Professional Documents
Culture Documents
میرفطروس
از دفتر بیداری ها و بیقراری ها
اشاره:
قرار بود که امروز یادداشتی در بارۀ دوست فرزانه ام دکتر داریوش کارگر منتشر
ما در گذشت دریغ انگیز ایران درّودی،آن یادداشت را به هفتۀ آینده ُبرد.این
کنم ا ّ
امر -یک بار دیگر -نشان می دهد که «تاریخ ما،تاریخ بیقراری ما بود».
ع.م
13شهریور3=1395سپتامبر2016
دت ها،دیشب-باردیگر -فیلم مستند«ایران د ّرودی؛نقاش لحظه های پس ازم ّ
اثیری»را دیدم.این چهارمین فیلم مستند بهمن مقصودلو در بارۀ شخصیّت های
هنری و فرهنگی ایران است.فیلم های قبلی او :اردشیر محصص و
صورتکهایش) ، (1972احمدشاملو:شاعر بزرگ آزادی)، (1998
احمدمحمود،نویسندۀ انسانگرا) (2004با استقبال خوبی روبرو شده
بود،فیلم«ایران درّودی…»-ا ّ
ما-چه از نظر محتوا و سیرمنطقی رویدادها و چه از
نظر کیفیّت فیلمبرداری،رنگ و نورپردازی دارای غنای بیشتری است.این فیلم
مستند حاصل چند سال کار بهمن مقصولو است که در روزهای پایانی آن،من نیز
شاهد تالش های وی در پاریس برای به انجام رساندن آن بودم،و این فرصتی
بود تا با«ایران»مالقات و گفتگوهائی داشته باشم:عاشقی جان شیفته که با
وجود جایگاه بلندش در هنر ایران و جهان،تواضع و فروتنی اش برایم ستایش
انگیزبود.
«-نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکی ّت جهان را
کردم.همه کس و همه چیز را متعلّق به خود دانستم.امروز -تهی از
خود خواهی و تصاحبها -تنها مالک تنهایی خویشم .نگاهی عاشقانه
به زندگی دارم.عدم حضورم را اعالم میکنم.این است نظام عشق…
هیچکس نبودن».
این سخن«ایران» یادآور سخن عارف بزرگ و هموالیتی خراسانی اش-
ابوسعیدابو الخیر-است که در معرفی خویش گفته بود«:هیچکس بن
دمه وتعلیقات شفیعی کدکنی،ج،1ص.)265 هیچکس»(.اسرارالتوحید،بامق ّ
اوّلین نقاشی ایران درّودی-با نام«سیاوش» -در اوایل سال های -50بر روی
جلد مجلۀ تماشا مرا غافلگیرکرده بود:بیان یک حماسۀ تراژیک در خط و
رنگ.نمی دانم که این نقاشی تا چه حد متاثّر از سوگ سیاوش شاهرخ
ما مرا -به ش ّ
دت -تکان داده بود. مسکوب( )1350بود،ا ّ
نقاشی های ایران درّودی ما را به تماشای تاریخ و فرهنگ ایران می بَرَد،و اگر
بدانیم که واژۀ «تماشا» مشتق ازکلمۀ«مشی»(راه رفتن) است،آنگاه درمی
یابیم که نگاه کردن به تابلوهای ایران درّودی نوعی سیر و سیاحت همراه با
مل است،هم ازاین روست که تماشاگر در برابر هر تابلو،متوقّف و سلوک و تآ ّ
متفکر می مانَد.نقاشی های او «شبیه سازی»واقعیّت ها نیست بلکه ایران
درّودی ن ّقاش فضاهای سوررئال بر بستر واقعیّت ها است.
ایران درّودی با تاریخ و فرهنگ و عرفان ایران پیوندی عمیق و-همانندمانی
ن ّقاش -نور در ذهن و ضمیر هنرمندانه اش ،حضوری مستمر دارد و اگربدانیم که
در بینش باستانی ایرانیان،رنگ را نخستین دختر نور می شناختند،آنگاه،تابش
رنگ ها و حضور پله هائی که به نور و بلور می رسند،معنا و مفهومی خاص می
یابند و بقول موالنا :پلّه پلّه تامالقات خدا(نور).
بسیاری از تابلوهای ایران،نمودار جوانه های جوان جان های شعله ور از عشق
است که در فضاهای اثیری به بلورهای نور و روشنائی جاوید می رسند.بنابراین
می توان گفت که تابلوهای ایران درودی،مکاشفۀ عارفانۀ رنگ هاست.در این
مکاشفۀ چند صدائی و چند صورتی است که ایران درّودی از«چشم شنوا»
یادمی کند.
نقاشی های درّودی سرزمینی است که باهمۀ تطاول ها و تاراج ها و خونریزی
ها و خشکسالیهایش «از اینگونه ُرستن» را تصویر می کنند.
ما با نقاشی هایش زمستان تاریخ و فرهنگ ایران(تابلوی تخت جمشید یخ زده
در بعد از انقالب اسالمی) را تجربه می کنیم ،با تابلوی«نفت»،به تطاول و تاراج
«رگ های زمین ،رگ های ما»دست می یازیم ،با «باران نور»به کشف و
شهودی عارفانه و عاشقانه می رسیم و…با تابلوی«سیاوش»در ظلمات ظالم
زمانه زمزمه می کنیم:
شاه ترکان سخن م ّ
دعیان می شن َ
ود
شرمش ازمظلمۀ خون سیا ُوشش باد!
https://mirfetros.com
ali@mirfetros.com