You are on page 1of 87

‫فصل پنجــم ‪:‬‬

‫درس های ايمانی‬


‫()‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬ايمان های مقبول‬

‫‪0‬‬
‫ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد ‪:‬‬
‫(‬
‫ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف هاي روحي و مادي ‪ ،‬در دنيا وآخرت ميكردد‬
‫(‬
‫( ‪ ،‬بسياري‬ ‫( وجسما از عذاب هاي الهي وقايه ميكردد‬ ‫‪ .‬زيرا انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا‬
‫از مشكالت رواني ‪ ،‬مادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬تشويش هاي روحي ‪ ،‬و غيره از كناهان مختلف‬
‫عايد حال انسان ميكردد ‪.‬‬
‫( در دنيا ‪ :‬انسان به اندازهء قوت ايمان خويش در زن((ده كي‬ ‫اول ‪ :‬خالصي از تشويش هاي روحي‬
‫(اده تر‬‫(ده كي زي(‬ ‫( درجهء ايمان قوي باشد ‪ ،‬به همان اندازه درجه راحت در زن(‬ ‫( ‪ ،‬هرقدر‬ ‫راحت ميباشد‬
‫( عقي((ده دارد كه حض((رت عبداهلل بن‬ ‫ميباشد ‪ ،‬زيرا مسلمان حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف‬
‫عباس ( رضي اهلل عنهما ) روايت نموده است ‪ ،‬اوميكويد ‪ :‬روزي درعقب پي((امبر( ص((لى اهلل عليه‬
‫( ! من برايت كلماتي را ياد ميدهم‬ ‫وسلم ) بودم ‪ ،‬آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم ) كفت ‪ :‬اي بســر‬
‫آنرا حفظ نما ‪:‬‬
‫( متع((ال( جل جالله )‬ ‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته ب((اش ‪ ،‬تا خداوند‬
‫( جل جالله ) ترا حفظ نمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬او را هميشه با خود ميابي‬
‫( متعال( جل جالله ) سوال نما‬‫هرگاه سؤالي مينمودي ‪ ،‬از خداوند‬
‫( متعال( جل جالله ) كمك بخواه‬ ‫( از خداوند‬‫هرگاه كمك ميخواستي‬
‫بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برس((انند ‪ ،‬آنها هيج‬
‫( متعال( جل جالله ) برايت نوشته است ‪.‬‬ ‫( ‪ ،‬مكر آنجه خداوند‬ ‫نفعي رسانده نميتواند‬
‫(‬
‫و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع شوند ‪ ،‬به تو هيج ضرري رسانده نميتواند‬
‫‪ ،‬مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است ‪ .‬قلم ها برداش((ته ش((ده ‪ ،‬و رنك‬
‫كتابها نيز خشك شده است ‪)1( .‬‬
‫( به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ‪ ،‬هيجكاهي از‬ ‫( به مفهوم اين حديث شريف‬ ‫هرگاه مسلماني‬
‫انساني خوف نميكند ‪ ،‬و با عقيدهء اسالم به راحت زنده كي خويش را به سر ميبرد ‪ ،‬زيرا آنجه ب((راي‬
‫( او ‪ ،‬راحت او ‪ ،‬مقدار روز هاي زنده كي ‪ ،‬لحظهء وف((ات‬ ‫( است ‪ ،‬رزق‬ ‫او نوشته شده است ‪ ،‬رسيدني‬
‫او از دنيا ‪.‬‬
‫(‪:‬‬‫دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف استفاده ميكردد‬
‫( اذكركم واشكروا لي والتكفرون )‬ ‫هرگاه انسان با خدا باشد ‪ ،‬خدا با اوست ( فاذكروني‬ ‫‪-1‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد ‪ :‬مرا به ياد داشته باشيد ‪ ،‬تا من شما را بياد داش((ته باشم ‪،‬‬
‫شكر مرا نماييد ‪ ,‬وكفران نعمت نكنيد ‪.‬‬
‫( متعال( جل جالله ) قوي نموده ‪ ،‬و هرجيزيكه‬ ‫انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به خداوند‬ ‫‪-2‬‬
‫( ‪ ،‬هرجه سؤال ميكند از خ((دا‬ ‫( به خالق بكرداند‬
‫ميخواهد ‪ ،‬ازخدا بخواهد ‪ ،‬وتوجه خويش را از مخلوق‬
‫سؤال نمايد ‪.‬‬
‫( است ‪ ،‬كه با رحمت خويش براي انسان در‬ ‫كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار‬ ‫‪-3‬‬
‫( ‪ :‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪.‬‬
‫مشكالت كمك ميرساند ‪ ،‬وانسان مؤمن هميشه در وقت ضرورات ميكويد‬
‫( ! خاص‬ ‫( ( إياك نعبد ‪ ،‬وإياك نستعين ) بروردكارا‬ ‫مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميكويد‬
‫(‪.‬‬‫ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم‬
‫( رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله )‬ ‫هيج كسي براي انسان ضرري‬ ‫‪-4‬‬
‫(‬
‫(را انس((ان نميتواند‬ ‫برايش نوشته است ‪ ،‬بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد ‪ ،‬زي(‬

‫‪1‬‬
‫(داد‬‫(اني يك تع(‬ ‫( كه زم(‬ ‫(اق ميافتد‬‫( ‪ ،‬واين امر به مراتب در زنده كي انسان اتف(‬ ‫براي كسي ضرر برساند‬
‫( برسانند ‪ ،‬ولي خداوند متع((ال( جل جالله ) نخواس((ته است كه‬ ‫( براي انسان ضرر‬ ‫اشخاص ميخواهند‬
‫( به نفع انسان‬‫( كوشش انسان ها آن ضرر‬ ‫( كه با وجود‬‫ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد ‪ ،‬برعكس ميبينيم‬
‫ميباشد و به همين علت خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد ‪ :‬و عسى أن تكرهوا ش((يئا‬
‫(‪.‬‬‫وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد ‪ ،‬ولي آن جيز به خير شما ميباشد‬
‫( متعال( جل جالله ) براي انسان‬ ‫( كه آنرا خداوند‬
‫انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند‬ ‫‪-5‬‬
‫( متع(ال( جل جالله )‬ ‫( خواهد ب(ود كه خداوند‬ ‫مقدر ننموده باشد ‪ ،‬بلكه همكاري آنان در همان جارجوبي‬
‫(راي‬ ‫( از دوستان انسان ب(‬ ‫( اوقات هرگاه بسياري‬ ‫براي انسان الزم ديده است ‪ ،‬و به همين دليل بسياري‬
‫( ‪ ،‬ولي به‬‫(انند‬
‫( برس(‬ ‫(رري‬ ‫( برايش ض(‬ ‫( ‪ ،‬و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند‬ ‫انسان كمكي كرده نميتوانند‬
‫( به كمك انسان شتافته او را ياري ميكند ‪،‬كه اين‬ ‫كمك خداوند متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي‬
‫( ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند‬ ‫امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رس((انده نميتواند‬
‫متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است ‪.‬‬
‫( ‪ ،‬وهمچنان هيچكسي‬ ‫( را خورده نميتواند‬ ‫انسان مؤمن عقيده دارد ‪ ،‬كه او رزق كس ديگري‬ ‫‪-6‬‬
‫( ‪ ،‬نوشيدني ها ‪ ،‬حيات ومرگ براي هر‬ ‫( و روزي‬ ‫( اورا بخورد ‪ ،‬زيرا مقدار رزق‬ ‫نميتواند رزق وروزی‬
‫كسي ازجانب خداوند متعال( جل جالله ) تعيين شده است ‪ ،‬در بسياري حادثات ميبينم كه با انفج((ار بم‬
‫(اني كه‬‫همه هالك شده اند ‪ ،‬ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ‪ ،‬وحتى در جنگه(اي اول ودوم جه(‬
‫(‪،‬‬‫مليون ها انسان به قتل رسيدند ‪ ،‬انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رس((يدند‬
‫( در زلزله ها هالك ش((ده اند ‪ ،‬در حاليكه يك انس((ان‬ ‫( نيرومند‬‫وياهم گاهي شده است كه جوانان بسيار‬
‫( از زيرخرابه ها جان به سالمت ب((رده است ‪ ،‬زي((را‬ ‫( بعد از جندين روز‬ ‫شصت ‪ ،‬هفتاد سالهء ضعيف‬
‫(رعكس در وقت اجل بسا‬ ‫( ‪ ،‬عمر انسان را ختم كند ‪ ،‬و ب(‬ ‫وقتي اجل نرسيده باشد ‪ ،‬هيج حادثه ء نميتواند‬
‫اوقات انسان جوان ونيرومند ‪ ،‬يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد ‪.‬‬
‫( راحت زنده كي ميكند ‪ ،‬زيرا او با خدا محبت دارد ‪ ،‬و ميداند‬ ‫انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار‬
‫( زيبا ‪ ،‬عقل ودانش ‪ ،‬صحت اعضاي‬ ‫( متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ‪ ،‬اين صورت‬ ‫كه خداوند‬
‫(‬
‫(اير‬‫(يجن وس(‬ ‫( وجود متوازن با طبيعت ‪ ،‬انواع ميوه هاي ‪ ،‬غذا ها ‪ ،‬ويتامين ها ‪ ،‬اكس(‬ ‫بدن ‪ ،‬وساختمان‬
‫( ‪ ،‬اين فرد م((ؤمن ميداند كه‬ ‫غازات همه نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند‬
‫( نم((وده ‪ ،‬و‬ ‫( متعال( جل جالله ) است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم‬ ‫اين دوستي خداوند‬
‫(ان دارد كه‬ ‫( احساس ميكند كه جنين دوست مهرب(‬ ‫اين اعضاي سالم بدن را اعطاء نموده است ‪ ،‬و زماني‬
‫براي فقير وغني دوجشم ‪ ،‬يك بيني ‪ ،‬يك معده ‪ ،‬يك قلب داده است ‪ ،‬وهيج كسي را برتريت نداده كه سه‬
‫(وده است ‪ ،‬او اين دوست‬ ‫جشم داشته باشد ‪ ،‬بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقس(يم نم(‬
‫بزرك را يار وياور خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده كي به او رجوع نموده در هر ركعت نماز به‬
‫(اص از ازتو كمك‬ ‫(ادت ميكنم و خ(‬ ‫(را عب(‬ ‫(اص ت(‬ ‫(تعين ) خ(‬ ‫(اك نس(‬ ‫( ( إياك نعبد و إي(‬‫او تعهد مينمايد‬
‫(را دوست دارد ‪ ،‬و‬ ‫(يز م(‬ ‫( ‪ .‬او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر دوست دارم او ن(‬ ‫ميخواهيــم‬
‫(ايش‬ ‫( ني(‬
‫تمامي مشكالتم را حل مينمايد ‪ ،‬بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار‬
‫(‪.‬‬‫نموده ‪ ،‬سربنده كي خم نموده ‪ ،‬سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خويش طلب كمك مينمايد‬
‫(اني دوست‬ ‫( ‪ ،‬او ميداند كه زم(‬ ‫( عمل مينمايد‬‫اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي‬
‫مهربانم مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ‪ ،‬براي اينست كه به عوض آن اجر دني((وي ويا‬
‫( محروم هس((تم ‪ ،‬يا به س((بب‬ ‫اخروي برايم الزم ديده است ‪ ،‬او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي‬
‫(امت‬ ‫(نرا در روز قي(‬ ‫( بوده ‪ ،‬وياهم خداوند متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازي(‬ ‫كسالت خودم‬
‫(ده كي‬‫(ادي ‪ ،‬زن(‬ ‫(اس ع(‬ ‫فراهم خواهد نمود ‪ ،‬بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار عادي ‪ ،‬بوشيدن لب(‬

‫‪2‬‬
‫( از مردم((ان كم((راه و‬‫( كه بسياري‬‫بسيار عادي همان لذتي را ميبرد و همان سعادتي را نصيب ميشود‬
‫(‪.‬‬‫بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت را ندارند‬
‫( كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ‪ ،‬بلكه سعادت انسان در قناعت است ‪،‬‬ ‫دانشمندان ميكويند‬
‫(عادت دنيا به‬
‫(ان با س(‬
‫(ته باشد ‪ ،‬انس(‬
‫هرگاه كسي در زنده كي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داش(‬
‫( زياد سبب بد بختي ميكردد ‪:‬‬
‫( ‪ ،‬ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت‬ ‫حساب ميرود‬
‫يا قناعت بر كند يا خاك كور‬ ‫جشم طمع آدمي زاد را‬
‫(‪.‬‬ ‫اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد‬
‫(‪،‬‬‫در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول ‪ 500‬سال قبل داخل جنت ميك((ردد‬
‫زيرا انسان فقير‬

‫( غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ‪ ،‬هزاران نوع امراض در‬
‫در كشورهاي‬
‫آنجا شيوع نموده است ‪،‬‬

‫فإن له معيشة ضنكا‬


‫( هاي‬ ‫در كشور‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫غلَامُ إِنِّي أُعَلِّمُ(كَ‬ ‫(الَ يَا ُ‬ ‫(‪)1‬عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كُنْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَ(لَّمَ يَوْمًا فَقَ(‬
‫كَلِمَاتٍ احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلْ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَاعْلَمْ أَنَّ‬
‫(وا عَلَى أَنْ‬ ‫علَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَ (هُ اللَّهُ لَ (كَ وَلَ (وْ اجْتَمَعُ(‬ ‫الْأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ َ‬
‫علَيْكَ رُفِعَتْ الْأَقْلَامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ قَالَ هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ‬ ‫( إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ َ‬
‫( بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ‬
‫يَضُرُّوكَ‬
‫ح رواه البخاري‬ ‫صَحِي ٌ‬

‫(‪:‬‬‫دوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي دنيوي‬


‫( ) در آخرت ‪:‬‬
‫( ( روانـي‬
‫سوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي سايكولوزي‬
‫جهارم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي روز آخرت‬

‫علت راحت مؤمنان و عدم راحت غير مؤمنان‬


‫( است تا اين غذا ها فكر وانديشهء اومملوساخـته او‬ ‫انسان به يك مقـدار غذا هاي روحي نيازمند‬
‫( تشويش ها ‪ ،‬رنجش ها وبي هدفي ها نج((ات دهد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله )‬ ‫را از امراض ومكروبهاي‬
‫متعال ( جل جالله ) براي تكميل نمودن ضرورت هاي مادي ومعنوي انسان قانون بزرك خ((ود را با‬
‫( نموده كه مؤمنان حقيقي با اعتقاد به اين احكام وكفته هاي الهي‬‫جنان ضواب و برنامه ها ترتيب وتنظيم‬

‫‪3‬‬
‫يك نوع راحت واطمينان را در زنده كي خويش احساس ميكنند ‪ ،‬علت اساسي اين اطمين((ان و راحت‬
‫قلبي قرار ذيل ميباشد ‪:‬‬
‫( اللـه ( جل جالله‬ ‫ارتباط با يك نيروي قوي ‪ :‬انسان مؤمن بعد از عقيده كامل به وجود‬ ‫‪-1‬‬
‫( دارد كه قدرت او تمامي ساحات زنده گي انسان ‪ ،‬آسمانها ‪،‬‬ ‫) درك ميكند كه او به ذاتي عالقه وارتباط‬
‫(كر‬ ‫( ‪ ،‬بناء او به يك قدرت عالي با لش(‬ ‫زمين ‪ ،‬كوه ها ‪ ،‬أبحار ‪ ،‬كهكشانها و كليه مخلوقات را در بردارد‬
‫( ‪ ،‬وهيج نيروي نس((بت به او برتر‬ ‫بسيار بزرك منسوب است ‪ ،‬كه مشكل كشاي تمامي مشكالت ميباشد‬
‫وقويتر نيست ‪ ،‬بناء اين ايمان فرد مؤمن ‪ ،‬او را اطميان قلبي نصيب ميكند ‪.‬‬
‫قلب بر ازنور ‪ :‬ايمان به مثابهء نوريست كه‬ ‫‪-2‬‬
‫‪ -2‬اميد به فردا ‪:‬‬
‫‪ -3‬عملش بيهوده نيست ‪:‬‬
‫( عالميان و‬‫( مؤمن داراي قلب مملو از محبت با بروردكار‬ ‫‪ -4‬قلبش مملواز محبت است ‪:‬انسانهاي‬
‫(ان را ميبيند‬
‫(وده وحتا زمانيكه غيرمؤمن(‬ ‫بيامبران وساير مؤمنان است ‪ ،‬اين مؤمن هميشه خير خواه ب(‬
‫(‬
‫(ار‬‫(دي الهي كه در انتظ(‬ ‫(ات اب(‬ ‫( و ازنعم(‬ ‫( ميكند كه كاش اين بندهء الهي حق را درك مينمود‬ ‫دلش آرزو‬
‫مؤمنان حقيقي است محروم نمي ماند ‪ ،‬اين مؤمن ضرورت ندارد كه قلب بر از محبت خ((ويش را با‬
‫عداوت هاي كثيف سازد ‪.‬‬
‫‪ -5‬قناعت ‪ :‬بزركترين ثرورت براي يك مؤمن قناعت است ‪ ،‬او عقيده دارد كه رزق ‪ ،‬ث((روت ‪،‬‬
‫( كرديده است كه كسي نميتواند‬ ‫( عالميان جنان ترتيب وتنظيم‬ ‫مدت زنده كي دردنيا ‪ ،‬به قدرت بروردكار‬
‫(‬
‫( مشروع‬ ‫( تعيين شده ء خويش را ازطريق‬ ‫آنرا كم وزياده كند ‪ ،‬وانسان صرف اختيار دارد كه اين رزق‬
‫(رام بدست آورد ‪ ،‬ولي‬ ‫(ده را از راه ح(‬ ‫(يين ش(‬ ‫و حال ل كمايي نمايد ‪ ،‬وياهم با كمراهي همان رزق تع(‬
‫( هيج كسي نميتواند اض((افه از آنجه مقدراست بدست آورد‪،‬‬ ‫حقيقت امر اينست كه در مق((دار اين رزق‬
‫(‪.‬‬ ‫وياهم انساني رزق كسي را كم كنــد‬
‫( ميكردد ‪ ،‬بناء او هميشه كوشش ميكند كه‬ ‫اين مؤمن ميداند كه روزي اش در آسمانها ترتيب وتنظيم‬
‫در نوعيت فكر كنـد نه در كميت ‪.‬‬
‫(وت ‪ ،‬و‬ ‫(احب ق(‬‫( ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ) اللـه ( جل جالله ) بسيارروزي دهنده ‪ ،‬ص(‬ ‫ِن اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ‬
‫إ َّ‬
‫متانت است ‪ .‬الذاريات ‪58/‬‬
‫( السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ) الذاريات ‪22/‬‬ ‫( َوفِي‬
‫(مانها‬‫(دهاي آس(‬‫علِيمٌ) كلي(‬
‫( لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ َ‬
‫(لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ‬
‫( فراوان دهد ‪ ،‬وهركه را خواهدرزقش را اندازه‬ ‫وزمين به نزد بروردكار است ‪ ،‬هركه را بخواهد رزق‬
‫( ‪12 /‬‬ ‫معين كند ‪ ،‬او به هر جيز عالمتراست ‪ .‬الشورى‬
‫(ورد‬ ‫(ان در م(‬‫(زاران انس(‬ ‫( كويد كه من از ه(‬ ‫اين قناعت اساس همهء خوشبختي هاست ‪ ،‬دانشمندي‬
‫( مطابق انديشه خويش انواع مختلف ماديات را بي((ان داشت ‪ ،‬ولي در‬ ‫( ها برسيدم ‪ ،‬وهركسي‬ ‫خوشبختي‬
‫( عادي كه در خوردن غذاي‬ ‫( كه اساس تمامي خوش بختي ها در قناعت است ‪ ،‬يك كارمند‬ ‫خاتمه دريافتم‬
‫( زي((اد‬ ‫( داشت ثرورت‬ ‫عادي با فاميل خويش قناعت دارند ‪ ،‬نسبت به فاميلي خوشبخت ترند كه با وجود‬
‫( اند ‪.‬‬ ‫قناعت نداشته به افزوني آن درتشويش‬
‫عمر خيام ميكويد ‪:‬‬
‫( وز خوردن غم بجز جكرخون نشود‬ ‫ازرفتـه قلم هيج دكركون نشود‬
‫(‬
‫كر در همه عمرخويش خونابه خوري يكذره از آنجه است افزون نشود‬
‫(را‬‫( ‪ ،‬كه هيجكاهي نقص نميكند ‪ ،‬زي(‬ ‫‪-5‬هميشه درمنفعت وفايده ‪ :‬انسان مؤمن بدين عقيده ميباشد‬
‫( اللـه ( جل جالله )‬
‫هرگاه به ياري اللـه ( جل جالله ) به نعمات الهي نايل ك((ردد ‪ ،‬با ذكروش((كر‬

‫‪4‬‬
‫(‪،‬‬‫( وحالل كه بابول حالل بدست آمده باالي فاميل خويش نفقه مينمايد‬ ‫( جل جالله ) از آن نعمات مشروع‬
‫( الزيدنكم ) ‪.‬‬‫وحق مسكينان را درنظرداشته عقيده مينمايد كه ( فأن شكرتم‬
‫‪ _3‬محروميت ازنعمات نيز نعمت است ‪ :‬هرگاه اين مؤمن در بسا اوقات زنده گي از نعمات الهي‬
‫(ورزد تا از بدست‬ ‫(عي مي(‬ ‫محروم كردد ‪ ،‬أين محروميت را امتحان الهي دانسته ‪ ،‬با صبر وشكيبايي س(‬
‫( از نعمتي دردنيا محروم كردد‬ ‫( كه هرگاه مؤمني‬ ‫( ‪ ،‬وبدين عقيده ميباشد‬‫آوردن ثروت حرام اجتناب ورزد‬
‫(‪،‬‬‫(اورد‬‫( برايش عنايت فرموده قناعت نمايد ‪ ،‬باداش آنرا در روز آخرت بدست مي(‬ ‫‪ ،‬وبه آنجه بروردكار‬
‫(اي‬‫( گرفت ار آيد ‪ ،‬آن مصيبت را نيز به خير خويش دانسته كه صبر در مصيبت ه(‬ ‫وهرگاه به مصيبتي‬
‫( زياد داري ‪.‬‬
‫( باداش بسيار‬‫( است ‪ ،‬واين بيروزي‬ ‫نيز بيروزي‬
‫(‪.‬‬‫بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده گي كامل مطمئن ميباشد‬
‫(ده دارد كه اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله )‬ ‫‪ -4‬مـهرباني بي نهايت خالق ‪ :‬مؤمن حقيقي عقي(‬
‫( راحت‬ ‫( اللـه ( جل جالله ) هميشه مؤمن((انرا‬ ‫( است ‪ ،‬اين مهرباني‬ ‫نسبت به مادر وپدر انسان مهربانتر‬
‫(ؤمن به اللـه‬ ‫(در اين م(‬‫قلبي ميدهد كه هيحكاهي اللـه ( جل جالله ) حق او زايل نميكند ‪ ،‬بلكه هرق(‬
‫( ميشود ‪.‬‬
‫( به اونزديك‬‫( جل جالله ) نزديك كردد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) صدها مرتبه بيشتر‬
‫‪5‬‬
‫(اس رحمت‬ ‫(ده دارد كه ذات اللـه ( جل جالله ) به اس(‬ ‫(ؤمن عقي(‬ ‫ششم ‪ :‬فرصت توبه ‪ :‬انسان م(‬
‫(اه الهي‬‫( به بارك(‬‫(وع‬
‫بيكران خويش براي او هميشه فرصت ميدهد كه اشتباهات خويش را با توبه ورج(‬
‫( دهد ‪.‬‬
‫مورد عفو قرار‬
‫(االي وي ظلمي نمايد ‪ ،‬ذات‬ ‫(اه كسي ب(‬ ‫(ده دارد كه هرگ(‬ ‫هفتم ‪ :‬انتقال از ظالمان ‪ :‬اين مؤمن عقي(‬
‫بروردكار عالميان ‪ ،‬انتقامش را از ظالم هم دردنيا وهم در آخرت خواهد گرفت ‪ ،‬وبـه وي در مقابل‬
‫( ‪ ،‬زيرا به گفته پيامبر( صلی‬ ‫مظلوميتش اجر ميدهد ‪ ،‬وحتي درين مظلوميت خويش شكر كزار ميباشد‬
‫اهلل علیه وسلم ) اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) ( الظلم ظلمات ي((وم القيامـة ) ظلم ت((اريكي هاست‬
‫( قيامت ‪.‬‬
‫درروز‬
‫سعدي شيرازي اين مطلب را به زبان شيرين خويش بيان ميدارد كه ‪:‬‬
‫(‬
‫( نه زنبورم كه ازدستم بنالنـد‬ ‫من آن مـورم كه دربايم بمالنـد‬
‫كه زور مردم آزاري ندارم‬ ‫كجا خود شكر ايـن نعمت كزارم‬

‫اعتماد به قوانين بي زيان ‪ :‬مؤمن حقيقي كامال عقيده دارد كه تمامي احكام الهي به نفع وي است ‪،‬‬
‫(‪،‬‬‫( كه امراض خطرناك مثل ايدس به سبب زنا بيدا ميش((ود‬ ‫اكر از زنا منع شده ‪ ،‬باآلخره كشف مينمايد‬
‫اكر ازشراب منع شده ميداند كه امراض سرطاني خطرناك از شراب نوشي بيدا ميشود ‪ ،‬اكر ازخوردن‬
‫( كه مكروب هاي خطرناك خوك سبب امراض خطرن((اك‬ ‫كوشت خوك منع شده ‪ ،‬باآلخره كشف مينمايد‬
‫(‬
‫( ‪ ،‬وب((اآلخره روز‬ ‫ميكردد ‪ ،‬و بدين شكل او با كامل اعتماد قوانين الهي را باالي خود تط((بيق مينمايد‬
‫( كه هر قانون الهي ‪ ،‬داراي هزاران حكمت است ‪.‬‬ ‫بروز كشف مينمايد‬

‫بد بختي هاي اشخاص بي ايمان‬


‫( داشتن ثروت واموال فراوان بازهم احساس راحت نمي نمايند ‪ ،‬زي((را‬ ‫انسانهاي بي ايمان با وجود‬
‫(ود ‪ ،‬ندارند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله )‬ ‫(دا ميش(‬ ‫(ؤمن بي(‬ ‫آنان اطمينان قلبي كه به سبب ايمان كامل براي م(‬
‫( ‪( :‬وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى قَ((الَ رَبِّ لِمَ‬ ‫متعال ميفرمايد‬
‫( وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ‬ ‫( كُنتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا‬
‫حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ‬
‫وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ) هركسي از ياد من سر باز زند ‪ ،‬ب((راي او زن((ده گي‬

‫‪5‬‬
‫( من ! جرا م((را نابينا‬ ‫( قيامت نابينا خلقش كنيم ‪ ،‬او بگويد ‪ :‬اي بروردكار‬ ‫ضيقي خواهد بود ‪ ،‬ودر روز‬
‫( كه تو فرام((وش‬ ‫( در حاليكه من بينا بودم ‪ ،‬بروردكار گويد ‪ :‬ما براي تو آياتي را فرستادي‬ ‫خلق نمودي‬
‫( كنند ‪ ،‬و به‬‫( خودت فراموش شده اي ‪ ،‬اين چنین جزا دهيم كساني را كه زي((اده روي‬ ‫كردي ‪ ،‬امروز‬
‫( ‪ .‬طه ‪/‬‬ ‫( ميباشد‬
‫( ‪ ،‬و عذاب آخرت نسبت به عذاب دنيا شديد تر و دوامدار‬ ‫( ايمان نياورند‬
‫آيات بروردكار‬
‫‪127 - 124‬‬
‫علت ضيقي و نا آرامي در دنيا‬
‫فقـدان بخش معنويت ‪ :‬اين يك حقيقت است كه انسان از دوبخش م((ادي و معن((وي‬ ‫‪-1‬‬
‫(‪،‬‬‫تشكيل كرديده است ‪ ،‬همينكونه كه جسم انسان به بسياري از ضرورات مانند اكسيجن ‪ ،‬هاي((دروجن‬
‫( است ‪ ،‬و‬ ‫( خ((ويش نيازمند‬ ‫كاربن ‪ ،‬آهن ‪ ،‬خون ‪ ،‬كوشت ‪ ،‬بوست ‪ ،‬استخوان و تمامي اعضاي وج((ود‬
‫( مانند س((ايرمردمان‬ ‫( و نميتواند‬
‫نقصان هربخش مادي وجود ‪ ،‬اورا به مشكالت حياتي مواجه ميس((ازد‬
‫(‬
‫(اني‬ ‫(ويت وروح(‬ ‫صحتمند سبه شكل عادي زنده كي كند ‪ ،‬به همين سان وجود انسان داراي بخش معن(‬
‫( مينمايد ‪.‬‬
‫( ترتيب وتنظيم‬‫( وي را با خالق و ساير مخلوقات‬ ‫است كه روابط‬
‫مشكل انسانهاي بيدين همين است كه تنها باالي بخش مادي زنده كي اعتماد نموده ‪ ،‬وبخش معنويت‬
‫(‬
‫( ( معنويت ) انسا ن دارد فاقد بوده لهذا از ين كمبودي‬ ‫را فراموش مينمايند ‪ ،‬وازضروراتيكه روحانيت‬
‫(‪.‬‬‫( مشكل عادي دست به خود كشيميزند‬ ‫هميشه رنج برده و به بسيار‬
‫اعتماد به ماديات ‪:‬‬ ‫‪-2‬‬
‫اعتماد به انسانها ‪ :‬هركاه‬ ‫‪-3‬‬
‫اعتماد به دنيا ‪ :‬انسانهاي بي ايمان اغلب اعتمادي شان به لذت هاي و مظاهر فر يبنده‬ ‫‪-4‬‬
‫( ام((وال بدست‬ ‫( ميباشند ‪ ،‬با حالل وح((رام‬ ‫ء دنيا است ‪ ،‬آنها هميشه براي حاصل نمودن دنيا درحركت‬
‫( ميكنند ‪ ،‬زيرا از ضياع اين اموال هميشه‬ ‫( ‪ ،‬و براي نكهداشتن آن شبها را چنان به خوف سبري‬ ‫مياورند‬
‫(‪،‬و‬ ‫( ‪ ،‬مناصب وكرسي ها را با هزاران قتل ‪ ،‬ف((ريب ‪ ،‬م((ردم آزاري بدست مياورند‬ ‫در حذر ميباشند‬
‫(وا و‬ ‫(اس تق(‬ ‫(ان به اس(‬‫(اس نميكنند ‪ .‬ازينكه ازدواج ش(‬ ‫(تي احس(‬ ‫هميشه از زوال آن ميترسند ‪ ،‬و راح(‬
‫( را امر ميدانند ‪ ،‬و فرمانبداري‬ ‫برهيزكاري نيست ‪ ،‬اعتماد بين خانم وشوهرنيز نبوده ‪ ،‬تقاضاي يكديگر‬
‫( نيست ‪ ،‬ازينكه اوالد‬ ‫از يكديگر را غالمي فكرميكنند ‪ ،‬بناء فضاي زنده گي فاميلي بيدينان نيز نورمال‬
‫هاي با تقوا تربيه نكرده اند ‪ ،‬بناء احترام اوالد ها نيز مفقود بوده ‪ ،‬و جواني و بزرك شدن اوالد هايشان‬
‫( ميبينم كه آنان‬‫( پيشرفته جهان نظراندازيم‬ ‫( نيست ‪ .‬اكر به كشورهاي بسيار‬ ‫بجز درد و غم جيزي ديگري‬
‫( ندراند ‪ ،‬ولي با آنهم كزارش هاي ساالنه‬ ‫جقدر از نعمت هاي مادي مستفيد هستند ‪ ،‬هيج مشكل اقتصادي‬
‫( ‪ .‬اين‬ ‫( فضاي خانواده ‪ ،‬قتل ها و ساير مص((يبت ه((اي خبرميدهد‬ ‫از انتحار هزاران انسان ‪ ،‬وازكوني‬
‫( است كه ( و من أعرض عن ذكري فإن له معيشة ضنكا )‬ ‫واقعات مبين همين حقيقت قرآني‬
‫( دوري‬ ‫اعتماد برانسان ‪ :‬اين يك حقيقت است كه هرگاه انساني از عبادت بروردك((ار‬ ‫‪-5‬‬
‫(جده‬ ‫(وق رو آورده ‪ ،‬وسرس(‬ ‫(بر نمايد ‪ ،‬حتما به مخل(‬ ‫(ان تك(‬
‫نموده ‪ ،‬وازسجده نمودن به بروردكار جه(‬
‫(ود‬‫( ‪ ،‬حيوان ميبرستد ‪ ،‬وياهم ازسنك وكل براي خ(‬ ‫( بايين ميكند ‪ ،‬انسان ميبرستد‬
‫واحترام را به مخلوقات‬
‫معبود ساخته ‪ ،‬آنرا برستش ميكند ‪.‬‬
‫( هاي زن((ده‬ ‫( مينمايند ‪ ،‬هميشه مشكالت وتنكي‬ ‫كسانيكه ازتوجه به خالق دور شده ‪ ،‬توجه به مخلوق‬
‫گي آنانرا‬
‫اعتماد بر مال ‪:‬‬ ‫‪-6‬‬
‫اعتماد برخود‬ ‫‪-7‬‬
‫خود سازي هاي و افتخار نمودن به اموال ‪:‬‬ ‫‪-8‬‬

‫‪6‬‬
‫‪ -6‬بشيماني از اعتماد به قوانين بشري ‪ :‬انسانهاي بي ايمان قوانين الهي را فراموش نم((وده ‪،‬‬
‫( ‪ ،‬ونظريات خود و رهبران خويش را نسبت به قوانين الهي‬ ‫كوشش مينمايند به قوانين بشري رو آورند‬
‫( جيزي برايش((ان نمي‬ ‫بهترو مفيدترميدانند ‪ ،‬ولي با كذشت وقت درك ميكنند كه اين قوانين بجز بدبختي‬
‫آورد ‪ ،‬وزماني اين حقيقت را درك ميكنند ‪ ،‬كه عمرشان به بايان‬

‫خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤنان يك نوع راحت واطمينان را بي((ان داش((ته است كه علت‬
‫(‪:‬‬‫( ذيل ميباشد‬‫اساسي اين اطمينان و راحت قلبي قرار‬
‫( درك ميكند كه او به ذاتي توكل دارد كه‬ ‫انسان مؤمن بعد از عقيده كامل به وجود خداوند‬ ‫‪-1‬‬
‫(‬
‫( و كليه مخلوقات‬ ‫قدرت او تمامي ساحات زنده كي انسان ‪ ،‬آسمانها ‪ ،‬زمين ‪ ،‬كوه ها ‪ ،‬أبحار ‪ ،‬كهكشانها‬
‫( بزرك منسوب است ‪ ،‬كه مشكل كشاي تم(امي‬ ‫را در بردارد ‪ ،‬بناء او به يك قدرت عالي با لشكر بسيار‬
‫(ؤمن ‪ ،‬او را‬‫(رد م(‬ ‫(ان ف(‬
‫( ‪ ،‬وهيج نيروي نسبت به او برتر وقويتر نيست ‪ ،‬بناء اين ايم(‬ ‫مشكالت ميباشد‬
‫اطميان قلبي نصيب ميكند ‪.‬‬
‫(‬
‫انسان مؤمن بدين عقيده ميباشد ‪ ،‬كه هيجكاهي نقص نميكند ‪ ،‬زيرا هركاه به ياري خداوند‬ ‫‪-2‬‬
‫به نعمات الهي نايل كردد ‪ ،‬با ذكروشكرخداوند ( جل جالله ) از آن نعمات مشروع وحالل كه ب((ابول‬
‫( كه‬
‫( ‪ ،‬وحق مسكينان را درنظرداش((ته عقي((ده مينمايد‬ ‫حالل بدست آمده باالي فاميل خويش نفقه مينمايد‬
‫( الزيدنكم ) ‪.‬‬
‫( فأن شكرتم‬
‫( را امتح((ان‬ ‫( كردد ‪ ،‬أين محروميت‬ ‫هركاه اين مؤمن در بسا اوقات زنده كي از نعمات الهي محروم‬
‫( تا از بدست آوردن ثروت حرام اجتناب ورزد ‪ ،‬وب((دين‬ ‫( سعي ميورزد‬ ‫الهي دانسته ‪ ،‬با صبر وشكيبايي‬
‫(ايت‬‫(رايش عن(‬ ‫(ار ب(‬ ‫( كردد ‪ ،‬وبه آنجه بروردك(‬‫( كه هركاه مؤمني از نعمتي دردنيا محروم‬ ‫عقيده ميباشد‬
‫( آيد ‪ ،‬آن‬
‫( ‪ ،‬وهركاه به مصيبتي كرفت((ار‬ ‫فرموده قناعت نمايد ‪ ،‬باداش آنرا در روز آخرت بدست مياورد‬
‫(‬
‫مصيبت را نيز به خير خويش دانسته كه صبر در مصيبت هاي نيز ب((يروزي است ‪ ،‬واين ب((يروزي‬
‫( زياد داري ‪.‬‬‫باداش بسيار‬

‫(‪.‬‬
‫بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده كي كامل مطمئن ميباشد‬

‫ايمان هاي مقبول ( ‪)1‬‬


‫(ام‬
‫(امي احك(‬ ‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما به وحدانيت خداوند متعال (جل جالله) ايمان داريم وتم(‬
‫(ول بارگ (اه‬
‫( قب(‬
‫(ورد‬ ‫(ان ها م(‬
‫(دام ايم(‬ ‫الهي را بدون كم وكاست ميپذيريم‪،‬ولي نقطهء مهم اينست كه ك(‬
‫( كه ميتوان درجمله ايمان هاي‬‫( استواري محكم ميباشد‬ ‫پروردگاراست ؟ ايمان مقبول به اساس و زيربناي‬
‫مقبول اين ايمانها را بگونه مثال بيان داشت ‪:‬‬
‫( انسان مؤمن ص((رفا‬ ‫اول ‪ :‬ايمان به اساس فكر‪ :‬ايمان حقيقي آنست كه زاده فكروانديشه باشد‪،‬يعني‬
‫(ابق آن‬‫(ام داده مط(‬‫تقليد ننموده ‪،‬ومانند آن اشخاصي نباشد كه هرچه را والدين ويا بزرگان قومش انج(‬
‫عمل نمايد‪،‬وچنانچه كافران و مشركان عصر پيامبران ميگفتند كه ما بت ها را براي اين عبادت ميكنيم‬
‫كه پدران ما چنين كاررا ميكردند‪،‬مسلمان حقيقي بعد از رسيدن به سن رشد بعد از تفكرزيادي درمورد‬
‫( ‪ ،‬اين گونه ايم((ان‬
‫( پروردگار‪ ،‬ايمان مي((اورد‬ ‫( متعال (جل جالله)به وحدانيت‪،‬توحيد‪،‬وجود‬
‫مخلوقات خداوند‬

‫‪7‬‬
‫دارای ارزش نهايت زياد بوده‪،‬زيرا انسان با فهميدن حقايق اشتباهاتي را كه پدران واقارب شان مخالف‬
‫حقايق عمل نموده اند تكرار نميكنند ‪.‬‬
‫صحابه كرام (رضوان اهلل عليهم اجمعين) از روش هاي كوركورانه پدارن منصرف شده و با فهم حقيقي قرآن‬
‫( كه‬ ‫(اد درك نمودند‬ ‫(داز تفكر زي(‬ ‫( بع(‬ ‫(د‪،‬آنها‬ ‫( رو آوردن(‬ ‫(تي‬ ‫(دا پرس(‬ ‫( و انسان پرستي به خ(‬ ‫از بت پرستي‬
‫( نميتواند‬ ‫انسان‪،‬حيوان ويا كدام مجسمهء ازينها نميتوانند كه زمين و آسمان را خلق نمايند‪،‬انسان ضعيف‬
‫( انسان بنده است‪،‬واين بتهايي كه در حقيقت‬ ‫( دور به كمك انسان برسد‪،‬زيرا‬ ‫درمشكالت به مسافات بسيار‬
‫(انيده‬‫(ان رس(‬ ‫(راي انس(‬ ‫انسانها بوده اند‪،‬ويا به شكل انسان وحيوان ساخته شده اند‪،‬هيچ سود ونقصان ب(‬
‫(ردن‬ ‫(دانيت الهي گ(‬ ‫(ده به وح(‬ ‫(رف ش(‬ ‫( درك اين حقايق از روش هاي جاهالنه پدران منص(‬ ‫نميتوانند‪،‬با‬
‫نهادند‪،‬وساير مؤمنان حقيقي با دانستن حقايق قرآن به آن تسليم شده ‪ ،‬مطابق آن عقيدهء خويش را عيار‬
‫(اس فكر وانديشه‬ ‫(ان به اس(‬ ‫(ان ش(‬ ‫( متعال (جل جالله) صفت چنين مؤمنان حقيقي را كه ايم(‬ ‫ميسازند‪،‬خداوند‬
‫( فِي خَلْقِ‬
‫( وَيَتَفَكَّرُونَ‬
‫( وَعَلَى جُنُوبِهِمْ‬‫ميباشد ‪ ،‬بدين شكل بيان داشته است ‪(:‬الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا‬
‫السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ) آل عمران ‪191/‬‬

‫مؤمنان حقيقي كساني اند كه خداوند متعال (جل جالله) را در حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و برپهلوخفته ي((اد‬
‫(گارا اين همه را باطل خلق نكرده اي‬ ‫مينمايند ‪ ،‬در پيدايش آسمانها و زمين فكر ميكنند‪،‬وميگويند‪:‬پرورد‬
‫‪ ،‬پاكي است مرترا ‪ ،‬مار از عذاب دوزخ نگهدار )‬
‫(‬
‫( منفی درفهم‬ ‫( ت((أثيری‬ ‫( ‪ ،‬روايت های مختلف ‪ ،‬فرهنگ های هرکش((ور‬ ‫بسا اوقات حوادث تاريخی‬
‫(‬
‫( ‪ ،‬وتمامی‬ ‫( فکرنمايد‬ ‫بسياری حقايق بجا گذاشته است ‪ ،‬وهرگاه انسان مومن با اخالص تمام درين مورد‬
‫( قرآن عظيم الشان ق((رارداده وبه اس((اس‬ ‫تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬نظريات ‪ ،‬وروايت های تاريخی را درپرتو‬
‫( خويش را ترتيب وتنظيم نمايد ‪ ،‬بطرف حق نزديک است ‪.‬‬ ‫( موقف فکری‬ ‫حقيقت قرآنی‬
‫( اختالفات مخلصانه به ق((رآن‬ ‫( ‪ ،‬هنگام بروز‬ ‫( مسايل مختلف فکرنمايد‬ ‫( درمورد‬ ‫هرگاه کسی ميخواهد‬
‫(‬
‫(رآنی‬ ‫(ايق ق(‬ ‫( مخلصانه قرآن طالب فهم حقايق گردد ‪ ،‬حتما حق(‬ ‫عطيم الشان رو آورد ‪ ،‬وبا خواندن وفهم‬
‫( سبلنا ) کس((انيکه درراه ما‬ ‫( ( والذين جاهدوا فينا لنهدينهم‬ ‫( متعال ميفرمايد‬ ‫( ‪ ،‬خداوند‬ ‫برايش ثابت ميگردد‬
‫سعی وتالش ومجاهدت نمودند ‪ ،‬راه را برايشان هدايت ميکنيم ‪.‬‬
‫نسايد پيش غيراهلل جبين را‬ ‫( دين را‬ ‫مسلمانی که داند رمـز‬

‫‪------------------------------------‬‬
‫أنواع ايمان هاي مقبول را از يكي از دروس عالمـه محسن قرائتي استفاده نموده ام ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬

‫دوم ‪:‬ايمان همراه باعمل (آمنوا و عملوا الصالحات) ‪ :‬ايمان حقيقي آنست كه بعد ازجاگزين ش((دن‬
‫در قلب آثار آن دراعمال روزانه ‪ 24‬ساعته انسان معلوم گردد‪ ،‬هرگاه كسي ادعاي ايم((ان نمايد ‪،‬ولي‬
‫( احكام الهي باشد ‪ ،‬مؤمن حقيقي شمرده نميشود‪،‬زيرا اعمال زشت مانند تاريكي است ‪،‬‬ ‫اعمال اومخالف‬
‫وايمان مانند نورآفتاب ‪ ،‬روشن و تابان است وهرگاه در جايي روشني چراغ ‪ ،‬برق و يا آفتاب ظ((اهر‬
‫( مينمايد ‪،‬وجاي آنرا نوروروش((نايي پر مينمايد ‪ ،‬به همين‬ ‫گردد در آنجا تاريكي جا نداشته ‪ ،‬فورا فرار‬
‫(وري به‬ ‫(نين ن(‬‫( روشن است ‪،‬امكان ندارد كه مؤمن حقيقي با داشتن چ(‬ ‫سان ايمان كه به مثابه نورآفتاب‬
‫(نايي ها‬
‫(وي روش(‬ ‫( ها بس(‬‫(اريكي‬
‫تاريكي هاي گمراهي مشغول باشد‪،‬هميشه ايمان حقيقي مؤمن را از ت(‬
‫ميكشاند (يخرجهم من الظلمات إلى النور) وهرگاه چنين نبود‪،‬وكسي با وجود ادعاي ايمان به ت((اريكي‬
‫(وده‬
‫(رايت ننم(‬ ‫هاي گمراهي مشغول باشد‪،‬معلوم ميگردد كه ادعاي او تنها در لفظ بوده و به قلب او س(‬
‫( است كه هرگاه اصالح شود همهء وجود انسان اصالح ميگردد و هرگاه‬ ‫است‪،‬زيرا قلب پارچه كوشتي‬
‫( ميگردد ‪)1( .‬‬
‫( انسان فاسد‬
‫فاسد شد همه وجود‬

‫‪8‬‬
‫سوم ‪:‬ايمان پايدار‪:‬ايمان مقبول به دربار پروردگارمتعال همان ايماني است كه پايدارومستحكم بوده‬
‫( متعال (جل جالله) صفت مؤمنان حقيقي را چ((نين‬ ‫( ‪ ،‬خداوند‬ ‫با اندك مشكل ازقلب و دماغ انسان فرارننمايد‬
‫(ار‬ ‫بيان نموده است‪(:‬قالوا ربنا اهلل ثم استقاموا) گفتند پروردگارما اهلل (جل جالل((ه) است و بعدا درهمين گفت(‬
‫خويش استقامت نموده اند ‪.‬‬
‫(وم‬ ‫(بردرعبادات معل(‬ ‫(رام‪،‬ص(‬ ‫ايمان هاي مردم به اساس استقامت آنان درمقابل مشكالت‪،‬اموال ح(‬
‫( دارند ‪،‬‬ ‫(عيف‬ ‫( بداند كه چقدر ايمان دارد‪ ،‬بعضي از انسانهاي كه ايمان ض(‬ ‫ميگردد ‪،‬والزم است هركسي‬
‫(يبت‬ ‫(دك ‪ ،‬ويا مص(‬ ‫( ان(‬
‫(رد يك مريضي‬ ‫( ‪ ،‬به مج(‬‫( ضعيف ميباشد‬ ‫استقامت شان در مقابل مشكالت بسيار‬
‫( سبب ميگ((ردد كه به مج((رد‬ ‫كوچكي ‪ ،‬الفاظ كفر از زبان شان خارج ميگردد ‪ ،‬و يا هم ايمان ضعيف‬
‫دوري آب ‪،‬ويا مشغول شدن به يك قصه يا كار‪ ،‬نماز را قضا مينمايد ‪ ،‬و يا به اندك تشنه گي روزه خود‬
‫(‬
‫( ميكند‪،‬ولي ايمان مقب((ول به درب((ار‬ ‫( محبت به مال دنيا از دادن زكات فرار‬ ‫( ‪ ،‬وياهم بخاطر‬‫را ميخورد‬
‫الهي همان ايمان با استقامت است كه با هزاران درد ورنج در آن هيچ تغييري ظاهر نگردد ‪.‬‬
‫(الم‬ ‫(وت به اس(‬ ‫(يدن از دع(‬ ‫( كفار مكه براي دست كش(‬ ‫ايمان پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) چقدر بود ؟ زماني‬
‫((ص(((لى اهلل عليه‬
‫( ‪ ،‬پيامبر‬
‫( را نمودند‬
‫وهمگون شدن با ايشان به پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) پيشنهاد مال‪،‬قدرت وازدواج‬
‫( اإليمان را با‬ ‫( وبا استقامت خويش فريب دشمنان اسالم را كه بسياري مردمان ضعيف‬ ‫وسلم) با ايمان قوي‬
‫( ‪ ،‬برايشان چ((نين پاسخ‬ ‫پول ‪ ،‬چوكي و دختران زيبا گمراه مينمايند ‪ ،‬كه اينكار را قريشيان با اوكردند‬
‫( نهيد و‬ ‫( متعال(جل جالله ) است كه هرگاه آفتاب را به دست راس((تم‬ ‫قوي ايمانی گفت ‪ :‬قسم به ذات خداوند‬
‫مهتاب را به دستم چپم دهيد من ازراه دعوت برنميگردم ‪.‬‬
‫يعني اگر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داشته باشيد برايم فراهم س((ازيد‬
‫من راه دعوت به اسالم را هرگز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت (صلى اهلل عليه وسلم)‬

‫جهارم ‪ :‬ايمان خالص ‪ :‬ايمان خالص ايماني است كه تمامي توجه انسان به خالق باشد‪،‬وهيچ كسي‬
‫( ازايمان خالص همان ايماني است كـه خالي ازهر نوع شـرك و‬ ‫را شريك او نسازد‪ .‬منظور‬

‫‪-----------------------------------‬‬
‫(لَّى اللَّهُ‬
‫ص(‬‫‪ -1‬اين مفهوم حديث شريف است كه امام احمد آنرا از حضرت النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ جنين نقل نموده است ‪ :‬سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( َ‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ ) يَقُولُ إِنَّ فِي الْإِنْسَانِ مُضْغَةً إِذَا سَلِمَتْ وَصَحَّتْ سَلِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَصَحَّ وَإِذَا سَقِمَتْ سَقِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَفَسَدَ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ‬
‫َ‬
‫فرق بين مسجد مساجد المساجد صالح ‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعمال شان صالح است ‪.‬‬
‫(انهم‬‫(وا إيم(‬
‫( متعال در قرآن عظيم الشان ميفرمايد ‪(:‬الذين آمنوا و لم يلبس(‬
‫شبهات شرك باشد خداوند‬
‫بظلم) كسانيكه ايمان آوردند وايمان خويش با با ظلم ملبس نساختند ‪،‬صحابه كرام گفتند كه اي رسول اهلل‬
‫(يار‬ ‫( نازل شد‪(:‬إن الشرك لظلم عظيم) شرك ظلم بس(‬ ‫كدام يكي ما ظلم نكرده است ‪،‬سپس اين آيت شريف‬
‫( از ظلم در ينجا شرك است ‪.‬‬‫بزرگ است ‪ .‬يعني منظور‬
‫(رك او‬ ‫(تند ‪ ،‬و كسي را ش(‬ ‫(الق است ‪ ،‬او را ميپرس(‬ ‫كسانيكه ايمان خالص دارند ‪ ،‬توجه شان به خ(‬
‫( انجام ميدهند ‪ ،‬عبادات خويش را فقط برای‬ ‫( اعمال خويش را برای رضايت خداوند‬ ‫( ‪ ،‬وتمامی‬
‫نميسازند‬
‫( را ازهمه مهربانتردانسته‬ ‫خداوند انجام ميدهند ودرهنگام مشکالت به عوض توجه به مخلوقات‪،‬خداوند‬
‫(‪.‬‬‫‪ ،‬ازاوکمک ومدد ميخواهند‬
‫( را داخل ميکنند که هيچ‬ ‫( ‪ :‬بسياری مردم دراعتقادات خويش ام((وری‬ ‫پنجـم ‪ :‬ايمان قرآنی ونبوی‬
‫( نميداشته باشد ‪ ،‬وبه اساس فرهنگ های مختلف جانشين ذهن آنان شده است ‪ ،‬ايم((انی که‬ ‫اصل قرآنی‬
‫( باشد‪،‬توحيد‪،‬ذات‪ ،‬صفات‪،‬‬ ‫( همان ايمانی است که به اساس بنياد قرآنی‬‫مورد قبول ذات الهی قرار ميگيرد‬

‫‪9‬‬
‫( اجتن((اب‬ ‫( متعال را مطابق قرآن دانسته‪،‬ازنظريات فلسفی که انسانرا به بيراهه ميکشاند‬ ‫واسمای خداوند‬
‫ورزد ‪.‬‬
‫(اريخ واحيانا‬‫(ان کتب ت(‬ ‫( تاريخ اسالم درمي(‬ ‫( است که درطول‬ ‫يکی ازمسايل مهم بعضی ازاختالفاتی‬
‫( بعضی ازافراد‬ ‫( دينی روايت شده است ‪ ،‬بعضی ازين روايات زادهء بعضی ازافکارتعصبی‬ ‫درکتابهای‬
‫(ده است‬ ‫( درميان کتب بعضی ازمذاهب اسالمی جابجا ش(‬ ‫( وگروهی‬ ‫ويا به اساس تقسيم بندی های سياسی‬
‫( مطالعه‬‫(ام‬
‫( که درهنگ(‬ ‫( شده ‪ ،‬ميپرسند‬‫( مطالعه چنين روايات احيانا بعضی ازمسلمانان متردد‬ ‫که درهنگام‬
‫( وغيره چگونه عکس العمل داشته باشيم ؟‬ ‫چنين افکار‪ ،‬نظريات ‪ ،‬روايات تاريخی‬
‫( ساده وآسان است بشرطيکه خود خواندهء چنين رواي((ات تحت تاثيرآن((ان‬ ‫پاسخ چنين سوال بسيار‬
‫( جستجوی حقيقت باشد ‪،‬‬ ‫قرار نگرفته باشد ‪ ،‬او اين سوال را بخاطر يافتن حق نمايد ‪ .‬وهرگاه منظورآن‬
‫برايش را ه مناست عبارت است از ‪:‬‬
‫( مختلف ي((افت‬ ‫( به قرآن عظيم الشان‪:‬قرآن کريم که ترجمه های متعدد آن به زبانهای‬ ‫الف ‪ :‬رجوع‬
‫(‪،‬‬‫ميشود ‪ ،‬وحتا سبب هدايت بسياری از نامسلمانان شده است ‪ ،‬بهترين رهنما ب((رای مس((لمان ميباشد‬
‫خواندن ترجمه قرآن ‪ ،‬قبل ازاينکه به تفسير هرآيت توسط بعضی از اشخاص برگرديم به((ترين رهنما‬
‫( القرآن للذکر فهل من مدکر) به تحقيق ما قرآن‬ ‫( متعال ميفرمايد‪(:‬ولقد يسرنا‬
‫( ‪ ،‬خداوند‬
‫برای انسان ميباشد‬
‫( آسان نموده ايم ‪ ،‬آيا کسی است که برای آموزش آن سعی نمايد ؟‬ ‫را برای آموزش بسيار‬
‫(‪،‬‬ ‫( ‪ ،‬سياسی‬‫( ‪ ،‬انديشوی ‪ ،‬تاريخی ‪ ،‬قانونی‬ ‫( مشکالت فکری‬ ‫تالوت ترجمه قرآن وبيان قرآن درتمامی‬
‫( واخالقی انسان نقش بسيار مهم وبرجسته دارد ‪.‬‬ ‫( ‪ ،‬اجتماعی ‪ ،‬فردی‬ ‫اقتصادی‬
‫(‪،‬‬‫زيرا نظريات انسانها به اساس بعضی ازمشکالت انسانی احيانا ناقص ‪ ،‬خودخواهانه ‪ ،‬تعص((بی‬
‫(‬
‫( ‪ ،‬واحکام‬‫( متعال دين مقدس اسالم را دين متوسط‬ ‫مذهبی ‪ ،‬وياهم با افراط وتفريط ميباشد ‪ ،‬ولی خداوند‬
‫( پاک ميباشد ‪.‬‬
‫قرآن نيز از افراط وتفريط‬
‫دانستن قرآن برای هرمسلمانيکه درتالش حقيقت است بسيار مهم ميباشد ‪ .‬وهرگاه کسی روزانه ده‬
‫الی ‪ 15‬دقيقه وقت خود را برای ترجمه ای قرآن بدهد ‪ ،‬بدون شک او بعد ازگذشت يک سال قرآن را‬
‫(ان‬‫(رآن عظيم الش(‬ ‫( زيادی نجات ميدهد ‪ ،‬اين اعجاز ق(‬ ‫به اندازه ای ميفهمد که او را از مشکالت فکری‬
‫( نمايد ‪.‬‬
‫( رهنما ‪ ،‬هدايت است ‪ ،‬بشرطيکه کسی بخواهد حق را جستجو‬ ‫است که برای هرکسی‬
‫( کت((اب را‬ ‫يک خانم امريکايی بنام بيتی باومن که يک خانم دانشمند ميباشد بيش ازيکه((زار‬
‫درزمينه هاي مختلف براي رسيدن به حق مطالعه نمود ‪ :‬او ميگويد ‪ :‬من بيشتر از هزار كتاب را در‬
‫( ‪ ،‬مذهب ‪ ،‬تاريخ و فلسفه اين دو‬ ‫( ‪ ،‬انسان شناسي‬ ‫زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي جامعه شناسي‬
‫پيامبر(عيسى و محمد عليهما السالم) به منظور يافتن حقيقت مطالعه كردم ‪ .‬او براي رس((يدن به حق‬
‫مطالعات خويش را در كتب اديان مختلف ادامه داد ‪ ،‬ولی مطالعه اديان ساخته وبافته بشر بجزازدي((اد‬
‫( به‬‫( ‪(:‬هريك ازاين نظامهاي روح((اني‬ ‫( او اظهارميدارد‬ ‫( به ارمغان نمياورد‬
‫تشويش و رنج چيزی ديگری‬
‫( آورد) باآلخره با‬ ‫( را براي من بوجود‬ ‫( من جواب داد اما در عوض سؤالهاي ديگري‬ ‫بعضي از سؤالهاي‬
‫(‬
‫( آنچه راچهل س((ال درپي آن ب((ودم‬ ‫مطالعه دين مقدس اسالم به هدف خويش رسيده ميگويد (سرانجام‬
‫( براي معنا بخشيدن به هرچيز در دنيايم)(‪ )1‬دانستن شخصيت چنين انسانها براي هر انسان‬ ‫يافتم‪،‬راهي‬
‫(تم ‪،‬‬‫( مطالعه هس(‬ ‫(ياراهل‬ ‫( ‪ :‬بس(‬‫درسي خوبي براي حقيقت يابي ميباشد ‪ ،‬او در مورد خود چنين ميگويد‬
‫( از‬‫بيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه كرده ام ‪ ،‬زياد دوست ندارم كه مشغول چيز هاي جزئي و سطحي‬
‫(ور كلي‬ ‫(رگرمي و بط(‬ ‫( و س(‬‫(ينما و مجالت ‪ ،‬ورزش‬ ‫( ‪ ،‬فيلم و س(‬
‫(ون ‪ ،‬راديو‬‫قبيل تماشا كردن تلويزي(‬
‫( در زمينه هاي بعد معنوي زنده گي مطالعه داشته باشم و سرگرم شوم و‬ ‫چيزهاي مادي بشوم‪،‬ميخواهم‬
‫( كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه كمك كنم ‪)2( .‬‬ ‫به افرادي‬

‫‪10‬‬
‫خانم باومن بعد از مطالعه قرآن كريم به اين نتيجه ميرسد كه قرآن كريم كتاب ه((دايت بش((ريت‬
‫(رآن‬‫( از ق(‬ ‫(ويهء كه باشد ميتواند‬‫است ‪ ،‬كتابي است قابل فهم و درك براي همه مردم وهركسي با هر س(‬
‫( قرآن را‬‫( و هركسي‬ ‫استفاده نمايد قرآن جوابگوي فالسفه ‪ ،‬دانشمندان ‪ ،‬و متخصصين هر مسلك ميباشد‬
‫(‬
‫(روز‬ ‫(فانه كه ام(‬ ‫( ‪ ،‬ولي متأس(‬ ‫مطالعه نمايد از فيوضات قرآن به اندازه دانش خويش مستفيد شده ميتواند‬
‫( اش((ياي بي‬ ‫( ميكشاند بس((وي‬ ‫( كه آنانرا به خوشبختي‬‫مردم به عوض مطالعه قرآن و درك حقايق قرآني‬
‫( لهو ولعب گردانيده اند كه ثمره اين اعم((ال ش((ان‬ ‫( رو آورده اند و خود را مصروف‬ ‫ارزش و سطحي‬
‫( قرآن كريم ميفرمايد ‪ :‬قرآن كتابی است روشنگر‬ ‫( ‪ .‬او در مورد‬ ‫( ميباشد‬
‫مسؤوليت بزرگي به دربارالهي‬
‫( ‪ ،‬آنان خود را در چيز هاي سطحي ‪ ،‬مصنوعي ‪ ،‬بي‬ ‫( از مردم آنرا درك نميكنند‬‫وقابل فهم ‪ ،‬اما بسياري‬
‫( و نميتوانند مس((ؤوليت نت((ايج افك((ار‪ ،‬گفته ها‬ ‫ارزش‪ ،‬و لهوولعب غوطه ور ساخته اند مايل نيستند‬
‫واعمالشان را به عهده گيرند ‪.‬‬
‫(لمان را که‬ ‫(ان غيرمس(‬ ‫( بپرسيم که قرآن عظيم الشان چطورتوانسته است که يک انس(‬ ‫اکنون ازخود‬
‫يهودی يا نصرانی بوده وبرای درک حقايق ويافتن حقيقت مطالعه نموده است‪،‬هدايت کرده‪،‬وآيا نميتواند‬
‫که ما را هم هدايت نمايد مشکل اينست که ‪:‬‬
‫(‬
‫يار درخانه وما گرد جهان ميگرديم‬ ‫(‬
‫آب درکوزه وماتشنه لبان ميگرديم‬
‫ب ‪ :‬دعوتگران نه قضاوت گران ‪:‬مسلمانيکه درتالش حقيقت است تالش ميورزد که حقيقت های قرآنی‬
‫( ق((رآن عظيم‬ ‫را درک نموده ‪ ،‬وبرای اصالح خود عمل نمايد ‪ ،‬افکاروانديشه های خويش را ازطريق‬
‫( قضاوت وبه محاکمه کشانيدن ديگران باشد ‪ ،‬به اصالح‬ ‫الشان حل نموده ‪ ،‬وبه عوض اينکه مصروف‬
‫( که‬
‫( خود رادرک نموده ‪ ،‬ازخ((ود ميپرسد‬ ‫( ‪ ،‬مسووليت‬ ‫خود واعضای فاميل ودوستان خود سعی ميورد‬
‫( خود اعمال خويش را ترتيب وتنظيم ميکند ‪.‬‬ ‫درآخرت ازچی پرسيده خواهد شد ؟ ومطابق مسووليت‬

‫‪---------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬ينك خورشيد از غرب طلوع ميکند ‪ ،‬تأليف مظفرحليم و بيتي باومن ‪ .‬ترجمه‪:‬عبدالعزيز ويسي ‪ .‬ايران ‪ :‬نشر احسان ‪ ،‬ص ‪35 :‬‬
‫‪ -2‬مصدرسابق ص ‪59 :‬‬

‫ج ‪ :‬ازسيرت پيامبر‪ ،‬آل بيت پيامبروصحابه کرام استفاده نمودن ‪ :‬پيامبر(ص((لى اهلل عليه وس((لم )آل بيت او وصحابه‬
‫( آنان مانند قرآنهای متحرک عمل نمودند ‪ ،‬وزبان عفيف وپاک ‪،‬‬ ‫کرام بهترين نمونه های اخالق ميباشند‬
‫( با اختالفات احکام الهی وعفت واخالف را جدا مراعات‬ ‫قلب صاف ‪ ،‬واعمال نيکو داشتند ‪ ،‬دربرخورد‬
‫( دهيم ‪.‬‬‫( ‪ ،‬برای رسيدن به حقايق الزم است که هرسخن آنانرا درس هدايت براي خويش قرار‬ ‫مينمودند‬
‫( را‬
‫( مردم کوشش ميکنند که حقيقت ايمان وعقيده به وج((ود خداوند‬ ‫د‪:‬دوری ازفلسفه گرايی ‪ :‬بسياری‬
‫(‬
‫( ومعاصر‬ ‫( زيرا نظريات فلسفی که غالبا زاده افکارفيلسوفان قديم‬ ‫( فلسفه ومنطق دريابند‬ ‫ازخالل کتابهای‬
‫( به بيراهه رفته اند ‪،‬نميتواند انس((ان را به حقيقت‬ ‫که خود اهل ايمان نبوده اند ‪ ،‬وياهم درشناخت خداوند‬
‫( هم نيست که کتاب خداوند را درزمينه ت((رک نم((وده ‪ ،‬ويک‬ ‫ايمان به قرآن برسانند ‪ ،‬وشرط انصاف‬
‫(‬
‫بارهم ترجمه آنرا نخوانده باشيم ‪ ،‬درمورد آن قضاوت کنيم ‪ ،‬آنکه حق را ميخواهد ‪ ،‬يکجانبه قضاوت‬
‫(انی‬
‫نکرده ‪ ،‬نخست قرآن عظيم الشان را حد اقل يک بار با ترجمه اش مطالعه نموده ‪ ،‬حقيقت های ايم(‬
‫( ‪ ،‬ولی‬‫(وده ‪ ،‬و اظهارنظرنمايد‬ ‫(ران را مطالعه نم(‬ ‫(ات ديگ(‬ ‫قرآن را درک نموده ‪ ،‬سپس ميتواند نظري(‬

‫‪11‬‬
‫(الم را‬‫(يرت پيامبراس(‬ ‫(ده اند ‪ ،‬س(‬‫کسانيکه حتا لفظ قرآن را نميدانند ‪ ،‬ترجمه قرآن را هيچگاهی نخوان(‬
‫(‪.‬‬‫( اسالم را ازمراجع وکتابهای ديگ((ران بدانند هرگزبه حقيقت نخواهند‬ ‫مطالعه نکرده اند ‪ ،‬وميخواهند‬
‫(‬
‫درين زمينه چی خ(وب است نظريک شخصی را که خ(ودش مس(لمان نب(ود ‪ ،‬وميخواست ازطريق‬
‫( به اشتباه خود‬ ‫( ‪ ،‬اوخود‬ ‫کتابهای غيرمسلمانان دين مقدس اسالم را درک نمايد ‪ ،‬مورد مطالعه قراردهيم‬
‫(پردازد‬ ‫(ان مي(‬ ‫(رآن عظيم الش(‬ ‫پی برده باآلخره به مطالعهء کتب متخصصين اسالم وسپس به مطاله ق(‬
‫(‬
‫(مينو‬
‫(د( مكس(‬ ‫( فرزن(‬ ‫ومنحيث يک مسلمان حقيقی به دين مقدس اسالم مشرف ميشود‪( :‬سامي فرناندس)‬
‫فرناندس) درسال ‪ 1955‬درجزيرهء سيبوی منطقهء بيسايس در كشور فليبين تولد ش((ده ‪،‬يك كش((يش‬
‫( سال‪ 1979‬ازپوهنتون ايديولوژيك الهوت فارغ التحصيل شده اس((ت‪،‬اين‬ ‫مذهب پروتسانت ميباشد‪،‬در‬
‫( متخصص مذهبی چون كشيشان ومنصرين (كسانيكه مردم را نص((راني‬ ‫پوهنتون به تربيهء كادرهاي‬
‫ميسازند) مشغول است‪.‬‬
‫او ميگويد ‪ :‬قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از‬
‫(اطق‬ ‫(ردم در من(‬ ‫( ساختن م(‬ ‫( نمايم ‪ ،‬درين مدت من براي نصراني‬ ‫پوهنتون براي مدت هژده ما ه سپري‬
‫( تا بحث‬ ‫(وديم‬
‫(دت مكلف ب(‬ ‫مسلمان نشين كه در جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم ‪،‬همچنان درين م(‬
‫(‬
‫هاي در مورد ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم‪،‬وتقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي درمورد‬
‫فلسفهء اسالم گماشته شدم ‪.‬‬
‫مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كارميگيرند ‪ ،‬و براي رس((يدن به اين ه((دف‬
‫( مسلمانان‪ ،‬نقاط‬ ‫( تا درمورد مسلمانان معلومات زياد داشته باشند‪،‬درمورد اساسات فكري‬ ‫نخست ميكوشند‬
‫(لمانان در‬ ‫( مس(‬ ‫(يروزي‬ ‫(بب پ(‬ ‫(لمانان‪،‬تكتيك هاييكه س(‬ ‫( وقبلي مس(‬ ‫(ومي‬ ‫ضعف آنان‪،‬اختالفات لساني‪،‬ق(‬
‫( بخوبي در ض((عيف‬ ‫عصورمدنيت اسالمي شده است بحث وتحقيق مينمايند‪،‬تابا درك اين مسايل بتوانند‬
‫ساختن و ازبين بردن مسلمانان ويا هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند ‪.‬‬
‫( ميگويد‪:‬من براي آماده گي به نوشتن اثرعلمي خويش به جمع آوري كتب و‬ ‫محترم سامي فرناندس‬
‫(را ما در‬ ‫(دم ‪ .‬زي(‬ ‫مراجع كه درمورد اسالم ورسول اسالم حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم ) بود مشغول ش(‬
‫( دشمنت را شكست دهي بايد همه چيزاورا بداني (اساس((ات ‪،‬‬ ‫( كه‪ :‬اگر ميخواهي‬ ‫پوهنتون آموخته بوديم‬
‫مبادي فكري ‪ ،‬تكتيك ها ‪ ،‬جوانب رواني و غيره ) ‪.‬‬
‫(لمانان‬‫(ير مس(‬ ‫(اهم به مراجع و كتب غ(‬ ‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ي(‬
‫(انيت دين‬ ‫( هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حق(‬ ‫(اموزد‬ ‫(ان بي(‬
‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را ازآن(‬
‫( گرغربی اسالم را به شكل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫(‬
‫((ص(((لى اهلل عليه وس(((لم ) را دورازشخصيت اصلي اش مع((رفي‬ ‫( ‪ ،‬پيامبر‬
‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫(د‪،‬غالبا بعضي‬ ‫(رفي ميكنن(‬ ‫ميدارند و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪،‬بي دانش وبداخالق مع(‬
‫( عيوب بعضي مسلمانان را اس((اس‬ ‫ازاشتباهات تعدادي ازمسلمانان بي علم راوسيله قرار داده‪،‬تصاوير‬
‫( از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه((ای‬ ‫( ميدهند‪،‬بعضي‬ ‫براي شناخت اسالم قرار‬
‫( بين بعضی از گروه ها و اح((زاب‬ ‫مسلمان به اساس بعضي ازمشکالت ‪،‬تعصبات ودست های خارجی‬
‫(يله‬
‫(دين وس(‬ ‫( ‪ ،‬وب(‬ ‫( ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند‬ ‫سياسی صورت‬
‫( ولي دانشمندان‬ ‫( نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬ ‫پوششي را براي حق جستجو‬
‫(اي‬‫(لمانان واز كتابه(‬ ‫(ود مس(‬ ‫( را از زبان خ(‬ ‫واشخاص اكاديميك براي نيل به حقيقت ميكوشند‪،‬تاواقعيت‬
‫( اس((الم ب((ود از‬ ‫( ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد‬ ‫اسالمي دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس درين مورد ميگويد‬
‫(ير‬‫(ؤلفين اين كتب غ(‬ ‫( حاصل نمودم ‪ ،‬و ازينكه م(‬ ‫كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير شهرزامبوانگا‬
‫( به اين كتابها قناعتم حاصل‬ ‫( اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملحوظ‬ ‫مسلمانان بودند‬
‫( شدم‬‫نشده بخود گفتم ‪:‬چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟ به جستجوي كتابهاي‬

‫‪12‬‬
‫(ني‬ ‫( افتاد نخست كتاب (اسالم ‪ ...‬دي(‬ ‫( كتاب بدستم‬ ‫( آغازدو‬ ‫كه آنانرا مؤلفين مسلمان تأليف نموده بودند‪،‬در‬
‫كه به آن تهمت شده) تاليف ابواالعلي مودودي‪،‬ودومين كتاب (اسالم تحت ميكروسكوب) تأليف حموده‬
‫عبدالعاطي ‪.‬‬
‫( كه در بين نبشته‬ ‫( غير مسلمانان و مسلمانان دريافت‬ ‫( دركتابهاي‬ ‫سامی فرناندس بعد ازمطالعات دقيق‬
‫( است ‪ ،‬غير مسلمانان بويژه مخالفين ودشمنان اسالم براي گمراهي مردم دو ك((ار‬ ‫هاي دو طايفه فرق‬
‫( را انجام ميدهند ‪:‬‬
‫بسيارخطرناك‬
‫(را‬‫‪-1‬اسالم را بشكل ناقص برای ديگران بيان و شرح ميكنند يعني يك بخش اسالم را گرفت(ه‪,‬وآن(‬
‫( ميدهندوبدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسالم دين ناقص‬ ‫( انتقاد قرار‬
‫منزوي از بخش هاي ديگر مورد‬
‫است ‪.‬‬
‫( ‪ :‬اسالم‬‫‪-2‬قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادرميکنند و به اساس دشمنی که با اسالم دارند ميگويند‬
‫( و احكام قبلي آنان مانع رسيدن خود شان به حق ميگردد و هم ديگ((ران‬ ‫دين حق نيست وهمين تصاميم‬
‫را به گمراهي ميكشانند ‪.‬‬
‫( كتاب استاد مودودي را خواندم يك انديش((هء ك((امال‬ ‫او اين دو نقطه را چنين بيان ميدارد‪(:‬زماني‬
‫مختلفي از آنچه از اسالم ميدانستم برايم رخ داد ‪ ،‬بخود گفتم ‪ :‬چرا اينرا تصديق نكنم ؟ اكنون اسالم از‬
‫( اكنون‬ ‫( بسيارزياد بود‪،‬زيرا‬ ‫طرف يكي از فرزندانش برايم پيش ميشود ‪ .‬ولي دربين هر دو پيشكش فرق‬
‫اسالم بشكل كامل آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصله هاي قبلي )‬
‫هرگاه ما اسالم را ازيك جانب ببينيم ‪،‬حقيقت اسالم را چنانچه الزم است درك كرده نميتوانيم ‪ ،‬ولي‬
‫( كه آن را به شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل‬ ‫( اسالم زماني براي مان معلوم ميگردد‬ ‫زيبايي وارزش‬
‫و مترابط مورد بررسی وتحقيق قراردهيم ‪( .‬يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ‬
‫( و از گامه((اي‬ ‫( كامل داخل ش((ويد‬ ‫الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)اي مؤمنان دردين مقدس اسالم بصورت‬
‫( نيكنيد زيرا شيطان دشمن آشكار شماست ‪ .‬البقرة‪208/‬‬ ‫شيطان پيروي‬
‫( زماني اسالم را در نبشته هاي مسلمانان مطالعه نمود حقايق اسالمي دراو اثر‬ ‫آقاي سامي فرناندنس‬
‫( حقيقت اسالمي را منفي تفسير نميكرد‪،‬عالقمند‬ ‫نمود وازينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود‪،‬وهر‬
‫(ات مزيد در‬ ‫(ترو معلوم(‬ ‫معلومات بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد ‪ :‬بعد ازين به مطالعه بيش(‬
‫(‬
‫( كتب هستند تماس پوستي‬ ‫مورد اسالم عالقمند شدم‪،‬با بعضي ازمراكز بيرون ازفليپين كه مشغول توزيع‬
‫گرفتم ‪ ،‬كه ازآنجمله مركز(وقف خانم عايشه بواني) درپاكستان ‪ ،‬مركز(استاد ديدات در جنوب افريقا)‬
‫( نم((ودم ‪،‬ازجمله اين كتابها‬ ‫( خوبي را دريافت‬ ‫وموسسه اسالمي درلندن ميباشند‪،‬و يك سلسله از كتابهاي‬
‫( درمن نموده و دراعماق قلبم تأثيرنمو د اين‬ ‫كتاب (محمد معلم بشريت) تأليف افضال الرحمن اثر زيادي‬
‫((صلى اهلل عليه وسلم ) وشهكارهايش را بيان ميدارد ‪.‬‬ ‫كتاب زنده گي پيامبر‬
‫( ‪ ،‬و احساس مينمودم كه اسالم حقيقتا دين حق است ‪ ،‬اين‬ ‫ازين ببعد به فهم درست اسالم آغازنمودم‬
‫( حتي‬ ‫( و بخش ها‪،‬مذاهب و فرقه ها را مطالعه نمودم‬ ‫احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر‬
‫(‪.‬‬‫عقايد هند ‪ ،‬چين ‪ ،‬و تعليمات اديان آسيوي‬
‫بعد ازينكه اسالم را درمدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ‪ ،‬احساس کردم كه گم كرده خويش‬
‫( جوابي نداشت آنرا دراسالم‬ ‫( تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطور نموده ودرمسيحيت‬ ‫( ‪ ،‬پاسخهاي‬ ‫را دريافتم‬
‫(ام و‬ ‫( مگر بدون اهتم(‬ ‫( ‪ ،‬اما هنوزهم در مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم‬ ‫دريافتم‬
‫( در يكشبانه روز تغيير نمايم ‪ ،‬واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد )‬ ‫قناعت ‪ ،‬زيرا نميتوانستم‬
‫(دون‬ ‫(ود البته ب(‬ ‫مطالعات خويش را دوام دادم ‪ ،‬و احساس نمودم كه اسالم در قلبم كم كم داخل ميش(‬
‫(‪،‬‬ ‫(دم‬‫اينكه آنرا اعالن نمايم ‪ ،‬ولی به تمامي وجايب انسانيِ يی كه اسالم ما راامرميكند مبادرت ميورزي(‬
‫(ه)‬ ‫مهمترين چيزيكه درين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبودي نيست بجز اهلل ( جل جالل(‬

‫‪13‬‬
‫(‬
‫(وانگي‬ ‫(وع دي(‬ ‫( گرفته و فلسفه اين عقايد همه يك ن(‬ ‫( الإله إال اهلل )‪ ،‬و خيال سه خدايان ‪ ،‬خداوند پسري‬
‫( ‪ ،‬زيرا‬ ‫ميباشد حتا قبل ازينكه من قرآن را بشكل كامل بدانم زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد‬
‫(‪،‬‬‫( گيرد مستحق ال((وهيت نميباشد‬ ‫( ‪ ،‬و يا پسري‬‫اگر خداوند( جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد‬
‫(واب‬ ‫( ‪ ،‬شديد ‪ ،‬خ(‬ ‫زيرا خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( قوي – قادر‬
‫(دارد كه‬ ‫(اجي ن(‬ ‫(د( جل جالله ) احتي(‬ ‫(اء خداون(‬ ‫نميكند ‪ ،‬وهيچ چيزي از او پنهان نيست و غيره ) بن(‬
‫(اهر‬ ‫(ده دارند ظ(‬ ‫بصورت انسان ‪ ،‬يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقي(‬
‫گردد ‪ ( ،‬نعوذ باهلل )‬
‫(درحقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان‬
‫(‪:‬‬‫ديگري نيافتم‬
‫( بشريت است ‪.‬‬ ‫‪-1‬اسالم موافق فطرت طبيعي‬
‫( ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد ‪ ،‬نظام‬ ‫‪ -2‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬
‫(‪.‬‬‫( فطري ميباشد‬ ‫( و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫(‪،‬‬‫( برادران ميباش((ند‬ ‫( ‪ ،‬و تمامي بشرمانند‬ ‫‪ -3‬پيام جهاني اسالم‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد‬
‫( ن((داري همين‬ ‫ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي‬
‫( در‬‫(رب الزم ميگردانند‬ ‫( را كه اين سازمان ها در غ(‬ ‫كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫(يره را‬‫(اعي و غ(‬ ‫( ‪ ،‬تكافل اجتم(‬ ‫(اري‬‫( ‪ ،‬همك(‬ ‫اسالم موجود است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري‬
‫( هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات‬ ‫( خيريه را بنام ( برادرز‬ ‫ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫( زيرا مسلمانان همه به يك خ((دا‬ ‫شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند‬
‫( ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫( سامی فرناندس که اکنون بن((ام ( نجيب‬ ‫برادر مؤمن ‪ ،‬مخلص ‪ ،‬دعوتگر ‪ ،‬و با احساس ما محترم‬
‫رسول) نامش را تغييرداده ‪ ،‬در پايان صحبت هاي خود خطاب به مسلمانان جهان گفت ‪ ( :‬ميخ((واهم‬
‫( كه ما به قوانين دست ساخته غيرمفيد انس((انها‬ ‫براي مسلمانان جهان حكومت ها و رعايای شان بگويم‬
‫( در بخش خود براي تطبيق قرآن‬ ‫( ‪ ،‬قرآن عظيم الشان براي ما كفايت ميكند ‪ ،‬هركسي‬ ‫ضرورتي نداريم‬
‫(اي‬ ‫(يات ه(‬ ‫و برگشت آن مانند قانون اساسي حيات انساني كوشش نماييم ‪ ،‬دين مقدس اسالم به شخص(‬
‫(دان خ(ود را ب(راي‬ ‫( دهند‪،‬الزم است فرزن(‬ ‫( دين مقدس اسالم قرباني‬ ‫راستين ضرورت دارد كه بخاطر‬
‫( جوانی براي شان خدمت براي اسالم آسان گ((ردد ‪ .‬تا‬ ‫( دين مقدس اسالم تربيه نماييم‪،‬تا درهنگام‬ ‫قرباني‬
‫( مسلمانان جهان ايجاد گردد ‪ ،‬هرگاه مسلمانان ح((اكم‬ ‫خالفت اسالمي بزرگ دو باره براي يكبارچگي‬
‫( واحد پولي مشترک داشته باشند هيج ق((وت دنيا نميتواند‬ ‫مشترک ‪ ،‬سپاه مشترک‪ ،‬اقتصاد مشترک‪،‬ويك‬
‫درمقابل آنان قرار گيرد نه امريكا و نه ديگران ‪ .‬وهرگاه ما به اين مرحله برس((يم س((ايرامت ه((اي‬
‫( خواهند شد ‪.‬‬‫ديگر(غيرمسلمانان) به دين مقدس اسالم فوج فوج مشرف‬
‫(وده‬‫(دا نم(‬ ‫(انی درراه خ(‬ ‫( آماده قرب(‬‫( همان ايمانی است که انسانرا‬ ‫ششم ‪ :‬ايمان قـوی ‪ :‬ايمان قوی‬
‫(ام الهی داده ومانند‬
‫(ريت را به احک(‬ ‫(يرد ‪ ،‬برت(‬ ‫وهرگاه حکم الهی ‪ ،‬به مال ‪ ،‬جان و اوالد وی تعلق گ(‬
‫( ‪ ،‬برای رسيدن به اين هدف‬ ‫( راه پروردگارمينمايد‬ ‫حضرت ابراهيم ( عليه السالم ) اوالد خود را قربانی‬
‫(ين‬‫(ين دارند ‪ ،‬ولی ماش(‬ ‫(اره همه ماش(‬ ‫( که موترسايل ‪ ،‬موتر‪ ،‬وطي(‬ ‫ايمان قوی الزم است ‪ ،‬شما ميبينيد‬
‫( درزنده گی انس((ان ت((اثير‬ ‫( نميتواند ‪ ،‬طياره را به حرکت بياورد ‪ ،‬ايمان ضعيف نيزنميتواند‬ ‫موترسايل‬
‫(اء‬‫( ‪ .‬بن(‬‫(اند‬
‫(اری رس(‬ ‫(ايب ي(‬ ‫(رام ‪ ،‬وصبردرمص(‬ ‫قوی داشته ‪ ،‬او را از بيراهه واجتناب ازخوردن ح(‬
‫(د‪.‬‬‫(ده نتوان(‬‫(انع وی ش(‬ ‫هرمسلمان را بايد تا ايمان ابراهيمی داشته ‪ ،‬برای قبول حکم خدا هيچ کسی م(‬
‫( سازد ‪ ،‬ايم((ان محم((دی‬ ‫( تسليم حکم خداوند‬ ‫هرمومن ايمان اسماعيلی داشته و خود را به اختيارخويش‬

‫‪14‬‬
‫( شود ‪ ،‬وايمان حسينی داشته تا‬
‫( سرازير‬
‫( حکم الهی ‪ ،‬خون سرش به قدمهايش‬ ‫داشته ‪ ،‬که بخاطررساندن‬
‫مانند حضرت حسين به تشنه لبی جام شهادت را نوشيده تسليم طاغی ها نگردد ‪.‬‬

‫مراتب ايمان در جلوگيري از منكرات‬


‫اصال ايمان از نگاه قوت و ضعف خويش به اساس منع مردمان از بدی ها ومنکرات به سه ن((وع‬
‫تقسيم شده است ‪:‬‬
‫( آنست كه هرگاه مسلمان درمقابله با كدام عمل مخالف دين‬ ‫‪ -1‬ايمان قوي (‪ :)100 %‬ايمان قوي‬
‫(‬
‫( تصميم گرفته در راه ممانعت ازآن عمل بد وناجايز دركار‬ ‫مقدس اسالم (منكرات) مواجه شود ‪ ،‬فورا‬
‫( كه در آينده سبب‬
‫( مشغولند‬‫( و به كارهايي‬‫شود ‪ ،‬مثال ‪ :‬زماني در مكاني ميبيند كه اطفال درس نميخوانند‬
‫( براي از بين ب((ردن اين عمل بد ‪ ،‬زمينه درس و تعليم را‬ ‫گمراهي آنان ميگردد ‪ ،‬كوشش نمايد كه فورا‬
‫براي اين اطفال ميسر سازد ‪ ،‬ويا خودش براي آنان درس و تعليم دهد ‪.‬‬
‫هرگاه در منزل خويش ميبيند كه اطفال در مقابل تلويزيون فلمي را مشاهده ميكنند كه ت((أثير منفي‬
‫( حركت نموده و آنانرا از تماشاي آنچه اخالق ش((انرا فاسد‬ ‫در اخالق آنان دارد ‪ ،‬او در ين لحظه فورا‬
‫(ران‬‫( ‪ ،‬به همين شكل تمامي اعمال بدي را كه ميبيند ‪ ،‬عمال براي نجات ديگ(‬ ‫مينمايد ‪ ،‬جلوگيري مينمايد‬
‫(‬
‫(اوز‬‫( تج(‬ ‫(اتمی‬
‫ازين عمل بد اقدام مينمايد ‪ .‬هرگاه درکدام جايی مشاهده ميکند که باالی کدام دختروياخ(‬
‫( ضرورت درمقابل آن ظالم((ان‬ ‫( ودروقت‬ ‫( فورا دست بکارشده پوليس را باخبرميسازد‬ ‫صورت ميگيرد‬
‫ايستاده مانع کار بد آنها ميشود ‪.‬‬
‫(تی ‪،‬‬‫(وولين حکوم(‬ ‫( فاميل ‪ ،‬مس(‬‫اين عملکرد فعلی که غالبا برای بزرگان فاميل ‪ ،‬واعضای محترم‬
‫( مانع هرعمل بد بزور وقدرت شوند‬ ‫( ميسر است‪،‬و آنان ميتوانند‬‫( پوليس ‪،‬حارنوالی ها ومحاکم‬ ‫وارگانهای‬
‫‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪( :‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده) هرگ((اه كسي از ش((ما‬
‫اين‬ ‫(امبر‬
‫( ص((((لی اهلل عليه وس((((لم )‬ ‫عمل بدي را بيند بايد آنرا با دست خود مانع گردد ‪ .‬به اساس فرموده حضرت پي(‬
‫(‪.‬‬ ‫ممانعت بلند ترين مرتبه ‪ ،‬وقوی ترين درجه ايمان ميباشـد‬
‫ـ ‪ :‬ايمان متوسط آنست كه هرگاه شخصي عمل بدي را ميبيند ‪ ،‬ويا‬ ‫‪ -2‬ايمان متوسط ( ‪) 50 %‬‬
‫اشخاصي را ميبيند كه مشغول انجام كاري هستند كه در آن رضايت اهلل (جل جالل((ه) نه بلكه در آن غضب‬
‫( كه اين عمل ناجايز را‬ ‫( او نميتواند‬ ‫اهلل (جل جالله) نهفته است ‪ ،‬او سعي نمايد كه اين عمل را مانع گردد‪،‬ولي‬
‫( ‪ ،‬اين‬ ‫با دست مانع شود‪،‬ولي خاموش ننشسته براي محو آن به نصيحت ودعوت بازبان خويش ميپردازد‬
‫(ود ‪،‬‬ ‫(تقيم ش(‬ ‫( ميباشد ‪ ،‬زيرا آن شخص نتوانسته که مانع آن عمل بد ‪،‬بصورت مس(‬ ‫مرحله ايمان متوسط‬
‫(وده است ‪ ،‬درين زمينه‬ ‫(وت نم(‬ ‫بلکه تنها با نصيحت ووعظ که شايد شنيده شود يانه ‪ ،‬آنانرا به حق دع(‬
‫(ال بد‬ ‫(ود از اعم(‬ ‫( فبلسانه) هرگاه با دست خ(‬ ‫حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬فإن لم يستطـع‬
‫(‪.‬‬ ‫( ‪ ،‬پس بازبان خويش براي محو آن بپردازد‬ ‫ممانعت نميتوانست‬
‫‪ -3‬ايمان ضعيف ( ‪ : ) 20 %‬ايمان ضعيف آنست كه انسان با دست وزبان خويش نتواند مانع‬
‫(ويش بد‬ ‫(ود ‪ ،‬ولي آن عمل را در قلب خ(‬ ‫انجام يك عمل ناجايز كه سبب غضب اهلل (جل جالله) ميگردد ش(‬
‫(‬
‫ديده ‪ ،‬از نشستن ومشاركت در آن مجلس اجتناب ميورزد ‪ ،‬مثال جواني با يك تعداد از دوستان واقارب‬
‫( ‪ ،‬يا تماشاي فلم هاي مخالف اخالق ‪ ،‬و يا‬ ‫( كه آنان مصروف قماربازي‬ ‫خويش در مجلسي مقابل ميشود‬
‫( كه مانع عمل آنان گردد ‪ ،‬ولي خود آن اعم((ال را بد‬ ‫هم صحبت هاي غير اخالقي هستند ‪ ،‬او نميتواند‬
‫(‪،‬‬ ‫(ود‬ ‫(ارج ميش(‬ ‫ديده ‪ ،‬قلبا از آن تنفر مينمايد ‪ ،‬وبرای اجتناب از مشارکت درآن گناه از مجلس شان خ(‬
‫(( ص((لی اهلل عليه وس((لم ) درين زمينه‬ ‫( ‪ ،‬پيامبر‬ ‫مرحله بد ديدن گناهان درقلب ضعيف ترين مراحل ايمان ميباشد‬
‫ميفرمايد ‪(:‬فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف اإليمان) هرگاه با زبان خود نيز نميتوانست مانع اعم((ال‬
‫(خص‬ ‫(االي اين ش(‬ ‫ناجايز گردد ‪ ،‬بس بايد آنرا قلبا بد ببيند ‪ ،‬واين ضعيف ترين مرحله ايمان است ‪ ،‬ب(‬
‫( آن مجلس را ترك نمايد ‪ ،‬زيرا نشستن درچنين مجالس اثرمنفي در انسان ميگذارد‪.‬‬ ‫الزم است كه فورا‬
‫(‬
‫عنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا‬ ‫( (جل جالله) ميفرمايد ‪( :‬وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ َ‬ ‫خداوندمتعال‬
‫(اني‬ ‫فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) األنعام ‪ 68/‬هنگامي كس(‬
‫( ميكنند شما ازمجلس آن((ان دوري نمايي((د‪،‬تا اينكه به‬ ‫( آيات قرآن تكذيب واستهزاء‬ ‫را ببينيد كه در مورد‬
‫(اد آوردن‬ ‫( مشغول شوند ‪ ،‬و هرگاه شيطان اين حكم را فراموشت ساخت ‪ ،‬پس بعد از بي(‬ ‫سخنان ديگري‬
‫اين حكم با ظالم مجالست مکن ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‪(:‬من كان يؤمن باهلل واليوم اآلخر فال يجلس على مائدة يدار‬
‫( قيامت آيمان دارد‪،‬بر دسترخوانيكه در آن شراب پايان وباال‬ ‫عليها الخمر) كسيكه به اهلل (جل جالله) وروز‬
‫(‪.‬‬ ‫ميگردد ننشيند‬
‫(‬
‫( نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ‬ ‫( متعال (جل جالله) ميفرمايد‪(:‬وَقَدْ‬ ‫خداوند‬
‫(افِرِينَ فِي‬ ‫(افِقِينَ وَالْكَ(‬ ‫ِن اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَ(‬
‫غيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إ َّ‬
‫بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ َ‬
‫جَهَنَّمَ جَمِيعًا) النساء ‪ 140 /‬باالي شما در كتاب اهلل نازل شده است كه هرگ((اهي در مجلسي بش((نويد كه با‬
‫( ‪،‬شما باآن((ان‬ ‫( استهزاء ومسخره گي قرارميگيرد‬ ‫آيات قرآن اظهار كفرميگردد‪،‬ويا هم آيات قرآن مورد‬
‫( شوند‪،‬وهرگاه با وجود مشاهده آن منكرات با ايشان‬ ‫ننشينيد ‪ ،‬تا اينكه آنان به كدام سخن ديگري ميشغول‬
‫(‪.‬‬‫بنشيند شما نيز مثل آنان ميشويد‬
‫يا داشت‪:‬هرگاه به اين حديث شريف‪(:‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده‪،‬فإن لم يستطع فبلسانه‪،‬فإن لم‬
‫( (صلى اهلل عليه وسلم ) ضعيف ترين‬ ‫يستطع فبلقلبه وذلك أضعف اإليمان) توجه نماييم ميبينيم كه حضرت پيامبر‬
‫درجه ايمان را براي كساني گفته است كه بدي ها را قلبا بد ميبيند‪،‬وهرگاه كسي منكرات را قلبا بد ببيند‬
‫( ديدن منك((رات نه تنها (نه بادست ‪،‬‬ ‫( كه كسانيكه باوجود‬ ‫( ‪،‬اكنون سؤال پيدا ميشود‬ ‫در آن مجلس نمينشيند‬

‫‪16‬‬
‫(بب‬‫( كه س(‬‫(ايزي‬‫(بب اين عمل ناج(‬ ‫نه با زبان و نه هم قلبا ) عكس العملي نشان نميدهند ‪ ،‬بلكه خود س(‬
‫( ‪ ،‬در ك((دام درجه ايم((ان ق((رار‬
‫غضب اهلل(جل جالله) شده ‪ ,‬ياهم ديگران را در انجام آن تشويق مينمايد‬
‫خواهند داشت ؟‬
‫( نمايد که خ((ود را‬
‫پاسخ اين سوال را بايد هرمومن با اخالص با اندک تفکر جواب داده ‪ ،‬وکوشش‬
‫در مراحل خوب ايمانی جا دهد ‪.‬‬

‫فصـل ‪:‬‬
‫دينداری و بيدينیــی‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪17‬‬
‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫(؟‬‫كدام راه را انتخاب نماييــم‬


‫در زنده كي انسان سه راه وجود دارد ؟‬
‫‪ -1‬راه خود انسان ‪ :‬اين راه همان مسيري است كه انسان به اختيار و اراده خ((ويش ‪ ،‬با‬
‫فكر وانديشه خويش آنرا اصل قرار داده و مطابق آن برنامه زنده كي خويش را تعيين و ترتيب مينمايد‬
‫‪.‬‬
‫‪ -2‬را ه ديكران ‪ :‬احيانا انسان سر تسليم به ديكران كذاشته وراه مادر وبدر‪ ،‬بيكانه كان ‪،‬‬
‫سازمان هاي بين المللي و غيره را براي سامان بخشيدن زنده كي خويش بكار ميبرد ‪.‬‬
‫( را در بيش‬‫(ار‬‫( ها انسان راه بروردك(‬‫‪ -3‬راه خالق بشريت ‪ :‬براي رسيدن به خوشبختي‬
‫(‪.‬‬
‫كرفته و آنجه را خالق انسان براي او ترسيم نموده است بيروي مينمايد‬

‫سؤال ‪ :‬كدام راه را انتخاب نمود ؟‬


‫( ‪ :‬كه با دانستن اين سه راه كدام راه را انتخاب نم((اييم كه به‬ ‫اكنون انسان از خود ميبرسد‬
‫عقل و فهم انسان نزديكتر و براي انسان مصلحت بيشتر داشته باشد ‪ ( .‬راه خود ‪ ،‬راه ديكران ‪ ،‬وياهم‬
‫را ه خدا )‬
‫( است ‪ ،‬انسان تحت دايره حواس هاي بنجكاه‬ ‫‪ -1‬راه خود غلط است ‪ ،‬زيرا اطالعات انسان محدود‬
‫(ويش به صد‬ ‫( ميباشد ‪ ،‬همين سبب است كه انسان در زنده كي خ(‬ ‫و خواهشات و توقعات نفساني محدود‬
‫( خويش بشيمان ميشود ‪ ،‬و يا از انجام كاري احساس ندامت ميكند ‪ ،‬و كاهي هم با‬ ‫ها مرتبه از تصميم‬
‫وجود استدالل و منطق راهي را اختيار ميكند كه بعد ها برايش واضح ميشود كه از به غلط رفته است‬
‫(دود‬ ‫( زيادي را انجام دهد ‪ ،‬و ازينكه انسان مح(‬‫( كه اشتباهاتي‬‫( توانايي انسان سبب ميشود‬ ‫‪ ،‬اين محدوديت‬
‫( فك((ري‬ ‫است ‪ ،‬تصوراتي كه براي آينده مينمايد حتمي نبوده ‪ ،‬و اشتباهات انسان زاده همان محدوديت‬
‫( خويش عمل نم((ودن‬ ‫( تصورات محدود‬ ‫( ‪ ،‬بناء راه خود را اختيار نمودن و مطابق‬ ‫وانديشوي اش ميباشد‬
‫( و غلطي ميكردد ‪.‬‬ ‫سبب بشيماني‬
‫( ‪ ،‬و همان ص((فاتي كه در ماست در آنها‬ ‫‪ -2‬راه ديكران ‪ :‬ديكران نيز ما نند مايان بشرند‬
‫( از برنامه ه((اي‬ ‫( ‪ ،‬بسياري‬
‫نيز است ‪ ،‬آنان نيز تابع حواس بنجكانه و خواهشات نفساني خويش ميباشند‬
‫( و هزاران بيش بي((ني بشر با آم((دن نسل جديد و‬ ‫زنده كي را به مصلحت خود ترتيب و تنظيم مينمايند‬
‫اختراعات جديد تكذيب شده است ‪ ،‬بناء اختيار راه ديكران نيز معقوليت ندارد ‪.‬‬
‫‪ -3‬راه خدا ( جل جالله ) ‪ :‬ازينكه خداوند ( جل جالله ) ذات عالم بي نه((ايت است ‪ ،‬و‬
‫علم و دانش الهي متعلق به زمان و مكان نبوده بلكه مافوق همه ميباشد ‪ ،‬بناء قوانين الهي قوانين وقتي و‬
‫زماني نبوده بلكه شايسته هر زمان و مكان است ‪ ،‬و ازينكه ذات الهي خالق همه بش((ريت است ‪ ،‬و با‬
‫( زمين كردانيده ‪ ,‬تا ج‬
‫( كه با بشر داشته او را خلق نموده است ‪ ،‬و جانشين خويش در روي‬ ‫محبت زيادي‬

‫‪18‬‬
‫( خويش را در‬ ‫علم را بر سر انسان كذاشته است ‪ ،‬اين خالق با عظمت از همه بيشر مصلحت مخلوقات‬
‫نظر داشته است ‪ ،‬و قوانيني را براي انسان تعيين وتثبيت نموده است كه انسان را در زن((ده كي دنيا و‬
‫( ‪ ،‬و اختيار راه الهي هيجكاهي انسان را به غلط نميبرد ‪.‬‬
‫آخرت نيكبخت و خوشبخت ميسازد‬

‫انتخاب راه دين بـه عقل نزديكتر است ‪.‬‬


‫يكي از قوانين معقول زنده كي قانون در نظر داشت احتماالت ميباشد ‪ ،‬انس((ان عاقل در‬
‫تمامي ابعاد زنده كي احتماالت را در نظر ميداشته باشد ‪ ،‬بكونه مثال ‪ :‬هركاه شخصي به سفري ميرود‬
‫( بذيرد در نظر ميكيرد ‪ ،‬مثال ‪:‬‬ ‫‪ ،‬حوادث احتمالي را كه در سفر ممكن است صورت‬
‫( تاير اشتبني ميكيرد ‪.‬‬
‫براي نجات از بنجري موتر‬
‫(‪.‬‬‫براي نجات از تشنكي با خود آب ميكيرد‬
‫براي مواجه شدن با دشمن سالحي با خود ميكيرد ‪.‬‬
‫(‪.‬‬‫براي نجات از كرسنكي مقدار غذا با خود ميكيرد‬
‫( بنجر ش((ود ‪ ،‬و‬ ‫اين انسان بعد از رفتن به سفر با داشتن اين همه وسايل كه شايد درنيمه را ه موتر‬
‫شايد هم هوتلي نباشد ‪ ،‬و ياهـم دزدي آنانرا در نيمه را ه توقف دهد ‪ ،‬همه احتماالت را در نظر كرفته‬
‫(دون‬ ‫(خص ب(‬ ‫به سفر خويش آغاز ميكند ‪ .‬اكنون هركاه در جريان سفر هيج حادثـه رخ ندهد و اين ش(‬
‫كدام مشكلي به منزل مقصود برسد ‪ ،‬هيج نقصي نكرده است ‪.‬‬
‫( اين احتماالت را در نظر نكرفته و به سفر م((يرود ‪ ،‬و‬ ‫( شخص ديكري‬ ‫برعكس اين تصور‬
‫( نميابد ‪ ،‬وياهم‬
‫( بنجر ميشود ‪ ،‬و يا هم آب آشاميدني‬ ‫( ‪ ،‬موترش‬‫در نيمه راه ناكهان به حادثهء مبتال ميكردد‬
‫( وسايل است نميتواند هيج كاري كند ‪ ،‬بناء‬ ‫( ميدهد ‪ ،‬اوكه فاقد‬‫( را توقف‬ ‫شخصي به نيت رهزني موترش‬
‫در مصيبت باقي ميماند ‪.‬‬
‫عقل انسان ميكويد كه انسان هميشه احتماالت را در نظر كيرد ‪ ،‬و اكر هيج جيزي رخ نداد‬
‫انسان نقصي نميكند ولي اكر رخ داد و ما براي آن آماده كي نداشته باشيم نقص ميكنيم ‪.‬‬
‫(ول است در نظر‬ ‫(االت را كه راه معق(‬ ‫( آخرت نيز الزم است انسان قانون احتم(‬ ‫اكنون در موضوع‬
‫داشته باشد ‪.‬‬
‫( وج((ود دارد ‪ ،‬ب((راي‬ ‫( كه بعد از مرك زنده كي ديكري‬ ‫انسان عاقل اين احتمال را ميسنجد‬
‫( ‪ ،‬خوب اكر يك مسلمان اخالق خوب نمود ‪ ،‬نماز وعبادت كرد ‪،‬‬ ‫زندكي بعد از مرك آماده كي ميكيرد‬
‫( ‪ ،‬با فقراء و مساكين كمك نمود ‪ ،‬در سال يك ماه روزه كرفت ‪ ،‬و باآلخره‬ ‫مال كسي را به حرام نخورد‬
‫روز قيامت هم نبود در حاليكه با هزاران دليل وبرهان ثابت است كه قيامت است ‪ ،‬خوب اين مس((لمان‬
‫جي نقص كرده است ؟‬
‫(امي‬ ‫(خنان تم(‬ ‫(اه شخصي همه داليل عقل را در نظر نكرفته س(‬ ‫( هرك(‬ ‫برعكس اين تصور‬
‫( ‪ ،‬و زنده كي را به‬ ‫( در نظر نكييرد‬ ‫بيامبران را تكذيب نموده و احتماالت را كه عقل براي انسان ميكويد‬
‫( نمايد ‪ ،‬و بعد از مرك با قيامت و سوال و جواب روبرور شود جي خواهد كرد ؟‬ ‫بيهوده كي سبري‬
‫بناء راه دين راه معقول است ‪ ،‬و ( انتخاب راه دين به عقل نزديكتراست )‬

‫اميتازات دين‬

‫‪19‬‬
‫‪ -1‬دين قداست دارد جون قانون خداست ‪ ،‬هركاه ما دين مقدس الهي را با ساير ابتكارات و روش‬
‫( مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ‪ ،‬بكونه مث((ال هرك((اه‬
‫هاي بشري‬
‫براي بسري كفته شود كه بدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا صدا ميزند ‪ ،‬اين توصيه بدر و اس((تاد‬
‫(ري ميكند ‪،‬‬‫قداست دارد نسبت به اينكه براي ان طفل كفته شود كه مردي ترا صدا ميزند ‪ ،‬و برايت ام(‬
‫آن جوان به هدايت يك مرد عادي آنقدر قداست نميدهد ولي بالمقابل‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫( مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسالم‬ ‫هركاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخوبي‬
‫برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت هاي دين اس((الم‬
‫(‪.‬‬‫است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫(اه كسي بخواهد‬ ‫(وده ‪ ،‬وهرك(‬ ‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نم(‬
‫( نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديكر ت((رك دنيا‬ ‫مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري‬
‫نمايد و در مغاره ها و سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقامات‬
‫عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد ‪.‬‬
‫(وده به‬
‫(رف نظر نم(‬ ‫( ‪ ،‬يا اينكه ازين دين ص(‬ ‫بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند‬
‫( اين دين مخفيانه م((رتكب كن((اه‬ ‫بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خود به بيروي دساتير‬
‫(ادن به‬
‫(ده است ‪ ،‬و با نه(‬ ‫(كيل ش(‬ ‫ميشوند ‪ ،‬زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تش(‬
‫( ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت‬ ‫( را بار مياورد‬‫ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي‬
‫( ‪ .‬و دينيكه اين غرايز‬‫( خ(ود را اش(باع مينمايد‬ ‫بندش راه قانوني و مش(روع با وس(ايل غيرمش(روع‬
‫(‬
‫وضرورات انساني را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي‬
‫( به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬ ‫( مياورد كه اضرار بزركي‬ ‫را بوجود‬
‫( ) حي((ات‬‫( ماديات ميجرخند و بخش معن((وي ( روحي‬ ‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور‬
‫(مه‬‫(ري سرجش(‬ ‫انسان را به باد فراموشي كرفته اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فكري بش(‬
‫( خلل هاي‬‫( ) كرفتار‬‫( كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي‬ ‫سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد‬
‫( بيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬ب((يروان اين‬ ‫درحيات خويش ميكردند كه آثار آنرا در بسياري از كشورهاي‬
‫(ام‬‫( بخش ماديت ناك(‬ ‫( مادي زنده كي ميبينند و هركاه دركدام‬ ‫( خود را درمسايل‬ ‫نوع معتقدات هميشه بهبود‬
‫( ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دست داشتن به‬ ‫ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‬
‫ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند كه حيات خويش را بدون ضرورت هاي‬
‫( بسر برد ‪.‬‬
‫روحي بخوبي‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫( انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم درين است‬ ‫( مادي ومعنوي‬ ‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي‬
‫(اديت‬‫(الم م(‬‫(دس اس(‬ ‫(ات مينمايد ‪ ،‬دين مق(‬ ‫كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع(‬
‫( با يك بال ب((رواز‬ ‫( ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند‬ ‫ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار‬
‫( زنده كي كند بلكه اسالم تم((امي غرايز‬ ‫( با يك بخش مادي يامعنوي‬ ‫نمايد ‪ ،‬به همين سان انسان نميتواند‬
‫( انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ‪ ،‬و مسلمانان را براي مراع((ات هر دو بخش‬ ‫مادي و معنوي‬
‫(‪.‬‬
‫رهنمايي مينمايد‬

‫‪20‬‬
‫( محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أب((دا و‬ ‫‪-2‬حضرت بيامبراسالم‬
‫( ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي‬ ‫اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي‬
‫( آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬ ‫‪ ،‬وبراي‬
‫( ‪ ،‬و به مس((لمان‬ ‫( منظم ت((رتيب وتنظيم مينمايد‬ ‫( فكر انسان در دو بخش بصورت‬ ‫اين حديث شريف‬
‫ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده‬
‫باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير جنان‬
‫(ار‬‫(طيت را اختي(‬ ‫مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس(‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫( ( ربنا آتنا في‬
‫(ويش بكويند‬ ‫خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ(‬
‫(رت را‬ ‫(راي ما نيكي دنيا و آخ(‬ ‫الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا ب(‬
‫نصيب نما ‪.‬‬
‫( از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب((ادت‬ ‫بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري‬
‫( ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬‫مشغول شوند ‪ ،‬بيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود‬
‫(ار‬‫(امبر استفس(‬ ‫(ده كي بي(‬ ‫( زن(‬‫( به خانه اش رفته در مورد‬ ‫( هم جند شخص از صحابه بيامبر‬ ‫وزماني‬
‫( اسالم ازدواج نموده ‪ ،‬شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت‬ ‫نمودند ‪ ،‬ديدند كه بيامبر‬
‫( ‪ ،‬وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬ ‫مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميكيرد‬
‫(راي اين ميكند كه از‬ ‫(ور را ب(‬ ‫( اين ام(‬‫آنان از عمل بيامبر تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل كفتند كه بيامبر‬
‫( ‪ ،‬يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪،‬‬ ‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل بيامبر نيستيم‬
‫( تمامي شب‬ ‫و عمرخود را در عبادت بكزراند ‪ ،‬ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم‬
‫‪ -2‬شموليت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين‬ ‫( هم‬
‫را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي‬
‫(‪.‬‬‫اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ‪ ،‬مليت خاص‬
‫( خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش((ده‬ ‫‪ ،‬قوم‬
‫(‪،‬و‬ ‫(ند‬
‫(الم ) ميباش(‬ ‫(رت آدم ( عليه الس(‬ ‫ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حض(‬
‫( شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات‬ ‫ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق‬
‫( متع((ال ( جل جالله ) اين دين را‬ ‫قومي ‪ ،‬لساني ‪ ،‬نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ‪ ،‬بلكه خداوند‬
‫( متعال ( جل جالله ) اشخاص‬ ‫دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬بهترين انسانان در نزد خداوند‬
‫( كه‬
‫(اند‬
‫(دي ميكش(‬ ‫(اكم) اين دروس ما را به بحث جدي(‬ ‫( عنداهلل اتق(‬
‫( ( إن اكرمكم‬
‫( وباتقوا ميباشد‬‫برهيزكار‬
‫(‪.‬‬‫( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم‬

‫( ‪ 8‬جون ‪2005‬‬ ‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪ 1384‬مطابق‬
‫( ) ج((نين نوش((ته‬ ‫( را به سكها بخشيــد‬‫در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش‬
‫( انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به‬ ‫است ‪ :‬يك بيرزن بولدار‬
‫( از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث‬ ‫( كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود‬ ‫سكلها واكذار‬
‫(اد‬
‫‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني(‬
‫( به سكها خرج كنند‬‫كرد تا در راه خدمات رساني‬
‫(رادر و يك‬ ‫(رك وارث او كه دو ب(‬ ‫( قلبي در كذشت و بس از م(‬‫( نهايتا در اثر نارسايي‬
‫خانم هي وود‬
‫( بنجاه وسه س((اله وي كه‬ ‫خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار‬

‫‪21‬‬
‫(ات‬
‫( نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان(‬
‫جوليا مورك ترويد‬
‫()‬‫خانواده او بودند‬

‫داليل مردمان بيدين‬


‫( زيرا با فهميدن داليل آنان كه همه‬‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد‬
‫( خود را از چنين وسوسه هاي نجات دهد ‪ ،‬قرآن‬ ‫( ميباشد ‪ ،‬انسان ميتواند‬ ‫به اساس وسوسه هاي شيطاني‬
‫عظيم الشان وسنت پيامبر و سخنان دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي ما ميفهمانند كه‬
‫(‬
‫(رف‬ ‫(بهات از راه حق منص(‬ ‫(ام وش(‬ ‫چگونه شيطان بسياري از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوه(‬
‫(‪.‬‬ ‫ميسازد ‪ ،‬و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هنوز هم قوي و مستحكم سازيم‬
‫وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) الزخرف‪20/‬‬

‫علت كريز مردم از دين‬


‫براي بسياري از مردم اين سؤال بيدا ميش‬
‫( حقايق دي((ني را درك نك((رده‬ ‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم‬
‫وفكر ميكنند كه زنده كي دنيا همـهء آنجه است كه انسان بايد بدان اهتم((ام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انس((ان‬
‫زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرك او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون‬
‫(ان‬ ‫( را بي(‬ ‫( ‪ ،‬وداليلي‬ ‫(رفت‬ ‫( دعواي خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان بيامبر را به مسخره كي ميك(‬ ‫ساليان طوالني‬
‫( اساسي خويش را فرام((وش ك((رده ب((ود ‪ ،‬ولي‬ ‫ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ‪ ،‬ومسير‬
‫زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به جشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرك برده غيب دور شده وانسان‬
‫با جشمان خويش ملك الموت را ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬قرآن عظيم الش((ان قصه يي‬
‫فرعون را جنين بيان ميدارد ‪ ( :‬حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ‬
‫( كفت ‪ :‬ايمان آوردم به اينكه هيج خدايي نيست بجز آن خ((دايي‬ ‫وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق كرديد‬
‫كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هس((تم ‪ .‬ي((ونس ‪90/‬‬
‫(رت‬ ‫(مان ديد ‪ ،‬دانست كه آنجه حض(‬ ‫زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به جش(‬
‫( متعال ايمان‬ ‫( نمودم ‪ ،‬بناء خداوند‬ ‫( حق دوري‬ ‫موسى عليه السالم ميكفت حق بود ‪ ،‬ومن با تكبر از بيروي‬
‫( ‪ ،‬وروي همين علت‬ ‫( خداوند اعتراف ميكند نميبذيرد‬ ‫جنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الموت به وجود‬
‫عصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ(‪)91‬فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ‬ ‫( َ‬‫در جواب فرعون كفت ‪( :‬أَالْآنَ وَقَدْ‬
‫( ‪ 92‬اكنون ( اين اعتراف را ميكني )‬ ‫عنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس ‪-91/‬‬ ‫خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ َ‬
‫(دازمردن‬ ‫( ما بدن ترا ( بع(‬ ‫( ‪ ،‬امروز‬ ‫( فساد كار بودي‬ ‫( كردي و از جملهء انسانهاي‬ ‫درحاليكه قبال نافرماني‬
‫(بران باشي ‪ ،‬و‬ ‫(ايت متك(‬ ‫(انه يي از نه(‬ ‫از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آينده نش(‬
‫بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫(ردن‬ ‫خداوند متعال ايمان او را نبذيرفت زيرا ‪ ،‬ايمان يك امر غيبي است و هركاه انسان درهنكام م(‬
‫( نميكيرد ‪.‬‬ ‫( قبول بروردكار قرار‬ ‫به جشمان خود همه جيز را ببيند ايمانش مورد‬

‫‪22‬‬
‫خداوند متعال درين ميفرمايد ‪ ( :‬يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْ ُ‬
‫ل‬
‫( ايم((ان هيح‬ ‫َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت بروردكارت آشكار كردد ‪ ،‬درين روز‬
‫كسي كه قبال ايمان نداشته بذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد ‪،‬‬
‫( به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هركاه شما تشنه باشيد ‪ ،‬و براي شما آبي داده شود‬ ‫وانسانها عقال وفطرتا‬
‫( به همين شكل هركاه خرافات ها ‪،‬‬ ‫كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از بذيرش آن امتناع ميورزيد‬
‫( منفي ‪ ،‬وغيره خرافات داخل دين كردد ‪ ،‬مردم از بذيرش اين‬ ‫رواج ها ‪ ،‬عادات ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬كلتورهاي‬
‫( كه ديكران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم‬ ‫( ‪ ،‬وهركاه بخواهيم‬ ‫دين منصرف ميكردند‬
‫( كه بن((ام‬ ‫نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت بيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‬
‫( نماييم ‪.‬‬ ‫( جلوكيري‬ ‫دين تقديم ميكردد‬
‫( نيز استعمال ميكردد ‪ ،‬هركاه انس((اني‬ ‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين مورد‬
‫( غير تميز ‪،‬‬ ‫تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ‪ ،‬ولي كيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش‬
‫و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب ص((رف نظر‬
‫ميكند ‪.‬‬
‫( ‪ ،‬آداب‬ ‫( خ((ود را مت((دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند‬ ‫به همين سبب بسياري از انس((انهاييك‬
‫(بب‬ ‫(انب مقابل را مراعا ت نميكنند ‪ ،‬س(‬ ‫( ج(‬ ‫(روي‬ ‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آب(‬
‫( ‪ ،‬با حكمت ‪،‬‬ ‫( بازبان روز‬ ‫( ‪ ،‬و يا اينكه بسياري از دعوتكران نميتوانند‬ ‫ميشوند كه مردم از دين بكريزند‬
‫( بيشرفته ‪ ،‬مردم را خطاب نمايند ‪ ،‬بلكه با اساليب خود ‪ ،‬به دعوت ميبردازند ‪ ،‬سبب‬ ‫با استفاده ازوسايل‬
‫( ‪ :‬و داعيا إلى‬ ‫تنفر مردم از دين ميكردند ‪ ،‬خداوند متعال براي بيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫( دع(وت نم(ايي ‪ ،‬يع(ني‬ ‫( كه به اجازه خداوند‬ ‫اهلل بإذنـه ) اي بيامبرترا دعوتكر براه خدا تعيين نموديم‬
‫(ته است ‪ ،‬ببيند‬ ‫(ان داش(‬ ‫(را خداوند بي(‬ ‫( اسلوب ‪ ،‬منهج و طريقه يي باشد كه آن(‬ ‫دعوت بيامبر بايد مطابق‬
‫(‬
‫( بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون ب((راي دع((وتش ميرفتند‬ ‫( وهارون كه دو بيامبر‬ ‫خداوند براي حضرت موسى‬
‫كفت ‪ ( :‬فقوال له قوال لينا ) بس براي فرعون سخنان نرم بكوييد ‪.‬‬
‫(‪.‬‬ ‫( به نزد هارون الرشيد آمده كفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بكويم‬ ‫روزي شخصي‬
‫( زياد داشتند ( موسى‬ ‫( متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت‬ ‫( خداوند‬ ‫هارون الرشيد كفت ‪ :‬برادر‬
‫( بود (فرعون ) ولي برايشان كفت كه ‪:‬‬ ‫وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار كنهكار‬
‫( مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در‬ ‫برايش سخنان نرم بكوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي‬
‫( ديكري را قرآن كريم بي((ان داش((ته و‬ ‫( ‪ ،‬درسي‬ ‫مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد‬
‫َض((وا مِنْ‬ ‫غلِي((ظَ الْقَلْبِ لَانْف ُّ‬ ‫( ميفرمايد ‪ :‬فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا َ‬ ‫خداوند براي بيامبرش‬
‫( عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )‬‫عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ‬‫( فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ‬ ‫( لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ‬
‫حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ‬
‫( ‪ ،‬مردم‬ ‫( ميبودي‬ ‫( ‪ ،‬وسنكدل‬ ‫آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم شدي ‪ ،‬هركاه تندخو‬
‫( ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در امور با ايش((ان مش((وره كن ‪،‬‬ ‫( مينمودند‬ ‫از اطرافت فرار‬
‫( توكل نما ‪ ،‬خداوند متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬ ‫( به خداوند‬ ‫وهركاه تصميم كرفتي‬
‫( عملي دين نواقصي دارند‬ ‫و كاهي هم آنانيكه ديكران را به دين دعوت مينمايند ‪ ،‬خود شان درتطبيق‬
‫( نمايند وسبس‬ ‫( ميكنند ‪ ،‬اين جنين اشخاص نخست بايد خود سازي‬ ‫كه ديكران با ديدن آنان از دين دوري‬
‫(‪.‬‬ ‫( ببردازند‬ ‫به جامعه سازي‬
‫(رت‬ ‫(ان حض(‬ ‫(الم در زم(‬ ‫(دس اس(‬ ‫(ان را به دين مق(‬ ‫هركاه علت اساسي دخول بسياري از مردم(‬
‫(واهيم ديد‬ ‫( ارزيابي قراردهيم خ(‬ ‫بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد‬

‫‪23‬‬
‫(‬
‫كه اكثريت مردم اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش بسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند‬
‫‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬
‫(ات‬ ‫(ته و حتا در لحظ(‬ ‫( اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس(‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫( ديگران به اخالق اس((المي متمسك بودند ‪ ،‬روی همين‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫( متعال (جل جالله ) مسلمانانرا به پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (ص((لى اهلل عليه‬ ‫علت خداوند‬
‫( اآلخر)‬‫( اهلل واليوم‬
‫وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو‬
‫( اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫( ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬ ‫فتح اسالمي ميباشد‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با‬
‫( به منطقه‬ ‫ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وق((تي‬
‫( و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت‬ ‫( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر‬
‫( كنند ‪.‬‬
‫نمودند تا درينجا توقف‬
‫(كر‬ ‫(ود ‪ ،‬متوجه شد كه لش(‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب(‬
‫اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس (‬
‫( ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس((لم ) رفت ‪،‬‬ ‫( قاطر پيامبر‬‫رضي اهلل عنه ) که سوار‬
‫( ميگفتند كه‬‫( كه آن((انرا ميديدند‬‫( و هر صحابي پيامبر‬ ‫در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬
‫( قاطر بيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در نزديكي خيمه‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) سوار‬
‫كاكای پيامبر(صلی‬
‫(اس‬ ‫(رت عب(‬ ‫(فيان را با حض(‬ ‫(رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س(‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) حض(‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫(‬
‫( اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير‬ ‫( رضي‬
‫( تا سر‬‫( اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد‬ ‫نموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی‬
‫اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من‬
‫او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را‬
‫(‪،‬‬ ‫( ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود‬ ‫( آنروز‬‫( ‪ ،‬فرداي‬‫( وفردا به نزدش بياورد‬ ‫با خود نگهدارد‬
‫(ده گرفته با‬‫(فيان را نادي(‬‫( ابوس(‬‫( اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزات‬ ‫حضرت پيامبر(صلی‬
‫اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوس((فيان آيا وقت آن نرس((يده كه ال إله إال اهلل بگ((ويي ؟‬
‫( ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راس((تي‬ ‫ابوسفيان در پاسخ ميگويد‬
‫(‪.‬‬
‫اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫(‪:‬‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل‬
‫عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در ام((ان ميباشد‬
‫هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫المختوم ‪)453 /‬‬

‫( (ص((لی اهلل‬‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫(ان او را‬‫عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه(‬
‫به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد ‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫(ات‬ ‫(ركان مراع(‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش(‬
‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود‬
‫( ‪)453 /‬‬‫كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )‬
‫( درنهايت خطابه اش به قريش((يان‬ ‫( ‪ :‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي خداوند‬ ‫منتظر بودند‬
‫(‪،‬‬ ‫گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك مي((بريم‬
‫( (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من ب((راي‬ ‫( هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫( جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬ ‫شما برادر‬
‫( ‪ ( :‬ال تثريب عليكم‬‫( گفته بود ميگويم‬
‫شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش‬
‫( ‪)457 /‬‬ ‫( همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم‬‫( نيست ‪ .‬برويد‬
‫اليوم ) امروز مالمتي برشما‬
‫( پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫(دند و با‬‫( ميش(‬‫(رف‬ ‫(الم مش(‬‫(دس اس(‬ ‫(روه به دين مق(‬ ‫(روه گ(‬‫( اهلل عليه وسلم ) آمده گ(‬
‫نزد پيامبر(صلی‬
‫( ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند‬
‫پيامبر(صلی‬
‫افواجا )‬

‫( گرديد نوبت بيعت زن((ان شد ‪ ،‬همه‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫( اهلل عليه وسلم‬
‫( شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی‬
‫( (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬‫زنان به نزد پيامبر‬
‫( در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را‬ ‫) بيعت نمودند‬
‫قطع مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د‬
‫( اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده‬
‫( پيامبر(صلی‬
‫( وزماني‬‫تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد‬
‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پيامبرگفت‬
‫( المختوم ‪)460 /‬‬
‫‪ :‬عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫( تفسير نادرستي از دين سبب اساسي دوري مردم‬ ‫( امروزي‬‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر‬
‫(‪:‬‬‫( ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميبذيرد‬ ‫ازدين ميباشد‬
‫( از دش((من دين كه خ((ود در‬ ‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري‬
‫( كرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است‬ ‫صف شيطان قرار‬
‫علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫(كَلَّا بَلْ رَانَ َ‬
‫( از كلمه‬‫( كه منظور‬
‫( در تفسير اين آيت مبارك جنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميكويند‬ ‫تفسير قرطبي‬
‫( ران ) درينجا كناه باالي كناه است تا اينكه قلب سياه كردد ‪ .‬اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش((ده‬
‫( كه دين را به شكل ناص((حيح‬ ‫( ‪ ،‬كوشش مينمايند‬‫( ديكران را نيز به همين مرض مبتال سازند‬ ‫وميخواهند‬
‫تفسير نمايند ‪ ،‬احيانا يك بخشي از دين را كرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديكران‬
‫ميكويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان‬
‫( به حق رسد و يا هم حق((انيت دين‬ ‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي((اموزد هرگز نميتواند‬
‫( گر اسالم را به ش((كل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫(لي اش‬ ‫( اص(‬ ‫( ‪ ،‬بيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫(رفي ميكنند ‪ ،‬و‬
‫( ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع(‬ ‫معرفي ميدارند‬
‫ميكويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز به ديكران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اش((تباهات‬
‫( عيوب بعضي مس(لمانان را اس(اس ب(راي‬ ‫تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير‬

‫‪25‬‬
‫(ای‬‫(ايت اک((ثريت ملت ه(‬ ‫( ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض(‬ ‫شناخت اسالم قرار‬
‫(ورت‬ ‫( ص(‬ ‫(زاب سياسی‬ ‫(روه ها و اح(‬ ‫مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ(‬
‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي را براي حق‬
‫( ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك‬ ‫جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬
‫( اس((المي كه‬ ‫( ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي‬ ‫براي نيل حقيقت ميكوشند‬
‫( كه يكي از كشيشان مسيحيت بود‬ ‫( ‪ ،‬آقای فرناندس‬ ‫( ‪ ،‬دريابند‬
‫( درست معرفي ميدارند‬ ‫اسالم را بصورت‬
‫( ميگويد ‪ :‬بعضي از‬ ‫( ‪ ،‬درين م((ورد‬ ‫‪ ،‬و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد‬
‫(‪،‬‬‫( شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬ ‫( اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير‬ ‫كتبي را كه درمورد‬
‫و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفس((ير مينمودند ‪ ،‬ب((دين‬
‫ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبش(ته ه(اي مس(لمانان‬
‫مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫(الم در‬
‫(ير از اس(‬ ‫( اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ(‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫(‪:‬‬‫اديان ديگري نيافتم‬
‫( بشريت است ‪.‬‬ ‫اسالم موافق فطرت طبيعي‬ ‫‪-1‬‬
‫(‪،‬‬‫( ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬‫كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬ ‫‪-2‬‬
‫(‪.‬‬
‫( فطري ميباشد‬ ‫( و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و ح((واء ميباشد ‪ ،‬و تم((امي بشر مانند ب((رادران‬ ‫‪-3‬‬
‫(‬
‫ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا س((ازمان اقتص((ادي‬
‫( را كه اين سازمان ها در غ((رب الزم‬ ‫نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫( است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود‬
‫(ود‬‫( هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق(‬ ‫( خيريه را بنام ( برادرز‬‫غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به‬
‫( ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اس((الم را به اس((اس درك نادرست خ((ود‬
‫( ‪ ،‬وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ‪ ،‬ولي با تفاس((ير غلط‬ ‫( ‪ ،‬آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند‬ ‫تفسيرميكنند‬
‫( ازعادات‬‫( ‪ ،‬بسياري‬‫ونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‬
‫قومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت‬
‫(ان‬
‫(الم را جن(‬‫( ‪ ،‬و غيره امور مخالف اس(‬ ‫هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند‬
‫( ميكنند كه جانب مقابل با بي خ((بري از دين ‪ ،‬ازين‬ ‫صبغه ء ديني ميدهند ‪ ،‬و جنان براي مردم معرفي‬
‫اعمال متنفر شده ‪ ،‬وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫(له از‬
‫(ذيرش دين يك سلس(‬ ‫(دين ميدانند كه ب(‬
‫( غرايز ‪ :‬مردمان بي(‬ ‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع‬
‫مسؤوليت هايي دارد كه مانع بسياري از خود خواهي ها ‪ ،‬تكبرها ‪ ،‬شهوت برستي ها ‪ ،‬تعص((بات ‪ ،‬و‬
‫( يكتن از استادان ما كه دكتورا در عقيده اسالمي داشت‬‫( ‪ ،‬بكونهء مثال ‪ :‬روزي‬‫غيره امور منفي ميكردد‬
‫( ‪ ،‬استاد كفت ‪ :‬يكي از‬‫كفت ‪ :‬فرعون نسبت به بسياري مردم دين را خوب ميدانست ‪ ،‬ما تعجب كرديم‬
‫(الم ) هميشه در كفتن يك‬ ‫(رت موسى ( عليه الس(‬ ‫مقربان فرعون برايش كفت ‪ :‬كه مشكل شما با حض(‬
‫(ايي ؟‬
‫( حل نم(‬ ‫(كالتت را با موسى‬‫(اوري و مش(‬ ‫(ان بي(‬‫كلمه است ‪ ،‬آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب(‬
‫فرعون كفت ‪ :‬اين كلمه ( ال إله إال اللــه ) داراي مفهوم بسيار وس((يع است ‪ ،‬هرك((اه اين كلمه را‬

‫‪26‬‬
‫(ويش‬ ‫( حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خ(‬ ‫بخوانم من با ساير اين غالمان حقوق مساوي‬
‫رها نمايم ‪ ،‬و من مانند آنان يك انسان عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با كفتن اين كلمه تمامي خود خواهي ه((اي وي از بين رفته و نميتواند كه به‬
‫( ‪ ،‬شهوت راني خويش ادامه دهد ‪ ،‬به همين شكل ساير مردمان‬ ‫همان تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز‬
‫( ها ‪ ،‬استفاده جويي ها و لذت هاي حرام دور‬ ‫( با بذيرش دين خود را از بي بند وباري‬ ‫بيدين نيمخواهند‬
‫(انون‬‫( ‪ ،‬خود ق(‬ ‫سازند ‪ ،‬آنان ميخواهند با ديانت مخالفت نمايند تا زمينه را براي خود برستي آماده سازند‬
‫( سازند ‪ ،‬زنا را تش((ويق نمايند ‪ ،‬ش((راب را حالل‬ ‫بسازند ‪ ،‬خود آنرا مشروعيت دهند ‪ ،‬كناه را قانوني‬
‫( دهند ‪ ،‬هرك((اه دين باشد ‪،‬‬ ‫دانند ‪ ،‬جور و جبال و تجاوز به حرمات ديكران را براي خود عادي قرار‬
‫(‪،‬‬‫اين اشخاص مجبورند كه تمامي اين امور زشت را از بين برند ‪ ،‬زناكاران به محكمه كشانده ميشوند‬
‫شراب خوران جزا ميبينند ‪ ،‬جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ‪ ،‬از قاتالن قصاص كرفته ميشود ‪ ،‬بناء‬
‫( و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬ ‫مردمانيكه به جنين اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند‬
‫تأثير بذيري از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬همنشينان ‪ ،‬اعضاي فاميل ‪ ،‬وغيره كسانيكه باانسان‬
‫روابط روزانه دارند ‪ ،‬باالي شخصيت انسان تأثير حتمي ميداشته باشند ‪ ،‬بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم‬
‫( تشبيه نموده است ‪ ،‬زيرا‬ ‫) دوستان خوب را به فروشنده عطر و دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد‬
‫زماني كسي با فروشنده ء عطر دوستي داشته باشد ‪ ،‬هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوس((تش‬
‫برايش عطري هم ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان متدين ‪ ،‬با تقوا ‪،‬‬
‫( ‪ ،‬ودوستان بد مانند افروزن((ده آتش هرك((اه‬ ‫امانت كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند‬
‫(تش با او‬ ‫( دوس(‬ ‫(اني‬
‫( ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در دادن است ‪ ،‬زم(‬ ‫(اند‬‫( ضرري برس(‬ ‫نخواهد به دوستش‬
‫مينشيند حتما جرقه هاي آتش باالي او باد شده ودر لباسهايش سوراخ هايي را ايجاد ميكند ‪ ،‬وياهم بوي‬
‫( ‪ ،‬بهمين سان دوستان بد اخالق ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خ((دا‬ ‫دود و كرمي آتش اورا خسته مينمايد‬
‫( بد ‪ ،‬و كمراهي دع((وت مينمايد ‪ ،‬وب((اآلخره دوست خ((ود را در هالكت‬ ‫ناترس انسان را به كارهاي‬
‫مياندازد ‪.‬‬
‫خان((((دان نبــوتش‬ ‫بسر ن((((وح با بــدان بنشســــــت‬
‫كــــــــــــــــــم شد‬
‫(‬
‫بي نيكان كرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر شده ‪ ،‬هركاه‬
‫(وا‬‫( نموده ‪ ،‬به نيكي و ايمان و تق(‬‫والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ‪ ،‬اطفال نيز از آنها بيروي‬
‫( ‪ ،‬بت‬‫( ‪ ،‬نص((راني‬ ‫( وهركاه والدين شان يهودي‬ ‫( جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند‬ ‫عادت نموده درهنكام‬
‫( ‪ ،‬به‬‫( به والدين شده مانند آنها ميكردند‬
‫برست ‪ ،‬بي نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمتأثر‬
‫همين سان ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو‬
‫( كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬ ‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند‬
‫( است كه در آغاز خلقت انس((ان ‪ ،‬ابليس را از‬ ‫عناد وتكبر ‪ :‬تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني‬
‫(ود و از‬ ‫( و تكبر نم(‬‫بذيرش امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ) البقرة‪ 34 /‬ابا ورزيد‬
‫جمله كافران بود ‪.‬‬
‫(واهيم ديد‬‫( از كافران وبيدينان را در طول تاريخ بشريت مطالعه نماييم ‪ ،‬خ(‬ ‫هركاه زنده كي بسياري‬
‫( شناخت شخصيت صادقانه بيامبر‬ ‫كه ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر بيامبربا وجود‬
‫( تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ‪ ،‬درزمان ساير بيامبران مردم((ان‬ ‫دين اسالم را بخاطر‬
‫( ‪ ،‬جرا بيامبر يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟‬ ‫( فقير ايمان بياوريم‬ ‫متكبر ميكفتند ‪ ،‬آيا به اين بيامبر‬

‫‪27‬‬
‫نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردكار كفت ‪( :‬وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَ((وْتُهُمْ لِتَغْفِ((رَ لَهُ ْم‬
‫( فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا ( من هركاهي ايشان را دعوت‬ ‫جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ‬
‫( آمرزش نمايي ‪ ،‬انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند ‪ ،‬و ‪ ،‬خود را درلباس‬ ‫ميكنم تا ايشانرا‬
‫( با حق اصرار ميورزند ‪ ،‬بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬ ‫هاي خود ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف‬
‫( عاد بس تكبر نم((ود ند‬ ‫( فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ) اما قوم‬
‫(فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا‬
‫درزمين بدون حق ‪ ،‬وكفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫(إ َِّنهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ) اينان كساني بودند كه هركاه برايش((ان ال إله إال اهلل‬
‫( ‪35 /‬‬ ‫كفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات‬
‫( متكبر خود را نسبت به سايرين برتر دانسته خود را قانونكذار‬ ‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي‬
‫‪ ،‬قانون دان ‪ ،‬حاكم ‪ ،‬و برتراز همه دانسته ‪ ،‬وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند ‪.‬‬
‫( ميبينند ‪ ،‬زيرا آنان تصور ميكنند كه‬ ‫‪ -1‬حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني‬
‫( كه آنجه را انسان براي‬ ‫( ‪ ،‬ولي خبرندارند‬ ‫( ميشود‬ ‫( كنند بيهوده مصرف‬ ‫هركاه بولي را درراه خدا مصرف‬
‫(رت از‬ ‫خود مصرف ميكند ‪ ،‬ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف ميكنند باقي مانده ودرروز آخ(‬
‫هفت إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند ‪.‬‬

‫( از دين استفاده جويي هاست ‪ ،‬زي((را‬ ‫‪ -2‬حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار‬
‫هركاه به مردمان بيدين كفته شود كه رشوت حرام است ‪ ،‬خوردن كوشت ه((اي ذبح نش((ده به طريقه‬
‫( دين‬‫اسالمي حرام است ‪ ،‬كرفتن طويانه حرام است ‪ ،‬فورا خود را از جوكات دين خارج نموده وباالي‬
‫مسخره كي ميكنند ‪.‬‬
‫(‬
‫‪ -3‬عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬
‫جهل از دين‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين ‪ :‬هركاه به تاريخ اسالم مراجعه نم((اييم مي((ابيم كه‬
‫( دانان‬
‫( از فيلسوفان ‪ ،‬ساينس دانان ‪ ،‬فلك دانان ‪ ،‬رياضي‬ ‫( ‪ ،‬حتا بسياري‬‫اكثريت مردم اسالم شناس بودند‬
‫(ات ‪،‬‬‫( از اختراع(‬ ‫(ياري‬‫( از دين داشتند ‪ ،‬وبس(‬ ‫‪ ،‬طبيبان ‪ ،‬هنرمندان ‪ ،‬شاعران ‪ ،‬اديبان معلومات وافري‬
‫( ‪ ،‬البيروني ‪ ،‬ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال ال((دين افغ((اني ‪،‬‬ ‫( ‪ ،‬فارابي‬
‫كفته ها ي خويش را از اسالم ميكرفتند‬
‫( ‪ ،‬همه وهمه دانشمندان بزرك دين اسالم بودند ‪،‬‬ ‫( ‪ ،‬سعدي ‪ ،‬مولناي روم‬ ‫ابوعلي ابن سيناي بلخي ‪ ،‬حافظ‬
‫(ده‬
‫(در در دين وعقي(‬ ‫(ان دولت آنق(‬ ‫(اير كاركن(‬‫( دولت ‪ ،‬بادشاهان ‪ ،‬وزراء ‪ ،‬سياستمداران و س(‬ ‫رؤساي‬
‫( در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را‬ ‫معلومات داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات‬
‫( تا بين مسلمان و ساير رش((ته ها‬ ‫مبهوت ومتحيرساخته بود ‪ ،‬ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند‬
‫( تربيه‬
‫فاصله ايجاد كنند ‪ ،‬در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش((اكرد‬
‫(ده ء‬‫(اهم كوشش ميكردند كه حد اقل از عقي(‬ ‫(وت ميكردند وي(‬ ‫( ‪ ،‬يا آنانرا به اديان منسوخ دع(‬‫مينمودند‬
‫(المي را‬ ‫( اس(‬‫(ورهاي‬ ‫(تند كه كش(‬ ‫اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانس(‬
‫(ود‬‫(مير) ب(‬‫(تان – بنكله ديش ‪ ،‬وكش(‬ ‫استعمال نمايند ‪ ،‬انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند – باكس(‬
‫( ‪ ،‬وتربيه‬‫جندين قرن مسلمانان حكومت نموده اند ‪ ،‬بناء با تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكط((رف‬
‫(اي دين كه بخش مهم جامعه را‬ ‫(االي علم(‬ ‫(وي ديكر عمل كردند ‪ ،‬ب(‬ ‫مسلمانان به مخالفت از دين از س(‬
‫تشكيل ميداد معاشات دولتي را قطع نمودند ‪ ،‬تا دستان شان بسوي م((ردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانند حق را‬
‫( ‪ ،‬و فرهنك اسالمي را از مك(اتب و‬ ‫( كران مضامين اخالق اسالمي ‪ ،‬قرآن شناسي‬ ‫بيان دارند ‪ ،‬استعمار‬
‫( مغزهاي شانرا‬ ‫( ‪ ،‬تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ‪ ،‬وآنان بتوانند‬
‫بوهنتون ها از بين بردند‬
‫از افكار بيديني ‪ ،‬و دوري دين از تمامي ابعاد زنده كي اسالمي خالي نموده درمقابل آنانرا به بذيرش‬

‫‪28‬‬
‫( آماده سازند ‪ .‬آنان كوشش نموددند كه متخصص((ان اس((المي را در‬ ‫اديان منسوخ وياهم افكارالحادي‬
‫(رات و‬ ‫(رآن نش(‬ ‫(ازند ‪ ،‬و عالوه ب(‬ ‫جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنولوزي بيخبرس(‬
‫(‬
‫(وروزي‬ ‫(اينس ‪ ،‬تكن(‬ ‫(الف علم ‪ ،‬س(‬ ‫(الم مخ(‬ ‫( كه دين اس(‬ ‫اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند‬
‫( ميكند كه احكام اسالم را از خانه ه((اي ت((ان دور‬ ‫( كشور تان بيشرفت‬ ‫( جامعه است ‪ ،‬زماني‬ ‫وبيشرفت‬
‫( را به سيستم هاي غيراسالمي عيار نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را‬ ‫( ‪ ،‬وادارات دولتي‬ ‫نموده ‪ ،‬دفاتر رسمي‬
‫( هاي اسالمي‬ ‫كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد ‪ .‬بعضي ازرهبران كشور‬
‫مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( بدر تركها) ميدانست جنين احكام را ب((االي كش((ورخويش‬
‫تطبيق نمود كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬تا هن(وز‬
‫(‬
‫نتوانسته كه در جمله كشور هاي صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا‬
‫است ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫(مندان‬ ‫( اسالمي داشت ‪ ،‬و فاصله بزركي بين دانش(‬ ‫( اثري زيادي دركشورهاي‬ ‫اين سياست استعماري‬
‫( ايجاد شد ‪ ،‬اين فاصله سبب شد كه دو طرف از يكديكر تنفر‬ ‫( اسالمي و ساير متخصصان‬ ‫ومتخصصان‬
‫( را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز جنين خالفات كشورهاي اس((المي به‬ ‫نموده يكديكر‬
‫(‪.‬‬‫جنك هاي خانمانسوز ‪ ،‬ويراني ها ‪ ،‬وخرابه ها مبدل كرديد‬
‫( ها از بين‬ ‫( از كشور‬ ‫( اين فاصله را در بسياري‬ ‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك‬
‫(نين‬ ‫(المي ج(‬ ‫( ‪ ،‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير بوهنتون هاي جهان اس(‬ ‫( علماي ازهر شريف‬ ‫برده ‪ ،‬وامروز‬
‫( مينمايد ‪ ،‬وهركاه اين فاصله‬ ‫( بروز بيشرفت‬ ‫فاصله ها را تاحدي از بين برده اند ‪ ،‬و كشورهايشان روز‬
‫(تين آيت‬ ‫(ان درنخس(‬ ‫(رآن عظيم الش(‬ ‫( كه ق(‬ ‫از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند‬
‫( الْأَكْرَمُ‪ -‬الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‪ -‬عَلَّمَ‬
‫ميكويد ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‪ -‬خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‪=-‬اقْ َرأْ وَرَبُّكَ‬
‫( كه ترا خلق نمود ‪ ،‬انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ‪،‬‬ ‫الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ) بخوان بنام بروردكارت‬
‫(ان انجه را نميدانست‬ ‫(راي انس(‬ ‫( بسياركريم است ‪ ،‬آنكه بواسطه قلم علم آموخت ‪ ،‬ب(‬ ‫بخوان بروردكارت‬
‫آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير) المجالة ‪11 /‬‬
‫‪ -4‬بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬بيامبراسالم خود را عالم نه بلكه معلم بيان داش((ته است ( إنما‬
‫بعثت معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته ‪ ،‬وكاهي در رس((اندن علم‬
‫(ام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم‬ ‫(نر افه(‬ ‫(نر است ‪ ،‬ه(‬ ‫( ميباشد ‪ ،‬ولي معلم بودن يك ه(‬ ‫خويش به ديكران ‪ ،‬ضعيف‬
‫(اكردان با‬ ‫(امي ش(‬ ‫(ان تلقين نمايد كه تم(‬ ‫حقيقي كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬جن(‬
‫( ‪ ،‬با اس((اليب‬ ‫درجات مختلف فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند ‪ ،‬معلم با دانشتن هنر آموزش و برورش‬
‫( اسالم ( ص((لى اهلل عليه‬ ‫( ‪ ،‬بيامبر‬ ‫( ‪ ،‬شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند‬ ‫بسيار عالي علمي وهنري‬
‫(روج از مكه‬ ‫وسلم ) با استفاده از همان حكمت ودانشيكه دعوتكران حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زمان خ(‬
‫(ال با ده‬ ‫(ود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جند س(‬ ‫( هجرت نم(‬ ‫مكرمه با حضرت ابوبكر صديق‬
‫هزار انسان قران صفت دو باره به مكه بر كردد ‪ ،‬و راه حق را جنان بيان دارد كه تاريخ بش((ريت از‬
‫( مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬ ‫بيروزي‬
‫( دين را با فص((احت‬ ‫( از دعوتكران سليقه يي خوبي در دعوت نداش((ته ‪ ،‬نميتوانند‬ ‫با تأسف بسياري‬
‫وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ‪ ،‬تلويزي((ون‬
‫(ردم‬ ‫( كه صداي حق را به تمامي م(‬ ‫ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت به راه حق باشد ‪ ،‬انترنت ميتواند‬
‫( كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ‪ ،‬بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ‪،‬‬ ‫رساند ‪ ،‬كمبوتر ميتواند‬
‫(ليقه‬ ‫( براي دعوت كردند ‪ ،‬ولي بي س(‬ ‫( كه وسايلي‬ ‫( ‪ ،‬حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند‬ ‫فلم هاي هدفمند‬
‫( دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عصري ‪ ،‬صحبت ه((اي براكن((ده در‬ ‫كي دعوتكران ‪ ،‬عدم اخالص درهنكام‬

‫‪29‬‬
‫( مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مط((ابق‬
‫مجالس ‪ ،‬عدم احترام به شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام‬
‫عصر‪ ،‬عدم فهم اساليب جديد دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دش((من عص((ر‪ ،‬دوري از‬
‫( كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود كه بسياري از م((ردم از‬
‫مقتضيات عصر ‪ ،‬و ساير امورمنفي‬
‫دين كريز نمايند ‪ ( .‬ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج‬

‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-5‬‬

‫علت گريز مردم از دين‬


‫( كه با وجود اين داليل زيادي كه خوانديم ‪ ،‬فط((رت ‪،‬‬ ‫براي بسياري از مردم اين سؤال پيدا ميشود‬
‫عقل ‪ ،‬علم ودانش همه اين موضوع را ثابت ميكند كه يك انسان عاقل ‪ ،‬صاحب فطرت سليم ‪ ،‬ودانشمند‬
‫( مردم از دين جيســت ؟‬ ‫بايد كرايش زيادي به دين مقدس اسالم داشته باشد ‪ ،‬بس علت فرار‬
‫(ردم از دين‬ ‫(بب دوري وتنفر م(‬ ‫(ود دارد كه س(‬ ‫در باسخ ميتوان كفت كه يك سلسله از اموري وج(‬
‫ميكردد كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫(رده‬ ‫(ني را درك نك(‬ ‫( حقايق دي(‬ ‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم‬
‫وفكر ميكنند كه زنده گي دنيا همـهء آنچه است كه انسان بايد بدان اهتم((ام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انس((ان‬
‫زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون‬
‫( دعواي خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان پيامبر را به مسخره گي ميگرفت ‪ ،‬وداليلي را بي((ان‬ ‫ساليان طوالني‬
‫( اساسي خويش را فرام((وش ك((رده ب((ود ‪ ،‬ولي‬ ‫ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ‪ ،‬ومسير‬
‫(ده‬ ‫(رده غيب دور ش(‬ ‫(رگ پ(‬ ‫زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به چشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان م(‬
‫(ان‬ ‫(رآن عظيم الش(‬ ‫وانسان با چشمان خويش ملك الموت را ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬ق(‬
‫قصه يي فرعون را چنين بيان ميدارد ‪ ( :‬حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِ((هِ‬
‫( به اينكه هيچ خدايي نيست بجز‬ ‫بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت ‪ :‬ايمان آوردم‬
‫آن خدايي كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هستم ‪ .‬يونس‬
‫‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تم((امي حق((ايق را به چش((مان ديد ‪ ،‬دانست كه آنچه‬
‫(اء اللـه‬ ‫( ‪ ،‬بن(‬ ‫( نم(ودم‬ ‫( حق دوري‬ ‫حضرت موسى عليه السالم ميگفت حق بود ‪ ،‬ومن با تكبر از پيروي‬
‫( جل جالله ) متعال ايمان چنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الم((وت به وج((ود اللـه ( جل جالله )‬
‫( عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ‬ ‫( همين علت در جواب فرعون گفت ‪( :‬أَالْآنَ وَقَدْ‬ ‫اعتراف ميكند نميپذيرد ‪ ،‬وروي‬
‫عنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس ‪/‬‬ ‫الْمُفْسِدِينَ(‪)91‬فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ َ‬
‫(‬
‫‪ 92 -91‬اكنون ( اين اعتراف را ميكني ) درحاليكه قبال نافرماني كردي و از جملهء انسانهاي فساد‬
‫( ما بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آينده‬ ‫( ‪ ،‬امروز‬ ‫كار بودي‬
‫( از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬ ‫نشانه يي از نهايت متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري‬
‫( زيرا ‪ ،‬ايمان يك امر غيبي است و هرگاه انسان‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان او را نپذيرفت‬
‫( نميگيرد ‪.‬‬ ‫( قبول پروردگار قرار‬ ‫درهنگام مردن به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد‬
‫( ‪ ( :‬يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال درين باره ميفرمايد‬
‫(ردد ‪،‬‬ ‫(كار گ(‬ ‫لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت پروردگارت آش(‬
‫( ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود ‪.‬‬ ‫درين روز‬

‫‪30‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد‬
‫( عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هرگاه شما تشنه باشيد ‪ ،‬و براي ش((ما آبي داده‬ ‫‪ ،‬وانسانها‬
‫شود كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پذيرش آن امتناع ميورزيد به همين شكل هرگاه خرافات‬
‫( ‪ ،‬مردم از پ((ذيرش اين‬ ‫( منفي ‪ ،‬وغيره داخل دين گردند‬ ‫ها ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬عادات ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬كلتورهاي‬
‫( كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم‬ ‫( ‪ ،‬وهرگاه بخواهيم‬ ‫دين منصرف ميشوند‬
‫( كه بن((ام‬ ‫نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‬
‫( نماييم ‪.‬‬ ‫( جلوگيري‬ ‫دين تقديم ميگردد‬
‫( نيز استعمال ميگردد ‪ ،‬هرگاه انس((اني‬ ‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين مورد‬
‫( غير تميز ‪،‬‬ ‫تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ‪ ،‬ولي گيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش‬
‫و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب ص((رف نظر‬
‫ميكند ‪.‬‬
‫به همين سبب بسياري از انس((انهاييكه خ((ود را مت((دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ‪ ،‬آداب‬
‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند ‪ ،‬وي((اهم در‬
‫(الم‬‫(كل كامل آن با اس(‬ ‫( ‪ ،‬و اعمال شان نيز به ش(‬ ‫وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند‬
‫مطابقت نداشته گاهي از اسالم وگاهي هم خواهشات نفسي خويش را تطبيق مينمايند ‪ ،‬اينگونه اشخاص‬
‫(ان روز ‪ ،‬با‬ ‫( بازب(‬ ‫(وتگران نميتوانند‬ ‫( كه مردم از دين بگريزند ‪ ،‬و يا اينكه بسياري از دع(‬ ‫سبب ميشوند‬
‫(وت‬ ‫(ود ‪ ،‬به دع(‬ ‫(اليب خ(‬ ‫(اب نمايند ‪ ،‬بلكه با اس(‬ ‫( پيشرفته ‪ ،‬مردم را خط(‬ ‫حكمت ‪ ،‬با استفاده ازوسايل‬
‫( ‪ ،‬سبب تنفر مردم از دين ميگردند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متعال براي پيامبر ( صلى اهلل عليه‬ ‫ميپردازند‬
‫وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬و داعيا إلى اهلل بإذنـه ) اي پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ترا دعوتگر براه خ((دا‬
‫( بايد مطابق اسلوب ‪،‬‬ ‫تعيين نموديم كه به اجازه اللـه ( جل جالله ) دعوت نمايي ‪ ،‬يعني دعوت پيامبر‬
‫منهج و طريقه يي باشد كه آنرا اللـه ( جل جالله ) بيان داشته است ‪ ،‬ببيند اللـه ( جل جالله ) براي‬
‫(وال‬ ‫حضرت موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند گفت ‪ ( :‬فق(‬
‫(‪.‬‬ ‫له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد‬
‫(‪.‬‬ ‫( به نزد هارون الرشيد آمده گفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بگويم‬ ‫روزي شخصي‬
‫( زي((اد‬ ‫( اللـه ( جل جالله ) متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت‬ ‫هارون الرشيد گفت ‪ :‬برادر‬
‫( گنهكار بود (فرع((ون ) ولي‬ ‫( كه نسبت به من بسيار‬ ‫داشتند ( موسى وهارون را ) به نزد كسي فرستاد‬
‫برايشان گفت كه ‪ :‬برايش سخنان نرم بگوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي مرا با سخنان تند وسخت‬
‫(رآن‬ ‫(ري را ق(‬ ‫( ديگ(‬ ‫( ‪ ،‬درسي‬ ‫خطاب نمايي ؟ در مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد‬
‫( ‪ :‬فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ‬
‫كريم بيان داشته و اللـه ( جل جالله ) براي پيامبرش ميفرمايد‬
‫عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى‬ ‫( فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ‬‫( لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ‬
‫عنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ‬
‫غلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ َ‬
‫فَظًّا َ‬
‫(اه‬‫(دي ‪ ،‬هرگ(‬ ‫اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ) آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم ش(‬
‫( ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در‬ ‫تندخو ‪ ،‬وسنگدل ميبودي ‪ ،‬مردم از اطرافت فرار مينمودند‬
‫( گرف((تي به اللـه ( جل جالله ) توكل نما ‪ ،‬اللـه ( جل‬ ‫امور با ايشان مشوره كن ‪ ،‬وهرگاه تص((ميم‬
‫جالله ) متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬
‫( عملي دين نواقصي دارند‬ ‫و گاهي هم آنانيكه ديگران را به دين دعوت مينمايند ‪ ،‬خود شان درتطبيق‬
‫( نمايند وسپس‬ ‫كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ‪ ،‬اين چنين اشخاص نخست بايد خود سازي‬
‫(‪.‬‬‫( بپردازند‬ ‫به جامعه سازي‬
‫(رت‬ ‫(ان حض(‬ ‫(الم در زم(‬ ‫(دس اس(‬ ‫(ان را به دين مق(‬ ‫هرگاه علت اساسي دخول بسياري از مردم(‬
‫(واهيم ديد‬ ‫( ارزيابي قراردهيم خ(‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد‬

‫‪31‬‬
‫(‬
‫كه اكثريت مردم اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش پسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند‬
‫‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬
‫(ات‬ ‫(ته و حتا در لحظ(‬ ‫( اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس(‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫( ديگران به اخالق اس((المي متمسك بودند ‪ ،‬روی همين‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫( از اخالق و افع((ال رس((ول اهلل‬ ‫( به پيروی‬
‫علت اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله ) مسلمانانرا‬
‫( ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)‬ ‫(صلى اهلل عليه وسلم ) حكم ميفرمايد‬
‫( اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫( ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬ ‫فتح اسالمي ميباشد‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با‬
‫( به منطقه‬‫ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وق((تي‬
‫( و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت‬ ‫( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر‬
‫( كنند ‪.‬‬
‫نمودند تا درينجا توقف‬
‫(كر‬ ‫(ود ‪ ،‬متوجه شد كه لش(‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب(‬
‫اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس (‬
‫( ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس((لم ) رفت ‪،‬‬ ‫( قاطر پيامبر‬‫رضي اهلل عنه ) که سوار‬
‫( ميگفتند كه‬
‫( كه آن((انرا ميديدند‬ ‫( و هر صحابي پيامبر‬ ‫در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬
‫( قاطر پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در نزديكي خيمه‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) سوار‬
‫كاكای پيامبر(صلی‬
‫(اس‬ ‫(رت عب(‬ ‫(فيان را با حض(‬ ‫(رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س(‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) حض(‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫(‬
‫( اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير‬ ‫( رضي‬
‫( تا سر‬‫( اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد‬ ‫نموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی‬
‫اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من‬
‫او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را‬
‫(‪،‬‬ ‫( ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود‬ ‫( آنروز‬‫( ‪ ،‬فرداي‬
‫( وفردا به نزدش بياورد‬ ‫با خود نگهدارد‬
‫(ده گرفته با‬
‫(فيان را نادي(‬ ‫( ابوس(‬‫( اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزات‬ ‫حضرت پيامبر(صلی‬
‫اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوس((فيان آيا وقت آن نرس((يده كه ال إله إال اهلل بگ((ويي ؟‬
‫( ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راس((تي‬ ‫ابوسفيان در پاسخ ميگويد‬
‫(‪.‬‬‫اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫(‪:‬‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل‬
‫عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در ام((ان ميباشد‬
‫هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫المختوم ‪)453 /‬‬

‫( (ص((لی اهلل‬‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫(ان او را‬‫عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه(‬
‫به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد ‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫(ات‬ ‫(ركان مراع(‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش(‬
‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود‬
‫( ‪)453 /‬‬ ‫كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )‬
‫( خطابه اش‬ ‫( (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي اللـه ( جل جالله ) درنهايت‬ ‫منتظر بودند ‪ :‬پيامبر‬
‫به قريشيان گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك‬
‫( (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من‬ ‫( هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫( جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬‫ميبريم ‪ ،‬شما برادر‬
‫( عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪ ( :‬ال تثريب‬ ‫براي شما همان سخنان حضرت يوسف‬
‫( المختوم ‪)457 /‬‬‫( مالمتي برشما نيست ‪ .‬برويد همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق‬ ‫عليكم اليوم ) امروز‬
‫( پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫(دند و با‬‫( ميش(‬‫(رف‬ ‫(الم مش(‬‫(دس اس(‬ ‫(روه به دين مق(‬‫(روه گ(‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) آمده گ(‬
‫نزد پيامبر(صلی‬
‫( ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل‬‫( اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند‬
‫پيامبر(صلی‬
‫افواجا )‬

‫( گرديد نوبت بيعت زن((ان شد ‪ ،‬همه‬ ‫( اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫( اهلل عليه وسلم‬
‫( شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی‬
‫( (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬
‫زنان به نزد پيامبر‬
‫( در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ پدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را‬ ‫) بيعت نمودند‬
‫قطع مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د‬
‫( اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده‬
‫( پيامبر(صلی‬
‫( وزماني‬ ‫تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد‬
‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پيامبرگفت‬
‫( المختوم ‪)460 /‬‬ ‫‪ :‬عفا اهلل عنك ( اللـه ( جل جالله ) ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫( از دين س((بب اساسي دوري‬ ‫( تفسير نادرس((تي‬ ‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر امروزي‬
‫(‪:‬‬‫( ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد‬ ‫مردم ازدين ميباشد‬
‫( از دش((من دين كه خ((ود در‬ ‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري‬
‫( گرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است‬ ‫صف شيطان قرار‬
‫علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫(كَلَّا بَلْ رَانَ َ‬
‫( از كلمه‬
‫( كه منظور‬
‫( در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميگويند‬ ‫تفسير قرطبي‬
‫( ران ) درينجا گناه باالي گناه است تا اينكه قلب سياه گردد ‪ .‬اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش((ده‬
‫( كه دين را به شكل ناص((حيح‬ ‫( ‪ ،‬كوشش مينمايند‬‫( ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند‬ ‫وميخواهند‬
‫تفسير نمايند ‪ ،‬احيانا يك بخشي از دين را گرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديگران‬
‫ميگويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان‬
‫( به حق رسد و يا هم حق((انيت دين‬ ‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي((اموزد هرگز نميتواند‬
‫( گر اسالم را به ش((كل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫(لي اش‬ ‫( اص(‬ ‫( ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫(رفي ميكنند ‪ ،‬و‬
‫( ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع(‬ ‫معرفي ميدارند‬
‫ميگويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز به ديگران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اشتباهات‬
‫( عيوب بعضي مس(لمانان را اس(اس ب(راي‬ ‫تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير‬

‫‪33‬‬
‫(ای‬‫(ايت اک((ثريت ملت ه(‬ ‫( ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض(‬ ‫شناخت اسالم قرار‬
‫(ورت‬ ‫( ص(‬ ‫(زاب سياسی‬ ‫(روه ها و اح(‬ ‫مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ(‬
‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي را براي حق‬
‫( ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك‬ ‫جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬
‫( ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت پيامبر( صلی اهلل علیه وس((لم )‬ ‫براي نيل حقيقت ميكوشند‬
‫(دس كه يكي‬ ‫( ‪ ،‬آقای فرنان(‬
‫( ‪ ،‬دريابند‬‫( درست معرفي ميدارند‬ ‫واز كتابهاي اسالمي كه اسالم را بصورت‬
‫( كرديد ‪ ،‬درين‬‫از كشيشان مسيحيت بود ‪ ،‬و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اس((الم مش((رف‬
‫(‬
‫(ير‬‫(اي تنص(‬ ‫( اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون ه(‬ ‫( ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد‬ ‫مورد ميگويد‬
‫( اسالم را مط((ابق نظر‬ ‫( ‪ ،‬و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند‬ ‫شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬
‫( به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اس((الم را از‬ ‫( ‪ ،‬بدين ملحوظ‬ ‫خويش تفسير مينمودند‬
‫خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫(الم در‬‫(ير از اس(‬‫( اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ(‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫(‪:‬‬‫اديان ديگري نيافتم‬
‫( بشريت است ‪.‬‬ ‫اسالم موافق فطرت طبيعي‬ ‫‪-4‬‬
‫(‪،‬‬‫( ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬‫كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬ ‫‪-5‬‬
‫(‪.‬‬‫( فطري ميباشد‬ ‫( و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫(رادران‬‫(امي بشر مانند ب(‬ ‫(واء ميباشد ‪ ،‬و تم(‬ ‫پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و ح(‬ ‫‪-6‬‬
‫(‬
‫ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا س((ازمان اقتص((ادي‬
‫( را كه اين سازمان ها در غ((رب الزم‬ ‫نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫( است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود‬
‫(ود‬‫( هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق(‬ ‫( خيريه را بنام ( برادرز‬‫غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به‬
‫( ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اس((الم را به اس((اس درك نادرست خ((ود‬
‫( ‪ ،‬وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ‪ ،‬ولي با تفاس((ير غلط‬ ‫( ‪ ،‬آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند‬ ‫تفسيرميكنند‬
‫( ازعادات‬ ‫( ‪ ،‬بسياري‬
‫ونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‬
‫قومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت‬
‫(ان‬‫(الم را چن(‬
‫( ‪ ،‬و غيره امور مخالف اس(‬ ‫هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند‬
‫( ميكنند كه جانب مقابل با بي خ((بري از دين ‪ ،‬ازين‬ ‫صبغه ء ديني ميدهند ‪ ،‬و چنان براي مردم معرفي‬
‫اعمال متنفر شده ‪ ،‬وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫( غرايز‪ :‬مردمان بي((دين ميدانند كه پ((ذيرش دين يك سلس((له از‬ ‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع‬
‫مسؤوليت هايي دارد كه مانع بسياري از خود خواهي ها ‪ ،‬تكبرها ‪ ،‬شهوت برستي ها ‪ ،‬تعص((بات ‪ ،‬و‬
‫( يكتن از استادان ما كه دكتورا در عقيده اسالمي داشت‬
‫( ‪ ،‬بكونهء مثال ‪ :‬روزي‬ ‫غيره امور منفي ميكردد‬
‫( ‪ ،‬استاد گفت ‪ :‬يكي از‬‫گفت ‪ :‬فرعون نسبت به بسياري مردم دين را خوب ميدانست ‪ ،‬ما تعجب كرديم‬
‫( ( عليه الس((الم ) هميشه در گفتن يك‬
‫مقربان فرعون برايش گفت ‪ :‬كه مشكل شما با حضرت موسى‬
‫(ايي ؟‬‫( حل نم(‬‫(كالتت را با موسى‬
‫(اوري و مش(‬ ‫(ان بي(‬‫كلمه است ‪ ،‬آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب(‬
‫(اه اين كلمه را‬
‫(يع است ‪ ،‬هرگ(‬‫فرعون گفت ‪ :‬اين كلمه ( ال إله إال اللــه ) داراي مفهوم بسيار وس(‬

‫‪34‬‬
‫(ويش‬ ‫( حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خ(‬ ‫بخوانم من با ساير اين غالمان حقوق مساوي‬
‫رها نمايم ‪ ،‬و من مانند آنان يك انسان عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با گفتن اين كلمه تمامي خود خواهي ه((اي وي از بين رفته و نميتواند كه به‬
‫( ‪ ،‬شهوت راني خويش ادامه دهد ‪ ،‬به همين شكل ساير مردمان‬ ‫همان تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز‬
‫( ها ‪ ،‬استفاده جويي ها و لذت هاي حرام دور‬ ‫( با پذيرش دين خود را از بي بند وباري‬ ‫بيدين نيمخواهند‬
‫(انون‬ ‫( ‪ ،‬خود ق(‬‫سازند ‪ ،‬آنان ميخواهند با ديانت مخالفت نمايند تا زمينه را براي خود برستي آماده سازند‬
‫( سازند ‪ ،‬زنا را تش((ويق نمايند ‪ ،‬ش((راب را حالل‬ ‫بسازند ‪ ،‬خود آنرا مشروعيت دهند ‪ ،‬كناه را قانوني‬
‫( دهند ‪ ،‬هرگ((اه دين باشد ‪،‬‬ ‫دانند ‪ ،‬جور و جبال و تجاوز به حرمات ديگران را براي خود عادي قرار‬
‫(‪،‬‬ ‫اين اشخاص مجبورند كه تمامي اين امور زشت را از بين برند ‪ ،‬زناكاران به محكمه كشانده ميشوند‬
‫(ود ‪،‬‬ ‫(رفت ه ميش(‬ ‫( ‪ ،‬از قاتالن قصاص گ(‬ ‫( مسدود ميكردد‬ ‫( ‪ ،‬جينل هاي فحاشي‬ ‫شراب خوران جزا ميبينند‬
‫( و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬ ‫بناء مردمانيكه به چنین اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند‬
‫(ان‬‫تأثير بذيري از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬همنشينان ‪ ،‬اعضاي فاميل ‪ ،‬وغيره كسانيكه باانس(‬
‫روابط روزانه دارند ‪ ،‬باالي شخصيت انسان تأثير حتمي ميداشته باشند ‪ ،‬پي((امبر( ص((لی اهلل علیه‬
‫وسلم ) ( صلى اهلل عليه وسلم ) دوستان خوب را به فروشنده عطر و دوس((تان بد را به كس((يكه آتش‬
‫ميافروزد تشبيه نموده است ‪ ،‬زيرا زماني كسي با فروشنده ء عطر دوستي داش(ته باشد ‪ ،‬هروق(تي با‬
‫دوست خود مالقات نمايد و دوستش برايش عطري هم ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به‬
‫(‪،‬‬‫(اند‬‫(وي نيكي ها ميكش(‬ ‫(ان را به س(‬ ‫(رس انس(‬ ‫همين كونه دوستان متدين ‪ ،‬با تقوا ‪ ،‬امانت كار وخدا ت(‬
‫( برساند ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در‬ ‫ودوستان بد مانند افروزنده آتش هرگاه نخواهد به دوستش ضرري‬
‫( حتما جرقه هاي آتش باالي او باد شده ودر لباسهايش سوراخ‬ ‫( دوستش با او مينشيند‬ ‫دادن است ‪ ،‬زماني‬
‫هايي را ايجاد ميكند ‪ ،‬وياهم بوي دود و كرمي آتش اورا خسته مينمايد ‪ ،‬بهمين سان دوستان بد اخالق ‪،‬‬
‫( ‪ ،‬وب((اآلخره‬ ‫( بد ‪ ،‬و كمراهي دعوت مينمايد‬ ‫بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كارهاي‬
‫دوست خود را در هالكت مياندازد ‪.‬‬
‫خان((((دان نبــوتش‬ ‫بسر ن((((وح با بــدان بنشســــــت‬
‫كــــــــــــــــــم شد‬
‫(‬
‫بي نيكان گرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر شده ‪ ،‬هرگاه‬
‫(وا‬‫( نموده ‪ ،‬به نيكي و ايمان و تق(‬ ‫والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ‪ ،‬اطفال نيز از آنها بيروي‬
‫( ‪ ،‬بت‬ ‫( ‪ ،‬نص((راني‬ ‫( وهرگاه والدين شان يهودي‬ ‫( جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند‬ ‫عادت نموده درهنكام‬
‫( ‪ ،‬به‬ ‫( به والدين شده مانند آنها ميكردند‬
‫برست ‪ ،‬بي نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمتأثر‬
‫همين سان ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو‬
‫( كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬ ‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند‬
‫( است كه در آغاز خلقت انس((ان ‪ ،‬ابليس را از‬ ‫عناد وتكبر ‪ :‬تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني‬
‫(ود و از‬ ‫( و تكبر نم(‬‫پذيرش امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ) البقرة‪ 34 /‬ابا ورزيد‬
‫جمله كافران بود ‪.‬‬
‫(واهيم ديد‬ ‫( از كافران وبيدينان را در طول تاريخ بشريت مطالعه نماييم ‪ ،‬خ(‬ ‫هرگاه زنده گي بسياري‬
‫( شناخت‬ ‫كه ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) با وجود‬
‫( تكبر و خ(ود خ(واهي ه(اي‬ ‫شخصيت صادقانه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) دين اسالم را بخاطر‬
‫خويش انكار نمودند ‪ ،‬درزمان ساير پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ان مردمان متك((بر مي گفتند ‪ ،‬آيا‬

‫‪35‬‬
‫( ‪ ،‬جرا پيامبر( صلی اهلل علیه وس(لم ) يكي‬ ‫به اين پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) فقير ايمان بياوريم‬
‫از زعماي ما تعيين نشده ؟‬
‫(رَ لَهُمْ‬
‫(وْتُهُمْ لِتَغْفِ(‬
‫نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردكار گفت ‪( :‬وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَ(‬
‫( فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا ( من هرگاهي ايشان را دعوت‬ ‫جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ‬
‫( آمرزش نمايي ‪ ،‬انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند ‪ ،‬و ‪ ،‬خود را درلباس‬ ‫ميكنم تا ايشانرا‬
‫( با حق اصرار ميورزند ‪ ،‬بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬ ‫هاي خود ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف‬
‫( عاد بس تكبر نم((ود ند‬ ‫( فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ) اما قوم‬
‫(فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا‬
‫درزمين بدون حق ‪ ،‬و گفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫(إ َِّنهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ) اينان كساني بودند كه هرگاه برايش((ان ال إله إال اهلل‬
‫( ‪35 /‬‬ ‫گفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات‬
‫( متكبر خود را نسبت به سايرين برتر دانسته خود را قانونكذار‬ ‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي‬
‫‪ ،‬قانون دان ‪ ،‬حاكم ‪ ،‬و برتراز همه دانسته ‪ ،‬وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند ‪.‬‬
‫( ميبينند ‪ ،‬زيرا آنان تصور ميكنند كه‬ ‫‪ -6‬حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني‬
‫( كه آنجه را انسان براي‬ ‫( ‪ ،‬ولي خبرندارند‬ ‫( ميشود‬ ‫( كنند بيهوده مصرف‬ ‫هرگاه بولي را درراه خدا مصرف‬
‫(رت از‬ ‫خود مصرف ميكند ‪ ،‬ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف ميكنند باقي مانده ودرروز آخ(‬
‫هفت إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند ‪.‬‬

‫( از دين استفاده جويي هاست ‪ ،‬زي((را‬ ‫‪ -7‬حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار‬
‫(ده به طريقه‬‫(اي ذبح نش(‬‫هرگاه به مردمان بيدين گفته شود كه رشوت حرام است ‪ ،‬خوردن كوشت ه(‬
‫( خود را از جوكات دين خارج نموده وب((االي‬ ‫اسالمي حرام است ‪ ،‬گرفت ن طويانه حرام است ‪ ،‬فورا‬
‫دين مسخره كي ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -8‬عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬
‫جهل از دين‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين ‪ :‬هرگاه به تاريخ اسالم مراجعه نماييم مي((ابيم كه‬
‫( دانان‬
‫( از فيلسوفان ‪ ،‬ساينس دانان ‪ ،‬فلك دانان ‪ ،‬رياضي‬‫( ‪ ،‬حتا بسياري‬‫اكثريت مردم اسالم شناس بودند‬
‫(ات ‪،‬‬‫( از اختراع(‬‫(ياري‬‫( از دين داشتند ‪ ،‬وبس(‬‫‪ ،‬طبيبان ‪ ،‬هنرمندان ‪ ،‬شاعران ‪ ،‬اديبان معلومات وافري‬
‫(‪،‬‬‫( ‪ ،‬ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال الدين افغ((اني‬
‫گفته ها ي خويش را از اسالم ميگرفت ند ‪ ،‬فارابي ‪ ،‬البيروني‬
‫( ‪ ،‬همه وهمه دانشمندان بزرك دين اسالم بودند ‪،‬‬ ‫( ‪ ،‬سعدي ‪ ،‬مولناي روم‬ ‫ابوعلي ابن سيناي بلخي ‪ ،‬حافظ‬
‫(ده‬
‫(در در دين وعقي(‬ ‫(ان دولت آنق(‬
‫(اير كاركن(‬ ‫( دولت ‪ ،‬بادشاهان ‪ ،‬وزراء ‪ ،‬سياستمداران و س(‬ ‫رؤساي‬
‫( در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را‬ ‫معلومات داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات‬
‫( تا بين مسلمان و ساير رش((ته ها‬‫مبهوت ومتحيرساخته بود ‪ ،‬ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند‬
‫( تربيه‬
‫فاصله ايجاد كنند ‪ ،‬در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش((اكرد‬
‫(ده ء‬‫(اهم كوشش ميكردند كه حد اقل از عقي(‬ ‫(وت ميكردند وي(‬ ‫( ‪ ،‬يا آنانرا به اديان منسوخ دع(‬
‫مينمودند‬
‫(المي را‬ ‫( اس(‬‫(ورهاي‬‫(تند كه كش(‬‫اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانس(‬
‫(ود‬‫(مير) ب(‬‫(تان – بنكله ديش ‪ ،‬وكش(‬‫استعمال نمايند ‪ ،‬انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند – باكس(‬
‫( ‪ ،‬وتربيه‬‫جندين قرن مسلمانان حكومت نموده اند ‪ ،‬بناء با تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكط((رف‬
‫مسلمانان به مخالفت از دين از سوي ديگر عمل كردند ‪ ،‬ب((االي علم((اي دين كه بخش مهم جامعه را‬
‫تشكيل ميداد معاشات دولتي را قطع نمودند ‪ ،‬تا دستان شان بسوي م((ردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانند حق را‬
‫( ‪ ،‬و فرهنك اسالمي را از مك(اتب و‬ ‫( كران مضامين اخالق اسالمي ‪ ،‬قرآن شناسي‬ ‫بيان دارند ‪ ،‬استعمار‬

‫‪36‬‬
‫( مغزهاي شانرا‬ ‫( ‪ ،‬تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ‪ ،‬وآنان بتوانند‬ ‫بوهنتون ها از بين بردند‬
‫از افكار بيديني ‪ ،‬و دوري دين از تمامي ابعاد زنده گي اسالمي خالي نموده درمقابل آنانرا به پذيرش‬
‫( آماده سازند ‪ .‬آنان كوشش نموددند كه متخصص((ان اس((المي را در‬ ‫اديان منسوخ وياهم افكارالحادي‬
‫(رات و‬ ‫(رآن نش(‬ ‫(ازند ‪ ،‬و عالوه ب(‬ ‫جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنولوزي بيخبرس(‬
‫(‬
‫(وروزي‬ ‫(اينس ‪ ،‬تكن(‬ ‫(الف علم ‪ ،‬س(‬ ‫(الم مخ(‬ ‫( كه دين اس(‬ ‫اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند‬
‫( ميكند كه احكام اسالم را از خانه ه((اي ت((ان دور‬ ‫( كشور تان بيشرفت‬ ‫( جامعه است ‪ ،‬زماني‬ ‫وبيشرفت‬
‫( را به سيستم هاي غيراسالمي عيار نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را‬ ‫( ‪ ،‬وادارات دولتي‬ ‫نموده ‪ ،‬دفاتر رسمي‬
‫( هاي اسالمي‬ ‫كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد ‪ .‬بعضي ازرهبران كشور‬
‫مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( پدر تركها) ميدانست چنین احكام را باالي كش((ورخويش‬
‫تطبيق نمود كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬تا هن(وز‬
‫(‬
‫نتوانسته كه در جمله كشور هاي صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا‬
‫است ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫(مندان‬ ‫( اسالمي داشت ‪ ،‬و فاصله بزركي بين دانش(‬ ‫( اثري زيادي دركشورهاي‬ ‫اين سياست استعماري‬
‫( ايجاد شد ‪ ،‬اين فاصله سبب شد كه دو طرف از يكديگر تنفر‬ ‫( اسالمي و ساير متخصصان‬ ‫ومتخصصان‬
‫( اسالمي به‬ ‫( چنین خالفات كشورهاي‬ ‫نموده يكديگر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز‬
‫(‪.‬‬‫جنك هاي خانمانسوز ‪ ،‬ويراني ها ‪ ،‬وخرابه ها مبدل كرديد‬
‫( ها از بين‬ ‫( از كشور‬ ‫( اين فاصله را در بسياري‬ ‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك‬
‫( ‪ ،‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير بوهنتون هاي جهان اسالمي چ((نین‬ ‫( علماي ازهر شريف‬ ‫برده ‪ ،‬وامروز‬
‫( مينمايد ‪ ،‬وهرگاه اين فاصله‬ ‫( بروز بيشرفت‬ ‫فاصله ها را تاحدي از بين برده اند ‪ ،‬و كشورهايشان روز‬
‫(تين آيت‬ ‫(ان درنخس(‬ ‫(رآن عظيم الش(‬ ‫( كه ق(‬ ‫از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند‬
‫(الْقَلَمِ ‪-‬‬
‫( الْأَكْ(رَمُ‪ -‬الَّذِي عَلَّمَ بِ(‬
‫ميگويد ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‪ -‬خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‪=-‬اقْ َرأْ وَرَبُّكَ‬
‫(ون خلق‬ ‫(انرا از يك بارجه خ(‬ ‫( كه ترا خلق نمود ‪ ،‬انس(‬ ‫عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ) بخوان بنام بروردكارت‬
‫(ان انجه را‬ ‫(راي انس(‬ ‫(وخت ‪ ،‬ب(‬ ‫( است ‪ ،‬آنكه بواسطه قلم علم آم(‬ ‫نمود ‪ ،‬بخوان بروردكارت بسياركريم‬
‫نميدانست آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير) المجالة ‪11 /‬‬
‫(الم نه بلكه‬ ‫(ود را ع(‬ ‫‪ -9‬بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم خ(‬
‫معلم بيان داشته است ( إنما بعثت معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته‬
‫(نر‬‫(نر است ‪ ،‬ه(‬ ‫( ميباشد ‪ ،‬ولي معلم بودن يك ه(‬ ‫‪ ،‬وكاهي در رساندن علم خويش به ديگران ‪ ،‬ضعيف‬
‫افهام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم حقيقي كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬چنان تلقين نمايد كه‬
‫(وزش و‬ ‫(نر آم(‬ ‫(تن ه(‬ ‫( ‪ ،‬معلم با دانش(‬ ‫تمامي شاكردان با درجات مختلف فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند‬
‫(‪،‬‬‫(انند‬ ‫(اري ميرس(‬ ‫(اكردان را به فهم مطلب ي(‬ ‫( ‪ ،‬ش(‬ ‫(نري‬ ‫(الي علمي وه(‬ ‫برورش ‪ ،‬با اساليب بسيار ع(‬
‫پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) با استفاده از هم((ان حكمت ودانش((يكه‬
‫(رت‬ ‫( هج(‬ ‫(ديق‬ ‫دعوتگران حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زمان خروج از مكه مكرمه با حضرت ابوبكر ص(‬
‫نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جند سال با ده هزار انسان قران صفت دو ب(اره به مكه بر‬
‫كردد ‪ ،‬و راه حق را چنان بيان دارد كه تاريخ بشريت از بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬
‫(احت‬ ‫(ته ‪ ،‬نميتوانند دين را با فص(‬ ‫( از دعوتگران سليقه يي خوبي در دعوت نداش(‬ ‫با تأسف بسياري‬
‫وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ‪ ،‬تلويزي((ون‬
‫(ردم‬ ‫( كه صداي حق را به تمامي م(‬ ‫ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت به راه حق باشد ‪ ،‬انترنت ميتواند‬
‫( كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ‪ ،‬بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ‪،‬‬ ‫رساند ‪ ،‬كمبوتر ميتواند‬

‫‪37‬‬
‫(ليقه‬
‫( براي دعوت كردند ‪ ،‬ولي بي س(‬ ‫( كه وسايلي‬‫( ‪ ،‬حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند‬
‫فلم هاي هدفمند‬
‫(ده در‬‫(اي براكن(‬
‫( دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عصري ‪ ،‬صحبت ه(‬ ‫كي دعوتگران ‪ ،‬عدم اخالص درهنكام‬
‫( مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مط((ابق‬
‫مجالس ‪ ،‬عدم احترام به شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام‬
‫عصر‪ ،‬عدم فهم اساليب جديد دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دش((من عص((ر‪ ،‬دوري از‬
‫( كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود كه بسياري از م((ردم از‬ ‫مقتضيات عصر ‪ ،‬و ساير امورمنفي‬
‫دين كريز نمايند ‪ ( .‬ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج‬

‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-10‬‬

‫فصـل ‪:‬‬
‫تصحيح مفاهيم ومعتقدات‬
‫‪38‬‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬تصحيح معتقدات نصرانی ها ‪:‬‬


‫‪ -2‬تصحيح معتقادات يهوديان‬
‫‪ -3‬تصحيح معتقدات ملحدان‬
‫‪ -4‬تصحيح معقتدات بت پرستان‬
‫‪ -5‬تصحيح معتقدات انسان پرستان ( مشرکان )‬

‫مقدمه ء فصل‬
‫دينی را که خداوند متعال ( جل جالله ) برای انسانها از زمان حض(رت آدم ( عليه الس(الم ) تا‬
‫زمان حضرت محمد ( صلی اهلل عليه وسلم ) فرستاده است ‪ ،‬يک دين است که بنام دين مقدس اسالم‬
‫(رت آدم‬ ‫( يکتا دين اسالم است بناء حض(‬
‫ميباشد ‪ ،‬خداوند متعال اديان زيادی را نفرستاده ‪ ،‬دين خداوند‬
‫مسلمان بود ‪ ،‬حضرت موسی مسلمان بود ‪ ،‬حضرت عيسی مسلمان بود و حضرت محمد مسلمان بود‬
‫( عليهم السالم )‬
‫(وديت ‪،‬‬ ‫( مثل يه(‬‫(ري‬‫(اي ديگ(‬
‫( ‪ ،‬نامه(‬
‫تمامي پيامبرا ن الهي مردم را به اسالم دعوت ميكردند‬
‫( اند كه انسانها بعدازتغييردين حقيقي الهي ‪ ،‬براي اديان دست ساخته خ((ود‬‫مسيحيت ‪ ،‬وغيره نامهايي‬
‫( دادند ‪ ،‬هرگاه به قرآن عظيم الشان كه كت((اب الهي است نظر‬ ‫اختيار نمودند ‪ ،‬وآنرا اديان الهي قرار‬

‫‪39‬‬
‫اندازيم ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسالم بيان داشته و تمامي آنان را مسلمان گفته بلكه در‬
‫( ‪ ( :‬ما ك((ان‬ ‫( بود قرآن ميفرمايد‬‫( يا نصراني‬‫رد ادعاي آنان كه مي گفتند ابراهيم (عليه السالم) يهودي‬
‫( نبود بلکه مسلمان ب((ود ‪،‬‬ ‫ابراهيم يهوديا وال نصرانيا ولكن كان مسلما ) ابراهيم يهودی ويا نصرانی‬
‫(المين )‬ ‫قرآن کريم درمورد إبراهيم عليه السالم ميفرمايد ‪ ( :‬إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب الع(‬
‫وقتی پروردگارش برايش گفت ‪ :‬مسلمان شو ‪ ،‬گفت ‪ :‬به پروردگارعالميان اسالم آوردم ام البقرة ‪/‬‬
‫‪131‬‬
‫( مسلما والحقني‬ ‫حضرت يوسف ( عليه السالم ) دعا ميکرد ‪ ( :‬أنت ولي في الدنيا واآلخرة توفني‬
‫( تو دوست من هستی در دنيا وآخرت ‪ ،‬مرا مسلمان بميران و با صالحان ملحق‬ ‫بالصالحين ) پرودکارا‬
‫( ‪101/‬‬ ‫نما ) يوسف‬
‫( او برای‬ ‫( العلم من قبلها وكنا مسلمين)علم ازطرف‬ ‫حضرت سليمان (عليه السالم)ميفرمايد‪(:‬وأوتينا‬
‫ماداده شده وما مسلمانانيم ‪ .‬النمل ‪42/‬‬
‫(ماعيل‬ ‫(راهيم وإس(‬‫(الوا نعبد إلهك وإله آبائك إب(‬
‫(ود( ق(‬ ‫دين اوالده يعقوب ( عليه السالم) اسالم ب(‬
‫وإسحاق إلها واحدا ونحن له مسلمون ) گفتند ما خدای تو و خدای پدران ترا که ابراهيم ‪ ،‬اس((ماعيل‬
‫( ‪ .‬البقرة ‪133/‬‬ ‫( عبادات ميکنيم ‪ ،‬وما به همان خدای يکتا مسلمانيم‬ ‫واسحاق بودند‬
‫(وم إن كنتم آمنتم باهلل فعليه‬ ‫(ال موسى يا ق(‬ ‫(اب ميکند (وق(‬ ‫حضرت موسی قومش را مسلمان خط(‬
‫توكلوا إن كنتم مسلمين ) يونس ‪84/‬‬
‫حواريان حضرت عيسى مسلمان بودند ( فلما أحسن عيسى منهم الكفر قال من أنص((اري إلى اهلل‬
‫قال الحواريون نحن أنصار اهلل آمنا باهلل و أشهد بأنا مسلمون ) آل عمران ‪52/‬‬
‫ازينكه مخاطب قرآن عظيم الشان انسانها وجن است ‪ ،‬بناء دين حقيقي آن((ان ن((يز اس((الم است‬
‫( دارند ‪( :‬وَأَنَّا مِنَّا‬
‫درسوره جن خود آنها بيان ميدارند كه درميان ما مس((لمانان و سركش((ان ق((رار‬
‫( رَشَدًا ) الجن ‪14 /‬‬‫الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا‬

‫مقدمــة‬

‫مقدمــة‬
‫پیشگفـــتار‬
‫فكر‪ ،‬عقل و شناخــت‬
‫عقـل ويژه گـي خاص انسانها‬
‫قل وسيلــه تفكير وانديشــه است‬
‫أقسام تفكير وانديشـه ء انساني ‪:‬‬
‫تفكــــير ســــالـــم منجـــربــه شــناخت خالـــق حقــيقي‬
‫و حــقايق ميگردد ‪:‬‬
‫فصــل اول ‪:‬‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬

‫‪40‬‬
‫ين ضــــرورت عقلي‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫‪ -1‬ضرورت های فردي‬
‫( هاي اجتماعي‬ ‫‪ -2‬ضرورت‬
‫( هاي عالي ‪:‬‬‫‪ -3‬ضرورت‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫فصــل دوم ‪:‬د و نقطـه مهم واساسي (وجود خالق)و( شــناخت‬
‫خالق حقيقي)‬
‫داليل وجود خداوند (جل جالله)‬
‫عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫تفكردر وجود خود انسان ‪-2‬‬
‫تفكر در جهان هستي ‪.:‬‬
‫تفكر درحيوانات ‪:‬‬
‫داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫داليـل و نظـريـات دانـشمندان‬
‫درمـورد وجود خداوند‬
‫نقش حس وعقـل‬
‫درشناخـت خداوند ( جل جاللــــه) نقص دركجا استشناخت خالق حقيقي‬
‫چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)مسؤوليت انسان صرف ايمان به وجود خداوند است ‪.‬‬
‫علت گمراهي بسياري از فالسفهنتيجه بحث ‪:‬‬
‫فصــل ســوم ‪:‬‬
‫فلسفـهء يكتا پرستي ( وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫توحيد درلغت توحيد دراصطالح شرح تعريف اصطالحي ‪:‬‬
‫داليل وحدانيت اهلل (جل جالله)‬
‫داليل توحيد قرآني‬
‫داليل توحيد عقلـي ‪ :‬ايمان به (تـوحيــد) يگانگي خداوند (جل جالله)‬
‫توحــيد ربوبيت‬
‫توحيد الوهيت ( توحيد عبادت )‬
‫مفهوم كلمهء ( ال إلـه إال اهلل محمد رسول اهلل )‬

‫‪41‬‬
‫معبودان باطل‬
‫فهوم كلمه شهادت‬
‫‪ -3‬توحيد اسماء وصفات خداوند‬
‫فصــل چهارم ‪:‬‬
‫حقيقت قـضا و قـدر‬
‫وعيوب عدم ايمان به مقدرات الهی‬
‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند (جل جالله)وعلم انسانمكلفيت انسان ‪:‬‬
‫‪ -3‬مفهوم قضا وقدر ‪ -2:‬عدم تأثيركفراجباري ‪:‬‬
‫در موضوع قضا وقدر اين نقاط اساسي ميباشد ‪:‬‬
‫فوائد إيمان به قضا وقدر‬
‫عالمت انسان جنتــي‬
‫عالمت انسان دوزخي‬
‫وسيلهء نجات از شيطان‬
‫غيب مخصوص اهلل ( جل جالله ) است‬
‫فال بين هاييكه ادعاي غيب ميكنند كافرند‬
‫ارتباط جادوگران وفال بين ها با شيطان‬

‫فهرست موضوعات ( خدا شناسي )‬


‫مقــدمــه‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ -2‬بيشكفتار‬
‫فصــل اول ‪ :‬ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت هاي انسان‬
‫( ضرورت هاي فردي ‪ ،‬ضرورت هاي اجتماعي ‪ ،‬ضرورت هاي عالي)‬
‫نيازمندي انسان به دين بخش فردي‬ ‫‪-1‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مادي‬
‫ب‪ :‬در بخش معنوي‬
‫‪ - 2‬نيازمندي هاي انسان در بخش اجتماعي ‪.‬‬
‫‪ -3‬نيازمندي هاي انسان در بخش عالـي‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬

‫‪42‬‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫( (وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي)‬ ‫فصــل دوم ‪ :‬دو نقطـه مهم واساسي‬
‫داليل وجود خداوند‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ -2‬عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫‪ -3‬داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫‪ -4‬داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي‬
‫داليل و نظريات دانشمندان‪.‬‬ ‫الف ‪:‬‬
‫داليل تفكر در مخلوقات وموجودات ‪.‬‬ ‫ب ‪:‬‬
‫نقش حس وعقل در شناخت خداوند ‪.‬‬ ‫ج ‪:‬‬
‫نقش فطرت سلیم در شناخت پروردگار ‪.‬‬ ‫د ‪:‬‬

‫شناخت خالق حقيقي‬ ‫‪-5‬‬


‫‪ -6‬چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)‬
‫فصــل ســوم ‪ :‬وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫فصــل جهارم ‪ :‬إيمان اسالم وشرائط ايمان حقيقي‬
‫ـ ( ال إله إال اللــه )‬
‫الف ‪ :‬مفهوم‬
‫ـ كلمـه ء شهادت‬ ‫ب ‪ :‬مفهوم‬
‫ج ‪ :‬محبت اللـه (جل جالله)‬
‫د ‪ :‬صفات اللـه (جل جالله) ( ج)‬
‫فصل بنجم شرك و كفــر‬ ‫‪-2‬‬
‫الف ‪ :‬اسباب ( انكار‪ -‬استهزاء به دين – دشنام دين )‬
‫ب ‪ :‬شرك‬
‫ج ‪ :‬ريا ومفاهيم آن‬

‫‪43‬‬
‫سواالت بخش عقل‬
‫(‪.‬‬
‫( ميان عقل وشعور را ضمن مثال واضح سازيد‬ ‫سوال اول ‪ :‬فرق‬
‫( جهان چيست ‪ ،‬با مثال بيان سازيد ‪.‬‬ ‫سوال دوم ‪ :‬تاثير عقل وشعور در ساختمان وپيشرفت‬
‫( وتربيه مناسب رشد نمايد ‪ ،‬با مثال بيان داريد‪.‬‬
‫سوال سوم ‪ :‬آيا عقل ميتواند با پرورش وتعليم‬
‫سوال چهارم ‪ :‬چرا قرآن عظيم الشان مردمان بيدين را ( ال يشعرون ) بيان داشته است؟‬
‫( اين سه عبارت قرآنی نظر تانرا بنويسيد ( افال تعقلون ) چرا عقل ت((انرا به‬ ‫سوال پنجم ‪ :‬درمورد‬
‫( ؟ ‪( -‬أفال تتفكرون) چرا فكر نميكنيد ؟‬ ‫( ؟ ( أفال تتذكرون) چرا به ياد نمي آوريد‬ ‫كار نمياندازيد‬
‫؟‬
‫( وکورکورانه از نياک((ان چه ت((اثيری‬ ‫( س((طحي‬ ‫( عقل ودانش ‪ ،‬وپيروی‬ ‫سوال ششم ‪ :‬عدم استخدام‬
‫درشخصيت انسان مينمايد ؟‬

‫(ای چی‬ ‫( وراديويي ‪ ،‬اجتماع ‪ ،‬فاميل وعادات ورواج ه(‬ ‫سوال هفتم ‪ :‬برنامه هاي مختلف تلويزيوني‬
‫تاثيری در شخصيت عقلی وفکری انسان دارد ؟‬
‫سوال هشتم ‪ :‬چرا يک طفل کوچک يک دانشمند بزرگ را مسلمان ساخت ؟‬
‫( درين زمينه‬
‫(رآنی‬‫(ال دارد ؟ توجيه ق(‬
‫( درشخصيت اطف(‬ ‫( الفاظ منفی چی تاثيری‬
‫سوال نهم ‪ :‬استخدام‬
‫چيست ؟‬
‫( درشناخت خالق وجهان دارد ؟‬ ‫سوال دهم ‪ :‬تفکير سالم چی تاثيری‬
‫( ايمان چيست ؟‬‫( الهي وقواعد‬
‫( بسياري ازمردمان ازاحكام‬ ‫سوال ‪ :11‬علت سرپيچي‬
‫( در شخصيت اطفال دارد ؟‬ ‫سوال ‪ :12‬آلوده گي اخالقي زنده گي خانواده چی تاثيری‬
‫( رخ‬‫سوال ‪ :13‬هرگاه تفكير تابع هوا وهوس خود وياهم تسليم افكار ديگ((ران نمايد چی ت((اثيری‬
‫خواهد ‪ ،‬با مثال واضح سازيد ‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫( قرض((اوی را درين‬
‫سوال ‪ :14‬انسان بيدين مانند ‪ ،‬وجامعه بيدين مانند چی بوده ؟ نظر دکت((ور‬
‫زمينه بيان داريد ‪.‬‬

‫سواالت ضرورت انسان به دين‬


‫(‪.‬‬
‫سوال ‪ :1‬انسان چند نوع ضرورت دارد با مثال واضح سازيد‬
‫سوال ‪ : 2‬ضرورت انسان دربخش مادی ومعنوی وجود انسان چگونه بود ه ضمن مثال بيان داريد‬
‫‪.‬‬
‫سوال ‪ : 3‬ضرورت انسان دربخش اجتماعی ( فاميل – قانون – وجامعه ) چيست ضمن مثال بيان‬
‫داريد ‪.‬‬
‫( را با ذکر مثالها تحليل نماييد ‪.‬‬
‫سوال ‪ :4‬ضرورت انسان دربخش عالی چيست ‪ ،‬موضوع‬
‫سوال ‪ : 5‬نسبت بعضی از مخلوقات به خداوند ‪ ،‬مثل روح خدا ‪ ،‬خانه خدا ‪ ،‬بنده خدا چگونه تحليل‬
‫ميگردد ؟‬
‫سوال ‪ : 6‬ويژه گی انسان را کدام نقاط نهفته است ؟‬
‫سواالت فصل سوم ‪:‬‬
‫نواقص توحيد ده است ‪:‬‬
‫شرک با اهلل درعبادت‬ ‫‪-1‬‬
‫( من است ‪.‬‬ ‫به سوی غيرا هلل توجه وتضرع کردن به اين اعتقاد که اين واسطه وسفارشی‬ ‫‪-2‬‬
‫شک کردن در کفر مشرک‬ ‫‪-3‬‬
‫( سنت نبی کريم کاميابی وبهبودی ديدن‬ ‫درخالف ورزی‬ ‫‪-4‬‬
‫استهزاء وتحقير کدام سنت نبی کريم ( صلی اهلل عليه وسلم )‬ ‫‪-5‬‬
‫بد بينی وبغض با سنت نبی کريم‬ ‫‪-6‬‬
‫جادو وسحرکردن‬ ‫‪-7‬‬
‫( وخالف مسلمانان‬ ‫اعانت وهمکاری با کفار ومشرکين درضرر‬ ‫‪-8‬‬
‫( جايزاست ‪.‬‬ ‫عقيده به آزادی درخروج ازشريعت‬ ‫‪-9‬‬
‫‪ -10‬اعراض وروگردانی درقانون اهلل ( جل جالله ) داليل امام اعظم ابی حنيفه درعقايد ص ‪:‬‬
‫‪51‬‬

‫فصـل ‪:‬‬

‫‪45‬‬
‫ايمان ونقش آن‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫اإليمان‬
‫اإليمان باهلل‬ ‫‪-1‬‬
‫ألف ‪ :‬وجوب معرفة اهلل و توحيده‬
‫ب ‪ :‬وجوب اإليمان باهلل‬
‫ج ‪ :‬التوكل على اهلل عز وجل‬
‫د ‪ :‬الخوف من اهلل عزوجل‬
‫هـ ‪ :‬محبة اهلل من اإليمان‬
‫و ‪ :‬لقاء اهلل من اإليمان‬
‫ز ‪ :‬ما يذكر في الذات و النعوت‬
‫ح ‪ :‬ما يذكر في أسماء اهلل‬
‫اإليمان بالمالئكة‬ ‫‪-2‬‬
‫اإليمان بالرسل‬ ‫‪-3‬‬
‫اإليمان بالكتب‬ ‫‪-4‬‬
‫اإليمان باليوم اآلخر‬ ‫‪-5‬‬
‫اإليمان بالقدر خيره وشره‬ ‫‪-6‬‬
‫اإليمان بالجن‬ ‫‪-7‬‬
‫نواقض اإليمان‬
‫الشرك‬ ‫‪-1‬‬
‫الكفر‬ ‫‪-2‬‬
‫النفاق‬ ‫‪-3‬‬
‫االبتداع في الدين‬ ‫‪-4‬‬
‫السحـــر‬ ‫‪-5‬‬

‫‪46‬‬
:

47
‫فصـل ‪:‬‬
‫‪--‬‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫‪48‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ايمان به فرشته گان‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪-1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ايمان به فرشته گان‬


‫آمنت باهلل ومالئکته ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد ‪ ،‬زيرا قرآن عظيم الش((ان ميفرمايد ‪( :‬کل‬
‫آمن باهلل ومالئگته وکتبه ورسله )‬
‫( مختلفی مش((غول‬ ‫( اند که به وظايف‬
‫( اند ‪ ،‬آنان مانند عسکران وسپاهيانی‬
‫فرشته ها مخلوقات خداوند‬
‫اند ‪.‬‬

‫مشکالت انسان‬
‫(رت‬
‫(ات با حض(‬ ‫(رگ و مالق(‬ ‫انسان مشکالت زيادی دارد ومهمترين اين مشکالت رسيدن وقت م(‬
‫جبريل (عليه السالم) ميباشد ‪ ،‬زيرا مرگ ناگهان ميايد وحضرت نبی کريم (ص((لی اهلل عليه وس((لم ) ميفرمايد ‪:‬الموت‬
‫( العمل ‪ .‬مرگ ناگهان ميايد وقبرهم صندوقچهء اعمال انسان است ‪.‬‬ ‫ياتی بغتة والقبر صندوق‬

‫‪49‬‬
‫اين انسان نميداند چی وقت ميميرد ‪ ،‬مصيرش به کجاست ‪ ،‬مجبوراست درمدت زن((ده گی و وقت‬
‫( است که انسان با حض((رت‬ ‫مرگ خويش به قضای الهی تسليم گردد ‪ ،‬آنچه بسياررنج آورست ‪ ،‬وقتی‬
‫( جوانی پالنهای طويلی داش((ته‬‫عزرائيل (عليه السالم) درحال غفلت وبی پروايی مالقات نمايد ‪ ،‬او درهنگام‬
‫( هم پالنهای‬
‫باشد ‪ ،‬و اميد وار سفرهای زياد درجها ن باشد ‪ ،‬هزاران پالن وبرنامه ‪ ،‬شايد مثبت وشايد‬
‫( دنيا ‪،‬‬
‫( مشکالت ‪ ،‬تنها به فکرمش((کالت‬ ‫( و استراحت ‪ ،‬بيخبرازبسياری‬ ‫شوم ومنفی ‪ ،‬هزاران سرگرمی‬
‫( است که به‬‫(ايی‬
‫(وان زيب(‬
‫برای زنده گی هزارساله فکرنمودن ‪ ،‬زنده گی دنيا ‪ ،‬به فکری که اين دنيا ج(‬
‫همان سان لذت دارد که تصورميشود ‪ ،‬ولی بی خبرازينکه اين دنيا مانند کمپ((يری است که ه((زاران‬
‫جوان را باطاهرآراسته و وچهرهء ساختگی اش فريب داده است ‪ ،‬درتمام افکاروتص((ورات ‪ ،‬دربين‬
‫هزاران پالن وبرنامه ‪ ،‬درميان همه دوستان وعزيران ‪ ،‬باهمه طراوت وزيبايی ‪ ،‬باهمه جمال ظرافت‬
‫زبان ‪ ،‬باهمه وهمه ‪......‬‬
‫وناگهان‬
‫(‪.‬‬‫ناگهان حضرت عزرائيل او را توقف دهد وبرايش ازمرگش خبردهد‬
‫السالم عليکم‬
‫سالم ‪ ،‬صبح بخير‬
‫السالم عليکم ورحمة اهلل‬
‫( وچی ميخواهيد ؟‬ ‫شما کيستيد‬
‫من !!!!!!!!!!‬
‫بلی شما !!!!!! شما کيستيد وچرا درين وقت مزاحمت ميکنيد ؟ واه !!!! اين شکل !!! شما چهرهء‬
‫عجيبی داريد ‪....‬‬
‫من عزراييل هستم‬
‫عزرائيل ‪ ،‬عزرائيل ‪ ،‬کدام عزرائيل ‪ ،‬اين نامی است بسيار نا مانونس !!!‬
‫عررائيل يعنی ملک الموت ‪ ،‬فرشتهء مرگ !!!!‬
‫( ؟؟؟‬
‫وای ‪ ،‬خدايا! الهی !! يا رب !! چی ميشنوم !!! فرشته ء مرگ ‪ ،‬به اين چهره وصورت‬
‫بلی ‪ .‬فرشتهء مرگ ‪ ،‬پيامر آور مرگ ‪.‬‬
‫(؟‬ ‫چی ميخواهيد‬
‫ميخواهم روح شما را قبض کنم ‪.‬‬
‫کدام روح ؟‬
‫( شما است ‪ ،‬وشما منحيث يک انسان زنده هستيد ‪.‬‬ ‫آنچه دروجود‬
‫برای چی ؟‬
‫برای اينکه عمرشما تمام شده است ‪.‬‬
‫چرا تمام شده ؟‬
‫در دوسيه های عمرسنجی بنده گان ‪ ،‬برای شما تا همين لحظه نوشته شده بود ‪.‬‬
‫همين لحظه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‬
‫بلی!!!!‬
‫اکنون بايد اين جهان را ترک کنم ؟‬
‫بلی هم اکنون ‪.‬‬
‫فاميلم ‪ ،‬اموالم ‪ ،‬برادرانم ‪ ،‬خانمم ‪ ،‬دوستانم ‪ ،‬اوالدهايم ‪.‬‬
‫همه با شما وداع خواهند کرد ‪ ،‬و با دست خود ‪ ،‬شما را به خاک خواهند سپرد ‪.‬‬
‫بخاک ؟؟‬

‫‪50‬‬
‫بلی بخاک !!‬
‫منظورت در زير زمين ؟‬
‫( زمين ‪ ،‬دريک گودال ‪ ،‬دريک خرابه ‪ ،‬دريک جای تنهايِی ‪.‬‬ ‫بلی درزير‬
‫(‪.‬‬‫نخيـــر‬
‫( بزرگی را نهند ‪ ،‬وسوراخ های آنرا کامال ببندند ‪.‬‬ ‫دوستانت برسرت سنگهای‬
‫چـرا ‪ ،‬به چی جرمی ؟‬
‫به جرم غفلت وبی خبری ‪.‬‬
‫ازچی ؟‬
‫ازعاقبت انسان ‪ ،‬ازعاقبت خود ‪ ،‬ازعاقبت زنده گی ‪.‬‬
‫مرگ من ازين عاقبت خبری نداشتم ‪.‬‬
‫( ‪ ،‬فالن سکته نمود ‪ ،‬فالن کشته شد‪ ،‬فالن م((ريض در‬ ‫( فالن مرد ‪ ،‬فالن را موترزد‬ ‫چند بار شنيدی‬
‫راه جان داد ‪ ،‬فالن پادشاه وفات نمود ‪ ،‬نشنيدی ؟‬
‫شنيدم ‪.‬‬
‫ولی چی کردی ؟‬
‫( را قناعت دهيد ‪.‬‬‫( دوستانم‬‫ممکن نيست دوستانم ‪ ،‬مرا ترک کنند ‪ ،‬ممکن نيست شما بتوانيد‬
‫من يکبار روح شما را ميگيرم !! سپس خود ببينيد ‪.‬‬
‫آرزو هايم ‪ ،‬اميد هايم ‪ ،‬برنامه هايم ‪ ،‬پالن هايم ‪.‬‬
‫همه را وداع کنيد ‪.‬‬
‫( داشته باشم ‪.‬‬‫آيا ممکن نيست فرصتی‬
‫( دادن کارمن نيست ‪.‬‬ ‫( همين است ‪ ،‬فرصت‬ ‫من بنده ام و ماموريتم‬
‫چرا ؟؟؟‬
‫فرصت تان ختم شده وعمرتان به پايان رسيده است‬
‫( اضافه ازهفتاد ويا‬
‫مگر پدر کالم تاکنون زنده است ‪ ،‬هشتاد ساله ‪ ،‬پدرم پنجاه وپنج ساله مادرکالنم‬
‫( باشد ‪.‬‬
‫شايد هم هشتاد ونود‬
‫(‪.‬‬‫مرگ پير وجوان را نميشناسد‬
‫ميخواهم مثل آنان باشم ‪.‬‬
‫( را اجلی است ‪.‬‬ ‫هرکسی را وقتی وهرنفسی‬
‫چرا من ؟‬
‫زنده گی شما ختم است ‪ .‬نوبت زنده گی شما تمام شده است ‪ ،‬فرصت شما همين سالهای کوتاه بود‬
‫‪.‬‬
‫من درين مدت فکری از مرگ نکرده بودم ‪.‬‬
‫(‪.‬‬‫( ‪ .‬وشايد باداشتن فرصت يک قرن هم فکر نميکرديد‬ ‫شما ربع قرن فکر نکرديد‬
‫تمامی عمرم ‪ 25‬سال‬
‫( وچند دقيقه وچند ثانيه‬ ‫‪ 25‬سال و سه ماه و چند روز‬
‫نخير من گمان نميکنم ‪.‬‬
‫( کنيد ‪.‬‬
‫شما باور‬
‫من خواب هستم واين يک حقيقت نيست ‪.‬‬
‫اين يک حقيقت است ‪.‬‬
‫کدام حقيقت ؟‬

‫‪51‬‬
‫حقيقت زنده گی آخرت !!‬
‫بدون برگشت ؟ ؟؟؟‬
‫بدون برگشت ‪.‬‬
‫(هرت‬ ‫(وانی است ‪ ،‬وقت ش(‬ ‫(ذت وج(‬ ‫( ‪ ،‬اکنون وقت ل(‬‫( توبه کنم ‪ ،‬نمازبخوانم‬‫فکرميکردم ‪ ،‬درپيری‬
‫( زيبايی وتن آرايی است ؟؟‬ ‫وآرامش است ‪ ،‬وقتی‬
‫(‪ 14‬سال قبل فرض شده بود ‪ 14 .‬سال غفلت !!! ‪ 14‬سال بی توجهی کافی است‬ ‫باالی شما نمازاز‬
‫‪.‬‬
‫آيا اکنون امکان فرصت توبه نيست ؟‬
‫نخير !!‬
‫نمازخواندن ؟؟؟‬
‫نخير ‪.‬‬
‫عبادت !!!‬
‫نخير ‪.‬‬
‫اعمال باقيمانده ام ‪ .‬مسووليت هايم که بردوشم باقی است ومن انجام نداده ام ‪.‬‬
‫مشکل نيست نماز هاي تانرا در پل صراط خواهيد خواند ‪.‬‬
‫چطور با چی کيفيت ؟‬
‫کيفيت مجهول است ‪.‬‬
‫( حسابات تانرا درآنجا خواهيد‬ ‫( ‪ ،‬وتمامی‬‫( درآنجا خواند ميشود‬‫نمازهای قضايی ‪ ،‬روزه های قضايی‬
‫داد‪.‬‬
‫( تان نيز درآنجا محاسبه خواهد شد ‪.‬‬ ‫مسووليت حالل وحرام‬
‫(‪.‬‬ ‫وقتـــم ‪ ،‬فرصتم‬
‫( داديد ‪.‬‬
‫( تانرا از دست داديد ‪ ،‬وقت زياد داشتيد ‪ ،‬وهرلحظه را بدون فکرازدست‬ ‫شما فرصت‬
‫( بی وقت است ‪.‬‬ ‫ولی مالقات با شما تصادفا‬
‫( درزنده گی وجود ندارد همه حقيقت هاست ‪ ،‬ولی وقتی‬ ‫( نيست ‪ ،‬تصادف‬ ‫دردنيا هيچ چيزی تصادفی‬
‫(ز!!!‬‫(ادف است ؟ هرگ(‬ ‫(ده گی تص(‬ ‫( ‪ ،‬آيا زن(‬
‫(ادف ميناميد‬‫نميخواهيد حقيقت را درک نماييد ‪ ،‬آنرا تص(‬
‫(؟‬‫( تصادف است ؟ هرگز!!! ‪ ،‬اجل تصادف است ؟ کدام تصادف‬ ‫روزوشب‬
‫مرگ حقيقت است ؟؟‬
‫بلی‬
‫( ‪ ،‬درجوانی ‪ ،‬درايام بی توجهی ؟؟؟‬ ‫مرگ ناگهانی‬
‫( العمل ) ؟‬
‫( که ميگفت ‪(:‬الموت يأتی بغتة والقبرصندوق‬ ‫( نشنيده بوديد‬‫آيا سخنان پيامبرتانرا‬
‫( صندوقچهء اعمال است‬ ‫مرگ ناگهان ميايد وقبرهم‬
‫مرگ‬
‫بلی مرگ‬
‫ناگهان‬
‫بلی ناگهان‬
‫قبر‬
‫( اعمال !!!!‬ ‫بلی قبر!!!! صندوق‬
‫بعد ازشما با کی ؟‬
‫باخانهء تاريک وتنگ ‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫چـرا ؟‬
‫( ميکنند ‪.‬‬
‫دوستانت آن خانه را برايت ترتيب وتنظيم‬
‫مانند ديگران با کفن ؟؟؟‬
‫البته‬
‫سپس ؟؟؟‬
‫با منکرونکير !!!‬
‫سپس همسفری با هزارسالگان‬
‫سپس قيامت و مالمتی ‪ ،‬سوال و جواب !!! حساب وکتاب !‬
‫برايم چند سال فرصت دهيد ‪.‬‬
‫ممکن نيست ‪.‬‬
‫چند ماهی ‪.‬‬
‫ممکن نيست ‪.‬‬
‫چند هفته ‪.‬‬
‫ممکن نيست‬
‫(‪.‬‬
‫( عمل نيک ميخواهم‬ ‫( ‪ ،‬آرامش نميخواهم ‪ ،‬صرف فرصت‬ ‫راحت نميخواهم‬
‫نميتوانم ‪.‬‬
‫( قيامت ‪ ،‬برای سوال وجواب ‪ ،‬ب((رای روز‬ ‫( ميخواهم برای روز‬ ‫( ‪ ،‬صرف‬ ‫دستت را ازگلويم بردارد‬
‫بازپرس ‪ ،‬ميخواهم کاری کنم ‪ ،‬فرصتی ‪ ،‬فقط برای عمل وعبادت ‪ ،‬برای طاعت وتوبه ‪ ،‬برای ندامت‬
‫(‬
‫وپشيمانی‬
‫فرصت ختم است !!!!‬
‫(‬
‫چند روزی‬
‫( ‪ ،‬نه شبی ‪ ،‬نه ساعتی وحتا نه دقيقه ای !!!‬ ‫نه روزی‬
‫( إذا جاء اجلهم فاليستأخرون ساعة وال يستقدمون ) هرگاه اجل شان بيايد يک س((اعتی هم تق((ديم‬
‫(‪.‬‬‫وتأخير نميشود‬
‫ختم زنده گی‬
‫ختم لذت ها‬
‫( ها‬
‫ختم فرصت‬
‫ختم توبه ها‬
‫وا خدای من !! چی ميکردم ‪ ،‬يک دوستی هم نداشتم که برايم از چنين ساعتی خبردهد ‪ ،‬چی کنم ؟‬
‫( کردند ‪ ،‬همه مرا درگناهان ياری کردند ‪....‬‬ ‫( هايم تشويق‬
‫( ‪ ،‬همه مرا دربدی‬ ‫همه با من خيانت کردند‬
‫همه وهمه وهمه‬
‫رهايم کن‬
‫( کل نفس ذائقـة الموت )‬
‫مهلتم ده‬
‫( کل شیء هالک اال وجهه )‬
‫(‪،‬‬‫( ‪ ،‬الهی تشنه ام ‪ ،‬آب ميخواهم ‪ ،‬الهی ح((يرانم‬ ‫الهی نفسم تنگ ميشود ‪ ،‬الهی دهانم خشک ميشود‬
‫( ‪ ،‬رهايم کن ‪.‬‬ ‫دستت بردار‬
‫واه دنيا ‪ ،‬واه دنيا ‪ ،‬واه دنيا ‪.‬‬
‫( يوم يفرالمرء من أخيه وامه وابيه وصاحبته واخيه ‪ ،‬لک امرء منهم يومئذ شأن يغنيه )‬

‫‪53‬‬
‫( فرار نمايد‬
‫( مادر‪ ،‬پدر‪ ،‬خانم وبرادرش‬
‫روزيکه انسان ازبرادر‪،‬‬

‫‪54‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ايمان به کتابهای آسمانی‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ايمان به کتابهای آسمانی‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبـه ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪55‬‬
‫فصـل ‪:‬‬

‫‪56‬‬
‫ايمان به تمامی پيامبران‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ايمان به تمامی پيامبران‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪57‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ايمان به معاد ( روز آخرت )‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ايمان به روز رستاخيز( روزقيامت )‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪59‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ايمان به قضا وقدر‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬

‫‪60‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ايمان به قضا وقدرالهی‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر والقدرخيره وشره من اهلل تعالی ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪61‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ايمان به زنده شدن بعد ازمرگ‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫‪62‬‬
‫ايمان به زنده شدن بعد ازمرگ‬
‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر والقدرخيره وشره من اهلل تعالی‬
‫والبعث بعد الموت ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪63‬‬
64
‫مجرمان چگونه دعوتكران راه حق را آسيب ميرسانند ؟‬
‫( كه هر دع((وتكر راه حق به يك‬ ‫( دقيق متوجه شويم ميابيـم‬ ‫هركاه به آيات قرآني بصورت‬
‫(‪،‬‬ ‫(ذيرد‬
‫( ميب(‬ ‫(ورت‬ ‫(بر از دين ص(‬ ‫(خاص بيخ(‬ ‫( اش(‬ ‫( كه اين مشاكل توسط‬ ‫سلسله مشكالت روبرو ميكردد‬
‫( تاخت و تاز بيخردان‬ ‫( كه مسلمان مخلص هميشه مورد‬ ‫دانشمندان اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند‬
‫( دارد كه‬ ‫(ايحي‬ ‫( نص(‬ ‫(دش‬ ‫( همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزن(‬ ‫( و روي‬ ‫قرار ميكيرد‬
‫(‬
‫( ‪ ،‬تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ‪ ،‬حضرتش‬ ‫قرآن عظيم الشان نصيحت هاي او را نقل مينمايد‬
‫(زْمِ‬
‫(كَ مِنْ عَ(‬
‫عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِ(‬
‫( وَانْهَ َ‬
‫ميفرمايد (يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ‬
‫الْأُمُورِ) لقمان ‪ 17/‬اي بسرم ‪ ،‬نماز را ادا نما ‪ ،‬و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از ب((دي ها منع‬
‫نما و در مصيبت هاييكه متوجه ات ميشود صبر نما ‪ ،‬اين است عزم را سخ در امور ‪.‬‬
‫( كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نمود تا بعد از دعوت به‬ ‫علماي اسالم ميبرسند‬
‫راه حق در مصيبت ها صبر نمايد ‪ ،‬و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص((يبتي‬
‫(اك نعبد ) در‬ ‫( ميكويد كه بعد از ( إي(‬ ‫(ري‬ ‫( ديك(‬ ‫( كه الزم است صبر اختيار نمايد ‪ .‬دانشمند‬ ‫مبتال ميكردد‬

‫‪65‬‬
‫نماز هاي خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم ‪ ،‬زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي‬
‫(‬
‫( (جل جالله ) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد‬ ‫در قبال دارد كه انسان با استعانت و كمك خداوند‬
‫‪.‬‬
‫ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ‪ ( :‬دعوت كننده به نيكي ها و منع كننده از بدي حتما‬
‫ضرري را متقبل ميكردد ‪ ،‬بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود ‪.‬‬
‫نوعيت اذيت‬
‫آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و م((ردم را به نيكي ها دع((وت ميكنند ‪ ،‬به يك سلس((له از‬
‫مصيبت ها و رنج ها مبتال ميكردد كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا جنين تعريف نموده است ‪:‬‬
‫( كَانُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا‬
‫‪ ( -1‬خنده و استهزاء نمودن ) ‪ :‬خداوند متعال ميفرمايد ‪ ( :‬إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا‬
‫(راي‬ ‫(ان است كه ب(‬ ‫(ده ميكنند ‪ ،‬اين برنامه مجرم(‬ ‫يَضْحَكُونَ ) المطففين ‪ 29/‬مجرمان بر مؤمنان خن(‬
‫ضعيف ساختن مؤمنان آنها را به مسخره كرفته و بر آنان ميخندند ‪.‬‬
‫‪ -2‬غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با اشارات و لمز وغز‬
‫( كنايات بر مؤمنان ضرر ميرسانند ( و َإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ) المطففين‪ 30 /‬هرك((اه بر‬ ‫و استخدام‬
‫(‪.‬‬‫مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند‬
‫(ان از‬ ‫(دن با بقيه مجرم(‬ ‫(ادت دارند كه با يكجا ش(‬ ‫‪ -3‬برمؤمنان فكاهي كفتن ‪ :‬مردمان مجرم ع(‬
‫( خود قرار ميدهند و بر آنان فكاهي‬ ‫( و نيشخند‬ ‫جمالت استهزاء آميز كار كرفته مؤمنان را مورد ريشخند‬
‫ميكويند و ميخندند ‪ ،‬خداوند () ميفرمايد ‪ ( :‬وَإِذَا انقَلَبُ((وا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ((وا فَكِهِينَ ) المطففين ‪ 31/‬و‬
‫( به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند‬ ‫( كسان خود باز كردند‬ ‫جون از حضور محفل مؤمنان بسوي‬
‫‪.‬‬
‫(ان‬ ‫(ان اينست كه مؤمن(‬ ‫(ودن ‪ :‬برنامه ديكر مجرم(‬ ‫‪ -4‬نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نم(‬
‫حقيقي را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديكران ميكويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت‬
‫( قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين‪ 32 /‬و جون مؤمنان‬ ‫( () ميفرمايد ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ‬
‫( ‪ ،‬خداوند‬
‫خبر ندارند‬
‫( ‪ :‬ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند ‪.‬‬ ‫را ببينند كويند‬

‫(اريخ‬
‫(ول ت(‬ ‫(ان هميشه و در ط(‬
‫( كه برنامه مجرم(‬ ‫قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد‬
‫( ها ‪ ،‬اشارات كنايه آميز ‪ ،‬فك((اهي كفتن ‪ ،‬و مؤمن((ان را‬
‫حيات بشر همين بوده كه با خنده ها ‪ ،‬نيشخند‬
‫منحرف و كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند ‪ .‬و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و‬
‫( را با نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند ‪.‬‬‫يكتا برستي‬

‫‪66‬‬
‫فصـل ‪:‬‬
‫ـ عقيده اسالمـی‬
‫امور مخالف‬

‫‪67‬‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫ياد كرفتن جادو‬


‫ياد كرفتن جادو حرام و هركاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هركاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫( باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز‬
‫هركاه رد جادو با وسايل غير مشروع‬
‫ميدانند ‪.‬‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫( ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام‬
‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫بند نمودن نظربند‬


‫(لم ) ( إن‬‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وس(‬
‫الرقى و التمائم و التولة شرك )‬
‫( اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال ‪ :‬من تعلق تميمة فال أتم‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي‬
‫اهلل له ‪ ،‬و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )‬

‫‪68‬‬
‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و مرض در ك((ردن و يا باربند‬
‫( المرأة المسلمة‬
‫اطفال آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى‬
‫‪.‬‬
‫شوم كرفتن بعضي از روز ها ماه و عدد ها‬
‫( از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك و بعضي ها هم‬ ‫سؤال ‪ :‬بعضي‬
‫بعضي روزها را شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم )‬
‫( و مسلم ‪.‬‬
‫ميفرمايد ( ال عدوى و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري‬
‫همجنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه را شوم ميدانستند و نكاح نمودن در شهر شوال را ن((يز‬
‫(لى اهلل‬
‫( رسول اهلل ( ص(‬
‫شوم ميدانستند ‪ ،‬و حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميكويد ‪ :‬تزوجني‬
‫( المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن ابراهيم‬
‫عليه وسلم ) في شهر شوال فمن كان عنده أحظى مني ) فتاوى‬
‫الشيخ و ديكران ‪ ،‬حمعية احياء التراث االسالمي ‪1/133 ،‬‬
‫استخفاف و استهزاء به دين‬
‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميكويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به‬
‫استهزاء و مسخره ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا‬
‫قد كفرتم بعد ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫(امبر‬
‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪ ،‬و مسخره كي به خدا و پي(‬
‫كفريست كه انسان را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى المرأة المسلمه‬

‫فقه نمودن باالي اعضاي فاميل عبادت است‬

‫عدِيُّ بْنُ ثَابِتٍ قَا َ‬


‫ل‬ ‫( آمده است ‪ :‬حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ أَخْبَرَنِي َ‬ ‫درصحيح بخاري‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِذَا أَنْفَقَ الرَّجُ (لُ عَلَى أَهْلِ (هِ‬
‫عنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫( َ‬
‫عنْ أَبِي مَسْعُودٍ‬
‫سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ يَزِيدَ َ‬
‫يَحْتَسِبُهَا فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ‬
‫اإليمان‬
‫اإليمان باهلل‬ ‫‪-8‬‬
‫ألف ‪ :‬وجوب معرفة اهلل و توحيده‬
‫ب ‪ :‬وجوب اإليمان باهلل‬
‫ج ‪ :‬التوكل على اهلل عز وجل‬
‫د ‪ :‬الخوف من اهلل عزوجل‬
‫هـ ‪ :‬محبة اهلل من اإليمان‬
‫و ‪ :‬لقاء اهلل من اإليمان‬
‫ز ‪ :‬ما يذكر في الذات و النعوت‬
‫ح ‪ :‬ما يذكر في أسماء اهلل‬
‫اإليمان بالمالئكة‬ ‫‪-9‬‬

‫‪69‬‬
‫اإليمان بالرسل‬ ‫‪-10‬‬
‫اإليمان بالكتب‬ ‫‪-11‬‬
‫( اآلخر‬
‫اإليمان باليوم‬ ‫‪-12‬‬
‫اإليمان بالقدر خيره وشره‬ ‫‪-13‬‬
‫اإليمان بالجن‬ ‫‪-14‬‬
‫نواقض اإليمان‬
‫الشرك‬ ‫‪-6‬‬
‫الكفر‬ ‫‪-7‬‬
‫النفاق‬ ‫‪-8‬‬
‫االبتداع في الدين‬ ‫‪-9‬‬
‫(‬
‫السحـــر‬ ‫‪-10‬‬

‫امتيازات دين‬
‫دين قدسيت دارد‬ ‫‪-1‬‬
‫همراه با فطرت است‬ ‫‪-2‬‬
‫جامـع است ‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫غرايز وهوس ها در دين كار نرفته است‬ ‫‪-4‬‬

‫(‪،‬‬
‫( حق كوساله را بايد بكزاري‬
‫( شير ميدوشي‬
‫مراعات عدالت حتي بين حيوانها ‪ ،‬مثال وقتي‬

‫‪70‬‬
‫( لباس احكام زياد دارد‬
‫درمورد‬

‫( ‪ ،‬جطوربا فقير م‬
‫انكيزه كمك ‪ ،‬كدام فقير ‪ ،‬جي جنسي بدهيم ‪ /‬شب يا روز‬

‫خود سازي يا جامعه سازي كار برد دين‬


‫( شده است ‪:‬‬‫موتر بنج كار آرايي شده تا كه موتر‬
‫كشف معدن‬ ‫‪-1‬‬
‫استخراج معدن‬ ‫‪-2‬‬
‫ذوب معــدن‬ ‫‪-3‬‬
‫قطعه سازي‬ ‫‪-4‬‬
‫اتصال اين قطعه‬ ‫‪-5‬‬
‫( ميكويد ‪:‬‬ ‫د ر تفسير قرطبي‬
‫"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخطاب على التلوين; ألن من أول السورة إلى هاهنا خ((برا عن اهلل‬
‫( ربهم شـرابا طهورا" [اإلنسان‪ .]21 :‬ثم قال‪" :‬إن هذا كان لكم جزاء"‪.‬‬ ‫تعالى وثناء عليه‪ ,‬كقوله "وسقاهم‬
‫وعكسه‪" :‬حتى إذا كنتم في الفلك وجرين بهم" [يونس‪ ]22 :‬على ما يأتي‪.‬‬
‫(روي‪.‬‬ ‫(ال اله(‬
‫( معبد إذا كان مذلال للسالكين; ق(‬
‫( معناه نطيع; والعبادة الطاعة والتذلل‪ .‬وطريق‬ ‫و"نعبد"‬
‫ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعبادة اهلل تعالى; إذ سائر الناس يعبدون سواه من أصنام وغير‬
‫ذلك‪.‬‬
‫(معت محمد بن عبداهلل‬ ‫"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق‪ .‬قال السلمي في حقائقه‪ :‬س(‬
‫بن شاذان يقول‪ :‬سمعت أبا حفص الفرغاني يقول‪ :‬من أقر ب "إياك نعبد وإياك نس((تعين" فقد ب((رئ من‬
‫(ذكر‬ ‫الجبر والقدر‪ .‬إن قيل‪ :‬لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل له‪ :‬قدم اهتماما‪ ,‬وشأن العرب تقديم األهم‪ .‬ي(‬
‫أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الساب‪ :‬إياك أعني‪ :‬فقال له اآلخر‪ :‬وعنك أعرض;‬
‫( فال يجوز نعبدك ونستعينك‪ ,‬وال نعبد إياك‬ ‫( لئال يتقدم ذكر العبد والعبادة على المعبود;‬
‫فقدما األهم‪ .‬وأيضا‬
‫ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناية المفعول‪ ,‬وإنما يتبع لفظ القرآن‪ .‬وقال العجاج‪:‬‬
‫( وكثر ورقي‬ ‫واغفر خطاياي‬ ‫إياك أدعـو فتقبل ملقي‬
‫ويروى‪ :‬وثمر‪ .‬وأما قول الشاعر‪:‬‬
‫إليك حتى بلغت إياكا‬
‫( االسم لئال يتوهم إي((اك‬‫فشاذ ال يقاس عليه‪ .‬والورق بكسر الراء من الدراهم‪ ,‬وبفتحها المال‪ .‬وكرر‬
‫نعبد ونستعين غيرك‪ .‬الجمهور من القراء والعلماء على شد الياء من "إياك" في الموضعين‪ .‬وقرأ عمرو‬
‫بن قائد‪" :‬إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء‪ ,‬وذلك أنه كره تضعيف الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها‪ .‬وهذه‬
‫قراءة مرغوب عنها‪ ,‬فإن المعنى يصير‪ :‬شمسك نعبد أو ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة)‪ :‬ضوءها;‬
‫وقد تفتح‪ .‬وقال‪:‬‬
‫أسف فلم تكدم عليه بإثمد‬ ‫سقته إياة الشمس إال لثاته‬
‫(رأ الفضل‬ ‫(ا‪ .‬وق(‬‫(دارة حوله(‬‫فإن أسقطت الهاء مددت‪ .‬ويقال‪ :‬اإلياة للشمس كالهالة للقمر‪ ,‬وهي ال(‬
‫الرقاشي‪" :‬أياك" (بفتح الهمزة) وهي لغة مشهورة‪ .‬وقرأ أبو السوار الغنوي‪" :‬هي((اك" في الموض((عين‪,‬‬
‫وهي لغة; قال‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن توسعت‬
‫"وإياك نستعين" عطف جملة على جملة‪ .‬وقرأ يحيى بن وثاب واألعمش‪" :‬نس((تعين" بكسر الن((ون‪,‬‬
‫(ل‪.‬‬ ‫(ون كما تكسر ألف الوص(‬ ‫وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان‪ ,‬فكسرت الن(‬

‫‪71‬‬
‫(تعانة‪ ,‬واألصل‬ ‫( اس(‬ ‫(در‬
‫(اء‪ ,‬والمص(‬‫(ارت ي(‬ ‫وأصل "نستعين" نستعون‪ ,‬قلبت حركة الواو إلى العين فص(‬
‫استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي ساكنان فح((ذفت األلف الثانية ألنها زائ((دة‪,‬‬
‫وقيل األولى ألن الثانية للمعنى‪ ,‬ولزمت الهاء عوضا‪.‬‬

‫فصـل ‪:‬‬
‫ريا ونفاق دو مرض خطرناک‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪oooooooooooo -1‬‬
‫‪ooooooooooooooo -2‬ه‪oooooooooooo‬‬
‫الف ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‪.‬‬
‫ب ) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ‪.‬‬
‫‪ -3‬ننننننننننننننننننننننننننننننن‬

‫اخالص‬

‫‪72‬‬
‫(‪:‬‬
‫تفسير نمونه در تفسيرآيت دوم سوره زمر )( إال هلل الدين الخالص ) ميفرمايد‬
‫( مساءله ((اخالص )) تاءكيد كرده مى گويد آگاه باشيد دين خ(الص از آن‬ ‫در آيه بعد بار ديگر روى‬
‫خدا است ! (اال هلل الدين الخالص )‪.‬‬
‫اين عبارت تاب دو معنى دارد‪:‬‬
‫نخست اينكه ‪ :‬آنچه را خدا مى پذيرد تنها دين خالص است ‪ ،‬و تنها تسليم بيقيد و ش((رط در برابر‬
‫( و مطرود است ‪.‬‬ ‫فرمان او است و هر گونه شرك و رياء و آميختن قوانين الهى به غير آن مردود‬
‫(‬
‫ديگر اينكه ‪ :‬دين و آئين خالص را تنها از خدا بايد گرفت ‪ ،‬چرا كه هر چه ساخته و پرداخته افكار‬
‫انسانها است نارسا است ‪ ،‬و آميخته با خطا و اشتباه است ‪.‬‬
‫ولى با توجه به آنچه در ذيل آيه سابق آمد معنى اول مناسبتر به نظر مى رس((د‪ ،‬چ((را كه در آنجا‬
‫فاعل اخالص ‪ ،‬بندگان هستند‪ ،‬بنابراين خلوص در آيه مورد بحث نيز بايد از ناحيه آنها رعايت شود‪.‬‬
‫شاهد ديگر اين سخن حديثى است كه از پيغمبر گرامى (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است‬
‫كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد‪ :‬يا رسول اهلل ! انا نعطى اموالنا التماس الذكر فهل لنا من اج((ر؟‬
‫فقال رسول اهلل (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ال‪ ،‬قال يا رسول اهلل ! انا نعطى التماس‍ االجر و ال((ذكر‬
‫فهل لنا اجر؟ فقال رسول اهلل (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ان اهلل تع((الى ال يقبل اال من اخلص له ‪ ،‬ثم‬
‫تال رسول اهلل (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هذه االية اال هلل الدين الخالص ‪ :‬اى رسول خدا (صلى اللّه‬
‫عليه و آله و سلّم ) ما اموال خود را به ديگران مى بخشيم تا اسم و رسمى در ميان مردم پيدا ك((نيم آيا‬
‫پاداشى داريم ؟ فرمود نه ‪.‬‬
‫( داريم ؟‬‫مجددا عرض كرد‪ :‬گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشيم آيا پاداشى‬
‫( چيزى را قبول نمى كند مگر اينكه خالص براى او باشد‪ ،‬سپس اين آيه را تالوت‬ ‫پيامبر فرمود‪ :‬خداوند‬
‫كرد ((اال هلل الدين الخالص ))‪.‬‬
‫به هر حال اين آيه در حقيقت بيان دليل براى آيه قبل است ‪ ،‬در آنجا مى گوي((د‪ :‬خ((دا را از روى‬
‫اخالص عبادت كن ‪ ،‬و در اينجا مى افزايد‪ :‬بدانيد خدا تنها عمل خالص را مى پذيرد‪.‬‬
‫( جمله م((ورد‬ ‫( تكيه شده است ‪ ،‬شروع‬ ‫در آيات قرآن و احاديث اسالمى روى مساءله اخالص بسيار‬
‫(وع‬ ‫(يز بر اهميت اين موض(‬ ‫( ن(‬‫بحث با ((اال)) كه معموال براى جلب توجه گفته مى شود نشانه ديگرى‬
‫است ‪.‬‬
‫تفسير الميزان در آيت دوم سوره زمر ميكويد ‪:‬‬

‫( رسول خدا (صلي اليه عليه و آله و سلم ) از‬ ‫( كه مشركين معاصر‬ ‫از خالل آيات اين سوره برميآيد‬
‫(رف نظر‬ ‫( كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خدايان ايشان ص(‬ ‫آن جناب درخواست كردهاند‬
‫كند‪ ،‬وگرنه نفرين خدايان گريبانش را خواهد گرفت‪ .‬در پاسخ آنان اين سوره كه به وجهي قرين سوره‬
‫ص است‪ ،‬نازل شده و به آن جناب تاكيد كرده كه دين خود را خالص براى خ((داى س((بحان كن((د‪ ،‬و‬
‫اعتنايي به خدايان مشركين نكند‪ ،‬و عالوه بر آن به مشركين اعالم نمايد كه مامور به توحيد و اخالص‬
‫( دارند‪ .‬و لذا ميبينيم خ((داى‬‫دين است‪ ،‬توحيد و اخالصي كه آيات و ادله وحي و عقل همه بر آن تواتر‬
‫(‪:‬‬‫(وره ميفرمايد‬‫(از س(‬ ‫سبحان در خالل سوره چند نوبت كالم را متوجه اين مساله ميسازد‪ ،‬مثال در آغ(‬
‫فاعبد اهلل مخلصا له الدين و باز در آيه بعدى ميفرمايد ‪ :‬ا هلل الدين الخالص سپس در وسط سوره دوباره‬
‫(از در آيه ‪14‬‬ ‫(دين و ب(‬‫(رت ان اعبد اهلل مخلصا له ال(‬
‫به اين مساله بر ميگردد و ميفرمايد ‪ :‬قل اني ام(‬
‫ميفرمايد ‪ :‬قل اهلل اعبد مخلصا له ديني و در آيه ‪ 15‬ميفرمايد ‪ :‬فاعبدوا ما شئتم من دونه‪ .‬آنگاه در آيه‬
‫(ده و‬‫(اف عب(‬ ‫(ون ‪ ...‬و در آيه ‪ 36‬ميپرسد ‪ :‬اليس اهلل بك(‬‫( كه ‪ :‬انک ميت و انهم ميت(‬‫‪ 30‬اعالم ميدارد‬
‫يخوفونک بالذين من دونه و در آيه ‪ 39‬تهديد ميكند به اينكه ‪ :‬قل يا قوم اعملوا علي مكانتكم اني عامل‬

‫‪73‬‬
‫( اهلل تامروني اعبد ايها الجاهلون و همچنين اشارات ديگ((رى كه همه‬ ‫و در آيه ‪ 64‬ميفرمايد ‪ :‬قل ا فغير‬
‫دلت بر اين دارد كه مشركين از آن جناب خواسته بودند دست از دعوت به توحيد ب((ردارد‪ .‬آنگ((اه به‬
‫استدل بر يكتايي خدا در ربوبيت و الوهيت پرداخته‪ ،‬هم از طريق وحي و هم از طريق برهان عقلي‪ ،‬و‬
‫(ت‪.‬‬ ‫( لطيف اس(‬ ‫هم از راه مقايسه بين مومنين و مشركين‪ ،‬آن را اثبات ميكند‪ .‬و مقايسه مزبور مقايسهاى‬
‫( در آخرت دارند بش((ارت‬ ‫( ستوده‪ ،‬و به پاداشهايي كه به زودى‬‫چند نوبت مومنين را به بهترين اوصاف‬
‫ميدهد‪ .‬و هر جا سخن از مشركين به ميان آورده ‪ -‬عالوه بر وبال اعمالشان‪ ،‬كه در دنيا گريبانشان را‬
‫ميگيرد‪ ،‬وبالي نظير آن وبالها كه به ساير امتهاى گذشته به كيفر تكذيب آيات خدا رسيد‪ ،‬و آن عب((ارت‬
‫( در دنيا كه البته عذاب آخرت قابل مقايسه با آن نيست ‪ -‬ايشان را به خسران و ع((ذاب‬ ‫بود از خوارى‬
‫( در آخرش ‪ -‬روز قيامت را به‬ ‫( در اين سوره ‪ -‬و مخصوصا‬ ‫آخرت بشارت ميدهد‪ .‬و به همين منظور‬
‫( كرده‪ ،‬و در همين جا سوره را خاتمه داده است ‪ .‬و اين سوره به ش((هادت‬ ‫( اوصافش وصف‬ ‫روشنترين‬
‫( كه يک دفعه نازل شده باشد‪ ،‬چون آيات آن بسيار‬ ‫سياق آياتش در مكه نازل شده‪ ،‬و چنين به نظر ميرسد‬
‫( وحي دعوت ميكند‪ .‬و‬ ‫( هم از طريق‬
‫به هم مربوط و متصل است‪ .‬و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم‪،‬‬
‫هم از طريق حجتهاى عقلي‪ ،‬و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (صلي اليه عليه و آله و سلم )‬
‫ميكند‪ .‬تنزيل الكتاب من اهلل العزيز الحكيم كلمه تنزيل الكتاب خبر است‬

‫منافق‬
‫منافقان نه سالم اند ونه مرده اند ‪ ،‬حضرت علی آنانرا ميت األحياء ناميده است ‪،‬‬
‫قلب غافل دارند‬ ‫‪-1‬‬
‫( ‪ ،‬برای اينکه‬
‫هميشه بهانه ميسازند‬ ‫‪-2‬‬
‫( قصی القلب هستند‬ ‫سنگدل هستند ‪ :‬درمقابل معارف‬ ‫‪-3‬‬
‫( ما کانويکسبون)‬‫( دارد ‪ ،‬توفيق ( بل ران علی قلوبهم‬‫دل شان زنگ گرفتگی‬ ‫‪-4‬‬
‫قلب شان مهرخورده است ( ختم اهلل علی‬ ‫‪-5‬‬
‫(‬
‫( اهلل مرضا‬
‫( مرض فزادهم‬ ‫فی قلوبهم‬ ‫‪-6‬‬
‫( دشمن زنده گی‬ ‫منافق‬ ‫‪-7‬‬

‫‪74‬‬
75
76
77
‫مقدمــة‬
‫پیشگفـــتار‬
‫فكر‪ ،‬عقل و شناخــت‬
‫عقـل ويژه گـي خاص انسانها‬
‫قل وسيلــه تفكير وانديشــه است‬
‫أقسام تفكير وانديشـه ء انساني ‪:‬‬
‫تفكــــير ســــالـــم منجـــربــه شــناخت خالـــق حقــيقي‬
‫و حــقايق ميگردد ‪:‬‬
‫فصــل اول ‪:‬‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ين ضــــرورت عقلي‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫‪ -1‬ضرورت های فردي‬
‫( هاي اجتماعي‬ ‫‪ -2‬ضرورت‬
‫( هاي عالي ‪:‬‬‫‪ -3‬ضرورت‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫فصــل دوم ‪:‬د و نقطـه مهم واساسي (وجود خالق)و( شــناخت‬
‫خالق حقيقي)‬
‫داليل وجود خداوند (جل جالله)‬
‫عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫تفكردر وجود خود انسان ‪-2‬‬
‫تفكر در جهان هستي ‪.:‬‬

‫‪78‬‬
‫تفكر درحيوانات ‪:‬‬
‫داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫داليـل و نظـريـات دانـشمندان‬
‫درمـورد وجود خداوند‬
‫نقش حس وعقـل‬
‫درشناخـت خداوند ( جل جاللــــه) نقص دركجا استشناخت خالق حقيقي‬
‫چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)مسؤوليت انسان صرف ايمان به وجود خداوند است ‪.‬‬
‫علت گمراهي بسياري از فالسفهنتيجه بحث ‪:‬‬
‫فصــل ســوم ‪:‬‬
‫فلسفـهء يكتا پرستي ( وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫توحيد درلغت توحيد دراصطالح شرح تعريف اصطالحي ‪:‬‬
‫داليل وحدانيت اهلل (جل جالله)‬
‫داليل توحيد قرآني‬
‫داليل توحيد عقلـي ‪ :‬ايمان به (تـوحيــد) يگانگي خداوند (جل جالله)‬
‫توحــيد ربوبيت‬
‫توحيد الوهيت ( توحيد عبادت )‬
‫مفهوم كلمهء ( ال إلـه إال اهلل محمد رسول اهلل )‬
‫معبودان باطل‬
‫فهوم كلمه شهادت‬
‫‪ -3‬توحيد اسماء وصفات خداوند‬
‫فصــل چهارم ‪:‬‬
‫حقيقت قـضا و قـدر‬
‫وعيوب عدم ايمان به مقدرات الهی‬
‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند (جل جالله)وعلم انسانمكلفيت انسان ‪:‬‬
‫‪ -3‬مفهوم قضا وقدر ‪ -2:‬عدم تأثيركفراجباري ‪:‬‬
‫در موضوع قضا وقدر اين نقاط اساسي ميباشد ‪:‬‬
‫فوائد إيمان به قضا وقدر‬
‫عالمت انسان جنتــي‬
‫عالمت انسان دوزخي‬
‫وسيلهء نجات از شيطان‬
‫غيب مخصوص اهلل ( جل جالله ) است‬
‫فال بين هاييكه ادعاي غيب ميكنند كافرند‬

‫‪79‬‬
‫ارتباط جادوگران وفال بين ها با شيطان‬

‫فهرست موضوعات ( خدا شناسي )‬


‫مقــدمــه‬ ‫‪-3‬‬
‫‪ -2‬بيشكفتار‬
‫فصــل اول ‪ :‬ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت هاي انسان‬
‫( ضرورت هاي فردي ‪ ،‬ضرورت هاي اجتماعي ‪ ،‬ضرورت هاي عالي)‬
‫نيازمندي انسان به دين بخش فردي‬ ‫‪-2‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مادي‬
‫ب‪ :‬در بخش معنوي‬
‫‪ - 2‬نيازمندي هاي انسان در بخش اجتماعي ‪.‬‬
‫‪ -3‬نيازمندي هاي انسان در بخش عالـي‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫( (وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي)‬ ‫فصــل دوم ‪ :‬دو نقطـه مهم واساسي‬
‫داليل وجود خداوند‬ ‫‪-2‬‬
‫‪ -2‬عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫‪ -3‬داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫‪ -4‬داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي‬
‫داليل و نظريات دانشمندان‪.‬‬ ‫الف ‪:‬‬
‫داليل تفكر در مخلوقات وموجودات ‪.‬‬ ‫ب ‪:‬‬
‫نقش حس وعقل در شناخت خداوند ‪.‬‬ ‫ج ‪:‬‬
‫نقش فطرت سلیم در شناخت پروردگار ‪.‬‬ ‫د ‪:‬‬

‫شناخت خالق حقيقي‬ ‫‪-5‬‬


‫‪ -6‬چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)‬
‫فصــل ســوم ‪ :‬وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫فصــل جهارم ‪ :‬إيمان اسالم وشرائط ايمان حقيقي‬
‫ـ ( ال إله إال اللــه )‬
‫الف ‪ :‬مفهوم‬

‫‪80‬‬
‫ـ كلمـه ء شهادت‬ ‫ب ‪ :‬مفهوم‬
‫ج ‪ :‬محبت اللـه (جل جالله)‬
‫د ‪ :‬صفات اللـه (جل جالله) ( ج)‬
‫فصل بنجم شرك و كفــر‬ ‫‪-4‬‬
‫الف ‪ :‬اسباب ( انكار‪ -‬استهزاء به دين – دشنام دين )‬
‫ب ‪ :‬شرك‬
‫ج ‪ :‬ريا ومفاهيم آن‬

‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬


‫حضرت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من تشبـه بق وم فه و منهـم )‬
‫هرگاه كسي خود را با كدام قومي مش ابهت ده د او از جمل ه آن ان اس ت ‪ .‬در فهم اين‬

‫‪81‬‬
‫حديث شريف براي بسياري از مسلماِنان مشكالتي رونما كرديده اس ت و ي اهم ه دف‬
‫اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -1‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫‪ -2‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫‪ -3‬هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬
‫‪ -4‬آيا از اساس ات فك ري ‪ ،‬سياس ي ‪ ،‬اقتص ادي ديگ ران اس تفاده نم ودن ك ار ن ا ج ايز‬
‫است ‪ ،‬وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاس خ س وال اول‬
‫بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگ اه بخ واهيم علت آن را‬
‫بدانيم بايد پرسيد كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانش مندان ب دين نظ ر ان د ك ه‬
‫اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل ميدهد ‪ .‬زيرا انس ان زم اني ميخواه د ب ه ديگ ري خ ود را‬
‫مش ابه س ازد ك ه او را دوس ت داش ته باش د ‪ ،‬و محبت او در قلب او ج ا داش ته باش د ‪ ،‬ص حابه‬
‫پي امبر( ص لي هللا علي ه وس لم ) آنحض رت را قلب ا دوس ت داش تند و ب ه اس اس اين محبت قل بي‬
‫ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) سازند و در زنده گي ‪ 24‬ساعته خ ويش او‬
‫ون هَّللا ِ‬
‫اس َم ْن يَتَّ ِخ ُذ ِم ْن ُد ِ‬
‫را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خ ويش گرداني ده بودن د ‪َ (.‬و ِم ْن النَّ ِ‬
‫أَندَادًا ي ُِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش ُّد ُحبًّ ا هَّلِل ِ) البق رة ‪ 165/‬ترجم ه ‪ ( :‬بعض ي از مردم ان ب ه‬
‫غير از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آنان ما نند محبت اللـه ( ج ل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت ش ديد ي ب ا‬
‫هللا ( جل جالله ) دارند ‪) .‬‬
‫حضرت انس ( رضي هللا عنه ) ميفرماي د ك ه حض رت ن بي ك ريم (ص لي هللا علي ه وس لم )‬
‫فرمود ‪ :‬ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نس بت ب ه پ در ‪ ،‬فرزن د و‬
‫تمامي مردم دوست داشته تر نباشم ‪.‬‬
‫بناء نظر ب ه حكم آيت ق رآني ف وق اس اس ايم ان محبت اس ت ‪ ،‬و م ردم ب ه اس اس محبت و‬
‫دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مسلمان حقيقي به اس اس محبت زي ادي ك ه ب ا‬
‫پروردگار عالميان دارد ‪ ،‬و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) عالميان‬
‫بسيار قوي است ‪ ،‬اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اس اس همين محبت‬
‫كسي را در عبادت او شريك نميسازد ‪ .‬همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي هللا عليه وسلم )‬
‫ايمان كامل به محبت با رسول هللا (صلي هللا عليه وسلم ) تعلق دارد ‪ ،‬حض رت محم د (ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ‪ ،‬زيرا مؤمن كام ل‬
‫كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(ص لي هللا علي ه وس لم ) از محبت و دوس تي ب ا پ در ‪،‬‬
‫فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ‪ ،‬حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركس ي محبت‬
‫ميكند با پ در ‪ ،‬فرزن د ‪ ،‬دوس تان و ه ر انس ان را دوس ت ميداش ته باش د ‪ ،‬ولي مطلب اساس ي اين‬
‫حديث شريف اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زي را محبت‬
‫اساس اطاعت و پيروي است ‪ ،‬و انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگ ران در هنگ ام اختي ار‬
‫اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ‪ ،‬يع ني اط اعت خ داوپيامبرش را ب ر اط اعت تم امي م ردم‬

‫‪82‬‬
‫ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص ب ا انس ان ديگ ري ت رجيح حاص ل نماي د ‪،‬‬
‫درينصورت بايد دانست که انس ان راه خ دا و پي امبر را گذاش ته ب ه راه آن انس ان س ير وح ركت‬
‫مينمايد ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پيامبر را مينماي د ‪ .‬و ازينك ه اس اس مش ابهت را‬
‫محبت تش كيل ميده د ‪ ،‬تش به ب ه ه ر ش خص مق دار محبت آن ش خص را ب ا ج انب مق ابلش بي ان‬
‫ميدارد ‪ ،‬و خط فكري او را تعيين مينمايد ‪ ،‬به همين اساس اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله‬
‫) (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬
‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مش ابهت ميده د ؟‬
‫در پاسخ ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست ك ه محبت آن ش خص در قلبش ج ا گرفت ه ميخواه د ب ه‬
‫اساس اين محبت قلبي از او پيروي نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ‪ ،‬دانشمندان ميگويند ( زمانيكه‬
‫يك موضوع در زب ان زي اد تك رار ش ود آن موض وع در قلب اس تقرار حاص ل مينماي د ) روي‬
‫همين دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير مردم ذكر و ياد‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل ه ) ( ج ل جالل ه ) زي اد باش د ‪ ،‬اين ذك ر و فك ر الهي در قلب‬
‫استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالل ه ) و پي امبرش‬
‫در دلها جا ميگيرد ‪ ،‬ولي برعكس آن هرگاه صحبت ه اي م ا ب ا اعض اي خ انواده ‪ ،‬دوس تان و‬
‫ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش در مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باش د ‪ ،‬و‬
‫هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬محافل و قصه ها و دانستانهاي نا مس لمانان‬
‫و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم‬
‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گي را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل ب ا كي محبت زي اد‬
‫دارن د ؟ هرگ اه محبتش ب ا هللا باش د ‪ ،‬كوش ش ميكن د ك ه يكي از نامه اي اللـه ( ج ل جالل ه )‬
‫متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بن ده ) را كذاش ته طفلش‬
‫را به آن نام نامكزاري نمايد ‪ ،‬مثل عبدهللا – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و ي ا ص حابه ك رام ميباش د ‪ ،‬و اين ش خص ب ه اس اس‬
‫محبت با خدا و يا هم با كس انيكه اللـه ( ج ل جالل ه ) متع ال( ج ل جالل ه ) (ج ل جالل ه ) آن انرا‬
‫دوست دارد ‪ ،‬نام مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه اين ش خص محبت‬
‫با يك هنرمند غير مسلمان داشته باشد ‪ ،‬و هرشب به عوض اينك ه در م نزل ب ا اوالد ه اي خ ويش‬
‫قصه هاي پيامبران و صحابه را بيان نمايد ‪ ،‬آنانرا به تماشاي افالم خارجي ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل‬
‫و مخالف دين مقدس اسالم تشويق نمايد ‪ ،‬محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان ن ا مس لمانان و‬
‫ياهم دشمنان اسالم ميباشند در قلب خودش ‪ ،‬خانمش و فرزن دانش زي اد ميش ود ‪ ،‬و ب ه اس اس اين‬
‫محبت غير مشروع و نا جايز در هنك ام ب دنيا آوردن ي ك طف ل معص وم او را در نخس تين مرحل ه‬
‫حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند ‪ ،‬علت اساس ي اختي ار نامه اي غ ير‬
‫اسالمي محبت است ‪ ،‬اكر اين شخص محبت با صحابه پيامبر داش ت ‪ ،‬ميتوانس ت از ه زاران ن ام‬
‫مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش اختي ار نماي د ‪ ،‬ولي محبت او نس بت ب ه خ دا ‪،‬‬

‫‪83‬‬
‫پيامبر و صحابه كرام با هنرمندان خارجي غير مسلمان زياد بوده ‪ ،‬و خواس تند فرزن د خ ود را ب ا‬
‫نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫تقصير مسلمانان در دعوت به ايمان وقرأن‬


‫(ربنا ال تجعلنا فتنة للذين كفروا )‬
‫اين انسان درعصر كنوني براي دريافت بسياري از اموريكه قرنها مشكل والينحل بود‬
‫دست يافته است ‪ ،‬اين علوم معاصر راه دريافت حق ايق را بس يار آس ان س اخته اس ت ‪ ،‬فعال‬
‫بسيار مردمان كم يافت خواهند شد ك ه بن ام اس الم آش نا نباش ند ‪ ،‬قرآنك ريم بازبانه ا مختل ف‬
‫ترجمه شده است ‪ ،‬ولي مشكل اساسي نرسيدن حق ب راي هم ه در ش خص مس لمانان اس ت ‪،‬‬
‫زيرا آنها چنانچه الزم است ازين وسايل تكنالوژي براي رس انيدن حق ايق عم ل نك رده ان د ‪،‬‬
‫هرگاه به تلويزيون هاي خارجي نظر نماييم خواهيم يافت كه ده ها چينل به نشر ودع وت بـه‬
‫مسيحيت ب ه زبانهای مختل ف مش غول ان د ‪ ،‬قادي اني ه ا ك ه منك ر ختم نب وت ان د ن يز چين ل‬
‫تيلويزي وني ‪ 24‬س اعته دارن د ‪ ،‬بت پرس تان ن يز چينلي ب راي بخش عقاي د خ ويش دارن د ‪،‬‬
‫وگاهي هم هن دو ه ا تص اوير بته ا را در آغ از فلم ه اي خ ويش آورده م ردم را متوج ه بت‬
‫پرستي ميسازند وياهم در داستانهاي خويش رجوع ب ه بتخان ه وبت پرس تي را گنجاني ده ‪ ،‬ت ا‬
‫بتوانند ازين طريق توج ه جوان ان را ب ه بت پرس تي جلب نماين د ‪ ،‬ولي در مقاب ل تلويزي ون‬
‫هاي پخش حقايق اسالمي ‪ ،‬دعوت به دين مقدس اسالم ‪ ،‬تشريح وتوضيح ق رآن ب ه زبانه اي‬
‫مختلف وجود ندارد ‪ ،‬وياهم بصورت بسيار محدود وناچيز بوده ك ه در بين ص د ه ا برنام ه‬
‫مبتذل وگمراه كننده صرف براي چند دقيقـه بشكل ريا كارانه و ظاهري نشر ميگردد ‪ ،‬كه نه‬
‫تنها ضرورات خود مسلمانان را مرفوع نميكند بلكه تشنگي جهاني ان را ن يز مرف وع س اخته‬
‫نميتوان د ‪ ،‬بناءآن ان از اس الم بيخبرن د ‪ ،‬آنانيك ه در كش ورهاي غ ربي ب ه دين مق دس اس الم‬
‫مشرف ميشوند به اساس تالش هاي فردي خود شان بوده ‪ ،‬و با بسيار زحمات زياد به ق رآن‬
‫وكتابهاي اسالمي دسترسي حاصل ميكنن د ‪ ،‬بگون ه مث ال ‪ :‬يكتن از مس لمانان جدي د غ ربي‬
‫دربين يك كنفرانس بزرك مسلمانان را م ورد خط اب نم وده كفت ‪ :‬م ا غربيه ا ب راي راحت‬
‫شما تمام وسايل مادي را كه س اخته ب وديم ‪ ،‬ف ورا بدس ترس ش ما ق رار داديم ‪ ،‬ولي دربخش‬
‫معنوي كه ما محتاج به هدايت هس تيم ‪ ،‬ش ما ق رآن عظيم الش ان را در خان ه ه اي ت ان قل ف‬
‫نموده نه خود به آن عمل ميكنيد ‪ ،‬ونه آنرا به ما ص ادر نمودي د ‪ ( ،‬منظ ور وي تبلي غ ق رآن‬
‫عظيم الشان است ) ‪ ،‬شخص ديگري خط اب ب ه مس لمانان ميگفت ك ه من ب ه فض ل خداون د‬
‫متعال و مطالعات شخصي خويش مسلمان شدم ‪ ،‬و پدرم ب ه اس اس تنبلي ش ما ك افر از دنـيا‬
‫رفـت ‪ ،‬زيـرا او هيچ آگ اهي از قـرآن و اس الم نـداشت ‪ ،‬خانــم بـيتي بـاومـن (‪Betty‬‬
‫‪ ) Bowman‬كه يکی ازنويسنده گان كتاب ( اينك خورشيد ازغربي طلوع ميکند ) است ‪،‬‬

‫‪84‬‬
‫علت اختيار نام كتاب خويش را بيان داشته ميگويد ‪ (( :‬پروردگار در ق رآن مي فرماي د ك ه‬
‫اي مردم اگر شما در راه خدا قيام نكنيد ما ملتي ديگر را از ميان شما براي قيام بر ميگزينيم‬
‫‪ ،‬واين همان است كه امروزه در حال وقوع است ‪ ،‬در كشور هاي اسالمي بيشتر كشورهاي‬
‫ش رق جه ان ‪ ،‬كم كم دين وم ذهب در ح ال زوال اس ت ‪ ،‬ام ا در كش ور ه اي غ ربي اس الم‬
‫درحال رشد و پيش رفت اس ت ‪ ،‬ونومس لمانان درين زمين ه اگ اهي ه ا و دانش زي ادي را ب ه‬
‫ارمغان مي آورند ‪ ،‬دانشمندان مشهور‪ ،‬علماي بزرگ ‪ ،‬پزشكان ‪ ،‬استادان و بس ياري ديگ ر‬
‫از شخصيت هاي معروف به اسالم روي مياورند ‪ ،‬و به تبليغ دين مي پردازند ‪ ،‬بس ياري از‬
‫كتابهاي ديني كه به زبانهاي عربي ‪،‬فارسي ‪ ،‬تركي اردو ‪ ،‬به نگ ارش درآم ده ان د اغلب ب ه‬
‫زب ان انگليس ي فرانس وي و آلم اني ن يز ترجم ه ش ده ان د ‪ ،‬ق رآن س مبول عقالنيت ‪ ،‬حقيقت‬
‫ومعنويت براي افراد تحصيلكرده وخردمند شده است ‪ ...‬اسالم ديني است كه ب ه س رعت در‬
‫جهان درحال رشد است مخصوصا در جهان غرب و بدين دلي ل اس ت ك ه م ا عن وان (اين ك‬
‫خورش يد از غ رب طل وع مي كن د) را ب راي اين كت اب برگزي ده ايم ))‪ .‬ص ‪، )35 -34‬‬
‫اوعالوه ميکند ‪ (( :‬بايد اضافه كنم كه دانشمندان نو مسلمان وآنهايي ك ه ش رايط پ ذيرش دين‬
‫م بين اس الم را دارن د ‪ ،‬ازقبي ل اف رادي چ ون آن م اري ش يمل (‪Annemarie schimel‬‬
‫( جان رين ارد(‪ )john renard‬ويليـام ش يتيك (‪ ) William chitick‬و ويكت ور دائـرو‬
‫‪ ) ) Victor Danner‬بانوشتن كتابهايي به منظور تبليغ اصول معنوي اسالم و پيامبر اكرم‬
‫خود را وقف اين دين وپيامبر كرده اند ‪ .‬خانم بتي ب اومن نظري ه داعي اس المي وحي د ال دين‬
‫خ ان را ك ه مقارن ه بين مس لمانان عص ر س ابق و كن وني ب ه اس اس دو حس اكتش افي و‬
‫سردرگمي ميباشد ‪ ،‬تائيد مينماي د ‪ ،‬او س خنان موص وف را چ نين نق ل ق ول مينماي د ‪ ( :‬در‬
‫حاليكه تالشهاي پيامبر و پيروانش مسير تاريخ بشريت را دگرگ ون ك رد تالش هاي مس لمين‬
‫امروز فقط مشكل را وخيم تر كرد ‪ ،‬اين تناقض ناشي از تفاوت روانشاختي است كه در پس‬
‫تالش مسلمين اوليه از يك طرف و مسلمين امروز از ط رف ديگ ر ميباش د در حاليك ه اولي‬
‫تحت ت أثير ي ك حس اكتش افي اس ت دو مي تحت ت اثير ي ك حس س ر در گمي اس ت ‪ .‬حس‬
‫اكتشاف انسان را با يك روحيه سيري ناپذير پر ميكن د و ي ك حس زن ده و ي ك تح رك مقابل ه‬
‫ناپذير در اعمال انسان ايجاد ميكند ‪ ،‬حس سر درگمي از ط رف ديگرتم ام تالش هاي انس ان‬
‫را با شك مواجه ميسازد ‪ ،‬وقتي انسان با چنين احساسي آزار داده شود ‪ ،‬از انجام فكر يا كار‬
‫مفيد نا توان خواهد ماند ‪ ،‬مسلمانان اوليه با يك حس اكتشاف تحريك شدند ‪ ،‬ب ه همين خ اطر‬
‫آنها نمونه ء بي نظير از يك كار پر تحركي انجام دادن د) خ انم ب اومن ب دين نظ ر اس ت ك ه‬
‫شخصيت مثبت مسلمان عصر صحابه وتابعين كه به اساس حس اكتشاف بوجود آم ده ب ود ‪،‬‬
‫ثبات در شخصيت آنانرا نيز تقويه نمود ولي حس س ردرگمي مس لمانان ام روزه س بب منفي‬
‫گرايي آنان شده است او چنين تبصره ميكند ‪ :‬بدون ش ك اين واقعيت ك ه ي ك حس اكتش اف‬
‫باعث بوج ود آم دن ثب ات شخص يت ميش ود ‪ ،‬منفي ب افي چ يزي اس ت ك ه از ي ك حس س ر‬
‫دركمي نشات ميگيرد ‪ .‬كار كرد ي ك شخص يت منفي ك امال متف اوت اس ت منفي ب افي نتيج ه‬
‫غريزه است ت ا حقيقت ‪ ،‬منفي ب افي ط بيعت م ردد و ش ك آل ود ايج اد ميكن د ك ه م انع انج ام‬

‫‪85‬‬
‫كارهاي با مفهوم ميشود و يا ب اعث همك اري ب ا بيگانگ ان ميگ ردد اينجاس ت ك ه مس لمانان‬
‫عصر حاضر از دين نياكا ن خويش دور ميشوند ‪.‬‬
‫( در باره ء اينكه جطور به دين مقدس اسالم قناعتش حاصل شد‬ ‫محترم آشوك كولن ( ‪)1‬‬
‫برسيده شد ‪ ،‬كفت ‪ ( :‬رو آوردنم به سوي اسالم از تحقيقم بيرامون مقايسه بين اديان ‪،‬‬
‫هنكام نوشتن تيزس ماستري سرجشمه ميكيرد )‬
‫او كه بعد ازتحقيقات اكاديميك به دين مقدس اسالم مشرف شده وميداند كه دعوت به اسالم‬
‫مهمترين وظيفهء مسلمانان است ميكويد ‪ ( :‬به فضل و مرحمت خداوند بع د ازايم ان آوردنم‬
‫تا اكنون بيش از يكصد وبنجاه هزار تن توس ط من ايم ان آورده ان د ‪ ،‬همجن ان ‪ 2500‬تن از‬
‫جمله بزركان كليسا ‪ ،‬كشيشان و كساني كه به سوي نصرانيت دعوت ميكردند ‪ ،‬و هم ه آنه ا‬
‫از جنوب سودان وازمنطقه كوهاي ( نوبه ) و منطقه ( انجسنا) بودند ‪ ،‬ب ه دع وت من ايم ان‬
‫آوردند ‪.‬‬
‫‪ .‬اين شخص به تنهايي توانسته است كه در ايمان آوردن يك ونيم لك ان نقشه داشته باشد ‪ ،‬زيرا او بعد ازايمان در فكر دعوت شده است‬

‫آيا ما مسلمانان نيز مانند اين شخصيت به فكر دعوت شده ايم ؟‬

‫يكتن از كشيشان مسيحيت ( سامي فرناندس ) است ك ه دركش ور فلي بين تول د ش ده و كش يش‬
‫مذهب بروتسانت بود ‪ ،‬تحص يالت خ ويش را در بوهنت ون اي ديولوزيك (اله وت ) ب ه باي ان‬
‫رسانيد او ميكويد ‪ ( :‬قوانين آنوقت اين بوهنتون تقاض ا مينم ود ت ا مرحل ه تعليم ات عملي را‬
‫بعد از فراغت از بوهنتون براي مدت هزده ماه سبري نمايم درين م دت من ب راي نص راني‬
‫ساختن مردم درمناطق مسلمان نشين كه در جنون فيلبين ق رار دارد مش غول ش دم ‪ ،‬همجن ان‬
‫درين مدت مكلف بوديم تا بحث هاي در مورد ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم و تقدير الهي‬
‫همين بود كه من به نوشتن بحثي در مورد فلسفهء اسالم كماشته شد م ‪.‬‬
‫او در مورد اينكه جكونه قناعتش حاصل شد كه به دين مقدس اسالم مشرف كردد ميكويد ‪( :‬‬
‫بعد ازينكه اسالم را مدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ‪ ،‬احساس كردم كه كم كرده‬
‫خويش را دريافتم ‪ ،‬باسخهاي تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطورنموده و در مسيحيت جوابي‬
‫نداشت آنرا در اسالم دريافتم )‬

‫محترم عبدالعزيز ويسي ( مترجم كتاب اين ك خورش يد ‪ )...‬ميگوي د ‪ :‬وق تي ك ه نظ ر‬


‫آقاي كيت اس تيفن (‪ ) Kate Staphen‬خوانن ده مش هور انگس تان را بع د از مس لمان‬
‫شدنش در باره مسلمانان امروز جويا شدند در پاسخ گفت خداي را سپاس گزارم ك ه قب ل‬
‫از ديدن مسلمانان ‪ ،‬به اسالم گرويدم و گرنه شايد هيچگاه رغبتي به آن در من ايجاد نمي‬
‫شد‬

‫‪86‬‬

You might also like