Professional Documents
Culture Documents
متن مونوگراف حقوق سیاسی و شهروندی در افغانستان
متن مونوگراف حقوق سیاسی و شهروندی در افغانستان
طرح تحقیق
صفحات عناوین
مقدمه 7 ...................................................................................................................................
فصل اول
مفاهیم و کلیات
مبحث اول -تعاریف و مفاهیم 9....................................................................................................................
فصل دوم
مؤلفه های حقوق و آزادی های سیاسی شهروندی در سیستم حقوقی افغانستان
مبحث اول -مؤلفه های حقوق و آزادی های سیاسی شهروندی در سیستم حقوقی افغانستان 27 ............................
1
گفتار اول -برسی و ثبت احزاب 32 .................................................................................................
فصل سوم
گفتار دوم -اجتماعات و تظاهرات بدون حمل سالح(مسالمت آمیز) 39 ......................................................
مبحث سوم -حقوق و آزادی های افراد در اداره امور کشور 42 .........................................................................
گفتار اول -دموکراسی و مشارکت مردم در اداره امور عمومی 42 ............................................................
2
پیشنهادات 51 ...........................................................................................................................
3
طرح تحقیق
-1بیان مسئله
حقوق سیاسی شهروندی شامل مؤلفه های چون حق حاکمیت سیاسی ،حق اشتراک در انتخابات ،حق رأی،
انتخاب کردن رئیس جمهور و نمایندگان مجلس وحق انتخاب شدن ،آزادی احزاب سیاسی ،آزادی اجتماعات،
آزادی بیان ،آزادی تظاهرات و نظارت به عملکرد دولت از جانب مجلس و ملت ،جهت گیری افکار عمومی
و تأثیر گزاری آن بر سیاست های دولت و می باشد.
-3اهداف تحقیق
اهداف تحقیق عامل اصلی در انجام یک تحقیق است .این تحقیق نیز دارای اهداف میباشد که ذیالً به آنها
اشاره می شود.
-4سواالت تحقیق
-سوال اصلی
-سواالت فرعی
4
-5فرضیه های تحقیق
-فرضیه های اصلی
فرضیه اول :بنظر می رسد؛ حقوق سیاسی شهروندی مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه
قواعد که بر موقعیت آنها در جامعه حکومت می کند است.
فرضیه دوم :امکان دارد؛ شهروند عضو جامعه سیاسی باشد که دارای حقوق وظایف مرتبط با این عضویت
است .شهروند ،از وجود پیوند متقابل میان فرد و جامعه سیاسی حکایت می کند.
فرضیه اول :گمان می رود؛ که شهروند از سه بعد اصلی تشکیل شده است .اول اینکه شهروندی به مثابه
وضعیت قانونی است که برای آن حقوق اجتماعی ،سیاسی و شهری خاص تعریف شده.
فرضیه دوم :به نظر می رسد؛ که شهروند انسان است که حق دارد طبق قانون آزادانه عمل کند و در عین حال
حمایت قانون را داشته باشد.
-6روش تحقیق
روش گرد آوری اثر حاضر با شیوه توصیفی و تحلیلی به انجام رسیده است و برای تطبیق مطالب از کتب
مختلف و تحقیقات بنیادین گذشته گان و ترجمه متون کتب مرتبط به بحث استفاده شده است.
-7ساختار تحقیق
پژوهش حاضر در رابطه به حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان طی سه فصل تنیجه گیری تدوین و تنظیم
گردیده است ،فصل اول شامل مفاهیم و کلیات می گردد که از تعریف حقوق ،شهروند ،حقوق شهروندی،
حقوق سیاسی ،پیشنه تاریخی حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان و تفاوت حقوق اسیاسی شهروندی با
حقوق بشر با ذکر چالش های حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان و همچان مبانی حقوق سیاسی نیز مورد
بحث قرار گرفته است و در فصل دوم مولفة های حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان را با استفاده از مواد
قانون اساسی افغانستان انجام دادیم که آزادی های گروهی ،آزادی تشکیل احزاب و مبانی فکری و زمینه های
آزادی احزاب و تضمینات آزادی احزاب و همچنان در رابطه به چگونگی اعالم موجودیت و تقاضای ثبت
آن و نقد نظارت به تشکیل احزاب و نیز آزادی تشکیل اجتماعات و تظاهرات و نظارت بر آن ،آزادی مشارکت
شهروندان در امور سیاسی کشور از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و آزادی بیان که از جمله مؤلفة
5
های حقوق سیاسی شهروندی می باشند .با تمامی زیر شاخه های آن ها مورد بحث قرار گرفته و در اخیر
تنیجه گیری نهایی نمودیم.
6
مقدمه
بنام خداوند بخشاینده مهربان.
حقوق سیاسی شهروندی مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعد که بر موقعیت آنها در
جامعه حکومت می کند است .حقوق شهروندی ،به معنی برخورداری از تمام حقوق یک سان است که
شهروندان نظام حقوق عمومی از آن برخوردار اند .حقوق شهروندی دارای اجزای متفاوت است ،که هر یک
از این عناصر و مؤلفه های به خصوص خود را دارد ،که از آن جمله می توان از حقوق سیاسی شهروندی نام
برد.
تاریخ گواه این است که به استثنا از یونان باستان که در یک محدوده ای ،حقوق سیاسی شهروندی وجود
داشت در جوامع گذشته به دلیل نظام های متفاوت شاهی و امپراطوری اعضای جامعه از حقوق سیاسی
شهروندی برخوردار نب ودند تا اینکه انقالب های بزرگ امریکا ،فرانسه ،و اروپا زمینه ساز برای ظهور دولت
ملی شد .از این زمان بود که حقوق شهروندی به خصوص در بعد سیاسی از اهمیت خاص برخوردار شد.
افغانستان نیز مجزای از جوامع گذشته نبوده نظام شاهی و امارت مانع بود که این ملت تشکیل دهنده نظام
عمومی باشد و حق حاکمیت از آن مردم ملت باشد .خوشبختانه با تصویب قانون اساسی 1382حقوق سیاسی
شهروندی در افغانستان مطرح شد که ماده چهارم قانون اساسی اشاره به این مطلب دارد " .حاکمیت ملی در
افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایندگان خود آن را اِعمال می کند...
حال که حقوق سیاسی شهروندی در قانون اساسی افغانستان پذیرفته شده است ،باید دانست که حقوق سیاسی
شهروندی چیست؟ اهمیت آن چیست؟ مؤلفه های آن کدام ها اند؟ مشکالت ،محدودیت ها و چالش های
فرا راه حقوق سیاسی شهروندی کیست؟
حقوق سیاسی شهروندی شامل مؤلفه های چون حق حاکمیت سیاسی ،حق اشتراک در انتخابات ،حق رأی،
انتخاب کردن رئیس جمهور و نمایندگان مجلس وحق انتخاب شدن ،آزادی احزاب سیاسی ،آزادی اجتماعات،
آزادی بیان ،آزادی تظ اهرات و نظارت به عملکرد دولت از جانب مجلس و ملت ،جهت گیری افکار عمومی
و تأثیر گزاری آن بر سیاست های دولت و می باشد.
به نظر می رسد در افغانستان ادبیات متفاوت و جدا ناپذیر و محدودیت های مانند شکاف و تعارض گروهی،
استبداد و خود کامگی ،فساد سیاسی ،اداری و مالی ،دخالت بیگانگان ،عرف ،آداب و رسوم نادرست ملی و
7
محلی ،بی سوادی ،قوم پرستی ،سَمت گرائی ،تعصبات زبانی و مذهبی و غیره از بزرکترین چالش های فرا
راه حقوق سیاسی شهروندی است ،و تأثیر جدی روی این مقوله گذاشته است مرزهای ترسیم شده قومی،
زبانی ملیتی ،با بلند رفتن سطح آگاهی سواد و فرهنگ مردم از میان برداشته می شود ،و با تحکیم قانون و کار
گذار ضمانت اجرای آن با دقت الزم مؤثر واقع می شود.
بناً تحقیق حاضر مؤلفه ها ،محدودیت ها ،چالش ها و مشکالت فرا راه حقوق سیاسی شهروندی را مورد
بحث و برسی قرار داده و راه حل های آنرا مورد بحث قرار داده و راه کار های برای بهبود و تأمین حقوق
سیاسی شهروندی در افغانستان ارایه خواهد داد.
8
فصل اول
مفاهیم و کلیات
در قسمت تعریف حقوق سیاسی شهروندی تعاریف متعدد از دانشمندان مختلف وجود دارد که در اینجا
معانی لغوی آنرا از ریشه و اژه شهروندی برسی نموده و از تعریف شهروندی بحث نموده ،و مفهوم و اهمیت
1
حقوق سیاسی شهروندی را دقیق مورد برسی قرار می دهیم.
- 1فاطمه ،فهیمی ،حقوق شهروندی غیر مسلمانان ،سال )1393( ،ص24 ،
9
الف -معانی لغوی
-1حقوق از نظر لغت جمع حق است و آن اختیارات ،توانایی هائی است که به موجب قانون شرع ،عرف و
قراردادی برای انسانها لحاظ شده است 1.و در اصطالح ،اصول و قواعد و مقرراتی است که روابط انسانها را
باهم در حقوق خصوصی و روابط فرمان روایان و فرمانبران را در حقوق عمومی و اساسی تنظیم می کند و
در واقع مجموعه حقوق است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود را دارا می شوند و نیز اطالق عام
است بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و مجموعه قواعد که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت می
کند و دارنده این حقوق یعنی شهروندی ،به افرادی که در جامعه زندگی می کنند ،اطالق می شود .به عبارت
دیگر مجموعه حقوق و امتیازات که به شهروندان یک کشور با لحاظ کردن دو اصل کرامت انسانی و منع
تبعیض ،برای فراهم سازی زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی شهروندان در نظام حقوقی هر کشور تعلق
می گردد ،حقوق شهروندی نام دارد و شهروندی به کسی اطالق می شود که تحت الحمایه حکومتی باشد و
قوانین و حقوق آن جامعه را به تمام معنی قبول داشته باشد و در واقع دولت بخش از آن جامعه به حساب
2
می آید.
-2مفهوم لغوی شهروندی« :شهروند» در لغت نامه دهخدا این گونه تعریف شده است« .اهل یک شهروند یا
یک کشور » ...موجود در این واژه ،در گذشته بند است؛ در اثر گذشت زمان این بند تبدیل به وند شده است
و معادل انگلیسی شهروند ،کلمه ( )Citizenمی باشد.
در اصطالح شهروند عضو جامعه سیاسی است که دارای حقوق وظایف مرتبط با این عضویت است .شهروند،
از وجود پیوند متقابل میان فرد و جامعه سیاسی حکایت می کند .البته باید توجه کرد که برخی الزامات این
واژه در غیر شهر ،کمتر معنا پیدا می کند؛ زیرا بیشتر ،شهرها محل ظهور روابط پیچیده سیاسی،اقتصادی،
حقوقی ،و فرهنگی هستند .البته این سخن بدان معنا نیست که روستایی یان یا افرادی که در غیر شهر زندگی
می کنند ،شهرمند محسوب نمی شوند ،بلکه از باب تغلیب ،به همه افراد یک سر زمین یا کشور شهروند گفته
می شود .در واقع شهروند ،فردی است که در ساختار اجتماعی ،سیاسی ،فرهنگی و اقتصادی جامعه حضور
-شهروندی -شهروندی (که «یای» نسبت در آن وجود دارد) بیانگر موقعیت و حالت انسانی است که بر
اساس آن باید از حقوق و مزایای برخوردار شود و تکالیفی نیز بر عهده گیرد ،هر چند در دولت شهر نباشد؛
یعنی ساکن کشور نباشد .بنابرین ،شهروند وضعیتِ است که افراد عضو یک جامعه ملی اعطاء می شود و
حقوق شهروندی ،حقوق است که از آن ناشی می شود و مشارکت در این دارایی عمومی را آسان می کند.
به عبارت دیگر ،مفهوم جغرافیایی شهروندی که اکنون معیار متداول شده است ،مزایا و مسؤولیت های خاص
را به عنوان «شهروندی» برای کسانیکه در سر زمین متولد شده باشند یا بطور دایم در آن (زندگی می کنند یا
بر اساس دیگر قوانین تابعیت کشور در آیند -به رسمیت می شناسد .شهروندی ،هویت جدید به فرد می
بخشد که خارج از هویت فردی ،خاندانی ،قومی ،خونی ،تباری و شغلی است .پس شهروند به وضع رابطه
موجود میان یک شخص طبیعی و یک جامعة سیاسی به نام دولت کشور کفته می شود که بر اساس آن اولی،
ملزم وفاداری و دومی ،موظف به حمایت است .در واقع ویژگی اساسی که شهروندی را از تابعیت صرف
جدا می کند ،وجود یک اخالق مشارکت و حقوق و مزایای شهروندی است .شهروندی ،نه تنها موقعیتی
منفعالنه و اثر گذار است .در یک نگاه کالن شهروندی بیانگر وجود رابطة خاص میان جامعه سیاسی و عضو
آن است که بر اساس آن ،فرد دارای حقوق و تکالیفی خواهد بود .پس شهروندی بر عضویت ،و شهروندی
بر آن حالتی که از این وضعیت ناشی می شود داللت دارند.
-1حقوق سیاسی شهروندی ،مجموعه حقوق است که برای اتباع یک کشور در رابطه با مؤسستات عمومی؛
مانند حقوق اساسی ،حق استخدام شدن ،حق انتخاب کردن و انتخاب شدن ،حق اشتغال به مشاغل سیاسی،
آزادی بیان ،آزادی احزاب سیاسی ،آزادی اجتماعات و تظاهرات مفهوم می یابد .حقوق شهروندی مفهوم
نسبتاً وسیعی است که شامل حقوق سیاسی و غیره سیاسی می باشد .ارزش ذاتی این مقوله تا جایی است که
آنرا در شمار مباحث محوری حقوق معاصر قرار داده است .بحث حقوق سیاسی شهروندی و حقوق بشر در
اعالمیه استقالل امریکا و اعالمیه حقوق بشر و شهرو ندان فرانسه پس از اعالن جمهوری این کشور بطور
منسجم مطرح شد و در پی جنگ جهانی دوم ،اعالمیه جهانی حقوق بشر نیز اضافه گردید .و تبعات آنها
اصالحات را در زمینه های آزادی های بیان ،تابعیت و ...به همراه آورد .اهمیت حقوق سیاسی شهروندی
- 1سید محمد ،هاشمی ،حقوق بشر و آزادی های اساسی ،ج ،1سال ( )1379ص.194 ،
11
تاجایی است که رسیدن به یک حک ومت مردم ساالر و دموکرات مستلزم وجود جامعه است که مردم آن عالوه
بر بلوغ دموکراتیک به حقوق و تکالیف شهروندی خود واقف باشند یا به عبارت دیگر ،حقوق سیاسی
شهروندی در کشور های اروپایی و امریکایی زیر مجموعة علوم سیاسی قرار میگیرد و بیشتر ناظر به حقوق
مشارکت شهرو ندان در اداره امور کشور است و ابعاد متفاوت آن را در بر می گیرد .از این رو ،به حقوق
سیاسی و حقوق عمومی (به معنای اخص) نزدیک می شود ،و حقوق سیاسی گونه دوم حقوق شهروندی
است .حقوق سیاسی شهروندی حقوقِ است که به موجب ،آن شخص دارنده ،حق می تواند در حاکمیت ملی
خود شرکت کند .مهترین حقوق سیاسی عبارتند از :حق حاکمیت ،حق شرکت در انتخابات ،حق انتخاب
شدن در مشاغل سیاسی ،آزادی بیان ،آزادی احزاب و عضویت در احزاب سیاسی ،آزادی اجتماعات و
1
تظاهرات ،آزادی نظارت بر عملکرد دولت و امثال آنها.
-2به مفهوم دیگر می توان گفت که مفهوم شهروندی از سه بعد و یا سه عنصر اصلی تشکیل شده است .اول
اینکه شهروندی به مثابه وضعیت قانونی است که برای آن حقوق اجتماعی ،سیاسی و شهری خاص تعریف
شده در اینجا شهروند انسان است که حق دارد طبق قانون آزادانه عمل کند و در عین حال حمایت قانون را
داشته باشد .البته این به دان معنا نیست که شهروند در تدوین حقوق نقشِ دارد و یا اینکه حقوق بین شهروندان
باید یک دست باشد .دوم اینکه شهروندان به عنوان نمایندگان سیاسی می توانند به شکل فعال در تشکیالت
سیاسی مشارکت داشته باشد .سوم اینکه شهروند عضو از جامعه سیاسی است که این جامعه برای او هویت
2
مشخص تعریف می کند.
-3حقوق سیاسی شهروندی یعنی اشخاص که صاحب حق حاکمیت اند و در پرتو این حق ،چگونگی اداره
جامعه را از طریق قراردادی که به آن قانون اساسی گفته می شود ،تعین می کنند و به موجب این قرارداد،
گروهی را از بین خود بر می گزینند و زمام اداره جامعه را برای مدتی معین به آنان می سپارند ارتباط بین دو
مفهوم " حق " و " شهروند " که هر دو از مفاهیم مدرن در ساخت اندیشه سیاسی و اجتماعی هستند ،چالش
های زیادی را بر انگیخته چنانچه حقوق سیاسی شهروندی به مجموعه قوانین گفته می شود که در واقع تحت
عنوان کلی حقوق بشر به نیاز های مادی و معنوی نوع بشر معطوف است و به عقیده برخی حقوق سیاسی
شهروندی هر چند زیر مجموعه از حقوق کلی انسان محسوب می شود ولی به نوع حقوق عالیه انسان را در
بر می گیرد .شهروندی بنابر تعریف ارائه شده شهروندی به اتباع یک کشور که حق حاکمیت خود را به دولت
منتخب خود واگذار کرده اند کفته می شود دارای حقوق است که دولت به معنای حاکمیت مؤظف به رعایت
-1مصباح یزدی ،محمد تقی ،دین و آزادی ،مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه علمیه ،سال ( )1381صص73 - 71 ،
-2میرموسوی ،سید علی ،مبانی حقوق بشر در اسالم و مکاتب دیگر ،سال ( )1382ص.258 ،
16
ج -تفاوت حقوق بشر و حقوق سیاسی شهروندی
مقصود از حقوق بشر ،حد اقل حقوق است که همه افراد انسانی باید از آن بهره مند شوند و این به تابعیت،
مذهب ،جنس ،نژاد ،قومیت ،عضویت در گروه اجتماعی و امثال آنها ربطِ ندارد و خارج از دایره دولت ملت
خواهند بود .این نوع حقوق حقوق حقوقِ هستند که هرکس از آن جهت که انسان است ،باید از آنها برخوردار
باشد .از طرف نهاد دارندۀ حقوق بشر ،جهان وند و نهاد دارندۀ حقوق سیاسی شهروندی ،شهروند است.
رویکرد حقوق بش ،انسان و جامعه های انسانی است و رویکرد حقوق سیاسی شهروندی ،اجتماعی است که
فرد به عنوان شهروند به آن تعلق دارد و عضو آن جامعه است .ممکن است در بسیاری از موارد موضوع ها
و محتوای حقوق سیاسی شهروندی و حقوق بشر مثل هم باشند و تفکیک آن دو از این جهت ،کار بسیار
دشوار است.با این حال ،آنچه این دو را از هم جدا می کند این است که حقوق سیاسی شهروندی در چهار
چوب دولت ملت مطرح است و فردی به اعتبار شهروند بودن و عضویت در یک جامعه سیاسی از حقوق بر
خوردار می شود در مقابل ،حقوق بشر در افق جهانی و فارغ از محدودۀ جغرافیایی خاص و عضویت در یک
1
قلمرو سیاسی مطرح است.
به هر حال ،حقوق سیاسی شهروندی به آن حقوق و آزادی های گفته می شود که دولت اجرای آنرا بر اساس
قوانین داخلی ،برای اتباع خود تأمین و تضمین می کند و محتوای آن ممکن است از یک کشور تا کشور
دیگری کمی متفاوت باشد .این در حال است که حقوق بشر در سطح بین المللی مطرح است و به چهار
2
چوب دولت کشور منحصر نمی شود.
د -پیشینه تاریخی حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان
شهروندی و حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان وضع نا به هنجاری دارد .این کشور از سال 1747م به
این سو با به قدرت رسیدن احمد شاه ابدالی در جرگه شیر سرخ قندهار توسط بزرگان قبیلوی به نام افغانستان
مسمی شد .در زمان احمد شاه قانون اساسی مدون که حاکمیت را بر ملت تعلق دهد وجود نداشت تنها اراده
شاه حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان بود .بعد از فوت احمد شاه و به قدرت رسیدن پسر او تیمور شاه
قدرت سیاسی به گونه میراثی از پدر به پسر انتقال کرد .به عبارت دیگر ،اراده مردم برای انتخاب تیمور شاه
به عنوان زمام دار دخیل نبود .بر همین روال بعد از فوت تیمور شاه قدرت سیاسی باز هم به گونه میراثی به
پسران تیمور انتقال کرد .نزاع بر سر قدرت در میان تیمور شاه این کشور را به گودال بدبختی سوق داد؛ بگانه
- 1منصوری الریجانی ،اسماعیل ،سیر تحول حقوق بشر ،ج ،1سال ( )1374ص.69 ،
18
سپتمبر در برج های نیویارک آمریکا صورت گرفت .زمانیکه ایاالت متحده آمریکا مورد حمالت ترورستی
قرار گرفت دولت این کشور مصمم شد تا وارد نبرد با تروریستان در افغانستان شود .همان بود که خواستار
تسلیمی اسامی از طالبان شد .مال عمر رهبر گروه طالبان از تسلیمی آن خود داری کرد و دولت ایاالت متحده
1
امریکا تصمیم حمله بر طالبان را در افغانستان گرفتند.
بعد از شکست طالبان و ایجاد دولت مؤقت با تصویب قانون اساسی 1382نظر به ماده چهارم آن قانون
وضعیت دلگرم کننده به نظر می رسید .اما با وجود این که در ماده چهارم قانون اساسی 1382اشاره ای به
این مطلب شده است که چنین صراحت دارد" .حاکمیت ملی در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور
مستقیم یا توسط نمایندگان خود آنرا اِعمال کنند 2"...اما در این سر زمین چنانچه در باال ذکر کردیم از آغاز
شکل گیری نهاد حکومت دولت نهادی سرکوبگر و استبدادی بوده است که همواه به عنوان نهاد تصمیم
گیرنده بجای مردم ،آنان را از اندیشیدن و تصمیم گیری باز داشته است .هم اکنون نیز از ایده های مورثی
حکومت های استبدادی و شاهی گذشته پیروی شده ،و حاکمیت ملی که یکی از مؤلفه های حقوق سیاسی
شهروندی به شمار می رود و در متن قانون اساسی آمده استکه تنها جایش قاونو اساسی و جنبه عملی پیدا
نکرده است .حشونت و سرکوبگری در کشورما ،قرهاست که ساختار مدیریت آنرا نه تنها امروز ،بلکه تا
سالهای سال بی کفایت و ناکار آمد به بار آمده است .این بی کفایتی و نا کار آمدی در مناسبات اجتماعی و
ساختار دولت به ویژه اعمال حکومت ،به وضوح دیده می شود .در سرزمین که ساختار نهاد و اداره بنام
حکومت به اساس الگوهای قومی و قبیله یی استوار است ،سخن کفتن از حقوق سیاسی شهروندی و مفاهیم
نظیر آن سخت دشوار است ،زیرا شهروندی و حقوق مربوط به حق سیاسی شهروندان در این کشور با سازه
های قومی و قبیله ای گره خورده و به جای ارایه حقوق فردی یک شهروند ،حقوق سلسله مراتب قبیله ای
و درجه بندی شده را به بار آورده است شهروند افغانستانی امروزه ،فرد دارای حقوق و مسؤولیت در برابر
دولت نیست ،بلکه پشتون درجه اول ،تاجک درجه دوم ،و هزاره و ازبک درجه سوم یا چندم است .با وجود
شعارهای بی بنیادی نظیر وحدت ملی ،تأمبن دیموکراسی ،رعایت حقوق بشر و امثال آن ،ساختار و چرخه
ای جامعه ما متأسفانه بر اقتدار گرایی ،امتیاز طلبی و امتیاز دهی بی ثمر می چرخد؛ قانون اساسی افغانستان
هر چند برای همة شهروندان حقوق و مسؤولیت برابر قایل است و لی در درجه بندی های اجتماعی و صفحه
بندی های سیاسی و سیاست گذاری های دولت ،حقوق و امتیازات ویژه به گونه ای طبیعی؛ برای شهروندان
3
خاص در نظر گرفته می شود.
- 1فرانتیس نویمان ،آزادی و قدرت و قانون( ،به نقل از آزادی عقل و ایمان) ص.71 ،
- 2ماده ،4قانون اساسی افغانستان.
- 3سید محمد ،جواد غوری ،مبانی حقوق در اسالم ،مبحث حقوق دولت و ملت ،بخش آزادی در بیان و احماق حق ،سال ( )1377ص.324 ،
19
ه -چالش های حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان
عوامل و عناصری که تحقق اجرایی شدن حقوق مقررات الزامی را به طور کلی و حقوق سیاسی شهروندی
را به طور خاص ،با چالش رو برو می سازند ،در جوامع مختلف از جهاتی کم و بیش باهم متفاوت اند .با
توجه به مطالب باال ،عوامل و عناصر که حقوق سیاسی شهروندی را در افغانستان با چالش و مانع رو برو
1
کرده اند و خواهند کرد ،قرار ذیل اند.
)1شکاف و تعارض گروهی
پدید آمدن نیروها و گروها اجتماعی تصادفی نیست ،بلکه مبتنی بر عالیق گوناگون در درون ساختار یک
جامعه ظاهر می شود .چنین عالیقِ معموالً بر محور شکاف های اجتماعی شکل می گیرند؛ شکاف های که
موجب تقسیم و تجزیة جمیعت و تشکیل گروه مندی ها می شوند از سوی دیگر ،هیچ جامعه ی نمی توان
یافت که یک دست و بدون شکاف اجتماعی باشند .و آنگهی بسیاری از شکاف ها ،حاصل سرنوشت تاریخی
یک کشور هستند که در تول زمان به وجود آمدنده اند .در این میان ،شکاف قومی ،مذهبی ،نژادی و زبانی از
مهمترین و فعال ترین شکاف های اجتماعی در افغانستان هستند که گروه بندی ها در جوامع سنتی مثل
افغانستان این است که مردم پیش از آنکه خود را متعلق به کشوری بدانند ،به گروهای قومی و مذهبی احساس
وابستگی میکنند .به عبارت دیگر« ،افغانیکه پیش از آنکه افغانستان را بشناسد و از طریق هویت ملی به آن
وابسته باشد ،افغانی بودن و هویت خویش را در تعریف قومی خود از پشتون ،تاجیک ،هزاره ،ازبک می
شناس د ،شکاف های قومی ،مذهبی ،نژادی و زبانی در افغانستان ،بر روابط اجتماعی و سیاسی بسیار مؤثر
است .تحلیل و برسی سیاست ،حکومت و حقوق در این کشور .بدون فهم این شکاف ها و تأثیرات آن امکان
ندارد ،از سوی دیگر ،در برخی موارد ،وقتی شکاف های اجتماعی ،متراکم می شوند ،تأثیرات اجتماعی آن
بیشتر آشکار می گردد؛ زیرا ...پتانسیل کَشمَکَش های اجتماعی افزایش می یابد ،برعکس ،وقتی شکاف های
اجتماعی ،یکدیگرا قطع کنند ،با توجه به افزایش نقاط مشترک گروه بندی های اجتماعی ،زمینه منازعة
2
اجتماعی کاهش می یابد.
)2فساد سیاسی ،اداری و مالی
فساد در دولت ها در دو سطح صورت می گیرد:
سطح اول -مفاسدی است که عمدتاً با نخبگان سیاسی مرتبط است و در آن ،کارمندان عالی رتبه و مقام های
ارشد دولت ها در گیر انواع فساد اند .فساد سیاسی ،یکی از عوامل سوء استفاده از نهادها و سمت سیاسی
است و کار کرد نهاد ها ی دولتی را از مسیر صحیح و قانونی آنها خارج می کند .افزایش فساد سیاسی ،معلول
- 1استوارت میل ،جان ،رساله در باره آزادی ،چ ،3سال ( )1363ص.132 ،
- 2مصطفی ،قاسم زاده ،همایش های منطقه ای افغانستان پس از جنگ» ،مجلة مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز» سال ( )1382ص305 ،
20
عقب ماندگی و توسعه نایافتگی نظام های سیاسی و اقتصادی است که بستر مناسب را برای بهره برداری یا
تخصیص لجام گسیختة منابع عمومی بناً به مالحظات شخصی یا اهداف ویژه عمومی فراهم می کند .فساد
در سطح دوم ،میان کارمندان رده پائین تحقق می یابد ،در این مفاسد ،کارسازی های غیر قانونی صورت می
1
گیرد .فساد در آن ،عمداً با بخش خصوصی و جامعه ارتباط دارد.
فساد ،تالش برای کسب قدرت و ثروت از طریق غیر قانونی برای به دست آوردن سود خصوصی به بهای
سود عمومی یا سوء استفاده از قدرت دولتی برای منابع شخصی است و یک رفتار ضد اجتماعی محسوب
می شود .این وضعیت ،مزایای خارج از قاعده و مخالف هنجار های اخالقی و قانونی به وجود می آورد و
قدرت بهبود شرایط زندگی مردم را تضعیف می کند .به عبارت دیگر ،سوء استفاده از قدرت و امکانات دولتی
2
برای تأمین منافع شخصی (فرد ،حزب ،طرز تفکر خاص ،طبقة خاص ،دوستان و اقوام) ،به حساب می آید.
تأثیر فساد بر رکو اقتصادی قابل انکار نیست و مردم فقیر ،بیشتر ،از آن صدمه می بینند .همچنین فساد ،با
تحریف مقررات قانونی ،زمینة توسعه را تخریب ،و زیر ساخت های اساسی کشور را که رشد اقتصادی به
آنها وابسته اند ،تضعیف می کند و شکاف های اجتماعی را گسترده تر می سازد .انواع فساد سیاسی ،اداری و
مالی که هر یک ،تعریف خاص خود را دارند ،در گذشته وضعیت فعلی افغانستان وجود داشته اند و دارنده
مه همه گی به تضعیف فرایند توسعة ملی و حقوق سیاسی شهروندی منجر شده اند .فساد ملی ،سیاسی ،اداری
و قضایی در افغانستان به رویة معمول زندگ ی مردم تبدیل شده است ،بگونه ایکه حتی اگر دولت هم بخواهد
با آن مبارزه کند ،به تنهایی قادر به کنترول آن نیست .فساد تنها یک الیحة از قدرت را شامل نمی شود ،بلکه
از مقام های عالی گرفته تا یک کارمند بسیار ساده به آن مبتال نیست .البته فسار در افغانستان در ابعاد مختلف،
3
معمول عواملی است که باید در جای خود برسی شود.
-3چالش های اقتصادی
فقر اقتصادی ،پایین بودن در آمد سرانه و ناکافی بودن در آمد های دولت برای تأمین هزینه های عمومی،
چالش های مهم حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان به حساب می آیند .دولت در بُعد حقوقی اجتماعی و
فرهنگی ،در برابر مردم وظایف اثباتی دارد ،اما وابستگی دولت به کمک های خارجی و نبود در آمد های
کافی ،در کنار فساد در مراکز مختلف ،دولت را برای ایفای وظایف اجتماعی و فرهنگی اش دچار مشکل
کرده است .بخش چشمگیر از کمک های خارجی نیز به سازمان های غیر دولتی واگزار می شود نبود نظارت
- 1ریاض اهلل مصمم ،مجتبی جعفری ،حقوق اساسی جمهوری اسالمی افغانستان ،چ ،1سال ( )1388ص.112 ،
- 2فرانتیس نویمان ،آزادی و قدرت و قانون ،ص( ،71 ،به نقل از آزادی عقل و ایمان ص.) 71 ،
- 3قاسم ،پیشین ،ص.112 ،
21
دقیق مرجع خاص بین المللی یا ملی بر آنها از دیگر مانع های اساسی بر سر راه توزع درست و مناسب این
1
کمک هاست.
-4چالش های امنیتی
زندگی جمعی و تداوم آن ایجاب می کند که افراد یک جامعه حداقل اعتقاد را به نظم اجتماعی داشته باشند،
مردم سر زمینی که امنیت به آرزوی دست نیافتنی شان تبدیل شده و هر روز انتحار و ترور و تجاوز ،جان
دها انسان را در پیش چشمانشان می گیرد ،چگونه آنان را وادار کرده می توانیم که نظم اجتماعی را رعایت
کنند؟ و سر انجام در سرزمینی که رشوه و فساد اداری ،باند بازی و معامله و در نهایت فقر و گرسنگی بیداد
می کند و آب نان مهمترین دغدغه زندگی روزمره اکثریت مردم آن است .چگونه می توان از حقوق برابر
افراد در آن سرزمین سخن گفت؟ چنانچ ه ،امنیت جان و مال ،از نیاز های اولیه زندگی بشر است و جز و
حیاتی ترین حقوق انسان و شهروندی به حساب می آید که مردم افغانستان در گزشته و حال به ویژه در ربع
قرن اخیر ،امنیت مالی و جانی خود را همواره در معرض خطر دیده و با نقض آن رو برو بوده اند .برای
بسیاری حک ام و افراد مستبد ،حکومت های محلی و طایفه ای ،مال و جان مردم اهمیت نداشت .امروزه امنیت
در برخی مناطق افغانستان ،به دلیل فعالیت های مسلحانه و تروریستی متزلزل است .طالبان و القاعده پاکستان
با استفاده از استراتیژی جنگ چریکی که در افغانستان سابقة کهن دارد و عملیات انتحاری که القاعده پاکستان
2
آنرا رایج داده است ،می کوشند امنیت را از مردم سلب کنند.
-5دخالت بیگانگان
افغانستان به دلیل موقعیت ژنوپلیتیک و ژنواستراتیژیکش همواره محل تاخت و تاز دولت های خارجی و
استعماری بوده و حمایت دولت های خارجی از دولت های خاص یا ساقط کردن بعضی دولت ها ،به صورت
مستقیم و غیر مستقیم ،از چالش های اساسی حقوق بشر و شهروندی در افغانستان است .شوروی سابق با
حمایت از کودتای 1357گروهای کمونیست را به قدرت رساند و اشغال افغانستان ،فرایند دخالت خود را
کامل کرد .در مقابل ،بلوک غرب با حمایت از ج نگ و جهاد مردم مسلمان افغانستان برای به زانو در آوردن
کمونیسم که دشمن دوران جنگ سرد غرب به شمار می رفت .بیشترین مداخالت را در افغانستان انجام داد.
در همین دوره ،تعداد زیادی از جنگ جویان غرب وارد خاک افغانستان شدند و در آنجا ماندگار گشنتد .بعد
از خروج ارتش شوروی از افغانستان پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق ،افغانستان اهمیت استراتیژیک
خود را برای غرب به ویژه آمریکا از داست .در این زمان ،پاکستان در صدد برآمد بازارهای کشور های آسیای
میانه را که تازه استقالل خود را به دست آورده بودند ،با کاالهای تجارتی خود فتح کند .ولی هرج و مرج
- 1منصوری الریجانی ،اسماعیل ،سیر تحول حقوق بشر ،سال ( )1374ص.69 ،
- 2عبدالعلی قوام ،چالش های توسعه ،سال ( )1387ص.157 ،
22
حاکم بر افغانستان مانع رسیدن این کاالها به کشورهای آسیای میانه می شد .سازماندهی ،تأسیس و تقویت
«طالبان» برای تأمین امنیت در افغانستان منافع ،غرب را برای رسیدن به انرژی کشورهای آسیایی تسهیل ،و
منافع پاکستان را تأمین می کرد .البته عملکرد بن الدن و طالبان که دو هم پیمان استراتیژیک بودند ،سبب شد
حمایت غرب از آنها غیر علنی باشد .پیشاز حادثه 11سپتامبر ،دولت آمریکا با رژیم طالبان احداث خط لوله
یی انرژی و کاهش تولید مواد مخدر در حال مذاکره بود که رخ دادن این حادثه و تحویل ندادن بن الدن،
زمینه ر ا برای آغاز جنگ جدید در افغانستان فراهم کرد .از این رهگذر ،آمریکا توانست به راحتی به انرژی
آسیای مرکزی دست یابد و عرصه را برای رقیبان بالقوه و بالفعل خود در منطقه تنگ سازد .کنترول افغانستان
به معنای کنترول بخشی از آسیای میانه است 1.بنابرین ،بازیگران بین المللی و منطقه ئی می کوشند که با تأکید
بر منافع خود ،به طور مستقیم یا با استراتیژی غیر مستقیم ،برای تأثیر گذاشتن بر کشورهای دیگر ،دستِ در
افغانستان داشته باشند ،تا به اهداف خود از طریق یک میانجی دست یابند .نقض حقوق بشر و شهروندی به
رویه عادی طالبان تبدیل شد ه و استقالل سیاسی ،اقتصادی و نظامی کشور از بین رفته بود .دخالت آشکار و
پنهان بیگانگان در افغانستان از جمله کشور های انگلیس ،اتحادیه شوروی سابق ،آمریکا و کشورهای همسایه
همیشه سبب نقض حقوق سیاسی شهروندی مردم به شمار می رود .افکار مبتنی بر شریعت طالبان که با عرف
بین المللی مفایر بود ،سبب شد حقوق بشر و شهروندی مردم به طور گستردۀ نقض شود و بیشترین آسیب
ها به اقلیت های قومی ،زبانی ،مذهبی ،و نژادی وارد گردد .کشتار دسته جمعی ،منع کار زنان ،تحصیل و
حضور در اجتماع ،شکنجه و اعدام زندانیان ،غارت اموال مردم ،کوچ اجباری و امثال آن ،مهترین نمونه های
2
نقض حقوق سیاسی شهروندی به دست طالبان بود.
-6عرف ،آداب و رسوم نادرست ملی و محلی
در جامعه افغانستان برخی آداب و رسوم سنتی و ملی که از آنها به عنوان «عنعنات» ملی یا قومی یاد می شوند،
بر بسیاری از باورها و رفتارهای مردم اثر گذاشته ،و زمینه بسیاری از خشونت ها و حق کشی ها را فراهم
کرده اند .در بسیاری از مناطق افغانستان ،مذهب با آداب و رسوم به اصطالح ،عنعنات خاصِ در آمیخته است.
برای مثال ،در مناطق پشتون نشین ،در کنار مقررات اسالمی و قوانین مدون کشور ،قوانین غیر مدون از جمله
3
«پشتون والی» وجود دارد که از ضمانت اجرایی نیرومندی برخوردار است.
بر این اساس ،حضور هیآت های حایل بین شهروندان و حکومت ضروری خواهد بود تا بدین وسیله ،با
وزانت خود ،بین قدرت حکومت و آزادی شهروندان ایجاد تعادل نماید .از طرف دیگر ،با وجود افکارو
اندیشه های متنوع در جامعه ،ممکن است گروه ها و جماعات گوناگون و متمایز در جامعه واحد پدیدار
شوندک هانسجام و نهادینه شدن هریک از آنها می تواند راه گشایی گفتگوی منطقی و مسالمت آمیز در یک
نظام کثرت گرا و دموکراتیک باشد .این استعداد اجتماعی که در نظام های بین المللی و داخلی تحت عنوان
(آزادی های گروهی) مورد حمایت قرار می گیر ،ممکن است که بصورت نهاد یافته و متشکل به صورت
احزاب و انجمن های انسجام یابد و یا آنکه بطور اتفاقی ،برای بیان پاره ای از خواسته های مشترک که در
2
زمان خاص به صورت اجتماعات و تظاهرات کوتاه مدت و موقتی متظاهر شود.
وج ود یک موافقت قرار دادی که به موجب آن اعضای جمعیت تعهد جمعی پیدا می کنند.
استمرار نیز یکی از مشخصات بارز احزات می باشد که آنرا از اجتماعات موقتی و اتفاقی منمایز می سازد و
به آن خصیصه سازمانی و نهادی می بخشد.
غیرانتفاعی بودن وصف دیگری است که در شان اعضاء لزومآ از این اتالف و اتحاد خود قصد منفعت طلبانه
اقتصادی نداشته باشد .این وصف وجه تمایز بین نوع جمعیت ها با شرکت های تجارتی است که با اشتراک
مالکیت هدف منفعت طلبانه ای را تعقیب می کنند .آزادی احزاب از جمله حقوق انسانی به شمار میرود که
با ابعاد وسیع و تاثیر گذا ری سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی وبا مبانی ارزشی خود در نظام حقوق داخلی و بین
2
المللی مورد حمایت قرار گرفته است
الف) مبانی و زمینه های آزادی احزاب:
درا ینجا قسمت از مبانی فکری آزادی تعد و تنوع احزاب همچنان از تضمینات آزادی احزاب ،و هویت و
شخصیت حقوقی و آئین تشکیل و رسمیت احزاب بحث کردیم .سپس اعالم موجودیت ،تقاضا ثبت ،بررسی
3
و ثبت،نقد بر آزادی احزاب و محدودیت های حاکم بر آزادی احزاب را مورد بحث قرار دادیم.
- 1هاشمی ،سد محمد ،حقوق بشر و آزادی های اساسی ،نشر میزان ،چاپ دوم ،1391 ،ص26-24 ،
-2ویلدورانت ،تاریخ تمدن ،ج اول (مشرق ،زمین ،گاهواره تمدن) ترجمه احمد آرام ،ع ،پادشایی و امیر حسین و امیر حسین آریان پور ،چاپ اول،
سال 1365 ،ص.332 ،
- 3هابز ،توماس ،لویانان ،ترجم" حسین بشریه ،سال ،1384 ،ص .220
28
آنرا پدید آورده کشش های پنهانی سرشت آدمی باهمانندان خود می داند .بر اساس این اعتقاد؛ خانواده جامعه
ابتدائی است که برای زندگی روزمره به وجود می آید .با پیوند چند خانواده دهکده و با پیوند جند دهکده
مدینه( شهر) پدیدار می شود .این پدیداری آفریده طبیعت است و انسان بالطبع حیوان سیاسی است .شهر
جامعه سیاسی مطلوبی است که برآورنده زندگی کامل و تآمین کننده غایات طبیعی است .در چنین جامعه
کوچکی مناسبات اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی در ساده ترین سطخ خود قرار داشت تا جایی که(جامعه
1
مدنی) صرفآ در قالب(جامعه سیاسی) متظاهر می شود.
-1الک ،جان ،نامه ای در باب تساهل ،ترجمه :شیرزاد گلشاهی کریم ،پیشین ،ص.57 ،
-2مایکل ب فاستر :خداوند اندیشه سیاسی ،ج اول (قسمت دوم) 1358ص340-337 ،
- 3الک ،پیشین ،ص.111 ،
29
تاسیس و فعالیت حزب بر مبنای قومیت ،سمت ،زبان ،و مذهب فقهی جواز ندارد .جمعیت و حزبی که
مطابق به احکام قانون تشکیل می شود ،بدون موجبات قانونی و حکم محکمه باصالحیت منحل نمی
1
شود.
ب -آزادی تنوع احزاب :اجتماع پذ یری انسان زندگی مشارکتی گوناگونی را پیش روی افراد قرار می
دهد و سیر تحول تاریخ اجتماعی بشر حکایت از تنوع فزاینده آن دار ،تا آنجا که در زمان حاظر صدها
نوع گروه و جمعیت بزرگ و کوچک افراد انسانی که با قصد هم یاری برای اتخاذ مواضع مشترک سازنده
و یا دفاعی تشکیل شده اند ،جلب توجه می کند .کثرت این گروه ها تا حدی است که مطالعه همه آنها
میسر نمی باشد .به همین دلیل برای تنوع گروهی ،صرفآ از طریق دسته بندی موضوعی براساس اندیشه
2
واهداف تشکیل ،نظیر دسته بندی ذیل ،امکان پذیر خواهد بود.
اصل سی و پنجم قانون اساسی؛ نیز بیان داشته است که ( :اتباع افغانستان حق دارند به منظور تآمین
3
مقاصد مادی و یا معنوی ،مطابق به احکام قانون ،جمعیت ها تاسیس نماید).....
الف -تضمین آزادی احزاب :شناسایی آزادی احزاب ،احترام به آزادی فطری افراد است که دولت و
جامعه را مکلف به احترام به آن و ملزم به عدم مزاحمت یا تحم یل بر آن می کند .قانون اساسی حمهوری
اسالمی افغانستان ،با درک مراتب آزادی به عنوان یک حق اجتناب ناپذیر و بنیانگذاری نظام مبتنی بر(
اصل کرامت و ارزش واالی انسانی و آزادی توآم با مسوُلیت در برابر خدا) در اصل سی و پنجم ،آزادی
مرامنامه و اساسنامه حزب ،متناقض احکام دین مقدس اسالم و نصوص و ارزش های مندرج این قانون -
اساسی نباشد.
-تشکیالت و منابع مالی حزب علنی باشد.
-وابسته به حزب سیاسی ویا دی گر منابع خارجی نباشد .تاسیس و فعالیت حزب بر مبنای قومیت ،سمت،
زبان و مذهب فقهی جواز ندار.
-جمعیت و حزبی که مطابق به احکام قانون تشکیل می شود ،بدون موجبات قانونی و حکم محکمه یا
صالحیت منحل نمی شود.
ب -هویت و شخصیت حقوقی :اجتماعی و مشارکت افراد متعدد در کانون واحد فکری و آرمانی پدید
اورنده ای شخصیت جمعی است که اندیشه ،هدف و موضوع مشترک را اعالم می نمایند .این پایداری
جمعی را در حقوق موضوعه(شخصیت حقوقی) می نامند .احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی از
جمله گروه های و جمعیت به شمار می روند که پس از اعالم موجودیت و شناسای ،هویت سازمان یافته
و شخصیت حقوقی پیدا میکند ،شخصیت حقوقی این گروه ها دارای دو وصف اساسی است:
-این گروه ها اساسآ با اهداف غیر منفعت طلبانه و متمایز از شرکت های مدنی و موُسسات تجاری تشکیل
می شوند؛ بدین معنی شکه قص د فعالیت اقتصادی و تقسیم سود بین آنها وجود نداردد .البته این بدان
معنی نیست که این گونه گروه ها نظیر انجمن های صنفی منافع مادی و معنونی را که مال دارای تاثیرات
اقتصادی و اجتماعی باشد ،دنبال نکنند.
-این گروه ها ،به عنوان اشخاص حقوقی خصوصی ،متمایز از اشخاص حقوقی حقوق عمومی می باشند؛
بدین معنی که تکوین شخصیت حقوقی آنها ناشی از اراده تشکیل افراد در ایجاد یک هیآت واسطه
ناوابسته به نهادهای حکومتی است ،تا به دور از هرگونه سلطه و تحمیل بتوانند به فعالیت های سیاسی
و اجتماعی بپردازند.
-1ژان ژاک روسو :قرار داد اجتماعی ،ترجمه غالم حسین زیرک زاده ،چاپ پنجم ،ص.36 ،
31
ج -آیین تشکیل و رسمیت احزاب
اصل سی و پنجم قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان در خصوص آزادی موجودیت احزاب و گروه ها
اطالق دارد .با این ترتیب ،تشکیل هر حزب و گروه به ابتکار اعضای و موسسان آن می باشد .اما ،از آنجا که
این گروه ها پس از تشکیل به انجام فعالیت های وسیع یا محدود می پردازند ،احراز هویت و شخصیت
حقوقی برای آنها ضرورت اجتناب ناپذیر دارد .از طرف دیگر ،آزادی فعالیت آنها مشروط به عدم نقض(اصول
استقال ،آزادی و حدت ملی ،موازین اسالمی و اساس جمهوری اسالمی افغانستان) خواهد بودد و در سلوک
و رفتار خود مورد حق وتکلیف قرار می گیرند .بدین جهت موجودیت ،ثبت و رسمیت احزاب در نظام و
1
افغانستان مورد توجه است.
اصل آزادی های گروهی از نظر سیاسی در محموعه آزادی های عمومی دریک نظام مردمی ،با فرض تمایز
و تشخیص بین اداره کنندگان(حکومت) و اداره شوندگان (مردم) آنرا مستعد شمول و توسعه به دو معنا می
کند.
اوال؛ مردم از طریق مشارکت فکری و گروهی ،حق تعین سرنوشت سیاسی واجتماعی خویش را مشترکآ دارا
می باشند (آزادی -مشارکت) کهه در این صورت حکومت مبعوث مل و مسوُل در مقابل همان ملت است،
همچنانکه قانون اساسی بر حاکمیت مردم بر تعین سرنوشت خویش و اداره امور کشور به اتکاء اراء عمومی
2
از طریق انتخابات و همه پرسی تأکید نموه است.
ثانیآ؛ آزادی فعالیت جمعی از حقوق حقه ای است که همان دولت مبعوث باید بدان احترام بگذارد و در انجام
وظایف قانونگذازی ،سیاستگذاری و نظارت ،این آزادی های مشروع را نادیده نگیرد و به آن تجاوز ننماید.
در غیر این صورت ،برای همه افراد جامعه حق مقاومت وجود خواهد داشت .احزاب و جمعیت های سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی ،گروه های مردمی هستند که در همین جایگاه مقاومت قرار می گیرند .الزمه برخورداری
از این آزادی گروهی استقالل گروه ها در مقام زمامداری خواهد بود .در این معادله سیاسی ،احزاب و گروه
های مردمی با وزنه آزادی در مقابل حکومت دارنده اقتدار قرار می گیرند.پایداری این معادله وقتی است که
حکومت،به جز انجام وظایفی که برای یاداره امور( استقرار نظم و امنیت و تأمین نیازمندی های عمومی)
اصل سی و پنجم قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان شرط آزادی احزاب و جمعیت ها را عدم نقض
4
[اصول استقالل ،آزادی وحدت ملی ،موازین اسالمی و اساس جمهوری اسالمی افغانستان] اعالم داشته است.
در این ارتباط ،احزاب و آیین نامه اجرایی آن کلیه گروه ها و متقاضیان تشکیل آنرا موظف به تسلیم مرام نامه
و اساسنامه گروه به وزارت عدلیه نموده است .در خواست تاسیس حزب سیاسی توام به اساسنامه و مرامنامه
مطابق ماده دوم مقررهً طرز ثبت احزاب سیاسی توسط اداره ثبت احزاب وزارت عدلیه مورد بررسی قرارر
5
میگیرد.
- 1عثمان ،محمد اکرم ،قانون و قانون اساسی در پرتو جامعه شناسی تاریخی ،فصلنامه خط سوم شماره ، 2ص.27 ،
- 2دوپری-لوییسس ،رکن چهارم ،ترجمه عای احمد راسخ ،فصلنامه دری ،شماره .8-7
- 3همان اثر ،ص .23
- 4ماده ،35قانون اساسی افغانستان.
- 5ماده ،2قانون احزاب سیاسی ،مقررهً طرز ثبت احزاب سیاسی ،
34
بناً براین ،چنانچه احزاب برخالف ،قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان اهداف و مقاصدی نظری ترویج
یثک نژاد یا گروه خاص اجتماعی ،دفاع خشونت آمیز غیر دولتی از آرمانها(تروریسم) استقالل طلبی
محلی(تجربه طلبی) عدم اعتقاد به قانون اساسی و تغییر نظام سیاسی را حتی به طور مسالمت آمیز و از طریق
تبلیغات و فعالیت های فرهنگی دنبال کنند ،اعالم موضوع آنان مغایر اصول ازادی ،استقالل ،وحدت ملی،
تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسالمی افغانستان خواهد بود و عدم صدور پرونده توسط دستگاه ذیربط بال
1
اشکال به نظر می رسد.
آزادی :آزادی حق طبیعی فراد است که برای دیگران ایجاد تکلیف می کند .شرط برخورداری از آزادی ،عدم
نقض و حقوق دیگران می شود .احزاب و گروه های سیاسی ممکن است از طریق پاره مواضع و جوسازی
های اجتماعی عرصه را برای افراد و دیگر گروه ها چامعه به نحوی تنگ کنند که آزادی های آنها در معرض
4
خطر قرار گیرد.
وحدت ملی :ملت از طرق گوناگون مادی و معنوی احساس و حدت می کند .این وحدت که زمینه های
نژادی ،مذهبی و فرهنگی دارد ،کمال مظلوبی است که در آن افراد جامعه احساس همدلی ،همبستگی و
- 1علی پاشا صالح ،مباحث از تاریخ حقوق ،شماره ،35سال 1348ص.27 ،
36
فصل سوم
آزادی تشکیل اجتماعات و تظاهرات
-1حجت مرتجی ،جناح های سیاسی در ایران امروز ،چ سوم ،سال 1387 ،ص.11 ،
-2میر عباسی ،دکتر سیدباقر ،رزی میر عباسی ،نظام جهانی ارزیابی و حمایت از حقوق بشر ،ص.70 ،
37
قلمداد نمود که جامعه را تحت تاثیر بیان توقعات جمعی قرار می دهند .حرکت جمعی مذکور دارای این
1
فایده است.
اوال ،مسایل مردم به وسیله خود مردم مستقمآ عنوان می شود و منبع اطالعاتی موجهی برای هیاًت حاکمه
خواهد بود که وظایف و خدمات خود را ،با در نظر گرفتن این اطالعات درجهت منافع و نیازهای مردم تنظیم
نمایند .ثانیآ ،حضور مردم درصحنه و بیان مطالب ،وسیله مناسبی برای ارزیابی هیاًت حاکمه می باشد.
ثالثآ ،به عنوان یک قدرت مهارکننده ،علیه گرایش دولت به دیکتاتوریف به شمار میرود و بدین وسیله سالمت
2
حکومت بیشتر تاًمین می گردد.
اجتماعات :اجتماعات متشکل از همایش موقتی افراد است که به منظوری تبادل اندیشه ها و نظریات یا به
منظور هماهنگی برای دفاع از منافع مشترک تشکیل می شود .این تعریف دارای سه مشخصه اساسی می
3
باشد.
اجتماعات نوع همایش گروهی موقتی و متمایز از گروه های است که با شخصیت حقوقی معین به طور
مستمر تشکیل می شود .اما ممکن است احزاب و جمعیت ها نیز با دعوت از اعضای خود برای بیان افکار و
موضوع گروهی ،مبادرت به اجتماع موقتی سازمان یافته در زمان معین بنمایند.
تکشیل اجتماعی اصوآل دارای هدف خاصی است که در آن تبادل نظر و عقیده یا دفاع منافع مشترک مشاهده
می شود .این وصف اندیشمندی اجتماعات است که آنرا ازگروهای تماشاچی سیمنا و یا مسابقات ورزشی
متمایز می سازد .البته ،زمینه های فکری اجتماعی کنندگان متفاوت و ممکن است جلوه های سیاسی مذهبی
4
و صنفی به خود بگیرد.
تظاهرا ت :تظاهرات از جمله ازادی هایی است که بر اساس آن ،افراد از این طریق مطالبات و اعتراضات خود
را در مقابل قدرت عمومی ابراز می کنند .بنا براین م ،می توان گفت :تظاهرات عبارت از آن است که گروهی
از افراد ،با حضور در معابرعمومی و استفاده از یک فرصت نمایشی به بیان خواسته جمعی خود می پردازند.
- 1امین صیقل ،افغانستان معاصر ،مترجم ،محمد مجددی ،سال 1394 ،ص.372 ،
- 2ماده ،36قانون اساسی افغانستان
-3نقیب زاده ،پیشین ،ص.114 ،
-4رسولی ،قانونپوه محمد اشرف ،تحلیل و نقد قانون اساسی افغانستان ،سال 1388 ،ص.350 ،
39
خشم آلود اجتماع مسالمت آمیز حرکت متعالی است که در آن ،اجتماع کنندگان ،بدون آنکه سٍرِ جنگ داشته
باشند ،بتوانند مرا تب نارضایتی و اعتراض خود را ابراز دارند و بدین وسیله ،با آگاه کردن هیاًت حاکمه
ازمشکالت خود ،در یک نظام مردمی خشم خود را فرو نشانند .اجتماع مسالمت آمیز یک مفهوم نسبی است
که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت تغییر پیدا می کندکه با درک موضوع،یشوه نظارت بر آن را باید بر
عهده قانونگذار گذاشت .اما قدر میقن آن است که اگر اجتماع کنندگان مسلح باشند ،به طور قطع و یقین
اجتماع و صف مسالمت امیز خود را از دست می دهد و فضای جامعه را خشونت امیز می کند .قانونگذار
1
اساسی ،با درک موضوع ،اعالم داشته است(( تشکیل اجتماعات و تظاهرات بدون حمل سالح ازاد اس)).
اجتماعات و تظاهرات رفتاری است که ظهور آن مبتنی بر فکر و اندیشه و به منظور تبادل نظر وپاره ،عالیق،
مطالبات و اعتراضات می باشد .این نماد اجتماعی شاید مبین و یا القاء کننده نوعی تفکر و اندیشه مخالف و
(مغایر عقاید عمومی) یا حاوی پاره ای از موضوعاتی باشد که تاثیرات منفی بر روی عالیق ،اخالقی،
دینی،سنتی و ملی ارزش های حاکم برجامعه بگذارد .مبانی اسالم که عبارت از پایه ها واصول توحید ،نبوت
و معاد می باشد که اسالم با ابتنای به آن موضوعیت و واقعیت پیدا می کند .بدیهی است که اخالل بر این
مبانی اخالل بر نظامی است که اکثریت مردم آنرا تاًسیس نموده اند .از آنجا که مسایل عقیدتی مبتنی بر معرفت
قبلی است ،قبول یا رد آن نوعآ از طریق انتشار ،گفتگو ،مجادله ،و ارشادات و القائات گمراه کننده ذهنی و
فکری در محافل،مدارس مساجد و جلسات و وسایل ارتباط جمعی میسر است .بنابر این ،اجتماعات و
تظاهرات که اصوآل موقتی و زودگذر است ،نمی توان فکری تخریبی آنچنانی بر خوردار باشدکه بر مبانی
اسالم اخالل وارد کند .توان منفی این اجتماعات صرفا می تواند در حد فحاشی ،اهانت و گستاخی ها ناپسند
و موجب ج ریحه دار شدن و جدان و احساسات عمومی باشد .بدون آنکه اخالل به مبانی اسالم وارد کرده
2
باشند.
با این ترتیب ،به نظر می رسد که قید اخالل به مبانی اسالم در مورد اجتماعات و تظاهرات نمی تواند
موضوعیت داشته باشد.
آزادی اجتماعات از چند جهت تحت نظارت باید باشد :یکی اینکه چون حضور جمعیت زیاد و سازمان یافته
مردم خود عرصه را برای فضای عمومی تنگ می کند و پاره ای از اختالالت محیطی و عبور و مرور را بوجود
می آورد ،نظارت و نظم آن به ترتیبی که از اخالل جلوگیری کند توسط دستگاه ناظر ضروری است.
دیگر اینکه ممکن است اجتماع و تظاهرات کنندگان عمدآ یا سهوآ مرتکب قانون شکنی های متعرض نظم
عمومی ،اخالق و حقوق و آزادی های دیگر شهروندان شوند ،تدابیر پیش گرانه و تعقیبی چنین نظارت دقیق
1
را اقتضاء می کند.
تشکیل اجتماعات و تظاهرات ،به عنوان یک حق فردی و گروهی ،بدون تردید تاًثیرات بیرونی بجای خواهد
گذاشت و عناصر((آزادی)) به عنوان حق طبیعی افراد و ((قدرت))به عنوان عامل استقرار نظم رودروی
یکدیگر قرار خواهد گرفت .در یک نظام مردمی ستیز بین ( قدرت) و (آزادی) جای خود را به مالزمه و
سازش می دهد با این دیدگاه ،باید بین مطالبات اجتماعی کنندگان و مقتضیات مربوط به نظم عمومی نوعی
امتزاج و سازش منطقی برقرار شود .در چنین صورتی است که نظارت بر حق انسانی مذکور ضرورت اجتناب
2
ناپذیر می کند .نظارت بر اجتماعات متکی بر دو انتظار اساسی است.
اجتماعات و تظاهرات معموال پیام هایی را به همراه دارد و ممکن است ،بخاطر رقابت ها موجود در جامعه،
بین طبقات محتلف شهروندان و یا گروه های سیاسی و اجتماع تنازع و درگیر پیش آید .در چنین حالتی است
که این اجتماعات آسیب پذیر می شود و آثار نا مطلوبی را بجای می گذارد .با این فرض ،مقامات و مسؤالن
حفظ نظم و امنیت ،در تمام مناطقی که بر اساس ضوابط اجتماعات تشکیل می شوند ،باید تمام تالش خود
را برای تآمین آزادی تشکیل اجتماعات بکار گیرند تا هیچ آسیب و اخاللی بر آن وارد نشود .درچنین حالتی
است که میتوان گفت ،اقدامات پولیس و نیروهای امنیتی در درجه اول باید حمایت کننده آزادی باشد .بنابراین،
چنانچه از سوی گروهی اقدام به برهم زدن اجتماعات قانونی بشود ،اصل آزادی اجتماعات اقتضاء می کند
3
که دستگاه پولیس ،ضمن جلوگیری از تجاوزان به این آزادی مشروع را مورد تعقیب قرار دهد.
- 1در آمد بر حقوق اسالمی ،دفتر همکاری حوزه و دانشگاه قم ،سمت ،1368 ،صص.252 -250 ،
-2دانش ،سرور ،حقوق اساسی افغانستان ،چ دوم ،سال 1391 ،ص.459 ،
-3دانش ،پیشین ،صص.462-461 ،
41
هـ -تضمین نظم وامنیت عمومی
آزادی اجتماعات از دو جهت باید تحت نظارت دقیق باشد :یکی اینکه چون حضور انبوه یک ،جمعیت متراکم
و سازمان یافته خود بخود عرصه را برای فضای عمومی(پارک ها ،میادین و سرک ها) تنگ می کند و پاره ای
از اختالالت محیطی و عبور و مرور را بوجود می آورد ،انتظار آن به ترتیبی که از اخالل جلوگیری کند توسط
دستگاه ناظر ضروری خواهد بود .دیگر این که چون ممکن است اجتماع کنندگان عمدآ یا سهوآ با ارتکاب
تخلفات و قانون شکنی هایی متعرض نظم عمومی ،اخالقی حسنه و حقوق و آزادی دیگر شهروندان بشوند،
1
تدابیر پیش گیرانه و تعقیبی چنین نظارت دقیقی را اقتضاء می کند.
بدین ترتیب ،تشکیل حکومت و مشارکت در اداره امور جامعه را میتوان از جمله حقوق اساسی شهروندان به
شمار اورد.
- 1یزدی ،مصباح ،محمد تقی ،آزادی ،ناگفته ها و نکته ها (،تهران دفتر نشر فرهنگ اسالمی ،)1381صص.54-52 ،
-2معصومی ،فاطمه ،بررسی عوامل موثر بر گرایش شهروندان به مشارکت اجتماعی،ج اول ،سال )1382( ،ص.46 ،
- 3میرموسوی ،سید علی ،مبانی حقوق بشر در اسالم و مکاتب دیگر ،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسالمی ،سال 1381 ،ص.257 ،
42
الف -همگانی بودن مشارکت
واقعیت این است که اداره امور هر جامعه در برگیرنده تمامی افراد آن جامعه و ایجاد کننده حق و تکلیف
برای همه آنها می باشد .اگر هدف اصلی اداره جامعه استقرار نظم و امنیت و تأمین عدالت برای همه افرادی
بدانیم که در آن زندگی می کنند ،به نظر می رسد که این نفع عمومی مبین اشتغال فکری و مستلزم مشارکت
1
و مسوؤلیت همگانی در زندگی مشترک و جمعی باشد.
باین ترتیب ،تحقق دموکراسی ،در مفهوم منطقی خود ،وقتی است شهروندان ،به طور کمی و کیفی ،حق
مشارکت در اداره امور عمومی را دارا باشند .مشارکت مردم در امور عمومی منعطف به تحوالت سیاسی و
اجتماعی در هر جامعه سیاسی محسوب م ی شود .تجربه نشادن داده است که با گذشت زمان این مشارکت
همواره افزایش می یابد و با رشد فزاینده فکری مردم ،کیفیت این مشارت نیز باال می رود؛ بدین معنا که مردم،
2
عالوه بر انتخاب نمایندگانف خود نیز در متن امور سیاسی وارد می گردند.
آزادی مشارکت یکی از پایه های اصلی دموکراسی محسوب می شود ،بدین معنی که مشروعیت قدرت
سیاسی مبتنی بر آزادی و ابتکار عمل شهروندان در تعیین سرنوشت جمعی و اداره امور می باشد .حکام از
طریق آراء آزاد عمومی ،نمایندگی مردم را به دست می آورند .در چنین حالتی است حکام مردمی ،در اعمال
قدرت سیاسی ،باید حقوق فطری و آزادی و استقالل شهروندان را محترم شمارند .بر عکس در نظام استبدادی
که مبتنی بر تفوق و سیطره حاکم بر مردم است ،اهالی کشور فاقد ازادی و اختیار الزم می باشدند ،که
شهروندان از آزادی های مشروع خود برخوردار نمی شوند و حکامی که توسط آرأی انتخاب و مدیون
شهروندان کشور هستن ،حقوق و آزادی های مردم را نقض می کنند .چنانچه شاهد بودیم ،که آراء مردم در
انتخابات ریاست جمهوری نقض چه که حتی توهین به شخصیت شهروندان افغانستانی شد ،با وجود آزاد
بودن حقوق چون حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از این حق محروم شدند .هرچند بنام حقوق سیاسی
شهروندی در نظام حقوقی افغانستان داریم ،که شامل تمام حقوق نظیر آزادی مشارکت ،حق انتخاب کردن و
انتخاب شدن ...می باشد ولی چون ضمانت اجرا قانونی یا به عباره بهتر حاکمیت قانون وجود ندارد و حکومت
در دست زمامداران خودکامه خو ساالر قرار دارد .این حقوق توسط زورمندان و دولت مردان نقض می شود.
- 1هاشمی ،سید محمد ،حقوق بشر و آزادی های اساسی ،چ دوم ،سال 1391 ،ص.247 ،
-2فاطمی ،قاری سید ،محمد سید ،حق تعیین سرنوشت و مسأله نظارت بر انتخابات ،نظارت تضمینی در مقابل نظارت تحدیدی ،فصلنامه تربیت
مدرس ،دوره ،7شماره ،3پاییز ،1382ص .47
43
قابل ذکر است ،که احزاب و اجتماعات که آزادی آنها به صراحت در قانون اساسی افغانستات در مواد 35
ذکر شده است ،که تأسیس و فعالیت احزاب بر مبنای قومیت ،سمت ،زبان و مذهب فقهی جواز ندارد .ولی
بر عکس با ای ن چالش های مواجه است .قابل ذکراست ،که مواجه شدن با چالش های نظیر قوم پرستی ،ملیت
و سمت گرایی ،تعصبات زبانی ،مذهبی ...از محدودیت های مانند فقر فرهنگی و اقتصادی ،بی سوادی
شهروندان افغانستانی ،سیستم قبایلی حاکم بر نظام خانوادگی ،تحجر و سنت گرایی و خاسته است .بدیهی
1
است که در چنین حالتی ،طرح آزادی عنوان بیهوده ای خواهد بود.
- 1احمدی ،عید محمد ،صداقت ،قاسم علی ،حقوق اساسی جمهوری اسالمی افغانستان با تاکید بر قانون اساسی ،سال 1388 ،ص.152-151 ،
- 2هاشمی ،پیشین ،ص.50 ،
44
چهارم) ازادی انتخاب تنها وقتی امکان پذیر است که طرح تمام عقاد و آراء امکان پذیر باشد .بنأ این،
دموکراسی تعدد اندیشه و بیان و انتشار آنها را در خود می پروراند وفضای جامعه را آنچنان از آزادی سیرآب
1
می سازد تا هرکس بتواند در بیان عقیده خود به مجادله بپر دازد.
یکی دیگر از مشخصات دموکراسی محدویت دوره زمامداری حکام منتخب است تا بدین وسیله ،با حضور
مستمر مردم درصحنه سیاسی و مشارکت آنان در انتخابات ،ابتکار مردمی همواره نضمین شود .این محدودیت
زمانی میتواند تناوب قدرت و انتقال آن از گروهی به گروه دیگر را نیز به دنبال خود داشته باشد .در حالی که
هر حزب اندیشه و نظر خود را ارایه می کند ،در آخرین مرحله ،این افکار عمومی و رآی اکثریت است که
آنرا بر میگزیند .در این صورت برای هرگایش سیاسی امید به پیروزی و کسب قدرت وجود خواهد داشت.
امکان تناوب قدرت در جای خود نشانه ای از رشد و توسعه دموکراسی و حاکمیت مردم به شمار میرود و
زمینه را برای پذیرش تمام ارزش های فکری و ت وازن سیاسی فراهم می سازد .با این ترتیب تناوب را باید
4
هم نشین و قرین دموکراسی و نشاط اجتماعی پایدار دانست.
-1نویمان ،فرانتیس آزادی ،قدرت و قانون ،ص ،71 ،نقل از آزادی ،عقل و ایمان ،ص.40 ،
- 2استوارت میل جان ،رساله در باره آزادی ،ترجمه جواد شیخ االسالمی ،بی جا ،چ سوم.1363 ،
-3فراتیس نویمان ،پیشین ،ص .46
- 4نادر شکری ،مجموعه مقاالت همایش نظارت همگانی ،شهروندی و توسعه سازمانی ،دانشگاه مدیریت ،بهمن ،سال 1386 ،ص.80 ،
45
گفتار پنجم -حاکمیت قانون
قانون مجموعه ضوابط عام و مدونی است که برای همگان به طور مساوی ایجاد حق و تکلیف می کند ،حد
ومرز اعمال تابعان قانون را مشخص می نماید وبه تنظیم روابط افراد ،گروه ها و جامعه می پردازد .بر اساس
اصل حاکمیت قانون اقدامات خود سرانه ممنوع و مردود است .یکی از خصایص بارز نظام استبدادی ،عدم
تقید زمامدار به قانون می باشد و محدودیت مطلق زمامدار ،او را مافوق تمام ضوابط و معیارها قرار می دهد
و دستورات فردی حاکم بر مقدرات جامعه می شود .انقراض حکومت های استبدادی و ظهور حکومت های
مردمی ،حاکمیت قانون مصوب مردم را جاگزین امیال و هواهای فردی سالطین قرار داده است .بر این اساس،
قانون مبین حاکمیت و اراده ملی است و اوصاف عمومی و غیر شخصی خود فرمانروایان و فرمانبرداران را
به نحوی برابر تحت تبعیت ضابطه ثابت و معین در می آورد.بدین ترتیب است که حقوق و آزادی های مردم
تضمین می شودو راه را بر خود کامگی های زمامدار می بندد .انتظام امور دولت های قانونی در درجه اول از
طریق قوانین است که به عنوان قرارداد ملی و اجت ماعی ،اعمال سیاسی راتنظیم ،حقوق مردم را تبیین ،حدود
اختیارات زمامداران را تعیین و وظایف حکومتی را تقسیم می نماید .بدین ترتیب ،تمام اعمال حکومتی در
چارچوب قانون قرار می گیرد و زمامداران مسؤل اعمال خویش می شوند .عالوه بر قانون اساسی که دستوارت
کلی نظام را ب یان می کند ،قوه مقننه نیز به عنوان نهاد مستمر قانونگذاری ،حسب نیاز جامعه به وضع قوانین
می پردازد .این قوانین ضمن آنکه برای فراد جامعه ایجاد حق و تکلیف می کند ،به همین ترتیب اعمال
حکومتی ر انیز تحت ضوابط معین قرار میدهد .در هر جامعه که زمامداران مقامی فوق قانون برای خود قابل
میشود ،نه تنها با دست خود سیطره و ابهت قانون را در هم می شکنند و اعتبار آنرا در نظار عام از بین می
برند،روابط منتظم سیاسی را نیز دچار اختالل نموده و امنیت خاطر جامعه را سلب میکنند .در بسیاری از
کشورهای نو استقالل و حتی انقالبی ،زمامداران ،با متمسک قرار دادن اعتماد عمومی ،پا را فراتر از قانون می
نهند و به تدریج به موقعیتی مافوق و بالمنازع دست می یابند و بدین وسیله ،زمینه را برای استبداد و
خودمخوری و بالخره انحصار طلبی فراهم میسازد .بدین جهت است که امروز شاهد وجود نظام های سیاسی
هستیم که با نام جمهوری شکل گرفته اند؛ اما به لحاظ عدم احترام زمامداران به قوانین حاکم ،یشوه های
استبدادی جاگزین آن شده است .با این ترتیب ،حاکمیت مردمی با حاکمیت قانون و تبعیت بی چون چرای
1
زمامداران از قوانین مردمی تضمین خواهد شد.
- 1داودی ،حسین ،فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی ،سال پنجم ،شماره 27ص.18 ،
46
گفتار ششم -حقانیت و مشروعیت قانون
اولین تضمین برای امنیت فردی ،حمایت شهروندان در مقام قوانین استبدادی است .این تضمین اساساً بستگی
به نظام سیاسی و ساختار قدرت عمومی دارد .درنظام های استبدادی و به طوری کلی در نظام هایی که مردم
نقش تعیین کننده درتعیین سرنوشت خود ندارند،تدوین قوانین مردم پرور اصوآل دور از انتظار خواهد بود .با
این ترتیب ،حقانیت قوانین ارتباط مستقیم با مردم ساالری دارد؛ بدین معنی که فقط ازطریق پارلمان مردمی
می توان به قوانین تضمین کننده امنیت دست یافت .در چنین حالتی است که هیأت قانونگذاری به عنوان
1
امنیتی پارسا و تحت نظارت مستقیم افکار عمومی به وضع قانون می پردازد.
البته ،باید توجه داشت که در نظام های مردم ساالر ،زمامداران بر اساس یک میثاق ملی و یک سند حقوقی به
نام«قانون اساسی» سامان می یابد که حکومت و مردم در روابط متقابل خود ،مکلف به رعایت آن می باشند.
بنا بر این ،قوانین و قتی مشروعیت خواهند داشت که با قانون اساسی مطابقت داشته باشند .قانونگذار در نظام
حمهوری اسالمی افغانستان ،مفید به قانون اساسی است .در قانون اساسی ،ضمن توجه بنیادین بر«کرامت و
ارزش واالی انسانی» و اهداف متعالی«عدالت و استقالل ...و همیشگی ملی» آزادی به عنوان یکی از پایه های
اساسی نظام مورد تأکید قرار گرفته و مقرر شده است«آزادی حق طبیعی انسان است .این حق جز آزادی
دیگران و مصالح عامه که توسط قانون تنظیم می گردد ،حدودی ندارد .آزادی و کرامت انسانی از تعرض
مصؤن است دولت به احترام و حمایت آزادی و کرامت انسان مکلف می باشد .بدیهی است که مشروعیت و
حقانیت قوانین در کشور ما ،موکول به رعایت اصول محوری مذکور خواهد بود .اما برای تضمین در تدوین
قوانین شایستة تأمین کننده امنیت باید پارا فراتر از نهادهای نظارتی رسمی گذاشت .بهترین تضمین در این
خصوص ،تبعیت زمامداران از افکار عمومی و احاطه کامل مردم براعمال و افعال هیأت حاکمه است .این
منظور البته وقتی تأمین خواهد شد که نهادهای مدنی از برکت ارتقاء فکری مردم به رشد و توسعه کافی نایل
2
شده باشند.
-1عالمه ،دکتر غالم حیدر ،جایگاه حقوق بشر در قانون اساسی افغانستان ،سال 1387 ،ص.24 ،
-2منصوری ،پیشین ،ص.69 ،
47
آن رفتار فردی و اجتماعی خود را تنظیم می کنند .در نظام جمهوری اسالمی افغانستان ،کلیت و غیر شخصی
بودن قانون در ماده 22قانون اساسی بدین ترتیب پذیرفته شده است که«هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع
افغانستان ممنوع است ،اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق و وجایب مساوی می
1
باشند» و دولت موظف است همه امکانات خود را برای«تساوی عموم در برابر قانون » بکار گیرد.
49
با توجه به این تحقیق در خصوص دامنه حقوق سیاسی شهروندی در افغانستان یا مولفة های حق حاکمیت
ملی ،انتخاب کردن و انتخاب شدن ،آزادی احزاب سیاسی ،اجتماعات و تظاهرات؛ نظارت بر عملکرد دولت..
در قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان مورد عنایت خاصی قرارگرفته است .اما با این وجود هم مأسفانه
یا چالش ها و محدودیت های نگران کننده؛ نظیر بی سوادی عدم برابری در مقابل قانون ،امتیاز طلبی قومی،
نژاد ،مذهبی ،فقر فرهنگی و اقتصادی ،دخالت بیگانگان ،شکاف و تعارض گروهی ،استبداد و خودکامگی،
فساد سیاسی ،اداری و مالی ،عرف ،آداب و رسوم نادرست ملی و محلی همچنان امنیت که به آرزوی دیت
نیافتنی مردم افغانستان تبدیل شده است ،بی توجه ای دولت در اعمال آن در عرصه عمل و حود ندارد.
به نظر می رسد در افغانستان با توجه به چالش ها و محدودیت ها و مشکالت که در این تحقیق برشمرده
شد ،چالش های دیگر نیز فرا راه حقوق سیاسی و شهروندی در افغانستان و جود دارد مانند مرد ساالری،
عدم مسؤلیت پذیری دولت در قبال رعیت و قانون ،در تناقض قرار داشتن حقوق بشر با حقوق اسالم این
چالش ها با چالش های که در فوق ذکرشد پژوهش کنندگان در تحقیقات بعدی در نظر بگیرند.
50
پیشنهادات
)1طوریکه آشکار است ،حقوق شهروندی در افغانستان به مشکالت فروان مواجه است ،و در زمینه هیچ
پیشرفت چشمگیری صورت نگرفته است ،بنأ به مراجع ذیصالح پیشنهاد میگرددکه در راستأی بهتر شدن
حقوق شهروندی جنبه های عملی صورت گیرد.
) 2قسمیکه معلوم است ،قانون اساسی جمهوری اسالمی افغانستان حقوق شهروندی را رسماً در ماده سی و
وپنج وسی ششم شناخته است .بناً آیا احزاب نقش اساسی را در راستای بهتر بودن حکومت دارد.
) 3جنبش ها و خیزش های که در اجتماعات کوچک صورت میگیرد ،موثر در تغییرات نظام است.
) 4کدام سنین در گرد همایی بنیان گذاری احزاب و جمعیت نقش دارد.
) 5همانطوریکه احزاب و جمعیت ها می توانند در موثر بودن نظام تاثیر داشته باشد ،آیا نظام باالی احزاب و
جمعیت ها اثر دارد.
51
منابع و مأخذ
الف-کتب
-1الشوکی ،سید یحیی )1383( ،بررسی عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی شهروندان در اداره امور شهر ،چ ،2محل نشر ،تهران،
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
-2احمدی ،عید محمد ،صداقت ،قاسم علی )1388( ،حقوق اساسی حمهوری اسالمی افغانستان با تأکید بر قانون اساسی ،چ،1
محل نشر ،انتشارات بین المللی المصطفی.
-3دورانت ویل )1365( ،تاریخ تمدن ،ج ،1چ( ،1مشرق رمین ،گاهواره تمدن) ترجمه آرام ،ع پادشایی و امیرحسین آریان
پور ،محل نشر ،سازمان انتشارات و آموزش انقالب اسالمی.
-4زری ،میر عباسی ،دکتر سید باقر )1387( ،نظام جهانی ارزیابی و حمایت از حقوق بشر ،محل نشر ،تهران ،انتشارات جنگل.
-5سجادی ،عبدالقیوم )1392( ،پارلمان قانونگذاری نظارت و نمایندگی ،چ ،1محل نشر ،انتشارات دانشگاه خاتم النبیین.
-6شریعت پناهی ،قاضی ابوالفضل )1382( ،بایسته های حقوق اساسی ،محل نشر ،تهران ،انتشارات میزان.
-7صداقت ،قاسم علی )1391( ،راه کار های تضمین حقوق شهروندی در فقه اسالمی و قوانین افغانستان ،محل نشر ،تهران،
قم مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
-8عظیمی ،فخروالدین )1372( ،بحران دموکراسی در ایران ،ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی -بیژن نوذریف نشر البرز ،تهران.
-9فاستر ،مایکل بی )1358( ،خداوندان اندیشة سیاسی ،ج( ،1قسمت دوم) محل نشر ،انشارات امیر و کبیر.
-10لنگرودی ،محمد جعفر )1381( ،ترمینولوژی حقوق ،چ ،2محل نشر ،تهران ،انتشارات کتابخانه گنج دانش.
-11محمدی ،عبدالعلی )1387( ،حقوق اساسی جمهوری اسالمی افغانستان ،مبانی و ساختار دولت ،ج ،1محل نشر کابل،
انتشارات مؤسسه تحصیالت عالی خاتم النبین.
-12یار ،حسن )1389( ،آشنایی با حقوق و تکالیف شهروندی در نظام حقوقی جمهوری اسالمی ایران معاونت حقوقی ریاست
جمهوری اداره چاپ و انتشارات معاونت پژوهش ریاست جمهوری.
ب -قوانین
-1قانون احزاب سیاسی جمهوری افغانستان ،جریده رسمی ،شماره مسلسل )996( ،تاریخ نشر.1388 /11/28 ،
-2قانون اساسی افغانستان ،جریده رسمی ،شماره مسلسل )103( ،تاریخ نشر )6( ،دلو 1382هـ ش
52
ج -مقاالت
53