You are on page 1of 234

‫ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫نویسنده‪ :‬دکترعلیرضا گودرزی‬

‫انتشارات کرمانشاه‬
‫گودرزی‪ ،‬علیرضا‪ ،‬ـ ‪1351‬‬
‫ایل کلهر در دوره مشروطیت ‪ /‬نویسنده علیرضا گودرزی ـ کرمانشاه ‪:‬‬
‫انتشارات کرمانشاه‪1398 ،‬‬
‫‪ 220‬ص مصور‪ ،‬عکس‬
‫فهرست نویسی بر اساس اطالعات فیپا (فهرست نویسی پیش از انتشار)‬
‫کتابنامه‬
‫‪.1‬کلهر‪ .2 .‬ایران ـ تاریخ انقالب مشروطیت ‪ 1324‬ـ ‪1327‬‬
‫ق‪ .‬الف‪ .‬عنوان‬
‫‪ 9‬گ ‪ 7‬ک ‪DSR 73 /‬‬

‫نام کتاب‪ :‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬


‫نویسنده‪ :‬دکترعلیرضا گودرزی‬
‫ناشر‪ :‬انتشارات کرمانشاه‬
‫صفحه‌آرا‪ :‬سهیال صیّادپور‬
‫ویراستار‪ :‬سوسن میرزایی‬
‫چاپخانه‪ :‬آسمان‬
‫چاپ اول‪1381 :‬‬
‫نوبت چاپ‪ :‬دوم ‪1398‬‬
‫قطع کتاب‪ :‬رقعی‬
‫شمارگان‪ 1000 :‬نسخه‬
‫قیمت‪ 35 :‬هزار تومان‬
‫‪ISBN: 964-6603-97-8‬‬ ‫شماره شابک‪ 8 :‬ـ ‪ 97‬ـ ‪ 6603‬ـ ‪964‬‬

‫حق چاپ برای نویسنده محفوظ است‪.‬‬


‫آدرس‪ :‬انتشارات كرمانشاه‪ :‬خیابان آیتا‪ ...‬کاشانی (دبیراعظم) طبقه دوم پاساژ مقدم‬
‫تلفاکس ‪ 7222932‬همراه ‪09188363064‬‬
‫تقدیم به ‪:‬‬

‫روح بزرگ پدر و مادرم که یادشان تا همیشه در خاطرم جاودانه‬


‫است‪.‬‬
‫فهرست مطالب‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات‬
‫‪1‬ـ‪ .1‬سياست و‬
‫عشاير ‪.....................................................................................‬‬
‫‪17 ...........‬‬
‫‪1‬ـ‪ .2‬وجه تسميه ايل‬
‫كلهر ‪.......................................................................................‬‬
‫‪24‬‬
‫‪1‬ـ‪ .3‬زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل‬
‫كلهر ‪27 .........................................................‬‬
‫‪1‬ـ ‪ .4‬تاريخ مختصر ايل كلهر از ابتدا تا‬
‫مشروطيت ‪30 ............................................‬‬
‫‪1‬ـ ‪ .5‬چگونگي قدرتگيري داودخان‬
‫كلهر ‪36 ...........................................................‬‬
‫‪1‬ـ‪ .6‬كرمانشاه در آغاز‬
‫مشروطيت ‪...........................................................................‬‬
‫‪39‬‬
‫‪1‬ـ‪ .7‬زندگينامه ساالرالدوله تا انقالب‬
‫مشروطيت ‪47 ...............................................‬‬

‫فصل ‪ .2‬شورش سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله‬


‫‪2‬ـ‪ .1‬اقدامات ساالرالدوله قبل از شورش ‪ 1325‬هـ ‪.‬‬
‫ق ‪51 .....................................‬‬
‫‪2‬ـ‪ .2‬آغاز طغيان‬
‫ساالرالدوله ‪...............................................................................‬‬
‫‪54 .....‬‬
‫‪2‬ـ‪ .3‬مشكالت اردوي ساالرالدوله و مكاتبات او با رؤساي‬
‫محلي ‪58 ......................‬‬
‫‪2‬ـ‪ .4‬اقدامات مجلس اول شوراي ملي عليه‬
‫ساالرالدوله ‪61 .....................................‬‬
‫‪2‬ـ ‪ . 5‬اوضاع كلهرها در هنگام شورش‬
‫ساالرلدوله ‪65 ..............................................‬‬
‫‪2‬ـ‪ . 6‬استمداد دولت از ملت ايران‪ ،‬حركت‬
‫داودخان ‪67 ..........................................‬‬
‫‪2‬ـ ‪ .7‬درگيري نهائي و فرار‬
‫ساالرالدوله ‪74 .................................................................‬‬
‫‪2‬ـ ‪ .8‬انعكاس برگشت داودخان به ميان ايل‬
‫كلهر ‪79 ..............................................‬‬

‫فصل ‪ .3‬اقدامات محمدعلي شاه مخلوع براي تصاحب تاج و تخت‬


‫‪3‬ـ‪ .1‬مشروطيت و محمدعلي‬
‫شاه ‪81 ...........................................................................‬‬
‫‪3‬ـ‪ .2‬تمهيدات محمدعلي شاه و برادرانش براي تصاحب تاج و‬
‫تخت ‪86 ..............‬‬
‫‪3‬ـ‪ .3‬ورود محمدعلي ميرزا به صفحات شمالي‬
‫ايران ‪88 ..........................................‬‬
‫‪4‬ـ‪ .3‬عكسالعمل دولت مركزي در برابر قواي‬
‫شورشي ‪91 ......................................‬‬
‫‪3‬ـ ‪ . 5‬نهايت كار محمدعلي شاه‬
‫مخلوع ‪97 ................................................................‬‬
‫‪3‬ـ‪ . 6‬ارشدالدوله و درگيري او با قواي‬
‫دولتي ‪101 ...................................................‬‬
‫فصل ‪ .4‬شورش ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله در غرب كشور و نقش ايل كلهر‬
‫‪4‬ـ‪ .1‬ورود ساالرالدوله به غرب‬
‫ايران ‪106 ....................................................................‬‬
‫‪4‬ـ‪ .2‬ساالرالدوله در‬
‫كردستان ‪...............................................................................‬‬
‫‪112‬‬
‫‪4‬ـ‪ . 3‬علل گرايش داودخان به ساالرالدوله و اقدامات اوليه‬
‫او ‪118 ........................‬‬
‫‪4‬ـ‪ .4‬ورود ساالرالدوله به‬
‫كرمانشاه ‪126 .......................................................................‬‬
‫‪4‬ـ ‪ . 5‬حركت به سوي‬
‫تهران ‪................................................................................‬‬
‫‪134‬‬
‫‪4‬ـ ‪ .6‬جنگ باغ شاه و شكست قواي‬
‫ساالرالدوله ‪143 ..............................................‬‬
‫فصل ‪ .5‬شورش ‪1330‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله‪ ،‬فروپاشي ايل كل ُهر‬
‫‪ 5‬ـ ‪ .1‬اوض اع كرمانش اه پس از شكس ت س اوه و ب اغش اه و برگش ت‬
‫ساالرالدوله ‪154 ..........‬‬
‫‪5‬ـ‪ .2‬اقداماتدولت در جهت مقابله با تحركات ساالرالدوله در‬
‫غرب ‪158 ............‬‬
‫‪ 5‬ـ‪ .3‬مالقات ساالرالدوله با والي و رفتن او به ميان‬
‫كلهرها ‪165 ...........................‬‬
‫‪ 5‬ـ‪ .4‬برگشت ساالرالدوله به‬
‫كرمانشاه ‪174 ................................................................‬‬
‫‪ 5‬ـ ‪ . 5‬مجللالسلطان و درگيري او با قواي‬
‫دولتي ‪176 ..........................................‬‬
‫‪ 5‬ـ ‪ .6‬درگيري يفرم خان با پيش قراوالن‬
‫ساالرالدوله ‪180 ....................................‬‬
‫‪ 5‬ـ ‪ .7‬جنگ صحنه و كشته شدن‬
‫داودخان ‪190 ......................................................‬‬
‫‪ 5‬ـ ‪ .8‬ساالرالدوله و نهايت كار‬
‫او ‪196 .......................................................................‬‬

‫فصل ‪ :6‬پیوستها‬
‫ناد‬ ‫اویر و اس‬ ‫تص‬
‫‪..............................................................................................‬‬
‫‪199 .......‬‬
‫ابع و‬ ‫من‬
‫مآخذ‪........................................................................................‬‬
‫‪212 ...................‬‬
‫مقدمه‬
‫ش ناخت واقعی ت اریخ ه ر کش وری‪ ،‬خصوص ا ً کش ورهایی ک ه از‬
‫گروههای قومی مختلف تشکیل شده باشند‪ .‬تنها زمانی میسّر خواه د ش د ک ه‬
‫با تحقیق کارشناسی شده‪ ،‬زوایا و گوشههایی تاریک تواریخ محلی آن کشور‬
‫روشن گردد‪.‬‬
‫ایران کشوری است پهناور که قومیتهای مختلفی از فارس‪ ،‬کرد‪،‬‬
‫لر‪ ،‬ترک‪ ،‬بلوچ و غیره در خود جای داده است که هر کدام از این اقوام‬
‫دارای آداب و رسوم مختص به خویش هستند هرچند که در برخی مسائل‬
‫مشابهتهایی در بین آنها دیده می شود‪ .‬در غرب ایران‪ ،‬که سلسله جبال عظیم‬
‫زاگرس چهرهای کوهستانی و خشن به آن بخشیده است‪ .‬گروهی از مردم‬
‫زندگی میکنند که با نام ُکرد در تاریخ شناخته میشوند‪ .‬اینان سالهای سال با‬
‫دلیری و شجاعت از مرزهای ایران زمین پاسداری و حراست نمودهاند و‬
‫هیچ گاه در برابر نامالیمتهای محیطی و سیاسی عقبنشینی نکرده و‬
‫مرزبانی از کشور را به نحو احسن انجام دادهاند‪.‬‬
‫استان کرمانشاهان یکی از مراکز اصلی کرده ا میباش د ک ه ای له ای‬
‫مختلفی از قبیل‪ :‬کلهر‪ ،‬سنجابی‪ ،‬گوران‪ ،‬کاکاوند‪ ،‬زنگنه و غیره را در خود‬
‫جای داده است‪ .‬در این میان کلهرها که بزرگترین ایل غرب کشور می باشند‪،‬‬
‫بنا به شواهد تاریخی از جایگاه ویژهای برخوردار بودهاند‪ .‬مردم ایل کله ر‬
‫در ش هرهای گیالنغ رب‪ ،‬اس المآب ادغرب‪ ،‬قصرش یرین‪ ،‬س رپلذه اب و در‬
‫دیگر شهرهای استان پراکندهاند‪ .‬تاریخ سیاسی این ایل که م ردم آن بیش از‬
‫‪ 95‬درصد پیرو مذهب شیعه میباشند‪ ،‬سراسر مملو از فراز و نش یب اس ت‪.‬‬
‫در دوران قاجاره ا ک ه آغ از دوران معاص ر م ا میباش د‪ ،‬خصوص ا ً اواخ ر‬
‫عمر این سلسله حکومتگر‪ ،‬تاریخ این ایل بر اثر وجود ایلخانی مع روف ب ه‬
‫ن ام داودخ ان مش هور ب ه «داوده کلُ ر» ب ا الق ابی مانن د ام یراعظم‪ ،‬س هام ‪-‬‬
‫الممالک‪ ،‬س ردار مظف ر و غ یره ک ه نظم و انض باط خاص ی ب ه س واران و‬
‫سرداران کلهر داده بود مملو از حادثه و درگ یری میباش د‪ .‬ح وادثی ک ه ه ر‬
‫کدام از آنها میتواند موضوع تحقیقی جداگانه واقع گردد‪.‬‬
‫انقالب مشروطیت ایران نقطه عطفی در تاریخ این کشور محسوب‬
‫میشود‪ .‬داودخان به همراه ایل کلهر در فراز و نشیبهای این دوره نقش مهم‬
‫و اساسی داشته است این انقالب اختالفات و درگیریهایی را در میان‬
‫موافقین و مخالفین خود به ظهور رساند که برخی از این درگیریها مربوط‬
‫به درون خانواده قاجارها میشد‪ .‬اشخاصی مانند ساالرالدوله پسر سوم‬
‫مظفرالدین شاه قاجار که هوای تاج و تخت در سر او افتاده بود در هر‬
‫فرصتی که دست میداد به هواخواهی گروهی چه مشروطهخواه و چه مستبد‬
‫میخواست به آرزوی دیرینه خود یعنی تکیه بر تخت شاهی ایران برسد و‬
‫در این راه به دلیل نفوذی که در مناطق غربی کشور داشت ایالتی را با‬
‫خواستههای خویش همراه ساخت‪ .‬ایل کلهر به ریاست داودخان سهام‪-‬‬
‫الممالک با خاموش کردن یکی از شورشهای خطرناک این شاهزاده‬
‫قاجاری در منطقه نهاوند تحسین دوست و دشمن را برانگیخت و اما در‬
‫مقطعی دیگر بنابر دالیلی که به آن اشاره خواهد رفت با ساالرالدوله همراه‬
‫و همگام گشت‪ ،‬که نتیجه آن فروپاسی ساختار سیاسی ایل در این برههی‬
‫خاص از زمان بود‪.‬‬
‫یکی از دالیل انتخاب این موضوع پراکندگی مطالب گوناگون و ضد‬
‫و نقیض در من ابع مختل ف ب ود‪ .‬از ط رفی در حافظ ه معم رین مح ل ن یز‬
‫اطالعاتی راجع به این جریانات وجود داشت که بیم آن میرفت مانن د گذش ته‬
‫همگی به فراموشی سپرده شود‪ .‬کتابی که پیش روی شما اس ت دارای ش ش‬
‫فصل است که هر فصل در بردارنده بخشی از این شورشها میباشد‪.‬‬
‫فص ل اول خوانن ده را ب ا ای ل کله ر‪ ،‬وج ه تس میه و زیس تگاه ای ل‪،‬‬
‫تاریخچه و چگونگی قدرتگیری داودخ ان و همچ نین اوض اع کرمانش اه در‬
‫آغاز مشروطیت و زندگینامه ساالرالدوله آش نا میس ازد و او را ب رای ورود‬
‫اده‬ ‫لی آم‬ ‫ه بحث اص‬ ‫ب‬
‫مینماید‪.‬‬
‫فصل دوم شورش سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله را بررسی میکند‪.‬‬
‫شورشی که تنها با کمک ایل کلهر در نهاوند سرکوب گردید‪.‬‬
‫فصل سوم اقدامات محمدعلی شاه مخلوع را برای تصاحب تاج و‬
‫تخت بررسی میکند‪ .‬این فصل از آن جهت آورده شده است که این حرکتها‬
‫با شورش ساالرالدوله در سال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق ارتباط تنگاتنگی دارد و بدون‬
‫آگاهی از اقدامات محمدعلی شاه نمیتوان از جزئیات این شورش گسترده‬
‫اطالع چندانی به دست آورد‪.‬‬
‫فصل چهارم شورش سال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله را که داودخ ان‬
‫به همراه ایل کلهر از هواداران او بود‪ ،‬بررسی مینماید‪.‬‬
‫در فصل پنجم ب ه بررس ی ش ورش گس تردهی س االرالدوله در س ال‬
‫‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق در غرب ایران و چگونگی شکست ق وای او‪ ،‬همچ نین کش ته‬
‫شدن داودخان و فروپاشی ساختار ایلی کلهرها میپردازد‪.‬‬
‫فصل پایانی این کتاب با نام پیوستها در بردارن ده تص اویر و اس ناد‬
‫میباشد‪.‬‬
‫در پایان باید اذع ان داش ت ک ه این کت اب خ الی از اش کال نیس ت و‬
‫بدون ش ک دارای کاس تیه ایی میباش د ک ه امی د اس ت ب ا کم ک و راهنم ایی‬
‫خوانندگان و عالقهمندان تواریخ محلی این کاستیها بر طرف گردد‪ .‬انشاءهللا‬

‫علیرضا گودرزی‬

‫خرداد ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و یک خورشیدی‬


‫نقد و بررسی منابع‬
‫در این کتاب با توجّه به اهمیّت موضوع و عدم بررسیهای الزم‪ ،‬چه‬
‫در گذشته و چه در حال نیاز به این بود که از منابع مختلفی بازدید و پس از‬
‫بررسی در جهت مستند نمودن بحثها از آنه ا اس تفاده گ ردد‪ .‬من ابعی ک ه در‬
‫این کتاب از آنها استفاده گردیده است به چند دسته تقسیم میشوند‪:‬‬
‫‪1‬ـ آثار به جای مانده از نویسندگان معاصر با شورشهای ساالرالدوله قاجار‪:‬‬
‫این گروه از نویسندگان خود در بطن حوادث بوده و کم و کیف این‬
‫جریانات را تا حدودی به درستی ضبط نمودهاند‪ .‬از این منابع که جزء‬
‫منابع دسته اول به شمار میآیند می توان به دو کتاب ارزشمند احمد کسروی‬
‫به‬
‫نامهای ‪ )1‬تاریخ مشروطه ایران ‪ )2‬تاریخ هیجده سالهی آذربایجان که‬
‫نهایت استفاده را از آنها بردهایم اشاره نمود‪ .‬کسروی در این دو اثر با‬
‫ارزش بیشترین اطالعات را درباره شورشهای پایانی ساالرالدوله ارائه‬
‫داده است‪.‬‬
‫کت اب دیگ ری ک ه میت وان آن را ج زء این قس مت ب ه ش مار آورد‬
‫«ش رفنامه بدلیس ی» میباش د از این کت اب در قس مت تاریخچ هی ای ل کله ر‬
‫نهایت استفاده گردید‪.‬‬
‫«تاریخ ایل بختی اری» ک ه نویس نده آن اس کندرخان عکاش ه میباش د‬
‫یکی دیگر از جمله منابعی است که مورد استفاده واقع گردی د‪ .‬این کت اب از‬
‫آنج ا ک ه ب ه ای ل بختی اری و اق دامات آنه ا در جری ان انقالب مش روطیت‬
‫پرداخته است و بختیاریها در درگیریهای ساالرالدوله نقش اساسی داش تهان د‬
‫برای کتاب حاضر منبع مفید و مؤثری میباش د‪ .‬شکس ت نه ایی س االرالدوله‬
‫در این کتاب دقیقا ً بیان شده است‪.‬‬
‫دانش ور عل وی ن یز از کس انی اس ت ک ه در جری ان درگ یریه ای‬
‫ساالرالدوله با قوای دولتی در نقش طبابت در اردوی دولتی حاض ر ب وده و‬
‫کت ابی را ب ا ن ام «ت اریخ مش روطه» نگاش ته اس ت ک ه در ب رخی قس مت ه ا‬
‫خصوصا ً راجع به چگونگی آرایش جنگی ایل کله ر و کش ته ش دن علیاک بر‬
‫خان پسر داودخان کلهر از آن استفاده شایان برده شد‪.‬‬
‫«تاریخ بیداری ایرانیان» ن اظماالس الم کرم انی ن یز منب ع بینظ یری‬
‫برای این کتاب بود که درباره حوادث قبل از شورشها از آن استفاده شد‪.‬‬
‫«مقدمات مشروطیت» هاشم محیط مافی را باید جزء محدود آثاری‬
‫دانست که به شورش سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله اشاره نموده است‪.‬‬
‫محیط مافی به همکاریهای ایل کلهر به ریاست داودخان با قوای دولتی‬
‫اشاره نموده و جریان نقل و انتقال سواران کلهر برای درگیری با‬
‫ساالرالدوله را دقیقا ً ذکر کرده است‪ .‬از این کتاب در این قسمتها نهایت‬
‫استفاده برده شد‪.‬‬
‫شیخ محمد مردوخ امام جمعه کردستان از جمله کس انی اس ت ک ه از‬
‫ابتدای ش ورشه ا ب ا س االرالدوله هم راه ب وده و ح وادث‪ ،‬مالق اته ا و دیگ ر‬
‫کارهای ساالرالدوله را دقیقا ً نقل نموده است‪ .‬نکته جالب توجّه این است ک ه‬
‫ّ‬
‫تعص ب و جانب داری‬ ‫شیخ محمد مردوخ در نوشتن کتاب خود تا ح دودی از‬
‫ساالرالدوله دوری نموده‪ ،‬زیرا م وقعیت اجتم اعیش ب ه س االرالدوله اج ازه‬
‫نداده است تا مورد یا مطلبی را به زور بر او تحمیل نماید‪ .‬از این کتاب ن یز‬
‫نهایت استفاده برده شد‪.‬‬
‫از دیگر آثاری که در این بخش میتوان به آن اش اره نم ود‪ :‬کت ابه ای‬
‫«افضلالتواریخ» اثر افضلالملک ک ه درب اره زن دگی س االرالدوله نک اتی را‬
‫آورده است‪ .‬و همچنین «نامههای یوس ف مغیثالس لطنه» و «ش رح زن دگانی‬
‫من» از عبدهللا مستوفی و غیره میباشد‪.‬‬
‫‪2‬ـ خاطرات‪ ،‬سفرنامهها‪ ،‬مجالت و روزنامهها‪:‬‬
‫از جمله منابع مهم و دسته اول این قس مت «خ اطرات فری د» اس ت‪.‬‬
‫فریدالملک همدانی‪ ،‬کارگزار کرمانشاه که این خاطرات ارزشمند را نوش ته‬
‫است حوادث را ب ه ص ورت روزان ه یادداش ت س پس آنه ا را م رتب نم وده‬
‫است‪ .‬او حوادث کرمانشاه‪ ،‬تحرکات ایالت این منطقه و همچنین شورشهای‬
‫متعدد ساالرالدوله که نقطه شروع آنه ا من اطق غ ربی ای ران ب وده اس ت را‬
‫دقیق ا ً ذک ر و ک ار محق ق را ت ا ح دودی آس ان نم وده اس ت‪ .‬از این کت اب‬
‫ارزشمند نهایت استفاده برده شد‪.‬‬
‫«اختناق ایران» اثر دیگری است که مورگان شوس تر آمریک ایی آن‬
‫را نوشته است‪ .‬این کتاب نیز در نوع خود برای این کتاب ارزشمند بود‪.‬‬
‫«یادداش ته ای محم دولی خ ان تنک ابنی» ن یز از آث اری ب ود ک ه در‬
‫تفصیل جریان حرکتهای محمدعلی ش اه مخل وع در ص فحات ش مالی کش ور‬
‫که با ساالرالدوله همساز بود‪ ،‬از آن استفاده گردید‪ .‬از کتابه ای دیگ ری ک ه‬
‫ب ه ص ورت خ اطرات و س فرنامه نگاش ته ش ده و دربردارن ده ب رخی از‬
‫موض وعات این کت اب بودن د از قبی ل‪« :‬حی ات یح یی» اث ر دولتآب ادی‪،‬‬
‫«سفرنامه گروته» و همچنین «ایران ام روز» اث ر اوژن اوبن اس تفاده الزم‬
‫به عمل آمد‪.‬‬
‫چندین مقاله درباره شورشهای ساالرالدوله از نویسندگان مختلف در‬
‫ب رخی مجالت و روزنام هه ا مانن د‪ :‬نگین‪ ،‬ارمغ ان‪ ،‬وحی د‪ ،‬بررس یه ای‬
‫تاریخی و غیره به دست آمد که از هر کدام به نحو مؤثری استفاده ب ه عم ل‬
‫آمد‪.‬‬

‫‪3‬ـ اسناد‪:‬‬
‫در بررسیهای تاریخی‪ ،‬خصوصا ً دوران مش روطیت اس ناد از مهم‪-‬‬
‫ترین منابع به شمار میروند‪ .‬شورشهای ساالرالدوله قاجار و نقش ای ل کله ر‬
‫در این شورشها نیز در اسناد این دوره جایگاه ویژهای دارد‪ .‬خوشبختانه در‬
‫سال ‪ 1378‬سازمان اسناد ملی ایران به کوشش آقای رض ا آذری مجموع ه‪-‬‬
‫ای از اسناد را با نام «در تکاپوی تاج و تخت» منتش ر س اخت ک ه بینه ایت‬
‫کمک کارم بود‪ .‬این مجموعه تقریبا ً تمامی اسناد راجع به ساالرالدوله را در‬
‫خود دارد‪ .‬و به صورت سیر زمانی مرتب گشتهاند‪.‬‬
‫«مجموعه کتابهای آبی» را نیز باید جزء این قسمت به حساب آورد‪.‬‬
‫زیرا تمامی گزارشات عُمال انگلیس ی گذش ته از اس تفادهای ک ه آنه ا از این‬
‫گون ه گزارش ات ب ردهان د در ح د اس ناد ب ا ارزش هس تند ه ر چن د ب رخی‬
‫مغرضانه نوشته شدهاند‪ .‬اما چنین اقداماتی جای تأ ّمل دارد‪.‬‬
‫آقای حسین الهی در مجله دانشکده ادبی ات و عل ومانس انی مش هد در‬
‫رابطه با فتنه ساالرالدوله در دوران مشروطیت اس نادی را آورده اس ت ک ه‬
‫بیشتر آنها در مجموع ه اس ناد در تک اپوی ت اج و تخت موج ود ب ود ولی ب ا‬
‫وجود این مسئله در تطبیق اسناد از آنها استفاده گردید‪.‬‬
‫غیر از این اسناد چن دین س ند دیگ ر از مطلعین محلی ک ه راج ع ب ه‬
‫همکاری ساالرالدوله و داودخان بود به دست آمد که از آنها ن یز اس تفاده ب ه‬
‫عمل آمد‪.‬‬

‫‪4‬ـ مطالعات و تحقیقات جدید‪:‬‬


‫بخش وسیعی از منابع به این قسمت مربوط میشود‪ .‬درب اره اوض اع‬
‫سیاسی‪ ،‬اجتماعی و اقتصادی دوران مشروطیت تحقیقات ف راوانی ص ورت‬
‫گرفته است که در برخی از آنها جسته و گریخته به موضوع این کتاب البته‬
‫گذرا اشاره شده است‪ .‬از اینگونه کتابها ک ه از س ایر من ابع بیش تر میباش ند‪،‬‬
‫میت وان ب ه «ت اریخ انقالب مش روطیت» ملک‌زاده اش اره نم ود‪ .‬این کت اب‬
‫ارزشمند که در هفت مجلد میباش د‪ ،‬یکی از من ابع ب ا ارزش ب رای نگ ارش‬
‫این کتاب بود که از مجلدهای ‪ 6‬و ‪ 7‬نهایت استفاده برده شد‪.‬‬
‫یکی از منابع مهم کتاب « ُگرد ُکرد» اث ر اردش یر کش اورز میباش د‪.‬‬
‫این نویسنده محلی در این اثر خود به زن دگی یارمحم دخان کرمانش اهی ک ه‬
‫در مبارزه با این شورشها نقش اساسی داش ته‪ ،‬پرداخت ه اس ت‪ .‬از این کت اب‬
‫نیز نهایت استفاده برده شد‪.‬‬
‫«کتاب ایران بین دو انقالب» یرواند آبراهامی ان ن یز اث ری ب ود ک ه‬
‫راجع به عواقب و نتایج این تحرکات از آن استفاده مفیدی به عمل آمد‪.‬‬
‫از برخی کتابهای دیگری در این قسمت میت وان‪ :‬ش رح ح ال رج ال‬
‫ایران اثر مه دی بام داد‪ ،‬ی پرم خ ان س ردار اث ر اس ماعیل رائین‪ ،‬ای ران در‬
‫دوره س لطنت قاج ار اث ر علیاص غر ش میم‪ ،‬دولت و جامع ه در ای ران اث ر‬
‫همایون کاتوزیان‪ ،‬دولتهای ایران اثر مسعود بهنود و غ یره را ن ام ب رد‪ .‬ک ه‬
‫از هر کدام به فراخور بحث از آنها استفاده الزم به عمل آمد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات‬
‫‪1‬ـ‪ .1‬سياست و عشاير‬

‫بيشتر سلسلههاي قبل از پهلوي همانند‪ :‬هخامنشيان‪ ،‬ساسانيان‪،‬‬


‫غزنويان‪ ،‬سلجوقيان‪ ،‬خوارزمشاهيان و غيره بنا برساخت قبيلهاي كه‬
‫داشتند‪ ،‬در تمام عرصههاي مختلف از سياستي پيروي ميكردند كه در جهت‬
‫تقويت ايالت و عشاير و افزايش نقش آنها در كاركردهاي اجتماعي‪ ،‬سياسي‬
‫و اقتصادي جامعه بود‪ .‬زيبا كالم مينويسد‪:‬‬
‫«نگاهي دقيقتر به تاريخ ايران نشاندهنده اين واقعيت است كه بخش‬
‫عمده اي از آن عبارت است از آمدن و رفتن صحرانشينان در قالب‬
‫‪1‬‬
‫حكومت‌هاي مختلف»‪.‬‬
‫ايالت و عشاير در طول تاريخ پر فراز و نشيب ايران قواي دفاعي‬
‫كشور را در برابر دشمن تأمين كرده‪ ،‬و قدرت جنگندگي و رزمندگي‬
‫خويش را در اختيار شاهان و حكمرانان قرار مي‌دادند‪ .‬آنها عالوه بر‬
‫اهميت سياسي و نظامي از جنبههاي اقتصادي نيز داراي كاركردهاي‬
‫ويژهاي بودند‪ .‬از آنجا كه اقتصاد جامعه ايران‪ ،‬اقتصادي بر پايه‬
‫دامپروري و كشاورزي بود‪ ،‬عشاير از اين رهگذر نقش اساسي و مهمي را‬
‫دارا بودند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ صادق‪ ،‬زیباکالم‪ ،‬ما چگونه م ا ش دیم (ریش هی ابی عل ل عقبمان دگی در ای ران)‪ .‬ته ران‪:‬‬
‫انتشارات روزنه‪ ،1374 ،‬ص ‪.86‬‬
‫‪21‬‬
‫بیشتر سلسلههای قبل از پهلوی‪ ،‬به مانند يك ايل بزرگ بودند كه از‬
‫ايالت و طوايف مختلفي تشكيل يك حكومت ايلياتي داده بودند با اين تفاوت‬
‫كه تنها يك ديوان ساالري نه چندان گسترده به اداره امورات سياسي‪،‬‬
‫اجتماعي و اقتصادي كشور ميپرداخت‪ .‬در واقع شاه مملكت همان ايلخان‬
‫ايل مسلط بر ساير ايالت كشور بود‪ .‬شاه با استفاده از اختياراتي كه يا به‬
‫دست آورده يا به او تفويض شده بود‪ ،‬خواسته يا ناخواسته از توانمنديهاي‬
‫ساير ايالت استفادههاي الزم را ميبرد‪ .‬در اين روزگار‪ ،‬قشون منظم و‬
‫دايمي در كشور موجود نبوده و هرگاه جنگي پيش ميآمد هر ايل و طايفهاي‬
‫بايد سهميه قوايي كه براي آنها در نظر گرفته میشد‪ ،‬به مركز ميفرستادند‪.‬‬
‫اين مسئله گاه باعث مشكالتي در سطح كشور ميشد‪ .‬زيرا برخي از ايالت‬
‫در فرستادن قشون سهلانگاري‬
‫ميكردند و يا اينكه نيرو به مركز نميفرستادند كه اين خود مشكل بزرگي‬
‫محسوب ميگرديد‪.‬‬
‫از قرن نوزدهم به بعد‪ ،‬سياستهاي استعماري دول بيگانهاي همانند‬
‫انگليس و روسيه‪ ،‬با قدرت هر چه تمامتر در ايران به اجرا درميآمد‪.‬‬
‫همزمان با نفوذ گسترده عــمال بيگانه به داخل كشور سلسلهاي در ايران‬
‫حكومت ميكرد كه بنا بهگفته اكثر مورخين يكي از بيکفایتترين سلسلههاي‬
‫حكومتگر در ايران بوده است‪ .‬سلسله قاجاريه‪ ،‬داراي شاهاني بيكفايت و‬
‫نااليق بود كه با سياستهاي غلط خود‪ ،‬ايران را به نابودي كشانده و دست‬
‫بيگانگان را در امورات كشور بازتر كردند‪.‬‬
‫روس‌ها به پيروي از سياست گسترش ارضي و دسترسي به آب‌هاي‬
‫گرم «پطر كبير» طي جنگهاي متعددي كه با قاجارها در دوره فتحعليشاه‬

‫‪22‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪23‬‬

‫انجام دادند‪ ،‬توانستند به دليل توان نظامي برتر‪ ،‬قسمت‌هاي مهمي از خاك‬
‫كشور را در شمال ضميمه خاك خود كنند‪ .‬آنها در نظر داشتند سراسر‬
‫ايران را تصرف كنند ولي سياست رقابت بين آنها و دول قدرتمند ديگر بر‬
‫سر ايران مانع از آن شد كه به اين هدف خويش جامه عمل بپوشند‪.‬‬
‫از طرفي انگليس يا همان بريتانياي كبير‪ ،‬از اوايل قرن نوزدهم به‬
‫اهميت استراتژيكي ايران در حفظ مستعمرات غني آنها در هندوستان پي‬
‫برده بود‪ .‬نفوذ اين كشور استعماري آهسته اما گسترده بود آنها كه از هر‬
‫بهانهاي براي رسيدن به خواستههاي خويش استفاده ميكردند‪ ،‬ايالت و‬
‫طوايف را گزيــنه خوبي تشخيص دادند و از آنها به عنوان اهرم فشاري‬
‫عليه شاهـــان نااليق قاجــار ســـود ميبردند‪ .‬عُمال انگليس با سياست پخش‬
‫كردن اسلحه در بين ايالت‪ ،‬و به شورش وادار كردن آنها به شاهان قاجاري‬
‫ميفهماندند كه حكومت كردن در ايران بدون كمك آنها ميسر نيست‪ .‬شاهان‬
‫قاجار نيز كه اتكايي در ميان مردم نداشتند براي حفظ تاج و تخت ايران‬
‫آنچه را كه بيگانگان ميخواستند از امتيازات گسترده گرفته تا قراردادهاي‬
‫ننگين دريغ نميكردند‪ 1.‬اين سياست دولت انگليس همچنان ادامه يافت تا‬
‫اينكه در سال ‪ 1917‬م انقالب كمونيستي در روسيه به حكومت تزارها پايان‬
‫داد و خطر نفوذ كمونيسم براي كشورهاي جهان سوم‪ ،‬خصوصا ً ايران كه‬
‫در همسايگي ديوار به ديوار آن واقع بود جدي تلقي گرديد‪ .‬اين تحوالت‬
‫سياسي در روسيه‪ ،‬بريتانياي استعمارگر را به تغيير سياستهاي هميشگي‬
‫خود در ارتباط با كشورهايي كه احتمال نفوذ كمونيسم در آنها بيشتر‬
‫محسوس بود‪ ،‬وادار نمود‪ .‬آنها پيش از اين‬

‫‪ 1‬ـ باید یادآور شویم که برخی ایالت نیز برای رسیدن به نان و نوایی در جهت خواسته های‬
‫بیگانگان گام برمیداشتند‪ ،‬که این جای تأسف دارد‪.‬‬
‫‪ ■ 24‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫ميخواستند در ايران دولتي ضعيف وجود داشته باشد تا بتوانند به اهداف‬


‫خود دست يازند‪ .‬اما اكنون‪ ،‬نيازمند دولتي مقتدر بودند كه بتواند در برابر‬
‫نفوذ كمونيسم مقاومت از خويش نشان داده و از منافع آنها در منطقه حمايت‬
‫نمايند‪ .‬اين سياست بعدها در ايران به «تمركز قدرت»‪ 1‬موسوم گرديد‪.‬‬
‫با اجراي اين سياست‪ ،‬ايراني كه تقريبا ً ‪ 10‬الي ‪ 15‬سال تجربه‬
‫حكومت قانوني و مشروطه را پشت سر گذارده بود دوباره در كام‬
‫ديكتاتوري مستبدي بهنام رضاخان فرو رفت‪ .‬او كه خودكامهاي بود با‬
‫دست انگليسيها بر سر كار آمد و تا هنگامي كه در شهريور ‪ 1320‬هـ ‪ .‬ش‬
‫به وسيله آنان از ايران اخراج گرديد آلت دستي بيش نبود‪ 2.‬هرچند گاه‪-‬‬
‫گاهي در برابر خواستههاي آنها مقاومتي از خويش نشان داد‪ ،‬اما زودگذر‬
‫و احساسي بود‪.‬‬
‫رضاخان در طول بيست سال تكيه بر مسند قدرت چه به عنوان‬
‫وزير جنگ‪ ،‬چه نخستوزير و چه پادشاهي ايران «با ‪ 7000‬قزاق و‬
‫‪ 12000‬ژاندارم‪ ،‬ارتش ‪ 40000‬نفري جديدي مركب از پنج لشكر تشكيل‬
‫داد»‪ 3‬كه ايالت و عشاير را با آن به نابودي كشاند‪ .‬آبراهاميان مينويسد‪:‬‬
‫«وي با اين ارتش جديد يك رشته عمليات موفقيتآميز عليه قبايل و‬
‫طوايف شورشي انجام داد‪ .‬در سال ‪ 1301‬عليه ُكردهاي آذربايجان غربي‪،‬‬
‫شاهسونهاي آذربايجان شرقي و كهكيلويههاي فـــــارس‪ ،‬در سال ‪1302‬‬

‫‪ 1‬ـ مس عود‪ ،‬بهن ود دولت‌ه ای ای ران از اس فند ‪ 1299‬ت ا ‪( 1357‬از سیدض یاء ت ا بختی ار)‪،‬‬
‫ته ران‪ :‬جاوی دان‪ ، 1370 ،‬ص ‪ 87‬همچ نین‪ .‬ن‪ .‬ک ب ه‪ :‬حس ین‪ ،‬مکی‪ .‬ت اریخ بیس ت س اله‬
‫ایران‪ ،‬ج ‪ ،5‬تهران‪ :‬نشر ناشر‪ ،1362 ،‬ص ‪.435‬‬
‫‪ 2‬ـ یحیی‪ ،‬دولتآبادی‪ .‬حیات یحیی‪ ،‬تهران‪ :‬انتش ارات عط ار و انتش ارات ف ردوس‪،1371 ،‬‬
‫ص ‪ 249‬به بعد‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ یرواند‪ ،‬آبراهامیان‪ .‬ایران بین دو انقالب‪ ،‬ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی‪،‬‬
‫تهران‪ :‬نشر نی‪ ، 1378 ،‬ص ‪.149‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪25‬‬

‫عليه ُكردهاي سنجابي‪ 1‬كرمانشاه‪ ،‬در سال ‪ 1303‬عليه بلوچهاي جنوب‬


‫شرقي و لُرهاي جنوب غربي و در سال ‪ 1304‬عليه تركمن‌هاي مازندراني‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫ُكردهاي خراساني و اعراب طرفدار شيخ خزعل در محمره»‪.‬‬
‫رضاخان اين سياست را نيز در ايل كلهر به اجرا درآورد‪ .‬هنگامي‬
‫كه رضاخان شروع به قدرتگيري نمود‪ ،‬سليمان خان امير اعظم پسر‬
‫داودخان سردار مظفر كه در جنگ با قواي دولتي به سركردگي عبدالحسين‬
‫ميرزا فرمانفرما كشته شده بود به جاي پدر از طرف فرمانفرما به رياســـت‬
‫ايل برگزيده شد‪ .‬به گفته معمرين در يكي از ســـفرهاي احمد شاه كه‬
‫میخواست از طريق كرمانشاه (حوزه ايل كلهر) به عتبات و از آنجا به‬
‫اروپا برود رضاخان نيز جزء همراهان او بود‪ ،‬سليمان خان كه از نيات‬
‫رضاخـان آگـاهي داشت‪ 3‬در هنگام ديـدار با احمد شـاه از او خواست تا‬
‫اجـازه دهـد كـه ســردار‬
‫‪4‬‬
‫سپه را دستگير نمايد ولي احمد شاه موافقت نكرد‪.‬‬
‫‪ 1‬ـ سنجابی‪] .‬س[ (اخ) اسم طایفهای است از ایالت ُکرد که تقریبا ً دویست خانوار میشوند و‬
‫شعب این ایل متعدد است که در مغ رب کرمانش اه س کونت دارن د و دارای قص بات متع دد‬
‫هستند‪( .‬از جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان) یکی از طوایف ُکرد ساکن مغرب کرمانش اه‬
‫از میان آنان مردانی وطنپرست برخاستهاند که مصدر خدمات دول تی و ملی ش دهان د و در‬
‫حفظ مناطق مرزی ایران کوشیدهاند‪ .‬توضیح‪ :‬دربارۀ وجه تسمیۀ کلمۀ سنجابی ی ا ب ه تلف ظ‬
‫محلی سنجاوی اطالع صحیحی در دست نیست جز اینکه به گفتۀ پ یرمردان م وقعی ک ه در‬
‫زمان محمدشاه‪ ،‬اردویی از این طایفه تجه یز ش د و ب رای محاص رۀ ه رات گس یل گردی د‪،‬‬
‫چون آستر (لباس) خانان این طایفه از پوست سنجاب بوده است رئیس اردو آنها را سنجاب‬
‫پوش یا سنجابی نامیده است‪ .‬عدهای هم گفتهاند که چون آستر (لب اس) خان ان این طایف ه از‬
‫پوست سنجاب بوده است رئیس اردو آنها را سنجابپوش یا سنجابی نامیده است‪ .‬ع دهای هم‬
‫گفته اند که چون در قدیم در این منطقه سنجاب بحد وفور یافت میش د این ناحی ه را س نجابی‬
‫گفتهاند‪( .‬مجلۀ یادگار سال ‪ 4‬شماره ‪ 6‬و ‪ 7‬از فرهنگ فارسی معین)‪ .‬دهخدا‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪149‬‬
‫‪ 3‬ـ البته سلیمان خ ان این را ن یز میدانس ت ک ه رض اخان در جن گ س ال ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق ب ا‬
‫شصت تیر خود چه بالهایی را بر سر ایل کلهر آورده بود‪ .‬ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪ :‬به ار‪ ،‬مل کالش عرا‪.‬‬
‫تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران «انقراض قاجاریه»‪ .‬ج ‪ .1‬ته ران‪ :‬امیرکب یر‪،1371 ،‬‬
‫ص ‪.72‬‬
‫‪ 4‬ـ در مراجعت آخری شاه از اروپا‪ ،‬که از بوشهر برگشته ب ود رؤس ای قبای ل جن وب ن یز‬
‫چنین پیشنهادی را به او داده بودند اما احمدشاه با پیشنهاد آنها موافقت نکرده بود‪ .‬همچ نین‪.‬‬
‫‪ ■ 26‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫اين قضيه تا بــرگشت رضاخان بعد از بدرقه احمد شاه مسكوت‬


‫ماند‪ .‬سليمان خان تصميم گرفت رضاخان را در برگشت توقيف نمايد‪ .‬به‬
‫همين خاطر‪ ،‬گروهي از سواران كلهر را در گردنه پاطاق در كمين او‬
‫گذاشت‪ .‬اما ديري نگذشت كه اين جريان توسط علي آقا خان اعظمي از‬
‫مشاورين سليمان خان‪ ،‬به اطالع رضاخان رسيد‪ .‬او نيز از را ه فرعي خود‬
‫را به همدان رساند‪ 1‬و از آنجا سليمان خان كلهر را تلگرافي تهديد نمود‪ .‬از‬
‫همين زمان رضاخان در فكر ضربه زدن به ايل كلهر بود اما اين فرصت تا‬
‫سال ‪ 1304‬كه او به پادشاهي ايران انتخاب شد دست نداد‪ .‬ولي در اين‬
‫زمان سه سال از مرگ سليمان خان كه به دست برادرزاده خود‪ ،‬پاشاه خان‬
‫بر سر اخـــتالفات درون ايلي به قتــل رسيده بود‪ ،‬میگذشت‪ .‬و عباس خان‬
‫قباديان برادر پاشاه خان رياست ايل كلهر را بر عهده داشت‪.‬‬
‫رضا شاه‪ ،‬عباس خان قباديان را به تهران فرا خواند كه تا سال‬
‫‪1320‬‬
‫هـ ‪ .‬ش در تهران تحتالحفظ بود ساير بازماندگان داودخان نيز به سرخس‪،‬‬
‫مشهد‪ ،‬شيراز و بجنورد تبعيد شدند و نام «ايل كلهر» را نيز به «باوندپور»‬
‫تغيير داد‪ .‬او علي آقا خان اعظمي را به پاس خدمتي كه به او كرده بود‬
‫رئيسالعشاير ايالت غرب نمود‪ .‬اعظمي از اين سال تا سال ‪ 1321‬هـ‪.‬ش كه‬
‫به دست باجناق خود حاجي علياكبر خان معروف به «هژبر» در منطقه‬
‫حسنآباد حد فاصل كرمانشاه و اسالمآباد به قتل رسيد‪ ،‬رياست ايل باوندپور‬
‫(كلهر) را بر عهده داشت و ارتباط او و رضاشاه در نهايت اعتماد و‬

‫ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬حسین‪ ،‬مکی‪ .‬زندگانی سیاسی سلطان احمدش اه‪ .‬ته ران‪ :‬امیرکب یر‪ ،1370 ،‬ص‬
‫‪.212‬‬
‫‪ 1‬ـ برخی میگویند که او لب اس ک ارگری پوش یده ب ه ص ورت ناش ناس از منطق ه ای ل کله ر‬
‫عبور کرده است‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪27‬‬

‫دوستي برقرار بود‪ .‬اين اعتماد باعث شد كه مأموران دولتي كمتر در منطقه‬
‫نفوذ ايل كلهر قدرتي داشته باشند و به همين خاطر شيرازه ايل از هم‬
‫نپاشيد‪ .‬پس از خروج رضاشاه از ايران و كشته شدن علي آقا خان اعظمي‬
‫كه همزمان با جنگ بينالملل دوم بود‪ ،‬عباس خان قباديان به ميان ايل‬
‫‪1‬‬
‫برگشت و رياست ايل را مجدداً در دست گرفت‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ عباس خان قبادیان سردار اقبال‪ ،‬پسر جوانمیرخان ضرغام لش کر‪ ،‬ن وه داودخ ان کله ر‬
‫از رجال سیاسی ایل کلهر بود‪ ،‬او در جنگ بین الملل اول با سواران ایل کلهر در کنگاور به‬
‫قوای روسی حمل ه آورد و آنه ا را وادار ب ه عقبنش ینی ک رد‪ .‬ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪ :‬یح یی‪ ،‬دولتآب ادی‬
‫حیات یحیی‪ ،‬ج ‪ .3‬تهران‪ :‬انتشارات عطار و انتشارات ف ردوس‪ ،1371 ،‬ص ‪ .319‬بع دها‬
‫در رقابت نمایندگی مجلس شورای ملی توانست بر دکتر سنجابی پ یروز ش ود و ب رای س ه‬
‫دوره مت والی یع نی دورهه ای ‪ 14‬و ‪ 15‬و ‪ 16‬نماین دگی کرمانش اهان را ب ه دس ت آورد‪.‬‬
‫عاقبت عباس خان قبادیان آخرین رئیس العشایر ایل کلهر در یک تصادف ساختگی در تاریخ‬
‫‪ 6‬تیرم اه ‪ 1334‬در خیاب ان ش انزده ل یزه فرانس ه کش ته ش د‪ .‬ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪ :‬روزنام ه کیه ان‪،‬‬
‫شماره ‪ ،3614‬تاریخ شنبه ‪ 7‬تیرماه ‪ .1334‬از این سال به بعد دیگ ر کس ی ریاس ت ای ل را‬
‫برعهده نداشت و امورات ایل را کالنتران و کدخداهای طوایف و ت یرهه ا ت ا اوای ل انقالب‬
‫اسالمی ‪ 1357‬به انجام میرساندند‪.‬‬
‫‪ ■ 28‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪1‬ـ‪ .2‬وجه تسميه ايل كلهر‬


‫در علت نامگذاري اين ايل اصيل ُكرد با نام كلهر‪ ،‬گروهی را عقیده‬
‫بر این است که بايد در ساخت‪ ،‬ريشه و معني آن دقيق شد لفظ كلهر با فتح‬
‫كاف و ضم هاء از دو بخش «كل» و «هور» يا «هُر» تشكيل شده است‪.‬‬
‫اين كلمه كه با تلفظهاي متعدد در منابع آمده است از قبيل كلهور‪ ،‬كلهر و‬
‫كلِر‪َ 1.‬كل به معناي آهوي كوهي نر ميباشد و از خصوصيات اين حيوان‬
‫كوهي‪ ،‬همانا شجاعت و جنگندگي و جستوخيز فراوان آناست‪ .‬قسمت دوم‬
‫كلمه‪ ،‬هور يا هُر ميباشد كه در لغت‌نامهها به معناي خورشيد و آفتاب آمده‬
‫است‪ .‬از ويژگيهاي خورشيد درخشندگي و سرعت و جذابيت ميباشد‪ .‬حال‬
‫اگر به دنبال وجه شبه اين دو كلمه كل و هور با مردمان ايل كلهر بگرديم‬
‫بايد نظري داشته باشيم به زيستگاه و قلمرو آنها يعني دامنهها و ارتفاعات‬
‫پر فراز و نشيب زاگرس‪ .‬مردمان اين ايل در طول تاريخ با ناماليمات‬
‫طبيعي دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگي همانند آهو و كل‪،‬‬
‫كوهها و صخرهها را درنورديده و رام خواستههاي خويش كردهاند و‬
‫مهاجماني كه از صفحات غربي ايران قصد سوئي نسبت به كشورمان را‬
‫داشتهاند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشاندهاند‪ .‬از طرفي بنا به گفته‬
‫نويسندگان بزرگ‪ ،‬كلهرها كه شاخهاي از نژاد ُكردهاي اصيل آريايي‬
‫هستند‪ .‬به خاطر چهرههاي بشاش و جذاب و همچنين سرعت برقآسايي كه‬
‫درپيمودن كوه‌ها و گردنههاي صعبالعبور داشتهاند‪ ،‬به خورشيد كه مظهر‬
‫جذابيت است تشبيه كردهاند‪.‬‬
‫بنابراين كلهر نامي با مسمي و برازنده بر اين گرد مردان كرد‬
‫ميباشد كه سال‌ها با شجاعت و دليري عرصه را بر دشمنان اين مرز و بوم‬
‫تنگ كردهاند‪.‬‬
‫‪ 1‬ـ در زبان محلی تلفظ سوم بیشتر رایج است‪ .‬از همه آنها یک معنی به ذهن متبادر‬
‫میشود‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪29‬‬

‫‪1‬ـ‪ .3‬زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر‬


‫ايل كلهر از شمال به محدوده ايل‌هاي كرند‪ ،‬گوران‪ 1‬و گوران بان‬
‫زرده‪ ،‬از ناحيه جنوب به حوزه حكومتي والي پشتكوه‪( 2‬استان ايالم كنوني)‬
‫از طرف مغرب به خاك كشور عراق (مندلي و خانقين)‪ ،‬همچنين به قشالق‬
‫ايل سنجابي و قشالق ايل كرند‪ ،‬از جانب مشرق به ييالق ايل زنگنه و‬
‫قسمتي از ييالق سنجابي (ماهيدشت) و در واقع جنوب شهر كرمانشاه‪،‬‬
‫محدود مي‌شود‪.‬‬
‫افراد اين ايل كه در واقع بزرگترين ايل در غرب كشور محسوب‬
‫ميگردد‪ .‬در شهرستان‌هاي گيالنغرب‪ ،3‬هارونآباد و بخش‌هايي از‪ :‬كرند‪،‬‬
‫نفتشهر‪ ،‬سومار‪ ،‬گهواره‪ ،‬ايوان‪ ،‬ماهيدشت و در دهستان قلعه شاهين‬
‫سرپلذهاب و نصرآباد قصرشيرين و تمامي نواحي و حومه مكان‌هاي ياد‬
‫شده ساكن هستند‪ .‬البته پراكندگي مردمان ايل كلهر از مكان‌هاي نامبرده‬
‫فراتر است به طوري كه تعداد زيادي از مردم شهر كرمانشاه از كلهرها‬
‫‪4‬‬
‫هستند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ گوران‪( .‬اخ) یکی از ایالت کرد ساکن کرمانشاه‪( .‬از جغرافیای سیاسی کیه ان ص ‪)57‬‬
‫مؤلف تاریخ کرد آرد‪ :‬در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رس ید ک ه در می ان اک راد ی ک‬
‫طبقۀ ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران زازا که غیر از کرد هستند‪ .‬همۀ این طوایف چه‬
‫ایرانی چه بومی قدیم چه سایر نژاده ا در زی ر م وج مه اجمین اک راد ای رانی ف رو رفت ه و‬
‫استقالل نژادی را از دست داده همه کرد و ایرانی شدهاند (تاریخ کرد ص ‪ .)98‬این طایف ه‬
‫پ یرو آیین علیاللهی هس تند‪( .‬هم ان کت اب ص ‪ .)122‬این ای ل دارای ‪ 6000‬خ انوار اس ت‪:‬‬
‫قلخ انی ‪ 2000‬خ انوار‪ ،‬تفنگچی ‪ 1000‬خ انوار‪ ،‬ج اف ‪ 1000‬خ انوار‪ ،‬گه واره ‪5000‬‬
‫خانوار‪ ،‬نیریژی ‪ 500‬خ انوار‪ ،‬بیون انی ‪ 500‬خ انوار‪ .‬زن دگانی این ان از اس تخراج مع ادن‬
‫بی‌شمار مخصوصا ً زغالسنگ و زراعت توتون میگذرد (یادداشت مؤلف)‪ .‬دهخدا‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ پشتکوه‪] .‬پ ت[ (اخ) نام سلسلۀ جبالی در مغ رب ای ران‪ .‬از درۀ دیال ه ت ا آب دی ز (آب‬
‫دز) کوههای این ناحی ه ب ه دو قس مت جداگان ه تقس یم میش ود‪ :‬اولی را پیش کوه و دومی را‬
‫پشتکوه مینامند و این دو قسمت بواس طۀ درۀ رود س یمره (گاماس اب و کرخ ه) از یک دیگر‬
‫جدا میشود‪( .‬جغرافیای ایران تألیف کیهان ‪.)48‬‬
‫‪ 3‬ـ در این شهر تقریبا ً ‪ 100‬درصد مردم کلهر هستند و به پایتخت کلهر مشهور و مع روف‬
‫است‪.‬‬
‫‪ 4‬ـ اطالعات این قسمت با استفاده از راهنماییهای آقای ولی نجفیان مسئول تقسیمات‬
‫کشوری استانداری کرمانشاه نگاشته شد‪.‬‬
‫‪ ■ 30‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مردمان اين ايل در محدودههاي نامبرده با توجه به اين كه اكثريت‬


‫از طريق دامپروري امرار معاش ميكردهاند جهت به دست آوردن علفچر‬
‫براي احشام و گوسفندان خود در فصول مختلف سال دست به كوچ و تغيير‬
‫مكان ميزدهاند كه اين امر در بروز اختالف بين آنها و ساير ايالت تأثير‬
‫مهمي داشته است‪ .‬در تعيين حدود گرمسير و سردسير ايل كوههاي قالجه و‬
‫سركش در شمال گيالنغرب و حومه آن را مي‌توان مرز به حساب آورد‪.‬‬
‫يعني جنوب اين كوهها گرمسير و شمال آنها سردسير كلهرها بوده است‪ .‬در‬
‫اين مناطق (سردسير و گرمسير) گروهي از افراد ايل به صورت يكجانشين‬
‫كه معيشت آنها به طريق اقتصاد كشاورزي و دامپروري (به صورت‬
‫محدود) تأمين ميگردد‪.‬‬
‫با توجه به درگيريهاي منطقهاي‪ ،‬نا امني راهها و دخالت‌هاي گاه و‬
‫بيگاه حكمرانان كرمانشاه و مشكالت طبیعي اين مردمان‪ ،‬كوچ به صورت‬
‫دسته جمعي و گروهي صورت گرفته و در مكان‌هاي سردسير و گرمسير‬
‫در يك محل نزديك به هم سكونت اختيار ميكردهاند‪ .‬طوايف تابعه ايل كه‬
‫عبارتند از‪ :‬خالدي‪ ،‬شياني‪ ،‬سياه سياه‪ ،‬كاظمخاني‪ ،‬تلش‪ ،‬خمان‪ ،‬كرگا‪ ،‬كله‬
‫پا‪ ،‬قوچمي‪ ،‬هارونآبادي‪ ،‬منصوري‪ ،‬كله جوب‪ ،‬الوندي‪ ،‬شوان‪ ،‬ماهيدشتي‪،‬‬
‫بالغ بيگي‪ ،‬زينل خاني‪ ،‬شاهيني‪ ،‬ايواني‪ ،‬گيالني‪ ،‬زويري‪ ،‬منشي‪ ،‬گليني و‬
‫شيرگ (ديرهاي‪ ،‬ورمزيار) و‪ ...‬هر كدام داراي محدودهاي مشخص بوده‪-‬‬
‫اند كه به همان نام طوايف نامگذاري شدهاند‪ .‬به گفته معمرين جايگاه و‬
‫محل استقرار هر ايل بيشتر با توافق ايلخان و كالنتر طايفه تعيين ميشده‬
‫است‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪31‬‬

‫از گفتگو با معمرين چنين نتيجه گرفته ميشود كه قلمرو ايل بستگي‬
‫زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است‪ .‬در دوره مورد‬
‫بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او‬
‫ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي را داشته و نفوذ داودخان تا آنجا بود كه‬
‫حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نميتوانست رؤساي ديگر ايالت‬
‫‪1‬‬
‫را منصوب يا معزول نمايد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .2‬تهران‪ :‬نشر نو‪ ،1363 ،‬صص ‪ 385‬و ‪.384‬‬
‫‪ ■ 32‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪1‬ـ ‪ .4‬تاريخ مختصر ايل كلهر از ابتدا تا مشروطيت‬


‫پس از فروپاشي امپراطوري ساسانيان و ورود اعراب مسلمان به‬
‫ايران مناطق غربي معبر ورود مسلمانان به داخل امپراطوري ايران بود‪.‬‬
‫هر چند از اين زمان تا اوايل حكومت صفويان انحصاراً از كلهرها نامي به‬
‫ميان نيامده است ولي از كردها كه سلسههايي در شمال غربي‪ ،‬غرب ايران‬
‫و موصل و الجزيره و دياربكر تشكيل دادهاند در تاريخ نام برده شده است‪.‬‬
‫مردان ايل كلهر بدون شك در قالب كلي ُكرد در اين زمان مصدر كارهايي‬
‫بوده و اقدامات وسيعي در عرصه سياست و دفاع از مرز و بوم ايران‬
‫زمين انجام دادهاند‪ .‬كه متأسفانه به دليل نداشتن تاريخ مدون و نگارش يافته‬
‫اقدامات آنان بر ما معلوم نيست‪.‬‬
‫اما اشاره مستند و مكتوب به ايل كلهر به عصر صفويه زمان‬
‫پادشاهي شاه طهماسب صفوي برميگردد‪ .‬دورهاي كه سراسر مملو از‬
‫جنگ و گريز با امپراطوري عثماني بر سر مسائل مختلف از قبيل‬
‫اختالفات مرزي و مذهبي بوده است‪ .‬ايرج افشار در تحقيقات خود راجع به‬
‫كلهرها مينويسد‪:‬‬
‫«از ابتداي دوره شاه طهماسب اول (‪ 1576‬ـ ‪1524‬م) تاريخنويسان‬
‫ضمن سخن از حاكم كردان كلهر مينويسند‪ :‬كوچنشينان كلهر‪ ،‬بين‬
‫كرمانشاهان و مرز ايران ساكن بودند گويا در ابتداي امر نفوذ دولت ايران‬
‫در آنان اندك بوده است‪ .‬ضمن وقايع سال ‪ 1544‬در مأخذ فوق چنين آمده‬
‫است‪ :‬كه گروهي براي تنبيه عشاير كلهر كه همواره ياغي بودند فرستاده‬
‫شد‪ 1.‬ايل كلهر در دوره صفويه بيشتر در نواحي ماهيدشت تا مندلي به‬

‫‪ 1‬ـ ایرج‪ ،‬افشار‪ .‬مقدمهای بر شناخت ایله ا‪ ،‬چادرنش ینان و طوای ف عش ایری ای ران‪ .‬ج ‪.2‬‬
‫تهران‪ :‬هما‪ ،1366 ،‬ص ‪.286‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪33‬‬

‫زيست مشغول بودهاند‪ .‬و به گفته منابع هميشه ‪ 500‬نفر ياساقي‪ 1‬را آماده‬
‫‪2‬‬
‫خدمت ميكرده و ظاهراً حاكم ايل داراي موقعيت مستقلي بوده است‪.‬‬
‫يكي از سياستهاي صفويان در تعيين حكمران براي ايالت مختلف‪،‬‬
‫انتخاب فردی از ميان قزلباشان بود و اين مسئله باعث نارضايت مردم آن‬
‫ايالت و عشاير ميشد‪ .‬با به سلطنت رسيدن شاه عباس كبير اين سياست را‬
‫تغيير داده و حكمران را از ميان خود ايالت انتخاب ميكرد‪ .‬در اين دوره‬
‫ايل كلهر يكي از دورههاي اقتدار خويش را پشت سر گذاشت‪ .‬بدليسي در‬
‫ذيل حوادث سال ‪ 1002‬هـ ‪ .‬ق در ذكر امراء ماهيدشت و تغييرات‬
‫حكمراني آنها‪ ،‬كه مصادف با پادشاهي شاه عباس است مينويسد‪:‬‬
‫«چون در حين تحرير اين نسخه بي سامان كسي كه از واليت ايشان‬
‫خبردار باشد حاضر نبود اما از افواه چنان استماع رفت كه اوجاق قديمي‬
‫ايشان ماهيدشت است و تيالور‪ .‬اكثر عشاير و قبايل ايشان احشامات و‬
‫اولوسات است‪ .‬و قبل حكومت ايشان‪ ،‬در ميانه شهباز و منصور نام‪،‬‬
‫برادران بر وجه اشتراك ضبط ميشد‪ .‬در تاريخ سني «اثني والف» منصور‬
‫نام‪ ،‬شهباز را به قتل آورده جمله احشامات و اولوسات اكراد را به ديد‬
‫‪3‬‬
‫تصرف در آورد»‪.‬‬
‫اين اختالفات داخلي باعث شد كه خصومت‪ ،‬شيرازه ايل را تا مرز‬
‫فروپاشي در هم شكند به همين خاطر حكومت وقت براي تنبيه عشاير كلهر‬
‫گروهي را عازم ميكند كه پس از سركوب كردن‪ ،‬آنها را تابع ايل زنگنه‬
‫ميكنند رُهربرن مينويسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ این کلمه اصالً مغولی است و به جنگجویان هر منطقه که به عنوان سهمیه برای شرکت‬
‫در جنگها ارسال میشدند گفته میشود‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ مینورسکی‪ .‬سازمان اداری حکومت صفوی‪ .‬ترجمه مسعود‪ ،‬رجبنیا‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪،‬‬
‫‪ ،1368‬ص ‪ 85‬و ‪ 203‬همچنین‪ :‬ایرج‪ ،‬افشار‪ .‬مقدمهای ب ر ش ناخت ای له ا‪ ،‬چادرنش ینان و‬
‫طوایف عشایری ایران‪ ،‬ص ‪.286‬‬
‫‪ 3‬ـ بدلیسی‪ ،‬امیرشرف خان‪ .‬شرفنامه بدلیسی‪ .‬ص ‪.412‬‬
‫‪ ■ 34‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«ايل كلهر در اين زمان در تحت حاكميت ايل زنگنه به مركزيت‬


‫سنقر و كرمانشاهان قرار ميگيرد»‪ 1‬و خالصه «ايل كلهر در دوره صفوي‬
‫به سه دسته تقسيم ميشود‪ :‬پلنگان و درتنگ (در ذهاب) و ماهيدشت‬
‫‪2‬‬
‫(درمغرب كرمانشاه)»‪.‬‬
‫با فروپاشي صفويان به دست افغانها‪ ،‬هرج و مرج اوضاع داخلي‬
‫ايران را در برگرفت و اين فرصت مناسبي بود براي همسايه غربي يعني‬
‫امپراطوري عثماني كه هميشه در فكر گسترش ارضي بود‪ .‬آنها به غرب‬
‫ايران هجوم آوردند واليات غربي را تصرف نمودند هر چند اشرف افغان‬
‫توانست بر ترك‌ها غلبه كند اما به خاطر احساس خطر از داخل با‬
‫امپراطوري هم مذهب خود صلح كرد و به مقام خالفت سلطان عثماني‬
‫‪3‬‬
‫اعتراف كرد و در عوض سلطان عثماني نيز پادشاهي او را قبول كرد‪.‬‬
‫ايل كلهر بدون شك در اين درگيريها سهم بسزايي داشته است که متأسفانه‬
‫در منابع ذكري از آن به ميان نيامده است‪.‬‬
‫با ظهور نادر و افزايش قدرت او پس از شكستهاي پي در پي بر‬
‫افغان‌ها و ديگر دشمنان خارجي در شمال‪ ،‬جنوب‪ ،‬غرب و شرق‪ ،‬اين فكر‬
‫در ذهن شاه طهماسب دوم صفوي رسوخ كرد كه تخت شاهي دارد ميلرزد‬
‫و سست ميشود‪ .‬به همين خاطر ميخواست در مقابل نادر خودي نشان دهد و‬
‫خودسرانه به جنگ عثماني رفت‪ ،‬از آنها شكست خورد و معاهدهاي با آنها‬
‫بست كه طي آن پنج منطقه از محال كرمانشاه به احمد پاشا والي بغداد‬

‫‪ 1‬ـ رهر‪ ،‬برن‪ .‬نظام ایاالت در دوره صفویه‪ .‬ته ران‪ :‬بنگ اه ترجم ه و نش ر کت اب‪،1357 ،‬‬
‫ص ‪.11‬‬
‫‪ 2‬ـ مینورسکی‪ ،‬سازمان اداری حکومت صفوی‪ .‬ص ‪.203‬‬
‫‪ 3‬ـ رضا‪ ،‬شعبانی‪ .‬ت اریخ اجتم اعی ای ران در عص ر افش اریه‪ .‬ته ران‪ :‬ن وین‪ ،1369 ،‬ص‬
‫‪.30‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪35‬‬

‫واگذار شد‪ 1.‬ايل كلهر جزء يكي از اين پنج محال بود كه با برگشت نادر از‬
‫جنگ با افغانان ابدالي معاهده پذيرفته نشد و اين پنج محال همچنان جزء‬
‫ايران باقي ماند‪.‬‬
‫نادر پس از انتخاب به پادشاهي ايران در دشت مغان سياست‬
‫جابجايي ايالت و عشاير را به اجرا درآورد و چون از نافرماني ايل كلهر با‬
‫خبر بود براي كم كردن قدرت آنها در منطقه كرمانشاه گروه زيادي از‬
‫اعراب ميش مست و تركمانان را به قلعه كرمانشاه فرستاد‪ .‬ابوالحسن‬
‫گلستانه مينويسد‪:‬‬
‫«نادر شاه (‪ 1148‬ـ ‪ 1160‬هـ ‪ .‬ق) نيز در بناي قلعه معروف‬
‫كرمانشاهان از بيم و قيام ايل كلهر به جاي استقرار سواران و جنگجويان‬
‫قلمرو زنگنه و گوران‪ ،‬بسياري از اعراب تركمان و اعراب ميش مست‬
‫خراساني را كوچانيده و در قلعه مستقر ساخت‪ .‬چون با اعتراض نجف قلي‬
‫خان ايل بيگي كلهر مواجه گرديد‪ .‬دستور به كور كردن او داد‪ ،‬كه‬
‫‪2‬‬
‫چشمانش را ميل كشيدند»‪.‬‬
‫پس از مرگ نجف قلي خان ايل بيـگي كلهر كه به دستور نادر‬
‫كور شده بود‪ .‬علي خان كلهر ايل بيگي كلهر را به دست آورد با به قتل‬
‫رسيدن نادر با استفاده از هرج و مرج اوضاع داخلي كلهرها بر سر اعراب‬
‫ميش مست و تركمان كه در قلعه مستقر بودند ريخته آنها را از پاي در‬
‫‪3‬‬
‫آوردند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.77‬‬


‫‪ 2‬ـ ابوالحسن‪ ،‬گلستانه‪ .‬مجملالتواریخ‪ .‬تهران‪ :‬ابن سینا‪ ،1344 ،‬ص ‪.171‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.216‬‬
‫‪ ■ 36‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫با به قدرت رسيدن كريم خان ايل كلهر وارد عرصهاي جديد شد‪.‬‬
‫هنگامي كه او از تسخير تهران‪ ،‬عراق و قزوين فارغ شد به طرف‬
‫كرمانشاه آمد‪« .‬در محل هارونآباد (اسالم آباد كنوني) كه محل زندگي ايل‬
‫كلهر است‪ ،‬بزرگان قوم از وي استقبال كردند و در اردوگاه وي پذيرايي‬
‫شدند»‪ 1‬كريم خان در اين ديدار‪ ،‬يك وصلت سياسي با ايل كلهر بست و‬
‫«قدم خير» دختر يا برادرزاده علي خان كلهر را به عقد خويش درآورد‪.‬‬
‫مراسم بر سر چشمهاي در ماهيدشت صورت گرفت كه هنوز به اسم‬
‫«چيني شاه پسند»‪ 2‬معروف ميباشد‪ .‬عالوه بر اين وصلت كريم خان‬
‫گروهي از سواران كلهر را همراه خود به شيراز برد كه تا اواخر كار‬
‫زنديه در آنجا ماندند‪ .‬گروهي هم كه در آنجا ازدواج كرده بودند ديگر‬
‫برنگشتند و در آنجا ساكن شدند‪.‬‬
‫پس از زنديه وقتي كه قاجارها بر سرير ملك ايران تكيه زدند در ايل‬
‫كلهر قدرت در دست خاندان حاجيزاده و ياوري افتاد‪ .‬حاجيزادهها كه‬
‫خانوادهاي شهرنشين بودند مركزيت ايل را از هارونآباد به شهر كرمانشاه‬
‫انتقال دادند‪ .‬از اسماعيل خان كلهر و پسرش مهدي خان به عنوان‬
‫بزرگترين حكمرانان ايل كلهر در اين دوره نام بردهاند‪ .‬آقا احمد بن محمد‬
‫علي بهبهاني كه از حوزه ايل كلهر گذشته است مینویسد‪:‬‬
‫«از جمله سرداران عظيم الشأن ايالت‪ ،‬يكي عالي جاه عمدۀالجناب‬
‫مهديخان خلف مرحوم اسماعيل خان‪ ،‬بزرگْ ايل جليل كلهر است‪ .‬نهايت‬
‫مستقيمالطبع و سخي است و اشعار لطيفه از مراثي و غيره از كلك بدايع‬

‫‪ 1‬ـ غالم رضا‪ ،‬وره رام‪ .‬ت اریخ سیاس ی و اجتم اعی ای ران در عص ر زن د‪ .‬ته ران‪ :‬معین‪،‬‬
‫‪،1368‬‬
‫ص ‪.43‬‬
‫‪ 2‬ـ «چشمه شاه پسند» زیرا کریم خان نام قدم خیر را به شاهپسند تغییر داده بود‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪37‬‬

‫افكارش جاري ميشود و پيوسته مشتاق صحبت علماء و اصحاب كمال‬


‫‪1‬‬
‫است»‪.‬‬
‫با شروع درگيريهاي ايران و عثماني در سرحدات غرب‪« ،‬فتحعلي‬
‫شاه پسر خود محمدعلي ميرزا دولت شاه را به حكومت كليه واليات غربي‬
‫ايران از مغرب آذربايجان تا بصره انتخاب كرد»‪ 2.‬درگيری‌هاي سختي رخ‬
‫داد كه ايل كلهر رشادت را به سر حد اعال رساند‪ .‬خاندان حاجيزاده كه‬
‫رياست كلهرها را در دست داشتند در منطقهاي در ‪ 15‬كيلومتري پایین‬
‫دست شهر كنوني گيالنغرب با قواي عثماني آنچنان دليرانه جنگيدند كه‬
‫هنوز آن نقطه از خاك كشورمان يعني «تنگه حاجيان» به نام سواران كلهر‬
‫به فرماندهي حاجيزادهها نامگذاري شده است‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ اقا احمدبن محمد علی‪ ،‬بهبهانی‪ .‬مرآت االحوال جهان نم ا‪ .‬ته ران‪ :‬امیرکب یر‪،1370 ،‬‬
‫ص ‪.188‬‬
‫‪ 2‬ـ علی اصغر‪ ،‬شمیم‪ .‬ایران در دوره سلطنت قاجار‪ .‬تهران‪ :‬مدبر‪ ،1374 ،‬ص ‪.113‬‬
‫‪ ■ 38‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪1‬ـ ‪ .5‬چگونگي قدرتگيري داودخان كلهر‬


‫جد بزرگ داودخان صفر لك پسري داشت به ن ام عبدالمحم د‬
‫كه از مشاورين كريم خان زند گرديد‪ .‬او كسي بود كه مقدمات ازدواج‬
‫قدم خير دختر يا برادرزاده علي خان كلهر (ايلخان وقت) را با ك ريم‪-‬‬
‫خان فراهم ساخت‪ .‬پس از گذشت چند سال توسط علي خان كله ر‪ ،‬بن ا‬
‫بر داليلي كه بر ما معلوم نيس ت ك ور گرديد‪ .‬او مان دن در ايوان ك ه‬
‫مقر ايلخاني علي خان بود را به سود خويش نديده به گيالنغرب كنوني‬
‫ك ه در آن زم ان ب ه ص ورت دهس تان ك وچكي ب ود آم ده و ام ورات‬
‫خانوادگي را بر عهده پسرش اوالد بيگ گذاشت‪ .‬او با كمك سه ب رادر‬
‫ديگرش به جاه و مقامي در منطقه رسيد كه پس از او پسرش اسد خان‬
‫در درگ يريه اي منطق هاي ش ركت ك رده‪ ،‬خ ودي نش ان داد‪ .‬ام ا در‬
‫درگيريي كه با زينالعابدين خان ايل بيگي كلهر روي داد‪ ،‬اس دخان ب ه‬
‫قتل رسيد و خ انواده او ك ه ش امل ت يره عبدالمحم دي ب ود ب ه رياس ت‬
‫عب اس اس د بيگ (پس ر اس د خ ان) از ت رس ب ه ترس اق واق ع در ‪70‬‬
‫كيلومتري جنوب مندلي و پايينتر از دوشيخ ع راق‪ ،‬تقريب ا ً همم رز ب ا‬
‫صالح آباد ايالم پناهنده شدند‪ 7 .‬الي ‪ 10‬سال در آنجا بودند تا اينك ه ب ه‬
‫گيالن غرب برگشتند و در يك مهماني زينالعابدين خان قاتل اس د خ ان‬
‫را ب ه قت ل رس اندند‪ .‬ح تي ميخواس تند س يد محم د س ليم كالن تر طايف ه‬
‫خالدي را نيز به قتل برسانند كه اين كار را نكرده و تنها به بر كن اري‬
‫او اكتفا كرده و از اين تاريخ كه دهههاي پاياني ق رن س يزدهم هـ ‪ .‬ق‬
‫بود‪ ،‬كالنتري طايفه خالدي به دست پ در داودخ ان (عب اس) رس يد‪ .‬او‬
‫در سايه كمك و ياري تيرههاي طايفه خالدي توانست با جن گ وگريز‬
‫با دو طايفه خمان در پايين دست خال ديه ا و طايف ه س ياه س ياه در ب اال‬
‫دست خالديها قلم رو و مرات ع طايف ه خ ود را اف زايش ده د‪ .‬س پس در‬
‫سال‌هاي ‪ 1296‬هـ ‪ .‬ق يا ‪1298‬هـ ‪ .‬ق عباس خ ان (عب اس اس دبيگ)‬
‫از ج انب حك ومت وقت دس تگير ميش ود و ام ورات ايل ب ر عه ده‬
‫داودخان قرار میگيرد‪.‬‬
‫در اینجا الزم است نکاتی در خصوص وضعیت کرمانشاه و‬
‫نحوه برخورد حکمرانان با روسای ایل کلهر در سالهای قبل از قدرت‬
‫گیری داودخان آورده شود تا به فهم مطب بیشتر کمک نماید‪ .‬در دوره‬
‫قاجار و وضعیت کلهر بیشتر به درگیری بر س ر جانش ینی و ایلخ انی‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪39‬‬

‫می گذش ت‪ .‬نح وه برخ ورد حکمران ان کرمانش اه و ت وان جنگن دگی‬
‫ایالت از عوام ل این کش مکش ه ای درون ایلی ب ود‪ .‬ایلخان ان ب رای‬
‫ریاست بر ایل کلهر بیشتر توسط حاکمان کرمانشاه انتخاب می‌شدند و‬
‫دربار قاجار کمتر در این خصوص دخالت می‌کرد‪.‬‬
‫در س ال ‪۱۲۸۵‬ه‪.‬ق عمادالدول ه حکم ران وقت کرمانش اه‬
‫مصطفی قلی خان ایلخان وقت کلهر را عزل و شخصی به ن ام حس ین‬
‫خان را به جای او منصوب کرد‪.‬‬
‫روزنام ه دولت علی ه ای ران‪ ،‬پنجش نبه ‪ ۱۸‬ربی ع االول ‪۱۲۸۵‬‬
‫‪،‬شماره ‪، ۶۲۰‬صفحه ‪.۳‬‬
‫این وضعیت تا سال ‪ ۱۲۸۹‬هج ری قم ری ک ه مویدالدول ه از‬
‫شاهزادگان قاجاری ب ه عن وان حکم ران کرمانش اه انتخ اب ش د ت داوم‬
‫داش ت‪ .‬در این زم ان محم د حس ن خ ان س رتیپ رئیس ای ل کله ر از‬
‫مخالفان جدی حکمران جدی د کرمانش اه ب ود‪ .‬زی را محم د حس ن خ ان‬
‫سرتیپ از هواداران سرسخت حکم ران قبلی یع نی عمادالدول ه ب ود و‬
‫این مسئله باعث شد که با حاکم جدی د از س ر ناس ازگاری برآی د‪ .‬البت ه‬
‫محمدحسن خان یک دوره دیگر هم حکومت کله ر را در س ال ‪۱۲۸۳‬‬
‫ت ا س ال ‪ ۱۲۸۴‬ب ر عه ده داش ت ک ه در آن زم ان ج ای خ ود را ب ه‬
‫مصطفی قلی خان داده بود‪.‬‬
‫گرفت اری ه ا و کش مکش در بین ای ل کله ر در این س ال‌ها‬
‫همچن ان ب اقی ب ود و رق ابت ب ر س ر حک ومت در ای ل کله ر بین‬
‫محمدحسن‌خان و رقبای او که زیاد بودند جریان داش ت ‪ .‬این درح الی‬
‫بود که مویدالدوله شاهزاده قاجار بدون اینکه بتوان د ک اری انج ام ده د‬
‫در س ال ‪ ۱۲۹۱‬ج ای خ ود را ب ه عمادالدول ه داد‪ .‬حک ومت وی زی اد‬
‫دوامی نداشت و در همان سال از دنیا رفت‪.‬‬
‫بعد از چند صباحی که پس ر عمادالدول ه ب ه ن ام ب دیع المل ک‬ ‫‪ ‬‬
‫میرزا حکومت کرد‪ .‬حس ام الس لطنه ب ه حک ومت کرمانش اه منص وب‬
‫شد‪.‬در دوره حسام السلطنه مشکالت داخلی ای ل ب ر اث ر رق ابت ب رای‬
‫رسیدن به ایلخانی بین محمدحسن‌خان و رقب ا از جمل ه رض اقلی خ ان‬
‫باال گرفت‪ .‬یکی از عواملی که حکمران کرمانشاه در انتخاب ایلخانان‬
‫کلهر در نظر می گرفتند قدرت ایلخ ان و تع داد ه واداران او ب ود‪ .‬ب ه‬
‫دلیل زیادی هواداران رضا قلی خان ‪ ،‬حس ام الس لطنه مجب ور ش د در‬
‫‪ ■ 40‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سال ‪ ۱۲۹۳‬ب رای آرام ک ردن اوض اع ق درت در ای ل کله ر را ب ه او‬


‫بده د‪ .‬انتص اب رض اقلی خ ان ن ه تنه ا ب اعث آرامش نش د ‪،‬بلک ه‬
‫اغتشاشاتی را بوجود آورد که این اغتشاش ات توس ط ه واداران محم د‬
‫حسن خان از جمله طایفه خمان که از بستگان او بودند انجام شد‪.‬‬
‫در سال ‪ ۱۲۹۸‬ه‪.‬ق بنا بر سیاس ت قاجاره ا‪ ،‬کرمانش اه ج زء‬
‫حکومت ظل‌السلطان قرار گرفت او ن یز عب دالل ه م یرزا را ب ه س مت‬
‫ن ایب الحکوم ه کرمانش اهان انتخ اب و در اوای ل هم ان س ال روان ه‬
‫کرمانشاه نمود‪.‬‬
‫روزنامه فرهنگ‪ 6 ،‬شعبان ‪، ۱۲۹۸‬سال سوم‪ ،‬شماره ‪ ، ۱۰۵‬صفحه‬
‫‪۱‬‬
‫در همین سال محمد حسن خان سرتیپ نیز از دنیا رفت‪.‬‬
‫روزنامه ایران‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۵‬رمضان ‪ ، ۱۲۹۷‬ش ماره ‪ ، ۴۶۴‬ص فحه‬
‫‪.۲‬‬
‫در سال ‪۱۲۹۹‬ه‪.‬ق که ناصرالملک حکم ران کرمانش اه ب ود‪،‬‬
‫در ص دد انتخ اب ح اکم جدی د ب رای ای ل کله ر برآم د‪ .‬وی از بین‬
‫نامزدهای این دوره یعنی‪ ،‬محمد علی خ ان‪ ،‬محم د ولی خ ان و محم د‬
‫کاظم خان هیچ کدام را انتخاب نک رد و رض ا قلی خ ان را ب ه عن وان‬
‫حکومت کلهر انتخاب نمود که برادر محمد علی خان بود‪.‬‬
‫روزنامه ایران‪ ،‬جمعه‪ ،‬پانزدهم ذیقع ده ‪، ۱۲۹۹‬ش ماره ‪، ۴۹۸‬ص فحه‬
‫‪.۳‬‬
‫این انتصاب به دلی ل مخ الفت طوای ف متع دد کله ر نتوانس ت‬
‫عملی ش ود‪ .‬مخ الف سرس خت رض اقلی خ ان در این دوره‪ ،‬بیش تر‬
‫برادرش محمد علی خان بود‪ .‬بنا بر نوشته روزنامه ایران نزدیک بود‬
‫بین ه واداران این دو ب رادر مش کالتی ب روز کن د‪ .‬ب ه همین خ اطر‬
‫حکمران کرمانش اه ه ر دو ب رادر را ب ه دارالحکوم ه فراخوان د و این‬
‫فراخواندن به نفع رضاقلی خان تمام و مجدداً حاکم ایل کلهر گردید‪.‬‬
‫روزنام ه ای ران‪ ،‬جمع ه‪ ،‬بیس ت و پنجم ذی القع ده ‪ ، ۱۳۰۰‬ش ماره‬
‫‪، ۵۲۷‬صفحه ‪.۲‬‬
‫یکی دیگر از حکمرانان منصوب ش ده ظ ل الس لطان ‪،‬حس ام‬
‫المل ک ق را گوزل و ام یر توم ان ب ود‪ ،‬ک ه اک ثر طوای ف مخ الف او‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪41‬‬

‫بودن د ‪.‬ح تی ی ک درگ یری بین آنه ا در گ رفت ام ا توانس ت آنه ا را‬
‫شکست داده‪  ‬و سران ایالت را اسیر نماید‪.‬‬
‫روزنامه فرهنگ ‪ 30،‬ذیقعده ‪،‬شماره ‪ ، ۳۲۴‬صفحه ‪.۱‬‬
‫در بین مخالفان رضاقلی خان حاکم کلهر هم وجود داشت‪ ،‬که‬
‫اس یر حس ام المل ک ش ده و ب ه اص فهان مق ر حک ومت ظ ل الس لطان‬
‫فرستاده شدند ‪ .‬تعدادی از این افراد با وساطت افراد متنفذ به کرمانشاه‬
‫برگشتند که در بین اسیر شدگان در این دوره که ب ه اص فهان فرس تاده‬
‫شد عباس خان یا عباس اسدبیگ پ در داودخ ان ن یز وج ود داش ت ک ه‬
‫بعدها توسط زین العابدین خان کشته شد‪.‬‬
‫روزنامه فرهنگ ‪ ، ۳۰،‬ذیقعده ‪ ۱۳۰۲‬شماره ‪ ۳۲۴‬صفحه ‪۱‬‬

‫این جریان باعث شد که رضا قلی خان از ایلخانی ایل برکنار‬


‫و کاظم خان در سال ‪ ۱۳۰۲‬ه‪.‬ق جانشین وی شود‪.‬‬
‫روزنامه ایران شنبه رمضان ‪ ۱۳۰۲‬شماره ‪ ۶۰۳‬صفحه ‪.۴‬‬
‫دوره حکومت کاظم خان برای ایل کلهر پ ر از چ الش ب ود و‬
‫مش کالت و مخالفت‌ه ای زی ادی داش ت ‪ .‬در س ال ‪ ۱۳۰۴‬ه ‪ .‬ق‬
‫ناصرالدین شاه در راستای سیاست تعدیل قدرت ظل السلطان حکمران‬
‫اص فهان‪ ،‬کرمانش اه را از او گ رفت و درب ار از این ت اریخ ب ه بع د‬
‫شخصا ً برای کرمانشاه حاکم تعیین می‌کرد‪.‬‬
‫تا سال ‪۱۳۰۷‬کاظم خان ریاست آن را ب ر عه ده داش ت و در‬
‫این سال پس از فوت او پسر است زین العابدین خان س رتیپ جانش ین‬
‫وی گردی د و این منص ب را ت ا س ال ‪۱۳۰۹‬هج ری قم ری ب ر عه ده‬
‫داشت‪.‬‬
‫بعد از حس ام المل ک‪ ،‬ام یر نظ ام گروس ی از ج انب درب اره‬
‫حاکم کرمانشاه و کردستان شد امیرنظام خودش در سنندج مس تقر ش د‬
‫ضیاءالدوله را به عن وان ن ایب الحکوم ه خ ود در کرمانش اه گذاش ت‪.‬‬
‫یکی از اهداف مهم امیر نظام گروس ی سروس امان دادن ب ا مش کالت‬
‫جانشینی دربین کلهرها بود‪ .‬چون اختالف در بین مدعیان حکومت بر‬
‫ایل کلهر زیاد بود به ناچار یک نفر خارج از ای ل ب ه ن ام پاش اخان را‬
‫بر آنها منصوب نمود‪.‬‬
‫روزنامه ایران ‪ ،‬شنبه ‪ ۲۱‬ذی حجه‪ ۱۳۰۹، ،‬شماره ‪، ۷۷۷‬صفحه ‪۴‬‬
‫‪ ■ 42‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫این فرد نتوانست حکومت خود را بر ایل تثبیت کند‪ .‬چ را ک ه‬


‫در همین ایام داود خان که پدرش عباس اسد بیگ توسط زین العاب دین‬
‫خان کشته شده بود‪ ،‬قدرت طایف ه خال دی را در دس ت داش ت‪ .‬در این‬
‫دوره به دلیل اقتدار داودخان ب ا طایف ه خال دی‪ ،‬در عم ل ایلخ انی ای ل‬
‫کله ر در دس ت داودخ ان ب ود او ب ا اتح اد در بین طوای ف ای ل کله ر‬
‫توانس ته ب ود ق درت خ ود را ب ه اثب ات برس اند‪ .‬این ح رکت داودخ ان‬
‫شورش علیه ضیاءالدوله محسوب می شد و به همین خاطر امیر نظ ام‬
‫گروس ی بع د از هفت م اه حض ور در س نندج در س ال ‪ ۱۳۱۰‬ب رای‬
‫برخ ورد ب ا داودخ ان ب ه کرمانش اه آم د و در همین ج ا تم ام روس ای‬
‫ایالت کلهر را به حضور طلبید که آنها نیز به استقبال وی رفتند‪.‬‬
‫وقایع نگار کردستانی‪ ،‬علی اکبر‪ ،‬حدیقه ناصری در جغرافیا و ت اریخ‬
‫کردستان ‪،‬تهران‪ ،‬انتشارات توکلی‪، ۱۳۸۱ ،‬صفحه ‪.۲۲۷‬‬
‫بنا ب ه گفت ه علی اک بر وق ایع نگ ار کردس تانی در هفتم ربی ع‬
‫الثانی سال ‪ ۱۳۱0‬ه‪.‬ق در باغ محمد علی م یرزا دولتش اه‪ ،‬ش ورای از‬
‫بزرگان و صاحب منصبان کش وری و لش کری ب ا ه دف "تص حیح و‬
‫اصالح امورات طایفه کلهر" برگزار شد‪ .‬که در این جلسه هرک دام از‬
‫روسا و خوانین و کدخ داها نظ رات خ ود را ب رای س امان دادن ام ور‬
‫اعالم کردند‪ .‬اما در پایان امیر نظام گروسی دس تور داد آنه ا را حبس‬
‫کنن د و بیس ت روز آنه ا را در حبس نگهداش ت‪ .‬تنه ا پس از ورود‬
‫تعدادی از بزرگان کرمانشاه بود که آنها را آزاد کرد‪.‬‬
‫به دنبال این حرکت داودخان که با قدرت توانسته بود ریاست‬
‫این را به دست آورد معزول و ریاست ای ل ب ه محم د علی خ ان کله ر‬
‫واگذار گردید‪.‬‬
‫روزنامه ایران‪ ،‬پنجشنبه بیست و چهارم شعبان‪ ،‬س ال ‪، ۱۳۱۰‬ش ماره‬
‫‪ ۷۹۹‬صفحه ‪.۳‬‬
‫ضیاء الدوله‪  ‬یک سالی ب ه نی ابت از ام یر نظ ام گروس ی در‬
‫کرمانشاه حکومت کرد اما وی بنای اخ اذی و س ختگیری ب ا م ردم را‬
‫گذاشت همین مسئله باعث شد که نارض ایتی از او ب اال بگ یرد و ام یر‬
‫نظام از او ناراحت شد‪ .‬مقارن همین زمان ضیاءالدوله جمع کثیری از‬
‫س واران را ب رای تنبی ه داودخ ان ب ه گیالنغ رب اع زام ک رد ک ه این‬
‫نیروها از داوود خان شکس ت س ختی خوردن د‪ .‬تنه ا ب ا حض ور ام یر‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪43‬‬

‫نظام بود که کرمانشاه مجددا توانست تا حدودی آرام شود‪.‬در این دوره‬
‫محم دعلی خ ان ن یز وض عیتی مش ابه داودخ ان پی دا ک رد چ را ک ه از‬
‫اقدامات ضیاء الدوله به شدت ناراحت بود ‪.‬‬
‫وقایع نگار کردستانی‪، ۱۳۸۱ ،‬صفحه ‪۳۰۷‬‬
‫بعد از آنکه محمدعلی خان از حکومت ایل کلهر کنار گذاشته‬
‫شد امیر نظام گروسی او را به سنندج فرستاد و برای دومین ب ار ی ک‬
‫حکم ران غ یر از مجموع ه ای ل ب ه ن ام علی اش رف خ ان م یر پنج ه‬
‫گروس ی ب ر کلهره ا ح اکم نم ود‪ .‬همچن ان ک ه در م ورد پاش اخان هم‬
‫صحبت شد این افرادی که خ ارج از دای ره ای ایلی ب ه عن وان ایلخ ان‬
‫انتخاب می شدند نمی توانستند اجماع طوایف متعدد را کسب و ق درت‬
‫خود را تثبیت کند ‪ .‬به همین خاطر دوران حکومت این ف رد هم س ریع‬
‫به پایان رسید و من ابع این دوره از انتص اب محم د خ ان س رتیب ن وه‬
‫محمد حسن خان سرتیپ به ریاست ایل کلهر گزارش کرده‌اند‪.‬‬
‫روزنامه ایران چهارشنبه نهم ذی الحج ه ‪ ۱۳۱۱‬ش ماره ‪ ۸۲۹‬ص فحه‬
‫‪۳‬‬
‫در همین سال است ک ه ض یاء الدول ه از ن ایب الحکوم ه ای کرمانش اه‬
‫توسط امیر نظام عزل و عبدالحسین خان امیر توم ان در هج ده ش وال‬
‫‪ ۱۳۱۱‬به عنوان نایب االله منصوب می نماید‪.‬‬
‫حکومت عبدالحسین خان امیر تومان زیاد به طول انجامی د چراک ه در‬
‫این زمان سیاست قاج ار مج دداً ب ر تفکی ک کردس تان و کرمانش اه از‬
‫همدیگر و انتخاب زین العابدین خان حسام الملک توس ط درب ار ب رای‬
‫حکومت کرمانشاهان رقم خورد‪ .‬این مسئله باعث شد که امیر نظام از‬
‫حکومت کردستان هم استعفا دهد حکومت حسام المللک نیز ی ک س ال‬
‫بیشتر دوام نیاورد و معزول شد‪ .‬حکمران جدید کرمانشاه شخص ی ب ه‬
‫ن ام حس ین علی خ ان ام یر نظ ام بودک ه عالوه ب ر اینک ه ب ه عن وان‬
‫حکمران کرمانشاهان و صحنه دار عراق این انتخاب شده بود والیات‬
‫همدان اسدآباد مالیر تویسرکان نهاوند نیز ضمیمه حکمرانی وی شد‪.‬‬
‫روزنامه ایران پنجشنبه هشتم شوال ‪۱۳۱۲‬صفحه ‪۳‬‬
‫با انتصاب حکمران جدید نیز ش اهزاده منصورالس لطنه را ب ه عن وان‬
‫نایب الزیاره کرمانشاه انتخاب کرد‪.‬‬
‫‪ ■ 44‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫ریاست ایل کلهر در دوره حکمران جدید بین محمد خان کلهر و محمد‬
‫علی خان دست به دست شد‪.‬‬
‫بار دیگر در زمان مظفرالدین شاه به حسام الملک رسید کرمانش اه در‬
‫یزد اقتدار وی قرار گرفت‬
‫روزنامه ایران پنجشنبه سوم ذی الحجه ‪ ۱۳۱۴‬شماره ‪ ۹۱۱‬صفحه ‪۴‬‬
‫در دوره حسام الملک همچنان محمد علی خان کلهر ریاست را در ایل‬
‫کلهر برعهده داشت‪.‬‬
‫در اوای ل ذی حج ه ‪ ۱۳۱۵‬هج ری قم ری پس از م دت کوت اهی ک ه‬
‫س االرالدوله هاکوپی ان کرمانش اه ب ود اقب ال و دولت ب ه ج ای وی‬
‫منصوب شد وی پس از آن که وارد کرمانشاه ش د حک ومت و ریاس ت‬
‫کلهر را کمافسابق محم د علی خ ان ایلخ انی واگ ذار ک رد در تم ام این‬
‫مدت کشاکش های داخلی این کشور بر سر ریاست ادام ه داش ت و در‬
‫این دوران بود که فردی قدرتمند با تجدید قوا به دنبال ایلخانی میگشت‬
‫و این شخص کسی نبود غیر از داوود خان کله ر ک ه در س ال ‪۱۳۱۶‬‬
‫اقبال دوله مجبور شد داوود خان و به ریاست ایل کله ر منص وب کن د‬
‫محمد علی خان ایلخانی کلهر شد‪ .‬انتص اب داوود خ ان ب ه ایلخ انی ب ا‬
‫مخالفت های طوای ف دیگ ر مواج ه ش د و کش مکش ه ای داخلی ای را‬
‫کاهش نداد این مسئله باعث شد که اقبال دولت در یک سفری در س ال‬
‫‪ ۱۳۱۶‬در روز ‪ ۲۶‬ش عبان ب ه ط رف ذه اب و می ان ای ل کله ر در‬
‫گیالنغ رب ح رکت کن د ک ه در این س فر داوود خ ان دوب اره اص ل ب ا‬
‫محمدعلی خان ایلخان کلهر انتخاب شد‬
‫روزنام ه ای ران پنجش نبه ن وزدهم ش وال ه زار و ‪ ۳۱۶‬ش ماره ‪۹۵۳‬‬
‫صفحه ‪۴‬‬
‫داوود خان که با این موقعیت مواجه شد علم مخالفت علی ه اقب ال دالرا‬
‫برافراشتبه گونه‌ای که اقبال و دوره مجدداً برای س رکوب داوود خ ان‬
‫به طرف گیالنغرب شد که نتیجه چندانی در بر نداشت‪.‬‬
‫اقبال و دولت در جمادی الثانی ‪ ۱۳۱۸‬بنا بر مخالفت داوود خان کلهر‬
‫و طوایف دیگر برای م دتی حک ومت را از محم د علی خ ان ایلخ انی‬
‫کالر گرفت و به فرخ خ ان م یرپنج داد ام ا در واق ع ق درت واقعی در‬
‫دس ت داوود خ ان از طایف ه خال دی ب ود‪ .‬در زم انی ک ه س االرالدوله‬
‫حکومت کرمانشاهان را در دست داشت یکب ار ب ا داوود خ ان درگ یر‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪45‬‬

‫شده بود که از او شکست نصیبش گردید که این مسئله در سال ‪۱۳۱۵‬‬


‫هجری قم ری اتف اق افت اده ب ود ب ر این اس اس اقب ال دول ه نمیخواس تم‬
‫سرنوش ت س االرالدوله را پی دا کن د و می خواس ت ب ه این وض عیت‬
‫نابس امان کرمانش اهان س ر و س امانی بده د ب ه همین خ اطر تم امی‬
‫مخالفان داوودخان را گرد خود جمع آوری کرد و از آنها ی ک ن یروی‬
‫را به وجود آورد تا بتواند علیه داود خان که مانع اصلی قدرت وی در‬
‫کرمانشاه بود یک حمله سراسری انج ام ده د ب ر این اس اس اکبرخ ان‬
‫رییس طایفه سیاه سیاه‪  ‬و سنجابی ها ک ه از گذش ته ب ه دلی ل درگ یری‬
‫ه ای متع دد ب ا طایف ه خال دی در دوره داودخ ان از کلهره ا ک دورت‬
‫داشتند به همراه‪  ‬حسین خان منصورالملک گوران‬

‫به اردوی اقب ال الدول ه پیوس تند و روان ه گیالن غ رب پ ایتخت طایف ه‬
‫خالدی شدند ک ه در این درگ یری مخالف ان داوودخ ان توانس تند ب ر دو‬
‫پیروز شوند و داوود خان با لشکریان خود به خاک اسمانی فرار ک رد‬
‫و بعد از گذراندن زمستان در آنجا‪  ‬در بهار سال بعد برگش ت و گیالن‬
‫را از دس ت آن ه ا تص رف ک رد‪.‬در این زم ان محم دعلی خ ان ک ه‬
‫ریاست آن را بر عهده داشت نتوانست در مقابل داودخان مقاومت کن د‬
‫وی تنها اس نپ بی ل خان ه کله ر ب ود ولی ق درت واقعی در دس ت داود‬
‫خان رئیس طایفه خالدی قرار داشت ک ه ادع ای ایلخ انی ای ل کله ر را‬
‫در س ر می پروران د‪ .‬داوود خ ان ب ا برکن اری محم د علی خ ان از‬
‫ریاست ایل کلهر خودش که اکن ون توانس ته ب ود ب ا اقت دار تم ام س ایر‬
‫طوایف را در یک کنفدراسیون ایلی جمع کند و‪  ‬قدرت بالمنازع خ ود‬
‫را در منطقه تثبیت کرده بود از جانب دربار و حک ومت کرمانش اهان‬
‫بالغ به امیر اعظم عنوان ایلخان کلهر رسما ً منصوب گردید‪ .‬ب ا وج ود‬
‫داوود خان نتوانست قدرت چن دانی را در کرمانش اه ب ه منص ه ظه ور‬
‫برساند و در سایه اقتدار و داود خان او میس روز ب ه روز ب ا ناک امی‬
‫مواجه شد این چنین بود که داود خ ان ایلخ ان مقت در ای ل کله ر دوران‬
‫اقتدارش را شروع کرد‬
‫‪ ■ 46‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫داودخان پس از به دست آوردن ايلخاني كلهر‪ ،‬در دستهبنديهاي‬


‫فراتر از منطقه شركت كرده و موقعيت ايل را تا اندازه زيادي بهبود‬
‫بخشيد‪ .‬از طرف حكمران جمعآوري ماليات از ساير ايالت نيز بر عهده او‬
‫گذاشته شد زيرا برخي از ايالت از پرداخت آن دوري ميجستند و اين تنها‬
‫داودخان بود كه ماليات را به موقع جمعآوري ميكرد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪47‬‬

‫‪1‬ـ‪ .6‬كرمانشاه در آغاز مشروطيت‬


‫انقالب مشروطيت ايران يك قيام عمومي عليه ساختار سياسي جامعه‬
‫استبدادي آنروز بود كه با همكاري گروههاي مختلف با خواستههاي مختلف‬
‫و در عين حال براي نابودي استبداد حاكم صورت پذيرفت‪ .‬گردانندگان‬
‫اصلي اين حركت سياسي اكثراً روشنفكراني بودند كه با حكومت قانون در‬
‫مسافرتهاي خويش به اروپا آشنا شده بودند‪ .‬اگر قبالً در جامعه ايران قيامي‬
‫شكل گرفته بود بيشتر براي به دست آوردن موقعيت بهتر‪ ،‬در چهارچوب‬
‫حكومت استبدادي ديگري صورت پذيرفته بود اما اين حركت نه تنها براي‬
‫ساقط كردن استبداد شكل گرفت بلكه ميخواست حكومت قانون و مشروطيت‬
‫را به تقليد از اروپا در كشور مستقر سازد‪.‬‬
‫هم زمان با حركت مردم در تهران براي تأسيس عدالتخانه و اعاده‬
‫مشروطيت در ديگر شهرها خصوصا ً كرمانشاه‪ ،‬فعاليت‌هاي زيادي از‬
‫جانب طرفداران مشروطه انجام گرفت‪ .‬كه با مخالفت طرفداران استبداد‬
‫روبرو شد‪ .‬اين فعاليت‌ها آرام آرام دامنه كشمكش‌ها را گسترش داد و‬
‫اوضاع كشور را به سويي كشاند كه اين دو گروه در مقابل يكديگر شروع‬
‫به دستهبندي نمودند‪ .‬اين دستهبنديها در كرمانشاه منتج به درگيري ميان‬
‫مستبدين و مشروطهخواهان گرديد و اين به نوبه خود باعث نا آرامي منطقه‬
‫میشد‪.‬‬
‫براساس نوشتههاي انگليسيها كه در جاي جاي كتاب‌هاي آبي به‬
‫چشم ميخورد در اين ايام آشوب و اغتشاش سراسر شهر و حوالي كرمانشاه‬
‫را در بر گرفته بود و ايالت و عشاير كه چهارچوبه جمعيتي كرمانشاه از‬
‫آنها شكل گرفته بود از اين رهگذر استفاده نـــموده و به غارت كرمانشاه‬
‫‪ ■ 48‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫دست ميزدند‪ .‬هر قبيله و ايلي از آنجا كه مسلح بودند به طرفداري از يك‬
‫گروه خاص به چپاول طرف مقابل ميپرداختند‪ .‬مشروطيت براي ايالت‬
‫معناي ديگري داشت‪« .‬هنگامي ايلياتيها و واليتيها ميخواستند به قتل و‬
‫‪1‬‬
‫غارت در جايي اشاره كنند ميگفتند مشروطه شد»‪.‬‬
‫از ط رفي س يفالدوله‪ 2‬حـــكمران كرمانش اه ك ه م ردي مس تبد و از‬
‫طرفداران سرسـخت محمد علي شاه بود‪ ،‬بدون توجه به تلگرافات مجلس در‬
‫جهت رسيدگي به شكايات و امورات م ردم و همچ نين اعالم بي ط رفي‪ ،‬ب ه‬
‫عنوان رهبر مستبدين عمل ميكرد‪ .‬و ب ه اين مش كالت دامن زده اوض اع را‬
‫آش فتهت ر میس اخت‪ .‬مل كزاده در ذيل ح وادث ش هرهاي ايران در اين ايام‪،‬‬
‫راجع به اوضاع كرمانشاه مينويسد‪:‬‬
‫«اين شهر كه مركز ايالت غرب ايران است و بيش از ساير شهرها‪،‬‬
‫مردان مستبد و مقتدر دارد در طلوع مشروطيت ميدان جنگ‌هاي خونين و‬
‫قتل و غارتهايي شد كه در ساير نقاط ايران نظير آن ديده نشده بود‪ .‬حاكم‬
‫شهر حاجي سيفالدوله برادر عين الدوله مرد مستبدي بود و نميخواست‬
‫وكاليي براي مجلس انتخاب شوند‪ .‬اين بود كه به مخالفت مشروطهخواهان‬
‫برخاست و در نتيجه جنگ در ميان دو دسته در گرفت مستبدين خانههاي‬
‫مالهاي معروف را كه مخالف مشروطه بودند مركز خود قرار دادند و‬
‫مشروطهطلبان در قنسولخانه انگليس و تلگرافخانه اجتماع كردند‪ .‬شهر به‬
‫كلي در حال تعطيل بود بازارها بسته و هزاران مرد مسلح از دو طرف‬
‫شب و روز با هم جنگ و تيراندازي ميكردند چندين هزار نفر از ايالت‬

‫‪ 1‬ـ محمدعلی (همایون)‪ ،‬کاتوزی ان‪ .‬دولت و جامع ه در ای ران (انق راض قاج ار و اس تقرار‬
‫پهلوی)‪ .‬ترجمه حسن افشار‪ .‬تهران‪ :‬نشر مرکز‪ ،1379 ،‬ص ‪. 85‬‬
‫‪ 2‬ـ برادر عینالدوله مستبد که اقدامات او از عوامل اصلی در بروز انقالب مشروطیت بود‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪49‬‬

‫مسلح اطراف كرمانشاه به تحريك مستبدين به شهر هجوم بردند‪ ،‬بازارها و‬


‫‪1‬‬
‫خانههاي مردم را غارت كردند و عدهاي بي گناه را كشتند»‪.‬‬
‫مشكالت و فشار فراوان بر مردم و عدم توجه حكمران به تلگرافات‬
‫مجلس و اصرار در مخالفت با مشروطه تا آنجا بود كه مردم و مشروطه‬
‫خواهان به علماء عتبات متوسل شدند‪ .‬و تلگرافي براي علماء ثالثه در‬
‫نجف مخابره نمودند‪ .‬ناظماالسالم در ذيل حوادث روز دوشنبه ‪ 13‬ذيالحجة‬
‫الحرام به سال ‪ 1324‬هـ ‪ .‬ق مينويسد‪:‬‬
‫«امروز مجلس تعطيل است در انجمن طالب مذاكره از اختالف‬
‫كرمانشاه بود كه در كرمانشاه اختالفي برزگ در قبول مشروطيت به ميان‬
‫آمده‪ ،‬باالخره رجوع به علماء عتبات كردهاند‪ .‬علماء ثالثه نجف يعني‬
‫جناب‬
‫حجۀاالسالم آقاي حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل و جناب حجۀاالسالم‬
‫آقاي آخوند مالمحمد كاظم خراساني و جناب آقاي حاج شيخ عبدهللا‬
‫مازندراني حكم كردهاند به وجوب مشروطيت دولت ايران و اينكه مردم‬
‫اطاعت احكام مجلس شوراي ملي را بنمايند‪ .‬با اين وصف جمعي از‬
‫مستبدين و علماء مخالفت نموده مانع انتخاب وكال ميباشند‪ .‬ولي امام جمعه‬
‫كرمانشاه‪ 2‬با نهايت ميل در امر مشروطيت و امر انتخاب ساعي است از‬
‫بذل مال و جان دريغ نميفرمايد‪ .‬بناي طالب بر اين شد كه مجلس رسما ً از‬
‫‪3‬‬
‫دولت بخواهد كه مانعين مشروطيت را جلوگيري نمايد»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .2‬تهران‪ :‬انتشارات علمی‪،1371 ،‬‬
‫ص ‪.454‬‬
‫‪ 2‬ـ آقا اسدهللا آل آقا‬
‫‪ 3‬ـ ناظماالسالم‪ ،‬کرمانی‪ .‬تاریخ بیداری ایرانیان‪ .‬به اهتم ام علیاک بر س عیدی س یرجانی‪ ،‬ج‬
‫‪ .4‬تهران‪ :‬نشر پیکان‪ ،1377 ،‬ص ‪.71‬‬
‫‪ ■ 50‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫اين اقدامات نيز تأثير چنداني نداشت از طرفي رهبر مشروطه‬


‫خواهان‪ ،‬يعني امام جمعه كرمانشاه فوت شد و به قولي توسط مستبدين‬
‫مسموم گرديد‪ 1.‬از طرف ديگر سيفالدوله همچنان در عقيده و مرام خويش‬
‫در دشمني با مشروطهخواهان استوار بود‪ ،‬و ايالت و عشاير بيشتر طرفدار‬
‫مستبدين و قشون دولتي بودند تا مشروطهخواهان‪ .‬به همين خاطر‬
‫طرفداران مشروطه و رهبر آنها كه پس از فوت امام جمعه‪ ،‬اكنون حاج‬
‫محمد مهــدي روحــاني محــبوب و سرشناس كرمانشاهي بود وقتي كه‬
‫ديدند سيفالدوله حاكم كرمانشاه با مستبدين آشكارا همراه است و به تلگرافات‬
‫مجلس وقعي نمينهد از ترس جان به قنسولگري انگليس پناه آوردند‪ .‬با‬
‫وجود اين باز مستبدين و ايالت و طوايف طرفدار آنها در آنجا به متحصنين‬
‫كه جمعيت آنها در حدود ‪ 2000‬نفر و بلكه بيشتر بود حملهور ميشوند‪ .‬ملك‪-‬‬
‫زاده مينويسد‪:‬‬
‫«چون مستبدين از كمك ايالت بهرهمند بودند به طرف قنسولخانه‬
‫كه مشروطهخواهان در آن متحصن بودند هجوم بردند و تيراندازي كردند‬
‫ولي جرأت نكردند وارد قنسولخانه شوند و متحصنين را به قتل برسانند‪ .‬آقا‬
‫محمد مهدي كه رئيس حزب مليون بود‪ ،‬با دوهزار نفر در قنسولخانه‬
‫انگليس متحصن بود و محمد علي شاه تسليم او را از سفارت انگليس تقاضا‬
‫‪2‬‬
‫كرد‪ .‬ولي سفارت نپذيرفت»‪.‬‬
‫متحصنين مدتي در قنسولگري متحصن بودند تا اينكه در نتيجه‬
‫اعتراضات سفارت انگليس و شكايات متحصنين و مردم سيفالدوله مستبد‬
‫عزل گرديد و ظهيرالدوله كه مردي آزاديطلب و خيرخواه بود به جاي او‬
‫منصوب گرديد‪.‬‬
‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.72‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ص ‪.454‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪51‬‬

‫قنسول انگليس در كرمـــانشاه به سر ادوارد گري راجع به چگونگي‬


‫اوضاع متحصنين و علل پیآمد اين مشكل چنين گزارش داده است‪:‬‬
‫«مكتوب سر اسپرينگ رايس به سر ادوارد گري (وصول هشتم‬
‫ژوئيه)‬
‫از قلهك ژوئن ‪ 1907‬ـ خرداد ـ ‪ 1286‬ـ جمادیاالول ‪1325‬‬
‫با كمال افتخار آنجناب را از حادثهاي كه وقوع آن سبب نگارش‬
‫مراسله مفصلي به دولت ايران گرديد مستحضر ميدارد‪.‬‬
‫تا چندي قبل در كرمانشاه به واسطه منازعه مابين طرفداران‬
‫«عامه» و حاميان «حكومت اشرافي» هرج و مرج و بينظمي باقي بود‪ .‬اين‬
‫دو حزب از زمان تأسيس مشروطيت ايران همواره كوشش مي‌نمودند كه‬
‫هر يك ديگري را مغلوب خود ساخته‪ ،‬استيال حاصل نمايد‪ .‬حاكم آن واليت‬
‫سيفالدوله برادر عين الدوله صدر اعظم سابق ارتجاعطلب با طرفداران‬
‫اشراف كه تا اين اواخر غلبه و زبردستي داشتند همراهي دارد و هيچ جاي‬
‫ترديد نيست‪ ،‬كه درباريان نيز آن جماعت را تقويت مينمايند‪.‬‬
‫به هر حال همين كه قشون دولت كه بيشتر آن از طوايف چادرنشين‬
‫آن حوالي بود به شهر وارد گرديد اجتماعي از مردم به طرف خانه يكي از‬
‫ارتجاعيون هجوم آوردند‪ .‬اين حركت دستآويز مناسبي به دست داد‪ ،‬قشون‬
‫دولتي به امر سر كرده خود يا اجازه حاكم به بازار حمله برده‪ ،‬آنچه بود‬
‫غارت كردند‪ .‬چون عامه حاكم را محرك غارت و خود را در مقابل او‬
‫عاجز يافتند لهذا به قصد تحصن متوجه قنسولخانه انگليس شدند‪ .‬در اين‬
‫هنگام شخص حاكم پنهان گرديد‪ .‬طبيب قنسولخانه متظلمين را از ورود به‬
‫قنسولخانه انگليس جداً مانع بود ولي بدون اينكه اعتنايي به سخنان او بنمايند‬
‫‪ ■ 52‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ 2000‬نفر از باغستاني كه ديوار نداشت ‪ ،‬داخل گرديده و در آنجا اقامت‬


‫نمودند‪.‬‬
‫حزب مخالف (مستبدين) به من تلگرافي كرده كه تمام مبني بود بر‬
‫تهمت و تهديد متحصنين و همچنين بدگويي از رئيس آنها موسوم به مال‬
‫مهدي كه طرف اعتماد و وثوق عامه است‪ .‬اما متحصنين به اصرار تمام‬
‫شكايت داشتند كه چون تلگرافخانه در تصرف دشمنان آنها است نميتوانند به‬
‫تهران مخابره نموده شرح حال و تظلمات خود را به دولت و مجلس‬
‫‪1‬‬
‫معروض دارند»‪.‬‬
‫سر اسپرينگ در ادامه مينويسد‪ ،‬كه جريان را به اطالع دولت ايران‬
‫رساندم كه آنها نيز در جواب مدير كارهاي انگليس را نزد من فرستادند و‬
‫از قنسولخانه برحسب حكم شاه تقاضاي تسليم رؤساي حزب عاميون‪،‬‬
‫خصوصا ً آقا محمدمهدي را نموده بودند‪ .‬كه من موافقت ننمودم‪ .‬او ميگويد‪:‬‬
‫اين كار را به خاطر اين انجام ندادم كه از لحاظ اخالقي زشت بود‪ .‬ولي بايد‬
‫گفت كه انگليسيها از ترس شورش آن دوهزار نفر متحصن آنها را تحويل‬
‫مأموران دولتي ندادند نه از لحاظ اخالقي‪.‬‬
‫به هر روي متحصنين در قنسولخانه انگليس‪ ،‬مشكالت عديدهاي‬
‫داشتند‪ .‬آنها از ترس جان بيرون نميآمدند اين در حالي بود كه عمال انگليس‬
‫از دولت ايران ميخواستند ترتيبي اتخاذ نمايند تا متحصنين قنسولخانه را‬
‫تخليه نمايند‪ .‬به همين خاطر بين مجلس و اتابك جلساتي تشكيل گرديد و‬
‫متعاقب آن تلگرافي به كرمانشاه مخابره كردند‪ .‬سيفالدوله حاكم تلگراف را‬
‫به قنسولخانه دادند آنها نيز متن تلگراف را در اختيار متحصنين قرار دادند‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ .1‬ص ‪.45‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪53‬‬

‫تا با اعتماد الزم قنسولخانه را ترك كنند‪ .‬اما ناگهان تيري به طرف‬
‫متحصنين قنسولخانه شليك گرديد كه تمام تمهيدات انجام شده را از بين برد‪.‬‬
‫اوضاع كرمانشاه به دنـبال اين شليك گلوله مجدداً متشنج شد‪ .‬مشكالت‬
‫همچنان باقي بود تا اينكه همچنانكه گفته شد سيفالدوله معزول‪ ،‬و‬
‫ظهيرالدوله جانشين او گرديد‪.‬‬
‫از طرفي در جريان درگيريهايي كه بين هواداران مشروطيت و‬
‫مستبدين روي داد گروههاي زيادي بيخانمان شده و مورد تهاجم ايالت و‬
‫طوايف واقع گرديدند‪ .‬اينها كه بالغ بر دو يا سه هزار نفر ميشدند به طرف‬
‫تهران رهسپار گرديده‪ ،‬شكايت و تظلم نمودند‪ .‬كه قرار شد به آنها خسارت‬
‫داده شود و زيان‌هاي آنها جبران گردد‪ .‬اما قتل علياصغر خان اتابك در ‪21‬‬
‫رجب ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق اوضاع مملكت را آشفته ساخت‪ ،‬وضعيت مجلس و‬
‫دولت به هم ريخت و آشوب و هرجومرج تمام كشور‪ ،‬خصوصا ً پايتخت را‬
‫در بر گرفت‪ .‬به همين خاطر غارت شدهگان كرمانشاهي به آنچه كه‬
‫مطلوبشان بود نرسيدند و با مشقت فراوان به كرمانشاه برگشتند‪.‬‬
‫شخص ديگري كه ميخواست از اين آب گلآلود ماهي بگيرد‪،‬‬
‫ساالرالدوله قاجار بود‪ .‬او نيز براي ايامي چند منطقه غرب را به آشوب‬
‫كشاند و در سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق شورشي را به راه انداخت و با كمك عشاير‬
‫لُر‪ ،‬عليه محمدعلي شاه دست به حركتي گسترده زد كه مجلس و دولت را‬
‫غافلگير ساخت هر چند آنها ميتوانستند از اين فرصت نهايت استفاده را‬
‫ببرند اما به قول ملكزاده‪« :‬براي تملق و چاپلوسي از محمدعلي شاه»‬
‫اعالميهاي بر ضد ساالرالدوله صادر كردند‪ .‬اين شورش عاقبت با ياري‬
‫‪ ■ 54‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫داودخان به همراه سواران ايل كلهر در منطقه نهاوند و بروجرد سرکوب‬


‫گرديد‪ .‬كه بعداً درباره آن مفصالً خواهيم گفت‪.‬‬
‫اين اوضاع پر آشوب كرمانشاه در آغاز مشـروطيت‪ ،‬زمينه‬
‫منــاسب را براي شورشيان فراهم ميكرد تا عليه دولت و مجلس از اين‬
‫منطقه شورشهايي را آغاز نمايند‪ .‬ايالت قدرتمند و بزرگ در اين خطه نيز‬
‫وضعيت را به نفع اين گروهها رقم می زد‪ .‬اشخاصي مانند ساالرالدوله قاجار‬
‫با كمك همين ايالت و عشاير كه گرايش هميشگي به خودمختاري داشتند‬
‫چند صباحي مشروطيت را با مشكالتي مواجه ميكردند‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪55‬‬

‫‪1‬ـ‪ .7‬زندگينامه ساالرالدوله تا انقالب مشروطيت‬


‫ساالرالدوله‪ ،‬ابوالفتح ميرزا پسر سوم مظفرالدين شاه در سال ‪1298‬‬

‫هـ ‪ .‬ق در شهر تبريز به دنيا آمد‪ 1‬در همان جا تحصيالت خود را شروع‬
‫كرد‪ .‬از لحاظ اخالقي فاقد هرگونه ثبات شخصيتي بود‪ .‬اكثر منابع درباره‬
‫او ديد مثبتي ندارند و او را شخصي ساده لوح معرفي مي‌كنند احمد كسروي‬
‫از او به عنوان «شـاهزاده سبكسر»‪ 2‬و «سبك مغز»‪ 3‬و مورگان شوستر‬
‫آمريكايي از او به عنوان «ديوانه» ياد ميكند‪ 4.‬گروته در سفرنامه خود مي‪-‬‬
‫نويسد‪:‬‬
‫«او هميشه با اروپائيان رفتاري دوستانه داشت و همواره ميكوشيد با‬
‫فرهنگ و تمدن اروپائي بيشتر آشنا گردد»‪ .‬او در ادامه مينويسد‪« :‬در اينجا‬
‫(كرمانشاه) شخصيت‌هاي زيادي كه ساالرالدوله را از نزديك‬
‫ميشناختند اظهار میدارند که او يك تئوريسين ذهنگرا است و از قدرت‬
‫سازماندهي برخودار نيست و نمیداند چگونه بايد عمالً هدفش را دنبال كند‪.‬‬
‫شاهزاده ساالرالدوله به ناپلئون عشق میورزيد و تمام آثارش را به زبان‬
‫فرانسه‪ ،‬كه آن را خوب میدانست خوانده بود‪ .‬او همچنين به مطالعه كتب‬
‫نظامي‪ ،‬بخصوص آنهايي كه به كاربرد توپخانه مربوط ميشد عالقه وافري‬
‫‪5‬‬
‫داشت»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬بامداد‪ .‬شرح رجال ایران‪ .‬ج ‪ .1‬تهران‪ :‬زوار‪ ،1371 ،‬ص ‪.48‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ مشروطه ایران‪ .‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪ ،1370 ،‬ص ‪.346‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.515‬‬
‫‪ 4‬ـ رض ا‪ ،‬آذری‪ .‬در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله)‪ .‬ته ران‪:‬‬
‫سازمان اسناد ملی‪ .1378 ،‬ص ‪.3‬‬
‫‪ 5‬ـ هوگو‪ ،‬گروت ه‪ .‬س فرنامه گروت ه‪ ،‬ترجم ه مجی د جلیلون د‪ ،‬ته ران‪ :‬نش ر مرک ز‪،1369 ،‬‬
‫صص ‪ 90‬ـ ‪.89‬‬
‫‪ ■ 56‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫ناصرالدين شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ‪ 1306‬هـ ‪ .‬ق‬


‫‪1‬‬
‫هنگام عبور از تبريز به او لقب ساالرالدوله داد‪.‬‬
‫ساالرالدوله درسال ‪ 1315‬هـ ‪ .‬ق با وزارت و پيشكاري زينالعابدين‬
‫خان حسامالملك قراگزلو به حكمراني ايالت كرمانشاهان و سرحد داري‬
‫عراقين تعيين شد‪ 2.‬او مدت ‪ 6‬ماه در كرمانشاه حكمراني را بر عهده داشت‪.‬‬
‫وي ظلم و تعدي بسياري به مردم نمود مردم كرمانشاه نيز از او به‬
‫مظفرالدين شاه شكايت نمودند‪ ،‬مظفرالدين شاه نيز او را معزول ساخت‪ .‬در‬
‫سال ‪ 1316‬هـ ‪ .‬ق او را به حكومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادند كه‬
‫پيشكاري او در اين دوره ميرزا محمودخان مديرالدوله بود‪ 3.‬در آنجا نيز‬
‫ظلم و ستم را از حد گذرانيده‪ ،‬او را معزول كردند‪ .‬باقر عاقلي در ذيل‬
‫حوادث سال ‪ 1318‬هـ ‪ .‬ق مينويسد‪« :‬فرمانفرمايي خوزستان‪ ،‬لرستان‪،‬‬
‫بروجرد و بختياري و رياست ايالت آن حدود به انضمام رياست تمام قشون‬
‫آن صفحه به ابوالفتح ميرزاساالرالدوله واگذارشد»‪ 4.‬در اين مدت پيشكاري‬
‫او را ميرزا شفيع مستشارالملك گرگاني برعهده داشت‪ 5.‬در اين ايام بود كه‬
‫با دختر غالمرضاخان والي پشتكوه‪ 6‬ازدواج كرد‪ ،‬تا در شورش‌هاي بعدي‬
‫‪ 1‬ـ غالمحس ین افض لالمل ک‪ ،‬افض ل الت واریخ‪ .‬ب ه کوش ش منص وره اتحادی ه و س یروس‬
‫سعدوندیان‪ .‬تهران‪ :‬نشر تاریخ ایران‪ ،‬ص ‪.90‬‬
‫‪ 2‬ـ ب اقر ع اقلی‪ ،‬روز ش مار ت اریخ ای ران‪ .‬ج ‪ .1‬ته ران ‪ 6‬نش ر گفت ار‪ ،1372 ،‬ص ‪.13‬‬
‫همچنین ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬مهدی بامداد‪ ،‬شرح رجال ایران‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.48‬‬
‫‪ 3‬ـ مهدی بامداد‪ ،‬شرح رجال ایران‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.48‬‬
‫‪ 4‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.18‬‬
‫‪ 5‬ـ مهدی بامداد‪ .‬شرح رجال ایران‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.48‬‬
‫‪ 6‬ـ غالمرضا خ ان والی پش تکوه‪ ،‬ملقب ب ه الق اب فتحالس لطان‪ ،‬ص ارم الس لطنه و س ردار‬
‫اشرف پسر ب زرگ و ارش د حس ین قلی خ ان ابوق داره والی پش تکوه قب ل از او‪ ،‬از اعق اب‬
‫حسین خان سلویزی اس ت ک ه ش اه عب اس ب زرگ ص فوی‪ ،‬پس از کش تن ش اهوردی خ ان‬
‫عباسی والی لرستان‪ ،‬او را به جای شاهوردی والی لرستان کرد‪ .‬غالمرض ا خ ان ب ه دلی ل‬
‫جنگی که در زمان پدرش با دیرکوندها که از طوایف لر باالگریوه بودن د ب ه دس تور دولت‬
‫انجام داده و فتح نمود لقب فتحالسلطان را به او دادند‪ .‬پس از م رگ پ درش در س ال ‪1317‬‬
‫هـ ‪ .‬ق به جانشینی او انتخاب گردید که در این ایام نیز ملقب به صارمالسلطنه گردید‪ .‬به او‬
‫امیر جنگ نیز میگفتند‪ .‬عاقبت او در دوره پهلوی به عراق فرار کرد و با وج ود اینک ه در‬
‫سال ‪ 1308‬هـ ‪ .‬ش به او تأمین جانی داده شد از ت رس ب ه ای ران برنگش ت و پس از م دتی‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪57‬‬

‫از آنها به عنوان متحدي نيرومند استفاده نمايد‪ .‬او در طول ايام حكمراني‬
‫خود به راهنماييهاي همراهانش توجهي نمیكرده و از سر بيرحمي و قساوت‬
‫با مردم رفتار میكرد‪ .‬در سال ‪ 1323‬هـ ‪ .‬ق حكومت همدان و كردستان را‬
‫به او داده بودند راضي نشده بود‪ .‬ولي بعد از مدتي موافقت كرد و به‬
‫كردستان رفت‪ 1.‬او از همان بدو ورود به كردستان شروع به ظلم و ستم به‬
‫اهالي مظلوم آن دياركرد‪ .‬مردوخ مينويسد‪:‬‬
‫«هنگام رسيدن به ميان كسبه از توي كالسكه خودش امر ميداد و با‬
‫دست هم اشاره ميكرد كه به خاك بيفتيد‪ ،‬به خاك بيفتيد‪ .‬مردم بيچاره هم به‬
‫خاك افتاده و زمين اطاعت را بوسيدند خود شاهزاده از خاك افتادن مردم‬
‫ميخنديد‪ .‬به توپخانه مرتضي خان شجاع لشكر اردالن را كه رياست‬
‫توپخانه را داشت امر داد دراز كشيدند و كتككاري كردند كه چرا توپ كم‬
‫صدا بود»‪ 2.‬مردوخ پس از آوردن سخنان ساالرالدوله كه بيشتر راجع به‬
‫تهديد مردم و ترساندن آنها بود مينويسد‪:‬‬
‫«در دوره شاهزاده بگير و ببند و جرم و زور و كاله كاغذي شدت‬
‫‪3‬‬
‫پيدا كرده اطمينان مالي و جاني براي احدي باقي نبود»‪.‬‬
‫عاقبت به دليل اين همه ظلم و جنايت به مردم‪ ،‬آنها تلگرافاتي به‬
‫مركز مخابره كردند عينالدوله هم كه صدراعظم و رئيسالوزراء بود دل‬
‫خوشي از ساالرالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتيب اثر داده‪ ،‬در ‪11‬‬
‫شوال همان سال ساالرالدوله را احضار كرد و او ديگر به عنوان حكمران‬
‫به كردستان برنگشت‪ .‬بعد از بركناري مدتي در اعتراض و نارضايتي به‬
‫اق امت در آنج ا در گذش ت‪ .‬اعق اب او ن ام خ انوادگی یاس ان و ابوق داره را برگزی ده ان د‬
‫(برگزیده از پی‌نویس سفرنامه گروته‪ ،‬ص ‪ 74‬ـ ‪.)72‬‬
‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬تهران‪ :‬غریقی‪ ،1351 ،‬ص ‪.232‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.232‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.234‬‬
‫‪ ■ 58‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سر ميبرد تا اينكه در سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق دست به شورش زد كه در فصل‬


‫بعدي به آن خواهيم پرداخت‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪59‬‬

‫فصل ‪ .2‬شورش سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله‬


‫‪2‬ـ‪ .1‬اقدامات ساالرالدوله قبل از شورش ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق‬
‫ساالرالدوله از نفوذي كه در غرب ايران بر هم زده بود‪ ،‬به فكر‬
‫پادشاهي و تصاحب تاجوتخت افتاد از آنجا كه فرد مغروري بود خود را‬
‫اليق پادشاهي ايران ميدانست میخواست از قواي عشايري غرب ايران در‬
‫رسيدن به اين هدف خود استفاده نمايد‪ .‬در اين زمان بازار مشروطهخواهي‬
‫گرم بود‪ .‬ساالرالدوله در نظر داشت تا از اين فرصت به خوبي استفاده‬
‫نمايد‪ .‬بنابراين با مشروطهخواه جلوه دادن خود‪« ،‬ميخواست به نام هواداري‬
‫از مشروطه مردم را به سوي خود بكشد»‪ 1.‬او آنچنان در اين راه‬
‫ظاهرسازي كرد كه اشخاصي مانند ملكالمتكلمين نيز گفتههاي او را قبول‬
‫كرده‪ ،‬و در فكر به قدرت رساندن او بر آمد‪ .‬طغيان ساالرالدوله در اين‬
‫زمان با اهداف مشروطهخواهان كه در انديشه همكاري با مخالفين‬
‫محمدعلي شاه و تحريك و تشويق آنها بود تناسب الزم را داشت‪ .‬البته‬
‫مشروطهخواهان مي خواستند تا از ساالرالدوله به عنوان اهرم فشاري در‬
‫جهت كنترل محمد علي شاه استفاده كنند‪ .‬سابقه آشنايي ملكالمتكلمين با‬
‫ساالرالدوله به ايام انتصاب ساالرالدوله به زمامداري غرب ايران برمی‪-‬‬
‫گردد‪ .‬ملكزاده دراين باره مينويسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد کسروی‪ .‬تاریخ مشروطه ایران‪ .‬ص ‪.368‬‬


‫‪ ■ 60‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«در موقعي كه ساالرالدوله نامزد ايالت غرب شد چون جوان بود و‬


‫طبعي تند داشت‪ ،‬مظفرالدين شاه نصيرالملك شيرازي را كه از رجال مهم‬
‫فارس بود و زماني هم توليت آستانه قدس رضوي را عهدهدار بود‪ ،‬به‬
‫سمت و پيشكاري ساالرالدوله معين كرده بود‪ .‬نصيرالملك قبل از حركتش‬
‫به كردستان ملكالمتكلمين را با ساالرالدوله آشنا كرده بود و بين آنها دوستي‬
‫و الفتي بوجود آورده بود و ساالرالدوله با وجود غرور و تكبري كه داشت‬
‫از همان مالقات اول شيفته فصاحت بيان و تحت تأثير فكر توانا و قوه‬
‫جاذبه ملكالمتكلمين قرار گرفت‪ ،‬به طوري كه صديق اكرم كه سمت‬
‫پيشكاري شخص ساالرالدوله را داشت مكرر ميگفت كه ساالرالدوله با آن‬
‫طبع سركش و مغرور چون مومي در دست ملكالمتكلمين بود»‪ 1.‬ملك زاده‬
‫درباره مالقات‌هاي آنها با يكديگر در ادامه مينويسد‪:‬‬
‫«پس از رفتن ساالرالدوله به حكمراني غرب باب مكاتبه ميان آنها‬
‫مفتوح ميگردد و وي مكرر اشتياق خود را براي مالقات ملكالمتكلمين اعالم‬
‫ميدارد‪ .‬ملكالمتكلمين هم براي منظوري كه در پيش بود به اتفاق‬
‫يمنالسلطنه كه از نزديكان مورد اعتماد ساالرالدوله بود به كردستان‬
‫ميروند و پس از ورود به كردستان در اندك زماني طوق منويات آزادي‬
‫خواهان را بر گردن آن شاهزاده جاهطلب و سركش استوار ميكند و كليه‬
‫مرداني كه در دستگاه عريض و طويل ايالت غرب بودند و هر يك رياست‬
‫يكي از ادارات مهم آن سامان را داشتند‪ ،‬وارد در جرگه آزاديخواهان مي‪-‬‬
‫نمايد»‪ 2.‬گروهي از قبيل ناظماالسالم كرماني بر اين حركت ملكالمتكلمين‬
‫خرده گرفته و اين حركت او را از داليل مستبد بودن او ميدانند‪ 3.‬مشروطه‪-‬‬
‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .2‬ص ‪.258‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪259‬‬
‫‪ 3‬ـ ناظماالسالم‪ ،‬کرمانی‪ .‬تاریخ بیداری ایرانیان‪ .‬ص ‪.206‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪61‬‬

‫خواهان هنوز مقدمات سلطنت ساالرالدوله را فراهم نكرده بودند كه ناداني‬


‫و سادگي او بر همه ثابت شد‪ .‬زيرا او قبل از هر اقدامي از طرف‬
‫مشروطهخواهان‪« ،‬جمعي از ايالت و عشاير را گرد خود جمع كرده و در‬
‫ظاهر به طرفداري مشروطيت و در حقيقت براي رسيدن به تاج و تخت‬
‫سلطنت قيام كرد و اعالميههايي بر موافقت با مشروطيت انتشار ميداد و با‬
‫رهبران مشروطهخواه كرمانشاهان و سرسلسله آنها حاجي محمد مهدي‬
‫مكاتبه ميكرد و آنها را به دستياري با خود ميطلبيد و محمدعلي شاه را‬
‫‪1‬‬
‫سخت پريشان و نگران كرده بود»‪.‬‬
‫اين حركت او باعث شد كه مجلسيان «اين پيش آمد را از دور بسيار‬
‫بزرگ ببينند»‪ 2‬و عليه ساالرالدوله قاجار با محمدعلي شاه متحد گردند‪.‬‬
‫حتي «به ساالرالدوله تلگرافي نموده او را نكوهش نمودند»‪ 3.‬قبل از اين‬
‫اقدام‪ ،‬ساالرالدوله كار را تمام شده میدانست به گونهاي كه در ارتباط با‬
‫پادشاهي خويش با اشخاص مورد اعتماد خود باب سخن گشوده و به قول‬
‫صديق اكرم‪ ،‬پيش كار مخصوص او «شاهزاده ساالرالدوله كه بعد از‬
‫مراجعت ملكالمتكلمين به تهران خود را شاه آينده ايران ميپنداشت و‬
‫محرمانه يك دست لباس سلطنتي تهيه كرده بود و بعضي از شب‌ها در‬
‫خلوت همان لباس را بر تن‬
‫ميكرد و جقه بر سر ميگذاشت‪ .‬ما را كه از محارمش بوديم احضار ميكرد‬
‫و در اطراف سلطنت آتيه خودش و حكومت مشروطه و وضع قوانين و‬
‫‪4‬‬
‫اصالحات اساسي صحبت ميكرد»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .3‬ص ‪.480‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ مشروطه ایران‪ .‬ص ‪.368‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪368‬‬
‫‪ 4‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .2‬ص ‪.259‬‬
‫‪ ■ 62‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪2‬ـ‪ .2‬آغاز طغيان ساالرالدوله‬


‫پس از آنكه محمدعلي شاه بر تخت سلطنت ايران تكيه زد‪.‬‬
‫ساالرالدوله‪ ،‬از سر غرور و لجاجت در مقابل تصميم شاه مبني بر‪،‬‬
‫بركناري او از حكومت بروجرد و لرستان مخالفت كرده و از آمدن به‬
‫تهران سر باز زد‪ .‬ناظماالسالم كرماني در ذيل حوادث دوشنبه ششم ذي‪-‬‬
‫الحجۀالحرام ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق مينويسد‪:‬‬
‫«از قرار اخبار تلگرافي و حالت اهالي بروجرد بسيار بد و عمل‬
‫نهب و غارت در خود شهر و اطراف رواج دارد‪ .‬شاهزاده ساالرالدوله در‬
‫خارج شهر تقريبا ً در دو فرسخي منزل دارد و خياالتش را درباريان در‬
‫‪1‬‬
‫بردهاند‪ ،‬آنچه او را احضار ميكنند به عذر و بهانه مستمسك ميگردد»‪.‬‬
‫از جمله بهانههاي ساالرالدوله اشاره او به اين است كه «اوالً اهل‬
‫عيالم را چه كنم؟ ثانيا ً منزل ندارم»‪ 2‬اما به اين بهانهها توجهي نميشد و از‬
‫كساني كه با ساالرالدوله نزديكي داشتند از قبيل يمينالدوله كه از اولين‬
‫نوكران ساالرالدوله و مدتي نائبالحكومه بروجرد بود‪ ،‬براي برگرداندن او‬
‫به لرستان استفاده كردند‪ 3.‬ساالرالدوله هر چند عالقهاي به رفتن به تهران‬
‫نداشت و بيشتر مايل بود در ميان عشاير لر كه منسوبين زنش «آغا زيبا»‬
‫بودند باشد اما به دليل فشار زياد از طرف مركز بر او‪ ،‬عاقبت تسليم‬
‫خواست آنها شده به تهران رفت‪ .‬محمدعلي شاه كه اكنون اساس قدرت او‬
‫مستحكم گشته بود به آزار و اذيت مشروطهخواهان اقدام كرد‪ .‬اين مسائل به‬
‫نوبه خود به آشوب اوضاع داخلي منجر ميشد ساالرالدوله در تهران مدت‬

‫‪ 1‬ـ ناظماالسالم‪ ،‬کرمانی‪ .‬تاریخ بیداری ایرانیان‪ .‬ص ‪.68‬‬


‫‪ 2‬ـ یوسف‪ ،‬مغیثالسلطنه‪ .‬نامههای یوسف مغیثالسلطنه (‪ 1325‬ـ ‪ 1334‬هـ ‪ .‬ق) ب ه کوش ش‬
‫معصومه مافی‪ ،‬تهران‪ :‬نشر تاریخ ایران‪ ،1362 ،‬ص ‪.175‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.175‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪63‬‬

‫زماني بيكار مانده و از اجحافات و ظلمهايي كه به او در اين ايام وارد گشته‬


‫سخت ناراحت و پريشان بود‪ ،‬در صدد انتقام بر آمده‪ ،‬از اين هرج و مرج‬
‫اوضاع استفاده كرده «بي خبر و اجازه دولت مسافرت بروجرد و لرستان‬
‫اختيار كرد‪ ،‬يكسر رفت در ميان ايل نظر علي خان وارد شد»‪ 1.‬او پس از‬
‫ورود به لرستان و بروجرد رؤساي ايالت و عشاير آن حدود از جمله نظر‬
‫علي خان‪ 2‬پدر زن خود را دعوت كرده و آنها را از نيات خود مبني بر‬
‫شورش عليه محمدعلي شاه آگاه ساخت‪ .‬درباره ديدار او با نظر علي خان‬
‫محيط مافي مينويسد‪:‬‬
‫«بعد از چند روز پدر زن خود را خواست و از ِسر مخفي او را‬
‫آگاه ساخت و قصد خويش را به او گفت‪ .‬تمام وضع ملتي و سلطنتي را بر‬
‫‪3‬‬
‫وي فرا خواند در ضمن استمداد و استعداد از وي طلب داشت»‪.‬‬
‫ساالرالدوله براي جمعآوري قشون از هر دست آويزي استفاده‬
‫ميكرد‪ .‬گروههاي مختلفي تنها به خاطر اينكه او خود را طرفدار مشروطه‬
‫اعالم نموده بود به او پيوستند و در اين كشاكش با او همراهي نمودند‪.‬‬
‫كسروي‬
‫مينويسد‪:‬‬
‫«يكي از افزارهاي كار او دروغهاييبود كه از زبان مجلس و‬
‫مشروطه خواهان ميساخت و ميپراكند‪ .‬به بسياري از سران ايل و‬

‫‪ 1‬ـ هاش م‪ ،‬محی ط م افی‪ .‬مق دمات مش روطیت‪ ،‬ج ‪ ،1‬ته ران‪ :‬انتش ارات فردوس ی و علمی‪،‬‬
‫‪ ،1363‬ص ‪.300‬‬
‫‪ 2‬ـ نظرعلی خان را در محل ب ه ن ام «نظ ه بخی» میشناس ند‪ .‬او از طایف ه ام رایی طره ان‬
‫لرستان و دارای القاب فتح لشکر‪ ،‬سردار نصرت‪ ،‬سردار اک رم‪ ،‬امیرنظ ام و ام یر اش رف‬
‫میباشد از جمله رؤس اء ب زرگ لرس تان ب ه حس اب میآم ده ک ه س اله ای متم ادی در ش مال‬
‫لرس تان نف وذ و در طره ان‪ ،‬چنکی حک ومت داش ته اس ت‪ .‬او را م ردی س خی و ش جاع و‬
‫دارای طبع شعر دانس تهان د نظ رعلی خ ان والی پیش کوه ب و در مقاب ل والی پش تکوه (ایالم‬
‫کنونی)‪ .‬پیشکوه شامل‪ :‬خرمآباد‪ ،‬طرهان‪ ،‬کوهدشت‪ ،‬دلفان و بروجرد میشده است‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ص ‪.300‬‬
‫‪ ■ 64‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سركردگان سوار نامه فرستاده چنين مینوشت كه از سوي مجلس او را به‬


‫ياري مشروطه خواندهاند و او بهخواهش آزاديخواهان روانه تهرانميباشد»‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫از ميان عواملي كه نظر علي خان به خاطر آن با ساالرالدوله همراه‬


‫شد اين بود كه اوالً‪ :‬ساالرالدوله داماد او بود و اين ازدواج را قبالً به همين‬
‫خاطر با «آغا زيبا» دختر نظر علي خان ترتيب داده بود‪ .‬نظر علي خان به‬
‫سخنان دامادش اطمينان داشت‪ .‬ثانياً‪ :‬نظر علي خان شخص جاهطلبي بود و‬
‫فكر‬
‫ميكرد با شاه شدن دامادش او نيز به رياستالوزرايي ايران خواهد رسيد‪ .‬در‬
‫واقع او به خاطر پست و مقام با شاهزاده قاجاري همراه گشت و فكر‬
‫عواقب شوم آن را نكرد و تمام توان خود كه شامل سواران زبده لر و لك‬
‫بود را در اختيار دامادش نهاد‪ .‬محيط مافي مينويسد‪:‬‬
‫«در اندك زماني از سواران ايل و جمعيت اطرافي‪ ،‬در اردوي‬
‫ساالر گرد آمدند‪ .‬خود نظر علي خان سواران دلير و شجاع داشت در‬
‫حقيقت اطمينان هر دو به سواران ايل بود‪ .‬و اال از جمعيت اطرافي نمي‪-‬‬
‫توانستند اطمينان كامل داشته باشند‪ .‬خالصه لشكري جرار و خونخوار از‬
‫هر سو به دست آوردند اردويي آراسته و پيراسته نمودند‪ ،‬تمام را مسلح‬
‫كردند‪ .‬چون قشون جنگي از سواره و پياده مسلح شد قريب ‪ 5000‬نفر از‬
‫‪2‬‬
‫همه جمعيت داشت»‪.‬‬
‫ساالرالدوله در اوايل سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق موقعيت را براي يورش به‬
‫تهران آماده ديد‪ .‬يك مأمور مخفي انگليسي در تاريخ ‪ 12‬ربيع الثاني ‪1325‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ مشروطه ایران‪ ،‬ص ‪.367‬‬


‫‪ 2‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ص ‪.301‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪65‬‬

‫هـ ‪ .‬ق گزارشي محرمانه از همدان به سفارتخانه خود فرستاده و در آن‬


‫چنين نوشت‪:‬‬
‫«ساالرالدوله به اتفاق نظرعلي خان لرستاني ‪ 15‬الي ‪ 20‬هزار‬
‫سرباز جمعآوري نموده و حتي از نقاط مرزي هم سرباز و توپ جمعآوري‬
‫نموده و در نزديكي نهاوند دو اردو به فاصله شش كيلومتر از هم زدند كه‬
‫يكي از آنها ساالرالدوله و ديگري از آن نظر علي خان است و يك چادر‬
‫فرماندهي هم مابين دو اردو زدند و براي حمله به مذاكره ميپردازند‪ .‬در‬
‫روز ‪ 9‬ربيعالثاني مأموري از جانب ساالرالدوله نامهاي براي امير افخم‬
‫زينالعابدين آورد‪ .‬مضمون نامه اين بوده كه سي هزار تومان پول براي‬
‫خرج اردوي خود خواسته بود و امير جواب رد به او داده بود و او را‬
‫نصيحت كرده بود كه دست از اين اعمالش بردارد‪ .‬ساالرالدوله مجدداً نامه‬
‫فرستاد‪ ،‬كه روز ‪ 12‬به نهاوند و روز ‪ 15‬به همدان خواهم آمد‪ .‬به دليل‬
‫اينكه فصل كشاورزي بود و احتمال داده ميشد كه محصوالت مردم از بين‬
‫برود و متضرر و بيچاره گردند مردم مضطرب و نگران بودند‪.‬‬
‫ساالرالدوله در نامه دوم خود به امير گفته بود كه بيست هزار تومان بده تا‬
‫به همدان نيايم و امير در جواب او نوشته بود بيست و پنج هزار ميدهد تا به‬
‫همدان نيايد‪ .‬امير افخم شرح واقعه را به تهران گزارش ميدهد و از تهران‬
‫خبر مي رسد پنج هزار سوار از خمسه و ده هزار سرباز از تهران و همدان‬
‫و توابع و سوارهاي كرمانشاهان براي دفع ساالرالدوله جمعآوري و‬
‫فرستاده ميشوند و امير به قريه لعلچين از توابع همدان رفته مشغول جمع‪-‬‬
‫آوري سوار و اسب‬
‫ميشود اگر چه اين سواران از ‪ 12‬ربيعالثاني به همدان وارد ميشوند اما‬
‫حكمران همدان‪ ،‬ظهيرالدوله‪ ،‬براي اينكه آسيبي به همدان نرسد‪ .‬به نهاوند‬
‫‪ ■ 66‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫رفت كه به نزد ساالرالدوله برود و او را از حمله باز دارد آنچه در اين‬


‫ميان بر پريشاني و نگراني مردم ميافزود آن بود كه‪ ،‬به دليل اغتشاش‪ ،‬گندم‬
‫‪1‬‬
‫از اطراف شهر به همدان نميرسيد»‪.‬‬
‫‪2‬ـ‪ .3‬مشكالت اردوي ساالرالدوله و مكاتبات او با رؤساي محلي‬
‫با توجه به آماري كه منابع مختلف به دست ميدهند‪ ،‬قشون‬
‫ساالرالدوله را بين ‪ 5‬الي ‪ 20‬هزار نفر تخمين زدهاند‪ .‬كار رسيدگي و‬
‫سيورسات اين اردو كه اكثراً از عشاير و ايالت بوده و از نظم مشخصي‬
‫برخوردار نبودند مشكل و پيچيده بود‪ .‬ساالرالدوله تا آنجا كه در توان داشت‬
‫با دزدي و غارت اهالي روستاهاي اطراف‪ ،‬به تهيه جيره و مواجب اردو‬
‫پرداخت حتي دو روستاي مهم بروجرد را‪ ،‬يكي «موسوسريه» و ديگري‬
‫«اشترينان» كه به گفته محيط مافي «تماما ً حاجي و صاحب پول زياد‬
‫بودند»‪ 2‬را غارت كرد و اهالي آنها را به روز سياه نشاند تا شايد از بار‬
‫مشكالت بكاهد‪ ،‬اما اين گونه اقدامات جوابگوي مشكالت قشون شورشي او‬
‫نبود و هر چه از زمان شورش او سپري ميشد كار رسيدگي و ترتيبات‬
‫اردو با مشكل مواجه ميگشت‪ .‬او كه نتوانست به اين طريق به نتيجه برسد‬
‫دست به ارسال نامههايي براي رؤسا و نائبالحكومههاي شهرهاي اطراف‬
‫زد و از آنها با لحن آميخته به تهديد و تحبيب خواست تا بارهاي آرد و گندم‬
‫را براي اردوي او بفرستند‪ .‬او در ضمن نامهاي به پاشاخان نائبالحكومه‬
‫نهاوند پس از تشريح وضع اردوي خود نوشت‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ امیرمسعود‪ ،‬معتمدی‪« ،‬غائله ساالرالدوله» در بررس یه ای ت اریخی‪ ،‬س ال س وم‪ ،‬ش ماره ‪،3‬‬
‫ص ‪.18‬‬
‫‪ 2‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ص ‪.302‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪67‬‬

‫«نواب ارجمندي پاشاخان‪ ...‬انشاءهللا در كار ماليات براي مالير و‬


‫نهاوند قراري كه الزم است خواهيم داد آرد را هر قدر زودتر به اردو‬
‫‪1‬‬
‫برسانيد معطل نشويد»‪.‬‬
‫او نامهاي به يكي از روحانيون نهاوند به نام اسدهللا نوشت و از او‬
‫خواست تا براي اردوي او آرد و گندم تهيه و ارسال نمايد‪:‬‬
‫«جناب مستطاب شريعت مآب آقاي اسدهللا سلماهلل تعالي ـ اهل اردو‬
‫آذوقه ندارند و اگر هر كدام جهت تحصيل آذوقه به شهر روي بياورند‪،‬‬
‫مسلما ً اسباب صدمه كلي مردم خواهند بود‪ .‬همانطور كه به جناب آقاي‬
‫مولوي نوشتهايم امروز و ديشب پنجاه‪ ،‬شصت خروار آرد تهيه كرده به‬
‫اردو بفرستيد نه اينكه تصور نمائيد كه اگر در فرستادن آذوقه اقدام نكنيد‬
‫باعث سستي در كار و عسرت اردو ميشود بلكه به طوري كه نوشتهايم‬
‫باعث زحمت شماها خواهد شد و اهل اردو براي خود تحصيل آذوقه‬
‫خواهند كرد و ميدانم كه امراء ايران كه در نهاوند هستند نميگذارند‪ ،‬اقدام به‬
‫فرستادن آذوقه نمائيد و ميخواهند عالما ً و عامداً اسباب خانه خرابي اهل‬
‫شهر را فراهم نمايند و اما من بر حسب تكليف اين تكليف را بر شما الزم‬
‫دانستم‪ ،‬خود دانيد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫امضاء ساالرالدوله»‬
‫در نامهاي ديگر كه به خدادادخان نوشت او را به ارسال آذوقه‬
‫دستور داد‪ .‬او نوشت‪:‬‬
‫«خدادادخان و ساير خوانين و مالكين بلوك باال بدانند براي اردو‬
‫سيورسات و آذوقه الزم است‪ .‬اينك شاهزاده حسن و علياكبر خان تفنگداران‬

‫‪ 1‬ـ امیرمسعود‪ ،‬معتمدی‪« ،‬غائله ساالرالدوله» در بررسیهای تاریخی‪ ،‬ص ‪.19‬‬


‫‪ 2‬ـ امیرمسعود‪ ،‬معتمدی‪« ،‬غائله ساالرالدوله» در بررسیهای تاریخی‪ ،‬ص ‪.20‬‬
‫‪ ■ 68‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مخصوص را فرستاده و به موجب صدور اين دستخط مقر‬


‫ميفرمائيم به هر قدر كه بتوانند آرد و آذوقه حمل كرده به اردو بفرستيد‪.‬‬
‫فرضا ً در يك روز ممكن نباشد چهل پنجاه خروار كه ماخذ آذوقه اردو است‬
‫برسانيد‪ ،‬روزي ده‪ ،‬يازده خروار بفرستيد و فردا كه جمعه است بايد جلو‬
‫‪1‬‬
‫سيورسات شما برسد‪ .‬هر گاه مسامحه نمائيد مورد غضب خواهيد شد»‪.‬‬
‫خدادادخان در جواب ارسال آذوقه را به فردا موكول كرد‪ ،‬كه‬
‫ساالرالدوله در نامهاي به تاريخ ‪ 24‬ربيعالثاني ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق پس از گفتن‬
‫اينكه اردو در حال عسرت به سر میبرد‪ ،‬او را موظف كرد كه همان شب‬
‫مقداري از آذوقه را بفرستد‪ .‬اما خدادادخان تسليم خواسته او نشد‪ .‬به همين‬
‫خاطر از طرف ساالرالدوله تهديد شده‪ ،‬به او چنين نوشت‪:‬‬
‫«خدادادخان ياور و ساير خوانين به زيارت اين دستخط مطاع بايد‬
‫هفتاد خروار آرد و بيست خروار جو فوراً حمل حيوان نموده به كارخانه و‬
‫اصطبل مباركه ارسال داريد كه اسباب مزيد مرحمت سركار اسع ِد واال‬
‫درباره شما خواهد بود‪ .‬احيانا ً مسامحه بنمائيد صريحا ً دستخط ميشود كه بر‬
‫‪2‬‬
‫هيچ چيز شما ابقاء نخواهم گذاشت»‪.‬‬
‫ساالرالدوله در وضع بحراني واقع شده بود او هر چند دست به‬
‫غارت روستاهاي زيادي زد‪ .‬اما مشكل با وجود آن غارت‌ها و اين نامه‬
‫پراكني ها همچنان به جاي خود باقي بود و نتوانست آذوقه الزم را به اردو‬
‫برساند‪ .‬بدون شك يكي از عوامل شكست اردوي او همين مشكالت بود كه‬
‫قشون او را از اطرافش پراكنده نمود‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ امیرمسعود‪ ،‬معتمدی‪« ،‬غائله ساالرالدوله» در بررسیهای تاریخی‪ ،‬ص ‪.21‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪22‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪69‬‬
‫‪ ■ 70‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪2‬ـ‪ .4‬اقدامات مجلس اول شوراي ملي عليه ساالرالدوله‬


‫پس از آنكه ساالرالدوله نتوانست جهت تأمين آذوقه و سيورسات‬
‫اردوي پر تعداد خود از طريق مكاتبه با رؤساي منطقه‪ ،‬موفق گردد‪ .‬نهب و‬
‫غارت روستاها را افزايش داد به طوري كه مردم نهاوند و اهالي اطراف‬
‫پشت سر هم به دولت و مجلس شكايت نموده و خواهان رسيدگي الزم شدند‪.‬‬
‫مغيثالسلطنه در نامهاي به تاريخ ‪ 18‬صفر ‪ 1326‬هـ ‪ .‬ق براي رضاقلي‬
‫خان حاكم بوشهر و بنادر (برادر حسين قليخان نظامالسلطنه) راجع به ظلم‬
‫و ستم‌هاي ساالرالدوله‬
‫مينويسد‪:‬‬
‫«ساالرالدوله به نهاوند آمد صد هزار تومان مال مردم غارت شد‪،‬‬
‫چنـــدين هزار بی عصمتي شد‪ ،‬از تهران اردو حركت كرد‪ ،‬دولت ميليون‌ها‬
‫خسارت كشيد‪ ،‬شاه تراشي كرد به خرم آباد آمد‪ ،‬با نماينده سلطنت و ملت‬
‫‪1‬‬
‫هر چه خواست كرد»‪.‬‬
‫متأسفانه‪ ،‬دولت براي مقابله با قواي شورشي ساالرالدوله به اين‬
‫بهانه متوسل ميشد كه نيروي الزم در اختيار نیست‪ ،‬به تبع آن دولت اقدام‬
‫مؤثري براي ساقط كردن ساالرالدوله انجام نداد‪ .‬مجلس كه داعيهدار‬
‫مشروطيت بود از اين حركت ساالرالدوله بینهايت ترسيده بود‪ ،‬همچنانكه‬
‫قبالً اشاره رفت آنها تصميم داشتند عليه محمدعلي شاه با ساالرالدوله همراه‬
‫گردند اما ندانم كاري شاهزاده قاجاري و روشن شدن نيت او در همراهي با‬
‫مشروطهطلبان باعث شد كه دست از پشتيباني او كشيده حتي او را تهديد‬
‫نمايند‪ .‬در اين زمان‪ ،‬سيل شكايات مردم ستم كشيده به مجلس همچنان ادامه‬

‫‪ 1‬ـ یوسف‪ ،‬مغیثالسلطنه‪ .‬نامههای یوسف مغیثالسلطنه (‪ 1325‬ـ ‪ 1334‬هـ ‪ .‬ق) ب ه کوش ش‬
‫معصومه مافی‪ ،‬ص ‪.209‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪71‬‬

‫داشت‪ .‬آنها كه وضع را خطرناك احساس كردند‪ ،‬دائما ً از وزارت داخله دفع‬
‫شورش ساالرالدوله در نهاوند را خواستار بودند‪ .‬مجلس براي مقابله با‬
‫ساالرالدوله دست به كار شد اعالميهاي منتشر كرد و در صدد تهيه قوا‬
‫براي مبارزه با شورشيان برآمد‪ .‬از طرفي شاه و دولت بي خيال و شايد قلبا ً‬
‫مسرور از اقدام اين شاهزاده قاجاري‪ ،‬دست به هيچ اقدامي نميزدند‪ .‬آنها‬
‫فكر ميكردند با شورش ساالرالدوله مشروطه خواهان از صحنه خارج‬
‫خواهند شد به همين خاطر در برابر شورش او مسامحه به خرج مي‌دادند تا‬
‫اينكه عاقبت شراره آتش ساالرالدوله تاج و تخت لرزان محمدعلي شاه را‬
‫نيز تهديد كرد كه با اين وضع دولتيان به خود آمده با مجلسيان متحد شدند‪.‬‬
‫ساالرالدوله از اين اختالفات مجلس و دولت استفاده كرده‪ ،‬ارتفاعات‬
‫«چهل نابالغان» را كه مشرف بر شهر نهاوند بود را گرفته در آنجا شروع‬
‫به ساختن استحكامات و سنگربندي نمود‪ .‬مجلسيان كه سراسيمه شده بودند‬
‫تلگرافي به ساالرالدوله نموده و سعي كردند با تطميع و تهديد او را از اين‬
‫كار باز دارند آنها چنين نوشتند‪:‬‬
‫«خدمت ذي شرافت حضرت مستطاب اشرف واال شاهزاده‬
‫ساالرالدوله دامت شوكته الواال‪ .‬ميداني كه شاهنشاه مبرور مظفرالدين شاه‪،‬‬
‫حق بزرگي بر ملت نجيب ايران دارد و منتي عظيم بر دوش اين مردم‬
‫گذاشتهاند‪ .‬چنانچه ملت نجيب در عوض اين مرحمت پدرانه و فتوتي كه‬
‫نسبت به اين مردم فرمودهاند‪ ،‬اين ملت نجيب ايران فرض ذمه خود قرار‬
‫دادهاند‪ ،‬كه سلطنت ايران در اين خانواده نسالً بعد از نسل محكم و‬
‫مستحكم‪ ،‬پاينده و مستدام دارند‪ .‬و اين ملت از اين نيت و قصد خود نميگذرد‬
‫بلكه تا آخرين نفس در استقالل اين پادشاه جوان بخت به جان خواهند‬
‫‪ ■ 72‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫كوشيد‪ .‬حاليه حضرت واال را از اين اقدامات مقصود چه چيز است؟ اگر‬
‫مراد قلت مواجب و مرسوم است كه راهش اين نيست‪ .‬اگر قصد ديگر‬
‫داريد‪ ،‬دولت و ملت را حمل بر عجز نماييد ولكن اينطور نيست‪ .‬دولت و‬
‫ملت ايران گويا در قوه خود بدانند و بتوانند اين جزئيات را در يك روز دفع‬
‫و رفع نمايند‪ .‬فعالً اين تلگراف است كه از مجلس مقدس مخابره ميشود و‬
‫چنانچه جمعيت خود را متفرق كرديد‪ ،‬البته از طرف دولت و ملت كمال‬
‫مرحمت نسبت به حضرت واال خواهد شد‪ .‬چنانچه در عقيده باطل خود‬
‫ثابت هستيد و از اقدامات ناهنجار صرفنظر نخواهيد كرد و آنقدر بدانيد كه‬
‫اگر از طرف ملت اقداماتي شد‪ ،‬بر ملت نجيب ابداً بحث و ايراد نخواهد‬
‫بود‪ .‬زيرا كه آن حركات از ديگري اگر بروز ميكرد آنقدرها استبعاد‬
‫نداشت‪ .‬با اين حالت خوب است از اين قصد باطل و سوداي بي حاصل‬
‫بگذريد و فوري حركت كرده به تهران بيائيد‪ .‬به موجب اين تلگراف مجلس‬
‫ضامن افعال حضرت واالست كه در حضور اعليحضرت شاهنشاه تاجدار‪،‬‬
‫عذر تقصيرات حضرت واال را بخواهد اگر آمديد‪ ،‬و اِال پشيمان خواهيد شد‬
‫‪1‬‬
‫خود دانيد»‪.‬‬
‫پس از اين تلگراف دولت نيز رضا خان ظهيرالدوله صفاعليشاه را‬
‫از حكومت همدان مأمور كرد‪ ،‬كه پيش ساالرالدوله رفته با نصيحت او را‬
‫از اين قصد منصرف سازد كه مثمر ثمر نميشود‪ 2.‬از طرفي آقايان سيد‬
‫محمد طباطبائي و سيد عبدهللا بهبهاني نيز تلگرافي به شاهزاده مخابره‬
‫كردند تا او را از كاري كه كرده بود پشيمان كنند و به قول كتاب مقدمات‬
‫مشروطيت‪ ،‬تلگراف آنها حاوي «نصيحت و مالمت و شماتت و ضرب و‬

‫‪ 1‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ص ‪.303‬‬


‫‪ 2‬ـ یحیی‪ ،‬دولتآبادی‪ .‬حیات یحیی‪ .‬ج ‪ ،2‬ص ‪.158‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪73‬‬

‫تهديد»‪ 1‬بود‪ .‬اما شاهزاده مغرور كه هواي تاجوتخت و تعداد قواي شورشي‬
‫او را از راه متابعت خارج كرده بود به اين گونه تلگرافات گوش نكرده‬
‫حتي با بياعتنايي تمام جوابي هم به آنها نداد‪.‬‬
‫مجلس از اين اقدامات وحشتناك دولت را مجبور به دفع شورش‬
‫ساالرالدوله كرد‪ .‬اما آنها با مسئله كجدار و مريض برخورد ميكردند به‬
‫‪2‬‬
‫طوري كه شايع شد «حركات ساالرالدوله به تحريك شخص پادشاه است»‪.‬‬
‫ميرزا ابوالقاسم خان نوري‪ ،‬كه حكمران واليت ثالث بود از قتل و‬
‫غارت‌هاي نيروهاي ساالرلدوله و نظر علي خان به تنگ آمده‪ ،‬راهي‬
‫نهاوند شد‪ .‬تا بلكه با نصيحت او را از اين عمل نابخردانه باز دارد‪ .‬هنگامي‬
‫كه به نهاوند رسيد وضعيت را آشفته و پريشان ديد او را نصيحت كرد‪ .‬اما‬
‫نه تنها اين نصيحت‌ها در شاهزاده كارگر نبود‪ ،‬بلكه از او تقاضاي آرد و‬
‫آذوقه براي اردو نمود كه به او جواب منفي داد‪ .‬ساالرالدوله به خاطر اين‬
‫تمرد ابوالقاسم خان نوري نهاوند را به توپ گرفت و يازده تير توپ بر سر‬
‫مردم بي گناه آن شهر شليك كرد و عمالً جنگ را شروع كرد‪.‬‬
‫خالصه بعد از اين حركت‪ ،‬محمدعلي شاه واقعا ً احساس خطر كرد‪.‬‬
‫زيرا ميترسيد كه ساالرالدوله به تهران برسد و پادشاهي او را با خطر‬
‫بزرگي مواجه سازد‪ .‬اينجا بود كه به قول ملكزاده‪« :‬محمدعلي شاه مجبور‬
‫شد كه از روي تزوير با مشروطهخواهان راه مسالمت در پيش بگيرد و از‬
‫‪3‬‬
‫مخالفت علني موقتا ً صرف نظر كند»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ص ‪.303‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪304‬‬
‫‪ 3‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪.480‬‬
‫‪ ■ 74‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪2‬ـ ‪ . 5‬اوضاع كلهرها در هنگام شورش ساالرلدوله‬


‫در اين زمان ايل كلهر يك از دورههاي اقتدار خود را سپري ميكرد‪.‬‬
‫داودخان سهامالممالك با تمام اقتدار قبايل و طوايف تابعه را در زير پرچمي‬
‫واحد به نام كنفدراسيون ايالت غرب متحد كرده بود‪ .‬داود خان در اين‬
‫مقطع‪ ،‬بنا بر شواهد تاريخي در كرمانشاهان از نفوذ فوقالعادهاي‬
‫برخوردار بود و حكمرانان نواحي مختلف با صالحديد او منصوب و عزل‬
‫ميشدند‪ .‬كشاورز‬
‫مينويسد‪:‬‬
‫«ايل كلهر در اين زمان به واسطه اقتدار ايل و اعتبار داودخان بنا‬
‫به استعداد وسعت سرزمين و تشكيالت سياسي خود‪ ،‬به مرحلهاي از روند‬
‫تكاملي دست يافت كه میتوانست در صورت مساعد بودن زمينههاي سياسي‬
‫اقدام به تشكيل دولتي مستقل بنمايد و يا در سطح نازلتري به حكومت ايالت‬
‫غرب دست يابد»‪ 1.‬او در ادامه مينويسد‪« :‬نظر به اينكه ايل كلهر از ساير‬
‫ايل‌ها نيرومندتر است‪ .‬رئيس آن به عنوان ايلخاني كل تمامي ايل‌هاي ايالت‬
‫محسوب ميشده است‪ .‬زيرا كه ايالت ديگر همچون سنجابي‪ ،‬گوران و‬
‫قلخاني رياست فائقه داودخان سردار مظفر را به ِسمت رئيس العشايري‬
‫غرب‪ ،‬خواه ناخواه پذيرا شده و به تعبيري با تشكيل كنفدراسيون ايلي‬
‫مركب از ايل بزرگ كلهر و ديگر ايالت و طوايف‪ ،‬سردار مظفر در رأس‬
‫‪2‬‬
‫هرم كنفدراسيون قرار داشته است»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ اردشیر‪ ،‬کشاورز‪ .‬گرد کرد‪ ،‬کرمانشاه‪ :‬طاقبستان‪ ،1377 ،‬ص ‪.63‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.64‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪75‬‬

‫اوژن اوبن مأمور سياسي كشور فرانسه كه در سال ‪ 1906‬و ‪1907‬‬


‫م برابر با ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق از حوزه ايل كلهر گذر كرده است‪ .‬راجع به‬
‫اوضاع كلهرها در كتاب «ايران امروز» چنين نوشته است‪:‬‬
‫«به قلمرو ايل بزرگ كلهر وارد شديم هر چند كه ايل حالت‬
‫عشيره اي خود را هنوز حفظ كرده‪ ،‬ولي رؤساي موروثي آن جاي خود را‬
‫به كدخداهايي دادهاند كه از جانب ايلخاني انتخاب ميشوند‪ .‬ايلخاني كنوني‪،‬‬
‫داودخان كلهر سهامالممالك‪ ،‬سابقا ً كدخداي سادهاي بود‪ .‬او موفق شد رئيس‬
‫و ايلخاني سابق ايل را از سمت خود خلع و او را به اتفاق طايفهاش روانه‬
‫اقامت در كرمانشاه كند‪ .‬داودخان زمستان‌ها را در گيالنغرب در دره علياي‬
‫مصب رود حلوان‬
‫ميگذراند و تابستان‌ها را به نزديكي دهكده هارون آباد‪ 1‬نقل مكان ميكند و‬
‫در صحراي خلوتي در كنار رودخانهاي كه به جانب كرخه جاري است‬
‫چادر‬
‫ميزند»‪ 2.‬اين نفوذ و اقتدار كلهرها باعث شد كه دولت و مجلس طي‬
‫تلگرافي از سيفالدوله حكمران كرمانشاه بخواهند تا داودخان به همراه‬
‫سواران كلهر و ديگر ايالت متحدش براي دفع شورش ساالرالدوله به‬
‫نهاوند اعزام گردند‪.‬‬
‫سيفالدوله نيز داودخان را مطلع ساخته و جريان را براي او تشريح مينمايد‪.‬‬
‫او نيز در اسرع وقت خود را به نهاوند رسانده و در سركوبي ساالرالدوله‬
‫نقش اساسي را ايفا كرد‪ .‬كه در مباحث بعدي به آن پرداخته خواهد شد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ اسالمآباد کنونی‪.‬‬


‫‪ 2‬ـ اوژن‪ ،‬اوبن‪ .‬ایران امروز‪ ،‬تهران‪ :‬زوار‪ ،1362 ،‬ص ‪.352‬‬
‫‪ ■ 76‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪77‬‬

‫‪2‬ـ‪ . 6‬استمداد دولت از ملت ايران‪ ،‬حركت داودخان‬


‫پس از آنكه دولت و مجلس در برابر ساالرالدوله دست اتحاد به هم‬
‫دادند تلگرافات متعددي به شهرهاي مختلف ايران مخابره نمودند‪ .‬از جمله‬
‫به شهرهاي كرمانشاه‪ ،‬همدان و زنجان تلگراف زده و خواهان اعزام نيرو‬
‫به نهاوند در اسرع وقت شدند‪ .‬آنها در تلگراف به زنجان و همدان از‬
‫عبداللهخان همداني امير افخم و جهانشاه خان زنجاني خواسته بودند كه هر‬
‫تعداد نيرو ميتوانند جمعآوري كرده‪ ،‬راهي نهاوند نمايند‪ .‬دولت به دنبال اين‬
‫اقدامات قشوني را با دو عراده توپ كوهستاني به سوي نهاوند حركت داد تا‬
‫قشون كمكي ايالت و عشاير نيز به آنها ملحق شوند‪ .‬مجلس و دولت براي‬
‫جنگ و مبارزه خود را آماده كرده بود و ديگر كار از نصيحت گذشته بود‪.‬‬
‫آنها سعيشان بر اين بود كه هر چه زودتر در نهاوند كه از پايتخت دور بود‬
‫كار ساالرالدوله و لرهايي كه همراه او بودند را بسازند زيرا ورود آنها به‬
‫مركز حكومت خالي از اشكال نبود‪.‬‬
‫از طرفي داود خان پس از با خبر شدن از تلگراف دولت و مجلس‬
‫شاطر‪1‬هاي مخصوص خود را به سوي رؤساي ايالت مجاور و طوايف‬
‫تابعه ايل كلهر در سراسر منطقه راهي ساخت و همگي آنها را با قشون‬
‫تحت فرمانشان كه شامل سواران آن ايل يا طايفه بودند را فراخواند‪ .‬بدين‬
‫ترتيب آنها در اسرع وقت به گيالنغرب آمده و پس از به هم پيوستن تمامي‬
‫آنها به سوي كرمانشاه و سپس نهاوند عازم گشتند‪ .‬داودخان پسرش جوانمير‬
‫خان ضرغامالدوله را به همرام ‪ 200‬نفر از سواران زبده ايل كلهر را‬
‫مقدمتا ً حركت داد و خود نيز به همراه جمعيتي در حدود ‪ 2000‬نفر و شايد‬

‫‪ 1‬ـ پیک و نامهرسانان ایل کلهر‪.‬‬


‫‪ ■ 78‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫بيشتر به دنبال آنها به حركت آمدند گروهي از معمرين را عقيده بر اين‬


‫است كه داودخان در اين اردوكشي شركت نكرده بلكه تمامي اردو را به‬
‫فرماندهي پسرش جوانمير خان به نهاوند اعزام داشته است كه اين با‬
‫واقعيت هم خواني ندارد‪ .‬شخص ديگري كه در اين اردوكشي نقش مهمي‬
‫را بر عهده داشت عبدهللا خان ضيغم‪ ،‬فراشباشي داودخان بود‪ .‬او از جمله‬
‫معدود افرادي بود كه بر زبان‌هاي انگليسي و فرانسوي تسلط داشت و در‬
‫واقع او جانشين داود خان در منطقه محسوب ميشد‪.‬‬
‫از طرفي ساالرالدوله پس از شنيدن همراهي ايل كلهر با دولت‪ ،‬با‬
‫اشخاص صاحب نفوذي در كرمانشاه از قبيل حاجي محمد مهدي كه‬
‫سردستگي مشروطهطلبان را بر عهده داشت مكاتبه كرده و از او خواست‬
‫كه با او همراهي نمايد‪ .‬ملكزاده مينويسد‪:‬‬
‫«ساالرالدوله جمعي از ايالت و عشاير غرب را گرد خود جمع‬
‫كرده و در ظاهر طرفدار مشروطيت و در حقيقت براي رسيدن به تاج‪-‬‬
‫وتخت و سلطنت قيام كرد و اعالميههايي بر موافقت با مشروطه انتشار مي‪-‬‬
‫داد‪ .‬و با رهبران مشروطهخواه كرمانشاهان و سر سلسله آنها حاجي محمد‬
‫مهدي مكاتبه ميكرد و آنها را به دستياري ميطلبيد و محمدعلي شاه را سخت‬
‫‪1‬‬
‫نگران و پريشان كرده بود»‪.‬‬
‫اما ساالرالدوله از اين مكاتبات نتيجهاي نگرفت زيرا مشروطه‪-‬‬
‫طلبان هنگامي كه ديدند مجلس با محمدعلي شاه عليه اقدامات ساالرالدوله به‬
‫جد مشغول كار است‪ .‬آنها نيز با او همكاري نكرده و مي‌دانستند كه‬
‫ساالرالدوله هم براي به دست آوردن تاجوتخت چنين اقداماتي انجام داده‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪.480‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪79‬‬

‫است‪ .‬پس از آنكه ساالرالدوله موفقيتي در جلب نظر مشروطهخواهان كسب‬


‫نكرد‬
‫ميخواست قبل از رسيدن ايل كلهر قواي دولتي و كمكي آنها را در نهاوند‬
‫شكست داده به طرف تهران حمله ببرد‪ .‬از طرفي داودخان پس از آنكه‬
‫سيورسات اردو فراهم گرديد از كرمانشاه براي كمك به قواي دولتي عازم‬
‫نهاوند شد‪ .‬قبل از رسيدن ايل كلهر‪ ،‬عبدهللا خان همداني امير افخم كه در‬
‫‪26‬‬
‫ربيعالثاني ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق‪ ،‬زودتر از آنها و جهانشاه خان زنجاني به نهاوند‬
‫وارد شده بود با نيروهاي ساالرالدوله درگير شدند‪ .‬در اين درگيري امير‬
‫افخم كاري از پيش نبرده شكست خورد و ميگويند‪ :‬علت شكست سواران‬
‫امير افخم فراواني قواي ساالرالدوله و سنگربندي آنها در ارتفاعات نهاوند‬
‫بوده است‪.‬‬
‫محيط مافي جريان اين درگيري را چنين آورده است‪:‬‬
‫«از قواي دولتي اول كسي كه به خاك نهاوند ميرسد و قدم در ميدان‬
‫جدال ميگذارد امير افخم و ابواب جمعيش بودند‪ .‬از قضا در ساعت ورود‬
‫امير مزبور و سوارهايش‪ ،‬با سوارهاي ساالرالدوله تالقي و مصادف مي‪-‬‬
‫شوند‪ .‬آتش جنگ از طرفين شعلهور ميشود‪ .‬سوارهاي امير افخم در برابر‬
‫خصم قوي پنجه‪ ،‬پاي ثبات فشردند تا عده قليلي از ايشان نيمه جاني به در‬
‫بردند‪ .‬در آن روز جنگ سختي واقع شده و از طرفين جمعيت زياد كشته‬
‫شدند‪ .‬در اين وقت ساالرالدوله سوارهاي خود را غالب ديد‪ .‬جمعيت و‬
‫سوار زيادي براي تصرف تسخير شهر نهاوند از اردو حركت داد‪.‬‬
‫سوارهاي ايالت هلهلهكنان به طرف شهر حركت كردند‪ ،‬جمعيتي با‬
‫‪ ■ 80‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سواران امير سرگرم جنگ‪ ،‬گروهي مشغول گرفتن سنگرها و محاصره و‬


‫تسخير شهر هستند سوارهاي ايالت چندين سنگر از شهريها و سرباز‬
‫گرفتند‪ .‬نزديك بود كه شهر به تصرف سوارهاي ساالرالدوله درآيد و‬
‫‪1‬‬
‫جمعيت امير افخم شكست فاحشي بخورند»‪.‬‬
‫قشون كمكي دولت چنين وضعيت نامطلوبي داشت كه ايل كلهر پس‬
‫از طي طريق با هزار دشواري به حوالي نهاوند رسيده بود‪ .‬به دليل بعد‬
‫مسافت خستگي راه بر سواران كلهر چيره شده بود داودخان به سواران‬
‫تحت فرمان خود دستور داد كه در دو فرسخي شهر نهاوند براي رفع‬
‫خستگي اتراق كنند‪ .‬امير افخم كه در وضعيت نامطلوبي پس از شكست و‬
‫فرار قرار گرفته بود‪ ،‬با شنيدن خبر رسيدن كلهرها سريعا ً دو نفر را به‬
‫دنبال آنها فرستاد تا هر چه زودتر به كمك قواي دولتي كه در نهاوند در‬
‫تنگنا قرار گرفته بودند بشتابند‪ .‬سهامالممالك كلهر‪ ،‬كه هنوز گرد خستگي‬
‫از تن او و سوارانش ننشسته بود دستور آماده باش را صادر و به عنوان‬
‫مقدمه جوانميرخان ضرغام لشكر‪ ،‬با دويست نفر از سواران زبده كلهر را‬
‫به امداد آنها فرستاد و خود به همراه ديگر سواران پشت سر آنها حركت‬
‫كرد‪ .‬محيط مافي مينويسد‪:‬‬
‫«چون اين خبر به داودخان رئيس ايل كلهر دادند فوري سوارهاي‬
‫خود را با ترتيب حركت داد و خودش هم با نهايت عجله حركت كرد تا‬
‫وارد در ميدان جنگ شوند‪ .‬ديدند قيامتي بر پاست‪ ،‬جمعي با يكديگر مشغول‬
‫زد و خورد‪ ،‬جمعي ديگر مشغول يورش به شهر هستند‪ .‬سوارهاي داودخان‬
‫‪2‬‬
‫چون چنان ديدند داخل در معركه قتال گرديدند‪ ،‬مشغول جنگ شدند»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ ،‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ج ‪ ،1‬صص ‪ 18‬ـ ‪.317‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.318‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪81‬‬

‫به گفته معمرين يكي از روش‌هاي ايل كلهر در هنگام حمله‪،‬‬


‫شناسايي منطقه به صورت كامل بود‪ .‬هرگاه چنين ميكردند در صورت‬
‫رشادت سواران موفقيت حتمي بود‪ .‬معمرين ميگويند‪ :‬داودخان به مشورت‬
‫اهميت بسزايي ميداد و او هميشه ميگفت‪« :‬شايد شخص مورد مشورت ما‪،‬‬
‫راهي به ما نشان دهد كه هرگز به فكر ما نرسيده باشد»‪ .‬او در اين جنگ با‬
‫مشاوران خود كه تمامي كالنتران و كدخداهاي ايالت و طوايف و تيرههاي‬
‫مختلف كلهر بودند به مشورت پرداخته و بهترين راه را براي حمله به قواي‬
‫ساالرالدوله انتخاب كردند‪ .‬كلهرها در اين روز در دستههاي ‪ 50‬نفري كه‬
‫در رأس آنها رؤساي ايالت و طوايف و تيرهها قرار داشتند قواي‬
‫ساالرالدوله را به ترك سنگرها و فرار از معركه جنگ وادار كردند‪.‬‬
‫سواران كلهر در اين روز (‪26‬ربيعالثاني) هرچند خسته بودند‪ ،‬اما داد‬
‫مردي سر داده و قواي ساالرالدوله را وادار به عقبنشيني كردند‪.‬‬
‫ساالرالدوله از باالي كوه چهل نابالغان با دوربين جنگ را دنبال‬
‫ميكرد هنگامي كه داودخان سهامالممالك و پسرش ضرغام لشكر را‬
‫ميبيند كه خود در قلب سپاه امان را از قواي او گرفتهاند و در اولين‬
‫برخورد سنگرهاي شهري‌ها را كه سواران او تصرف كرده بودند را آزاد‬
‫ساختند دانست كه شكست قواي او حتمي است‪ .‬او به عينه مشاهده ميكرد كه‬
‫سواران او چگونه در برابر كلهرها فرار را بر قرار ترجيح دادهاند و‬
‫گريزكنان خود را به باالي كوه ميرسانند‪ .‬اما اينجا است كه شب فرا‬
‫مي‌رسد و سواران لر و لك طرفدار ساالرالدوله تا فرداي آن روز كه كامالً‬
‫شكست خوردند از دست قواي كلهر در امان ماندند‪ .‬هوا كه تاريك شد دو‬
‫طرف از جنگ دست كشيدند‪ .‬نظر علي خان لرستاني كه شبيخون‌هاي او‬
‫‪ ■ 82‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫در منطقه مشهور بود به دليل شناخت كامل از كلهرها و ضرب شصتي كه‬
‫آن روز از آنها ديده بود‪ ،‬و يقين ميدانست كه كاري از پيش نخواهد برد‪،‬‬
‫دست به اين اقدام نزد‪ .‬در باره تلفات اين برخورد در كتاب مقدمات‬
‫مشروطيت آمده است‪:‬‬
‫«ساالرالدوله قشون خود را وارسي نمود غير از چند نفري كه‬
‫تقريبا ً از پنج شش نفري بيشتر نبود تلف نشده بودند‪ .‬چند نفر هم زخمدار و‬
‫مجروح بودند از قرار راپورتي كه خود امير افخم داده بود اين طور نوشته‬
‫بود كه آنقدر بدانيد كه االن كه راپورت را مي‌نويسم از كسانم كسي كه زنده‬
‫مانده و از اين جنگ جاني به در برده خود‪ ،‬غالم جان نثار است و يكي دو‬
‫نفر ديگر‪ .‬باقي تمام بستگان و كسانم كشته شدند‪ .‬تقريبا ً از صد نفر بيشتر و‬
‫كمتر مقتولين سوارهاي امير را خبر دادند تا پنجاه و شش نفر مقتول و ده‬
‫دوازده مجروح بودند»‪ 1.‬از ايل كلهر هم چند نفري زخمي شده بودند كه‬
‫آنها نيز سريعا ً مداوا گرديدند‪ .‬البته مسئلهاي كه باعث قتل تعداد زيادي از‬
‫سواران امير افخم گرديد‪ ،‬سنگربندي از قبل آماده قواي شاهزاده قاجاري‬
‫بود كه از ميان سنگرها قواي امدادي دولتي را از پاي در آوردند‪ .‬محيط‬
‫مافي تأكيد دارد كه تنها كمك سواران ايل كلهر و داودخان بود كه باعث شد‬
‫‪2‬‬
‫باقي مانده سواران امير افخم جان سالم به در برند‪.‬‬
‫اردوي دولتي واقع در نهاوند راپورتي به مركز مخابره كردند كه‬
‫تمام اتفاقات روز ‪ 26‬ربيعالثاني ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق را منعكس ساخته است‪ .‬كه‬
‫در اين جا آن را ذكر مينمائيم‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ ،‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪.319‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.319‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪83‬‬

‫«اردوي سهامالممالك از كنگاور به سوي نهاوند كه هفت فرسخ‬


‫مسافت دارد حركت كرد‪ .‬در يكي دو فرسخي شهر فرود آمد‪ .‬شب را قصد‬
‫توقف داشتند كه روز بعد به اردوي امير افخم وارد شوند‪ .‬از ورود خود نيز‬
‫به امير افخم خبر دادند‪ .‬شاهزاده كه از آمدن ايل كلهر مستحضر شد‪ ،‬عزم‬
‫تسخير شهر كرد و به طرف شهر سوق عسكر داد‪ .‬تمام سنگرهاي شهري‬
‫را از سرباز و غيره گرفتند‪ .‬امير افخم دو نفر سوار با عجله نزد سهام‪-‬‬
‫الممالك فرستاد كه اگر فوري خود را نرسانيد كار از دست مي‌رود و شهر‬
‫را تصرف خواهند كرد‪ .‬داودخان هم ضرغام لشكر پسر خود را با دويست‬
‫سوار با عجله فرستاد‪ .‬باقي سوارها را به ترتيب حركت دادند ساالرالدوله‬
‫از باالي كوه سوارهاي مزبور را ميديد طولي نكشيد كه سواران كلهر‬
‫شليككنان به طرف سنگرها حمله آوردند و چهار سنگر را از تصرف آنها‬
‫خارج كردند‪ .‬قشون ساالر را شكست دادند‪ .‬به طرف كوه گريزاندند‪ .‬شبانه‬
‫تا مسافتي آنها را عقب كردند‪ .‬اگر به واسطه تاريكي شب نبود آنها را‬
‫معدوماالثر كرده بودند دو سه روز ديگر هم نميگذاشتند اين غائله باقي‬
‫بماند‪ ...‬تمام عده داودخان سالمند مگر يك نفر كه در سنگر گلوله خورده و‬
‫‪1‬‬
‫بيخطر است»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.320‬‬


‫‪ ■ 84‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪2‬ـ ‪ .7‬درگيري نهائي و فرار ساالرالدوله‬


‫روز قبل پس از آنكه شب فرا رسيد دو اردو دست از مبارزه كشيده‬
‫به سنگرهاي خود رفتند‪ .‬داودخان تصميم داشت كه در طلوع آفتاب‬
‫ساالرالدوله و همراهانش را محاصره نمايد اما يكي از اين ميان او را‬
‫باخبر ساخت و راه فرار در پيش گرفت‪ .‬در راپورتي كه از اردوي دولتي‬
‫به مركز مخابره كردهاند‪ ،‬آمده است‪« :‬رئيس ايل كلهر قصد داشت‪ ،‬وقت‬
‫طلوع آفتاب شش دسته سوار را براي محاصره امر به يورش بدهد‪ .‬يك نفر‬
‫از آن ميان اين قصد و نيت را به ساالرالدوله خبر ميدهد كه اگر امشب در‬
‫اينجا بمانند و حركت نكنند دستگير ميشوند‪ .‬شاهزاده هم با نظر علي خان‬
‫اميراني (امرايي) ظاهراً شبانه به طرف لرستان رفتند»‪ 1.‬از طرف ديگر‬
‫قواي زيادي از جمله‪ ،‬احتشامالدوله پسر امير افخم همداني و داماد‬
‫مظفرالدين شاه‪ ،‬با تعدادي سوار به كمك قواي دولتي شتافتند‪ ،‬در بين راه به‬
‫ساالرالدوله و سواران همراه او برخوردند و جنگي بين آنها در گرفت‪.‬‬
‫سواران ساالرالدوله كه آمادگي بيشتري داشتند احتشامالدوله را در تنگنا‬
‫قرار دادند‪ .‬داودخان كه از درگيري روز قبل خسته و كوفته به استراحت‬
‫مشغول بود با شنيدن صداي شليك تير و روشن شدن طرفين درگيري‪ ،‬پس‬
‫از شناسايي كامل اوضاع حدود ‪ 700‬نفر از سواران كلهر را به كمك قواي‬
‫احتشامالدوله فرستاده او و همراهانش را از تنگنا و محاصره قواي‬
‫ساالرالدوله نجات دادند‪ .‬نيروهاي ساالرالدوله و نظر علي خان پا به فرار‬
‫گذاشته به سنگرهاي خود رفتند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.320‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪85‬‬

‫فرداي آن روز تصميم قواي دولتي بر اين بود كه كار ساالرالدوله‬


‫را يكسره نمايند به همين خاطر آمادگي الزم را جهت اين امر داشتند‪.‬‬
‫هنگامي كه اردوي دولتي به روبروي كوه جهت حمله نزديك شد‪ .‬هيچگونه‬
‫عكسالعملي از قواي ساالرالدوله مشاهده نكرد‪ .‬نيروهاي دولتي كه كوه را‬
‫به محاصره گرفته بودند عاقبت چند نفر را براي شناسايي اوضاع فرستادند‬
‫تا از وضعيت اردوي ساالر باخبر گردند‪ .‬آنها با تعجب تمام مشاهده كردند‬
‫كه تمامي سنگرها خالي و اثري از قواي ساالرالدوله وجود ندارد‪.‬‬
‫در باره علت فرار همراهان ساالرالدوله و پراكنده شدن آنها‪،‬‬
‫ميگويند كه از طرف مركز تلگرافي به نظر علي خان فرستاده‪ ،‬و او را از‬
‫عاقبت اين همكاري با ساالرالدوله ترسانده بودند‪ .‬متن تلگراف دولت به‬
‫نظرعلي خان چنين بود‪:‬‬
‫«اين بازيها چه چيز است فراهم آورده‪ ،‬كوس ياغيگري ميزني‪ .‬از‬
‫شخص تو بعيد بود كه به حرف ساالرالدوله‪ ،‬اسباب تمام كردن ايل و‬
‫خانواده خودت را فراهم كني گويا طرفيت با دولت را بازيچه ميداني‪ .‬هر‬
‫قدر دولت سرگرم و مشغول به خود باشد از دفع امثال تو و ساالر عجز‬
‫ندارد‪ .‬البته به وصول اين تلگراف سوارهاي خود برداشته برو در ايل‪،‬‬
‫دولت هم از تقصيرت مي‌گذرد‪ .‬فوري حركت كرده برويد ساالر را به حال‬
‫‪1‬‬
‫خود بگذاريد»‪.‬‬
‫نظر علي خان كه از تعداد فراوان نيروهاي دولتي با اطالع بود به‬
‫محض مخابره اين تلگراف‪ ،‬با عجله اردوي داماد خود را ترك كرد‪.‬‬
‫ساالرالدوله با هر ترفندي كه خواست از رفتن او جلوگيري نمايد نتوانست‬

‫‪ 1‬ـ هاشم‪ ،‬محیط مافی‪ .‬مقدمات مشروطیت‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪.349‬‬


‫‪ ■ 86‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫موفق گردد‪ .‬با رفتن نظر علي خان و همراهان لر و لك خود ساالرالدوله‬
‫نيز بيش از پيش ترسيده شبانه فرار كرد و اردوي او به طور كامل متالشي‬
‫شد‪.‬‬
‫دولت در اين جريان دو تلگراف به ساالرالدوله و نظر علي خان‬
‫مخابره كرد اولي را در نهايت دور انديشي توام با ترس از شورش ساالر‬
‫نوشتهبود و دومي را در نهايت اطمينان از شكست ساالرالدوله و‬
‫همراهانش‪ .‬كه اين مسئله به خاطر همراهي ايل كلهر با قواي دولتي و‬
‫شكست شورشيان در ‪ 26‬ربيعالثاني بود‪ .‬به همين خاطر بود كه دولت در‬
‫نهايت با اعتماد به نفس بيشتري به نظر علي خان سر كرده لرها تلگراف‬
‫آنچناني را مخابره كرده بود‪ .‬به هر روي ساالرالدوله به طرف كرمانشاه‬
‫فراري شده در آنجا به قنسولخانه انگليس پناهنده شده از آنجا نامهاي به‬
‫ادوارد هفتم پادشاه انگلستان نوشته حمايت او را براي خود و خانوادهاش‬
‫طلبيده است‪ .‬در سندي به تاريخ ‪ 8‬جمادياالول ‪1325‬‬
‫هـ ‪ .‬ق يعني ‪ 11‬روز پس از شورش او در نهاوند‪ ،‬آمده است‪:‬‬
‫«سواد تلگراف ساالرالدوله به پادشاه انگليس از كرمانشاه ـ به‬
‫تاريخ ‪ 8‬شهر جمادياالول ‪1325‬‬
‫حضور مرحمت ظهور مبارك اعليحضرت قدر قدرت قوي شوكت‪،‬‬
‫عم اكرم اعظم تاجدار نامدار امپراطور كل ممالك انگلستان خلدهللا ملكه و‬
‫سلطانه‪ .‬به اقتضاي عوالم اتحاد و يك جهتي كه فيمابين آن دو دولت قوي‬
‫بنياد منعقد است‪ .‬در اين موقع چنان مقتضي آمد كه خود را در قنسولخانه‬
‫آن عم اكرم تاجدار كامكار حاضر نموده تشكر منزله آن مقام را كه مايه‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪87‬‬

‫اميدواري ابدي هست عرضه بدارد همواره از درگاه خداوند ذوالجالل‬


‫سامت وجود مسعود مقدس و ازدياد شوكت و شهامت عم اكرم اعظم تاجدار‬
‫خود را عاجزانه مسئلت مينمايد و در اين موقع حفظ شرف منزلت خود و‬
‫خانواده خود را از فتوت و‬

‫عنايات ملوكانه آن اعلي حضرت قوي شوكت همايوني ايدهللا تعالي تمنا‬
‫دارد‪.‬‬
‫ساالرالدوله ابوالفتح قاجار‬
‫‪1‬‬
‫آرشيو وزارت امور خارجه‪ ،‬به سال ‪ ،1325‬كارتن ‪ ،2‬پوشه ‪»3‬‬

‫اما جواب انگليسيها به او منفي بود و او را تحويل نماينده دولت كه‬


‫براي آوردن او به مركز آمده بود دادند‪ .‬در اين ارتباط فريدالملك همداني‬
‫كارگزار كرمانشاه چنين نوشته است‪:‬‬
‫«شاهزاده ساالرالدوله را كه در لرستان ياغي شده بود و ادعاي‬
‫سلطنت ميكرد‪ ،‬شاهزاده حاجي سيفالدوله اين دو روزه به تهران آورده در‬
‫منزل شهري اتابك اعظم ميرزا علي اصغرخان ورود دادهاند تا چه حكم در‬
‫‪2‬‬
‫حق شاهزاده بشود»‪.‬‬
‫ساالرالدوله پس از آنكه او را به تهران بردند در تاريخ ‪ 10‬رجب‬
‫‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق پس از آنكه اشخاص زيادي از جمله مادرش نورالدوله‬
‫(نورالسلطنه) و پسرش محمدرضا ميرزا با وساطت علماي اعالم آقايان‪،‬‬
‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا س االرالدوله قاج ار) ته ران‪:‬‬
‫انتشارات سازمان اسناد ملی ایران‪ ،1378 ،‬ص ‪. 48‬‬
‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فری د (از ‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬گردآورنده مسعود فرید (قراگزلو)‪ .‬تهران‪ :‬زوار‪ ،1354 ،‬ص ‪.275‬‬
‫‪ ■ 88‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫طباطبايي و بهبهاني از محمدعلي شاه تقاضاي عفو او را نمودند بخشيده‬


‫شد‪ 1‬اما بعد او را ناگهاني گرفتار و در يكي از قصرهاي باغ دولتي‬
‫«عشرت آباد» توقيف كردند‪ 2.‬شايد علت اينكه شاه از سر تقصيرات او‬
‫گذشت اين بود‪ ،‬كه او را براي روز مبادا در برابر مشروطهطلبان نگهدارد‬
‫و از او به عنوان يك اهرم فشار عليه آنها استفاده نمايد اما بعدها كه در سال‬
‫‪ 1326‬هـ ‪ .‬ق‪ 3‬محمدعلي شاه مجلس را به توپ بست و قدرت او در برابر‬
‫مشرطهخواهان افزايش يافت به سماجت و پافشاري تمام او را به اروپا‬
‫‪4‬‬
‫تبعيد نمود‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار)‪ .‬ص‬
‫‪ .15‬همچ نین ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪ :‬یوس ف‪ ،‬مغیثالس لطنه‪ ،‬نام هه ای یوس ف مغیثالس لطنه (‪ 1325‬ـ‬
‫‪ 1334‬هـ ‪ .‬ق) ص ‪.207‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪.259‬‬
‫‪ 3‬ـ در کتاب نامههای یوسف مغیثالسلطنه در صفحه ‪ 214‬در ذیل یکی از نامهه ا ب ه ت اریخ‬
‫‪ 25‬صفر ‪ 1326‬هـ ‪ .‬ق آمده اس ت ک ه س االرالدوله ت اکنون محب وس ب ود‪ .‬بن ابراین در این‬
‫تاریخ است که محمدعلی شاه تصمیم به تبعید او میگیرد‪.‬‬
‫‪ 4‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪.260‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪89‬‬

‫‪2‬ـ ‪ .8‬انعكاس برگشت داودخان به ميان ايل كلهر‬


‫كلهرها پس از آنكه ديدند كه ساالرالدوله فرار كرده است‪ ،‬بار و بنه‬
‫و امكانات خود را جمعآوري كرده در آن روز يعني ‪ 27‬ربيعالثاني ‪1325‬‬
‫هـ ‪ .‬ق به طرف كرمانشاه رهسپار شدند‪ .‬در روزنامه صوراسرافيل به‬
‫مناسبت اين جريان از ايل كلهر و داودخان سهامالممالك تقدير و تشكر به‬
‫عمل آمد و نوشتند كه رشادت و دليري سواران ايل كلهر به رياست‬
‫داودخان و پسرش جوانميرخان باعث اصلي اين پيروزي بزرگ براي ملت‬
‫ايران بود‪ 1.‬در برگشت از طرف اهالي نهاوند و شهرهاي سر راه از‬
‫داودخان سهامالممالك و همراهانش استقبال شاياني به عمل آمد و اين‬
‫پيروزي را به او تبريك گفتند‪ .‬او پس از آنكه به ميان ايل برگشت در آنجا‬
‫نيز مردمان خونگرم ايل كلهر با سر بريدن گوسفند و هلهلهكنان به استقبال‬
‫آنها رفتند‪ .‬اين حركت ايل كلهر در منطقه انعكاس زيادي داشت به طوري‬
‫كه باعث اهميت بيشتر داودخان و ايل شد‪ .‬اين مسئله از طرفي با حسادت‬
‫حكمران كرمانشاه مواجه شد به طوري كه با تغيير حكمرانان همچنان اين‬
‫ذهنيت در آنها باقي ماند كه نبايد بيشتر از اين به ايل كلهر اهميت داد‪ .‬به‬
‫گفته معمرين همچنان كه در بخش‌هاي بعدي به آن پرداخته خواهد شد اين‬
‫كم لطفيها عاقبت داودخان مشروطهخواه را به دشمن مشروطه بدل كرد به‬
‫طوري كه با همين ساالرالدوله شورشي همراه و متحد گشت و براي دولت‬
‫و مجلس مشكالت فراواني ايجاد كرد‪ .‬نكتهاي كه بايد به آن اشاره شود اين‬
‫است عالوه بر گروه‌هايی از ايالت سنجابي‪ ،‬گوران‪ ،‬قلخاني‪ ... ،‬تمامي‬
‫طوايف و ايالت تابعه كلهر از سواران خالديها كه ستون فقرات اردو بودند‬

‫‪ 1‬ـ «روزنامه صوراسرافیل» ش مارهه ای ‪ 8‬ـ ‪ 7‬ص ص ‪ 162‬ـ ‪ . 61‬ب رای مطالع ه بیش تر‬
‫جزئیات روزنامه رجوع کنید به فصل پیوستها در پایان کتاب‪.‬‬
‫‪ ■ 90‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫تا سواران ديگر طوايف همانند‪ :‬طايفه سياه سياه‪ ،‬طايفه منشي‪ ،‬طايفه كله‬
‫پا‪ ،‬طايفه خمان‪ ،‬طايفه كرگا‪ ،‬طايفه قوچمي‪ ،‬طايفه گيالني‪ ،‬طايفه كاظم‬
‫خاني‪ ،‬طايفه زينل خاني‪ ،‬طايفه شيرگ‪ ،‬طايفه شياني‪ ،‬طايفه منصوري‪،‬‬
‫طايفه شوان‪ ،‬طايفه كله جو‪ ،‬طايفه مغيره‪ ،‬طايفه ريزهوندي و طايفه‬
‫ميرعزيزي در اين اردوكشي به نهاوند با وجود كمبود امكانات‪ ،‬در تحت‬
‫قيادت داودخان نقش اساسي داشتند و رشادت‌ها آفريدند كه ياد و نام تمامي‬
‫رادمردان كرد اين طوايف را گرامي ميداريم‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪91‬‬

‫فصل ‪ .3‬اقدامات محمدعلي شاه مخلوع براي تصاحب تاج و‬


‫تخت‬
‫‪3‬ـ‪ .1‬مشروطيت و محمدعلي شاه‬

‫مشروطيت كه يك حركت و قيام عمومي عليه استبداد براي ايجاد‬


‫حكومت قانون بود از سال‌ها قبل از پيروزي و صدور فرمان آن توسط‬
‫مظفرالدين شاه شروع گرديده بود‪ .‬علل و عوامل متعددي در به وجود آمدن‬
‫اين حركت بزرگ تاريخي نقش داشته است‪ .‬كه از آن ميان ميتوان به‬
‫انقالب كبير فرانسه‪ ،‬آشنايي ايرانيان در ضمن مسافرت به اروپا با حكومت‬
‫قانون‪ ،‬مسافرتهاي شاهان قاجاري از جمله ناصرالدين شاه‪ ،‬مسافرت‬
‫انديشمنداني همچون سيدجمال به ايران و‪ ...‬اشاره كرد‪ .‬ملت مشروطهخواه‬
‫ايران پس از سال‌ها مبارزه با استبداد داخلي كه استعمار خارجي نيز‬
‫پشتيبان آن بود‪ ،‬توانست در‬
‫ذيالقعده ‪ 1323‬هـ ‪ .‬ق فرمان تاسيس عدالتخانه را از مظفرالدين شاه‬
‫بگيرد‪ 1.‬عين الدوله مرد مستبدي كه صدارت عظمي را در دست داشت به‬
‫خواسته مشروطهخواهان حتي با وجود دستخط مظفرالدين شاه وقعي نمينهاد‬
‫و در صدد فرصتي بود تا مشروطهطلبان را نابود سازد‪ .‬اما مشروطه‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ مشروطه ایران‪ ،‬ص ‪ .72‬همچنین‪ :‬ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬علیاص غر‪ ،‬ش میم‪.‬‬
‫ایران در دوره سلطنت قاجار‪ ،‬ص ‪.450‬‬
‫‪ ■ 92‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫خواهان براي اعاده خواستههاي خويش همچنان بـه فعاليت و تالش ادامه‬
‫ميدادند‪ .‬تا اين كه مظفرالدين شاه به خواسته مردم تن در داد و در ‪14‬‬
‫جماديالثاني ‪ 1324‬هـ ‪ .‬ق فرمان مشروطيت را صادر كرد‪ 1.‬و متعاقب آن‬
‫در ‪ 17‬جماديالثاني همان سال بر تاسيس مجلس تاكيد نمود مظفرالدينشاه كه‬
‫مردم را در اعاده خواستههاي خويش مصر ميديد ‪ 10‬روز قبل از مرگ‬
‫خود قانون اساسي را در ‪ 14‬ذيالقعده ‪ 1324‬هـ ‪ .‬ق به ملت مشروطهخواه‬
‫‪2‬‬
‫ايران داد‪.‬‬
‫پس از مظفرالدين شاه محمد علي ميرزا وليعهد در ‪ 4‬ذيالحجه‬
‫تاجگذاري كرد و رسما ً شاه ايران شد و از همان آغاز عليه مشروطه‪-‬‬
‫خواهان و مجلس به مخالفت برخاست‪ .‬و در مراسم تاجگذاري كسي را به‬
‫عنوان نماينده مجلس دعوت نكرد‪ .‬با اين وجود محمدعلي ميرزا‪ ،‬هر چند با‬
‫مشروطيت كه قدرت تازه دست يافته او را محدود مي‌كرد موافق نبود ولي‬
‫به خاطر ترس از به سلطنت رسيدن ساالرالدوله با هواداران مشروطه به‬
‫مدارا رفتار ميكرد‪ .‬دولت آبادي مينويسد‪:‬‬
‫« او با مليوني كه در ميان آنها اشخاص آزاديخواه حقيقي هم يافت‬
‫مي‌شود و از يك سياست قوي خارجي (منظور انگليسي‌ها میباشد) هم مدد‬
‫مييابند نتيجه ندارد و ناچار است در ظاهر با مليون آنها همراهي كند تا‬
‫دست خود را به تاج و تخت برساند و براي پاره كردن اين زنجير به‬
‫فراغت بال‬
‫چارهجويي نمايد و نيز وليعهد احتياط ميكند كه اگر با مليون در گرفتن‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ ،‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ص ‪.379‬‬


‫‪ 2‬ـ سیروس‪ ،‬غنی‪ .‬ایران بر آمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها‪ ،‬ترجمه حس ن‬
‫کامشاد‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات نیلوفر‪ ،1377 ،‬ص ‪.23‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪93‬‬

‫مشروطيت مخالفت نمايد برادر متهور او ساالرالدوله كه باطنا ً با مليون راه‬


‫دارد موقع را مغتنم شمرده تاج سلطنت مشروطه را از كف او بربايد»‪ 1‬با‬
‫اين شيوه محمدعلي ميرزا توانست بر تخت سلطنت ايران تكيه داده و پس‬
‫از محكم كردن جاي پاي خويش آزار و اذيت مشروطهخواهان را به‬
‫صورت جدي دنبال كند‪ .‬او بي اعتنايي به مجلس را ادامه داد و در فكر به‬
‫دست آوردن قدرت مطلقه بود به همين خاطر با راهنمايي و موافقت‬
‫روس‌ها هنگامي كه شرايط در سال ‪ 1326‬هـ ‪ .‬ق آماده شد‪ ،‬توسط كلنل‬
‫لياخوف روسي مجلس را كه خانه ملت بود به توپ بست و متعاقب آن در‬
‫باغ شاه مشروطهخواهان نامي‪ ،‬از قبيل جهانگيرخان صوراسرافيل و ملك‪-‬‬
‫المتكلمين را به فجيعترين وضع به قتل رساند‪ 2‬و ديگران يا از كشور خارج‬
‫شدند يا در گوشهاي خود را از دست عمال محمدعلي شاه مخفي ساختند‪.‬‬
‫با وجود شديدتر شدن نارضايتي مردم محمدعلي شاه سرمست از‬
‫باده غرور از اين پيروزي سخت خوشحال بود‪ .‬پس از اين جريان‪ ،‬انتظار‬
‫داشت كه مشروطهخواهان ديگر جرأت سر در آوردن نداشته باشند‪ .‬اما‬
‫آنچنان كه‬
‫ميخواست پيش نرفت تبريز به عنوان كانون مخالفت با مستبدين درآمد‪.‬‬
‫آزاديخواهان زيادي از قبيل يار محمدخان كرمانشاهي به طرف تبريز راه‬
‫افتادند و به مبارزه عليه قواي دولتي پرداختند‪ .‬در اين ايام محمدعلي شاه‬
‫عالوه بر عينالدوله و فرمانفرما‪ ،‬سپهدار تنكابني را مأمور انتظام آذربايجان‬
‫كرد‪ .‬سپهدار در يكي از يادداشت‌هاي خود به تاريخ ‪ 29‬جماديالثاني ‪1326‬‬
‫هـ ‪ .‬ق مينويسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ یحیی‪ ،‬دولتآبادی‪ ،‬حیات یحیی‪ ،‬ج ‪ .2‬ص ‪96‬‬


‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ص ‪.782‬‬
‫‪ ■ 94‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«به تاريخ ‪ 17‬جماديالثاني ‪ 1326‬هـ ‪ .‬ق وارد تهران‪ ،‬روز ورود‬


‫شاه را زيارت كرده پس فرداي آن انتظام آذربايجان‪ ،‬خداوند چه پيش بياورد‬
‫نميدانم چه بخت مسافرتي دارم‪ .‬در اين موقع از قبول ناچار امروز كه ‪29‬‬
‫است‬
‫‪1‬‬
‫مينويسم انشاءهللا فردا حركت ميكنم»‪.‬‬
‫از طرفي سپهدار تنكابني كه به گفته خود او از سر ناچاري‪ 2‬با‬
‫اردوي دولت حركت كرده بود از اردوي دولتي به تاريخ ‪ 9‬رمضان ‪1326‬‬

‫هـ ‪ .‬ق جدا شد‪ 3‬و در رشت با مجاهدين آنجا هماهنگ شده عليه محمدعلي و‬
‫مستبدين دست به كار شد كه به گفته خودش سه ماه و نيم در رشت براي‬
‫خدمت ملت در تالش بود‪ 4‬شهرهاي ديگر همچون اصفهان كه صمصام‪-‬‬
‫السلطنه بختياري حكومت آنجا را بر عهده داشت به تبعيت از تبريز به‬
‫جرگه آزاديخواهان پيوستند و عاقبت مجاهدين تبريز‪ ،‬بختياري‌ها و سپهدار‬
‫با هماهنگي فراوان پس از درگيريهاي متعدد كه جريان آنها در‬
‫يادداشت‌هاي سپهدار مفصالً آمده است‪ ،‬توانستند در ‪ 27‬جماديالثاني ‪1327‬‬
‫هـ ‪ .‬ق وارد تهران شوند‪ .‬محمدعلي شاه نيز به سفارت كعبه آمال خود يعني‬
‫‪5‬‬
‫روسيه در زرگنده پناه برده دست از حكومت شست‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ محمدولی خان‪ ،‬خلعت بری‪ ،‬یادداشتهای سپهساالر تنکابنی‪ .‬گردآوری امیر عبدالصمد‬
‫خلعتبری‪ .‬به اهتمام محمود تفضلی‪ .‬تهران‪ :‬نویت‪ ،1362 ،‬ص ‪.251‬‬
‫‪ 2‬ـ س پهدار مینویس د‪ :‬االن ش هر (ت بریز) و اط راف در کم ال انقالب و اغتش اش‪ ،‬م ا هم‬
‫گرفتار در اینجا نشستهایم‪ .‬هوا هم سرد‪ ،‬مردم گرفت ار‪ ،‬من بیچ اره ب ه این زحمت دچ ار و‬
‫حی ا هم نک ردم‪ ،‬م را ب ه زور روان ه این س فر‪ ،‬ن ه اختی ار دارم ن ه اقت دار‪( .‬یادداش ته ای‬
‫سپهساالر تنکابنی‪ ،‬ص ‪.)254‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.254‬‬
‫‪ 4‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.260‬‬
‫‪ 5‬ـ علیاص غر‪ ،‬ش میم‪ .‬ای ران در دوره س لطنت قاج ار‪ ،‬ص ‪ .530‬همچ نین‪ :‬ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪:‬‬
‫محمدولی خان‪ ،‬خلعت بری‪ .‬یادداشتهای سپهساالر تنکابنی‪ ،‬ص ‪.270‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪95‬‬

‫سران مشروطه در بهارستان اجتماع بزرگي تشكيل دادند با خلع‬


‫محمدعلي شاه‪ ،‬پسر دوازده سالهاش احمدشاه را به جاي او انتخاب كردند و‬
‫چون به سن قانوني نرسيده بود عليرضاخان عضدالملك رئيس ايل قاجار را‬
‫به عنوان نيابت سلطنت منصوب نمودند‪ .‬سردار اسعد بختياري و سپهدار‬
‫تنكابني‪ ،‬از چهرههاي سرشناس سياسي و مقتدر آن زمان‪ ،‬مشتركا ً بر‬
‫كشور حكومت كردند‪ .‬يك سال بعد پس از مرگ عضدالملك‪ ،‬ناصرالملك كه‬
‫‪1‬‬
‫انگليسي‌ها شديداً از او پشتيباني مي‌كردند نايبالسلطنگي را به دست آورد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ سیروس‪ ،‬غنی‪ .‬ایران بر آمدن رضاخان بر افتادن قاجار و نقش انگلیسیها‪ .‬ص ‪.27‬‬
‫‪ ■ 96‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪3‬ـ‪ .2‬تمهيدات محمدعلي شاه و برادرانش براي تصاحب تاجوتخت‬


‫محمدعلي شاه هم به طرف روسيه حركت كرد به كمك روس و‬
‫انگليس مستمري ساليانهاي نيز براي او در نظر گرفته شد‪ .‬اما از همان بدو‬
‫ورود به روسيه در فكر بدست آوردن تاجوتخت از دست رفته بود‪ .‬روس‌ها‬
‫نيز كه با خروج محمدعلي شاه به اكراه موافقت نموده بودند و با رفتن او‬
‫كار بر آنها نيز مشكل شده بود اخبار داخلي ايران را روز به روز در‬
‫اختيار او قرار ميدادند‪ .‬با اطالع دولت ايران‪ ،‬از اين جريانات در سال‬
‫‪1289‬هـ ‪ .‬ش تصميم آنها بر اين شد كه مستمري او را قطع كنند ولي‬
‫نمايندگان روس و انگليس از اين كار مانع شدند و حتي ‪ 25‬هزار تومان نيز‬
‫براي او از دولت ايران گرفتند‪ .‬كسروي‬
‫مينويسد‪:‬‬
‫«محمد علي همين‌كه پول را گرفت دست و بالش بازتر گرديد و از‬
‫اُدسا بيرون شتافته در اروپا به گردش پرداخت و شهرهاي وينه و بروكسيل‬
‫(بروكسل) و برلين و روم ميران (ميالن) ونيس و پاريس و شهرهاي‬
‫ديگري را ديد و در هر يك چند روز درنگ كرده با هواداران و دمسازان‬
‫‪1‬‬
‫خود ديدار تازه گردانيد»‪.‬‬
‫در سال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق محمدعلي شاه كه تدارك الزم را براي‬
‫برگشت ديده بود چون شرايط زماني را مهيا ميديد تالش‌هاي خويش را‬
‫افزايش داد و با برادران خود ساالرالدوله و شعاعالسلطنه ارتباط برقرار‬
‫ساخت‪ .‬او ساالرالدوله را در وين مالقات كرده او را به خاطر آشنايي با‬
‫عشاير و ايالت غرب به كمك خويش خواند با ظلالسلطان عموي خود نيز‬
‫ديدار كرده او را به همراهي فرا خواند‪ .‬آنها پس از تبادل نظر در زمينه‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.167‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪97‬‬

‫چگونگي حركت و تعيين سمت و سوي حمالت خود به تهران‪ ،‬تصميم بر‬
‫اين شد كه شاه مخلوع با حمايت شاهسون‌ها و ديگر هواداران خود از جانب‬
‫شمال كشور حركت كند و ساالرالدوله پس از تدارك اكراد غرب ايران‬
‫همچون اكراد ساوجبالغ‪ 1‬و مكري و اوراماني و ايالت كلهر و سنجابي و‬
‫همچنين ايالت لر بختياري پشتكوه و پيشكوه‪ ،‬از جانب غرب حركت كرده‪،‬‬
‫دولت مشروطه را از چند جهت در تنگنا قرار دهند‪ .‬شايد بتوانند تاجوتخت‬
‫از دست رفته را مجدداً به دست آورند‪ .‬گروهي را عقيده بر اين است كه‬
‫ساالرالدوله براي خود كار كرده و به همين خاطر با محمدعلي شاه در‬
‫ظاهر همكاري كرده است در يك مجموعه شعر دست نوشته كه به زبان‬
‫كردي است دليل شورش ساالرالدوله را «غرور» او مي‌داند‪ .‬در آنجا آمده‬
‫است‪:‬‬
‫اسمش له تمامجهان او پا بــي‬ ‫سـاالرالدوله چون پور شـاه‬
‫بي‬
‫(ساالرالدوله بهخاطر اينكه پسر شاهبود و اسم او در سراسرجهانمشهور‬
‫بود)‬
‫‪2‬‬
‫پناه و سردار سرحـدان‬ ‫آما له «غرور» اِداي شاهي‬
‫آورد‬ ‫كرد‬
‫(او آمد از روي غرور ادعاي سلطنت نمود و به داودخان رئيس ايل كلهر‬
‫پناه آورد)‬
‫به هر روي ساالرالدوله نيز به همراه محمد علي شاه دست به كار‬
‫شد‪ .‬او خواه براي خود كار كرده باشد‪ ،‬خواه براي محمد علي شاه‪ ،‬مشكل‬
‫بزرگي براي دولت و مجلس فراهم ساخت‪ .‬البته در داخل ايران نيز كساني‬
‫‪1‬‬
‫غ ّم) (اِخ) اکنون مهاباد خوانده میشود‪.‬‬‫(و بّ ِ‬
‫‪ 2‬ـ ساوجبالغ مکری‪َ .‬‬
‫ـ منظور داودخان کلهر است‪.‬‬
‫‪ ■ 98‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫بودند كه براي ورود شاه مخلوع لحظه شماري ميكردند‪ .‬تعداد اين كسان نيز‬
‫فراوان بود و آرزومند به سلطنت رسيدن مجدد محمدعلي شاه بودند‪ .‬از اين‬
‫ميان ميتوان از سپهدار به خاطر نقشي كه در فتح تهران داشت و امروز‬
‫طرفدار شاه مخلوع شده بود به دليل اهميتي كه دارد اشاره كرد‪.‬‬
‫‪3‬ـ‪ .3‬ورود محمدعلي ميرزا به صفحات شمالي ايران‬
‫پس از توافق اتريش و ورود ساالرالدوله به مناطق غربي ايران‬
‫محمد علي شاه نيز مجللالسلطان را مقدمتا ً به شمال ايران فرستاد تا با ايالت‬
‫آن حدود ارتباط بر قرار ساخته و از قول شاه مخلوع آنها را به همكاري‬
‫براي به دست آوردن تاجوتخت از دست رفته دعوت نمايد و اينكه به آنها‬
‫اطالع دهد كه ساالرالدوله به طرف غرب ايران حركت كرده و به زودي‬
‫خود نيز به آنها خواهد پيوست‪ .‬مجللالسلطان با ايالت يورتچي و شاهسون‬
‫مالقات كرد‪ ،‬آنها نيز قول مساعد دادند كه براي همكاري با شاه سابق‬
‫تداركات الزم را فراهم نمايند‪ .‬ملكزاده مينويسد‪:‬‬
‫«باري پس از آنكه محمد علي شاه كارهاي خود را از هر جهت‬
‫آماده نمود و موقع را براي حركت به طرف ايران مساعد ديد و از موفقيتي‬
‫كه در جمعآوري قشون نصيب ساالرالدوله شده بود آگـاهي يافت‪ ،‬توپ و‬
‫تفنگ و فشنگ‌هاي خريداري شده را صندوقگيري كرده از راه روسيه به‬
‫مقصد ايران بوسيله ارشدالدوله فرستاد و پس از چند روز خود در تحت نام‬
‫مستعار با شش نفر از همراهانش از راه روسيه به طرف ايران حركت‬
‫‪1‬‬
‫كرد»‪.‬‬
‫محمدعلي شاه بي آنكه از جانب روس‌ها براي او و همراهانش‬
‫مزاحمتي ايجاد گردد وارد ايران شد‪ .‬البته براي حفظ ظاهر نام خويش را‬
‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.1383‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪99‬‬

‫تغيير داده و در ‪ 21‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق وارد گمش تپه شد‪ .‬كسروي مي‪-‬‬
‫نويسد‪:‬‬
‫«محمدعلي شاه ريش خود را دراز كرده نام خليل بغدادي به خويش‬
‫نهاده و بارهاي خود را كه همه متراليوز‪ 1‬و تفنگ و ابزار جنگ بود‬
‫خواستههاي بازرگاني وانموده با اين ساخته كاري از شهرهاي قفقاز گذشته‬
‫به بندر پتروسكي رسيد و از آنجا با همراهان كه دوازده تن‪ 2‬و يكي از‬
‫ايشان برادرش ملك منصور ميرزا و ديگري يار ديرينش حسين پاشاه خان‬
‫امير بهادر بود به كشتي روسي كريستوفورس نشست و چنانكه گفتند شش‬
‫تن از سر كردگان دريايي روس نيز بدرقه او را ميكردند و بدين شكوه او‬
‫‪3‬‬
‫را به خاك ايران رسانيدند كه روز ‪ 25‬تير ماه در گمش تپه فرود آمد»‪.‬‬
‫خبر ورود محمدعلي شاه مخلوع‪ ،‬ناصرالملك و ديگران را به‬
‫وحشت انداخت و در داخل كشور به هرجومرج و ناامني دامن زد‪ .‬او پس‬
‫از ورود و ديدار با رؤساي ايالت شمال كشور به سوي استرآباد كه در اين‬
‫زمان فاقد حكمران بود حركت كرد‪ .‬او در ديدار با مردم نواحي سر راه آنها‬
‫را به سوي خويش دعوت نمود‪ ،‬به طوري كه روز به روز بر تعداد قواي‬
‫او افزوده ميشد‪ .‬چارچوبه نيروهاي طرفدار او را شاهسون‌ها‪ ،‬تركمان‌ها و‬
‫ساير ايالت كه از قبل با آنها در ارتباط بود‪ ،‬تشكيل ميدادند‪ .‬به گفته اكثر‬
‫منابع از روز ورود تا هنگامي كه عزم تهران را كرد‪ ،‬دسته دسته از مردم‬
‫اطراف به او ميپيوستند‪ .‬اين تحركات در شمال ايران كه همزمان با شورش‬
‫ساالرالدوله در كردستان بود باعث تزلزل در اركان مملكت شد‪ .‬شوستر‬
‫‪ 1‬ـ شصت تیر‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ ملکزاده تعداد همراهان او را شش تن مینویسد ولی قول کسروی صحیحتر میباشد‪ .‬شیخ‬
‫مردوخ در کرد و کردستان ص ‪ .281‬از این رقم فراتر رفته تعداد آنها را ش ش ه زار نف ر‬
‫مینویسد که احتماالً اشتباه چاپی میباشد‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.172‬‬
‫‪ ■ 100‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مينويسد‪« :‬عموما ً خوف آن ميرفت كه در ظرف چند هفته به دروازه شهر‬


‫‪4‬‬
‫(تهران) برسند»‪.‬‬
‫محمد علي شاه با قواي ساالرالدوله ارتباط برقرار كرده و او را در‬
‫جريان اخبار اردوي خويش قرارداد‪ .‬ساالرالدوله نيز با شنيدن اين خبر‬
‫تحركات خويش را در سنندج افزايش داد‪ .‬اين هماهنگي باعث شد كه اينان‬
‫از دو سو مجلس و دولت را در تنگنا قرار دهند‪ .‬ارشدالدوله نيز با شنيدن‬
‫خبر ورود محمد علي شاه با ابزار و مهماتي كه در اختيار داشت به اردوي‬
‫شاه مخلوع پيوست كه اين امر مشكل دولت كه قواي الزم در اختيار نداشت‬
‫را دو چندان نمود‪.‬‬

‫‪ 4‬ـ مورگان‪ ،‬شوستر‪ .‬اختناق ایران‪ ،‬ص ‪.143‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪101‬‬

‫‪4‬ـ‪ .3‬عكسالعمل دولت مركزي در برابر قواي شورشي‬


‫دولت و مجلس كه در موقعيت خطرناكي قرار گرفته بودند به فكر‬
‫چاره افتادند‪ .‬در اين زمان اوضاع شهرهاي ايران متشنج بود كه با آمدن‬
‫محمدعلي شاه و برادرانش‪ ،‬هواداران آنها شروع به فعاليتهای گستردهاي‬
‫نمودند كه كشور را آشفتهتر گرداند‪ .‬غرب ايران در دست ساالرالدوله بود‬
‫و شمال نيز توسط هواداران سلطنت متشنج گشته بود به همينخاطر گروه‪-‬‬
‫هايي از ارتجاعيون و سازشيان را كه با محمدعلي شاه در ارتباط بودند‬
‫دستگير نمودند كه به گفته مورگان شوستر «سي يا چهل نفر بودند كه يفرم‬
‫رئيس نظميه آنها را دستگير كرده بود»‪ 1.‬اين حركت تا حدودي از شايعه‬
‫پراكني كه توسط آنها ايجاد شده بود جلوگيري به عمل آورد و اوضاع را به‬
‫سوي آرامش سوق داد‪.‬‬
‫در اين مقطع مشكل بزرگي كه دست دولتيان را از پشت بسته بود‬
‫نداشتن قواي الزم جهت مقابله با شورشيان بود‪ .‬در اين وضعيت وخيم پولي‬
‫كه بتوان با آن قوايي فراهم نمود تا به مقابله با آنها بپردازد نيز درخزانه‬
‫موجود نبود‪ .‬تنها راه باقي مانده مجاهديني بود كه چندي قبل با بي مهري‬
‫سران هوادار مشروطه روبرو شده بودند‪ .‬هر چند ترس آن ميرفت كه‬
‫جواب اين گروه منفي باشد اما ناصرالملك چون چارهاي نداشت آنها را به‬
‫كمك فرا خواند‪ .‬البته برخي منابع عقيده دارند كه آزاديخواهان‪ ،‬چون خطر‬
‫را احساس كردند اسلحه را برداشته به تكاپو افتادند كه شايد منظور آنها‬
‫همان مجاهدين طرفدار يفرم و سردار اسعد باشند‪ .‬مستوفي مي‌نويسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ مورگان شوستر‪ .‬اختناق ایران‪ ،‬ص ‪.146‬‬


‫‪ ■ 102‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«در مقابل اين هجوم سه طرفه‪ ،‬آزاديخواهان كه قوه موجود منظم‬


‫متحدالشكلي نداشتند‪ ،‬مجبور شدند به وسائل عادي خود فكري بكنند بنابراين‬
‫عدهاي از مجاهدين سابق كه اسلحه را كنار گذاشته و به كارهاي آزاد و‬
‫‪1‬‬
‫احيانا ً خدمات دولتي برقرار شده بودند‪ ،‬مسلح گشتند»‪.‬‬
‫فعاليت حزبي در اين دوره بيشتر مربوط به دو حزب اعتداليون و‬
‫دموكرات بود‪ .‬آنها در بسياري جهات با هم مخالف بودند اما در اين برهه‬
‫خاص از زمان مخالفت‌ها را كنار گذاشته‪ ،‬متحداً در برابر خطري كه‬
‫مشروطيت را تهديد ميكرد به فعاليت پرداختند‪ .‬بههمين خاطر ناصرالملك‬
‫به همراه مجلس و ديگر گروه‌ها با دودلي تمام از آنجا كه «به افواج قديمي‬
‫و قزاقخانه هم كمترين اعتمادي نبود به ناچار به فكر افتادند مجاهدين متفرق‬
‫شده را جمعآوري كنند و نيروي مورد اعتمادي براي مقابله با استبداد ايجاد‬
‫كنند»‪ 2.‬سران مشروطه كه فكر چنين روزي را نكرده بودند با بي رحمي‬
‫تمام به آزار و اذيت مجاهدين كه با از جان گذشتگي به مدد مشروطه‬
‫برخاسته بودند‪ ،‬پرداختند‪ .‬گروهي از آنها در پارك اتابك با وضع ناگواري‬
‫پراكنده شده بودند‪ .‬اين ماجرا از جانب دموكرات‌ها و در رأس آنها سردار‬
‫اسعد‪ ،‬براي از بين بردن حاميان ستارخان و باقرخان طرحريزي شده بود‪.‬‬
‫زيرا سردار اسعد ميخواست تنها قدرت مسلح مملكت بختياري‌ها باشند و با‬
‫وجود مجاهدين كه از هواداران ستارخان و باقر خان بودند اين مهم جامه‬
‫عمل نميپوشيد‪ .‬گروهي ديگر به دليل اقدامات يفرم از سياست كناره گرفته‬
‫بودند «زيرا يفرم رئيس نظميه مجاهدين را مخالف نظم عمومي ميدانست و‬

‫‪ 1‬ـ عبدهللا‪ ،‬مستوفی‪ .‬شرح زندگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه)‪ ،‬ته ران‪:‬‬
‫زوار‪،‬؟‪ ،‬ص ‪.354‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1393‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪103‬‬

‫براي خلع سالح آنان تالش بسيار ميكرد»‪ 1.‬روس‌ها نيز از مجاهدين كه‬
‫محمدعلي شاه وابسته آنها را از كار بركنار كرده بودند دل خوشي نداشتند‪.‬‬
‫آنها دولت‌ها را مجبور ميكردند تا اسلحه از آنها گرفته شود و اين نيروي‬
‫ملي كه به ضرر آنها كار كرده بود از بين برود‪ .‬به هر روي مشكالت‬
‫فراوانی‪ ،‬نگراني و ناراحتي مجاهدين را فراهم ساخته بود كه تنها به ذكر‬
‫چند مورد اكتفا گرديد‪.‬‬
‫ناصرالملك به همراه ديگران عالوه بر دعوت از مجاهدين كه در‬
‫جلب آنها موفق هم شده بود‪ ،‬سپهدار را با وجود اينكه بدون اطالع قبلي به‬
‫رشت رفته و آنها را تنها گذاشته بود‪ ،‬به خاطر گذشته و اقداماتي كه در فتح‬
‫تهران انجام داده و از طرفي كسي غير از او معتمدتر وجود نداشت به‬
‫رياستالوزرايي منصوب كرد‪ .‬مجلس نيز كه ميخواست فرصت ديگري در‬
‫اختيار سپهدار گذاشته باشد با نظر نايبالسلطنه موافقت نمود‪ .‬كسروي آن‬
‫جريان را چنين گزارش كرده است‪:‬‬
‫«اين خبر ناصرالملك و ديگران را ناگزير ساخت كه هر چه زودتر‬
‫كابينه را درست گرداند و چون ناصرالملك به كوشش‌هايي كه سپهدار و‬
‫سردار اسعد و ديگران در سال ‪ 1288‬هـ ‪ .‬ش به كار برده و محمد علي‬
‫شاه را بر انداخته بودند ارج گزارده در اين هنگام بودن ايشان را در ميانه‬
‫كار دربايست ميشمرد و راستي اين است كه به ديگران هيچ اميد نداشت‬
‫‪2‬‬
‫بتوانند كاري انجام دهند بار ديگر سپهدار را به رياستالوزرايي برگزيد»‪.‬‬
‫سپهدار بنا به داليلي كه در بخش‌هاي قبلي به آن اشاره شد با‬
‫اقدامات محمدعلي شاه موافق بود و براي سامان دادن امور اقدام مهمي‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1392‬‬


‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.169‬‬
‫‪ ■ 104‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫انجام نداد‪ .‬از طرفي اكثر نيروها از بختياري‌ها بودند كه تنها از رئيس خود‬
‫يعني صمصامالسلطنه كه وزارت جنگ را در دست داشت‪ ،‬حرف شنوي‬
‫داشتند و اين باعث شد كه سپهدار موفقيت چنداني‪ ،‬اگر هم ميخواست در‬
‫تدارك قوا نداشته باشد‪ .‬ناصرالملك كه اوضاع را چنين ديد صمصامالسلطنه‬
‫را به رياستالوزرايي منصوب كرد تا از اين طريق تمام استعداد و توان‬
‫بختياري‌ها را به كمك فرا خواند‪.‬‬
‫صمصامالسلطنه در مقام رئيسالوزرايي در تدارك قوا نهايت توان‬
‫خويش را به كار گرفت و توانست بختياري‌ها را براي دفاع از مشروطيت‬
‫بسيج نمايد‪ .‬او به همراه ديگر نيروهاي موجود اقدامات اوليه خويش را‬
‫متوجه قواي شاه مخلوع نمودند‪ .‬در ابتدا كمتر به فكر جلوگيري از‬
‫ساالرالدوله بر ميآمدند زيرا اين قواي پر تعداد محمدعلي شاه بود كه به‬
‫مركز نزديك بود و احساس خطر بيشتري از جانب اينها ميشد تا نيروهاي‬
‫ساالرالدوله‪ .‬مورگان شوستر كه در اين ايام يكي از كساني بود كه در‬
‫تدارك قوا و تهيه بودجه الزم براي دفع شورشيان اهتمام وسيعي به كار مي‪-‬‬
‫گرفت‪ .‬جريان مالقات‌هاي خود را با ناصرالملك در ارتباط با شورش‌ها و‬
‫اوضاع نابسامان مملكت به طور مفصل آورده است او مينويسد‪:‬‬
‫«بيستم ژوئيه (‪ 3‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) نايبالسلطنه مرا طلبيد و تا‬
‫دير زماني در آن باب مذاكره و صحبت مي‌كرديم‪ .‬من رأي دادم كه بايد‬
‫فوراً قشوني از تهران به مقابله شاه مخلوع فرستاده شود تا اشخاصي كه در‬
‫تهران و ساير نقاط مايل به اين ترتيبات جديد نبوده و مطمئن ميباشند كه‬
‫هيچ دفاعي از طرف دولت نخواهد شد‪ ،‬سر جاي خود بنشينند و اين امر در‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪105‬‬

‫ايشان تأثير كند»‪ 1‬اين مطلب نشاندهنده آن است كه دولت با مشكل بزرگي‬
‫در داخل هم مواجه بوده است زيرا هواداران محمد علي كه تاكنون عقايد‬
‫خود را مخفي كرده بودند با ورود شاه مخلوع‪ ،‬بارقه اميدي در دل آنها‬
‫براي تسلط مجدد بر كشور ايجاد شده است‪ .‬دولت اولين اقدامي كه كرد‬
‫تثبيت آرامش پايتخت بود‪ .‬آنها ميدانستند با چنين شايعه پراكنيها نميتوان‬
‫آنچنان كه الزم است اقدام مهمي انجام داد‪ .‬به همين روي همچنانكه قبالً‬
‫اشاره رفت ابتدا اوضاع پايتخت را تا حدودي آرام كردند و سپس به فكر‬
‫مقابله جدي با شورشيان بر آمدند‪ .‬گروه‌هاي متعددي از قواي دولتي پس از‬
‫آرامش اوضاع داخلي به سوي شمال كشور رهسپار شدند‪.‬‬
‫در همین ايام دولت به پيشنهاد مورگان شوستر اقدام مهم ديگري‬
‫انجام داد كه در ترساندن شورشيان نقش مهمي ايفا كرد‪ .‬شوستر مينويسد‪:‬‬
‫«اين نكته را هم به نايب السلطنه خاطر نشان كردم كه مجلس را وادار‬
‫نمايد كه قانوني در خصوص اعدام يا دستگير نمودن شاه مطرود و‬
‫برادرانش كه براي مخالفت با دولت مسلح شدهاند‪ ،‬نافذ و مجرا داشته و‬
‫براي هر كس كه آنها را معدوم يا زنده دستگير كند جايزه و انعام بزرگي‬
‫معين نمايد»‪ 2‬نايبالسلطنه چون اين تصميم را به دليل آنكه اعتماد را از ميان‬
‫محمد علي و برادرانش و ديگر سرداران قشون آنها از بين ميبرد با آن‬
‫موافقت نمود‪ .‬او به مجلس دستور داد كه چنين قانوني را به تصويب‬
‫برساند‪ .‬مجلس نيز اين عمل را به صورت اعالني در تاريخ ‪ 4‬شعبان‬
‫‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق به مردم سراسر ايران ابالغ كرد‪ .‬با پخش اين خبر تا‬
‫حدودي از فشار موجود بر دولت و مجلس كاسته شد‪ .‬در واقع‪ ،‬اين خبر‬

‫‪ 1‬ـ مورگان‪ ،‬شوستر‪ .‬اختناق ایران‪ .‬ص ‪.146‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪146‬‬
‫‪ ■ 106‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫تخم بیاعتمادي را در ميان هواداران شاه مخلوع پاشيد و آنها را نسبت به‬
‫اطرافيان دودل و مشكوك ساخت به طوري كه پس از اين اعالن‪ ،‬محمدعلي‬
‫از ترس جان با احتياط بيشتري پيش رفته و مواظبت بيشتري از خود به‬
‫عمل ميآورد‪ .‬متن اين اعالن مجلس به اين شرح بود‪:‬‬
‫دولت علیه ایران‪ ،‬وزارت داخله‪،‬‬
‫به تاریخ ‪ 6‬شعبان ‪ 1290] 1329‬هـ ‪ .‬ش[‬
‫فوری است‪ ،‬به عموم فرمانروایان و حکام ایاالت و والیات تلگراف‬
‫شود‪.‬‬
‫برحسب رأی مجلس مقدس‪ ،‬فقرات ذیل را به عموم اهالی ابالغ‬
‫کنید‪:‬‬
‫«كساني كه محمدعلي ميرزا را اعدام يا دستگير نمايند يكصدهزار‬
‫تومان به آنها داده ميشود‪.‬‬
‫كساني كه شعاعالسلطنه را اعدام يا دستگير نمايند بيست و پنج هزار‬
‫تومان به آنها داده ميشود‪.‬‬
‫كساني كه ساالرالدوله را اعدام يا دستگير نمايند بيست و پنج هزار‬
‫تومان به آنها داده ميشود‪.‬‬
‫و نيز اخطار مي شود كه اگر داوطلبان اقدام مزبوره‪ ،‬بعد از انجام‬
‫خدمت كشته شدند مبلغ‌هاي فوقالذكر به همان نسبت‪ ،‬به ورثه آنها داده‬
‫خواهد شد و اين مبلغ در خزانه دولت موجود است و بعد از انجام خدمت‬
‫نقداً به آنها پرداخته ميشود‪ .‬محل امضاي حضرت رئيسالوزراء‬
‫‪1‬‬
‫طهران ـ مطبعه تمدن»‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ .‬ص ‪ .158‬همچنین ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده س اله آذربایج ان‪ .‬ص‬
‫‪ .173‬و‪ ،‬شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.289‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪107‬‬
‫‪ ■ 108‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪3‬ـ ‪ . 5‬نهايت كار محمدعلي شاه مخلوع‬


‫به دنبال جدا شدن قواي ارشدالدوله و حركت او به سوي تهران‪ ،‬شاه‬
‫مخلوع نيز به قصد جمعآوري قشون و قواي كمكي به جانب نواحي شمال‬
‫كشور و شهر مازندران رهسپار گرديد‪ .‬در اين سفر برادرش شعاعالسلطنه‬
‫و گروه ديگري از طرفدارانش او را همراهي ميكردند‪ .‬با ورود او به‬
‫صفحات شمالي كشور مردم كثيري از ايالت تركمن و اصانلو و ديگر‬
‫اقشار آن حدودات به او پيوستند‪ .‬از ميان كساني كه به شاه مخلوع پيوستند‬
‫بايد از رشيدالسلطان نام برد‪ .‬به قول كسروي‪« :‬رشيدالسلطان در ورامين‬
‫به گردنكشي برخاسته و با دستههاي سپاه دولتي جنگيد‪ .‬اين مرد كه از ايل‬
‫اصانلو بود خود را به مازندران كشيده در آنجا به همدستي ديگران جايگاه‬
‫خود را استوار نموده بود و در اين يك سال همچنان نافرماني مينمود و‬
‫بارها با دستههاي سپاه دولتي پيكار‬
‫ميكرد و در اين زمان به محمد علي ميرزا پيوسته در مازندران پادشاهي او‬
‫‪1‬‬
‫را آشكار ساخت»‪.‬‬
‫محمد علي شاه مخلوع در آن مناطق اكثر كساني كه به هواداري‬
‫مشروطه مشهور و معروف بودند را قلع و قمع نموده و بر سراسر‬
‫شهرهاي آنجا مسلط گرديد‪ .‬البته روس‌ها و خصوصا ً قواي قزاقخانه كه در‬
‫اختيار صاحب منصبان روسي بود در اين امر به او كمك‌هاي شاياني‬
‫نمودند‪ .‬و به او اطمينان دادند كه در تصرف تهران مشكلي ايجاد نخواهد‬
‫شد‪ .‬دولت مركزي با شنيدن اين اخبار دست به كار شده قبل از اعزام قوا‬
‫براي جلوگيري از اقدامات ارشدالدوله كه از راه شاهرود عازم تهران بود‪،‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.173‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪109‬‬

‫قوايي مركب از مجاهدين و بختياري‌ها را به مقابله شاه مخلوع فرستاد‪ .‬ملك‬


‫زاده در تاريخ خود مينويسد‪:‬‬
‫«براي جلوگيري از اردوي محمد علي شاه و شعاعالسلطنه كه‬
‫مازندران را تصرف كرده و پيشقراوالنشان تا فيروز كوه رسيده بودند‬
‫سردار محيي از طرف دولت مأمور شد كه به فوريت كه به رياست قوايي‬
‫كه از سيصد نفر مجاهد و دويست نفر سوار بختياري و چند اراده توپ‬
‫كوهستاني و يك فوج سرباز تشكيل يافته بود به مازندران برود و از اردوي‬
‫محمدعلي شاه جلوگيري كند و در صورت امكان مازندران را تصرف‬
‫‪1‬‬
‫نمايد»‪.‬‬
‫سردار محيي (معزالسلطان) در فيروز كوه به گروهي از سواران‬
‫محمد علي به فرماندهي رشيدالسلطان برخورد كرد و جنگي سخت در‬
‫گرفت كه شدت جنگ باعث شد‪ ،‬دولت مركزي هم قوايي به كمك سردار‬
‫محيي بفرستد و هم محمد علي ميرزا ‪« ،‬شخصا ً باتفاق شعاعالسلطنه و‬
‫هشتصد سوار تركمن و عده زيادي سوار مازندراني و يك عراده توپ‬
‫كوهستاني»‪ 2‬خود را به كمك رشيدالسلطان برساند‪ .‬معين همايون بختياري‬
‫(سردار فاتح) كه به قشون دولتي پيوست‪ ،‬فرماندهي آنها را در دست گرفته‬
‫با حمالت پي در پي اردوي محمد علي را از پاي در آورده رشيدالسلطان‬
‫را به قتل رساند‪ .‬و عوامل شكست محمد علي و هوادارانش را فراهم‬
‫ساخت‪ .‬كسروي كه تاريخ اين جنگ را ‪ 19‬مرداد ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش مي‌داند‬
‫جريان درگيري را به طور مفصل آورده است كه در اينجا آن را خواهيم‬
‫نگاشت‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1424‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪1425‬‬
‫‪ ■ 110‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«روز پنجشنبه هيجدهم مرداد دستهاي از بختياريان به سركردگي‬


‫جواني معين همايون نام از تهران رسيدند و به لشكرگاه مجاهدين پيوستند‪.‬‬
‫فردا آدينه جنگ آغاز گرديده مجاهدين و بختياريان همگي بر سنگرهاي‬
‫رشيدالسلطان تاختند و تا هنگام شام جنگ سختي پيش ميرفت‪ .‬اصانلويان و‬
‫مازندرانيان با همه ورزيدگي در كار جنگ و با آنكه از پشت سنگر گلوله‪-‬‬
‫اندازي ميكردند باز شصت تن كمابيش از ايشان به خاك افتاد و بسياري‬
‫تاب ايستادن نياورده رو به پراكندگي آوردند‪ .‬خود رشيدالسلطان كه با همه‬
‫دليري بسيار رزم ميكرد دو زخم كاري برداشت و با اين همه پافشاري مي‪-‬‬
‫نمود و پروا نمی‌كرد تا تيري به لوله تفنگش رسيده آن را خورد ساخت‪.‬‬
‫بختياريان فرصت جسته بر سرش تاختند‪ .‬رشيدالسلطان با ته تفنگ سر يكي‬
‫را شكست ولي ديگران دست بر نداشته گرفتارش كردند‪ .‬بدينسان جنگ‬
‫بپايان رسيد و از اصانلويان و مازندرانيان هر كه زنده مانده بود گرفتار شد‬
‫و يا بگريخت‪ .‬رشيدالسلطان را به لشكرگاه مجاهدان آوردند و در چادري‬
‫خوابانده به درمان زخم‌هايش كوشيدند‪ .‬ولي بيش از سه چهار ساعت زنده‬
‫‪1‬‬
‫نبود و درگذشت»‪.‬‬
‫در اين درگيري عالوه بر معين همايون‪ ،‬ميرزا كوچك خان و‬
‫ساالر بهادر نيز شركت داشتند و رشادت‌ها آفريدند‪ .‬پس از كشته شدن‬
‫رشيدالسلطان قواي دولتي با محمد علي و قواي او كه بالغ بر ‪ 2000‬نفر‬
‫بودند‪ ،‬روبرو شده و در طي جنگ‌هاي متعددي او را نيز شكست داده و‬
‫عرصه را بر او تنگ ساختند‪ .‬او كه چنين ديد چارهاي جز فرار نداشت‬
‫زيرا ميدانست كاري از پيش نخواهد برد بنابراين از ترس جان به جانب‬
‫‪2‬‬
‫ساري فراري شد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.181‬‬


‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1425‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪111‬‬

‫محمد علي كه هنوز تمام اميد او به يأس بدل نشده بود و اميدش به‬
‫قواي ارشدالدوله در شاهرود و ساالرالدوله در همدان بود به جمعآوري‬
‫مجدد قوا پرداخته و منتظر فرصت ماند تا با پيروزي دو نيروي متحد ديگر‬
‫خود‪ ،‬او نيز هر چه سريعتر خود را به تهران رسانده و تاج شاهنشاهي را‬
‫دوباره بر سر گذارد‪ .‬اما اين آرزويي بيش نبود‪ ،‬زيرا با شنيدن اخبار‬
‫شكست اردوي ارشدالدوله كه به آن اشاره خواهد شد‪ ،‬اميدش نا اميد گشته و‬
‫دست از پا درازتر به «گمش تپه» فرار كرد‪ 1.‬حتي شايع شد كه به‬
‫«تاشكند» فرار كرده است‪ .‬كسروي مينويسد‪:‬‬
‫«بدينسان آشوب محمد علي از ميان رفت و خود او تا ديري دانسته‬
‫نبود در كجاست‪ .‬گاهي سراغش را از باكو و هنگامي از عشقآباد يا تاشكند‬
‫‪2‬‬
‫ميدادند»‪.‬‬
‫از اين ايام به بعد تنها قواي ساالرالدوله به همراه ايالت غرب‬
‫كشور دولت مشروطه را تهديد ميكرد‪ .‬حتي كنار رفتن محمدعلي شاه او را‬
‫جريتر ساخته و از اين به بعد او براي خود كار ميكرد‪ .‬مردوخ مينويسد‪:‬‬
‫«اخيراً خبر رسيد كه در ‪ 17‬رمضان (‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) معين همايون‬
‫بختياري اردوي شاه را در سواد كوه شكست داده‪ .‬شاه و شعاعالسلطنه و‬
‫امير بهادر هر سه فرار كردهاند‪ .‬اين خبر را من رمزاً به ساالرالدوله‬
‫اطالع دادم كه ديگر ميدان ميدان شماست اگر پيش ببريد خودت صاحب‬
‫تاج و تخت خواهيد شد»‪ 3.‬اين صحبت‌هاي اطرافيان در ساالرالدوله تأثير‬
‫فراوان كرده اقدامات خود را سرعت بخشيد تا بلكه بتواند كاري از پيش‬
‫ببرد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.1281‬‬


‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.187‬‬
‫‪ 3‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.293‬‬
‫‪ ■ 112‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪113‬‬

‫‪3‬ـ‪ . 6‬ارشدالدوله و درگيري او با قواي دولتي‬


‫پس از آنكه محمدعلي ميرزا در گمش تپه هزاران نفر را گرد خود‬
‫جمع نمود‪ .‬آنها را به دو دسته تقسيم كرد‪ :‬گروهي را كه خود در رأس آن‬
‫قرار داشت را به طرف شمال كشور حركت داد‪ ،‬كه جريان آن آورده شد و‬
‫گروه ديگر را به فرماندهي علي خان ارشدالدوله‪ ،‬از راه شاهرود‪ ،‬سمنان و‬
‫دامغان به طرف تهران رهسپار گردانيد‪ .‬ساالرالدوله نيز در همدان تدارك‬
‫حركت به سوي تهران را مي‌ديد‪« .‬ارشدالدوله با قواي تركمن و چريك خود‬
‫(در ‪ 13‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) به سمت شاهرود پيش آمد اين شهر هم‬
‫ساخلوي (پادگان) نداشت و تسليم گرديد‪ 1».‬در مدتي كه قواي ارشدالدوله‬
‫در شاهرود بودند به قتل و غارت اهالي خصوصا ً متمولين و ادارات دولتي‬
‫پرداخته و ظلم و ستم‌هاي فراواني به مردم بي گناه آن سامان روا داشتند‪.‬‬
‫ميرزا حسن مسعود كه از مشروطهخواهان شاهرود بود در گزارشي مي‪-‬‬
‫نويسد‪:‬‬
‫«قتل و غارتي كه تركمن‌هاي طرفدار شاه مخلوع در شاهرود‬
‫كردند دوره مغول را به خاطر ميآورد و بيرحميها و وحشيگري كه نمودند‬
‫‪2‬‬
‫از قدرت تقرير خارج است»‪.‬‬
‫ارشدالدوله كه چنين ديد با هر ترفندي كه به ذهن رسيد‬
‫ميخواست جلوي اين اقدامات را بگيرد كه در ابتدا موفق نشد‪ .‬اما‪ ،‬عاقبت با‬
‫مشكل فراوان تركمن‌ها را از قتل و غارت بازداشت و به سوي سمنان‬
‫حركت كرد‪ .‬مدتي در آنجا توقف كرد پس از افزايش قوا به سوي دامغان به‬

‫‪ 1‬ـ عبدهللا‪ ،‬مس توفی‪ .‬ش رح زن دگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه)‪ ،‬ص‬
‫‪.355‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1422‬‬
‫‪ ■ 114‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫پيش راند در كتاب آبي تعداد قواي ارشدالدوله را در جايي ‪ 600‬نفر‪ 1‬و در‬
‫‪2‬‬
‫جاي ديگر ‪ 2‬تا ‪ 3‬هزار نفر آورده است‪.‬‬
‫دولت كه از اوضاع باخبر شد‪ ،‬فتحاهلل خان ضيغمالسلطنه را براي‬
‫جلوگيري از نزديك شدن ارشدالدوله به تهران راهي دامغان كرد‪ .‬ضيغم‪-‬‬
‫السلطنه در محلي به نام آرادان با قواي ارشدالدوله برخورد كرد كه در‬
‫نتيجه اين درگيري شكست خورده و قواي او رو به هزيمت نهاد‪ .‬اين جنگ‬
‫كه به نوشته كتاب آبي در (‪ 2‬شهريور ‪1290‬ـ ‪ 30‬شعبان ‪ 1329‬ـ ‪ 25‬اوت‬
‫‪ )191‬اتفاق افتاد را كسروي در ‪ 5‬شهريور ماه دانسته و پس از شرح آمدن‬
‫ارشدالدوله به شاهرود‪ ،‬سمنان و دامغان‪ ،‬چنين مينويسد‪:‬‬
‫«گويا روز پنجم شهريور بود كه در بيرون آرادان با هفتصد‬
‫بختياري به سركردگي ضيغمالسلطنه نامي دچار آمده به جنگ پرداخت و‬
‫‪3‬‬
‫آنان را شكست داده آرادان را بگرفت»‪.‬‬
‫با شكست ضيغمالسلطنه‪ ،‬دولت مركزي يوسف خان امير مجاهد را‬
‫به جلوگيري ارشدالدوله فرستاد‪ .‬هنگامي كه قواي دولتي به دو ميلي امام‪-‬‬
‫زاده جعفر ورامين رسيدند توسط قواي ارشدالدوله محاصره و در تنگنا‬
‫واقع شدند‪ .‬تا اينكه يپرم خان به همراه ديگر قواي كمكي دولتي فرا رسيد و‬
‫آنها را از محاصره نجات دادند‪ .‬نورهللا دانشور مينويسد‪:‬‬
‫«بختياري‌ها دليرانه به دفاع پرداختند و از تهران جعفر قلي خان‬
‫سردار بهادر و مرتضي قلي خان صمصام و يپرم خان با عدهاي مجهز و‬
‫مكمل به كمك‬
‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ ،5‬ص ‪.1202‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1228‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.182‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪115‬‬

‫‪1‬‬
‫امير مجاهد شتافتند و بختياري‌ها را از محاصره نجات دادند»‪.‬‬
‫اين درگيري مختصر در اثر آمدن قواي دولتي به يك جنگ تمام‬
‫عيار تبديل شد‪ .‬ارشدالدوله كه بر روي تپهاي سنگر گرفته بود در مقابل‬
‫قواي دولتي تا سرحد جان مقاومت كرد او با توپ‌هاي ماگزيم اردوي دولتي‬
‫را نشانه‬
‫ميگرفت و مرتب شليك ميكرد‪ .‬تا اينكه از ناحيه پا مورد اثابت گلولهاي‬
‫واقع شد و به دنبال فرار همراهان او‪ ،‬درحالي كه زخمي بر زمين افتاده بود‬
‫دستگير شد و اميد محمد علي شاه مخلوع به يأس بدل گرديد‪ .‬كسروي كه‬
‫تاريخ اين جنگ را كه به جنگ امامزاده جعفر معروف است ‪ 11‬رمضان‬
‫‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق‬
‫ميداند‪ ،‬درباره ترتيب قواي ارشدالدوله چنين مينويسد‪:‬‬
‫«تركمانان كه از استرآباد همراه او بودند از ‪ 2‬تا ‪ 3‬هزار تن‪،‬‬
‫سواران دولتي كه به او پيوسته بودند هزار و چهارصد تن‪ ،‬سربازان دولتي‬
‫چندين دسته انبوه (شماره آنان در دست نيست)‪ .‬توپ چهار دستگاه»‪.‬‬
‫كسروي همچنين ترتيب قواي دولتي كه تحت فرماندهي يفرم خان بودند را‬
‫چنين آورده است‪« :‬فدائيان ويژه او كه يكصد و هشتاد تن بودند‪ ،‬سواران‬
‫بختياري هزار تن يا بيشتر‪ ،‬ژاندارم چندين دسته (شماره آنان در دست‬
‫نيست)‪ .‬توپهاي ماگزيم و شنيدر چهار دستگاه به سركردگي مستر هاز‬
‫‪2‬‬
‫توپچي آلماني»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ نورهللا‪ ،‬دانشور‪ .‬تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری)‪ ،‬حواشی و‬
‫توضیحات حسین سعادت نوری‪ ،‬تهران‪ :‬کتابخانه دانش‪ ،1335 ،‬صص ‪ 81‬ـ ‪.80‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.183‬‬
‫‪ ■ 116‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫در اين جنگ تعداد زيادي از تركمن‌ها كشته و زخمي و همچنين‬


‫حدود سيصد‪ ،‬چهارصد نفر از آنها نيز دستگير شدند‪ .‬بقيه نيز از ترس به‬
‫سوي خراسان و مشهد پا به فرار نهادند اما از سوي قشون دولتي مورد‬
‫تعاقب واقع نشدند‪ .‬زيرا اسب‌هاي آنها در اثر فعاليت زياد خسته و رنجور‬
‫شده بودند حتي خود آنها نايي در توان نداشتند‪.‬‬
‫عاقبت ارشدالدوله اين هوادار وفادار و متعصب محمد علي نيز‬
‫خوش آيند نبود‪ .‬پس از آنكه صداي توپهاي ارشدالدوله به خاموشي گرائيد‪،‬‬
‫گروهي از سواران دولتي به باالي تپه رفته او را در حالي كه زخمي بود‬
‫بر زمين افتاده ديدند‪ .‬او را به چادر يفرم آوردند‪ 1.‬به گفته اكثر منابع در‬
‫حق او مهرباني كردند و به او اطمينان دادند كه تا فردا او را نخواهند‬
‫كشت‪ .‬رؤساي قشون دولتي جريان امور را به مركز اطالع دادند‪ .‬آنها نيز‬
‫به آنها دستور دادند فوراً او را اعدام نمايند‪ .‬يپرم نيز رأي دولت مركزي را‬
‫به اطالع ارشدالدوله رساند‪ .‬و از او خواستند تا هر گونه خواهشي را از‬
‫آنها دارد بنويسد‪« .‬در بين گفتگوي با سرداران خواهش و التماس زيادي‬
‫براي جان خود كرد كه از كشتنش صرف نظر نمايند»‪ 2.‬اما اين التماسها‬
‫پذيرفته نشد‪ .‬بنابراين او از آنها خواست تا زنجير و مدال بيضي شكل‬
‫طالئي را كه در گردن دارد پس از مرگ او نيز به همان حالت بگذارند‪.‬‬
‫پس از قبول اين خواسته‪ ،‬فرداي آن روز او را براي اعدام بردند‪.‬‬
‫ارشدالدوله در حالي كه فرياد مي‌زد «زنده باد محمد علي شاه» تير باران‬
‫گرديد‪ .‬روز ‪ 12‬رمضان نيز جسد او را در بر يك گاري سوار كردند و به‬
‫تهران فرستادند‪ .‬جسد او را در حالي كه در گاري سوار بود در ميدان‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ ،‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1431‬‬
‫‪ 2‬ـ مورگان‪ ،‬شوستر‪ .‬اختناق ایران‪ .‬ص ‪.179‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪117‬‬

‫توپخانه به مردم نشان دادند و هدف آنها از اين حركت آن بود كه هواداران‬
‫محمد علي شاه مخلوع را كه به شايعه پراكني مشغول بودند بترسانند‪ .‬يپرم‬
‫خان گفته بود‪« :‬به اين علت ما در تيرباران ارشدالدوله عجله كرديم كه يقين‬
‫داشتيم هر گاه او را زنده وارد تهران بكنيم دولت روسيه مانع از كشتن او‬
‫‪1‬‬
‫ميشد و بهانه براي استخالص او فراهم ميكرد»‪.‬‬
‫بدين ترتيب طومار زندگي يكي از هواداران سرسخت محمد علي‬
‫درهم پيچيده شد و او كه تالش زيادي براي رساندن محمد علي به تاج و‬
‫تخت انجام داد از كار خود نتيجه نگرفت و جان خويش را نيز از دست داد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1432‬‬
‫‪ ■ 118‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫فصل ‪ .4‬شورش ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله در غرب كشور و‬


‫نقش ايل كلهر‬
‫‪4‬ـ‪ .1‬ورود ساالرالدوله به غرب ايران‬

‫پس از توافقات الزم بين محمدعلي ميرزا و ساالرالدوله در وين که‬


‫به آن اشاره شد‪ ،‬ساالرالدوله به دليل آشنايي با مناطق كردنشين غرب‬
‫كشور به خاطر حكومت او در زمان مظفرالدين شاه در اين مناطق‪ ،‬به آن‬
‫صفحات رفته و پس از تدارك قواي عشايري آنجا منتظر بماند تاپس از‬
‫ورود او به شمال كشور‪ ،‬از سه طرف دولت مشروطيت را در تنگنا قرار‬
‫دهند‪ .‬او چون مكرراً حكومت كردستان‪ ،‬كرمانشاهان‪ ،‬لرستان و بروجرد‬
‫را در دست داشته بود به پشتيباني عشاير و ايالت آن حدود اطمينان داشت‪.‬‬
‫دولت آبادي به نقل از جرايد منتشره در لندن‪ ،‬راجع به اوضاع ايران در‬
‫اين مقطع زماني مينويسد‪:‬‬
‫«ساالرالدوله عموي شاه (احمد شاه) كه مدتي در خارجه متواري‬
‫بوده به سرحدات غربي ايران رسيده به خيال آنكه در لرستان و كردستان و‬
‫سرحدات غربي آذربايجان نظر به سابقههايي كه در آن حدود دارد لشكري‬
‫‪1‬‬
‫جمع كرده به تهران حمله نمايد و تخت و تاج را تصرف كند»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ یحیی‪ ،‬دولتآبادی‪ .‬حیات یحیی‪ .‬ج ‪ .3‬ص ‪.176‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪119‬‬

‫ساالرالدوله نيز در ربيعاالول ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق به صورت مخفيانه‬


‫مالقاتي با شخصي به نام شيخ حسامالدين در منطقه (باغه كون)‪ 1‬انجام داده‬
‫و گفته بود كه اوايل بهار به طرف كردستان حركت خواهم كرد‪ 2.‬درباره‬
‫مالقاتهاي محرمانه او در سندي كه از اداره گمرك به تاريخ ‪ 29‬مه ‪1911‬‬
‫(‪ 8‬خرداد ‪ / 30 1290‬جمادیاالولی ‪ )1329‬گزارش داده شده درباره‬
‫ساالرالدوله چنين آمده است‪:‬‬
‫«اداره گمرك ـ سواد راپرت ‪ 29‬مه ‪1911‬‬
‫‪1‬ـ واقعه ساالرالدوله‬
‫چيزي كه از همه بيشتر در ميان اهالي و اطراف‪ ،‬محل گفتگو و‬
‫مذاكرات است طلوع ساالرالدوله است كه از دو ماه به اين طرفدار حدود‬
‫مشترك مابين عثماني و ايران گردشكنان با يك مقصود مجهولي كه متدرجا ً‬
‫مكشوف ميگردد حركت مينمايد‪ .‬دو‪ ،‬سه دفعه به ساوجبالغ‪ 3‬آمده و بعد از‬
‫مالقاتهاي محرمانه با آقايان شهر قسمت گرگان و مياندوآب و بلكه مراغه و‬
‫ماكو و غيره سري زده با خوانين و سران عشاير مذاكرات الزمه كرده‬
‫‪4‬‬
‫است‪ ،‬دوباره به جهات حدود برگشته است»‪.‬‬
‫شيخ محمد مردوخ كه توسط حسامالدين از اين جريان مطلع گرديده‬
‫بود امير نظام قراگزلوي همداني (حكمران كردستان) را از ورود‬
‫ساالرالدوله باخبر ميسازد‪ .‬امير نظام نيز اين خبر را تلگرافي به اطالع‬
‫قوامالسلطنه وزير داخله مخابره ميكند اما قوامالسلطنه جريان را تكذيب‬

‫‪ 1‬ـ ماکو‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.278‬‬
‫‪ 3‬ـ شهر کنونی مهاباد که جزء آذربایجان غربی میباشد‪.‬‬
‫‪ 4‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار)‪ .‬ته ران‪:‬‬
‫انتشارات سازمان اسناد ملی ایران‪ ،1378 ،‬ص ‪.75‬‬
‫‪ ■ 120‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫كرده و نوشته بود «اين حرف‌ها بي اصل است و ما اطالع داريم كه حاال‬
‫‪1‬‬
‫ساالرالدوله در خيابان شانزه ليزه پاريس قدم مي‌زند»‪.‬‬
‫هر چند وزير داخله ورود ساالرالدوله را تكذيب كرد‪ .‬شاهزاده‬
‫قاجاري در همين ايام از راه آسيايي عثماني وارد بغداد شده‪ 2‬و در اواسط‬
‫جمادياالول ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق (ارديبهشت ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش) از آنجا به محال‬
‫آذربايجان وارد شد كه به احتمال قوي عثمانيها در آمدن ساالرالدوله به‬
‫داخل ايران نقش موثري داشتهاند‪ .‬به همين خاطر وزارت داخله از وزارت‬
‫خارجه در خواست ميكند كه با عثمانيها مكاتبه كرده و از آنها بخواهند كه‬
‫از ورود ساالرالدوله به داخل ايران جلوگيري نمايند وزارت خارجه نيز‬
‫جوابيهاي به وزارت داخله مينويسد به اين مضمون‪:‬‬
‫اداره عثماني‬ ‫«وزارت امور خارجه‬
‫دائره‬
‫نمره‬ ‫مورخه ‪ 22‬جمادياالولي ‪1329‬‬
‫‪1957/16044‬‬
‫وزارت جليله داخله‬
‫مرقوم محترم جوابيه نمره ‪ 1883‬آن وزارت جليله عز وصول‬
‫بخشيد اينكه مرقوم فرمودهاند از بدو نشر خبر ساالرالدوله به وزارت امور‬
‫خارجه اخطار فرموده بودند كه با سفارت عثماني در منع دخول ايشان به‬
‫خاك ايران مذاكرات شود يك اندازه اسباب تعجب شد‪ ،‬زيرا هر دولتي بايد‬
‫خودش وسائط حفظ و حراست حدود و ثغور و تأمين داخله خود را مهيا‬
‫نمايد‪ .‬از همسايه كه شايد از اين گرفتاريها استفاده نمايد نبايد چشم اميد‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.278‬‬


‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.1383‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪121‬‬

‫داشت‪ .‬معذلك وزارت خارجه هيچ فروگذار نكرده و مذاكرات و مكاتبات‬


‫‪1‬‬
‫الزمه را نموده است‪ .‬وزارت امور خارجه»‬
‫سر جارج باركلي در گزارش ماهيانه خود به سر ادوارد گري به‬
‫تاريخ ‪ 18‬مه ‪ 1911‬م (‪ 28‬ارديبهشت ‪ 1290/19‬جمادیاالول ‪ )1329‬در‬
‫ذيل حوادث شهر تبريز چنين گزارش داده است‪:‬‬
‫«قنسول اعليحضرتي در تاريخ دهم مه تلگرافا ً (=تلگرافي) راپرت‬
‫ميدهد كه ساالرالدوله برادر شاه مخلوع از سرحد عبور نموده و به عنوان‬
‫اينكه عثمانيان به او وعده همراهي دادهاند‪ ،‬مشغول به هيجان آوردن اكراد‬
‫ميباشد ولي تاكنون تالش او چندان موفقيت حاصل ننموده»‪ 2.‬با ورود او به‬
‫آذربايجان فرمانفرماي آنجا از او دعوت ميكند تا به تبريز بيايد‪ .‬ساالرالدوله‬
‫قبول نميكند حكمران آنجا نيز او را از انجام چنين حركات نامعقولي‪ ،‬متنبه‬
‫ميسازد‪.‬‬
‫ساالرالدوله حدود يك ماه در آن صفحات به تدارك قوا پرداخت‪ .‬در‬
‫اين مدت تحركات او توسط مأمورين حكومتي آن مناطق به اطالع مركز‬
‫رسيد‪ .‬در اين گزارشات به عالقهمندي مردم به ساالرالدوله اشاره رفته‬
‫است‪ .‬در ‪ 18‬جمادياالول ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق از سنندج گزارشي به وزارت‬
‫داخله ارسال شده كه در آن اوضاع منطقه تا حدودي تشريح شده است‪ .‬در‬
‫اين گزارش درخواست شده است كه يك نفر مفتش كه به زبان كردي آگاه‬
‫باشد الزم است تا راي مردم را به طرفداري دولت تغيير دهد‪ .‬در غير اين‬

‫‪ 1‬ـ حسین‪ ،‬الهی‪« .‬اسنادی در رابطه با فتنه ساالرالدوله در غرب»‪ .‬مجله دانشکده ادبیات و‬
‫علوم انسانی مشهد‪ .‬شماره اول و دوم‪ .‬سال بیس ت و پنجم‪ .‬ص ‪ .160‬همچ نین‪ :‬ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪:‬‬
‫رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار)‪ ،‬ص ‪.74‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .5‬ص ‪.1074‬‬
‫‪ ■ 122‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫صورت «ملت اكراد خاصه رعيت به اسم ساالرالدوله عاشق و مايل هستند‬
‫‪1‬‬
‫و ممكن است اسباب دردسر و زحمت را براي اولياي دولت فراهم آورد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله در ماه جماديالثاني در حدودات آذربايجان غربي اقدام‬
‫به جمعآوري نيرو از بين سواران جاف و اكراد ساوجبالغ‪ ،‬مكري‪،‬‬
‫سردشت‪ ،‬بانه و غيره‪ ،‬نمود و به طرف كردستان كه هواداران زيادي در‬
‫آنجا داشت رهسپار گرديد‪ .‬فريدالملك در خاطرات خود در ذيل حوادث‬
‫يكشنبه ‪ 20‬جماديالثاني ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق مينويسد‪:‬‬
‫«افواها ً گفته ميشود ساالرالدوله به خاك كردستان يا مراغه وارد‬
‫‪2‬‬
‫شده است»‪.‬‬
‫در مراغه به گزارش سر جارج باركلي‪ ،‬شجاعالدوله حاكم آنجا‬
‫براي مقابله با ساالرالدوله كه با تعدادي در حدود دويست‪ ،‬سيصد نفر در‬
‫نزديك مياندوآب بوده‪ ،‬قوايي فراهم ميكند اما مشخص نميكند كه جنگي‬
‫صورت گرفته است يا خير‪ 3.‬اما از گفتههاي آنان چنين استنباط ميشود كه‬
‫حاجي صمد خان شجاعالدوله به خاطر منافع شخصي به جلوگيري‬
‫ساالرالدوله رفته است‪.‬‬
‫ساالرالدوله كه به طرف كردستان در حركت بود توسط شخصي‬
‫به نام احمد بيگ چندين نامه به اشخاص با نفوذ در كردستان از قبيل (مشير‬
‫ديوان‪ ،‬آصف ديوان‪ ،‬حاج معتمد‪ ،‬وكيلالملك و آقا حبيب تاجر) نوشت و‌در‬
‫اين نامهها آنها را به همكاري بيشتر فرا خواند‪ .‬ساالرالدوله نوشته بود كه‪:‬‬
‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار)‪ .‬ص‬
‫‪.74‬‬
‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی خ اطرات فری د از (‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری) گردآورنده مسعود فرید (قراگزلو)‪ .‬تهران‪ :‬زوار‪ ،1354 ،‬ص ‪.372‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .5‬ص ‪ .1096‬همچنین‪ :‬ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬قهرمان میرزا س الور‪،‬‬
‫عینالسلطنه‪ .‬روزنام ه خ اطرات‪ .‬ج ‪ .5‬ب ه کوش ش مس عود س الور و ای رج افش ار‪ .‬ته ران‪:‬‬
‫اساطیر‪ ،1377 ،‬ص ‪.3452‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪123‬‬

‫«با شش هزار سوار جاف و مكري و سردشت و ساوجبالغ و اورامان و‬


‫مريوان وغيره‪ ...‬عازم كردستان هستم كه دمار از مشروطه و مشروطه‪-‬‬
‫طلب ايران در بياورم و احترامات علماء و مشايخ و اهل اسالم را اعاده و‬
‫تجديد نمايم‪ .‬مأموريني كه از طرف مشـــروطه در آنجا هستند همه را‬
‫‪1‬‬
‫گرفته توقيف نماييد تا من ميرسم»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.278‬‬


‫‪ ■ 124‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪4‬ـ‪ .2‬ساالرالدوله در كردستان‬


‫ساالرالدوله پس از آن كه توانست در مناطق سردشت‪ ،‬ساوجبالغ‪،‬‬
‫مكري‪ ،‬مراغه و‪ ...‬گروههايي از اكراد را با خويش همراه سازد به طرف‬
‫كردستان و شهر سنندج روي آورد‪ .‬البته برخي عقيده دارند كه او در آن‬
‫مناطق موفقيت چنداني به دست نياورده به همين خاطر به طرف كردستان‬
‫رهسپار شده است مظهراالسالم مينويسد‪« :‬به مجرد اينكه از طرف‬
‫‪1‬‬
‫ساوجبالغ و مكري مأيوس شد خود را به سمت كردستان كشيد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله قبل ورود‪ ،‬گروهي از اعيان و تجار را با مكاتبه از حركت‬
‫خود با خبر ساخته و آنها را به همكاري با خويش فرا خوانده بود‪ .‬معاون‬
‫اداره ماليه كردستان (مظهراالسالم) درباره ورود ساالرالدوله به كردستان‬
‫و ارتباط او با اعيان آنجا‪ ،‬با وزارت ماليه به مورخه ‪ 14‬سرطان ‪ 1329‬هـ‬
‫‪ .‬ق مكاتبه كرده‪ ،‬چنين مينويسد‪:‬‬
‫«از پنج ماه قبل تاكنون ساالرالدوله در سمت غربي ايران مشغول‬
‫تمهيد وسايل پيشرفت خياالت خام و تهييج افكار فاسده و معاضد نمودن‬
‫عشاير متمرد بوده و هست و تا حال هم چندين مرتبه قاصد را با مراسالت‬
‫دلجويانه براي اعيان و اشراف فرستاده است‪ .‬مضامين مراسالت واصله‬
‫غالبا ً تصريح دارد بر اينكه در اين مدت چهار سال (يعني پس از طغيان‬
‫‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق تاكنون) چه در دوره طغيان سابق‪ ،‬چه در محبس عشرتآباد و‬
‫چه در فرنگستان‪ ،‬اعيان شهري با ساالرالدوله روابط كتبي و غيره داشتهاند‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار)‪.‬‬
‫ص ‪.84‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪125‬‬

‫و از قرار معلوم جوابهايي هم كه به آن مراسالت داده شده يأس بخش نبوده‬


‫‪1‬‬
‫است»‪.‬‬
‫بنا به گفته تاريخ نويس محلي كردستان‪ ،‬شيخ محمد مردوخ‪،‬‬
‫ساالرالدوله در روز جمعه ‪ 10‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق شاهزاده با جمعيت‬
‫جاف و عشاير سرحدي به قريه خروسه رسيده است‪ .‬هواداران او مردم را‬
‫براي استقبال از او دعوت ميكردند‪ .‬از قرار مردوخ حاج شيخ محمد باقر‬
‫از علماي معروف آنجا‪ ،‬فرداي آن روز براي استقبال از شاهزاده قاجاري‬
‫حركت كرده است كه اين مسئله باعث شده است تا گروهي از مردم نيز به‬
‫همراه او به استقبال ساالرالدوله بروند‪ 2.‬با شنيدن خبر نزديك شدن‬
‫ساالرالدوله كساني كه به طرفداري مشروطه معروف بودند فرار را بر‬
‫قرار ترجيح دادند و از كردستان خارج شده يا در گوشهاي خزيده‪ ،‬مخفي‬
‫شدند‪ .‬زيرا شاهزاده قاجاري در‬
‫نامههاي خود از هواداران خويش خواسته بود تا آنها را دستگير كنند‪.‬‬
‫ساالرالدوله هر چند مطمئن از پشتيباني مردم بود از روي احتياط‬
‫قسمتي از اردو را براي انتظام شهر‪ ،‬در عصر شنبه ‪ 11‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪.‬‬
‫ق به عنوان پيش قراول با قسمتي از رؤسا و اعيان به سنندج فرستاد و خود‬
‫نيز در شب ‪ 12‬رجب به سنندج آمد‪ .‬همراهان او در حدود ‪ 150‬نفر از‬
‫‪3‬‬
‫معاريف و رؤساي ايالت و عشاير بودند كه به قلعه حكومتي وارد شدند‪.‬‬
‫فريدالملك كارگزار كرمانشاه‪ ،‬ورود ساالرالدوله را به شهر سنندج در ذيل‬
‫حوادث ‪ 17‬رجب آورده است كه قول مردوخ يعني ‪ 12‬رجب‪ ،‬با توجه به‬
‫اينكه خود شاهد ماجرا بوده صحيحتر ميباشد‪ .‬هنگام ورود ساالرالدوله به‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ .‬نص ‪84‬‬


‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.297‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.279‬‬
‫‪ ■ 126‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫شهر هيچگونه مقاومتي از طرف قواي دولتي در برابر او صورت نگرفت‪،‬‬


‫حتي رؤساي حكومت به استقبال او رفتند‪ .‬بهادرالسلطنه در نامهاي به‬
‫وزارت امور خارجه از وضعيت موجود‪ ،‬خصوصا ً عكسالعمل قواي دولتي‬
‫گله كرده مينويسد‪:‬‬
‫«رؤساي افواج همدان و كردستان‪ ،‬ساخلوي و رئيس سوار و توپ‪-‬‬
‫خانه و ذخاير و قورخانه بدون خالي كردن يك تير توپ و تفنگ به نايب‪-‬‬
‫الحكومه و اعيان و علماء و مشايخ (كه به استقبال ساالرالدوله رفته بودند‬
‫در كمال ميل خاطر و رغبت در ‪ 6‬فرسخي شهر كردستان استقبال شاهزاده‬
‫رفته و شهر كردستان را به او تسليم كردند»‪ .‬او در ادامه مينويسد‪:‬‬
‫«چنانچه مشيرديوان و عاصف ديوان و رؤساي افواج و سوار خيانت نمي‪-‬‬
‫كردند و براي پذيرايي از او حاضر نميشدند و با دف و دايره و صلوات او‬
‫را وارد نمينمودند هرگز اورامي و مريواني و جاف با او همراهي نمي‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫كردند»‪.‬‬
‫ساالرالدوله پس از وارد شدن به سنندج‪ ،‬بزرگان و رؤساي قبايل را‬
‫با سوگند به قرآن به همكاري با خويش دعوت ميكرد‪ .‬و با اين شيوه از آنها‬
‫تعهد ميگرفت كه به او خيانت نكنند‪ .‬در ضمن به آنها وعده ميداد‪ ،‬در‬
‫صورت موفقيت آنها را در كار خويش شريك بداند‪ .‬يكي از كساني را كه به‬
‫اين طريق به همرامي با خويش فرا خواند‪ ،‬مورخ تاريخ كرد و كردستان‪،‬‬
‫يعني شيخ مردوخ بود‪ .‬او مينويسد‪:‬‬
‫«ساعت ‪ 4‬از شب (‪ 12‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) رفته‪ ،‬آدم به سراغ‬
‫اينجانب فرستاده‪ ،‬به مجرد مالقات قرآن كوچكي كه حمايل كرده بود از بغل‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار)‪ .‬ص‬
‫‪.87‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪127‬‬

‫درآورد و گفت به حق اين قرآن اگر من پيش ببرم در مقدورات من و برادر‬


‫من شريك خواهيد بود‪ .‬شما هم بايد قسم ياد نمائيد كه به من خيانت نكنيد و‬
‫‪1‬‬
‫مشروطه را از خيال خود خارج نمائيد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله مدت زماني كه در سنندج بود با ارسال نامه به سران و‬
‫رؤساي ايالت و عشاير آنها را به همكاري با خويش دعوت ميكرد‪ .‬با توجه‬
‫به موقعيت كردستان و دوري از مركز آنها نيز پي در پي به او ملحق‬
‫ميشدند‪ .‬از جمله كساني كه در اين ايام به او پيوسته و باعث شدند گروههاي‬
‫متعددي از ساالرالدوله طرفداري كنند‪ ،‬ميتوان به سليمان خان شرفالملك‪،‬‬
‫حسين خان مظفرالسلطنه و عباس خان ظفرالسلطان اشاره كرد‪.‬‬
‫ساالرالدوله تلگرافهاي زيادي به نقاط مختلف كشور؛ از جمله به‬
‫شهرهاي كرمانشاه‪ ،‬تهران‪ ،‬بروجرد‪ ،‬همدان‪ ،‬قزوين‪ ،‬سلطانآباد عراق‬
‫(اراك) مخابره نمود فريدالملك كارگزار كرمانشاه مينويسد‪:‬‬
‫«تلگرافات از شاهزاده ساالرالدوله از كردستان به علماء و اشراف‬
‫اينجا رسيده اظهار لطف و احوالپرسي نمودهاند‪ .‬به امينالممالك هم تلگراف‬
‫شد كه نظم شهر به شما سپرده‪ ،‬بايد مواظبت نماييد‪ .‬و تهيه ‪ 7000‬سوار‬
‫‪2‬‬
‫‪ 10000‬تفنگچي ببينيد‪ .‬همين روزها به كرمانشاه حركت خواهد شد»‪.‬‬
‫از طرفي ساالرالدوله‪ ،‬عباس خان ظفرالسلطان را به سوي داودخان‬
‫كلهر ايلخان بزرگ ايل كلهر و غالمرضا خان ابوقداره والي پشتكوه فرستاد‬
‫تا آنها را به همراهي خويش دعوت نمايد‪ .‬داودخان و غالمرضا خان دعوت‬
‫او را پذيرفته و براي اعتماد‪ ،‬به رسم زمان قرآني را به مهر خويش ممهور‬
‫كرده براي ساالرالدوله ارسال كردند‪ .‬در كتاب آبي راجع به همكاري‬
‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.280‬‬
‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.374‬‬
‫‪ ■ 128‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫داودخان و والي پشتكوه در ذيل حوادث ‪ 28‬ژوئيت ‪ 1911‬ـ ‪ 5‬مرداد ‪1290‬‬


‫ـ ‪ 2‬شعبان ‪ 1329‬چنين آمده است‪:‬‬
‫«از طرف مغرب هم به دولت ايران خبر رسيده است كه ايالت‬
‫كلهر و طوايف ديگر به همين طور والي پشتكوه خود را طرفدار‬
‫ساالرالدوله اعالن نموده اند»‪ 1.‬روز بعد سرجارج باركلي به سر ادوارد‬
‫گري وزير خارجه انگليس‬
‫مينويسد‪:‬‬
‫«قنسول اعلي حضرتي مقيم كرمانشاه تلگراف ميكند‪ ،‬كه داودخان‬
‫‪2‬‬
‫رئيس ايل كلهر با شاهزاده هم دست شده است»‪.‬‬
‫عباس خان كه قرآن ممهور به مهر داودخان و والي را براي‬
‫ساالرالدوله ميبرد از طرف او مورد تمجيد و تشويق قرار گرفته به لقب‬
‫«سردار رشيد» ملقب ميگردد و از اين پس با اين عنوان شناخته ميشود‪.‬‬
‫ساالرالدوله كه از توانايي داودخان مطلع است طي حكمي او را به عنوان‬
‫مسئول جمعآوري قشون از ميان كلهرها و ديگر ايالت اطراف منصوب‬
‫ميكند‪ .‬داودخان نيز به دستور ساالرالدوله تمامي سواران كلهر و سنجابي و‬
‫گوران و قلخاني را با خود به ماهیدشت آورد تا ديگر هواداران ساالرالدوله‬
‫به آنها بپيوندند‪.‬‬
‫سر جارج باركلي در گزارش نمره ‪ 220‬به تاريخ ‪ 26‬ژوئيت‬
‫‪ 1911‬م ‪ 3 /‬مرداد ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش ‪ / 29‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق به سر ادوارد‬
‫گري‪ ،‬به حركت داودخان به ماهيدشت اشاره كرده است‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .5‬ص ‪.1197‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1144‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪129‬‬

‫«دستجات مسلح از هر يك از عشاير براي همراهي با شاهزاده به‬


‫داودخان ملحق ميشوند‪ .‬رئيس ايل كلهر به مسافت يك ميلي كرمانشاه اردو‬
‫‪1‬‬
‫زده است»‪.‬‬
‫كشاورز نيز به اين حركت داودخان اشاره كرده‪ ،‬مينويسد‪:‬‬
‫«سران و امراء مناطق غرب و همدان نيز از در اطاعت با او‬
‫درآمده و متعاقب آن حاجي عليرضا خان گروسي با عدهاي سرباز و خدمه‬
‫توپ و توپخانه به شهر ورود مينمايند و سپس در اندك مدتي سپاهيان‬
‫عظيمي مركب از سوار و پياده و تفنگدار از ايالت ملكشاهي و خزل و‬
‫اركوازي به رياست غالمشاه خان فرزند غالمرضا خان والي پشتكوه و‬
‫ديگر طوايف منطقه غرب در دستهها وگروه‌هاي مختلف همانند كرد‪ ،‬لُر‪،‬‬
‫لك‪ ،‬زنگنه‪ ،‬سنجابي‪ ،‬گوران‪ ،‬قلخاني‪ ،‬كليايي‪ ،‬بالوند زردالن و هليالن با‬
‫تجمع نسبي در محل «سرو نو» ماهیدشت به ساير نيروهاي هوادار‬
‫ساالرالدوله كه تحت سرپرستي داودخان كلهر و فرزندش علي اكبر خان‬
‫‪2‬‬
‫قرار دارند ملحق ميشوند»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1139‬‬


‫‪ 2‬ـ اردشیر‪ ،‬کشاورز‪ .‬گرد کرد‪ ،‬ص ‪.59‬‬
‫‪ ■ 130‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪4‬ـ‪ . 3‬علل گرايش داودخان به ساالرالدوله و اقدامات اوليه او‬


‫داودخان كلهر كه در سايه تواناييهاي ذاتي خويش ايلخاني ايل كلهر‬
‫را در سال ‪ 1321‬هـ ‪ .‬ق به دست آورده بود او كه در سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق‬
‫همچنان كه اشاره رفت به كمك مجلس و مشروطيت شتافت و در نهاوند‬
‫ساالرالدوله را با كمك قواي دولتي از پاي در آورد‪ .‬حال اين سؤال مطرح‬
‫ميشود كه در مدت چهار سال‪ ،‬يعني از ‪ 1325‬تا ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق چه حوادثي‬
‫رخ داد كه داودخان مشروطهخواه به داودخان طرفدار مستبدین تبديل‬
‫گشت‪ .‬آنچه از مطالعه منابع و گفتگو با معمرين ايل كلهر به دست آمده‪ ،‬در‬
‫بردارنده نكات ذيل ميباشد‪.‬‬
‫اولين نكتهاي كه بايد به آن اشاره نمود تأثيرات منفي برخورد‬
‫نامناسبي است كه از طرف مجلس و مأمورين دولت در كرمانشاه پس از‬
‫پيروزي داودخان بر ساالرالدوله در نهاوند‪ ،‬با او داشتند‪ .‬در اين هنگام نه‬
‫تنها از او به خاطر حركتي كه كرده بود تقدير و تشكر رسمي‪ 1‬به عمل‬
‫نيامد‪ .‬مجلس كه به خاطر موقعيت پيش آمده با محمدعلي شاه كنار آمده بود‬
‫و از ايل كلهر تقاضاي كمك كرده بود‪ ،‬پس از شكست ساالرالدوله مجدداً به‬
‫مخالفت با محمدعلي شاه پرداخت و رشادت‌هاي سواران كلهر كه با وجود‬
‫كمبود امكانات و بعد مسافت به كمك مشروطيت شتافته بود را از ياد برد‪.‬‬
‫مستوفي مينويسد‪:‬‬
‫«اگر آزادي خواهان مردمان پيشبيني بودند‪ ،‬در اين دو ساله با في‬
‫الجمله و رجوع پارهاي خدمات در مقابل حقالزحمه ممكن بود از اين‬
‫مردمان ساده‪ ،‬فداكارهاي جدي براي آزادي ساخته باشند‪ .‬ولي هو جنجال‬
‫دموكرات‌ها كه ميگفتند اينها را بايد به دور انداخت و فكر ديگري براي‬

‫‪ 1‬ـ همچنانکه قبالً گفته شد‪ ،‬تنها روزنامه صوراسرافیل بود که از رشادت سواران کلهر در‬
‫تحت فرماندهی داودخان و پسرش جوانمیر خان اشاره نمود‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪131‬‬

‫قواي دولت كرد‪ ،‬نميگذاشت‪ .‬المحاله اعتدالي‌ها كه رويه آنها ماليمت و‬


‫‪1‬‬
‫تكامل بود‪ ،‬به رويه خود عمل كرده امروز گرفتار اين اوضاع نشوند»‪.‬‬
‫از طرفي حكمران كرمانشاه اين پيروزي را به خود منسوب ساخت‬
‫و بناي مخالفت با ايل كلهر را پي ريخت زيرا ميترسيد كه اين پيروزي‬
‫باعث افزايش قدرت سياسي‪ ،‬نظامي و روحي داودخان در منطقه گردد و‬
‫در دراز مدت براي او و منصبش مشكل آفرين گردد‪ .‬داودخان از اين‬
‫مسئله و چنين برخوردي‪ ،‬به دل گرفته و به گفته معمرين آنچنان با بيمهري‬
‫با او رفتار نمودند كه هميشه ميگفت «كاش به نهاوند نرفته بودم»‪ .‬به اين‬
‫ترتيب به فكر انتقام افتاد و در صدد فرصتي بود تا جواب اين اعمال آنها را‬
‫پس داده و انتقام اين بيتوجهيها را بگيرد‪.‬‬
‫مسئله ديگر را بايد به افزايش توان جنگندگي و رزمندگي ايل كلهر‬
‫و تسلط هر چه بيشتر بر ساير ايالت در منطقه كرمانشاه اختصاص داد‪ .‬اين‬
‫افزايش توان نظامي باعث شد داودخان از پرداخت به موقع ماليات به‬
‫مأموران دولت خودداري كند‪ .‬حتي به قلمرو ساير ايالت نيز حملهور شد و‬
‫به تهديدات حكمران گوش نميكرد‪ .‬او همواره به دنبال تسلط كامل بر ايالت‬
‫ديگر بود‪ .‬در اين بين ايل سنجابي به خاطر همجواري و همكاري با‬
‫حكمران كرمانشاه (ظهيرالدوله) كه از دشمنان داودخان بود بيشتر از ساير‬
‫ايالت مورد حمله و تجاوز كلهرها واقع ميشد‪ .‬داودخان به همراه سواران‬
‫كلهر براي دفعات مكرر به حوزههاي گرمسيري و سردسيري آنها يعني‬
‫قصرشيرين و ماهيدشت حمله برده و خسارات زيادي بر آنها وارد ميآورد‪.‬‬
‫فريدالملك در جاي جاي كتاب خاطرات خود به درگيري‌هاي كلهرها با‬

‫‪ 1‬ـ عبدهللا مستوفی‪ ،‬شرح زن دگانی من (ت اریخ اجتم اعی و اداری دوره قاجاری ه)‪ ،‬ته ران‪:‬‬
‫زوار‪،‬؟‪ ،‬ص ‪.354‬‬
‫‪ ■ 132‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سنجابيها اشاره كرده است‪ 1.‬اين درگيريها كه بيشتر به پيروزي كلهرها‬


‫انجاميده‪ ،‬آرامش را از منطقه سلب و كرمانشاه را به يك كانون بحران‬
‫تبديل نموده بود‪ .‬در سال ‪ 1327‬هـ ‪ .‬ق‪ ،‬نظامالسلطنه به حكمراني كرمانشاه‬
‫منصوب و متعاقب آن در تاريخ ‪ 25‬ذيالحجة همان سال با ‪ 100‬سوار و‬
‫‪ 500‬سرباز به آنجا وارد شد و در فرداي همان روز ‪ 200‬نفر از سواران‬
‫سنجابي و نانهكلي به او پيوستند‪ 2.‬اردشير كشاورز در باره علت انتخاب‬
‫نظام السلطنه به حكمراني كرمانشاه به مواردی اشاره نموده است كه يكي از‬
‫‪3‬‬
‫آن موارد «كشمكش‌هاي سخت و مستمر ايالت كلهر و سنجابي» ميباشد‪.‬‬
‫نظامالسلطنه در بدو ورود تصميم خويش را مبني بر تنبيه داودخان‬
‫سردار مظفر گرفت‪ .‬البته او قبل از اينكه به سراغ داودخان برود‪ ،‬دستور‬
‫داد گروهي را كه باعث اغتشاشات شهر بودند را دستگير و حتي چند نفر‬
‫را تحتالحفظ به تهران فرستاد‪.‬‬
‫مسئلهاي كه باعث تقويت نظامالسلطنه گرديد‪ ،‬تلگرافي بود كه از‬
‫طرف سردار اسعد وزير داخله براي او ارسال شده بود‪ .‬اين تلگراف دست‬
‫او را در تنبيه كساني كه باعث هرج و مرج اوضاع كرمانشاه و حومه آن‬
‫بودند باز گذاشته بود‪ .‬فريدالملك مينويسد‪:‬‬
‫«تلگرافي از حضرت وزير داخله سردار اسعد براي ايالت رسيده‬
‫بود‪ ،‬دادند خوانده شد‪ .‬واقعا ً تلگرافي بود كه خيلي كم ديده شده كه همچو‬
‫تلگرافي به حكام صادر شود‪ .‬خالصهاش اين بود كه مختاريت تامه از‬

‫‪ 1‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فری د (از ‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪ 332‬و ص ‪ 346‬و غیره‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪ .335‬همچنین ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .4‬ص ‪.823‬‬
‫‪ 3‬ـ اردشیر‪ ،‬کشاورز‪ .‬نقدی بر کتاب ایالت و طوایف کرمانشاه‪ .‬کرمانشاه‪ :‬طاقبستان‪،‬‬
‫‪.1378‬‬
‫ص ‪.60‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪133‬‬

‫طرف دولت و مجلس شوراي ملي داريد كه هر كس در كرمانشاه از هر‬


‫‪1‬‬
‫طبقه مظهر فساد و شرارت باشد تنبيه و سياست و تبعيد كنيد»‪.‬‬
‫سنجابيها ميخواستند با كمك نظامالسلطنه بر داودخان پيروز شده او‬
‫را براي هميشه تابع خويش نمايند‪ .‬آنها قبل از نظامالسلطنه با ظهيرالدوله‬
‫نيز نهايت همكاري را داشتند‪ ،‬ولي كاري از پيش نبردند‪ .‬حكمرانان‬
‫كرمانشاه كه در فكر تسلط بي چون و چرا بر ايالت آن حدود بودند از‬
‫اختالفات درون ايلي و همچنين از اختالف ايالت با يكديگر نهايت استفاده‬
‫را برده و آنها را بهجان هم ميانداختند‪ .‬در اين راه از تهديد‪ ،‬تنبيه‪ ،‬تطميع و‬
‫تشويق چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم استفاده ميكردند‪.‬‬
‫داودخان سردار مظفر كه از اين وضع سخت ناراحت شده بود عالوه بر‬
‫حمله به ايالت متحد حكمران در دفعات مكرر به شهر كرمانشاه حمله آورد‪.‬‬
‫در كتاب آبي آمده است‪« :‬كرمانشاه را چنانكه ديروز تلگرافي راپورت دادم‬
‫ايل قوي و عظيم كلهر در تحت رياست داودخان تهديد مينمايد»‪ 2‬به دنبال‬
‫اين تعرضات كلهرها‪ ،‬نظامالسلطنه قشوني مركب از ‪ 2000‬نفر از سواران‬
‫ايالت اطراف را جمعآوري كرده‪ 3‬درصدد حمله به داودخان برآمد‪ .‬سردار‬
‫مظفر كلهر نيز به سراغ ساالرمسعود گوران رفته با او عقد اتحاد بسته‪ 4‬و‬
‫او را با خويش‪ ،‬عليه حكمران و ايالت متحد او خصوصا ً سنجابي همراه‬
‫ساخت‪ .‬تعداد قواي حكمران زياد بود و اين مسئله داودخان را دچار هراس‬
‫كرد زيرا بيم آن ميرفت كه در اين درگيريها گروهي از سواران او به قتل‬
‫برسند‪ .‬او ابتدا سعي كرد تا با مذاكره با حكمران مسئله را فيصله دهد اما‬

‫‪ 1‬ـ میرزامحمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خ اطرات فری د (از ‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.339‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .4‬ص ‪.876‬‬
‫‪ 4‬ـ همان‪ .‬ص ‪.823‬‬ ‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.834‬‬
‫‪ ■ 134‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫موفق نشد حتي وساطت قنسول روس و انگليس كه به گفته معمرين به‬
‫خاطر اتحاديهاي بود كه نظر علي خان امرايي (سردار اكرم) در لرستان‬
‫تشكيل داده بود و همدان و كرمانشاه را تهديد مي‌كرد و خواهان آرامش در‬
‫منطقه بودند‪ ،‬دردي را درمان نكرد‪ .‬زيرا نظامالسلطنه به پيروزي قواي‬
‫خويش اعتماد داشت و در ‪ 5‬رجب ‪ 1328‬هـ ‪ .‬ق موقعيت را براي حمله به‬
‫ايل كلهر آماده ديد‪ .‬مستر مارلينگ در گزارشي به سر ادوارد گري چنين‬
‫نوشته است‪:‬‬
‫«از قلهك ‪ 12‬ژوئيه ‪ 1911‬ـ ‪ 21‬تیرماه ‪ 1289‬ـ ‪ 5‬رجب ‪1328‬‬
‫آقا‬
‫در تلگراف مورخ ‪ 30‬ماه گذشته خودم با نهايت توقير اطالع دادم‬
‫كه اغتشاش و طغيان مهمي در واليت كرمانشاه بروز كرده «داودخان» به‬
‫رياست ايل كلهر با ‪ 1800‬سوار به ماهيدشت كه پنج فرسخي شهر است‬
‫نزول نموده و اظهار اميد نموده كه ترتيب و قرار امور ايل خود را با‬
‫حكمران بدهد‪.‬‬
‫‪ ...‬كفيل قنسولگري انگليس با معيت همكار روسي خود لزوم و‬
‫صالحيت عودت و عزيمت داودخان و كلهر را از نزديكي شهر به حكمران‬
‫متذكر گرديدند‪ .‬جناب معظم جواب دادند كه اميدوارم او را متقاعد نمايم كه‬
‫در ظرف چند روز حركت نمايد و اگر به اين نيت خود موفق نگرديدم‬
‫مداخله يا وساطت قنسول‌ها را تقاضا خواهم نمود‪ .‬بنابراين من و وزير‬
‫مختار روس به قنسول‌ها تعليمات فرستاديم كه در صورت تقاضاي نظام‪-‬‬
‫السلطنه نفوذ و اهتمام خود را به كار ببرند و در صورت لزوم داودخان را‬
‫مالقات بنمايند‪ .‬لكن حكومت توسلي به قنسول‌ها نجسته و با سوارهاي‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪135‬‬

‫سنجابي مطيع خود در تاريخ ‪ 28‬به طرف داودخان حمله برده است‪ .‬عالوه‬
‫بر اينكه به آرزوي خود موفق نشده است و نتوانست داودخان را متقاعد به‬
‫‪1‬‬
‫مراجعت نمايد شكست خورده و با تلفات زياد به شهر عقب نشسته است»‪.‬‬
‫فريدالملك دليل شكست حكمران و سنجابيها را فرار سواران كليايي در‬
‫‪2‬‬
‫جنگ مي‌داند‪.‬‬
‫حكمران كه در جنگ شكست خورده بود از دولت مركزي خواست‬
‫تا داودخان را از ايلخاني ايل كلهر خلع و محمدعلي خان ايلخان سابق را به‬
‫اين سمت بگمارد‪ .‬دولت مركزي نيز چنين كرد اما قدرت بالمنازع‬
‫داودخان در منطقه و جاري بودن حكم او باعث شد كه اين تصميم هرگز‬
‫عملي نگردد‪ .‬متأسفانه نظامالسلطنه تا آخرين لحظاتي كه عهدهدار امورات‬
‫كرمانشاه بود از دسيسه چيني عليه كلهرها كوتاه نيامد‪ .‬در يك درگيري كه‬
‫در ‪ 16‬شوال ‪ 1328‬هـ ‪ .‬ق فيمابين ايل كلهر و سنجابي اتفاق افتاد «به نايب‪-‬‬
‫الحكومه كرند تعليمات داده شد كه صمصامالممالك (رئيس ايل سنجابي) را‬
‫‪3‬‬
‫تقويت نمايد»‪.‬‬
‫پس از نظامالسلطنه‪ ،‬ركنالدوله به حكمراني كرمانشاه منصوب شد‬
‫كه اقدامات او در راستاي ادامه كارهاي حكمران سابق بود‪ .‬او نيز به قدرت‬
‫داودخان در منطقه بدبين بود و حكمراني را با وجود داودخان خالی از‬
‫اشكال نميديد‪ .‬به همين خاطر پيكي را به سوي ايل كلهر عازم كرده از‬
‫داودخان خواست تا به مالقات او رفته و تابعيت خويش را رسما ً اعالم‬
‫نمايد‪ .‬اما داودخان كه از نيات ركنالدوله آگاه بود به فرستادن نيرو كه شامل‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.886‬‬


‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.346‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .4‬ص ‪.860‬‬
‫‪ ■ 136‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ 200‬نفر بودند اكتفا كرد و از ديدار حكمران جديد پرهيز نمود‪ .‬حكمران‬
‫نيز كه به هدف خود نرسيده بود از قبول ‪ 200‬سوار داودخان دوري جست‬
‫و نقار و كدورت بين كلهر و حكومت همچنان باقي ماند‪ 1.‬به هر حال‪ ،‬در‬
‫اين ايام چنين برخوردهايي از سوي حكمرانان منصوب دولت باعث ايجاد‬
‫كينه داودخان نسبت به آنها شده و در فكر تالفي اين اقدامات بود و باعث‬
‫شد در آن موقعيت خطير (شورش ساالرالدوله) به ضديت با مشروطيت‬
‫بپردازد و سابقه نيك گذشته را ويران سازد‪.‬‬
‫مورد ديگر كه بايد به آن اشاره گرد همراهي گروه‌هاي متعدد و‬
‫بيشمار با محمدعلي ميرزا و برادرانش براي تصاحب تاج و تخت از دست‬
‫رفته بود‪ .‬به گفته معمرين ايل‪ ،‬داودخان نيز هميشه به اين اشاره داشت كه‬
‫دوباره محمدعلي بر تخت سلطنت تكيه خواهد زد و پيروز آن كسي خواهد‬
‫بود كه با او همراه بوده است‪ .‬ساالرالدوله برادر شاه‪ ،‬در غرب اكثر ايالت‬
‫را با خويش همراه ساخته و به داودخان وعدههاي فراواني در صورت‬
‫موفقيت داده بود‪ .‬كه اين وعدهها عاقبت كارساز افتاده بود‪.‬‬
‫نكته ديگر كه در اين تصميم دخيل بود و برخي از بزرگان قوم به‬
‫اين مسئله اشاره دارند اين است كه داودخان گفته بود «ما از كريم خان زند‬
‫چه كم داريم اگر به قدرت ايلي باشد ما از آنها مقتدرتريم و شايستگي ما‬
‫براي حكومت و پادشاهي از آنها بيشتر است‪ .‬اگر نتوانيم سراسر ايران را‬
‫به زير تسلط خود بياوريم حداقل در غرب ايران مي‌توانيم حكومتي تشكيل‬
‫دهيم‪ .‬او گفته بود كه ما به اسم ساالرالدوله در غرب ايران حكومتي تشكيل‬
‫خواهم داد و بعد او را از بين خواهيم برد زيرا او لياقت حكومت بر ايران‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ج ‪ .5‬ص ‪.1013‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪137‬‬

‫را ندارد»‪ .‬داودخان سهامالممالك‪ 1‬در جمعآوري قشون براي همراهي با‬
‫ساالرالدوله به هر كدام از رؤسا و كالنتران طوايف وعده پست و مقامي‬
‫داده بود آنها نيز تعهد نموده بودند تا پاي جان از اهداف داودخان پشتيباني‬
‫کنند‪ .‬هر چند‪ ،‬امروزه چنين تصميمي به نظر دشوار است اما اگر به تاريخ‬
‫گذشته ايران زمين بنگريم و گذشته سلسلههاي پيشين را از نظر بگذرانيم‪،‬‬
‫ميبينيم كه اكثر آنها با چنين شيوهاي به حكومت و سلطنت ايران دست يافته‬
‫و چند صباحي بر اين مردم حكم راندهاند‪ .‬بنابراين اگر كلهرها كه آنچنان‬
‫قدرتي كسب كرده‪ ،‬كه حكمران منطقه از آنها هراس داشته چنين فكري‬
‫داشتهاند‪ ،‬دور از واقعيت نبوده است‪.‬‬
‫آخرين مسئله كه بايد به آن اشاره شود انحراف مشروطيت از مسير‬
‫اصلي خويش بود در اين زمان بختياريها سكاندار مملكت بودند و تابعيت از‬
‫آنها براي ساير ايالت قدرتمند منطقه ضعف به حساب ميآمده است‪.‬‬
‫مشروطيت آن مشروطيتي نبود كه عدالت را در بين مردم سراسر ايران‬
‫برقرار سازد‪ .‬اين انحراف از زمان فتح تهران آغاز شد و تا اين زمان ادامه‬
‫داشت‪ .‬از همان تعيين وزراي كابينه كه اكثر وزرا از مستبدين و طرفداران‬
‫محمدعلي شاه بودند انحراف شروع گرديد‪ .‬این موضوع كارنامه‬
‫مشروطيت را آنچنان خراب كرده بودند كه «ايلياتيها و عشاير هنگامي كه‬
‫در جايي بلوا و آشوب به پا ميشد ميگفتند مشروطه شد»‪ 2‬اين طرز‬
‫حكومت‪ ،‬استبدادي بود در لباس مشروطيت و باعث شد نه تنها داودخان‬
‫بلكه گروه‌هاي ديگري از آن روي گردان شوند‪.‬‬
‫به طور خالصه بايد گفت در گرايش داودخان به محمد علي و‬
‫برادرانش عوامل و داليل متعددي مؤثر بوده كه در باال به برخي از آنها‬
‫‪ 1‬ـ از القاب داودخان کلهر‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ محم دعلی (هم ایون) کاتوزی ان‪ .‬دولت و جامع ه در ای ران (انق راض قاج ار و اس تقرار‬
‫پهلوی)‪ .‬ترجمه حسن افشار‪ .‬تهران‪ :‬نشر مرکز‪ ،1379 ،‬ص ‪.85‬‬
‫‪ ■ 138‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫اشاره گرديد ولي بايد اذعان داشت كه امروزه برخي از اين داليل بر ما‬
‫پوشيده است و كسي نميتواند اين مهم را ناديده بگيرد‪ .‬از گفتگو با اشخاص‬
‫مختلف چنين نتيجه گرفته ميشود كه مهم‌ترين عامل همانا اختالف كلهرها و‬
‫حكمرانان كرمانشاه بوده است كه بيشتر به خاطر اجحافات حكمرانان به‬
‫ايالت و عشاير و سركوبي هميشگي آنها و تمرد داودخان از احكام صادر‬
‫شده آنها و همچنين عدم پرداخت ماليات به موقع بوده است‪.‬‬
‫‪4‬ـ‪ .4‬ورود ساالرالدوله به كرمانشاه‬
‫پس از آنكه ساالرالدوله رؤساي محلي و سركردگان ايالت و‬
‫طوايف كردستان را با خويش همراه ساخت‪ ،‬در اوايل ماه شعبان ‪1329‬‬
‫‪1‬‬
‫هـ ‪ .‬ق به سوي كرمانشاه رهسپار گرديد‪ .‬او قبالً طي تلگرافي امينالممالك‬
‫را مأمور نظم شهر كرمانشاه ساخته و به او دستور داد كه تدارك ‪7000‬‬
‫سوار و ‪ 10000‬تفنگچي را ببيند‪ .‬امينالممالك طبق دستور او اقدامات الزم‬
‫را شروع مينمايد‪ .‬ساالرالدوله در ‪ 4‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق وارد كرمانشاه‬
‫شد‪ .‬فريدالملك كه خود شاهد ماجرا بوده است مينويسد‪:‬‬
‫«يك شنبه ‪ 4‬شعبان ‪ 29‬ـ شهرت دادند كه حضرت واال ساالرالدوله‬
‫وارد كرمانشاه ميشوند و استقبالچي زيادي از هر طبقه به منظريه رفتهاند‪.‬‬
‫براي رفتن به استقبال شاهزاده فرستادم‪ ،‬از شاهزاده محتشمالدوله تكليف‬
‫خواستم جواب دادند هنوز معلوم نشده بعداً اطالع ميدهم‪ .‬بعد از ظهر بدون‬
‫مقدمه جناب اميراالمراء به كارگزاري تشريف آوردند‪ .‬معلوم شد خيال‬
‫توقف در كارگزاري را دارند‪ .‬بعد خبر رسيد حضرت واال شاهزاده‬
‫ساالرالدوله وارد دارالحكومه شدهاند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ در اسناد کتاب آبی امیرالممالک آمده است که احتماالً اشتباه چاپی میباشد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪139‬‬

‫يك ساعت از شب گذشته فراش آمد اظهاركرد شما را حضرت واال‬


‫احضار فرمودند‪ .‬رفتم در حياط بيدستان خدمتش رسيدم‪ .‬شاهزاده محتشم‪-‬‬
‫الدوله و جناب آقاي آقا محمود هم بودند‪ .‬شاهزاده ملبس به لباس كردي‬
‫جافي بودند‪ .‬خيلي اظهار رأفت و التفات فرمود‪ .‬از اوضاع فرنگ و‬
‫سياحت‌هاي خودشان و آبادي و انتظامات ممالك خارجه و خرابي و هرج و‬
‫مرج ايران بيان فرمودند‪ .‬بعد از يك ساعت به منزل برگشتم‪ .‬شد امن و‬
‫‪1‬‬
‫امان صداي تير و تفنگ هيچ شنيده نشد»‪.‬‬
‫سر جارج باركلي به تاريخ ‪ 6‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق گزارش ميدهد‬
‫كه‪« :‬ساالرالدوله به اتفاق قريب ‪ 2000‬نفر كه ‪ 4000‬نفرهم از اهل اينجا‬
‫به آنها ملحق شدهاند ديشب وارد كرمانشاه شد و امروز تمامي طبقات مردم‬
‫‪2‬‬
‫را پذيرايي مينمايد»‪.‬‬
‫با ورود ساالرالدوله به كرمانشاه داودخان نيز به او پيوست و‬
‫شرحي از اقدامات انجام يافته براي جلب قواي بيشتر از بين ايالت و عشاير‬
‫غرب را به اطالع او رساند‪ .‬ساالرالدوله نيز پس از اطمينان از پشتيباني‬
‫ايل كلهر به داودخان و پسرش علي اكبرخان سردار جنگ دستور مي‌دهد تا‬
‫به ماهیدشت برگردند و مشغول نظم و نسق عشاير براي حركت به سوي‬
‫پايتخت باشند‪.‬‬
‫از طرفي محمد علي ميرزا نيز با شنيدن خبر ورود ساالرالدوله به‬
‫كرمانشاه او را به تاريخ ‪ 9‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق توسط تلگرافي از جريان‬
‫اوضاع اردوي دولتي و اقدامات انجام شده‪ ،‬قرار داد‪ .‬اين تلگراف كه از‬

‫‪ 1‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.376‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ .5‬ص ‪.1159‬‬
‫‪ ■ 140‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫آستارا به سن پطرزپورغ و از آنجا به بغداد‪ ،‬و سپس به كرمانشاه مخابره‬


‫شده بود‪ ،‬متن آن به شرح ذيل بود‪:‬‬
‫«برادر عزيزم ساالرالدوله ـ من با شش هزار سوار به لباس‬
‫تركمان براي تهران آمدم شما هم خيلي زود خودت را به دروازه تهران‬
‫برسانيد‪ .‬ابداً به اردوي تياتر‪ 1‬تهران اعتنا نكنيد همه با هم سه هزار نفر‬
‫بختياري و غيره است هر چه زودتر خودت را برسان كه دير رسيدن شما‬
‫ميتواند سكته بزرگي به نقشه اردوي ما برساند‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫محمد علي شاه قاجار»‬
‫ساالرالدوله نيز كه به سواران ايالت و عشاير كردستاني و‬
‫كرمانشاهي و پشتكوهي نسبت به همكاري با خود اعتماد كامل را داشت‬
‫جوابيهاي تلگرافا ً بدين مضمون براي محمد علي شاه به اردوي شاهي از‬
‫مسير كرمانشاه‪ ،‬بغداد‪ ،‬پطرزپورغ و سپس آستارا ارسال داشت‪:‬‬
‫«خاك پاي مبارك اعليحضرت قوي شوكت اقدس شاهنشاهي‬
‫محمدعلي شاه قاجار ارواحنا و ارواحالعالمين فداه بنده هم با بيستوپنج هزار‬
‫سوار عشائر جاف و كردستاني و كلهر و سنجابي و پشتكو ِه والي و افواج‬
‫كردستان و كرمانشاه و گروس در كرمانشاه هستم‪ .‬انتظارنظر علي خان و‬
‫قواي لرستاني را دارم همدان را هم تصرف نمودهام در همين دو سه روز‬
‫با خواست خداوندي و اقبال بي زوال شاهنشاهي به جانب تهران حركت‬
‫خواهم نمود‪ .‬كه در آنجا خاك پاي همايوني را به يك دنيا مسرت و شادماني‬
‫بوسيده و در مقابل تخت شاهنشاهي گردن چاكري خم نمايم‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ منظور قوایی است که دارای ظاهری فریبنده میباشد‪.‬‬


‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.283‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪141‬‬

‫‪3‬‬
‫جان نثار ساالرالدوله»‬
‫اين تلگرافات و خبررساني بين دو اردوي محمد علي در شمال‬
‫كشور و ساالرالدوله در غرب ايران كه شامل تمام توان شورشيان عليه‬
‫مشروطيت بودند‪ ،‬همچنان ادامه داشت‪ .‬چند روز بعد از رسيدن جوابيه‬
‫ساالرالدوله يعني در ‪ 12‬شعبان‪ ،‬محمدعلي كه از چگونگي و تركيب‬
‫همراهان برادرش مطلع گشته بود تلگرافي به كرمانشاه نموده و در آن از‬
‫ساالرالدوله خواسته بود تا هرچه سريعتر اردو را به حركت در آورده به‬
‫سوي تهران رهسپار گردد‪ .‬محمد علي‪ ،‬شاه مخلوع نوشته بود «دير رسيدن‬
‫شما ميتواند بكلي كار ما را خراب كند»‪ 2.‬محمدعلي ميرزا به اين تلگراف‬
‫نيز اكتفا نكرده براي حركت ساالرالدوله و همراهان‪ ،‬جهت غافلگير كردن‬
‫هر چه زودتر مشروطهخواهان تلگرافي به كرمانشاه نموده در آن طرح و‬
‫نقشه تصرف تهران را براي برادرش ساالرالدوله بيان نموده بود‪ .‬اين‬
‫تلگراف كه متن آن در ذيل خواهد آمد هنگامي مخابره شد كه هنوز قواي‬
‫هوادار محمدعلي شاه به سركردگي ارشدالدوله از نيروهاي دولتي شكست‬
‫نخورده بودند و محمدعلي ميرزا اميد داشت كه در يك حمله فراگير بتوانند‬
‫دولت را غافلگير و ساقط نمايند‪ .‬متن تلگراف به اين شرح بود‪:‬‬
‫«برادر عزيزم ساالرلدوله ـ اردوي خودت را دو قسمت بكنيد يك‬
‫قسمت را به دروازه همدان‪ ،‬و قسمت ديگر را به دروازه شاه عبدالعظيم‬
‫برسانيد‪ .‬خود شما هم در شاه عبدالعظيم منتظر دستورات من باشيد‪ .‬كه از‬
‫قصر قجر به شما خواهد رسيد‪ .‬من هم عالوه بر شش هزار سوار سابق‪،‬‬
‫هشت هزار سوار تركمان حاضر دارم‪ .‬از سه خط به دروازه قزوين و‬

‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.283‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.284‬‬ ‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.283‬‬
‫‪ ■ 142‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫يوسفآباد و دروازه دوالب میفرستم خود ما هم فردا حركت میكنيم معجالً‬


‫خودت را برسانيد كه در شاه عبدالعظيم سفراي دول همجوار با اهل تهران‬
‫شما را استقبال مينمايند‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫محمد علي شاه قاجار»‬
‫او پس از شنيدن اخبار اردوي محمدعلي ميرزا و همراهانش‪ ،‬به‬
‫فكر منابع مالي جديد افتاده و اقدامات وسيعي را براي اين كار شروع كرد‪.‬‬
‫او‬
‫ميخواست تا با اين پول‌ها قواي مجهز بيشتري را گرد خويش جمع نمايد‪ .‬از‬
‫جمله كارهاي او براي رسيدن به اين منابع مالي‪ ،‬ضبط تمام عايدات گمرك‬
‫كرمانشاهان بود‪ .‬مرنارد مدير كل گمركات در سندي به نمره ‪4309‬‬
‫مورخه ‪ 17‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق مطابق با ‪ 12‬اوت ‪ 1911‬م‪ ،‬به وزارت‬
‫ماليه چنين گزارش داده است‪:‬‬
‫«وزارت جليله ماليه ـ با كمال افتخار خاطر مبارك را مستحضر‬
‫مي‌دارد كه از روز دوشنبه ‪ 7‬اوت (‪12‬شعبان) شاهزاده ساالرالدوله جبراً و‬
‫عنفا ً روز به روز تمام عايدات اداره گمرك كرمانشاهان را گرفته و در‬
‫عوض قبض به رئيس گمرك ميدهد‪ .‬عايدات گمركي كرمانشاهان به‬
‫اختالف ماهي شصت الي هفتاد و پنج هزار تومان مي‌رسد‪ ،‬در اين‬
‫خصوص به بانك استقراضي هم اطالع داده شد‪ .‬البته خاطر مبارك مسبوق‬
‫است كه شاهزاده ساالرالدوله با كمال اقتدار و سطوت در ايالت‬
‫كرمانشاهان مشغول فرمانفرمايي است و اداره گمرك‬
‫نميتوانست در مقابل مشاراليه ايستادگي و ممانعت بنمايد و اگر ممانعت‬
‫ميشد احتمال دارد نتيجه بدتر از اين حاصل ميشد‪ .‬يعني ساالرالدوله ممكن‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪143‬‬

‫بود تمام كاروان را خارج از گمرك در راه گرفته و حقوق گمركي را‬
‫دريافت مينمود‪ .‬چنان كه نظير اين كار دو سال قبل در بوشهر و بندرعباس‬
‫و آستارا و ساوجبالغ واقع شد و رؤساي گمركي نتوانستند مقاومت و‬
‫ممانعت بنمايند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫مدير كل گمركات (امضاء مرنارد)‪( .‬حاشيه‪ ):‬به عرض برسد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله توجهي به سخنان مسئولين گمرك كرمانشاهان نكرده و‬
‫تاريخ ‪ 22‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق‪ ،‬يعني در مدت كمتر از بيست روز به‬
‫اجبار و زور مبلغ بيستوسه هزار و سيصد و بيستونه تومان از عايدات‬
‫گمرك كرمانشاهان را گرفت و آن را براي خرج و سيورسات اردوي خود‬
‫در راه فتح تهران مصرف نمود‪ 2.‬ساالرالدوله نه تنها در كرمانشاهان بلكه‬
‫در راه تهران به هر شهري كه ميرسيد چنين اعمال مشابهي انجام ميداد‪.‬‬
‫از ديگر كارهاي ساالرالدوله در كرمانشاهان ديدار با شهبندر دولت‬
‫‪4‬‬
‫عثماني بود‪ 3.‬او همچنين با صبيه شاهزاده عمدۀالسلطنه عروسي كرد‪.‬‬
‫هنگامي كه او در كرمانشاه مشغول ارتباط با رؤسا و ديگر سران ايالت و‬
‫قبايل بود گروهي از مردم همدان به ديدار او آمده و به نمايندگي از طرف‬
‫مردم آن شهر از او دعوت نمودند تا به همدان برود‪ .‬البته آنها چندين بار‬
‫قبل از آمدن ساالرالدوله به كرمانشاه به او تلگراف نموده‪ ،‬و اظهار اطاعت‬
‫كرده بودند‪ .‬در سندي متعلق به بهادرالسلطنه بانهاي كه براي وزارت امور‬
‫خارجه به تاريخ ‪ 27‬رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق ارسال شده چنين آمده است‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله قاجار) ص ‪.91‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.91‬‬
‫‪ 3‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ .‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.376‬‬
‫‪ 4‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.377‬‬
‫‪ ■ 144‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«اهالي و رجاله همداني هم تا حاال دو مرتبه به تلگراف خانه همدان‬


‫ريختند و تلگراف به ساالرالدوله نموده‪ ،‬او را دعوت به آمدن نمودند و زنده‬
‫باد ساالرالدوله و مرده باد مشروطهخواهان را در كوچه و بازارها مي‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫گويند»‪.‬‬
‫درهمان ماه (شعبان) ساالرالدوله تعدادي از قواي خود را به همدان‬
‫فرستاد آنجا را گرفتند‪ .‬اتحاديه نظام مافي تعداد قواي ساالرالدوله را در اين‬
‫‪2‬‬
‫حمله ‪ 800‬نفر ميداند‪.‬‬
‫از اقدامات ديگر ساالرالدوله به محض ورود به كرمانشاهان‪،‬‬
‫دستور اكيد او در پيدا كردن مشروطهخواهان بود‪ ،‬ساالرالدوله ميخواست با‬
‫ارعاب مردم خصوصا ً مشروطهخواهان آرامش را در منطقه حاكم سازد‪.‬‬
‫او يك نفر را بدون هيچ جرمي به توپ بست و حتي شخص ديگري را‬
‫دستور داد سر بريدند‪ 3.‬اين اعمال او از طرفي باعث ترس و وحشت مردم‬
‫بود و از طرفي امنيت را در آنجا حاكم ساخت‪« .‬مخالفين ساالرالدوله چون‬
‫چنين ديدند يا در گوشهاي خزيده‪ ،‬يا از كرمانشاه فرار كردند»‪ .‬يكي از سر‬
‫جنبانان مشروطه در كرمانشاه مرحوم ميرزا احمدخان معتضدالدوله‬
‫وزيري بود كه به محض اطالع از تصميم ساالرالدوله ناگزير به معيت‬
‫فرزند خود مرحوم ميرزا مهدي خان معتضدالدفتر (بعدها از طرف‬
‫احمدشاه لقب پدرش يعني معتضدالدوله به او داده شد)‪ .‬و مرحوم ميرزا‬
‫عليخان سرتيپ خانهخراب رئيس امنيه كرمانشاهان در شب يكشنبه ‪19‬‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تک اپوی ت اج و تخت (اس ناد اب والفتح م یرزا س االرالدوله قاج ار)‪ .‬ص‬
‫‪.88‬‬
‫‪ 2‬ـ منص وره‪ ،‬اتحادی ه (نظ ام م افی)‪« .‬طغی ان فتحاهلل م یرزا س االرالدوله (‪ 1331‬ـ ‪1330‬‬
‫هجری قمری)»‪ .‬مجله نگین‪ .‬شماره ‪ ،136‬شهریور ‪ ،1355‬ص ‪.33‬‬
‫‪ 3‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ .‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فری د (از ‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.377‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪145‬‬

‫رجب ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق مطابق با ‪ 24‬سرطان ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش از طريق عراق‬


‫(اراك) به تهران فرار ميكند‪ .‬ساالرالدوله ميبيند مرغ از قفس پريده به اتباع‬
‫خود دستور غارت مايملك معتضدالدوله را ميدهد و اتباع وي به قريه‬
‫رايچي ملكي معتضدالدوله ريخته انبارهاي غله و گاو و گوسفند و حشم را‬
‫چه آنچه متعلق به مالك بوده و چه مال رعيتي همه را يغما ميبرند و به اين‬
‫هم اكتفا نكرده به باغ و اشجار دستاندازي كرده‪ ،‬همه را از بين و آثاري‬
‫باقي‬
‫‪1‬‬
‫نميگذارند‪ .‬ضمنا ً ساير امالك معتضدالدوله را هم توقيف مي‌نمايند»‪.‬‬
‫ساالرالدوله دستور ميدهد برادر معتضدالدوله را به ترفند بكشند و‬
‫شخصي را به نام محمدعلي گنل كه با ميرزا علي خان برادر معتضدالدوله‬
‫دوست بود را تطميع كرده و او را از پاي در ميآورد‪.‬‬
‫معتضدالدوله در دوره چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی‬
‫کرمانشاهان انتخاب شد‪ .‬او نهایتا ً در سن ‪ 54‬سالگی بر اثر سکته قلبی در‬
‫تهران فوت شد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ علی اصغر‪ ،‬وزیری‪« .‬مختصری از کارهای س االرالدوله و چن د نام ه ت اریخی» مجل ه‬
‫وحید‪ .‬شماره ‪ ،23‬تهران‪ ،1352 :‬ص ‪.49‬‬
‫‪ ■ 146‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪4‬ـ ‪ . 5‬حركت به سوي تهران‬


‫ساالرالدوله از زماني كه محمدعلي ميرزا به او پي در پي تلگراف‬
‫مينمود و از او میخواست تا فوراً اردوي خود را به سوي تهران حركت‬
‫دهد در نظر داشت هر چه سريعتر اين كار را انجام دهد‪ .‬او ميترسيد مبادا‬
‫اردوي محمدعلي بر دولت مشروطه پيروز شود و تمام اقدامات او نقش بر‬
‫آب شده حتي محمدعلي پس از تكيه بر تخت شاهي‪ ،‬با او به عنوان يك‬
‫شورشي برخورد نمايد‪ .‬اين بود كه پس از توافقاتي كه با رؤساي ايالت‬
‫غرب ايران به عمل آورد آماده حركت به سوي همدان و از آنجا به تهران‬
‫شد‪.‬‬
‫ساالرالدوله كه نميتوانست كرمانشاه را كه مركز شورش او بود‬
‫بدون جانشيني مطمئن ترك كند از شيخ محمد مردوخ‪ ،‬نويسنده و امام جمعه‬
‫كردستان خواست تا امورات كرمانشاه را در غياب او بر عهده بگيرد اما‬
‫مردوخ بنا بر داليلي از پذيرش اين درخواست بدون قواي الزم دوري‬
‫جست و از ساالرالدوله خواست تا برادرش عضدالسلطان را كه در عراق‬
‫(اراك) بود احضار و امورات كرمانشاه را بر عهده او بگذارد‪ .‬مردوخ در‬
‫جواب درخواست ساالرالدوله گفته بود‪:‬‬
‫«اين مسئله شوخي نيست جنگ دولتي است هيچ وقت من‬
‫نمیتوانم با شصت سوار و مشتي‪ ،‬مسئوليت كرمانشاه را عهدهدار شوم‪.‬‬
‫ممكن است شما برويد خداي ناخواسته شكست بخوريد در اين صورت اول‬
‫مرتبه من در اينجا محصور خواهم شد‪ .‬راه برگشتن هم بر روي شما‬
‫‪1‬‬
‫مسدود ميشود»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.284‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪147‬‬

‫ساالرالدوله هم داليل مردوخ كردستاني را موجه دانسته پس از‬


‫مشورت با سرداران ايالت خود از قبيل داودخان از آنها ميخواهد كه بروند‬
‫و عضدالسلطان را به كرمانشاه بياورند‪ .‬اما به دليل آنكه راه كرمانشاه تا‬
‫اراك را قواي وابسته به دولت در اختيار داشتند آنها گفتند اين كار بدون‬
‫جنگ و خونريزي ميسر نيست و هيچ كدام اين عمل را قبول نكردند‪ .‬عاقبت‬
‫ساالرالدوله شيخ مردوخ را در لباس سفارت از طرف خود به سوي امناي‬
‫دولت به تاريخ ‪ 14‬شعبان‪ ،‬به سمت دولتآباد (مالير) رهسپار كرد‪ .‬مردوخ‬
‫با مشقات فراوان توانست عضدالسلطان را مالقات كرده و او را با خود پس‬
‫از گذشت نزديك به ده روز در ‪ 24‬شعبان به كرمانشاه آورد كه استقبال‬
‫خوبی از آنها به عمل آمد‪ .‬تمامي سرداران از جمله داودخان به سواران‬
‫كلهر و شرفالملك با سواران كردستاني به پيشواز او آمدند‪ .‬و به گرمي از‬
‫او پذيرايي نمودند‪ .‬حتي ساالرالدوله نيز از آنها استقبال نمود و پس از آنكه‬
‫از جانب كرمانشاه خيالش راحت شد خود را براي حركت آماده ساخت‪.‬‬
‫ساالرالدوله عضدالسلطان برادرش را در كرمانشاه مستقر ساخته و دستور‬
‫حركت را صادر كرد‪ .‬كسروي مي‌نويسد‪:‬‬
‫«ازآن سوي ساالرالدوله برادرش عضدالسلطان را در كرمانشاه به‬
‫حكمراني گمارده خويشتن روز سيويكم مرداد (‪ 28‬شعبان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) با‬
‫نُه دستگاه توپ و با سپاهي بي شمار از آنجا بيرون شتافت و تلگراف دراز‬
‫ديگري از آنجا براي مجلس فرستاد و به گمان خود پندهايي داد و نمايندگان‬
‫را به اين خواند كه كشور را به خداوند كشور (محمد علي) بسپارند و‬
‫بيهوده ايستادگي ننمايند‪ .‬هم در آن ميگويد‪ :‬محمدعلي شاه هم در اين روزها‬
‫‪ ■ 148‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫به طهران خواهد رسيد من هم خواه باور كنيد نكنيد با سي هزار نفر از‬
‫‪1‬‬
‫دروازههاي كرمانشاه گرفته تا نوبران با قشون در حركت ميباشم»‪.‬‬
‫ساالرالدوله كه همه چيز را مهيا میديد‪ ،‬سعي در آن داشت كه مجلس‬
‫را با خويش همراه سازد‪ .‬اما هنگامي كه شيخ مردوخ به اراك رفته بود تا‬
‫برادر ساالرالدوله را به كرمانشاه بياورد در ديداري كه با امير افخم حاكم‬
‫اراك انجام داده بود چند برگ از اعالنيه مجلس شوراي ملي در تعيين‬
‫جايزه براي قاتلين محمدعلي ميرزا‪ ،‬ساالرالدوله و شعاعالسلطنه‪ ،‬كه شرح‬
‫آن گذشت را با خود آورد كه باعث عصبانيت شديد شاهزاده قاجاري گرديد‪.‬‬
‫و از اين تاريخ به بعد بود كه ساالرالدوله لحن تلگرافات خود را با مجلس‪،‬‬
‫تغيير داده و بيشتر به زور و تهديد متوسل میشد‪ .‬مثالً در پايان يكي از‬
‫تلگرافات خود نوشت‪:‬‬
‫«بالجمله براي اتمام حجت اين تلگراف را میكنم و‪ ...‬اگر تا عصر‬
‫‪2‬‬
‫جواب نرسد تا صبح حركت خواهم كرد‪ .‬حال مختاريد»‪.‬‬
‫پس از جواب منفي به اين تلگرافات بود كه ساالرالدوله قاجار به‬
‫سوي تهران حركت را آغاز نمود‪ .‬درباره تعداد قواي اردوي ساالرالدوله‬
‫نظرات مختلفي ارائه گرديده است‪ .‬در يك جمعبندي كلي میتوان گفت‪ ،‬كه‬
‫ساالرالدوله با قوائي در حدود سي هزار نفر براي تصاحب تاجوتخت به‬
‫سوي مركز عازم شده است‪ .‬منصوره اتحاديه پس از شرحي از اقدامات‬
‫ساالرالدوله‪ ،‬مینويسد‪« :‬سپس وي با ‪ 000/30‬نفر به سوي تهران كه فقط با‬
‫‪ 3000‬نفر دفاع میشد روان گشت»‪ 3.‬کسروي شخص ديگر است كه تعداد‬
‫نيروهاي ساالرالدوله را در حدود ‪000/10‬تا ‪ 000/30‬نفر آورده است‪ .‬او‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬صص ‪ 190‬ـ ‪.189‬‬
‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ ،‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.219‬‬
‫‪ 3‬ـ منص وره‪ ،‬اتحادی ه (نظ ام م افی)‪« .‬طغی ان فتحاهلل م یرزا س االرالدوله (‪ 1331‬ـ ‪1330‬‬
‫هجری قمری)» مجله نگین‪ .‬ص ‪.33‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪149‬‬

‫در ادامه ميگويد‪« :‬اگر بگويم صد هزار تن همراه او بود‪ ،‬دروغ نيست‪.‬‬
‫چيزي كه هست اينان يك توده بساماني نبودند و با هم پيوستگي نداشتند كه‬
‫كسي به شمار درست ايشان پردازد‪ .‬يك گروه بيست و سه هزار تني كه می‪-‬‬
‫شد نام آنها را سپاه نهاد در پيش و دستههاي ديگري پراكنده و بیسامان از‬
‫پشت سر آنان راه ميپيمودند»‪ 1.‬در يكي از‬
‫نامه هاي ساالرالدوله به شاه مخلوع كه در صفحات قبل آورده شد خود او‬
‫تأكيد میكند كه با ‪ 25000‬نفر در كرمانشاه هستم و منتظر ورود قواي‬
‫نظرعلي خان لُر میباشم‪ .‬كه اين خود نشان دهنده آن است كه پس از پيوستن‬
‫نيروهاي نظر علي خان كه يكي از متحدين مهم او بوده‪ ،‬تعداد قواي او به‬
‫مرز سي هزار نفر رسيده است‪ .‬تنها منبعي كه در رابطه با تعداد قواي‬
‫ساالرالدوله نوشته است كه آنها ‪ 4000‬نفر بودهاند گزارشگران دولت‬
‫بريتانيا ميباشند كه به احتمال قوي از گزارش يفرم خان به دولت در تاريخ‬
‫سوم شوال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق گرفتهاند‪ .‬كه احمد بشيري مترجم كتاب آبي‪ ،‬در‬
‫پانوشت جلد ششم آن آورده است‪« :‬بموجب اطالعي كه بعد از تاريخ مزبور‬
‫به دست آمده‪ ،‬عده قشون ساالرالدوله در اين مخاصمه بالغ بر ‪20000‬نفر‬
‫‪2‬‬
‫بوده»‪.‬‬
‫ساالرالدوله با چنين سپاهي كه تا سرحد امكان آنها را مجهز ساخته‬
‫بود به كنگاور‪ ،‬نهاوند و سپس به مالير رسيد‪ .‬دولت صمصامالسلطنه كه‬
‫تمام توان آن متكي به ايالت و رؤساي بختياري بود‪ ،‬اميرمفخم حكمران‬
‫بروجرد و لرستان را براي جلوگيري از اردوي ساالرالدوله كه مركز را‬
‫تهديد ميكرد انتخاب نمود‪ .‬امير مفخم كسي نبود كه بتواند در برابر‬
‫ساالرالدوله و همراهان او تاب مقاومت آورد‪ .‬از طرفي او در سال ‪1327‬‬
‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.190‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ ،‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1287‬‬
‫‪ ■ 150‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫هـ ‪ .‬ق در جنگ تهران به سركردگي قواي محمدعلي شاه با مشروطه‪-‬‬


‫خواهان جنگيده بود‪ .‬اما بعد از پيروزي مشروطيت به نظام جديد اعالم‬
‫پيوستگي و سرسپردگي كرده بود‪ 1.‬حال نيز از ته دل با حركت ساالرالدوله‬
‫و محمدعلي موافق بود‪ .‬اما چرا و به چه دليل او را براي حكمراني لرستان‬
‫و بروجرد و سپس براي مقابله با شاهزاده قاجاري انتخاب كرده بودند؟‬
‫سؤالي است كه ملكزاده به آن پاسخ داده است‪ .‬او مينويسد‪:‬‬
‫«خوانين بختياري براي اينكه تعادل و توان را در خانواده رعايت‬
‫كرده باشند با اينكه امير مفخم طرفدار محمدعلي شاه بود و شايد در ميان‬
‫طرفداران استبداد مردي به سر سختي او پيدا نميشد‪ ،‬به ايالت بروجرد و‬
‫لرستان انتخاب نمودند و يك اردو مركب از چند فوج سرباز و توپخانه و‬
‫هزار سوار بختياري براي امنيت و حفاظت صفحه غرب در اختيارش‬
‫گذاشته شد و امير مفخم متعهد شد در صورتي كه ساالرالدوله بناي سركشي‬
‫و عصيان را بگذارد و به طرف همدان رهسپار گردد با قوايي كه داشت از‬
‫‪2‬‬
‫او جلوگيري نمايد»‪.‬‬
‫در اين زمان كه ساالرالدوله به سوي مالير در حركت بود‪،‬‬
‫اميرمفخم براساس تعهدي كه داشت به مقابله او شتافت‪ .‬اما در برخورد‬
‫نخست كه بين پيش قراوالن ساالرالدوله كه همگي از ايل كلهر بودند و‬
‫داودخان و علي اكبرخان پسر او در رأس آنها بودند شكست در اردوي امير‬
‫مفخم افتاد‪ .‬ملك زاده از قول سردار ظفر بختياري چنين مينويسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ ایرج‪ ،‬افشار‪ .‬نامواره دکتر محم ود افش ار‪ .‬ب ا همک اری ک ریم اص فهانیان‪ .‬ج ‪ 4‬ته ران‪:‬‬
‫مجموع ه انتش ارات ادبی و ت اریخی (موقوف ات دک تر محم ود افش ار ی زدی)‪ .1367 ،‬ص‬
‫‪.1990‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.1399‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪151‬‬

‫«چون من میدانستم ميان ساالرالدوله و امير مفخم جنگ خواهد شد‬


‫بدون فوت وقت صارمالملك را با يك عراده توپ و سيصد سوار بختياري‬
‫به كمك اميرمفخم فرستادم‪ .‬سواران كلهر كه پيش قراولي اردوي‬
‫ساالرالدوله را عهدهدار بودند وارد مالير شدند و فرداي آن روز از مالير‬
‫‪1‬‬
‫گذشته و به اردوي امير مفخم حمله بردند»‪.‬‬
‫جنگ شديدي بين اين دو گروه رخ داد كه در نتيجه آن سواران‬
‫اميرمفخم پا به فرار نهادند‪ .‬به گفته معمرين در اين جنگ كلهرها با استفاده‬
‫از شيوه هميشگي خود يعني شليك دقيق بر روي اسب‪ ،‬توانستند نزديك به‬
‫‪ 200‬نفر از سواران بختياري را از پاي در آورند‪ .‬و مقداري هم توپ و‬
‫تفنگ به غنيمت گرفتند‪ .‬كه اين جريان در منابع مختلفي نيز ذكر گرديده‬
‫است‪ 2.‬عالوه بر برتري سواران كلهر در اين نبرد‪ ،‬اكثر منابع به اين امر‬
‫اشاره دارند كه امير مفخم خود از مهم‌ترين عوامل شكست قواي بختياري‬
‫دولت بود‪ .‬از جمله كسروي كه مي‌نويسد‪:‬‬
‫«چون امير مفخم دل به سوي محمد علي ميرزا داشت و شايد‬
‫پيوستگي نهاني با ساالرالدوله پيدا كرده بود در جنگ سستي نشان داد و‬
‫‪3‬‬
‫زود شكست يافت»‪.‬‬
‫اين پيروزي باعث گرديد كه تعداد زيادي از ايالت و عشاير ُكرد و‬
‫لُر كه در پيوستن به ساالرالدوله دودل بودند با سواران تحت امر خويش به‬
‫او بپيوندند‪ .‬كه اين خود توان نظامي ساالرالدوله را افزايش داد‪ .‬خصوصا ً‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1398‬‬


‫‪ 2‬ـ باقر عاقلی‪ ،‬روز ش مار ت اریخ ای ران‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪ .84‬همچ نین ن‪ .‬ک‪ .‬ب ه‪ :‬ش یخ محم د‪،‬‬
‫مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪ .292‬و میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات‬
‫فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری قمری)‪ .‬ص ‪.381‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.190‬‬
‫‪ ■ 152‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫در اين زمان‪ ،‬كه هنوز كار محمد علي و همراهان او به پايان نرسيده بود و‬
‫آنها را در رسيدن به مقصود خويش گستاختر مینمود‪.‬‬
‫ساالرالدوله از اين پيروزي زود هنگام مغرور شده تلگرافي به‬
‫مضمون ذيل به كرمانشاه مخابره نمود‪:‬‬
‫«سردار مظفر (داودخان) سردار اكرم (نظرعلي خان لُرستاني) با‬
‫قشون سوار و پياده به نزديكي عراق (اراك) رفتهاند‪ .‬امير مفخم به‬
‫اشناخور فرار كرده‪ ،‬و بختياري به خانه خود‪ .‬و سردار ظفر نيز به قم فرار‬
‫كرده است‪ .‬اردو نيز به طرف عراق (اراك) و از آنجا به طرف پايتخت‬
‫‪1‬‬
‫عازم است»‪.‬‬
‫در همين هنگام بود كه ساالرالدوله از شكست قواي طرفدار‬
‫محمدعلي در شمال كشور آگاهي يافت‪ .‬او نه تنها اقدامات خود را متوقف‬
‫نساخت بلكه «خود را شاه خواند»‪ 2‬و حتي لباس شاهي پوشيده و سكه به نام‬
‫خود ضرب كرد‪ .‬در يك طرف سكه آورده بود‪:‬‬
‫ياورش باشد اميرالمؤمنين‬ ‫سكه بر زر ميزند ســاالر دين‬
‫‪3‬‬
‫و در طرف ديگر آن نوشته بود‪« :‬السلطان ابوالفتح شاه قاجار»‪.‬‬
‫ملكزاده مينويسد‪:‬‬
‫«ساالرالدوله با قلبي از شادي ماالمال و روحي اميدوار در حالي كه‬
‫تاج شاهي را بر تارك خود ميديد راه تهران را در پيش گرفت‪ .‬وارد عراق‬
‫(اراك) شد‪ .‬مردم عراق استقبال بينظيري از او كردند و اعيان و اشراف آن‬
‫سامان در اظهار اطاعت و بندگي به يكديگر سبقت ميگرفتند‪ .‬و گل‌ها نثار‬

‫‪ 1‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.381‬‬
‫‪ 2‬ـ باقر عاقلی‪ ،‬روز شمار تاریخ ایران‪ .‬ج ‪ ،1‬ص ‪.85‬‬
‫‪ 3‬ـ هوگو‪ ،‬گروته‪ .‬سفرنامه گروته‪ ،‬ص ‪.70‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪153‬‬

‫مقدم او نمودند‪ .‬و جشن مهمي را براي ورود او به پا كردند»‪ 1.‬در اين‬
‫مجالس او را اعليحضرت خطاب ميكردند‪ .‬او نيز در تلگرافات خود به‬
‫مجلس و دولت آنها را نمايندگان من و وزراي من خطاب میكرد‪.‬‬
‫پس از اين جريانات و تصرف و اطراف مالير‪ ،‬همچنانكه ملكزاده‬
‫گفته بود‪ ،‬قواي ساالرالدوله بدون درگيري قابل ذكري بر اراك مسلط شدند‪.‬‬
‫دليل اين امر اين بود كه ساالرالدوله از قبل با امير افخم همداني (حسام‬
‫الملك) حاكم آنجا ارتباط برقرار ساخته و او را با خويش همراه كرده بود‪.‬‬
‫او يكي از كساني بود كه در سال ‪ 1325‬هـ ‪ .‬ق پس از شكست ساالرالدوله‬
‫و پناهندگي او به قنسولگري انگليسي‌ها در كرمانشاه‪ ،‬او را تحويل گرفته و‬
‫تحتالحفظ به تهران برده بود‪.‬‬
‫چگونگي ارتباط ساالرالدوله با حسام الملك (امير افخم) به زمان‬
‫رفتن شيخ مردوخ به اراك سلطانآباد براي آوردن عضدالسلطان برادر‬
‫ساالرالدوله به كرمانشاه برمیگردد‪ .‬مردوخ در اين سفر با امير افخم‬
‫مالقات كرده و از او براي همراهي با حركت شاهزاده قاجاري قول مساعد‬
‫(به شرط تأمين جاني از جانب ساالرالدوله) گرفته بود‪.‬‬
‫اميرافخم نامه اي به توسط مردوخ براي ساالرالدوله ارسال نموده‬
‫بود‪ .‬ساالرالدوله نيز پس از اطالع از ديدار آنها و قول مساعد امير افخم‪،‬‬
‫براي او تأمين جاني فرستاده بود كه در آن نوشته بود‪« :‬جناب مستطاب‬
‫اجل امجد اكرم امير افخم ـ وقتي عازم خاك ايران شدم اول در تحت قبه‬
‫حضرت شاه واليت ارواحنا فداء به شهادت جمعي از رؤساي ملت با خداي‬
‫خود عهد كردم كه تمام مقاصد شخصي را كنار گذاشته بي غرضانه در راه‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ ،‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .7‬ص ‪.1435‬‬
‫‪ ■ 154‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫نجات ملت ايران كار بكنم‪ ...‬اينكه تاكنون به جنابعالي تلگراف نكردهام نمی‪-‬‬
‫دانستم كه شما هم تغيير مسلك دادهايد‪ .‬اكنون كه عريضه شما توسط‬
‫حضرت مستطاب شريعتمدار آقاي امام جمعه كردستان سلمهاهلل تعالي رسيد‬
‫بر مراتب خوشوقتي من افزود‪ .»...‬در پايان نوشت‪« :‬منتظرم در اردو‬
‫جنابعالي را مالقات نمايم»‪ .‬و اين بيت شعر را آورد‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫بيگانــه مشو كه آشنـــائيم»‬ ‫بـرخيــز و بيـا كـه مـا ترائيم‬
‫به اين ترتيب ساالرالدوله اراك را نيز در تاريخ ‪ 22‬شهريور ماه‬
‫‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش (‪ 14‬سپتامبر ‪ 1911‬م)‪ 2‬به تصرف در آورد و حسامالملك‬
‫نيز از همراهان اردوي او شد‪ .‬البته مردم اراك كه از همراهي حكمرانشان‬
‫با ساالرالدوله مطلع گشتند از ساالرالدوله زينهار خواسته بودند كه‬
‫ساالرالدوله نيز به آنها زينهار داده بود‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوه‪ .‬کرد و کردستان‪ ،‬ص ‪.292‬‬


‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .5‬ص ‪.1218‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪155‬‬

‫‪4‬ـ ‪ .6‬جنگ باغ شاه و شكست قواي ساالرالدوله‬


‫ساالرالدوله كه خود را بيرقيب ميديد‪ ،‬پس از ‪ 3‬روز توقف در اراك‬
‫در ‪ 24‬رمضان ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق‪ 1‬اردوي ‪ 30‬هزار نفري خود را به سوي‬
‫ساوه در ‪ 24‬فرسخي جنوب شرقي تهران حركت داد‪ .‬اين اقدام او دولت و‬
‫مجلس و مشروطهخواهان را به وحشت انداخت‪ .‬چون چنين ديدند‪ ،‬تمام‬
‫توان خود را معطوف به دفع او و همراهانش كه تقريبا ً تمام ايالت غرب‬
‫ايران بودند‪ ،‬كردند‪ .‬نكتهاي كه بايد به آن اشاره گردد اين بود كه مجلسيان و‬
‫دولتيان بيشتر از تلگرافات او كه در آن‪ ،‬آنها را نمايندگان من و وزراي من‬
‫خطاب كرده بود واهمه داشتند‪ .‬ملكزاده در علل وحشت بيش از حد مردم‪،‬‬
‫امناي دولت و مجلسيان‪ ،‬داليلي را ذكر كرده است كه در اين جا آنها را‬
‫خواهيم آورد‪:‬‬
‫«اوالً‪ ،‬ساالرالدوله به خالف شاه مخلوع و شعاعالسلطنه سرسخت و‬
‫نترس وسركش بود‪ .‬و براي رسيدن به مقام سلطنت خود را به آب و آتش‬
‫مي‌زد‪.‬‬
‫دوم‪ ،‬آنكه قشون ساالرالدوله از حيث كميت و كيفيت با قشون شاه‬
‫مخلوع و قشون ارشدالدوله قابل مقايسه نبود‪ .‬عده قشون ساالرالدوله را‬
‫مورخين و مطلعين حدود سي هزار نفر نوشتهاند‪ .‬بعالوه‪ ،‬به خالف قشون‬
‫شاه مخلوع و قشون ارشدالدوله‪ ،‬قشون ساالرالدوله از بهترين افراد جنگجو‬
‫و ايالت سلحشور كلهر و سنجابي‪ ،‬لرستان پشتكوه و پيشكوه و ُكرد تشكيل‬
‫يافته بود و همگي با تفنگ‌هاي سه تير و پنج تير مسلح بودند و بيش از دو‬
‫عراده توپ در اختيار خود داشتند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .7‬ص ‪.1436‬‬
‫‪ ■ 156‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سوم‪ ،‬سواران بختياري كه سنگيني و بار مهم اين جنگ بر دوش‬


‫آنها بود چون در جنگ ميان امير مفخم و ساالرالدوله شكست خورده بودند‬
‫روحيه خود را از دست داده بودند و براي روبرو شدن با قشون فاتح‬
‫ساالرالدوله بيم داشتند‪.‬‬
‫چهارم‪ ،‬تمام اميد و آرزوي روس‌ها و مستبدين طرفدار شاه مخلوع‬
‫به ساالرالدوله بود و براي موفقيت او از هر نوع كمك و كوشش دريغ‬
‫نميکردند‪.‬‬
‫پنجم‪ ،‬مردم پايتخت يقين داشتند كه اگر اين قشون سي هزار نفري‬
‫وحشي فاتحانه وارد تهران بشود جان و مال و ناموس همه به مخاطره‬
‫خواهد افتاد‪ .‬چنان كه گفته ميشد و اين گفته به حقيقت پيوست كه خوانين و‬
‫سرداران قشون ساالرالدوله بازارها و محالت و خانههاي اعيان و متمولين‬
‫را ميان خود تقسيم كرده بودند و اگر به تهران راه میيافتند شهر را به باد‬
‫‪1‬‬
‫قتل و غارت میگرفتند»‪.‬‬
‫ساالرالدوله پس از يك هفته طي طريق‪ ،‬به حوالي نوبران‪ 2‬و باغ‬
‫شاه رسيد كه جزء محال ساوه بود‪ .‬او دستور داد تا در آنجا سنگربندي‬
‫نموده و خود را براي جنگ با اردوي دولتي آماده نمايند‪ .‬از طرفي اردوي‬
‫دولتي «با سردار ظفر به اتفاق سردار جنگ (نصير خان) با دو هزار‬
‫سوار بختياري و دو اراده توپ به طرف ساوه حركت كرد»‪ 3.‬و يفرم خان‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1435‬‬


‫‪ 2‬ـ ن وبران‪( .‬ن ب) (اخ) قص بۀ مرک زی بخش مزدقانچ ای شهرس تان س اوه‪ ،‬در ‪60‬‬
‫هزارگزی غرب ساوه بر سر راه ساوه ب ه هم دان در منطق ه‪ ،‬کوهس تانی سردس یری واق ع‬
‫است و ‪ 2469‬تن سکنه دارد‪ .‬آب قص به از ‪ 10‬رش ته قن ات کوچ ک و ی ک قن ات ب زرگ‬
‫تأمین میشود‪ .‬محصول عمدۀ آن غالت و بنشن و سیبزمینی و میوههای سردس یری و ش غل‬
‫مردم آن زراعت و قالیچهب افی و ک ارگری اس ت‪ .‬م زارع مادآب اد‪ ،‬علی کوس ج‪ ،‬مرس علی‬
‫بالغی‪ ،‬دوقان‪ ،‬قره گل جزء این قضیه است‪( .‬از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ‪ )1‬دهخدا‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1436‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪157‬‬

‫نيز در رأس مجاهدين كه از جنگ با قواي ارشدالدوله و محمدعلي فارغ‬


‫شده بود راهي منطقه ساوه شد و در آنجا رياست قشون دولتي را در اين‬
‫كارزار بر عهده گرفت‪.‬‬
‫نورهللا دانشور كه يكي از كساني بوده است كه در اين درگيري‌ها‬
‫شركت فعال داشته است‪ ،‬در باره آرايش قواي ساالرالدوله چنين نوشته‬
‫است‪:‬‬
‫«ساالرالدوله در دامنه كوه نيل ساوه خيمه و خرگاه سلطنتي بر پا‬
‫كرده بود و خوانين بختياري چون عده دشمن را خيلي بيشتر از عده خود‬
‫ديدند به مشورت نشستند و پس از تبادل نظر تصميم گرفتند صبح روز بعد‬
‫به يك جنگ كوچك آزمايشي مبادرت نمايند تا از نحوه عمليات حريف‬
‫اطالع حاصل كنند و ضمنا ً اردوي اعزامي تهران و ساير سوارهاي‬
‫بختياري هم از اصفهان برسند‪ .‬صبح زد و خورد شروع شد و جنگ تا‬
‫‪1‬‬
‫مقارن غروب ادامه داشت»‪.‬‬
‫در اين جنگ به گفته معمرين‪ ،‬سواران ايل كلهر تا سر حد امكان از‬
‫خود رشادت نشان دادند‪ .‬در اين نبرد نخست نوبران با توجه به اينكه قواي‬
‫كمكي اردوي دولتي هنوز نرسيده بودند‪ ،‬پيروزي از آن كلهرها و عشاير‬
‫متحد ساالرالدوله بود‪ .‬آنها توانسته بودند ارتفاعات را گرفته و نگذاشتند‬
‫بختياريها كاري از پيش ببرند‪.‬‬
‫به محض ورود مجاهدين در تحت فرماندهي يفرم خان به ساوه‪ ،‬با‬
‫شصتتيرهايي كه همراه داشتند كار را بر همراهان ساالرالدوله سخت‬
‫كردند‪« .‬يفرم به مجاهدين ارمني كه از شجاعترين و ورزيدهترين‬
‫جنگجويان آن زمان بودند و عده آنها در حدود ‪ 300‬نفر بود و يفرم را به‬

‫‪ 1‬ـ نورهللا‪ ،‬دانشور‪ .‬تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری)‪ .‬ص ‪.88‬‬
‫‪ ■ 158‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫حد پرستش دوست داشتند و او را پدر ميناميدند‪ ،‬دستور داد بدون آنكه توجه‬
‫دشمن را جلب كنند تپههاي اطراف را اشغال نمايند و آماده براي كارزار‬
‫‪1‬‬
‫شدند‪.‬‬
‫با ورود قواي تحت امر يفرم‪ ،‬موازنه قوا در هم شكست و اردوي‬
‫دولتي چون چنين ديدند تشجيع و تشويق شدند و با جرأت بيشتري به سوي‬
‫عشاير متحد ساالرالدوله يورش آوردند‪ .‬متحدين ساالرالدوله از آرايش و‬
‫شيوه رزم جديد چندان آگاهي نداشتند و جنگ را دسته دسته و گروه گروه‪،‬‬
‫بدون داشتن اتحاد و انسجام الزم ادامه ميدادند و همين عدم همبستگي الزم‬
‫باعث شد كه از آن همه قوا كه به ساوه برده بودند نتوانند نهايت استفاده را‬
‫ببرند‪ .‬برعكس قواي دولتي تحت امر يفرم خان با اتحاد و هماهنگيهاي از‬
‫پيش تعيين شده‪ ،‬كاري كردند كه جنگ عاقبت به نفع آنها تمام شد‪ .‬ايل كلهر‬
‫كه در اكثر نبردها پيروز از ميدان به در رفته بود در اين جنگ هر چند‬
‫رشادت‌ها نمودند عاقبت لجام گسيختگي ساير ايالت‪ ،‬سرنوشت اينان را نيز‬
‫به مانند آنها‪ ،‬با شكست همراه ساخت‪.‬‬
‫سرجارج باركلي در گزارش نمره ‪ 53‬ماهيانه خود به سر ادوارد‬
‫گري وزير خارجه انگليس‪ ،‬چنين آورده است‪:‬‬
‫«‪ ...‬منهزم شدن استعداد ساالرالدوله بكلي پشت شورش و انقالب را‬
‫در هم شكسته است»‪ .‬او پس از شرح جنگ‌هاي اتفاق افتاده بين قواي دولتي‬
‫و ساالرالدوله قبل از جنگ باغشاه مینويسد‪:‬‬
‫«همين‌كه معلوم شد او از راه زرند عازم است قشون دولتي مكمل و‬
‫مسلح مركب از ‪ 1200‬نفر ارمني و بختياري در تحت فرماندهي يپرم و‬
‫سردار محتشم و سردار بهادر به مقابله او حركت كرد‪ .‬در ‪ 27‬ماه گذشته‬
‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .7‬ص ‪.1437‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪159‬‬

‫(سوم شوال) بختياري‌ها هم در تحت حكم سردار ظفر و سردار جنگ ملحق‬
‫به اين قشون شده و در حوالي قريه موسوم به باغشاه كه در هشت ميلي‬
‫(تقريبا ً ‪ 13‬كيلومتر) ساوه واقع است با قشون مخالف مصادف شدند قشون‬
‫دولتي جملتان بالغ بر ‪ 2000‬میشدند‪ 1.‬قشون شورشيان مركب بود از دسته‬
‫جات مختلفه (كلهر و لر و غيره) كه ‪ 4000‬نفر میشدند در تحت سركردگي‬
‫داودخان رئيس ايل كلهر و رؤساي ساير ايالت‪ .‬نتيجه جنگ متواري شدن‬
‫‪2‬‬
‫قشون مخالف با پانصد نفر مقتول بود»‪.‬‬
‫سردار ظفر كه رياست اردوي بختياري قم را بر عهده داشت‪ ،‬نيز‬
‫درباره جنگ سوم شوال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق كه بين كلهرها با بختياري‌ها و‬
‫مجاهدين رخ داد چنين نوشته است‪:‬‬
‫«هنگامي كه سواران بختياري و مجاهد پيوسته يورش ميبردند‬
‫سوارهاي كلهر و سنجابي و كردستاني با يك توپ نه سانتيمتري و هزار‬
‫سوار به سواران بختياري كه در كنار ساوه موضع گرفته بودند حمله‬
‫كردند‪ ،‬بختياري‌هايي كه يك خط زنجير به طول يك فرسنگ و نيم تشكيل‬
‫‪3‬‬
‫داده بودند به قدر يك كيلومتر عقب نشستند»‪.‬‬
‫در اين جنگ كه چندين روز به طول انجاميد عاقبت ساالرالدوله و‬
‫متحدين او در ‪ 4‬مهر ماه ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش كه سختترين جنگ بود‪ ،‬شكست‬
‫خوردند و با دادن تلفات زيادي پاي به فرار نهادند‪ .‬كه به گفته اكثر منابع‬
‫‪ 500‬نفر كشته بر جاي گذاشتند‪ .‬يفرم خان جريان اين جنگ را در نامهاي‬
‫به مركز گزارش داده است كه عينا ً آن را خواهيم آورد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ البته طبق نوشته اکثر منابع تعداد قشون دولتی بیشتر از این بوده است‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ ،‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1286‬‬
‫‪ 3‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1441‬‬
‫‪ ■ 160‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«اليوم كه سيم شوال است قبل از طلوع آفتاب اردوي دولتي را از‬
‫آسيابك حركت داده قبل از وقت با اردوي سردار ظفر و سردار جنگ قرار‬
‫داده بوديم كه امروز بايد به خواست خداوند كار اردوي ساالرالدوله را كه‬
‫در قريه باغ شاه و دو فرسخي ساوه منزل دارد بكلي تمام كنيم‪ .‬با نقشه‬
‫صحيح‪ ،‬اردو با قشون ياغيان مقابل گرديدند‪ .‬نظرعلي خان لورستاني تمام‬
‫تپه ماهورهاي سمت ساوه را گرفته با اردوي سردار ظفر و سردار جنگ‬
‫با كمال سختي ميجنگيد‪ .‬داودخان كلهر و پسر والي پشتكوهي و سواران‬
‫همداني و كردستاني و پسران ظهيرالملك كرمانشاهي و حاجي عليرضا‬
‫خان گروسي با پنج اراده توپ هفت سانتيمتري و هشت سانتيمتري اتريشي‬
‫با بندگان بناي جنگ را گذاردند‪ .‬دو ساعتونيم نايره جنگ در اشتغال بود‪.‬‬
‫به حمدهللا با حمالت پياپي دو اردوي منصور‪ ،‬عقبات همگي ايشان شكست‬
‫خورده فرار نمودند‪ .‬واقعا ً چنين جنگ و فتح حيرتانگيزي تا به حال در اين‬
‫مملكت اتفاق نيفتاده است‪ .‬قريب پانصد تن از سواران مزبور لورستاني و‬
‫كردستاني و كرمانشاهي و همداني و گروسي و غيره كه از لباس و‬
‫كالهشان معلوم است‪ ،‬از قشون اشرار مقتول شده است و تمام چادرهايشان‬
‫بجاي خود باقي مانده است و پنج اراده توپ دولت بحمدهللا تعالي به تصرف‬
‫اردوي دولتي در آمد‪ .‬جمعيت طرف از همه جهت متجاوز از چهار هزار‬
‫نفر بوده كه پانصد نفر مقتول و باقي فرار اختيار نموده از اردوي دولتي ده‬
‫نفر سوار بختياري مقتول و مجروح شده‪ .‬عجالتا ً غير از اين مطلب قابل‬
‫راپورت نيست‪ .‬قريب يكصد نفر اسير و دستگير شده‪ ،‬ليكن هنوز استنطاق‬
‫نشده‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪161‬‬

‫‪1‬‬
‫غالمحسين جعفر قلي يفرم»‬
‫نكتهاي كه در گزارش يفرم جلب نظر ميكند اين است كه او تعداد‬
‫كشته و مجروحهاي اردوي دولتي را در اين جنگ كه به قول او تاكنون از‬
‫بينظيري و حيرتانگيزي شبيه ندارد ‪ 10‬نفر بوده است‪ .‬كه نشان دهنده آن‬
‫است كه او در گزارش خود انصاف را رعايت نكرده است‪ .‬زيرا اسماعيل‬
‫رائين به نقل از كتاب «تالش براي آزادي» آورده است‪:‬‬
‫‪« ...‬سپاه مشروطهخواهان روز بعد كه خواستند كشتهشدگان خود را‬
‫دفن كنند آنچه پارچه سفيد در شهر ساوه موجود بود‪ ،‬حتي شال و عمامه‬
‫اشخاص معمم را هم مورد استفاده قرار دادند و تكافو نداد‪ .‬ناچار عدهاي را‬
‫‪2‬‬
‫بدون كفن با همان لباس خونآلود به خاك سپردند»‪.‬‬
‫اين تعداد كشته از قواي دولتي به دليل آن بوده كه نيروهاي‬
‫ساالرالدوله هم پر تعداد بودند و هم اينكه در موضع دفاع قرار داشتند‪ .‬اين‬
‫قواي دولتي بودند كه به آنها حمله ميآوردند و اردوي ساالرالدوله آنها را‬
‫آماج تيرهاي پنج تير قرار داده و آنها را كه بيسنگر بودند از پاي در‬
‫آوردند‪ .‬و بدين ترتيب تلفات اردوي دولتي به مراتب بيشتر از قواي‬
‫ساالرالدوله بوده است كه اين گفته توسط معمرين ايل كلهر نيز تأييد شده‬
‫است‪.‬‬
‫پس از اين شكست همچنانكه اشاره رفت قواي ساالرالدوله پراكنده و‬
‫متفرق شدند و هر كدام به منطقه ايلياتي خويش برگشتند‪ .‬سر جارج باركلي‬
‫در گزارش نمره ‪ 54‬ماهيانه خود در ضمن حوادث همدان آورده است كه‪:‬‬
‫«بعد از شكست در ‪ 27‬سپتامبر (سوم شوال برابر ‪ 4‬مهرماه ‪)1290‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.192‬‬


‫‪ 2‬ـ اسماعیل‪ ،‬رائین‪ .‬یپرم خان سردار‪ .‬تهران‪ :‬مازگرافیک‪ ،1350 ،‬ص ‪.416‬‬
‫‪ ■ 162‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫ساالرالدوله به طرف همدان عقب نشسته و قشون دولتي سخت در تعاقب او‬
‫هستند‪ .‬به موجب اخبار واصله او در اوايل اكتبر وارد همدان و مشغول‬
‫‪1‬‬
‫تهيه دفاع شده»‪.‬‬
‫بدي ترتيب او ابتدا به همدان رفت و در آنجا اعالنيهاي مفصل و‬
‫مشروحي منتشر نمود كه خالصهاي از آن را دانشور علوي آورده است به‬
‫اين مضمون‪:‬‬
‫«با اطالع عموم ميرسانم‬
‫چون بين سران اردوي سلطنتي اختالفاتي به وجود آمد كه رفع آنها‬
‫اهميت و فوريت داشت به همدان مراجعت فرموديم تا انشاءهللا پس از رفع‬
‫اختالفات به طرف مقر سلطنت يعني تهران حركت فرمائيم‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ابوالفتح شاه قاجار»‬
‫پس از اينكه قواي دولتي فهميدند ساالرالدوله در همدان در فكر‬
‫آشوب مجدد و تدارك حمله ديگر است با وجود خستگي از جنگ به سوي‬
‫همدان رهسپار شدند و چون اين خبر به ساالرالدوله رسيد‪« ،‬از راه‬
‫تويسركان به بروجرد گريخت»‪ 3.‬قواي دولتي در همدان بازماندگان اردوي‬
‫ساالرالدوله را در هم شكستند ولي ديگر به تعقيب ادامه نداده و از آن پيشتر‬
‫نرفتند‪ .‬دليل امر اين بود كه خستگي هم سواران را از پاي در آورده بود و‬
‫هم اسبان آنها را بيرمق ساخته بود‪ .‬سردار ظفر در نامهاي كه به مركز‬
‫نوشته‪ ،‬به اين امر اشاره نموده است او ميگويد‪:‬‬
‫«اگر سه چهار فرسخ ديگر عقب فراري‌ها رفته بودند تمام گرفتار‬
‫و كشته شده بودند‪ .‬افسوس كه سوار و نور چشمان سه شبانه روز نخوابيده‪،‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1291‬‬


‫‪ 2‬ـ نورهللا‪ ،‬دانشور‪ ،‬تاریخ مشروطه (جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری)‪ ،‬ص ‪.94‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.194‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪163‬‬

‫اتصال مشغول جنگ بودند»‪ 1.‬نكته ديگر كه در عدم تعقيب شورشيان مؤثر‬
‫‪2‬‬
‫بود‪ ،‬همانا عدم پشتيباني تداركاتي پس از پيروزي بر ساالرالدوله بود‪.‬‬
‫متحدين ساالرالدوله بعد از اين درگيري به مناطق ايلياتي خود‬
‫برگشتند‪ .‬كلهرها نيز پس از مراجعت به كرمانشاه از آنجا به گيالنغرب‬
‫پایتخت ایل کلهر رفتند‪ .‬در گزارش ماه اكتبر انگليسي‌ها آمده است كه‪« :‬در‬
‫‪ 15‬اكتبر (‪ 21‬مهرماه) سردار مظفر (داودخان كلهر) از حوالي كرمانشاه‬
‫‪3‬‬
‫به عزم مسكن ايلياتي خود حركت نمود»‪.‬‬
‫پس از اين شكست‪ ،‬محمد علي ميرزا كه در گمش تپه منتظر‬
‫سرانجام حركت ساالرالدوله بود و اميد داشت كه بتواند مشروطيت را ساقط‬
‫نمايد‪ ،‬با شنيدن شكست اردوي برادرش براي هميشه از ايران خارج شد‪.‬‬
‫حال اين سؤال پيش ميآيد كه دليل شكست اردوي سي هزار نفري‬
‫ساالرالدوله چه بوده است‪ .‬در اين مقال سعي داريم مسائلي كه زمينه ساز‬
‫اين شكست بودند را بررسي نمائيم‪.‬‬
‫اولين نكته را بايد به اختالفات سرداران و سواران اردوي بي نظم و‬
‫عشايري ساالرالدوله نسبت داد‪ .‬هر كدام از ايالت همراه ساالرالدوله‬
‫ميخواستند اگر پيروزي به دست میآيد آن را به خويش نسبت دهند‪ .‬همين‬
‫امر باعث شد كه هر گروهي مانند دست بريده شدهاي از بدن عمل نمايد و‬
‫در درگيري‌ها نتواند موفقيت چشمگيري داشته باشند‪ .‬از جمله اين اختالفات‬
‫كه حتي ساالرالدوله در اعالن خود در همدان به آن اشاره كرده بود‪،‬‬
‫درگيري سواران كلهر و كليايي بود‪ .‬ملكزاده به نقل از سردار ظفر‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.193‬‬


‫‪ 2‬ـ ایرج‪ ،‬افشار‪ .‬نامواره دکتر محمود افشار‪ ،‬ص ‪ 2000‬به بعد‪.‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪1340‬‬
‫‪ ■ 164‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مينويسد‪« :‬سوارهاي كلهر در تاريكي شب‪ ،‬اشتباه بزرگي‪ 1‬كردند و آن‬


‫اشتباه اين بود كه سوارهاي كليائي را كه از خودشان بود مورد حمله قرار‬
‫دادند و جمعي از آنها را كشتند و در نتيجه كليائي‌ها همان شب گريخته‪ ،‬و‬
‫رفتند به طرف كرمانشاه به طور تحقيق در حدود ‪ 60‬نفر از سوارهاي‬
‫كليائي در اين زدوخورد كشته شدند»‪ 2.‬علت درگيري هر چه بوده است‬
‫شکاف و اختالف بزرگي را در ميان اردو پديد آورده‪ ،‬كه اين مسئله در اين‬
‫برهه به نفع قواي دولتي تمام شده است‪.‬‬
‫مورد ديگر كه در پيروزي قواي دولتي و شكست ساالرالدوله مؤثر‬
‫واقع گردید‪ .‬شركت فعال و همه جانبه فرماندهان اردوي بختياري و دولتي‬
‫در جنگ و حرف شنوي قاطع آنها از يفرم خان بوده است‪ .‬برعكس به گفته‬
‫معمرين‪ ،‬ساالرالدوله نه تنها به طور مستقيم وارد جنگ نميشد و به‬
‫سرداران ايالت‬
‫میگفت كه با سواران خود به جنگ برويد‪ ،‬بلكه اولين كسي بود كه از‬
‫معركه فرار كرد‪ .‬كه دانشور علوي نيز به اين امر اشاره نموده است‪ 3.‬سر‬
‫جارج باركلي نيز در گزارش خود به سر ادوارد گري نيز بر اين مسئله كه‬
‫«ساالرالدوله ظاهراً در جنگ شركت نكرده بود و در نوبران منتظر نتيجه‬
‫بود»‪ 4‬اشاره نموده است‪ .‬اين امر باعث ميشد كه عشاير دل به جنگ نداشته‬
‫باشند و خود را به خطر نياندازند‪ .‬از طرفي آنها خطر را احساس كرده‬
‫بودند‪ ،‬زيرا با دولت طرف شده بودند و اين خود روحيه آنها را به شدت مي‪-‬‬
‫كاست‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احتمال قوی این اشتباه نبوده بلکه مسئلهای از پیش تدارک دیده شده بوده است‪.‬‬
‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ .7‬ص ‪.1439‬‬
‫‪ 3‬ـ نورهللا‪ ،‬دانشور‪ .‬تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری)‪ ،‬ص ‪.91‬‬
‫‪ 4‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ ،‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1286‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪165‬‬

‫نكته ديگري كه به ذهن متبادر میشود همانا مجهز بودن قواي دولتي‬
‫و آشنايي آنها با فنون رزم و جنگ به شيوه جديد بود‪ .‬عشاير متحد‬
‫ساالرالدوله از گروههاي مختلفي تشكيل يافته بودند و هر كدام به شيوهاي‬
‫به جنگ‬
‫ميپرداختند‪ .‬اين امر باعث شكنندگي آنها ميشد‪ .‬مثالً گروهي عقيده داشتند که‬
‫بايد در دستههاي صد نفري بر دشمن يورش برد كه گروه ديگر اين نظر را‬
‫رد ميكردند و مي‌گفتند بايد منتظر ايستاد تا دشمن حمله نمايد و ما در‬
‫سنگرهاي خود آنها را از پاي در آوريم‪.‬‬
‫سردار ظفر ميگويد‪« :‬اردوي ساالرالدوله دو عيب داشت‪ .‬يكي آن‬
‫كه اسلحه آنها به خوبي اسلحه بختياري‌ها نبود و ديگر آنكه نقشه جنگي آنها‬
‫خوب نبود»‪ 1.‬همين اختالفات كوچك باعث بروز مشكالت بزرگتري مي‪-‬‬
‫گرديد‪ .‬كه در نهايت شكست را به اردوي شاهزاده سلطنت طلب قاجاري به‬
‫ارمغان آورد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ ،‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1440‬‬
‫‪ ■ 166‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫فصل ‪ .5‬شورش ‪1330‬هـ ‪ .‬ق ساالرالدوله‪ ،‬فروپاشي ايل كل ُهر‬


‫‪ 5‬ـ ‪ .1‬اوض اع كرمانش اه پس از شكس ت س اوه و ب اغش اه و برگش ت‬
‫ساالرالدوله‬

‫پس از آنكه ساالرالدوله در اواسط ماه شوال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق (‪ 14‬مهر‬


‫‪ )1290‬متوجه شد اردوي دولتي در تعقيب او به سوي همدان هستند‪ .‬فراراً‬
‫به سوي بروجرد رفت كه در آنجا او را راه ندادند‪ .‬ايل كلهر نيز كه پس از‬
‫شكست ساوه به سوي كرمانشاه برگشته بود با مشروطهخواهان در آنجا به‬
‫جنگ و گريز پرداخته و به نا آرامي اوضاع پر هرج و مرج كرمانشاه‬
‫دامن زدند‪.‬‬
‫در همين زمان بود كه ساالرالدوله تلگرافي به داودخان نوشته او را‬
‫به فرستادن قواي كمكي امر كرده بود‪ .‬كه داودخان در جواب از او خواسته‬
‫بود تا خود او به كرمانشاه آمده و تدارك مجدد اقدامات را براي حمله به‬
‫تهران و انتقام شكست را ببينند‪ 1.‬به دنبال اين درگيري‌ها و ارتباطات‪،‬‬
‫اعيان شهر كرمانشاه خصوصا ً طرفداران ساالرالدوله با توجه به غالب‬
‫بودن همدستان او در آنجا فرخ خان ايلخاني را موقتا ً به حكومت آنجا‬
‫منصوب نمودند‪ .‬تا شايد از اوضاع نا آرام كرمانشاه تا حدودي كاسته شود‪.‬‬
‫البته مسئله ديگري كه به اين اغتشاشات دامن مي‌زد‪ ،‬به گفته فريدالملك‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1340‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪167‬‬

‫همانا مشكالت ناشي از اماناهلل خان پسر ياغي و طاغي امير جنگ والي‬
‫پشتكوه بود‪ ،‬كه با حدود سه هزار نفر سوار و پياده اكثر روستاهاي اطراف‬
‫‪1‬‬
‫را غارت كرده بود‪.‬‬
‫اوضاع شهر كرمانشاه در وضعيتي بحراني قرار داشت به طوري‬
‫كه‪« ،‬اغلب مردم اينجا عازم عتبات عاليات شده و ميشوند»‪ 2.‬از نكات‬
‫ديگري كه بايد به آن اشاره نمود اين است كه‪ ،‬ساالرالدوله هنگام رفتن به‬
‫سوي تهران برادرش عضدالسلطان را به جانشيني خود در كرمانشاه‬
‫انتخاب نموده بود‪ .‬در همين ايام (ماه شوال ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق) سردار ظفر و‬
‫سردار جنگ بختياري از علماء و تجار كرمانشاهان خواستند تا‬
‫عضدالسلطان برادر ساالرالدوله را دستگير و زنداني نمايند‪ .‬عضدالسلطان‬
‫با شنيدن اين تلگراف كه از همدان مخابره شده بود به شهبندر‪ 3‬عثماني‬
‫پناهنده شده و پس از چندي از بيراهه‪ ،‬راه بغداد را در پيش گرفته و فرار‬
‫كرد‪ 4.‬امير افخم همداني نيز از ترس مجازات دولت راه عتبات را در پيش‬
‫گرفت و از ايران خارج شد زيرا او از جمله كساني بود كه با ساالرالدوله‬
‫همكاريهاي زيادي را نموده بود‪.‬‬
‫ساالرالدوله قاجار با مطلع شدن از تلگراف داودخان كلهر‪ ،‬در ذي‪-‬‬
‫القعده ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق به سوي كرمانشاه حركت كرد كه در نزديكي بروجرد‬
‫با قواي دولتي درگير شده و در اين نبرد نيز شكست خورده به سوي خرم‪-‬‬
‫آباد فرار نمود‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ ،‬ص ‪.385‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.385‬‬
‫‪ 3‬ـ کنسول دولت عثمانی (قاجاریه)‪( .‬فرهنگ فارسی معین)‪ .‬دهخدا‪.‬‬
‫‪ 4‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1340‬‬
‫‪ ■ 168‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫كلهرها كه ديدند آمدن ساالرالدوله به درازا كشيد‪ ،‬به مناطق ايلياتي‬


‫خود برگشتند و تا مدتي اوضاع شهر آرام شد‪ .‬اما اين آرامش‪ ،‬آرامش قبل‬
‫از طوفان بود زيرا يك سلسله عوامل دست به دست هم دادند و اوضاع را‬
‫بيش از پيش متشنج ساختند‪ .‬از جمله اين عوامل بايد به انتخاب اعظمالدوله‬
‫از طرف دولت مركزي به عنوان حكمران كرمانشاه اشاره نمود‪ .‬كه به‬
‫درگيري او با فرخ خان ايلخاني حكمران موقت كرمانشاه انجاميد‪ .‬در اين‬
‫درگيريها كه سه شبانه روز به طول انجاميد‪ ،‬مردم خسارت‌هاي فراواني‬
‫ديدند‪ .‬زيرا تمامي ايالت و عشاير به دستور ساالرالدوله از فرخ خان‬
‫پشتيباني نموده و با اعظمالدوله درگير شده بودند‪ .‬عاقبت از طرف فرخ‬
‫خان ايلخاني به پشتيباني هواداران ساالرالدوله به اعظمالدوله «اخطار شد‬
‫‪1‬‬
‫اگر از شهر خارج نشوي به قوه سوار شهر و بازار را غارت ميكنم»‪.‬‬
‫چون تهديد فرخ خان به ضرر مردم تمام مي‌شد و ايالت و عشاير اين را از‬
‫خدا ميخواستند‪ ،‬و از طرفي شايع شد كه فردا ساالرالدوله به كرمانشاه‬
‫خواهد آمد‪ .‬اعيان و كسبه از اعظمالدوله خواستند تا به درگيري پايان دهد‬
‫كه او نيز چنين كرده با تعدادي از همراهان خودش به قنسولخانه انگليس‬
‫پناهنده شد‪ .‬اين هرج و مرج از طرفي به نفع ساالرالدوله تمام شد‪ .‬چون‬
‫موقعيت را مهيا ديد در ‪ 23‬ذيالحجه ‪ 1329‬هـ ‪ .‬ق (‪ 22‬آذرماه ‪ 1290‬هـ ‪.‬‬
‫ش ‪ / 15‬دسامبر ‪ 1911‬م) وارد كرمانشاه شد و به دارالحكومه رفت‪ 2.‬با‬
‫ورود او تا حدودي اوضاع كرمانشاه رو به آرامش نهاد و درگيري‌ها‬
‫متوقف گرديد‪ .‬با برگشت ساالرالدوله به اين شهر سواران كلهر‪ ،‬سنجابي‪،‬‬
‫كردستاني‪ ،‬جاف‪ ،‬جوانرود‪ ،‬و غيره به او پيوسته به طوري كه قواي‬
‫فراواني گرد او جمع شده او را در كار تدارك نيرو كمك نمودند‪ .‬تنها‬
‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله)‪ .‬ص ‪.125‬‬
‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فری د (از ‪ 1291‬ت ا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪ .389‬همچنین ن‪ .‬ک‪ .‬به‪ :‬احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1456‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪169‬‬

‫اقدامات ساالرالدوله براي يافتن مشروطه خواهان به نا امنيها دامن مي‌زد‪.‬‬


‫او تالش‌هاي زيادي براي به دست آوردن مشروطهخواهان متحصن در‬
‫‪1‬‬
‫قنسولخانه انگليس انجام داد كه موفق نگرديد‪.‬‬
‫او در آنجا نامههايي به رؤسا و سرداران ايالت مختلف نوشته و آنها‬
‫را دعوت به همكاري با خود نمود‪ .‬مردوخ كه در اين ايام در سنندج بوده‬
‫است مينويسد‪:‬‬
‫«پس از چند روز‪ ،‬شاطري از كرمانشاه رسيد و پاكتي رسانيد مهر‬
‫پاكت ساالرالدوله مارك پشت پاكت (شير و خورشيد)‪ .‬بعد در زير آن‬
‫عبارت ذيل چاپ شده بود»‪ .‬ساالرالدوله شاهنشاه كل ممالك خوزستان و‬
‫لرستان و عراق عجم‪« .‬مراسله را باز كردم ديدم خط خود شاهزاده است و‬
‫شرح مفصلي نوشته كه چون در باغ شاه خبر رسيد كه شاه عقب نشسته ما‬
‫هم بر حسب اقتضاء سياست عقب نشستيم و قرار داديم اين زمستان را در‬
‫كرمانشاه بمانيم و به اداره خوزستان و لرستان و عراق بپردازيم‪ .‬تا‬
‫انشاءهللا موسم بهار دوباره اعليحضرت محمد علي شاه از سمت شمال و ما‬
‫از سمت جنوب حمله به تهران ببريم و كار را يكسره كنيم‪ .‬فعالً من در‬
‫اينجا تك و تنها هستم الزم است به فوريت حركت كرده اينجا بيائيد هر عده‬
‫‪2‬‬
‫كه سوار حاضر داريد با خود بياوريد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله كرمانشاه را به عنوان مركز شورش عليه دولت‬
‫مركزي قرار داده و براي رسيدن به اين مهم كه همانا ساقط كردن دولت‬
‫مشروطه بود از هيچ اقدامي دريغ نميكرد‪ .‬و دائم در فكر تدارك قوا بود‪ .‬كه‬
‫براثر همين تحركات اقدامات دولت عليه او آغاز گرديد‪.‬‬
‫‪ 1‬ـ علی اصغر‪ ،‬وزیری‪« .‬مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نام ه ت اریخی»‪ .‬مجل ه‬
‫وحید شماره ‪ .23‬ص ‪.63‬‬
‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ ،‬ص ‪.300‬‬
‫‪ ■ 170‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪171‬‬

‫‪5‬ـ‪ .2‬اقداماتدولت در جهت مقابله با تحركات ساالرالدوله در غرب‬


‫با مطلع شدن صمصامالسلطنه بختياري از اوضاع متشنج غرب‬
‫كشور‪ ،‬خصوصا ً كرمانشاه‪ ،‬در حالي كه بر اثر اولتيماتوم روسيه‪ ،‬مركز و‬
‫به طور كلي اوضاع سراسركشور تفاوتي با غرب نداشت‪ .‬پس از آنكه تا‬
‫حدودي كار اولتيماتوم يكسره شد و از فشار زياد بر آنها كاسته شد‪ .‬چاره‬
‫در آن ديدند تا عبدالحسين ميرزا فرمانفرما را به سمت واليگري كرمانشاه‬
‫انتخاب نموده و گروهي از مجاهدين را همراه با او براي سركوبي‬
‫ساالرالدوله ارسال نمايند‪ .‬كسروي در اين باره مينويسد‪:‬‬
‫«سپس چون كار اولتيماتوم يكسره گرديد و دولت رشته كارها را به‬
‫دست گرفت بر آن شد او را در كرمانشاهان نگذارد‪ .‬و اين است عبدالحسين‬
‫ميرزا فرمانفرما را كه چند ماهي به نام فرمانروايي آذربايجان در قزوين و‬
‫زنجان درنگ كرده و تازه به تهران بازگشته بود‪ ،‬نامزد فرمانروايي آنجا‬
‫گردانيد‪ .‬ولي چون سپاهي كه همراه او رود نبود‪ ،‬ناگزير دست به دامن‬
‫مجاهدين يازيدند و يارمحمدخان را با سيصدتن از مجاهدان برگزيده با توپ‬
‫‪1‬‬
‫و شصت تير روانه گرديدند»‪.‬‬
‫دولت قوايي در حدود هشتصد نفر از بختياري و مجاهدان را در‬
‫اختيار فرمانفرما قرار داد و سردار مجاهد يار محمدخان را كه با كرمانشاه‬
‫و كرمانشاهيان آشنايي ديرينه داشت‪ ،‬نيز همراه او روانه ساخت‪ .‬فرمانفرما‬
‫براي اطمينان از كار خود به عنوان پيش قراول‪ ،‬يار محمدخان را با قوايي‬
‫در حدود ‪ 250‬تا ‪ 300‬نفر از راه همدان عازم كرمانشاه نمود‪ .‬او در ‪27‬‬
‫بهمن ماه ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش برابر با ‪ 28‬صفر ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق در نزديكيهاي‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪. 511‬‬


‫‪ ■ 172‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫بيستون‪ ،‬كنار پل‬


‫قرهسو‪ ،‬كه در يك فرسخي كرمانشاه بود با قواي ساالرالدوله كه در حدود‬
‫‪ 2000‬نفر بودند‪ 1‬و پيش قراولي آنها را سواران كلهر به فرماندهي علي‬
‫اكبر خان سردار جنگ (پسر داودخان)‪ ،‬برعهده داشتند درگير شد‪ .‬كه در‬
‫اين درگيري به پيروزي رسيد و توانست متعاقب آن به شهر كرمانشاه حمله‬
‫آورد‪ .‬در نامهاي كه آقاي علي اصغر وزيري در مجله وحيد آورده است‪،‬‬
‫چنين آمده‪:‬‬
‫«‪ ...‬جناب يگانه وطن خواه نوع پرست آقاي سردار يارمحمد خان‬
‫با عده كثيري از مجاهدين در بيستم حال وارد كرمانشاهان شدند‪ .‬در سر پل‬
‫قرهسو كه قريب ششصد نفر سوار كلهر و غيره به سركردگي علي اكبر‬
‫‪2‬‬
‫خان پسر سردار مظفر پيش جنگ بودند‪ ،‬فتح نماياني نمودند»‪.‬‬
‫بنا به گفته معمرين در اين نبرد كلهرها پل قرهسو را مسدود‬
‫نمودند‪ ،‬كه سواران دولتي نتوانستند از آنجا نفوذ كنند‪ ،‬به همين خاطر‬
‫گروهي از آنها از فرصت استفاده كرده از رودخانه خروشان قرهسو كه‬
‫جريان آن نيز تند و كمرشكن بود‪ ،‬با تحمل سردي و مشكالت فراوان از آن‬
‫عبور كردند و از پشت سر كلهرها را مورد هدف قرار دادند و چون‬
‫كلهرها به دليل سردي هوا و جريان تند رودخانه فكر نميكردند كه قواي‬
‫دولتي از آن عبور نمايند‪ ،‬يارمحمد خان و همراهانش را نيروهاي خودي‬
‫پنداشته و غافلگير شدند‪ .‬كه اين امر باعث شكست فوري آنها گرديد‪ .‬در اين‬

‫‪ 1‬ـ علی اصغر‪ ،‬وزیری‪« .‬مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی»‪ .‬مجله‬
‫وحید شماره ‪ .23‬ص ‪( .55‬کسروی تعداد این افراد را ‪ 700‬نفر آورده است‪ .‬ن‪ .‬ک‪ .‬به‪:‬‬
‫احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.)511‬‬
‫‪ 2‬ـ علی اصغر‪ ،‬وزیری‪« .‬مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی»‪ .‬مجله‬
‫وحید شماره ‪ .23‬ص ‪.55‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪173‬‬

‫درگيري برادرخوانده يارمحمد خان به نام حسين خان امير برق كشته شد‪.‬‬
‫از كلهرها نيز تعدادي زخمي و مجروح شدند‪ .‬پس از عقبنشيني هواداران‬
‫ساالرالدوله به داخل شهر كرمانشاه نبرد ديگري در داخل شهر صورت‬
‫گرفت كه يارمحمد خان با كمك مردم كرمانشاه توانست ساالرالدوله و‬
‫داودخان و سواران كلهر و كردستاني را از آن شهر بيرون راند‪ .‬كلهرها كه‬
‫اوضاع را به ضرر خود ديدند به طرف ماهيدشت فرار كردند‪ 1.‬تا بتوانند‬
‫پس از تجديد قوا يارمحمد خان را از كرمانشاه بيرون رانند‪ .‬در جريان‬
‫همين درگيري بود كه شرفالملك كردستاني و برادر زادهاش كشته شدند‪ .‬كه‬
‫اين مسئله سردار رشيد كردستاني را به سختي نگران و پريشان ساخت‪.‬‬
‫پس از آنكه يارمحمد خان وارد كرمانشاه شد به قنسولخانه رفته‬
‫اعظمالدوله و تعدادي از مشروطهخواهان كه پس از ورود ساالرالدوله به‬
‫آنجا پناهنده شده بودند را از آنجا خارج ساخته و مجدداً تا ورود فرمانفرما‪،‬‬
‫اعظمالدوله را به عنوان حكمران كرمانشاه منصوب نمود‪ .‬سپس در‬
‫تلگرافي به مركز خواهان اعزام سريع فرمانفرما با قواي كمكي شد‪ .‬زيرا‬
‫ترس از آن داشت كه ساالرالدوله مجدداً كرمانشاه را تصرف نمايد و كار‬
‫بر او و يارانش دشوار گردد‪ .‬يارمحمد خان پس از تنظيم كارها‪ ،‬دستور داد‬
‫هواداران ساالرالدوله را پيدا و به سزاي اعمال خود برسانند‪ 2.‬اين مسئله تا‬
‫حدودي به ضرر مردم بود‪ ،‬زيرا به بهانههاي واهي و اينكه هر كسي با‬
‫تهمت بر دشمنان ديرينه خود سعي در نابودي آنها را داشت‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.511‬‬


‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.393‬‬
‫‪ ■ 174‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫اما ديري نگذشت كه ساالرالدوله با داودخان و سردار رشيد به‬


‫همراه كلهرها‪ ،‬كردستانيها‪ ،‬سنجابيها‪ ،‬گوران‌ها و قلخانيها به كرمانشاه حمله‬
‫آورده و مجاهدين را بدون كوچكترين مقاومتي شكست دادند و كرمانشاه را‬
‫به تصرف در آوردند‪ .‬در اين جنگ كلهرها رشادت فراواني به خرج دادند‬
‫به طوري كه ايلخان آنها‪ ،‬داودخان از طرف ساالرالدوله به امير اعظم‬
‫ملقب گرديد‪ 1.‬فريدالملك مي‌نويسد‪:‬‬
‫«پنجشنبه سوم ربيعاالول ـ وضع كرمانشاه تغيير كرد‪ .‬از طرف‬
‫شاهزاده ساالرالدوله عشاير و ايالت كه همراه بودند از چند طرف هجوم‬
‫آورده شهر را تصرف كرده با اين تفصيل كه بين اعوان و انصار شاهزاده‬
‫ساالرالدوله مركب از سواران و پيادگان عشاير كلهر و سنجابي و گوران و‬
‫قلخاني و بعضي از اهالي شهر كه همراهش فرار كرده بودند با سردار يار‬
‫محمدخان و مجاهدين و اعظمالدوله و غيره جنگ واقع شد‪ .‬يعني سواران و‬
‫پيادگان ساالرالدوله به طرف شهر حمله آورده‪ ،‬داخل شهر شدند جنگ‬
‫مغلوبه شد و هر چه توانستند از خانهها و دكاكين غارت كردند‪ .‬حتي‬
‫كلهرها به كارگزاري هم هجوم آورده ساالرجنگ (سردار جنگ درست‬
‫است) پسر سردار مظفر آمده بود گفتند ميخواهيم اينجا را سنگر بكنيم هر‬
‫چه ابا و امتناع شد قبول نشد‪ .‬با وجودي كه ساالرجنگ مرا شناخت و به‬
‫همراهانش قدغن كرد با اينجا كاري نداشته باشيد چندان گوش ندادند‪ .‬ولي‬
‫‪2‬‬
‫بعد از اصرار و ابرام بيرون رفتند»‪.‬‬

‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.395‬‬ ‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.397‬‬


‫‪ 32‬ـ تنگوزئیل (ت) (ترکی‪ ،‬مرکب) سال خوک‪ ،‬سال دوازدهم دورۀ دوازده س اله‪ ،‬ترک ان‪.‬‬
‫نام سال دوازدهم از دورۀ دوازده سالۀ تاریخ ترکان است و امروز خوک را طنق وز و دن ز‬
‫گویند‪( .‬یادداشت به خط مرحوم دهخدا‪ ).‬سال دوازدهم از دورۀ اثنا عشری ک ه س ال خ وک‬
‫باشد‪( .‬ناظم االطباء) دهخدا‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪175‬‬

‫در قسمتي از تلگرافي كه از كنگاور به تهران به تاريخ ‪ 25‬حوت ـ‬


‫تنگوزئيل‪ 3‬سنه ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق مخابره شده‪ ،‬چنين آمده است‪:‬‬
‫«حضور حضرت واال رياست كل روحي فداه ـ راپرت اوضاع‬
‫كرمانشاه را به طور اختصار عرض ميكند‪ :‬روز چهارشنبه دوم‪ ،‬كه عشاير‬
‫كلهر و گوران و سنجابي و كردستاني و كاكاوند و كشوري و جاللوند كه با‬
‫ساالرالدوله شهر را محاصره نمودند بعد از يك شب و يك روز جنگ سخت‬
‫يارمحمدخان و اعظمالدوله فرار‪ ،‬شهر را مفتوح و از هر سمت وارد شهر‬
‫‪1‬‬
‫شدند»‪.‬‬
‫شيخ مردوخ در كتابخود‪ ،‬تصرفشهر كرمانشاه را در اثر‬
‫درخواست‌هاي مكرر سردار رشيد مي‌داند‪ 2.‬زيرا در جنگ قبلي كرمانشاه‬
‫شرفالملك و برادرزادهاش كه از بستگان نزديك سردار رشيد بودند به قتل‬
‫رسيده‪ ،‬و سردار رشيد ميخواست تا انتقام خون آنها را از اعظمالدوله و‬
‫يارمحمد خان و يارانش بستاند‪ .‬حتي او از ساالرالدوله خواسته بود تا در‬
‫صورت موفقيت به او اجازه دهد شخصا ً اعظمالدوله و پسرش را بكشد‪ ،‬كه‬
‫ساالرالدوله نيز با اين درخواست او موافقت ميكند‪ .‬وزيري راجع به‬
‫چگونگي قتل آنها چنين آورده است‪:‬‬
‫«همان هنگام كه معتضدالدوله با پسرش معتضدالدفتر و ميرزا علي‬
‫خان سرتيپ به تهران فرار میكنند اعظمالدوله نيز با پسر خود فخيمالسلطنه‬
‫و‬
‫عدهاي ديگر از كرمانشاه فرار كرده به يكي از دهات خود معروف به‬
‫كندوله رفته پنهان ميشوند‪ .‬باز هم ساالرالدوله با تطميع كدخدا و سايرين به‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله)‪ .‬ص ‪.159‬‬
‫‪ 2‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.301‬‬
‫‪ ■ 176‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مخفي گاه اعظمالدوله و پسرش فخيمالسلطنه دست يافته آنها را در همان‬


‫‪1‬‬
‫محل (كندوله) به دار میآويزد»‪.‬‬
‫فرمانفرما به دنبال ارسال تلگراف يارمحمدخان به مركز‪ ،‬كه به آن‬
‫اشاره رفت به سوي كرمانشاه حركت كرد‪ .‬در بين راه به او خبر دادند كه‬
‫او از قواي ساالرالدوله شكست خورده و فرار كرده است و كرمانشاه نيز‬
‫در دست ساالرالدوله ميباشد‪ .‬او نيز به كرمانشاه نيامده و به تهران برگشت‪.‬‬
‫پس از اين پيروزي ساالرالدوله تقريبا ً نزديك به يك ماه در كرمانشاه‬
‫بود و به تدارك قوا میپرداخت و هر روز بر تعداد قواي او افزوده ميشد‪ .‬از‬
‫جمله در ‪ 9‬ربيعاالول ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق (برابر ‪ 7‬اسفند ‪ 1290‬هـ ‪ .‬ش) قريب‬
‫‪ 1000‬نفر كردستاني و مريواني و اوراماني با رئيسشان به نام شيخ علي‬
‫وارد كرمانشاه شدند‪ 2.‬اين زمان بود كه كار ساالرالدوله باال گرفت و خطر‬
‫او روز به روز بيشتر ميشد‪ .‬روسا چنين صالح ديدند كه با ساالرالدوله‬
‫كنار آيند و با پرداخت مبلغي او را از ايران خارج نمايند‪ .‬به همين خاطر‬
‫نمايندگان دول انگليس و روس را به وساطت فرستادند اما از اين كار نتيجه‬
‫نگرفتند‪ .‬كسروي مي‌نويسد‪:‬‬
‫«ساالرالدوله در جواب قنسول‌هاي روس و انگليس كه از جانب‬
‫دولت ايران براي مذاكره با ساالرالدوله در كرمانشاه مأمور شده بودند‬
‫گفت‪ :‬اگر محمد علي ميرزا چشم از تاج و تخت ايران پوشيده اكنون نوبت‬
‫اوست كه پادشاهي را براي خود خواهد و با زور بازو به دست آورد‪ .‬ولي‬
‫چون نميخواهد بيشتر از آن خون ريخته شود آماده است كه به دولت‬

‫‪ 1‬ـ علی اصغر‪ ،‬وزیری‪« .‬مختصری از کارهای ساالرالدوله و چند نامه تاریخی»‪ .‬مجله‬
‫وحید شماره ‪ .23‬ص ‪.50‬‬
‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری) ص ‪.390‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪177‬‬

‫فرمانبرداري نمايد‪ .‬ولي بايد دولت فرمانروايي ـ بلكه بهتر بگوييم پادشاهي‬
‫ـ يك نيم ايران را كه آذربايجان و همدان و كرمانشاهان و خوزستان و‬
‫لرستان و عراق و خمسه باشد به او واگذار و ساالنه به اندك باجي از او‬
‫بسنده نمايند‪ .‬و اگر اين درخواست را نپذيرفتند او ناگزير است كه خود را‬
‫‪1‬‬
‫پادشاه خواند و سپاه بر سر تهران كشد»‪.‬‬
‫البته مسئلهاي كه باعث شد بين ساالرالدوله و دولت توافق حاصل‬
‫نشود اين بود كه «مجللالسلطان واسطه ميان ساالرالدوله و مقامات روسي‪،‬‬
‫او را مطمئن كرده بود كه دولت امپراطوري از او حمايت خواهد كرد و او‬
‫را به جاي شاه مخلوع به سلطنت خواهد رسانيد»‪ .‬اين در حالي بود كه‬
‫مأموران روسي در ظاهر ميخواستند بين ساالرالدوله و دولت توافق به‬
‫وجود آورند‪.‬‬
‫متعاقب آن ساالرالدوله چون شنيد كه غالمرضاخان امير جنگ والي‬
‫پشتكوه قصد ديدار از منطقه ايل كلهر را دارد‪ ،‬عازم هارونآباد (اسالم آباد‬
‫كنوني) شده تا ضمن ديدار با والي‪ ،‬از گيالنغرب كه داودخان آنجا را‬
‫مركز ايلخاني خود قرار داده بود ديدن نمايد و از نزديك شاهد تدارك قواي‬
‫عشايري كلهرها براي اين جنگ سرنوشت ساز باشد‪ .‬او قبل از حركت از‬
‫كنگاور اعالني به مضمون ذيل به سراسر كشور مخابره نمود و سپس به‬
‫‪2‬‬
‫سوي مناطق كلهرها حركت كرد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هجده ساله آذربایجان‪ ،‬ص ‪.514‬‬


‫‪ 2‬ـ به فصل پیوستها مراجعه شود‪.‬‬
‫‪ ■ 178‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ 5‬ـ‪ .3‬مالقات ساالرالدوله با والي و رفتن او به ميان كلهرها‬


‫پس از آنكه ساالرالدوله اعالنيه ف وق را ب ه سراس ر ايران مخ ابره‬
‫كرد و مردم را دعوت به همكاري نمود شيخ محمد مردوخ را در كرمانش اه‬
‫به جاي خويش گذارده و عازم هارونآباد گشت‪ 1.‬فريدالملك مي‌نويسد‪:‬‬
‫«يكشنبه ‪ 18‬ربيعالثاني ـ نزديك ظهر حضرت اق دس ب ا س وار زياد‬
‫عازم ماهيدشت و ه ارونآب اد ش دند و مقصودش ان از اين مس افرت مالق ات‬
‫امير جنگ والي پش تكوه و متف ق نم ودن روس اي عش اير و ايالت اس ت‪ .‬از‬
‫‪2‬‬
‫قرار مذكور مهمان امير اعظم داودخان حاكم كلهر خواهند بود»‪.‬‬
‫در مجموعه شعري كه به زبان ُكردي كلهري‪ ،‬با نام «جنگنامه امير‬
‫كله ر ب ا ام ير اس عد بختياري» ب ه ص ورت دس ت نوش ته ب ه ت اريخ‬
‫‪ 314/11/1347‬ب ه امض اي شخص ي ب ه ن ام «جمع ه احم دي حس نآب ادي»‬
‫موج ود ميباش د‪ .‬جريان مالق ات والي و س االرالدوله و همچ نين رفتن او ب ا‬
‫داودخان به ميان كلهرها به صورت كامل بيان شده اس ت ك ه در تكميل اين‬
‫مبحث از آن نهايت استفاده را خ واهيم ب رد‪ .‬پس از مالق ات س االرالدوله ب ا‬
‫والی‪ ،‬از اهالی کمک میخواهد که در جواب او قدرت و تس لط داودخ ان ب ر‬
‫مناطق ايلياتي كرمانشاه را براي او بيان كرده و به او گفت بهتر است كه از‬
‫او كمك بخواهيد و ما نيز به شرط همراهي داودخ ان و جلب م وافقت كام ل‬
‫او و كلهرها با تو همراه خواهيم شد‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.302‬‬


‫‪ 2‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری) ص ‪.400‬‬
‫‪ 3‬ـ متأسفانه تاریخ هجری قمری یا شمسی آن مشخص نمیباشد‪ .‬و به احتمال ق وی این ش عر‬
‫به صورت افاهی موجود بوده و در ت اریخ ف وق ک ه ‪( 1347‬هـ ‪ .‬ش) میباش د ب ه ص ورت‬
‫مکتوب نگاشته شده است‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪179‬‬

‫راستي هر ايــدن و من خدايي‬ ‫والــي وات آقــا تو پـور‬


‫شاهي‬
‫(والي گفت آقا تو پسر شاه هستي و همين االن بر من خدا هستي)‬
‫سـر َو گيان َو مـال َكم َو‬ ‫هـر طور امر دَي هام له‬
‫قرباند‬ ‫فرماند‬
‫(فرمان فرمان شماست هرگونه دستور بدهي تحت فرمان ت و هس تيم‬
‫جان و مال خود را فداي تو ميكنيم)‬
‫پادشاي ايــران حكما ً مـــوري‬ ‫اگــر صداقت و قولــم كـــري‬
‫(اگر از روي صداقت صحبتم را قبول داشته باش ي پادش اهي ايران‬
‫را‬
‫ميبري)‬
‫داوده كــلهر‪ ،‬كل اختـــــيارن‬ ‫له سمت سرحد‪ ،‬هرچي‬
‫سردارن‬
‫(در ح دودات م رز تم ام س رداران از داودخ ان كله ر اط اعت و‬
‫فرمانبري دارند)‬
‫شاهنشاه لــه تخت مكرو گــدا‬ ‫اگر ميلدايشتو‪ ،‬شخصمكيد و شاه‬

‫(اگر بخواهد هر كسي را پادشاه مي‌كن د و ه ر ش اهي را بيچ اره مي‪-‬‬


‫نمايد)‬
‫صاحب كــلهر سپـاش نظـيرن‬ ‫اسمش داودن لقب امــــــيرن‬
‫(اسم او داود و لقب او امير ميباشد و سپاهي بینظیر دارد‪).‬‬
‫هر يكي صد كسوپيش‬ ‫هفت هزار ســــوار مدايم‬
‫مسپارو‬ ‫دارو‬
‫‪ ■ 180‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫(او داراي هفت هزار سپاه است كه ه ر ك دام ص د نف ر تحت فرم ان‬
‫دارد (تا حدودي اغراق كرده است))‪.‬‬
‫هر يـكي له جاي ويش‬ ‫هر يـكي سردار‪ ،‬اَ ْيوْ لـقب‬
‫برقرارن‬ ‫دارن‬
‫(تمام سرداران او داراي القاب هستند و از او فرمانبري دارند)‬
‫ادب كنـــــــنده نره شيرانـن‬ ‫رئيس ايرانـــن‬
‫ِ‬ ‫امير اعـــــظم‬
‫(داودخان امير اعظم رئيس ايران است و شيران نر را ادب مي‌كند)‬
‫اعالن ديـد ايضا ً ساالر‬ ‫اگر چنانچه ويـش و تو‬
‫شهنشاه‬ ‫بخشـاه‬
‫(اگر با تو همراهي كند خودت را شاهنشاه خواهي ديد)‬
‫‪1‬‬
‫تهران و پايتختحشمت كردني‬ ‫بزان َو ُكـــــلي ايــران بردنـي‬
‫(بدان كه تمام ايران را خ واهي ب رد و ب ر ته ران حك ومت خ واهي‬
‫كرد)‬
‫ساالرالدوله پس از مالقات با والي پشتكوه غالمرض اخان ابوق داره‪،‬‬
‫ابتدا به سوي قصرشيرين رهسپار شد تا با شيرخان صمص امالممال ك رئيس‬
‫ايل سنجابي مالقات كند و تجديد عهدي با او داشتهباش د‪ .‬او پس از ديدار ب ا‬
‫صمصامالممالك‪ ،‬عازم ميان گوران‌ها ش د‪ ،‬ك ه حس ينخ ان گ وران در ميان‬
‫آنها حكومت ميكرد‪ .‬ساالرالدوله در ديدارهاي خود با آنها به بررس ي داليل‬
‫شكست ساوه پرداخت ه و ب ه ن وعي ميخواس ت آن را توجيه نمايد ت ا بتوان د‬
‫مجدداً دل آنها را كه در جنگ ساوه تلفاتي ديده بودند به دست آورد‪ .‬او سعي‬
‫داشت تا با دادن وعده و وعيد آنها را با خويش همراه سازد‪ .‬اما نكت هاي ك ه‬
‫‪ 1‬ـ احمدی‪ ،‬حسنآبادی‪ ،‬جنگنامه امیر کلهر با سردار اسعد بختیاری (دست نوشته مجموعه‬
‫اشعار کردی)‪ .1347 .‬ص ‪.9‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪181‬‬

‫بايد به آن اشاره كرد اين است كه همه آنها يك كالم ميگفتند شركت ما من وط‬
‫به شركت ايل كلهر و داودخان است‪ .‬حسنآبادي در اشعار خود مينويسد‪:‬‬
‫گيشت و امـر شاه بنده فرمانيم‬ ‫عرض ِكردن ايمـه قـوچ‬
‫قربانيم‬
‫(همگي گفتن د م ا مانن د ق وچ قرب ان هس تيم و بن ده ام ر ش اه‬
‫(ساالرالدوله) هستيم)‬
‫اعالن بِدَرو َو ســـــرداران‬ ‫و شرطي اميـر سردار‬
‫بِــر‬ ‫كلــــهر‬
‫(به شرط آنكه امير كلهر تمام سرداران را جمع نمايد)‬
‫ايمه له ركاب چيون سپاي‬ ‫ويش سپادارو‪ ،‬بكيشو بيـــداق‬
‫قزاق‬

‫(خودش سپاه دار باشد و علم جنگ را به دست بگيرد ما هم مانند‬


‫قزاقان با او خواهيم بود)‬
‫غـرق سـالح بون شيران‬ ‫كلهر سـواران جـوان‬
‫سرحد‬ ‫نــــوخط‬
‫(و تمام جوانان سوار كلهر در ركاب او غرق سالح باشند)‬
‫هيچباك ندارو ژه نهـــصد‬ ‫هر وقت بخروشـو چيون‬
‫هزار‬ ‫اَوْ ِربهار‬
‫(وقتي مانند ابر بهار نعره بكشند از نهصدهزار باك ندارند)‬
‫هيچباك ندارو چيون اوالي‬ ‫هرله كرماشان تا تخت‬
‫دستان‬ ‫تــهران‬
‫‪ ■ 182‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫(از كرمانشاه تا تهران مانند فرزندان رستم از هيچ كس باك ندارند)‬


‫ويشچيون رستمنمركب وينه رخش‬ ‫داود مرديهن ماچان تاج‬
‫بخـش‬
‫(داود مردي است با محبت و تاجبخش خودش مانند رستم است و‬
‫اسبش مانند رخش)‬
‫‪1‬‬
‫يا ميند له تخت پادشاهــــي ِگشت‬ ‫پناهندي بـو‪ ،‬يا ويش دي و ُكشت‬
‫(با او پناهآور يا خ ودش را ب ه كش تن ميده د يا ت و را ب ه پادش اهي‬
‫انتخاب میکند)‬
‫ساالرالدوله كه از همراهي داودخان اعتماد داش ت از اين ص حبت‌ها‬
‫غرق در شادي شده و براي ديدار با كلهرها به گيالنغرب آمد‪ .‬در گيالنغرب‬
‫(عمله داودخاني) نهايت احترام را نسبت ب ه او ب ه ج اي آوردن د‪ .‬او ن يز در‬
‫آنجا با پوشيدن لباس كردي سعي در تش جيع و تش ويق كلهره ايي را داش ت‬
‫كه پس از شكست ساوه و ع واقب آن‪ ،‬دل ب ه هم راهي ب ا او نميدادن د‪ .‬او ب ا‬
‫اين ترفندها در اين كار نيز موفق شد‪ .‬كه عامل مهم در اين همراهي به گفته‬
‫معمرين شخص داودخان بود‪ ،‬كه او هم مي خواست تا شكست ساوه را جبران‬
‫نمايد‪ .‬داودخان به ساالرالدوله قول داد تا پاي جان او را همراهي كند‪ .‬يا در‬
‫اين راه كش ته ميش ود يا موف ق ميگ ردد‪ .‬س االرالدوله ن يز او را ب ه عن وان‬
‫فرمانده عالي قشون خود انتخ اب نم ود‪ .‬حس نآب ادي مالق ات س االرالدوله ب ا‬
‫داودخان را در اشعاري به زبان كردي چنين آورده است‪:‬‬
‫اسلحه و اسباب كاردارش‬ ‫فوري چند سوار چني چند‬
‫تمام‬ ‫غالم‬
‫‪ 1‬ـ احمدی‪ ،‬حسنآبادی‪ ،‬جنگنامه امیر کلهر با سردار اسعد بختیاری (دست نوشته مجموعه‬
‫اشعار کردی)‪ .1347 .‬ص ‪ 10‬به بعد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪183‬‬

‫(فوراً چند سوار را به استقبال فرستادند)‬


‫خـَورْ دان امير پور شــاه‬ ‫ورود بكردش و ملك گيــــالن‬
‫آمـان‬
‫(وقتي به گيالنغرب وارد شد به داودخان خبر دادند که پسر شاه آمد)‬
‫مردان جنگي شيــران‬ ‫امير فرمان دا‪ ،‬فـوري صد‬
‫خونخوار‬ ‫سوار‬
‫(داودخان فوراً دستور داد صد سوار مانند شير)‬
‫مدام سپـاه دار دشمن خراو‬ ‫چني عليــــــور سـردار مظفر‬
‫كر‬
‫(مانندعلي اكبر سردار جنگ (سردار مظف ر لقب داودخ ان ب ود) ك ه‬
‫هميشه سپاهدار و نابودكننده دشمن بودند)‬
‫فرما شيپورچي بــژن‬ ‫تشريـف آوردش و قلعـه‬
‫شاديمان‬ ‫گيالن‬
‫(ساالرالدوله به گيالنغرب وارد شد و به شيپورچي دس تور دادن د ت ا‬
‫شيپور شادي را بنوازد)‬
‫سنگين ســرداران شيران ارقم‬ ‫در ساعت فرما وزيران بـون‬
‫جم‬
‫(داودخان فوراً تمام مشاوران و سرداران خود را جمع كرد)‬
‫بوسـان رو زمين و حمـد و‬ ‫حاضر لـه حضور پـور‬
‫ثنـا‬ ‫شـهنشاه‬
‫(همگي در حض ور س االرالدوله حاض ر ش ده و زمين ادب را‬
‫بوسيدند)‬
‫‪ ■ 184‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫اينــه سـاالرن نـوه شاي كيان‬ ‫داود بفرمـود ار هـي‬


‫ســرداران‬
‫(داودخان گفت اي سرداران اين ساالرالدوله نوه شاه بزرگ هستند)‬
‫كلي سـرداران‪ ،‬تمامـي يـكسر‬ ‫رولـي عزيـزم‪ ،‬روحـم‪،‬‬
‫ِ‬
‫عليـــور‬
‫(پسر عزيزم‪ ،‬روح من‪ ،‬علي اكبر اي تمام سرداران)‬
‫يا منيـم له تخت تهران و يقين‬ ‫يـا ساالرالدوله مديــم َو زميـن‬
‫(يا ساالرالدوله را ب ر زمين مي‌زنيم يا او را ب ر تخت ش اهي ايران‬
‫رار‬ ‫ق‬
‫ميدهيم)‬
‫له ركـاب ايـو‪ ،‬قــوچ قربانيــم‬ ‫سـرداران واتـن بنـده فرمانيـم‬
‫(تمام سرداران گفتند ما در ركاب تو مانند قوچ قرباني هستيم)‬
‫پس از اين مالقات‪ ،‬ساالرالدوله چن د روزي در عمل ه داودخ اني ب ه‬
‫سر برد و پس از اطمينان كامل از همراهي ايالت و عشاير غرب ب ه س وي‬
‫كرمانشاه حركت كرد تا هر چه زودتر به تهران حمله كند‪.‬‬
‫به دنبال برگشت ساالرالدوله به كرمانشاه داودخان در اسرع وقت با‬
‫فرس تادن پيكه ايي ب هس وي رؤس اي ايالت همس ايه از قبيل س نجابيه ا و‬
‫گوران‌ها و طوايف تابعه ايل كلهر آنها را به همكاري با ساالرالدوله دع وت‬
‫كرد‪ .‬به طوري كه براي آنه ا مهلت ش ش روزهاي تع يين ك رد ك ه در قلع ه‬
‫گيالنغرب حاضر باشند‪.‬‬
‫در ذيل اش عار مرب وط ب ه جم عآوري قش ون در ميان ايالت توس ط‬
‫داودخان را‪ ،‬كه به زبان كردي است ميآوريم‪:‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪185‬‬

‫نازار عزيز له چاو عزيزتر‬


‫ِ‬ ‫«حكمينويسا والی(واليپيشكوه) بحر و‬

‫تا و شيخ عزل بي زياد و كم‬ ‫بَر‬

‫چيونه پور ويد كيد و سپادار‬ ‫اردوكــشي كن لشكر بهين جم‬


‫پور بختيار پشتكوه لكستان‬ ‫شــش هزار نفر تفنگچي‬
‫تمام حاضر بون جمع دلـيران‬ ‫سوار‬
‫فتاح بيگ جاف شير خوش كالم‬ ‫حكـــمي نويسا نظر علي خان‬
‫مردان جنگي درون پر لــــه داغ‬ ‫ضرب شش روزه له قلعه‬
‫مردان جنگي تفنگچي ســــــوار‬ ‫گيالن‬
‫سراو و سرتنگ پيدان بود عيان‬ ‫ي طرفنيوسا شيرخان‬

‫بيداغ بكيشــــون يك هزار نفر‬ ‫صمصام(سنجابي)‬

‫طايــــفه قوليوند مردان نامخاص‬ ‫كرند و گوران هر دو كن‬


‫تمام داخل بــــون و اردو هزار‬ ‫ابـالغ‬
‫اخوي صفر مرد روي ميدان‬ ‫با ورين نـــصف اردو شش‬

‫فردا حاضر بون و اردو لشكر‬ ‫هزار‬

‫دالور‬
‫شيران جنگي مردان‪َ ،‬‬ ‫لو دما نيوســــا خانـــان ايوان‬

‫عزيز يوزباشي له دعوا مشهور‬ ‫مردان ايوان كــــــلي سـراســر‬

‫كله پا‪ ،‬قوچمي ساالر ساالران‬ ‫حكــمي نيويسا توشمال صي عباس‬

‫مرد كله جوب تماما ً يكســــر‬ ‫مردان جنــــگي تفنگچي ســوار‬

‫قلعه زويري پيدان بو عيان‬ ‫حكمي نويسا خانان خمــــــان‬

‫اردو جـــم بكن سواره نظام‬ ‫تفنگچي سوار منشي يكــــسر‬


‫‪ ■ 186‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫ساالر ساالران مشهور له دعوا‬ ‫ابالغ كن تمام طايفه اربه خور‬

‫بيون و پيش جنگ و جلو لشكر‬ ‫لو دم ابالغ کن طايفه منصور‬

‫بگزاده گيالن ُكل بان و امداد‬ ‫محمود و قاسم كمر شاوازخان‬

‫ويش تدارك كي پري شر و شور‬ ‫ساالر سلطان منصور لشكر‬

‫فردا حاضر بون و اردو لشكر‬ ‫حكمي نويسا پي تنگ شوان‬

‫مايخان و صفر شيران ســـرحد‬ ‫تهيه و تدارك بوينـــو و كام‬

‫عزيز آقا خان داوي دالور‬ ‫حكمي نويسا شـيران كرگا‬

‫تمام حاضر بون و اردو گيالن‬ ‫سواره ويــتان تمام كن خور‬

‫كدخدا عليمحمد (ريوتوند) مرد رويميدان‬ ‫گرگيـــن و قادر كريم و قباد‬

‫عليرضاوني يك له يك برتر‬ ‫نامدار فتابگ له دعوا مشهور‬

‫ضيــــغم ضيغمان له بي خور‬ ‫سواره گيالن تماما ً يكـــــسر‬

‫بنويس و شيران تخمه رشيدي‬ ‫طايفه پيرگه ناصــــــر احمد‬

‫هر دو سپادار بكيشن قوشن‬ ‫طيپ شيرزادي عظيم و جوهر‬


‫‪1‬‬
‫دبير له عالم مشهور»‬
‫ِ‬ ‫دوريش‬ ‫سواره ويتان تمام بین سان‬

‫له دشمن بيباك له ميدان خروش‬ ‫اعالن دا تمام و گيشت سرداران‬

‫ويد له سر سان بيد وينه شير نر‬ ‫عزيز و امين چيون شيران نر‬

‫پي ايل راون صارم لشكر‬ ‫لــو دما فرما قوچي كن خور‬

‫آماده ويت كيد چيون شيران نر‬ ‫«فرما و دبـــــير داناي اميدي‬

‫امروز بخروشه جيور وينه نادر‬ ‫ماي بگ و منصور وينه تهمتن‬

‫‪ 1‬ـ پدر بزرگ و عموهای پدر نویسنده (علیرضا گودرزی)‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪187‬‬

‫اطالع دن و پي ايو بي خورن‬ ‫قباد‪ ،‬خانه بگ‪ ،‬همه رشيدپور‬

‫پور نقدعلي مرد با شمشير‬ ‫پور مير آخور مصطفي‬

‫طايفه تركاش جمع بكن لشكر‬ ‫زرگوش‬

‫چني خانمحمد فتح سلطنت‬ ‫سواره زرگوش گيشت بكن خور‬

‫مردان جنگي شير دالور‬ ‫فرما شاطري پريم كن خور‬

‫گيالن هات و تنگ له سرمه سپا‬ ‫نويسا صارم له مرگ بي خور‬

‫سي و پـــــــنج هزار مرد دالور‬ ‫صارم عشاير ويت بكر حاضر‬

‫شيران سرحد نداشتن قـــــــرار‬ ‫حيدر خان ذوله سيف لشكرن‬

‫گيالن مــــوج مدا له نره شيران‬ ‫هواس غالم ايل بيگي جمير‬
‫َ‬
‫له روز دعوا وينــــــه تهمتن‬ ‫سواره ذوله جمير كن خور‬

‫له عرصه ميدان دايم هان له جوش‬ ‫فرما يك نامه آب طال خط‬

‫شيران نــــــيكو مردان دلير‬ ‫ايل همه وند له پا تا و سر‬

‫له عرصه ميدان آمانن خروش‬ ‫چيون روز عاشور‪ ،‬صاراي‬

‫طيپي له شوان شيران نبرد‬ ‫كربال‬

‫صاحب تفنگچي شيران ارقم»‬ ‫چيون درياي جيحون پر بي له‬

‫لشكر‬

‫بوينه تگرگ واده نوبهـــــار‬

‫جوق جوق و طيپ طيپ آما و‬

‫گيالن‬

‫طيپي كاظم خاني شــيران پر فن‬


‫‪ ■ 188‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫طيپي هارونآباد صاحب عقل و‬

‫هوش‬

‫طيپي له ايوان خانــــــان كبير‬

‫طيپي كله جوب مردان پر پوش‬

‫طيپي له گرگي طيپي كمر زرد‬

‫طيپ زنگنه ايل هرســـــــــــم‬


‫پس از اين تدارك وسيع داودخان دستور داد تا تمامي ق وا ب ه ط رف‬
‫كرمانش اه ح ركت كنن د‪ .‬در این ن برد فرمان دهی ب ا داودخ ان ب ود و تم امی‬
‫سواران و کالنتران طوای ف ای ل کله ر داودخ ان را هم راهی کردن د‪ .‬ایالت‬
‫همسایه از سنجابی و گوران همه در معیت داودخان ب ه ط رف کرمانش اه و‬
‫پیوستن به ساالرالدوله عازم شدند‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪189‬‬

‫‪ 5‬ـ‪ .4‬برگشت ساالرالدوله به كرمانشاه‬


‫پس از آنكه ساالرالدوله و دولت بهتوافق نرسيدند‪ .‬همچنانكه اشاره‬
‫رفت او به ميان كلهرها رفته پس از توافقات الزم و جلب همكاري آنها به‬
‫كرمانشاه برگشت‪ .‬دولت نيز با تجهيز فرمانفرما او را براي مقابله با‬
‫‪1‬‬
‫ساالرالدوله و راندن او از كرمانشاه‪ ،‬در اواسط جمادياالول ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق‬
‫عازم کرمانشاه کرد‪ .‬چون خبر ورود فرمانفرما به همدان‪ ،‬به ساالرالدوله‬
‫رسيد‪ ،‬براي محكمكاري و جلوگيري از حمله ناگهاني دستور داد تعدادي از‬
‫سواران عشاير به همراه شيخ محمد مردوخ به صحنه بروند و در آنجا با‬
‫ساختن سنگر و استحكامات منتظر دستور بمانند‪ ،‬تا داودخان نيز به آنها‬
‫ملحق شود‪ .‬زيرا داودخان هنوز در تدارك سواران ايالت همجوار كلهر در‬
‫گيالنغرب به سر ميبرد‪ .‬مردوخ مينويسد‪:‬‬
‫«به شاهزاده گفتم آخوند دعانويس را با پيش جنگي چه كار‪ ،‬شما با‬
‫سيهزار نفر جمعيت نتوانستيد جلوي اردوي دولتي را بگيريد‪ .‬حال من و‬
‫ايلخاني (فتحاالياله) چگونه ميتوانيم با دولت مقاومت كنيم‪ .‬اگر داود ميآيد‬
‫اين كار‪ ،‬كار داود است‪ .‬گفت تا داود مي‌رسد ما بايد سنگرهاي صحنه را‬
‫داشته باشيم و من كسي ديگر را در اينجا ندارم‪ .‬يا شما بايد برويد يا من (در‬
‫اينجا اشك در چشم شاهزاده حلقه زد)‪ .‬ناچار گفتم ما مي‌رويم ولي اگر داود‬
‫نرسد ما مراجعت ميكنيم‪ .‬گفت اگر داود نرسد من هم در اينجا نميمانم‪.‬‬
‫باالخره من و ايلخاني و ساالر مويد با ‪ 250‬سوار به صحنه رفتيم‪ .‬دو روز‬
‫‪2‬‬
‫بعد هم خانلرخان سگوند (معروف به خانه لره) با صد سوار رسيد»‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ شیخ محمد‪ ،‬مردوخ‪ .‬کرد و کردستان‪ .‬ص ‪.302‬‬


‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.302‬‬
‫‪ ■ 190‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫در صحنه كه در فاصله چهل كيلومتري كرمانشاه قرار داشت براي‬


‫شيخ مردوخ و همراهان او مشكالت زيادي به وجود آمد‪ .‬آنها از لحاظ‬
‫آذوقه با مشكالت زيادي روبرو شدند‪ .‬بهطوريكه شخصي بهنام سارياصالن‬
‫كه حكومت كنگاور را برعهده داشت و طرفدار ساالرالدوله بود چند بار‬
‫آذوقه براي آنها فرستاد‪ .‬متعاقب همين زمان يعني ‪ 5‬جماديالثاني ‪ 1330‬هـ ‪.‬‬
‫ق به آنها خبر دادند كه مجللالسلطان در همدان شكست خورده است و آنها‬
‫نيز ترسيده به كرمانشاه برگشتند‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪191‬‬

‫‪ 5‬ـ ‪ . 5‬مجللالسلطان و درگيري او با قواي دولتي‬


‫مجللالسلطان پيش خدمت محمدعلي شاه مخلوع كه با ارشدالدوله‬
‫وارد ايران شده بود يكي از كسان مورد اعتماد او به حساب ميآمد‪ .‬به‬
‫طوري كه به دفعات از او براي از بين بردن مخالفين استفاده ميكرد‪ 1.‬و از‬
‫مدت‌ها قبل از ورود محمدعلي به ايران در مناطق آذربايجان در ميان‬
‫ايالت و عشاير براي اعاده سلطنت از دست رفته به تكاپو و تالش مشغول‬
‫بوده و زمينهچيني‬
‫ميكرد‪ 2.‬به طوريكه از منابع به دست ميآيد‪ ،‬محمدعلي بر حسب اعتمادي كه‬
‫به او داشته‪ ،‬اين مأموريت مهم را به او محول نموده است‪ .‬مجلل در اكثر‬
‫درگيري‌ها با شاه مخلوع همكاري نزديك داشت‪ .‬تا اينكه‪ ،‬محمدعلي پس از‬
‫درگيري‌هاي چنديكه با مأمورين دولت شكست خورد‪ ،‬از ايران خارج شد‪.‬‬
‫مجللالسلطان نيز كه سرگردان در داخل ايران به سر برد چون شنيد در‬
‫كرمانشاه چندين هزار نفر از سواران و جنگاوران ُكرد و لُر ِگرد‬
‫ساالرالدوله اجتماع كردهاند‪ ،‬راهي آنجا شده و يكي از مشاوران‬
‫ساالرالدوله گرديد‪ .‬ساالرالدوله كه به هم دلي او با خود اعتماد داشت‪ ،‬پس‬
‫از آنكه شنيد فرمانفرما در تاريخ ‪ 18‬فروردين ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ش مطابق با ‪19‬‬
‫ربيعالثاني ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق به سوي همدان رهسپار شده است‪ .‬او را به همراه‬
‫تعدادي از سواران اردوي خود به آن سو اعزام نمود تا جلوي اردوي دولتي‬
‫را بگيرند‪ .‬يكي از سرداران همراه او عباسخان چناري بود كه در شجاعت‬
‫مشهور بود‪ .‬فرمانفرما در حركت به همدان اهمال و سستي به خرج داد و‬
‫سفر جنگي او به آنجا ‪ 20‬روز به طول انجاميد و به قول ملكزاده‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،6‬ص ‪.1255‬‬
‫‪ 2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1339‬‬
‫‪ ■ 192‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫«ساالرالدوله از سستي فرمانفرما استفاده كرده و مجللالسلطان را با دوهزار‬


‫‪1‬‬
‫نفر سوار ُكرد به طرف همدان فرستاد»‪.‬‬
‫مجللالسلطان در منطقهاي به نام ميانه به آرايش نيرو و سنگربندي‬
‫پرداخت‪ .‬عاقبت در اواسط ارديبهشت بين پيش قراوالن اردوي ساالرالدوله‬
‫به رهبري مجللالسلطان و اردوي دولتي كه مركب از سواران و قزاقان‬
‫ايراني بودند جنگ درگرفت كه فرمانفرما زخمي شده و اردوي او شكست‬
‫خورده فرار كردند‪ .‬كسروي مينويسد‪:‬‬
‫«فرمانفرما از همدان روانه گرديده در چند فرسخي آنجا با مجلل و‬
‫دستههاي او روبرو گرديده و روز ‪ 14‬ارديبهشت در ميانه جنگي رخ داد‪.‬‬
‫جنگي كه مايه رسواي براي دولت گرديد‪ .‬زيرا پيرامونيان فرمانفرما با‬
‫اندك كارزاري شكست خورده و به يكبار رو به گريز نهادند و خود او نيز‬
‫گريخته جان به در برد و كردان فيروز در آمده و قورخانه و دارايي آنان را‬
‫با سه توپ بزرگ شنيدر به دست آوردند»‪ 2‬اردشير كشاورز در ُگرد ُكرد‬
‫محل وقوع اين درگيري را قلعه شورجه يكي از دهستان‌هاي مابين همدان و‬
‫قروه ميداند‪ 3.‬فريدالملك نيز اين منطقه را به عنوان محل درگيري ذكر كرده‬
‫‪4‬‬
‫است‪.‬‬
‫پس از اين فتح و پيروزي بود كه ساالرالدوله دليرتر گرديد و به‬
‫روساي ايالت و سواران اردوي خود از قبيل‪ :‬داودخان سردار مظفر و‬
‫پسرش علي اكبر خان سردار جنگ از ايل كلهر‪ ،‬شيرخان صمصامالممالك‬
‫و پسرش قاسم خان از ايل سنجابي‪ ،‬منصورالملك از ايل گوران و باقرخان‬
‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1516‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.516‬‬
‫‪ 3‬ـ اردشیر‪ ،‬کشاورز‪ .‬گرد کرد‪ ،‬ص ‪.141‬‬
‫‪ 4‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ ،‬ص ‪.401‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪193‬‬

‫اعظمالسلطنه رئيس كاكاوندها دستور داد تا آماده حركت به سوي تهران‬


‫باشند‪ .‬اين در حالي بود كه شكست فرمانفرما دولت را با ضعف روبرو‬
‫كرده بود‪ .‬به همين خاطر آنها چارهاي جز استمداد از مجاهدين نداشتند‪.‬‬
‫مجاهديني كه پيروزيهاي سال گذشته را مديون رشادت آنها بود‪ .‬صمصام‪-‬‬
‫السلطنه بختياري نيز به فكر چاره افتاد تمام بختياريها را كه پراكنده شده‬
‫بودند به تهران و همدان فرا خواند‪ .‬او دستور داد تا گروهي از بختياريها را‬
‫كه در اراك بودند به همدان رفته و گروه ديگر را كه در زنجان و اطراف‬
‫تهران بودند به تهران بيايند تا با اردوي دولتي براي مقابله با ساالرالدوله‬
‫رهسپار گردند‪ .‬تنها گزينه براي فرماندهي اين اردو كسي نبود غير از‬
‫يفرمخان‪ ،‬او كه در درگيري‌هاي قبلي رشادت و دليري را به سرحد كمال‬
‫رسانده بود حال براي قبول اين وظيفه مهم با مشكل مخالفت حزب دشناك‬
‫ارامنه مواجه بود‪ .‬كه به قول ملكزاده «ريشه اختالف اين بود كه حزب‬
‫مذكور مخالف با قبول اولتيماتوم روس‌ها بود‪ ،‬ولي يفرم به طوري كه ديديم‬
‫با دولت وقت و نايبالسلطنه هم پيمان شد و يكي از عوامل مهم قبول‬
‫اولتيماتوم بود»‪ 1.‬از آنجا كه اوضاع هر روز وخيمتر ميشد گروه‌هاي‬
‫زيادي احساس خطر كرده و بـا پـا در ميانی ميان حزب دشناك و يفرم‪ ،‬بين‬
‫آنها آشتي برقرار كردند و تعدادي از اعضاي حزب را براي مقابله با‬
‫ساالرالدوله به فرماندهي يفرم آماده نمودند‪ .‬عاقبت بعد از يك ماه از تاريخ‬
‫حركت فرمانفرما به سوي همدان‪ ،‬يعني در ‪ 18‬ارديبهشت ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ش‪،‬‬
‫يفرم خان به همراه دو تن از مجاهدين ارمني از تهران روانه گرديده و طي‬
‫‪2‬‬
‫سه روز خود را به همدان رساند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1517‬‬


‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.517‬‬
‫‪ ■ 194‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫در اين زمان ساالرالدوله براي جمعآوري ق واي كمكي ب ه كردس تان‬
‫رفته بود‪ ،‬كه خبر اعزام يفرم را شنيد‪ .‬او به مجلل نوشت كه از برخ ورد ب ا‬
‫يفرم خان پرهيز كن د و تنه ا ب ه س اختن س نگر و اس تحكامات ب پردازد‪ ،‬ام ا‬
‫مجلل كه سرمست و مغرور از پيروزي بر فرمانفرم ا ب ود ب ه توص يهه اي‬
‫ساالرالدوله چندان اهميت نداد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪195‬‬

‫‪ 5‬ـ ‪ .6‬درگيري يفرم خان با پيش قراوالن ساالرالدوله‬


‫يف رم روز بيس ت و هش تم ارديبهش ت ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ق ب ا قش وني ك ه‬
‫هشتصد نفر بودند از محلي به نام ش ورين ح ركت ك رده و ب ه به ار هم دان‬
‫رسيد و در آنجا خود را براي جنگ آماده كرد‪ .‬ملكزاده مينويسد‪:‬‬
‫«همين‌ك ه ب ه يك كيلوم تري اردوگ اه دش من رس يد و س نگرها و‬
‫ارتفاعات آن محل را با دوربين از نظر گذرانيد‪ ،‬سوارهايي كه داشت به دو‬
‫دسته تقسيم كرد‪ .‬دسته اول را مأمور كرد كه مستقيما ً به جبهه قش ون دش من‬
‫حمله ببرد‪ .‬و دسته دوم را مأمور نمود كه جن اح چپ اردوي دش من را دور‬
‫زده و تپ هاي ك ه مس لط ب ه اردوگ اه دش من ب ود‪ ،‬تص رف نم وده و پس از‬
‫‪1‬‬
‫تصرف تپه مذكور جنگ را آغاز كند»‪.‬‬
‫در اين ن برد مجاه دان ارم ني و بختياري‌ه ا توانس تند اردوي‬
‫ساالرالدوله را كه رياست آن را مجللالسلطان و عبدالباقي خان چاردولي ب ر‬
‫عهده داشتند را عقب رانده و آنه ا را مجب ور س اختند ب ه س نگرهاي از پيش‬
‫تعيين شده عقبنشيني كنند‪ .‬در اين زمان قواي كمكي از عشاير كرمانشاه ن يز‬
‫به آنها پيوسته بود‪ .‬اما فشار زياد توپخانه و شصتتيرها كه رياست اين گروه‬
‫را رضا شصت تيري (رضاخان بعدي) برعهده داشت به قدري بود كه ك ار‬
‫بر سنجابيها كه از كرمانشاه آم اده بودن د‪ ،‬ن يز س خت ش د‪ .‬در اين درگ يري‬
‫كلهرها چندان شركت نداشتند‪ .‬زيرا آنه ا در منطق ه ص حنه در عقب ه ق واي‬
‫س االرالدوله س نگربندي ك رده بودن د‪ .‬پس از آنك ه ش يرازه پيش ق راوالن‬
‫ساالرالدوله از هم پاشيده شد‪ ،‬قواي دولتي دست از تع اقب آنه ا نكش يدند‪ .‬ت ا‬
‫اينكه شب فرا رس يد و ش ب دامن خ ويش را ب ر هم ه ج ا گس ترد‪ .‬روز بع د‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1517‬‬


‫‪ ■ 196‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫يعني ‪ 29‬ارديبهشت ‪1291‬هـ ‪ .‬ش دوباره جنگ با شدت تمام شروع گرديد‪.‬‬
‫كه اين دفعه نيز پيروزي از آن قواي دولتي ب ود‪ .‬نيروه اي س االرالدوله ك ه‬
‫منهزم شده بودند تا سه فرسخ عقب نشستند يعني به ده ش ورجه رس يدند‪ .‬اين‬
‫ده داراي قلعه مستحكمي بود كه از متحصنين در قلعه به شدت محافظت مي ‪-‬‬
‫كرد‪ .‬در آنجا يكي از س ركردگان ن امي س االرالدوله ب ه ن ام عب دالباقي خ ان‬
‫چاردولي با سيصد سوار سنگر گرفته بود‪ .‬و تا پاي جان مقاومت كردند‪ .‬از‬
‫ميان منابع تاريخي راجع به اين مقطع زماني ملكزاده بهتر از ديگران شرح‬
‫اين درگيري را آورده است‪ ،‬كه در اين جا عينا ً آن را ميآوريم‪:‬‬
‫«يفرم با توپ و يك دسته مجاهدين به قلب استحكامات مذكور حمله‬
‫برد و ساير دستهجات مجاهدين‪ ،‬اطراف قلعه را احاطه كردند‪ .‬آوانس كه‬
‫يكي از مجاهدين بود در خاطراتي كه از خود به يادگار گذارده مينويسد‪ :‬به‬
‫اندازهاي به استحكامات دشمن نزديك شده بوديم كه چند نفر از ما هدف‬
‫گلوله تفنگ‌چي‌هايي كه در برج و باروها جاي گرفته بودند شدند‪ .‬اسب مرا‬
‫با گلوله زدند و همين‌كه اسب ديگري را سوار شدم آن اسب هم تير خورد و‬
‫به زمين غلتيد‪ .‬دشمن با سرسختي جنگ ميكرد و از هجوم ما و گلولههاي‬
‫‪1‬‬
‫توپ پروايي نداشت»‪.‬‬
‫اينجا كار بر مجاهدين و يفرم خان خيلي سخت شده بود‪ .‬عبدالباقي‬
‫خان و يارانش مانند باران گلوله بر سر مجاهدين ميريختند‪ .‬به طوريكه در‬
‫اين درگيري توانستند تعداد زيادي از مجاهدين را به قتل برسانند‪ .‬مجاهدين‬
‫كه با كشته شدن دوستانشان تشجيع ميشدند با يورشي مردانه خود را به قلعه‬
‫رساندند و درب آن را به آتش كشيدند‪ .‬يفرم خان كه به درخواست مجاهدين‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1519‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪197‬‬

‫در عقبه جنگ جاي مانده بود‪ ،‬چون شنيد كه كار بر مجاهدان تنگ شده‬
‫است در حدود هفتاد نفر از مجاهدان را به كمك آنها فرستاد كه با كمك‬
‫همين عده مجاهدين وارد قلعه شدند‪ .‬ولي هنوز جنگ با شدت تمام ادامه‬
‫داشت‪ .‬در اين زمان يفرم و سهراب خان چون شنيدند كه مجاهدين وارد‬
‫قلعه شدهاند به سوي آنجا (شورجه) رفتند‪ .‬ملكزاده مينويسد‪:‬‬
‫»در مجاورت اين قلعه يك ب رج مس تحكم س نگي ب ود‪ .‬ك ه در ح دود‬
‫‪ 50‬نفر تفنگچي در آن جاي گرفته بودند و بر قسمتي از دشت اط راف قلع ه‬
‫تسلط داشتند و از حمله مهاجمين جلوگيري مي‌كردن د‪ .‬اين ع ده ك ه در ب رج‬
‫بودند پس از فتح قلعه با سرسختي ايستادگي ميكردند‪ .‬و حاضر ب راي تس ليم‬
‫نميشدند و به همين جهت فاتحين قلعه براي اينكه از شر گلوله تفنگچياني ك ه‬
‫در اين برج بودند مصون باشند از طرف ديگر ب ه قلع ه هج وم بردن د و می‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫خواستند پس از خلع سالح محصورين قلعه به فتح برج بپردازند»‪.‬‬
‫يفرم خان و دكتر س هراب خ ان ارم ني يار هميش گي او‪ ،‬ك ه ب راي‬
‫پيوستن به مجاهدين رفته بودند از موقعيت و محل اين ب رج بياطالع بودن د‪،‬‬
‫به همين خاطر دكتر سهراب خان كه در جلوتر يفرم ح ركت ميك رد ناگه ان‬
‫هدف گلوله ياران عبدالباقيخان كه در برج كمين كرده بودند قرار گرفت ه در‬
‫دم جان سپرد‪ .‬يفرم خان كه خود شاهد اين ماجراي تأسفانگيز ب ود‪ ،‬بينه ايت‬
‫متاثر شده و مي‌رود تا نعش سهراب را از ميدان ب يرون بكش د ك ه خ ود او‬
‫نيز آماج تير ياران برجنشين عبدالباقي ق رار ميگ يرد و پس از رش ادت‌هاي‬
‫فراوان و اصابت گلوله به او‪ ،‬ج ان ب ه ج ان آف رين تس ليم مي‌كن د‪ .‬كس روي‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.1521‬‬


‫‪ ■ 198‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫راجع به تالش يفرم براي آوردن نعش سهراب خ ان و نح وه كش ته ش دن او‬


‫مينويسد‪:‬‬
‫«اين هنگام خود پدر جان‪ 1‬ميخواهد نزديك شود هوهانيس (درشكه‪-‬‬
‫چي) دست او را كشيده و مي‌گويد‪ :‬نميبيني هر كه مي‌رود مي‌زنند؟ (يفرم‬
‫خان) خشمناك شده يك سيلي به روي او مي‌زند و پيش مي‌رود ولي به مرده‬
‫دكتر نرسيده از رويش مي‌زنند (از پشت گوش چپ خورده و از گونه‬
‫راست بيرون ميآيد)‪ .‬نكول سردسته ميخواهد نزديك شود و مرده پدر را‬
‫‪2‬‬
‫بكشد او را هم مي‌زنند»‪.‬‬
‫بدين ترتيب يفرم خان يكي از گردان ارجمند مشروطيت ايران پس‬
‫از تالش‌هاي فراوان در ساعت ‪ 4‬بعدازظهر روز ‪ 29‬ارديبهشت ‪1291‬‬
‫هـ ‪ .‬ش در ده شورجه در جنگ با ياران ساالرالدوله به قتل رسيد‪ .‬ملكزاده‬
‫درباره حوادث پس از مرگ يفرم مي‌نويسد‪:‬‬
‫«پس از شنيدن كشته شدن يفرم‪ ،‬كري بدون آنكه خم به ابرو بياورد‬
‫و يا اظهار تأسف و تاثر كند و يا اشك بريزد و ناله كند‪ .‬مي‌گويد بچهها‬
‫ناراحت نباشيد و دل و مردانگي داشته باشيد و با من بياييد تا برويم و انتقام‬
‫خون پدرجان را از قاتلين او باز گيريم‪ .‬گفتههاي كري هيجان و غضب‬
‫فوقالعادهاي در مجاهدان ايجاد كرد و خود او به جلو و ديگران از عقب او‬
‫به طرف برج روانه شدند و اطراف برج را گرفته و با سرسختي و از جان‬
‫گذشتگي به جنگ پرداختند‪ .‬در حمله اول ‪ 4‬نفر از مجاهدين كشته شدند‬
‫ولي كشته شدن آنها تزلزلي در روح مصمم آنان وارد نكرد و پس از جنگي‬
‫خونين برج مستحكم را تصرف كردند و همه افرادي كه زنده در برج بودند‬

‫‪ 1‬ـ یاران یفرم به او پدر جان میگفتند‪.‬‬


‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬کسروی‪ .‬تاریخ هیجده ساله آذربایجان‪ .‬ص ‪.502‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪199‬‬

‫دستگير نمودند يكي از دستگيرشدگان عبدالباقي خان بود كه بالفاصله از‬


‫طرف مجاهدين تيرباران شد‪ .‬سپس مجاهدين به طرف نعش يفرم رفتند و‬
‫‪1‬‬
‫در كنار او زانو زدند و به سوگواري پرداختند»‪.‬‬
‫فرمانفرما در تلگرافي از مركز خواست تا حكم رياست كريخ ان ب ر‬
‫مجاهدين ارامنه فرستاده شود‪ .‬او چنين نوشت‪:‬‬
‫«از همدان به باغ فوري‬
‫مقام منيع هيات محترم وزراي عظام دامت شوكتهم ـ چيزي كه از‬
‫دست دولت رفت و خيلي محل تحسر و تالم كليه است‪ ،‬پس از اينكه‬
‫شوريجه و ده به تصرف مجاهدين و جوانان رشيد بختياري درآمد و چند‬
‫نفري از اشرار در برج بودند و هنوز به كلي كار آنها خاتمه پيدا نكرده بود‬
‫و سردار يفرم خان با دكتر سهراب خان به نزديك برج رفته بودند هر دو‬
‫تير خورده و جهان فاني را بدرود گفتند‪ .‬نظر به اهميت موقع‪ ،‬شب را در‬
‫حضور حضرت امير نظام و جنابان اجل آقاي ضياءالسلطان و شهابالسلطنه‬
‫با روساي مجاهدين و ميسيو كريخان نشسته مشاوره و گفتگو كرديم‪.‬‬
‫روساي مجاهدين تماما ً به رياست كري خان تمكين و قبول كردند و چنين‬
‫مصلحت ديديم كه رياست به قدرت با مسيو كري خان باشد‪ .‬تلگرافي از‬
‫هيات وزراي عظام مبني بر حكم رياست مجاهدين و لقب سرداري به مسيو‬
‫‪2‬‬
‫كري خان الزم است‪ .‬فوري مخابره شود‪ .‬فرمانفرما»‬
‫پس از اين درگيري چون تمامي عشاير طرفدار ساالرالدوله پراكنده‬
‫شدند‪ .‬مجاهدين به تشييع جنازه يفرمخان سردار شجاع مشروطيت پرداختند‪.‬‬
‫آنها جسد يفرم را در درشكهاي گذاشته و با يك اسكورت ‪ 50‬نفري كه‬

‫‪ 1‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1522‬‬


‫‪ 2‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله)‪ .‬ص ‪.167‬‬
‫‪ ■ 200‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫عالمت عزا را بر بازو بسته و تفنگ‌ها را واژگون كرده بودند روانه تهران‬
‫كردند‪ .‬چون اين خبر به تهران رسيد مردم زيادي تا نزديكي قزوين آمده و‬
‫جنازه او را با شكوه خاصي وارد تهران نمودند‪ .‬در آن زمان جريان قتل‬
‫يفرم انعكاس زيادي داشته است به طوري كه در اسناد كتاب آبي نيز در‬
‫‪1‬‬
‫چندين جاي به اين مهم اشاره شده است‪.‬‬
‫اسکندرخان عکاش ه در م ورد چگ ونگی کش ته ش دن ی پرم خ ان می‪-‬‬
‫نویسد‪:‬‬
‫«چند سوار بختیاری که برای محافظت بنهها با عبدالحسین‪ ،‬که حاال‬
‫سردار مکرم میباشد‪ ،‬به سن دوازده ساله بود‪ ،‬او هم مانده بود یورش می‪-‬‬
‫برند که ده را تصرف کنند‪ .‬یپرم‪ ،‬که آدم خودخواه و حسود بود‪ ،‬لکن اول‬
‫مرد جنگی و دالور بود که ثانی نداشت دیگ حسادتش به جوش آمد؛ با چند‬
‫نفر مجاهد یورش برد پای برج‪ .‬یک نفر از همراهان را فرمان داد‪ .‬رفت‬
‫نزدیک بگوید تسلیم شوید‪ .‬زدند میان سرش افتاد‪ .‬خود یپرم خان رفت‪ .‬تا‬
‫گفت تسلیم‪ ،‬خودش تسلیم مرگ شد‪ .‬میان دهنش زدند افتاد‪ .‬اتفاقاً‪ ،‬همان‬
‫فشنگ آخری بود که دیگر نداشتند‪ .‬تسلیم بی فشنگی خود شدند»‪.‬‬
‫مردوخ کردستانی نیز در کتاب‪ ‬تاریخ مردوخ‪ ،‬دربارۀ چگونگی‬
‫تصرف قلعۀ سورچه (شورجه) و کشته شدن یپرمخان از زبان یکی از‬
‫شاهدان عینی (از همراهان عبدالباقی خان که در درون برج محاصره شده‬
‫بودند) چنین‬
‫مینویسد‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .8‬ص ‪.1755‬‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪201‬‬

‫«در چادر ایلخانی نشسته سرگرم صحبت بودیم یکی از آدمهای‬


‫ساالر مؤید آمد و گفت یک نفر کلیائی رسیده میگوید سردار مجلل شکست‬
‫خورد و اردوی دولتی رو به کرمانشاه میآید‪ .‬فرستادیم آن شخص را آوردند‬
‫معلوم شد آدم باقیخان است و فرار کرده است‪ .‬تفصیل قضایا را از او‬
‫پرسیدیم‪ .‬گفت‪ :‬حملۀ اول‪ ،‬که باقیخان با عدۀ چاردولی و قاسمخان و‬
‫ببرالممالک با عدۀ سنجابی پیش جنگ بودند‪ ،‬قوای دولتی را در هم شکسته‬
‫و دو عرادۀ توپ سنگین سپردار از آنها گرفتند و فرستادند برای سردار‬
‫مجلل که در دزج بود و او روانۀ کردستان نمود‪ .‬چند روز بعد هم‪ ،‬که خود‬
‫فرمانفرما با بختیاری و یپرم و فوج توپخانه حرکت کردند‪ ،‬دوباره باقیخان‬
‫و سوارۀ چاردولی به میدان تاخته بختیاریها هم از آن طرف به تک و تاز‬
‫در آمده هر دو لشکر بهم در آویختند و در آن میانه باقیخان مانند شیربچه به‬
‫هر طرف حملهور شده و سپاه خود را به یورش تشجیع میکرد و گلولۀ‬
‫توپ و تفنگ از هر دو طرف فضا را متزلزل ساخته و در حالتی که باقی‪-‬‬
‫خان سوارۀ بختیاری را با تلفات عقب مینشاند‪ ،‬غفلتاً‪ ،‬اردوی سردار مجلل‬
‫شکست خورد و قاسمخان سنجابی هم قبالً با عدۀ خود فرار کرده بود‪ .‬باقی‪-‬‬
‫خان بدون پشتیبان مانده ناچار به صولچه (شوریجه) رفت و در آنجا‬
‫حصاری شد‪ .‬یپرم و افواج دور صولچه را محاصره نمودند‪ .‬ظلمت شب‬
‫طرفین را ساکت نموده‪ ،‬اول شفق دوباره تیراندازی شروع شد‪ .‬عبدالباقی‪ ‬‬
‫خان تا فشنگ داشت دفاع کرد و چند نفر را از پای در آورد و قلعه را از‬
‫دست نداد‪ .‬وقتی ملتفت شد دید چهار دانه فشنگ باقی دارد‪ .‬آهی کشید و‬
‫دکتر یپرم [دکتر سهرابخان] همین که دید تیراندازی از طرف‬
‫ِ‬ ‫ساکت شد‪.‬‬
‫قلعه خاموش شد نزدیک قلعه آمده امر داده داخل قلعه بشوند‪ .‬باقیخان‬
‫‪ ■ 202‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫دوباره پشت قراول رفته با یک تیر دکتر را از پای در آورد‪ .‬خود یپرم‬
‫رسید‪ .‬محمود خان‪ ،‬پسر عباسخان‪ ،‬یپرم را هم با یک تیر از پای در آورد‬
‫و خود را انتحار نمود‪ .‬باقیخان مأیوس گشته حاضر به مرگ شد‪ .‬من هم‬
‫پایین آمده و در مبال قلعه‪ ،‬خود را پنهان کردم‪ .‬باز مدتی جرئت نکردند‬
‫داخل قلعه بشوند تا فرمانفرما رسید و امر داد داخل قلعه شدند و باقیخان را‬
‫گرفته و به قتل رسانیدند‪ .‬من هم در مأمن مذکور مانده تا هوا تاریک شده‬
‫آهسته از سوراخ مبال در آمده فرار کردم و خودم را به اینجا رسانیدم»‪.‬‬
‫محمد ولی میرزا‪ ،‬پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما‪ ،‬که در هنگامۀ‬
‫این جنگ تازه از اروپا به ایران برگشته بود‪ ،‬دربارۀ جنگ قلعۀ سورچه‬
‫(شورجه)‬
‫مینویسد‪:‬‬
‫«با عده‌ای نزد فرمانفرما ایستاده و با دوربین حمالت یفرم و‬
‫مجاهدان را‪ ،‬که قلعۀ شورجه را محاصره کرده بودند‪ ،‬نگاه می‌کردیم‪ .‬دکتر‬
‫سهراب‪ ،‬که پزشک و از سرسپردگان یفرم بود‪ ،‬با چند نفر به درب کوچک‬
‫قلعه هجوم آورد‪ .‬ناگهان‪ ،‬تیری او را از پای درآورد‪ .‬یفرم جلو دوید که او‬
‫را خالص کند ولی هدف تیر مدافعان واقع شد و بر زمین افتاد‪...‬‬
‫عبدالباقی‌خان را برای تحقیقات بیشتر زنده به‌دست آوردند‪ .‬آن جوان‬
‫از ترس در خمرۀ آردی پنهان شده بود و تنها امیر نظام عبدهللا‌خان‬
‫قراگوزلو او را شناخت‪ .‬به‌محض‌اینکه وی را شناسایی کردند مجاهدان‬
‫ارمنی‪ ،‬که از کشته‌شدن یفرم‌خان بی‌نهایت متأثر بودند‪ ،‬مجال نداده و او را‬
‫هدف گلوله قرار دادند‪ .‬روایت دیگر حاکی‌است که پس از به‌قتل‌رسیدن‬
‫یپرم‌خان و تمام‌ شدن مهمات افراد قلعه‪ ،‬محمودخان چناری خودکشی کرد و‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪203‬‬

‫عبدالباقی‌خان درحالی‌که مجروح شده بود‪ ،‬مخفیانه در برج قلعه پناه گرفت‪.‬‬
‫اما یارمحمدخان کرمانشاهی او را دستگیر نموده و به نزد فرمانفرما برد‪.‬‬
‫فرمانفرما در برخورد با عبدالباقی‌خان چنین میگوید‪ :‬ساالرالدوله و‬
‫متمردین دیگر و کسانی که هواخواه او می‌باشند‪ ،‬عبث به خیال طغیان افتاده‬
‫و جان خود را به مخاطره انداخته‌اند‪.‬‬
‫عبدالباقی‌خان در مقابل سؤاالت او اظهار‌داشت که‪ :‬من یپرم را‬
‫کشته‌ام‪ ،‬ولی قاتل نیستم‪ ،‬اگر خانه و خانواده شما را بمباران کنند و بعد‪ ،‬در‬
‫مقام دفاع برآیید و مهاجم را بکشید قاتلید؟ اگر قوای ساالرالدوله پیش از این‬
‫در این روستا با شما جنگیده‌اند‪ ،‬ما چه گناهی کردیم؟ از قدیم‌االیام حفظ‬
‫امنیت منطقه چهاردولی با ما بوده است و حال حاضرم که مرا به تهران‬
‫بفرستید و هرچه حکم شد می‌پذیریم‪.‬‬
‫سپس‪ ،‬فرمانفرما به او می‌‌گوید‪ :‬تو را بخشیدم اما به‌محض‌ اینکه‬
‫عبدالباقی‌خان می‌خواهد به عقب برگردد و حرکت کند‪ ،‬به اشارۀ فرمانفرما‪،‬‬
‫یکی از مجاهدان ارمنی او را هدف گلوله قرار می‌دهد و او نیز درجا جان‬
‫می‌سپارد»‪  .‬در اين نبرد مجللالسلطان ‪ 4000‬نفر را به جنگ قواي دولتي‬
‫آورده بود‪ ،‬كه از آنها در حدود ‪ 300‬نفر كشته شدند‪ .‬فرمانفرما در نامهاي‬
‫ديگر جريان جنگ و تلفات دو طرف را چنين ذكر كرده است‪:‬‬
‫«اداره تلگرافي دولت عليه ايران ـ از همدان به باغ ‪ 2‬ـ به تاريخ ‪4‬‬
‫شهر جماديالثاني سنه ‪1330‬‬
‫دو ساعتونيم به غروب مانده برج و قلعه را خراب و شوريجه به‬
‫تصرف اردو درآمد‪ .‬عده تلفات اردو شش‪ ،‬هفت نفر مقتول و هفت‪ ،‬هشت‬
‫نفر زخمي است‪ .‬از بختياري يك نفر مقتول‪ ،‬و دو‪ ،‬سه نفر زخمي است‪ .‬از‬
‫‪ ■ 204‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫مجاهدين و غيره شش‪ ،‬هفت نفر مجروح و مقتول است كه بجزء فرصت‬
‫تحقيق نكردهاند‪ .‬تلفات دشمن متجاوز از دويست نفر است»‪ 1.‬اين در حالي‬
‫‪2‬‬
‫است كه ملكزاده تعداد كشتههاي قواي دولتي را در حدود ‪ 121‬نفر ميداند‪.‬‬
‫البته مجللالسلطان پس از كشته شدن يفرم حمالتي نموده بود كه‬
‫كاري از پيش نبرده بود‪ .‬زيرا كری خان توانست با اعتماد به نفس تمام در‬
‫آن موقعيت سخت‪ ،‬جلوي از هم پاشيدگي قواي دولتي را بگيرد‪ .‬مجلل چون‬
‫مقاومت را بيهوده ديد با هشتاد نفر از ياران خود پاي به فرار نهاده‪ ،‬به‬
‫سوي كرمانشاه گريخت‪ .‬مجاهدين و بختياري‌ها و قواي قزاق به همراه‬
‫كري خان و فرمانفرما و روساي بختياري به تعاقب مجلل پرداختند‪ .‬در‬
‫تعقيب قواي مجلل به صحنه رسيدند همان جايي كه ايل كلهر به فرماندهي‬
‫داودخان امير اعظم در آنجا موضع گرفته بودند‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.166‬‬


‫‪ 2‬ـ مهدی‪ ،‬ملکزاده‪ .‬تاریخ انقالب مشروطیت ایران‪ .‬ج ‪ ،7‬ص ‪.1523‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪205‬‬

‫‪ 5‬ـ ‪ .7‬جنگ صحنه و كشته شدن داودخان‬


‫ايل كلهر كه از قبل در منطقه چمچمال صحنه سنگر گرفته بودند با‬
‫آمدن قواي دولتي شروع به مقاومت كردند و قواي دولتي را با مشكل‬
‫مواجه ساختند‪ .‬زيرا قواي دولتي پس از حنگ شورجه خستگي بر آنها‬
‫مستولي شده بود‪ .‬اما اين پيروزي ديري نپائيد‪ ،‬يك سري عوامل دست به‬
‫دست هم داده توان جنگجويان ايل كلهر را ضايع كردند‪ ،‬به طوري كه به‬
‫اندك زماني شكست در اردوي داودخان افتاد و همگي پراكنده شدند‪ .‬يكي از‬
‫اين مسائل‪ ،‬فرار ساالرالدوله به طرف لرستان بود‪ .‬زيرا مجلل و همراهان‬
‫او جريان جنگ شورجه و قتل يفرم را با آب و تاب فراوان براي او تعريف‬
‫كرده بودند به طوري كه معمرين ميگويند ترس بر ساالرالدوله چيره شد و‬
‫پاي به فرار نهاد‪ .‬فرار ساالرالدوله روحيه كلهرها را تا حد زيادي كاهش‬
‫داد زيرا آنها كه تا آن زمان براي ساالرالدوله جنگيده بودند حال نميدانستند‬
‫براي چه؟ و براي كه؟‬
‫ميجنگند به همين خاطر تنها در فكر حفظ جان خود از تيررس مسلسلها و‬
‫شصتتيرهاي دولتيان بودند‪ .‬مسئله ديگر كه باعث تزلزل شديد روحيه‬
‫كلهرها شد تير خوردن داودخان فرمانده آنها بود‪ .‬اين دو عامل دست به‬
‫دست هم دادند و كلهرها را با شكست بزرگي مواجه ساختند‪ .‬كه هم اكنون‬
‫خاطره تلخ آن در اذهان باقي است‪.‬‬
‫در جنگ صحنه يارمحمدخان و مجاهدين جلودار قشون دولتي بودند‬
‫و فرمانفرما با بختياري‌ها و قزاقان به دنبال آنها در حركت بودند‪ .‬اين جنگ‬
‫در هفتم خرداد ماه ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ش رخ داد‪ .‬شيرازه ايل كلهر و برخي از‬
‫ايالت ديگر را كه در اين نبرد شركت فعال داشتند از هم گسيخت‪ .‬گويند‬
‫‪ ■ 206‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫هنگامي كه جنگ در گرفت خود داودخان در كرمانشاه و به قولي در‬


‫صحنه بود كه از جريان درگيري مطلع گرديد و خود را به معركه رساند‪.‬‬
‫جنگ سختي در ميان بود‪ .‬اينجا بود كه طرفداران ساالرالدوله‪،‬‬
‫يارمحمدخان و مجاهدين را به سختي انداختند‪ .‬اما با فرار ساالرالدوله‪،‬‬
‫كلهرها‪ ،‬سنجابيها‪ ،‬گوران‌ها‪ ،‬و‪ ...‬چاره را در عقبنشيني ديدند و بس‪ .‬آنها با‬
‫جنگ و گريز خود را به عقب كشاندند كه در اين عقبنشيني بود كه داودخان‬
‫تير خورد و سپاهيان او روحيه مبارزه را از دست دادند‪ .‬علياكبر خان‬
‫سردار جنگ پسر داودخان يكي از ُگردان ارجمند ايل كلهر‪ ،‬در هدايت‬
‫سواران و پيادگان ايل كلهر و ديگر ايالت همراه نقش اساسي داشت‪.‬‬
‫شخص ديگر كه بايد از او در اين مقال نام برده شود عبدهللا خان ضيغم‪،‬‬
‫فراشباشي و مشاور عالي داودخان بود كه نهايت رشادت را به خرج داد‪.‬‬
‫علي اكبر خان سردار جنگ با جنگ و گريز يك تنه در مقابل قواي دولتي‬
‫ايستاده و به كلهرها فرصت داد تا از معركه جان به در برند‪ .‬دانشور علوي‬
‫كه خود در اين جنگ شركت داشته است در باره رشادت علي اكبرخان‬
‫چنين نوشته است‪:‬‬
‫«از وقايع جالب توجه اين بود كه در موقع عقبنشيني سه نفر سوار‬
‫از اسب پياده شده و به شدت تيراندازي ميكردند و پس از اينكه سوارها دور‬

‫ميشدند آن سه نفر نيز سوار شده خود را به آنها ميرساندند و مجدداً پياده‬
‫شده‪ ،‬كماكان به تيراندازي ادامه ميدادند‪ .‬در نزديكي بيستون يكي از اين سه‬
‫نفر هدف گلوله ماگزيم واقع شد و دو نفر ديگر از معركه جان به در بردند‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪207‬‬

‫هنگام دفن مقتولين دشمن‪ ،‬جواني خوش سيما با لباس محلي نسبتا ً‬
‫فاخر كه دستمال‌هاي ابريشمي رنگارنگ دور كاله خود پيچيده بود جزو‬
‫كشته شدگان مشاهده گرديد و مهري در جيب داشت كه «علياكبر بن داود‬
‫كلهر» روي آن نقش شده بود و پس از مختصر تحقيق معلوم شد علي اكبر‬
‫‪1‬‬
‫خان پسر داودخان رئيس ايل كلهر است»‪.‬‬
‫اسكندر خان عكاشه نويسنده ديگري است كه جريان قتل داودخان و‬
‫علياكبر خان را طوري نقل كرده است كه برخي از قسمت‌هاي آن با‬
‫واقعيت و آنچه كه معمرين ميگويند مطابقت ندارد‪ .‬او مينويسد‪:‬‬
‫«اردوي داودخان هم رسيدن‪ .‬جنگ افتاد ميان صحرا‪ ،‬ماهوري بود‬
‫كه اردوي داودخان آن را پناه خود قرار دادند كه از توپ آسيبي نرسد‪ .‬تا‬
‫عصر جنگ در كمال سختي ادامه داشت‪ .‬رضا خان سرتيپ قزاق رئيس‬
‫توپ ماگزيم بود با تير ماگزيم اسب عبدهللا خان فراشباشي داودخان را با دو‬
‫نفر از سوارها مقتول كرد‪.‬‬
‫تا مغرب آتش جنگ شعلهور بود‪ .‬از طرفين چند نفري مقتول و‬
‫مجروح شده بودند‪ .‬تاريكي شب ميانجي آمد تنور جنگ خاموش گرديد‪،‬‬
‫ميان هم مانند ميش و بره داخل شديم‪( .‬در عقبنشيني) خود داودخان تير‬
‫سختي خورد‪ .‬پسرش علياكبر خان مانند شير ژيان عقب ميماند دفاع همي‬
‫كرد كه تير قضا او را از صدر زين به خاك عدم انداخت با حال خراب و‬
‫سوزش تير ناگوار خود را رسانيد به پدر ُمشرف به موت‪ .‬در مقابل پدر از‬
‫مركب حيات به زمين ممات سرنگون شد‪ .‬اين تير ثاني بود كه در كبد و‬

‫‪ 1‬ـ نورهللا‪ .‬دانشور‪ ،‬تاریخ مشروطه (جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری)‪ ،‬ص ‪112‬‬
‫‪ ■ 208‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫جانكاه داودخان خورد‪ .‬همين قدر گفته بود نعش پسرم را نگذاريد در ميدان‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫و جان را با روح پسر نامور خود توأم كرد و عام فاني را وداع گفت»‪.‬‬
‫عكاشه در اين گفتار مرتكب اشتباه شده است زيرا داودخان در‬
‫نزديكي كرمانشاه درگذشت و هرگز جنازه پسرش را نديد‪ .‬در ميان كلهرها‬
‫چنين نقل است‪ :‬داودخان كه از شدت خونريزي بي حال شده بود او را به‬
‫قهوهخانهاي در منطقه حاجيآباد نزديك كرمانشاه بردند و چهارچوبي ساخته‬
‫او را بر آن حمل ميكردند‪ .‬در اين هنگام بود كه خبر مرگ پسرش علي‬
‫اكبر خان سردار جنگ را به او دادند‪ .‬او رو به سواران و روساي ايالت‬
‫كرده و از آنها خواست تا جنازه پسر دالورش را در ميدان نگذارند اما‬
‫افسوس كه اين درخواست انجام شدني نبود‪ .‬به همين خاطر از غصه دق‬
‫كرد‪ .‬حتي ميگويند كاسه آبي خواست آب را براي او آوردند ولي قبل از‬
‫آنكه آب را بخورد روح از بدنش خارج و زندگي را بدرود گفت‪ .‬داودخان‬
‫در ‪ 7‬خردادماه ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ش تير خورده و عاقبت در ‪ 8‬خرداد ماه در اثر‬
‫زخم آن تير و غصه مرگ فرزندش علي اكبر خان در گذشت‪ .‬كالنتران و‬
‫كدخدايان چون ديدند سردارشان از دنيا رفت و كاري نميشود كرد‪ .‬او را بر‬
‫روي اسبي نهاده و در آن شرايط سخت به روستاي شيان آورده در آنجا دفن‬
‫كردند‪ .‬بدين ترتيب مردي كه زندگيش بر روي اسب گذشته بود‪ ،‬آخرين‬
‫لحظات بودنش را نيز بر روي اسب گذراند‪ .‬اما چه گذشتني و چه‬
‫گذراندني‪ .‬مردي كه بيش از سي سال با اقتدار تمام در غرب ايران مرد‬
‫شماره يك ايالت و عشاير بود‪ .‬او كه فراز و نشيب‌هاي زيادي را در زندگي‬
‫خود‪ ،‬ميان كلهرها احساس كرد اما نه به فرازها دل خوش بود و نه به‬

‫‪ 1‬ـ اسکندرخان‪ .‬عکاشه‪ .‬تاریخ ایل بختی اری‪ .‬ته ران‪ :‬فرهن گ س را‪ ،1365 ،‬ص ‪ 622‬ب ه‬
‫بعد‪.‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪209‬‬

‫نشيب‌ها ناخوش‪ .‬مردي كه قدرت ايل كلهر را به اوج خود رساند و در‬
‫اندازههايي بزرگ ظاهر شد‪ .‬او در حالي از دنيا رفت كه آخرين و شايد‬
‫بزرگترين آرزوي او بر آورده نشد‪ .‬در كتاب آبي راجع به كشته شدن‬
‫داودخان چنين آمده است‪:‬‬
‫«‪ ...‬عساكر دولتي قشون ياغيان را كه در حال مراجعت بودند‬
‫تعاقب نموده در ‪ 29‬مه جنگ ديگري در نزديكي كرمانشاه به وقوع رسيد‪.‬‬
‫داودخان سركرده بزرگ ايل كلهر و يكي از طرفداران عمده ساالرالدوله‬
‫‪1‬‬
‫مقتول گرديده است»‪.‬‬
‫در اين قسمت جريان مطع شدن علي اكبر خان سردار جنگ‪ ،‬از‬
‫زخمي شده پدرش داودخان كلهر و انتقام گرفتن از قاتل او‪ ،‬و كشته شدن‬
‫خودش را به زبان شعر كردي ميآوريم زيرا به گفته معمرين علي اكبر خان‬
‫انتقام خون پدر را گرفته است‪.‬‬

‫من له امر حق چوه واچوم و‬ ‫واتش عليور له مرگ بي‬

‫پيش‬ ‫انديـــش‬

‫امير مـــــجرو بيو خور نـداري‬ ‫له ضرب شصت تير له ميدان داري‬

‫هــــر داد مكرو پي سپاه سـاالر‬ ‫مـــــجروح فتادن منــــالو و زار‬

‫ركاب دا و اسب هات و الي‬ ‫عليور لو دم دس مــدا وســــــر‬

‫پــدر‬ ‫ديشامير كفتن چــيون شير زخمين‬

‫پــا آوردوه و دل غــــــــمگين‬ ‫واتش اي پدر كي وينطور پيت كرد‬

‫گيانم فـــدات بود سرم و سرگرد‬ ‫او كسه كردن مــــجروي پاي تو‬

‫‪ 1‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ ،‬ج ‪ .8‬ص ‪.1817‬‬


‫‪ ■ 210‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫آيا يزاني چـــــه رنگ معلوم بو‬ ‫امير وات فرزند گيــــانم فدات‬

‫شخص قاتل پـــيدا نمـــــــبو‬


‫ِ‬ ‫او‬ ‫بو‬

‫له روي دماغش غــــضب‬ ‫سه قپه طال نشـــــــــــانه دارو‬

‫موارو‬ ‫پيدا نبو او‪ ،‬او مرد خونــــــــخوار‬

‫پا گر سر سنگين‪ ،‬پا گر ســــپادار‬ ‫فرما اي پدر گيانـــــــم فدات بو‬

‫او مرد قاتـــــــــل پيدا زود مبو‬ ‫در دم عليور چيون ببر شــير خوار‬

‫ركاب دا له اسب پـــــري‬ ‫عنان اسبش مپيچا وقـــــــــين‬

‫كارزار‬ ‫له ديور نگاه كرد شير سهمــنـاك‬

‫نا پا و اَو فــــوج ارمـــني بي دين‬ ‫چيون شير جنگي دلير ديــن پاك‬

‫دلير ديــن پاك‬


‫خوني بابــوش دي‪ِ ،‬‬ ‫ميمز دا و اسب پري كـــــارزار‬

‫خوني بابوش غلطان كرد له خــاك‬ ‫و امر بي چون داناي كــــردگار‬

‫ناگاه له گردش بيــــناي كـردگار‬ ‫و امر قادر داناي جهـــــان دار‬

‫غلطان له خاك بيو او سپاسـاالر‬ ‫گردش گردون اينه كارشــــن‬

‫له جنت شاد بيون شيران و يك جار‬ ‫گاه سران سردار گاها ً سرنـگون‬

‫هر ساتي صد رنگ له‬

‫بازارشـــن‬

‫و امر قــــادر پادشاي بي چــون‬


‫پس از كشته شدن داودخان و علي اكبرخان ايل كلهر تا دير زماني‬
‫در آشوب و هرج و مرج به سر ميبرد تا اينكه همچنانكه در ابتداي کتاب‬
‫اشاره رفت فرمانفرما كه از توان نظامي ايل كلهر‪ ،‬ونقش آنها در منطقه با‬
‫خبر بود براي جلب اعتماد آنها سليمانخان پسر داودخان را (او نيز در‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪211‬‬

‫جنگ با قواي دولتي نقش اساسي داشت) با لقب اميراعظمي (لقب پدرش)‬
‫به رياست العشاير كلهر انتخاب كرد‪ .‬كه تا حدودي آرامش را در ايل‬
‫حكمفرما گشت‪.‬‬
‫‪ ■ 212‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ 5‬ـ ‪ .8‬ساالرالدوله و نهايت كار او‬


‫پس از فرار ايالت و عشاير طرفدار ساالرالدوله‪ ،‬فرمانفرما به‬
‫همراه قزاقان‪ ،‬بختياري‌ها و مجاهدين وارد كرمانشاه شده و با تمام قدرت به‬
‫حكومت پرداخت‪ .‬فريدالملك نوشته است‪:‬‬
‫«پنجشنبه ‪ 13‬جماديالثانيه مطابق ‪ 9‬جوزا (خرداد) ـ حضرت واال‬
‫فرمانفرما با فتح و نصرت و با اردو به كرمانشاه وارد شد‪ .‬طرف عصر‬
‫در تاالر حكومتي جلوس و جميع اعيان و شاهزادگان و غيره شرفياب و‬
‫‪1‬‬
‫مورد التفات و رأفت شدند بحقير هم خيلي اظهار مرحمت فرمودند»‪.‬‬
‫او نظم و امنيت را در اين شهر كه چندي بود نا امن گشته بود‬
‫برقرار ساخت‪ .‬چند روزي مجاهدين و بختياريان در كرمانشاه ماندند‪ .‬اما به‬
‫دليل عدم پرداخت حقوق و مواجب آنها همگي كرمانشاه را ترك گفته به‬
‫سوي تهران رهسپار شدند‪ .‬و تنها دويست‪ ،‬سيصد نفر در اطراف فرمانفرما‬
‫باقي ماند‪ .‬به دنبال برگشت قواي دولتي منطقه دوباره گرفتار ناامني شد‪.‬‬
‫غالمرضاخان ابوقداره يكي از متحدان ساالرالدوله چون شنيد كه فرمانفرما‬
‫بي نيرو شده است‪ ،‬موقعيت را براي حمله به كرمانشاه براي نهب و غارت‬
‫آنجا مناسب ديد و چون اين خبر به همراه حركت ساالرالدوله به طرف‬
‫كردستان كه او نيز‬
‫ميخواست تا از اين فرصت نهايت استفاده را ببرد‪ ،‬به فرمانفرما رسيد‪.‬‬
‫فوراً تلگرافي به مركز مخابره كرد و از آنها خواست تا هر چه سريعتر‬
‫كري خان و مجاهدين را به همراه بختياري‌ها به كرمانشاه عودت دهند‪.‬‬
‫قنسول انگليس كه مي‌دانست فرمانفرما از عهده عشاير غرب برنميآيد دست‬

‫‪ 1‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هجری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.402‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪213‬‬

‫به كار شده و با دولت ايران هماهنگ كرده تا مجاهدين را به كرمانشاه‬


‫عودت دهند‪ .‬فرمانفرما در‬
‫نامهاي نوشته بود در صورت عدم ارسال حقوق مجاهدين و بختياري‌ها اين‬
‫چند نفر كه حاليه در اطراف من هستند نيز از ترس فرار ميكنند‪ .‬او نوشته‬
‫بود‪:‬‬
‫«با اين حالت كه نرسيدن حقوق سنبله اين پياده و س وار غ ير مكفي‬
‫را هم مسترفي نموده و در شرف تفرقه هستند و اين عده هم پس از ع زيمت‬
‫اردوي مجاهد و بختياري قابل مقاومت در مقاب ل اجتماع ات عش ايري و آن‬
‫ود‪...‬‬ ‫دب‬ ‫رف نخواهن‬ ‫ط‬
‫‪1‬‬
‫فرمانفرما»‬
‫ساالرالدوله قبل از حركت به سوي كردستان نامهاي را به شيرخان‬
‫صمصامالممالك رئيس ايل سنجابي متحد قبلي خود‪ ،‬كه حاال با فرمانفرما‬
‫همراه گشته بود‪ .‬نوشته و از او خواست يا به او بپيوندد يا بيطرف بماند‪.‬‬
‫متن نامه چنين است‪:‬‬
‫«صمصامالممالك اين دستخط را حاال كه به سمت كردس تان ح ركت‬
‫ميكنم لزوم ا ً ب هش ما ميگ ويم ب هم وجب آن هم هقس م ق رآن و تعه دات‬
‫خدمتگزاري كه نمودهايد يا بايد بيائيد و داخ ل در اردو ش ويد و ب ا دش منان‬
‫دين و دولت بجنگيد‪ .‬اگر به آن طرف هم قبالً قولي دادهايد‪ ،‬بنابراين بايد در‬
‫كمال بي طرفي در خانه خودتان راحت بنشينيد‪ .‬من روز دوم شوال انشاءهللا‬
‫تع الي ب دون خالف و ترديد وارد ش هر كرمانش اه‪ ،‬ب ا تم ام ص غير و كب ير‬
‫طرف ذم ه ش ما ب ري خواه د ب ود‪.‬‬
‫ِ‬ ‫كردستان خواهم شد‪ .‬خداي متعال به هر‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله)‪ .‬ص ‪.181‬‬
‫‪ ■ 214‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫هرگاه مصلحت خودتان را در خ دمت ب ه خ دا و س ايه خ دا بدانيد آن هم ب ه‬


‫فضلاهلل تع الي نقلي ن دارد‪ .‬همين دس تخط را ف وري ب ه فرزن دان م ا س ردار‬
‫ت‪.‬‬ ‫حيح اس‬ ‫در ابالغ نماييد ص‬ ‫ردار مقت‬ ‫روس‬ ‫ناص‬
‫‪1‬‬
‫ساالرالدوله قاجار»‬
‫ساالرالدوله گروهي را در كردستان با خويش همراه كرد و در فكر‬
‫تدارك حمله به كرمانشاه بود‪ .‬كه دولت حقوق مجاهدين و بختياري‌ها را‬
‫تاديه نموده و آنها به كرمانشاه برگشتند‪ .‬از طرفي غالمرضاخان ابوقداره‬
‫والي پيشكو لرستان نيز چون چنين شنيد ترسيده و اقدامي انجام نداد‪.‬‬
‫از آنجا كه كردستان نيز جزء حكومت فرمانفرما بوده و اكنون به‬
‫عنوان پناهگاه و كانون شورش ساالرالدوله درآمده بود‪ .‬او تصميم گرفت‬
‫سهامالدوله را به جانشيني خود انتخاب كرده و به آن سو رفته تا آخرين‬
‫پايگاه ساالرالدوله در غرب را نيز از او بگيرد‪ .‬يارمحمد خان كرمانشاهي‬
‫كه از اعضاي حزب دموكرات بود با فرمانفرما هميشه اختالفاتي داشت‪.‬‬
‫خود فرمانفرما در نامهاي به پسرش عباس ميرزا نوشته بود كه «من با‬
‫يارمحمد خان به بهشت جاوداني هم نخواهم رفت»‪ .‬بر سر همين اختالفات‬
‫بود كه در همين حركت به سوي كردستان يارمحمدخان به همراه چند تن از‬
‫سرداران و سيصد نفر ديگر به قهر اردوي فرمانفرما را ترك كرده و‬
‫برگشت‪ .‬بهانه او در برگشت به كرمانشاه را «اختالف با كري خان نوشته‪-‬‬
‫اند»‪ 2.‬يارمحمدخان در كرمانشاه مستقر گشت‪ .‬ياران فرمانفرما و از جمله‬
‫جانشين او به قنسولگري انگليس پناهنده شدند‪.‬‬

‫‪2‬ـ همان‪ ،‬ص ‪ 32‬به بعد‪.‬‬ ‫‪ 1‬ـ همان‪ ،‬ص ‪.181‬‬


‫‪ 32‬ـ میرزا محمدعلی خان‪ ،‬فریدالملک همدانی‪ .‬خاطرات فرید (از ‪ 1291‬تا ‪ 1334‬هج ری‬
‫قمری)‪ .‬ص ‪.410‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪215‬‬

‫چون اين خبر را به ساالرالدوله دادند وي در ‪ 16‬رمضان ‪ 1330‬هـ‬


‫‪ .‬ق نامهاي به يارمحمدخان نوشت و گفته بود كه در دو روز آينده به‬
‫‪3‬‬
‫كرمانشاه خواهم آمد‪ .‬و متعاقب آن در ‪ 20‬همان ماه به كرمانشاه وارد شد‪.‬‬
‫فرمانفرما كه فكر نميكرد يارمحمدخان دست به شورش بزند چون‬
‫چنين شنيد و از جريان آمدن ساالرالدوله به كرمانشاه با خبر شد‪ ،‬از ماندن‬
‫در منطقه كردستان صرفنظر كرد و به كرمانشاه برگشت‪ .‬يارمحمدخان نيز‬
‫براي جلوگيري از ورود او به داخل شهر كرمانشاه در تاريخ ‪ 28‬رمضان‬
‫‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق (‪ 19‬شهریور ‪ )1291‬و ساالرالدوله نيز يك روز پس از او‬
‫بهسوي اردوي دولتي به فرماندهي فرمانفرما عازم شدند‪ .‬اما اين دو نيرو‬
‫بدون برخوردي هر كدام وارد شهر تصرف شده ديگري شدند‪ .‬زيرا از دو‬
‫راه مختلف بهسوي كردستان و كرمانشاه رفته بودند‪ .‬فرمانفرما و‬
‫همراهانش كه در ‪ 2‬شوال به كرمانشاه برگشته بود به آزار و اذيت‬
‫‪1‬‬
‫هواداران يارمحمد خان و ساالرالدوله پرداختند‪.‬‬
‫پس از گذشت نزديك به ‪ 20‬روز‪ ،‬يارمحمدخان و ساالرالدوله در‬
‫‪ 21‬شوال ‪ 1330‬هـ ‪ .‬ق (برابر ‪ 11‬مهرماه ‪ 1291‬هـ ‪ .‬ش) به كرمانشاه‬
‫حمله كرده و وارد شهر شدند كه پس از درگيري‌هاي چند با قواي دولتي كه‬
‫ايل سنجابي هم به آنها پيوسته بود‪ ،‬عاقبت در ‪ 23‬شوال يارمحمدخان كشته‬
‫شد و هواداران او پراكنده شدند‪ .‬ساالرالدوله نيز به سوي تهران فرار كرد‪.‬‬
‫او نيز پس از طي سختي‌هاي زياد خود را به مازندران رساند‪ .‬روساي‬
‫دولت‪ ،‬ساالرفاتح را با تعداي نيرو براي تعقيب و دستگيري او فرستادند‪.‬‬
‫ساالرالدوله كه در شاهرود بود‪ 2.‬چون چنين شنيد به استرآباد فرار كرد تا‬

‫‪ 1‬ـ همان‪ .‬ص ‪.412‬‬


‫‪ 2‬ـ یحیی‪ ،‬دیوساالر‪« .‬آخرین تالش ساالرالدوله»‪ .‬مجله ارمغان‪ .‬سال ‪.1336‬‬
‫‪ ■ 216‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫از تراكمه كمك بگيرد‪ .‬ساالرالدوله تالش‌ها و گريزهاي فراواني كرد اما‬
‫عاقبت نتيجهاي نگرفت‪ .‬از طرفي حكومت مركزي نيز از اين همه تعقيب‬
‫و گريز خسته شده بود‪ .‬قنسول روس را واسطه كرد كه ساالرالدوله را‬
‫راضي كند كه در قبال ساالنه ‪ 12‬هزار تومان و استرداد اموال از ايران‬
‫خارج شود‪ .‬حتي طبق سندي كه در دست ميباشد‪ ،‬حكومت گيالن را نيز به‬
‫او دادند ولي او قبول نكرد‪ 1.‬در كتاب آبي دليل رد اين پست را از جانب‬
‫ساالرالدوله چنين آوردهاند‪« :‬چون او يكي از شاهزادگان قاجاريه است‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫نميتواند از بختياري‌ها شرايطي را قبول نمايد»‪.‬‬
‫ساالرالدوله عاقبت با حمايت روسي‌ها از ايران خارج و نااميدانه ب ا‬
‫‪3‬‬
‫كشتي روسي به روسيه رفت‪.‬‬
‫و اینچنین بود که جریان یکی از رخدادهای تاریخ محلی و تاریخ‬
‫ایل کلهر در این مقطع تاریخی به پایان رسید‪.‬‬

‫‪ 1‬ـ رضا‪ ،‬آذری‪ .‬در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا ساالرالدوله)‪ .‬ص ‪.191‬‬
‫‪ 2‬ـ احمد‪ ،‬بشیری‪ .‬کتاب آبی‪ .‬ج ‪ .8‬ص ‪.2089‬‬
‫‪ 3‬ـ احمد‪ ،‬امیراحمدی‪ .‬خاطرات نخستین سپهبد ایران‪ .‬به کوشش غالمحسین زرگرینژاد‪.‬‬
‫تهران‪ :‬موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی‪ .1373 ،‬ص ‪.83‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪217‬‬

‫فصل ششم‪ :‬پیوستها‬

‫داودخان ایلخان مقتدرکلهر‬


‫‪ ■ 218‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫جمعی از سران ایل کلهر‬

‫سربازان دولتی به فرماندهی یپرم خان ارمنی در جنگ با ایل کلهر‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪219‬‬

‫عبدهللا خان ضیغم فراشباشی داودخان کلهر‬

‫ساالرالدوله قاجار‬
‫‪ ■ 220‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫سلیمان خان امیر اعظم جانشین داودخان کلهر‬

‫عباس خان قبادیان کلهر و جمعی از سران و کداخدایان ایل کلهر‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪221‬‬

‫داودخان کلهردر بین تفنگچیان و سرداران نامی ایل کلهر و پسران‬

‫از راست‪ :‬جوانمیرخان ‪ ،‬داودخان ‪ ،‬روضان خان‪ ،‬حسن خان‬


‫‪ ■ 222‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫داودخان سردار مظفربا هم پیمانان وتفنگچیان کلهر و پشتکوه‬

‫داودخان کلهر در جمع سران ایل کلهر‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪223‬‬

‫داودخان به همراه جوانمیرخان پسرش‬

‫سرداران و تفنگچیان ایل کلهر‬


‫‪ ■ 224‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫نظرعلی خان امیراشرف ( معروف به نظه بخی) حکمران لرستان‬

‫جمعی از سوران ایل کلهر در خرابه های عمارت خسرو در قصرشیرین‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪225‬‬

‫حکمران کرمانشاه در میان ایل کلهر‬

‫داودخان در اوج قدرت و هنگامهای که حکمران کرمانشاه به دلیل اقتدار‬


‫خان کلهر او را به ایلخانی منصوب می‌کند‬
‫‪ ■ 226‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫علی آقا خان اعظمی کلهر به همراه قاسم خان و جهانشاه خان فرزندانش‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪227‬‬

‫داودخان و پسرانش‬
‫‪ ■ 228‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫یک برگ از دست نوشته های احمدی حسن آبادی‬


‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪229‬‬

‫اعالنیه ساالرالدوله قاجار‬


‫‪ ■ 230‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫منابع و مآخذ‬
‫‪ )1‬آذري‪ ،‬رضا‪ .‬در تكاپوي تاجوتخت (اسناد اب والفتح م يرزا س االرالدوله)‪.‬‬
‫تهران‪ :‬سازمان اسناد ملي‪. 1378 ،‬‬
‫‪ )2‬آبراهاميان‪ ،‬يرواند‪ .‬ايران بين دو انقالب‪ ،‬ترجمه احمد گلمحمدي و محمد‬
‫ابراهيم فتاحي‪ ،‬تهران‪ :‬نشر ني‪. 1378 ،‬‬
‫‪ )3‬افشار‪ ،‬ايرج‪ .‬مقدمهاي بر شناخت ايلها‪ ،‬چادرنشينان و طوايف عش ايري‬
‫ايران‪ 2 .‬ج‪ .‬تهران‪ :‬هما‪. 1366 ،‬‬
‫‪ )4‬افضلالملك‪ ،‬غالمحسين‪ .‬افض لالت واريخ‪ .‬ب ه كوش ش منص وره اتحاديه و‬
‫سيروس سعدونديان‪ .‬تهران‪ :‬نشر تاريخ ايران‪.‬‬
‫‪ )5‬افشار‪ ،‬ايرج‪ .‬نامواره دكتر محمود افشار‪ .‬با همك اري ك ريم اص فهانيان‪.‬‬
‫ج ‪ .4‬تهران‪ :‬مجموعه انتش ارات ادبي و ت اريخي (موقوف ات دك تر محم ود‬
‫افشار يزدي)‪. 1367 ،‬‬
‫‪ )6‬اوبن‪ ،‬اوژن‪ .‬ايران امروز‪ ،‬تهران‪ :‬زوار‪. 1362 ،‬‬
‫‪ )7‬الهي‪ ،‬حسين‪« :‬اسنادي در رابطه با فتنه ساالرالدوله در غ رب»‪ .‬مجل ه‬
‫دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد‪ .‬شماره اول و دوم‪ .‬سال بيستوپنجم‪.‬‬
‫‪ )8‬اتحاديه (نظ ام م افي)‪ ،‬منص وره‪« ،‬طغيان فتحاهلل م يرزا س االرالدوله (‬
‫‪ 1331‬ـ ‪ 1330‬هجری قمری)» مجله نگين‪ .‬شماره ‪ ،136‬شهريور ‪. 1355‬‬
‫‪ )9‬اتحاديه (نظ ام م افي)‪ ،‬منص وره‪ .‬گزيده اس ناد عبدالحس ين م يرزا‬
‫فرمانفرما‪ .‬تهران‪ :‬نشر تاريخ ايران‪. 1366 ،‬‬
‫‪ )10‬احمدي حسنآبادي‪ ،‬جمعه‪ .‬جنگنامه امير كلهر با سردار اس عد بختياري‬
‫(دست نوشته مجموعه اشعار كردي)‪. 1347 ،‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪231‬‬

‫‪ )11‬اس كندرخان‪ ،‬عكاش ه‪ .‬ت اريخ ايل بختياري‪ .‬ته ران‪ :‬فرهن گ س را‪،‬‬
‫‪. 1365‬‬
‫‪ )12‬ام ير احم دي‪ ،‬احم د‪ .‬خ اطرات نخس تين س پهبد ايران‪ .‬ب ه كوش ش‬
‫غالمحسين زرگري ن ژاد‪ .‬ته ران‪ :‬موسس ه پ ژوهش و مطالع ات ف رهنگي‪،‬‬
‫‪. 1373‬‬
‫‪ )13‬بهنود‪ ،‬مسعود‪ .‬دولتهاي ايران از اسفند ‪ 1299‬ت ا ‪( 1357‬از سيدض ياء‬
‫تا بختيار)‪ ،‬تهران‪ :‬جاويدان‪. 1370 ،‬‬
‫‪ )14‬بشيري‪ ،‬احمد‪ .‬كتاب آبي‪ 8 .‬جلد‪ ،‬تهران‪ :‬نشر نو‪. 1363 ،‬‬
‫‪ )15‬بدليس ي‪ ،‬ام ير ش رفخ ان‪ .‬ش رفنامه بدليس ي‪ .‬ته ران‪ :‬علي اك بر علمي‪،‬‬
‫‪. 1364‬‬
‫‪ )16‬برن‪ ،‬رهر‪ .‬نظام اياالت در دوره صفويه‪ .‬تهران‪ :‬بنگاه ترجم ه و نش ر‬
‫كتاب‪. 1357 ،‬‬
‫‪ )17‬بهبهاني‪ ،‬آقا احمدبنمحمدعلي‪ .‬مرآتاالحوال جهاننما‪ .‬ته ران‪ :‬اميركب ير‪،‬‬
‫‪. 1370‬‬
‫‪ )18‬بامداد‪ ،‬مهدي‪ .‬شرح رجال ايران‪ .‬ج ‪ .1‬تهران‪ :‬زوار‪. 1371 ،‬‬
‫‪ )19‬خلعتبري‪ ،‬محم دولي خ ان‪ .‬يادداش تهاي سپهس االر تنك ابني‪ .‬گ ردآوري‬
‫امير عبدالصمد خلعتبري‪ .‬به اهتمام محمود تفضلي‪ .‬تهران‪ :‬نوين‪. 1362 ،‬‬
‫‪ )20‬دانش ور‪ ،‬نورهللا‪ .‬ت اريخ مش روطه (جنبش وطنپرس تان اص فهان و‬
‫بختياري)‪ ،‬حواش ي و توض يحات حس ين س عادت ن وري‪ ،‬ته ران‪ :‬كتابخان ه‬
‫دانش‪. 1335 ،‬‬
‫‪ )21‬ديوس االر‪ ،‬يح يي‪« .‬آخ رين تالش س االرالدوله»‪ .‬مجل ه ارمغ ان‪ .‬س ال‬
‫‪. 1336‬‬
‫‪ ■ 232‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ )21‬دولتآبادي ‪ ،‬يحيي‪ ،‬حيات يح يي‪ ،‬ته ران‪ :‬انتش ارات عط ار و انتش ارات‬
‫فردوس‪. 1371 ،‬‬
‫‪ )22‬روزنامه كيهان‪ ،‬تهران‪ :‬شماره ‪ ،3614‬تاريخ شنبه ‪ 7‬تيرماه ‪. 1334‬‬
‫‪ )23‬رائين‪ ،‬اسماعيل‪ .‬يپرم خان سردار‪ .‬تهران‪ :‬مازگرافيك‪. 1350 ،‬‬
‫‪« )24‬روزنامه صوراسرافيل» شمارههاي ‪ 7‬و ‪. 8‬‬
‫‪ )25‬زيباكالم‪ ،‬صادق‪ .‬ما چگونه م ا ش ديم (ريش هيابي عل ل عقبمان دگي در‬
‫ايران)‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات روزنه‪. 1374 ،‬‬
‫‪ )26‬شعباني‪ ،‬رضا‪ .‬تاريخ اجتماعي ايران در عصر افشاريه‪ .‬تهران‪ :‬نوين‪،‬‬
‫‪. 1369‬‬
‫‪ )27‬شوستر‪ ،‬مورگان‪ .‬اختناق ايران‪ ،‬تهران‪ :‬صفي عليشاه‪. 1351 .‬‬
‫‪ )28‬شميم‪ ،‬علياصغر‪ .‬ايران در دوره سلطنت قاجار‪ .‬تهران‪ :‬مدبر‪. 1374 ،‬‬
‫‪ )29‬عاقلي‪ ،‬باقر‪ .‬روز شمار تاريخ ايران‪ .‬ج ‪ . 1‬تهران‪ :‬نشر گفتار‪1372 ،‬‬
‫‪.‬‬
‫‪ )30‬عل وي‪ ،‬س يد ابوالحس ن‪ .‬رج ال عص ر مش روطيت‪ .‬ب ه كوش ش ح بيب‬
‫يغمايي و ايرج افشار‪ .‬تهران‪ :‬اساطير‪. 1363 ،‬‬
‫‪ )31‬عينالس لطنه‪ ،‬قهرم ان م يرزا‪ .‬روزنام ه خ اطرات‪ .‬ب ه كوش ش مس عود‬
‫سالور و ايرج افشار‪ ،‬ج ‪ ،5‬تهران‪ :‬انتشارات اساطير‪. 1377 ،‬‬
‫‪ )32‬غ ني‪ ،‬س يروس‪ .‬ايران ب ر آم دن رض اخان ب ر افت ادن قاج ار و نقش‬
‫انگليسي‌ها‪ .‬ترجمه حسن كامشاد‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات نيلوفر‪. 1377 ،‬‬
‫‪ )33‬فريدالملك همداني‪ ،‬ميرزا محمدعلي خان‪ .‬خاطرات فريد (از ‪ 1291‬ت ا‬
‫‪ 1334‬هجری قم ری) گردآورن ده مس عود فريد (قراگزل و)‪ .‬ته ران‪ :‬زوار‪،‬‬
‫‪. 1354‬‬
‫فصل ‪ .1‬کلیات ■ ‪233‬‬

‫‪ )34‬كاتــوزيان‪ ،‬محمدعلي (هم ايون)‪ .‬دولت و جامع ه در ايران (انق راض‬


‫قاجار و استقرار پهلوي)‪ .‬ترجمه حسن افشار‪ .‬تهران‪ :‬نشر مركز‪. 1379 ،‬‬
‫‪ )35‬كسروي‪ ،‬احمد‪ .‬تاريخ مشروطه ايران‪ .‬تهران‪ :‬اميركبير‪. 1370 ،‬‬
‫‪ )36‬كسروي‪ ،‬احمد‪ .‬تاريخ هجده ساله آذربايجان‪ .‬تهران‪ :‬امير كبير‪1376 ،‬‬
‫‪.‬‬
‫‪ )37‬كشاورز‪ ،‬اردشير‪ .‬گرد كرد‪ ،‬كرمانشاه‪ :‬طاق بستان‪. 1377 ،‬‬
‫‪ )38‬كرم اني‪ ،‬ن اظماالس الم‪ .‬ت اريخ بيداري ايرانيان‪ .‬ب ه اهتم ام علياك بر‬
‫سعيدي سيرجاني‪ 4 .‬جلد‪ .‬تهران‪ :‬نشر پيكان‪. 1377 ،‬‬
‫‪ )39‬گلستانه‪ ،‬ابوالحسن‪ .‬مجملالتواريخ‪ .‬تهران‪ :‬ابن سينا‪. 1344 ،‬‬
‫‪ )40‬گروته‪ ،‬هوگو‪ .‬س فرنامه گروت ه‪ ،‬ترجم ه مجيد جليلون د‪ ،‬ته ران‪ :‬نش ر‬
‫مركز‪. 1369 ،‬‬
‫‪ )41‬مه دي‪ ،‬بام داد‪ .‬ش رح رج ال ايران‪ 4 .‬جل د‪ .‬ته ران‪ :‬بان ك بازرگ اني‪،‬‬
‫‪. 1351‬‬
‫‪ )42‬مكي‪ ،‬حس ين‪ .‬ت اريخ بيس ت س اله ايران‪ ،‬ج ‪ ، 5‬ته ران‪ :‬نش ر ناش ر‪،‬‬
‫‪. 1362‬‬
‫‪ )43‬مكي‪ ،‬حس ين‪ .‬زن دگاني سياس ي س لطان احمدش اه‪ .‬ته ران‪ :‬ام ير كب ير‪،‬‬
‫‪. 1370‬‬
‫‪ )44‬مل كالش عرا‪ ،‬به ار‪ .‬ت اريخ مختص ر اح زاب سياس ي ايران «انق راض‬
‫قاجاريه»‪4 .‬ج‪ .‬تهران‪ :‬امير كبير‪. 1371 ،‬‬
‫‪ )45‬مغيثالس لطنه‪ ،‬يوس ف‪ .‬نام هه اي يوس ف مغيثالس لطنه (‪ 1325‬ـ ‪1334‬‬
‫هـ ‪ .‬ق) به كوشش معصومه مافي‪ ،‬تهران‪ :‬نشر تاريخ ايران‪. 1362 ،‬‬
‫‪ ■ 234‬ایل کلهر در دوره مشروطیت‬

‫‪ )46‬محيط م افي‪ ،‬هاش م‪ .‬مق دمات مش روطيت‪ ،‬ج‪ ،1‬ته ران‪ :‬انتش ارات‬
‫فردوسي و علمي‪. 1363 ،‬‬
‫‪ )47‬مينورسكي‪ .‬سازمان اداري حكومت ص فوي‪ .‬ترجم ه مس عود‪ ،‬رجبنيا‪،‬‬
‫تهران‪ :‬امير كبير‪. 1368 ،‬‬
‫‪ )48‬مردوخ‪ ،‬شيخ محمد‪ .‬كرد و كردستان‪ .‬تهران‪ :‬غريقي‪. 1351 ،‬‬
‫‪ )49‬مل كزاده‪ ،‬مه دي‪ .‬ت اريخ انقالب مش روطيت ايران‪ 3 .‬جل د‪ .‬ته ران‪:‬‬
‫انتشارات علمي‪. 1371 ،‬‬
‫‪ )50‬مس توفي‪ ،‬عبدهللا‪ .‬ش رح زن دگاني من (ت اريخ اجتم اعي و اداري دوره‬
‫قاجاريه)‪ ،‬تهران‪ :‬زوار ‪ ،‬؟ ‪.،‬‬
‫‪ )51‬معتمدي‪ ،‬امير مسعود‪« .‬غائل ه س االرالدوله» در بررس يه اي ت اريخي‪،‬‬
‫سال سوم‪ ،‬شماره ‪. 3‬‬
‫‪ )52‬ورهرام‪ ،‬غالمرضا‪ .‬تاريخ سياس ي و اجتم اعي ايران در عص ر زن د‪.‬‬
‫تهران‪ :‬معين‪. 1368 ،‬‬
‫‪ )53‬وزيري‪ ،‬علياصغر‪« .‬مختص ري از كاره اي س االرالدوله و چن د نام ه‬
‫تاريخي»‪ .‬مجله وحيد‪ .‬شماره ‪ ،23‬تهران‪. 1352 :‬‬

You might also like