Professional Documents
Culture Documents
روز 23جوالی 2012سالی راید ،نخستین زن فضانورد آمریکایی دیده از جهان فروبست .او در سن 61سالگی
و پس از آنکه هفت ماه را با بیماری سرطان پانکراس دست و پنجه نرم کرده بود ،درگذشت.
سالی راید برای بسیاری از مردم و به ویژه برای زنان و دختران جوان در گوشه و کنار جهان الهام بخش بود.
نه فقط به این دلیل اینکه اولین زن آمریکایی بود که قدم به فضا گذاشته بود و نه حتی به این دلیل که
نخستین فضانوردی بود که به خانواده LGBTQتعلق داشت.
خیلی پیشتر از او روسها والنتینا ترشکوا را در نخستین روزهای عصر فضا به مدار زمین فرستاده بودند .اما
الهام بخشی و اهمیت سفر راید به این نکته باز میگشت که مسیر ورود به فضا برای زنان در آمریکا به هیچ
وجه مسیر ساده و راحتی نبود .آنها برای اینکه به فضا سفر کنند نه تنها میبایست توانایی و شایستگی
ذهنی و بدنی خود را مانند هر فضانورد دیگری اثبات کنند که باید مبارزه طوالنی سیاسی را برای کسب حق
ورود به فضا پشت سر میگذاشتند.
سیستم دیوان ساالر آمریکا راه فضا را به روی زنان بسته بود .با وجود اینکه اولین زنان آمریکایی برای پشت
سر گذاشتن دورههای آموزشی در سال 1959انتخاب شدند اما پس از پشت سرگذاشتن همه تمرینات و
آزمونهای دشوار و علیرغم کسب نتیجه مناسب و باالتر از حد انتظار ،به دلیل سیاستهای ناسا که در آن
زمان فضانوردی و فعالیتهای فضایی را کاری مردانه میدانست ،با درهای بسته مواجه شدند .آنها باید سالها
تالش و مبارزهای سیاسی را نیز پشت سر میگذاشتند .بارها در برابر این تصمیم اعتراض کردند و حتی کنگره
آمریکا را وادار کردند تا با برگزاری جلسه استماع عمومی درباره این تصمیم ناسا تجدید نظر کند که البته در
ابتدای مسیر موفقیتی نصیبشان نشد .اما آنها از پای ننشستند.
سالی راید و همراهان او که در سال 1978به عنوان نخستین گروه از فضانورد زن از سوی ناسا انتخاب شدند،
در امتداد چنین مسیر دشواری قرار داشتند .آنها برای ورود به فضا خود مبارزهای نفسگیر را پشت سر گذاشتند
و به همین دلیل سفر راید به مدار زمین برای بسیاری نشانه موفقیت مبارزهای طوالنی برای احقاق حقوق زنان
در حوزه فضا بود.
راید پس از پایان سفرهای فضاییاش به ترویج علم روی آورد .در کنار فعالیتهای مختلفی که داشت چندین
کتاب ترویجی و چندین کتاب برای کودکان در زمینه فضا و آشنایی آنها با فضا نوشت.
کتاب «سفر به فضا و بازگشت دوباره» ) (To Space and Backکه ترجمه آن اینک در مقابل شما قرار
دارد یکی از این کتابها است .این کتاب خاطرات کوتاه سالی راید در سفر به فضا و درباره زندگی روزمره و
احساسات او است .برخالف بسیاری از خاطراتی که فضانوردان از ماموریتهای خود نوشتهاند ،این کتاب به
جزییات فنی وارد نمیشود ،بلکه تنها مشاهدات دست اول سالی راید از حضور در فضا را به صورت روایی و
البته دقیقی برای مخاطبان خود روایت میکند .همین مشاهدات است که به بسیاری از پرسشهایی که درباره
سفرهای فضایی وجود دارد پاسخ میدهد .اینکه فضانوردان لحظات پرتاب را چگونه میگذرانند ،چگونه در فضا
غذا میخورند و یا استحمام میکنند.
تجربه سفر به فضا و تماشای زمین و ستارهها از آنجا رویایی است که ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول
میکند؛ اما فرصت حضور در فضا؛ فرصتی نیست که در اختیار همه عالقهمندان باشد .بسیاری از ما پرسشهای
فراوانی در خصوص تجربههایی داریم که فضانوردان در خالل سفرهای فضاییشان با آن مواجه میشوند.
سالی راید ،نخستین سفر فضایی خود را در سال 1983همراه باب کریپر ،دیک هاوک ،جان فابین و نرم تاگرار
انجام داد .وی درباره اینکه چگونه به یک فضانورد تبدیل شد مینویسد:
«از دوران کودکی و در تمام سالهایی که رشد میکردم ،ستارهها ،سیارات و کهکشانها همواره مرا مجذوب
خود میکردند ،اما هیچ گاه تصور نمیکردم روزی به فضا سفر کنم .من در دبیرستان رشته ریاضیات و علوم
خواندم و پس از آن به تحصیل فیزیک پرداختم .پس از پایان تحصیالتم موسسه ملی علوم هوا و فضای آمریکا
) (NASAبه دنبال دانشمندانی میگشت که عالقهمند سفر به فضا بودند .ناگهان احساس کردم با تمام وجودم
میخواهم این شانس را داشته باشم که زمین و ستارهها را از فضا تماشا کنم .من درخواستی برای ناسا فرستادم
و پس از پشت سر گذاشتن مجموعهای از آزمونها و مصاحبهها به عنوان یک فضانورد انتخاب شدم».
سالی راید غیر از سفرهای فضایی متعددی که به انجام رساند مسئولیتهای مختلفی را نیز در ناسا به عهده
داشته است .او عضو هیات تحقیق درباره فاجعه انفجار شاتل چلنجر بود و پس از آن که در بهمن ماه سال
1381شاتل فضایی کلمبیا هنگام بازگشت به زمین منهدم شد ،از طرف تیم تحقیق این حادثه دعوت به
همکاری شد و به عضویت تیم تحقیق فاجعه کلمبیا درآمد.
سالی در این کتاب گزارشی از فعالیتهای فضانوردان ارائه میکند؛ فعالیتهایی که فضانوردان باید در کنار
آزمایشهای علمی به انجام برسانند و از چگونگی فعالیتهای روزمره فضانوردان در فضا سخن میگوید .متن
کتاب میتواند تصویری واقعی از آنچه در فضا با آن مواجهیم در اختیار ما قرار دهد و ما را با دنیایی زیبا،
شکوهمند و پر صالبت آشنا کند.
این آشنایی نه تنها چشماندازی به آینده ممکنی است که به خصوص با رویدادهای اخیر ،حضور انسان در
فضا توسعه پیدا خواهد کرد که نگاهی مهم به گذشته دشوار ولی پر هیجان گشودن دروازههای فضا به روی
انسان است.
از زمانی که سالی راید قدم به فضا گذاشت و این کتاب را نوشت برنامههای فضایی و سفرهای فضایی تغییراتی
را به چشم خود دیده است .شاتلهای فضایی که سالی راید را به مدار زمین بردند و به تکمیل ایستگاه فضایی
بین المللی کمک کردهاند اینک بازنشست شدهاند .سفر به مدار زمین بر عهده روسیه ،ژاپن و شرکتهای
خصوصی قرار دارد .شرکتهای خصوصی مانند اسپیس – ایکس نه تنها محموله ،که از چندی پیش مسافر
نیز به مدار میبرند .شرکتهای استخراج منابع سیارکها تاسیس شدهاند .قدرتهای جدید در برنامههای فضایی
در حال ظهورند .چین به سرعت برنامه سرنشیندار خود را توسعه میدهد .کاوشهای سیارهای روباتیک عمده
توجهها را به خود جلب کردهاند و بارها برنامه چشمانداز فضایی ناسا تغییر کرده است.
در طول این مدت هنوز حضور در فضا تقریبا همان چشمانداز رویایی خود را حفظ کرده است .هنوز سبک
زندگی فضانوردان از زمانی که سالی راید قدم در شرایط بی وزنی مدار زمین گذاشت تغییر چندانی به خود ندیده
است و هنوز مردم عالقمندند تا تجربه بینظیری که فعال در اختیار تعداد محدودی از افراد است را حداقل در
ذهن خود بازسازی کنند.
داستان این ترجمه برای من داستان پرخاطرهای است .حدود 18سال پیش زمانی که در روزنامه جامجم و
ضمیمه کاشف این روزنامه بودم ،برای اینکه مخاطبان روزنامه ،اطالعات دقیق و در عین حال دست اولی از
سبک زندگی در فضا به دست بیاورند ،ترجمه آزادی از کتاب سالی راید را به شکل پاورقی منتشر کردم .این
مجموعه در سال 1382در این ضمیمه منتشر شد.
زمانی که سالی راید در سال 1391فوت کرد به نظرم رسید جا دارد که بار دیگر به صورت یکجا آن را منتشر
کنم .آن زمان من دیگر در سوی دیگر کره زمینی بودم که زمانی سالی راید از مرزهای فضا به آن نگریسته
بود.
آرشیو یادداشتها را جمعآوری کردم اما به دلیل ناقص بودن و از سویی حذف بخشهایی از متن در نسخه
منتشر شده در روزنامه یک بار دیگر متن را نوشتم و انتشار آن را به یکی از ناشران کشور پیشنهاد دادم .آنها
نیز پذیرفتند و فکر کنم حتی کار تا مرحله گرفتن شابک پیش رفت.
از آن زمان تا کنون هشت سال دیگر گذشته است و به دالیل مختلف کتاب منتشر نشد.
فکر کنم هشت سال زمان انتظار کافی باشد و از سویی هنوز خواندن این کتاب برای من الهامبخش است .و
به همین دلیل هم فکر میکنم شاید برخی از شما نیز خواندن آن را جذاب بیابید .به همین دلیل یک بار دیگر
متن را ویراستم و حتیاالمکان مطابق الگوی صفحهبندی کتاب اصلی آن را آراستم .در مورد تصاویر با وجودی
که نسخههای با کیفیتتری از آنها در اختیار بود اما به نظرم آمد حال و هوای همان عکسهای کمی قدیمی
شده با محتوای متن تناسب بیشتری دارد و آنها را حفظ کردم.
دوست عزیزم نیکی دادگری متن را بازخوانی کرد و اشتباهات آن را اصالح کرد که از او سپاسگزارم.
در انتهای این کتاب شما یکی دو ضمیمهای را میبینید که شاید در کنار متن اصلی قابل توجه باشند .این
ترجمه به صورت رایگان و آنالین منتشر شده است .اگر خواندنش را مفید یافتید و فکر کردید این ترجمه ارزش
حمایت دارد ،آن را به دست دیگران و به خصوص کسانی برسانید که شاید دسترسی کمتری به فضای وب
داشته باشند.
به نوجوانان و به خصوص دخترانی که شاید در گوشهای از سرزمینمان ،نگران و کم امید به آینده میاندیشند
و نگرانند که چطور باید در رقابتی نابرابر ،مسیر خود را به سوی آینده بگشایند .به آنها که گمان میکنند چون
با دیگران متفاوتند ،طرد شدهاند ،به آنها که باید بار تبعیضها و کمخردی دیگران را بر دوش بکشند.
این کتاب حتماً دردی را از آنها دوا نخواهد کرد اما شاید در ساعتهایی تلخ که شب بیپایان و سختی چون
کوهی عبور ناپذیر به نظر میآید ،الهام بخشی باشد برای نا امید نشدن و پیش رفتن.
یکی از جذابیتهای این کتاب در تصویری است که از سفرهای شاتلهای فضایی ارایه میدهد .شاتلهای
فضایی برای حدود 30سال قلب تپنده برنامههای فضایی سرنشیندار ناسا و عمدهترین برنامه سرنشیندار پس
از فتح ماه بودند .بسیاری از مردم هنوز تصویر سفر به فضا را در غرش موتورهای شاتل ها و فضانوردانی
میبینند که در عرشه این غولهای سپید رنگ فضایی زندگی میکردند .این کتاب روایتی از زندگی در شاتلها
را ارائه میدهد.
پوریا ناظمی
و بازگشت دوباره
«بودن در فضا چه جوریه؟»« ،فضا ترسناکه؟» «آیا سرده؟» « ،آیا میتوانستید راحت
بخوابید؟» اینها سوالهایی است که همه از کسانی که به فضا سفر کردهاند میپرسند.
تجربه سفر به فضا را نمیتوان به راحتی توصیف کرد .کلمات و تصاویر این کتاب به
شما کمک میکند تا تصوری از اینکه با موشکی به فضا سفر کرده و جایی در ارتفاع
چند صد کیلومتری آزادانه و رها در اطراف زمین غوطه بخورید ،چه احساسی دارد.
فضانورد دیگر عازم فضا شدم :باب کریپن ،ریک هاوک ،جان فابین و نورم تاوگارد .ما
با شاتل فضایی به فضا رفتیم .نخستین هواپیمای فضایی که امروز همه فضانوردان ما
را با خود به مدار میبرد .ما از روی سکوی پرتابی در ایالت فلوریدا سفر خود را آغاز
کردیم و برای هفت روز به دور زمین گشتیم .در این مدت ما دو ماهواره را در مدارشان
قرار دادیم ،به مطالعه زمین پرداختیم و درباره اثر بیوزنی تحقیق کردیم .بعد از سپری
کردن یک هفته در مدار ،به زمین بازگشتیم .ماجراجویی ما ورود شاتل به درون جو
زمین و فرود بدون استفاده از موتور و آرام آن بر باند فرود در کالیفرنیا به پایان رسید.
کریپ ،جیک ،جان ،نورم و من ،همگی این فرصت را به دست آوردیم که باری دیگر
نیز عازم فضا شویم .در هر سفر ،ما زمانی پیدا میکردیم که بتوانیم استراحت کنیم ،از
بیوزنی لذت ببریم و منظره زمین و ستارهها را تحسین کنیم .و مانند همه فضانوردان
ما وقت کافی برای عکاسی داشتیم .عکسها به ما کمک میکنند تا هیجان سفرمان
عمده عکسهایی که در این کتاب میبینید را فضانوردان حاضر بر عرشه شاتل فضایی
تهیه شده است .این تصاویر به شما نشان میدهند که غذا خوردن از قاشقی که در میانه
هوا معلق است چگونه است ،چطور باید برای راهپیمایی فضایی ،لباس ویژه فضانوردی
روزی فضانورد شوم .من در دبیرستان در رشته ریاضیات و علوم تحصیل کردم و سپس
سالهای کالج را به تحصیل فیزیک – قوانین طبیعت و عالم – سپری کردم .وقتی
تحصیالتم را تمام میکردم ،ناسا ،سازمان فضایی ایاالت متحده ،اعالم کرد که به دنبال
دانشمندانی است که عالقهمند به فضانورد شدن باشند .ناگهان متوجه شدم که چقدر
میخواهم این فرصت را داشته باشم که زمین و ستارهها را از فضا مشاهده کنم .مدارکم
را فرستادم و بعد از تعدادی مصاحبه و آزمون ،برای فضانورد شدن انتخاب شدم.
روز 28ژانویه 8 / 1986بهمن 1364که تقریباً آماده بودیم این کتاب را به چاپخانه
بفرستیم ،حادثهای باورنکردنی رخ داد .شاتل فضایی چلنجر تنها یک دقیقه بعد از پرتاب
منفجر شد .بعد از این حادثه من مدت زیادی درباره این کتاب فکر کردم و اینکه آیا
میخواهم بخشهایی از آن را تغییر دهم یا نه .در نهایت تصمیم گرفتم غیر از تقدیم
من این کتاب را نوشتم چون میخواستم برخی از سوالهای جوانان که از فضانوردان
میپرسند را پاسخ دهم .بسیاری از سوالها درباره احساسات ما است و سوالی که اکنون
هر ماجراجویی – به خصوص رفتن به قلمروهای ناشناخته – ترسناک هستند .و خطر
همیشه بخشی از پروازهای فضایی بوده است .من میخواستم فضانورد شوم چون آن
را فرصتی پرچالش میدانستم .اینگونه بود و البته که این تجربهای بود که هرگز
سالی راید
بامداد روز پرتاب
...4...5...6
...1...2...3
زنگ ساعت!
ساعت 3:15بامداد و کمتر از چهار ساعت تا زمان پرواز شاتل باقی مانده است .وقت
بیدار شدن است.
هوا هنوز مثل قیر تاریک و سیاه است .چهار ساعت دیگر پرتاب شاتل فضایی ،آسمان
را روشن خواهد کرد.
حدود چهارده کیلومتر دورتر از سکوی پرتاب و درون خوابگاه ،لباسهای پروازمان را به
تن میکنیم .آخرین اطالعات را دریافت کرده و صبحانه سبکی میخوریم.
سه ساعت تا پرواز .هوا هنوز تاریک است .ساختمان خدمه را ترک کرده و سوار
مینیبوس فضانوردان شده و راهی سکوی پرتاب میشویم.
شاتل فضایی سرپا ایستاده و دماغهاش به سوی آسمان نشانه رفته بود .شاتل به محفظه
غولپیکر نارنجی سوخت و دو موشک کوچک سفید که آن و ما را به فضا میبرد متصل
شده بود.
در آخرین بخش مسیر ما به سوی سکو ،نورافکنها بدنه شاتل را روشن کرده بوند .با
وجودی که در اینجا و در آخرین مراحل شمارش معکوس ،تنها بودیم اما میدانستیم
همین االن هزاران نفر در حال تماشای ما هستند.
زمانی که از خودرو بیرون آمده و قدم بر سکوی پرتاب نهادیم ،دربرابر عظمت و ارتفاع
شاتل که معادل یک برج سی طبقه بود ،حس میکردیم کوتوله هستیم .در طول مسیر
هواپیمای فضایی ما به ظاهر آرام میآمد اما االن که نزدیک شده بودیم میتوانستیم
صدای هیس و غرشاش را بشنویم انگار که موجودی زنده است.
برای سوار شدن به شاتل از یک آسانسور بلند که کنار برج کناری سکوی پرتاب نصب
شده بود استفاده کردیم .این آسانسور ما را به محلی نزدیک به دماغه شاتل منتقل کرد.
جایی که حدودا 59/5متر از سطح زمین فاصله داشت .در انتهای این آسانسور ،راهرویی
افقی ما را به سمت در ورودی شاتل هدایت میکرد .در انتهای این راهرو و پیش از این
که وارد شاتل بشویم اتاقکی وجود دارد که کامال به در شاتل چسبیده و به اصطالح آن
را اتاق سفید مینامند .پیش از ورود به این اتاق اعضای گروه ما سعی فراوانی میکردند
که خود را از وسوسه نگاه کردن به زمین در آن ارتفاعبرهانند .اگر چه این تالش اغلب
با شکست مواجه میشد .راهروی ورودی که به اتاقک سفید متصل شده بود پیش از
پرواز از بدنه شاتل جدا میشد و ارتباط ما را با دنیای خارج کامال قطع میکرد.
غیر از گروه فضانوردان تنها افرادی که در سکوی پرتاب و به طور دقیقتر تا کیلومترها
آن سوتر حضور داشتند شش کارشناس پرواز بودند که در اتاق سفید به انتظار ما نشسته
بودند .این افراد وظیفه داشتند ما را در پوشیدن لباسهای ضد فشار و ورود به شاتل
کمک کنند .پس از آن که این افراد کالهخودهای ویژه زمان پرتاب را روی سرمان
محکم کردند باید کمربندهای ایمنی ویژه پرتاب را بر بدن ما محکم میکردند .این
تسمهها ما را محکم به صندلی متصل میکردند تا بتوانیم فشار سهمگین هنگام پرواز
را بدون آن که صدمه ببینیم تحمل کنیم.
شاتل فضایی برای پرتاب به صورت عمودی قرار میگیرد و به همین دلیل موقعیت
نشستن ما روی صندلیهای پرواز به گونهای است که گویا به پشت دراز کشیدهایم و
صورت ما رو به باال و به سمت نوک دماغه سفینه قرار داشت.
بر خالف انتظار از میان تیم فضانوردان تنها دو نفر میتوانند منظره بیرون را به خوبی
ببینند .فرمانده عملیات منظره جذابی از سکوی پرتاب را پیش چشمانش میدید و خلبان
نیز منظرهای زیبا از اقیانوس اطلس را .بقیه فضانوردان چیز زیادی نمیدیدند و باید کش
و قوسی ناهنجار به خود میدادند که بتوانند نیم نگاهی به بیرون پنجره بیندازند.
تا زمان پرواز تنها یک ساعت باقی مانده است .اعضای گروه پرواز باید پیش از روشن
شدن موتورها کارهای بسیاری را به انجام برسانند .پیش از هر چیز باید از محکم شدن
تسمههای صندلی مطمئن میشدیم .ولی مهمتر از آن اطمینان از سالم بودن سیستم
اکسیژن رسانی هنگام پرواز بود .فشار سنگین هنگام پرواز تنفس را برای ما با دشواری
مواجه میکرد و به همین منظور اکسیژن خالص در خالل اولین دقایق پرواز مستقیما
وارد کالهخودها میشد .پس از آن سیستمهای ارتباطی و رادیویی سفینه مورد بررسی
نهایی قرار گرفتند و در نهایت تمام دفترچهها ،دستورالعملها ،مدادها و هر چیزی که
هنگام پرتاب به آن نیاز داشتیم را باید در جای مخصوص خود محکم میکردیم تا در
خالل لحظات پرواز هم در دسترس ما باشند و هم اتفاقی برای آنها نیفتد و پخش
نشوند به ویژه زمانی که وارد شرایط بیوزنی میشدیم .پس از این مراحل باید در انتظار
پایان رسیدن شمارش معکوس و آغاز پرواز میماندیم.
گروه کارشناسان پرواز پس از انجام وظیفه خود درهای ورودی شاتل را محکم کرده و
خود را به محل امنی در فاصله 5کیلومتری سکوی پرتاب رساندند .حاال دیگر واقعا تنها
شده بودیم .تا 5کیلومتر آن سوتر هیچ انسان دیگری حضور نداشت و ما نیز درون غول
سپید رنگ فضایی به صندلیهای خود بسته شده بودیم.
زمان سنج نشان میداد که تنها 7دقیقه تا زمان پرتاب باقی مانده .سکوی ارتباطی و
اتاقک سپید به آرامی خود را از بدنه سفینه جدا کردند و از ما دور شدند .لرزش خفیفی
را زیر پای خود احساس کردیم و صدای فعالیت اولیه موتورها به گوش رسید .سفینه به
آرامی میلرزید .من و دوستانم کالهخودهای خود را محکم کردیم و مشغول تنفس
اکسیژن از محفظههای همراهمان شدیم .شاتل بار دیگر به شدت لرزید .موتورهای
اصلی برای آغاز عملیات پرواز در محل خود قرار گرفته بودند.
نه ،هشت ،هفت ...،سه موتور اصلی شاتل روشن شدند .لرزش خفیف شاتل جای خود
را به تکانهای بسیار شدید داد و بر بستهایی که شاتل را به سکوی پرتاب متصل
کرده بود فشار وارد میکرد .رایانهها وضعیت موتورها را بررسی کردند .دیگر اختیار
اوضاع دست ما نبود و کامپیوترها برای پرتاب تصمیم میگرفتند.
...1...2...3موتورها روشن شدند! شاتل در میانه ابری از بخار و دنبالهای از آتش از
سکوی پرتاب بلند شد .درون شاتل ،سفر پر از لرزش و غرش بود .سرهای ما درون
کاله خودهایمان به شدت تکان میخورد .به زحمت میتوانستیم صدای مرکز فرمان
را در گوشهایمان و از میان تندر موشک ها و موتورها بشنویم .برای یک لحظه به
این فکر کردم که آیا همه چیز درست کار میکند؟ اما وقتی برای شک کردن و وقتی
برای ترسیدن نبود.
تنها چند ثانیه بعد از میان ابرها رد شدیم .دو دقیقه بعد سوخت موشکهای جنبی تمام
شد و و با درخشش خیره کننده نارنجی رنگی از بدنه شاتل جدا شدند و از ما که مسیرمان
را به فضا ادامه میدادیم دور شدند .ناگهان سفر ما به طور چشمگیری نرم و ساکت شد.
شاتل هنوز به مخزن بزرگش وصل بود و موتورهای پرتاب ما را به بیرون جو زمین
هدایت میکردند .آسمان سیاه بود و تنها چیزی که میتوانستیم از رد آتش پشت سر
خود ببینیم ،تاللو لرزان و محوی بود که از پنحره فوقانی دیده میشد .شش دقیقه بعد
از پرواز .نیرویی که ما را به صندلیهای خود میفشرد با نرخ ثابت افزایش مییافت .به
زحمت میتوانستیم در جای خود تکان بخوریم و نیرویی معادل -3جی – سه برابر
نیروی گرانشی که بر سطح زمین احساس میکنیم ما را در جای خود میخکوب کرده
است .در ابتدا خیلی به این نیرو اهمیتی نمیدادیم .در جریان تمرینها و درون
هواپیماهای تمرینی هنگامی که مانورهای آکروباتیکی را انجام میدادیم فشارهای
بیشتری را نیز تجربه کرده بودیم .اما آن فشار تنها چند ثانیه دوام داشت و این به نظر
میآمد تمام نشدنی باشد .پس از چند دقیقه تحمل فشار -3جی ،ما احساس ناراحت
بودن میکردیم ،اما شروع کردیم که کتابچهها را روی پاهای خود ثابت نگاه داریم و
گردنهایمام را برخالف فشار نیروی به جلو خم کنیم تا دستورالعملها را بخوانیم .متوجه
شدم که در دل آرزو میکنم زودتر از این مرحله عبور کرده و وارد مدار شویم.
هشت دقیقه و نیم پس از پرتاب .موتورهای پرتاب خاموش شدند .ناگهان نیروی شتاب
نیز ناپدید شد و در صندلیهای خود به جلو حرکت کردیم .طی چند دقیقه بعد ،مخزن
خالی شده سوخت اصلی از ما جدا شده و به زمین سقوط میکرد و ما هم به شدت
مشغول مهیا کردن شاتل برای ورود به مدار بودیم .اما آن قدرها هم مشغول نبودیم که
متوجه نشویم مدادها و کتابچههایمان شروع به پرواز در میان کابین کردهاند .ما در فضا
هستیم!
از فراز ولز و انگلستان به شرق نگاه میکنیم .کانال انگلیس در بخش پایین سمت
راست دیده میشود ،خلیج کاردیگان و کانال بریستول سمت چپ هستند.
زمانی که از زمین دور میشدیم ،غلظت جو نیز به مرور کاهش مییافت .در ارتفاع
حدود 80کیلومتری ما بخش عمدهای از جو زمین را پشت سر گذاشته بودیم و رسما
در آستانه فضا قرار داشتیم .هنوز در مدار قرار نگرفتهایم و در این ارتفاع بدون کمی
هُل دادن دیگر ،شاتل به سمت زمین بر میگردد و سقوط خواهد کرد.
ما از موتورهای کوچکتر شاتل برای رسیدن به مدار نهایی و امن در ارتقاع حدود
320کیلومتری سطح زمین استفاده میکنیم .در چنین ارتفاعی ما خیلی دورتر از سقف
پرواز اکثر هواپیماها هستیم که تا ارتفاع حدود ده کیلومتری پرواز میکنند اما ارتفاع ما
از ارتفاع ماهوارههای هواشناسی که تا ارتفاع 35هزار کیلومتری از زمین دور
میشوند ،کمتر است.
به محض اینکه در مدار قرار گرفتیم ،ادامه سفرمان خیلی آرام بود .موتورها خاموش
شدند و تنها صدایی که به گوش میرسید صدای کار کردن ساختار تهویه مطبوع
شاتل بود که هوا را به گردش وا میداشت .ما با سرعت چند کیلومتر در هر ثانیه در
حال حرکت بودیم و هر نود دقیقه یک بار زمین را دور میزدیم اما هیچ احساسی از
این حرکت نداشتیم .اگر از پنجره به بیرون نگاه نمیکردیم حتی نمیتوانستیم متوجه
شویم که در حال حرکت هستیم.
در مقایسه با فضانوردانی که سال 1348/1969با کپسولهای فضایی خود به ماه سفر
کردند ،ما خیلی به زمین نزدیکتر بودیم .آن فضانوردان زمانی که بر سطح ماه
ایستاده بودند ،زمین دوردست را با لفظ تیلهای آبی و سفید که در میانه فضا معلق بود،
توصیف کردند .ما آن قدر از زمین دور نمیشدیم که بتوانیم کل سیاره را در یک نگاه
ببینیم.
با وجود این ،چشمانداز فوقالعادهای داشتیم .اقیانوسهای درخشان آبی و و صحراهای
نارنجی رنگ و روشن ،در مقابل تاریکی فضا منظرهای با شکوه داشتند .با وجودی که
کل سیاره را نمیتوانستیم ببینیم اما میدان دید وسیعی داشتیم .وقتی برفراز شهر
لسآنجلس بودیم میتوانستیم تا اورگان را ببینیم و وقتی بر فراز فلوریدا بودیم
میتوانستیم نیویورک را نیز مشاهده کنیم.
کوهستانهای آلپ در فرانسه ،ایتالیا و سویس
ما رشته کوهها را می دیدیم که گویی به سوی ما خیز برداشته بودند و درههایی که از
ما دور میشدند .توفانهای عظیم غبار را که بر فراز صحراهای آفریقا میوزید و
این توفان گردان (هاریکن) بیش از 160کیلومتر قطر دارد
طلوعها و غروبها منظرهای خیره کننده در مدار زمین دارند .به دلیل اینکه ما هر
باری که زمین را دور میزنیم میتوانیم یک بار طلوع و یک بار غروب خورشید را
تماشا کنیم ،در هر بیست و چهار ساعت در واقع شانزده طلوع و شانزده غروب را
میبینم .تماشای مناظر زمینی هنگامی که در نیمه تاریک سیاره هستیم متوقف
نمیشود .ما میتوانیم چشمک زدن نور شهرها ،بازتاب نور ماه روی اقیانوسها و برق
صاعقهها را ببینیم.
این عوارض طبیعی اما تنها مناظر پیش چشم ما نیستند .ما میتوانیم شهرها ،باندهای
فرودگاهها ،پلها و سایر نشانههای تمدن را نیز مشاهده کنیم.
زمانی که مدار گردش سفینه ما را بر فراز فلوریدا میرساند ،میتوانستیم سکوی پرتاب
نواحی اطرف هیوستون .منطقهای که به دایره نشان داده شده است مرکز فضایی لیندن جانسون ،ناسا است که من عمده
زمان کاریام را در آنجا سپری میکنم.
کیپ کاناورال را ببینیم ،جایی که همین چند ساعت پیش از آنجا به درون شاتل
فضایی خود وارد شده بودیم.
نواحی شهر نیویورک .رودخانه هادسون و نیوجرزی و آب راهه دلور در سمت چپ آن دیده میشود که به درون بندر نیویورک سرازیر
میشوند.
بهترین بخش حضور در فضا تجربه بیوزنی است .اینکه بتوانی بدون هیچ زحمتی،
شناور بشی؛ مثل یک فُک دریایی درون سفینه باال و پایین و دور و اطراف بروی و به
همان اندازه که سرپا هستی در حالت واژگون قرار داشته باشی بدون اینکه هیچ
زحمتی متقبل بشی ،فوقالعاده است .روی زمین واژگون بودن حس متفاوتی دارد .به
این دلیل که گرانش زمین خون را به سمت سر من میکشید اما در فضا اینکه سرم به
سمت سقف باشد یا کف کابین هیچ تفاوتی برایم نداشت.
وقتی بیوزن هستم برخی چیزها تغییری نمیکند نرخ ضربان قلبم همانی است که
روی زمین بود .میتوانم غذا را قورت داده و هضم کنم .چشمها ،گوشها ،بینی و
چشاییام به خوبی کار میکند؛ من همان طوری میبینیم ،میشنوم ،بو میکنم یا مزه
را تشخیص میدهم که در خانه حس میکردم.
با این وجود ظاهرم کمی تغییر میکند – این اتفاق برای همه فضانوردان میافتد .از
آنجایی که برخالف زمین ،مایعات بدن به سمت پاها رانده نمیشوند بخش قابل
توجهی از آن در صورتها و باالتنه ما باقی میمانند .به همین دلیل هم صورتهای
ما کمی چاق تر و گونههایمان پف کرده به نظر میرسد .ما زمانی که در مدار هستیم
حدود دو سانتی متر قدمان بلندتر میشود .به دلیل اینکه در شرایط بیوزنی فشاری به
ستون فقرات وارد نمیشود .متاسفانه (حداقل برای من) وقتی به زمین برمیگردیم
دوباره قدمان به حالت قبلی برمیگردد و کوتاه میشود.
اولین روزی که در فضا بودم باید یاد میگرفتم چطور به اطراف بروم .در ابتدا تنوعی
شنا کردن در هوا را امتحان کردم ،این روش اصال کارآمد نیست .هوا به اندازه آب
چگال نیست و من شبیه یک سگی شده بودم که وسط هوا در حال دست و پا زدن
بود بدون اینکه جایی برود .خیلی زود فهمیدم باید برای اینکه به سویی از کابین بروم،
به یکی از دیوارهها فشار وارد کنم.
جو آلن قلپ بزرگی از آب پرتقال را از جعبه آب میوه اش بیرون آورده و با کمک یک نی آن را به اطراف هدایت می کند و اگر
بخواهد می تواند با همان نی آن را بیاشامد.
ابتدا کمی شدید فشار وارد میکردم و در نتیجه با دیوار مقابل تصادف میکردم ،اما به
سرعت یاد گرفتم چطور با فشارهای نرم و کوچک راهم را به گوشه و کنار باز کنم.
در شرایط بیوزنی حتی کوچکترین لمس دیوار باعث میشود به سوی دیگر اتاق
رانده شوید یا شروع به گردشی آهسته به دور خودتان کنید .تنها راهی که برای
توقف حرکت وجود دارد این است که چیزی را که به بدنه یا جایی متصل شده است
بگیرید .در ابتدای سفرم دائم حس میکردم که در حال از دست دادن کنترلم هستم
مثل کسی که در حال بندبازی باشد یا روی لبه درهای ایستاده است ،و این حس
غریب و ناپایداری است که توصیفش مشکل است اما خوشبختانه از بین میرود .بعد
از یکی دو روز توانستم ثابت ایستادن را یاد بگیرم و توانستم لباسهایم را بدون اینکه
به عقب رانده شوم عوض کنم.
جف هافمن و رءا سدون سعی می کنند ببیند یک بازی فنری در شرایط بی وزنی چطور رفتار می کند
برخی از فضانوردان در مدتی که بدنشان در حال تنظیم خود با شرایط بیوزنی است
احساس ناراحتی میکنند .تقریبا نیمی از خدمه شاتل یکی دو روز اول ناخوش هستند.
فضازدگی ،مثل ناخوشی ناشی از حرکت که مثال وقتی قایقنوردی میکنید یا سوار
قطارهای پارکهای تفریحی هستید ،نیست .این عارضه هر کسی را به شکل متفاوتی
تحت تاثیر قرار میدهد .ما تا االن نتوانستیم متوجه شویم دقیقاً چه چیزی باعث این
عارضه میشود یا چطور باید درمانش کرد.
تا روز سوم پرواز یک هفتهای شاتل همه فضانوردان حالشان خوب میشود .به محض
اینکه عادت کنید ،بیوزنی به معنی واقعی کلمه به وضعیتی مفرح بدل میشود .دو
اتاق درون شاتل بسیار بزرگتر از چیزی که روی زمین بودند به نظر میرسند چرا که
ما دیگر محدود به کف این اتاقها نیستیم .ما میتوانیم از هر گوشه و کنار اتاق و از
جمله سقف آن استفاده کنیم .وقتی یکی از ما خودش را به دیوار بسته و مشغول کار
است ،نفر دیگر روی سقف نشسته و بادام زمینی میخورد و نفر سوم در حال ورزش
روی دستگاه دو در جایی است که به کف کابین متصل شده است .روی زمین برای
اینکه از طبقه میانی به عرشه پرواز برویم الزم بود از نردبان استفاده کنیم اما در فضا
هیچ وقت از نردبان استفاده نمیکنیم – و به صورت معلق و شناور از یک اتاق به
اتاقی دیگر میرویم.
یکی سر باال و دیگری واژگون .من از عرضه پرواز با کله دارم پایین می آیم و کتی سولیوان در حال باال
رفتن است نربانی که دستم را بهش گرفتم به طور کامل برای باال و پایین رفتن در فضا بی استفاده است.
اغلب فضانوردان معموال یکی دو روز اول حضور در فضا با اندازه وقتی که روی زمین
بودند اشتها ندارند .اما از روز سوم به بعد همه اشتهای طبیعی خودشان را دوباره به
دست می آورند و برخی هم – مثل من – یک مقدار بیشتر از وقتی که روی زمین
بودند غذا میخورند.
حس غذا خوردن در فضا با روی زمین تفاوتی ندارد .قورت دادن غذا و نوشیدن آب در
فضا هم به همان آسانی اتفاق میافتد که روی زمین تجربه کردهایم و تقریبا همه
چیز هم همان مزهای را میدهد که روی زمین دارند .برخی از غذاهایی که ما در
شاتل فضایی با خودمان همراه میبریم ،شبیه همان چیزهایی است که در خانه
میخوریم :نان ،کنسرو ماهی تن ،پودینگ ،سیب ،هویج ،بادام زمینی و شیرینی.
همینطور در فضا سوپ و سبزیجات هم داریم و وعده اصلی هم چیزهایی مانند
ترکیب مرغ و نودل است اما این سری از غذاها همگی منجمد و خشک و هواگیری
شده است و درون بستههایی پالستیکی ،از پیش آماده شده و قرار دارند.
فضانوردان در فضا سه وعده غذا میخورند و به شکل نوبتی مسئولیت آماده کردن غذا
را برعهده میگیرند .معموال یک یا دو فضانورد غذای کل خدمه را آماده میکنند.
.1در گنجه غذاها را باز کرده و ببیند برنامه غذایی تعیین شده برای ناهار آن
روز چیست .نظرتون درباره هات داگ ،ماکارونی و پنیر ،بادام زمینی و شربت
لیمو چیست؟
.2سینی غذاها را بیرون بیاورید .هر فضانورد یک سینی مخصوص به خود دارد
که روی آن جایگاههایی برای نگاه داشتن جعبههای مختلف وجود دارد.
.3با کمک چسبهای قالب حلقهای (ولکرو) سینی غذا را به دیوار بچسبانید تا
شناور نشود.
.4یک بسته بادام زمینی در هر یک از سینی ها قرار دهید.
.5اجاق را روشن کنید ،در اجاق را باز کرده و هات داگهای بسته بندی شده
در بستههای خود را درون آن قرار دهید.
.6یکی یکی بستههای ماکارونی و پنیر خشک شده را درون محفظه آب قرار
دهید .این محفظه آب یک سوزن را به درون بسته غذا وارد کرده و مقدار از
پیش تعیین شده و الزم آب را به آن وارد میکند.
.7هر کدام از بستههای ماکارونی را فشار بدهید تا با آب ترکیب شود و سپس
آنها را هم درون اجاق بگذارید.
.8از محفظه آب برای اضافه کردن آب به بستههای حاوی پودر شربت لیمو
استفاده کنید و سپس آنها را در سینی هر یک از فضانوردان قرار دهید.
.9غذاهای داغ را از درون اجاق در بیاورید و یک بسته ماکارونی پنیری و
سوسیس را درون سینی هر یک از فضانوردان بگذارید.
نان ،کره ،سس گوجه و خردل را بیرون بیاورید .فضانوردان .10
خودشان باید ساندویچ هات داگشان را درست کنند چون به محض اینکه این
ساندویچ را درست کردید نمی توانی زمین بگذاریش و رهایش کنی چون
بخشهای مختلف آن به اطراف شناور میشوند.
بقیه خدمه را دعوت کنید که بیایند و غذاهایشان را بگیرند. .11
باور کنید یا نه من و کتی سولیوان در حالی غذا می خوریم که به پهلو شناور هستیم
صفحه قبل :نوبت دیل گاردنره که غذا درست کند .باال :ماکارونی پنیری نورم تاگارد روی سر باب کریگن
نمی ریزد حتی اگر قاشقش را معکوس کند.
ما در عرشه میانی جمع میشویم تا از غذا خوردن با هم مثل یک خانواده لذت ببریم.
مهندسان اتاق هدایت روی زمین سعی میکنند موقع غذا خوردن با ما تماس نگیرند
تا ما زمانی برای حرف زدن با هم و استراحت داشته باشیم .اما مثل خانوادهای نیستیم
که روی زمین دور میز غذاخوری نشسته باشند .ما دور میز غذا نمیخوریم .میز ما
همان سینیهایی است که به پاهای خود وصل میکنیم .ما روی صندلی نمیشینیم.
هرکدام از ما یک گوشه راحت را برای خودش پیدا میکند – شاید یک جایی شناور
در نزدیکی سقف ،یا به حالت واژگون در میانه کابین.
هر کدام از ما یک چاقو و چنگال هم داریم اما کارآمدترین ابزار غذاخوری ما قاشق و
قیچی است .ما برای باز کردن فویل بستهبندی هات داگ ،بسته بادام زمینی و
بستهبندی پالستیکی ماکارونی به قیچی نیاز داریم.
باب اورمایر در حال غذا خوردن بدون دست
بعد از آن از قاشق برای گذاشتن غذا در دهانمان استفاده میکنیم .عمده غذاهای ما از
قصد به شکل چسبناکی درست شدهاند که بتواند به قاشق بچسبد و موقعی که سعی
در خوردن آن داریم در هوا پراکنده نشود .در واقع میتوانیم قاشق پر از غذا را از این
سوی اتاق به آن سو بفرستیم (حتی سر و ته) بدون اینکه غذا از آن جدا شود – البته
اغلب اوقات .برخی اوقات یک حباب پودینگ از قاشق در حال چرخ زدن جدا میشود
و ما باید قبل از اینکه با دیوار برخورد کند در میانه هوا آن را شکار کنیم.
برخی از غذاها مانند تخم مرغ همزده شده ،به اندازه کافی چسبناک نیستند .خیلی زود
یاد گرفتم که برای خوردنش باید جعبه محتوی آن را نزدیک دهانم قرار بدهم و با
قاشق تخم مرغها را به سمت دهانم هدایت کنم.
ما نوشیدنیهایمان را با لیوان نمیخوریم .اگر مثال یک لیوان شیر را کج کنیم که
ازش بنوشیم هیچ اتفاقی نمیافتد و شیر بیوزن در همان وضعیتی که بود باقی
همینطور از نمکپاش هم استفاده نمیکنیم .به این دلیل که دانههای نمک به جای
اینکه روی مواد غذایی بریزند ،در هوا معلق باقی میمانند .برای حل کردن این
مساله ما نمک مایع را درون بسته غذاها وارد میکنیم و با فشردن بسته باعث
میشویم که با غذا ترکیب شود.
درست کردن یک ساندویچ کره بادام زمینی روی زمین در رده سادهترین کارها است.
اما در فضا برای درست کردنش حداقل به همکاری دو فضانورد نیاز دارید .دفعه اولی
که خواستم این کار را بکنم ،ظرف کره بادام زمینی را دستم گرفتم و در پیچیاش را
باز کردم .اینجا بود که فهمیدم یک دست دیگر هم الزم دارم ...اگر هر کدام از دو
بخش قوطی را رها میکردم آنها به اطراف شناور میشدند .به همین دلیل در قوطی
را به سوی فضانورد دیگری فرستادم که نگاهش دارد و با دست آزادم چاقو را
برداشتم ...اما با چاقو در یک دست و ظرف در دست دیگر ،دیگر راهی برای برداشتن
نان نداشتم .بعد از آن بود که هر بار میخواستم یک ساندویچ درست کنم از یکی از
فضانوردان میخواستم که نان یا ظرف را برایم نگاه دارد.
فضانوردان نمیتوانند همیشه در برابر وسوسه بازی کردن با غذا در بیوزنی مقاومت
کنند .در یک از پروازهای من ،یک شیرینی را در وسط اتاق به صورت شناور قرار
میدادیم و یک فضانورد را با دهانی باز به سمت آن هل میدادیم که بتواند در بین
راه آن را وارد دهانش کند .اغلب بستههای بادام زمینی را به طور اشتراکی میخوریم
چون بهانه بینظیری برای بازی کردن و فرستادن بادامها به سمت دهان یکدیگر به
ما میدهد .ما برای رسیدن به موز یا هویجی شناور با هم مسابقه میدهیم و تمرین
میکردیم که قاشقی پر از غذا را در حالی که در میان کابین شناور بود به دام انداخته
و مستقیم به درون دهانمان ببریم .این کارها در فضا ساده است اما اصال توصیه
نمیکنم که روی زمین آنها را آزمایش کنید.
بعد از غذا نوبت تمیزکاری است .ما همه ابزارهایی که برای خوراک استفاده کردیم را
تمیز کرده و درون جیبهایمان میگذاریم .از آن جایی که هر وعده غذایی ما درون
بسته ،قوطی یا بسته آماده خود قرار دارد ،ظرف شستن در فضا در عمل به معنی دور
انداختن ظرف ها است .ما بستههای خالی غذاها را درون کیسههای زباله جمع کرده و
آنها را به همراه سایر ضایعاتمان به زمین باز میگردانیم.
در اغلب پروازهای شاتل همه خدمه در یک زمان میخوابند و الزم نیست کسی بیدار
بماند تا از سفینه مراقبت کند .کامپیوترهای شاتل و مهندسان حاضر در مرکز هدایت
پرواز روی زمین این کار را انجام میدهند .اگر مشکلی پیش بیاید ،کامپیوترها زنگ
خطر را به صدا در میآورند و مهندسان هم میتوانند ما را از طریق رادیو بیدار کنند.
وقتی در شاتل فضایی هستید زمان خواب به معنی شب نیست .در طول هر دور
مداری نود دقیقهای شاتل ،خورشید یک بار طلوع میکند و با درخشش فوقالعادهاش
از میان پنجرههای شاتل سفینه را برای مدت حدود 50دقیقه نورانی میکند .سپس و
هنگامی که ما به سمت نیمه تاریک زمین میرویم خورشید هم غروب میکند .چهل
دقیقه بعد که به نیمه روشن زمین باز میگردیم خورشید بار دیگر طلوع میکند.
بنابراین نور خورشید بیش از نیمی از زمانی که سعی میکنیم بخوابیم ،از پنجره شاتل
به درون سفینه میتابد .برای اینکه نور خورشید را از چشمانمان دور کنیم از
ماسکهای تیره صورت استفاده میکنیم که به نام ماسک «تکاوران تنها» معروف
است.
به شکل غیر منتظرهای استراحت کردن و خوابیدن در فضا ساده است .هر فضانورد به
شکل و شیوه خودش میخوابد .برخیها واژگون میخوابند ،برخی به پهلو و برخی در
حالت ایستاده .برخی درون کیسهخوابشان میخزند و آن را دور خود محکم میکنند و
آن را به چیزی میبندند تا در طول کابین شناور نشود .برخی دیگر از
ریچارد ترولی و گای
بلوفورد دستها و
پاهایشان را در هم قفل
کردهاند تا از شناور
شدن آنها در مقابل
بدنشان جلوگیری کنند.
الیه کیسه مانند کیسهخواب به تنهایی به عنوان یک پتو استفاده کرده و در
گوشههای کابین میخوابند .برخی دیگر هم به شکل شناور به خواب میروند و بالش
مانندی را در اطراف سرشان قرار میدهند تا در صورتی که به آرامی با دیوار یا
فضانوردان دیگر خوابیده برخورد کردند آسیب نبینند.
بار اولی که سعی کردم در شرایط بیوزنی بخوابم کشف کردم که دست و پاهایم به
صورت خودکار به موقعیت خواب در میآیند .برخالف زمین که دستهایم موقع خواب
به اطراف کشیده میشد اینجا دستهایم در مقابلم شناور شده و تقریبا در ارتفاع
شانههایم بیحرکت میماند .خیلی غریب بود که هر بار چشمانم را باز میکردم
بازوهایم را میدیدم که جلوی صورتم شناور است.
چیز دیگری که متوجه شدم این بود که موقع خواب در فضا نمیتوانم غلت بزنم.
چیزی به شکل به پشت خوابیدن ،به پهلو خوابیدن یا دمر خوابیدن در فضا وجود ندارد
و همه آنها یکسان هستند .مهم نیست چقدر خودم را پیچ و تاب میدادم و غلت
میزدم ،به محض اینکه آرام میشدم ،بدنم به همان حالت خواب طبیعی خود باز
میگشت .من از بالش استفاده نمیکردم مگر اینکه سرم را با چسب به بالش
میچسباندم؛ چون وقتی می خوابیدم سرم روی بالش قرار نمیگرفت .از آن تخته
سفت هم استفاده نمیکردم و فقط از خود کیسهخواب برای خواب استفاده میکردم.
وقتی زمان خواب فرا میرسید ،من کیسه ،ماسک خواب و پخشکننده موسیقیام را
برمیداشتم و به عرشه فوقانی شنا میکردم .سپس درون کیسه میرفتم و زیپش را در
اطرافم میبستم و در شرایطی شبیه به موقعیت نشسته ،باالی صندلی کنار پنجره
شناور میشدم .قبل از اینکه ماسک را روی صورتم بکشم برای مدتی استراحت
میکردم ،به موسیقی گوش میدادم و به زمینی که زیر پایم در حال حرکت بود نگاه
میکردم.
به نظرم وقتی در مدار زمین هستم کمتر از موقعی که روی زمین هستم به خواب
احتیاج دارم .شاید به این دلیل که در مدار ،بیوزن هستم و چندان از عضالتم استفاده
نمیکنم و به همین دلیل هم چندان احساس خستگی نمیکنم .یا شاید هم به این
دلیل که آن قدر از بودن در فضا هیجان زدهام که نمیخواهم اوقات حضور در فضا را
با خوابیدن از دست بدهم.
همانند تمام صبحهایی که روی زمین از خواب بیدار میشویم و زندگی روزانه خود را از
سر میگیریم ،در فضا هم روز با انجام همان کارهایی آغاز میشود که مشابه آن را روی
زمین انجام میدهیم و در شاتلهای فضایی هم باید اول از همه به کارهای شخصی
رسیدگی کرد.
پیش از هر کاری باید دندانها را مسواک زد .سپس موهایمان را شانه کرده و در
صورت نیاز از دستشویی فضاپیما استفاده میکنیم .البته یک نکته را هم باید به خاطر
داشت که انجام این امور در فضا اندکی با شرایط زمین متفاوت است؛ چرا که آب،
خمیردندان ،موها و بدن و خالصه همه چیز تحت حکمفرمایی بیوزنی است .در فضاپیما
محلی به عنوان دستشویی یا وان حمام یا دوش نداریم .علت آن هم مشخص است؛
کافی است قطرات آب در فضا معلق شوند ،بالفاصله این قطرات به حبابهای آب
شناوری تبدیل میشوند که در سراسر کابین شنا میکنند و هیچگاه به روی سر شما فرو
نمیریزند( .روی زمین وجود نیروی گرانش است که باعث میشود قطرات آب شکل
قطره مانند پیدا کنند و پس از خروج از دوش بر سر شما فرود آیند).
در سفینه ما از ابزاری به نام تفنگ آبپاش استفاده میکنیم .این تفنگ آبپاش مشابه
شیلنگهای ویژه آبیاری باغچههای خانگی است .لولهای که به یک منبع آب متصل
است و سر آن ماشه کنترل جریان آب قرار دارد .برای شستشو از ابزاری مانند لیف
حمام استفاده میکنیم .این لیف را مقابل تفنگ آبپاش میگیریم و شلیک میکنیم .با
این کار لیف خیس و مرطوب میشود و پس از آن میتوان از آن به عنوان منبع آب
استفاده کرد ،کافی است دست و صورت خود را با صابون ویژه بشویید و سپس با این
لیف آن را تمیز کنید.
اصالح صورت آقایان در فضا از آنچه که به نظر میرسد آسانتر است .موی ریش و
سبیل در فضا پراکنده نمیشوند و به خمیر اصالح می چسبند و خمیر ریش هم به تیغ.
بعد از اتمام اصالح ،فضانوردان میتوانند تیغ را با همان لیف مرطوب تمیز کنند.
ماشینهای اصالح برقی هم کارآمد هستند.
دیل گاردنر و گی بلوفورد شناور در کنار هم
مسواکی که من استفاده میکنم شبیه مسواکهای معمولی است اما خمیردندانمان قابل
هضم است .من بعد از مسواک زدن باید خمیردندان را قورت دهم چون در فضا
نمیتوانید آن را درون دستشویی تُف کنید( .یادتان باشد که در سفینه روشویی وجود
ندارد .هر روز صبح من مسواک تازهای را استفاده میکنم ،خمیردندان درون دهانم را
قورت میدهم و مسواک را دور میاندازم.
من موهایم را همانند وقتی که روی زمین هستم شانه میکنم .اما این کار چندان
فایدهای ندارد .موهای من در شرایط بیوزنی در اطراف سرم شناور باقی میماند.
یک توالت ویژه بر عرشه فضاپیما وجود دارد که درون یک گنجه کوچک بر دیوار یکی
از کابینها نصب شده است .این توالت یک صندلی ویژه دارد که روی ساختار کاسه
مانندی نصب است و لوله انعطافپذیر بلندی به آن متصل است .در انتهای این لوله
ساختار قیف مانندی برای ادرار نصب میشود .هر کدام از فضانوردان یکی از این
قیفهای شخصی دارند که به انتهای این لوله متصل میشود .برای استفاده از این قیف
وقتی در دستشویی شناور هستم آن را نزدیک بدنم قرار می دهم و سپس باید مرحله
مهمی را انجام دهم و آن روشن کردن پمپ تخلیهای است که هوا را از درون این لوله
بیرون کشیده و میمکد .این جریان هوا نقش جاذبه روی زمین را بازی میکند و باعث
میشود تا ادرار به درون لوله کشیده شود و در محفظهای که در زیر کف اتاقک قرار
دارد ذخیره شود.
برای استفاده از توالت من روی صندلی آن مینشینم و پاهایم را درون بستهای ویژه
محکم میکنم و سپس در دستشویی را باز کرده و بار دیگر پمپ هوا را روشن میکنم.
یک بار دیگر هوا نقش جاذبه را بازی میکند و ضایعات را به درون محفظه زیرین
میکشد.
فضانوردان در شاتل مانند زمانی که روی زمین هستند لباس میپوشند .دمای
اتاقک به صورت خودکار تنظیم میشود و مقدار کافی هوا برای تنفس وجود دارد و
صفحه قبل :کتی
نیازی به کالهخود یا ماسک روی صورتمان نداریم .لباسهای ما به گونهای طراحی هولمز با فیلمهای
شده که راحت و آزاد باشد و تعداد زیادی جیب روی آن طراحی شده است .ما دوربینش دچار مشکل
شده است.
کتابها ،قاشق ،قیچی ،ضبط صوت ،ابزارها و حتی کیسهای از دانههای خوراکی را
درون این جیبها میگذاریم .اگر آنها را رها کنیم شروع به شنا کردن در اطراف
میکنند.
من لباسهایم را درون یک گنجه که شبیه یک کشوی لباس است نگاه میدارم.
این محفظه آن قدر بزرگ هست که لباس زیرهای تمیز ،شلوار ،شلوارک و
پیراهنهای من را درون خود جای دهد .لباس پوشیدن در شرایط بیوزنی میتواند
کاری چالش برانگیز باشد .در ابتدا فهمیدم پوشیدن جوراب وقتی در حال
غوطهوری در میانه هوا هستید چقدر سخت است .اما زمانی که به شرایط عادت
کردم میتوانستم همزمان هر دو پایم را با هم در شلوار وارد کنم ،کاری که روی
زمین امکان انجامش را نداشتم.
ما احتیاجی به کفشهای دارای چسب بادی یا مغناطیسی نداریم و در واقع خیلی
خوشحالیم که از آنها استفاده نمیکنیم ،چون شناور بودن خیلی مفرحتر است.
هر روز خدمه پایانههای رایانهای را تمیز میکنند و فیلترهایی را که هوای کابین را
تصفیه کرده و تمیز نگاه میدارند ،پاک میکنند.
خانهداری در شاتل فضایی کار مهمی است .ذرات غبار ،مو و خرده ریزهای دیگر
در شرایط بیوزنی روی کف زمین جمع نمیشوند و در تمام محیط کابین پراکنده
هستند .قطرات قهوه یا آب میوه به شکل کرههای کوچک شناور میمانند تا به
دیوار برخورد کرده یا روی یکی از صافیها افتاده و راه آن را سدکنند.
کثیفکاری در فضا خیلی راحتتر از زمین هست و تمیز کردنش متاسفانه خیلی
سختتر از زمین.
فضانوردان به فضا فرستاده میشوند تا ماهوارههای تازه را به مدار ببرند،
ماهوارههای از کار افتاده را به زمین بازگردانند یا ماهوارههای خراب شده را تعمیر
کنند و آزمایشهای متفاوت علمی را در آنجا انجام دهند.
شاتلهای فضایی ماهوارهها را درون محفظه بار خود به مدار میبرند .برخی از
ماهوارهها ممکن است کوچک و اندازه یک توپ بسکتبال باشند و برخی از آنها به
اندازه یک اتوبوس بزرگ هستند.
اغلب آنها به گونهای طراحی شدهاند که بتوان آنها را از شاتل در مدار قرار داد،
برخی از آنها قبل از بازگشت به زمین باید از مدار جمع شوند و به زمین آورده
شوند اما اغلب اوقات آنها در مدار باقی میمانند تا به کارشان ادامه دهند .برخی
از آنها امواج تلویزیونی را در سراسر کشور پخش میکنند ،برخی رصدخانهها
هستند که تلسکوپهای خود را به سوی ستارههای دوردست نشانه میروند و
برخی ماهوارههای هواشناسی هستند که دوربینهای خود را به سوی زمین نشانه
گرفتهاند.
پرتاب و تزریق یک ماهواره به مدار کار سادهای نیست .پیش از پرواز ،فضانوردان
همه مراحل را قدم به قدم بارها و بارها تمرین میکنند تا بتوانند آنها را دقیقا در
زمان مناسب و در نقطه دقیقی بر فراز زمین و در شرایطی که شاتل دقیقا در مسیر
مشخصی پیش میرود ،رها کنند.
در زمان شمارش معکوس برای رها سازی ماهواره خدمه به شکل گروهی کار
میکنند – یک گروه به خوبی آموزش دیده که با هم همکاری نزدیکی دارند .در
این هنگام هر یک از فضانوردان ماموریتی را بر عرشه پرواز برعهده میگیرد.
دو نفر روی صندلیها مینشینند و کمربندهای خود را میبندند تا از شناور شدن و
دور شدنشان از کامپیوترها در لحظههای حساس جلوگیری کنند .یکی از
فضانوردان نزدیک پنجره قرار میگیرد و دیگری در پشت صندلیها و در نزدیکی
کلیدهای مربوط به ماهواره شناور میشود.
یک ماهواره مخابراتی به محض رها شدن از شاتل .فضانوردی درون شاتل از کارکرد درست ماهواره پس
از ضرباتی که هنگام پرتاب ما تحمل کرده اطمینان حاصل می کند .سپس بستهایی که آن را نگاه داشته آزاد
می شوند و ماهواره جدا می شود .این ماهواره برای تنظیم مداری خود پیشرانهای خودش را دارد.
صفحه بعد :نمایی از شاتل فضایی از دید ماهوارهای که از آن جدا شده است.
ماشین حسابم روی عرشه پرواز در دسترسم شناور است
چه آزمایشهایی را در فضا انجام میدهیم؟ ما به مشاهده ستارهها و زمین از ارتفاع حدود
320کیلومتری سطح میپردازیم .در برخی از پروازها تلسکوپهایی را در محوطه بار
نصب میکنیم .از آنجایی که مدار ما باالی (بخش فشرده) جو زمین است ،این تلسکوپها
میتوانند تصاویر بهتر و شفافتری در مقایسه با تلسکوپهای زمینی از خورشید ،ستارهها،
سیارهها و کهکشانها تهیه کنند .در برخی از پروازها ما دوربینهای حساسی را به همراه
میبریم که به کمک آنها میتوانیم از سطح زمین ،دریا و آب و هوا داده جمعآوری کرده
و به زمین بیاوریم .این اطالعات به دانشمندان کمک میکند که به بررسی توفانها،
آلودگی هوا و فورانهای آتشفشانی پرداخته و بیشتر درباره سیارهای که در آن زندگی
میکنیم بیاموزند.
درون شاتل هم فضانوردان آزمایشهایی را انجام میدهند و به بررسی روشهایی
میپردازند که میتوان به کمک آنها ترکیبات تازه – داروها ،فلزات یا بلورها – را در
شرایط بیوزنی بسازند .ما همچنین اطالعات مربوط به بدن خود را جمعآوری میکنیم تا
به دانشمندان کمک کنند که اثر بیوزنی بر بدن ما را بررسی کنند .پیش از آنکه
فضانوردان بتوانند عازم سفری دو ساله به سوی مریخ شوند ،دانشمندان باید بتوانند به
این سوال پاسخ دهند که چه اتفاقی برای افرادی که مدتی طوالنی را در فضا سپری
میکنند خواهد افتاد.
ما عمده فعالیتهای خود را درون شاتل فضایی انجام میدهیم اما گاهی برای تعمیرات
یا انجام برخی از آزمایشها ،باید از شاتل بیرون برویم.
زمانی که درون شاتلها هستیم ،آن ها از ما در برابر تهیگی بیرون محافظت میکنند ،اما
در بیرون هوایی برای تنفس نیست و دما میتواند از بسیار داغ تا فوقالعاده سرد متغیر
باشد .برای اینکه از محیط امن شاتل قدم بیرون بگذاریم باید لباسهای فضایی بر تن
کنیم.
ما دو دست لباس فضایی در هوابند شاتل داریم .هوابند اتاق کوچکی است که عرشه
میانی را به محفظه بار متصل میکند و میتوان اتصال آن را به کابین هواگیری و مهر و
موم کرد و در دیگرش را به سوی فضا باز کرد .در هر راهپیمایی فضایی دو فضانورد با
هم بیرون میروند .چرا که کار کردن به همراه یک نفر دیگر در آن محیط غریب امنتر
و سادهتر است .در حالیکه دو فضانورد به راهپیمایی فضایی مشغولاند ،سه فضاورد
دیگر درون شاتل باقی میمانند و به مراقبت از آن ادامه میدهند.
بو بابکو به جف هوفمان کمک می کند تا نیم تنه باالیی لباس فضایی اش را به تن کند .کلیدها و دکمههای روی لباس به آنها کمک می کند تا مطمئن
شوند همه چیز به خوبی کار می کند
فضانوردانی که قرار است بیرون بروند از چند ساعت پیش از زمان راهپیمایی شروع به
لباس پوشیدن میکنند .ابتدا چیزی شبیه به یک لباس زیر بلند به تن میکنند .این لباس
از الستیک منعطف ساخته شده و درون آن لولههای پالستیکی تعبیه شده است .درون
این لولهها آب جریان دارد تا بدن فضانوردان را خنک نگاه دارد به این دلیل که وقتی
لباسهای فضاییشان را به تن و هواگیری کردند گرمای بدنشان راهی برای فرار ندارد.
سپس آنها نیمتنه پایینی لباس فضایی خود را به تن میکنند که شامل یک چکمه گنده
و محکم است که به یک شلوار گشاد و منعطف وصل شده .روی زمین فضانوردها باید
روی زمین دراز بکشند تا بتوانند خود را به درون این شلوار بخزانند اما در فضا میتوانند
در حالی که باالی آن شناور هستند به راحتی به درون آن سر بخورند .سپس راهپیماهای
فضایی به درون هوابند وارد شده و وارد نیمه فوقانی لباس خود میشوند .نیمه باالیی که
به دیوار هوابند نصب شده است یک پوسته سفت به همراه آستینهای منعطف است.
فضانوردان سرشان را از درون یک حلقه فلزی در اطراف گردن بیرون میآورد .این حلقه
جایی است که کالهخود لباس به بقیه آن وصل میشود .آنها دستانشان را از انتهای
آستین که دو حلقه فلزی در انتهای آن است بیرون میآورند ،این دو حلقه هم برای
اتصال دستکشهای لباس است.
این بخش لباس فضایی روی زمین خیلی سنگین است .محفظه اکسیژن ،آب ،خنک کنندهها
و باتریهایی که نیروی پنکهها و پمپهای خال را تامین میکنند که فضانورد را در طول
راهپیمایی زنده نگاه میدارد ،همگی در این قسمت لباس تعبیه شده است.
در هوابند ،فضانورد دیگری (یکی از آنهایی که داخل شاتل باقی میماند) به آنها کمک
میکند تا قطعات لباس فضایی را به هم متصل کنند.
قبل از اینکه کالهخودهای خود را به سر بگذارند فضانوردان کاله تنگی (مانند کاله شنا)
به سر میکنند که بلندگوهایی در بخش گوشی آن نصب شده و همچنین میکروفونی از
آن بیرون آمده که مقابل دهان فضانوردان قرار میگیرد تا با کمک آن ،فضانوردان بتوانند
با یکدیگر و بقیه خدمه صحبت کنند.
در نهایت آماده هستند که کالهخود و دستکشها گنده و ناهنجارشان را بپوشند .آنها
ابتدا موهای خود را به عقب شانه میزنند ،کاله اولیه را تنظیم کرده و برای آخرین بار
دماغشان را میخارانند .آنها تا پایان راهپیمایی فضایی قادر نیستند هیچ کدام از این
کارها را انجام دهند.
فضانوردی که مشغول کمک به آنها بود ،هوابند را ترک کرده و دریچه آن را پشت
سرش میبندد .دو فضانورد وقتی لباسها را به تن دارند تقریبا تمام محوطه هوابند را
اشغال کردهاند .آنها چند دقیقه به تنهایی درون هوابند باقی میمانند تا هوای آن به
تدریج تخلیه شود .آنها در حالیکه منتظر هستند تا نشانگر فشار نشان دهد که کل هوا
تخلیه شده است میتوانند تغییر فشار را در گوش خود احساس کنند .سرانجام آنها
می توانند دریچه را باز کرده و به فضا قدم بگذارند .پیش از آنکه بتوانند از هوابند به
بیرون بروند باید افسارهای نازک خود را که به لباسشان متصل است را به بدنه شاتل
فضایی بند کنند .این افسارها مانع از این میشود که فضانوردان از فضاپیما دور شده و در
فضا سرگردان شوند .با وجودی که یک سر این افسار به بدنه شاتل متصل است اما
فضانوردان میتوانند آزادانه در انتهای دیگر حرکت کنند.
در زمانی که فضانوردان در حال شناوری در راهپیمایی فضایی هستند ،خود آنها به
ماهوارهای انسانی برای زمین بدل میشوند .آنها به طور مستقل در مدار زمین قرار
دارند.
منظره پیشروی آنها از افق تا افق زمین و تمام آسمان را شامل میشود .حداقل برای
مدتی آنها نیازی به شاتل فضایی ندارند .چرا که لباس فضایی هوا و باتری الزم برای
زنده نگاه داشتن آنها برای حدود هفت ساعت را در خود دارد .حتی یک بسته خوراکی و
آب درون هر کالهخود تعبیه شده است.
آنها به درون بخش انبار شاتل فضایی میروند
در حالیکه افسارهایشان مثل نخ ماهیگیری
دنبالشان روان است .همه ابزارهایی که در طول
راهپیمایی فضایی نیاز دارند درون یک قفسه
بزرگ ابزار درون محفظه بار نگهداری میشود.
آنها ابزار مورد نیازشان را از این قفسه برداشته
و به کمر یا دست خود وصل میکنند.
وقتی در معرض تابش خورشید قرار میگیرند ،این فضانوردان میتوانند گرمای آن را
حتی از روی دستکش هایشان احساس کنند .اما وقتی در سایه هستند یا شاتل وارد نیمه
تاریک زمین میشود این گرما به سرعت از بین میرود و خنک میشوند .کار کردن درون
یک لباس فضایی کار سادهای نیست .انگشتهای فضانوردان دستان و بازوهای آنها به
سرعت خسته میشود چون حتی کوچکترین حرکتی – حتی باز و بسته کردن دست
درون دستکش ،نیازمند این است که آنها از درون لباس به بخشی از آن نیرو وارد کنند.
وقتی فضانوردی سوار بازوی رباتی میشود پاهایش را درون یک پابند محکم میکند و کیسهها درمقابلش هستند .بازو را فضانورد دیگری که درون
شاتل است به نقاط مختلف هدایت میکند.
صفحه بعد :تعمیر یک ماهواره از روی بازوی رباتی
داال گاردنر با استفاده از یک کولهپشتی موتور دار ،ماهواره خرابی را گرفته و به شاتل برمیگرداند .این ماهواره برای انتقال
امواج تلویزیونی و تلفنی به فضا پرتاب شده بود اما موتورهایش نتوانستند آن را در مدار درستی قرار دهند.
زمانی که ماهوراه در نزدیکی شاتل قرار
گرفت ،فضانورد آن را به درون انبار
محموله وارد میکند .اگرچه ماهواره روی
زمین بیش از هزار کیلوگرم وزن دارد اما
در بی وزنی جو آلن آن را با یک دست باالی
سرش گرفته است .با این وجود هدایتش کار
سختی است مثل اینکه یک بالن غولآسا را
بخواهید جابجا کنید.
زمانی که سرانجام بعد ازچند ساعت سپری کردن در فضا ،زمان بازگشتن به درون
سفینه و ملحق شدن به سایر فضانوردان فرا میرسد ،آنها به درون دریچه شنا میکنند.
اما پیش از آن حتی با وجود خستگی که دارند لحظهای درنگ میکنند و برای آخرین
بار نگاهی به زمین و آسمان میاندازند و سپس دریچه را به روی فضای بیرون
میبندند.
چیم ون هافن ،و پینکی نلسون روی تعمیر ماهوراهای معیوب کار میکنند .بعد از تعمیر ،ماهواره از شاتل به مدار
فرستاده میشود.
یک روز پیش از بازگشت شاتل به زمین ،فضانوردان همه ابزارهای پراکنده را باید جمع
کنند .دوربینها ،سینیهای غذا و کتابها تا زمانی که در بیوزنی هستیم میتوانند با کمک
چسبهای قفلی ،به دیوار یا سقف محکم بمانند .اما اگر آنها را به حال خود رها کنیم
هنگام بازگشت به زمین سقوط کرده و به زمین میافتدند .ما به دور و بر کابین شنا کرده
و همه چیز را جمع کرده و درون کشوهای مخصوص قرار میدهیم .تعداد قابل توجهی
مداد و کتاب گم شده را از پشت دیواره ها و سقف پیدا میکنیم.
ما بالفاصله پس از پرتاب صندلیهای کابین را ،غیر از دوتای آنها ،جمع میکنیم و بر
میداریم که فضای بیشتری داشته باشیم .اکنون باید آنها را دوباره به کف وصل کنیم
تا بتوانیم در طول بازگشت روی آنها بنشینیم .همچنین باید لباس ،چکمه ،کالهخود و
جلیقههای نجات را که از زمان پرتاب دیگر نپوشیده و برای بازگشت کنار گذاشته بودیم
را پیدا کنیم.
اغلب اوقات به یاد آوردن اینکه دقیقا هر چیزی را کجا انبار کردیم کار سختی است .یک
بار نزدیک بود من پابرهنه به زمین برگردم چون یادم نمیآمد چکمهام را کجا گذاشتهام.
چهار تا پنج ساعت پیش از فرود ،ما شروع به نوشیدن مایعات میکنیم و هر کداممان چهار،
پنج تا لیوان بزرگ مایعات مینوشیم و همینطور قرصهای نمک میخوریم که مایعات را
درون بدنمان نگاه دارد.
باید این کار را نجام دهیم چون در طول پرواز ،بدنهای ما مقداری مایعات خود را از دست
داده است تا خود را با بیوزنی تطبیق دهد .حاال که قرار است دوباره گرانش زمین را تحمل
کنیم ،اگر این آب از دست رفته را جبران نکنیم ،ممکن است هنگام برگشت به زمین ،به
شدت احساس تشنگی کرده ،دچار سرگیجه شویم یا حتی از هوش برویم و دلیلش هم این
است که جاذبه ،مایعات درون بدن را به سمت پاهای ما خواهد کشید .ما همینطور شلوارهای
فشرده که به لباسهای گرانش معروف هستند را به پا میکنیم .این شلوارها میتوانند باد
کنند تا مانع حرکت مایعا ت به سمت پاهایمان شود .اگر در هنگام بازگشت به زمین دچار
سرگیجه شویم به این معنی است که خون کافی به مغزمان نمیرسد و میتوانیم آن ها را
باد کنیم.
در نهایت خودمان به صندلیها محکم کرده و میبندیم .کالهخودهای خود را به منبع
اکسیژن وصل کرده و موتورهای پیشران کوچک شاتل را روشن میکنیم .این کار برای خروج
از مدار است و سرعت شاتل را کم کرده و ما را به درون جو فشرده زمین هدایت میکند .به
محض اینکه موتورها برای بازگشت روشن شدند دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
شاتل فضایی سی دقیقه بعد وارد جو میشود .شاتل با سرعت بسیار زیادی حرکت میکند و
وقتی با مولکولهای گاز هوا برخورد میکند دمای آن تا بیش از هزار و سیصد درجه
سانتیگراد هم میرسد.
تنها چیزی که شاتل را از ذوب شدن محافظت میکند کاشیهای کوچکی است که به بدنه
بیرونی آن نصب شدهاند .این کاشیها چنان به خوبی از شاتل محافظت میکنند که ما درون
کابین حتی متوجه گرما هم نمیشویم .اما میتوانیم بگوییم که چقدر آن بیرون گرم است
چرا که تنها چیزی که در بیرون پنجره ما به چشم میآید ،درخشش روشن و نارنجی رنگ
ناشی از هوای داغ اطراف شاتل است.
بعد از مدت کوتاهی که درون جو سفر کردیم ،صدای گذر کردن باد در اطرافمان به گوش
میرسد این زمانی است که در حال گذر از میان هوای رقیق هستیم .در این هنگام اندکی
لرزش را احساس میکنیم مانند لرزشی که مسافران یک هواپیما در هوای کمی آشفته
احساس میکنند .کم کم گرانش ما را به صندلیهای خود میچسباند و کم کم احساس
میکنیم که سنگینتر و سنگینتر میشویم .از آنجایی که در این مدت به کتاب ،مداد ،بازو
و سرهای بیوزن خود عادت کرده بودیم همه چیز به نظر خیلی سنگین میآید حتی بلند
کردن دستانمان کار دشواری است.
این منظرهای است که خلبان شاتل لحظاتی پیش از فرود پیش چشمانش میبیند .باند فرود شاتل .چهار چراغ مستقیمی که در میانه آب و در پایین
تصویر دیده میشوند برای راهنمایی خلبان برای فرودی دقیق است.
وقتی شاتل بیشتر و بیشتر به درون جو کشیده شد پرواز بیش از اینکه شبیه پرواز در یک
سفینه فضایی باشد شبیه به سواری در یک هواپیما میشود .شاتل کم کم استفاده از
موتورهای کوچکش برای هدایت شاتل را پایان داده و به جای آن از بالها و دم خود برای
تنظیم پرواز استفاده میکند .بال و دم شاتل در فضا کارایی ندارند چون هوایی وجود ندارد
که بالها بخواهند در مقابل آن واکنش نشان داده و سفینه را هدایت کنند .اما در جو زمین
آنها میتوانند هدایت سفینه را عهدهدار شوند.
در حالی که بیش از چند کیلومتر به باند فرود باقی نمانده است سرعت فضاپیما به اندازه
یک هواپیمای معمولی کاهش پیدا میکند .در این هنگام فضاپیما همانند یک هواپیمای
بدون موتور عظیمالجثه یا گالیدر خود را به زمین نزدیک میکند .هنگام فرود هیچ
موتوری روشن نیست .خلبان شاتل فرود این سفینه غولآسا ،که بدون موتور در حال
نزدیک شدن به زمین است را کنترل میکند .بالههای شاتل سرعت را تا حدی کاهش
میدهند و سرانجام چرخهای عقب شاتل با زمین آشنا میشود و اندکی بعد چرخهای
جلو هم روی باند قرار میگیرد.
سرانجام روی باند قرار میگیریم و صدای حرکت سریع بر روی باند نشان از بازگشت
ما به خانه دارد.
شاتل سرانجام توقف میکند .وقتی کمربندهای ایمنی خودم را باز میکنم و میخواهم از
روی صندلی بلند شوم ،از اینکه چقدر کل بدنم احساس سنگینی میکند متعجب میشوم.
انگار بازوها ،سرم و گردنم از جنس سرب باشند .سرپا ایستادن سخت است ،حرکت دادن
پاها برای حرکت هم سخت است و حمل کردن کالهخود و کتابهایم هم سخت است.
من از نردبانی که میان دو طبقه عرشه است پایین میآیم .همان نردبانی که تا چند ساعت
پیش بالاستفاده بود .و باید برای اینکه پایم را روی پله درستی بگذرام حواسم را جمع
کنم .عضالت من تقریبا به همان نیرومندی هستند که پیش از سفر یک هفتهای من بودند.
با این وجود مغزم انتظار دارد همه چیز سبک باشد و حملشان ساده .قلبم هم باید به
شرایط وزندار بودن دوباره عادت کند.
برای چند روز الزم نبوده که خون از پاهای من و در مقابل مقاومت وزنم پمپاژ کند حال
باید بار دیگر سختتر کار کند و برای چند دقیقه پس از فرود قلبم تندتر از قبل میزند.
حس تعادلم نیز الزم است که خود را با گرانش تطبیق دهد .برای چند دقیقه هر
بار سرم را تکان میدهم دچار سرگیجه میشوم .تا حدود پانزده دقیقه بعد از فرود،
برای حفظ تعادل یا راه رفتن روی یک خط راست با مشکل مواجه هستم.
ما مدتی درون سفینه باقی میمانیم تا به بدنمان فرصت الزم برای تطبیق با این
احساسات عجیب را بدهیم.
تا زمانی که خدمه فرود در حال نصب کردن سکوی پیاده شدن و آماده کردن
شاتل برای باز کردن درهای آن هستند ما با خم و راست کردن زانوها و تمرین راه
رفتن ،سعی میکنیم با شرایط تازه تطبیق پیدا کنیم .سپس یک پزشک به درون
شاتل میآید تا مطمئن شود همه ما در شرایط خوبی برای خروج از سفینه قرار
داریم.
هنوز کمی گیج هستیم اما حدود نیم ساعت پس از فرود آمادهایم تا از شاتل بیرون
آمده و از پلهها پایین رفته و برروی باند فرود قدم بگذاریم.
وقتی پاهایم را روی زمین میگذارم ،نگاهی به پشت سرم میاندازم و شاتل فضایی
را تحسین میکنم چند دقیقهای را به خودم فرصت میدهم تا به بازگشت به زمین
عادت کرده و با هواپیمایی که مرا به فضا برد و باز گرداند خداحافظی کنم.
ضمیمه 1
پروژه شاتلهای فضایی مهمترین پروژه سازمان فضایی ناسا پس از پایان رقابتهای
فضایی و فتح ماه در بخش پروازهای سرنشیندار بود .در حالی که پس از فتح ماه و
اثبات امکان سفر به ماه ،برنامهریزان ناسا به دنبال گام بعدی بودند ،گروهی از آنها
معتقد به ادامه روند پرشتاب اکتشافات سرنشیندار بودند و سفر به مریخ را مهمترین
گام بعدی میدانستند و این در حالی بود که بسیاری دیگر ضمن تاکید بر باال بودن
هزینه سفرهای سرنشیندار تاکید داشتند که بیشترین سرمایهگذاری باید روی اکتشافات
رباتیک صورت پذیرد تا بتوانیم درک بهتری نسبت به آنچه در جهان میگذرد پیدا کنیم.
در این میان کاهش بودجه ناسا که در دوران آپولوها رشد بینظیری را شاهد بود،
باعث شد تا پروازهای سرنشیندار به طور کنترل شدهتری دنبال شود و عمدتا به تحقیق
و بررسی شرایط اقامت در فضا بر روی بدن و انجام آزمایشهایی در مدار زمین محدود
شود .همین مساله بود که ایده شاتلهای فضایی را مطرح کرد و در نهایت به ایده
برنامه شاتلهای فضایی مسیر جدیدی در برنامههای اکتشافی ناسا بود که تصمیم آن
سرد مشخص میکرد .پس از پایان جنگ جهانی دوم ،دو ابر قدرت آن زمان به بزرگترین
غنیمت خود که موشکهای بالستیک V2بود دست پیدا کردند .این موشکها پایه
عصر فضا را گذاشت و باعث شد در حالی که آمریکا با وجود در اختیار داشتن مغز
متفکری چون فون براون به دلیل مشکالت تصمیمگیری در فرستادن ماهواره به فضا
دست دست کند ،روسها بر مبنای طرح و نظریات کورولوف ،اولین ماهواره خود را در
رادیویی در مدار زمین نبود ،آغاز عصر فضا را با پیروزی بزرگی برای خود اعالم کردند.
آمریکا از این روند به طور جدی ناراضی بود .آنها احساس میکردند در نبردی جدید
روسها به جای آنکه به منافع آنها در روی زمین حمله کنند روحیه و غرور آنها را
هدف گرفتهاند .نگاهی به پیشینه برنامههای فضایی آمریکا به این کشور نشان داد که
برای تثبیت جایگاه خود در فضا احتیاج به برنامهای دقیق و مدیریتی منسجم دارد.
واقعیت این است که در 29شهریور 1335یعنی یک سال پیش از آنکه اسپوتنیک در
مدار زمین قرار گیرد ،آمریکاییها موشکی را از کیپ کاناورال در ایالت فلوریدا پرواز
دادند که با طی کردن مسیری قوسی شکل بر فراز اقیانوس اطلس به سرعتی معادل
21هزار کیلومتر در ساعت رسید و تنها اگر 8هزار کیلومتر بر ساعت بر سرعت آن
افزوده میشد میتوانست در مدار زمین قرار گیرد .جالب اینکه هنگام آزمایش این
قرار دهد و تعهد قبلی خود مبنی بر عدم تمرکز بر حوزه فضا را نقض کند از مدیر پروژه
این نیرو یعنی فون براون تعهد گرفته بود که طبقه آخر موشک باید خالی باشد و نباید
ماهوارهای را در مدار زمین قرار دهد .البته فون براون علیرغم تعهد اولیه کار خود را به
شکل محرمانه ادامه داد و به قول همکارانش سیاست نافرمانی سازنده را در پیش گرفت.
به همین دلیل پس از آنکه روسها توانستند با موفقیت اسپوتنیک را به مدار زمین
بفرستند و آمریکا را در برابر یک باخت بزرگ تاریخی قرار دهند و 2هفته پیش از آنکه
اسپوتنیک – 2به مدار زمین برود ،در حالیکه دو سال از فعالیتهای رسمی فون براون
و تیمش جلوگیری به عمل آمده بود ،از گروه براون خواسته شد تا با حداکثر سرعت
ماهوارهای را در مدار زمین قرار دهد .سیاست نافرمانی سازنده او پاسخ داد و در شرایطی
که قول داده بود ظرف 90روز اولین ماهواره آمریکایی را در مدار زمین قرار دهد توانست
در مدت 84روز اکسپلرور – 1را در مدار زمین با موفقیت قرار دهد .ورود اکسپلرور –
1حضور شوروی در فضا را تبدیل به رقابتی رسمی کرد .شاید هیچ یک از وجوه
رقابتهای سیاسی و اقتصادی بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد به اندازه رقابت
فضایی آنها جلب توجه نکرده باشد و هیچ یک چنین دست آوردهای مهمی برای مردم
پس از اینکه آمریکا با پرتاب اکسپلورر – 1به مدار زمین عمال رقابتهای فضایی را
کلید زد توانست به سرعت بر حجم حضور خود در فضا بیفزاید اما همیشه در نقاط عطف
این روسها بودند که نخستین موجود زنده را به مدار زمین فرستادند .اولین انسان
فضانورد ،اولین زن فضانورد ،اولین راهپیمایی فضایی ،اولین الحاق فضایی ،اولین
ایستگاه فضایی و ...همه به نام روسها ثبت شد .در چنین شرایطی بود که در سال
داستان ناسا در واقع از سال 1915آغاز میشود .در این سال کمیسیونی در ایاالت
متحده شکل گرفته بود به نام کمیسیون ملی مشورتی هوانوردی NACAشناخته
میشد و وظیفهاش نظارت و هدایت علمی مسایل مربوط به مقوله پرواز و براساس
راهحلهای عملی بود .در سال 1337کارگروه ویژهای به نام کنش ملی هوا و فضانوردی
درباره پیشی گرفتن شوروی در فضا و راهکارهای پیشرو اعالم کرد .این کارگروه
بالفاصله پس از پرتاب موفق اسپوتنیک توسط روسها شکل گرفته بود .مهمترین
تصمیم این کارگروه این بود که NACAرا به سازمان جدیدی به نام NASAیا
بالفاصله دکتر تی کیت گلنن به ریاست این سازمان برگزیده شد و همه داراییها و
نیروهای انسانی کمیسیون NACAدر اختیار این سازمان جدید قرار گرفت .این میراث
شامل 8هزار کارمند 100 ،میلیون دالر بودجه 3،آزمایشگاه و 2پایگاه کوچک بود .این
سازمان بالفاصله با انتصاب دکتر هیو درایدن که مدیریت فنی ارشد این سازمان را
برعهده داشت مامور پیگیری برنامه سفر انسان به فضا شد که در قالب طرح مرکوری
ناسا در واقع یک سازمان مستقل و ملی غیر نظامی در حوزه فضایی است .این سازمان
زیر نظر یک بازوی اجرایی که توسط کنگره آمریکا تاسیس شده است اداره میشود.
سازمانهایی مانند بنیاد ملی علم ،سازمان حفاظت از محیط زیست و آژانس مرکزی
اطالعاتی ( )CIAنیز ساختارهای مشابهی دارند .به همین دلیل ناسا عمال زیر مجموعه
کابینه دولت به حساب نمیآید ولی به دلیل اهمیتی که دارد رییس جمهور شخصا رییس
و معاون رییس ناسا را انتخاب و به سنا پیشنهاد میدهد و این افراد در صورت اخذ
موافقت سنا میتوانند فعالیت خود را آغاز کنند .به همین دلیل هم هست که عمال
روسای جمهور میتوانند در برنامههای فضایی نقش مستقیم و تاثیرگذاری داشته باشند
و تاکنون حداقل در چندین مورد روسای جمهور چنین نقشی را بازی کردهاند.
ناسا در طول این مدت رشد زیادی داشته است امروزه ناسا شعار خود را «بهبود زندگی
در اینجا ،توسعه زندگی در بیرون و یافتن حیات در فراسوی زمین» تعریف کرده است
نیروی متخصص دارد و با 40هزار پیمانکار همکاری کرده و بودجهای نزدیک به 18
میلیارد دالر در اختیار دارد حداقل 14مرکز بزرگ در سراسر آمریکا زیر مجموعه ناسا
هستند.
اما ناسا در نخستین روزهای تاسیسش فاصله زیادی تا امروز خود داشت .در نخستین
سالهای فعالیت ناسا آمریکا هنوز در کسب عنوانهای مهم عصر فضا از رقیب خود
عقب بود و نیاز به انرژی عظیمی داشت تا بتواند با کسب موفقیتی بزرگ مسیر
کاوشهای فضایی را تغییر دهد .در این شرایط بود که جان اف کندی ،از حزب دموکرات
در سال 1961به عنوان 35امین رییس جمهور این کشور انتخاب شد .او تنها 3سال
رییس جمهور بود و در سال 1963ترور شد .دوران کوتاه و سه ساله حکومت او یکی
از پرتنشترین دوران سیاسی وی بود .او از سویی در داخل با مشکالت اقتصادی و
حاشیههای زندگی شخصیاش دست و پنجه نرم میکرد و در عرصه خارجی نیز دوران
پر تنشی را پشت سر گذاشت که اوج آن در سال 1962و در جریان بحران هستهای
کوبا اتفاق افتاد .شرایطی که چیزی نمانده بود جهان را دستخوش جنگ اتمی جهانی
کند .اما یادگار مهم او نیروی محرکی بود که وارد برنامه فضایی آمریکا کرد .او در اولین
سال حضورش در اتاق بیضی کاخ سفید و در تاریخ 25می 5( 1961خرداد )1340در
نخستین نطق ساالنه خود در مقابل مجلسین (سنا و کنگره آمریکا) برنامه جدید فضایی
کشورش را اعالم کرد .او در این سخنرانی گفت ...« :من باور دارم که این ملت باید
خود را متعهد به دستیابی به این هدف کند که تا پیش از پایان این دهه انسان را بر
روی ماه فرود آورده و سالم به زمین بازگرداند .هیچ پروژهای در این برهه زمانی بیش
از این برای انسان موثرتر ،الهام بخشتر و اثرات آن در اکتشافات طوالنی مدت آینده
فضایی مهمتر نخواهد بود و هیچ پروژهای از نظر هزینه و دشواری نیز قابل مقایسه با
این پروژه نیست »...او زمانی که این سخنرانی را بیان میکرد تنها 3سال از تاسیس
ناسا و تنها 3هفته از بازگشت آلن شپرد نخستین فضانورد آمریکایی به زمین میگذشت.
بسیاری این سخنرانی را بلند پروازانه و غیر واقعی ارزیابی میکردند .اما بسیجی ملی
برای تحقق این هدف شکل گرفت و بودجه ناسا به حدود 5درصد بودجه کل آمریکا
افزایش پیدا کرد (در حال حاضر بودجه ناسا در حدود نیم درصد بودجه فدرال است)
برای به واقعیت رساندن این برنامه بیش از 20هزار شرکت تجاری و 400هزار نفر
درگیر شدند و در نهایت دو برنامه جمینی و آپولو اجرا شد و صدها هزار مشکل فنی از
نیل آرمسترانگ را با موفقیت بر روی ماه فرود آورند .کندی در سال 1963ترور شد و
زنده نماند تا تحقق برنامه رویایی خود را ببیند اما ناسا توانست همانطور که کندی وعده
داده بود تا پیش از پایان آن دهه انسان را بر ماه فرود بیاورد و به زمین بازگرداند و این
با پایان برنامه آپولو بحثهای زیادی درباره ادامه این برنامه درگرفت .از یک سو بودجه
وحشتناک سفر به ماه مطرح بود و از سوی دیگر اینکه به دلیل پایان رقابت فضایی و
جلو افتادن آمریکاییها انگیزههای سیاسی و عزم ملی پشت این پروژه کاهش یافت.
در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون در نهایت آمریکا باید تصمیم میگرفت که
گام بعدی چه خواهد بود .از بین پیشنهادهای مختلف در نهایت نیکسون در تاریخ 15
فضایی در دستور کار قرار گرفت .طرح دیگری که در آن زمان مطرح بود و مورد تایید
قرار نگرفت را توماس پین رییس پیشین ناسا مطرح کرده بود .مطابق این طرح قرار
بود ناسا تا پایان دهه 1970پایگاهی در ماه بسازد و تا سال 1980انسان را راهی مریخ
کند .این طرح به دلیل بودجه فوق العادهاش کنار گذاشته شد.
شاتلهای فضایی سامانههای سفر به مدار زمین بودند که قابلیت بازگشت به زمین را
به شکل هواپیما را داشتند و میتوانستند برای انجام آزمایشهای مداری و قرار دادن
ماهوارهها در مدار و ساخت ایستگاه فضایی به کار آیند .این برنامه در طی 30سال
محور اصلی برنامههای سرنشیندار ناسا بود .این شاتلها نوعی اتوبوس هوایی با قابلیت
پرواز به مدار زمین هستند .ویژگی بزرگ این سامانههای حمل و نقل مداری در این
نکته نهفته بود که امکان حمل و نقل حجم باالیی از تجهیزات و تعداد بیشتری از
فضانوردان نسبت به پرتابهای قبلی را به مدار زمین داشت و به همین دلیل میتوانست
نه تنها به عنوان ابزار انتقال بار به مدار باشد که آزمایشگاه موقتی برای ماموریتهای
خدمه شاتلها میتوانستند در مدتی که در مدار زمین حضور دارند آزمایشهای مختلف
زیستی و علمی را انجام دهند و در عین حال بسیاری از ماهوارهها و ابزارهای دیگر را
به مدار ببرند .شاید یکی از معروفترین وسایلی که شاتلهای فضایی با خود به مدار
زمین بردند ،تلسکوپ فضایی هابل باشد؛ ابزاری که به طور عمده دید بشر را نسبت به
عالم تغییر داد و البته این کار را به لطف تعمیرهایی که خدمه شاتلهای فضایی انجام
البته سفر شاتلهای فضایی چندان سفرهای بیخطری هم نبوده است .دوبار شاتلهای
فضایی دچار حادثه شدند و در مجموع جان 14فضانورد ناسا را گرفتند .یک بار شاتل
چلنجر هنگام پرتاب به مدار زمین دچار حادثه شد و در مقابل چشم مردمی که شاهد
پرتابش بودند منفجر شد و یک بار نیز شاتل فضایی کلمبیا پس از انجام موفق ماموریت
با همه اینها شاتلهای فضایی مهمترین وسیله حمل و نقل فضایی در سه دهه گذشته
دیسکاوری) در مسیر بازنشستگی قرار گیرند .پس از حادثه کلمبیا غیر از یک مورد که
شاتل به مالقات تلسکوپ فضایی هابل رفت تا آن را تعمیر کند مقصد دائمی شاتلهای
فضایی ،ایستگاه بینالمللی فضایی بوده است تا بتواند آن را هر چه زودتر تکمیل کند.
ایستگاه بینالمللی فضایی یک از برنامههای گران ناسا تاکنون بوده است .این برنامه
در زمان ریاست جمهوری ریگان و پس از انفجار شاتل فضایی چلنجر در دستور کار
قرار گرفت .ریگان در آن زمان ایده استفاده نظامی از فضای ماورا جو را در قالب طرح
جنک ستارگان در نظر داشت اما تغییرات عمده جغرافیای سیاسی طرح جنگ ستارگان
را عمال باطل کرد .جرج بوش پدر ،در آخرین سال حضور در کاخ سفید توافقی با بوریس
یلتسین رییس جمهور روسیه انجام داد تا مطابق آن دو کشور به ساخت ایستگاه فضایی
آزمایشی در مدار زمین اقدام کنند .مقدمات این بحثها به طول انجامید و در نهایت در
زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون بود که معاون اول وی ،ال گور در دیداری با ویکتور
چرنومردین ،نخست وزیر وقت روسیه طرح ایستگاه فضایی امضا شد .این طرح با تاخیر
فراوان و به ویژه پس از مشکالت روسیه عمال بر گردن ناسا افتاد .میلیاردها دالر صرف
پس از حادثه سقوط شاتل فضایی کلمبیا صحبت از بازنشستگی شاتلها جدیتر شد.
این سفینهها فناوری قدیمی داشتند و خطرناک بودند اما گام بعدی چه میتوانست باشد.
در حالیکه درون ناسا اختالف نظرهای جدی بر اولیت برنامههای سرنشیندار و یا
روباتیک داغ بود .جرج بوش پسر سعی کرد مسیر جدیدی پیشروی ناسا بگذارد.
در آن زمان در درون ناسا این استدالل وجود داشت که بخش ماموریتهای روباتیک
ناسا را در اختیار دارد ،در حالیکه دو سوم بودجه به برنامههای سرنشیندار اختصاص
داده شده است .طرفداران نظریه روباتیک معتقد بودند همین بودجه اندک توانسته به
شکل غیر قابل مقایسهای بر حجم دادهها و دانش ما اضافه کند .اگر به ماموریتهای
غیر سرنشیندار نگاه کنید در کنار صدها ماهواره پژوهشی اطراف زمین ،ویجرها قدم از
مرزهای منظومه شمسی بیرون گذاشتهاند .سفیران زمین در اطراف زحل ،مشتری و
اکنون در سیر پلوتو قرار دارند .مریخ به تفرجگاه دانشمندان برای ارسال کاوشگرهای
مریخ نورد بدل شده است و تلسکوپهای فضایی مرزهای آگاهی ما را افزایش میدهند.
اما به هر حال وزن عمدهای از اهداف ناسا و برنامه فضایی کشورهای مختلف بر روی
با به پایان نزدیک شدن برنامه شاتلها و ضرورت بازنشستگی آنها در سال 2008
( )1387جرج بوش پسر در حالیکه در آخرین سال ریاست جمهوریش به مقر ناسا رفت
میکرد .این طرح شامل سفینههایی بود که برای سفر به مدارهای کوتاه و همچنین
مدارهای طوالنیتر (نظیر ماه) طراحی میشد .او معتقد بود مطابق برنامهاش فضاپیمای
اوروین (بخش اصلی پروژه کانستلیشن) باید اولین پروازش را تا سال 2014انجام دهد
و سپس تا سال 2020انسان دوباره به ماه برگشته و در سال 2030به مریخ سفر کند.
این طرح بسیار بلند پروازانه و رویایی بود اما تفاوتی که با طرح رویایی کندی داشت در
این بود که کندی هزینههای الزم طرحش را نیز در نظر گرفته بود و از سویی عظمت
ملی و حمایت تمام مردم را در این طرح به همراه داشت .بوش در برنامه خود هزینههای
این پروژه سرسامآور را در نظر نگرفته بود .بسیاری از کسانی که در محل سخنرانی وی
بوش در سال 2008دوران ریاست جمهوریاش را به پایان رساند و باراک اوباما از حزب
دموکرات به ریاست جمهوری رسید .برنامه بوش آنچنان تعهدی پیش پای دولت بعدی
میگذاشت که اوباما را وادار کرد تا در اولین روزهای تصدی مسئولیت جدید خود گروهی
را مسئوول بررسی برنامه بوش و ارائه پیشنهادهای مربوط به آن کند .جمعی از
فضانوردان و متخصصان در این گروه حضور داشتند و از جمله میتوان به افرادی مانند
نتیجه نهایی این برنامه این بود ،با بودجه موجود تحقق برنامه بوش غیرممکن است و
باید سریعا مسیر پیشروی ناسا اصالح شود .به همین دلیل اوباما تصمیم گرفت در
دومین سال ریاست جمهوریش به فلوریدا پرواز کند تا در جمع کارمندان ناسا در ایالتی
که پایگاه فضایی کیپ کندی در آن قرار دارد و پس از بازنشسته شدن شاتلها تعداد
تالش اوباما بیشتر از اینکه ارائه مسیر جدیدی باشد باطل کردن برنامه بوش بود .او در
این سخنرانی ضمن تاکید بر بازنشسته شدن شاتلها ،برنامه کانستلیشن را به طور کامل
رد کرد و اعالم کرد تنها بخشی از این پروژه و تنها به شکل کپسول فراری برای
ایستگاه فضایی به کار خود ادامه خواهد داد .او قول داد بودجه ناسا را در 6سال مقدار
6میلیارد دالر افزایش دهد و مدت ماموریت ایستگاه فضایی را به مدت 5سال افزایش
داد .اتفاق بزرگ در این طرح این بود که اوباما سفر به مدارهای نزدیک زمین ،جایی
که قلمرو پرواز شاتلها و در واقع تنها مقصد فضانوردان از زمان برنامه آپولو به بعد بوده
است را از عهده ناسا خارج کرد .او در این برنامه سفر به ایستگاه فضایی را بر عهده
روسیه و البته شرکتهای خصوصی قرار داد که در آن زمان در حال رشد بودند.
معروفترین این شرکتها اسپیس – ایکس بود .شرکتی که با سرمایه کارآفرینی به نام
ایالن ماسک طراحی و بنا شده است .ماسک ایدهپرداز کمپانی مالی پیپال بود و از
سرمایهای که از آنجا به دست آورده بود قدم به حوزه فضا گذاشت .او شرکت اسپیس
-ایکس را با هدف انجام سفرهای بخش خصوصی به فضا طراحی کرد .البته غیر از او
گروههای دیگری نیز تالش کرده بودند تا بخش خصوصی را وارد حوزه فضا کنند .شاید
معروفترین اتفاق پیش از اسپیس -ایکس ،جایزه انصاری ایکس پرایز بود.
حوزه فضا کردند .آنها از جایزهای به نام ایکس پرایز پشتیبانی کردند که اولین سفینه
بخش خصوصی با توانایی سفر به مرزهای فضا را طراحی کرد .سر ریچار برانسون
سرمایهدار و کارآفرین انگلیسی و مدیر کمپانیهای عظیم ویرژین براساس این طرح
شرکت ویرژین گاالکتیک را تاسیس کرد که قرار است تا سال 2013پروازهای توریستی
زیر مداری را به شکل تجاری آغاز کند .اما کمپانی ماسک و یکی دو شرکت مشابه
قصد داشتند تا در بخش غیر توریستی فضا وارد شوند .روزی که اوباما برای سخنرانی
به پایگاه کندی رفت موشک فالکون – 9پرتابگر این شرکت آماده پروازی آزمایشی
بود و اوباما بخشی از برنامهاش را با اتکا به شرکتهای اینچنینی اعالم کرد .ایالن
ماسک و شرکتش کپسول دو منظوره انتقال بار/مسافر به نام دراگون را سرانجام تکمیل
کردند .اولین سفر خود به ایستگاه فضایی بینالمللی را در سال 2012و با اعزام محموله
باری به این ایستگاه آغاز کردند .اینک این شرکت دارای قراردادی طوالنی با ناسا برای
انتقال تجهیزات و در قدم بعدی فضانوردان به مقصد ایستگاه فضایی و بازگرداندن آنها
است .اسپیس -ایکس موفق شد به نخستین شرکت خصوصی بدل شود که با موفقیت
سفرهای فضایی به ایستگاه فضایی و مدار زمین انجام داده است و در نهایت موفق شد
فضانوردانی را با موفقیت عازم ایستگاه فضایی کند .این اولین بار پس از بازنشستگی
براساس طرح اوباما ناسا باید بر سفرهای دورتر تحقیق و سرمایهگذاری میکرد جایی
که هنوز برای شرکتهای خصوصی امکان حضور وجود ندارد .او پیشنهاد داد در این
مسیر دنیاهای جدیدی باید مورد بررسی قرار بگیرد از سیارکها گرفته تا بازدید دوباره
طرح اوباما اما با مخالفاتهای زیادی نیز روبرو شد .شاید معروفترین مخالف او نیل
آرمسترانگ اولین فضانوردی بود که قدم بر ماه گذاشت .مخالفان عمدتا بیان میکردند
در این برنامه هیچ هدف مشخصی پیشروی ناسا قرار داده نشده است و اصطالحا هدف
نهایی هر جایی است که امکانپذیر باشد .برنامه سفر به ماه و مریخ نیازمند بودجه
باالیی است که در این برنامه هم به آن پرداخته نشده است و بسیاری زمان پیشبینی
شده برای چنین سفری را غیر واقعی میدانند .هنوز بحثها در این زمینه ادامه دارد .از
سویی بخش روباتیک مشغول کاوش گوشه و کنار منظومه شمسی و جهان است و از
سویی طرحهای سرنشیندار به آهستگی پیش میروند .اما ناسا در این گذار خود با
دنیایی مواجه است که پیش از آن وجود نداشت .در سالهای اخیر ترکیبی از پروژههای
قبلی شکل گرفته است .اینک ناسا قصد دارد در قالب پروژهای بینالمللی به نام آرتمیس
به ماه بازگردد .این ماموریت با همکاری بخشهای خصوصی و دولتی انجام میشود و
از جمله شامل یک ایستگاه فضایی در مدار ماه خواهد بود که حکم دروازهای برای سفر
اینک عرصه فضا در انحصار روسیه و آمریکا نیست .از سویی بخش خصوصی قدرتمندی
اعالم وجود کرده است .نه تنها در بخش توریستی که شرکتهایی مانند ویرژین
ارسال ماهواره به فضا که اسپیس -ایکس رسما حضور خود را اعالم و به شریکی برای
ناسا درآمده است .در همین حال شرکتهای خصوصی دیگری نیز سر بر میآورند .در
آیندهنگران که در بین آنها نامهایی چون مدیران گوگل و مایکروسافت و افرادی چون
)Resourcesرا تاسیس کردهاند .این شرکت نخستین شرکت ثبت شده در زمینه
معدنکاوی فضایی است و هدفش را استخراج منابع معدنی سیارکهای اطراف زمین
اعالم کرده است .در عرصه بینالمللی چین به قدرتی جدید در حوزه پروازهای
سرنشیندار بدل شده است و در حالی که اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه به دنبال
روباتیک به طور جدی در فضا حضور دارند .چندی پیش مدارگردهای ژاپن و هندوستان
ماه را دور زدند و از هم اکنون آنها برنامههایی برای سفر روباتیک و سرنشیندار به
ماه را مطرح میکنند .ناسا در چنین شرایطی بود که با شاتلهای فضایی خود خداحافظی
ساکنان موزههای علوم بدل شدهاند .اما با وجود همه این تغییرات هنوز زندگی در فضا
برای فضانوردان چندان تغییری با دوران اوج آنها ندارد .هنوز بسیاری از فضانوردانی
که به ایستگاه فضایی بینالمللی سفر میکنند تقریبا با همان حال و هوایی روبرو
میشوند که سالی راید در این کتاب آن را بیان کرده است و هنوز تصویری که سالی
راید از زندگی در فضا ارائه کرده است تصویری واقعی و دقیق برای عالقمندان سفرهای
فضایی است.
ضمیمه 2
مسیر ورود به فضا برای زنان دشوارتر از مردان بود .اگرچه روسها به سرعت ترشکوا
را به مدار زمین فرستادند اما در آمریکا این مسیر چندان ساده نبود .در ایاالت متحده و
در ابتدای برنامه فضایی این کشور ،برنامه فضایی عمدتا برنامهای مردانه تلقی میشد
و مخالفتهای جدی درباره حضور زنان در فضا وجود داشت .در سال 1959آمریکاییها،
جری کوب را به عنوان نخستین زن آمریکایی برای ورود به برنامه فضایی این کشور
انتخاب کردند .او در برنامه مرکوری حضور داشت و پس از آنکه موفق شد تا آزمونهای
دشوار فضایی را سپری کند مامور شد تا به انتخاب نخستین گروه از فضانوردان زن این
شد دورههای آموزشی و آزمونهای دشوار فضانوردی را سپری کردند .اما موفقیت
درخشان این گروه باعث نشد تا آنها بتوانند قدم به فضا بگذارند .ناسا تصمیم گرفت
که فضانوردی را شغلی مردانه در نظر بگیرد و به همین دلیل این افراد به عنوان فضانورد
انتخاب نشدند این موضوع بحثها و مناظرههای زیادی را برانگیخت و در اثر تالشهای
این افراد در نهایت کنگره آمریکا در سال 1962جلسه استماعی را برگزار کرد تا نظرات
دیدگاههای مختلف را در اینباره بشنود تا شاید در سیاست ناسا تغییری اعمال شود.
سخنرانیها و ارائه نظرات زنان آموزش دیده و حامیان حضور زنان در فضا در این
جلسات استماع موثر واقع نشد و کمیته کنگره آمریکا نظر ناسا بر عدم تایید حضور
فضانوردان زن در برنامه فضایی این کشور را تایید کرد .سرانجام در سال 1978بود که
ناسا سیاست خود را تغییر داد .در این سال نخستین گروه فضانوردان زن از سوی ناسا
انتخاب شدند .کاترین سولیوان ،سالی راید ،جودیت رزنیک ،آنا فیشر و شنون لوسید،
نخستین گروه زنان فضانورد آمریکایی بودند که وارد برنامه ناسا شدند .در نهایت سالی
راید در سال 1983موفق شد با پرواز به مدار زمین درهای فضا را به روی زنان آمریکایی
باز کند .از آن زمان تاکنون حضور زنان در عرصه فضا تغییر چشمگیری داشته است و
آنها نه تنها درنقش فضانورد که در بخش کنترل ماموریت نیز روز به روز جایگاههای
بیشتری را به خود اختصاص دادهاند .در سال 1998و در جریان ماموریت شاتل فضایی
STS-95بیش از دو سوم مامورین اتاق کنترل ماموریت را زنان تشکیل میدادند .اوج
این موفقیت را در جریان ماموریت بازگشت به فضای ناسا پس از سقوط شاتل فضایی
کلمبیا میتوان دید .در آن زمان و در هنگامی که ماموریت بازگشت به مدار پس از
تعلیقی چند ساله بسیار مهم و حیاتی به شمار میرفت ،ناسا آیلین کالینز را به عنوان
فرمانده این ماموریت مهم انتخاب کرد تا شاتلها را بار دیگر به فضا رهبری کند.
ضمیمه 3
زنان به ویژه در ایاالت متحده آمریکا برای ورود به برنامه فضایی این کشور مسیر
سختی را پشت سر گذاشتند .در حالیکه روسها والنتینا ترشکوا را در همان سالهای
اول برنامه فضایی خود به فضا فرستادند اما در ناسا سالها طول کشید تا زنان بتوانند
راه خود را به برنامه سفرهای سرنشیندار باز کنند .ناسا که در سالهای بعد تبدیل به
قطب فعالیتهای فضایی سرنشیندار شد و توانست با فتح ماه گام بزرگی از نظر
صنایع و فناوری فضایی بردارد ،درباره حضور زنان در فضا بسیار سختگیر بود و از
زمانی که آلن شپرد به عنوان اولین فضانورد آمریکایی به مدار زمین رفت تا زمانی که
سالی راید به عنوان اولین زن فضانورد آمریکایی از مرزهای زمین گذشت 22سال
فاصله بود.
یکی از اولین زنانی که وارد برنامه فضایی ناسا شد ،دکتر مارگارت رئا سدون بود.
او در سال 1947در ایالت تنسی به دنیا آمده بود و زمانی که نخستین ماهواره و
انسان به فضا رفتند آنقدر بزرگ بود که اهمیت این رویداد را درک کند و از همان
او در رشته پزشکی تحصیل کرد و در سال 1978توانست وارد برنامه فضایی ناسا
شود و در رده اولین گروه زنان پذیرفته شده در این برنامه در کنار سالی راید و 4زن
دیگر قرار گرفت .او 3بار با شاتلهای فضایی دیسکاوری و کلمبیا به فضا رفت و در
برای اینکه دید بهتری از چشم انداز برنامههای فضایی از دید زنان فعال در این حوزه
به دست آورم مدتی پیش در گفتگویی با وی که در روزنامه جام جم منتشر شد از وی
خواستم تا دیدگاههای خود درباره مسایل مختلف به ویژه حضور زنان در فضا را با من
در میان بگذارد .این مصاحبه که به کمک بروس مک اندلس صورت گرفته بود را در
***
به فراسوی مرزهایی است که اینجا روی زمین دسترسی به آن برای ما ممکن است.
فکر میکنم همه اشکال اکتشافات فضایی در این قالب جای میگیرند؛ چه رصدهایی
که از سیاره خودمان انجام میدهیم ،چه کاوشگرهای روباتیکی که به گوشه و کنار
میداده است .ما میکوشیم به مدد کنجکاوی ذاتی که داریم به درکی از نادانستهها
دست پیدا کنیم و برای رسیدن به این منظور تمام تالش خود را انجام میدهیم تا با
البته از جنبه شخصی و برای من جذابترین بخش سفر به فضا این بود که میدیدم
چگونه انسانها میتوانند از لحاظ روانی و فیزیکی خود را با شرایط دشوار این سفرها
تطبیق دهند تا بتوانند سفری امنتر و لذتبخشتر را در کنار یکدیگر تجربه کنند.
این شانس را پیدا میکند تا به فضا سفر کند .شما برای اینکه وارد
زمانی که من نوجوان بودم ،تنها خلبانان مرد اجازه ورود به برنامههای فضایی را
داشتند و شانسی برای زنان در این خصوص وجود نداشت ،اما همانطور که
برنامههای فضایی بسرعت پیشرفت میکرد و در عین حال درهای بیشتری در بازار
کار به روی زنان باز میشد ،این انتظار در من به وجود آمد که روزی خواهد رسید آنها
نیازمند پزشکانی خواهند شد که خدمات پزشکی را در فضا ارائه دهند و ناچارند از زنان
نیز بخواهند تا بخشی از تیم آنها در فضا را تشکیل دهند .این یکی از دالیلی بود که
باعث شد تا من راه تحصیالت پزشکی را در پیش بگیرم و پزشک شوم .در کنار آن
من دورههای پروازی را نیز پشت سر گذاشتم .زمانی که دوره آموزشی خود به عنوان
جراح را پشت سر گذاشتم متوجه شدم ناسا به دنبال دانشمندانی برای همکاری در
پروژه شاتلهای فضایی است و برای نخستین بار از آغاز برنامههای فضایی خود آماده
است تا زنان را نیز به برنامه آموزشی فضانوردان بپذیرد .یکی از فالسفه روم باستان
به نام سنکا زمانی گفته بود« :شانس در جایی بروز پیدا میکند که فرصتها به
مالقات آمادگیهای افراد بروند ».من هم آدم بسیار خوش شانسی بودم که اعتبار و
مشخصات الزم برای ثبتنام در این برنامه را داشتم تا به عنوان اولین گروه منتخب
فضانوردان برای برنامه شاتلهای فضایی انتخاب شوم .در این گروه 6زن نیز حضور
زمانی که کودک بودید ،فضا برای شما چه معنایی داشت؟ آیا گمان
برای من اکتشافات فضایی هیجانانگیزترین مرزهای موجود در پیش روی نسل ما را
مینگریست و در نگاه خود اشتیاق و امید سرشاری برای کسب درک بهتری درباره
آنها را دنبال میکرد .زمانی که اسپوتنیک ،نخستین ساخته دست بشر به فضا رفت و
زمانی که گاگارین و شپرد به عنوان نخستین انسانهای سیاره ما به فضا سفر کردند،
من به اندازه کافی بزرگ بودم که اهمیت این رویداد برای آینده بشریت را درک کنم.
از وقتی کودک بودم میدانستم تا پیش از آنکه من تحصیالت خود را تمام کنم
پروازهای بسیاری به فضا صورت خواهد گرفت .پس به خودم گفتم اگر به اندازه کافی
سخت کار و تالش کنم در یکی از پروازهای فضایی آینده به فضا حتما جایی خواهم
داشت.
این کشور شدید ،اما این راه آسانی برای زنان نبود که بتوانند در این
برنامهها حضور پیدا کنند .میخواهم بدانم زنان در ایاالت متحده برای
بودهاند.
من برای همیشه مدیون و سپاسگزار زنانی خواهم ماند که از ابتدا از ناسا و دولت
میخواستند اجازه دهند زنان نیز به فضا سفر کنند .در آغاز برنامههای فضایی تنها
گفته میشد اجازه ورود به برنامههای فضایی را داشتند و زنان نیز اجازه نداشتند خلبان
آزمونگر شوند .وقتی در نیمه دهه 60دانشمندان نیز به برنامههای فضایی راه یافتند،
بار دیگر زنان شجاع دولت را مورد پرسش قرار دادند که چرا به زنان دانشمند اجازه
ورود به این برنامههای فضایی داده نمیشود .از آن پس بود که زنان بیشتر
آموزشهای هوایی و علمی را دنبال کردند .فشارها و تالشهای زنان باعث شد تا
هرچه بیشتر فرصت کسب شغلهای مختلف در صورت داشتن صالحیت برابر با
مردان را به دست آورند .سرانجام آنقدر این تالشها ادامه داشت که دیگر بهانهای
برای دولت و ناسا باقی نماند که برنامه فضایی را مختص مردان بداند و بتواند زنان را
از آن دور کند و سرانجام در سال 1977ناسا مجبور شد درهای خود را روی پذیرش
فضا سپری کردهاید .به عنوان کسی که چنین تجربه یکتایی را از سر
بوده است؟
برای من بزرگترین دستاورد برنامههای فضایی این است که امروز انسان توانایی
یافته که سفر خود به فضا را با امنیتی نسبی به انجام برساند .ما آموختهایم که بدن
انسان به گونه شگفتانگیزی دارای قابلیت سازگاری با محیط است و حتی میتواند تا
حد زیادی خود را با بیوزنی که هیچ سابقهای از آن در دوران تکامل انسان وجود
نداشته است ،تطبیق دهد .دانشمندان و مهندسان همکاری تنگاتنگی با یکدیگر دارند
تا ابزارهایی بسازند که به انسان اجازه بدهند با تمام قدرت مشاهدهگری خود به
مقاصد دورتری از سیاره مادری خود سفر کند و به کشف چیزهایی بپردازند که
هیچگاه توسط رباتها قابل فهم نیست .فناوری فضایی همچنین باعث شده است
همچنین مساله سفر به فضا باعث شده است نخبهترین مغزهای جهان با هیجانی
مشاهداتی خودکار ،امکان بنای سازهها با کمک رباتها ،ساخت و اختراع مواد پیشرفته
و امثال آن .در یک کالم داشتن اهداف بزرگ است که مغزهای جوان ما را بر
یکی از ممتازترین لحظات این سفرها بپرسم .وقتی برای نخستین بار
از پنجره شاتل فضایی به بیرون نگاه کردید و سیاره زمین را معلق در
قابل توجه میآمد این واقعیت بود که تمام سیاره ما در حقیقت چیزی جز یک کره
کوچک در پهنه بیکران فضا نیست .از فضا هیچ مرز روشنی میان ملتها و کشورها
دیده نمیشود و همه چیز روی زمین در ارتباط با هم قرار دارند .به همین دلیل است
که اگر همه ما مواظب سیاره مادری خود نباشیم هیچ یک از ما شانسی برای بقا
نخواهیم داشت.
خاطره انگیزترین رویداد برای من زمانی بود که از فضا با پسرم در کالس درسش
صحبت کردم .او از من خواسته بود تا برخورد متفاوتی نسبت به او نداشته باشم تا
احساس خجالت نکند .هریک از دانش آموزان کالس میتوانست یک سوال بپرسد و
او هم مثل بقیه سوال خود را پرسید .در انتها زمانی که مکالمه من با کالس درس
آنها داشت به پایان میرسید صدای ضعیفی را شنیدم .پسرم بود که میگفت مادر
دوستت دارم و امیدوارم سفر امنی به خانه داشته باشی .یک مادر همیشه چنین
تاثیر قرار بگیرند و به ویژه زنان و دختران زیادی کار سخت و پشتکار
همه مردم و به ویژه زنان باید رویاهای بزرگ و مهمی در سر داشته باشند .هرچقدر
بیشتر کار کنیم و بیشتر آماده باشیم فرصت و شانس بیشتری برای تحقق این رویاها
در اختیار ما قرار خواهد گرفت .اگر فکر میکنید نمیتوانید دقیقا به آنچه میخواهید
برسید شاید بتوان مسیر و راه دیگری پیدا کرد که از آن راه بتوان تغییری در جهان
میپرسند چرا با وجود این هزینه و خطرها بازهم باید به این اکتشافات
در تمام طول تاریخ بشر ،اکتشافات گران و خطرناک بوده است .همیشه پاداشی که در
نهایت انسان گرفته از هزینه و خطرات آن بیشتر بوده است .گاهی ابتدا معلوم نیست
پاداش آن ماجراجویی تا کجاها میتواند گسترش یابد مانند زمانی که کریستف کلمب
سرزمینهای جدید را کشف کرد اما سرانجام اهداف بزرگ نمایان میشوند و بسیاری
تا قرن پیش زنان نقش اندکی در سفرهای اکتشافی داشتند ،اما امروز همه مردم زمین
از زن و مرد در کنار هم قرار گرفتهاند تا به نقاط جدیدتر و افقهای گستردهتری دست