You are on page 1of 7

‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬

‫مهمترین بخشی که به خوبی ماهیت و کارکرد ارتباطی دین را به صورت هنجار آشکار میکند ‪ ،‬گزاره ها و معارفی‬

‫است که انواع و حدود ارتباط انسان را تبیین می نماید‪ .‬به یقین آدمی در تمامی لحظات زندگی یا با ((خود)) یا با (( خدا‬

‫)) یا با (( طبیعت )) و یا با دیگران در ارتباط است و هیچ لحظه ای از زندگی او خالی از دست کم یکی از این ارتباطها‬

‫نیست‪ .‬دین افزون بر تعیین جایگاه انسان در نظام آفرینش ‪ ،‬انواع حدود واصول و چگونگی برقراری ارتباط و سبک‬

‫زندگی آدمی را نیز تبیین و تنظیم میکند‪ .‬وقتی انسان ارتباطش را چه با خود ‪ ،‬چه با طبیعت و چه با دیگران آن گونه‬

‫که خدا تشریع کرده تنظیم کند ‪ ،‬تمام روابطش مصداقی از ارتباط او با خدا می شود‪.‬‬

‫ارتباط با خدا ضرورتش از کجا پیدا می شود؟ هرگاه انسان در خالء قرار میگیرد یعنی در حالت اضطرار ‪ ،‬که این‬
‫حالت اضطرار باید بدانیم یعنی چه؟ وقتی میگوییم اَ َمن یُجیبُ المُض َط َر اِذا دعا و َیکشف اسور ( آیه ‪ 26‬سوره نمل) یعنی‬
‫در کمال اضطرار قرار گرفتن و از همه جا بریده و به خدا وصل شدن با تمام وجود ‪ .‬و برای حل مشکلش از خداوند‬
‫درخواست می کند‪.‬‬

‫حال این اضطرار را چگونه بدست آوریم؟ برای ضرورت ارتباط با خداوند باید از ارتباط درست انسان با خودش‬
‫ف َتفسر َع َر َ‬
‫ف َر َبه‬ ‫اضطرار را بدست آوریم‪ .‬که خودشناسی مقدمه خدا شناسی است‪.‬امام علی می فرماید ‪َ :‬من َع َر َ‬
‫هرکس بشناسد خودش را خدا را شناخته‪ .‬این خود شناسی که امیرالوئمنین می فرماید پایه خداشناسی است که تمام معنای‬
‫فطری ذاتی را در دل خود جای داده نکته این روایت کلمه خودش است که هرکس خودش را شناخت که انسان درونی‬
‫وجدان است را شناخت نه انسان بیرونی مفهوم شخص خود انسان ‪ ،‬از راه درون (( خود)) شروع می شود بنا بر‬
‫مصداق خود شعر هر چه خود داشت ز بیگانه طلب می کرد هرچه بیرون است بیگانه است باید درک کرد که وجدان‬
‫انسان سراسر نیاز است و بدون حقیقت خداوند یک چیز پوچ و بی ارزش است و بدون اتصال به حقیقت خداوند وجودیت‬
‫ندارد ‪.‬باید احساس نیاز به خداوند باشد‪.‬رسیدن به این حالت که وجودت سراسر نیاز است وجود خود انسان متصل دائم‬
‫به حق است‪ .‬اینگونه می تواند خودش را پیدا کند‪.‬نیاز به خداوند یک نیاز وجودی است و هرگاه که انسان فیض وجودی‬
‫گرفت باز همچنان در موجود بودن مستمراً نیازمند است و تفاوتی است که در ارتباط بین تفکر اسالمی با تفکر فلسفه‬
‫غربی وجود دارد که فلسفه غرب بحث فلسفه ساعت ساز را بیان میکند که اینگونه که { خداوند مثل انسانی است که یک‬
‫ساعت را می سازد حال آنکه ساعت کار خودش را می کندو انسان هم و انسان هم کار خودش را می کند و خداوند هم‬
‫گاهی یه کوکی به این جهان می کند و می رود و دیگر کاری به کار انسان ندارد آنها در تفکرات خود تا زمانی که هنوز‬
‫تجربه علمی پیدا نکرده بودند و بر علم آگاهی نداشتند به خداوند اعتقاد داشتند حال که علم یا فتنه علم را جایگزین خدا‬
‫کرده درصورتی که چیزی کشف می کردند توانمندی بود در عالم هستی و هرگز بی هدف آفریده نشده بود دانشمندانی‬
‫که از علم تجربی با نگاه توحیدی سراغ حوادث و جریانات می رفتند و شناخت پیدا می کردند به خداوند نیاز پیدا می‬
‫کردند و خود را متصل به خدا می دانستند و حال برعکس که غربیان علم را جای خدا می پندارند و می گویند خدا وجود‬
‫ندارد و هرچه هست علمی است و می خواهند همه چیز را با علم ثابت کنند که همه آنه جز خیاالت واهی چیزی نیست‬
‫و همه تفکرات آنها با توجه به آیات قرآن پوچ است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫ِمستقرلَها ذل َ‬
‫ک َتقدیر العلیم ( سوره مبارکه یس‪-‬آیه ‪ )8‬و خورشید که پیوسته به سوی‬ ‫َ‬ ‫مس َتجری ل‬
‫ش ُ‬‫مثل آیه شریفه َوال َ‬
‫قرارگاهش در حرکت است این تقدیر خداوند داناست‪.‬‬

‫انسانها مانند اشعه هایی هستند کهمتصل به نوالنوار هستند و اگر در یک لحظه از نور قطع شوند همه چیز به هم خواهد‬
‫خورد و نظام طبیعت به هم خواهد خورد پس عالم در انحصار خداوند است بر اساس آیه ‪ 11‬سوره علق اَلَم َتعلم باَن هللا‬
‫َی َری ‪ :‬آیا انسان ندانست که خداوند او را می بیند‪ .‬آیه اشاره به این دارد که ‪ :‬عالم محضر خداست و در آیه ای دیگر‬
‫اشاره به جیل الورید دارد در سوره ق آیه ‪12‬‬

‫الورید ‪:‬من نزدیکتر به خودت از رگ گردنت یعنی خداوند از خود انسان به او نزدیکتر است‪.‬‬
‫ب اله من َحبل َ‬ ‫َنحنُ اَ َ‬
‫قر ُ‬

‫امیر الموئمنین (ع) می فرماید ‪{ :‬من چیزی را ندیدم مگر که قبل از آن چیز خودا را دیدم و بعد از آن چیز خدا را دیدم‬
‫و در آن چیز خدا را دیدم‪.‬‬

‫معرفت حضرت علی (ع) به ذات احدیت یک معرفت عینی و شهودی است و او سرآمد یک انسان کامل است در اینجا‬
‫اتصال به خدا مشخص است و اگر همه انسانها اتصال به خدا را درک کنند مسیر انسان روشن می شود چرا که ما‬
‫انسانها پیوسته وابسته به وجود بی نهایت هستیم و این اتصال در اعمال و کردار انسان و برزخ تبلور و تجلی افکار‬
‫دنیایش می باشد و اگر این مطلب را درک کنند دچار خسران نخواهد شد همانگونه که در سوره مبارکه عصر می فرماید‬
‫االنسان لفی ُخسر ( که انسان دائما ً در خسران است)‬
‫َ‬ ‫‪ :‬اِن‬

‫انسان عالوه بر اعمال نیک و شایسته ای که انجام می دهد باید دائما ً استغفار کرده و از دو بال خوف و رجا یعنی ترس‬
‫و امیدواری به خداوند و شفاعت اهلبیت از جهل و نادانی عبور کند زیرا انسان با اتصال به اهل بیت و والیت است که‬
‫می تواند به خدا وصل شود زیرا آنها نور النوار هستند‪.‬‬

‫در زیارت جامعه کبیره می خوانیم ا َِن اَروا َحکم و نورُکم و طی َنطکم واحد‪ :‬همانا روح شما و نور شما و ذات شما ( الی‬
‫اولیا هللا (امامان))یکی است‪.‬‬

‫انسان برای ارتباط با خدا نیاز به یک راه دارد در قرآن در سوره حمد اشاره مستقیم نمود‪ :‬اِهدناصِ راط الذین اَنعمتَ‬
‫علیهم ‪ ( :‬هدایت نما ما را به راه مستقیم و راه کسانی که به آنها نعمت دادی) پس راه یکی است که انسان برای بودن‬
‫در این راه نیاز به راهنما دارد که همان کسانیکه در اوج نعمت ایمان هستند کسی جز والیت هللا یا اهل بیت نیست‪.‬‬

‫کل رابطه های دینی انسان خالصه در والیت و رهبری اهل بیت (ع) می باشد‪.‬‬

‫شیطان که خود یک موجود بسیار بزرگی در درگاه الهی بود فقط به خاطر نرفتن زیر بار والیت ابا کرد و تکبر ورزید‬
‫رو َک َ‬
‫ان م َِن الظالمین (سوره بقره ‪ )41‬خدا به او فرمود سجده کن به آدم که َسنبُل اهل بیت‬ ‫و شد از ظالمین‪ .‬اَ َبا و اس َتک َب َ‬
‫و والیت است او تکبر ورزید و قبول نکرد و خداوند او را از درگاهش محروم کرد پس انسان برای فرار از وسوسه‬
‫های شیطان باید به اهل بیت تمسک جوید باید از پشتوانه قوی اهل بیت از شیطان بگذریم چون نقطه ضعف شیطان‬
‫والیت گریزی است از نگاه قرآن کریم‪،‬شیطان‪،‬دشمن بیرونی انسان است که در ابتدا هیچ تسلطی بروی ندارد و تا زمانی‬
‫که در وجود انسان جای پایی پیدا نکند هرگز به درون آدمی راه نمی یابد امام علی مراحل نفوذ شیطان را از تخم گذاری‬
‫تا والیت و تسلط کامل بر کشورجان آدمی ترسیم کرده است‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫اصل دین ارتباط صحیح با خداوند در حوزه والیت و پذیرش آن در همه سطوح و ابعاد و وامدار والیت االمر باشیم و‬
‫ذین أَ َم ُنوا الذین ی َ‬
‫ُقیمو َن اَلصال َة و یُو ُتون‬ ‫آنها را اشرف همه هستی بدانیم( سوره مائده آیه ‪ِ )55‬ا َّنما َولیکُم ه‬
‫هللا َو َرسُولَ ُه و الَّ َ‬
‫الزکاة و هم الرا ِکعُون‪ :‬قطعا ً ولی شما خداوند و رسولش و کسانیکه ایمان آوردند و کسانیکه بپا داشتند نماز را و پرداختند‬
‫زکات را در حالیکه در رکوع بودند که ارتباط وجودی است این وسیله ها برای رسیدن به خواست و درک شناخت‬
‫صحیح خداوند در جهانی که او ناظر همه چیز است به درک حضور وقتی انسان در این عالم خدا را حاضر ببیند مثل‬
‫یک فرزند در برابر پدرش هرگز بخاطراحترام خاصی که به پدر قائل است بی ادبانه رفتار نمی کند حتی در نگاه کردن‬
‫و حرف زدن کمال ادب را دارد و این جزنسبت بزرگی و عظمت پدر است و اگر انسان به درک حضور خداوند رسید‬
‫بیشتر مراقبت مراقبت می کند و درک حضور خداوند تولید ادب می کند و باید بدانیم که خداوند همه جا حاضرو ناظر‬
‫است‪.‬‬

‫بنابراین انسان هایی که به این مقام رسیدند باید پیوسته مراقبت کنند و مدام در تماس با اهل بیت باشند و مراقب باشند‬
‫که از خط خارج نشوند و همچنین تالش کنیم که دیگران را نیز با اهل بیت آشنا کنیم و همیشه در کار تربیتی خود ارتباط‬
‫با خدا و اهل بیت را گسترش دهیم زیرا بهترین کاری که بندگان به وسیله آن به خدا نزدیک می شوند‪ ،‬اطاعت رسولش‬
‫و اطاعت اولی االمر است‪.‬‬

‫تولی و تبری‪:‬‬

‫روابط دینی کلید واژه ای دارد تولی به معنی دوست داشتن و محبت به اهل حق و تبری که به معنی بیزاری و تنفر‬
‫داشتن که این دو از فروع دینی اسالم به شمار می روند و هر مسلمانی باید با اهل حق دوستی کند و از اهل باطل‬
‫بیزاری جوید که این اوج دوستی ها در اهل بیت است و اوج بیزاری جستن از شرک و کفر است‪.‬‬

‫امام رضا (ع) می فرماید‪ :‬کمال دین والیت ما و برائت از دشمنان ماست‪.‬‬

‫پس قویترین دستگیره ایمان‪ ،‬دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداست و دوست داشتن اولیا خدا و بیزاری‬
‫از دشمنان خدا می باشد‪.‬در نظام روابط دینی دو کلید واژه تولی و تبری اصل هستند که ساختار دین است و روابط انسان‬
‫حول تولی ساخته می شود این تولی براساس دوستی خداوند بعد پیغمبران و بعد اهل بیت و در زمان غیبت اولی االمر‬
‫است که اگر انسانی به درک حقیقی این دست یابد و خودش را محض و مطلق آنها کند‪ .‬خروجی آن تبری و دشمنی با‬
‫دشمنان و سخنان و شرارتهای آنها خواهد شد‪ .‬اکنون در جامعه امروزی‪ ،‬برای اینکه ارتباط انسان تولی و تبری باشد‪.‬‬
‫همه چیز را به نام علم مدرن به مردم فهمانده اند‪ .‬و تمام درهای علم حقیقی را روی انسانها بسته اند و به تحقیر انسان‬
‫دست زده اند و انسانها را به باور حقارت رسانده اند که خودشان نیز همه چیز و همه کس را حقیر می دانند‪ .‬پس انسان‬
‫باید ابتدا خودش را از سیستم حقارت بیرون کشیده و از تمامی فرصت هایی که باعث رشد انسان می شود استفاده کند‬
‫و خود را در مسیر تولی قرار دهد و آن زمانی است که در این جامعه پر از زرق و برق بتوانی از انتقادات دینی و‬
‫خافون لَو َم َة الئم ( سوره مائده آیه ‪ :)51‬باک‬
‫َ‬ ‫مذهبی خود دفاع کنی و مالک و سنجش خود حرف دیگران نباشد‪ .‬ال َی‬
‫ندارند از نکوهش و مالمت مالمت کنندگان‬

‫و وظیفه داریم که فرزندان دیگران را نیز تشویق کنیم که در پای بند بودن در اعتقاداتشان قوی بوده و تحت تاثیر‬
‫فشارهای بیرون قرار بگیرند و به عنوان یک شیعه کامل و واقعی سرشان را باال گرفته و افتخار کنند به شیعه بودن‬

‫‪4‬‬
‫خود وقتی چنین شد از حقارت ها بیرون آمده و دشمنان نا امید شده و رهایشان می کنند‪ .‬باید اصل مهم را به فرزندان‬
‫خود بیاموزیم که هر چه هست وصل است به اهل بیت و والیت آنها‪.‬‬

‫در باب علم در کتاب اصول کافی است که می فرماید‪ :‬علم در خانه اهل بیت است‪.‬‬

‫حاج اسماعیل دوالبی ‪ :‬راههای دنیا همه بن بست است بی خودتان را خسته نکنید تا آخر بروید‪.‬‬

‫ُق السَّما ِء اَعلَ ُم مِنی بطر ِ‬


‫ُق االرض ‪:‬‬ ‫امام علی(ع) در خطبه ‪ 18985‬می فرماید ‪َ :‬سلوُ نی مِن َقبل اَن َتفقُدونی‪َ ،‬فأل َنا ِب ُ‬
‫طر ِ‬
‫سؤال کنید از من قبل از آنکه مرا از دست بدهید بدرستیکه من به راههای آسمان از راههای زمینی آگاهتر هستم‪ .‬در‬
‫اینجا درجه علم و احاطه اهل بیت بخصوص حضرت علی (ع) بر تمام مسائل را بیان می کند‪.‬تمام علم نزد آنها بوده و‬
‫هست حال دنبال چه چیزی باید گشت؟‬

‫انسانی که با خداست و وصل است به عالم هستی‪ ،‬عالم هستی را می شناسد و درک می کند و خداوند نیز می شود رفیق‬
‫شفیق او و به او در این عالم هستی کمک می کند و او را تنها نخواهد گذاشت اما فردی که به هیچ کجا وصل نیست و‬
‫هر روز به چیزی نا معلوم و واهی چنگ می زند و حرفهایی می زند از روی آزمون وخطا مسلما ً پایان خوبی نخواهد‬
‫داشت و دستاوردهای او آنی و زودگذر خواهد بود‪.‬‬

‫انسان برای رسیدن به تولی باید گام به گام از چیزهایی که ما دیگرایان و غریبان به خورد او داده جدا شود و شخصا ً‬
‫تمایزات را مشخص کند و از زندگی فردی خود آغاز کرده به عنوان مثال ‪ :‬از فرهنگ غربیان پیروی نکند مانند لباس‬
‫پوشیدن آنها که نماد آنهاست و زمینه ای است که آرام آرام افکار آنها را می پذیرد‪ .‬انسانهای باطل و شیطان صفت به‬
‫صورت تدریجی تأثیر بر روی سبک زندگی انسانها گذاشته مانند ‪ :‬طریقه پخت غذا و سبک تغذیه‬

‫و وقتی اینها را تغییر داد آرام آرام بستر شبیه سازی شروع می شود‪.‬‬

‫آن گاه که از نظر ظاهر شبیه آنها شد به عقاید و تفکرات دست می زند و حرفهایی را می زند که همه ساخته و بافته‬
‫سبک آنهاست و این تغییر سپری می شود برای پیاده کردن تمامی خواسته های نامعقول آنها و بعد به بند کشیدن و‬
‫حقارت انسانهای دیگر و باورها و اعتقادات آنها را به مسخره گرفتن و همه چیز را پوچ و بی معنی می دانند‪ .‬و جامعه‬
‫ای می سازند از هم گسیخته و جامعه ای که بعد از حقارت از هم گسیخته شد‪ .‬اتحاد آنان از دست خواهد رفت و هویت‬
‫هایشان از بین می رود و متفرق و پراکنده می شوند با این تفکرات بی دینی هرگاه همچنین جامعه از هم گسیخته ای به‬
‫وجود آمد دیگر نیازی به حمله نظامی نیست‪.‬‬

‫انسانی‪ ،‬انسان دیگر را از بین می برد و روابط اجتماعی از بین می رود‪ .‬امها وقتی انسانها تولی را حس کنند به آرامش‬
‫می رسند و دچار سردر گمی و افسردگی نخواهند شد‪.‬‬

‫سوره انشراح آیه‪ِ : 5‬انَّ َم َع العُسِ ِر یُسری‪ :‬در این آیه شریفه یک نوع پیوستگی و ارتباط بین تحمل سختی ها و رسیدن‬
‫به آسانی وجود دارد‪ .‬لفظ َم َع در این آیه این را می رساند که آسانی با رنج توأم است‪ .‬از لحظه تحمل سختی‪ ،‬آسانی به‬
‫تدریج به دست می آید‪ .‬نفرمود اِنَّ َبع َد العُسِ ر یُسری ‪ :‬یعنی بعد از هر سختی آسانی است که انسان سختی را تحمل کند‬
‫بعد از پایان سختی ها به راحتی برسد خیر اینگونه نیست چون احتمال مرگ است و چنین صدق نمی کند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مصداق این آیه شریفه در بطن سختی عاشورا و جواب حضرت زینب در برابر طعنه دشمنان بخصوص ابن زیاد که‬
‫در حال مستی و غرور مقام قرار گرفته بود گفت ‪ :‬خدا را شکر می کنم که او شما را رسوا کرد و تکذیب نمود حضرت‬
‫أیت ا َِّال جمیال ‪ :‬بخدا سوگند آنچه برای ما اتفاق افتاد رسوائی نبود بلکه‬ ‫زینب در پاسخ این جمله را فرمود ‪َ :‬و ه‬
‫هللا ما َر ُ‬
‫همه آن زیبایی بود‪.‬حضرت در اوج سختی ها و ما برای که اوه ل راه بود و سختی های اصلی مانده بود‪ .‬با تمام صالبت‬
‫و آرامش از وجود خداوند و پایداری به والیت و ایمان به امام زمانش فریاد می زند و به مشکالت ضربه می زند و‬
‫راحتی درون آن را حس می کند انسان اگر به تولی وصل باشد برایش هیچ چیز پوچ و بی معنی نیست و هر چه سختی‬
‫ببیند محکمتر و قیمتی تر می شود مثل طال که در کوره قرار می گیرد هر چه حرارت ببیند خالصتر و نابتر می شود‪.‬‬

‫در زمان امام صادق (ع) ‪ :‬شخصی از خراسان نزد امام صادق آمد و او را به جنگ برای باز پس گیری خالفت دعوت‬
‫کرد‪ .‬امام دستور داد که وارد تنور پر از آتش داخل حیاط شود او امتناع کرد‪ ،‬در همان حین هارون مکی وارد شد‪ .‬امام‬
‫دستور داد هارون وارد تنور آتش شود او وارد شد اما در صحت و سالمت هیچ آسیبی آتش به او نزد و امام فرمود‪:‬‬
‫شیعه واقعی یعنی این‬

‫انسان برای نادر و کیمیا شدن باید در اوج مشکالت و سختی ها دین وایمان و مذهب خود را حفظ کند‪.‬‬

‫هرچه در این راه خالص تر بشود قیمتش باالتر می رود و رشد می کند و این جز از وصل به اهل بیت پیدا نمی شود‬
‫باید خلق و خوی و باورهایمان را خالص کنیم‪ .‬و به روایات و سیره اهل بیت چنگ زنیم و به قرآن و نهج البالغه توجه‬
‫کرده و از آنها تأثیر بگیریم‪.‬‬

‫برای درک درست تولی انسان باید رابطه خویش را با خدا قوی و مستحکم کند‪ .‬این رابطه انسان و خدا نوعی رابطه‬
‫وجودی است یعنی انسان در واقع نیازمند به خداوند است نه خداوند نیازمند به موجوداتش‬

‫هللا و ه‬
‫هللا ُ ه َُو الغَ ُّنی َ‬
‫الحمید ‪:‬‬ ‫ِلی َّ ِ‬
‫سوره فاطر آیه ‪ : 15‬یا ایُّها الناسُ اَن ُتم الفُ َقرا ُء ا َ‬

‫ای مردم شمائید‪ ،‬نیازمندان به خدا و فقط خدا بی نیاز و ستوده است‪ .‬که فقر در اینجا فقر وجودی است که انسان آن به‬
‫آن و لحظه به لحظه نیازمند به اصل خود که خداوند است می باشد و همه مخلوقات محتاج خداوند جهانیان است اشعه‬
‫خورشید را نگاه کنیم به اثبات خورشید در آسمان خواهیم رسید نمی توان گفت این اشعه خو ِد خورشید است از خورشید‬
‫به اشعه می رسیم می گوییم خورشید هست که اشعه به وجود آمده با این مثال به وجود خداوند نزدیک شده و می گوییم‬
‫خدا بوده و هست که انسان به وجود آمده از خالق پی به مخلوق می بریم‪ .‬پس در اتصاالت انسان به خداوند فقر وجودی‬
‫همه ابعاد سبک زندگی‪ ،‬سبک تفریح‪ ،‬سبک تغذیه و ‪ ....‬می باشد و اگر انسان از این منبع هستی قطع شود بدون شک‬
‫گمراه خواهد شد بنابراین انسانها باید با اتصال دائم به خداوند و ولی االمر و وجود آنها در زندگی‪ ،‬تفکر‪ ،‬عقالنیت‪،‬‬
‫ذهنیت و قلب و تعلقات خود را تغییر داده و بداند راهی جز این راههای حقانی ندارد سوره مائده آیه ‪ : 55‬انما ولیکم هللا‬
‫و رسوله که مصداق این آیه امیرالمومنین تا والیت امر می باشد و اتصال اهل بیت محور روابط در ارتباطات شیعه‬
‫تحت والیت رهبری که از طرف خداوند موردتأئید و تصدیق است و او نیز خداوند را در همه ابعاد زندگی می بیند می‬
‫باشد و وقتی این روابط شکل گرفت جامعه ای منسجم و پیوسته توام با اعتماد‪ ،‬حسن ظن و محبت شکل می گیرد چنانکه‬
‫جناب حاج اسماعیل دوالبی می فرماید ‪ :‬دلهای مومنین که به هم وصل شد آب کر است‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫در این زمان روابط‪ ،‬روابط برادری بر پایه اُخوت شکل می گیرد و همه همدیگر را دوست دارند و نسبت به هم احساس‬
‫مسئولیت می کنند‪ .‬و همه چیز در یک چارچوب و قوانین تعریف شده از جانب خداوند به هم متصل می باشد و نظام‬
‫اجتماعی مبتنی بر تولی می باشد‪.‬‬

‫ارتباط تکوینی ( فطری )‬

‫خداوند در این نوع هدایت عمومی‪ ،‬در وجود همه انسانها‪ -‬صرف نظر از زمان‪ ،‬مکان و ویژگی های آنان پایگاهی به‬
‫نام ((قلب)) و ((نفس)) قرار داده است تا از راه آن با خلیفه بالقوه خود‪ ،‬به صورت فطرتی ارتباط برقرار کند‪ .‬صورت‬
‫دیگر ارتباط ویژه خداوند با انسان‪ ،‬از راه نفس است‪ ،‬که خوبی ها و بدی ها را به آدمی الهام می کند‪ .‬قرآن کریم در‬
‫فس َو َما َسوَّ ا َها َفأَل َه َم َها فُج َ‬
‫ُور َها و َت َقوا َها ‪ :‬و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را آفریده و منظم‬ ‫این باره می فرماید ‪ :‬و َن ِ‬
‫ساخته‪ ،‬سپس فجور و تقوا ( شر و خیرش ) را به او الهام کرده است‪ .‬خداوند همه انسانها را به صورت تکوینی از راه‬
‫فطری هدایت می کند و همه آنها فطرتا ً خداجو و کمال طلب آفریده می شوند‪ ،‬امها به دلیل موانعی که در سرشت پدیدار‬
‫می شود‪ ،‬فطرت به تنهایی نمی تواند انسان را به ساحل سعادت برساند و آدمی همزمان و در کنار بال هدایت تکوینی‪،‬‬
‫به بال دیگری نیازمند است‪ .‬از این رو خداوند با تشریع دین‪ ،‬صورت دیگری از ارتباط ویژه خود را با انسان ترسیم‬
‫نموده و زمینه هدایت بشر را تکمیل می کند‪.‬‬

‫ارتباط تشریعی ‪:‬‬

‫ارتباط فطری خدا با انسان برای نیل به سعادت او کفایت نمی کند‪ .‬از این رو‪ ،‬خداوند از راه ایجاد شبکه ارتباط تشریعی‬
‫پیامبران‪ ،‬همه انسانها را هدایت و حجت خود را بر آنان تمام می کند‪ .‬دین راه صحیح و سقیم را روشن می سازد‪ .‬ولی‬
‫ویژگی اختیار در وجود انسان و الزامی نبودن پذیرش دین‪ ،‬همواره او را بر سر دو راهی لنتخاب قرار می دهد‪ .‬پس با‬
‫اینکه همه انسان ها به صورت تشریعی هدایت می شوند این گونه نیست که همه آنها هدایت خداوند را بپذیرند و بر‬
‫مبناهای آموزه های الهی عمل کنند‪.‬‬

‫قرآن در این باره می فرماید ‪( :‬إ َّنا َهدَی َناهُ السَّبی َل إِمَّا َشاکِراً و إمَّا َکفُوراً) ما راه را به او نشان دادیم‪ ،‬خواه شاکر باشد (و‬
‫پذیرا گردد) یا ناسپاس‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر انسان بخواهد پیام الهی را بشنود و هدایت شود‪ ،‬باید زمینه های پذیرش هدایت را‬
‫در خود فراهم کند‪ .‬برای این است که بیشتر افراد به دلیل موانع درونی و بیرونی‪ ،‬به دعوت اولی و هدایت عمومی الهی‬
‫لبیک نمی گ‪.‬یند‪ .‬و ایمان نمی آورند و از این رو‪ ،‬مستحق گمراهی می شوند‪ .‬قرآن کریم در این باره می فرماید ‪:‬‬
‫ون) جمعی را هدایت‬‫ُون ا َّنهُم مُه َت ُد َ‬
‫یحسب َ‬ ‫ون ه‬
‫هللا و َ‬ ‫یاطین أولِیا َء مِن ُد ِ‬
‫َ‬ ‫ضالَلَ ُة إ َّن ُه ُم ا َّت َخ ُذوا ال َّش‬ ‫( َف ِریقاًه ًدی َو َف ِریقا ً َح َّق َعلَ ِ‬
‫یه ُم ال َّ‬
‫کرده و جمعی ( که شایستگی نداشته اند )‪ ،‬گمراهی برآنها مسلهم شده است‪ .‬آنها ( کسانی هستند که ) شیاطین را به جای‬
‫خداوند‪ ،‬اولیای خود انتخاب کردند و گمان می کنند هدایت یافته اند‪ .‬پس انسان‪ ،‬مخاطب پیام خداست و خداوند برای‬
‫هدایت او‪ ،‬در همه دوره ها و بین همه ملل و اقوام‪ ،‬پیامبری فرستاده است تا پیام خود را به همه انسانها برساند‪ .‬این‬
‫رابطه عمومی خداوند با همه انسان هاست‪ .‬سیره انبیای الهی نشان می دهد همواره آنان حداکثر ارتباطات را با انسانها‬
‫برای اجرای وظیفه اصلی خود‪ ،‬که همان برآوردن نیازهای اجتماعی‪ ،‬تبلیغ ارزش های الهی‪ ،‬دعوت مردم به توحید و‬
‫پرهیز از شرک و طاغوت است ‪ .‬برقرار کرده اند ‪ :‬قرآن کریم در این باره می فرماید ‪ ( :‬و لَ َقد َب َعثنا فی کل ا ُ َّم ٍة َر َسوالً‬
‫یف َک َ‬
‫ان‬ ‫ظروا َک َ‬ ‫هللا َو مِنهُم َمن َح هقت َعلَی ِه الضَّاللَ ُة َفسِ یرُوا فی األَ ِ‬
‫رض فا ُن ُ‬ ‫الطا ُغوتَ َفمِنهُم َمن َه َدی ه‬ ‫أَ ِن اع ُب ُدوا َّ‬
‫هللا وج َت ِنبُوا َّ‬
‫ین)‬ ‫ِّ‬
‫المکذ ِب َ‬ ‫عا ِق َب ُة‬

‫‪2‬‬
‫و در حقیقت‪ ،‬در میان هرامتی فرستاده ای برانگیختیم ( تا بگوید‪ ) :‬خدا را بپرستید و از طاغوت ( فریبگر) بپرهیزید‪.‬‬
‫پس‪ ،‬از ایشان کسی است که خدا ( او را ) هدایت کرده و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است‪ .‬بی گمان فلسفه تشریع دین که در قالب پیام های الهی‬
‫صادر شده‪ ،‬هدایت انسان است‪ .‬از این رو‪ ،‬باید آیین خدا به همه انسانها ابالغ شود‪ .‬برای اینکه هدایت انسان به درستی‬
‫صورت گیرد‪ ،‬خداوند افزون بر خلق و هدایت جسم او‪ ،‬با انسان به نوع خاصی ارتباط برقرار می کند‪.‬‬

‫‪7‬‬

You might also like