You are on page 1of 4

‫یکی از مواردی که ما اغلب نا آگاهانه تو زندگیمون داریم و موجب میشه ما در سیاهی ها‪ ،‬ظلمت ها و‬

‫آشوب های بیشتری فرو بریم مسئله بندگی و بردگی آدماست‪.‬‬


‫زمانی که ما با یه چالشی رو به رو میشیم سریع به دنبال آدم هایی میریم که فکر میکنیم کمکمون میکنن‪.‬‬
‫میریم پیششون سر خم میکنیم و التماس میکنیم تا که به ما کمک کنن‪.‬‬
‫یا زمانی که فکر میکنیم فالنی قدرمتند و ثروتمنده و اگه از من خوشش نیاد میتونه به من آسیب بزنه‪.‬‬
‫جاهایی که روزیمونو به دست آدم ها میبینیم در حقیقت‪ .‬یعنی فکر ممیکنیم اون آدم به ما خیر و برکت‬
‫میرسونه‪ .‬یا فکر میکنیم بعضی ها دچار شر میشن واس ما و از شر و آسیبش بترسیم‪ .‬این بیم و امید‬
‫داشتن به آدما به این معنیه که ما به بردگی اون آدم مشغول هستیم و در اسارت اون هستیم‬
‫سیستم هستی با این نوع بردگی سازگاری نداره‪ .‬همه ما در لفظ به این ایمان و اعتقاد داریم که ما بنده ی‬
‫خدا هستیم‪ .‬یک قدرت خیر مطلق وجود داره که همه چیز رو آفریده و همه ی امور به دست خود خداوند‬
‫هست‪ .‬ما تا زمانی که همه چیز در زندگیمون گل و بلبل باشه این اعتقادو داریم‪ .‬عبادت میکنیم‪ .‬نیایش‬
‫میکنیم‪ .‬خداوند رو دوست داریم و به خدا اعتقاد داریم‪ .‬اما به محض اینکه کوچکترین مسئله ای مثل‬
‫بیماری ورشکستگی و ‪ ...‬پیش بیاد و تاریکی که توش اسیر بشیم‪ ،‬تمام اون چیزی که از عرفان و خدا‬
‫شناسی میدونیم برامون بی معنی میشه‪.‬‬
‫و با خودمون میگیم اگه خدا مهربونه پس چطور من تو این همه سختی و مشکل هستم‪ .‬کجاست خدایی که‬
‫من این همه سجدش کردمو و چرا به داد من نمیرسه‪ .‬با اون مفهومی که خودمون از مهربانی و عدالت‬
‫فهم میکنیم اینارو میگیم‪ .‬همیشه نقش خودمون رو در به وجود آوردن اون چالش در زندگیمون فراموش‬
‫میکنیم و میگیم من اصال کاری نکردمو تقصیر من نبود و من به کسی آسیب نرسوندم‪ .‬برای حل این‬
‫مشکل و بیرون اومدن از اون چاه میگردیم ببینیم که کی میتونه به ما کمک کنه‪ .‬بیاد به من پول قرض‬
‫بده‪ .‬یا در فالن اداره آشنا داره‪ .‬یا برم سراغ فالن دعانویس بهمون دعا بده تا دود کنم و فوت کنم تا این‬
‫مسئله حل بشه‪ .‬گاهی ما به همه چیز و همه کس توکل میکنیم که مسئلمون حل بشه و تازه آخرش یادمون‬
‫میوفته و میگیم بیا اصن از خدا بخوایم که مشکلمون حل بشه‪ .‬گاهی حتی به چیزها توجه میکنیم و نه فقط‬
‫به اشخاص‪ .‬مثال میگیم من پول دارم پس هر مسئله ای رو حل میکنم‪.‬‬
‫ما حتی تو محاوره هامونم اشاره میکنیم به این قضیه‪ .‬مثال میگیم به هر دری زدم‪ .‬دیگه میسپرم دست‬
‫خدا‪ .‬همه ی راه ها رو امتحان میکنیم و در نهایت از خدا میخوایم و این معنی توکل نیست‪.‬‬
‫واس همینه که تو قرآن میگه اکثر کسانی که ایمان به خدا دارند نیستند مگر مشرکین‪ .‬ما گاهی در ته چاه‬
‫و تاریکی های خودساختمون میمونیم چون تو درجه اول به خدا ایمان حقیقی و در درجه دوم توکل‬
‫نداریم‪ .‬اونقدر دست و پا میزنیم و به هر کسی چنگ میندازیم که به ما کمک کنن که در نهایت جز خفت‬
‫و خاری و ترس و اضطراب چیز دیگه نصیبمون نمیشه‪ .‬ما در واژه ها اسیر شدیم‪ .‬ساعت ها گله و‬
‫شکایت میکنیم که چرا این اتفاق افتاد چرا من بی پول شدم آخرشم میگیم ای بابا من دیگه راضیم به‬
‫رضای خدا‪ .‬معنای مقام رضا رو ما اصال نمیدونیم چی هست‪ .‬همون لحظه که داریم از خدا کمک‬
‫میخوایم تو ذهنمون میگیم من فردا برم سراغ فالن آدم‪ .‬آدم پولداریه‪ .‬برم خواهش کنم و گریه کنم دلش به‬
‫رحم میاد کمک میکنه‪ .‬بعدم میگیم من که دیگه توکلم فقط به خداست‪ .‬مثل اینه که بریم پیش یه دکتر بگیم‬
‫برای من این دارو ها و این قرص هارو بنویسین‪ .‬دکتر میگه چون چنتا دارو رو بلدین که دکتر نیستین‪.‬‬
‫یا به من توکل کن یا برو خودت خودتو معالجه کن‪ .‬دیگه اگه خیلی مودب باشه محترمانه مارو از مطبش‬
‫بیرون میکنه‪.‬‬
‫ما اگر یک دعوای حقوقی داشته باشیم و اگه یه آدمی که بهش اعتماد کامل داریم و به ما یک وکیل رو‬
‫معرفی کنه و بگه این حرفه ای ترین آدم هست و ما کلی پول به اون وکیل بدیم دیگه با خیال راحت‬
‫میریم میخوابیم‪ .‬شاد و خوشحال تا روز دادگاه و میگیم میدونی من چقدر پول دادم‪ .‬قطعا دادگاه به نفع من‬
‫تموم میشه‪.‬‬
‫چرا ما این مدل توکل رو به خدا نداریم‪ .‬تو کالم توکل میکنیم ولی تو ذهنمون هزارتا حیله داریم که کمک‬
‫از بقیس‪ .‬چون ایمانمون به خدا ایمان حقیقی نیست و اکثر کسانی که به خداوند ایمان دارن نیستند مگر‬
‫مشرکین‪.‬‬
‫مثال تو یه دعوای حقوقی یه وکیل داشته باشیم که حق الوکاله کمی داشته باشه یا مثال تازه درسشون تموم‬
‫شده باشه‪ .‬یا مثال دفتر کارشون خیلی شیک و حرفه ای نباشه و یا سنشون کم باشه دیگه نمیسپریم بهشون‬
‫بریم خونه بخوابیم‪ .‬مدام پیگیری میکنیم تماس میگیریم‪ .‬خودمون میریم دادگاه و میپرسیم این وکیل من‬
‫اومده یا نیومده در چه مرحله ای هستیم و ‪...‬‬
‫چون اون اعتماد صد در صد رو به این وکیل جوان نداریم‪ .‬پس میزان توکلی که ما به خداوند داریم به‬
‫میزان ایمان حقیقی و قلبمون بستگی داره‪.‬‬

‫قانون هستی اینه که اگر ما از دیگران و ادمها کمک بخوایم و به اون ها امید منفعت داشته باشیم که از‬
‫کنارشون سودی به ما برسه و یا ازشون بترسین مسئله ی ما هرگز و هرگز حل که نمیشه هیچ بسیار‬
‫پیچیده تر میشه و درد و رنج بیشتری رو بایست متحمل بشیم‪.‬‬
‫ما فطرت و سرشت الهی داریم‪ .‬من حقیقی ما کامال به حقیقت هستی آگاهه‪ .‬یعنی وقتی ما به خدا توکل‬
‫میکنیم و امیدمون رو به بقیه صد درصد قطع میکنیم به دلیل اون سرشت الهی که داریم‪ ،‬قلب ما یقین‬
‫داره که خداوند خیر مطلق هست‪ .‬پس هر کاری به راحتی برای خداوند ممکن است‪ .‬قلب ما آروم میگیره‬
‫و موجب تعادل و توازن در روح و روان ما میشه‪ .‬ما ارامش درونی داریم بنابراین ما در همسویی و‬
‫یکپارچگی هستی هستیم‪ .‬وظیفه ی اینکه خودم با اندیشم و کالمم و رفتارم موجب به وجود اومدن این‬
‫مسئله شدم و میپذیرم این رو‪ .‬پس حتما در این سختی درسی است که من باید بیاموزم و تعالی روح من‬
‫به این چالش نیاز داره‬
‫تسلیم هستم و خدارو شکر این درس رو امروز میگیرم که نخوام فردا به شکل شدیدتری با درد و رنج‬
‫بیشتری این درس رو یاد بگیرم‪ .‬پس خوشحال و شاکر هستم‪.‬‬
‫مقام رضا‬
‫ایمان دارم که خداوند خودش در طول این مسیر یادگیری و درک حقیقت از من حمایت میکنه‪ .‬آرامش‬
‫و یقین دارم که در بهترین زمان و از بهترین راه این مسئله رو برای من حل میکنه و صبر میکنم‬
‫پس شد پذیرش‪ -‬تسلیم‪ -‬رضا‪ -‬آرامش‪ -‬صبر‬

‫تمام این احساسات سطح ارتعاش بسیار باالیی دارند و در دل این توکل به خداوند نهفته هستند‪ .‬و این‬
‫یعنی با هستی به وحدت و یکپارچگی رسیدن‪ .‬هم کوک شدن با هستی‪ .‬و حتما اون مسئله به بهترین‬
‫صورت با خیر و برکت حل میشه‪ .‬و ما یوسف گونه از چاه بیرون میایم و به عزت عزیز مصر بودن‬
‫میرسیم‬

‫اگر بخوایم توکلمون به انسان های دیگه باشه‪ ،‬درون ما به این آگاهه که ببین اینم یه آدمه‪ .‬ثبات که نداره‪.‬‬
‫دیروز خوشحال بوده و به من قول داده که کمکت میکنم‪ .‬فردا ممکنه عصبانی باشه و موبایل من رو هم‬
‫جواب نده‪ .‬یا نشسته فکر کرده که کمک کردن به من به منافع خودش لطمه میزنه‪ .‬خیلی راحت ممکنه به‬
‫من بگه نه‪ .‬این رو ما ناخودآگاه میدونیم‪ .‬برای همین وقتی توکلمون به آدما هست مدام استرس‪،‬‬
‫اضطراب‪ ،‬نا امیدی و نگرانی توی قلب ما هست و این احساسات که در سطوح پایین انرژی قرار دارن‬
‫در تن‪ ،‬روح و روان ما تزلزل و آشفتگی رو موجب میشن و ما همسویی و یک پارچگی با هستی رو از‬
‫دست میدیم‪ .‬اقتدار ما از بین میره‪ .‬و قطعا اون کمک از طرف اون آدم یا اصال به ما نمیرسه یا با خیر و‬
‫خوشی و برکت به ما نمیرسه‪ .‬تا آخر عمر مثال مجبوریم بهش تعظیم کنیم‪ .‬یا هر زمان هر کاری بگه باید‬
‫انجام بدیم‪ .‬یا هر جایی به ما منت بزاره و عزت نفس ما خورد بشه‪.‬‬
‫توکل آداب بندگی خداوند هست‪ .‬اگر ما خودمون رو بنده و مخلوق خداوند میدونیم پس میبایست ادب این‬
‫بندگی رو رعایت کنیم و توکلمون به خدا باشه‪ .‬و تمام امورمون رو از ریزترین تا بزرگ ترین مسائل به‬
‫خدا بسپاریم حتی در خوشی ها‪.‬‬
‫رسیدن به مقام توکل کار راحتی نیست‪ .‬یک ایمان حقیقی و یقین قلبی الزم داره‪ .‬اما ما میتونیم این بذر‬
‫رو در قلبمون بکاریم و مدام روش مراقبه داشته باشیم و بهش رسیدگی کنیم و باالخره یه جا این بذر‬
‫شکفته بشه و دانه بده‪.‬‬
‫در همین حد فهم خودمون هم این آگاهی ارزشمند رو کسب کنیم و این اعتماد رو به خدا داشته باشیم از‬
‫این بند اسارت و بندگی آدما خالص میشیم‪ .‬آدم ها هرگز نمیتونن ارباب های خوبی باشن‪.‬‬
‫یه حکایتی هست تو کتاب تذکره االولیا عطار‪ .‬که یه شب یه شاهی خواب میبینه که بنده و اسیر است‪ .‬و‬
‫باهاش خیلی بد رفتاری میشده و مدام بهش شالق میزدن و کارهای سخت بهش میدادن‪ .‬مدام تو خواب‬
‫میگفته خدایا کی من ازین بندگی خالص میشم و رها میشم‪ .‬شیخ عطار نیشابوری گفت این آدم نمیدونست‬
‫که فقط کافیه یه آدم اونو از خواب بیدار کنه تا از بردگی خالص بشه و به شاهی برسه‪ .‬نکتش اینه مرز‬
‫بین پادشاهی و بردگی فقط و فقط بیداری است‪.‬‬
‫آگاه و بیدار باشیم و توکلمون فقط به خدا باشه تا به سلطنت و پادشاهی برسیم‪ .‬زمانی که ما در سختی‬
‫های خیلی سخت هستیم این توکل کردن شاید کار خیلی راحتی نباشه‪ .‬این که ما سر جامون آروم بمونیم‪.‬‬
‫البته این معنیش این نیست که تالش نکنیم‪ .‬قلبمون آروم باشه و فقط از خدا کمک بخوایم و یقین داشته‬
‫باشیم که از بهترین راه خدا بهمون کمک میکنه و خواسته ی دل ما رو به ما میرسونه‪.‬‬
‫اگر حقیقتش رو بفهمیم میبینیم که تنها راه نجات همین هست‪ .‬امیدمون و توکلمون رو از بنده ها قطع‬
‫کنیم‪ .‬از بندگی و بردگی آدم ها خارج بشیم‪ .‬این قدر به آدما باج ندیم‪ .‬هیچ بنی بشری و در هر مقام و‬
‫ثروتی که بود برای خودمون بت نسازیم‪.‬‬
‫دونستن این حقیقت به ما آرامش میده‪ .‬کاری نیست که خدا خالق ما و قدرت خیر مطلق تمام هستی قادر‬
‫به انجامش نباشه‪ .‬به خدا توکل کنیم با اعتماد و یقین‪ .‬خدا راه هایی داره که ما قدرت درکش رو نداریم‪.‬‬
‫راه چاره هایی که ما االن و هرگز تصورشم نمیکنیم‪ .‬اما در گذشته اگر توجه کنیم‪ .‬میبینیم چندین بار در‬
‫یک مسئله و مشکلمون از یک طریقی که اصال فکرش رو هم نمیکردیم خداوند ما رو از همون جا ما رو‬
‫نجات داده‪ .‬ما نمیدونیم و از این بازیای پشت پرده خبر نداریم‪ .‬شاید برای همینه که غصه میخوریم و اون‬
‫اعتماد و یقین رو داشته باشیم که کمک میرسه‪ .‬اگر شما بیاین بگین که نه ما همچین مسئله ای نداشتیم با‬
‫کمال احترام میگم که شما فریب بازی ذهنتون رو خوردین‪ .‬برگردین مجدد و با یک نگاه نو بهش نگاه‬
‫کنید به هزاران معجزه میرسید که در اوج نا امیدی از ادما و فقط تنها امیدتون به خدا بوده این معجزه ها‬
‫اتفاق میوفته‪ .‬این هارو برگردیم پیدا کنیم و بنویسیم‪ .‬ما اثر هستیم و مخلوق صاحب اثر و خالق هرگز‬
‫مارو رها نمیکنه‪ .‬در هر لحظه از همه ی ما حمایت میکنه‪ .‬یک کودک به پدر و مادرش توجه میکنه و‬
‫نگران اینکه گشنه بمونه نیست‪ .‬یقین داره که پدر و مادرش ازش حمایت میکنن‪ .‬یقین داشته باشین به‬
‫حمایت خدا وقتی در سختی هستیم به جای اینکه به آدما پناه ببریم به خدا توکل کنیم‪.‬‬
‫توکل کردن به خدا به این معنی است که ما از آدما کمک نخوایم؟ چون ادما دستای خداوند روی زمین‬
‫هستن دیگه‬
‫نه‪ .‬کمک برای ما میرسه‪ .‬انسان به عنوان دستان خداوند در زمان خودش به بهترین شکل در مسیر ما‬
‫قرار میگیرن‪ .‬به عنوان وسیله و راهین که کمک خداوند رو به ما برسونن‪ .‬که ممکنه که از هر طریق‬
‫دیگه ای به ما برسه‪ .‬در اون حالت ما شاکرانه کمک خداوند رو که از طرف دیگران بوده میپذیریم‪ .‬و‬
‫البته با یقین به اینکه منشا این کمک خداوند بوده سپاسگزاری میکنیم‪ .‬و بعد سپاسگزار اون آدم هستیم‪.‬‬
‫اما اینکه ما درخواست کمک داشته باشیم نه!‬
‫این توکل نیست‪.‬‬

You might also like