Professional Documents
Culture Documents
Relativity - Book-Big Bang
Relativity - Book-Big Bang
تیر 95
فصل چهارم :تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص 21 ...
آلبرت انیشتین
صد سال و خرده ای از فرمول بندی نسبیت می گذرد و همچنان این نظریه دقیق
ترین و معتبر ترین نظریه ای است که درک کلی ما از گیتی را شامل می شود .هنوز
هم بازار مقاالت ،مستند ها ،فیلم ها و کتاب هایی که به نسبیت پرداخته اند داغ است.
محبوبیت و موفقیت نظریه نسبیت انتشار هزاران مقاله برای تفهیم این نظریه به زبان
ساده را به دنبال داشته است که البته این امر به خودی خود امر مطلوبیست! اما مشکل
آنجاست که بعضا ساده سازی های بیهوده به اصل ماجرا لطمه می زند و حتی بد
فهمی موضوعی را به دنبال خواهد داشت .ما با ساده سازی مشکل نداریم؛ در فیزیک
تفکرات قابل لمس اند ،چرا که فیزیک علم مطالعه «طبیعت» است .در فیزیک مفاهیم
هستند که مهم اند؛ پس هر نظریه فیزیکی را می توان با استفاده از مفاهیم و فرض
های اولیه آن به صورت ساده ای در آورد .ساده سازی های بیش از اندازه است که
مشکل بر انگیز است.
در این کتاب سعی ما بر این است که مفاهیم و ابزار های کلیدی و اصلی نظریه نسبیت
را کنار نگذاریم و با استفاده از آن ها نظریه نسبیت را اندکی حرفه ای تر ،اما همچنان
«ساده» دنبال کنیم .از آوردن روابط ریاضی در روند کار امتناع ورزیدیم و آن ها را در
بخش دوم بیان و غالبا اثبات کرده ایم؛ بطوریکه این کتاب برای عالقه مندان به وجه
ریاضی نسبیت نیز قابل استفاده باشد .با این وجود از ریاضیات نسبیت عام ،به علت
پیچیدگی و گستردگی عظیم آن هیچ سخنی به میان نیاوردیم .همچنین تمام
تالشمان را کرده ایم که مطالعه و فهم کلی این کتاب هیچ پیشنیازی نداشته باشد.
1
مقدمه
در فصل اول این کتاب ،تاریخچه نظریه نسبیت را آورده ایم و خواننده را با مقدمات
پیدایش این نظریه آشنا می کنیم .در فصل دوم نگاهمان را تنها به حرکت های
یکنواخت محدود کرده ایم و به نسبیت خاص پرداخته ایم .در فصل سوم نیم نگاهی
به تعمیم نظریه نسبیت خاص برای حرکت های شتابدار و یا حرکت در میدان گرانشی،
یعنی نسبیت عام انداخته ایم .پارادوکس های نسبتا زیادی در نسبیت مطرح شده
است؛ فصل چهارم را به بخشی از زیبا ترین این پارادوکس ها اختصاص داده ایم .حل
این پارادوکس ها نیاز به نسبیت عام ندارد؛ به همین دلیل خواننده می تواند فصل
چهارم را بعد از فصل دوم مطالعه کند ،اما بهتر است که قبل از مطالعه این فصل،
فصل اتساع زمان در بخش دوم مطالعه شود؛ چرا که برای فهم هر چه کامل تر
پارادوکس های نسبیت ،آشنایی دقیق تری با مفهوم اتساع زمان نیاز است.
پیدا کردن محل مناسبی برای پرداختن به مبحث اتساع زمان دشوار بود .در نهایت
آن را در بخش دوم و در فصل دو قرار دادیم .در فصل نسبیت خاص (فصل دوم در
بخش اول) این موضوع بسیار مختصر توضیح داده شده است و بدلیل پیچیده تر بودن
مفاهیم اتساع زمان ،جزییات در بخش دوم آورده شده است .مبحث هندسه ریمانی را
نیز ،تنها بدلیل نقش موثر آن در نسبیت عام در پیوست آورده ایم و خواننده در صورت
تمایل می تواند آن را جدا مطالعه کند.
«پویا فرخی»
Pooya.farokhi@yahoo.com
2
بخش اول
فصل اول :فیزیک قرن 91و پیدایش نسبیت
« در علم گشودن سرزمین های جدید ناممکن است ،مگر آنکه انسان آماده باشد لنگرگاه امن
نظریه های مقبول را ترک کند و خطر جهشی را به جلو که آینده اش نامعلوم است پذیرا شود».
ورنر هایزنبرگ
شاید بتوان ظهور اولین نظریه منظم فیزیکی را به آیزاک نیوتن نسبت داد .قبل از
نیوتن مشاهدات زیادی در باب حرکت و عوامل پیدایش حرکت انجام شده بود؛ اما
همگی آن ها پراکنده بودند .نیوتن بود که تمامی این مشاهدات را با سه قانون (معروف
به قوانین حرکت نیوتن) وحدت بخشید و نظامی واحد را استوار بر مفاهیمی مانند
نیرو ،سرعت ،شتاب و ...بنا کرد که به مکانیک کالسیک مشهور است .برای حدود
033سال ،مکانیک نیوتنی به خوبی با مشاهدات ما از طبیعت همخوانی داشت .آنقدر
کار نیوتن مورد قبول واقع شده بود که کسی جرئت نمی کرد حتی به نیوتن شک
9
کند!
در فیزیک نیوتنی فضا و زمان مطلق اند .زمان مستقل از هر مشاهده کننده ای ،همواره
در جریان است .فضا نیز بدون ارتباط به چیزی ،در تمامی جهان گسترانده شده است.
همانطور که نیوتن در کتاب اصول ریاضیات (پرینکیپیا) خود با اطمینان کامل نوشت:
«زمان مطلق و ریاضی ،فی نفسه و بنابر ماهیتش ،بدون ارتباط با هر چیز خارجی به
آرامی در جریان است ».بدین گونه می توانیم فضای مطلق را اینطور تعریف کنیم:
«فضای مطلق ،ماهیتا بدون ارتباط با هر چیز خارجی همواره بدون تغییر و استوار
باقی می ماند ».کسانی بوده اند که ادعا های نیوتن را مورد پرسش قرار دادند؛ اما
نیوتن همواره این افراد را به «خدا» حواله می داد.
9گفتنی است که یکی از دالیل پذیرفته شدن قانون کولن برای بار های منزوی ،شباهت آن به قانون گرانش نیوتن
بود که کسی به آن شک نمی کرد.
4
فیزیک قرن 91و پیدایش نسبیت
فیزیک نیوتنی به نحوی شایسته به حرکت های نسبی می پردازد .در قوانین نیوتن
حرکت و سکون نسبی است ،سرعت هم نسبی سنجیده می شوند .اگر شما بر روی
صندلی خود بنشینید ،نسبت به صندلی و یا زمین ساکن اید؛ اما نسبت به خورشید
در حرکت اید .فرض کنید پلیسی کنار جاده ایستاده است و سرعت اتومبیلی را 993
کیلومتر بر ساعت اندازه گیری می کند؛ راننده درون اتومبیل نیز اتومبیلی را مشاهده
می کند که از او با سرعت نسبی 93کیلومتر بر ساعت سبقت می گیرید .طبیعی است
که پلیس سرعت اتومبیل دوم را 993 + 93 = 923کیلومتر بر ساعت اندازه بگیرد.
سرعت مطلقی وجود ندارد و سرعت ها نسبی سنجیده می شوند .اما در مکانیک
کالسیک نیوتنی فاصله زمانی و مکانی مطلق اند .هر ناظری با هر سرعتی طول یک
کتاب یا یک میله را یکسان اندازه می گیرد؛ همچنین اندازه گیری ناظر ها از آهنگ
گذر زمان نیز متفاوت نیست .در زندگی روزمره نیز توقع چنین چیزی را داریم؛
مکانیک کالسیک با تجربیات و ذهنیات ما مغایرتی ندارد و بنظر می رسد می تواند
کل پدیده های جهان را توجیح و پیش بینی کند.
قرن 91دوران شکوفایی الکتریسیته و مغناطیس و ارتباط این دو با یکدیگر بود .مشابه
کاری را که نیوتن برای حرکت انجام داد؛ جیمز کالرک ماکسول برای الکتریسیته و
مغناطیس انجام داد .دانشمندان زیادی از قبیل مایکل فارادی ،هانس کریستین اُرِستُد،
هاینریش هرتز و ...قوانین الکتریسیته و مغناطیس را از طبیعت استخراج کرده بودند.
ماکسول این قوانین را وحدت بخشید و در رساله ای در سال 9780منتشر کرد .اکنون
این قوانین به نام قوانین چهار گانه ماکسول شناخته می شود که بنیادی ترین قوانین
الکترومغناطیس اند و نظریه الکترومغناطیس را تشکیل می دهند.
ظهور الکترومغناطیس کمی دانشمندان را به فکر فرو برد .در معادالت الکترومغناطیس
سرعت نور به عنوان یک «ثابت» وارد شده است .اما سرعت نور نسبت به چه ناظری
ثابت است؟ از مکانیک نیوتنی به یاد آورید که سرعت نسبی است .اگر شما در حال
5
فصل اول
𝑐
سکون نسبت به زمین سرعت نور را 𝑐 اندازه بگیرید؛ آنگاه اگر با سرعت 4نسبت به
𝑐 𝑐5
= 𝑐+4 زمین حرکت کنید ،سرعت نوری که به سمت شما می آید را باید
4
(چرا که هم شما به پرتو نور نزدیک می شوید و هم پرتو نور به شما) و سرعت این
𝑐
پرتو نور را زمانی که در موازی راستای حرکت شما حرکت می کند باید = 𝑐 − 4
𝑐0
اندازه بگیرید! درست مانند زمانی که اگر با سرعت 4متر بر ثانیه نسبت به زمین 4
حرکت کنید ،سرعت توپی که با سرعت 9متر بر ثانیه نسبت به زمین و به سمت شما
حرکت می کند را 0متر بر ثانیه اندازه می گیرید و اگر توپ در کنار شما حرکت کند،
سرعت آن را 2 + 2 = 4متر بر ثانیه اندازه گیری می کنید .ظاهرا این موضوع با
نظریه الکترومغناطیس در تناقض است.
ایده ی اتر می توانست این مشکل را حل کند .خاستگاه اتر باز می گردد به سده ی
91؛ زمانی که دانشمندان پی الکتریسیته و مغناطیس را گرفته بودند ،ایده ماده فرضی
و نامرئی پیشنهاد شد که کل جهان را می پوشاند و بستری برای انتشار نور است .در
واقعیت ،همانگونه که امواج صوتی به بستری مادی (مانند هوا) نیاز دارند ،نور و امواج
الکترومغناطیسی به اتر نیاز داشتند .در این مدل ،انتشار نور را می توان آشفتگی
ساختاری اتر دانست که از ارتعاش اتم های اتر نور گسیل می شود .این موضوع برای
آلبرت انیشتین در زمان نوجوانی جذابیت خاصی داشت .در زمان کودکی ،پدر انیشتین
به او یک قطب نمای جیبی نشان داده بود .این قطب نما از این جهت برای او جذاب
بود که همیشه یک طرف را نشان می داد .هرمان انیشتین (پدر آلبرت انیشتین) به او
گفت این به دلیل مغناطیس زمین است؛ اما آلبرت می خواست بداند که اثر مغناطیس
زمین چگونه فضا را طی می کند .آن شب ،آلبرت نوجوان در فکر چگونگی انتقال این
نیرو خوابش نبرد .در اواخر قرن 91که نظریه الکترومغناطیس تدوین شد ،به نظر می
6
فیزیک قرن 91و پیدایش نسبیت
رسید که این نظریه جایگزین بهتری برای انتشار نور در فضا نسبت به ایده اتر ارائه
2
می دهد.
جالب این است که همین نظریه جان تازه ای به ایده اتر داد .تناقض میان نظریه
الکترومغناطیس و فیزیک نیوتن را به یاد آورید .اتر می تواند این مشکل را حل کند.
سرعت نور را می توان «نسبت به اتر» ثابت پنداشت .بدین ترتیب نظریه
الکترومغناطیس مورد تایید مکانیک نیوتن قرار می گیرد و ثابت بودن سرعت نور در
معادالت الکترومغناطیس مشکلی ایجاد نمی کند .اما در ادامه می بینیم که این بار
آزمایش های تجربی هستند که ایده اتر را به نابودی می کشانند.
اتر از همان ابتدا مشکالتی را نیز با خود آورد .اولین اشکالی که به این ایده وارد می
شود این است که اتر باید لزوما جامد باشد .ارتعاشات امواج الکترومغناطیسی (از جمله
نور) ارتعاشاتی عرضی اند .امواج عرضی امواجی اند که جهت انتشار آن ها بر جهت
حرکت ذراتشان عمود است .یک طناب بلند را در نظر بگیرید .اگر یک سمت آن را در
دست خود بگیرید و باال و پایین کنید ،موجی در راستای طناب منتشر می شود .در
اینجا ذرات طناب با حرکت باال و پایینی خود ،عمود بر جهت انتشار موج در راستای
سیم اند .نکته در اینجاست که ارتعاشات عرضی تنها در جامدات می تواند وجود داشته
باشد؛ پس اتر جامد است .اما اگر تمام فضا را جامدی پوشانده باشد چطور می توانیم
راه برویم ،زمین چطور در مداری به دور خورشید حرکت می کند که دچار مقاومت
نمی شود و . ...راه گریزی که در پیش روی طرفداران اتر قرار داشت این بود که اتر
را نوع خاصی از ماده تصور کنند که با خواص متعارف جامدات شناخته شده متفاوت
باشد .اما مشکل اجتناب ناپذیر دیگری گریبان گیر اتر شد.
2البته با وجود آن که نظریه الکترومغناطیس بیان می کرد که امواج الکترومغناطیسی می توانند بدون نیاز به هیچ
بستر مادی در فضای تهی نیز منتشر شوند ،خود ماکسول همچنان به ایده اتر باور داشت.
7
فصل اول
احتماال می توانید حدس بزنید که باد شدید و یا طوفان چه تاثیری بر روی بازی هایی
مانند تنیس دارد .ممکن است توپ به خطا برود ،ممکن است پرتاب کننده برای پرتاب
توپ در خالف جهت باد زحمت زیادی بکشد و . ...اگر اتر وجود داشته باشد ،زمین
که هم حرکت انتقالی و هم حرکت وضعی دارد بادی از اتر ایجاد می کند .بنابراین
پرتو های نور در جهت های مختلف باید سرعت های متفاوتی داشته باشند ،چرا که
این پرتو ها در بادی از اتر منتشر می شوند (دقیقا مانند توپ تنیس که در جهت های
مختلف باد سرعت های متفاوتی می گیرد) .آلبرت مایکلسون و ادوارد مورلی بر اساس
همین استدالل آزمایشی طراحی کردند و آن را در سال 9778انجام دادند .آن ها
سرعت دو پرتو عمود بر هم را اندازه گیری کردند .اگر اتر وجود داشته باشد ،پس
پذیرش باد اتر غیر معقول نیست؛ و اگر بادی از اتر وجود داشته باشد سرعت نسبی
دو پرتو عمود بر هم در این باد باید در روز ها ،ماه ها و سال های متفاوت متغیر باشد.
در کمال شگفتی آن ها هیچ تفاوتی در سرعت این دو پرتو مشاهده نکردند .نتایج این
آزمایش ،فیزیک را آشفته تر از قبل کرد.
تقریبا همزمان با این جریان ها ،ماخ نیز ایده های نیوتن را در باب فضای مطلق و
زمان مطلق مورد تردید قرار داد .ماخ با پافشاری بر شواهد و حقایق تجربی ،این ایده
ها را به «مفاهیم ذهنی نابی که نمی توانند در روند تجربه حاصل شوند» تقلیل داد.
ژول هانری پوانکاره ،یکی از بزرگ ترین ریاضیدانان آلمانی ،قبل از آغاز قرن 23نسبت
به ایده فضا و زمان مطلق مردد بود .پوانکاره به نحوی خالقانه استداللی را پیش می
کشد .تصور کنید یک شب که همه خواب اند ،ابعاد جهان ،کل جهان ،دو برابر شود.
به هیچ نحوی نمی توان این تغییر ابعاد ناگهانی را اندازه گرفت .بدین ترتیب مفهوم
فضا نسبت به چارچوب مرجعی است که از آن چارچوب فضا اندازه گیری می شود.
فیزیک کالسیک به روشنی به نقطه بحرانی نزدیک می شد .پوانکاره نیز از این واقعیت
آگاه بود و اظهار داشت« :شاید ما باید مکانیک تماما جدیدی بسازیم که در آن سرعت
8
فیزیک قرن 91و پیدایش نسبیت
نور حدی غیر قابل گذر خواهد بود ».پوانکاره از این جلو تر نرفت .اما انیشتینِ جوان،
با شجاعت بسیار این راه را ادامه داد.
انیشتین پیشنهاد داد که هر ناظری ،مستقل از سرعت نسبی که دارد ،سرعت نور را
ثابت اندازه گیری می کند .این فرض ،مسئله را حل می کند؛ اما در مقابل ،با خود
نتایج بسیار عجیبی را نیز می آورد .به یاد بیاورید که در مکانیک نیوتنی ،سرعت هایی
که توسط ناظرانی که به سرعتی نسبت به هم در حرکت اند ،بصورت خطی به هم
مربوط می شوند .مثال زدیم که در فیزیک کالسیک اگر سرعت نور نسبت به ناظری
𝑐
ساکن بر روی زمین 𝑐 باشد ،آنگاه اگر با سرعت 4نسبت به زمین حرکت کنید ،سرعت
𝑐 𝑐0
= 𝑐 − 4اندازه نوری که در موازی راستای حرکت شما حرکت می کند را باید
4
بگیرید! اما انیشتین می گوید باید همچنان سرعت این پرتو نور را 𝑐 اندازه بگیرید!
این تناقض ظاهری به این علت پیش آمده است که ما همچنان از مکانیک نیوتنی
کمک می گیریم (در جمع سرعت ها) .فرضی که انیشتین بیان کرد ،در تضاد با فرمول
بندی مکانیک نیوتنی است .اما کجای کار اشکال دارد؟ به یاد بیاورید که در مکانیک
نیوتنی زمان مطلق بود .اگر ایده زمان مطلق و همزمانی 0را رها کنیم؛ می توانیم
مکانیک نیوتنی را تعمیم بخشیم.
انیشتین همان کاری را کرد که طرفداران اتر قصد انجام دادن آن را داشتند :ثابت نگه
داشتن سرعت نور برای حفط نظریه الکترومغناطیس .اما انیشتین به اتر متوصل نشد،
بلکه این شجاعت را داشت که اصول مکانیک کالسیک را رها کند و به قلمروی
ناشناخته ای پا بگذارد .در فصل بعدی بیشتر با این قلمرو که بعد ها «نسبیت» نام
گرفت آشنا می شویم.
9
فصل دوم :نسبیت خاص
مشکالتی که فیزیک قبل از نسبیت با آن ها دست و پنچه نرم می کرد ،تنها به مواردی
که در فصل قبل عنوان کردیم محدود نمی شوند .مشکل دیگر مکانیک نیوتنی این
بود که هیچ حدی برای سرعت مجاز نمی شمارد .تصور کنید سه فرد مطابق تصویر
زیر (تصویر )9-2-9ایستاده اند .فرد 𝐴 توپی را با سرعتی بیشتر از سرعت نور به
سمت شخص 𝐵 پرتاب می کند .نوری که از توپ به سمت ناظر 𝑂 می رود برابر با
سرعت نور است و سرعت توپ از سرعت نور بیشتر است .بنابراین نوری که از لحظه
ی گرفتن توپ در 𝐵 تابش می شود ،زود تر از نور پرتاب توپ در 𝐴 به ناظر 𝑂 می
رسد .به عبارتی از دید ناظر 𝑂 ،قبل از آنکه 𝐴 توپ را پرتاب کند 𝐵،آن را می گیرد!
در نتیجه در مکانیک نیوتنی ،نبود حدی برای سرعت ،رابطه ی علت و معلولی را نقض
می کند .خواهیم دید چگونه فرض های انیشتین در نظریه نسبیت خاص ،حدی برای
سرعت قائل می شود و این مشکل را حل می کند.
تصویر 9-2-9
11
نسبیت خاص
.9اصل نسبیت (گالیله) :هیچ آزمایشی نمی تواند سرعت مطلق ناظری را
مشخص کند؛ نتایج آزمایشی که توسط ناظری انجام بشود ،به سرعت نسبی
4
ناظر نسبت به ناظران دیگری که در آزمایش نبودند بستگی ندارد.
.2جهانی بودن سرعت نور (انیشتین) :سرعت نور نسبت به هر ناظر با حرکت
غیر شتابدار – بدون توجه به حرکت نسبی آن نسبت به منبع نور – ثابت است.
در نسبیت ،دو واژه ی «ناظر» و «چارچوب مرجع لَخت» زیاد به چشم می خورند.
بهتر است که ابتدا این دو واژه را بشناسیم.
ناظر صرفا فردی با دوربین دو چشمی نیست! در فیزیک ،ناظر سیستمی است که می
تواند اطالعات زیادی جمع آوری کند .کامپیوتر ،ساعت ،تلسکوپ و ...همگی ناظر اند.
به زبان دقیق تر ،ناظر ،دستگاه مختصات فضا – زمان است .به کمک این دستگاه می
توانیم رویداد ها را در سه مختص فضا و یک مختص زمان ثبت کنیم (مانند نقشه ای
که توسط مختصاتِ مکان های مختلف ،آن ها را ثبت می کند).
مفهوم چارچوب لخت قدری پیچیده تر است؛ اما در مکانیک نیوتنی این مفهوم ساده
است .جسم آزمونی را در چارچوبی قرار دهید و اطمینان حاصل کنید که در داخل
این چارچوب نیرویی بر جسم وارد نمی شود .در اینصورت اگر جسم همچنان حالت
سکون خود را حفظ کند ،آن چارچوب یک چارچوب لخت است؛ در غیر اینصورت آن
چارچوب ،چارچوب لخت نیست .صرفا نباید جسم را ساکن قرار دهیم .حتی اگر جسم
با سرعت ثابت در حرکت باشد و سرعت ثابت خود را حفظ کند ،چارچوب ،چارچوب
4این اصل بدین گونه که قوانین فیزیک در تمام چارچوب های مرجع لخت یکسان اند ،نیز بیان می شود.
11
فصل دوم
لخت است 5.برای مثال اتومبیلی که شروع به حرکت می کند چارچوب مرجع لختی
نیست .فرض کنید کتابی روی صندلی اتومبیلی نسبت به اتومبیل ساکن است .اگر
اتومبیل شروع به حرکت کند ،کتاب به سمت عقب هل داده می شود.
این تعریف چندان دقیقی برای چارچوب مرجع لخت 6نیست .برای نسبیت نیاز به
تعریف بهتری داریم .در نسبیت ،هر دستگاه مختصاتی که این سه شرط را داشته باشد
چارچوب لخت به شمار می رود:
.9فاصله میان دو نقطه 𝑃9به مختصات ) (𝑥9 , 𝑦9 , 𝑧9و نقطه 𝑃2به مختصات
) (𝑥2 , 𝑦2 , 𝑧2مستقل از زمان باشد.
.2تمام ساعت هایی که در نقاط مختلف چارچوب قرار دارند و در شرایط اولیه
همزمان شده اند ،با آهنگ یکسانی کار کنند.
.0هندسه فضا در هر زمان اقلیدسی باشد.
متاسفانه اکنون نمی توانیم علت این گونه تعریف کردن چارچوب لخت را بیان کنیم.
جلوتر ،لزوم وجود این سه شرط برای تعریف چارچوب لخت در نسبیت به تدریج معلوم
می شود .گزاره اول بیان می کند که برای تعیین فاصله دو نقطه در چارچوب لخت،
هیچ توجه ای به زمان نداریم .همینطور فاصله این دو نقطه با گذر زمان نباید تغییر
کند .گزاره دوم بدین گونه است که اگر شما چندین ساعت که در ابتدا همزمان شده
اند را در نقاط مختلف چارچوب بگذارید باید با یک آهنگ کار کنند و اینطور نیست
که بعد از مدتی یکی سریع تر یا کند تر حرکت کند .برای درک مفهوم گزاره ی سوم
باید تا فصل سوم صبر کنید .اما بطور کلی هندسه اقلیدسی هندسه ای است که از
5بصورت کلی ،جسم اگر در چارچوبی ،لختی خود را حفظ کند ،در چارچوب لخت قرار دارد .منظور از حفظ کردن
لختی نیز ،حفظ کردن حالت سکون و یا حرکت یکنواخت (با سرعت ثابت) است.
6در نسبیت به چارچوب مرجع لخت ،چارچوب لورنتس نیز گفته می شود.
12
نسبیت خاص
اصول اقلیدس پیروی می کند؛ اصولی که بنیاد هندسه تا چند قرن پیش بشمار می
رفتند.
برخالف مکانیک کالسیک که مفهوم چارچوب لخت را دقیقا با استفاده از مفهوم شتاب
– تغییرات سرعت در واحد زمان -توضیح داده است؛ نسبیت این کار را نکرده است.
هیچ یک از این سه گزاره به شتاب اشاره ای نمی کند .اما در آینده می بینیم که در
چارچوب شتابداری ،دیگر نه ساعت ها با یک نرخ کار می کنند و نه فاصله ها از زمان
مستقل اند و نه حتی هندسه فضا اقلیدسی است! نکته دیگر گرانش است که در
نسبیت جایگاه ویژه ای دارد .گرانش – بر خالف دیگر نیروی های کشف شده در
طبیعت ،مانند نیروی الکترومغناطیس – مشکالتی برای نسبیت خاص دارد .مبحث
گرانش را در فصل سوم بررسی می کنیم و تا آن موقع واژه ی «نیرو» را تنها برای
نیرو های غیر گرانشی بکار می بریم.
امیدواریم لفظ چارچوب خواننده را سردرگم نسازد .چارچوبِ مرجع وابسته به ناظری
است که بتواند سرعت ،جابجایی ،شتاب ،زمان و ...را اندازه گیری کند .پس هر ناظری
در چارچوبی قرار دارد که دستگاه مختصات خود را درون آن می سازد و اندازه گیری
می کند.
قبل از پرداختن به نمودار های فضا زمان که ابزار های اساسی در نسبیت خاص به
شمار می روند ،الزم است فکری برای اندازه سرعت نور بکنیم .چندان هوشمندانه
نیست که در تحلیل هایمان سرعت نور را با مقدار تقریبی 𝑠 0 × 937 𝑚⁄وارد
معادالت کنیم .دلیل دیگری که به این مقدار عالقه ای نداریم این است که این مقدار
برحسب م تر و ثانیه بیان می شوند که واحد های قرار دادی انسان اند .اما ثابت بودن
سرعت نور پایه و اساس نسبیت خاص است و از این جهت سرعت نور بسیار بنیادی
تر از آن است که بر حسب متر و ثانیه بیان شود .به این ترتیب ما دستگاهی را می
سازیم که سرعت نور در آن دقیقا 9باشد؛ بی هیچ واحدی!
11
فصل دوم
سرعت نور برابر با فاصله ای است که نور در یک زمان مشخص می پیماید ،تقسیم بر
همین بازه زمانی مشخص .اگر این فاصله مکانی را 𝑚 9در نظر بگیریم؛ آنگاه فاصله
زمانی که در مخرج است هم باید 𝑚 9باشد تا سرعت نور برابر با 9شود و واحدی هم
برای آن قائل نشویم .اما بیان کردن یک بازه زمانی بر حسب متر ما را به سوی تعریفی
جدید راهنمایی می کند :متر نوری.
واژه ی سال نوری احتماال برایتان آشناست؛ فاصله ای که نور طی یک سال آن را می
8
پیماید .متر نوری نیز بازه زمانی است که نور یک متر را طی آن می پیماید .پس
𝑚 9𝑠 = 0 × 937
9
= 𝑚9 𝑠
0 × 937
این دو تساوی تبدیل متر نوری به ثانیه و برعکس آن را نشان می دهد .بدین ترتیب
می توانیم زمان را با واحد متر بسنجیم.
نسبیت بر سه بعد فضا 7و یک بعد زمان استوار است .در نتیجه تمامی این ابعاد (چهار
بعد) را با هم نمی توانیم رسم کنیم؛ پس باید حداقل یک بعد فضا را حذف کنیم.
برای سهولت کار فضا را بجای دو بعد (که نمودار فضا زمان آن سه بعدی می شود) ،با
8به منظور سهولت کار ،در این روابط مقدار تقریبی سرعت نور وارد شده است.
7فعال به ذهن بسپارید که منظور ما از فضا ،فضای اقلیدسی نیست که در آن تمامی فاصله ها از نظر فیزیکی معنا دارد.
هندسه ی اقلیدسی در نسبیت به کلی دور انداخته می شود .در یادداشتی در پایان همین فصل آورده ایم که هندسه
نسبیت خاص ،هندسه مینکوفسکی است .فعال فضا را تنها مجموعه ای از نقاط کنار هم در نظر بگیرید.
14
نسبیت خاص
یک بعد نشان می دهیم .در این نمودار ها زمان را روی محور عمودی و یک بعد فضا
را روی محور افقی نمایش می دهیم.
یک تک نقطه در این نمودار ها نشان دهنده یک «رویداد» است که در فضا و زمان
معینی روی می دهد .هر خطی در این نمودار ها نیز مکان یک ذره را در طی زمان
های مختلف نشان می دهد .تمرکز ما در این فصل تنها بر روی خط های صاف است
که حرکت ذره با سرعتی ثابت را نشان می دهد .به هر یک از خط ها که موقعیت
زمانی و مکانی ذره ای را در دستگاه مختصاتی نشان می دهد ،جهان – خطِ آن ذره
گفته می شود (تصویر 9-2-2در صفحه ی بعد) .
در فیزیک کالسیک یاد گرفته ایم که سرعت ،جابجایی تقسیم بر زمان است .پس
شیب هر خط راست در این نمودار ها ،عکس سرعت را نشان می دهد؛ چرا که شیب
خط ها جابجایی مولفه ی عمودی تقسیم بر جابجای مولفه ی افقی است؛ که در اینجا
زمان مولفه ی عمودی و فاصله مکانی مولفه ی افقی است .در نتیجه شیب برابر با
عکس سرعت می شود.
15
فصل دوم
تصویر 9-2-2
باید دوباره تاکیید کنیم که سرعت ها در نسبیت بدون واحد اند .با استفاده از تعریفی
که قبل از معرفی نمودار های فضا زمان کردیم می توانیم زمان و مکان را با واحد متر
اندازه گیری کینم و بدین ترتیب سرعت که حاصل تقسیم جابجایی بر طول زمان
است ،بدون واحد بیان می شود.
از آنجاییکه هر ناظری آزادانه دستگاه مختصاتی خود را برای فضا زمان می سازد و
همه ناظر ها یک رویداد را مشاهده می کنند؛ امکان پذیر است که دستگاه مختصاتی
یک ناظر را در نمودار فضا زمان نشان دهیم .یعنی در واقع دستگاه مختصاتی که یک
ناظر می سازد را در دستگاه مختصات ناظری دیگر بسازیم.
فرض کنید ناظر 𝑂 از مختصات 𝑡 و 𝑥 به ترتیب برای زمان و بعد طول استفاده می
کند .ناظر ̅𝑜 نیز از ̅𝑡 و ̅𝑥 استفاده می کند .ناظر ̅𝑜 با سرعت 𝑣 در جهت مثبت محور
16
نسبیت خاص
𝑥 نسبت به ناظر 𝑜 حرکت می کند .حال می خواهیم محور های ̅𝑡 𝑥̅ −را در دستگاه
مختصات 𝑡 𝑥 −رسم کنیم.
برای رسم ̅𝑡 باید از مفاهیم کمک بگیریم .اگر در چارچوب لخت ̅𝑜 ذره ای نسبت به
ناظر ̅𝑜 ساکن باشد ،آنگاه حرکت این ذره در دستگاه مخصات ناظر 𝑜 محور ̅𝑡 را نشان
می دهد .دلیل این امر ساده است :این ذره که نسبت به ̅𝑜 ساکن است ،تنها در بعد
زمانِ این ناظر حرکت می کند ،پس از دید ناظر 𝑜 روی محور زمانِ ناظر ̅𝑜 حرکت
می کند .از طرفی ،این حرکت با سرعت 𝑣 نسبت به ناظر 𝑜 است؛ در نتیجه محور ̅𝑡
در دستگاه ناظر 𝑜 باید بطوری قرار گیرد که شیب آن 𝑣 9⁄باشد.
تصویر 9-2-0
الزم به ذکر است که مبدا محور ها بر هم منطبق اند ،چرا که در زمان صفر ناظر ̅𝑜 و
𝑜 در یک مکان و زمان اند.
17
فصل دوم
برای ساخت محور ̅𝑥 ابتدا باید خط همزمانی را تعریف کنیم .خط همزمانی در نمودار
های فضا زمان ،خطی است که تمام رویداد هایی که در زمانی مشخص در دستگاه
مختصاتی رخ می دهند را نمایش می دهد .برای مثال در نمودار تصویر 9-2-0خود
محور 𝑥 خط همزمانی است که رویداد هایی در مکان های مختلف و در زمان 𝑡 = 3
را نشان می دهد .در اینجا ،برای ساخت محور ̅𝑥 تنها الزم است که خط همزمانی
𝑡̅ = 3را در دستگاه مختصاتی ناظر 𝑜 رسم کنیم.
تصویر 9-2-4
تصویر 9-2-4نمودار فضا زمان ناظر ̅𝑜 را نشان می دهد .یک پرتو نور از رویداد 𝐸
در 𝑥̅ = 3و 𝑎 𝑡̅ = −تابش می شود .جهان خط این پرتور نور (که با خط زیگزاگی
نشان داده شده است) باید نیمساز بین دو محور باشد ،چرا که سرعت نور 9است .به
عبارت دیگر زاویه پرتو نور با هر دوی محور ها باید 45درجه باشد .این پرتور نور در
نقطه ی 𝑃 با مختصات 𝑎 = ̅𝑥 و 𝑡̅ = 3بازتابش می شود و دوباره به مکان𝑥̅ = 3
در نقطه 𝑅 به موقعیت زمانی 𝑎 = ̅𝑡 باز می گردد .پس محور ̅𝑥 را به کمک تصویر
18
نسبیت خاص
می توانیم این گونه تعریف کنیم که پرتور نور در رویدادی واقع در همین محور بازتابش
می شوند .در اینجا 𝑎 عددی دلخواه بود و برای مقادیر مختلف مجموعه نقاطی را می
سازد که روی محور ̅𝑥 قرار دارند.
نکته مهم این بررسی این است که رویداد 𝑅 باید به همان اندازه از مبدا روی محور ̅𝑡
باشد که رویداد 𝐸 است.
تصویر 9-2-5
به تصویر 9-2-5نگاه کنید .اصل دوم نسبیت این است که سرعت نور نسبت به هر
ناظری ثابت است .پس جهان – خط پرتو نور در تمام دستگاه های مختصات یکسان
است .اگر پرتو نوری از رویداد 𝐸 در 𝑎 𝑡̅ = −تابش شود ،با زاویه 45درجه نسبت
به محور های مختصات ناظر 𝑂 حرکت می کند و با همین زاویه نیز به رویداد Rدر
𝑎 = ̅𝑡 می رسد .بدین ترتیب رویداد 𝑃 محل بازتابش پرتور نوری است که از برخورد
دو خط قبل مشخص می شود .این رویداد روی محور ̅𝑥 قرار دارد.
19
فصل دوم
باید دقت داشت که این دو محور بر هم منطبق نیستند .تنها زمانی این انطباق رخ
می دهد که هر دو خط ،نیمساز باشند که این بدان معناست که چارچوب با سرعت
نسبی ( 9سرعت نور) نسبت به ناظر 𝑂 حرکت می کند که نسبیت خاص آن را مجاز
نمی شمارد.
نکته مهم دیگر این است که این نحوه ی ساخت نمودار ها ،فروپاشی مفهوم همزمانی
در نسبیت خاص را به دنبال دارد .رویداد های همزمان نسبت به ناظر 𝑂 خطوط
موازی محور 𝑥 است .اما رویداد های همزمان با ناظر ̅𝑂 خطوط موازی با محور ̅𝑥
است .این دو گروه از خط های هم زمانی با یکدیگر موازی نیستند ،در نتیجه اگر دو
رویداد نسبت به ناظری همزمان باشند ،نسبت به ناظر دیگری که با سرعت نسبی
ثابتی حرکت می کند،صرفا همزمان نیستند!
21
نسبیت خاص
تصویر 9-2-6
بد نیست مفهوم گذشته ،حال و آینده را نیز در نسبیت خاص بررسی کنیم .به دو
نمودار صفحه ی بعد نگاه کنید .دیدگاه گالیله در نمودار اول به تصویر کشیده شده
است .اما در نسبیت خاص ،بدلیل حدی که برای سرعت قایل شدیم ،نمی توانیم به
راحتی مفهوم گذشته ،حال و آینده ی گالیله را بپذیریم .در نسبیت خاص ،حال برای
یک رویداد تنها همان رویداد است! چرا که هر رویداد دیگر که روی خطی ثابت و
موازی محور 𝑥 قرار دهیم نمی تواند هیچ ارتباطی با رویداد 𝐴 داشته باشد .خطی
واصل بین این دو رویداد زاویه 13درجه با محور 𝑡 می سازد که تعبیر فیزیکی این
امر ،سرعت بینهایت است! آینده هم مانند مفهوم گالیله نمی تواند هر نقطه ای باالی
𝐴 قرار گیرد .در نتیجه آینده ،در نسبیت خاص محصور به دو نیمساز صفحه مختصات
است که از نقطه 𝐴 می گذرد .همینطور گذشته نیز بین این دو نیمساز قرار می گیرد.
اگر این مفهوم را با دو بعد فضا انجام دهیم ،شکل حاصل یک مخروط می شود (تصویر
.)9-2-7به این مفهوم جدید آینده و گذشته در نسبیت خاص« ،آینده و گذشته ی
مطلق» نیز گفته می شود.
تصویر سوم نیز ،آینده و گذشته ی مشترک بین دو رویداد را نشان می دهد.
21
فصل دوم
تصویر 9-2-8
22
نسبیت خاص
تصویر 9-2-7
از جمله پیش بینی های بسیار جالب و ناملموس نسبیت خاص که بسیار مشهور است،
اثر اتساع زمان یا کندی زمان است .نسبیت خاص پیش بینی می کند که ساعت هایی
که در چارچوب های لخت متحرک نسبت به ما قرار دارد ،کند تر حرکت می کند .هر
حرکت عقربه ی ثانیه شمار آن کند تر است؛ گویا فیلمِ صحنه آهسته ای را مشاهده
می کنید! میزان کندی با سرعت نسبی چارچوب لخت بستگی مستقیم دارد .همین
طور که سرعت نسبی به سرعت نور میل کند ،ساعت کند تر حرکت می کند .بطوری
که اگر در معادله اتساع زمان سرعت نسبی دقیقا برابر با ( 9سرعت نور) شود ،ساعت
از حرکت می ایستد و زمان بین تیک تاک های آن بینهایت می شود .البته از نظر
نسبیت خاص حرکت با سرعت نور ممکن نیست.
آهنگ گذر ساعت ها در چارچوب های لخت دیگر با سرعت ثابت کند تر مشاهده می
شود .پس آیا نمی توانیم نتیجه بگیریم که ساعت شما ،در دید ناظر دوم سریع تر
حرکت می کند؟ این سوال چالش برانگیزی است؛ به آن فکر کنید! شهود طبیعی ما
21
فصل دوم
تمایل دارد که چنین نتیجه ای بگیرد اما نسبیت چندان توجهی به شهود و احساس
می ندارد!
اصل اول نسبیت این نتیجه گیری را مجاز نمی شمارد .قوانین فیزیک نباید برای ناظر
های لخت تفاوتی بکند و به این ترتیب ما می توانستیم ابتدا ناظر دوم را در نظر بگیریم
و سپس اتساع زمان را برای ناظر اول اعمال کنیم و نتیجه بگیریم که ساعت ناظر اول
نیز در دید ناظر دوم کند تر حرکت می کند .پس توجه داشته باشید که اثر های
نسبیت خاص نسبت به ناظر ها متقارن اند! هر ناظری ،ساعت های ناظر های متحرک
دیگر را کند تر اندازه گیری می کند!
متاسفانه برای بررسی دقیق تر اثر اتساع زمان با استفاده از نمودار ها ،به مفاهیم
دیگری مانند هذلولی ها و فاصله فضا زمانی نیاز داریم .به همین دلیل اتساع زمان و
پیدا کردن رابطه ریاضی آن را در فصل دومِ بخش دوم آورده ایم .اما می توانیم نگاهی
بر اثر انقباض لورتنس که پیش بینی شگفت انگیز دیگر نسبیت خاص است .بیندازیم.
اما روابط ریاضی مربوط به آن را در فصل سومِ بخش دوم پیدا می کنیم.
24
نسبیت خاص
تصویر 9-2-1
تصویر 9-2-1نمودار فضا زمانِ سر و تهِ میله ای است که با سرعت ثابت نسبت به
ناظر 𝑂 در حرکت است .اگر میله ای که در راستای بعد طول ناظر 𝑂 قرار گرفته
است ،نسبت به این ناظر حرکت کند ،نقطه سر و ته آن دو محور موازی زمان را تشکیل
می دهند .فاصله بین این دو محور در نمودار فضا زمانِ ناظر 𝑂 ،طول این میله نسبت
به این ناظر را نشان می دهد .توجه داشته باشید که برای اندازه گیری طول این میله
نسبت به ناظر 𝑂 ،حتما باید از خطوط موازی محور 𝑥 استفاده کرد .ما وقتی می توانیم
ادعا کنیم که طول چیزی را اندازه گرفته ایم ،که طول دو سر آن را همزمان اندازه
بگیریم .پس برای سنجش فاصله بین دو جهان خطِ سر و ته میله باید از خطوط
همزمانی استفاده کنیم.
اما طول این میله نسبت به ناظر ̅𝑂 چگونه است؟ برای این منظور ،ناظر ̅𝑂 باید فاصله
بین سر و ته میله را با استفاده از خطوط همزمانی ،یا به عبارتی از خطوط موازی محور
̅𝑥 استفاده کند.
25
فصل دوم
پس طول پاره خط 𝐶𝐴 در تصویر ،9-2-1طول میله نسبت به ناظر ̅𝑂 ،و طول پاره
خط 𝐵𝐴 ،طول میله نسبت به ناظر 𝑂 است .بدیهیست که 𝐶𝐴 بزرگ تر از 𝐵𝐴 است!
این به آن معناست که از دید هر ناظر ،طول هایی که در چارچوب های لخت دیگر
قرار دارند ،نسبت به حالت سکونی خود کوتاه تر اندازه گیری می شوند و منقبض می
شوند .هرچه سرعت به سرعت نور نزدیک تر شود ،این طول بیشتر منقبض می شود؛
بطوریکه معادله انقباض لورتنس پیش بینی می کند که در سرعت نور ،طول دقیقا 3
می شود!
نکته بسیار مهم این است که اگر چارچوبی در راستایی نسبت به ناظری حرکت کند،
از دید ناظر تنها طول ابعادی از اجسام منقبض می شود که در راستای حرکت چارچوب
باشد! شما طول خط کش ایستاده ای که بصورت افقی و با سرعت ثابت نسبت به شما
حرکت می کند را همان قدر اندازه گیری می کنید که در حالت سکون آن را اندازه
گیری می کنید! تنها عرض خط کش از دید شما منقبض می شود .به عنوان مثال
دیگر ،شما یک دونده را الغرتر می بینید ولی اندازه قد او تغییری نمی کند! (البته به
صورت کلی انقباض لورنتس یک دونده بسیار بسیار ناچیز است) همچنین ،به یاد
داشته باشید که اثر انقباض لورنتس مانند اتساع زمان نسبت به ناظر ها متقارن است.
بد نیست نگاه کلی به هر آنچه که تاکنون در این فصل گفته ایم ،داشته باشیم .دیدیم
تنها فرض ثابت بودن نور نسبت به هر ناظری ،چقدر اوضاع را تغییر داد! این فرض
وارد کشتی نظریه کالسیک شد و نه تنها ناخدا را عوض کرد ،بلکه کل ساختار کشتی
و نحوه حرکت آن را نیز تغییر داد .کشتی قوی تر شده و توانسته است در سرزمین
های نویی لنگر بیندازد.
توجه کنید که تمامی این اثر ها ،نظیر اتساع زمان و انقباض لورنتس تنها به این این
معنا اند که اندازه گیری ناظر های مختلف از یک رویداد متفاوت است .نتیجه کلی
نسبیت این است که به کلی اندازه گیری مطلقی وجود ندارد .گفتن جمالتی مانند
26
نسبیت خاص
«اندازه واقعی این میله 2متر است» و یا «زمان مطلقی که من در حال رانندگی بوده
ام» و ...پوچ است .در نسبیت تنها اندازه گیری های ناظر هاست که معتبر است و
تمام اندازه ها تنها بصورت محدود معتبرند و هیچ کدام جنبه ی حقیقی و جهانی
ندارد!
شاید بزرگ ترین ویژگی فکری آلبرت انیشتین ،نگرش هندسی او به پدیده های
فیزیکی است .در کنار نسبیت عام که از اساس با هندسه پیوند خورده است ،نسبیت
خاص نیز با در نظر گرفتن نمودار های فضا زمان ،خود را از هندسه جدا نساخته است.
اما هندسه ی نسبیت خاص هندسه ی اقلیدسی نیست .هندسه ی اقلیدسی در حل
بسیاری از مسائل فیزیک کالسیک خیلی بدرد بخور است اما در نسبیت کارایی خود
را از دست می دهد .همانطور که گفتیم ،اصولی که نسبیت بر آن ها استوار است ما را
به سمت دنیای بدیع و تازه ای هدایت می کند؛ پس تعجب برانگیز نیست که ابزار کار
ما نیز تغییر کند.
نسبیتی که انیشتین در سال 9135منتشر کرد ،از لحاظ فیزیکی شاهکاری به شمار
می رفت؛ اما متاسفانه فقدان ریاضیات در کار ها و ایده های نسبیت خاص ،به کلیت
نظریه آسیب می رساند و نسبیت خاص از این نظر ابهامات جدی داشت .اما
خوشبختانه هرمان مینکوفسکی ،استاد پیشین ریاضیات انیشتین در پلی تکنیک
زوریخ ،در سال 9138کار هایی در این زمینه انجام داد .مینکوفسکی کتابی با عنوان
«فضا و زمان» تالیف کرد .وی در این کتاب این موضوع را روشن کرد که زمان باید
در حکم بعد چهارم تلقی شود .فضا و زمان از هم جدا نیستند و فضا فقط در ظرف
زمان وجود دارد و باالعکس .جهان هستی را نیز باید به این گونه نگریست .مینکوفسکی
روابط ریاضی نیز برای پشتیبانی از این ایده ابداع کرد.
27
فصل دوم
یک تفاوت جالب بین هندسه ی مینکوفسکی و هندسه ی اقلیدسی ،ساخت محور
های دستگاه مختصات یک ناظر در دستگاه ناظر دیگر است .تصویر ،9-2-93انتقال
دستگاه مختصات سه بعدی فضا را در هندسه ی اقلیدسی نشان می دهد.
تصویر 9-2-93
اما در نسبیت خاص ،با استفاده از هندسه ی مینکوفسکی و اصول نسبیت ،دستگاه
مختصات را به طور دیگر ساختیم (تصویر .)9-2-6
بدین ترتیب باید به یاد داشته باشیم که هندسه ی نسبیت به هیچ وجه اقلیدسی
نیست .اما جالب این جاست که هندسه ی نسبیت عام (هندسه ی ریمانی) نیز با
هندسه ی نسبیت خاص (هندسه ی مینکوفسکی) متفاوت است! در فصل بعد نگاه
جامع تری بر هندسه ی نسبیت می اندازیم.
28
فصل سوم :نسبیت عام
وقتی به سن دوازده سالگی رسیدم ،یک کتاب هندسه ی قطور اقلیدوسی مقدس ترین دارایی
من شده بود .قضیه های مختلف درباره ی پاره خطهای راست و مثلث ها چنان شوق و ستایشی
در من پدید آورده بود که با خود عهد کردم همواره مثل اقلیدس بیندیشم؛ و خیلی زود عادت
کردم که به همه چیز دنیای اطرافم با دیدگانی هندسی بنگرم.
در فصل پیش ،نظریه نسبیت را تنها برای چارچوب های مرجع لخت بررسی کردیم.
تعمیم این نظریه ،که نسبیت عام نام دارد ،حرکت های نسبی شتاب دار را نیز در بر
می گیرد و دید ما را به حرکت تکمیل می کند .اما این پایان ماجرا نیست .از همان
ابتدا مشخص بود که در بین نیرو های شناخته شده طبیعت ،نیروی گرانش برای
نسبیت خاص دردسر ساز است و باید در نسخه تعمیم یافته نسبیت قرار گیرد .گرانش
مانع ساخت یک چارچوب مرجع لخت جهانی می شود؛ و این برای نسبیت دردسر
ساز است.
در فصل دوم چارچوب مرجع لخت را تعریف کردیم .یک چارچوب مرجع لخت جهانی،
چارچوبی است که کل فضا زمان را در بر می گیرد و مثال هر ساعتی ،در هر نقطه از
چارچوب که قرار گیرد باید با یک آهنگ کار کند .اما گرانش سد راه ساختن چنین
چارچوبی می شود.
آزمایش ذهنی را بررسی می کنیم که اولین بار انیشتین آن را پیشنهاد کرد .یک برج
به یک ارتفاع معین را در نظر بگیرید (تصویر .)9-0-9توپی به جرم 𝑚 از باالی آن
رها می شود .توپ که به پایین می رسد ،عالوه بر جرم خود ،انرژی جنبشی نیز دارد.
در نتیجه انرژی کل آن – که آن را 𝐸 نام گذاری می کنیم -در پایین برج بیشتر از
جرم آن است .آزمایش کننده ای توپ را در پایین می گیرد و با استفاده از دستگاه
پیچیده ای تمام انرژی و جرم آن را به فوتون تبدیل می کند (قوانین فیزیک مانع این
29
نسبیت عام
کار نمی شوند؛ چرا که انرژی و جرم هم ارز اند و همچنین زمین انرژی توپ را نمی
گیرد ،تنها تکانه آن را می گیرد .).این تک فوتون به باال می رود و انرژی آن در باالی
برج ́𝐸 اندازه گرفته می شود .آزمایش کننده ی دیگری این فوتون را در باال تماما به
جرم تبدیل می کند و آن را ́𝑚 اندازه می گیرد .منطقی است که ́𝑚 باید برابر 𝑚
باشد؛ در غیر اینصورت حرکتی ابدی و بی پایان توسط انرژی بدست آمده از این
آزمایش می تواند نتیجه گرفته شود که با فرض های متعارف در فیزیک در تناقض
است .در نهایت ،می توانیم نتیجه بگیریم که 𝑚 = ́𝑚 = ́𝐸.
تصویر 9-0-9
پس ́𝐸 برابر جرم توپ است و در باال استدالل کردیم که 𝐸 از جرم توپ بیشتر است.
در نتیجه انرژی یک تک فوتون ،با باال رفتن کاهش پیدا می کند .اما بر اساس قانون
پالنک ،انرژی فوتون با فرکانس آن رابطه خطی دارد ،در نتیجه فرکانس فوتون نیز با
باال رفتن کم می شود .این پدیده سرخ گرایی گرانشی نام دارد .گرانش فرکانس فوتونی
را که فرار می کند کم می کند .در طیف نور مرئی رنگ سرخ کمترین فرکانس را دارد،
در نتیجه نام سرخ گرایی گرانشی برای این پدیده بی ربط نیست.
11
فصل سوم
با اینکه در این آزمایش ذهنی شرایط را خیلی ایده آل تصور کردیم ،اما سرخ گرایی
گرانشی قابل اندازه گیری است .در دهه ی 63میالدی این آزمایش واقعا انجام شد.
پدیده سرخ گرایی گرانشی امید و شانس ما برای ساخت چارچوب مرجع لخت جهانی
و همچنین گنجاندن گرانش در نسبیت خاص را به کلی نابود می کند! چراکه اگر
نسبیت خاص برای گرانش نیز معتبر باقی بماند؛ طبیعی است که آزمایشگاهی روی
زمین را یک چارچوب لورنتس (چارچوب لخت) بپنداریم .استدالل زیر نشان می دهد
که این فرض درست نیست.
تصویر 9-0-2
تصویر 9-0-2یک نمودار فضا زمان است که برای فضا تنها محور 𝑧 یا ارتفاع را رسم
کرده ایم .دو خط عمود و ممتد ،دو ارتفاع مشخص را نشان می دهند .نور را موج در
نظر بگیرید و دو قله ی موج نور با فاصله زمانی 𝑡∆ از پایین به سمت باال فرستاده می
شوند .مسیر پرتور نور (خط مواج) را مستقیم رسم نکرده ایم که احتمال تاثیر ناشناخته
گرانش بر نور را نیز در نظر گرفته باشیم .اما بدون توجه به تاثیر گرانش بر پرتور نور
می توانیم ادعا کنیم که دو پرتو نور همانند شرایط اولیه به باال می رسند؛ چرا که
11
نسبیت عام
گرانش از زمانی تا زمان دیگر تغییر نمی کند و مسیر دو قله ی نور باید موازی بمانند.
بدین ترتیب اگر ́𝑡∆ زمان رسیدن دو قله ی نور به باال باشد؛ بطور شهودی باید نتیجه
بگیریم که ́𝑡∆ = 𝑡∆ .از طرف دیگر ،زمان بین رسیدن دو قله ی موج نور ،عکس
فرکانس نور است و بنابر سرخ گرایی گرانشی 𝑣 < ́𝑣 (فرکانس پرتو نور کاهش پیدا
می کند) .پس نتیجه می شود که 𝑡∆ > ́𝑡∆ و نتیجه گیری قبلی ما از هندسه
مینکوفسکی نادرست بوده است.
این تفاوت بازه زمانی ،اتساع زمان گرانشی نام دارد .مدت زمانی که برای یک ناظر در
ارتفاعی نسبت به زمین طول می کشد تا پرتو نوری را مشاهده کند ،بیشتر از مدت
زمانی است که برای ناظری در ارتفاع پایین تر سپری می شود تا آن پرتو را مشاهده
کند .به عبارتی از دید ناظر در ارتفاع های بلند تر ،زمان روی زمین کند تر سپری می
شود .هر چه میدان گرانشی قوی تر باشد و ارتفاع ناظر بیشتر باشد ،اتساع زمان
برجسته تر می شود .به همین دلیل است که در فیلم علمی تخیلی ،Interstellar
کوپر هنگام بازگشت از سیاره یخی که دارای میدان گرانشی فوق العاده ای بود ،خود
را بسیار جوان تر از فردی که در فضاپیما باقی مانده بود یافت! زمان برای افرادی که
در فاصله بیشتری از سیاره بودند کندتر سپری می شد.
اما آیا این که روی زمین هیچ چارچوب مرجع لختی در حال سکون وجود ندارد به
این معناست که نسبیت خاص را باید کنار بگذاریم؟ جواب منفیست .ما نشان دادیم
که چارچوب مرجع ساکن روی زمین لخت نیست؛ اما نگفتیم که هیچ چارچوب مرجع
لختی اصال وجود ندارد! نسبیت خاص کنار گذاشته نمی شوند .بررسی هایی که در
باال انجام دادیم تنها هشداری است که باید برای گرانش ،نسخه تعمیم یافته ای از
نسبیت خاص را بدست آوریم .یک ویژگی مهم چارچوب مرجع لخت این است که ذره
12
فصل سوم
ای که در آن قرار گیرد ،لخت باقی می ماند1؛ البته اگر هیچ نیرویی بر آن اثر نکند .اما
ابتدا باید بطور دقیق متوجه ی مفهوم نیرو شویم.
از گرانش معموال به صورت نیرو یاد می شود؛ اما گالیله طی آزمایش معروفی نتیجه
گرفت که گرانش با دیگر نیرو ها متفاوت است .تمام اجرامی که با سرعت اولیه یکسانی
از ارتفاع یکسانی به پایین سقوط می کنند ،مسیر یکسان و مشابهی را طی می کنند؛
بدون در نظر گرفتن ساختار درونی شان .اینکه در هوا یک پر با یک گلوله فلزی
بصورت متفاوتی سقوط می کنند تنها بدلیل اثر مقاومت هوای متفاوتی است که بر
آن ها وارد می شود .در شرایط خال هر دوی آن ها مانند یکدیگر سقوط می کنند .اما
در دیگر نیرو ها اینطور نیست .اوال همه ی اجرام تحت تاثیر دیگر نیرو ها قرار نمی
گیرند .نیروی الکترومغناطیسی تنها به اجرام باردار اعمال می شود و مسیر حرکت
ذرات نیز به نسبت بار به جرم آن ها بستگی دارد .همیشه ممکن است برای نیرو های
غیر گرانشی مسیری تعیین کرد که ذره ای در آن ،تحت تاثیر نیرو نباشد .اما گرانش
اینطور نیست .تالش ما برای ساخت یک چارچوب مرجع لخت ساکن روی زمین
موفقیت آمیز نیست.
اما یک چارچوب مرجع لخت در میدان گرانشی قرار دارد و آن چارچوبی است که
تحت تاثیر گرانش در حال سقوط آزاد باشد.
علت اینکه ما روی کف خانه یا روی صندلی احساس وزن داریم چیست؟ در واقع به
علت گرانش ما می توانیم روی این سطوح قرار بگیریم ،اما احساس ما از گرانش بدلیل
نیرویی است که سطح به ما وارد می کند! ما به این دلیل روی سطح خانه احساس
وزن داریم ،چون ما توسط گرانش به پایین کشیده می شویم و سطح خانه به پای ما
نیروی عکس العمل وارد می کند .اما اگر سطحی که روی آن قرار داریم در حال سقوط
آزاد باشد ،دیگر این نیرو وارد نمی شود و احساس بی وزنی پیدا می کنیم .به همین
1پیشتر گفتیم که لخت بودن به معنای حفظ سرعت ثابت یا حفظ حالت سکون نسبی است.
11
نسبیت عام
دلیل است که وقتی آسانسور شروع به پایین رفتن می کند احساس سبکی ،و وقتی
شروع به باال رفتن می کند احساس سنگینی می کنیم .باال رفتن آسانسور این نیرو را
بطور لحظه ای زیاد می کند .بدین ترتیب فردی در اتاقکی که در حال سقوط آزاد
است ،هیچ احساسی از گرانش ندارد .اما این مسئله را از دیدگاه دیگری نیز می توان
بررسی کرد.
فرض کنید فضانوردی در نوک موشکی قرار دارد .موشک در نقطه ای از فضا که اثرات
گرانشی بسیار ناچیز است ،به اندازه ی شتاب گرانشی زمین )𝑔( ،شتاب می گیرد و
حرکت می کند .فضانورد درون آن کامال احساس می کند تحت تاثیر نیروی گرانشی
زمین است! اتاقکی که فضانورد درون آن قرار گرفته است ،به نظر می آید که روی
زمین بنا شده است :تمام اشیا با شتاب گرانشی زمین سقوط می کنند ،مستقل از
ساختار درونی و جرمشان (آزمایش گالیله را به یاد آورید!).
در این موشک ،می توان چارچوب مرجع لختی را توضیف کرد :چارچوبی که درون
موشک بر خالف جهت شتاب گرفتن آن ،شتاب هم اندازه با شتاب موشک داشته
باشد؛ یا به عبارتی چارچوبی که درون موشک در حال سقوط آزاد باشد.
جالب این جاست که حتی می توان ثابت کرد که در چارچوب مرجعی که در حال
سقوط آزاد است ،اثر سرخ گرایی گرانشی از بین می رود!
بدین ترتیب می توانیم اصل هم ارزیِ میان گرانش و شتاب 93را بیان کنیم:
میدان گرانشی یکنواخت با چارچوب هایی که شتاب ثابت دارند ،هم ارز
(معادل) است.
بسیار پر اهمیت است که به یکنواخت بودن میدان گرانشی در این اصل دقت کنیم!
در میدان های گرانشی غیر یکنواخت – که میدان گرانشی تمامی سیاره ها ،ستاره ها،
14
فصل سوم
سیاهچاله ها و ...از این نوع است – چارچوب باید بطور فزاینده شتاب بگیرد تا هم ارز
با میدان گرانشی باشد؛ همانطور که در یک میدان گرانشی غیر یکنواخت نیز ،چارچوبی
که در حال سقوط آزاد است ،شتاب آن قدری افزایش پیدا می کند( .شتاب گرانشی
زمین در هر ارتفاعی از آن یکسان نیست ).در واقع تمام بررسی های ما بصورت جزیی
معتبر است و حتی چارچوب مرجعی که در حال سقوط آزاد است ،کامال لخت نیست.
با این تمایزی که قائل شدیم بیشتر آشنا خواهیم شد.
نکته دیگر این است که بی شمار چارچوب مرجع لخت در یک میدان گرانشی
یکنواخت می توان ساخت :هر کدام از چارچوب ها می توانند سرعت اولیه دلخواه
داشته باشند و یا از نقاط مختلفی سقوط کنند.
برای پی بردن به شباهت های بین گرانش ،فضا زمان و هندسه ،باید به این پرسش
پاسخ دهیم که آیا چارچوب های در حال سقوط آزاد در یک میدان گرانشی غیر
یکنواخت کامال لخت اند؟
ابتدا در نظر بگیرید که حتی با وجود معرفی چارچوب های در حال سقوط آزاد نیز
گرانش در نسبیت خاص نمی تواند گنجانده شود .نقطه های مختلف کره ی زمین را
در نظر بگیرید .چارچوب هایی که در حال سقوط آزاد باشند همگی در یک راستا
سقوط نمی کنند .جهت سقوط کردن چارچوب ها در نقاط مختلف زمین متفاوت
است .پس نمی توان یک چارچوب لختِ جهانی در یک میدان گرانشی تعریف کرد و
به این ترتیب همچنان گرانش از نسبیت خاص جدا می ماند .پس بجای تالش برای
ساخت چارچوب جهانی ،چارچوب لخت موضعی را می پذیریم که در زیر تعریف می
کنیم.
همچنین ،محدودیت هایی برای یک چارچوب در حال سقوط آزاد وجود دارد که مانع
لخت بودن آن می شود .تصویر 0-2این محدودیت ها را نشان می دهد .ابتدا ،در نظر
بگیرید که یک چارچوب ،همانطور که در باال گفتیم ،برای لخت بودن باید در جهت
15
نسبیت عام
عمود بر سطح زمین سقوط کند ،اما اگر چارچوب نشان داده شده در شکل 9-0-0
در راستای 𝐵 سقوط کند ،قسمت های دیگر چارچوب کامال لخت نیست ،چرا که برای
مثال راستای 𝐴 و 𝐶 دیگر عمود بر سطح زمین نیست .پس چارچوب نباید سطح
مقطع بزرگی داشته باشد .محدودیت بعدی شتاب چارچوب است .میدان گرانشی با
ارتفاع رابطه عکس دارد و بدین ترتیب گرانش بر نقطه باال و پایین یک چارچوب اثر
متفاوتی دارد .پس برای لخت بودن چارچوب ،نقاط در ارتفاع های مختلف آن باید با
شتاب مختلفی سقوط کنند! ولی یک چارچوب اینطور نیست و تمام نقاط آن با یک
شتاب سقوط می کنند .در نتیجه چارچوب نباید ارتفاع زیادی داشته باشد .زمان نیز
محدودیت ایجاد می کند :یک چارچوب نمی تواند دائم لخت بماند ،چرا که تا ابد نمی
تواند در حال سقوط باشد.
تصویر 9-0-0
اگر بخواهیم ریز بین باشیم ،باید بپذیریم که در یک میدان گرانشی غیریکنواخت ،به
کلی نمی توانیم چارچوب مرجع کامال لختی را تعریف کنیم .اما در یک ناحیه کوچک،
می توانیم با تقریب خوبی میدان گرانشی را یکنواخت فرض کنیم و به این ترتیب
16
فصل سوم
چارچوب مرجع لختمان را بسازیم .این چارچوب ،یک چارچوب مرجع لختِ موضعی
نام دارد .هر قدر که بخواهیم با دقت بیشتری چارچوبمان لخت باشد ،باید ناحیه فرضی
را کوچک تر کنیم تا هم ارتفاع و هم سطح مقطع چارچوب کوچک تر شود و محدودیت
ها نقش کمتری پیدا کنند .در نتیجه کوچک بودن چارچوب ما به دو عامل بستگی
دارد :شدت غیریکنواختی میدان گرانشی و میزان حساسیتی که آزمایش ما نسبت به
عوامل نالختی چارچوب دارد.
نکته بعدی ،نگرش هندسی نسبت به گرانش در نسبیت است .در نسبیت خاص ،دو
جهان خطی که موازی یکدیگر باشند ،در صورت ادامه دادن آن ها موازی یکدیگر باقی
می مانند .در واقع نسبیت خاص از اصل توازی اقلیدس پیروی می کنند و هندسه آن
تخت است .توجه کنید که هندسه نسبیت خاص – همانطور که در پایان فصل قبل
گفتیم – هندسه اقلیدسی نیست .پس نسبیت خاص هندسه ی تخت و نااقلیدسی
دارد .تخت بودن آن هم بدلیل پیروی از اصل توازی اقلیدس است .اما در یک میدان
گرانشی غیر یکنواخت ،جهان خط دو ذره که در ابتدا موازی باشند ،موازی نمی مانند
و هندسه فضا زمان گرانشی تخت نیست .در هندسه اقلیدسی ،اگر اصل توازی را
نپذیریم و کنار بگذاریم ،هندسه خمیده بدست می آید .برای مثال هندسه ی سطح
یک کره خمیده است .اگر روی یک کره دو خطی که ابتدا موازی باشند امتداد یابند،
همدیگر را قطع می کنند( .برای مثال دو خطی که عمود بر استوا و بطور موازی
یکدیگر کشیده شوند ،در قطب همدیگر را قطع می کنند ).اما ما بصورت موضعی می
تونیم ادعا کنیم هندسه سطح کره تخت است .ما خود روی سطح کره ی زمین قرار
داریم ولی هندسه آن را تخت در نظر می گیریم :نقشه هایی که ترسیم می کنیم
همگی روی یک سطح تخت رسم می شوند .حتی با نگاه به افق نیز نمی تواند چندان
متوجه خمیدگی سطح زمین بشوید.
اصل توازی اقلیدس در بین اصل های هندسه اقلیدسی دردسر ساز بوده است .این
اصل از طرفی بدیهی به نظر می رسد ،اما در طول تاریخ ذهن ریاضیدانان و هندسه
17
نسبیت عام
دانان زیادی را برای اثبات به خود مشغول کرده است .از آن گذشته ،این اصل بین
اصل های دیگر اقلیدس بنیادی تر بنظر می رسد .گئورگ ریمان ،ریاضیدان قرن ،91
ابتکار جالبی به خرج داد .او بجای تالش برای اثبات این اصل ،هندسه جدیدی را با
فرض نپذیرفتن این اصل بنا کرد .به عبارتی او در کنار هندسه اقلیدسی که بر این
اصل استوار است ،هندسه ای – که به نام هندسه ریمانی معروف است – استوار کرد
که لزوما این اصل پایه و اساس آن نباشد .کار های وی بدلیل عدم کاربرد عملی ،با
وجود تازگی و زیبایی زیاد ،به دست فراموشی سپرده شد.
انشیتین با دید بسیار زیبایی بین هندسه خمیده (هندسه ریمانی) و فضا زمانی که
گرانش وارد آن می شود ارتباط بر قرار کرد و گرانش را به سادگی خمیدگی فضا زمان
تصور کرد .بدین ترتیب تصور نیوتن از گرانش به عنوان یک نیرو کنار گذاشته شد و
مدل فضا زمان خمیده روی کار آمد .در تصور انیشتین ،گرانش نیرو نیست که بر کره
ماه وارد شود و آن را بدور زمین نگه دارد ،بلکه ماه بدلیل قرار گرفتن در خمیدگی
فضا زمان است که بدور زمین نگه داشته می شود .این خودِ فضا است که ما را روی
زمین قرار می دهد؛ همانطور که اگر گوی سنگینی را روی تشکی بگذارید خمیدگی
ایجاد می کند که مسیر اجسام متحرک دیگر را روی تشک منحرف می کند .تصویر
9-0-4این موضوع را به روشنی نشان می دهد.
تصویر 9-0-4
18
فصل سوم
فضا به همراه زمان 4بعد را تشکیل می دهد؛ اما برای سادگی در این تصویر زمان
نشان داده نشده است و فضا نیز در دو بعد رسم شده است که خمیدگی آن قابل درک
باشد.
در نهایت انیشتین توانست از راه ریاضیات هندسه ریمانی ،گرانش را توصیف کند و
نظریه معروف خود ،نسبیت عام را در مارس 9196منتشر کرد که تا به امروز
معتبرترین نظریه گرانش است.
ما زمانی می توانیم به معنای واقعی بگوییم نسبیت عام جهان را توصیف می کند ،که
آزموده شود و سربلند بیرون آید .نسبیت عام ترکیبی از دید هندسی بسیار زیبا ،مهارت
ریاضی فوق العاده ،شهود بسیار قوی فیزیکی و تیزبینی است .اما این ها به خودی خود
کافی نیستند .چیزی که در میان آن پژوهش های سنگین انیشتین باعث قوت قلبش
شد ،این بود که نظریه اش بی نظمی جزیی مدار عطارد را توجیح می کرد .مدار عطارد
به دور خورشید دارای بی نظمی است که فیزیک نیوتنی قادر به توجیح آن نبوده
است .اما حتی این امر نیز به سختی می تواند اثبات علمی قاطعی برای چنین نظریه
جامع و گسترده ای باشد.
انیشتین یک آزمون علمی پیشنهاد کرد .بنابر نظریه او ،گرانش فضا و زمان را خم می
کند .پس حتی مسیر پرتو های نوری که در یک میدان گرانشی می گذرند ،خم می
شود .فوتون ها کوتاه ترین فاصله را در فضا می پیمایند .اما در هندسه خمیده کوتاه
ترین فاصله بین دو نقطه دیگر خط راست بین دو نقطه نیست 99.در یک میدان گرانشی
نیز فوتون ها کوتاه ترین فاصله را می پیمایند که مسیر خمیده ای است .پس نور
ستارگان دوردست هنگاه عبور از میدان گرانشی قوی خورشید باید خمیده شوند.
19
نسبیت عام
متاسفانه این نور را فقط هنگام خورشید گرفتگی می توان مشاهده کرد و خورشید
گرفتگی تا سال 9191اتفاق نمی افتاد.
اغراق نکرده ایم اگر بگوییم خجسته ترین رویداد زندگی انیشتین در سال 9191رخ
داد .در آن سال آرتور ادینگتون ،اختر فیزیکدان انگلیسی ،سفری تحقیقاتی به جزیره
پرنسیپ ،از مستعمرات آفریقایی پرتقال در خلیج گینه کرد .در آن نقطه خورشید
گرفتگیِ کامل سال 9191قابل مشاهده بود و ادینگتون از خورشید گرفتگی عکس
برداری کرد .ستارگانی که پیشتر بدلیل تابش شدید خورشید قابل مشاهده نبودند،
اکنون قابل رؤیت بودند .همچنین ،عکس ها نشان می داد که موضع ستارگان نسبت
به وقتی که از نزدیکی خورشید عبور نمی کردند متفاوت است .نور آن ها واقعا هنگام
عبور از کنار خورشید خم شده است و چون از نوری که به ما می رسد برای موقعیت
سنجی آن ها استفاده می شود ،موقعیت آن ها متفاوت بنظر می رسید .این مشاهدات
مهر تایید بر نسبیت عام زد.
نسبیت عام پیش بینی اعجاب انگیز دیگری نیز کرده بود که اثبات تجربی آن 933
سال زمان برد! نسبیت عام پیش بینی می کند که تغییر در ساختار خمیدگی فضا
زمان ،باعث تولید امواجی در راستای فضا زمان منتقل می شود که امواج به امواج
گرانشی معروف شده اند .امواج الکترومغناطیسی را در نظر بگیرید .دو بار الکتریکی با
نوسان می توانند این امواج را تولید کنند :با نوسان دو بار الکتریکی ،در میدان الکتریکی
برایند این دو بار تغییر نوسانی ایجاد می شود ،این تغییر نیز تغییر در میدان مغناطیسی
را به دنبال خود می آورد و بدین ترتیب امواجی تولید می شوند؛ امواج
الکترومغناطیسی .نوسان دو جرم عظیم ،چرخش آن ها به دور یکدیگر ،برخورد آن ها،
همگی در میدان گرانشی تغییری ایجاد می کنند که بصورت موجی منتقل می شود.
با یک گوی سنگین به صفحه الستیکی ضربه بزنید ،در اینجا نیز امواجی روی صفحه
الستیکی ایجاد می شود که شاید چندان مشخص نباشد.
41
فصل سوم
اما اینشتین خود کامال درباره این امواج مطمئن نبود .در سال 9196او به کارل
شوارتزشیلد که برای اولین بار ایده ی سیاهچاله ها را پیشنهاد کرد ،گفت که امواج
گرانشی وجود ندارند .او سپس تغییر عقیده داد و گفت که این امواج وجود ندارند .در
سال ،9106او و دستیارش ناتان روزن تصمیم به انتشار مقاله ای برای بی اعتبار
کردن این نظر داشتند و دوباره تغییر عقیده دادند.
مشاهده امواج گرانشی کار چندان آسانی نیست .این امواج چندان قوی نیستند و
کوچکترین اختالل و لرزش از شنیده شدن آن ها در آشکار ساز ها جلوگیری می کند.
اما در 94سپتامبر 2396این امواج در جفت آنتن های اِل -شکل در واشنگتن و
لوئیزیانا که به نام لیگو ( )LIGOشناخته می شوند ،شکار شد و هیجان این خبر به
تندی در جامعه ی علمی پخش شد .برخورد دو سیاهچاله در فاصله ی یک میلیارد
92
سال نوری این این امواج را تولید کرده بود.
41
فصل چهارم :پارادوکس های مطرح شده در نسبیت
شاید عنوان این فصل چندان درخور خود فصل نباشد .برای جلوگیری از ابهام ،باید
تاکید کنیم که نظریه نسبیت تهی از هر پارادوکسی است.
آلبرت انیشتین به نحو زیبایی تفکر می کرد! او همواره با شهودی بسیار قوی ،سرنخ
واقعیات فیزیکی را بدست می آورد و سپس با استدالل کردن کار را جلو می برد.
سرتاسر نظریه نسبیت ،پر است از آزمایش های ذهنی که در آن ها شرایطی چیده می
شود و سپس با استفاده از مفاهیم فیزیکی جلو می رویم و نتیجه می گیریم .از این
آزمایش های ذهنی در فصل سوم برای بدست آوردن سرخ گرایی گرانشی استفاده
کردیم .امتیاز مثبت این آزمایش ها این است که نیازی نیست واقعا انجام شوند :در
دنیای ذهن آزمایش می شوند و همین کفایت می کند!
مخالفان نظریه نسبیت نیز گاهی از این روش برای از بین بردن نسبیت استفاده می
کنند .آن ها با هوش و خالقیت سناریو هایی می سازند و در آن با استفاده از خود
اصول نسبیت سعی می کنند نتیجه غیر منطقی بدست آورند و نسبیت را زیر سوال
ببرند .طبعا اگر نظریه شکافی داشته باشد ،اندیشمندان خالق می توانند آزمایش ذهنی
طراحی کنند و این شکاف را در آن آشکار کنند .این سناریو ها تحت عنوان پارادوکس
وارد میدان علم می شود .اما امروزه می دانیم آزمایش های ذهنی و سناریو هایی که
غالبا تحت عنوان پارادوکس مطرح می شوند علتی جز بی دقتی و نادیده گرفتن
مفاهیم اصلی نسبیت نظریه ندارد .گاهی نیز ممکن است بدلیل ترکیب کردن مفاهیم
نیوتنی و گالیله ای با نسبیت دچار ابهام شویم و نسبیت را متناقض بپنداریم .با وجود
این ،مطالعه این پارادوکس ها نه تنها قدرت درک ما از نسبیت را بهبود می بخشد،
بلکه اعتماد ما به نسبیت را نیز تقویت می کند .پس به یاد داشته باشید که نظریه
42
پارادوکس های مطرح شده در نسبیت
نسبیت متناقض نیست و پارادوکس هایی که در این فصل بررسی می کنیم ،همگی
حل شده اند.
نگرانی بیشتر افراد در مقابل نسبیت این است که از لحاظ قلبی نمی توانند با آن
ارتباط برقرار کنند! حتی جالب است که ورنر هایزنبرگ ،دانشمند مشهور کوانتوم ،در
جوانی نسبیت را مطالعه کرده بود و همین مشکل را داشت .او روزی طی گفت و
گویی با ولفانگ پاولی گفت« :شاید بتوان گفت که این نظریه را با مغزم دریافته ام
90
ولی هنوز دلم آن را نپذیرفته است».
این واکنش ها چندان هم دور از ذهن نیست؛ با وجود اینکه نسبیت با آزمایش های
پیشرفته کامال تایید شده است ،اما نمی توان گفت نظریه تجربی است .هیچ یک از ما
تاکنون تفاوت آهنگ گذر زمان را عینا مشاهده نکرده ایم ،چرا که سرعت هایی که در
زندگی روزانه با آن ها مواجه می شویم ،خیلی خیلی کمتر از آن اند که اثر های
نسبیتی خود را نشان دهند.
شمار پارادوکس های مطرح شده در نسبیت بسیار بیشتر است؛ اما امیدواریم با همین
دو پارادوکس زیبایی و نظم همه جانبه ی نسبیت را به خواننده نشان داده باشیم.
90کتاب جز و کل ،نوشته ورنر هایزنبرگ ،مرکز نشر دانشگاهی ،فصل 0
41
فصل چهارم
15 14
پارادوکس دوقلو ها
شاید معروف ترین پارادوکسی که در رابطه با اتساع زمان در نسبیت خاص مطرح شده
است ،پارادوکس دو قلو هاست .پارادوکس را بصورت داستان شرح می دهیم :دیانا،
دوقلویش ،آرتمیس را در زمین رها می کند و خود در موشکی با سرعت یکنواخت 16
درصد سرعت نور سفر می کند .بعد از 8سال از سفرش ،او ناگهان مسیرش را عوض
می کند و به سمت زمین با همان سرعت باز می گردد .حال وقتی دیانا و آرتمیس در
زمین با یکدیگر رو به رو شوند ،چه کسی پیرتر است؟
مشکل اینجاست که از دید آرتمیس ،دیانا در حرکت بوده و زمان برای او کند تر
گذشته است ،پس می توان نتیجه گرفت آرتمیس پیرتر است .اما از دید دیانا نیز می
توان گفت کره زمین و آرتمیس نسبت به او در حرکت بوده اند و به این ترتیب دیانا
پیرتر است .اما ما اشتباهی مرتکب نشده ایم؟
اشتباه ما این است که تالش می کنیم این مسئله را کامال در چارچوب بندی نسبیت
خاص حل کنیم .نسبیت خاص به حرکات لخت می پردازد؛ اما با اندکی ریزبینی
متوجه می شویم حرکت دیانا لخت نیست! دیانا برای تغییر مسیر و برگشت به سمت
زمین باید سرعت خود را ابتدا کم کند تا به 3برسد و سپس به سمت زمین شروع به
سرعت گیری تا 16درصد سرعت نور بکند (حتی در لحظه پرتاب موشک و فرود نیز
موشک شتاب می گیرد ،ولی برای سهولت آن را بررسی نمی کنیم.).
نمودار فضا زمان تصویر 9-4-9این موضوع را روشن می کند .در این نمودار ،دیانا
روی خط 𝐵𝑃 در چارچوب مرجع آرتمیس سفر می کند .از دید دیانا رویداد 𝐴 با
رویداد 𝐵 همزمان است و در نتیجه زمان برای آرتمیس بسیار کند می گذرد .اما در
لحظه ای که دیانا به سمت زمین باز می گردد ،چارچوب مرجع لخت خود را تغییر
94
بهتر است خواننده قبل از مطالعه این پارادوکس ،فصل دومِ بخش دو را مطالعه کند.
95
The Twin Paradox
44
پارادوکس های مطرح شده در نسبیت
می دهد و 𝐵 را با رویداد 𝐶 همزمان می داند! در نتیجه برای همین لحظه ای که خط
همزمانی تغییر می کند ،دیانا مشاهده می کند که آرتمیس با سرعت سرسام آوری
پیر می شود! می توانیم با استفاده از روابط مسئله را بصورت عددی محاسبه کنیم که
آرتمیس 53سال پیر می شود ولی دیانا تنها 94سال .پس آرتمیس واقعا پیر شده
است و پس از بازگشت ،دیانا نیز این را انکار نمی کند.
تصویر 9-4-9
دیدیم که نادیده گرفتن اثر های نالختی در نسبیت خاص -که به حرکت های لخت
می پردازد -چقدر می تواند مشکل ساز باشد .در واقع لزوم فهم کامل نسبیت ،دقت
در آن است! باید همواره دقت داشته باشیم که خارج از دایره ی فرض های مجاز یک
نظریه ،فرض و تصوری را وارد نظریه نکنیم و در عین حال توقع گرفتن نتیجه ای
درست داشته باشیم!
45
فصل چهارم
16
پارادوکس زوبین در کاهدان
از جمله دشوار ترین پارادوکس هایی که در مقابل کلیت نسبیت طراحی شد ،این
پارادوکس است.
نیزه داری را تصور کنید که زوبینی در درست دارد .زوبین او در حال سکون 95متر
اندازه گیری می شود .کاهدانی جلوی نیزه دار قرار دارد .فاصله بین دو در کاهدان نیز
در حال سکون 95متر اندازه گیری می شود .در ابتدا ،در جلوی کاهدان باز است و
در عقبی آن بسته است .نیزه دار با سرعت 73درصد سرعت نور به سمت کاهدان
حرکت می کند (این سرعت با تکنولوژی کنونی نیز غیر قابل دسترس است ،اما در
سناریو ها می توانیم هر شرایطی را ،تا جایی که با قوانین فیزیک در تناقض نباشد
فرض کنیم.).
طبق انقباض لورنتس ،ناظری که نسبت به کاهدان ساکن است ،طول زوبینِ در حال
حرکت را تنها 1متر اندازه گیری می کند .نیزه دار وارد کاهدان می شود و چون طول
زوبین از فاصله بین دو در کاهدان کمتر است ،کامل در کاهدان جا می شود .سنسوری
به محض وارد شدن کل زوبین در کاهدان ،در عقبی کاهدان را می بندد .به این ترتیب
در این لحظه دو در کاهدان بسته اند و نیزه دار به همراه زوبین کامال درون کاهدان
است .سنسور دیگری به محض رسیدن نوک زوبین به در جلویی کاهدان ،در جلو را
باز می کند و نیزه دار از کاهدان خارج می شود (تصویر 9-4-2در صفحه ی بعد)
96
The Pole - Barn Paradox
46
پارادوکس های مطرح شده در نسبیت
تصویر 9-4-2
47
فصل چهارم
اما اگر این ماجرا را از دید نیزه دار بررسی کنیم ،اوضاع کامال متقاوت است! بر اساس
اصل نسبیت ،نیزه دار ،کاهدان را مشاهده می کند که به سمت خودش ،با سرعت 73
درصد نور در حرکت است .فاصله بین دو در کاهدان ،از دید نیزه دار 1متر است؛ ولی
او زوبین خود را 95متر اندازه گیری می کند ،چرا که طول سکون زوبین 95متر
است و در اینجا نیز زوبین نسبت به نیزه دار ساکن است (نیزه دار و زوبین با یکدیگر
حرکت می کنند و نسبت به هم ساکن اند .).پس وقتی نیزه دار وارد کاهدان شود ،هر
دو در آن نمی تواند در یک لحظه بسته باشد! طول زوبین از فاصله بین دو در کاهدان
بیشتر است .پس چطور یک ناظر تصدیق می کند که نیزه دار کامال درون کاهدان با
دو در بسته قرار گرفته است ،اما نیزه دار دیگر نمی تواند چنین واقعیتی را بپذیرد؟
پاسخ در خود نسبیت یافت می شود .یکی از اثرات جانبی نسبیت ،فروپاشی همزمانی
برای ناظران لخت است .ناظران لختی که با سرعت های مختلف نسبت به یکدیگر در
حرکتند ،در مورد ترتیب وقوع رویداد ها و یا همزمان بودن دو رویداد لزوما موافق
نیستند .در اینجا نیز ،ترتیب باز و بسته شدن در های کاهدان از دید نیزه دار با ترتیب
باز و بسته شدن در ها از دید فردی که کنار کاهدان نسبت به آن ساکن است متفاوت
است .از دید نیزه دار ،ابتدا در جلویی باز می شود و او وارد کاهدان می شود ،سپس
وقتی که ته زوبین از در عقبی گذشت ،در عقبی بسته می شود و نیزه دار خارج می
شود .پس در دید او نیز در جلوی کاهدان در آخر باز است و در عقبی بسته (تصویر
9-4-0در صفحه ی بعد).
48
پارادوکس های مطرح شده در نسبیت
تصویر 9-4-0
49
فصل چهارم
پس رویداد هایی که ناظر ساکن مشاهده می کند به ترتیب عبارت است از:
51
بخش دوم
فصل اول :فاصله فضا زمانی و هذلولی ها
در فصل نسبیت خاص ،در بخش اول محور های دستگاه مختصات یک ناظر را در
دستگاه ناظر دیگری رسم کرده ایم .اما پیدا کردن محور ها تمام کار نیست .ما برای
بررسی های موشکفانه روی نمودار ها ،باید ارتباطی بین طول محور ها نیز داشته
باشیم .تصویر 9-2-5را بار دیگر در اینجا می آوریم:
تصویر 9-2-5
اختالف مختصات )𝑧∆ (∆𝑡, ∆𝑥, ∆𝑦,بین دو رویداد 𝐸 و 𝑃 باید بدین صورت باشد:
52
فاصله فضا زمانی و هذلولی ها
اما اصل جهانی بودن سرعت نور نسبت به هر ناظری (اصل ،)2این واقعیت را به دنبال
دارد که ناظر ̅𝑂 نیز اختالف بین این دو رویداد را که با )̅𝑧∆ (∆𝑡̅, ∆𝑥̅ , ∆𝑦̅,نشان
می دهیم ،به این صورت اندازه گیری می کند:
این بررسی اولیه مقدمه ای است برای تعریف فاصله فضا زمانی : ∆𝑠 2
امیدواریم این نماد گذاری خواننده را گمراه نسازد ∆𝑠 2 .به تنهایی یک نماد است و
مجذور کمیتی با نماد 𝑠∆ نیست ∆𝑠 2 .می تواند هم عالمت مثبت و عالمت منفی
داشته باشد .البته در بعضی منابع ممکن است نویسندگان فاصله فضا زمانی را بدین
گونه تعریف کنند:
در اینجا نیز باز به ارتباط اندازه ی فاصله 98بین دو رویداد برای ناظران مختلف با
سرعت های متفاوت عالقمندیم .حالت خاصی که فاصله 3باشد را بررسی کردیم و
نتیجه گرفتیم که اگر فاصله بین دو رویداد در یک دستگاه مختصات 3باشد ،در هر
98به فاصله فضا زمانی ،به اختصار فاصله نیز گفته می شود.
51
فصل اول
دستگاه مختصاتِ ناظران دیگر نیز 3است .به طور کلی ثابت می شود که «اندازه فاصله
97
بین دو رویداد توسط هر ناظر لختی یکسان اندازه گیری می شود».
∆𝑠̅ 2 = ∆𝑠 2
این نتیجه نباید چندان تعجب برانگیز باشد .در نسبیت ناظر های مختلف از ابعاد فضا
و زمان اندازه گیری های مختلفی دارند .اما در نسبیت فضا و زمان را با یکدیگر متحد
می سازیم و بنابراین اندازه گیری ناظر های مختلف از فاصله فضا زمانی دو رویداد که
هم به فضا و هم به زمان بستگی دارد یکسان است.
توجه داشته باشید که فاصله بین هر دو رویدادی که روی جهان خط پرتو نور واقع
باشند 3 ،است.
هذلولی ها
−𝑡 2 + 𝑥 2 = 𝑎2
این یک هذلولی در نمودار فضا زمان ناظر 𝑂 است که از تمام رویداد هایی که فاصله
آن ها تا مبدا دستگاه مختصات 𝑎2است ،می گذرد .از قضیه ثابت بودن فاصله برای
ناظر های لخت متفاوت نتیجه می گیریم که این رویداد ها همین فاصله را تا مبدا
دستگاه مختصات ناظر دیگری مانند ̅𝑂 دارند؛ پس این رویداد ها نیز روی هذلولی
−𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = 𝑎2قرار دارند.
توجه کنید که رویداد هایی روی این هذلولی قرار می گیرند که فاصله آن ها تا مبدا
مختصات عددی مثبت است .می توانیم معادله هذلولی رویداد هایی با فاصله منفی تا
مرکز دستگاه را با قرار دادن عددی منفی (مانند )−𝑏2بجای 𝑎2بنویسیم:
97اثبات این حکم را در کتاب ، A First Course in General Relativity – Barnard F. Schutzفصل ،9
بخش 6می توانید مطالعه کنید.
54
فاصله فضا زمانی و هذلولی ها
−𝑡 2 + 𝑥 2 = −𝑏2
که این رویداد ها نیز روی هذلولی −𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = −𝑏2قرار دارند.
تمام حالت های ممکن برای این هذلولی ها را در تصویر 2-9-9رسم کرده ایم:
تصویر 2-9-9
تمامی این هذلولی ها مماس به خط هایی با شیب ±9اند که جهان خط پرتو های
نوری گذرنده از مبدا اند .پس به سادگی می توانیم نتیجه بگیریم که اگر فضا را دو
بعدی رسم کنیم ،در شکل سه بعدی حاصل ،تمامی این هذلولی ها مماس به مخروط
نوری می شوند که در فصل دوم به آن اشاره کردیم.
در تصویر 2-9-2محور های دستگاه مختصات 𝑂 و ̅𝑂 را رسم کرده ایم .هذلولی
−𝑡 2 + 𝑥 2 = −9رویداد هایی با فاصله 9از مبدا مختصات ناظر 𝑂 را نشان می
دهد .رویداد 𝐴 روی محور 𝑡 قرار دارد .پس مختصات رویداد 𝐴 𝑡 = 9و 𝑥 = 3
55
فصل اول
است .رویداد 𝐵 روی محور ̅𝑡 قرار دارد و چون معادله ی −𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = −9نیز
توصیف کننده ی این هذلولی است ،رویداد 𝐵 نیز دارای مختص 𝑡̅ = 9و 𝑥̅ = 3
است .به همین ترتیب هذلولی −𝑡 2 + 𝑥 2 = 4نشان می دهد که رویداد 𝐸 به
مختصات 𝑡 = 3و 𝑥 = 2و رویداد 𝐹 به مختصات 𝑡̅ = 3و 𝑥̅ = 2روی هذلولی
قرار دارند.
تصویر 2-9-2
فراموش نکنید که هذلولی ها ناظر های لخت بر هم منطبق اند؛ همانطور که فاصله
فضا زمانی که آن ها از دو رویداد اندازه گیری می کنند ،یکسان است .اما رویداد های
متمایزی که روی یک هذلولی اند در دستگاه مختصات یک ناظر مختصات یکسانی
ندارند! همگی این رویداد ها دارای فاصله یکسانی تا مبدا دستگاه مختصات هستند؛
اما لزوما مولفه های یکسانی در یک دستگاه مختصات ندارند! در اینجا مختصات رویداد
های 𝐴 و 𝐵 ظاهرا یکسان است ،اما در یک دستگاه مختصات اندازه گیری نشده اند:
رویداد 𝐴 در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 و رویداد 𝐵 در دستگاه مختصات ناظر ̅𝑂 اندازه
گیری شده است.
56
فاصله فضا زمانی و هذلولی ها
نکته دیگر این است که رویداد 𝐵 بنظر می رسد که نسبت به رویداد 𝐴 دور تر از مبدا
است .این موضوع به علت استفاده نامناسب از هندسه مبتنی بر هندسه اقلیدسی است.
در اینجا مفهوم فیزیکی مهم ،فاصله ی فضا زمانی −(∆𝑡)2 + (∆𝑥)2است ،نه
فاصله ی اقلیدسی .(∆𝑡)2 + (∆𝑥)2معادله ی مبتنی بر فاصله ی اقلیدسی دیگر
هذلولی نیست ،بلکه دایره است و تمام نقاط روی دایره از مرکز به یک فاصله اند.
در نسبیت ،ما باید عادت کنیم که از کمیت ∆𝑠 2به عنوان «فاصله» در فضا زمان یاد
کنیم و باید به این مفهوم خو بگیریم .این موضوع با تجربه روزمره ما منافاتی ندارد.
تجربه های روزمره ما تنها به فضا بر می گردد .در نسبیت نیز با قرار دادن ∆𝑡 = 3
می توانیم معادله ی فاصله را بنویسیم:
به عنوان نکته آخر این فصل ،نگاهی بر مماس هایی که بر این هذلولی ها رسم می
شوند ،می اندازیم .این بررسی در فصل های بعدی به درد بخور خواهد بود.
57
فصل اول
تصویر 2-9-0
58
فاصله فضا زمانی و هذلولی ها
59
فصل دوم :اتساع زمان در نسبیت خاص
زمینه ی ریاضی الزم برای اتساع زمان را در فصل قبل آوردیم .در این فصل ،ابتدا
اتساع زمان را از روی نمودار های فضا زمان بررسی می کنیم و سپس مسیر یافتن
رابطه ریاضی آن را طی می کنیم .در آخر فصل نیز راه ساده تری برای پیدا کردن
رابطه ی اتساع زمان عنوان می کنیم که در صورت پیچیده بودن این راه ،می توان آن
را مطالعه کرد.
تصویر 2-9-2
ساعتی که در چارچوب ̅𝑂 قرار دارد در نقطه ی 𝐵 زمان 𝑡̅ = 9را ثبت می کند .در
نتیجه ناظری که در این چارچوب قرار دارد همین زمان را ثبت می کند .اما اگر
مختصات زمان این نقطه را در دستگاه مختصات 𝑂 پیدا کنیم ،در واقع زمانی را یافتیم
61
اتساع زمان در نسبیت خاص
که ناظر 𝑂 سپری می کند تا ناظر ̅𝑂 زمان 𝑡̅ = 9را اندازه گیری کند .از محاسبات
می توانیم این مختص زمان نقطه 𝐵 را در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 بیابیم:
9
=𝑡
√9 − 𝑣 2
مقدار 𝑡̅ = 9دلبخواه بود و می توانیم به صورت کلی بنویسیم:
̅ ̅𝑜𝑡∆
= ∆𝑡O
√9 − 𝑣 2
توجه کنید که دقت به این بازه های زمانی بسیار مهم است ∆𝑡𝑜̅ ̅ :توسط یک ساعت
اندازه گرفته شده است .یک ساعت را در چارچوبی فرض کنید که نسبت به چارچوب
دیگر در حرکت است ∆𝑡𝑜̅ ̅ .نشان گر یک بازه زمانی دلخواه است که ناظر آن چارچوب
با استفاده از آن ساعت آن را اندازه بگیرد .اما یک ساعت نمی تواند به تنهایی ∆𝑡Oرا
اندازه بگیرد! این بازه زمانی در واقع اختالف بین اندازه گیری های دو ساعت از زمان
است که هر دو در چارچوب مرجع لخت 𝑂 ،و در مکان و زمان های مختلف اند.
موضوع را واضح تر بررسی می کنیم :ساعت ̅𝑂 دو نقطه را برای اندازه گیری بازه زمانی
انتخاب می کند که با ̅ ̅𝑜𝑡∆ نشان می دهیم .ساعتی در 𝑂 مختص زمان نقطه اولی که
̅𝑂 برای اندازه گیری بازه زمانی خود انتخاب کرده است را اندازه می گیرد .ساعت دیگر
در مکان و زمان دیگری اندازه گیری خود را از مختص زمان نقطه دومی ثبت می کند.
اختالف بین این دو اندازه گیری ∆𝑡Oاست که در رابطه ی قبلی آن را به ̅ ̅𝑜𝑡∆ مربوط
ساخته ایم.
رابطه ای که بدست آوردیم ،دلیل انتخاب واژه ی اتساع زمان را روشن می کند .هر
چه سرعت نسبی چارچوب ̅𝑂 بیشتر باشد ،مخرج کسر کوچک تر می شود و حاصل
کل کسر بزرگ تر .در نتیجه زمان اندازه گرفته شده توسط ناظر 𝑂 از بازه زمانی
مشخصی که در چارچوب مرجع ̅𝑂 سپری می شود ،بیشتر است .به عبارت دیگری
61
فصل دوم
ناظر 𝑂 باید بیشتر صبر کند تا زمان مشخصی برای ̅𝑂 سپری شود .در نهایت تعجب،
ناظر 𝑂 گذر زمان را در چارچوب مرجع ̅𝑂 کندتر مشاهده می کند .اما با محاسبات
بسیار ساده ای می توان دید که اثر این کندشدگی در سرعت های روزمره ما بسیار
ناچیز است .این بدین دلیل است که سرعت هایی که با آن ها معموال مواجه می شویم
بسیار کمتر از سرعت نورند؛ حتی سرعت سریع ترین فضاپیما ها .توجه کنید که اگر
در این معادله سرعت نسب چارچوب برابر با ( 9سرعت نور) باشد ،کل کسر به اصطالح
ریاضیدانان بینهایت می شود .این بدان معنا است که زمان در یک چارچوب مرجع با
سرعت نور وجود ندارد :تمام ساعت های آن چارچوب از کار ایستاده اند .اما قوانین
فیزیک مانع از به وقوع پیوستن این سناریوی ذهنی می شوند.
اگر به خاطر داشته باشید ،در فصل دوم نتیجه ی اصل اول نسبیت در اتساع زمان را
تنها بیان کردیم :اتساع زمان یک پدیده متقارن است و همانطور که شما زمان را برای
ناظری متحرک ،کند تر اندازه می گیرید ،ناظرِ دیگر نیز ساعت های شما را کند تر
مشاهده می کند!
راه های ساده تری برای یافتن رابطه های ریاضی نسبیت خاص وجود دارد .به طور
کلی نسبیت خاص از نظر ریاضی چندان دشوار نیست و حتی به غیر از راه هایی که
ما آوردیم ،از راه های بسیار دیگری نیز این رابطه ها بدست می آیند .در راه زیر از
مفاهیم فیزیکی بیشتر کمک گرفته شده است تا نمودار ها و تصور های ذهنی
ریاضیاتی.
دو ناظر را در نظر بگیرید :ناظر 𝑂 که نسبت به زمین ساکن است ،و ناظر ̅𝑂 که در
مسیری مستقیم با سرعت ثابت 𝑢 نسبت به 𝑂 در حرکت است .هر یک از ناظر ها
حامل ابزار های زمان سنجی یکسانی اند .ناظر ̅𝑂 حامل یک چراغ چشمک زن 𝐹،
آشکار ساز 𝐷 و آینه 𝑀 است .چراغ 𝐹 تپ نوری را به سمت آینه 𝑀 می فرستد .تپ
62
اتساع زمان در نسبیت خاص
نور از آینه بازتاب می کند و به آشکار ساز 𝐷 می رسد (تصویر .)2-2-2ساعتی نیز
در این چارچوب است که به محض رسیدن هر تپ نور به آشکار ساز ،تیک می زند و
بالفاصله چراغ تپ نوری دیگر را تابش می کند .بازه بین دو تیک ساعت از دید ناظر
̅𝑂 ،فاصله ای که پرتور نور می پیماید تقسیم بر سرعت آن است:
2𝐿3⁄
= ∆𝑡3 𝑐
تصویر 2-2-2
این بازه تنها توسط ناظری که نسبت به این چارچوب ساکن باشد اندازه گرفته می
شود.
همین رویداد ،یعنی تیک خوردن ساعت را از دید ناظر 𝑂 بررسی می کنیم تا ایده ای
از رابطه ی بین اندازه گیری بازه زمانی توسط دو ناظر بدست آوریم.
61
فصل دوم
تصویر 2-0
از دید ناظر 𝑂 ،در طول زمانی که ساعت یک تیک می زند ،چارچوب ̅𝑂 مسافت 𝑡∆𝑢
را پیموده است .ناظر 𝑂 مسافتی را که پرتو نور می پیماید را 𝐿 2اندازه گیری می کند
که طبق قضیه فیثاغورس:
2
)𝐿 = √𝐿23 + (𝑢∆𝑡⁄2
2
)2√𝐿23 + (𝑢∆𝑡⁄2
= 𝑐∆𝑡 = 2𝐿⁄
𝑐
است.
2𝐿3⁄
= ∆𝑡3که در ابتدا نوشتیم می توانیم نتیجه بگیریم که از معادله ی 𝑐
𝑐∆𝑡3
= 𝐿3
2
64
اتساع زمان در نسبیت خاص
با جایگزین کردن این مقدار در معادله قبل ،رابطه اتساع زمان بدست می آید:
∆𝑡3
= 𝑡∆
√9 − 𝑢 ⁄𝑐 2
2
توجه داشته باشید که در این محاسبات سرعت نور را 9فرض نکردیم و آن را به فرم
کالسیک ،برحسب 𝑠 𝑚⁄و با نماد 𝑐 نوشتیم .پس این معادله کامال با معادله ای که
در بخش قبل بدست آوردیم معادل است.
در این جا نیز اگر 𝑢 ≠ 3باشد ∆𝑡 ،از ∆𝑡3بیشتر است و اندازه گیری ناظر 𝑂 از
زمان بین تیک خوردن های ساعت ،از زمانی که ناظر ̅𝑂 اندازه می گیرد بیشتر است.
به عبارتی از دید ناظر 𝑂 زمان برای ناظر ̅𝑂 کند تر می گذرد.
اگر به یاد داشته باشید ،تاکیید زیادی بر متقارن بودن اثر اتساع زمان کرده ایم .در
یافتن معادالت اتساع زمان توجه داشته باشید که می توانستیم محاسبات را از دید
ناظر دوم بررسی کنیم و بدین ترتیب اثر اتساع زمان را برای هر دو ناظر بدست آوریم.
65
فصل سوم :رابطه ریاضی انقباض لورنتس
در فصل دوم نگاهی بر انقباض لورنتس انداختیم .در این فصل رابطه ریاضی آن را پیدا
می کنیم و این مبحث را تکمیل می کنیم .مانند فصل قبل ،در این فصل نیز راه ساده
تری برای پیدا کردن رابطه انقباض لورنتس در پایان فصل آورده ایم.
از تصویر 9-2-1بار دیگر کمک می گیریم .در این نمودار جهان خط نقطه های جلویی
و عقبی یک میله که نسبت به چارچوب ̅𝑂 ساکن است ،رسم شده اند .این دو جهان
خط محور های زمان ̅𝑡 اند که در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 رسم شده اند .خط
همزمانی ناظر ̅𝑂 را در 𝑡̅ = 3رسم کرده ایم که همان محور ̅𝑥 است.
تصویر 9-2-1
2
𝐶𝐴𝑠∆ است .علت این امر نیز ساده طول این میله در چارچوب ̅𝑂 برابر ریشه ی دوم
است :فاصله فضا زمانی 𝐶𝐴 ،بدلیل قرار گرفتن دو رویداد روی یک خط همزمانی،
66
رابطه ریاضی انقباض لورنتس
تنها مربع فاصله بین دو نقطه میله (𝐴 و 𝐶) را شامل می شود و با جذر گرفتن طول
میله بدست می آید .اگر نقطه 𝐶 به مختصات 𝑡̅ = 3و 𝑙 = ̅𝑥 باشد ،با محاسبات
می توانیم مختص افقی نقطه 𝐶 در دستگاه مختصات 𝑂 را بدست آوریم:
𝑥𝑐 = 𝑙⁄
√9 − 𝑣 2
از آنجاییکه معادله محور ̅𝑥 در دستگاه مختصات 𝑂 برابر با 𝑥𝑣 = 𝑡 است ،می توانیم
معادله باال را به این شکل بنویسیم:
𝑡𝑐 = 𝑣𝑙⁄
√9 − 𝑣 2
𝑥∆
است .پس شیب خط 𝐶𝐵 نسبت به محور 𝑡= 𝑣 ،
𝑡∆
𝑏𝑥 𝑥𝑐 −
𝑣=
𝑏𝑡 𝑡𝑐 −
𝑏𝑥 طول میله از دید ناظر 𝑂 است .اگر این معادله را برای 𝑏𝑥 ،با فرض 𝑡𝑏 = 3حل
کنیم ،بدست می آوریم:
𝑙 𝑙𝑣 2
= 𝑐𝑡𝑣 𝑥𝑏 = 𝑥𝑐 − −
√9 − 𝑣2 √9 − 𝑣 2
= 𝑙√9 − 𝑣 2
که رابطه انقباض لورنتس است.
هر چه سرعت بین دو چارچوب در این معادله بیشتر باشد ،حاصل 𝑏𝑥 کوچک تر می
شود .به همین دلیل است که به این اثر انقباض لورنتس گفته می شود .همانند اتساع
زمان ،اگر سرعت بین دو چارچوب فرضا برابر با سرعت نور شود اتفاق جالبی روی می
دهد :ناظر 𝑂 طول میله را دقیقا 3اندازه گیری می کند!
67
فصل سوم
باز تاکید می کنیم که انقباض لورنتس تنها بر ابعادی از اجسام درونِ چارچوب اثر می
گذارد که هم راستا با جهت حرکت چارچوب نسبت به چارچوب مرجع باشند.
مانند فصل پیش ،می توانیم تنها با استفاده از اصول انیشتین رابطه ریاضی انقباض
لورنتس را محاسبه کنیم .در این محاسبات از رابطه اتساع زمان که در فصل قبل آن
را اثبات کردیم استفاده می کنیم.
تصویر 2-0-9
68
رابطه ریاضی انقباض لورنتس
تصویر 2-0-2
حال به تصویر 2-0-2نگاه کنید .در تصویر 𝐴 ،تپ نوری فرستاده می شود .ناظر 𝑆
زمان فرستاده شدن و رسیدن تپ نور به آینه ،را ∆𝑡9ثانیه اندازه می گیرد .همچنین،
طول اتاقک نیز در چارچوب 𝑆 برابر با 𝐿 است .از تابش تپ نور تا رسیدن آن به آینه،
یعنی موضع 𝐵 ،پرتو نور به اندازه ی 𝐿 + 𝑣∆𝑡9متر جلو می رود (مسیر حرکت پرتو
نور هم جهت با حرکت اتاقک است).
زمان بین بازتابش تپ نور تا رسیدن آن به آشکار ساز نیز در چارچوب ناظر 𝑆 با ∆𝑡9
نشان می دهیم .چون حرکت تپ نور از موضع 𝐵 تا 𝐶 در خالف جهت حرکت اتاقک
است ،در این بازه زمانی پرتو به اندازه ی 𝐿 − 𝑣∆𝑡9متر به جلو حرکت می کند.
از طرفی ،مقدار جلو رفتن اتاقک را می توان از راه دیگری حساب کرد :سرعت تپ نور
( 𝑐) ضربدر بازه زمانی که طی آن اتاقک به اندازه مشخصی جلو می رود .پس می
توانیم معادالت زیر را بنویسیم:
𝐿
= 𝑐∆𝑡9 𝑐∆𝑡9 = 𝐿 + 𝑣∆𝑡9در نتیجه
𝑣𝑐−
𝐿
= 𝑐∆𝑡2 𝑐∆𝑡2 = 𝐿 − 𝑣∆𝑡2در نتیجه
𝑣𝑐+
بازه زمانی که ساعت تیک می زند ،جمع بازه های زمانیست که تپ نور به آینه فرستاده
می شود و سپس بازتابش می کند و به آشکار ساز می رسد.
69
فصل سوم
از برابر قرار دادن این عبارت و مقدار 𝑡∆ که در قبل محاسبه کردیم ،می توانیم رابطه
انقباض لورنتس را بیابیم:
𝐿 = 𝐿3 √9 − 𝑣 ⁄𝑐 2
2
این رابطه نیز با رابطه انقباض لورنتس که از تحلیل نمودار های فضا زمان بدست
آوردیم کامال معادل است .تنها تفاوت این معادله با معادله قبلی انقباض لورنتس ،این
است که سرعت نور را برابر با 9فرض نکردیم.
همانطور که توانستیم رابطه انقباض لورنتس را با استفاده از اتساع زمان ثابت کنیم،
رابطه اتساع زمان را نیز می توان با استفاده از انقباض لورنتس ثابت کرد .اگر عالقمند
هستید ،حتما سعی کنید آن را ثابت کنید .این موضوع کامال ارتباط و همبستگی میان
اتساع زمان و انقباض لورنتس را نشان می دهد .اگر یکی از این دو نباشد ،دیگری نیز
نخواهد بود و هر دو در کنار هم نسبیت را منطقی می سازند.
71
فصل چهارم :تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها
در نسبیت خاص
در سه فصل پیش ،اندازه گیری یک ناظر از رویداد هایی که در چارچوب مرجع لخت
دیگری رخ می دهد را به اندازه گیری ناظر دیگری در همان چارچوب مرجع مربوط
ساختیم .اکنون قصد داریم ارتباطی بین اندازه گیری های ناظران لخت از یک رویداد
واحد را پیدا کنیم؛ بدون اینکه رویداد لزوما در چارچوب مرجع یکی از ناظران باشد.
این کار در فیزیک کالسیک به نحو نسبتا ساده ای انجام می شود؛ اما برای پیدا کردن
این روابط در نسبیت خاص ،باید بعد های دستگاه مختصات ناظران را به یکدیگر
ارتباط دهیم .اگر معادله ای بین مولفه های زمان و فضای دستگاه مختصات یک ناظر
برحسب مولفه های دستگاه مختصات ناظر دیگری بیابیم ،می توانیم اندازه گیری های
دو ناظر از یک رویداد را به هم مربوط کنیم .به این معادالت ،تبدیل های لورنتس
گفته می شود.
قالب کار ما وابستگی به نمودار های فضا زمان و هندسه ی نسبیت خاص ندارد .در
واقع ما کارمان را با محاسبات جبری انجام خواهیم داد.
71
تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص
الزم به ذکر است که γ،β،αو σتنها به سرعت نسبی دو ناظر 𝑣 ،بستگی دارند.
از نحوه ساخت محور های دستگاه مختصات ̅𝑂 در دستگاه مختصات 𝑂 ،که در فصل
دوم بخش پیش آن را بیان کردیم ،می توانیم معادله های زیر را بنویسیم:
𝛼 = ± 9⁄
√9 − 𝑣 2
اگر سرعت بین دو چارچوب برابر با 3باشد ،اندازه گیری دو ناظر از هر رویدادی یکسان
خواهد بود .به همین دلیل ،ما تنها مقدار مثبت 𝛼 را می پذیریم.
در نهایت تبدیل های لورنتس برای ناظران لخت بدست می آید:
𝑡 𝑥𝑣
= ̅𝑡 −
√9 − 𝑣 2 √9 − 𝑣 2
𝑡𝑣− 𝑥
= ̅𝑥 +
√9 − 𝑣2 √9 − 𝑣 2
𝑦 = ̅𝑦
𝑧 = ̅𝑧
این معادله ها ،ساده ترین قالب برای بیان ارتباط بین مختصات دو ناظر لخت است.
دو نکته حائز اهمیت است.
71
تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص
ابتدا ،دقت کنید که بر اساس اصل نسبیت ،این معادالت کامال متقارن اند و می توانیم
بنویسیم:
̅𝑡 ̅𝑥𝑣 ̅𝑡𝑣 ̅𝑥
=𝑡 2
+ =𝑥 +
𝑣√9− √9−𝑣 2 𝑣√9− 2 √9−𝑣 2
تنها چون ناظر 𝑂 در دستگاه مختصات ناظر ̅𝑂 در خالف جهت محور حرکت می
کند ،عالمت منها به مثبت تغییر داده شده است.
به این نکته نیز توجه داشته باشید که این تبدیل ها ،معادالتی کلی تر از اثر های
اتساع زمان و انقباض لورنتس است .معادله های مربوط به این اثر ها را به راحتی می
توان از این معادالت بدست آورد.
اکنون قصد داریم این معادالت را در حل تناقضی دیگر در نسبیت ،به کار گیریم.
ناظر ̅𝑂 را در نظر بگیرید که با سرعت 𝑣 نسبت به سمت راست ناظر 𝑂 حرکت می
کند .ناظر ̿𝑂 نیز در همان راستا ،با سرعت ́𝑣 نسبت به ناظر ̅𝑂 حرکت می کند .در
فیزیک نیوتنی ،سرعت نسبی بین ناظر ̿𝑂 و 𝑂 به سادگی برابر با ́𝑣 𝑣 +است .این
قانون جمع سرعت ها را به گالیله نسبت داده اند .اما اگر ما ادعا می کنیم که نسبیت
دارای انسجام و هماهنگی است ،باید معادله جمع شدن سرعت ها در فیزیک نیوتنی
را نیز تعمیم ببخشیم .حساسیت ما به آن دلیل است که این جمع شدن سرعت ،می
تواند از سرعت نور تجاوز کند و برای نسبیت دردسر ساز باشد .بطور مثال ،اگر شما
در قطاری که با سرعتی بسیار نزدیک به سرعت نور حرکت می کند ،در راستای حرکت
آن بدوید ،سرعت شما با سرعت قطار جمع می شود و ممکن است از سرعت نور بیشتر
شود.
𝑥∆
= 𝑊 است که 𝑥∆ و 𝑡∆ سرعت چارچوب مرجع لخت 𝑂 از دید ناظر ̿𝑂 برابر با
𝑡∆
بازه های مکانی و زمانی چارچوب 𝑂 است .همچنین ،𝑣́ ،سرعت نسبی بین دو ناظر
74
فصل چهارم
̅𝑥∆
̅𝑂 و ̿𝑂 برابر با ̅𝑡∆ است .این بازه ها نیز جابجایی ناظر ̅𝑂 در فضا زمان ،نسبت به ̿𝑂
است .از تبدیل های لورنتس می توانیم بنویسیم:
9
∆𝑥 = (∆𝑥̅ + 𝑣∆𝑡̅)(9 − 𝑣 2 ) ⁄2
9
∆𝑡 = (∆𝑡̅ + 𝑣∆𝑥̅ )(9 − 𝑣 2 ) ⁄2
که 𝑣 سرعت نسبی بین دو چارچوب 𝑂 و ̅𝑂 است.
9 ̅𝑥∆
𝑥∆ (∆𝑥̅ + 𝑣∆𝑡̅)(9 − 𝑣 2 ) ⁄2 𝑡∆ 𝑣̅+ 𝑣 𝑣́ +
=𝑊 = = =
∆𝑡 (∆𝑡̅ + 𝑣∆𝑥̅ )(9 − 𝑣 2 )9⁄2 ̅𝑥∆
́𝑣𝑣 9 + 𝑣 ̅ 9 +
𝑡∆
این دستور ،جمع سرعت ها را در نسبیت انیشتین بیان می کند .اگر 𝑣 و ́𝑣 هر کدام
کمتر از 9باشند 𝑊 ،نیز از 9کمتر است .این موضوع به خوبی تناقض ظاهری را که
با آن روبرو بودیم حل می کند .برای اطمینان مقدار 𝑊 را 9فرض می کنیم:
𝑣 𝑣́ +
=𝑊 =9
́𝑣𝑣 9 +
و در نتیجه،
(9 − 𝑣)(9 − 𝑣́ ) = 3
پس سرعت یکی از چاچوب ها لزوما باید برابر با سرعت نور باشد؛ پس اگر سرعت
چارچوب ها کمتر از سرعت نور باشد ،جمع نسبیتی سرعت های آن ها نیز کمتر از
سرعت نور است.
همچنین ،اگر مقدار سرعت های 𝑣 و ́𝑣 خیلی کمتر از 9باشد ،معادله جمع سرعت
ها را می توانیم با معادله جمع سرعت های گالیله ای تقریب بزنیم:
𝑣 𝑊 ≈ 𝑣́ +
75
تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص
این تقریب نشان می دهد نسبیت تعمیم فیزیک نیوتنی است و از نظر دقت ،معادالت
نسبیت برای سرعت های کوچک چندان با معادالت فیزیک نیوتنی متفاوت نیستند.
76
پیوست
پیوست :1کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی
در میان تمام رشته های ریاضیات ،هندسه از قدمت بیشتری برخوردار است .در حدود
039سال پیش از میالد ،نظرات مختلفی در هندسه عنوان شده بود .سرانجام اقلیدس،
با انتشار کتاب اصول خود ،هندسه ی اقلیدسی را پایه گذاری کرد که همچنان در
مدارس تدریس می شود .روش اقلیدس دارای الگویی است که امروزه آن را در
ریاضیات محض به کار می گیریم .اقلیدس مجموعه ای از گزاره ها را به عنوان اصل
پذیرفت و آن ها را مسلّم فرض کرد .مجموعه قواعد و روش هایی را نیز برای استدالل
کردن پیشنهاد کرد .بدین ترتیب اقلیدس توانست حکم های زیادی را در هندسه
اثبات کند.
اما چه کسی حکم کرده است که اصل های هندسه اقلیدسی مسلّم است؟ موضوع این
است که کسی این اصل ها را ثابت نکرده است و هندسه دانان توافق کرده اند که این
اصل ها را بپذیرند .آخرین و پنجمین اصل هندسه اقلیدسی ،که به اصل توازی نیز
مشهور است ،ذهن بسیاری از ریاضیدانان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است.
افراد زیادی تالش کرده اند که این اصل را به کمک اصل های دیگر اقلیدس ثابت
کنند که همگی با شکست مواجه شدند.
اگر دو خط راست بوسیله یک خط سوم قطع شوند ،در همان طرفی از خط سوم که
زوایای داخلی ،مجموع کوچکتر از دو قائمه تشکیل میدهند یکدیگر را قطع
میکنند.
78
کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی
تصویر 9
به این اصل فکر کنید .با اینکه نسبتا بدیهی به نظر می رسد ،اما آن قدر نیز بدیهی
نیست که آن را اصل قرار دهیم! اما اگر پذیرش این گزاره به عنوان یک اصل بر ما
مشکل است ،چرا بجای تالش برای اثبات آن ،به کلی هندسه ی دیگری بر مبنای
نپذیرفتن این اصل پایه گذاری نکنیم؟ به نظر می رسد این راه حل ابتکارانه و اندکی
ترسناک است .ذهن بشر همیشه از پرواز کردن به آن سوی مرز های معمول ،اندکی
واهمه دارد.
پایه گذاری هندسه نااقلیدسی (هندسه ای که اقلیدسی نیست!) به اوایل قرن نوزدهم
باز می گردد .این هندسه نگاه عمیقی بر توازی در هندسه اقلیدسی می اندازد .یک
پاره خط عمود بر دو خط موازی را در نظر بگیرید .در هندسه اقلیدسی ،بدلیل آن که
دو خط موازی همواره موازی باقی می مانند ،هر چه این عمود به راست یا چپ حرکت
کند ،طول آن تغییر نمی کند .به عبارتی فاصله بین دو خط موازی همواره یکسان
است .اما دو هندسه ی دیگر به نام های هندسه هذلولوی و هندسه بیضوی پیشنهاد
79
پیوست 9
شدند .در هندسه هذلولوی ،فاصله بین دو خط عمود زیاد می شود (خط ها گویی از
هم دور می شوند) و در هندسه بیضوی کم (خط ها بهم نزدیک می شوند).
تصویر 2
در میان این هندسه های طغیان گر ،هندسه ریمانی جایگاه ویژه ای دارد .این هندسه
به نوعی ،دیگر هندسه های نااقلیدسی را در بر دارد .در هندسه ریمانی ،اصل توازی
اقلیدس روی سطوح خمیده کنار گذاشته می شود و به این ترتیب با هندسه اقلیدسی
کاری نداریم .فضای ما در هندسه ی ریمانی لزوما می تواند انحنا دار و خمیده باشد.
حال اگر در هندسه ریمانی ،سطحی با خمش صفر (سطحی تخت) در نظر بگیریم،
91
اصل توازی اقلیدس معتبر باقی می ماند.
هندسه ریمانی به خمینه (منیفلد )23های ریمانی می پردازد .منیفلد ،فضای پیوسته
ای است که به صورت موضعی مانند فضای اقلیدسی به نظر می رسد .برای مثال سطح
یک استوانه ،سطح یک کره و یا حتی یک خط ،همگی منیفلد اند .ویژگی منیفلد این
است که در همسایگی یک نقطه (فضای بسیار کوچکی که یک نقطه را در بر می
گیرد) ،اقلیدسی است .برای مثال ما همگی روی سطح کره زمین قرار داریم و می
دانیم که کره زمین یک کره است .پس سطح روی آن خمیده است؛ ولی ما این
91باید توجه داشته باشید که در این حالت ،هندسه ی سطح مورد نظر هندسه اقلیدسی نیست .بطور مثال ،هندسه
مینکوفسکی نیز از اصل توازی اقلیدس پیروی می کند ولی هندسه نااقدیدسی است .در واقع بود و نبود اصل توازی
اقلیدس ،خمیده بودن یا تخت بودن هندسه را مشخص می کند.
21
Manifold
81
کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی
خمیدگی را احساس نمی کنیم .نقشه هایی که از آن ها استفاده می کنیم همگی روی
تخت ترسیم شده اند و حتی با نگاه به دوردست ها نیز چندان متوجه این خمیدگی
نمی شویم :بی ربط نیست که پیشینیان زمین را سطحی تخت می پنداشتند!
چند ویژگی از منیفلد های ریمانی می آوریم و این فصل را تمام می کنیم.
ابتدا در نظر داشته باشید که بیشر قضیه هایی که در هندسه اقلیدسی اثبات می شوند،
روی منیفلد های ریمانی صدق نمی کنند .برای مثال در هندسه اقلیدسی اثبات می
شود که جمع زاویه های درونی یک مثلث 973درجه است .حال می بینیم که می
توانیم روی سطح یک کره (به عنوان یک منیفلد ریمانی) ،مثلثی بسازیم که جمع
زاویه های درونی آن بیشتر از 973درجه است.
تصویر 0
در تصویر 0نقطه 𝑃 روی قطب است و خط استوای این کره نیز رسم شده است .دو
نقطه 𝐴 و 𝐵 را روی استوا به دلخواه انتخاب می کنیم .از 𝐴 و 𝐵 دو خط عمود بر
استوا خارج می کنیم و آن ها را تا قطب امتداد می دهیم .توجه داشته باشید که این
دو خط بخشی از نصف النهار هایی اند که در نقطه های 𝐴 و 𝐵 با استوا برخورد می
کنند .بدین ترتیب از 𝐴 و 𝐵 به نقطه ی 𝑃 وصل شده است و مثلت 𝑃𝐵𝐴 رسم شده
است .دو خط 𝑃𝐴 و 𝑃𝐵 بر خط استوا عمود شده اند ،پس زاویه های ̂𝐴 و ̂𝐵 هر یک
81
پیوست 9
13درجه اند .در نتیجه ،چون زاویه ̂𝑃 مقداری مثبت دارد ،جمع زاویه های این مثلت
از 973درجه بیشتر است.
حتی روی منیفلد های ریمانی با شکل های دیگر می توان مثلث هایی با مجموع
زوایای کمتر از 973ساخت.
تصویر 4
به عنوان ویژگی دیگری ،انتقال خطوط موازی روی یک منیفلد ریمانی را به میان می
آوریم .در تصویر 4یک سطح بسته را روی سطح تخت اقلیدسی رسم کرده ایم .از
نقطه 𝐴 برداری را به دلخواه رسم کرده ایم .به همین صورت تا نقطه 𝐵 ،در هر نقطه
دلخواه برداری موازی بردار قبلی رسم می کنیم .این فرایند را روی ضلع 𝐶𝐵 و 𝐴𝐶
نیز انجام داده ایم و به نقطه 𝐴 بازگشته ایم .طبعا بردار موازی که روی نقطه 𝐴 رسم
می شود منطبق بر اولین برداری است که روی همین نقطه رسم کرده ایم .به عبارتی،
انحراف بردار های توازی روی این سطح بسته اقلیدسی صفر است :با رسم بردار دلخواه
و انجام این فرایند حول یک سطح بسته ،بی هیچ انحرافی درست به بردادر دلخواهی
که ابتدا رسم کردیم می رسیم.
82
کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی
اما روی یک منیفلد ریمانی (مانند سطح یک کره) ،انحراف توازی لزوما صفر نیست!
نگاهی بر مثلث کروی تصویر 5بیندازید:
تصویر 5
در این مثلث کروی ،تمامی زاویه ها 13درجه اند .در نزدیکی نقطه 𝐴 ،روی مسیر
𝐵𝐴 اولین بردار را عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم می کنیم .در نظر داشته باشید که روی
سطح کره این بردار باید دیده شود ،پس این بردار مماس بر کره است .برای رسم
برداری موازی این بردار ،ناچاریم از این خاصیت استفاده کنیم که دو خط عمود بر
یک خط ،موازی است .این خاصیت روی سطح کره به این معناست که بردار هایمان
را باید عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم کنیم؛ در این صورت می توانیم ادعا کنیم بردار هایی
که تا حد امکان موازی با یکدیگرند ،رسم شده است .بدین ترتیب در نقطه 𝐵 برداری
عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم می شود که منطبق بر 𝐶𝐵 است .پس روی مسیر 𝐶𝐵 هر
بردار باید منطبق بر این مسیر رسم شود و در نقطه 𝐶 ،این بردار ها عمود بر مسیر
𝐴𝐶 رسم می شوند .مشاهده می کنید که در نقطه 𝐴 ،بردار رسم شده منطبق بر
اولین بردار رسم شده نیست و انحراف توازی حول این سطح بسته صفر نیست! در
واقع روی هیچ منیفلد خمیده ی ریمانی این انحراف توازی صفر نیست .انحراف توازی
81
پیوست 9
مفهوم بسیار پراهمیتی در هندسه ریمانی است .با استفاده از همین مفهوم و کمی
آنالیز تانسوری ،می توان تانسور خم ریمان را که خمش یک منیفلد ریمانی را بیان
می کند بدست آورد .جالب این جاست که مولفه های این تانسور تنها زمانی صفر
است که منیفلد ما تخت باشد! صفر بودن این تانسور نیز صفر بودن انحراف بردار توازی
را به دنبال دارد .این موضوع به خوبی یگانگی هندسه ریمانی را بیان می کند؛ چرا که
تنها وقتی انحراف توازی صفر است که هندسه اقلیدسی باشد ،و در هندسه اقلیدسی
است که تانسور خمش ریمانی را می توانیم صفر در نظر بگیریم.
بد نیست که به عنوان نکته آخر در نظر داشته باشید که روی سطوح ریمانی حتی
نمی توان گفت کوتاه ترین خط بین دو نقطه خط مستقیمی است که دو نقطه را به
یکدیگر وصل می کند! اگر با هواپیمای شخصی خود قصد دارید به شهر نسبتا دوری
سفر کنید ،مستقیما به سمت آن شهر حرکت نکنید! طی کردن یک مسیر خمیده به
آن شهر کوتاه تر خواهد بود! (در واقع کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه روی یک کره،
مسیری از دایره ی عظیمه 29ای است که دو نقطه را در بر دارد – تصویر 6در صفحه
ی بعد)
29دایره عظیمه روی کره ،دایره ای است که دور تا دور کره کشیده شود .برای مثال نصف النهار ها و خط استوا خود
نوعی دایره عظیمه اند.
84
کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی
تصویر 6
85
منابع:
منابع فارسی:
6نظریه که جهان را تغییر داد ،پل استراترن ،ترجمه بهرام معلمی ،تهران ،انتشارات
مازیار ،چاپ ششم9019 ،
تاریخچه کوتاهتر از زمان ،استیون هاوکینگ با همکاری لئونارد ملودینو ،ترجمه
رضا خزانه ،تهران ،انتشارات مازیار ،چاپ چهارم9012 ،
فیزیک ،رابرت رزنیک ،دیوید هالیدی ،کِنِت اس.کرین ،ترجمه جالل الدین پاشایی
راد ،منیژه رهبر ،مرکز نشر دانشگاهی ،جلد دوم و سوم
منابع انگلیسی:
A First Course in General Relativity, Bernard F.
Shutz, Cambridge University, 2331
86