ترک اهل بدعت و کسانی که آلوده به گناه شدهاند و ترک کفار‪:‬‬
‫تفاوت میان آنها از دو جهت میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬تفاوت اساسی میان آنها در اصل نیتی است ک"ه ب"ر مبن"ای آن س"الم ک"ردن ب"ر‬
‫هریک از آنها را ترک میکنیم‪ .‬با این توضیح که به مسلمان مبتدع از این جهت سالم‬
‫نمیکنیم تا اینگونه با دوری از وی ادب شود نه اینکه معتقد به حرمت سالم کردن ب""ه‬
‫وی باشیم اما در مورد" کافرمعتقدیم" که سالم کردن به وی حرام است‪.‬‬
‫‪ -2‬تفاوت رفتار با هریک از آنها‪ :‬و این از دو جهت میباشد‪:‬‬
‫از جهت التزام به ترک سالم و عدم آن‪ :‬چنانکه در مورد مبت"دع و کس"ی ک"ه‬ ‫‪‬‬
‫مرتکب گناه میشود‪ ،‬التزام به ترک س""الم مب""نی ب""ر مص""لحت میباش""د‪ .‬ام""ا در م""ورد"‬
‫کافر" پایبندی و التزام به عدم آغاز سالم به آنها واجب میباشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬همان‪1/179 :‬؛ و نصرالمقدسی در مختصر الحجة‪ ،‬ص‪470 :‬‬


‫‪- 2‬بغوی‪ ،‬شرح السنة‪ 1/229 :‬سیوطی‪ ،‬االمر باالتباع والنهی عن االبتداع‪ ،‬ص‪83 :‬‬
‫‪ - 3‬الخالل‪494-1/493 :‬‬
‫‪ - 4‬اعتصام‪1/175 :‬‬
‫‪ - 5‬شرح لمعة االعتقاد‪ :‬ص‪110 :‬‬
‫‪316‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پاسخ سالم به هریک از آنها‪ :‬رسول خدا در پاسخ به سالم‬ ‫ِ‬ ‫از جهت صیغهی‬ ‫‪‬‬
‫مبتدع و کسی که مرتکب گناه میشود‪ ،‬میفرمود‪« :‬وعلیک السالم‪ »...‬اما چ""ون ک""افر"‬
‫سالم کند چنین به او پاسخ میدهیم‪« :‬وعلیکم» چنانکه رسول خدا فرمودن""د‪« :‬اذا س""لم‬
‫علیکم احد من اهل الکتاب فقولوا‪ :‬وعلیکم»‪« 1:‬چون یکی از اهل کتاب به شما س""الم‬
‫کرد‪ ،‬پس در پاسخ بگویید‪ :‬وعلیکم»‪.‬‬
‫عدم تعظیم اهل بدعت به ویژه کسانی ک ه ب ا س نت مخ الفت میکنن د و ب ه ب دعت‬
‫خود فرا میخوانند‪:‬‬
‫نمونههایی از تعظیم اهل بدعت‪:‬‬
‫‪ -1‬اطالق القاب نیکو و در بردارنده احترام و تعظیم به آنها‬
‫علما از اطالق القاب نیکو ب"ه اه"ل ب""دعت برح"ذر" داش"ته و در این م""ورد هش""دار‬
‫دادهاند؛ عز بن عبدالسالم میگوید‪« :‬گرامی داش"تن آنه"ا ب"ا الق"اب نی"ک ج"ایز نیس"ت‬
‫مگر اینکه ضرورت" اقتضا کند یا نیاز شدید به آن باشد‪ .‬شایسته است ذلت و خواری‬
‫‪2‬‬
‫هریک از کافران و فاسقان (با رعایت مراتب آن) در نظر گرفته شود»‪.‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل در توصیف" راه و روش رسول خدا میگوید‪« :‬رسول خدا دوست‬
‫‪3‬‬
‫نداشت و ناپسند" میدانست که لفظ شریف" در حق کسی به کار رود که چنین نیست»‪.‬‬
‫و از جمله الفاظی که به ط""ور خ""اص از ب""ه ک""ار ب""ردن آن در م""ورد" اف""رادی" ک""ه‬
‫شایستگی" آنرا ندارند‪ ،‬نهی شده اس""ت‪ ،‬لف""ظ «س""ید» میباش""د‪ .‬چنانک""ه در ح""دیث آم""ده‬
‫سيِّ ٌد»‪« 4:‬به منافق" نگویید سید»؛‬ ‫ق َ‬‫است‪« :‬اَل تَقُولُوا لِ ْل ُمنَافِ ِ‬
‫و در این زمینه حکم هر لقب یا لفظی ک""ه در بردارن""ده"ی ن""وعی اح""ترام و تعظیم‬
‫باشد‪ ،‬چنین اس""ت و اطالق آنه""ا ب""ر اه""ل ب""دعت ج""ایز نیس""ت‪ .‬الف""اظی چ""ون‪ :‬حکیم‪،‬‬
‫بزرگ و شریف‪ ،‬بلند مقام و‪...‬‬
‫‪ -2‬نام بردن از آنها با کنیه یا صدا کردن آنها با کنیه؛ این عم""ل یکی از مص""ادیق"‬
‫تکریم و احترام میباشد‪.‬‬
‫ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬و اما کنیه ن""وعی تک""ریم و اح""ترام ب"ه کس""ی اس""ت ک"ه‬
‫کنیه بر وی اطالق میشود و در واقع نوعی اذعان به مقام و جایگاه شخص میباشد‪.‬‬
‫اُکنی""ه حین اُنادی""ه الکرم""ه و ال اُلقِب""ه والس""وأة‬ ‫چنانکه شاعر میگوی""د‪:‬‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬بخ""اری‪ ،‬مس""لم‪2163 :‬؛ این پاس""خ زم""انی اس""ت ک""ه بگوین""د‪« :‬الس""ام‬
‫علیکم» یعنی مرگ بر شما؛ اما اگر بدانیم که به درس""تی" و ص""ریح س""الم ک""ردهان""د‪،‬‬
‫پاسخ آنها را با الفاظ سالم میدهیم‪ .‬وهللا اعلم‪.‬‬
‫‪ - 2‬فتاوی عز بن عبدالسالم رحمهاهلل‪62 :‬‬
‫‪ - 3‬زادالمعاد‪2/9 ":‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪ ،‬ادب المفرد؛ ابوداود‪ 4325 :‬و نووی میگوید‪ :‬اس""ناد آن ص""حیح اس""ت‪ .‬و‬
‫آلبانی در السلسلة الصحیحه‪ 371 :‬آنرا صحیح میداند‪.‬‬
‫‪317‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫اللقب‬
‫«چون او را صدا میزنم‪ ،‬با کنیه میخوانمش تا اینگونه او را گرامی دارم‪ .‬و چون‬
‫لقب بدی داشته باشد‪ ،‬او را با لقب صدا نمیزنم»‪.‬‬
‫‪ -3‬گشادهرویی" با آنها‪:‬‬
‫شیخ سلیمان بن عبدهللا رحمهاهلل یکی از مصادیق" دوستی و مواالت با دش""منان هللا‬
‫‪2‬‬
‫را خوشرویی و گشادهرویی با آنها ذکر میکند‪.‬‬
‫‪ -4‬مقدم نمودن آنها در مجالس یا به نرمی و لطافت سخن گفتن با ایشان‪:‬‬
‫چنین رفتاری" یکی از مصادیق" اح""ترام و بزرگداش"ت" آنه""ا میباش""د ک""ه ب""ا وج""وب‬
‫خوار و حقیر شمردن آنها و سخت گرفتن بر آنها منافات دارد‪ .‬چنانکه خداوند متع""ال‬
‫ظ َعلَ ْي ِه ْم» (توبه‪73 :‬؛ تحریم‪« )9 ":‬و بر آنان سختگیر باش»‪.‬‬ ‫میفرماید‪َ « :‬و ا ْغلُ ْ‬
‫‪ - 5‬دعوت از آنها برای صرف" غذا‪:‬‬
‫چنین رفتاری" یکی از انواع اح""ترام ب"ه آنه""ا میباش""د‪ .‬ب""ا اینک""ه در این زمین""ه نهی‬
‫ص""ریح از رس""ول" خ""دا وارد ش""ده ک""ه میفرمای""د‪« :‬ال تص""احب اال مومن""ا و ال یاک""ل‬
‫طعامک اال تقی»‪« 3:‬جز ب""ا م""ومن دوس""تی" مکن و غ""ذایت را ج""ز ب""ا انس""ان متقی و‬
‫پرهیزگار مخور»‪.‬‬
‫‪ -6‬تبریک گفتن به آنها در مناسبت"ها‪:‬‬
‫تبریک گفتن به آنها در مناسبتها ی عمومی چون اعیاد و ‪ ...‬و مناسبتهای خاص""ی‬
‫چون تبریک ازدواج یا تولد فرزند یا از راه رسیدن مسافر یا رسیدن به ج""اه و مق""ام‪،‬‬
‫جایز نیست‪ .‬چرا ک""ه تبری""ک گفتن ب""ه آنه""ا در این م""وارد یکی از مص""ادیق" تعظیم و‬
‫احترام به آنها بوده و برخالف" راه و روش سلف در این زمینه میباشد‪.‬‬
‫«متقیان اهل علم در راستای پرهیز از خشم خداوند‬ ‫ِ‬ ‫امام ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪:‬‬
‫و افتادن از چش"م اوتع""الی‪ ،‬از تبری""ک گفتن ب"ه ظالم"انی" ک"ه عه"دهدار مس""ئولیت در‬
‫والیته""ا میش""دند و ن""یز از تبری"ک ب"ه ج""اهالن ب"رای رس""یدن ب"ه منص""ب قض"اوت" و‬
‫‪4‬‬
‫تدریس و افتا خودداری" میکردند»‪.‬‬
‫‪ -7‬استخدام" آنها در امور مهم‪ :‬مانند قضاوت‪ ،‬ام""ارت‪ ،‬وزارت؛ اس""تخدام آنه""ا در‬
‫هریک از این ِسمتها احترام به آنها میباشد‪ .‬و موجب توجه مردم به آنها و اح""ترام و‬
‫تعظیم" آنها از سوی" مردم میشود‪ .‬و زمانی که ابوموسی" اش""عری ک""اتبی نص""رانی" ب""ه‬
‫‪ - 1‬زادالمعاد‪2/7 ":‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الدرر السنیة فی االجویة النجدیة‪75-7/74 :‬‬
‫‪ - 3‬ابوداود‪5/167 :‬؛ ترمذی بشرح تحفة االحوذی‪ ،7/76 :‬دارمی‪ ،1/140 ":‬حاکم در‬
‫مستدرک میگوید‪ :‬اسناد آن صحیح است‪ .‬و آلبانی در ص""حیح الج""امع‪ 2/1226 :‬آنرا‬
‫حسن میداند‪.‬‬
‫‪ - 4‬احکام اهل الذمة‪1/206 :‬‬
‫‪318‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫استخدام" خود در آورد‪ ،‬عمر رضیاللهعنه او را سرزنش نم""ود چ""را ک""ه میدانس""ت در‬
‫استخدام" وی‪ ،‬حرمت نهادن و احترامی" نهفته است که شایسته"ی آن نیس""ت‪ .‬پس ب""ه او‬
‫گفت‪« :‬وقتی خداوند" آنان را خوار و ذلیل کرده است‪ ،‬آنان را گرامی نداری""د و چ""ون‬
‫خداوند" آنان را ذلیل نموده‪ ،‬عزیزشان نکنید و چون خداوند آنان را دور" ک""رده اس""ت‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫نزدیکشان نکنید»‪.‬‬
‫حکم نماز پشت سر اهل بدعت‪:‬‬
‫چون برای انسان مقدور باشد فردی" را برای امامت قرار" نده""د ک""ه مظه""ر منک""ر‬
‫"ام دیگ""ری ام""ام را انتخ"اب و‬‫میباش"د‪ ،‬چ"نین عملی ب"ر وی واجب اس"ت‪ .‬ام"ا اگ""ر مق" ِ‬
‫منصوب کرده است و امکان خلع وی از امامت نباشد یا اینکه خلع وی شری ب""زرگ‪-‬‬
‫تر از منکری که وی اظهار میدارد‪ ،‬به دنبال داشته باشد‪ ،‬در این صورت" دف""ع فس""اد"‬
‫اندک با فساد بزرگتر جایز نیست‪ .‬و نیز دفع ضرر" کمتر با تحصیل ض""رر ب""زرگت""ر‬
‫جایز نمیباشد‪ .‬چرا که شریعت برای کسب مص""الح و تکمی""ل آنه""ا و تعطی""ل مفاس""د و‬
‫تقلیل آنها ‪ -‬تا آنجا که ممکن است ‪ -‬آمده است‪ .‬و آنچه مطلوب ش""ریعت الهی میباش""د‬
‫ترجیح بهتر میان خوب و خوبتر – اگر امکان بهرهوری از ه""ر دوی آنه""ا نباش""د‪ -‬و‬
‫دفع بدتر از میان بد و بدتر – در صورتی که دفع هر دوی آنها ممکن نباشد‪ -‬میباشد؛‬
‫بنابراین در صورتی" که منع اظهار کنندهی بدعت و فجور" از امامت‪ ،‬جز با ضرری‬
‫بیش از ضرر امامت همراه باشد‪ ،‬منع وی از امامت جایز نیست‪ .‬بلکه پشت سر وی‬
‫نماز خوانده میشود‪ .‬و این در مورد" نمازهایی" است که خواندن آنها جز پشت سر وی‬
‫ممکن نیست مانند نمازهای جمعه و اعیاد؛ آنهم در صورتی" است ک""ه در این ش""رایط‬
‫امامی جز او نباشد‪.‬‬
‫و بر این اساس بود که صحابه نمازهای" جمعه و جم""اعت را پش""ت س""ر حج""اج و‬
‫ابو عبید ثقفی میخواندند" چرا که ضرر فوت شدن نمازه""ای جمع""ه و جم""اعت بس""یار‬
‫بیشتر" از اقتدا به امام فاجر است‪ .‬به وی"ژه زم"انی ک"ه نم"از نخوان"دن پش"ت س"ر آنه"ا‬
‫باعث دفع فسق و بدعت وی نشود و با ترک نم""از جمع""ه و جم""اعت پش""ت س""ر وی‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫مصلحت شرعی بدون دفع مفسده ترک شود»‪.‬‬
‫حکم دوری از اهل بدعت و ترک آنها‪:‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل پس از ذکر داستان دوری" رس""ول خ""دا از کعب و‬
‫دوستانش" و ترک آنها و اینک""ه مس""لمانان ام""ر ش""دند از آن""ان دوری" کنن""د و ن""یز ذک""ر‬
‫داستان صبیغ که عمر مسلمانان را امر ک""رد او را ت""رک ک""رده و از او دوری" کنن""د‪،‬‬
‫میگوید‪« :‬بر این اساس و مواردی" از این قبیل‪ ،‬مسلمانان معتقد به ت""رک و دوری" از‬
‫کسانی هستند که نشانههای گمراهی در وجود وی هویدا شود همچون کسانی" که علنا‬
‫‪ - 1‬ابن قیم‪ ،‬احکام اهل الذمة‪1/211 :‬‬
‫‪ - 2‬المسائل الماردینیة‪ :‬ص‪64-63 :‬‬
‫‪319‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بدعتی را مرتکب میشوند" و دیگران را ب""ه س""وی آن ف""را خوان""ده و م""رتکب گناه""ان‬
‫کبیره میشوند‪ ".‬اما کسی که پنهانی" و در خفا مرتکب معص""یت و نافرم""انی" میش""ود ی""ا‬
‫اینکه مرتکب بدعتی غیر مکفره میش""ود‪ ،‬چ""نین شخص""ی ت""رک نش""ده و از او دوری"‬
‫نمیشود‪ .‬بلکه تنها کسی ترک شده و از وی دوری" میشود که به س""وی ب""دعت دع""وت‬
‫نموده و فرا میخواند‪ .‬چرا که ترک وی نوعی مجازات میباشد؛ و تنها کسی ک""ه علن""ا‬
‫‪1‬‬
‫به معصیت و نافرمانی قولی" یا عملی روی آورده‪ ،‬مجازات میشود»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬اما اگر با ترک وی‪ ،‬او و دیگران از عمل خود دست نکش"ند‬
‫بلکه شر و شرارت افزایش یابد و دوری کردن از وی تأثیری نداشته باشد و مفسده‪-‬‬
‫ی ترک و دوری" از وی بر مصلحت آن ترجیح داشته باشد‪ ،‬در این صورت ت""رک و‬
‫دوری" از وی جایز نیست بلکه گاهی م""دارا ب""ا ب""رخی از م""ردم س""ودمندت""ر از ت""رک‬
‫ایش"ان و دوری" از آنه"ا میباش"د‪ .‬و گ"اهی چن"ان اس"ت ک"ه دوری" از ع"دهای به"تر از‬
‫مدارا با آنها میباشد‪ .‬و بر این اساس ب"ود ک"ه رس"ول خ"دا ب"ا ع"دهای از م"ردم م"دارا‬
‫کرده و از عدهای دوری میکرد‪ .‬مثال از سه نفری ک""ه از جه""اد هم""راه رس""ول خ""دا‬
‫سرپیچی" کردند‪ ،‬دوری نمود و با مولفه قلوبهم" مدارا کرد‪ .‬درحالی"که آن سه نفر به""تر‬
‫از بسیاری از مولفه قلوبهم بودند‪ ".‬اما اینان (مولفه قلوبهم) بزرگان قوم خ""ود بودن""د و‬
‫در میان قوم و قبیلهی خود اطاعت میش""دند‪ ،‬ل""ذا مص""لحت دین در م""ورد آنه""ا ج""ذب‬
‫ایشان و محبت با آنها ب"ود ام"ا آن س"ه نف"ر از مومن"ان بودن"د" و مومن"ان غ"یر از آنه"ا‬
‫بسیار" بودند‪ ،‬لذا در ترک و دوری" از آنها‪ ،‬مصلحت عزت دین و پاک شدن ایشان از‬
‫گناهانشان نهفته بود‪ .‬و در تعامل با دشمن نیز امر چنین است که بر مبنای اوضاع" و‬
‫احوال و در نظر گرفتن مصالح گ""اهی جن""گ‪ ،‬گ""اهی م""دارا و گ""اهی دری""افت" جزی""ه‬
‫‪2‬‬
‫مصلحت میباشد»‪.‬‬
‫و نیز داستان آن سه نفر بیانگر این مطلب است که برای امام و ع""الم و کس""ی ک""ه‬
‫از او اطاعت میشود جایز است از کسی که مرتکب عملی شده که مستوجب" نکوهش‬
‫و سرزنش است و ترک و دوری از وی درمان و شفای او را به دنبال خواهد داش""ت‬
‫و از نظر کمیت و کیفیت موجب هالکت وی نش""ود‪ ،‬دوری" نم""وده و وی را ب""ا توج""ه‬
‫به مصلحت شرعی ترک کند‪ .‬چرا که مراد از ترک و دوری" وی ادب ش""دن او و ن""ه‬
‫‪3‬‬
‫هالکت وی میباشد»‪.‬‬
‫و تمام این موارد به اوضاع و احوال بدعتگزار (مبتدع) بستگی" دارد‪.‬‬
‫اما آنچه در این راستا به ترک کننده مربوط میشود‪:‬‬
‫در مساله ترک اهل ب"دعت و دوری" از آنه"ا بای"د ش"رایط" و م"وقعیت کس"ی ک"ه از‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی ابن تیمیه‪175-24/174 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪28/206 :‬‬
‫‪ - 3‬زادالمعاد‪3/20 ":‬‬
‫‪320‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبتدع دوری" میکند لحاظ شود‪ .‬چنانکه باید وسعت علم و آگاهی و رسوخ وی در علم‬
‫یا ض""عف و ع""دم دانش و آگ""اهی او در علم س""نجیده ش""ود‪ .‬و تش""خیص داده ش""ود ک""ه‬
‫همنشینی" وی با اهل بدعت س""بب ب""ه فتن""ه افت""ادن او میش""ود‪ .‬و اینگون""ه اس""ت ک""ه در‬
‫مورد" افراد مختلف‪ ،‬با در نظر گرفتن این شرایط میتوان به مشروعیت ترک ی"ا ع"دم‬
‫ترک اهل بدعت از سوی آنها حکم نمود‪.‬‬
‫بنابراین برای عالمی که در علم شرعی از آگاهی الزم و مهارت کافی برخوردار‬
‫باش""د‪ ،‬همنش""ینی ب""ا اه""ل ب""دعت ج""ایز اس""ت؛ و این در ص""ورتی" اس""ت ک""ه در چ""نین‬
‫عملکردی مصلحتی راجح محقق گردد‪ .‬مانند دعوت آنان به سنت و توض""یح ام""وری‬
‫‪1‬‬
‫که در فهم آن دچار اشکال شدهاند‪.‬‬

‫فصل‪ :‬غلو در ترک و دوری از اهل بدعت و مبتدع خواندن دیگران‬


‫متاسفانه غلو در این امر به ویژه در میان جوانانی" که این دعوت را دنبال میکنن""د‬
‫گسترش یافته است‪ .‬اکنون به اقوال علمای سلف پیرامون این مساله میپردازیم‪:‬‬
‫اقوال پیشوایان سلف در گذشته‪:‬‬
‫‪1‬ـ امام ابن قیم رحمهاهلل پس از مناقشه با ابو اسماعیل هروی" رحمهاهلل در ب""رخی‬
‫از مس"ائل توب"ه میگوی"د‪« :‬و این لغ"زش‪ ،‬ب"اعث از بین رفتن نیکیه"ای ش"یخ االس"الم‬
‫(هروی) و سوء ظن نسبت به وی نمیشود‪ .‬چرا که جایگاه علمی و امامت و مع""رفت‬
‫و پیشگام بودن وی در دینداری‪ ،‬قابل انکار نیست‪ .‬و هرکس جز انسانی که معص""وم‬
‫باشد (رسول هللا) قول و دیدگاه وی قابل پذیرش و رد است چنانکه برخی از اق""والش‬
‫مورد" تأیید و به برخی از اقوالش توجهی" نمیشود‪ .‬و کامل کسی است که اش""تباه خ""ود‬
‫‪2‬‬
‫را نادیده نگیرد»‪.‬‬
‫‪ -2‬امام ذهبی رحمهاهلل میگوید‪« :‬اگر ب""ه دلی""ل خط""ای اجته""ادی" یکی از ائم""ه در‬
‫یکی از مسائل ‪ -‬که چنین خطای اجتهادی" از نگاه شریعت بخشیده شده اس""ت ‪ -‬ب""ه او‬
‫حمله کرده و وی را مبتدع خوانده و از او دوری" نموده و وی را ترک ک""نیم‪ ،‬در این‬

‫‪ - 1‬موقف" اهل السنة و الجماعة من اهل االه""واء و الب""دع‪2/556 :‬؛ دک""تر اب""راهیم" بن‬
‫عامر الرحیلی حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬مدارج السالکین‪1/198 :‬‬
‫‪321‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫صورت" هیچیک از علما چون ابن نصر‪ 1‬و ابن منده‪ 2‬و بلکه علمایی بزرگ"تر از آنه""ا‬
‫از این ام""ر مس""تثنی نخواهن "د" ب""ود‪ .‬خداون""د ه""دایتگر م""ردم اس""ت و او مهرب""ان"ت""رین‬
‫مهربانان است پس از پیروی" از ه""وی و ه"وس و زی""ادهروی" در این مس"اله ب"ه خ"دا‬
‫‪3‬‬
‫پناه میبریم»‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن ابی العز حنفی رحمهاهلل میگوید‪« :‬این امر در میان گ""روهه""ای مختل""ف و‬
‫ائمهی علم و دین‪ 4‬ام""ری یقی""نی اس""ت‪ .‬در می""ان گ""روهه""ای زی""ادی" اق""وال جهمی""ه ی""ا‬
‫مرجئه یا قدریه یا شیعه یا خوارج وجود دارن""د‪ .‬ام""ا پیش""وایان علم و دین ب""ه هم""ه آن‬
‫بدعت عمل نکردهاند بلکه به بخشی از آن عمل کردهاند‪ ،‬به همین دلی""ل پ""یروان این‬
‫بدعتها خود را به گروههایی از مشاهیر سلف نسبت دادهاند»‪.‬‬
‫بنابراین یکی از عیبهای اهل بدعت تکفیر یکدیگر میباش"د و از جمل"ه وی"ژگیه"ای‬
‫نیک اهل علم این است که یکدیگر را تخطئه نموده و به تکفیر یکدیگر نمیپردازند‪.‬‬
‫اقوال برخی از علمای سلف معاصر‪:‬‬
‫‪ -1‬شیخ عبدالعزیز" بن باز رحمهاهلل میگوید‪« :‬چندی اس بسیاری از منتس""بین ب""ه‬
‫‪5‬‬

‫علم و دعوت به خیر‪ ،‬حیثیت و آب""روی" ب""رادران دع""وتگر و مش""هور خ""ود را نش""انه‬
‫رفته"اند و در حیثیت و آبروی طالبان علم و دع"وتگران و اس""اتید س""خنانی را مط""رح‬
‫‪ - 1‬امام‪ ،‬حافظ محمد بن نصر" مروزی؛ حاکم در مورد او میگوی""د‪« :‬در ح""دیث ام""ام‬
‫زمان خ""ود ب""ود‪ .‬از یح""یی التمیمی‪ ،‬اس""حاق بن راهوی""ه و ابن ابی ش""یبه و ‪ ...‬ح""دیث‬
‫شنیده است‪ .‬اما در مسالهی الفاظ قرآن و مساله ایمان دچار اشتباه شده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابن مندة‪ :‬امام‪ ،‬حافظ‪ ،‬محدث‪ ،‬ابو عبدهللا محمد بن اس""حاق بن محم""د بن یح""یی بن‬
‫مندة؛ در سال ‪ 310‬هجری در اصفهان متول""د ش""د‪ .‬ش""نیدن ح""دیث را در ح""الی آغ""از‬
‫کرد که هفت سال سن داشت‪ .‬در ‪ 19‬سالگی به نیشابور س""فر ک""رد درح""الیک""ه ح""دود‬
‫پانصد" هزار حدیث شنیده بود‪ .‬و به عراق و شام و مصر سفر ک""رد و از اه""ل ب""دعت‬
‫دوری" میکرد‪ .‬نگا‪ :‬سیر اعالم النبالء؛ تذکرة الحف""اظ‪ ،‬ذه""بی‪ ،3/1036 :‬چ""اپ س""وم‪،‬‬
‫سال‪1376 :‬هـ ‪ 1975‬م؛ البدایة و النهایة‪11/336 :‬؛ چاپ اول‪ ،‬سال ‪1966‬م‪ ،‬مکتب""ة‬
‫النصر‪ -‬الریاض؛ تاریخ دمشق‪ ،‬ابن عساکر‪ ،34-15/32 :‬المجمع اللغوی بدمشق"‬
‫‪ - 3‬سیر اعالم النبالء‪14/40 :‬‬
‫‪ - 4‬بنگر به ق""ول ام""ام ابن عب""دالبر رحم""هاهلل در س""خن از ص""فت ض""حک (خندی""دن)‬
‫برای خداوند" متعال؛ آنجا که میگوید‪« :‬اما اینکه میگوید‪« :‬یضحک هللا» خداون""د می‪-‬‬
‫خندد؛ به این معناست که‪ :‬به بندهاش رحم میکند و به او آرامش و راحتی‪ ،‬رحمت و‬
‫رأفت میبخشد‪ .‬و این عبارت مجاز و مفهوم آن همین میباشد‪ .‬نگا‪ :‬سیر اعالم النبالء‪:‬‬
‫‪18/245‬‬
‫‪ -5‬منتشر" شده در روزنام"ه"ه"ای س"عودی‪ :‬الجزی"رة‪ ،‬الری"اض‪ ،‬الش""رق االوس""ط‪ ،‬ی"وم‬
‫السبت‪ ،‬در تاریخ‪ 22/6/1412 :‬هجری‬
‫‪322‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکنند؛ گاهی این عمل را در مجالس خ""ود ب""ه ص""ورت" خصوص"ی" انج""ام میدهن""د و‬
‫گاهی چنین سخنانی را در ض""بط" نم""وده و آنه""ا را در می""ان م""ردم منتش"ر" میکنن""د‪ .‬و‬
‫گاهی در سخنرانیهایی که در مساجد" ایراد میکنند‪ ،‬به صورت علمی ب""ه این مس""أله ‪-‬‬
‫میپردازن""د‪ ".‬ام""ا این روش از جه""ات مختل""ف ب""ا آنچ""ه هللا و رس""ولش" ام""ر ک""ردهان""د‪،‬‬
‫مخالف است‪:‬‬
‫‪ -1‬چنین رفتاری در حقیقت تعدی و تجاوز" به حقوق مسلمانان ب""ه وی""ژه خواص"ی"‬
‫چون طلبهی علم و دع""وتگرانی" اس""ت ک""ه تالش خ""ود را متوج""ه بی""داری" و ارش""اد و‬
‫راهنمایی" و تصحیح عقاید و راه و روش آنان و تنظیم و ت""رغیب درسه""ای منهجی و‬
‫سخنرانی"ها و تألیف کتابهای سودمند" کردهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬چ""نین رفت""اری ب""ر هم زدن اتح""اد مس""لمانان و از هم ش""کافتن ص""فوف ب""ه هم‬
‫فشرده"ی آنها میباشد درح""الیک"ه ب""ه ش""دت نیازمن"د" وح""دت و یکپ""ارچگی" و دوری" از‬
‫تفرقه و تشتت و کثرت قیل و قال در بین خود هستند؛ ب""ه وی"ژه اگ"ر دع"وتگرانی" ک"ه‬
‫مورد" هدف قرار" میگیرند‪ ،‬از اهل سنت و جماعت بوده و معروف به مبارزه با اه""ل‬
‫بدعت و منحرفان و ایستادن در برابر کسانی باشند که به ب""دعت و انح""راف ف""را می‪-‬‬
‫خوانند؛ و از اشتباهات و عیب و ایرادهای آنان پرده برمیدارن""د‪ .‬مص""لحتی" در چ""نین‬
‫رفتاری نمیبینیم مگ""ر ب""رای دش""منانی ک""ه در کمین فرص""تی" مناس""ب ب""رای ش""علهور‬
‫کردن آتش فتنه هستند‪ .‬دشمنانی" چون اهل کفر و نفاق یا اهل بدعت و گمراهی؛‬
‫‪ -3‬چنین رفتاری در واقع حم""ایت و همک""اری ب""ا مغرض""انی" چ""ون س""کوالرها و‬
‫غرب زدهها و دیگر ملحدان میباشد‪ .‬کسانی که مشهور" به عیبج""ویی و خ""ردهگ""یری‬
‫از دع""وتگران و دروغ بس""تن ب""ه آنه""ا و تش""ویق" ب""ه دش""منی" ب""ا آنه""ا در نوش""تهه""ا و‬
‫مطبوعات میباشند‪.‬‬
‫براستی این از ح""ق و حق""وق متقاب""ل ب""رادری اس""المی نیس""ت ک"ه این ش""تابزدگان‬
‫دشمنان خود را بر علیه ب""رادرانش""ان ک""ه مش""غول کس""ب علم و دع""وت و ‪ ...‬هس""تند‪،‬‬
‫یاری کنند‪.‬‬
‫‪ -4‬چ""نین رفت""اری م""وجب فاس""د ش""دن قلب ع""وام و خ""واص میش""ود‪ .‬و در واق""ع‬
‫مصداق" نشر و ت""رویج دروغ و ش""ایعهه""ای باط""ل و نادرس""ت میباش""د‪ .‬عالوه ب""ر این‬
‫افزایش غیبت و تهمت و سخنچینی را به دنب""ال دارد‪ .‬و دروازه"ه""ای ش""ر و ش""رارت‬
‫را به روی" افراد ضعیف النفس باز میکن""د‪ .‬کس""انی ک""ه تالش و کوش""ش آنه""ا متوج""ه‬
‫انتش""ار و ت""رویج ش""بهات و ش""علهور نم""ودن فتن""هه""ا ب""وده و نس""بت ب""ه اذیت و آزار‬
‫مومنان با دامن زدن به اموری" که مرتکب نشدهاند‪ ،‬حریصاند‪.‬‬
‫‪ -5‬اکثر و بیشتر سخنانی که در این زمینه رد و بدل میکنن""د‪ ،‬حقیقت ن""دارد‪ .‬بلک""ه‬
‫توهماتی" بیش نیست‪ .‬توهماتی که شیطان آنها را زینت بخشیده و دنب""ال کنن""دگان آنه""ا‬
‫را به این وسیله فریفته است‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪« :‬يا َأ ُّيهَ""ا الَّذينَ آ َمنُ""وا اجْ تَنِبُ""وا"‬
‫‪323‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ْض الظَّنِّ ِإ ْث ٌم» (حجرات‪« )12 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از‬ ‫َکثيراً ِمنَ الظَّنِّ ِإ َّن بَع َ‬
‫بس""یاری" از گم""ان(ه""ای ب""د) بپرهیزی""د‪ ،‬بی‌ش""ک بعض""ی از گم""ان(ه""ا) گن""اه اس""ت»‪.‬‬
‫شایسته آن است که انسان مومن سخن برادر مومنش را به بهترین وج""ه ممکن حم""ل‬
‫کند و از آن کمترین سوء برداشتی نکند‪ .‬برخی از سلف صالح میگوین"د‪« :‬ت"ا زم"انی‬
‫که میتوانی سخن برادرت را به امری خیر و نیک حمل کنی‪ ،‬نسبت ب""ه آن ظن س""وء‬
‫نداشته باش»‪.‬‬
‫‪ -6‬در اموری که گنجایش اجتهاد در آنها وجود دارد و اجتهاد در آنها جایز است‪،‬‬
‫چون برخی از علما و دانش آموختگان به اجتهاد در آن روی آورن""د‪ ،‬م""ورد مواخ""ذه‬
‫قرار" نمیگیرند و سرزنش" نمیشوند؛ و این در صورتی" است که اهلیت اجتهاد را دارا‬
‫باشند‪ .‬و چون کسی در م""ورد اجته""اد وی ب""ا او مخ""الف ب""ود‪ ،‬شایس""ته و س""زاوار آن‬
‫است که به مجادلهی نیکو با وی بپردازد‪ ".‬و اینگونه ب""رای رس""یدن ب""ه ح""ق و حقیقت‬
‫از نزدیکترین راه حریص باشد‪ .‬و وسوس"ه"ه""ای ش""یطان و تالش وی ب""رای تحری""ک‬
‫مومنان نسبت ب""ه هم را دف""ع کن""د‪ .‬و اگ""ر این ام""ر میس""ر نب""ود و معتق""د ب""ود ک""ه بای""د‬
‫مخالفت با وی بیان گردد‪ ،‬این مهم را با بهترین عبارتها و لطیفترین اشارات ب""ه دور‬
‫از هرگونه تهاجم یا زخم زبان و بد زبانی و ریختن آبروی" کسی انجام دهد که احیان""ا‬
‫در راس""تای انک""ار ح""ق ی""ا اع""راض از آن س""خن گفت""ه اس""ت‪ .‬ب""دون اینک""ه متع""رض‬
‫اشخاص شود یا نیتخوانی کند و نیتها را متهم کند‪ .‬یا اینک""ه بیش از مق""داری ک""ه الزم‬
‫است‪ ،‬سخن گوید‪ .‬رس""ول خ""دا در م""واردی از این قبی""ل میفرمودن""د‪« :‬م""ا ب""ال اق""وام‬
‫‪1‬‬
‫قالوا‪ :‬کذا وکذا»‪« :‬چه شده است اقوامی را که چنین و چنان میگویند»‪.‬‬
‫‪ -2‬شیخ آلبانی رحمهاهلل در نواری" که از ایشان ضبط شده و برخی از جوان""ان را‬
‫نصیحت میکند‪ ،‬میگوید‪...« 2:‬کسب و فراگیری" علم را بر خود الزم بگیرید؛ براستی‬
‫این علم است که تشخیص میدهد که چون زید اشتباهات زی""ادی دارد‪ ،‬فالن س""خن در‬
‫حق وی درست است ی"ا ن"ه؟ و آی""ا این ح"ق را داریم ک""ه او را اه""ل ب"دعت ی""ا مبت""دع‬
‫بخوانیم؟! رفتار" ما در این زمینه چگونه اس""ت؟ نص""یحت من این اس""ت ک""ه ب""ه ط""ور"‬
‫جدی وارد این مساله نشوید‪ ".‬چرا که امروز ما از این پراکندگی و تفرقه که در می""ان‬
‫دع""وتگران ب""ه کت""اب و س""نت ایج""اد ش""ده‪ ،‬ش""کایت داریم ی""ا چن""ان ک""ه م""ا میگ""وییم‬
‫دعوتگرانی" که منتسب به دعوت سلفیت هس"تند‪ .‬مهم"ترین س"بب این تفرق"ه توج"ه ب"ه‬
‫‪ - 1‬چنانچه در ح""دیث ام الموم""نین عائش""ه وارد ش""ده ک""ه میفرمای""د‪« :‬چ""ون کس""ی ب""ه‬
‫رسول خدا چیز ناپسندی میگفت‪ :‬رسول" خدا نمیگفت‪ :‬فالنی را چه ش""ده ک""ه چ""نین و‬
‫چنان میگوید‪ .‬بلکه میفرمود‪َ « :‬ما بَا ُل َأ ْق َو ٍام يَقُولُونَ َك َذا َو َك َذا »‪« :‬چه ش""ده اق""وامی" را‬
‫که چنین و چنان میگویند»‪ .‬صحیح ابوداود‪ ،‬باب االذن واالستئذان؛ آلبانی در السلسلة‬
‫الصحیحة‪ 2064 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬سلسلة الهدی و النور الصوتیة‪ ،784 :‬وجه اول‬
‫‪324‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نفس ام""اره میباش""د ن""ه اختالف در ب""رخی از آرا و دی""دگاهه""ای فک""ری؛ کس""انی" از‬
‫پیشوایان حدیث هستند که احادیث آنها مورد" پذیرش اس""ت‪ ،‬ام""ا ش""نیده میش""ود ک""ه در‬
‫مورد" روایت آنها گفته میشود‪ ،‬فالنی خارجی است (از خوارج است) یا مرجئه اس""ت‬
‫‪ ...‬چنین تصوراتی سراسر" گمراهی است‪ .‬اما باید در میان آنها معیار و میزانی باشد‬
‫که به آن تمسک جویند" و بر مبنای آن سخن گفت""ه و رفت""ار خ""ود را تنظیم کنن""د ت""ا ب""ا‬
‫تکلف‪ ،‬یک اشتباه را بر نیکیهای متعدد یا دو و یا سه اشتباه را بر نیکیهای فراوان و‬
‫بلکه بزرگترین آنها گواهی الاله االهللا و محمد رسول هللا ترجیح ندهند‪.‬‬
‫و همچنین میگوی""د‪ ...« 1:‬گ""اهی در ب""رخی س""خنانم عب""اراتی در م""ورد ب""رخی از‬
‫اشخاص یا کلماتی در مورد افراد سرشناس" یا در مورد هیئت و س""ازمانی" بی""ان ش""ده‬
‫که آنها را جز از روی غیرت نسبت به دین و توجه به احکامش نگفتم‪ .‬و هیچ ه""دفی‬
‫چون تشویق" بر علیه کسی یا ایجاد کینهتوزی در ورای آن نبوده است‪ .‬و چنین امری‬
‫از امثال ما – خلف‪ -‬عجیب نیس""ت؛ کس"انی" ک"ه ب"ا ت"اریکیه"ای فتن"ه احاط"ه ش"دهایم‪.‬‬
‫گاهی اوقات چ""نین الف""اظی و ی""ا ح""تی س""ختت""ر از آنه""ا از رس""ول هللا ح ی""ا ب""رخی از‬
‫اصحابش دیده شده است‪ .‬چنانکه چون کس"ی ب"ه رس"ول خ"دا گفت‪« :‬آنچ"ه خ"دا و ت"و‬
‫بخواهی ای رسول خدا؛ رسول خدا به او ام"ر فرم"ود‪« :‬أجعلت ني هلل ن دا»‪ :‬آیا م را‬
‫شریک خدا قرار میدهی»‪ 2.‬و به خطیبی که گفت‪ :‬هرکس هللا و رس ولش را اط اعت‬
‫کند‪ ،‬هدایت یافته و هرکس از آندو نافرمانی کند‪ ،‬گمراه گشته اس ت‪ .‬فرم ود‪« :‬بئس‬
‫خطیب القوم انت»‪« 3:‬بدترین خطیب قوم تو هستی»‪.‬‬
‫اما متاسفانه ام""روزه م""ا ب""ه م""ردمی مبتال ش""دیم ک""ه در پی لغ""زشه""ا و متش""ابهات‬
‫هستند و از محکمات و امور واض""ح و روش""ن رویگ""ردان میباش""ند‪ .‬و ه""دف آنه""ا از‬
‫چنین رفتاری – چنانکه پیشتر گفتیم – ایجاد فتنه میان برادران مسلمان‪ ،‬یا بین آنها و‬
‫برخی از زمامداران و مسئوالن میباشد‪ .‬از این جهت ما معتقدیم که الزم است برخی‬
‫‪ - 1‬مقدمهی مجموع فتاوای شیخ آلبانی‪1/5 :‬؛ نقل از کتاب‪ :‬اهل االفک والبهتان‬
‫الصادون عن السنة و القرآن‪ ،‬شیخ المغراوی حفظاهلل‬
‫‪ - 2‬چنانچه در حدیثی که ابن ماجه از ابن عباس تخریج کرده آمده است ک ه رس ول‬
‫شْئتَ ‪َ ،‬ولَ ِكنْ لِيَقُ ْل‪َ :‬ما شَا َء هَّللا ُ‪،‬‬ ‫خدا ح فرمود‪ِ« :‬إ َذا َحلَفَ َأ َح ُد ُك ْم فَاَل يَقُ ْل‪َ :‬ما شَا َء هَّللا ُ َو ِ‬
‫شْئتَ »‪« :‬چون یکی از شما سوگند خورد‪ ،‬نگوید‪ :‬آنچه هللا و تو بخ واهی‪ ،‬بلک ه‬ ‫ثُ َّم ِ‬
‫باید بگوید‪ :‬آنچه خداوند بخواهد سپس تو بخواهی»‪.‬‬
‫‪ - 3‬در حدیث مسلم از عدی بن حاتم روایت است که‪ :‬مردی نزد رسول خدا ح خطبه‬
‫ص ِه َما فَقَ ْد َغ َوى» پس‬ ‫ش دَ‪َ ،‬و َمنْ يَ ْع ِ‬ ‫س ولَهُ فَقَ ْد َر ِ‬
‫خوان د و گفت‪َ « :‬منْ يُ ِط ِع هَّللا َ َو َر ُ‬
‫رس ول خ دا ح ب ه وی فرم ود‪« :‬ب دترین خطیب ت و هس تی‪ .‬بگ و‪ :‬و ه رکس هللا و‬
‫رسولش را نافرمانی کند گمراه گشته اس ت»‪( .‬پیامبر خ دا از اینک ه ن ام خداون د و‬
‫ایشان در قالب یک ضمیر «هما» ذکر شود نهی کردند‪).‬‬
‫‪325‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از کلمات را تصحیح کنیم‪ .‬کلماتی که پس از بررسی" و مطالعهی محتوی""ات بس""یاری‬


‫از نواره""ای" ض""بط ش""ده ب""رای م""ا آش""کار ش""ده اس""ت‪ .‬کلم""اتی ک""ه از این قبی""لان""د و‬
‫سزاوارتر" آن است که اس""تفاده نش""وند" ت""ا اینک""ه مفس""دان در زمین از خش""م و غض""ب‬
‫بمیرند‪".‬‬
‫س ْب َخ ِطيَئةً‬ ‫ْ‬
‫آنان کسانی هستند که خداوند" در مورد" امثال آنان میفرمای""د‪َ « :‬و َمن يَك ِ‬
‫احتَ َم َل بُ ْهتَانا ً وَِإ ْثما ً ُّمبِيناً» (نساء‪« )112 :‬و هرکس خط ا‬ ‫َأ ْو ِإ ْثما ً ثُ َّم يَ ْر ِم بِ ِه بَ ِريئا ً فَقَ ِد ْ‬
‫یا گناهی مرتکب شود‪ ،‬سپس بیگناهی را به آن متهم کن د‪ ،‬قطع ا ً ب ا ِر بهت ان و گن اه‬
‫آشکاری را بر دوش گرفته است»‪.‬‬
‫س انِ ِه‪َ ،‬ولَ ْم يَ د ُْخ ِل اِإْل ي َم انُ فِي قَ ْلبِ ِه‪ ،‬اَل‬
‫ش َر َمنْ آ َمنَ بِلِ َ‬‫رسول خدا فرمودند‪« :‬يَا َم ْع َ‬
‫هَّللا‬
‫س لِ ِم يَتَّبِ ِع ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫سلِ ِمينَ ‪َ ،‬واَل تَتَّبِ ُعوا َع ْو َراتِ ِه ْم؛ فِإنهُ َمنْ يَتَّبِ ْع َع ْو َرة ِخي ِه ال ُم ْ‬ ‫تَ ْغتَابُوا ا ْل ُم ْ‬
‫ف بَ ْيتِ ِه» و در روایتی آم ده‬ ‫ض ْحهُ‪َ ،‬ولَ ْو َكانَ فِي َج ْو ِ‬ ‫ع َْو َرتَهُ‪َ ،‬و َمنْ يَتَّبِ ِع هَّللا ُ ع َْو َرتَهُ يَ ْف َ‬
‫است‪« :‬و لو جوف رحله»‪« 1:‬ای کسانی که با زبان ایمان آورده و ایم ان وارد قلب‪-‬‬
‫ت ان نش ده اس ت‪ ،‬غیبت مس لمانان را نکنید و در جس تجوی عیبه ایش ان نباش ید‪.‬‬
‫براستی هرکس عیبهای دیگران را جستجو کند‪ ،‬خداوند عیبهایش را تعقیب خواه د‬
‫ک رد‪ .‬و ه رکس خداون د عیبه ایش را تعقیب کن د‪ ،‬او را در میان خان هاش خ وار و‬
‫رسوا میگرداند»‪.‬‬
‫‪ -3‬شیخ محمد بن صالح عثیمین رحمهاهلل در پاسخ به سوال زیر میگوید‪:‬‬
‫سوال‪ :‬منهج سلفی چیست؟ آیا ب رای م ا ج ایز اس ت ک ه خ ود را ب دان منس وب‬
‫کنیم؟ و آیا میتوانیم از کسانی که بدان منسوب نیستند‪ ،‬ایراد بگیریم یا نامیده ش دن‬
‫به اسم سلفی یا غیر آنرا انکار کنیم؟ جزاکم هللا خیرا‪.‬‬
‫پاسخ‪:‬‬
‫سلفیت پیروی از منهج و راه و روش رسول خدا و اص حابش میباش د‪ .‬چ را ک ه‬
‫آنها سلف ما هستند که از ما سبقت گرفتند‪ .‬بن ابراین پ یروی از آنه ا هم ان س لفیت‬
‫میباشد‪ .‬ام ا اینک ه س لفیت را منهجی خ اص تلقی ک نیم ک ه انس ان ب ا گ رایش ب دان‬
‫منحصر به ف رد ش ده و مس لمانانی را ک ه ب ا وی مخ الفت میکنن د‪ ،‬گم راه بخوان د‪،‬‬
‫هرچند بر حق باشند‪ ،‬در این صورت تردیدی نیست که چنین روشی بر خالف منهج‬
‫سلفی میباشد‪ .‬سلف صالح همگی به اسالم و گرد آمدن پیرامون سنت رس ول هللا ح‬
‫دعوت میدادند؛ و کسانی را که بر مبنای تاویل با آنها مخالفت میکردند‪ ،‬گمراه نمی‪-‬‬
‫خواندند‪ ،‬مگر اینکه این مخالفت در عقاید ب ود؛ و فق ط معتق د ب ه گم راهی کس انی‬
‫بودند که در عقاید با آنها مخالفت میکردند‪.‬‬
‫اما برخی از کس انی ک ه در این عص ر و زم ان منهج س لفی را انتخ اب میکنن د‪،‬‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬اب وداود؛ و آلب انی در ص حیح الج امع‪ 7861 :‬آنرا ص حیح دانس ته‬
‫است‪.‬‬
‫‪326‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تمام کسانی را که با آنها مخالفت میکنند‪ ،‬گم راه میخوانن د ول و اینک ه ح ق ب ا آنه ا‬
‫باشد‪ .‬و برخی این منهج را راه و روشی حزبی چون احزاب دیگر تلقی کردهاند ک ه‬
‫به اسالم منتسب میباشد‪ .‬و این امری منکر است که تایید آن ممکن نیست‪.‬‬
‫به مذهب سلف صالح نگاه کنید که در راه و روش خود چگونه عمل می کردند و‬
‫به سعه صدر و وسعت تحمل آنه ا در اختالف اتی ک ه اجته اد در آنه ا ج ایز و ممکن‬
‫است‪ ،‬بنگرید‪ .‬حتی آنها در مسائل بزرگی ب ا یک دیگر اختالف میکردن د‪ ،‬در مس ائل‬
‫اعتقادی و مسائل علمی؛ چنانکه میبینیم برخی از آنها مساله رویت خداون د توس ط‬
‫رسول خدا را انکار میکنند و برخی از آنها معتقدند که رسول خدا خداوند متع ال را‬
‫دیده اس ت‪ .‬و ب رخی از آنه ا معتقدن د آنچ ه در قیامت وزن میش ود اعم ال اس ت و‬
‫برخی از آنها معتقدند که این صحیفههای اعمال هستند که وزن میشوند‪ .‬و همچنین‬
‫شاهد اختالف آنها در مسائل فقهی چون نکاح‪ ،‬میراث‪ ،‬معامالت و ‪ ...‬هستیم‪ .‬اما با‬
‫این همه هرگز یکدیگر را گمراه نمیخواندند‪.‬‬
‫بنابراین سلفیت به این معنا که حزبی خاص باشد که ویژگیه ای خ اص خ ود را‬
‫داشته باشد و جز خ ود را گم راه بخوان د‪ ،‬چ نین اف رادی هرگ ز از منهج س لفیت را‬
‫دارا نیستند‪.‬‬
‫اما سلفیتی که در عقیده و قول و عمل و اختالف و اتف اق و مهرب انی نس بت ب ه‬
‫یکدیگر و دوست داش تن هم از منهج س لف پ یروی کن د‪ ،‬هم ان س لفیت حقیقی می‪-‬‬
‫اح ِم ِه ْم َوتَ َوا ِّد ِه ْم َوتَ َع اطُفِ ِه ْم‬
‫باشد‪ .‬چنانکه رسول خدا فرمودند‪َ « :‬مثَ ُل ا ْل ُمْؤ ِمنِينَ فِي تَ َر ُ‬
‫س َه ِر»‪« 1:‬مث ال‬ ‫س ِد بِا ْل ُح َّمى َوال َّ‬
‫ساِئ ُر ا ْل َج َ‬
‫ُض ٌو ِم ْنهُ‪ ،‬تَدَاعَى لَهُ َ‬ ‫س ِد ِإ َذا ا ْ‬
‫شتَ َكى ع ْ‬ ‫َك َمثَ ِل ا ْل َج َ‬
‫مومنان در مهربانی و دوست داشتن یکدیگر مانند اعضای یک پیکر است که چون‬
‫عضوی از آن بدرد آید‪ ،‬اعضای دیگر ب ا تب و ش ب زن دهداری ب ا او هم راهی می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫کنند»‪.‬‬
‫‪ -4‬عالمه عبدالمحسن بن حمد العباد البدر حفظ هاهلل میگوید‪« :‬یکی از مس ائلی‬
‫ک ه متاس فانه ام روزه اه ل س نت و جم اعت ب دان گرفت ار آم ده‪ ،‬تقاب ل و تج ریح و‬
‫هش دار در م ورد یک دیگر میباش د ک ه تفرق ه و اخنالف و دوری از یک دیگر را ب ه‬
‫دنبال دارد‪ .‬درحالیکه دوستی و مهربانی و دلسوزی نسبت به هم و ایستادن در یک‬
‫صف واحد در برابر اهل بدعت و مخالفان اهل سنت و جم اعت شایس ته و س زاوار‬
‫آنان است و بلکه بدان امر شدهاند‪.‬‬
‫اما این مساله به دو سبب باز میگردد‪:‬‬
‫ال ف) ب رخی از اه ل س نت در این عص ر و زم ان مش غلهای ج ز جس تجوی‬
‫اشتباهات و بررسی آنها ندارند‪ ،‬چه این اشتباهات در کتابها باشد یا نوارهای ض بط‬
‫‪ - 1‬مسلم‪6751 :‬‬
‫‪ - 2‬لقاءات الباب المفتوح؛ سوال‪1322 :‬‬
‫‪327‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شده؛ و ب ه دنب ال یافتن ب رخی از این اش تباهات‪ ،‬در م ورد گوین ده آن ب ه دیگ ران‬
‫هشدار میدهند‪.‬‬
‫به عنوان مثال یکی از این اشتباهات که مدنظر چ نین اف رادی ب وده و در م ورد‬
‫آن هشدار میدهند‪ ،‬همکاری شخص با یکی از جمعیتها و تشکلهایی است ک ه پخش‬
‫سخنرانیها یا مشارکت در کنفرانسها را به عهده دارد‪ .‬درحالیکه این تشکل به شیخ‬
‫عبدالعزیز بن باز و شیخ محمد بن عثیمین باز میگردد ک ه س خنرانیه ا را از طریق‬
‫موبایل منعکس میکنند‪.‬‬
‫و اینگونه از ورود این تشکل در امری که این دو عالم بزرگوار بدان فتوا داده‪-‬‬
‫اند‪ ،‬خرده میگیرد درحالیکه انسان رای و نظر خ ود را متهم کن د‪ ،‬س زاوارتر اس ت‬
‫از اینکه رای و نظ ر دیگ ری را متهم کن د‪ .‬ب ویژه اگ ر رای دیگ ری‪ ،‬رای و نظ ری‬
‫باشد که علمای بزرگ بدان فتوا داده باشند‪ .‬برخی از اص حاب رس ول هللا ح پس از‬
‫واقعه حدیبیه میگفتند‪« :‬ای مردم رای و نظر (خود را) در دین متهم کنید»‪.‬‬
‫و برخی از افرادی که مورد تجریح و هدف آن ان ق رار میگیرن د‪ ،‬کس انی هس تند‬
‫که دروس و تالیفات یا سخنرانیهای آنها بسیار مفید و سودمند اس ت‪ .‬ام ا این ان در‬
‫م ورد او هش دار داده و دیگ ران را از او ب ر ح ذر میدارن د چ را ک ه در م ورد فالن‬
‫شخص یا فالن جماعت چیزی از او دانسته نشده و اظه ار نظ ری از او دیده نش ده‬
‫اس ت‪ .‬بلک ه این تج ریح و تح ذیر ب ه کس انی ک ه در دیگ ر دولته ای ع ربی س اکن‬
‫هستند‪ ،‬گسترش یافت ه اس ت‪ .‬کس انی ک ه فع الیت آنه ا در اظه ار س نت و انتش ار و‬
‫دعوت به سوی آن بسیار مفید و فراگ یر میباش د‪ .‬تردیدی نیس ت هش دار در م ورد‬
‫چنین افرادی‪ ،‬در واقع قطع رابطه میان دانشجویان و کس انی اس ت ک ه میتوانن د از‬
‫علم و اخالق آنان استفاده نموده و بهره کافی و الزم را دریافت کنند‪.‬‬
‫ب) در میان اهل سنت کسانی هستند ک ه چ ون ش اهد اش تباهاتی از یکی از اه ل‬
‫سنت باشد‪ ،‬در رد وی کتاب مینویسد و چون کسی که مورد انتقاد قرار گرفته به آن‬
‫دست یابد‪ ،‬رد دیگری نیز بر آن مینویسد و بدان پاسخ میدهد‪ .‬و اینگونه هریک از‬
‫آنها به خواندن کتابهای گذشته و جدید دیگری میپردازد و ب ه نواره ای ض بط ش ده‬
‫دیگری گوش میدهد‪ ،‬تا اینکه اش تباهات دیگ ری را ب ه ب اد انتق اد گ یرد و از میان‬
‫برگهها و نوارها عیب و ایرادهای دیگری را رص د کن د ک ه ح تی ب رخی از آنه ا از‬
‫قبیل لغزش زبانی است که خود بدان مبتال میباشد‪ .‬س پس هریک از آنه ا تالش می‪-‬‬
‫کند تا طرف داران بیش تری داش ته باش د ت ا در براب ر دیگ ری از او حم ایت کنن د‪ .‬و‬
‫اینگونه طرفداران هریک به ستایش کس ی ک ه از او طرف داری میکنن د و نک وهش‬
‫دیگری میپردازند‪ .‬عالوه بر این هرکس را که ب ا دیگ ری مالق ات نم وده‪ ،‬مل زم ب ه‬
‫موض عگیری در براب ر او میکنن د‪ .‬و چ ون چ نین نکن د او را ب ه خ اطر پ یروی از‬
‫دیگری‪ ،‬مبتدع میخواند و به دنبال آن او را ترک نموده و از وی دوری میکند‪.‬‬
‫‪328‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما اینکه هریک از دو گروه به تایید یک طرف و نکوهش طرف دیگر می پردازد‬
‫خود یکی از بزرگترین اسباب ظهور فتن ه و انتش ار آن در بس تر وس یع میباش د‪ .‬و‬
‫وض عیت بیش از پیش ب دتر خواه د ش ما زم انی ک ه هریک از دوط رف ب ه نش ر‬
‫اشتباهات ولغزشهای دیگری در فضای مج ازی بپردازن د‪ .‬و اینگون ه جوان ان اه ل‬
‫سنت در سرزمینهای مختلف و بلکه دیگر قارههای مختل ف این اطالع ات را دنب ال‬
‫کنند و قیل و قال آنها در مورد یکدیگر را تعقیب کنند که هیچ خیری در آن نیست و‬
‫تنها ثم رهی آن‪ ،‬ض رر و تفرق ه میباش د‪ .‬و عم ل هریک از دو ط رف ب اعث ایج اد‬
‫تردید کسانی میشود که این مط الب در تقاب ل را دنب ال میکنن د و ب اعث فرق ه فرق ه‬
‫شدن و پراکندگی میان آنها میشود و نتیجه آن چیزی جز دشمنی و اختالف نخواه د‬
‫‪1‬‬
‫بود‪.‬‬
‫‪ -5‬عالمه بکر ابوزید رحمهاهلل میگوید‪« :‬ت ا آنج ا ک ه میدانم‪ ،‬این پراکن دگی و‬
‫‪2‬‬

‫اختالف برای اولین بار در میان اهل سنت توسط کسانی ب ه وج ود آم د ک ه ب ه اه ل‬


‫سنت منتسب بودند‪ .‬کسانی که در واقع با اهل سنت دشمن بودند و خود را سربازی‬
‫میدانستند که باید با اهل سنت همراه باشند تا باطن امورشان را بشناسند و اینگونه‬
‫اندوه و افسردگی را جایگزین تالش و فعالیت اهل س نت نم وده و در مس یر دع وت‪-‬‬
‫ش ان بایس تند و ک ار را ب ه زب ان دروغگ و بس پارند‪ .‬زب انی ک ه در م ورد آب روی‬
‫دعوتگران گستاخی نموده و با تعصب احمقانه موانعی را در مس یر آنه ا ایج اد می‪-‬‬
‫کند‪ .‬کسانی که اگر آنان را ببینی‪ ،‬بیچارگانی هستند که باید ب ه ح ال و وض ع آن ان‬
‫گریس ت و تاس ف خ ورد‪ .‬کس انی ک ه ب ه یک دیگر حمل ه ک رده و یورش میبرن د‪ .‬و‬
‫خداوند به آنچه پنهان کردهاند آگاه است‪ .‬خفت و خواری را در میان آنه ا ب بین؛ کم‬
‫عقل و سبک مغزی در میان آنها آشکار است‪ .‬و براس تی این وض عیت کس ی اس ت‬
‫که بدون اصول و قاعده عمل میکند که اگر ب ا اس تناد ب ه دلیل و بره ان ب ا یکی از‬
‫آنه ا س خن بگ ویی‪ ،‬ج ز تعص ب و هیج ان چ یزی نخ واهی دید ک ه ب دون بینش و‬
‫بصیرت الزم آنرا به کار برده است‪ .‬و اینگونه ساده لوحانه در قالب مفاهیمی چ ون‬
‫غیرت و نصرت و یاری س نت و وح دت امت عم ل میکنن د‪ ،‬درح الیک ه خ ود اولین‬
‫کسانی هستند که کلنگ تخ ریب را ب ه دس ت گرفت ه و وح دت و یکپ ارچگی امت را‬
‫تکه تکه میکنند»‪.‬‬
‫‪ -6‬عالقه صالح فوزان حفظهاهلل در پاسخ به سوال ذیل میگوید‪:‬‬
‫سوال‪« :‬نظرت ان در م ورد تقاب ل موج ود میان ب رخی از علم ا چ ه ب ه ص ورت‬
‫مکتوب یا در ق الب س خنرانیه ا چیس ت؟ آیا گفتگ وی آنه ا ب ا یک دیگر شایس تهت ر‬
‫‪ - 1‬رسالة رفقـأ اهل السنة باهل السنة‪ ،‬ص‪47-44 :‬‬
‫‪ - 2‬کتاب تصنیف الناس بین الظن والیقین‪ ،‬شیخ بکر ابوزید رحمه اهلل ص‪41، 40 :‬؛‬
‫چاپ اول‪ ،‬دارالعاصمة‪ ،‬سال‪1414 :‬هجری‬
‫‪329‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫نیست؟ و آیا چنین رفتاری فعالیتهای اسالمی آنان را خدشهدار نمیکند؟‬
‫پاسخ‪:‬‬
‫آنچ ه در س وال مط رح ش ده بین علم ای معت بر رخ ن داده اس ت؛ و بلک ه چ نین‬
‫رفتاری در بین برخی از دانشآموختگ ان و جوان ان هیج ان زده میباش د‪ .‬از خداون د‬
‫متعال برای آنها ه دایت و توفیق را خواس تاریم‪ .‬و آنه ا را دع وت میک نیم ک ه این‬
‫عمل زشت و ناصواب را رها کرده و برادری در میان آنه ا براس اس نیکی و تق وا‬
‫باشد و چون در امری دچار اش کال ش دند ب ه اه ل علم مراجع ه کنن د ت ا اینک ه راه‬
‫درست و صواب برای آنها تبیین گردد‪.‬‬
‫سوال‪ :‬آیا برای جوانانی که فراگیری علم شرعی و دعوت به سوی خدا را ترک‬
‫کرده و بدون علم و بینش کافی به کندوکاو در اختالفات میان علما روی آوردهان د‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫نصیحتی دارید؟‬
‫پاسخ‪:‬‬
‫به تمام برادرانم – و ب ه ویژه جوان ان و کس انی ک ه در پی کس ب علم هس تند –‬
‫توص یه میکنم ب ه کس ب و فراگ یری علم ص حیح روی آورن د‪ ،‬چ ه در مس اجد یا‬
‫م دارس یا دانش کدهه ا یا موسس هه ا؛ ب ه دروس و مص الح خ ود روی آورن د و‬
‫کندوکاو در این امور را رها کنند چراکه خیری در بر ندارند؛ و مص لحت نیس ت ک ه‬
‫وارد این مساله شوند و وقت خود را در آن ضایع نم وده و افک ار خ ود را پریش ان‬
‫کنند‪ .‬چنین عملکردی یکی از موانعی است که انسان را از عم ل ص الح ب از میدارد‬
‫و سخن گفتن در آبروی دیگران و اذیت و آزار میان مسلمانان را به دنبال دارد‪.‬‬
‫بنابراین بر مسلمانان و به ویژه کسانی که در پی کسب و فراگ یری علم و دانش‬
‫هستند واجب است که چنین اموری را ترک کنند و به اندازه توانایی خود به اصالح‬
‫در این زمینه بپردازند‪.‬‬
‫َأ‬ ‫ََأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ َما ا ْل ُمْؤ ِمنُونَ ِإ ْخ َوةٌ ف ْ‬
‫ص لِ ُحوا بَيْنَ َخ َو ْي ُك ْم َواتَّقُ وا هَّللا َ‬
‫لَ َعلَّ ُك ْم ت ُْر َح ُمونَ » (حجرات‪)10 :‬‬
‫«یقینا ً مؤمنان برادرند‪ ،‬پس میان برادران‌تان صلح (و آشتی) بر قرار کنید و از‬
‫هللا بترسید‪ ،‬باشد که به شما رحم شود»‪ .‬و هرکس اشتباهی داشت‪ ،‬او را نص یحت‬
‫کنید و بین خ ود اش تباهش را بیان کنید و از او بخواهید ک ه ب ه دیدگاه درس ت و‬
‫صواب باز گردد چرا که مقتضای نصیحت چنین رفتار حکیمانهای میباشد»‪.‬‬
‫و در سخرانی ب ا عن وان «ب دعت تکف یر و تفس یق و تب دیع (متب دع خوان دن) و‬
‫ضوابط آن» میگوید‪« :‬و بر این اساس بر جوانان مسلمان و طالب علم واجب است‬
‫که علم سودمندرا از من ابع و مص ادر آن و ن زد کس انی از اه ل علم ک ه مع روف و‬
‫‪ - 1‬محاضرات فی العقیدة و الدعوة‪ ،‬شیخ صالح فوزان‪3/57 :‬‬
‫‪ - 2‬همان‪3/332 :‬‬
‫‪330‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ش ناخته ش ده هس تند‪ ،‬فراگیرن د و پس از این بدانن د ک ه چگون ه س خن بگوین د‪ .‬و‬


‫چگونه هر امری را در جای خ ود ب ه ک ار برن د‪ .‬چ را ک ه اه ل س نت و جم اعت در‬
‫گذشته و حال‪ ،‬زبان خ ود را حف ظ ک رده و ج ز ب ر مبن ای علم و دانش ک افی س خن‬
‫‪1‬‬
‫نگفتهاند»‪.‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬کسب و فراگیری علم سودمند‬
‫یکی از مهمترین اصول دعوت سلفی‪ ،‬توجه به کسب علم شرعی و فراگ یری آن‬
‫میباش د‪ .‬چ را ک ه این از واجب ات ش رعی و اص ول و قواع د دع وت میباش د‪ .‬دالیل‬
‫شرعی زیادی در این مورد وارد شده است از جمله‪:‬‬
‫دالیل قرآنی‪:‬‬
‫َ‬
‫س لوا ْه َل الذك ِر ِإن ُكنتُ ْم الَ تَ ْعل ُم ونَ » (نح ل‪)43 :‬‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫‪ -1‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬فا ْ‬
‫«اگر نمیدانید از اهل علم بپرسید»‪ .‬ابن سعدی رحمهاهلل میگوید‪« :‬این آیه اهل علم‬
‫را مورد ستایش قرار میدهد‪ .‬و ب االترین ن وع علم و دانش‪ ،‬علم و دانش نس بت ب ه‬
‫‪2‬‬
‫کتاب خداوند است»‪.‬‬
‫ش ِه َد هللاُ َأنَّهُ الَ ِإلَهَ ِإالَّ ُه َو َوا ْل َمالَِئ َك ةُ َوُأ ْولُ و ْا ا ْل ِعل ِمْ‬ ‫‪ -2‬و خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬‬
‫س ِط الَ ِإلَهَ ِإالَّ ه َُو ا ْل َع ِزي ُز ا ْل َح ِكي ُم» (آل عم ران‪« )18 :‬هللا گ واهی داده اس ت‬ ‫قَآِئ َما ً بِا ْلقِ ْ‬
‫که معبودی (بحق) جز او نیست و فرشتگان و ص احبان دانش‪( ،‬ن یز ب ر این مطلب‬
‫درحالیکه (هللا در جهان هستی) دادگری میکن د‪ ،‬معب ودی (بح ق)‬ ‫‌‬ ‫گواهی می‌دهند)‪.‬‬
‫جز او نیست که توانمند حکیم است»‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫‪ -3‬و میفرماید‪ِ« :‬إنَّ َما يَ ْخشَى هَّللا َ ِمنْ ِعبَا ِد ِه ال ُعلَ َماء ِإنَّ هَّللا َ َع ِزي ٌز غف و ٌر» (ف اطر‪:‬‬
‫بیتردید هللا‬ ‫‪« )28‬جز این نیست که از میان بن دگان هللا‪ ،‬دانایان از او می‌ترس ند‪‌ ،‬‬
‫پیروزمند آمرزنده است»‪.‬‬
‫ابن عباس رضیاللهعنه میگوید‪« :‬بندهای نسبت به خداوند متعال عالم اس ت ک ه‬
‫به خداوند شرک نورزد‪ ،‬حاللش را حالل و حرامش را حرام بداند و توصیهه ای او‬
‫را حفظ کند و یقین کند که او تعالی را مالقات میکند و در مورد عملش محاسبه می‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫شود»‪.‬‬
‫دالیلی از سنت نبوی‪:‬‬
‫يض ةٌ َعلَى ُك ِّل‬ ‫ب ا ْل ِع ْل ِم فَ ِر َ‬
‫‪ -1‬انس بن مالک میگوید‪ :‬رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬طَلَ ُ‬
‫سلِ ٍم»‪« 4:‬کسب و فراگیری علم بر هر مسلمانی فرض است»‪.‬‬ ‫ُم ْ‬
‫‪ -2‬معاویه میگوید‪ :‬رس ول خ دا فرمودن د‪َ « :‬منْ يُ ِر ِد هَّللا ُ بِ ِه َخ ْي ًرا يُفَقِّ ْه هُ فِي‬
‫‪ - 1‬همان‪3/391 :‬‬
‫‪ - 2‬تیسیر الکریم الرحمن‪4/206 :‬‬
‫‪ - 3‬تفسیر ابن کثیر‪3/553 :‬‬
‫‪ - 4‬ابن ماجه‪1/44 :‬؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 3808 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪331‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الدِّي ِن»‪« 5:‬هرکس خداوند در حق او ارادهی خیر داشته باشد‪ ،‬او را در دین فقیه و‬
‫فهیم میگرداند»‪.‬‬
‫س لكََ‬ ‫ْ‬
‫ب فِي ِه ِعل ًما َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬
‫سلكَ ط ِريقا يَطل ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫‪ -3‬ابو داود میگوید‪ :‬رسول خدا فرمودند‪َ « :‬منْ َ‬
‫ْ‬
‫ب ال ِعل ِم‪ ،‬وَِإنَّ‬‫ْ‬ ‫َ‬
‫ض ا لِط الِ ِ‬ ‫َض ُع َأ ْجنِ َحتَ َه ا ِر ً‬ ‫ق ا ْل َجنَّ ِة‪ ،‬وَِإنَّ ا ْل َماَل ِئ َك ةَ لَت َ‬
‫هَّللا ُ بِ ِه طَ ِريقًا ِمنْ طُ ُر ِ‬
‫ف ا ْل َما ِء‪ ،‬وَِإنَّ‬‫ض‪َ ،‬وا ْل ِحيتَانُ فِي َج ْو ِ‬ ‫ت‪َ ،‬و َمنْ فِي اَأْل ْر ِ‬ ‫س َم َوا ِ‬‫ستَ ْغفِ ُر لَهُ َمنْ فِي ال َّ‬ ‫ا ْل َعالِ َم لَيَ ْ‬
‫ب‪ ،‬وَِإنَّ ا ْل ُعلَ َم ا َء‬ ‫س اِئ ِر ا ْل َك َوا ِك ِ‬ ‫ض ِل ا ْلقَ َم ِر لَ ْيلَ ةَ ا ْلبَ ْد ِر َعلَى َ‬ ‫ض َل ا ْل َعالِ ِم َعلَى ا ْل َعابِ ِد‪َ ،‬كفَ ْ‬ ‫فَ ْ‬
‫َو َرثَةُ اَأْل ْنبِيَا ِء‪ ،‬وَِإنَّ اَأْل ْنبِيَا َء لَ ْم يُ َو ِّرثُوا ِدينَا ًرا‪َ ،‬واَل ِد ْر َه ًما َو َّرثُ وا ا ْل ِع ْل َم‪ ،‬فَ َمنْ َأ َخ َذهُ َأ َخ َذ‬
‫ظ َوافِ ٍر»‪« 3:‬هرکس راهی را برای کسب و فراگیری علم طی کند‪ ،‬خداون د متع ال‬ ‫بِ َح ٍّ‬
‫راهی از راههای بهشت را برای او هموار میسازد‪ .‬و فرشتگان بالهای خود را زیر‬
‫پای دانشپژوهان و دانشجویان میگشایند چرا که از آنچه آنها میجوین د‪ ،‬خش نودند؛‬
‫و نیز هر آنچه در آسمانها و زمین است‪ ،‬برای عالم طلب مغفرت و آم رزش میکن د‬
‫حتی ماهیها در درون آب؛ و براستی که فضل و برتری عالم بر عابد همچ ون فض ل‬
‫و برتری ماه شب چهارده بر سایر ستارگان میباشد‪ .‬و علما ورث هی انبیا هس تند و‬
‫انبیا دینار و درهمی از خود به ارث نمیگذارند؛ و آنچه به ارث میگذارند‪ ،‬فق ط علم‬
‫میباش د‪ .‬ل ذا ه رکس علم و دانش فراگ یرد‪ ،‬به رهای ارزش مند و ف راوان از ارث‬
‫پیامبران فرا گرفته است و به سهمی بزرگ دست یافته است»‪.‬‬
‫اقوال صحابه‪:‬‬
‫ُس َّودُوا»‪« :‬مادامیک ه کوچ ک‬ ‫‪4‬‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪ -1‬عم ر بن خط اب میگوید‪« :‬تَفقَّ ُه وا ق ْب َل نْ ت َ‬
‫هستید علم را فرا گیرید قبل از اینکه بزرگ شوید»‪.‬‬
‫‪ -2‬عبدهللا بن مسعود میگوید‪« :‬ا ْغ ُد عَالِ ًم ا‪َ ،‬أ ْو ُمتَ َعلِّ ًم ا‪َ ،‬واَل تَ ْغ ُد ِإ َّم َع ة فِي َم ا بَيْنَ‬
‫ً‬
‫َذلِكَ»‪« 5:‬فردا عالم یا تحصیلکرده باش و دنبالهرو دیگ ران و بی اراده میان این و‬
‫آن مباش»‪.‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬
‫وب ْو ِعيَ ة ف َخ ْي ُر َه ا ْوعَا َه ا لِ ْل َخ ْي ِر‪،‬‬ ‫َأ‬ ‫‪ -3‬علی بن ابی طالب میگوید‪ِ« :‬إنَّ َه ِذ ِه ا ْلقُلُ َ‬
‫ق لَ ْم‬ ‫ع ُك ِّل نَ ا ِع ٍ‬ ‫ع ْتبَا ُ‬ ‫َأ‬ ‫يل نَ َجا ٍة‪َ ،‬و َه َم ٌج ِرعَا ٌ‬ ‫سب ِ ِ‬ ‫اس ثَاَل ثَةٌ‪ :‬فَ َعالِ ٌم َربَّانِ ُّي‪َ ،‬و ُمتَ َعلِّ ٌم َعلَى َ‬
‫َوالنَّ ُ‬
‫يق»‪« :‬قلبها چ ون ظ رفه ایی هس تند‬ ‫َضيُئوا بِنُو ِر ا ْل ِع ْل ِم‪َ ،‬ولَ ْم يَ ْل َجُئوا ِإلَى ُر ْك ٍن َوثِ ٍ‬ ‫ست ِ‬ ‫يَ ْ‬
‫‪6‬‬

‫که بهترینهایشان آن است که با خیر و خوبی پر شده باشد‪ .‬و م ردم س ه دس تهان د‪:‬‬
‫‪ - 5‬بخاری‪69 :‬؛ مسلم‪1721 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪407 ،325 ،2/252 :‬؛ ابوداود‪ ،‬کتاب العلم؛ ترمذی‪ ،‬کتاب الق رآن‪:‬‬
‫‪ 10‬و کتاب العلم‪19 :‬؛ ابن ماجه در مقدمه‪ ،‬ص‪17 :‬؛ و آلب انی در ص حیح الج امع‪:‬‬
‫‪ 6173‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪ ،1/165 :‬دارمی‪ ،‬ابن عبدالبر و ‪...‬‬
‫‪ - 5‬جامع بیان العلم و فضله؛ ابن عبدالبر‪1/29 :‬‬
‫‪ - 6‬همان‪1/29 :‬؛ االعتصام‪ ،‬شاطبی‪2/385 :‬‬
‫‪332‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ت علم و دانش فراگ یرد و مردم انی فرومایه و‬ ‫عالم ربانی‪ ،‬کسی که در مس یر نج ا ِ‬
‫نادان که از ه ر ن ادانی ک ه ب ه ن ور علم م زین نیس ت‪ ،‬پ یروی میکنن د و ب ه رک نی‬
‫استوار و مطمئن پناه نبردهاند»‪.‬‬
‫مراتب علم‪:‬‬
‫علم و دانش شش مرتبه دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬مطرح کردن سوال مناس ب‪ :‬ب رخی از م ردم ب ه دلیل مط رح ک ردن س واالت‬
‫نامناسب‪ ،‬از علم و دانش الزم محروم میمانند؛ بگونهای ک ه گ اه هرگ ز س وال نمی‪-‬‬
‫کنند یا اینکه از ام وری غ یر ض روری س وال میکنن د درح الیک ه م وارد مهم تری‬
‫برای دانستن و سوال کردن نسبت به آن وجود دارد‪ .‬مانند کسی که از امری س وال‬
‫میکند که ندانستن آن ضرری را متوجه انسان نمیکند و از طرفی ام وری را ک ه از‬
‫آنها بینیاز نیست‪ ،‬رها میکند و سوال را در مورد آنها مطرح نمیکند‪ .‬و این ح ال و‬
‫وضع بسیاری از کسانی است که به کسب و فراگیری علم مشغولاند‪.‬‬
‫عبدهللا بن احمد رحمهاهلل در کتاب «العلل» میگوی""د‪« :‬ع""روة بن زب""یر" مجادل""ه ب""ا‬
‫ابن عباس را دوست داشت‪ .‬چنانکه با این روش علم خ""ود را از او ف""را میگ""رفت‪ .‬و‬
‫عبیدهللا بن عبدهللا بن عتب""ه س""واالت دقیقی از او میپرس""ید و این روش م""وجب ع""زت‬
‫وی در علم و دانش شد»‪.‬‬
‫‪ -2‬خوب شنیدن و سکوت کردن‪:‬‬
‫برخی از مردم به دلیل عدم سکوت مناسب‪ ،‬از علم محروم" می شوند‪ ،‬چنانکه سخن‬
‫گفتن و جدل و جر و بحث از عادات وی بوده و آنرا بیش از سکوت دوس""ت دارد‪ .‬و‬
‫علم‬
‫این آف""تی اس""ت ک""ه در وج""ود بیش""تر طالب علم میباش""د و آنه""ا را از فراگ""یری" ِ‬
‫فراوان باز میدارد هرچند فهم خوبی از مطالب داشته باش""د‪ .‬ابن ج""ریج رحم""هاهلل می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬علمی را ک""ه از عط""ا فراگ""رفتم‪ "،‬ج""ز ب""ا ن""رمی و مهرب""انی" من نس""بت ب""ه او‬
‫حاصل نشد»‪.‬‬
‫و برخی از سلف میگویند‪« :‬چون با عالمی نشستی‪ ،‬بیش از اینکه س""خن بگ""ویی‪،‬‬
‫برای شنیدن حریص باش‪ ،‬خداوند" متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ فِي َذلِكَ لَ ِذ ْك َرى لِ َمن َك انَ لَ هُ‬
‫ش ِهيدٌ» (ق‪« )37 :‬بی‌گم ان در این (س خن) ب رای ص احب‬ ‫ب َأ ْو َأ ْلقَى ال َّ‬
‫س ْم َع َو ُه َو َ‬ ‫قَ ْل ٌ‬
‫دالن یا آنان که با حضور (خاطر) گوش فرا دهند‪ ،‬پندی است»‪.‬‬
‫در این الفاظ تامل کن که گنجهای علم در ورای آنها نهفته است و مراع ات آنه ا‬
‫دروازههای علم و هدایت را به روی بنده میگشاید؛ و کسی که آنها را نادیده گرفته‬
‫و مراعات نکند‪ ،‬دروازهی علم بر روی وی بسته میشود»‪ -3 .1‬خوب فهمیدن‬
‫‪ -4‬حفظ‬
‫‪ -5‬تعلیم‬
‫‪ - 1‬مفتاح دارالسعادة‪ ،‬ابن قیم‪25 – 2/24 :‬‬
‫‪333‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -6‬عمل به علم و مراعات حدود آن‪.‬‬

‫تقسیم علم به مفید و غیر مفید‪:‬‬


‫ص َدقَةٌ َجا ِريَ ة‪ٌ،‬‬ ‫ث‪َ :‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫سانُ انقط َع َع َملهُ ِإال ِمنْ ثال ٍ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َذا َماتَ اِإل ن َ‬
‫ْ‬
‫صالِ ٌح يَ ْدعُو لَهُ»‪« :‬چون انسان بمیرد‪ ،‬عمل وی قط ع میش ود‬ ‫‪1‬‬
‫َو ِع ْل ٌم يُ ْنتَفَ ُع بِ ِه‪َ ،‬و َولَ ٌد َ‬
‫جز در سه م ورد‪ ،‬ص دقهی جاریه ک ه پ رداخت ک رده اس ت‪ ،‬علمی ک ه (پس از وی‬
‫دیگران) از آن بهرهمند شوند‪ ،‬فرزند صالحی که برای او دعا میکند»‪.‬‬
‫و رس ول خ دا فرمودن د‪« :‬اللَّ ُه َّم ا ْنفَ ْعنِي بِ َم ا َعلَّ ْمتَنِي‪َ ،‬و َعلِّ ْمنِي َم ا يَ ْنف ُعنِي‪َ ،‬و ِز ْدنِي‬
‫َ‬
‫ِع ْل ًما»‪« 2:‬پروردگارا در آنچه به من آموختی به رهمن دم گ ردان و ب ه من چ یزی را‬
‫بیاموز که برایم سودمند باشد و بر علم من بیافزا»‪.‬‬
‫ْ‬
‫ش ُع‪َ ،‬و ِمنْ نَف ٍ‬
‫س‬ ‫ْ‬
‫ب اَل يَخ َ‬‫و فرمودند‪« :‬الل ُه َّم ِإنِّي َأعُو ُذ بِكَ ِمنْ ِع ْل ٍم اَل يَ ْنفَ ُع‪َ ،‬و ِمنْ قل ٍ‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫اب لَ َها»‪« 3:‬پروردگ""ارا" ب""ه ت""و پن""اه میب""رم از علمی ک""ه‬ ‫ست ََج ُ‬‫شبَ ُع‪َ ،‬و ِمنْ َدع َْو ٍة اَل يُ ْ‬ ‫اَل تَ ْ‬
‫سودمند" نباشد و از قلبی که خاشع نباشد و از نفسی که س""یر نمیش""ود و از دع""ایی ک""ه‬
‫اجابت نمیشود»‪.‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬علم آن است که دلیلی بر آن اقامه شود و آنچه از آن‬
‫‪4‬‬
‫مفید است که رسول" هللا ح با آن آمده است»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬خیر و سعادت و کمال و ص""الح منحص""ر در دو ام""ر اس""ت‪:‬‬
‫علم مفید و عمل صالح؛ و خداوند محمد را با بهترین آن مبحوث نمود و آن ه""دایت و‬
‫‪5‬‬
‫دین حق میباشد»‪.‬‬
‫علم مفید آن است که موافق با حق باش""د وح""ق هم""ان اس""ت ک""ه نص""وص کت""اب و‬
‫سنت و اجماع سلف بر آن داللت میکند‪.‬‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬اتَّبِ ُعو ْا َما ُأن ِز َل ِإلَ ْي ُكم ِّمن َّربِّ ُك ْم َوالَ تَتَّبِ ُعو ْا ِمن دُونِ ِه ْولِيَاء‬
‫َأ‬
‫قَلِيالً َّما تَ َذ َّكرُونَ » (اعراف‪« )3 :‬آنچ ه از ج انب پروردگارت ان ب ر ش ما ن ازل ش ده‪،‬‬
‫پيروی کنيد و از اولياء (و معبود‌های) ديگر ج ز او‪ ،‬پ يروی نکني د‪ ،‬چ ه ان دک پن د‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪8489 :‬؛ مسلم‪ 3084 :‬و ‪...‬‬
‫‪ - 2‬ترم ذی‪3523 :‬؛ ابن ماج ه‪3823 -247 :‬؛ و آلب انی در السلس لة الص حیحة‪:‬‬
‫‪ 3153‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪13512 :‬؛ مسلم‪2722 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع الفتاوی‪13/136 :‬‬
‫‪ - 5‬همان‪169 /19 :‬‬
‫‪334‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میپذيريد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫سو ُل فخذوهُ َو َما ن َهاك ْم َعنهُ فانت ُهوا‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫و در مورد رسولش میفرماید‪َ « :‬و َما آتَاك ُم ال َّر ُ‬
‫ب» (حشر‪« )7 :‬چيزهایی را ك ه پیامبر ب رای ش ما (از‬ ‫ش ِدي ُد ا ْل ِعقَا ِ‬
‫َواتَّقُوا هَّللا َ ِإنَّ هَّللا َ َ‬
‫احكام الهی) آورده است اجرا كنيد و از چيزهایی كه ش ما را از آن بازداش ته اس ت‪،‬‬
‫دست بكشيد‪ .‬از هللا بترسيد كه خداوند عقوبت سختی دارد»‪.‬‬
‫از ثمرات علم‪:‬‬
‫یقین به آخرت؛ اگر علم هیچ فایدهای جز یقین نمیداشت بر ما واجب بود که آنرا‬
‫فراگرفته و در کسب آن تالش میکردیم‪ .‬یقین که مهمترین عامل حیات قلب ب وده و‬
‫طمانینه و آرامش و قوت و نشاط قلب و سایر لوازم حیات را در ب ردارد‪ .‬و ب ر این‬
‫اساس است که خداون د متع ال اه ل یقین را در کت ابش س تایش نم وده و میفرماید‪:‬‬
‫« َوبِاآل ِخ َر ِة ُه ْم يُوقِنُونَ » (بقره‪« )4 :‬و ب ه روز رس تاخیز یقین دارن د»‪ .‬و در م ورد‬
‫ض َولِيَ ُك ونَ‬ ‫ت َواَأل ْر ِ‬‫اوا ِ‬ ‫«و َك َذلِكَ نُ ِري ِإ ْب َرا ِهي َم َملَ ُكوتَ َّ‬
‫الس َم َ‬ ‫خلیلش ابراهیم میفرماید‪َ :‬‬
‫مانها و زمین را ب ه اب راهیم‬ ‫ِمنَ ا ْل ُم وقِنِينَ » (انع ام‪« )75 :‬و اینچ نین ملک وت آس ‌‬
‫نشان دادیم تا از یقین کنندگان باشد»‪.‬‬
‫اس‬ ‫َأ‬
‫و از طرفی کسانی را ک ه یقین ندارن د‪ ،‬نک وهش نم وده و میفرماید‪ « :‬نَّ النَّ َ‬
‫‪1‬‬
‫َكانُوا بِآيَاتِنَا اَل يُوقِنُونَ » (نمل‪« )82 :‬که مردم به آیات ما یقین نمی‌آورند»‪.‬‬
‫و یقین به آخرت این است که انسان یقین قطعی داشته باشد سرایی جز این دنیا‬
‫برای او آماده شده است و معادی برای او خلق شده اس ت‪ .‬و س رای دنیا راهی ب ه‬
‫سوی معاد و منزلی از منازل سیر کنندگان به سوی معاد میباشد‪ .‬و عالوه ب ر اینه ا‬
‫بداند که سرای آخرت باقی و همیشگی است و نعمت یا ع ذاب آن از بین نمیرود‪ .‬و‬
‫نعمت و عذاب سرای دنیا نسبت به آخرت چنان است که انس ان انگش ت خ ود را در‬
‫دریا فرو برده و سپس بیرون آورد که آنچه انگشت وی از آب دریا برگرفت ه‪ ،‬مث ال‬
‫دنیا نس بت ب ه آخ رت میباش د؛ پس علم ب رای او برگزیدن آخ رت و ت رجیح آن و‬
‫آمادگی کامل برای دستیابی به آنرا فراهم میکند‪ .‬و باعث میشود سعی و تالش خود‬
‫را متوجه آخرت کن د‪ .‬علم ن یز تفک ر و ت ذکر و دقتنظ ر و تام ل و اعتب ار و ت دبر و‬
‫استبصار نامیده میشود که معانی نزدیک به هم دارن د؛ همگی در ام ری اش تراک و‬
‫در اموری با یکدیگر تفاوت دارند‪ .‬علم تفکر نامیده میش ود چ را ک ه ب ه ک ار ب ردن‬
‫فک ر در زمین ه علم میباش د و ت ذکر نامیده میش ود چ ون یادآوری علمی اس ت ک ه‬
‫مراع ات آن پس از فراموش ی و غیبت آن واجب اس ت‪ .‬و از این قبیل اس ت کالم‬
‫الش ْيطَا ِن تَ َذ َّك ُرو ْا‬
‫س ُه ْم طَ اِئفٌ ِّمنَ َّ‬ ‫خداوند متعال که میفرماید‪ِ« :‬إنَّ الَّ ِذينَ اتَّقَ و ْا ِإ َذا َم َّ‬
‫ص رُونَ » (اع راف‪« )201 :‬همان ا کس انی‌که پرهیزگ اری می‌کنن د‪ ،‬چ ون‬ ‫فَ ِإ َذا هُم ُّم ْب ِ‬
‫آنها برسد‪ ،‬به یاد (هللا) می‌افتن د (و هللا را یاد‬ ‫(خاطره و) وسوسه‌ای از شیطان به ‌‬
‫‪ - 1‬مفتاح دارالسعادة‪ ،‬ابن قیم‪2/4 :‬‬
‫‪335‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫میکنند) پس ناگهان بینا می‌گردند»‪.‬‬
‫‌‬
‫کسب و فراگیری علم برتر از نوافل میباشد‪.‬‬
‫ابن وهب میگوید‪« :‬نزد مالک بن انس بودم که نم از ظه ر یا عص ر ف را رس ید‬
‫درحالیکه بر او قرآن میخواندم و به کسب علم نزد او مش غول ب ودم‪ .‬پس کت ابه ایم‬
‫را جمع کرده و برای خواندن نماز (نفل) برخاس تم ک ه مال ک ب ه من گفت‪ :‬چ ه می‪-‬‬
‫کنی؟ گفتم‪ :‬برخاستم برای نماز؛ پس گفت‪ :‬عجیب است؟! چون نیتت صحیح باشد‪،‬‬
‫امری که بدان پرداختی (کسب علم) برتر از عملی است که برای آن برخاستی»‪.‬‬
‫ربیع رحمهاهلل میگوید‪« :‬شنیدم که شافعی میگوید‪ :‬کس ب و فراگ یری علم برت ر‬
‫از نماز نافله میباشد»‪.‬‬
‫و سفیان ثوری میگوید‪« :‬چون نیت در آن صحیح باشد‪ ،‬عملی برتر از فراگیری‬
‫علم نیست»‪.‬‬
‫و مردی به معافی بن عمران گفت‪ :‬کدام یک نزد تو محب""وبت""ر اس""ت‪ :‬اینک""ه تم""ام‬
‫شب را در نماز بگذرانیم ی""ا اینک""ه ح""دیث بنویس""یم؟ گفت‪« :‬ح""دیث بنویس""ی ن""زد من‬
‫محبوبتر است از اینکه از اول تا آخر شب به نماز بایستی»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬نوشتن یک ح""دیث ن""زد من محب""وبت""ر از قی""ام ی""ک ش""ب می‪-‬‬
‫باشد»‪.‬‬
‫ابن عباس میگوید‪« :‬بخشی از شب را به مذاکره علمی بگذرانم نزد من محب"وب"ت"ر‬
‫است از اینکه تمام شب را با انجام نوافل به صبح برسانم»‪".‬‬
‫و در مس""ائل اس""حاق بن منص""ور"‪ 2‬آم""ده اس""ت ک""ه میگوی""د‪ :‬ب""ه احم""د حنب""ل گفتم‪:‬‬
‫منظور" ابن عباس از علم چیست؟ گفت‪ :‬علمی است ک""ه م""ردم در ام""ر دینش""ان از آن‬
‫بهرهمند شوند‪ .‬گفتم‪ :‬علم وض"و" و نم""از و روزه و حج و طالق و ‪ ...‬منظ""ور اس""ت؟‬
‫گفت‪ :‬بله؛‬
‫اس""حاق میگوی""د‪ :‬و اس""حاق بن راهوی""ه رحم""هاهلل ب""ه من گفت‪ :‬منظ""ور از علم در‬
‫سخن ابن عباس هم""ان اس""ت ک""ه احم""د بن حنب""ل میگوی""د و اب""وهریره میگفت‪ :‬اینک""ه‬
‫لحظهای بنشینم و در امر دینم تفقه نموده و بیندیشم برایم" محبوبتر است از اینکه شب‬
‫‪3‬‬
‫را با عبادت به صبح برسانم»‪".‬‬
‫تقسیم فراگیری علم به فرض عین و فرض کفایه‪:‬‬
‫‪ - 1‬مفتاح دارالسعادة‪ ،‬ابن قیم‪2/43 :‬‬
‫‪ - 2‬اسحاق بن منصور‪ ":‬اسحاق بن منصور بن بهرام‪ ،‬ابویعقوب مروزی" معروف به‬
‫کوسج؛ فقیه حنبلی؛ از راویان حدیث؛ در مرو متولد شد و به ع""راق و حج""از و ش""ام‬
‫سفر کرد‪ .‬در نیشابور ساکن شده و در آنجا فوت شد‪ .‬طبق""ات الحنابل""ه‪ ،‬ابن ابی یعلی‪:‬‬
‫‪1/113‬؛ طبقات الحنابله‪ ،‬اختصار" النابلسی‪74 :‬‬
‫‪ - 3‬مفتاح دارالسعادة‪ ،‬ابن قیم‪37 :‬‬
‫‪336‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ابن تیمی""ه رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬طلب علم ش""رعی ف""رض کفای""ه میباش""د مگ""ر در‬
‫مواردی" که فراگیری" آنها مشخص شده اس"ت‪ .‬چنانک""ه ب""ر ه""رکس ف""رض عین اس"ت‬
‫علم اموری" را که خداوند به او امر کرده و نیز مواردی که او را از آنها نهی ک""رده‪،‬‬
‫فراگیرد»‪ 1.‬و عمل صالح ثمره و نتیجهی علم مفید میباشد و در علمی که صاحبش به‬
‫مقتضای آن عمل نکند و تاثیری در رفتار" وی نداشته باشد‪ ،‬هیچ خیری نیست‪.‬‬
‫این پیامبر خدا شعیب است که به ق""ومش میگوی""د‪َ « :‬و َم ا ُأ ِري ُد َأنْ ُأ َخ الِفَ ُك ْم ِإلى َم ا‬
‫َ‬
‫َأ ْن َها ُك ْم َع ْنهُ‪( :‬هود‪« )88 :‬من نمی‌خ واهم ب ا ش ما مخ الفت کنم درب اره‌ی چ یزی ک ه‬
‫میکنم»‪.‬‬
‫شما را از آن نهی ‌‬
‫نکتههایی برای دانشجویان و دعوتگران‪:‬‬
‫‪ -1‬باز گرداندن فروع به اصول‪:‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬الزم است انس ان ب ه اص ولی کلی پایبن د باش د ک ه‬
‫جزئیات را ب دان ارج اع ده د ت ا ب ا علم و ع دل س خن بگوید‪ .‬و بدان د ک ه جزئیات‬
‫چگونه رخ میدهد‪ .‬وگرنه در جزئیات در دروغ و جه ل و در کلیات در جه ل و ظلم‬
‫‪2‬‬
‫باقی میماند و اینگونه فسادی بزرگ و فراگیر ایجاد خواهد شد»‪.‬‬
‫‪ -2‬مشغول نکردن مردم به امور تفصیلی و مسائل فقهی‪:‬‬
‫امر کردن عموم مردم با جمالتی که با نص و اجماع ثابت هستند و نیز منع آنه ا‬
‫از کندوکاو در تفاص یل ام ور واجب اس ت چراک ه کن دوکاو آن ان در تفاص یل ام ور‪،‬‬
‫موجب اختالف و تفرقه میان آنها میشود‪ .‬و تفرقه و اختالف از ب زرگت رین ام وری‬
‫‪3‬‬
‫است که خداوند متعال و رسولش از آن نهی کردهاند»‪.‬‬
‫‪ -3‬منع از ترجیح فتاوای شاذ و نادر و اقوال ضعیف‪:‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬ب رای هیچکس ج ایز نیس ت ک ه مانن د این مس اله‬
‫ضعیف را از امامی از ائمه مسلمانان حکایت کن د‪ ،‬ن ه در ق الب عیبج ویی از وی و‬
‫نه در قالب پیروی از او در آن؛ چراکه چنین مسالهای در واقع خردهگ یری و عیب‪-‬‬
‫جویی از ائمه و پیروی از اقوال ضعیف میباشد‪ .‬با چنین عملک ردی وزیر تات ار در‬
‫میان مذهب اهل سنت فتنه بر پا کرد چنانکه حتی آنان را به خروج از اه ل س نت و‬
‫‪4‬‬
‫جماعت و درآمدن به مذهب رافضه و ملحدان فراخواند»‪.‬‬
‫‪ -4‬هرچه دانسته میشود حق نیست که انتشار آن مطل وب باش د؛ هرچن د بخش ی‬
‫از علم شریعت باشد و علم احکام را به دنبال داشته باشد‪ .‬و این به دو دسته تقسیم‬
‫میشود‪:‬‬
‫‪ - 1‬مجموع الفتاوی‪28/80 :‬‬
‫‪ - 2‬منهاج السنة النبویة‪ ،‬ابن تیمیه‪7/88 :‬‬
‫‪ - 3‬مجموع الفتاوی‪3/98 :‬‬
‫‪ - 4‬همان‪8/276 :‬‬
‫‪337‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الف) بخشی که نشر و پخش آن مطلوب است و آن اغلب علم شریعت میباشد‪.‬‬
‫ب) بخشی که نشر و پخش آن مطلقا مطلوب نیس ت یا اینک ه ش ر آن نس بت ب ه‬
‫حال یا زمان یا شخصی مطلوب میباشد‪ .‬چنین علمی هرچند ح ق اس ت ام ا نش ر آن‬
‫فتنه ب ه دنب ال دارد‪ .‬علی میگوید‪« :‬ب ا م ردم ب ر مبن ای ام وری ک ه میدانن د س خن‬
‫بگویید‪ ،‬آیا دوست دارید هللا و رسولش را تکذیب کنند؟‪ 1‬و از معاذ روایت اس ت ک ه‬
‫ب ه رس ول خ دا گفت ه ش د‪« :‬آی""ا م""ردم را بش""ارت ن""دهیم‪ .‬فرمودن""د‪« :‬ال تبش""رهم"‬
‫فیتکلوا»‪« 2":‬به آنان بش""ارت ن""ده ک""ه ب""ه بش""ارت ت""و تکی""ه نم""وده و از عم""ل ب""از می‪-‬‬
‫ایستند»‪".‬‬
‫و از ابوهریره روایت است که چون رسول خدا او را با کفشهایش فرس""تاد‪ ،‬ب"ه او‬
‫گفت‪َ « :‬م ْن لَقِيتَ ِم ْن َو َرا ِء هَ َذا ْال َحاِئ ِط يَ ْش"هَ ُد َأ ْن اَل ِإلَ"هَ ِإاَّل هَّللا ُ ُم ْس"تَ ْيقِنًا بِهَ""ا قَ ْلبُ"هُ فَبَ ِّش"رْ هُ‬
‫بِ ْال َجنَّ ِة»‪« :‬هرکس را در ورای این باغ مالقات نمودی" که با یقین قلبی گواهی میده""د‬
‫معبود" بر حقی جز هللا نیست‪ ،‬به بهشت بشارت ب""ده»‪ .‬و در این م""ورد ب""ود ک""ه عم""ر‬
‫گفت‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬چنین مکن؛ میترسم" که مردم ب""دان تکی""ه نم""وده و اکتف""ا کنن""د و‬
‫این باعث شود عمل را رها کنند پس بگذار همچون گذش"ته ک"ار خ"ود را در عب"ادات‬
‫‪3‬‬
‫انجام دهند‪ .‬پس رسول خدا فرمود‪« :‬فَخَ لِّ ِه ْم» به آنان چیزی مگو»‪.‬‬
‫و ابن عباس از عبدالرحمن بن ع"وف روایت میکن"د ک"ه گفت‪« :‬آی"ا امیرالموم"نین‬
‫عمر را دیدهای‪ ،‬مردی نزد وی آمده ب""ود و گفت‪ :‬فالنی میگوی""د‪ :‬اگ""ر امیرالموم""نین‬
‫بمیرد‪ ،‬با فالنی" بیعت میکنم‪ .‬عمر گفت‪ :‬امشب به خطبه خواهم ایس""تاد و گ""روهی را‬
‫که قصد دارند (حق مردم" را) غص""ب کنن""د هش""دار خ""واهم داد‪ .‬من گفتم‪ :‬این ک""ار را‬
‫مکن؛ همان""ا این موس"م" (حج) اس""ت ک""ه م""ردم ب""د و ن""ادان را جم""ع میکن""د و آنه""ا در‬
‫مجلس تو غالب خواهند بود و از آن میترسم که (سخنان ت"و را) چنانک"ه بای"د درس"ت‬
‫درک نکنند و به هرگونه که خود بخواهند تفسیر دهند‪ .‬پس منتظ"ر ب"اش ت"ا ب"ه مدین"ه‬
‫که مهد هجرت و سنت است برسی و به اصحاب رسول هللا ح از مهاجرین و انصار‬
‫بپیوندی تا آنها سخنان تو را فراگیرند و درست درکشان کنند‪ .‬پس عمر گفت‪ :‬به خ""دا‬
‫‪4‬‬
‫سوگند" در اولین فرصتی" که در مدینه بیابم‪ ،‬به این مساله خواهم پرداخت»‪.‬‬
‫‪ -5‬در آموزش افرادی" که به تازگی کسب و فراگ""یری" علم آغ""از نمودن""د‪ ،‬اول""ویت"‪-‬‬
‫های آموزشی" رعایت شود‪ .‬و مطالبی" که ب""رای اف""راد نوآم""وز مط""رح میش""ود هم""ان‬
‫نباشد که برای افراد با سابقه آموزشی بیش""تر مط""رح میش""ود‪ .‬بلک""ه ب""ا ت""رتیب اولیت‬
‫آموزشی و گام به گام پیش رود‪ .‬چنانکه ابن عباس در تفسیر این کالم الهی میفرماید‪:‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ ،‬کتاب العلم‪ ،‬باب من خص بالعلم قوتا‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬مسلم‪30 :‬‬
‫‪ - 3‬مسلم‪31 :‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪7323 :‬‬
‫‪338‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫« ُكونُو ْا ِعبَاداً لِّي ِمن دُو ِن هللاِ َولَ ِكن ُكونُو ْا َربَّانِيِّينَ بِ َما ُكنتُ ْم تُ َعلِّ ُمونَ ا ْل ِكت َ‬
‫َاب َوبِ َم ا ُكنتُ ْم‬
‫تَ ْد ُرسُونَ »‪ 5‬مردم را با ترتیب اولویت در علم پرورش دهید»‪.‬‬
‫‪ -6‬توجه به قاعدهی «سد ذرائع»؛ و آن دو نوع است‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬مصلحت انجام عمل بر مفسدهی آن ترجیح داشته باشد‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬مفس دهی انج ام آن ب ر مص لحتش ت رجیح دارد‪ .‬و این خ ود ب ه چه ار‬
‫بخش تقسیم میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬وسیله مورد نظر منجر به مفسده میشود‪ :‬مانند نوش یدن مس ت کنن دهای ک ه‬
‫منجر به مفسده مستی میشود‪ .‬و زنا که منجر به اختالط منی و فساد فِراش میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬وسیله مورد نظر برای امری مباح وضع شده اما ه دف دس تیابی ب ه مفس ده‬
‫قرار میگیرد‪ .‬همچون کسی که با دیگری به قصد تحلیل ازدواج میکند‪.‬‬
‫‪ -3‬وسیله مورد نظر برای امری مباح وضع شده و هدف رسیدن به مفسده قرار‬
‫نمیگیرد اما اغلب منجر به مفسده میشود و مفس ده آن ب ر مص لحتش ت رجیح دارد‪.‬‬
‫همچون نماز در اوقات نهی شده؛ و دشنام دادن و اه انت ب ه معب ودان مش رکان در‬
‫برابر آنها و خودآرایی زنی که شوهرش مرده در هنگام عده‪.‬‬
‫مثالهایی در این زمینه‪:‬‬
‫س بُّو ْا هللاَ‬ ‫َ‬ ‫َس بُّو ْا ال ِذينَ يَ ْدعُونَ ِمن د ِ‬
‫ُون هللاِ فيَ ُ‬ ‫َّ‬ ‫الف) خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬والَ ت ُ‬
‫َعدْواً بِ َغ ْي ِر ِع ْل ٍم» (انعام‪« )108 :‬و کسانی را که (مش رکان) ب ه ج ای هللا می‌پرس تند‬
‫دشنام ندهید‪ ،‬مبادا آن‌ها (نیز) از روی دشمنی و جهالت هللا را دشنام دهند»‪.‬‬
‫خداوند متعال دشنام دادن به خدایان و معبودان مشرکین را ح رام ک رده اس ت ب ا‬
‫اینکه چنین رفتاری نسبت به آنها عداوت و دش منی و غ یرت نش ان دادن ب رای هللا‬
‫عزوجل و اهانت به معبودشان میباشد‪ .‬و این نهی از این جهت است که مبادا چنین‬
‫عملکردی وسیلهای برای دشنام دادن آنها به خداوند متعال ق رار گ یرد‪ .‬درح الیک ه‬
‫مصلحت دشنام ندادن آنها به خداوند متعال به مصلحت دشنام و اهانت ب ه معب ودان‬
‫آنها ترجیح دارد‪ .‬و این خود اشاره و بلکه تص ریح دارد ب ه من ع ج ایزی ک ه س بب‬
‫انجام امری ناجایز میشود‪.‬‬
‫ْ‬
‫ب) خداون د متع ال ب ه کلیم هللا موس ی و ب رادرش ه ارون میگوید‪« :‬اذ َهبَ ا ِإلَى‬
‫ش ى» (ط ه‪« )44-43 :‬ب ه‬ ‫فِ ْر َع ْونَ ِإنَّهُ طَ َغى * فَقُ واَل لَ هُ قَ ْوالً لَّيِّن ا ً لَّ َعلَّهُ يَتَ َذ َّك ُر َأ ْو يَ ْخ َ‬
‫بیگم ان او سرکش ی ک رده اس ت‪ .‬پس ب ه ن رمی ب ا او س خن‬ ‫سوی فرعون بروید‪‌ ،‬‬
‫بگویید‪ ،‬شاید که او پند گیرد یا (از پروردگارش) بترسد»‪.‬‬
‫‪( - 5‬آل عمران‪« )79 :‬سپس او به مردم بگوید‪ :‬ب ه ج ای خ دا‪ ،‬بن دگان من باش ید‪.‬‬
‫بلک ه (س زاوار پیامبران این اس ت ک ه ب ه م ردم بگوین د‪ ):‬ب ه س بب آنک ه کت اب‬
‫(آسمانی) آم وزش می‌دادید و از آن رو ک ه درس می‌خواندید (مردم انی) رب انی و‬
‫الهی باشید»‪.‬‬
‫‪339‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫خداوند متعال دستور میدهد با بزرگترین و کافرترین و سرکشترین دش منانش ب ا‬


‫نرمی و لطافت رفتار شود تا اینکه شدت س خنان درح الیک ه ب ه حقیقت آنه ا واق ف‬
‫است‪ ،‬وسیلهای در جهت نفرت و عدم صبر وی برای اقامه حجت قرار نگ یرد‪ .‬پس‬
‫موسی و هارون را از امری جایز نهی کرد‪ ،‬چرا که پیامدی را ب ه دنب ال داش ت ک ه‬
‫نزد خداوند متعال ناخوشایند و ناپسند بود‪.‬‬
‫ت) خداوند متعال مومنان را که در مک ه زیر ش کنجه و اذیت و آزار بودن د‪ ،‬از‬
‫مقابله به مثل با کفار نهی کرد و بلکه آنها را به عفو و گذشت دستور داد ت ا اینک ه‬
‫مبادا مقابله به مثل با کافران وسیلهای ب رای رخ دادن مفس دهای ب زرگت ر از ص بر‬
‫در چنین شرایطی باشد و احتمال ظلم و ستم آنها را افزایش ده د‪ .‬و مص لحت حف ظ‬
‫جان و دین و قرزندانششان بر مصلحت مقابله با آنها ترجیح داشت‪.‬‬
‫و رسول خدا از کشتن منافقان با اینکه در آن مصلحت نهفت ه ب ود نهی نم ود ت ا‬
‫اینکه کشتن آنها موجب نفرت مردم از او نشود و با خود نگویند‪ :‬محمد اص حاب و‬
‫یارانش را میکشد‪ .‬چرا که چنین سخنی م وجب نف رت کس انی از اس الم میش ود ک ه‬
‫وارد آن شده یا هنوز نشدهاند‪ .‬و مفسده نفرت مردم بزرگتر است از مفسده نکشتن‬
‫منافقان و نیز مصلحت همیشگی و وحدت بزرگتر است از مصلحت قتل؛‬
‫و نهی رسول خدا از جنگ با پادشاهان و خروج بر والیان امور هرچند ظ الم و‬
‫ستمکار باشند ‪ -‬البته مادامیکه نماز میخوانند‪ -‬از این قبیل اس ت‪ .‬چنانک ه این نهی‬
‫مانعی در برابر فسادی بزرگ و شری فراگیر میباشد که جنگ با آنها در بر خواه د‬
‫داشت‪ .‬چرا که پیامدهای جنگ با آنها و خروج بر علیه ایشان چندین برابر منک ری‬
‫که وی در آن غرق است‪ ،‬خواهد بود‪ .‬و امت تا امروز در میان این شرارت ها به سر‬
‫میبرد‪ .‬رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َذا بُويِ َع لِ َخلِيفَتَ ْي ِن‪ ،‬فَا ْقتُلُوا اآْل َخ َر ِم ْن ُه َم ا»‪« 1:‬چ ون ب ا‬
‫دو خلیفه بیعت صورت گرفت‪ ،‬دومین آنها را بکشید»‪ .‬و این از جهت جلوگ یری از‬
‫فتنه میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬وسیلهی مورد نظر برای امری مباح وضع شده‪ ،‬اما گ اهی منج ر ب ه مفس ده‬
‫میشود‪ .‬و مصلحت آن بر مفسدهاش ترجیح دارد‪ .‬مانند نگاه کردن به خواس تگار و‬
‫گفتن سخن حق در برابر پادشاه ظالم؛ و انجام دادن ام وری ک ه س بب خ اص دارن د‬
‫در اوقات نهی؛ مانند خواندن تحیة المسجد یا کسی که از نماز خ واب مان ده یا آنرا‬
‫فراموش کرده و دو رکعت نماز طواف در وقتی که از نماز خواندن در آن نهی شده‬
‫است‪.‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬تصفیه و تربیت‬
‫منظور از تصفیه‪ :‬پاک و منزه نمودن اس الم از ه ر ش ائبهای اس ت ک ه وارد آن‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪ - 1‬مسلم‪3444 :‬‬
‫‪340‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و این مهم با تصفیه سنت از احادیث ضعیف و موضوعی که در آن وارد ش ده و‬


‫پس از آن تفسیر قرآن در پرتو س نت ص حیح و راه و روش س لف ص الح در ام ور‬
‫اعتقادی و مفاهیم میسر خواهد بود‪.‬‬
‫منظ ور از ت ربیت‪ :‬ب ه وج ود آوردن نس لی ب ر مبن ای اس الم و ب ویژه عقیدهی‬
‫اسالمی صحیح و برگرفته از کتاب و سنت میباشد چنانکه خداوند متع ال میفرماید‪:‬‬
‫« َولَ ِكنْ ُكونُوا َربَّانِيِّينَ بِ َما ُك ْنتُ ْم تُ َعلِّ ُمونَ ا ْل ِكت َ‬
‫َاب َوبِ َما ُك ْنتُ ْم تَ ْد ُرسُونَ » (ال عمران‪)79 :‬‬
‫«بلک ه (س زاوار پیامبران این اس ت ک ه ب ه م ردم بگوین د‪ ):‬ب ه س بب آنک ه کت اب‬
‫(آسمانی) آم وزش می‌دادید و از آن رو ک ه درس می‌خواندید (مردم انی) رب انی و‬
‫الهی باشید»‪.‬‬
‫«ربانی کسی است که مردم را بر مبنای منهج و راه و روشی ت ربیت میکن د ک ه‬
‫خداوند متعال ترسیم نموده است و آنها را با ترتیب اولویتها و گام به گام به مرتب ه‬
‫‪1‬‬
‫و درجهای واال که مورد نظر خداوند است‪ ،‬میرساند»‪.‬‬
‫برخی از اهل علم این آیه را چنین تفسیر کردهاند‪« :‬آنها کسانی هستند که ب ا در‬
‫‪2‬‬
‫نظر داشتن اولویتها مردم را تربیت میکنند»‪.‬‬
‫روش تربیتی رسول خ دا در آغ از دع وت ب ا اص حاب چ نین ب ود؛ آنگ اه ک ه در‬
‫محیطی نزد آنان آمد که سراسر مفاسد و فتنهها آنرا احاطه کرده ب ود‪ .‬پس ب ا وحی‬
‫الهی تصفیه چنین محیطی را آغاز نمود و آنرا تبدیل ب ه محیطی نم ود ک ه در پایان‬
‫عمر در مورد آن فرمود‪« :‬قد ترکتم علی البیضاء لیلها کنهارها ال یزیغ عنه ا بع دی‬
‫اال هال ک»‪« 3:‬ش ما را ب ر ام ری روش ن و آش کار ت رک نم ودم ک ه ش ب آن چ ون‬
‫روزش (روشن) میباشد‪ .‬پس از من کسی از آن منحرف نمیشود مگ ر اینک ه هالک‬
‫میشود»‪.‬‬
‫دشواری و پیچیدگی تربیت‪:‬‬
‫تربیت انسان یکی از دشوارترین و پیچیده ترین امور است‪ .‬تربیت انسان همچون‬
‫امور مادی نیست ‪ ...‬روند تربیتی انسان به آهستگی رشد جسمانی" او میباشد‪ .‬چنانکه‬
‫رشد جسمی وی بازه زمانی" الزم و ک"افی خ"ود را میطلب"د‪ ،‬ت"ربیت افک"ار و عقای"د و‬
‫سامان بخشیدن رفتار وی نیازمند زمان است ‪ ...‬م""ا نی""از داریم ک""ه امت را در ط""ول‬
‫‪ - 1‬معالم الشخصیة االسالمیة‪ ،‬ص‪30 :‬؛ عمر سلیمان اشقر‬
‫‪ - 2‬صحیح بخاری‪1/162 :‬؛ چنانکه بیش از اینکه به مسائل مش کل بپردازن د‪ ،‬ب ه‬
‫مبادی آسان علم میپردازند‪ .‬یع نی ت ربیت م ردم ب ر مبن ای علم ص حیح و خ الص –‬
‫علمی که در آن هیچ ابهام و نارسایی نباشد – با پرداختن به مسائل کوچ ک قب ل از‬
‫وارد شدن به مسائل بزرگتر‪.‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪4/126 :‬؛ ابن ماجه‪43 :‬؛ حاکم‪1/96 :‬؛ و آلبانی در صحیح الج امع‪:‬‬
‫‪ 4369‬و السلسلة‪ 436 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪341‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سالها به مسیر حق و راه خداون"د" ب""از گ""ردانیم" و این مهم نیازمن"د" زم""انی" چن""د ب""رای‬
‫‪1‬‬
‫تربیت یک نسل میباشد‪.‬‬
‫این مهم یکی از وظایف" بزرگ پیامبران الهی میباش""د‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫اب َوا ْل ِح ْك َم ةَ َويُ زَ ِّكي ِه ْم‬
‫سوالً ِّم ْن ُه ْم يَ ْتلُو َعلَ ْي ِه ْم آيَاتِكَ َويُ َعلِّ ُم ُه ُم ا ْل ِكتَ َ‬ ‫« َربَّنَا َوا ْب َع ْث فِي ِه ْم َر ُ‬
‫الح ِكي ُم» (بق ره‪« )129 :‬پروردگ ارا! در میان آن‌ه ا پیامبری از‬ ‫ِإنَّكَ َأنتَ ال َع ِزي ُز َ‬
‫خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و آن‌ها را کتاب و حکمت بیاموزد و‬
‫آنان را پاکیزه کند‪ ،‬همانا که تو پیروزمند حکیمی»‪.‬‬
‫ُ‬
‫س ِه ْم يَ ْتل و‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫س وال ِّمنْ نف ِ‬ ‫ً‬ ‫و میفرماید‪« :‬لَقَ ْد َمنَّ هللاُ َعلَى ا ْل ُم ؤ ِمنِينَ ِإ ْذ بَ َعث فِي ِه ْم َر ُ‬
‫َ‬
‫ض ال ٍل ُّمبِي ٍن»‬ ‫َاب َوا ْل ِح ْك َمةَ وَِإن َك انُو ْا ِمن قَ ْب ُل لَفِي َ‬ ‫َعلَ ْي ِه ْم آيَاتِ ِه َويُ َز ِّكي ِه ْم َويُ َعلِّ ُم ُه ُم ا ْل ِكت َ‬
‫هنگامی که در میان آن ان‬ ‫‌‬ ‫(آل عمران‪« )164 :‬براستی که هللا بر مؤمنان منّت نهاد‪،‬‬
‫پیامبری از خودش ان ب ر انگیخت ک ه آیات او (= ق رآن) را ب ر آن‌ه ا می‌خوان د و‬
‫میدارد و به آنان کتاب (= قرآن) و حکمت (= س نت) می‌آم وزد و اگ ر‬ ‫پاکیزه شان ‌‬
‫چه پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند»‪.‬‬
‫در آیهی اول خداوند متعال علم را قبل از تزکیه ذک ر میکن د و در آیه دوم تزکیه‬
‫را قب ل از علم ذک ر ک رده اس ت‪ .‬این اس لوب اش اره دارد ک ه دع وت پیامبران از‬
‫هیچیک از این دو (علم و تزکیه) بینیاز نیست و بلکه ب ه ه ردوی آنه ا در کن ار هم‬
‫نیاز دارد‪.‬‬
‫اهمیت دعوت به تربیت پیش از علم‪:‬‬
‫از آنچه پیشتر گذشت دانستیم که تربیت بدون علم استواری نخواهد داش ت ‪ ...‬و‬
‫نیز رستگاری و سعادت با علم بدون تربیت نخواهد بود‪ .‬و بر این اس اس اس ت ک ه‬
‫ام المومنین عایشه چ ون از اخالق رس ول خ دا س وال ش د‪ ،‬تم ام این مف اهیم را ب ه‬
‫صورت مختصر در پاسخ به این سوال بیان نم وده و فرم ود‪« :‬اخالق پیامبر ق رآن‬
‫‪2‬‬
‫بود»‪.‬‬
‫و ابن مسعود میگوید‪« :‬هریک از م ا چ ون ده آیه از ق رآن را ف را میگرف تیم‪،‬‬
‫سراغ آیات دیگر نمیرفتیم تا معنا و مفهوم این آیات را میدانس تیم و ب ه آنه ا عم ل‬
‫‪3‬‬
‫میکردیم»‪.‬‬
‫و ابوعبدالرحمن سلمی میگوید‪« :‬کسانی که ب رای م ا ق رآن میخواندن د – یع نی‬
‫اصحاب رسول هللا ح ‪ -‬برای م ا روایت کردن د ک ه آنه ا ق رآن را از رس ول خ دا می‪-‬‬
‫شنیدند و چون ده آیه را فرا میگرفتند تا به آنها عم ل نمیکردن د س راغ آیات دیگ ر‬
‫نمیرفتند‪ .‬پس قرآن و عمل را با هم فرا گرفتیم»‪.‬‬
‫‪ - 1‬العقاب التی تعترض بناء االمة االسالمیة‪ ،‬ص‪ ،39 :‬عبد الرحمن عبدالخالق‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬مسلم؛ نگا‪ :‬صحیح الجامع‪4811 :‬‬
‫‪ - 3‬طبرانی فی تفسیره‪81 :‬‬
‫‪342‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شمولیت و وسعت مساله تربیت‪:‬‬


‫تربیت به معنای اخالق نیک و گشادهرویی نیست؛ بلکه التزام و پایبندی ب ه این‬
‫دین بهطور کام ل میباش د‪ ،‬پایبن دی ب ه ق الب و چه ار چ وب آن و ال تزام و پایبن دی‬
‫قلبی‪ ،‬ظاهری و باطنی‪ ،‬علمی و عملی‪ ،‬و دعوی و عبادی ب ه آن میباش د‪ .‬و از فهم‬
‫کلمه توحید و عمل به آن آغاز ش ده و ب ه دور ک ردن اس باب اذیت و آزار از مس یر‬
‫راه منتهی میشود‪ .‬بدون اینکه میان اجزای آن جدایی انداخته شود و بخشی از آن را‬
‫ناپسند و سست و سبک بشمارد‪.‬‬
‫غفلت از مساله تربیت‪:‬‬
‫غفلت از تربیت بر مبنای منهج و راه و روش نبوی عامل بسیاری از ناگواری‪-‬‬
‫‪1‬‬

‫هایی است که امت اسالم بدان گرفتار آمده است‪ .‬براستی چه بسیارند مجاهدانی که‬
‫ام روز عقیده ندارن د؛ و چ ه بس یارند علم ایی ک ه عم ل نمیکنن د!! و چ ه بس یارند‬
‫افرادی که ب دون علم عم ل میکنن د!! و چ ه بس یارند دع وتگران ک ه تق وا یا عملی‬
‫ندارند که به آنها کمک کند!!‬
‫زم انی ک ه مس لمانان ت ربیت نیک را ب ه دس ت فراموش ی س پردند و از آن دور‬
‫شدند صفوف به هم پیوسته آنان از هم گسست و اختالفات آنها اف زایش یافت و ب ا‬
‫اخالق ناپسند و نکوهیده به دشمنی با هم روی آوردند و اتهامات بزرگی نس بت ب ه‬
‫هم روا داسشتند و اینگونه حقد و کینه و نفرت در قلبهایشان النه ک رد‪ .‬و در چ نین‬
‫شرایطی بود که قلبها فاسد شده و مردم ضعیف شدند و جوامع نابود شد‪.‬‬
‫شبههای در مسیر دعوت‪:‬‬
‫برخی میگویند‪ :‬تا چ ه م دت وقت خ ود معط وف ت ربیت ک نیم؟ چگون ه ب ه فک ر‬
‫تربیت باشیم درحالیکه آنها نابود شدهاند‪...‬؟ اما پاس خ این ش بهه از چن د وج ه می‪-‬‬
‫باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬مس لمان ب ه منهج کت اب و س نت و راه و روش س لف امت و اعتق اد و ب اور‬
‫آنها پایبند و ملتزم میباشد‪ .‬و بر او واجب است که در این مس یر ح رکت کن د ب دون‬
‫اینکه توجهی به نتیجه داشته باشد و از حد تجاوز کند‪.‬‬
‫‪ -2‬نباید شبهاتی که مطرح میشود در اصل و اساس امر تاثیری داشته باش د‪ .‬یا‬
‫هرگاه در مورد امری به ما اعتراض شود راه را رها کنیم و هرگاه ش بههای ب رای‬
‫ما مطرح گردد در راه و روش تردید کنیم‪.‬‬
‫‪ -3‬این واقعیت دعوت و راه و روش تمام پیامبران بوده است‪ .‬و ب ر این اس اس‬
‫است که میبینیم به خاطر ظلمی که به آنها میشود از کسی طلب یاری و کم ک نمی‪-‬‬
‫‪ - 1‬و مشغول شدن به سیاست و اتفاق ات روزم ره و فق ه واق ع ک ه ح ق ب زرگی از‬
‫حقوق آن داده شده است و در جای خود به کار نرفته است‪ ،‬آنان را از تربیت غاف ل‬
‫کرده درحالیکه نمیدانند‪.‬‬
‫‪343‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کنند و هرگز قطرهی خونی را در مسیر دع وت – قب ل از تمکین‪ -‬نریختن د و بلک ه‬


‫هرگز لطم های ب ه کس ی وارد نک ردهان د و روا نداش تند‪ .‬چ نین مقول های در واق ع‬
‫اشتباه خواندن و خطا دانستن عملکرد پیامبران است که در راس آنه ا ن وح علیه‪-‬‬
‫السالم میباشد که دعوت را در دراز م دت و طی س اله ای ط والنی ادام ه داد ب دون‬
‫اینک ه ح تی یک ب ار بگوید‪ :‬م ا میس ازیم و آن ان ن ابود میکنن د؛ و هیچگ اه از‬
‫پروردگ ارش حم ل س الح و درگ یر ش دن ب ا دش منان را درخواس ت نک رد‪ .‬پس آیا‬
‫پندگیرندهای هست؟! ‪ -4‬اگر ما دع وت خ ود را ب ا ق وت و ق درت و ثب ات مس تحکم‬
‫نموده و بنا کنیم – چنانکه پیامبران‪ ،‬پیش از ما چنین کردند و عملکرد رسول خ دا‬
‫چنین بود‪ -‬آنان نمیتوانن د چ نین بن ای مس تحکمی را ن ابود و خ راب کنن د ‪ ...‬و این‬
‫س نت خداون د در م ورد مخلوق اتش میباش د‪َ « .‬ذلِ ُك ْم َوَأنَّ هللاَ ُم و ِهنُ َك ْي ِد ا ْل َك افِ ِرينَ »‬
‫(انفال‪« )18 :‬اینچنین بود (که دیدید) و (بدانید ک ه) همان ا هللا سست‌کننده مک ر (و‬
‫نقشههای) کافران است»‪ .‬چرا که طوفان بر بنای قوی و مستحکم ت اثیری ن دارد و‬ ‫‌‬
‫زلزلهها آنرا به لرزه نمیآورند‪.‬‬
‫اما ما فقط تصور میک نیم ک ه چ نین بن ایی را رقم زدهایم‪ ،‬درح الیک ه حقیقت آن‬
‫است که بناهایی که بنا نمودیم از خانهی عنکبوت سستتر اس ت‪( .‬و اینک ه ام روزه‬
‫فریادی در میان صدها هزار مسلمان تاثیری در آنها ندارد‪ ،‬خ ود بیانگر این مطلب‬
‫میباشد‪).‬‬
‫‪ -5‬دشمنی با حق سنت کونی خداوند متعال در این دنیا میباشد مادامیکه ح ق در‬
‫زمین است‪ .‬و دشمن امری جدید و نو پیدا نیست که به تازگی بوجود آم ده باش د ت ا‬
‫اینکه از وقوع آن پیشگیری کنیم یا روشه ای جدیدی ب رای مواجه ه ب ا آن ایج اد‬
‫کنیم‪.‬‬
‫‪ -6‬چون انسان عاقل بخواهد بنایی مستحکم و استوار بس ازد‪ ،‬آنرا تحت ش رایط‬
‫و مصالح سخت و محکم و با در نظر گ رفتن اص ول و قواع د آن میس ازد ت ا اینک ه‬
‫ب رای تم ام ش رایط احتم الی انعط اف الزم را داش ته باش د‪ .‬چنانک ه رس ول خ دا‬
‫اصحابش را تربیت نمود‪ .‬در مکه شرایط بسیار دشوار بود و اتفاقاتی ک ه رخ میداد‬
‫بسیار نگران کننده بود‪ ،‬اما در چنین شرایطی و ب همه سختیه ای آن‪ ،‬رس ول خ دا‬
‫با تربیت صحیح به معالجه افراد این جامعه پرداخت و مردانی تاریخ ساز به جامعه‬
‫بشری تقدیم نمود‪.‬‬
‫‪ -7‬در این معقوله که‪« :‬ما میسازیم و دیگران نابود میکنن د و ب ر م ا الزم اس ت‬
‫که از راه تقابل و مواجهه وارد شویم‪ ».‬اعتراف ضمنی به این مسأله است که بنای‬
‫الزم به مقدار کافی کامل و آماده نش ده اس ت‪ .‬و هن وز طالب ت ربیت نش دند و رش د‬
‫نکرده و به بلوغ الزم نرسیدهاند‪.‬‬
‫و چون شرایط چنین باشد چگونه میتوان به رویارویی و مقابل ه روی آورد ک ه‬
‫‪344‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بس یار خطرن اکت ر از گزین ه دع وت خواه د ب ود و پیام دهای ن اگواری را ب ه دنب ال‬
‫خواه د داش ت ‪ ...‬و در چ نین ش رایطی انتق ام آن ان ش دیدتر و ب ا تع دی و تج اوز‬
‫بیشتری همراه خواهد بود و بازتاب آن متوج ه دع وت ب وده و ع واقب آن وخیمت ر‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫عدم درک این مسأله از سوی بسیاری از جماعتها و احزاب‪ ،‬آنها را دچار ام ور‬
‫ویرانگری کرده است‪ .‬آیا چنین رفتار و عملکرد ناپختهای جایز و رواست؟‬
‫‪ -8‬با تامل در این شبهه به این حقیقت میرسیم که این شبهه به شتاب و عجله و‬
‫نه تانی و درنگ و صبر فرا میخواند‪.‬‬
‫‪ -9‬نتایج بدست آمده و اتفاقاتی که رخ داده و واقعیت بیانگر بطالن این مقوله و‬
‫فساد مضمون آن و شومی مقتضای آن میباشد‪.‬‬
‫‪ -10‬دلیلی از کتاب یا سنت یا سیرهی س لف ص الح ک ه بیانگر تایید این مقول ه‬
‫باشد وجود ندارد‪ .‬بلکه برخاسته از افکار ناپختهای است که هنوز به رشد و بل وغ‬
‫علمی الزم نرس یدهان د و بلک ه برخاس ته از احساس ات کس انی اس ت ک ه در مس یر‬
‫دعوت صبر و استقامت الزم را ندارند ‪ ...‬عالوه بر اینک ه ب ا راه و روش پیامبران‬
‫مخالفت است ‪ ...‬و همین به عنوان دلیل برای بطالن آن کافی است‪.‬‬
‫و برادران ما برای اثبات این مقوله به قول شاعر استناد میکنند که میگوید‪:‬‬
‫اذا کنت تبنیه و غیرک یهدم‬ ‫متی یبلغ البنیان یوما تمامه‬
‫«کی ساخت ساختمان به پایان میرسد زمانی که تو آنرا میس ازی و دیگ ری آنرا‬
‫خراب میکند»‪.‬‬
‫و آنچه دلیل آن شعر باشد‪ ،‬پاسخ آن ش عر اس ت‪ .‬ش اعر اس المی محم د الجب الی‬
‫حفظهاهلل چنین میسراید‪:‬‬
‫ک ُم‬
‫اذا کنت تبنیه بصبر وتُح ِ‬ ‫بلی یبلغ البنیان حتما تمامة‬
‫تعالی البنا رغم المعاول تهدم‬ ‫س البیت صلبا موطدا‬ ‫فما دام اَ ّ‬
‫بعاطفة االحداث خر یدمدم‬ ‫س البیت هشا مدعما‬ ‫وان کان اَ ّ‬
‫تهاون البنا رغم الهتاف یُحمحم‬ ‫س البیت قوال مزینا‬‫وام کان اَ ّ‬
‫کمثل الحماس الفج داء یداهم‬ ‫ولو زنت اسباب البالیا فلن تجد‬
‫فما ضره کید ورجم وذمدم‬ ‫ومن کانت التقوی اساس بنائه‬
‫جهادا وصبرا ال یکل ویسام‬ ‫کذا انبیاء هللا کانت حیاتهم‬
‫وانج ُم‬
‫ُ‬ ‫نُسور السما تبغی عاله‬ ‫تُقیم البِنا رغم المکائد شامخا‬
‫«بله‪ ،‬حتما ساخت ساختمان به پایان میرسد اگر با صبر و استحکام الزم آنرا بنا‬
‫کنی؛ مادامی که اصل و اساس خانه محکم و استوار و سفت و سخت ساخته ش ود‪،‬‬
‫با وج ود کلنگی ک ه قص د تخ ریب آنرا دارد‪ ،‬س اخته میش ود و ب اال میرود؛ ام ا اگ ر‬
‫اساس خانه سست و نااستوار باشد و با عاطف ه و احساس ات بنیان گ ردد‪ ،‬ب زودی‬
‫‪345‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تخریب شده و سقوط میکند؛ و اگر اساس بنا سخنانی مزین باشد‪ ،‬ب ا وج ود س ر و‬
‫صدای زیاد‪ ،‬خانه سست و نا استوار خواهد بود؛ و اگر اسباب بال و مصیبت جریان‬
‫یابد‪ ،‬همچون عواطف و احساسات‪ ،‬بیماری که آنرا ف را گ یرد‪ ،‬نخ واهی یافت؛ ام ا‬
‫کسی ک ه اس اس بن ای وی تق وی باش د هیچ مک ر و حیل ه و رجم و تخریبی ب ه آن‬
‫ضرر نمیرساند؛ چنانکه زندگی پیامبران خدا با جهاد و صبر همراه بوده و خستگی‬
‫و بیصبری در آن راه نداشته است‪.‬‬
‫و با وجود کید و مکرها بنایی سر به فلک کشیده بنا نمودن د ک ه ک رکس آس مان‬
‫در پی رسیدن به باالی آن و ستارگان است»‪.‬‬
‫خالصه این مفهوم‪:‬‬
‫پرداختن به تربیت و پرورش ایمانی قبل از ه ر اق دامی‪ ،‬بخش ی از فق ه ال ویته ا‬
‫میباشد که واجب است‪ .‬چنانکه رسول هللا ح در مکه چنین عمل و رفتاری داشتند‪.‬‬
‫ام ا ب رانگیختن و تحریک دیگ ران یا ب ه هیج ان آوردن آنه ا قب ل از ت ربیت و‬
‫آمادگی الزم و پیش از وحدث صف و مسیر‪ ،‬درحقیقت ب ه معن ای تخ ریب آنچ ه بن ا‬
‫شده و از بین بردن ن یرو و ت وان و ض ایع ک ردن جوان ان و محق ق نم ودن اه داف‬
‫‪1‬‬
‫دشمنان میباشد‪»!!...‬‬
‫جوالنگاه تصفیه‪:‬‬
‫تصقیه‪ ،‬تمام علوم و افکار اسالمی را در بر میگیرد‪ .‬چنانکه از هرچ ه ب ا منهج‬
‫صحیح و درس ت مخ الف باش د‪ ،‬دوری میک نیم‪ .‬همچ نین تص فیه تفک ر اس المی از‬
‫ام وری ک ه در آن وارد ش ده را در ب ر میگ یرد‪ .‬م واردی ک ه در افک ار مس لمانان‬
‫معاصر از طریق مطالعه علوم غربی بویژه فلسفه و آموزش و پرورش و هنر نفوذ‬
‫کرده است‪ .‬علومی که پتانسیل الزم برای تزریق س موم زیادی ب ه تفک ر و اندیش ه‬
‫‪2‬‬
‫اسالمی را دارا میباشند»‪.‬‬
‫اما جوالنگاه تصفیه و زمینههای فعالیت آن بس یار اس ت چنانک ه تم ام عل وم را‬
‫در بر میگیرد که به عنوان مثال به موارد ذیل اشاره میکنیم؛‬
‫‪ -1‬تصفیه عقیده‪:‬‬
‫تصفیه عقیده از طریق دو مصدر وحی (قرآن و سنت) میس ر خواه د ب ود ک ه از‬
‫هرگونه خرافات و شرک و شبههای پاک و منزه بوده و از ورطه تاویل به دور می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬صفات الطائفة المنصورة و مفاهمها‪ ،‬ص‪ ،90 -75 :‬شیخ عدنان بن محمد‬
‫عرعور حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬علماء و مفکرون معاصرون عالم ه مح دث محم د ناص ر ال دین الب انی؛ ت الیف‬
‫ابراهیم العلی؛ و براستی اگر افکار اسالمی را با اجتهاد تغییر می دادند‪ ،‬مناسبتر بود‬
‫وهللا اعلم‪.‬‬
‫‪346‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اما زمانی که مسلمانان از منهج و راه و روش اهل حدیث در فهم کت اب و س نت‬
‫دور شدند‪ ،‬بدون اینکه بفهمند‪ ،‬دچار شرک شده و در گل و الی آن فرو رفتند و ب ه‬
‫تحریف ص فات الهی و تاویل آنه ا و بیان مع انی ج ز مع انی حقیقی و لغ وی ک ه‬
‫‪1‬‬
‫شایسته ذات خداوندی است روی آوردند‪.‬‬
‫و اینگون ه ب ود ک ه ان دک ان دک ام ور اعتق ادی ک ه ن زد اه ل ح دیث و س نت از‬
‫منکرات به حساب میآمد‪ ،‬نزد متاخرین از خلف به جزئی از مس لمات ب دیهی تب دیل‬
‫‪2‬‬
‫شد‪.‬‬
‫و از این قبیل است توسل به جاه و مقام رسول خدا؛چنانکه احادیثی چون موارد‬
‫ذیل را به رسول خدا نسبت می دهند‪:‬‬
‫‪«-1‬توسلوا بجاهی فان جاهی عند هللا عظیم»‪« :‬به جاه و مقام من توسل جویید‬
‫‪3‬‬

‫چرا که جاه و مقام من نزد خداوند بسیار بزرگ است»‪.‬‬


‫شیخ االسالم ابن تیمیه در«القاع دة الجلیل ة» ب ه این مس أله اش اره ک رده و می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬تردیدی نیست که جاه و مقام رسول هللا ح نزد خداوند متع ال بس یار ب زرگ‬
‫«و َكانَ ِعن َد هَّللا ِ َو ِجيه اً»‬
‫است چنانکه خداوند متعال موسی را چنین توصیف میکند‪َ :‬‬
‫(اح زاب‪« )69:‬و او در پيش گاه خ دا گرانق در و ص احب م نزلت ب ود»‪ .‬و واض ح و‬
‫آشکار است که پیامبر ما از موسی علیهالسالم برتر است و بدون تردید نزد خداوند‬
‫در جایگاه و مقام باالتری نسبت به او قرار دارد‪.‬‬
‫اما این مسأله چیزی و توسل به جاه و مقام او چیز دیگ ری اس ت‪ .‬نباید این دو‬
‫مطلب را با یکدیگر آمیخت چنانکه برخی چنین رفتاری با مفاهیم دارند‪ .‬زیرا کسی‬
‫که به جاه و مقام رسول خدا توسل میجوید با این هدف آنرا انجام میدهد ک ه در این‬
‫صورت امید به اجابت دعای وی بیشتر میباش د‪ .‬و این ام ری اس ت ک ه ش ناخت آن‬
‫توسط عقل ممکن نیست‪ .‬چرا که از ام ور غیبی میباش د ک ه مج الی ب رای عق ل در‬
‫فهمیدن و درک آن نمیباشد‪ .‬بنابراین باید نقل صحیح که حجت با آن اقام ه میش ود‪،‬‬
‫وجود داشته باشد که البته نقل صحیحی در این مورد وجود ندارد‪ .‬و احادیثی که در‬
‫مورد توسل به رسول خ دا وارد ش دهان د‪ ،‬ب ه دو دس ته تقس یم میش وند‪ :‬ص حیح و‬
‫ضعیف؛ اما در احادیث صحیحی که در این مورد وارد شدهان د‪ ،‬دلیلی ب رای کس انی‬
‫که مدعی جایز بودن توسل به جاه و مقام رس ول خ دا هس تند‪ ،‬وج ود ن دارد‪ .‬مانن د‬
‫توسل صحابه رسول خدا برای طلب ب اران و توس ل آن ک ور ب ه رس ول خ دا ک ه در‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬عقیدتنا قبل الخالف و بعده فی ض وء الکت اب و الس نة؛ ب ه قلم علی حس ن‬
‫عبدالحمید اثری با مشارکت استاد محمد ابراهیم شقرة حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬التصفیة و التربیة‪ ،‬شیخ علی حسن حلبی حفظهاهلل‪13 :‬‬
‫‪ - 3‬آلبانی رحمهاهلل میگوید‪ :‬اصلی برای آن در س نت نب وی نیس ت‪ .‬رک‪ :‬السلس لة‬
‫الضعیفة‪1/22:30 :‬‬
‫‪347‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫حقیقت توسل به دعای رسول هللا ح بود و نه به جاه و مقام یا ذات او؛ و از آنجا که‬
‫توسل به دعای رسول خدا پس از وفات ایشان غیر ممکن اس ت‪ ،‬ب ه تب ع آن توس ل‬
‫به رسول خدا پس از وف اتش غ یر ممکن و ناج ایز میباش د‪ .‬و دلیل آن روایت انس‬
‫بن مالک است که چون قحطی میآمد‪ ،‬عمر بن خطاب به وس یلهی دع ای عب اس بن‬
‫عبدالمطلب از خداوند متعال طلب باران میکرد و میگفت‪ :‬پروردگارا‪ ،‬ما در گذش ته‬
‫در پیشگاه تو به دعای پیامبرمان متوسل میشدیم و ب ه م ا آب میدادی‪ ،‬اکن ون (ک ه‬
‫پیامبر در میان م ا نیس ت و ف وت ش ده اس ت) در پیش گاه ت و ب ه دع ای عم وی‬
‫پیامبرمان توس ل میج وییم‪ ،‬پس ب ر م ا ب اران بب اران‪ .‬راوی میگوید‪ :‬ب ه وس یلهی‬
‫‪1‬‬
‫دعای عباس (عموی پیامبر) باران می بارید‪.‬‬
‫‪ -2‬و این حدیث را به پیامبر خدا نسبت دادهاند که‪ :‬چ ون آدم علیهالس الم دچ ار‬
‫اشتباه شد‪ ،‬گفت‪ :‬پروردگارا‪ ،‬به حق محمد از تو میخواهم که م را ببخش ی‪ .‬خداون د‬
‫فرمود‪ :‬ای آدم‪ ،‬چگونه محمد را میشناس ی درح الیک ه او را نیافریدهام؟ آدم گفت‪:‬‬
‫پروردگارا‪ ،‬زمانی که مرا با دست خود خلق نمودی واز روح (خلق شده ن زد) خ ود‬
‫در من دمیدی ‪ ،‬سرم را بلند کردم و دیدم که بر پایههای عرش نوش ته ش ده‪ :‬ال ال ه‬
‫اال هللا محم د رس ول هللا؛ پس دانس تم ک ه از میان مخلوق ات ج ز اس م محب وبت رین‬
‫آفریدگانت را در کنار اسم خود ذکر نمیک نی‪ .‬پس خداون د فرم ود‪ :‬درس ت گف تی ای‬
‫آدم؛ او محبوبترین مخلوقات نزد من میباشد‪ .‬مرا به حق او دعا نمودی‪ ،‬پس ت و را‬
‫‪2‬‬
‫میبخشم و اگر محمد نبود تو را خلق نمیکردم»‪.‬‬
‫ْ‬
‫«و َم ا َخلَ ْقتُ ال ِجنَّ‬
‫و این روایت با این آیه قرآن در تض اد اس ت ک ه می فرماید‪َ :‬‬
‫نس ِإاَّل لِيَ ْعبُ دُو ِن» (ذاریات‪« )56 :‬و من جن و انس را نیافریدهام مگ ر ب رای‬ ‫َواِإْل َ‬
‫اینکه مرا عبادت کنند»‪.‬‬

‫‪ -2‬تصیفه سنت نبوی‪:‬‬


‫سنت نبوی یکی از وس یعت رین عرص هه ایی اس ت ک ه نیازمن د تص فیه میباش د‪.‬‬
‫چنانکه اثرات بد انتشار احادیث ضعیف و موضوع در میان ع وام الن اس ب ر کس ی‬
‫پوش یده نیس ت‪ .‬علم ای ح دیث و اث ر ب ه بررس ی و تحقیق و پ ژوهش و ت الیف و‬
‫مطالعه در این زمینه پرداختهاند‪ .‬و این بیانگر همت واال و اندیشههای باز و ف راخ‬
‫آنان به گستردگی آفاق می باشد‪ .‬و از اینجاست که امت اس المی ح ق دارد س ر ب اال‬
‫ب رده و ب ه گذش تگان خ ود‪ ،‬آن نابغ هه ا و عل وم وس یع و س ودمند آنه ا و عق ل و‬
‫‪ - 1‬بخاری‪954 :‬‬
‫‪ - 2‬حاکم در مستدرک‪2/615:‬؛ ابن عساکر‪2/323:‬؛ نگا‪ :‬السلسلة الصحیحة‪،‬‬
‫آلبانی‪25 :1/37 :‬؛ و آلبانی میگوید‪ :‬این حدیث موضوع است‪.‬‬
‫‪348‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اندیشههای نورانی و فراخ آن ان افتخ ار کن د در زم انی ک ه تالش دیگ ران در جهت‬


‫تحجر و هدایت امت به سوی جمود کش ندهای ب ود ک ه منج ر ب ه هالکت و ن ابودی‬
‫‪1‬‬
‫میشد»‪.‬‬
‫‪ -3‬تصفیه تفسیر‪:‬‬
‫تفسیر علم بزرگی است که شایسته است تنها کسانی در آن گ ام نهن د ک ه نس بت‬
‫به کتاب و سنت شناخت کافی و الزم داشته باشند و حقیقت زبان ع ربی را بدانن د و‬
‫عالوه بر این ناس خ و منس وخ و احک ام و آداب ق رآن را بشناس ند‪ 2.‬چنانک ه ش یخ‬
‫االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬و اکثر کت ابه ایی ک ه بس یاری از م ردم آنه ا را تفس یر‬
‫قرآن تلقی میکنند‪ ،‬دربردارنده روایات دروغینی از سلف در باب تفسیر میباشند که‬
‫به دروغ به س لف ص الح نس بت داده ش دهان د‪ .‬و بلکه اق""والی را ب""ه هللا و رس""ولش"‬
‫نسبت دادهاند که برخاسته از رای و نظر (نویسنده) است بلکه به مجرد ش""بههای ب""ر‬
‫مبنای قیاس یا شبههای ادبی‪ ،‬چنین اقوالی" را به هللا و رسولش نسبت دادهاند‪ .‬روش""ن‬
‫است که در کتابهای تفسیر اقوال کذب و دروغ زیادی" از ابن عباس نقل شده است ‪...‬‬
‫‪3‬‬
‫بنابراین باید به تصحیح نقل پرداخت تا اینکه حجت اقامه گردد»‪.‬‬
‫به عنوان مثال میتوان به اقوالی که در تفسیر این آیه در ب رخی از تفاس یر ذک ر‬
‫«و ِم ْن ُهم َّمنْ عَا َه َد هللاَ لَِئنْ آتَانَا ِمن‬
‫شده اشاره کرد؛ آنجا که خداوند متعال میفرماید‪َ :‬‬
‫صالِ ِحينَ » (توبه‪« )75 :‬بعضی از آن‌ها با هللا (عهد و)‬ ‫ص َّدقَنَّ َولَنَ ُكونَنَّ ِمنَ ال َّ‬ ‫فَ ْ‬
‫ضلِ ِه لَنَ َّ‬
‫پیمان بستند که‪ :‬اگر (هللا) از فضل خود (نصیبی) به ما دهد‪ ،‬قطعا ً صدقه (و زک ات)‬
‫خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود»‪.‬‬
‫برخی از مفس ران ذیل این آیه ح دیث ص حابی بزرگ وار رس ول خ دا‪ ،‬ثعلب ه بن‬
‫حاطب انصاری را ذکر کردهاند که در آن آمده است‪ :‬ثعلبه بن ح اطب انص اری ن زد‬
‫رسول خدا آمده و گفت‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬از خداوند بخواه که م الی را ب ه من روزی‬
‫گرداند‪ .‬پس رسول خدا فرمود‪« :‬وای بر تو ای ثعلبة؛ مال ان دکی ک ه ش کر آنرا ادا‬
‫کنی بهتر از اموال زیادی است که توانایی شکر آنرا نداشته باشی؛ آیا راض ی نمی‪-‬‬
‫شوی که چون پیامبر خدا باش ی؟ س وگند ب ه کس ی ک ه ج انم در دس ت اوس ت‪ ،‬اگ ر‬
‫بخواهم کوههای طال و نقره همراه من باش ند‪ ،‬چ نین خواه د ب ود‪ .‬پس ثعلب ه گفت‪:‬‬
‫سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده است‪ ،‬اگر از خداوند بخ واهی ک ه م الی را‬
‫ب ه من بده د‪ ،‬حتم ا ح ق ه ر ص احب حقی را ب ه او خ واهم داد‪ .‬پس رس ول خ دا‬
‫فرمودند‪ :‬پروردگارا به ثعلبه مالی را روزی کن‪ .‬پس گوسفندی را بر گرفت و چنان‬
‫گوسفندان وی افزایش یافت که مدینه بر وی تنگ آمد‪ .‬پس از آن خ ارج ش ده و در‬
‫‪ - 1‬مکانة اهل الحدیث‪ ،‬ص‪18:‬؛ شیخ ربیع بن هادی حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬التصفیه و التربیة‪ ،‬ص‪ ،27:‬شیخ علی حلبی حفظهاهلل‬
‫‪ - 3‬مجموع الفتاوی‪6/389 :‬؛ به ویژه اسرائیلیاتی" که نقل شده است‪.‬‬
‫‪349‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫درهای از درهه ای مدین ه س کونت ک رد و فق ط نم از ظه ر و عص ر را در جم اعت‬


‫حاضر میشد‪ .‬اما گوسفندان وی چنان افزایش یافت ک ه ب ه ط ور کلی از ش رکت در‬
‫نماز جماعت باز ماند و جز در نماز جمعه شرکت نمیکرد‪.‬‬
‫و همچنان گوسفندان وی رو به افزایش بود که نماز جمعه را هم ترک کرد‪ .‬پس‬
‫رسول خدا از ثعلب ه س ؤال ک رده و فرم ود‪ :‬ثعلب ه چ ه میکن د؟ گفتن د‪ :‬چن دی اس ت‬
‫مشغول گوسفندان شده و چ ون مدین ه ب ر وی تن گ آم د ب ه درهای از درهه ا رفت‬
‫و‪ ...‬پس رسول خدا دو نفر را برای گرفتن زکات نزد ثعلبه فرستاد و ب ه آنه ا گفت‪:‬‬
‫نزد ثعلبه و مردی از بنی سلیم رفته و زکات اموال آنها را بگیرید‪ .‬آن ان ن زد ثعلب ه‬
‫رفته و زکات اموالش را از او خواستند و پیام رسول خدا را به او گفتن د پس ثعلب ه‬
‫گفت‪ :‬این جزیه است!! زک ات خ واهر جزیه اس ت‪ .‬نمیدانم این چیس ت؟! بروید ت ا‬
‫کمی فکر کنم‪ .‬پس آندو نزد رسول خدا رفتند‪ .‬چون رسول خ دا آن ان را دید قب ل از‬
‫اینکه چیزی بگویند فرمود‪ :‬وای بر تو ای ثعلبه؛ پس خداوند متعال این آیه را نازل‬
‫الص الِ ِحينَ *‬
‫َّ‬ ‫ص َّدقَنَّ َولَنَ ُك ونَنَّ ِمنَ‬
‫ض لِ ِه لَنَ َّ‬ ‫«و ِم ْن ُهم َّمنْ عَا َه َد هللاَ لَِئنْ آتَانَ ا ِمن فَ ْ‬ ‫کرد‪َ :‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ََأ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫ضلِ ِه بَ ِخلو ْا بِ ِه َوتَ َولو ْا َّوهُم ُّم ْع ِرضُونَ * ف ْعقَبَ ُه ْم نِفاقا ً فِي قل وبِ ِه ْم ِإلى‬ ‫فَلَ َّما آتَاهُم ِّمن ف ْ‬
‫َ‬
‫‪1‬‬
‫يَ ْو ِم يَ ْلقَ ْونَهُ بِ َما َأ ْخلَفُو ْا هللاَ َما َو َعدُوهُ َوبِ َما َكانُو ْا يَ ْك ِذبُونَ »‬
‫پس ثعلبه نزد رسول خدا آمده و از رسول خدا خواست که زکات او را قبول کند‪.‬‬
‫اما رسول خدا فرمود‪ :‬خداوند مرا از پذیرفتن" زکات اموال ت"و من"ع ک"رده اس"ت ‪ ...‬و‬
‫‪2‬‬
‫رسول خدا در حالی فوت شد که چیزی به عنوان زکات از ثعلبه نپذیرفت‪»...‬‬
‫و در این روایت آم""ده اس""ت ک""ه ثعلب""ه در خالفت اب""وبکر ب""رای پ""رداخت زک""ات‬
‫اموالش نزد ابوبکر آم""د و او ن""یز زک""ات وی را نپ""ذیرفت‪ ".‬و ن""یز عم""ر و عثم""ان در‬
‫زمان خالفت خود از وی نپذیرفتند‪".‬‬
‫یکی از مص""ادیق" تص""فیه کت""ابه""ای تفس""یر‪ ،‬پاس""خ ب""ه مفس""رانی" اس""ت ک""ه ب""ا ح""ق‬
‫‪3‬‬
‫مخالفت کردهاند چنانکه بسیاری" از دعوتگران اهل حدیث چنین کردهاند‪.‬‬
‫آنها با هللا (عهد و) پیمان بس تند ک ه‪ :‬اگ ر (هللا) از‬
‫‪( - 1‬توبه‪« )77-75 :‬بعضی از ‌‬
‫فضل خود (نصیبی) به ما دهد‪ ،‬قطعا ً صدقه (و زک ات) خ واهیم داد و از نیکوک اران‬
‫خواهیم بود‪ .‬پس چون (هللا) از فضل خ ود ب ه آن‌ه ا (نص یبی) بخش ید‪ ،‬ب ه آن بخ ل‬
‫ورزیدند و اعراض‌کنان روی گرداندند (و س ر پیچی کردن د)‪ .‬پس (این عم ل) نف اق‬
‫را ت ا روزی‌ک ه او (= هللا) را مالق ات کنن د‪ ،‬در دل‌ه ایش ان ب ر ق رار س اخت‪ ،‬ب ه‬
‫(سبب) آنچه که با هللا وعده کرده بودند‪ ،‬خالف نمودند (و عهدش کنی کردن د) و ب ه‬
‫(سبب) آنکه دروغ می‌گفتند‪.‬‬
‫‪ - 2‬حافظ" در تخریج کشاف‪ 4/77/133 :‬میگوید‪ :‬اسناد این روایت ض""عیف" ج""دا می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬رک‪ :‬السلسلة الضعیفة‪ ،‬آلبانی‪4/111/1607 :‬‬
‫‪ - 3‬همچون عالمه شیخ آلبانی‪ ،‬شیخ عبد العزیز بن باز و‪ ...‬رحمهما"هللا‬
‫‪350‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫یکی از کسانی که به این مسأله پرداخته است ب""رادر گ""رامی ش""یخ محم""د بن عب""د‬
‫ال""رحمن مغ""راوی میباش""د ک""ه در کت""اب «المفس""رون بین التاوی""ل و االثب""ات الی""ات‬
‫الصفات» در مورد" ‪ 30‬تفسیر سخن میگوید‪ .‬و اشاره میکن""د ک""ه بیش از دو س""وم" این‬
‫مفسران در بحث آیات صفات با حق مخ""الفت ک""ردهان""د‪ .‬از جمل""ه‪« :‬ثع""البی‪ ،‬رازی‪،‬‬
‫بیضاوی‪ ،‬نسفی‪ ،‬ابو السعود‪ ،‬سید قطب‪ ،‬فرید وجدی‪ ،‬صابونی‪ "،‬مراغی و ‪...‬‬
‫بنابراین چ""ون این تفاس""یر ب""ا منهج س""لف ص""الح مخ""الف باش""ند‪ ،‬در این ص""ورت‬
‫همچنین واجب اس"ت ک"ه از س"ایر اش"تباهات ن"یز تص"فیه ش"وند ت"ا اینک"ه خوانن"ده از‬
‫اشتباهات دوری" و آنچه را درست است دریافت" کند؛ و تردیدی نیس""ت ک""ه اش""تباه در‬
‫این زمینه کوچک نیست و نمیتوان به آسانی از آن گذشت‪ ،‬چرا که اشتباه در ص""فات‬
‫هللا است»‪ 1.‬و این عالوه بر اشتباهاتی" اس""ت ک""ه در کت""ابه""ای تفس""یر در ب""اب احک""ام‬
‫‪2‬‬
‫شریعت و تقریرات متعدد آن وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -4‬تصفیه فقه‪:‬‬
‫فقه یکی از ذخایر بزرگ میراث علمای مسلمان می باشد ک""ه بی""انگر وس""عت دی""د‬
‫وشمولیت" دیدگاه آنان است‪.‬‬
‫اکنون به برخی از احادیثی" که یا از روی تعصب م""ذهبی و ی""ا تعص""ب نس""بت ب""ه‬
‫بدعتی‪ ،‬به آنها استدالل میشود اشاره میکنیم‪:‬‬
‫ق‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫ص "اَل ِة ال َغ" دَا ِة َحتى فَ""ا َر َ‬ ‫ص "لَّى هللاُ َعلَ ْي" ِه َو َس "ل َم يَقنُ ُ‬
‫ت فِي َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫‪َ « -1‬م""ا َزا َل َر ُس "و ُل هللاِ َ‬
‫ال ُّد ْنيَا»‪« 3:‬همواره رسول خدا در نماز ص""بح قن""وت میخوان""د ت""ا اینک""ه دنی""ا را ت""رک‬
‫گفت»‪.‬‬
‫‪« -2‬خمس لیال ال ترد فیهن الدعوة‪ :‬اول لیلة من رجب‪ ،‬ولیلة النصف من شعبان‪،‬‬
‫ولیلة الجمعة ولیلة الفطر ولیلة النحر»‪« 4:‬پنج شب است ک""ه دع""ا در آنه""ا اج""ابت می‪-‬‬
‫ب ماه رجب‪ ،‬شب نیمه شعبان‪ ،‬شب جمعه و شب عید فطر و شب عی""د‬ ‫شود‪ :‬اولین ش ِ‬
‫قربان»‪.‬‬

‫‪ - 1‬المفسرون بین التاویل و االثبات‪ ،1/8 :‬مغراوی"‬


‫‪ - 2‬التصفیه والتربیة‪ ،‬ص‪ ،30:‬شیخ علی حلبی حفظهاهلل‬
‫‪ - 3‬مس""ند احم""د‪3/62 :‬؛ المص""نف‪ ،‬عب""د ال""رزاق‪4964 " :3/110 :‬؛ ابن ابی ش""یبة‪:‬‬
‫‪2/312‬؛ شرح المعانی‪ ،‬طحاوی‪1/143 ":‬؛ دارقطنی‪ ،‬ص‪178:‬؛ حاکم در«االربعین»‬
‫و بیهقی از او روایت ک""رده اس""ت‪2/201:‬؛ ش""رح الس""نة‪ ،‬بغ""وی‪639 "":3/123 :‬؛‬
‫الواهیة‪ ،‬ابن الجوزی‪445-1/444:‬؛ شیخ آلب""انی میگوی""د‪ :‬این ح""دیث منک""ر اس""ت‪ .‬و‬
‫منظور" از «صالة الغداة» نماز صبح میباشد‪.‬‬
‫‪ - 4‬تاریخ دمشق‪ ،‬ابن عساکر‪276-10/275 :‬؛ آلب""انی میگوی""د‪ :‬این ح""دیث موض""وع‬
‫است‪ .‬نگا‪ :‬السلسلة الضعیفة‪1452 :3/649 :‬‬
‫‪351‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪« -3‬ال یدخل ولد الزنا الجنة وال شیء من نسله اال سبعة آباء»‪« 5:‬فرزن""دی" ک""ه از‬
‫زنا متولد شده باشد وارد بهشت نمیشود و تا هفت نسل وی هیچکس وارد بهشت نمی‪-‬‬
‫شود»‪.‬‬
‫عالوه بر اینکه این حدیث باطل است با آیات ق""رآن ن""یز در تض""اد اس""ت آنج""ا ک""ه‬
‫از َرةٌ ِو ْز َ"ر ُأ ْخ" َرى» (نجم‪« )38:‬هیچکس بارگن""اه‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬أاَّل ت َِز ُر َو ِ‬
‫از َرةٌ ِو ْز َر ُأ ْخ َرى» (انع""ام‪164 :‬؛ اس""راء‪:‬‬
‫دیگری" را بر دوش نمی‌کشد»‪َ « .‬والَ ت َِز ُر َو ِ‬
‫‪15‬؛ فاطر‪18 :‬؛ زمر‪« )7 :‬و هيچ گناه‌کاری بارگناه ديگری را به دوش نمی‌گيرد»‪.‬‬
‫‪«-5‬من تزوج قبل ان یحج فقد بدا بالمعص""یة»‪« :‬ه""رکس قب""ل از ادای حج ازدواج‬
‫‪2‬‬
‫کند‪ ،‬دچار معصیت و نافرمانی" شده است»‪.‬‬
‫‪«-6‬من الس""نة ان ال یص""لی الرج""ل ب""التیمم" اال ص""الة واح""دة ثم ی""تیمم للص""الة‬
‫االخری»‪« 3:‬سنت این است که انسان با تیمم ج""ز ی""ک نم""از را نخوان""د س""پس ب""رای‬
‫نماز دیگر تیمم کند»‪.‬‬
‫‪« -7‬من زار قبر" والدیه کل جمعة فقرا عندهما او عنده «یس» غفر له بعدد کل آیة‬
‫او حرف»‪« 4:‬هرکس در هر جمعه قبر پدر و مادرش را زیارت کند و ن""زد قبرش""ان‬
‫سوره"ی یس را بخواند‪ ،‬به تعداد هر آیه یا حرف مورد آم""رزش و مغف""رت ق""رار" می‪-‬‬
‫گیرد»‪.‬‬
‫‪ -5‬تصفیه سیرت و تاریخ‪:‬‬
‫‪5‬‬
‫سیرت و تاریخ بخشی از آنچه اکنون علوم انسانی نامیده میشود‪ ،‬تش""کیل میده""د‪.‬‬
‫از اینرو واجب است اصول راس"خ و قواع"د ث"ابتی ب"رای آن وج"ود داش"ته باش"د ت"ا‬
‫اینکه دروغ" و اف"ترا در آن راه نیاب"د و ام"ور منک"ر ب"ا آن نی"امیزد‪ .‬متاس"فانه این مهم‬
‫چنانکه باید وجود" ندارد و بلکه مفقود است‪ .‬اکنون به برخی از وقایعی که نزد م""ردم‬
‫مشهور" است اما صحت ندارند‪ ،‬اشاره میکنیم‪:‬‬
‫‪ - 5‬االوسط‪ ،‬طبرانی‪145 :‬؛ شیخ آلبانی میگوید‪ :‬این حدیث باطل است‪ .‬رک‪ :‬السلسلة‬
‫الضعیفة‪449/1287 ،448 -3/447 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن عدی‪2/20 :‬؛ از احمد بن جمهور" قرقسانی؛ آلبانی میگوید‪ :‬این حدیث‬
‫موضوع است‪ .‬رک‪ :‬السلسلة الضعیفة‪222 :1/256 :‬‬
‫‪ - 3‬طبرانی‪3/107 :‬؛ از طریق" حسن ابن عمارة؛ دار قطنی‪ ،‬ص‪ 68 :‬؛ بیهقی‪:‬‬
‫‪332-1/331‬؛ آلبانی میگوید‪ :‬این حدیث موضوع" است‪ .‬رک‪ :‬السلسلة الضعیفة‪:‬‬
‫‪422 :424-1/423‬‬
‫‪ - 4‬ابن عدی‪1/286 :‬؛ ابونعیم‪ "،‬اخبار اصبهان‪345-2/344 :‬؛ السنن‪ ،‬عبدالغنی‬
‫المقدسی‪2/91 :‬؛ آلبانی میگوید‪ :‬این حدیث موضوع است‪ .‬رک‪ :‬السلسلة الضعیفة‪:‬‬
‫‪5 :1/66‬‬
‫‪ - 5‬اخطاء یجب ان تصحح من التاریخ؛ ص‪ ،1:‬جمال عبدالهادی‬
‫‪352‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -1‬داستان غار ثور‪:‬‬


‫«شبی که رسول خدا در غار ثور بود خداوند متعال به درختی" دستور داد رس""ول‬
‫خدا را با شاخ و برگهایش بپوشاند" و عنکبوتی را فرستاد تا با تنیدن تارهای" خ""ود در‬
‫ورودی غار آنرا بپوشاند" و خداوند" دو کبوتر وحش""ی را ام""ر ک""رد ب""ال زن""ان آم""ده و‬
‫میان عنکبوت و درخت قرار گیرند‪ .‬پس جوانان قریش از ه""ر قبیل""ه ی""ک نف""ر ب""رای‬
‫تعقیب رسول" خدا آماده ش""دند ک"ه هری"ک چ""وب دس""تی و عص""ا و چم"اغی در دس""ت‬
‫داشتند‪ .‬چنانکه فاصلهی آنها تا رسول" خدا به اندازهی دویست ذراع بود‪.‬‬
‫راهنما (سراقه بن مالک) گفت‪ :‬ب""ه این س""نگ نگ""اه کنی""د؛ و پس از آن ج""ای پ""ای‬
‫رس"ول خ"دا را گم کردن"د‪ .‬جوان"ان ق"ریش گفتن"د‪ :‬ت"و از ش"ب گذش"ته تعقیب او را ب"ه‬
‫صورت" جدی رها کردی تا اینکه صبح ش""د‪ .‬س""راقه گفت‪ :‬ب"ه غ""ار نگ""اهی بیندازی""د‪".‬‬
‫پس برای دیدن غار و بازرسی آن آماده ش""ده و ب""ه غ""ار نزدی""ک ش""دند‪ .‬ت""ا اینک""ه در‬
‫فاصله"ی پنجاه ذراع مانده به غار قرار" گرفتند‪ .‬اولین کسی که برای بررسی" غار ب""ه‬
‫آن نزدیک شد‪ ،‬کبوترها را دید و بازگشت‪ .‬دوستانش" گفتند‪ :‬چه باعث شد داخل غ""ار‬
‫را نگاه نکنی؟ گفت‪ :‬دو کبوتر وحشی را در ورودی" غار دیدم‪ .‬پس دانس""تم کس""ی در‬
‫غار نیست‪ .‬رسول خدا این گفتگو را شنید و دانست که خداوند متعال ب""ه وس""یلهی آن‬
‫دو کبوتر خطر را از آنها دور کرد‪ .‬پس رسول" خدا برای آنها دو اسم انتخاب نمود و‬
‫‪1‬‬
‫خداوند" متعال آنان را در حرم پناه داد»‪.‬‬
‫‪ -2‬شنیدن موسیقی توسط" رسول خدا قبل از بعثت‪:‬‬
‫روایتی را به رسول" خدا نسبت دادهاند که مضمون آن چنین اس""ت‪« :‬تنه""ا دو ب""ار‬
‫تصمیم" گرفتم آنچه را اهل جاهلیت انجام میدهند‪ ،‬امتحان کنم‪ .‬و هر بار خداوند" متعال‬
‫می""ان من و آن م""انع میش""د‪ .‬و پس از آن دو مرتب""ه هیچگ""اه ب""رای ام""ری ب""د تص""میم‬
‫نگرفتم" تا اینکه خداوند" متعال ب""ا عط""ای رس""الت خ""ود م""را گ""رامی داش""ت‪ .‬ش""بی ب""ه‬
‫غالمی که در باالی مکه همراه من مشغول چوپانی" بود گفتم‪ :‬مراقب گوسفندانم" ب""اش‬
‫تا به مکه بروم‪ .‬وی گفت‪ :‬چنین کن‪ .‬پس به سوی مکه روانه شدم ت""ا اینک""ه ب""ه اولین‬
‫خان""ه در مک""ه رس"یدم" و ص""دای موس"یقی" ش"نیدم‪ .‬گفتم‪ :‬این چیس""ت؟ گفتن""د‪ :‬عروس""ی‬
‫است‪ .‬پس نشستم و گوش دادم که خداوندگوش"هایم را از ش""نیدن آن بازداش""ت و چن""ان‬
‫ب""ه خ""واب ف""رو رفتم" ک""ه گرم""ای" خورش""ید م""را بی""دار ک""رد ‪ ...‬ش""بی دیگ""ر چ""نین‬
‫درخواس""تی از آن غالم ک""ردم" و وارد مک""ه ش""دم‪ .‬همچ""ون ش""ب اول؛ ام""ا پس از آن‬
‫‪2‬‬
‫هیچگاه تصمیم" به انجام عملی بد نکردم»‪.‬‬
‫‪ - 1‬ابن س""عد‪229-1/228 :‬؛ المخلص فی الفوائ""د المنتق""اة‪17/13 :‬؛ مس""ند ب""زار‪:‬‬
‫‪1741 ":2/299‬؛ کشف االستار؛ معجم الکب""یر‪ ،‬ط""برانی‪1082 ":20/443 ":‬؛ عقیلی‪:‬‬
‫‪346‬؛ آلبانی میگوید‪ :‬این روایت منکر است‪ .‬نگا‪ :‬السلسلة الضعیفة‪1128 :3/259 :‬‬
‫‪ - 2‬حاکم از علی بن ابی طالب؛ و در مورد این روایت میگوی"د‪ :‬ص"حیح علی ش"رط‬
‫‪353‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -3‬عام الحزن‬
‫مشهور است رسول خدا از سال وفات ام المومنین خدیجه و عمویش ابوط""الب ب""ه‬
‫عام الحزن یاد کرده است و چنین نامگذاری به خاطر شدت درد و رنجهایی ب""ود ک""ه‬
‫‪1‬‬
‫در این سال در راه دعوت بوجود آمد‪.‬‬
‫‪ -4‬تالش رسول خدا برای خودکشی‪":‬‬
‫«‪ ...‬با توجه به آنچه به ما رسیده‪ ،‬رسول خدا چن"ان ان"دوهگین ش"د ک"ه ف"ردای آن‬
‫روز" چندین بار تصمیم گرفت از قلهی کوه خود را پرت کند؛ اما هرگاه به قلهی ک""وه‬
‫صعود" میکرد تا خود را از آن پرت کند‪ ،‬جبرئیل خود را ب"ه او نش"ان داده و میگفت‪:‬‬
‫ای محمد‪ ،‬براستی تو رسول بر حق خداوند" هستی؛ و این ب""اعث آرامش رس""ول خ""دا‬
‫می شد و باز میگشت‪.‬اما چون مدت زمان نزول وحی طوالنی" میشد‪ ،‬فردای" آن روز‬
‫دوباره چنین میکرد و چون به قلهی کوه میرسید‪ ،‬جبرئیل خود را ب""ه او نش""ان داده و‬
‫‪2‬‬
‫همان کلمات را به او میگفت»‪.‬‬
‫مسلم؛ طبرانی آنرا از عمار بن یاسر روایت کرده است‪ .‬و آلبانی میگوید‪ :‬این ح""دیث‬
‫ضعیف" است‪ .‬دفاع عن الحدیث النبوی" والسیرة فی الرد علی جه""االت الب""وطی‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪14-13‬‬
‫‪ - 1‬آلبانی میگوید‪ :‬از جمله دالیل نادرست بودن این مساله آن است که تنها مص""دری"‬
‫که این مطلب را بیان کرده است‪ ،‬قسطالنی" در کت""اب «الم""واهب اللدنی""ة» میباش""د‪ .‬و‬
‫فقط میگوی""د‪ :‬ص""اعد آنرا ذک""ر ک""رده اس""ت‪ .‬و ص""اعد هم""ان ابن عبی""دة بجلی میباش""د‬
‫چنانکه زرقانی" در شرح خود بر آن‪1/244 :‬چنین میگوید‪ .‬اما جایگاه صاعد از نظر‬
‫روایی" چنین است‪ :‬وی مجهول و ناشناخته میباشد و هیچکس او را ثقه ندانسته است‪.‬‬
‫بلکه حافظ بن حجر اش"اره میکن""د ک"ه چ""ون مت""ابعی ب"رای او نباش"د‪« ،‬لین الح"دیث»‬
‫است‪ .‬و وضعیت وی در این حدیث چنین است‪ .‬اینکه قسطالنی" میگوید‪« :‬ص""اعد آن‪-‬‬
‫را ذکر کرده است‪ ».‬خود بیانگر آن است که این مطلب را به صورت معلق و ب""دون‬
‫ذکر اسناد بیان کرده است که دراینصورت" درجه روایت معضل خواهد ب""ود‪ .‬ل""ذا این‬
‫خبر ضعیف است و صحیح نیست حتی اگر صاعد فردی مع""روف" ب""ه توثی "ق" وحف""ظ‬
‫باشد‪ .‬اما باز هم از صحیح بودن بسیار دور و بعید است‪.‬‬
‫‪ - 2‬زهری میگوید‪ :‬عروه از عایشه آنرا برای من روایت کرده است ‪ ...‬و ح""دیث را‬
‫روایت میکند تا اینکه به این بخش میرسد که «وفتر الوحی» و زهری آنرا میافزای""د‪.‬‬
‫با این زیاده آنرا احمد در مس""ند‪ ،233-6/232 :‬اب""ونعیم در «ال""دالئل» ص‪،69-68 :‬‬
‫بیهقی در «الدالئل»‪ 395-1/393 :‬از طریق عبدالرزاق" از محمد روایت کرده است‪.‬‬
‫حاف""ظ‪ ،‬الفتح‪12/302 :‬؛ رک‪ :‬ال""دفاع" عن الح""دیث النب""وی و الس""یرة فی ال""رد علی‬
‫جهاالت البوطی‪ ،‬ص‪41-40 :‬؛ شیخ آلبانی در مورد این روایت میگوی""د‪ :‬این ح""دیث‬
‫ضعیف" است‪.‬‬
‫‪354‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -6‬تصفیه اخالق و رفتار و تزکیه‪:‬‬


‫یکی از مهمترین اهدافی که رس"ول" خ"دا ب"رای آن مبع"وث ش"دند تص"فیه اخالق و‬
‫رفتار" و تزکیه میباشد‪ .‬و بلکه هدف نهایی تمام رسالت"ها و ثمرهی آنها میباشد‪ .‬خداوند"‬
‫ث فِي اُأْل ِّميِّينَ َر ُس"والً" ِّم ْنهُ ْم يَ ْتلُ""و َعلَ ْي ِه ْم آيَاتِ" ِه َويُ""زَ ِّكي ِه ْ"م‬
‫متع""ال میفرمای""د‪« :‬هُ" َو الَّ ِذي بَ َع َ‬
‫ين» (جمع""ة‪« )2 :‬او کس"ی‬ ‫ض"اَل ٍل ُّمبِ ٍ‬ ‫َاب َو ْال ِح ْك َمةَ َوِإن َكانُوا ِمن قَ ْب" ُل لَفِي َ‬
‫َويُ َعلِّ ُمهُ ُ"م ْال ِكت َ‬
‫است که در میان درس ناخواندگان رسولی از خودشان ب""رانگیخت ک""ه آی""اتش را ب""ر‬
‫آنها می‌خواند و آن‌ها را پاک (و تزکی"ه) می‌کن"د و ب""ه آن"ان کت"اب (ق"رآن) و حکمت‬ ‫‌‬
‫‪3‬‬
‫(سنت) می‌آموزد" اگر چه پیش از این در گمراهی آشکار بودند»‪.‬‬
‫بعدها از راه و روش اصالح نفس ب"ا اس"م تص"وف ی"اد ش"د ک"ه مص"یبت و بال در‬
‫البه الی خود نهفته بود‪ .‬بدون اینکه حد و مرزی داشته باشد‪ .‬اکنون به مثالهای زیر‬
‫توجه کن‪.‬‬
‫‪ -1‬به ابو یزید بسطامی گفت"ه ش"د‪ :‬از اوای""ل ریاض""ت نفس خ"ود ب""رای م"ا س"خن‬ ‫‪1‬‬

‫بگو؟پس گفت‪ :‬بله‪ ،‬نفس خود را به سوی خدا فرا خوان""دم ک""ه چ""نین خواس""ته ای ب""ر‬
‫من گران و دشوار آمد و آنرا نپذیرفتم‪ ".‬پس تصمیم گرفتم" یک سال آب نخورم" و ل""ذت‬
‫‪2‬‬
‫خواب را نچشم که این برایم میسر گردید‪.‬‬
‫‪ -2‬وحکایت شده‪ :‬یکی از حاضران عالی قدر مجلس ابو یزید که از بزرگان اه""ل‬
‫بسطام" بود هیچگاه مجلس او را ترک نمیکرد‪ .‬روزی به ابویزید" گفت‪ :‬من مدت س""ی‬
‫سال اس""ت ک""ه همیش""ه روزه ب""ودم و هیچگ""اه روزی را افط""ار" نک""ردم و ش""ب را ب""ه‬
‫عبادت گذرانده و نمیخوابم اما چ""یزی از علمی ک""ه ت""و از آن س""خن میگ""ویی‪ ،‬نی""افتم‪".‬‬
‫درحالیکه آن را تصدیق نموده و دوست دارم‪.‬‬
‫پس ابویزی""د" گفت‪ :‬اگ""ر سیص""د س""ال روزه بگ""یری" و ه""ر ش""ب را ب""ه عب""ادت‬
‫بگذرانی‪ ،‬ذرهای از این علم را نخواهی یافت‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬چرا؟‬
‫ابویزید گفت‪ :‬چرا که تو خود شیفتهای‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬آیا دوایی برای آن وجود دارد؟‬
‫ابویزید گفت‪:‬بله؛‬
‫آن مرد گفت‪ :‬به من بگو تا آنرا انجام دهم‪.‬‬
‫ابو یزید گفت‪ :‬آنرا نمیپذیری؛‬
‫‪ - 3‬االصول العلمیة للدعوة السلفیة‪ ،‬شیخ عبد الرحمن عبد الخالق حفظهاهلل‬
‫‪ - 1‬ابویزید بسطامی‪ :‬اسم وی طیغور بن عیسی بن علی و یکی از مشایخ صوفیه می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬جد وی مجوسی" بود پس او اسالم آورد و در سال ‪ 261‬وفات نمود‪.‬‬
‫‪ - 2‬قوت القلوب‪2/70 :‬؛ احیاء علوم الدین‪4/304 :‬‬
‫‪355‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آن مرد گفت‪ :‬آنرا برایم بیان کن تا انجامش دهم؛‬


‫ابو یزید گفت‪ :‬نزد آرایشگر برو و سرو ریشت را بتراش؛ و این لباس (ف""اخر)را‬
‫از تن در بی""اور" و عب""ایی را بپ""وش و ت""وبرهای پُ""ر از گ""ردو برگ""ردنت" بی""اویز و‬
‫کودکان را پیرامون خود جمع کن و بگو‪ :‬هرکس به من یک سیلی بزند‪ ،‬گردویی" ب""ه‬
‫او می دهم‪ .‬سپس وارد" بازار شو و چنین تمام بازار را در نظر همگان و کس"انی ک""ه‬
‫تو را میشناسند‪ ،‬طی کن‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬سبحان هللا؛ به کسی چون من میگویی چنین کنم؟‬
‫ابویزید گفت‪ :‬اینکه گفتی سبحان هللا شرک است‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬چگونه ممکن است؟‬
‫ابو یزید گفت‪ :‬چون نفس خود را بزرگ پنداش""تی و در واق""ع نفس خ"ود را از این‬
‫عمل پاک گفتی و پاکی خداوند را یاد نکردی‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬چنین عملی را انجام نمیدهم‪ .‬مرا به امر دیگری راهنمایی" کن‪.‬‬
‫ابویزید گفت‪ :‬قبل از هر عملی چنین کن‪.‬‬
‫آن مرد گفت‪ :‬نمیتوانم‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ابویزید گفت‪ :‬به تو گفتم آنرا نمیپذیری»‪".‬‬
‫‪ -3‬و از این دسته است شیخ محمد سروری مشهور" به ابوحمائ"ل؛ یکی از کس"انی"‬
‫که به جهد و عبادت مشهور" است و اینکه حال بر او غلبه میکند و به زبانهای عبری‬
‫و سریانی و عجمی سخن میگوید‪ .‬و گاهی در شادمانیها و عروسیها چنانکه زن""ان ب""ا‬
‫صدایی" شادمانی خود را اعالن میکنن""د‪ ،‬چ""نین میکن""د‪ ...‬روایت ش""ده ک""ه چ""ون ش""یخ‬
‫علی حدی""دی ن""زد وی آم""ده و از او در م""ورد راه س""لوک راهنم""ایی خواس""ت‪ ،‬چ""ون‬
‫ابوحمائل" او را متوجه نظافت لباسش دید‪ ،‬گفت‪ :‬اگ""ر میخ""واهی راه را ب""دانی لباس""ت‬
‫را در معرض لمس فقرا قرار بده؛ و اینگونه بود که هرکس که ماهی یا هر خوراکی"‬
‫از این دسته میخورد‪ ،‬با دست خود لباس او را لمس میکرد و به مدت یکسال و هفت‬
‫ماه چنین بود‪ .‬چنانکه لباس وی همچون لباس زیتون فروش"ها یا م""اهی فروش""ان ش""ده‬
‫بود‪ ...‬پس چون لباسش را چنین دید ب""ه وی اذک""اری را تلقین نم""ود و هم""راه او وارد‬
‫راه شد‪ ...‬اغلب شبها حال بر او غلبه میکرد که در اث""ر آن ب""ا زب""انه""ای غ""یر ع""ربی‬
‫چون عبری و سریانی و عجمی و هنودی" و‪ ...‬سخن میگفت‪ .‬و گاهی در ط""ول ش""ب‬
‫میگفت‪« :‬قاق‪ ،‬قاق» و جیغ زده و فری"اد میکش"ید و گ"روهی" را مخ"اطب ق"رار میداد‬
‫‪2‬‬
‫که دیده نمیشدند‪ .‬و چون در حالت غلبه حال چیزی میگفت‪ ،‬آنرا اجرا میکرد»‪.‬‬
‫اما کسانی که اخالق و عبادت را به فساد کشیدند" به وضع حدیث نیز روی آوردند‬
‫‪ - 1‬القوت‪75-2/74 :‬؛ االحیاء‪4/306 :‬‬
‫‪ - 2‬طبقات شعرانی‪2/126 :‬؛ جامع النبهانی‪1/299 ":‬؛ نگا‪ :‬الکشف عن حقیقة‬
‫الصوفیة الول مرة فی التاریخ؛ محمود عبدالرئوف" قاسم‪.‬‬
‫‪356‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چنانکه احادیثی را در جهت هوی و هوس و خواهشات نفسانی خ""ود وض""ع نم""وده و‬
‫به رسول خدا نسبت دادند‪ .‬و اینگون""ه ب""ه رس""ول خ""دا بهت""ان و اف""ترا و دروغ بس""تند‪.‬‬
‫اکنون به نمونه"هایی از این روایات جعلی اشاره میکنیم‪.‬‬
‫‪« -1‬من حسن ظنه بالناس کثرت ندامته»‪« 1:‬هرکس نس""بت ب""ه م""ردم گم""ان نی""ک‬
‫داشته باشد‪ ،‬پشیمانی" و ندامت وی زیاد خواهد بود»‪.‬‬
‫درحالیکه خداوند" متعال میفرماید‪« :‬يَا َأ ُّيهَا الَّ ِذينَ آ َمنُ""وا اجْ تَنِبُ""وا َكثِ""يراً ِّمنَ الظَّنِّ ِإنَّ‬
‫ض ُكم بَعْضا ً َأي ُِحبُّ َأ َح" ُد ُك ْم َأن يَْأ ُك" َ‬
‫"ل لَحْ َم َأ ِخي ِه‬ ‫ْض الظَّنِّ ِإ ْث ٌم َواَل تَ َج َّسسُوا َواَل يَ ْغتَب بَّ ْع ُ‬‫بَع َ‬
‫َّحي ٌم» (حج""رات‪« )12 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان‬ ‫هَّللا‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫َميْتا ً ف َك ِرهت ُم""وهُ َواتق""وا َ ِإن َ تَ" َّوابٌ ر ِ‬
‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫آوردهاید! از بسیاری" از گمان(های بد) بپرهیزید‪ ،‬بی‌شک بعضی از گمان (ه""ا) گن""اه‬ ‫‌‬
‫است و (در ام""ور دیگ"ران) تجس""س (و کنجک"اوی) نکنی""د و بعض""ی از ش""ما بعض""ی‬
‫دیگر را غیبت نکند‪ ،‬آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت ب""رادرش را درحالی‌"ک""ه‬
‫م""رده اس""ت‪ ،‬بخ""ورد؟! پس (البت""ه) آنرا ناپس""ند داری"د" و از هللا بترس""ید‪ "،‬بی‌گم""ان هللا‬
‫توبهپذیر مهربان است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪« -2‬بر شماست که لباس پشمی بپوشید تا حالوت ایمان را در قلبهایت""ان بچش""ید و‬
‫بر شماست که لباس پشمی بپوشید تا کم خوردن را بیابی"د" و ب"ا آن در آخ"رت ش"ناخته‬
‫شوید" چراکه لباس پشمی میراث تفک""ر و حکمت را ب""رای قلب ب""ه ج""ای میگ""ذارد‪ .‬و‬
‫حکمت چن""ان در وج""ود" انس""ان جری""ان مییاب""د ک""ه خ""ون جری""ان دارد‪ .‬پس ه""رکس‬
‫خوراک وی زیاد باشد و جسمش ب"زرگ باش""د و قلبش س"ختت"ر باش"د‪ ،‬قلب س""خت از‬
‫‪2‬‬
‫بهشت دور و به آتش نزدیک است»‪.‬‬
‫‪« -3‬الهوا العبوا‪ ،‬فانی اک"ره ان ی"ری فی دینکم غلظ"ة»‪« :‬خوش"گذرانی" و ب"ازی‬
‫‪3‬‬

‫کنید؛ من دوست ندارم" در دین شما غلظت و شدت دیده شود»‪.‬‬


‫‪« -4‬اذا اقل الرجل الطعم ملیء جوفه نورا»‪« 4 :‬چون انسان کمتر بخورد‪ ،‬شکمش‬
‫‪ - 1‬تمام در الفوائد‪14/1/2 :‬؛ ابن عساکر‪16/149/2 :‬؛ از ابوالعباس محمود بن محمد‬
‫بن فضل واقفی؛ رک‪ :‬السلسلة الضعیفة‪1152 :3/213 :‬؛ شیخ آلبانی میگوید‪ :‬این‬
‫حدیث باطل است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابوبکر بن النقور در الفوائد‪148-1/147 :‬؛ ابن بشران‪ ،‬االمالی‪2/9/1 :‬؛ ابن‬
‫الجوزی" در الموضاعات؛ آلبانی میگوید‪« :‬موضوع است‪ .‬السلسلة الضعیفة‪90 :‬‬
‫‪ - 3‬دیلمی‪1/1/19 :‬؛ مسند الفردوس؛ آلبانی میگوید‪ :‬موضوع است‪ .‬السلسلة الضعیفة‪:‬‬
‫‪2258‬‬
‫و در میان راویان آن ابوالعالء میباشد که ذهبی وی را در ضعفاء ذکر میکند‬
‫ودارقطنی" میگوید‪ :‬وی کذاب است‪.‬‬
‫‪ - 4‬دیلمی‪1/1/102 :‬؛ مسند الفردوس؛ آلبانی میگوید‪ :‬موضوع است‪ .‬و در میان‬
‫راویان آن ابوالعالء میباشد که ذهبی وی را در ضعفاء ذکر میکند ودارقطنی" می‪-‬‬
‫‪357‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫از نور پر میشود»‪.‬‬


‫مبحث هشتم‪ :‬اخالق و تزکیه‬
‫تزکیه‪ 1‬برگرفته از زک"ات ب"ه معن"ای پ"اکیزگی و رش"د حاص"ل از ب"رکت خداون"د‬
‫متعال میباشد‪ .‬و تزکیه نفس به معنای پ""اکیزگی و طه""ارت آن میباش""د چنانک""ه انس""ان‬
‫در دنیا مستحق توصیف" نیک""و و در آخ""رت مس""تحق اج""ر و پ""اداش و وارد ش""دن ب""ه‬
‫ق الَّذينَ اتَّقَ""وْ ا َربَّهُ ْم ِإلَي ْال َجنَّ ِة‬
‫بهش""ت باش""د‪ .‬چنانک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و س""ي َ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ق"ال لَهُ ْم خَزَ نَتُه"ا َس"ال ٌم َعل ْيک ْم ِط ْبت ْم فادخلوه""ا‬
‫َ‬ ‫ت َأبْوابُه"ا" َو َ‬ ‫ُز َمراً َحتَّي ِإذا جاُؤه"ا َو فُتِ َح ْ‬
‫خالِ""دينَ » (زم""ر‪« )73 :‬و کس""انی‌ک"ه از پروردگار‌ش""ان ترس"یده‌اند‪ ،‬گ"روه گ"روه ب"ه‬
‫بهش""ت ب""رده می‌ش""وند‪ ،‬ت""ا وق""تی" ب""ه (کن""ار) آن رس""ند" و در‌ه""ایش گش""وده ش""ود و‬
‫نگهبانانش" به آنان گویند‪ :‬سالم بر شما پاکیزه بوده‌اید (خوش باش""ید) پس جاودان""ه ب""ه‬
‫آن (= بهشت) وارد" شوید»‪ 2.‬یعنی این مقام گوارای"تان باد یا اینک""ه از خب""ائث گناه""ان‬
‫پاک شدید‪ .‬یا اینکه معنای آن از این قرار" است که‪ :‬شما در دنیا پاک و پاکیزه ب""وده‪-‬‬
‫اید‪ .‬قلبهایتان ب""ا ش""ناخت خداون"د" و محبت و خش""یت او و زب""انت""ان ب""ا ذک""ر و س""تایش‬
‫اوتعالی" و اعضا و جوارحت"ان ب"ا اط"اعت و روی آوردن ب"ه اوتع"الی پ"اک و پ"اکیزه‬
‫بوده است‪.‬‬
‫اما شایستهی هر انسانی اس""ت ک""ه ب""ه ه""ر چ""یزی پ""اکیزگی" و طه""ارت وی را ب""ه‬
‫دنبال دارد‪ ،‬مزین باشد‪ .‬اما این پاکیزگی گاهی به بنده‪ ،‬گاهی ب""ه خداون""د و گ""اهی ب""ه‬
‫رسول نسبت داده میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬گاهی به بنده نسبت داده میشود‪ .‬چرا که بنده است که آنرا کسب میکند‪ .‬خداوند"‬
‫متعال میفرماید‪« :‬قَ" ْد َأ ْفلَ َح َم ْن زَ َّکاها» (ش""مس‪« )9 :‬محقق"ا ً ه""رکس ک""ه نفس خ""ود را‬
‫تزکیه (و پاک) کرد‪ ،‬رستگار شد»‪.‬‬
‫‪ -2‬گاهی ب"ه خداون""د نس""بت داده میش""ود‪ .‬چ"را ک"ه فاع""ل حقیقی آن خداون"د اس""ت‪.‬‬
‫ُظلَ ُمونَ فَتيالً» (نس""اء‪« )49 :‬بلک""ه هللا‬ ‫چنانکه میفرماید‪« :‬بَ ِل هَّللا ُ يُزَ ِّکي َم ْن يَشا ُء َو ال ي ْ‬
‫هرکس را بخواهد پاک می‌گرداند و ب""ه آن‌ه""ا ان""دازه‌ی نخ روی" هس""ته خرم""ایی س""تم‬
‫نمیشوند»‪.‬‬
‫‌‬
‫‪ -3‬و گاهی به پیامبر نسبت داده میشود‪ .‬از این جهت که واسطه"ی رس""یدن بن""دگان‬
‫گوید‪ :‬وی کذاب است‪ .‬و همچنین در میان راویان آن ابراهیم بن مهدی میباشد که‬
‫ذهبی در مورد او میگوید‪ :‬متهم به وضع حدیث میباشد‪ .‬نگا‪ :‬السلسلة الضعیفة‪:‬‬
‫‪5/367‬‬
‫‪ - 1‬المفردات؛ راغب اصفهانی‪214 ،213 ،158 :‬‬
‫‪ - 2‬برخی از مردم بیش از اینکه نسبت به طهارت باطنی" یعنی طه""ارت و پ""اکیزگی‬
‫قلب حریص باشند‪ ،‬به پاکیزگی جسم و لباس و محل نشست و برخاست خود حریص ‪-‬‬
‫اند!‬
‫‪358‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫به پاکیزگی" میباشد‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬تُطَهِّ ُرهُْ"م َو تُ""زَ ِّکي ِه ْم بِها» (توب""ه‪:‬‬
‫‪« )103‬تا بوسیله‌ی آن‪ ،‬آن‌ها را پاک سازی" و تزکیهشان کنی»‪.‬‬
‫اما اخالق عبارت است از‪ :‬خلق و خوی و فضیلتهایی که انس""ان ب""ا شایس""تگی"ه""ای‬
‫خود کسب میکند‪.‬‬
‫اقسام اخالق‪ :‬اخالق به دو بخش تقسیم میشود‪ -1 :‬بخش فطری" ‪ -2‬بخش کسبی‬
‫‪ -1‬بخش فطری اخالق‪ :‬بخشی که انسان با آن خلق شده و ج""زئی از سرش""ت وی‬
‫میباشد‪ .‬چنانکه خداوند متعال در مورد جبرئیل میفرماید که به مریم در مورد" عیس""ی‬
‫ک ُغالم"""ا ً زَ ِکيًّا» (م"""ریم‪« )19 :‬یقین"""ا ً من فرس"""تاده‌ی‬ ‫َب لَ"" ِ‬ ‫علی"""هالس"""الم گفت‪َ« :‬أِله َ‬
‫پروردگار" تو هستم‪ ،‬تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم»‪ ".‬یعنی اخالق پاکیزه را داراس""ت‪.‬‬
‫و این از طریق انتخاب و توفیق الهی میباشد‪.‬‬
‫و از این قبیل است آنچه رسول خدا به اشج فرس""تاده عب""دالقیس فرم""ود‪ِ« :‬إنَّ فِي كَ‬
‫صلَتَ ْي ِن يُ ِحبُّ ُه َم ا هللاُ‪ :‬ا ْل ِح ْل ُم َواَأْلنَ اةُ»‪« 1:‬دو خص"لت در ت"و وج"ود دارد ک"ه خداون"د‬ ‫لَ َخ ْ‬
‫متعال آنها را دوست دارد‪ :‬صبر و شکیبایی" و درنگ در کارها»‪.‬‬
‫‪ -2‬بخش کسبی اخالق‪ :‬ب""ه این معن""ا ک""ه انس""ان میتوان""د این بخش از اخالق را از‬
‫محی"ط خ"ود فراگرفت"ه و از آن ت"أثیر بگ"یرد‪ .‬و ب"ر این اس"اس اس"ت ک"ه رس"ول خ"دا‬
‫خ ا ْل ِك ي ِر‪،‬‬
‫س ِك‪َ ،‬ونَافِ ِ‬ ‫س ْو ِء‪َ ،‬ك َحا ِم ِل ا ْل ِم ْ‬‫س ال َّ‬ ‫ح‪َ ،‬وا ْل َجلِي ِ‬ ‫ص ال ِ ِ‬ ‫س ال َّ‬ ‫فرمودند‪ِ« :‬إنَّ َما َمثَ ُل ا ْل َجلِي ِ‬
‫يح ا طَيِّبَ ةً‪،‬‬ ‫س ِك‪ِ :‬إ َّما َأنْ يُ ْح ِذيَكَ ‪ ،‬وَِإ َّما َأنْ تَ ْبتَ ا َع ِم ْن هُ‪ ،‬وَِإ َّما َأنْ تَ ِج َد ِم ْن هُ ِر ً‬ ‫فَ َحا ِم ُل ا ْل ِم ْ‬
‫يحا َخبِيثَةً»‪« 2:‬مثال همنش""ین خ""وب‬ ‫ق ثِيَابَكَ ‪ ،‬وَِإ َّما َأنْ ت َِج َد ِر ً‬ ‫َونَافِ ُخ ا ْل ِكي ِر‪ِ :‬إ َّما َأنْ يُ ْح ِر َ‬
‫و بد مانند حامل مشک و دمندهی دَم آهنگر است‪ .‬حامل مشک یا به تو مشک میده""د‬
‫یا از او میخری و یا اینکه بوی خوش آن ب""ه مش""امات میرس""د‪ .‬و دمن""دهی دَم آهنگ""ر‬
‫لباسهایت را میسوزاند و یا بوی بد آن به مشامات میرسد»‪.‬‬
‫َ‬
‫و نیز فرمودند‪ِ« :‬إنَّ َما ا ْل ِع ْل ُم بِالتَّ َعلُّ ِم‪ ،‬وَِإنَّ َما ا ْل ِح ْل ُم بِالت ََّحلُّ ِم‪َ ،‬و َمنْ يَت ََح َّر ا ْل َخ ْي َر يُ ْعط هُ‪،‬‬
‫ش َّر يُوقَهُ»‪« 3:‬علم با آم"وختن و حلم ب"ا بردب"اری" و ش"کیبایی" حاص"ل می‪-‬‬ ‫َّق ال َّ‬ ‫َو َمنْ يَت ِ‬
‫شود‪ .‬ه""رکس در پی کس"ب خ""یر باش"د‪ ،‬ب"ه او داده میش"ود‪ .‬و ه"رکس از ش""ر و ب""دی‬
‫دوری" کند‪ ،‬در امان میماند»‪.‬‬
‫و از این دسته است نصیحت و راهنم""ایی ع"المی ک"ه ب"ه قات""ل ص""د نف"ر گفت‪ :‬ب"ه‬
‫سرزمین فالن و فالن برو‪ ،‬در آنجا مردمی زندگی" میکنند که خ"دا را عب"ادت میکنن"د‬
‫پس همراه آنان خدا را عبادت کن و به س""رزمین خ""ود ب""از نگ""رد ک""ه س""رزمین ب""دی‬

‫‪ - 1‬مسلم‪26 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪5108 ":‬؛ مسلم‪4762 :‬‬
‫‪ - 3‬دارقطنی‪ ،‬خطیب بغدادی در تاریخ بغ""دادی‪9/127 :‬؛ آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪:‬‬
‫‪ 2328‬و الصحیحة‪ 342 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪359‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫است»‪.‬‬
‫اما اگر امکان کسب اخالق و تغییر آن وجود نداشت‪ ،‬شریعت (در قرآن و س""نت)‬
‫ما را به اخالق نیکو و دوری از اخالق زشت و ناپسند" امر نمیکرد‪.‬‬
‫ارکان اخالق نیک‪:‬‬
‫اخالق نیک دارای چهار رکن میباشد‪ .‬چنانک""ه ج""ز ب""ا آنه""ا قاب""ل تص""رف" نیس""ت‪:‬‬
‫صبر‪ ،‬عفت‪ ،‬شجاعت‪ ،‬عدالت‪.‬‬
‫‪ -1‬صبر‪ :‬ص""بر‪ ،‬انس""ان را ب""ه تحم""ل و ف""رو ب""ردن خش""م و خ""ودداری از آزار و‬
‫اذیت و بردباری" و درنگ و رفق" و نرمی و عدالت و عجله نکردن وا میدارد‪.‬‬
‫‪ -2‬عفت (پاک""دامنی)‪ :‬عفت و پاک""دامنی انس""ان را ب""ه دوری" از رذای""ل و اق""وال و‬
‫اعمال زشت و ناپسند وا میدارد و او را به سوی حیا سوق میدهد‪.‬‬
‫‪ -3‬شجاعت‪ :‬شجاعت موجب عزت نفس و برگزیدن" اخالق واال و ب""ذل و بخش""ش‬
‫و سخاوت میشود که بیانگر شجاعت نفس و تحمل دوری" نفس از چیزه""ای خوش""این ِ"د‬
‫آن میباشد‪.‬‬
‫َّ‬
‫الش ِدي ُد ال ِذي يَ ْملِ ُك‬ ‫َّ‬
‫الص َر َع ِة‪ِ ،‬إن َم ا َّ‬ ‫الش ِدي ُد بِ ُّ‬ ‫س َّ‬ ‫َ‬
‫چنانکه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬ل ْي َ‬
‫ب»‪« 2:‬شجاع کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن افراد زیادی را ب""ه‬ ‫ض ِ‬ ‫نَ ْف َ‬
‫سهُ ِع ْن َد ال َغ َ‬
‫زمین بزند‪ ،‬بلک""ه ش""جاع کس""ی اس""ت ک""ه هنگ""ام خش""م‪ ،‬خ""ود را کن""ترل کن""د»‪ .‬و این‬
‫حقیقت شجاعت میباشد و آن در واقع قوت و نیرویی است که بوسیلهی آن ب""ر دش""من‬
‫خود چیره میشود‪.‬‬
‫‪ -4‬عدالت‪ :‬عدالت انسان را به اعتدال و میان""هروی در اخالق و ح"رکت در می"ان‬
‫اخالق بخشش و س""خاوت میکن""د‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫افراط" و تفریط وا میدارد‪ .‬و اینچنین او را مزین به‬
‫بخشش و سخاوتی که جایگاه میانه در بین بخل و اسراف را داراست‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫منشأ تمام خلق و خوهای نیک همین چهار فاکتور اساسی" میباشد‪.‬‬
‫امر به اخالق نیک‪:‬‬
‫در قرآن‪ :‬خداوند متعال در ستایش پی""امبرش و بی""ان لطفی ک""ه ب""ا فرس""تادن" او ب""ه‬
‫ث‬ ‫سوی این امت در حق آنان روا داش""ته میفرمای""د‪« :‬لَقَ" ْد َم َّن هَّللا ُ َعلَي ْال ُمْؤ ِم""نينَ ِإ ْذ بَ َع َ‬
‫"اب َو ْال ِح ْک َم" ةَ» (آل‬ ‫في ِه ْم َرسُوالً" ِم ْن َأ ْنفُ ِس ِه ْم يَ ْتلُ""وا َعلَ ْي ِه ْم آياتِ" ِه َو يُ" َز ِّکي ِه ْم َو يُ َعلِّ ُمهُ ُم ْال ِکت" َ‬
‫عمران‪« )164 :‬به راس""تی ک"ه هللا ب"ر مؤمن""ان منّت نه""اد‪ ،‬هنگامی‌ک"ه در می"ان آن""ان‬
‫پی""امبری از خودش""ان ب""ر انگیخت ک""ه آی""ات او (= ق""رآن) را ب""ر آن‌ه""ا می‌خوان""د و‬
‫پاکیزهشان می‌دارد و به آنان کتاب (= قرآن) و حکمت (= سنت) می‌آموزد»‪".‬‬
‫ق‬‫ک لَ َعلي ُخلُ" ٍ‬ ‫در سنت نبوی‪ :‬خداوند در مدح و س"تایش رس"ولش" میفرمای"د‪َ « :‬و ِإنَّ َ‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪11170 :‬؛ مسلم‪4967 :‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪5649 ":‬؛ مسلم‪9-26 :‬‬
‫‪ - 3‬مدارج السالکین‪313-2/312 :‬‬
‫‪360‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َظيم» (قلم‪« )4 :‬و یقین "ا ً ت""و (ای محم""د) ب""ر اخالق و خ""وی بس""یار" عظیم و واالیی‬ ‫ع ٍ‬
‫ق»‪« :‬من تنه""ا ب""رای‬ ‫‪1‬‬
‫اَل‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُأِل‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫هستی»‪ .‬و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إن َما بُ ِعثتُ ت ِّم َم َمكا ِر َم ا خ ِ‬
‫این مبعوث شدم که مکارم" اخالق را به اتمام برسانم»‪".‬‬
‫س نُ »‪« :‬س""نگینت""رین‬ ‫ْ‬
‫ق ال َح َ‬ ‫يزَان ا ْلخل ُ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َي ٍء فِي ا ْل ِم‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪َ« :‬أ ْثقَ ُل ش ْ‬
‫‪2‬‬
‫ِ‬
‫عمل در ترازوی اعمال‪ ،‬اخالق نیکو میباشد»‪.‬‬
‫س ِن ُخلُقِ ِه درج ة الق ائم الص ائم»‪« :‬م ومن ب ا‬
‫‪3‬‬
‫و فرمودند‪ِ« :‬إنَّ ا ْل ُمْؤ ِمنَ لَيُ ْد ِر ُك بِ ُح ْ‬
‫اخالق نیک به درجهی کسی میرسد که پیوسته در حالت قیام و صیام است»‪..‬‬
‫جوانب مختلف اخالق نیک‪:‬‬
‫اخالق نیک جوانب مختلف و متعددی" دارد از جمله‪:‬‬
‫الف) اخالق با خداوند متعال‪ :‬مهمترین اخالقی ک""ه بای""د در براب""ر خداون"د" متع""ال‬
‫رعایت شود‪ ،‬توحید است‪ .‬چنانکه خداوند متعال بدان امر میکن""د‪َ « :‬و ا ْعبُ"دُوا هَّللا َ َو ال‬
‫تُ ْش""" ِر ُکوا" بِ""" ِه َش"""يْئا ً» (نس"""اء‪« )36 :‬و هللا را بپرس"""تید" و چ"""یزی" را ب"""ا او ش"""ریک‬
‫مگردانید»‪ ".‬و بدترین اخالقی که باید در برابر خداوند" متعال ترک شود‪ ،‬شرک اس""ت‬
‫که خداوند متعال در مورد آن هشدار داده و از آن نهی ک""رده اس""ت‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ ال يَ ْغفِ " ُر‬
‫ک لِ َم ْن يَشا ُء» (نساء‪48 :‬؛ " ‪« )116‬قطع "ا ً هللا‪ ،‬ش""رک‬ ‫ک بِ ِه َو يَ ْغفِ ُر ما ُدونَ ذلِ َ‬ ‫َأ ْن يُ ْش َر َ‬
‫آوردن به او را نمی‌آمرزد" و جز آن (هرگناهی) را برای هر که بخواهد می‌آمرزد»‪.‬‬
‫و میفرمای""د‪ِ« :‬إنَّهُ َم ْن ي ُْش"" ِرکْ بِاهَّلل ِ فَقَ"" ْد َح"" َّر َم هَّللا ُ َعلَيْ"" ِه ْال َجنَّةَ َو َم"" ْأواهُ النَّا ُر َو م""ا‬
‫صار» (مائده‪« )72 :‬همانا هرکس به هللا شرک آورد‪ ،‬هللا بهشت را بر‬ ‫ٍ‬ ‫لِلظَّالِمينَ ِم ْن َأ ْن‬
‫او حرام کرده است و جایگاه او دوزخ است و ستمکاران را یاوری نیست»‪.‬‬
‫خداوند متعال مثال مش""رک را ب""ردهای مع""رفی" میکن""د ک""ه م""الکش از او راض""ی‬
‫ت ‪...‬‬ ‫س َكلِ َما ٍ‬ ‫نیست‪ .‬رسول خدا در حدیثی فرمودند‪ِ« ":‬إنَّ هَّللا َ َأ َم َر يَ ْحيَى بْنَ زَ َك ِريَّا بِ َخ ْم ِ‬
‫اش ت ََرى‬ ‫ش ْيًئا‪ ،‬فَِإنَّ َمثَ َل َمنْ َأش َْركَ بِاهَّلل ِ َك َمثَ ِل َر ُج ٍل ْ‬ ‫ش ِر ُكوا بِ ِه َ‬ ‫َأ َّولُ ُهنَّ َأنْ تَ ْعبُدُوا هَّللا َ َواَل تُ ْ‬
‫ارفَ ْع ِإلَ َّي‪ ،‬فَ َج َع َل‬ ‫س َكنَهُ دَا ًرا‪ ،‬فَقَ ا َل‪ :‬ا ْع َم ْل َو ْ‬ ‫ق ثُ َّم َأ ْ‬ ‫ب َأ ْو َو ِر ٍ‬‫ص َمالِ ِه بِ َذ َه ٍ‬ ‫َع ْبدًا ِمنْ َخالِ ِ‬
‫َ‬
‫ضى نْ يَ ُك ونَ َع ْب ُدهُ َك ذلِ َك؟ وَِإنَّ هَّللا َ َخ ْلقَ ُك ْم‬ ‫َأ‬ ‫ََأ‬
‫سيِّ ِد ِه‪ ،‬ف يُّ ُك ْم يَ ْر َ‬ ‫َ‬
‫ال َعبد يَ ْع َم ُل َويَ ْرف ُع ِإلَى َغ ْي ِر َ‬
‫ش ْيًئا‪« :»...‬خداون""د متع""ال یح""یی بن زکری""ا را ب""ه‬ ‫‪4‬‬
‫ش ِر ُكوا بِ ِه َ‬ ‫َو َر َزقَ ُك ْم‪ ،‬فَا ْعبُدوهَ َواَل تُ ْ‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ ،‬االدب المفرد؛ ح""اکم؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 2349 :‬و الص""حیحة‪:‬‬
‫‪ 45‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬صحیح ابن حبان؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 133 :‬و الصحیحة‪ 875 :‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬ابن ماجه‪ ،‬صحیح ابن حیان؛ آلبانی در صحیح الج""امع و تخ""ریج المش""کاة‪5082 :‬‬
‫آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬مس""ند احم""د‪ ،‬بخ""اری در ت""اریخ‪ ،‬ترم""ذی؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 1724 :‬و‬
‫صحیح الترغیب‪ 533 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪361‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پنج چیز امرنمود" ‪ ...‬اولین آنها این بود که‪ :‬خداوند را عبادت کنی""د و چ""یزی را ب""ا او‬
‫شریک نکنید‪ .‬مثال کسی ک""ه ب""ه خداون""د ش""رک میورزد" همچ""ون کس""ی اس""ت ک""ه از‬
‫بهترین اموالش‪ ،‬با طال یا پول‪ ،‬بردهای را خریده و او را در خانهای س""کونت ده""د‪.‬‬
‫و به او بگوید‪ :‬کار کن و درآم""د آنرا ب""ه من پ""رداخت کن‪ .‬پس آن بن""ده ک""ار میکن""د و‬
‫درآمد آنرا به دیگری میپردازد‪ ".‬براستی چه کسی از ش""ما راض""ی میش""ود ب""ردهی او‬
‫چنین باشد؟ همانا خداوند شما را خلق کرده و ب""ه ش""ما روزی" میده""د‪ ،‬پس تنه""ا او را‬
‫عبادت کنید و چیزی را با او شریک نکنید‪».‬‬
‫و در این زمینه یکی از مواردی" که رعایت آن در برابر خداوند متعال الزم است‬
‫این است که بدانیم به خاطر عملی که از ما سر میزند از خداوند مع""ذرت بخ""واهیم و‬
‫به خاطر آنچه از جانب خداوند به ما میرسد‪ ،‬او را سپاس بگوییم‪ .‬و اینگون""ه پیوس""ته‬
‫شاکر نعمتهای او بوده و به خاطر اعمال خود به درگاه او ع""ذر آوریم‪ .‬و درح""الیک""ه‬
‫نعمت او را خواستاریم" و شاهد عیب و اعمال خود هستیم به سوی او حرکت کنیم‪.‬‬
‫ب) اخالق با پیامبر‬
‫‪ -1‬رسول" خدا از خود مومن""ان و نزدیک""انش""ان نس""بت ب""ه آنه""ا س""زاوارت""ر اس""ت‪.‬‬
‫"ال ُمْؤ ِمنينَ ِم ْن َأ ْنفُ ِس" ِه ْم» (اح"زاب‪« )6 :‬پی"امبر"‬ ‫خداون"د" متع"ال میفرمای"د‪« :‬النَّبِ ُّي َأوْ لي بِ ْ‬
‫نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوار‌تر است»‪.‬‬
‫‪ -2‬بلند کردن صدا نزد رسول خدا‪:‬‬
‫ت النَّبِ ِّي‬
‫ص""وْ ِ‬
‫ق َ‬‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا الَّذينَ آ َمنُوا ال تَرْ فَعُوا" صْ واتَ ُک ْم فَوْ َ"‬
‫َأ‬
‫ْض َأ ْن تَحْ بَ"طَ َأ ْعم""الُ ُک ْم َو َأ ْنتُ ْم ال ت َْش" ُعرُونَ »‬
‫ْض" ُک ْ"م لِبَع ٍ‬
‫"ر بَع ِ‬ ‫َو ال تَجْ هَرُوا لَهُ بِ ْالقَوْ ِل َک َج ْه" ِ‬
‫(حجرات‪« )2 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌ای""د! ص""دای‌تان را فرات"ر" از ص""دای پی""امبر‬
‫نکنید و با او با آواز بلند سخن نگویید" همان گونه که با یکدیگر بلند س""خن می‌گویی""د‪،‬‬
‫که مبادا درحالی‌که نمی‌دانید اعمال شما ن""ابود گ""ردد»‪ .‬و رفت""ار" عم""ر بن خط""اب در‬
‫برخورد با کسانی که صدای خود را در مس""جدالنبی" ب""اال بردن""د‪ ،‬بی""انگر" رع""ایت این‬
‫اخالق میباشد‪ .‬دو نفر در مسجد رسول هللا ح بودند" که صدای آنها باال گ""رفت؛ چ""ون‬
‫عمر بن خطاب صدای آنها را شنید‪ ،‬نزد آنان رفت""ه و گفت‪ :‬آی""ا میدانی""د کج""ا هس""تید؟‬
‫سپس فرمود‪ ":‬شما دو نفر از کجا هستید؟ گفتند‪ :‬از اهل ط""ائف؛ پس عم""ر بن خط""اب‬
‫گفت‪ :‬اگر از اهل مدینه میبودید" شما را به درد میآوردم‪.‬‬
‫و علما میگویند‪ :‬بلند کردن صدا نزد قبر" رس""ول خ""دا مک""روه اس""ت‪ .‬چنانک""ه بلن""د‬
‫کردن صدا در برابر رسول خدا به هنگام زنده بودن ایش""ان چ""نین ب""وده اس""ت‪ .‬چ""ون‬
‫رسول خدا چه زنده و چه پس از وفات محترم میباش""ند‪ .‬س""الم و درود خداون""د ب""ر او‬
‫‪1‬‬
‫باد‪.‬‬
‫‪ -3‬یاری رسول" خدا و رعایت احترام او؛ چنانکه امروزه شاهد هجم""هی بیوقف""هی‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‬
‫‪362‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ول‬‫َّس" َ‬ ‫غربیها به پیامبرمان محمد هستیم‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪« :‬الَّذينَ يَتَّبِ ُع""ونَ الر ُ‬
‫ُوف َو‬ ‫"ال َم ْعر ِ‬ ‫جيل يَ"ْأ ُم ُرهُ ْم بِ ْ‬ ‫ي الَّذي يَ ِجدُونَ"هُ َم ْکتُوب"ا ً ِع ْن" َدهُ ْم فِي التَّوْ را ِة َو اِإْل ْن ِ‬ ‫ي اُأْل ِّم َّ‬
‫النَّبِ َّ‬
‫ض ُع َع ْنهُ ْم ِإصْ َرهُ ْم َو‬ ‫ث َو يَ َ‬ ‫ت َو ي َُحرِّ ُم َعلَ ْي ِه ُم ْالخَباِئ َ‬ ‫يَ ْنهاهُ ْم ع َِن ْال ُم ْن َک ِر َو ي ُِحلُّ لَهُ ُم الطَّيِّبا ِ‬
‫َص "رُوهُ َو اتَّبَ ُع""وا النُّو َر الَّذي‬ ‫َت َعلَ ْي ِه ْم فَالَّذينَ آ َمنُ""وا بِ " ِه َو َع" َّزرُوهُ َو ن َ‬ ‫اَأْل ْغال َل الَّتي ک""ان ْ‬
‫ک هُ ُم ْال ُم ْفلِ ُح""ونَ » (اع""راف‪« )157 :‬آن"ان ک"ه از (این) رس"ول (هللا)‪،‬‬ ‫"ز َل َم َع" هُ ُأولِئ َ‬ ‫ْن" ِ‬
‫ُأ‬
‫پیامبر" «أمی» (= درس ناخوانده) پیروی" می‌کنند که صفاتش را در تورات و انجیلی‬
‫که نزدش"ان اس"ت‪ ،‬نوش"ته می‌یابن"د‪ .‬آن‌ه"ا را ب"ه (کاره"ای) خ"وب و پس"ندیده فرم"ان‬
‫میدهد و از زش"تی (و کاره"ای ن"ا پس"ند) بازش"ان می‌دارد‪ .‬و پاکیزه‌ه"ا را ب"رایش"ان‬ ‫‌‬
‫حالل می‌گردان "د" و پلی""دی‌ها را ب""ر آن""ان ح""رام می‌کن""د و باره""ای س""نگین و قی""د (و‬
‫آنه""ا ب""ر می‌دارد‪ ،‬پس کس""انی‌که ب""ه او‬ ‫زنجیرهایی) را که بر آن‌ها ب""ود‪ ،‬از (دوش) ‌‬
‫ایمان آوردند" و او را گرامی داشتند" و او را ی""اری دادن""د و از ن""وری" ک""ه ب""ا او ن""ازل‬
‫شده پیروی" نمودند‪ ،‬آنانند که رستگارند»‪".‬‬
‫ش ًرا َونَ ِذي ًرا» (فتح‪(« )8 :‬ای پی""امبر) ب""ه‬ ‫ش ا ِهدًا َو ُمبَ ِّ‬ ‫س ْلنَا َك َ‬ ‫و میفرمای""د‪ِ« :‬إنَّا َأ ْر َ‬
‫مژدهدهنده و بیم‌دهنده فرستادیم»‪".‬‬ ‫راستی" ما تو را گواه و ‌‬
‫‪ -4‬درود" فرستادن به رسول خدا؛‬
‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫ُص"لونَ َعلي النبِ ِّي يا ُّيهَ""ا الذينَ آ َمنُ""وا‬ ‫َ‬ ‫ُّ‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ َو َمالِئ َکتَهُ ي َ‬
‫صلُّوا َعلَ ْي ِه َو َسلِّ ُموا ت َْس"ليما ً» (اح""زاب ‪« )56 :‬بی‌گم""ان هللا و فرش""تگانش" ب""ر پی""امبر"‬ ‫َ‬
‫درود" می‌فرستند؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! بر او درود فرس"تید‪ ،‬و س"الم بگویی"د‪،‬‬
‫سالمی نیکو»‪.‬‬
‫و «صالة» در اینجا به معنای دعا میباشد چنانکه در حدیث ابو حمید ساعدی آمده‬
‫است که صحابه گفتند‪ :‬ای رسول" خدا‪ ،‬چگونه ب""ر ش""ما ص""لوات بفرس""تیم؟ فرمودن""د‪":‬‬
‫آل ِإ ْب َرا ِهي َم‪َ ،‬وبَا ِركْ‬ ‫صلَّيْتَ َعلَى ِ‬ ‫ص ِّل َعلَى ُم َح َّم ٍد َوَأ ْز َوا ِج ِه َو ُذ ِّريَّتِ ِه‪َ ،‬ك َما َ‬ ‫بگویید‪« ":‬اللَّ ُه َّم َ‬
‫ار ْكتَ َعلَى آ ِل ِإ ْب َرا ِهي َم ِإنَّكَ َح ِمي ٌد َم ِجيدٌ»‬ ‫ُ‬
‫اج ِه َوذ ِّريَّتِ ِه‪َ ،‬ك َما بَ َ‬‫َعلَى ُم َح َّم ٍد َوَأ ْز َو ِ‬
‫‪1‬‬

‫‪ -5‬دوست داشتن رسول خدا و محبت نسبت به او‪:‬‬


‫خداوند متعال میفرمای""د‪« :‬قُ""لْ ِإ ْن ُک ْنتُ ْم تُ ِحبُّونَ هَّللا َ فَ""اتَّبِعُوني يُحْ بِ ْب ُک ُم ُ َو يَ ْغفِ""رْ لَ ُک ْم‬
‫هَّللا‬
‫ُذنُوبَ ُک ْ"م َو هَّللا ُ َغفُو ٌر َرحي ٌم» (آل عمران‪« )31 :‬بگو‪ :‬اگر هللا را دوست می‌داری""د‪ ،‬پس‬
‫گناهانتان را ب""رایت""ان بی""امرزد" و هللا‬ ‫‌‬ ‫از من پیروی کنید تا هللا شما را دوست بدارد و‬
‫آمرزنده‌ی مهربان است»‪.‬‬
‫‪ -6‬پیروی" از رسول" خدا و اقتدا به او‪:‬‬
‫خداوند متعال میفرمای""د‪« :‬قُ""لْ ِإ ْن ُک ْنتُ ْم تُ ِحبُّونَ هَّللا َ فَ""اتَّبِعُوني يُحْ بِ ْب ُک ُم هَّللا ُ َو يَ ْغفِ""رْ لَ ُک ْم‬
‫ُذنُوبَ ُک ْ"م َو هَّللا ُ َغفُو ٌر َرحي ٌم»(آل عمران‪)31 :‬‬
‫ُأ‬
‫ُول هَّللا ِ ْس" َوةٌ َح َس"نَةٌ لِ َم ْن ک""انَ يَرْ ُج""وا" هَّللا َ َو ْاليَ""وْ َم‬ ‫و میفرماید‪« :‬لَقَ ْد کانَ لَ ُک ْم في َرس ِ‬
‫‪ - 1‬بخاری‪5880 ":‬؛ مسلم‪614 :‬‬
‫‪363‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫"ر هَّللا َ َکث""يراً» (اح""زاب‪« )21 :‬یقین "ا ً ب""رای ش""ما در زن""دگی رس""ول" هللا‬ ‫اآْل ِخ" َر َو َذ َک" َ‬
‫سرمشق" نیکویی است‪ ،‬برای آنان که به هللا و روز آخرت امید دارن""د و هللا را بس""یار‬
‫یاد می‌کنند»‪.‬‬
‫رسول خدا فرمودند‪« ":‬هو الذی نفسی بیده ال یومن احدکم حتی اکون احب الی""ه من‬
‫والده و ولده والناس اجمعین»‪« 1:‬سوگند به کسی که جانم در دس""ت اوس""ت‪ ،‬هیچی""ک‬
‫از شما ایم"ان نمیآورد ت"ا اینک"ه من ن"زد او از پ"در و فرزن"د" و تم"ام م"ردم محب"وب"ت"ر‬
‫باشم»‪.‬‬
‫‪ -7‬داور" و قاضی" قرار دادن رسول خدا‪:‬‬
‫ول َو ولِي‬ ‫ُأ‬ ‫َّس" َ"‬ ‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا الَّذينَ آ َمنوا طي ُع""وا" َ َو طي ُع""وا الر ُ‬
‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ول ِإ ْن ُک ْنتُ ْم تُْؤ ِمنُ""ونَ بِاهَّلل ِ َو‬ ‫"ر ِم ْن ُک ْم فَ"ِإ ْن تَن""ا َز ْعتُ ْم في َش" ْي ٍء فَ" ُر ُّدوهُ ِإلَي هَّللا ِ َو الر ُ‬
‫َّس" ِ‬ ‫اَأْل ْم" ِ‬
‫ک خَ ْي ٌر َو َأحْ َسنُ تَْأويالً» (نساء‪« )59 :‬ای کسانی‌ ک""ه ایم""ان آورده‌ای""د!‬ ‫ْاليَوْ ِم اآْل ِخ ِر ذلِ َ‬
‫هللا را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید و صاحبان امرت""ان را (اط""اعت کنی""د) و‬
‫اگر در چیزی اختالف کردید‪ ،‬آنرا ب""ه هللا و پی""امبر" ب""از گردانی""د؛ اگ""ر ب""ه هللا و روز"‬
‫قیامت ایمان دارید‪ ،‬این بهتر و خوش فرجام‌تر است»‪.‬‬
‫ُ‬
‫"وک فيم""ا َش" َج َر بَ ْينَهُ ْم ث َّم ال يَ ِج" دُوا‬ ‫ِّک ال يُْؤ ِمنُونَ َحتَّي ي َُح ِّک ُم" َ‬ ‫و میفرماید‪« :‬فَال َو َرب َ‬
‫ً‬
‫ض""يْتَ َو ي َُس""ل ُموا ت َْس""ليما » (نس""اء‪« )65 :‬ن""ه‪ ،‬س""وگند ب""ه‬ ‫ِّ‬ ‫في َأ ْنفُ ِس"" ِه ْم َح َرج""ا ً ِم َّما قَ َ‬
‫آنها ایمان نمی‌آورند‪ ،‬مگ"ر اینک"ه در اختالف"ات خ"ویش ت"و را داور‬ ‫پروردگارت" که ‌‬
‫ً‬
‫قرار" دهند و سپس از داوری تو‪ ،‬در دل خود احساس ن""اراحتی" نکنن""د و ک""امال تس""لیم‬
‫باشند»‪.‬‬
‫ج) اخالق با مردم‪:‬‬
‫قاعدهی کلی و جامع رعایت اخالق ب""ا م""ردم‪ ،‬در دو ف""اکتور اص""لی خالص""ه می‪-‬‬
‫شود‪ :‬رعایت اقوال و افعال نیک در برابر آنها و خ""ودداری" از اذیت و آزار ق""ولی" و‬
‫عملی آنها؛‬
‫چنانکه عبدهللا بن مبارک میگوید‪« :‬اخالق نیک عبارت اس""ت از‪ :‬گش""ادهرویی" و‬
‫نیکی کردن و خودداری" از اذیت و آزار»‪.‬‬
‫اس‪ ،‬فَيَقُ و ُل‬ ‫ط‪َ ،‬و َك انَ يُ دَايِنُ النَّ َ‬ ‫رس"ول خ""دا فرمودن""د‪ِ« :‬إنَّ َر ُجاًل لَ ْم يَ ْع َم ْل َخ ْي ًرا قَ ُّ‬
‫َأ‬
‫او ْز‪ ،‬لَ َع َّل هَّللا َ تَ َع الَى نْ يَت ََج ا َوزَ َعنَّا‪ ،‬فَلَ َّما‬ ‫س َر َوت ََج َ‬ ‫س َر‪َ ،‬وا ْت ُركْ َما َع ُ‬ ‫سولِ ِه‪ُ :‬خ ْذ َما تَيَ َّ‬ ‫لِ َر ُ‬
‫َأ‬
‫ط؟ قَ ا َل‪ :‬اَل ‪ِ .‬إاَّل نَّهُ َك انَ لِي ُغاَل ٌم َو ُك ْنتُ‬ ‫َهلَ َك قَا َل هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل لَ هُ‪َ :‬ه ْل َع ِم ْلتَ َخ ْي ًرا قَ ُّ‬
‫س َر‪َ ،‬وت ََجا َو ْز لَ َع َّل‬ ‫س َر‪َ ،‬وا ْت ُركْ َما َع ُ‬ ‫ضى قُ ْلتُ لَهُ‪ُ :‬خ ْذ َما تَيَ َّ‬ ‫اس‪ ،‬فَِإ َذا بَ َع ْثتُهُ ِليَتَقَا َ‬ ‫ُأدَايِنُ النَّ َ‬
‫او ْزتُ َع ْنكَ »‪« 2:‬مردی بود که هیچ عملی انجام‬ ‫هَّللا َ يَت ََجا َو ُز َعنَّا‪ .‬قَا َل هَّللا ُ تَ َعالَى‪ :‬قَ ْد ت ََج َ‬
‫‪ - 1‬بخاری‪ ،1/10 ":‬مسلم‪1/10 :‬‬
‫‪ - 2‬نسائی‪ ،‬ابن حبان‪ ،‬ح"اکم؛ آلب"انی در ص"حیح الج"امع‪ 2078 :‬و ص"حیح ال"ترغیب‪:‬‬
‫‪ 869‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪364‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نداده بود‪ .‬و به مردم قرض میداد و چون فرستاده"ی خ""ود را ب""رای وص""ول ق""رضه""ا‬
‫میفرستاد‪ ،‬به او میگفت‪ :‬آنچه را برای مدیون میسر است‪ ،‬بگیر و مقداری از ق""رض‬
‫را که برای او میسر نیست رها کن و از آن درگذر؛ باشد که خداون "د" از م""ا درگ""ذرد‬
‫(و ما را مرهون رحمت خویش قرار" دهد‪ ).‬چون وی ُمرد‪ ،‬خداون "د" گفت‪ :‬آی""ا هرگ""ز‬
‫عملی را انجام دادهای؟ گفت‪« :‬نه» جز اینکه غالمی داشتم و به مردم قرض می دادم‪.‬‬
‫پس چون او را برای وصول قرضها میفرستادم به او میگفتم‪ :‬آنچ""ه را ب""رای م""دیون‬
‫میسر است بگیر و از مقدار باقیمانده قرض که قدرت پ""رداخت آنرا ن""دارد‪ ،‬درگ""ذر؛‬
‫باشد که هللا از ما در گذرد‪ .‬خداوند" فرمود‪ :‬تو را بخشیدم»‪.‬‬
‫تشویق به آداب و اخالق نیک‪:‬‬
‫هَّللا‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬
‫صي ُك ْم بِ َّم َهاتِ ُك ْم – ثاَل ثا ‪ِ -‬إنَّ َ يُو ِ‬
‫صي ُك ْم بِآبَاِئ ُك ْم –‬ ‫رسول خدا فرمودند‪ِ« ":‬إنَّ هَّللا َ يُو ِ‬
‫ب»‪« :‬خداوند متعال در مورد" م""ادرانت""ان ب""ه‬ ‫‪1‬‬
‫ب فَاَأْل ْق َر ِ‬
‫صي ُك ْم بِاَأْل ْق َر ِ‬
‫مرتین ‪ِ -‬إنَّ هَّللا َ يُو ِ‬
‫شما توصیه کرده اس""ت‪ -‬و این را س"ه ب""ار تک""رار نمودن""د‪ -‬خداون"د" متع""ال در م""ورد‬
‫پدرانتان به شما سفارش نموده است‪ -‬و این را دو بار تک""رار کردن""د‪ -‬خداون""د متع""ال‬
‫در مورد افراد نزدیک و نزدیکتر ب""ه ش""ما توص""یه ک""رده اس""ت‪( .‬ک"ه حق""وق آن""ان را‬
‫رعایت کنید‪»).‬‬
‫يرنَا َويَ ْع ِرفْ‬‫ص ِغ َ‬‫يرنَ ا َويَ ْر َح ْم َ‬ ‫َ‬
‫س ِمنَّا َمنْ ل ْم يُ ِج َّل َكبِ َ‬ ‫َ‬
‫و رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« :‬ل ْي َ‬
‫لِ َعالِ ِمنَا َحقه»‪« 2:‬کسی که بزرگ ما را محترم نشمارد و به کوچ""ک م""ا رحم نکن""د و‬
‫حق عالم ما را نداند‪ ،‬از ما نیست»‪.‬‬
‫ق‬ ‫َّ‬
‫صنَ ش َْو ٍك َعلَى الط ِري ِ‬ ‫ُ‬
‫يق َو َج َد غ ْ‬ ‫َ‬
‫شي بِط ِر ٍ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪« :‬بَ ْينَ َما َر ُج ٌل يَ ْم ِ‬
‫ش َك َر هَّللا ُ لَهُ فَ َغفَ َر لَهُ»‪« 3:‬روزی" مردی در راهی قدم میزد که بوتهی خ""اری‬ ‫فََأ َّخ َرهُ‪ ،‬فَ َ‬
‫در مسیر دید‪ ،‬پس آنرا از مسیر راه دور کرد که خداوند" پاس""خ این عم""ل نی""ک او را‬
‫داد و او را بخشید»‪.‬‬
‫و از انس روایت است که میگوید‪« :‬رسول خدا از کنار کودکان میگذشت به آنه""ا‬
‫‪4‬‬
‫سالم میکرد»‪.‬‬
‫«احفَ ْظ ع َْو َرتَكَ ِإاَّل ِمنْ ز َْو َجتِ َك َأ ْو َما َملَ َكتْ يَ ِمينُ َك‪ .‬قَی َل‪ِ :‬إذاَ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪ْ :‬‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫اس تَطَعْتَ نْ اَل يَ َرینَ َه ا َح ٌد فَاَل يَ َريَنَّ َه ا؛ قی َل‪:‬‬ ‫ض؟ قَا َل‪ِ« :‬إنْ ْ‬ ‫ض ُه ْم فِي بَ ْع ٍ‬ ‫َكانَ ا ْلقَ ْو ُم بَ ْع ُ‬

‫‪ - 1‬بخ""اری‪ ،‬ابن ماج""ه‪ ،‬ط""برانی و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 1924 :‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬حاکم‪ ،‬آلبانی در صحیح الجامع‪ 5319 :‬و تخریج ال""ترغیب‪ 1/66 :‬آن‪-‬‬
‫را حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬متفق علیه‬
‫‪ - 4‬بخاری؛ نگا‪ :‬صحیح الجامع‪5014 :‬‬
‫‪365‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س»‪« 1:‬ش رمگاهت را از‬ ‫س ت َْحيَا ِم ْن هُ ِمنَ الن ا ِ‬ ‫ق َأنْ يُ ْ‬ ‫ِإ َذا َكانَ َأ َح ُدنَا َخالِيًا؟ قَا َل هَّللا ُ َأ َح ُّ‬
‫همه بپوشان جز همسر و کنیزت‪ .‬گفتم‪ :‬اگر مردم با یکدیگر" بودند؟ فرمود‪ ":‬اگ""ر می‪-‬‬
‫توانی چنان کنی که هیچکس آنرا نبیند‪ ،‬بهتر است‪ .‬گفتم‪ :‬ای رس""ول خ""دا‪ ،‬اگ""ر کس""ی‬
‫تنها بود؟ فرمود‪ ":‬هللا سزاوارتر" است که مردم از او شرم کنند»‪.‬‬
‫«خ ْي ُر ُك ْم َخ ْي ُر ُك ْم َأِل ْهلِ ِه‪َ ،‬وَأنَا َخ ْي ُر ُك ْم َأِل ْهلِي»‪« :‬بهترین شما‬
‫‪2‬‬
‫و رسول خدا فرمودند‪َ :‬‬
‫بهترین"تان با خانوادهاش میباشد و من بهترین شما با خانوادهام هستم»‪.‬‬
‫و رسول خدا فرمودند‪« :‬خ""یرکم خ""یرکم" للنس""اء»‪« 3:‬به""ترین ش""ما‪ ،‬به""ترینت""ان ب""ا‬
‫زنان است»‪.‬‬
‫د) اخالق با بردگان و کنیزان‪:‬‬
‫اگر رعایت اخالق با بردگان و کنیزان مورد توجه قرار" گرفته‪ ،‬تردیدی" نیست که‬
‫رعایت اخالق در برابر خدمتکاران و مجری""ان‪ ،‬من ب""اب اولی م""ورد توج""ه میباش""د‪.‬‬
‫ير َأ ْج َرهُ‪ ،‬قَ ْب َل َأنْ يَ ِج فَّ َع َرقُ هُ»‪« 4:‬م""زد‬ ‫چنانکه رسول خدا فرمودند‪َ« :‬أ ْعطُ وا اَأْل ِج َ‬
‫کارگر" را قبل از اینکه عرق وی خشک شود‪ ،‬بدهید»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬
‫و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ ْخ َوانُ ُك ْم َخ َولُ ُك ْم‪َ ،‬ج َعلَ ُه ُم ُ قنیة ت َْحتَ ْي ِدي ُك ْم‪ ،‬ف َمنْ َك انَ‬
‫باس ِه‪َ ،‬والَ یُ َكلِّفُ هُ َم ا يَ ْغلِبُ هُ‪ ،‬فَ ِإنْ‬ ‫س هُ ِم َّما لِ ِ‬ ‫َأ ُخوهُ ت َْحتَ يَ ِد ِه‪ ،‬فَ ْليُ ْط ِع ْمهُ ِمنْ طَعا ِم ِه‪َ ،‬و ْليُ ْلبِ ْ‬
‫َكلَّ ْفهُ َما یَ ْغلِ ْبهُ فَلَیَ ْعنَهُ»‪« 5:‬غالمان و زیردستان شما برادران شما هستند‪ .‬خداوند آن""ان‬
‫را در اختیار شما قرار داده است‪ .‬پس هرکس برادرش" زیردس"ت" او ب""ود‪ ،‬بای""د او را‬
‫از غذایی که خود میخورد‪ ،‬بخوراند و از لباسی که خود میپوشد‪ ،‬بپوشاند‪ .‬و او را به‬
‫امری که از توانش خارج است‪ ،‬مکلف نکند؛ و چون او را به کاری مکلف نمود ک""ه‬
‫از توانش خارج است‪ ،‬باید او را یاری کند‪».‬‬
‫اما چنانکه اسالم به اخالق نیک امر میکند‪ ،‬از اخالق زشت و ناپسند نهی میکند‪.‬‬
‫نهی از اخالق زشت و ناپسند‪:‬‬
‫قران کریم‪:‬‬
‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا ُّيهَا الذينَ آ َمنُوا ال يَسْخَرْ قَوْ ٌ"م ِم ْن قَوْ ٍ"م عَسي ْن يَ ُکونُ""وا‬
‫خَ ْي""راً ِم ْنهُ ْم َو ال نِس""ا ٌء ِم ْن نِس""ا ٍء عَس""ي َأ ْن يَ ُک َّن خَ ْي""راً ِم ْنه َُّن َو ال ت َْل ِم" ُزوا" َأ ْنفُ َس " ُک ْم َو ال‬
‫ک هُ ُم الظَّالِ ُمونَ »‬ ‫"ان َو َم ْن لَ ْم يَتُبْ فَُأولِئ َ‬ ‫ق بَ ْع" َد اإْل يم" ِ‬ ‫اال ْس ُم ْالفُ ُس "و ُ‬ ‫س ِ‬ ‫تَنابَ ُزوا" بِاَأْل ْلقا ِ‬
‫ب بِْئ َ‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬اب"ویعلی‪ ،‬ح""اکم؛ و آلب"انی در ص"حیح الج""امع‪ 203 :‬و آداب الزف"اف‪":‬‬
‫‪ 34‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ترمذی‪ ،‬ابن ماجه؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 3314 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬حاکم؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 3316 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 4‬ابن ماجه‪ ،‬ابویعلی‪ ،‬طبرانی در االوسط و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 1055 :‬آنرا‬
‫حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 5‬بخاری‪ ،2359 ،29 ":‬مسلم‪3140 ،3139 :‬‬
‫‪366‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫(حجرات‪« )11 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! گروهی (از م""ردان) گ""روه دیگ""ر را‬
‫مسخره نکند‪ ،‬شاید آنان (= مسخره شدگان) از این‌ها بهتر باشند؛ و ن""ه زن""انی‪ ،‬زن""ان‬
‫دیگر را‪ ،‬شاید آنان (= مسخره شدگان) از این‌ها بهتر باشند؛ و از یکدیگر عیبج""وئی‬
‫نکنید و یکدیگر را با القاب زشت نخوانید که پس از ایمان (آوردن) ن""ام فس""ق بس""یار"‬
‫(زشت و) بد است و هر که توبه نکرد‪ ،‬پس آنانند که ستمکارند»‪.‬‬
‫ض َم َرح"ا ً‬ ‫َأْل‬
‫ش فِي ا رْ ِ‬ ‫اس َو ال تَ ْم ِ‬ ‫ک لِلنَّ ِ‬ ‫صعِّرْ خَ" َّد َ‬ ‫و لقمان به فرزندش گفت‪َ « :‬و ال تُ َ‬
‫"ر‬ ‫ک ِإ َّن َأ ْن َک" َ‬ ‫صوْ تِ َ‬ ‫ک َو ا ْغضُضْ ِم ْن َ‬ ‫ص ْد في َم ْشيِ َ‬ ‫ور َو ا ْق ِ‬ ‫ِإ َّن هَّللا َ ال يُ ِحبُّ ُک َّل ُم ْختا ٍل فَ ُخ ٍ‬
‫مير» (لقمان‪« )19-18 :‬و با بیاعتنایی از م""ردم روی مگ""ردان‬ ‫ت ْال َح ِ‬ ‫صوْ ُ‬ ‫ت لَ َ‬ ‫اَأْلصْ وا ِ‬
‫و مغرورانه در زمین راه مرو‪ ،‬بی‌گمان هللا هیچ متکبر خود‌ستایی را دوس""ت ن""دارد‪.‬‬
‫و در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و از صدای خود بک"اه (و هرگ"ز فری"اد ن"زن)‬
‫زیرا زشت‌ترین صدا‌ها‪ ،‬صدای خران است»‪.‬‬
‫سنت نبوی‪:‬‬
‫ش َوالَ‬ ‫َ‬
‫ان َوالَ الف ا ِح ِ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬
‫س ال ُم ْؤ ِمنُ بِالطعَّا ِن َوالَ اللعَّ ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫رس""""ول خ""""دا فرمودن""""د‪« :‬ل ْي َ‬
‫البَ ِذي ِء»‪« 1:‬مومن عیبجو و لعن کننده و دشنام" دهنده و بدزبان و بیحیا نیست»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ش بَ ُع َو َج ا ُرهُ َج اِئ ٌع ِإلَى َج ْنبِ ِه»‪:‬‬ ‫س ا ْل ُم ْؤ ِمنُ الَّ ِذي يَ ْ‬ ‫و رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬لَ ْي َ‬
‫«مومن چنان نیست که سیر باشد درحالیکه همسایهاش در کنار وی گرسنه باشد»‪.‬‬
‫از جابر روایت است ک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪ِ« ":‬إنَّ ِمنْ َأ َحبِّ ُك ْم ِإلَ َّي َوَأ ْق َربِ ُك ْم ِمنِّي‬
‫س ا يَ ْو َم‬ ‫ض ُك ْم ِإلَ َّي َوَأ ْب َع َد ُك ْم ِمنِّي َم ْجلِ ً‬ ‫اس نَ ُك ْم َأ ْخالَقً ا‪ ،‬وَِإنَّ َأ ْب َغ َ‬ ‫س ا يَ ْو َم القِيَا َم ِة َأ َح ِ‬
‫َم ْجلِ ً‬
‫َ‬
‫س و َل هللاِ‪ ،‬ق ْد َعلِ ْمنَ ا‬ ‫َ‬
‫َش ِّدقونَ َوال ُمتَفَ ْي ِهقُ ونَ ‪ ،‬ق الُوا‪ :‬يَ ا َر ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫القِيَا َم ِة الث ْرث ارُونَ َوال ُمت َ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬
‫الثَّرْ ثَارُونَ َوال ُمتَ َش ِّدقُونَ فَ َما ال ُمتَفَ ْي ِهقونَ ؟ قَا َل‪ :‬ال ُمتَ َكبِّرُونَ »‪« :‬محبوبترین ش""ما ن""زد من‬
‫‪3‬‬ ‫ُ‬
‫و آنکه در روز" قیامت به همنشینی با من نزدیک"تر اس""ت‪ ،‬خ""وش اخالقت""رین ش""ما می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬و منفورترین شما نزد من و آنکه در روز" قیامت بیش از دیگ""ران از همنش""ینی‬
‫با من دور" است‪ ،‬اف""راد پرح""رف (وراج) و الفزنی هس""تند ک""ه ب""ا ده""ان پ""ر و ژس""ت‬
‫افراد سخنور سخن میگویند و نیز متفیهقان‪ .‬گفتند‪ :‬ای رسول" خ""دا‪ ،‬اف""راد پرح""رف و‬
‫الفزن را میشناسیم‪ .‬اما متفیهقان چه کسانی هستند؟ فرمود‪ :‬متکبران»‪.‬‬

‫هشدار در مورد اخالق زشت و ناپسند‪:‬‬


‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬ادب المف""رد‪ ،‬ح""اکم و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 5381 :‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪ ،‬طبرانی‪ ،‬حاکم؛ و آلبانی در ص""حیح الج""امع‪ 5382 :‬آنرا ص""حیح دانس""ته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 3‬ترم""ذی میگوی""د‪ :‬این ح""دیث حس""ن غ""ریب اس""ت‪ .‬آلب""انی در الج""امع‪ 2197 :‬و‬
‫الصحیحة‪ 791 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪367‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫س ِمنَّا»‪:‬‬ ‫شنَا فَلَ ْي َ‬ ‫س ِمنَّا‪َ ،‬و َمنْ َغ َّ‬ ‫ساَل َح فَلَ ْي َ‬ ‫رسول خدا فرمودند‪َ « ":‬منْ َح َم َل َعلَ ْينَا ال ِّ‬
‫«هرکس بر علیه ما س"الح ب"ردارد" از م"ا نیس"ت و ه"رکس ب"ه م"ا خی"انت کن"د از م"ا‬
‫نیست»‪.‬‬
‫اس دُوا‪،‬‬ ‫اَل‬ ‫اَل‬
‫ض وا‪َ ،‬و تَق اط ُعوا‪َ ،‬و تَ دَابَ ُروا‪َ ،‬و ت ََح َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫اَل‬
‫و رسول خ""دا فرمودن""د‪ « :‬تَبَاغ ُ‬
‫ق ث ث ِة‬ ‫َ‬ ‫اَل‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫س لِ ٍم نْ يَ ْه ُج َر خ اهُ ف ْو َ‬ ‫َأ‬ ‫َو ُكونُوا ِعبَا َد هللاِ ِإ ْخ َوانً ا‪َ ،‬ک َم ا َأ َم َر ُک ُم هللا َو يَ ِح ُّل لِ ُم ْ‬
‫اَل‬
‫َأيَّ ٍام»‪« 2:‬با یکدیگر دشمنی نکنید‪ ،‬از یکدیگر نبرید و پیون""د بین خ""ود را از یک""دیگر‬
‫گسسته ندارید و به یکدیگر پشت نکنی""د و نس""بت ب""ه هم حس""ادت نورزی""د‪ .‬ب""رادروار‬
‫خداوند" را عبادت کنید چنانکه خداوند شما را امر کرده است‪ .‬و ب""رای هیچ مس""لمانی‬
‫حالل نیست که بیش از سه روز" با برادر مسلمانش قهر باشد و او را ترک گوید»‪.‬‬
‫و رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« :‬ثَاَل ثَ ةٌ اَل يُ َكلِّ ُم ُه ُم هللاُ يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة‪َ ،‬واَل يَ ْنظُ ُر ِإلَ ْي ِه ْم َواَل‬
‫يل‪َ ،‬و َر ُج ٌل‬ ‫الس بِ ِ‬‫ض ِل َم ا ٍء بِ ا ْلفَاَل ِة يَ ْمنَ ُع هُ ِمنَ ا ْب ِن َّ‬ ‫اب َألِي ٌم‪َ :‬ر ُج ٌل َعلَى فَ ْ‬ ‫يُزَ ِّكي ِه ْم َولَ ُه ْم َع َذ ٌ‬
‫ص َّدقَهُ َو ُه َو َعلَى َغ ْي ِر‬ ‫ص ِر فَ َحلَفَ لَهُ بِاهللِ َأَل َخ َذهَا بِ َك َذا َو َك َذا فَ َ‬ ‫س ْل َع ٍة بَ ْع َد ا ْل َع ْ‬
‫بَايَ َع َر ُجاًل بِ ِ‬
‫َذلِ َك‪َ ،‬و َر ُج ٌل بَايَ َع ِإ َما ًما اَل يُبَايِ ُعهُ ِإاَّل لِ ُد ْنيَا فَِإنْ َأ ْعطَاهُ ِم ْن َه ا َوفَى‪ ،‬وَِإنْ لَ ْم يُ ْع ِط ِه ِم ْن َه ا ل ْمَ‬
‫ف»‪« 3:‬خداوند متعال در روز" قیامت با س""ه گ""روه س""خن نمیگوی""د و ب""ه س""وی آن""ان‬ ‫يَ ِ‬
‫نگاه نمیکند و عذاب دردناکی در انتظار آنان است‪ :‬مردی که در صحرا آب اض""افی‬
‫داشته باشد و آنرا از مسافران دریغ کند‪ .‬کسی که بعد از عصر ک""االیی را ب""ا س""وگند‬
‫خ""وردن ب""ه خداون""د ک""ه ب""ه فالن و فالن قیمت خری""ده اس""ت‪ ،‬ب""ه دیگ""ری بفروش""د‪ ".‬و‬
‫مشتری" او را تصدیق کند درحالیکه چنین نبوده اس""ت‪ .‬و م""ردی ک""ه ب""ا ام""ام (ح""اکم)‬
‫مسلمانان بیعت کند و هدفی" جز منافع دنیوی" نداشته باش"د‪ .‬چنانک"ه اگ"ر چ"یزی ب"ه او‬
‫ببخشد وفادار باشد و در غیر اینصورت بیعت را میشکند»‪.‬‬
‫و رسول خدا فرمودند‪« :‬اَل يَد ُْخ ُل ا ْل َجنَّةَ نَ َّما ٌم»‪« 4:‬سخنچین وارد بهشت نمیشود»‪.‬‬
‫س َأ َح ِد ُك ْم بِ ِم ْخيَ ٍط ِمنْ َح ِدي ٍد َخ ْي ٌر لَ هُ ِمنْ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪َ« :‬أَلنْ يُ ْط َعنَ فِي َرْأ ِ‬
‫س ا ْم َرَأةً اَل تَ ِح ُّل لَهُ»‪« 5:‬چ""ون س""وزنی از آهن در س""ر یکی از ش""ما ف""رو" کنن""د‬ ‫َأنْ يَ َم َّ‬
‫برای او بهتر است از اینکه زنی را لمس کند که برای او حالل نیست»‪.‬‬
‫َصى ِإ َما َمهُ‬ ‫ق ا ْل َج َما َعةَ‪َ ،‬وع َ‬ ‫ار َ‬ ‫سَأ ْل َع ْن ُه ْم‪َ :‬ر ُج ٌل فَ َ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪« ":‬ثَاَل ثَةٌ اَل تَ ْ‬
‫زَو ُج َها َوقَ ْد َكفَاهَا‬ ‫اب َع ْن َها ْ‬ ‫سيِّ ِد ِه فَ َماتَ ‪َ ،‬وا ْم َرَأةٌ َغ َ‬ ‫ق ِمنْ َ‬ ‫صيًا‪َ ،‬وَأ َمةٌ َأ ْو َع ْب ٌد َأبَ َ‬ ‫فَ َماتَ عَا ِ‬
‫سا ْل َع ْن ُه ْم»‪« :‬از سه گروه سوال مکن‪ :‬کسی که (با‬ ‫‪6‬‬
‫َمُؤونَةَ ال ُّد ْنيَا فَتَبَ َّر َجتْ بَ ْع َدهُ فَاَل تَ َ‬
‫‪ - 1‬مسلم‪98 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪7875 :‬؛ بخاری‪6065 ":‬؛ مسلم‪669 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪2672 ":‬؛ مسلم‪310 :‬‬
‫‪ - 4‬مسلم‪303 :‬‬
‫‪ - 5‬طبرانی‪ "،‬آلبانی در صحیح الجامع‪ 5045 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 6‬مستدرک حاکم‪419 :‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 3058 :‬آنرا صحیح میداند‪.‬‬
‫‪368‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫قلب و زبان و اعتقاد یا با جسم و زبان) گروه مسلمانان را ترک کند و بهگون""های از‬
‫امام خود سرکشی کند (چون خوارج و متجاوزان و ‪ )...‬و در حال سرکشی" بمیرد؛ و‬
‫برده یا کنیزی که از صاحب و آقایش ف""رار کن""د و در همین ح""ال بم""یرد؛ و زنی ک""ه‬
‫شوهرش" او را در حالی ترک کند که مایحتاج الزم برای زندگی را ب"ه ج"ای گذاش"ته‬
‫باشد‪ ،‬اما آن زن پس از وی آرایش کند‪ .‬از این سه دسته سوال مکن»‪.‬‬
‫َأ‬ ‫َ‬
‫ش ْيًئا‪َ ،‬و ل ْو نْ‬ ‫وف َ‬‫سبَّنَّ َأ َح دًا َواَل ت َْحقِ َرنَّ ِمنَ ا ْل َم ْع ُر ِ‬ ‫و رسول خدا فرمودند‪« :‬اَل تَ ُ‬
‫ف‬‫ص ِ‬ ‫زَاركَ ِإلَى نِ ْ‬ ‫ارفَ ْع ِإ َ‬‫وف‪َ ،‬و ْ‬ ‫سطٌ ِإلَ ْي ِه َو ْج ُه كَ ِإنَّ َذلِ كَ ِمنَ ا ْل َم ْع ُر ِ‬ ‫تُ َكلِّ َم َأ َخاكَ َوَأ ْنتَ ُم ْنبَ ِ‬
‫اق‪ ،‬فَِإنْ َأبَيْتَ فَ ِإلَى ا ْل َك ْعبَ ْي ِن‪ ،‬وَِإيَّاكَ وَِإ ْ‬
‫س بَا َل اِإْل زَا ِر‪ ،‬فَِإنَّ َه ا ِمنَ ال َم ِخيلَ ِة‪ ،‬وَِإنَّ هَّللا َ اَل‬ ‫س ِ‬ ‫ال َّ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬‫َ‬ ‫َ‬
‫شتَ َمكَ َو َعيَّ َر َك بِ َما يَ ْعل ُم فِي كَ ‪ ،‬ف تُ َعيِّ ْرهُ بِ َم ا تَ ْعل ُم فِي ِه‪ ،‬فِإن َم ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫يُ ِح ُّب ال َم ِخيلة‪ ،‬وَِإ ِن ا ْم ُرٌؤ َ‬
‫َوبَا ُل َذلِكَ َعلَ ْي ِه»‪« 1:‬هیچکس را دشنام نده و هیچ امر نیکی را حقیر نپندار هرچند ب""ا‬
‫گشادهرویی" با برادرت سخنبگویی که این خود نیکی است‪ .‬و ش""لوارت را ت""ا نص""ف‬
‫ساق باال ببر‪ .‬اگر چنین نکردی پس تا باالی قوزکها باال ببر‪ .‬و از اینکه ش""لوارت را‬
‫پایینتر از قوزک پاهایت قرار دهی‪ ،‬پرهیز" کن‪ .‬چرا که چنین عملکردی" تکبر اس""ت‪.‬‬
‫و خداوند تکبر را دوست ندارد‪ .‬و اگر کسی به تو دشنام داد به خ""اطر چ""یزی ک""ه در‬
‫مورد" تو میدانست‪ ،‬از تو عیبجویی کرد‪ ،‬ب""ه خ""اطر" آنچ""ه در م""ورد او میدانی‪ ،‬از او‬
‫عیبجویی مکن‪ .‬چرا که این رفتارش" وبال وی خواهد بود»‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫َ‬
‫ض ْوا ِإلَى َم ا ق َّد ُموا»‪:‬‬ ‫َس بُّوا اَأل ْم َواتَ ‪ ،‬فَ ِإنَّ ُه ْم قَ ْد ف َ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫و رسول خدا فرمودن""د‪« ":‬الَ ت ُ‬
‫«مردگان را دشنام" ندهید؛ آنان به آنچه پیشتر فرستاده"اند‪ ،‬رسیدهاند»‪.‬‬
‫و) اخالق با دشمن‪:‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫رسول خدا فرمودند‪« ":‬لِ ُك ِّل غا ِد ٍر لِ َوا ٌء يُ ْع َرفُ بِ ِه يَ ْو َم القِيَا َم" ِة»‪« :‬روز" قی""امت ه""ر‬
‫‪3‬‬

‫فرد پیمان شکنی پرچمی دارد که با آن شناخته میشود»‪.‬‬


‫و رسول خدا فرمودند‪ِ« :‬إ َذا ا ْط َمَأنَّ ال َّر ُج ُل ِإلَى ال َّر ُج ِل‪ ،‬ث َّم قَتَلَهُ بَ ْع َد َما اط َم نَّ ِإلَ ْي ِه‪،‬‬
‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ص َب لَهُ يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة لِ َوا ُء َغ ْد ٍر»‪« 4:‬چون فردی" ب""ه دیگ""ری ام""ان داد و پس از ام""ان‬ ‫نُ ِ‬
‫دادن ب""ه او‪ ،‬وی را کش""ت‪ ،‬در روز قی""امت پ""رچم خی""انت و پیم""ان ش""کنی ب""رای او‬
‫نصب میگردد»‪.‬‬
‫اخالق با سفیران و هیئتهای دیپلماتیک‪:‬‬

‫‪ - 1‬ابوداود‪4084 :‬؛ آلبانی در صحیح الجامع‪ 7186 :‬و الص""حیحة‪ 1325-1109 :‬آن‪-‬‬
‫را صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪25470 :‬؛ بخاری‪1393 ":‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪3900 :‬؛ بخاری‪ 3188 ":‬مسلم‪4630 :‬‬
‫‪ - 4‬ح""اکم‪8040 :‬؛ آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 357 :‬و الص""حیحة ‪ 441‬آنرا ص""حیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪369‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫ض َر ْبتُ َأ ْعنَاقَ ُك َم ا»‪:‬‬ ‫س َل اَل تُ ْقتَ ُل لَ َ‬ ‫رس""ول خ""دا فرمودن""د‪َ« ":‬أ َم ا َوهَّللا ِ لَ ْواَل َأنَّ ُّ‬
‫الر ُ‬
‫«سوگند" به خدا‪ ،‬اگر سفیران کشته نمیشدند‪ ،‬گردن شما دو نفر را میزدم»‪.‬‬
‫ی) اخالق با حیوانات‪:‬‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ار فِي ِه َّر ٍة َربَطت َها‪ ،‬فل ْم تط ِع ْم َها‪َ ،‬ول ْم تَ َد ْع َها‬ ‫َّ‬ ‫ٌ‬ ‫َأ‬
‫ت ا ْم َر ة الن َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫رسول خدا فرمودند‪« ":‬دَخل ِ‬
‫ض َحتَّى َم اتَتْ »‪« :‬زنی ب"ه خ""اطر" بس""تن گرب""های وارد دوزخ‬ ‫ش اَأل ْر ِ‬ ‫تَْأ ُك ُل ِمنْ َخشَا ِ‬
‫‪2‬‬

‫شد‪ .‬چون آنرا حبس کرده و نه به او غذا میداد و نه او را رها میکرد که از حش""رات‬
‫زمین بخورد تا اینکه مرد»‪.‬‬
‫ش‪ ،‬ف َو َج َد بِْئ ًرا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫شتَ َّد َعل ْي ِه ال َعط ُ‬ ‫يق‪ ،‬ا ْ‬ ‫َ‬
‫شي بِط ِر ٍ‬ ‫َ‬
‫رسول خدا ح فرمود‪« :‬بَ ْين َما َر ُج ٌل يَ ْم ِ‬
‫ش‪ ،‬فق ا َل ال َّر ُج ُل‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْأ‬
‫ب يَ ْل َهث‪ ،‬يَ ُك ُل الث َرى ِمنَ ال َعط ِ‬ ‫ُ‬ ‫ش ِر َب ثُ َّم َخ َر َج‪ ،‬فَ ِإ َذا َك ْل ٌ‬ ‫فَنَ َز َل فِي َها‪ ،‬فَ َ‬
‫س َكهُ‬ ‫ْئر فَ َمَأَل ُخفَّهُ ثُ َّم َأ ْم َ‬ ‫ش ِم ْث ُل الَّ ِذي َكانَ بَلَ َغ بِي‪ ،‬فَنَ زَ َل البِ َ‬ ‫لَقَ ْد بَلَ َغ َه َذا ال َك ْل َب ِمنَ ال َعطَ ِ‬
‫س و َل هَّللا ِ‪ ،‬وَِإنَّ لَنَ ا فِي البَ َه اِئ ِم‬ ‫ش َك َر هَّللا ُ لَ هُ فَ َغفَ َر لَ هُ؛ قَ الُوا‪ :‬يَ ا َر ُ‬ ‫سقَى ال َك ْل َب فَ َ‬ ‫بِفِي ِه‪ ،‬فَ َ‬
‫ت َكبِ ٍد َر ْطبَ ٍة َأ ْج ٌر»‪« :‬روزی م""ردی در مس""یر راه ب""ه‬ ‫‪3‬‬
‫َأ ْج ًرا؟ فَقَا َل‪« :‬نَ َع ْم‪ ،‬فِي ُك ِّل َذا ِ‬
‫شدت تشنه شد‪ .‬وارد" چاهی شد و از آن آب نوشید‪ ".‬چون از چاه بیرون آم""د س""گی را‬
‫دید که از شدت تشنگی" زبانش بیرون آمده و خاک میخورد‪( .‬با خود) گفت‪ :‬این سگ‬
‫به همان اندازه تشنه است که من تشنه بودم‪( .‬دوباره وارد چاه ش""د) م""وزهاش را پ""ر‬
‫از آب کرد و به دهان گرفت و از چاه باال آمد و به سگ آب داد‪ .‬پس خداوند از عمل‬
‫وی قدردانی کرد و گناهانش را بخشید‪ .‬صحابه گفتند‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬خداون "د" ب""رای‬
‫نیکی به حیوانات هم به ما پاداش میدهد؟ رسول خدا ح فرمود‪« ":‬نیکی به هر موج""ود‬
‫زندهای ثواب دارد»‪.‬‬
‫هَّللا‬
‫و از شداد بن اوس روایت است که رسول خدا ح فرمودن""د‪ِ« :‬إ َّن َ ُمحْ ِس " ٌن يُ ِحبُّ‬
‫"ذب َْح‪َ ،‬و ْلي ُِح" َّد‬ ‫اِإْل حْ َسانَ ِإلَى ُكلِّ َش" ْي ٍء‪ ،‬فَ"ِإ َذا قَت َْلتُ ْم فََأحْ ِس"نُوا" ْالقِ ْتلَ"ةَ‪َ ،‬وِإ َذا َذبَحْ تُ ْم فََأحْ ِس"نُوا ال" َّ‬
‫يحتَهُ»‪« 4:‬خداوند نیکوکار" است و نیکی در مورد هر چ""یزی‬ ‫َأ َح ُد ُك ْم َش ْف َرتَهُ‪َ ،‬و ْلي ُِرحْ َذبِ َ‬
‫را دوست دارد‪ .‬پس هرگاه کشتید‪ ،‬به بهترین صورت بکشید و چون ذبح نمودی""د‪ ،‬ب""ه‬
‫نیکی ذبح کنید‪ .‬و بای""د یکی از ش""ما چ""اقویش" را ت""یز کن""د و ذبیح""هی خ""ود را راحت‬
‫کند»‪.‬‬
‫هـ) اخالق با جمادات‪:‬‬
‫دایرهی اخالق‪ ،‬جمادات را نیز در بر میگیرد‪ .‬رسول خ""دا ح در م""ورد ک""وه اح""د‬
‫‪ - 1‬رسول" خدا ح این سخن را خطاب به س""فیران کس""ری فرمودن""د‪ ".‬اب""وداود‪2761 ":‬؛‬
‫حاکم‪2632 :‬؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 1399 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪7547 :‬؛ بخاری‪3318 ":‬؛ مسلم‪6845 :‬‬
‫‪ - 3‬مالک‪933 :‬؛ مسند احمد‪8874 :‬؛ بخاری‪6009 :‬؛ مسلم‪5996 :‬‬
‫‪ - 4‬طبرانی" فی الکبیر‪6975 :‬؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 805 :‬و االرواء‪2476 :‬‬
‫آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪370‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫فرمودند‪ُ« :‬أ ُح ٌد َجبَ ٌل يُ ِحبُّنَا َونُ ِحبُّهُ»‪« 1:‬احد ک"وهی اس"ت ک"ه م"ا را دوس"ت دارد و م"ا‬
‫نیز او را دوست داریم»‪.‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬برحذر داشتن مسلمانان از احادیث ضعیف و موضوع" و منکر‬
‫تعریف حدیث ضعیف‪ :‬حدیث ضعیف حدیثی است که صفات حدیث صحیح و ن""یز‬
‫حدیث َح َسن‪ 2‬در آن نباشد‪ .‬حدیث ضعیف انواع زیادی‪ 3‬دارد‪ .‬ام""ا ب""ه ط""ور" کلی می‪-‬‬
‫توان آنرا به سه دسته تقسیم نمود‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬موضوع؛ بدترین انواع حدیث ض""عیف میباش""د‪ .‬و آن روای""تی اس""ت ک""ه‬
‫در میان اسناد آن راوی کذاب یا وضاع" (کسی که ح"دیث جع"ل میکن"د) وج"ود" داش"ته‬
‫باشد‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬روایتی که از حدیث موضوع" در مرتبه پایینتری قرار" دارد‪ .‬اما ض""عف‬
‫آن شدید است‪ .‬و آن حدیثی است که در مورد راوی آن گفته می شود‪ :‬متهم است؛ یا بر‬
‫ترک آن جماع است‪( .‬مجمع علی ترکه) یا گفته میشود‪« :‬هالک» یا «لیس بشیء» یا‬
‫«ضعیف" جدا»‪.‬‬
‫نوع سوم‪ :‬حدیثی که ضعف" در آن شدید نیست و با روایتی" ش""بیه آن قاب""ل ج""بران‬
‫است‪ .‬و آن حدیثی اس""ت ک""ه در می""ان راوی""ان کس""ی وج""ود دارد ک""ه از حف""ظ خ""وبی‬
‫برخوردار" نیست (سیء الحفظ) یا اینکه دچار اوهام است یا مدلس است ی""ا معنعن ی""ا‬
‫مختلط؛ یا اینکه در مورد آن گفته می شود‪« :‬ضعیف فقط» یا «کسی را ندیدم که او را‬
‫ثقه بداند‪( :».‬لم ار فیه توثیقأ) و از این قبیل‪.‬‬
‫اما نوع اول و دوم از انواع احادیث ضعیف‪ ،‬چناناند که با متابع""ه ج""بران نش""ده و‬
‫شواهد به آنه""ا س""ودی نمیرس""اند‪ ".‬ام""ا ن""وع س""وم ب""رعکس این دو ن""وع میباش""د‪ .‬و در‬
‫‪4‬‬
‫مورد" عمل به آن در زمانی که تنها باشد‪ ،‬اختالف است‪.‬‬

‫‪ - 1‬بخاری‪4422 ":‬؛ ترمذی"‬


‫‪ - 2‬المقدمه‪ ،‬ابن صالح‪20 :‬؛ یا به عبارت دیگر حدیث ضعیف عبارت است از‪ :‬ه""ر‬
‫حدیثی که صفات قبول در آن جمع نشده باشد‪ .‬و ص""فات قب""ول عبارتن""د از‪ - :‬اتص""ال‬
‫سند ‪ -2‬عدالت راوی ‪ -3‬س""الم ب""ودن راوی از خط""ای بس""یار" و غفلت در روایت‪-5 .‬‬
‫سالمت از شذوذ (مخالفت با احادیث قویت""ر از خ""ود) ‪ -6‬س""المت از علت ق""ادح (ک""ه‬
‫باعث ضعف حدیث میشود)‪ .‬النکت‪492 :‬‬
‫‪ - 3‬عراقی انواع حدیث ضعیف" را ت""ا چه""ل و دو ن""وع میش""مارد‪ ".‬و ابن حب""ان ح""دیث‬
‫ضعیف" را ‪ 49‬ن""وع میدان""د‪ .‬و ب""رخی" از علم""ا ان""واع ح""دیث ض""عیف را ت""ا ‪ 63‬ن""وع‬
‫شمردهاند‪ .‬رک‪ :‬تدریب الراوی‪105 :‬‬
‫‪ - 4‬تحقیق القول بالعمل بالحدیث الض""عیف‪ ،‬دک""تر عب""دالعزیز" بن عب""دالرحمن العظیم‪،‬‬
‫ص‪18 :‬‬
‫‪371‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عواقب و پیامدهای خطرناکی روایت احادیث ضعیف‪ 1‬و عمل به آنها‪:‬‬


‫‪ -1‬دروغ" بستن به رسول خد‬
‫‪ -2‬عمل به مقتضای آن منجر به افزودن به دین یا به عبارتی ایجاد بدعت در دین‬
‫میشود‪.‬‬
‫‪ -3‬منجر ب""ه اختالف و تن""ازع در دین میش""ود‪ .‬درح""الیک""ه ب""ه ائتالف و وح""دت و‬
‫یکپارچگی" و عدم تنازع و اختالف امر شدهایم‪.‬‬
‫‪ -4‬باز شدن راهه""ایی در دین ک""ه دش""منان هللا متع""ال از آنه""ا نف""وذ میکنن""د‪ .‬و این‬
‫راهها را وسیلهی ضربه زدن به دین قرار میدهند‪.‬‬
‫مرتبهی ضعف روایاتی" که از رس""ول خ""دا ح ث""ابت نش""ده اس""ت‪ ،‬متف""اوت میباش""د‬
‫چنانکه ضعف برخی از این روایات بسیار شدید است و ضعف برخی از آنه""ا کم""تر‬
‫میباشد‪ .‬علما در مورد" روایاتی که ضعف آنها کمتر است‪ ،‬در گذشته و ح""ال اختالف‬
‫کردهاند‪ .‬چنانکه برخی معتقدن""د‪ :‬عم""ل ب"ه ح"دیث ض"عیف" ب"ه ص"ورت مطل""ق ج"ایز‬
‫است‪ .‬و برخی معتقدند که مطلقا عمل ب""ه آن ج""ایز نیس""ت‪ .‬و ب""رخی از آنه""ا قائ""ل ب""ه‬
‫تفصیل شده و برای حدیث ضعیفی که عم"ل ب""ه آن ج""ایز اس"ت‪ ،‬ش"روط و ض"وابطی‬
‫مشخص کردهاند‪.‬‬
‫تفاوت میان استدالل به حدیث ضعیف و روایت آن‪:‬‬
‫مادامیکه مصنف" در روایت حدیث در کتاب خود شرط" نکرده باشد که جز ح""دیث‬
‫ص""حیح را روایت نمیکن""د‪ ،‬روایت ک""ردن ح""دیث ض""عیف ج""ایز اس""ت‪ .‬چنانک""ه ام""ام‬
‫بخاری" و مسلم در دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم شرط کردهاند جز ح""دیث‬
‫صحیح را در آنها روایت نکنند‪.‬‬
‫اما روایت حدیث ضعیف" ضوابطی" دارد از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬حدیث ضعیف‪ ،‬ضعف آن شدید یا موضوع" نباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬کس""ی ک""ه ح""دیث ض""عیف" را روایت میکن""د‪ ،‬آنرا ب""ا ذک""ر س""ندش روایت کن""د‪.‬‬
‫چنانکه گفته شده‪« :‬هرکس روایتی را با سند ذکر کرده باش""د‪ ،‬ب""ری خواه""د ب""ود‪ ».‬و‬
‫این از جهت حفظ علم و عدم تفریط در آنچه روایت میشود‪ ،‬میباشد و اینگونه با ذک""ر‬
‫سند‪ ،‬نقد اساتید آنرا به پژوهشگران علم حدیث محول میکند‪.‬‬
‫‪ -3‬چون ضعف حدیثی برای مصنف آش""کار باش""د‪ ،‬شایس""ته اس""ت ک""ه این مهم را‬
‫یادآور" شود‪.‬‬

‫‪ - 1‬منظور احادیثی" است که ضعف آنها شدید باشد‪.‬‬


‫‪372‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪3‬‬
‫ابوشامه مقدسی‪ 1‬در مقام انکار ذکر روایت اب""وهریره‪ 2‬توس"ط" حاف""ظ بن عس""اکر‬
‫میگوی"د‪« :‬دوس"ت داش"تم حاف"ظ (ابن عس"اکر) این روایت را بی"ان نمیک"رد‪ .‬چ"را ک"ه‬
‫روایت چنین احادیثی‪ ،‬در واقع تأیید روایته""ای منک""ر میباش""د‪ .‬جایگ""اه و م""نزلت وی‬
‫بیش از این است که حدیثی را از رسول خدا ح روایت کن""د ک""ه دروغ" ب""ودن آنرا می‪-‬‬
‫داند‪( .‬یا معتقد به دروغ بودن آن است‪ ).‬اما این از عادت برخی از اهل ح""دیث اس""ت‬
‫که در روایت احادیثی که در باب فضایل" اعمال است‪ ،‬با تساهل برخورد میکنند‪ .‬ام""ا‬
‫چنین عملکردی نزد محققان اهل حدیث و نیز ن""زد علم""ای اص""ول و فق""ه نادرس""ت و‬
‫اشتباه است‪ .‬بلکه اگر درج""ه روایت را میدان""د‪ ،‬شایس""ته اس""ت آنرا ذک""ر کن""د‪ .‬وگرن""ه‬
‫َّث َعنِّي بِ َح ِدي ٍ‬
‫ث‬ ‫مصداق" وعید قرار میگیرد‪ ،‬آنجا که رسول خدا ح فرمودند‪َ « :‬منْ َح د َ‬
‫ب‪ ،‬فَ ُه َو َأ َح ُد ا ْل َكا ِذبِينَ »‪« 4:‬هرکس حدیثی را از من نقل کن""د ک""ه ب""ه دروغ‬
‫يُ َرى َأنَّهُ َك ِذ ٌ‬
‫بودن آن آگاه است‪ ،‬خود یکی از دروغگویان است»‪.‬‬
‫و از این جهت است که احمد محم""د ش""اکر میگوی""د‪« :‬من ب""ر این ب""اورم" ک""ه بی""ان‬
‫ضعف در حدیث ضعیف" در هر صورت واجب است‪ .‬چرا که عدم ذک""ر ض""عف آن‪،‬‬
‫این توهم را در ذهن شنونده ایجاد میکن""د ک""ه ح""دیث ص""حیح اس""ت‪ .‬علی الخص""وص‬
‫زمانی" که نقل کنندهی آن یکی از علمای حدیث باشد‪ ،‬کسی که در چنین م""واردی" ب""ه‬
‫قول و دیدگاه او مراجعه میشود‪ .‬و در این زمین""ه تف""اوتی می""ان اح""ادیثی ک""ه در ب""اب‬
‫احکام ذکر میشود و احادیثی که در باب فضایل اعمال بیان میش""ود‪ ،‬وج""ود ن""دارد‪ ".‬و‬
‫چه در احکام و چه در فضایل اعمال‪ ،‬روایت ضعیف قابل پذیرش نیس""ت‪ .‬بلک""ه ج""ز‬
‫احادیثی" که به صورت صحیح یا َح َسن از رس""ول" خ""دا ح ث""ابت ش""ده‪ ،‬اح""ادیث دیگ""ر‬

‫‪ - 1‬عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم بن عثمان مقدسی شافعی معروف به ابوشامه؛‬


‫(شامه به معنای خال میباشد) چرا که خال بزرگی" باالی اب""روی" چپ او ب""ود‪ .‬وی در‬
‫سال ‪ 665‬فوت کرد؛ نگا‪ :‬الذیل علی الروضتین‪ ،‬ص‪45-37 :‬‬
‫ب‪َ ،‬كت ََب‬
‫ش ِرينَ ِمنْ َر َج ٍ‬
‫الع ْ‬
‫سابِع َو ِ‬
‫صا َم ال َ‬
‫‪ - 2‬از ابوهریره روایت است که می گوید‪َ « :‬منْ َ‬
‫ش ْه ًرا»‪« :‬ه""رکس ‪ 27‬رجب را روزه بگ""یرد‪ ،‬خداون""د پ""اداش‬ ‫س تِّينَ َ‬ ‫هَّللا ُ لَ هُ ِ‬
‫ص يَا َم ِ‬
‫روزه"ی شصت ماه را برای او مینویسد»‪.‬‬
‫‪ - 3‬ابو القاسم علی بن حسن بن هبة هللا معروف به ابن عساکر دمشقی؛ در حدیث امام‬
‫بود‪ .‬و از فقهای معروف" شافعیه میباشد‪ .‬وی در سال ‪ 571‬فوت شد‪ .‬نگ""ا‪ :‬المختص""ر‬
‫فی اخبار البشر‪3/59 :‬؛ العبر‪ ،‬ذهبی‪213-4/212 :‬‬
‫‪ - 4‬مسلم در مقدمه صحیح‪ ،1/62 :‬شرح نووی؛ مسند احم""د‪5/20 :‬؛ ابن ماج""ه‪،38 :‬‬
‫‪40‬؛ و سیوطی در «الجامع الصغیر»" ب"ه ص""حیح ب""ودن آن اش""اره ک""رده اس""ت‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫الجامع الصغیر‪6/116 :‬؛ همراه شرح آن فیض الق""دیر‪( .‬الب""اعث علی انک""ار الب""دع و‬
‫الحوادث‪ ،‬ص‪ ،65-64 :‬ابو شامه مقدسی)‬
‫‪373‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫حجت نخواهند" بود»‪.‬‬
‫و همچ""نین دک""تر ص""بحی ص""الح میگوی""د‪« :‬ب""ه روایت اح""ادیث ض""عیف" در ب""اب‬
‫فضایل" اعمال معتقد نیستیم‪ .‬ولو اینکه تمام شروطی" را دارا باشد که متساهالن ب""رای‬
‫پذیرش حدیث ضعیف برشمرده"ان""د‪ .‬س""پس این ش""روط" را ذک""ر نم""وده و میگوی""د‪ :‬ب""ا‬
‫وجود" این شروط‪ ،‬قائل به روایت حدیث ضعیف نیس"تیم‪ ".‬چ"را ک"ه اح"ادیث ص"حیح و‬
‫َحسشن (در موضوعاتی" که حدیث ضعیف روایت شدهاند) ما را از روایات ض""عیف‬
‫بینیاز میکند‪ .‬و براستی" که احادیث صحیح و َح َسن ثابت شده در بخش احکام ش""رعی‬
‫و فضایل اخالقی بسیار زیاد هستند‪ .‬و با وجود" این شروط‪ "،‬اعتق""اد ب""ه ثب""وت ض""عف‬
‫در روایت را نمیتوانیم هضم کنیم و اگر چنین نبود آنرا ض""عیف ن""ام نمینه""ادیم‪ .‬و این‬
‫همواره ما را در م""ورد آن دچ"ار تردی""د میکن""د درح""الیک"ه در دین ج"ز یقین س""ودمند‬
‫‪2‬‬
‫نخواهد بود»‪.‬‬
‫حکم پذیرفتن حدیث ضعیف و استدالل به آن در بخش احکام و فضایل اعمال‪:‬‬
‫علما در پذیرفتن حدیث ضعیف و استدالل ب""ه آن در احک""ام و فض""ایل" اعم""ال‪ ،‬در‬
‫سه دیدگاه با یکدیگر اختالف کردهاند‪:‬‬
‫دیدگاه اول‪ :‬مطلقا به حدیث ضعیف استدالل نشده و عمل نمیشود‪ .‬نه در احک""ام و‬
‫نه در فضایل و نه در باب تشویق و ترساندن‪.‬‬
‫دالیل این دیدگاه‪:‬‬
‫الف) حدیث ض""عیف تنه"ا مفی""د ظن و گم""ان مرج""وح میباش""د‪ .‬درح"الیک"ه خداون""د‬
‫متعال ظن و گمان را در بسیاری از آیات قرآن نکوهش ک""رده اس""ت‪ .‬خداون "د" متع""ال‬
‫میفرماید‪َ « :‬و ما يَتَّبِ ُع َأ ْکثَ ُرهُ ْم ِإالَّ ظَنًّا ِإ َّن الظَّ َّن ال يُ ْغ""ني ِمنَ ْال َح" ِّ‬
‫ق َش"يْئا ً ِإ َّن هَّللا َ عَلي ٌم بِم""ا‬

‫‪ - 1‬الباعث الحنیف‪ ،‬احمد شاکر‪ ،‬ص‪76 :‬‬


‫‪ - 2‬علوم الحدیث و مصطلحه‪ ،‬دکتر صبحی الصالح‪ ،‬ص‪212-211 :‬‬
‫‪374‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫يَ ْف َعلُونَ » (یونس‪« )36 :‬و بیشتر آن‌ها جز از گمان پیروی" نمی‌کنند‪ ،‬بی‌تردی""د‪ ،‬گم""ان‬
‫از حق بی‌نیاز نمی‌کند‪ ،‬یقینا ً هللا به آنچه می‌کنند‪ ،‬داناست»‪.‬‬
‫و میفرماید‪َ « :‬و ما لَهُ ْم بِ ِه ِم ْن ِع ْل ٍم ِإ ْن يَتَّبِعُونَ ِإالَّ الظَّ َّن َو ِإ َّن الظَّ َّن ال يُ ْغني ِمنَ ْال َح ِّ‬
‫ق‬
‫آنها به آن هیچ دانشی ندارند‪ ،‬جز از گمان (بی‌اساس) پ""یروی‬ ‫َشيْئا ً» (نجم‪« )28 :‬و ‌‬
‫نمیکنند و یقینا ً گمان (انسان را) از (شناخت) حق بی‌نیاز نمی‌کند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ث»‪« :‬از ظن و‬ ‫‪1‬‬
‫الح ِدي ِ‬‫ب َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫و رسول خدا ح فرمودند‪ِ« :‬إيَّاك ْم َوالظنَّ ‪ ،‬ف ِإنَّ الظنَّ ك ذ ُ‬
‫گمان اجتناب کنید‪ .‬زیرا ظن و گمان‪ ،‬بدترین نوع دروغ" است»‪.‬‬
‫ب) آنچه در احادیث صحیح بیان شده‪ ،‬مس""لمان را از اح""ادیث ض""عیف" بینی""از می‪-‬‬
‫کند‪.‬‬
‫پیروان این دیدگاه‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫‪1‬ــ یحیی بن معین رحمهاهلل؛ ابن سید الناس در سخن از توئیق محمد بن اس""حاق‬
‫‪2‬‬

‫میگوید‪ :‬و از جمله کسانی" که از وی عدم تفاوت میان احکام و غ""یر آن (در اس""تدالل‬
‫‪4‬‬
‫به حدیث ضعیف) حکایت شده یحیی بن معین است‪.‬‬
‫‪ -2‬امام محمد بن اسماعیل بخاری رحمهاهلل؛ «چنانکه از عملکرد امام بخ""اری در‬
‫صحیحش و شدت شرطهای وی در مورد" راویان بر میآید و ب""ا توج""ه ب""ه اینک""ه هیچ‬
‫حدیث ضعیفی را تخریج نکرده است‪ ،‬چنین به نظر میرسد که مذهب وی ع""دم عم""ل‬
‫به حدیث ضعیف" میباشد‪ .‬و این دیدگاهی است که شیخ جم""ال ال""دین قاس""می" بی""ان می‪-‬‬
‫‪5‬‬
‫کند‪.‬‬
‫‪ -3‬ام""ام مس""لم بن حج""اج نیش""ابوری رحم""هاهلل؛ ب""ا توج""ه ب""ه تق""بیح وی در مقدم""ه‬
‫صحیح مسلم نسبت به راویان ضعیف‪ ،‬چنان برمیآید که مذهب وی ع""دم اس""تدالل ب""ه‬
‫حدیث ضعیف به طور مطلق میباشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬بخ""اری‪ ،9/198 ":‬در فتح الب""اری؛ مس""لم‪ 119-6/118 :‬ن""ووی؛ اب""وداود‪4917 ":‬؛‬
‫ترمذی‪1989 ":‬‬
‫‪ - 2‬محمد بن محمد بن احمد بن عبدهللا بن سیدالناس‪ ،‬ابوالفتح یعمری" شافعی‪ ،‬حاف "ظ" و‬
‫ادیب مشهور؛ از نوشته"های وی عبارت است از ‪ :‬عیون االث""ر فی فن""ون المغ""ازی و‬
‫الشمائل و السیر‪ ،‬مختصرالمسمی" نورالعین و ‪ ...‬وی در سال ‪ 734‬وفات نمود‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫الوافی" بالوفیات‪311-289//1 :‬؛ الدرر" الکامنة‪335-4/330 :‬‬
‫‪ - 3‬محمد بن اس""حاق بن س""یار اب""وبکر المطل""بی م""والهم الم""دنی؛ ام""ام اه""ل مغ""ازی‪،‬‬
‫صدق یدلس؛ و متهم به تشیع و قدری بودن میباش""د‪ .‬وی در س""ال ص""د و پنج""اه ف""وت‬
‫شد‪ .‬نگا‪ :‬تقریب التهذیب‪2/144 :‬‬
‫‪ - 4‬عیون االثر‪ ،‬ابن سیدالناس‪1/15 :‬‬
‫‪ - 5‬قواعد التحدیث‪ ،‬قاسمی؛" ص‪113 :‬‬
‫‪375‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -4‬ابن رجب‪ 6‬میگوی""د‪« :‬آنچ""ه مس""لم در مقدم""ه کت""ابش ذک""ر میکن""د‪ ،‬بی""انگر" این‬
‫مطلب است که احادیث ترغیب (تشویق) تنها از راویانی" روایت میشود که احک""ام از‬
‫‪7‬‬
‫آنها روایت میشود»‪.‬‬
‫‪ -5‬ابن ابی ح""اتم رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬از پ""درم و ابوزرع""ه ش""نیدم ک""ه گفتن""د‪ :‬ب""ه‬
‫احادیث مرسل استدالل نمیش""ود و حجت ج""ز ب""ا اس""اتید ص""حیح و متص""ل اقام""ه نمی‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫گردد‪ .‬و این دیدگاه من میباشد»‪.‬‬
‫‪ -6‬ابن حبان رحمهاهلل میگوید‪« :‬احادیث ضعیفی که روایت میشوند" و احادیثی که‬
‫روایت نمیشوند‪ ،‬در حکم یکسان میباش"ند‪ .‬چنانک""ه ب"ه خ""بر ض"عیف عم"ل نمیش"ود و‬
‫‪4‬‬
‫وجود" آن همچون عدم آن میباشد»‪.‬‬
‫‪ -7‬امام ابوسلیمان خطابی رحمهاهلل؛ امام محدث ابوسلیمان" خط""ابی ب""ه دلی""ل ع""دم‬
‫تمییز میان حدیث صحیح و ضعیف و استدالل ب""ه اح""ادیث واهی و ض""عیف‪ ،‬از فقه""ا‬
‫‪5‬‬
‫ایراد میگیرد‪.‬‬
‫‪ -8‬ابومحمد" بن حزم رحمهاهلل؛ وی در سیاق بی""ان ص""فت نق""ل در می""ان مس""لمانان‬
‫میگوید‪« :‬و پنجم امری است که چنان نقل شده باشد که ذک""ر نم""ودیم‪ ".‬ی""ا ب""ا نق""ل اه""ل‬
‫مشرق" و مغرب یا با نقل گروهی" از گروهی یا فرد ثقهای از ثقهای دیگر تا اینکه ب""ه‬
‫رسول خدا ح ختم میشود‪ .‬مگر اینکه در سلسله راویان‪ ،‬فردی مج""روح ب""ه دروغ ی""ا‬
‫غفلت یا مجهول الحال بودن و ‪ ...‬باشد‪.‬‬
‫برخی از مسلمانان به چنین روایتی استدالل میکنند ام""ا ن""زد م""ا اس""تدالل ب""ه آن و‬
‫‪6‬‬
‫تصدیق" آن و قائل بودن به چیزی از آن حالل نیست‪.‬‬
‫‪ -9‬قاضی" ابوبکر ابن العربی رحمهاهلل؛ قاضی ابوبکر" بن العربی‪ ،‬حارث بن اس""د‬
‫محاسبی"‪ 7‬را به دلیل استناد به احادیث ضعیف و اینکه آنها را مبنای اصول ق""رار می‪-‬‬
‫‪ - 6‬عالم""ه‪ ،‬زاه""د‪ ،‬ثق""ه‪ ،‬حاف""ظ زین ال""دین اب""والفرج عب""دالرحمن بن احم""د بن رجب‬
‫بغ""دادی ثم الدمش""قی حنبلی؛ از نوش""تهه""ای وی عب""ارت اس""ت از‪ :‬فتح الب""اری ش""رح‬
‫صحیح بخاری که کامل نشد‪ .‬شرح ترمذی‪ ،‬لطائف" المع""ارف‪ ،‬القواع""د الفقهی""ة و ‪...‬؛‬
‫وی در سال ‪ 795‬فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬شذرات الذهب‪6/339 :‬؛ البدرالطالع‪1/328 ":‬‬
‫‪ - 7‬شرح علل الترمذی‪ ،‬ابن رجب‪1/74 :‬‬
‫‪ - 3‬المراسیل‪ ،‬ابن ابی حاتم‪ :‬ص‪7 :‬‬
‫‪ - 4‬المجروحین‪ ،‬ابن حیان‪328-1/327 :‬‬
‫‪ - 5‬معالم السنن‪ ،‬خطایی‪8-1/7 :‬‬
‫‪ - 6‬الفصل فی الملل و االهواء والنحل‪ ،‬ابن حزم‪2/84 :‬‬
‫‪ - 7‬ح""ارث بن اس""د محاس""بی" بص""ری‪ ،‬ابوعبدهللا‪ ،‬از علم""ا و مش""ایخ ص""وفیه میباش""د‪.‬‬
‫محاسبی" نامیده شده چون بسیار" به محاسبه نفس خ""ود میپ""رداخت‪ .‬از نوش""تهه""ای وی‬
‫عبارت اس""ت از‪ :‬کت""اب الرعای""ة لحق""وق هللا‪ ،‬رس""الة المسترش""دین و ‪ ...‬وی در س""ال‬
‫‪376‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دهد‪ ،‬سرزنش" میکند‪ 1.‬چنانکه شاگردان خ""ود را توص""یه میکن""د خ""ود را ب""ه اح""ادیثی"‬
‫‪2‬‬
‫مشغول نکنند که سند آنها صحیح نیست‪.‬‬
‫‪ -10‬محمد بن علی شوکانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬روایت ضعیفی ک""ه ض""عف آن ب""ه‬
‫حدی باشد که به وسیلهی آن ظن و گمان (صدق و ثبوت آن از شارع) حاصل نشود‪،‬‬
‫حکمی با آن اثبات نمیشود و در اثبات ش""رع ع""ام ب""دان اس""تدالل نمیش""ود بلک""ه حکم‪،‬‬
‫تنها با حدیث صحیح و َح َسن با دو نوع آن (حسن لذاته و حس""ن لغ""یره) ث""ابت میش""ود‬
‫‪3‬‬
‫چرا که ظن و گمان صدق و ثبوت آن از شارع" حاصل میشود»‪.‬‬
‫‪ -11‬و شیخ عالمه آلبانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬آنچه با آن دین""داری" میک""نیم و م""ردم‬
‫را به سوی" آن فرا میخوانیم این است که‪ :‬مطلقا به حدیث ضعیف عمل نمیشود نه در‬
‫فضائل" و نه در مستحبات و نه در موارد" دیگر؛ چرا که حدیث ضعیف تنها مفی""د ظن‬
‫مرجوح میباش""د و ت""ا آنج""ا ک""ه میدانم در این زمین""ه خالفی بین علم""ا نیس""ت‪ .‬و چ""ون‬
‫چنین باشد‪ ،‬چگونه گفته میشود‪ :‬عمل به آن جایز است؟! درحالیکه خداوند" متع""ال در‬
‫بسیاری" از آیات قرآن و نیز بر زبان رسولش‪ ،‬ظن مرجوح را نکوهش کرده است»‪.‬‬
‫دیدگاه دوم‪ :‬به طور مطلق به حدیث ضعیف" استدالل شده و عمل میش""ود‪ .‬چ""ه در‬
‫ام""ور حالل و ح""رام و ق""رض و چ""ه در فض""ائل" و تش""ویق و ترس""اندن (ت""رغیب و‬
‫ترهیب) و ‪ ...‬البته به دو شرط‪:‬‬
‫‪ -1‬ضعف آن شدید نباشد؛ چون روایتی" که ضعف آن شدید باشد‪ ،‬نزد همهی علم""ا‬
‫متروک است‪.‬‬
‫‪ -2‬در موضوع" مطرح شده‪ ،‬جز آن حدیثی روایت نشده باشد و نیز روایتی" که ب""ا‬
‫آن در تعارض باشد‪ ،‬وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫دالیل این دیدگاه‪:‬‬
‫‪ -1‬چون حدیث ضعیف احتمال درست بودن را داش""ته باش""د و متعارض"ی" نداش""ته‬
‫باشد‪ ،‬جانب درست بودن روایت آن تقویت میشود‪ ،‬لذا بدان عمل میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬حدیث ضعیف قویتر از رأی و نظر افراد است‪.‬‬
‫پیروان این دیدگاه‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫امام ابوحنیفه رحمهاهلل‪ :‬این دیدگاه به امام ابوحنیفه منسوب است‪.‬‬
‫ابن حزم میگوید‪« :‬چون امام ابوحنیفه در موضوعی جز حدیث ضعیف" نیاب""د‪ ،‬از‬
‫‪ 243‬ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬طبق""ات الص""وفیة‪ ،‬ص‪60-56 :‬؛ جمه""رة االولی""اء‪ ،‬ابن فیض‪،‬‬
‫المتوفی‪197-2/191 ":‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬عارضة االحوذی‪202-5/201 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬احکام القرآن‪ ،‬ابن العربی‪2/580 :‬‬
‫‪ - 3‬ارشاد" الفحول‪ ،‬شوکانی؛ ص‪48 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬فتح المغیث‪ ،‬سخاوی‪ ،1/267 :‬االجوبة الفاضلة‪ ،‬ص‪51 :‬‬
‫‪377‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نگاه وی حدیث ضعیف" بر رأی و قیاس ترجیح دارد»‪.‬‬


‫‪1‬‬

‫و ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬و اصحاب ابوحنیفه اتفاق نظر دارند که م""ذهب ام""ام‬
‫ابوحنیفه (در این زمینه) آن است که نزد وی حدیث ضعیف بر قی""اس و رأی ت""رجیح‬
‫دارد‪ .‬و بر این مبنا مذهبش را بنا کرده است‪ .‬چنانکه پیشتر گذشت و حدیث قهقهه‪ 2‬با‬
‫‪3‬‬
‫وجود" ضعف آن‪ ،‬نزد وی بر رأی و قیاس ترجیح دارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬امام مالک بن انس رحمهاهلل‪:‬‬
‫دی"دگاه مال"ک بن انس ن""یز چ""نین اس"ت و مق""دم داش""تن ح"دیث مرس"ل و منقط"ع و‬
‫بالغ""ات‪ 4‬و ق""ول ص""حابی" ب""ر قی""اس‪ ،‬بی""انگر این مطلب اس""ت‪ .‬و کت""ابش «الموط""ا»"‬
‫بزرگترین شاهد بر این مدعاست‪ .‬چنانکه در بردارنده"ی بس""یاری از اح"ادیث مرس"ل‬
‫‪5‬‬
‫و منقطع میباشد‪.‬‬
‫و ابن العربی میگوید‪« :‬تحقیق مذهب مالک نشان میدهد که وی جز مراسیل اه""ل‬
‫‪6‬‬
‫مدینه را نمیپذیرد»‪".‬‬
‫‪ -3‬امام محمد بن ادریس شافعی" رحم""هاهلل؛ ام""ام ش""افعی" ن""یز ب""ه اح""ادیث ض""عیف‬
‫متعددی" عمل نموده و آنها را بر قیاس ترجیح داده است‪ 7.‬چنانکه در یکی از اق""والش‬
‫صاَل تِ ِه»‪8‬را با وجود ض""عف و ارس""ال‬ ‫ضْأ‪ ،‬لِيَ ْب ِن َعلَى َ‬
‫حدیث‪َ « :‬منْ قَا َء َأ ْو َرعَفَ فَ ْليَت ََو َّ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬االحکام فی االصول" االحکام‪ ،‬ابن حزم‪7/929 :‬؛ من""اقب ابی حنیف""ه‪ ،‬ذه""بی‪،‬‬
‫ص‪ 21 :‬مرقاة المفاتیح شرح المصابیح‪1/3 :‬‬
‫‪ - 2‬حدیث قهقهه‪ :‬طبرانی در معجم الکبیر آنرا از ابوموسی" روایت میکند که میگوید‪:‬‬
‫«روزی" رسول خدا در مسجد نماز میخواند که مردی وارد شده و چون کور ب""ود در‬
‫گودالی" در مسجد افتاد‪ ،‬پس بسیاری" از مردم خندیدند" درحالیک""ه در نم""از بودن""د‪ .‬پس‬
‫رسول خدا به خاطر خندیدن آنها امر نمود تا دوباره وضو بگیرند" و نم""از بخوانن""د»‪.‬‬
‫نگا‪ :‬مجمع الزواند‪2/82 :‬‬
‫‪ - 3‬اعالم الموقعین عن رب العالمین‪1/98 :‬‬
‫‪ - 4‬روایاتی" که امام مالک در آن میگوید‪« :‬بلغنی یا صیغههایی مانند آنرا ذکر میکند‬
‫بدون اینکه بگوید چه کسی برای وی روایت کرده است‪ .‬چنانکه میگوید‪ :‬بلغنی عن‬
‫ابی هریره‪...‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬اعالم الموقعین‪1/33 :‬‬
‫‪ - 6‬عارضة االحوذی شرح سنن الترمذی‪1/246 :‬‬
‫‪ - 7‬با وجود میانهروی و اعتدال وی در استناد به حدیث مرس""ل؛ نگ""ا‪ :‬الرس""الة‪ ،‬ام""ام‬
‫ش""افعی‪ 465-462 ":‬مختص""رالمزنی" المطب""وع م""ع االم‪7/78 :‬؛ و مرس""ل از اقس""ام‬
‫حدیث ضعیف است‪.‬‬
‫‪ - 8‬ابن ماجه‪1221 :‬؛ از عایشه روایت است ک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬من اص""ابه‬
‫قاء او رعاف او قلس او مذی فلینصرف فلیتوضا ثم لیبین علی صالته وه"و فی ذل"ک‬
‫‪378‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫آن بر قیاس ترجیح میدهد‪.‬‬
‫‪ -4‬ام""ام احم""د بن حنب""ل رحم""هاهلل؛ این دی""دگاه از ام""ام احم""د ش""هرت یافت""ه اس""ت‬
‫چنانکه ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬اصل چهارم‪ :‬استناد به ح""دیث مرس""ل و ض""عیف؛‬
‫اگر در موضوع مورد" نظر حدیث (صحیح یا َح َس"ن) وج""ود" نداش""ته باش""د‪ ،‬در چ""نین‬
‫‪2‬‬
‫شرایطی" امام احمد حدیث ضعیف را بر قیاس ترجیح میدهد»‪.‬‬
‫و عبدهللا بن احمد رحمه هللا‪ 3‬میگوید‪« :‬از پدرم ش""نیدم" ک""ه گفت‪« :‬ح""دیث ض""عیف"‬
‫‪4‬‬
‫نزد من محبوبتر از رأی است»‪.‬‬
‫و اثرم‪ 5‬میگوید‪« :‬ابوعبدهللا (احمد بن حنبل) را دیدم که چون در اس""ناد ح""دیثی از‬
‫رسول خدا ح چیزی (ضعفی) بود‪ ،‬به آن استناد میکرد‪ .‬و این زمانی" بود که روای""تی‬
‫‪6‬‬
‫با درجهی باالتر از آن‪ ،‬برخالف آن نبود‪ .‬همچون حدیث عمرو بن شعیب»‪.‬‬
‫‪ -5‬امام ابوداود" سلیمان بن اشعث سحبستانی رحمهاهلل‪« :‬امام ابوداود در عم""ل ب""ه‬
‫ح""دیث ض""عیف‪ ،‬نهج اس""تاد خ""ود ام""ام احم""د حنب""ل را در پیش گ""رفت‪ .‬و چ""ون در‬
‫موضوعی" جز حدیث ضعیف نمییافت‪ ،‬آنرا تخریج میک""رد‪ .‬چ""را ک""ه ح""دیث ض""عیف‬

‫ال یتکلم»‪« :‬هرکس (در هنگام نماز) استفراغ ک""رد ی""ا دچ""ار خ"ونریزی بی""نی ش"د ی"ا‬
‫چیزی (به اندازهی پری دهان یا کمتر از آن) باال آورد یا مذی از او خارج شد‪ ،‬بای""د‬
‫نماز را رها نموده و دوباره وضو" بگ"یرد س"پس نم"ازش را ادام"ه ده"د و این زم"انی"‬
‫است که سخن نگفته باشد»‪.‬‬
‫‪ - 1‬اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪1/32 :‬‬
‫‪ 2‬اعالم الموقعین‪1/31 :‬؛ المدخل الی مذهب االمام احم""د بن حنب""ل‪ ،‬ابن ب""دران‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪43‬‬
‫‪ - 3‬عبدهللا بن احم""د بن حنب""ل‪ ،‬ابوعب""دالرحمن‪ ،‬وی در اص""طالح علم ح""دیث «ثبت""ا‪،‬‬
‫فهما‪ ،‬ثقه» میباشد‪ .‬و اح"ادیث زی"ادی از پ"درش و دیگ"ران روایت ک"رده اس"ت‪ .‬و از‬
‫پدرش المسند و التفسیر و ‪ ...‬روایت کرده است‪ .‬وی در سال ‪ 290‬فوت شد‪.‬‬
‫‪ - 4‬اعالم الموقعین‪1/81 :‬‬
‫‪ - 5‬احمد بن هانیء طائی؛ گفته ش""ده‪ :‬کل""بی؛ االث""رم االس""کافی اب""وبکر‪ ،‬جلی""ل الق""در‪،‬‬
‫حافظ‪ ،‬امام‪ ،‬یکی از کسانی است که روایتهای زیادی" را از امام احم""د روایت نم""وده‬
‫و بسیاری از مسائل او را بیان داشته است‪ .‬وی در سال ‪ 273‬فوت شد‪ .‬نگ""ا‪ :‬ته""ذیب‬
‫التهذیب‪79-1/78 :‬؛ مختصر طبقات الحنبله‪ ،‬نابلس‪ ،‬ص‪39-37 :‬‬
‫‪ - 6‬عم""رو بن ش""عیب بن محم""د بن عبدهللا بن عم""رو بن ع""اص؛ قط""ان میگوی""د‪ :‬اگ""ر‬
‫فردی" ثقه از او روایت کن""د‪ ،‬حجت اس""ت‪ .‬و احم""د میگوی""د‪« :‬ربم""ا احتجحن""ا ب""ه»‪ .‬و‬
‫ابوداود" میگوی""د‪« :‬لیس بحج""ة»‪( :‬حجت نیس""ت‪ ).‬وی در س""ال ‪ 118‬ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫الکاشف‪ ،‬ذهبی‪.2/332 :‬‬
‫‪379‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫نزد وی از رأی افراد قویتر بود»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬و ابوداود" مبنای کتاب سنن را روشی قرار" داد‬
‫که امام احمد بیان نمود‪ .‬و هرکس تأمل کند‪ ،‬متوجه این مطلب خواهد شد‪ .‬و چ""ه بس""ا‬
‫که آنرا از احمد گرفته باشد‪ .‬چنانکه بیان میکند به ح""دیث عب""دالعزیز بن ابی رواد‪ 2‬و‬
‫روایتی" که در میان راویان آن کسی باشد که اسمی از او برده نشده‪ 3‬عم""ل میش""ود‪ .‬و‬
‫این زمانی است که ف""ردی" ق""ویت""ر از او در این روایت ب""ا وی مخ""الفت نک""رده باش""د‪.‬‬
‫ابوداود" در رساله خود به اهل مکه ب"ه این مس""أله تص"ریح میکن""د‪ ،‬آنج"ا ک"ه میگوی"د‪:‬‬
‫«برخی از احادیثی که در کتاب «السنن» وارد شده است‪ ،‬با سند متصل نیستند‪ ،‬بلکه‬
‫مرسل و مدلس میباشند‪ .‬و این زمانی بوده که نزد عموم اهل حدیث‪ ،‬حدیث صحیحی‬
‫با سند متصل وجود" نداشته است‪ .‬همچون روایت حسن از جابر و حسن از ابوهریره‬
‫‪5‬‬
‫و حکم‪ 4‬از مقسم»‪.‬‬
‫این مطلب از ابوداود و احمد و دیگران‪ 6‬روایت شده اس"ت‪ .‬و ابن تیمی"ه رحم"هاهلل‬
‫میگوید‪« :‬جایز نیست در شریعت به احادیث ضعیف ک""ه ن""ه ص""حیح هس""تند و ن""ه در‬
‫درج""هی َح َس "ن‪ ،‬اعتم""اد ش""ود‪ .‬ام""ا احم""د بن حنب""ل و ب""رخی از علم""ا روایت ح""دیث‬
‫ضعیف" در فضایل اعمال را جایز دانس""تهان""د‪ .‬و این زم""انی اس""ت ک""ه ث""ابت و دروغ‬
‫بودن آن مشخص نباشد»‪.‬‬
‫و این در مورد عملی است که به دلی""ل ش""رعی دانس""ته ش""ده مش""روع" اس""ت‪ .‬و در‬
‫فضل آن حدیثی روایت ش""ده ک""ه دروغ ب""ودن آن دانس""ته نش""ده اس""ت‪ ،‬در اینص""ورت‬
‫جایز است که ثواب ذکر شده در آن روایت برای آن عمل‪ ،‬حق و درس""ت تلقی ش""ود‪.‬‬
‫‪ - 1‬علوم الحدیث‪ ،‬ابن صالح‪ ،‬ص‪34 :‬‬
‫‪ - 2‬المسودة فی اصول الفقه‪ ،‬ص‪275 :‬‬
‫‪ - 3‬عبدالعزیز" بن ابی رواد العتکی؛ یحیی بن قطان می گوید‪« :‬ثقة ال یترک ما ال یتابع‬
‫علیه»‪ .‬وی در سال ‪ 159‬فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬خالصه تذهیب الکمال‪2/166 :‬؛‬
‫‪ - 4‬حکم بن عینیه‪ ،‬ابومحمد کندی موالهم الکوفی‪ "،‬عالم اه""ل کوف""ه؛ س""فیان بن عینی""ه‬
‫میگوید‪ :‬همچون حکم و حماد بن ابی سلیمان در کوفه نیس"ت‪ .‬و عجلی میگوی"د‪ :‬حکم‬
‫ثقه‪ ،‬ثبت‪ ،‬فقیه و از اصحاب کبار ابراهیم بود‪ .‬و به سنت و پیروی از آن پایبن""د ب""ود‪.‬‬
‫وی در س""ال ‪ 115‬وف""ات نم""ود‪ .‬نگ""ا‪ :‬طبق""ات ابن س""عد‪ ،332-6/331 :‬س""یر اعالم‬
‫النبالء‪5/208 :‬‬
‫‪ - 5‬مقسم بن بجرة و گفته شده‪ :‬ابن نجدة ابوالقاسم؛ و گفته شده‪ :‬ابوالعباس؛ ساجی می ‪-‬‬
‫گوید‪ :‬مردم در مورد برخی از روایتهای وی سخنانی" گفتند‪ .‬و ابن سعد میگوید‪ :‬وی‬
‫احادیث زیادی را روایت ک""رده و ض""عیف" اس""ت‪ .‬وی در س""ال ‪ 101‬ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫تهذیب التهذیب‪ ،289-10/288 :‬رسالة ابی داود الهل مکه‪ ،‬ص‪30 :‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬فتح المغیث‪1/267 :‬‬
‫‪380‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و این در حالی است که هیچیک از ائمه نگفته است‪« :‬جایز است با استناد ب""ه ح""دیث‬
‫ضعیف‪ ،‬امری را واجب یا مستحب ق""رار داد؛ و ه""رکس چ""نین بگوی""د‪ ،‬درحقیقت ب""ا‬
‫‪1‬‬
‫اجماع مخالفت کرده است‪».‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬چنین نبوده که احمد بن حنبل رحم""هاهلل و امث""ال وی از ائم""ه‬
‫به چنین احادیثی در شریعت اعتماد کنند‪ .‬و هرکس از احمد نقل کند که وی به حدیث‬
‫ضعیفی که نه صحیح است و نه در درجهی َح َسن‪ ،‬استدالل کرده‪ ،‬دچ""ار اش""تباه ش""ده‬
‫‪2‬‬
‫است»‪.‬‬
‫و ابن قیم رحمهاهلل میگوید‪« :‬منظور امام احمد از حدیث ضعیف"‪ ،‬ح""دیث باط""ل و‬
‫منکر و روایتی که در میان راوی""ان آن متهم باش""د و روای""تی" ک""ه عم""ل ک""ردن ب""ه آن‬
‫جایز نیست‪ ،‬نمیباشد؛ بلکه حدیث ضعیف نزد وی جزئی از احادیث صحیح و بخشی‬
‫از اح""ادیث ب""ا مرتب""هی حس""ن میباش""د‪ .‬و ح""دیث را ب""ه س""ه بخش ص""حیح و حس""ن و‬
‫ضعیف‪ ،‬تقسیم نکرده بود‪ ،‬بلکه تقسیم حدیث نزد وی ب""ه دو بخش ص""حیح و ض""عیف‬
‫بود‪ .‬و ضعیف نزد وی از مراتبی برخوردار" بود‪ .‬چنانکه اگر در موض""وعی اث""ر ی""ا‬
‫قول صحابی" و نیز اجماعی برخالف روایت ضعیفی که در آن مورد" ذکر ش""ده‪ ،‬نمی‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫بود در اینصورت عمل به حدیث ضعیف نزد وی بر قیاس ترجیح داشت»‪.‬‬
‫اما با اینکه از امام احمد و دیگران جایز بودن عمل به حدیث ضعیف به ص""ورت‬
‫مطلق نقل شده است‪ ،‬همچنین از ایشان روایتی" نقل شده ک""ه بی""انگر من""ع این مهم می‪-‬‬
‫باشد و بلکه روایت چنین احادیثی" فقط در ب""اب فض""ایل اعم""ال ص""حیح میباش""د‪ .‬ام""ام‬
‫احم""د رحم""هاهلل – در روایت میم""ونی" از او – میگوی""د‪« :‬در اح""ادیثی ک""ه در ب""اب‬
‫نرمخویی روایت ش""ده‪ ،‬میت"وان ب"ا تس""اهل برخ""ورد" ک"رد‪ .‬مگ""ر روای""اتی" ک"ه بی"انگر‬
‫‪4‬‬
‫حکمی هستند»‪.‬‬
‫و در روایت عباس الدوری از او میگوید‪« :‬ابن عباس فردی است که این احادیث‬
‫(یعنی مغازی و مانن""د آن) از وی نوش""ته میش""ود‪ .‬و چ""ون مس""أله حالل و ح""رام پیش‬
‫‪5‬‬
‫آی""د‪ ،‬ق""ومی" چ""نین میخ""واهیم؛ و چه""ار انگش""ت هری""ک از دس""تانش را بس""ت»‪.‬‬
‫(منظورش" این بود که در بحث حالل و حرام ب"ه اف"رادی ق"وی"ت"ر از او نیازمن"دیم)‪ .‬و‬
‫البته تساهل در چنین روایاتی زمانی خواهد بود که مقرون به س""ند باش""ند‪ – .‬چنانک""ه‬
‫عادت آنان چنین بود‪ -‬سندهایی که به وسیله آنه""ا میت""وان ق""وت ح""دیث و ض""عف آنرا‬
‫دانست‪ .‬از اینرو چون سند ذکر شود‪ ،‬نیازی" به تصریح به ضعف حدیث نیست‪.‬‬
‫‪ - 1‬القاعدة الجلیلة‪84 :‬‬
‫‪ - 2‬همان‪85 :‬‬
‫‪ -283‬الکفایة‪213 :‬؛ رک‪ :‬فتح المغیث‪1/267 :‬‬
‫‪4‬‬

‫‪ - 5‬فتح المغیث‪1/267 :‬‬


‫‪381‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دیدگاه س وم‪ :‬در فض""ایل و مس""تحبات و ن""ه عقای""د و احک""ام ب""ه ح""دیث ض""عیف‬
‫استدالل شده و عمل میشود‪.‬‬
‫دالیل این دیدگاه‪:‬‬
‫اگر حدیث ضعیف‪ ،‬صحیح باشد با عمل به آن‪ ،‬حق آن ادا ش""ده اس""ت‪ .‬و در غ""یر‬
‫اینصورت پیامد عمل به آن‪ ،‬مفسدهای چون تحلیل و تح""ریم" و ن""یز ض""ایع ش""دن ح""ق‬
‫دیگری" نخواهد بود‪ 1.‬و در این زمینه به حدیث ضعیفی اس""تناد میکنن""د ک""ه از رس""ول‬
‫خ"دا ح روایت ش"ده اس"ت‪« :‬من بلغ"ه ع"نی ث"واب عم"ل فعل"ه حم"ل ل"ه اج"ره و ان لم‬
‫اکن ‪:‬قلته»‪« 2‬ه""رکس ب""ه امی""د ث""واب عملی ک""ه از من ب""ه او ابالغ ش""ده‪ ،‬آن عم""ل را‬
‫انجام دهد‪ ،‬اجر و پاداش انرا دریافت میکند‪ ،‬هرچند من چنین نگفته باشم»‪.‬‬
‫شرطهای آنها در عمل به حدیث ضعیف در باب فضایل‪:‬‬
‫کسانی که چنین دیدگاهی دارند‪ ،‬برای عمل ب""ه ح""دیث ض""عیف در ب""اب فض""ایل‪،‬‬
‫چهار شرط اساسی" را بیان کردهاند که عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬ضعف موجود در حدیث شدید نباشد‪ .‬بنابراین حدیثی که ضعف آن شدید باشد‪،‬‬
‫شامل نمیشود‪ .‬مانند حدیث راویان کذاب و متهم به کذب و راویانی که اش""تباهات وی‬
‫‪3‬‬
‫فاحش است‪ .‬و این شرطی متفق علیه میباشد‪.‬‬
‫این شرط بر وجوب شناخت حدیثی داللت دارد که قرار است به آن عمل شود‪ .‬ت""ا‬
‫در صورت شدت ضعف آن‪ ،‬از عمل ب""ه آن دوری" کن""د‪ .‬و چ""نین ش""ناختی از ح""دیث‬
‫برای عم"وم م""ردم بس"یار" دش"وار" اس"ت‪ .‬و ن"یز چ""نین ش"ناختی" در م""ورد ه""ر ح"دیث‬
‫ضعیفی که میخواهند به آن عم""ل کنن""د‪ ،‬بس""یار دش""وار اس""ت و دلی""ل آن ان""دک ب""ودن‬
‫علمای حدیث به ویژه در این عصر و زمان است‪.‬‬
‫‪ -2‬حدیث روایت شده در باب فض""ایل و م""واردی در معن""ای فض""ایل باش""د‪ .‬و این‬
‫‪ - 1‬الفتح المبین فی شرح االربعین‪ ،‬ص‪36 :‬‬
‫يض ةَ‬ ‫‪ - 2‬ابن عبدالبر در جامع بیان العلم و فضله‪ 1/22 :‬ب""ا این الف""اظ‪َ « :‬منْ َأدَّى ا ْلفَ ِر َ‬
‫ض لِي َعلَى َأ ْدنَ ا ُك ْم َر ُجاًل ‪َ ،‬و َمنْ‬‫ض لُهُ َعلَى ا ْل ُم َجا ِه ِد ا ْل َعابِ ِد‪َ ،‬كفَ ْ‬ ‫اس ا ْل َخ ْي َر َكانَ فَ ْ‬ ‫َو َعلَّ َم النَّ َ‬
‫ض ِل الَّ ِذي بَلَ َغهُ َأ ْعطَاهُ هَّللا ُ َما بَلَ َغهُ وَِإنْ َكانَ الَّ ِذي َح َّدثَهُ‬
‫ض ٌل فََأ َخ َذ بِ َذلِ َك ا ْلفَ ْ‬
‫بَلَ َغهُ َع ِن هَّللا ِ فَ ْ‬
‫َكا ِذبًا»‪« :‬هرکس فریضه"ای را ادا کند و به مردم خ""یر و خ""وبی بی""اموزد‪ ،‬فض""ل وی‬
‫بر مجاهد عابد همچون فضل من بر پایینترین اف""راد (از نظ""ر مرتب""ه) در می""ان ش""ما‬
‫میباشد‪ .‬و هرکس از جانب خداوند متعال فضلی" به او رسیده باشد و او مطابق ب""ا این‬
‫فضل و برت"ری" عم""ل کن"د‪ ،‬خداون"د اج""ر و پ""اداش آنچ"ه را ب"ه او ابالغ ش"ده میده"د‪.‬‬
‫هرچن""د آنچ""ه روایت ش""ده‪ ،‬دروغ" باش""د»‪ .‬این ح""دیث موض""وع اس""ت؛ نگ""ا‪ :‬ت""ذکرة‬
‫الموضوعات‪ ،‬فتنی‪ ،‬ص‪28 :‬؛ سلسلة االحادیث الضعیفه‪ ،‬آلبانی‪.69-5/68 :‬‬
‫‪ - 3‬نگ""ا‪ :‬الق"ول الب"دیع‪ ،‬س"خاوی‪ ،‬ص‪258 :‬؛ ت""دریب ال"راوی‪ ،‬ص‪196 :‬؛ الفتوح"ات‬
‫الربانیة‪84-1/83 :‬‬
‫‪382‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دیدگاه کسانی چون ابن مبارک‪ 1‬امام نووی‪ 2‬و ابن حج""ر هیتمی رحمهمالل""هتع""الی می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬حدیث ضعیف زیرمجموعه اصلی «معمول به» باشد‪ .‬در اینصورت‪ ،‬درواق""ع‬
‫عمل به حدیث ضعیف نخواهد بود بلکه عمل متوجه اصل عام اس"ت ک""ه عم""ل ب"ه آن‬
‫رواست؛ چه حدیث ضعیف باش""د ی""ا نباش""د؛ و عکس این مس""أله ص""ادق" نیس""ت یع""نی‬
‫عمل به حدیث ضعیف زمانی" که اصلی ع""ام وج""ود" نداش""ته باش""د؛ بن""ابراین عم""ل ب""ه‬
‫‪3‬‬
‫حدیث ضعیف با توجه به این شرط‪ ،‬امری شکلی و نه حقیقی است‪.‬‬
‫‪ -4‬به هنگام عمل به حدیث ضعیف‪ ،‬معتقد به ثبوت آن نباشد‪ .‬بلک"ه احتی"اط نم"وده‬
‫و دوراندیشی کن"د ت"ا اینک"ه مب"ادا ح"دیثی را ب"ه پی"امبر نس"بت ده"د ک"ه آنرا نفرم"وده‬
‫‪4‬‬
‫است‪.‬‬
‫این شرط نیز همچون شرط اول نیازمند" شناختن حدیث میباشد ت""ا اینک"ه معتق""د ب""ه‬
‫ثبوت آن نباشد‪ .‬با اینکه اکثر و اغلب کسانی که در باب فض""ایل ب""ه اح""ادیث ض""عیف‬
‫عمل میکنند‪ ،‬ضعیف بودن این احادیث را نمیدانند‪.‬‬
‫این شروط بسیار دقیق" و مهم میباشند‪ .‬اگر کسانی که به احادیث ضعیف عم"ل می‪-‬‬
‫کنند به این شروط پایبند باشند‪ ،‬نتیجه آن خواهد بود که دایرهی عمل ب""ه این اح""ادیث‬
‫تنگ خواهد شد یا اینکه از اصل و اساس به آنها عمل نخواهد ش""د‪ .‬و تردی""دی نیس""ت‬
‫تمسک به احادیثی که از رسول خدا ح ثابت شدهاند‪ ،‬ما را از احادیث ضعیف" بینی""از‬
‫‪5‬‬
‫نموده و از دروغ بستن به رسول خدا نجات میدهد‪.‬‬
‫و برخی از علما شرط پنجمی را نیز ذکر کردهاند و آن اینک""ه‪« :‬معتق""د ب""ه س""نت‬
‫‪6‬‬
‫بودن آنچه حدیث ضعیف بر آن داللت میکند‪ ،‬نباشد»‪".‬‬
‫و حافظ" بن حجر نیز ش""رطی ب""ر این ش""روط میافزای""د و آن اینک""ه‪« :‬عم""ل ب""ه آن‬
‫شهرت پیدا نکند تا اینکه انسان ب"ه ح"دیث ض"عیف" عم""ل کن"د و اینگون""ه آنچ""ه را ک"ه‬
‫جزئی از شریعت نیست‪ ،‬شریعت به حساب آورد و ی""ا اینک""ه ب""رخی از ج""اهالن آنرا‬

‫‪ - 1‬الجرح و التعدیل‪2/30 :‬؛ شرح علل الترمذی‪102 :‬‬


‫‪ - 2‬فتح المغیث‪1/267 :‬‬
‫‪ - 3‬همان‬
‫‪ - 4‬نگ""ا‪ :‬ت""دریب ال""راوی‪196 :‬؛ قواع""د التح""دیث‪116 :‬؛ فتح المغیث‪ 1/368 :‬مقدم""ه‬
‫صحیح الجامع‪ ،‬آلبانی‪.‬‬
‫ِّث بِ ُك ِّل َم ا َ‬
‫س ِم َع»‪« :‬ب رای‬ ‫َأ‬
‫‪ - 5‬چنانکه رسول خدا فرمودند‪َ « :‬كفَى بِا ْل َم ْر ِء َك ِذبًا نْ يُ َحد َ‬
‫دروغگو بودن انسان همین کافی است ک ه ه ر آنچ ه میش نود‪ ،‬بگوید»‪ .‬مس لم‪6 :‬؛‬
‫مقدمه صحیح الجامع‪ ،‬آلبانی‪.‬‬
‫‪ - 6‬المنهل اللطیف‪ ،‬علوی مالکی‪10-9 :‬‬
‫‪383‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫سنت صحیح بدانند»‪.‬‬
‫پیروان این دیدگاه‪:‬‬
‫ام""ام ن""ووی" این دی""دگاه را ب""ه جمه""ور علم""ا از مح""دثین و فقه""ا نس""بت میده""د‪ .‬از‬
‫‪2‬‬
‫جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬سفیان نوری" رحمهاهلل؛ خطیب بغدادی" با سند خود از سفیان ث"وری روایت می‪-‬‬
‫کند که گفت‪« :‬علم حالل و حرام را جز از افراد مشهور" به علم که افزایش و کاهش‬
‫را میدانند‪ ،‬دریافت نکنید و دریافت" امور دیگر جز حالل و حرام از مش""ایخ اش""کالی‬
‫‪3‬‬
‫ندارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬عبدهللا بن مبارک رحمهاهلل؛ ابن ابی ح""اتم میگوی""د‪« :‬پ""درم از عب""دة یع""نی ابن‬
‫سلیمان‪ 4‬برایم روایت نمود که گفت‪ :‬درحالیک""ه ابن مب""ارک از م""ردی ح""دیث روایت‬
‫کرد‪ ،‬به او گفته شد‪ :‬این راوی ضعیف است؟ پس ابن مبارک گفت‪ :‬میت""وان از او در‬
‫این اندازه روایت کرد‪ .‬یا در مواردی" از این قبی""ل؛ ب""ه عب""دة گفتم‪ :‬در چ""ه م""واردی؟"‬
‫‪5‬‬
‫گفت‪ :‬در باب ادب‪ ،‬موعظه‪ ،‬زهد یا مانند اینها»‪.‬‬
‫و عملکرد ابن مبارک در کتابش «الزه""د و الرق""ائق» ب""ه این دی""دگاه اش""اره دارد‪.‬‬
‫بلکه بزرگت""رین ش""اهد ب""ر این مطلب میباش""د‪ .‬چ""را ک""ه اح""ادیث ض""عیف بس""یاری از‬
‫‪6‬‬
‫مراسیل و معضالت و ‪ ...‬در آن ذکر کرده است‪.‬‬
‫‪ -3‬عب""دالرحمن بن مه""دی رحم""هاهلل؛ بیهقی در الم""دخل از عب""دالرحمن بن مه""دی‬
‫روایت میکن""د ک""ه گفت‪« :‬چ""ون در ب""اب حالل و ح""رام و احک""ام از رس""ول" خ""دا ح‬
‫روایت کنیم‪ ،‬در اسانید شدت به خ"رج داده و در م"ورد راوی"ان س"خت میگ"یریم‪ ،‬ام"ا‬
‫چون در باب فضایل" و ثواب و عقاب روایت کنیم‪ ،‬در اسانید آسان گرفته و در مورد‬
‫‪7‬‬
‫راویان با تسامح برخورد" میکنیم»‪.‬‬
‫‪ - 1‬تبیین العجب لما ورد فی فضل رجب‪ ،‬ابن حجر‪ ،‬ص‪4-3 :‬‬
‫‪ - 2‬اذکار‪ 1/82 :‬مع شرحه الفتوحات الربانیة‬
‫‪ - 3‬الکفایة‪ ،‬ص‪212 :‬؛ شرح علل الترمذی‪ ،‬ابن رجب‪1/73 :‬‬
‫‪ - 4‬عبدة بن سلیمان مروزی" ابومحمد؛ و گفته شده‪ :‬ابوعمرو؛ در مصیصه س"اکن ش""د‬
‫و با ابن مبارک همراه شد و از او روایت ک"رد‪ .‬دارقط""نی او را ثق"ه دانس"ته اس"ت‪ .‬و‬
‫بخاری" میگوی""د‪ :‬اح""ادیث وی مع""روف اس""ت‪ .‬ابن حب""ان وی را در ثق""ات ذک""ر ک""رده‬
‫است‪ .‬وی در سال ‪ 239‬فوت کرد‪ .‬نگاه‪ :‬تهذیب التهذیب‪460-6/459 :‬‬
‫‪ - 5‬الجرح و التعدیل‪31-1/30 :‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪« :‬الزهد و الرقائق‪ ،‬ص‪34 :‬؛ روایتی که از یزید الرقاشی" ذکر میکن""د ک""ه می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬کانت صالة رسول هللا مستویه کانها موزونة» و یزید الرقاشی" ضعیف" است‪.‬‬
‫چنانکه درالتقریب‪ 2/361 :‬آمده است‪.‬‬
‫‪ - 7‬نگا‪ :‬المدخل‪ ،‬حاکم؛ ص‪84-83 :‬؛ ضمن المجموعة الکمالی""ة‪ ،‬االجوی""ة الفاض""لة ‪،‬‬
‫‪384‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫‪ -4‬سفیان بن عیینه رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪ -5‬یحیی بن معین رحمهاهلل در مورد موسی" بن عبیدة میگوی""د‪« :‬اح""ادیثی را ک""ه‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫در باب نرمخویی روایت کرده‪ ،‬نوشته میشود»‪.‬‬
‫‪ -6‬احم""د بن حنب""ل رحم""هاهلل؛ خطیب بغ""دادی از او روایت میکن""د ک""ه میگوی""د‪:‬‬
‫«چون در باب حالل و حرام و احکام و سنن از رسول خ""دا روایت ک""نیم‪ ،‬در اس""انید‬
‫شدت به خرج میدهیم‪ .‬و چون از رسول خدا ح در باب فضایل اعمال و آنچ""ه حکمی‬
‫‪4‬‬
‫در بر ندارد روایت کنیم‪ ،‬در اسانید با تساهل عمل میکنیم»‪.‬‬
‫تحقیق مذهب امام احمد در این مسأله‪:‬‬
‫پیشتر امام احمد را یکی از قائلین دیدگاه دوم معرفی" کردیم‪ .‬و هم اکنون او را از‬
‫‪5‬‬

‫کسانی برشمردیم" که قائل به تفاوت میان احادیث فضایل و احکام میباشد‪.‬‬


‫در میان حنابله در مورد" اقوال متعارضی" ک""ه از ام""ام احم""د در ی""ک مس""أله وارد‬
‫شده است قاعدهی کلی این است که‪ :‬اگر جمع میان آنها امکان دارد‪ ،‬میان آنه""ا جم""ع‬
‫صورت" گیرد ولو اینکه با حمل عام بر خاص یا مطلق بر مقی""د باش""د‪ .‬ام""ا اگ""ر جم""ع‬
‫میان اقوال متعارض امکان نداشته باشد و تاریخ اقوال وی مش""خص باش""د‪ ،‬ق""ول دوم‬
‫و اخیر مذهب وی میباشد‪ .‬و اگر تاریخ اقوال امام هم مشخص نباشد‪ ،‬م""ذهب وی در‬
‫آن مورد همان است که به ادله نزدیکتر باشد یا آن است ک"ه ب"ه قواع""د وی نزدی""کت"ر‬
‫‪6‬‬
‫است»‪.‬‬
‫میگویم‪« :‬این قاعده اقتضا میکند آنچه موافق با دی""دگاه دوم ب""ه ام""ام احم""د نس""بت‬
‫‪7‬‬

‫لکنوی‪ ،‬ص‪ ،51-50 :‬قواعد التحدیث‪ ،‬قاسمی‪ ،‬ص‪114 :‬‬


‫‪ - 1‬الکفایة‪ ،‬خطیب بغدادی‪ ،‬ص‪212 :‬؛ شرح علی الترمذی‪ ،‬ابن رجب‪1/74 :‬‬
‫‪ - 2‬موسی" بن عبیده بن نشیط العدوی" موالهم ابو محمد الزیدی؛ ابن مدینی و نسائی" و‬
‫ابن عدی و عدهای دیگر از محدثین او را ضعیف دانستعه"اند‪ .‬ابن سعد میگوی""د‪ :‬ثق""ه‬
‫و کث""یر الح""دیث اس""ت‪ .‬و حجت نیس""ت‪ .‬وی در س""ال ‪ 153‬ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬خالص""ة‬
‫تذهیب الکمال‪.3/68 :‬‬
‫‪ - 3‬شرح علل الترمذی‪74-1/73 ":‬‬
‫‪ - 4‬الکفایة‪ ،‬خطیب بغ""دادی‪ ،‬ص‪213 :‬؛ نگ""ا‪ :‬المس""ودة‪ ،‬ابن تیمی""ه؛ ص‪ ،373 :‬آداب‬
‫الشرعیه‪311-2/309 :‬‬
‫‪ - 5‬یعنی احتجاج و عمل به حدیث ضعیف" به طور" مطلق؛‬
‫‪ - 6‬نگ""ا‪ :‬الف""روع‪ ،‬ابن مفلح‪65-1/64 :‬؛ االنص""اف فی معرف""ة ال""راجح من الخالف‪،‬‬
‫م""رادوی‪1/10 ":‬؛ قاع""ده نافع""ه جامع""ه‪ ،‬م""رداوی؛ مطبوع""ة فی آخ""ر االنص""اف‪:‬‬
‫‪ ،243-12/241‬المدخل الی مذهب االمام احمد‪ ،‬ص‪48 :‬‬
‫‪ - 7‬شیخ‪ ،‬دکتر عبدالکریم بن عبدهللا الخضیر" حفظه اهلل؛ نگا‪ :‬الحدیث الضعیف و حکم‬
‫االحتجاج به‪ ،‬ص‪279 :‬‬
‫‪385‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫داده شده‪ ،‬به صورت مطلق در احکام و فضایل و ‪ ...‬میباشد‪ .‬و آنچه به وی موافق با‬
‫دیدگاه سوم نسبت داده شده‪ ،‬مقید به فضایل و احادیثی است که با مضمون ت""رغیب و‬
‫ترهیب میباشند‪.‬‬
‫بنابراین با حمل مطلق بر مقید نتیجه آن میشود که مذهب امام احمد در این زمین""ه‬
‫همان دیدگاه سوم میباشد‪ .‬یعنی تفاوت قائل شدن می""ان اح""ادیث احک""ام و اح""ادیثی" ک""ه‬
‫در باب فضایل و ترغیب و ترهیب وارد شده است‪ .‬چنانک""ه در روای""ات" ب""ا مض""مون‬
‫احک""ام س""ختگیری" نم""وده و در بحث فض""ایل و ت""رغیب و ت""رهیب متس""اهل برخ""ورد‬
‫کرده است‪ .‬همچنان که منطوق عبارت وی مجالی برای هرگونه تأویل نمیدهد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -7‬ابوعمر بن عبدالبر رحمهاهلل‬
‫‪2‬‬
‫‪ -8‬موفق" الدین ابن قدامه رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -9‬ابو زکریا نووی" رحمهاهلل‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -10‬حافظ" اسماعیل بن کثیر رحمهاهلل‬
‫‪5‬‬
‫‪ -11‬جالل الدین محلی رحمهاهلل‬
‫‪ -12‬جالل الدین سیوطی رحمهاهلل‬
‫‪6‬‬
‫‪ -13‬خطیب شربینی" رحمهاهلل‬
‫‪7‬‬
‫‪ -14‬تقی الدین فتوحی رحمهاهلل‬
‫‪ - 1‬جامع بیان العلم و فضله‪ ،‬ابن عبدالبر‪1/22 :‬‬
‫‪ - 2‬امام‪ ،‬زاهد‪ ،‬عبدهللا بن احم""د بن محم""د بن قدام""ة مقدس""ی الدمش""قی‪ ،‬فقی""ه‪ ،‬یکی از‬
‫افراد معروف و مطرح؛ از نوشتههای وی عبارت است از‪ :‬المغنی‪ ،‬الکافی‪ ،‬المقن""ع‪،‬‬
‫العمدة که همگی آنها در فقه میباشند‪ .‬روضة الن""اظر در اص""ول فق""ه‪ ،‬مختص""ر العل""ل‬
‫و ‪ ...‬وی در س""ال ‪ 620‬ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬ال""ذیل علی طبق""ات الحنابل""ه‪ ،‬ابن رجب‪:‬‬
‫‪149-2/133‬‬
‫‪ - 3‬االذکار‪ ،4/236 :‬همراه فتوحات الربانیة‬
‫‪ - 4‬تفسیر ابن کثیر‪5/86 :‬‬
‫‪ - 5‬محمد بن احمد بن ابراهیم بن هاشم جالل محلی؛ از نوشتهه""ای وی عب""ارت اس""ت‬
‫از‪ :‬تفسیری که کامل نشد‪ .‬شرح جمع الجوامع‪ ،‬ش""رح الورق""ات‪ ،‬ش""رح المنه""اج و ‪...‬‬
‫وی در سال ‪ 864‬فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬الضوء الالمع‪ ،‬سخاوی‪41-39-7 :‬‬
‫‪ - 6‬شمس الدین محمد بن محمد شربینی" قاهری شافعی" خطیب‪ ،‬امام‪ ،‬عالمه‪ ،‬ص""احب‬
‫مصنفات مشهوری" چ"ون‪ :‬ش""رح المنه"اج‪ ،‬ش""رح التنبی""ه‪ ،‬الس"راج المن"یر فی التفس"یر‬
‫و ‪ ...‬وی در سال ‪ 977‬فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬الکواکب السائرة‪80-3/79 :‬؛ شذرات ال""ذهب‪:‬‬
‫‪8/384‬‬
‫‪ - 7‬محمد بن احمد بن عبدالعزیز بن علی الفتوح مصری؛ مشهور به ابن نجار حنبلی؛‬
‫تقی الدین ابوبکر؛ به درخواست" تمام مصریان عه""دهدار قض""اوت در مص""ر ش""د‪ .‬از‬
‫‪386‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫‪ -15‬مال علی قاری رحمهاهلل‬
‫‪2‬‬
‫‪ -16‬دکتر نورالدین عتر رحمهاهلل‬
‫خالصه مطلب‪:‬‬
‫با توجه به آنچه در حکم عمل به حدیث ضعیف گذشت‪ ،‬دی""دگاه راجح دی""دگاه اول‬
‫میباشد یعنی عدم استدالل به حدیث ض""عیف ب""ه ط""ور مطل""ق؛ ن""ه در احک""ام و ن""ه در‬
‫غیر احکام و فضایل و ‪ ...‬و دالیل ترجیح آن عبارتند از‪:‬‬
‫اتفاق علمای حدیث به نام نهادن حدیث ضعیف به مردود؛‬ ‫‪-1‬‬
‫حدیث ضعیف تنها ظن مرجوح است‪ .‬ظن و گمان انسان را از حق و حقیقت‬ ‫‪-2‬‬
‫بینیاز نمیکند‪.‬‬
‫‪ -3‬احادیث ضعیف رشد بدعتها و خرافات و دوری از منهج ص""حیح را ب""ه دنب""ال‬
‫دارد‪ .‬چ""را ک"ه غالب""ا اس""لوب اح""ادیث ض""عیف آمیخت""ه ب""ا ت""رس و ه""راس و ش""دت و‬
‫سختگیری" میباشد‪ .‬و اینگونه مرتعی" مناسب برای متصوفه میباشند که آنها را از دین‬
‫هللا‪ ،‬دین اعتدال و میانهروی" ج""دا میکن""د‪ .‬ام""ا این ب""ه معن""ای رد اح""ادیث ض""عیف" ب""ه‬
‫طور" کلی نیست‪ .‬بلکه میتوان بدان در مجالی جز استدالل به آن عمل نم""ود‪ .‬مثال می‪-‬‬
‫توان در ترجیح معنایی بر دیگر معانی از آن کمک گرفت؛ چنانکه نصی احتم""ال دو‬
‫معنای مختلف داشته باشد و هیچیک بر دیگری ترجیح نداش""ته باش""ند و در این می""ان‬
‫حدیث ضعیفی وارد شده که یک از دو معنا را ترجیح میدهد‪ .‬در این صورت معنایی"‬
‫را انتخاب میکنیم که این حدیث آنرا ترجیح میدهد و لو اینکه حدیث ضعیف باشد‪.‬‬
‫مثالی در این زمینه‪ :‬خداوند" متع"ال میفرمای""د‪َ « :‬و ِإ ْن ِخ ْفتُ ْم َأالَّ تُ ْق ِس"طُوا فِي ْاليَت"امي‬
‫واح" َدةً َأوْ‬
‫الث َو رُب""ا َع فَ"ِإ ْن ِخ ْفتُ ْم َأالَّ تَ ْع" ِدلُوا فَ ِ‬
‫طاب لَ ُک ْم ِمنَ النِّسا ِء َم ْثني َو ثُ َ‬
‫َ‬ ‫فَا ْن ِکحُوا" ما‬
‫‪3‬‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫ک ْدني ال تَعُولوا»‬ ‫َأ‬ ‫ت َأيْمانُ ُک ْم ذلِ َ‬
‫ما َملَ َک ْ‬
‫نوشته"ه""ای وی عب""ارت اس""ت از‪ :‬منتهی االرادات‪ ،‬مختص"ر" التحری"ر" و ش""رح آن ب""ا‬
‫عن""وان ش""رح الک""واکب المن""یر و ‪ ...‬وی در س""ال ‪ 980‬وف""ات نم""ود‪ .‬نگ""ا‪ :‬مختص"ر"‬
‫طبقات الحنابله‪ ،‬جمیل شطی‪ ،‬ص‪87 :‬‬
‫‪ - 1‬علی بن (سلطان) محمد‪ ،‬نورالدین مال هروی" قاری‪ ،‬فقیه حنفی؛ یکی از استوانه ‪-‬‬
‫های علمی در عصر خود بود‪ .‬در هرات متولد شد و در مکه سکونت کرده و وف""ات‬
‫نمود‪ .‬گفته شده‪ :‬در هر سالی یک مصحف مینوشت‪ .‬نگا‪ :‬االعالم زرکلی دمشقی‪.‬‬
‫‪ - 2‬وی بسیاری" از کتابهای حدیث را تحقیق کرده است‪ .‬همچ""ون کت""اب عل""وم ح""دیث‬
‫ابن ص""الح و کت""اب المغ""نی فی الض""عفاء نوش""ته"ی ش""مس ال""دین ذه""بی؛ و الکاش""ف‬
‫نوشته"ی امام ذهبی و الرحلة فی طلب الح"دیث؛ و کت"اب «م"اذا عن ام"رأة» را ت"ألیف‬
‫نمود‪.‬‬
‫‪( - 3‬نساء‪« )3 :‬و اگر ترسیدید" که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید‪،‬‬
‫(از ازدواج با آن‌ها صرف" نظر کنید و) با زنانی (دیگر) که مورد پس""ند شماس""ت دو‬
‫‪387‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اینکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬تعولوا» احتمال دو معنا را دارد‪:‬‬


‫الف) اینکه بر تعداد همسران خود نیفزایند (و به یک زن اکتفا کنند‪ ).‬و این دیدگاه‬
‫زید بن اسلم و سفیان بن عیینه و شافعی میباشد‪.‬‬
‫ب) ستم نکنید و شرک نورزید‪ ".‬و این دیدگاه جمهور" مفسران میباشد‪.‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫و از ام المومنین عایشه روات است که رسول خدا ح در مورد" این آیه «ذلِكَ ْدنى‬
‫َأاَّل تَ ُعولُ وا» فرمودن د‪َ« :‬أن اَل ت َُج وروا» و فی روایت ه‪« :‬ان اَل تَ ِميلُ وا»‪ 1‬یع"نی‪ :‬س""تم‬
‫نکنید و شرک نورزید" و منحرف" نشوید»‪.‬‬
‫ابن ابی حاتم میگوید‪« :‬پدرم گفت‪ :‬مرفوع" بودن این حدیث اشتباه اس""ت و ص""حیح‬
‫‪2‬‬
‫آن است که از عایشه موقوف" است»‪.‬‬
‫و با وجود ضعف این روایت ابن قیم میگوید‪« :‬این روایت ب""رای ت""رجیح مناس""ب‬
‫‪3‬‬
‫است»‪.‬‬
‫آنچه در مورد" حدیث ضعیف مد نظر ائمه میباشد‪ ،‬مجرد امید ثواب مترتب ب""ر آن‬
‫و ترس از عقاب و کیفر آن میباشد نه اینکه عمل به آن بر هرکس الزم است‪ .‬چنانکه‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬مثال عم"ل ب"ه ح"دیث ض"عیف ب"ه این معن"ا ک"ه تفس‬
‫امید ثواب یا ترس از عقاب و کیف"ر را داش"ته باش"د‪ ،‬همچ"ون کس"ی اس""ت ک"ه میدان"د‬
‫تجارت سودآور است‪ .‬اما به او خبر میرسد که س""ود زی""ادی را در ب""ردارد‪ ".‬پس اگ""ر‬
‫این خبر درست باشد‪ ،‬آن شخص سود میکند و اگر دروغ" باشد‪ ،‬وی ضرر نمیکند‪ .‬و‬
‫مثال این امر ترغیب و ترهیب ب""ا اس""رائیلیات و خ""وابه""ا و س""خنان س""لف از علم""ا و‬
‫ح""وادثی" ک""ه در ع""الم رخ داده و مانن""د این م""وارد میباش""د‪ .‬م""واردی" ک""ه اثب""ات حکم‬
‫شرعی‪ ،‬چه استحباب و چه دیگر احکام شرعی به مجرد وجود" آنها ثابت نمیشود ام""ا‬
‫‪4‬‬
‫جایز است در باب ترغیب و ترهیب و امید و ترساندن ذکر شوند»‪.‬‬
‫احادیث ضعیف و موضوع و اثر آنها بر عقیده مسلمانان‪:‬‬
‫تعریف حدیث موضوع‪:‬‬
‫عبارت است از حدیثی که ایجاد شده و ساخته و پرداخته"ی ذهن جع""ل کنن""دهی آن‬
‫میباشد‪ .‬حدیث موضوع" بدترین انواع حدیث ضعیف اس""ت‪ .‬و ب""ا آگ""اهی از موض""وع‬
‫بودن آن‪ ،‬روایت کردن آن در هر معنایی حرام است مگ""ر اینک""ه موض""وع" ب""ودن آن‬
‫دو و سه سه‪ ،‬چهار چهار‪ ،‬ازدواج کنید‪ .‬پس اگر بیم دارید که نتوانید" عدالت کنید‪ ،‬ب""ه‬
‫ی""ک (زن) ی""ا ب""ه آنچ""ه (از کن""یزان) ک""ه مال""ک آن‌هایی""د (اکتف""ا نمایی""د) این (ک""ار)‬
‫نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪ - 1‬ابن ابی حاتم‪ ،‬ابن مردویه‪ ،‬ابن حبان در صحیحش؛ نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪599 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر‪600-599 :‬‬
‫‪ - 3‬تحفة المودود" فی احکام المودود‪ "،‬ابن قیم‪ ،‬ص‪17 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬شیخ االسالم ابن تیمیه‪18/66 :‬‬
‫‪388‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫بیان گردد‪.‬‬
‫ابن کثیر رحمهاهلل میگوید‪« :‬روایت حدیث موضوع برای هیچیک از مردم ج""ایز‬
‫نیس""ت مگ""ر در راس""تای ت""وبیخ و نک""وهش و رد آن؛ ت""ا اینک""ه ج""اهالن و نادان""ان و‬
‫‪2‬‬
‫عوامی که فریب آنرا خورده"اند‪ ،‬از آن برحذر باشند»‪".‬‬
‫هشدار در مورد دروغ بستن به رسول خدا ح‪:‬‬
‫‪ -1‬از مغیرة بن شعبه روایت است که میگوید‪ :‬شنیدم که رسول خ""دا ح فرمودن""د‪:‬‬
‫ب َعلَى َأ َح ٍد‪َ ،‬منْ َك َذ َب َعلَ َّي ُمتَ َع ِّمدًا‪ ،‬فَ ْليَتَبَ َّوْأ َم ْق َع َدهُ ِمنَ‬ ‫س َك َك ِذ ٍ‬ ‫«ِإنَّ َك ِذبًا َعلَ َّي لَ ْي َ‬
‫النَّا ِر»‪« 3:‬دروغ بستن ب""ر من همچ""ون دروغ بس""تن ب""ر اف""راد دیگ""ر نیس""ت‪ .‬ه""رکس‬
‫عمدا بر من دروغ ببندد‪ ،‬پس باید جایگاه خود را در آتش آماده ببیند»‪.‬‬
‫َ‬ ‫َأ‬
‫و از وائلة بن اسقع روایت است که رسول" خدا ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ ِمنْ ْعظ ِم الفِ َرى‬
‫ص لَّى‬ ‫سو ِل هَّللا ِ َ‬ ‫ي َع ْينَهُ َما لَ ْم ت ََر‪َ ،‬أ ْو يَقُو ُل َعلَى َر ُ‬ ‫َأنْ يَ َّد ِع َي ال َّر ُج ُل ِإلَى َغ ْي ِر َأبِي ِه‪َ ،‬أ ْو يُ ِر َ‬
‫سلَّ َم َما لَ ْم يَقُ ْل»‪« 4:‬یکی از بزرگترین دروغها این است که انسان خود را‬ ‫هللاُ َعلَ ْي ِه َو َ‬
‫به کسی جز پدرش نسبت دهد یا خوابی را که ندیده است بگوید‪ :‬دیدهام؛ و ی""ا س""خنی‬
‫را به رسول" هللا ح نسبت دهد که او نگفته است»‪.‬‬
‫َّث َعنِّي‬ ‫و از سمرة بن جندب روایت اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪َ « :‬منْ َح د َ‬
‫ب‪ ،‬فَ ُه َو َأ َح ُد ا ْل َكا ِذبِينَ »‪« 5:‬هرکس از من حدیثی را روایت کند ک""ه‬ ‫ث يُ َرى َأنَّهُ َك ِذ ٌ‬ ‫بِ َح ِدي ٍ‬
‫به دروغ بودن آن واقف" است‪ ،‬او یکی از دروغگویان میباشد»‪ .‬سخاوی میگوید‪« :‬و‬
‫این جمله به عنوان وعیدی شدید در حق کسی که ح""دیثی را روایت میکن""د ک""ه گم""ان‬
‫میکند دروغ" است‪ ،‬کفایت میکند»‪.‬‬
‫از اسباب وضع و جعل احادیث‪:‬‬
‫‪ -1‬احزاب سیاسی چون رافضه و دشمنان آنها و تأثیر" آنان بر وضع حدیث‪:‬‬
‫‪ 1‬نگا‪ :‬تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی‪ ،‬حافظ سیوطی‪ ،‬ص‪274 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن الجوزی" میگوید‪« :‬چه زیبا گفت""هان""د‪ :‬چ""ون دی""دی ک"ه ح""دیثی ب""ا عق""ل ی""ا نق""ل‬
‫مخالف است یا با اصول در تناقض است‪ ،‬بدان که آن حدیث موضوع" است‪ .‬و معنای‬
‫در تناقض بودن ح""دیث ب""ا اص""ول این اس""ت ک"ه خ""ارج از دی""وان"ه""ای اس""المی چ""ون‬
‫مسانید" و کتابهای مشهور باشد‪ .‬الباعث الحثیث‪78 :‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪1209 ":‬؛ مسلم‪5 :‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪3247 ":‬‬
‫‪ - 5‬مسلم؛ این حدیث متواتر است‪ .‬و نووی" نق""ل میکن""د ک""ه از دویس""ت ص""حابه وارد‬
‫شده است‪ .‬یکسان است کس""ی ک""ه ح""دیث را روایت میکن""د‪ ،‬دروغ" ب""ودن آنرا بدان""د ‪-‬‬
‫چنانکه از علمای این علم شریف باشد ‪ -‬ی""ا اینک""ه دروغ ب""ودن آنرا ندان""د و از ع""وام‬
‫باشد و عالم ثقهای وی را از دروغ بودن آن آگاه کند‪ ،‬در هر دو صورت" نسبت دادن‬
‫حدیث دروغ به رسول خدا بر وی حرام است‪.‬‬
‫‪389‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و این مهم پس از قتل عثم""ان و ظه""ور" ش""یعهی علی و ش""یعهی معاوی""ه ب""ه وق""وع"‬
‫پیوس""ت‪ .‬ابن ابی الحدی""د در ش""رح نهج البالغ""ة میگوی""د‪« :‬اص""ل دروغه""ا در ب""اب‬
‫احادیث فضایل‪ ،‬از جانب رافضه میباشد‪ .‬چرا که آنها از همان آغاز ظهور‪ "،‬احادیثی‬
‫دروغین و س""اختگی در فض""ل علی وض""ع کردن""د ک""ه در واق""ع ع""داوت و دش""منی"‬
‫دشمنان"شان باعث شد تا این روایات را جعل کنند‪ .‬زمانی که بکری""ه این رفت""ار ش""یعه‬
‫را دی""د‪ ،‬در براب""ر این اح""ادیث جعلی‪ ،‬اح""ادیث و روای""اتی در م""ورد معاوی""ه وض""ع‬
‫‪1‬‬
‫نمود»‪.‬‬
‫و عامر شعبی میگوید‪« :‬ب"ر هیچی"ک از اف"راد امت چ""ون علی دروغ بس""ته نش""ده‬
‫است»‪ 2.‬همواره نگرانی" و دغدغه رافضه اثبات وصیت رسول" خدا ح در مورد علی‬
‫مبنی برخالفت او پس از رسول" خدا بوده اس""ت‪ .‬بن""ابراین اح""ادیث زی""ادی را در این‬
‫مورد" وضع کردند‪ .‬از جمله‪« :‬وصیی" و موضع سری و خلیف"تی فی اهلی و خ"یر من‬
‫اخلف بعدی علی»‪« 3:‬وصی" من و رازدار" من و جانشین من در خانوادهام و بهترین‬
‫جانشین پس از من علی است»‪.‬‬
‫اما جعل کنندگانی" که در احزاب دیگر بودند با مشاهدهی چ""نین روای""اتی‪ ،‬آنه""ا را‬
‫وسیلهای در جهت کاسته شدن مقام و رتب""ه اب""وبکر" و عم""ر و عثم""ان و معاوی""ه تلقی‬
‫کردند‪ ".‬پس غفلت نکرده و آنها نیز ب""ه جع""ل اح""ادیث و روای""اتی" در جهت فض""یلت و‬
‫شأن شیخین و معاویه پرداختند‪ ".‬از جمله این روایات موضوع میت""وان ب""ه این روایت‬
‫اشاره کرد‪« :‬لَ َّما ُع ِر َج بِي ِإلَى َّ‬
‫الس َما ِء‪ ،‬قلت‪ :‬اللهم اجع""ل الخلیف""ة من بع""دی علی بن‬
‫ابی طالب‪ ،‬فارتج السماوات و هتف بی المالئکة من کل جانب‪ ،‬یا محمد! اقرأ‪َ « :‬و ما‬
‫تَشاُؤ نَ ِإالَّ َأ ْن يَشا َء هَّللا ُ» (انسان‪ ،30 :‬تکویر‪ )29 ":‬و قد ش""اء هللا ان یک""ون من بع""دک‬
‫ابوبکر" الصدیق»‪« 4:‬زمانی" که به آس"مان ب"رده ش""دم‪ ،‬گفتم‪ :‬پروردگ""ارا‪ "،‬علی بن ابی‬
‫طالب را خلیفهی پس از من قرار بده؛ پس آسمانها به لرزه آمدند و فرش""تگان از ه""ر‬
‫سو به من یورش آوردند که ای محمد‪ :‬بخوان‪« :‬و آنان نمیخواهند مگر اینکه خداون""د‬
‫بخواهد» و ارادهی خداوند بر این رفته که خلیفهی پس از تو ابوبکر ص""دیق" باش""د»‪.‬‬
‫اما در میان این احزاب نیز کسانی بودند" که نیتهای نیکی داشتند و چون عیبجویی"ها و‬
‫خردهگیریها طرفین در مورد" صحابه را میدیدند که درحقیقت فض""ایل" آنه""ا را نش""انه‬
‫‪ - 1‬شرح نهج البالغة‪3/26 :‬‬
‫‪ - 2‬تذکرة الحفاظ‪1/77 :‬‬
‫‪ - 3‬الفوائد المجموعة فی االحادیث الموضوعة‪1/323 :‬؛ الالئی المص""نوعة‪1/327 :‬؛‬
‫جوزقانی" میگوی""د‪ :‬این روایت باط""ل اس""ت و اص""لی ن""دارد‪ .‬در س""ند ان اس""ماعیل بن‬
‫زیاد وجود" دارد که متروک است‪.‬‬
‫‪ - 4‬تنزیه الشریعة المرفوعة‪1/345 :‬؛ الالئی المص""نوعة‪1/275 :‬؛ س""یوطی" میگوی""د‪:‬‬
‫این روایت موضوع" است‪.‬‬
‫‪390‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میرفت‪ ،‬محبت نسبت به صحابه ایشان را ب""را آن داش""ت ک""ه اح""ادیثی را در فض""ل و‬
‫شأن و علو مقام و جایگاه آنها وضع و جعل کنند و اینگونه بیان کنند که تفاوتی می""ان‬
‫خلفای چهارگانه نیست‪ .‬از جمله این حدیث ک"ه میگوی"د‪ِ« :‬إنَّ هَّللا َ َأ َم َرنِي َأنْ َأت َِّخ َذ َأبَ ا‬
‫س نَدًا َوَأ ْنتَ يَ ا َعلِ ُّي ظَ ِه ی ًرا؛ َأ ْنتُ ْم َأ ْربَ َع ةٌ‪ ،‬قَ ْد َأ َخ َذ هَّللا ُ‬ ‫شي ًرا َو ُع ْث َمانَ َ‬ ‫بَ ْك ٍر َوالِدًا َو ُع َم َر ُم ِ‬
‫ق مس یء‪،‬‬ ‫ض ُك ْم ِإاَّل ُمنَ افِ ُ‬ ‫ب‪ ،‬اَل يُ ِحبُّ ُك ُم ِإاَّل ُم ْؤ ِمنٌ تَقی َواَل يُ ْب ِغ ُ‬‫ق فِي ُأ ِّم ا ْل ِكتَ ا ِ‬‫ک ُم ا ْل ِميثَ ا َ‬
‫لَ ُ‬
‫َأ ْنتُ ْم َخلَفَاء نُبُ َّوتِي َو َع ْق ُد ِذ َّمتِي»‪« :‬همانا خداوند مرا امر کرده است که ابوبکر را ب"ه‬
‫‪1‬‬

‫عنوان پدر‪ ،‬عمر را به عنوان مشاور و عثم""ان را چ""ون س""ندی و ت""و را ای علی ب""ه‬
‫عنوان حامی و پشتیبان انتخاب کنم‪ .‬شما چهار نفر هستید که خداوند" از شما در قرآن‬
‫عهد و پیمان گرفته است‪ .‬جز م""ومن پرهیزگ""ار" ش""ما را دوس""ت ن""دارد و ج""ز من""افق‬
‫بدکار با شما دشمنی" نمیکند‪ .‬شما خلفای نبوت من و عهدهداران ام""ور پس از من می‪-‬‬
‫باشید»‪.‬‬
‫‪ -2‬دشمنان اسالم (زنادقه) ‪ :‬کسانی که به دنبال فاسد کردن دین مردم میباشند‪( .‬و‬ ‫‪2‬‬

‫در واقع در پی آنند که دین مورد" نظر خود را در قالب دین به آنها منتقل کنند‪).‬‬
‫از آنجا که وضع جدید برای آنها ناخوشایند" بود‪ ،‬حقد و کینه خود نسبت ب""ه اس""الم‬
‫و مسلمانان را پنه""ان ک""رده و چ""ون دانس""تند" ک"ه نمیتوانن""د ب""ا زور" شمش""یر اه""داف و‬
‫اغراض خود را تحقق بخشند‪ -‬چرا که قوت و نیروی" دولت اسالمی را شاهد بودند" ‪-‬‬
‫پس تصمیم" گرفتن"د" مس"لمانان را از عقی"دهی اس"المی متنف""ر کنن""د چنانک""ه اح""ادیث و‬
‫روایات و اباطیل و اکاذیب سخیفانهای در قالب عقیده و با هدف دور کردن م""ردم از‬
‫اسالم حقیقی وضع و جعل کرده و به رسول" خدا ح نسبت دادن""د‪ .‬همچ""ون این روایت‬
‫که میگوید‪« :‬المجرة التی فی السماء عرق االفعی التی تحت العرش»‪« 3:‬کهکشان (یا‬
‫ستارگانی) که در آسمان هستند‪ ،‬عرق افعی است که زیر ع""رش میباش""د»‪ .‬ابوالقاس""م‬
‫میگوید‪« :‬هیچکس به خود اجازه نمیدهد که چنین مطلبی را از رسول" خ""دا ح روایت‬
‫‪ - 1‬الفوائ""د المجموع""ة فی االح""ادیث الموض""وعة‪384 :‬؛ خطیب از انس ب""ه ص""ورت‬
‫مرف""وع" روایت ک""رده اس""ت‪ .‬و در م""ورد این روایت میگوی""د‪ :‬این روایت در درج""ه‬
‫«منک""ر ج""دا» میباش""د‪ .‬و در اس""ناد آن دو راوی مجه""ول میباش""د‪ .‬و ابن عس""اکر از‬
‫طریق" دارقط""نی" از عبدهللا بن جحش آنرا تخ""ریج ک""رده اس""ت‪ .‬و اب""ونعیم" در فض""ائل"‬
‫الصحابه آنرا از حذیغه تخریج کرده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬زندیق" به معنای دوگانه"پرستان میباشد‪ .‬یا کسانی هستند که قائل به نور و ت""اریکی‬
‫میباشند‪ .‬یا عبارتند از کسانی که به آخرت و ربوبیت" ایمان ندارند یا اینکه کفر را در‬
‫باطن پنهان نموده و اظهار ایمان میکنند‪ .‬یا اینکه کلم""هی زن""دیق مع""رب زَ ن دین می‪-‬‬
‫باشد یعنی دین زن؛ جمع آن زنادقه یا زنادیق" میباشد و گفته میشود‪ :‬قد تزندق؛ و اسم‬
‫آن زندقه است‪ .‬و رجل زندیق و زندقی به کسی گفته میشود که بسیار بخیل باشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬قبول االخبار‪ ،‬ص‪14 :‬‬
‫‪391‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کند مگر آنکه اهمیتی برای دینش قائل نباشد‪ .‬و براس""تی چگون""ه مس""لمانان میگوین""د‪:‬‬
‫زیر عرش افعی خفته است؟ آیا چنین مقولهای جز دسیس""هی زنادق""ه در جهت زش""ت‬
‫‪1‬‬
‫جلوه دادن اسالم میباشد؟!‬
‫‪ -3‬پراکندگی نژادی و قومی و تعصب در مورد قبیله و سرزمین و امام‪:‬‬
‫تکیه امویها در ادارهی دولت و پیشبرد امور تنها متوج""ه ع""رب ب""ود و ب""رخی از‬
‫آنها نسبت به عرب و عربیت تعصب داشتند چنانکه حتی بردههایی که دوران برده‪-‬‬
‫ای آنان تمام شده بود‪ ،‬متوجه این نژادپرستی" و قومگ""رایی ش""دند‪ .‬از این جهت تالش‬
‫میکردند میان خود و عرب مساوات و برابری ایجاد کنند پس اک""ثر و بیش""تر جنبشه""ا‬
‫و حرکتهای انقالبی از سوی" آنان شکل گرفت و برای رس""یدن ب""ه این تس""اوی از این‬
‫طریق" وارد شدند‪ 2‬و چون عربها ب""ه ع""رب ب""ودن و ن""ژاد خ""ود افتخ""ار نم""وده و آنرا‬
‫مایهی عزت و س""ربلندی و برت""ری خ""ود ب""ر دیگ""ران میدانس""تند‪ ،‬این م""وجب ش""د ت""ا‬
‫احادیثی" را در جهت باال بردن شأن و مقام و بیان فضایل خود وضع و جعل کنند؛ از‬
‫جمله این روایت که میگوید‪« :‬ان کالم الذین حول العرش بالفارسیة وان هللا اذا اوحی‬
‫ام""را فی""ه لین اوح""اه بالفارس""یة و اذا اوحی ام""را فی""ه ش""دة اوح""اه بالعرب""ة»‪« 3:‬زب""ان‬
‫کسانی که پیرامون عرش هستند‪ ،‬فارس"ی" اس""ت‪ .‬و هرگ""اه خداون"د" بخواه""د ام""ری را‬
‫وحی میکند که در آن نرمی باشد‪ ،‬آنرا به فارسی وحی میکند و چون بخواه""د ام""ری‬
‫که در آن شدت است وحی کند‪ ،‬آنرا به عربی وحی میکند»‪.‬‬
‫و اینگونه بود ک"ه ب"رخی" از اع"راب جاه"ل در جهت مقابل"ه ب"ا چ"نین روای"ات بی‪-‬‬
‫اساسی" به جعل و وضع حدیث پرداختند و مقابله به مثل نموده و ح""دیث س""اختند ک""ه‪:‬‬
‫«ابغض الکالم الی هللا الفارسیة و کالم الشیطان الخوزیة‪ ،‬و کالم اهل النارالبخاریة و‬
‫کالم اهل الجنة العربی""ة»‪« 4:‬منف""ورترین زب""ان ن""زد خداون""د‪ ،‬فارس"ی" اس""ت‪ .‬و زب""ان‬
‫شیاطین و دوزخیان فارسی" است‪ .‬و زبان اهل بهشت عربی است»‪.‬‬
‫‪ -4‬داستان سرایان؛ کسانی ک""ه داس""تانه""ا و قص""هه""ای مختل""ف را ب""دون توج""ه ب""ه‬
‫صحت و سقم آنها روایت میکنند تا آنها را جایگزین داستانهایی کنن""د ک""ه در ق""رآن و‬
‫يث َأنْ‬
‫سنت آمده است‪ .‬چنانکه عمر بن خطاب در مورد آنها میگوید‪َ« :‬أ ْعيَ ْت ُه ُم اَأْل َح ا ِد ُ‬
‫يَ ْحفَظُوهَا»‪« 5:‬احادیث آنان را خسته و ناتوان نموده از اینکه آنها را حف""ظ کنن""د»‪ .‬و‬
‫ابن عراق در مورد آنها میگوید‪...« :‬صنف پنجم‪ :‬کسانی هستند که به دنبال اهداف و‬
‫اغ""راض دنی""وی میباش""ند‪ .‬چ""ون داس""تانس""رایان و دوره"گ""ردان و گ""دایان و پ""یروان‬
‫‪ - 1‬قبول االخبار‪ ،‬ص‪14 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬تاریخ االسالم‪ ،‬دکتر حسن ابراهیم‪1/342 :‬‬
‫‪ - 3‬تنزیه الشریعة المرفوعة‪1/136 :‬‬
‫‪ - 4‬تنزیه الشریعة المرفوعة‪1/137 :‬؛ المجروحین‪ ،1/129 :‬ابن حبان‬
‫‪ - 5‬شرح الاللکائی‪ ،‬اصول السنة‪ ،1/139 :‬دارمی‪1/47 :‬‬
‫‪392‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫پادشاهان»‪.‬‬
‫انواع قصهها و داستانها‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬داستانهای مناسب و مفید‪ :‬قصه"های قرآن کریم بهترین داستانها میباشند‪.‬‬
‫چرا که داستانهای آن تصویری واقعی" را ب"ا اس"لوب ادبی مناس"ب و دلپ"ذیر بی"ان می‪-‬‬
‫کند‪ .‬چنانکه در بی"ان و رع"ایت اه""داف و مقاص""د‪ ،‬موص""وف" ب"ه ص"فات س"خاوت و‬
‫بخشش کامل است تا اینکه از خالل شخصیت"های داستان و اتفاقاتی" ک""ه در آن رخ می‪-‬‬
‫دهد و یا مقرون ب""ه آن اس""ت‪ ،‬نمون""هه""ای واالیی را ارائ""ه ده""د‪ .‬ی""ا اینک""ه ع""برته""ا و‬
‫توجیهات و توجهاتی" را گوشزد" کند‪ .‬چنانکه این مهم در خالل قصههای پی""امبران در‬
‫قرآن‪ ،‬علی الخصوص داستان یوسف علیهالسالم مشاهده میشود‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬قصهها و داستانهای مذموم" و ناپسند‪":‬‬
‫اما قصهها و داستانهای مذمومی" ک""ه در اح""ادیث م""ورد نک""وهش ق""رار گرفت""هان""د‬
‫قصههایی س"اختگی هس"تند ک"ه ب"ه دروغ ب"ه هللا و رس"ولش و بن"دگان نی"ک و ص"الح‬
‫نسبت داده شدهاند‪ .‬و چنین داستان"س""رایانی" ب""ا اف""ترا و دروغ بس""تن ب""ه خداون""د چ""نین‬
‫قصههایی را ساخته و پرداخته و بازگو کردهاند‪ .‬داستانهایی ک""ه عقای""د فاس""د‪ ،‬اخالق‬
‫باطل‪ ،‬مثالهایی پست و مبالغه و غلوهایی در بردارد" که موجب تحق""یر دین میش""ود و‬
‫ارزش و صفای آنرا از بین میبرد‪.‬‬
‫حکم داستان سرایان‪:‬‬
‫اهل علم‪ ،‬یعنی کسانی که میتوانند" صحیح را از ضعیف تشخیص دهند و اخب""ار و‬
‫داستانهای مقبول و مردود" را از یکدیگر" بشناسند‪ ،‬اشکال و ایرادی بر آنها نیست ک""ه‬
‫داستان بگویند‪ .‬البته با رعایت قواعد و ضوابطی" که ذکر میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬داستان بخشی از سخنان فقیه یا عالم یا دعوتگری" باشد و ب""ه وس""یلهی آن معن""ا‬
‫و مفهومی را که در نظر دارد‪ ،‬برساند‪ ،‬اما اینکه پند و اندرز تماما قصه باشد‪ ،‬جایز‬
‫نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬داستان صحیح و درست باشد مانند قصه"های ق""رآن ی""ا داس""تانه""ایی ک"ه رس""ول‬
‫خدا ح در مورد" گذشتگان برای ما بیان کردهاند‪ .‬و همچون قصهه""ای رس""ول خ""دا ح‬
‫و اصحابش و قصههای علما و محدثین و ‪ ...‬که از آنها ثابت باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اخالص و عدم غرور و خودستایی" و خود شیفتگی؛‬
‫پرداختن به چنین امری‪ ،‬انسان را مشهور میکند چنانکه با انگش""ت ب""ه س""وی" وی‬
‫اشاره میکنند‪ .‬مال علی قاری" رحمه هللا میگوید‪« :‬یکی از آفتهایی که گریبانگیر قصه‬
‫گوی""ان میش"ود این اس""ت ک"ه دچ"ار خودس""تایی و غ"رور در س"ایر ام""ور میش"وند‪ ".‬از‬
‫حارث بن معاویه روایت است که ب""ه س""وی عم""ر بن خط""اب س""فر ک""رده و از او در‬
‫مورد" قصهها پرسید‪ .‬عمر گفت‪ :‬چه میخواهی؟ گفت‪ :‬میخواهم نظر تو را بدانم‪ .‬عمر‬
‫‪ - 1‬تنزیه الشریعة‪1/13 :‬‬
‫‪393‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫گفت‪ :‬بر تو میترسم که قصه بگویی و دچار خودشیفتگی" شوی‪ ،‬سپس قصه بگویی و‬
‫دچار خودپسندی شوی" و خود را برتر" و برتر ببینی؛ چنانکه اندک اندک گم""ان ک""نی‬
‫همچون ثریا از آنان برت""ری و ب""االتر؛ و اینگون""ه اس""ت ک""ه خداون""د متع""ال ب""ه همین‬
‫اندازه (خودشیفتگی و خود برتربینی) در روز قیامت تو را زیر پاهای آنان قرار می ‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫دهد»‪.‬‬
‫‪ -4‬از مرگ قلب و مردن قلوب بندگان برح""ذر" ب""اش؛ و این ناش""ی از آفت گذش""ته‬
‫میباشد‪ .‬شیخ مال علی قاری میگوید‪« :‬از جمله آفته""ای مجلس قص""هگ""و آن اس""ت ک""ه‬
‫مروزی در کتاب العلم و اب""ونعیم در «الحلی""ة» از ابوقالب""ه روایت ک""ردهان""د ک""ه می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬جز داس"تان س"رایان و قص"ه گوی"ان س"بب م"رگ علم نش"دند؛ چنانک"ه انس"ان‬
‫‪2‬‬
‫حدود یکسال با قصه"گو مینشیند بدون اینکه بهرهای برده باشد»‪.‬‬
‫و ابونعیم" از سعید بن عاصم روایت میکند ک""ه گفت‪ :‬قص""ه گ""ویی نزدی""ک مس""جد‬
‫محمد بن واسع برای قصه گویی مینشست‪ .‬روزی در توبیخ نکوهش همنش""ینان خ""ود‬
‫گفت‪ :‬چرا قلبهایی را میبینیم که خشوع" ندارند؟ چرا چشمانی را میبینیم که اشک نمی‪-‬‬
‫ریزند؟" و چه شده که اندامهایی را میبینیم که به خ""ود نمیلرزن""د؟ پس محم""د بن واس""ع‬
‫گفت‪ :‬ای بندهی خدا‪ ،‬چنین قومی" در اث""ر س"خنان و عملک"رد ت"و ب"ه وج""ود آم""دهان"د‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫چون ذکر از قلب خارج شود در قلبی رسوخ" خواهد کرد»‪.‬‬
‫‪ -5‬رعایت حال شنوندگان‪:‬‬
‫تالش برخی از قصهگویان متوجه جلب توجه شنوندگان میباش""د‪ .‬پس قص""های را‬
‫که دوست دارند و مشتاق" آن هستند بیان میکنند بدون اینکه اوض"اع ش"نوندگان" را در‬
‫نظر داشته و در جهت رعایت حال آنان قصه بگوین""د بن""ابراین داس""تانه""ایی را ب""رای‬
‫مردم بیان میکنند که نمیفهمند و عقلهاشان قدرت درک آنها را ندارد‪ .‬مال علی ق""اری‬
‫از زین العراقی نقل میکند ک""ه میگوی""د‪« :‬یکی از آفته""ای قص""ه گوی""ان این اس""ت ک""ه‬
‫چیزه""ایی" را ب""ه ع""وام میگوین""د ک""ه ق""درت درک و فهم آنرا ندارن""د و اینگون""ه دچ""ار‬
‫اعتقادات نادرست و ناصحیح میشوند‪ .‬و این در ص""ورتی" اس""ت ک""ه قص""ه ص""حیح و‬
‫‪4‬‬
‫درست باشد‪ ،‬پس اوضاع چگونه خواهد بود زمانی" که داستان دروغ و باطل باشد؟‬
‫حلقهه""ا و مج""الس قص""هگوی""ان و داس""تان س""رایان و موعظ""ه کنن""دگان در اواخ"ر"‬
‫دوران خلفای راشدین ظهور" کرد‪ 5.‬و پس از این بود که حلقات و جلسات قصه گویی‬
‫‪ - 1‬مسند احمد با سند صحیح‪111 :‬‬
‫‪ - 2‬االسرار" المرفوعة‬
‫‪ - 3‬الحلیة‪ ،‬ابونعیم‪1/370 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬کتاب «الوضع فی الحدیث النبوی‪ ،‬تعریفه‪ -‬خطورته ‪ -‬اسبابه‪ -‬طرق الکش""ف‬
‫عنه؛ شیخ دکتر‪ ،‬عمر سلیمان اشقر حفظاهلل‪( ،‬و اکنون رحمهاهلل)‬
‫‪ - 5‬تمیم داری‪ ،‬صحابی مشهور؛ در مورد قصه گقتن ب""رای م""ردم ب""ا عم""ر مش""ورت‬
‫‪394‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در مساجد مختلف در سرزمینهای اسالمی‪ 1‬افزایش یافت‪.‬‬


‫و برخی از این قصهگویان چنان بودند" که تنها در زمانی قصه میگفتند ک""ه م""ردم‬
‫گرد آنها جم"ع میش"دند‪ .‬و چ"ون ب"ه گ"رد او جم"ع میش"دند س"خنانی را ک"ه ب"رای آنه"ا‬
‫خوشایند بود و برانگیخته شدن نفوس و تحریک احساسات آنه""ا را ب""ه دنب""ال داش""ت‪،‬‬
‫بیان میکرد‪ .‬اما بزرگترین مصیبتی که از سوی این صنف متوجه م""ردم ب""ود‪ ،‬دروغ"‬
‫بستن ایشان به رسول" هللا ح بود‪ ،‬چنانکه در دروغ" بس""تن ب""ه رس""ول خ""دا ح قائ""ل ب""ه‬
‫گناه و بهتانی نبودند‪.‬‬
‫از ابوملیح روایت است که میمون قصهگو میگفت‪« :‬در این س""ه م""ورد قص"ه"گ""و‬
‫اشتباه نمیکند و عمل وی درست است‪ :‬اینکه سخنش را با تمسخر دینش پر ب""ار کن""د‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫یا خودشیفتگی کند‪ ،‬یا به چیزی امر کند که خود انجام نمیدهد»‪.‬‬
‫و از جمله روایاتی که قص"ه"گوی""ان جع""ل ک""ردهان""د این اس""ت ک""ه‪ِ« :‬إنَّ فِي ا ْل َجن ِةَّ‬
‫س َر َج ٍة ُم ْل َج َم ٍة بِال د ُِّّر‬ ‫ب ُم ْ‬ ‫ق ِمنْ َذ َه ٍ‬ ‫ش ََج َرةً ت َْخ ُر ُج ِمنْ َأ ْعاَل هَا ا ْل ُحلَ ُل‪َ ،‬و ِمنْ َأ ْ‬
‫سفَلِ َها َخ ْي ٌل بُ ْل ٌ‬
‫وث‪َ ،‬واَل تَبُو ُل ذوات اجنحة‪ ،‬فیجلس علیها اولیاء هللا‪ ،‬فتط""یر بهم حیث‬ ‫ت‪ ،‬اَل تَ ُر ُ‬‫َوا ْليَاقُو ِ‬
‫شاءوا‪« :»...‬در بهشت درختی" است که از باالی آن پوشاک و لباس ب""یرون میآی""د و‬ ‫‪3‬‬

‫در زیر آن اسبی سیاه و سفید از طال چراغانی و با لگامی از دُر و یاقوت" میباشد ک""ه‬
‫نه ادرار میکند و نه مدفوع؛ دارای بالهایی است که اولیای" خداون""د ب""ر آن س""وار می‪-‬‬
‫شوند" و هر جا که بخواهند" پرواز میکنند»‪.‬‬
‫‪ -5‬تشویق" به نیکی با وجود جهل به دین‪ :‬ظهور فرقه ها و احزاب سیاسی و دینی‪،‬‬
‫آنان را بر آن داشت که احادیثی را در جهت تأیید مذاهب خ""ود و ترفی""ع ش""أن و مق""ام‬
‫بزرگان و رهبران خ""ود و ن""یز در جهت ک""اهش ارزش و اعتب""ار دش""منانش""ان وض"ع‬
‫کنن""د‪ .‬و چ""نین عملک""ردی دامن ب""رخی" از ص""الحان و زاه""دان و عاب""دان را گ""رفت‪،‬‬
‫کس""انی ک""ه این تفرق""ه و پراکن""دگی آن""ان را ب""ه این س""و کش""اند‪ .‬و اح""ادیثی را وض""ع‬
‫نمودند" که به وسیلهی آنها در میان دو ط""رف دع""وا جایگ""اه خ""ود را داش""ته باش""ند‪ .‬و‬
‫چون به آنها گفته میشد رسول خدا ح فرمودند‪َ « :‬و َمنْ َك َذ َب َعلَ َّي ُمتَ َع ِّمدًا فَ ْليَتَبَ َّوْأ َم ْق َع َدهُ‬
‫کرد‪ .‬پس عمر او را از این کار بازداشت و ب""ه او اج""ازهی چ""نین ک""اری ن""داد‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫کتاب «تمییز المرفوع‪ ،‬ص‪18 :‬؛ پس نه در عهد رسول خدا و نه در عه""د اب""وبکر" و‬
‫عم""ر و عثم""ان هرگ""ز قص""ه نگفت‪ .‬نگ""ا‪ :‬کت""اب العلم‪ ،‬مقدس""ی‪ ،‬و نگ""ا‪ :‬ذک""ر اخب""ار‬
‫اصبهان‪ ،1/136 :‬چاپ لیدن سال‪ 1931 :‬و نگا‪ :‬تمییز المرفوع عن الموضوع‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪18‬؛ و اسرار" المرفوعة‪66 ،65 :‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الخطط‪ ،‬مقریزی‪256-2/246 ":‬؛ وی برخی از قصه گوی""ان و مس""اجدی ک""ه‬
‫در آنها قصه گفته میشد‪ ،‬ذکر میکند‪ .‬نگا‪ :‬البیان و التبیین‪1/368 :‬‬
‫‪ - 2‬احمد در الزهد‪ ،‬نگا‪ :‬تحذیر الخواص‪ ،‬سیوطی‪252-251 :‬‬
‫‪ - 3‬تنزیه الشریعة المرفوعة‪2/378 :‬‬
‫‪395‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ِمنَ النَّا ِر»‪« :‬هرکس عمدا بر من دروغ" ببندد‪ ،‬پس باید جایگاه خود را در آتش آم""اده‬
‫ببیند»‪ .‬میگفتند‪« :‬ما بر علیه پیامبر" دروغ نمیبندیم بلک""ه ب""ه نف""ع او و ب""رای او دروغ‬
‫‪1‬‬
‫میگوییم»‪.‬‬
‫تردیدی نیست که چنین گفتاری از باب جعل و تخریب است‪ .‬یحیی بن سعید قطان‬
‫رحمهاهلل میگوید‪« :‬هیچکس را چون منسوبین به خیر و نیکی و زهد ندیدم که به آنها‬
‫‪2‬‬
‫دروغ" بسته شده باشد»‪.‬‬
‫و از جمله احادیثی که افراد" نیک و صالح وضع کردهان""د‪ ،‬اح""ادیثی اس""ت ک""ه در‬
‫باب فضایل" سورهها بیان شدهاند‪ .‬در این مورد ح""اکم ب""ا س""ندش از ابوعم""ار م""روی"‬
‫روایت میکن""د ک""ه میگوی""د‪« :‬ب""ه ابوعص""مة ن""وح بن ابی م""ریم گفت""ه ش""د‪ :‬چگون""ه از‬
‫عکرمه از ابن عباس در فضایل" هر سوره از قرآن روایتی" را ذکر نمودی" درحالی"که‬
‫چنین روایتی" نزد یاران عکرمه نیست؟ وی در پاسخ گفت‪« :‬دیدم که م""ردم از ق""رآن‬
‫روی" گردانده و مشغول فقه ابوحنیفه و مغ""ازی ابن اس""حاق ش""دند‪ ،‬پس این ح""دیث را‬
‫‪3‬‬
‫از باب امید پاداش و تشویق به قرآن جعل نمودم»‪.‬‬
‫‪ -6‬اختالفات مذهبی و کالمی‪:‬‬
‫روایت شد که چون به محمد بن عکاشه کرمانی گفته شد‪ :‬قومی هستند ک""ه هنگ""ام‬
‫رکوع" و برخاستن از رکوع" دستهایشان را باال میبرند‪( .‬رفع یدین میکنن""د) پس گفت‪:‬‬
‫مسیب بن واضح از عبدهلل بن عمر از پدرش برای ما روایت نموده که رسول" خدا ح‬
‫فرمودند‪« :‬من رفع یدیه فی الرکوع فال صالة ل""ه»‪« 4:‬ه""رکس در رک""وع رف""ع ی""دین‬
‫کند‪ ،‬برای او نمازی نیست»‪.‬‬
‫و از این قبی""ل اس""ت آنچ""ه زه""یر بن معاوی""ه روایت نم""وده و میگوی""د‪« :‬مح""رز‬
‫ابورجاء ‪ -‬که دیدگاه قدریه را داشت و از آن توبه کرد ‪ -‬ب""ه م""ا خ""بر داده و گفت‪ :‬از‬
‫هیچیک از قدریه چیزی را روایت نکنی""د‪ ،‬ب"ه خ""دا س""وگند م""ا روای""اتی را در زمین""ه‬
‫باور" و دیدگاه قدریه وضع و جعل میکردیم" و به وس""یلهی آنه""ا این اعتق""اد و ب""اور را‬
‫در میان مردم ترویج میدادیم و من چهار هزار نفر را به این روش در م""ورد دی""دگاه‬
‫قدریه متقاعد ک""ردم‪ .‬زه"یر میگوی"د‪ :‬ب"ه او گفتم‪ :‬چگون""ه اف""راد را وارد این اعتق"اد و‬
‫باور" میک"ردی؟ گفت‪ :‬خ"ود من روای"ات را یکی یکی ب"رای آنه"ا وض"ع نم"وده و می‪-‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬اختصار علوم الحدیث‪ ،‬ص‪86 :‬‬
‫‪ 2‬الالئی المصنوعة‪2/248 :‬‬
‫‪ - 3‬تدریب الراوی‪ ،‬ص‪184 :‬؛ الالئی المصنوعة‪2/248 :‬‬
‫‪ - 4‬تدریب الراوی‪181 :‬؛ ب""اعث الح""ثیث‪ ،‬ص‪82 :‬؛ و ح""اکم میگوی""د‪ :‬این روایت ب""ا‬
‫وجود" دروغ بودنش‪ ،‬از پلیدترین و بدترین انواع دروغ" است‪ .‬چرا که ب""ا س""ند قطعی‬
‫از زهری در اثبات رفع یدین ب""ه هنگ""ام رک""وع" و اعت""دال روایت ش""ده اس""ت؛ ک""ه در‬
‫موطأ امام مالک و سایر کتب حدیث میباشد‪ .‬لسان المیزان‪289-5/288 :‬‬
‫‪396‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫گفتم»‪.‬‬
‫‪ -7‬تقرب جستن به حکام و اسباب دیگر‪:‬‬
‫تا آنجا که میدانم به ی"اد ن"دارم یکی از راوی"ان ح"دیث ب"ا وض"ع و جع"ل اح"ادیثی"‬
‫مطابق" میل خلفای بنی امیه و فرماندهان آنها‪ ،‬در صدد تقرب جس""تن ب""ه آنه""ا برآم""ده‬
‫باش""ند‪ .‬ام""ا در زم""ان عباس""یه""ا چ""نین اتف""اقی رخ داد‪ .‬ح""اکم رحم""هاهلل از ه""ارون بن‬
‫ابوعبیدهللا از پدرش روایت نموده که میگوید‪« :‬مهدی گفت‪ :‬آیا متوجه آنچه مقاتل ب""ه‬
‫من میگوی""د‪ ،‬نیس""تی؟ میگوی""د‪ :‬اگ""ر میخ""واهی‪ ،‬اح""ادیثی را در م""دح و تعظیم عب""اس‬
‫وضع میکنم؟! گفتم‪ :‬مرا به آن نیازی نیست‪ 2».‬و غیاث بن اب""راهیم در ح""دیثی ب""رای‬
‫جلب رضایت مهدی‪ ،‬متوسل به دروغ شد و به حدیث چیزی را اف""زود‪ .‬چ""ون غی""اث‬
‫بن اب""راهیم ن""زد مه""دی عباس""ی رفت و او مش""غول ب""ازی ب""ا کب""وتران ب""ود‪ ،‬غی""اث‬
‫أو َح افِ ٍر أو‬
‫ص ٍل ْ‬‫ق إالَّ في نَ ْ‬ ‫بالفاصله این حدیث مش""هور" را روایت نم""ود ک""ه‪« :‬الَ َ‬
‫س بَ َ‬
‫ُخفّ »‪« :‬مسابقه فقط با تیر یا شتر ی""ا اس""ب انج""ام میش""ود»‪ .‬غی""اث بن اب""راهیم ب""رای‬
‫جلب رضایت مهدی به آن افزود‪« :‬او جناح» «یا کبوتر»؛ مه""دی ده ه""زار درهم ب""ه‬
‫وی داد و چون غیاث بازگشت‪ ،‬مهدی گفت‪« :‬شهادت میدهم تو بر رسول خدا دروغ‬
‫‪3‬‬
‫میبندی؛ و سپس دستور داد تا کبوتران را ذبح کنند»‪.‬‬
‫تالش صحابه و سلف در برابراحادیث موضوع‪:‬‬
‫اکنون به بخشی از تالشهای علمای امت در جهت حفظ حدیث شریف" میپردازیم‪:‬‬
‫الف) پایبندی به اس"ناد؛ منظ"ور از اس"ناد‪ ،‬راوی"ان ح"دیث میباش"د‪ .‬ام"ام محم"د بن‬
‫س""یرین رحم""هاهلل در این م""ورد میگوی""د‪« :‬مس""لمانان (قب""ل از وق""وع فتن""ه) از اس""ناد‬
‫حدیث نمیپرسیدند اما زمانی" که فتنه روی داد (به محدثان) میگفتند‪ :‬راویان حدیث را‬
‫نام ببرید‪ .‬پس راویان بررسی" میشد و چون از اهل سنت بود‪ ،‬حدیثشان پذیرفته میش""د‬
‫‪4‬‬
‫و اگر از اهل بدعت بود‪ ،‬احادیث ایشان کنار نهاده میشد»‪.‬‬
‫ب) فعالیت علمی چشمگیر و مضاعف و تثبت و بررسی" در احادیث‪:‬‬
‫یکی از نعمتهای خداوند متع""ال ب""ه مس""لمانان این اس""ت ک""ه ص""حابه در ش""هرها و‬
‫سرزمین"های مختلف پخش شدند و برخی از آنها تمام طول عمر خود را مشغول حفظ‬
‫سنت نبوی به ویژه در زمان فتنه بودند‪ ".‬بسیاری از طالب علم به سوی صحابه س""فر‬
‫‪ - 1‬الجرح و التعدیل‪1/22 :‬؛ نگا‪ :‬السنة قبل التدوین‪216 :‬‬
‫‪ - 2‬ت""دریب ال""راوی‪ ،‬ص‪187 :‬؛ ب""اعث الح""ثیث‪ ،‬ص‪94 :‬؛ ابوعبیدهللا‪ ،‬وزی"ر" مه""دی‬
‫بود‪.‬‬
‫‪ - 3‬الباعث الحثیث‪ ،‬ص‪94 :‬؛ تدریب الراوی‪ ،‬ص‪ 187 :‬و توضیح االفکار‪2/76 :‬‬
‫‪ - 4‬صحیح مسلم بشرح النووی‪ ،1/84 ":‬سنن دارمی‪1/112 :‬؛ ام""ام محم""د بن س""یرین‬
‫رحمهاهلل یکی از تابعین بزرگوار است که در سال ‪ 33‬متولد و در سال ‪ 110‬هجری‬
‫فوت شد‪.‬‬
‫‪397‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫میکردند و سرزمینهای بیآب و علف و خشک و کویری را طی میکردند تا در مورد‬


‫حدیثی که از یکی از تابعین سرزمین خود ش"نیدهان""د‪ ،‬اطمین""ان حاص""ل کنن""د و همین‬
‫است معنای قول ابوالعالیة که میگوید‪« :‬ما در بصره روایاتی" را از اص""حاب رس""ول‬
‫هللا ح میشنیدیم‪ ،‬اما به آن راضی" نمیشدیم تا اینکه به مدینه سفر کرده و آن روایت را‬
‫از دهان اصحاب میشنیدیم»‪.‬‬
‫بلکه صحابه با این هدف به سوی" یکدیگر سفر میکردند‪ .‬چنانکه ابوایوب رض""ی‪-‬‬
‫اللهعنه به سوی عقبة بن عامر رضیاللهعنه در مصر سفر کرد‪ 1‬و جابر بن عبدهللا ب""ه‬
‫‪3‬‬
‫س""وی عبدهللا بن اُنیس س""فر نم""ود‪ 2.‬و س""فرهایی از این قبی""ل بس""یار" اس""ت‪ .‬مس""روق"‬
‫رحمهاهلل از جمله کسانی" بود که برای فراگیری حدیث و مذاکرهی آن بسیار سفر می‪-‬‬
‫کرد‪ 4.‬شعبی‪ 5‬حدیثی روایت میکرد سپس ب""ه ش""وندهی آن میگفت‪« :‬آنرا ب""دون هیچ‬
‫سختی دریافت" کن‪( ،‬پیش از این) کسانی برای دریافت چنین روایاتی" ب""ه مدین""ه س""فر‬
‫‪6‬‬
‫میکردند»‪.‬‬
‫پ) تعقیب کذابان‪:‬‬
‫و بر مبنای احتیاط و قواعد و ضوابط علما در قبول اخبار‪ ،‬برخی از آنها آش""کارا‬
‫با کذابین و دروغگویان برخورد" میکردند و آنها را از روایت حدیث منع ک""رده و ب""ا‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬جامع العلم و فضله‪1/93 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬الجامع الخالق الراوی و آداب السامع‪ ،‬ص‪168 :‬؛ و ج""امع بی""ان العلم‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪1/93‬؛ و تهذیب التهذیب‪150-5/149 :‬‬
‫‪ - 3‬مسروق بن اجدع‪ ،‬امام ابوعایش""ه هم""دانی ک""وفی‪ ،‬فقی""ه‪ ،‬یکی از اف""راد" مع""روف؛‬
‫پدرش در زمان خود سوارکار و قهرمان اهل یمن بود‪ .‬و ابن مدینی میگوید‪ :‬هیچیک‬
‫از اصحاب عبدهللا بر مسروق" وارد نشد‪ .‬وی پشت سر اب""وبکر ص""دیق نم""از خوان""ده‬
‫است‪ .‬مسروق در سال ‪ 63‬هجری وفات نمود‪ .‬نگا‪ :‬تذکرة الحفاظ‪.‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬جامع العلم و فضله‪1/94 :‬‬
‫‪ - 5‬ش""عبی‪ :‬ع""امر بن ش""راحیل بن عی""د ذی کب""ار‪ ،‬الش""عبی الحم""یری؛ اب""وعمرو؛ از‬
‫تابعین است‪ .‬ضرب المثل حفظ بود‪ .‬وی در سال ‪ 103-19‬هـ متولد و در ‪721-640‬‬
‫م در کوفه وفات یافت‪ .‬در عهد عبدالملک بن مروان همنش""ین و س""فیر وی ب""ه س""وی‬
‫پادشاه روم بود‪ .‬وی اندامی الغر و نحیف داش""ت‪ .‬هفت ماه""ه متول""د ش""د‪ .‬و چ""ون از‬
‫قدرت حفظ وی سوال شد‪ ،‬در پاسخ گفت‪ :‬هیچ چیزی را ننوشتم" و هیچ س""خنی را ب""ه‬
‫کس""ی نگفتم مگ""ر اینک""ه آنرا در خ""اطر" دارم‪ .‬وی از راوی""ان ثق""ه میباش""د‪ .‬عم""ر بن‬
‫عبدالعزیز او را ب"رای ِس"مت قض"اوت خواس"ت‪ .‬فقی"ه و ش"اعر ب"ود‪ .‬در اس"م پ"درش‬
‫اختالف است؛ چنانکه شراحیل و عبدهللا گفته شده است‪ .‬نسبت وی به شعب است ک""ه‬
‫درهای در همدان میباشد‪ .‬نگا‪ :‬االعالم زرکلی؛‬
‫‪ - 6‬الجامع الخالق الراوی و آداب السامع‪ ،‬ص‪149 :‬‬
‫‪398‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پادشاه وقت رویارو" میکردند‪.‬‬


‫امام شافعی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬اگر شعبه نبود‪ ،‬ح""دیث در ع""راق ش""ناخته نمیش""د؛‬
‫وی نزد شخصی میرفت و به او میگفت‪ :‬حدیث روایت مکن؛ وگرنه پادشاه را ب""رای‬
‫‪1‬‬
‫برخورد با تو آماده میکنم»‪.‬‬
‫کنندگان دروغگو‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ت) موضع سلف در برابر جعل‬
‫سلف صالح دروغگویان و جعل کنندگان را نکوهش و س""رزنش نم""وده و از آنه""ا‬
‫برحذر" داشته و در مورد آنها هشدار دادند‪ .‬و از احادیث دروغین و جعلی آن""ان پ""رده‬
‫برداشته و مجازات و بازداشتن آنها از این عم""ل را ب""ه پادش""اه وقت واگ""ذار نمودن""د‪.‬‬
‫چنانکه محمد بن سلیمان عباسی‪ ،‬امیر بصره‪ ،‬عبدالکریم" بن ابی اوجاء را ب""ه خ""اطر‬
‫زندق""ه وی در س""ال ‪ 160‬هج""ری در خالفت مه""دی کش""ت‪ .‬زم""انی ک""ه وی ب""رای‬
‫مجازات آماده میشد‪ ،‬گفت‪« :‬چهار هزار حدیث در میان شما وضع کردم ک"ه در آنه"ا‬
‫حالل را حرام و حرام را حالل نمودم»‪.‬‬
‫و از این دسته است بی""ان بن س""معان نه""دی از ب""نی تمیم ک""ه پس از ص""د س""ال در‬
‫عراق ظهور کرد و لعنت خدا بر او ب""اد؛ ادع""ای ال""وهیت علی بن ابی ط""الب ک""رد و‬
‫دیدگاه و باوره""ای فاس""دی" داش""ت‪ .‬ک""ه خال""د بن عبدهللا قس""ری" او را کش""ت و ب""ا آتش‬
‫سوزاند‪".‬‬
‫و محمد بن سعید بن حسان اسدی شامی از این دسته است که ب""ه دار آویخت""ه ش""د‪.‬‬
‫احمد بن حنبل میگوید‪« :‬ابوجعفر منصور به خ"اطر زندق"ه‪ ،‬او را کش"ت‪ .‬ح"دیث وی‬
‫جزو احادیث موضوع" بود»‪ .‬و احم""د بن ص""الح مص""ری میگوی""د‪« :‬زن""دیقی ب""ود ک"ه‬
‫گردنش زده شد‪ .‬چهار ه""زار ح""دیث ن""زد آن احمق""ان جع""ل ک""رده ب""ود‪ .‬پس‪ ،‬از آن""ان‬
‫برحذر" باشید»‪ .‬و حاکم ابواحمد میگوید‪« :‬وی حدیث جعل میکرد‪ .‬به دلی""ل زندق""ه ب""ه‬
‫دار آویخته شد»‪.‬‬
‫و حاکم ابوعبدهللا از او حکایت میکند که وی از حمید از انس به صورت مرف""وع‬
‫روایت نموده که‪« :‬من خاتم پیامبران هستم که پیامبری" پس از من نیست مگ""ر اینک""ه‬
‫خداوند" بخواهد»‪ .‬و میگوید‪« :‬این استثنا را بدان دلیل جعل نمود" که به س"وی الح"اد و‬
‫‪2‬‬
‫زندقه و نبوت دعوت میکرد»‪.‬‬
‫چگونه حدیث موضوع شناخته میشود‪:‬‬
‫چنانکه علما قواعد دقیقی برای شناخت ح""دیث ص""حیح و َح َس"ن و ض""عیف" وض""ع‬
‫ک""ردهان""د‪ ،‬همچ""نین قواع""دی ب""رای ش""ناخت روای""ات موض""وع ت""دوین ک""ردهان""د‪ .‬و‬
‫شاخصه"هایی را که بیانگر وضع و جعل در سند حدیث اس""ت و ن""یز فاکتوره""ایی" ک""ه‬
‫در متن روایت بیانگر جعلی بودن آن هست‪ ،‬ذکر کردهاند‪ .‬که ب"ه ط"ور" مختص"ر ب"ه‬
‫‪ - 1‬الجامع الخالق الراوی و آداب السامع‪ ،‬ص‪149 :‬‬
‫‪ - 2‬الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث‪ ،‬ص‪ ،90 :‬تألیف احمد شاکر‬
‫‪399‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫این شاخصهها میپردازیم‪:‬‬


‫الف) نشانههای وضع در سند‪:‬‬
‫‪ -1‬راوی" حدیث به دروغ بودن آن اعتراف کند‪ .‬و اقرار کند آنچ""ه روایت نم""وده‪،‬‬
‫ساخته و پرداختهی ذهن وی میباشد‪ .‬چنانکه عبدالکریم و ابوعصمة نوح بن مریم که‬
‫نوح الجامع نامیده میشد و نیز ابوجزی" اعتراف کردند‪ ".‬اب""وجزی" (م""ریض) اع""تراف‬
‫نموده و گفت‪« :‬اگر خداوند مرا چنانکه میبینید در مورد جعل روایات" رسوا نمیکرد‪،‬‬
‫اقرار" و اعتراف نمیکردم‪ .‬اما شما را گ"واه میگ"یرم ک"ه چ"نین و چن"ان ح"دیث وض"ع‬
‫نمودم‪ ".‬و از خداوند متعال در مورد" آنها طلب آمرزش نموده و به درگ""اه او توب""ه می‪-‬‬
‫کنم»‪ 1.‬و این قویترین دلیل بر موضوع" بودن حدیث میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬وجود" قرینهای جایگزین اعتراف به وضع حدیث‪:‬‬
‫مثال از کسی روایت کند که او را مالقات نکرده است یا از کس""ی روایت کن""د ک""ه‬
‫در سرزمینی" است که هرگز به آنجا سفر نکرده است‪ .‬یا اینک""ه از کس""ی روایت کن""د‬
‫که بع"د از وف"ات وی ب"ه دنی"ا آم"ده اس"ت‪ .‬ی"ا اینک"ه وی ف"وت ش"ده درح"الی ک"ه راوی"‬
‫کوچک بوده و او را درک نکرده اس""ت‪ .‬ب""ه ش""عبه گفت""ه ش""د‪ :‬چ""را از عثم""ان بن ابی‬
‫یقظان‪ 2‬روایت نمیکنی؟ پس گفت‪ :‬چگونه از کس""ی روایت کنم ک""ه چ""ون در مجلس""ی‬
‫همراه او نشسته بودم" و از س""ن وی س""وال ک""ردم‪ ،‬م""را از زم""ان تول""د خ""ود خ""بر داد‬
‫‪3‬‬
‫سپس از شخصی" روایت کرد که قبل از تولد وی‪ ،‬مرده بود؟!»‬
‫‪ -3‬راوی" معروف به کذب در روایتی منفرد باشد‪ .‬و ج""ز او هیچ راوی" ثق""های آن‬
‫حدیث را روایت نکرده باشد‪ .‬در این صورت به موضوع" بودن روایت حکم میش""ود‪.‬‬
‫دانشمندان علم حدیث‪ ،‬یک یک راویان ک""ذاب را برش""مرده"ان""د و روای""اتی را ک""ه در‬
‫آنها به دروغگویی پرداختند‪ ،‬بیان کردهاند چنانکه حتی یک نفر از آنها از قلم نیفتاده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -4‬بررسی حال راوی‪:‬‬
‫الف) چنانکه برای مأمون بن احمد اتفاق افتاد‪( .‬که یکی از جع""ل کنن""دگان ح""دیث‬
‫بود‪ ).‬در حضور وی این مسأله مطرح شد که آیا حسن از ابوهریره روایت ش"نیده ی"ا‬
‫نه؟ پس بالفاصله اسناد روایتی را تا رسول خدا ذکر نمود که رسول" هللا ح فرمودن""د‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫حسن از ابوهریره شنیده است‪.‬‬
‫‪ - 1‬قبول االخبار‪ ،‬ص‪6 :‬؛ و از این قبیل است اعتراف میسرة بن عبد ربه فارسی" ک""ه‬
‫احادیثی" در فضایل قرآن وضع نمود و در فضل علی هفتاد حدیث جعل نمود‪ .‬الباعث‬
‫الحثیث‪ ،‬ص‪87 :‬‬
‫‪ - 2‬وی عثمان بن عمیر میباشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬قبول االخبار‪ ،‬ص‪16 :‬‬
‫‪ - 4‬قواعد التحدیث‪ ،‬ص‪ 13 :‬و به مأمون بن احمد هروی" گفته ش"د‪ :‬نظ"رت در م"ورد"‬
‫‪400‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ب) و آنچه حاکم با سند سیف بن عمر تمیمی روایت نم""وده از این قبی""ل اس""ت ک""ه‬
‫میگوید‪« :‬نزد سعد بن طریف ب""ودم ک""ه پس""رش از کالس درس آم""د‪ .‬پس س""عد ب""ه او‬
‫گفت‪ :‬چه ش""ده؟ پس""رش گفت‪ :‬معلم م""را تنبی""ه ک""رده اس""ت‪ .‬س""عد گفت‪ :‬ام""روز او را‬
‫خ""وار و ذلی""ل میکنم‪ .‬عکرم""ه از ابن عب""اس ب""رایم روایت ک""رده ک""ه رس""ول خ""دا ح‬
‫ين»‪:‬‬ ‫س ِك ِ‬‫يم َوَأ ْغلَظَ ُه ْم لِ ْل ِم ْ‬
‫ش َرا ُر ُك ْم‪َ ،‬أقَلُّ ُه ْم َر ْح َم ةً لِ ْليَتِ ِ‬ ‫فرمودن"""د‪ُ « :‬م َعلِّ ُم وا ِ‬
‫ص ْبيَانَ ُك ْم ِ‬
‫«بدترین معلما ِن فرزندانتان کسانی هستند که کمترین رحم را نسبت ب""ه ی""تیم دارن""د و‬
‫شدیدترین برخورد" را با فقیران»‪.‬‬
‫اما سعد بن طری"ق" کس""ی اس""ت ک""ه یح""یی بن معین در م""ورد او میگوی""د‪« :‬ب""رای‬
‫هیچکس حالل نیست از او روایت کند‪ ».‬و ابن حبان میگوید‪« :‬وی ح""دیث جع""ل می‪-‬‬
‫کرد‪ ».‬و کسی که این قصه را از وی نقل میکند یعنی سیف بن عمر؛ حاکم در مورد‬
‫او میگوید‪ :‬متهم به زندقه میباشد‪ .‬و در روایت ساقط است»‪.‬‬
‫ج) و عجیبتر از آن روایتی" است ک""ه ابن الج""وزی ب""ا اس""ناد خ""ود ت""ا اب""وجعفر" بن‬
‫محمد طیالسی نق""ل میکن""د ک""ه وی گفت‪ :‬احم""د بن حنب""ل و یح""یی بن معین در مس""جد‬
‫رصافه نماز خواندند" پس قصهگویی در حضور" آنها ایستاد و گفت‪ :‬احمد بن حنب""ل و‬
‫یحیی بن معین برای من روایت کرده و گفتند‪ :‬عبدالرزاق از معمر از هم""ام بن منب""ه‬
‫از ابوهریره ب""رای م""ا روایت ک""رده ک""ه رس""ول خ""دا فرمودن""د‪« ":‬من ق""ال الال""ه االهللا‬
‫یخلق من کل کلمة منها طیر منقاره من ذهب و ریشه من مرجان»‪« :‬هرکس الال""ه اال‬
‫هللا بگوید‪ ،‬از ه"ر کلم"هی آن پرن"دهای ب"ا منق"ار طال و پره"ایی از مرج"ان خل"ق می‪-‬‬
‫شود»‪ .‬و حدود بیست برگ داستانش را ادامه داد‪ .‬در این میان احمد به یحیی و یحیی‬
‫ب""ه احم""د نگ""اه ک""رده و گفت‪ :‬ت""و این ح""دیث را روایت ک""ردهای؟ پس گفت‪ :‬ب""ه خ""دا‬
‫س""وگند هم اکن""ون این روایت را ش""نیدم‪ .‬راوی" میگوی""د‪ :‬پس ه""ر دو س""اکت ش""دند ت""ا‬
‫اینکه داستان قصهگو تمام شد‪ .‬پس یحیی بن معین با دست به وی اشاره کرد که ن""زد‬
‫او بیاید؛ قصه"گو گمان کرد یحیی میخواهد چ""یزی ب""ه او ببخش""د‪ .‬پس یح""یی بن معین‬
‫به او گفت‪ :‬چه کسی این حدیث را برای تو روایت کرده است؟ گفت‪ :‬یح""یی بن معین‬
‫و احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین گفت‪ :‬من یحیی بن معین و این احمد بن حنبل اس""ت‪.‬‬
‫هرگز چنین چیزی در احادیث رسول خدا نشنیدیم‪ ".‬قصهگو در پاسخ گفت‪ :‬ت""و یح""یی‬
‫بن معین هستی؟ یحیی گفت‪ :‬بل"ه‪ ،‬قص"هگ"و ب"ه وی گفت‪ :‬هم"واره میش"نیدم یح"یی بن‬
‫معین احمق است‪ ،‬اما اکنون آنرا دانستم‪ .‬یحیی بن معین ب""ه او گفت‪ :‬چگون""ه دانس""تی‬
‫شافعی" و پیروان وی در خراسان چیست؟ گفت‪ :‬اسناد روای""تی را از احم""د بن عبدهللا‬
‫تا انس به صورت مرفوع ذکر کرد که رسول خدا ح فرموده است‪« :‬یکون فی امتی‬
‫رجل یقال له محمد بن ادریس اضر علی امتی من ابلیس»‪« :‬در میان امت من مردی‬
‫خواهد بود ک"ه ب"ه او محم"د بن ادریس گفت"ه میش""ود‪ ،‬ض"رر وی ب""رای امتم از ابلیس‬
‫بیشتر" است»‪ .‬نگا‪ :‬تدریب الراوی‪ ،‬ص‪181 :‬‬
‫‪401‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫من احمق هستم؟ گفت‪ :‬آیا جز شما در دنیا‪ ،‬یح""یی بن معین و احم""د بن حنب""ل نیس""ت‪،‬‬
‫جز شما از ‪ 19‬نفر که اسمشان احم""د بن حنب""ل و یح""یی بن معین ب""ود ح""دیث نوش""تم‪.‬‬
‫پس احمد بن حنبل دهان وی را بست‪ .‬که یحیی گفت‪ :‬او را ره""ا کن ت""ا برخ""یزد‪ .‬پس‬
‫برخاست و به استهزا و تمسخر آنان روی" آورد‪.‬‬
‫ب) شاخصه"های وضع در متن روایت‪:‬‬
‫ام""ام ابن قیم ج""وزی" رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬س""وال ش""دم‪ :‬آی""ا میت""وان ب""ا ض""ابطهای‬
‫مشخص بدون اینکه سند روایت بررس""ی ش""ود‪ ،‬موض""وع ب""ودن روایت را تش""خیص‬
‫داد؟ این سوال بسیار ارزشمند و مهم است و این مهم را تنها کس""ی میتوان""د تش""خیص‬
‫دهد که نسبت به احادیث صحیح شناخت دقیق" و کافی داشته باشد‪ .‬و چنین شناختی ب""ا‬
‫گوشت و خون وی عجین بوده و بر آن ک""امال تس""لط داش""ته و در ش""ناخت اح""ادیث و‬
‫آثار تخصص داشته باشد‪ .‬نسبت به رسول خدا و هدایت او در آنچه بدان امر نموده و‬
‫از آن نهی کرده و آنچه از آن خبر داده و به آن ف""را خوان""ده و آنچ""ه دوس""ت داش""ته و‬
‫آنچه ناپسند شمرده و آنچه برای امتش تشریع نموده ش""ناخت الزم داش""ته باش""د‪ .‬گوی""ا‬
‫که وی نسبت به رسول خدا همچون یکی از صحابه باشد‪ .‬چنین کسی اح""وال رس""ول‬
‫خدا و راه و روش و هدایت و کالم وی و نیز آنچه را جایز هست یا نیس""ت ک""ه از او‬
‫خبر داده شود میشناسد؛ چنانکه این امر برای دیگران میسر نیست‪ .‬و این ویژگی هر‬
‫پیرویی نسبت به کسی است که از او پیروی میکند‪ .‬چنانکه نسبت ب""ه افع""ال و اق""وال‬
‫وی در راستای شناخت آنه""ا و تش""خیص ص""حت و س""قم نس""بت آنه""ا ب""ه وی ح""ریص‬
‫است‪ .‬و این ویژگی مقلدین نسبت به امامامشان میباشد‪ .‬چنانکه اقوال و تص""ریحات" و‬
‫مذاهب و اسلوب ایشان را چنان میشناس""ند" ک""ه ب""رای دیگ""ران چ""نین ش""ناختی" مق""دور‬
‫نیست و به عبارت دیگر شناختی که آنها نسبت به امامان خود دارن"د‪ ،‬دیگ""ران چ""نین‬
‫‪1‬‬
‫شناختی" در مورد" آنها ندارند»‪.‬‬
‫از جمله قرائتی" که بیانگر وضع در متن میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬رکاکت (ناپختگی و نااستواری) در الفاظ روایت شده‪:‬‬
‫هرکس نسبت به زبان عربی شناخت کافی داشته باشد‪ ،‬تشخیص میده""د ک""ه چ""نین‬
‫الفاظی و در واقع چنین ادبیاتی از فصاحت رسول خدا نیست‪ .‬احادیث رکیکی وض""ع‬
‫شدهاند که الفاظ و مع""انی آنه""ا بی""انگر" موض""وع ب""ودن آنه""ا میباش""د‪ .‬حاف""ظ بن حج""ر‬
‫رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬معی""ار رکی""ک ب""ودن روایت‪ ،‬رکی""ک ب""ودن معن""ای آن میباش""د‪.‬‬
‫چنانکه هرگاه معنای رکیکی داشت‪ ،‬این خود دلیل بر وضع آن میباشد‪ .‬هرچند الف""اظ‬
‫آن رکیک نباشد‪ .‬چرا که این دین تمام"ا محاس"ن اس"ت‪ .‬و رک"اکت ب"ه ن"ادانی ب"از می‪-‬‬
‫گردد‪ .‬اما اینکه رکاکت تنها در الفاظ باشد‪ ،‬داللت بر موض""وع" ب""ودن روایت ن""دارد‪.‬‬
‫چرا که این احتمال در مورد آن میرود ک""ه روایت ب"ه معن""ا ش""ده باش""د چنانک""ه راوی‬
‫‪ - 1‬المنار المنیف‪ ،‬ابن قیم جوزی‪ ،‬ص‪15 :‬؛ نگا‪ :‬قواعد الحدیث‪ ،‬ص‪148 :‬‬
‫‪402‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الفاظ صحیح حدیث را با الفاظی غیر فصیح جایگزین کرده باش""د‪ .‬و اینگون""ه معن""ای‬
‫روایت را باچنین الفاظی انتقال داده باشد‪ .‬هرچند اگر تصریح کند که چ""نین الف""اظی‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫الفاظ رسول خدا میباشد‪ ،‬دروغ" گفته است»‪.‬‬
‫و مثال آن این حدیث است که‪« :‬اربع ال تشبع عن اربع‪ :‬انثی من ذکر و ارض من‬
‫مطر و عین من نظر و اذن من خبر»‪« 2:‬چهار چیز از چهار چیز سیر نمیشوند‪ :‬زن‬
‫از م"رد‪ ،‬زمین از ب""اران‪ ،‬چش"م از دی"دن و گ"وش از خ"بر»‪ .‬ربی"ع بن خیثم میگوی""د‪:‬‬
‫«ب""رای ح""دیث ن""وری همچ""ون ن""ور" روز میباش""د ک"ه آنرا میشناس""ی و ن""یز ب""رای آن‬
‫تاریکی" همچون تاریکی شب میباشد که آنرا انکار میکنی»‪.‬‬
‫‪-2‬معنای فاسد" و نادرست‪:‬‬
‫همچون اح""ادیثی ک""ه احس""اس و ش""عور" آنه""ا را تک""ذیب میکنن""د‪ .‬همچ""ون ح""دیث‪:‬‬
‫«الباذنجان لما اکل له»‪« :‬بادمجان برای کسی است که آنرا میخورد»‪ ".‬و این ح""دیث‪:‬‬
‫«والباذنجان شفاء من کل داء»‪« :‬بادمجان شفای هر بیماری است»‪ .‬ناهنجار" ب""ودن و‬
‫زشتی" این روایات واض"ح و روش"ن اس"ت‪ .‬و از این قبی"ل اس"ت روای"ات مس"خرهای‬
‫چون‪« :‬لو کان االزر رجال لکان حلیما ما اکله جائع اال اش""بعه»‪« :‬اگ""ر ب""رنج م""ردی‬
‫بود‪ ،‬بردبار و شکیبا بود‪ .‬هیچ گرسنهای آنرا نمیخورد" مگر اینکه سیر میشود»‪.‬‬
‫ابن قیم جوزی میگوید‪« :‬چنین اقوالی" از جمله اقوال زشت و ناهنجاری اس""ت ک""ه‬
‫کالم عقالء از آن مصون است چه برسد به کالم سیداالنبیاء»‪.‬‬
‫و از این قبیل است حدیث‪« :‬من اتخذ دیکا ابیض‪ ،‬لم یقر ب""ه ش""یطان و ال س""حر»‪:‬‬
‫«هرکس خروس سفیدی را اختیار کند‪ ،‬نه شیطان و ن""ه بیم""اری ض""رری" ب""ه او نمی‪-‬‬
‫رسانند»‪".‬‬
‫و هر روایتی که بیانگر مباح بودن مفاس""د و ح""رکت در مس""یر ش""هوات باش""د‪ ،‬از‬
‫این قبی"ل اس"ت‪ .‬مانن"د ح"دیث‪« :‬ثالث"ة تزی"د فی البص"ر‪ :‬النظ"ر الی الخض"رة و الم"اء‬
‫الجاری و الوجه الحسن»‪« :‬نگاه کردن به سه چیز باعث افزایش ن""ور" چش""م میش""ود‪:‬‬
‫نگاه کردن به سبزی" و آب جاری و چهرهی زیبا»‪.‬‬
‫و این حدیث‪« :‬النظر الی الوجه الجمیل عب""ادة»‪« :‬نگ""اه ک""ردن ب""ه چه""رهی زیب""ا‬
‫عبادت است»‪.‬‬
‫ابن قیم جوزی میگوید‪« :‬هر حدیثی که در آن ذکری از زیبارویان یا س""تایش آنه""ا‬
‫آمده است یا اینکه به نگاه کردن به آنها امر کرده است یا اینکه به خواستن نیازمندیها‬
‫از آنها اشاره دارد ی""ا اینک""ه ی""ادآور" آن اس""ت ک""ه آتش آنه""ا را لمس نمیکن""د؛ دروغ و‬
‫‪3‬‬
‫ساختگی" و بهتان و افترایی بیش نیست»‪.‬‬
‫‪ - 1‬الباعث الحثیث‪ ،‬ص‪90 :‬‬
‫‪ - 2‬المنار المنیب‪ ،‬ابن قیم؛ ص‪100-99 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬منار المنیف‪ ،‬ابن قیم جوزی‪ ،‬ص‪24 -19 :‬‬
‫‪403‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -3‬آنچه با نص کتاب و سنت متواتر یا اجماع قطعی‪ 1‬در تناقض باشد‪ .‬و آنچ""ه ب""ا‬
‫سنت در تناقض آشکار باشد‪.‬‬
‫ابن قیم جوزی میگوید‪« :‬و از این قبیل است حدیثی ک"ه ب"ا ص"ریح ق"رآن مخ"الفت‬
‫داشته باشد همچون حدیثی که عمر دنیا را بی""ان میکن""د ک""ه هفت ه""زار س""ال اس""ت و‬
‫پایان دنیا در هزاره هفتم میباشد‪.‬‬
‫چنین روایتی از آشکارترین دروغها میباش""د چ""را ک""ه اگ""ر ب""ر ف""رض این ح""دیث‬
‫صحیح باشد در اینصورت میداند که از هم اکن""ون‪ 2‬ت""ا قی""امت ‪ 250‬س""ال ب""اقی مان""ده‬
‫َک ع َِن السَّا َع ِة َأيَّانَ ُمرْ ساها" قُلْ ِإنَّم""ا‬ ‫است‪ .‬درحالی"که خداوند" متعال میفرماید‪« :‬يَسَْئلُون َ‬
‫ض ال تَ"ْأتي ُک ْم ِإالَّ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬
‫الس"ماوا ِ‬‫ت فِي َّ‬ ‫"و ثَقُلَ ْ‬‫ِع ْل ُمه""ا ِع ْن" َد َربِّي ال يُ َجلِّيه""ا لِ َو ْقتِه"ا" ِإالَّ هُ" َ‬
‫ک َحفِ ٌّي َع ْنها قُلْ ِإنَّم""ا ِع ْل ُمه""ا ِع ْن" َد هَّللا ِ» و میفرمای""د‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ ِع ْن" َدهُ‬ ‫ک َکَأنَّ َ‬
‫بَ ْغتَةً يَسَْئلُونَ َ‬
‫‪3‬‬

‫ِع ْل ُم السَّا َع ِة»‪ 4‬و رسول خدا فرمودند‪« ":‬ال یعلم متی تق""وم الس""اعة اال هللا»‪« :‬هیچکس‬
‫‪5‬‬

‫جز هللا نمیداند قیامت چه زمانی" برپا میشود»‪.‬‬


‫و همچنین تمام احادیثی" که بر وصایت علی یا خالفت وی تصریح دارند‪ ،‬ص""حیح‬
‫‪6‬‬
‫نبوده و موضوع میباشند‪.‬‬
‫‪ -4‬هر حدیثی که ادعا میکند صحابه بر کتمان امری و عدم نقل آن با یک""دیگر هم‬
‫پیمان شدند‪.‬‬
‫چنانکه روافض گمان میکنند‪ :‬رسول" خدا در بازگشت از حجة ال""وداع دس""ت علی‬
‫بن ابی طالب را در محضر تمام صحابه بلند کرده و با علی در می""ان آنه""ا ایس""تاد ت""ا‬
‫همگی او را بشناس""ند؛" س""پس فرم""ود‪« ":‬ه""ذا وص""یی" و اخی و الخلیف""ة من بع""دی‪،‬‬
‫فاسمعوا و اطیعوا ل""ه»‪« :‬این وص""ی و ب""رادر" من و خلیف""هی پس از من میباش""د‪ .‬پس‬
‫بشنوید" و از او اطاعت کنید»‪ .‬اما پس از این ماجرا تمام ص""حابه همپیم""ان ش""دند ک""ه‬
‫‪7‬‬
‫این مساله را کتمان نموده و آنرا تغییر دهند‪ .‬پس لعنت خداوند بر دروغگویان باد‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬توضیح االفکار‪2/96 :‬‬
‫‪ - 2‬ابن قیم جوزی" از سال ‪691‬تا ‪ 752‬هجری زندگی کرده است‪.‬‬
‫‪( - 3‬اع""راف‪(« )187 :‬ای پی""امبر) در ب""اره قی""امت از ت""و س""وال می‌کنن""د‪ ،‬کی واق""ع‬
‫میش""ود؟ بگ""و‪« :‬مس""لما ً علم آن فق""ط ن""زد پروردگ""ار" من اس""ت و هیچ‌کس ج""ز او‬ ‫‌‬
‫(نمیتوان""د) آنرا در وقت معینش آش""کار س""ازد؛ (دانس""تن آن) در آس""مان‌ها و زمین‬ ‫‌‬
‫سنگین (و پوشیده) است و جز بطور" ناگهانی‪ ،‬به سوی ش""ما نمی‌آی""د‪( .‬چن""ان) از ت""و‬
‫سوال می‌کنند که گویی تو از و قوع آن خبر داری‪ ،‬بگو‪ :‬علم آن‪ ،‬فقط نزد هللا است‪.‬‬
‫‪( - 4‬لقمان‪« )34 :‬بی‌گمان علم (وقوع) قیامت نزد هللا است»‪.‬‬
‫‪ - 5‬المنار‪ ،‬ابن قیم جوزی‪ ،‬ص‪31 :‬؛ تخریج و تحقیق عبدالفتاح بوغدة‬
‫‪ - 6‬المنار‪ ،‬ص‪22 :‬‬
‫‪ - 7‬المنار‪ ،‬ص‪ 22 :‬س"یوطی" میگوی"د‪« :‬و از قرائ"نی ک"ه بی"انگر موض"وع" ب"ودن این‬
‫‪404‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -5‬هر حدیثی که با حقایق تاریخی رخ داده در عصر رسول" خدا مخالف باشد؛ ی""ا‬
‫اینکه مقرون به قرائنی" باشد که بطالن آنرا ثابت میکند‪ .‬مثل حدیث‪« :‬وض""ع الجزی""ة‬
‫عن اهل خیبر»‪« :‬برداشته شدن جزیه از اهل خیبر» که کذب و دروغ اس""ت از چن""د‬
‫جهت‪:‬‬
‫‪ -1‬در این روایت شهادت سعد بن معاذ ذکر شده است درحالیکه س""عد قب""ل از این‬
‫در غزوه خندق وفات نمود‪.‬‬
‫‪ -2‬حکم جزیه تا آن زمان نازل نشده بود و صحابه و عرب آنرا نمیشناختند‪ .‬بلکه‬
‫پس از سال تبوک نازل شد‪ .‬آنگاه ک""ه رس""ول خ""دا جزی""ه را ب""ر نص""ارای نج""رانی و‬
‫یهود یمن مقرر نمود‪ ...‬و ابن قیم جوزی" دروغ بودن این روایت را ب""ا ده دلی""ل ق""وی‬
‫‪1‬‬
‫بیان میکند‪.‬‬
‫‪ -6‬روایت از امری بزرگ خبر داده باشد و جز یک نفر آنرا نقل نکرده باشد؛‬
‫همچون محاصره حجاج بیت هللا الحرام؛ ام""ا چ""نین واقع""های را ج""ز ی""ک نف""ر از‬
‫حجاج نقل نکرده باش"د‪ .‬چ""را ک""ه معم"وال چ""نین اخب"اری" بازت"اب خ"بری" گس"تردهای‬
‫دارد‪.‬‬
‫و از این قبیل است کشته شدن خطیب بر منبر؛ و چ""نین حادث""های را ج""ز یکی از‬
‫‪2‬‬
‫حاضران نقل نکند‪.‬‬
‫‪ -7‬موافقت حدیث با مذهب راوی در صورتی" ک""ه وی از متعص""بان غ""الی نس""بت‬
‫به مذهبش باشد؛‬
‫چنانکه رافض"ی" ح""دیثی را در فض""ایل اه""ل بیت روایت کن""د‪ ،‬ی""ا ف""ردی ب""ا عقی""ده‬
‫مرجئه ح"دیثی را در ب"اب ارج"اء روایت کن"د‪ .‬و مث"ال آن ح"دیثی اس"ت ک"ه حج"ة بن‬
‫جوین روایت نموده و میگوید‪« :‬از علی بن ابی طالب شنیدم ک""ه گفت‪ :‬خداون""د را ب""ا‬
‫رسول خدا به مدت پنج یا هفت سال عبادت نمودم قبل از اینک""ه کس""ی از این امت او‬
‫‪3‬‬
‫را عبادت کند»‪.‬‬
‫ابن حبان میگوید‪« :‬حجة بن ج""وین یکی از غالی""ان م""ذهب تش""یع ب""ود‪ .‬و درج""هی‬
‫‪4‬‬
‫وی در نقل حدیث در رتبهی «واهی» بود»‪.‬‬
‫‪ -8‬در حدیث گزافه"گویی باش""د و در براب""ر عم""ل ان""دک‪ ،‬ث""واب و پ""اداش ب""زرگ‬
‫تعیین شده باشد‪ .‬و در واقع در ثواب افراط شده باشد‪ .‬همچ""ون اح""ادیثی ک""ه در ب""اب‬
‫روایت میباشد‪ ،‬این است که راوی آن رافضی" است و حدیث در فضایل" اهل بیت می‪-‬‬
‫باشد‪ ».‬الباعث الحثیث‪89 :‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬المنار‪ ،‬ص‪38-37 :‬‬
‫‪ - 2‬توضیح االفکار‪2/96 ":‬‬
‫‪ - 3‬حاکم در مستدرک‪4585 :‬‬
‫‪ - 4‬السنة و مکانتها فی التشریع االسالمی‪ ،‬ص‪118 :‬‬
‫‪405‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫فضایل" اعمال بهگونهای اغ"راق آم"یز روایت ش"دهان"د‪ .‬چنانک"ه ب"ه ص"ورت" مرف"وع‬
‫روایت شده‪« :‬هرکس دو رکعت نماز در روز عاشورا بخواند و در ه""ر رکعت فالن‬
‫و فالن س""وره را بخوان""د‪ ،‬در براب""ر آن پ""اداش عم""ل هفت""اد پی""امبر در پرون""دهی وی‬
‫‪1‬‬
‫نوشته میشود»‪ .‬و احادیثی از این قبیل نزد اهل حدیث از اح""ادیث موض""وع میباش""د‪.‬‬
‫و از این جمله است احادیثی چون‪:‬‬
‫«من قال الاله اال هللا خلق هللا من تلک الکلم""ة ط""ائرا ل""ه س""بعون ال""ف لس""ان لک""ل‬
‫لسان سبعون الف لغة یستغفرون له»‪« :‬هرکس الاله االهللا بگوید‪ ،‬خداوند از این کلمه‬
‫پرندهای را خلق میکند که هفت""اد ه""زار زب""ان دارد ک""ه ه""ر زب""انی هفت""اد ه""زار لغت‬
‫(زبان) را میشناسد که برای وی طلب مغفرت میکنند»‪.‬‬
‫«من کبر تکبیرة عند غروب الشمس علی ساحل البحر رافعا بها صوته اعط""اه هللا‬
‫من االجر بعدد کل قطرة فی البحر عشر حسنات و مح""ا عن""ه س""یئات ورف""ع ل""ه عش""ر‬
‫درجات ما بین درجتین مسیرة مئة عام بالفرس المسرع»‪« 2:‬هرکس به هنگام غروب‬
‫خورشید در ساحل دریا یک تکبیر (هللا اکبر) با صدای بلند بگوید‪ .‬خداوند" متع""ال ب""ه‬
‫تعداد هریک از قطرات دریا ده نیکی به وی پاداش میده"د و ده ب""دی وی را میبخش"د‬
‫و ده درجه به درجات وی افزاید" که فاصله هریک از این درجات نس""بت ب""ه دیگ""ری‬
‫به اندازه صد سال راهی است که اسب تیزرو" طی کند»‪.‬‬
‫«من فعل کذا و کذا اعطی فی الجنة سبعین الف مدینة فی ک""ل مدین""ة س""بعون ال""ف‬
‫قصر‪ ،‬فی کل قصر" سبعون الف حوراء»‪« :‬هرکس چ"نین و چن"ان کن"د‪ ،‬هفت"اد ه"زار‬
‫شهر به او در بهشت داده میشود که در هر شهری هفتاد هزار قصر اس""ت و در ه""ر‬
‫قصری هفتاد هزار حور میباشد»‪.‬‬
‫اما احوال راوی که چنین گزافهگوییها را در قالب ح""دیث پی""امبر روایت نم""وده و‬
‫جعل میکند از دو حالت خارج نیس""ت‪ :‬ی""ا اینک""ه در نه""ایت حم""اقت و ن""ادانی و جه""ل‬
‫است‪ .‬یا اینکه زندیقی است که قصد عیبجویی و خردهگ""یری و پ""ایین آوردن مق""ام و‬
‫جایگاه رسول خدا را دارد‪.‬‬
‫‪ -9‬روایت مخالف با عقل باشد؛‬
‫هیچ حدیثی نیست که با عقل یا نقل صحیح مخالف باشد مگر اینک""ه ن""زد اه""ل علم‬
‫ضعیف" و بلکه موضوع" میباشد‪ .‬بلک""ه هیچ ح""دیث ص""حیحی از رس""ول" خ""دا در ب""اب‬
‫امر و نهی وجود ندارد" ک""ه مس""لمانان ب""ر ت""رک آن اجم""اع ک""رده باش""ند‪ .‬مگ""ر اینک""ه‬
‫حدیث صحیحی بوده که منسوخ بودن آن ثابت شده است‪ .‬و هیچ ح""دیث ص""حیحی" از‬
‫رسول خدا دانسته نشده که مسلمانان بر امری ضد آن اجماع کرده باشند چه برسد به‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬درءالتعارض‪ ،‬ابن تیمیه‪1/98 :‬‬
‫‪ - 2‬آلبانی میگوید‪ :‬این روایت موضوع است‪ .‬نگ""ا‪ :‬السلس""لة الض""عیفه و الموض""وعة‪:‬‬
‫‪400-1/399‬‬
‫‪406‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اینکه ضد آن نزد عقل صریح معلوم و نزد عموم عقال آشکار باشد‪ .‬چرا ک"ه آنچ""ه ب"ا‬
‫عقل صریح دانسته میشود‪ ،‬آشکارتر است از آنچه جز ب""ا اجم""اع و مانن""د آن از ادل""ه‬
‫سمعی دانسته میشود‪ .‬بنابراین چون در احادیث صحیح‪ ،‬حدیثی وجود ندارد ک""ه ض""د‬
‫آن در ادلهی خفی چون اجم""اع و ‪ ...‬دانس""ته ش""ده باش""د‪ ،‬س""زاوارتر" اس""ت ک""ه ح""دیث‬
‫صحیحی" وجود نداشته باشد که با عقل صریح متضاد" باشد‪ .‬حاف""ظ بن حج""ر میگوی""د‪:‬‬
‫«و از جمله مواردی" که بیانگر" موضوع بودن روایت است‪ ،‬بررسی متن روایت می‪-‬‬
‫باشد چنانکه از خطیب از ابوبکر بن طیب نقل شده که میگوید‪ :‬یکی از دالی""ل وض""ع‬
‫حدیث این است که با عقل مخالف باشد چنانکه تأویل نپذیرد‪ ».‬مانن""د روای""تی" ک""ه ابن‬
‫جوزی" از طریق" عبدالرحمن بن زید بن اسلم از پدرش از جدش به ص""ورت مرف""وع"‬
‫روایت ک""رده اس""ت ک""ه‪« :‬ان الس""فینة ن""وح ط""افت ب""البیت س""بعا! وص""لت عن""د المق""ام‬
‫رکعتین»‪« :‬کشتی نوح هفت ب""ار کعب""ه را ط""واف نم""ود" و ن""زد مق""ام دو رکعت نم""از‬
‫خواند»‪ .‬و این از کم خردیها و حماقتهای عبدالرحمن بن زید بن اسلم است»‪.‬‬
‫و از ط""رق دیگ""ر از س""اجی از ربی""ع از ش""افعی" روایت اس""ت ک""ه میگوی""د‪ :‬ب""ه‬
‫عبدالرحمن بن زید گفته شد‪ :‬پدرت از جدت از رسول خدا روایت کرده که فرمودند‪":‬‬
‫«ان السفینة نوح طافت بالبیت وص""لت خل""ف المق""ام رکع""تین؟!» پس در پاس""خ گفت‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«بله چنین است‪».‬‬
‫و عبدالرحمن بن زی""د ب"ا چ"نین اق""وال عجی""بی ش""ناخته ش""ده اس""ت‪ .‬ح"تی ک"ه ام""ام‬
‫شافعی" در آنچه در «التعذیب» نقل نم""وده میگوی""د‪« :‬شخص""ی ح""دیث منقطعی ب""رای‬
‫مالک ذکر نمود‪ ،‬پس مالک به او گفت‪ :‬به سوی" عبدالرحمن بن زید برو" تا از پدرش‬
‫از نوح برای تو روایت کند!!»‬
‫نمونههایی از احادیث موضوع و جعلی‪:‬‬
‫‪« -1‬توسلوا" بجاهی‪ ،‬فان جاهی عندهللا عظیم»‪« :‬به جاه و مقام من توسل بجویی""د‬
‫‪2‬‬

‫که نزد خداوند بزرگ است»‪.‬‬


‫‪« -2‬افضل االیام یوم عرفه اذا وافق" یوم الجمعة»‪« :‬برترین روزها‪ ،‬روز" عرف""ه‬
‫‪3‬‬

‫است زمانی" که موافق" با روز" جمعه باشد‪ .‬چنین روزی از هفت""اد حج در غ""یر جمع""ه‬
‫برتر است»‪.‬‬
‫‪« -3‬لَ ْواَل كَ ( ُم َح َّمدُ)‪ ،‬لِ َما َخلَ ْقتُ آ َد َم»‪« :‬اگر تو ای محمد نب""ودی‪ ،‬هس""تی را خل""ق‬
‫‪4‬‬

‫‪ - 1‬التهذیب‪6/179 :‬‬
‫‪ - 2‬اصلی ندارد‪ .‬سلسلة الضعیفه‪ ،‬آلبانی‪ .1/30 :‬و شیخ االسالم در القاعدة الجلیلة ب""ه‬
‫این امر تصریح کرده است‪.‬‬
‫‪ - 3‬باطل است و اصلی ندارد‪ .‬السلسلة الضعیفة‪ ،‬آلبانی‪1/245 :‬‬
‫‪ -4‬ح""دیث موض""وع" اس"ت‪ .‬السلس""لة الض"عیفة‪ ،1/299 :‬چنانک""ه ص""نعانی در اح"ادیث‬
‫الموضوعة و سیوطی در الالئی‪ 272 :‬میگوید‪.‬‬
‫‪407‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نمیکردم»‪.‬‬
‫‪« -4‬کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین»‪« :‬درحالیکه آدم در میان آب و گ""ل ب""ود‪،‬‬
‫‪1‬‬

‫من پیامبر بودم»‪".‬‬


‫‪« -5‬طاعة المراة ندامة»‪« :‬اطاعت از زن برابر است با ندامت و پشیمانی»‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫ف ُأ َّمتِي َر ْح َمة»‪« 3:‬اختالف امت من رحمت است»‪.‬‬ ‫‪ْ « -6‬‬


‫اختِاَل ِ‬
‫وم بِ َأيِّ ِه ُم ا ْقتَ َد ْيتُ ُم ا ْهتَ َد ْيتُ ْم»‪« :‬اص""حاب و ی""اران من چ""ون‬
‫‪4‬‬
‫‪« -7‬اص""حابی َك النُّ ُج ِ‬
‫ستارگان هستند‪ ،‬به هریک از آنها اقتدا کنید‪ ،‬هدایت میشوید»‪.‬‬
‫‪« -8‬اذا مات الرج""ل منکم‪ ،‬ف""دفنتموه‪ ،‬فلیقم اح""دکم عن""د راس""ه‪ ،‬فلیق""ل‪ :‬ی""ا فالن بن‬
‫فالن! فانه سیسمع؛ فلیقل‪ :‬یا فالن بن فالن""ة‪ ،‬فان""ه سیس""توی قاع""دا‪ ،‬فلیق""ل‪ :‬ی""ا فالن بن‬
‫فالنة‪ ،‬فانه سیقول‪ :‬ارشدنی‪ ،‬ارشدنی؛ رحمک هللا؛ فلیقل‪ :‬اذک""ر م""ا خ""رجت علی""ه من‬
‫الدار الدنیا‪ :‬شهادة ان ال اله اال هللا وحده ال شریک له و ان محمدا عبده و رسوله و ان‬
‫الساعة آتیة ال ریب فیها و ان هللا یبعث من فی القبور ف""ان منک""را و نک""یرا‪ ،‬یأخ""ذ ک""ل‬
‫واحد منهما بید ص""احبه‪ ،‬و یق""ول ل"ه‪ :‬م""ا ص""نع عن""د رج""ل ق""د لقن حجت""ه؟ فیک""ون هللا‬
‫حجیجهما دونه»‪« 5:‬چون کسی از شما فوت شد‪ ،‬بای""د او را دفن کنی""د و یکی از ش""ما‬
‫مقابل سر وی بایس""تد و بگوی""د‪ :‬ای فالن فرزن""د فالن؛ چ""را ک""ه او میش""نود‪ ".‬پس بای""د‬
‫بگوید‪ :‬ای فالن بن فالن؛ این بار وی میایس""تد‪ .‬س""پس بای""د بگوی""د‪ :‬ای فالن بن فالن‪،‬‬
‫این بار وی خواهد گفت‪ :‬خداوند" بر تو رحم کند‪ ،‬م""را راهنم""ایی کن‪ ،‬م""را راهنم""ایی‬
‫کن‪ .‬پس باید بگوید‪« :‬آنچه را که با آن از دنیا خارج شدی‪ ،‬ذکر کن‪ :‬گواهی بر اینکه‬
‫معبود" برحقی جز هللا نیست‪ ،‬یکتاست و شریکی" ندارد و اینکه محمد بن""ده و فرس""تاده‬
‫اوست‪ .‬و قیامت آمدنی است و در این تردیدی" نیست و اینکه خداوند کسانی را که در‬
‫قبرها" هستند‪ ،‬برانگیخته میکند‪ .‬در اینصورت نکیر و منکر هریک دست دیگ""ری را‬
‫گرفته و به او میگوی""د‪ :‬ن""زد م""ردی ک""ه حجت وی ب""ه او تلقین ش""ده چ"ه میک""نی؟ پس‬
‫خداوند" حجت آن دو میباشد»‪.‬‬
‫َأ‬
‫‪َ « -9‬م ِن ا ْكت ََح َل باِإْل ْث َم ِد يَ ْو َم عَاشُو َرا َء لَ ْم يَ ْر َم ْد بَدًا»‪« :‬ه""رکس در روز عاش""ورا‬
‫‪6‬‬

‫سورمه به چشم کشد‪ ،‬هرگز فقیر نمیشود»‪.‬‬


‫‪7‬‬
‫‪« -10‬خلق الورد االبیض من عرقی‪ ،‬وخلق ال""ورد االص""غر من ع""رق ال""براق»‪:‬‬
‫‪ - 1‬حدیث موضوع" است‪ .‬السلسلة الضعیفة‪1/316 :‬‬
‫‪ - 2‬موضوع؛ السلسلة الضعیفة‪1/432 :‬‬
‫‪ - 3‬اصلی ندارد‪ .‬السلسلة الضعیفة‪1/76 :‬‬
‫‪ - 4‬موضوع‪ :‬السلسلة الضعیفة‪1/78 :‬‬
‫‪ - 5‬منکر‪ ،‬السلسلة الضعیفه‪2/64 :‬‬
‫‪ - 6‬موضوع‪ ،‬السلسلة الضعیفة‪2/89 :‬‬
‫‪ - 7‬موضوع؛ السلسلة الضعیفة‪2/187 :‬‬
‫‪408‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫«گل سفید از عرق من و گل زرد از عرق براق خلق شده است»‪.‬‬


‫‪1‬‬
‫صفِّ َوقَ ْد تَ َّم‪ ،‬فَ ْليَ ْج ِذ ْب ِإلَ ْي ِه َر ُجاًل يُقِي ُم هُ ِإلى َجنبِ ِه»‪:‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫‪ِ« -11‬إ َذا ا ْنتَ َهى َأ َح ُد ُك ْم ِإلَى ال َّ‬
‫«چون یکی از شما به صفوف نماز رسید درحالیکه صفها بسته ش""ده بودن""د (و او ب""ه‬
‫تنهایی در پشت صفها بود) باید کسی را از صف جلو به کنار خود بیاورد»‪".‬‬
‫َ‬
‫س ِم ْعتُ ْم بِ َر ُج ٍل تَغيَّ َر عَنْ‬ ‫ص ِّدقُوا‪ ،‬وَِإ َذا َ‬ ‫س ِم ْعتُ ْم بِ َجبَ ٍل زَا َل عَنْ َم َكانِ ِه‪ ،‬فَ َ‬ ‫‪ِ« -12‬إ َذا َ‬
‫صي ُر ِإلَى َما ُجبِ َل َعلَ ْي ِه»‪« :‬چون شنیدید کوهی از ج""ای‬ ‫‪2‬‬
‫ُص ِّدقُوا بِ ِه‪ ،‬وَِإنَّهُ يَ ِ‬ ‫ُخلُقِ ِه‪ ،‬فَاَل ت َ‬
‫خود جابجا شد‪ ،‬این خبر را تصدیق" کنی""د ام""ا اگ""ر ش""نیدید" ک""ه اخالق شخص""ی تغی""یر‬
‫کرده است‪ ،‬آنرا تصدیق" نکنید؛ چرا که او چنان خواهد بود که سرشته شده است»‪.‬‬
‫ق»‪« 3:‬هرکس حدیثی را روایت کرد و‬ ‫س ِع ْن َدهُ فَ ُه َو َح ٌّ‬ ‫َّث َح ِديثًا فَ َعطَ َ‬ ‫‪َ « -13‬منْ َحد َ‬
‫نزد وی عطسه زده شد‪ ،‬آن حدیث حق است»‪.‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬رها کردن تحزب و تعصب‬
‫تعریف تحزب‪ :‬تحزب به معنای تجم"ع میباش"د‪ .‬و گرفت"ه ش"ده از ح"زب اس"ت ک"ه‬
‫گروهی" از افراد میباشند‪ .‬و جمع آن احزاب است‪ .‬و آن عب""ارت اس""ت از ه""ر ق""وم و‬
‫گروهی" که قلوب و اعمالشان همسان و همانند اس""ت ی""ا ه""ر گ""روهی" ک""ه خواس""تهای‬
‫یکسان دارند‪.‬‬
‫و حزب شخص‪ ،‬اصحاب و یاران و سربازان وی میباشند که با او هم رأی هستند‬
‫و تحزب گاهی ممدوح و گاهی مذموم" میباشد‪.‬‬
‫مدح حزب منسوب به خداوند متعال‪:‬‬
‫صالَةَ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫هّللا‬
‫خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّ َما َولِ ُّي ُك ُم ُ َو َرسُولهُ َوال ِذينَ آ َمنُوا ال ِذينَ يُقِي ُمونَ ال َّ‬
‫ب هّللا ِ هُ ُم‬ ‫"ز َ‬ ‫َويُْؤ تُونَ ال َّز َكاةَ َوهُ ْم َرا ِكعُونَ * َو َمن يَتَ َو َّل هّللا َ َو َرسُولَهُ َوالَّ ِذينَ آ َمنُ" ْ‬
‫"وا فَ "ِإ َّن ِح" ْ‬
‫ْالغَالِبُونَ » (مائده‪« )56-55 :‬ی""ار و ولی ش""ما تنه""ا هللا اس""ت و پی""امبراش و آن‌ه""ا ک""ه‬
‫ایمان آورده‌اند‪( ،‬همان)کسانی‌"که نماز را بر پا می‌دارند و آنان ب""ا خش""وع و فروت""نی‬
‫زکات را می‌دهند‪ .‬و هرکس هللا و پیامبر او و کسانی‌که ایمان آورده‌اند‪ ،‬دوست بدارد‬
‫(او از حزب هللا است و) یقینا ً حزب هللا پیروز" است»‪.‬‬
‫"ر يُ" َوا ُّدونَ َم ْن َح"ا َّد هَّللا َ َو َر ُس"ولَهُ‬ ‫و میفرماید‪« :‬اَل تَ ِج ُد قَوْ ًما" يُْؤ ِمنُونَ بِاهَّلل ِ َو ْاليَوْ ِ"م اآْل ِخ ِ‬
‫َب فِي قُلُ""وبِ ِه ُ"م اِإْل ي َم""انَ‬ ‫َولَوْ َك""انُوا آبَ""ا َءهُ ْم َأوْ َأ ْبنَ""ا َءهُ ْم َأوْ ِإ ْخ" َوانَهُْ"م َأوْ ع َِش"ي َرتَهُ ْم ُأولَِئكَ َكت َ‬
‫ي هَّللا ُ َع ْنهُ ْم‬ ‫ت تَجْ ِري ِم ْن تَحْ تِهَا اَأْل ْنهَا ُر خَالِ ِدينَ فِيهَا َر ِ‬
‫ض َ"‬ ‫َوَأيَّ َدهُْ"م بِر ٍ‬
‫ُوح ِم ْنهُ َويُ ْد ِخلُهُْ"م َجنَّا ٍ‬
‫ب هَّللا ِ هُ ُم ْال ُم ْفلِ ُح""ونَ » (مجادل""ه‪(« )22 :‬ای‬ ‫"ز َ‬‫"زبُ هَّللا ِ َأاَل ِإ َّن ِح" ْ‬‫ك ِح" ْ‬ ‫ض "وا َع ْن"هُ ُأولَِئ َ‬ ‫َو َر ُ‬
‫پیامبر!) هیچ قومی" را که ایمان به هللا و روز" قیامت دارند" نمی‌یابی که با کسانی‌که با‬
‫هللا و رس"ولش (دش"منی و) مخ"الفت می‌ورزن""د‪ ،‬دوس"تی کنن"د‪ ،‬اگرچ"ه پدران‌ش"ان ی"ا‬
‫‪ - 1‬ضعیف؛ السلسلة الضعیفة‪2/321 :‬‬
‫‪ - 2‬ضعیف‪ ،‬السلسلة الضعیفة‪1/167 :‬‬
‫‪ - 3‬باطل‪ ،‬السلسلة الضعیفة‪1/167 :‬‬
‫‪409‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫فرزندانشان یا برادران‌شان ی""ا خویشاوندان‌"ش""ان باش""ند‪ ،‬آن‌ه""ا کس""انی هس""تند ک""ه هللا‬ ‫‌‬
‫دله""ایش""ان نوش""ته اس""ت و ب""ه روحی" از ج""انب خ""ود آن‌ه""ا را‬ ‫ایمان را در (صفحه) ‌‬
‫تقویت (و تأیید) نموده است و آن‌ها را به باغ‌هایی (از بهشت) وارد می‌کند که نهره""ا‬
‫از زیر (درختان) آن جاری است‪ ،‬جاودانه در آن می‌مانند‪ ،‬هللا از آن‌ها خشنود" اس و‬
‫آنها (نیز) از هللا خشنودند‪ ،‬آن‌ها حزب هللا هستند‪ ،‬آگاه باشید (و بدانید) همان""ا ح""زب‬ ‫‌‬
‫هللا رستگاران هستند»‪.‬‬
‫بنابراین حزب هللا‪ ،‬اولیا و دوستان او هستند که در راه او دوستی" و دشمنی" نم""وده‬
‫و ب""رای او دوس""ت میدارن""د و دش""من میدارن""د‪ .‬و اولی""ای" او را ی""اری نم""وده و ب""ا‬
‫دشمنانش" دشمنی میکنند‪ .‬بنابراین اجتماع و تحزب آنان برای هللا و در راه او میباش""د‬
‫چنانکه خداوند متعال مومنان را به برادری" از جنس ایم"ان رب"ط میده"د‪ .‬چنانک"ه می‪-‬‬
‫فرماید‪ِ« :‬إنَّ َما ْال ُمْؤ ِمنُونَ ِإ ْخ َوةٌ» (حجرات‪« )10 :‬یقینا ً مؤمنان برادرند»‪ .‬و م""واالت و‬
‫دوستی" و نصرت و ی""اری و رحم و مهرب""انی نس""بت ب""ه هم را در می""ان آنه""ا تش""ریع‬
‫اح ِم ِه ْم‪،‬‬ ‫نموده است چنانکه رس""ول خ"دا میفرمای""د‪َ « :‬مثَ ُل ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ فِي تَ َوا ِّد ِه ْم‪َ ،‬وتَ َر ُ‬
‫الس َه ِر‬ ‫س ِد بِ َّ‬ ‫س اِئ ُر ا ْل َج َ‬‫ُض ٌو تَ دَاعَى لَ هُ َ‬ ‫اش تَ َكى ِم ْن هُ ع ْ‬ ‫س ِد ِإ َذا ْ‬ ‫َوتَ َع اطُفِ ِه ْم َمثَ ُل ا ْل َج َ‬
‫َوا ْل ُح َّمی»‪« 1:‬مثال مومنان در دوستی" و شفقت و مهربانی" نسبت به هم چ""ون پیک""ری‬
‫است که اگر عض""وی از آن ب""درد آی""د‪ ،‬س""ایر اعض""ا ب""ا ش""ب زن""دهداری و تب ب""ا او‬
‫همدردی" میکنند»‪.‬‬
‫و خداوند" متعال آنان را به وحدت و یکپارچگی و همکاری و اتحاد فرا خوان""ده و‬
‫آنان را از تفرق""ه و پراکن""دگی" و اختالف نهی ک""رده اس""ت‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪:‬‬
‫ُوا نِ ْع َمتَ هّللا ِ َعلَ ْي ُك ْم ِإ ْذ ُكنتُ ْم َأ ْع" دَاء فَ"َألَّفَ‬
‫وا َو ْاذ ُك" ر ْ"‬‫وا بِ َحب ِْل هّللا ِ َج ِميعًا َوالَ تَفَ َّرقُ ْ‬ ‫ص ُم ْ"‬
‫« َوا ْعتَ ِ‬
‫َأ‬
‫ار فَ نقَ " َذ ُكم ِّم ْنهَ""ا َك" َذلِكَ‬ ‫"ر ٍة ِّمنَ النَّ ِ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫بَ ْينَ قُلُوبِ ُك ْ"م فَ صْ بَحْ تُم" بِنِ ْع َمتِ ِه ِإ ْخ َوانًا َو ُكنتُْ"م َعلَ َى َشفَا ُحف" َ‬
‫يُبَيِّنُ هّللا ُ لَ ُك ْم آيَاتِ " ِه لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْهتَ " ُدونَ » (آل عم""ران‪« )103 :‬و همگی ب""ه ریس""مان هللا (=‬
‫قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت هللا را بر خود یاد کنید‪ ،‬آنگ"اه ک"ه‬
‫دلهای شما الفت داد‪ ،‬آنگاه ب""ه (فض""ل) نعمت او‬ ‫دشمنان (یکدیگر) بودید‪ ،‬پس میان ‌‬
‫برادر" (یکدیگر) شدید و شما بر لبه گودالی" از آتش بودی"د‪( ،‬او) ش"ما را از آن نج"ات‬
‫داد‪ .‬اینگونه هللا آیات خود را برای شما روشن می‌سازد‪ ،‬باشد که شما راه یابید»‪.‬‬
‫نکوهش حزبی که منسوب به غیر هللا باشد‪:‬‬
‫َأ‬
‫خداوند متعال در نکوهش حزبی که ب""ه غ""یر هللا منس""وب اس""ت‪ ،‬میفرمای""د‪« :‬يَ يهُّا‬
‫ص"الِحًا ِإن ّىِ بِ َم""ا تَ ْع َملُ""ونَ َعلِي ٌم * َوِإ َّن هَ" ِذ ِه ُأ َّمتُ ُك ْم ُأ َّمةً‬ ‫وا َ‬ ‫ت َو ا ْع َملُ ْ‬‫الرُّ ُس ُل كلُ ُو ْا ِمنَ الطَّيِّبَا ِ‬
‫ب بِ َم""ا لَ" َد ْي ِه ْم فَ ِر ُح""ونَ »‬ ‫"ز ٍ‬ ‫ون * فَتَقَطَّعُوا" َأ ْم َرهُ ْم بَ ْينَهُ ْم ُزبُ"رًا ُك""لُّ ِح" ْ‬ ‫َوا ِح َدةً َوَأنَا َربُّ ُك ْم فَاتَّقُ ِ‬
‫(مومنون‪« )53-51 :‬ای پیامبران! از (غذاهای) پاکیزه بخورید" و کار شایس""ته انج""ام‬
‫دهید‪ ،‬بی‌شک من به آنچه انجام می‌دهید آگاهم‪ .‬و بی‌گمان این امت شما‪ ،‬امت واحدی‬
‫‪ - 1‬بخاری‪5552 ":‬؛ مسلم‪4685 :‬‬
‫‪410‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آنها در میان خ""ود در ک""ار‬ ‫است و من پروردگار شما هستم‪ ،‬پس از من بترسید‪ .‬پس ‌‬
‫(دین) ش""ان فرق""ه فرق""ه و پراکن""ده ش""دند و هرگ""روه ب""ه آنچ""ه ن""زد خ""ود دارن""د‪،‬‬
‫خوشحالند»‪.‬‬
‫ابن کثیر رحمهاهلل میگوید‪« :‬یعنی به گمراهی ک""ه در آن بس""ر میبرن""د‪ ،‬خوش""حالند"‬
‫‪1‬‬
‫چرا که گمان میکنند بر هدایت و راه و روش درست میباشند»‪.‬‬
‫و میفرماید‪ُ « :‬منِیبِینَ ِإلَ ْی ِه َو اتَّقُوهُ َو َأقِی ُموا الصَّالةَ َو التَ ُکونُ""وا ِمنَ ال ُمش " ِر ِکینَ * ِمنَ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬
‫"زب بِم""ا لَ" َد ْی ِه ْم فَ ِر ُح""ونَ » (روم‪« )32-31 :‬ب""ه‬ ‫الَّ ِذینَ فَ َّرقُوا ِدینَهُ ْم َو کانُوا ِش"یَعا ً ُک""لُّ ِح" ْ‬
‫سوی او باز گردید و از او بترسید" و نماز را ب""ر پ""ا داری""د و از مش""رکان نباش""ید‪ ".‬از‬
‫کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی" ب""ه آنچ""ه ن""زد‬
‫خود دارند خوشحالند»‪.‬‬
‫و از این دس""ته اس""ت تح""زب نامش""روع؛ چنانک""ه در ح""دیث اف""ک آم""ده اس""ت‪:‬‬
‫«وطفقت حمنة تجازب لها»‪« :‬و حمنه حزبگرایی به نفع خواهرش زینب بنت جحش‬
‫همسر پیامبر خ""دا را آغ""از ک""رد»‪ .‬یع"نی‪ :‬تعص""ب ب"ه خ""رج داد و در ش"ایعهی اف""ک‬
‫همان رفتار" و عملکرد گروهی را در پیش گرفت که برای هواخ""واهی از زینب بنت‬
‫‪2‬‬
‫جحش حزبی در جهت تحریب عایشه صدیقه تشکیل داده بودند‪.‬‬
‫اسالم آمد تا مردم را به وحدت و یکپارچگی امر کند و آنان را عوامل ضعف این‬
‫وحدت نهی کرد‪ .‬از جمله تحزب و تعصب و آنچه در شریعت غل""و (تج""اوز" از ح""د)‬
‫خوانده میشود؛ و فرقی نمیکند این تعصب به خاطر" سرزمین باشد یا قبیله یا جنس ی""ا‬
‫رنگ یا گروه یا شیخ یا ‪...‬‬
‫اکنون به دالیلی در این زمینه اشاره میکنیم‪:‬‬
‫‪ -1‬رسول" خ"دا ح از ت"رجیح متعص"ابه یکی از پی""امبران ب""ر دیگ""ر پی"امبران نهی‬
‫کردند‪ ".‬با اینکه رسول خدا ح خود سید و سرور بشر و به""ترین و برت""رین آنه""ا ب""ود‪.‬‬
‫چون شخصی از انصار" از فردی یهودی" شنید که میگوید‪« :‬نه‪ ،‬س"وگند ب"ه کس"ی ک"ه‬
‫موسی" علیهالسالم را بر تمام بشر برگزیده است»‪ .‬به او سیلی زده و گفت‪ :‬میگ""ویی‪:‬‬
‫سوگند" به کسی که موسی را بر تمام بشر برگزیده است درحالیکه رسول او (محم""د)‬
‫‪ - 1‬تفسیر ابن کثیر‬
‫‪ - 2‬النهایة‪ ،‬ابن کثیر‪1/377 :‬؛ چنانکه عایشه رضی"اللهعنهما میگوید‪ :‬رسول خدا ح از‬
‫همسرش زینب بنت جحش در م""ورد من س""وال ک""رده ب""ود‪ .‬او گفت""ه ب""ود‪ :‬ای رس""ول‬
‫خدا‪ ،‬من گوشه""ا و چش""مه""ایم را از ع""ذاب خ""دا ب""از میدارم و در م""ورد" او ج""ز خ""یر‬
‫چ""یزی نمیگ""ویم‪ .‬عایش""ه میگوی""د‪ :‬زینب از می""ان س""ایر همس""ران رس""ول" خ""دا ب""ا من‬
‫رقابت میکرد و خداوند به خاطر تقوایی که داشت او را محافظت کرد‪ .‬اما خواهرش‬
‫حمنة که همواره به خاطر زینب با من درگیر بود‪ ،‬از کس""انی" ب""ود ک""ه در این ش""ایعه‬
‫شرکت داشت‪ .‬بخاری‪4750 ":‬‬
‫‪411‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در بین ماست؟! پس آن یهودی نزد رسول خدا رفت و چون ایشان را از م""اجرا آگ""اه‬
‫نمود‪ ،‬رسول خدا ح چنان خشمگین شد که خشم در چهرهی ایشان نمایان ب""ود‪ .‬س""پس‬
‫ضلُوا بَيْنَ َأ ْنبِيَا ِء هَّللا ِ»‪« :‬پیامبران خدا را بر یکدیگر برتری ندهید»‪ 1.‬و‬ ‫فرمود‪« :‬الَ تُفَ ِّ‬
‫این در صورتی" است که برتری" دادن یکی از پیامبران ب""ر دیگ""ری" از روی تعص""ب‬
‫"ک الرُّ ُس" ُل‬‫و در جهت کاستن از مقام او باشد‪ .‬چرا ک""ه خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬تِ ْل" َ‬
‫ْض""هُ ْم عَلى بَعْض ِم ْنهُ ْم َم ْن َکلَّ َم هّللا ُ»(بق""ره‪« )253 :‬این پی""امبران (ک""ه ن""ام‬ ‫ض"" ْلنا" بَع َ‬ ‫فَ َّ‬
‫برخی از آنان گذشت) بعضی از ایش""ان را ب"ر بعض"ی ایش""ان برت""ری دادیم‪ ،‬از آن""ان‬
‫ض‬ ‫ض ْلنَا بَ ْع َ‬‫کسی بود که هللا با او س""خن گفت»‪ .‬و خداون""د متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬ولَقَ ْد فَ َّ‬
‫ض» (اسراء‪« )55 :‬و به راستی (ما) بعضی پی""امبران را ب""ر بعض""ی‬ ‫النَّبِيِّينَ َعلَى بَ ْع ٍ‬
‫(دیگر) برتری" دادیم»‪.‬‬
‫‪ -2‬از جابر بن عبدهللا روایت اس""ت ک""ه میگوی""د‪ :‬در غ""زوهای ب""ودیم" ک""ه یکی از‬
‫مهاجرین با دست یا پای خود ضربهای به پشت یکی از انصار زد‪ .‬پس آن انص""اری‬
‫گفت‪ :‬ای انصار" به یاریم بشتابید‪ ".‬و دیگری" که از مهاجرین ب""ود گفت‪ :‬ای مه""اجرین‬
‫ب""ه کمکم بیایی""د‪ .‬پس رس""ول خ""دا س""خنان آنه""ا را ش""نید و فرم""ود‪َ « :‬م ا بَ ا ُل َد ْع َوى‬
‫ا ْل َجا ِهلِيَّ ِة؟!»‪« :‬چه شده که فریاد" جاهلیت سر ب""ر آوردی""د؟!» گفتن""د‪ :‬ای رس""ول خ""دا‪،‬‬
‫یکی از مهاجرین ض""ربهای ب""ه پش""ت یکی از انص""ار زده اس""ت‪ .‬پس رس""ول خ""دا ح‬
‫فرم""ود‪َ « :‬دعُو َه ا‪ ،‬فَِإنَّ َه ا ُم ْنتِنَ ةٌ»‪« :‬این فریاده""ا‪ ،‬فریاده""ای ب""دبو و متعفن ج""اهلیت‬
‫‪2‬‬
‫است‪ ،‬آنرا ترک کنید»‪.‬‬
‫رسول خدا ح چنین رفتارهایی" را ج""اهلیت نامی""د و این در ص""ورتی" اس""ت ک""ه ب""ا‬
‫همان قصد دوران جاهلیت باشد که قبائل در امری از امور دنیا ب""ا یک""دیگر همپیم""ان‬
‫میشدند و کسانی حقوق خود را بر مبنای تعصب میگرفتن""د‪ ".‬ب""ا اینک""ه خداون""د متع""ال‬
‫مهاجرین و انصار را مورد" ستایش قرار" داده است‪.‬‬
‫نص ا ِر» (توب""ه‪:‬‬ ‫َأْل‬
‫اج ِرينَ َوا َ‬ ‫َّاب هَّللا ُ َعلَى النَّبِ ِّي َوا ْل ُم َه ِ‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬لَّقَد ت َ‬
‫‪« )117‬قطعا ً هللا رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار نمود»‪.‬‬
‫ار َوالَّ ِذينَ اتَّبَعُوهُم بِِإحْ َسا ٍن‬ ‫ص ِ‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬والسَّابِقُونَ اَأْل َّولُونَ ِمنَ ْال ُمهَا ِج ِرينَ َواَأْلن َ‬
‫ت تَجْ" ِري تَحْ تَهَ""ا اَأْل ْنهَ""ا ُر خَالِ" ِدينَ فِيهَ""ا َأبَ"دًا‬ ‫ي هَّللا ُ َع ْنهُ ْم َو َرضُوا" َع ْنهُ َوَأ َع َّد لَهُ ْم َجنَّا ٍ‬‫َّض َ"‬
‫ر ِ‬
‫ٰ َذلِ""كَ الفَ""وْ ُز ال َع ِظي ُم» (توب""ه‪« )100 :‬و پیش""گامان نخس""تین از مه""اجرین و انص""ار و‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫آنها خشنود گشت و آن‌ه""ا (ن""یز) از‬ ‫کسانی‌که به نیکی از آن‌ها پیروی کردند‪ ،‬هللا از ‌‬
‫او خشنود شدند و برای آن‌ها باغ‌هایی (از بهشت) آماده کرده است که نهرها از زی""ر‬
‫(درختان) آن جاری است‪ ،‬جاودانه در آن خواهند ماند‪ ،‬این کامیابی بزرگ است»‪.‬‬
‫‪ -3‬اب""وهریره روایت میکن""د ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪َ « :‬و َمنْ قَاتَ َل ت َْحتَ َرايَ ٍة‬
‫‪ - 1‬بخاری‪3414 ":‬؛ ابوداود‪18 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪3/338 :‬؛ بخاری‪ ،4907 ":‬مسلم‪ 2584 :‬و ترمذی‪3315 :‬‬
‫‪412‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َص بِيَّةً فَقُتِ َل فَقِ ْتلَ ةٌ‬


‫ص ُر ع َ‬‫َص بِيَّ ٍة ‪َ ,‬أ ْو يَ ْن ُ‬
‫ص بِيَّ ِة ‪َ ,‬أ ْو يَ ْدعُو ِإلَى ع َ‬
‫ب لِ ْل َع َ‬ ‫ِع ِّميَّ ٍة يَ ْغ َ‬
‫ض ُ‬
‫ٌ ‪1‬‬
‫َجا ِهلِيَّة»‪« :‬ه""رکس زی""ر پ""رچمی" ک""ه ه""دفش معل""وم نیس""ت‪ ،‬بجنگ""د چنانک""ه ب""رای‬
‫تعصب (قومی) خشمگین شود یا اینکه به سوی تعصب دعوت کند‪ ،‬یا اینک""ه تعص""ب‬
‫را یاری کند و در این حال بمیرد با مرگ جاهلیت مرده است»‪.‬‬
‫انواع تعصب‪:‬‬
‫الف) تعصب مذهبی‪:‬‬
‫در قرن چهارم هجری‪ ،‬تعصب مذهبی به اوج خود رسید و بسیار شدت پیدا کرد‪.‬‬
‫به ویژه در میان فقهای مذاهب؛ اما عوامل این تعصب پیروان جاهل در میان مذاهب‬
‫بودند‪".‬‬
‫‪ -1‬برخی از فقهای احن""اف از ازدواج حنفی ب""ا ش""افعی من""ع میکردن""د‪ .‬و در این‬
‫‪2‬‬

‫میان فتوایی از فقیه دیگری" که ملقب به مفتی دو طرف ب""ود مب""نی ب""ر ج""واز" ازدواج‬
‫حنفی با شافعی" صادر میشد و دلیل آنرا چنین ذکر میک""رد‪« :‬تنزی""ل لهم""ا منزل""ة اه""ل‬
‫الکت""اب»‪ 3‬و مفه""وم آن این ب""ود ک""ه‪ :‬ازدواج ش""افعی" ب""ا حنفی ج""ایز نیس""ت چنانک""ه‬
‫‪4‬‬
‫ازدواج اهل کتاب با زن مسلمان جایز نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬و محمد بن موسی" بالساغونی میگوید‪« :‬اگ""ر من عه"دهدار ام""ور میب""ودم‪ ،‬ب"ر‬
‫‪5‬‬
‫شافعیه جزیه تعیین میکردم»‪.‬‬
‫‪ -3‬ابوالحسن کرخی‪ 6‬میگوید‪« :‬هر آیهای که با دیدگاه اصحاب و یاران ما (یع""نی‬
‫‪ - 1‬مسلم‪ ،1848 :‬کتاب االمارة‬
‫‪ - 2‬و سبب این فتوا اختالف دو مذهب در مساله اس""تثنا در ایم""ان ب""ود‪ .‬چنانک""ه پ""یرو‬
‫مذهب حنفی میگفت‪ :‬من حقیقتا مومن هستم‪ .‬و آنکه مذهب شافعی داشت میگفت‪ :‬من‬
‫م""ومن هس""تم ان ش""اء هللا؛ و مبن""ای این اختالف ب""ه اختالف آن""ان در تعری "ف" ایم""ان‬
‫بازمیگردد‪ .‬و این مسأله بیانگر آن است که اختالف تنها محدود به فروع نبوده اس""ت‬
‫بلکه همچنین به اصول کشیده شده بود‪.‬‬
‫‪« - 3‬شافعی"هاب به منزله اهل کت""اب تلقی میش""وند ک""ه زن گ""رفتن از آنه""ا ج""ایز و زن‬
‫دادن به آنها جایز نیست»‪ .‬کتاب البحر الرائق‪ ،‬ابن نجیم‬
‫‪ - 4‬صفة صالة النبی‪ ،‬عالمه آلبانی‪52-5/44 ،‬‬
‫‪ - 5‬میزان االعتدال‪ ،4/51 :‬ذهبی‪.‬‬
‫‪ - 6‬عبیدهللا بن حس"""ن بن دالل بن دلهم‪ ،‬ابوالحس"""ن ک"""رخی از ک"""رخ ج"""دان؛ پس از‬
‫پیشوایی احناف به او رسید" و اصحاب وی اف""زایش یافتن""د‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ابوحازم و ابوسعید برعی‬
‫افرادی" چون ابوبکر رازی" و ابوعبدهللا دامغانی و ابوعلی شاشی و ابوالقاس""م تن""وخی‬
‫نزد وی کسب علم نمودند‪ ".‬وی بسیار نماز خوانده و روزه میگرفت و در براب""ر فق""ر‬
‫و نیاز صبور بود‪ .‬از علم و روایت گستردهای برخوردار" بود‪ .‬کتابهای «المختصر»‬
‫و «الجامع الصغیر»" و «الج""امع الکب""یر» را ت""ألیف نم""ود‪ .‬ک""ه در بردارن""ده"ی فق""ه و‬
‫‪413‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫احناف) مخالف باشد‪ ،‬یا تأوی"ل میش""ود ی"ا منس"وخ تلقی میش""ود؛ و ه""ر ح"دیثی" ک"ه ب"ا‬
‫‪1‬‬
‫دیدگاه ما مخالف باشد‪ ،‬چنین است که یا تأویل میشود یا منسوخ است»‪.‬‬
‫ام""ا این س""خنی باط""ل اس""ت چ""را ک""ه «مح""ال اس""ت ح""ق تمام""ا ب""ر وف""ق گ""روهی"‬
‫مشخص باشد و منصف کسی است که در مدارک‪ ،‬نهایت دقت و بررسی را ب""ه ک""ار‬
‫‪2‬‬
‫برد»‪.‬‬
‫‪ -4‬و از این قبیل است دیدگاه صاحب کت"اب «م"راقی" الفالح حنفی (ص‪)22-21 :‬‬
‫در مورد آب چاهی که نجس شده اس"ت‪ .‬چنانک"ه حی"وانی" در آن افت"اده و خف"ه ش"ده و‬
‫بمیرد‪ .‬وی در مورد چنین آب نجسی میگوی"د‪« :‬اگ"ر حی"وان ب"ا آب چ"اه آمیخت"ه ش"ده‬
‫باشد‪ ،‬آب چاه به سگها داده میشود یا اینکه ب""رای اس""تفادهی چهارپای""ان مص""رف" می‪-‬‬
‫شود‪ .‬و برخی از آنها گفتهاند‪ :‬به فرد" شافعی (مذهب) فروخته میش""ود»‪ .‬براس""تی" این‬
‫فقیه سگها و کسی را ک"ه م"ذهب ش"افعی اس"ت‪ ،‬یکس"ان تص"ورکرده اس"ت»‪ .‬والعی"اذ‬
‫‪3‬‬
‫باهلل‪.‬‬
‫‪ -5‬و بسیاری از فقهای احناف به بطالن نماز حنفی پش"ت س"ر ام""امی ک""ه ش"افعی"‬
‫مذهب است فتوا دادند‪ .‬چنانکه ابن همام میگوید‪« :‬ابوالیسر میگوید‪ :‬اقت""دای حنفی ب""ه‬
‫ش""افعی" ج""ایز نیس""ت‪ .‬و این براس""اس" روای""تی اس""ت ک""ه مکح""ول نس""فی در کت""ابش‬
‫«الشعاع» ذکر کرده است‪ .‬و نیز رفع یدین در نماز به هنگ""ام رک""وع و برخاس""تن از‬
‫رکوع" از فاسدکننده"های نماز است‪ .‬چرا ک""ه عم""ل کث""یر میباش""د ‪ ...‬و ب""رخی از آنه""ا‬
‫چون قاضی خان اقتدا به شافعی مذهب با این قی""د ج""ایز دانس""تهان""د ک""ه وی متعص""ب‬
‫‪4‬‬
‫نباشد و در ایمان وی تردید" نداشته باشد و در موضوع خالف احتیاط کند»‪.‬‬
‫و بابرتی" نیز در کتابش «شرح العنایة علی الهدایة»‪ 5‬چنین قولی" را ذکر میکند‪.‬‬
‫‪ -6‬و از این قبیل است آنچه حافظ بن کثیر رحم""هاهلل ذک""ر میکن""د‪« :‬عزی""ز مص""ر‬
‫ملک االفضل ابن ص""الح ال""دین در س""الی ک"ه در آن ف""وت ک""رد یع""نی ‪ 595‬هج""ری‪،‬‬
‫تصمیم" به اخراج حنابله از سرزمینش" گرفت و اینک""ه ب""ه هری""ک از ب""رادرانش نام""ه‬
‫حدیث و آثار با ذکر اسانید روایات بود‪ .‬در پایان عمر فلج شد‪ .‬پس ش""اگردان وی ب""ه‬
‫سیف الدوله ابن حم""دان نام""ه نوش""ته و او را از این ام""ر مطل""ع نمودن""د چ""ون وی از‬
‫احوال کرخی مطلع شد‪ ،‬به گریه افتاد و ده هزار درهم برای مداوای وی فرستاد" ام""ا‬
‫قبل از اینکه به دست ابوالحسن برسد‪ ،‬فوت شد‪.‬‬
‫‪ - 1‬تاریخ التشریع االسالمی‪ ،‬ص‪ ،332 :‬خضری بک‬
‫‪ - 2‬الجرح و التعدیل‪ ،‬قاسمی‪32 :‬‬
‫‪ - 3‬نویسنده کتاب مراقی الفالح‪ ،‬حسن بن عمار بن علی ُشرنبُاللی" مص""ری" حنفی می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬متوفای‪ 1069 :‬هجری‬
‫‪ - 4‬فتح القدیر‪312-1/311 :‬‬
‫‪ - 5‬علی هامش فتح القدیر‪1/310 :‬‬
‫‪414‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫بنویسد" که آنها را از سرزمین"شان بیرون کنند»‪.‬‬
‫‪ -7‬و از این دسته است فتنهی دیگری که در دمشق رخ داد‪ .‬و س""بب آن عب""دالغنی‬
‫مقدسی بود که در حجلهی حنابله در مسجد جامع اموی تدریس میکرد‪ .‬پس به مس""اله‬
‫صفات خداوند پرداخت که پیروان مذاهب دیگر خش""مگین ش""ده و ب""ه این س""بب ام""یر‬
‫صارم" الدین برغش مجلسی را ترتیب داد و فقها را به مناظره با وی دعوت کرد ک""ه‬
‫به نتیجه واحدی نرسیدند و با هم اتفاق نکردند‪ .‬پس ام""یر ب""ه تبعی""د وی دس""تور داد و‬
‫افرادی" را فرس""تاد" ت""ا من""بر حنابل""ه را بش""کنند" و در آن روز" نم""از ظه""ر در مح""راب‬
‫حنابله تعطیل شد و خزائن و صندوقهایی که در آنجا بود بیرون انداخته شد و آش""وب‬
‫‪2‬‬
‫بزرگی" به راه افتاد»‪.‬‬
‫‪ -8‬گاهی اختالفات شدیدی میان حنفیه و شافعیه رخ میداد چنانکه در برخی مواقع‬
‫به تخریب سرزمینها میانجامید‪.‬‬
‫یاقوت حموی پس از ذکر عزت و جایگاهی که اصفهان در قدیم" داش""ت در م""ورد‬
‫آن میگوید‪« :‬هرج و مرج و تخریب و نابودی" به دلیل افزایش فتنهها و تعصب می""ان‬
‫شافعیه و حنفیه در آن گسترش یافت و جنگهایی میان دو گروه رخ داد چنانکه هرگاه‬
‫یکی از طرفین پیروز میشد اموال دیگری" را ب""ه غ""نیمت میگ""رفت و مح""ل س""کونت‬
‫وی را سوزانده و تخریب میکرد و در این هرج و مرج‪ ،‬نه خویشاوندی را در نظ""ر‬
‫میگرفتند و نه عهدی را مراعات میکردن"د‪ 3.‬ح"تی تعص"ب م""ذهبی ک"ار را ب"ه ج""ایی‬
‫رسانده بود که در مورد" ائمه و مذاهب به وض""ع ح""دیث روی" آورده بودن""د‪ .‬اح""ادیثی‬
‫چون‪:‬‬
‫‪« -1‬در میان امتم مردی خواهد بود که به او محمد بن ادریس می گویند‪ ،‬زیان وی‬
‫برای امتم از ابلیس بیشتر است‪».‬‬
‫«در میان امتم مردی خواه""د ب""ود ک""ه ب""ه او ابوحنیف""ه میگئین""د‪ .‬او چ""راغ امتم می‪-‬‬
‫باشد‪».‬‬
‫«پس از من مردی خواهد آمد که ب"ه او نعم"ان بن ث"ابت گفت"ه میش"ود و کین"هی او‬
‫ابوحنیفه است‪ .‬دین هللا و سنت من توسط" او حمایت میشود»‪.‬‬
‫‪« -2‬هر آنچه در آسمانه""ا و زمین و بین آنهاس""ت مخل""وق اس""ت ج""ز هللا و ق""رآن؛‬
‫چرا که قرآن کالم خداوند است‪ ،‬از او آغاز ش"ده و ب"ه او ب"از میگ"ردد‪ .‬و اق"وامی" از‬
‫امت من خواهند آمد که میگویند‪ :‬قرآن مخل""وق" اس""ت‪ .‬هری""ک از آن""ان چ""نین بگوی""د‪،‬‬
‫درحقیقت به خداوند" کفر ورزیده اس""ت‪ .‬و از هم""ان لحظ""ه زن وی طالق ش""ده اس""ت‪.‬‬
‫‪ - 1‬البدایة والنهایة‪13/81 :‬‬
‫‪ - 2‬البدایة والنهایة‪21-13/91 :‬‬
‫‪ - 3‬المعجم البلدان‪ ،‬یاقوت حموی؛ ‪1/273‬؛ نگا‪ :‬بدعة التعصب المذهبی‪ ،‬ش""یخ محم""د‬
‫عید عباس حفظهاهلل‪214-212 :‬‬
‫‪415‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چرا که شایسته نیس""ت هیچ زن موم""نی" در نک""اح م""ردی ک""افر باش""د مگ""ر اینک""ه این‬
‫‪1‬‬
‫سخن وی از باب لغزش زبانی" باشد»‪.‬‬
‫شاخصههای وضع و جعل و رکاکت الفاظ در آن واضح و آشکار است‪.‬‬
‫‪ -3‬و از زهیربن معاویه روایت اس""ت ک""ه میگوی""د‪َ « :‬مح""رز ابورج""اء ک""ه دی""دگاه‬
‫قدریه را داشت و از آن توبه کرد‪ ،‬برای ما روایت کرده و گفته است‪ :‬از هیچیک از‬
‫معتقدان به دیدگاه قدریه چیزی را روایت نکنید‪ .‬به خ"دا س"وگند م"ا ح"دیث وض"ع می‪-‬‬
‫کردیم‪ ".‬و با این روایات ساختگی مردم" را در مورد دیدگاه قدریه متقاعد کرده و آنان‬
‫را ب""ه این م""ذهب وارد" میک""ردیم‪ .‬چنانک""ه من چه""ار ه""زار نف""ر را وارد این م""ذهب‬
‫کردم»‪.‬‬
‫زه""یر میگوی""د‪« :‬ب""ه او گفتم‪ :‬چگون""ه آن""ان را وارد" این م""ذهب ک""ردی؟ گفت‪ :‬من‬
‫‪2‬‬
‫خودم" روایات را یکی یکی وضع نموده و به آنها میگفتم»‪.‬‬
‫ب) تعصب قومی‪:‬‬
‫مسلمانی که کمترین آگاهی و بینش""ی نس""بت ب""ه اس""الم دارد‪ ،‬کم""ترین تردی""دی" در‬
‫فضل مسلمانان عرب و عملکرد آنان در حمل رسالت اسالم در قرون برتر ندارد؛ و‬
‫همچنین در صداقت آنان در دعوت به سوی خداوند و جهاد برای نشر و دف""اع از آن‬
‫و تحمل سختیهای زیادی که در این راه متحمل شدند‪ ،‬تردید نمیکند‪ .‬تا اینک""ه خداون""د‬
‫توسط" آنها دینش را چیره و غالب و پیروز" نمود و پرچم آنرا در بیشترین نقاط جه"ان‬
‫به اهتزاز در آورد‪ .‬چنانکه هیچ مسلمانی در فضل و جهاد مس""لمانان غ""یر ع""رب در‬
‫یاری برادران مسلمان عرب خود در راستای نش""ر این دین و جه""اد در جهت اعالی‬
‫کلمه هللا و تبلیغ آن به اقصی" نقاط جهان تردید" ن""دارد‪ .‬و خداون""د پ""اداش هم""هی تالش‪-‬‬
‫های ایشان را عطا کند و ما را از پیروان نیک آنان قرار دهد‪ .‬براس""تی او ش""نونده"ی‬
‫اجابت کننده است‪.‬‬
‫ناسیونالیسم عربی‪:‬‬
‫کسانی که دع""وتش""ان متوج""ه ناسیونالیس""م ع""ربی و ق""وم"گ""رایی ع""ربی اس""ت‪ ،‬در‬
‫عناصر سازندهی این دعوت با یکدیگر اختالفنظ""ر دارن""د‪ .‬چنانک""ه ب""رخی میگوین""د‪:‬‬
‫عناصر اساسی آن وطن و نسب و زبان عربی است‪ .‬برخی دیدگاهشان این اس""ت ک"ه‬
‫شاخصه"ی اصلی آن فقط و فق"ط زب"ان اس"ت‪ .‬و ع"دهای ب"ر این باورن"د" ک"ه زب"ان ب"ه‬
‫همراه مشارکت در دردها و رنجهاست؛ و اقوال دیگ""ری" ک""ه از حوص""لهی این بحث‬
‫خارج است‪.‬‬

‫‪ - 1‬تنزیه الشریعة المرفوعة‪1/134 :‬؛ تعص""ب اعتق""ادی در مس""اله «خل""ق ق""رآن» در‬
‫این روایت واضح و آشکار است‪.‬‬
‫‪ - 2‬الجرح و التعدیل‪1/32 :‬؛ نگا‪ :‬السنة قبل التدوین‪216 :‬‬
‫‪416‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ام""ا ن""زد ص""احبنظ""ران‪ 3‬و نظری""هپ""ردازان آنه""ا‪ ،‬دین ب""ه عن""وان یکی از عناص""ر‬
‫سازنده"ی این دعوت جایگاهی ندارد‪ .‬بلکه بسیاری" از آنها ب""ه ص""راحت گفت""هان""د ک""ه‬
‫دین ربطی" به قومیت و نژاد عربی ندارد و برخی از آنها تصریح کردهاند که هم""هی‬
‫ادیان چه اسالم و چه غیر آن محترم هستند‪.‬‬
‫اما در دین اسالم باطل بودن این دعوت نژادپرستانه از نوع عربی یا غیر عربی‬
‫آن‪ ،‬امری واض"ح و آش"کار و ب"دیهی اس"ت‪ .‬و اش"تباهی ب"زرگ و منک"ری آش"کار و‬
‫جاهلیتی غریب و مکر و نیرنگی" است در جهت نابودی اسالم و اهل آن که دالیل آن‬
‫به شرح زیر میباشد‪.‬‬
‫‪ -1‬دعوت به ناسیونالیسم" ع"ربی‪ ،‬ایج""اد تفرق"ه می""ان مس""لمانان میباش"د و مس"لمان‬
‫عجمی را از برادر" عربی او جدا میکند‪ .‬و حتی میان خ""ود اع""راب ب""اعث تفرق""ه می‪-‬‬
‫باشد چرا که همگی آنها این مسأله را نمیپذیرند" و فق""ط ع""دهای از آنه""ا این مس""أله را‬
‫دنبال میکنند‪ .‬و هر اندیشهای که مسلمانان را از یکدیگر جدا نموده و وحدت و اتحاد‬
‫آنان را خدشهدار کند و آنها را فرقه فرقه و گروه گروه کند‪ ،‬اندیشهای باطل است که‬
‫با مقاصد اسالم و اهداف آن مخالف است‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬هُ" َو الَّ ِذي َأيَّدَكَ‬
‫ض َج ِمي ًع""ا م""ا َألَّ ْفتَ بَ ْينَ‬
‫"ال ُمْؤ ِمنِينَ * َوَألَّفَ بَ ْينَ قُلُ""وبِ ِه ْم لَ""وْ َأ ْنفَ ْقتَ م""ا فِي اَأْلرْ ِ‬ ‫بِنَصْ ِر ِه َوبِ" ْ‬
‫َزي ٌز َح ِكي ٌم» (انف"ال‪« )63-62 :‬واگ""ر بخواهن"د" ت"و را‬ ‫قُلُوبِ ِه ْ"م َول ِك َّن هَّللا َ َألَّفَ بَ ْينَهُ ْم ِإنَّهُ ع ِ‬
‫فریب دهند‪ ،‬پس هللا برای تو کافی است‪ ،‬اوس""ت ک""ه ب""ا ی""اری خ""ود و مؤمن""ان ت""و را‬
‫دلهای آن‌ه""ا الفت داد‪ ،‬اگ""ر تم""ام آنچ""ه را ک""ه در روی‬ ‫تأیید (و تقویت) کرد‪ .‬و بین ‌‬
‫زمین است خرج می‌کردی‪ ،‬نمی‌توانستی بین دل‌هایشان الفت دهی‪ ،‬ولی هللا در میان‬
‫آنها الفت داد‪ ،‬همانا او پیروزمند حکیم است»‪.‬‬ ‫‌‬
‫‪ -2‬اسالم از فریاد جاهلیت نهی کرده و از آن برحذر داش""ته اس""ت و در نص""وص‬
‫‪ - 3‬همچون «انطون سعادة» موسس حزب ناسیونالیستی سوری" که نگارندهی بزرگ‪-‬‬
‫ترین کتابها در این زمینه است‪ .‬وی در سال ‪ 1949‬با ضرب گلول"ه اع""دام ش""د‪ .‬چ""را‬
‫که در اظهار نظری گفت‪« :‬بزرگترین مانع در مسیر تحقق وحدت و پیروزی ق""ومی‬
‫و نژادی ما ارتباط" موسسات دینی با حکومتهای زمینی میباشد‪ .‬چرا که مراجع دی""نی‬
‫اصرار" دارند باید آنها مراجع حاکمیت در دولت و عهدهدار تمام ام""ور آن ی""ا ح""داقل‬
‫بخشی از آنها باشند‪ .‬اما حقیقت این است که نبردهای" بزرگ آزادی خواهانه بشر در‬
‫جهت ایجاد ارتباط" میان مصلحت امتها و مصالح موسسات دینی برخاسته"ان""د ک""ه ب""ر‬
‫ح""ق الهی و حکمیت ش""ریعت در می""ان م""ردم اص""رار دارن""د‪ "...‬و این اص""لی بس""یار‬
‫خطرناک است که مردم را به بردگی" موسسات دینی میکشاند‪ .‬این است نقش دین در‬
‫دنیا‪ ...‬این نقش دین بود و مادامیکه انسان در گیرودار بربریت" خود ب""ود‪ ،‬مناس""ب او‬
‫بود اما در عصر فرهنگی ما دیگر مناسب نیست‪ .‬المحاضرات العشر للس""عادة‪ ،‬ص‪:‬‬
‫‪103-100‬‬
‫‪417‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫زیادی" ب""ه آن پرداخت""ه اس""ت بلک""ه نص""وص ش""رعی از تم""ام اخالق و اعم""ال دوران‬
‫جاهلیت جز آنچه مورد تایید اسالم بود‪ ،‬نهی نم""ود‪ .‬و تردی""دی نیس""ت ک""ه دع""وت ب""ه‬
‫ناسیونالیسم" عربی از عناصر" جاهلیت است‪ .‬چرا که دع""وت ب""ه س""وی غ""یر اس""الم و‬
‫هواخواهی" و یاری جاهلیت میباشد‪ .‬و براستی فریاد" جاهلیت چه ویرانگری"ها و جن""گ‪-‬‬
‫های بیرحمی که برای پیروان آن به دنبال داشته است‪ .‬جان و م""ال و آب""روی" آنه""ا را‬
‫هدف قرار داده و سرانجام آن از بین رفتن وحدت و ایجاد دشمنی و کین""ه در قلبه""ا و‬
‫فاصله افتادن میان قبائل و مردم بوده است‪.‬‬
‫اض ُعوا َحتَّى‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬
‫از رسول خدا ح روایت است ک""ه فرمودن""د‪ِ« ":‬إنَّ َ ْو َحى ِإل َّي نْ تَ َو َ‬
‫اَل يَ ْب ِغ َي َأ َح ٌد َعلَى َأ َح ٍد‪َ ،‬واَل يَ ْف َخ َر َأ َح ٌد َعلَى َأ َح ٍد»‪« 1:‬خداون""د متع""ال ب""ه من وحی نم""ود‬
‫که در برابر هم تواضع و فروتنی" داشته باشید ت""ا اینک""ه هیچکس ب""ر دیگ""ری" تج""اوز‬
‫نکند و هیچکس بر دیگری" فخر نفروشد»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه میگوید‪« :‬هر دعوتی که دعوت به س""وی" اس""الم و ق""رآن‬
‫نباشد از مراسم جاهلیت است‪ ،‬چه این دعوت به سوی" نسب باشد یا سرزمین یا جنس‬
‫‪2‬‬
‫یا مذهب یا راه و روش»‪.‬‬
‫تردیدی نیست که داعیان و منادیان نژادپرستی‪ ،‬به تعصب دعوت میدهن""د و بلک""ه‬
‫برای تعصب دشمنی کرده و میجنگند‪ .‬و نیز تردیدی" نیست که نژادپرستی به تج""اوز‬
‫و فخرفروشی" فرا میخواند‪ .‬چرا که نژاد پرستی" دینی آسمانی نیست ک""ه پ""یروانش" را‬
‫از تجاوز و فخ""ر فروش"ی" من""ع کن""د بلک""ه اندیش"ه"ای جاهالن""ه اس""ت ک""ه پ""یروانش را‬
‫تشویق" میکند به آن افتخار کنند و چون کس""ی نس""بت ب""ه آن تع""دی نم""ود‪ ،‬تعص""ب ب""ه‬
‫خرج دهند‪.‬‬
‫رسول خدا ح فرمودند‪« :‬ان هللا قد اذهب عنکم عبیة الجاهلیة وفخرها باآلباء‪ ،‬انما‬
‫هو مومن تقی و او فاجر" شقی‪ :‬الناس بن""و آدم وآدم خل""ق من ت""راب وال فض""ل لع""ربی‬
‫علی اعجمی اال بالتقوی»‪« 3:‬خداوند" متعال کبر و نخوت جاهلیت و افتخار ب"ه پ"دران‬
‫را از شما دور کرده است‪ .‬انسان یا مومن پرهیزگار است یا فاس"ق" ب"دبخت؛ انس"انه"ا‬
‫فرزندان آدم هستند‪ .‬و آدم از خاک است‪ .‬و عربی ب""ر عجمی فض""لی ن""دارد مگ""ر ب""ر‬
‫مبنای تقوا»‪.‬‬
‫َأ‬
‫و این حدیث موافق است با رهنمود الهی که میفرماید‪« :‬يا ُّيهَ""ا النَّاسُ ِإنَّا َخلَ ْقن""ا ُک ْم‬
‫"ر َم ُک ْم ِع ْن" َد هَّللا ِ َأ ْتق""ا ُک ْم ِإ َّن هَّللا َ‬ ‫ِم ْن َذ َک ٍر َو ُأ ْنثي َو َج َع ْلن""ا ُک ْم ُش"عُوبا ً َو قَباِئ َل لِتَع" َ‬
‫"ارفُوا ِإ َّن َأ ْک" َ‬
‫عَلي ٌم خَبي ٌر» (حجرات‪« )13 :‬ای مردم! بی‌شک ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم‬
‫‪ - 1‬مسلم‪2865 :‬؛ ابوداود‪ ،‬ابن ماجه از عیاض بن حمار‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪28/328 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬ترمذی و لفظ از ترمذی" میباشد‪ .‬آلبانی در الج""امع‪ 1783 :‬و‬
‫تخریج الحالل‪ 312 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪418‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار" دادیم تا یکدیگر را بشناسید‪ ،‬همان""ا گرامی‌ت""رین ش""ما‬
‫نزد هللا پرهیزگارترین شماست‪ ،‬بی‌گمان هللا دانای آگاه است»‪.‬‬
‫خداوند متعال در این آیه توضیح میدهد که انسانها را تیره تیره و قبیله قبیله ق""رار‬
‫داده است تا یکدیگر را بشناسند" نه اینکه بر یکدیگر فخر فروشند" و بزرگی" کنند‪.‬‬
‫و در حدیث صحیح از حارث اشعری در روایتی ط""والنی آم""ده اس""ت ک""ه رس""ول‬
‫خدا ح فرمودن""د‪« :‬ان هللا ام""ر یح""یی بن زکری""ا بخمس ان یعم""ل بهن و ان ی""امر ب""نی‪-‬‬
‫اسرائیل ان یعملوا بهن ‪ ...‬ومن دعا بدعوة الجاهلیة فهو من جثاء جهنم؛ قیل یا رسول‬
‫هللا‪ :‬وان صلی وصام؟" قال‪ :‬وان صلی وصام وزعم انه مسلم‪ ،‬فادعوا ب"دعوة هللا ال"ذی‬
‫سماکم المسلمین المومنین عباد هللا»‪« 1:‬خداوند" متعال یحیی بن زکریا را ب""ه پنج چ""یز‬
‫امر نمود که به آنها عمل کند و نیز بنی اسرائیل را امر کند تا به آنها عمل کنن""د ‪ ...‬و‬
‫هرکس فریاد جاهلیت سر دهد و به سوی آن فرا خوان""د‪ ،‬از الش""هه""ای دوزخ خواه""د‬
‫بود‪ .‬گفته شد‪ :‬ای رسول خدا‪ ،‬هرچند نماز بخوان""د و روزه بگ""یرد‪ .‬فرم""ود‪« :‬هرچن""د‬
‫نماز بخوان""د و روزه بگ""یرد و گم""ان کن""د ک""ه مس""لمان اس""ت‪ .‬پس ب""ه دع""وت هللا ف""را‬
‫خوانید" که شما را مسلمان و مومن‪ ،‬بندگان هللا نامید»‪.‬‬
‫‪ -3‬و از جمله دالیل بطالن این دعوت نژادپرستانه عربی‪ ،‬پذیرفتن ام""وری" اس""ت‬
‫که در شریعت جایگاهی نداشته و بلکه از آنها نهی شده است‪ .‬اموری" چ""ون‪ :‬دوس""تی‬
‫و مواالت با کفار عرب؛ پذیرفتن الحاد آنان؛ ایش""ان را مح""رم اس""رار" خ""ود گ""رفتن و‬
‫یاری کردن آنها بر علیه مسلمانان که با دعوت نژادی آنان دشمنی میکنند‪.‬‬
‫فساد بزرگی" که در این امور نهفته است‪ ،‬امری واضح و آشکار و مخ""الفت آن ب""ا‬
‫نصوص قرآن و سنت بر کسی پوش"یده نیس"ت‪ .‬نصوص"ی ک"ه ب"ر وج"وب دش"منی ب"ا‬
‫کافران عرب و غیر عرب و تح"ریم دوس"تی" و م"واالت و مح"رم" اس"رار داش"تن آنه"ا‬
‫داللت دارند‪ .‬نصوص شرعی در این زمینه بسیارند از جمله اینکه خداوند" متعال می ‪-‬‬
‫ْض َو‬ ‫ضهُ ْم َأوْ لِيا ُء بَع ٍ‬ ‫فرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا الَّذينَ آ َمنُوا ال تَتَّ ِخ ُذوا ْاليَهُو َد َو النَّصاري َأوْ لِيا َء بَ ْع ُ‬
‫َ""ري الَّذينَ في قُلُ""وبِ ِه ْ"م‬ ‫َ""ولَّهُ ْم ِم ْن ُک ْم فَِإنَّهُ ِم ْنهُ ْم ِإ َّن هَّللا َ ال يَهْ"" ِدي ْالقَ""وْ َم الظَّالِمينَ * فَت َ‬
‫َم ْن يَت َ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫"ر‬
‫ح وْ ْم" ٍ‬ ‫ُسار ُعونَ في ِه ْ"م يَقُولونَ ن َْخشي ْن تُصيبَنا داِئ َرةٌ فَ َع َسي" ُ ْن يَ تِ َي بِالفَ ْت ِ‬ ‫َم َرضٌ ي ِ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ِم ْن ِع ْن ِد ِه فَيُصْ بِحُوا" عَلي ما َسرُّ وا في ْنفُ ِس ِه ْم نا ِدمينَ » (مائده‪« )52-51 :‬ای کس""انی‌که‬
‫ایمان آوردید!" یهود و نصاری" را به دوستی بر نگزینی"د‪ ،‬آن"ان دوس"تان یکدیگرن"د؛ و‬
‫آنها دوستی" کنند‪ ،‬از آن‌ه""ا هس""تند‪ ،‬همان""ا هللا گ""روه س""تمکار" را‬ ‫کسانی‌ از شما که با ‌‬
‫هدایت نمی‌کند‪ .‬پس کسانی را که در دل‌هایشان بیماری (= نفاق) اس""ت می‌بی""نی ک""ه‬
‫در (دوستی با) آنان می‌شتابتند" (و) می‌گویند‪ :‬می ترسیم" که آس"یبی ب"ه م"ا برس"د؛ پس‬
‫نزدیک است که هللا پیروزی" یا چیزی (دیگر) از سوی خ""ود (ب""رای مس""لمانان) پیش‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬بخاری در تاریخ‪ ،‬ترمذی و ‪ ...‬و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪1724 :‬؛‬
‫صحیح الترغیب‪ 1/97-1/89 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪419‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫آورد‪ ،‬آنگاه (این افراد) از آنچه در دل خود پنهان داشتند‪ ،‬پشیمان گردند»‪.‬‬

‫پ) تعصب قبلی‪ :‬شعارشان این اس""ت ک""ه‪ :‬ب""رادرت را چ""ه ظ""الم ب""ود ی""ا مظل""وم‪،‬‬
‫یاری کن‪.‬‬
‫‪ -1‬تعریف" عصبیت‪:‬‬
‫ب» ب""ه معن""ای پیچان""دن و تابی""دن و بس""تن می‪-‬‬ ‫عصبیت در لغت‪ 2‬مشتق از «ال َعص ِ‬
‫باشد‪ .‬و تعصب به معنای همیاری و حمایت کردن است‪.‬‬
‫صبة» خویش""اوندان ش""خص از جهت پ""دری میباش""ند‪ .‬و «عص""بة الرج""ل»‬ ‫و «ال َع َ‬
‫فرزندان ذکور از ورثه وی میباشند‪ .‬عصبه نامیده شدند چرا که نس""ب وی را احاط""ه‬
‫کردهاند‪.‬‬
‫و «العُصْ بَة و ال ِعصابة» به معنای «الجماعة» گروهی از م""ردم میباش""د‪ .‬و از این‬
‫قبیل است کالم خداوند که میفرماید‪َ « :‬و نَحْ نُ عُصْ بَةٌ» (یوسف‪« )8 :‬ما گروه متح"د و‬
‫ص ابَةَ ِمنْ‬
‫نیرومندی هستیم»‪ .‬و اینکه رسول خدا ح فرمودند‪« :‬الل ُه َّم ِإنْ تُ ْهلِكْ َه ِذ ِه ا ْل ِع َ‬
‫ض»‪« 3:‬پروردگارا‪ ،‬اگ""ر این گ""روه از اه"ل اس""الم ن""ابود‬ ‫ساَل ِم اَل تُ ْعبَ ْد فِي اَأْل ْر ِ‬
‫َأه ِْل اِإْل ْ‬
‫شوند‪ ،‬دیگر در زمین عبادت نخواهی شد»‪.‬‬
‫عصبیت در اصطالح‪:‬‬
‫عصبیت این است که شخصی برای یاری و نصرت گروه خود و هم""راه ش""دن ب""ا‬
‫‪4‬‬
‫آنها بر علیه کسی که با آنها درگیر شده‪ ،‬فریاد" برآورد‪ ،‬چه ظالم باشند یا مظلوم؛‬
‫و گفته شده به معنای فریاد بر آوردن بر خویش""اوندان در م""ورد س""تم ی""ا مص""یبت‬
‫هالک کنندهای میباشد که آنها را در بر خواه""د گ""رفت؛‪ ...‬و از این دس""ته اس""ت هم‪-‬‬
‫‪5‬‬
‫پیمان شدن؛ چرا که فریاد هرکس برای همپیمانان وی میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مفهوم القبلیة‪:‬‬
‫«القبلیة» منسوب به «القبیلة» میباشد‪ .‬گفته میش""ود‪« :‬قبیل""ة»؛ و قبیل""های از م""ردم‬
‫ب""ه کس""انی گفت""ه میش""ود ک""ه فرزن""دان ی""ک پ""در باش""ند‪ ".‬و معن""ای «القبیل""ة من ول""د‬
‫اسماعیل»‪ :‬گروهی از فرزن""دان اس"ماعیل میباش"د‪ .‬ب"ه ه"ر گ"روهی" ک"ه از ی"ک پ"در‬

‫‪ - 1‬نگا‪ :‬نقد القومیة العربیة‪ ،‬شیخ عبدالعزیز بن باز رحمهاهلل‬


‫‪ - 2‬نگا‪ :‬مادة (ع ص ب) در «التهذیب اللغة» ازهری‪51-45 :‬؛ الص""حاح‪ ،‬ج""وهری‪":‬‬
‫‪ 183-1/182‬لسان الع"رب‪ ،‬ابن منظ"ور‪2966-4/2964 :‬؛ ق"اموس المحی"ط‪ ،‬ف"یروز"‬
‫آبادی‪ ،‬ص‪148 :‬؛ موسوعة کشاف اصطالحات الفنون و العلوم‪ ،‬تهانوی‪946 ":‬‬
‫‪ - 3‬بخشی از حدیثی که امام مسلم‪ 1763 :‬تخریج کرده است‪.‬‬
‫‪ - 4‬تهذیب اللغة‪ ،‬ازهری‪ 2453 :‬ع ص ب‬
‫‪ -5‬تاج العروس‪ ،‬زبیدی‪ 7/543 ":‬ن ع ر؛ مقدمه ابن خلدون‪ ،‬ص‪235 :‬‬
‫‪420‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫باشند‪ ،‬قبیله گفته میشود»‪.‬‬
‫‪ -3‬هشدار در مورد تعصب قبیلهای‪:‬‬
‫خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا الَّذينَ آ َمنوا ال يَسْخَرْ قوْ ٌ"م ِمن قوْ ٍ"م عَسي ن يَکون""وا‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫خَ ْي""راً ِم ْنهُ ْم َو ال نِس""ا ٌء ِم ْن نِس""ا ٍء عَس""ي َأ ْن يَ ُک َّن خَ ْي""راً ِم ْنه َُّن َو ال ت َْل ِم" ُزوا" َأ ْنفُ َس " ُک ْم َو ال‬
‫ک هُ ُم الظَّالِ ُمونَ »‬ ‫"ان َو َم ْن لَ ْم يَتُبْ فَُأولِئ َ‬ ‫ق بَ ْع" َد اإْل يم" ِ‬ ‫اال ْس ُم ْالفُ ُس "و ُ‬
‫س ِ‬ ‫ب بِْئ َ‬‫تَنابَ ُزوا" بِاَأْل ْلقا ِ‬
‫(حجرات‪« )11 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌ای""د! گ""روهی (از م""ردان) گ""روه دیگ""ر را‬
‫مسخره نکند‪ ،‬شاید آنان (= مسخره شدگان) از این‌ها بهتر باشند و ن""ه زن""انی‪ ،‬زن""ان‬
‫دیگر را‪ ،‬شاید آنان (= مسخره شدگان) از این‌ها بهتر باشند؛ و از یکدیگر عیبجوئی‬
‫نکنید و یکدیگر را با القاب زشت نخوانید که پس از ایمان (آوردن) ن""ام فس""ق بس""یار"‬
‫(زشت و) بد است و هر که توبه نکرد‪ ،‬پس آنانند که ستمکارند»‪.‬‬
‫و رسول خدا ح فرمودند‪َ« :‬أ ْربَ ٌع ِمنْ ُأ َّمتِي ِمنْ َأ ْم ِر ا ْل َجا ِهلِيَّ ِة اَل يَ ْت ُر ُك ون ُهنَّ ‪ :‬الفخ ُر‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫اح ةُ»‪« 2:‬چه"""ار‬ ‫وم ‪َ ,‬والنِّيَ َ‬ ‫س قَا ُء بِ النُّ ُج ِ‬ ‫ست ِ ْ‬
‫ب َوااِل ْ‬ ‫س ا ِ‬ ‫ب َوالطَّعْنُ فِي اَأْل ْن َ‬‫س ا ِ‬ ‫فِي اَأْل ْح َ‬
‫خصلت در امت من وجود" دارد که جزء امور جاهلیت هستند ولی آنه""ا را ت""رک نمی‪-‬‬
‫کنند‪ :‬افتخار به نژاد و تبار و طعن و بدگویی" از آب""اء و اج""داد دیگ""ران‪ ،‬طلب ب""اران‬
‫از ستارگان و نوحه خوانی»‪.‬‬
‫اینکه انسان نژاد و نسب خود را حفظ کند‪ ،‬عیب نیست اما مش""کل زم""انی" خواه""د‬
‫بود که بر این باور و اعتقاد باشد که این امر معیار تفاضل و برت""ری" می""ان بش""ر می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬یا اینکه آنرا سببی برای تکبر و فخرفروشی" و خودبرتربینی نسبت به دیگ""ران‬
‫نلقی کند یا آنرا وسیلهای برای تفرقه و گروه گروه شدن مسلمانان قرار دهد‪.‬‬
‫از بزرگترین تجاوزها تک"بر و خ"ودبزرگ"بی"نی بن"دگان خ"دا در براب"ر هم میباش"د‪.‬‬
‫ص ا ِحبِ ِه‬ ‫ب َأ ْج َد ُر َأنْ يُ َع ِّج َل هَّللا ُ تَ َع الَى لِ َ‬
‫درحالیکه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪َ « :‬م ا ِمنْ َذ ْن ٍ‬
‫ا ْل ُعقُوبَةَ فِي ال ُّد ْنيَا‪َ ،‬م َع َم ا يَ د َِّخ ُر لَ هُ فِي اآْل ِخ َر ِة ِم ْث ُل ا ْلبَ ْغ ِي َوقَ ِطي َع ِة ال َّر ِح ِم»‪« 3:‬هیچ‬
‫گناهی چون تجاوز" و قطع پیوند خویشاوندی شایسته آن نیس""ت ک""ه خداون""د در ن""زول‬
‫عذاب و مجازات آن در دنیا برکسی" که آنرا مرتکب شده تعجیل کند و این عالوه ب""ر‬
‫عذابی است که برای او در آخرت ذخیره شده است»‪.‬‬
‫َب َع ْن ُك ْم ُعبِّيَّةَ ا ْل َجا ِهلِيَّ ِة َوفَ ْخ َرهَا‬ ‫و رسول خدا ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ هللاَ َع َّز َو َجل قَ ْد َأ ْذه َ‬
‫ب لَيَ َدعَنَّ ِر َج ا ٌل فَ ْخ َر ُه ْم‬ ‫ش قِ ُّي َأ ْنتُ ْم بَنُ و آ َد َم َوآ َد ُم ِمنْ تُ َرا ٍ‬
‫باآلباء‪ُ ،‬مْؤ ِمنٌ تَقِ ُّي َو فَ ا ِج ٌر َ‬
‫بِ َأ ْق َو ٍام ِإنَّ َم ا ُه ْم فَ ْح ٌم ِمنْ فَ ْح ِم َج َهنَّ َم ْو لَيَ ُك ونُنَّ ْه َونَ َعلَى هللاِ َع َّز َو َج َّل ِمنَ ا ْل ُج ْعاَل ِن‬
‫َأ‬ ‫َأ‬

‫‪ - 1‬لسان العرب‪ ،‬ابن منظور‪5/3519 ":‬؛ ق ب ل‬


‫‪ - 2‬مسلم‪934 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪20669 :‬؛ ابوداود‪4902 :‬؛ ترمذی‪ ،2511 :‬ابن ماجه‪4211 :‬؛ آلب""انی‬
‫در صحیح الترغیب و الترهیب‪ 2965 :3/79 :‬آنرا حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪421‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الَّتِي تَ ْدفَ ُع بَِأ ْنفِ َها النَّ ْتنَ »‪« 1:‬خداوند" متعال کبر و نخوت و جاهلیت و افتخار" به پ""دران‬
‫را از شما دور کرده است‪ .‬انسان ی""ا م""ومن پرهیزگ""ار" اس""ت ی""ا فاس""ق ب""دبخت؛ ش""ما‬
‫فرزندان آدم هستید و آدم از خاک است‪ .‬آنان که به قومیت خود افتخ""ار" میکنن""د‪ ،‬بای""د‬
‫این کار را رها کنند و بدانند که آن مایههای افتخار" جز زغال جهنم نیس""تند و اگ""ر از‬
‫این کار دست نکشند نزد خداوند از سوسکهایی که با بی""نی خ""ود کث""افت را حم""ل می‪-‬‬
‫کنند‪ ،‬پستتر خواهند بود»‪.‬‬
‫و ابن اسحاق میگوید‪« :‬شاس بن قیس پیرمردی کهنس"ال و ک"افری سرس"خت ب"ود‬
‫که ب"ه ش""دت ب""ا مس"لمانان کین""ه داش"ت و ب"ه آن""ان حس"د میورزی""د‪ ".‬گ"ذر وی از کن""ار‬
‫گروهی" از اصحاب رسول خدا ح متشکل از اوس و خزرج و مشاهدهی همنش""ینی و‬
‫هم صحبتی و محبت و اتحاد و رابطه حسنه آنها بر اس""اس اس""الم بع""د از دش""منیه""ای‬
‫دوران جاهلیت‪ ،‬خشم او را برانگیخت و با خ""ود گفت‪ :‬فرزن""دان" قیله‪ 2‬اینگون""ه ب""ا هم‬
‫متحد شوند؛ نه ب""ه خ""دا س""وگند" اگ""ر چ""نین ش""ود م""ا ج""ایی در این س""رزمین نخ""واهیم‬
‫داشت‪ .‬بنابراین به جوانی از یهودیان که آنجا بود گفت‪ :‬نزد آنها برو و با آنها بنشین؛‬
‫سپس روزی از جنگ بعاث و آنچه در آن اتفاق افتاد‪ ،‬بیان کن و اش""عاری را ک""ه در‬
‫مورد" آن سروده شده برایشان بخ""وان؛‪ 3‬آن ج""وان همین ک""ار را ک""رد و ب""اعث ج""ر و‬
‫بحث میان آنان و یادآوری" آن روز" شد‪ .‬چنانک""ه هری""ک از اف""راد قبیل""ه از افتخ""ارات‬
‫قبیله خود سخن میگفت و یکدیگر را تهدید میکردند و حتی فراتر" از آن ق""رار جنگی‬
‫دیگر در میدانی مشخص گذاشتند‪".‬‬
‫چون این خبر به رسول خدا ح رسید‪ ،‬ایشان همراه چند تن از مهاجران ن""زد آن""ان‬
‫رفته و فرمودند‪« ":‬هللا هللا یا معشر المسلمین‪ ،‬ابدعوی الجاهلیة وان""ا بین اظه""رکم بع""د‬
‫ان هداکم هللا لالسالم واکرمکم به وقطع به عنکم امر الجاهلیة واستنقذکم" به من الکفر‬
‫والف به بین قلوبکم»‪« :‬ای مسلمانان‪ ،‬از خدا بترسید‪ ،‬آیا فریاد" جاهلیت س""ر میدهی""د؟‬
‫درحالیکه من در میان شما هستم و خداوند" شما را به اسالم هدایت ک""رد و ب""ا آن ش""ما‬
‫را گرامی داش""ت و ب""ه وس""یله"ی آن ام""ر ج""اهلیت را از ش""ما دور ک""رد و ش""ما را ب""ه‬
‫وسیلهی اسالم از کف""ر نج""ات داد و دله""ایت""ان را ب""ه هم نزدی""ک نم""ود؟» آنه""ا پس از‬
‫اینکه متوجه این وسوس"ه و ش"ر ش"یطانی ش"دند‪ ،‬اش"ک از چش"مانش"ان ج"اری ش"د و‬
‫یکدیگر را در آغوش گرفتند‪ .‬سپس همراه رسول خدا درحالی"ک"ه گ"وش ب"ه فرم"ان او‬

‫‪ - 1‬مس""ند احم""د‪8381 :‬؛ ترم""ذی‪4452 ":‬؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 1783 :‬آنرا‬
‫حسن دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬قیله مادر اوس و خزرج بود‪.‬‬
‫‪ - 3‬روز" بعاث روزی" بود که اوس و خزرج ب"ا هم جنگی"ده بودن"د و در آن روز" اوس‬
‫بر خزرج پیروز شد‪.‬‬
‫‪422‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫بودند‪ ،‬برگشتند" و خداوند" مکر دشمن خدا شاس بن قیس را از آنها دور" کرد»‪.‬‬
‫س بَّ ٍة‬‫س تْ بِ َم َ‬ ‫سابَ ُك ْم َه ِذ ِه لَ ْي َ‬‫و در حدیث آمده است که رسول خدا ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ َأ ْن َ‬
‫ين َأ ْو‬ ‫ض ٌل ِإاَّل بِ ِد ٍ‬ ‫س َأِل َح ٍد َعلَى َأ َح ٍد فَ ْ‬ ‫اع لَ ْم تَ ْملَُئوهُ‪ ،‬لَ ْي َ‬‫ص ِ‬ ‫َعلَى َأح ٍد‪ُ ،‬كلُّ ُك ْم بَنُو آ َد َم‪ ،‬طَفُّ ال َّ‬
‫احشًا»‪« :‬نس""به""ای هری""ک از ش""ما س""ببی‬ ‫‪2‬‬
‫تَ ْق َوى‪َ ،‬و َكفَى بِال َّر ُج ِل َأنْ يَ ُكونَ بَ ِذيًّا بَ ِخياًل فَ ِ‬
‫برای عیبجویی از دیگری نیست‪ ،‬همه شما فرزندان آدم هستید همه ش""ما ش""بیه ب""ه هم‬
‫هستید؛ هیچکس دارای فضل و برتری نسبت به دیگری" نیست مگر بر مبنای دین ی""ا‬
‫تقوا؛ و برای بد بودن شخص همین کافی است که بدزبان و بخیل و بداخالق باشد»‪.‬‬
‫و اگر نسب انسان به تنهایی و بدون عمل نیک و صالح به وی سودی می رساند‪،‬‬
‫حتما برای ابولهب سودمند بود اما چنین پنداری بس یار ب ه دور از واقعیت میباش د‪.‬‬
‫َب» (مسد‪« )1 :‬بریده باد ه ر‬ ‫ب َوت َّ‬ ‫چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬تَبَّتْ يَدَا َأبِي لَ َه ٍ‬
‫دو دست ابولهب و هالک باد»‪.‬‬
‫ُ‬
‫اب بَ ْين ُه ْم يَ ْو َمِئ ٍذ َو ال يَتَس ا َءلونَ »‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫الص و ِر فال نس َ‬ ‫َ‬ ‫و میفرماید‪« :‬فَ ِإذا نُفِ َخ فِي ُّ‬
‫(مومن ون‪« )101 :‬پس هنگامی‌ک ه در ص ور دمیده ش ود‪ ،‬در آن روز هیچ گون ه‬
‫آنها نخواهد بود و از (حال) یکدیگر نپرسند»‪.‬‬ ‫پیوند خویشاوندی در میان ‌‬
‫َأ‬
‫س وا لِي بِ ْولِيَ ا َء‪ِ ،‬إنَّ َم ا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫و رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪ « :‬اَل ِإنَّ آ َل بِي‪ ،‬يَ ْعنِي فاَل نً ا‪ ،‬ل ْي ُ‬
‫ص الِ ُح ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ »‪« 3:‬خان"""دان ابی‪ -‬یع"""نی فالنی‪ -‬دوس"""تان من نیس"""تند‪.‬‬ ‫َولِيِّ َي هللاُ َو َ‬
‫دوستان من فقط هللا و مومنان نیکوکارند»‪.‬‬
‫سبُهُ»‪« :‬ه""رکس عم""ل وی او‬ ‫‪4‬‬
‫س ِر ْع بِ ِه نَ َ‬ ‫و نیز فرمودند‪َ « :‬و َمنْ بَطََّأ بِ ِه َع َملُهُ‪ ،‬لَ ْم يُ ْ‬
‫را عقب انداخت‪ ،‬نسبش او را به پیش نخواهد برد»‪.‬‬
‫""ربينَ » (ش""عرا‪« )214 :‬و‬ ‫ْ‬
‫َک ا ق َ‬‫َأْل‬ ‫َش""يرت َ‬
‫َ‬ ‫و چ""ون این آی""ه ن""ازل ش""د‪َ « :‬و َأ ْن"" ِذرْ ع‬
‫خویش""اوندان ن""زدیکت را هش""دار ب""ده»‪ .‬رس""ول خ""دا ح ب""ر این معن""ا تأکی""د نم""وده و‬
‫ش ْيًئا‪ ،‬يَا بَنِي‬ ‫س ُك ْم ِمنَ هللاِ‪ ،‬اَل ُأ ْغنِي َع ْن ُك ْم ِمنَ هللاِ َ‬ ‫شتَ ُروا َأ ْنفُ َ‬‫ش‪ ،‬ا ْ‬ ‫ش َر قُ َر ْي ٍ‬ ‫فرمود‪« :‬يَا َم ْع َ‬
‫ْ‬
‫ب‪ ،‬اَل غنِي َع ْن َك ِمنَ‬ ‫ُأ‬ ‫َّ‬
‫اس بْنَ َع ْب ِد ا ْل ُمطلِ ِ‬ ‫ش ْيًئا‪ ،‬يَا َعبَّ َ‬ ‫ْ‬
‫ب‪ ،‬اَل غنِي َع ْن ُك ْم ِمنَ هللاِ َ‬ ‫ُأ‬ ‫َع ْب ِد ا ْل ُمطَّلِ ِ‬
‫ول‬‫س ِ‬ ‫ش ْيًئا‪ ،‬يَا فَا ِط َم ةُ بِ ْنتَ َر ُ‬ ‫سو ِل هللاِ‪ ،‬اَل ُأ ْغنِي َع ْن ِك ِمنَ هللاِ َ‬ ‫صفِيَّةُ َع َّمةَ َر ُ‬ ‫ش ْيًئا‪ ،‬يَا َ‬ ‫هللاِ َ‬
‫ش ْيًئا»‪« :‬ای ق""ریش‪ ،‬خ""ود را از ع""ذاب‬ ‫‪5‬‬
‫ت اَل غنِي َع ْن ِك ِمنَ هللاِ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُأ‬ ‫ش ْئ ِ‬ ‫سلِينِي بِ َما ِ‬ ‫هللاِ‪َ ،‬‬
‫الهی نج""ات دهی""د؛ زی""را من نمیت""وانم ش""ما را از ع""ذاب خ""دا نج""ات دهم‪ .‬ای ب""نی‬
‫‪ - 1‬السیرة‪ ،‬ابن هشام‪137-2/136 :‬؛ تفسیر الطبری‪7524 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪17583 :‬؛ الکبیر‪ ،‬طبرانی؛ ‪71/814‬؛ از طریق عقبه بن عامر رضی‪-‬‬
‫اللهعنه و آلبانی در صحیح الترغیب و ال""ترهیب‪ 2962 ":3/78 :‬آنرا ص""حیح دانس""ته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ - 3‬بخاری‪5990 ":‬؛ مسلم‪215 :‬‬
‫‪ - 4‬بخشی از حدیث مسلم‪ 2699 :‬از ابوهریره‬
‫‪ - 5‬بخاری‪2753 ":‬؛ مسلم‪204 :‬‬
‫‪423‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عبدالمطلب من نمیتوانم نزد خدا برای شما ک""اری کنم‪ .‬ای عب""اس بن عب""دالمطلب من‬
‫نمیتوانم نزد خدا برای تو کاری کنم‪ .‬ای صفیه عمه رسول خدا‪ ،‬من نمی توانم برای تو‬
‫نزد خدا کاری کنم‪ .‬و ای فاطمه دختر محمد از مالم هرچ""ه میخ""واهی طلب کن‪ ،‬ولی‬
‫من نمیتوانم نزد خدا برای تو کاری انجام دهم»‪.‬‬
‫فالت ترک التقوی اتکال علی النسب‬ ‫لعمرک ما االنسان اال بدینه‬
‫فقد رفع االسالم سلمان فارس و قد وضع الشرک الشقی ابالهب‬
‫«به خدا سوگند ارزش و مقام انسان وابسته به دین اوست‪ .‬پس با تکی""ه ب""ه نس""ب‪،‬‬
‫تقوا را رها مکن‪ .‬چنانکه اسالم مقام و جایگ""اه س""لمان فارس"ی" را ب""اال ب""رد و ش""رک‬
‫‪1‬‬
‫ابولهب او را بدبخت و خوار و ذلیل کرد»‪.‬‬

‫‪ -4‬حکم اسالم در مورد" تعصب قبلی جاهلی‪:‬‬


‫میتوان حکم اسالم در مورد تعصب جاهلی را به طور خالصه در امور ذیل بیان‬
‫نمود‪:‬‬
‫‪ -1‬لغو تعصب جاهلی و برحذر داشتن از آن‪:‬‬
‫س ِمنَّا َمنْ‬ ‫َ‬
‫َص بِيَّ ٍة‪َ ،‬ول ْي َ‬ ‫َ‬
‫س ِمنَّا َمنْ َد َع ا ِإلى ع َ‬ ‫چنانک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪« :‬لَ ْي َ‬
‫صبِيَّ ٍة»‪« 2:‬کسی که ب""ه تعص""ب ن""ژادی‬ ‫س ِمنَّا َمنْ َماتَ َعلَى َع َ‬ ‫صبِيَّ ٍة‪َ ،‬ولَ ْي َ‬‫قَاتَ َل َعلَى َع َ‬
‫فرا خواند از ما نیست؛ و کسی که به خاطر تعص""ب ن""ژادی بجنگ""د از م""ا نیس""ت؛ و‬
‫کسی که بر تعصب نژادی بمیرد از ما نیست»‪.‬‬
‫َأ‬
‫َص بَ ٍة‪ْ ،‬و‬ ‫صبَ ٍة‪ْ ،‬و يَ ْدعُو ِإلَى ع َ‬ ‫َأ‬ ‫ب لِ َع َ‬
‫ض ُ‬‫و فرمودند‪َ « :‬و َمنْ قَاتَ َل ت َْحتَ َرايَ ٍة ِع ِّميَّ ٍة يَ ْغ َ‬
‫َصبَةً‪ ،‬فَقُتِ َل‪ ،‬فَقِ ْتلَ ةٌ َجا ِهلِيَّةٌ»‪« 3:‬ه""رکس در زی""ر پ""رچمی ک""ه ه""دفش معل""وم‬ ‫ص ُر ع َ‬‫يَ ْن ُ‬
‫نیست‪ ،‬بجنگد چنانکه به خ""اطر تعص""ب (کورکوران""ه) خش""مگین ش""ود ی""ا ب""ه س""وی‬ ‫‪4‬‬

‫تعصب دعوت کند یا اینکه چنین تعص""بی را ی""اری کن""د و بم""یرد‪ ،‬ب""ر م""رگ ج""اهلی‬
‫مرده است»‪.‬‬
‫و اب""وذر" میگوی""د‪« :‬روزی ب""ا غالمم درگ""یر ش""دم و او را ب""ه خ""اطر م""ادرش ک""ه‬
‫کنیزی" بود‪ ،‬تحقیر نمودم‪ .‬رسول خدا ح فرمودند‪ :‬یا اب""اذر‪« ،‬يَ""ا َأبَ""ا َذرٍّ َأ َعيَّرْ تَ"هُ بُِأ ِّم ِه؟‬
‫ك ا ْم ُرٌؤ فِيكَ َجا ِهلِيَّةٌ»‪« 5:‬ای ابوذر‪ ،‬آیا او را به خاطر مادرش تحقیر نمودی؛ معلوم"‬ ‫ِإنَّ َ‬
‫است که هنوز عادات جاهلیت در تو وجود دارد»‪.‬‬
‫‪ - 1‬این ابیات به علی ابن ابی طالب منسوب است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ابوداود‪5121 :‬‬
‫‪ - 3‬بخشی از حدیث مسلم‪ ،1848 :‬از ابوهریره‬
‫‪ - 4‬پرچمی" که برای امری نامشخص و از روی" تعصب می جنگد چنانکه برای طرف‬
‫مقابل مشخص نیست که چرا با او میجنگند‪ .‬نگا‪ :‬لسان العرب‪4/3115 :‬؛ ع م ی‬
‫‪ - 5‬بخاری‪29 ":‬‬
‫‪424‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ث‬ ‫‪ -2‬رعایت و ترویج عدالت در میان مردم و عدم تأیید امتیازات طبقاتی یا م""یرا ِ‬
‫نفوذ؛‬
‫چرا ک"ه اس"اس و مبن"ای برت"ری" و تفاض"ل‪ ،‬تق"وا و عم"ل ص"الح میباش"د‪ .‬خداون"د"‬
‫متعال فرمودند‪ِ« :‬إ َّن َأ ْک َر َم ُک ْ"م ِع ْن َد هَّللا ِ َأ ْتقا ُک ْم» (حجرات‪« )13 :‬همانا گرامی‌ترین شما‬
‫نزد هللا پرهیزگارترین شماست»‪.‬‬
‫و از ابونضرة روایت است که میگوید‪ :‬کسی که خطبه رسول خ""دا را وس""ط ای""ام‬
‫اس‪،‬‬ ‫تشریق" شنیده بود برای من روایت کرد که رسول خدا ح فرمودن""د‪« :‬يَ ا َأيُّ َه ا النَّ ُ‬
‫ض َل لِ َع َربِ ٍّي َعلَى ع ََج ِم ٍّي‪َ ،‬واَل لِ َع َج ِم ٍّي َعلَى‬ ‫اح دٌ‪َ ،‬أاَل اَل فَ ْ‬
‫َأاَل ِإنَّ َربَّ ُك ْم َوا ِحدٌ‪ ،‬وَِإنَّ َأبَا ُك ْم َو ِ‬
‫س َو َد َعلَى َأ ْح َم َر‪ِ ،‬إاَّل بِالتَّ ْق َوى»‪« :‬ای مردم‪ ،‬بدانی""د‬
‫‪1‬‬
‫س َودَ‪َ ،‬واَل َأ ْ‬‫َع َربِ ٍّي‪َ ،‬واَل َأ ْح َم َر َعلَى َأ ْ‬
‫و آگاه باشید که خدای شما یکی است و پدرتان یکی اس""ت‪ .‬آگ""اه باش""ید ک""ه ع""رب ب""ر‬
‫غیر عرب و غیر عرب بر عرب و نیز سرخ پوست بر س""یاه پوس""ت و س""یاه پوس""ت‬
‫بر سرخ پوست برتری" ندارد مگر بر مبنای تقوا»‪.‬‬
‫و از عایشه رضی"اللهعنها روایت است که‪ :‬مردی از بنی مخزوم" دزدی" کرده بود‬
‫که شأن و م""نزلت وی ب""رای ق""ریش مهم ب""ود‪ .‬پس گفتن""د‪ :‬چ""ه کس""ی در م""ورد" (ع""دم‬
‫جاری شدن حد بر) او با رسول خدا سخن میگوی""د‪ :‬گفتن""د‪ :‬چ""ه کس""ی ج""ز اس""امه ک""ه‬
‫محبوب رسول خداست‪ ،‬جرأت دارد در این مورد" ب""ا رس""ول خ""دا س""خن بگوی""د؟ پس‬
‫َش فَ ُع فِي‬ ‫اسامه با رسول خدا ح سخن گفت‪ .‬و رسول خ"دا ح در پاس""خ او فرم"ود‪َ« :‬أت ْ‬
‫َح ٍّد ِمنْ ُحدُو ِد هَّللا ِ»‪« :‬آیا در مورد حدی از ح""دود الهی می""انجیگ""ری میک""نی؟» س""پس‬
‫اس‪ِ ،‬إنَّ َم ا َأ ْهلَ كَ الَّ ِذينَ قَ ْبلَ ُك ْم َأنَّ ُه ْم‬
‫برخاس"ته س"خنانی" ای"راد نم"وده و فرم""ود‪َ« :‬أيُّ َه ا النَّ ُ‬
‫الض ِعيفُ َأقَ ا ُموا َعلَ ْي ِه ا ْل َح دَّ‪،‬‬ ‫ق فِي ِه ِم َّ‬
‫س َر َ‬ ‫الش ِريفُ تَ َر ُك وهُ‪ ،‬وَِإ َذا َ‬ ‫ق فِي ِه ِم َّ‬ ‫س َر َ‬‫َكانُوا ِإ َذا َ‬
‫س َرقَتْ لَقَطَ ْعتُ يَ َدهَا»‪« :‬ای م""ردم‪ ،‬ام""ری ک""ه ب""اعث‬ ‫َوا ْي ُم هللاِ لَ ْو َأنَّ فَا ِط َمةَ بِ ْنتَ ُم َح َّم ٍد َ‬
‫نابودی" کسان پیش از شما شد‪ ،‬این بود که چون در می""ان آنه""ا ف""ردی" ش""ریف (دارای‬
‫شأن و منزلت اجتماعی یا سیاسی" یا اقتص""ادی) دزدی میک"رد‪ ،‬وی را ره"ا میکردن""د‬
‫(و حد سرقت را بر او جاری نمیکردند) ام""ا اگ""ر ف""رد ض""عیف و ن""اتوانی دزدی" می‪-‬‬
‫کرد‪ ،‬حد را بر وی اجرا میکردند‪ .‬سوگند به خدا اگر فاطمه دخ""تر محم""د دزدی کن""د‬
‫‪2‬‬
‫حتما دست او را قطع میکنم»‪.‬‬
‫‪ -3‬لغو تمام مظاهر عبودیت برای غیر هللا؛ همچون مقدس شمردن عرف های باطل‬
‫گذشتگان و همراه شدن با آنها ب""دون کم""ترین آگ""اهی و بینش؛ و در جهت پ""یروی از‬
‫هوی و هوس و جم"ع ش"دن م"ردم پ"یرامون آنه"ا؛ و از اینجاس"ت ک"ه عب"ودیت ب"رای‬
‫س ِإالَّ‬ ‫ت ْال ِج َّن َو اِإْل ْن َ‬ ‫خداوند" یکت"ا اثب"ات میش"ود‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای"د‪َ « :‬و م"ا َخلَ ْق ُ‬
‫‪ - 1‬مسند ابن مبارک‪239 :‬؛ مس"ند احم"د‪23885 :‬؛ و آلب"انی در الص"حیحة‪ 2700 :‬و‬
‫صحیح الترغیب و الترهیب‪ 2963 :‬آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬بخاری‪3475 ":‬؛ مسلم‪1688 :‬‬
‫‪425‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫لِيَ ْعبُ "دُو ِن» (ذاری""ات‪« )56 :‬و من جن و انس را نیافری""ده ام مگ""ر ب""رای اینک""ه م""را‬
‫عبادت کنند»‪.‬‬
‫‪ -4‬نهی از بدگویی و عیبجویی" در مورد" نسبها و فخرفروشی و بزرگ منش""ی ب""ه‬
‫خاطر آباء و اجداد؛ رسول" خدا ح فرمودند‪« :‬وَِإنَّ هللاَ َأ ْو َحى ِإلَ َّي َأنْ ت ََو َ‬
‫اض ُعوا َحتَّى اَل‬
‫يَ ْف َخ َر َأ َح ٌد َعلَى َأ َح ٍد‪َ ،‬واَل يَ ْب ِغي َأ َح ٌد َعلَى َأ َح ٍد»‪« 1:‬خداوند متعال به من وحی نمود ک""ه‪:‬‬
‫تواضع و فروتنی کنید تا کسی بر دیگری فخر نفروشد و طغیان و سرکشی نکند»‪.‬‬
‫‪ -5‬مظاهر" تعصب قبیل""های؛ در ج""اهلیت ع""ربه""ا ام""تی یکپارچ""ه و متح""د و ح""تی‬
‫گروهی" واحد نبودند بلکه قبایل و گروههای مختلفی را تشکیل میدادن""د ک""ه ع""رفه""ای‬
‫متن""وعی در می""ان آن""ان حکم فرم "ا" ب""ود‪ .‬و در واق""ع تعص""ب قبیل""های اس""اس نظ""ام‬
‫اجتماعی جاهلی بود که شعارش چنین بود‪« :‬ب""رادرت را چ""ه ظ""الم ی""ا مظل""وم ی""اری‬
‫کن»‪ 2.‬که در واقع این فراخوانی بود برای یاری کسی که منتسب به قبیله است بدون‬
‫در نظر گرفتن ب""ر ح""ق ب""ودن ی""ا نب""ودن وی؛ و همین ک""افی" ب""ود ک""ه جنس""یت وی ب""ا‬
‫جنسیت قبیله همخوانی داشته باشد و هویت وی و تمام تصرفات وی با اسم قبیله گره‬
‫خورده باشد‪ .‬اسمی که او را از سایر قبایل متمایز میکرد‪.‬‬
‫از بارزترین مصادیق تعصب‪:‬‬
‫الف) افتخار به پدران و عیبجویی از اصل و نسبها‪:‬‬
‫گاهی افتخار" انسان به نسب باعث غلو و افراط" وی در این زمینه میشود‪ .‬چنانک""ه‬
‫هیچ نسبی را با اصل و نسب قبیلهی خود‪ ،‬از نظر شرف و ب""زرگی براب""ر نمیبین""د و‬
‫هرگز نمیپذیرد به قبایل دیگر کمترین توجهی" داشته باشد‪ .‬چنانکه مدعی اس""ت نس""ب‬
‫وی شریفتر از نسب او میباشد یا افتخارات پدران و نژاد وی پاکتر و نیکت""ر از ن""ژاد‬
‫او میباشد‪.‬‬
‫مثالهایی که ذکر میشود نمونههای آشکاری از این غلو و افراط میباشد‪.‬‬
‫چنانک""ه در ت""اریخ وارد ش""ده اس""ت‪ ،‬ب""در بن معش""ر‪ -‬از ب""نی مدرک""ه‪ -‬در دوران‬
‫جاهلیت در بازار عکاظ ایستاده و به اصل و نسب خ"ود افتخ""ار میک"رد و میگفت م""ا‬
‫بنی مدرکه بن ِحن ِدف هستیم‪ .‬هرکس از ما عیبجویی" کند‪ ،‬میمیرد‪ .‬و چه کسی ق""ومش‬
‫متکبرانه راه میرود گویا که موجی تاریک است‪.‬‬
‫سپس پایش را میکشید و میگفت‪ :‬من عزیزترین عرب هس""تم‪ .‬ه""رکس گم""ان ب""رد‬
‫که از من عزیزتر است‪ ،‬باید تنبیه شود‪ .‬پس احمر بن م""ازن ه""وازنی" ادع""ا ک""رد ک""ه‬
‫نسب قبیلهی وی باالتر و برتر از اص""ل و نس""به""ای دیگ""ر اس""ت‪ .‬پس ب""در بن معش""ر‬
‫‪ - 1‬مسلم‪6105 :‬‬
‫‪ - 2‬گفته شده اولین کسی که این جمله را گفت‪ ،‬جندب بن عتبر ب""ود ک""ه مقص""ودش از‬
‫آن‪ ،‬همان ظاهر و حقیقت این جمل""ه ب"ود ک"ه برخاس""ته از تعص""ب ج""اهلی ب""ود‪ .‬نگ"ا‪:‬‬
‫فیض القدیر‪ ،‬مناوی‪3/59 :‬‬
‫‪426‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شمشیرش" را از غالف در آورد و ضربهای به پ""ای وی زد ک""ه پ""ایش از زان""و قط""ع‬


‫شد‪ .‬و هیچ توجهی به حرمت ماه حرام نکرد‪ .‬و اینگون""ه نزدی""ک ب""ود ش""رارت دامن‬
‫‪1‬‬
‫هر دو قبیله را فرا گیرد اگر به مصالحه روی نمیآورند»‪.‬‬
‫تردیدی نیست که چنین عملکردی مصداق" غلو و افراط" شدید در تعص""ب قبیل""های‬
‫میباشد‪ .‬و براستی" که این رفتاری" رایج در عصر جاهلی بود‪ .‬حتی که چنین حادثهای‬
‫باعث شد که احمر هوازنی بیش از پیش نس""بت ب""ه اص""ل و نس""ب قبیل""هی خ""ود فخ""ر‬
‫بفروشد" و در مورد آن اشعاری بسراید‪".‬‬
‫ب) انتقام گرفتن‪:‬‬
‫تردیدی نیست که مجازات جنایتکار" و انتقام گرفتن از او امری ج""ایز و رواس""ت‪.‬‬
‫به عنوان مثال کشتن قاتل امری است که نه ش""ریعت و ن""ه عق""ل و ع""رف آنرا انک""ار‬
‫نمیکند بلکه مذموم آن است که کسی جز قاتل کشته ش""ود ب""ه این دلی""ل ک""ه از خان""دان‬
‫فالن است و پس از آن‪ ،‬قاتل بار دیگر برای قتل کسی چون مقتول تالش کند هرچن""د‬
‫وی بیگناه باشد‪ .‬درحالیکه چنین امری به پادشاه ی""ا ن""ایب وی واگ""ذار میش""ود وگرن""ه‬
‫هرج و مرج رخ میدهد‪.‬‬
‫ت) فریاد" برآوردن و نعره کشیدن‪:‬‬
‫نع""ره کش""یدن و فری""اد" ب""رآوردن و ص""دا زدن ق""ومی" ب""ا ش""عار آنه""ا ب""رای کم""ک‬
‫خواستن و تشویق ایشان به جنگ‪ ،‬یکی از مظ""اهر اساس""ی تعص""ب میباش""د‪ .‬و چ""ون‬
‫کسی قومش را به فریاد" بخواند‪ ،‬باید ندا و فریاد او را اجابت کنند بدون اینکه شرایط"‬
‫‪2‬‬
‫و وضعیت یا عمل وی را بررسی" کنند که آیا ظالم است یا مظلوم‪.‬‬
‫ت) تعصب نسبت به علما و مشایخ و طالب علم؛‬
‫‪ -1‬چنانکه علما و مشایخ و طالب علم را معیار حق قرار" دهد‪.‬‬
‫‪ -2‬و الزام مردم ب""ه م""ذهبی خ""اص ی""ا ال""زام آنه""ا ب""ه ت""رجیح دی""دگاهی" اجته""ادی‪،‬‬
‫تعصب و تجاوز" است‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه می گوید‪« :‬هیچیک از ائمه نیست مگر اینکه اقوال و افعالی‬
‫دارد که پیروی نمیشوند با اینکه در مورد آنها م"ورد نک"وهش و س"رزنش" ق"رار نمی‪-‬‬
‫گیرند‪ .‬اما اقوال و افعالی که ب""ه ط""ور قطعی مخ""الفت آنه""ا ب""ا کت""اب و س""نت دانس""ته‬
‫نشده‪ ،‬بلکه از موارد" اجته"ادی میباش"ند ک""ه اه"ل علم و ایم""ان در م"ورد آنه""ا اختالف‬
‫ک""ردهان""د‪ ،‬گ""اهی در چ""نین م""واردی ب""رای ب""رخی ک""ه خداون""د متع""ال ح""ق را در آن‬
‫موضوع برای آنها آشکار نم""وده‪ ،‬مخ""الفت قطعی میباش""د ام""ا این امک""ان ب""رای آنه""ا‬
‫‪3‬‬
‫وجود" ندارد که مردم" را به چیزی ملزم کند که برای آنها واضح و آشکار نیست»‪.‬‬
‫‪ - 1‬العقد الفرید‪ ،‬ابن عبدریه‪88-6/87 :‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬االسالم و العرویة‪ ،‬مجدی ریاض‪ ،‬ص‪94 :‬‬
‫‪ - 3‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪384-10/383 :‬‬
‫‪427‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عوامل تعصب‪:‬‬
‫الف) برتری و ترجیح دادن شیوخ و مذاهب‪:‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬اک""ثر م""ردم" در این زمین""ه ب""ر مبن""ای ظن و گم""ان و‬
‫خواهشات نفسانی سخن میگویند‪ .‬چرا که حقیقت مراتب ائم""ه و مش""ایخ را نمیدانن"د و‬
‫پیروی" از حق مطلق را دنبال نمیکنند بلکه هر انسانی ب""ر مبن""ای ه""وای نفس خ""ود و‬
‫ظن و گمانی که در سر دارد‪ ،‬کسی را که از او پیروی" میکند بر دیگران ت""رجیح می‪-‬‬
‫دهد هرچند دلیل و برهانی همراه نداشته باشد و چه بسا که گاهی چنین عملکردی ب""ه‬
‫‪1‬‬
‫مجادله و جنگ و تفرقه میان آنها میانجامد که هللا و رسولش آنرا حرام کردهاند»‪.‬‬
‫ب) بازتاب تعصب شیوخ در پیروان وی چندین برابر است‪:‬‬
‫امام ذهبی رحمهاهلل در م""ورد اب""وجعفر هاش""می میگوی""د‪« :‬وی ش""یخ حنابل""ه و از‬
‫علمای معروف قرن پنجم بود‪ .‬در برابر اهل بدعت بسیار شدید بود و پ""یروانش" اه""ل‬
‫ب""دعت را قل""ع و قم""ع میکردن""د؛ از ص""فات وی عب""ادت بس""یار و زن""دگی" س""خت و‬
‫خشونت و قاطعیت در مذهبش بود‪ .‬چنانکه این امر باعث آزار و اذیت م""ردم توس "ط"‬
‫عوام و برپ""ایی" فتن""ه و ریختن خ""ونه""ا و دش""نام دادن ب""ه علم""ا ش""ده ب""ود‪ .‬پس زن""دانی"‬
‫‪2‬‬
‫شد»‪.‬‬
‫ج) مناظرات علنی؛‬
‫از مظاهر تعصب و حزب گرایی‪:‬‬
‫‪ -1‬کتمان حقی که همراه مخالف است با وجود آشکار بودن آن‪.‬‬
‫‪ -2‬محدود" کردن حق به عالم یا شیخی به صورت" مش""خص و معین؛ و اق""وال وی‬
‫را همچون شریعت تلقی کردن؛ امام شوکانی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬چنانک""ه دی""دگاه وی‬
‫و اجتهادی که از وی روایت شده‪ ،‬حجتی بر تو و س""ایر بن""دگان باش""د‪ .‬بن""ابراین اگ""ر‬
‫چنین تعاملی ب""ا او داش""ته باش""ی‪ ،‬در حقیقت او را ش""ارع و ن""ه متش""رعی ک""ه مکل""ف‬
‫‪3‬‬
‫است‪ ،‬تلقی کردهای»‪.‬‬
‫‪ -3‬برحذر" داش""تن از منص""فان‪ :‬ام""ام ش""وکانی رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬و از این قبی""ل‬
‫است فرار" آنها از علمای منصف و عیبجویی" آنها از کسانی که با آنان ارتب""اط دارن""د‬
‫یا از ایشان کسب علم میکنند‪ .‬و برح"ذر" داش"تنن ع"وام و طالب""ان علم از همنش"ینی ب""ا‬
‫‪4‬‬
‫منصفان‪»...‬‬
‫عوامل ترک تعصب‪:‬‬
‫‪ - 1‬مجموع" فتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪30/80 :‬‬
‫‪ - 2‬سیر اعالم النبالء‪548-18/546 :‬‬
‫‪ - 3‬ادب الطلب‪79 :‬‬
‫‪ - 4‬ادب الطلب‪26 :‬‬
‫‪428‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪ -1‬عدم تعصب به هیچ بشر و کتابی جز رسول خدا ح و کتاب هللا‪:‬‬


‫امام ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬برای هیچکس جایز نیست کسی جز رسول خدا‬
‫ح و کت""اب هللا را در دین اص""ل ق""رار ده""د و ه""ر کس شخص""ی را مش""خص کن""د ‪-‬‬
‫هرکس که باشد‪ -‬و بر مبنای قول و فعل وی دوستی" و دشمنی خود را تنظیم کند‪ ،‬وی‬
‫مصداق" این آیه است که میفرماید‪ِ « :‬منَ الَّذينَ فَ َّرقُوا" دينَهُ ْم َو کانُوا ِشيَعا ً ُکلُّ ِح ْز ٍ‬
‫ب بِم""ا‬
‫لَ َد ْي ِه ْم فَ ِرحُونَ » (روم‪« )32 :‬از کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند و فرق""ه فرق""ه‬
‫شدند و هر گروهی" به آنچه نزد خ"ود دارن"د‪ ،‬خوش"حالند» ‪ ...‬و ب"رای هیچکس ج"ایز‬
‫نیست که به مقوله ی""ا اعتق""ادی ک"ه دارد‪ ،‬ب""ر این مبن""ا دع""وت کن""د ک"ه آن دی"دگاه هم‪-‬‬
‫مشربان اوست؛ و نباید بر مبنای آن دشمنی کند‪ ،‬بلکه باید به این دلیل ب""ه آن جام""هی‬
‫‪1‬‬
‫عمل بپوشد که از جمله مواردی" است که هللا و رسولش" به آن امر کردهاند»‪.‬‬
‫‪ -2‬علما و شیوخ راهنمایان حق میباشند؛‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬ائمه و پیشوایانی که مسلمانان از آنها پیروی" میکنن""د‬
‫وسایل و راههای ارتباطی" و راهنمایانی" بین مردم و رسول" خ""دا ح میباش""ند‪ .‬چنانک""ه‬
‫اقوال و رهنمودهای" نبوی را به مردم ابالغ نموده و مراد رسول" خ""دا ح را برحس""ب‬
‫‪2‬‬
‫اجتهاد و تواناییشان به آنها میفهمانند»‪.‬‬
‫‪ -3‬پیروی" از فهم سلف و روی آوردن به آن؛‬
‫ابن تیمیه میگوید‪« :‬در تمام عمرم تا این لحظه هرگز کس""ی را در اص""ول دین ب""ه‬
‫مذهب حنبلی و غیر حنبلی دعوت نکردم و به دفاع" از آن هم ن""پرداختم و در س""خنانم‬
‫به آن اشاره هم نکردم" و چیزی جز آنچه سلف و پیشوایان امت بر آن اتفاق داشته اند‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫ذکر نکردم‪»...‬‬
‫د) تعصب حزبی برخی از جماعتهای دعوی؛‬
‫«چون مشخص شد جم""اعت و ح""زب فق""ط وس""یلهای از وس""ایل دع""وت ب""ه س""وی‬
‫خداوند" است‪ ،‬بنابراین برای هیچ مسلمانی جایز نیس""ت ک""ه عملک""رد وی در پ""ذیرفتن‬
‫حق چنین باشد که حق همان است که گروهی که به آن پیوسته میگوید و بس؛‬
‫یکی از مسائلی که بسیاری از مسلمانان ب""دان مبتال ش""دهان""د‪ ،‬این اس""ت ک""ه اغلب‬
‫کسانی که در باب علم‪ ،‬دین یا دعوت به گروهی مش""خص از فقیه""ان ی""ا متص""وفه ی""ا‬
‫دعوتگران و ‪ ...‬منسوب هستند از دین چیزی جز آنچه گروه و جماعت آن""ان بگوی""د‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫نمیپذیرند»‪.‬‬
‫و هرکس حق را نپذیرد مگر زمانی که آنرا از گروه و جم""اعتی بش""نود ک""ه ب""دان‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬ابن تیمیه‪9-20/8 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪20/224 :‬‬
‫‪ - 3‬مجموع" الفتاوی‪3/229 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬االقتضاء؛ ابن تیمیه‪74-1/73 :‬‬
‫‪429‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پیوسته است‪ ،‬درحقیقت به یهودیان شباهت دارد‪ .‬کسانی" که خداون "د" متع""ال در م""ورد‬
‫قيل لَهُ ْم آ ِمنُوا بِما َأ ْنزَ َل هَّللا ُ قالُوا" نُْؤ ِمنُ بِما ُأ ْن ِز َل َعلَيْن"ا َو يَ ْکفُ"رُونَ‬ ‫آنان میفرماید‪َ « :‬و ِإذا َ‬
‫ص "دِّقا ً لِم""ا َم َعهُ ْم قُ""لْ فَلِ َم تَ ْقتُلُ""ونَ َأ ْنبِيا َء هَّللا ِ ِم ْن قَ ْب " ُل ِإ ْن ُک ْنت ْمُ‬
‫ق ُم َ‬‫بِم""ا َورا َءهُ َو هُ " َو ْال َح" ُّ‬
‫ُمْؤ ِمنينَ » (بقره‪« )91 :‬و چون به آن‌ها گفت"ه ش"ود‪« :‬ب"ه آنچ"ه هللا ن"ازل ک"رده‪ ،‬ایم"ان‬
‫بیاورید» می‌گویند‪« :‬ما به چیزی ایمان می‌آوریم که بر خود م""ا ن""ازل ش""ده اس"ت» و‬
‫به غیر آن‪ ،‬کافر" می‌شوند‪ ،‬درحالی‌"که آن حق است و تصدیق"‌کننده چیزی است ک""ه ب""ا‬
‫خود دارند‪ .‬بگو‪« :‬اگر (راست می‌گویید) و مؤمنید پس چ""را پی""امبران هللا را پیش از‬
‫اش"ت ََر ُوا ْال َحياةَ‬ ‫ک الَّذينَ ْ‬ ‫این می‌کشتید؟!»‪ .‬و این پس از آن اس""ت ک""ه میفرمای""د‪ُ« :‬أولِئ َ‬
‫ص"رُونَ » (بق"ره‪« )86 :‬این"ان کس""انی‬ ‫ال ُّد ْنيا بِاآْل ِخ َر ِة فَال يُ َخفَّفُ َع ْنهُ ُم ْال َعذابُ َو ال هُ ْم يُ ْن َ‬
‫هس""تند ک""ه زن""دگی" دنی""ا را ب""ه به""ای آخ""رت خریدن""د‪ ،‬پس ع""ذاب آن‌ه""ا تخفی""ف داده‬
‫نمیشود و کسی آن‌ها را یاری نخواهد" کرد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫بررسی نشان میدهد کسی که به طور مطلق از گروهی که به آن پیوس"ته‪ ،‬پ"یروی‬
‫میکند‪ ،‬بر مبنای هوی و هوس و خواهشات نفسانی دوس""تی" و دش""منی خ""ود را تنظیم‬
‫میکند‪ .‬چرا که پذیرفتن حق نزد وی منوط به بیان آن از سوی گروهی" است که ب""دان‬
‫پیوسته است‪ .‬و اینگونه مبنای وی هوی و هوس میباشد‪ .‬ش""یخ االس""الم رحم""هاهلل می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬بسیاری" از افراد را میبینی که بر مبنای هوی و هوس""ی ک""ه معن""ای آنرا نمی‪-‬‬
‫دانند‪ ،‬با گروهی" دوستی و با گروهی دشمنی" میکنند و بلک"ه دلی""ل آنرا نمیدانن"د و ب"ه‬
‫صورت" مطلق دوستی یا دشمنی" میکنند بدون اینکه چنین دوستی و دش""منی ب""ه ط""ور‬
‫ص""حیح از رس""ول خ""دا ح و س""لف امت نق""ل ش""ده باش""د و ب""دون اینک""ه در معن""ای آن‬
‫‪1‬‬
‫بیندیشند" و لوازم" و مقتضیات آنرا بشناسند»‪.‬‬
‫بنابراین چون هر گروه و حرکتی" حزبی تشکیل دهد و به حزبگ""رایی روی" آورد‪،‬‬
‫وسیله بودن تنظیم" و حزبی که شکل گرفته‪ ،‬خود به هدف تبدیل میشود و نیک و بد و‬
‫درست و اشتباه خواندن هر چیزی در مس""یر حم""ایت از آن ق""رار" میگ""یرد و اینگون""ه‬
‫آنها را به تکهای جدا از امت تبدیل میکند که اه""داف خاص""ی را دنب""ال میکنن""د و این‬
‫منجر به خفقان و حزبگرایی و خودشیفتگی" در رای و دیدگاه و ترویج ارهاب فکری‬
‫میشود چنانکه فرصتی برای گفتگو و مناقشه و ش""وری ب""اقی نمیگ""ذارد ت""ا ح""دی ک""ه‬
‫برخی از این تنظیم"ات و گ"روهه""ا کم""ترین انعط""افی" در براب""ر فک"ر مخ""الف ی"ا نق"د‬
‫عناصر و عوامل دیگر نشان نمیدهند؛ و این امری است که منجر به ف""رار مغزه""ا و‬
‫‪2‬‬
‫دور شدن بسیاری از امکانات علمی از دسترس تنظیمات اسالمی میشود‪.‬‬
‫«چنانچ""ه واجب اس""ت ب""ر مبن""ای اس""م (ح""زب و گ""روه)‪ ،‬م""دح و ذم و دوس""تی" و‬
‫دشمنی" صورت نگیرد چرا که این موارد بر مبنای اسمهایی است که در ق""رآن ک""ریم‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی؛ ‪ 2/163‬و نگا‪ :‬درء تعارض العقل و النقل‪1/272 :‬‬
‫‪ - 2‬مراجعات فی الفکر و الدعوة و الحرکة‪ ،‬استاد عمر عبید حسنة‪113-112 ،‬‬
‫‪430‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ذکر شده است‪ ،‬اسامی چون‪ :‬مسلمان و کافر؛ مومن و من""افق‪ ،‬نی""ک و ب""د‪ .‬ص""ادق و‬
‫‪1‬‬
‫کاذب‪ ،‬مصلح و مفسد و امثال این اسامی؛»‬
‫اما به فتنه انداختن مردم" با اسامی احزاب و گروهها و ایجاد تفرق""ه می""ان امت ب""ر‬
‫مبنای آنچه هللا و رسولش بدان امر نکردهاند و نیز دوس""تی" و دش""منی ب""ر اس""اس این‬
‫اسامی‪ ،‬با ظن و گمان و هوی و هوس‪ ،‬از جمله مواردی" است ک""ه هللا و رس""ولش از‬
‫آن بری هستند‪.‬‬
‫«سلف صالح معیار پیروی از سنت را خشمگین نش""دن ب"ر مبن""ای ه"وی و ه""وس‬
‫قرار" دادهاند‪ .‬و پیروان مذاهب مخالف با اهل سنت و جماعت را اهل اه""واء (ب""دعت‬
‫‪2‬‬
‫و هوی و هوس) نامیدهاند»‪.‬‬
‫به ابوبکر" بن عیاش رحمهاهلل گفته شد‪ :‬ای ابوبکر‪ ،‬س""نی کیس""ت؟ گفت‪ :‬کس""ی ک""ه‬
‫چون چ"یزی از ه"وی و ه"وسه"ا ن"زد وی ذک"ر ش"د‪ ،‬ب"رای چ"یزی از آنه"ا خش"مگین‬
‫‪3‬‬
‫نشود»‪".‬‬
‫در زن""دگی" معاص""ر ن""یز مظ""اهر این تعص""ب و تح""زب مش""اهده میش""ود چنانک""ه‬
‫هرکس ادعا میکن""د گ""روه وی برح""ق اس""ت و دیگ""ران باط""ل هس""تند‪ .‬از مظ""اهر این‬
‫تعصب و غلو حزبی مذموم میتوان به موارد" ذیل اشاره کرد‪.‬‬
‫غلو و تعصب نسبت به حزب و جماعت و مصدر حق تلقی کردن آن‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -1‬یکی از رهبران جماعت شکری مصطفی میگوید‪:‬‬
‫«ما جماعت حق هستیم و جز ما کسی مس""لمان نیس""ت!» در این جم""اعت جوان""ان‬
‫طبع وظیفهای را ک""ه ب""ه آن روی آورده‬ ‫ِ‬ ‫به عملیات نظامی دعوت میشدند‪ ،‬جوانی" که‬
‫بود‪ ،‬نمیدانست و بلکه اغلب جوانان نسبت به نوع اندیشه رهبر جماعت بیگانه بودن""د‬
‫و همگی تابع بیچون و چرای فرم""ان ابوس""عد (کنی""ه ش""کری مص""طفی) بودن""د‪ .‬بلک""ه‬
‫عملی""ات حمل""ه ب""ه مرت""دین (یع""نی کس""انی ک""ه ج""زو این جم""اعت نبودن""د)" و اعالن‬
‫گسترده"ی آن ب""اعث ایج""اد رعب و وحش""ت در قل""وب هم""ه ش""ده ب""ود ح""تی غرب""اء و‬
‫‪5‬‬
‫اعضای جماعت»‪.‬‬
‫مبنای این جماعت اطاعت مطلق‪ -‬و بلکه کورکورانه‪ -‬بود‪ .‬چنانک""ه اگ""ر احس""اس‬
‫میشد کسی اوامر ص""ادره توس"ط" جم""اعت را ب""ا مقی""اس ش""رعی س""نجیده ی""ا ح""تی در‬
‫مورد" آنها به پرس و جو پرداخته‪ ،‬به ارتداد متهم میشد و با وی رفتاری میش""د ک""ه ب""ا‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬درء التعارض‪1/273 :‬‬
‫‪ - 2‬رک‪ :‬اهل االهواء‪ ،‬الموسوعة الفقیهیة‪7/100 :‬‬
‫‪ - 3‬االستقاقة‪ ،‬ابن تیمیه‪1/255 :‬‬
‫‪ - 4‬کنی""ه وی اب"و مص"عب میباش"د‪ .‬نگ""ا‪ :‬عب"دالرحمن ابوالخ"یر‪ ،‬ذکری""ات م"ع جماع"ة‬
‫المسلمین‪ ،‬ص‪ 74 :‬اسم جماعت وی‪ ،‬جماعت تکفیر و هجرت بود‪.‬‬
‫‪ - 5‬ذکریاتی مع جماعة المسلمین‪ ،‬ص‪73-72 :‬‬
‫‪431‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫مرتدان میشود»‪.‬‬
‫‪ -2‬و استاد محمد احمد راشد پس از اینکه دیدگاه اهل علم در مورد" اهل ب""دعت و‬
‫‪2‬‬

‫دوری" از آنها و سالم نکردن به آنها و نیز داستان کعب بن مالک را ذکر میکن""د‪ ،‬می‪-‬‬
‫گوید‪« :‬و ترک جم""اعت و مخ""الفت ب""ا آن و س""رپیچی از اوام""ر آن گن""اهی کم""تر از‬
‫ت واجب‪،‬‬ ‫گناهانی نیست که جمهور فقها ذکر نموده"اند! و عه""د ش""کنی در م""ورد بیع ِ‬
‫از بزرگترین ناجوانمردیها است که باالتر" از حرام ب"ودن آن اس""ت! پس ای مخ""الف‪،‬‬
‫با خود بیندیش‪ ،‬اگر این بیعت شکنی را تأویل میکنی و از طلب مغف""رت و آم""رزش‬
‫و توج""ه ب""ه عیب نفس خ""ویش‪ ،‬اب""ا میورزی" و راه مجادل""ه را در پیش میگ""یری و‬
‫وضعیت خود پس از هجرت را با پیش از آن مقایسه نمیکنی و نمیخ""واهی از ت""اریخ‬
‫پند بگیری و از وقایع آخرالزمان دوری" نمیکنی‪ ،‬پس در برابر" مومنان به ح""ال خ""ود‬
‫رحم کن که پس از این به تو سالم نخواهند کرد!!و چون ُمردی‪ ،‬ب""ر جن""ازهات طلب‬
‫مغفرت نخواهند کرد؟!‪ 3‬پس مصلحت خود را در نظ""ر بگ""یر و از آن م""راقبت" کن و‬
‫تواضع به خرج ده و با قافله همراه شو؛ مادامی ک""ه زن""ده باش""ی ح""ق ت""و را حف""اظت‬
‫خواهیم کرد و باطلب مغف""رت و آم"رزش ت""و را ب"ه ق"برت ملح""ق میک""نیم و نخ""واهیم‬
‫‪4‬‬
‫گذاشت تنها نوحهخوان اجارهای خبر مرگ تو را اعالن کند»‪.‬‬
‫‪ -3‬اس""تاد س""عید ح""وی رحم""ه هللا‪ 5‬میگوی""د‪« :‬جم""اعت اخ""وان‪ - ،‬و ن""ه غ""یر آن‪-‬‬
‫جماعتی است که شایسته است مسلمان دستش را در دس""ت او بگ""ذارد‪ 6».‬و همچ""نین‬
‫میگوی""د‪« :‬و ب""ر این اس""اس‪ ،‬ب""رای هیچ مس""لمانی گنج""ایش س""رپیچی" از این دع""وت‬
‫وجود" ندارد»‪ 7.‬و همچنین میگوید‪« :‬و چون شأن و منزلت این جم""اعت این میباش""د‪،‬‬
‫پس برای هیچ مسلمانی جایز نیست از آن خارج شود»‪".‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫الج َما َعةَ قِي َد ِ‬
‫ش ْب ٍر فقَ ْد َخلَ َع ِر ْبقَ ة اِإل ْ‬
‫س الَ ِم ِمنْ‬ ‫ق َ‬ ‫رسول خدا ح فرمودند‪َ « :‬منْ فَ َ‬
‫ار َ‬
‫ُعنُقِ ِه»‪« 8:‬هرکس جماعت را به اندازهی وجبی ترک کند‪ ،‬در حقیقت ریسمان اسالم‬
‫را از گردن خود بیرون کرده است»‪.‬‬
‫‪ - 1‬ذکریاتی مع جماعة المسلمین‪ ،‬ص‪135-134 :‬‬
‫‪ - 2‬یکی از رهبران و اندیشمندان" جماعت اخوان المسلمین میباشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬و چنین رفتاری" جز با کافر یا منافقی" که نفاق آن کش""ف ش"ده باش""د‪ ،‬نخواه""د ب"ود‪.‬‬
‫وهللا المستعان‬
‫‪ - 4‬العوائق‪ ،‬محمد احمد الراشد‪ ،‬ص‪278 :‬‬
‫‪ - 5‬یکی از رهبران و اندیشمندان" جماعت اخوان المسلمین‬
‫‪ - 6‬المدخل الی دعوة االخوان المسلمین‪ ،‬ص‪30-29 :‬‬
‫‪ - 7‬فی آفاق التعالیم‪ ،‬ص‪16 :‬‬
‫‪ - 8‬مسند احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬حاکم و آلبانی در صحیح الجامع‪ 1724 :‬آنرا صحیح دانس""ته‬
‫است‪.‬‬
‫‪432‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بنابراین بر هر مسلمانی واجب است که به هیچ سازمان و تنظیم ی""ا جه""تی ک""ه از‬
‫جم""اعت نیس""ت‪ ،‬منتس""ب نباش""د چ""را ک""ه اط""اعت ج""ایز نیس""ت مگ""ر از اولی االم""ر‬
‫مسلمانان؛ خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪« :‬يا َأ ُّيهَ""ا الَّذينَ آ َمنُ""وا ِإ ْن تُطي ُع""وا فَريق"ا ً ِمنَ الَّذينَ‬
‫تاب يَ ُر ُّدو ُک ْ"م بَ ْع َد إيمانِ ُک ْم ک""افِرينَ » (آل عم""ران‪« )100 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان‬ ‫ُأوتُوا ْال ِک َ‬
‫آوردهاید! اگر از گروهی" از اهل کتاب اطاعت کنید‪ ،‬شما را بعد از ایمان‌تان به کفر‬ ‫‌‬
‫‪1‬‬
‫بر می‌گردانند»‪".‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬خانهی مسلمان کامل چنان است که به مبانی اخوان المسلمین‬
‫پایبند باشد‪ ،‬چرا که آن کمال اسالمی معاصر" میباشد‪ .‬و بر این اساس است ک""ه اس""تاد‬
‫حسن البن"ا یکی از واجب"ات ب"رادر عام"ل را چ"نین عن"وان میکن"د‪ :‬ال"زام خ"انواده ب"ه‬
‫‪2‬‬
‫مبادی اخوان المسلمین»‪.‬‬
‫غلو و افراط در رهبری جماعت و رهبران آن‪:‬‬
‫یکی از ویژگیهای دعوت سلفی که آنرا از سایر حرکته""ای دع""وی متم""ایز نم""وده‬
‫این است که دعوت آن با محوریت شخصی" از اشخاص‪ -‬جز رس""ول خ""دا ح ‪ -‬و ن""یز‬
‫رهبری" از رهبران آن نمیباشد بلکه محوریت آن وابسته به منهج گرفته شده از کتاب‬
‫و سنت صحیح و آثارسلف" صالح میباش""د‪ .‬دع""وتی ک""ه ب""ه مش""ایخ و علم""ا و بزرگ""ان‬
‫احترام گذاشته اما آنها را معصوم" یا مقدس تلقی نمیکند‪.‬‬
‫مثالهایی در این غلو و افراط‪:‬‬
‫‪ -1‬محمد احمد الراشد پس از بی""ان این مطلب ک""ه دع""وتگران (اخ""وان المس""لمین)‬
‫اطاعت را رکنی از ایمانشان میشمارند‪ ،‬میگوید‪« :‬گروهی هستند که حق را نصرت‬
‫‪3‬‬
‫امیرشان میدانند و اطاعت از امر وی را ایمان میشمارند»‪".‬‬
‫همچنین میگوید‪« :‬و ش""عار در این مرحل""ه پیوس""ته این اس""ت ‪« :‬ام""ر و اط""اعت»‬
‫‪4‬‬
‫بدون کمترین تردید" و مراجعه و حرجی»‪.‬‬
‫‪ -2‬و سعید حوی رحمهاهلل میگوید‪« :‬و حرکت اسالمی معاص""ر ش""کل گ""رفت ک""ه‬
‫‪5‬‬
‫موسس آن امام امت و به درجه اجتهاد رسیده است؛ و او حسن البنا میباشد»‪.‬‬
‫و همچ""نین میگوی""د‪« :‬و نقط""ه آغ""ازین در اطمین""ان مطل""ق ب""ه دع""وت اخ""وان‬
‫المسلمین‪ ،‬به اطمینان به ش""خص حس""ن البن""ا رحم""هاهلل ب""از میگ""ردد‪ .‬براس""تی" م""ا این‬
‫‪ - 1‬من اجل خطوة الی االمام‪ ،‬ص‪40 :‬‬
‫‪ - 2‬فی آفاق التعلیم‪ ،‬ص‪29 :‬‬
‫‪ - 3‬العوائق‪ ،‬محمد احمد الراشد‪ ،‬ص‪8 :‬؛ تردی""دی نیس""ت ک""ه چ""نین نص""رت و ی""اری‬
‫مطلقی جایز نیست (نه در حق و نه در باطل) بلکه مقید به آنچه موافق ب""ا ح""ق اس""ت‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ - 4‬المجموعة‪ ،‬رسالة التعالیم‪ ،16 :‬حسن البنا رحمهاهلل‬
‫‪ - 5‬تربیتنا" الروحیة‪ ،‬ص‪75 :‬‬
‫‪433‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اطمینان را حاصل کردیم و پیروان را از کسانی که در اطمینان همچون ک""وه بودن""د‪،‬‬


‫پرورش" دادیم‪ .‬از جمله شیخ محمد الحامد رحمهاهلل که حسن البنا را مج""دد هفت ق""رن‬
‫گذشته میداند‪ .‬نه مجدد یک قرن؛ و معتقد اس""ت حس""ن البن""ا ب""ه درج""ه اجته""اد رس""یده‬
‫است و بر این باور" است که امت در طول ده قرن مجتهدی چون او را به خود ندی""ده‬
‫است‪ .‬و همهی اینها انتقال تجربیاتی است که در همراهی با شخصیت حسن البنا بیان‬
‫میکند‪ .‬و بلکه حسن البنا را تنها کسی میداند که ویژگیه""ای ره""بری کام""ل ب""ه او داده‬
‫‪1‬‬
‫شده است»‪.‬‬
‫بیایید به شعور میلیونها مسلمان در طول ده قرن احترام بگذاری""د‪ ،‬چگون""ه گم""ان‬
‫‪2‬‬

‫میکنید حدود" ده قرن در میان مسلمانان حتی یک مجتهد هم نبوده است تا اینک""ه ق""رن‬
‫چهاردهم" هجری فرا رسید و استاد حسن البنا رحمهاهلل آمد؟!‬
‫درحالیکه رسول" خدا ح خبر دادند که در رأس هر صد سال مجددی در میان امت‬
‫خواهد بود اما شما گمان میکنید این مجدد در رأس هر هزار سال است ‪ ...‬آی""ا در هم‬
‫کوبن""ده تات""ار‪ ،‬ش""یخ االس""الم ابن تیمی""ه را از ی""اد ب""ردهای""د؟! آی""ا ع""ز بن عبدالس""الم‬
‫فروشندهی پادشاهان در بازارها را فراموش" کردهاید؟! در قاموس شما افرادی" چون‬
‫ابن قیم و ابن کثیر و ابن حج""ر و ن""ووی و ذه"بی و محم""د بن عب""دالوهاب و ش"وکانی‬
‫رحمهماهلل در چه جایگ""اهی ق""رار دارن""د؟ ی""ا اینک""ه معتقدی""د ش""ما بخش بری""ده ش""ده و‬
‫تافت""های ج""دا بافت""ه از ت""اریخ امت اس""المی میباش""ید ک""ه ممل""و اس""ت از مجته""دین و‬
‫‪3‬‬
‫مجددین؟‬
‫رهبر مصدر دریافت (نزد برخی از جماعتها و احزاب) میباشد‪.‬‬
‫اخوان المسلمین میگویند‪« :‬چ""ون مس""لمانان بخواهن"د" مس""یر درس""ت و ص""حیح را‬
‫‪4‬‬
‫انتخاب کنند جز فکر و اندیشه استاد حسن البنا در برابرشان نخواهد بود»‪.‬‬
‫و همچنین میگویند‪« :‬ما هرگز راض""ی نمیش""ویم ک""ه دور از مس""یر و راه و روش‬
‫استاد حسن البنا حرکت کنیم چرا که کوتاهی" در این امر‪ ،‬در واق""ع تفری""ط و کوت""اهی‬
‫‪5‬‬
‫در مسیر درست و صحیح نصرت و یاری اسالم در این عصر و زمان میباشد»‪.‬‬
‫و همچنین میگویند‪« :‬سپس در اینجا و آنجا افکار و اندیشههای بیماری" رشد نمود‬
‫که در پی رهایی و خالصی از دعوت حسن البن""ا و افک""ار" وی ب""ود‪ .‬ام""ا بای""د آنه""ا و‬
‫دیگران بدانند که ح""رکت در مس""یری ج""ز افک""ار اس""تاد حس""ن البن""ا در این عص""ر و‬
‫‪ - 1‬المدخل الی دعوة االخوان المسلمین‪ ،‬ص‪183 :‬‬
‫‪ - 2‬خطاب سخن متوجه اخوان المسلمین است‪.‬‬
‫‪ - 3‬مولفات سعید حوی‪ ،‬دراسته و تق""ویم؛ ش""یخ س""لیم هاللی حفظ""هاهلل‪ ،‬ص‪125 :‬؛ ب""ا‬
‫تصرفی اندک‬
‫‪ - 4‬فی آفاق التعالیم‪ ،‬ص‪5 :‬‬
‫‪ - 5‬فی آفاق التعالیم‪ ،‬ص‪12 :‬‬
‫‪434‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫زمان‪ ،‬نادرست ی""ا مح""ال ی""ا ام""ری کورکوران""ه اس""ت‪ .‬اگ""ر ب""ه دنب""ال عملی کام""ل و‬
‫‪1‬‬
‫متکامل در خدمت اسالم و مسلمین هستیم»‪.‬‬
‫براسنی آیا چنین اقوالی مصداق سخن شیخ االس""الم نیس""ت ک""ه میگوی""د‪« :‬ه""رکس‬
‫شخصی" را مشخص کند – هرکس که باش""د‪ -‬و ب""ر مبن""ای ق""ول و عم""ل او دوس""تی و‬
‫دشمنی" کند وی « ِمنَ الَّذينَ فَ َّرقُوا دينَهُْ"م َو کانُوا ِشيَعا ً ُکلُّ ِح ْز ٍ‬
‫ب بِما لَ" َد ْي ِه ْم فَ ِر ُح""ونَ » از‬
‫کسانی خواهد ب"ود ک"ه دین خ"ود را پراکن"ده و بخش بخش ک"ردهان"د و ب"ه دس"تهه"ا و‬
‫گروههای گوناگونی" تقسیم شدهاند و هر گروهی هم از راه و روشی که دارد خرسند‬
‫‪2‬‬
‫و خوشحال است»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬برای هیچکس جایز نیست که شخصی جز رسول خ""دا ح را‬
‫ب""رای امت مش""خص و منص""وب کن""د و ب""ه راه و روش او ف""را خوان""د و دش""منی" و‬
‫دوستی" خود را بر مبنای او تنظیم" کند؛ و نیز برای هیچکس جایز نیست که ج""ز کالم‬
‫هللا و رسولش و آنچه امت بر آن اجماع کردهاند‪ ،‬کالمی را برای امت مش""خص کن""د‬
‫و بر مبنای آن دوستی" و دشمنی کند بلکه چنین عملکردی" از وی"ژگیه"ای اه"ل ب"دعت‬
‫است که شخصی یا کالمی را ب""رای امت مش""خص نم""وده و ب""ه وس""یله آن می""ان امت‬
‫‪3‬‬
‫تفرقه و اختالف ایجاد میکنند»‪.‬‬
‫و همچنین ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬برای کسانی که آم""وزش و تعلیم دیگ""ران‬
‫را بر عهده دارند (معلمان) جایز نیست که مردم" را فرقه فرق"ه و دس"ته دس"ته کنن""د و‬
‫عملی را انجام دهند که موجب عداوت و دشمنی" میان آنه""ا ش""ود؛ بلک""ه بای""د همچ""ون‬
‫برادرانی باشند که در نیکی و تقوا با یکدیگر" همکاری میکنند‪ .‬چنانکه خداوند متعال‬
‫وان» (مائ""ده‪:‬‬ ‫"اونُوا" َعلَي اِإْل ْث ِم َو ْال ُع" ْد ِ‬‫َعاونُوا" َعلَي ْالبِرِّ َو التَّ ْقوي َو ال تَع" َ‬‫میفرماید‪َ « :‬و ت َ‬
‫‪« )2‬و در راه نیکوکاری" و پرهیزگاری" با همدیگر همکاری کنی""د و (هرگ"ز) در راه‬
‫‪4‬‬
‫گناه و تجاوز همکاری نکنید»‪.‬‬

‫‪ - 1‬فی آفاق التعالیم‪ ،‬ص‪5 :‬‬


‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪20/8 :‬‬
‫‪ - 3‬همان‪20/164 :‬‬
‫‪ - 4‬مجموع" الفتاوی‪16-28/15 :‬‬
‫‪435‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مطلب‪ :‬منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث در دعوت به سوی هللا متعال‬


‫پیشگفتار‪:‬‬
‫غلو و تعصب و تحزب برای باطل و نسبت به جماعت یا رهبر و رهبران آن‪ ،‬به‬
‫عالوه برخی از عملکرده""ای اش"تباه‪ ،‬در بین اغلب م""ردم بازت""ابی معک""وس دارد ب"ه‬
‫ویژه در دیدگاه برخی از دعوتگران و طلبه علم؛ چنانکه این غلو و اف""راط" تب""دیل ب""ه‬
‫یک اصل در عمل جمعی میش"ود‪ .‬میدانیم بس"یاری" از ام"وری" ک"ه در اص"ل مش"روع"‬
‫هستند گاهی امور نادرستی" با آنها همراه میش""ود ام""ا این ام""ور ب""اعث نمیش""ود اص""ل‬
‫مشروع" را ت""رک ک""نیم ب""ه عن""وان مث"ال حقیقت اس""الم در این عص""ر و زم"ان توس""ط‬
‫برخی از مسلمانان دچار تحریف ش""ده اس""ت‪ ،‬ام""ا آی""ا بای""د ب""ه دلی""ل این عملکرده""ای‬
‫اشتباه و شاذ‪ ،‬اسالم را رها کرده و آنرا رد ک""نیم؟ و فریض""هی جه""اد را تعطی""ل ک""نیم‬
‫چون برخی از این اسم استفادهی نادرس""ت و ناص""حیح ک""ردهان""د؟ و ن""یز انتس""اب ب""ه‬
‫قبیله و وطن را به طور کلی رها ک""نیم چ""ون ب""رخی ب""ر اس""اس این نس""بت دوس""تی" و‬
‫دشمنی" میکنند‪...‬؟‬
‫بر این اساس دوست داشتم اقوال علما را در مورد حکم عمل جمعی برای پیشبرد‬
‫دعوت نقل کنم‪.‬‬
‫حکم عمل جمعی‪:‬‬
‫منظور ما از دعوت گروهی" یا جمعی این است که اسلوب دعوت به سوی خداوند"‬
‫متعال متکی بر تالش گروهی" و نه فردی" باشد‪ .‬تالش جمعی بر اساس تنظیم و ح""د و‬
‫مرزهایی" که با تکیه و رعایت آنها دعوت ثمره دهد و اهداف آن محقق ش""ود‪ .‬اکن""ون‬
‫به اقوال برخی از علما در این زمینه میپردازیم‪:‬‬

‫شیخ محمد ناصرالدین آلبانی رحمهاهلل‪:‬‬


‫سوال‪ :‬آیا بر این اعتقادید که اصل اندیشهی عمل جمعی ام""روزی" ب""دعت و ح""رام‬
‫است یا اینکه نقد شما متوجه اشتباهاتی" است که در تطبیق رخ میدهد؟‬
‫شیخ در پاسخ به این سوال میگوید‪« :‬خیر؛ جایی برای انک""ار عم""ل جمعی نیس""ت‬
‫زم""انی" ک"ه مق""رون ب"ه تح""زب نباش""د‪ .‬بلک""ه بس""یاری از آی""ات بی""انگر عم""ل جمعی و‬
‫گروهی" میباشند‪َ « :‬و ُکونُوا َم َع الصَّا ِدقينَ » (توبه‪« )119 :‬و ب""ا راس""تگویان باش""ید »‪.‬‬
‫ين» (فجر‪« )18 :‬و یکدیگر را بر اطع""ام مس""تمندان‬ ‫اضونَ َعلَى طَ َع ِام ا ْل ِم ْ‬
‫س ِك ِ‬ ‫« َواَل ت ََح ُّ‬
‫‪436‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ترغیب و تشویق" نمی‌کنید»‪َ « .‬و تَعا َونُوا َعلَي ْالبِ " ِّر َو التَّ ْق""وی» (مائ""ده‪« )2 :‬و در راه‬
‫نیکوکاری و پرهیزگاری با همدیگر همکاری" کنید»‪ .‬لذا مج""الی ب""رای انک""ار مطل""ق‬
‫چنین همکاری" جمعی وجود" ندارد‪ .‬چرا که اسالم با این تعاون و همک""اری برپاس""ت‪.‬‬
‫اما به نظر میرس""د این مس""أله در عص""ر حاض""ر از ه""دف اص""لی خ""ود ک""ه تع""اون و‬
‫همکاری در نیکی و پرهیزگاری" بوده‪ ،‬منحرف ش""ده و ب""ا تح""زب و تعص""ب آمیخت""ه‬
‫ش""ده اس""ت‪ .‬چنانک""ه این تعص""ب و تح""زب ب""ه ام""ری پذیرفت""ه ش""ده ن""زد بس""یاری از‬
‫دعوتگران تبدیل شده است‪ .‬همچون جمع شدن ب"ه اس"م ح"زب؛ درح"الیک"ه م"ا میدانیم‬
‫خداون"د" متع""ال در بس""یاری از آی""ات ق""ران از تح""زب و تعص""ب نس""بت ب""ه گ""روه ی""ا‬
‫جماعتی که راه و روش خاص""ی دارد و منهج خ""اص خ""ود را داراس""ت‪ ،‬هرچن""د این‬
‫برنامه و منهج از هر جهت مطابق" سنت نباشد‪ ،‬نهی کرده است‪ .‬تحزبی ک""ه ام""روزه‬
‫شاهد آن هستیم بیشتر فرقهگرایی است و در واقع مص"داق ام"وری اس"ت ک"ه رس"ول‬
‫خدا ح در برخی" احادیث از آنها برحذر داشته است‪ .‬همچون کالم الهی که میفرمای""د‪:‬‬
‫ب بِم"ا لَ" َد ْي ِه ْم فَ ِرحُ"ونَ » (روم‪« )32:‬از‬
‫"ز ٍ‬‫« ِمنَ الَّذينَ فَ َّرقُوا" دينَهُ ْم َو ک"انُوا ِش"يَعا ً ُک"لُّ ِح ْ‬
‫کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی" ب""ه آنچ""ه ن""زد‬
‫خود دارند‪ ،‬خوشحالند»‪".‬‬
‫‪1‬‬
‫ضوابط عملی جمعی یا تجمع شرعی‪:‬‬
‫‪ -1‬جمع شدن بر مبنای نیکی و پرهیزگاری"‬
‫‪ -2‬دعوت به کتاب و سنت بر مبنای فهم سلف صالح امت‬
‫‪ -3‬عدم دعوت به معصیت و نافرمانی" و نصرت و یاری تعصب‬
‫‪ -4‬علمای بزرگ اهل سنت و جماعت آنرا تأیید کنند‪.‬‬
‫‪ -5‬عدم نافرمانی" از زمامداران و حاکمان مسلمان‬
‫‪ -6‬نزد آنها بیعت نباشد‪.‬‬
‫‪ -7‬به شریعت پایبند باشند‪.‬‬
‫خالصه مطلب‪:‬‬
‫جمع شدن در راه عمل به اسالم بر طبق راه و روش رس""ول" هللا ح‪ ،‬ام""ری واجب‬
‫است که هیچکس در آن اختالفی ندارد بلکه امور مسلمانان سر و س""امان نمیگ""یرد و‬
‫جامعهی اسالمی محقق نخواهد شد و نیز دولت اسالمی برپا نخواه""د گردی"د" مگ""ر ب""ا‬
‫چنین تجمعی؛ اما شرط" آن این است که این تجمع بر مبنای تعصب نسبت ب"ه ش"خص‬
‫یا گروهی نباشد بلکه تعصب در آن فقط و فقط متوجه هللا و پیامی ک""ه از س""وی هللا و‬
‫‪2‬‬
‫رسولش" آمده است و منهج سلف صالح باشد؛»‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬حکم العمل الجماعی فی االسالم‪ ،‬ص‪ 17-15 :‬شیخ عبدهللا السبت حفظه هللا‪.‬‬

‫‪ - 2‬مجلة االصالة‪ ،‬شماره‪18 :‬؛ محرم" ‪ 1418‬هجری؛ نگ""ا‪ :‬حکم العم""ل الجم""اعی فی‬
‫‪437‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اهمیت نظام‪:‬‬
‫نظام و ت""رتیب مش""خص از وس""ایل مفی""دی اس""ت ک""ه ب""رای جهتدهی هرچ""ه به""تر‬
‫تالشها و اولویتگذاری و برنامه"ریزی آنها ضروری" به نظر میرسد تا اینکه دس""تیابی‬
‫به هدف مثمر ثمر واقع شود به ویژه در می""دان دع""وت؛ این نظ""ام و ت""رتیب فرص""ت‬
‫پیروزی دعوتگر در دعوتش و رسیدن به اهدافش را افزایش میده""د‪ .‬و ب""دون نظم و‬
‫ترتیب الزم‪ ،‬تالش و فعالیت"ها پراکنده بوده و انسجام الزم برای رس""یدن ب""ه ثم""رات و‬
‫‪1‬‬
‫اهداف مورد نظر وجود" نخواهد داشت‪.‬‬
‫تنظیم در عمل جمعی‪:‬‬
‫تجمع گروهی" از مسلمانان برای همکاری و همی"اری" در مس"یر دع"وت ب"ه س"وی‬
‫خداوند" و امر به معروف و نهی از منکر‪ ،‬بزرگترین کمک ب""ه تحقی""ق اه""دافی چ""ون‬
‫راهنمایی" مردم به سوی خیر و نیکی و بیان راه رشد و س""عادت ب""رای آنه""ا و ‪ ...‬می‪-‬‬
‫باش""د‪ .‬چنانک""ه این اجتم""اع و گردهم""ایی ب""ه تحقی""ق ن""یرویی" ق""وی" و بازدارن""ده از‬
‫دعوتگران به سوی خدا‪ ،‬کمک میکند‪.‬‬
‫اما با این همه‪ ،‬این تجمع تنه""ا وس""یله"ای از وس""ایل دع""وت ب""ه س""وی خ""دا میباش""د‬
‫بنابراین وضعیت گروهی" که گرد هم جمع ش""دهان""د‪ ،‬بررس"ی" میش""ود‪« .‬پس اگ""ر ب""ر‬
‫مبنای آنچه هللا و رسولش بدان امر کردهاند‪ ،‬جمع شدهاند ب"دون اینک"ه چ"یزی ب"ر آن‬
‫افزوده یا کاسته باش""ند‪ ،‬در این ص""ورت" مومن""انی هس""تند ک""ه حق""وق و وظ""ایف" تم""ام‬
‫مسلمانان را دارند؛ و اگر بر آنچه هللا و رسولش بدان امر کردهاند‪ ،‬چیزی افزوده ی""ا‬
‫از آن بکاهند‪ ،‬از جمله‪ :‬تعصب در حق و باطل نسبت به کسی که به حزب آنها وارد‬
‫شده باشد و اعراض از کسی که در حزبشان وارد نشود – چه بر حق باشد یا باط""ل‪-‬‬
‫در این صورت چ""نین تجمعی در واق""ع هم""ان تفرف""های اس""ت ک""ه هللا و رس""ولش آنرا‬
‫‪2‬‬
‫نکوهش کردهاند»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬باید در هر اجتماعی در عالم عنص""ر‬
‫همپیمانی و تحالف وجود داشته باشد‪ .‬تفاوتی" نمیکند این اجتماع‪ ،‬دو نفر ی""ا بیش""تر" از‬
‫دو نفر باشند‪ .‬چرا که انسانها نمیتوانند زندگی کنند مگ""ر ب""ا مش""ارکت هم در ام""وری"‬
‫که جلب منافع آنها و دفع ضرر از ایشان را به دنبال دارد‪ .‬و اتف""اق آنه""ا ب""ر این ام""ر‬
‫همان تعاقد و تحالف و همپیمان شدن میباشد»‪ 3.‬و نیاز به تحالف و عق""د ق""رار" داد در‬
‫االسالم‪ ،‬شیخ عبدهللا السبت حفظهاهلل؛ مراجعه عالمه شیخ صالح بن فوزان الف""وزان؛‬
‫ص‪51-49 :‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬اصول الدعوة‪ ،‬دکتر عبدالکریم زیدان رحمهاهلل؛ ‪469-463‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪ ،‬شیخ االسالم‪93-11/92 :‬‬
‫‪ - 3‬جامع الرسائل‪307-2/306 :‬‬
‫‪438‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ق""ومی ک"ه اط""اعت از ف""ردی مش""خص آنه""ا را متف"ق و منس""جم نک"رده اس"ت‪ ،‬بیشت"ر‬
‫احساس میشود‪« .‬و هر قومی" ک""ه اط""اعت از ف""ردی‪ "،‬در تم""ام ام""ور آنه""ا را متف""ق و‬
‫منسجم نکرده است‪ ،‬باید در آنچه فرد مورد اطاعت (مطاع) آنها را بدان ام""ر نک""رده‬
‫‪1‬‬
‫است‪ ،‬همپیمان شوند»‪.‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬و آنچه بر مبنای اتفاق و عقد قرارداد تعیین شده است‪ ،‬چ""ون‬
‫امری شرعی میباشد‪ ،‬وفای به آن واجب است‪ .‬چرا که شریعت از افعالی تشکیل شده‬
‫که‪ :‬برخی در برابر هللا واجب است و برخی ب""ر م""ردم نس""بت ب""ه هم واجب اس""ت‪ .‬و‬
‫گاهی با امر خداوند واجب میشوند" و گاهی با عقد و قرارداد" واجب میشود مانند ن""ذر‬
‫و قراردادهای معاوضه"ای و مشارکتی؛ بنابراین هیچ واجبی در شریعت نیست مگ""ر‬
‫‪2‬‬
‫بر مبنای شریعت یا عقد قرارداد»‪".‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬برای هیچکس جایز نیست که از دیگری عهد و پیمان بگیرد‬
‫که در هر آنچه او میخواهد با وی موافق باشد‪ .‬و با کسی که او دوس""ت دارد دوس""تی"‬
‫کند و با کسی که با او دشمنی کن""د‪ ،‬او ن""یز دش""منی کن""د‪ ،‬بلک""ه ه""رکس چ""نین عه""د و‬
‫پیمانی را مط""رح کن""د‪ ،‬عم""ل وی از جنس عم""ل چنگ""یز خ""ان‪ 3‬و امث""ال وی میباش""د‪.‬‬
‫کسانی که موافقان خود را دوست و مخالفان خود را دشمن و متجاوز میپندارند‪ ".‬بلکه‬
‫بر همهی آنها و پیروانشان عهد و پیمان هللا و رسولش واجب اس""ت‪ ،‬چنانک""ه بای""د از‬
‫هللا و رسولش اطاعت کنند و آنچه هللا و رسولش بدان امر نموده‪ ،‬انجام دهن""د و آنچ""ه‬
‫را هللا و رس"ولش ح"رام ک"ردهان"د‪ ،‬ح"رام بدانن"د و حق"وق مس"لمانان را چنانک"ه هللا و‬
‫‪4‬‬
‫رسولش" امر کردهاند‪ ،‬رعایت کنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬دیدگاه شیخ عبدالعزیز بن باز رحمهاهلل در مورد" تشکیل تنظیم" برای گ""روهی"‬
‫که به سوی خداوند دعوت میدهند‪:‬‬
‫عبدالعزیز بن باز رحمهاهلل در پاسخ به سوالی در م""ورد جم""اعت «انص""ار" الس""نة‬
‫المحمدیة »در سودان به این مساله میپردازد‪.‬‬
‫س""وال‪ :‬آی""ا چنانک""ه ب""رخی میگوین""د‪ ،‬تنظیم (برنام""ه و منهجی مش""خص) ب""رای‬
‫گروهی" که دعوت میدهند‪ ،‬امری بدعت است؟‬
‫پاسخ‪ :‬تنظیم بدعت نیست؛ و از جمل""ه ع""واملی ک""ه ب""ه ادای واجب کم""ک میکن""د‪،‬‬
‫تنظیم" آن و رهبری است که به او مراجع"ه میکنن""د و مجلس"ی ش""ورایی" ک"ه در آن ب"ه‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬شیخ االسالم‪ ،‬جامع الرسائل‪2/309 :‬‬
‫‪ - 2‬همان‬
‫‪ - 3‬چنگیز خان رهبر مغولها ب"ود‪ .‬ره"بران تات"ار از نس"ل او بودن"د ک"ه ب"ه س"رزمین‬
‫مسلمانان یورش آوردند‪ ".‬وی در س""ال ‪ 1167‬م متول"د و در س""ال ‪ 1227‬م ف"وت ش"د‪.‬‬
‫نگا‪ :‬الموسوعة العربیة المیسرة‪ ،‬ص‪650 :‬‬
‫‪ - 4‬الفتاوی‪28/16 :‬‬
‫‪439‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مش""ورت میپردازن""د؛ بلک""ه این از وظ""ایف" ب""زرگ و از اس""باب پ""یروزی میباش""د‪ .‬و‬
‫عملی که منظم و سازماندهی" شده باشد احتمال پیروزی آن بیش از عمل نامنظم" و بی‬
‫سر و سامان است‪ .‬و اینکه جماعت و گروه دعوتگر اعمال خود را در مسیر دعوت‬
‫به سوی خداوند و آموزش خیر و نیکی به مردم و تعمیر مساجد" و ح"ریص ب"ودن ب"ه‬
‫هم""راهی و همگ""امی ب""ا پیش""وایان و ائم""ه مع""روف" ب""ه س""نت و اس""تقامت‪ ،‬تنظیم و‬
‫ساماندهی" میکند‪ ،‬امری بسیار" مطلوب است که خیر بزرگی" در آن نهفته است‪.‬‬
‫و چنین عملکردی بدعت نیست بلکه جرئی از شریعت است‪ .‬چنانکه عنایت اهل‬
‫سنت متوجه تنظیم امورشان و انتخاب بهترینها برای عهدهدار ش دن مس ئولیته ا و‬
‫مشورت در امور اجرایی و دعوی خ ود میباش د‪ .‬و هم هی اینه ا از جمل ه م واردی‬
‫است که شریعت بیان کرده است‪ .‬و خداون د در توص یف آنه ا میفرماید‪َ « :‬و َأ ْم ُر ُه ْم‬
‫ش وري بَ ْينَ ُه ْم » (ش وری‪« )38 :‬و کارهای‌ش ان بین آن ان ب ه (ص ورت) مش ورت‬ ‫ُ‬
‫َأْل‬
‫است»‪ .‬و به رسول خدا ح میفرماید‪َ « :‬و شا ِو ْر ُه ْم فِي ا ْم ِر» (آل عمران‪« )159 :‬و‬
‫َص ُمو ْا بِ َح ْب ِل هّللا ِ َج ِمي ًع ا َوالَ‬
‫در کاره ا‪ ،‬ب ا آن ان مش ورت کن»‪ .‬و میفرماید‪َ « :‬وا ْعت ِ‬
‫تَفَ َّرقُو ْا» (آل عمران‪« )103 :‬و همگی به ریسمان هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید‬
‫و پراکنده نشوید»‪.‬‬
‫بنابراین اجتماع و همکاری" و مشورت از جمله اموری" است که هللا متعال آنها را‬
‫دوس""ت دارد و از آنه""ا راض""ی میباش""د‪ .‬و این زم""انی اس""ت ک""ه در مسیرمص""لحت‬
‫‪1‬‬
‫مسلمانان باشد‪.‬‬

‫امارت در دعوت‪:‬‬
‫شیخ عبدالعزیز بن باز رحمهاهلل میگوید‪:‬‬
‫‪2‬‬

‫از عبدالعزیز بن عبدهللا بن باز به برادران گ""رامی در جماع""ة الس""لفیة در جه""راء‬


‫کویت‪:‬‬
‫سالم علیکم و رحمةهللا و برکاته؛ اما بعد‪:‬‬
‫از تحقی"ق یکی از اعض"ای جم"اعت ب"ا عن"وان «ام"ارة ال"دعوة – دراس"ة س"لفیة»‬
‫مطلع شدم و آنرا به طور" کام""ل خوان""دم" و در هری""ک از مط""الب و مب""احث آن تأم""ل‬
‫نمودم" و چنین دریافتم ک""ه ه""دف این رس""اله ع""دم ج""واز ام""ارت در دع""وت میباش""د و‬
‫دالیل موید این مطلب را بیان کرده است‪.‬‬
‫اما به نظر من منظور امارت در امر دعوت‪ -‬ن""زد کس""ی ک""ه ب""ه آن عم""ل میکن""د‪-‬‬
‫مدیریت و پیشبرد برنامه"ها میباشد و منظور از امارت چنانک""ه از لف""ظ آن ب""ر میآی""د‪،‬‬
‫والیت عامه نیست‪ .‬امارت در اینج""ا ش""بیه ریاس""ت جمعیت ی""ا ش""رکت ی""ا س""ازمان و‬
‫‪ - 1‬حکم العمل الجماعی فی االسالم‪ ،‬شیخ عبدهللا السبت‪ ،‬حفظهاهلل‪ ،‬ص‪43 :‬؛‬
‫‪ - 2‬فتوای" صادره در تاریخ‪ 13/1/1402 :‬هجری‬
‫‪440‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اداره یا موسسه یا باشگاهی میباشد‪ .‬به این معنا ک""ه مس""می ب""ه آن مرج""ع در عم""ل و‬
‫مدیر منهج ترسیم" شده میباشد‪ .‬و دلیل آن مطالبی است که در حین بحث در ص""فحهی‬
‫‪ 24‬ذکر نموده و بیان کردهاید که این امارت نزد کسانی که قائل بدان هستند مس""تلزم‬
‫پرداختن به وظایف امارت عام بر مس"لمانان نیس"ت؛ وظ"ایفی چ""ون تنفی""ذ ش""ریعت و‬
‫اقامه حدود و اعالن جهاد و ‪ ...‬بنابراین چون این مطلب واضح است و معنای م""ورد‬
‫نظر از این لفظ نیز مشخص میباشد‪ ،‬لفظ امارت در اینجا یک اصطالح است که پس‬
‫از توضیح معانی‪ ،‬دیگر بحث و مناقشهای در مورد" آن نخواهد بود‪.‬‬
‫و ب"ر تم"ام ب"رادران مس"لمانی ک"ه در عرص"هی دع"وت اس"المی مش"غول فع"الیت‬
‫هستند مادامی که هدف همهی آنها رسیدن به حق است‪ ،‬تداوم" ب""ر تع""اون و همک""اری‬
‫بر نیکی و تقوا و توصیه به صبر و دوری" از اختالف واجب است‪ .‬و شایسته نیس""ت‬
‫اختالف منهج و راه و روش س""بب تم""ایز و ج""دایی می""ان دع""وتگران باش""د چنانک""ه‬
‫هریک از آنها تالش خود را متوجه ایجاد مانع در مسیر دیگری" و نق""د آن کن""د‪ ،‬البت""ه‬
‫اگر هدف یکسان است و دعوت همگی متوجه اصالح و تمسک به کتاب هللا و س""نت‬
‫رسول هللا ح میباشد و در منهج امری مخالف با اوامر و نواهی هللا و رسولش نباش""د‪.‬‬
‫بلکه واجب است در مسیر دعوت به سوی خداون""د و بلن""د ک""ردن پ""رچم آن در براب""ر‬
‫دعوتهای ویرانگر و گمراهی ک""ه در پی فس""اد جامع""ه هس""تند‪ ،‬عم""ل هری""ک از آنه""ا‬
‫مکمل عمل دیگری" باشد‪.‬‬
‫مش""غول ش""دن دع""وتگران ب""ه یک""دیگر و ب""ه ک""ار ب""ردن تالش خ""ود در جهت نق""د‬
‫یکدیگر و ایجاد نف""رت از جم""اعت دیگ""ر‪ ،‬خط""ری بس""یار ب""زرگ در مس""یر دع""وت‬
‫اسالمی میباشد‪ .‬و در واقع فرصت را برای یورش" دشمن مناسب می کند و جوانان را‬
‫از پیوستن ب"ه تش"کله"ای دع"وی و پ"ذیرفتن دع""وت آنه""ا ب""از میدارد و وقت و زم""ان‬
‫دعوت و دعوتگران را ض""ایع نم""وده و هیچ فای""دهای را در ب""ر ن""دارد‪ ".‬بلک""ه اس""باب‬
‫تفرقه و دشمنی و تنفر را جایگزین تعاون و همکاری و سازش میکند‪.‬‬
‫از خداوند" متعال میخواهم که همه را به سوی حق هدایت کند و توصیه ب""ه ح""ق و‬
‫صبر بر آنرا بر ایشان روزی گرداند‪ .‬و برای اس""الم و مس""لمانان‪ ،‬ع""زت و رفعت و‬
‫بزرگی" و تمکین مقدر کند‪.‬‬
‫دوست دارم در اینجا به اشتباه نویسنده در فصل س""وم از کت""ابش اش""اره کنم‪ .‬آنج""ا‬
‫که به شرایط و وضعیت" زمانی میپردازد" ک"ه جم"اعت و گ"روهی نباش"د‪ .‬و اینک"ه ب"ه‬
‫صراحت بیان میکند در زمان ما جماعت و امامی نیست‪.‬‬
‫سبب این اشتباه‪ ،‬فهم نویسنده از مفه""وم جم""اعت اس""ت‪ .‬چنانک""ه وی معتق""د اس""ت‪:‬‬
‫جماعت‪ ،‬جماعت نخواهد بود و امام‪ ،‬امامی نخواهد" بود که اط""اعت از وی ب""ر طب""ق‬
‫آنچه هللا و رسولش ام"ر ک"ردهان"د‪ ،‬واجب باش"د و حق"وق وی طب"ق ش"ریعت رع"ایت‬
‫شود‪ ،‬مگر زمانی که امام عام برای همه مسلمانان باشد و امامت وی برای سرزمین" ‪-‬‬
‫‪441‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫های اسالمی فراگیر" باشد‪.‬‬


‫اما این تصور درست نیست و بلکه خالف آن صحیح است‪ .‬چرا که هرگاه امارت‬
‫در سرزمینی" از طریق" بیعت یا غلبه و قدرت برای شخص مسلمانی" میس""ر گردی""د و‬
‫او به تحکیم شریعت و تنفیذ اوامر و نواهی آن و اقام""ه ح""دود ش""ریعت پ""رداخت‪ ،‬در‬
‫حقیقت ام""امت وی منعق""د ش""ده و اط""اعت از وی واجب اس""ت و جم""اعتی ک""ه تحت‬
‫قدرت و قوت وی هستند‪ ،‬جماعت اسالمی میباشند که برای آنها حالل نیست بر علیه‬
‫این امام خروج کنند و از اطاعت وی دست کشند مگ""ر اینک""ه از وی کف""ری ب""واح و‬
‫آشکار ببینند‪.‬‬
‫و همچون این مورد" در ت""اریخ مس""لمانان بس""یار دی""ده ش""ده اس""ت‪ .‬چنانک""ه خالفت‬
‫عباسیها در مش""رق زمین منعق""د ش""د و خالفت ام""ویه""ا در ان""دلس؛ و هری""ک از آنه""ا‬
‫برای زیردستان خود امام بودند‪ ".‬و جماعت آنها جماعت اسالمی بود‪ .‬اکنون نیز ام""ر‬
‫چنین است که حکومتهای اسالمی متعدد میباشند‪ .‬پس حک""ومت‪ ،‬حک""ومت اس""المی و‬
‫جماعت و مردمان آن‪ ،‬جماعت اسالمی میباشند مادامی ک""ه ب""ه تنفی""ذ احک""ام اس""الم و‬
‫تحکیم شریعت هللا پایبند باشند‪ .‬و در این امر با گناهان و معاصی خلل ایجاد نمی شود؛‬
‫و اینچنین است هر جماعتی که به سوی توحید و پیروی از کتاب و سنت دع""وت می‪-‬‬
‫دهد که جماعت اسالمی نامیده میشود‪ .‬در هر مکانی که باشد هر چن""د ام""ر پادش""اهی‬
‫ملتزم به شریعت نباشد‪ .‬بنابراین بر هرکسی" که در جستجوی" حق اس""ت واجب اس""ت‬
‫همراهی با جماعتی که متصف به این معنا است‪ ،‬ب""ر خ""ود الزم بگ""یرد و آنرا ی""اری‬
‫کند و بر تعداد آن بیفزاید چرا که آن نیز یکی از مصادیق" ح""دیث مش""هور" حذیف""ه می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫خداوند متعال ب""ه م""ا و ش""ما فق""ه در دین و ح""رکت در مس""یر آن روزی گردان"د" و‬
‫اعمال و نیتهای ما را خالص برای ذات بلند مرتبهاش ق""رار ده""د‪ 1.‬والس""الم علیکم و‬
‫رحمةهللا وبرکاته‬
‫خالصه مطلب‪:‬‬
‫‪ -1‬الف) عمل جمعی مشروع و از باب تعاون و همکاری در نیکی و تقوا میباش""د‬
‫و هیچ عالم سلفی را نمیشناسیم که از آن منع کرده باشد‪.‬‬
‫ب) آنچه در عمل جمعی ممنوع است تحزب و بیعت گرفتن میباش""د‪ .‬و این ام""ری‬
‫است که از آن اعالن برائت نم"وده و ب"رادران س"لفی را از وق"وع" در آن برح""ذر می‪-‬‬
‫داریم‪ .‬و این امری است که علما در مورد آن هشدار دادهاند‪.‬‬
‫ج) عمل جمعی آشکارا و واضح باشد و نزد هم""ه م""ردم مع""روف و ش""ناخته ش""ده‬
‫باشد و جماعت برای همه واضح ب""وده و هیچ ام""ر مبهمی در دع""وت و اش""خاص آن‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬حکم العمل الجماعی فی االسالم‪ ،‬شیخ عبدهللا السبت حفظ""هاهلل؛ چ""اپ جمعی""ة‬
‫الشریعة‪ 1423-1422 :‬هجری‬
‫‪442‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫نباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬یکی از لوازم" و ضروریات عمل جمعی انتخاب رهبر‪ ،‬رئیس یا مسئول ی""ا ‪...‬‬
‫ب""رای ادارهی ام""ور دع""وت میباش""د ب""دون اینک""ه بیعت گرفت""ه ش""ود ی""ا ص""فات‬
‫امیرالمومنین به او داده شود؛ این مسئول" در امور نی""ک و مع""روفی" ک""ه جم""اعت در‬
‫راستای" تحقیق و ترتیب آنها تشکیل ش""ده‪ ،‬اط""اعت میش""ود و ه""رکس از وی اط""اعت‬
‫نکن"د گن"هک"ار محس"وب نمیش"ود و بلک"ه ه"ر مس"لمانی س"عی و تالش خ"ود را ب"رای‬
‫همکاری با برادرانش به کار گیرد و صفوف به هم پیوسته آنها را از هم جدا نکند‪.‬‬
‫‪ -3‬جماعت حق‪ 1‬باید در میان مردم اظهار وجود" کند تا مردم" دعوت و منهج آنه""ا‬
‫را بدانند و خود را متمایز نموده و دعوت خود را اظهار" دارند‪.‬‬
‫‪ -4‬دوری" نمودن از تم"ام وس""ایل و اس""باب ح""زبگ"رایی ک"ه امت را فرق"ه فرق""ه و‬
‫گروه گروه میکند واجب است‪ .‬بلکه باید امت به چنگ زدن به ریس""مان الهی دع""وت‬
‫‪2‬‬
‫شود‪.‬‬
‫مبحث یازدهم‪:‬‬
‫تالش و کوش""ش در جهت ب""از ی""افتن زن""دگی اس""المی و تط""بیق" حکم خداون "د" در‬
‫زمین بر حاکم و محکوم واجب است و این در راستای" عم"ل ب"ه رهنموده"ای الهی و‬
‫ق لِتَحْ ُک َم‬ ‫"اب بِ" ْ‬
‫"ال َح ِّ‬ ‫"ک ْال ِکت" َ‬ ‫نبوی میباشد‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّا َأ ْنزَ ْلنا ِإلَ ْي" َ‬
‫ک هَّللا ُ» (نساء‪« )105 :‬یقینا ً (این) کتاب را بحق بر تو نازل کردیم‪،‬‬ ‫اس بِما َأرا َ‬ ‫بَ ْينَ النَّ ِ‬
‫تا به آنچه هللا به تو آموخته در میان مردم داوری کنی»‪.‬‬
‫«و َأ ِن احْ ُک ْم بَ ْينَهُ ْم بِما َأ ْن" َز َل هَّللا ُ» (مائ""ده‪« )49 :‬و در می""ان آن‌ه""ا ب""ر‬ ‫و میفرماید‪َ :‬‬
‫اساس آنچه هللا (در قرآن) نازل کرده حکم کن»‪.‬‬
‫َأْل‬ ‫َ‬
‫سُئو ٌل عَنْ َر ِعيَّتِ ِه‪ ،‬ف ا ِمي ُر الَّ ِذي‬ ‫و رسول خدا ح فرمودند‪َ« :‬أاَل ُكلُّ ُك ْم َر ٍ‬
‫اع‪َ ،‬و ُكلُّ ُك ْم َم ْ‬
‫س ُئو ٌل‬ ‫اع َعلَى َأه ِْل بَ ْيتِ ِه‪َ ،‬و ُه َو َم ْ‬ ‫سُئو ٌل عَنْ َر ِعيَّتِ ِه‪َ ،‬وال َّر ُج ُل َر ٍ‬ ‫اع‪َ ،‬و ُه َو َم ْ‬‫س َر ٍ‬ ‫َعلَى النَّا ِ‬
‫اع َعلَى‬ ‫ٌ‬
‫س ُئولَة َع ْن ُه ْم‪َ ،‬وا ْل َع‪ْ 3‬ب ُد َر ٍ‬ ‫ت بَ ْعلِ َها َو َولَ ِد ِه‪َ ،‬و ِه َي َم ْ‬ ‫ٌ‬ ‫َأ‬
‫َع ْن ُه ْم‪َ ،‬وا ْل َم ْر ةُ َرا ِعيَة َعلَى بَ ْي ِ‬
‫سُئو ٌل عَنْ َر ِعيَّتِ ِه»‪« :‬هریک از‬ ‫سُئو ٌل َع ْنهُ‪َ ،‬أاَل ف ُكلُّ ُك ْم َر ٍ‬
‫اع‪َ ،‬و ُكلُّ ُك ْم َم ْ‬ ‫َ‬ ‫سيِّ ِد ِه َو ُه َو َم ْ‬
‫ال َ‬ ‫َم ِ‬
‫شما مسئول است و در مورد" زیردستانش" سوال خواهد ش""د‪ .‬بن""ابراین ام""یری ک""ه ب""ر‬
‫مردم انتخاب شده است مس""ئول اس""ت و در م""ورد زیردس""تانش س""وال خواه""د ش""د‪ .‬و‬
‫مرد نسبت به خانواده"اش مسئول است و در مورد" آنها سوال خواهد شد و زن نس""بت‬
‫به خانه شوهرش و فرزندانش" مسئول است و در مورد آنها سوال خواه""د ش""د و بن""ده‬
‫در برابر اموال سرورش مس""ئول اس""ت و از وی س""وال خواه""د ش""د؛ آگ""اه باش""ید ک""ه‬
‫همگی شما مسئول هستید و هریک از شما در مورد زیردستانش سوال خواهد شد»‪.‬‬
‫‪ - 1‬فرقه"ی ناجیه و طایفه منصوره‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬حکم العمل الجماعی فی االسالم‪ ،‬ص‪55 :‬؛ شیخ عبدهللا السبت حفظهاهلل‬
‫‪ - 3‬بخاری‪844 ":‬؛ مسلم‪3408 :‬‬
‫‪443‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫يحةُ؛‬‫ص َ‬ ‫يحةُ‪ ،‬ال دِّينَ النَّ ِ‬ ‫ص َ‬ ‫يحةُ‪ ،‬ال دِّينَ النَّ ِ‬ ‫ص َ‬ ‫و رسول خ"دا ح فرمودن""د‪« :‬ال دِّينَ النَّ ِ‬
‫س ولِ ِه‪َ ،‬وَأِلِئ َّم ِة ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ ‪،‬‬ ‫س و َل هَّللا ِ؟ قَ ا َل‪« :‬هَّلِل ِ َو لِ ِكتَابِ ِه َو لِ َر ُ‬
‫قَ الُوا‪ :‬لِ َمنْ يَ ا َر ُ‬
‫َو َع ا َّمتِ ِه ْم»‪« 1:‬دین نص"یحت و خ"یرخواهی اس"ت (و این را س"ه ب"ار تک"رار کردن"د)‬
‫گفتند‪ :‬ب""رای چ""ه کس""ی ای رس""ول" خ""دا؟ فرمودن""د‪ :‬ب""رای هللا و کت""ابش و رس""ولش و‬
‫حاکمان مسلمان و مسلمانان»‪.‬‬
‫این دو حدیث دو رکن اساسی در پ""رداختن ب""ه حق""وق و تک""الیف میباش""د‪ .‬چنانک""ه‬
‫بیانگر مسئولیت" فردی و اجتماعی در قبال افراد و اعمال میباش""د‪ .‬و بی""ان میکن""د ک""ه‬
‫باید اس""الم ام""تی داش""ته باش""د ک""ه آنرا ب""ر دوش حم""ل کن""د و ن""یز از س""لطه و ق""درتی‬
‫برخوردار" باشد ک""ه از آن حم""ایت کن""د و این دو (امت حام""ل پی""ام اس""الم و ق""درت و‬
‫سلطهی حامی آن) در واقع عنصری واحد در یک س"و میباش"د ک"ه یک"دیگر" را کام"ل‬
‫کرده و هر دو برای هدفی مشترک به صورت منسجم فعالیت میکنند‪.‬‬
‫این تالش در واقع یکی از معانی پیوستن ما به اسالم میباش""د و ن""یز از مقتض""یات‬
‫این پیوستن‪ ،‬التزام و پایبندی به آن و عمل نمودن بر وفق" آن میباشد‪ .‬چ""را ک""ه اس""الم‬
‫تنها ادعایی نیست که بر زبان آورده شود و شعاری نیست که فریاد" آن سر داده ش""ود‬
‫و نیز تنها نصی در قانون نیست که بیانگر آن باشد که‪ :‬دین دولت‪ ،‬اسالم است و پس‬
‫از آن کشتی زندگی" بر خالف اسالم و در هر جهت حرکت کند‪.‬‬
‫چنانکه بر هر مسلمانی واجب است پیوستن و ملح""ق ش""دن وی ب""ه اس""الم از ب""اب‬
‫وراثت یا هویت باشد‪ .‬این پیوستن به صورت شکلی نیست که تنها زندگی مسلمان را‬
‫در بخش عب""ادات در برگ""یرد‪ ،‬بلک""ه پیوس""تن ب""ه اس""الم و ملح""ق ش""دن ب""ه آن ب""ه این‬
‫معناست که مسلمان اس""الم را در می""ان خان""ه و خ""انواده و جامع""ه و امت و دولتش و‬
‫بلکه در هر زمینه تطبیق دهد و مادامیک"ه ب"ه اس"الم ب"ه عن"وان دین و عقی"ده راض"ی‬
‫باشد‪ ،‬همچنین باید به احکام و قوانین و راه و روش آن درتمام" ام""ور زن""دگی راض""ی‬
‫باشد و هرگز به جایگزینی برای آن و نیز تغییر در آن راضی نشود‪".‬‬
‫ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬مبنای عبادات‪ ،‬شریعت و اتباع و پیروی" میباش""د ن""ه‬
‫هوی و هوس و ایجاد بدعت؛ چرا که اسالم بر دو اصل بنا شده است‪ -1 :‬اینک""ه فق""ط‬
‫هللا متعال را عبادت کنیم و کسی را با او شریک نکنیم‪ -2 .‬او را ب"ر مبن"ای ش""ریعتی‬
‫که بر زبان رسولش بیان داشته‪ ،‬عبادت کنیم و او را بر مبنای هوی و هوس و بدعت ‪-‬‬
‫ها عبادت نکنیم‪ .‬خداوند متعال میفرماید‪« :‬ثُ َّم َج َع ْلنَ""اكَ َعلَى َش" ِري َع ٍة ِّمنَ اَأْل ْم" ِ‬
‫"ر فَاتَّبِ ْعهَ""ا‬
‫َواَل تَتَّبِ ْع َأ ْه َواء الَّ ِذينَ اَل يَ ْعلَ ُمونَ * ِإنَّهُ ْم لَن يُ ْغنُوا عَن""كَ ِمنَ هَّللا ِ َش "يئاً» (جاثی""ه‪)19-18 :‬‬
‫«سپس تو را (ای پیامبر) بر راه (و ش""ریعتی) روش""ن از دین ق""رار دادیم‪ .‬پس از آن‬
‫پیروی" کن و از (هوی و) هوس‌های کسانی‌که نمی‌دانن""د پ""یروی نکن‪ .‬بی‌ش""ک آن‌ه""ا‬

‫‪ - 1‬صحیح مسلم‪82 :‬‬


‫‪444‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫هرگز نمی‌توانند تو را از هللا بی‌نیاز کنند (و عذاب اورا از تو دفع نمایند)»‬
‫اسالم پیروز نمیشود مگر زمانی که هر یک از ما وظیفه خود را بدان""د و آنرا ب""ه‬
‫طور" کامل و بدون کمترین افراط و تفریطی" انجام دهد‪.‬‬
‫و هرگز اسالم پیروز" نخواهد شد مگر زمانی که مسلمانان رسالت خ""ود را بدانن""د‬
‫و چنانک""ه بای""د آنرا بشناس""ند همانگون""ه ک""ه اولین مس""لمانان آنرا دانس""ته و ش""ناختند‪".‬‬
‫شریعت اسالم شریعتی" اس""توار‪ ،‬فراگ""یر و جاوی""دان اس""ت؛ ب""ه ق""وم ی""ا نس""ل خاص""ی‬
‫اختصاص ندارد‪ ،‬بلکه خطاب آن متوجه تمام انسانها میباشد و با وجود فراگیر ب""ودن‬
‫تشریع اسالمی‪ ،‬همچنین در برگیرنده"ی تم""ام ج""وانب زن""دگی ف""ردی و اجتم""اعی می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬چنانکه هیچ امری را از قلم نینداخته مگر اینکه در مورد آن خ""بری داده اس""ت‬
‫یا اینکه حکمی شامل آن میشود یا اینکه تحت اصل یا قاعدهای درج میشود‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬به صورت" قطعی از دین اسالم دانس""ته‬
‫شده که رسالت محمد بن عبدهللا برای تمام انس""انه""ا میباش""د‪ .‬ع""رب و عجم‪ ،‬پادش""اه و‬
‫زاهد‪ ،‬عالم و عامی؛ و تا روز قیامت پیوس""ته ب""اقی خواه""د ب""ود‪ .‬بلک""ه ب""رای ه""ر دو‬
‫گروه جن و انس میباشد‪ .‬و برای هیچیک از آنها جایز نیست از پیروی" و اط""اعت او‬
‫و پایبندی" به آنچه به عنوان دین تشریع نموده و اوامر و نواهی که بیان نموده‪ ،‬خارج‬
‫شوند‪ ".‬بلکه اگر پیامبران پیش از او در زمان وی میبودند" ب"ر آنه"ا اط"اعت و پ"یروی"‬
‫‪2‬‬
‫از رسول خدا ح واجب بود‪.‬‬
‫براستی احکام شریعت‪ ،‬نظامی متکامل و منسجم میباشد که ناخالصی ی""ا تناقض"ی"‬
‫در آن راه ندارد" بلکه دربردارنده"ی مصلحتهای کلی و جزئی میباشد‪ .‬و در آن ج""ایی‬
‫برای امور بیگان""ه از آن وج""ود ن""دارد‪ ،‬ام""وری چ""ون ه""وی و ه""وس و خ""واهشه""ای‬
‫نفسانی بشر؛ بلکه مسیر و راه و روشی ثابت و جاویدان است که انسان ب""ه ص""ورت‬
‫قطعی" و نه تجربی به آن گردن مینهد و آنرا به عنوان راه و روشی" همیشگی انتخاب‬
‫میکند نه اینکه ت""دبیر و راه چ""ارهای م""وقت ب""رای ش""رایطی خ""اص ی""ا مرحل""های از‬
‫زندگی" باشد‪.‬‬
‫نصوص بسیاری از آیات قرآن و سنت نبوی بیانگر" این حقیقت هستند که شریعت‬
‫یکی است و عقیده یکی است و تنها راهی است که به خداوند متع""ال میانجام""د و ه""ر‬
‫ت‬ ‫راهی جز آن درست و صحیح و جایز نیست‪ .‬خداوند متعال میفرمای""د‪ْ « :‬اليَ""وْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫ض"يت لَ ُک ُم اِإْل ْس"ال َم دين"ا ً » (مائ"ده‪« )3 :‬ام"روز‬‫ُ‬ ‫لَ ُک ْم دينَ ُک ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬
‫ت َعلَ ْي ُک ْم نِ ْع َمتي َو َر‬
‫دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم" و اسالم را (بعن""وان) دین‬
‫برای شما بر گزیدم»‪".‬‬
‫قواعد تطبیق شریعت اسالمی و مبادی آن‪:‬‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪1/80 :‬‬
‫‪ - 2‬مجموع" الفتاوی‪423-11/422 :‬‬
‫‪445‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الف) گام اول تصحیح عقیده میباشد‪:‬‬


‫‪1‬‬

‫گام اول و نقطه آغازین ح""رکت در مس""یر تط""بیق ش""ریعت اس""المی و مب""ادی آن‪،‬‬
‫تص""حیح عقی""ده و بی""ان مفه""وم حقیقی آن و ارتب""اط" محکم و ناگسس""تنی آن ب""ا تحکیم‬
‫شریعت الهی میباشد چنانکه خداوند" متع""ا ل ب""ه بی""ان این ام""ر در کت""ابش پرداخت""ه و‬
‫رسول خدا ح آنرا به اصحاب و یارانش آموخته است و نیز جمهور مسلمانان آنرا در‬
‫خالل ‪ 14‬قرن دریافت کردهاند‪ .‬خداوند" متعال میفرماید‪ِ« :‬إنَّما کانَ قَوْ َل ْال ُمْؤ ِم""نينَ ِإذا‬
‫ک هُ ُم ْال ُم ْفلِحُ"ونَ »‬ ‫ُدعُوا ِإلَي هَّللا ِ َو َرسُولِ ِه لِيَحْ ُک َم بَ ْينَهُ ْم َأ ْن يَقُولُوا َس" ِمعْنا َو َأطَعْن"ا َو ُأولِئ َ‬
‫(نور‪« )51 :‬سخن مؤمنان هنگامی‌که به سوی هللا و پیامبرش" خوان""ده ش""وند ت""ا می""ان‬
‫آنها داوری کند‪ ،‬فق""ط این اس""ت ک""ه می‌گوین""د‪« :‬ش""نیدیم و اط""اعت ک""ردیم» و این""ان‬ ‫‌‬
‫همان رستگاران هستند»‪.‬‬
‫و تصحیح عقیده با بیان هدایتگر و هدفمند میسر" خواهد بود‪ .‬چنانکه خدوند متع""ال‬
‫"ز َل ِإلَ ْي ِه ْم َو لَ َعلَّهُ ْم يَتَفَ َّکرُونَ » (نح""ل‪:‬‬ ‫ک ال" ِّذ ْک َر لِتُبَيِّنَ لِلنَّ ِ‬
‫اس م""ا نُ" ِّ‬ ‫میفرماید‪َ « :‬و َأ ْن َز ْلنا ِإلَ ْي َ‬
‫‪« )44‬و (ما این) قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی‪ ،‬آنچه را که‬
‫آنها نازل شده است و باشد که آن‌ها بیندیشند»‪".‬‬ ‫به سوی ‌‬
‫ب) ایمان به عمومیت و شمولیت شریعت اسالمی و صالحیت آن برای هر زمان‬
‫و مکانی‪:‬‬
‫ایمان به اینک"ه تط"بیق" ش"ریعت اس""المی نیازمن"د" تغی"یر وض""ع موج"ود" میباش"د‪ .‬و‬
‫تغییر از خود ما و از داخ"ل آغ""از میش""ود و از خ"ارج وارد نمیش""ود‪( .‬و ب"ه عب"ارتی‬
‫امری درونی" و نه بیرونی" است‪ ).‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪ِ« :‬إ َّن هَّللا َ ال يُ َغيِّ ُر م""ا بِقَ""وْ ٍم‬
‫َحتَّي يُ َغيِّرُوا" ما بَِأ ْنفُ ِس ِه ْم» (رعد‪« )11 :‬بی‌گمان هللا حالت (و سرنوشت) هیچ قومی" را‬
‫تغیر نمی‌دهد‪ ،‬تا وقتی" که آنان آنچه را که در ضمیر‌شان اس""ت‪ ،‬تغ"یر دهن""د»‪ .‬اعتق"اد‬
‫به اینکه شریعت اسالمی‪ ،‬شریعتی" جه""انی اس""ت ک""ه ب""رای تم""ام انس""انه""ا ب""ا اختالف‬
‫جنس و رنگ و زمان و مکان آنها آمده است‪ .‬بنابراین تمام بشر به اص""لی واح""د ب""از‬
‫س‬‫میگردن""د‪ .‬خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬يا َأ ُّيهَ""ا النَّاسُ اتَّقُ""وا َربَّ ُک ُم الَّذي َخلَقَ ُک ْم ِم ْن نَ ْف ٍ‬
‫ث ِم ْنهُما ِرجاالً َکثيراً َو نِسا ًء» (نساء‪« )1 :‬ای م""ردم از‬ ‫ق ِم ْنها َزوْ َجها" َو بَ َّ‬ ‫وا ِح َد ٍة َو َخلَ َ‬
‫پروردگارتان بترسید‪ ،‬آن ذاتی که شما را از یک تن آفرید و همسرش را (نیز) از او‬
‫آفرید" و از آندو‪ ،‬مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد»‪.‬‬
‫و این اختالف و تن""وع انس""انه""ا در ق""الب قبای""ل و گ""روهه""ا و اش""کال و رن""گه""ا و‬
‫اجناس متفاوت‪ ،‬تنها برای این بوده که انسانها یکدیگر را بشناسند‪ ".‬خداوند" متعال می‪-‬‬
‫فرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا النَّاسُ ِإنَّا خَ لَ ْقنا ُک ْم ِم ْن َذ َک ٍر َو ُأ ْن""ثي َو َج َع ْلن""ا ُک ْم ُش"عُوبا ً َو قَباِئ َل لِتَع""ا َرفُوا"‬
‫ِإ َّن َأ ْک َر َم ُک ْم ِع ْن َد هَّللا ِ َأ ْتقا ُک ْم ِإ َّن هَّللا َ عَلي ٌم خَبي ٌر» (حجرات‪« )13 :‬ای م""ردم! بی‌ش""ک م""ا‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬خطوط رئیس""ة لبعث االم""ة االس""المیة‪ ،‬ت""ألیف ش""یخ عب""دالرحمن عب""دالخالق؛‬
‫الوالء و البراء فی االسالم‪ ،‬ص‪ ،363-362 :‬شیخ عبدالرحمن عبدالخالق حفظهاهلل‬
‫‪446‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شما را از یک مرد و زن آفریدیم" و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یک"دیگر را‬
‫بشناسید‪ "،‬همانا گرامی‌ترین شما نزد هللا پرهیزگ""ارترین شماس""ت‪ ،‬بی‌گم""ان هللا دان""ای‬
‫آگاه است»‪.‬‬
‫اما با وجود" تفاوت انسانها در این موارد و تنوع آنها‪ ،‬خصوصیتهای انس""انی" آنه""ا‬
‫مشترک و یکسان است اما این همسانی کامل نمیشود مگر زمانی ک""ه بش""ر ب""ه ه""دفی‬
‫که برای آن آفریده شده‪ ،‬بپردازد‪ ".‬و آن عبادت خداوند متعال است‪ .‬خداوند متع""ال می‪-‬‬
‫ُون» (ذاری""ات‪« )56 :‬و من جن و انس‬ ‫س ِإالَّ لِيَ ْعبُ"د ِ‬ ‫ت ْال ِج َّن َو اِإْل ْن َ‬ ‫فرمای""د‪َ « :‬و م""ا خَ لَ ْق ُ‬
‫را نیافریده"ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند»‪ .‬و تحقیق این امر با پیروی" از دینی‬
‫که خداوند متعال نازل کرده است و تحکیم شریعتی که آنرا قانونی جهانی برای تم""ام‬
‫ک الَّذي نَ" َّز َل‬ ‫َب"ار َ‬‫بش"ر اراده نم"وده‪ ،‬میس"ر خواه"د ب"ود‪ .‬خداون"د متع"ال میفرمای"د‪« :‬ت َ‬
‫ْالفُرْ قانَ عَلي َع ْب ِد ِه لِيَ ُکونَ لِ ْلعالَمينَ نَذيراً» (فرق""ان‪« )1 :‬پ""ر ب""رکت و بزرگ""وار اس""ت‬
‫بندهاش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد»‪.‬‬ ‫کسی‌که فرقان (= قرآن) را بر ‌‬
‫اس ال‬ ‫َّ‬
‫"ر الن ِ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫ً‬
‫اس بَش""يرا َو نَ""ذيرا َو ل ِک َّن کث" َ‬ ‫َّ‬ ‫ً‬ ‫َّ‬
‫ناک ِإال َکافة لِلن ِ‬ ‫َّ‬ ‫و میفرمای""د‪َ « :‬و م""ا َأرْ َس" ْل َ‬
‫يَ ْعلَ ُمونَ » (سبأ‪« )28 :‬و (ای پیامبر!) ما تو را برای هم""ة م""ردم ج""ز بش""ارت‌دهنده و‬
‫بیمدهنده نفرستادیم" و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند»‪.‬‬ ‫‌‬
‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫و میفرمای""د‪« :‬ق""لْ يا ُّيهَ""ا الناسُ ِإنِّي َر ُس""و ُ"ل ِ ِإل ْيک ْم َجميع""ا » (اع""راف‪)158 :‬‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫«بگو‪ :‬ای مردم! من فرستاده هللا به سوی همه شما هستم»‪.‬‬
‫ْطيتُ‬ ‫ُأ‬
‫و از جابر بن عبدهللا روایت است که میگوی""د‪ :‬رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪ « :‬ع ِ‬
‫س ِجدًا‬ ‫ض َم ْ‬ ‫ش ْه ٍر‪َ ،‬و ُج ِعلَتْ لِي اَأل ْر ُ‬ ‫يرةَ َ‬ ‫س َ‬ ‫ب َم ِ‬ ‫الر ْع ِ‬
‫ص ْرتُ بِ ُّ‬ ‫سا لَ ْم يُ ْعطَ ُهنَّ َأ َح ٌد قَ ْبلِي‪ :‬نُ ِ‬
‫َخ ْم ً‬
‫ص ِّل‪َ ،‬و ِحلَّتْ لِي ال َم َغ انِ ُم َولَ ْم ت َِح َّل‬‫ُأ‬ ‫َ‬
‫الص الَةُ ف ْليُ َ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫ََأ‬
‫َوطَ ُهو ًرا‪ ،‬ف يُّ َم ا َر ُج ٍل ِمنْ َّمتِي د َْر َك ْت هُ َّ‬
‫س‬‫اص ةً َوبُ ِع ْثتُ ِإلَى النَّا ِ‬ ‫ث ِإلَى قَ ْو ِم ِه َخ َّ‬ ‫شفَا َعةَ‪َ ،‬و َك انَ النَّبِ ُّي يُ ْب َع ُ‬ ‫ْطيتُ ال َّ‬ ‫َأِل َح ٍد قَ ْبلِي‪َ ،‬وُأع ِ‬
‫عَا َّمةً»‪« 1:‬پنج چیز به من عطا شده است ک""ه قب""ل از من ب""ه هیچ پی""امبری داده نش""ده‬
‫است‪ -1 :‬از مسافت یک ماه دشمنانم دچار ترس و وحش""ت میش""وند‪ -2 .‬زمین ب""رای‬
‫من مسجد و پاک قرار" داده شده است‪ .‬بنابراین هر کجا وقت نماز ف""را رس""ید" امتم می‪-‬‬
‫توانند" آنجا نماز بخوانند‪ -3 .‬مال غنیمت برای من حالل شده است درحالیک""ه قب""ل از‬
‫من برای هیچ پیامبری حالل نبوده است‪ -4 .‬حق شفاعت به من عنایت شده است‪-5 .‬‬
‫هر پیامبری فقط برای قوم خودش فرستاده شده درحالیک"ه من ب"رای تم""ام م""ردم دنی""ا‬
‫مبعوث شدهام»‪.‬‬
‫ث ِإلَى قَ ْو ِم ِه‬ ‫شاهد ما در این روایت بخش"ی اس"ت ک"ه میفرمای"د‪َ « :‬و َك انَ النَّبِ ُّي يُ ْب َع ُ‬
‫س عَا َّمةً»‬ ‫صةً َوبُ ِع ْثتُ ِإلَى النَّا ِ‬ ‫َخا َّ‬
‫ت َعلَى اَأْل ْنبِيَ""ا ِء‬ ‫و در حدیث ابوهریره آمده است که رسول خدا ح فرمودند‪« :‬فُضِّ ْل ُ‬
‫ت»‪« :‬با شش چیز بر پیامبران برتری" ی""افتم»‪ .‬و آنه""ا را بی""ان نم""وده و در م""ورد"‬ ‫بِ ِس ٍّ‬
‫‪ - 1‬بخاری" و مسلم‬
‫‪447‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫"ق َكافَّةً»‪« :‬و ب""ه س""وی تم""ام مخلوق""ات فرس""تاده‬ ‫ت ِإلَى ْال َخ ْل" ِ‬ ‫پنجم میفرمای""د‪َ « :‬وُأرْ ِس " ْل ُ‬
‫‪1‬‬
‫شدم»‪.‬‬
‫شریعت در قرنه"ای گذش"ته‪ ،‬علی رغم اختالف زم"انی و مک"انی و جنس بش"ری‪،‬‬
‫امت اسالمی را حاکم نموده است و این از بزرگترین دالی""ل مب""نی ب""ر ص""الحیت این‬
‫شریعت برای هر زمان و مکانی میباش""د‪ .‬قوانی""نی" ک""ه دائم""ا نیازمن""د تغی""یر" و تح""ول‬
‫هستند‪ ،‬قوانینی" بش"ری میباش"ند ک"ه وض"ع کنن"دگان آنه"ا ب"ه جه"ل و عج"ز و ن"اتوانی"‬
‫دانای آگا ِه ب""ا حکمت ن""ازل‬ ‫ِ‬ ‫توصیف میشوند‪ ".‬اما شریعت اسالمی که از سوی خداوند‬
‫شده و در بردارندهی همه چیز میباشد‪ ،‬دچار چالش قوانین وضعی" نمیش""ود و هرگ""ز‬
‫بشریت به احکامی برتر و مترقی"تر از احکام ش""ریعت اس""المی دس""ت نخواه""د ی""افت‪.‬‬
‫ْأ‬
‫ش""ریعت اس""المی ک""ه «اَّل يَ تِي ِه ْالبَا ِط" ُل ِمن بَي ِْن يَ َد ْي " ِه َواَل ِم ْن َخ ْلفِ " ِه‪ ،‬ت ِ‬
‫َنزي ٌل ِّم ْن َح ِك ٍيم‬
‫َح ِمي ٍد» (فصلت‪« )42 :‬که هیچگونه باطلی نه از پیش روی آن و نه از پشت س"ر آن‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫به او راه نیابد‪ ،‬از سوی" حکیم ستوده نازل شده است»‪.‬‬
‫پ) ایمان به کمال شریعت و انعطافپذیر ب""ودن آن و ص""الحیت آن ب""رای جاودان""ه‬
‫بودن آن تا روز قیامت؛‬
‫ایمان به اینکه راهی جز اسالم برای عزت و پیشرفت و سعادت ما وج""ود" ن""دارد‬
‫و مقیاس رستگاری" در تصور اسالمی نشأت گرفته از عبادت خداون "د" یکت""ا و تحکیم‬
‫شریعت او و اخالص برای اوتعالی میباشد‪ .‬و این درکات شقاوت و بدبختی است ک""ه‬
‫هرکس از هدایت و دین الهی روی گرداند‪ ،‬در انتظارش" خواهد ب""ود‪ .‬خداون""د متع""ال‬
‫ض" ْن ًكا َونَحْ ُش" ُرهُ يَ""وْ َم ْالقِيا َم" ِة َأ ْعمى‬
‫ض ع َْن ِذ ْك ِري فَِإ َّن لَهُ َم ِعي َشةً َ‬ ‫میفرماید‪َ « :‬و َم ْن َأ ْع َر َ‬
‫ص"يرًا» (ط""ه‪« )125-124 :‬و کسی‌ ک""ه از ی""اد‬ ‫ت بَ ِ‬ ‫قا َل َربِّ لِ َم َحشَرْ تَنِي َأ ْعمى َوقَ ْد ُك ْن ُ‬
‫من روی گردان شود‪ ،‬پس بی‌گم"ان زن"دگانی (س"خت و) تنگی خواه"د داش"ت و روز‬
‫قیامت او را نابینا بر انگیزیم‪ .‬گوید‪« :‬پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی؟" و ح""ال‬
‫آنکه من (در دنیا) بینا بودم!»‪.‬‬
‫و عمر بن خطاب به ابوعبیده گفت‪« :‬ما قومی ب""ودیم" ک"ه خداون"د" ب""ا اس""الم ب"ه م""ا‬
‫عزت بخشید و هرگاه عزت را در ج"ز اس"الم جس""تجو ک""نیم‪ ،‬خداون""د م"ا را خ""وار و‬
‫ذلیل میکند»‪.‬‬
‫شریعت اسالمی از سوی خداوند" متعال نازل شد تا اینکه زندگی انس""ان را از ه""ر‬
‫جهت و زندگی اجتماعی او را با تمام ابعاد آن در خود جای دهد‪ .‬و شریعت عرص""ه‬
‫زندگی" را بر انسان تنگ نمیکند و زندگی" نیز براس""اس ش""ریعت دش""وار" نمیگ""ردد‪ .‬و‬
‫برای ما همین کافی" است خداوندی که آنرا تشریع نموده‪ ،‬اراده نموده تا چنین باش""د و‬
‫‪ - 1‬به روایت مسلم‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬خصائص الشریعة االسالمیة‪ ،‬دکتر عم""ر س""لیمان اش""قر‪ ،‬دارالفغ""ائس مکتب""ة‬
‫الفالح‪.‬‬
‫‪448‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چون خداوند چنین اراده کرده تغییر" و دگرگونی ب""رای حکم او نخواه""د ب""ود‪ .‬خداون""د‬
‫متعال خواسته تا این ش""ریعت مب""ارک کام""ل باش""د‪ .‬خداون"د" متع""ال میفرمای""د‪ْ « :‬اليَ""وْ َم‬
‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم» (مائده‪« )3 :‬امروز" دین شما را کامل ک"ردم»‪ ".‬و از دالئ"ل وس"عت‬ ‫َأ ْک َم ْل ُ‬
‫شریعت‪ ،‬عنایت آن به اصالح روح و عقل و اندیشه و قول و عمل بنده میباشد‪ .‬و نیز‬
‫توجه آن به فرد و خانواده و جامعه؛ چنانک""ه نظ""امی اجتم""اعی‪ ،‬سیاس"ی" و اقتص""ادی"‬
‫وض""ع نم""وده اس""ت و برپ""ایی دولت اس""المی را مش""روع نم""وده و وی""ژگیه""ای آنرا‬
‫مشخص کرده است و رابطه میان حاکم و محکوم و نیز روابط" امت اسالمی با دیگر‬
‫امتها را در حالت صلح و جنگ معین نموده است‪.‬‬
‫انعطاف پذیری شریعت اسالمی‪:‬‬
‫شریعت اسالم در اصول خود انعطاف دارد اما این انعطاف" به این معنا نیست ک""ه‬
‫به عالم یا فقیه یا مرد ق""انون در م""ورد هم""ه ض""وابط" اختی""ار ت""ام داده باش""د‪ .‬ش""ریعت‬
‫اسالمی در راستای تحقیق این انعطاف به موارد زیر تکیه کرده است‪:‬‬
‫‪ -1‬این ش""ریعت فط""رت انس""ان را مخ""اطب ق""رار داده اس""ت و فط""رت وص""ف‬
‫مشترکی" در میان تمام انسانها میباشد‪ .‬و در وجود همه آنها نهفته است و عق""له"ایش"ان‬
‫ِّين َحنِيفً""ا فِ ْ‬
‫ط" َرةَ هَّللا ِ الَّتِي‬ ‫با آن آشنا میباشد‪ .‬خداوند" متع"ال میفرمای"د‪« :‬فَ"َأقِ ْم َوجْ هَ""كَ لِل"د ِ‬
‫اس اَل يَ ْعلَ ُم""ونَ »‬ ‫"ر النَّ ِ‬ ‫"ق هَّللا ِ َذلِ""كَ ال "دِّينُ ْالقَيِّ ُم َولَ ِك َّن َأ ْكثَ" َ‬
‫يل لِ َخ ْل" ِ‬ ‫فَطَ " َ"ر النَّ َ‬
‫اس َعلَ ْيهَ""ا اَل تَ ْب" ِد َ‬
‫(روم‪« )30 :‬پس روی خود را با حق‌گرایی (و اخالص) ب"ه س""وی دین آور‪ ،‬فط""رت‬
‫الهی است که (هللا) مردم را بر آن آفریده است‪ ،‬دگرگونی در آفرینش هللا نیس""ت‪ ،‬این‬
‫است دین استوار" و لیکن بیشتر مردم" نمی‌دانند»‪.‬‬
‫‪ -2‬احک""ام این ش""ریعت ب""رای تم""ام امته""ا وض""ع ش""ده اس""ت و در وض""ع آن‪ ،‬تنه""ا‬
‫وضعیت یک امت یا یک محیط خاص مد نظر نبوده است‪ .‬و به همین دلیل اس""ت ک""ه‬
‫خداوند" متعال مبن""ای این ش""ریعت را ب""ر حکمته""ا و علته""ایی ق""رار داده اس""ت ک""ه از‬
‫مدرکات عقل میباشد‪ .‬نه اینکه بر مبنای تفاوت ملتها و عادتهای آنان مختلف باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬بسیاری" از نصوص قرآنی" به ص""ورت تعب""یراتی کلی و ج""امع وارد ش""دهان""د‪.‬‬
‫ُس" َر» (بق"ره‪:‬‬ ‫چنانکه خداوند متعال میفرمای"د‪« :‬يُري ُد هَّللا ُ بِ ُک ُم ْالي ُْس" َر َو ال يُري ُد بِ ُک ُم ْالع ْ‬
‫‪« )185‬هللا برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری" نمی‌خواهد»‪.‬‬
‫«وهّللا ُ الَ ي ُِحبُّ الفَ َس"ادَ» (بق""ره‪« )205 :‬و هللا فس""اد و (تباهک""اری) را‬ ‫و میفرمای""د‪َ :‬‬
‫دوست نمی‌دارد»‪.‬‬
‫«لِيَقُو َم النَّاسُ بِالقِ ْس ِط» (حدید‪« )25 :‬تا مردم به عدالت قیام کنند»‪.‬‬ ‫ْ‬
‫و بسیاری" از احادیث در قالب قواعد عام و کلی وارد شدهاند‪ ،‬چنانکه رسول خ""دا‬
‫ار ُك ْم‪َ ،‬علَ ْي ُك ْم َح َرا ٌم»‪« 1:‬خ"ون و ام""وال و‬ ‫ش َ‬ ‫ح فرمودند‪ِ« :‬إنَّ ِد َم ا َء ُك ْم‪َ ،‬وَأ ْم َوالَ ُك ْم‪َ ،‬وَأ ْب َ‬
‫جانتان بر شما حرم است»‪.‬‬
‫‪ - 1‬بخاری‪8 ":‬؛ مسند احمد‪5/39 :‬‬
‫‪449‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫س َك َر َكثِ ي ُرهُ‪ ،‬فَقَلِيلُ هُ َح َرا ٌم»‪« 1:‬آنچ""ه زی""ادش س""کرآور‬ ‫و اینکه فرمودن""د‪َ « ":‬م ا َأ ْ‬
‫است‪ ،‬اندکش نیز حرام است»‪.‬‬
‫ار»‪« :‬در اس""الم ض""رر" رس""اندن بخ""ود" و ديگ""ران‬ ‫‪2‬‬
‫ض َر َر َواَل ِ‬
‫ض َر َ‬ ‫و فرمودند‪« :‬اَل َ‬
‫جايز نيست»‪.‬‬
‫و از این نصوص مجمل و مطلق نیز در شریعت وارد شده که نصی آنها را مقی""د‬
‫نکرده است و این مهم بیانگر وس""عت ش""ریعت میباش""د و آنرا شایس""ته ق""انون زن""دگی"‬
‫انسان قرار میدهد‪.‬‬
‫احکام جزئی که شریعت به آنها تصریح کرده است‪ ،‬احکامی هس"تند ک"ه ب"ا تغی"یر‬
‫زمان و مکان تغییر نمیکنند همچون احکام عبادات و ازدواج و میراث و ‪...‬‬
‫بنابراین شریعت اسالمی با اصول و کلیات آن قابل انطب""اق" ب""ر اح""وال و اوض""اع‬
‫مختلف میباشد چرا که احکام آن احوال مختلف را بدون حرج و مش""قت و س""ختی در‬
‫بر میگیرد‪.‬‬
‫‪ -4‬شریعت اسالمی راهه""ایی ب""رای مواجه""ه ب""ا احک""ام جدی""د وض""ع نم""وده اس""ت‬
‫چنانکه برای تبیین احکام امور" و مشکالتی که در شریعت حکم منصوص برای آنها‬
‫ذکر نشده است‪ ،‬اجتهاد را مشروع" کرده است‪ .‬به عنوان مثال تعزیر را برای درمان‬
‫جرائمی" وضع نموده که شارع نصی در جهت کیف""ر آن بی""ان نک""رده اس""ت‪ .‬و مق""دار‬
‫تعزیرات و جنس و صفت آن برحس""ب رع""ایت مص""لحت و اقتض""ای زم""ان و مک""ان‬
‫‪3‬‬
‫قابل تغییر است‪.‬‬
‫ت) ایمان به اینکه شریعت اسالمی ناسخ تمام شریعتهای گذشته میباشد؛‬
‫ایمان به اینکه رسول" خدا محمد ح خاتم پیامبران است‪ ،‬همچنین رسالت وی اسالم‬
‫نیز آخرین و خاتمه دهندهی تمام رسالتها میباشد‪ .‬خداوند متعال میفرمای""د‪ِ« :‬إ َّن ال " ِّدينَ‬
‫ِع ْن َد هَّللا ِ اِإْل سْال ُم» (آل عمران‪« )19 :‬همانا دین (حق) نزد خدا‪ ،‬اسالم است»‪ .‬خداون""د‬
‫متعال در این آیه خبر میدهد که دینی جز اسالم از کسی نمیپذیرد‪ ".‬و دین مورد قب""ول‬
‫نزد خداوند تنه""ا اس"الم اس"ت‪ .‬و اس""الم‪ ،‬پ"یروی از پی""امبران در پی""امی ک"ه از س"وی‬
‫خداوند" به همراه دارند‪ ،‬در هر زمانی‪ ،‬میباشد تا اینک"ه ب""ه محم""د ختم ش""د‪ .‬کس""ی ک""ه‬
‫تمام راهها جز از جانب وی بسته میباشد‪ .‬پس هرکس پس از بعثت محمد با دینی جز‬
‫شریعت او خداوند را مالقات کند‪ ،‬از وی پذیرفته نخواهد شد‪ .‬چنانکه خداون "د" متع""ال‬
‫خاس "رينَ »‬ ‫ْالم دينا ً فَلَ ْن يُ ْقبَ َل ِم ْنهُ َو ه َُو فِي اآْل ِخ َر ِة ِمنَ ْال ِ‬
‫میفرماید‪َ « :‬و َم ْن يَ ْبت َِغ َغ ْي َر اِإْل س ِ‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬اب""وداود‪ ،‬ترم""ذی‪ ،‬نس""ایی‪ ،‬ابن ماج""ه‪ ،‬دارقط""نی" آنرا ص""حیح دانس""ته‬
‫است‪ .‬نگا‪ :‬منتقی االخبار‪ ،‬ابن تیمیه‪ ،‬ص‪778 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احمد‪ ،‬ابن ماجه با اسناد ص""حیح؛ و آلب""انی در ص""حیح الج""امع‪ 6/195 :‬آنرا‬
‫صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬خصائص الشریعة االسالمیة‪ ،‬ص‪62-60 :‬؛ دکتر سلیمان عمر اشقر‪.‬‬
‫‪450‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫(آل عم""ران‪« )85 :‬و ه""رکس دی""نی غ""یر از اس""الم برگزین""د‪ "،‬هرگ""ز از او پذیرفت""ه‬
‫نخواهد شد و او در آخرت از زیانک""اران اس""ت»‪ .‬و در این آی""ه خ""بر میده""د ک""ه دین‬
‫مورد" قبول نزد خداون""د فق""ط اس""الم اس""ت و بس‪ِ« :‬إ َّن ال" ِّدينَ ِع ْن" َد هَّللا ِ اِإْل ْس"ال ُم» و می‪-‬‬
‫ضيت لَ ُک ُم اِإْل ْس "ال َم دين "ا ً»‬ ‫ُ‬ ‫ت َعلَ ْي ُک ْم نِ ْع َمتي َو َر‬ ‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬
‫فرماید‪ْ « :‬اليَوْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫(مائده‪« )3 :‬امروز دین شما را کامل ک""ردم" و نعمت خ""ود را ب""ر ش""ما تم""ام نم""ودم" و‬
‫اسالم را (بعنوان) دین برای شما برگزیدم»‪ ".‬و این بزرگترین نعمتهای خداوند" متعال‬
‫بر این امت میباشد چرا که خداوند دینشان را کامل نمود بن""ابراین ب""ه دی""نی ج""ز آن و‬
‫پیامبری" جز پیامبرشان نیاز ندارند‪ .‬و بر این اساس است که خداوند متع""ال محم""د را‬
‫خاتم پیامبران ق""رار" داده اس""ت و اورا ب""ه س""وی جن و انس فرس""تاده اس""ت‪ .‬بن""ابراین‬
‫حالل فقط همان است ک""ه او آنرا حالل ش""مرده و ح""رام فق""ط هم""ان اس""ت ک""ه او آنرا‬
‫حرام شمرده است و دینی جز دینی که او تشریع نم""وده‪ ،‬نمیباش""د‪ .‬و ه""ر آنچ""ه از آن‬
‫خبر داده حق است و راست‪ ،‬که در آن ن""ه دروغی اس""ت و ن""ه خل""ف وع""ده؛ چنانک""ه‬
‫ص ْدقاً" َو َع ْدالً»‪ 1‬یعنی‪ :‬در اخب""ار ص""ادق‬ ‫ِّک ِ‬ ‫ت َکلِ َمةُ َرب َ‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و تَ َّم ْ‬
‫و در اوامر" و ن""واهی عادالن""ه اس""ت‪ .‬و هنگ""امی ک""ه دین را ب""رای آنه""ا کام""ل نم""ود‪،‬‬
‫نعمت را بر آنها تمام نمود‪ .‬و بر این اساس است که فرم""ود‪ْ « :‬اليَ""وْ َم َأ ْك َم ْل ُ‬
‫ت لَ ُك ْم دينَ ُك ْم‬
‫ضيت لَ ُك ُم اِإْل سْال َم دينا ً» یعنی‪ :‬ش""ما ن""یز ب""رای خ"ود ب"ه آن‬ ‫ُ‬ ‫ت َعلَ ْي ُك ْم نِ ْع َمتي َو َر‬ ‫َو َأ ْت َم ْم ُ‬
‫راضی" باشید چرا که آن دینی است که خداوند" به آن راضی ش""ده و آنرا دوس""ت دارد‬
‫و برترین پیامبرانش را با آن فرستاده و شریفترین و گرامیت""رین کت""ابه""ایش را ب""ا آن‬
‫نازل کرده است‪.‬‬
‫َأ‬
‫علی بن طلحه از ابن عباس روایت نم""وده ک""ه میگوی""د‪« :‬ا ْليَ ْو َم ْك َم ْلتُ لَ ُك ْم دينَ ُك ْم»‬
‫منظور" از دین‪ ،‬اسالم است‪ .‬خداوند متعال به پیامبر و مومنان خ"بر میده"د ک"ه ایم"ان‬
‫را برای آنها کامل کرده است بنابراین به بیش از آن نیازی ندارند‪ ،‬خداون""د آنرا تم""ام‬
‫کرده است پس هرگز ناقص نمیشود و از آن راضی شده و هرگز خشمگین نمیشود‪.‬‬
‫امام احمد رحمهاهلل میگوید‪« :‬از طارق" بن شهاب روایت است که میگوید‪ :‬م""ردی‬
‫یهودی" نزد عمر بن خطاب آمده و گفت‪ :‬ای امیر مومنان‪ ،‬شما آی""های را در کت""ابت""ان‬
‫میخوانید که اگر بر ما یهودیان نازل میشد‪ ،‬روز نازل شدن آنرا عید میگرفتیم‪ .‬عم""ر‬
‫ت َعلَ ْي ُك ْم نِ ْع َم""تي» پس‬ ‫گفت‪ :‬کدامین آیه؟ یهودی گفت‪« :‬ا ْليَ ْو َم َأ ْك َم ْلتُ لَ ُك ْم دينَ ُك ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬
‫عمر گفت‪ :‬به خدا سوگند" روز و لحظهای را که این آیه بر رسول خدا نازل ش""د‪ ،‬می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫دانم‪ ،‬شب عرفه در روز جمعه نازل شد»‪.‬‬
‫س َم ُع بِي َأ َح ٌد ِمنْ َه ِذ ِه‬ ‫و رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪َ « :‬والَّ ِذي نَ ْف ُ‬
‫س ُم َح َّم ٍد بِيَ ِد ِه‪ ،‬اَل يَ ْ‬
‫س ْلتُ بِ ِه‪ِ ،‬إاَّل َك انَ ِمنْ‬ ‫ُأ‬
‫ص َرانِ ٌّي‪ ،‬ثُ َّم يَ ُم وتُ َولَ ْم يُ ْؤ ِمنْ بِالَّ ِذي ْر ِ‬ ‫ي‪َ ،‬واَل نَ ْ‬ ‫اُأْل َّم ِة يَ ُه و ِد ٌّ‬
‫‪( - 1‬انعام‪« )115 :‬و کالم پروردگار تو با صدق" و عدل به انجام رسید»‪".‬‬
‫‪ - 2‬بخاری" و مسلم‪3017 :‬؛ ترمذی؛ نسائی‪".‬‬
‫‪451‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ب النَّا ِر»‪« 1:‬هیچیک از افراد این امت‪ ،‬یهودی و نص"رانی نیس"ت ک"ه ن"ام م"را‬ ‫ص َحا ِ‬‫َأ ْ‬
‫بشنود" و به من ایمان نیاورد و بمیرد مگر اینکه از دوزخیان خواهد بود»‪.‬‬
‫و از جابر بن عبدهللا روایت است که عمر بن خط""اب ب""ا نوش""تهای از اه""ل کت""اب‬
‫نزد رسول خدا رفت‪ .‬پس آنرا برای رسول خدا خواند‪ ،‬رسول" خ"دا ح خش"مگین ش"ده‬
‫سي بِيَ ِد ِه لَقَ ْد ِجْئتُ ُك ْم بِ َه ا نَقِيَّةً‪،‬‬ ‫ب‪َ ،‬والَّ ِذي نَ ْف ِ‬ ‫و فرمودند‪َ« :‬أ ُمتَ َه ِّو ُكونَ فِي َها يَا ابْنَ ا ْل َخطَّا ِ‬
‫ُص ِّدقُوا بِ ِه‪َ ،‬والَّ ِذي‬ ‫اط ٍل فَت َ‬ ‫ق فَتُ َك ِّذبُوا بِ ِه‪َ ،‬أ ْو بِبَ ِ‬‫ش ْي ٍء فَيُ ْخبِ ُرو ُك ْم بِ َح ٍّ‬‫َس َألُو ُه ْم عَنْ َ‬ ‫اَل ت ْ‬
‫س َعهُ ِإاَّل َأنْ يَتَّبِ َعنِي»‪« :‬ای پس""ر خط""اب؛ آی""ا‬
‫‪2‬‬
‫سى َكانَ َحيًّا‪َ ،‬ما َو ِ‬ ‫سي بِيَ ِد ِه لَ ْو َأنَّ ُمو َ‬ ‫نَ ْف ِ‬
‫بدون فکر و اندیشه خود را به مطالعهی ت""ورات مش""غول میک""نی؟ خ""ود را ح""یران و‬
‫سرگردان میکنی؟ سوگند" به کسی که جانم در دست اوست‪ ،‬برای شما کتابی آوردهام‬
‫که آیاتش واضح و روشن است از چیزی از آنها سوال نمیکنید مگر اینکه به درستی‬
‫پاسخ میدهند و آنها را تکذیب میکنید‪ ،‬یا پاسخ نادرست میدهند و آنه""ا را تص""دیق" می‪-‬‬
‫کنید‪ .‬سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر موسی زنده ب""ود چ""ارهای نداش""ت‬
‫جز اینکه از من پیروی" کند»‪.‬‬
‫خداوند متعال به مومنان بشارت نص"رت و ی"اری" رس"ول هللا ح ب"ر دش"منانش" می‪-‬‬
‫ق»‪ 3‬یعنی‪ :‬او کسی است که پیامبرش‬ ‫دهد‪« :‬هُ َو الَّذي َأرْ َس َل َرسُولَهُ بِ ْالهُدي َو دي ِن ْال َح ِّ‬
‫را با علم نافع و عمل صالح فرس""تاد‪ .‬چ""را ک"ه ش""ریعت ش""امل دو بخش اس""ت‪ :‬علم و‬
‫عمل؛ علم شرعی صحیح و عمل شرعی مقبول؛ بن""ابراین اخب""ار آن ح""ق و انش""اءات‬
‫ُظ ِه َرهُ َعلَي الدِّي ِن ُکلِّ ِه» تا اینک""ه دینش را ب""ر تم""ام ادی""ان موج""ود"‬ ‫آن عادالنه است‪« :‬لِي ْ‬
‫در میان عرب و عجم و مشرکین پیروز گرداند‪َ « ".‬و َكفَى بِاهّلل ِ َش ِهيدًا» و کافی است که‬
‫خداوند" گواه باشد که محمد رسول و فرستاده"ی اوس""ت‪ .‬و او ناص""ر و ی"ار و ی""اورش‬
‫‪4‬‬
‫میباشد‪.‬‬
‫ج) ایمان به آسانی شریعت و وسعت نظر و پاس""خگویی آن ب""ه نی""از بش""ر در ه""ر‬
‫زمان و مکان؛‬
‫تعریف «الیسر» در لغت‪« :‬الیسر» ضد «العس""ر» میباش""د‪ .‬گفت""ه میش""ود‪« :‬یس""ر‬
‫‪5‬‬

‫االمر» زمانی که آن امر آسان بوده و سخت و دش"وار نباش"د‪ ".‬و ب"ر این اس"اس اس"ت‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪ ،‬مسلم‪153 :‬‬
‫‪ - 2‬مسند احم""د‪ ،3/387 :‬دارمی‪ ،1/115 :‬الس"نة‪ ،‬ابن ابی عاص""م‪ ،5/2 :‬ابن عب""دالبر‬
‫در جامع بیان العلم و فضله‪2/24:‬؛ نگ"ا‪ :‬ارواء الغلی"ل‪1/34 :‬؛ و آلب"انی میگوی"د‪ :‬این‬
‫حدیث حسن است‪.‬‬
‫‪( - 3‬توبه‪« )33 :‬او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد‪ ،‬تا آنرا‬
‫دینها غالب گرداند»‪.‬‬
‫بر همه ‌‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬تفسیر ابن کثیر رحمهاهلل‬
‫‪ - 5‬الصحاح‪ ،‬جوهری‪ ،‬مادة «یسر»‪2/857 :‬‬
‫‪452‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫که خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و لَقَ ْد يَسَّرْ نَا ْالقُرْ آنَ لِل ِّذ ْک ِر فَهَلْ ِم ْن ُم َّد ِک ٍر» (قمر‪« )17 :‬و‬
‫یقینا ً ما قرآن را برای تذکر آسان نمودیم‪ ،‬پس آیا کسی هست که مت""ذکر" ش""ود؟!»‪ .‬ب""ه‬
‫این معنا که آنرا آسان نمودیم" و پند گرفتن از آنرا میسر کردیم‪ 1.‬و از مع""انی «یس""ر»‬
‫عبارت است از‪ :‬نرمی و فرمانبرداری" و انقیاد؛ و یکی از معانی لغ""وی آن‪ ،‬اص""الح‬
‫و آماده کردن میباشد‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬فَ َسنُيَ ِّس ُرهُ لِ ْلي ُْس "ري»‪ 2‬یع""نی او‬
‫‪3‬‬
‫را برای عمل صالح آماده کردیم‪.‬‬
‫بن"ابراین «الیس""ر» و «التیس""یر» در مع""انی س"هولت و آس"انی و انقی"اد و ن""رمی و‬
‫آماده کردن میباشد‪ .‬و همچنین هر آنچه از مشقت و س""ختی ب""ه دور باش""د معن""ای آنرا‬
‫در بر دارد و از این قبیل است آیات زیر‪:‬‬
‫ي» (بق""ره‪« )196 :‬و اگ""ر ب""از داش""ته ش""دید‬ ‫«فَِإ ْن ُأحْ ِ‬
‫ص"رْ تُْ"م فَ َم""ا ا ْستَي َْس" َ"ر ِمنَ ْالهَ" ْد ِ‬
‫(بوسیله دشمن یا بیماری" و غیره) پس آنچه از قربانی" فراهم شود (ذبح کنی""د و آنگ""اه‬
‫از احرام بیرون شوید)»‪.‬‬
‫آن» (مزمل‪« )20 :‬پس اکنون آنچ""ه (ب""رای ش""ما) میس""ر‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫«فَا ْق َرُؤ ا" ما تَيَ َّس َر ِمنَ القرْ ِ‬
‫باشد از قرآن بخوانید»‪".‬‬
‫«فَقُلْ لَهُ ْم قَوْ الً" َم ْيسُورا» (اسراء‪« )28 :‬پس با گفتاری نرم با آنان سخن بگو»‪.‬‬
‫این آیات در بردارندهی این معانی میباشد‪.‬‬
‫و از این دس""ته اس""ت تعلی"ق زمخش""ری"‪ 4‬ب""ر این آی"ه ک"ه میفرمای""د‪« :‬يُري ُد هَّللا ُ بِک ُمُ‬
‫ْاليُس َْر َو ال يُري ُد بِ ُک ُم ْال ُعس َْر» (بقره‪ )185 :‬زمخشری میگوید‪« :‬خداوند خواسته اس""ت‬
‫که بر شما آسان بگیرد و سخت نگیرد و حرج و مشقت در دین را از شما نفی ک""رده‬
‫‪5‬‬
‫است»‪.‬‬
‫اما «یسر» در اسالم عبارت است از‪ :‬پایبندی" به احکام دین چنانکه خداوند" متعال‬
‫خواسته است و تعامل با احکام و تشریعات آن بر وفق" منهج آسانگ""یری ک""ه وی""ژگی"‪-‬‬
‫‪6‬‬
‫های آن در خالل منهج نبوی" بیان شده است‪.‬‬
‫یا اینکه عبارت است از تشریع احکام ب""هگون""های ک""ه در آن نی""از مکل""ف و ت""وان‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تفسیر القرآن العظیم‪ ،‬ابن کثیر‪411/4 :‬‬
‫‪( - 2‬لیل‪« )7 :‬پس ما او را برای (راه) آسان توفیق می‌دهیم»‪.‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬جامع البیان فی تأویل آی القرآن‪ ،‬طبری‪30/221 :‬‬
‫‪ - 4‬محمود" بن عمر بن محمد خوارزمی زمخشری؛" ابوالقاس""م؛ مفس""ر‪ ،‬ادیب‪ ،‬لغ""وی؛‬
‫از مشهورترین تألیفات وی تفسیر «الکشاف» (که پر است از باوره""ا و اندیش""هه""ای‬
‫اعتزالی) و «اساس البالغة» میباشد‪ .‬وی در سال ‪ 538‬هجری ف""وت ش"د‪ .‬نگ"ا‪ :‬س""یر‬
‫اعالم البنالء ذهبی‪20/153 :‬؛ االعالم‪ ،‬زرکلی‪7/178 :‬‬
‫‪ - 5‬الکشاف‪1/228 :‬‬
‫‪ - 6‬خصائص الشریعة االسالمیة؛ د‪ .‬عمر االشقر‪ ،‬ص‪70 :‬‬
‫‪453‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫وی در انجام اوامر و ترک نواهی ب""ا در نظ"ر داش""تن ع""دم اخالل ب"ه مب""ادی اساس"ی"‬
‫‪1‬‬
‫تشریع‪ ،‬رعایت شود‪.‬‬
‫اهداف آسان گیری (الیسر) در اسالم‬
‫‪ -1‬اهداف اعتقادی‪:‬‬
‫شاطبی رحمهاهلل میگوید‪« :‬تکالیف اعتقادی و عملی از جمله م""واردی" هس""تند ک""ه‬
‫افراد امی و بیسواد نیز میتوانند آنها را درک نموده و بفهمند تا اینکه اینگون""ه بتوانن""د‬
‫تحت حکم آن در آیند‪ .‬چنانکه تکالیف اعتقادی ب"هگون"های اس"ت ک"ه فهمی"دن و درک‬
‫آنها برای عقل آسان است و اکثر و بیشتر افراد‪ ،‬چه آنان که باهوش و دقیق هس""تند و‬
‫چ""ه کس""انی ک""ه از فهم پ""ایینت""ری برخوردارن""د‪ ،‬آنرا درک نم""وده و میفهمن""د‪ .‬و اگ""ر‬
‫تکالیف اعتقادی از جمله مواردی بود که جز خواص از درک آن عاجز بودند‪ ،‬دیگر‬
‫شریعت عام و فراگیر و برای همهی انسانها با درکهای متفاوت نبود درحالیکه ث""ابت‬
‫شده شریعت برای همهی انسانها (با درک و فهمهای متفاوت) آمده است‪ 2.‬و در واقع‬
‫آسانگیری و آسانی اسالم یکی از قویترین و اثر بخشترین عوامل در سرعت انتش""ار‬
‫و روی آوردن مردم به آن بوده است‪.‬‬
‫‪ -2‬اهداف تعبدی‪:‬‬
‫هرکس در ابعاد مختلف شریعت بررسی کند در مییابد که شریعت در ورای" آسان‪-‬‬
‫گیری در تکالیف‪ ،‬توانایی مسلمان در ادای عبادت را برحس""ب ش"رایط وی در نظ"ر‬
‫گرفته است‪ .‬حال این شرایط" متوجه جهل یا اکراه باشد یا عجز و عدم توانایی؛‬
‫اسالم تمام وضعیت"هایی را که ممکن است مسلمان ب""ا آن روب""ه رو ش""ود‪ ،‬در نظ""ر‬
‫گرفته و رعایت کرده است چنانکه در هنگام عدم وجود آب یا ترس از مرگ به دلیل‬
‫استفاده از آب سرد‪ ،‬یا بیماری شدید‪ ،‬تیمم را برای وی مب""اح نم""وده اس""ت‪ 3.‬همچ""نین‬
‫شریعت در ورای آسانگیری در تکالیف‪ ،‬مراقبت از نفس را نیز در نظر گرفته است‬
‫چنانکه برای بیماری" که میترسد روزه گرفتن بر بیماریش بیفزای""د ی""ا اینک""ه بهب""ودی‬
‫وی را ب""ه ت""أخیر ان""دازد‪ ،‬افط""ار" ک""ردن را ج""ایز ش""مرده اس""ت‪ .‬و چ""ون ص""حت و‬
‫تندرس""تی" ب""ه وی بازگش""ت‪ ،‬آنرا اع""اده کن""د‪ .‬خداون "د" متع""ال میفرمای""د‪َ « :‬و َم ْن ک""انَ‬
‫َمريضاً" َأوْ عَلي َسفَ ٍر فَ ِع َّدةٌ ِم ْن َأي ٍَّام ُأخ ََر » (بقره‪« )185 :‬و هرکس که بیمار یا در سفر‬
‫ب""ود‪ ،‬پس (بای""د ب""ه تع""داد روزه""ای ک""ه افط""ار ک""رده) روزه""ای دیگ""ر را (روزه‬
‫بگیرید)»‪.‬‬
‫‪ -3‬اهداف اجتماعی‪:‬‬
‫و از این قبیل است قاعدهی «عرف» ک""ه عب""ارت اس""ت از‪ :‬ق""ول ی""ا عملی ک""ه از‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬مظاهر التیسیر للشریعة االسالمیة‪ ،‬کمال وجودة ابوالمعاطی‪ ،‬ص‪7 :‬‬
‫‪ - 2‬الموافقات‪ ،‬شاطبی‪2/88 :‬‬
‫‪ - 3‬صورة من سماحة االسالم‪ ،‬دکتر عبدالعزیز ربیعة‪ ،‬ص‪49 :‬‬
‫‪454‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عادات و رسوم مردم است و با دالیل شرعی مخالفت ندارد‪.‬‬


‫چنانکه اسالم در روند" تسهیل معامالت ضمان سرعت و انعطاف"پذیری" را در نظر‬
‫ت بسیاری از معامالت مالی میباشند‪.‬‬ ‫گرفته است چرا که دو عنصر الزم برای موفقی ِ‬
‫و از این جهت است که شریعت اسالمی بر رعایت تس""هیل در دو بخش ش""کلی و‬
‫موضوعی" آنچه قراردادهای م""الی و تج""اری را تنظیم میکن""د‪ ،‬تأکی""د دارد‪ .‬و این مهم‬
‫در آیهی ِدین از سوره بقره واضح و آشکار اس"ت‪ .‬چنانک"ه خداون"د متع"ال میفرمای"د‪:‬‬
‫«يا َأ ُّيهَ""ا الَّذينَ آ َمنُ""وا ِإذا تَ""دايَ ْنتُ ْم بِ " َد ْي ٍن ِإلي َأ َج" ٍل ُم َس " ّمًي فَ""ا ْکتُبُوهُ» (بق""ره‪« )282 :‬ای‬
‫کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هرگاه به همدیگر تا مدت معی""نی وامی دادی""د (ی""ا مع""امله‌ی‬
‫نسیهای انجام دادید) آنرا بنویسید»‪ .‬این آیه برای اثبات ِدین‪ ،‬کتابت آنرا ش""رط میکن""د‬ ‫‌‬
‫چه این ِدین اندک باشد یا زیاد؛ اما از این قاعدهی عام‪ِ ،‬دین تج"اری" را اس""تثنا میکن"د‬
‫حاض" َرةً‬
‫ِ‬ ‫و آنرا بدون کتابت مباح میش"مارد‪ .‬چنانک"ه میفرمای"د‪« :‬إالَّ َأ ْن تَ ُک"ونَ تِج"ا َرةً‬
‫ْس َعلَ ْي ُک ْم جُنا ٌح َأالَّ تَ ْکتُبُوها» (بقره‪« )282 :‬مگر اینکه داد و ستدی‬ ‫تُديرُونَها بَ ْينَ ُک ْم فَلَي َ‬
‫نقدی باشد که بین خود دست به دس""ت می‌کنی""د‪ .‬پس در این ص""ورت گن""اهی ب""ر ش""ما‬
‫نیست که آنرا ننویسید»‪ ".‬و علت استثنایی دیون تجاری از شرط کتابت‪ ،‬این اس""ت ک""ه‬
‫شرایط" و صفات معامالت تجاری سرعت را اقتضا میکنن""د و انتظ"ار" را نمیپذیرن""د و‬
‫دلیل دیگر آن است که معامالت تجاری بسیار تک""رار ش""ده و متن""وع میباش""ند‪ .‬ش""رط"‬
‫نمودن کتابت در آنها منجر به مشقت شده و گاهی فرصت معامل""ه را از مش""تری می‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫گیرد و آنرا ضایع میکند یا اینکه فروشنده را دچار ضرر و زیان میکند‪.‬‬

‫‪ -4‬اهداف اخالقی و رفتاری‪":‬‬


‫منهج آس""انگ""یری و تس""هیل در اس""الم‪ ،‬منهجی متکام""ل میباش""د ک""ه تم""ام ج""وانب‬
‫"اری آنک""ه‬
‫زن""دگی را در نظ""ر داش""ته اس""ت‪ .‬از جمل""ه مراع""ات ج""انب اخالقی و رفت" ِ‬
‫شمولیت و بقا را برای آن ضمانت میکند‪ .‬و از این قبیل است دوری از تکلی""ف ش""اق‬
‫و ماللت آور؛ رسول" خدا ح به این امر اشاره نموده و فرمودند‪ُ « :‬خ ُذوا ِمنَ اَأل ْع َم ِ‬
‫ال‬
‫َما تُ ِطيقُونَ ‪ ،‬فَ ِإنَّ هَّللا َ الَ يَ َم ُّل َحتَّى تَ َملُّوا»‪« 2:‬ب"ه ان""دازه توان""ایی خ""ود عم""ل (عب""ادت)‬
‫کنید‪ .‬زیرا خداوند (از دادن پاداش) خسته نمیشود مگر اینکه شما خسته شوید»‪.‬‬
‫حافظ بن حجر‪ 3‬میگوید‪« :‬اینکه میگوید‪« :‬ب""اب ک""راهیت تش""دید" و زی""ادهروی" در‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬الفکر االسالمی و التطور‪ ،‬ص‪70-69 :‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪2/811 :‬‬
‫‪ - 3‬احمد بن علی بن محمد کنانی عسقالنی؛ ابوالفضل؛ حافظ‪ ،‬یکی از ائمه حدیث می ‪-‬‬
‫باشد‪ .‬با شرح صحیح بخاری مشهور شد‪ .‬مولفات وی بسیارند" از جمله‪ :‬االص""ابة فی‬
‫تمی""یز الص""حابة‪ ،‬ته""ذیب الته""ذیب و ‪...‬؛ وی در س""ال ‪ 852‬هج""ری ف""وت ش""د‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫االعالم‪1/178 :‬‬
‫‪455‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫عبادت» ابن بط""ال‪ 1‬میگوی""د‪ :‬زی""ادهروی در عب""ادت از این جهت مک""روه اس""ت ک""ه‬
‫ت"رس آن میرود مالل آور ش"ود و اینگون"ه منج"ر ب"ه ت"رک عب"ادت گ"ردد»‪ 2.‬و مالل‬
‫‪3‬‬
‫عبارت است از‪ :‬سنگین شدن چیزی" و نفرت از آن پس از محبتش‪.‬‬
‫ضوابط آسانگیری در اسالم‪:‬‬
‫تعریف ضابطه‪ :‬ضابطه عبارت است از قاعدهی کلی؛ و در اینج""ا منظ""ور" از آن‬
‫‪4‬‬
‫قید و بندهایی است که حدود موضوع" را مشخص میکند‪.‬‬
‫مبنای شریعت در اص""ول و اه""داف آن ب""ر آس""انگ""یری میباش""د ک"ه از ض""وابط آن‬
‫عبارت است از‪:‬‬
‫‪ -1‬آسانگیری از کتاب یا سنت ثابت باش""د‪ .‬ت""ا اینک""ه عم""ل ب""ه آن و اعتم""اد ب""ه آن‬
‫برای مسلمانان سهل و آسان باشد نه اینکه آسانگیری برحسب هوی و هوس باش""د ی""ا‬
‫اینکه ناشی از فشارهای" وارد در جوامع معاصر" باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم تجاوز از حد و حدود آسانگیری ک""ه نص مش""خص نم""وده اس""ت‪ .‬چنانک""ه‬
‫جایز نیست بیش از آنکه نص در جهت آس""انگ""یری بی""ان نم""وده اس""ت‪ ،‬ب""ه تخفی""ف و‬
‫تسهیل روی آورد نه از نظر کمی و نه از جهت کیفی؛ به عنوان مثال برای کسی که‬
‫میتواند نشسته نماز بخواند" جایز نیست دراز کشیده نماز بخواند‪".‬‬
‫‪ -3‬آسانگیری با نص""ی از کت""اب ی""ا س""نت در تع""ارض نباش""د‪ .‬خداون"د" متع""ال می‪-‬‬
‫فرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَا الَّذينَ آ َمنُوا ال تُقَ" ِّد ُموا بَ ْينَ يَ"د ِ‬
‫َي هَّللا ِ َو َر ُس"ولِ ِه َو اتَّقُ""وا هَّللا َ ِإ َّن هَّللا َ َس"مي ٌع‬
‫عَلي ٌم» (حجرات‪« )1 :‬ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! بر هللا و رسولش پیشدستی" نکنی""د‬
‫و از هللا بترس""ید‪ ،‬بی‌گم""ان هللا ش""نوای" داناس""ت»‪ .‬و ب""ه هنگ""ام اختالف و تن""ازع ب""ه‬
‫مراجعه به هللا و رسولش امر کرده است‪.‬‬
‫چنانکه اهل علم ب""ا اله""ام از این اص""ل‪ ،‬قواع""د فقهی مهمی را بی""ان ک""ردهان""د‪ ،‬از‬
‫جمله‪« :‬ب""ه هم""راه نص‪ ،‬اجته""اد کارآم""د نیس""ت»‪« .‬در م""وردی ک""ه نص وارد ش""ده‪،‬‬
‫‪5‬‬
‫جایی برای اجتهاد وجود ندارد»‪.‬‬
‫و از این قبیل است تصور" کسانی که قائل ب""ه تخفی""ف و دلس""وزی" در م""ورد گن""ه‪-‬‬
‫کارانی هستند که به حدی معین از حدود شریعت محکوم ش""دهان""د‪ .‬ب""ا اینک""ه خداون""د‬
‫متعال میفرماید‪َ « :‬واَل تَْأ ُخ ْذ ُكم بِ ِه َما َرْأفَةٌ فِي ِد ِ‬
‫ين هَّللا ِ ِإن ُكنتُ ْم تُْؤ ِمنُونَ بِاهَّلل ِ َو ْاليَوْ ِ"م اآْل ِخ ِ‬
‫""ر‬
‫‪ - 1‬علی بن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی‪ ،‬ابوالحسن؛ از فقهای ب""زرگ‬
‫مالکیه و از مشهورترین شارحان بخ""اری میباش""د‪ .‬وی در س""ال ‪ 449‬هج""ری وف""ات‬
‫یافت‪ .‬نگا‪ :‬السیر‪18/47 :‬‬
‫‪ - 2‬فتح الباری‪3/44 :‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬فتح الباری‪1/117 :‬‬
‫‪ - 4‬الضوابط" الشریعة لالخذ بایسر المذاهب؛ وهبة الزحیلی‪ ،‬ص‪53 :‬‬
‫‪ - 5‬الوجیز" فی ایضاح قواعد الفقه الکلیة‪ ،‬محمد صدقی" البورنو‪ ،‬ص‪255 :‬‬
‫‪456‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫َو ْليَ ْشهَ ْ"د َع َذابَهُ َما طَاِئفَةٌ ِّمنَ ْال ُمْؤ ِمنِينَ » (ن""ور‪« )2 :‬و اگ""ر ب""ه هللا و روز آخ""رت ایم""ان‬
‫دارید نباید در (اجرای احکام) دین هللا نسبت به آن دو (زن و م""رد) رأفت (و رحمت‬
‫کاذب) داش""ته باش""ید و بای""د گ""روهی از مؤمن""ان ب""ر مجازات‌ش""ان (ش""اهد و) حاض"ر"‬
‫باشند»‪ .‬و برخی از دعوتگران تجددخواه و منادیان تغییر و آس"انگ"یری می""ان مب"ادی‬
‫شریعت که تغییر و تبدیل نمیپذیرند و فروعی که ممکن است به این اوصاف" وص""ف‬
‫گردند‪ ،‬تفاوتی قائ""ل نمیش""وند‪ .‬پس در احک""ام ش""ریعت چن""ان تص""رف میکنن""د ک""ه در‬
‫قوانین وضعی" چنان دخل و تصرف نمیکنن""د؛ و نص""وص را در ج""ای خ""ود ب""ه ک""ار‬
‫نمیبرند و تصوراتی را که از آسانگیری‪ ،‬تساهل و تسامح دارند ض""ابطه و قاع""دهای‬
‫تلقی میکنند که بر مبنای آن حکم را تغییر میدهند و در واقع وجود و عدم وج""ود" آنرا‬
‫چنین تعیین میکنند‪ .‬و این بهتان و افترا" ب"ه نص"وص و ض"ایع نم"ودن ح"ق هللا متع"ال‬
‫درتشریع میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬آسانگیری مقید به مقاصد شریعت باشد‪ .‬به عبارت دیگ""ر آس"انگ"یری بای""د در‬
‫‪1‬‬

‫چهارچوب" مقاصدی باشد که شریعت برای تحقیق آنها آمده است‪.‬‬


‫شریعت اسالمی برای تحقیق مصالح مردم از جهت اثبات و ابقای آنها آمده است‪.‬‬
‫واجب است که آسانگیری برگرفته از شریعت باشد و البته مقید به قی""د و بن""دهای آن؛‬
‫بنابراین ب""ه آس""انگ""یری ک""ه تنه""ا برخاس""ته از عق""ل باش""د‪ ،‬توج""ه نمیش""ود‪ .‬و از نگ""اه‬
‫نصوص قرآن و سنت آسانگیری ک""ه ب""ا یکی از مقاص""د ش""ریعت در تع""ارض باش""د‪،‬‬
‫اعتباری ن"دارد‪ .‬خداون"د" متع"ال میفرمای"د‪ِ« :‬إ َّن الَّذينَ ت ََوفَّاهُ ُم ْال َمالِئ َک" ةُ ظ"الِمي َأ ْنفُ ِس" ِه ْم‬
‫واس""" َعةً‬ ‫ض ق"""الُوا َأ لَ ْم تَ ُک ْن َأرْ ضُ هَّللا ِ ِ‬ ‫َض""" َعفينَ فِي اَأْلرْ ِ‬ ‫ق"""الُوا في َم ُک ْنتُ ْم ق"""الُوا ُکنَّا ُم ْست ْ‬
‫ت َمصيراً» (نساء‪« )97 :‬همان""ا کس""انی‌که‬ ‫ک َمْأواهُ ْم َجهَنَّ ُم َو سا َء ْ‬‫فَتُها ِجرُوا فيها فَُأولِئ َ‬
‫فرشتگان" جان‌شان را گرفتند درحالی‌"که به خویشتن ستم ک""رده بودن"د" (فرش""تگان) ب""ه‬
‫آن""ان گفتن""د‪ :‬ش""ما در چ""ه ح""الی بودی""د؟" گفتن""د‪« :‬م""ا در زمین مستض""عف ب""ودیم»‬
‫(فرش""تگان) گفتن""د‪« :‬مگ""ر س""رزمین خ""دا پهن""اور" نب""ود ک""ه در آن مه""اجرت کنی""د؟»‬
‫بنابراین جایگاه‌شان دوزخ است و بدجایی است»‪ .‬آسانگیری در اینجا اعتباری ندارد"‬
‫و برای آنها این تخفیف قائل نشده که در سرزمینی باقی بمانند که در آن اسالم و اهل‬
‫آن خوار و ذلیل میباشند‪ .‬چرا که چنین اقامتی با عزتی که شایسته و سزاوار مسلمان‬
‫است در بدست آوردن آن تالش کند‪ ،‬منافات دارد‪.‬‬
‫َأ‬ ‫ْ‬
‫و در اینکه خداوند متعال میفرماید‪َ « :‬و قالُوا ال تَ ْنفِرُوا فِي ال َح ِّر قُ""لْ ن""ا ُر َجهَنَّ َم َش" ُّد‬
‫َح ًّرا» (توبه‪« )81 :‬و (به یکدیگر) گفتند‪ :‬در این گرما‪( ،‬برای جهاد) ب""یرون نروی""د‪،‬‬
‫(ای پیامبر! به آن""ان) بگ""و‪« :‬آتش جهنم (از این) گرم‌ت""ر اس""ت»‪ .‬تص""ور گوی""ای این‬
‫است که شدت گرما سبب تخفیف میشود‪ ،‬اما حقیقت چنین نیست‪ .‬چرا ک""ه تخفی""ف در‬
‫‪ - 1‬مقاصد شریعت‪ :‬شریعت برای حفظ این موارد آمده است‪ :‬دین‪ ،‬نسل (آبرو) عقل‪،‬‬
‫مال‪ ،‬نفس‬
‫‪457‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اینجا با مقصدی از مهم"ترین مقاص"د ش"ارع ک"ه س"روری و ب"زرگی و ع"زت اس"الم‬
‫است‪ ،‬منافات دارد‪ .‬و سروری" و بزرگی" اسالم با راحتی و تخفیف و آسان گیری بیقید‬
‫و بند به دست نخواهد" آمد و پایدار" نخواهد بود‪ 1.‬خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و ما َج َع"" َل‬
‫"و َس" َّما ُک ُ"م ْال ُم ْس"لِمينَ » (حج‪« )78 :‬و در‬
‫ج ِملَّةَ َأبي ُک ْم ِإبْراهي َم هُ" َ‬ ‫َعلَ ْي ُک ْم فِي الد ِ‬
‫ِّين ِم ْن َح َر ٍ‬
‫دین برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد‪( ،‬همان) آیین پدرتان ابراهیم اس""ت‪،‬‬
‫او (= هللا) پیش از این (در کتب سابقه) و در این (قرآن نیز) شما را مسلمان نامید»‪.‬‬
‫د) دریافت تدریجی احکام شریعت اسالمی‬
‫دع""وت ب""ه تط""بیق ش""ریعت اس""الم بای""د دربردارن""ده تحری""ک ایم""ان در نف""وس و‬
‫‪2‬‬
‫برانگیختن شعور" دینی و کامل کردن عقل و خرد و رشد و تربیت آن باشد‪.‬‬
‫و این بدان معناست که بسیاری از مقتضیات تغییر ک""ه مس""تلزم اص""الح میباش""ند‪،‬‬
‫نیازمند" آمادگی روحی بزرگی" هستند‪ .‬چنانک""ه ب""دون آم""ادگی روحی عمی""ق‪ ،‬ثم""رهی‬
‫مورد" نظر را به همراه نخواهد داشت‪.‬‬
‫به عنوان مثال مسأله شراب و تحریم آن در اسالم را ذکر می کنیم‪ .‬مسألهای که در‬
‫جامعهی جاهلی بسیار" شایع بود‪ .‬ش""راب پدی""دهای عجین و گ""ره خ""ورده ب""ا ع"ادات و‬
‫تقالید این جامعه بود‪ ،‬حال چگونه شریعت باید با آن برخورد میکرد؟‬
‫شریعت الهی ب""ا آی""اتی از ق""رآن ک""ریم ب""ه درم""ان آن پ""رداخت و این در طی چن""د‬
‫مرحله و با رعایت رفق و نرمی و مهربانی" و بدون جنگ و ریختن خون بود‪.‬‬
‫میتوان به مثال دیگری در این زمینه از س""یرت خلیف"ه ع""ادل عم""ر بن عب""دالعزیز‬
‫رحمهاهلل اشاره نمود‪« .‬عمر بن عب""دالعزیز" پس از عه""دهدار ش""دن حک""ومت تص""میم‬
‫داشت تا اوضاع و شرایط را به هم""ان راه و روش و ش""رایط زم""ان خلف""ای راش""دین‬
‫باز گرداند‪ .‬فرزند غیوری به نام عبدالملک داشت که از پرهیزگاران پرهیج""ان ب""ود‪.‬‬
‫وی در گفتگویی ب""ا پ""درش ب""ر رون""د ُکن""د از بین ب""ردن انحراف""ات" اع""تراض نم""ود و‬
‫خواهان سرعت بخش"یدن ب"ه رون"د" بازگش"ت م"ردم ب"ه ش"رایط" و راه و روش خلف"ای‬
‫راشدین بود‪ .‬چنانکه روزی" عبدالملک به پدرش گفت‪« :‬ای پدر‪ ،‬چه شده که امور را‬
‫اجرا نمیکنی؟! به خدا سوگند" باکی ندارم که در راه حق دیگها برای ع""ذاب من و ت""و‬
‫به جوش آیند!! اما پاسخ پدر فقیه مومن چنین بود‪ :‬فرزندم شتاب مکن؛ خداوند متعال‬
‫در قرآن کریم" دو بار شراب را نکوهش نمود و در بار سوم آنرا حرام کرد‪ .‬میترس""م‬
‫حق را به یک باره به مردم منتقل کنم و آنان به کلی آنرا رها کنند و اینگونه فتنه ب""ر‬
‫‪3‬‬
‫پا شود»‪.‬‬
‫‪ - 1‬منهج التیس""یر المعاص""ر و دراس"ة تحلیلی"ة‪ ،‬عبدهللا بن اب"راهیم الطوی""ل‪ ،‬ص‪،13 :‬‬
‫‪327 ،45‬‬
‫‪ - 2‬الدعوة االسالمیة‪ ،‬الوسائل‪ ،‬الخطط المداخل‪ ،‬ص‪400-399 :‬‬
‫‪ - 3‬الموافقات فی اصول االحکام‪ ،‬شاطبی‪2/66 :‬؛ مطابع المدنی بالقاهرة‬
‫‪458‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بن""ابراین کس""انی ک""ه ب""ه اس""تیناف و از س""رگیری حی""ات اس""المی و برپ""ایی دولت‬
‫اسالمی در زمین دعوت میدهند‪ ،‬باید در این مسیر سنت تدریج را در راستای تحقیق‬
‫اهدافی که دنبال میکنند‪ ،‬رع"ایت کنن""د و ارزش و جایگ""اه واالی ه""دف و امکان"ات و‬
‫ک"ثرت موان"ع را در این مس"یر در نظ"ر داش"ته باش"ند‪ 1.‬و بای"د در این مس"یر اس"وه و‬
‫الگوی آنها عهد نبوی باشد و با وقار و بدون افراط" و تفریط مسیر مورد نظر را طی‬
‫کنند و طبیعت این دین و منهج آن در حرکت به شیوهای که بیان نمودیم‪ ،‬درک کنند‪.‬‬
‫بنابراین قبل از هر چیز بای""د قلبه""ا خالص""انه متوج""ه خداون"د" باش""د و بن""دگی خ""ود‬
‫برای او را با پذیرفتن شریعتش و رد کردن و نپذیرفتن جز آن‪ ،‬اعالن کند؛ و پس از‬
‫اینکه عقیده توحید" را به صورت تدریجی" و با درنگ الزم و اس""تواری ک""افی‪ ،‬قطعی‬
‫و مستقر نمود وجدانهای بیدار به آن جامهی عمل پوشاندند و بدان پاس""خ مثبت داده و‬
‫عمل کردند‪ ،‬پس از این مهم به تدریج گامهای بعدی خواهد بود که هر گ""امی عن""ایت‬
‫و توجه و مطالعهی خاص خود را میطلبد‪.‬‬
‫و) پایداری و صبر و درنگ و ناامید نشدن‬
‫دعوت به شروع دوباره و تطبیق احکام شریعت نیازمند صبر و درن""گ و ش""تاب‬
‫نکردن در نتیجه میباشد‪ .‬و پایداری" و توک""ل و ع""دم ناامی""دی را میطلب""د‪ .‬بای""د در این‬
‫مسیر عملکرد رسول خدا را ب""ه ی""اد آورد‪ ،‬آنگ""اه ک""ه در مک""ه ن""دای توحی""د ب""رآورد‪".‬‬
‫زمانی" که ص""دها بت در کعب""ه و اط""راف آن ص""ف کش""یده بودن"د" ام""ا رس""ول خ""دا ح‬
‫سیزده سال در مکه درنگ نم""ود و در تم"ام این م""دت ب"ه توحی"د" و اخالص در عم"ل‬
‫برای خداوند" متعال فرا خواند‪ .‬و پس از گذشت بیست و یک سال از آغ""از دع""وت و‬
‫به عبارتی پس از گذشت هشت سال از هجرت‪ ،‬بتها را ن""ابود ک""رد ح""تی ک""ه رس""ول‬
‫خدا ح در عمرة القضاء هیچیک از بتها را لمس هم نکرد درح""الیک""ه یکس""ال قب""ل از‬
‫‪2‬‬
‫فتح مکه بیش نبود‪.‬‬
‫شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬بسیاری از م""ردم چ""ون منک""ری را می‪-‬‬
‫بینند یا اینکه شاهد تغییر و تحول در اح""وال و اوض""اع" امت اس""المی میباش""ند‪ ،‬داد و‬
‫فریاد" نموده و چون مصیبت دیدگان نوحهخوانی میکنن""د‪ .‬درح""الیک""ه از این ام""ر نهی‬
‫شده است‪ .‬بلکه در چنین ش""رایطی" ب""ه ص""بر و توک""ل و پای""داری" ب""ر دین اس""الم ام""ر‬
‫شدهاند و اینکه ایمان داشته باشند خداوند" همراه پرهیزگ""اران و نیکوک""اران اس""ت‪ .‬و‬
‫آن پرهیزگ""اران میباش""د‪ .‬چنانک""ه خداون""د‬ ‫ایمان داشته باشند که عاقبت و س""رانجام" از ِ‬
‫‪ - 1‬الصحوة االسالمیة‪ ،‬د‪ .‬یوسف" القرضاوی‪ ،‬حفظهاهلل‪ ،‬ص‪105 :‬‬
‫‪ - 2‬اما امروزه برخی از ما در روز" به تطبیق" شریعت دع""وت میدهن""د و در ش""ب ب""ر‬
‫کسانی که بدان حکم نمیکنند‪ ،‬یورش میبرند؛ که نتیجه آن آسیبها و رنجها و سختیهای‬
‫پی در پی میباشد که اس""الم ض""ررهای آنرا متحم""ل میش""ود ب""دون اینک""ه هیچ فای""ده و‬
‫ثمرهای حاصل آید‪.‬‬
‫‪459‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫وا َّوالَّ ِذينَ هُم ُّمحْ ِسنُونَ » (نحل‪« )128 :‬همان""ا هللا‬ ‫متعال میفرماید‪ِ« :‬إ َّن هّللا َ َم َع الَّ ِذينَ اتَّقَ ْ‬
‫‪1‬‬
‫با کسانی است که تقوا پیشه کردند و کسانی‌که نیکو‌کارند»‪.‬‬
‫سرشت و فطرت انسانی" کس""ی را ک""ه ب""ه او نیکی کن""د‪ ،‬دوس""ت دارد‪ .‬و در واق""ع‬
‫نفس انسان چنین سرشته شده است‪ ...‬و گاهی سنگدلی و شدت عمل او را به لجبازی‬
‫و اصرار و نفرت وادار میکند و کبر و نخوت کاذب او را ب""ه انج""ام گن""اه بیش""تر می‪-‬‬
‫کشاند‪ ،‬در چنین شرایطی نصیحت وی و امر به معروف با اسلوب موثری که ج""ذب‬
‫قلبها را به دنبال دارد‪ ،‬واجب میباشد‪ .‬و البته امر به معروف نیز باید با اسلوبی" موثر‬
‫باشد که شرایط پذیرش دعوت و درک حقیقت اسالم را در مخ""اطب ب""ه وج""ود آورد‪.‬‬
‫درک حقیقت اسالم با کسب علم و آموزش و شناخت اص""ول اس"الم و احک"ام و حالل‬
‫و حرام و فهم ویژگی"های آن؛ امام بخاری" در صحیحش از ام المومنین عایش""ه روایت‬
‫میکند که‪...« :‬در اولین سورهی مفصل از قرآن (که در مدینه نازل شد) ذکر بهش""ت‬
‫و دوزخ بود تا اینکه مردم چنان که باید به اس""الم گرویدن"د" (و اس""الم در دله"ای آن"ان‬
‫ثابت و استوار" گردید) پس حالل و حرام نازل گردید‪ .‬و اگ""ر اولین چ""یزی ک""ه ن""ازل‬
‫میشد این بود که‪ :‬شراب ننوشید؛ حتما میگفتند‪ :‬هرگز شراب را ره""ا نمیک""نیم و اگ""ر‬
‫اولین امری که نازل میشد چنین بود که‪ :‬زنا نکنید؛ حتما میگفتند‪ :‬هرگز زن""ا را ره""ا‬
‫نمیکنیم‪ 2»...‬بنابراین رعایت س""نته""ای ک""ونی" و ش""رعی خداون""د در عم"ل ت""دریجی" و‬
‫صبر در امور مختلف تا ثمردهی" و فرارسیدن زمان مناسب واجب میباشد‪.‬‬
‫چنانکه دین مابا عقیدهای آسان آغاز شد و سپس خداوند متعال ب""ه ت""دریج تک""الیف‬
‫شرعی را نازل فرمود‪ ".‬فرضها را فرض نمود و محرمات را حرام کرد و به ت""دریج‬
‫شرایع مختلف را به تفصیل بیان نمود ت""ا اینک""ه بن""ای م""ورد نظ""ر کام""ل ش""د و نعمت‬
‫ت َعلَ ْي ُک ْم نِ ْع َم""تي َو‬ ‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬‫تم""ام؛ خداون""د متع""ال میفرمای""د‪ْ « :‬اليَ""وْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫‪3‬‬
‫ضيت لَ ُک ُم اِإْل سْال َم دينا ً» (مائده‪.»« )3 :‬‬ ‫ُ‬ ‫َر‬
‫و اگر آسانگیری و رفق" و نرمی و انعطاف در هر زمانی مطلوب است‪ ،‬با توج""ه‬
‫به ضعف یقین و غلبه مادیاتی" که امروز شاهد هس""تیم‪ ،‬ل""زوم" آن در زم""ان م""ا بس""یار‬
‫بیشتر" است‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ِّک بِال ِح ْک َم" ِة َو ال َموْ ِعظَ " ِة ال َح َس "نَ ِة َو‬ ‫بيل َرب َ‬ ‫ع ِإلي َس " ِ‬ ‫خداون""د متع""ال میفرمای""د‪« :‬ا ْد ُ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬
‫"و ْعلَ ُم بِال ُم ْهتَ""دينَ »‬ ‫ض َّل ع َْن َسبيلِ ِه َو هُ" َ‬ ‫َأ‬
‫َّک هُ َو ْعلَ ُم بِ َم ْن َ‬ ‫جا ِد ْلهُ ْم بِالَّتي ِه َي َأحْ َسنُ ِإ َّن َرب َ‬
‫(نحل‪« )125 :‬با حکمت و پند نیکو (مردم را) به راه پروردگ""ارت" دع""وت نم""ا و ب""ا‬
‫آنه""ا (بحث و) من""اظره کن‪ ،‬بی‌تردی""د پروردگ""ارت ب""ه‬ ‫روشی" ک""ه نیکو‌تر اس""ت‪ ،‬ب""ا ‌‬
‫(حال) کسی‌که از راه او گمراه شده است؛ دانا‌تر اس""ت و (ن""یز) او ب""ه ه""دایت‌یافتگان‬
‫‪ - 1‬فتاوی شیخ االسالم‪15/297 ،‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬صحیح بخاری‪4993 ،‬‬
‫‪ - 3‬نگا‪ :‬الصحوة االسالمیة‪ ،‬شیخ قرضاوی‪ "،‬ص‪ 105-104 :‬با تصرف"‬
‫‪460‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫داناتر است»‪.‬‬
‫‌‬
‫کیفیت و چگونگی تطبیق احکام شریعت و تنفیذ آن‪:‬‬
‫هیچ ع"اقلی تردی"د ن"دارد ک"ه تط"بیق هم"ه روزه احک"ام ش"ریعت در س"رزمین"ه"ای‬
‫اسالمی امک"انپ"ذیر نیس"ت و ن"یز این تص"ور" نادرس"تی" اس"ت ک"ه تط"بیق ش"ریعت ب"ه‬
‫صورت" تصادفی و اتفاقی رخ میده""د‪ .‬ی""ا اینک""ه تط""بیق آن ب""ا دس""ت ب""ردن ب""ه س""الح‬
‫میسر خواهد شد یا اینکه باید در انتظار تغییر باشیم‪ .‬تم""ام این م""وارد ب""دون در نظ""ر‬
‫داشتن راه و روش"ی" ب"دور از اف"راط" و تفری"ط و برداش"تن گ"ام عملی مطالع"ه ش"ده و‬
‫حرکت بر وفق" روشی مرسوم که یکی از مهمترین شاخصههای اندیشه واقع"گرایان""ه‬
‫و ویژگیهای عملکرد پیوسته در جهت رسیدن به هدف میباشد‪ ،‬میسر نخواهد" ب""ود‪ .‬و‬
‫‪1‬‬
‫امتحان و ابتال اموری" هستند که جز صادقان بر آنها صبر نمیکنند‪.‬‬

‫سواالت فصل هفتم‪:‬‬


‫‪ -1‬شش سبب از اسباب وضع حدیث را بنویسید؟‬
‫‪ -2‬چه وقت کسی که منسوب به اسالم است‪ ،‬اهل بدعت خوانده میشود؟‬
‫‪ -3‬موارد" زیر را تعریف کنید‪:‬‬
‫عبادت در شریعت‪:‬‬
‫تعریف اصطالحی" تقلید‪:‬‬
‫حدیث ضعیف‪:‬‬
‫التصفیة‪:‬‬
‫عمل جمعی‪:‬‬
‫‪ -4‬شرک بزرگترین گن""اهی اس""ت ک""ه ب""ا آن از خداون""د نافرم""انی" میش""ود‪ .‬ش""رک‬
‫اسباب زیادی دارد چهار سبب را ذکر کنید‪.‬‬
‫‪ -5‬در براب""ر جمل""ه درس""ت عالمت (‪ )+‬و در براب""ر جمل""ه نادرس""ت عالمت (‪)-‬‬
‫قرار" دهید‪.‬‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬تطبیق الشریعة االسالمیة فی ک""ل عص""ر‪ ،‬ت""ألیف‪ :‬أ‪ .‬د‪ .‬ش""یخ ص""الح بن غ""انم‬
‫السدالن حفظهاهلل‬
‫‪461‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫تقلید کردن مطلقا جایز نیست‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬


‫اسالم از هرگونه تعصبی" با تمام اشکال آن نهی کرده است‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫ذکر دسته جمعی از مثالهای بدعت حقیقی میباشد‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫یکی از مراتب علم‪ ،‬نیک سوال پرسیدن و سکوت است‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫در مسائل اختالفی‪ ،‬انکار جایز نیست مطلقا‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫تربیت و پرورش انسان از آسانترین امور است‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫دیدگاه بخاری و مسلم‪ :‬به صورت مطلق نه حدیث ضعیف" استدالل میش""ود و‬ ‫‪-‬‬
‫نه بدان عمل میشود‪) ( .‬‬
‫دعوت به نژاد پرستی عربی تفرقه میان مسلمانان میباشد‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫طلب علم بر هر مسلمانی" فرض عین است‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫بخشی از اخالق کسبی و بخشی از آن فطری" است‪) ( .‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪ -6‬پیروی" از رسول" خدا ح محقق نخواهد شد مگر ب"ا ش"ش ام"ر؛ آنه"ا را ب"ا ذک"ر‬
‫مثال بیان کنید‪.‬‬
‫‪ -7‬کلمه مناسب را در مکان مناسب قرار بده‪:‬‬
‫(پیروی‪ -‬مبتدع‪ -‬علم‪ -‬توقیفی‪ -‬موضوع‪ -‬رکاکت‪ -‬توحید‪ -‬تقلید)‬
‫‪ .............‬خون انسان را مصون داشته و مبنای عقیدهی والء و براء میباشد‪.‬‬
‫‪ .............‬عبارت است از حدیث جعلی و ساختگی‪.‬‬
‫‪ ............‬منجر به ترجیح رأی بر دلیل میشود‪.‬‬
‫اسما و صفات خداوند" ‪ ..............‬هستند و جز با کتاب و سنت اثبات نمیشوند‪.‬‬
‫‪ ...............‬کسی است که عمل وی مردود" و باطل است‪.‬‬
‫‪ ..............‬لفظ از عالمتهای حدیث موضوع میباشد‪.‬‬
‫تحکیم سنت و سپردن قضاوت" و داوری" به آن از مظاهر" ‪ ............‬میباشد‪.‬‬
‫از ثمرات ‪ ..........‬یقین به آخرت میباشد‪.‬‬
‫‪ -8‬به اختصار ضوابط و قواعد دوری" از اهل بدعت را ذکر کنید‪.‬‬
‫‪ -9‬از مجموعهی اول آنچه مناسب مجموعهی دوم است انتخاب کن‪.‬‬

‫مجموعه دوم‬ ‫مجموعه اول‬


‫َّس"و ُ"ل فَ ُخ" ُذوهُ َوم""ا نَه""ا ُک ْم َع ْن"هُ‬
‫« َوما آت""ا ُک ُم الر ُ‬ ‫‪1‬ـ شرک تسمیه‬
‫فَا ْنتَهُوا» (حشر‪)7 :‬‬
‫پیروی از متشابه‬ ‫‪ -2‬تا چه وقت به تربیت بپردازیم؟‬
‫ضوابط و قواعد عمل جمعی‬ ‫‪ -3‬اتباع و پیروی"‬
‫‪462‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫بر زبان سبک و در ترازوی" اعم""ال س""نگین‬ ‫‪ -4‬اهل بدعت‬


‫است‪.‬‬
‫علت فاعلی‬ ‫‪ -5‬غلو در برخی از جماعتهای‬
‫دعوی‬
‫با کتاب و سنت ثابت باشد‪.‬‬ ‫‪ -6‬اهمیت توحید‬
‫عدم همنشینی با آنها‬ ‫‪ -7‬تعصب مذهبی‬
‫جماعت مصدر حق و رهبر مصدر دری""افت‬ ‫‪ -8‬دعوت به کتاب و سنت با فهم‬
‫میباشد‪.‬‬ ‫سلف امت‬
‫مسلمان به منهج کتاب و سنت پایبند شود‪.‬‬ ‫‪ -9‬ضوابط آسان گیری‬
‫باز شدن دروازهی حیلهها‬ ‫‪ -10‬موضع گیری در برابر اهل‬
‫بدعت‬

‫فصل هشتم‪ :‬نتایج التزام و پایبندی به منهج سلف و ثمرات آن‬


‫مبحث اول‪ :‬تحقیق کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و اقامه حجت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬ثبوت عصمت برای شریعت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬تصدیق" تمام نصوص کتاب و سنت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬تعظیم" نصوص کتاب و سنت‬ ‫‪‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬ارتباط مسلمان با سلف صالح و علمای ربانی‬ ‫‪‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬سکوت در آنچه سلف سکوت کردند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬پایداری" بر حق و اطمینان به آن و عدم تغییر‬ ‫‪‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬وحدت و اتحاد صفوف مسلمانان و یکی شدن کلمه آنها‬ ‫‪‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬هدایت و یاری" و نصرت و تمکین در دنیا‬ ‫‪‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬راه و روش سلف‪ ،‬سالمتر‪ ،‬عالمانهتر و حکیمانهتر میباشد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪463‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مبحث اول‪ :‬تحقیق کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و اقامهی حجت‬
‫پایبندی به این منهج در واقع اعتراف حقیقی به این مطلب است که هللا متع""ال دین‬
‫را کام""ل ک""رده و نعمت را ب""ه پای""ان رس""انده اس""ت و رس""ول هللا ح رس""الت را ابالغ‬
‫نموده و امانت را ادا کرده و خداوند" به وس""یلهی او غم و ان""دوه را زدوده و حجت را‬
‫اقامه کرده و دالیل را توضیح داده است‪ .‬و صحابه از جهت علم و عم""ل‪ ،‬دین را ب""ه‬
‫ت َعلَ ْي ُک ْم‬ ‫ت لَ ُک ْم دينَ ُک ْم َو َأ ْت َم ْم ُ‬‫پا داشتند و لفظ و معنای آنرا ابالغ نمودن""د‪ْ « ":‬اليَ""وْ َم َأ ْک َم ْل ُ‬
‫ضيت لَ ُک ُم اِإْل ْس"ال َم دين"ا ً» (مائ""ده‪« )3 :‬ام""روز دین ش""ما را کام"ل ک"ردم" و‬ ‫ُ‬ ‫نِ ْع َمتي َو َر‬
‫نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسالم را (بعنوان) دین برای شما بر گزیدم»‪.‬‬
‫ض َو ال طاِئ ٍر يَطي ُر بِ َجنا َحيْ"" ِه ِإالَّ‬ ‫و خداوند" متعال میفرماید‪َ « :‬و ما ِم ْن دَابَّ ٍة فِي اَأْلرْ ِ‬
‫ُون» (انع""ام‪« )38 :‬هیچ‬ ‫َّطنا" فِي ْال ِکتا ِ‬
‫ب ِم ْن َش ْي ٍء ثُ َّم ِإلي َربِّ ِه ْم يُحْ َش "ر َ"‬ ‫ُأ َم ٌم َأ ْمثالُ ُک ْم ما فَر ْ‬
‫جننبدهای در زمین نیست و نه هیچ پرنده‌ای که با دو ب""ال خ""ود پ""رواز" می‌کن""د‪ ،‬مگ""ر‬ ‫‌‬
‫اینکه امت‌هایی مانند شما هستند‪ ،‬ما در کتاب (لوح محفوظ) هیچ چ""یز را ف""رو گ""ذار‬
‫نکردیم‪ ،‬سپس به سوی پروردگارشان محشور" می‌گردند»‪".‬‬
‫"ک َش"هيداً‬ ‫ث في ُک ِّل ُأ َّم ٍة َش"هيداً َعلَ ْي ِه ْم ِم ْن ْنف ِس" ِه ْم َو ِجْئن""ا بِ" َ‬
‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫و میفرماید‪َ « :‬و يَوْ َم نَ ْب َع ُ‬
‫ي َو َرحْ َم"" ةً َو ب ُْش""ري‬ ‫ْ""ک ْال ِک َ‬
‫ت""اب تِبْيان""ا ً لِ ُک""لِّ َش"" ْي ٍء َو هُ""د ً‬ ‫عَلي ه""ُؤال ِء َو نَ َّز ْلن""ا َعلَي َ‬
‫لِ ْل ُم ْسلِمينَ » (نحل‪« )89 :‬و روزی"‌ که در (می"ان) ه"ر ام"تی‪ ،‬گ"واهی از خودش"ان ب""ر‬
‫آنها بر می‌انگیزیم" و تو را بر آن‌ه""ا گ""واه آوریم‪ .‬و (م""ا این) کت""اب را ب""ر ت""و ن""ازل‬ ‫‌‬
‫کردیم" که بیانگر همه چیز و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است»‪.‬‬
‫و حذیفه میگوید‪ ...« :‬رس""ول خ""دا ح در ح""الی وف""ات نم""ود ک""ه هیچ پرن""دهای در‬
‫‪1‬‬
‫آسمان بالهای خود را تکان نمیداد مگر اینکه در مورد آن علم و دانشی ذکر نمود»‪.‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬ثبوت عصمت برای شریعت‬
‫التزام و پایبندی" به این منهج‪ ،‬عصمت ب""رای ش""ریعت حکیمان""ه را ب""ه دنب""ال دارد‬
‫چنانکه نیازی به اصالح و تصحیح ندارد‪ .‬درحالیکه زبان حال اهل بدعت و ملح""دان‬
‫چنین است‪.‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬تصدیق تمام نصوص کتاب و سنت‬
‫التزام و پایبندی" به این منهج‪ ،‬تصدیق تمام نصوص و کت""اب و س""نت را ب""ه دنب""ال‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪5/153 :‬‬
‫‪464‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫دارد و در آن استدالل به کتاب و س""نت یکس""ان اس""ت ‪ -‬مادامیک""ه بین ب""رخی از آنه""ا‬
‫ناسخ و منسوخ نباشد – چرا که ه"ر دو از منب"ع و مص"دری" واح"د نش"أت گرفت"ه"ان"د‪.‬‬
‫ق ِإ ْذ جا َءهُ َأ لَي َ‬
‫ْس‬ ‫ص ْد ِ"‬
‫ب بِال ِّ‬ ‫ب َعلَي هَّللا ِ َو َک َّذ َ‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪« :‬فَ َم ْن َأ ْ‬
‫ظلَ ُم ِم َّم ْن َک َذ َ‬
‫ک هُ ُم ْال ُمتَّقُونَ » (زم""ر‪:‬‬ ‫ق بِ ِه ُأولِئ َ‬ ‫ص َّد َ"‬‫ق َو َ‬ ‫ي لِ ْلکافِرينَ َو الَّذي جا َء بِالصِّ ْد ِ"‬ ‫في َجهَنَّ َم َم ْثو ً‬
‫‪« )33-32‬پس چ""ه کس""ی س""تمکار‌تر اس""ت از کسی‌که ب""ر هللا دروغ ببن""دد و س""خن‬
‫راست را چون ب"ه س"راغ او آم"د تک"ذیب کن"د؟ آی"ا در جهنم جایگ"اهی ب""رای ک"افران‬
‫نیس""""ت؟! و کسی‌که س""""خن راس""""ت را آورد و آنرا تص""""دیق ک""""رد‪ ،‬اینانن""""د ک""""ه‬
‫پرهیزگارانند»‪".‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬تغطیم نصوص کتاب و سنت‬
‫التزام و پایبندی" به این منهج باعث تعظیم مسلمان ب""ه نص""وص کت""اب و س""نت می‪-‬‬
‫شود‪ .‬چرا که وی معتقد است ه"ر آنچ"ه نص"وص کت"اب و س"نت در بردارن"د‪ ،‬ح"ق و‬
‫درست میباشد‪ .‬و از دالیل این مطلب عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬از عبدهللا بن مغفل روایت است که چون شخصی را دید س""نگریزه پرت""اب می‪-‬‬
‫کند به او گفت‪ :‬سنگریزه پرتاب مکن؛ زیرا رسول خ""دا ح از این ک""ار نهی نم""وده و‬
‫سنَّ ‪َ ،‬وتَ ْفقَ ُأ ال َعيْنَ »‪:‬‬ ‫س ُر ال ِّ‬‫ص ْي ٌد َوالَ يُ ْن َكى بِ ِه َعد ٌُّو‪َ ،‬ولَ ِكنَّ َها قَ ْد تَ ْك ِ‬ ‫فرمودند‪« :‬الَ يُ َ‬
‫صا ُد بِ ِه َ‬
‫«با پرتاب سنگریزه نه کسی میتواند شکار کند و نه به دشمن آسیبی برس""اند" ولی چ""ه‬
‫بسا که باعث شکستن دندان شود و چشمی را کور کند»‪ .‬پس از مدتی‪ ،‬همان شخص‬
‫را دید که سنگریزه پرتاب میکند‪ .‬به او گفت‪« :‬به تو میگ""ویم رس""ول" خ""دا از پرت""اب‬
‫سنگریزه من""ع فرم""ود‪ ،‬ب""از هم س""نگ پرت""اب میک""نی؟! هرگ""ز ب""ا ت""و س""خن نخ""واهم"‬
‫‪1‬‬
‫گفت»‪.‬‬
‫‪ -2‬و سعید بن مسیب رحمهاهلل روایت میکند که‪« :‬چ""ون شخص""ی را دی""د ک""ه پس‬
‫از طلوع فجر بیش از دو رکعت نماز میخواند و بس"یار رک"وع و س"جده میک"رد‪ ،‬وی‬
‫را از این کار نهی ک""رد‪ .‬آن م""رد گفت‪ :‬ای اب"و محم"د‪ ،‬خداون"د ب""ه خ"اطر نم""از م"را‬
‫عذاب میکند؟! گفت‪ :‬خیر؛ اما به دلیل عمل کردن ب""رخالف" س""نت‪ ،‬ت""و را ع""ذاب می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫کند»‪.‬‬
‫‪ -3‬و از سالم بن عبدهللا بن عمر از پدرش روایت است که میگوی""د‪« :‬عم""ر گفت‪:‬‬
‫چون رمی جمره کردید و ذبح نمودید" و س""ر را تراش""یدید‪ ،‬تم""ام ام""وری ک""ه ب""ر ش""ما‬
‫حرام شده بود‪ ،‬حالل میشود جز زنان و استعمال بوی خوش»‪.‬‬
‫سالم گفت‪ :‬و عایشه رضیاللهعنها فرمود‪« ":‬قبل از اینک""ه رس""ول خ""دا وارد اح""رام‬
‫‪ - 1‬مسند احمد‪56 "،55 "،5/54 "،4/86 :‬؛ بخ""اری‪6220 "،5479 "،4841 :‬؛ مس""لم‪:‬‬
‫‪1954‬‬
‫‪ - 2‬دارمی‪405-1/404 :‬؛ سنن الکبری بیهقی‪2/466 :‬؛ مصنف عب""دالرزاق‪-3/52 ":‬‬
‫‪4755‬‬
‫‪465‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫شود و نیز پس از رمی جمره و قبل از زیارت خانه کعبه به او خوشبویی زدم‪ .‬س""الم‬
‫‪1‬‬
‫گفت‪ :‬سنت رسول خدا سزاوارتر است که پیروی" شود»‪.‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬ارتباط مسلمان با سلف صالح وی و علمای ربانی‬
‫دانستیم که منظور" از سلفیت یکی از دو معنای زیر میباشد‪:‬‬
‫‪ -1‬بازهی تاریخی مختص افرادی" که در قرنهای برتر سهگانه زن""دگی میکردن""د‪.‬‬
‫س قَ ْرنِي‪ ،‬ثُ َّم الَّ ِذينَ‬
‫و دلی""ل آن ح""دیثی اس""ت ک""ه رس""ول خ""دا ح فرمودن""د‪َ « :‬خ ْي ُر النَّا ِ‬
‫يَلُونَ ُه ْم‪ ،‬ثُ َّم الَّ ِذينَ يَلُونَ ُه ْم‪« 2:»...‬بهترین مردم‪ ،‬مردمان قرن من هس""تند س""پس کس""انی‬
‫که پس از آنها میآید‪ ،‬سپس کسانی که پس از آنها میآیند‪.»..‬‬
‫‪ -2‬راه و روش بهترین مس"لمانان ک"ه در س"ه ق"رن برت"ر زن"دگی میکردن"د‪ .‬راه و‬
‫روش آنان در تمسک به کتاب و سنت و مقدم داشتن آنها بر هر چیزی و عمل به آنها‬
‫به مقتضای فهم صحابه و سلف؛‬
‫بنابراین سلفیت بر مبنای تعریف" دوم راه و روشی" است که تا قیامت باقی خواه""د‬
‫بود و مادامیکه انسان به شروط" و قواعد آن پایبند باشد‪ ،‬انتساب به آن ص""حیح اس""ت‪.‬‬
‫و دلیل آن حدیثی است که رسول خدا ح فرمودند‪« :‬اَل تَزَا ُل طَاِئفَ ةٌ ِمنْ ُأ َّمتِي ظَ ا ِه ِرينَ‬
‫ض ُّر ُه ْم َمنْ َخ َذلَ ُه ْم‪َ ،‬حتَّى يَْأتِ َي َأ ْم ُر هللاِ َو ُه ْم َك َذلِ َك»‪« :‬پیوسته گ""روهی‬ ‫َعلَى ا ْل َحقِّ‪ ،‬اَل يَ ُ‬
‫از امتم با حق پیروزند‪ ،‬کسانی که به آنها پشت کنند و دست از نصرت و ی""اری آنه""ا‬
‫کشند‪ ،‬ضرری" به آنها نمیرسانند" تا اینکه امر خداوند میآید و آنها چنین پیروزند»‪.‬‬
‫بر این اساس هرکس ولو اینکه در عصر و زمانی جز عصر س""لف باش""د ام""ا ب""ه‬
‫راه و روش و منهج آنه""ا در علم و عم""ل پایبن""د و مل""تزم باش""د‪ ،‬او ن""یز از آنهاس""ت و‬
‫همچون آنها سلف میباشد چرا که انسان به همراه کسی است که او را دوست دارد‪.‬‬
‫ابوالوفاء بن عقیل به برخی از اص"حابش میگفت‪« :‬یقین"ا میدانم ک"ه ص"حابه ف"وت‬
‫کردند" و جوهر و عرض را نشناختند؛ اگر میخواهی چون آنان باشی‪ ،‬پس مث""ل آن""ان‬
‫ب""اش و اگ""ر ب""ر این ب""اوری" ک""ه راه و روش متکلم""ان به""تر و برت "ر" از راه و روش‬
‫‪3‬‬
‫ابوبکر" و عمر است‪ ،‬براستی" که دیدگاه بدی داری»‪.‬‬
‫و این ام""ر ب""ا ال""تزام و پایبن""دی" ب""ه منهج آنه""ا در علم و عم""ل میس""ر خواه""د ب""ود‪.‬‬
‫خداوند" متعال میفرمای""د‪َ « :‬و الَّذينَ ج""اُؤ ِم ْن بَ ْع" ِد ِه ْم يَقُولُ""ونَ َربَّنَ""ا ا ْغفِ""رْ لَن""ا َو ِإِل ْخوانِنَ""ا‬

‫‪ - 1‬حمیدی در مسند‪212-1/105 :‬؛ شافعی" در االم‪2/203 :‬؛ بیهقی در سنن الکبری‪:‬‬


‫‪5/135‬؛ هروی در ذم الکالم ‪299/295-2/228‬‬
‫‪ - 2‬ترمذی‪ ،‬حاکم؛ و آلبانی در صحیح الجامع‪ 3294 :‬و الصحیحة‪ 699 :‬آنرا صحیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 3‬تلبیس ابلیس‪ ،‬ابوالفرج عبدالرحمن ابن الجوزی؛ ص‪85 :‬؛ نگا‪ :‬منهج االس""تدالل‪،‬‬
‫د‪ .‬عثمان بن علی حسن حفظهاهلل‪.‬‬
‫‪466‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫الَّذينَ َس""بَقُونا بِاإْل يم""ا ِن» (حش""ر‪« )10 :‬و (ن""یز) کس""انی‌ک""ه بع""د از آن‌ه""ا (بع""د از‬
‫مه""اجران و انص""ار) آمدن""د‪ ،‬می‌گوین""د‪ :‬پروردگ""ارا! م""ا را و برادران‌م""ان را ک""ه در‬
‫ایمان بر ما پیشی گرفتند" بیامرز»‪.‬‬
‫و نیز اعتقاد به اینکه راه و روش سلف صالح سالمت""ر‪ ،‬عالمان""هت""ر و حکیمان""هت""ر‬
‫میباشد‪ .‬ابن تیمیه میگوی""د‪« :‬ب""ر راه و روش س""لف ص""الح دروغ بس""تند و ب""ا درس""ت‬
‫جلوه دادن راه و روش خلف گمراه ش""وند و اینگون""ه می""ان دو ام""ر جم""ع کردن""د‪ :‬بین‬
‫جه""ل نس""بت ب""ه راه و روش س""لف در دروغ" بس""تن ب""ه آنه""ا و جه""ل و گم""راهی ب""ا‬
‫‪1‬‬
‫تصویب راه و روش خلف»‪.‬‬

‫مبحث ششم‪ :‬سکوت در آنچه سلف سکوت کردند‪.‬‬


‫هیچ مسألهای نبوده که سلف صالح در مورد آن سکوت ک""رده و خل""ف ب""ه اظه""ار"‬
‫نظر در آن پرداختند ‪ -‬به ویژه در مسائلی که مربوط به اعتقاد و ایمان اس""ت‪ -.‬مگ""ر‬
‫اینکه سکوت در آنها سزاوارتر و شایستهتر بوده است‪.‬‬
‫عمر بن عبدالعزیز" در وصیتش به عدی بن ارطاة میگوی""د‪« :‬س""نت را کس""ی پ""ای‪-‬‬
‫گذاری نموده که اشتباهات و لغزشها و نادانیهای مخالف با آنرا میداند پس به چ""یزی‬
‫راضی" شو که قوم (صحابه) ب""رای خ""ود ب"ه آن راض"ی میش"دند؛ چ"را ک"ه س""کوت و‬
‫توقف" آنها به خاطر علم و دانش ایشان بوده است و از روی بینش و آگاهی که داشتند"‬
‫از اظهار نظر (در برخی موارد) خودداری کردن""د درح""الیک""ه آنه""ا در کش""ف ام""ور‬
‫داناتر بودند؛ اما اگر بگویید‪ ":‬امری است که پس از آنها ایجاد ش"ده اس"ت؛ (میگ"وییم)‬
‫کسانی پس از آنها‪ ،‬آنرا به وجود" آوردند که از راه و روش آنها پیروی" نکردن""د و از‬
‫آنها روی" گرداندند؛ آنها بیشگامان بودند‪ ".‬در امر دین به اندازه کافی سخن گفتند و به‬
‫مقداری که کفایت کند‪ ،‬توصیف" نمودند‪ .‬کسانی" که در این زمینه تفریط کنند‪ ،‬کوتاهی"‬
‫کردهاند و آنانی که افراط کنند‪ ،‬زیان کردهاند‪ .‬کسانی" که در پ""یروی از راه و روش‬
‫‪2‬‬
‫آنان کوتاهی" کردند‪ ،‬گمراه شدند‪ .‬و آنها در این میان به راه راست بودند‪".‬‬

‫مبحث هفتم‪ :‬پایداری بر حق و اطمینان به آن و عدم تغییر‬


‫از مهمترین نتایج پایبندی" به منهج سلف‪ ،‬ثب""ات و پای""داری ب""ر ح""ق ت""ا فرارس""یدن‬
‫ِّت هّللا ُ‬
‫مرگ و عدم تغییر و دگرگ"ونی" میباش"د‪ .‬چنانک"ه خداون"د" متع"ال میفرمای"د‪« :‬يُثَب ُ‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪5/9 :‬‬
‫‪ - 2‬الشریعة‪ ،‬آجری‪233 :‬‬
‫‪467‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫ُضلُّ هّللا ُ الظَّالِ ِمينَ َويَ ْف َع ُل هّللا ُ َما‬ ‫ت فِي ْال َحيَا ِة ال ُّد ْنيَا َوفِي ِ‬
‫اآلخ َر ِة َوي ِ‬ ‫وا بِ ْالقَوْ ِل الثَّابِ ِ‬
‫الَّ ِذينَ آ َمنُ ْ‬
‫يَ َشاء» (ابراهیم‪« )27 :‬هللا کسانی را که ایمان آوردند‪ ،‬با گفت""ار ث""ابت (کلم""ه توحی""د)‬
‫در زندگی دنی""ا و (هم) آخ""رت پای""دار" (و ث""ابت ق""دم) می‌دارد و س""تمکاران را گم""راه‬
‫میسازد و هللا هر چه بخواهد؛ انجام می‌دهد»‪.‬‬ ‫‌‬
‫عالمه عبدالرحمن بن ناصر السعدی" رحمهاهلل میگوید‪« :‬خداوند متعال خبر میدهد‬
‫که بندگان مومنش را که ایمان قلبی دارند‪ ،‬پایدار" میدارد‪ .‬ایمان قل""بی مس""تلزم اعم""ال‬
‫اعضا و جوارح است و اعمال جوارح نتیجه ایمان قلبی میباشد‪ .‬پس خداون "د" مومن""ان‬
‫را در زن""دگی دنی""ا ب""ه هنگ""ام روی""ارویی ب""ا ش""بهات ه""دایت نم""وده و ب""ه س""وی یقین‬
‫رهنمون ساخته و پایدار میدارد‪ .‬و هنگام مواجه شدن با ش""هوات آن""ان را از ارادهای‬
‫قطعی" و راستین برخوردار میسازد تا آنچه را که خداوند" دوست دارد بر آنچه ه""وای‬
‫نفس است مقدم دارند‪ .‬و آنان را به هنگام مرگ ب""ر دین اس"الم و خاتم""ه نی"ک پای""دار‬
‫‪1‬‬
‫میدارد»‪.‬‬
‫چنانکه خداوند متعال پیامبرش را به ثبات و پایداری" بر حق تا هنگ""ام م""رگ ام""ر‬
‫َط َغ""وْ ْ"ا ِإنَّهُ بِ َم""ا تَ ْع َملُ""ونَ‬ ‫اس"تَقِ ْم َك َم""ا ُأ ِم""رْ تَ َو َمن تَ" َ‬
‫"اب َم َع""كَ َوالَ ت ْ‬ ‫نم""وده و میفرمای""د‪« :‬فَ ْ‬
‫صي ٌر»" (هود‪« )112 :‬پس (ای پیامبر!) همان‌گونه که فرمان یافته‌ای‪ ،‬اس""تقامت کن‬ ‫بَ ِ‬
‫و (نیز) کسی‌ که با تو (به هللا) رو آورده است (باید استقامت کند) و سرکش"ی" نکنی""د‪،‬‬
‫بیگمان او به آنچه که می‌کنید‪ ،‬بیناست»‪ .‬خداوند متعال در این آی"ه پی"امبر و مومن"ان‬ ‫‌‬
‫همراه او را به استقامت و پایداری امر میکند‪ .‬چنانکه آنان را امر میکند ش""رایعی" را‬
‫که خداون"د" مش""روع" نم""وده‪ ،‬در پیش گیرن""د و عقای""د درس""تی را ک""ه خداون"د" ب""ه آن""ان‬
‫ارزانی" داشته است‪ ،‬پاس دارند و از آن منحرف نشوند و بلکه بر آنها مداومت داشته‬
‫باشند‪ 2.‬چنانکه میفرماید‪َ « :‬وا ْعبُ ْد َربَّكَ َحتَّى يَْأتِيَكَ ْاليَقِينُ » (حجر‪« )99 :‬پروردگارت‬
‫را عبادت کن تا هنگامی‌که یقین (= مرگ) به سراغت آید»‪.‬‬
‫ثبات و پایداری فضل و منتی از جانب خداوند متعال است چنانکه خداون "د" متع""ال‬
‫منتش بر رسولش" و حفظ او از دشمنانش" را یادآور" میشود‪ .‬دشمنانی که از هر طریق‬
‫ک َع ِن‬ ‫در پی به فتنه انداختن او بودند‪ ".‬خداوند متعال میفرمای""د‪َ « :‬و ِإ ْن ک""ادُوا لَيَ ْفتِنُونَ " َ‬
‫وک خَ ليالً» (اس""راء‪« )73:‬و (ای‬ ‫ي َعلَيْن""ا َغ ْي" َرهُ َو ِإذاً الَتَّخَ" ُذ َ‬ ‫"ر َ‬ ‫الَّذي َأوْ َحيْنا ِإلَ ْي" َ‬
‫ک لِتَ ْفتَ" ِ‬
‫پیامبر!) نزدیک ب""ود (مش""رکان) ت""و را (ب"ا وسوسه‌های خ"ود) از آنچ""ه ب"ر ت"و وحی‬
‫کردهایم‪ ،‬منصرف" کنند تا غ"یر آن را ب"ه م"ا نس"بت دهی و آنگ"اه ت"و را دوس"ت خ"ود‬ ‫‌‬
‫َأ‬
‫بگیرند»‪ ".‬سپس تثبیت رسول خدا ح را ذکر نموده و میفرماید‪َ « :‬و لَوْ ال ْن ثَبَّ ْت َ‬
‫ن""اک»‪:‬‬
‫«اگر ما تو را (بر حق) استوار و پا بر جای نمیداشتیم و با عدم اجابت تو ب""ه دع""وت‬
‫آنها بر تو منت نمیگذاشتیم»؛ «لَقَ ْد ِکدْتَ تَرْ کَنُ ِإلَ ْي ِه ْم َشيْئا ً قَليالً»‪« :‬نزدیک ب""ود ان""دکی‬
‫‪ - 1‬تیسیر" الکریم الرحمن‪548 :‬‬
‫‪ - 2‬همان‪53 :‬‬
‫‪468‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫به آنان گرایش یابی»‪.‬‬


‫خداوند متعال در قرآن مهمترین اسباب ثبات و پای""داری" ب""ر ح""ق – پس از تث""بیت‬
‫خداوند‪ -‬قصههای پیامبران و ‪ ...‬ذکر میکند‪ .‬آنجا ک""ه میفرمای""د‪َ « :‬و ُکالًّ نَقُصُّ َعلَ ْي" َ‬
‫"ک‬
‫ق َو َموْ ِعظَ "ةٌ َو ِذ ْک""ري‬‫ک في ه " ِذ ِه ْال َح" ُّ‬ ‫ِم ْن َأ ْنب""ا ِء الرُّ ُس " ِل م""ا نُثَب ُ‬
‫ِّت بِ " ِه فُ""ؤا َد َ‬
‫ک َو ج""ا َء َ‬
‫لِ ْل ُمْؤ ِمنينَ »‪ 1‬یعنی‪ :‬قلبت را استوار" و پا برجای نمودیم" تا آرام گیرد و پای""داری" ک""نی و‬
‫صبر پیشه سازی چنانکه پیامبران اولوالعزم" صبر کردن""د‪ ".‬زی""را انس""ان دوس""ت دارد‬
‫از دیگران الگو بگیرد و با اقتدا به دیگران بهتر میتواند کارهایش را لنجام دهد و از‬
‫این طریق میخواهد از دیگران گوی سبقت را ببرد و حق ن""یز ب""ا بی""ان ش""واهد مت""أثر‬
‫میگردد‪.‬‬
‫تغی""یر و دگرگ""ونی از ع""ادته""ای اه""ل ب""دعت میباش""د‪.‬حذیف""ه بن یم""ان میگوی""د‪:‬‬
‫«گمراهی این است که معروف" را منکر و منکر را معروف بدانی؛ از رنگ عوض‬
‫کردن در دین برحذر" باشید چرا که دین خداوند یکی است»‪.‬‬
‫و از عیسی بن َمعن روایت است که میگوی""د‪« :‬روزی" مال""ک بن انس درح""الیک""ه‬
‫در مسجد بر دستانش" تکیه زده بود‪ ،‬از مسجد خارج شد‪ .‬مردی که ب"ه او ابوالج""ویرة‬
‫گفته میشد خود را به او رساند‪ -.‬ابوالجویرة متهم ب""ه دی""دگاه ارج""اء ب""ود‪ -‬و گفت‪ :‬ای‬
‫ابوعبدهللا‪ ،‬سخنی با تو دارم آنرا از من بشنو؛ و در برابر" تو ب""ه آن اس""تدالل میکنم و‬
‫از دیدگاه خود خبر میدهم‪ .‬امام مالک گفت‪ :‬اگر بر من غلبه کردی؟ گفت‪ :‬اگر بر تو‬
‫چیره شدم‪ ،‬از من پیروی" میکنی‪ .‬امام مال""ک گفت‪ :‬اگ""ر ف""رد دیگ""ری آم""د و ب""ر ه""ر‬
‫دوی ما چیره شد چه؟ وی گفت‪ :‬از او پیروی میکنیم‪ .‬پس امام مالک رحم""هاهلل گفت‪:‬‬
‫«خداوند" محمد را با یک دین فرستاد" اما تو را میبینم که از دی""نی ب""ه دی""نی منتق""ل می‪-‬‬
‫شوی»‪.‬‬
‫عمر بن عب""دالعزیز رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬ه""رکس دینش را ه""دف اختالف""ات ق""رار"‬
‫‪2‬‬
‫دهد‪ ،‬بیشترین انتقال در دین را خواهد داشت»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم رحمهاهلل میگوی""د‪« :‬ب""ه ط""ور کلی ثب""ات و پای""داری و اس""تقرار در‬

‫‪( - 1‬هود‪« )120 :‬و ما هریک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیله‌ی‬
‫آن‪ ،‬دلت را استوار گردانیم" و در این (قرآن) برای تو حق و برای مؤمنان موعظه و‬
‫تذکری" آمده است»‪.‬‬
‫‪ - 2‬ص""حیح؛ دارمی‪312 ""،1/342 ":‬؛ الش""ریعة‪ ،‬آج""رّی‪122 ""،1/189 :‬؛ ابن س""عد‪،‬‬
‫الطبقات‪5/273 :‬؛ اللکائی در شرح اصول اعتقاد اه""ل الس""نة و الجماع""ة‪216 :‬؛ ابن‬
‫بط""ة در االبان""ة‪566 :‬؛ ابن عب""دالبر در ج""امع بی""ان العلم‪1770 ""،2/931 :‬؛ خطیب‬
‫بغدادی در «الفقیه و المتفقه»‪612 :‬؛ و ابوعبدهللا ال""دانی بن من""یر آل زه""وی‪1/105 :‬‬
‫آنرا صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪469‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫بین اهل حدیث و سنت چندین برابر اهل کالم و فلسفه میباشد»‪.‬‬
‫شیخ ابوعبدهللا محمد بن عبدالکریم شهرستانی‪ 2‬میگوی""د‪« :‬ن""زد فالس""فه و متکلمین‬
‫جز سرگردانی" و پشیمانی" چیزی نیافته است‪ .‬آنجا که میگوید‪:‬‬
‫َّرت طَرفي" بين تلک المعالِ ِم‬ ‫و َسي ُ‬ ‫فت المعا ِه َد ُکلَّها‬
‫عَمري لقد طُ ُ‬
‫علي َذقَ ٍن أو قارعا ً ِس َّن نا ِدم‬ ‫کف حاِئ ٍر‬ ‫ضعاً" َّ‬ ‫فلم أ َر إاَّل وا َ‬
‫«به جانم سوگند" همه جا را گشتهام و همه س""رزمین"ه""ا را پیم""ودهام‪ ،‬چ""یزی ندی""دم‬
‫جز گذاشتن کف سرگشتگی" بر چانه یا کشیدن دندان پشیمانی»‪".‬‬
‫ابوالمعالی جوینی‪ 3‬میگوید‪« :‬دوستان و یاران ما‪ ،‬به علم کالم مشغول نشوید‪ ".‬اگر‬
‫میدانستم کالم مرا به این درجه میرساند‪ ،‬هرگز ب""ه آن مش""غول نمیش""دم»‪ .‬و همچ""نین‬
‫میگوید‪« :‬اهل اسالم را رها کرده و سوار بر دریای بزرگ (کالم و فلسفه) ش""دم‪ .‬در‬
‫امری شناور" شدم که از آن نهی شده بود‪ .‬همه اینه""ا در جس""تجوی" حقیقت و ف""رار" از‬
‫تقلید بود‪ .‬اما اکنون از همه آنها به کالم حق ب""از میگ""ردم؛ دین پیرزن""ان را ب""ر خ""ود‬
‫الزم بگیرید؛ اگر لطف و رحمت خداوند شامل حال من نش""ود‪ ،‬ب""ر دین پیرزن""ان می‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫میرم و عاقبت و سرانجام من به هنگام سفر از دنیا کلمهی اخالص خواهد بود»‪.‬‬
‫همچ""نین ش""مس ال""دین خسروش""اهی" – از ب""زرگت""رین ش""اگردان فخ""ر رازی – ب"ه‬
‫برخی از اف""راد فاض""ل و دانش""مندی ک""ه ن""زد وی آمدن""د‪ ،‬گفت‪« :‬اعتق""اد و ب""اور ش""ما‬
‫چیست؟ گفتند‪ :‬آنچه مسلمانان ب"دان اعتق"اد دارن"د‪ .‬وی گفت‪ :‬ب"ه آن یقین داری؟ گفت‪:‬‬
‫بله؛ وی گفت‪ :‬به خاطر این نعمت از خداوند" سپاسگزاری کن و شکر او را به ج""ای‬
‫آور؛ اما به خدا سوگند" من نمیدانم به چه اعتقاد دارم‪ .‬ب""ه خ""دا س""وگند" نمیدانم اعتق""ادم‬
‫‪ - 1‬مجموع" الفتاوی‪4/51 :‬‬
‫‪ - 2‬شهرستانی‪ :‬محمد بن عبدالکریم بن احمد‪ ،‬ابوالفتح شهرستانی؛ وی در س""ال ‪467‬‬
‫هجری و گفته شده ‪ 479‬هجری متولد شد‪ .‬متکلمی اش""عری" م""ذهب میباش""د‪ .‬ملقب ب""ه‬
‫شیخ اهل کالم و حکمت؛ متهم است به انحراف به سوی اهل بدعت چ""ون اس""ماعیلیه‬
‫و دعوت به سوی آنها؛ ابن السمعانی میگوید‪ :‬متهم به الحاد و غل""و در تش""یع میباش""د‪.‬‬
‫از تألیفات وی عبارت است از‪ :‬نهایة االقدام فی علم الکالم‪ ،‬المل""ل والنح""ل؛ در س""ال‬
‫‪ 548‬هجری فوت ش""د‪ .‬نگ""ا‪ :‬لس""ان الم""یزان‪ ،‬ابن حج""ر‪2/427 :‬؛ س""یر اعالم النبالء‪،‬‬
‫ذه""بی‪20/286 :‬؛ طبق""ات الش""افعیة‪ ،‬ابن قاض"ی" ش""هبة‪1/57 :‬؛ و فی""ات االعی""ان‪ ،‬ابن‬
‫خلکان‪4/274 :‬‬
‫‪ - 3‬ابوالمع""الی جوی""نی‪ :‬ام""ام ب""زرگ‪ ،‬ش""یخ ش""افعیه‪ ،‬ام""ام الح""رمین‪ ،‬ابوالمع""الی‪،‬‬
‫عبدالملک بن امام ابومحمد عبدهللا بن یوسف بن عبدهللا بن یوسف بن محمد بن حیویه‬
‫جوینی" نیشابوری‪ "،‬ضیاءالدین ش""افعی؛ ص""احب تص""انیفی چن""د؛ وی در ابت""دای س""ال‬
‫‪ 419‬هجری متولد شد‪ .‬سیر اعالم النبالء‪.‬‬
‫‪ - 4‬تلبیس ابلیس‪85-84 :‬‬
‫‪470‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫چیست! به خدا سوگند" نمیدانم به چه اعتق"اد دارم! و چن"ان گریس"ت ک"ه ریش"ش خیس‬
‫شد»‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ابن ابی الحدید آن فاضل" مشهور عراقی میگوید‪:‬‬
‫ُأ‬
‫ُ‬
‫وانقضي ع ُمري‬
‫َ‬ ‫حا َر أمري‬ ‫فيک يا غلوطةَ الفِ ِ‬
‫کر‬
‫ربحت إاّل أ َذي الس ِ‬
‫َّفر‬ ‫فيک العقو ُل فَما‬
‫َ‬ ‫سافرت‬
‫ظر‬ ‫َّ‬ ‫ُ"‬ ‫ّ‬ ‫ُأل‬
‫فَلَ َحي هللاُ ا لي َز َع ُموا‬
‫َ‬
‫المعروف بِالن ِ‬ ‫ک‬
‫أن َ‬
‫خار ٌج عن قوّة البشر‬ ‫إن الّذي ذکروا‬ ‫کذبوا‪ّ ،‬‬
‫«به خاطر" تو ای مغالطه کاریهای فک""ر‪ ،‬سرگش""ته و ح""یران ش""دم‪ .‬عم""رم بیه""وده‬
‫تلف شد‪ .‬عقل و اندیشهها به خاطر تو مسافرت" کردند و جز اذیت و آزار سفر چیزی‬
‫نصیبشان نشد‪ .‬خداوند متعال زشت روی گرداند کسانی را که میپندارند تو به ت"دبر و‬
‫تأمل معروفی؛ دروغ" گفتند زیرا چیزی که ذکر کردهاند از توان بشر خارج است»‪.‬‬
‫و خونجی"‪ 2‬به هنگام مرگ گفت‪« :‬از آنچه ب""ه دس""ت آوردم چ""یزی" ندانس""تم ج""ز‬
‫اینکه ممکن الوجود" به م""رجح نی""از دارد‪ .‬س""پس گفت‪ :‬نیازمن""دی ی""ک وص"ف" س""لبی‬
‫است‪ .‬میمیرم درحالیکه چیزی را ندانسته"ام»‪.‬‬
‫و محمد بن واص"ل حم"وی‪ 3‬میگوی"د‪« :‬ب"ر بس"ترم" دراز میکش"م و ملحف"ه را روی‬
‫صورتم میگذارم و با دالیل و حجتهای این و آن روبرو میشوم تا اینکه صبح فرا می‪-‬‬
‫رسد درحالیک""ه چ""یزی از آنه""ا در نظ""رم ت""رجیح نی""افت»‪ .‬ه""رکس ب""ه چ""نین ح""ال و‬
‫وضعیتی میرسد‪ ،‬اگر خداوند با رحمت خود به کمک او نرسد‪ ،‬زندیق" میشود چنانکه‬
‫ابویوسف‪ 4‬میگوید‪« :‬هرکس دین را به وسیلهی کالم کسب کند‪ ،‬زندیق" و هرکس مال‬
‫را از راه کیمی""ا (ش""یمی) جس""تجو کن""د‪ ،‬مفلس و درمان""ده میش""ود‪ .‬و ه""رکس در پی‬
‫‪ - 1‬عزالدین ابوحامد" عبدالحمید بن هبة هللا مدائنی معتزلی‪ ،‬نویسنده و شاعر؛ صاحب‬
‫شرح نهج البالغه؛ وی در سال ‪ 655‬هجری فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬الوفیات‪2/259 ":‬؛ البدای""ة‬
‫و النهایة‪13/199 :‬‬
‫‪ - 2‬خونَجی‪ ":‬محم"د بن نام"اور" بن عب""دالملک خ"ونجی؛ در اص"ل فارس""ی میباش"د‪ .‬ب"ه‬
‫مصر رفت و ِسمت قضاوت در مص""ر را عه""دهدار ش""د‪ .‬در س""ال ‪ 646‬وف""ات ک""رد‪.‬‬
‫کتاب «کشف االسرار عن غوامض االفکار» در موضوع" منط"ق" از تألیف"ات اوس"ت‪.‬‬
‫نگا‪ :‬سیر اعالم النبالء‪146 "،23/1 :‬؛ نگ""ا‪ :‬درء تع""ارض العق""ل م""ع النق""ل‪،1/162 :‬‬
‫‪.3/262‬‬
‫‪ - 3‬متوفای سال ‪ 697‬هجری؛ نگا‪ :‬درء التعارض العقل و النقل‪ 1/165 :‬و ‪3/263‬‬
‫‪ - 4‬ابویوسف‪ :‬امام‪ ،‬عالمه‪ ،‬فقیه عراقیهایعقوب بن ابراهیم انصاری کوفی‪ "،‬از ی""اران‬
‫امام ابوحنیفه؛ از هشام بن عروه و سائب بن یزید روایت شنیده است و افرادی چ""ون‬
‫یحیی بن معین و احمد و جمعی کثیر از او روایت کردهاند‪ .‬در ماه ربیع اآلخ""ر س""ال‬
‫‪ 182‬در سن ‪ 69‬سالگی فوت شد‪ .‬نگا‪ :‬طبقات الحفاظ‬
‫‪471‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫احادیث غریب است‪ ،‬دروغ گفته است»‪.‬‬


‫و امام شافعی میگوید‪« :‬حکم من در مورد اه""ل کالم این اس""ت ک""ه ب""ا ش""اخهه""ای‬
‫درخت و کفش تنبیه شوند و در میان قبایل و تیرههای مختلف گردان""ده ش""وند و گفت""ه‬
‫شود‪ :‬این سزای کسی است که قرآن و سنت را رها کرده و به کالم روی آورد»‪".‬‬
‫و همچنین میگوید‪« :‬به چیزی از اهل کالم مطلع ش""دم ک""ه گم""ان نمیکنم مس""لمانی"‬
‫آنرا بگوید؛ براستی اگر انسان به هر آنچه خداوند از آن نهی کرده جز ش""رک‪ ،‬مبتال‬
‫‪1‬‬
‫شود‪ ،‬برای او بهتر است از اینکه به کالم مبتال شود»‪.‬‬
‫این""ان (فالس""فه و متکلمین) را میی""ابیم ک""ه در هنگ""ام م""رگ ب""ه م""ذهب و عقی""دهی‬
‫پیرزنان رج""وع" میکنن""د و ب""ه آنچ"ه پیرزن""ان" ب""دان اق""رار دارن""د‪ ،‬اق""رار میکنن""د و از‬
‫حقایقی که به آنها دست یافتند‪ ،‬روی گردانند‪ ،‬حقایقی که نزد آنها از قطعیات بود ام""ا‬
‫فساد" آنها بر ایشان روشن گردید یا اینکه صحت آن برایش""ان روش""ن نش""د‪ ،‬ام""ا دوای‬
‫چنین بیماری" همان کلماتی است ک""ه رس""ول خ""دا ح چ""ون ش""بانه ب""رای اقام""هی نم""از‬
‫ب َج ْب َراِئي َل‪،‬‬ ‫برمیخاست‪ ،‬نمازش را با آنها آغاز میک""رد‪ .‬چنانک""ه میفرم""ود‪« :‬الل ُه َّم َر َّ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬
‫الش َها َد ِة‪ ،‬نتَ ت َْح ُك ُم‬ ‫ب َو َّ‬ ‫ت َواَأْل ْر ِ‬
‫ض‪َ ،‬ع الِ َم ا ْل َغ ْي ِ‬ ‫س َرافِي َل‪ ،‬فَ ا ِط َر َّ‬
‫الس َما َوا ِ‬ ‫َو ِمي َكاِئي َل‪ ،‬وَِإ ْ‬
‫ْ‬
‫ق بِِإذنِكَ ‪ِ ،‬إنَّكَ تَ ْه ِدي‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫بَيْنَ ِعبَا ِد َك فِي َما َكانُوا فِي ِه يَختَلِفونَ ‪ ،‬ا ْه ِدنِي لِ َما اختُلِفَ فِي ِه ِمنَ ال َح ِّ‬
‫يم»‪« 2:‬خ"""دایا‪ ،‬ای پروردگ"""ار" جبرئی"""ل و میکائی"""ل و‬ ‫س تَقِ ٍ‬ ‫اط ُم ْ‬ ‫َش ا ُء ِإلَى ِ‬
‫ص َر ٍ‬ ‫َمنْ ت َ‬
‫اسرافیل‪ ،‬ای آفریدگار" آسمانها و زمین از نیستی‪ ،‬ای آگاه از نهان و آشکار‪ ،‬تو می""ان‬
‫بندگانت داوری" خواهی کرد‪ .‬دربارهی چیزی که در آن اختالف پیدا میکنن""د‪ .‬م""را ب""ا‬
‫فرمان خود در حقی که در آن اختالف پدی""د آم""ده و اختالف ش""ده اس""ت‪ ،‬ه""دایت کن؛‬
‫قطعا" تو هر که را بخواهی به راه راست رهنمود" و رهنمون میفرمایی»‪.‬‬
‫ت خداوند نسبت به جبرئی""ل و میکائی""ل و اس""رافیل‪ ،‬ب"ه‬ ‫رسول خدا ح با ذکر ربوبی ِ"‬
‫خداوند" متعال روی میکرد تا به فرم""ان خ""ود او را در حقی ک""ه در آن اختالف ش""ده‪،‬‬
‫هدایت کند چرا که حیات قلب با هدایت است‪ .‬چنانک""ه خداون""د متع""ال این س""ه فرش""ته‬
‫مقرب را عهدهدار حیات نموده است‪ :‬جبرئیل عهدهدار ن""زول وحی اس""ت ک""ه س""بب‬
‫حی""ات قلب میباش""د‪ .‬میکائی""ل عه""دهدار ب""اران اس""ت ک""ه س""بب حی""ات جس""م و س""ایر‬
‫حیوانات میباشد و اسرافیل" عهدهدار دمیدن در ص""ور اس""ت ک""ه س""بب حی""ات ع""الم و‬
‫بازگشت ارواح به اجساد میباشد‪.‬‬
‫پس توسل به خداوند متعال به وسیلهی ربوبیت خداوند متعال نسبت ب""ه این ارواح‬
‫سهگانه ِی عهدهدار امر حیات‪ ،‬تأثیر ب""زرگ و بس""زایی" در حص""ول مطل""وب خواه""د‬
‫‪ - 1‬بیهقی در مناقب الشافعی‪454-1/453 :‬؛ و در توضیح آن میگوید‪ :‬منظور" شافعی"‬
‫از این سخن حفص الفرد و امث""ال وی از اه""ل ب""دعت میباش""د‪ .‬حفص معتق""د ب""ه خل""ق‬
‫قرآن بود‪ .‬نگا‪ :‬آداب الشافعی" و مناقبه‪ ،‬ص‪182 :‬؛ تبیین کذب المفتری‪ ،‬ص‪341 :‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪177 :‬؛ و ابوعوانه‬
‫‪472‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪1‬‬
‫داشت‪ .‬وهللا المستعان‪.‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬وحدت و یکپارچگی" صفوف مسلمانان‬
‫یکی از واالترین ثمرات التزام و پایبندی به منهج سلف‪ ،‬وح""دت و اتح""اد ص""فوف‬
‫مسلمانان میباشد‪ .‬سلف صالح از حریصترین مردم نسبت ب""ه وح""دت کلم""ه مس""لمانان‬
‫پیرامون حق و عدم پراکندگی و تفرقه آنان و اصالح آنچه از ام""ور دین و دنی""ایش""ان‬
‫فاسد" شده ب"ود‪ 2‬و ن""یز از بین ب"ردن اس"باب ن"زاع و اختالف در بین آنه"ا بودن"د‪ ".‬و از‬
‫اختالف نهی میکردند‪ .‬چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬يا َأ ُّيهَ""ا الَّذينَ آ َمنُ""وا اتَّقُ""وا هَّللا َ‬
‫َص ُموا بِ َح ْب ِل هَّللا ِ َجميعا ً َو ال تَفَ َّرقُ""وا» (آل‬‫ق تُقاتِ ِه َو ال تَ ُموتُ َّن ِإالَّ َو َأ ْنتُ ْم ُم ْسلِ ُمونَ َو ا ْعت ِ‬
‫َح َّ‬
‫عم""ران‪« )103-102 :‬ای کس""انی‌که ایم""ان آورده‌ای""د! از هللا آن گون""ه ک""ه شایس""ته‬
‫ترسیدن از او است بترسید" و نمیرید" مگر اینکه مسلمان باش""ید‪ .‬و همگی ب""ه ریس""مان‬
‫هللا (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید»‪ ".‬و این از آن جهت اس""ت ک""ه راه‬
‫و روش سلف‪ ،‬راه راست و حقیقت است‪ ،‬چ""را ک""ه تم""ام مس""لمانان را ب""ه رج""وع ب""ه‬
‫کتاب و سنت و راه و روش مومنان فرا میخواند‪ .‬چنانکه دولتهایی که بر مبنای سنت‬
‫برپا شدند‪ ،‬مسلمانان را متحد و یکپارچه نمودند و با تمسک به سنت‪ ،‬جهاد و امر ب""ه‬
‫معروف" و نهی از منکر را برپا داشته و اسالم را در گذشته و حال ع""زت بخش""یدند‪".‬‬
‫از زمان خلفای راشدین و در طول تاریخ دولتهای اموی و عباسی به وی""ژه در اولین‬
‫سالهای شکلگیری آنها تا دولت سعودی" در حال حاضر که به یاری سنت شتافته و به‬
‫سوی توحید" فرا خوانده و با بدعت و شرکیات جنگیدن""د و س""رزمین"ه""ای مق""دس را از‬
‫خبائث آنها پاک کردند‪ ،‬پیوسته امر چ""نین ب""وده و سزاواراس""ت چ""نین ب""ر عه""د خ""ود‬
‫باقی باشد‪.‬‬
‫برخالف دولتهایی که مبن""ای آنه"ا ام"ری ج""ز س""نت ب""وده اس""ت همچ"ون دولته"ای‬
‫رافضی و باطنی و قرامط""ه و ص""وفیه و دولت ب""نی بوی""ه و ف"اطمیه"ا (عبی"دیه""ا) ک"ه‬
‫مسلمانان را تکه تکه نمودند و بدعته""ا و ش""رکیات را در می""ان آنه""ا ت""رویج دادن""د‪ .‬و‬
‫‪ - 1‬شرح العقیدة الطحاویة‪ ،‬ص‪210-209 :‬‬
‫‪ - 2‬و این از آن جهت بود که وسعت دی""د و دوراندیش"ی" و س""عه ص"در ایش""ان بیش از‬
‫دیگران بود‪ .‬از شنیدن حق رویگردان نبودند" و قلبهایشان از پذیرفتن آن ابا نمیورزید‬
‫و از رجوع به آن سر باز نمیزدند و در دریافت آن تکبر نداشتند و پذیرای آن بودن""د‪.‬‬
‫سلف صالح دیگران را به پذیرفتن اجتهادات خ"ود مل""زم نمیکردن""د و هم""ه کس"انی را‬
‫که با آنها مخالفت میکردند‪ ،‬گمراه نمیخواندند و دیدگاه آنه""ا در ام""ور" اجته""ادی بس""ته‬
‫نبود‪ ،‬اموری که فهم م""ردم در م""ورد آنه""ا متف""اوت میباش""د‪ .‬از مظ""اهر وس""عت نظ""ر‬
‫ایشان‪ ،‬عدم تعصب و تقلید کورکوران"ه و ح"زبگ"رایی ن""زد آن"ان ب""ود‪ .‬نگ""ا‪ :‬مختص""ر‬
‫عقیدة اهل السنة والجماعة‪ ،‬ص‪ ،87-86 :‬شیخ محمد بن ابراهیم الحم""د حفظ""هاهلل؛ ب""ا‬
‫تصرف‪".‬‬
‫‪473‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫زمانی" که معتزله در عهد برخی از خلفای عباسی منصب وزارت" را عهدهدار ش""دند‬
‫و به مراکزی" دست یافتن""د‪ ،‬ب""دعته""ای کالمی ظه""ور" نم""وده و علم""ا و پیش""وایان اه""ل‬
‫‪1‬‬
‫سنت محاصره شده و مردم و بلکه علما در دینشان دچار فتنه شدند‪.‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬هدایت و نصرت و تمکین در دنیا و نجات و رستگاری" در آخرت‬
‫ُ‬
‫و این ثمرهی پیروی" از مذهب سلف میباشد‪ .‬خداوند" متعال میفرمای"د‪« :‬فَ"ِإ ْن آ َمن"وا‬
‫بِ ِم ْث ِل ما آ َم ْنتُ ْم بِ ِه فَقَ ِد ا ْهتَدَوْ ا َو ِإ ْن ت ََولَّوْ ا فَِإنَّما هُ ْم في ِشقا ٍ‬
‫ق فَ َسيَ ْکفي َکهُ ُ"م هَّللا ُ َو هُ " َو َّ‬
‫الس "مي ُع‬
‫ْال َعلي ُم» (بقره‪« )137 :‬پس اگر آن‌ها (نیز) به مانند آنچه ش""ما ایم""ان آورده‌ای""د‪ ،‬ایم""ان‬
‫بیاورن""د‪ ،‬قطع"ا ً ه""دایت یافته‌ان""د‪ .‬و اگ""ر پش""ت کنن""د‪ ،‬پس ج""ز این نیس""ت ک""ه آن""ان در‬
‫ستیزند‪ ،‬پس بزودی هللا تو را از (شر) آن‌ها کفایت کند و اوست شنوای" دانا»‪.‬‬
‫و امام مالک رحمهاهلل میگوید‪« :‬آخر این امت اصالح نمیش"ود مگ"ر ب"ا آنچ"ه اول‬
‫این امت با تمسک به آن اصالح شد‪ .‬پس آنچه در آن روز (اول این امت) دین نبوده‪،‬‬
‫امروز" نیز جزئی از دین نیست»‪.‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬راه و روش سلف‪ ،‬سالمتر‪ ،‬عالمانهتر و حکیمانهتر میباشد‪.‬‬
‫و این دلیل و برهان التزام و پایبن""دی" ب""ه منهج س""لف ص""الح و یکی از ثم""رات آن‬
‫میباشد‪ .‬چنانکه رد و بیان بطالن مقولهای است که میگوید‪« :‬مذهب سلف س""المت""ر و‬
‫مذهب خلف حکیمانهتر و عالمانهتر اس""ت»‪ .‬و توض""یح این مطلب از ق""رار ذی""ل می‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -1‬این عبارت متن""اقض اس""ت چ""را ک""ه س""الم ب""ودن ج""ز ب""ا علم و حکمت میس""ر‬
‫نخواهد بود و مذهب سلف همان مذهب عالمانهتر‪ ،‬حکیمانهتر و سالمتر میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬علم و حکمت در ایمان به آنچه رسول هللا ح آورده‪ ،‬میباش""د و این راه و روش‬
‫سلف و نه خلف میباشد پس مذهب سلف سزاوارتر" به علم و حکمت است‪.‬‬
‫‪ -3‬سالمت در دنیا و آخرت منوط به پیروی" از آنچه رسول هللا ح آورده‪ ،‬میباش""د‪.‬‬
‫وک فيما َش " َج َر بَ ْينَهُ ْم ثُ َّم ال‬‫ک ال يُْؤ ِمنُونَ َحتَّي يُ َح ِّک ُم َ‬ ‫خداوند" متعال میفرماید‪« :‬فَال َو َربِّ َ‬
‫ً‬
‫ض"يْتَ َو ي َُس"ل ُموا ت َْس"ليما » (نس"اء‪« )65 :‬ن"ه‪ ،‬س"وگند" ب"ه‬ ‫ِّ‬ ‫يَ ِجدُوا في َأ ْنفُ ِس ِه ْم َح َرجا ً ِم َّما قَ َ‬
‫آنها ایمان نمی‌آورند‪ ،‬مگ"ر اینک"ه در اختالف"ات خ"ویش ت"و را داور‬ ‫پروردگارت" که ‌‬
‫قرار" دهند‪ ،‬و سپس از داوری" تو‪ ،‬در دل خود احساس ناراحتی نکنند و ک""امالً تس""لیم‬
‫باش""ند»‪ .‬و این هم""ان راه و روش س""لف میباش""د ک""ه ج""ز ب""ا علم میس""ر نخواه""د ب""ود‪.‬‬
‫چنانکه خداوند متعال میفرماید‪« :‬فَا ْعلَ ْم َأنَّهُ اَل ِإلَهَ ِإاَّل هَّللا ُ َو ا ْستَ ْغفِرْ لِ َذنبِكَ » (محمد‪)19:‬‬
‫«پس (ای پیامبر) بدان ک""ه معب""ودی (ب""ه ح""ق) ج""ز «هللا» نیس""ت و ب""رای گن""اه خ""ود‬
‫آمرزش طلب کن»‪.‬‬
‫ق َو هُ ْم يَ ْعلَ ُمونَ » (زخرف‪« )86 :‬مگ""ر کس""انی‌ک""ه‬ ‫و میفرماید‪ِ« :‬إالَّ َم ْن َش ِه َد بِ ْال َح ِّ‬
‫‪ - 1‬نگا‪ :‬مباحث فی عقیدة اهل السنة و الجماعة‪ ،‬ص‪33 :‬‬
‫‪ - 2‬الحمویة من النفائس‪89 :‬؛ الرسالة التدمیریة من النفائس‪38 :‬‬
‫‪474‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫به حق گواهی دادند و آنان (به خوبی) می‌دانند»‪.‬‬


‫و حکمت آن است که از آنچ""ه س"المت""ر اس""ت و دلی"ل و بره"ان ب"ر آن داللت دارد‬
‫پیروی" شود‪ .‬دلیل و برهان برگرفته شده از آنچه رس""ول هللا ح آورده اس""ت‪ .‬از اینرو‬
‫ثابت شد که علم و حکمت و سالمت در دیدگاه و راه و روش سلف میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬سبب این مقوله در واقع گمان گویندهی آن است که مذهب س""لف‪ ،‬م""ذهب اه""ل‬
‫تفویض میباشد که عبارت است از‪ :‬خواندن حروف قرآن ک""ریم و س""نت نب""وی ب""دون‬
‫اعتقاد به معنایی که بر آن داللت میکنند‪ .‬و این دیدگاه کس""انی از اه""ل تف""ویض اس""ت‬
‫که معتقد به معنایی مفهوم برای نصوص هستند‪ 1.‬اما نزد کسانی" از آنه""ا ک""ه معتقدن""د‬
‫برای نصوص معن""ایی وج""ود" دارد ک""ه مفه""وم نیس""ت ی""ا اینک""ه معن""ایی ندارن""د‪ ،‬فق""ط‬
‫خواندن حروف مد نظر میباشد‪ .‬اما حقیقت این است که می""ان م""ذهب س""لف و م""ذهب‬
‫اهل تفویض تفاوت وجود دارد‪.‬‬
‫اما توضیح آن از این قرار است که‪ :‬مذهب سلف تفویض کیفیت و حقایق خارجی"‬
‫میباشد اما در مورد" معانی لغوی قائل به تفویض نیستند‪ ".‬چرا که الفاظ قرآن بر مبنای‬
‫لغت عرب نازل شده است و برای معانی مشخصی" وضع شدهاند‪ .‬و از اینرو از آنها‬
‫ثابت شده که در چنین مواردی" گفتند‪ :‬آنها را چنانکه وارد" شدهان""د تص""دیق میک""نیم و‬
‫به آنها ایمان داریم‪ .‬و این امر میسر نخواه""د ب""ود مگ""ر اینک""ه لف""ظ ب""ر معن""ای واقعی"‬
‫خود حمل شود‪".‬‬
‫ابن تیمی""ه رحم""هاهلل میگوی""د‪« :‬تأوی""ل آنچ""ه خداون"د" متع""ال در م""ورد ذات مق""دس‬
‫خویش از آن خبر داده است ‪ -‬ذات مقدسی که متصف ب""ه حق""ایق اس""ما و ص""فات می‪-‬‬
‫حقایق صفات میباشد‪ .‬و تأوی""ل اخب""اری‬ ‫ِ‬ ‫ت ذات مقدس متصف" به‬ ‫باشد ‪ -‬در واقع حقیق ِ‬
‫که خداوند" متعال در مورد وعد و وعید بیان نموده است‪ ،‬همان نفس وعد و وعید می‪-‬‬
‫باشد‪ .‬بر این اساس آنچ""ه در ح""دیث وارد ش""ده اس""ت‪ ،‬ب""ه محکم آن عم""ل ک""رده و ب""ه‬
‫متشابه آن ایمان میآوریم‪ .‬چرا که خداوند متعال از ذات خویش خبر داده و ن""یز آنچ""ه‬
‫از روز قیامت خ""بر داده اس""ت‪ ،‬الف""اظی متش""ابهی" در بردارن"د" ک""ه مع""انی آنه""ا ش""بیه‬
‫معانی که ما در دنیا میشناسیم" ‪ -‬از نظر لفظ و معنی ‪ -‬میباشد‪ .‬ام""ا مث""ل م""واردی" ک""ه‬
‫‪ - 1‬شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬آن مبتدعان ک""ه راه و روش "ی" خل""ف از‬
‫متفلسفه و مانند آنها را بر راه و روش سلف ترجیح میدهند‪ ،‬چنین دی""دگاهی را از آن‬
‫جهت معتقدند که گمان بردهاند دیدگاه سلف مجرد ایمان به الفاظ قرآن و حدیث ب""دون‬
‫فقه آنها میباشد‪ .‬و آنان را چون امیهایی تصور" کردهاند که خداوند در مورد آنه""ا می‪-‬‬
‫گوید‪َ « :‬و ِم ْنهُْ"م ُأ ِّميُّونَ الَ يَ ْعلَ ُمونَ ْال ِكتَ" َ‬
‫"اب ِإالَّ َأ َم""انِ َّ‬
‫ي» (بق""ره‪« )78 :‬و پ""ارهای از آن""ان‬
‫افراد بيسوادی" هستند كه (از) كتاب (خدا) جز آرزوهایی" نمیدانند»‪ .‬و در مقابل چنین‬
‫تصور" کردهاند که راه و روش خلف استخراج معانی نصوص تاویل ش""ده از حق""ایق‬
‫آنها با انواع مجازات و غراتب لغات میباشد»‪.‬‬
‫‪475‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫در دنیا میشناسیم" نیستند و حقیقت آنها همچ""ون حقیقت اینه""ا نیس""ت‪ .‬چ""را ک""ه اس""ما و‬
‫صفات خداوند متعال واالتر" از این هستند (که کیفیت آنها چون مواردی" باشند ک""ه در‬
‫دنیا میشناسیم) هرچند بین آنها و بین اسامی بندگان و صفات آنها تشابه وج""ود" داش""ته‬
‫باشد‪ ،‬اما صرف" این تشابه دلیلی بر آن نخواهد ب""ود ک""ه خ""الق‪ ،‬مث""ل مخل""وق" اس""ت و‬
‫حقیقت او همچون حقیقت مخل""وق میباش""د‪ 1.‬و این هم""ان معن""ای مقول""هی ام""ام مال""ک‬
‫رحمهاهلل میباشد که فرمود‪« ":‬استوا معلوم است‪ ،‬کیفیت آن مجه""ول اس""ت و ایم""ان ب""ه‬
‫‪2‬‬
‫آن واجب و سوال از کیفیت آن بدعت است»‪.‬‬
‫و نیز قول شیخ او ربیع""ة بن عب""دالرحمن میباش""د ک""ه میفرمای""د‪« :‬اس""توا معل""وم و‬
‫کیفیت آن مجهول است‪ .‬خداوند بیان میکند و ب""ر رس""ول" ابالغ اس""ت و ب""ر م""ا ایم""ان‬
‫‪3‬‬
‫آوردن به آنها واجب است»‪.‬‬
‫و از اسباب بیان این مقوله‪ ،‬روی آوردن خلف به تأویل میباشد ک""ه عب""ارت اس""ت‬
‫از‪ :‬ذکر معنایی" برای نصوص که گ"اهی لغت احتم"ال آن معن"ا را دارد‪ .‬ام"ا در غ"یر‬
‫این سیاق معین؛ و به اتفاق‪ ،‬تأویل نزد آنان در گیر و دار ظن و گمان است‪ 4 .‬چنانکه‬
‫هیچیک از آنها با قطعیت در مورد" معنایی که آنرا برای لفظ در نظر گرفتهاند س""خن‬
‫نمیگوید‪ .‬اما با این روش چیزی را بدست نمیآورند بلکه نصوص را ترک کردهان""د‪،‬‬
‫درح""الیک"ه ح"ق و یقین در آنه"ا میباش"د و در مقاب""ل ب"ه احتم""االت و تج"ویزاتی روی"‬
‫آوردهاند که آنها را پراکنده و دسته دس""ته نم""وده و ح""یرت و س""رگردانی" و هالکت و‬
‫نابودی" را برای آنها به دنبال دارد‪.‬‬
‫‪ -5‬اتفاقنظر و دیدگاه سلف در عصر و زمانهای مختلف‪ ،‬دلیل بر علم آنها میباشد‪.‬‬
‫و اضطراب خلف و پراکندگی" دیدگاه و آرای مختلف آنه""ا‪ ،‬دلی""ل ب""ر ع""دم علم ایش""ان‬
‫‪5‬‬
‫نسبت به حق و اظطراب آنان در استدالل میباشد‪.‬‬
‫‪ -6‬رجوع" بسیاری از ائمه خلف به مذهب سلف و تصریح آنها ب""ه ص""حت دی""دگاه‬
‫سلف؛ افرادی چون اشعری" و جوینی" و ‪ 6...‬اما هیچگاه دانسته نشده کس""ی از علم""ای‬
‫‪7‬‬
‫سلف و حتی عوام صالح آنها از مذهب سلف بازگشته باشند‪.‬‬
‫‪ -7‬شهادت و گواهی ائمهی خلف به گمراهی خویش؛ از جمله غزالی که میگوی""د‪:‬‬
‫« ایم""ان برگرفت""ه ش""ده از دلی""ل کالمی بس""یار ض""عیف اس""ت و ب""ا ه""ر ش""بههای در‬
‫‪ - 1‬الرسالة التدمیریة من نفائس‪ ،‬ص‪38 :‬‬
‫‪ - 2‬االسماء و الصفات‪ ،‬بیهقی‪ ،‬ص‪408 :‬؛ االعتقاد‪ :‬س‪116 :‬‬
‫‪ - 3‬الرسالة التدمیریة من النفائس‪ ،‬ص‪39 :‬؛ الحمویة‪ ،‬ص‪90 :‬‬
‫‪ - 4‬نگا‪ :‬الملل و النحل‪ ،‬شهرستانی‪1/104 :‬‬
‫‪ - 5‬نگا‪ :‬نقض المنطق‪ ،‬ص‪42 :‬‬
‫‪ - 6‬نگا‪ :‬الرسالة الحمویة من النفائس‪ ،‬ص‪91-90 :‬‬
‫‪ - 7‬نگا‪ :‬نقض المنطق‪ ،‬ص‪42 :‬‬
‫‪476‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫معرض زوال و نابودی" میباشد‪ .‬بلکه ایمان راسخ همان ایمان عوام اس""ت ک""ه در قلب‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫هایشان با تواتر نقلی حاصل شده است»‪.‬‬
‫شوکانی رحمهاهلل میگوید‪« :‬اهل کالم در بین خود اتفاقنظر دارند ک""ه راه و روش‬
‫و دیدگاه سلف سالمتر است‪ .‬اما گمان بردهاند که دی""دگاه خل""ف عالمان""هت""ر میباش""د‪ .‬و‬
‫نهایت پیروزی" که از این اعلمیت دیدگاه خلف بدست آورده اند این بوده که محققان و‬
‫صاحبنظران آنها در پایان کار آرزوی دین پیرزنان نمودهاند‪ .‬و گفتند‪ :‬خوشا به حال‬
‫عموم مردم‪ .‬در این اعلمیت تدبر کن که حاصل آن چنین است که هرکس بدان دس""ت‬
‫یافته به جاهلی که جهل بسیط دارد‪ ،‬به خاطر" اعتقادش تبریک میگوید‪ .‬و خ""ود آرزو‬
‫میکند که ای کاش از جمله آنان باشد‪ .‬و دینی چون دین آنها و دیدگاه و راه و روش""ی‬
‫چون آنان داشته باشد‪ .‬براستی این مسأله با صدای بلند فریاد میزند و بلکه به روشنی"‬
‫بر این داللت میکند که این اعلم بودنی" که در پی آن هستند‪ ،‬در واق""ع جه""ل بس""یار" از‬
‫آن بهتر است و چون به نهایت و غایت آن دست پی""دا میکن""د‪ ،‬خ""ود را جاه""ل ب""دان و‬
‫فاقد" و تهی از آن میبیند‪ .‬براستی در این مهم عبرتی است برای پند پذیران و نشانهای‬
‫‪2‬‬
‫آشکار است برای کسانی" که در آن تأمل کنند‪.‬‬
‫فضل علم سلف بر علم خلف‪:‬‬
‫علم سلف برتر" از علم خلف میباشد زیرا‪:‬‬
‫‪ -1‬سلف صالح داناترین مردم به زبان عربی بودند‪.‬‬
‫‪ -2‬سلف صالح شاهد نزول قران بودند‪.‬‬
‫‪ -3‬رسول" خدا ح همهچیز را به آنها آموخت چنانکه فرمود‪« :‬ترکتم" علی البیض""اء‬
‫لیلها کنهارها ال یزیغ عنها بعدی اال هال""ک»‪« 3:‬ش""ما را ب""ر ام""ری روش""ن و آش""کار‬
‫ترک نمودم که شب آن چون روزش روشن است‪ .‬هیچکس پس از من از آن منحرف‬
‫نمیشود مگر اینکه هالک میشود»‪.‬‬
‫ابن رجب رحمهاهلل میگوید‪« :‬از می""ان تم""ام این عل""وم‪ ،‬علم س""ودمند هم""ان ض""بط‬
‫نصوص کتاب و سنت و فهمیدن معانی نصوص و مقید بودن به روایاتی است ک"ه از‬
‫صحابه و تابعین و پیروان آنها در معانی قرآن و حدیث وارد ش""ده اس""ت و ن""یز مقی""د‬
‫بودن به آنچه از آنها در مسائل حالل و حرام و نرمخویی و ‪ ...‬وارد" شده است و پس‬
‫از آن اجتهاد و تأمل در معانی و تفقه در نصوص است؛ و برای عاقل و کسی که ب""ه‬
‫‪ - 1‬الجواهر الغوالی‪ ،‬غزالی‪99 :‬؛ اعالم الموقعین‪ ،‬ابن قیم‪4/247 :‬؛ تعری "ف" الخل""ف‬
‫بمنهج السلف‪ ،‬دکتر ابراهیم بن محمد بن عبدهللا بریکان حفظهاهلل‬
‫‪ - 2‬التحف فی مذاهب السلف؛ ص‪4 ،3 :‬‬
‫‪ - 3‬مسند احمد‪4/126 :‬؛ ابوداود‪4607 :‬؛ ترمذی‪2676 :‬؛ ترم""ذی" و ب""زار و ض""یاء‬
‫مقدسی و حاکم آنرا صحیح دانس""تهان""د‪ .‬و ذه""بی ب""ا ح""اکم م""وافقت ک""رده اس""ت‪ .‬نگ""ا‪:‬‬
‫االرواء‪2455 :‬؛ جامع العلوم و الحکم‪ ،‬ص‪187 :‬؛ ابن ماجه‪ 43 :‬و ‪...‬‬
‫‪477‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫علم سودمند" عنایت دارد و بدان مشغول اس""ت همین کف""ایت میکن""د‪ .‬و ه""رکس در این‬
‫امر تأمل نموده و بدان کفایت کند یا اینکه نیت خ""ود را در مس""یر" آن خالص""انه ب""رای‬
‫کسب رضایت خداوند در نظر گیرد و از خداوند کمک بخواهد‪ ،‬خداوند متع""ال او را‬
‫یاری نموده و هدایت میکند و به او فهم صحیح و استوار" عطا نموده و وی را موف""ق‬
‫میکند‪ .‬در این هنگام است که این علم ثمرهی خاص خود را به وی میبخشد که همان‬
‫‪1‬‬
‫خشیت در برابر" خداوند متعال است»‪.‬‬
‫و رسول خدا ح فرمودند‪« :‬ما بعث هللا من نبی اال کان حقا علیه ان یدل امت""ه علی‬
‫خیر ما یعلمه لهم وینهاهم عن شر ما یعلمه لهم»‪« 2:‬خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده‬
‫مگر اینکه وظیفه داشته امتش را بر هر خیری راهنمایی" و آنها را از هر ش""ری" نهی‬
‫کند»‪.‬‬
‫و ابوذر" فرمود‪« :‬رسول" خدا ح در حالی فوت نمود که هیچ پرن""دهای در آس""مان‬
‫‪3‬‬
‫بالهایش را تکان نمیداد مگر اینکه دانشی از آن در اختیار ما قرار داده بود»‪.‬‬
‫و عمر بن خطاب فرمود‪« ":‬رسول خدا ح در میان ما به خطب""ه ایس""تاد و م""ا را از‬
‫آغاز آفرینش" آگاه نمود تا آنگاه که بهشتیان به بهشت و دوزخی""ان در دوزخ ج""ای می‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫گیرند‪ .‬این مطلب را برخی حفظ نموده و برخی" فراموش کردند»‪.‬‬
‫سلف صالح با حکمتترین مردم بودند‪:‬‬
‫«احکم» به معنای اتقن میباشد و این ویژگی" جز پس از علم و دانش نخواه""د ب""ود‬
‫و سزاوارترین مردم به این صفت صحابه میباشند چرا که‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند" متعال م""ا را ب"ه پ"یروی" از آنه""ا دس""تور داده اس""ت‪ .‬خداون""د متع"ال می‪-‬‬
‫بيل ْال ُمْؤ ِم""نينَ‬ ‫ُول ِم ْن بَ ْع ِد ما تَبَيَّنَ لَهُ ْالهُ""دي َو يَتَّبِ" ْع َغ ْي" َ‬
‫"ر َس" ِ‬ ‫ق ال َّرس َ‬ ‫فرماید‪َ « :‬و َم ْن يُشاقِ ِ‬
‫ت َمصيرا» (نساء‪« )115 :‬و ه""رکس پس از آنک""ه‬ ‫ً‬ ‫نُ َولِّ ِه ما تَ َولَّي َو نُصْ لِ ِه َجهَنَّ َم َو سا َء ْ‬
‫هدایت (و راه حق) ب""رایش روش""ن ش""د‪ ،‬ب""ا پی""امبر مخ""الفت کن""د و از راهی ج""ز راه‬
‫مؤمنان پیروی" کند‪ ،‬ما او را ب""ه آنچ""ه پ""یروی ک""رده‪ ،‬وا گ""ذاریم و او را ب""ه جهنم در‬
‫افکنیم" و بد جایگاهی" است»‪.‬‬
‫‪ -2‬و همچنین رسول خدا ح به پیروی از آنها امر نمودن""د‪ .‬از عرب""اض بن س""اریه‬
‫روایت است که میگوید‪ :‬رسول خدا ما را موعظهای نمودند که در اثر آن قلبها لبریز‬
‫از خوف و هراس شد و اشک از چش""مه""ا روان گردی""د‪ .‬پس گف""تیم‪ :‬ای رس""ول خ""دا‪،‬‬
‫گویا این موعظهی وداع میباشد‪ ،‬پس ما را توص""یه کن‪ ،‬فرمودن""د‪ُ« :‬أ ِ‬
‫وص "ي ُك ْ"م بِتَ ْق" َوى‬
‫‪ - 1‬فضل علم السلف علی علم الخلف‪ ،‬ص‪45 :‬‬
‫‪ - 2‬مسلم‪ 6/18 :‬و لفظ آن از این قرار است‪ِ« :‬إنَّهُ لَ ْم يَ ُكنْ نَبِ ٌّي قَ ْبلِي ِإاَّل َكانَ َحقًّا َعلَ ْي ِه‬
‫ش َّر َما يَ ْعلَ ُمهُ لَ ُه ْم‪ ،‬وَِإنَّ ُأ َّمتَ ُك ْم ‪.»...‬‬
‫َأنْ يَ ُد َّل ُأ َّمتَهُ َعلَى َخ ْي ِر َما يَ ْعلَ ُمهُ لَ ُه ْم‪َ ،‬ويُ ْن ِذ َر ُه ْم َ‬
‫‪ - 3‬صحیح؛ مسند احمد‪5/153 :‬‬
‫‪ - 4‬بخاری‪9/289-3192 ":‬‬
‫‪478‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫اختِاَل فً""ا‬‫الس"" ْم ِع َوالطَّاعَ"" ِة‪َ ،‬وِإ ْن َعبْ""دًا َحبَ ِش""يًّا‪ ،‬فَِإنَّهُ َم ْن يَ ِعشْ ِم ْن ُك ْم بَعْ"" ِدي فَ َس "يَ َرى" ْ‬ ‫هَّللا ِ َو َّ‬
‫َّاش" ِدينَ ‪ ،‬تَ َم َّس" ُكوا بِهَ"ا َوع ُّ‬
‫َض"وا" َعلَ ْيهَ""ا‬ ‫َكثِيرًا‪ ،‬فَ َعلَ ْي ُك ْم بِ ُس"نَّتِي َو ُس"نَّ ِة ْال ُخلَفَ"ا ِء ْال َم ْه" ِديِّينَ الر ِ‬
‫ض"اَل لَةٌ»‪« :‬ش""ما‬ ‫ور‪ ،‬فَِإ َّن ُك َّل ُمحْ َدثَ ٍة بِ ْد َعةٌ‪َ ،‬و ُك" َّل بِ ْد َع" ٍة َ‬ ‫بِالنَّ َوا ِج ِذ‪َ ،‬وِإيَّا ُك ْ"م َو ُمحْ َدثَا ِ ُأْل‬
‫ت ا ُم ِ‬
‫را به تقوا و شنیدن و اطاعت کردن توصیه میکنم هرچند بندهای بر شما ام""یر باش""د‪.‬‬
‫براستی" هریک از شما که زندگی کند اختالفات زیادی" را شاهد خواه""د ب""ود‪ .‬پس ب""ر‬
‫شما واجب است که سنت من و راه و روش خلفای هدایتگ""ر ه""دایت ش""ده را در پیش‬
‫گیرید و آنرا با دندان محکم بگیرید و از امور نوپی"دا(ی در دین) برح"ذر باش"ید چ"را‬
‫‪1‬‬
‫که هر امر نوپیدایی" (در دین) بدعت است و هر بدعتی گمراهی است»‪.‬‬
‫و حافظ" ابن عبدالهادی رحمهاهلل میگوید‪« :‬تأویل آیه ی""ا ح""دیث ب""هگون""های ک""ه در‬
‫عهد و زمان سلف چنین تأویلی نبوده است و سلف ص""الح چ""نین ت""أویلی را از آی"ه ی""ا‬
‫حدیث نبوی نمیش""ناختند و آنرا ب""رای امت بی"ان نکردن""د‪ ،‬در واق""ع بی"انگر" این مطلب‬
‫است که سلف صالح در این مورد نسبت به حق جاهل و گم""راه بودن""د ام""ا این تأوی""ل‬
‫‪2‬‬
‫کننده معترض به آن هدایت شده و حق و حقیقت را در این مورد یافته است»‪.‬‬
‫و شیخ االسالم ابن تیمیه رحمهاهلل میگوید‪« :‬بنابراین اگر تفسیر را در آیات ق""رآن‬
‫و سنت نبوی نیابیم‪ ،‬به اقوال صحابه رج""وع میک""نیم چ""را ک""ه آنه""ا داناترن"د" ب""ه آنچ"ه‬
‫شاهدش بودند‪ .‬ایشان شاهد قرآن و احوال مختص به آن بودند" و عالوه بر این از فهم‬
‫کامل و علم صحیح برخوردار" بودند به ویژه علما و بزرگان آنه"ا چ"ون ائم"ه اربع"ه‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫خلفای راشدین و پیشوایان هدایتگر»‪.‬‬
‫بر این اساس یقین حاصل میگردد که راه و روش سلف عالمانهتر‪ ،‬حکیمان""هت""ر و‬
‫سالمتر میباشد‪.‬‬

‫‪ - 1‬مسند احمد‪127-4/126 :‬؛ ابوداود‪ :460 ،‬ترمذی‪2676 :‬؛ دارمی‪95 :‬؛ و آلب""انی‬
‫آنرا در صحیح الجامع‪ 2546 :‬صحیح دانسته است‪.‬‬
‫‪ - 2‬نگا‪ :‬االصابة فی االحتجاج بفهم الصحابة؛ شیخ حای بن سالم الحای حفظهاهلل‬
‫‪ - 3‬مقدمة فی التفسیر‪1/96 :‬‬
‫‪479‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫سواالت فصل هشتم‪:‬‬


‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫ْ‬
‫ت فِي ال َحيا ِة ال "دنيا َو‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫‪ -1‬خداوند" متعال میفرماید‪« :‬يُثبِّت ُ الذينَ آ َمنوا بِالقوْ ِل الثابِ ِ‬
‫ُض"لُّ هَّللا ُ الظَّالِمينَ َو يَ ْف َع" ُل هَّللا ُ م""ا يَش""ا ُء» (اب""راهیم‪ )27 :‬در م""ورد این‬
‫فِي اآْل ِخ" َر ِة َو ي ِ‬
‫ثبات و پایداری" توضیح دهید و مقصود از آنرا بیان کنید؟‬
‫‪ -2‬سلفیت به یکی از دو سبب اطالق میشود‪ ،‬به اختصار آنها را بیان کنید‪.‬‬
‫‪ -3‬عنوانی مناسب با عبارات زیر بنویسید‪.‬‬
‫الف) تصحیح و اصالح این شریعت جایز نیست‪.‬‬
‫ب) امام مالک رحمهاهلل میگوید‪« :‬آخر این امت اصالح نمیشود مگر با آنچه اول‬
‫این امت اصالح شد‪ .‬پس آنچه در آن روز" دین نبوده است‪ ،‬امروز" دین نیست»‪.‬‬
‫‪ -4‬چگونه منهج سلف میتواند باعث وحدت صفوف" مسلمانان شود؟‬
‫‪ -5‬منظور از تعظیم" نصوص کتاب و سنت چیست؟‬
‫‪ -6‬راه و روش سلف صالح عالمانهتر حکیمانهت""ر و س""المت""ر اس""ت و این از چن""د‬
‫جهت میباشد‪ ،‬پنج مورد" از آنها را به اختصار بنویسید‪".‬‬

‫پایان‬
‫در پایان این بحث خداوند متعال را ب""ه خ""اطر نعم""تی ک""ه ب""ه من ارزانی" داش""ته و‬
‫پایان یافتن این بحث و جمع مسائل پراکنده آن سپاس میگویم چنانک""ه شایس""ته و الی""ق‬
‫آن است‪.‬‬
‫اکنون به اختصار مهمترین نتایج حاصل از این بحث را ذکر میکنم‪:‬‬
‫‪ -1‬مصدر" دریافت اعتقاد تنها کتاب و سنت صحیح به فهم سلف ص""الح این امت ‪-‬‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬انسان در پیروی" از این منهج مختار نیست اگر عزت در دنیا و نج""ات از آتش‬
‫آخرت را میخواهد‪.‬‬
‫‪ -3‬اه""ل س""نت و جم""اعت تمام""ا اتف""اقنظ""ر دارد ک""ه به""ترین ق""رنه""ای این امت در‬
‫اعمال و اق""وال و اعتق""اد‪ ،‬ق""رن اول و اولین نس""ل مس""لمانان بودن"د" و در وهل""هی دوم‬
‫‪480‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫کسانی که پس از آنها آمدند و در مرحله بعد کسانی که پس از آنها آمدند‪.‬‬


‫‪ -4‬نص‪ ،‬اصل و عقل پیرو آن است‪ .‬منهج س""لف در براب""ر نص""وص وحی تس""لیم‬
‫است هرچند از عقل غافل نشده و نقش در خور و حقیقی عقل را ب""ه آن میده""د‪ .‬و در‬
‫امور غیبی کندوکاو" نمیکند‪ ،‬اموری" که در آنها مجالی برای عق""ل نیس""ت‪ .‬و در منهج‬
‫سلف تعارضی" می"ان دالی""ل ش""رعی نیس"ت چ"را ک"ه نص"وص ش""رعی ن""ازل ش"ده ت""ا‬
‫اختالف را از میان مردم برچیند" حال اگر در آن عوامل اختالف‪ -‬ب""ا تع""ارض دالی""ل‬
‫آن‪ -‬وجود" داشته باشد‪ ،‬نزول آنها جز فتنه چ""یزی را ب""ه هم""راه نخواه""د داش""ت و این‬
‫امری است که هیچ عاقلی که حکمت خداوند" و رحمت او نسبت به بندگانش را بداند‪،‬‬
‫بر زبان نمیآورد‪.‬‬
‫‪ -5‬اولین امور‪ ،‬دعوت به توحید‪ -‬همراه با پیروی نیکو و اخالص در عمل ب""رای‬
‫خداوند" متعال‪ -‬و رها کردن شرک و ب""دعت و وس""عت نظ""ر در آنه""ا ب""ه هم""راه ع""دم‬
‫غفلت از مقتضیات و لوازم آنها و در نظ""ر گ""رفتن اول""ویت"ه""ا در پرت""و مش""کالتی ک""ه‬
‫جوامع اسالمی با آنها روبرو" هستند‪ ،‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -6‬منهج سلف آسان و واضح است‪ .‬و بلکه ضامن ثبات و پایداری" بر راه راس""ت‬
‫بعد از تثبیت خداوند متعال میباشد‪ .‬و از شک و تردید و انحرافی" که مس""بب آن منهج‬
‫اهل کالم است‪ ،‬باز میدارد‪.‬‬
‫‪ -7‬منهج سلف‪ ،‬میانهروی و اعتدال را به انس""ان میبخش""د و او را از انح""راف در‬
‫باب اعتقاد و قول و عمل مصون و معصوم" میدارد‪.‬‬
‫‪ -8‬از اموری که هم اکنون امت به آن نیازمن"د" اس""ت‪ :‬رع""ایت انص""اف در براب""ر‬
‫خود و دیگران میباشد‪ .‬انصاف در برابر دوست و دشمن به دور از هرگونه تعص""ب‬
‫و تحزب با تمام انواع و اشکال آن؛‬
‫‪ -9‬منهج سلفی فراتر" از اشخاص و جماعات و گروهها میباشد‪ .‬منهج سلفی اسالم‬
‫صحیحی" است که با واقعیت تطبیق دارد و سلف این امت بر آن اتفاق نظر دارند‪.‬‬
‫‪ -10‬منهج س""لف دی""دگاه روش""ن و واض""ح و واقعی""تی اس""ت ک""ه کلم""ه اس""الم و‬
‫مسلمانان را از طریق طلب علم شرعی و تصفیه و تربیت و ارتباط" مسلمان با س""لف‬
‫صالحاش از علمای ربانی متحد میکند‪.‬‬
‫این مطالبی بود که جمع و گ""ردآوری" آنه""ا در این بحث میس""ر گردی""د‪ .‬از خداون"د"‬
‫متعال میخواهم که آنرا خالص برای وجه بزرگوار" خویش قرار دهد‪ .‬والحم""د هلل رب‬
‫العالمین‪.‬‬
‫اللهم اغفرلی خطیئتی" و جهلی و اسرافی فی امری و ما انت اعلم به منی‬
‫اللهم اغفر لی جدی و هزلی و خطئی و عمدی و کل ذلک عندی‬
‫اللهم اغفرلی ما قدمت و م""ا اخ""رت و م""ا اس""ررت و م""ا اعلنت و م""ا انت اعلم ب""ه‬
‫منی‪ ،‬انت المقدم و انت الموخر و انت علی کل شیء قدیر‪.‬‬
‫‪481‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫پایان ترجمه‬
‫‪ 3/12/1394‬ساعت‪47/9 :‬‬

‫فهرست‬
‫‪3‬‬ ‫تقدیم و تقریظ‬
‫‪6‬‬ ‫مقدمه به قلم شیخ محمد الحمود النجدی‬
‫‪12‬‬ ‫مقدمه به قلم دکتر بسام خضر سالم الشطی‬
‫‪15‬‬ ‫مقدمه دکتر ولید خالد الربیع‬
‫‪16‬‬ ‫مقدمه دکتر عبدالرحمن صالح الجیران‬
‫‪18‬‬ ‫مقدمه به قلم شیخ خالد بن جمعه الخراز‬
‫‪21‬‬ ‫یادداشت کمیته فرهنگی"‬
‫‪24‬‬ ‫چرا درسهایی در منهج سلفی؟‬
‫‪26‬‬ ‫مقدمه‬
‫‪29‬‬ ‫روند" بحث‬
‫‪32‬‬ ‫فصل اول‪ :‬بیان معنای منهج سلف‬
‫‪482‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪32‬‬ ‫الف) تعریف منهج و بیان اهمیت آن‬


‫‪32‬‬ ‫اهمیت منهج‬
‫‪33‬‬ ‫ب) تعریف سلف‬
‫‪39‬‬ ‫ج) بوجود آمدن مذهب سلف‬
‫‪40‬‬ ‫د) سلفیت چیست؟‬
‫‪42‬‬ ‫و) سلفی کیست؟‬
‫‪42‬‬ ‫هـ) َخلَف چه کسانی هستند؟‬
‫‪43‬‬ ‫الخلَف در قرآن کریم‬
‫َ‬
‫‪44‬‬ ‫تعریف َخلَف نزد علمای عقیده‬
‫‪44‬‬ ‫به وجود آمدن مذهب َخلَف‬
‫‪44‬‬ ‫مهمترین شاخصههای مذهب خلف‬
‫‪45‬‬ ‫ی) حکم انتساب به سلف‬
‫‪47‬‬ ‫سواالت فصل اول‬
‫‪49‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬حکم پیروی از منهج سلف‬
‫‪49‬‬ ‫وجوب پیروی از منهج سلف‬
‫‪49‬‬ ‫الف) دالیل قرآنی‬
‫‪50‬‬ ‫ب) دالیلی از سنت نبوی‬
‫‪52‬‬ ‫ج) دالیلی از اقوال سلف‬
‫‪55‬‬ ‫سواالت فصل دوم‬
‫‪56‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬اسامی سلف و القاب آنها‬
‫‪56‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬اهل سنت و جماعت‬
‫‪60‬‬ ‫اطالقات اصطالح اهل سنت‬
‫‪61‬‬ ‫معنای جماعت‬
‫‪63‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬اهل حدیث‬
‫‪65‬‬ ‫مبحث سوم‪ :‬سواد اعظم‬
‫‪65‬‬ ‫مبحث چهارم‪ :‬فرقه ناجیه‬
‫‪66‬‬ ‫مبحث پنجم‪ :‬طائفه منصوره‬
‫‪67‬‬ ‫از شاخصترین صفات طائفه منصوره‬
‫‪67‬‬ ‫صفت اول‪ :‬استمرار‬
‫‪483‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪69‬‬ ‫صفت دوم‪ :‬جمع شدن پیرامون توحید و منهج و جدا شدن بر مبنای آندو‬
‫‪70‬‬ ‫صفت سوم‪ :‬شمولیت دعوت‬
‫‪71‬‬ ‫مبحث ششم‪ :‬غرباء‬
‫‪73‬‬ ‫سواالت فصل سوم‬
‫‪74‬‬ ‫فصل چهام‪ :‬ثبات و پایداری بر منهج‬
‫‪75‬‬ ‫اهمیت ثبات و پایداری بر منهج‬
‫‪77‬‬ ‫اسباب ثبات و پایداری بر منهج‬
‫‪92‬‬ ‫سواالت فصل چهارم‬
‫‪93‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬مهمترین اصول منهج سلف در عقیده‬
‫‪94‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬حصر مصدر دریافت اعتقاد در کتاب و سنت و اجماع سلف‬
‫‪95‬‬ ‫اولین مصدر دریافت اعتقاد‪ :‬قرآن‬
‫‪97‬‬ ‫دومین مصدر دریافت اعتقاد‪ :‬سنت‬
‫‪99‬‬ ‫مصدر سوم دریافت اعتقاد‪ :‬اجماع‬
‫‪104‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬استناد مطلق سلف صالح به سنت صحیح‬
‫‪109‬‬ ‫حجیت حدیث آحاد در عقاید و احکام‬
‫‪111‬‬ ‫دالیل وجوب دریافت عقیده از حدیث آحاد‬
‫‪115‬‬ ‫نتیجه و پیامد رد احادیث احاد چیست‬
‫‪116‬‬ ‫برخی از مسائل اعتقادی که با احادیث آحاد ثابت شدهاند‬
‫‪121‬‬ ‫آیا خبر واحد مفید علم است یا ظن وگمان‬
‫‪126‬‬ ‫مبحث سوم‪ :‬فهم نصوص در پرتو اقوال سلف‬
‫‪128‬‬ ‫فضیلت همراهی با رسول خدا‬
‫‪129‬‬ ‫فهم نصوص بر مبنای فهم صحابه‬
‫‪135‬‬ ‫صحابه داناترین مردم به زبان قرآن کریم‬
‫‪135‬‬ ‫صحابه داناترین مردم به تفسیر قرآن‬
‫‪139‬‬ ‫از اسباب انحراف از فهم سلف‬
‫‪144‬‬ ‫هشدار سلف در مورد زبان غیر عربی‬
‫‪146‬‬ ‫فواید پایندی به فهم سلف‬
‫‪150‬‬ ‫مبحث چهارم‪ :‬تسلیم شدن در برابر وحی به همراه اعطای نقش حقیقی عقل به‬
‫‪484‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫آن‬
‫‪154‬‬ ‫جایگاه عقل‬
‫‪155‬‬ ‫منزلت عقل در اسالم‬
‫‪159‬‬ ‫موضع سلف در برابر عقل‬
‫‪168‬‬ ‫مبحث پنجم‪ :‬جمع بین نصوص در یک مساله‬
‫‪168‬‬ ‫تعارض حقیقی بین دالیل شرعی وجود ندارد‬
‫‪176‬‬ ‫اسباب وقوع تعارض ظاهری بین نصوص‬
‫‪179‬‬ ‫روش"های ترجیح‬
‫الف) جمع بین امور شبیه به هم و تفاوت گذاشتن بین امور مختلف واجب ‪179‬‬
‫است‬
‫‪184‬‬ ‫ب) عدم برش دالیل و استدالل به بخشی از آنها‬
‫‪185‬‬ ‫روشهای رفع تعارض ظاهری‬
‫‪188‬‬ ‫مثالهایی از دالیل به ظاهر در تعارض هستند و چگونگی جمع بین آنها‬
‫‪201‬‬ ‫مبحث ششم‪ :‬ایمان به متشابه و عمل به محکم‬
‫‪202‬‬ ‫ا ِالحکام و تشابه در اصطالح‬
‫‪205‬‬ ‫دالیل محکم و متشابه‬
‫‪205‬‬ ‫الف) قرآن کریم‬
‫‪216‬‬ ‫ب) دالیل سنت نبوی در مورد محکم و متشابه‬
‫‪217‬‬ ‫پ) اقوال سلف و دیدگاه آنان در باب محکم و متشابه‬
‫‪220‬‬ ‫دیدگاه اهل بدعت در مورد محکم و متشابه‬
‫‪243‬‬ ‫مبحث هفتم‪ :‬عدم کندوکاو در علم کالم و تاویل کالمی‬
‫‪243‬‬ ‫مطلب اول‪ :‬اعراض و رویگردانی از کالم هللا تعالی‬
‫‪244‬‬ ‫اعراض در قرآن‬
‫‪247‬‬ ‫مطلب دوم‪ :‬تاویل‬
‫‪248‬‬ ‫تاویل نزد سلف‬
‫‪249‬‬ ‫تاویل از دیدگاه خلف (اهل کالم)‬
‫‪251‬‬ ‫اهل کالم چه کسانی هستند‬
‫‪252‬‬ ‫مهمترین اصول اهل کالم در دریافت دین‬
‫‪253‬‬ ‫موضع اهل کالم در برابر نصوص کتاب و سنت‪ ،‬چون با اصول آنان‬
‫‪485‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫مخالف باشد‬
‫‪254‬‬ ‫بطالن مذهب پیروان تأویل کالمی‬
‫‪261‬‬ ‫دیدگاه سلف در مسأله تأویل کالمی‬
‫‪267‬‬ ‫دیدگاه سلف در مورد اهل کالم‬
‫‪274‬‬ ‫مبحث هشتم‪ :‬عدم استعمال الفاظ مجمل که احتمال بیش از یک معنا را دارند‪.‬‬
‫‪285‬‬ ‫سواالت فصل پنجم‬
‫‪287‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬ویژگی"های منهج سلفی‬
‫‪288‬‬ ‫ویژگیهای منهج سلفی‬
‫‪288‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬سهولت و وضوح‬
‫‪301‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬اتفاق نظر در مورد منهج‬
‫‪301‬‬ ‫دالیلی از اقوال سلف‬
‫‪303‬‬ ‫مبحث سوم‪ :‬جمع شدن بر مبنای حق و عدم اختالف و پراکندگی‬
‫‪308‬‬ ‫اختالف و دیدگاه اهل سنت و جماعت در مورد آن‬
‫‪308‬‬ ‫نوع اول‪ :‬اختالف تنوع‬
‫‪309‬‬ ‫نوع دوم‪ :‬اختالف تضاد‬
‫‪314‬‬ ‫مبحث چهارم‪ :‬عدل و انصاف‬
‫‪316‬‬ ‫دوری از انصاف قلبها را فاسد میکند‬
‫‪320‬‬ ‫از مظاهر انصاف‬
‫‪328‬‬ ‫نمونههایی از عدم رعایت انصاف میان همنوعان‬
‫‪330‬‬ ‫قواعدی در رعایت انصاف" بین همنوعان‬
‫‪333‬‬ ‫مبحث پنجم‪ :‬میانهروی و عدم غلو‬
‫‪334‬‬ ‫تعریف غلو‬
‫‪337‬‬ ‫مطلب اول‪ :‬غلو در عقیده‬
‫‪338‬‬ ‫انواع غلو در عقیده و میانهروی اهل سنت و جماعت در آن‬
‫‪338‬‬ ‫میانهروی" اهل سنت و جماعت در اسماء و صفات الهی‬
‫‪339‬‬ ‫میانهروی و وسطیت اهل سنت و جماعت در افعال خداوند‬
‫‪346‬‬ ‫میانهروی اهل سنت در وعده و وعید‬
‫‪348‬‬ ‫میانهروی و وسطیت اهل سنت در حقیقت اسامی اسالم و ایمان و دین‬
‫‪348‬‬ ‫اهل وعید (خوارج و معتزله)‬
‫‪486‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪351‬‬ ‫دیدگاه اهل سنت در مورد اصحاب رسول هللا ح‬


‫‪356‬‬ ‫میانهروی و وسطیت اهل سنت در باب منقول و معقول‬
‫‪358‬‬ ‫مطلب دوم‪ :‬غلو در عبادات‬
‫‪359‬‬ ‫نمونههایی از غلو در عبادات‬
‫‪362‬‬ ‫مطلب سوم‪ :‬غلو در معامالت‬
‫‪370‬‬ ‫مطلب چهارم‪ :‬غلو در عادات‬
‫‪374‬‬ ‫سواالت فصل ششم‬
‫‪376‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬اصول دعوت سلفی‬
‫‪377‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬بازگشت به کتاب و سنت صحیح نبوی و فهمیدن آنها به روش‬
‫سلف صالح‬
‫‪384‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬دعوت به توحید و اخالص در عمل تنها برای خداوند یکتا‬
‫‪386‬‬ ‫الف) تعریف توحید‬
‫‪386‬‬ ‫ب) اهمیت توحید‬
‫‪393‬‬ ‫ج) اقسام توحید‬
‫‪394‬‬ ‫توحید اسما و صفات‬
‫‪394‬‬ ‫قواعدی در اسماء و صفات‬
‫‪395‬‬ ‫قواعدی در اسماء خداوند متعال‬
‫‪395‬‬ ‫قواعدی در صفات هللا متعال‬
‫‪398‬‬ ‫از لوازم دعوت توحید‬
‫‪400‬‬ ‫مبحث سوم‪ :‬برحذر داشتن مردم از شرک با اختالف انواع آن‬
‫‪400‬‬ ‫الف) تعریف" شرک‬
‫‪400‬‬ ‫ب) اقسام شرک‬
‫‪403‬‬ ‫شرک اصغر‬
‫‪405‬‬ ‫ج) اسباب شرک‬
‫‪408‬‬ ‫د) از اسباب استمرار شرک و افزایش انتشار آن‪:‬‬
‫‪410‬‬ ‫و) خطر شرک‪:‬‬
‫‪414‬‬ ‫هـ) هشدار دادن در مورد شرک‬
‫‪416‬‬ ‫مبحث چهارم‪ :‬دعوت به اتباع و پیروی و رها کردن تقلید‬
‫‪416‬‬ ‫مطلب اول‪ :‬اتباع‬
‫‪487‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪418‬‬ ‫وجوب اطاعت از رسول هللا ح و پیروی از سنتش‬


‫‪420‬‬ ‫هشدار در مورد مخالفت با رهنمود نبوی‬
‫‪420‬‬ ‫مظاهر اتباع و پیروی‬
‫‪420‬‬ ‫الف) اقتدا به رسول هللا ح در اعتقادات و اعمال ظاهری و باطنی‬
‫‪423‬‬ ‫ب) سپردن قضاوت و داوری به سنت‬
‫‪424‬‬ ‫ج) رضایت به حکم رسول هللا ح و شریعت وی‬
‫‪424‬‬ ‫د) توقف در حدود شریعت‬
‫‪425‬‬ ‫مطلب دوم‪ :‬تقلید‬
‫‪425‬‬ ‫مذموم بودن تقلید‬
‫‪425‬‬ ‫دالیل قرآنی‬
‫‪426‬‬ ‫دالیلی از اقوال صحابه‬
‫‪428‬‬ ‫اقوال ائمه اربعه‬
‫‪429‬‬ ‫ضررهای تقلید‬
‫‪430‬‬ ‫تقلید دو نوع است‪ :‬عام و خاص‬
‫‪430‬‬ ‫حکم تقلید‬
‫‪431‬‬ ‫شرطهای تقلید جایز‬
‫‪432‬‬ ‫آیا برای عوام الناس در آمدن به مذهبی از مذاهب الزم است‬
‫‪432‬‬ ‫تفاوت میان اتباع و تقلید‬
‫بررسی صحت این قول که میگویند‪ :‬در مسائل اختالفی جای انکار نیست‪432 .‬‬
‫‪436‬‬ ‫پاسخ کسانی که با دالیل عقلی‪ ،‬تقلید کردن را جایز میدانند‬
‫‪438‬‬ ‫سرانجام تعصب مذهبی‬
‫‪445‬‬ ‫مقدم نمودن رای بر نصوص‬
‫‪446‬‬ ‫انواع رای باطل‬
‫‪457‬‬ ‫دیدگاه علمای محقق در مورد تقلید‬
‫‪462‬‬ ‫الحیل‪ ،‬اشتقاق و معنای آن‬
‫‪463‬‬ ‫هر حیلهای حرام نیست‬
‫‪464‬‬ ‫اقسام حیلههای حرام‬
‫‪468‬‬ ‫حیلههایی که برای حالل نمودن امور حرام استفاده میشوند‬
‫‪472‬‬ ‫شبهه و پاسخ آن‬
‫‪488‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪477‬‬ ‫مبحث پنجم‪ :‬رها کردن بدعت و افکار نوپیدا و وارداتی‬


‫‪477‬‬ ‫بدعت حقیقی و بدعت اضافی‬
‫‪478‬‬ ‫پرهیز از بدعت‬
‫‪478‬‬ ‫الف) قرآن کریم‬
‫‪479‬‬ ‫ب) سنت نبوی‬
‫‪480‬‬ ‫ج) اقوال صحابه‬
‫‪487‬‬ ‫معرفی اهل بدعت‬
‫‪490‬‬ ‫برخی از ویژگیها و نشانههای اهل بدعت و صفات آنها‬
‫‪498‬‬ ‫موضعگیری مناسب در برابر اهل بدعت‬
‫‪501‬‬ ‫سالم نکردن به اهل بدعت‬
‫‪503‬‬ ‫عدم تعظیم اهل بدعت به ویژه کسانی که با سنت مخالفت میکنند و به‬
‫بدعت خود فرا میخوانند‬
‫‪506‬‬ ‫حکم نماز پشت سر اهل بدعت‬
‫‪507‬‬ ‫حکم دوری از اهل بدعت و ترک آنها‬
‫‪510‬‬ ‫فصل‪ :‬غلو در ترک و دوری از اهل بدعت و مبتدع خواندن دیگران‬
‫‪510‬‬ ‫اقوال پیشوایان سلف در گذشته‬
‫‪512‬‬ ‫اقوال برخی از علمای سلف معاصر‬
‫‪525‬‬ ‫مبحث ششم‪ :‬کسب و فراگیری علم سودمند‬
‫‪528‬‬ ‫مراتب علم‬
‫‪530‬‬ ‫تقسیم علم به مفید و غیر مفید‬
‫‪531‬‬ ‫از ثمرات علم‬
‫‪533‬‬ ‫کسب و فراگیری علم برتر از نوافل میباشد‬
‫‪534‬‬ ‫تقسیم فراگیری علم به فرض عین و فرض کفایه‬
‫‪535‬‬ ‫نکتههایی برای دانشجویان و دعوتگران‬
‫‪541‬‬ ‫مبحث هفتم‪ :‬تصفیه و تربیت‬
‫‪542‬‬ ‫دشواری و پیچیدگی تربیت‬
‫‪543‬‬ ‫اهمیت دعوت به تربیت پیش از علم‬
‫‪544‬‬ ‫شمولیت و وسعت مساله تربیت‬
‫‪545‬‬ ‫شبههای در مسیر دعوت‬
‫‪489‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪549‬‬ ‫جوالنگاه تصفیه‬


‫‪550‬‬ ‫تصفیه عقیده‬
‫‪553‬‬ ‫تصیفه سنت نبوی‬
‫‪553‬‬ ‫تصفیه تفسیر‬
‫‪557‬‬ ‫تصفیه فقه‬
‫‪559‬‬ ‫تصفیه سیرت و تاریخ‬
‫‪563‬‬ ‫تصفیه اخالق و رفتار و تزکیه‬
‫‪568‬‬ ‫مبحث هشتم‪ :‬اخالق و تزکیه‬
‫‪571‬‬ ‫ارکان اخالق نیک‬
‫‪573‬‬ ‫جوانب مختلف اخالق نیک‬
‫‪573‬‬ ‫الف) اخالق با خداوند متعال‬
‫‪575‬‬ ‫ب) اخالق با پیامبر‬
‫‪578‬‬ ‫ج) اخالق با مردم‬
‫‪579‬‬ ‫تشویق به آداب و اخالق نیک‬
‫‪581‬‬ ‫د) اخالق با بردگان و کنیزان‬
‫‪582‬‬ ‫نهی از اخالق زشت و ناپسند‬
‫‪584‬‬ ‫هشدار در مورد اخالق زشت و ناپسند‬
‫‪586‬‬ ‫و) اخالق با دشمن‬
‫‪587‬‬ ‫ی) اخالق با حیوانات‬
‫‪588‬‬ ‫هـ) اخالق با جمادات‬
‫‪589‬‬ ‫مبحث نهم‪ :‬برحذر داشتن مسلمانان از احادیث ضعیف و موضوع و منکر‬
‫‪590‬‬ ‫عواقب و پیامدهای خطرناکی روایت احادیث ضعیف و عمل به آنها‬
‫‪591‬‬ ‫تفاوت میان استدالل به حدیث ضعیف و روایت آن‬
‫‪594‬‬ ‫حکم پذیرفتن حدیث ضعیف و استدالل به آن در بخش احکام و فضایل‬
‫اعمال‬
‫‪594‬‬ ‫دیدگاه اول‪ :‬مطلقا به حدیث ضعیف استدالل نشده و عمل نمیشود‪.‬‬
‫‪598‬‬ ‫دیدگاه دوم‪ :‬به طور" مطلق به حدیث ضعیف استدالل شده و عمل میشود‪.‬‬
‫‪606‬‬ ‫دیدگاه سوم‪ :‬در فضایل" و مستحبات و نه عقاید و احکام به حدیث ضعیف‬
‫استدالل شده و عمل میشود‪.‬‬
‫‪490‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪614‬‬ ‫خالصه مطلب‬


‫‪617‬‬ ‫احادیث ضعیف و موضوع و اثر آنها بر عقیده مسلمانان‬
‫‪617‬‬ ‫تعریف حدیث موضوع‬
‫‪617‬‬ ‫هشدار در مورد دروغ بستن به رسول خدا ح‬
‫‪619‬‬ ‫از اسباب وضع و جعل احادیث‬
‫‪631‬‬ ‫تالش صحابه و سلف در برابر احادیث موضوع‬
‫‪635‬‬ ‫چگونه حدیث موضوع شناخته میشود‬
‫‪648‬‬ ‫نمونههایی از احادیث موضوع و جعلی‬
‫‪651‬‬ ‫مبحث دهم‪ :‬رها کردن تحزب و تعصب‬
‫‪651‬‬ ‫مدح حزب منسوب به خداوند متعال‬
‫‪653‬‬ ‫نکوهش حزبی که منسوب به غیر هللا باشد‬
‫‪657‬‬ ‫انواع تعصب‬
‫‪657‬‬ ‫الف) تعصب مذهبی‬
‫‪662‬‬ ‫ب) تعصب قومی‬
‫‪662‬‬ ‫ناسیونالیسم عربی‬
‫‪668‬‬ ‫پ) تعصب قبلی‬
‫‪678‬‬ ‫از بارزترین مصادیق تعصب‬
‫‪681‬‬ ‫عوامل تعصب‬
‫‪682‬‬ ‫عوامل ترک تعصب‬
‫‪686‬‬ ‫غلو و تعصب نسبت به حزب و جماعت و مصدر حق تلقی کردن آن‬
‫‪689‬‬ ‫غلو و افراط در رهبری جماعت و رهبران آن‬
‫‪691‬‬ ‫رهبر مصدر دریافت‬
‫‪694‬‬ ‫مطلب‪ :‬منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث در دعوت به سوی هللا متعال‬
‫‪694‬‬ ‫حکم عمل جمعی‬
‫‪695‬‬ ‫شیخ محمد ناصرالدین آلبانی رحمهاهلل‬
‫‪696‬‬ ‫ضوابط عملی جمعی یا تجمع شرعی‬
‫‪697‬‬ ‫اهمیت نظام‬
‫‪697‬‬ ‫تنظیم در عمل جمعی‬
‫‪699‬‬ ‫دیدگاه شیخ عبدالعزیز بن باز رحمهاهلل‬
‫‪491‬‬ ‫اصول منهج سلف‪ ،‬اهل حدیث‬

‫‪701‬‬ ‫امارت در دعوت‬


‫‪705‬‬ ‫مبحث یازدهم‬
‫‪709‬‬ ‫قواعد تطبیق شریعت اسالمی و مبادی آن‬
‫‪714‬‬ ‫انعطاف پذیری شریعت اسالمی‬
‫‪722‬‬ ‫اهداف آسان گیری (الیسر) در اسالم‬
‫‪726‬‬ ‫ضوابط آسانگیری در اسالم‬
‫‪734‬‬ ‫کیفیت و چگونگی تطبیق احکام شریعت و تنفیذ آن‬
‫‪735‬‬ ‫سواالت فصل هفتم‬
‫‪738‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬نتایج التزام و پایبندی به منهج سلف و ثمرات آن‬
‫‪739‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬تحقیق کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و اقامهی حجت‬
‫‪740‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬ثبوت عصمت برای شریعت‬
‫‪740‬‬ ‫مبحث سوم‪ :‬تصدیق تمام نصوص کتاب و سنت‬
‫‪740‬‬ ‫مبحث چهارم‪ :‬تغطیم نصوص کتاب و سنت‬
‫‪742‬‬ ‫مبحث پنجم‪ :‬ارتباط مسلمان با سلف صالح وی و علمای ربانی‬
‫‪744‬‬ ‫مبحث ششم‪ :‬سکوت در آنچه سلف سکوت کردند‪.‬‬
‫‪745‬‬ ‫مبحث هفتم‪ :‬پایداری بر حق و اطمینان به آن و عدم تغییر‬
‫‪753‬‬ ‫مبحث هشتم‪ :‬وحدت و یکپارچگی صفوف مسلمانان‬
‫‪755‬‬ ‫مبحث نهم‪ :‬هدایت و نصرت و تمکین در دنیا و نجات و رستگاری در آخرت‬
‫‪755‬‬ ‫مبحث دهم‪ :‬راه و روش سلف‪ ،‬سالمتر‪ ،‬عالمانهتر و حکیمانهتر میباشد‪.‬‬
‫‪760‬‬ ‫فضل علم سلف بر علم خلف‬
‫‪762‬‬ ‫سلف صالح با حکمتترین مردم بودند‬
‫‪765‬‬ ‫سواالت فصل هشتم‬
‫‪766‬‬ ‫پایان‬

You might also like