Professional Documents
Culture Documents
Untitled
Untitled
2
در صورتی که این دستنامه را مفید دیدید ،لطفا برای دیگرانی هم
بفرستید که مطمئن هستید "اهل خواندنِ" کتاباند و آن را انبار و
فراموش نمیکنند ،با این هدف که "متنِ پرینت و جلد شده" در
تاقچههای خانوادههای فارسیزبان دمِدست باشد.
امید که کمکی به کنترلِ وضعیتِ بیماران ،و بهداشتِ روانیِ
پیشگیرانهی همهی مردم و بهخصوص کوتهدستان و محرومان بشود.
تقدیم به
همهی آنانی که از رنج های روحی خود و دیگران بیخبر یا کماطالع ،یا نسبت به درد های روحیِ دیگران بیاعتنا هستند؛ و
همهی آنانی که با عشق و همدلی و صبر و پیگیری ،از راهِ کمک به بیمارانِ روانی ،تمرینِ "شراکت در رنجِ دیگری" میکنند:
از مادران گرفته تا نزدیکان ،تا بهداشت کاران و درمان گران ،و تا یاریگرانِ داوطلبِ "خدمت به همگان و به تهی دستان".
غ .ک.
چند نکته:
- ۱راهنماییهای خودِ دستنامه همراه با اضافاتِ مترجم ،دانستنیهای مهمی برای شناسایی ،پیشگیری و کاهشِ مشکالتِ
رفتاری و روانیِ همگان بهخواننده میدهند و همینطور برای بهبودِ زندگیِ بیمارانِ روانیِ ناتوان .به همین دلیل ،عنوانِ فارسیِ
کتاب عوض شده تا بتواند حس منفیِ "بیمار روانیِ" رایج در بین مردم را کمرنگ کند و نظر بیننده را در نگاه اول به واقعیتِ
محتوای خود جلب کند .عنوانِ اصلی "کمک به استقاللِ بیمارانِ روانیِ ناتوان" است.
- ۲این کتاب عمالً دستنامهای است برای عمومِ مردم .بنابر این جایش در تاقچهی همهی خانهها است؛ یعنی فقط برای یک
بار خواندن و کنار گذاشتن نیست ،بلکه باید همیشه دمِ دست باشد تا به راهنماییهای آن توجه و عمل کرد.
- ۳هدفِ اصلیِ نویسندگان این بوده که اول از همه یاریگرانِ حرفهای ( بهداشت یاران و مددکاران ) آن را بخوانند و به عمل
درآورند .اما این نوشته را خیلیهای دیگر هم می توانند دمِ دست داشته باشند و بخوانند ،مثلِ هر یک از افرادِ جامعه و هر
خانواری ،نزدیکانِ بیمار ،دوستانِ او ،داوطلبانِ یاریرسانی و کسانی که اصال اطالعاتی در بارهی بیماریهای روانی و
ناتوانیهایش ندارند و همینطور کسانی که به هر دلیلی دستشان به مشاور و دکتر و درمان نمیرسد یا اصال آنها را قبول
ندارند .برای همین خاطر مترجم همْ کتاب را به زبانِ خیلی سادهای ترجمه کرده تا همهی نوسوادان و کمسوادان و پُرسوادان و
کسانی که اهلِ کتاب نیستند بتوانند آن را به راحتی بخوانند ،بفهمند و راهنماییهایش را دنبال کنند.
متاسفانه نشر و ترویج و تفهیم اطالعات الزم پزشکی ،روانشناسی ،روان پزشکی ،دارویی و خوراکی برای آگاهی پیشگیرانه و
مراقبتیِ مردم در ایرانْ متولی هایی رسمی ندارد (با وجود هدر رفتِ انواع منابع مالی و نیروی انسانی در آنها) .در نتیجه مردم
برای کسب اطالعاتِ اولیه در بارهی مشکالتِ خود ،ناخواسته به سایتهای اکثرا غیرعلمی ،تجاری ،نامعتبر و بی مسئولیت،
سایت های زرد و یا مدعیان طب سنتی و شِبهِ -پزشکی ،خرافی و رمّاالن یا به افرادی از این دست هدایت میشوند.
سایتهای انجمنهای ناظر یا صنفیِ متخصصانِ این حوزهها هم فقط در بارهی مسائل صنفیِ خودِ انجمن صحبت میکنند.
(البته سایت و مرکزِ فعالی مثل مرکز مشاورهی دانشگاه تهران ،مرکز مشاورهی آنالین و "مجله بهزیستنِ" سایتِ بهزیستی
درمقابل ،در بعضی سرزمینهای دیگر دیده میشود که درگاه های اینترنتیِ دولتی ،ملی ،عمومی ،داوطلبانه و ناسودبرِ بزرگی
برای اطالعرسانیِ اینترنتی به مردم و نیز مراکز واقعی (غیرمجازی) در همین حوزهها وجود دارد که آخرین یافتههای علمی به
زبانِ قابل فهم مردم عادی منتشر ،بهروز رسانی میشود یا رخ -به -رخ آموزش داده میشود .بعضی از اینها حتی اطالعاتِ خود
این کمبودِ آموزشی ،باعث به خطر افتادن هرچه بیشترِ سالمت و پیشگیری و درمانِ پزشکی و روانیِ کلِ جامعهی ما میشود .به
همین دلیل ،نخبگانِ جامعه باید برای پرکردن این خالء همفکری کرده و سایتها و مراکزی مستقل برای اطالع رسانی ایجاد
کنند ،مثل اپلیکیشنهای ترنج (در موبایل برای مشاوره) و اپلیکیشن همدم (در موبایل برای مسائل بهداشتیِ خانمها ).
6
فهرست
پیشگفتار19 /
سپاسگزاری21 /
- ۱مقدمه2۳ /
روانپریشی۳۴ /
افسردگی۳۵ /
صرع۳۸ /
کندی۴2 /
کمک به افرادی که اصال کار نمیکنند یا به کار و فعالیتهای مفید و درامدزا بی عالقه و کم عالقه اند7۵ /
کمک به افرادی که از خود بیاحساسی (دلمُردهگی ،بی عاطفهگی) و ناتوانی در لذت بردن نشانمیدهند یا
حساسیتِ عاطفی -هیجانی ندارند7۸ /
پیوستها ۸۱/
باز هم افسردگی۸2 /
دیگر خودکشی1۰۵/
ِ انواع
پیشسخنِ مترجم
به آینه نگاه کنیم ،ممکن است خودِ ما اول از همه به این دست نامه احتیاج داشته باشیم.
هیچ کس از دستِ واماندگی ،مالل و کسالتِ روحی در امان نیست .اصلِ دستنامهای که میبینید در بارهی بیمارانِ روانیِ
ناتوان است .اما بهتر است قبل از هرچیز تعریفی از بهداشت یا سالمتِ روانی 1داشته باشیم تا بتوانیم ناسالمتیِ روانی را بهتر
بفهمیم و در قدمِ اول خودمان را قدری ارزیابی کنیم و در گام دوم به دیگری کمک کنیم:
بر طبقِ تعریفِ سازمانِ بهداشتِ جهانی ،سالمتِ روانی "نوعی وضعیتِ سالمتی (تندرستی ) است که در آن انسان حس میکند
تواناییهایش میتوانند حریفِ تنشها و سختیهای معمولِ زندگی بشوند ،میتوانند با کارآمدی و نتیجهبخشی عمل کنند ،و
خودش هم میتواند تاثیری در کارهای جماعتاش داشته باشد ".باز هم از نظرِ این سازمان" ،سالمتِ روان چیزهایی مثلِ
"سالمتیِ ذهنی ،احساسِ کارآمدیِ شخصی ،خودمختاری ،توانمندی ،بستگی و رابطهی بینِ نسلی 2و خود شکوفاییِ
تواناییهای فکری و عاطفی فرد و همچنین موارد دیگر است" .وضعیت سالمتی روان برای کسی بهکار میرود که عملکردش
"در سطح قابل قبولی از تنظیم و تعادلِ عاطفی و رفتاری" باشد .از دیدگاه روانشناسی مثبت گرا یا کل نگر ،سالمت روان
میتواند شامل تواناییِ فرد در لذت بردن از زندگی باشد ،و این که برای رسیدن به تابآوریِ روانشناختی بتواند تعادلی در بینِ
انواعِ فعالیتها و تالشهای مختلفِ زندگیِ خودش ایجاد کند ۳ .تابآوری به معنای ظرفیتِ برگشت به حالِ عادیْ بعد از
تجربهی وضعیتهای دشوارِ طوالنی و ادامهدار ،و توانایی در بازسازیِ خود است .تابآوری یعنی اینکه فرد بتواند استقامت و
سالمتِ روانشناختیِ خود را در موقعِ روبرویی با سختیها حفظ کند( .بهنقل از ویکیپدیا و سازمانِ بهداشتِ جهانی )
بنا به گزارشِ رسانهها ،و از قول مقاماتِ رسمیِ بهداشتی( ،در اردیبهشت ) 1۳9۸از هر چهار نفر ایرانی یک نفر دچار بیماری
روانی است ،یعنی 21میلیون نفر ،و در این بین زنان بیشتر از مردان .۴دو سوم این بیماریها از گروهِ اختالالتِ اضطرابی و
۵
گروهِ اختالالتِ خُلقی (مثلِ افسردگی) هستند .به این ترتیب آمار بیماریهای روانی از بیماریهای جسمی بیشتر است.
اینْ یعنی رنج بردنِ پنهانِ عدهی زیادی از آدمها ،رنجدادنِ نزدیکان و اطرافیانشان ،و ایجاد مشکل در روابطِ این جمعها ،و در
نتیجهی این بیماریها ،شدیدتر شدنِ مشکالت در روابط اجتماعی ،خشونت ،دعواهای دادگستری ،آسیب به درامدِ خانوار و
اقتصادِ ملی ،که سر به فلک میزنند .اینها همه –در کنارِ کوهِ بحرانهای سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی – خانوادهها و فرد را به
زانو در میآورند.
1
-برای ادامهی این بحث به پیوستهای آخر نگاه کنید.
2
-یعنی رابطه ای که بینِ خود فرد و بستگانِ نسلِ قبل (مثلِ مادر و مادر بزرگ و )...و نسلِ نو (فرزندان خود و بستگان) برقرار می شود.
۳
-به این معنا که مثال بین فعالیت های معیشتی ،تفریحی ،عاطفی و ...تعادل و توازن برقرار کند و تمام تمرکزش روی معیشت یا تفریح نباشد ،آنطور
که مثال روابطِ عاطفی از یادش برود.
۴
-این آمار ممکن است بنا به منابع مختلف کم و زیاد بشود .در هر صورت وضعیتی که از زبانِ مسئولین بیان می شود ،همگی هشداردهنده اند .باز هم
مقاماتِ رسمی گفته اند که آمار خودکشی در ایران (سال ،) 1۳9۳مرتبهی اول را در خاورمیانه دارد.
۵
-برای اطالع بیشتر در بارهی افسردگی به پیوستها نگاه کنید.
11
با نگاه به شدتِ این بیماریها می بینیم که توجه خودِ مردم به این نوع مشکالتِ سالمتی و آرامشِ خودشان خیلی کم است.
مردم ،برعکس ،بیشتر به سالمتِ جسمی که مشخصتر است توجه میکنند .تعدادِ مشاورانِ روانی ،روان پزشکان و
روان پرستاران کم است و بیمارستانهای روانی خیلی خیلی کمتر .در عوض تا دلتان بخواهد پزشک و صنعتِ پزشکیِ
مخصوصِ بیماریهای جسمیْ برای پاسخ به مردم بسیار در دسترستر اند.
امروزه هم این بیماریها در دنیا نسبت به ابتدای قرنِ بیستمْ شایع تر هستند .اما با یک حسابِ سرانگشتیْ وضعیتِ ما بارها بدتر
از مردمانِ دیگر است ،چون جامعه و زندگیِ ما بحرانزده هم هست .ما سابقه و شدت شیوع این بیماریها را در طولِ تاریخ
گذشتهی جهان و ایران نمی توانیم به درستی بدانیم .در آن دوران وقتی که بیماریِ فرد شدید میشده ،در بیشترِ موارد بیمار را
با برچسبِ کم عقل و دیوانه از اجتماع یا خانواده بیرون میانداختهاند و حتی در اروپای چندین قرن پیش در آتش میسوزاندند.
اما این را هم میدانیم که با یک حسابِ سرانگشتی ،تعدادِ بیماران و شدتِ بیماریهای روانی ،با شهریشدن و اَبَرشهری شدنِ
بیشترِ جمعیتِ دنیا و ایران ،باید نسبت به گذشتهی نزدیک به شدت زیاد شده باشد ،چرا که میزان تعارضاتِ فردی -جمعی در
جامعهی آرامتر ،آهستهتر و کم جمعیتترِ روستایی و شهریِ کوچک طبعا کمتر است ،۶هر چند که در دورانهای دور هم عاملِ
ژِنِتیکی (ارثی) مثل امروزه ،به عنوانِ بِستر و یا تک عاملِ بعضی از این بیماریها عمل میکرده و میکند.
این بیماریها به میزانِ باالیی خاموش اند و خودِ ما و دیگران را فورا متوجه خودشان نمیکنند و به همین دلیل ،مشکلِ
بزرگشان این است که بیشترِ بیمارانِ روانی و خانوادههایشان ،یا مشکل را متوجه نمیشوند یا حاشا و انکار میکنند ،یا آن را
پیگیری نمیکنند ،یا خودِ بیمار نسبت به درمان و پیگیریِ آن مقاومت میکند.
از طرفی دیگر ،عمومِ دولتها ،که خود را به عنوان خدمتگزارانِ مردم معرفی می کنند ،به علتِ دنبال کردنِ چندین و چند
اولویت و ضرورتِ دیگر ،مثلِ بقای حکومت و حزب و دستهی خود ،مثلِ دادنِ اولویتِ خدمترسانیِ ناعادالنه به متحدینِ
اقتصادی و سیاسیشان ،و مثلِ اولویتهای حیثیتی ،جهانگیری و نفوذِ سیاسی در کشورهای دیگر نمیتوانند یا نمیخواهند
که به این مشکالت بپردازند .این بیتوجهی و بیسامانی در کشورهای شدیدا بحرانزدهی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بیشتر
میشود.
به این ترتیب متوجه میشویم که:
-در کشور ما بیمارِ روانیِ ناشناخته زیاد است.
-عمومِ مردم اطالعاتِ زیادی از این بیماریها ندارند.
" -نگرانی از برچسب خوردن" باعث ناشناس ماندن این بیمارها میشود ،چه از طرفِ خودِ بیمار و چه از طرفِ خانواده و
اطرافیانِ او.
۶
-در جایی گفته شده که نسبت جمعیت با تعارضات و درگیریهای بینِ فردی نسبتی است تصاعدی یا لگاریتمی ،و نه حسابی .یعنی مثال اگر جمعیت
2برابر بشود ،تعارضات 2برابر نمی شوند ،بلکه چندین و چند برابر می شوند .این براورد ظاهرا معقول است.
12
-دسترسی به مشاورِ روانی ،روان پزشک ،بهداشت یار و روان پرستار در ایران سخت است ،مخصوصا در نقاط دور از دسترس.
-به علتهای مختلف ،مثلِ باال بودنِ خطِ فقر ،بیاطالعیِ خانواده از اهمیتِ سودمندیِ روانی -مالیِ درمان ،و ، ...خرج کردنِ
پول برای درمان در اولویتِ چندمِ بیشترِ خانوارها قرار میگیرد.
-هزینهی نگهداری بیمار در آسایشگاهها و بیمارستانهای روانی سربه فلک میزند.
-کشور ما مستعدتر است برای بیماری های روانی ،چون در بیرونِ فرد و خانوادهاش بحرانهای مختلفی آنان را محاصره
کردهاند.
-نتیجه این که بهترین اقدامْ پیشگیری از بیماری است ،مخصوصا برای بیماریهای روانی .بهداشتِ روانی برای همه الزم است
تا اصال به این بیماریها دچار نشوند .اما بعضی از این بیماریها بیشتر به سابقهی ارثیِ (ژِنِتیکِ) آدمها مربوط میشوند و
بعضی هم بر روی این سابقه سوار می شوند .برای درمان صد در صد این افراد کاری نمیشود کرد ،اما میشود که از برگشتِ
مریضی و بدتر شدن وضعشان پیشگیری کرد و آنها را کنترل کرد تا به وضعیتِ بحرانی نرسند.
-حاال که باید برای پیشگیری از بیماریهای روانی ،برگشت و سختتر شدنِ آنها به بهداشتِ روانیِ توجه بشود ،باید یادمان
باشد که برای این هدف شرایطِ خیلی زیادی باید وجود داشته باشند ،که ایجاد بعضی از آن شرایط دست خودِ ماست و بعضی
هم در دستِ محیطِ اجتماعی (مدرسه ،محیطِ کار و ،)...و شرایطِ سیاسی و اقتصادی است.
-قدمِ اول در بهداشتِ روانی و کمک به بیمارانِ روانیْ اطالع داشتن همهی مردم از نشانههای این بیماریها است .این
اطالعات به خودِ بیمار ،خانواده و اطرافیاناش کمک میکند تا هر چه زودتر ،قبل از این که بیماری شروع بشود یا دوباره شروع
بشود یا خیلی پیشروی کند ،به درمان بیماری مشغول بشوند .درمانِ زودتر مسئلهی مهمی است که این کتاب میخواهد و
میتواند به آن هم کمک کند.
[ راستی! بهتر است تا دیر نشده ،نکتهی مهمی در همینجا برای تامینِ سالمتِ روانی یادآوری بشود:
باید حتما از مادرِ همهی رازها ،دمِ دستترین و فوریترین دارویِ کامالً مجّانیِ پیشگیری ،درمان و کنترلِ همهی بیماریها -و
نهفقط بیماریهای ذهنی ،روانی ،جسمی بلکه شاید هم روحی -در اینجا اسم برد تا خواننده و یاریگیرنده بهفوریت ،بهسادگی
و بهرایگانترین شکل بتواند از آن استفاده کند :دارویِ سادهای به اسمِ خواب!
بله ،خواب مسئلهی خیلی مهمی است برای بشر ،چیزی که ما مخصوصا در دورانِ مدرن ،دورانِ چراغِ برق ،دورانِ صنعتِ
سرگرمی و رسانهها از آن غافل شدهایم و رفتار طبیعیِ بدن و این دارو را لگدمالِ سبکهایِ غلطِ زندگیِمان کردهایم .اغراق
نیست اگر بگوییم خواب حتی روح ما را در کنارِ جسم و ذهن و روان و کار و زندگیِ روزانه در کنترلِ خود دارد .پس باید هر
کاری کرد تا از بهداشتِ خوابمان مطمئن بشویم .
آدرسهایی در زیر میبینید که به خواب و بهداشتِ آن اختصاص دارند .امید آن که بتوانید برای پیشگیری ،درمان و کنترلِ
بیماریهای خود و دیگران آنها را بررسی کنید و مطالبِ احیاناً مفیدشان را بهکار ببندید:
چرا میخوابیم (پادکستِ بیپالس )( https://bpls.me/fyofnm :راویِ تازهترین یافتههای علمی در بارهی یک سومِ
زندگیِ ما!
13
و چندین و چند فرسته و لینکِ ارزندهی زیرِ آنها که همگی حاصل پژوهشهای علمی هستند!
مطالعهی موضوعِ خواب در سایت و کانالِ تلگرامیِ مدرسه زندگی فارسی/ https://imanfani.com :
-هدفِ مشخصِ دیگری که این کتاب دارد کمک به استقاللِ بیمارانِ روانیِ ناتوان است .این کمک را اول از هم ه کسی که
بااطالع است میتواند شروع کند .این فرد میتواند عضوی از خانواده باشد ،یا بهداشت یاری که از خانوادهها بازدید میکند یا از
وضع اعضای خانوارها میتواند باخبر بشود؛ یا میتواند داوطلبی از فامیل یا دوستِ نزدیک یا حتی دورِ خانواده ،ریشسفیدِ
محله ،عضوی از شورای جماعتِ محلی ،یا یک فردِ داوطلبِ دیگر باشد .هر کس که باشد ،با دانستن و بهکار بردنِ راهنماییهای
این کتاب میتواند قدمهای موثری در بهبودِ اولیهی حالِ بیمار بردارد .اما تا حدِِّ ممکن این تالشها باید همه در کنارِ مراجعه
-بنا به متنِ کتاب ،درست است که مخاطبِ اولیهی این نوشتهْ بهداشت یارانِ مناطقِ دور از دسترسی هستند که یاریگرانی
مثل مشاور و روانپزشک و ...ندارند ،مناطقی مثل زاغهنشینها و حاشیهنشینهای شهری و همینطور روستاها .اما باید به یاد
داشت که هر کس که دستاش میرسد تا همان وظایف بهداشت یار را به عهده بگیرد (چه در مناطقِ محروم و چه در شهرهای
پر از دکتر و مشاور ) ،میتواند مخاطبِ این راهنما باشد ،چه دوستِ بیمار باشد ،چه کارفرمایش ،چه همسایهی دلسوز ،چه
عضوی از خانوادهی بیمار ،و چه از بستگانِ دورترِ او و چه یک داوطلب .کافی است که هشدارها و آگاهیهای داخلِ این راهنما
را کامال فهمیده باشد و جدی بگیرد تا مریضِ احتمالی را شناسایی کرده و کمکهای اولیهی این راهنما را در اختیار بیمار و
به این ترتیب مردمِ زاغهنشین و حاشیهنشین ،مردمِ روستاها و محالتِ شهرها هم خیلی قبل از خطرناک شدنِ اوضاع با این
بیماریها کمی آشنایی پیدا میکنند و زودتر به سراغ درمان و پرستاریِ بیمار میروند .اگر همین مردم و حتی بیشترِ مردمِ
شهریِ از این بیماریها بیاطالع باشند ،وقتی که به مطبِ روانپزشک یا مشاور میروند ،انگار که بهسراغِ جادو -درمانگر یا
رمال رفته باشند ،حس میکنند از رمز و رازِ کارِ آنها اصال اطالع ندارند .اما با دانستنِ این نوع آگاهیها ،هم میتوانند خدمات
پزشک و مشاور را درستتر بفهمند و ارزیابی کنند ،هم با آنها بهتر همکاری کنند و هم بهشکلِ پرستارهایی کامال دلسوز،
-یک نکته در بارهی کاربرد اولیهی این دست نامه در زاغهنشینهای شهری که در اولِ کتاب گفته شده :نکتهی مهم در کاربردِ
این دستنامه در همینجا است ،چرا که اطالعاتی را تحویلِ مخاطب میدهد که نهتنها در فالکتزدهترین و رهاشدهترین
جماعتهای انسانی میتواند بهکار گرفته شود ،بلکه هیچ محدودیتی هم برای کاربردِ آن در جماعتها و بخشهای نسبتاً
14
برخوردارترِ جامعه (مثال جماعتهای روستایی ،و محالتِ شهری ) باقی نمیگذارد.
-اما کسی که خود را مخاطبِ این جزوه میبیند و خود را در برابر بیمار و خانوادهاش موظف میداند قبل از هر چیز و بیشتر
از هر چیز باید حداقلِ خصوصیاتِ مشترکِ مشاوران را داشته باشد ،یعنی مشاوری باشد که به مراجعاش ضربه نمیزند و
بیخطر است .در غیرِ این صورت هرنوع دخالتی ،میتواند بهشدت خطرآفرین و ضربهزننده باشد .این خصوصیات یعنی
همخوانی (هماهنگیِ درون و بیرون) ،همدلی ،توجه مثبت نامشروط (بدون دخالت دادن قضاوت و داوریِ شخصی) 7نسبت
به مراجع (در اینجا خودِ بیمار و تکتکِ اعضای خانوادهاش) ،راز داری و گوش دادنِ فعال هستند .آن وقت است که فردِ
یاریگر میتواند اعتماد مخاطباش را بهدست بیاورد و "رابطهی مشاورهای" را ایجاد کند .ایجادِ این اعتمادْ اساسِ کارِ
مشاورهای و بزرگترین موفقیتِ مشاور است .بدون ایجادِ رابطه بر پایهی اعتماد کاری برای بیمار و خانوادهاش نمیتوان انجام
داد .نکتهی خیلی مهمی هم که الزم است مشاور ،روان پزشک یا هر کسِ دیگر در نظر داشته باشند ،پرهیز شدید از برچسب
زنی به بیمار است (مثال مشاور به او بگوید تو دو قطبی یا افسرده هستی) .این کار بسیار خطرناک و مخرب است و بیماری را
در او تشدید میکند .الزم است معنای چند اصطالح باال را در همینجا توضیح داد:
-همخوانی یا هماهنگیِ درون و بیرون :یعنی این که مشاور نباید مثل بیشترِ افرادِ متخصصْ خودش را باالتر از مراجع
نشان بدهد ،خود را شخصیتی جز خودِ واقعیاش معرفی کند ،به شکلی که بینِ خود و آنها فاصله ایجاد کند .باید دروناش با
بیروناش همخوانی داشته باشد .نمایشِ متخصص بودن بازی نکند .باید فقط خودِ خودش باشد.
-همدلی :یعنی دنیا را از چشمِ مخاطبْ دیدن ،با کفشِ او راه رفتن ،بیشترین مواقع در کنارِ او راه رفتن ،نه در جلوی
۸
او و نه در پشتِ او .ا ین خصوصیت و مهارت باعث میشود که مراجع جرات کند تا از عمقِ همهی زندگیاش حرف بزند.
-توجه مثبتِ نامشروط (بدون دخالت دادنِ قضاوت و داوریِ شخصی) :یعنی مُراجع یا مخاطب را همانطور که
هست بپذیریم ،بدون هیچ قید و شرطی؛ نه آن طور که خودمان ،خانواده ،محله ،جماعت ،جامعه ،دادگاه یا سیاست بر اساس
ارزشها و مقرراتِ خود او را قضاوت میکنیم و قضاوت می کنند .معنای شرط این است که شرط نگذاریم که "اگر این یا
7
-کمتر انسانی می تواند خود را از قضاوت و داوری و همینطور ارزشداوریِ شخصی آزاد کند .در این جا تاکید بر این است که این داوریها به حداقل
ممکن برسند و آن حداقلِ ممکن را هم اصال در عمل و رفتارِ خود با مراجع (مخاطب) نشان ندهند.
۸
-مثال بسیار مشهوری که برای مشاورِ خوب آورده می شود این است که جنگلی انبوه ،تاریک و پر از علفهای در هم پیچیده داریم ،آنقدر که
نمیتوان جلوی چشم را دید .مشاور ،نه در عقب یا جلوی مُراجع ،بلکه در کنار و شانهبه شانهی او حرکت میکند .در دستاناش داسی است .او فقط
شاخهها و گیاهانِ در هم پیچیده را از جلوی چشم مراجع کنار میزند تا او بتواند چشمانداز و راههای جلویِ خود را بهتر ببیند و یکی از آنها را خودش
انتخاب کند .مشاور در این جا فقط تسهیلگر ( )facilitatorاست و دیگر هیچ! راهها را معرفی میکند ،اما هیچ توصیه و پیشنهادی نمیکند و مراجع
را "وابسته به خود " نمی خواهد؛ نقشی بیهمتا ،بهعنوانِ پیامبرانِ بیمریدِ دورانِ نو! (نک :سایت عدم خشونت :مشاوره ،همچون پیامبریِ دورانِ مدرن!)
15
آن طور باشی ،اگر گناه نکرده باشی ،اگر کارِ خالف قانونی نکنی یا نکرده باشی ،من به تو کمک میکنم ،وگرنه ا ین کار را ادامه
نمیدهم".
-رازداری :یعنی مراجع (مخاطب) باید خیالاش راحت بشود که حرفهایش به هیچ کس و هیچجای دیگری درز
نمیکند ،حتی حرفهای خیلی بیاهمیت و معمولیاش که ممکن است از نظرِ همهی مردم اصال راز به نظر نرسند .این رازداری
-گوش دادنِ فعال :یعنی گوش دادن به زبانِ کالمی و زبان غیرِکالمیِ (زبانِ بدنِ) فردی دیگر با هدفِ بهدست
آوردنِ اعتماد او و کمک به درکِ وضعیت و حال و روز او .گوش دادنِ فعال عملی است غیر از "شنیدن" .9
به این ترتی ب ،با رعایتِ دقیقِ نکاتِ باال ،مشاورهْ ،در کلّ ،هنرِ گوش دادنِ سازنده است .هدف از مشاوره ایجاد
رابطه ای با اعتماد و با کیفیتِ باال است ،تا فرصتی برای مخاطب (مراجع) فراهم کند که بدونِ قضاوتهای
به این ترتیب است که "رابطهی مشاورهای" میتواند شکل بگیرد و راه را برای ارتباط با بیمار و اطرافیاناش باز کند .برقراریِ
این رابطه برای مخاطبِ این کتاب که میخواهد به آنها کمک کند ،وظیفهای واجب و حتمی است.
9
-برای آشنایی با نکاتِ عملیِ گوشدادن فعال به بخش پیوستها نگاه کنید.
1۰
-خواص دوش آب سرد ( )https://bit.ly/۳ni ۵zMdو چرا دوش آب سرد ( .)https://bbc.com/persian/magazine-۵721۸۳7۸در
این گزارشها ادعا شده که این کارْ هم بر روی درمانِ افسردگی موثر است و هم مثلِ الکتروشوکِ درمانی برای بیماران روانی عمل میکند .طبعا این کار
باید کمکم در طی چند روز و حرکت از آبِ ولرم تا آب سرد در هر وعده شروع بشود تا شوک خطرناکی پیش نیاید .دوشِ آب سرد برای بعضی بیماران
(از جمله بیماران قلبی) حتما باید با اجازهی پزشک باشد.
16
11
تند شدنِ تنفس و افزایش ضربان قلب ) -تمر ینِ هر روزهی فنهای تنفسِ عمیق ،مراقبه ،آرمیدگی ،یوگا و ذهنآگاهی
همگی به روشِ موسسههای علمیِ و کلینیکیِ معتبر ،و ترجیحا همراه با مشورت با مش اورِ معتمد ،پیگیر ،معتبر و وظیفهشناس
-درد دل کردن با یک یا دو -سه دوستِ معتمد و غیرقضاوتگر ،و استفاده از "تکنیکِ صندلی خالی" که کمک میکنند تا آدمْ
خالی و سبک شده ،خودبیانگری کند و با مشکلِ خود روبرو بشود (پاالیش یا - ) Catharsisنوشتن از حال و روز و احساسِ
فعلی ،نوشتن سرگذشت (با پاره کردن و دور ریختن یا نگهداریِ نوشته ) ،یادداشتنویسیِ روزانه .اینها میتوانند روح آدم را
نسبتا سالمتر نگهدارند و در صورت وجود مشکلْ رنجهای اضطراب ،افسردگی ،فشارِ عصبی و نشخوارها و چرخههای آزارندهی
فکری و اشکال در تمرکز ر ا کم کنند .برای هر یک از مواردی که در باال مطرح شدند فیلمهای کوتاه آموزشی در اینترنت وجود
دارند .این آموزش ها باید از طرف مراکز دانشگاهی و علمیِ معتبر تایید شده باشند ،ادعای میزان تاثیرگذاریشان بر پایهی
شواهد تحقیقاتی باشد و حتما از نوعِ بازاری و شیادانه یا فرقههای شرقی یا غربی نباشند - .راه مهم دیگر ،استفاده از کتابهای
خودیاریِ معتبرِ کلینیکی و علمی است که با کتاب های زرد (بازاری و پرادعا و مخصوصا همراه با کلماتی مثل موفقیت،
خوشبختی و )...فرق دارند .عنوانهایی مثل حل مشکالت در 100روز ۳۶۵ ،کلید خوشبختی و ...نشانههایی برای کتابهای
زرد هستند .اما کتابی که فردی متخصص برپایهی پژوهشهای علمی مستند نوشته ،میتواند حتما مفید باشد ،مثل کتابِ
مشاور خود باشید https://bit.ly/۳ HWY0 oj :و t.me/gahferestghkeshani/۳۴90و کتاب دارندگی در بسندگی
است https://bit.ly/۳ DIdQAV :و مثال کتابِ پژوهشیِ "کیبود کیبود؟" ترجمهی سما قرایی .یا کتابهای معتبرِ
رواندرمانیِ اروین یالوم.
باید توجه داشت که یکی از مهمترین مشکالتی که درمانِ دارویی را بینتیجه میکند نبودنِ مراقبِ و پرستارِ هشیار است .برای
جلوگیری از نخوردنِ احتمالی و دستکاری در مقدارِ و تعداد داروها الزم است که آنها را با نظارتِ چشمیِ یک نفرِ معیّن از
نزدیکان به بیمار داد ،چونکه احتمال زیادی هست که بیمار خودش به نتیجه برسد که داروها بیفایده اند یا باید کموزیادشان
کرد .در صورتِ هر گونه شکایتِ جدیدِ بیمار یا دیدنِ عالئمی تازه در بیمار باید پزشک را در جریان گذاشت تا اگر الزم دانست،
داروها را اصالح یا کموزیاد کند .داروهای روانی معموال با چند بار آزمون و خطا با وضعیتِ خاصِ بیمار تنظیم میشوند .این
تماس با پزشک غیر از مراجعهی منظم به او است.
مشکلِ دیگر ،عوض کردنِ مکررِ پزشک در کوتاه مدت است .در بیماریهای روانی باید قدری صبورتر بود ،یعنی با یکی دو بار
مراجعهی کوتاهمدت و باقیماندنِ بعضی عالئم یا ایجاد مشکلى تازه در بیمار ،بهتر است برای اصالح و تغییرِ داروها موضوع را
فورا و دقیقا به همان دکتر گزارش کرد ،تا اینکه دکتر را عوض کرد .در ایران رسم است که بعضی افراد یکی دو پزشکِ خوب،
-مخصوصا روانپزشکِ پنجهطالیی -را بشناسند که با یک نسخه مریضی را خوب کرده است .همینها میتوانند نزدیکان و
خودِ بیمار را تشویق کنند حاال که اینطور است ،حتما بروید به مطبِ او .به این ترتیب ممکن است بیمار مدتها از این پزشک
11
- -ویدئوهایی برای آشناییِ عملی با مراقبه و آرمیدگیِ بهداشتی و غیر فرقه ای .لطفا به حروف کوچک و بزرگ آدرسها دقت کنید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/۴907 / https://www.aparat.com/v/PKLnX
https://www.aparat.com/v/ltnPH / https://www.aparat.com/v/YVHBt
https://www.aparat.com/v/ajgzu/ / https://aparat.com/v/Lhgv 2
https://t.me/GahFerestGhKeshani/ ۴907 / http://youtube.com/watch?v=MDwBWqvGEEU
17
12
-شِبْهمسئله :هر آن چیزی که مسئلهی فوری و موثر در زندگیِ امروز و فردایِ خود و دیگران نیست ،اما فرد به آن مشغول می شود یا چیزی که
بهعن وانِ نیازِ فوری و حیاتی برای فرد وانمود شده تا به آن مشغول شود و از حلِ مسائل واقعیِ موثر در زندگی غافل شود .منظور از شبهمسئله ،مسائلی
است که اگر چه صادق هستند ،یا دست کم کاذب نیستند ،اما معضل یا دغدغه ی پراهمیتی نیز برای انسانها نیستند ،یا نباید باشن و در درجهی چندم
اهمیت قرار دارند .ضربالمثلِ "فرستادنِ کسی پیِ نخودسیاه " یک نمونه از تولیدِ شِبْه مسئله است .این کار می تواند از طرفِ خودِ آدم ،یا جامعه یا
دولت ها انجام بشود ،تا خودِ فرد (مخصوصا از نظرِ ذهنی ،روانی یا شخصیتی و روحی) ،جامعه یا دولت از درگیرشدن با مسائل اصلیای که باید به آنها
بپردازد ،فرار کند .نمونهی دولتی اش تولید دشمن و ترس از دشمن (جنگ سردِ شوروی و آمریکا) بوده (نک :خشونت و آلودگی دستانِ همگان ،سایت
عدم خشونت) .اما در مقابل ،سخنی منسوب به انیشتین " :اگر یک ساعت وقت داشته باشم تا کره زمین را نجات بدهم ۵9 ،دقیقه از وقتام را صرف
طرح مسئله میکنم و یک دقیقه را صرف حل آن" .
18
این مدرک شامل یک راهنمای توان بخشیِ روانی و هشت راهنمای عملی است ،که هر یک در بارهی بحثهای
مختلفِ زیر اند:
( ) 1راهنمای عمومیِ کار با بیمارانِ روانی؛
( ) 2راهنمای عمومیِ کمکرسانی به بیمارانِ روانیِ ناتوان؛
( ) ۳کار با خانواده؛
( ) ۴کمک به فردِ دچارِ ناتوانیِ شخصی؛
( ) ۵کمک به فردِ ناتوان در انجام وظایفِ معمولیِ خانوادگی ؛
( ) ۶کمک به افرادِ دچارِ ناتوانیِ اجتماعی؛
( ) 7کمک به افرادِ دچارِ ناتوانیِ شغلی؛ و
( ) ۸کمک به افرادِ دچارِ ناتوانیِ عاطفی -هیجانی.
هدف این نوشته کمک به پرسنلِ سطحِ میانیِ بهداشتی است 1۳که ،در جریانِ کارشان ،با افرادِ ناتوانِ روانی برخورد دارند.
کلیدواژهها:
توان بخشی /توان بخشیِ روانی /مراقبت از بهداشتِ روانی /بیماریهای روانی /راهنماهای عمل /پرسنل سطح میانیِ بهداشت/
پرسنلِ سطحِ میانیِ توان بخشی /روانپریشها /افسردگی /کند ذهنی /صرع
1۳
-لطفا نگاه کنید به پیش سخنِ مترجم.
19
پیشگفتار
توان بخشیِ افرادِ ناتوانْ به روشی میان بخشی و میانرشته ای احتیاج دارد .انتشارِ این راهنما محصولِ همکاری بینِ واحدِ کنترل
بیماریهای روانی (بخش بهداشتِ روان و پیشگیری از سوء مصرف مواد) و واحدِ توان بخشی (بخشِ ارتقای بهداشت ،آموزش و
ارتباط) است .این همکاری در زمانِ برنامهای درخواست شد که برای کاربرد تجربیاتِ بهدستآمده از "توان بخشیِ درون
جماعتی (سی بیآر)" 1۴بر روی افرادِ دچارِ ناتوانی و ضعفهای اجتماعی در جماعتهای زاغه نشینِ شهری انجام میگرفت.
هدفِ این سندْ رساندنِ خدماتِ توان بخشی به بیمارانِ روانیِ ناتوان است .انتشار آنْ یکپارچهسازیِ توان بخشی و بهداشت روانی
را با مراقبت بهداشتیِ اولیه آسان می کند ،و به بهبودِ کیفیتِ مراقبت از بیمار و بهبودِ کیفیت زن دگی بیمارانِ روانی و
خانوادههایشان کمکِ عمدهای هم میکند.
این نوشته در اولِ کار برای دفترِ منطقهایِ سازمانِ بهداشتِ جهانی در آسیای جنوب شرقی بهمنظورِ استفاده در همین منطقه
تولید شده است .ما مدیون نویسندگانِ آن ،دکتر اِیْچ .سِل ،مشاورِ منطقهای بهداشت و رفتار ،در دفتر منطقهایِ سازمانِ
بهداشتِ جهانی در آسیای جنوب شرقی ،در دهلی نو و دکتر وی .ناگاسوامی ،از بنیاد پژوهشیِ اسکیزوفرنی (روان پریشی) در
مَدرَسِ هند هستیم .و همین طور ،از انجمنِ مدیکو -پاستورال ،یک سازمان غیردولتیِ دستاندرکار توان بخشی و گروهِ اَمِند ،یک
گروهِ خودیاری/کمکِ دوجانبه برای والدینِ فردِ مبتال ،هر دو در بنگلور بهخاطرِ آزمایشِ میدانیِ این دست نامه و پیشنهاداتِ
ارزشمندشان تشکر میکنیم.
سندِ اولیه از طرف دفترِ مرکزیِ سازمانِ بهداشتِ جهانی برای متخصصان بهداشت روانی و سیبیآر در هر منطقهی سازمانِ
بهداشتِ جهانی فرستاده شده است تا بازبینی شود .متن بازبینی شدهی این سند ،بر پایهی نظرات آنها بهدستِ مولفان تهیه
شد .از بررسی کنندگان این متن ،از مشاوران منطقهایِ سازمانِ بهداشتِ جهانی در زمینهی بهداشت روانی و توان بخشی برای
بیانِ دیدگاهها و نظراتِ اصالحیشان بر روی نسخهی قبلیِ این سند ،و از دولت ایتالیا که هزینهی چاپ را تامین کرد
سپاسگزاریم.
این متن در میدانِ عمل آزمایش شده است؛ اما نیازمند انطباق با هر موقعیت محلی است تا بر آن اساس بتواند بهشکلِ آزاد
ترجمه شده و بر اساس اطالعات ارائهشده به سازمانِ بهداشتِ جهانی ( ) WHOمنطبق با زبان و کاربرد محلی شود.
1۴
:Community Based Rehabilitation ( CBR) -جماعت با جامعه فرق دارد .در جامعه ممکن است فرهنگها و زبانهای مختلف و اهداف
متفاوت مطرح باشد ،اما جماعت مجموعهی مردمی است که در یک جغرافیای متمرکز و مشخص تر از جامعه ،غالباً با یک هدفِ مشترک ،غالباً با یک نوع
اشتغال ،غالباً با یک زبان و فرهنگ و با یک سری مسائل و مشکالتِ مشترک در کنار هم زندگی می کنند .در این متن تعبیرِ جماعت بارها تکرار می شود
و فرضِ اولیه بر کاربردِ دستورالعملها بر روی همین جماعتهای محلی است ،جماعتهایی مثلِ روستاها ،مثلِ محلههای شهری و زاغهنشینها.
2۰
سپاسگزاری
ما عمیقا مدیو ن افراد متخصصِ زیر هستیم که ،با رایگان بخشی و مهربانیِ زیاد ،دیدگاهها و نظراتشان را در بارهی نسخهی
قبلی این دست نامه و راهنماهای همراهشان ارائه دادهاند:
احمِد محیط ،گلوریا تاجانالنگیت ،آلسیدا پِرِز ،ایتایی نیاماتوره ،آلتا بوشوف ،خوان جاالندونی بِریو نِز ،اَن گوئرد ،الئورا کِرِفتینگ،
بابا کومارِه ،لیبن یونگ ،بتی دای -مانکائو ،لیندا میالن ،کونستانس فاسیا ،لیریا پِرِز پِالئز ،مارک دانزون ،آر .اُ .اُواکو ،اِم .پی .دِوا،
1۵
رابی لیبرادو ،پادمانی مندیس ،سیلویا رِسندیز نوبه ،پام زینکین
1۵
-در متنِ اصلی ،پستها و شغلهای این افراد که از سراسرِ جهان هستند آمده است.
22
یادآوری به خواننده
متنِ حاضر به دو بخش تقسیم میشود :دستنامهی اصلی عبارت است از چهار فصل و دربرگیرندهی نشانهها ،انواع و علتهای
بیماریهای روانی ،درمانشان ،و ناتوانیهایی است که میتوانند به علتِ بیماریهای روانی پیش بیایند .این متن همراه با هشت
"راهنمای توانبخشی" است که به انواع ناتوانیِ ناشی از بیماریهای روانی و راههای توان بخشی افراد ناتوانشده به علتِ آن
بیماریها می پردازند .فقط به بعضی از بیماریهای روانیِ وخیم اشاره شده است ،هر چند که بسیاری از باقیِ انواعِ مشکالت
روانیِ خفیفتر هم ممکن است باعث بعضی ناتوانیها بشوند.
- ۱مقدمه
ما با معنای کلمهی بیماری آشنا هستیم .این واژه به معنای بههمخوردنِ عملکردِ بخشی از بدن به علتهای مختلف است.
مثال ،سِل نوعی بیماری است که بخشی از بدن ،معموال ریهها ،از طرفِ نوعی موجودِ ذره بینی دچارِ مشکل میشود که باعث بد
کار کردنِ بدن می شود .این بیماری باید با داروهایی درمان بشود که آن موجوداتِ مهاجم را میکشند .انواعِ دیگری از
بیماری ها هستند که نه از طرفِ موجودات ،بلکه با عواملی دیگر بهوجود میآیند .یک نمونه از این بیماریها دیابت (مرض
قند) است که بدن نمیتواند شِکری را که با غذا خورده می شود هضم کند .افرادی که از این بیماری رنج می برند الزم است که
مصرف شکر خود را کم کنند و داروهایی را منظم بخورند تا مطمئن بشوند که بدن میتواند شکر را هضم کند.
ذهن و روان هم ،د رست مثل بدن که دچارِ بیماری می شود ،میتواند دچارِ بیماری بشود .اینها اسمشان اختاللهای
روانی یا بیماریهای روانی است .معموال افرادی که دچار بیماریهای روانی میشوند ،پریشانیهاو آشفتگیهایی در
رفتار دارند که از طرفِ همهی ما به آسانی قابل تشخیص اند .وقتی که شخصی که تا بهحاال رفتارش عادی بوده ،چه آهسته یا
ناگهانی شروع می کند به رفتار عجیب و غریب یا غیرعادی ،این آدم احتماالً از یک اختالل روانی رنج می برد .بیماریهای روانی
هم ،درست مثل بیماریهای جسمی ،احتیاج به درمان دارند .اگر بیماریهای روانی بهاندازهی کافی زود کشف بشوند ،درمان
بگیرند و این درمان طبقِ دستورِ دکتر 1۶در طولِ یک مدتِ مشخص ادامه پیدا کند ،بیشترشان میتوانند کنترل بشوند؛ و
ممکن است این بیماران بتوانند مثل دیگران در جماعت رفتار کنند.
هم بیماریهای روانی و هم جسمی میتوانند ناتوانیهای مختلفی به وجود بیاورند .منظورمان این است که بیماری نتیجهی
بعضی تغییرات در فرد است که به علتِ آنها شخص نمیتواند همهی وظایفِ فردی و خانوادگی ،و مسئولیتهای اجتماعی را
انجام بدهد که معموال از او انتظار میروند .اما ،این نکتهی مهمی است که نقاط قوت و تواناییهای همهی افراد بیمار را بتوان
شناسایی کرد .بههمین دلیلْ افرادی که ناتواناند توانبخشی الزم دارند .وقتی به توان بخشی فکر میکنیم ،معموال به تامینِ
پای مصنوعی و تجهیزاتِ دیگر برای بیمارانی که نمیتوانند راه بروند ،سمعک برای کسانی که نمیتوانند خوب بشنوند ،عینک
برای کسانی که نمیتوانند خوب ببینند و امثال اینها فکر میکنیم.
اما بیمارانِ روانی هم به کمک احتیاج دارند .آن ها به ابزارهای پیچیده احتیاج ندارند ،اما نیازمند محبت ،درک و کمک بیشترند
تا به آن ها کمک کند تا در حد ممکن زندگیِ عادی داشته باشند .همینطور بعضی کمکها در محیطِ اجتماعی (مثال در محل
کار و در مدرسه) به آنچه که توانبخشی میگوییم می توانند کمک بکنند ،و در نتیجه به وحدت و مشارکتِ بیمار در خانواده،
مدرسه یا محل کار و به زندگیِ او در جماعت یاری میکنند .این کارها میتوانند بهدست همهی ما انجام بشوند ،به این شرط
که یاد گرفته باشیم چه کارهایی باید انجام بدهیم .این فعالیتها ،همراه با داروهای موثر میتوانند به بیمارِ روانیِ ناتوان کمک
کنند تا خیلی از مسئولیتهای روزانهاش را انجام بدهد و شاید هم به زندگیِ عادی برگردد.
1۶
-در این متن منظور از دکتر ،روانپزشک است .اما ممکن است در نقاطِ فقیر و دورافتاده روان پزشکی وجود نداشته باشد .در شرایط وخیم ،دکترِ
حاضر در محل می تواند بر اساس اخالق و قواعدِ پزشکی و قانونی ،به جای روانپزشک راهنماییهایی بکند.
24
25
بیماریهای روانی همیشه ،به خصوص در مراحل اولیه ،به آسانی قابل تشخیص نیستند .همهی ما افرادی را دیدهایم که دچارِ
بیماریهای روانی اند ،اما ممکن است آنها را به این شکل تشخیص نداده باشیم .هر جماعتی اسمهای مختلفی برای این
بیماریهای روانی دارد .معموال اسمِ این افراد را دیوانه ،کمعقل یا جنزده و امثال اینها می گذارند .بعد از خواندنِ این
دست نامه متوجه میشوید افرادی که این اسمها را بر رویشان میگذارند از بیماریهای روانی رنج می برند و این را هم یاد
میگیرید که حالِ خیلی از آنها میتواند با دارو بهتر بشود یا حتی به زندگی عادی برگردند.
فصل بعدی در بارهی انواعِ بیماریهای روانی برایتان میگوید .اما اول الزم است بعضی جنبههای همگانیِ بیماریهای روانی را
بدانیم و بفهمیم.
26
آشفتگی کالمی
شخص ممکن است چیزهایی بگوید که احتماال نمیتواند حقیقت داشته باشد؛ بیش از حد حرف میزند ،یا خیلی کم ،یا اصال
حرف نمیزند؛ یا طوری صحبت میکند که هیچ کسِ دیگری نمیتواند آنها را بفهمد .بعضی وقتها این افراد ممکن است
حتی موقعی که دور و برِشان کسی نیست ،با خودشان حرف بزنند ،یا حرفی که میزنند اصال بهنظر نمیآید که معنایی
میدهد.
بعضی افراد وجود دارند که بارها و بارها برای خودشان بیش از حد میخندند یا گریه میکنند یا بیدلیل خیلی برانگیخته و
عصبانی میشوند .وقتی علت را از آنها می پرسند نمیتوانند دلیلاش را بگویند .شخص ممکن است خیلی غمگین باشد یا
ممکن است حتی به دالیلِ خیلی کم اهمیت گریه کند؛ یا کسی که قبال بانشاط بوده ممکن است ترسان یا نگران بشود ،از
صحبت کردن خودداری کند؛ یا م مکن است حتی در موردِ خودکشی فکر کند؛ یا بیخود وبیجهت بانشاط و هیجانزده بشود.
ممکن است بی عاطفه گی هم نشان بدهد ،انگار که همهی احساسات اش از دست رفته باشد .ممکن است احساساتی نامناسب با
27
شرایطِ مختلف هم نشان بدهد .مثال ،در صورتِ مرگ عضوی از خانواده ،وقتی که همهی دیگران غمگین اند و گریه میکنند،
ممکن است بیتفاوت باشد ،یا حتی بخندد.
آشفتگیِ فکر
بعضی اشخاص به فکرهای عجیبی دچار میشوند که جزوِ روش معمول فکر کردن شان نبوده .ممکن است اعتقاد داشته باشند
یا فکر کنند که مردم از آنها متنفرند یا میخواهند به شکلی به آنها صدمه بزنند ،در حالی که هرکسی در اطرافشان میداند
که این حقیقت ندارد .ممکن است مشکوک باشند که افرادی دیگر ،شناس یا ناشناس ،دارند سعی میکنند مسمومشان کنند
یا پولشان را به جیب بزنند .بعضی شان ممکن است به همسرشان مشکوک بشوند که روابط نامشروع دارند .آنها به این فکرها
و عقاید محکم میچسبند ،در حالی که همهی اطرافیان سعی میکنند آنها را قانع کنند که این فکرها و باورها غلط اند.
آشفتگیِ شنوایی
بعضی از بیمارانِ روانی صداهایی میشنوند که با آنها صحبت میکنند ،حتی موقعی که هیچ کسی نزدیکشان نیست و،
بنابراین ،ممکن است به این صداها جواب بدهند .این صداها از نظرشان خیلی واقعی اند ،و وقتی از آنها دستور میگیرند که
چهکار کنند ،مطابق دستور عمل میکنند .بههمین دلیل ،در بعضی موارد ،وقتی که رفتار عجیب از خودشان نشان میدهند،
ممکن است آن را به این خاطر انجام بدهند که دارند دستورِ آن صداها را اطاعت میکنند .اما از این که بگذریم ،در آدمی که
باقیِ رفتارهایش طبیعی است ،علتِ این آشفتگی میتواند چیز کامال دیگری باشد.
خیلی از آدم هایی که به بیماریِ روانی دچارند نوعی اختالل در خواب هم دارند .نمیتوانند به خواب بروند؛ یا اگر بهخواب بروند
بارها و بارها در طول شب بیدار می شوند؛ یا ممکن است صبح زود بیدار بشوند و نتوانند بعد از آن بخوابند .بعضی بیماران
زیاد خوابی دارند .بعضی افراد هم ممکن است اشتهایشان اشکال داشته باشد .ممکن است عالقه به خوردن را از دست بدهند و
29
وزن کم کنند ،یا ممک ن است شدیدا خواهانِ چای ،قهوه یا سیگار بشوند ،یا ممکن است پراشتها بشوند و بیحسابوکتاب وزن
اضافه کنند.
بعضی از بیمارانِ روانی عالقهی شان را به بهداشت فردیِ اولیه ،مثل شستن دست ،یا حمام کردن یا شانه کردنِ مو از دست
میدهند .ممکن است روزهایی طوالنی لباس کثیف بپوشند و حتی آنها را خاکی کنند .در حالی که دیگران ظاهرِ شخصیِ
نامناسبِ آنها را ناراحت کننده و نادرست می بینند ،خودشان از آن ناراحت نمیشوند.
بعضی از بیمارانِ روانی به شکلی رفتار میکنند که جامعه آنها را به راحتی نمی پذیرد .ممکن است بددهن بشوند و به مردم
اطرافشان حمله کنند ،به خصوص در موقعی که عصبانی بشوند؛ غافل از آن که نمیتوانند حس کنند که قبلترها در همان
موقعیت یا مشابه آن هم عصبانی شده بودند ،اما این رفتار از آنها سر نزده بوده .ممکن است وسط هر کاری ول کنند و تمام
روز را پرسه بزنند .این تغییرها ممکن است کم کم یا یکباره باشند .ممکن است خودشان را خستگی ناپذیر نشان بدهند ،ممکن
است نتوانند در یک جا بنشینند ،اما ممکن است مدتِ زیادی شوقِ باال و پایین پریدن داشته باشند ،یا بدنشان را پس و پیش
3۰
(مثل تاب) تکان بدهند ،یا ممکن است بیش از حد فکرشان مشغول مسائل مذهبی یا فوق طبیعی بشود .ممکن است آشغال
جمع کنند و آنها را در خانه شان نگهدارند یا چیزهای عجیب و غریبی را در کیف بگذارند و هر جا که میروند با خود ببرند.
یادآوری:
بعضی از افرادی که صرع دارند هم ممکن است مثل شخصی رفتار کنند که مشکلی روانی دارد :آنها میتوانند کارهای عجیبی
انجام بدهند یا چیزهایی ببینند که واقعیت ندارند ،چون ک ه هم صرع و هم بیماریهای روانی بیماریهای مغزی اند .صرع
معموال بیماریِ روانی به حساب نمی آید ،بلکه آن را یک بیماری جسمیِ مغزی میدانند .این بیماری بهشکل معمول باعث
تشنجِ (گرفتگیِ پشتِ سرهم و شدیدِ ماهیچهها) بیمار میشود ،اما بعضی وقتها میتواند بر روی رفتار و ادراکاتِ او به
شکلهای دیگری تاثیر بگذارد.
31
با دانستنِ نشانههای باال ،ممکن است فکر کنید اشخاصِ زیادی را میشناسید که آشفتگیهایی در خواب یا فکرهای مشکوکی
دارند یا بهشکلی رفتار میکنند که به نظرتان عجیب میآید .ممکن است از خود بپرسید آیا همهی این افراد دچارِ بیماری روانی
اند یا نه؟ پاسخ این است" :بله ".امروزه بیشتر اشخاصِ مریض شناسایی نمیشوند .در عینِ حال ،همهی افرادی که غیرعادی
رفتار می کنند حتما نباید از نظر روانی مریض باشند .یعنی در حالی که بعضی از آنها مم کن است دچارِ بیماریِ روانی باشند،
بعضی دیگر ممکن است نباشند .در موقعِ تعیین این که آیا این فرد یا آن فرد اختاللِ روانی دارد یا نه ،باید از خودتان این سه
سئوال را بپرسید:
- 1آیا رفتارش فقط در همین اواخر عوض شده است؟ (یا اینکه شخص مدت زیادی ،مثال از دورانِ جوانی ،اینطور بوده).
- 2آیا تغییر رفتار شخص باعث ناراحتی یا آشفتگی در خود شخص ،یا خانواده یا در جماعت محل زندگیاش شده است؟
- ۳آیا رفتارش آن قدَر عجیب است و با جماعت فرق دارد که مردم قبول دارند این شخص بایستی "بیمار" باشد؟
اگر پاسخ هر سه سئوال "بله" باشد ،آن وقت کامال احتمال دارد که شخص دچارِ نوعی بیماریِ روانی باشد .اگر شکــِّی در پاسخ
به این پرسشها داشته باشید ،همیشه می توان توصیه کرد که از دکتر بخواهیم او را معاینه کند تا بودن یا نبودن بیماریِ روانی
را مشخص کند .چون شناساییِ زودترِ بیماری برای شروع درمان اهمیت دارد ،درمانِ زودرس میتواند از بدترشدنِ مریضی
جلوگیری کند ،یا شاید هم آن را معالجه کند.
وقتی که بدانید یا بشنوید کسی به درمانِ روانی احتیاج دارد ،خیلی مهم است که به این افراد کمک کنید تا دستشان به
درمان برسد .چون بیشترِ اینها ،هر چند همهشان نه ،میتوانن د با دارو درمان بشوند یا میتوانند بهتر بشوند .حاال ببینیم چه
32
روشهای درمانی
-درمانِ دارویی
معمولیترین شکلِ درمان بیماریهای روانی درمانِ دارویی است .اینها معموال در سادهترین مراکز بهداشتی در دسترس ا ند یا
میتوانند از داروخانه ها تهیه بشوند .این داروها به شکل قرص ،شربت ،یا آمپول وجود دارند .حتی خیلی از اشخاص فقط یک
آمپول در هر ماه نیاز دارند؛ بیشترِ افراد دیگر فقط یک نوع دارو در موقع شب الزم دارند .خیلی مهم است که به یادِمان باشد
که داروها بایستی به م دتی که دکتر تعیین میکند بهشکلِ منظم مصرف بشوند .برای اینکه مطمئن بشویم دارو در زمان
درست و به مدتِ الزم مصرف میشود ،بیمار باید تحت نظر باشد .17بعضیها در تمام مدت زندگیشان به دارو نیاز دارند.
متاسفانه ،دیدنِ شخصِ بیماری که داروها را چند روزی میخورد و بعد بدون مشورت با دکتر آنها را ترک میکند خیلی
عادی است .افرادی ممکن است مصرفِ دارو را ترک کنند چون حس میکنند حال شان بهتر شده ،یا چون مصرف این داروها
مشکالت دیگری (یعنی عوارضِ جانبی) 1۸برایشان ایجاد می کند یا چون فورا بهتر نشده اند .این کار معموال باعثِ مریض
شدنِ دوبارهی شخص میشود ،و هر بار که این وضع اتفاق میافتد ،درمان با داروها سختتر و کماثرتر میشود.
17
-یکی از مهم ترین مشکالتی که درمانِ دارویی را بینتیجه میکند ن بودنِ مراق بِ و پرستارِ هشیار است .برای جلوگیری از نخوردنِ احتمالی و
دست کاری در مقدارِ و تعداد داروها الزم است که داروها با نظارتِ چشمیِ یک نفرِ معیّن از نزدیکان به بیمار داده بشود ،چونکه احتمال زیادی هست
که بیمار خودش به نتیجه برسد که داروها بیفایده اند یا باید کموزیادشان کرد .در صورتِ هر گونه شکایتِ جدیدِ بیمار یا دیدنِ عالئمی تازه در بیمار
باید پزشک را در جریان گذاشت تا داروها را اصالح یا کموزیاد کند .داروهای روانی معموال -با چند بار آزمون و خطای دکتر با وضعیتِ خاصِ بیمار
تنظیم می شوند .این تماس با پزشک غیر از مراجعهی منظم به او است.
1۸
-هر دارو به موازاتِ اثراتِ مطلوبِ درمانی ممکن است باع ثِ بعضی عوارض ناخواسته هم بشود .عوارضِ جانبی یعنی دارو ممکن است مشکلِ اصلی را
درمان بکند ،اما مثال ممکن است خوابآلودگی و گیجی یا فشارِ خون ،خشک شدنِ دهان ،خشکی ماهیچه یا گرفتگیِ عضله و ...را هم با خودش بیاورد.
33
در همهی انواعِ بیماریهای روانی ،خودِ افراد بیمار و خانوادههایشان نیازمندند که با گوش کردنِ واقعی حرفهایشان درک
بشوند و در این مورد که چطور میتوانند با مشکالتشان برخورد کنند مشاوره بگیرند .19در بیشترِ موارد فقط با گوش کردنِ
بیقضاوت به حرفهایِ فردِ درمانده یا اعضای خانوادهی او بهخوبی میتوانید به آنها کمک کنید .اگر با اینحال نمیتوانید
کمکی کنید ،میتوانید از دکتر یا ریش سفیدِ دهکده و جماعت بخواهید که به بیمار مشاوره بدهند.
خالصهی کالم:
-بیماریهای روانی می توانند با اختالل در کالم ،در خُلق و احساسات ،در خواب و اشتها ،در افکار ،در شنیدن و
دیدن ،در بهداشتِ فردی و در رفتارِ اجتماعی؛ و به طورِ خالصه ،با تغییرِ چشمگیر در رفتار یا با فکره ای عجیب
شناخته شوند.
-این بیماریهای روانی می توانند با داروهایی در طی مدتی درمان بشوند .طولِ درمان تا حدّی وابسته به طول
مدتِ بیماری تا قبل از شروعِ درمان و طولِ مدتِ توانبخشی و اجتماع درمانی است.
-بااین حال ،بیماران روانی (هر نوع بیمارِ روانی) میت وانند در کارها مشارکتِ فعاالنه داشته باشند و به فعالیتهای
خانوادههایشان و حتی به جماعت شان کمک کنند.
19
-این کار قبل از هر کس به کمک مشاور و روان شناسِ متخصص مشکالتِ روانی و شخصیتی انجام می گیرد .اما در صورت نبودنِ آنها هرکس که
بتواند گوشکردنِ بیقضاوت و بیدخالت و بینصیحت و همراهی با بیمار و خانوادهاش را بهدرستی و با احتیاط انجام بدهد ،می تواند کمکی فوری را به
آنها برساند.
34
۲۰
- ۳انواع بیماریهای روانی
بعد از آشنایی با مشخصاتِ همگانیِ بیماری های روانی ،حاال برویم به سراغِ نگاهِ کوتاهی به انواعِ اصلی بیماریهای وخیمِ
اثرگذار بر ذهن و مغز که احتمال دارد در مدتِ کارتان در یک جماعت با آنها برخورد کنید.
-روانپریشی (سایکوز)
-افسردگی
-عقب ماندگی ذهنی (کند ذهنی)
-صرع
روانپریشی
روان پریشی به گروهی از بیماریهای شدیدِ روانی اشاره میکند که همگی شباهتهایی با هم دارند .مشکلِ اصلیِ روانپریشها
این است که این افراد تماسشان را با واقعیت از دست میدهند و در دنیایِ "خیالیِ" خودشان زندگی میکنند .این وضعیتی
است که معموال به آن دیوانگی یا جنون میگویند .شخصِ روان پریش معموال بعضی یا بیشترِ عالمتهای زیر را از خود نشان
میدهد:
-خیلی حرف میزند یا اصال حرف نمیزند ،چیزهایی را میگوید که بیمعنا هستند یا قابل فهم نیستند؛
-خُلقِ او از عصبانیت تا بیاحساسی (دلمردهگی ،بی عاطفهگی) تا پرنشاطی و فریاد زدنِ بیدلیلِ کلمات عوض میشود؛
-بیخوابی زیاد و/ی ا آشفتگیِ خواب دارد؛
-باورهای نادرستی را بهزبان می آورد ،معموال به شکلِ بدگمانی و سوءظن؛
-بیدلیل با خود صحبت میکند و بهخودش میخندد؛
-صداهایی را میشنود که واقعا وجود ندارند؛
-به بهداشت فردی بیتوجه است ،دور از خانه و خانواده پَرسه میزند؛
-ممکن است بیخود و بی جهت عصبانی بشود و ممکن است سعی کند که به دیگران حمله کند؛
-عاداتِ کاریاش ضعیف است (مثلِ دیر رفتن به سرِ کار ،تمام نکردن وظایف در سرِ کار) یا خودداری از انجامِ هر نوع کاری.
به احتمالِ زیاد در جماعتِتان افرادی را دیدهاید یا در بارهیشان شنیدهاید که رفتارشان این طوری است (بعضی از پزشکان
ممکن است به این نوع مریضیْ اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی بگویند.).
در بعضی موارد ،روان پریشی یکدفعه پیش می آید .در موارد دیگر ممکن است در طول گذشتِ زمان کمکم پیش بیاید .هرقدر
که روان پریشی را زودتر کشف کنیم و به درمان مشغول بشویم ،همانقدر برایِ خودِ شخص و خانوادهاش بهتر است .خیلی از
20
-برای آشنایی با طبقهبندی این بیماریها به پیوس تِ آخرِ این متن نگاه کنید.
35
افرادِ روان پریش با دارو به سرعت حالشان بهتر می شود [نه این که کامال درمان بشوند] و نیازی ندارند که در بیمارستان
بستری بشوند .اشخاص روان پریش الزم است با داروهایی درمان بشوند که الزم است بهشکلِ منظم و در طیّ مدت درازی
مصرف بشوند .اگر حتی فرد بهتر بشود ،و عادّی رفتار کند ،داروها نبایستی بدون دستور پزشک قطع بشوند .این کار برای
پیشگیری از برگشتِ (عودِ) مریضی است .این پیشگیری به خصوص در موقعی مهم است که خشونتی اتفاق افتاده باشد و
خانواده ممکن باشد در صورت تکرار این خشونت از مریض شان دیگر مراقبت نکنند .بعضی داروها به صورت آمپولهایی وجود
دارند که هر ماه فقط یک بار تزریق میشوند .همین میتواند درمان منظم را آسانتر کند ،یعنی درمان بیشتر دمِ دستِ مریض
21
و خانوادهاش باشد.
لطفا این نکات را در بارهی داروهای مریضهای روانپریش بهیاد داشته باشید:
-اینها قرص خواب آور نیستند ،بلکه داروهایی هستند برای این که مریض حس بهتری داشته باشد و بهتر رفتار کند.
-این داروها بعضی اثرهای جانبیِ آزاردهنده ،مثلِ گیجی یا گرفتگیِ عضله ،دارند .از دکتر در مورد این مشکالتِ جانبی و راهِ
درمانشان پرسش کنید.
-این داروها بایستی تا زمانی که دکتر دستور می دهد مصرف بشوند .اگر قطع بشوند ،ممکن است مریضی برگردد .در بعضی
موارد درمان ممکن است سالها یا حتی در همهی عمر طول بکشد.
-لطفا به اعضای خانواده توصیه کنید که مصرفِ این داروها ،تا زمانی که دکتر دستورِ قطعِ آنها را بدهد ،بایستی ادامه پیدا
کنند – حتی بعد از این که مریض تا حدودی بهتر شده باشد.
ـ در وضعیتهای وخیمِ مریضی ،اگر بیمار نخواهد پیشِ دکتر برود ،یا اگر ناآرامی یا خشونتی پیش آمده باشد ،دارو میتواند
بهشکلِ قطره در هر غذایی یا آب و هر نوشابهای به مریض داده شود .در این باره از دکتر بپرسید.
-برای خیلی از اشخاصی که مدتی طوالنی به دارو نیاز دارند ،یا از خوردن دارو خودداری میکنند ،یک تزریقِ ماهیانه کافی
است .با دکتر در این باره صحبت کنید تا راه و چاره را بگوید .قبل از شروع درمانِ دارویی ،به توصیههای اخالقی و شرایطِ
22
قانونیِ مربوط به رضایتِ آگاهانهی بیمار و خانوادهی او توجه داشته باشید.
افسردگی
در این نوع بیماریِ روانی ،فرد بیخود و بی جهتْ غمگین یا عصبانی و بدخُلق است .در بیشترِ موارد نسبت به دیگران احساسِ
نفرت دارد ،به خصوص در مورد افرادِ قبال عزیزِ خودش .در این وضعیت احساسِ گناه شدید میکند .ممکن است حس کند که
نمیتواند هیچ کاری انجام بدهد ،یا ممکن است بیشتر وقت اش را گریه کند ،یا حتی ممکن است بخواهد دست به خودکشی
بزند .هر کسی در جماعت گیج می شود که چرا این آدمْ این همه غمگین است؛ خودِ شخص هم نمیتواند بگوید چرا .نکاتِ زیر
مهمترین نشانههای افسردگی اند:
21
-بیمار و مراق بِ خانوادگیِ او ممکن است از خوردنِ چندباره و هر روزیِ دارو حوصله شان سر برود ،گیج بشوند ،فراموش کنند ،یا عمداً یا اشتباهاً دارو
را کم یا زیاد کنند ،اما تزریقِ یک بار در ماه خیلی مشخص و معلوم است .مشکلِ هزینهی باالترِ دارویِ هر روزه هم ممکن است وجود داشته باشد.
22
-رعای تِ اصولِ اخالقی یعنی با خبر کردنِ مریض و خانوادهی مریض از اقداماتی است که کسی دیگر برای مریض میکند.رضایتِ آگاهانهی بیمار یا
خانوادهی او ،بیشتر موقعی پیش میآید که می خواهند مریض را به زور به مطب یا بیمارستان ببرند یا به زور به او آمپول بزنند .قانونهای هر کشوری
باید شرایطی برای اینکار پیشبینی کرده باشد .در ه ر دو وضعیت باال ،معموال بیمار نسبت به واقعیتِ وضع و حال اش ناآگاه است ،و این خانواده است
که باید از هر دو نظر رضایت داشته باشد.
36
خودِ شما مشخصا بعضی افراد را در جماعتِ خود دیدهاید که به اینشکل رفتار می کنند .اگر معلوم شد کسی بعضی از این
نشانه ها را دارد ،احتمال دارد که به افسردگی مبتال باشد .افسردگی هم مثل روان پریشی محتاجِ درمان با دارو است .اگر درمان
زود شروع بشود مهم است .اگر درمان عقب بیفتد ممکن است خطرِ خودکشی پیش بیاید.
دکتر برای افرادِ افسرده ،مثلِ مواردِ روان پریشی ،دستورِ دارو می دهد .این که مریض داروها را منظم بخورد مسئولیت شما است.
یادتان باشد ،اگر که مریض درمان را دنبال نکند ،هم او و هم اعضای خانوادهاش صدمه می بینند ،و ممکن است خطرِ خودکشیِ
واقعیِ مریض پیش بیاید .به خانواده مشورت بدهید که در برابر نشانههایِ هشداردهندهی خودکشی هشیار باشند و از آنها
بخواهید که اگر حس میکنند این خطر وجود دارد مریض را بهحالِ خود تنها نگذارند.
بعضی افرادِ افسرده ،غیر از دارو به چیزهای دیگری احتیاج دارند مثلِ مشاوره با مشاور یا رواندرمانگر ،مثلِ دانستنِ اطالعاتی
در بارهی چند وچونِ بیماری و مثلِ اطمینان از این که حالشان میتواند بهتر شود .آنها بهکسی احتیاج دارند که به
مشکالتش ان گوش بدهد ،آنها را درک بکند ،و کمکشان بکند تا حریفِ فشارهای زندگی بشوند .اینجا همانجایی است که
میتوانید کمکِ زیادی به آنها بکنید .مشغول شدنِ بیمار به فعالیتهای بامعنا هم میتواند به او کمک کند تا ،با پرت کردنِ
37
2۳
حواساش ،دائم نگرانِ بیماریاش نباشد.
عقبماندگیِ ذهنی به گروه دیگری از شرایط اشاره میکند که بر روی مغز اثر میگذارند .عقبماندگیِ ذهنی اگرچه که به
معنای دقیقِ کلمه نوعی بیماریِ روانی نیست ،با وجود این در خیلی از کشورها مددکارانِ بهداشتِ روانی با این بیماری سروکار
دارند و به افراد مبتال و خانوادههایشان کمک میکنند .بنابراین بهشکلِ کوتاهی در اینجا توضیح داده میشود:
احتمال زیادی هست بعضی بچهها را در جماعتتان دیده باشید که مثل بچههای همسنشان رفتار نمیکنند .مثال بچهای 10
ساله که معلوم میشود نمیتواند کارهایی را انجام بدهد که بچهی پنج ساله انجام میدهد .این نوع بچهها مهارتها را بهسرعتِ
بچههای دیگر یاد نمیگیرند و کامل نمیکنند .در بارهی این بچهها میگویند که دچارِ عقبماندگیِ ذهنی اند .لطفا یادتان
باشد که عقبماندگیِ ذهنی نبایستی با "کودکواری" (بچهماندگی) اشتباه بشود .خیلی از بچهها کمی کودکوار و بازیگوش تر
از سنشان رفتار می کنند .این رفتارها به معنیِ عقبماندگیِ ذهنیِ آنها نیست.
بچههای عقبمانده در همان سنی که بچههای دیگر می نشینند ،میایستند یا راه میروند ،نمیتوانند این کار ها را بکنند.
نمیتوانند بهاندازهی بچههای دیگرِ همسنِّ شان چیزی را یاد بگیرند ،و به نظر کندذهن میآیند .آنها نمیتوانند در بازیهایی
شرکت کنند که بچههای همسنِّشان معموال میکنند ،و مشکالتی با درس و مشق و فعالیتهای مدرسه دارند .عالئمِ زیر،
2۳
-شنیدنِ پادکست رادیو مرز ،اپیزود - ۴۶افسردگی می تواند حس و حالِ افراد افسرده و مرز بین آنان با دیگران را می تواند روشن کند.
2۴
:self esteem -حرم تِ نفس یا عزتِ نفس ،بازتابِ ارزیابی یا برآوردِ یک فرد از "منِ " خود و ارزشهای خود است.
self confidenceبه معنای اعتماد به نفس یا خودباوری است که نشانهی اعتماد و باور به استعدادها و تواناییهای خود در انجامِ موفقِ یک کار یا
کارهای مختلف ،به دلیلِ تجربیاتِ قبلی است .در این جا اولی مطرح است.
38
صرع
صرع نوعی بیماریِ مغزی است و به همین دلیل شبیه بیماریِ روانی است .در بعضی از انواعِ صرع ،ممکن است عالمتهایی
شبیه نشانههای روان پریشی ظاهر بشود ،نشانههایی مثلِ دیدنِ چیزهای عجیبوغریب یا رفتار بیمنطق و نامناسب.
صرع وضعیتی است که همه تان بایستی با آن خیلی آشنا باشید .ممکن است آن را در بچهها و بزرگسالهای جماعتتان دیده
باشید .معموال آن را غش میگویند که بر روی اف رادِ زیادی از کودکان و بالغین اثر میگذارد .در این بیماری ،شخصِ مبتال
یکدفعه هشیاریاش را از دست میدهد ،به زمین میافتد ،و شروع می کند به حرکاتِ لرزشی در اعضا و بدناش .این غشها
معموال همراهِ کف کردنِ دهان ،گازگرفتنِ زبان و زخمزدن به بدن هستند .این وضع از چند ثانیه تا چند دقیقهای طول
میکشد و بعد از تمامشدنِ حمله ،شخص هشیاریاش را بهدست میآورد ،اما چند دقیقهای گیج بهنظر میرسد .این حملهها،
بدون توجه به این که شخص کجا باشد ،میتوانند در هر وقتِ روز یا شب اتفاق بیفتند.
بههمیندلیل ،خیلی مهم است که مطمئن بشویم که آدمِ صرعی ،بهتنهایی نزدیکِ آب نرود ،رانندگیِ نکند یا سوار
دوچرخه و موتور در جاده نشود یا نزدیک ماشینآالتِ خطرناک کار نکند .همینطور ،بدون نظارتِ پزشکیِ مناسب،
مثلِ سیم بانِ دکلِ برق در ارتفاعِ زیاد کار نکند ،یا روی اجاق یا آتش غذا نپزد .مریضِ صرعی اساساً نیازمندِ درمانِ
2۵
http://whqlibdoc.who.int/hq/ 1991/۳1922_22-2۴ .pdf -
39
پزشکی است .دکتر داروهایی میدهد که جلوی غش های بیشترِ مریض را بگیرند یا حداقل کمتر از قبل غش کند .و مثلِ
بیماریهای دیگر ،این دارو ها هم الزم است مدت زمانی طوالنی مصرف بشوند ،حتی اگر شخص غشهای دیگری نکند .در
واقع ،میلیونها نفرِ دچارِ صرع در همهی دنیا این داروها را برای همهی عمرشان میخورند.
برای دادنِ توصیههای بیشتر به خانوادهها ،میتوانید از دستنامهی سازمانِ بهداشتِ جهانی در زمینهی آموزشِ جماعت برای
افرادِ دچارِ ناتوانیها ،شمارهی 21اطالعاتِ بیشتری بگیرید ک ه اسم اش این است" :بستهی آموزشی برای عضوی از خانوادهی
بیمارِ صرعی – اطالعاتی در بارهی ناتوانی و آنچه که میتوانید برایاش انجام بدهید" تهیهشده در سازمانِ بهداشتِ جهانی،
ژنو.19۸9 ،
-این داروها ممکن است اثرهای جانبی ای مثل گیجی ،لرزش ،یا تورمِ لثه داشته باشند .از دکتر در بارهی این اثرهای جانبی و
چارهشان بپرسید.
-این داروها تا زمانی که دکتر دستور میدهد باید مصرف بشوند .اگر قطع بشوند ،حملههای صرعی میتوانند دوباره اتفاق
بیفتند .درمان ممکن است چندین سال و در بیشتر موارد تا همهی عمر طول بکشند.
-لطفا به اعضای خانواده توصیه کنید که این داروها بایستی مصرف بشوند ،حتی اگر غش قطع شود ،مگر که دکتر دستور
دیگری بدهد.
4۰
معموال ،همهی ما میتوانیم بهشکلی رفتار کنیم تا برای جامعهای که در آن زندگی می کنیم قابلِ قبول باشد .این یعنی همهی
ما وظیفههای مشخصی را که از ما انتظار میرود انجام میدهیم .بعضی از این وظیفهها را خوب انجام میدهیم ،و بعضی دیگر
را آنقــدر هم خوب انجام نمیدهیم .اما با این حال می دانیم که چه کارهایی را باید انجام بدهیم و چطور آنها را انجام
بدهیم .میدانیم که به عنوان همسر ،یا پدر -مادر ،یا کارگر چهکاری را باید بکنیم .همهی ما میدانیم آدمهای اطرافمان
چهچیزهایی را تحمل میکنند و چهچیزهایی را تحمل نمیکنند؛ از آنجایی که برایمان مهم است مردم ما را بپذیرند،
بهشکلی رفتار میکنیم که از ما انتظار میرود .همهی این کارها را به این دلیل میتوانیم بکنیم که عملکرد ذهنیمان
آشفتگی ندارد.
اما ،بعضی از افرادی که دچارِ بیماری روانی هستند حتی بعد از درمان با داروها و توان بخشی هم نمیتوانند به عملکرد
عادیشان برگردند .در بعضی موارد نمیتوانند بهشکلی رفتار کنند که مردمِ اطرافشان انتظار دارند .نمیتوانند وظیفههای
همسر ،پدر -مادر ،کارگر ،دوست ،شهروند ،یا وظیفههایی را که مردم معموال از آنها انتظار دارند انجام بدهند .این یعنی ناتوانی.
آنها از نظر اجتماعی بهشکلی رفتار می کنند که قابلِ قبول نیست .نه به این دلیل که به جامعه محل نمیگذارن د و نه به این
دلیل که از جامعه متنفر اند ،بلکه بهاین علت که رفتارشان بهطورِ طبیعی اینشکلی است ،چون بیماریشان در پشتِ سرِ خود
مشکالتی دائمی ایجاد کرده است ،و در نتیجه ما آنها را ناتوان میشناسیم.
آیا این واقعیت به این معنا است که همهی افرادی که بیماریِ روانی را تجربه می کنند حتی بعد از این که درمان میشوند
نمیتوانند عادی رفتار کنند؟ بههیچوجه! خیلی از افراد بعد از درمان حالشان خیلی خوب میشود .اینها به شرطی که
داروهایشان را منظم بخورند ،از نظرِ اجتماعی به شکلِ قابل قبولی رفتار خواهند کرد .اما ،بعض ی افراد باز هم در انجامِ بعضی از
وظیفههایشان بهشکلی آشفته رفتار میکنند و نمیتوانند همهی چیزهایی را که از آنها انتظار میرود بهشکلِ عادی انجام
41
بدهند .آنها میتوانند بعضی وظیفهها را خوب انجام بدهند ،اما وظیفههای دیگر را نمیتوانند .همین گروهِ ناتوا نان اند که
محتاج کمکِ مخصوصِ شما هستند .در بیشترِ موارد این اشخاص دچارِ روان پریشی اند :با وجودِ بهترین داروها بعضی از
رفتارهای عجیبوغریبشان باز هم ادامه پیدا می کند .بنابراین ،الزم است که به خانواده و جماعت آموزش بدهید و آنها را
پشتیبانی کنید تا حریف مشکالت بشوند و در نهایت این رفتارها را تحمل کنند.
ناتوانی در چه چیزهایی؟
مردم انتظار دارند ما وظیفههای مختلفی را انجام بدهیم .ناتوانیها آشفتگیهایی در انجام هر یک از وظیفههایی است که به
یک زندگیِ بامعنا و مستقل کمک میکنند .برای فهمِ بهتر ناتوانی ،میتوانیم بهشکلِ کوتاه به پیشآمدنِ ناتوانی در زمینههای
زیر توجه کنیم :2۶
ناتوانیِ فردی
-وجودِ ناتوانی و/یا مشکالتی در مراقبت از خود
-کم بودنِ فعالیتهای بامعنا
-بیقراری
-کندیِ عمومیِ فعالیتها
ناتوانیِ اجتماعی:
-کم بودنِ شدیدِ ارتباطِ بامعنا با مردم
-بی عالقهگی به عالقههای عمومی
-ناسازگاری در تماسهای اجتماعی
ناتوانیِ شغلی
-نداشتنِ عالقه به شغل
2۶
-اگر بخواهیم تخصصی صحبت کنیم ،بعضی از این زمینهها به شکل درستتر اسم شان کم شدنِ توانمندی است ،و باقیِ شان ناتوانی است .اما،
به خاطرِ ساده کردن صحبت ،با استفاده از کلمهی ناتوانی ،کم شدنِ توانمندیها هم در این جا ناتوانی به حساب میآید( .پانوشتِ نویسندگانِ کتاب)
42
مراقبت از خود:
از یک سنِ مشخص به بعد ،از همهی ما انتظار می رود که از خودمان و بهداشت فردیِ خودمان مراقبت کنیم .از ما انتظار
میرود که بهشکل منظم به مستراح برویم ،بدنمان را تمیز نگهداریم ،لباسهایمان را تمیز نگهداریم ،تمیز و مرتب غذا
بخوریم ،و بعضی کارهای اساسی را در خانه انجام بدهیم .اما افرادی که ناتوانیِ فردی دارند نمیتوانند همهی این کارها را انجام
بدهند .آنها ممکن است بعضی وقتها این کارها را انجام بدهند ،و بیشتر وقتها اصال انجام ندهند مگر این که از آنها
بخواهند که انجام بدهند .افرادِ شدیدا ناتوان تر ممکن است اصال از خودشان مراقبت نکنند و نیاز به توجه دائمی داشته باشند.
افرادی که ناتوانیِ خفیفتری دارند تالشهایی می کنند تا خودشان را تمیز نگهدارند ،اما باز هم برای همین کار به یادآوری
احتیاج دارند.
فعالیتِ بامعنا:
همه ی ما دوست داریم وقتی که بیداریم خودمان را از نظر ذهنی و جسمی با کاری مشغول کنیم .در موقعِ بیداری یا کاری در
خانه انجام میدهیم ،یا با خانواده و دوستان حرف میزنیم ،یا به رادیو گوش میدهیم ،یا بهچیزی فکر میکنیم .خیلی کم
پیش میآید که چندین ساعت بگذرد و اصال هیچ کاری انجام ندهیم .بعضی بیمارانِ روانی بهنظر میرسد که ساعتهای زیادی
را در روز بدون هیچ کاری میگذرانند .آدمِ شدیدا مریض می تواند کل روز را بدون هیچ کاری بگذراند ،و ممکن است فقط در
اتاقی بنشیند و تمام روز را به جایی خیره بشود ،یا ممکن است دائما حالتهایی بیمعنا و تکراری را از خود نشان بدهد .افراد
ناتوانِ خفیفتر ممکن است یکی -دوتایی کار را انجام بدهند ،اما باز هم نیاز به بارها ناز کشیدن دارند و ممکن است هم خیلی
صریح بگویند که ترجیح میدهند اصال کاری نکنند.
کندی:
معموال وقتی کارهایی را انجام میدهیم یا از ما میخواهند که انجام بدهیم ،آنها را با سرعتی انجام میدهیم که بیشتر مردم
میتوانند آن را طبیعی بشناسند .بعضی وقتها کارها را سریع انجام میدهیم ،و در بعضی موارد ،وقتی که احساس خستگی
43
میکنیم ،آنها را کند انجام میدهیم .افرادی که ناتوانیِ فردی دارند ،معموال انجامِ کار با آن سرعتی که عادی تصور میشود
برایشان مشکل است .آن ها کار را با سرعتی کندتر از سرعتِ معمولی انجام میدهند .افراد شدیداً ناتوان ممکن است اصال
نتوانند آن کار را انجام بدهند ،و کسانی که ناتوانیشان خفیف است کار را انجام میدهند ،اما با سرعتی که خیلی کندتر از
انتظار است.
وظایف همسری:
همهی ما آنچه را که به عنوان همسر از ما انتظار میرود می دانیم .معموال از نظرِجسمی و روحی با همسرمان خیلی صمیمیتر
از هر کسِ دیگری هستیم .حتی اگر با همسرمان توافق نداشته باشیم یا دچار سوءتفاهم باشیم ،معموال با این مشکالت کنار
میآییم ،چرا که زندگیِ مشترکمان را بخشِ مهمی از زندگیِمان میدانیم .هر جما عتی ممکن است انتظارات متفاوتی از یک
همسر داشته باشد ،اما اهلِ هر جایی که باشیم ،معموال میدانیم که به عنوان همسر از ما چه انتظاری دارند ،و سعی میکنیم تا
بهشکلی مناسب با همسرمان رفتار کنیم .افرادِ شدیداً ناتوان ممکن است نتوانند با همسرشان مثلِ قبل از مری ضی رابطه برقرار
کنند ،و به همین دلیل خیلی از انتظارات همسری را نتوانند انجام بدهند ،یا بعضی از آنها را انجام بدهند اما نه همهیشان را؛
و این وضع ممکن است رنجِ زیادی را به همسر تحمیل کند .این بیاحساسی (دلمردهگی ،بی عاطفهگی) میتواند هم از نوعِ
جنسی و هم از نوعِ عاطفی و هیجانی باشد .افرادِ ناتوانِ خفیف ممکن است صمیمیتِ خود را تا حدودی به همسرشان نشان
بدهند ،اما این رفتارشان مثل پیش از مریضی نخواهد بود.
عالقه به کار:
همهی آدم ها میل دارند که یا برای رسیدن به هدفی یا برای رسیدن به درآمد شغلی داشته باشند .ممکن است این شغل در
بیرون خانه باشد ،یا کارهای خانگی باشد؛ مثال در موردِ دانشآموز یا دانشجو ،شغلِ او درسخواندن و حضور در مدرسه یا
دانشگاه است .همهیمان اگر مجبور بشویم کارمان را ،به علتِ مریضی ،مدتِ کوتاهی ترک کنیم عالقهداریم که دوباره به سرِ کار
برگردیم .اما مریضِ شدیداً ناتوان عالقهای به فعالیتهای هدفمند یا برگشتن به کارش نشان نمیدهد .آدم ناتوانِ خفیف کمی
45
عملکرد کاری:
آن بیمارانی که عالقهای به برگشتن به کارشان نشان میدهند و عمال سعی می کنند که کارشان را دوباره شروع کنند ،ممکن
است متوجه بشوند که رسیدن به سطحِ عملکرد سابق برای شان سخت است .فردِ شدیداً ناتوان ممکن است به نظر بیاید همهی
مهارتهای سابقاش را از دست داده است ،و فرد ناتوانِ خفیف ممکن است نههمهی مهارتها را ،بلکه بعضیشان را از دست
داده باشد.
باید ناتوانی را در هر یک از ۵زمینهای که در باال یاد گرفتهاید ارزیابی کنید .در زیر بعضی از سئوالهایی را میبینید
که با پاسخهایشان میتوانید ارزیابی کنید که آیا بیمار در هر یک از ۵جنبهای که گفته شد نوعی ناتوانی دارد یا نه .الزم
نیست که برای هر پرسشْ شدتِ ناتوانی را ارز یابی کنید .با استفاده از روشی که در مستطیلِ باال دیدید فقط یک ارزیابیِ کلی
کنید که در هر یک از پنج زمینه آیا ناتوانی خفیف است یا مالیم یا شدید.
- 2آیا فرد همان صمیمیت و نزدیکیِ را نسبت به همسرش دارد که قبل از بیماری داشته؟
- ۳آیا فرد همان رفتارِ قبلی را نسبت به بچهها دارد که قبل از بیماری داشته؟
این ارزیابی بهشدت مهم است ،چون ناتوانیِ هیجانی -عاطفی میتواند بارِ خیلی سنگینی را به دوش مراقبتکنندگان بیمار
بگذارد .درک و فهم اعضای خانواده بهخصوص در بارهی این ناتوانی مهم است .در ارزیابیتان به نظر و احساس اعضای خانواده
توجه کنید تا بفهمید که ناتوانی شدید ،خفیف یا مالیم است.
تا اینجا ،ارزیابیتان را از شدتِ ناتوا نی انجام دادهاید و آماده شدهاید تا نقشهای بکشید که به توان بخشیِ بیمار کمک کنید.
برای این کار ،لطفا دستورالعملهای مستطیلِ زیر را دنبال کنید:
48
دستورالعملهای توانبخشی
-لطفا به دقت راهنمای ( ۱راهنمای عمومیِ کار با بیمارانِ روانی) ،راهنمای ( ۲راهنمای عمومیِ کمکرسانی به بیمارانِ
روانیِ ناتوان ) و راهنمای ( ۳کار با خانواده) را بخوانید .این مطالب بر روی همهی افراد -صرفِنظر از نوع ناتوانی و
شدت ناتوانی شان -کاربرد دارد.
-برای کمک به فرد دچارِ ناتوانیِ فردی ،لطفا راهنمای توانبخشی ۴را بخوانید.
-برای کمک به کسی که دچارِ ناتوانیِ وظایف خانوادگی است ،لطفا راهنمای توانبخشی ۵را بخوانید.
-برای کمک به فردی که نوعی ناتوانیِ اجتماعی دارد ،لطفا راهنمای توانبخشی ۶را بخوانید.
-برای کمک به بیماری که ناتوانیِ شغلی دارد ،لطفا راهنمای توانبخشی ۷را بخوانید.
-برای کمک به شخصی که ناتوانیِ هیجانی -عاطفی دارد ،لطفا راهنمای توانبخشیِ شماره ۸را بخوانید.
"وقتی کسی به یک اختاللِ ذهنی/روانی مبتال است آدمهای زیادی درگیر میشوند –بهخصوص کسانی که او را دوست دارند -
و این میزان و کیفیتِ مقابلهی آن ها با وضعیتِ بیمار است که مستقیما بر موفقیت یا شکستِ هر درمانی تاثیر میگذارد .یعنی،
نوعِ برخوردِ ماست که بیماری را بدتر میکند ،یا آن را خفیفتر میکند . ...تجربه میگوید که قدری فاصلهگیریِ از بیمار –از
دل نگران کمک میکند(" .بهنقل از خبرنامهی انجمنِ جهانی اسکیزوفرنی (روانپریشی)) روی مهر و محبت – به همهی افراد
49
راهنمای ۱
حاال که می دانید نشانه های بیماریِ روانی چه هستند و این افراد چه نوع ناتوانیهایی را تجربه میکنند ،بهتر است یاد بگیرید
که در جماعتتان چه نوع کاری برایشان میشود کرد .اول از همه بیاییم بفهمیم به این افراد چطور میتوانیم نزدیک بشویم:
-ترس
-چون فرض می گیرند که شخص ممکن است خطرناک باشد ،چیزهایی را بشکند یا از بین ببرد یا دست به خشونت بزند؛
-چون رفتار فردْ پیش بینی ناپذیر است؛
-چون معتقدند که ارواح خبیث روحِ بیمار را زیر نفوذ خود گرفتهاند؛
-چون این نوع افراد "متفاوت" اند و بنابراین باعثِ دردِسر هستند.
-خشم
-چون رفتارِ فرد آزاردهنده و گیجکننده است؛
5۰
-چون فرد بعضی وقتها غیرِمنطقی است و ممکن است کنترلاش سخت باشد؛
-چون مردم نمیتوانند بدانند چرا فرد این طور رفتار میکند؛
-چون خانوادهی فردْ درگیرِ همهی مسائلی میشود که او باعث میشود ،هرچند که مایل نیستند مسئولیتِ کارهای بیمارِ
ناتوانشان را قبول کنند..
-احساسِ گناه
-اعضای خانواده در بیشتر مواقع احساسِ گناه میکنند ،انگار که به یک شکلی مسئولِ گرفتاریِ فردِ ناتوان اند؛
-اعضای خانواده ممکن است فکر کنند که بهخاطر کارِ بدی که کردهاند دارند مجازات میشوند.
اگر به گذشتهی خودتان نگاه کنید ،ممکن است بتوانید به یاد بیاورید که شما هم در برخورد با بیمارِ روانی بعضی از رفتارهای
باال را داشتهاید .یادتان باشد که این نوع برخوردها با چیزی عجیبوغریب مثل بیماریِ روانی "عادی" است .اگر به
مردم در بارهی بیماریهای روانی آموزش بدهیم ،کمکم رفتارشان را عوض می کنند .در مواردِ خیلی کم ،ممکن است با کسانی
روبرو بشوید که واقعا میفهمند بیماری روانی چیست .این افراد میتوانند منبعِ خوبی برای کمک به شما باشند.
27
-طرد کردن
51
2۸
-ممکن ا ست بیمار یا نزدیکاناش ،به سراغِ راه حلهای دیگری غیر از کمک گرفتن از مذهب هم بروند ،مثل مراجعه به ،شمن ( شامان) ،جادو -
درمانگرها ،دعانویسها و درمانگرِ ط بِ سنتی و درمان با داروهای گیاهی و غیره در قبایل و جماعتها و جوامعِ مختلفِ سراسرِ دنیا .درسواحلِ جنوبیِ
ایران ،مراس مِ زار و اهلِ هوا و نوبان ،و دعانویس (اصطالحاً ،مالِّ) راه حلِ اولِ جدّی و دمِ دستی برای بخشی از مردم است .به تازگی بعضی از سایرِ مردم
باز هم ناآگاهانه به سراغِ فالبینان (با قهوه یا بیقهوه) و کالهبردارانِ رمّال یا مدعیانِ ط بِ سنتی میروند که خود را در اینترنت و شبکهها باعنوانِ مبهم
"مشاور خانوادگی " یا دکتر سنتی یا گیاهی معرفی میکنند .روان شناسی و جامعه شناسی و مردم شناسیِ علتِ پذیرشِ این چنین افرادی از طرفِ مردم
یک "بایدِ " فوری است.
52
خالصهی کالم:
-بیشتر مردم وقتی با کسی روبرو میشوند که دچارِ بیماریِ روانی است ،برخوردشان به یک یا چند شکل است :ترس ،خشم،
غم و دلسوزی ،تنفر و خودداری از دیدن بیمار ،یا سرگرمی با وضعِ بیمار .معموال این رفتارها بهدلیلِ ناآگاهی از بیماریهای
روانی است.
-وقتی با بیمارِ روانی روبرو میشوید ،سعی کنید احساس خود را نسبت به او بفهم ید ،نوعِ بیماریِ روانی را ارزیابی کنید،
بررسی کنید که آیا مراقبتِ فوریِ پزشکی الزم است و در این صورت ترتیبِ آن را بدهید ،اعتماد بیمار را با آرامی و خونسردی
و اطمینان بخشی بدست بیاورید ،اگر بیمار یا خانوادهاش به کمک مذهبی اصرار میکنند با آنها بروید .ممکن است حتی
بتوانید درمانگر سنتی را قانع کنید که به بیمار و خانوادهاش اصرار کند که دارو هم بخورد .بعضی وقتها ،وقتتان را با خانواده
بگذرانید تا اعتماد آنها را هم بهدست بیاورید.
-از دستِ بیمار عصبانی نشوید ،به او نخندید ،با او بحث نکنید ،به کسی هم قول نده ید که بیمار با دارو کامالً درمان میشود
و با کمک مذهبی هم مخالفت نکنید.
54
راهنمای ۲
وقتی که با بیماری روانی سروکار دارید ،بایستی فعالیتهای زیر را بدونِ توجه به نوعِ ناتوانی ،یا شدتِ ناتوانیِ او انجام بدهید:
دادهاید که با او دیدار کنید ،حتما به قولتان عمل کنید؛ اگر به دلیلی نمیتوانید ببینیدش ،حتما شخص را قبل از آن با خبر
کنید .اگر با شما دارد صحبت می کند ،با توجه گوش کنید .اگر صحبت نمیکند ،با او در بارهی سالمتیاش و موضوعاتِ کلیِ
دیگر صحبت کنید ،حتی اگر عالقهای به آنها نشان ندهد.
بهبودِ نشانه های بیماری را به استفاده از داروها مرتبط کنید .به مصرفِ منظمِ داروها تاکید کنید ،و بگویید در غیر اینصورت
ممکن است بیماری دوباره برگردد .به خانواده کمک کنید که برای شناس اییِ زودرسِ نشانههای برگشتِ (عودِ ،تکرارِ) بیماری
هشیار باشند.
نسبت به فرد قاطع و احترام گذار باشید ،اما مطمئن بشوید که داروهایش را قطع نمیکند .در صورتِ قطع (بهدلیلِ
29
-بعضی از عوارض جانبی ممکن است کمکم از بین بروند ،اما بعضی دیگر می توانند خطرناک باشند و الزم بشود که فورا به سراغِ دکتر رفت .برای
اطمینان از بی خطر بودن یا خطرناک بودن ،اولین کار خواندنِ برگهی راهنمای قوطیِ دارو است .ممکن است دکتر یا مسئولِ داروخانه این موارد
خطرناک را بگویند .اما اگر نگفتند حتما باید از آنها پرسید.
56
بیحوصله گی یا ناامیدیِ بیمار) ،به او تاکید کنید که برای سئوال در بارهی قطع کردن حتما باید دکتر را ببیند .در این حالت،
۳0
به این راهِ حل فکر کنید که آیا میشود -با اجازه و دستورِ دکتر -به جای داروی روزانه ،تزریقِ ماهانه انجام داد یا نه.
۳0
-اگر داروهایی مشابه به شکلِ آمپول وجود داشته باشد ،با این کار قطع کردن دارو شدیدا کم می شود و مراقبِ خانواده یا مددکار هم خیالش از باب تِ
مصرفِ دارو خیلی راحتتر می شود.
57
راهنمای ۳
کار با خانواده
-خانواده در برخوردِ اولیه با بیماریِ روانی چهکار میکند :بیماری معموال در اطرافیان مخلوطی از انکار ،ترس ،خشم ،احساسِ
غم ،احساسِ گناه و ،خوشبختانه در بعضی موارد ،فرصتی برای تقویتِ پیوندِ خانوادگی بهوجود میآورد.
-همین که معلوم بشود عالج کاملی وجود نخواهد داشت ،بلکه بعضی ناتوانیها باقی خواهند ماند ،خانواده ممکن است دورانی
را از سر بگذراند که شبیه غمِ بعد از مرگ عزیزی است :آنها دارند یک عضوِ "سالم" خانواده را از دست میدهند .این واکنشِ
غمآلود مراحلی را طی میکند که خواهید توانست آنها را شناسایی کنید :انکار ،خشم ،تحقیر و ناامیدی (دلسردی و ضعفِ
روحیه) ،و خوشبختانه ،در آخرِ کار قبولِ واقعیت .۳1گرچه ،این قبول میتواند به شکلِ حساسیّت و مراقبتِ بیش از حد به خود
در بیاید ،یا میتواند بیتفاوتیِ آشکار باشد.
-چطور میتوان به آن ها کمک کرد تا بیماری را درک کنند ،و با بیماری و ناتوانیِ بعد از آن کنار بیایند.
کار با خانواده
همانطور که همه میدانیم ،ارزشمندترین چشمهی حمایتِ همهی ما خانوادهمان است .در موردِ کسانی هم که به علتِ بیماریِ
روانی ناتوان شدهاند همین طور است .اما ،کامال معلوم است که اعضای خانواده متوجه میشوند سروکار داشتن با فامیلِ ناتوان یا
بیمارِ روانی سخت است.
معموال متوجه میشوید که بیشترِ خانواده ها در صورتی که حمایت و کمکِ کافی از شما و دکتر بگیرند حمایتگرِ بیمارشان
میشوند .هیچوقت فراموش نکنید که خانواده به اندازهی خودِ شخص محتاجِ کمکِ شما هستند .اول بیایید سعی کنیم بفهمیم
که آنها چطور با بیماریِ روانی روبرو میشوند.
اول به سراغِ برخوردِ بالفاصله یا برخوردِ اولِ اعضای خانواده در موقعی می رویم که بیمار شروع به نشان دادنِ نشانههای بیماری
روانی میکند و بعد به برخورد آنها در موقعی می رویم که ناتوانیِ بیمارشان کامال معلوم میشود.
۳1
-حسهای انکار ،ترس ... ،بخشهایی از مراحلِ فشارِ پس از روانزخم (یا پی.تی.اس.دی ).هستند .برای اطالع دقیق تر از این فشار و مراحلِ آن به
پیوستها نگاه کنید.
58
یادآوری:
منظور از کلمهی "خانواده" در این جا هر کسی است که از نظرِ عاطفی به بیمارِ ناتوان نزدیک است .این افراد شامل اعضای
خانوادهی دو سه نفره تا خانوادهی بزرگ و پر فامیل ،و همین طور دوستانِ نزدیک و باقیِ فامیلهای نزدیک هستند.
وقتی کسی شروع می کند به رفتار غیرعادی یا نشانههای اختاللِ روانی را نشان میدهد ،باقیِ اعضای خانواده ممکن است یک
یا چند برخوردِ زیر را از خود نشان بدهند:
۳2
-همان طور که قبالً اشاره شد ،در ایران و خیلی از نقاطِ دیگرِ دنیا ،مراجعه به رمال و دعانویس هم مطرح می شود و در سواحلِ جنوبِ ایران ه مْ پایِ
درمانهای سنتیِ آفریقای ی یعنی مراس مِ زار و اهلِ هوا و نوبان به وسط کشیده می شود.
۳۳
-در زبانِ مردم به این راهِ حل میگویند "عوض کردنِ آبوهوا " .
59
بهعنوانِ نمونه:
خانوادهای پولدار دختری 22ساله دارد که روان پریشیِ مزم ن (قدیمی) دارد ،یا ناتوانیِ ناشی از بیماریِ روانی دارد .این دختر
بهمدتِ دو سال در یک استراحتگاه روانیِ خصوصی بوده است .پسر 1۸سالهشان هم نشانههای واضحِ ناتوانیِ ناشی از بیماریِ
روانی نشان میدهد .با اینکه در دورانِ دانشآموزی ممتاز بوده ،اما االن از مدرسه اخراج شده است .روزهایش را با گیتار
نواختن ،سیگاربهسیگار کشیدن و خواندنِ کتابِ مصورِ خندهدار بهتنهایی در اتاقاش میگذراند .والدیناش او را پیشِ تعداد
زیادی از درمانگرانِ سنتی و عبادتگاه و هر نوع دکترِ شیّاد بردهاند تا به او کمک کنند تا به " بحرانِ نوجوانی"اش غلبه کند.
تا حاال یکی از دو خانهشان را فروختهاند تا خرج این کارها را بدهند.
با اینهمه هنوز از این خطر غافل اند که دومین فرزندشان هم ناتوانیِ ناشی از بیماریِ روانی داشته باشد؛ به عنوانِ دلیلِ بیمار
نبودناش میگویند که او خیلی خوب گیتار میزند" ،او فقط هنرمند است!" آنها دائماً از قبولِ اینکه هر دو فرزندشان ناتوان
اند خودداری میکنند .یا به کالم دیگر ،باز هم سعی میکنند از عبور از مرحلهی "حاشا" فرار کنند و از ورود به مرحلهی
" ناامیدی و تضعیفِ روحیه" ،و بعدا از ورود به مرحلهی "قبول و پ ذیرشِ واقعیت" خودداری میکنند.
ترس
بعضی از اعضای خانواده بعد از اینکه مرحله ی حاشا و انکار تمام بشود و به این نتیجه برسند که در فرد چیزی هست که واقعا
اِشکال دارد ،ممکن است دچار ترس بشوند .نمیفهمند که برای عزیزشان چه اتفاقی دارد میافتد .حس میکنند که همهاش
بهخاطرِ بعضی گناهانِ گذشته بوده ،و از آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد میترسند .اعضای خانواده ممکن است احساس گناه
و شرم کنند .ممکن است به دنبال توصیههای ریشسفیدان یا رهبرانِ مذهبیِ جماعتشان بروند .ممکن است به درمانگرانی
دینی پناه ببرند که قولِ "درمان"ی را می دهند یا برای دعا و نیاز به جاهای دوری بروند که به داشتنِ خاصیتهای درمانی
برای این نوع مشکالت شهرت دارند .۳۴آن ها حتی ممکن است از نزدیک شدن به شخص هم خودداری کنند ،چرا که میترسند
چیزی غیرمنتظره اتفاق بیفتد.
خشم
بعضی از افراد خانواده بعد از قبولِ این که در فرد چیزی ایراد دارد ،ممکن است خشم را تجربه کنند .از دست او عصبانی
میشوند که چرا غیرعادی رفتار میکند ،و خشمشان را علناً بروز می دهند .ممکن است از دستِ خدا عصبانی بشوند و حیران
بمانند که چرا خانوادهشان دچارِ "بال" شده است .ممکن است این اعتقاد را کمکم پیدا کنند که کسی دارد بر علیهشان جادو
می کند؛ و حتی ممکن است سعی کنند دنبال افرادِ جادو شکن و طلسم بازکُن بروند.
حتی ممکن است از دستِ شما عصبانی بشوند که پیشنهاد میدهید داروها میتوانند به فرد کمک کنند ،یا اینکه میگویید
این مشکل یک جور مشکلِ پزشکی است یا این که باید به سراغِ دکتری بروند .ممکن است بیدلیل و منطق به سرِ شما داد
بکشند و با همسایهها و دوستان شان در روستا و محله زد و خورد کنند .به همین دلیل ،این خشم بخشی از حاشای وجودِ
مشکلی پزشکی است در کارِ مغز ،درست مثل اسهال که مشکلی است مربوط به کارِ شکم.
۳۴
-یعنی مکان یا قبرِ مقدسی که مثال می گویند به شکلِ تخصصی بیشترِ نازاییها را شفا میدهد ،دختر زا یا پسرزا است یا نابیناها را بینا میکند یا
جنون و دیوانگی را خوب میکند.
6۰
بیتفاوتی
اما برخوردِ بعضی خانوادهها با پیشامدِ بیماری و ناتوانی خیلی فرق دارد .اینها خانوادههایی مشکلدار و بیشترشان خیلی فقیر
هستند که بهشکلهای دیگری اهلِ همکاری نیستند .معموال بیتوجه و نامرتِّب هستند ،یا یکی از والدین نوعی مشکلِ روانی
دارد ،یا ممکن است پدری معتاد به الکل یا مواد مخدر در خانهیشان وجود داشته باشد.
این نوع "خانوارهای پرخطر" ممکن است از روبرو شدن با یک بیمارِ روانی در خانه ناتوان یا بیمیل باشند ،بیماری که مشکلِ
تازهای هم به مشکالتِ قبلیِ خانواده اضافه میکند .این نوع خانوادهها ممکن است قبال هم نوعی درگیریِ جدی با مامور
بهداشت داشتهاند ،مثالً به این خاطر که به رعایت فاصله درست بینِ تولدِ کودکان ،واکسن زدن ،یا درمان با پودرِ ضدِ اسهال
(اُ -آر -اس) ۳۵و غیره بیتوجهی کردهاند .خالصه اینکه ،آنها خانوارهایی هستند که بیشترین نیاز را دارند ،اما بهتر میبینند
که کمترین پشتیبانی را بگیرند :خانواده هایی که هر چند ممکن است به بازدیدِ شما از همه نیازمندتر باشند ،اما با روی خوش
به پیشواز نمیآیند.
یا این که ممکن است با این وضع روبرو بشوید که خانواده فرد ناتوان را از خانه بیرون کرده یا بیمار بهشکلِ دیگری بیخانمان
شده است .بایستی بتوانید کمکِ مخصوصی برای این خانوادهها برنامهریزی کنید .یک راهِ انجامِ این کار این است که بیمار را،
برای کمکرسانیِ موقت ،به صورتِ موقت به بعضی از موسسات بسپرید .به جای این کار ،ممکن است بتوانید جماعت یا
خانوادهی دیگری را برای گرفتنِ همین کمک پیدا کنید تا شاید خانواده کمی فرصت پیدا بکنند که از این وضعِ سخت دور
بمانند.
انکار (حاشا)
اه لِ خانواده از قبولِ وجودِ ناتوانی و این که اوضاع هرگز مثلِ قبل نخواهد شد خودداری می کنند .ممکن است دوباره او را به
معابد و درمانگرانِ مذهبی و دکانِ کاله برداران ببرند ،یا اصرار کنند که "دولت باید کاری بکند ".اگر دلیلِ ناتوانی روشن باشد،
قبولِ ناتوانیِ بیمار آسانتر است .مثال اگر کسی در حادثه ای یک پا را از دست بدهد .اما در صورتی که علتِ ناتوانی را نتوان با
چشم دید و فقط روی رفتارِ شخص اثر بگذارد خیلی مشکل تر است که ناتوانی پذیرفته بشود و افراد با آن کنار بیایند.
۳۵
: O. R. S. -پودری که قند و نمک و مواد شیمیایی خیلی الزمی را برای بیماری دارد که دچارِ اسهال یا گرمازدگی یا آفتابزدگی یا ضعف خیلی
زیاد است و در موقعی که سِرُم دمِ دست نیست به جای آن عمل میکند.
61
اول از همه ،خودِ شما باید بفهمید که گفتنِ ا ینکه "این ادعا نمیتواند حقیقت داشته باشد" در خانوادهها کاری است عادی.
اگر این را خوب فهمیده باشید ،برای کمک به خانواده صبرِ الزم را خواهید داشت تا کم کم حاشا را کنار بگذارند و انتظار درمانِ
خودبهخودی را هم نداشته باشند .این کار میتواند مسیری طوالنی و سخت باشد .خانوادهها قبول نمیکنند .میل دارند که
وجود ناتوانیِ دائمی را حاشا کنند و به انتظارِ درمان بهدستِ درمانگرانِ سنتی و همه جور کالهبردار ثروتهایشان را تلف
کنند ،یا ممکن است بیمار را یکی بعد از دیگری به متخصصهای مختلفی نشان بدهند .آنها نیازمن دِ راهنماییِ دائمی و پیگیرِ
شما هستند.
ناامیدی ،خشم
همین که واقعیتِ ناتوانی از طرف اعضای خانواده کامال پذیرفته شد (مثل این که باالخره قبول کنند همسری عزیز مرده است)،
احتمال مرحله ی ناامیدیِ مخلوط با خشم وجود دارد .ممکن است از دستِ خدا عصبانی بشوند و حیرت کنند که چرا به
خانوادهی آنها این "بال" را نازل کرده .ممکن است این باور در آنها تقویت بشود که کسی دارد بر علیهشان جادو میکند.
ممکن است از دستِ شما عصبانی بشوند که چرا در این مرحله به آنها پیشنهاد میدهید با چیزهایی که به اسمِ کارهای
توان بخشی یاد گرفتهاید می توان به بیمار کمک کرد .این خشم ممکن است به نفرتِ آشکار از خودِ فرد برگردد بهطوری که در
بعضی خانوادهها ممکن است به او کامال بیمحلی ۳۶کنند و از خانه بیرون بیندازند.
یادآوری:
در موقعی که خانواده در مرحلهی حاشا یا ناامیدی و خشم است ،به کمکِ آنها نمیتوانید هیچ اقدامِ با فایدهای برای
توان بخشیِ مریض انجام بدهید .تا زمانی که خانواده به مرحلهی قبولِ ناتوانیِ این عضوشان نرسیده باشد ،هر کاری برای
توان بخشی با کمکِ خانواده انجام میگیرند احتماال بهجای کمک ضرر میزنند و احساسهای گناه و بی عُرضِگی را به
احساسهای ناامیدی و خشم اضافه می کنند .تنها کاری که در این مرحله میتوانید انجام بدهید این است که کمک کنید
خانواده ناتوانی را قبول کند.
کسی که حمایت بیشتر از حد می کند ممکن است به فرد اجازه ندهد هیچ کاری انجام بدهد یا ممکن است از دادن فرصت به
او برای روبرو شدن با دنیای بیرون خودداری کند ،چون میترسد که بیماری دوباره برگردد یا مردم بیمارشان را مسخره کنند
۳۶
-طرد کردن
62
و ترسهایی از این جنس .اگر دقتِ بیشتری کنید متوجه می شوید این حمایتِ بیش از حدّ قبل از شروعِ بیماری وجود نداشته
و میتواند به عنوانِ نشانه ی نوعی اندوه و همدردیِ افراطی باشد که آن کس نسبت به بیمار حس میکند .این روشِ رفتار برای
فرد فایدهای ندارد.
به هر یک از بزرگساالن ،به طورِ جداگانه توجه کنید که در کدام یک از وضعیتهای انکار ،خشم ،کینه ،ناامیدی ،گناه ،خِفِّت،
قبولِ بیماری یا "حمایتِ بیشتر از حدّ" هستند .از تکتکِ اعضای خانواده بپرسید که آیا تکتکِ این حسها را در موردِ فردِ
ناتوان دارند یا نه ،و آنها را ارزیابی (سَبُک -سنگین) کنید ،چون ممکن است چند تا از این حسها با هم ظاهر بشوند ،یا
کسی ممکن است گاهی یک حس را داشته باشد و در مواقع دیگر حسی دیگر داشته باشد .برای امتحان کردن :بپرسید آیا
بعضی وقتها عصبانی ،ناامید میشود و یا ...میشود یا نه .به خانواده اطمینان بدهید که همهی این احساسها بخش طبیعیِ
برخورد با از دستدادنِ یک عضوِ " عادیِ" خانواده هستند .با صحبت کردن در بارهی مرحلههای احساسِ سوگ (ماتم) ،۳۸به
خانواده کمک میکنید که به مرحلهی قبولِ واقعیت برسند.
۳7
-این گوش دادن باید موثر و فعال باشد .یعنی قضاوت نکنیم ،دائم به آنها توصیه نکنیم و دستور ندهیم ،حرف شان را قطع نکنیم ،و با زبانِ بدن
(حرکاتِ زبانِ ،مثال تکان دادنِ سر یا جمالت خیلی کوتاه) به آنها بفهمانیم که سرتا پا بهگوش هستیم و دردِ آنها را سعی میکنیم بفهمیم .برای اطالعِ
بیشتر ،نگاه کنید به پیش سخن ابتدا و پیوستهای آخر این متن.
۳۸
-به همگیِ این مرحله های انکار ،خشم ،کینه ،ناامیدی ،گناه ،خِفِّت ،قبولِ بیماریْ مرحلههای سوگ یا ماتم می گویند .برای اطالع بیشتر به بخش
پیوستهای آخرِ این متن ،اختاللِ فشارِ پس از روانزخم نگاه کنید.
63
والدین ممکن است نگران این هم باشند که وقتی مردند به سرِ فرزندِ ناخوششان چه میآید .از طرفی دیگر ،به این علت که
مراقبت از فرزندِ بیمارشان وقتِ خانواده را خیلی بیشتر از حدّ میگیرد [بههمین خاطر اعضای خانواده نمیتوانند با مردم
بجوشند] ،یا به دلی لِ احساسِ گناه ،شرم و تحقیر در جلویِ مردمْ بهخاطرِ رفتار عجیبوغریبِ فرزندشان ،ممکن است احساس
کنند رابطهشان با مردم بهخاطر وجودِ فرزندِ ناخوششان خراب شده است.
روابطِ اعضای خانواده با همدیگر ممکن است به دلیلِ بدخواهی یا طردِ بیمار از طرف بعضی از ا عضای خانوار و حتی به دلیلِ
سنگینیِ وظیفهی مراقبت ۳9و شاید حمایت گریِ بیشتر از حدِِّ اعضای دیگر هم خیلی خراب بشود .مخصوصا اگر بیمار به علتِ
بیماری دست به خشونت زده باشد ،خانواده ممکن است همیشه از پیشآمدنِ دوبارهی خشونت در ترس و وحشت باشند.
بررسی و شناسا ییِ بارِ سنگینی که اعضای خانواده در مراقبت از فرد بر دوشِ خودشان حس میکنند ،و چیزهایی که دقیقا
باعث حس کردن این بار میشود نکتهی مهمی است.
اگر خانوادههای آسیب دیده از ناتوانیِ بیماریِ روانی دورِ هم جمع بشوند تا مشکالت و تجربههایشان را با هم ردّ و بدل کنند
کارِ خیلی خوبی است .این کار به آنها کمک میکند تا احساسهایشان را روشن کنند ،ناتوانی را قبول کنند ،و اعتمادبهنفس
پیدا کنند که میتوانند حریف این وضعیت بشوند.
اعضای خانواده اگر بفهمند که وقتی سعی میکنند مطمئن بشوند مریضشان داروهایش را منظم میخورد (اگر حتی فقط
برای پیشگیری از برگشتِ دوباره ی بیماری باشد) ،اگر بفهمند بیمارشان بایستی مشغولِ بعضی فعالیتهای همجنس با
۳9
-یعنی کسی که مراقبت می کند ،ممکن است انتظار داشته باشد دیگران هم کمک اش کنند و تقسی مِ کار کنند .همین انتظار ممکن است باعث
اختالفِ دامنهدارِ خانوادگی بشود.
64
تواناییاش باشد ،اگر بفهمند با مطمئن شدن از این که از بیمارشان بههیچ شکلی انتقاد نمی شود ،آزار نمی بیند ،مسخره
نمیشود یا بد رفتاری نمی بیند ،به خودِ آنها کمک میشود.
بهخصوص در مرحلهی اولیه ی بیماری ،و باز هم بعد از معلوم شدنِ ناتوانیِ طوالنی ،حمایتِ بیشتری از خ انواده الزم است .این
حمایتها به بهترین شکلی میتواند از راهِ گروههای خودیاری و/یا همیاریِ خانوادههای بیماران بهدست بیاید .این نوع گروهها
نهتنها میتوانند پشتیبانِ عاطفیِ خانواده باشند ،بلکه میتوانند پول و امکاناتی فراهم کنند تا برای وضعیتهای خیلی سخت ،و
در صورتِ فوتِ فردِ مراقبِ خانواده برای مراقبت از اعضای ناتوانِ خانواده مصرف بشوند.
65
راهنمای ۴
در این راهنما یاد می گیرید که چطور به افراد زیر کمک برسانید:
-فردی که مشکالتی در مراقبت از خود دارد.
-فردی که کمفعالیت است.
-فردی که در انجامِ هر کاری کند است.
میتوانید از کسی دیگر در خانواده بخواهید که به شما کمک کند .تالش کنید تا بیمار را قانع کنید که خودش را منظماً بشوید.
برای افرادِ ناتوانِ شدید ،برای شروع سعی کنید تا مطمئن بشوید که مثال برای شروعْ حداقل دو هفتهای یک بار حمام بکند ،و
کم کم تعدادِ آن را زیادتر بکند .برای افراد ناتوان خفیف ،مطمئن بشوید ک ه فرد خودش را هر روز با صابون میشوید؛ که سر و
بدناش شپش ندارد؛ که مویاش شانه کرده باشد و بهصورتِ منظم کوتاه بشود و اینکه ظاهرِ کلیاش مرتب و مناسب باشد.
به او کمک کنید تا لباسها و لوازمِ شخصیاش را به شکل مرتبی کنار بگذارد .مثل جریانِ حمام کردن ،هدفهایی ۴0تعیین
کنید :اول ،این کار دو هفتهای یک بار انجام میگیرد ،و کم کم با تبدیل به عادتی روزانه زیادتر میشود .مطمئن بشوید که
وسایل بهشکل نامرتب دور اتاق پرت نشده باشند.
در بعضی وعدهها با او هم غذا بشوید .این کار فرصتهای خیلی خوبی را بهوجود می آورد تا نشان بدهید که غذا را چطور باید
تمیز خورد و بعد از غذا چطور باید سفره را تمیز کرد .هدفهایی را تعیین کنید و آهسته به سمتِ آنها حرکت کنید .یادتان
نرود که هر وقت پی شرفتی در جهت هدف انجام گرفت ،کارش را تحسین کنید.
بعضی افراد ممکن است رفتارهای متفاوتی در مواردِ مختلف نشان بدهند .مثال ،ممکن است فقط موقعی مرتب و تمیز غذا
بخورند که آن غذا انتخابِ خودشان باشد .خوب است که وعدههای کوچک غذا به او داده بشود و همراه با دیگران خورده
بشود .اگر هم امکاناش باشد ،بردنِ آنها به بیرون و به رستورانها هم میتواند فایده داشته باشد.
۴0
- -منظور این است که قرار بگذارید بیمار به آن جایی برسد که فالن کار مشخص را بتواند درست انجام بدهد.
67
با انجامِ این کار او را به نوعی از فعالیت ذهنی مشغول میکنید .اگر فرد بهشکلِ صریح و عَلَنی به آن نشستها بی عالقگی نشان
بدهد ،در اولِ کار ،مدتِ نشستها را کوتاه کنید و بعد کمکم با دیدنِ کمشدنِ بی عالقگیشان این مدت را طوالنیتر کنید.
اعضای خانواده را قانع کنید تا بهطور منظم برای صحبت کردن با فرد ناخوش قدری وقت بگذارند
حتی اگر در اولِ کار به نظر بیاید که اعضای خانواده عالقهای به این کار ندارند ،میتوانند به نوبت وقت بگذارند .باز هم هدفها
را تعیین کنید ،اما کمکم حرکت کنید.
با این کار قدری فعالیتِ جسمی انجام میگیرد .تغییراتی در لباس ،رفتار و نزاکت به او پیشنهاد کنید تا دیگران او را دست
نیندازند .بازهم ،هدفهایی تعیین کنید و کمکم به سمت رسیدن به آنها حرکت کنید.
یادآوری:
نکتهی مهم این است که بهداشت یار برای این که رابطهاش اعتماد بهوجود بیاورد باید در چند دیدارِ اولْ وقتِ مخصوصی برای
بیمار بگذارد .با خانواده بایستی جداگانه دیدار و گفتگو بشود ،و نه در وقتی که برای فرد ناخوش گذاشتهشده .چون بیمار
ممکن است از صحبت کردنِ بهداشت یار با او در حضور خانواده دلخور بشود.
68
نمونه:
معلمی ۴2ساله بعد از 9ماه تشخیصِ روان پریشیِ مزمن و ناتوانیِ روانی از بیمارستانی روانی مرخص شد .رفتارِ
عجیبوغریباش ،صحبت کردن با خود ،و خشونتِ گاه به گاهِ او با تزریقِ ماهیانهای بهخوبی کنترل شد ،هرچند که با قدری
مقاومتِ او انجام میشد .او شدیدا نسبت به وضعِ خودش و محیط اش بیتوجه بود و فقط با سختیِ زیاد وادارش میکردند که
در این یا آن فعالیت در خانه مشارکت کند .از ترکِ خانه یا انجام هر کاری برای بهداشتِ شخصی و تمیزیاش خودداری
میکرد .وقتی که زناش و مادرش از او کاری میخواستند انجام بدهد ،از دستشان عصبانی میشد.
یکی از فامیل های دور با او صحبت کرد .بیمار باالخره قبول کرد که با او قدمی بزند .کمی بعد قبول کرد که بگذارد همسایهای
او را حمام کند و موهایش را بشوید .کم کم ،با کمک همان فامیلِ دور و همسایه و بهداشت یار قبول کرد از بهداشتِ فردی و
تمیزیاش مراقبت کند .باز هم با کمک و تشویقِ آنها ،شروع به انجام بعضی کارها در بیرونِ خانه کرد.
او هرچند که هرگز کمک و تشویقِ زناش یا مادرش را قبول نکرد ،اما کمکم بهشکلِ پشتِ سرِ هم ،از راهِ تشویقهای
برنامهریزیشده و صبورانهی غیرِخودیها در همهی فعالیتها پیشرفت کرد.
69
راهنمای ۵
در این راهنما یاد می گیرید چطور به کسی کمک کنید که این مشکالت را دارد:
- 1با اعضای خانواده در بارهی همهی فعالیت هایی صحبت کنید که قبل از شروعِ بیماریِ فرد معموال با هم انجام میدادند.
- 2فهرستی از فعالیتهایی تهیه کنید که خودِ فرد معموال در آنها شرکت میکرد ،اما دیگر شرکت نمیکند.
- ۳مطمئن بشوید که این فعالیتها آنهایی هستند که همهی خانواده در آنها شرکت میکنند.
- ۴در تنظیم این فهرست ،از کارهایی شروع کنید که آسانتر هستند ،و کمکم به سمتِ کارهای سختتر پیش بروید .برای
رسیدن به هر وظیفه هدف گذاری کنید .ممکن است شرکت در فعالیتهای خانواده برای کسی که روان پریش است باعثِ
اضطراب و حتی وحشتِ او بشود .در صورتی که حس میکنید این اتفاق دارد میافتد با دکتر صحبت کنید.
- ۵فهرست را با اعضای خانواده در میان بگذارید و از آنها همکاری بخواهید .اگر خودداری کردند ،به آنها فشار وارد نکنید.
اگر در دورههای قبل ترِ بیماری ،بیمار خشونت یا فحّاشی کرده باشد ،ممکن است از او بترسند .این مسئله را به دکتر بگویید و
راهنمایی بگیرید .شاید الزم باشد دکتر داروها را دوباره تنظیم کند تا خیالِ خانواده راحت بشود که تا آنوقت که بیمار داروها
را طبق دستور میخورد ،فحّاشی و خشونت تکرار نمیشود.
- ۶اگر ،با وجودِ چند بار تالش ،بیمار از همکاری خودداری کند ،این مسئله را با دکتر در میان بگذارید تا به شما بگوید که بعد
7۰
نمونه
زن خانهدارِ ۳7سالهای بعد از حملهی روان پریشی همهی عالقهاش را به خانواده از دست داد .حتی به بچههای 7ساله و 10
سالهاش بیشتر از چند دقیقهی کوتاه عالقهای نشان نمی داد .خانواده ،بهتوصیهی بهداشت یار ،یک سگِ نژاد البرادور و چند
توله خرید .این نقشه تجربهی خیلی خوبی از کار در آمد .فردِ ناتوان و بچهها با هم شروع به مراقبت از سگ و تولهها کردند .به
این ترتیب این کار آنها را کمکم به هم نزدیک کرد.
- 1با همسرش صحبت کنید که قبل از شروعِ بیماری به عنوان زن و شوهر چه کارهایی را معموال با هم انجام میدادند .اگر
همسرِ او دلاش میخواهد در بارهی مسائلِ جنسیِ بینشان ۴1صحبت کند ،مانع نشوید؛ اما برای این کار همسر را زیر فشار
نبرید .خیلی از بیمارانِ روانی به علتِ خودِ بیماری یا به عنوانِ اثر جانبیِ داروها عالقهیشان را به روابطِ جنسی از دست
می دهند .اگر مشکالتِ جنسی باز هم ادامه پیدا کنند ،توصیه کنید هر دو نفر با هم به دکتر بروند.
- 2فهرستی از وظایفِ همسری تهیه کنید که بیمار قبال در آنها شرکت میکرده ،اما حاال دیگر شرکت نمیکند.
۴1
-همبستری
71
- 1با همسر ،باقیِ خانواده و بچههای بزرگشده ی بیمار در این باره صحبتی داشته باشید که او قبل از شروع بیماری
چهکارهایی برای بچهها انجام میداده.
- 2سعی کنید برای بچههای کوچکتر ناتوانی را بهشکلی توضیح بدهید که بتوانن د بفهمند.
72
- ۳فهرستی از وظایفِ پدر -مادری تهیه کنید که بیمار قبال بهطورِ معمول انجام میداده ،ولی حاال دیگر انجام نمیدهد.
- ۴مطمئن بشوید که این فعالیتها به مراقبت از بچهها ربط داشته باشند.
- ۵در تنظیم این فهرست با وظایفی شروع کنید که راحتتر اند ،و کمکم به طرفِ وظایفِ سختتر جلو بروید .هدفهایی را
برای رسیدن به هر وظیفه تعیین کنید.
- ۶فهرست را به خودِ بیمار نشان بدهید و او را راضی به همکاری کنید .اگر خودداری کرد ،فشار وارد نکنید .بعد از مدتی دو
باره سعی کنید .این کار را آنقدر تکرار کنید تا به همکاری رضایت بدهد.
- 7فهرست را به همسر ،اعضای دیگرِ خانواده و بچههای بزرگشده نشان بدهید و آنها را راضی به همکاری کنید .اگر
خودداری کردند ،فشار وارد نکنید .بعد از چند روز باز هم امتحان کنید .این کار را آنقدر تکرار کنید که همکاریشان را
بهدست بیاورید.
- ۸اگر ب ا وجودِ چندین بار تالش ،بیمار از همکاری خودداری کرد ،مسئله را به دکتر بگویید تا به شما بگوید بعد از این چهکار
کنید.
- 9بعد از این که بیمار و همسر ،اعضای دیگرِ خانواده و بچههای بزرگشده را راضی به همکاری کردید ،از آنها بخواهید که،
بهشکل منظم ،فعالیتهای نوشته شده در فهرست را انجام بدهند .در اولِ کار ،چند فعالیتِ اول را بهراه بیندازید و در آنها
حضور داشته باشید .بعد از این که به چند تا هدفِ اول رسیدید ،کمکم کنار بکشید.
- 10در صورتی که چند تالشِ اول بر طبق نقشه پیش نرفتند ناامید نشوید .اگر پیگیر باشید احتماال نتایج راضیکنندهای
میگیرید.
- 11وقتی میبینید بیمار دارد عصبانی و برانگیخته میشود فشار وارد نیاورید .یکی دو روز استراحت بدهید و بعد دوباره شروع
کنید.
73
راهنمای ۶
در این راهنما یاد میگیرید به کسی کمک کنید که مشکالت زیر را دارد:
-کنارهگیری از اجتماع؛
-به چیزهایی که در دنیای اطرافاش میگذرد کم عالقه است یا اصال عالقهای ندارد.
تا زمانی که از طرفِ بیمار برای دیدنِ دوستانِ قدیم ،همسایگان و بستگان میلی ندیدهاید ،فورا به سراغِ فعالیتهای اجتماعی
نروید .وقتی که شخص به شما اعتماد کرد ،آنوقت است که باید آماده باشید تا این قدمهای بعدی را برای از بین بردنِ تنهایی
و کنارهگیریِ اجتماعیِ او بردارید:
- 1با خودِ فرد ،همسر ،اعضای دیگرِ خانواده ،دوستان و بستگاناش صحبت کنید تا ببین ید که او قبل از شروعِ بیماری معموال
در کدام نوعِ فعالیتهای جمعی وارد میشده ،با چه کسانی منظم دیدار میکرده ،و چه کارهایی مثلِ اینها را انجام میداده.
- 2فهرستی از همان کارهای جمعی درست کنید که قبال در آنها شرکت میکرده اما حاال دیگر شرکت نمیکند.
- ۳مطمئن بشوید که این فعالیتها نیازمند بده -بستانهایی با دوستان و بستگان هستند ،بدون این که در اولِ کار حتما
تماسِ نزدیک تری با دیگران الزم باشد ،کارهایی مثل باغبانی با همدیگر ،بازار رفتن با همدیگر ،آب آوردن با همدیگر و امثالِ
اینها.
- ۴در تنظیمِ این فهرست ،با چیزهایی شروع کنید که ساده هستند ،و کمکم به سمتِ کارهای مشکلتر جلو بروید .برای
رسیدنِ به هر یک از این کارها هدفهایی تعیین کنید .ممکن است در کسی که روان پریشی دارد ،شرکت در فعالیتهای
اجتماعی اضطراب (نگرانی) و حتی وحشت بهوجود بیاورد .اگر حس میکنید ا ین مشکل دارد پیش میآید با دکتر صحبت
74
کنید.
- ۵فهرست را به خودِ بیمار نشان بدهید و راضی اش کنید که همکاری بکند .اگر از همکاری خودداری کرد ،فشار وارد نکنید.
بعد از چند روز دوباره امتحان کنید .این کار را تا زمانی که همکاری کند ادامه بدهید.
- ۶این فهرست را به همسر ،اعضای دیگرِ خانواده ،دوستان ،بستگان و همسایگان نشان بدهید و آنها را راضی به همکاری
کنید .اگر از همکاری خودداری کردند ،اصرار نکنید .بعد از چند روز دوباره امتحان کنید .تا زمانی که همکاری کنند این کار را
ادامه بدهید .یادتان باشد که راضی کردنشان به همک اری خیلی مهم است .اگر همکاری نکنند اجتماعی کردن بیمار خیلی
مشکل میشود.
- 7اگر چندین بار سعی کردید و بیمار باز هم از همکاری خودداری کرد ،این مسئله را با دکتر درمیان بگذارید تا به شما بگوید
بعد از این چه باید کرد.
- ۸بعد از اینکه بیمار ،همسر ،اعضایِ دیگرِ خانواده ،همسایگان و بستگان را راضی به همکاری کردید ،از آنها بخواهید
کارهایی را که در فهرست نوشتهشده به شکل منظم انجام بدهند .در اولِ کار ،سعی کنید در چند فعالیتِ اول حضور داشته
باشید .بعد از اینکه دیدید هدفها بهدست آمدهاند ،کمکم خودتان را از جریان بیرون بکشید.
- 9در صورتی که چند تالش اولتان بر طبق نقشه پیش نرفتهاند ،ناامید نشوید .اگر پیگیر باشید نتایج راضیکنندهای
میگیرید.
- 10وقتی می بینید بیمار دارد عصبی و مضطرب (نگران) می شود ،از اصرار دست بردارید .یکی دو روز استراحت بدهید و
دوباره کار را شروع کنید.
75
راهنمای ۷
کمک به افرادی که اصال کار نمیکنند یا به کار و فعالیتِ مفید و درامدزا بیعالقه و کمعالقه اند
کامال ممکن است که با بعضی از افرادی برخورد کنید که سرِ کار نروند یا کارِ خ انه یا کارهای دیگری را که معموال میکردهاند
انجام ندهند .اگر نمیتوانند کار گیر بیاورند یا اگر خانواده به آنها اجازه نمی دهد ،طبعا این ناتوانی نیست .اما بعضیها ممکن
است برای کاریابی یا انجامِ کارْ بی عالقه یا کم عالقه باشند ،حتی با اینکه خانواده یا دیگران از آنها انتظار این رفتار را دارند.
این ناتوانی است؛ و شما که می خواهید به او کمک کنید الزم است قبل از هرچیز با وقتگذراندن با او اعتمادش را بهدست
بیاورید .بعد از این کار ،قدمهای زیر را بردارید:
ا -با خودِ بیمار ،همسر و اعضای دیگرِ خانواده در بارهی نوعِ کار ،کارِ خانه یا کارهای دیگری که قبل از شروعِ بیماری معموالً
انجام میداده است صحبتی کنید.
- 2فهرستی از آن کارهایی که شخص قبال انجام میداده تهیه کنید ،بهخصوص کارهایی که لذت می برده ،و حاال دیگر
انجامشان نمیدهد.
- ۳مطمئن بشوید که این فعالیتها همانهایی هستند که قبل از بیماری انجام میداده یا از انجامشان لذت می برده ،و نه
کارهای تازهای که باید یادگرفته شوند.
- ۴در موقعِ تنظیمِ این فهرست با کارهایی شروع کنید که سادهتر هستند ،و کمکم به سمتِ کارهای سختتر جلو بروید.
هدفهایی برای رسیدن به هر ف عالیت تعیین کنید.
- ۵فهرست را به خودِ بیمار ،خانواده و "همکارانِ پیش از شروعِ بیماری" نشان بدهید و آنها را راضی به همکاری کنید .اگر
بیمار از همکاری خودداری کرد ،اصرار نکنید .شاید شما یا خانواده بتوانید کارهای سادهتری را پیدا کنید ،بهخصوص آنهایی
که بتواند بهتنهایی انجام بدهد ،مثلِ چوپانی .۴2دوباره سعی کنید .این کار را آن قدر ادامه بدهید تا به همکاری رضایت
۴2
-معلوم است که چوپانی کاری است مربوط به روستا .بنابر این در مناطقِ غیرِ روستایی باید کارهایی را در نظر گرفت که در آن جاها وجود داشته
باشند و در عینِ حال معنادار هم باشند.
76
بدهد.
- ۶اگر بیمار کاری را بهخوبی انجام داد ،مطمئن بشوید که جایزهای برای این کار بگیرد – مثلِ هدیهای کوچک یا تحسین ،یا
کوپنی که بعدا بتواند با آن چیزِ دلخواهی بخرد.
- 7اگر با وجودِ چندین بار تالش ،بیمار از همکاری خودداری بکند ،مسئله را به دکتر بگویید تا به شما بگوید که بعد از این
چهکار کنید.
- ۸وقتی که بیمار را راضی به همکاری کردید ،از او بخواهید که فعالیتهای نوشتهشده در فهرست را بهشکل منظمی انجام
بدهد .تکرار این کار سرانجام مهارتهای او را باال می برد .در اولِ کار ،سعی کنید در چند تالش اول حضور داشته باشید .بعد
از این که به چندتایی از هدفها رسیدید ،کمکم خودتان را کنار بکشید.
- 9در صورتی که چند فعالیتِ اول طبق برنامه پیش نرفت ،ناامید نشوید .اگر پیگیر باشید ممکن است به نتایجی راضیکننده
برسید.
- 10وقتی می بینید که بیمار دارد عصبی و مضطرب (نگران) می شود ،اصرار نکنید .یکی دو روز استراحت بدهید و بعد دوباره
شروع کنید.
نکته:
برای خیلی از بیمارانِ روانیِ ناتوانْ راحتتر این است که کارها را تنهایی ا نجام بدهند .با دیگران بودن ،بهخصوص با افرادِ
خانواده ،میتواند به آنها فشار وارد کند.
- 1با بیمار ،اعضای خانواده ،و افرادی که قبال با آنها کار می کرده صحبتی در این باره داشته باشید که او قبل از بیماری
معموال کارها را چطور انجام میداده و از چه کارهایی هم خوشاش میآمده.
- 2با کارفرما هم در این باره صحبتی داشته باشید (البته اگر بیمار در استخدام باشد) که بیمار کدام وظایف را بهخوبی انجام
نمی دهد و از او درخواست کنید که به بیمار کمک کند.
- ۳فهرستی از کارهایی که فرد نمیتواند به خوبی انجام بدهد و به تقویت احتیاج دارند تهیه کنید.
- ۴مطمئن بشوید که این فعالیتها آنهایی هستند که فرد قبل از بیماری معموال انجام میداده و نه کارهای تازهای که الزم
است یادگرفته شوند.
77
- ۵در تنظیمِ این فهرست اول با وظیفههایی شروع کنید که سادهتر اند و کمکم به سمتِ وظیفههای سختتر جلو بروید.
- ۶فهرست را با خودِ بیما ر در میان بگذارید و او را به همکاری راضی کنید .اگر خودداری کرد ،اصرار نکنید .بعد از چند روز
دوباره امتحان بکنید .این کار را تا زمانی که راضیاش کنید تکرار کنید.
- 7اگر با وجودِ بارها تالش ،باز هم از همکاری خودداری کرد ،این مسئله را به دکتر بگویید تا به شم ا بگوید بعد از این چه باید
کرد.
- ۸بعد از این که بیمار را به همکاری راضی کردید ،از او بخواهید فعالیتهایی را که در فهرست نوشتهشدهاند بهطورِ منظم
انجام بدهد .در اولِ کار سعی کنید که در چند فعالیتِ اول حضور داشته باشید .بعد از رسیدن به هدفها کمکم خود را کنار
بکشید.
- 9اگر کاری را بهخوبی انجام داد ،مطمئن بشوید که جایزهای برای این کار بگیرد – مثلِ هدیهای کوچک یا تحسین کردن ،یا
کوپنی که بعدا با آن بتواند چیزِ دلخواهی بخرد.
- 10درصورتی که چند فعالیتِ اول بر طبق نقشه پیش نمیروند ناامید نشوید .اگر پیگیری کنید ممکن است نتایج
راضیکنندهای بگیرید.
- 11وقتی می بینید بیمار دارد عصبی و مضطرب (نگران) می شود اصرار نکنید .یکی دو روز استراحت بدهید و بعد دوباره شروع
کنید.
۴۳
انواعِ کارهایی که بیمارِ روانیِ ناتوان میتواند انجام بدهد
فعالیتهای درامدزا:
مرغداری ،ماه یگیری ،پرورش ماهی ،چرای گاو و بز ،شیردوشی ،آب یا هیزم آوردن برای همسایگان ،چوپانی ،شخمزنیِ زمین،
برنج درو کردن ،میوه و سبزیکاری ،فروش سبزیجات و میوه ،کار در قهوهخانه ،کار در مغازههای کوچک ،کارگری ساختمانی،
کارگریِ ساده.
تایپ کردن /کار با کامپیوتر ،خیاطی ،کار با دستگاه فــَـکس ،کار با دستگاه فتوکپی ،اپراتوریِ تلفن ،شمعسازی ،نانوایی،
پرینت گرفتن و غیره.
کمک به خانواده:
سبزی خرد کردن ،خرید ،پختوپز ،شستن ظرف و ظروف ،لباس شستن ،آماده کردنِ سفرهی غذا برای خانواده ،تمیز کردنِ
برنج ،آب آوردن یا هیزم آوردن ،چوپانی ،رفتن به ادارهی پست.
۴۳
-معلوم است که فهرست این کارها در هر محل و هر موقعیتی می تواند با فهرست باال فرقهایی داشته باشد.
78
راهنمای ۸
کمک به افرادِ دچارِ ناتوانیِ عاطفی-هیجانی
در این راهنما یاد میگیرید که به افراد زیر چطور کمک کنید:
-کسانی که احساسات کمی نشان می دهند ،یا احساساتی خیلی کمتر از قبل نشان میدهند؛
-کسانی که احساساتی نشان میدهند ،اما احساساتشان متناسب با شرایطِ مختلف نیست.
ناتوانیِ در نشاندادنِ احساسات بیشترِ وقتها نشانهی شروعِ روان پریشی اس ت .در این نوع بیمارها ،این ناتوانی خیلی زودتر از
بقیهی نشانههای روان پریشی خودشان را نشان می دهد .شما نبایستی این حالت را با افسردگی اشتباه بگیرید .افرادِ افسرده از
زودرنجیِ کنترل نشونده ،نفرت ،و خشم نسبت به عزیزان ،غم ،و بیقوّتی در انجامِ کارهایی که قبال به آسانی میکردند رنج
می برند .برعکسِ این رنجهایی که آدمِ افسرده به راحتی آن را به زبان می آورد ،اگر از افرادِ دچارِ ناتوانیِ عاطفی در بارهی
احساسهایشان پرسیده شود چیز زیادی نمی گویند یا ممکن است دیگران را متهم کنند که مزاحم حواسشان میشوند.
مم کن است ناتوانیِ اجتماعی و عاطفی قدری برایتان بیاهمیت باشند ،اما اعضای خانواده ممکن است این واقعیت برایشان
خیلی سنگین باشد که عضوِ مهربانی از خانوادهْ حساسیتِ مهرآمیز و عاطفیِ خود را از دست داده است .اعضای خانواده ممکن
است احساسِ بیمحل شدن کنند و ممکن است آنها هم با بیمحلی به بیمار رفتارِ او را جواب بدهند.
نکتهی مهم این است که شما در بارهی این احساسات با خانواده صحبت کنید ،و آنها را مطمئن کنید که احساسهای آنها
در بارهی بیمحلیْ نتیجهی طبیعیِ ناتوانیِ عاطفیِ بیمار است.
- 1موقعِ صحبت کردن در بارهی حساسیّتِ احساسی و عاطفی با بیمار ،همسر و باقی خانواده باید خیلی احتیاط کنید.
به خصوص این کار ممکن است به افرادِ ناتوان فشارِ زیادی وارد کند ،هرچند که ظاهرا ممکن است خود را بیخیال نشان
بدهند.
- 2برای خانواده توضیح بدهید که نداشتنِ حساسیتِ عاطفی یک نوع ناتوانیِ مربوط به بیماریِ روانی است ،و تقصیری آگاهانه
از طرف شخص نیست .این وضع با داروهایی که بیمار میخورد ممکن است بدتر هم بشود.
- ۳با حوصله و چندین بار به خانواده توضیح بدهید که نشان دادن حسِّ مهر و محبت ،و همینطور بی محلی به بیمار هر
79
برای افراد ناتوانِ عاطفی ،کارِ توانبخشی ربطِ زیادی با خودِ بیمار ندارد ،بلکه به خانوادهی او
مربوط است :هر قدر که خانواده به ناتوانیِ عاطفی کمتر توجه کند ،همان قدر شانسِ بهبود بیمار
بیشتر میشود.
برای توان بخشیِ بیمارانی که احساساتِ نامناسبی نسبت به شرایطِ مختلف نشان میدهند باید بیشتر از خودِ فردِ ناتوان بر
روی خانواده تمرکز کرد ،شبیهِ افرادی که حساسیتِ عاطفیشان را از دست دادهاند.
- 1با اعضای خانواده در بارهی این حسِشان صحبت کنید که می بینند بیمار در مواردی احساساتی نشان میدهد که بهنظر
می آید کامال از مرحله پرت است ،و سعی کنید که آن موارد را خودتان شناسایی کنید .با آنها در بارهی راههای دیگر برای
برخوردِ درست با این موارد در آینده صحبت کنید.
- 2به اعضای خانواده کمک کنید تا در وضعیتهایی که شاهد ند بیمار احساساتی کامال پرت نشان می دهد احساسِ خودشان
را شناسایی کرده و در صورت امکان آن ها را برای شما شرح بدهند .متوجه خواهید شد که اعضای خانواده با بیمحلی کردن به
بیمار ،شرم ،مراقبتِ بیش از حد از بیمار یا انکار با این رفتارها برخورد میکنند.
- ۳ممکن است بتوانید بیمار را ،بهشکلی آسوده و با تمرینهای نقش بازی کردن ،در برابر همان وضعیتهایی بگذارید که در
آن ها احتمال دارد احساساتِ نامناسب نشان بدهد .هر وقت که احساساتِ مناسب به این وضعیتها نشان داد تائید و
تحسیناش بکنید.
این که خانواده را راضی کنید ک ه فردِ ناتوان را با هدفِ توان بخشیِ اجتماعی به مراسم عزاداری ببرند کاری قابل تحسین است،
اما باید این احتمال را هم می دادید که او در این مراسم ناتوانیِ عاطفی نشان بدهد ،و باید همراه با خانواده مطمئن میشدید
که همهی حاضرین ،بدونِ این که از رفتارِ او برداشتهای بد داشته باشند ،آمادهی روبرویی با این وضعیتِ عجیب هستند.
81
پیوستها:
82
باز هم افسردگی
غمگینی فقط جزء کوچکی از افسردگی است .این کسالت با غمگین بودن فرق دارد .ممکن است آدمی افسرده باشد ،اما اصال
غمگین نباشد .این اختال ل مشکالتِ بسیار زیادتری ایجاد می کند ،حتی مشکالتِ جسمیِ مختلف .افسردگیِ گهگاهی چیزی
است مثل سرماخوردگی که برای روان پیش میآید .اما افسردگیِ طوالنیمدت یا شدیدِ رواننژندانه میتواند بر روی خُلق،
احساس ،فکرکردن (تحریفِ فکر در مغز ،و نگاهِ کج و کوله به واقعیتها و به کلِّ زندگی ) ،و بر روی زندگیِ روزمره (مثل خواب،
خوراک ،کار ) اثر شدید بگذارد ،و در موارد شدیدتر فکر خودکشی را ایجاد کند .این مسئله یکی از شایعترین مشکالتِ روحی
است که در همهی جهان در بینِ زنان شایعتر است .اما در جوامعِ دچارِ قیدوبندِ بیشتر (دارای خودبیانگریِ کمتر و عقالنیتِ
کمتر) ،و به خصوص ،با تبعیضِ جنسیتیِ بیشتر در خانه و جماعت و جامعه ،زنان با تعداد و شدتِ بسیار بیشتری دچار این رنج
میشوند؛ رنجی که احتمالِ اقدام به خودکشی را نسبت به مردان در آنان باال میبرد.
اگر هر یک از این حالها را به مدت حداقل 2هفته حس کنید ،ممکن است درگیر افسردگی شده باشید:
-خُلقِ غمگین ،مضطرب ،یا حسِ "پوچی"؛
-زودرنجی؛
-آشفتگیِ روان
-انواع درد جسمی ،سردرد ،گرفتگیِ عضله ،یا مشکالتِ گوارشی بدون علتِ جسمیِ واضح که حتی با درمان هم خوب
نمیشوند؛
- ۳بعضی از افسردگیها فقط در زنان پیش میآیند .افسردگی به شکلهای مختلفی بر روی آنان تاثیر میگذارد؛ مثلِ
افسردگیهای حاملهگی ،پس از زایمان ،قا عدگی ،چرخهی قاعدگی ،بحران پیشا -یائسگی و میانسالی؛
سالمتِ روان
در پیش سخن از سالمتِ روان و بهداشتِ روان صحبت شد ،اما تعریفِ اکثریت دانشمندان از سالمتِ روان ،فقط تعریفی است
توصیفی .اما باید دو نوع تعریف داشته باشیم :تعریفِ توصیفی و تعریفِ هنجاریِ (اخالقی یا ارزشی ) سالمتِ روان .ممکن است
کسی افسرده و مضطرب نباشد ،اما باز هم احساسِ سالمتِ روان (یا وجدان و اصطالحاً "روح" ) نکند ،چون از نظرِ اخالقی دچار
دغدغههایی است که بهکلی او را به هم میریزد ،مثال حس میکند -یا واقعاً -با کسی یا کسانی ضدِ اخالقی رفتار کرده یا
میکند .این نوع سالمت هم باید موردِ توجه روانشناسیِ علمی باشد .از طرفِ دیگر ،از نظرِ روانشناسان ،روانکاوان و
فیلسوفانِ وجودگرا و انسانگرا ،اضطراب هایی همیشگی در انسان وجود دارند ،مثل اضطرابِ آزادی ،تنهایی و مرگ .اینها –در
کنارِ مشکالتِ اعصاب و روان – به شدت بر روی رفتار و خُلقِ عمومیِ فرد در تمام عمر تاثیر میگذارند و روانرنجوری یا
رواننژندیهایی دائمی ایجاد میکنند که نیازمندِ ترمیم و توجه هستند .روان نژندی و روانرنجوری هر گونه ناهنجاریِ عاطفی
و روحی است که در آن ،فردِ مبتال ارتباط اش با واقعیت قطع نشده ،اما روابطِ موثر ،سازنده و مناسب با محیط ندارد.
84
در پیشسخن ،تا حدودی با تعریفهای سالمتِ روان آشنا شدیم .همهی آنها بر روی خودِ فرد و قدرت انطباقِ او با شرایطِ
پرنوسانِ بیرونی تمرکز داشتند .اما نباید از یاد برد که هر فرد در جامعهای زندگی میکند .روانشناسیِ اجتماعی مطالعهی
علمی و روشمندِ شیوهی فکر کردن ،احساس کردن و رفتار کردن انسانها در حضور مستقیم و ضمنی دیگران است .همچنین
مطالعهی رفتار و افکار و احساسات انسانها ،وقتی به عکسالعمل دیگرانی فکر میکنند که در آن زمان و مکان نیستند ،در
حوزه روانشناسی اجتماعی است .مطالعه علمی تعامل انسانها و مجموعه آگاهیهای مربوط به تعامل انسانها که از چنین
مطالعهای حاصل میشود بهمعنای جامعه شناسی است .جامعه شناسی یکی از علوم اجتماعی است که بر بررسی جامعه ،رفتار
اجتماعی انسان ،الگوهای مناسبات اجتماعی ،رابطهی اجتماعی و جنبههایی از فرهنگ مرتبط با زندگی روزمره تمرکز دارد .در
هر دوی این نوع بررسیها معلوم میشود که رفتارِ هر جمعی بر روی فردِ درونِ آن تاثیر میگذارد .به همین دلیل ،سالمتِ
روانیِ فرد را نمیتوان کامال بدون توجه به شرایطِ اجتماعیِ محیطیِ او فهمید .در جامعهای که "خود بیانگر"تر است ،طبعاً
احتمال باال رفتنِ افسردگی کم میشود و برعکس ،جامعهای که بیشترِ دهانها بسته اند ،افسردگی باالتر میرود .جامعهای که
ارزشهای سکوالر -عقالنیِ قویتری دارد ،طبعا تفاوتهای زیادی از نظرِ سالمتِ روانی با جامعهی ضعیفتر دارد .نتیجهی
برهمکنشِ این دو خصوصیت از یک طرف قیدوبند بر دستهای فرد است و از طرفِ دیگر قدرتِ انتخابِ باالتر .در اینجا است
که بهخوبی می بینیم شرایطِ اجتماعی نقشِ پر رنگی در تامینِ سالمتِ روان بر یک فردِ خاص و بر کلِ جامعه دارند( .نک:
نمایی از توسعهی انسانی ،بخش کتابها در سایت عدم خشونت ).
با توجه به نکتهی مهم باال ،باز هم میتوانیم به سراغِ چندوچونِ سالمتِ روان برویم ،اما همیشه در نظر داشته باشیم که
خصوصیاتی که قبال گفته شدند و در زیر هم مطرح میشوند ،همگی در زیرِ سایهی شرایطِ جمعی رشد میکنند ،بارور
میشوند و یا تخریب میکنند.
آبراهام مازلو (مزلو) یکی از روانشناسانی است که در کنار کارل راجرز روانشناسیِ انسان گرا را بنا کردند .او ،برخالفِ بسیاری از
روان شناسان و روانکاوانِ پیشینِ خود که فقط به درمان بیماریها توجه داشتند ،به انسان سالم و رشدیافته و شاد هم فکر کرد.
نظریه ی هرمِ سلسله نیازهای مازلو اول از همه در بهداشت روانی و ب عد در آموزش و مدیریت اهمیت پیدا میکند.
او ادعا می کرده که اگر این نیازها (نیازهای جسمی؛ امنیت؛ عشق و تعلق؛ "حرمتنفس ،عزت نفس و اعتماد به نفس ،و احترام
اجتماعی" ) تامین بشوند ،نیازهای شناختی و بَ عد نیازهای زیبایی شناختی و باالتر از آن نیاز به خودشکوفایی برای انسان مطرح
می شود .انسانِ خود شکوفا از نظر روانی سالم است .اما او باز هم جلوتر میرود و به سراغ تامینِ نیازِ تعالی و "اوجگیری -
85
معنوی" میرود.
مزلو تاکیدی بر شکلِ هرمیِ این نیازها نداشته ،اما دیگران آنها را به این شکل تصویر کردهاند:
همانطور که در باال اشاره شد ،نیازها میتوانند به این شکل هم تصور بشوند
هر قدر از اولین طبقهی پایین به باال میرویم ،نیازها از جنسِ روانیتر میشوند.
نیازهای کمبودی :نیازهای کمبودی :نیازهای جسمی ،ایمنی ،اجتماعی ،و حرمتِ نفس نیازهای کمبودی اند ،که بهخاطرِ
محرومیت اند .تامین و ارضای این نیازهای سطحِ پایین برای خودداری از احساسها و پیامدهای ناخوشایند مهم است.
نیازهای رشدی :مازلو نیازهای باالی مثلث را نیازهای رشدی نامید .این نیازها از نبودِ چیزی ریشه نمیگیرند ،بلکه در عوض از
میل به رشد به عنوان یک انسان مایه میگیرند.
اگر نیازهای کمبودی کامال تامین نشوند ،آدم به سراغ نیازهای باالتر نمیرود ،اختالل رفتاری پیدا میکند و در نتیجه به
خودشکوفایی (یعنی سالمتِ روانِ کامل) نمیرسد .خودشکوفایی و اوجگیری -معنوی باالترین مراحل تودرتویی هستند که یک
انسانِ سالم به آن میرسد.
برداشتهای مختلفی از نظریه ی انگیزش و رشدِ انسان سالم و شادِ مازلو شده است .انتقاداتِ زیادی هم به علمی بودن تفصیلیِ
این نظریه وارد شده .اما بدون ورود به بحثِ کارکردِ این سلسله مراتب پایین به باال ،میتوان به نیازهایی اساسی که او برای
انسان رشد یافته نشان داده توجه کرد و تالش کرد تا حداقل آن ها را تامین کرد .این نگاه ،برداشتی سرانگشتی و از سرِ عقل
سلیم برای تامینِ بهداشتِ روانی میتواند باشد ،نه بر مبنای پژوهشهای روان شناسی و علوم انسانی و نیز باالتر از آنها نه بر
اساسِ مطالعاتِ عینیِ عصب -پژوهانه و عملکرد نورونهای آینهای و اعصاب و روان.
86
مطالعات روان شناسیِ گسترده و متنوعی الزم است تا تاثیرِ بود و نبود یک نیازِ تامین شده را در گروههای متنوعِ قومی ،نژادی،
جنسی ،درامدی و ...تحتِ مطالعه قرار دهند .اما از آن باالتر حرف از تاثیرِ فیزیکیِ تحرکاتِ سلولهای ع صبی و
موادِعصبرسانهای است که دانشمندان ثابت میکنند مغز ما و در نتیجهی آن رفتارِ ما تحتِ تاثیر رفتارِ آنها است .نظریهی
مازلو این نوع امتحانها را هم پس نداده.
با اینحال می توان به این مصالحه هم رسید که ارضا یا ارضا نشدنِ این یا آن نیاز میتواند ،مثل ماشهی اسلحه ،تحرکِ عصبیِ
خاصی را در مغز شروع کند که کم کم یا ناگهان رفتارِ خاصی را در انسان شکل میدهد.
در هر صورت ،فهرست نیازهای مازلویی در زیر می آید تا بتوان برای تامینِ بهداشتِ روانی از آنها استفادهی عمومی کرد.
نیازهای جسمی:
هوا ،دمای مناسب ،پ وشاک ،خوراک ،بهداشتِ فردی ،نور ،آب ،ادرار کردن ،دفعِ (توالت رفتن) ،سرپناه ،روابط جنسی ،خواب.
نیازهای ایمنی:
سالمتی ،امنیت شخصی (شاملِ سرپناهِ امن) ،امنیتِ عاطفی ،امنیتِ مالی
خانواده ،دوستی ،صمیمیت ،اعتماد ،پذیرش از طرفِ د یگران ،داد و ستدِ عشق و دلبستگی
(البته مازلو تاکید میکند که دادنِ (و نهگرفتنِ) بیچشمداشتِ عشق ،مهرو دلبستگی به دیگری ،بهخودیِخود ،از نشانههای
رفتارِ انسانِ خودشکوفا است.
بیشتر آدم ها به احترامِ با ثبات نیاز دارند ،یعنی احترامی که مستقیما بر پایهی ظرفیت یا دستاوردهای واقعیشان باشد.
نیازهای شناختی
87
نیازهای زیباشناختی:
در طی زندگی روزمره ،درک زیباییها ،لذت بردن از آنها ،بیان آنها و زیبا کردن خود.
نیازهای خودشکوفایی:
یافتن شریکِ عاطفی ،والد شدن ،استفاده از /تکامل استعدادها و تواناییها ،دنبال کردنِ اهداف[ .البته ممکن است کسانی
باشند که در کنار تامین سایر این نیازها ،خودخواسته یا ناخواسته والد نشوند ،اما دارای حسِ والد بودن نسبت به کسی یا
کسانی یا همگان باشند).
مازلو معتقد است "آنچه که انسان میتواند باشد ،باید بشود ".این یعنی شکوفایی .معنای آن این است که آدمی که در مسیرِ
سالمت جلو میرود به مرحلهای میرسد که بتواند اکثر یا همهی ظرفیتهای درونیاش را در بیرون عملی و شکوفا کند.
مزلو بعدا باالی مثلث را دو قسمت کرد تا بت واند نیازهای معنوی را در آن جا بدهد .نیازهای معنوی با انواع نیازهای دیگر فرق
دارند ،چون میتوانند در چندین سطح ارضا بشوند .وقتی این نیازها تامین بشوند ،احساسِ یکدلی و صداقت ایجاد میکند و
مسائل را به مرحلهی وجودیِ باالتری میکشاند .مازلو بازهم نظری دیگ ر اضافه کرد :انسان شکوفاییِ کامل را در بخشش و
دهشِ (رایگان بخشیِ) خود به چیزی ورای شخصِ خود پیدا میکند ،مثال در دگردوستی (هم نوع دوستی) یا معنویت .او این را
با میلِ به رسیدن به ابدیت برابر کرد" .اوج گیری (استعالء) به سطوحِ بسیار باال و بسیار فراگیرِ (یا کل نگرِ) خودآگاهی ،رفتار و
ارتباط با همهی باشندهها و هستی " به عنوان هدف و نه ابزار" اشاره میکند ،چه آن که با خود ،با اشخاصِ مهمِ دیگر از نظرِ
خود ،با کلِ انسانها ،با گونههای دیگرِ موجودات ،با طبیعت ،و با کلِ کیهان باشد.
در جایی دیگر او معتقد است که انسانِ خودشکوفا کسی است که به دیگری یا دیگران ،بدون نیاز به پسگرفتنِ چیزی عشق
میورزد و همگویی میکند( .نک :اپیزود / ۴۵قلب شناسی ،در باب عشق /پادکست رواق)
مازلو تامینِ ناقص و ارضای ناقصِ نیازها را عاملِ روان نژندی و روانرنجوری میداند .بهاینترتیب ،ممکن است کسی نیازهای
قبل از خودشکوفایی را کامال تامین کرده باشد ،اما روانرنجوری در او ظاهر شود.
از طرفی دیگر ،پس از تامینِ نیازهای جسمی و ایمنی که بیشتر غیر روانی اند ،این طور نیست که انسان حتما باید مرحلهی
88
بعدی را به طور کامل طی کند و ارضا بشود و بعد به سراغ تامین نیاز مرحلهی بعدتر برود .هر فرد همزمان به سراغ تامین
نیازهای چندگانهی باالتر میرود و در هر یک از آن عرصهها میتواند قدمی به جلو بگذارد .مثال یک آدم ۴0ساله ،ممکن است
در هر یک از چند طبقهی آخر توانسته باشد بخشی از نیازهایش را تامین کند ،اما الزمهی رسیدن به خودشکوفاییِ کاملْ
احساسِ بی نیازی از نیازهای مراحل قبلی است.
مثال کسی میتواند خودشکوفا شده باشد ،اما نیم گرسنه بتواند زندگی را بگذراند ،یا اصال احترامِ اجتماعی نداشته باشد .از
طرفی دیگر در عینِ تقال برای نیازهای جسمیِ اصلی ،همزمان نیا ز به ایمنی و دریافت عشق و تعلق ،و احترام اجتماعی و عزت
نفس داریم .برای بعضی ها همْ ممکن است نیاز به عشق و تعلق ،بعد از نیاز به عزتِ نفس مطرح بشود .درهرصورتْ تامینِ
هم زمانِ هر یک از این نیازها به درجات مختلفی الزم است.
شادمانیِ عمیق یا نقطهی اوج تجربه ها در هر یک از این مراحل ،رویدادِ عاطفیِ پرشوری است که انسان را دچار حال جَذْبه،
"بیخودی" و از یاد بردنِ نفسِ خود یا شادمانیِ بسیار بسیار عمیقِ درونی می کند .این حال گذرا است و دائمی نیست .مازلو
می گوید برای احساس رفاه و شادی الزم است انسان بپذیرد که این لحظات همیشگی نیستند و نباید باشند.
-واقعیت را به طور موثر درک میکنند و میتوانند برآورده نشدن انتظاراتشان را بهخوبی تحمل کنند؛ پذیرش کوتاهیهای
خود و دیگران ،همراه با شوخی و رواداری (تحمل)
-شوخی میکنند ،اما نه نسبت به دیگران .به این معنی که میتوانند به کارهای خودشان بخندند؛
-قدرشناسیِ ت ازه به تازه از اعطاشدههای هر روزهی هستی ،حتی طلوع و غروب آفتاب.
باز هم به نظرِ او رفتارهایی که باعث خودشکوفایی می شوند ،از این نوع هستند:
-توجه به درکِ خود در ارزیابی تجارب ،به جای درنظر گرفتن سنتها و نظر اکثریت؛
-خودداری از تظاهر؛
.
بلوغِ کاملِ انسان ،بنا بهقول یک روانشناس؛ بهترتیب به ۴دسته بلوغ تقسیم میشود:
-بلوغ جنسی :رسیدن به توانمندیِ تولید مث ل که نیازمندِ تغییرات جسمی و هورمونیِ الزم است
(در این میان ،کسانی هستند که در عینِ سالم بودن رفتارشان ،جنسیتشان دقیقا با الگوهای دگرجنسگرایی "کمی یا خیلی"
فاصله دارد.).؛
9۰
-بلوغ عقلی :رسیدن به توانمندیِ انتزاع و تجرید و تواناییهای دیگر ذهنی و استداللی؛
-بلوغ عاطفی -هیجانی :رسیدن به حسِ والد شدن (طبیعی است که حس والد شدن با خودِ والد شدن فرق دارد .ممکن است
کسی امکان والد شدن را پیدا نکرده باشد ،اما نسبت به کسی یا کسانی یا همگان احساس والد بودن کند.).
طبعا با توجه به این نگاه ،نقص در رسیدن به این تواناییها میتواند علتِ روانرنجوری و روان نژندی باشد.
همانطور که گفتهشد ،در این یادداشت ،نکته ی مهم ،خصوصیاتی بودند که برای شناختِ سالمتِ روانی پیشنهاد شده بودند.
این فهرستها هنوز بر اساس مطالعاتِ دقیقِ علمی اثبات نشدهاند ،اما میتوان به عنوانِ راهنم ایی سرانگشتی برای ارزیابیِ خود
و در مواردِ کمتری برای کمک به دیگران از آنها استفاده کرد.
"گوش دادنِ فعال" فرایندی شناختی ،آگاهانه ،و عمدی است .وقتی در خیابان راه میرویم ،صداهای زیادی را "میشنویم"،
اما وقتی که سعی میکنیم منبعِ یک صدای خاص و کیفیتِ آن را کشف کنیم ،در حال "گوش کردن" هستیم .زمانی که در
حال گوش دادن فعال هستید ،روی آنچه گفته می شود تمرکز باالیی دارید و تمام حواس و توجه خود را درگیر شخصی
میکنید که در حال صحبت کردن است .در گوش کردنِ فعال این نکات باید رعایت بشوند :بی طرفی و بیقضاوتی در موقع
صحبت های دیگری ،صبور بودن ( در زمان هایی که نیاز به سکوت هست ) ،نشاندادنِ بازخوردهای ( عکسالعملهای ) کالمی
(مثلِ گفتنِ "بله"" ،متوجه میشوم" " ،بله ،میفهمم"" ،شما را درک میکنم" ) ،و غیرکالمی برای نشان دادن توجه و گوش
دادنتان به او ( یعنی استفاده از زبانِ بدن ،مثالً لبخند زدن ،تماس چشمیِ اعتمادبخش و پذیرندهی مخاطب (نگاه کردن به
چشم و باقیِ صورت و بدنِ او ،تقلید مناسب [نه آزار دهندهی] رفتار و حرکاتِ مخاطب ،تکان دادن سر به معنای درک کردنِ
او ) ،سوال پرسیدن برای دریافتِ اطالعات بیشتر یا فهمِ بیشتر ،خالصه کردنِ به موقعِ صحبتهای مخاطب با جمالتِ خودمان
و نه با جمالتِ او .اما این رفتارها در گوش کردنِ فعال نباید انجام بشود :با چشم خیره شدن ،نداشتنِ تماسِ چشمی ،قطع
کردن و پریدن توی صحبتِ او ، ،نشان دادنِ بازخورد زیاد و بی موقع ،فراموش کردن آنچه که لحظات قبل گفته شده،
درخواستِ ناالزمِ جزییات بیشتر (مخصوصا در موردِ رازهای او ) و فراموش کردن تصویرِ مسائلِ بزرگتر ،نادیده گرفتن آنچه
نفهمیدهاید (مثال باید بگوییم که" :ببخشید! من این نکته را نفهمیدم" ) ،در فکر فرو رفتن ،وانمود کردن به گوش دادن (در
حالی که واقعا و فعاالنه گوش نمیدهیم.).
گفته شده که بیشترِ مردم نه برای فهمیدنِ حرف دیگری ،بلکه برای جواب دادن به حرفهای گوینده وانمود میکنند که دارند
گوش میدهند( .نقل از سایت خودشکوفا )
مهارتِ گوش دادنِ فعال ،هنری است که ،قبل از هر کارکردِ درمانی و پیشگیرانه ،نقش مهمی در نجاتِ تمدنِ بشری و
91
پیشگیری از هر نوع کینه یا دشمنیِ احتمالی بین افراد و درونِ خانوار و خانوارها و جماعات ،و بین افراد و اجتماعات با
دولتشان و بینِ دولتهای مختلف دارد .این مهارت مقدمهی اصلیِ وادارسازی طرفِ مقابل به شروعِ گفتگوی سازنده است.
پس از اقدام به گوش دادنِ فعال است که ممکن است گفتگوی سازنده شروع شود.
گوش دادن فعال ( ) Effective Listeningیکی از مهارتهای مهمِ هر انسانی و بهخصوص هر مشاوری است:
"شنیدن" اتفاقی است که بهشکل غیر ارادی انجام میشود .بخش اصلیِ این فعالیت در گوش انجام میگیرد .اما گوشکردن،
آنهم "گوشکردنِ فعال" کاری است کامال ارادی و بخشِ اصلی آن در مغز انجام میگیرد .شنیدن کاری است فیزیولوژیک ،اما
گوشکردن کاری شناختی است.
- 1گوش دهنده به هنگام گوش دادن نباید صحبت کند زیرا در یک لحظه نمی توان هم صحبت کرد و هم گوش داد .
- 2گوش دهنده نباید صحبت گوینده را قطع کند ،مگر این که گوینده کامال از مسیر اصلی گفتگو بیرون رفته باشد .در این
حالت مشاور میتواند بگوید :انگار داشتید در این باره ...صحبت میکردید و مراجع را به اصل صحبتاش برگرداند.
- ۳مشاور موقع گوش دادن هیچ وقت نباید خود را برای پاسخ آماده کند .باید فقط به یک نکته توجه داشته باشد ،آن هم
حس و حال و پیامهای گوینده.
- ۴الزمه گوش دادن آن است که گوینده به گرمی پذیرفته شود و رابطه حسنه با او بر قرار گردد .
- ۵گوش دهنده در مواقع ضروری از گوینده سوال (ترجیحا سوال کوتاه ) کند.
- ۶زبان بدن مراجع باید کامال پذیرنده و گوشدهنده به مراجع باشد .مثال خود را کمی به سمت او خم کرده باشد (چه در
حالت ایستاده یا نشسته ) .وضعیت بدنیِ خود را ناگهانی تغییر نمیدهد.
- 7رابطهی چشمی :گوش دهنده نگاهش به سمتِ گوینده باشد ،اما به او بهشکل غیرعادی خیره نشود .تمام توجهِ خود را به
مخاطبِ خود میدهد.
- 10گوش دهنده به صحبت های مراجع با عباراتی مثلِ :گوشم با شماست ،متوجهام ،میفهمم ،عجب! ،اوه ! ....و یا با حرکات
سر پاسخ میدهد ،بهطوری که مراجع حس کند دارد شنیده و درک میشود ،بدون اینکه کارهایش را تایید کند.
92
- 12اگر گوینده از موضوع خارج شده باشد ،بعد از پایان یک جملهاش ،موضوع اصلی و قبلی را با این جمله به یادش میآورد:
داشتید میگفتید که ...
- 1۴نکتهای را که نفهمیده است با پرسش دوباره میپرسد :متوجه نشدم ،میگفتید که ...؟
- 1۶با احساسهای او همراهی میکند ،با شادیِ او لبخند میزند ،وقتی مخاطب جدی حرف میزند ،نگاه شنونده جدی
میشود ،وقتی مخاطب مضطرب است ،نگاهی صبورانه و همدالنه دارد.
- 17با جمالت کوتاهی غیر از تعابیر مخاطب ،محتوا یا احساس مخاطب را جمعبندی میکند :این طور که فهمیدم شما از
دست فرزندتان خیلی خشمگین هستید و به نظرتان این ظلم به شما است.
افسردگی ،اختالل دو قطبی ،اسکیزوفرنی و سایر بیماریهای سایکوز (روانپریشی ) ،زوال عقل ،و بیماریهای رشدی از جمله
اوتیسم.
یک سری از بیماریهای رشدی هم شاملِ کمتوانیهای ذهنی یا عقبماندگیِ ذهنی اند که از نوعِ بیماریهای رشدی عصبی
هستند.
سایکوز یا روانپریشی به آن دسته از بیماریهای روانی میگویند که باعث از دست رفتن توانایی تشخیص واقعیت از خیال
میشوند و دارای دو نشانهی مهم هستند :توهم (دیدن ،شنیدن و حسکردن غیرعمدِ چیزی که اساساً نبوده و نیست ) و هذیان
(بیانِ غیرعمدِ باورهایی که واقعا حقیقت ندارند و درک نادرست از واقعیات ) .علتهای پریشانیِ روانْ بیماریهای اسکیزوفرنی
(شیزوفرنی ،جنون ) ،اختالل دو قطبی و افسردگیِ وخیم (همراه با توهم و هذیان ) هستند.
طبقهبندیِ اختالالت روانی به روایت ( DSM ۵راهنمای تشخیصی و آماری اختاللهای روانیِ ،۵منتشره در .201۳این
راهنما به عنوان دستنامهی فراگیرِ رواندرمانگران و روانپزشکان در سراسرِ جهان معرفی میشود:).
93
- 1اختالالتِ رشدی -عصبی؛ - 2اختالالتِ طیفِ اسکیزوفرنی و سایر اختالالت روانپریشی؛ - ۳اختالالتِ دوقطبی و مرتبط با
آن؛ - ۴اختالالت افسردگی؛ - ۵اختالالتِ اضطرابی؛ - ۶اختالالتِ وسواسِ فکری عملی و مرتبط با آن؛ - 7اختالالتِ
"روانزخم"ی (ضربهی عاطفی ) و مرتبط با تنشزاها (فشارهای روحی )؛ - ۸اختالالتِ تجزیهای (گسستی )؛ - 9اختالالتِ
نشانههای جسمی و مرتبط با آن؛ - 10اختالالتِ تغذیه و خوردن؛ - 11اختالالتِ دفع؛ - 12اختالالتِ خواب -بیداری؛ - 1۳
اختالالتِ کژکاریِ جنسی؛ - 1۴ماللِ جنسیتی؛ - 1۴اختالالتِ اخاللگری ،ضعف در کنترلِ تکانش و کردار؛ - 1۵اختالالتِ
اعتیادی و اعتیاد به مواد؛ - 1۶اختالالتِ عصبیشناختی؛ - 17اختالالتِ شخصیت؛ - 1۸اختالالتِ جنسی .هر یک از این انواع
چند یا چندین زیربخش دارد.
در حالِ حاضر ۴۵میلیون نفر در سراسرِ جهان مبتال به این بیماری اند .بهشکل معمول ،این بیماری عبارت است از دورههای
سرخوشی و شنگولی (شیدایی ،مانیا ) ،و افسردگی (دیپرِشِن ،دِپرِسیون ) که با دورههای خلقِ عادی از هم جدا میشوند.
دورههای شیدایی و سرخوشی با خلقِ باالتر از عادی یا تحریکپذیر ،بیشفعالی ،کالم سریع ،اتکا به نفسِ از خود راضی و
کمشدنِ نیاز به خواب ،توهم ،هذیان ،ابراز یا اِعمالِ خشونت ،احتمالِ رفتارِ بی بندوبارِ جنسی ،و میلِ شدید به خرید (مخصوصاً
در زنان ) همراه است .کسانی هم که حملههای مانیک دارند ،اما دورههایِ افسردگی را طی نمیکنند به عنوانِ دوقطبی طبقه
بندی میشوند.
برای مرحلههای وخیمِ بیماری دوقطبی و جلوگیری از عودِ آنها درمانهای موثری وجود دارند .این درمانها داروهایی هستند
که خُلق را تثبیت میکنند و نمیگذارند پایین و باال برود .حمایتِ روانیاجتماعی یک بخشِ مهم درمانِ این بیماری است.
PTSDیا .:Post Traumatic Stress Disorderآدم بعد از مرگِ یک عزیز ،قتلِ عامِ جمعی یا قتلِ ناگهانیِ یک عزیز در
درگیریهای سیاسی و اجتماعی و جنگ ،تجاوزِ جنسی ،طالق یا زلزله و سیل و بیخانمانی دچار ضربهی روحی میشود .در
بعضی افراد این ضربهی روحی آنقدر شدید است که آنها را از کار میاندازد و دچار اختاللِ فشارِ (تنش ،افسردگی یا
اضطرابِ ) پس از روانزخم (ضربهی عاطفی ) میکند .این فشار به صورتِ درماندگیِ سوگ و ماتم ( ) griefخود را نشان
میدهد .کسی که دچار آن اتفاقات میشود ،بهصورتِ معمول چند مرحلهی خُلقی را از سر میگذراند تا به وضعیتِ عادی
برگردد و وضعِ تازه را قبول کند (گذار از مراحل سوگ یا ماتم) .این مراحل عبارت اند از انکارِ واقعیت ،خشم ،کینه،
ناامیدی ،احساسِ گناه ،احساسِ خِفّت ،و در آخر قبولِ واقعیت و عبور از حالِ پرفشار و بد .گذشتن از این دوران
ممکن است حداقل شش ماه یا بیشتر طول بکشد .در این مدت آدمهایی که حس میشود دچارِ درماندگیِ ماتم و سوگ
شدهاند ،مخصوصا در مورد بیخانمانی ،تجاوز جنسی ،قتلِ عام ،درگیریهای سیاسی و جنگ ،باید زیرِ نظرِ مشاور ،رواندرمانگر
94
و روانپزشک هم باشند .در مواردِ طبیعی (مثل مرگِ معمولیِ یک عزیز) بیشترِ افرادِ زخمخورده معموال به مرحلهی آخر
میرسند؛ مثل بیشترِ کسانی که عزیزی را از دست میدهند و ،در عینحال ،امکانِ عبور سالم از این مراحل را در جمعِ خانواده
پیدا می کنند و پس از مدتی به زندگیِ عادی برمیگردند .اما بعضی از کسانی که دچارِ این اختالل میشوند ،حتی اگر برای
مرگی طبیعی باشد ،ممکن است به مرحلهی آخر نرسند و تا مدتهایی بیشتر یا سالها یا تا آخرِ عمر دچارِ افسردگی بمانند و
واقعیت را قبول نکنند .این افراد در همان روزهای اولِ ضربه با نشانههای بیخودیِ باالیی که دارند باید فورا زیرِ نظر باشند و
شناسایی شوند .و خدمات منظمِ رواندرمانی و روانپزشکیِ دراز مدت به آنان داده شود.
در وضعیتی که اعضای خانوادهای متوجه میشوند که "بیمار"ی روانی در خانه دارند که ممکن است حالاش تا آخر عمر خوب
نشود ،بعضی از همین اعضا دچار همین ضربه و همین سوگ و ماتم میشوند .اینان هم نیازمندِ مشاورهی رواندرمانگر و
روان پزشک هستند.
پیشگیری از خودکشی
در جریان تحوالتِ سخت و خشنِ اجتماعی -سیاسی ،و بهخصوص پس از احساسِ شکست در کنشهای اجتماعیْ جوانانی که
آسیبِ روحی میخورند ،احتمال فکر کردنشان به خودکشی و اقدام به آن بسیار باال میرود.
بیماری فشارِ (تنشِ) پس از روانزخم (پیتیاسدی ) ،فشار سنگینی است که بعد از تجربههای سخت ،مثل مرگِ عزیزان،
طالق ،بیخانمانیِ پس از زلزله و سیل ،و ...حس میشود .این فشار در بیشترِ موارد با پشتیبانیهای د یگران و روانشناسان
مراحلی را پشتِ سر میگذارد و کمکم حل میشود .اما اگر حل نشود ،ممکن است به شکلِ روانرنجوری و روان نژندیِ عمیق و
حتی روانپریشی خود را نشان بدهد و در مواردی فرد را به فکر خودکشی بیندازد .در جریان تحوالتِ اجتماعیای که گفته
شد ،از همین نوع فشار هم بر شخص وارد میشود.
برای پیشگیری از این اقدام ،با کسی که در جنگ ،درگیری یا شرایطِ سختِ زندان و بحرانهای اجتماعی دچار فشارِ روحیِ
پیتیاِسدی یا تنشِ پس از ضربهی روحیِ (روانزخمِ ) بسیار شدید شده و احتمال دارد خودکشی کند ،در برخورد اول باید
نکاتِ زیر را در نظر داشته باشیم .رعایتِ این نکات باید همزمان با استفاده از خدماتِ تخصصیِ بیطرفانهی مشاور و روانشناس
باشد:
-انتظار نداشته باشید فرد بعد از ضربهی روحی بالفاصله به زندگی عادی برگردد؛
-هر وقت آمادگی حرف زدن داشت ،برایش گوش شنوایی باشید؛
95
-از دوستاناش بخواهید مرتب با او درتماس باشند و اگر جواب نداد مایوس نشوند.
خودکشی در ایران پدیدهای رو به رشد دانسته شده است .طبق ادعاها و آمارِ رسمی (که در ایران نمیتوان چندان به آنها
اعتماد کرد) ،ایران باالترین آمارِ خودسوزیِ زنان را (در سال ) 1۳9۸در خاورمیانه داشتهاست .این نوع ارقام اعالمی ،با حداکثر
محافظهکاریِ سازمانی اعالم میشود و به همین دلیل ،شاید بتوان آنها را کفِ واقعیت دانست .در سالهای بعد هم تقریبا
همینطور بوده است .بنابهگفتهی سعید مدنی پژوهشگرِ مطرح و مستقلِ آسیبشناسی اجتماعی میانگین نرخ خودکشی در
جهان ۸در هر 100هزار نفر است .این میانگین در برخی از شهرهای ایران بسیار باالتر است .به طور مثال میانگین نرخ
خودکشی در مسجد سلیمان 27.2و در کرمانشاه 2۶.2می باشد (ایرنا – اول بهمن . ) 1۳9۶در این بین ،خودکشیهای زنان
در استان های لرستان ،خوزستان ،ایالم ،کهکیلویه ،کرمانشاه ...بیشتر از جاهای دیگر به شکلِ خودسوزی بوده است که نکتهای
است قابلِ پیگیریِ پژوهشهای آسیبشناسیِ روانی و اجتماعی .در ظاهر امر ،سلطهی فرهنگِ قبیلهای ،طایفهای و پدرساالری
میتواند عامل تشدید و الگوپذیری این رفتار شایع باشد ۴۴ .البته یکی از ابزارهای معمولِ خودکشیِ زنان قرص برنج هم هست.
مشکالت اقتصادی ۳0 ،درصد شدن فقر مطلق ( ،) 1۴00بیماریهای روانی ،جبر فرهنگی ،مسائل سیاسی و فشارهای اجتماعی
برخی از سببهای اصلی خودکشی در کشور ایران بهشمار میآیند .تقریباً نیمی از افرادی که خودکشی میکنند متأهل
هستند .میزان خودکشی در غرب کشور بیشتر بودهاست.
به همین دلیل ،در زیر ترجمهی مقاله ای از سایتِ ناسودبر و معتبری در این مورد میآید .این نوشته فقط بر روی
مسائل روانیِ فرد مایل به خودکشی تمرکز میکند و طبعا فضای خانوادگی ،معیشتی و اجتماعیِ فرد را کنار
میگذارد:
۴۵
راههای عملیِ پیشگیری از خودکشی
پیشگیری از خودکشی با تشخیص عالئم هشدار دهنده و جدی گرفتن این عالئم آغاز می شود .اگر فکر میکنید یکی از
دوستان یا اعضای خانوادهتان قصد خودکشی دارد ،کارهای زیادی می توانید برای کمک به نجات زندگی او انجام بدهید.
شناختِ خودکشی
۴۴
-نک :زنانِ خود سوخته ،پروین بختیار نژاد؛ لرستان و زنان خود سوخته ،فریده کمالوند ،نشر ژرف؛ چرا خودسوزی؟ علیرضا احمدی ،نشر پایگان
45
-نوشتهی Melinda Smith, M.A., Lawrence Robinson, and Robert Segal, M.A.
منبعhttps://www.helpguide.org/articles/suicide-prevention/suicide-prevention.htm :
96
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی ساالنه تقریباً ۸00هزار نفر در اثر خودکشی جان خود را از دست می دهند (سال .) 2021
این خودکشیها بیشتر در کشورهای کم درامد و میانه -درامد رخ میدهند .چه عاملی باعث می شود که بسیاری از افراد
تصمیم بگیرند که به زندگی خود پایان دهند؟
برای کسانی که درگیرِ افسردگی و ناامیدیِ منجر به خودکشی نیستند ،درک اینکه چه عاملی باعث می شود افراد زیادی جان
خود را بگیرند سخت است .اما فردی که تصمیم به خودکشی میگیرد آنقدر زیر فشار درد است که نمی تواند راههای دیگر
نجات از افسردگی و نومیدی را ببیند.
خودکشی تالشی است ناچار برای فرار از رنجی غیر قابل تحمل .کسی که در احساس انزجار از خود ،بیامیدی و انزوا غرق شده
است نمی تواند راهی تسکیندهنده تر از مرگ پیدا کند.
افرادی که دست به خودکشی میزنند باوجودِ تمایلشان به پایان درد ،اکثرا در مورد پایان دادن به زندگی خود درگیری
عمیقی دارند .این افراد آرزو میکنند که گزینهای دیگر به جای خودکشی وجود داشته باشد .اما در چنین شرایطی نمی توانند
انتخاب های دیگر را ببینند .از این رو الزم است که اطرافیان آنها در مورد پیشگیری از خودکشی اطالعاتی داشته باشند تا
همین شرایطِ آنان را زودتر درک کرده و به آنان کمک کنند تا راههای دیگر را هم ببینند.
خودکشی یک اقدام فردیِ عمدی برای به خطر انداختن جان خود و در عینِ حال مشکلی بهداشتی و اجتماعی است که بر
تمام ساختارِ جامعه تاثیر میگذارد .در جهان بهطور متوسط میزان اقدام به خودکشی در زنان بیش از مردان است ،اما میزان
مرگ در اثر خودکشی در مردان بیشتر از زنان است .افرادی که سابقهی خودکشیِ خود یا اعضای خانواده دارند ،بیمارانِ روانیِ
دچار افسردگیِ شدید ،جنونِ جوانی (اسکیزوفرنیا) و افسردگیِ دوقطبی و بیماران العالج مثل سرطان پیشرفتهْ در خطر
بیشتری هستند [.یکی از عمدهترین ابزارهای مورد استفاده برای این کار در زنانِ ایرانی ،خودسوزی و استفاده از برخی داروها و
سموم گیاهی و نیز قرص برنج است ،.اما در مردان ،از روشهای دیگری مثل دار زدن و سالح گرم هم استفاده میشود].
[همانطور که قبال گفته شد وضعیتِ روحیِ خودِ فرد انگیزه ی ظاهریِ اقدام است .اما این علت به عواملِ خرد و کالنِ دیگری
هم میتواند وابسته باشد .بعضی از این عوامل در ایرانْ مشکالتِ شدیدِ معیشتیِ خانوار ،اختالفات خانوادگی ،فشارها و باید و
نباید های عرفی و فرهنگی مخصوصا بر روی زنان ،و در سطح کالن ،بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ،و احساسِ
نامطلوب بودنِ شرایط زیستِ سیاسی -اجتماعی هستند].
باور نادرست :افرادی که در مورد خودکشی صحبت می کنند واقعاً این کار را نمی کنند.
واقعیت :تقریباً هرکسی که اقدام به خودکشی می کند ،از قبل نشانه یا هشدارهایی داده است .بنابراین حتی اشاره غیر مستقیم
فرد به مرگ یا خودکشی را نادیده نگیرید .جمله هایی مثلِ:
مهم نیست که این گفتهها چقدر ساده باشند یا به شوخی گفته شود .باید آنها را برای اقدام به خودکشی جدی گرفت.
باور نادرست :هر کسی که سعی در خودکشی دارد حتما باید دیوانه باشد.
97
واقعیت :بیشتر افرادِ دچار افکار خودکشی روانپریش یا دیوانه نیستند .آنان خشمگین یا ماتمزده ،افسرده یا ناامید هستند .اما
پریشانی شدید و رنجِ عاطفی لزوما نشانه بیماری روانی نیست .افسردگیِ گه گاهی چیزی است مثل سرماخوردگی که برای روان
پیش میآید .البته افسردگیِ شدیدِ روان نژندانه میتواند بر روی خُلق ،احساس ،فکرکردن ،نگاهِ تیره به هر مسئله و به کلِ
زندگی ،و بر روی زندگیِ روزمره (مثل خواب ،خوراک ،کار) اثر شدید بگذارد و در موارد شدیدتر فکر خودکشی را ایجاد کند.
باور نادرست :اگر کسی مصمم به کشتن خود باشد ،هیچ چیزی مانع او نمی شود.
واقعیت :حتی یک فرد کامالً افسرده احساسات متفاوتی در مورد مرگ دارد که بین تمایل به زندگی و تمایل به مرگ نوسان
دارد .آنها به جای اینکه مرگ را انتخاب کنند ،فقط میخواهند که رنج تمام شود .از این رو انگیزه آنها برای پایان دادن به
زندگی همیشه ادامه ندارد.
باور نادرست :افرادی که با خودکشی میمیرند کسانی هستند که تمایلی به کمک گرفتن ندارند.
واقعیت :بسیاری از افراد سعی می کنند قبل از اقدام به خودکشی از دیگران کمک بگیرند .در حقیقت ،مطالعات نشان می دهد
بیش از ۵0درصد از قربانیان خودکشی شش ماه قبل از مرگِ خود به دنبال کمک های درمانی بودهاند.
باور نادرست :صحبت در مورد خودکشی ممکن است طرفِ مقابل را به فکر خودکشی بیندازد.
واقعیت :با صحبت در مورد خودکشی کسی را به فکر خودکشی نمیاندازید .برعکس ،صحبت صریح و صادقانه در مورد افکار و
احساسات خودکشی می تواند به نجات یک زندگی کمک کند.
باور نادرست :کسانی که خودکشی می کنند مثال بیشترشان نوجوان اند یا میانسال اند ،یا سالمند اند.
باید متوجه باشیم که همه گروههای سنی در جوامع مختلف دنیا در معرض خطر خودکشی هستند( .مخصوصا افراد با سابقه
خودکشی ،کسانی که فرد مهمی را از دست داده یا شکست عشقی خوردهاند ،افراد دچار بیماری مزمن ،افرادی که جنگ،
خشونت (خانوادگی یا دولتی) ،سوء استفادهی جنسی ،آسیب روانی یا تبعیض را تجربه کردهاند و همینطور افرادِ بسیار
افسرده ،منزوی و گوشهگیر ).
هرگونه صحبت یا رفتار مربوط به خودکشی را جدی بگیرید .چون این فقط یک عالمت هشداردهنده در مورد فکر
به خودکشی نیست ،بلکه التماسی است غیرمستقیم برای گرفتنِ کمک.
بیشترِ افراد مایل به خودکشیْ عالئم هشداردهنده یا نشانههایی از قصد خود را نشان میدهند .بهترین راه برای پیشگیری از
خودکشی شناخت این عالئم هشداردهنده است و دانستنِ اینکه اگر نشانهها را دیدید چهکار کنید.
اگر فکر می کنید یکی از دوستان یا اعضای خانواده دچار افکار خودکشی است .می توانید به راههای دیگر اشاره کنید ،نشان
دهید که به او اهمیت میدهید و برایتان مهم است و دکتر یا روان پزشکی را برایش فراهم کنید.
عالئم مهم هشدار دهندهی خودکشی شامل صحبت در مورد خودکشی یا آسیب رساندن به خود ،صحبت کردن یا نوشتن
مطالب زیادی درباره مرگ یا مردن و جستجوی چیزهایی است که می تواند در اقدام به خودکشی استفاده شود ،مانند اسلحه و
دارو [و حشرهکش ،سمهای گیاهی ،و قرص برنج].
98
اگر فرد دچار اختالل خلقی مانند افسردگی یا اختالل دوقطبی باشد ،از وابستگی به الکل رنج ببرد ،قبالً اقدام به خودکشی
کرده باشد یا سابقه خودکشی در خانواده داشته باشد ،نشانههای باال باید خیلی جدیتر گرفته شوند.
یک عالمت هشداردهندهی دیگر که نامحسوس اما به همان اندازه خطرناک است ،ناامیدی است .مطالعات نشان داده است که
ناامیدی یک عامل پیشآگهیِ قوی برای خودکشی است .افرادی که احساس ناامیدی می کنند ممکن است در مورد احساسات
“ غیرقابل تحمل” صحبت کنند ،آینده ای تاریک را پیشبینی کنند و بگویند که برای آینده هیچ دلخوشیای ندارند.
عالئم هشداردهندهی دیگری که به چارچوبِ افکار خودکشی اشاره میکنند ،شامل تغییرات خلقی چشمگیر یا تغییرات
ناگهانی شخصیت ،مانند تغییر حالت از حالت برونگرا به حالت منزوی و گوشه گیر ،یا خوشرفتاری به سرکشی است.
فردِ خودکشیگرا ممکن است عالقه خود را هم به کارهای روزمره از دست بدهد ،از ظاهر خود غافل شود و تغییرات شدیدی
در عادات غذایی یا خواب داشته باشد.
صحبت در مورد خودکشی :شامل هر گونه صحبت در مورد خودکشی ،مرگ یا خودآزاری ،مانند “ای کاش اصال به دنیا نمی
آمدم”“ ،اگر دوباره تو را میدیدم ”… ،و “ ایکاش مرده بودم”.
به دنبال وسایل کشنده بودن :جستجوی دسترسی به اسلحه ،قرص ،چاقو یا سایر چیزهایی که می تواند برای خودکشی
استفاده شود.
مشغولیتِ ذهنی به مرگ :تمرکز غیرمعمول بر مرگ ،جریانِ مردن یا خشونت .نوشتن شعر یا داستان درباره مرگ.
ناامیدی از آینده :احساس درماندگی ،ناامیدی و بنبست (“هیچ راه چارهای نیست” ) .اعتقاد به اینکه اوضاع هیچوقت بهتر
نخواهد شد یا تغییر نمی کند.
نفرت دائمی و تنفر از خود :احساس بی ارزشی ،گناه ،شرم و نفرت از خود یا احساس بارِ اضافی بودن ("همه بدون من
راحتتر اند" ).
تعیینِ تکلیفِ اموال ،پزشکیِ ،درامدِ خانواده : ...نوشتن وصیتنامه ،بخشش اموال گرانبها .گرفتنِ قولوقرارهایی از اعضای
خانواده.
خداحافظی :دیدارها یا تماس های غیرمعمول یا غیرمنتظره با خانواده و دوستان .خداحافظی کردن با مردم ،انگاری که قرار
ن یست دوباره همدیگر را ببینند.
انزوا از دیگران :قطع رابطه با دوستان و خانواده .افزایش انزوای اجتماعی و میل به تنها ماندن.
رفتار خودتخریب :افزایش مصرف الکل یا مواد مخدر ،رانندگی خطرناک ،رابطه جنسی پرخطر .انجام کارهای خطرناک غیر
ضروری ،انگاری که “آرزوی مرگ” داشته باشد.
احساس آرامش ناگهانی :احساس ناگهانی آرامش و خوشبختی پس از افسردگی شدید میتواند به معنای تصمیمگیری فرد
برای اقدام به خودکشی باشد.
99
اگر نشانههای هشداردهندهی خودکشی را در عزیزتان ببینید ،ممکن است شک کنید که حرف زدن برایاش خوب است یا نه.
اگر اشتباه کردهباشید چطور؟ اگر عصبانی بشود چه؟ در این شرایط احساس ناراحتی یا ترس در شما طبیعی است .اما بدانید
که هر کسی که در مورد خودکشی صحبت میکند یا عالئم هشداردهندهی دیگری را نشان میدهد ،نیاز به کمک فوری دارد.
پس هرچه زودتر ،بهتر!
صحبت با دوست یا یکی از اعضای خانواده در مورد افکار و احساسات خودکشیِ او می تواند برای هر فردی بسیار دشوار باشد.
اما اگر مطمئن نیستید شخصی دچار افکار خودکشی است ،بهترین راه برای پی بردن به آن پرسیدن است.
با نشان دادن اینکه می خواهید کمکاش کنید ،او را دچارِ افکار خودکشیگرا نمیکنید .در حقیقت ،دادن فرصتی به فرد
برای ابراز احساسات ،او را از تنهایی و احساسهای منفیِ فروخورده رها می کند ،و ممکن است مانع اقدام به خودکشی بشود.
-می خواستم حال و اوضاعات را بپرسم .چون جدیدا انگار خیلی هم شبیه خودت نیستی.
پرسشهایی که می شود پرسید:
-ممکن است االن باور نکنی ،اما بعدا احساسات عوض خواهد شد؛
-ممکن است نتوانم دقیقاً احساس تو را بفهمام ،اما مراقبات هستم و میخواهم کمکات کنم؛
-وقتی که میخواهی تسلیم بشوی ،به خودت بگو که حداقل برای یک روز ،یک ساعت ،یا یک دقیقه دیگر دوام میآوری -هر
قدر که میتوانی.
1۰۰
خودتان باشید .کاری کنید که بفهمد دلنگراناش هستید و او تنها نیست .یافتن کلمات مناسب به اندازه نشان دادن
نگرانیتان با زبان بدن اهمیت ندارد.
گوش کنید .بگذارید دوست یا عزیزتان صحبت کند و احساسات خود را تخلیه کند .مهم نیست که مکالمه چقدر منفی به نظر
میرسد .همینکه این گفتگو میتواند انجام بگیرد خودش نشانهی مثبتی است.
همدردی کنید ،اما قضاوت نکنید .فرد خودکشیگرا با صحبت کردن در مورد احساسات خود دارد کار درستی انجام
میدهد .مهم نیست که شنیدناش ممکن است چهقدر سخت باشد.
به او امید بدهید .به عزیزان خود اطمینان بدهید که کمک در دسترس است و احساسات خودکشی موقتی است .به او
بگویید که زندگیاش برایتان مهم است.
او را جدی بگیرید .اگر جمالتی مثل اینها را بگوید "من خیلی افسردهام ،نمیتوانم ادامه بدهم" ،از او بپرسید آیا فکر
خودکشی دارد؟ قرار است به او فرصت بدهید که درد اش را با شما در میان بگذارد ،نه اینکه فکرهایش را در ذهن نگه دارد.
با آدم خودکشیگرا بحث نکنید .این حرفها را نزنید" :تو انگیزههای زیادی برای زندگی کردن داری" " ،خودکشی تو به
خانوادهات آسیب می رساند" یا "کالً از این فکرها بیرون بیا".
حیرتزده نشوید .در مورد ارزش زندگی موعظه نکنید یا در مورد اشتباه بودنِ خودکشی دلیل نیاورید.
قول ندهید رازدار باشید یا قسم نخورید که رازداری میکنید .زندگیِ یک نفر در معرض خطر است و ممکن است الزم
بشود برای حفظ سالمتیاش با یک متخصص سالمت روان صحبت کنید .اگر قول بدهید که این صحبت ها را مخفی نگه
دارید ،ممکن است مجبور شوید زیر قول بزنید.
روشهایی برای رفع مشکالت عزیزتان مطرح نکنید ،نصیحت نکنید یا این که مجبورشان کنید که احساسات خودکشیِ
خود را توجیه کنند .مسئله این نیست که مشکل چهقدر پیچیده است ،بلکه چهقدر به عزیزتان ضرر میرساند.
خود را سرزنش نکنید .شما نمیتوانید افسردگی آدمِ دیگری را برطرف کنید .شما مسئول شادمانی یا ناشادیِ دوست یا
عزیزتان نیستید.
اگر یکی از دوستان یا اعضای خانواده به شما بگوید که به مرگ یا خودکشی فکر می کند ،بسیار مهم است که خطر فوری
برای سالمتیِ او را سبکسنگین کنید .آنهایی که در معرض باالترین خطر خودکشی در آینده نزدیک قرار دارند:
-آیا آنچه را که برای اجرای برنامه خود نیاز داری ،تهیه کرده ای (قرص ،اسلحه ،و ) ...؟ (ابزار)
-آیا می دانی چه زمانی این کار را انجام خواهی داد؟ (تعیینِ زمان )
کم :دارای برخی از افکار خودکشی ،بدون برنامه خودکشی .چنین فردی می گوید که اقدام به خودکشی نمی کند.
متوسط :دارای افکار خودکشی ،داشتن طرح مبهمی که بسیار کشنده نیست .میگوید اقدام به خودکشی نمیکند.
شدید :دارای افکار خودکشی .طرح خاصی دارد که بسیار کشنده است .میگوید اقدام به خودکشی نمیکند.
وخیم :دارای افکار خودکشی .طرح خاصی دارد که خیلی کشنده است .میگوید اقدام به خودکشی میکند.
اگر اقدام به خودکشی خیلی فوری به نظر برسد ،بهتر است با یک مرکز بحران تماس بگیرید [در ایران ،شماره تلفنِ 12۳و
1۴۸0و ( 11۵اورژانسِ پزشکی) و سایتِ ] irancrisisline.orgو از آنها کمک بخواهید .اسلحه ،دارو و قرص [و
حشرهکش ،سمهای گیاهی ،و قرص برنج] ،چاقو و سایر اشیا بالقوه کشنده را از نزدیکاش دور کنید ،اما تحت هیچ شرایطی او
را تنها نگذارید.
اگر یکی از دوستان یا اعضای خانواده دارای افکار خودکشی است ،بهترین راه برای کمک به او هدیه کردنِ یک گوش همدل و
شنوا است .به عزیزتان بفهمانید که او تنها نیست و برای شما مهم است .اما مسئولیتِ شفای عزیز خود را بر عهده نگیرید.
میتوانید از او حمایت کنید اما نمی توانید حالِ او را بهتر کنید .او باید خودش نسبت به بهبودیِ خود متعهد شود.
کمک به شخصِ خودکشیگرا شهامت زیادی الزم است .مشاهده اینکه یکی از عزیزانتان فکر خودکشی دارد می تواند باعث
ایجاد عواطفِ مشکلی در شما شود .وقتی که به فردِ خودکشیگرا کمک میکنید ،یادتان نرود که از خودتان هم مراقبت کنید.
برای صحبت کردن در مورد احساسات خود و حمایت از خود ،کسی را پیدا کنید که به او اعتماد دارید ،مثلِ یکی از دوستان،
عضوِ خانواده یا مشاور باشد.
تمام توان خود را به کار بگیرید تا فرد کمکی را که نیاز دارد بدست آورد .برای گرفتن راهنمایی یا پیشنهاد ارجاع به متخصص
با یک خط بحران تماس بگیرید .فرد را تشویق کنید که به یک متخصص سالمت روان مراجعه کند ،به یک مرکز درمانی برود
یا او را برای ویزیت دکتر ببرید.
-پیگیریِ درمان
اگر پزشک دارویی تجویز کرد ،مطمئن شوید که عزیز شما آن را طبق دستور مصرف میکند .حواستان به عوارض جانبی
احتمالی دارو باشد و در صورت بدتر شدن وضعیت حتما به پزشک اطالع دهید .پیدا کردنِ دارو یا درمانی که برای هر شخصِ
بخصوصی مناسب باشد ،بیشتر وقتها پشتکار و پیگیری و زمان میبرد.
کسانی که در فکر خودکشی اند بیشتر مواقع قبول ندارند که میتوان به آنها کمک کرد .بنابراین ممکن است مجبور باشید در
ارائه کمک پیش قدمتر باشید .گفتن اینکه “اگر به چیزی احتیاج داشتی با من تماس بگیر” خیلی مبهم است .منتظر نمانید تا
با شما تماس بگیرد یا حتی به تماسهای شما جواب بدهد .به خانهاش بروید ،با او تماس بگیرید ،او را به بیرون رفتن دعوت
کنید.
رژیم غذایی سالم ،خواب کافی ( 7تا 9ساعت) و بیرون آمدن زیرِ نور خورشید یا طبیعت حداقل ۳0دقیقه در روز را تشویق
کنید .ورزش هم خیلی مهم است ،چون باعث ترشح اندورفین (مادهی ضد درد و شادیآور) در مغز ،از بین بردن فشار روحی و
بهبود عاطفی میشود.
به او کمک کنید مجموعه ای از کارهایی را برنامهریزی کند که قول بدهد طی بحران خودکشی آنها را دنبال کند .در این
برنامه باید هر محرکی را که منجر به بحران خودکشی میشود ،مانند سالمرگ کسی ،الکل یا فشار روحی در روابط با دیگران
شناسایی بشود .همینطور فهرستِ شمارههای تماس با پزشک یا درمانگر خودش و همچنین شمارهی دوستان و اعضای
خانواده را که در موارد اضطراری به او کمک می کنند باید در این برنامه بیاید.
ابزارهای احتمالی خودکشی ،مانند قرص ،چاقو ،تیغ یا اسلحه گرم را از دمِ دست دور کنید .اگر ممکن است بیش از حد دارو
مصرف کند (اُوِر دوْز کند) ،داروها را از دسترس خارج کرده و فقط در صورت نیاز به او بدهید.
حتی پس از عبور از بحران فوری خودکشی ،با فرد در تماس باشید ،منظم یا سرزده او را چک کنید .پشتیبانی شما برای
اطمینان از باقیماندن عزیزتان در مسیر بهبودی خیلی مهم است.
1۰3
بر اساس تحقیقات انجام شده در آمریکا ،حداقل 90درصد از افرادی که در اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند ،از یک
یا چند اختالل روانی مانند افسردگی ،اختالل دوقطبی (افسردگی -شیدایی) ،اسکیزوفرنی (جنون جوانی) ،یا اعتیاد به الکل رنج
میبرند.
در این میان افسردگی بیشتر از موارد دیگر در خودکشی نقش دارد .این مشکل که افراد خودکشیگرا به این راهِحل میرسند،
تا حدی بهدلیلِ تحریفِ فکر به علتِ افسردگی در مغز آنان است .افسردگی نگاه به واقعیت را کجوکوله میکند.
اقدام به خودکشی قبلی ،سابقه خانوادگی خودکشی ،یا سابقه آسیب روانی (روانزخم) یا آزار دیدن (جنسی یا غیرِ آن)
بیماریِ بیدرمانِ منجر به مرگ یا درد مزمن ،بهتازگی از دست دادنِ یک عزیز ،طالق ،یا رویدادی پر از فشار روحی در زندگی،
برای بعضی از افرادْ داروهای افسردگی به جای کاهشِ آن ،باعث افزایش افسردگی و افکار و احساسات خودکشی می شوند .به
همین دلیل است که متخصصان (ادارهی دارو و غذای آمریکا) توصیه می کنند که هر کسی که از داروهای ضد افسردگی
استفاده می کند باید ازنظرِ افزایش افکار و رفتارهای خودکشی زیرِ نظرِ دیگران باشد.
اگر اولین بار است که فرد از داروی افسردگی استفاده می کند یا دوز مصرفی او به تازگی تغییر کرده است ،نظارت اهمیتِ
بیشتری دارد .باالترین احتمالِ خطر خودکشی در دو ماه اول درمان با داروهای ضد افسردگی است.
عالوه بر عاملهای خطرزای عمومی برای خودکشی ،هم نوجوانان و هم افراد مسن بیشتر در معرض خطر خودکشی هستند.
خودکشی در نوجوانان
خودکشی در نوجوانان مسئلهای جدی و رو به رشد است .سالهای نوجوانی می تواند از نظر عاطفی متالطم و پر فشار باشد.
نوجوانان برای کسب موفقیت و پذیرش از طرف دیگران تحت فشارهای بیشتری قرار میگیرند.
نوجوانان ممکن است با مشکالت عزت نفس (حرمتِ نفس) ،شک به خود و احساس بیگانگی دست و پنجه نرم کنند .برای
برخی ،این مشکالت منجر به خودکشی میشود .افسردگی هم یکی از عاملهای خطرزای اصلی برای خودکشی در نوجوانان
است.
-دسترسی به اسلحه؛
-شکایت مکرر از نشانههای بیماریِ جسمی ،مانند درد معده ،سردرد یا خستگی؛
باالترین میزان خودکشی در گروه سنی ۶۵سال به باال اتفاق می افتد .افسردگی عاملی موثر در خودکشی افراد مسنی است که
بیماریشان تشخیصداده نشده و درمان نشده باقی مانده.
-ذخیره کردن دارو [و حشرهکش ،سمهای گیاهی ،و قرص برنج] یا عالقهی ناگهانی به سالح گرم؛
-گوشه گیری از دوستان ،خانواده و فعالیتهای اجتماعی ،خداحافظیهای تماموکمال یا عجله در اصالح وصیتنامه.
در نتیجهی تمام تالشهای شما ،شخص خودکشیگرا به شکلِ غیر مستقیم حداقل باید به این نتیجهها برسد:
-در زمان و مکان مناسب و آرام با آدم مطمئنی در بارهی افکار اش و خودکشی صحبت کند؛
-فورا از مشاور ،روان شناس ،کارشناس بهداشت روانی ،مددکار اجتماعی ،روان پزشک ،یا پزشک کمک بگیرد.
نکتهی آخر این که :در صورتِ داشتنِ فرصت ،ضمن رعایتِ تمامِ راه کارهای باال ،اول از همه بهتر است خودِ شخص
کمککننده هر چه سریعتر با متخصصِ روانشناس ،مشاور و نهادهای مداخلهی فوری در بحرانِ روانی تماس بگیرد تا
راهکارهای کمکرسانی مشخص بشود.
دیگر خودکشی :تا این جا از خودکشیِ ناشی از احساسِ درماندگیِ کاملِ روحی صحبت شد .اما انواعِ دیگر انواع
خودکشی هم وجود دارند ،مثال خودکشیِ خودخواستهی ناشی از حسِ پوچی در هستی ( بدونِ علتِ روحیِ شخصی)،
خودکشی از فرط خستگی از طولِ عمر ،خودکشی بهدلیلِ فرار از ناتوانیِ جسمیِ احتمالی در سنین باال ،خودکشی از روی شرم
(هاراکیری در فرهنگِ ژاپن ) ،خودکشی با اراده به تعیین زمان مرگ (با این استدالل که "اجبارا آمدهام ،اما با اختیار میروم"،
در سازمانِ ،) EXITیا درخواستِ قتل از روی ترحمِ (آتانازی ،یوتِنِیْژا) ،خودکشی با کمکِ دیگری ،خودکشی به علتِ فرار از
شکنجه و خودکشی به عنوانِ اعتراضِ سیاسی ،خودکشیِ تدریجی با روزه یا اعتصابِ غذا و . ...
معرفی یک منبع :پیشگیری از خودکشی ،انستیتو روانپزشکیِ تهران ،برای بهورزان و رابطین آموزشی:
http://sbmu.ac.ir/uploads/behvrzmtn.pdf
1۰6
رواقیها اسمِ گروهی از متفکرینی است که بیشتر از 2000سال پیش در یونان و روم پیدا شدند .اینها بیشتر در بارهی "بهتر
زندگی کردن" صحبت میکردند .چندین پیشنهاد میدادند .اما یکی از آنها حتما به درد همه میخورَد و آن این است که:
نترس ،مضطرب نباش ،اما همیشه آماده باش که یکشَبِه ،همهچیز بههم بریزد و زندگیات از این رو به آن رو بشود .فرض کن
ممکن است یک باره فرز ند یا مادر یا شغل یا خانه یا اعتبارت را از دست بدهی .البته باید امید هم داشته باشی که این اتفاق
نیفتد .اما اگر زد و اتفاق افتاد ،چون قبال هم آمادگی اش را داشته بودی دچار فروریزی ،درماندگیِ کامل ،ماتم و سوگِ ماندِگار
نمیشوی ،بلکه باز هم و باز هم زندگی را از نو و از صفر شروع می کنی ،هرچند که زندگی بر تو سخت گذشته است .مهم راه
رفتن تو است!
شاید این پیشنهاد را شبیه تزریق واکسن دانست .واکسن میزنیم تا بدن مان با بدترین حالت آشنا بشود و در زمانی که ویروس
حملهای بزرگ را شروع کرد ،هول نکند ،سَقَط نشود و بتواند اوضاع را مدیریت کند.
حاال فایدهی این پیشنهاد برای جلوگیری از بعضی افسردگیها ،ماتمها و سوگهای ماندگار ،و خودکشیها معلوم میشود ،هر
چند که همهی این مشکالت عامل های دیگری هم دارند که ممکن است از دست ما بیرون باشند و ما حتی با همین پیشنهاد
هم نتوانیم جلوی آن ها را بگیریم .اما بعد از برخورد با هزار مانع ،بر روی پای خود ایستادن برای هزار و یکمین بار ،راه نجاتِ
خیلی خوبی است .در هر صورت ،پیشنهادِ بیفایدهای نیست و به زندگیِ ما میتواند رنگ و بویِ تازهای ببخشد.
یک رواقیِ بدونِ ادعای ایرانی (همایون صنتعتیزاده) ،برای رهاییِ خواهرش از مالل و افسردگیِ شدید نسخهی زیر را می پیچد:
...خودم دنبال لذت نیستم .نه این که گاهی لذت نمی برم .چرا می برم ،اما آنچه که من دنبالاش میروم نشاط است و
زندهدلی .وقتات را تقسیم کن مابین امرار معاش ،تماشا ،ورزش ،نوشتن و استراحت کردن .حسابِ این امور و اوقات را با
برای اطالع بیشتر از رواقیها نک " :فلسفهای برای زندگی" ،ویلیام اروین؛ "تامالت" ،مارکوس اورلیوس (این کتاب خیلی
خیلی ساده است)؛ و نیز با گوگل کردن و سِرچِ کلماتِ رواقی ،رواقیو ن ،اورلیوس ،سنکا ،ثورو ،موخیکا در اینترنت و در
کانالهای تلگرامیِ "گاه فرست غالمعلی کشانی"" ،آهستگی سادگی" ،و نیز در " سایت عدم خشونت" نوشتهها و