Professional Documents
Culture Documents
توکل
توکل
قانون هستی اینه که اگر ما از دیگران و ادمها کمک بخوایم و به اون ها امید منفعت داشته باشیم که از
کنارشون سودی به ما برسه و یا ازشون بترسین مسئله ی ما هرگز و هرگز حل که نمیشه هیچ بسیار
پیچیده تر میشه و درد و رنج بیشتری رو بایست متحمل بشیم.
ما فطرت و سرشت الهی داریم .من حقیقی ما کامال به حقیقت هستی آگاهه .یعنی وقتی ما به خدا توکل
میکنیم و امیدمون رو به بقیه صد درصد قطع میکنیم به دلیل اون سرشت الهی که داریم ،قلب ما یقین
داره که خداوند خیر مطلق هست .پس هر کاری به راحتی برای خداوند ممکن است .قلب ما آروم میگیره
و موجب تعادل و توازن در روح و روان ما میشه .ما ارامش درونی داریم بنابراین ما در همسویی و
یکپارچگی هستی هستیم .وظیفه ی اینکه خودم با اندیشم و کالمم و رفتارم موجب به وجود اومدن این
مسئله شدم و میپذیرم این رو .پس حتما در این سختی درسی است که من باید بیاموزم و تعالی روح من
به این چالش نیاز داره
تسلیم هستم و خدارو شکر این درس رو امروز میگیرم که نخوام فردا به شکل شدیدتری با درد و رنج
بیشتری این درس رو یاد بگیرم .پس خوشحال و شاکر هستم.
مقام رضا
ایمان دارم که خداوند خودش در طول این مسیر یادگیری و درک حقیقت از من حمایت میکنه .آرامش
و یقین دارم که در بهترین زمان و از بهترین راه این مسئله رو برای من حل میکنه و صبر میکنم
پس شد پذیرش -تسلیم -رضا -آرامش -صبر
تمام این احساسات سطح ارتعاش بسیار باالیی دارند و در دل این توکل به خداوند نهفته هستند .و این
یعنی با هستی به وحدت و یکپارچگی رسیدن .هم کوک شدن با هستی .و حتما اون مسئله به بهترین
صورت با خیر و برکت حل میشه .و ما یوسف گونه از چاه بیرون میایم و به عزت عزیز مصر بودن
میرسیم
اگر بخوایم توکلمون به انسان های دیگه باشه ،درون ما به این آگاهه که ببین اینم یه آدمه .ثبات که نداره.
دیروز خوشحال بوده و به من قول داده که کمکت میکنم .فردا ممکنه عصبانی باشه و موبایل من رو هم
جواب نده .یا نشسته فکر کرده که کمک کردن به من به منافع خودش لطمه میزنه .خیلی راحت ممکنه به
من بگه نه .این رو ما ناخودآگاه میدونیم .برای همین وقتی توکلمون به آدما هست مدام استرس،
اضطراب ،نا امیدی و نگرانی توی قلب ما هست و این احساسات که در سطوح پایین انرژی قرار دارن
در تن ،روح و روان ما تزلزل و آشفتگی رو موجب میشن و ما همسویی و یک پارچگی با هستی رو از
دست میدیم .اقتدار ما از بین میره .و قطعا اون کمک از طرف اون آدم یا اصال به ما نمیرسه یا با خیر و
خوشی و برکت به ما نمیرسه .تا آخر عمر مثال مجبوریم بهش تعظیم کنیم .یا هر زمان هر کاری بگه باید
انجام بدیم .یا هر جایی به ما منت بزاره و عزت نفس ما خورد بشه.
توکل آداب بندگی خداوند هست .اگر ما خودمون رو بنده و مخلوق خداوند میدونیم پس میبایست ادب این
بندگی رو رعایت کنیم و توکلمون به خدا باشه .و تمام امورمون رو از ریزترین تا بزرگ ترین مسائل به
خدا بسپاریم حتی در خوشی ها.
رسیدن به مقام توکل کار راحتی نیست .یک ایمان حقیقی و یقین قلبی الزم داره .اما ما میتونیم این بذر
رو در قلبمون بکاریم و مدام روش مراقبه داشته باشیم و بهش رسیدگی کنیم و باالخره یه جا این بذر
شکفته بشه و دانه بده.
در همین حد فهم خودمون هم این آگاهی ارزشمند رو کسب کنیم و این اعتماد رو به خدا داشته باشیم از
این بند اسارت و بندگی آدما خالص میشیم .آدم ها هرگز نمیتونن ارباب های خوبی باشن.
یه حکایتی هست تو کتاب تذکره االولیا عطار .که یه شب یه شاهی خواب میبینه که بنده و اسیر است .و
باهاش خیلی بد رفتاری میشده و مدام بهش شالق میزدن و کارهای سخت بهش میدادن .مدام تو خواب
میگفته خدایا کی من ازین بندگی خالص میشم و رها میشم .شیخ عطار نیشابوری گفت این آدم نمیدونست
که فقط کافیه یه آدم اونو از خواب بیدار کنه تا از بردگی خالص بشه و به شاهی برسه .نکتش اینه مرز
بین پادشاهی و بردگی فقط و فقط بیداری است.
آگاه و بیدار باشیم و توکلمون فقط به خدا باشه تا به سلطنت و پادشاهی برسیم .زمانی که ما در سختی
های خیلی سخت هستیم این توکل کردن شاید کار خیلی راحتی نباشه .این که ما سر جامون آروم بمونیم.
البته این معنیش این نیست که تالش نکنیم .قلبمون آروم باشه و فقط از خدا کمک بخوایم و یقین داشته
باشیم که از بهترین راه خدا بهمون کمک میکنه و خواسته ی دل ما رو به ما میرسونه.
اگر حقیقتش رو بفهمیم میبینیم که تنها راه نجات همین هست .امیدمون و توکلمون رو از بنده ها قطع
کنیم .از بندگی و بردگی آدم ها خارج بشیم .این قدر به آدما باج ندیم .هیچ بنی بشری و در هر مقام و
ثروتی که بود برای خودمون بت نسازیم.
دونستن این حقیقت به ما آرامش میده .کاری نیست که خدا خالق ما و قدرت خیر مطلق تمام هستی قادر
به انجامش نباشه .به خدا توکل کنیم با اعتماد و یقین .خدا راه هایی داره که ما قدرت درکش رو نداریم.
راه چاره هایی که ما االن و هرگز تصورشم نمیکنیم .اما در گذشته اگر توجه کنیم .میبینیم چندین بار در
یک مسئله و مشکلمون از یک طریقی که اصال فکرش رو هم نمیکردیم خداوند ما رو از همون جا ما رو
نجات داده .ما نمیدونیم و از این بازیای پشت پرده خبر نداریم .شاید برای همینه که غصه میخوریم و اون
اعتماد و یقین رو داشته باشیم که کمک میرسه .اگر شما بیاین بگین که نه ما همچین مسئله ای نداشتیم با
کمال احترام میگم که شما فریب بازی ذهنتون رو خوردین .برگردین مجدد و با یک نگاه نو بهش نگاه
کنید به هزاران معجزه میرسید که در اوج نا امیدی از ادما و فقط تنها امیدتون به خدا بوده این معجزه ها
اتفاق میوفته .این هارو برگردیم پیدا کنیم و بنویسیم .ما اثر هستیم و مخلوق صاحب اثر و خالق هرگز
مارو رها نمیکنه .در هر لحظه از همه ی ما حمایت میکنه .یک کودک به پدر و مادرش توجه میکنه و
نگران اینکه گشنه بمونه نیست .یقین داره که پدر و مادرش ازش حمایت میکنن .یقین داشته باشین به
حمایت خدا وقتی در سختی هستیم به جای اینکه به آدما پناه ببریم به خدا توکل کنیم.
توکل کردن به خدا به این معنی است که ما از آدما کمک نخوایم؟ چون ادما دستای خداوند روی زمین
هستن دیگه
نه .کمک برای ما میرسه .انسان به عنوان دستان خداوند در زمان خودش به بهترین شکل در مسیر ما
قرار میگیرن .به عنوان وسیله و راهین که کمک خداوند رو به ما برسونن .که ممکنه که از هر طریق
دیگه ای به ما برسه .در اون حالت ما شاکرانه کمک خداوند رو که از طرف دیگران بوده میپذیریم .و
البته با یقین به اینکه منشا این کمک خداوند بوده سپاسگزاری میکنیم .و بعد سپاسگزار اون آدم هستیم.
اما اینکه ما درخواست کمک داشته باشیم نه!
این توکل نیست.