You are on page 1of 2

‫روش های مطالعه و حل تعارض قوانین‬

‫همان گونه که تا کنون مطالعه گردید‪ ،‬قاعده پذیرفته شده در حقوق بین الملل این است که خود هر یک از کشورها در پرتو نیازها و‬
‫اقتضائات خود به وضع و تصویب قوانین مربوط به حقوق بین الملل خصوصی خویش می پردازند و از چنین صاحیتی برخوردار می‬
‫باشند و در انی راستا قواعد حل تعارض قوانین که به حل و فصل تعارض قوانین در موضوعات حقوق بین الملل خصوصی می‬
‫پردازد‪ ،‬از اهمیت خاص برخوردار می باشد؛ به عبارتی‪ ،‬از مهم ترین مباحث حقوق بین الملل خصوصی دانسته می شود‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫باید بررسی گردد که دولت ها در روابط بین المللی خویش قواعد مربوط به حل تعارض قوانین را بر اساس چه روش هایی تعیین می‬
‫کنند و باید دید که کدام روش اصلح به نظر می رسد‪ .‬برای پاسخ باید به دنبال دیدگاه ها یا اهداف دولت ها در تعیین ضوابط مربوط به‬
‫این بخش از خقوق بین الملل خصوصی یعنی تعارض قوانین بود‪.‬‬
‫دولت ها با هر هدف و سیاستی که دارند‪ ،‬در انی راستا‪ ،‬عموما از دو روش که ناشی از دو مکتب متفاوت است پیروی می کنند که‬
‫دذر اینجا تحت عناوین روش "اصولی" و روش "حقوقی" مطرح می گردند‪ .‬به دلیل اینکه در دو روش مذکور افراط شده است روش‬
‫سومی نیز وجود دارد که از جمع دو روش مذکور حاصل می شود یعنی روش (انتخاب انسب) که این عنوان نیز در ادامه ذکر می‬
‫شود‪.‬‬
‫گفتار اول‪ :‬روش اصولی‬
‫در این روش‪ ،‬برای تعیین قاعده حل تعارض قوانین از قبل باید یک اصل مسلم یا قطعی مورد پذیرش واقع گردیده باشد تا نظریات‬
‫کلی‪ ،‬مبتنی بر آن را بنا گردد و سپس احکام خاص را از آن نظریات کلی حاصل کرد‪ .‬قائلین به این روش به متأثر بودن حقوق بین‬
‫الملل خصوصی از عوامل سیاسی در عرصه بین الملل اعتقاد دارند و این تأثیر به حدی است که حدف حکومت را از انتخاب بهترین‬
‫حکم حقوقی و تأمین عدالت واقعی منحرف می کند و احکام نزد آن کامال نسبی جلوه می نماید‪ ،‬یعنی حقوق بین الملل خصوصی تابع‬
‫مالحظات سیاسی می باشد‪ .‬بر این اساس‪ ،‬آن اصل مسلم که می توان برای حل تعارض قوانین بیان نمود وصف (سیاسی بودن ذاتی‬
‫حقوق بین الملل خصوصی ) است‪ .‬با توجه به این وصف‪ ،‬دولت ها در روابط بین المللی خود قواعد حاکم بر حل تعارض قوانین را‬
‫به نحوی تعیین می کنند که متناسب با اوضاع و احوال و مصالح ملی آنها باشد‪ .‬ممکن است مصلحت دولتی ایجاب نکند قوانین دولت‬
‫های دیگر در خاک آن تطبق گردد‪ ،‬چه آن که در یک کشور ممکن است امر حق تلقی گردد و در دیگری ناحق باشد‪ .‬بنا بر این‬
‫پیروان روش اصولی مالحظات‪ J‬سیاسی را مقدم بر مالحظات حقوقی می دانند و ابتدا منافع و مصالح خاص کشور خود را در نظر‬
‫می گیرند و با توجه به آن‪ ،‬احکام مربوط به تعارض قوانین را تعیین می کنند‪ .‬به عنوان نمونه‪ ،‬در این زمینه هر کشوری این‬
‫مالحظه را دارد که در دسته ای کشورهای مهاجر پذیر است یا مهاجر فرست؛‪ J‬اگر از دسته اول باشد‪ ،‬مصلحت چنان افتضا می نماید‬
‫که احوال شخصیه تابع قانون اقامتگاه باشد‪ ،‬حال آنکه برای دسته دیگر‪ ،‬مصلحت چنین اقتضای ندارد‪ ،‬بلکه مصلحت در آن است که‬
‫احوال شخصیه را تابع قانون ملی بدانند‪ .‬این نظر در نزد بعضی از حقوق دانان به حدی جا افتاده است قواعد مربوط به تابعیت و‬
‫قواعد مربوط به حل تعارض قوانین را در یک ردیف می دانند‪ .‬حال آنکه در حقوق بین الملل خصوصی اختالف اساسی موجود بین‬
‫تعارض قوانین و تایعیت یک امر آشکار است‪ .‬همان طور که می دانیم‪ ،‬قواعد حل تعارض قوانین در عرف بین الملل امروزه بر‬
‫اساس احترام به نزاکت بین المللی دارای دو چهره می باشد که گاهی قاضی قانون متبوع خود را اعمال و گاهی قانون بیگانه را حاکم‬
‫می کند‪ ،‬در حالیکه تابعیت دارای یک چهره می باشد و آن اینکه قاضی‪ ،‬مانند هر دولتی‪ ،‬همیشه تابعیت فرد را از دید قوانین خود می‬
‫بیند‪ ،‬پس قانون متبوع خویش را به اجرا می گذارد‪ .‬چرا که تابعیت مسئله ای ذاتا سیاسی است‪ .‬پس چگونه ممکن است که یک دولت‬
‫اصل حاکمیت خویش را نادیده بگیرد و اجازه دخالت دولت دیگری را در حاکمیت‪ J‬خویش بدهد‬
‫گفتار دوم‪ :‬روش حقوقی‬
‫در این روش‪ ،‬عکس روش اصولی و جزمی‪ ،‬هیچ نوع اصل مسلم یا قطعی مورد پذیرش از قبل وجود ندارد طرفداران این روش‬
‫برای حل تعارض قوانین صرفا از نظر علمی قانون حاکم را که متناسب با دسته ای از موارد تعارض قوانین باشد‪ ،‬می یابند و بدون‬
‫تاثر از مسائل سیاسی و فقط بر اساس جنبه حقوقی آن را اعمال می کنند‪ .‬در این دیدگاه‪ ،‬چنانچه با تعارض معین مانند امر ازدواج یا‬
‫قرارداد مواجه شوند‪ ،‬بدون نظرداشت منافع مملکتی (سیاسی)‪ ،‬با کشف قانون مناسب از لحاظ نظری به حل مسئله می پردازند‪ .‬از آن‬
‫چه بیان شد باید بپذیریم که برای وضع قواهد مربوط به تعارض قوانین در روابط بین الملل به این امر توجه نمود آیا از دسته‬
‫کشورهای مهاجر فرست است یا مهاجر پذیر‪ ،‬بلکه صرفا باید به دنبال این امر بود که بهترین و مناسب‪ J‬ترین قانون چه از لحاظ علمی‬
‫و چه نظری کدام است و همان را به مورد اجرا گذاشت‪ ،‬حتی اگر در موارد متناسب با مصحلت آن کشور نباشد که در این صورت‪،‬‬
‫ممکن است از راه های دیگر ممانعت‪ J‬به عمل آید و برای آن توجیه نیز ذکر گردد‪.‬‬
‫گفتار سوم‪ :‬روش منتخب‬
‫از مطالب که در مورد دو روش اصولی و حقوقی بیان شد نوعی افراط و تفریط مالحظه می شود‪ ،‬حال آنکه بعضی از موضوعات‬
‫مرتبط با مسائل سیاسی و بعضی از موضوعات دیگر صرفا واجد جنبه حقوقی می باشند‪ .‬لذا‪ ،‬در انتخاب صرف یکی از دو روش‬
‫نباید راه به خطا برد‪ ،‬بلکه باید روش بینابینی را انتخاب نمود و هردو موضوعی منافع سیاسی و رعایت جنبه حقوقی را در کنار هم‬
‫در نظر گرفت و از بین اهم و مهم ‪ ،‬اهم را برگزید‪ .‬می دانیم که بعضی از موضوعات‪ ،‬مانند تابعیت دارای جنبه سیاسی بیشتری‬
‫هستند و در این خصوص باید با مالحظات سیاسی با وضع قواهد مربوط به آن پرداخت اما در موضوع مربوط به اموال و قراردادها‬
‫نمی توان چندان جنبه سیاسی را مالحظه کرد‪ ،‬بلکه منافع اشخاص در آن بیشتر از مصالح سیاسی ظهور دارد و در این جا باید تن به‬
‫قواعد حقوقی داد و در وضع قواعد باید قاعده حقوقی مناسب‪ J‬را برگزید‪.‬‬
‫این دیدگاه به دلیل این موضوع می باشد که بسیاری از مسائل مطروحه جنبه نسبی دارند و چه بسا که موضوع امروز دارای چهره‬
‫ای سیاسی قوی تری باید اما بعد از مدتی عکس آن حادث گردد‪ .‬بنا بر این‪ ،‬باید روش انتخاب انسب را در نظر گرفت و از افراط و‬
‫تفریط ناشی از انتخاب فقط روش سیاسی یا حقوقی دست برداشت‪.‬‬

You might also like