Professional Documents
Culture Documents
انتشارات کرمانشاه
گودرزی ،علیرضا ،ـ 1351
ایل کلهر در دوره مشروطیت /نویسنده علیرضا گودرزی ـ کرمانشاه :
انتشارات کرمانشاه1398 ،
220ص مصور ،عکس
فهرست نویسی بر اساس اطالعات فیپا (فهرست نویسی پیش از انتشار)
کتابنامه
.1کلهر .2 .ایران ـ تاریخ انقالب مشروطیت 1324ـ 1327
ق .الف .عنوان
9گ 7ک DSR 73 /
فصل :6پیوستها
ناد اویر و اس تص
..............................................................................................
199 .......
ابع و من
مآخذ........................................................................................
212 ...................
مقدمه
ش ناخت واقعی ت اریخ ه ر کش وری ،خصوص ا ً کش ورهایی ک ه از
گروههای قومی مختلف تشکیل شده باشند .تنها زمانی میسّر خواه د ش د ک ه
با تحقیق کارشناسی شده ،زوایا و گوشههایی تاریک تواریخ محلی آن کشور
روشن گردد.
ایران کشوری است پهناور که قومیتهای مختلفی از فارس ،کرد،
لر ،ترک ،بلوچ و غیره در خود جای داده است که هر کدام از این اقوام
دارای آداب و رسوم مختص به خویش هستند هرچند که در برخی مسائل
مشابهتهایی در بین آنها دیده می شود .در غرب ایران ،که سلسله جبال عظیم
زاگرس چهرهای کوهستانی و خشن به آن بخشیده است .گروهی از مردم
زندگی میکنند که با نام ُکرد در تاریخ شناخته میشوند .اینان سالهای سال با
دلیری و شجاعت از مرزهای ایران زمین پاسداری و حراست نمودهاند و
هیچ گاه در برابر نامالیمتهای محیطی و سیاسی عقبنشینی نکرده و
مرزبانی از کشور را به نحو احسن انجام دادهاند.
استان کرمانشاهان یکی از مراکز اصلی کرده ا میباش د ک ه ای له ای
مختلفی از قبیل :کلهر ،سنجابی ،گوران ،کاکاوند ،زنگنه و غیره را در خود
جای داده است .در این میان کلهرها که بزرگترین ایل غرب کشور می باشند،
بنا به شواهد تاریخی از جایگاه ویژهای برخوردار بودهاند .مردم ایل کله ر
در ش هرهای گیالنغ رب ،اس المآب ادغرب ،قصرش یرین ،س رپلذه اب و در
دیگر شهرهای استان پراکندهاند .تاریخ سیاسی این ایل که م ردم آن بیش از
95درصد پیرو مذهب شیعه میباشند ،سراسر مملو از فراز و نش یب اس ت.
در دوران قاجاره ا ک ه آغ از دوران معاص ر م ا میباش د ،خصوص ا ً اواخ ر
عمر این سلسله حکومتگر ،تاریخ این ایل بر اثر وجود ایلخانی مع روف ب ه
ن ام داودخ ان مش هور ب ه «داوده کلُ ر» ب ا الق ابی مانن د ام یراعظم ،س هام -
الممالک ،س ردار مظف ر و غ یره ک ه نظم و انض باط خاص ی ب ه س واران و
سرداران کلهر داده بود مملو از حادثه و درگ یری میباش د .ح وادثی ک ه ه ر
کدام از آنها میتواند موضوع تحقیقی جداگانه واقع گردد.
انقالب مشروطیت ایران نقطه عطفی در تاریخ این کشور محسوب
میشود .داودخان به همراه ایل کلهر در فراز و نشیبهای این دوره نقش مهم
و اساسی داشته است این انقالب اختالفات و درگیریهایی را در میان
موافقین و مخالفین خود به ظهور رساند که برخی از این درگیریها مربوط
به درون خانواده قاجارها میشد .اشخاصی مانند ساالرالدوله پسر سوم
مظفرالدین شاه قاجار که هوای تاج و تخت در سر او افتاده بود در هر
فرصتی که دست میداد به هواخواهی گروهی چه مشروطهخواه و چه مستبد
میخواست به آرزوی دیرینه خود یعنی تکیه بر تخت شاهی ایران برسد و
در این راه به دلیل نفوذی که در مناطق غربی کشور داشت ایالتی را با
خواستههای خویش همراه ساخت .ایل کلهر به ریاست داودخان سهام-
الممالک با خاموش کردن یکی از شورشهای خطرناک این شاهزاده
قاجاری در منطقه نهاوند تحسین دوست و دشمن را برانگیخت و اما در
مقطعی دیگر بنابر دالیلی که به آن اشاره خواهد رفت با ساالرالدوله همراه
و همگام گشت ،که نتیجه آن فروپاسی ساختار سیاسی ایل در این برههی
خاص از زمان بود.
یکی از دالیل انتخاب این موضوع پراکندگی مطالب گوناگون و ضد
و نقیض در من ابع مختل ف ب ود .از ط رفی در حافظ ه معم رین مح ل ن یز
اطالعاتی راجع به این جریانات وجود داشت که بیم آن میرفت مانن د گذش ته
همگی به فراموشی سپرده شود .کتابی که پیش روی شما اس ت دارای ش ش
فصل است که هر فصل در بردارنده بخشی از این شورشها میباشد.
فص ل اول خوانن ده را ب ا ای ل کله ر ،وج ه تس میه و زیس تگاه ای ل،
تاریخچه و چگونگی قدرتگیری داودخ ان و همچ نین اوض اع کرمانش اه در
آغاز مشروطیت و زندگینامه ساالرالدوله آش نا میس ازد و او را ب رای ورود
اده لی آم ه بحث اص ب
مینماید.
فصل دوم شورش سال 1325هـ .ق ساالرالدوله را بررسی میکند.
شورشی که تنها با کمک ایل کلهر در نهاوند سرکوب گردید.
فصل سوم اقدامات محمدعلی شاه مخلوع را برای تصاحب تاج و
تخت بررسی میکند .این فصل از آن جهت آورده شده است که این حرکتها
با شورش ساالرالدوله در سال 1329هـ .ق ارتباط تنگاتنگی دارد و بدون
آگاهی از اقدامات محمدعلی شاه نمیتوان از جزئیات این شورش گسترده
اطالع چندانی به دست آورد.
فصل چهارم شورش سال 1329هـ .ق ساالرالدوله را که داودخ ان
به همراه ایل کلهر از هواداران او بود ،بررسی مینماید.
در فصل پنجم ب ه بررس ی ش ورش گس تردهی س االرالدوله در س ال
1330هـ .ق در غرب ایران و چگونگی شکست ق وای او ،همچ نین کش ته
شدن داودخان و فروپاشی ساختار ایلی کلهرها میپردازد.
فصل پایانی این کتاب با نام پیوستها در بردارن ده تص اویر و اس ناد
میباشد.
در پایان باید اذع ان داش ت ک ه این کت اب خ الی از اش کال نیس ت و
بدون ش ک دارای کاس تیه ایی میباش د ک ه امی د اس ت ب ا کم ک و راهنم ایی
خوانندگان و عالقهمندان تواریخ محلی این کاستیها بر طرف گردد .انشاءهللا
علیرضا گودرزی
3ـ اسناد:
در بررسیهای تاریخی ،خصوصا ً دوران مش روطیت اس ناد از مهم-
ترین منابع به شمار میروند .شورشهای ساالرالدوله قاجار و نقش ای ل کله ر
در این شورشها نیز در اسناد این دوره جایگاه ویژهای دارد .خوشبختانه در
سال 1378سازمان اسناد ملی ایران به کوشش آقای رض ا آذری مجموع ه-
ای از اسناد را با نام «در تکاپوی تاج و تخت» منتش ر س اخت ک ه بینه ایت
کمک کارم بود .این مجموعه تقریبا ً تمامی اسناد راجع به ساالرالدوله را در
خود دارد .و به صورت سیر زمانی مرتب گشتهاند.
«مجموعه کتابهای آبی» را نیز باید جزء این قسمت به حساب آورد.
زیرا تمامی گزارشات عُمال انگلیس ی گذش ته از اس تفادهای ک ه آنه ا از این
گون ه گزارش ات ب ردهان د در ح د اس ناد ب ا ارزش هس تند ه ر چن د ب رخی
مغرضانه نوشته شدهاند .اما چنین اقداماتی جای تأ ّمل دارد.
آقای حسین الهی در مجله دانشکده ادبی ات و عل ومانس انی مش هد در
رابطه با فتنه ساالرالدوله در دوران مشروطیت اس نادی را آورده اس ت ک ه
بیشتر آنها در مجموع ه اس ناد در تک اپوی ت اج و تخت موج ود ب ود ولی ب ا
وجود این مسئله در تطبیق اسناد از آنها استفاده گردید.
غیر از این اسناد چن دین س ند دیگ ر از مطلعین محلی ک ه راج ع ب ه
همکاری ساالرالدوله و داودخان بود به دست آمد که از آنها ن یز اس تفاده ب ه
عمل آمد.
1ـ صادق ،زیباکالم ،ما چگونه م ا ش دیم (ریش هی ابی عل ل عقبمان دگی در ای ران) .ته ران:
انتشارات روزنه ،1374 ،ص .86
21
بیشتر سلسلههای قبل از پهلوی ،به مانند يك ايل بزرگ بودند كه از
ايالت و طوايف مختلفي تشكيل يك حكومت ايلياتي داده بودند با اين تفاوت
كه تنها يك ديوان ساالري نه چندان گسترده به اداره امورات سياسي،
اجتماعي و اقتصادي كشور ميپرداخت .در واقع شاه مملكت همان ايلخان
ايل مسلط بر ساير ايالت كشور بود .شاه با استفاده از اختياراتي كه يا به
دست آورده يا به او تفويض شده بود ،خواسته يا ناخواسته از توانمنديهاي
ساير ايالت استفادههاي الزم را ميبرد .در اين روزگار ،قشون منظم و
دايمي در كشور موجود نبوده و هرگاه جنگي پيش ميآمد هر ايل و طايفهاي
بايد سهميه قوايي كه براي آنها در نظر گرفته میشد ،به مركز ميفرستادند.
اين مسئله گاه باعث مشكالتي در سطح كشور ميشد .زيرا برخي از ايالت
در فرستادن قشون سهلانگاري
ميكردند و يا اينكه نيرو به مركز نميفرستادند كه اين خود مشكل بزرگي
محسوب ميگرديد.
از قرن نوزدهم به بعد ،سياستهاي استعماري دول بيگانهاي همانند
انگليس و روسيه ،با قدرت هر چه تمامتر در ايران به اجرا درميآمد.
همزمان با نفوذ گسترده عــمال بيگانه به داخل كشور سلسلهاي در ايران
حكومت ميكرد كه بنا بهگفته اكثر مورخين يكي از بيکفایتترين سلسلههاي
حكومتگر در ايران بوده است .سلسله قاجاريه ،داراي شاهاني بيكفايت و
نااليق بود كه با سياستهاي غلط خود ،ايران را به نابودي كشانده و دست
بيگانگان را در امورات كشور بازتر كردند.
روسها به پيروي از سياست گسترش ارضي و دسترسي به آبهاي
گرم «پطر كبير» طي جنگهاي متعددي كه با قاجارها در دوره فتحعليشاه
22
فصل .1کلیات ■ 23
انجام دادند ،توانستند به دليل توان نظامي برتر ،قسمتهاي مهمي از خاك
كشور را در شمال ضميمه خاك خود كنند .آنها در نظر داشتند سراسر
ايران را تصرف كنند ولي سياست رقابت بين آنها و دول قدرتمند ديگر بر
سر ايران مانع از آن شد كه به اين هدف خويش جامه عمل بپوشند.
از طرفي انگليس يا همان بريتانياي كبير ،از اوايل قرن نوزدهم به
اهميت استراتژيكي ايران در حفظ مستعمرات غني آنها در هندوستان پي
برده بود .نفوذ اين كشور استعماري آهسته اما گسترده بود آنها كه از هر
بهانهاي براي رسيدن به خواستههاي خويش استفاده ميكردند ،ايالت و
طوايف را گزيــنه خوبي تشخيص دادند و از آنها به عنوان اهرم فشاري
عليه شاهـــان نااليق قاجــار ســـود ميبردند .عُمال انگليس با سياست پخش
كردن اسلحه در بين ايالت ،و به شورش وادار كردن آنها به شاهان قاجاري
ميفهماندند كه حكومت كردن در ايران بدون كمك آنها ميسر نيست .شاهان
قاجار نيز كه اتكايي در ميان مردم نداشتند براي حفظ تاج و تخت ايران
آنچه را كه بيگانگان ميخواستند از امتيازات گسترده گرفته تا قراردادهاي
ننگين دريغ نميكردند 1.اين سياست دولت انگليس همچنان ادامه يافت تا
اينكه در سال 1917م انقالب كمونيستي در روسيه به حكومت تزارها پايان
داد و خطر نفوذ كمونيسم براي كشورهاي جهان سوم ،خصوصا ً ايران كه
در همسايگي ديوار به ديوار آن واقع بود جدي تلقي گرديد .اين تحوالت
سياسي در روسيه ،بريتانياي استعمارگر را به تغيير سياستهاي هميشگي
خود در ارتباط با كشورهايي كه احتمال نفوذ كمونيسم در آنها بيشتر
محسوس بود ،وادار نمود .آنها پيش از اين
1ـ باید یادآور شویم که برخی ایالت نیز برای رسیدن به نان و نوایی در جهت خواسته های
بیگانگان گام برمیداشتند ،که این جای تأسف دارد.
■ 24ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ مس عود ،بهن ود دولته ای ای ران از اس فند 1299ت ا ( 1357از سیدض یاء ت ا بختی ار)،
ته ران :جاوی دان ، 1370 ،ص 87همچ نین .ن .ک ب ه :حس ین ،مکی .ت اریخ بیس ت س اله
ایران ،ج ،5تهران :نشر ناشر ،1362 ،ص .435
2ـ یحیی ،دولتآبادی .حیات یحیی ،تهران :انتش ارات عط ار و انتش ارات ف ردوس،1371 ،
ص 249به بعد.
3ـ یرواند ،آبراهامیان .ایران بین دو انقالب ،ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی،
تهران :نشر نی ، 1378 ،ص .149
فصل .1کلیات ■ 25
ن .ک .به :حسین ،مکی .زندگانی سیاسی سلطان احمدش اه .ته ران :امیرکب یر ،1370 ،ص
.212
1ـ برخی میگویند که او لب اس ک ارگری پوش یده ب ه ص ورت ناش ناس از منطق ه ای ل کله ر
عبور کرده است.
فصل .1کلیات ■ 27
دوستي برقرار بود .اين اعتماد باعث شد كه مأموران دولتي كمتر در منطقه
نفوذ ايل كلهر قدرتي داشته باشند و به همين خاطر شيرازه ايل از هم
نپاشيد .پس از خروج رضاشاه از ايران و كشته شدن علي آقا خان اعظمي
كه همزمان با جنگ بينالملل دوم بود ،عباس خان قباديان به ميان ايل
1
برگشت و رياست ايل را مجدداً در دست گرفت.
1ـ عباس خان قبادیان سردار اقبال ،پسر جوانمیرخان ضرغام لش کر ،ن وه داودخ ان کله ر
از رجال سیاسی ایل کلهر بود ،او در جنگ بین الملل اول با سواران ایل کلهر در کنگاور به
قوای روسی حمل ه آورد و آنه ا را وادار ب ه عقبنش ینی ک رد .ن .ک .ب ه :یح یی ،دولتآب ادی
حیات یحیی ،ج .3تهران :انتشارات عطار و انتشارات ف ردوس ،1371 ،ص .319بع دها
در رقابت نمایندگی مجلس شورای ملی توانست بر دکتر سنجابی پ یروز ش ود و ب رای س ه
دوره مت والی یع نی دورهه ای 14و 15و 16نماین دگی کرمانش اهان را ب ه دس ت آورد.
عاقبت عباس خان قبادیان آخرین رئیس العشایر ایل کلهر در یک تصادف ساختگی در تاریخ
6تیرم اه 1334در خیاب ان ش انزده ل یزه فرانس ه کش ته ش د .ن .ک .ب ه :روزنام ه کیه ان،
شماره ،3614تاریخ شنبه 7تیرماه .1334از این سال به بعد دیگ ر کس ی ریاس ت ای ل را
برعهده نداشت و امورات ایل را کالنتران و کدخداهای طوایف و ت یرهه ا ت ا اوای ل انقالب
اسالمی 1357به انجام میرساندند.
■ 28ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ گوران( .اخ) یکی از ایالت کرد ساکن کرمانشاه( .از جغرافیای سیاسی کیه ان ص )57
مؤلف تاریخ کرد آرد :در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رس ید ک ه در می ان اک راد ی ک
طبقۀ ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران زازا که غیر از کرد هستند .همۀ این طوایف چه
ایرانی چه بومی قدیم چه سایر نژاده ا در زی ر م وج مه اجمین اک راد ای رانی ف رو رفت ه و
استقالل نژادی را از دست داده همه کرد و ایرانی شدهاند (تاریخ کرد ص .)98این طایف ه
پ یرو آیین علیاللهی هس تند( .هم ان کت اب ص .)122این ای ل دارای 6000خ انوار اس ت:
قلخ انی 2000خ انوار ،تفنگچی 1000خ انوار ،ج اف 1000خ انوار ،گه واره 5000
خانوار ،نیریژی 500خ انوار ،بیون انی 500خ انوار .زن دگانی این ان از اس تخراج مع ادن
بیشمار مخصوصا ً زغالسنگ و زراعت توتون میگذرد (یادداشت مؤلف) .دهخدا.
2ـ پشتکوه] .پ ت[ (اخ) نام سلسلۀ جبالی در مغ رب ای ران .از درۀ دیال ه ت ا آب دی ز (آب
دز) کوههای این ناحی ه ب ه دو قس مت جداگان ه تقس یم میش ود :اولی را پیش کوه و دومی را
پشتکوه مینامند و این دو قسمت بواس طۀ درۀ رود س یمره (گاماس اب و کرخ ه) از یک دیگر
جدا میشود( .جغرافیای ایران تألیف کیهان .)48
3ـ در این شهر تقریبا ً 100درصد مردم کلهر هستند و به پایتخت کلهر مشهور و مع روف
است.
4ـ اطالعات این قسمت با استفاده از راهنماییهای آقای ولی نجفیان مسئول تقسیمات
کشوری استانداری کرمانشاه نگاشته شد.
■ 30ایل کلهر در دوره مشروطیت
از گفتگو با معمرين چنين نتيجه گرفته ميشود كه قلمرو ايل بستگي
زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است .در دوره مورد
بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او
ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي را داشته و نفوذ داودخان تا آنجا بود كه
حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نميتوانست رؤساي ديگر ايالت
1
را منصوب يا معزول نمايد.
1ـ احمد بشیری .کتاب آبی .ج .2تهران :نشر نو ،1363 ،صص 385و .384
■ 32ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ ایرج ،افشار .مقدمهای بر شناخت ایله ا ،چادرنش ینان و طوای ف عش ایری ای ران .ج .2
تهران :هما ،1366 ،ص .286
فصل .1کلیات ■ 33
زيست مشغول بودهاند .و به گفته منابع هميشه 500نفر ياساقي 1را آماده
2
خدمت ميكرده و ظاهراً حاكم ايل داراي موقعيت مستقلي بوده است.
يكي از سياستهاي صفويان در تعيين حكمران براي ايالت مختلف،
انتخاب فردی از ميان قزلباشان بود و اين مسئله باعث نارضايت مردم آن
ايالت و عشاير ميشد .با به سلطنت رسيدن شاه عباس كبير اين سياست را
تغيير داده و حكمران را از ميان خود ايالت انتخاب ميكرد .در اين دوره
ايل كلهر يكي از دورههاي اقتدار خويش را پشت سر گذاشت .بدليسي در
ذيل حوادث سال 1002هـ .ق در ذكر امراء ماهيدشت و تغييرات
حكمراني آنها ،كه مصادف با پادشاهي شاه عباس است مينويسد:
«چون در حين تحرير اين نسخه بي سامان كسي كه از واليت ايشان
خبردار باشد حاضر نبود اما از افواه چنان استماع رفت كه اوجاق قديمي
ايشان ماهيدشت است و تيالور .اكثر عشاير و قبايل ايشان احشامات و
اولوسات است .و قبل حكومت ايشان ،در ميانه شهباز و منصور نام،
برادران بر وجه اشتراك ضبط ميشد .در تاريخ سني «اثني والف» منصور
نام ،شهباز را به قتل آورده جمله احشامات و اولوسات اكراد را به ديد
3
تصرف در آورد».
اين اختالفات داخلي باعث شد كه خصومت ،شيرازه ايل را تا مرز
فروپاشي در هم شكند به همين خاطر حكومت وقت براي تنبيه عشاير كلهر
گروهي را عازم ميكند كه پس از سركوب كردن ،آنها را تابع ايل زنگنه
ميكنند رُهربرن مينويسد:
1ـ این کلمه اصالً مغولی است و به جنگجویان هر منطقه که به عنوان سهمیه برای شرکت
در جنگها ارسال میشدند گفته میشود.
2ـ مینورسکی .سازمان اداری حکومت صفوی .ترجمه مسعود ،رجبنیا ،تهران :امیرکبیر،
،1368ص 85و 203همچنین :ایرج ،افشار .مقدمهای ب ر ش ناخت ای له ا ،چادرنش ینان و
طوایف عشایری ایران ،ص .286
3ـ بدلیسی ،امیرشرف خان .شرفنامه بدلیسی .ص .412
■ 34ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ رهر ،برن .نظام ایاالت در دوره صفویه .ته ران :بنگ اه ترجم ه و نش ر کت اب،1357 ،
ص .11
2ـ مینورسکی ،سازمان اداری حکومت صفوی .ص .203
3ـ رضا ،شعبانی .ت اریخ اجتم اعی ای ران در عص ر افش اریه .ته ران :ن وین ،1369 ،ص
.30
فصل .1کلیات ■ 35
واگذار شد 1.ايل كلهر جزء يكي از اين پنج محال بود كه با برگشت نادر از
جنگ با افغانان ابدالي معاهده پذيرفته نشد و اين پنج محال همچنان جزء
ايران باقي ماند.
نادر پس از انتخاب به پادشاهي ايران در دشت مغان سياست
جابجايي ايالت و عشاير را به اجرا درآورد و چون از نافرماني ايل كلهر با
خبر بود براي كم كردن قدرت آنها در منطقه كرمانشاه گروه زيادي از
اعراب ميش مست و تركمانان را به قلعه كرمانشاه فرستاد .ابوالحسن
گلستانه مينويسد:
«نادر شاه ( 1148ـ 1160هـ .ق) نيز در بناي قلعه معروف
كرمانشاهان از بيم و قيام ايل كلهر به جاي استقرار سواران و جنگجويان
قلمرو زنگنه و گوران ،بسياري از اعراب تركمان و اعراب ميش مست
خراساني را كوچانيده و در قلعه مستقر ساخت .چون با اعتراض نجف قلي
خان ايل بيگي كلهر مواجه گرديد .دستور به كور كردن او داد ،كه
2
چشمانش را ميل كشيدند».
پس از مرگ نجف قلي خان ايل بيـگي كلهر كه به دستور نادر
كور شده بود .علي خان كلهر ايل بيگي كلهر را به دست آورد با به قتل
رسيدن نادر با استفاده از هرج و مرج اوضاع داخلي كلهرها بر سر اعراب
ميش مست و تركمان كه در قلعه مستقر بودند ريخته آنها را از پاي در
3
آوردند.
با به قدرت رسيدن كريم خان ايل كلهر وارد عرصهاي جديد شد.
هنگامي كه او از تسخير تهران ،عراق و قزوين فارغ شد به طرف
كرمانشاه آمد« .در محل هارونآباد (اسالم آباد كنوني) كه محل زندگي ايل
كلهر است ،بزرگان قوم از وي استقبال كردند و در اردوگاه وي پذيرايي
شدند» 1كريم خان در اين ديدار ،يك وصلت سياسي با ايل كلهر بست و
«قدم خير» دختر يا برادرزاده علي خان كلهر را به عقد خويش درآورد.
مراسم بر سر چشمهاي در ماهيدشت صورت گرفت كه هنوز به اسم
«چيني شاه پسند» 2معروف ميباشد .عالوه بر اين وصلت كريم خان
گروهي از سواران كلهر را همراه خود به شيراز برد كه تا اواخر كار
زنديه در آنجا ماندند .گروهي هم كه در آنجا ازدواج كرده بودند ديگر
برنگشتند و در آنجا ساكن شدند.
پس از زنديه وقتي كه قاجارها بر سرير ملك ايران تكيه زدند در ايل
كلهر قدرت در دست خاندان حاجيزاده و ياوري افتاد .حاجيزادهها كه
خانوادهاي شهرنشين بودند مركزيت ايل را از هارونآباد به شهر كرمانشاه
انتقال دادند .از اسماعيل خان كلهر و پسرش مهدي خان به عنوان
بزرگترين حكمرانان ايل كلهر در اين دوره نام بردهاند .آقا احمد بن محمد
علي بهبهاني كه از حوزه ايل كلهر گذشته است مینویسد:
«از جمله سرداران عظيم الشأن ايالت ،يكي عالي جاه عمدۀالجناب
مهديخان خلف مرحوم اسماعيل خان ،بزرگْ ايل جليل كلهر است .نهايت
مستقيمالطبع و سخي است و اشعار لطيفه از مراثي و غيره از كلك بدايع
1ـ غالم رضا ،وره رام .ت اریخ سیاس ی و اجتم اعی ای ران در عص ر زن د .ته ران :معین،
،1368
ص .43
2ـ «چشمه شاه پسند» زیرا کریم خان نام قدم خیر را به شاهپسند تغییر داده بود.
فصل .1کلیات ■ 37
1ـ اقا احمدبن محمد علی ،بهبهانی .مرآت االحوال جهان نم ا .ته ران :امیرکب یر،1370 ،
ص .188
2ـ علی اصغر ،شمیم .ایران در دوره سلطنت قاجار .تهران :مدبر ،1374 ،ص .113
■ 38ایل کلهر در دوره مشروطیت
می گذش ت .نح وه برخ ورد حکمران ان کرمانش اه و ت وان جنگن دگی
ایالت از عوام ل این کش مکش ه ای درون ایلی ب ود .ایلخان ان ب رای
ریاست بر ایل کلهر بیشتر توسط حاکمان کرمانشاه انتخاب میشدند و
دربار قاجار کمتر در این خصوص دخالت میکرد.
در س ال ۱۲۸۵ه.ق عمادالدول ه حکم ران وقت کرمانش اه
مصطفی قلی خان ایلخان وقت کلهر را عزل و شخصی به ن ام حس ین
خان را به جای او منصوب کرد.
روزنام ه دولت علی ه ای ران ،پنجش نبه ۱۸ربی ع االول ۱۲۸۵
،شماره ، ۶۲۰صفحه .۳
این وضعیت تا سال ۱۲۸۹هج ری قم ری ک ه مویدالدول ه از
شاهزادگان قاجاری ب ه عن وان حکم ران کرمانش اه انتخ اب ش د ت داوم
داش ت .در این زم ان محم د حس ن خ ان س رتیپ رئیس ای ل کله ر از
مخالفان جدی حکمران جدی د کرمانش اه ب ود .زی را محم د حس ن خ ان
سرتیپ از هواداران سرسخت حکم ران قبلی یع نی عمادالدول ه ب ود و
این مسئله باعث شد که با حاکم جدی د از س ر ناس ازگاری برآی د .البت ه
محمدحسن خان یک دوره دیگر هم حکومت کله ر را در س ال ۱۲۸۳
ت ا س ال ۱۲۸۴ب ر عه ده داش ت ک ه در آن زم ان ج ای خ ود را ب ه
مصطفی قلی خان داده بود.
گرفت اری ه ا و کش مکش در بین ای ل کله ر در این س الها
همچن ان ب اقی ب ود و رق ابت ب ر س ر حک ومت در ای ل کله ر بین
محمدحسنخان و رقبای او که زیاد بودند جریان داش ت .این درح الی
بود که مویدالدوله شاهزاده قاجار بدون اینکه بتوان د ک اری انج ام ده د
در س ال ۱۲۹۱ج ای خ ود را ب ه عمادالدول ه داد .حک ومت وی زی اد
دوامی نداشت و در همان سال از دنیا رفت.
بعد از چند صباحی که پس ر عمادالدول ه ب ه ن ام ب دیع المل ک
میرزا حکومت کرد .حس ام الس لطنه ب ه حک ومت کرمانش اه منص وب
شد.در دوره حسام السلطنه مشکالت داخلی ای ل ب ر اث ر رق ابت ب رای
رسیدن به ایلخانی بین محمدحسنخان و رقب ا از جمل ه رض اقلی خ ان
باال گرفت .یکی از عواملی که حکمران کرمانشاه در انتخاب ایلخانان
کلهر در نظر می گرفتند قدرت ایلخ ان و تع داد ه واداران او ب ود .ب ه
دلیل زیادی هواداران رضا قلی خان ،حس ام الس لطنه مجب ور ش د در
■ 40ایل کلهر در دوره مشروطیت
بودن د .ح تی ی ک درگ یری بین آنه ا در گ رفت ام ا توانس ت آنه ا را
شکست داده و سران ایالت را اسیر نماید.
روزنامه فرهنگ 30،ذیقعده ،شماره ، ۳۲۴صفحه .۱
در بین مخالفان رضاقلی خان حاکم کلهر هم وجود داشت ،که
اس یر حس ام المل ک ش ده و ب ه اص فهان مق ر حک ومت ظ ل الس لطان
فرستاده شدند .تعدادی از این افراد با وساطت افراد متنفذ به کرمانشاه
برگشتند که در بین اسیر شدگان در این دوره که ب ه اص فهان فرس تاده
شد عباس خان یا عباس اسدبیگ پ در داودخ ان ن یز وج ود داش ت ک ه
بعدها توسط زین العابدین خان کشته شد.
روزنامه فرهنگ ، ۳۰،ذیقعده ۱۳۰۲شماره ۳۲۴صفحه ۱
نظام بود که کرمانشاه مجددا توانست تا حدودی آرام شود.در این دوره
محم دعلی خ ان ن یز وض عیتی مش ابه داودخ ان پی دا ک رد چ را ک ه از
اقدامات ضیاء الدوله به شدت ناراحت بود .
وقایع نگار کردستانی، ۱۳۸۱ ،صفحه ۳۰۷
بعد از آنکه محمدعلی خان از حکومت ایل کلهر کنار گذاشته
شد امیر نظام گروسی او را به سنندج فرستاد و برای دومین ب ار ی ک
حکم ران غ یر از مجموع ه ای ل ب ه ن ام علی اش رف خ ان م یر پنج ه
گروس ی ب ر کلهره ا ح اکم نم ود .همچن ان ک ه در م ورد پاش اخان هم
صحبت شد این افرادی که خ ارج از دای ره ای ایلی ب ه عن وان ایلخ ان
انتخاب می شدند نمی توانستند اجماع طوایف متعدد را کسب و ق درت
خود را تثبیت کند .به همین خاطر دوران حکومت این ف رد هم س ریع
به پایان رسید و من ابع این دوره از انتص اب محم د خ ان س رتیب ن وه
محمد حسن خان سرتیپ به ریاست ایل کلهر گزارش کردهاند.
روزنامه ایران چهارشنبه نهم ذی الحج ه ۱۳۱۱ش ماره ۸۲۹ص فحه
۳
در همین سال است ک ه ض یاء الدول ه از ن ایب الحکوم ه ای کرمانش اه
توسط امیر نظام عزل و عبدالحسین خان امیر توم ان در هج ده ش وال
۱۳۱۱به عنوان نایب االله منصوب می نماید.
حکومت عبدالحسین خان امیر تومان زیاد به طول انجامی د چراک ه در
این زمان سیاست قاج ار مج دداً ب ر تفکی ک کردس تان و کرمانش اه از
همدیگر و انتخاب زین العابدین خان حسام الملک توس ط درب ار ب رای
حکومت کرمانشاهان رقم خورد .این مسئله باعث شد که امیر نظام از
حکومت کردستان هم استعفا دهد حکومت حسام المللک نیز ی ک س ال
بیشتر دوام نیاورد و معزول شد .حکمران جدید کرمانشاه شخص ی ب ه
ن ام حس ین علی خ ان ام یر نظ ام بودک ه عالوه ب ر اینک ه ب ه عن وان
حکمران کرمانشاهان و صحنه دار عراق این انتخاب شده بود والیات
همدان اسدآباد مالیر تویسرکان نهاوند نیز ضمیمه حکمرانی وی شد.
روزنامه ایران پنجشنبه هشتم شوال ۱۳۱۲صفحه ۳
با انتصاب حکمران جدید نیز ش اهزاده منصورالس لطنه را ب ه عن وان
نایب الزیاره کرمانشاه انتخاب کرد.
■ 44ایل کلهر در دوره مشروطیت
ریاست ایل کلهر در دوره حکمران جدید بین محمد خان کلهر و محمد
علی خان دست به دست شد.
بار دیگر در زمان مظفرالدین شاه به حسام الملک رسید کرمانش اه در
یزد اقتدار وی قرار گرفت
روزنامه ایران پنجشنبه سوم ذی الحجه ۱۳۱۴شماره ۹۱۱صفحه ۴
در دوره حسام الملک همچنان محمد علی خان کلهر ریاست را در ایل
کلهر برعهده داشت.
در اوای ل ذی حج ه ۱۳۱۵هج ری قم ری پس از م دت کوت اهی ک ه
س االرالدوله هاکوپی ان کرمانش اه ب ود اقب ال و دولت ب ه ج ای وی
منصوب شد وی پس از آن که وارد کرمانشاه ش د حک ومت و ریاس ت
کلهر را کمافسابق محم د علی خ ان ایلخ انی واگ ذار ک رد در تم ام این
مدت کشاکش های داخلی این کشور بر سر ریاست ادام ه داش ت و در
این دوران بود که فردی قدرتمند با تجدید قوا به دنبال ایلخانی میگشت
و این شخص کسی نبود غیر از داوود خان کله ر ک ه در س ال ۱۳۱۶
اقبال دوله مجبور شد داوود خان و به ریاست ایل کله ر منص وب کن د
محمد علی خان ایلخانی کلهر شد .انتص اب داوود خ ان ب ه ایلخ انی ب ا
مخالفت های طوای ف دیگ ر مواج ه ش د و کش مکش ه ای داخلی ای را
کاهش نداد این مسئله باعث شد که اقبال دولت در یک سفری در س ال
۱۳۱۶در روز ۲۶ش عبان ب ه ط رف ذه اب و می ان ای ل کله ر در
گیالنغ رب ح رکت کن د ک ه در این س فر داوود خ ان دوب اره اص ل ب ا
محمدعلی خان ایلخان کلهر انتخاب شد
روزنام ه ای ران پنجش نبه ن وزدهم ش وال ه زار و ۳۱۶ش ماره ۹۵۳
صفحه ۴
داوود خان که با این موقعیت مواجه شد علم مخالفت علی ه اقب ال دالرا
برافراشتبه گونهای که اقبال و دوره مجدداً برای س رکوب داوود خ ان
به طرف گیالنغرب شد که نتیجه چندانی در بر نداشت.
اقبال و دولت در جمادی الثانی ۱۳۱۸بنا بر مخالفت داوود خان کلهر
و طوایف دیگر برای م دتی حک ومت را از محم د علی خ ان ایلخ انی
کالر گرفت و به فرخ خ ان م یرپنج داد ام ا در واق ع ق درت واقعی در
دس ت داوود خ ان از طایف ه خال دی ب ود .در زم انی ک ه س االرالدوله
حکومت کرمانشاهان را در دست داشت یکب ار ب ا داوود خ ان درگ یر
فصل .1کلیات ■ 45
به اردوی اقب ال الدول ه پیوس تند و روان ه گیالن غ رب پ ایتخت طایف ه
خالدی شدند ک ه در این درگ یری مخالف ان داوودخ ان توانس تند ب ر دو
پیروز شوند و داوود خان با لشکریان خود به خاک اسمانی فرار ک رد
و بعد از گذراندن زمستان در آنجا در بهار سال بعد برگش ت و گیالن
را از دس ت آن ه ا تص رف ک رد.در این زم ان محم دعلی خ ان ک ه
ریاست آن را بر عهده داشت نتوانست در مقابل داودخان مقاومت کن د
وی تنها اس نپ بی ل خان ه کله ر ب ود ولی ق درت واقعی در دس ت داود
خان رئیس طایفه خالدی قرار داشت ک ه ادع ای ایلخ انی ای ل کله ر را
در س ر می پروران د .داوود خ ان ب ا برکن اری محم د علی خ ان از
ریاست ایل کلهر خودش که اکن ون توانس ته ب ود ب ا اقت دار تم ام س ایر
طوایف را در یک کنفدراسیون ایلی جمع کند و قدرت بالمنازع خ ود
را در منطقه تثبیت کرده بود از جانب دربار و حک ومت کرمانش اهان
بالغ به امیر اعظم عنوان ایلخان کلهر رسما ً منصوب گردید .ب ا وج ود
داوود خان نتوانست قدرت چن دانی را در کرمانش اه ب ه منص ه ظه ور
برساند و در سایه اقتدار و داود خان او میس روز ب ه روز ب ا ناک امی
مواجه شد این چنین بود که داود خ ان ایلخ ان مقت در ای ل کله ر دوران
اقتدارش را شروع کرد
■ 46ایل کلهر در دوره مشروطیت
دست ميزدند .هر قبيله و ايلي از آنجا كه مسلح بودند به طرفداري از يك
گروه خاص به چپاول طرف مقابل ميپرداختند .مشروطيت براي ايالت
معناي ديگري داشت« .هنگامي ايلياتيها و واليتيها ميخواستند به قتل و
1
غارت در جايي اشاره كنند ميگفتند مشروطه شد».
از ط رفي س يفالدوله 2حـــكمران كرمانش اه ك ه م ردي مس تبد و از
طرفداران سرسـخت محمد علي شاه بود ،بدون توجه به تلگرافات مجلس در
جهت رسيدگي به شكايات و امورات م ردم و همچ نين اعالم بي ط رفي ،ب ه
عنوان رهبر مستبدين عمل ميكرد .و ب ه اين مش كالت دامن زده اوض اع را
آش فتهت ر میس اخت .مل كزاده در ذيل ح وادث ش هرهاي ايران در اين ايام،
راجع به اوضاع كرمانشاه مينويسد:
«اين شهر كه مركز ايالت غرب ايران است و بيش از ساير شهرها،
مردان مستبد و مقتدر دارد در طلوع مشروطيت ميدان جنگهاي خونين و
قتل و غارتهايي شد كه در ساير نقاط ايران نظير آن ديده نشده بود .حاكم
شهر حاجي سيفالدوله برادر عين الدوله مرد مستبدي بود و نميخواست
وكاليي براي مجلس انتخاب شوند .اين بود كه به مخالفت مشروطهخواهان
برخاست و در نتيجه جنگ در ميان دو دسته در گرفت مستبدين خانههاي
مالهاي معروف را كه مخالف مشروطه بودند مركز خود قرار دادند و
مشروطهطلبان در قنسولخانه انگليس و تلگرافخانه اجتماع كردند .شهر به
كلي در حال تعطيل بود بازارها بسته و هزاران مرد مسلح از دو طرف
شب و روز با هم جنگ و تيراندازي ميكردند چندين هزار نفر از ايالت
1ـ محمدعلی (همایون) ،کاتوزی ان .دولت و جامع ه در ای ران (انق راض قاج ار و اس تقرار
پهلوی) .ترجمه حسن افشار .تهران :نشر مرکز ،1379 ،ص . 85
2ـ برادر عینالدوله مستبد که اقدامات او از عوامل اصلی در بروز انقالب مشروطیت بود.
فصل .1کلیات ■ 49
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .2تهران :انتشارات علمی،1371 ،
ص .454
2ـ آقا اسدهللا آل آقا
3ـ ناظماالسالم ،کرمانی .تاریخ بیداری ایرانیان .به اهتم ام علیاک بر س عیدی س یرجانی ،ج
.4تهران :نشر پیکان ،1377 ،ص .71
■ 50ایل کلهر در دوره مشروطیت
تا با اعتماد الزم قنسولخانه را ترك كنند .اما ناگهان تيري به طرف
متحصنين قنسولخانه شليك گرديد كه تمام تمهيدات انجام شده را از بين برد.
اوضاع كرمانشاه به دنـبال اين شليك گلوله مجدداً متشنج شد .مشكالت
همچنان باقي بود تا اينكه همچنانكه گفته شد سيفالدوله معزول ،و
ظهيرالدوله جانشين او گرديد.
از طرفي در جريان درگيريهايي كه بين هواداران مشروطيت و
مستبدين روي داد گروههاي زيادي بيخانمان شده و مورد تهاجم ايالت و
طوايف واقع گرديدند .اينها كه بالغ بر دو يا سه هزار نفر ميشدند به طرف
تهران رهسپار گرديده ،شكايت و تظلم نمودند .كه قرار شد به آنها خسارت
داده شود و زيانهاي آنها جبران گردد .اما قتل علياصغر خان اتابك در 21
رجب 1325هـ .ق اوضاع مملكت را آشفته ساخت ،وضعيت مجلس و
دولت به هم ريخت و آشوب و هرجومرج تمام كشور ،خصوصا ً پايتخت را
در بر گرفت .به همين خاطر غارت شدهگان كرمانشاهي به آنچه كه
مطلوبشان بود نرسيدند و با مشقت فراوان به كرمانشاه برگشتند.
شخص ديگري كه ميخواست از اين آب گلآلود ماهي بگيرد،
ساالرالدوله قاجار بود .او نيز براي ايامي چند منطقه غرب را به آشوب
كشاند و در سال 1325هـ .ق شورشي را به راه انداخت و با كمك عشاير
لُر ،عليه محمدعلي شاه دست به حركتي گسترده زد كه مجلس و دولت را
غافلگير ساخت هر چند آنها ميتوانستند از اين فرصت نهايت استفاده را
ببرند اما به قول ملكزاده« :براي تملق و چاپلوسي از محمدعلي شاه»
اعالميهاي بر ضد ساالرالدوله صادر كردند .اين شورش عاقبت با ياري
■ 54ایل کلهر در دوره مشروطیت
هـ .ق در شهر تبريز به دنيا آمد 1در همان جا تحصيالت خود را شروع
كرد .از لحاظ اخالقي فاقد هرگونه ثبات شخصيتي بود .اكثر منابع درباره
او ديد مثبتي ندارند و او را شخصي ساده لوح معرفي ميكنند احمد كسروي
از او به عنوان «شـاهزاده سبكسر» 2و «سبك مغز» 3و مورگان شوستر
آمريكايي از او به عنوان «ديوانه» ياد ميكند 4.گروته در سفرنامه خود مي-
نويسد:
«او هميشه با اروپائيان رفتاري دوستانه داشت و همواره ميكوشيد با
فرهنگ و تمدن اروپائي بيشتر آشنا گردد» .او در ادامه مينويسد« :در اينجا
(كرمانشاه) شخصيتهاي زيادي كه ساالرالدوله را از نزديك
ميشناختند اظهار میدارند که او يك تئوريسين ذهنگرا است و از قدرت
سازماندهي برخودار نيست و نمیداند چگونه بايد عمالً هدفش را دنبال كند.
شاهزاده ساالرالدوله به ناپلئون عشق میورزيد و تمام آثارش را به زبان
فرانسه ،كه آن را خوب میدانست خوانده بود .او همچنين به مطالعه كتب
نظامي ،بخصوص آنهايي كه به كاربرد توپخانه مربوط ميشد عالقه وافري
5
داشت».
1ـ مهدی ،بامداد .شرح رجال ایران .ج .1تهران :زوار ،1371 ،ص .48
2ـ احمد ،کسروی .تاریخ مشروطه ایران .تهران :امیرکبیر ،1370 ،ص .346
3ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان .ص .515
4ـ رض ا ،آذری .در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله) .ته ران:
سازمان اسناد ملی .1378 ،ص .3
5ـ هوگو ،گروت ه .س فرنامه گروت ه ،ترجم ه مجی د جلیلون د ،ته ران :نش ر مرک ز،1369 ،
صص 90ـ .89
■ 56ایل کلهر در دوره مشروطیت
از آنها به عنوان متحدي نيرومند استفاده نمايد .او در طول ايام حكمراني
خود به راهنماييهاي همراهانش توجهي نمیكرده و از سر بيرحمي و قساوت
با مردم رفتار میكرد .در سال 1323هـ .ق حكومت همدان و كردستان را
به او داده بودند راضي نشده بود .ولي بعد از مدتي موافقت كرد و به
كردستان رفت 1.او از همان بدو ورود به كردستان شروع به ظلم و ستم به
اهالي مظلوم آن دياركرد .مردوخ مينويسد:
«هنگام رسيدن به ميان كسبه از توي كالسكه خودش امر ميداد و با
دست هم اشاره ميكرد كه به خاك بيفتيد ،به خاك بيفتيد .مردم بيچاره هم به
خاك افتاده و زمين اطاعت را بوسيدند خود شاهزاده از خاك افتادن مردم
ميخنديد .به توپخانه مرتضي خان شجاع لشكر اردالن را كه رياست
توپخانه را داشت امر داد دراز كشيدند و كتككاري كردند كه چرا توپ كم
صدا بود» 2.مردوخ پس از آوردن سخنان ساالرالدوله كه بيشتر راجع به
تهديد مردم و ترساندن آنها بود مينويسد:
«در دوره شاهزاده بگير و ببند و جرم و زور و كاله كاغذي شدت
3
پيدا كرده اطمينان مالي و جاني براي احدي باقي نبود».
عاقبت به دليل اين همه ظلم و جنايت به مردم ،آنها تلگرافاتي به
مركز مخابره كردند عينالدوله هم كه صدراعظم و رئيسالوزراء بود دل
خوشي از ساالرالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتيب اثر داده ،در 11
شوال همان سال ساالرالدوله را احضار كرد و او ديگر به عنوان حكمران
به كردستان برنگشت .بعد از بركناري مدتي در اعتراض و نارضايتي به
اق امت در آنج ا در گذش ت .اعق اب او ن ام خ انوادگی یاس ان و ابوق داره را برگزی ده ان د
(برگزیده از پینویس سفرنامه گروته ،ص 74ـ .)72
1ـ شیخ محمد ،مردوخ .کرد و کردستان .تهران :غریقی ،1351 ،ص .232
2ـ همان ،ص .232
3ـ همان ،ص .234
■ 58ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .3ص .480
2ـ احمد ،کسروی .تاریخ مشروطه ایران .ص .368
3ـ همان ،ص 368
4ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .2ص .259
■ 62ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ هاش م ،محی ط م افی .مق دمات مش روطیت ،ج ،1ته ران :انتش ارات فردوس ی و علمی،
،1363ص .300
2ـ نظرعلی خان را در محل ب ه ن ام «نظ ه بخی» میشناس ند .او از طایف ه ام رایی طره ان
لرستان و دارای القاب فتح لشکر ،سردار نصرت ،سردار اک رم ،امیرنظ ام و ام یر اش رف
میباشد از جمله رؤس اء ب زرگ لرس تان ب ه حس اب میآم ده ک ه س اله ای متم ادی در ش مال
لرس تان نف وذ و در طره ان ،چنکی حک ومت داش ته اس ت .او را م ردی س خی و ش جاع و
دارای طبع شعر دانس تهان د نظ رعلی خ ان والی پیش کوه ب و در مقاب ل والی پش تکوه (ایالم
کنونی) .پیشکوه شامل :خرمآباد ،طرهان ،کوهدشت ،دلفان و بروجرد میشده است.
3ـ هاشم ،محیط مافی .مقدمات مشروطیت ،ص .300
■ 64ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ امیرمسعود ،معتمدی« ،غائله ساالرالدوله» در بررس یه ای ت اریخی ،س ال س وم ،ش ماره ،3
ص .18
2ـ هاشم ،محیط مافی .مقدمات مشروطیت ،ص .302
فصل .1کلیات ■ 67
1ـ یوسف ،مغیثالسلطنه .نامههای یوسف مغیثالسلطنه ( 1325ـ 1334هـ .ق) ب ه کوش ش
معصومه مافی ،ص .209
فصل .1کلیات ■ 71
داشت .آنها كه وضع را خطرناك احساس كردند ،دائما ً از وزارت داخله دفع
شورش ساالرالدوله در نهاوند را خواستار بودند .مجلس براي مقابله با
ساالرالدوله دست به كار شد اعالميهاي منتشر كرد و در صدد تهيه قوا
براي مبارزه با شورشيان برآمد .از طرفي شاه و دولت بي خيال و شايد قلبا ً
مسرور از اقدام اين شاهزاده قاجاري ،دست به هيچ اقدامي نميزدند .آنها
فكر ميكردند با شورش ساالرالدوله مشروطه خواهان از صحنه خارج
خواهند شد به همين خاطر در برابر شورش او مسامحه به خرج ميدادند تا
اينكه عاقبت شراره آتش ساالرالدوله تاج و تخت لرزان محمدعلي شاه را
نيز تهديد كرد كه با اين وضع دولتيان به خود آمده با مجلسيان متحد شدند.
ساالرالدوله از اين اختالفات مجلس و دولت استفاده كرده ،ارتفاعات
«چهل نابالغان» را كه مشرف بر شهر نهاوند بود را گرفته در آنجا شروع
به ساختن استحكامات و سنگربندي نمود .مجلسيان كه سراسيمه شده بودند
تلگرافي به ساالرالدوله نموده و سعي كردند با تطميع و تهديد او را از اين
كار باز دارند آنها چنين نوشتند:
«خدمت ذي شرافت حضرت مستطاب اشرف واال شاهزاده
ساالرالدوله دامت شوكته الواال .ميداني كه شاهنشاه مبرور مظفرالدين شاه،
حق بزرگي بر ملت نجيب ايران دارد و منتي عظيم بر دوش اين مردم
گذاشتهاند .چنانچه ملت نجيب در عوض اين مرحمت پدرانه و فتوتي كه
نسبت به اين مردم فرمودهاند ،اين ملت نجيب ايران فرض ذمه خود قرار
دادهاند ،كه سلطنت ايران در اين خانواده نسالً بعد از نسل محكم و
مستحكم ،پاينده و مستدام دارند .و اين ملت از اين نيت و قصد خود نميگذرد
بلكه تا آخرين نفس در استقالل اين پادشاه جوان بخت به جان خواهند
■ 72ایل کلهر در دوره مشروطیت
كوشيد .حاليه حضرت واال را از اين اقدامات مقصود چه چيز است؟ اگر
مراد قلت مواجب و مرسوم است كه راهش اين نيست .اگر قصد ديگر
داريد ،دولت و ملت را حمل بر عجز نماييد ولكن اينطور نيست .دولت و
ملت ايران گويا در قوه خود بدانند و بتوانند اين جزئيات را در يك روز دفع
و رفع نمايند .فعالً اين تلگراف است كه از مجلس مقدس مخابره ميشود و
چنانچه جمعيت خود را متفرق كرديد ،البته از طرف دولت و ملت كمال
مرحمت نسبت به حضرت واال خواهد شد .چنانچه در عقيده باطل خود
ثابت هستيد و از اقدامات ناهنجار صرفنظر نخواهيد كرد و آنقدر بدانيد كه
اگر از طرف ملت اقداماتي شد ،بر ملت نجيب ابداً بحث و ايراد نخواهد
بود .زيرا كه آن حركات از ديگري اگر بروز ميكرد آنقدرها استبعاد
نداشت .با اين حالت خوب است از اين قصد باطل و سوداي بي حاصل
بگذريد و فوري حركت كرده به تهران بيائيد .به موجب اين تلگراف مجلس
ضامن افعال حضرت واالست كه در حضور اعليحضرت شاهنشاه تاجدار،
عذر تقصيرات حضرت واال را بخواهد اگر آمديد ،و اِال پشيمان خواهيد شد
1
خود دانيد».
پس از اين تلگراف دولت نيز رضا خان ظهيرالدوله صفاعليشاه را
از حكومت همدان مأمور كرد ،كه پيش ساالرالدوله رفته با نصيحت او را
از اين قصد منصرف سازد كه مثمر ثمر نميشود 2.از طرفي آقايان سيد
محمد طباطبائي و سيد عبدهللا بهبهاني نيز تلگرافي به شاهزاده مخابره
كردند تا او را از كاري كه كرده بود پشيمان كنند و به قول كتاب مقدمات
مشروطيت ،تلگراف آنها حاوي «نصيحت و مالمت و شماتت و ضرب و
تهديد» 1بود .اما شاهزاده مغرور كه هواي تاجوتخت و تعداد قواي شورشي
او را از راه متابعت خارج كرده بود به اين گونه تلگرافات گوش نكرده
حتي با بياعتنايي تمام جوابي هم به آنها نداد.
مجلس از اين اقدامات وحشتناك دولت را مجبور به دفع شورش
ساالرالدوله كرد .اما آنها با مسئله كجدار و مريض برخورد ميكردند به
2
طوري كه شايع شد «حركات ساالرالدوله به تحريك شخص پادشاه است».
ميرزا ابوالقاسم خان نوري ،كه حكمران واليت ثالث بود از قتل و
غارتهاي نيروهاي ساالرلدوله و نظر علي خان به تنگ آمده ،راهي
نهاوند شد .تا بلكه با نصيحت او را از اين عمل نابخردانه باز دارد .هنگامي
كه به نهاوند رسيد وضعيت را آشفته و پريشان ديد او را نصيحت كرد .اما
نه تنها اين نصيحتها در شاهزاده كارگر نبود ،بلكه از او تقاضاي آرد و
آذوقه براي اردو نمود كه به او جواب منفي داد .ساالرالدوله به خاطر اين
تمرد ابوالقاسم خان نوري نهاوند را به توپ گرفت و يازده تير توپ بر سر
مردم بي گناه آن شهر شليك كرد و عمالً جنگ را شروع كرد.
خالصه بعد از اين حركت ،محمدعلي شاه واقعا ً احساس خطر كرد.
زيرا ميترسيد كه ساالرالدوله به تهران برسد و پادشاهي او را با خطر
بزرگي مواجه سازد .اينجا بود كه به قول ملكزاده« :محمدعلي شاه مجبور
شد كه از روي تزوير با مشروطهخواهان راه مسالمت در پيش بگيرد و از
3
مخالفت علني موقتا ً صرف نظر كند».
1ـ اردشیر ،کشاورز .گرد کرد ،کرمانشاه :طاقبستان ،1377 ،ص .63
2ـ همان ،ص .64
فصل .1کلیات ■ 75
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،3ص .480
فصل .1کلیات ■ 79
1ـ هاشم ،محیط مافی ،مقدمات مشروطیت ،ج ،1صص 18ـ .317
2ـ همان ،ص .318
فصل .1کلیات ■ 81
در منطقه مشهور بود به دليل شناخت كامل از كلهرها و ضرب شصتي كه
آن روز از آنها ديده بود ،و يقين ميدانست كه كاري از پيش نخواهد برد،
دست به اين اقدام نزد .در باره تلفات اين برخورد در كتاب مقدمات
مشروطيت آمده است:
«ساالرالدوله قشون خود را وارسي نمود غير از چند نفري كه
تقريبا ً از پنج شش نفري بيشتر نبود تلف نشده بودند .چند نفر هم زخمدار و
مجروح بودند از قرار راپورتي كه خود امير افخم داده بود اين طور نوشته
بود كه آنقدر بدانيد كه االن كه راپورت را مينويسم از كسانم كسي كه زنده
مانده و از اين جنگ جاني به در برده خود ،غالم جان نثار است و يكي دو
نفر ديگر .باقي تمام بستگان و كسانم كشته شدند .تقريبا ً از صد نفر بيشتر و
كمتر مقتولين سوارهاي امير را خبر دادند تا پنجاه و شش نفر مقتول و ده
دوازده مجروح بودند» 1.از ايل كلهر هم چند نفري زخمي شده بودند كه
آنها نيز سريعا ً مداوا گرديدند .البته مسئلهاي كه باعث قتل تعداد زيادي از
سواران امير افخم گرديد ،سنگربندي از قبل آماده قواي شاهزاده قاجاري
بود كه از ميان سنگرها قواي امدادي دولتي را از پاي در آوردند .محيط
مافي تأكيد دارد كه تنها كمك سواران ايل كلهر و داودخان بود كه باعث شد
2
باقي مانده سواران امير افخم جان سالم به در برند.
اردوي دولتي واقع در نهاوند راپورتي به مركز مخابره كردند كه
تمام اتفاقات روز 26ربيعالثاني 1325هـ .ق را منعكس ساخته است .كه
در اين جا آن را ذكر مينمائيم:
موفق گردد .با رفتن نظر علي خان و همراهان لر و لك خود ساالرالدوله
نيز بيش از پيش ترسيده شبانه فرار كرد و اردوي او به طور كامل متالشي
شد.
دولت در اين جريان دو تلگراف به ساالرالدوله و نظر علي خان
مخابره كرد اولي را در نهايت دور انديشي توام با ترس از شورش ساالر
نوشتهبود و دومي را در نهايت اطمينان از شكست ساالرالدوله و
همراهانش .كه اين مسئله به خاطر همراهي ايل كلهر با قواي دولتي و
شكست شورشيان در 26ربيعالثاني بود .به همين خاطر بود كه دولت در
نهايت با اعتماد به نفس بيشتري به نظر علي خان سر كرده لرها تلگراف
آنچناني را مخابره كرده بود .به هر روي ساالرالدوله به طرف كرمانشاه
فراري شده در آنجا به قنسولخانه انگليس پناهنده شده از آنجا نامهاي به
ادوارد هفتم پادشاه انگلستان نوشته حمايت او را براي خود و خانوادهاش
طلبيده است .در سندي به تاريخ 8جمادياالول 1325
هـ .ق يعني 11روز پس از شورش او در نهاوند ،آمده است:
«سواد تلگراف ساالرالدوله به پادشاه انگليس از كرمانشاه ـ به
تاريخ 8شهر جمادياالول 1325
حضور مرحمت ظهور مبارك اعليحضرت قدر قدرت قوي شوكت،
عم اكرم اعظم تاجدار نامدار امپراطور كل ممالك انگلستان خلدهللا ملكه و
سلطانه .به اقتضاي عوالم اتحاد و يك جهتي كه فيمابين آن دو دولت قوي
بنياد منعقد است .در اين موقع چنان مقتضي آمد كه خود را در قنسولخانه
آن عم اكرم تاجدار كامكار حاضر نموده تشكر منزله آن مقام را كه مايه
فصل .1کلیات ■ 87
عنايات ملوكانه آن اعلي حضرت قوي شوكت همايوني ايدهللا تعالي تمنا
دارد.
ساالرالدوله ابوالفتح قاجار
1
آرشيو وزارت امور خارجه ،به سال ،1325كارتن ،2پوشه »3
1ـ رضا ،آذری .در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار) .ص
.15همچ نین ن .ک .ب ه :یوس ف ،مغیثالس لطنه ،نام هه ای یوس ف مغیثالس لطنه ( 1325ـ
1334هـ .ق) ص .207
2ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،2ص .259
3ـ در کتاب نامههای یوسف مغیثالسلطنه در صفحه 214در ذیل یکی از نامهه ا ب ه ت اریخ
25صفر 1326هـ .ق آمده اس ت ک ه س االرالدوله ت اکنون محب وس ب ود .بن ابراین در این
تاریخ است که محمدعلی شاه تصمیم به تبعید او میگیرد.
4ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،2ص .260
فصل .1کلیات ■ 89
1ـ «روزنامه صوراسرافیل» ش مارهه ای 8ـ 7ص ص 162ـ . 61ب رای مطالع ه بیش تر
جزئیات روزنامه رجوع کنید به فصل پیوستها در پایان کتاب.
■ 90ایل کلهر در دوره مشروطیت
تا سواران ديگر طوايف همانند :طايفه سياه سياه ،طايفه منشي ،طايفه كله
پا ،طايفه خمان ،طايفه كرگا ،طايفه قوچمي ،طايفه گيالني ،طايفه كاظم
خاني ،طايفه زينل خاني ،طايفه شيرگ ،طايفه شياني ،طايفه منصوري،
طايفه شوان ،طايفه كله جو ،طايفه مغيره ،طايفه ريزهوندي و طايفه
ميرعزيزي در اين اردوكشي به نهاوند با وجود كمبود امكانات ،در تحت
قيادت داودخان نقش اساسي داشتند و رشادتها آفريدند كه ياد و نام تمامي
رادمردان كرد اين طوايف را گرامي ميداريم.
فصل .1کلیات ■ 91
1ـ احمد ،کسروی .تاریخ مشروطه ایران ،ص .72همچنین :ن .ک .به :علیاص غر ،ش میم.
ایران در دوره سلطنت قاجار ،ص .450
■ 92ایل کلهر در دوره مشروطیت
خواهان براي اعاده خواستههاي خويش همچنان بـه فعاليت و تالش ادامه
ميدادند .تا اين كه مظفرالدين شاه به خواسته مردم تن در داد و در 14
جماديالثاني 1324هـ .ق فرمان مشروطيت را صادر كرد 1.و متعاقب آن
در 17جماديالثاني همان سال بر تاسيس مجلس تاكيد نمود مظفرالدينشاه كه
مردم را در اعاده خواستههاي خويش مصر ميديد 10روز قبل از مرگ
خود قانون اساسي را در 14ذيالقعده 1324هـ .ق به ملت مشروطهخواه
2
ايران داد.
پس از مظفرالدين شاه محمد علي ميرزا وليعهد در 4ذيالحجه
تاجگذاري كرد و رسما ً شاه ايران شد و از همان آغاز عليه مشروطه-
خواهان و مجلس به مخالفت برخاست .و در مراسم تاجگذاري كسي را به
عنوان نماينده مجلس دعوت نكرد .با اين وجود محمدعلي ميرزا ،هر چند با
مشروطيت كه قدرت تازه دست يافته او را محدود ميكرد موافق نبود ولي
به خاطر ترس از به سلطنت رسيدن ساالرالدوله با هواداران مشروطه به
مدارا رفتار ميكرد .دولت آبادي مينويسد:
« او با مليوني كه در ميان آنها اشخاص آزاديخواه حقيقي هم يافت
ميشود و از يك سياست قوي خارجي (منظور انگليسيها میباشد) هم مدد
مييابند نتيجه ندارد و ناچار است در ظاهر با مليون آنها همراهي كند تا
دست خود را به تاج و تخت برساند و براي پاره كردن اين زنجير به
فراغت بال
چارهجويي نمايد و نيز وليعهد احتياط ميكند كه اگر با مليون در گرفتن
هـ .ق جدا شد 3و در رشت با مجاهدين آنجا هماهنگ شده عليه محمدعلي و
مستبدين دست به كار شد كه به گفته خودش سه ماه و نيم در رشت براي
خدمت ملت در تالش بود 4شهرهاي ديگر همچون اصفهان كه صمصام-
السلطنه بختياري حكومت آنجا را بر عهده داشت به تبعيت از تبريز به
جرگه آزاديخواهان پيوستند و عاقبت مجاهدين تبريز ،بختياريها و سپهدار
با هماهنگي فراوان پس از درگيريهاي متعدد كه جريان آنها در
يادداشتهاي سپهدار مفصالً آمده است ،توانستند در 27جماديالثاني 1327
هـ .ق وارد تهران شوند .محمدعلي شاه نيز به سفارت كعبه آمال خود يعني
5
روسيه در زرگنده پناه برده دست از حكومت شست.
1ـ محمدولی خان ،خلعت بری ،یادداشتهای سپهساالر تنکابنی .گردآوری امیر عبدالصمد
خلعتبری .به اهتمام محمود تفضلی .تهران :نویت ،1362 ،ص .251
2ـ س پهدار مینویس د :االن ش هر (ت بریز) و اط راف در کم ال انقالب و اغتش اش ،م ا هم
گرفتار در اینجا نشستهایم .هوا هم سرد ،مردم گرفت ار ،من بیچ اره ب ه این زحمت دچ ار و
حی ا هم نک ردم ،م را ب ه زور روان ه این س فر ،ن ه اختی ار دارم ن ه اقت دار( .یادداش ته ای
سپهساالر تنکابنی ،ص .)254
3ـ همان ،ص .254
4ـ همان ،ص .260
5ـ علیاص غر ،ش میم .ای ران در دوره س لطنت قاج ار ،ص .530همچ نین :ن .ک .ب ه:
محمدولی خان ،خلعت بری .یادداشتهای سپهساالر تنکابنی ،ص .270
فصل .1کلیات ■ 95
1ـ سیروس ،غنی .ایران بر آمدن رضاخان بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها .ص .27
■ 96ایل کلهر در دوره مشروطیت
چگونگي حركت و تعيين سمت و سوي حمالت خود به تهران ،تصميم بر
اين شد كه شاه مخلوع با حمايت شاهسونها و ديگر هواداران خود از جانب
شمال كشور حركت كند و ساالرالدوله پس از تدارك اكراد غرب ايران
همچون اكراد ساوجبالغ 1و مكري و اوراماني و ايالت كلهر و سنجابي و
همچنين ايالت لر بختياري پشتكوه و پيشكوه ،از جانب غرب حركت كرده،
دولت مشروطه را از چند جهت در تنگنا قرار دهند .شايد بتوانند تاجوتخت
از دست رفته را مجدداً به دست آورند .گروهي را عقيده بر اين است كه
ساالرالدوله براي خود كار كرده و به همين خاطر با محمدعلي شاه در
ظاهر همكاري كرده است در يك مجموعه شعر دست نوشته كه به زبان
كردي است دليل شورش ساالرالدوله را «غرور» او ميداند .در آنجا آمده
است:
اسمش له تمامجهان او پا بــي سـاالرالدوله چون پور شـاه
بي
(ساالرالدوله بهخاطر اينكه پسر شاهبود و اسم او در سراسرجهانمشهور
بود)
2
پناه و سردار سرحـدان آما له «غرور» اِداي شاهي
آورد كرد
(او آمد از روي غرور ادعاي سلطنت نمود و به داودخان رئيس ايل كلهر
پناه آورد)
به هر روي ساالرالدوله نيز به همراه محمد علي شاه دست به كار
شد .او خواه براي خود كار كرده باشد ،خواه براي محمد علي شاه ،مشكل
بزرگي براي دولت و مجلس فراهم ساخت .البته در داخل ايران نيز كساني
1
غ ّم) (اِخ) اکنون مهاباد خوانده میشود.(و بّ ِ
2ـ ساوجبالغ مکریَ .
ـ منظور داودخان کلهر است.
■ 98ایل کلهر در دوره مشروطیت
بودند كه براي ورود شاه مخلوع لحظه شماري ميكردند .تعداد اين كسان نيز
فراوان بود و آرزومند به سلطنت رسيدن مجدد محمدعلي شاه بودند .از اين
ميان ميتوان از سپهدار به خاطر نقشي كه در فتح تهران داشت و امروز
طرفدار شاه مخلوع شده بود به دليل اهميتي كه دارد اشاره كرد.
3ـ .3ورود محمدعلي ميرزا به صفحات شمالي ايران
پس از توافق اتريش و ورود ساالرالدوله به مناطق غربي ايران
محمد علي شاه نيز مجللالسلطان را مقدمتا ً به شمال ايران فرستاد تا با ايالت
آن حدود ارتباط بر قرار ساخته و از قول شاه مخلوع آنها را به همكاري
براي به دست آوردن تاجوتخت از دست رفته دعوت نمايد و اينكه به آنها
اطالع دهد كه ساالرالدوله به طرف غرب ايران حركت كرده و به زودي
خود نيز به آنها خواهد پيوست .مجللالسلطان با ايالت يورتچي و شاهسون
مالقات كرد ،آنها نيز قول مساعد دادند كه براي همكاري با شاه سابق
تداركات الزم را فراهم نمايند .ملكزاده مينويسد:
«باري پس از آنكه محمد علي شاه كارهاي خود را از هر جهت
آماده نمود و موقع را براي حركت به طرف ايران مساعد ديد و از موفقيتي
كه در جمعآوري قشون نصيب ساالرالدوله شده بود آگـاهي يافت ،توپ و
تفنگ و فشنگهاي خريداري شده را صندوقگيري كرده از راه روسيه به
مقصد ايران بوسيله ارشدالدوله فرستاد و پس از چند روز خود در تحت نام
مستعار با شش نفر از همراهانش از راه روسيه به طرف ايران حركت
1
كرد».
محمدعلي شاه بي آنكه از جانب روسها براي او و همراهانش
مزاحمتي ايجاد گردد وارد ايران شد .البته براي حفظ ظاهر نام خويش را
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .6ص .1383
فصل .1کلیات ■ 99
تغيير داده و در 21رجب 1329هـ .ق وارد گمش تپه شد .كسروي مي-
نويسد:
«محمدعلي شاه ريش خود را دراز كرده نام خليل بغدادي به خويش
نهاده و بارهاي خود را كه همه متراليوز 1و تفنگ و ابزار جنگ بود
خواستههاي بازرگاني وانموده با اين ساخته كاري از شهرهاي قفقاز گذشته
به بندر پتروسكي رسيد و از آنجا با همراهان كه دوازده تن 2و يكي از
ايشان برادرش ملك منصور ميرزا و ديگري يار ديرينش حسين پاشاه خان
امير بهادر بود به كشتي روسي كريستوفورس نشست و چنانكه گفتند شش
تن از سر كردگان دريايي روس نيز بدرقه او را ميكردند و بدين شكوه او
3
را به خاك ايران رسانيدند كه روز 25تير ماه در گمش تپه فرود آمد».
خبر ورود محمدعلي شاه مخلوع ،ناصرالملك و ديگران را به
وحشت انداخت و در داخل كشور به هرجومرج و ناامني دامن زد .او پس
از ورود و ديدار با رؤساي ايالت شمال كشور به سوي استرآباد كه در اين
زمان فاقد حكمران بود حركت كرد .او در ديدار با مردم نواحي سر راه آنها
را به سوي خويش دعوت نمود ،به طوري كه روز به روز بر تعداد قواي
او افزوده ميشد .چارچوبه نيروهاي طرفدار او را شاهسونها ،تركمانها و
ساير ايالت كه از قبل با آنها در ارتباط بود ،تشكيل ميدادند .به گفته اكثر
منابع از روز ورود تا هنگامي كه عزم تهران را كرد ،دسته دسته از مردم
اطراف به او ميپيوستند .اين تحركات در شمال ايران كه همزمان با شورش
ساالرالدوله در كردستان بود باعث تزلزل در اركان مملكت شد .شوستر
1ـ شصت تیر.
2ـ ملکزاده تعداد همراهان او را شش تن مینویسد ولی قول کسروی صحیحتر میباشد .شیخ
مردوخ در کرد و کردستان ص .281از این رقم فراتر رفته تعداد آنها را ش ش ه زار نف ر
مینویسد که احتماالً اشتباه چاپی میباشد.
3ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان .ص .172
■ 100ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ عبدهللا ،مستوفی .شرح زندگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه) ،ته ران:
زوار،؟ ،ص .354
2ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،6ص .1393
فصل .1کلیات ■ 103
براي خلع سالح آنان تالش بسيار ميكرد» 1.روسها نيز از مجاهدين كه
محمدعلي شاه وابسته آنها را از كار بركنار كرده بودند دل خوشي نداشتند.
آنها دولتها را مجبور ميكردند تا اسلحه از آنها گرفته شود و اين نيروي
ملي كه به ضرر آنها كار كرده بود از بين برود .به هر روي مشكالت
فراوانی ،نگراني و ناراحتي مجاهدين را فراهم ساخته بود كه تنها به ذكر
چند مورد اكتفا گرديد.
ناصرالملك به همراه ديگران عالوه بر دعوت از مجاهدين كه در
جلب آنها موفق هم شده بود ،سپهدار را با وجود اينكه بدون اطالع قبلي به
رشت رفته و آنها را تنها گذاشته بود ،به خاطر گذشته و اقداماتي كه در فتح
تهران انجام داده و از طرفي كسي غير از او معتمدتر وجود نداشت به
رياستالوزرايي منصوب كرد .مجلس نيز كه ميخواست فرصت ديگري در
اختيار سپهدار گذاشته باشد با نظر نايبالسلطنه موافقت نمود .كسروي آن
جريان را چنين گزارش كرده است:
«اين خبر ناصرالملك و ديگران را ناگزير ساخت كه هر چه زودتر
كابينه را درست گرداند و چون ناصرالملك به كوششهايي كه سپهدار و
سردار اسعد و ديگران در سال 1288هـ .ش به كار برده و محمد علي
شاه را بر انداخته بودند ارج گزارده در اين هنگام بودن ايشان را در ميانه
كار دربايست ميشمرد و راستي اين است كه به ديگران هيچ اميد نداشت
2
بتوانند كاري انجام دهند بار ديگر سپهدار را به رياستالوزرايي برگزيد».
سپهدار بنا به داليلي كه در بخشهاي قبلي به آن اشاره شد با
اقدامات محمدعلي شاه موافق بود و براي سامان دادن امور اقدام مهمي
انجام نداد .از طرفي اكثر نيروها از بختياريها بودند كه تنها از رئيس خود
يعني صمصامالسلطنه كه وزارت جنگ را در دست داشت ،حرف شنوي
داشتند و اين باعث شد كه سپهدار موفقيت چنداني ،اگر هم ميخواست در
تدارك قوا نداشته باشد .ناصرالملك كه اوضاع را چنين ديد صمصامالسلطنه
را به رياستالوزرايي منصوب كرد تا از اين طريق تمام استعداد و توان
بختياريها را به كمك فرا خواند.
صمصامالسلطنه در مقام رئيسالوزرايي در تدارك قوا نهايت توان
خويش را به كار گرفت و توانست بختياريها را براي دفاع از مشروطيت
بسيج نمايد .او به همراه ديگر نيروهاي موجود اقدامات اوليه خويش را
متوجه قواي شاه مخلوع نمودند .در ابتدا كمتر به فكر جلوگيري از
ساالرالدوله بر ميآمدند زيرا اين قواي پر تعداد محمدعلي شاه بود كه به
مركز نزديك بود و احساس خطر بيشتري از جانب اينها ميشد تا نيروهاي
ساالرالدوله .مورگان شوستر كه در اين ايام يكي از كساني بود كه در
تدارك قوا و تهيه بودجه الزم براي دفع شورشيان اهتمام وسيعي به كار مي-
گرفت .جريان مالقاتهاي خود را با ناصرالملك در ارتباط با شورشها و
اوضاع نابسامان مملكت به طور مفصل آورده است او مينويسد:
«بيستم ژوئيه ( 3رجب 1329هـ .ق) نايبالسلطنه مرا طلبيد و تا
دير زماني در آن باب مذاكره و صحبت ميكرديم .من رأي دادم كه بايد
فوراً قشوني از تهران به مقابله شاه مخلوع فرستاده شود تا اشخاصي كه در
تهران و ساير نقاط مايل به اين ترتيبات جديد نبوده و مطمئن ميباشند كه
هيچ دفاعي از طرف دولت نخواهد شد ،سر جاي خود بنشينند و اين امر در
فصل .1کلیات ■ 105
ايشان تأثير كند» 1اين مطلب نشاندهنده آن است كه دولت با مشكل بزرگي
در داخل هم مواجه بوده است زيرا هواداران محمد علي كه تاكنون عقايد
خود را مخفي كرده بودند با ورود شاه مخلوع ،بارقه اميدي در دل آنها
براي تسلط مجدد بر كشور ايجاد شده است .دولت اولين اقدامي كه كرد
تثبيت آرامش پايتخت بود .آنها ميدانستند با چنين شايعه پراكنيها نميتوان
آنچنان كه الزم است اقدام مهمي انجام داد .به همين روي همچنانكه قبالً
اشاره رفت ابتدا اوضاع پايتخت را تا حدودي آرام كردند و سپس به فكر
مقابله جدي با شورشيان بر آمدند .گروههاي متعددي از قواي دولتي پس از
آرامش اوضاع داخلي به سوي شمال كشور رهسپار شدند.
در همین ايام دولت به پيشنهاد مورگان شوستر اقدام مهم ديگري
انجام داد كه در ترساندن شورشيان نقش مهمي ايفا كرد .شوستر مينويسد:
«اين نكته را هم به نايب السلطنه خاطر نشان كردم كه مجلس را وادار
نمايد كه قانوني در خصوص اعدام يا دستگير نمودن شاه مطرود و
برادرانش كه براي مخالفت با دولت مسلح شدهاند ،نافذ و مجرا داشته و
براي هر كس كه آنها را معدوم يا زنده دستگير كند جايزه و انعام بزرگي
معين نمايد» 2نايبالسلطنه چون اين تصميم را به دليل آنكه اعتماد را از ميان
محمد علي و برادرانش و ديگر سرداران قشون آنها از بين ميبرد با آن
موافقت نمود .او به مجلس دستور داد كه چنين قانوني را به تصويب
برساند .مجلس نيز اين عمل را به صورت اعالني در تاريخ 4شعبان
1329هـ .ق به مردم سراسر ايران ابالغ كرد .با پخش اين خبر تا
حدودي از فشار موجود بر دولت و مجلس كاسته شد .در واقع ،اين خبر
تخم بیاعتمادي را در ميان هواداران شاه مخلوع پاشيد و آنها را نسبت به
اطرافيان دودل و مشكوك ساخت به طوري كه پس از اين اعالن ،محمدعلي
از ترس جان با احتياط بيشتري پيش رفته و مواظبت بيشتري از خود به
عمل ميآورد .متن اين اعالن مجلس به اين شرح بود:
دولت علیه ایران ،وزارت داخله،
به تاریخ 6شعبان 1290] 1329هـ .ش[
فوری است ،به عموم فرمانروایان و حکام ایاالت و والیات تلگراف
شود.
برحسب رأی مجلس مقدس ،فقرات ذیل را به عموم اهالی ابالغ
کنید:
«كساني كه محمدعلي ميرزا را اعدام يا دستگير نمايند يكصدهزار
تومان به آنها داده ميشود.
كساني كه شعاعالسلطنه را اعدام يا دستگير نمايند بيست و پنج هزار
تومان به آنها داده ميشود.
كساني كه ساالرالدوله را اعدام يا دستگير نمايند بيست و پنج هزار
تومان به آنها داده ميشود.
و نيز اخطار مي شود كه اگر داوطلبان اقدام مزبوره ،بعد از انجام
خدمت كشته شدند مبلغهاي فوقالذكر به همان نسبت ،به ورثه آنها داده
خواهد شد و اين مبلغ در خزانه دولت موجود است و بعد از انجام خدمت
نقداً به آنها پرداخته ميشود .محل امضاي حضرت رئيسالوزراء
1
طهران ـ مطبعه تمدن»
1ـ همان .ص .158همچنین ن .ک .به :احمد ،کسروی .تاریخ هیجده س اله آذربایج ان .ص
.173و ،شیخ محمد ،مردوخ .کرد و کردستان .ص .289
فصل .1کلیات ■ 107
■ 108ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،7ص .1424
2ـ همان ،ص 1425
■ 110ایل کلهر در دوره مشروطیت
محمد علي كه هنوز تمام اميد او به يأس بدل نشده بود و اميدش به
قواي ارشدالدوله در شاهرود و ساالرالدوله در همدان بود به جمعآوري
مجدد قوا پرداخته و منتظر فرصت ماند تا با پيروزي دو نيروي متحد ديگر
خود ،او نيز هر چه سريعتر خود را به تهران رسانده و تاج شاهنشاهي را
دوباره بر سر گذارد .اما اين آرزويي بيش نبود ،زيرا با شنيدن اخبار
شكست اردوي ارشدالدوله كه به آن اشاره خواهد شد ،اميدش نا اميد گشته و
دست از پا درازتر به «گمش تپه» فرار كرد 1.حتي شايع شد كه به
«تاشكند» فرار كرده است .كسروي مينويسد:
«بدينسان آشوب محمد علي از ميان رفت و خود او تا ديري دانسته
نبود در كجاست .گاهي سراغش را از باكو و هنگامي از عشقآباد يا تاشكند
2
ميدادند».
از اين ايام به بعد تنها قواي ساالرالدوله به همراه ايالت غرب
كشور دولت مشروطه را تهديد ميكرد .حتي كنار رفتن محمدعلي شاه او را
جريتر ساخته و از اين به بعد او براي خود كار ميكرد .مردوخ مينويسد:
«اخيراً خبر رسيد كه در 17رمضان ( 1329هـ .ق) معين همايون
بختياري اردوي شاه را در سواد كوه شكست داده .شاه و شعاعالسلطنه و
امير بهادر هر سه فرار كردهاند .اين خبر را من رمزاً به ساالرالدوله
اطالع دادم كه ديگر ميدان ميدان شماست اگر پيش ببريد خودت صاحب
تاج و تخت خواهيد شد» 3.اين صحبتهاي اطرافيان در ساالرالدوله تأثير
فراوان كرده اقدامات خود را سرعت بخشيد تا بلكه بتواند كاري از پيش
ببرد.
1ـ عبدهللا ،مس توفی .ش رح زن دگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه) ،ص
.355
2ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،7ص .1422
■ 114ایل کلهر در دوره مشروطیت
پيش راند در كتاب آبي تعداد قواي ارشدالدوله را در جايي 600نفر 1و در
2
جاي ديگر 2تا 3هزار نفر آورده است.
دولت كه از اوضاع باخبر شد ،فتحاهلل خان ضيغمالسلطنه را براي
جلوگيري از نزديك شدن ارشدالدوله به تهران راهي دامغان كرد .ضيغم-
السلطنه در محلي به نام آرادان با قواي ارشدالدوله برخورد كرد كه در
نتيجه اين درگيري شكست خورده و قواي او رو به هزيمت نهاد .اين جنگ
كه به نوشته كتاب آبي در ( 2شهريور 1290ـ 30شعبان 1329ـ 25اوت
)191اتفاق افتاد را كسروي در 5شهريور ماه دانسته و پس از شرح آمدن
ارشدالدوله به شاهرود ،سمنان و دامغان ،چنين مينويسد:
«گويا روز پنجم شهريور بود كه در بيرون آرادان با هفتصد
بختياري به سركردگي ضيغمالسلطنه نامي دچار آمده به جنگ پرداخت و
3
آنان را شكست داده آرادان را بگرفت».
با شكست ضيغمالسلطنه ،دولت مركزي يوسف خان امير مجاهد را
به جلوگيري ارشدالدوله فرستاد .هنگامي كه قواي دولتي به دو ميلي امام-
زاده جعفر ورامين رسيدند توسط قواي ارشدالدوله محاصره و در تنگنا
واقع شدند .تا اينكه يپرم خان به همراه ديگر قواي كمكي دولتي فرا رسيد و
آنها را از محاصره نجات دادند .نورهللا دانشور مينويسد:
«بختياريها دليرانه به دفاع پرداختند و از تهران جعفر قلي خان
سردار بهادر و مرتضي قلي خان صمصام و يپرم خان با عدهاي مجهز و
مكمل به كمك
1ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج ،5ص .1202
2ـ همان ،ص .1228
3ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان ،ص .182
فصل .1کلیات ■ 115
1
امير مجاهد شتافتند و بختياريها را از محاصره نجات دادند».
اين درگيري مختصر در اثر آمدن قواي دولتي به يك جنگ تمام
عيار تبديل شد .ارشدالدوله كه بر روي تپهاي سنگر گرفته بود در مقابل
قواي دولتي تا سرحد جان مقاومت كرد او با توپهاي ماگزيم اردوي دولتي
را نشانه
ميگرفت و مرتب شليك ميكرد .تا اينكه از ناحيه پا مورد اثابت گلولهاي
واقع شد و به دنبال فرار همراهان او ،درحالي كه زخمي بر زمين افتاده بود
دستگير شد و اميد محمد علي شاه مخلوع به يأس بدل گرديد .كسروي كه
تاريخ اين جنگ را كه به جنگ امامزاده جعفر معروف است 11رمضان
1329هـ .ق
ميداند ،درباره ترتيب قواي ارشدالدوله چنين مينويسد:
«تركمانان كه از استرآباد همراه او بودند از 2تا 3هزار تن،
سواران دولتي كه به او پيوسته بودند هزار و چهارصد تن ،سربازان دولتي
چندين دسته انبوه (شماره آنان در دست نيست) .توپ چهار دستگاه».
كسروي همچنين ترتيب قواي دولتي كه تحت فرماندهي يفرم خان بودند را
چنين آورده است« :فدائيان ويژه او كه يكصد و هشتاد تن بودند ،سواران
بختياري هزار تن يا بيشتر ،ژاندارم چندين دسته (شماره آنان در دست
نيست) .توپهاي ماگزيم و شنيدر چهار دستگاه به سركردگي مستر هاز
2
توپچي آلماني».
1ـ نورهللا ،دانشور .تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری) ،حواشی و
توضیحات حسین سعادت نوری ،تهران :کتابخانه دانش ،1335 ،صص 81ـ .80
2ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان ،ص .183
■ 116ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ مهدی ،ملکزاده ،تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج ،7ص .1431
2ـ مورگان ،شوستر .اختناق ایران .ص .179
فصل .1کلیات ■ 117
توپخانه به مردم نشان دادند و هدف آنها از اين حركت آن بود كه هواداران
محمد علي شاه مخلوع را كه به شايعه پراكني مشغول بودند بترسانند .يپرم
خان گفته بود« :به اين علت ما در تيرباران ارشدالدوله عجله كرديم كه يقين
داشتيم هر گاه او را زنده وارد تهران بكنيم دولت روسيه مانع از كشتن او
1
ميشد و بهانه براي استخالص او فراهم ميكرد».
بدين ترتيب طومار زندگي يكي از هواداران سرسخت محمد علي
درهم پيچيده شد و او كه تالش زيادي براي رساندن محمد علي به تاج و
تخت انجام داد از كار خود نتيجه نگرفت و جان خويش را نيز از دست داد.
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج ،7ص .1432
■ 118ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ ماکو.
2ـ شیخ محمد ،مردوخ .کرد و کردستان .ص .278
3ـ شهر کنونی مهاباد که جزء آذربایجان غربی میباشد.
4ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار) .ته ران:
انتشارات سازمان اسناد ملی ایران ،1378 ،ص .75
■ 120ایل کلهر در دوره مشروطیت
كرده و نوشته بود «اين حرفها بي اصل است و ما اطالع داريم كه حاال
1
ساالرالدوله در خيابان شانزه ليزه پاريس قدم ميزند».
هر چند وزير داخله ورود ساالرالدوله را تكذيب كرد .شاهزاده
قاجاري در همين ايام از راه آسيايي عثماني وارد بغداد شده 2و در اواسط
جمادياالول 1329هـ .ق (ارديبهشت 1290هـ .ش) از آنجا به محال
آذربايجان وارد شد كه به احتمال قوي عثمانيها در آمدن ساالرالدوله به
داخل ايران نقش موثري داشتهاند .به همين خاطر وزارت داخله از وزارت
خارجه در خواست ميكند كه با عثمانيها مكاتبه كرده و از آنها بخواهند كه
از ورود ساالرالدوله به داخل ايران جلوگيري نمايند وزارت خارجه نيز
جوابيهاي به وزارت داخله مينويسد به اين مضمون:
اداره عثماني «وزارت امور خارجه
دائره
نمره مورخه 22جمادياالولي 1329
1957/16044
وزارت جليله داخله
مرقوم محترم جوابيه نمره 1883آن وزارت جليله عز وصول
بخشيد اينكه مرقوم فرمودهاند از بدو نشر خبر ساالرالدوله به وزارت امور
خارجه اخطار فرموده بودند كه با سفارت عثماني در منع دخول ايشان به
خاك ايران مذاكرات شود يك اندازه اسباب تعجب شد ،زيرا هر دولتي بايد
خودش وسائط حفظ و حراست حدود و ثغور و تأمين داخله خود را مهيا
نمايد .از همسايه كه شايد از اين گرفتاريها استفاده نمايد نبايد چشم اميد
1ـ حسین ،الهی« .اسنادی در رابطه با فتنه ساالرالدوله در غرب» .مجله دانشکده ادبیات و
علوم انسانی مشهد .شماره اول و دوم .سال بیس ت و پنجم .ص .160همچ نین :ن .ک .ب ه:
رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار) ،ص .74
2ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج .5ص .1074
■ 122ایل کلهر در دوره مشروطیت
صورت «ملت اكراد خاصه رعيت به اسم ساالرالدوله عاشق و مايل هستند
1
و ممكن است اسباب دردسر و زحمت را براي اولياي دولت فراهم آورد».
ساالرالدوله در ماه جماديالثاني در حدودات آذربايجان غربي اقدام
به جمعآوري نيرو از بين سواران جاف و اكراد ساوجبالغ ،مكري،
سردشت ،بانه و غيره ،نمود و به طرف كردستان كه هواداران زيادي در
آنجا داشت رهسپار گرديد .فريدالملك در خاطرات خود در ذيل حوادث
يكشنبه 20جماديالثاني 1329هـ .ق مينويسد:
«افواها ً گفته ميشود ساالرالدوله به خاك كردستان يا مراغه وارد
2
شده است».
در مراغه به گزارش سر جارج باركلي ،شجاعالدوله حاكم آنجا
براي مقابله با ساالرالدوله كه با تعدادي در حدود دويست ،سيصد نفر در
نزديك مياندوآب بوده ،قوايي فراهم ميكند اما مشخص نميكند كه جنگي
صورت گرفته است يا خير 3.اما از گفتههاي آنان چنين استنباط ميشود كه
حاجي صمد خان شجاعالدوله به خاطر منافع شخصي به جلوگيري
ساالرالدوله رفته است.
ساالرالدوله كه به طرف كردستان در حركت بود توسط شخصي
به نام احمد بيگ چندين نامه به اشخاص با نفوذ در كردستان از قبيل (مشير
ديوان ،آصف ديوان ،حاج معتمد ،وكيلالملك و آقا حبيب تاجر) نوشت ودر
اين نامهها آنها را به همكاري بيشتر فرا خواند .ساالرالدوله نوشته بود كه:
1ـ رضا ،آذری .در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار) .ص
.74
2ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی خ اطرات فری د از ( 1291ت ا 1334هج ری
قمری) گردآورنده مسعود فرید (قراگزلو) .تهران :زوار ،1354 ،ص .372
3ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج .5ص .1096همچنین :ن .ک .به :قهرمان میرزا س الور،
عینالسلطنه .روزنام ه خ اطرات .ج .5ب ه کوش ش مس عود س الور و ای رج افش ار .ته ران:
اساطیر ،1377 ،ص .3452
فصل .1کلیات ■ 123
1ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار).
ص .84
فصل .1کلیات ■ 125
1ـ رضا ،آذری .در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار) .ص
.87
فصل .1کلیات ■ 127
1ـ همچنانکه قبالً گفته شد ،تنها روزنامه صوراسرافیل بود که از رشادت سواران کلهر در
تحت فرماندهی داودخان و پسرش جوانمیر خان اشاره نمود.
فصل .1کلیات ■ 131
1ـ عبدهللا مستوفی ،شرح زن دگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه) ،ته ران:
زوار،؟ ،ص .354
■ 132ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فری د (از 1291ت ا 1334هج ری
قمری) .ص 332و ص 346و غیره.
2ـ همان ،ص .335همچنین ن .ک .به :احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج .4ص .823
3ـ اردشیر ،کشاورز .نقدی بر کتاب ایالت و طوایف کرمانشاه .کرمانشاه :طاقبستان،
.1378
ص .60
فصل .1کلیات ■ 133
1ـ میرزامحمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خ اطرات فری د (از 1291ت ا 1334هج ری
قمری) .ص .339
2ـ احمد بشیری .کتاب آبی .ج .4ص .876
4ـ همان .ص .823 3ـ همان ،ص .834
■ 134ایل کلهر در دوره مشروطیت
موفق نشد حتي وساطت قنسول روس و انگليس كه به گفته معمرين به
خاطر اتحاديهاي بود كه نظر علي خان امرايي (سردار اكرم) در لرستان
تشكيل داده بود و همدان و كرمانشاه را تهديد ميكرد و خواهان آرامش در
منطقه بودند ،دردي را درمان نكرد .زيرا نظامالسلطنه به پيروزي قواي
خويش اعتماد داشت و در 5رجب 1328هـ .ق موقعيت را براي حمله به
ايل كلهر آماده ديد .مستر مارلينگ در گزارشي به سر ادوارد گري چنين
نوشته است:
«از قلهك 12ژوئيه 1911ـ 21تیرماه 1289ـ 5رجب 1328
آقا
در تلگراف مورخ 30ماه گذشته خودم با نهايت توقير اطالع دادم
كه اغتشاش و طغيان مهمي در واليت كرمانشاه بروز كرده «داودخان» به
رياست ايل كلهر با 1800سوار به ماهيدشت كه پنج فرسخي شهر است
نزول نموده و اظهار اميد نموده كه ترتيب و قرار امور ايل خود را با
حكمران بدهد.
...كفيل قنسولگري انگليس با معيت همكار روسي خود لزوم و
صالحيت عودت و عزيمت داودخان و كلهر را از نزديكي شهر به حكمران
متذكر گرديدند .جناب معظم جواب دادند كه اميدوارم او را متقاعد نمايم كه
در ظرف چند روز حركت نمايد و اگر به اين نيت خود موفق نگرديدم
مداخله يا وساطت قنسولها را تقاضا خواهم نمود .بنابراين من و وزير
مختار روس به قنسولها تعليمات فرستاديم كه در صورت تقاضاي نظام-
السلطنه نفوذ و اهتمام خود را به كار ببرند و در صورت لزوم داودخان را
مالقات بنمايند .لكن حكومت توسلي به قنسولها نجسته و با سوارهاي
فصل .1کلیات ■ 135
سنجابي مطيع خود در تاريخ 28به طرف داودخان حمله برده است .عالوه
بر اينكه به آرزوي خود موفق نشده است و نتوانست داودخان را متقاعد به
1
مراجعت نمايد شكست خورده و با تلفات زياد به شهر عقب نشسته است».
فريدالملك دليل شكست حكمران و سنجابيها را فرار سواران كليايي در
2
جنگ ميداند.
حكمران كه در جنگ شكست خورده بود از دولت مركزي خواست
تا داودخان را از ايلخاني ايل كلهر خلع و محمدعلي خان ايلخان سابق را به
اين سمت بگمارد .دولت مركزي نيز چنين كرد اما قدرت بالمنازع
داودخان در منطقه و جاري بودن حكم او باعث شد كه اين تصميم هرگز
عملي نگردد .متأسفانه نظامالسلطنه تا آخرين لحظاتي كه عهدهدار امورات
كرمانشاه بود از دسيسه چيني عليه كلهرها كوتاه نيامد .در يك درگيري كه
در 16شوال 1328هـ .ق فيمابين ايل كلهر و سنجابي اتفاق افتاد «به نايب-
الحكومه كرند تعليمات داده شد كه صمصامالممالك (رئيس ايل سنجابي) را
3
تقويت نمايد».
پس از نظامالسلطنه ،ركنالدوله به حكمراني كرمانشاه منصوب شد
كه اقدامات او در راستاي ادامه كارهاي حكمران سابق بود .او نيز به قدرت
داودخان در منطقه بدبين بود و حكمراني را با وجود داودخان خالی از
اشكال نميديد .به همين خاطر پيكي را به سوي ايل كلهر عازم كرده از
داودخان خواست تا به مالقات او رفته و تابعيت خويش را رسما ً اعالم
نمايد .اما داودخان كه از نيات ركنالدوله آگاه بود به فرستادن نيرو كه شامل
200نفر بودند اكتفا كرد و از ديدار حكمران جديد پرهيز نمود .حكمران
نيز كه به هدف خود نرسيده بود از قبول 200سوار داودخان دوري جست
و نقار و كدورت بين كلهر و حكومت همچنان باقي ماند 1.به هر حال ،در
اين ايام چنين برخوردهايي از سوي حكمرانان منصوب دولت باعث ايجاد
كينه داودخان نسبت به آنها شده و در فكر تالفي اين اقدامات بود و باعث
شد در آن موقعيت خطير (شورش ساالرالدوله) به ضديت با مشروطيت
بپردازد و سابقه نيك گذشته را ويران سازد.
مورد ديگر كه بايد به آن اشاره گرد همراهي گروههاي متعدد و
بيشمار با محمدعلي ميرزا و برادرانش براي تصاحب تاج و تخت از دست
رفته بود .به گفته معمرين ايل ،داودخان نيز هميشه به اين اشاره داشت كه
دوباره محمدعلي بر تخت سلطنت تكيه خواهد زد و پيروز آن كسي خواهد
بود كه با او همراه بوده است .ساالرالدوله برادر شاه ،در غرب اكثر ايالت
را با خويش همراه ساخته و به داودخان وعدههاي فراواني در صورت
موفقيت داده بود .كه اين وعدهها عاقبت كارساز افتاده بود.
نكته ديگر كه در اين تصميم دخيل بود و برخي از بزرگان قوم به
اين مسئله اشاره دارند اين است كه داودخان گفته بود «ما از كريم خان زند
چه كم داريم اگر به قدرت ايلي باشد ما از آنها مقتدرتريم و شايستگي ما
براي حكومت و پادشاهي از آنها بيشتر است .اگر نتوانيم سراسر ايران را
به زير تسلط خود بياوريم حداقل در غرب ايران ميتوانيم حكومتي تشكيل
دهيم .او گفته بود كه ما به اسم ساالرالدوله در غرب ايران حكومتي تشكيل
خواهم داد و بعد او را از بين خواهيم برد زيرا او لياقت حكومت بر ايران
را ندارد» .داودخان سهامالممالك 1در جمعآوري قشون براي همراهي با
ساالرالدوله به هر كدام از رؤسا و كالنتران طوايف وعده پست و مقامي
داده بود آنها نيز تعهد نموده بودند تا پاي جان از اهداف داودخان پشتيباني
کنند .هر چند ،امروزه چنين تصميمي به نظر دشوار است اما اگر به تاريخ
گذشته ايران زمين بنگريم و گذشته سلسلههاي پيشين را از نظر بگذرانيم،
ميبينيم كه اكثر آنها با چنين شيوهاي به حكومت و سلطنت ايران دست يافته
و چند صباحي بر اين مردم حكم راندهاند .بنابراين اگر كلهرها كه آنچنان
قدرتي كسب كرده ،كه حكمران منطقه از آنها هراس داشته چنين فكري
داشتهاند ،دور از واقعيت نبوده است.
آخرين مسئله كه بايد به آن اشاره شود انحراف مشروطيت از مسير
اصلي خويش بود در اين زمان بختياريها سكاندار مملكت بودند و تابعيت از
آنها براي ساير ايالت قدرتمند منطقه ضعف به حساب ميآمده است.
مشروطيت آن مشروطيتي نبود كه عدالت را در بين مردم سراسر ايران
برقرار سازد .اين انحراف از زمان فتح تهران آغاز شد و تا اين زمان ادامه
داشت .از همان تعيين وزراي كابينه كه اكثر وزرا از مستبدين و طرفداران
محمدعلي شاه بودند انحراف شروع گرديد .این موضوع كارنامه
مشروطيت را آنچنان خراب كرده بودند كه «ايلياتيها و عشاير هنگامي كه
در جايي بلوا و آشوب به پا ميشد ميگفتند مشروطه شد» 2اين طرز
حكومت ،استبدادي بود در لباس مشروطيت و باعث شد نه تنها داودخان
بلكه گروههاي ديگري از آن روي گردان شوند.
به طور خالصه بايد گفت در گرايش داودخان به محمد علي و
برادرانش عوامل و داليل متعددي مؤثر بوده كه در باال به برخي از آنها
1ـ از القاب داودخان کلهر.
2ـ محم دعلی (هم ایون) کاتوزی ان .دولت و جامع ه در ای ران (انق راض قاج ار و اس تقرار
پهلوی) .ترجمه حسن افشار .تهران :نشر مرکز ،1379 ،ص .85
■ 138ایل کلهر در دوره مشروطیت
اشاره گرديد ولي بايد اذعان داشت كه امروزه برخي از اين داليل بر ما
پوشيده است و كسي نميتواند اين مهم را ناديده بگيرد .از گفتگو با اشخاص
مختلف چنين نتيجه گرفته ميشود كه مهمترين عامل همانا اختالف كلهرها و
حكمرانان كرمانشاه بوده است كه بيشتر به خاطر اجحافات حكمرانان به
ايالت و عشاير و سركوبي هميشگي آنها و تمرد داودخان از احكام صادر
شده آنها و همچنين عدم پرداخت ماليات به موقع بوده است.
4ـ .4ورود ساالرالدوله به كرمانشاه
پس از آنكه ساالرالدوله رؤساي محلي و سركردگان ايالت و
طوايف كردستان را با خويش همراه ساخت ،در اوايل ماه شعبان 1329
1
هـ .ق به سوي كرمانشاه رهسپار گرديد .او قبالً طي تلگرافي امينالممالك
را مأمور نظم شهر كرمانشاه ساخته و به او دستور داد كه تدارك 7000
سوار و 10000تفنگچي را ببيند .امينالممالك طبق دستور او اقدامات الزم
را شروع مينمايد .ساالرالدوله در 4شعبان 1329هـ .ق وارد كرمانشاه
شد .فريدالملك كه خود شاهد ماجرا بوده است مينويسد:
«يك شنبه 4شعبان 29ـ شهرت دادند كه حضرت واال ساالرالدوله
وارد كرمانشاه ميشوند و استقبالچي زيادي از هر طبقه به منظريه رفتهاند.
براي رفتن به استقبال شاهزاده فرستادم ،از شاهزاده محتشمالدوله تكليف
خواستم جواب دادند هنوز معلوم نشده بعداً اطالع ميدهم .بعد از ظهر بدون
مقدمه جناب اميراالمراء به كارگزاري تشريف آوردند .معلوم شد خيال
توقف در كارگزاري را دارند .بعد خبر رسيد حضرت واال شاهزاده
ساالرالدوله وارد دارالحكومه شدهاند.
1ـ در اسناد کتاب آبی امیرالممالک آمده است که احتماالً اشتباه چاپی میباشد.
فصل .1کلیات ■ 139
1ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) .ص .376
2ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی ،ج .5ص .1159
■ 140ایل کلهر در دوره مشروطیت
3
جان نثار ساالرالدوله»
اين تلگرافات و خبررساني بين دو اردوي محمد علي در شمال
كشور و ساالرالدوله در غرب ايران كه شامل تمام توان شورشيان عليه
مشروطيت بودند ،همچنان ادامه داشت .چند روز بعد از رسيدن جوابيه
ساالرالدوله يعني در 12شعبان ،محمدعلي كه از چگونگي و تركيب
همراهان برادرش مطلع گشته بود تلگرافي به كرمانشاه نموده و در آن از
ساالرالدوله خواسته بود تا هرچه سريعتر اردو را به حركت در آورده به
سوي تهران رهسپار گردد .محمد علي ،شاه مخلوع نوشته بود «دير رسيدن
شما ميتواند بكلي كار ما را خراب كند» 2.محمدعلي ميرزا به اين تلگراف
نيز اكتفا نكرده براي حركت ساالرالدوله و همراهان ،جهت غافلگير كردن
هر چه زودتر مشروطهخواهان تلگرافي به كرمانشاه نموده در آن طرح و
نقشه تصرف تهران را براي برادرش ساالرالدوله بيان نموده بود .اين
تلگراف كه متن آن در ذيل خواهد آمد هنگامي مخابره شد كه هنوز قواي
هوادار محمدعلي شاه به سركردگي ارشدالدوله از نيروهاي دولتي شكست
نخورده بودند و محمدعلي ميرزا اميد داشت كه در يك حمله فراگير بتوانند
دولت را غافلگير و ساقط نمايند .متن تلگراف به اين شرح بود:
«برادر عزيزم ساالرلدوله ـ اردوي خودت را دو قسمت بكنيد يك
قسمت را به دروازه همدان ،و قسمت ديگر را به دروازه شاه عبدالعظيم
برسانيد .خود شما هم در شاه عبدالعظيم منتظر دستورات من باشيد .كه از
قصر قجر به شما خواهد رسيد .من هم عالوه بر شش هزار سوار سابق،
هشت هزار سوار تركمان حاضر دارم .از سه خط به دروازه قزوين و
بود تمام كاروان را خارج از گمرك در راه گرفته و حقوق گمركي را
دريافت مينمود .چنان كه نظير اين كار دو سال قبل در بوشهر و بندرعباس
و آستارا و ساوجبالغ واقع شد و رؤساي گمركي نتوانستند مقاومت و
ممانعت بنمايند.
1
مدير كل گمركات (امضاء مرنارد)( .حاشيه ):به عرض برسد».
ساالرالدوله توجهي به سخنان مسئولين گمرك كرمانشاهان نكرده و
تاريخ 22شعبان 1329هـ .ق ،يعني در مدت كمتر از بيست روز به
اجبار و زور مبلغ بيستوسه هزار و سيصد و بيستونه تومان از عايدات
گمرك كرمانشاهان را گرفت و آن را براي خرج و سيورسات اردوي خود
در راه فتح تهران مصرف نمود 2.ساالرالدوله نه تنها در كرمانشاهان بلكه
در راه تهران به هر شهري كه ميرسيد چنين اعمال مشابهي انجام ميداد.
از ديگر كارهاي ساالرالدوله در كرمانشاهان ديدار با شهبندر دولت
4
عثماني بود 3.او همچنين با صبيه شاهزاده عمدۀالسلطنه عروسي كرد.
هنگامي كه او در كرمانشاه مشغول ارتباط با رؤسا و ديگر سران ايالت و
قبايل بود گروهي از مردم همدان به ديدار او آمده و به نمايندگي از طرف
مردم آن شهر از او دعوت نمودند تا به همدان برود .البته آنها چندين بار
قبل از آمدن ساالرالدوله به كرمانشاه به او تلگراف نموده ،و اظهار اطاعت
كرده بودند .در سندي متعلق به بهادرالسلطنه بانهاي كه براي وزارت امور
خارجه به تاريخ 27رجب 1329هـ .ق ارسال شده چنين آمده است:
1ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار) ص .91
2ـ همان ،ص .91
3ـ میرزا محمدعلی خان .فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) .ص .376
4ـ همان ،ص .377
■ 144ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ رضا ،آذری .در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار) .ص
.88
2ـ منص وره ،اتحادی ه (نظ ام م افی)« .طغی ان فتحاهلل م یرزا س االرالدوله ( 1331ـ 1330
هجری قمری)» .مجله نگین .شماره ،136شهریور ،1355ص .33
3ـ میرزا محمدعلی خان .فریدالملک همدانی .خاطرات فری د (از 1291ت ا 1334هج ری
قمری) .ص .377
فصل .1کلیات ■ 145
1ـ علی اصغر ،وزیری« .مختصری از کارهای س االرالدوله و چن د نام ه ت اریخی» مجل ه
وحید .شماره ،23تهران ،1352 :ص .49
■ 146ایل کلهر در دوره مشروطیت
به طهران خواهد رسيد من هم خواه باور كنيد نكنيد با سي هزار نفر از
1
دروازههاي كرمانشاه گرفته تا نوبران با قشون در حركت ميباشم».
ساالرالدوله كه همه چيز را مهيا میديد ،سعي در آن داشت كه مجلس
را با خويش همراه سازد .اما هنگامي كه شيخ مردوخ به اراك رفته بود تا
برادر ساالرالدوله را به كرمانشاه بياورد در ديداري كه با امير افخم حاكم
اراك انجام داده بود چند برگ از اعالنيه مجلس شوراي ملي در تعيين
جايزه براي قاتلين محمدعلي ميرزا ،ساالرالدوله و شعاعالسلطنه ،كه شرح
آن گذشت را با خود آورد كه باعث عصبانيت شديد شاهزاده قاجاري گرديد.
و از اين تاريخ به بعد بود كه ساالرالدوله لحن تلگرافات خود را با مجلس،
تغيير داده و بيشتر به زور و تهديد متوسل میشد .مثالً در پايان يكي از
تلگرافات خود نوشت:
«بالجمله براي اتمام حجت اين تلگراف را میكنم و ...اگر تا عصر
2
جواب نرسد تا صبح حركت خواهم كرد .حال مختاريد».
پس از جواب منفي به اين تلگرافات بود كه ساالرالدوله قاجار به
سوي تهران حركت را آغاز نمود .درباره تعداد قواي اردوي ساالرالدوله
نظرات مختلفي ارائه گرديده است .در يك جمعبندي كلي میتوان گفت ،كه
ساالرالدوله با قوائي در حدود سي هزار نفر براي تصاحب تاجوتخت به
سوي مركز عازم شده است .منصوره اتحاديه پس از شرحي از اقدامات
ساالرالدوله ،مینويسد« :سپس وي با 000/30نفر به سوي تهران كه فقط با
3000نفر دفاع میشد روان گشت» 3.کسروي شخص ديگر است كه تعداد
نيروهاي ساالرالدوله را در حدود 000/10تا 000/30نفر آورده است .او
1ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان .صص 190ـ .189
2ـ شیخ محمد ،مردوخ ،کرد و کردستان .ص .219
3ـ منص وره ،اتحادی ه (نظ ام م افی)« .طغی ان فتحاهلل م یرزا س االرالدوله ( 1331ـ 1330
هجری قمری)» مجله نگین .ص .33
فصل .1کلیات ■ 149
در ادامه ميگويد« :اگر بگويم صد هزار تن همراه او بود ،دروغ نيست.
چيزي كه هست اينان يك توده بساماني نبودند و با هم پيوستگي نداشتند كه
كسي به شمار درست ايشان پردازد .يك گروه بيست و سه هزار تني كه می-
شد نام آنها را سپاه نهاد در پيش و دستههاي ديگري پراكنده و بیسامان از
پشت سر آنان راه ميپيمودند» 1.در يكي از
نامه هاي ساالرالدوله به شاه مخلوع كه در صفحات قبل آورده شد خود او
تأكيد میكند كه با 25000نفر در كرمانشاه هستم و منتظر ورود قواي
نظرعلي خان لُر میباشم .كه اين خود نشان دهنده آن است كه پس از پيوستن
نيروهاي نظر علي خان كه يكي از متحدين مهم او بوده ،تعداد قواي او به
مرز سي هزار نفر رسيده است .تنها منبعي كه در رابطه با تعداد قواي
ساالرالدوله نوشته است كه آنها 4000نفر بودهاند گزارشگران دولت
بريتانيا ميباشند كه به احتمال قوي از گزارش يفرم خان به دولت در تاريخ
سوم شوال 1329هـ .ق گرفتهاند .كه احمد بشيري مترجم كتاب آبي ،در
پانوشت جلد ششم آن آورده است« :بموجب اطالعي كه بعد از تاريخ مزبور
به دست آمده ،عده قشون ساالرالدوله در اين مخاصمه بالغ بر 20000نفر
2
بوده».
ساالرالدوله با چنين سپاهي كه تا سرحد امكان آنها را مجهز ساخته
بود به كنگاور ،نهاوند و سپس به مالير رسيد .دولت صمصامالسلطنه كه
تمام توان آن متكي به ايالت و رؤساي بختياري بود ،اميرمفخم حكمران
بروجرد و لرستان را براي جلوگيري از اردوي ساالرالدوله كه مركز را
تهديد ميكرد انتخاب نمود .امير مفخم كسي نبود كه بتواند در برابر
ساالرالدوله و همراهان او تاب مقاومت آورد .از طرفي او در سال 1327
1ـ احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان .ص .190
2ـ احمد ،بشیری ،کتاب آبی ،ج ،6ص .1287
■ 150ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ ایرج ،افشار .نامواره دکتر محم ود افش ار .ب ا همک اری ک ریم اص فهانیان .ج 4ته ران:
مجموع ه انتش ارات ادبی و ت اریخی (موقوف ات دک تر محم ود افش ار ی زدی) .1367 ،ص
.1990
2ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .6ص .1399
فصل .1کلیات ■ 151
در اين زمان ،كه هنوز كار محمد علي و همراهان او به پايان نرسيده بود و
آنها را در رسيدن به مقصود خويش گستاختر مینمود.
ساالرالدوله از اين پيروزي زود هنگام مغرور شده تلگرافي به
مضمون ذيل به كرمانشاه مخابره نمود:
«سردار مظفر (داودخان) سردار اكرم (نظرعلي خان لُرستاني) با
قشون سوار و پياده به نزديكي عراق (اراك) رفتهاند .امير مفخم به
اشناخور فرار كرده ،و بختياري به خانه خود .و سردار ظفر نيز به قم فرار
كرده است .اردو نيز به طرف عراق (اراك) و از آنجا به طرف پايتخت
1
عازم است».
در همين هنگام بود كه ساالرالدوله از شكست قواي طرفدار
محمدعلي در شمال كشور آگاهي يافت .او نه تنها اقدامات خود را متوقف
نساخت بلكه «خود را شاه خواند» 2و حتي لباس شاهي پوشيده و سكه به نام
خود ضرب كرد .در يك طرف سكه آورده بود:
ياورش باشد اميرالمؤمنين سكه بر زر ميزند ســاالر دين
3
و در طرف ديگر آن نوشته بود« :السلطان ابوالفتح شاه قاجار».
ملكزاده مينويسد:
«ساالرالدوله با قلبي از شادي ماالمال و روحي اميدوار در حالي كه
تاج شاهي را بر تارك خود ميديد راه تهران را در پيش گرفت .وارد عراق
(اراك) شد .مردم عراق استقبال بينظيري از او كردند و اعيان و اشراف آن
سامان در اظهار اطاعت و بندگي به يكديگر سبقت ميگرفتند .و گلها نثار
1ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) .ص .381
2ـ باقر عاقلی ،روز شمار تاریخ ایران .ج ،1ص .85
3ـ هوگو ،گروته .سفرنامه گروته ،ص .70
فصل .1کلیات ■ 153
مقدم او نمودند .و جشن مهمي را براي ورود او به پا كردند» 1.در اين
مجالس او را اعليحضرت خطاب ميكردند .او نيز در تلگرافات خود به
مجلس و دولت آنها را نمايندگان من و وزراي من خطاب میكرد.
پس از اين جريانات و تصرف و اطراف مالير ،همچنانكه ملكزاده
گفته بود ،قواي ساالرالدوله بدون درگيري قابل ذكري بر اراك مسلط شدند.
دليل اين امر اين بود كه ساالرالدوله از قبل با امير افخم همداني (حسام
الملك) حاكم آنجا ارتباط برقرار ساخته و او را با خويش همراه كرده بود.
او يكي از كساني بود كه در سال 1325هـ .ق پس از شكست ساالرالدوله
و پناهندگي او به قنسولگري انگليسيها در كرمانشاه ،او را تحويل گرفته و
تحتالحفظ به تهران برده بود.
چگونگي ارتباط ساالرالدوله با حسام الملك (امير افخم) به زمان
رفتن شيخ مردوخ به اراك سلطانآباد براي آوردن عضدالسلطان برادر
ساالرالدوله به كرمانشاه برمیگردد .مردوخ در اين سفر با امير افخم
مالقات كرده و از او براي همراهي با حركت شاهزاده قاجاري قول مساعد
(به شرط تأمين جاني از جانب ساالرالدوله) گرفته بود.
اميرافخم نامه اي به توسط مردوخ براي ساالرالدوله ارسال نموده
بود .ساالرالدوله نيز پس از اطالع از ديدار آنها و قول مساعد امير افخم،
براي او تأمين جاني فرستاده بود كه در آن نوشته بود« :جناب مستطاب
اجل امجد اكرم امير افخم ـ وقتي عازم خاك ايران شدم اول در تحت قبه
حضرت شاه واليت ارواحنا فداء به شهادت جمعي از رؤساي ملت با خداي
خود عهد كردم كه تمام مقاصد شخصي را كنار گذاشته بي غرضانه در راه
1ـ مهدی ،ملکزاده ،تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .7ص .1435
■ 154ایل کلهر در دوره مشروطیت
نجات ملت ايران كار بكنم ...اينكه تاكنون به جنابعالي تلگراف نكردهام نمی-
دانستم كه شما هم تغيير مسلك دادهايد .اكنون كه عريضه شما توسط
حضرت مستطاب شريعتمدار آقاي امام جمعه كردستان سلمهاهلل تعالي رسيد
بر مراتب خوشوقتي من افزود .»...در پايان نوشت« :منتظرم در اردو
جنابعالي را مالقات نمايم» .و اين بيت شعر را آورد:
1
بيگانــه مشو كه آشنـــائيم» بـرخيــز و بيـا كـه مـا ترائيم
به اين ترتيب ساالرالدوله اراك را نيز در تاريخ 22شهريور ماه
1290هـ .ش ( 14سپتامبر 1911م) 2به تصرف در آورد و حسامالملك
نيز از همراهان اردوي او شد .البته مردم اراك كه از همراهي حكمرانشان
با ساالرالدوله مطلع گشتند از ساالرالدوله زينهار خواسته بودند كه
ساالرالدوله نيز به آنها زينهار داده بود.
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .7ص .1436
■ 156ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ نورهللا ،دانشور .تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری) .ص .88
■ 158ایل کلهر در دوره مشروطیت
حد پرستش دوست داشتند و او را پدر ميناميدند ،دستور داد بدون آنكه توجه
دشمن را جلب كنند تپههاي اطراف را اشغال نمايند و آماده براي كارزار
1
شدند.
با ورود قواي تحت امر يفرم ،موازنه قوا در هم شكست و اردوي
دولتي چون چنين ديدند تشجيع و تشويق شدند و با جرأت بيشتري به سوي
عشاير متحد ساالرالدوله يورش آوردند .متحدين ساالرالدوله از آرايش و
شيوه رزم جديد چندان آگاهي نداشتند و جنگ را دسته دسته و گروه گروه،
بدون داشتن اتحاد و انسجام الزم ادامه ميدادند و همين عدم همبستگي الزم
باعث شد كه از آن همه قوا كه به ساوه برده بودند نتوانند نهايت استفاده را
ببرند .برعكس قواي دولتي تحت امر يفرم خان با اتحاد و هماهنگيهاي از
پيش تعيين شده ،كاري كردند كه جنگ عاقبت به نفع آنها تمام شد .ايل كلهر
كه در اكثر نبردها پيروز از ميدان به در رفته بود در اين جنگ هر چند
رشادتها نمودند عاقبت لجام گسيختگي ساير ايالت ،سرنوشت اينان را نيز
به مانند آنها ،با شكست همراه ساخت.
سرجارج باركلي در گزارش نمره 53ماهيانه خود به سر ادوارد
گري وزير خارجه انگليس ،چنين آورده است:
« ...منهزم شدن استعداد ساالرالدوله بكلي پشت شورش و انقالب را
در هم شكسته است» .او پس از شرح جنگهاي اتفاق افتاده بين قواي دولتي
و ساالرالدوله قبل از جنگ باغشاه مینويسد:
«همينكه معلوم شد او از راه زرند عازم است قشون دولتي مكمل و
مسلح مركب از 1200نفر ارمني و بختياري در تحت فرماندهي يپرم و
سردار محتشم و سردار بهادر به مقابله او حركت كرد .در 27ماه گذشته
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .7ص .1437
فصل .1کلیات ■ 159
(سوم شوال) بختياريها هم در تحت حكم سردار ظفر و سردار جنگ ملحق
به اين قشون شده و در حوالي قريه موسوم به باغشاه كه در هشت ميلي
(تقريبا ً 13كيلومتر) ساوه واقع است با قشون مخالف مصادف شدند قشون
دولتي جملتان بالغ بر 2000میشدند 1.قشون شورشيان مركب بود از دسته
جات مختلفه (كلهر و لر و غيره) كه 4000نفر میشدند در تحت سركردگي
داودخان رئيس ايل كلهر و رؤساي ساير ايالت .نتيجه جنگ متواري شدن
2
قشون مخالف با پانصد نفر مقتول بود».
سردار ظفر كه رياست اردوي بختياري قم را بر عهده داشت ،نيز
درباره جنگ سوم شوال 1329هـ .ق كه بين كلهرها با بختياريها و
مجاهدين رخ داد چنين نوشته است:
«هنگامي كه سواران بختياري و مجاهد پيوسته يورش ميبردند
سوارهاي كلهر و سنجابي و كردستاني با يك توپ نه سانتيمتري و هزار
سوار به سواران بختياري كه در كنار ساوه موضع گرفته بودند حمله
كردند ،بختياريهايي كه يك خط زنجير به طول يك فرسنگ و نيم تشكيل
3
داده بودند به قدر يك كيلومتر عقب نشستند».
در اين جنگ كه چندين روز به طول انجاميد عاقبت ساالرالدوله و
متحدين او در 4مهر ماه 1290هـ .ش كه سختترين جنگ بود ،شكست
خوردند و با دادن تلفات زيادي پاي به فرار نهادند .كه به گفته اكثر منابع
500نفر كشته بر جاي گذاشتند .يفرم خان جريان اين جنگ را در نامهاي
به مركز گزارش داده است كه عينا ً آن را خواهيم آورد:
1ـ البته طبق نوشته اکثر منابع تعداد قشون دولتی بیشتر از این بوده است.
2ـ احمد ،بشیری ،کتاب آبی ،ج ،6ص .1286
3ـ همان ،ص .1441
■ 160ایل کلهر در دوره مشروطیت
«اليوم كه سيم شوال است قبل از طلوع آفتاب اردوي دولتي را از
آسيابك حركت داده قبل از وقت با اردوي سردار ظفر و سردار جنگ قرار
داده بوديم كه امروز بايد به خواست خداوند كار اردوي ساالرالدوله را كه
در قريه باغ شاه و دو فرسخي ساوه منزل دارد بكلي تمام كنيم .با نقشه
صحيح ،اردو با قشون ياغيان مقابل گرديدند .نظرعلي خان لورستاني تمام
تپه ماهورهاي سمت ساوه را گرفته با اردوي سردار ظفر و سردار جنگ
با كمال سختي ميجنگيد .داودخان كلهر و پسر والي پشتكوهي و سواران
همداني و كردستاني و پسران ظهيرالملك كرمانشاهي و حاجي عليرضا
خان گروسي با پنج اراده توپ هفت سانتيمتري و هشت سانتيمتري اتريشي
با بندگان بناي جنگ را گذاردند .دو ساعتونيم نايره جنگ در اشتغال بود.
به حمدهللا با حمالت پياپي دو اردوي منصور ،عقبات همگي ايشان شكست
خورده فرار نمودند .واقعا ً چنين جنگ و فتح حيرتانگيزي تا به حال در اين
مملكت اتفاق نيفتاده است .قريب پانصد تن از سواران مزبور لورستاني و
كردستاني و كرمانشاهي و همداني و گروسي و غيره كه از لباس و
كالهشان معلوم است ،از قشون اشرار مقتول شده است و تمام چادرهايشان
بجاي خود باقي مانده است و پنج اراده توپ دولت بحمدهللا تعالي به تصرف
اردوي دولتي در آمد .جمعيت طرف از همه جهت متجاوز از چهار هزار
نفر بوده كه پانصد نفر مقتول و باقي فرار اختيار نموده از اردوي دولتي ده
نفر سوار بختياري مقتول و مجروح شده .عجالتا ً غير از اين مطلب قابل
راپورت نيست .قريب يكصد نفر اسير و دستگير شده ،ليكن هنوز استنطاق
نشده.
فصل .1کلیات ■ 161
1
غالمحسين جعفر قلي يفرم»
نكتهاي كه در گزارش يفرم جلب نظر ميكند اين است كه او تعداد
كشته و مجروحهاي اردوي دولتي را در اين جنگ كه به قول او تاكنون از
بينظيري و حيرتانگيزي شبيه ندارد 10نفر بوده است .كه نشان دهنده آن
است كه او در گزارش خود انصاف را رعايت نكرده است .زيرا اسماعيل
رائين به نقل از كتاب «تالش براي آزادي» آورده است:
« ...سپاه مشروطهخواهان روز بعد كه خواستند كشتهشدگان خود را
دفن كنند آنچه پارچه سفيد در شهر ساوه موجود بود ،حتي شال و عمامه
اشخاص معمم را هم مورد استفاده قرار دادند و تكافو نداد .ناچار عدهاي را
2
بدون كفن با همان لباس خونآلود به خاك سپردند».
اين تعداد كشته از قواي دولتي به دليل آن بوده كه نيروهاي
ساالرالدوله هم پر تعداد بودند و هم اينكه در موضع دفاع قرار داشتند .اين
قواي دولتي بودند كه به آنها حمله ميآوردند و اردوي ساالرالدوله آنها را
آماج تيرهاي پنج تير قرار داده و آنها را كه بيسنگر بودند از پاي در
آوردند .و بدين ترتيب تلفات اردوي دولتي به مراتب بيشتر از قواي
ساالرالدوله بوده است كه اين گفته توسط معمرين ايل كلهر نيز تأييد شده
است.
پس از اين شكست همچنانكه اشاره رفت قواي ساالرالدوله پراكنده و
متفرق شدند و هر كدام به منطقه ايلياتي خويش برگشتند .سر جارج باركلي
در گزارش نمره 54ماهيانه خود در ضمن حوادث همدان آورده است كه:
«بعد از شكست در 27سپتامبر (سوم شوال برابر 4مهرماه )1290
ساالرالدوله به طرف همدان عقب نشسته و قشون دولتي سخت در تعاقب او
هستند .به موجب اخبار واصله او در اوايل اكتبر وارد همدان و مشغول
1
تهيه دفاع شده».
بدي ترتيب او ابتدا به همدان رفت و در آنجا اعالنيهاي مفصل و
مشروحي منتشر نمود كه خالصهاي از آن را دانشور علوي آورده است به
اين مضمون:
«با اطالع عموم ميرسانم
چون بين سران اردوي سلطنتي اختالفاتي به وجود آمد كه رفع آنها
اهميت و فوريت داشت به همدان مراجعت فرموديم تا انشاءهللا پس از رفع
اختالفات به طرف مقر سلطنت يعني تهران حركت فرمائيم.
2
ابوالفتح شاه قاجار»
پس از اينكه قواي دولتي فهميدند ساالرالدوله در همدان در فكر
آشوب مجدد و تدارك حمله ديگر است با وجود خستگي از جنگ به سوي
همدان رهسپار شدند و چون اين خبر به ساالرالدوله رسيد« ،از راه
تويسركان به بروجرد گريخت» 3.قواي دولتي در همدان بازماندگان اردوي
ساالرالدوله را در هم شكستند ولي ديگر به تعقيب ادامه نداده و از آن پيشتر
نرفتند .دليل امر اين بود كه خستگي هم سواران را از پاي در آورده بود و
هم اسبان آنها را بيرمق ساخته بود .سردار ظفر در نامهاي كه به مركز
نوشته ،به اين امر اشاره نموده است او ميگويد:
«اگر سه چهار فرسخ ديگر عقب فراريها رفته بودند تمام گرفتار
و كشته شده بودند .افسوس كه سوار و نور چشمان سه شبانه روز نخوابيده،
اتصال مشغول جنگ بودند» 1.نكته ديگر كه در عدم تعقيب شورشيان مؤثر
2
بود ،همانا عدم پشتيباني تداركاتي پس از پيروزي بر ساالرالدوله بود.
متحدين ساالرالدوله بعد از اين درگيري به مناطق ايلياتي خود
برگشتند .كلهرها نيز پس از مراجعت به كرمانشاه از آنجا به گيالنغرب
پایتخت ایل کلهر رفتند .در گزارش ماه اكتبر انگليسيها آمده است كه« :در
15اكتبر ( 21مهرماه) سردار مظفر (داودخان كلهر) از حوالي كرمانشاه
3
به عزم مسكن ايلياتي خود حركت نمود».
پس از اين شكست ،محمد علي ميرزا كه در گمش تپه منتظر
سرانجام حركت ساالرالدوله بود و اميد داشت كه بتواند مشروطيت را ساقط
نمايد ،با شنيدن شكست اردوي برادرش براي هميشه از ايران خارج شد.
حال اين سؤال پيش ميآيد كه دليل شكست اردوي سي هزار نفري
ساالرالدوله چه بوده است .در اين مقال سعي داريم مسائلي كه زمينه ساز
اين شكست بودند را بررسي نمائيم.
اولين نكته را بايد به اختالفات سرداران و سواران اردوي بي نظم و
عشايري ساالرالدوله نسبت داد .هر كدام از ايالت همراه ساالرالدوله
ميخواستند اگر پيروزي به دست میآيد آن را به خويش نسبت دهند .همين
امر باعث شد كه هر گروهي مانند دست بريده شدهاي از بدن عمل نمايد و
در درگيريها نتواند موفقيت چشمگيري داشته باشند .از جمله اين اختالفات
كه حتي ساالرالدوله در اعالن خود در همدان به آن اشاره كرده بود،
درگيري سواران كلهر و كليايي بود .ملكزاده به نقل از سردار ظفر
1ـ احتمال قوی این اشتباه نبوده بلکه مسئلهای از پیش تدارک دیده شده بوده است.
2ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج .7ص .1439
3ـ نورهللا ،دانشور .تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری) ،ص .91
4ـ احمد ،بشیری ،کتاب آبی ،ج ،6ص .1286
فصل .1کلیات ■ 165
نكته ديگري كه به ذهن متبادر میشود همانا مجهز بودن قواي دولتي
و آشنايي آنها با فنون رزم و جنگ به شيوه جديد بود .عشاير متحد
ساالرالدوله از گروههاي مختلفي تشكيل يافته بودند و هر كدام به شيوهاي
به جنگ
ميپرداختند .اين امر باعث شكنندگي آنها ميشد .مثالً گروهي عقيده داشتند که
بايد در دستههاي صد نفري بر دشمن يورش برد كه گروه ديگر اين نظر را
رد ميكردند و ميگفتند بايد منتظر ايستاد تا دشمن حمله نمايد و ما در
سنگرهاي خود آنها را از پاي در آوريم.
سردار ظفر ميگويد« :اردوي ساالرالدوله دو عيب داشت .يكي آن
كه اسلحه آنها به خوبي اسلحه بختياريها نبود و ديگر آنكه نقشه جنگي آنها
خوب نبود» 1.همين اختالفات كوچك باعث بروز مشكالت بزرگتري مي-
گرديد .كه در نهايت شكست را به اردوي شاهزاده سلطنت طلب قاجاري به
ارمغان آورد.
1ـ مهدی ،ملکزاده ،تاریخ انقالب مشروطیت ایران ،ج ،7ص .1440
■ 166ایل کلهر در دوره مشروطیت
همانا مشكالت ناشي از اماناهلل خان پسر ياغي و طاغي امير جنگ والي
پشتكوه بود ،كه با حدود سه هزار نفر سوار و پياده اكثر روستاهاي اطراف
1
را غارت كرده بود.
اوضاع شهر كرمانشاه در وضعيتي بحراني قرار داشت به طوري
كه« ،اغلب مردم اينجا عازم عتبات عاليات شده و ميشوند» 2.از نكات
ديگري كه بايد به آن اشاره نمود اين است كه ،ساالرالدوله هنگام رفتن به
سوي تهران برادرش عضدالسلطان را به جانشيني خود در كرمانشاه
انتخاب نموده بود .در همين ايام (ماه شوال 1329هـ .ق) سردار ظفر و
سردار جنگ بختياري از علماء و تجار كرمانشاهان خواستند تا
عضدالسلطان برادر ساالرالدوله را دستگير و زنداني نمايند .عضدالسلطان
با شنيدن اين تلگراف كه از همدان مخابره شده بود به شهبندر 3عثماني
پناهنده شده و پس از چندي از بيراهه ،راه بغداد را در پيش گرفته و فرار
كرد 4.امير افخم همداني نيز از ترس مجازات دولت راه عتبات را در پيش
گرفت و از ايران خارج شد زيرا او از جمله كساني بود كه با ساالرالدوله
همكاريهاي زيادي را نموده بود.
ساالرالدوله قاجار با مطلع شدن از تلگراف داودخان كلهر ،در ذي-
القعده 1329هـ .ق به سوي كرمانشاه حركت كرد كه در نزديكي بروجرد
با قواي دولتي درگير شده و در اين نبرد نيز شكست خورده به سوي خرم-
آباد فرار نمود.
1ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) ،ص .385
2ـ همان ،ص .385
3ـ کنسول دولت عثمانی (قاجاریه)( .فرهنگ فارسی معین) .دهخدا.
4ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج ،6ص .1340
■ 168ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ علی اصغر ،وزیری« .مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی» .مجله
وحید شماره .23ص ( .55کسروی تعداد این افراد را 700نفر آورده است .ن .ک .به:
احمد ،کسروی .تاریخ هیجده ساله آذربایجان .ص .)511
2ـ علی اصغر ،وزیری« .مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی» .مجله
وحید شماره .23ص .55
فصل .1کلیات ■ 173
درگيري برادرخوانده يارمحمد خان به نام حسين خان امير برق كشته شد.
از كلهرها نيز تعدادي زخمي و مجروح شدند .پس از عقبنشيني هواداران
ساالرالدوله به داخل شهر كرمانشاه نبرد ديگري در داخل شهر صورت
گرفت كه يارمحمد خان با كمك مردم كرمانشاه توانست ساالرالدوله و
داودخان و سواران كلهر و كردستاني را از آن شهر بيرون راند .كلهرها كه
اوضاع را به ضرر خود ديدند به طرف ماهيدشت فرار كردند 1.تا بتوانند
پس از تجديد قوا يارمحمد خان را از كرمانشاه بيرون رانند .در جريان
همين درگيري بود كه شرفالملك كردستاني و برادر زادهاش كشته شدند .كه
اين مسئله سردار رشيد كردستاني را به سختي نگران و پريشان ساخت.
پس از آنكه يارمحمد خان وارد كرمانشاه شد به قنسولخانه رفته
اعظمالدوله و تعدادي از مشروطهخواهان كه پس از ورود ساالرالدوله به
آنجا پناهنده شده بودند را از آنجا خارج ساخته و مجدداً تا ورود فرمانفرما،
اعظمالدوله را به عنوان حكمران كرمانشاه منصوب نمود .سپس در
تلگرافي به مركز خواهان اعزام سريع فرمانفرما با قواي كمكي شد .زيرا
ترس از آن داشت كه ساالرالدوله مجدداً كرمانشاه را تصرف نمايد و كار
بر او و يارانش دشوار گردد .يارمحمد خان پس از تنظيم كارها ،دستور داد
هواداران ساالرالدوله را پيدا و به سزاي اعمال خود برسانند 2.اين مسئله تا
حدودي به ضرر مردم بود ،زيرا به بهانههاي واهي و اينكه هر كسي با
تهمت بر دشمنان ديرينه خود سعي در نابودي آنها را داشت.
1ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله) .ص .159
2ـ شیخ محمد ،مردوخ .کرد و کردستان .ص .301
■ 176ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ علی اصغر ،وزیری« .مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی» .مجله
وحید شماره .23ص .50
2ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) ص .390
فصل .1کلیات ■ 177
فرمانبرداري نمايد .ولي بايد دولت فرمانروايي ـ بلكه بهتر بگوييم پادشاهي
ـ يك نيم ايران را كه آذربايجان و همدان و كرمانشاهان و خوزستان و
لرستان و عراق و خمسه باشد به او واگذار و ساالنه به اندك باجي از او
بسنده نمايند .و اگر اين درخواست را نپذيرفتند او ناگزير است كه خود را
1
پادشاه خواند و سپاه بر سر تهران كشد».
البته مسئلهاي كه باعث شد بين ساالرالدوله و دولت توافق حاصل
نشود اين بود كه «مجللالسلطان واسطه ميان ساالرالدوله و مقامات روسي،
او را مطمئن كرده بود كه دولت امپراطوري از او حمايت خواهد كرد و او
را به جاي شاه مخلوع به سلطنت خواهد رسانيد» .اين در حالي بود كه
مأموران روسي در ظاهر ميخواستند بين ساالرالدوله و دولت توافق به
وجود آورند.
متعاقب آن ساالرالدوله چون شنيد كه غالمرضاخان امير جنگ والي
پشتكوه قصد ديدار از منطقه ايل كلهر را دارد ،عازم هارونآباد (اسالم آباد
كنوني) شده تا ضمن ديدار با والي ،از گيالنغرب كه داودخان آنجا را
مركز ايلخاني خود قرار داده بود ديدن نمايد و از نزديك شاهد تدارك قواي
عشايري كلهرها براي اين جنگ سرنوشت ساز باشد .او قبل از حركت از
كنگاور اعالني به مضمون ذيل به سراسر كشور مخابره نمود و سپس به
2
سوي مناطق كلهرها حركت كرد.
(او داراي هفت هزار سپاه است كه ه ر ك دام ص د نف ر تحت فرم ان
دارد (تا حدودي اغراق كرده است)).
هر يـكي له جاي ويش هر يـكي سردار ،اَ ْيوْ لـقب
برقرارن دارن
(تمام سرداران او داراي القاب هستند و از او فرمانبري دارند)
ادب كنـــــــنده نره شيرانـن رئيس ايرانـــن
ِ امير اعـــــظم
(داودخان امير اعظم رئيس ايران است و شيران نر را ادب ميكند)
اعالن ديـد ايضا ً ساالر اگر چنانچه ويـش و تو
شهنشاه بخشـاه
(اگر با تو همراهي كند خودت را شاهنشاه خواهي ديد)
1
تهران و پايتختحشمت كردني بزان َو ُكـــــلي ايــران بردنـي
(بدان كه تمام ايران را خ واهي ب رد و ب ر ته ران حك ومت خ واهي
كرد)
ساالرالدوله پس از مالقات با والي پشتكوه غالمرض اخان ابوق داره،
ابتدا به سوي قصرشيرين رهسپار شد تا با شيرخان صمص امالممال ك رئيس
ايل سنجابي مالقات كند و تجديد عهدي با او داشتهباش د .او پس از ديدار ب ا
صمصامالممالك ،عازم ميان گورانها ش د ،ك ه حس ينخ ان گ وران در ميان
آنها حكومت ميكرد .ساالرالدوله در ديدارهاي خود با آنها به بررس ي داليل
شكست ساوه پرداخت ه و ب ه ن وعي ميخواس ت آن را توجيه نمايد ت ا بتوان د
مجدداً دل آنها را كه در جنگ ساوه تلفاتي ديده بودند به دست آورد .او سعي
داشت تا با دادن وعده و وعيد آنها را با خويش همراه سازد .اما نكت هاي ك ه
1ـ احمدی ،حسنآبادی ،جنگنامه امیر کلهر با سردار اسعد بختیاری (دست نوشته مجموعه
اشعار کردی) .1347 .ص .9
فصل .1کلیات ■ 181
بايد به آن اشاره كرد اين است كه همه آنها يك كالم ميگفتند شركت ما من وط
به شركت ايل كلهر و داودخان است .حسنآبادي در اشعار خود مينويسد:
گيشت و امـر شاه بنده فرمانيم عرض ِكردن ايمـه قـوچ
قربانيم
(همگي گفتن د م ا مانن د ق وچ قرب ان هس تيم و بن ده ام ر ش اه
(ساالرالدوله) هستيم)
اعالن بِدَرو َو ســـــرداران و شرطي اميـر سردار
بِــر كلــــهر
(به شرط آنكه امير كلهر تمام سرداران را جمع نمايد)
ايمه له ركاب چيون سپاي ويش سپادارو ،بكيشو بيـــداق
قزاق
دالور
شيران جنگي مردانَ ، لو دما نيوســــا خانـــان ايوان
ويد له سر سان بيد وينه شير نر عزيز و امين چيون شيران نر
پي ايل راون صارم لشكر لــو دما فرما قوچي كن خور
آماده ويت كيد چيون شيران نر «فرما و دبـــــير داناي اميدي
سي و پـــــــنج هزار مرد دالور صارم عشاير ويت بكر حاضر
گيالن مــــوج مدا له نره شيران هواس غالم ايل بيگي جمير
َ
له روز دعوا وينــــــه تهمتن سواره ذوله جمير كن خور
له عرصه ميدان دايم هان له جوش فرما يك نامه آب طال خط
لشكر
گيالن
هوش
1ـ مهدی ،ملکزاده .تاریخ انقالب مشروطیت ایران .ج ،6ص .1255
2ـ همان ،ص .1339
■ 192ایل کلهر در دوره مشروطیت
در اين زمان ساالرالدوله براي جمعآوري ق واي كمكي ب ه كردس تان
رفته بود ،كه خبر اعزام يفرم را شنيد .او به مجلل نوشت كه از برخ ورد ب ا
يفرم خان پرهيز كن د و تنه ا ب ه س اختن س نگر و اس تحكامات ب پردازد ،ام ا
مجلل كه سرمست و مغرور از پيروزي بر فرمانفرم ا ب ود ب ه توص يهه اي
ساالرالدوله چندان اهميت نداد.
فصل .1کلیات ■ 195
يعني 29ارديبهشت 1291هـ .ش دوباره جنگ با شدت تمام شروع گرديد.
كه اين دفعه نيز پيروزي از آن قواي دولتي ب ود .نيروه اي س االرالدوله ك ه
منهزم شده بودند تا سه فرسخ عقب نشستند يعني به ده ش ورجه رس يدند .اين
ده داراي قلعه مستحكمي بود كه از متحصنين در قلعه به شدت محافظت مي -
كرد .در آنجا يكي از س ركردگان ن امي س االرالدوله ب ه ن ام عب دالباقي خ ان
چاردولي با سيصد سوار سنگر گرفته بود .و تا پاي جان مقاومت كردند .از
ميان منابع تاريخي راجع به اين مقطع زماني ملكزاده بهتر از ديگران شرح
اين درگيري را آورده است ،كه در اين جا عينا ً آن را ميآوريم:
«يفرم با توپ و يك دسته مجاهدين به قلب استحكامات مذكور حمله
برد و ساير دستهجات مجاهدين ،اطراف قلعه را احاطه كردند .آوانس كه
يكي از مجاهدين بود در خاطراتي كه از خود به يادگار گذارده مينويسد :به
اندازهاي به استحكامات دشمن نزديك شده بوديم كه چند نفر از ما هدف
گلوله تفنگچيهايي كه در برج و باروها جاي گرفته بودند شدند .اسب مرا
با گلوله زدند و همينكه اسب ديگري را سوار شدم آن اسب هم تير خورد و
به زمين غلتيد .دشمن با سرسختي جنگ ميكرد و از هجوم ما و گلولههاي
1
توپ پروايي نداشت».
اينجا كار بر مجاهدين و يفرم خان خيلي سخت شده بود .عبدالباقي
خان و يارانش مانند باران گلوله بر سر مجاهدين ميريختند .به طوريكه در
اين درگيري توانستند تعداد زيادي از مجاهدين را به قتل برسانند .مجاهدين
كه با كشته شدن دوستانشان تشجيع ميشدند با يورشي مردانه خود را به قلعه
رساندند و درب آن را به آتش كشيدند .يفرم خان كه به درخواست مجاهدين
در عقبه جنگ جاي مانده بود ،چون شنيد كه كار بر مجاهدان تنگ شده
است در حدود هفتاد نفر از مجاهدان را به كمك آنها فرستاد كه با كمك
همين عده مجاهدين وارد قلعه شدند .ولي هنوز جنگ با شدت تمام ادامه
داشت .در اين زمان يفرم و سهراب خان چون شنيدند كه مجاهدين وارد
قلعه شدهاند به سوي آنجا (شورجه) رفتند .ملكزاده مينويسد:
»در مجاورت اين قلعه يك ب رج مس تحكم س نگي ب ود .ك ه در ح دود
50نفر تفنگچي در آن جاي گرفته بودند و بر قسمتي از دشت اط راف قلع ه
تسلط داشتند و از حمله مهاجمين جلوگيري ميكردن د .اين ع ده ك ه در ب رج
بودند پس از فتح قلعه با سرسختي ايستادگي ميكردند .و حاضر ب راي تس ليم
نميشدند و به همين جهت فاتحين قلعه براي اينكه از شر گلوله تفنگچياني ك ه
در اين برج بودند مصون باشند از طرف ديگر ب ه قلع ه هج وم بردن د و می-
1
خواستند پس از خلع سالح محصورين قلعه به فتح برج بپردازند».
يفرم خان و دكتر س هراب خ ان ارم ني يار هميش گي او ،ك ه ب راي
پيوستن به مجاهدين رفته بودند از موقعيت و محل اين ب رج بياطالع بودن د،
به همين خاطر دكتر سهراب خان كه در جلوتر يفرم ح ركت ميك رد ناگه ان
هدف گلوله ياران عبدالباقيخان كه در برج كمين كرده بودند قرار گرفت ه در
دم جان سپرد .يفرم خان كه خود شاهد اين ماجراي تأسفانگيز ب ود ،بينه ايت
متاثر شده و ميرود تا نعش سهراب را از ميدان ب يرون بكش د ك ه خ ود او
نيز آماج تير ياران برجنشين عبدالباقي ق رار ميگ يرد و پس از رش ادتهاي
فراوان و اصابت گلوله به او ،ج ان ب ه ج ان آف رين تس ليم ميكن د .كس روي
عالمت عزا را بر بازو بسته و تفنگها را واژگون كرده بودند روانه تهران
كردند .چون اين خبر به تهران رسيد مردم زيادي تا نزديكي قزوين آمده و
جنازه او را با شكوه خاصي وارد تهران نمودند .در آن زمان جريان قتل
يفرم انعكاس زيادي داشته است به طوري كه در اسناد كتاب آبي نيز در
1
چندين جاي به اين مهم اشاره شده است.
اسکندرخان عکاش ه در م ورد چگ ونگی کش ته ش دن ی پرم خ ان می-
نویسد:
«چند سوار بختیاری که برای محافظت بنهها با عبدالحسین ،که حاال
سردار مکرم میباشد ،به سن دوازده ساله بود ،او هم مانده بود یورش می-
برند که ده را تصرف کنند .یپرم ،که آدم خودخواه و حسود بود ،لکن اول
مرد جنگی و دالور بود که ثانی نداشت دیگ حسادتش به جوش آمد؛ با چند
نفر مجاهد یورش برد پای برج .یک نفر از همراهان را فرمان داد .رفت
نزدیک بگوید تسلیم شوید .زدند میان سرش افتاد .خود یپرم خان رفت .تا
گفت تسلیم ،خودش تسلیم مرگ شد .میان دهنش زدند افتاد .اتفاقاً ،همان
فشنگ آخری بود که دیگر نداشتند .تسلیم بی فشنگی خود شدند».
مردوخ کردستانی نیز در کتاب تاریخ مردوخ ،دربارۀ چگونگی
تصرف قلعۀ سورچه (شورجه) و کشته شدن یپرمخان از زبان یکی از
شاهدان عینی (از همراهان عبدالباقی خان که در درون برج محاصره شده
بودند) چنین
مینویسد:
دوباره پشت قراول رفته با یک تیر دکتر را از پای در آورد .خود یپرم
رسید .محمود خان ،پسر عباسخان ،یپرم را هم با یک تیر از پای در آورد
و خود را انتحار نمود .باقیخان مأیوس گشته حاضر به مرگ شد .من هم
پایین آمده و در مبال قلعه ،خود را پنهان کردم .باز مدتی جرئت نکردند
داخل قلعه بشوند تا فرمانفرما رسید و امر داد داخل قلعه شدند و باقیخان را
گرفته و به قتل رسانیدند .من هم در مأمن مذکور مانده تا هوا تاریک شده
آهسته از سوراخ مبال در آمده فرار کردم و خودم را به اینجا رسانیدم».
محمد ولی میرزا ،پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما ،که در هنگامۀ
این جنگ تازه از اروپا به ایران برگشته بود ،دربارۀ جنگ قلعۀ سورچه
(شورجه)
مینویسد:
«با عدهای نزد فرمانفرما ایستاده و با دوربین حمالت یفرم و
مجاهدان را ،که قلعۀ شورجه را محاصره کرده بودند ،نگاه میکردیم .دکتر
سهراب ،که پزشک و از سرسپردگان یفرم بود ،با چند نفر به درب کوچک
قلعه هجوم آورد .ناگهان ،تیری او را از پای درآورد .یفرم جلو دوید که او
را خالص کند ولی هدف تیر مدافعان واقع شد و بر زمین افتاد...
عبدالباقیخان را برای تحقیقات بیشتر زنده بهدست آوردند .آن جوان
از ترس در خمرۀ آردی پنهان شده بود و تنها امیر نظام عبدهللاخان
قراگوزلو او را شناخت .بهمحضاینکه وی را شناسایی کردند مجاهدان
ارمنی ،که از کشتهشدن یفرمخان بینهایت متأثر بودند ،مجال نداده و او را
هدف گلوله قرار دادند .روایت دیگر حاکیاست که پس از بهقتلرسیدن
یپرمخان و تمام شدن مهمات افراد قلعه ،محمودخان چناری خودکشی کرد و
فصل .1کلیات ■ 203
عبدالباقیخان درحالیکه مجروح شده بود ،مخفیانه در برج قلعه پناه گرفت.
اما یارمحمدخان کرمانشاهی او را دستگیر نموده و به نزد فرمانفرما برد.
فرمانفرما در برخورد با عبدالباقیخان چنین میگوید :ساالرالدوله و
متمردین دیگر و کسانی که هواخواه او میباشند ،عبث به خیال طغیان افتاده
و جان خود را به مخاطره انداختهاند.
عبدالباقیخان در مقابل سؤاالت او اظهارداشت که :من یپرم را
کشتهام ،ولی قاتل نیستم ،اگر خانه و خانواده شما را بمباران کنند و بعد ،در
مقام دفاع برآیید و مهاجم را بکشید قاتلید؟ اگر قوای ساالرالدوله پیش از این
در این روستا با شما جنگیدهاند ،ما چه گناهی کردیم؟ از قدیماالیام حفظ
امنیت منطقه چهاردولی با ما بوده است و حال حاضرم که مرا به تهران
بفرستید و هرچه حکم شد میپذیریم.
سپس ،فرمانفرما به او میگوید :تو را بخشیدم اما بهمحض اینکه
عبدالباقیخان میخواهد به عقب برگردد و حرکت کند ،به اشارۀ فرمانفرما،
یکی از مجاهدان ارمنی او را هدف گلوله قرار میدهد و او نیز درجا جان
میسپارد» .در اين نبرد مجللالسلطان 4000نفر را به جنگ قواي دولتي
آورده بود ،كه از آنها در حدود 300نفر كشته شدند .فرمانفرما در نامهاي
ديگر جريان جنگ و تلفات دو طرف را چنين ذكر كرده است:
«اداره تلگرافي دولت عليه ايران ـ از همدان به باغ 2ـ به تاريخ 4
شهر جماديالثاني سنه 1330
دو ساعتونيم به غروب مانده برج و قلعه را خراب و شوريجه به
تصرف اردو درآمد .عده تلفات اردو شش ،هفت نفر مقتول و هفت ،هشت
نفر زخمي است .از بختياري يك نفر مقتول ،و دو ،سه نفر زخمي است .از
■ 204ایل کلهر در دوره مشروطیت
مجاهدين و غيره شش ،هفت نفر مجروح و مقتول است كه بجزء فرصت
تحقيق نكردهاند .تلفات دشمن متجاوز از دويست نفر است» 1.اين در حالي
2
است كه ملكزاده تعداد كشتههاي قواي دولتي را در حدود 121نفر ميداند.
البته مجللالسلطان پس از كشته شدن يفرم حمالتي نموده بود كه
كاري از پيش نبرده بود .زيرا كری خان توانست با اعتماد به نفس تمام در
آن موقعيت سخت ،جلوي از هم پاشيدگي قواي دولتي را بگيرد .مجلل چون
مقاومت را بيهوده ديد با هشتاد نفر از ياران خود پاي به فرار نهاده ،به
سوي كرمانشاه گريخت .مجاهدين و بختياريها و قواي قزاق به همراه
كري خان و فرمانفرما و روساي بختياري به تعاقب مجلل پرداختند .در
تعقيب قواي مجلل به صحنه رسيدند همان جايي كه ايل كلهر به فرماندهي
داودخان امير اعظم در آنجا موضع گرفته بودند.
ميشدند آن سه نفر نيز سوار شده خود را به آنها ميرساندند و مجدداً پياده
شده ،كماكان به تيراندازي ادامه ميدادند .در نزديكي بيستون يكي از اين سه
نفر هدف گلوله ماگزيم واقع شد و دو نفر ديگر از معركه جان به در بردند.
فصل .1کلیات ■ 207
هنگام دفن مقتولين دشمن ،جواني خوش سيما با لباس محلي نسبتا ً
فاخر كه دستمالهاي ابريشمي رنگارنگ دور كاله خود پيچيده بود جزو
كشته شدگان مشاهده گرديد و مهري در جيب داشت كه «علياكبر بن داود
كلهر» روي آن نقش شده بود و پس از مختصر تحقيق معلوم شد علي اكبر
1
خان پسر داودخان رئيس ايل كلهر است».
اسكندر خان عكاشه نويسنده ديگري است كه جريان قتل داودخان و
علياكبر خان را طوري نقل كرده است كه برخي از قسمتهاي آن با
واقعيت و آنچه كه معمرين ميگويند مطابقت ندارد .او مينويسد:
«اردوي داودخان هم رسيدن .جنگ افتاد ميان صحرا ،ماهوري بود
كه اردوي داودخان آن را پناه خود قرار دادند كه از توپ آسيبي نرسد .تا
عصر جنگ در كمال سختي ادامه داشت .رضا خان سرتيپ قزاق رئيس
توپ ماگزيم بود با تير ماگزيم اسب عبدهللا خان فراشباشي داودخان را با دو
نفر از سوارها مقتول كرد.
تا مغرب آتش جنگ شعلهور بود .از طرفين چند نفري مقتول و
مجروح شده بودند .تاريكي شب ميانجي آمد تنور جنگ خاموش گرديد،
ميان هم مانند ميش و بره داخل شديم( .در عقبنشيني) خود داودخان تير
سختي خورد .پسرش علياكبر خان مانند شير ژيان عقب ميماند دفاع همي
كرد كه تير قضا او را از صدر زين به خاك عدم انداخت با حال خراب و
سوزش تير ناگوار خود را رسانيد به پدر ُمشرف به موت .در مقابل پدر از
مركب حيات به زمين ممات سرنگون شد .اين تير ثاني بود كه در كبد و
1ـ نورهللا .دانشور ،تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری) ،ص 112
■ 208ایل کلهر در دوره مشروطیت
جانكاه داودخان خورد .همين قدر گفته بود نعش پسرم را نگذاريد در ميدان،
1
و جان را با روح پسر نامور خود توأم كرد و عام فاني را وداع گفت».
عكاشه در اين گفتار مرتكب اشتباه شده است زيرا داودخان در
نزديكي كرمانشاه درگذشت و هرگز جنازه پسرش را نديد .در ميان كلهرها
چنين نقل است :داودخان كه از شدت خونريزي بي حال شده بود او را به
قهوهخانهاي در منطقه حاجيآباد نزديك كرمانشاه بردند و چهارچوبي ساخته
او را بر آن حمل ميكردند .در اين هنگام بود كه خبر مرگ پسرش علي
اكبر خان سردار جنگ را به او دادند .او رو به سواران و روساي ايالت
كرده و از آنها خواست تا جنازه پسر دالورش را در ميدان نگذارند اما
افسوس كه اين درخواست انجام شدني نبود .به همين خاطر از غصه دق
كرد .حتي ميگويند كاسه آبي خواست آب را براي او آوردند ولي قبل از
آنكه آب را بخورد روح از بدنش خارج و زندگي را بدرود گفت .داودخان
در 7خردادماه 1291هـ .ش تير خورده و عاقبت در 8خرداد ماه در اثر
زخم آن تير و غصه مرگ فرزندش علي اكبر خان در گذشت .كالنتران و
كدخدايان چون ديدند سردارشان از دنيا رفت و كاري نميشود كرد .او را بر
روي اسبي نهاده و در آن شرايط سخت به روستاي شيان آورده در آنجا دفن
كردند .بدين ترتيب مردي كه زندگيش بر روي اسب گذشته بود ،آخرين
لحظات بودنش را نيز بر روي اسب گذراند .اما چه گذشتني و چه
گذراندني .مردي كه بيش از سي سال با اقتدار تمام در غرب ايران مرد
شماره يك ايالت و عشاير بود .او كه فراز و نشيبهاي زيادي را در زندگي
خود ،ميان كلهرها احساس كرد اما نه به فرازها دل خوش بود و نه به
1ـ اسکندرخان .عکاشه .تاریخ ایل بختی اری .ته ران :فرهن گ س را ،1365 ،ص 622ب ه
بعد.
فصل .1کلیات ■ 209
نشيبها ناخوش .مردي كه قدرت ايل كلهر را به اوج خود رساند و در
اندازههايي بزرگ ظاهر شد .او در حالي از دنيا رفت كه آخرين و شايد
بزرگترين آرزوي او بر آورده نشد .در كتاب آبي راجع به كشته شدن
داودخان چنين آمده است:
« ...عساكر دولتي قشون ياغيان را كه در حال مراجعت بودند
تعاقب نموده در 29مه جنگ ديگري در نزديكي كرمانشاه به وقوع رسيد.
داودخان سركرده بزرگ ايل كلهر و يكي از طرفداران عمده ساالرالدوله
1
مقتول گرديده است».
در اين قسمت جريان مطع شدن علي اكبر خان سردار جنگ ،از
زخمي شده پدرش داودخان كلهر و انتقام گرفتن از قاتل او ،و كشته شدن
خودش را به زبان شعر كردي ميآوريم زيرا به گفته معمرين علي اكبر خان
انتقام خون پدر را گرفته است.
پيش انديـــش
امير مـــــجرو بيو خور نـداري له ضرب شصت تير له ميدان داري
گيانم فـــدات بود سرم و سرگرد او كسه كردن مــــجروي پاي تو
آيا يزاني چـــــه رنگ معلوم بو امير وات فرزند گيــــانم فدات
او مرد قاتـــــــــل پيدا زود مبو در دم عليور چيون ببر شــير خوار
نا پا و اَو فــــوج ارمـــني بي دين چيون شير جنگي دلير ديــن پاك
له جنت شاد بيون شيران و يك جار گاه سران سردار گاها ً سرنـگون
بازارشـــن
جنگ با قواي دولتي نقش اساسي داشت) با لقب اميراعظمي (لقب پدرش)
به رياست العشاير كلهر انتخاب كرد .كه تا حدودي آرامش را در ايل
حكمفرما گشت.
■ 212ایل کلهر در دوره مشروطیت
1ـ میرزا محمدعلی خان ،فریدالملک همدانی .خاطرات فرید (از 1291تا 1334هجری
قمری) .ص .402
فصل .1کلیات ■ 213
1ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله) .ص .181
■ 214ایل کلهر در دوره مشروطیت
از تراكمه كمك بگيرد .ساالرالدوله تالشها و گريزهاي فراواني كرد اما
عاقبت نتيجهاي نگرفت .از طرفي حكومت مركزي نيز از اين همه تعقيب
و گريز خسته شده بود .قنسول روس را واسطه كرد كه ساالرالدوله را
راضي كند كه در قبال ساالنه 12هزار تومان و استرداد اموال از ايران
خارج شود .حتي طبق سندي كه در دست ميباشد ،حكومت گيالن را نيز به
او دادند ولي او قبول نكرد 1.در كتاب آبي دليل رد اين پست را از جانب
ساالرالدوله چنين آوردهاند« :چون او يكي از شاهزادگان قاجاريه است،
2
نميتواند از بختياريها شرايطي را قبول نمايد».
ساالرالدوله عاقبت با حمايت روسيها از ايران خارج و نااميدانه ب ا
3
كشتي روسي به روسيه رفت.
و اینچنین بود که جریان یکی از رخدادهای تاریخ محلی و تاریخ
ایل کلهر در این مقطع تاریخی به پایان رسید.
1ـ رضا ،آذری .در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله) .ص .191
2ـ احمد ،بشیری .کتاب آبی .ج .8ص .2089
3ـ احمد ،امیراحمدی .خاطرات نخستین سپهبد ایران .به کوشش غالمحسین زرگرینژاد.
تهران :موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی .1373 ،ص .83
فصل .1کلیات ■ 217
ساالرالدوله قاجار
■ 220ایل کلهر در دوره مشروطیت
علی آقا خان اعظمی کلهر به همراه قاسم خان و جهانشاه خان فرزندانش
فصل .1کلیات ■ 227
داودخان و پسرانش
■ 228ایل کلهر در دوره مشروطیت
منابع و مآخذ
)1آذري ،رضا .در تكاپوي تاجوتخت (اسناد اب والفتح م يرزا س االرالدوله).
تهران :سازمان اسناد ملي. 1378 ،
)2آبراهاميان ،يرواند .ايران بين دو انقالب ،ترجمه احمد گلمحمدي و محمد
ابراهيم فتاحي ،تهران :نشر ني. 1378 ،
)3افشار ،ايرج .مقدمهاي بر شناخت ايلها ،چادرنشينان و طوايف عش ايري
ايران 2 .ج .تهران :هما. 1366 ،
)4افضلالملك ،غالمحسين .افض لالت واريخ .ب ه كوش ش منص وره اتحاديه و
سيروس سعدونديان .تهران :نشر تاريخ ايران.
)5افشار ،ايرج .نامواره دكتر محمود افشار .با همك اري ك ريم اص فهانيان.
ج .4تهران :مجموعه انتش ارات ادبي و ت اريخي (موقوف ات دك تر محم ود
افشار يزدي). 1367 ،
)6اوبن ،اوژن .ايران امروز ،تهران :زوار. 1362 ،
)7الهي ،حسين« :اسنادي در رابطه با فتنه ساالرالدوله در غ رب» .مجل ه
دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد .شماره اول و دوم .سال بيستوپنجم.
)8اتحاديه (نظ ام م افي) ،منص وره« ،طغيان فتحاهلل م يرزا س االرالدوله (
1331ـ 1330هجری قمری)» مجله نگين .شماره ،136شهريور . 1355
)9اتحاديه (نظ ام م افي) ،منص وره .گزيده اس ناد عبدالحس ين م يرزا
فرمانفرما .تهران :نشر تاريخ ايران. 1366 ،
)10احمدي حسنآبادي ،جمعه .جنگنامه امير كلهر با سردار اس عد بختياري
(دست نوشته مجموعه اشعار كردي). 1347 ،
فصل .1کلیات ■ 231
)11اس كندرخان ،عكاش ه .ت اريخ ايل بختياري .ته ران :فرهن گ س را،
. 1365
)12ام ير احم دي ،احم د .خ اطرات نخس تين س پهبد ايران .ب ه كوش ش
غالمحسين زرگري ن ژاد .ته ران :موسس ه پ ژوهش و مطالع ات ف رهنگي،
. 1373
)13بهنود ،مسعود .دولتهاي ايران از اسفند 1299ت ا ( 1357از سيدض ياء
تا بختيار) ،تهران :جاويدان. 1370 ،
)14بشيري ،احمد .كتاب آبي 8 .جلد ،تهران :نشر نو. 1363 ،
)15بدليس ي ،ام ير ش رفخ ان .ش رفنامه بدليس ي .ته ران :علي اك بر علمي،
. 1364
)16برن ،رهر .نظام اياالت در دوره صفويه .تهران :بنگاه ترجم ه و نش ر
كتاب. 1357 ،
)17بهبهاني ،آقا احمدبنمحمدعلي .مرآتاالحوال جهاننما .ته ران :اميركب ير،
. 1370
)18بامداد ،مهدي .شرح رجال ايران .ج .1تهران :زوار. 1371 ،
)19خلعتبري ،محم دولي خ ان .يادداش تهاي سپهس االر تنك ابني .گ ردآوري
امير عبدالصمد خلعتبري .به اهتمام محمود تفضلي .تهران :نوين. 1362 ،
)20دانش ور ،نورهللا .ت اريخ مش روطه (جنبش وطنپرس تان اص فهان و
بختياري) ،حواش ي و توض يحات حس ين س عادت ن وري ،ته ران :كتابخان ه
دانش. 1335 ،
)21ديوس االر ،يح يي« .آخ رين تالش س االرالدوله» .مجل ه ارمغ ان .س ال
. 1336
■ 232ایل کلهر در دوره مشروطیت
)21دولتآبادي ،يحيي ،حيات يح يي ،ته ران :انتش ارات عط ار و انتش ارات
فردوس. 1371 ،
)22روزنامه كيهان ،تهران :شماره ،3614تاريخ شنبه 7تيرماه . 1334
)23رائين ،اسماعيل .يپرم خان سردار .تهران :مازگرافيك. 1350 ،
« )24روزنامه صوراسرافيل» شمارههاي 7و . 8
)25زيباكالم ،صادق .ما چگونه م ا ش ديم (ريش هيابي عل ل عقبمان دگي در
ايران) .تهران :انتشارات روزنه. 1374 ،
)26شعباني ،رضا .تاريخ اجتماعي ايران در عصر افشاريه .تهران :نوين،
. 1369
)27شوستر ،مورگان .اختناق ايران ،تهران :صفي عليشاه. 1351 .
)28شميم ،علياصغر .ايران در دوره سلطنت قاجار .تهران :مدبر. 1374 ،
)29عاقلي ،باقر .روز شمار تاريخ ايران .ج . 1تهران :نشر گفتار1372 ،
.
)30عل وي ،س يد ابوالحس ن .رج ال عص ر مش روطيت .ب ه كوش ش ح بيب
يغمايي و ايرج افشار .تهران :اساطير. 1363 ،
)31عينالس لطنه ،قهرم ان م يرزا .روزنام ه خ اطرات .ب ه كوش ش مس عود
سالور و ايرج افشار ،ج ،5تهران :انتشارات اساطير. 1377 ،
)32غ ني ،س يروس .ايران ب ر آم دن رض اخان ب ر افت ادن قاج ار و نقش
انگليسيها .ترجمه حسن كامشاد .تهران :انتشارات نيلوفر. 1377 ،
)33فريدالملك همداني ،ميرزا محمدعلي خان .خاطرات فريد (از 1291ت ا
1334هجری قم ری) گردآورن ده مس عود فريد (قراگزل و) .ته ران :زوار،
. 1354
فصل .1کلیات ■ 233
)46محيط م افي ،هاش م .مق دمات مش روطيت ،ج ،1ته ران :انتش ارات
فردوسي و علمي. 1363 ،
)47مينورسكي .سازمان اداري حكومت ص فوي .ترجم ه مس عود ،رجبنيا،
تهران :امير كبير. 1368 ،
)48مردوخ ،شيخ محمد .كرد و كردستان .تهران :غريقي. 1351 ،
)49مل كزاده ،مه دي .ت اريخ انقالب مش روطيت ايران 3 .جل د .ته ران:
انتشارات علمي. 1371 ،
)50مس توفي ،عبدهللا .ش رح زن دگاني من (ت اريخ اجتم اعي و اداري دوره
قاجاريه) ،تهران :زوار ،؟ .،
)51معتمدي ،امير مسعود« .غائل ه س االرالدوله» در بررس يه اي ت اريخي،
سال سوم ،شماره . 3
)52ورهرام ،غالمرضا .تاريخ سياس ي و اجتم اعي ايران در عص ر زن د.
تهران :معين. 1368 ،
)53وزيري ،علياصغر« .مختص ري از كاره اي س االرالدوله و چن د نام ه
تاريخي» .مجله وحيد .شماره ،23تهران. 1352 :