Professional Documents
Culture Documents
مهمترین بخشی که به خوبی ماهیت و کارکرد ارتباطی دین را به صورت هنجار آشکار میکند ،گزاره ها و معارفی
است که انواع و حدود ارتباط انسان را تبیین می نماید .به یقین آدمی در تمامی لحظات زندگی یا با ((خود)) یا با (( خدا
)) یا با (( طبیعت )) و یا با دیگران در ارتباط است و هیچ لحظه ای از زندگی او خالی از دست کم یکی از این ارتباطها
نیست .دین افزون بر تعیین جایگاه انسان در نظام آفرینش ،انواع حدود واصول و چگونگی برقراری ارتباط و سبک
زندگی آدمی را نیز تبیین و تنظیم میکند .وقتی انسان ارتباطش را چه با خود ،چه با طبیعت و چه با دیگران آن گونه
که خدا تشریع کرده تنظیم کند ،تمام روابطش مصداقی از ارتباط او با خدا می شود.
ارتباط با خدا ضرورتش از کجا پیدا می شود؟ هرگاه انسان در خالء قرار میگیرد یعنی در حالت اضطرار ،که این
حالت اضطرار باید بدانیم یعنی چه؟ وقتی میگوییم اَ َمن یُجیبُ المُض َط َر اِذا دعا و َیکشف اسور ( آیه 26سوره نمل) یعنی
در کمال اضطرار قرار گرفتن و از همه جا بریده و به خدا وصل شدن با تمام وجود .و برای حل مشکلش از خداوند
درخواست می کند.
حال این اضطرار را چگونه بدست آوریم؟ برای ضرورت ارتباط با خداوند باید از ارتباط درست انسان با خودش
ف َتفسر َع َر َ
ف َر َبه اضطرار را بدست آوریم .که خودشناسی مقدمه خدا شناسی است.امام علی می فرماید َ :من َع َر َ
هرکس بشناسد خودش را خدا را شناخته .این خود شناسی که امیرالوئمنین می فرماید پایه خداشناسی است که تمام معنای
فطری ذاتی را در دل خود جای داده نکته این روایت کلمه خودش است که هرکس خودش را شناخت که انسان درونی
وجدان است را شناخت نه انسان بیرونی مفهوم شخص خود انسان ،از راه درون (( خود)) شروع می شود بنا بر
مصداق خود شعر هر چه خود داشت ز بیگانه طلب می کرد هرچه بیرون است بیگانه است باید درک کرد که وجدان
انسان سراسر نیاز است و بدون حقیقت خداوند یک چیز پوچ و بی ارزش است و بدون اتصال به حقیقت خداوند وجودیت
ندارد .باید احساس نیاز به خداوند باشد.رسیدن به این حالت که وجودت سراسر نیاز است وجود خود انسان متصل دائم
به حق است .اینگونه می تواند خودش را پیدا کند.نیاز به خداوند یک نیاز وجودی است و هرگاه که انسان فیض وجودی
گرفت باز همچنان در موجود بودن مستمراً نیازمند است و تفاوتی است که در ارتباط بین تفکر اسالمی با تفکر فلسفه
غربی وجود دارد که فلسفه غرب بحث فلسفه ساعت ساز را بیان میکند که اینگونه که { خداوند مثل انسانی است که یک
ساعت را می سازد حال آنکه ساعت کار خودش را می کندو انسان هم و انسان هم کار خودش را می کند و خداوند هم
گاهی یه کوکی به این جهان می کند و می رود و دیگر کاری به کار انسان ندارد آنها در تفکرات خود تا زمانی که هنوز
تجربه علمی پیدا نکرده بودند و بر علم آگاهی نداشتند به خداوند اعتقاد داشتند حال که علم یا فتنه علم را جایگزین خدا
کرده درصورتی که چیزی کشف می کردند توانمندی بود در عالم هستی و هرگز بی هدف آفریده نشده بود دانشمندانی
که از علم تجربی با نگاه توحیدی سراغ حوادث و جریانات می رفتند و شناخت پیدا می کردند به خداوند نیاز پیدا می
کردند و خود را متصل به خدا می دانستند و حال برعکس که غربیان علم را جای خدا می پندارند و می گویند خدا وجود
ندارد و هرچه هست علمی است و می خواهند همه چیز را با علم ثابت کنند که همه آنه جز خیاالت واهی چیزی نیست
و همه تفکرات آنها با توجه به آیات قرآن پوچ است.
1
ِمستقرلَها ذل َ
ک َتقدیر العلیم ( سوره مبارکه یس-آیه )8و خورشید که پیوسته به سوی َ مس َتجری ل
ش ُمثل آیه شریفه َوال َ
قرارگاهش در حرکت است این تقدیر خداوند داناست.
انسانها مانند اشعه هایی هستند کهمتصل به نوالنوار هستند و اگر در یک لحظه از نور قطع شوند همه چیز به هم خواهد
خورد و نظام طبیعت به هم خواهد خورد پس عالم در انحصار خداوند است بر اساس آیه 11سوره علق اَلَم َتعلم باَن هللا
َی َری :آیا انسان ندانست که خداوند او را می بیند .آیه اشاره به این دارد که :عالم محضر خداست و در آیه ای دیگر
اشاره به جیل الورید دارد در سوره ق آیه 12
الورید :من نزدیکتر به خودت از رگ گردنت یعنی خداوند از خود انسان به او نزدیکتر است.
ب اله من َحبل َ َنحنُ اَ َ
قر ُ
امیر الموئمنین (ع) می فرماید { :من چیزی را ندیدم مگر که قبل از آن چیز خودا را دیدم و بعد از آن چیز خدا را دیدم
و در آن چیز خدا را دیدم.
معرفت حضرت علی (ع) به ذات احدیت یک معرفت عینی و شهودی است و او سرآمد یک انسان کامل است در اینجا
اتصال به خدا مشخص است و اگر همه انسانها اتصال به خدا را درک کنند مسیر انسان روشن می شود چرا که ما
انسانها پیوسته وابسته به وجود بی نهایت هستیم و این اتصال در اعمال و کردار انسان و برزخ تبلور و تجلی افکار
دنیایش می باشد و اگر این مطلب را درک کنند دچار خسران نخواهد شد همانگونه که در سوره مبارکه عصر می فرماید
االنسان لفی ُخسر ( که انسان دائما ً در خسران است)
َ :اِن
انسان عالوه بر اعمال نیک و شایسته ای که انجام می دهد باید دائما ً استغفار کرده و از دو بال خوف و رجا یعنی ترس
و امیدواری به خداوند و شفاعت اهلبیت از جهل و نادانی عبور کند زیرا انسان با اتصال به اهل بیت و والیت است که
می تواند به خدا وصل شود زیرا آنها نور النوار هستند.
در زیارت جامعه کبیره می خوانیم ا َِن اَروا َحکم و نورُکم و طی َنطکم واحد :همانا روح شما و نور شما و ذات شما ( الی
اولیا هللا (امامان))یکی است.
انسان برای ارتباط با خدا نیاز به یک راه دارد در قرآن در سوره حمد اشاره مستقیم نمود :اِهدناصِ راط الذین اَنعمتَ
علیهم ( :هدایت نما ما را به راه مستقیم و راه کسانی که به آنها نعمت دادی) پس راه یکی است که انسان برای بودن
در این راه نیاز به راهنما دارد که همان کسانیکه در اوج نعمت ایمان هستند کسی جز والیت هللا یا اهل بیت نیست.
کل رابطه های دینی انسان خالصه در والیت و رهبری اهل بیت (ع) می باشد.
شیطان که خود یک موجود بسیار بزرگی در درگاه الهی بود فقط به خاطر نرفتن زیر بار والیت ابا کرد و تکبر ورزید
رو َک َ
ان م َِن الظالمین (سوره بقره )41خدا به او فرمود سجده کن به آدم که َسنبُل اهل بیت و شد از ظالمین .اَ َبا و اس َتک َب َ
و والیت است او تکبر ورزید و قبول نکرد و خداوند او را از درگاهش محروم کرد پس انسان برای فرار از وسوسه
های شیطان باید به اهل بیت تمسک جوید باید از پشتوانه قوی اهل بیت از شیطان بگذریم چون نقطه ضعف شیطان
والیت گریزی است از نگاه قرآن کریم،شیطان،دشمن بیرونی انسان است که در ابتدا هیچ تسلطی بروی ندارد و تا زمانی
که در وجود انسان جای پایی پیدا نکند هرگز به درون آدمی راه نمی یابد امام علی مراحل نفوذ شیطان را از تخم گذاری
تا والیت و تسلط کامل بر کشورجان آدمی ترسیم کرده است.
6
اصل دین ارتباط صحیح با خداوند در حوزه والیت و پذیرش آن در همه سطوح و ابعاد و وامدار والیت االمر باشیم و
ذین أَ َم ُنوا الذین ی َ
ُقیمو َن اَلصال َة و یُو ُتون آنها را اشرف همه هستی بدانیم( سوره مائده آیه ِ )55ا َّنما َولیکُم ه
هللا َو َرسُولَ ُه و الَّ َ
الزکاة و هم الرا ِکعُون :قطعا ً ولی شما خداوند و رسولش و کسانیکه ایمان آوردند و کسانیکه بپا داشتند نماز را و پرداختند
زکات را در حالیکه در رکوع بودند که ارتباط وجودی است این وسیله ها برای رسیدن به خواست و درک شناخت
صحیح خداوند در جهانی که او ناظر همه چیز است به درک حضور وقتی انسان در این عالم خدا را حاضر ببیند مثل
یک فرزند در برابر پدرش هرگز بخاطراحترام خاصی که به پدر قائل است بی ادبانه رفتار نمی کند حتی در نگاه کردن
و حرف زدن کمال ادب را دارد و این جزنسبت بزرگی و عظمت پدر است و اگر انسان به درک حضور خداوند رسید
بیشتر مراقبت مراقبت می کند و درک حضور خداوند تولید ادب می کند و باید بدانیم که خداوند همه جا حاضرو ناظر
است.
بنابراین انسان هایی که به این مقام رسیدند باید پیوسته مراقبت کنند و مدام در تماس با اهل بیت باشند و مراقب باشند
که از خط خارج نشوند و همچنین تالش کنیم که دیگران را نیز با اهل بیت آشنا کنیم و همیشه در کار تربیتی خود ارتباط
با خدا و اهل بیت را گسترش دهیم زیرا بهترین کاری که بندگان به وسیله آن به خدا نزدیک می شوند ،اطاعت رسولش
و اطاعت اولی االمر است.
تولی و تبری:
روابط دینی کلید واژه ای دارد تولی به معنی دوست داشتن و محبت به اهل حق و تبری که به معنی بیزاری و تنفر
داشتن که این دو از فروع دینی اسالم به شمار می روند و هر مسلمانی باید با اهل حق دوستی کند و از اهل باطل
بیزاری جوید که این اوج دوستی ها در اهل بیت است و اوج بیزاری جستن از شرک و کفر است.
امام رضا (ع) می فرماید :کمال دین والیت ما و برائت از دشمنان ماست.
پس قویترین دستگیره ایمان ،دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداست و دوست داشتن اولیا خدا و بیزاری
از دشمنان خدا می باشد.در نظام روابط دینی دو کلید واژه تولی و تبری اصل هستند که ساختار دین است و روابط انسان
حول تولی ساخته می شود این تولی براساس دوستی خداوند بعد پیغمبران و بعد اهل بیت و در زمان غیبت اولی االمر
است که اگر انسانی به درک حقیقی این دست یابد و خودش را محض و مطلق آنها کند .خروجی آن تبری و دشمنی با
دشمنان و سخنان و شرارتهای آنها خواهد شد .اکنون در جامعه امروزی ،برای اینکه ارتباط انسان تولی و تبری باشد.
همه چیز را به نام علم مدرن به مردم فهمانده اند .و تمام درهای علم حقیقی را روی انسانها بسته اند و به تحقیر انسان
دست زده اند و انسانها را به باور حقارت رسانده اند که خودشان نیز همه چیز و همه کس را حقیر می دانند .پس انسان
باید ابتدا خودش را از سیستم حقارت بیرون کشیده و از تمامی فرصت هایی که باعث رشد انسان می شود استفاده کند
و خود را در مسیر تولی قرار دهد و آن زمانی است که در این جامعه پر از زرق و برق بتوانی از انتقادات دینی و
خافون لَو َم َة الئم ( سوره مائده آیه :)51باک
َ مذهبی خود دفاع کنی و مالک و سنجش خود حرف دیگران نباشد .ال َی
ندارند از نکوهش و مالمت مالمت کنندگان
و وظیفه داریم که فرزندان دیگران را نیز تشویق کنیم که در پای بند بودن در اعتقاداتشان قوی بوده و تحت تاثیر
فشارهای بیرون قرار بگیرند و به عنوان یک شیعه کامل و واقعی سرشان را باال گرفته و افتخار کنند به شیعه بودن
4
خود وقتی چنین شد از حقارت ها بیرون آمده و دشمنان نا امید شده و رهایشان می کنند .باید اصل مهم را به فرزندان
خود بیاموزیم که هر چه هست وصل است به اهل بیت و والیت آنها.
در باب علم در کتاب اصول کافی است که می فرماید :علم در خانه اهل بیت است.
حاج اسماعیل دوالبی :راههای دنیا همه بن بست است بی خودتان را خسته نکنید تا آخر بروید.
انسانی که با خداست و وصل است به عالم هستی ،عالم هستی را می شناسد و درک می کند و خداوند نیز می شود رفیق
شفیق او و به او در این عالم هستی کمک می کند و او را تنها نخواهد گذاشت اما فردی که به هیچ کجا وصل نیست و
هر روز به چیزی نا معلوم و واهی چنگ می زند و حرفهایی می زند از روی آزمون وخطا مسلما ً پایان خوبی نخواهد
داشت و دستاوردهای او آنی و زودگذر خواهد بود.
انسان برای رسیدن به تولی باید گام به گام از چیزهایی که ما دیگرایان و غریبان به خورد او داده جدا شود و شخصا ً
تمایزات را مشخص کند و از زندگی فردی خود آغاز کرده به عنوان مثال :از فرهنگ غربیان پیروی نکند مانند لباس
پوشیدن آنها که نماد آنهاست و زمینه ای است که آرام آرام افکار آنها را می پذیرد .انسانهای باطل و شیطان صفت به
صورت تدریجی تأثیر بر روی سبک زندگی انسانها گذاشته مانند :طریقه پخت غذا و سبک تغذیه
و وقتی اینها را تغییر داد آرام آرام بستر شبیه سازی شروع می شود.
آن گاه که از نظر ظاهر شبیه آنها شد به عقاید و تفکرات دست می زند و حرفهایی را می زند که همه ساخته و بافته
سبک آنهاست و این تغییر سپری می شود برای پیاده کردن تمامی خواسته های نامعقول آنها و بعد به بند کشیدن و
حقارت انسانهای دیگر و باورها و اعتقادات آنها را به مسخره گرفتن و همه چیز را پوچ و بی معنی می دانند .و جامعه
ای می سازند از هم گسیخته و جامعه ای که بعد از حقارت از هم گسیخته شد .اتحاد آنان از دست خواهد رفت و هویت
هایشان از بین می رود و متفرق و پراکنده می شوند با این تفکرات بی دینی هرگاه همچنین جامعه از هم گسیخته ای به
وجود آمد دیگر نیازی به حمله نظامی نیست.
انسانی ،انسان دیگر را از بین می برد و روابط اجتماعی از بین می رود .امها وقتی انسانها تولی را حس کنند به آرامش
می رسند و دچار سردر گمی و افسردگی نخواهند شد.
سوره انشراح آیهِ : 5انَّ َم َع العُسِ ِر یُسری :در این آیه شریفه یک نوع پیوستگی و ارتباط بین تحمل سختی ها و رسیدن
به آسانی وجود دارد .لفظ َم َع در این آیه این را می رساند که آسانی با رنج توأم است .از لحظه تحمل سختی ،آسانی به
تدریج به دست می آید .نفرمود اِنَّ َبع َد العُسِ ر یُسری :یعنی بعد از هر سختی آسانی است که انسان سختی را تحمل کند
بعد از پایان سختی ها به راحتی برسد خیر اینگونه نیست چون احتمال مرگ است و چنین صدق نمی کند.
1
مصداق این آیه شریفه در بطن سختی عاشورا و جواب حضرت زینب در برابر طعنه دشمنان بخصوص ابن زیاد که
در حال مستی و غرور مقام قرار گرفته بود گفت :خدا را شکر می کنم که او شما را رسوا کرد و تکذیب نمود حضرت
أیت ا َِّال جمیال :بخدا سوگند آنچه برای ما اتفاق افتاد رسوائی نبود بلکه زینب در پاسخ این جمله را فرمود َ :و ه
هللا ما َر ُ
همه آن زیبایی بود.حضرت در اوج سختی ها و ما برای که اوه ل راه بود و سختی های اصلی مانده بود .با تمام صالبت
و آرامش از وجود خداوند و پایداری به والیت و ایمان به امام زمانش فریاد می زند و به مشکالت ضربه می زند و
راحتی درون آن را حس می کند انسان اگر به تولی وصل باشد برایش هیچ چیز پوچ و بی معنی نیست و هر چه سختی
ببیند محکمتر و قیمتی تر می شود مثل طال که در کوره قرار می گیرد هر چه حرارت ببیند خالصتر و نابتر می شود.
در زمان امام صادق (ع) :شخصی از خراسان نزد امام صادق آمد و او را به جنگ برای باز پس گیری خالفت دعوت
کرد .امام دستور داد که وارد تنور پر از آتش داخل حیاط شود او امتناع کرد ،در همان حین هارون مکی وارد شد .امام
دستور داد هارون وارد تنور آتش شود او وارد شد اما در صحت و سالمت هیچ آسیبی آتش به او نزد و امام فرمود:
شیعه واقعی یعنی این
انسان برای نادر و کیمیا شدن باید در اوج مشکالت و سختی ها دین وایمان و مذهب خود را حفظ کند.
هرچه در این راه خالص تر بشود قیمتش باالتر می رود و رشد می کند و این جز از وصل به اهل بیت پیدا نمی شود
باید خلق و خوی و باورهایمان را خالص کنیم .و به روایات و سیره اهل بیت چنگ زنیم و به قرآن و نهج البالغه توجه
کرده و از آنها تأثیر بگیریم.
برای درک درست تولی انسان باید رابطه خویش را با خدا قوی و مستحکم کند .این رابطه انسان و خدا نوعی رابطه
وجودی است یعنی انسان در واقع نیازمند به خداوند است نه خداوند نیازمند به موجوداتش
هللا و ه
هللا ُ ه َُو الغَ ُّنی َ
الحمید : ِلی َّ ِ
سوره فاطر آیه : 15یا ایُّها الناسُ اَن ُتم الفُ َقرا ُء ا َ
ای مردم شمائید ،نیازمندان به خدا و فقط خدا بی نیاز و ستوده است .که فقر در اینجا فقر وجودی است که انسان آن به
آن و لحظه به لحظه نیازمند به اصل خود که خداوند است می باشد و همه مخلوقات محتاج خداوند جهانیان است اشعه
خورشید را نگاه کنیم به اثبات خورشید در آسمان خواهیم رسید نمی توان گفت این اشعه خو ِد خورشید است از خورشید
به اشعه می رسیم می گوییم خورشید هست که اشعه به وجود آمده با این مثال به وجود خداوند نزدیک شده و می گوییم
خدا بوده و هست که انسان به وجود آمده از خالق پی به مخلوق می بریم .پس در اتصاالت انسان به خداوند فقر وجودی
همه ابعاد سبک زندگی ،سبک تفریح ،سبک تغذیه و ....می باشد و اگر انسان از این منبع هستی قطع شود بدون شک
گمراه خواهد شد بنابراین انسانها باید با اتصال دائم به خداوند و ولی االمر و وجود آنها در زندگی ،تفکر ،عقالنیت،
ذهنیت و قلب و تعلقات خود را تغییر داده و بداند راهی جز این راههای حقانی ندارد سوره مائده آیه : 55انما ولیکم هللا
و رسوله که مصداق این آیه امیرالمومنین تا والیت امر می باشد و اتصال اهل بیت محور روابط در ارتباطات شیعه
تحت والیت رهبری که از طرف خداوند موردتأئید و تصدیق است و او نیز خداوند را در همه ابعاد زندگی می بیند می
باشد و وقتی این روابط شکل گرفت جامعه ای منسجم و پیوسته توام با اعتماد ،حسن ظن و محبت شکل می گیرد چنانکه
جناب حاج اسماعیل دوالبی می فرماید :دلهای مومنین که به هم وصل شد آب کر است.
5
در این زمان روابط ،روابط برادری بر پایه اُخوت شکل می گیرد و همه همدیگر را دوست دارند و نسبت به هم احساس
مسئولیت می کنند .و همه چیز در یک چارچوب و قوانین تعریف شده از جانب خداوند به هم متصل می باشد و نظام
اجتماعی مبتنی بر تولی می باشد.
خداوند در این نوع هدایت عمومی ،در وجود همه انسانها -صرف نظر از زمان ،مکان و ویژگی های آنان پایگاهی به
نام ((قلب)) و ((نفس)) قرار داده است تا از راه آن با خلیفه بالقوه خود ،به صورت فطرتی ارتباط برقرار کند .صورت
دیگر ارتباط ویژه خداوند با انسان ،از راه نفس است ،که خوبی ها و بدی ها را به آدمی الهام می کند .قرآن کریم در
فس َو َما َسوَّ ا َها َفأَل َه َم َها فُج َ
ُور َها و َت َقوا َها :و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را آفریده و منظم این باره می فرماید :و َن ِ
ساخته ،سپس فجور و تقوا ( شر و خیرش ) را به او الهام کرده است .خداوند همه انسانها را به صورت تکوینی از راه
فطری هدایت می کند و همه آنها فطرتا ً خداجو و کمال طلب آفریده می شوند ،امها به دلیل موانعی که در سرشت پدیدار
می شود ،فطرت به تنهایی نمی تواند انسان را به ساحل سعادت برساند و آدمی همزمان و در کنار بال هدایت تکوینی،
به بال دیگری نیازمند است .از این رو خداوند با تشریع دین ،صورت دیگری از ارتباط ویژه خود را با انسان ترسیم
نموده و زمینه هدایت بشر را تکمیل می کند.
ارتباط فطری خدا با انسان برای نیل به سعادت او کفایت نمی کند .از این رو ،خداوند از راه ایجاد شبکه ارتباط تشریعی
پیامبران ،همه انسانها را هدایت و حجت خود را بر آنان تمام می کند .دین راه صحیح و سقیم را روشن می سازد .ولی
ویژگی اختیار در وجود انسان و الزامی نبودن پذیرش دین ،همواره او را بر سر دو راهی لنتخاب قرار می دهد .پس با
اینکه همه انسان ها به صورت تشریعی هدایت می شوند این گونه نیست که همه آنها هدایت خداوند را بپذیرند و بر
مبناهای آموزه های الهی عمل کنند.
قرآن در این باره می فرماید ( :إ َّنا َهدَی َناهُ السَّبی َل إِمَّا َشاکِراً و إمَّا َکفُوراً) ما راه را به او نشان دادیم ،خواه شاکر باشد (و
پذیرا گردد) یا ناسپاس .بنابراین ،اگر انسان بخواهد پیام الهی را بشنود و هدایت شود ،باید زمینه های پذیرش هدایت را
در خود فراهم کند .برای این است که بیشتر افراد به دلیل موانع درونی و بیرونی ،به دعوت اولی و هدایت عمومی الهی
لبیک نمی گ.یند .و ایمان نمی آورند و از این رو ،مستحق گمراهی می شوند .قرآن کریم در این باره می فرماید :
ون) جمعی را هدایتُون ا َّنهُم مُه َت ُد َ
یحسب َ ون ه
هللا و َ یاطین أولِیا َء مِن ُد ِ
َ ضالَلَ ُة إ َّن ُه ُم ا َّت َخ ُذوا ال َّش ( َف ِریقاًه ًدی َو َف ِریقا ً َح َّق َعلَ ِ
یه ُم ال َّ
کرده و جمعی ( که شایستگی نداشته اند ) ،گمراهی برآنها مسلهم شده است .آنها ( کسانی هستند که ) شیاطین را به جای
خداوند ،اولیای خود انتخاب کردند و گمان می کنند هدایت یافته اند .پس انسان ،مخاطب پیام خداست و خداوند برای
هدایت او ،در همه دوره ها و بین همه ملل و اقوام ،پیامبری فرستاده است تا پیام خود را به همه انسانها برساند .این
رابطه عمومی خداوند با همه انسان هاست .سیره انبیای الهی نشان می دهد همواره آنان حداکثر ارتباطات را با انسانها
برای اجرای وظیفه اصلی خود ،که همان برآوردن نیازهای اجتماعی ،تبلیغ ارزش های الهی ،دعوت مردم به توحید و
پرهیز از شرک و طاغوت است .برقرار کرده اند :قرآن کریم در این باره می فرماید ( :و لَ َقد َب َعثنا فی کل ا ُ َّم ٍة َر َسوالً
یف َک َ
ان ظروا َک َ هللا َو مِنهُم َمن َح هقت َعلَی ِه الضَّاللَ ُة َفسِ یرُوا فی األَ ِ
رض فا ُن ُ الطا ُغوتَ َفمِنهُم َمن َه َدی ه أَ ِن اع ُب ُدوا َّ
هللا وج َت ِنبُوا َّ
ین) ِّ
المکذ ِب َ عا ِق َب ُة
2
و در حقیقت ،در میان هرامتی فرستاده ای برانگیختیم ( تا بگوید ) :خدا را بپرستید و از طاغوت ( فریبگر) بپرهیزید.
پس ،از ایشان کسی است که خدا ( او را ) هدایت کرده و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است .بنابراین،
در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است .بی گمان فلسفه تشریع دین که در قالب پیام های الهی
صادر شده ،هدایت انسان است .از این رو ،باید آیین خدا به همه انسانها ابالغ شود .برای اینکه هدایت انسان به درستی
صورت گیرد ،خداوند افزون بر خلق و هدایت جسم او ،با انسان به نوع خاصی ارتباط برقرار می کند.
7