Professional Documents
Culture Documents
Az Kore Dar Naro
Az Kore Dar Naro
هر جا دیدی دارم حرف مفت میزنم دیگه ادامه کتاب رو نخون.
ولی مطمئنم همچین حسی بهت دست نمیده...چون خط به خط این کتاب رو حق نوشتم.
ببین...
این کتاب کامال درمورد خشم نوشته شده...
ولی یه نکته ای یادت نره...
که حفره خیلی ها تو شهوت خشم هستش...
وقتی کسی کنترل خشم نداره راحت تر سمت فیلمای پورن و خودارضایی میره....چون خشم حس رو
منفی میکنه و طرف چون دنبال آروم کردن خودش میگرده میره سمت فیلمای پورن.
به شدت معتقدم استرس و نگرانی برای کسی که مشکل کنترل شهوت داره عین سمه.
کسی که معتاد شهوت هستش اصال نباید زیاد تو احساس منفی مثل خشم و احساس سرزنش و
احساس گناه و نا امیدی باقی بمونه...
وگرنه شهوتش میگه بیا شهوت رانی کن تا آروم بشی...
اونایی که تو دوره راز حفره ها بودن خوب میدونن االن دارم چی میگم..
من معتقدم هر کسی حفره هاشو پوشش نده هرگز نمیتونه خودارضایی رو ترک کنه...
و اگه حفره شما خشم هستش....باید اینو درستش کنی...
وگرنه تا عصبی میشی میری برای آرامش خودت سمت گناه و شهوت و خودارضایی و فیلمای ناجور
و حتی حرف زدن با نامحرم...
و این میشه غوز باال غوز و گناه پشت گناه...
بعضی وقتا یه خشم باعث میشه تموم مهر و عاطفه از بین بره...
تو بهترین قیافه و بهترین ماشین و بهترین خونه و بهترین جهیزیه رو داشته باشی...اما مهارت کنترل
خشم بلد نباشی ...این زندگی مفتش گرونه به نظرم...
اینجور زندگی ها فقط از بیرون قشنگه...ولی وقتی توش میری حالت بهم میخوره.
این چیزا گفتن نداره...
ولی من تا حاال با فاطمه بد حرف نزدم.زبونم نرم بوده.هیچوقت داد نزدم.هرگز بی احترامی
نکردم.زبونم نیش نداره.بهش گیر نمیدم.
خیلی کم بهش دستور میدم.اکثر کارارو خودم میکنم.تنبل نیستم.
کاری که کردم خیلی قدرت روحی میخواست ...چون هر کی جای من بود حداقل غر غر میکرد.اما من
حتی غر هم نزدم.تو راه هیچی بهش نگفتم.
االن که پیدا شد احساس میکنم قدرت روحیم و ایمانم زیاده.
خدا گفته هر کی کنترل خشم داشته باشه بهش عزت میده.
البته خدا با الهاماتش آرومم کرد...بهم گفت رضا ...درسته وسیله ای گم شده...ولی با خانومت بد
حرف نزن...بعدش ما بهت مدارک رو برمیگردونیم.
منم به اون صدای آرام بخش درونم گفتم چشم...
ولی بچه ها...
اگه عصبی میشدم و خشم نشون میدادم...االن از کارم خیلی شرمنده و پشیمون میشدم...
اگه مجرد هستی ازت یه خواهشی دارم...
لطفا اگه نمیتونی از خطای کسی بگذری اصال سمت ازدواج نرو....
چون گند میزنی به زندگی مشترکت...
یه چی میگی و بعدش زندگیتو خراب میکنی...
لطفا تا مهارت کنترل خشم پیدا نکردی اصال سمت ازدواج نیا.
چون زندگی مشترک یه جوریه که اگه مهارت کنترل خشم بلد نباشی قطعا زندگیت میره رو هوا...
به خصوص اگه از اون آدمایی هستی که یهو موقع خشم بهت حس جنون دست میده که اصال بی
خیال ازدواج شو.
چون حق الناسه!
یهو یه کاری میکنی که دل طرف میشکنه ...تازه ؟ ممکنه یه چی سمتش پرت کنی و سرش بشکنه یا
بمیره...پس کال بی خیال شو!
روی خودت کار کن...
ولی در کل خیلی مراقب باش که وقتی حس جنون بهت دست میده به سمت کسی چیزی پرت نکنی
یا خدایی نکرده بهش حمله نکنی و نزنیش...
چون خدایی نکرده یهو به کسی آسیب میزنی و ممکنه بکشیش!
تو زندان که بودم یکی بود باباشو کشته بود...
ولی ماجرای دعواش همین بود که هولش داد و باباش خورد زمین و مرد و میخواستن اعدامش
کنن...
میبینی ؟
آدمیزاد به یک رگ وصله...
اگه کنترل خشم نداشته باشی باالخره یه آسیبی به کسی وارد میکنی...
خود دانی...
از من گفتن بود!
برو جنون خودتو درست کن!
میدونی جنون یعنی چی ؟
جنون یعنی زمانی که خون جلو چشاتو میگیره و بهت حس جنون دست میدهو دوست داری به
طرف حمله کنی!
اینم شیطون بهت میگه که حمله کنی...
البته کسایی که گرگ خشم دارن اینجوری ان...
همه اینجوری نمیشن.
کسایی که خیلی داغونن به جنون میرسن...
امیدوارم تو در این حد نباشی!
شاید بگی رضا ؟
خب من از کجا بودنم عصبی ام ؟
اصال از کجا میشه فهمید کسی عصبی هستش یا نه ؟
جواب:
خیلی سادست...
کافیه بر خالف نظرش نظر بدی ...یا بر خالف حرفش عمل کنی...
همین...
به همین سادگی و به همین خوشمزگی میشه فهمید کسی کنترل خشم داره یا نداره...
زیاد کار پیچیده ای نیست...
من خودم تو چند ساعت به راحتی میتونم کسی رو بشناسم.
فقط کافیه خالف نظرش یه نظر بدم...بعد به رنگ چشماش نگاه میکنم...
اگه سگ شد میفهمم طرف کنترل خشم نداره و سعی میکنم ازش دور بشم.
چون حدیث داریم با کسی که زود عصبی میشه دوستی نکن.
ولی نگران نباشید...
میخوام تو این دوره کاری با شما بکنم که اگه کسی رگباری به شما فحش هم داد چیزی نگید و با
بزرگواری رد بشید.میخوام قوی بارتون بیارم که بر خشمتون در هر شرایطی مسلط باشید.
میخوام کمکتون کنم که بد اخالق نباشید...
میدونی بد اخالق به کی میگن ؟
بد اخالق به کسی میگن که غضب و کنترلی رو خشمش داره.
وگرنه آدم عاقل هیجاناتش تو مشتشه...
آدم عاقل موقعیت شناس و زمان شناسه...
آدم عاقل میدونه چیو کی بگه!
ولی کسی که کنترلی رو خشمش نداره موقع خشم هر چی از دهنش در بیاد میگه و میخواد همه
چیو با پرخاشگری حل کنه...
هه...
بخاطر همینم هستش که زیاد محبوب دل ها نیست و همه ازش بیزارن.
آدما سمت کسی میرن که خوش اخالقه...
نه سمت کسی که حلم نداره و زودی از کوره در میره!
باور کن کنترل خشم تو همه چی کاربرد داره...
معلمی که تحمل نداره اصال نمیتونه علمشو انتقال بده...
دلیلشم اینه که از درون داغونه...و معلمی که از درون داغون باشه چیزی نداره که به کسی منتقل
کنه...چون تو وقتی خودت از درون چیزی نداری نمیتونی اونو به کسی بدی!
ولی بازم نگران نباشید...
درسته کسی که کنترل خشم نداره از درون داغونه...ولی به مرور میتونه خودشو درون کنه...
باید قبول کنی که شهر درونت ویران شده....
پس نیاز به یک بازسازی اساسی درونی داری.
وقتی شهر درونت داغون باشه...همش خشم داری و صبح که بلند میشی اخالقت مثل سگ
میمونه...
اینا فقط بخاطر اینه که درونت داغونه...
نیاز به بازسازی داری...
هیچکس!
میدونی چه درسی رو از آقای محمد بادلی یاد گرفتم ؟
درسی که یاد گرفتم این بود:
بچه ها...
اینو نمیخواستم بهتون بگم...
ولی میگم...
ببین...
بعضی گناه ها هستش که فقط بین خودتو خداست...بخشش این مدل گناها ساده تره.چون گناهت
حق اهلل هستش..
ولی اگه پرخاشگر باشی...دیگه اینجوری نیست...
تو حق الناس به جیب میزنی!
چون فقط دل میشکونی و خودتون بهتر از من میدونید که پرخاشگری به شدت حق الناس بزرگیه...
بچه ها...
اگه پرخاشگر هستید و کنترلی رو اعصاب و زبان خودتون ندارید حتما رو کنترل خشم خودتون کار
کنید...
وگرنه جبران کردن حق الناس سخته...
بعضی وقتا از رو خشم چیزی میگی که تا روز قیامت از یاد طرف نمیره...
پس مواظب زبونت باش...
اینکه یه چیزی میگی دیگه پشیمونی بعدش هیچ سودی نداره...
هیچ چیزی مثل پرخاشگری حق الناس به جیب نمیزنه...
پس حواست باشه چی میگی!
من نمیخوام نصیحتت کنم...من این کتابو دلی دارم مینویسم.
ازت میخوام نکته برداری کنی و بنویسی ضرر های خشم رو تو زندگیت...
من میخوام تو این فصل و فصل بعدی تورو متوجه اثرات خشم تو زندگی خودت و دیگران کنم...
میخوام رسما حالت از خودت بهم بخوره تا بری تغییر کنی و روی کنترل خشم خودت کار کنی...
ببین ؟
اگه خودتو درست نکنی مدام با پرخاشگریت حق الناس به جیب میزنی و شک نکن آدما به راحتی
حاللت نمیکنن...
میگی نه ؟
برو از متاهل های خوشبخت بپرس بهت میگن!
به خصوص تو تربیت فرزند کنترل خشم واقعا رکن اصلیه.
اصال ستون تربیت فرزند به نظرم کنترل خشمه.
معتقدم تموم بد اخالقی تو خشم خالصه میشه.
کسی که کنترل خشم نداره ذره ای شک نکنید که اخالقم نداره.
اگه میخوای محبت رو در عمل به همسرت ثابت کنی...موقع خشم پرخاشگری نکن...
اگه میخوای به بچت و داداشت یا آبجیت محبت کنی...موقع خشم کظم غیظ کن...بعد میبینی
طرف عاشقت میشه...
چون میفهمه چه کار بزرگی کردی...
ببین ؟
بد ترین حق الناس از بد اخالقیه...شک نکن!
آدم حق الناسش پولی باشه خیلی بهتر از اینه که زبون تندی داشته باشی...
چقدر بده حق الناس هات بخاطر اخالق بدت باشه!
اه اه...پیف پیف...
آدمای بد اخالق خیلی نفرت انگیزن.
هر چقدر عصبی باشی...خدا کسایی رو میاره تو زندگیت که عصبی ترت کنن...چون اینجا ضعف داری
امتحان میشی تا از این امتحان قبول بشی.
اگه دقت کرده باشی عموم تنبل ها تو مدرسه کسایی هستن که کتک خورشونم خیلی خوبه...
تنبلی نکن تا روزگار هم کمتر کتکت بزنه...
به خودت بیا قبل اینکه به خودت بیارنت!
روزگار کسی رو میزنه که حرکتی نمیکنه...
وگرنه روزگار رفیق جون جونی کسی هستش که داره قدم برمیداره و تالش میکنه...
آره...
روزگار از کسی که داره روی خشمش کار میکنه حمایت میکنه و کمکش میکنه...
بچه ها ؟
با روزگار در نیوفتید!
جدی میگم! من یه عادتی دارم که از کانال بعضی پیام هارو پاک میکنم.
میدونی چرا پاک میکنم ؟
یکی از دالیلش اینه که میخوام باهاتون تمرین کظم غیظ کنم.کظم غیظ میدونی یعنی چی ؟
یعنی فرو بردن خشم.
اون لحظه کای که از کانال پیام پاک میکنم دوست داری جد و آباد منو فحش بدی...
ولی تو دلت بگو :صبور باش...آروم باش.
همین میشه تمرین مبارزه با هوای نفس و کنترل خشم...و قطعا پیش خدا ثواب داره.
خالصه اینکه دارم رو شما کار میکنم که صبور و پر تحمل بشید...
شاید بگی رضا من عصبانی نمیشم...
نه...
همه میشن...
اونایی هم که ادعا دارن عصبی نمیشن ...اگه عصبی بشن بد جور عصبی میشن.
پس همه ما درگیر هستیم و باید روی خودمون کار کنیم...
زندگی مفید کسایی که کنترل خشم ندارن طوالنی نیست...
یه زندگی خیلی زشت و بیریخت دارن...
قبل اینکه بمیرن خودشون از درون مردن...
انقدر دیدم که نگو...
بعضی زن و شوهر های متاهل درسته 35سالشونه ...اما زندگیشون واقعا گنده...
هی همو تحقیر میکنن...
ببین ؟
تو زندگی متاهلی نباید اشتباهات همو تالفی کنین...مثال بگی چون تو این کارو نکردی منم این کارو
نمیکنم...این باعث میشه لج و لجبازی پیش بیاد...احمقانه ترین کار همینه...
بخاطر همینه میگم تا کنترل خشم یاد نگرفتی سمت ازدواج نرو...
باور کن خوشمزگی یه زندگی مشترک به همینه که خوش اخالق باشین....
وگرنه انقدر دخترایی بودن که 200میلیون جهیزیه داشتن اما االن طالق گرفتن و زن بیوه شدن.
آره آبجی...
جهیزیه خوب داشتن مهم نیست.
مهم اینه خوش اخالق باشی.
ولی خودمونیما...
آدما تا عصبی نشن شخصیتشون رو نشون نمیدن...
قبول داری ؟
در ظاهر همه خوبن...ولی وقتی عصبی میشن دقیقا شخصیت واقعی خودشونو نشون میدن.
آدم تو شرایط سخت خودشو باید نشون بده ...وگرنه وقتی همه چیز خوبه که هنر نکردی
آروم باشی!
بد میگم بگو بد میگی!
ببین ؟
خیلی هاتون مجردید در جریان نیستید.
واقعا زندگی مشترک کنترل خشم میخواد.خیلی باید خودساخته باشی که خوش اخالق باشی تو
خونه.وگرنه بعد سه ماه دیگه کم کم بهونه ها شروع میشه.
رمز اصلی خوش اخالقی اینه که بتونی کنترل خشم داشته باشی تو خونه...
من نه دشمن تو ام و نه بدیتو میخوام.
منو عین داداش خودت بدون و شک نکن فقط خیر و صالحتو میخوام.
اگه کمبود هاتو تو مجردی درست نکنی به اندازه تک تک کمبود هات همسرتو آزار میدی.
برو مرض های روحیتو درست کن!
هر چی آدم از لحاظ روحی قوی تر میشه بهتر خشمش تو مشتشه...
هیچی مثل خوش اخالقی باعث جذب آدما نمیشه...
اگه میخوای شوهرت برات بمیره با شوهرت خوش اخالقی کن...
آبجی ؟
ساختن سخته اما خراب کردن یه لحظست...
بهترین راه محبوبیت اینه که جواب بدی همسرتو با فروتنی بدی و به دل نگیری و بگذری و خشمتو
بخاطر خدا فرو بخوری...
داداش ؟
با تو هستما!
حفره خیلی از پسرا تو ترک فیلم پورن خشم و عصبانیته!
اینو تو مجردی درستش کن تا موقع خشم برای تسکین اعصاب خودت عین یک تریاکی سمت فیلم
پورن نری...
اگه خشم خودتو فرو بخوری...پاداش زیادی به سمتت میاد...
دارم آتیش میگیرما...ولی سکوت میکنم و میگم خدایا فقط به عشق تو از کوره در نرفتم...
خدارو شکر دل رحمم...یعنی از اون تیپ آدمام که درسته از دست کسی ممکنه دلخور و عصبی
بشم...ولی بخاطر حس دلسوزی و دل رحمیم خیلی وقتا میگذرم...قبال میبخشیدم..ولی دیگه بعدش
دوست نداشتم طرف رو ببینم...
ولی راستشو بخوای از وقتی با خدا معامله کردم دارم تالش میکنم هم ببخشم و هم به طرف نزدیک
بشم و بهش محبت کنم...
راستشو بخوای چند بار این کارو کردم...عجیب حس خوبی میده...
ببین ؟
منم بلدم از کوره در برم عصبی بشم.
ولی...
این کارو نمیکنم...
میدونی چرا ؟
چون دوست ندارم به شخصیت خودم بی احترامی کنم...
عصبی شدن یعنی بی احترامی به خود...
کسی که کنترل خشم نداره نمیتونه روابط عاطفیشو زیاد نگه داره...
چون آدم عصبی اصال محبوب نیست...
اخالق خوب به زندگی آرامش میده بچه ها...
من این کتابو نوشتم تا به شما آگاهی بدم تا به لطف خدای مهربون زندگیتون شیرین و گوارا بشه...
چه قدر فرق هستش بین کسی که تو زندگیش مطالعه داره با کسی که کال اهل مطالعه نیست...
به نظرم بزرگترین فرق این دو نفر همینه که وقتی شخصی مطالعه نمیکنه دنیارو بر اساس دیدگاه
خودش میبینه...
ولی وقتی مطالعه می کنی میتونی به یه چیز از چند ُبعد نگاه کنی و تصمیم بهتری بگیری...
عموم کسایی که عصبی میشن دقیقا مشکلشون همینجاست که مطالعه ندارن.
تو کتاب مراقب خودت باش گفتم که یه دختر باید حسودیشو درست کنه و بعد ازدواج کنه...اینجا
هم میخوام بگم که تا خشم خودتو یاد نگرفتی کنترل کنی سمت ازدواج نرو...
داداش ؟
با تو هم هستما ؟
هر کسی تو خونه با زنش خوش اخالق باشه...دست به سنگ بزنه طال میشه.
خوش اخالقی تو خونه خیلی ثواب داره...خیلی...
میدونم...
االن بهونه هات شروع میشه...
میگی رضا ؟
ما کال جد و آبادمون عصبی هستیم...
کال ژنتیکی عصبی هستیم...
نمیشه که...ما وقتی ژنتیکمون عصبی باشه نمیشه عصبی نباشیم.
اصال میدونی چیه رضا ؟
ما سید هستیم و خودت میدونی دیگه...
سید ها زود جوش میارن...
پس مارو از کنترل خشم معاف کن...
جواب من:
تو خیلی ...میکنی سید هستی و زود جوش میاری!
خجالت نمیشی ؟
ها ؟
تو خجالت نمیکشی سید هستی و الگوت اهل بیت نیستن ؟
میدونستی عذاب تو صد برابر ماهاست ؟
میدونستی حضرت زهرا اون دنیا شفاعتت نمیکنه ؟
چرا خودتو توجیه میکنی ؟
چرا از جدت که اهل بیت هستن الگو نمیگیری ؟
واقعا برات متاسفم.
گناه تو مجازاتش بیشتره.چون خیر سرت الگویی!
همه میگن فالنی سید یا سادات هستش...
بعد بد اخالقی میکنی به جای اینکه الگو باشی ؟
خجالتم خوب چیزیه...
من آدمای سیدی رو میشناسم که انقدر مهربونن...پس چرا اونا عصبی نیستن!
یه سوال دیگه...
مگه بابای من عصبی نیست ؟
پس چرا من بهونه نیاوردم ؟
لطفا پیش من حرف الکی نزنید...
بهونه ممنوع!
اگه میخوای تغییر کنی بهونه نیار...
پیش هر کی بتونی بهونه بیاری پیش من نمیتونی...
برو اخالقتو درست کن!
برو نیش زبونت رو درست کن!
توجیه نکن و بهونه نیار!
هر چقدر عصبی تر باشی دوستات و آدمای اطرافتم بی عقل ترن...جدی میگم.
کال اگه کسی زود عصبی میشه بدونید بی عقله.
حدیث داریم نیرومند ترین آدم کسی هستش که خشم خودشو کنترل کنه...
اگه قرار بود تغییر نکنیم چرا خدا 124هزار پیامبر آورده ؟
ها ؟
برو اخالقتو درست کن تا محبوب بشی...
خیلی ها میگن از نظر پدر و مادر همه بچه ها یکسان هستن و پدر مادر همه بچه هارو به یه اندازه
دوست داره...
این یک دروغه.
وقتی دو تا بچه داری و یکی شون پر تحمله و یکیشون کم تحمل ...ناخودآگاه مهر اون بچه ای که
پرتحمله بیشتر به دلت میشینه...
با این که جفتشون بچه های توان...ولی اون پر تحمله رو بیشتر دوست داری!
خدا خودش تو قران گفته :رفتار هر کسی نشون دهنده شخصیتشه 84...اسراء
یا یه جا دیگه تو قران اومده لقمان به بچش میگه :صدات رو مثل خر باال نبر 19....لقمان
در کل این کتابی که نوشتم برای کسایی خوبه که میخوان کنترل خشم یاد بگیرن...
اگرم کال دیوانه ای که برو تیمارستان.
اگه دیوانه هستید یا مشکل عصبی دارید و مغزتون آسیب دیده این کتاب مناسب شما نیست...این
کتاب برای آدمی نوشته شده که سالمه فقط کنترل خشم نداره!
خخخخ.
رد مظالمم میدم.یعنی از طرف کسایی که بهشون ظلم کردم و االن نمیدونم کجان مدام کار خیر میکنم
و میفرستم براشون...یه سایتم زدم براش که برو ببین tobe.com40 :
یکی از برنامه ها برای جبران رد مظالمم اینه که برم حرم آقا امام رضا علیه السالم و اونجا براشون
زیارت کنم و آل یاسین بخونم و ثوابشو هدیه بدم برای رد مظالم هام...
خالصه ذره ذره دارم گذشتمو جبران میکنم.
در حق چند نفر ظلم های شدید کردم.با خدا صحبت کردم و خدا بهم گفت رضا براشون دعا کن ...من
دعاتو برای اون چند نفر مستجاب میکنم.آخه اینایی که تو براشون میخوای دعا کنی یه مدته از من
چیزی میخوان...ولی من بهشون ندادم...ولی رضا ؟ تو اگه دعا کنی من دعاتو برای اونا مستجاب
میکنم ...چون تو از ته دلت پشیمونی و دعا میکنی...منم دعاتو مستجاب میکنم تا اینایی که بهشون
بدی کردی اون دنیا بفهمن و حاللت کنن.
بچه ها ؟
بازم میگم.
حق الناس خیلی مهمتر از حق اهلل هستش...
یه وقت توهم نزنیا!
تمرکز اصلیت رو جبران حق الناس باشه.
به خصوص بد اخالقیت.
نماز روزتم از این به بعد کامل بخون و انجام بده.
و این حرفم یادت باشه:
به هیچ عنوان دل نشکون و کسی رو با زبونت اذیت آزار نده...باور کن اون دنیا باید جواب پس
بدیم.
خیلی حواست باشه ...خیلی...
مواظب باش سر کسی داد نزنی یا اذیتش نکنی و کنترل خشم داشته باشی...
کنترل خشمتو زیاد کن...
هیچی مثل بد اخالقی حق الناس نیست.
خیلی چیزا هست که حق الناسه...ولی بد اخالقی ته حق الناسه.
کسی که تو خونه به خونوادش توهین کنه چه لذتی میتونه از تو خونه بودن ببره واقعا....
باور کن بعد ازدواج شیطون تو زندگی مشترک حساسیت ایجاد میکنه تا قهر ایجاد بشه...
خودسازی نتیجش شیرینه.
پس یه یا علی بگو و شروع کن...
بی خیال.
در همین حد کافیه.
نمیخوام تو این کتاب از گذشته تلخم بنویسم...
فقط میخوام راه های کنترل خشم رو یادتون بدم....
همین!
ببین داداش؟
ببین آبجی ؟
بپذیر که بد اخالقی...بپذیر...
خب وقتی همه دارن بهت میگن بد اخالقی...بپذیر دیگه!
واکنش نشون نده...عصبی نشو.بپذیر.باید حالت از خودت بد بشه...
تو زمانی میتونی تغییر کنی که بپذیری که به همه چی و خودت آسیب زدی.شهامت پذیرش داشته
باش.
تو اگه اخالقت خوب بود االن کلی اتفاقات خوب تو زندگیت رخ میداد....
ولی نیوفتاد...از بس که زود قاطی میکنی و کنترل خشم نداری...
من یه سوال دارم...
اینهمه عصبی شدی چی شد..
ها ؟
بچت خوب تربیت شد ؟
کارت راه افتاد ؟
یا بچت پرخاشگرتر شد و بذر کینه تو دل اون بچه کاشتی ؟
عصبانی میشی و خودکار پرت میکنی اگه خودکار بره تو چشم بچه و کور بشه چی ؟
وقتی بچه بزرگ شد میخوای چی بهش بگی ؟
که من کورت کردم ؟
میدونستی ۷۰درصد کسایی که زندان هستن و میخوان اعدام بشن جنایتکار نبودن و یهو از کوره در
رفتن ؟
اصال تو با این اعصاب داغون چجوری میخوای رشد کنی...
ببین ؟
پیشرفت کردن یه ذهن آروم میخواد.نمیشه هم از چیزی دلخور و ناراحت و عصبی و استرسی باشی
و هم بری مثال یه صفحه کتاب بخونی.
نمیشه...
مطمئن باش پیشرفت ذهن آروم میخواد.
اینو خودتم میدونی...
پس به حرفام فکر کن...
تک تک حرفایی که موقع خشم میزنی و با حرفات جگر آب میکنی و نیش میزنی...تک تک اینا تو
همین دنیا پاسخ داره و چون حق الناسه باید حاللیت بگیری و اگه حالل نشی تموم این نیش هات
تبدیل به مار و عقرب میشه و تو عالم قبر نیشت میزنه....
تو همین دنیا هم چوبشو میخوری...
اگه کسی رو با کالمت آزار و اذیت کنی...تموم کارای خوبت حبث میشه و دعاهات مستجاب
نمیشه...
هیچکسی رو نیش نزن
مواظب باش...
وگرنه خدا به وقتش اذیتت میکنه ها...
خب وقتی کسی رو نیش میزنی معلومه خیر و برکت از زندگیت دور میشه...
آدمای حسودم خیلی آدمو نیش میزنن...
هم با کاراشون و هم با رفتارشون...
غرورم همینه...
وقتی کسی خودشو باال تر میدونه خیلی راحت آدمو اذیت میکنه...
موقع خشم نیش نزن!
باور کن تاثیر بدی تو زندگیت میذاره...
وقتی خشم نشون میدی اول زندگی خودتو نابود میکنی و به آتیش میکشی!
تو زندگی مشترک هیچی به پای تحمل نمیرسه...شک نکن.
میخوای چشم بسته بگم کدوماتون در آینده زندگی مشترک قشنگتری دارید ؟
بگم ؟
هر کدومتون که حلم و تحملتون زیادتر باشه...
میگی نه ؟
چند سال بعد به حرفم میرسی...
یه روزی میشه که تو همسرت یه چیزی میبینی و یهو قاطی میکنی و یه درشتی میگی...
بعدی میگی :حق با داداش رضا بود...
باور کن خدا خیر کسی رو بخواد اونو به عیبش آگاه میکنه...
امیدوارم بپذیری که کنترل خشم نداری...
خشم میتونه باعث قتل بشه...چون یک لحظه خون جلو چشمتو میگیره...
خواهش میکنم بیا از امروز روزی سه ساعت تمرین خوش اخالقی کن...
بگو امروز نمیخوام سه ساعت عصبی بشم.
تمرین خوش اخالقی کن.
خودتو وادار کن..
بگو امروز امکان داره عصبی بشما...ولی میخوام از خودم مراقبت کنم.
بچه ها ؟
کنترل خشم مهارته و مهارت رو باید با تمرین به دست بیاری.هر چقدر تمرین کنی قوی تر
میشی.کسی نمیتونه بگه من درمان نمیشم.اگه اینجوری بود خدا واسه چی اینهمه پیامبر و امام
فرستاد ؟
لطفا تنبلیتو توجیه نکن.
همین...
حرفام تموم شد...
میخوام تو فصل مقدمه یه تمرین بدم...
تمرین اینه:
برای درمان بد اخالقی به عواقبش فکر کن و تو یه کاغذ اثرات بد بد اخالقی رو برای خودت بنویس و
تمرین کن روزی یه ساعت خوش اخالق باشی و کم کم تایمش رو برای خودت زیاد کن.
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
( تو این فصل میخوام کاری کنم از خودت بدت بیاد...چون تا از خودت بدت نیاد تغییر نمیکنی ! )
چون تو دلش میگه رضا تو دروغ میگی چون سرم اون روز داد زدی.
حاال بیا هی منت بکش...فایده نداره.
چون میگه رضا سرم داد زدی...
به نظر من بهترین راه ترک خشم و عصبانیت و پرخاشگری همینه که به عواقب بعدش زیاد فکر
کنی...
تو تربیت فرزندم همینه...
وقتی سر بچه داد بزنی ...شاید ساکت بشه...ولی بعدا که بزرگ شد خیلی راحت تو روت وایمیسته!
پس زیاد به عواقب بد خشم فکر کنید....
من سعی میکنم با فاطمه تو خونه خوب برخورد کنم...
انصافا هم باهاش مهربونم.
میتونید از خودش بپرسید تا بگه تو خونه اخالقم چجوریه.
ولی خب به هر حال تو زندگی مشترک صد در صد یه جاهایی تفاوت وجود داره...
یه جاهایی آدم عصبی میشه...
منم تو این موقعیت ها قرار گرفتم و واقعا میتونستم کمی تند صحبت کنم یا یه دادی بزنم و از این
کارا که اکثر مرد ها تو خونه میکنن...
ولی من اصوال سکوت میکنم و میرم بیرون یکم پیاده روی میکنم و بعد که آروم شدم خیلی آروم با
فاطمه حرف میزنم.
ولی اگه من همون لحظه واکنش نشون بدم دیگه بعدش هر چقدر پشیمون بشم فایده نداره...چون
حرفی که زدی رو عمرا نمیتونی درستش کنی...
همیشه هم به فاطمه میگم اینجور وقتا هیچی نگیم بهتره.....چون خدایی نکرده یه چیزی میگیم که
بعدا شاید پشیمون بشیم.
من خیلی مراقبم...خیلی...
انصافا فاطمه هم کنترل خشمش خوبه.
این درسایی بود که تو این یک سال اول زندگی گرفتم...
راستشو بخوای از کسایی که از کوره در میرن متنفرم...پیش من هیچ ارزشی ندارن این مدل آدما.
پسری که کنترل خشم بلد باشه...قطعا شوهر خوبی میشه.
البته پسر دختر ندارا...
من چون پسرم میگم.
من تو محیطی بزرگ شدم که همه عصبی بودن.
من فقط نتیجه زندگیشونو دیدم و خواستم مثل اونا نباشم...
سعی کن بچه ای تربیت کنی که بعدا که از دنیا رفتی همه بگن بر پدر و مادرش رحمت...
چه بچه خوبی تربیت کرده مامان باباش...
نه اینکه یه بچه عصبی عین خودت تربیت کنی ...تا همه رو آزار بده و همه بگن :بر پدر و مادرش
لعنت!
بچه ها...
اینایی که میگم عین واقعیته...
اگه بچه خوبی تربیت کنی که سالم باشه...هر کار خوبی کنه برای تو هم هست...
برای درمان خشم خیلی به اثرات طوالنی مدتش فکر کن...
من هیچوقت یادم نمیره...
بچه که بودم بابام عصبی شد و با کمر بند دنبالم کرد که منو بزنه...
من فرار کردم رفتم پشت ماشین...چون دید دستش به من نمیرسه آجر رو برداشت و به سمتم پرت
کرد.
همین که آجر داشت به سمتم میخورد من جا خالی دادم و آجر خورد به درخت انجیر...
خود بابام ...ریخت.
فهمید که اگه آجر به سرم میخورد حتما سکته مغزی میکردم.
واقعا لطف خدا بود که آجر به سمتم نخورد...
میبینی ؟
خشم همینه...
آدمو یه لحظه دیوانه میکنه.
آره...
یادت نره حدیث پیامبر رو...خشم عقل رو کم میکنه و یه جورایی دیگه این عقل برنمیگرده...
ولی من معتقدم آدم نباید نا امید باشه و باید همیشه تالش کنه تا آسیباشو درست کنه...
خدا خودش گفته اگه بخوای جبران کنی کمکت میکنم...
پس رو خودت کار کن تا خدا عقلی که ازت کم شده رو بهت برگردونه...
من از پدرم خیلی چیزا یاد گرفتم...
پدرم کنترل خشم بلد نیست...ولی من دیدم و یاد گرفتم که چجوری خشم رو کنترل کنم...
واقعا خشم دل میشکونه...یه سری از حرفای بابام هست که مرور میکنم قلبم درد میگیره...
به خصوص اونجایی که بهم گفت تو بچه من نیستی...
این حرفش از صد تا کمربند بد تر بود...
در صورتی که من بعد تحولم خیلی پسر گلی شدم.اما این حرف رو به من زد...
اونم سر چی ؟ سر یه چیز بیخود...
راستشو بخوای از آدمایی که کنترل خشم ندارن حالم بهم میخوره...
ولی پدرم رو دوست دارم.چون خدا گفت رضا...رشد تو در این خونه بود...پس با پدرت خوب برخورد
کن...
وقتی خشم نشون میدی خیلی چیزارو از درون خودت آتیش میزنی...
مثل:
اخالق
خدا
وجدان
حس خوب
آرامش
حسن خلق
مسئولیت پذیری
مهربانی
رابطه فرزندی
صبر
عطوفت...
و....
بذار رک بگم...
ببین...
خشم یه جورایی آدمو احمق میکنه.
وقتی تو خونه داد میزنی...داری به بچت الگو میدی که باید داد زد و حرف زد...
یا حتی ممکنه بچت فکر کنه آدما قدرت استدالل ندارن و باید مثل بابا یا مامان داد زد و حرف زد...
یه جورایی اون بچه شرطی میشه...
حاال یا داد میزنه یا کال با کسی وارد بحث نمیشه ...چون وقتی کسی سرش داد میزنه ناخواگاه یاد
باباش میوفته و دهنش قفل میشه...
هه...
میبینی...
میبینی آسیبای خشم رو ؟
من هنوزم معتقدم که واقعا هیچی مثل خشم دل نمیشکونه.
حرفی که زدی رو اصال نمیتونی پس بگیری...هرگز!
به خشم عادت میکنی...
تنها میشی...
الگوی غلط به همه میدی...
آره...
تو با خشم نشون دادن کاری میکنی طرف به حرفت گوش بده...اما به چه قیمتی ؟
به عواقبش فکر کن...
کاری میکنی بچت هراس اجتمایی بگیره...
یعنی استرس بی دلیل بگیره...
کاری میکنی صدا بیزاری بگیره...
حتی ممکنه کاری کنی منتقد درون بگیره و شیطون درونش قدرت بگیره.
آره...داد میزنی...عصبی میشی...
زحمتی هم نداره...
یه جورایی صورت مسئله پاک میشه...
اما یه چه قیمتی ؟
خشم به شدت عادت زاست...بگم چرا ؟
چون صورت مسئله پاک میشه...
یه چیزی بگم ؟
امکان نداره دو نفر تو زندگی به مشکل بر نخورن...
من اینارو با دلم دارم مینویسم...
اگه کنترل خشم بلد نیستی جون هر کی دوست داری اصال ازدواج نکن.
جدی میگم.
بمون تو خونه کنار مامان بابات.
اینجوری بهتره.
داد زدن و سرزنش کردن و تحقیر کردن فقط قلب میشکونه...
تو زندگی خیلی وقتا تفاهم نیست...
باید توافق کنی...
باید با هم دیگه فکر کنید و یه تصمیم بگیری که هر دو طرف راضی باشین.
کسی که مهارت توافق بلد نباشه یا مغرور میشه یا لجباز....
و کسی که تو زندگی مشترک لجبازی کنه...این زندگی مفت نمی ارزه.
تو شرایط عادی که همه آرومن...اگه راست میگی خیلی بزرگ شدی و پخته شدی وقتی عصبی شدی
کنترل خشم داشته باش.
چون خشم داشت...چون درونش آتیش بود...چون دل میشکست...چون عصبی و جوشی بود...
اینارو گفتم که بدونی من فرزند خشم هستم.
دلم میخواد تجربمو در اختیار شما بذارم.
ازت میخوام از خشم پاداش کاذب نگیری...
شاید حرفت به کرسی بشینه اما عادت میکنی...
راستشو بخوای االن که از بابام گفتم کمی حسم بد شد...
دیگه نمیخوام چیزی ازش بگم.
چون این مسائل مربوط به گذشته هستش...
حقیقتا این روزا منو بابام ارتباط عاشقانه ای داریم.
گذشته ها گذشته...
مهم اینه االن منو بابام رابطمون با هم خوب شده خدارو شکر.
مهم اینه رو به رشد باشی...گذشته هارو کسایی مرور میکنن که افسرده و داغونن و درگیر جبر
روزگارن.
ولی من آدمی ام که همه چیو تغییر میدم...
من خود خود تغییرم!
من اول تغییر بودم و بعد دست و پا در آوردم!
هیچی در زندگی نیست که نتونم ازش سکوی پرتاب بسازم.
همه چیو خدارو شکر تو زندگیم درست کردم و بهشت رو تو همین دنیا دارم تجربه میکنم.
حقیقتا این روزا از زندگیم رضایت دارم.
همه جوره...
اگه چیزی از گذشتم میگم بخاطر اینه که فکر نکنی حرفام حرفه مفته...
نه...
منم از شدید ترین وضعیت ممکن تغییر و خودسازی رو شروع کردم.
پس هرگز تو ذهنت نگو رضا از همون اول تو شرایط نرمال بود.
اگه اینجوری فکر میکنی حتما برو کتاب بچه های سایه رو بخون!
تا بفهمی دارم چی میگم!
بگذریم...
االن که متاهلم بهتر میتونم درمورد زندگی مشترک نظر بدم...
ببین...
حتما تو زندگی اختالف نظر پیش میاد.
یعنی حتی یک صدم درصد هم فکر نکن که میتونی با کسی ازدواج کنی که صد در صد مثل تو فکر
کنه...
قطعا اینجور وقتا ساده ترین راه دعوا گرفتن یا زور گفتنه.
خیلی راحته...نیاز به انرژی خاصی هم نداره.کافیه داد بزنی و چون مرد هستی خیلی راحت حرفتو به
کرسی بشونی.
واقعا میشه.
خیلی از مردا همینن...زیاد حوصله بحث با زن هارو ندارن...بخاطر همین با یه داد زدن حرفشونو به
کرسی میشونن...
این ساده ترین و بد ترین راهه...
چون بعدش باعث میشه زنت ازت دور بشه...چون صدات از ذهنش بیرون نمیره.
خیلی از این زنای متاهل دوست پسر پیدا میکنن و الس میزنن یواشکی و چت میکنن.دلیلشم اینه
که شوهرشون بد اخالقه...
هم دنیاشون جهنمه و هم آخرتشون.
چون خیانت زن به شدت خدارو خشمگین میکنه...درسته شوهرت بد اخالقه ...ولی زنی حق خیانت
نداره.
شاید رشد تو در اینه که این شوهر بد اخالق رو تحمل کنی.
من شنیدم اگه شوهر زنی بد اخالق باشه و تحملش کنه ...ثواب و اجر حضرت آسیه رو بهش میدن...
من تو زندگی مشترک وقتی اختالف نظری پیش میاد از درون خیلی آتیشی میشم...
به خصوص منی که زمینه خشمم دارم....چون الگو گرفتم.
ولی کظم غیظ میکنم و خیلی با آرامش حرف میزنم و حتی یه بار هم سر فاطمه با صدای بلند حرف
نزدم و به هیچ عنوان موقع صحبت کردن حرمت شکنی نکردم...
به نظر من بهترین راه همینه که دو نفر تو یه فضای دوستانه بشینن حرف بزنن...
اما این فضای دوستانه مهارت گفتگو میخواد...
یعنی چی ؟
یعنی باید بلد باشی حرف بزنی...
اگه موقع اختالف نظر ها بیای گذشته طرف رو بکوبونی تو سرش و ضعف های طرف رو مرور کنی که
بخوای تحقیر کنی...این یعنی مهارت گفتگو بلد نیستی.
به هیچ عنوان نباید ضعف های طرف رو موقع بحث کردن بگی...
میدونی چرا ؟
چون حرمت که بشکنه دیگه نمیشه جمعش کنی...
نباید موقع صحبت کردن درمورد اختالف نظر از گذشته و ضعف های طرف حرفی زد...وگرنه بعدش
که بحث تموم شد به شدت بذر کینه کاشته میشه و به هیچ عنوان از دل بیرون نمیره...
بچه ها...
اینارو که میگم نت برداری کنید...
ببین ؟
من معتقدم آدما تو عصبانیت راستشو میگن( ...درسته بعضی ها میگن نه...ولی اکثرا آدما حرف
دلشونو تو خشم میگن...حقیقت تلخه...ولی عین واقعیتو دارم میگم)
خدارو شکر تا االن این اتفاق برای منو فاطمه نیوفتاده.
دلیلشم کنترل خشمه...
باور کنید بچه ها...
اگه کنترل خشم بلد نبودیم زندگیمون ...نگم برات.
منم بلدم داد بزنم یا کتک بزنم یا بگم هر چی خودم بگم و از این حرفا...
ولی همیشه فضارو میبرم تو حالت گفت و گو و سعی میکنم مشکل رو با گفتگو و شوخی و این مدل
چیزا حل کنم...
ولی بچه ها...
بازم تاکید میکنم.
به هیچ عنوان اگه با همسرت به مشکل و اختالفی برخوردی نیا و از ضعف هاش و گذشتش
نگو...وگرنه کارو بد جور خراب میکنی...
بازم میگم...و صد بار دیگه هم میگم ...اگه مهارت کنترل خشم نداری جون عزیزت ازدواج نکن...چون
بد جوری گند میزنی به زندگیت...
همه چی که به جهیزیه گرفتن نیست که...
اخالق و به خصوص کنترل خشم خیلی مهمه....
قطعا تو زندگی شوهرت یه چی میگه که یه لحظه وجودت آتیشی میشه...
میخوای داد بزنی و خودتو خالی کنی...اما باید بگی :هیس...این داد زدن من هیچ نتیجه ای
نداره...بد تر کارو خراب میکنه.با خشم هیچی درست نمیشه...اگه خشم نشون بدی شاید یه لحظه
حق رو بهت بده...اما این خشم تو از دلش بیرون نمیره و از میزان دوست داشتنش به تو کم میشه و
خونه بی برکت میشه و دیگه عشق توش جریان نداره...
مطمئن باش زن و شوهری که اصال اختالف نظر ندارن طالق عاطفی گرفتن...
یا شایدم سرشون جای دیگه گرمه...یعنی اون شوهره زن صیغه ای داره.
امکان نداره زن و شوهری به اختالف نخورن...
یه زن و شوهر سالم باید بعضی وقتا براشون اختالف نظر پیش بیاد.
منو فاطمه یک ساعت بعد از اینکه حرفامون تموم میشه بازم شروع میکنیم به خندیدن و مسخره
بازی و جک گفتن...
چرا ؟
چون موقع اختالف نظر حرمت شکنی نمیکنیم...
حرمت که بشکنه دیگه نمیشه...
جالبه نه ؟
میگه صبر نداشته باشی عین کسی هستی که اصال بدنش سر نداره!
آخه آدم بدون کله چجوری میخواد زندگی کنه خخخخ.
دقیقا صبر همینه.
آدم بدون صبر اصال نمیتونه زندگی کنه.
واقعا نمیشه...
آخه یه آدم عصبی چجوری بچه صالح تربیت کنه...
میگن اگه فهمیدی بچت سمت فحشا یا سیگار یا چیزای بد میره قدم اول همینه که از کوره در نری...
و باز هم یه حدیث از امام علی علیه السالم :در خشم تربیت نیست...
به به...
واقعا آدم فرمایشات معصومین رو میخونه دقیقا مسیر براش شفاف میشه...
آهای پدر و مادری که به بچت فحش میدی و سرش داد میزنی ؟
تو خشم تربیت نیست.
حتی حیوان رو با زبون خوش تربیت میکنن...بعد توقع داری با خشم انسان تربیت کنی ؟
تو با خشم فقط خودتو میخوای اروم کنی...قصد اصالح که نداری...
داد میزنی اره نتیجه میده بچه ساکت میشه...ولی بذر کینه میکاری تو دلش!
آره...داد بزنی نتیجه موقت میده ...ولی بعدا دمار از روزگارت در میاره!
اصال میدونی چیه...
من میگم مذهبی و غیر مذهبی بودن پدر مادر مهم نیست...مهم اینه یه پدر مادر صبور باشه...
مادر صبور بچه خوب و سالمی تربیت میکنه...
من انقدر دیدم مادر و پدرایی رو که اصال با خدا هیچ کاری ندارن...ولی بچه هاشون مهربون
هستن.درسته نماز نمیخونن...ولی مهربونن ...دلیلش همینه...
باور کن تو خشم تربیت نیست...
معلمی که هوای نفس داره چجوری میتونه بچه خوب تو مدرسه تربیت کنه ؟
چجوری یه بچه تو خونه خوب تربیت بشه وقتی پدر و مادر صبر و تحملشون کمه ؟
اگه بچه تو ۷تا ۱۴سالگی لجبازی میکنه چون بهش زیر هفت سال محبت نکردی...چون صبور
نبودی...مدام بهش ترس و خشم دادی...االن که میخوای دستور بدی سگ میشه ! چون فکر میکنه
حرف زور میزنی ! دقیقا عین خودت بد اخالق میشه...
بچه با کنترل خشم و عصبانیتت تربیت میشه...نه صرفا با اخالقت.بچه با نماز خوندن ما نماز خون
نمیشه...بچه با مبارزه با هوای نفس ما نماز خون میشه...میگه مامان یا بابام عشقشون میکشه نماز
میخونن...منم عشقم میکشه گناه میکنم.
خود کنترلی بهترین راه تربیت بچست.اونجایی که دوست داشتی داد بزنی گفتی نه...بچه میفهمه
اینو...
و الگو میگیره...
مفهمه سختت بود...ولی جلو خودتو گرفتی...
این خود کنترلی ها باعث میشه بچه سالم و صالح تربیت بشه...
اصال بعد یه مدت شخصیت طرف یه جوری میشه که تا باهاش حرف میزنی یهو دعوا میشه!
باور کن عصبانیت درون آدمو داغون میکنه...
تو این فصل میخوام انقدر از ضرر های خشم بگم که هم من و هم شما رسما باال بیاریم و احساس
تشنگی کنیم که بعدش بریم تغییر کنیم...
وقتی داد میزنی ...آره...بچه به حرفت گوش میده...ولی دو تا اتفاق بد بعدش میوفته...
اول اینکه بچه یاد میگیره تا بابا داد نزد بهش گوش نده و پدر هم شرطی میشه زمانی بچه حرفی رو
گوش میده که سرش داد بزنی.
و این دو تا هی همو تقویت میکنن...
هه...
بخاطر همینه بعضی خونه ها همش داد بیداده!
کل تربیت فرزند یعنی صبر و خیلی وقتا نباید خطای بچتو ببینی...
خب کی میتونه نبینه ؟
کسی که بزرگوار باشه...
بزرگوار به کسی میگن که لج نمیکنه و انتقام نمیگیره و خطای غیر عمد و حتی عمد رو میبخشه.
وای....
هر جوری بررسی میکنم میبینم کل تربیت فرزند یعنی صبر و اینکه مراقب خودت باشی واقعا...
اتفاقا یه کتاب درمورد تربیت فرزند دارم به نام مراقب خودت باش...تو این کتاب من معتقدم چیزی
به نام تربیت فرزند نداریم...
همش تربیت خودته...
هر رفتاری از بچه میبینی شک نکن از توئه پدر و مادر الگو گرفته!
بعضی ها نذر دعوا دارن..اگه دعوا نگیرن عین معتاد ها حس میکنن یه چیزی کمه االن تو خونه!
هه...هر چقدرم مذهبی و امام حسینی باشی...اما اگه کنترل خشم نداشته باشی...بچه هات دین زده
میشن...میگن بابامون بیرون خوبه اما تو خونه بد اخالقه...
یه خشم بیجا میتونه تموم زحماتت رو هدر بده...
ساختن سخته...ولی خراب کردن یه لحظه هستش...
چون اون لحظه خون جلو چشم رو میگیره واون لحظه هزار تا کار میتونی بکنی...
بچه ها...
من شمارو خیلی دوست دارم...
بخاطر همینم دارم این کتابو براتون مینویسم...
خواهشا تمرین فصل قبل که فصل مقدمه بود رو انجام بده...
یعنی برو تمرین خوش اخالقی کن و روزه کنترل خشم بگیر...بگو اگه هر چی شد من کنترل خشم
میکنم...
سخته...ولی تالش کن.
پیامبر با خوش اخالقیش ادمارو دین دار میکرد.
مادر بد اخالق بچه هاش هم بی دین میشن.
آبجی ؟
اخالقتو خوب کن تا بچه امام زمانی سالم تربیت کنی...
کسی که واسه خودش شخصیت قائل باشه فحش نمیده...چون وقتی فحش میدی شخصیت خودت
زیر سوال میره.
خشم عقل رو پودر میکنه...
میدونی کار عقل چیه ؟
کار عقل ایناست:
تدبیر...فکر کردن...انتخاب کردن...کنترل هیجانات...فکر کردن قبل حرف زدن...لذت زودگذر کنار
زدن...اخرت رو دیدن...تالش کردن...تنبل نبودن...دنیارو زودگذر دیدن...
ولی وقتی فحش میدی بعدش عقلت کم میشه و دیگه مخت کار نمیکنه...
بعدشم احساس گناه میگیری چون حق الناس به جیب زدی...
امروز که دارم باهاتون صحبت میکنم تولد امام کاظم علیهالسالم هستش.
امام کاظم معروف بود که کنترل خشم.
بذار یه داستان از کظم غیظ امام کاظم علیه السالم بگم...
خیلی جالبه...
امام موسی کاظم(ع) به این دلیل که خشم خودشو کنترل میکرد ،به کاظم ملقب بود.
تو منابع اومده که امام کاظم(ع) خشم خودشو در برابر دشمنا و کسایی که بهشون بدی میکرد خیلی
فرو میبرد....
یکی از داستانا اینه:
مردی از نوه های عمر بن خطاب در حضور امام کاظم(ع) ،به امام علی(ع) شروع کرد به توهین
کردن...
همراهای امام خواستن به اون شخص حمله کنن...
مزرعه اون شخص رفت....
ٔ اما امام مانع شد و بعدش به
اون مرد با دیدن امام کاظم(ع) شروع به داد و بیداد کرد که محصولش رو امام لگدمال نکنه...
امام به اون شخص نزدیک شد و با خوشرویی پرسید:
امیدوارم خدا به حق امام کاظم علیه السالم کمکمون کنه تا تو زندگیهامون کنترل خشممون بیشتر
بشه...
ولی بچه ها....پدر مادرایی که کنترل خشم دارن خیلی محبوب بچه هاشون میشن....
کال آدم پر تحمل دوست داشتنیه...
قبول داری ؟
بچه با این خویشتن داری های مامان باباش روحش سالم میمونه و بعدا به حجاب و با خدا بودن
گرایش پیدا میکنه....
کمتر بچه ای هستش که از نماز و روزه گرفتن مامان باباش با خدا بشه...
بیشتر اخالق تاثیر داره....
یعنی اگه میخوای فاتحه تربیت فرزند رو بخونی کنترل خشم بلد نباش...اینو واقعا میگما...
پدر مادرایی که کنترل خشم بلد نیستن کال بچه سالمی تربیت نمیکنن...
مگر اینکه این بچه خودش بره خودسازی کنه و آسیباشو پاک کنه...همون کاری که ما تو دوره بچه
های سایه کردیم...
شایدم بخاطر همینه که عموم عصبی ها بعد یه مدت زیاد کنترلت میکنن...
دلیلش همینه که همیشه میترسه یه اتفاق بد بیوفته...
اگه نمیخوای لعنت بشی پس رو خشمت کنترل داشته باش تا بچه سالمی تربیت کنی.
اگه سر بچت داد بزنی بهش احساس نا امنی میدی...این نا امنی به شکل :خوردن نا خون...شب
ادراری...لکنت زبان...عرق کردن کف دست...خودشو تو سن های زیر هفت سال نشون میده...
راه درمانشم امن کردن خونه و تغییر خودمونه...
آره...
تو با داد زدن بچه رو خفه میکنی...
ولی وقتی از زیر سلطت در بیاد طغیان میکنه...
الهی فدای امام علی علیه السالم بشم...امام میگه :تربیت با خشم ممکن نیست...
بچه زیر هفت سال اگه شیطنت زیاد کنه تحمل کن...
بعد هفت سال بچه انقدر حلیم و باهوش میشه که نگو...
بذار یه خاطره تعریف کنم.
یه بچه خیلی بی ادب تو فامیلمون بود که از 2سالگی فحش میداد.
جوری بود که باباشو کتک میزد.
یعنی تو چهار سالگی قشنگ داد همه رو در آورده بود.
همه رو میزد و با همه در گیر میشد و فحش تا دلت بخواد میداد.
ولی بعدا یه اتفاق عجیبی تو زندگیش افتاد...
االن هشت سالشه...
ولی به شدت مذهبی شده...
همیشه میره تو قبر ها میخوابه و تو مسجد اذان میگه و مداحی میکنه...
کل فامیل میگفتن این بچه آخرش یه بالیی سر خودش میاره اما یهو زندگیش تغییر کرد...
این بچه جوری بود که تا اسمش میومد همه میگفتن :اوه اوه...این اومد...
حتی بابا بزرگم از دستش خسته شده بود و میگفت از این آدم شر تر وجود نداره...
اما یک سالی میشه یهویی سیستمش تغییر کرده...
من سوالم از شما اینه...
چرا این پسر یهو تو هشت سالگی اینجوری شد ؟
کسی که تا سن 4سالگی فحش خواهر مادر و زننده میداد...اما االن تو قبر میخوابه و نماز میخونه و
مداحی میکنه...
چرا یهو اینجوری شد ؟
کسی جوابشو میدونه ؟
ولی زیاد فکر نکن...
چون من جوابشو کشف کردم..
میخوای یه فرمول بهت بگم تا خیلی راحت بفهمی کسی آرامش داره یا نداره ؟
فرمول سادست...
به نوع حرف زدنش نگاه کن.اگه بد حرف میزنه بدون اون شخص از درون اصال آرامش نداره...
عموم کسایی که آروم هستن هرگز فحش نمیدن...هرگز زبونشون نیش نداره...هرگز تو حرفاشون
نیش حسادت و حسودی نیست...آدمی که آرامش داره نگرانی نداره ...بخاطر همین بد حرف
نمیزنه.
هر کی رو دیدی بد حرف میزنه تضمین میکنم این شخص اصال آرامش نداره .اصال...
الهی دورت بگردم امام صادق علیه السالم ...خیلی دوست دارم...چه حرف خوبی زدی آقای مهربون
من.
مسخره ترین کار دنیا اینه که هم به کسی محبت کنی و هم سرش داد بزنی..
راستی؟
تا حاال از دست معلم هات کتک خوردی ؟
من تا دلت بخواد کتک میخوردم...
دلیلشم این بود که خیلی مسخره بازی در میاوردم...
فحش میدادم یا سر کالس آهنگ میخوندم و از این دست کارا...
همیشه هم یا اخراج میشدم از کالس یا تو همون کالس معلم کتکم میزد...
ولی دو تا از کتک هایی که خوردم هیچوقت از ذهنم بیرون نمیره...چون واقعا ازشون انتظار
نداشتم...
یه بار سر کالس دین و زندگی معلم قرانم یه سیلی محکم زد تو گوشم...
چون پیامبرمون گفته :خویشتن را محاسبه کنید قبل از آنکه به حساب شما برسند و خویش را وزن
کنید قبل از آنکه شما را وزن کنند و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت )...
ببین ؟
اگه یه دختری عاشق چایی ریختن باشه ...ولی تو با لحن بد بگی :هی ؟ برو واسم چایی بریز...
تو با این لحن بد کاری میکنی که این دختر از چایی ریختن متنفر بشه!
هیچکس دوست نداره کسی باهاش با لحن بد حرف بزنه...
تو قران یه آیه هست میگه میخوای حرف بزنی قشنگ حرف بزن.
بشین و بتمرگ هر دوتاش یه معنی میده...
سعی کن همیشه زیبا و قشنگ حرف بزنی.
تو که میخوای بگی برو واسم دمنوش بیار...خب بگو :عزیزم ؟ میشه لطف کنی واسم دمنوش بیاری؟
میبینی ؟
میبینی این لحن چقدر زیباست ؟
داداش ؟
زن گرفتی خانومتو اینجوری صدا بزن...بگو خانومم ؟ تاج سرم ؟ برام دمنوش میاری بخورم قوی بشم
آقای خوبی بشم واست ؟
وای...
من خوراک این کارام خخخخ.
همیشه به بهترین شکل ممکن فاطمه رو صدا میزنم.
فاطمه میگه اینارو نگم چون شما مجرد هستید.
ولی من فقط و فقط برای الگو دادن میگم.
امیدوارم بچه آیندمون این چیزارو از ما ببینه و الگو بگیره و مهربون بار بیاد.
راستشو بخوای بخاطر همین این کتابو به امیرالمومنین هدیه کردم...چون حاجت داشتم خخخخ.
نمیخوام خشم داشته باشم.
چون به بچه خشم نشون بدی بچه قلدر میشه...داد زدن سر بچه تولید کینه میکنه...
نمیخوام سر بچه بالیی بیارم...
بار ها هم به فاطمه گفتم موقع خشم هستش که ذات منو تو رو میشه...پس موقع خشم خودتو
بررسی کن ببین چی میگی و همونو زوم کن و رو خودت کار کن..
چون برای شناخت کسی باید عصبیش کرد...خب ...یعنی ببین بعدش تبدیل به چه موجودی
میشه...اگه قهر میکنه یا کینه ای میشه یا حسود میشه و خیلی چیزا...خب این یعنی عیبشه و باید
بره خودشو درست کنه...
پس من و تو باید رو خودمون کار کنیم تا بعد خشم با تحلیل خودمون بریم خودسازی کنیم تا از
همین خشم سکوی پرتاب بسازیم...
واقعا خشم خیلی خوب میتونه عیبامونو آشکار کنه...
یکم زرنگ باشی میتونی از خشم سکوی پرتاب بسازی...
چون عیباتو میریزی بیرون و با نوشتن و خودسازی کردن میتونی بعد یه مدت یه شخصیت
خودساخته از خودت درست کنی....
خیلی جالبه...
وقتی روی خودت کار میکنی مدل خواب هات هم کم کم تغییر میکنه...
مثال وقتی دوره کنترل خشم برمیداری...یهو خواب میبینی یه جا عصبی شدی یا یکی عصبیت کرد
ولی عصبی نمیشی...تو دلت میگی من دوره کنترل خشم داداش رضارو برداشتم...نباید عصبی بشم !
خخخ
جالبه نه ؟
میخوام بگم با تغییر و خودسازی حتی کم کم خوابتم تغییر میکنه...
حس میکنم این فصل داره خیلی طوالنی میشه...
ولی واقعا ارزش داره...
دلم میخواد رسما حالت از خشم بهم بخوره...
دوست دارم خسته بشی...میفهمی ؟
دلم میخواد بفهمی خشم چقدر اثرات بدی داره...
آره...
تو با خشم کارت راه میوفته...ولی دل میکشونی و حق الناسه وخدا ناراضیه و وجود خودتم به اتیش
میکشی...
کسی که تو خشم کسی رو قضاوت کنه بعدا پشیمون میشه....
جالبه...
وقتی کسی بعد خشم پشیمون بشه ...بعدش راحت تر گناه میکنه...
چون شیطون تا کسی رو کالفه نکنه به گناه وسوسش نمیکنه..
ببین ؟
تو هر چقدرم آدم خوبی باشی ...ولی یه بار ...تاکید میکنم...فقط و فقط یه بار از کوره در بری ...دیگه
از خاطر دوستت خارج نمیشه...
خیلی از شماها ممکنه مذهبی باشید...
من یه توصیه دوستانه دارم...
لطفا و خواهشا تا کنترل خشم یاد نگرفتی نمیخواد بری یه سنی رو شیعه کنی...چون تا دو تا حرف نا
مربوط میزنه یهو قاطی میکنی و داغ میشی....
شرط اصلی شیعه کردن یه سنی همینه که صبور باشی!
من خیلی حرفا تو این کتاب با شماها دارم...
باور کن این کتاب رو میخواستم زودتر بنویسم...
اما من تا چیزی رو درک نکنم به کسی نمیگم...
باید حرفامو باور داشته باشم ....چون وقتی باور داشته باشم اینجاست که تاثیر گذار میشه...
اصال یکی از دالیل نفوذ کالمم همینه که خودم حرفامو باور دارم...
اگه باور نداشتم هرگز تا اینجای کتاب رو چهار چشمی نمیخوندی خخخخخ.
یه سوال میپرسم...خودت با وجدان خودت تنهاشو و به این سوال جواب بده...
: ۲یا کال آراسته نیستی و لباسای داغون میپوشی و موهاتم ژولیدست و کال برای آراستگی خودت
ارزش قائل نیستی.چون آدمای آراسته جذابن.سعی کن برای عطر و لباس خیلی هزینه کنی.به
خصوص برای همسرت بهترین لباسارو تو خونه بپوش.
: ۳کم توقعی هم جذابیت میاره...دیدی بعضی هارو که خیلی پر توقعن ؟ مثال میگن :میدی لباستو
بپوشم برم مهمونی ؟ میدی با ماشینت دور بزنم ؟ کال این مدل آدما هم جذاب نیستن...
همانها که در توانگری و تنگدستی ،انفاق میکنند؛ و خشم خود را فرو میبرند؛ و از خطای مردم
درمیگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
مگر جایی که خدا و اهل بیت گفته لعن کنید که اونجاها کلی اجر و پاداش داره...چون از دشمن خدا
بیذاری میجویی
بشین به عواقب شدید اون دنیاش فکر کن...
به فشار قبرش فکر کن...چکار میکنی با خودت....
میدونستی آدمای عصبی و بد اخالق به شدت فشار قبر دارن ؟
مطمئن باش کسی با خشم نشون دادن آروم نمیشه.
مگه کسی با خودارضایی آروم میشه ؟ نه...خشمم همینه...دقیقا بعدش حال روحی خودت بد میشه
و کارماش به سمتت برمیگرده...دیدی بعضی ها مدام اتفاقات بد و آدمای بد به پستشون میخوره ؟
دقیقا بخاطر همینه...
اگه خشمتو کنترل نکنی به معدت میزنه...ممکنه مریض بشی...چون تو خشم بدن خودشو سفت و
جمع میکنه...بخاطر همین میگن آدمایی که بیماری قلب دارن نباید عصبی بشن....
خشم نشونه قدرت نیست...عزت نفس نشونه قدرته..
از خشم پاداش کاذب نگیر...
هر چقدرم بقیه رو اعصابت باشن نباید از کوره در بری...
تو موقعیت سخته که خودتو نشون میدی و از سمت خدا پاداش میگیری و بین بقیه ستاره میشی...
اون کاری اجرش بیشتره که سخت تره ...این یک قانونه!
امام علی علیه السالم میگه :غضب اولش جنونه و آخرش پشیمونی...
واقعا احادیث معصومین بی نظیره...
ببین ؟
وقتی داد میزنی حرف میزنی ...شک نکن همسایه ها میشنون!
فکر نکن نمیفهمن! نه ! میفهمن...ولی به روت نمیارن.
چقدر بده آدم همسایه عصبی و بی فرهنگ داشته باشه...
تا حاال همسایه بی فرهنگ و عصبی داشتید ؟
یه چیز جالب درمورد خشم بگم ؟
ببین...
باور کن تو عصبانیت طرف عیب خودشو همش به تو نسبت میده...
من بارها حس کردم...
وقتی طرف عصبی میشه دقیقا داره عیب خودشو در تو میبینه...
جالبه نه ؟
راستی میدونستی تموم رشد کودک بین ۳تا پنج سالگیه ؟ جالبه...تو این سن بچه به شدت لجباز
میشه و ما به اندازه تحمل و صبرمون گل وجود بچمون رو خشک میکنیم و بعدش نتیجه تالش و
تحمل خودمون تا آخر عمر در این بچه میبینیم...
حرفام دیگه داره تموم میشه تو این فصل...
دیگه سعی کردن هر چی بود رو بگم...
باور کن آتش خشم اول خودتو میسوزونه...
فکر کردن عبادته...
بشین فکر کن به حرفام تو این فصل...
وگرنه کلی مشکالت گوارشی و سنگ کلیه و زخم معده میگیری...
باور کن پرخاشگری و عصبانیت یک انتخابه...
میتونی نباشی...
به اخالقت برس و دست از ظاهر بردار...
اخالق مهمه نه صرفا ظاهر...
عمرا کسی رو در ایران پیدا کنی که به اندازه من بد خط باشه.
بسیار بد خط و زشت و افتضاح مینویسم.
از بچگی همینجوری بودم.
هیچکس نمیتونه بخونه چی نوشتم.
ولی...
مهم نیست بدخط باشی...
مهم اینه کنترل خشم بلد باشی و شب اول قبرت آروم باشه...
لطفا دیگه نگو :من موجی ام...من سیدم...من عصبی ام...
این حرف یعنی چی ؟
تو اگه سید هستی باید آروم تر باشی...
هیچوقت بخاطر دنیا سر زنت داد نزن!
حتی به شوخی نگو تو این مملکت نمیشه آروم بود!
باور کن خیلی ها هیچی ندارن ولی آرومن.این تویی که سر هر چیزی ناشکری میکنی و زودی قاطی
میکنی.آدما موقع ناراحتی و نا امیدی و عصبانیت و خشم قشنگ اعتقادات خودشونو نشون میدن!
تموم خشمات تبدیل به مار و عقرب تو قبرت میشه...
وقتی با همسرت مشکل داری....خب...چکار به پدر مادر هم دارین ؟ حاال یه بحثی بین شما شده چرا
به پدر مادر همدیگه فحش میدید و تهمت میزنید...چرا همو میچزونین؟
هر کی فحش بده روزیش کم میشه...تو فحش اصال اثر تربیتی وجود نداره.
تو قران اومده به کافر هم فحش ندید!
حتی میگن به شیطان هم فحش ندید!
فقط از شر شیطان به خدا پناه ببرید!
وگرنه اصال به شیطان فحش دادن جایز نیست!
امام علی علیه السالم میگه هیچی به اندازه حلم خدارو راضی نمیکنه ...یعنی هر کاری کنی به پای
حلم نمیرسه...تازه ؟ هیچی به اندازه حلم شیطان رو به خشم نمیندازه!
اگه میخوای شیطون رو عصبی کنی...پس حلم نشون بده...
باور کن هیچی مثل خشم بدی آدمو آشکار نمیکنه...
یه چی میگم خواهش میکنم به حرفم فکر کنید...
باشه ؟
میدونی چرا بعضی از آدما بدی هاشون زودتر لو میره ؟
تا حاال برات این سوال شده که چرا بعضی از آدما خدا بهشون بیشتر فرصت میده ؟ و مچ بعضی
هارو زودتر میگیره ؟
من جواب این سوالو گشتم پیدا کردم...
جواب اینه:
باور کن من زیاد دیدم دخترایی رو که نیش میزدن و االن زندگیشون داغون شده.
در بهترین زمان و بهترین مکان ممکن...نیش هایی که میزنی به خودت برمیگرده!
اصال بعضی ها بد جور زبونشون نیش داره.
حرف که میزنه همش میترسی االن چیزی بگه که یه خونواده رو بریزه به هم.
یا بعضی دخترا حقیقتا زبونشون نیش داره...همچین دست میذارن رو ضعفت و اونو میکوبن تو
سرت که اصال از یادت نمیره.
اصال خاصیت زبون همینه.
اصال زخم زبون خوب شدنی نیست.
هر کی میگه خوب شدنی هستش دروغ میگه.
زهر کالم تا آخر عمر باهات میمونه.
ولی خب...
بعضی ها بزرگوارن و میگذرن...
میگن خدایا این منو نیش زد..من میگذرم و میبخشم...تو هم منو ببخش...
میدونم این حرف من خیلی خیلی خیلی خیلی اشتباست..
خدا از کسی که زبونش نیش داره به همین راحتی ها نمیگذره...
چون حق الناس هم گردنشه و از طرفی با نیش زبونش کاری کرده که دل کسی بشکنه و این زهر تو
دل طرف ممکنه سالیان سال باقی مونده باشه...
شک نکن بزرگترین گناه ها مال گناه های زبانه.
نه!
این کارو نکن چون نا امید میشی....
آخه تو فقط میتونی خودتو تغییر بدی.
به بقیه فقط میشه انگیزه و الگو تغییر داد.
یعنی مثال میتونی بری بهش بگی این ضرر داره و این کارو نکن.
وگرنه تغییر هرگز...
چون طرف باید خودش بخواد تغییر کنه...
میگیری چی میگم ؟
اگه میخوای کسی رو تغییر بدی الگو بده بهش.و هشت ماه هم صبر کن تا شاید بیست درصد تغییر
کنه....
ولی لطفا هدفت از خوندن این کتاب فقط و فقط تغییر خودت باشه...
اوکی ؟
سوال یک :وقتی عصبی میشی چکار میکنی ؟ داد میکشی یا غرغر میکنی یا غیبت میکنی یا چیزی
میشکونی یا چی ؟
سوال دو :درجه خشمت از یک تا صد در چه حدیه ؟ تا حاال شده کسی رو بزنی ؟ شده حمله کنی و
آبجیتو مشت و لگد بزنی ؟ وقتی عصبی میشی داد میکشی ؟ تحمل میکنی ؟ میخوام بفهمم درجه
خشمت در چه حدیه .پس بگید
سوال سه :این سوال صداقت میخواد .لطفا صادقانه بگید...از خشم کجاها پاداش گرفتی ؟ پاداش
کاذب خشم رو بنویس...مثال یکی از پاداش کاذب خشم اینه که داد بکشی بچت ساکت میشه...یا تو
بانک داد بزنی ممکنه به حرفت گوش بدن.پاداش کاذب خشم رو بنویس و جلوش بنویس چه ضرری
در طوالنی مدت برات داره
خب...
این تمرینات برای خودشناسی خوبه...با پاسخ به این سواال یه شناخت خوبی از خودت پیدا میکنی
که تو فصل بعدی که فصل دو هستش خیلی کمکمون میکنه.
اگه به همین چیزایی که تو این فصل از کتاب گفتم عمل کنی...خدا در طول مسیر چیزایی که بلد
نیستی رو یادت میده.
فقط هرگز خودتو توجیه نکن.
یکی بهم گفته بود :رضا ؟ من اصال کینه ای نیستم ...زود خشم میگیرم و زودم یادم میره...
بهش گفتم :تو یادت میره...اما اونم یادش میره ؟
دیگه هیچی نگفت...
هه...
خب دیگه...
من برم.
امیدوارم از خوندن این فصل لذت برده باشید
تا فصل بعدی
فعال خدا نگهدار
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
بعد ترک خشم تا 12هفته همش حس میکنی همه دارن اذیتت میکنن یا بهت ظلم میکنن ...تو این فصل درموردش حرف میزنم
قبل اینکه حرفامو تو فصل دو شروع کنم میخوام به سوال بچه ها جواب بدم.
بعضی از بچه ها بهم گفتن :داداش رضا ؟
خب تو داری تو فصل مقدمه و فصل یک دوره خشم میگی اصال از دست کسی خشمگین نشیم و
هی صبر کنیم و فالن بیسار...
خب داداش پس حق ما چی میشه ؟
تا کی صبر کنیم رضا؟
اگه از فشار عصبی سکته کنیم چی ؟
جواب:
من کی گفتم از حقت دفاع نکن ؟
ها ؟
من همچین حرفی زدم بچه ها ؟
من فقط گفتم صدات رو نبر باال و پرخاشگری نکن...همین!
وگرنه جایی دیدی حقت داره پایمال میشه مودبانه حرف بزن و از حقت دفاع کن..
فقط حرف من اینه:
از کوره در نرو!
داد نکش!
در عین اینکه داری وظیفتو انجام میدی صبور باش و به خدا هم توکل کن و به نتیجه تسلیم باش.
همین.
من تو این کتاب دارم همینو میگم.
وگرنه انصافا من کی گفتم عین آدمای ضعیف و پخمه سکوت کن تا همه حقتو بخورن ؟
ها ؟
من همچین حرفی زدم ؟؟؟؟؟؟
من تو این کتاب تاکیدم فقط رو اینه که از کوره در نری...
تموم تالشتم بکنی که جواب بدی رو با بدی ندی! وگرنه بد تر میشه!
تو اگه میخوای رو کسی اثر مثبت بذاری که طرف بفهمه کار غلطی کرده باید با خوبی کردن بهش اینو
بفهمونی...
وگرنه جواب بدی رو با بد بودن بدی ...هیچ تحولی در طرف صورت نمیگیره.
توی قران نوشته اگه بدی رو با خوبی پاسخ بدی طرف آب میشه میره تو زمین!
اسم این فرمول اینه:
خلع سالح عاطفی...
سعی کن بدی رو با خوبی جواب بدی که طرف خلع سالح عاطفی بشه.
این فرمول خلع سالح عاطفی همیشه جواب میده...مگر اینکه طرف فرعون یا یزید و شمر باشه!
من این کتاب رو برای خودم نوشتم.
جدی میگم...
چون قبال وقتی میدیدم کسی بهم بدی میکنه کال نه اهل بحث بودم و نه اهل دعوا...
فقط طرف رو کال از تو ذهن و زندگیم حذف میکردم.
ولی بعد ها فهمیدم آدمای ضعیف این کارو میکنن...ولی آدم با خدا نباید این کارو کنه.
آدم با خدا باید جواب بدی رو با خوبی بده تا طرف شرمنده بشه.
مشکل من این بود که زود از کسی نا امید میشدم و میگفتم طرف آدم بشو نیست.
یعنی زود قضاوت میکردم و میگفتم طرف آدم بشو نیست..
ولی بعدا ها فهمیدم که 90درصد آدما روح سالمی دارن و اگه بدی رو با خوبی پاسخ بدی شرمنده
میشن.
مگر اون ده درصد که ذاتشون کثیفه .مثل شمر و یزید و عمرو عاص و ابن ملجم.
در غیر این صورت میشه تاثیر گذاشت.
فقط باید از خدا کمک بخوایم کمی صبور باشیم و زود از کوره در نریم...
بچه ها ؟
کنترل خشم مهارته..
باید این مهارت رو با تمرین در خودمون تقویت کنیم.
وقتی صبور و آروم باشی...یه فرمولی بهت الهام میشه که میتونی با انجام دادنش طرف رو شرمنده
کنی ...تا طرف متوجه اشتباهش بشه.
البته این کار برای کسی که روحش کوچولوئه سخته.
خود من زمانی تونستم که کمی وجودم خدایی تر شد.
وگرنه اگه رضای چند سال پیش بودم هرگز نمیتونستم با این قدرت اینارو بگم....
خودتون میدونید دارم چی میگم.
اگه کسی رو دیدید که جواب بدی رو با خوبی میده..شک نکنید که به خدا وصله و باهاش معامله
کرده...
وگرنه عمرا بتونه این کارو کنه...
در کل چیزایی که تو این کتاب میگم همش تجربیات زندگی خودمه...
چند جا جواب بدی رو با خوبی دادم...
قشنگ دیدن طرف آب شد از شرمندگی...
تو هم تست کن میفهمی...
میبینی ؟
خدا میگه این کار سخته ..کسی که با من معامله نکنه نمیتونه....
واقعا همینطوره...
بخشش سخته.
من خودم زمانی تونستم کسی رو ببخشم که به خدا نزدیک تر شدم...وگرنه هرگزززززززززززززززززززز
نمیشه بخشید.هرگز!
یه روز با خدا معامله کردم و رسما بخشیدم و بخششم زیاد شد.
معامله کردم ....یعنی گفتم خدایا برام جبران کن .هم این دنیا هم اون دنیا...من میبخشم ...تو هم از
سر تقصیراتم بگذر...
بعدش گذشتم بیشتر شد.
بچه ها...
واقعا تاثیر داره...
هر کی بخششش برای خدا نباشه...بعد اینکه میبخشه احساس احمق بودن بهش دست
میده.
ولی اگه بخششت برای خدا نباشه...یه حس شیطانی بهت میگه :هه...طرف حقتو ضایع کرد اما تو
هیچی نگفتی...چقدر بد بختی...خاک بر سرت.
اما وقتی بخششت برای خدا باشه ...هرگز شیطان این نجواهارو تو ذهن بهت القا نمیکنه...
چون زورش دیگه به تو نمیرسه!
بگذریم...
تو فصل نه کامل درمورد بخشش توضیح میدم...
در ضمن ؟ یه بخش تو سایت هست به نام بخشش....
تجربیات بخشش خودمو اونجا گذاشتم.
حتما بخون.
تو این کتابم تو فصل نه کامل درمورد بخشش حرف میزنم و تجربیات جدیدمو میگم ان شاءاهلل...
بگذریم..
خواستم به سواالت شما جواب بدم.
حاال اگه آماده اید بپردازیم به فصل دو...
آماده ای ؟
خب...خدارو شکر.
پس فصل دو رو شروع میکنیم
موضوعی که میخوام تو این فصل درموردش صحبت کنم درمورد دوران پس از ترک خشمه.
به هر حال من دیدگاهم این هستش که شما با خوندن فصل مقدمه و فصل اول دیگه میخواید
حقیقتا خشم رو ترک کنید...
اما فکر نکن به همین سادگی هستش...
نه!
تو به خشم عادت کردی!
و ترک عادت هم قطعا زمان میبره.
شک نکن بعد از اینکه تصمیم میگیری دوره کنترل خشم برداری یه سری حس ها و صداهای عجیب
غریب میاد تو ذهنت که هی بهت میگه فالنی داره حقتو میخوره سرش داد بزن...یا میگه تو ساکتی
بخاطر همین دیده نمیشی...یا میبینی آدمایی که تا دیروز سرشون داد میزدی االن با تن صدای آروم
تو عادت ندارن ...آخه عادت کرده بودن تو سرشون داد بزنی...واسه همین وقتی آروم هستی فکر
میکنن تو این موضوع برات اهمیت نداره و تموم اینا دست رو دست هم میده تا 12هفته خیلی
سنگین رو پشت سر بذاری تا خشمت ترک بشه و به حالت نرمال برگردی...
شک نکن اگه بتونی 12هفته خودتو کنترل کنی و خویشتن داری کنی ...بعد 12هفته خشمت میره
تحت کنترل عقلت و بعد 12هفته دیگه راحت تر میتونی خشم خودتو کنترل کنی...
ولی به نظرم یه جهاد اکبر میخواد...
چون تو این 12هفته صداهای زیادی از درونت شروع میکنه به حرف زدن...
هی یه سری صداها تحریکت میکنه تا بری خشم نشون بدی...
دقیقا عین ترک خودارضایی و شهوت رانی میمونه...
وقتی میخوای خودارضایی و فیلم پورن رو ترک کنی مدام وسوسه میشی بری ببینی...
دقیقا عین خشمه...
خشم هم مدل وسوسش اینه که هی یه سری صداها از درونت شروع میکنه به حرف زدن که تحریک
بشی از کوره در بری و خشم نشون بدی و پرخاشگری کنی..حاال من نمیدونم تو ضعفت چیه...
ولی صد در صد شیطون چیزی رو بهت میگه که دقیقا بریزی بهم...شیطون استاد این کاراست.
به نظر من تو این 12هفته قشنگ به وجود شیطون ایمان میاری...میدونی چرا ؟ چون قشنگ
میفهمی که یه صدایی از درون دست میذاره تو نقطه ای از شخصیتت که جیغتو در میاره...
همه اینا بخاطر عادت به خشمه...
از بس خشم نشون دادی که بهش عادت کردی و عقلت کم شده....بخاطر همین االن که میخوای
خشم رو ترک کنی یه حسی همش بهت میگه فالنی داره بهت ظلم میکنه یا حقتو میخوره و از این
دست افکار...و چون عقلت قدرت استداللشو از دست داده ممکنه تحریک بشی و یهو از کوره در
بری...
ببین ؟
در یه کالم شرطی شدی...
تو این 12هفته باید این عادت رو در خودت بکشی.
شک نکن تا 12هفته هر اتفاقی رخ میده حس میکنی داره حقت ضایع میشه...دلیلشم عادت به
خشمه...
ولی تموم زورتو بزن منطقی فکر و بررسی کنی و از این صداهایی که از درون آتیشیت میکنه عبور
کنی. ...
همیشه هم به خودت بگو:
حق من ضایع نشده ...اگه من اینجوری فکر میکنم چون عادت به خشم دارم ...خشم منو تحت
کنترل گرفته و نمیذاره درست فکر کنم...
از خدا میخوام بهم عقل و قدرت استدالل بده تا بتونم عقلم رو بر خشمم مسلط کنم.من میدونم و باور
دارم که شیطون از این عادت به خشمم داره سوءاستفاده میکنه و من میخوام با عقل و منطقی که
خدا بهم داده این مشکل رو حل کنم و به این صداها که تحریکم میکنه گوش ندم...
من اگه حس میکنم بهم توهین میشه یا کسی منو نمیبینه و بهم بی احترامی میشه...همه اینا بخاطر
اینه که من یه عمر کنترل خشم نداشتم و عصبی بودم بخاطر همینم طبق گفته داداش رضا االن تو
این 12هفته هر چی میشه حس میکنم حقم داره ضایع میشه...شیطونم از این نقطه داره بهم ضربه
میزنه و وقتی کسی کاری میکنه شیطون از درونم میگه :هه ...طرف داره بهت توهین میکنه ! برو
جوابشو بده ! برو بزنش...چیه به حرف داداش رضا گوش میدی...برو بزنش...رضا جای تو
نیست...برو سرش داد بکش تا بفهمه تو هستی و نباید اذیتت کنه ! ولی من نمیذارم شیطون
تحریکم کنه و به صدای الهام درونیم گوش میدم که میگه :عصبی نباش...آروم باش...
ولی بچه ها...
یه چی بگم ؟
راستشو بخوای...
من نگرانتونم...جدی میگم...
چون 12هفته خیلی سخت پیش رو داری...
ازت میخوام از این نجواها عبور کنی...
شک نکن شیطون لشگریانش رو آماده کرده...چون تو قراره جهاد اکبر کنی...
چیزی که منو نگران میکنه اینه که اطرافیانت عادت کردن که عصبی باشی...
بخاطر همین وقتی االن آروم حرف میزنی حس میکنی کسی بهت گوش نمیده ...چون اطرافیانت
عادت کردن به عصبانی بودنت...چون اونا هم عادت کردن تا داد نزدی به حرفت گوش ندن...
حاضری یه یا علی بگی و این 12هفته رو از همین امروز شروع کنی ؟
در ضمن ؟
روزی فقط پول نیستا...
روزی تموم چیزای خوبی هستش که باعث میشه زندگی گواراتر بشه.
به این نتیجه رسیدم که عموم گره های زندگی بخاطر بد اخالقیه...
این درست بشه ...مثل این میمونه که یه سد بشکنه و یهو سیلی از خیر و برکت به سمت زندگیت
جاری بشه...
اینایی که میگم وعده خدا و معصومینه.
هیچوقت فحش نده...اینکه سرعت نت پایینه خیلی کار غلطیه که مسئولین رو فحش میدی...این
نشونه خشم و عصبانیتته...
حتی به در و دیوار هم فحش نده...
اگه صدایی میاد که اذیتت میکنه فحش نده.
باور کن فحش دادن هیچکسی رو آروم نمیکنه...اون آرامش بعد فحش دادن موقتی هستش...چون
بعدش ضعیف میشی...
اگه عصبی شدی تنها راهش اینه که نگاهتو عوض کنی...
مثال یه سری بچه ها هستن تو کوچمون فوتبال بازی میکنن و داد میکشن...
من نباید فحش بدم تا خالی بشم...بلکه باید یاد دوران شیرین کودکی خودم بیوفتم و بگم :بچن
دیگه...شیطونی میکنن...
کارهایی که خشم رو کم نمیکنه ایناست:
فحش دادن...
سیگار کشیدن...
خودارضایی...پورن..
مشورب خوردن...
تریاک کشیدن...
درد و دل....
شیشه شکوندن...
و...
اینا هیچکدوم خشم رو کم نمیکنه...
تنها راه کنترل خشم تغییر ذهنیته...نگرش باید عوض بشه...تا نگرش عوض نشه آدم رفتارش عوض
نمیشه...
وقتی فحش دادن رو ترک میکنی سیلی از آرامش و بخشش و بزرگواری و انتقاد پذیری و والیت
پذیری و کنترل خشم و هیجانات و دریافت الهامات و از همه مهمتر انس با خدا و امادگی برای مرگ
به سمت زندگیت میاد....
خیلی چیزای دیگه هست...
حتی ممکنه بزرگترین دعاتم مستجاب بشه...
من مطمئنم خدا پاداش زیادی به کنترل خشم میده.شک ندارم...
اونایی که کنترل خشم ندارن بعد یه مدت روحشون خیلی کوچولو میشه...
یه جوری میشن که یه بچه کوچولو تا یه چی بهش میگه سریع جبهه میگیره و فکر میکنه اون بچه
کوچولو داره بهش تیکه میندازه!
اینا بهش بخاطر روح کوچولوئه که به بخاطر نداشتن کنترل خشم ضعیف شده...
وقتی رو خشمت کار میکنی روحت بزرگ میشه و حتی اگه کسی بهت توهین هم بکنه با بزرگواری
ازش رد میشی...
باور کن کنترل خشم فقط یه مهارتی هستش که با همین تمرینات ساده ای که گفتم کم کم به مرور
زمان به دست میاد.
من توفصل قبلی یه حرفی زدم که فکر میکنم بعضی هاتون بهش دقت نکردید و خیلی ساده ازش رد
شدید...آخه تو قسمت نظرات هم ندیدم کسی بهش اشاره کنه...
ولی این قضیه خیلی مهمه...
ببین ؟
شخصا معتقدم خشم خشم میاره...
یعنی هر چقدر عصبی تر باشی...روزگار عصبی ترت میکنه...
کسی که گرگ خشم داره صرفا همیشه دعوا براش رخ نمیده ...ولی چون انتظارشو میکشه مدام
موقعیت دعوا و درگیری و جدل براش رخ میده...
خیلی عجیبه نه ؟
ولی اتفاق جالب تر اینه :وقتی کنترل خشم میکنی و سعی میکنی مهربون تر باشی...یهو آدمای
اطرافتم مهربون تر میشن...
عین معجزه میمونه این قضیه...
وای...
هر چی از این قضیه حرف بزنم بازم کمه...
قرار شد منطقی باشی...پس موقعی که اعصابت خط خطیه حرف نزن و قبلش خودتو قشنگ آروم
کن و در بهترین زمان برو سر وقت حرف زدن...
عاقل موقعیت شناسه..
میدونه کی حرف بزنه...
هر چقدر بتونی این تمرینات رو عمل کنی از اون طرف تاثیرات مثبتشم تو زندگیت بیشتر میبینی.
با آدما تند حرف نزن...عادت نکن به بلند حرف زدن.
بعضی خونه ها عادت کردن به داد زدن...خونه آرومه ها ولی میگردن یه چیزی پیدا کنن و بعدش یه
داد و هواری تو خونه راه بندازن...
اینا همه بخاطر قدرت عادته...
عادت واقعا قدرت داره...
باید از این زمین بازی بیای بیرون...
برو دنبال الگو های خوب بگرد...
برو خونه های آروم رو پیدا کن و مهربونی اون زن و شوهر رو تحسین کن...و بگو خدایا منم میخوام
آروم باشم.
حسودی نکن وقتی زن و شوهری با هم خوبن...اینجوری بخاطر حسادتت این رزق از زندگیت دور
میشه...
چون آدمای حسود به شدت کم بهره هستن.
هر چیز خوبی رو تحسین کن تا به سمت خودتم بیاد.
از اذیت کردن و تحقیر کردن و حرف زور زدن لذت نبر...سر کسی داد نزن...این حرف من یادت نره....
نوع برداشتت تورو عصبی میکنه نه صرفا خود اون اتفاق...
و تو چون کنترل خشم نداشتی عقلت کم شده و االن قدرت استدالل نداری که برداشت بهتری از یه
اتفاق داشته باشی...بخاطر همین عصبی میشی و این 12هفته مدام از طریق نجوای شیطون اذیت
میشی...
اما اگه از طریق الهام درونیت تمرین کنی که از هر اتفاقی یه نکته مثبت بکشی بیرون کم کم یاد
میگیری که خشمت تحت کنترل خودت باشه.
اگه زیاد از دست آدما عصبی میشی بخاطر قوانین ذهنی خودته...نه صرفا اعمال اون شخص...
خب...همونطور که میدونی درمان خشم دقیقا از جایی شروع میشه که دو تا صدا از درونت با هم
میجنگن...
یه حس شیطانی بهت میگه فالنی داره اذیتت میکنه و خشم خودتو بروز بده و یه حس هم میگه به
حرف داداش رضا تو کتاب گوش بده و کظم غیظ کن و چیزی نیست و آروم باش و از این حرفا...
خب...
حاال سوال من از تو اینه:
وقتی عصبی میشی...شیطون تو گوشت چی نجوا میکنه ؟
ببین ؟
دقیقا ریشه ای بررسی کن ببین دلیل این نجوای شیطان چیه...
شاید دلیلش بی ایمانی باش...شاید خیلی مغروری...شاید حسودی ...شاید ...ببین دلیلش چیه ؟
میخوام ریشه رو برام پیدا کنی و بهم بگی....
لطفا همه این تمرین رو انجام بدید.
چون فصل بعدی که فصل سوم هستش میخوام کامل درموردش حرف بزنم...
همین...
دوست دار شما :یه پسری که حلم داره :داداش رضا
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
تو این فصل قراره خودمونو روانشناسی کنیم تا ببینیم ریشه عصبانیتمون چیه...اهمیت این فصل بسیار مهمه!
ببین...
بذار خودمونی بهت بگم...
بی خیال شو.
جدی میگم.
نقطه سر خط...
وقتی نقطه نذاری نمیتونی شروع کنی...
نقطه سر خط.
اگه همش بخوای گذشته رو بیاری کلو چشمت مرور کنی بازم همونه.
برای شروع نقطه سر خط...
یه یا علی بگو و بعد رو دیوار اتاقت بنویس :نقطه سر خط...میخوام از اول شروع کنم.
درسته بابام لجبازی میکرد...اما نفهمی از من بود که امیدم به بابام بود و اهلل رو فراموش کرده بودم.
نکته جالب اینجاست..به محض اینکه از پدرم قطع امید کردم یهو دستای خدارو رگباری تو زندگیم
دیدم و همون پدری که من ازش منت میکشیدم تا کاری برام کنه...همون پدر االن بهم زنگ میزنه و
میگه رضا تورو خدا یه کاری بهم بگو برات انجام بدم.
بچه ها...باورتون نمیشه...ولی بابام دنبال بهونه هستش که به هر دلیلی بهم محبت یا کمک کنه.
همین االن اگه زنگ بزنم هر درخواستی ازش داشته باشم قطعا بهم گوش میده.
جالبه نه ؟ من این روزا هر چی بخوام رو از خدا میخوام...و چون توکلم به خدا هستش و از غیر خدا
قطع امید میکنم ...یهو خدا همون شخص دل سنگ رو برام دل رحم میکنه تا بیاد کمکم کنه.
خیلی عجیبه...خیلی!
من شک ندارم ۷۰درصد شماها همین مشکل گذشته منو دارید...
یعنی فکر میکنید خوشبختی و آرامش و گشایش دست کسی غیر خداست...و چون اون شخص بهت
گوش نمیده و اذیتت میکنه عصبی میشی.
بچه ها...فکر نکنید من یه کتاب همینجوری دارم مینویسم.
نه...من برای کلمه به کلمه این کتاب کلی فکر و تدبر کردم...
باور کن دلیل خشم خیلی ها همینه که به این دو آیه قران باور ندارن:
و اگر خداوند( ،برای رشد یا کیفر گناه )،زیانی به تو رساند ،هیچ کس جز او آن را برطرف نمیسازد؛ و
اگر اراده خیری برای تو کند ،هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد
میرساند؛ و او غفور و رحیم است...
اگر خداوند زیانی به تو برساند ،هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف سازد! و اگر خیری به تو
رساند ،او بر همه چیز تواناست؛ (و از قدرت او ،هرگونه نیکی ساخته است).
اگه خدا بخواد خیری بهت برسونه اگه ۷میلیارد آدم نخوان...اون به تو میرسه...
ولی اگه خدا نخواد...اگه ۷میلیارد آدم زور بزنن بشه...اون نمیشه...
میبینی ؟
این نگاه توحیدی آرومت میکنه...
پس بیاید انگشت تقصیر رو سمت خودمون بگیریم...
بگیم ما بی ایمانیم.
وگرنه اطرافیان ما مقصر نیستن.
اگه زرنگ باشی تو همین عصبانیت ها و خشم هات ضعفاتو پیدا میکنی و بعدش دوره خودسازی
برمیداری و از ضعفت سکوی پرتاب میسازی...
خدا تو قران تو سوره شمس گفته هر کی خودسازی کنه رستگار میشه...
خودسازی یعنی همین که هر روز ضعفاتو درست کنی...
اگه فهمیدی دلیل خشم هات بی ایمانی هستش حقیقتا دوره تقویت توحید بردار..
یعنی به همین دو تا آیه ایمان بیار...
بعدش میای میگی رضا ...دمت گرم.دقیقا زدی به خال...مشکل من بی ایمانیم بود.
به هر حال من مشکل ریشه ای خودمو پیدا کردم و بعدش تونستم درستش کنم و با همین ضعفم
کلی رشد کنم...به نظرم اینو دیگه همتون متوجه شدید که حرفام خیلی بوی ایمان میده...
چیزی که خیلی مهمه اینه که ببینی دقیقا کجا عصبی میشی و چرا عصبی میشی و ریشش چیه...
شاید دلیل ریشه ای خشمت اینه که مسئولیت پذیر نیستی و تنبلی....
شاید خیلی مغروری که دلت میخواد همه به حرفت گوش بدن.
شاید عیب خودتو در بقیه میبینی و عصبی میشی...
شاید خیلی نتیجه گرایی...
یعنی میخوای تالشت زودی نتیجه بده و توکل نداری!
شایدم قبول نداری خدا ازت انجام تکلیف میخواد نه صرفا نتیجه!
بچه ها ؟
این فصل فصله خودشناسیه...
بگرد ببین کجا و کی و چرا عصبی میشی...
شاید نا امیدی و احساس گناه داری...شاید کارتو دوست نداری...یعنی فشار کاری باعث خشمت
میشه.
شاید دلیل خشمت تحقیر شدن های بچگیته که چون نرفتی عزت نفستو درست کنی االن زودی
عصبی میشی...
شاید انتظار بیجا داری...
یعنی مدلت اینجوریه که خیلی توقع داری از آدما...
خیلی برام مهمه تو این فصل لغزشگاه های خودتو بشناسی...
کل این فصل درمورد همینه...
واقعا بگرد و ببین جایگاه لغزشت کجاست.
ممکنه خیلی آروم باشی...ولی پشت چراغ قرمز عصبی میشی...
پس حفرت دقیقا همینه.
یا ممکنه حفرت این باشه که وقتی کسی با ماشین جلوت میپیچه فحش میدی...
اگه حفرت اینه پس دقیقا همینجا باید ریشه رو در بیاری و درست کنی....
باور کن تک تک حفره هایی که پوشش میدی به رشدت کمک میکنه.
فصل سه رو فقط مخصوص همین گذاشتم که بگردی ببینی حفره عصبانیتت کجاست...
خیلی برام مهمه اینو بفهمی...خیلی!
وگرنه این کتاب اصال برات کاربردی نیست.
بگرد ببین چرا و کی و کجا عصبی میشی و ریشش چیه.
تا ریشه رو خشک نکنی عمرااااااااااااااااااااااااااااااا نمیتونی خشمتو درمون کنی.این فصل فصله پیدا
کردن ریشه هاست.بعضی وقتا خودت نمیدونی ریشه خشمت چیه...
ولی وقتی بررسی میکنی میبینی ته خشمت مربوط میشه به حسادت...
در واقع خشم علت هستش...باید بگردی دنبال معلول و اونو درست کنی!
باور کن خیلی از شما دخترا دلیل خشمتون حسادت هستش ...اینو زمانی میفهمی که دقیقا ریشه ای
بررسی میکنی و تهشو در میاری..
داداش ؟
شاید دلیل ریشه ای خشمت وابستگیته!
شاید یاد نگرفتی استقالل رو...شاید شرک خفی داری و وابسته بابا ننتی!
آبجی ؟
شاید دلیل خشمت نگاه مردمه...
هی میگی:
دیگران چه فکری درمورد من میکنن...خب مشخصه که کمبود عزت نفس داری...باید درونتو جراحی
کنی و حرف مردم رو از زندگیت حذف کنی..چون هر چقدر عزت نفست باال بره اصال برات مهم نیست
کی حرفتو تایید میکنه کی نمیکنه.حرفتو میزنی و میری...
بعضی ها میگن :من نباید شکست بخورم.خا کی گفته ؟ همین تولید خشم میکنه.شکست جزوی از
زندگیه...مهم اینه پا بشی و کم نیاری...
اگه میگی همه چی باید همونجوری باشه که من میخوام...همین برات تولید خشم میکنه...چون
خیلی چیزا هست که اون چیزی نیست که تو دلت میخواد...
در کل بگرد ببین چجوری تحریک میشی ؟ کشفش کن...
بعضی ها کوچیکترین مخالفتی رو نمیتونن هضم کنن...از بس پذیرفته نشدن اینجوری شدن...
بچه ها ؟
این فصل حکم جراحی مغز و اعصاب رو داره...
میخوام با گفتن اینا درک کنی که درونت چی میگذره...
اگه فهمیدی مغرور هستی حتما خودتو درست کن...چون غرور اگه با خشم ترکیب بشه...واویال...
نگم برات!
برو درونت رو شخم بزن و ببین چی تورو عصبی میکنه ؟
وقتی دسته کمت میگیرن ؟
خب شاید خیلی خودشیفته ای ! شاید افاده ای هستی!
شاید خیلی بی جنبه ای...تا چیزی میگن به خودت میگیری و بهت بر میخوره!
درسته جنبه هر کسی فرق میکنه...ولی بعضی ها با کوچیکترین چیزی ناراحت میشن!
منظور من شوخی خیلی بیجا و مسخره نیست.منظورم اینه که بعضی ها زود بهشون بر میخوره...
شاید دلیل خشمت اینه که خیلی حسرت تو زندگیته...
شاید به عصبی بودن شرطی شدی ...یعنی از عصبی بودنت پاداش گرفتی...یعنی تا بهت کار میزدن
داد میزدی و بعد میگفتن :ولش کن بابا...این دیوانست ! باهاش کاری نداشته باشید ! تو هم عادت
کردی که هر وقت خواستن بهت کار بزنن دیوانه بازی در بیاری!
شاید دلیل خشمت اینه که به اشتباه فکر کردی دنیا جای خنده و شادی و و حال کردنه...رنج دنیارو
نپذیرفتی...
یعنی توقع داری زندگی سختی توش نباشه...
در صورتی که تو زندگی واقعی زندگی بدون چالش نمیشه...
بگرد ببین چی میگذره تو مغزت که انقدر عصبی هستی!
اگه عزت نفس نداشته باشی سر همه داد میزنی...اصال برات مهم نیست چه احساس بدی رو به بقیه
میدی ! پس شاید حفرت عزت نفسه...
اگه حفرت عزت نفسه حتما کتاب بهترین نسخه خودت باش رو بخون.
شایدم دلیل خشمت اینه که مجرد موندی و فعال شرایط ازدواجت فراهم نشده...اگه حفره خشمت
اینه حتما رو صفت تسلیم بودنت کار کن.
شاید دلیل خیلی خیلی خیلی ریشه ای خشمت این باشه که پرخوردی میکنی و چون پرخوری عقل
رو کم میکنه زود با کوچیکترین چیزی از کوره در میری...
بچه ها ؟پر خوری خیلی عقل رو کم میکنه...خیلی ! شاید حفره خشمت این باشه!
من شخصا حفره خشمم بی ایمانیم بود...وگرنه با پدرم مشکلی نداشتم...کال ایمان آدمو آروم و نرم
میکنه...قبول داری ؟
راستش میخوام در مورد اشپزی فاطمه چند تا نکته مهم به نو عروسا بگم...
شاید از سبک غذاهایی که میپزه فکر کنید فاطمه از همون اول آشپز ماهری بوده...
ولی...
فاطمه روز اولی که با هم ازدواج کرده بودیم هیچی بلد نبود...واقعا میگم...هیچی...
نه بلد بود خونه رو جارو بکشه نه بلد بود غذا بپزه...نه بلد بود حتی لباسارو مرتب کنه ...اصال هیچی
بلد نبود...هیچی...
خونه میشد شبیه کاروان سرا خخخ.
تو خونه پدریش زیاد کار نمیکرد...بخاطر همین هیچی بلد نبود.
بخاطر همین فاطمه از صفر شروع کرد به اشپزی کردن...
منم خیلی تحمل میکردم و خیلی تایید و تحسینش میکردم.
یهو کم کم تبدیل شد به یه کدبانوی نمونه.
در کل تا حفره هاتو پوشش ندی خشمت درمون نمیشه...خیالت راحت!
و چون تصور نگران کننده نسبت به اینده داری کم کم رو خشمت تاثیر میذاره..
میبینی ؟
بعضی وقتا دلیل ریشه ای خشم خیلی پیچیده میشه...
باید عین مارکوپلو بری تو درونت و ببینی چه خبره...
شایدم اخبار زیاد میبینی...خخخخ
کال معتقدم آدم عصبی و پرخاشگر نباید اخبار ببینه...
دلیلشم اینه که آدم پرخاشگر با دیدن اخبار پرخاشگر تر میشه و فحش میده.
شایدم مدلت اینجوری هستش که مهر طلب هستی...آخه مهر طلبا محبت گدایی میکنن و هر چی
بهش میگی نه نمیگه چون میخواد توجهتو جلب کنه.
مهر طلبا وقتی به چیزی نیاز دارن...اگه بهش بگی اونو بده...همونو میده.ولی به شدت درونش پر
خشم میشه....
درمورد درمان مهر طلبی تو کتاب بهترین نسخه خودت باش کامل توضیح دادم...درمان مهر طلبی
هم اینه که از چیزی که سر ریز میشه ببخشی..نه از چیزی که خودت بهش نیاز داری...در کل مهر
طلبی خودش یه داستان مفصل داره..
بگذریم...
شایدم حفرت اینه که کارهاتو برای رضای خدا نمیکنی...بخاطر همین تا میبینی طرف تشکر نمیکنه
عصبی میشی...
اصال شاید حفرت اینه که از بچگی تو محیطی بودی که اصال یه ذره هم به حرفت گوش
نمیدادن...االنم که بزرگ شدی وقتی میخوای حرف بزنی حس میکنی حرفات بی ارزشه و بعضی وقتا
هم چون نمیتونی از حقت دفاع کنی و حرف بزنی سریع عصبی میشی و نمیتونی منطقی باشی و با
کوچیکترین مخالفتی سریع از کوره در میری...
دقیقا دارم عین جراح مغز و اعصاب مغز شمارو جراحی میکنم خخخخ.
دکتر داداش رضا😊
جراح مغز و اعصاب.
بهم میاد .نه ؟شایدم خیلی بحث میکنی...
اوووف...
ببخشید اینو میگم...
ولی از این مدل آدما حالم بهم میخوره...خیلی عذر میخوام اینو میگم.ولی باور قلبیم اینه که فقط
احمق ها بحث و جدل میکنن...وگرنه اصوال آدمای عاقل حرفشونو میزنن ولی وقتی میبینن طرف
نمیفهمه دیگه سکوت میکنن.
چون ممکنه حفره تورو من نداشته باشم و درک درستی از وضعیت اکنون تو نداشته باشم.
چون همه اینا رو خشم تاثیر میذاره و عین نفتی میمونه که رو آتیش میریزی!
شاید بگی رضا من ده تا حفره دارم...خب چکار کنم ؟ جواب :خب یا علی بگو.بخاطر همین میگم
جهاد اکبره.برو خودسازی کن ۱۲.هفته نفس گیر داری.توسل کن به امام کاظم علیه السالم که به
کنترل خشم معروف بود.برو زندگی نامه امام هفتم رو بخون...باید تالش کنی تا طالش کنی..
همه اینا سواالتی هستش که حفره هاتو میکشه بیرون و بعدش میتونی بری سراغ ریشه یابی و
پوشش دادنش...
خودم قبول دارم کار مشکلی هستش...ولی واقعا ارزش داره .بعدش خشمت درمون میشه.
مثال اگه آدمارو سفید و سیاه بررسی میکنی تالش کن آدمارو خاکستری ببینی...
هیچکس صد در صد بد و صد در صد خوب نیست.
ماها معصوم نیستیم.
همه یه جاهایی قوی ان و یه جاهایی ضعیف.
هر کسی یه جا خوبه یه جا بد...
آدمارو خاکستری ببین...نه سفید و سیاه...
شاید دلیل خشمت اینه که کال ناامیدی به زندگی...همش میگی نمیشه سنم رفته باال و دیگه شوهر
خوب نیست....
شاید ذهنت درگیر قضیه ای هست که هنوز حل نشده...
شاید ایمانت کمه که اضطرابی میشی...
شاید خیلی لوسی...یعنی لوس بار اومدی و کم تحمل...
شاید به نداشته هات زیاد فکر میکنی...
شاید دلیل خشمت اینه که وسواس کامل گرایی داری...یعنی میخوای همه چی کامل باشه تا بعدش
بری بیرون...وسواسی ها خیلی نگرانن یه چی سر جاش نباشه و همین باعث عصبی شدن هاشون
میشه.
شاید دلیل خشمت ترساته...
یعنی تو ذهنت به کسی جز خدا قدرت میدی...
شاید دلیل خشمت اینه که پخمه هستی و نمیتونی نه بگی.
شایدم از اون مدل دخترایی هستی که خیلی به طلسم و چشم زخم و این چیزا اعتقاد داری
میگی چشمم زدن زندگیم نابود شد.بخاطر همین خیلی از رفتار بقیه عصبی هستی...چون فکر میکنی
اگه زندگیت خرابه به خاطر چشم زخم فالنی بود.همش هم میگی فالنی چشمم زد...نمیگی من تنبلی
کردم و تصمیم غلط گرفتم!
میگی فالنی چشمم زد!
انگاری جهان بی صاحابه و خدا نداره که همه همو چشم بزنن ! پس خدا کجای این قضیه هستش
؟؟؟
بگذریم...
بازم میگم...
خشم معلومه...علت خشمت رو پیدا کن.
همه رذیله های اخالقی به همین خشم ختم میشه...پس خشم معلول هستش نه علت!
شاید آدمارو دزد و دروغگو میبینی که عصبی هستی...دلیلشم مشخصه...تو بر اساس چیزی که در
درونت میگذره آدمارو میبینی...
شاید توقع بیجا داری که همه باید باهات مهربون باشن...
شاید خیلی قضات میکنی ...یعنی تو دلت میگی :آره...من میدونم...االن داره برام نقشه میکشه...
شاید انتظار بیجای زیادی از مامان بابات داری که فکر میکنی به جاست...
شاید توقع زیادی داری که زودرنج شدی...
شاید گرسنگی حفرته...به خصوص تو ماه رمضون ...اگه گشنگی تو روزه گرفتن حفرته زیاد حواستو
پرت کن و هی ساعت رو نگاه نکن که کی اذان میشه افطاری بخوری....
ولی خودمونیما...االن که دارم فکر میکنم میبینم دلیل عموم خشم ها پر توقع بودنه...
یعنی توقعت باالست که عصبی میشی...آخه بعضی ها خیلی باید و نباید تو زندگی دارن..همش
میگن :اون باید با من درست حرف بزنه..اون باید خوب رانندگی کنه...و...
اگه حس میکنی حفرت پر توقع بودنه اینو بدون که هر چی کمتر توقع داشته باشی راحت تر زندگی
میکنی...وگرنه همش عصبی هستی.
زندگی شیرین میخوای توقعاتت رو بیار پایین...
هر چند ...این توقع هم خودش یه شاه حفره هستش...
چون چند دلیل روی هم باعث توقع میشه...مثل چشمو هم چشمی و خیلی چیزای دیگه....
شایدم دلیل پر توقع بودنت وابستگیته...اگه وابسته به چیزی هستی بدون همش تو سختی
هستی...مگر اینکه رهاش کنی و تسلیم خدا باشی...
توقعاتتو از بین ببر.نه بخواه طرف جبران کنه و نه تشکر...بگو همه کارام برای خداست .وقتی کار
برای خدا باشه که نباید از کسی توقع داشته باشی...
بچه ها...
اگه دلیل خشم هاتون توقع هستش باید روی خودت کار کنی...چون توقع شاه حفره هستش...
باید بشینی قشنگ ریز به ریز بررسی کنی که چی تو سرت میگذره که عصبی میشی.
مطمئنم این حرف رو زیاد شنیدی :هر چقدر خوبی میکنم ولی بدی میبینم.
میدونی چرا بعضی ها این حرف رو میزنن ؟ میدونی چرا بعضی ها از کارای خوب خودشون خسته
میشن ؟
دلیلش همینه که کارشون برای خدا نیست...
توقع زندگی رو زهر مار میکنه...
کسی که از کسی توقع نداره واقعا اسایش داره...
وقتی کار برای خدا نباشه از همه توقع تشکر و جبران داری...
شاید دلیل خشمت اینه که خیلی حسرت زندگی دیگران رو میخوری...
شاید دلیل خشمت اینه که عزت نفست ترکیده...همش خودتو بد و گناهکار و تنبل میبینی...
شاید حسودی ...چون حسود زود جوش میاره و دیر کینه از دلش پاک میشه.
شاید راحت طلب هستی که زود خشم میگیری...
شاید بد بینی...هر چی میشه فال بد میزنی و خودت خودتو عصبی میکنی...
شاید وسواس داری که هی به مسائل بهداشتی اهمیت میدی و عصبی میشی.
شاید حق اشتباه به هیچ انسانی نمیدی...
شایدم ترس از شکست داری...
شاید حب دنیا داری...یعنی دنیا کورت کرده...یه ماجرای جالب بگم ؟ این مطلب رو چند وقت پیش
خونده بودم.
همون طور که میدوتی اسکندر مقدونی کل دنیارو گرفته بود تو ۳۳سالگی از دنیا رفت...ولی وصیت
کرده بود وقتی خواست بمیره دستش بیرون از تابوت باشه تا همه بدونن هیچی با خودش نبرد اون
دنیا...
خیلی این وصیت نامش برام جالب بود...خیلی...
بگذریم...
شاید خودت و دیگران رو با گذشتشون مقایسه نمیکنی که همش عصبی هستی...
شاید فکر میکنی همه چی میدونی و بقیه هیچی بلد نیستن.
شاید انتظار داری آدما سریع به حرفت برسن و تغییر کنن.
شاید قبول نداری رزاق خداست...بخاطر همین وقتی بابات از ارث و پول محرومت میکنه عصبی
میشی...شاید باور نداری خدا واهلل خیر الرازقین هستش...
شاید خیلی زور میزنی کسی رو تغییر بدی و عمل کردنت باال تر از تکلیفته...زور میزنی که کارت نتیجه
بده و همین عصبیت میکنه...
شاید بلد نیستی حرف بزنی و نظر مخالف کسی رو جواب بدی و همین اخالقتو بد میکنه.
شاید فکر میکنی اگه ببخشی نشونه ضعفه...شاید فکر میکنی اگه رو بدی پر رو میشن.
شاید فکر میکنی تا پرخاشگری نکنی کسی نمیفهمه تو ناراحتی...
شاید هر چی میشه به خودت میگیری...
شاید آدم ایراد گیری هستی...هی از خودت و بقیه ایراد میگیری...
شاید مطالعه نداری که نمیتونی مشکالتتو حل کنی و سریع از کوره در میری...
شاید تو شهری زندگی میکنی که پرخاشگر بودن یه نکته مثبت هستش...مثال میگی ما بچه های
...خیلی آدمای خشن و شاخی هستیم.میبینی ؟ پاداش داره.
شاید به عدالت خدا شک داری...
شاید چون خودت خیانت کردی...االن که ازدواج کردی میترسی همسرتم خیانت کنه(...کافر همه را
به کیش خود پندارد...بد بین شدی بخاطر کارهای زشتت تو مجردی)..
شاید فکر میکنی تو شرکت یکی میخواد نونت رو ببره ! یعنی بره فضولی کنه تا پیش رئیس عزیز
بشه و تورو پرت کنن بیرون.وقتی عزت رو دست غیر خدا بدونی بایدم عصبی بشی.
شاید یه آسیبی از گذشته باهاته...
همین...
حرفام تو این فصل داره تموم میشه...
پیامبر (ص):
هیچوقت انجام کارهای شخصی خود را از دیگران نخواهید حتی کوچک ترین چیزی مثل درخواست
برای چوب خالل دندان
تمرین:
من فرض رو بر این میگیرم با این حرفایی که تواین فصل زدم تو بعضی از حفره های خودتو پیدا
کردی و داری رو ریشه هاش کار میکنی...
خب...
حاال یه موقعیتی پیش اومده که یه کسی دست گذاشته رو حفرت و داره عصبیت میکنه...
اون لحظه برنامت برای اینکه خودتو آروم کنی چیه...
به این سوال قشنگ فکر کن و چند تا راهکار بنویس که موقع خشم بتونی بهش عمل کنی.جواب
دادن به این سوال یه آرامش میخواد.پس ذهنتو قشنگ آروم کن و برای خودت بنویس که چی تورو
آروم میکنه.
من یه تجربه خوب دارم...
وقتی تالش میکنی آروم باشی یهو فکرای آرام و الهام بخشی میاد تو ذهنت که کال عین آب رو
آتیش آرومت میکنه .ولی این اتفاق زمانی رخ میده که آرومی ...نه زمانی که دروت پر از خشمه.
اینجور وقتا تو فقط صدای شیطان رو میشنوی!
همین..
حرفام تموم شد...
امیدوارم این فصل براتون کاربردی بوده باشه.
دیگه زورمو زدم همه حفره هارو بگم...
منتظر فصل چهارم باشید..چون میخوام درمورد دالیل پرخاشگری و عصبی بودن به صورت مفصل
صحبت کنم.
تا فصل بعدی :خدا نگهدار
دوست دار شما :یه پسر حفره شناس :داداش رضا
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
تو این فصل میخوام بگم چرا بعضی ها انقدر بد اخالقن...قشنگ ریشه ای تو این فصل میگم چرا...
تو این فصل میخوام درمورد این صحبت کنم که چرا بعضی ها انقدر بد اخالقن...
یه اشاره خیلی کوچیک تو فصل های مقدمه و یک کردم...ولی اینجا میخوام ریزتر درموردش صحبت
کنم تا بفهمیم واقعا چی میشه که یه آدم بد اخالق و عصبی بار میاد...
من شخصا معتقدم همه چی از مجردی یک پدر و مادر شروع میشه...اگه پدری تو مجردی
خودساخته باشه...قطعا میره با یه دختر خوب ازدواج میکنه و بعدش بچه ای که به دنیا میاد بچه
خوبی از آب در میاد...ولی اگه پدری خودساخته نباشه...میره با دختری عین خودش ازدواج میکنه که
نتیجش میشه یه بچه پرخاشگر.
در 90درصد مواقع اینجوری هستش...
اون ده درصد هم همیشه استثنا وجود داره.
پس دلیل خیلی از بد اخالقی های ماها به قبل ریخته نطفه در رحم مادرمون برمیگرده...
یعنی ژنتیک...
مورد بعدی که میخوام بگم اینه که 9ماه بارداری هم به شدت اهمیت داره...
ممکنه پدر و مادری واقعا خوب باشن...ولی این مادر تو 9ماه بارداری به هر دلیلی عصبی بوده...
بچه که به دنیا میاد به صورت کامال بالقوه عصبی هستش که ده سال بعد خودشو قشنگ نشون
میده.
البته اینی که میگم به این دلیل نیست که بگی :خب دیگه ...من ژنتیکی عصبی هستم.پس درست
بشو نیستم .نههههه!
درسته تو ژنتیکش رو داری...ولی میتونی با خودسازی خودتو درست کنی!
تازه پاداش کار تو بیشتره...میدونی چرا ؟ چون داری با صفت ذاتیت میجنگی.
فقط بدون که کنترل خشم یه چیزی هستش که باید تو خونه یاد میگرفتی...
مدل یاد گیری کنترل خشمم اینه که مثال توکل رو باید در عمل در رفتار مامان بابات میدیدی...
یا میدیدی که همسایه با پدرت درگیر شده ولی بابات مودبانه جواب میداده و پرخاشگری نمیکرده.
به شدت اینا تاثیر گذاره..
ولی اینارو یاد نگرفتی و همین باعث شده االن بد اخالق بشی.
من اصال دوست ندارم تو این فصل دنبال مقصر باشم.
که بگیم بابا مامانمون مقصره.
نه...
من دارم اینارو میگم که بدونیم از کجا داریم میخوریم.
قطعا من و تو هم اگه جای پدر مادرمون بودیم ممکن بود بد تر بشیم.نمیشه کسی رو قضاوت کرد.ما
تو زندگی پدر و مادرمون نبودیم و درد های اونارو نکشیدیم...
پس قضاوت ممنوع...
ما تو این کتاب دنبال تغییر خودمون هستیم...که خودمون پس فردا اگه پدر و مادر شدیم به بچمون
آسیب نزنیم!
چون اگه گرگ خشم داشته باشی...بعدا که ازدواج کنی بچتم با یه گرگ خشم متولد میشه.که از 11
سالگی به بعد خودشو قشنگ نشون میده.
خیلی مراقب باشید به بچتون گرگی به نام خشم در قالب ژنتیک منتقل نکنید...
من به شدت معتقدم که هر کسی در وجود خودش یه گرگ داره...
خیلی از شماها اصال مشکل خودارضایی ندارید...
میدونید چرا ؟
چون گرگ شهوت ندارید...
اونایی هم که کنترل خشم براشون راحته بخاطر اینه که گرگ خشم ندارن.
بچه ها...دارم جدی میگم !اگه گرگ خشم داری خودسازی کن تا بعد ازدواجت بچت ژنتیکش به تو
نره که عصبی بار بیاد.
وگرنه دمار از روزگارت در میاره.
همین االن که مجردی این گرگ رو ضعیفش کن...
باید رسما خودتو بکوبی و از نو بسازی..
به خصوص رو ایمان و توکل و عزت نفس و درمان تنبلی و غرور و تکبر و خیلی چیزای دیگه باید کار
کنی...
این گرگ جد در جد ژنتیکش به تو رسیده...االن تو باید بری این نخ رو قطع کنی...و مطمئن باش
این کار تو خیلی اجر و پاداش داره.
بخاطر همین معتقدم کسی که خشم داره و واقعا میخواد درمون بشه باید خودشو بکوبه و از نو
بسازه...
اینجوری هستش که میتونیم برای امام زمان یار کشی کنیم...
ولی وقتی ما واکنشی باشیم و با هر تقی سریع از کوره در میریم بد تر همه رو از دین زده میکنیم...به
خصوص اگه نماز خون باشیم همه مارو میبینن و میگن :این احمق رو نگاه...خیر سرش داره نماز
میخونه...ولی اصال اخالق نداره.ولی فالنی تو غرب داره زندگی میکنه و اصال هم خدا و نماز و اینارو
قبول نداره...ولی به شدت اخالقش خوبه و آدم با شرفیه...
میبینی ؟
همه چی اخالقه...
آدما اخالقتو میبینن و عاشق دین میشن...
مادر یا پدری که عصبانی میشه و سریع واکنش نشون میده نمیتونه بچه خوبی تربیت کنه!
آره...
منم قبول دارم پدر و مادر مقصرن...ولی خب ما هم که داریم عین پدر مادرمون عمل میکنیم!
پس اراده و عقل رو خدا به ما داده برای چی ؟
یه یا علی بگو و این شخصیت رو بکوب و از نو بساز.
شاید بگی رضا ؟ خب من انگیزه میخوام...خدا چجوری میخواد کمکم کنه ؟ من تو گذشته خیلی بدی
کردم و سر خیلی ها داد کشیدم...عذاب وجدانمو چکار کنم که حاال بخوام شخصیت خودمو بکوبم و
از نو بسازم ؟
جواب:
ببیم ؟ اینو یادت باشه:
کسی که گرگ داره ولی گناه نمیکنه پیش خدا عزیز تره تا کسی که گرگ نداره و گناه نمیکنه...
تو دزدی نمیکنی...میدونی چرا ؟ چون گرگشو نداری...پس تو دزدی نکردنت ثواب کمی داره!
اگه گرگ دزدی تو وجودت باشه و دزدی نکنی...پیش خدا یه پاداش بزرگ داری...
تو اخالقت سگ نیست...پس خوش اخالقیت زیاد پاداش نداره...
اونی که اخالقش سگه و سعی میکنه خوش اخالق باشه...خدا به این پاداش بزرگ میده...
اینو گفتم که روحیه بگیری...
تقویت نقاط ضعفته که پاداش داره...نه صرفا خوبی های ذاتیت!
سر خدا رو نمیشه کاله گذاشت.
ممکنه اونی که سگ اخالقه بره بهشت و تویی که خوش اخالقی بری جهنم...میدونی چرا ؟
چون اونی که سگ اخالق بود سعی میکرد سگ اخالق نباشه و خیلی جاها خویشتن داری
میکرد...ولی تویی که خوش اخالق بودی فقط دو بار داد زدی...همین...
خدا میگه :این آدم گرگشو داشت که سگ اخالق میشد...تویی که گرگ خشم نداشتی...چرا بد
اخالقی میکردی تو خونه ؟
راستی یه سوال ؟
به نظر تو عصبی بودن به تغذیه هم ربط داره ؟
فقط معتقدم صرفا اینکه بگی برم تغذیه رو درست کنم خشمم خوب بشه نه...
اصل درمان خشم درست کردن حفره هاته.
ولی این مسئله رو برای این بازگو کردم که بعضی ها میرن طب سنتی یا اسالمی و برنامه تغذیه
میگیرن و میگن اینو بخوریم خشممون خوب میشه.
آره...
تاثیر میذاره...
اما در حد بیست الی سی درصد.
چیزی که مهمه بستن حفره هاته.
مثال اگه نسبت به همسرت بد بین باشی و این باعث خشمت بشه...تو هر چقدرم تغذیه رو اصالح
کنی بازم نمیشه و فکر میکنی االن شوهرت که بیرونه با دوست دختراش داره شات میزنه.خخخ.
در صورتی که این حفره خودته...چون تو مجردیت دوست پسر داشتی...االن که شوهر کردی داری
درمورد شوهرت فکر بد میکنی...چون کافر همه رو به کیش خودش میپنداره...
در کل اینجوریه...
تغذیه رو کنترل خشم تاثیر میذاره...اما نظر شخصیم اینه که دلیل بیشتر خشم از ذهن کثیف میاد.
اگه میبینی همسرت با گوشی ور میره و فکر میکنی داره با دوست دخترش چت میکنه...بخاطر اینه
که خودتم تو مجردیت چت های غیر ضروری با پسرا زیاد داشتی...االن این بد بینی رو با خودت
آوردی تو زندگی متاهلی...
اینو با چه تغذیه ای میشه درمون کرد ؟
ها ؟
اینا همه از ذهن کثیفه که شکاک شدی...
البته حدیث داریم هر بدی رو میخوای درست کنی اول تغذیه خودتو درست کن...
آره ...درسته...
ولی بچه ها...
این فقط قسمتی از مسیره درمان خشمه...
بقیه باید ذهنی روی خودت کار کنی...
اینو گفتم که فکر نکنید صرفا تغذیه درمونتون میکنه.بگذریم...
من میدونم...
خیلی از شما دوستای خوبم به این دلیل این کتاب رو میخونید که صرفا اطالعاتتون زیاد بشه...
وقتی کسی با تو بد حرف میزنه ناراحت میشی...ولی چقدر ؟ ها ؟ اگه گرگت خشم باشه قطعا از کوره
در میری...ولی اگه گرگت خشم نباشه خیلی راحت از طرف میگذری...
بچه ها...
من از ته دلتون با خبرم...
میدونم که بخاطر امر و نهی زیاد و ندادن حق انتخاب و دعوا گرفتن زیاد تو خونه و جر و بحث
زیاد ...پرخاشگر و عصبی شدی!
من متوجه ام که بخاطر خشم زیاد کمالگرا شدی...چون وقتی بخاطر یه حرکت اشتباه به باد تحقیر و
بی احترامی میبندنت فکر میکنی حتما باید کامل باشی تا در امان باشی..
من میدونم که خیلی بهت گیر دادن...
میدونم کمال گرا شدی و کلی آسیب دیدی...
من میدونم که دلیل خشمت یه بخشیش ارثی هستش....میدونم یه بخشیش محیطی
هستش...میدونم تورو مقایست میکنن و همین کار عصبیت میکنه...
ولی خدا هست...پس میشه همه چیو حل کرد.
خدا میدونه که تو خونواده ای بزرگ شدی که مهارت کنترل خشم نبوده...
بخاطر همینم یاد نگرفتی...
ولی خدا قطعا برات جبران میکنه اگه حرکت کنی...
اگه تو جهان بیرون خودت مدام استرس و اضطراب و نفرت و اینارو میبینی چون درونت این مدلی
شده.
هر جایی هم بری آدمای داغون به پستت میخوره.اگه یکی خیلی هم خوش اخالق باشه...وجود بد
خودشو بهت نشون میشه.
رفتار دنیا با تو شبیه رفتار خودت با خودته...
پس خودتو بکوب و از نو بساز...
خدا هست...
خدا کمک میکنه...تو یاد گرفتی هر اتفاقه بدی که تو زندگی برات افتاد رو با عصبانیت حل کنی...
خواهش میکنم دیگه این کارو نکن...
هیچوقت مشکالت تا حاال با عصبانیت حل نشدن بلکه بدتر شدن....
هرچقدر جلوی عصبانیت رو نگیریم،حساسیت مغزی افزایش پیدا میکنه و هردفعه با کوچکترین
عاملی تحریک و عصبی میشیم.
با دلم میخواد هات بجنگ...اونایی که هوای نفس دارن خیلی عصبی میشن...
خودتو با ارزش بدون...وگرنه دلیلی نمیبینی برای کنترل خشم...
قطعا شیطون تو این 12هفته مدام بهت تلقین میکنه تو عصبی هستی...ولی این تلقینات رو از
سمت شیطان نپذیر...بگو من آرومم...
بچه ها...
برای ترک خشم باید تمرین کنی و کم نیاری...
پاداش نگیر از خشم.نگو داد میزنم یهو طرف ساکت میشه.االن ممکنه طرف ساکت بشه ولی بعدا تو
روت وایمیسته...شک نکن.
اگه عصبی هستی کلیپ ها و فیلم هایی که تولید خشم میکنه رو نبین...
با آدمای عصبی دوست نشو.با آدمای حلیم و بردبار دوست بشو.
دوستت میگه اره سر فالنی داد زدم یهو خوب شد...تو هم میگی هه...من همش صبر میکنم ولی این
یه داد زد نتیجه گرفت.پس منم داد بزنم...
میبینی ؟
دوست تاثیر میذاره...
نذار خشم عادتت بشه...وگرنه عقلت پودر میشه...
نمیخواستم اینو بگم...ولی میگن...
ببین...کال خاصیت خشم همینه که کم کم عقل رو کم و پوک میکنه ..بخاطر همینه که میبینی تو
بعضی خونه ها سر هزار تومن و سر چیزای کامال الکی و چرتو پرت دعوا میشه...
همه اینا بخاطر همینه...
خشم به شدت حساسیت مغز رو زیاد میکنه...بخاطر همین با هر چیزی تحریک میشی....
ولی اگه جبران کنی خدا برات مسیر باز میکنه...
اگه تو این محیط هایی صبور باش .تحمل کن...بعدش خدا تورو مثل من میبره یه جایی نزدیک
امام رضا علیه السالم و یه همسر خوب و مهربون عین بهت میده و تموم گذشتت برات جبران
میشه...
البته به شرط تالش و استقامت...
چون اثر در استمرار است!
اگه بی دلیل مدام عصبی هستی بخاطر همینه که شهر درونت داغون شده...گند زدی به زندگیت.باید
از نو خودسازی کنی و خودتو بسازی.هیچ راهی جز این نیست.
هر کی رو دیدی لجبازه بدون بابا ننش خیلی بهش امر و نهی میکنن...
تا قبل 7سالگی به ندرت امر و نهی کن.اگه اب جوشه نگو دست نزن...بلند کتری رو!
تغییر تالش میخواد.هر چی تالش بیشتر نتیجه زودتر میگیری....
آدم عصبی بعد ازدواج عصبی تر میشه .شک نکنید.
اینکه بعضی ها میگن فالنی عصبی بود و ازدواج کرد خوب شد بخاطر اینه که طرف زیاد درگیر خشم
نبوده و ذاتا آدم حلیم و صبوری بوده ولی بخاطر شرایط کمی عصبی میشده .
وگرنه ذاتا صبور بوده.
وگرنه قانون اینه :
هر چی باشی بعد ازدواج بیشتر میشی.
مهربون باشی مهربون تر میشی و بد باشی بد تر میشی.
ازدواج مثل ذره بینه..اینی که هستی رو گنده میکنه.
در ضمن ؟
کسایی که میگن ما قبال آروم بودیم...
اما از وقتی بدی دیدیدم بد شدیم...
جواب من به این اشخاص اینه :
تو از همون اولشم بد بودی...
خدا خواست یه نشونه بده دستت که بفهمه خوبی های تو همش پشمکیه.
وگرنه جاش برسه بد اخالق میشی.
اینو گفتم تا بدونی خدا خوب بلده کارشو...
بگذریم...
حرفام تو فصل چهار تموم شد...
ببین ؟
بازم میگم...
خدا هم وعده کمک داده.
به هر حال بد اخالقی های کسی که تو محیط پر تنش بوده به شرط توبه راحت تر بخشیده میشه تا
کسی که تو محیط خوب و کم استرس بزرگ شده.
خدا عادله.
شک نکن.
من معتقدم امداد غیبی برای کسایی که زخم خورده هستن بیشتره.
به شرط اینکه توبه کنن و به خدا توکل کنن.
میخوام یه تمرین بدم...
بچه ها ؟
ما با تغییر خودمون رو جهان پیرامونمون تاثیر میذاریم...این یک قانونه...بیا این تمرین رو انجام بده
تا روحیه بگیری که ادامه این دوره رو پیش بری ...به امید اینکه دنیای بیرونت زیبا بشه و دیگه
اتفاقات بد برات رخ نده که عصبی ترت کنه.چون تو وقتی از درون عصبی باشی جهان بیرون تورو
عصبی ترت میکنه...
این یک قانونه.
همین...
حرفام تموم شد...
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
تو این فصل میخوام درمورد خودم بگم...که چجوری تونستم خیلی جاها خشم خودمو کنترل کنم.همش تجربیات خودمو میگم بهتون
عین سربازی میمونه که تمرین میکنه تا خودشو برای جنگ آماده کنه.
تو این فصل درمورد هشت تا مسئله حرف میزنم که برای لحظه خشم عالیه...
این هشت تا مهارت برای قبل خشم هستش ...تو فصل بعدی که فصل شش هستش میخوام
مهارت های کنترل خشم رو در حین خشمگین شدن بگم.
خب...
بپردازیم به مهارت های کنترل خشم قبل اینکه خشمگین بشیم:
میخوام یه سری فرمول بهتون بگم تا پذیرش خودتون رو باال ببرید.مثال بپذیریم بچه ذاتش با
شیطنت هستش...بچه باید بدو بدو کنه...یا نوجوون یکم لجباز میشه...پذیرش خیلی چیزا به آدم
آرامش میده...مشکل خیلی ها اینه که آدمارو نمیپذیرن...بچه ها...ما باید آدمارو همینجوری که
هستن بپذیریم و دنبال تغییرشون نباشیم.وگرنه خیلی حرص میزنیم.باید آدمارو خاکستری ببینیم و
بگی هر کسی یه بدی و یه خوبی داره...هیچکس بده بد و خوبه خوب نیست.
ببین ؟ توقع باال بره تحمل کم میشه...توقعاتتو کم کن...اگه میخوای راحت بشی و تمرکزت باال بره و
واقعا بتونی زندگی کنی ...توقعاتت رو کم کن.وگرنه همش کینه به دل داری...من نمیگم توقعاتت بی
جاست ...نه...شاید توقعاتت به جا هم باشه....ولی وقتی میبینی نمیشه دیگه بسپور به خدا و بدون
جای دیگه برات جبران میکنه.یکی از اسم های خدا جبار هستش...اگه بگذری و گذشت کنی خدا
برات جبران میکنه...تو فصل نه کامل برات درمورد جبران خدا و گذشت کردن صحبت میکنم.
یعنی نگو اون از عمد سالم نکرد...بگو شاید نشنید...نگو فالنی از عمد دعوتم نکرد...بگو شاید بعدا
میخواد دعوت کنه...شاید حواسش نیست...نگو میخواد تو روی من وایسته ! باید برداشت هاتو
درست کنی.برای هر عیبی که در هر کسی میبینی کلی عذر تراشی کن...ولی برای عیب های خودت
اصال عذر تراشی نکن.خیلی به خودت سخت بگیر...ولی برای دیگران تا دیدی کاری کرد ناراحت
شدی بگو شاید اتفاقی براش افتاده و هفتاد تا برای کار بدش عذر بتراش...این کالم من نیست...این
حرف معصومین هستش که میگن برای عیب دیگران عذر تراشی کن و از رفتارشون ناراحت
نشو...حتی معصومین گفتن هفتاد تا عذر بتراش و بگو دلیل رفتارش این بود و خودتو با این عذر ها
آروم کن...
یعنی اداشو در بیار...به شدت تاثیر داره...اگه پشت چراغ قرمز هستی و عصبی شدی و میخوای غر
بزنی سریع بگو :آدمای پر تحمل اینجور جاها چکار میکنن ؟
به شدت این مسئله تو روایت های ما تاکید شده...اگه داری عصبی میشی اگه بلند شدی
بشین...اگه نشستی بلند شو...اگه میتونی لباس بپوش برو بیرون...تغییر موقعیت بده...
از خدا کمک بخواه و بگو خدایا منو کمک کن میخوام خشم خودمو درست کنم...
خب...
اینایی که گفتم مهارت کنترل خشم برای قبل از خشمگین شدن هستش که به نظرم خیلی مهمه...
ما باید قبل تغییر تغییر کنیم...
یعنی قبل اینکه خشمگین بشیم باید بریم یه سری مهارت های کاربردی یاد بگیریم که موقع خشم
بتونیم از پس خشم خودمون بر بیایم.
این فصل کلش درمورد مهارت های کنترل خشم قبل خشمگین شدنه...
مطمئنم به امید خدا این فصل خیلی میتونه کمکت کنه...
ارحم ترحم...
رحم کن تا بهت رحم بشه...
کوتاه بیا تا خدا هم کوتاه بیاد.
اونجایی که میخوای خشم نشون بدی تحمل کن.
خدا میبینه...
باور کن خدا میبینه...
نه ناراحت شو و نه بحث کن و نه درگیر شو...فقط نگاهتو تغییر بده و نگرشتو عوض کن.همین...
پذیرشتو زیاد کن...
یه کاغذ خودکار بیار و بگو :درمورد این شخصی که عصبیم کرده ...چه فکری بکنم خیلی آرومم میکنه
؟ بعد همونو بنویس و بعد میبینی که کم کم داره فکرایی میاد سمتت که پذیرشتو زیاد میکنه...
مثال بگو :من جای فالنی نیستم و تو شرایط زندگیش نبودم ...من اگه جاش بودم شاید بدتر
میشدم...
همین فکر باور کن خیلی جاها منو آروم کرده...
تغییر نگرش بده...اگه نمیتونی اداشو در بیار...باور کن یهو تغییر میکنی.
خیلی مهمه برداشتت نسبت به طرف چی باشه...
برداشت هر کسی قبل خشم صورت میگیره...نوع فکرتو درست کنی تو موقعیت خشم قرار بگیری
راحت تر کنترل خشم میکنی...
پذیرش خیلی آرامش میاره...
برو بیرون یه هوایی بخور و یه کاغذ خودکار دستت بگیر و تا میتونی فکرایی رو پیدا کن که به حس
پذیرشت کمک کنه.
میدونی چیه...
نباید همش رو آدما زوم کرد ...اگه از خیلی چیزا چشم پوشی نکنی دیوانه میشی...
جدی میگم...
خواهشا با دوستای عصبیت هم دور نخور...
با آدمای پر تحمل بگرد..
چون مجاورت مشابهت میاره...
مورد دیگه ای که دوست دارم درموردش حرف بزنم اینه که لطفا تو مهمونی ها بحث های سیاسی
نکنید...
خوبه ها...
ولی خیلی وقتا میبینی طرف حالیش نمیشه...دیگه ادامه نده...
چون باعث جدل و کدورت میشه...
حتی اگه حق با تو هم هستش جدل نکن...
سکوت کن.
باور کن اختالف نظر سیاسی تو همه زندگی ها هست.
میدونی بزرگترین فرمول برای باال بردن تحمل چیه ؟
جوابش سادست..حس پذیرش...
بپذیر آدمارو...
همه نباید مثل تو فکر کنن...
پذیرش واقعا آرامش میاره...من هر جا پذیرش خودمو باال بردم تحملمم باال رفته....
من خودم تا هفت سال پیش کال از روحانی ها و آخوندا بدم میومد...ولی بعد تحولم عاشق استاد
پناهیان شدم...
باید به آدما فرصت بدیم.
اگه دیدی کسی حرف احمقانه میزنه زیاد باهاش بحث نکن...بپذیر که طرف فعال تو دوران جاهلیت
به سر میبره...خودتم ممکنه قبال تو دوران جاهلیت بوده باشی...حرفتو بزن ولی دیدی نمیپذیره این
نپذیرفتنش رو بپذیر و بگو طرف فعال خوابه و براش دعا کن از خواب غفلت بیدار بشه...
اینم یه جور امتحانه دیگه...
امتحان زندگیتو بپذیر تا دردش کمتر بشه واست.
هر رنجی رو بپزیری برات ارامش میاره و خشمت کم میشه.
مثل رنج بیماری.
خیلی چیزارونباید بگی و باید تغافل کنی...
اونایی که از زندگیشون لذت میبرن در واقع زندگی دنیارو همینی که هست پذیرفتن..
توقعتو از آدما کم کن.
تا میتونی رو حس پذیرشت کار کن.
بچه سه ساله باید شیطونی کنه...اگه نکنه مریضه!
اینو بپذیر!
میگن سه سالگی اوج سن لجبازی بچست...یعنی هر چی بگی یه جور دیگه رفتار میکنه...این بخاطر
پیدا کردن هویت گمشدشه...میگن تو سن بلوغ هم بچه همینجوری میشه...
تو این دو سن اقتضای سنی اینجوریه...
بپذیرش...
اگه بچه سه ساله به اشتباه لیوانی رو شکست بگو :آخی...لیوان شکست؟ اخی...چه
بد(...همین...هیچ واکنش دیگه ای نشون نده...بپذیرش)
ببین ؟
بچه های کوچیک مدل غذا خوردنشون عین ما نیست...خیلی با لقمه بازی میکنن...یه لقمه میخورن
ده تا لقمه رو بیرون بشقاب میریزن...این ذات و نشونه بچه سالمه...عصبی نشید!
همین که بپذیری بچه از سه سالگی تا پنج سالگی لجبازی میکنه ...همین پذیرش کمی آدمو آروم
میکنه...
همین که بپذیری بچه باید بدو بدو کنه و لجبازی کنه تا شخصیت خودشو پیدا کنه...همین باعث
آرامش میشه...
کال پذیرش کودکی بچه شیطنت هاشو توجیه میکنه...
میدونی چیه...
رنج واسه زمانیه که واسه دردای زندگیت معنی پیدا نکنی....
اگه بتونی واسه رنجات معنی پیدا کنی یا حکمتشو بفهمی خیلی ارومت میکنه.
وقتی دیدگاهتو نسبت به موضوعی تغییر میدی...یهو کلی آرامش به سمتت میاد...بدون اینکه کار
خاصی کرده باشی...
رنج واسه زمانیه که واسه رنجات معنی پیدا نکردی...
هر کسی به یه رنجی داره امتحان میشه....
بهترین راه درمان رنج...
پذیرششه..
حقیقت این دنیا وجود رنجه…چون هر روز یه داستانی داری…
نباید گول ماهواره و فیلم و ظاهر زندگی دیگران رو خورد..رنج برای همست..
بپذیر آدمارو...بعضی ها مدلشون اینجوریه که تند حرف میزنن...تو با آرامشت اونم آروم
میکنی...بعضی وقتا باید مظلوم باشی تا طرف اروم بشه.میگیری چی میگم ؟
خودتو با شخصیت آدما وفق بده.
اونایی که مدل حرف زدنشون تنده اول به خودشون آسیب میزنن...شک نکن.
بپذیر...
پذیرش خودتو زیاد کن...
بپذیر که خانوما تا آماده بشن میکشن آدمو...
بپذیر اینو...
وقتی با دوستای پر تحمل میگردی یاد میگیری خیلی چیزارو ازش...مثال یاد میگیری که هر کسی یه
جا میلنگه و نباید دست بذاری رو نقطه ضعفش...وقتی دوستت اینو در عمل نشون میده سریع ازش
رنگ میگیری...
یا اگه دوستت کار فرهنگی کنه و فحش بخوره...میبینی که خیلی خونسرده...بعد تو ازش یاد میگیری
که در مسیر خدا باشی و کار فرهنگی بکنی ممکنه بعضی وقتا فحش هم بخوری...ولی میبینی
دوستت به خاطر خدا صبر میکرد...
تک تک اینا روی شخصیت آدم تاثیر میذاره...
یه نکته جالب :وقتی بتونی خشم خودتو کنترل کنی..یهو یاد میگیری خشم دیگرانم کنترل
کنی...خیلی جالبه نه ؟
ولی عین واقعیته.
ولی تمرین میخواد...باید در طول روز مدام با خودت حرف بزنی و هییییییی بگی که امروز نمیخوام
عصبی بشم..نباید کسی با حرفم مخالفت کرد قاطی کنم...نباید خودمو ول کنم...
بچه ها...
هر چقدر تو سن های کم تمرین کنید موفق ترید...هر چی سنتون بره باال کنترل خشم سخت تر
میشه...
گفتم که در جریان باشی فقط!
یه مدت اداشو در بیار..تحمل چون تمرینی و آموختنیه هر بار بیشتر میشه..
مجاورت مشابهت میاره...
کال با پرخاشگرا دوست نشو.واقعا تاثیر میذاره...من دوستام خیلی پر تحملن.
تحمل آموختنیه بچه ها...
وش َ َ
حلَّ ْم َفإنَّ ُه َق َّل َم ْن تَ َش َّب َه ب َق ْو ٍم إ ّال َأ َ
كون م ْن ُه ْم؛
ك أ ْن َي َ إن َل ْم تَ ُك ْن َ
حليما َف َت َ امام على عليه السالم ْ :
اگر بردبار نيستى خود را بردبار جلوه ده ،زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى
يكى از آنان نشود.
اگه رو کنترل خشمت کار نکنی...هر چقدر سنت بره باال بد تر میشی...
دیدی بعضی پیر مردا چقدر عصبی ان ؟
دلیلش همینه...
تو ترک خشم واسه لغزش هات تنبیه در نظر بگیر و واسه خوش اخالقی هات جایزه.
مثال اگه به داداشت یا آبجیت فحش ندادی خودتو تشویق کن...راستی یه چی درمورد فحش دادن
بگم ؟
تو هر چقدر فحش بدی باید هر بار دوزشو بیشتر کنی...چون اون شخص عادت میکنه به فحشت و
ضد ضربه میشه...پس مجبوری سری بعد فحش های سنگین تر بهش بدی!
به حرفم فکر کن...
من اگه تونسته باشم تو این فصل ذره ای حس پذیرش تورو یزاد کنم...به هدفم تو این فصل رسیدم...
دلیل اصلی اینکه بخششم یزاد شده فقط و فقط احساس پذیرشمه...
تا اینکه با تموم وجودم درک کردم که خدا عادله و خیر منو میخواد...
هیچ اتفاقی اتفاقی نیست و هر کسی میاد تو زندگی و عصبیم میکنه میخواد بگه کجا ایراد دارم تا
هم رشدم بده و هم باعث پیشرفت و انگیزه و انرژی من بشه...
کال من حس پذیرش خودمو از خدا گرفتم.
خدا یه کاری کرده که حس مدارام زیاد شده.
پذیرفتم آدمارو...فهمیدم که خدا بعضی هارو میاره تو زندگیم که باعث رشد و پیشرفتم بشن...
حکمت آدمای دور و اطراف زندگیم اینه که رشد و پیشرفت کنم...
اگه این آدما نبودن که نمیتونستم بفهمم کجا ضعف دارم تا برم درستش کنم...
این نوع نگاهم بوده که باعث شده پذیرشم باال بره...
وگرنه میتونستم این احساس پذیرش رو نداشته باشم...
ولی از یه جا به بعد تسلیم شدم...تسلیم شدم و گفتم خدایا تو هر چی برام رقم زدی خیر بوده...پس
حضور این شخص تو زندگیمم خیره...فقط باید نوع دیگه ای به این قضیه فکر کنم و از این قضیه
خیر بکشم بیرون...
بعدش فهمیدم آره...
این شخص تو زندگیم باعث رشدم شد...
همین...
حرفام تو این فصل تموم شد...
میخوام یه تمرین تو فصل پنجم بهتون بدم...
تمرین اینه:
آدمای اطراف زندگیتونو بپذیرید...
بیا بگو چه دالیلی میتونه وجود داشته باشه که بتونیم آدمای اطراف زندگیمونو بپذیریم؟
بیا بگو تا هم خودت و هم بقیه بخونن و باعث بشیم همه با هم به حس پذیرش خودمون کمک
کنیم...
همین...
حرفم تموم شد...
داداش رضا
برای پخته شدن کافیه که از کوره در نریم... 150
Dadashreza.com نویسنده :داداش رضا
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
فکر کن االن موقعیتی به وجود اومده که خشم تموم وجودتو گرفته...تو فصل شش با هم رو این قضیه کار میکنیم که دقیقا االن چکار کنیم
اگه پوشش بدی تو موقعیت هایی که خشمت میزنه باال بهتر میتونی روی خودت کنترل داشته
باشی...
من تو این فصل میخوام شمارو ببرم تو جنگ و دعوا...
خب..
همین االن تصور کن یکی رفته رو مخت و میخوای با خشم و عصبانیت جوابشو بدی...
در همین لحظه یاد حرفای داداش رضا میوفتی و حرفام برات توی ذهنت مرور میشه...
سوال:
اون لحظه چکار میکنی ؟
میزنی طرف رو با خاک یکسان میکنی یا خویشتن داری میکنی و رو خشمت کنترل داری ؟
ببین ؟
عیارت همینجاها مشخص میشه.
وگرنه به حرف باشه همه ادعای تقواشون میشه.
من نمیدونم چرا بعضی ها میخوان بحث کنن هی به عقب و گذشته میرن...
خب چرا از بحث دور میشید ؟
ها ؟
آهای دختر خوب ؟ چرا موقع خشم گذشته شوهرتو به روش میاری ؟
آهای پسر خوب ؟
چرا موقع خشم از پدر و مادر همسرت ایراد میگیری ؟ چرا هی گذشته رو میکوبید تو سر هم ؟
باور کن یه بار این کارو بکنید گند میزنید به کل زندگی مشترک....
اگه دارید درمورد شماره دو حرف میزنید به شماره یک و سه نرید...فقط درمورد دو حرف بزنید!
اصال گذشته همو نکوبید تو سر هم!
باور کن حیفه...
اینهمه زحمت کشیدی زندگی مشترک شروع کردین و روزای اول هم گل میگفتین و گل
میشنیدین...ولی االن با یه خشم میزنی همه رو خراب میکنی...
ببین ؟
وقتی داره حرف میزنه با گوشیت ور نرو...
به قول امام علی علیه السالم تو خشم اثر تربیتی نیست...
خشم نشون دادن و پرخاشگری کردن و حتی فحش دادن راه تربیت کردن کسی نیست...
هیچکس هم در جهان با خشم نشون دادن خالی نشده...
آدم زمانی خالی میشه که به حکمت اتفاقات فکر کنه و بعد درسی از اون اتفاق بگیره...این آدمو
خالی میکنه!
قطعا آدم تا بخواد پی به حکمت اتفاقات ببره و درسی از اتفاقات بکشه بیرون یکم طول میکشه...
پس موقع خشم حرف نزن کارو خراب نکن...
خیلی وقتا موهبت به شکل های اینجوری وارد زندگی آدم میشه...به شرط اینکه بخوای ازش درس
بکشی بیرون..وگرنه همون مشکل میتونه زمینت بزنه...من یه درس خوبی تو خشم یاد گرفتم...
اونم اینه:
همیشه یه پل بازگشت برای خودم و طرف باز میذارم تا بعدا که خواستیم آشتی کنیم راخن تر بتونیم
برگردیم...آخه بعضی ها موقع خشم طرف رو کال نابود میکنن...
خب...تو بعدش که میخوای آشتی کنی دیگه نمیشه..میدونی چرا ؟
چون با تریلی 18چرخ از رو طرف رد شدی ! االن توقع داری تورو ببخشه؟؟؟؟؟
معلومه که نمیبخشه...من نمیدونم چرا آدمای عصبی زود از آدم توقع بخشش دارن...
هه...واقعا میگما...چون خودشون بی عقلن فکر میکنن همه هم بی عقلن...
البته حق میدم...چون طبق احادیث آدم عصبی بعد یه مدت بی عقل میشه...
چیزی که من تو آدمای عصبی زیاد دیدم اینه که بعد یه مدت اصال اختیار اعصابشونم دیگه دست
خودشون نیست....
یعنی یه جورایی کنترل اعصابتشون دست دیگرانه...آدما خیلی راحت میتونن عصبیش کنن!
حتی بعد یه مدت هوش هیجانیشون هم کال از بین میره...هوش هیجانی میدونی یعنی چی ؟
هوش هیجانی یعنی این حرفی که میزنم چه نتیجه ای در پی داره ؟ این حرف من چه احساسی در
طرف به وجود میاره؟ این حرف من رو خدا میپسنده؟به این میگن هوش هیجانی...
آره...
کسی که هوش هیجانی داره قبلش فکر میکنه و بعد حرف میزنه...
ولی کسی که خشم نشون میده بعد یه مدت هوش هیجانیش از کار میوفته و خیلی راحت حرفشو
میزنه و اصال به این دقت نمیکنه که این حرف چه اثر مخربی رو در روح و قلب طرف مقابل به وجود
میاره...
بعدشم که بهش تذکر میدی میگی اینارو نگو میگه :وا...مگه چی گفتم!
حقم داره...چون عقلش از کار افتاده االن هر چی بگی نمیفهمه! هه...
خواهش میکنم وقتی جفتتون عصبی شدید سکوت کنید و بعدا حرف بزنید...
وگرنه چیزی که با گفت و گو حل نشه با بحث کردن عمرا حل بشه...
گفت و گو یعنی یه اطالعاتی من میدم و یه اطالعاتی تو و با هم حرف میزنیم...ولی تو بحث کردن
هی یه چیزی تکرار میشه و گذشته و آینده همو میکوبید تو سر هم و لجبازی پیش میاد...
اینجور وقتا ممکنه بگی چه غلطی کردم باهات ازدواج کردم...
ببین ؟
بعدا اگه خودتو بکشی و تا آخر عمرت عذر خواهی کنی بازم تا آخر عمر این حرف از دل همسرت
بیرون نمیره...
حتی به شوخی هم نگو طالقت میدم...چه برسه به اینکه تو خشم اینو بیان کنی!
تو بحث کردن شیطون میره رو مخ جفتتون که ضعف همو بگید و بکوبید تو سر هم...
ولی اگه زندگی و خدا و خودتو دوست داری این کارو نکن...
هر بار که جلوی خشمتو میگیری پخته تر میشی...بخاطر همینه اسم این کتابو همین گذاشتم...برای
پخته شدن کافیه از کوره در نری...
اگه ازت ناراحته بغلش کن و به حرفش گوش بده ...ولی حرف نزن...بذار قشنگ حرف بزنه تا خالی
بشه...بعدش اگه حرفی داشتی در بهترین زمان خودش حرف بزنید با هم....نمیدونم مجردی یا
متاهل...
نمیدونم با فرد عصبی زندگی میکنی یا خودت عصبی هستی...
ولی اگه طرفت آدم لجبازی هستش...نباید کاری کنی طرف تو دنده لج بیوفته...
چون ممکنه بعدش شروع کنه به چرت پرت گفتن.
تو عصبانیت نخواه به طرف بفهمونی داره اشتباه حرف میزنه...چون اون لحظه حس لجبازی طرف
گل میکنه و ممکنه کارو خراب کنی...
بعضی وقتا خودمون هستیم که حس لجبازی آدمارو تحریک میکنیم...
چیزی که خیلی حس لجبازی رو تحریک میکنه بی انصافی هستش...
بی انصاف نباش....اگه یه کار بدی کرد بگو فالن کارت غلط بود..چرا کال زیر سوالش میبری ؟ نگو تو
کال آدم نیستی...این بی انصافیه و از اعتبارت کم میکنه!
نمیشه یه آدم همه کاراش غلط باشه که...
چرا سیاه سفید میبینی خا...
همین کارارو میکنن که بعضی از بچه ها اصال به مادر یا پدرشون احترام نمیذارن دیگه...
بچه این چیزارو میبینه یاد میگیره...
جلو بچه از هم اصالانتقاد نکنید...چه برسه به بحث و لجبازی!
وگرنه دیگه از شما حرف شنوی نداره...میگه بابام جلو مامانم ایستاد..پس منم میتونم جلو مامانم
ایست کنم!
ببین ؟
اگه بدترین همسر دنیارو داری کنار بچت همسرتو دعوا نکن...وگرنه فاتحه تربیت رو بخون!
چیزی که با گفت و گو حل نشه با جدل عمرا حل بشه...
جلو بچه جدل نکنید!
چقدر خوبه خوش انصاف بودن...
وقتی طرف یه جایی رفتار غلط داره نگیم تو کال بدی...نباید بی انصاف باشیم و کال طرف رو زیر
سوالش ببریم.
خیلی وقتا باید رها کنیم..اگه رها نکنی و تغافل نکنی زندگی برات سخت میشه...هر چی به بچه کمتر
گیر بدی بهتر تربیت میشه...اگه بچت فحش داد خودتو بزن به اون راه...
وقتی میدونی داره بحث اوج میگیره دیگه تمومش کن...
اگه میدونی داره دعوا میشه تغییر جا بده...
اینی که میگم صد در صد برات اتفاق میوفته..
زن و شوهر بعضی وقتا از سر شوخی به هم فحش میدن...
شک نکن این اتفاق رخ میده برات...
از سر شوخی به هم فحش میدید تا بخندید...
ولی همینم ترک کن...
فحش نده حتی به شوخی...
نذار روتون باز بشه زیاد...
درسته زن و شوهر هستید...ولی حرمت هارو حفظ کنین...از سر شوخی همو نزنید و فحش ندید...
هر نظری هم موقع خشم خواستی بدی یه تیکه از حرفاشو تایید کن و بعد نظر خودتو بده...
به شدت این ترفند جواب میده...
همون اول نگو نه این حرفت غلطه...
اول یه تیکه از حرفشو تایید کن و بعد بگو اینجوری هم میشه فکر کرد...
به این تکنیک میگن تکنیک دور زدن .من از این ترفند هزاران بار نتیجه گرفتم.
این ترفند رو سال 1394یاد گرفتم و خدارو شکر همیشه هم برام نتیجه داده.
همیشه یه تیکه از حرفای طرف رو تایید میکنم و بعد نظر خودمو میگم .اینجوری طرف مقابلم گارد
نمیگیره!
اما یادت نره!
مخالفتتو بیان کن...ولی دیدی طرف قانع نمیشه دیگه تمومش کن...نذار گفتگو به بحث منتهی
بشه...
واقعا یه جا باید فرمان ایست بدی...
دیگه نباید ادامه داد...
آدم با هدف زیاد وقت بحث کردن نداره...
اگه اون شخص از حرفت عصبی شد فعال حق رو بهش بده بعدا سر فرصت آرومش کن...اگرم میتونی
آرومش کنی همون موقع آرومش کن...
میدونی چرا میگم بعدا آرومش کن ؟
چون من میترسم آدم بی اعصابی باشی و به جای آروم کردن یهو قاطی کنی و بزنی کارو خراب تر
کنی...
اگه با همسرت بحثت شده یکم دور بشید از هم...این حرکت دلیل بر قهر نیست...اتفاقا آدمای
باهوش این کارو میکنن...این دوری دلیل بر فکر کردنه تا بخوای با این درسی که میگیری رشد کنی و
این قضیه رو خوب تحلیل کنی و بعد یک ساعت بیای پیش همسرت و با آرامش حرف بزنید...
وگرنه اگه بخوای با خشم حرف بزنی شک نکن شیطون هی بهت میگه حمله کن یا یه چی بگو بسوزه
طرف داره پر رو میشه...
بببین ؟
هر موقع تو گفت وگو حس کردی داری بحث میکنی بدون زدی جاده خاکی!
میدونی هنرمند واقعی کیه ؟
هنرمند واقعی کسی هستش که بتونه از یه بحث و خشم جوری بیاد بیرون که همو لتو پار نکرده
باشن...
هر زن و شوهری که بتونه اینجوری باشه قطعا هنرمند هستن...
ببین ؟
تو بحث کردن مواظب دل زنت باش...خانوم ؟ مواظب اقتدار مردت باش...
نشکنید همو...
انتقاد مستقیم نکنید از هم...خیلی هنرمندانه انتقاد کن...
بگو میفهمم عصبانی و ناراحتی ...درک میکنم...این اون لحظه آرومش میکنه....
بعد که آروم شد بگو شام درست میکنی با هم بخوریم قوی بشیم ؟ خخخخ
اگه عصبانیه هر چقدر داد زد تو یه تن پایین تر حرف بزن.
به میزانی که بتونی خودتو آرومتر کنی موفق تری.
فقط جون هر کی دوست داری تو بحث و درگیری عیبای همو تو روی هم نیارید...
همون اول ازدواج به همه چی توجه کنید ....ولی بعد ازدواج هر عیبی دیدی به روی همسرت نیار
وگرنه زندگیتون سرد میشه.
دارم جدی میگم بچه ها...
عصبی شدی برو یه دوش بگیر...خیلی سر حالت میکنه.
یا با یه کاری که عاشقشی حواستو پرت کن...
من نمیگم ناراحتیتو بیان نکن....نه...بعضی جاها باید بگی...ولی ناراحتیتو در فضای آروم بیان
کن...نه تو فضایی خشمه...
خیلی تمرین کن که چیزی نگی که اعصاب طرف رو بریزه بهم...اونایی که هوش هیجانی خوبی دارن
خیلی خوب بلدن چیزی نگن که طرف اعصابش خراب بشه.
هر بار که کنترل خشم نشون میدی عقلت کامل تر و شخصیتت قوی تر میشه.
دقیقا جایی که یهو حرفتو میخوری و چیزی نمیگی..دقیقا همونجا رشد میکنی!
ببین ؟
بعضی ها تحریکت میکنن که فحش بدی...میدونی چرا ؟ چون میخوان کاری کنن شخصیتت پیش
خودت بیاد پایین.
ولی یه شخصیت سالم تحت هیچ شرایطی اخالقش عوض نمیشه!
آدمی که شخصیت سالم دارهفحش نمیده و حرفی رو تحمیل نمیکنه...چون میدونه که تحمیل کنی
طرف مقابل اتوماتیک میره تو دنده لج و لجبازی..
تو قران نوشته هر کسی دو تا فرشته داره با دوتا شیطون...
خب...
تصور بکن...
این شیطون ها موقع بحث کردن ما با هم همکاری میکنن ..مثال وقتی با کسی بحثت میشه شیطون
اون شخص میاد به شیطون این تو میگه اینو بگو...اینو بگی عصبی میشه ! بعد این شخص میگه و
تو عصبی میشی و بعد شیطون اون شخص میاد میگه حاال تو اینو بگی اون عصبی میشه و تا الی
آخر...میبینی ؟
اگه مدام با کسی بحث کنی دیگه کم کم لج و لجبازی پیش میاد ...عموم طالق ها هم بخاطر همین
لجبازیه...
راستشو بخوای من وقتی ببینم دو نفر با هم سر یه قضیه ای بحث میکنن اولین فکری که میاد سمتم
اینه که جفتشون احمق هستن.
چون فقط احمق ها بحث میکنن...وگرنه آدم عاقل حرف حق رو میزنه و دنبال اثبات حرفش
نیست...
خواست گوش بده خواست گوش نده.
به همین راحتی.
میدونی چرا نهی از منکراتون جواب نمیده ؟
چون بیشتر از تکلیفتون میخواید عمل کنید...
اینکه بحث میکنی با کسی...یعنی کال نفهمیدی امر به معروف و نهی از منکر یعنی چی...
ببین ؟
بیشتر از حد تکلیفت عمل نکن تا کالمت همیشه نفوذ داشته باشه....
بگو و رد بشو...
بقیه رو بسپور به خدا.
گفتگو کردن موردی نداره...ولی اگه دیدی داری یه حرفی رو هی تکرار میکنی ...این یعنی بحث ...و
بحث کردن خطرناکه.
حتی اگه صد در صد حق با توئه بازم ادامه نده...وگرنه یا دعوا میشه یا کدورت پیش میاد یا نفوذ
کالمت از بین میره...کال اون لحظه ای که داری از کوره در میری دیگه ادامه نده...
خودتم آرام آرام حس میکنی داری داغ میکنی ...همونجا بگو باشه بعدا درموردش حرف میزنیم.
چون یه چی میگی و بعدش نمیتونی حرفتو پس بگیری...
ببین ؟ موقع خشم چیزی که میگی مهم نیست...چیزی که اون طرف از حرفات برداشت میکنه مهمه.
اگرم کار غلطی کرده در لحظه اون کارشو سرزنش نکن.
باور کن دل شکستن سه ثانیه هست...
برای اینکه خانومت رو تغییر بدی نگو زن فالنی اینجوری نیست تو فقط اینجوری هستی...مقایسه
ممنوع!
لجبازی نکن...اگه خطایی کرد در فضای دوستانه حلش کن...با تریلی از روش رد نشو...تمومخوبی
هات زیر سوال میره اگه حرفی بزنی که دلش بشکنه...تموم ثوابات پر میشه...
خب اختالف نظر تو همه زندگی ها هست...چرا دیگه نمیری پیشش بخوابی ؟ چرا جدا جدا غذا
میخورین ؟
هرگزززززززززززززززز وقتی از هم دلخور هستین از هم جدا جدا نخوابین...یعنی مرگتون باشه اگه
بخوای این کارو کنین...حتی اگه مقصر هم نیستی ولی تو پا پیش بذار و برو کنارش بخواب...خط
قرمز جای خوابتون باشه...وگرنه زمینه سازی میکنید برای خیانت به هم....
قهر طوالنی ممنوع!
هیچوقت نخواه موقع خشم چیزی رو پرت کنی...هیچوقت چیزی رو پرت نکن...اگه پرت کردی
فاتحه رابطه رو بخون...تازه ؟ اگه بخوره به سرش بمیره چی ؟
نگو من قهرم و رابطه جنسی ممنوع تا اطالع ثانوی!
ببین ؟
مرد ها خیلی شهوتی ان...
هر چقدر هم یه مردی با تقوا و با خدا پیغمبر باشه...خدایی نکرده با این کارت باعث میشی شیطون
شروع کنه به چرتو پرت گفتن...که بره یکیرو صیغه کنه...چون نیاز هستش و داری این نیاز رو ازش
میگیری ! مطمئن هم باش که شیطون این کارو براش زیبا جلوه میده..مثال بهش میگه :صیغه در
اسالم حالل هستش ....و خیلی موریانه وار میره رو مخش تا بره این کارو بکنه و بعدا هم فهمیدی
میگه اسالم این اجازه رو به من داده...
ببین...
خیلی ها اینارو تو کتاباشون نمیگن...ولی من گفتم که بدونی نباید دست بذاری رو این نقطه ضعف
مرد ها...
خیلی از زن های نادون برای تنبیه همین کارو میکنن...یعنی میگن من از دستت ناراحتم پس رابطه
جنسی ممنوع...
هه...
بگذریم...
ادامه ندم بهتره...
ولی اینو بدون که شیطون بیکار نمیشینه...
لج نکن.
نگو رابطه جنسی ممنوع...
وگرنه لجبازی پیش میاد.هر عملی یه عکس العمل داره.اینو هیچوقت یادت نره! نگو من همینم
عوض نمیشم ! از خر شیطون بیا پایین!
زندگیتو نجات بده!
اگه خیلی عصبی هستی و مذهبی هستی برو سمت آرامبخش های معنوی :مثل خوندن دعا و
زیارت و ...بیین مدلت چجوریه و با چه ذکری حال میکنی...
اگه میترسی یه چی بگی که بعدا یکی بره به یکی بگه ...
این کارو نکن .
از دعوا پیشگیری کن.
موقع خشم مواظب قضاوت هات باش...چون ممکنه بعدش بفهمی قضاوتت اشتباه بود و نتونی
خودتو ببخشی...
خشم از آتیشه ...بحث رو ادامه ندی کم کم خاموش میشه....
به عنوان یه آقای جلسه ای به داداشای گلم میخوام یه ترفند عالی برای آروم کردن همه خانوما
بگم...
اون ترفند هم اینه:
همدلی کردن....
یعنی هر چی گفت بگو :آخی...خانوم نازم...میدونم...ناراحتی نه ؟ آخی...بعد بگو آره من مقصرم...
یعنی تمومه دیگه...
البته هر کسی نمیتونه اینطوری عمل کنه...خیلی باید گذشت داشته باشی و روحت بزرگ باشه که
بتونی بگذری و جدی نگیری...
اگه خانومت ده تا فحش هم بهت داد یکی هم بهش نگو...بعد بگو :عزیزم ...میدونم
ناراحتی...دوست دارم.بعدش بگو ببخشید که ناراحتت کردم.ولی منظوری نداشتم...
خالص...
کال خانوما وقتی ناراحت میشن باید فضارو احساسی کنی و منطقی نباشی.
خانوما همش احساسن بابا ...هشتاد درصد احساسی حرف بزن بیست درصد منطقی.
اون لحظه میخوای همه چیو منطقی حل کنی...ولی نمیشه داداش...نمیشه...
احساس هم در نظر بگیر.
مدل دختر با پسر خیلی فرق داره.
دیگه دارم میشم شبیه این آقا جلسه ای ها خخخخخ.
بعضی وقتا شیطون یه سری چیزا به یادت میاره که حرصتو از دست خانومت در بیاره...
این موقع ها برو لپ های خانوم جان رو ببوس و بگو :بر شیطون لعنت.
ببین ؟
اگه هر چی به ذهنت میاد رو بری بیان کنی بعدا پشیمون میشیا...
ممکنه خانومت لجباز بشه ...خانومی هم که لجبازی کنه...دیگه حرف حساب نمیشه باهاش زد..
خدا میگه با همدیگه با خوش رفتاری برخورد کنید...چون به محض اینکه شیطون بفهمه بینتون
مشکلی هست سریع نجواهای ذهنیشو شروع میکنه تا بینتون اختالف بندازه...عین خشم
میمونه...وقتی از دست کسی عصبی میشی شیطون هی میاد بهت میگه اینو بگو تا عصبی ترش کنی
و خودت آروم بشی( ...تفسیر المیزون داداش رضا خخخ )
حضرت یوسف اینجا واقعا بزرگواری خودشو نشون داد...وگرنه میتونست جواب بده ...ولی کظم غیط
کرد و جواب نداد(..تفسیر المیزون داداش رضا جلد 21صفحه ) 653
یه آیه دیگه هم هست خیلی عالیه...
ين ( 92یوسف )
الراحم َ يب َعلَ ْي ُك ُم الْ َي ْو َم َي ْغف ُر اهللُ َل ُك ْم َو ُه َو َأ ْر َ
ح ُم َّ َق َ
ال َال تَ ْثر َ
یوسف با بزرگواری گفت« :حاال دیگر جای توبیخ و سرزنش نیست .خدا شما را مىآمرزد و او از هر
مهربانی مهربانتر است.
فقط یه آدم بزرگوار میتونه ببخشه( ...تفسیر المیزون داداش رضا جلد 35صفحه )456
بچه ها...
موقع خشم نذارید شیطون شمارو نا امید کنه...
نگو :آب که از سر گذشت..من که بی احترامی کردم...پس بذار این سری طرف رو قشنگ بکوبم تا
خالی بشم...
بعدش توبه میکنم و از سری بعد حتما مراقب خودمم...
هه...
االن این بود کنترل خشمت ؟
تو با عصبی شدن داری روح خودتو پژمرده میکنی ! یعنی تو داری به خودت ظلم میکنی!
میگن موقع خشم ترک موقعیت کن...
ولی بعضی ها ترک موقعیتشون هم با بی احترامیه..
اینجوری ترک موقعیت نکن...بلکه با احترام بلند شو و بگو بهتره کمی از هم دور باشیم و سر یه
فرصت مناسب با هم حرف بزنیم.این برای جفتمون بهتره...
چون وقتی عصبانی باشیم فکرای خوبی به ذهنمون نمیاد...
فکرای خوب و الهام بخش زمانی به ذهنمون میاد که آروم باشیم...
اینجوری از هم دور بشید و عاقالنه فکر کنید...
انصافا وقتی ذهن آروم میشه یهو یه صداهایی از درونت میشنوی که میتونی ازشون راهکار بکشی
بیرون...
من وقتی مغزم هنگ میکنه مینویسم و بعدش راهکار در میارم و کاغذارو پاره میکنم.
خیلی آرومم میکنه...
ذهنم باز میشه برای شنیدن صدای خدا.
ولی خیلی وقتا میفهمم اشتباه از منه تسلیم میشم.
همش که نباید حق با من باشه...بعضی وقتا عقب نشینی باید کرد...
در ضمن ؟
اینو به دخترا میگم...
از مشکالتت پیش کسی حرف نزن...وگرنه آتیشش بیشتر میشه و بیشتر عصبی میشی...چون
تمرکزت میره به سمت مشکل نه راه حل! من تو فصل یک یه موردی گفتم که به نظرم تکرارش خالی
از لطف نیست...
بچه ها...
اگه میخوای کنترل خشم کنی دیگه اینارو نگو :من عصبی ام...نمیتونم تحمل کنم...من
ناراحتم...خیلی داغونم...اعصابم خرابه...تو این مملکت نمیشه آروم بود...
ببین ؟
اینارو از دایره واژگانت حذف کن...
به جاش جمالت مثبت بگو...
بگو من در هر حالی آرومم...
اینجوری وقتی تو موقعیت قرار میگیری بهتر میتونی خودتو آروم کنی...
بچه ها...
من که دیگه زبونم مو در آورد...
خیلی دارم زور میزنم که خشم شمارو به هر طریقی درمون کنم...
من خودم ادعا نمیکنم خوش اخالقم...
نه...
ولی هر جا خوش اخالقی کردم تونستم یکی رو با خدا دوست کنم...
خوش اخالقی خیلی آدمو جذاب میکنه...
ولی آدم بد اخالق همه رو زده میکنه...
به خصوص اگه اون طرف مذهبی و هیئتی باشه..
اینجوری ناخوداگاه از هیئت بدش میاد...
بگذریم...
ببین ؟
خواهشا دو پهلو حرف نزن...تیکه ننداز...قشنگ حرف بزن.قاطی نکن زود...
نرو تو زمین لجبازی...
لج و لجبازی ته نداره....
خونه مامان من نمیای منم خونه مامان تو نمیام...باشه پس منم کار نمیکنم و فقط تو خونه
میخوابم....باشه منم غذا نمیپزم...به درک...منم میرم با یه دختر دیگه...به ته پام.منم میرم با پسرا
چت میکنم...
میبینی ؟
لجبازی ته نداره...
فعال یه لیوان اب سرد بخور و خودتو آروم کن و به هر نحوی شده خودتو آروم کن تا لج و لجبازی
پیش نیاد...یادت نره که شیطون روانشناس هستش...خوب بلده چی بگه تو گوشتون که عصبیتون
کنه...
عموما کسایی که ایمانشون ضعیفه و فکر میکنن خیر رو کسی جز خدا رقم میزنه و شر رو کسی جز
خدا میتونه ازش دفع کنه...اینا خیلی عصبی میشن...
ولی من به لطف خدا همش دنبال بهونه ام که دست فاطمه رو ببوسم و ازش تشکر کنم.
کال تشکر کردن باعث میشه همسرت اتفاقا بیشتر برات با عشق کار انجام بده.
خدا هم همینه دیگه...
وقتی تشکر میکنی زیادش میکنه.
خدا اول بهت یه مداد رنگی شش تایی میده...
اگه خوب استفاده کنی مداد رنگی ۱۲تایی میده...بعدش اگه خوبتر استفاده کنی بهت مداد رنگی ۲۴
تایی میده.
یه همچین چیزی تو زندگی مشترکم هست.
وقتی واسه هر کار کوچیکی فاطمه تحسین و تشویقم میکنه خب من انگیزه میگیرم بیشتر بهش
خدمت کنم.
درسته همه کارها خالص باید برای اهلل باشه...ولی قبول کن تاثیر داره دیگه.
یه زن ناسپاس با یه زن قدر شناس به نظرت شبیه همن ؟
خودت بگو.
نه!
بابات وقتی خرید میکنه میاد خونه مادرت میره دست باباتو ماچ کنه ؟
شاید بگی نه...
خب خودت وقتی ازدواج کردی الگو باش.
زن و شوهر نباید برای هم غرور داشته باشن.
وقتی خونه گرم باشه اتفاقا خودت آروم تری و گوارایی زندگیت بیشتره.
تموم زورتو بزن که دل زنتو نشکونی...اینجوری خدا هم دلتو نمیشکونه.
زن خوب زنیه که راه بره به شوهرش بگه :مرسی که برای زندگیمون زحمت میکشی عزیزم(....خخخ
این تیکه کالم فاطمس ...همیشه میگه )
خیلی از فیلمای ایرانی با هم دیگه وحشیانه حرف میزنن...بدون احترام.
طرف به پدرش میگه تو.
سر زنش داد میزنه...
کال اگه میخوای آروم باشی و زندگی خوبی داشته باشی تلویزیون رو بیشتر خاموش کن..
جدی میگم! ببین ؟
جای زخم شمشیر خوب میشه...ولی جای زخم زبون نه...
اگه یه عیبی در کسی دیدی به کسی نگی....وگرنه خدا هم به وقتش آبروتو میبره...
باور کن دیدم که میگم...
روتون به روی هم باز نمیشه...اگه زن و شوهر باشین یه جورایی تونستین زندگیتونو حفظ
کنین...
درسته سخته...ولی بگو :این نیز بگذرد...به فانی بودن دنیا فکر کن...میگذره باور کن...به خدا
و پاداشش فکر کن..به اینکه عزت دست خداست...
به تفاوت آدما فکر کن...بعضی ها ده قدم راه میرن قند خونشون میوفته و داغون میشن..ولی بعضی
ها سه روز غذا نخورن هیچیشون نمیشه ...یکی روزه میگیره ولی تا لحظه آخر افطاری کامال اکتیو و
سر زنده و سر حاله...ولی یکی نمیتونه روزه بگیره...ببین ؟ هر کسی یه جوریه...هیچکس بد کامل و
خوب کامل نیست.همه ما یه جایی قوی هستیم و یه جایی ضعیف هستیم...بعضی ها از لحاظ
روحی توان پایینی دارن...یکی میشه زینب کبری که الگوی صبر و تحمله...یکی هم هستش که
مامانش تا میبینه بچش مریض میشه از ناراحتی سکته میکنه...میبینی ؟ توان آدما متفاوته...
وقتی به این چیزا فکر میکنی روحت آروم میشه...البته تو فصل هشت درمورد زندگی کردن با آدمای
زبون نفهم خیلی حرف میزنم...ولی خب...همه که زبون نفهم نیستن...بعضی وقتا ما هستیم که
مهارت نداریم و بلد نیستیم حرف بزنیم و تحمل کنیم و کنترل خشم داشته باشیم!
موقع خشم 20درصد درمورد همون موضوع و هشتاد درصد به راه حل فکر کنید...اصال تو خشم
تمرین کن دنبال راه حل باشین..این بهترین نوعشه.
اینکه درمورد یه موضوعی هی بحث میکنید هیچی رو درست نمیکنه.خیالت راحت!
سلطان کنترل خشم کسی هستش که بتونه با نوشتن خودشو آروم کنه و ذهنشو ببره به سمت پیدا
کردن راه حل..
ببین ؟
وقتی ذهنت آروم نیست نرو مهمونی...اول ذهنتو با نوشتن و توکل و این کارا آروم کن...بعد برو...
اگه احساست بده احساس تو خوب کن...وگرنه تو سراشیبی قرار میگیری و مدام بد بخت تر
میشی....
مهمونی هم بری حال همه رو بهم میزنی...
ذهنتو با نوشتن آروم کن...تا وقتی دلت از جایی پره سر همسرت خالی نکنی...
در ضمن بازی های پلی استیشن که خشم داره بازی نکن...من مورتال کمبت رو از کنسولم پاک
کردم...چون خشم داشت...
اگه این کتاب بتونه یکم خشمتو کم کنه من به هدفم رسیدم...
تقوا یعنی خودکنترلی...پس کسی که کنترل خشم بلده تقوا داره.
همین...
حرفام تموم شد...
میخوام تو فصل شش یه تمرین بهتون بدم...
تمرین اینه:
دوره ترک فحش بردارید...
اصال فحش ندید...
باشه ؟
ببین ؟
از دهنی که نام اهلل بیرون میاد نباید فحش در بیاد...
اگه اسم امام حسین علیهالسالم میاد رو زبونت...نباید فحش بدی...
من یه پیشنهاد دارم.
میگم اگه اینجا کسی هست که یهو از دهنش فحش در میاد برای خودش تنبیه پولی در نظر بگیره.
یعنی چه عمدی و چه غیر عمدی اگه تحت هر شرایطی فحش دادی سریع ده الی بیست هزار تومن
صدقه بده و توبه کن.البته مبلغ رو خودت تعیین کن.
ولی یه مبلغی باشه که دردت بگیره.
اینجوری میفهمی که باید بیشتر حواست جمع باشه.
حتی به شوخی فحش نده.
فحش رکیک نده.
فحش هایی که اولش ک هستش نده.
اگه میگم فحش نده بخاطر اینه که شخصیتت پیش خودت له میشه.
وقتی روحتو با فحش دادن ضعیف میکنی دیگه رابطت با خدا اوکی نیست وبه قول معروف در
هماهنگی با خودت دیگه نیستی...و بخاطر همینم کم کم یه شخصیت حساس و ضعیف میشی که
زودی از همه چی میرنجه و ناراحت میشه و کینه به دل میگیره...
اینکه اینجوری هستی بخاطر اینه که وصل نیستی...
تمرین فصل شش همینه که فحش ندی و زیبا حرف بزنی تا سیمت به خودت و خدا همیشه متصل
باشه..
ادبیاتت زیبا باشه.باید تمرین کنیم بچه ها...
همین...
حرفم تموم شد...
سعی کردم تو فصل شش بگم که چجوری موقع خشم خودمونو کنترل کنیم و حرف بزنیم و کجاها
حرف نزنیم و...
امیدوارم خوشت اومده باشه از این فصل...
فصل بعدی که فصل هفت هستش میخوام درمورد آشتی کردن حرف بزنم...
مطمئنم خیلی خوشت میاد....
پس تا فصل بعدی :
خدا گنهدار
برای پخته شدن کافیه که از کوره در نریم... 181
Dadashreza.com نویسنده :داداش رضا
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
تو این فصل میخوام درمورد راه های آشتی کردن حرف بزنم ...صد در صد کاربردی ...همش تجربمه خودمه خخخ
قبل اینکه بری معذرت خواهی کنی باید از درون به یه احساس خوبی برسی...
نمیشه با حال بد و نفرت صرفا فقط برای اینکه آشتی کنی بری معذرت خواهی کنی...
نه...اینجوری نتیجه نمیده...چیزی که تو معذرت خواستن مهمه احساس درونیته...نه صرفا حرفایی
که واسه عذر خواهی میگی...باید از درون اروم باشی و با این قضیه کنار اومده باشی...
حتی اگه میخوای بری سمت کسی تا با بزرگواریت طرف رو ببخشی و از الکی برای اینکه شرمنده
نشه بگی عیب از منه...همینم همینو میطلبه که تو با خودت اوکی باشی...وقتی با احساس خوب
میری سمت کسی برای آشتی شک نکن طرف ناخوداگاه دوست داره باهات آشتی کنه...
سعی کن رفتار هاشو حمل بر صحت کنی...یعنی بگی این گذشته سختی کشیده یا من جای طرف
نیستم و یا بگو این حواسش نبوده و خالصه یه جوری کار طرف رو توجیه کن...
به شدت رو آشتی تاثیر مثبت میذاره...
اگرم از اون شخص انتقادی داری میتونی از ترفند احسان علی خانی استفاده کنی...احسان علی خانی
یه ترفندی داره خیلی جالبه...وقتی از کسی انتقادی داره یه تیکه از حرفهای طرف رو تایید میکنه و
احساس طرف رو درک میکنه و بعدش نقد میکنه...همیشه هم ازش نتیجه گرفته.
پس قهر ممنوع...
به جا قهر کردن دنبال آشتی باش ...اینجوری احساس خودتم بهتر میشه...
ببین ؟
قهر کنی خدا هم باهات قهر میکنه...
اگه ازش ناراحتی بگو از کارت بدم اومد...نه از خودت.
ولی اگه درونت پر از حس خشمه و نمیتونی بری آشتی کنی...فعال سکوت کن.حرف نزن...بذار آروم
شدین بعدش برین واسه آشتی...
مهمه درونت منظم باشه و بعد بری آشتی...وگرنه نتیجه نمیده...چون ممکنه یه چی بگه و بعد تو
باد کنی و بگی پر رو نشو دیگههههه ! و همین حرف یعنی زدی جاده خاکی و خرابش کردی!
راستی ؟ اشتباه برداشت نشه ها...بعضی وقتا هیچ ضرورتی نداره ما با بعضی ها ارتباط داشته
باشیم...خب...وقتی میبینیم طرف دوست خوبی نیست...چرا بریم آشتی کنیم ؟ دوست بد آدمو
جهنمی میکنه بچه ها...من این فصل رو نوشتم فقط برای زن و شوهر ها و کسایی که با پدر و مادر و
اعضای خونوادشون مشکل دارن...نه کسی که با دوست پسرش کات کرده و میخواد بره آشتی
خخخخ .نههه ...البته میدونم خودتون عاقل هستید و اینارو میدونید...ولی گفتم که خیالم راحت
بشه...بگذریم..
معتقدم عیار عشق و ایمان هر زن و شوهری تو بحث ها و عصبانیت ها مشخص میشه که چجوری
با هم رفتار میکنن...وگرنه تو شرایط عادی همه آرومن...مگر اینکه طرف بیمار باشه!
برو ببین خدا تو قرآن چه وعده های خوبی به آدمای با تقوا میده...واقعا انگیزه بخشه....
پس دنبال یه بهونه باش برای آشتی.
مثل سر نماز یا سر سفره ناهار یا شام یا ...یه چی بپرون و آشتی کنین...
خالصه یکی باید کنار بیاد.نباید کشش داد.
سعی کن برای اینکه پیش خدا عزیز بشی اول تو کنار بیای...
من همیشه همین کارو میکنم.چون دوست دارم پیش خدا عزیز بشم.نمیذارم فاطمه اول بیاد عذر
خواهی کنه...اینجوری اجر و پاداش من کمتر میشه.
صد در صد شیطون اون لحظه میاد اذیتت میکنه و میگه:
بذار ادمش کنم...بذار بفهمه اشتباه کرده.بذار معذرت بخواد...چقدر قدر نشناسه.مگه من چی سوال
کردم.پر رو شده انقدر بهش محبت کردم ...بذار ادبش کنم.
ببین ؟
اینا حرفای شیطون ملعونه..
باور کن شیطون وجود داره!
شیطون افسانه نیست ! شیطون یه حقیقته ! برو کتاب آن سوی مرگ رو بخون...نوشته دور هر کسی
چند تا شیطونه...طرف مرده و زنده شده و تونسته حقایق رو ببینه...
شیطون حقیقت داره بچه ها!
نه تنها انتقام نگیر بلکه برو بغلش کن و بگو ممنون که درس بزرگی بهم دادی...
آره...
بچه ها...
بذار خودمونی تر حرف بزنم...
کال این کتابی که دارم مینویسم برای کسایی که مذهبی ان خیلی عالیه.
اگه مذهبی نیستی ...اصال نمیفهمی دارم چی میگم...
بچه ها...
از اینجای کتاب به بعد میخوام درمورد بخشش حرف بزنم...
میدونم که خیلی هاتون نمیتونید ببخشید...چون وصل نیستید...
ولی من مینویسم چون خودم عمل کردم و نتیجه گرفتم.
پس نگید رضا من نمیتونم ببخشم و فالن بیسار...
وقتی من با اون همه کینه تونستم همه رو ببخشم پس شما هم میتونید...
تو دو فصل بعدی میخوام درمورد بخشش زیاد حرف بزنم.
پس آماده باشید.
موقع اشتی کردن به اشتباه خودت اعتراف کن حتی اگه مقصر تو نبودی...
موقع آشتی کردن همو نصیحت نکنید...
االن وقت آشتیه نه تغییر و نصیحت.خوش سلیقه باشید بچه ها....
هر حرفی یه جایی داره...
نخوای همه چیو یهویی حل کنی...
فعال آشتی کنین بعدا سر یه تایم مناسب با هم حرف بزنید...صبور باش.
تو آشتی کردن خالقیت به خرج بده...
سعی کن آخر آشتی بخندونیش و به هیچ عنوان بحث رو دوباره شروع نکنی...احمق این کارو
میکنه...تمومش کن دیگه.
پرونده رو مختومه اعالم کن...
برو بیرون براش یا بستنی یا گل یا چیزی که دوست داره بگیر...مثل ترشک یا لواشک...خانوما خیلی
دوست دارن این چیزارو.
اگه فهمیدی همسرت یه مشکلی داره باید یه جوری باشی که دست رو ضعفش نذاری...تغییر
سخته...زمان بره...
اگه دنبال تغییره زمان بده بهش...
صبور باش...
غرور جلو اشتی رو میگیره...پس اگه مقصری غرورتو بشکن...
همش مخالفت نکن...یه تیکه از حرفاشو تایید کن تا دلگرم بشین به آشتی کردن...
یه جوری موقع اشتی حرف بزن که انگاری عاشقشی و دوستش داری فقط از فالن کارش ناراحتی...
بگو منم عیب زیاد دارم...میفهمم...آشتی کنیم عشقم ؟
اگه تازه بحثتون شده نیم ساعت بعد برو برای آشتی...چون طرف سرد شده...تو این نیم ساعت
مطلقا غر غر نکن و نق نزن...
همدلی کن ...موقع حرف زدن بگو آره گلم...حق باتوئه...
اگه فقط حرفاشو رد کنی طرف جبهه میگیره...
ولی بچه ها...
اونی که میره برای آشتی خیلی روح بزرگی داره...خدا خیلی پاداش میده...
گذشت اصل زندگیه...
اگه گذشت نداری ازدواج نکن! موقع آشتی کردن خیلی چیزا باعث خشم میشه...اونارو به زبون
نیار...فقط تمرکزتون رو ببرید رو راه حل...
حتی اگه طرف مقابلت بزرگترین کار اشتباه رو هم کرد باهاش نرم حرف بزن...
یه آیه قران میدم ببین..
عجیبه...خدا میگه پیش فرعون هم رفتی باهاش نرم حرف بزن...یه چی بگم ؟ ببین..
یکی از چیزایی که خیلی پیش خدا پاداش داره اینه که به وسیله همسرت یا پدرت یا مادر بد اخالقت
مبارزه با هوای نفس کنی...یعنی آره...خیلی چیزاتون شبیه هم نیست و با هم نظر نیستید...اونارو
تحمل کن و بگذر و بگو رشدم در همینه و خدا واسم جای دیگه جبران میکنه...
ببین...
بعضی وقتا الزمه حتی گناهای همسرتو هم توجیه کنی ...یعنی تو دلت بگی :من جاش
نیستم...شاید اگه جاش بودم گناهای من بیشتر بود...بگو :منم خیلی گناه ها کردم که همسرم
نمیدونه...
ببین ؟
یه روحیه داشته باش که مثال همین االن بحثتون شدا...ولی یک ساعت بعد یه جوری سالم علیک
کنین انگار نه انگار طوری شده...
به قول اون حدیث معروف :عذری بجوی...نتونستی عذری بتراش!
اگه کسی عیبتو بهت گفت بگو :جدی ؟ نمیدونستم عزیزم.ممنون که بهم گفتی!
قهر یک ساعتشم تو زندگی متاهلی زیاده..چه برسه به دو روز!
قهر زیاد به خاطر غروره...
برای آشتی کاریو بکن ک دوست داره...
اشتباهات همو سرزنش نکنید...به خصوص اگه طرف چیزی رو فراموش کرد.
اینکه از اشتباهات کسی نمیگذری بخاطر اینه که نمیدونی اگه رحم کنی خدا هم بهت رحم میکنه.
بعضی وقتا با یه شوخی میتونی زهر خیلی از خشم هارو بگیری...
اونی بیشتر ثواب میکنه که زودتر بره آشتی.
اگه راهکاری به ذهنت نمیرسه برای آشتی برو بنویس...
کسایی که زیاد مینویسن تمرکزشون خوبه.
چون ذهنشون رو با نوشتن آروم میکنن...
بعد که ذهنت آروم بشه راهکار بهت گفته میشه...
ذهن محدوده...
اگه خالیش نکنی...چیز خاصی به ذهنت نمیاد.چون ذهنت پره!
تو قهر اثر تربیتی نیست...
کدورت ایجاد میشه.
اصال در قهر اثر تربیتی نیست...در یه حدی خوبه...اما نه زیادتر!
چقدر خوبه حرف زدن...که دو طرف حرف بزنن با هم اونم در فضای منطقی...خیلی از مشکالت حل
میشه باور کن.
راستی ؟
میدونی کی برای ازدواج آماده میشی ؟ زمانی که معذرت خواهی راحت تر کنی...
اگه نمیتونی معذرت خواهی کنی...قطعا خراب میکنی زندگی متاهلیتو...
خدا به ما زبون داده برای حرف زدن دیگه...نه برای داد زدم و فحش دادن و این چیزا...
وقتی من از فاطمه ناراحت میشم اینجوری نیستیم که شام و ناهار نخورم یا شب نیام خونه یا سالم
خدافظی نکنم.هرگززززز...ما فقط از هم یکم دور میشیم و فکر میکنیم و بعدش یا من یا فاطمه پیش
قدم میشیم و با هم حرف میزنیم.
دوست داشتن دو مدله...
زبانی و عملی!
تو مدل عملیش قدم اولش همینه که خشمگین نشی و با همسرت بد نشی!
راه اشتی هزارن مدل هستش...ولی اگه حقیقتا گند زدی ...بیشتر با هدیه هستش که میتونی از دل
طرف در بیاری...البته از دلش که در نمیره...ولی برای آشتی به شدت تاثیر داره...
آشتی بکن بعد به مرور یادش میره...
دلسوزانه حرف بزن.توضیح بده .بی حوصله نباش...
عموم طالق ها بخاطر لجبازیه...هیچکدوم عقب نمیکشن که کم نیارن!
هه....
دلخوری تو همه زندگی ها پیش میاد.فقط باید تو یه محیط دوستانه حرف زده بشه تا تضاد حل
بشه...اگه حرفی نزنی یهو منفجر میشی و این کار خطرناکه.
اگه میترسی حرفی بزنی ناراحت بشه...احتماال این عیب در خودته ...وگرنه ناراحت شدن نداره..آدم
حرف میزنه و مشکل رو حل میکنه .به همین راحتی...
تو زندگی مشترک یکی باید من باشه یکی باید نیم من باشه...
دو تا من با هم نمیسازن...
وقتی مردی ناراحته همدلی کن باهاش...
نه اینکه ناراحت بشی و بهش بگی چرا باهام حرف نمیزنی...مرد ها وقتی فکرشون مشغوله دوست
دارن سکوت کنن...
وقتی میدونی این حرف ناراحتش میکنه خب نگو...نگو این ناراحتیش غیر منطقیه...خب هر کسی
یه جوره دیگه.همه که عین هم نیستن.ضعف و قوت هر کسی فرق داره...
همین...
حرفام تموم شد...
امیدوارم از این فصل خوشتون اومده باشه...سعی کردم تند تند بنویسم به هیئت برسم.
امشب شب چهارم محرم هستش...
خونه مادر خانومم هستم.
بغل خونشون هیئت داره...
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
گفتگو با احمق
نویسنده :
داداش رضا😊
میگم ؟ تا حاال تو زندگیت به آدم احمق بر خوردی ؟ از اینایی که کال شوت هستن...این فصل رو بخون
نشونه بارز احمق اینه که زور میزنه قانعت کنه و به شدت عاشق بحث کردنه...
وگرنه آدم عاقل هرگز با کسی بحث نمیکنه.
شاید بگی رضا ؟
من با شخصی زندگی میکنم که این مشخصات رو داره...
چکار کنم ؟
جواب:
تحمل کن و تالش کن هجرت کنی...
من با نظام برده داری مخالفم.
شما برده هیچ کسی نیستید.
وقتی خوشت نمیاد تالش کن تا هجرت کنی.
چیزی که زیاده آدم حسابی!
در روایات ما زیاد اومده که میگن :از بحث با احمق بپرهیز...
دلیلشم اینه که احمق همیشه یه چی میگه که هنگ کنی...
اینو یادت باشه که همیشه قدرت جهل احمق از قدرت منطق تو بیشتره...
من این روزا میتونم با همه مناظره کنم...
به هر حال کلی وقت گذاشتم و در مورد دین خیلی تحقیق کردم...
ولی با هر کسی مناظره نمیکنم...به خصوص کسی که احمق باشه.
احمق از نظر من به کسی میگن که فرافکنی میکنه و بدون تعقل رد میکنه...
به خصوص کسی که سر یه موضع واینمیسته و یهو بحثو عوض میکنه.
با این اشخاص نباید بحثی کرد...
چون کر و کور هستن و شایدم منافعشون نمیذاره گوش بدن ...شایدم میدونه ولی خودشو به احمق
بودن میزنه...
در کل با اینا بحث کنی هم لجبازی میکنن و هم خودت دیوونه و عصبی میشی.
هرگز با احمق بحث نکن...حتی اگه حق صد در صد با توئه.
من یه اعتقادی دارم و خیلی هم بهش باور دارم...
اونم اینه که :کسی که با احمق بحث میکنه...خودشم احمقه.
بحث کردن با احمق از عمرت کم میکنه.چون خیلی زور میزنی و عصبی میشی که طرف رو قانع کنی !
ولی زهی خیال باطل!
کسی که با خودش رفیقه که بحثی نداره با کسی.خیلی راحت میگه باشه حق با شماست.
اصال براش مهم نیست.
بحث نکن حتی اگه حق با توئه ...اونجایی که حق صد در صد با توئه ولی طرف چرت پرت میگه
بحث نکن.
احمق جوابش با لج هستش و بدون منطق حرف میزنه...
پس سکوت کن..
این سکوت تو از صد تا فحش برای احمق بد تره!
احمق رو به خدا بسپور تا روزگار درستش کنه.
صبوری در برابر کسی که حرف زور بزنه و کاری از دستت بر نیاد خیلیییی سخته...
ولی ثواب داره...
آره...
زندگی کردن با احمق سخته...
ولی یادت نره یه خدایی هم هست...
یه حدیث خوندم نوشته بود :هیچی مثل تحمل خدارو خشنود نمیکنه...
برای رضای خدا فرد احمق رو تو زندگیت تحمل کن...
میدونم...
میفهمم سخته...
واقعا سخته زندگی کردن با کسی که فقط حرف خودشو قبول داره...
اگه تو همچین جوی زندگی میکنی...یه ازدواج عقالنی میتونه کوهی از آرامش رو وارد زندگیت
کنه...واقعا ازدواج خوب کنی تازه میفهمی زندگی یعنی چی...
بهترین راه برای گفت و گو با آدمای زبون نفهم اینه که واقعا نخوای بحث کنی...
بچه ها تو این دوره بحث کردن ممنوعه ها!
به خصوص با احمق!
فقط یه تجربه شخصی از زندگی خودم:
اگه عاشق والیت فقیه (رهبری ) هستی بهتره با کسی ازدواج کنی که اونم عاشق امام خامنه ای
باشه...وگرنه تو زندگی دچار تضاد شدید میشین....
ولی اگه کال تو فاز رهبری نیستی و تو خودسازی فقط به ترک گناه و نماز خوندن بسنده
کردی....بهتره با یکی ازدواج کنی که اونم پیرو رهبری نباشه.چون اختالف نظر های سیاسیتون باعث
سردی خونه میشه.
زندگی مشترک جای تغییر دادن همدیگه نیست.اینو یادت نره...
بخوای همسرتو تغییر بدی کم کم لجبازی پیش میاد.
خدارو شکر که فاطمه مخالف رهبری نیست...
وگرنه زندگی برام خیلی زجر آور میشد...
ولی فاطمه جان تو اتاقشم عکس رهبری بود.
روزی که رفتم خواستگاری وقتی تو اتاقش عکس شهید و رهبری دیدم خیلی دلگرم شدم.
گفتم :خدایا ؟ این خودشه ! همونی که میخواستم...به جون خودم هیچکسیو این جوری ها
نخواستم.
یه خانومی که هم پات باشه...خیلی به رشدت کمک میکنه...
اینو واقعا میگم.
فاطمه خیلی تشویقم میکنه.
خیلی زیاد تحسین و تشویق میشم تو خونه.
اگه دقت کرده باشی بعد ازدواج یهو سرعتم زیاد شد...
همه اینا لطف و کرم خدا بود واقعا...
ببین ؟
اگه کسی تو خونه هست که مخالف نظام و رهبری هستش حرفاتو به یه جای گرمت بگیر.
اگه پدر مادرت مخالف رهبری هستن و فحش میدن تو سکوت کن و هیچی نگو.
اگه مامان یا بابات به رهبری توهین میکنن یا امام خمینی رو قبول ندارن...کامال کر و کور شو .عین
دیوار...بذار هر چی دلشون میخواد بگن.سکوت بهترین جوابه.چون قرار نیست همه مسیر درست
برن...عموی پیامبر دشمن اصلی پیامبر بود.پس طبیعیه .شاید خودشو به خواب زده...شاید به نفعش
نیست بپذیره...شاید دنبالش نرفته...شاید اعمالش باعث شده که از نظام و آرمان هاش دور
بشه...کال محل نده...
بهترین پاسخ سکوته.
ولی هرگز به پدر مادرت بی احترامی و یکی به دو نکن...وگرنه برکت از زندگیت دور میشه.ان شاءاهلل
همه پدر مادرای گمراه به راه راست هدایت بشن ...چون نماز بدون پذیرش والیت در مسیر گمراهیه.
شاید آبجی و داداشت مخالف رهبری هستن...
بازم مهم نیست...
شاید همکالسی هات مخالف رهبری هستن...
بازم مهم نیست...
کال مهم نیست...
هر احمقی هر چیزی درمورد رهبری گفت عین دیوار ساکت باش و تو دلت بگو :زکات عقل تحمل
احمق است😊
من شخصا تحمل میکنم و بحث نمیکنم.
چون عمومم کسایی که مخالف رهبری هستن فاقد منطق هستن.
تحمل و کظم غیظ میکنم چون خیلی ثواب داره...
کال اهل بحث نیستم.
فاطمه میدونه ...من عاشق رهبری ام...
رهبری اگه بگه بمیر میمیرم.
ولی اگه یکیکنارم بشینه و به امام خامنه ای فحش بده...تنها جواب من اینه:
سکووووت.
انگار نه انگار.
اتفاقا بحث رو عوض میکنم و میگم :دیشب شام چی داشتین؟ خخخ
من مطمئنم خیلی از شماها بحث میکنید..
چون بحث کردن ممکنه برات شیرین باشه!
ولی شخصا هرگز بحث نمیکنم چون خدایی نکرده ممکنه قطع رحم صورت بگیره و کینه و کدورت
ایجاد بشه و از همه مهمتر ؟ ممکنه فکرت تا چند روز درگیرش باشه و همین باعث میشه تمرکزت
صفر بشه.
پس کال سکوت میکنم.
ولی انصافا اگه ببینم طرفم عاقل هستش شاید یکم باهاش حرف بزنم ولی بازم اگه دیدم طرف آمپر
حق پذیرش ضعیفه وارد بحث نمیشم.میگم خا باشه.
من شخصا زمانی با کسی حرف میزنم که ببینم طرف حق جو هستش.یعنی به حرفات گوش میده و
براش مهمه پیدا کردن مسیر.
در غیر این صورت وارد بحث نمیشم.
شاید بگی رضا باید وارد بحث شد و به طرف فهموند!
نه مرسی.
شرمندتم.
من اهلش نیستم.
چون اعصابم برام با ارزشه و هر جایی خرجش نمیکنم!
هر کی مسئول هدایت خودشه.
کسی هم که دنبال نور و هدایت باشه خدا کمکش میکنه.
مطمئن باش احمق تا زمانی که احمق باشه دنبال نور نیست و احمق بودن فقط یک انتخابه...
شاید یکی از دالیلی که تمرکزم خوبه و دل مشغولی ندارم همینه که جدل نمیکنم با کسی...
باور کن کسی که با احمق بحث میکنه خودشم احمقه...
ببین ؟
بعضی ها خیلی خل تشریف دارن.
حاال خدا نکنه بخوای با اینا صحبت کنی...قشنگ رو مختن انصافا...
خب...
اینجور جاها چاره ای جز تحمل نیست...
البته تحملی که من میگم با تدبیر هستش ...نه صرفا تحمل کردن و سوختن ...نه ! خب معلومه
اینجوری نابود میشی...
تدبیر کن و خودتو برای هجرت آماده کن...
من با تحمل کردن و سوختن مخالفم.
با کسی که خودشو به نفهمی زده بحث نکن...
به یکی گفتم :چرا روزه نمیگیری ؟ گفت :خب گشنم میشه ! خخخخ
احمقه دیگه...
چی بگی بهش خب...
احمق کامال آگاهه...ولی خودشو به خنگ بودن میزنه...
اگه پدر مادرت کال منطقی نیستن زیاد باهاشون بحث نکن...وگرنه خودتم روانی میشی..کافیه
توقعات رو کم کنی و خودت تالش کنی برای هدفات...
نمیخواد توقع داشته باشی دیگران درکت کنن ...یکم تو بقیه رو درک کن...
خیلی وقتا اصال نیازی نیست بحث کنی...فقط بگو :خا باشه...بعد رد شو.
یا بگو :این دیدگاه شماست.
برای دیدگاهتون احترام قائلم.
بهتره ادامه ندیم.
چون فقط احمق ها بحث میکنن.
خدا نگهدار...
به همین راحتی...
حرفتو بزن ...ولی دیدی طرف نمیپذیره دیگه ولش کن و بحث نکن .فقط احمق ها بحث میکنن.
من حرفمو میزنم...ولی اگه حس کنم طرف نمیپذیره دیگه ادامه نمیدم...چون معتقدم فقط احمق ها
بحث میکنن):
اونجایی که یه احمق توهین میکنه و سکوت میکنی و ج نمیدی ...اونجا بزرگواریتو نشون میدی.
و بازم میگم...
تنها احمق ها بحث میکنن.
حرفاتو بزن ولی اگه قانع نمیشه ادامه نده...
صبر در برابر احمق خیلی ثواب داره...ولی اگه غر بزنی همش میپره...
ببین ؟ حرف مفت جواب نداره.
اگه از پدر مادرت ناراضی هستی یه مدت باید تحمل کنی به نیت هجرتت...وگرنه اگه بخوای بجنگی
و قاطی کنی روز به روز ضعیف تر میشی و خشم وجودتو آتیش میزنه و تمرکزت برای پیشرفت از
بین میره...
خدا تو این آیه شفاف داره میگه با احمق بحث نکن ...یه آیه دیگه هم هست میگه اگه یه احمقی
رفت رو مخت ازش بگذر...
واقعا از وقتی قرآن خوندم کظم غیظ و بردباریم بیشتر شده و جواب آدمایی که واقعا جاهل هستن و
یه چیزی میپرونن رو نمیدم...واقعا سخته ها...ولی سکوت میکنم و رد میشم.من اینو از خدا و قران
یاد گرفتم که بگذرم و چیزی نگم.
کال حس میکنم صبر و تحملم بیشتر شده...
واقعا خدارو شکر...
تا میخوام جواب جاهل رو بدم یهو یه صدایی بهم میگه رضا ؟ جواب جاهل سکوته...پس با بزرگواری
رد شو و جواب نده...این بهترین جواب بهشه...
منم میگذرم از جواب دادن...قرآن خیلی نور داره...خیلی زندگی رو جهت میده...
خدایا صد هزار مرتبه شکرت.
تو خود قران هم اومده اگه جایی که هستی رو دوست نداری هجرت کن ...تو درخت نیستی!
هر کی این دنیا بد بخت باشه اون دنیا بد بخت تره...شک نکن!
ببین ؟
اگه میخوای عمرت زیاد بشه با احمق بحث نکن...
واقعا میخوای طول عمرت زیاد بشه ؟ با احمق بحث نکن.
حرف مفت جواب نداره...
به خدا بگو :خدایا ؟ من از پس احمق بر نمیام...مرگ رو میتونم تحمل و صبر کنم اما بودن تو
محیطی که احمقن رو نمیتونم...پس کمکم کن به یه طریقی هجرت کنم...
قول میدم تا زمانی که هستم بهشون احترام بذارم و تو همین محیط هم خودسازی میکنم...ولی
کمکم کن هجرت کنم و روحم به آرامش و التیام برسه.
آمین...
کسی که نخواد بپذیره رو تو اگه خودتو بکشی بازم نمیتونی قانعش کنی.
بعضی دل ها مرض داره.
جدی میگم.
زکات عقل تحمل احمقه...
این رمز رو یادت نره...احمق زیاد حرف میزنه.
پس باهاش بحث نکن..
میدونی چی حرص منو در میاره ؟
اینکه مثال با کسی منطقی حرف بزنم و طرف چرت و پرت تحویلم بده...
یعنی نخواد منطقی باشه.
اوووف...
ببین ؟
تو همین محیطی که هستی رشد و خودسازی کن...به وقتش خدا جاتو تغییر میده.باید صبر و تحمل
خودتو باال ببری...وگرنه هجرت خالی کردن عین فرار کردن از مشکالته...
بچه ها ؟
بازم تاکید میکنم...
اگه این فردی که جاهل هستش مامان بابای خودتن هرگز بهشون بی احترامی نکن...
اگه سر پدر و مادرت داد بکشی و بد و بیراه بگی دست به طال بزنی سنگ میشه!
برکت از کل زندگیت میره...
اگه با پدرت مخالفی فقط بی محلی کن به حرفاش و تالش کن مثل من هجرت کنی.
من اصالتا اهل استان گلستان شهر گرگان هستم ولی مشهد ازدواج کردم و خدارو شکر خیلی راضی
ام .روحم واقعا آروم شده..
من تا جایی که تونستم به پدرم بی احترامی نکردم.یه بار بحثمون شد فقط...اونم حقیقتا دست
خودم نبود...خیلی عصبی شده بودم...
ولی به جز اون یه بار دیگه موردی نبود و تحمل میکردم و با اینکه با نظام و رهبری مخالف بود اما
هرگز باهاش بحث نمیکردم.
من هیچوقت با پدرم یکی به دو نکردم و نمیکنم.
حتی با مادرم هم هیچوقت حرف بدی نزدم و نمیزنم.
خیلی احترام نگه میدارم...ولی خب...من بیشتر خودخوری میکردم.یعنی آسیب هایی که بهم زدن رو
مرور میکردم و تو دلم بهشون بد و بیراه میگفتم.
مثال بابام چون مشکل اعصاب و روان داره خیلی وقتا حرفا و کارایی میکنه که آدمو دیوونه و روانی
میکنه...
خب...
من هرگز باهاش بحث نمیکنم...چون بابام در صدم ثانیه از کوره در میره و داد میزنه...
خب...مگه من خنگم بیام با پدرم بحث کنم ؟
آرامشم خیلی مهمتره.
بخاطر همین کال سکوت میکردم.
تا اینکه ازدواج کردم و هجرت کردم مشهد.
خود فاطمه هم میدونه که من کال با پدرم بحث نمیکنم .هر چی بگه سکوت میکنم.چون اخالق بابام
عین بچه هاست و لج میکنه و سریع قاطی میکنه.
بخاطر همین تحمل میکنم.
خیلی دوست دارم جواب بدم و تالفی کنم ها...ولی سکوت میکنم.
چون بحث کردن با پدرم خیلی بی فایده هست.چون حرف خودشو قبول داره و اگه خودتو جر هم
بدی بازم حرف خودشو میزنه.خخخخ
در اینکه آسیب بهم زد حتی یک درصد شک نکنید...
حتی خود خدا هم اینو میدونه که بابام چقدر بهم آسیب های روحی زده...
ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر از وقتی هجرت کردم و برای خودم ارزش قائل شدم به شدت بهم
احترام میذاره.
خبراش به گوشم میرسه که هر جا میره میگه پسرم موفقه و از این حرفا.
خیلی بهم احترام میذاره.
باور کن هر چی بهش بگم گوش میده...در صورتی که وقتی میخواستم ازدواج کنم بهم گفت حتی یه
هزار تومنی ندارم بهت بدم...
ولی بعد ازدواجم وقتی دید رضا مرد روزهای سخت هستش فهمید که باید بهم احترام بذاره...بعد
ازدواجم بارها و بارها بهم گفت شماره کارتتو بده برات پولی بفرستم .بهش گفتم نه...وقتی دید ازش
پول نمیگیرم خودش رفت برام فرش و کولر و وسایل خرید.وگرنه من اصال درخواست نکردم برام
بخره.خودش برام خرید.
من از همون بیست سالگی از بابام قطع امید کردم...
یکی از دالیلی که شخصیتم یه جوری هستش که قوی و مستقل بار اومدم همین بوده که کال بابام
آدمی نبوده که بخوام روش حساب باز کنم.
یکی از دالیلی که ارتباطم با خدا عالی شده همین بوده که به هر حال تو سختی های زندگی خیلی
خدارو صدا میزدم و به جا اینکه به بابام تکیه بزنم به خدا تکیه میزدم و خالصه کال شخصیتی دارم
که قوی هستش ...دلیلشم همون قطع امید کردن از بابام بود.
واقعا اینو جدی میگم...
نسبت به پسرای دیگه قوی ترم...چون پسرای دیگه یه بابای باحال دارن و همین باعث شده همه
چی براشون آماده باشه و زیاد سختی دیده نباشن...خب...همینا اگه کمی سختی بکشن سریع کم
میارن چون یه بابای ساپورتیو داشتن...اگه باباشون از دنیا بره اینا هم افسرده و داغون میشن و تو
سختی ها کم میارن...
ولی مدل بزرگ شدن من اصال یه مدل خاص بود.
بگذریم...
در کل بچه ها...
من اصال با پدرم یکی به دو نمیکنم.
خدا هست...
خدا مبیینه...
جز خدا کسی ادمو نمیفهمه پس زور نزن کسی رو قانع کنی...چون آدما توان تورو نمیفهمن.
بعضی وقتها من با یه سری از آدمها موافقت میکنم که فقط حرف زدن رو ادامه ندن...
مشکالت رو میشه با حرف زدن حل کرد...ولی به شرط اینکه طرف مقابلت شوت نباشه...وگرنه واقعا
فایده ای نداره...اگرم تاثیری داشته باشه کامال موقتی هستش.
درسته هر چیزی که بگی حق داری...اما بعضی وقتا باید تحمل کرد.اینو خودت بهتر میدونی.
به خصوص وقتی با یه مشت آدم تصبی و مغرور طرفی....اینجور جاها فقط باس تحمل کرد و کاری
کنی با هجرت و چیزی خودتو جدا کنی...وگرنه حرف زدن واقعا بی فایده
یا مثال سر سفره یه تیکه مرغ تو بشقابش نمیریزی کلی ناراحت میشن و غر میزنن...
یا وقتی هندونه براش کمتر تو بشقاب میریزی داد و بیداد راه میندازه که آی چرا تو بشقاب من
هندونه نیست!
واقعا چه روح کوچیکی دارن احمق ها...
سر هر چی هم عصبی میشه.
میدونی چرا بعضی ها اینجوری ان ؟
دلیلش اینه:
چون کسی که خودشو به خدا نچسبونه همیشه کوچیک میمونه ...ولی کسی که خودشو به خدا وصل
کرده باشه بزرگیش زیاد میشه پس حلم و تحملشم زیاد میشه...
یه چی میگم حتما بهش فکر کن...
ببین ؟
میدونی آدمای احمق زندگیمون کی از ما فاصله میگیرن ؟
جواب :زمانی که درسی که باید ازشون بگیری رو پاس کنی!
اگه ذهنت خیلی شلوغ شده باید با خدا حرف بزنی تا آروم بشی...پس برو سجده و با خدا حرف
بزن...
شما که غریبه نیستین...
بذار یه چیزی رو بهتون بگم...
راستش من وقتی یه چیزیم میشه هیچ کس و هیچ چیز و هیچ نیرویی نمیتونه آرومم کنه...
فقط و فقط و فقط خدا میتونه آرومم کنه...
کال مدلم اینجوریه...
ویژگی خدا پرستی و یکتا پرستیم خوبه.
یه چی میگم بین خودمون باشه...
راستش من بعضی از شب ها مهر کربال رو میذارم زیر بالشتم و میخوابم.
یا تو دستم میگیرم و میخوابم.
یا تو دستم میگیرم و بوسش میکنم و میخوابم.
این کارا بهم آرامش میده.
قبال قران بغل میکردم...ولی خب...میترسم گناه داشته باشه...آخه وقتی میخوابم قران از دستم
میوفته...
ولی عاشق اینم که قران بغل کنم بخوابم...
قلبمو آروم میکنه...
احمق ها مخشون آسیب دیده ...عادت های زشت زیاد دارن...مثال موقع شام میره دستشویی تف
میکنه....
هه...
بچه ها...
من میدونم خیلی از شماها ذاتا خوب و صبورین و اطرافیانتون هستن که شمارو سگ میکنن.
ولی مهم اینه خدا تورو میبینه...
اگه داری تمرین میکنی که روز به روز پیشرفت کنی...کم کم بوی گل میدی و یهو آدمای اطرافت کال
عوض میشن...
وای..این اتفاق برای من افتاده ...پس شروع کن و دوستای بدتو بذار کنار...بعد یه مدت خالء رو
تجربه میکنی و بعدش آدمای فول آپشن میان سمتت.
به میزانی که روی خودت کار میکنی کیفیت آدمای اطرافت تغییر میکنه...
اونایی که میخوان آدمای با کیفیت رو بکشونن سمت خودشون...باید این کارو بکنن.
وقتی دیدی این قانون جواب داد مدام تحسین و شکر کن تا این نعمت برات زیاد بشه.
کال یادت باشه:
هر چی رو تحسین کنی تو زندگیت زیاد میشه....
بعضی وقتا بی معرفتی بعضی ها باعث رشدت میشه....
عموم آدمایی که ثروتمند شدن...یه روزی فقیر بودن...بخاطر همین رفتن سمت شکوفا کردن استعداد
هاشون...اگه پدر مادرت بهت پول نمیدن همین باید برات انگیزه بشه که بری مستقل بشی...
بعد یه مدت دیگه تحقیر های اطرافیانت تبدیل میشه به تحسین کردن...
یه سری یه احمقی از دستم عصبی شد و داد کشید :مگه نمیبینی ؟ منم سریع خلع سالح عاطفیش
کردم و با لبخند گفتم ببخشید ندیدم.
طرف سریع خلع سالح شد و اونم از آرامش من آرامش گرفت.
هر جا به مشکلی تو زندگی برخورم سریع میگم اینجا باید خودساری کنم تا حالم خوب بشه.
از خدا و اهل بیت بخواه...واقعا میگم.
من هر چی دارم از سیره اهل بیت دارم...
اجر و ثواب تو صبره...نه تو نق زدن....
اگه ضعف نشون بدی طرف ضعفتو میفهمه و هی همون قسمتو انگولکت میکنه...
اگه ضعفت فحش باشه...طرف همش همونو میگه.
پس ضعف ندید دست احمق.
اگه کارت دست احمق گیره بگو خدایا من حرفمو زدم...ولی این شخص نمیخواد بفهمه...داره اذیتم
میکنه.خدایا شرایط من خاصه.
کمکم کن...
بعد ببین خدا چکار میکنه.
بچه ها...برگی بی اذن خدا روی زمین نمیوفته و خدا آمار سلول به سلول رو داره...فکر نکن خدا
نمیبینه...مشکل خیلی ها تو کنترل خشم همینه که باور ندارن خدا میبینه!
“الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر اهلل اال بذکر اهلل تطمئن القلوب”
کسانی که ایمان آوردند و دلهاشان یه یاد خدا آرام می گیرد ،آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرام
میگیرد.
ببین ؟
اگه یاد خدا رو همواره تو دلت داشته باشی دیگه موضوعی باقی نمیمونه واسه عصبانیت ! چون
عموم عصبی شدن ها بخاطر بی ایمانیه...چون ما کلید گره های زندگیمونو دست کسی غیر خدا
میبینیم و این ته شرکه!
عصبانیت از دست احمق یعنی تنبیه خود به خاطر رفتار بد دیگران!
قدرت آدمارو تو ذهنت کوچیک کن و فقط به خدا توی ذهنت قدرت بده...
امیدوارم آسیبای روحی که دیدی کم کم درست بشه...
اگه تو محیط پر استرس بزرگ شدی باید تموم تالشتو بکنی که شرک رو از خودت دور کنی...
یعنی از غیر خدا نخوای و از غیر خدا نترسی...
ببین ؟ من شاید خودمو بخاطر کارای زشتم ببخشم...ولی هرگز خودمو بخاطر ترسهام نمیبخشم.
معتقدم یه پسر یکتاپرست نباید از کسی جز خدا بترسه.
قبال خیلی ترسو بودم...تا اینکه شروع کردم به ذکر ال اله اال اهلل گفتن...
کم کم ایمانم جاشو به ترسام داد..
الحمداهلل خیلی قوی تر شدم.
ولی دوست ندارم حتی ذره ای شرک در من باشه.
چون ترس از غیر خدارو شرک میدونم...
هر کسی خودش بهتر میدونه کجاها ترسیده و کجاها نترسیده...
اصال نباید حتی ذره ای اندازه دانه ارزن کسی رو در قدرت خدا شریک بدونم...
یعنی بگم یکی هست میتونه یه کاری بکنه...
این یعنی ته شرک و مشرک بودن.
ال حول وال قوه اال باهلل العلی العظیم...
هیچ اتفاقی در جهان نمیوفته ...مگر به اذن اهلل.
خالص!
وقتی که از کسی عصبانی هستی ،بهترین کار اینه که در پی اثبات حرف خود نباشی.همیشه به یاد
داشته باش که نظر هر کسی برای خودش محترمه و نظر شما هم محترم!
کسی که به شما حرفی میزنه و شما عصبانی میشید...خب این فقط داره نظر و پیشنهاد خودش رو از
زندگی و از چیزی که فهمیده بیان می کنه ...شما مجبور نیستید اون رو باور کنین...
لطفا به بقیه این حق رو بدید که نظر و عقیده خودشون رو داشته باشن...
وقتی ما از کسی عصبانی میشیم یعنی اون فرد رو برای خودمون مهم کردیم!
درحالی که فقط رابطه ما با خودمون و خدای خودمونه که مهمه و غیر از این باشه شرک محسوب
میشه...
خودت رو ول نکن و به دیگران نچسب .ارزش خودت رو در حضور ،احترام ،محبت ،تعریف ،
تصدیق و ارتباط با دیگران ندون!
مبنای ارزش خودتو بر روی حرف و نظر مردم قرار نده...
منتظر نباش یکی بیاد تو زندگیش که خالء هاتو پر کنه و بهت عشق هدیه بده و بهت راه درست رو
نشون بده...این کارا در نهایت به شکست در زندگی منجر میشه.
اینجوری آدم احمقا میان تو زندگیت و اذیتت میکنن!
واسه مشکالت زندگیت دنبال راه حل میگردی ؟
باشه...
راه حل اینه:
باید کال بی خیال مردم بشی.
باید بچسبی به خودت.
بچسبی به خدااا!
تو رفتار مردم دقت کردی و ریز شدی ؟ >–—— شکست میخوری
هم و غمت شد رابطه و مردم ؟ >–—— شکست میخوری
حرف منتقدان برات مهم بود ؟ >–—— شکست میخوری
شروع به بحث با مردم کردی ؟ >–—— شکست میخوری
نیاز مردم رو بر نیاز خودت ترجیح دادی؟ >–—— شکست میخوری
به مردم تکیه کردی ؟ >–—— شکست میخوری
وقتی که مردم ازت تعریف کردن احساس ارزشمند بودن کردی؟ >–—— شکست میخوری
در رابطه وابسته شدی و آزادی طرفتو ازش گرفتی ؟ >–—— شکست میخوری
رو حرف مردم حساب کردی ؟ >–—— شکست میخوری
نیازمند مردم شدی ؟ >–—— شکست میخوری
ببین...
باید به مردم محبت کرد ،مردم رو دوست داشت ،عشق رو بین مردم جاری کرد ،به مردم کمک
کرد...اما نباید به مردم تکیه کرد.
نباید دل بست.
نباید امید داشت!
فقط خودت و فقط خدا.
اونوقت همه عاشقت میشن.
همه چیه زندگیت میافته رو غلطک!
وقتی میتونی در همه جوانب زندگیت موفق بشی که به خدا تکیه کنی و خودت رو به تنهایی و بدون
حضور مردم ارزشمند بدونی!شرک یعنی کس دیگه ای تو زندگی تون تاثیر داره.
خدارو شکر از وقتی باور هامو عوض کردم اصال یک انسان بد و احمق هم به سراغ من نیومده...
چون با خودم خیلی در صلحم...خدایی که همه جهان رو برای من آفریده یه جوری برام خدایی
میکنه که انگار فقط همین یه دونه بنده رو داره...
این یعنی با درونم در صلحم.
حرکت کن و زیاد درگیر آدم احمق های اطرافت نشو..اینا میتونن بمب انگیزه تو باشن...
بعد یه مدت کم کم کلی تغییر میکنی...
و وقتی تغییر میکنی آدم احمقای زندگیتم با تو مهربون تر میشن و بیشتر باورت میکنن...
مهمترین رابطه ،رابطه شما با خودتون هست .هر وقت بتونی با خودت یک ارتباط صادقانه ،
عاشقانه و محترمانه برقرار کنی ،تمام روابطت در زندگیت درست و مناسب میشن ،توجه اصلیت
باید روی ویژگیها و توانایی های خودت باشه ،هر وقت با خود مقدست به هماهنگی برسی و
دوستش داشته باشی ،روابط متناسبی هم وارد زندگیت میشن...
همیشه برای خصوصیات خوبی که داری سپاسگزار خدا باش ؛ سعی کن مهارتها و توانایی هات رو
افزایش بدی...
یه چی بگم ؟
من وقتی دالیل کمتر عصبانی شدنم رو بررسی میکنم به این نتایج میرسم .چیزی که عصبانیت من
رو کمتر از قبل کرده این بوده که ظرفیت درونیم بیشتر شده .دلیلش هم اینه که عزت نفسم بیشتر
شده.
هر چقدر عزت نفس آدم بیشتر میشه کمتر از رفتار دیگران عصبانی میشی.
در واقع رفتار دیگران رو یه نوع بچه بازی میدونی..
مثال قبال کسی بهم حرفی میزد عصبانی میشدم ناراحت میشدم ...ولی از وقتی عزت نفسم بیشتر شده
در کمال تعجب میبینم نه ناراحت شدم نه عصبانی .به روی خودمم نیاوردم .همش میگم یه حرف
بچه گانه از روی نادونی زده من چرا آرامشم رو خراب کنم .معتقدم آدمایی که عزت نفس پایین دارن
یا منزوی میشن و توخودشون فرو میرن و یا پرخاشگر میشن...
خیلی وقتا که آدمای اطرافت باهات بد میشن بخاطر اینه که شما خودتون از خود مقدستون دور
شدید...
یعنی از درون شاد و آروم نیستی...
کسی که صلح درونی داره و با خود مقدسش در هماهنگی هستش بود و نبود دیگران ،رفتار و کالم
خاص دیگران ...تاثیری تو حال خوبش نمیذاره...
ببین ؟
باید با خودت در صلح باشی...
باید با خدای درونت در صلح باشی...
شما وقتی با خودت هماهنگ میشی تو ۹۹درصد مواقع افراد هم با شما هماهنگ میشن و اگر نشدن
،جهان خیلی راحت بدون هیچ بحث و مشاجره ای شما رو از هم دور میکنه...
چون دیگه هم مدار همدیگه نیستین...
خب...
حرفای من تموم شد...
dadashreza.com
(نکته مهم :لطفا تا تمرین فصل قبل رو انجام ندادید وارد فصل جدید نشید )
نویسنده :
داداش رضا😊
این فصل آخره...میخوام درمورد بخشش و عفو کردن صحبت کنم ...خیلی این فصل کاربردیه
اگه بهت ظلم شده باشه و سختی کشیده باشی قطعا خدا برات جوری که ته دلتم راضی بشه اون
دنیا جبران میشه.
من به معجزه خدا ایمان داشتم...
میدونستم ظلم هایی که بهم شده رو همین دنیا برام جبران میکنه...
بخشیدم و گذشتم...
گفتم خدایا برام در دو جهان جبران کن...
بچه ها ؟
من اگه تنبلی میکردم و میگفتم سرنوشتم همینه هیچوقت رشد نمیکردم...
اما اگه کتاب تنبلی مادر تموم گناهاست رو خونده باشی میدونی که من تو اوج سیاهی ها فقط
میگفتم تالش تالش تالش...
محیطم داغون بود اما از بس تالش کردم خدا منو آورد یه جای بهتر تو مشهد که واقعا آرامش دارم.
باورت نمیشه که من چقدر عاشق حرم رفتن هستم...
درسته سختی زیاد کشیدم...ولی تموم سختی هام پشتش یه حکمتی بود...همه اینا انتخاب خدا
بوده...
االن دارم میفهمم دستای خدارو تو زندگیم...
واقعا خدا تموم کاراش برنامه ریزی شدست..
من از بعضی ها خیلی کینه داشتم...
ولی همه رو بخشیدم...
دلیلشم همین بود که همینارو سکوی پرتاب خودم کردم و حقیقتا با آدم بد های زندگیم کلی رشد
کردم...
االن حاضرم برم دستاشونو ببوسم.
بچه ها ؟
هیچ برگی بی اذن خدا نمیوفته...
هر کسی میاد سمتت و اذیتت میکنه...اگه اهل تالش و استقامت باشی بعدا میشه اسباب خیر تو
زندگیت...
یکی از دالیلی که بخششم زیاده همینه...
که میگم پشت هر اتفاقی یه حکمتیه و میخواد رشدم بده...
از طرفی هم میام یه جور دیگه به قضیه نگاه میکنم...
میام اون شخصی که بهم بدی کرده رو تو ذهنم تجسم میکنم و خودمو میذارم جاش...
جالبه...
وقتی پی به لطمه آدما میبری بهتر میتونی لطمه هایی که بهت زدن رو درک کنی و بفهمی که طرف
دست خودش نبود.
شاید بگی :داداش رضا ؟
آخه چجوری ببخشمش وقتی بهم کلی آسیب روحی زده ؟
ببین...
اینارو به من نگو.
منم عین خودت بودم بابا...
نمیخواد به من بفهمونی...من خودم ته کینه و بغض بودم...
ولی تونستم بگذرم...
من کینه داشتم و چند سال همیشه بین من و الهام درونیم سر این قضیه نبخشیدن جنگ بود...
من میگفتم حق با منه...من ضربه خوردم...
الهام درونیم میگفت رضا حق با توئه ...آره...ولی خدا حکیمه...یعنی به خدا اعتماد نداری ؟
من میگفتم به خدا اعتماد دارم...ولی لطمه دیدم..
الهامم میگفت رضا درست میکنیمش...
ولی باز با یه تق گذشته عین یه تصویر از جلو چشام رد میشد..
یاد بی مهری ها میوفتادم و همین حالمو بد میکرد...
ولی به مرور خوب شدم.
فهمیدم میتونم سختی های زندگیمو سکوی پرتاب خودم ببینم و از عدو خیر بسازم.
این روزا حس میکنم بزرگ شدم...
از لحاظ سنی نه...
از لحاظ روحی...
بخشش کار هر کسی نیست.
این روزا 90درصد آسیب های روحیم درست شده و گذشته و اون روزای سخت از خاطرم رفته.
یه روز از خدا خواستم:
خدایا من خیلی تحمل کردم که االن به اینجا رسیدم...
ازت میخوام باقی زندگیم پر آرامش باشه...
یعنی میخوام باقی زندگیمو آرامش داشته باشم.
من تو سخت ترین روزای زندگیم کتاب بچه های سایه رو نوشتم...
خیلی دلم پر بود...
اون موقع که داشتم این کتاب رو مینوشتم درونم شعله میکشید از بغض و کینه...
کل کتاب این بود که پدر مادرو بی خیال...خودت برای خودت یه کاری کن و جوری زندگی کن که
محتاجشون نباشی و از این جور حرفا...
اون موقع ها جز خدا تکیه گاهی نداشتم...
راستشو بخوای تالش شدیدی میکردم که خودمو بکشم بیرون و اون زندگی که میخوام رو بسازم...
از اون روزای نفس گیر 3سال میگذره...
خدار شکر تونستم با توکل به خدا اون زندگی که میخواستم رو بسازم...
از زندگیم راضی ام و در مسیر درستی هم هستم...
یکی از مواردی که باعث میشه گذشته یادم بره اینه که این مشکالت برام خیر شده...
یعنی تهش ضرر نکردم...بلکه کلی دستاورد داشتم...
یه مدت شیطان همیشه سعی میکرد بین من و بابامو بهم بریزه...
میدونی چجوری ؟
با به یاد آوری گذشته...
ولی انقدر پیشرفت کردم که االن حاضرم برم پای پدرمو ماچ کنم.
بابام خیلی باعث رشدم شد...خیلی!
هر چی دارم از بابام دارم.
حقیقتا خدا کارش بیسته.
بابای من هر بابایی بود هرگز این رضای سخت کوش متولد نمیشد!
چه جالب...
همین االن داره بارون میاد...
حرف آخرم:
همه باباها یه ایرادی دارن...
فکر نکن بقیه باباها عالی هستن و بابای تو معتاده..
نه...
بعضی باباها اعتیاد به پول دارن و خسیس هستن...بمیره برای بچش خرج نمیکنه..
کال مرغ همسایه غاز نیست.
فکر نکن بقیه باباها خوبن و فقط بابای تو ایراد داره...
ببین ؟
خدا خالء باباتو برات پر میکنه.
خدا جای حق نشسته.
با گله و شکایت و شکوه ثواب هایی که داری میبری رو کباب نکن.
تا جایی که میتونی رو پای خودت وایستا و استقالل داشتن رو یاد بگیر...
ایمانتو زیاد کن.
اتفاقا کسایی که بابای اینجوری دارن زودتر میتونن توکل رو یاد بگیرن...
پس رابطتو با خدا اوکی کن....
بازم میگم...
به بابات توهین و بی احترامی نکن...
چون دست خودش نیست....
آدمای معتاد رو بیمار ببین و هرگز ازش توقع نداشته باش اعصاب درستی داشته باشه...
چون خمار میشه دست خودش نیست...
ببین ؟
معتاد نیستی که بدونی دنیای سیاه آدمای معتاد چجوریه...
پس نمیتونی قضاوت کنی...
تو روحت هر چقدر هم کثیف باشه بازم اعتیاد به تریاک و سیگار نداشتی که ببینی چه دنیای
داغونیه....
همه ما داریم یه جوری امتحان میشیم...
پس قضاوت نکن و خودتو با این شرایط وفق بده و از همین شرایط سکوی پرتاب بساز...
اونجایی که عکس العمل نشون نمیدی بزرگ میشی...برای پخته شدن کافیه از کوره در نری...
اگه ببخشی و بگذری...خدا هم تور میبخشه و ازت میگذره...
ببین ؟
برخورد خدا با تو برمیگرده به برخورد تو با بنده هاش..این اصل رو هرگز یادت نره!
هر خوبی که در حق بقیه انجام بدی هزار برابرش به سمت زندگی خودت برمیگرده...
تو با بخشش به خودت لطف میکنی..چون قلبت از کینه آزاد میشه و بهتر میتونی تمرکز کنی و فکر
کنی...
ولی وتقی نبخشی اون شخص داره از زندگیش لذت مبیره و این تویی که آب میشی...
وتقی آدم مهبرونی باشی ..سخت گیر نباشی و گیر ندی ...خدا هم روز قیامت دل اون اشخاصی که
ولی اگه بد اخالق باشی و گیر بدی...خب ...نکیر منکرم بهت گیر میدن!
اگه یه عبیی در ظاهر و باطن همسرت بعد ازدواج متوجه شدی صبور باش...بدون که رشدت در
من معقتدم افتاقی که باعث رشدمون نشه اصال برامون افتاق نمیوفته...
اگه همین نامالیمات روزمره زندگیت رو صبر کنی و غرغر نکنی پیش خدا پاداش زیادی میبری.
هرگز بال و رنج و اتفاقی باال تر از توانت رخ نمیده...
خیالت راحته راحت!
هر اتفاقی که باعث پسرفتت بشه اتفاق نمیوفته.
هر اتفاقی تو زندگیت افتاده برای رشدت بوده..وگرنه برات رخ نمیداد..
پس به چیزی که خدا برات مقدر کرده راضی باش...
اگه بتونی اینجوری بشی یعنی به ته ایمان که مقام رضا و تسلیم بودنه رسیدی...
اگه غر غر هات کم شده یعنی داری تسلیم میشی...
آره...
پاداش اهل صبر غیر حسابه...
صبر جمیل یعنی غرغر نکنی...
به خدا حسن ظن داشته باش...
بگو بال برای رشده...
خدا جبران میکنه واسم...
هر مصیبتی بیاد خدا جبران میکنه...
توی قران نوشته :هر کی صبر و استقامت کنه بر اساس بهترین اعمالش خدا بهش حال میده...
به حکمت خدا زیاد فکر کن...
ببین ؟
صبره با خنده و حس شکرگزاری پاداش داره...نه صبره با اخم که مشخصه رضایت نداری.
هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
به خدا اعتماد کن.
اگه تو خونتون همش درگیریه...
صبور باش ...خدا جاشو برات پر میکنه...
روی وعده خدا حساب کن...
هر بالیی سرت اومد بگو میخوام قوی تر بشم.
با پیشرفتت انتقام بگیری خیلی بهتر از اینه که با خشمت انتقام بگیری...
به خصوص اونایی که تحقیرت میکردن و مسخرت میکردن...وقتی پیشرفتتو میبینن...
نگم برات....یه حدیث هست من خیلی بهش عالقه شدید دارم...
اگه طرف قانع نمیشه تو دلت بگو :به درک که قانع نمیشی....به ته پام که قانع نمیشی...اونی که
مهمه قانع بشه خداست...خدا میدونه که این حرفت تهمت بود ! تورو واگذار میکنم به اهلل!
وگرنه کسی که دنبال تغییر باشه همش بین افکار جدید و قدیمش جنگه...
و جالبه...
اونجایی که ذهنت خیلی مقاومت میکنه...اونجا دقیقا جایی هستش که بیشتر باس بجنگی و مبارزه
کنی تا افکار جدیدت بر افکار قدیمت پیروز بشه...
قطعا زمانگیر تره...
میدونی چرا ؟
چون اینجور جاها ذهنت مقاومت بیشتری داره...
ولی بچه ها...
خیلی وقتا نباید با افکار و تجربیات تلخ گذشتت مبارزه کنی...
همین که افکار جدیدتو مدام مرور کنی و باهاشون زندگی کنی...
خود به خود افکار بد و سیاه گذشتت جاشو به افکار جدید و سفید االنت میدن...
به حرفم فکر کن...
وقتی یکی یه اشتباهی میکنه و بعدش عذر خواهی میکنه سریع بپذیر و سخت گیر نباش.
زود ببخش تا خدا و آدما هم زود ببخشنت اون دنیا...
وقتی دوستیت با یه نفر تموم میشه...
رازهایی که بهت گفته رو پیش خودت نگه دار...
عیباشو به کسی نگو تا تحقیر بشه...
من امام خمینی رو خیلی دوست دارم.
تو یه سایتی یه فیلم از امام خمینی دیدم خیلی لذت بردم.
زیرش نظر گذاشتم و گفتم :دوست دارم امام خمینی...
یکی اومد زیر نظرم یه فحش ناموسی داد.
خیلی فحش ناموسی داغونی بود.
منم زیر نظرش نظر گذاشتم و گفتم:
تو بهم فحش دادی..ولی من بهت توهین نمیکنم.چون الگوم امام خمینی هستش...
اگه رضای هفت سال پیش بودم خار مادرشو از ۲۶جهت مورد رحمت قرار میدادم.
تو فحش یه مخترع به تموم معنام.
ولی خب...
این رضا با اون رضا فرق میکنه.
آدم بی شخصیت فحش میده.قبول داری ؟
زبونی که امام زمان و امام حسین رو صدا میزنه که نباید فحش بده.
بنده های خاص خدا کسایی هستن که با آدمای نفهم بحث نمیکنن و سالم میکنن و رد
میشن...سوره فرقان آیه 63
از بدی کسی بگذری...خدا هم از بدی های تو میگذره...سوره نساء آیه 149
تنها چیزی که مانع گذشت میشه ...خودخواهی و تنگ نظریه...سوره نساء ایه 128
خدا در کنار کسایی هستش که صبر و حوصله میکنن...خدا با ایناست...اگه میخوای بدونی خدا با
کیاست ...به این آیه دقت کن....سوره نحل آیه 128
اینکه میگن دعوا کار شیطونه از این آیه اومده...سوره قصص آیه 15
چه باحال...میگه اگه از زنت خوشت نمیاد...باهاش مثل یه زن بی شوهر رفتار نکن...اگه باهاش
خوب رفتار کنی..خدا هم چهره آمرزنده و مهربان خودشو بهت نشون میده...سوره نساء آیه 129
اگه اشتباه و عیب کسی رو بپوشونی خدا هم عیب و گناه تورو میپوشونه 14...تغابن
جواب هر بدی عین همون بدی هستش...ولی کسی که از حقش بگذره و دنبال صلح بره اجرش با
خداست 40....شوری
هر کی بتونه صبر و گذشت کنه..نشون میده اراده خوبی داره 43...شوری
جواب بدی رو با خوبی بده...اونم به بهترین شکل ممکن...جواب بدی بدی نیست ! 34...فصلت
اگه شخصی تو زندگیته که ازش متنفری بدون که همین شخص میشه دلیل پیشرفتت تو زندگی...
بستگی داره چجوری ببینی قضیه رو...
اگه تو سرت مرور میکنی :ای کاش این حرفو میزدم...ای کاش میزدم تو گوشش ...ای کاش حقمو
میگرفتم...
همه اینا بخاطر اینه که روحت بزرگ نیست...
اگه با کسی قهری تو برو جلو عذر خواهی کن...نگو کوچیک میشم...عزت دست خداست...
اون دنیا تجلی این دنیاست...ببخشی میبخشن...اون دنیا انعکاس همین دنیاست...گذشت جز بر
عزت آدم نمیافزاید...اینو همیشه به خودت بگو!
هر کی کینه داشته باشه به خودش ضربه میزنه...
آرامش از اعصاب سالم میاد و اعصاب سالم زمانی میاد که وزنه هاتو زیاد زده باشی و تکاملشو طی
کرده باشی...
به میزانی که وزنه هارو میزنی روحت بزرگ میشه و نشونه روح بزرگ قطعا بخششه.
کسی که روحش بزرگ شده اصال زودرنج نیست!
شاید بگی رضا؟ همه خواهرا یا برادرا برای هم میمیرن...اما ابجی و داداش من واقعا بیخیاله و یک
زنگم نمیزنه خبر بگیره...
ببین ؟
یاد نگرفته ...اگه مامان بابات الگوی خوبی تو مهرورزی بودن یاد میگیرفت...پس بیخودی گیر نده و
بدون هیچکس صد در صد کامل نیست!
تو یادشون بده!
ببخش...تا خدا هم ببخشت...
با نبخشیدن برات دغدغه ذهنی ایجاد میشه و نمیتونی تمرکز کنی...
ببین...
یکی از دالیلی که حتی هزار تومن واسه ازدواج از هیچ جایی وام نگرفتم همینه.
دلیلشم اینه که وام گرفتن و پول قرض گرفتن باعث میشه دغدغه ذهنی برام ایجاد بشه و بعدش
سرعتم کم بشه.
هر کاری بخوام بکنم سریع انجام میدم تا ذهنم تخلیه بشه.
خریدای خونه رو اول صبح انجام میدم تا بعدش ذهنم تخلیه بشه.
راه تمرکز همینه.
یکی از دالیلی که هرگز بحث نمیکنم همینه.
فاطمه اخالقمو میدونه.
من هرگز با کسی بحث نمیکنم.
چون بحث باعث میشه ذهنم شلوغ بشه و بعدش راندمانم بیاد پایین.
خیلی هاتون موندید که رضا چجوری انقدر سرعت داره...
دلیلش همینه...
چون ذهنمو خوب بلدم خالی کنم.
واقعا تمرکزم خوبه.
سرعتمم دیگه خودمون میدونید ...عالیه!
نه با کسی بحث میکنم و نه جدل میکنم و نه از کسی بدم میاد و متنفرم.
کارای مهمتری دارم که باید به اونا بپردازم.
راه باال بردن تمرکز ذهن همینه.
ذهن من نباید جایی درگیر باشه...و این کارو خیلی خوب بلدم انجام بدم.
باور کن اگه بخوام میتونم صد تا دوست و رفیق داشته باشم...
واقعاً میتونم.
اگه با تو حرف نمیزنه بخاطر اینه که ذهنت شلوغه ..راستشو بخوای امروز داشتم به این فکر میکردم
که چقدر آدما با هم متفاوتن...
هر کسی یه چیزی داره که اون یکی نداره...
خیلی عجیبه...خیلی...
خدا به هر کسی یه چیزی داده و یه چیزی نداده...
یه جورایی تا تفاوت آدمارو درک نکنی...اصال نمیتونی قضاوت درستی داشته باشی...
بخشش آدما هم خیلی سخت میشه وقتی تفاوت آدمارو با هم درک نکنی...
یکی که آدم خوبیه...خب شاید شرایط و محیط و پدر مادرش خوبن...
ولی یکی که بد هستش...خب شاید پدر مادر بدی باال سرش بوده که الگو گرفته...
میگیری چی میگم ؟
واقعا قضاوت سخته...
من امروز خیلی عمیق به این قضیه فکر کردم.
دقیقا ۲ساعت وقت برد ازم...
در انتها به این نتیجه رسیدم که:
حق قضاوت کسی رو ندارم...
چون شرایط زندگی هر کسی با هم فرق میکنه!
آدماباهم خیلی فرق دارن!
اگه خدا به یه کسی خیلی کمک میکنه...خب ...شاید خدا یه چیزی بهش نداده بود و االن داره یه
جور دیگه جبران میکنه...
اصال نمیشه درمورد کسی نظر داد...
حتی رفتار خدا با هر کسی بر اساس تفاوت هاشه...
خدا از یه سری آدما انتظار بیشتری داره...
طبیعی هم هستش...
خب ...به هر حال به این شخص یه سری توانایی ها داده بود که به بقیه نداده بود...طبیعی هستش
که انتظار خدا از این بیشتر باشه...
اگه یه کسی ذاتا گذشتش زیاده...خب..خدا از این بیشتر توقع کنترل خشم داره تا یه کس دیگه....
بچه ها...
من به این حرفی که میزنم واقعا رسیدم...
شاید اون شخصی که از نگاهمون خیلی بد هستش بره بهشت...
میدونی چرا ؟
چن واقعا با عیبش جنگیده بود و زورشو زده بود...ولی توانش همین بوده...خب...اینجوری خدا از
این شخص راضی میشه...ولی از نگاه ما شاید طرف جهنمی باشه...چون در ظاهر طرف لغزش زیاد
داره...
و برعکس...
شاید ما خودمونو خوب بدونیم...در صورتی که انتظار خدا از ما بیشتره و در انتها جهنمی باشیم!
اصال نمیشه درمورد کسی نظر داد.
چون ما نمیدونیم انتظار خدا از ماها در چه حدیه.
واقعا قضاوت کار خداست.
یکی شاید عصبی بشه بزنه تو گوش کسی ولی خدا ببخشش...
ولی اگه من این کارو کنم شاید خدا منو نبخشه...چون من صبرم بیشتر بود میتونستم صبر کنم ولی
نکردم!
اون دختر بی حجاب شاید بهشتی بشه...ولی تو که با حجابی جهنمی بشی...میدونی چرا ؟
چون این دختر مامان باباش عرق خور بودن و تو خونه عین سگ و گربه همو میزدن...ولی این دختر
بخاطر پول شب خواب کسی نشد که بره پیش پسرا بخوابه و پول بگیره...
همین باعث میشه خدا ازش راضی بشه...ولی تویی که چادری هستش شاید خدا ازت انتظار داشت
حیاء بیشتری داشته باشی...ولی با صدای بلند میخندیدی!
میگیری میخوام چی بگم ؟
بچه ها ؟
درک میکنید چی میگم ؟
ها ؟
جدیدا هر صفت خوبی در کسی میبینم زودی قضاوت نمیکنم که این انسان خوبیه...
میگم شاید خدا از این شخص انتظار بیشتری داره...
میدونم...
حرفام داره پیچ تو پیچ میشه...
ولی بچه ها...
آدما با هم متفاوتن و رفتار خدا با آدم متفاوته و خدا ضعف کسی رو جای دیگه جبران میکنه...
ما با هم فرق داریم..
یکی تو یه جایی ضعیفه تو یه جایی دیگه قوی...
یکی خسیسه اما تو خونه اصال به زنش بی احترامی نمیکنه.
ولی یکی خسیس نیست ولی دست بزن داره...
ها ؟
خب تو هم ببخش دیگه...
مگه دوست نداری خدا زود ببخشه.خب تو هم ببخش!
با نبخشیدن خودمون اذیت میشیم.
معصومین به ما گفتن اگه از کسی گذشت کنی ما براتون جبران میکنیم...هم دنیا و هم آخرت!
اگه دوره برداشتی و میخوای به پدر و مادر محبت کنی این کارتو فقط برای خدا انجام بده...
چون بعضی پدر مادرا هستن که خیلی سخت ازت راضی میشن...
یعنی هر کاری کنی بازم ازت گله میکنن...
پس نیت کارتون برای خدا باشه تا از این رفتاراشون اذیت نشی...
ببین ؟
بهت توصیه میکنم به پدر مادرت خیلی محبت کنی...چون با اینکار خدا خشنود میشه.
ولی زیاد توقع بازگشت محبت نداشته باش...چون ممکنه این اتفاق نیوفته و افسرده بشی.
رو اخالصت کار کن.
بگو فقط بخاطر خدا میخوام به مادرم محبت کنم..
ببین ؟
خدا جای حق نشسته.
عزت و همه چی دست خداست.
خدا به وقتش واست یه جور دیگه جبران میکنه.
مثال ممکنه یه فرزند صالح بهت بده...یا یه همسر مهربون گیرت بیاد.
خدا خوب بلده جبران کنه.
اگه بابات بد اخالقه و باهات حرف نمیزنه و خیلی حسرت میخوری...برو خدارو شکر کن که یه بابا
باال سرت هست.وگرنه همه میگفتن یتیمی...
برو خدارو شکر کن چون میتونست به جای ده تا بدی 20تا بدی داشته باشه!
اگه هیچ جوره توجهت به سمت خوبی های بابات نمیره...یه مدت به بابا های بد تر از بابای خودت
توجه کن...بعد میفهمی که بابای تو در برابر باباهای بقیه فرشتست!
راستشو بخوای بزرگترین دلیلی که رابطم با بابام خوب شد این بود که فهمیدم از بابای من بد ترم
وجود داره...
همین چند وقت پیش دیدم یه مردی داره به زن و بچش فحش میده و داد میزد تو خیابون و به
زنش فحش رکیک میداد.
یا بعضی باباها هستن که به شدت مشکل تنبلی دارن.
ولی بابای من هرگز این عیب هارو نداشت و نداره.
مرورکردن این چیزا خیلی به حس بخششم کمک میکنه..
نباید ناسپاس باشم.
درسته بابام عیب زیاد داره.
ولی میتونست از این بدتر باشه...
این فصل در مورد بخشش هستش...
سعی میکنم درمورد همه چیزایی که تجربه کردم و بخشیدم بگم تا این فصل فصل کاملی بشه...
ببین؟
اگه تو زندگی کسی نیشت میزنه صبور باش...
اینجوری هم پاداش داره و هم خدا تو همین دنیا برات جبران می کنه...و اون طرفم به وقتش تقاص
پس میده.شک نکن.دنیا دار مکافاته.ممکنه این دختر که نیش میزنه یه شوهر احمق گیرش بیاد که تا
عمر داره اذیتش کنه.
یکی با زبونش خیلی نیش میزد...
راستشو بخوای من میترسیدم ببخشمش و اون طرف مجازات نشه...
ولی یه جایی خوندم نوشته بود تو ببخش تا دلت آروم بگیره خدا کارشو خوب بلده.
چون اون طرف دست گذاشته رو نقطه ضعفت ...خدا هم در بهترین فرصت دست میذاره رو نقطه
ضعفش و جیگرشو میسوزونه.
البته من کال سیستمم اینجوریه که عفو و بخششم زیاده...
ولی خب...بعضی وقتا نیش هایی که میزنن بهت حقیقتا تحملش سخته...
ولی بازم سعی میکنم ببخشم تا خدا هم منو ببخشه.
میدونی آفت بخشش چیه ؟ آفت بخشش اینه که بگی :پر رو میشه...
نه...
پر رو نمیشه...
خدا میدونه ما چقدر خواسته یا ناخواسته به بقیه بدی کردم...
وقتی خودت اینهمه بدی کردی خب به بقیه هم حق بده دیگه...
یر به یر شو..
یه زمین و زمان ناسزا نگو...وگرنه عادت میکنی به ناله کردن.
ساده بگیر تا خدا هم برات ساده بگیره...
اگه کسی که ازش بدت میاد مریض شده داره میمیره...ذوق نکن...اولین نفر برو به عیادتش.
ببین ؟
رفتار ما با دیگران تجلی رفتار خدا با ماست...
هر کسی یه بدی یه خوبی داره دیگه...قیافتو یه ریختی نکن.هیچکس کامل نیست.هر کسی مرض
خاص خودشو داره.
خود تو هم یه جاهایی بد جور میلنگی.
هر کسی یه جایی تو زندگیش خیلی سختشه تغییر کنه.یعنی زورشو زده شده این.وگرنه بد تر
میشد.شاید اینی که در طرف میبینی بهترین خودش بوده.میتونست بد تر بشه.ولی خب زورشو زده
شده این...قضاوت نکن دیگه.
خود تو هم بعضی جاها زورت به خودت نمیرسه.
ازت میخوام تالش کنی از خطای آدما بگذری...
من خودم دارم تالشمو میکنم انقدر یک بعدی نبینم.
حقیقتا خدا انتظارش از بعضی ها کمتر و از بعضی ها بیشتره...قبول داری ؟
بی خیال بابا...
جدی میگم.
بی خیال.
رو عیب خودت متمرکز شو.
با بقیه کار نداشته باش.
نمیخواستم اینارو بگم...ولی بذار بگم...
خیام یه شعر داره خیلی خفنه...
میگه:
سوال:
آیا اونی که آبادان زندگی میکنه و از مشهد دوره...یعنی اجر و پاداشش از کسی که مشهده کمتره ؟
این سواالت برات مشخص میکنه عدالت خدا یعنی چی...
همه اینارو گفتم تا آدم بد های زندگیتو راحت تر ببخشی.
شاید این شخصی که تو میگی خیلی بد اخالقه...خب...شاید خدا ازش انتظار بیشتر از این
نداره....شاید این شخص تموم زورشو زده و شده این..چرا قضاوت میکنی ؟ مگه تو قاضی هستی ؟
قاضی خداست...
بچه ها...
تک تک اینایی که میگم رو دارم تالش میکنم خودم عمل کنم...
انصافا هم نتیجه داده...بخشش و احساس مدارام بیشتر شده...
اگه نمیتونی آدمارو بپذیری و باهاشون مدارا کنی بخاطر همینه که همش خودتو میبینی...همین.
راستی ؟
اینکه میگم خدا انتظاراتش از هر کسی فرق میکنه دلیل نمیشه االن بری گناه کنی و بگی خدا از من
در همین حد انتظار داره...
ببین ؟
خودتو گول نزن .باشه ؟ آفرین.
تو با بدی کردن به خودت آسیب میزنی...
نگو من عصبی ام...پس با این حرف داداش رضا بعضی وقتا داد بکشم خدا بهتر ازم میگذره..
هه...
جواب:
اوال تو هر بار داد میکشی سر خودت داری داد میکشی...شاید با داد زدن کارت راه بیوفته...ولی اثر
بدش تو روح خودت میمونه.
دوما ؟
االن با این حرف من حجت بر تو تموم شد.االن اگه آگاهانه بری گناه کنی صد در صد گناه تو
بیشتره...چرا ؟ چون تو داری سوءاستفاده میکنی...و چون داری سو ءاستفاده میکنی شک نکن
سقوطتم بیشتره...بگذریم...داشتم میگفتم آدمارو ببخشیم...چون ممکنه خدا از اون راحت تر بگذره و
به ما سخت بگیره...ما تو زندگی اون شخصی که اذیتمون کرده نبودیم.
ما خودمون به خیلی ها بدی کردیم...چطور انتظار داریم خدا مارو ببخشه بعد خودمون نمیخوایم
کسی رو بخاطر خطاهاش ببخشیم ؟
مگه نمیگن ارحم ترحم ؟
ببین ؟
خدا عادله.
بعضی ها خوبن...
اما خوبیشون بخاط آبرو هستش...یعنی چون باباش مورد احترام بقیه بوده...یه جورایی تو این
محیطا بزرگ شده و نمیتونه گناه کنه...
به نظر شما ثواب گناه نکردن این بیشتره یا کسی که میتونه بد باشه...ولی خوبی رو انتخاب کرده ؟
اصال شایدم این شخص حقیقتا میتونه بد باشه...ولی خوبی رو انتخاب کرده...خب...باشه...ولی شک
نکن خدا از این شخص توقع خیلی بیشتری از این داره...
شاید یکی از نگاه همه بد باشه ولی خدا عاشق این بندش باشه...ولی یکی خیلی ادعای با خدا بودن
کنه ولی خدا بگه من از تو توقعم بیشتره...
شاید خدا از فالن ایت اهلل که همه میگن عالیه انتظار بیشتری داشت ! تو از کجا میدونی...درسته
بیسته.ولی تو که نمیدونی قضاوت خدا چیه....شاید خدا به اون سخت تر بگیره ولی به تو آسون
تر...
یکی بعد هزار تا بد بختی یه ازدواج خوب کرد...تو میبینیش و میگی خدایا چرا به این میدی به من
نمیدی...در صورتی که یک درصد جای این طرف نبودی که ببینی چقدر سختی کشیده...حاال خدا
خواست برای این شخص این مدلی جبران کنه.خب تو که نمیدونی خدا چجوری میخواد برات جبران
کنه....
بچه ها...
اینارو میگم تا ذهنتون باز بشه...
اگه اینا براتون جا بیوفته و عدالت خدارو باور کنی...بعدش میفهمی بخشش چقدر ساده میشه.
میخوام این برات جا بیوفته که آدما با هم فرق دارن و مدل قضاوت خدا هم واقعا برای هر شخصی
فرق داره.
باور کن آدما با هم متفاوت هستن و انتظار خدا هم از هر کسی فرق میکنه و به راحتی نمیشه فهمید
کی خوبه واقعی هستش و کی بد واقعی هستش...
همه اینا دست خداست...
پس ببخش...
باور کن میزان دست خداست...نه دست ما...
تو میگی فالنی گناه میکنه...خب...شاید به گناه کشش داره!
ببین...
اونجایی که انتخاب سادست که نمیشه فهمید طرف نمرش پیش خدا چند شده...
یکی گناه نمیکنه...خب...دلیل این گناه نکردنش اینه که اصال به گناه کشش نداره!
اتفاقا اگه کشش نداشته باشی و گناه کنی...خدا پوستتو میکنه ! چون توقعش از تو باال تر بود!
تو مسیر خودسازی هر کسی یه جا لنگ میزنه...
مثال میبینی طرف کنترل زبان و کنترل خشم و عصبانیتش عالیه ها ....حتی قدرت ارتباطاتش هم که
ضعیف بود رو تونست درست کنه ...ولی مشکل حسادت داره و اینجا گیر کرده...
یا یه کسی واقعا تو مسیر خودسازی موفق بوده و تونسته عزت نفس و اعتماد به نفس خودشو
قشنگ درست کنه و رابطه خودشو با پدر مادرش درست کنه و خالصه همه جوره موفق بوده...اما تو
وابستگی گیر کرده و نمیتونه وابستگی هاشو ترک کنه و اینجا هی درجا میزنه...
یا یه پسری همه جوره تو زندگیش موفقه...اما تو کنترل شهوت همش درجا میزنه و میلغزه...
خب ...هر کسی ضعفاش فرق میکنه دیگه...
نمیشه به یه پسری به راحتی گفت تو پسر بدی هستی چون شهوت رانی...
خب.
تو اگه شهوت ران نیستی چون ضعفت نبوده...وگرنه این پسر که دلش نمیخواست اینجوری باشه..
ولی ضعف شخصیتیشه...دست خودشم نیست.
پس نمیشه گفت این پسر خوبه یا بده...
این قضاوت ها فقط دست خداست و ما نباید تو کار خدا فضوووووولی کنیم.
یه چی میگم بهش فکر کن..
ببین ؟
به آدمای موفق نگو موفق .شاید خدا از این انتظار بیشتری داشته...
اگه دیدی کسی خیلی ساده پول در میاره و تو داره بابات در میاد که پول در بیاری به این فکر کن که
شاید خدا از این شخص خیلی چیزارو گرفته که حاال داره جبران میکنه ...پس از آتیش حسادت
نسوز! زندگی خودتو با بقیه مقایسه نکن...
اگه دزدی نمیکنی چون فعال حقوق داری...اگه حقوقت رو ببرن و بعدش دزدی نکردی مردی...اگه
صد میلیارد اومد تو حسابت و بعد خوشی نزد زیر دلت و مغرور نشدی مردی...
تا زمانی که به بدی های کسی توجه کنی...عمرا بتونی کنارش بشینی و حس خوبی داشته باشی...
تو زمانی میتونی کنار کسی بشینی که به خوبی هاش فکر کنی.
اگه میخوای به کسی خوبی کنی قبل اینکه دست به عمل بشی بیا تو یه کاغذ خوبی های طرف رو
ببین و بذار در کنار بدی های خودت و به این جمله حقیقتا باور داشته باش که هر کسی یه بدی و یه
خوبی داره...
عین خودت.
تفاوت انسان هارو بپذیر...
اگه این کارارو بکنی بعدش میتونی بری کنار طرف بشینی....
وگرنه بدون انجام دادن این تمرین بهتره به طرف نزدیک نشی چون طرف حرف نزده میفهمه ...چون
یه سری امواج از خودت ارسال میکنی که هم حس خودت بد میشه و هم حس اطرافیانت...
یه چیزی هم میگم بین خودمون باشه...
وقتی به کسی که بد هستش محبت میکنی به شدت عاشقت میشه.
کافیه بهش احترام بذاری...
باور کن عین چیزی رو میگم که تجربه کردم.
یه کسی بود که هیچکس محل بهش نمیداد.بد قلق بود در حد المپیک.ولی رفتم بهش احترام
گذاشتم و باهاش بگو بخند شوخی کردم.بعدش عاشقم شد.
اینی که میگی آدم بدیه...اره ...آدم بدیه...اما برو خدارو شکر کن به جای ده تا بدی بیست تا بدی
نداره....
نگو نمیبخشم فالنی خیلی آدم بدیه...اگه کسی رو بخاطر کارش سرزنش کنی ممکنه بعدا خودتم
همین بال سر خودت بیاد و بد تر از این بشی...پس سرزنش نکن و تکبر نورز...
من عیب رفتاری هر کسی رو ایراد گرفتم تو موقعیتی قرار گرفتم که خودم اونجوری رفتار کردم...
برو به کسی که همه ازش متنفرن و به تو هم بدی کرده محبت کن...بعد ببین چجوری شرمندت
میشه.خدا هم خیلی خوشحال میشه.ممکنه بگی رضا ؟
من از مادرم ناراحتم...
جواب :برای یک بارم که شده از دید مادرت به قضیه نگاه کن...
بعدش میفهمی که حق با مادرته...
یه سری اسنپ ماشین گرفتم دیدم ماشینش خیلی خرابه و سرعتم میره..من خیلی عصبانی شدم و
میخواستم زنگ بزنم اسنپ و شکایت کنم...ولی به خودم گفتم بیا از دید پسر جوون بیکار به دنیا نگاه
کن...
با خودم گفتم در این گرما و ترافیک باید مسافر جابه جا کنم..خانوادشم شاید درکش نمیکنن و با
نامزدشم مشکل داره…
آرووم شدم و بخشیدمش...
خیلی حس خوبی بود.
خیلی خیلی خوشحال شدم..ذوق کردم و دنیا رو متفاوت میدیدم...
دوست خوبم ؟
انقدر روی خودت کار کن انقدر درگیر خودت باشی که نخوای بخاطر کسی درگیر عصبانیت بشی...
اال بذکراهلل تطمئن القلوب
اونی که اذیتت میکنه برو کنارش بشین و از گذشتش بپرس...بذار برات صحبت کنه...بعد که درداشو
گفت درکت بیشتر میشه ازش و راحت تر کاراشو میبخشی....
بخشش رو مانند یک قانون تصور کن...
برای رسیدن به خواسته هات باید ببخشی تا بتونی به خواستت برسی و اگر نبخشی این کینه مثل
مانعی بر سر راهت قرار میگیره..
برای بخشش طرف مقابل به این موضوعات فکر کن:
+تمام حرفها و رفتارها و کارهای ادمها ریشه در باورهاشون داره .ادما پراز باورهای اشتباهن .ایا
نمیشه کسیو بخاطر باورهای اشتباهش بخشید؟
+چرا توقع داری همه کامل و بهترین خودشون باشن؟ چرا اینهمه سخت میگیری؟ خودت هیچ عیب
و کاستی نداری؟
+اصال خیلی از ادمها خودشون و رفتارهاشون رو اونقدی مهم نمیدونن ک حاال بخوان فکر کنن ممکنه
طرف مقابل رو ناراحت کنه و چه تاثیری ممکنه بزاره..حتی ب ذهنشونم خطور نمیکنه.
+به این فکر کن که با اون حرف و رفتار اشتباه چقدر به خودشون ضربه زدن و خودشون رو از خوشی
دور کردن!
اینم زیاد بگو:
همینطور که من اشتباهاتی داشتم دیگران هم حق دارند اشتباه کنند و اونها رو میبخشم...
همه آدمها کامال خوب نیستن .فقط مدل نکات منفیشون فرق میکنه .یکی حسوده ،یکی بداخالقه ،
یکی خسیسه ،یکی...
خودتم همینی دیگه...خیلی وقتا ما خواسته هامونو از دل تضاد ها میکشیم بیرون...
مثال یه آدم بد اخالق میاد تو زندگیمون و بعد ما میفهمیم که چقدر خوش اخالقی خوبه و بعد میریم
سمتش که خوش اخالق بشیم...
اگه یه کسی در زندگیته که فعال نمیره...بدون برای رشدت خوبه...وگرنه خدا نمیذاشت وارد زندگیت
بشه....
بخاطر آدم بدای زندگیت شکر گزاری کن تا از این درس قبول بشی...
تک تک بدی هایی که پدر و مادر و خواهر و داداشت در حقت میکنن برای رشد خودت خوبه...وگرنه
اگه رشدت درش نبود خدا نمیذاشت تو این خونواده به دنیا بیای...
هیچ شری بهت نمیرسه به جز به اذن خدا..خدا نخواد اگه هفت میلیارد آدم بخوان بهت شر برسونن
نمیتونن.رابطتو با خدا درست کنی حله.
خدا سلول به سلولی که تکون میخوره رو خبر داره...هیچ اتفاقی بدون اذن خدا رخ نمیده..اگه اتفاقی
رشدت درش نیاشه رخ نمیده.هرچی میشه خیرت دقیقا تو همینه.
درمورد عالم ذر خیلی حرفا زده شده...
معلوم نیست کدوم راسته کدوم واقعیت نداره...
ولی یه دیدگاه هست که به دلم نشسته..
اونم اینه که میگن قبل اینکه ما به این دنیا بیایم خدا خلقمون کرده بود....
ولی داشتیم مغرور میشدیم ...آخه هیچ محدودیتی نداشتیم و دیگه خیلی خوشی زده بود زیر
دلمون...
بخاطر همین خدا خواست ازمون امتحان بگیره تا بهمون ثابت بشه خیلی چیزا...
بعدش ما رو در زمین قرار داد تا اینجا نشون بدیم خودمونو...
اگه دقت کرده باشی همزمانی های جالبی تو جهان اتفاق افتاده...
مثال یزید که در عالم ذر خیلی ادعا داشت دقیقا همزمان شد با امام حسین علیهالسالم...
بنی امیه...بنی هاشم.
آل سعود...جمهوری اسالمی...
موسی ...فرعون...
میبینی...
همه اینا همزمانی بوده...
شاه...امام خمینی...
آدم بد های زندگی تو هم دقیقا به دلیل همزمانی ها بوده...
که نشون بدی خودتو...
من معتقدم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست....
یه سوال...
ما به این دنیا اومدیم که رشد کنیم .این حرف رو قبول داری ؟
اگه قبول نداری باقی حرفامو نخون.ولی اگه قبول داری ادامه حرفامو بخون...
ما به این دنیا اومدیم که بزرگ بشیم و رشد کنیم ...و رشدم واقعا لذت داره .وقتی رشد میکنی و
بزرگ میشی ایمانت قوی میشه و نگرانی ها و ترسات کمتر میشه و تو تصمیم گیری ها بهتر عمل
میکنی و یه جورایی خودت با خودت حال میکنی.
خدا هم همینو از ما میخواست...
بخاطر همین کلی پیامبر و 12تا امام فرستاد تا ما مسیر خودمونو تو رشد خوبه خوب دنبال کنیم و
خودشم به عنوان یه مربی باال سر ماست که مارو از طریق بهتریییییییییییییییییییییییین مسیر به
سمت رشد ببره.
این اصل قانون دنیاست.
اینو وقتی بپذیری بعدش متوجه میشی که تموم اتفاقات بد یا خوب توی زندگیت در واقع میخواد
رشدت بده.
وگرنه خدا اینو وارد زندگیت نمیکرد.
این سنت الهی هستش که اتفاقی که باعث رشدت نشه رو خداوند هرگز نمیذاره وارد زندگیت بشه.
هر اتفاق بد و خوبی که برات رخ میده حتما از فیلتر رشد رد میشه.
اگه یه چیز خوبی باعث رشدت بشه...حتما وارد زندگیت میشه و هر چیز بدی اگه باعث رشدت نشه
اصال به سمت زندگیت نمیاد...یعنی خدا نمیذاره بیاد.
یادتون نره که خدا مربی رشد ماست.
وقتی این مدلی به خدا نگاه میکنی تازه میفهمی که چرا بعضی دعاهات زود مستجاب میشه و بعضی
دعاهات دیر و بعضی دعاها هرگز.
دلیلشم همین مسئله رشد هستش.
اگه میبینی کسی تو زندگیش یه اتفاق بد افتاده....دلسوزی بکن...ولی ته دلت اینو هم در نظر داشته
باش که برای رشدش خوب بود...وگرنه خدا نمیذاشت این اتفاق بیوفته.
رشد بعضی ها اینه که حتما ثروتمند بشن...خدا هم کمکشون میکنه...
ولی رشد بعضی ها در صبره در فقر هستش...
بچه ها...
خواهش میکنم اصل قانون دنیا یادتون نره...
ما قراره رشد کنیم...و رشد کردن و بزرگ شدن لذت داره و خدا به عنوان مربی ما کارش در طول روز و
شب همینه که برامون برنامه تمرینی تقویت روح برداره.
هیچکس نمیتونه بگه سختی های زندگیش باعث شده کال رد بده...
نه...
این با عدالت خدا در تضاده.
هر کسی هر رنجی در زندگیش داره صد در صد توان حل کردنش رو هم داره.
هر کی بگه نه...قطعا خدارو نشناخته.
بعدا به حرفم میرسه.
من خودم بعد ها به این حرف رسیدم.
اگه کسی اینارو قبال بهم میگفت هرگز نمیپذیرفتم.
ولی خب...
االن به این حرفایی که میزنم خیلی ایمان دارم.
من معتقدم هر اتفاقی که میخواد تو زندگی کسی بیوفته خدا قبلش نگاه میکنه ببینه طرف با این
رشد میکنه ؟ اگه میکنه وارد زندگیش میکنه و اگه ببینه این اتفاق باعث رشدش نمیشه اونو وارد
زندگیش نمیکنه.
اینی که میگم باور صد در صد قلبیمه و حتی اندازه سر سوزن شک ندارم.
چون اوال عدالت خدا برام کامال ثابت شده هست و دوما ؟ دیدگاه من نسبت به خدا اینه که خدا
خیر مطلق هستش.یعنی اصال بدی در خدا نیست.ذکر سبحان اهلل یعنی همین...یعنی خدا اصال دچار
بغض و کینه و انتقام و عیب و...نیست.خدا فقط و فقط خوبی هستش و خیر مارو میخواد و تازه ؟
عاشقانه هم دوستمون داره...پس هر رنجی هر کسی داره برای رشدش هستش و هر لذتی هم هر
کسی میبره برای رشدش هستش.وگرنه این اتفاق نمیوفتاد.
شاید بگی رضا ؟
پس چرا بعضی ها با رنج های زندگیشون افسرده میشن ؟
جواب:
چون نمیخوام حرکت کنن.
همین.
وگرنه طبق قانون و سنت الهی هر کسی هر مشکلی تو زندگیش داره حتما از پسش بر میاد...ولی اگه
سمتش نری...همون مشکل میشه دلیل افسردگی تو...
وقتی این قانون رو میفهمی دیگه اصال زندگیت رو با کسی مقایسه نمیکنی...
چون حقیقتا برنامه رشد و خودسازی هر کسی فرق داره.
بعضی ها فقیرن.ولی سالمتی دارن...و رشدشون در این بوده.
بعضی ها ثروت دارن اما بچه ندارن....و رشدشون در همین بوده که بچه نداشته باشن.
دوما ؟
اگرم تو مسیر خدا نیای با اتفاقات بد رو به رو میشی که روزگار با پس گردنی تورو به سمت مسیر
درست بکشونه...
اصوال اونایی که با زبون خوش تغییر میکنن روزگار هم با زبون خوش باهاشون برخورد میکنه.
اگه باور داری خدا خیرت رو میدونه...پس اگه اتفاقی به ظاهر بد برات رخ داد نباید کفر بگی!
چون بعدا خودتم پشیمون میشی و میگی ای بابا...به خدا اعتماد نداشتم انگار.
هر اتفاق بدی هم تو زندگی کسی افتاد در کنار اینکه دلسوزی میکنی تو دلت بگو:خیرش تو
همینه...درسته برای من تلخ و ناگواره...ولی برای اون شخص خیره...
چون خدا خیر مطلق هستش.
بچه ها...
اینو قبول کن که اتفاقی که رشدت درش نباشه رخ نمیده.
برگی بی اذن خدا روی زمین نمیوفته.
خدا از حرکت مولکول ها هم با خبره ...چه برسه به اتفاقات بزرگ تو زندگیت.
هر اتفاقی افتاد نمازتو ترک نکن...نگو این چه خداییه...
این بخاطر بی معرفتی و شناخت کمته که اینجوری میکنی...
وگرنه اگه خدارو ذره ای میشناختی این کارو نمیکردی.
من باالی هزاران بار اتفاقات ناجور تو زندگیم افتاده که بعدا فهمیدم خیرم دقیقا در همین بود...
من تو مشت و لگدی که از دست روزگار خوردم فهمیدم که الخیر فی ما وقع یعنی چی....
حتی رو دیوار اتاقم نوشتم :هر اتفاقی بیوفته به نفع منه...
خدا خیر منو میخواد.
خدارو شکر نسبت به گذشتم خیلی تسلیم تر شدم.
ببین...
خیلی ها زور میزنن با عقل ناچیز خودشون خدارو اثبات کنن اما تهش هنگ میکنن...
ولی من فقط و فقط از طریق اتفاقات عجیب و خاص تو زندگیم درک کردم خدایی وجود داره.
قشنگ قلبم پذیرفته که خدایی هست و بعدش میام با عقلم حرفای قلبمو تایید میکنم.
آره..
این باور قلبی منه که خدا امتحانی که در توانت نیست رو نمیگیره...
اتفاقی که باعث پسرفتت باشه برات رخ نمیده..
خدا اگه ببینه یه امتحانی بگیره و بعدش رشد نمیکنی...ازت نمیگیره...حتی اگه بگی خدایا بال سرم
بیار بهت نزدیک تر بشم.
نه...
این اتفاق نمیوفته...
اگه از پدر و مادرت شاکی هستی بدون که پدر و مادر بر اساس نیاز های تو چیده شده...یعنی خدا در
عالم ذر دیده رشد تو با این پدر میسر میشه و بر اساس نیاز تو در عالم ذر تورو فرستاد در سلب کمر
این پدر ! خخخ
اگه با آدم قلدر و کنترل کننده زندگی میکنی..
رشدت در همین بوده....
اگه بچت مریض هستش بدون رشدت در اینه...اگه بچت خیلی با ادب و با شعوره بازم رشدت در
همینه...حتی رشد بچتم در همینه که پدر مادرش تو باشی.
یکی رشد کسی در اینه که یک دختر ناز و پولدار و خوش برخورد و مومن و با خدا روزیش بشه و
باهاش ازدواج کنه...
ولی ممکنه یه پسر این روزیش نشه و اگه با این دختر ازدواج کنه بدتر از مسیر رشد خودش خارج
بشه..
یکی از چیزایی که گرگ خشم رو بیدار میکنه نداشتن آگاهی درمورد خداست.
کسی که آگاهی از خدا نداره صد در صد درمورد خدا خیلی بد فکر میکنه.یه جورایی سوء ظن داره
همش...فکر میکنه خدا خوابه یا میخواد زجرش بده و از این فکرای مسخره...
ولی خدا خیر مطلقه و اصال به کسی ستم نمیکنه.
ببین ؟
هر اتفاقی که میوفته خیره..
اگه تموم پولتو دزد ببره یا ماشینت رو دزد ببره یا مثال یه چیز قیمتیت بسوزه یا مثال گوشیت بیوفته
و ریز بشه و بشکنه...اینم خیره.
اگه ماشینی که تازه خریدی یهو آب روغن قاطی کنه و موتورش بسوزه...اینم خیره...
شاید دلیلش اینه که تو خیلی حب دنیا داری ...یعنی از اون مدل آدمای خسیسی هستی که آب ازت
نمیچکه...خب خدا میخواد رشدت بده...بخاطر همین دست میذاره رو ماشینت تا آب روغن قاطی
کنه تا یاد بگیری انقدر خسیس نباشی.
آره...
خیر و شر دست خداست..
که اونو بر اساس رشد برای همه بنده هاش میخواد.
اگه خدا بخواد اتفاق خوبی رو برای من رقم بزنه هیچکس نمیتونه مانعش بشه و اگه بخواد شری از
من درفع بشه جز خدا هیچ کس نمیتونه این کارو بکنه...
ولی از سایت برش نداشتم...چون خواستم همه بدونن رضا از کجا شروع کرد...
اون موقع عقل و آگاهی االنم رو حقیقتا نداشتم.
کسی نبود به زبون خودم باهام حرف بزنه.
شماها حرفامو میخونید...ولی اگه همین حرفارو یکی چند سال پیش بهم میزد قطعا میپذیرفتم.
مشکل من این بود که همدرد نداشتم.
کسی نبود کالمش روم نفوذ داشته باشه و منطقی باهام حرف بزنه.
اکثرا حرف مفت میزدن و منم کال بدم میاد کسی حرف مفت بزنه.
ولی بچه ها...
همه اینارو با تموموجودم باور داشتم که گفتم.
امیدوارم اشتباه منو تکرار نکنید.
اینی که گفتم ته ته ته تجربم بود.
یه تجربه قیمتی و گرانبها که هر جایی گیرت نمیاد.
پس به حرفام فکر کن و عمل کن.
پیش به سوی رستگاری.
هیچوقت دیر نیست.
همیشه میشه برگشت و یه زندگی عالی داشت.
خداوند با شجاعان است...
خدا خیلی مهربونه بچه ها.
خیلی دوستش دارم.
خیلییییی.
مطمئنم تو هم خدارو خیلی دوست داری...مگه نه؟
حاال یه سوال دیگه...
به نظر شما از کجا میشه فهمید ما کسی رو دوست داریم ؟
هوم ؟
خب جوابش سادست...
از عمل کردنمون ...مگه نه ؟
خب...
خدا کجا میتونه بفهمه ما دوستش داریم ؟
خب معلومه...
از عمل کردنمون...به خصوص اونجایی که سختمونه...
زندگی کردن با احمق نسخه خدا برای رشد تو بوده...بهش میگن صبر معنوی یا رنج معنوی...که خدا
واست خواسته صبر کنی و تحمل کردن رو یاد بگیری تا رشدت بده.اینجوری قرار بود رشد کنی.
یا رشد میکنی یا نابود میشی.انتخاب با خودته...
ما باید بدونیم که خود خدا در کتاب قران هم گفته که “اگر شما ببخشید ،من به حساب اونها رسیدگی
میکنم”
واین یعنی اینکه تازمانی که ما شخصی رو از ته دل نبخشیم جهان هیچ کاری بااون ادم نمیکنه و
عکس العملی نشون نمیده…و فقط ماهستیم که داریم بااین نفرت ،رنج میکشیم و به خودمون ستم
میکنیم..
40tobe.com
راستی ؟
ممکنه تو دلت بگی :باشه...
رضا قبول..
من حالل میکنم و میبخشم...
ولی یکی هست حاللش نمیکنم و نمیبخشمش...
هه..
چه جالب...
چون خیلی ها هم تورو نبخشیدن و تورو واگذار کردن به روز قیامت...
ببین ؟ ببخش تا اونا هم تورو ببخشن ...اوکی ؟
خب...
کتاب تموم شد...
بچه ها ؟
کتاب جدیدم چطور بود ؟
لطفا باز خورد بدید بهم...
جمله آخرم:
ببخش...بگذر...کار خوب پیش خدا گم نمیشه..اگه نمیتونی ببخشی بخاطر اینه که فکر میکنی خدا
نمیبینه...
ولی خدا میبینه...
همه چیو میبینه و حی و حاضره و همه جا هست و کنارته...
خدا یه جوری برات خدایی میکنه که انگار فقط تورو داره...
هیچ کار خوبی پیش خدا گم نمیشه...
میدونم حرف آخرم خیلی بی ربطه ...اما:
همونطور که میدونی پرده بکارت داشتن تو ازدواج خیلی مهمه...
ولی اگه بهت تجاوز شد یا از روی نادونی پرده بکارت خودت رو زدی...
روی بخشش خودت و ارزشمند دونستن خودت زیاد کار کن و زیاد دم در خونه خدا و شهدا و اهل
بیت برو...
با بغض و کینه نسبت به خودت و دیگران زندگی نکن...
اگه با خودت و خدا اوکی باشی...یکی میاد سمتت که اونم با خودش اوکی هستش...یعنی اصال
براش این چیزا مهم نیست و فقط به روح مهربونت توجه میکنه و شیفته روحت میشه...
خیلی هم پسر خوب و مومن و با خداییه...
ببین ؟
ان اهلل یحب التوابین...
ح ْس ُب َنا اهللُ َو ن ْع َم الْ َو ُ
کیل... این ذکر رو هم زیاد بگوَ :
خب دیگه...
من رفتم..
خدا نگهدار مهربون...
تاریخ پایان کتاب تاریخ :جمعه هفت شهریور سال 1399ساعت 11ظهر .
آیا این اتفاق اتفاقی بود ؟...نه...هیچ اتفاقی در این دنیا اتفاقی نیست...اون دنیا میبینمتون...