You are on page 1of 91

‫نسبیت‬

‫نظریه ای که دید ما را به جهان تغییر داد‬

‫نویسنده‪ :‬پویا فرخی‬

‫سایت علمی بیگ بنگ (‪)http://bigbangpage.com‬‬ ‫ناشر الکترونیکی‪:‬‬

‫تیر ‪95‬‬

‫«استفاده از مطالب کتاب با ذکر منبع بالمانع است‪».‬‬


‫«فهرست مطالب»‬
‫مقدمه ‪1 ....................................................................................................................................‬‬

‫بخش اول ‪3 .........................................................................................................................‬‬

‫فصل اول‪ :‬فیزیک قرن ‪ 19‬و پیدایش نسبیت ‪4 .......................................................‬‬

‫فصل دوم‪ :‬نسبیت خاص ‪11 .............................................................................................‬‬

‫‪ ‬اصول نسبیت ‪11 ............................................................................................................‬‬


‫‪ ‬چارچوب های مرجع لخت ‪11 ....................................................................................‬‬
‫‪ ‬نمودار های فضا زمان ‪14 .............................................................................................‬‬
‫‪ ‬ساخت نمودار های فضا زمان ناظری در دستگاه مختصات ناظری دیگر ‪11 .....‬‬
‫‪ ‬گذشته‪ ،‬حال و آینده در نسبیت ‪11 ..........................................................................‬‬
‫‪ ‬اتساع زمان ‪13 ................................................................................................................‬‬
‫‪ ‬انقباض لورنتس ‪15 ........................................................................................................‬‬
‫‪ ‬هندسه ی مینکوفسکی ‪12 ..........................................................................................‬‬

‫فصل سوم‪ :‬نسبیت عام ‪19 ................................................................................................‬‬

‫‪ ‬دردسر های گنجاندن گرانش در نسبیت خاص ‪19 ................................................‬‬


‫‪ ‬سرخ گرایی گرانشی ‪31 ............................................................................................‬‬
‫‪ ‬اصل هم ارزی ‪34 ...........................................................................................................‬‬
‫‪ ‬نسبیت عام و هندسه ی ریمانی ‪32 ...........................................................................‬‬
‫‪ ‬مطابقت نسبیت عام با شواهد و مشاهدات تجربی ‪39 ............................................‬‬
‫‪ ‬امواج گرانشی ‪41 ............................................................................................................‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬پارادوکس های مطرح شده در نسبیت ‪41 .....................................‬‬

‫‪ ‬پارادوکس دوقلو ها ‪44 ..................................................................................................‬‬


‫‪ ‬پارادوکس زوبین در کاهدان ‪41 ..................................................................................‬‬

‫بخش دوم ‪51 .....................................................................................................................‬‬

‫فصل اول‪ :‬فاصله فضا زمانی و هذلولی ها ‪51 .............................................................‬‬

‫فصل دوم‪ :‬اتساع زمان در نسبیت خاص ‪11 ..............................................................‬‬

‫فصل سوم‪ :‬رابطه ریاضی انقباض لورنتس ‪11 ............................................................‬‬

‫فصل چهارم‪ :‬تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص ‪21 ...‬‬

‫پیوست ‪22 ..................................................................................................... .......................‬‬

‫پیوست ‪ :1‬کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی ‪27 ..........................................‬‬

‫منابع ‪71 ............................................................................................................ ......................‬‬


‫مقدمه‬
‫«هر چیزی را باید تا حد امکان ساده کرد‪ ،‬اما نه بیش از اندازه‪».‬‬

‫آلبرت انیشتین‬

‫صد سال و خرده ای از فرمول بندی نسبیت می گذرد و همچنان این نظریه دقیق‬
‫ترین و معتبر ترین نظریه ای است که درک کلی ما از گیتی را شامل می شود‪ .‬هنوز‬
‫هم بازار مقاالت‪ ،‬مستند ها‪ ،‬فیلم ها و کتاب هایی که به نسبیت پرداخته اند داغ است‪.‬‬
‫محبوبیت و موفقیت نظریه نسبیت انتشار هزاران مقاله برای تفهیم این نظریه به زبان‬
‫ساده را به دنبال داشته است که البته این امر به خودی خود امر مطلوبیست! اما مشکل‬
‫آنجاست که بعضا ساده سازی های بیهوده به اصل ماجرا لطمه می زند و حتی بد‬
‫فهمی موضوعی را به دنبال خواهد داشت‪ .‬ما با ساده سازی مشکل نداریم؛ در فیزیک‬
‫تفکرات قابل لمس اند‪ ،‬چرا که فیزیک علم مطالعه «طبیعت» است‪ .‬در فیزیک مفاهیم‬
‫هستند که مهم اند؛ پس هر نظریه فیزیکی را می توان با استفاده از مفاهیم و فرض‬
‫های اولیه آن به صورت ساده ای در آورد‪ .‬ساده سازی های بیش از اندازه است که‬
‫مشکل بر انگیز است‪.‬‬

‫در این کتاب سعی ما بر این است که مفاهیم و ابزار های کلیدی و اصلی نظریه نسبیت‬
‫را کنار نگذاریم و با استفاده از آن ها نظریه نسبیت را اندکی حرفه ای تر‪ ،‬اما همچنان‬
‫«ساده» دنبال کنیم‪ .‬از آوردن روابط ریاضی در روند کار امتناع ورزیدیم و آن ها را در‬
‫بخش دوم بیان و غالبا اثبات کرده ایم؛ بطوریکه این کتاب برای عالقه مندان به وجه‬
‫ریاضی نسبیت نیز قابل استفاده باشد‪ .‬با این وجود از ریاضیات نسبیت عام‪ ،‬به علت‬
‫پیچیدگی و گستردگی عظیم آن هیچ سخنی به میان نیاوردیم‪ .‬همچنین تمام‬
‫تالشمان را کرده ایم که مطالعه و فهم کلی این کتاب هیچ پیشنیازی نداشته باشد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مقدمه‬

‫در فصل اول این کتاب‪ ،‬تاریخچه نظریه نسبیت را آورده ایم و خواننده را با مقدمات‬
‫پیدایش این نظریه آشنا می کنیم‪ .‬در فصل دوم نگاهمان را تنها به حرکت های‬
‫یکنواخت محدود کرده ایم و به نسبیت خاص پرداخته ایم‪ .‬در فصل سوم نیم نگاهی‬
‫به تعمیم نظریه نسبیت خاص برای حرکت های شتابدار و یا حرکت در میدان گرانشی‪،‬‬
‫یعنی نسبیت عام انداخته ایم‪ .‬پارادوکس های نسبتا زیادی در نسبیت مطرح شده‬
‫است؛ فصل چهارم را به بخشی از زیبا ترین این پارادوکس ها اختصاص داده ایم‪ .‬حل‬
‫این پارادوکس ها نیاز به نسبیت عام ندارد؛ به همین دلیل خواننده می تواند فصل‬
‫چهارم را بعد از فصل دوم مطالعه کند‪ ،‬اما بهتر است که قبل از مطالعه این فصل‪،‬‬
‫فصل اتساع زمان در بخش دوم مطالعه شود؛ چرا که برای فهم هر چه کامل تر‬
‫پارادوکس های نسبیت‪ ،‬آشنایی دقیق تری با مفهوم اتساع زمان نیاز است‪.‬‬

‫پیدا کردن محل مناسبی برای پرداختن به مبحث اتساع زمان دشوار بود‪ .‬در نهایت‬
‫آن را در بخش دوم و در فصل دو قرار دادیم‪ .‬در فصل نسبیت خاص (فصل دوم در‬
‫بخش اول) این موضوع بسیار مختصر توضیح داده شده است و بدلیل پیچیده تر بودن‬
‫مفاهیم اتساع زمان‪ ،‬جزییات در بخش دوم آورده شده است‪ .‬مبحث هندسه ریمانی را‬
‫نیز‪ ،‬تنها بدلیل نقش موثر آن در نسبیت عام در پیوست آورده ایم و خواننده در صورت‬
‫تمایل می تواند آن را جدا مطالعه کند‪.‬‬

‫«پویا فرخی»‬

‫‪Pooya.farokhi@yahoo.com‬‬

‫‪2‬‬
‫بخش اول‬
‫فصل اول‪ :‬فیزیک قرن ‪ 91‬و پیدایش نسبیت‬
‫« در علم گشودن سرزمین های جدید ناممکن است‪ ،‬مگر آنکه انسان آماده باشد لنگرگاه امن‬
‫نظریه های مقبول را ترک کند و خطر جهشی را به جلو که آینده اش نامعلوم است پذیرا شود‪».‬‬

‫ورنر هایزنبرگ‬

‫شاید بتوان ظهور اولین نظریه منظم فیزیکی را به آیزاک نیوتن نسبت داد‪ .‬قبل از‬
‫نیوتن مشاهدات زیادی در باب حرکت و عوامل پیدایش حرکت انجام شده بود؛ اما‬
‫همگی آن ها پراکنده بودند‪ .‬نیوتن بود که تمامی این مشاهدات را با سه قانون (معروف‬
‫به قوانین حرکت نیوتن) وحدت بخشید و نظامی واحد را استوار بر مفاهیمی مانند‬
‫نیرو‪ ،‬سرعت‪ ،‬شتاب و ‪ ...‬بنا کرد که به مکانیک کالسیک مشهور است‪ .‬برای حدود‬
‫‪ 033‬سال‪ ،‬مکانیک نیوتنی به خوبی با مشاهدات ما از طبیعت همخوانی داشت‪ .‬آنقدر‬
‫کار نیوتن مورد قبول واقع شده بود که کسی جرئت نمی کرد حتی به نیوتن شک‬
‫‪9‬‬
‫کند!‬

‫در فیزیک نیوتنی فضا و زمان مطلق اند‪ .‬زمان مستقل از هر مشاهده کننده ای‪ ،‬همواره‬
‫در جریان است‪ .‬فضا نیز بدون ارتباط به چیزی‪ ،‬در تمامی جهان گسترانده شده است‪.‬‬
‫همانطور که نیوتن در کتاب اصول ریاضیات (پرینکیپیا) خود با اطمینان کامل نوشت‪:‬‬
‫«زمان مطلق و ریاضی‪ ،‬فی نفسه و بنابر ماهیتش‪ ،‬بدون ارتباط با هر چیز خارجی به‬
‫آرامی در جریان است‪ ».‬بدین گونه می توانیم فضای مطلق را اینطور تعریف کنیم‪:‬‬
‫«فضای مطلق‪ ،‬ماهیتا بدون ارتباط با هر چیز خارجی همواره بدون تغییر و استوار‬
‫باقی می ماند‪ ».‬کسانی بوده اند که ادعا های نیوتن را مورد پرسش قرار دادند؛ اما‬
‫نیوتن همواره این افراد را به «خدا» حواله می داد‪.‬‬

‫‪ 9‬گفتنی است که یکی از دالیل پذیرفته شدن قانون کولن برای بار های منزوی‪ ،‬شباهت آن به قانون گرانش نیوتن‬
‫بود که کسی به آن شک نمی کرد‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫فیزیک قرن ‪ 91‬و پیدایش نسبیت‬

‫فیزیک نیوتنی به نحوی شایسته به حرکت های نسبی می پردازد‪ .‬در قوانین نیوتن‬
‫حرکت و سکون نسبی است‪ ،‬سرعت هم نسبی سنجیده می شوند‪ .‬اگر شما بر روی‬
‫صندلی خود بنشینید‪ ،‬نسبت به صندلی و یا زمین ساکن اید؛ اما نسبت به خورشید‬
‫در حرکت اید‪ .‬فرض کنید پلیسی کنار جاده ایستاده است و سرعت اتومبیلی را ‪993‬‬
‫کیلومتر بر ساعت اندازه گیری می کند؛ راننده درون اتومبیل نیز اتومبیلی را مشاهده‬
‫می کند که از او با سرعت نسبی ‪ 93‬کیلومتر بر ساعت سبقت می گیرید‪ .‬طبیعی است‬
‫که پلیس سرعت اتومبیل دوم را ‪ 993 + 93 = 923‬کیلومتر بر ساعت اندازه بگیرد‪.‬‬
‫سرعت مطلقی وجود ندارد و سرعت ها نسبی سنجیده می شوند‪ .‬اما در مکانیک‬
‫کالسیک نیوتنی فاصله زمانی و مکانی مطلق اند‪ .‬هر ناظری با هر سرعتی طول یک‬
‫کتاب یا یک میله را یکسان اندازه می گیرد؛ همچنین اندازه گیری ناظر ها از آهنگ‬
‫گذر زمان نیز متفاوت نیست‪ .‬در زندگی روزمره نیز توقع چنین چیزی را داریم؛‬
‫مکانیک کالسیک با تجربیات و ذهنیات ما مغایرتی ندارد و بنظر می رسد می تواند‬
‫کل پدیده های جهان را توجیح و پیش بینی کند‪.‬‬

‫قرن ‪ 91‬دوران شکوفایی الکتریسیته و مغناطیس و ارتباط این دو با یکدیگر بود‪ .‬مشابه‬
‫کاری را که نیوتن برای حرکت انجام داد؛ جیمز کالرک ماکسول برای الکتریسیته و‬
‫مغناطیس انجام داد‪ .‬دانشمندان زیادی از قبیل مایکل فارادی‪ ،‬هانس کریستین اُرِستُد‪،‬‬
‫هاینریش هرتز و ‪ ...‬قوانین الکتریسیته و مغناطیس را از طبیعت استخراج کرده بودند‪.‬‬
‫ماکسول این قوانین را وحدت بخشید و در رساله ای در سال ‪ 9780‬منتشر کرد‪ .‬اکنون‬
‫این قوانین به نام قوانین چهار گانه ماکسول شناخته می شود که بنیادی ترین قوانین‬
‫الکترومغناطیس اند و نظریه الکترومغناطیس را تشکیل می دهند‪.‬‬

‫ظهور الکترومغناطیس کمی دانشمندان را به فکر فرو برد‪ .‬در معادالت الکترومغناطیس‬
‫سرعت نور به عنوان یک «ثابت» وارد شده است‪ .‬اما سرعت نور نسبت به چه ناظری‬
‫ثابت است؟ از مکانیک نیوتنی به یاد آورید که سرعت نسبی است‪ .‬اگر شما در حال‬

‫‪5‬‬
‫فصل اول‬

‫𝑐‬
‫سکون نسبت به زمین سرعت نور را 𝑐 اندازه بگیرید؛ آنگاه اگر با سرعت ‪ 4‬نسبت به‬
‫𝑐‬ ‫𝑐‪5‬‬
‫= ‪𝑐+4‬‬ ‫زمین حرکت کنید‪ ،‬سرعت نوری که به سمت شما می آید را باید‬
‫‪4‬‬
‫(چرا که هم شما به پرتو نور نزدیک می شوید و هم پرتو نور به شما) و سرعت این‬
‫𝑐‬
‫پرتو نور را زمانی که در موازی راستای حرکت شما حرکت می کند باید = ‪𝑐 − 4‬‬
‫𝑐‪0‬‬
‫اندازه بگیرید! درست مانند زمانی که اگر با سرعت ‪ 4‬متر بر ثانیه نسبت به زمین‬ ‫‪4‬‬
‫حرکت کنید‪ ،‬سرعت توپی که با سرعت ‪ 9‬متر بر ثانیه نسبت به زمین و به سمت شما‬
‫حرکت می کند را ‪ 0‬متر بر ثانیه اندازه می گیرید و اگر توپ در کنار شما حرکت کند‪،‬‬
‫سرعت آن را ‪ 2 + 2 = 4‬متر بر ثانیه اندازه گیری می کنید‪ .‬ظاهرا این موضوع با‬
‫نظریه الکترومغناطیس در تناقض است‪.‬‬

‫ایده ی اتر می توانست این مشکل را حل کند‪ .‬خاستگاه اتر باز می گردد به سده ی‬
‫‪91‬؛ زمانی که دانشمندان پی الکتریسیته و مغناطیس را گرفته بودند‪ ،‬ایده ماده فرضی‬
‫و نامرئی پیشنهاد شد که کل جهان را می پوشاند و بستری برای انتشار نور است‪ .‬در‬
‫واقعیت‪ ،‬همانگونه که امواج صوتی به بستری مادی (مانند هوا) نیاز دارند‪ ،‬نور و امواج‬
‫الکترومغناطیسی به اتر نیاز داشتند‪ .‬در این مدل‪ ،‬انتشار نور را می توان آشفتگی‬
‫ساختاری اتر دانست که از ارتعاش اتم های اتر نور گسیل می شود‪ .‬این موضوع برای‬
‫آلبرت انیشتین در زمان نوجوانی جذابیت خاصی داشت‪ .‬در زمان کودکی‪ ،‬پدر انیشتین‬
‫به او یک قطب نمای جیبی نشان داده بود‪ .‬این قطب نما از این جهت برای او جذاب‬
‫بود که همیشه یک طرف را نشان می داد‪ .‬هرمان انیشتین (پدر آلبرت انیشتین) به او‬
‫گفت این به دلیل مغناطیس زمین است؛ اما آلبرت می خواست بداند که اثر مغناطیس‬
‫زمین چگونه فضا را طی می کند‪ .‬آن شب‪ ،‬آلبرت نوجوان در فکر چگونگی انتقال این‬
‫نیرو خوابش نبرد‪ .‬در اواخر قرن ‪ 91‬که نظریه الکترومغناطیس تدوین شد‪ ،‬به نظر می‬

‫‪6‬‬
‫فیزیک قرن ‪ 91‬و پیدایش نسبیت‬

‫رسید که این نظریه جایگزین بهتری برای انتشار نور در فضا نسبت به ایده اتر ارائه‬
‫‪2‬‬
‫می دهد‪.‬‬

‫جالب این است که همین نظریه جان تازه ای به ایده اتر داد‪ .‬تناقض میان نظریه‬
‫الکترومغناطیس و فیزیک نیوتن را به یاد آورید‪ .‬اتر می تواند این مشکل را حل کند‪.‬‬
‫سرعت نور را می توان «نسبت به اتر» ثابت پنداشت‪ .‬بدین ترتیب نظریه‬
‫الکترومغناطیس مورد تایید مکانیک نیوتن قرار می گیرد و ثابت بودن سرعت نور در‬
‫معادالت الکترومغناطیس مشکلی ایجاد نمی کند‪ .‬اما در ادامه می بینیم که این بار‬
‫آزمایش های تجربی هستند که ایده اتر را به نابودی می کشانند‪.‬‬

‫اتر از همان ابتدا مشکالتی را نیز با خود آورد‪ .‬اولین اشکالی که به این ایده وارد می‬
‫شود این است که اتر باید لزوما جامد باشد‪ .‬ارتعاشات امواج الکترومغناطیسی (از جمله‬
‫نور) ارتعاشاتی عرضی اند‪ .‬امواج عرضی امواجی اند که جهت انتشار آن ها بر جهت‬
‫حرکت ذراتشان عمود است‪ .‬یک طناب بلند را در نظر بگیرید‪ .‬اگر یک سمت آن را در‬
‫دست خود بگیرید و باال و پایین کنید‪ ،‬موجی در راستای طناب منتشر می شود‪ .‬در‬
‫اینجا ذرات طناب با حرکت باال و پایینی خود‪ ،‬عمود بر جهت انتشار موج در راستای‬
‫سیم اند‪ .‬نکته در اینجاست که ارتعاشات عرضی تنها در جامدات می تواند وجود داشته‬
‫باشد؛ پس اتر جامد است‪ .‬اما اگر تمام فضا را جامدی پوشانده باشد چطور می توانیم‬
‫راه برویم‪ ،‬زمین چطور در مداری به دور خورشید حرکت می کند که دچار مقاومت‬
‫نمی شود و ‪ . ...‬راه گریزی که در پیش روی طرفداران اتر قرار داشت این بود که اتر‬
‫را نوع خاصی از ماده تصور کنند که با خواص متعارف جامدات شناخته شده متفاوت‬
‫باشد‪ .‬اما مشکل اجتناب ناپذیر دیگری گریبان گیر اتر شد‪.‬‬

‫‪ 2‬البته با وجود آن که نظریه الکترومغناطیس بیان می کرد که امواج الکترومغناطیسی می توانند بدون نیاز به هیچ‬
‫بستر مادی در فضای تهی نیز منتشر شوند‪ ،‬خود ماکسول همچنان به ایده اتر باور داشت‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫فصل اول‬

‫احتماال می توانید حدس بزنید که باد شدید و یا طوفان چه تاثیری بر روی بازی هایی‬
‫مانند تنیس دارد‪ .‬ممکن است توپ به خطا برود‪ ،‬ممکن است پرتاب کننده برای پرتاب‬
‫توپ در خالف جهت باد زحمت زیادی بکشد و ‪ . ...‬اگر اتر وجود داشته باشد‪ ،‬زمین‬
‫که هم حرکت انتقالی و هم حرکت وضعی دارد بادی از اتر ایجاد می کند‪ .‬بنابراین‬
‫پرتو های نور در جهت های مختلف باید سرعت های متفاوتی داشته باشند‪ ،‬چرا که‬
‫این پرتو ها در بادی از اتر منتشر می شوند (دقیقا مانند توپ تنیس که در جهت های‬
‫مختلف باد سرعت های متفاوتی می گیرد)‪ .‬آلبرت مایکلسون و ادوارد مورلی بر اساس‬
‫همین استدالل آزمایشی طراحی کردند و آن را در سال ‪ 9778‬انجام دادند‪ .‬آن ها‬
‫سرعت دو پرتو عمود بر هم را اندازه گیری کردند‪ .‬اگر اتر وجود داشته باشد‪ ،‬پس‬
‫پذیرش باد اتر غیر معقول نیست؛ و اگر بادی از اتر وجود داشته باشد سرعت نسبی‬
‫دو پرتو عمود بر هم در این باد باید در روز ها‪ ،‬ماه ها و سال های متفاوت متغیر باشد‪.‬‬
‫در کمال شگفتی آن ها هیچ تفاوتی در سرعت این دو پرتو مشاهده نکردند‪ .‬نتایج این‬
‫آزمایش‪ ،‬فیزیک را آشفته تر از قبل کرد‪.‬‬

‫تقریبا همزمان با این جریان ها‪ ،‬ماخ نیز ایده های نیوتن را در باب فضای مطلق و‬
‫زمان مطلق مورد تردید قرار داد‪ .‬ماخ با پافشاری بر شواهد و حقایق تجربی‪ ،‬این ایده‬
‫ها را به «مفاهیم ذهنی نابی که نمی توانند در روند تجربه حاصل شوند» تقلیل داد‪.‬‬
‫ژول هانری پوانکاره‪ ،‬یکی از بزرگ ترین ریاضیدانان آلمانی‪ ،‬قبل از آغاز قرن ‪ 23‬نسبت‬
‫به ایده فضا و زمان مطلق مردد بود‪ .‬پوانکاره به نحوی خالقانه استداللی را پیش می‬
‫کشد‪ .‬تصور کنید یک شب که همه خواب اند‪ ،‬ابعاد جهان‪ ،‬کل جهان‪ ،‬دو برابر شود‪.‬‬
‫به هیچ نحوی نمی توان این تغییر ابعاد ناگهانی را اندازه گرفت‪ .‬بدین ترتیب مفهوم‬
‫فضا نسبت به چارچوب مرجعی است که از آن چارچوب فضا اندازه گیری می شود‪.‬‬
‫فیزیک کالسیک به روشنی به نقطه بحرانی نزدیک می شد‪ .‬پوانکاره نیز از این واقعیت‬
‫آگاه بود و اظهار داشت‪« :‬شاید ما باید مکانیک تماما جدیدی بسازیم که در آن سرعت‬

‫‪8‬‬
‫فیزیک قرن ‪ 91‬و پیدایش نسبیت‬

‫نور حدی غیر قابل گذر خواهد بود‪ ».‬پوانکاره از این جلو تر نرفت‪ .‬اما انیشتینِ جوان‪،‬‬
‫با شجاعت بسیار این راه را ادامه داد‪.‬‬

‫انیشتین پیشنهاد داد که هر ناظری‪ ،‬مستقل از سرعت نسبی که دارد‪ ،‬سرعت نور را‬
‫ثابت اندازه گیری می کند‪ .‬این فرض‪ ،‬مسئله را حل می کند؛ اما در مقابل‪ ،‬با خود‬
‫نتایج بسیار عجیبی را نیز می آورد‪ .‬به یاد بیاورید که در مکانیک نیوتنی‪ ،‬سرعت هایی‬
‫که توسط ناظرانی که به سرعتی نسبت به هم در حرکت اند‪ ،‬بصورت خطی به هم‬
‫مربوط می شوند‪ .‬مثال زدیم که در فیزیک کالسیک اگر سرعت نور نسبت به ناظری‬
‫𝑐‬
‫ساکن بر روی زمین 𝑐 باشد‪ ،‬آنگاه اگر با سرعت ‪ 4‬نسبت به زمین حرکت کنید‪ ،‬سرعت‬
‫𝑐‬ ‫𝑐‪0‬‬
‫= ‪ 𝑐 − 4‬اندازه‬ ‫نوری که در موازی راستای حرکت شما حرکت می کند را باید‬
‫‪4‬‬
‫بگیرید! اما انیشتین می گوید باید همچنان سرعت این پرتو نور را 𝑐 اندازه بگیرید!‬
‫این تناقض ظاهری به این علت پیش آمده است که ما همچنان از مکانیک نیوتنی‬
‫کمک می گیریم (در جمع سرعت ها)‪ .‬فرضی که انیشتین بیان کرد‪ ،‬در تضاد با فرمول‬
‫بندی مکانیک نیوتنی است‪ .‬اما کجای کار اشکال دارد؟ به یاد بیاورید که در مکانیک‬
‫نیوتنی زمان مطلق بود‪ .‬اگر ایده زمان مطلق و همزمانی‪ 0‬را رها کنیم؛ می توانیم‬
‫مکانیک نیوتنی را تعمیم بخشیم‪.‬‬

‫انیشتین همان کاری را کرد که طرفداران اتر قصد انجام دادن آن را داشتند‪ :‬ثابت نگه‬
‫داشتن سرعت نور برای حفط نظریه الکترومغناطیس‪ .‬اما انیشتین به اتر متوصل نشد‪،‬‬
‫بلکه این شجاعت را داشت که اصول مکانیک کالسیک را رها کند و به قلمروی‬
‫ناشناخته ای پا بگذارد‪ .‬در فصل بعدی بیشتر با این قلمرو که بعد ها «نسبیت» نام‬
‫گرفت آشنا می شویم‪.‬‬

‫‪ 0‬با مفهوم همزمانی در فصل بعد بیشتر آشنا می شوید‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫فصل دوم‪ :‬نسبیت خاص‬
‫مشکالتی که فیزیک قبل از نسبیت با آن ها دست و پنچه نرم می کرد‪ ،‬تنها به مواردی‬
‫که در فصل قبل عنوان کردیم محدود نمی شوند‪ .‬مشکل دیگر مکانیک نیوتنی این‬
‫بود که هیچ حدی برای سرعت مجاز نمی شمارد‪ .‬تصور کنید سه فرد مطابق تصویر‬
‫زیر (تصویر ‪ )9-2-9‬ایستاده اند‪ .‬فرد 𝐴 توپی را با سرعتی بیشتر از سرعت نور به‬
‫سمت شخص 𝐵 پرتاب می کند‪ .‬نوری که از توپ به سمت ناظر 𝑂 می رود برابر با‬
‫سرعت نور است و سرعت توپ از سرعت نور بیشتر است‪ .‬بنابراین نوری که از لحظه‬
‫ی گرفتن توپ در 𝐵 تابش می شود‪ ،‬زود تر از نور پرتاب توپ در 𝐴 به ناظر 𝑂 می‬
‫رسد‪ .‬به عبارتی از دید ناظر 𝑂‪ ،‬قبل از آنکه 𝐴 توپ را پرتاب کند‪ 𝐵،‬آن را می گیرد!‬
‫در نتیجه در مکانیک نیوتنی‪ ،‬نبود حدی برای سرعت‪ ،‬رابطه ی علت و معلولی را نقض‬
‫می کند‪ .‬خواهیم دید چگونه فرض های انیشتین در نظریه نسبیت خاص‪ ،‬حدی برای‬
‫سرعت قائل می شود و این مشکل را حل می کند‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-9‬‬
‫‪11‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫دو اصلی که نسبیت خاص بر آن ها استوار است عبارتند از‪:‬‬

‫‪ .9‬اصل نسبیت (گالیله)‪ :‬هیچ آزمایشی نمی تواند سرعت مطلق ناظری را‬
‫مشخص کند؛ نتایج آزمایشی که توسط ناظری انجام بشود‪ ،‬به سرعت نسبی‬
‫‪4‬‬
‫ناظر نسبت به ناظران دیگری که در آزمایش نبودند بستگی ندارد‪.‬‬
‫‪ .2‬جهانی بودن سرعت نور (انیشتین)‪ :‬سرعت نور نسبت به هر ناظر با حرکت‬
‫غیر شتابدار – بدون توجه به حرکت نسبی آن نسبت به منبع نور – ثابت است‪.‬‬

‫در نسبیت‪ ،‬دو واژه ی «ناظر» و «چارچوب مرجع لَخت» زیاد به چشم می خورند‪.‬‬
‫بهتر است که ابتدا این دو واژه را بشناسیم‪.‬‬

‫ناظر صرفا فردی با دوربین دو چشمی نیست! در فیزیک‪ ،‬ناظر سیستمی است که می‬
‫تواند اطالعات زیادی جمع آوری کند‪ .‬کامپیوتر‪ ،‬ساعت‪ ،‬تلسکوپ و ‪ ...‬همگی ناظر اند‪.‬‬
‫به زبان دقیق تر‪ ،‬ناظر‪ ،‬دستگاه مختصات فضا – زمان است‪ .‬به کمک این دستگاه می‬
‫توانیم رویداد ها را در سه مختص فضا و یک مختص زمان ثبت کنیم (مانند نقشه ای‬
‫که توسط مختصاتِ مکان های مختلف‪ ،‬آن ها را ثبت می کند)‪.‬‬

‫مفهوم چارچوب لخت قدری پیچیده تر است؛ اما در مکانیک نیوتنی این مفهوم ساده‬
‫است‪ .‬جسم آزمونی را در چارچوبی قرار دهید و اطمینان حاصل کنید که در داخل‬
‫این چارچوب نیرویی بر جسم وارد نمی شود‪ .‬در اینصورت اگر جسم همچنان حالت‬
‫سکون خود را حفظ کند‪ ،‬آن چارچوب یک چارچوب لخت است؛ در غیر اینصورت آن‬
‫چارچوب‪ ،‬چارچوب لخت نیست‪ .‬صرفا نباید جسم را ساکن قرار دهیم‪ .‬حتی اگر جسم‬
‫با سرعت ثابت در حرکت باشد و سرعت ثابت خود را حفظ کند‪ ،‬چارچوب‪ ،‬چارچوب‬

‫‪ 4‬این اصل بدین گونه که قوانین فیزیک در تمام چارچوب های مرجع لخت یکسان اند‪ ،‬نیز بیان می شود‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫فصل دوم‬

‫لخت است‪ 5.‬برای مثال اتومبیلی که شروع به حرکت می کند چارچوب مرجع لختی‬
‫نیست‪ .‬فرض کنید کتابی روی صندلی اتومبیلی نسبت به اتومبیل ساکن است‪ .‬اگر‬
‫اتومبیل شروع به حرکت کند‪ ،‬کتاب به سمت عقب هل داده می شود‪.‬‬

‫این تعریف چندان دقیقی برای چارچوب مرجع لخت‪ 6‬نیست‪ .‬برای نسبیت نیاز به‬
‫تعریف بهتری داریم‪ .‬در نسبیت‪ ،‬هر دستگاه مختصاتی که این سه شرط را داشته باشد‬
‫چارچوب لخت به شمار می رود‪:‬‬

‫‪ .9‬فاصله میان دو نقطه ‪ 𝑃9‬به مختصات ) ‪ (𝑥9 , 𝑦9 , 𝑧9‬و نقطه ‪ 𝑃2‬به مختصات‬
‫) ‪ (𝑥2 , 𝑦2 , 𝑧2‬مستقل از زمان باشد‪.‬‬
‫‪ .2‬تمام ساعت هایی که در نقاط مختلف چارچوب قرار دارند و در شرایط اولیه‬
‫همزمان شده اند‪ ،‬با آهنگ یکسانی کار کنند‪.‬‬
‫‪ .0‬هندسه فضا در هر زمان اقلیدسی باشد‪.‬‬

‫متاسفانه اکنون نمی توانیم علت این گونه تعریف کردن چارچوب لخت را بیان کنیم‪.‬‬
‫جلوتر‪ ،‬لزوم وجود این سه شرط برای تعریف چارچوب لخت در نسبیت به تدریج معلوم‬
‫می شود‪ .‬گزاره اول بیان می کند که برای تعیین فاصله دو نقطه در چارچوب لخت‪،‬‬
‫هیچ توجه ای به زمان نداریم‪ .‬همینطور فاصله این دو نقطه با گذر زمان نباید تغییر‬
‫کند‪ .‬گزاره دوم بدین گونه است که اگر شما چندین ساعت که در ابتدا همزمان شده‬
‫اند را در نقاط مختلف چارچوب بگذارید باید با یک آهنگ کار کنند و اینطور نیست‬
‫که بعد از مدتی یکی سریع تر یا کند تر حرکت کند‪ .‬برای درک مفهوم گزاره ی سوم‬
‫باید تا فصل سوم صبر کنید‪ .‬اما بطور کلی هندسه اقلیدسی هندسه ای است که از‬

‫‪ 5‬بصورت کلی‪ ،‬جسم اگر در چارچوبی‪ ،‬لختی خود را حفظ کند‪ ،‬در چارچوب لخت قرار دارد‪ .‬منظور از حفظ کردن‬
‫لختی نیز‪ ،‬حفظ کردن حالت سکون و یا حرکت یکنواخت (با سرعت ثابت) است‪.‬‬
‫‪ 6‬در نسبیت به چارچوب مرجع لخت‪ ،‬چارچوب لورنتس نیز گفته می شود‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫اصول اقلیدس پیروی می کند؛ اصولی که بنیاد هندسه تا چند قرن پیش بشمار می‬
‫رفتند‪.‬‬

‫برخالف مکانیک کالسیک که مفهوم چارچوب لخت را دقیقا با استفاده از مفهوم شتاب‬
‫– تغییرات سرعت در واحد زمان ‪ -‬توضیح داده است؛ نسبیت این کار را نکرده است‪.‬‬
‫هیچ یک از این سه گزاره به شتاب اشاره ای نمی کند‪ .‬اما در آینده می بینیم که در‬
‫چارچوب شتابداری‪ ،‬دیگر نه ساعت ها با یک نرخ کار می کنند و نه فاصله ها از زمان‬
‫مستقل اند و نه حتی هندسه فضا اقلیدسی است! نکته دیگر گرانش است که در‬
‫نسبیت جایگاه ویژه ای دارد‪ .‬گرانش – بر خالف دیگر نیروی های کشف شده در‬
‫طبیعت‪ ،‬مانند نیروی الکترومغناطیس – مشکالتی برای نسبیت خاص دارد‪ .‬مبحث‬
‫گرانش را در فصل سوم بررسی می کنیم و تا آن موقع واژه ی «نیرو» را تنها برای‬
‫نیرو های غیر گرانشی بکار می بریم‪.‬‬

‫امیدواریم لفظ چارچوب خواننده را سردرگم نسازد‪ .‬چارچوبِ مرجع وابسته به ناظری‬
‫است که بتواند سرعت‪ ،‬جابجایی‪ ،‬شتاب‪ ،‬زمان و ‪ ...‬را اندازه گیری کند‪ .‬پس هر ناظری‬
‫در چارچوبی قرار دارد که دستگاه مختصات خود را درون آن می سازد و اندازه گیری‬
‫می کند‪.‬‬

‫قبل از پرداختن به نمودار های فضا زمان که ابزار های اساسی در نسبیت خاص به‬
‫شمار می روند‪ ،‬الزم است فکری برای اندازه سرعت نور بکنیم‪ .‬چندان هوشمندانه‬
‫نیست که در تحلیل هایمان سرعت نور را با مقدار تقریبی 𝑠‪ 0 × 937 𝑚⁄‬وارد‬
‫معادالت کنیم‪ .‬دلیل دیگری که به این مقدار عالقه ای نداریم این است که این مقدار‬
‫برحسب م تر و ثانیه بیان می شوند که واحد های قرار دادی انسان اند‪ .‬اما ثابت بودن‬
‫سرعت نور پایه و اساس نسبیت خاص است و از این جهت سرعت نور بسیار بنیادی‬
‫تر از آن است که بر حسب متر و ثانیه بیان شود‪ .‬به این ترتیب ما دستگاهی را می‬
‫سازیم که سرعت نور در آن دقیقا ‪ 9‬باشد؛ بی هیچ واحدی!‬

‫‪11‬‬
‫فصل دوم‬

‫سرعت نور برابر با فاصله ای است که نور در یک زمان مشخص می پیماید‪ ،‬تقسیم بر‬
‫همین بازه زمانی مشخص‪ .‬اگر این فاصله مکانی را 𝑚‪ 9‬در نظر بگیریم؛ آنگاه فاصله‬
‫زمانی که در مخرج است هم باید 𝑚‪ 9‬باشد تا سرعت نور برابر با ‪ 9‬شود و واحدی هم‬
‫برای آن قائل نشویم‪ .‬اما بیان کردن یک بازه زمانی بر حسب متر ما را به سوی تعریفی‬
‫جدید راهنمایی می کند‪ :‬متر نوری‪.‬‬

‫واژه ی سال نوری احتماال برایتان آشناست؛ فاصله ای که نور طی یک سال آن را می‬
‫‪8‬‬
‫پیماید‪ .‬متر نوری نیز بازه زمانی است که نور یک متر را طی آن می پیماید‪ .‬پس‬

‫‪0 × 937 𝑚⁄𝑠 = 9‬‬


‫و دو تساوی زیر را می توانیم نتیجه بگیریم‪:‬‬

‫𝑚 ‪9𝑠 = 0 × 937‬‬
‫‪9‬‬
‫= 𝑚‪9‬‬ ‫𝑠‬
‫‪0 × 937‬‬
‫این دو تساوی تبدیل متر نوری به ثانیه و برعکس آن را نشان می دهد‪ .‬بدین ترتیب‬
‫می توانیم زمان را با واحد متر بسنجیم‪.‬‬

‫اکنون آماده ایم که نمودار های فضا زمان را معرفی کنیم‪.‬‬

‫نسبیت بر سه بعد فضا‪ 7‬و یک بعد زمان استوار است‪ .‬در نتیجه تمامی این ابعاد (چهار‬
‫بعد) را با هم نمی توانیم رسم کنیم؛ پس باید حداقل یک بعد فضا را حذف کنیم‪.‬‬
‫برای سهولت کار فضا را بجای دو بعد (که نمودار فضا زمان آن سه بعدی می شود)‪ ،‬با‬

‫‪8‬به منظور سهولت کار‪ ،‬در این روابط مقدار تقریبی سرعت نور وارد شده است‪.‬‬
‫‪ 7‬فعال به ذهن بسپارید که منظور ما از فضا‪ ،‬فضای اقلیدسی نیست که در آن تمامی فاصله ها از نظر فیزیکی معنا دارد‪.‬‬
‫هندسه ی اقلیدسی در نسبیت به کلی دور انداخته می شود‪ .‬در یادداشتی در پایان همین فصل آورده ایم که هندسه‬
‫نسبیت خاص‪ ،‬هندسه مینکوفسکی است‪ .‬فعال فضا را تنها مجموعه ای از نقاط کنار هم در نظر بگیرید‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫یک بعد نشان می دهیم‪ .‬در این نمودار ها زمان را روی محور عمودی و یک بعد فضا‬
‫را روی محور افقی نمایش می دهیم‪.‬‬

‫یک تک نقطه در این نمودار ها نشان دهنده یک «رویداد» است که در فضا و زمان‬
‫معینی روی می دهد‪ .‬هر خطی در این نمودار ها نیز مکان یک ذره را در طی زمان‬
‫های مختلف نشان می دهد‪ .‬تمرکز ما در این فصل تنها بر روی خط های صاف است‬
‫که حرکت ذره با سرعتی ثابت را نشان می دهد‪ .‬به هر یک از خط ها که موقعیت‬
‫زمانی و مکانی ذره ای را در دستگاه مختصاتی نشان می دهد‪ ،‬جهان – خطِ آن ذره‬
‫گفته می شود (تصویر ‪ 9-2-2‬در صفحه ی بعد) ‪.‬‬

‫در فیزیک کالسیک یاد گرفته ایم که سرعت‪ ،‬جابجایی تقسیم بر زمان است‪ .‬پس‬
‫شیب هر خط راست در این نمودار ها‪ ،‬عکس سرعت را نشان می دهد؛ چرا که شیب‬
‫خط ها جابجایی مولفه ی عمودی تقسیم بر جابجای مولفه ی افقی است؛ که در اینجا‬
‫زمان مولفه ی عمودی و فاصله مکانی مولفه ی افقی است‪ .‬در نتیجه شیب برابر با‬
‫عکس سرعت می شود‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫فصل دوم‬

‫تصویر ‪9-2-2‬‬

‫باید دوباره تاکیید کنیم که سرعت ها در نسبیت بدون واحد اند‪ .‬با استفاده از تعریفی‬
‫که قبل از معرفی نمودار های فضا زمان کردیم می توانیم زمان و مکان را با واحد متر‬
‫اندازه گیری کینم و بدین ترتیب سرعت که حاصل تقسیم جابجایی بر طول زمان‬
‫است‪ ،‬بدون واحد بیان می شود‪.‬‬

‫از آنجاییکه هر ناظری آزادانه دستگاه مختصاتی خود را برای فضا زمان می سازد و‬
‫همه ناظر ها یک رویداد را مشاهده می کنند؛ امکان پذیر است که دستگاه مختصاتی‬
‫یک ناظر را در نمودار فضا زمان نشان دهیم‪ .‬یعنی در واقع دستگاه مختصاتی که یک‬
‫ناظر می سازد را در دستگاه مختصات ناظری دیگر بسازیم‪.‬‬

‫فرض کنید ناظر 𝑂 از مختصات 𝑡 و 𝑥 به ترتیب برای زمان و بعد طول استفاده می‬
‫کند‪ .‬ناظر ̅𝑜 نیز از ̅𝑡 و ̅𝑥 استفاده می کند‪ .‬ناظر ̅𝑜 با سرعت 𝑣 در جهت مثبت محور‬

‫‪16‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫𝑥 نسبت به ناظر 𝑜 حرکت می کند‪ .‬حال می خواهیم محور های ̅𝑡 ‪ 𝑥̅ −‬را در دستگاه‬
‫مختصات 𝑡 ‪ 𝑥 −‬رسم کنیم‪.‬‬

‫برای رسم ̅𝑡 باید از مفاهیم کمک بگیریم‪ .‬اگر در چارچوب لخت ̅𝑜 ذره ای نسبت به‬
‫ناظر ̅𝑜 ساکن باشد‪ ،‬آنگاه حرکت این ذره در دستگاه مخصات ناظر 𝑜 محور ̅𝑡 را نشان‬
‫می دهد‪ .‬دلیل این امر ساده است‪ :‬این ذره که نسبت به ̅𝑜 ساکن است‪ ،‬تنها در بعد‬
‫زمانِ این ناظر حرکت می کند‪ ،‬پس از دید ناظر 𝑜 روی محور زمانِ ناظر ̅𝑜 حرکت‬
‫می کند‪ .‬از طرفی‪ ،‬این حرکت با سرعت 𝑣 نسبت به ناظر 𝑜 است؛ در نتیجه محور ̅𝑡‬
‫در دستگاه ناظر 𝑜 باید بطوری قرار گیرد که شیب آن 𝑣‪ 9⁄‬باشد‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-0‬‬

‫الزم به ذکر است که مبدا محور ها بر هم منطبق اند‪ ،‬چرا که در زمان صفر ناظر ̅𝑜 و‬
‫𝑜 در یک مکان و زمان اند‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫فصل دوم‬

‫برای ساخت محور ̅𝑥 ابتدا باید خط همزمانی را تعریف کنیم‪ .‬خط همزمانی در نمودار‬
‫های فضا زمان‪ ،‬خطی است که تمام رویداد هایی که در زمانی مشخص در دستگاه‬
‫مختصاتی رخ می دهند را نمایش می دهد‪ .‬برای مثال در نمودار تصویر ‪ 9-2-0‬خود‬
‫محور 𝑥 خط همزمانی است که رویداد هایی در مکان های مختلف و در زمان ‪𝑡 = 3‬‬
‫را نشان می دهد‪ .‬در اینجا‪ ،‬برای ساخت محور ̅𝑥 تنها الزم است که خط همزمانی‬
‫‪ 𝑡̅ = 3‬را در دستگاه مختصاتی ناظر 𝑜 رسم کنیم‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-4‬‬

‫تصویر ‪ 9-2-4‬نمودار فضا زمان ناظر ̅𝑜 را نشان می دهد‪ .‬یک پرتو نور از رویداد 𝐸‬
‫در ‪ 𝑥̅ = 3‬و 𝑎‪ 𝑡̅ = −‬تابش می شود‪ .‬جهان خط این پرتور نور (که با خط زیگزاگی‬
‫نشان داده شده است) باید نیمساز بین دو محور باشد‪ ،‬چرا که سرعت نور ‪ 9‬است‪ .‬به‬
‫عبارت دیگر زاویه پرتو نور با هر دوی محور ها باید ‪ 45‬درجه باشد‪ .‬این پرتور نور در‬
‫نقطه ی 𝑃 با مختصات 𝑎 = ̅𝑥 و ‪ 𝑡̅ = 3‬بازتابش می شود و دوباره به مکان‪𝑥̅ = 3‬‬
‫در نقطه 𝑅 به موقعیت زمانی 𝑎 = ̅𝑡 باز می گردد‪ .‬پس محور ̅𝑥 را به کمک تصویر‬
‫‪18‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫می توانیم این گونه تعریف کنیم که پرتور نور در رویدادی واقع در همین محور بازتابش‬
‫می شوند‪ .‬در اینجا 𝑎 عددی دلخواه بود و برای مقادیر مختلف مجموعه نقاطی را می‬
‫سازد که روی محور ̅𝑥 قرار دارند‪.‬‬

‫نکته مهم این بررسی این است که رویداد 𝑅 باید به همان اندازه از مبدا روی محور ̅𝑡‬
‫باشد که رویداد 𝐸 است‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-5‬‬

‫به تصویر ‪ 9-2-5‬نگاه کنید‪ .‬اصل دوم نسبیت این است که سرعت نور نسبت به هر‬
‫ناظری ثابت است‪ .‬پس جهان – خط پرتو نور در تمام دستگاه های مختصات یکسان‬
‫است‪ .‬اگر پرتو نوری از رویداد 𝐸 در 𝑎‪ 𝑡̅ = −‬تابش شود‪ ،‬با زاویه ‪ 45‬درجه نسبت‬
‫به محور های مختصات ناظر 𝑂 حرکت می کند و با همین زاویه نیز به رویداد ‪ R‬در‬
‫𝑎 = ̅𝑡 می رسد‪ .‬بدین ترتیب رویداد 𝑃 محل بازتابش پرتور نوری است که از برخورد‬
‫دو خط قبل مشخص می شود‪ .‬این رویداد روی محور ̅𝑥 قرار دارد‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫فصل دوم‬

‫باید دقت داشت که این دو محور بر هم منطبق نیستند‪ .‬تنها زمانی این انطباق رخ‬
‫می دهد که هر دو خط‪ ،‬نیمساز باشند که این بدان معناست که چارچوب با سرعت‬
‫نسبی ‪( 9‬سرعت نور) نسبت به ناظر 𝑂 حرکت می کند که نسبیت خاص آن را مجاز‬
‫نمی شمارد‪.‬‬

‫نکته مهم دیگر این است که این نحوه ی ساخت نمودار ها‪ ،‬فروپاشی مفهوم همزمانی‬
‫در نسبیت خاص را به دنبال دارد‪ .‬رویداد های همزمان نسبت به ناظر 𝑂 خطوط‬
‫موازی محور 𝑥 است‪ .‬اما رویداد های همزمان با ناظر ̅𝑂 خطوط موازی با محور ̅𝑥‬
‫است‪ .‬این دو گروه از خط های هم زمانی با یکدیگر موازی نیستند‪ ،‬در نتیجه اگر دو‬
‫رویداد نسبت به ناظری همزمان باشند‪ ،‬نسبت به ناظر دیگری که با سرعت نسبی‬
‫ثابتی حرکت می کند‪،‬صرفا همزمان نیستند!‬

‫تصویر ‪ 9-2-6‬محور های هر دو ناظر را که با سرعت ثابتی نسبت به هم در حال‬


‫حرکتند‪ ،‬نشان می دهد‪ .‬تصویر سمت چپ نمودار فضا زمان ناظر 𝑂 را نشان می دهد‬
‫که ناظر ̅𝑂 در این دستگاه با سرعت ثابت به سمت راست حرکت می کند (در جهت‬
‫مثبت بعد طول)‪ .‬نمودار فضا زمان سمت راست‪ ،‬نمودار ناظر ̅𝑂 است که ناظر 𝑂 در‬
‫آن به سمت چپ (در جهت منفی بعد طول) حرکت می کند‪ .‬دقت داشته باشید که‬
‫گزاره ی «ناظر ̅𝑂 به سمت راست ناظر 𝑂 حرکت می کند‪ ».‬با گزاره ی «ناظر 𝑂 به‬
‫سمت چپ ناظر ̅𝑂 حرکت می کند‪ ».‬هم ارز است‪ .‬حرکت نسبی است و واقعا نمی‬
‫توان فهمید کدام ناظر در حال حرکت نسبت به ناظر لخت دیگر است؛ تنها می توانیم‬
‫بگوییم هر دو در حال حرکت نسبیت به یکدیگرند!‬

‫‪21‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫تصویر ‪9-2-6‬‬

‫بد نیست مفهوم گذشته‪ ،‬حال و آینده را نیز در نسبیت خاص بررسی کنیم‪ .‬به دو‬
‫نمودار صفحه ی بعد نگاه کنید‪ .‬دیدگاه گالیله در نمودار اول به تصویر کشیده شده‬
‫است‪ .‬اما در نسبیت خاص‪ ،‬بدلیل حدی که برای سرعت قایل شدیم‪ ،‬نمی توانیم به‬
‫راحتی مفهوم گذشته‪ ،‬حال و آینده ی گالیله را بپذیریم‪ .‬در نسبیت خاص‪ ،‬حال برای‬
‫یک رویداد تنها همان رویداد است! چرا که هر رویداد دیگر که روی خطی ثابت و‬
‫موازی محور 𝑥 قرار دهیم نمی تواند هیچ ارتباطی با رویداد 𝐴 داشته باشد‪ .‬خطی‬
‫واصل بین این دو رویداد زاویه ‪ 13‬درجه با محور 𝑡 می سازد که تعبیر فیزیکی این‬
‫امر‪ ،‬سرعت بینهایت است! آینده هم مانند مفهوم گالیله نمی تواند هر نقطه ای باالی‬
‫𝐴 قرار گیرد‪ .‬در نتیجه آینده‪ ،‬در نسبیت خاص محصور به دو نیمساز صفحه مختصات‬
‫است که از نقطه 𝐴 می گذرد‪ .‬همینطور گذشته نیز بین این دو نیمساز قرار می گیرد‪.‬‬
‫اگر این مفهوم را با دو بعد فضا انجام دهیم‪ ،‬شکل حاصل یک مخروط می شود (تصویر‬
‫‪ .)9-2-7‬به این مفهوم جدید آینده و گذشته در نسبیت خاص‪« ،‬آینده و گذشته ی‬
‫مطلق» نیز گفته می شود‪.‬‬

‫تصویر سوم نیز‪ ،‬آینده و گذشته ی مشترک بین دو رویداد را نشان می دهد‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫فصل دوم‬

‫تصویر ‪9-2-8‬‬

‫‪22‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫تصویر ‪9-2-7‬‬

‫از جمله پیش بینی های بسیار جالب و ناملموس نسبیت خاص که بسیار مشهور است‪،‬‬
‫اثر اتساع زمان یا کندی زمان است‪ .‬نسبیت خاص پیش بینی می کند که ساعت هایی‬
‫که در چارچوب های لخت متحرک نسبت به ما قرار دارد‪ ،‬کند تر حرکت می کند‪ .‬هر‬
‫حرکت عقربه ی ثانیه شمار آن کند تر است؛ گویا فیلمِ صحنه آهسته ای را مشاهده‬
‫می کنید! میزان کندی با سرعت نسبی چارچوب لخت بستگی مستقیم دارد‪ .‬همین‬
‫طور که سرعت نسبی به سرعت نور میل کند‪ ،‬ساعت کند تر حرکت می کند‪ .‬بطوری‬
‫که اگر در معادله اتساع زمان سرعت نسبی دقیقا برابر با ‪( 9‬سرعت نور) شود‪ ،‬ساعت‬
‫از حرکت می ایستد و زمان بین تیک تاک های آن بینهایت می شود‪ .‬البته از نظر‬
‫نسبیت خاص حرکت با سرعت نور ممکن نیست‪.‬‬

‫آهنگ گذر ساعت ها در چارچوب های لخت دیگر با سرعت ثابت کند تر مشاهده می‬
‫شود‪ .‬پس آیا نمی توانیم نتیجه بگیریم که ساعت شما‪ ،‬در دید ناظر دوم سریع تر‬
‫حرکت می کند؟ این سوال چالش برانگیزی است؛ به آن فکر کنید! شهود طبیعی ما‬

‫‪21‬‬
‫فصل دوم‬

‫تمایل دارد که چنین نتیجه ای بگیرد اما نسبیت چندان توجهی به شهود و احساس‬
‫می ندارد!‬

‫اصل اول نسبیت این نتیجه گیری را مجاز نمی شمارد‪ .‬قوانین فیزیک نباید برای ناظر‬
‫های لخت تفاوتی بکند و به این ترتیب ما می توانستیم ابتدا ناظر دوم را در نظر بگیریم‬
‫و سپس اتساع زمان را برای ناظر اول اعمال کنیم و نتیجه بگیریم که ساعت ناظر اول‬
‫نیز در دید ناظر دوم کند تر حرکت می کند‪ .‬پس توجه داشته باشید که اثر های‬
‫نسبیت خاص نسبت به ناظر ها متقارن اند! هر ناظری‪ ،‬ساعت های ناظر های متحرک‬
‫دیگر را کند تر اندازه گیری می کند!‬

‫متاسفانه برای بررسی دقیق تر اثر اتساع زمان با استفاده از نمودار ها‪ ،‬به مفاهیم‬
‫دیگری مانند هذلولی ها و فاصله فضا زمانی نیاز داریم‪ .‬به همین دلیل اتساع زمان و‬
‫پیدا کردن رابطه ریاضی آن را در فصل دومِ بخش دوم آورده ایم‪ .‬اما می توانیم نگاهی‬
‫بر اثر انقباض لورتنس که پیش بینی شگفت انگیز دیگر نسبیت خاص است‪ .‬بیندازیم‪.‬‬
‫اما روابط ریاضی مربوط به آن را در فصل سومِ بخش دوم پیدا می کنیم‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫تصویر ‪9-2-1‬‬

‫تصویر ‪ 9-2-1‬نمودار فضا زمانِ سر و تهِ میله ای است که با سرعت ثابت نسبت به‬
‫ناظر 𝑂 در حرکت است‪ .‬اگر میله ای که در راستای بعد طول ناظر 𝑂 قرار گرفته‬
‫است‪ ،‬نسبت به این ناظر حرکت کند‪ ،‬نقطه سر و ته آن دو محور موازی زمان را تشکیل‬
‫می دهند‪ .‬فاصله بین این دو محور در نمودار فضا زمانِ ناظر 𝑂‪ ،‬طول این میله نسبت‬
‫به این ناظر را نشان می دهد‪ .‬توجه داشته باشید که برای اندازه گیری طول این میله‬
‫نسبت به ناظر 𝑂‪ ،‬حتما باید از خطوط موازی محور 𝑥 استفاده کرد‪ .‬ما وقتی می توانیم‬
‫ادعا کنیم که طول چیزی را اندازه گرفته ایم‪ ،‬که طول دو سر آن را همزمان اندازه‬
‫بگیریم‪ .‬پس برای سنجش فاصله بین دو جهان خطِ سر و ته میله باید از خطوط‬
‫همزمانی استفاده کنیم‪.‬‬

‫اما طول این میله نسبت به ناظر ̅𝑂 چگونه است؟ برای این منظور‪ ،‬ناظر ̅𝑂 باید فاصله‬
‫بین سر و ته میله را با استفاده از خطوط همزمانی‪ ،‬یا به عبارتی از خطوط موازی محور‬
‫̅𝑥 استفاده کند‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫فصل دوم‬

‫پس طول پاره خط 𝐶𝐴 در تصویر ‪ ،9-2-1‬طول میله نسبت به ناظر ̅𝑂‪ ،‬و طول پاره‬
‫خط 𝐵𝐴‪ ،‬طول میله نسبت به ناظر 𝑂 است‪ .‬بدیهیست که 𝐶𝐴 بزرگ تر از 𝐵𝐴 است!‬
‫این به آن معناست که از دید هر ناظر‪ ،‬طول هایی که در چارچوب های لخت دیگر‬
‫قرار دارند‪ ،‬نسبت به حالت سکونی خود کوتاه تر اندازه گیری می شوند و منقبض می‬
‫شوند‪ .‬هرچه سرعت به سرعت نور نزدیک تر شود‪ ،‬این طول بیشتر منقبض می شود؛‬
‫بطوریکه معادله انقباض لورتنس پیش بینی می کند که در سرعت نور‪ ،‬طول دقیقا ‪3‬‬
‫می شود!‬

‫نکته بسیار مهم این است که اگر چارچوبی در راستایی نسبت به ناظری حرکت کند‪،‬‬
‫از دید ناظر تنها طول ابعادی از اجسام منقبض می شود که در راستای حرکت چارچوب‬
‫باشد! شما طول خط کش ایستاده ای که بصورت افقی و با سرعت ثابت نسبت به شما‬
‫حرکت می کند را همان قدر اندازه گیری می کنید که در حالت سکون آن را اندازه‬
‫گیری می کنید! تنها عرض خط کش از دید شما منقبض می شود‪ .‬به عنوان مثال‬
‫دیگر‪ ،‬شما یک دونده را الغرتر می بینید ولی اندازه قد او تغییری نمی کند! (البته به‬
‫صورت کلی انقباض لورنتس یک دونده بسیار بسیار ناچیز است) همچنین‪ ،‬به یاد‬
‫داشته باشید که اثر انقباض لورنتس مانند اتساع زمان نسبت به ناظر ها متقارن است‪.‬‬

‫بد نیست نگاه کلی به هر آنچه که تاکنون در این فصل گفته ایم‪ ،‬داشته باشیم‪ .‬دیدیم‬
‫تنها فرض ثابت بودن نور نسبت به هر ناظری‪ ،‬چقدر اوضاع را تغییر داد! این فرض‬
‫وارد کشتی نظریه کالسیک شد و نه تنها ناخدا را عوض کرد‪ ،‬بلکه کل ساختار کشتی‬
‫و نحوه حرکت آن را نیز تغییر داد‪ .‬کشتی قوی تر شده و توانسته است در سرزمین‬
‫های نویی لنگر بیندازد‪.‬‬

‫توجه کنید که تمامی این اثر ها‪ ،‬نظیر اتساع زمان و انقباض لورنتس تنها به این این‬
‫معنا اند که اندازه گیری ناظر های مختلف از یک رویداد متفاوت است‪ .‬نتیجه کلی‬
‫نسبیت این است که به کلی اندازه گیری مطلقی وجود ندارد‪ .‬گفتن جمالتی مانند‬

‫‪26‬‬
‫نسبیت خاص‬

‫«اندازه واقعی این میله ‪ 2‬متر است» و یا «زمان مطلقی که من در حال رانندگی بوده‬
‫ام» و ‪ ...‬پوچ است‪ .‬در نسبیت تنها اندازه گیری های ناظر هاست که معتبر است و‬
‫تمام اندازه ها تنها بصورت محدود معتبرند و هیچ کدام جنبه ی حقیقی و جهانی‬
‫ندارد!‬

‫شاید بزرگ ترین ویژگی فکری آلبرت انیشتین‪ ،‬نگرش هندسی او به پدیده های‬
‫فیزیکی است‪ .‬در کنار نسبیت عام که از اساس با هندسه پیوند خورده است‪ ،‬نسبیت‬
‫خاص نیز با در نظر گرفتن نمودار های فضا زمان‪ ،‬خود را از هندسه جدا نساخته است‪.‬‬
‫اما هندسه ی نسبیت خاص هندسه ی اقلیدسی نیست‪ .‬هندسه ی اقلیدسی در حل‬
‫بسیاری از مسائل فیزیک کالسیک خیلی بدرد بخور است اما در نسبیت کارایی خود‬
‫را از دست می دهد‪ .‬همانطور که گفتیم‪ ،‬اصولی که نسبیت بر آن ها استوار است ما را‬
‫به سمت دنیای بدیع و تازه ای هدایت می کند؛ پس تعجب برانگیز نیست که ابزار کار‬
‫ما نیز تغییر کند‪.‬‬

‫نسبیتی که انیشتین در سال ‪ 9135‬منتشر کرد‪ ،‬از لحاظ فیزیکی شاهکاری به شمار‬
‫می رفت؛ اما متاسفانه فقدان ریاضیات در کار ها و ایده های نسبیت خاص‪ ،‬به کلیت‬
‫نظریه آسیب می رساند و نسبیت خاص از این نظر ابهامات جدی داشت‪ .‬اما‬
‫خوشبختانه هرمان مینکوفسکی‪ ،‬استاد پیشین ریاضیات انیشتین در پلی تکنیک‬
‫زوریخ‪ ،‬در سال ‪ 9138‬کار هایی در این زمینه انجام داد‪ .‬مینکوفسکی کتابی با عنوان‬
‫«فضا و زمان» تالیف کرد‪ .‬وی در این کتاب این موضوع را روشن کرد که زمان باید‬
‫در حکم بعد چهارم تلقی شود‪ .‬فضا و زمان از هم جدا نیستند و فضا فقط در ظرف‬
‫زمان وجود دارد و باالعکس‪ .‬جهان هستی را نیز باید به این گونه نگریست‪ .‬مینکوفسکی‬
‫روابط ریاضی نیز برای پشتیبانی از این ایده ابداع کرد‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫فصل دوم‬

‫یک تفاوت جالب بین هندسه ی مینکوفسکی و هندسه ی اقلیدسی‪ ،‬ساخت محور‬
‫های دستگاه مختصات یک ناظر در دستگاه ناظر دیگر است‪ .‬تصویر ‪ ،9-2-93‬انتقال‬
‫دستگاه مختصات سه بعدی فضا را در هندسه ی اقلیدسی نشان می دهد‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-93‬‬

‫اما در نسبیت خاص‪ ،‬با استفاده از هندسه ی مینکوفسکی و اصول نسبیت‪ ،‬دستگاه‬
‫مختصات را به طور دیگر ساختیم (تصویر ‪.)9-2-6‬‬

‫بدین ترتیب باید به یاد داشته باشیم که هندسه ی نسبیت به هیچ وجه اقلیدسی‬
‫نیست‪ .‬اما جالب این جاست که هندسه ی نسبیت عام (هندسه ی ریمانی) نیز با‬
‫هندسه ی نسبیت خاص (هندسه ی مینکوفسکی) متفاوت است! در فصل بعد نگاه‬
‫جامع تری بر هندسه ی نسبیت می اندازیم‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫فصل سوم‪ :‬نسبیت عام‬
‫وقتی به سن دوازده سالگی رسیدم‪ ،‬یک کتاب هندسه ی قطور اقلیدوسی مقدس ترین دارایی‬
‫من شده بود‪ .‬قضیه های مختلف درباره ی پاره خطهای راست و مثلث ها چنان شوق و ستایشی‬
‫در من پدید آورده بود که با خود عهد کردم همواره مثل اقلیدس بیندیشم؛ و خیلی زود عادت‬
‫کردم که به همه چیز دنیای اطرافم با دیدگانی هندسی بنگرم‪.‬‬

‫آلبرت انیشتین در مصاحبه با هرمان وایل‬

‫در فصل پیش‪ ،‬نظریه نسبیت را تنها برای چارچوب های مرجع لخت بررسی کردیم‪.‬‬
‫تعمیم این نظریه‪ ،‬که نسبیت عام نام دارد‪ ،‬حرکت های نسبی شتاب دار را نیز در بر‬
‫می گیرد و دید ما را به حرکت تکمیل می کند‪ .‬اما این پایان ماجرا نیست‪ .‬از همان‬
‫ابتدا مشخص بود که در بین نیرو های شناخته شده طبیعت‪ ،‬نیروی گرانش برای‬
‫نسبیت خاص دردسر ساز است و باید در نسخه تعمیم یافته نسبیت قرار گیرد‪ .‬گرانش‬
‫مانع ساخت یک چارچوب مرجع لخت جهانی می شود؛ و این برای نسبیت دردسر‬
‫ساز است‪.‬‬

‫در فصل دوم چارچوب مرجع لخت را تعریف کردیم‪ .‬یک چارچوب مرجع لخت جهانی‪،‬‬
‫چارچوبی است که کل فضا زمان را در بر می گیرد و مثال هر ساعتی‪ ،‬در هر نقطه از‬
‫چارچوب که قرار گیرد باید با یک آهنگ کار کند‪ .‬اما گرانش سد راه ساختن چنین‬
‫چارچوبی می شود‪.‬‬

‫آزمایش ذهنی را بررسی می کنیم که اولین بار انیشتین آن را پیشنهاد کرد‪ .‬یک برج‬
‫به یک ارتفاع معین را در نظر بگیرید (تصویر ‪ .)9-0-9‬توپی به جرم 𝑚 از باالی آن‬
‫رها می شود‪ .‬توپ که به پایین می رسد‪ ،‬عالوه بر جرم خود‪ ،‬انرژی جنبشی نیز دارد‪.‬‬
‫در نتیجه انرژی کل آن – که آن را 𝐸 نام گذاری می کنیم ‪ -‬در پایین برج بیشتر از‬
‫جرم آن است‪ .‬آزمایش کننده ای توپ را در پایین می گیرد و با استفاده از دستگاه‬
‫پیچیده ای تمام انرژی و جرم آن را به فوتون تبدیل می کند (قوانین فیزیک مانع این‬
‫‪29‬‬
‫نسبیت عام‬

‫کار نمی شوند؛ چرا که انرژی و جرم هم ارز اند و همچنین زمین انرژی توپ را نمی‬
‫گیرد‪ ،‬تنها تکانه آن را می گیرد‪ .).‬این تک فوتون به باال می رود و انرژی آن در باالی‬
‫برج ́𝐸 اندازه گرفته می شود‪ .‬آزمایش کننده ی دیگری این فوتون را در باال تماما به‬
‫جرم تبدیل می کند و آن را ́𝑚 اندازه می گیرد‪ .‬منطقی است که ́𝑚 باید برابر 𝑚‬
‫باشد؛ در غیر اینصورت حرکتی ابدی و بی پایان توسط انرژی بدست آمده از این‬
‫آزمایش می تواند نتیجه گرفته شود که با فرض های متعارف در فیزیک در تناقض‬
‫است‪ .‬در نهایت‪ ،‬می توانیم نتیجه بگیریم که 𝑚 = ́𝑚 = ́𝐸‪.‬‬

‫تصویر ‪9-0-9‬‬

‫پس ́𝐸 برابر جرم توپ است و در باال استدالل کردیم که 𝐸 از جرم توپ بیشتر است‪.‬‬
‫در نتیجه انرژی یک تک فوتون‪ ،‬با باال رفتن کاهش پیدا می کند‪ .‬اما بر اساس قانون‬
‫پالنک‪ ،‬انرژی فوتون با فرکانس آن رابطه خطی دارد‪ ،‬در نتیجه فرکانس فوتون نیز با‬
‫باال رفتن کم می شود‪ .‬این پدیده سرخ گرایی گرانشی نام دارد‪ .‬گرانش فرکانس فوتونی‬
‫را که فرار می کند کم می کند‪ .‬در طیف نور مرئی رنگ سرخ کمترین فرکانس را دارد‪،‬‬
‫در نتیجه نام سرخ گرایی گرانشی برای این پدیده بی ربط نیست‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫فصل سوم‬

‫با اینکه در این آزمایش ذهنی شرایط را خیلی ایده آل تصور کردیم‪ ،‬اما سرخ گرایی‬
‫گرانشی قابل اندازه گیری است‪ .‬در دهه ی ‪ 63‬میالدی این آزمایش واقعا انجام شد‪.‬‬

‫پدیده سرخ گرایی گرانشی امید و شانس ما برای ساخت چارچوب مرجع لخت جهانی‬
‫و همچنین گنجاندن گرانش در نسبیت خاص را به کلی نابود می کند! چراکه اگر‬
‫نسبیت خاص برای گرانش نیز معتبر باقی بماند؛ طبیعی است که آزمایشگاهی روی‬
‫زمین را یک چارچوب لورنتس (چارچوب لخت) بپنداریم‪ .‬استدالل زیر نشان می دهد‬
‫که این فرض درست نیست‪.‬‬

‫تصویر ‪9-0-2‬‬

‫تصویر ‪ 9-0-2‬یک نمودار فضا زمان است که برای فضا تنها محور 𝑧 یا ارتفاع را رسم‬
‫کرده ایم‪ .‬دو خط عمود و ممتد‪ ،‬دو ارتفاع مشخص را نشان می دهند‪ .‬نور را موج در‬
‫نظر بگیرید و دو قله ی موج نور با فاصله زمانی 𝑡∆ از پایین به سمت باال فرستاده می‬
‫شوند‪ .‬مسیر پرتور نور (خط مواج) را مستقیم رسم نکرده ایم که احتمال تاثیر ناشناخته‬
‫گرانش بر نور را نیز در نظر گرفته باشیم‪ .‬اما بدون توجه به تاثیر گرانش بر پرتور نور‬
‫می توانیم ادعا کنیم که دو پرتو نور همانند شرایط اولیه به باال می رسند؛ چرا که‬

‫‪11‬‬
‫نسبیت عام‬

‫گرانش از زمانی تا زمان دیگر تغییر نمی کند و مسیر دو قله ی نور باید موازی بمانند‪.‬‬
‫بدین ترتیب اگر ́𝑡∆ زمان رسیدن دو قله ی نور به باال باشد؛ بطور شهودی باید نتیجه‬
‫بگیریم که ́𝑡∆ = 𝑡∆‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬زمان بین رسیدن دو قله ی موج نور‪ ،‬عکس‬
‫فرکانس نور است و بنابر سرخ گرایی گرانشی 𝑣 < ́𝑣 (فرکانس پرتو نور کاهش پیدا‬
‫می کند)‪ .‬پس نتیجه می شود که 𝑡∆ > ́𝑡∆ و نتیجه گیری قبلی ما از هندسه‬
‫مینکوفسکی نادرست بوده است‪.‬‬

‫این تفاوت بازه زمانی‪ ،‬اتساع زمان گرانشی نام دارد‪ .‬مدت زمانی که برای یک ناظر در‬
‫ارتفاعی نسبت به زمین طول می کشد تا پرتو نوری را مشاهده کند‪ ،‬بیشتر از مدت‬
‫زمانی است که برای ناظری در ارتفاع پایین تر سپری می شود تا آن پرتو را مشاهده‬
‫کند‪ .‬به عبارتی از دید ناظر در ارتفاع های بلند تر‪ ،‬زمان روی زمین کند تر سپری می‬
‫شود‪ .‬هر چه میدان گرانشی قوی تر باشد و ارتفاع ناظر بیشتر باشد‪ ،‬اتساع زمان‬
‫برجسته تر می شود‪ .‬به همین دلیل است که در فیلم علمی تخیلی ‪،Interstellar‬‬
‫کوپر هنگام بازگشت از سیاره یخی که دارای میدان گرانشی فوق العاده ای بود‪ ،‬خود‬
‫را بسیار جوان تر از فردی که در فضاپیما باقی مانده بود یافت! زمان برای افرادی که‬
‫در فاصله بیشتری از سیاره بودند کندتر سپری می شد‪.‬‬

‫اما آیا این که روی زمین هیچ چارچوب مرجع لختی در حال سکون وجود ندارد به‬
‫این معناست که نسبیت خاص را باید کنار بگذاریم؟ جواب منفیست‪ .‬ما نشان دادیم‬
‫که چارچوب مرجع ساکن روی زمین لخت نیست؛ اما نگفتیم که هیچ چارچوب مرجع‬
‫لختی اصال وجود ندارد! نسبیت خاص کنار گذاشته نمی شوند‪ .‬بررسی هایی که در‬
‫باال انجام دادیم تنها هشداری است که باید برای گرانش‪ ،‬نسخه تعمیم یافته ای از‬
‫نسبیت خاص را بدست آوریم‪ .‬یک ویژگی مهم چارچوب مرجع لخت این است که ذره‬

‫‪12‬‬
‫فصل سوم‬

‫ای که در آن قرار گیرد‪ ،‬لخت باقی می ماند‪1‬؛ البته اگر هیچ نیرویی بر آن اثر نکند‪ .‬اما‬
‫ابتدا باید بطور دقیق متوجه ی مفهوم نیرو شویم‪.‬‬

‫از گرانش معموال به صورت نیرو یاد می شود؛ اما گالیله طی آزمایش معروفی نتیجه‬
‫گرفت که گرانش با دیگر نیرو ها متفاوت است‪ .‬تمام اجرامی که با سرعت اولیه یکسانی‬
‫از ارتفاع یکسانی به پایین سقوط می کنند‪ ،‬مسیر یکسان و مشابهی را طی می کنند؛‬
‫بدون در نظر گرفتن ساختار درونی شان‪ .‬اینکه در هوا یک پر با یک گلوله فلزی‬
‫بصورت متفاوتی سقوط می کنند تنها بدلیل اثر مقاومت هوای متفاوتی است که بر‬
‫آن ها وارد می شود‪ .‬در شرایط خال هر دوی آن ها مانند یکدیگر سقوط می کنند‪ .‬اما‬
‫در دیگر نیرو ها اینطور نیست‪ .‬اوال همه ی اجرام تحت تاثیر دیگر نیرو ها قرار نمی‬
‫گیرند‪ .‬نیروی الکترومغناطیسی تنها به اجرام باردار اعمال می شود و مسیر حرکت‬
‫ذرات نیز به نسبت بار به جرم آن ها بستگی دارد‪ .‬همیشه ممکن است برای نیرو های‬
‫غیر گرانشی مسیری تعیین کرد که ذره ای در آن‪ ،‬تحت تاثیر نیرو نباشد‪ .‬اما گرانش‬
‫اینطور نیست‪ .‬تالش ما برای ساخت یک چارچوب مرجع لخت ساکن روی زمین‬
‫موفقیت آمیز نیست‪.‬‬

‫اما یک چارچوب مرجع لخت در میدان گرانشی قرار دارد و آن چارچوبی است که‬
‫تحت تاثیر گرانش در حال سقوط آزاد باشد‪.‬‬

‫علت اینکه ما روی کف خانه یا روی صندلی احساس وزن داریم چیست؟ در واقع به‬
‫علت گرانش ما می توانیم روی این سطوح قرار بگیریم‪ ،‬اما احساس ما از گرانش بدلیل‬
‫نیرویی است که سطح به ما وارد می کند! ما به این دلیل روی سطح خانه احساس‬
‫وزن داریم‪ ،‬چون ما توسط گرانش به پایین کشیده می شویم و سطح خانه به پای ما‬
‫نیروی عکس العمل وارد می کند‪ .‬اما اگر سطحی که روی آن قرار داریم در حال سقوط‬
‫آزاد باشد‪ ،‬دیگر این نیرو وارد نمی شود و احساس بی وزنی پیدا می کنیم‪ .‬به همین‬

‫‪ 1‬پیشتر گفتیم که لخت بودن به معنای حفظ سرعت ثابت یا حفظ حالت سکون نسبی است‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫نسبیت عام‬

‫دلیل است که وقتی آسانسور شروع به پایین رفتن می کند احساس سبکی‪ ،‬و وقتی‬
‫شروع به باال رفتن می کند احساس سنگینی می کنیم‪ .‬باال رفتن آسانسور این نیرو را‬
‫بطور لحظه ای زیاد می کند‪ .‬بدین ترتیب فردی در اتاقکی که در حال سقوط آزاد‬
‫است‪ ،‬هیچ احساسی از گرانش ندارد‪ .‬اما این مسئله را از دیدگاه دیگری نیز می توان‬
‫بررسی کرد‪.‬‬

‫فرض کنید فضانوردی در نوک موشکی قرار دارد‪ .‬موشک در نقطه ای از فضا که اثرات‬
‫گرانشی بسیار ناچیز است‪ ،‬به اندازه ی شتاب گرانشی زمین )𝑔(‪ ،‬شتاب می گیرد و‬
‫حرکت می کند‪ .‬فضانورد درون آن کامال احساس می کند تحت تاثیر نیروی گرانشی‬
‫زمین است! اتاقکی که فضانورد درون آن قرار گرفته است‪ ،‬به نظر می آید که روی‬
‫زمین بنا شده است‪ :‬تمام اشیا با شتاب گرانشی زمین سقوط می کنند‪ ،‬مستقل از‬
‫ساختار درونی و جرمشان (آزمایش گالیله را به یاد آورید!)‪.‬‬

‫در این موشک‪ ،‬می توان چارچوب مرجع لختی را توضیف کرد‪ :‬چارچوبی که درون‬
‫موشک بر خالف جهت شتاب گرفتن آن‪ ،‬شتاب هم اندازه با شتاب موشک داشته‬
‫باشد؛ یا به عبارتی چارچوبی که درون موشک در حال سقوط آزاد باشد‪.‬‬

‫جالب این جاست که حتی می توان ثابت کرد که در چارچوب مرجعی که در حال‬
‫سقوط آزاد است‪ ،‬اثر سرخ گرایی گرانشی از بین می رود!‬

‫بدین ترتیب می توانیم اصل هم ارزیِ میان گرانش و شتاب‪ 93‬را بیان کنیم‪:‬‬

‫میدان گرانشی یکنواخت با چارچوب هایی که شتاب ثابت دارند‪ ،‬هم ارز‬
‫(معادل) است‪.‬‬
‫بسیار پر اهمیت است که به یکنواخت بودن میدان گرانشی در این اصل دقت کنیم!‬
‫در میدان های گرانشی غیر یکنواخت – که میدان گرانشی تمامی سیاره ها‪ ،‬ستاره ها‪،‬‬

‫‪ 93‬اغلب این اصل به اختصار تنها اصل هم ارزی خوانده می شود‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫فصل سوم‬

‫سیاهچاله ها و ‪ ...‬از این نوع است – چارچوب باید بطور فزاینده شتاب بگیرد تا هم ارز‬
‫با میدان گرانشی باشد؛ همانطور که در یک میدان گرانشی غیر یکنواخت نیز‪ ،‬چارچوبی‬
‫که در حال سقوط آزاد است‪ ،‬شتاب آن قدری افزایش پیدا می کند‪( .‬شتاب گرانشی‬
‫زمین در هر ارتفاعی از آن یکسان نیست‪ ).‬در واقع تمام بررسی های ما بصورت جزیی‬
‫معتبر است و حتی چارچوب مرجعی که در حال سقوط آزاد است‪ ،‬کامال لخت نیست‪.‬‬
‫با این تمایزی که قائل شدیم بیشتر آشنا خواهیم شد‪.‬‬

‫نکته دیگر این است که بی شمار چارچوب مرجع لخت در یک میدان گرانشی‬
‫یکنواخت می توان ساخت‪ :‬هر کدام از چارچوب ها می توانند سرعت اولیه دلخواه‬
‫داشته باشند و یا از نقاط مختلفی سقوط کنند‪.‬‬

‫برای پی بردن به شباهت های بین گرانش‪ ،‬فضا زمان و هندسه‪ ،‬باید به این پرسش‬
‫پاسخ دهیم که آیا چارچوب های در حال سقوط آزاد در یک میدان گرانشی غیر‬
‫یکنواخت کامال لخت اند؟‬

‫ابتدا در نظر بگیرید که حتی با وجود معرفی چارچوب های در حال سقوط آزاد نیز‬
‫گرانش در نسبیت خاص نمی تواند گنجانده شود‪ .‬نقطه های مختلف کره ی زمین را‬
‫در نظر بگیرید‪ .‬چارچوب هایی که در حال سقوط آزاد باشند همگی در یک راستا‬
‫سقوط نمی کنند‪ .‬جهت سقوط کردن چارچوب ها در نقاط مختلف زمین متفاوت‬
‫است‪ .‬پس نمی توان یک چارچوب لختِ جهانی در یک میدان گرانشی تعریف کرد و‬
‫به این ترتیب همچنان گرانش از نسبیت خاص جدا می ماند‪ .‬پس بجای تالش برای‬
‫ساخت چارچوب جهانی‪ ،‬چارچوب لخت موضعی را می پذیریم که در زیر تعریف می‬
‫کنیم‪.‬‬

‫همچنین‪ ،‬محدودیت هایی برای یک چارچوب در حال سقوط آزاد وجود دارد که مانع‬
‫لخت بودن آن می شود‪ .‬تصویر ‪ 0-2‬این محدودیت ها را نشان می دهد‪ .‬ابتدا‪ ،‬در نظر‬
‫بگیرید که یک چارچوب‪ ،‬همانطور که در باال گفتیم‪ ،‬برای لخت بودن باید در جهت‬

‫‪15‬‬
‫نسبیت عام‬

‫عمود بر سطح زمین سقوط کند‪ ،‬اما اگر چارچوب نشان داده شده در شکل ‪9-0-0‬‬
‫در راستای 𝐵 سقوط کند‪ ،‬قسمت های دیگر چارچوب کامال لخت نیست‪ ،‬چرا که برای‬
‫مثال راستای 𝐴 و 𝐶 دیگر عمود بر سطح زمین نیست‪ .‬پس چارچوب نباید سطح‬
‫مقطع بزرگی داشته باشد‪ .‬محدودیت بعدی شتاب چارچوب است‪ .‬میدان گرانشی با‬
‫ارتفاع رابطه عکس دارد و بدین ترتیب گرانش بر نقطه باال و پایین یک چارچوب اثر‬
‫متفاوتی دارد‪ .‬پس برای لخت بودن چارچوب‪ ،‬نقاط در ارتفاع های مختلف آن باید با‬
‫شتاب مختلفی سقوط کنند! ولی یک چارچوب اینطور نیست و تمام نقاط آن با یک‬
‫شتاب سقوط می کنند‪ .‬در نتیجه چارچوب نباید ارتفاع زیادی داشته باشد‪ .‬زمان نیز‬
‫محدودیت ایجاد می کند‪ :‬یک چارچوب نمی تواند دائم لخت بماند‪ ،‬چرا که تا ابد نمی‬
‫تواند در حال سقوط باشد‪.‬‬

‫تصویر ‪9-0-0‬‬

‫اگر بخواهیم ریز بین باشیم‪ ،‬باید بپذیریم که در یک میدان گرانشی غیریکنواخت‪ ،‬به‬
‫کلی نمی توانیم چارچوب مرجع کامال لختی را تعریف کنیم‪ .‬اما در یک ناحیه کوچک‪،‬‬
‫می توانیم با تقریب خوبی میدان گرانشی را یکنواخت فرض کنیم و به این ترتیب‬
‫‪16‬‬
‫فصل سوم‬

‫چارچوب مرجع لختمان را بسازیم‪ .‬این چارچوب‪ ،‬یک چارچوب مرجع لختِ موضعی‬
‫نام دارد‪ .‬هر قدر که بخواهیم با دقت بیشتری چارچوبمان لخت باشد‪ ،‬باید ناحیه فرضی‬
‫را کوچک تر کنیم تا هم ارتفاع و هم سطح مقطع چارچوب کوچک تر شود و محدودیت‬
‫ها نقش کمتری پیدا کنند‪ .‬در نتیجه کوچک بودن چارچوب ما به دو عامل بستگی‬
‫دارد‪ :‬شدت غیریکنواختی میدان گرانشی و میزان حساسیتی که آزمایش ما نسبت به‬
‫عوامل نالختی چارچوب دارد‪.‬‬

‫نکته بعدی‪ ،‬نگرش هندسی نسبت به گرانش در نسبیت است‪ .‬در نسبیت خاص‪ ،‬دو‬
‫جهان خطی که موازی یکدیگر باشند‪ ،‬در صورت ادامه دادن آن ها موازی یکدیگر باقی‬
‫می مانند‪ .‬در واقع نسبیت خاص از اصل توازی اقلیدس پیروی می کنند و هندسه آن‬
‫تخت است‪ .‬توجه کنید که هندسه نسبیت خاص – همانطور که در پایان فصل قبل‬
‫گفتیم – هندسه اقلیدسی نیست‪ .‬پس نسبیت خاص هندسه ی تخت و نااقلیدسی‬
‫دارد‪ .‬تخت بودن آن هم بدلیل پیروی از اصل توازی اقلیدس است‪ .‬اما در یک میدان‬
‫گرانشی غیر یکنواخت‪ ،‬جهان خط دو ذره که در ابتدا موازی باشند‪ ،‬موازی نمی مانند‬
‫و هندسه فضا زمان گرانشی تخت نیست‪ .‬در هندسه اقلیدسی‪ ،‬اگر اصل توازی را‬
‫نپذیریم و کنار بگذاریم‪ ،‬هندسه خمیده بدست می آید‪ .‬برای مثال هندسه ی سطح‬
‫یک کره خمیده است‪ .‬اگر روی یک کره دو خطی که ابتدا موازی باشند امتداد یابند‪،‬‬
‫همدیگر را قطع می کنند‪( .‬برای مثال دو خطی که عمود بر استوا و بطور موازی‬
‫یکدیگر کشیده شوند‪ ،‬در قطب همدیگر را قطع می کنند‪ ).‬اما ما بصورت موضعی می‬
‫تونیم ادعا کنیم هندسه سطح کره تخت است‪ .‬ما خود روی سطح کره ی زمین قرار‬
‫داریم ولی هندسه آن را تخت در نظر می گیریم‪ :‬نقشه هایی که ترسیم می کنیم‬
‫همگی روی یک سطح تخت رسم می شوند‪ .‬حتی با نگاه به افق نیز نمی تواند چندان‬
‫متوجه خمیدگی سطح زمین بشوید‪.‬‬

‫اصل توازی اقلیدس در بین اصل های هندسه اقلیدسی دردسر ساز بوده است‪ .‬این‬
‫اصل از طرفی بدیهی به نظر می رسد‪ ،‬اما در طول تاریخ ذهن ریاضیدانان و هندسه‬
‫‪17‬‬
‫نسبیت عام‬

‫دانان زیادی را برای اثبات به خود مشغول کرده است‪ .‬از آن گذشته‪ ،‬این اصل بین‬
‫اصل های دیگر اقلیدس بنیادی تر بنظر می رسد‪ .‬گئورگ ریمان‪ ،‬ریاضیدان قرن ‪،91‬‬
‫ابتکار جالبی به خرج داد‪ .‬او بجای تالش برای اثبات این اصل‪ ،‬هندسه جدیدی را با‬
‫فرض نپذیرفتن این اصل بنا کرد‪ .‬به عبارتی او در کنار هندسه اقلیدسی که بر این‬
‫اصل استوار است‪ ،‬هندسه ای – که به نام هندسه ریمانی معروف است – استوار کرد‬
‫که لزوما این اصل پایه و اساس آن نباشد‪ .‬کار های وی بدلیل عدم کاربرد عملی‪ ،‬با‬
‫وجود تازگی و زیبایی زیاد‪ ،‬به دست فراموشی سپرده شد‪.‬‬

‫انشیتین با دید بسیار زیبایی بین هندسه خمیده (هندسه ریمانی) و فضا زمانی که‬
‫گرانش وارد آن می شود ارتباط بر قرار کرد و گرانش را به سادگی خمیدگی فضا زمان‬
‫تصور کرد‪ .‬بدین ترتیب تصور نیوتن از گرانش به عنوان یک نیرو کنار گذاشته شد و‬
‫مدل فضا زمان خمیده روی کار آمد‪ .‬در تصور انیشتین‪ ،‬گرانش نیرو نیست که بر کره‬
‫ماه وارد شود و آن را بدور زمین نگه دارد‪ ،‬بلکه ماه بدلیل قرار گرفتن در خمیدگی‬
‫فضا زمان است که بدور زمین نگه داشته می شود‪ .‬این خودِ فضا است که ما را روی‬
‫زمین قرار می دهد؛ همانطور که اگر گوی سنگینی را روی تشکی بگذارید خمیدگی‬
‫ایجاد می کند که مسیر اجسام متحرک دیگر را روی تشک منحرف می کند‪ .‬تصویر‬
‫‪ 9-0-4‬این موضوع را به روشنی نشان می دهد‪.‬‬

‫تصویر ‪9-0-4‬‬

‫‪18‬‬
‫فصل سوم‬

‫فضا به همراه زمان ‪ 4‬بعد را تشکیل می دهد؛ اما برای سادگی در این تصویر زمان‬
‫نشان داده نشده است و فضا نیز در دو بعد رسم شده است که خمیدگی آن قابل درک‬
‫باشد‪.‬‬

‫در نهایت انیشتین توانست از راه ریاضیات هندسه ریمانی‪ ،‬گرانش را توصیف کند و‬
‫نظریه معروف خود‪ ،‬نسبیت عام را در مارس ‪ 9196‬منتشر کرد که تا به امروز‬
‫معتبرترین نظریه گرانش است‪.‬‬

‫آیا شواهد تجربی نسبیت عام را تایید می کند؟‬

‫ما زمانی می توانیم به معنای واقعی بگوییم نسبیت عام جهان را توصیف می کند‪ ،‬که‬
‫آزموده شود و سربلند بیرون آید‪ .‬نسبیت عام ترکیبی از دید هندسی بسیار زیبا‪ ،‬مهارت‬
‫ریاضی فوق العاده‪ ،‬شهود بسیار قوی فیزیکی و تیزبینی است‪ .‬اما این ها به خودی خود‬
‫کافی نیستند‪ .‬چیزی که در میان آن پژوهش های سنگین انیشتین باعث قوت قلبش‬
‫شد‪ ،‬این بود که نظریه اش بی نظمی جزیی مدار عطارد را توجیح می کرد‪ .‬مدار عطارد‬
‫به دور خورشید دارای بی نظمی است که فیزیک نیوتنی قادر به توجیح آن نبوده‬
‫است‪ .‬اما حتی این امر نیز به سختی می تواند اثبات علمی قاطعی برای چنین نظریه‬
‫جامع و گسترده ای باشد‪.‬‬

‫انیشتین یک آزمون علمی پیشنهاد کرد‪ .‬بنابر نظریه او‪ ،‬گرانش فضا و زمان را خم می‬
‫کند‪ .‬پس حتی مسیر پرتو های نوری که در یک میدان گرانشی می گذرند‪ ،‬خم می‬
‫شود‪ .‬فوتون ها کوتاه ترین فاصله را در فضا می پیمایند‪ .‬اما در هندسه خمیده کوتاه‬
‫ترین فاصله بین دو نقطه دیگر خط راست بین دو نقطه نیست‪ 99.‬در یک میدان گرانشی‬
‫نیز فوتون ها کوتاه ترین فاصله را می پیمایند که مسیر خمیده ای است‪ .‬پس نور‬
‫ستارگان دوردست هنگاه عبور از میدان گرانشی قوی خورشید باید خمیده شوند‪.‬‬

‫‪99‬این مطلب را در پیوست‪ ،‬بصورت گسترده تر بررسی کرده ایم‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫نسبیت عام‬

‫متاسفانه این نور را فقط هنگام خورشید گرفتگی می توان مشاهده کرد و خورشید‬
‫گرفتگی تا سال ‪ 9191‬اتفاق نمی افتاد‪.‬‬

‫اغراق نکرده ایم اگر بگوییم خجسته ترین رویداد زندگی انیشتین در سال ‪ 9191‬رخ‬
‫داد‪ .‬در آن سال آرتور ادینگتون‪ ،‬اختر فیزیکدان انگلیسی‪ ،‬سفری تحقیقاتی به جزیره‬
‫پرنسیپ‪ ،‬از مستعمرات آفریقایی پرتقال در خلیج گینه کرد‪ .‬در آن نقطه خورشید‬
‫گرفتگیِ کامل سال ‪ 9191‬قابل مشاهده بود و ادینگتون از خورشید گرفتگی عکس‬
‫برداری کرد‪ .‬ستارگانی که پیشتر بدلیل تابش شدید خورشید قابل مشاهده نبودند‪،‬‬
‫اکنون قابل رؤیت بودند‪ .‬همچنین‪ ،‬عکس ها نشان می داد که موضع ستارگان نسبت‬
‫به وقتی که از نزدیکی خورشید عبور نمی کردند متفاوت است‪ .‬نور آن ها واقعا هنگام‬
‫عبور از کنار خورشید خم شده است و چون از نوری که به ما می رسد برای موقعیت‬
‫سنجی آن ها استفاده می شود‪ ،‬موقعیت آن ها متفاوت بنظر می رسید‪ .‬این مشاهدات‬
‫مهر تایید بر نسبیت عام زد‪.‬‬

‫نسبیت عام پیش بینی اعجاب انگیز دیگری نیز کرده بود که اثبات تجربی آن ‪933‬‬
‫سال زمان برد! نسبیت عام پیش بینی می کند که تغییر در ساختار خمیدگی فضا‬
‫زمان‪ ،‬باعث تولید امواجی در راستای فضا زمان منتقل می شود که امواج به امواج‬
‫گرانشی معروف شده اند‪ .‬امواج الکترومغناطیسی را در نظر بگیرید‪ .‬دو بار الکتریکی با‬
‫نوسان می توانند این امواج را تولید کنند‪ :‬با نوسان دو بار الکتریکی‪ ،‬در میدان الکتریکی‬
‫برایند این دو بار تغییر نوسانی ایجاد می شود‪ ،‬این تغییر نیز تغییر در میدان مغناطیسی‬
‫را به دنبال خود می آورد و بدین ترتیب امواجی تولید می شوند؛ امواج‬
‫الکترومغناطیسی‪ .‬نوسان دو جرم عظیم‪ ،‬چرخش آن ها به دور یکدیگر‪ ،‬برخورد آن ها‪،‬‬
‫همگی در میدان گرانشی تغییری ایجاد می کنند که بصورت موجی منتقل می شود‪.‬‬
‫با یک گوی سنگین به صفحه الستیکی ضربه بزنید‪ ،‬در اینجا نیز امواجی روی صفحه‬
‫الستیکی ایجاد می شود که شاید چندان مشخص نباشد‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫فصل سوم‬

‫اما اینشتین خود کامال درباره این امواج مطمئن نبود‪ .‬در سال ‪ 9196‬او به کارل‬
‫شوارتزشیلد که برای اولین بار ایده ی سیاهچاله ها را پیشنهاد کرد‪ ،‬گفت که امواج‬
‫گرانشی وجود ندارند‪ .‬او سپس تغییر عقیده داد و گفت که این امواج وجود ندارند‪ .‬در‬
‫سال ‪ ،9106‬او و دستیارش ناتان روزن تصمیم به انتشار مقاله ای برای بی اعتبار‬
‫کردن این نظر داشتند و دوباره تغییر عقیده دادند‪.‬‬

‫مشاهده امواج گرانشی کار چندان آسانی نیست‪ .‬این امواج چندان قوی نیستند و‬
‫کوچکترین اختالل و لرزش از شنیده شدن آن ها در آشکار ساز ها جلوگیری می کند‪.‬‬
‫اما در ‪ 94‬سپتامبر ‪ 2396‬این امواج در جفت آنتن های اِل‪ -‬شکل در واشنگتن و‬
‫لوئیزیانا که به نام لیگو (‪ )LIGO‬شناخته می شوند‪ ،‬شکار شد و هیجان این خبر به‬
‫تندی در جامعه ی علمی پخش شد‪ .‬برخورد دو سیاهچاله در فاصله ی یک میلیارد‬
‫‪92‬‬
‫سال نوری این این امواج را تولید کرده بود‪.‬‬

‫‪92‬جزییات بیشتر این خبر را می توانید در وبسایت بیگ بنگ (‪ (bigbangpage.com‬بیابید‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬پارادوکس های مطرح شده در نسبیت‬

‫شاید عنوان این فصل چندان درخور خود فصل نباشد‪ .‬برای جلوگیری از ابهام‪ ،‬باید‬
‫تاکید کنیم که نظریه نسبیت تهی از هر پارادوکسی است‪.‬‬

‫آلبرت انیشتین به نحو زیبایی تفکر می کرد! او همواره با شهودی بسیار قوی‪ ،‬سرنخ‬
‫واقعیات فیزیکی را بدست می آورد و سپس با استدالل کردن کار را جلو می برد‪.‬‬
‫سرتاسر نظریه نسبیت‪ ،‬پر است از آزمایش های ذهنی که در آن ها شرایطی چیده می‬
‫شود و سپس با استفاده از مفاهیم فیزیکی جلو می رویم و نتیجه می گیریم‪ .‬از این‬
‫آزمایش های ذهنی در فصل سوم برای بدست آوردن سرخ گرایی گرانشی استفاده‬
‫کردیم‪ .‬امتیاز مثبت این آزمایش ها این است که نیازی نیست واقعا انجام شوند‪ :‬در‬
‫دنیای ذهن آزمایش می شوند و همین کفایت می کند!‬

‫مخالفان نظریه نسبیت نیز گاهی از این روش برای از بین بردن نسبیت استفاده می‬
‫کنند‪ .‬آن ها با هوش و خالقیت سناریو هایی می سازند و در آن با استفاده از خود‬
‫اصول نسبیت سعی می کنند نتیجه غیر منطقی بدست آورند و نسبیت را زیر سوال‬
‫ببرند‪ .‬طبعا اگر نظریه شکافی داشته باشد‪ ،‬اندیشمندان خالق می توانند آزمایش ذهنی‬
‫طراحی کنند و این شکاف را در آن آشکار کنند‪ .‬این سناریو ها تحت عنوان پارادوکس‬
‫وارد میدان علم می شود‪ .‬اما امروزه می دانیم آزمایش های ذهنی و سناریو هایی که‬
‫غالبا تحت عنوان پارادوکس مطرح می شوند علتی جز بی دقتی و نادیده گرفتن‬
‫مفاهیم اصلی نسبیت نظریه ندارد‪ .‬گاهی نیز ممکن است بدلیل ترکیب کردن مفاهیم‬
‫نیوتنی و گالیله ای با نسبیت دچار ابهام شویم و نسبیت را متناقض بپنداریم‪ .‬با وجود‬
‫این‪ ،‬مطالعه این پارادوکس ها نه تنها قدرت درک ما از نسبیت را بهبود می بخشد‪،‬‬
‫بلکه اعتماد ما به نسبیت را نیز تقویت می کند‪ .‬پس به یاد داشته باشید که نظریه‬

‫‪42‬‬
‫پارادوکس های مطرح شده در نسبیت‬

‫نسبیت متناقض نیست و پارادوکس هایی که در این فصل بررسی می کنیم‪ ،‬همگی‬
‫حل شده اند‪.‬‬

‫نگرانی بیشتر افراد در مقابل نسبیت این است که از لحاظ قلبی نمی توانند با آن‬
‫ارتباط برقرار کنند! حتی جالب است که ورنر هایزنبرگ‪ ،‬دانشمند مشهور کوانتوم‪ ،‬در‬
‫جوانی نسبیت را مطالعه کرده بود و همین مشکل را داشت‪ .‬او روزی طی گفت و‬
‫گویی با ولفانگ پاولی گفت‪« :‬شاید بتوان گفت که این نظریه را با مغزم دریافته ام‬
‫‪90‬‬
‫ولی هنوز دلم آن را نپذیرفته است‪».‬‬

‫این واکنش ها چندان هم دور از ذهن نیست؛ با وجود اینکه نسبیت با آزمایش های‬
‫پیشرفته کامال تایید شده است‪ ،‬اما نمی توان گفت نظریه تجربی است‪ .‬هیچ یک از ما‬
‫تاکنون تفاوت آهنگ گذر زمان را عینا مشاهده نکرده ایم‪ ،‬چرا که سرعت هایی که در‬
‫زندگی روزانه با آن ها مواجه می شویم‪ ،‬خیلی خیلی کمتر از آن اند که اثر های‬
‫نسبیتی خود را نشان دهند‪.‬‬

‫شمار پارادوکس های مطرح شده در نسبیت بسیار بیشتر است؛ اما امیدواریم با همین‬
‫دو پارادوکس زیبایی و نظم همه جانبه ی نسبیت را به خواننده نشان داده باشیم‪.‬‬

‫‪ 90‬کتاب جز و کل‪ ،‬نوشته ورنر هایزنبرگ‪ ،‬مرکز نشر دانشگاهی‪ ،‬فصل ‪0‬‬

‫‪41‬‬
‫فصل چهارم‬

‫‪15 14‬‬
‫پارادوکس دوقلو ها‬

‫شاید معروف ترین پارادوکسی که در رابطه با اتساع زمان در نسبیت خاص مطرح شده‬
‫است‪ ،‬پارادوکس دو قلو هاست‪ .‬پارادوکس را بصورت داستان شرح می دهیم‪ :‬دیانا‪،‬‬
‫دوقلویش‪ ،‬آرتمیس را در زمین رها می کند و خود در موشکی با سرعت یکنواخت ‪16‬‬
‫درصد سرعت نور سفر می کند‪ .‬بعد از ‪ 8‬سال از سفرش‪ ،‬او ناگهان مسیرش را عوض‬
‫می کند و به سمت زمین با همان سرعت باز می گردد‪ .‬حال وقتی دیانا و آرتمیس در‬
‫زمین با یکدیگر رو به رو شوند‪ ،‬چه کسی پیرتر است؟‬

‫مشکل اینجاست که از دید آرتمیس‪ ،‬دیانا در حرکت بوده و زمان برای او کند تر‬
‫گذشته است‪ ،‬پس می توان نتیجه گرفت آرتمیس پیرتر است‪ .‬اما از دید دیانا نیز می‬
‫توان گفت کره زمین و آرتمیس نسبت به او در حرکت بوده اند و به این ترتیب دیانا‬
‫پیرتر است‪ .‬اما ما اشتباهی مرتکب نشده ایم؟‬

‫اشتباه ما این است که تالش می کنیم این مسئله را کامال در چارچوب بندی نسبیت‬
‫خاص حل کنیم‪ .‬نسبیت خاص به حرکات لخت می پردازد؛ اما با اندکی ریزبینی‬
‫متوجه می شویم حرکت دیانا لخت نیست! دیانا برای تغییر مسیر و برگشت به سمت‬
‫زمین باید سرعت خود را ابتدا کم کند تا به ‪ 3‬برسد و سپس به سمت زمین شروع به‬
‫سرعت گیری تا ‪ 16‬درصد سرعت نور بکند (حتی در لحظه پرتاب موشک و فرود نیز‬
‫موشک شتاب می گیرد‪ ،‬ولی برای سهولت آن را بررسی نمی کنیم‪.).‬‬

‫نمودار فضا زمان تصویر ‪ 9-4-9‬این موضوع را روشن می کند‪ .‬در این نمودار‪ ،‬دیانا‬
‫روی خط 𝐵𝑃 در چارچوب مرجع آرتمیس سفر می کند‪ .‬از دید دیانا رویداد 𝐴 با‬
‫رویداد 𝐵 همزمان است و در نتیجه زمان برای آرتمیس بسیار کند می گذرد‪ .‬اما در‬
‫لحظه ای که دیانا به سمت زمین باز می گردد‪ ،‬چارچوب مرجع لخت خود را تغییر‬

‫‪94‬‬
‫بهتر است خواننده قبل از مطالعه این پارادوکس‪ ،‬فصل دومِ بخش دو را مطالعه کند‪.‬‬
‫‪95‬‬
‫‪The Twin Paradox‬‬

‫‪44‬‬
‫پارادوکس های مطرح شده در نسبیت‬

‫می دهد و 𝐵 را با رویداد 𝐶 همزمان می داند! در نتیجه برای همین لحظه ای که خط‬
‫همزمانی تغییر می کند‪ ،‬دیانا مشاهده می کند که آرتمیس با سرعت سرسام آوری‬
‫پیر می شود! می توانیم با استفاده از روابط مسئله را بصورت عددی محاسبه کنیم که‬
‫آرتمیس ‪ 53‬سال پیر می شود ولی دیانا تنها ‪ 94‬سال‪ .‬پس آرتمیس واقعا پیر شده‬
‫است و پس از بازگشت‪ ،‬دیانا نیز این را انکار نمی کند‪.‬‬

‫تصویر ‪9-4-9‬‬

‫دیدیم که نادیده گرفتن اثر های نالختی در نسبیت خاص ‪ -‬که به حرکت های لخت‬
‫می پردازد ‪ -‬چقدر می تواند مشکل ساز باشد‪ .‬در واقع لزوم فهم کامل نسبیت‪ ،‬دقت‬
‫در آن است! باید همواره دقت داشته باشیم که خارج از دایره ی فرض های مجاز یک‬
‫نظریه‪ ،‬فرض و تصوری را وارد نظریه نکنیم و در عین حال توقع گرفتن نتیجه ای‬
‫درست داشته باشیم!‬

‫‪45‬‬
‫فصل چهارم‬

‫‪16‬‬
‫پارادوکس زوبین در کاهدان‬

‫از جمله دشوار ترین پارادوکس هایی که در مقابل کلیت نسبیت طراحی شد‪ ،‬این‬
‫پارادوکس است‪.‬‬

‫نیزه داری را تصور کنید که زوبینی در درست دارد‪ .‬زوبین او در حال سکون ‪ 95‬متر‬
‫اندازه گیری می شود‪ .‬کاهدانی جلوی نیزه دار قرار دارد‪ .‬فاصله بین دو در کاهدان نیز‬
‫در حال سکون ‪ 95‬متر اندازه گیری می شود‪ .‬در ابتدا‪ ،‬در جلوی کاهدان باز است و‬
‫در عقبی آن بسته است‪ .‬نیزه دار با سرعت ‪ 73‬درصد سرعت نور به سمت کاهدان‬
‫حرکت می کند (این سرعت با تکنولوژی کنونی نیز غیر قابل دسترس است‪ ،‬اما در‬
‫سناریو ها می توانیم هر شرایطی را‪ ،‬تا جایی که با قوانین فیزیک در تناقض نباشد‬
‫فرض کنیم‪.).‬‬

‫طبق انقباض لورنتس‪ ،‬ناظری که نسبت به کاهدان ساکن است‪ ،‬طول زوبینِ در حال‬
‫حرکت را تنها ‪ 1‬متر اندازه گیری می کند‪ .‬نیزه دار وارد کاهدان می شود و چون طول‬
‫زوبین از فاصله بین دو در کاهدان کمتر است‪ ،‬کامل در کاهدان جا می شود‪ .‬سنسوری‬
‫به محض وارد شدن کل زوبین در کاهدان‪ ،‬در عقبی کاهدان را می بندد‪ .‬به این ترتیب‬
‫در این لحظه دو در کاهدان بسته اند و نیزه دار به همراه زوبین کامال درون کاهدان‬
‫است‪ .‬سنسور دیگری به محض رسیدن نوک زوبین به در جلویی کاهدان‪ ،‬در جلو را‬
‫باز می کند و نیزه دار از کاهدان خارج می شود (تصویر ‪ 9-4-2‬در صفحه ی بعد)‬

‫‪96‬‬
‫‪The Pole - Barn Paradox‬‬

‫‪46‬‬
‫پارادوکس های مطرح شده در نسبیت‬

‫تصویر ‪9-4-2‬‬

‫‪47‬‬
‫فصل چهارم‬

‫اما اگر این ماجرا را از دید نیزه دار بررسی کنیم‪ ،‬اوضاع کامال متقاوت است! بر اساس‬
‫اصل نسبیت‪ ،‬نیزه دار‪ ،‬کاهدان را مشاهده می کند که به سمت خودش‪ ،‬با سرعت ‪73‬‬
‫درصد نور در حرکت است‪ .‬فاصله بین دو در کاهدان‪ ،‬از دید نیزه دار ‪ 1‬متر است؛ ولی‬
‫او زوبین خود را ‪ 95‬متر اندازه گیری می کند‪ ،‬چرا که طول سکون زوبین ‪ 95‬متر‬
‫است و در اینجا نیز زوبین نسبت به نیزه دار ساکن است (نیزه دار و زوبین با یکدیگر‬
‫حرکت می کنند و نسبت به هم ساکن اند‪ .).‬پس وقتی نیزه دار وارد کاهدان شود‪ ،‬هر‬
‫دو در آن نمی تواند در یک لحظه بسته باشد! طول زوبین از فاصله بین دو در کاهدان‬
‫بیشتر است‪ .‬پس چطور یک ناظر تصدیق می کند که نیزه دار کامال درون کاهدان با‬
‫دو در بسته قرار گرفته است‪ ،‬اما نیزه دار دیگر نمی تواند چنین واقعیتی را بپذیرد؟‬

‫پاسخ در خود نسبیت یافت می شود‪ .‬یکی از اثرات جانبی نسبیت‪ ،‬فروپاشی همزمانی‬
‫برای ناظران لخت است‪ .‬ناظران لختی که با سرعت های مختلف نسبت به یکدیگر در‬
‫حرکتند‪ ،‬در مورد ترتیب وقوع رویداد ها و یا همزمان بودن دو رویداد لزوما موافق‬
‫نیستند‪ .‬در اینجا نیز‪ ،‬ترتیب باز و بسته شدن در های کاهدان از دید نیزه دار با ترتیب‬
‫باز و بسته شدن در ها از دید فردی که کنار کاهدان نسبت به آن ساکن است متفاوت‬
‫است‪ .‬از دید نیزه دار‪ ،‬ابتدا در جلویی باز می شود و او وارد کاهدان می شود‪ ،‬سپس‬
‫وقتی که ته زوبین از در عقبی گذشت‪ ،‬در عقبی بسته می شود و نیزه دار خارج می‬
‫شود‪ .‬پس در دید او نیز در جلوی کاهدان در آخر باز است و در عقبی بسته (تصویر‬
‫‪ 9-4-0‬در صفحه ی بعد)‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫پارادوکس های مطرح شده در نسبیت‬

‫تصویر ‪9-4-0‬‬

‫‪49‬‬
‫فصل چهارم‬

‫پس رویداد هایی که ناظر ساکن مشاهده می کند به ترتیب عبارت است از‪:‬‬

‫بسته شدن در عقب و باز شدن در جلو‬


‫و رویداد هایی که نیزه دار مشاهده می کند‪:‬‬

‫باز شدن در جلو و بسته شدن در عقب‬


‫و دو ناظر تنها در ترتیب وقوع رویداد ها اختالف نظر دارند؛ نه در مورد خود رویداد‬
‫ها‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫بخش دوم‬
‫فصل اول‪ :‬فاصله فضا زمانی و هذلولی ها‬

‫در فصل نسبیت خاص‪ ،‬در بخش اول محور های دستگاه مختصات یک ناظر را در‬
‫دستگاه ناظر دیگری رسم کرده ایم‪ .‬اما پیدا کردن محور ها تمام کار نیست‪ .‬ما برای‬
‫بررسی های موشکفانه روی نمودار ها‪ ،‬باید ارتباطی بین طول محور ها نیز داشته‬
‫باشیم‪ .‬تصویر ‪ 9-2-5‬را بار دیگر در اینجا می آوریم‪:‬‬

‫تصویر ‪9-2-5‬‬

‫اختالف مختصات )𝑧∆ ‪ (∆𝑡, ∆𝑥, ∆𝑦,‬بین دو رویداد 𝐸 و 𝑃 باید بدین صورت باشد‪:‬‬

‫‪(∆𝑥)2 + (∆𝑦)2 + (∆𝑧)2 − (∆𝑡)2 = 3‬‬


‫چرا که سرعت نور برابر با ‪ 9‬است؛ و نسبت جابجایی فضایی به جابجایی زمانی باید ‪3‬‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫فاصله فضا زمانی و هذلولی ها‬

‫اما اصل جهانی بودن سرعت نور نسبت به هر ناظری (اصل ‪ ،)2‬این واقعیت را به دنبال‬
‫دارد که ناظر ̅𝑂 نیز اختالف بین این دو رویداد را که با )̅𝑧∆ ‪ (∆𝑡̅, ∆𝑥̅ , ∆𝑦̅,‬نشان‬
‫می دهیم‪ ،‬به این صورت اندازه گیری می کند‪:‬‬

‫‪(∆𝑥̅ )2 + (∆𝑦̅)2 + (∆𝑧̅)2 − (∆𝑡̅)2 = 3‬‬

‫این بررسی اولیه مقدمه ای است برای تعریف فاصله فضا زمانی ‪: ∆𝑠 2‬‬

‫‪∆𝑠 2 = −(∆𝑡)2 + (∆𝑥)2 + (∆𝑦)2 + (∆𝑧)2‬‬


‫فاصله فضا زمانی دو رویداد از دید ناظر ̅𝑂 نیز برابر است با‪:‬‬

‫‪∆𝑠̅ 2 = −(∆𝑡̅)2 + (∆𝑥̅ )2 + (∆𝑦̅)2 + (∆𝑧̅)2‬‬


‫و ‪∆𝑠̅ 2 = ∆𝑠 2‬‬

‫امیدواریم این نماد گذاری خواننده را گمراه نسازد‪ ∆𝑠 2 .‬به تنهایی یک نماد است و‬
‫مجذور کمیتی با نماد 𝑠∆ نیست‪ ∆𝑠 2 .‬می تواند هم عالمت مثبت و عالمت منفی‬
‫داشته باشد‪ .‬البته در بعضی منابع ممکن است نویسندگان فاصله فضا زمانی را بدین‬
‫گونه تعریف کنند‪:‬‬

‫) ‪∆𝑠 = √(∆𝑠 2‬‬


‫همچنین توجه داشته باشید که ‪ ∆𝑠 2‬هیچگاه با ) ‪ ∆(𝑠 2‬معادل نیست‪.‬‬

‫در اینجا نیز باز به ارتباط اندازه ی فاصله‪ 98‬بین دو رویداد برای ناظران مختلف با‬
‫سرعت های متفاوت عالقمندیم‪ .‬حالت خاصی که فاصله ‪ 3‬باشد را بررسی کردیم و‬
‫نتیجه گرفتیم که اگر فاصله بین دو رویداد در یک دستگاه مختصات ‪ 3‬باشد‪ ،‬در هر‬

‫‪98‬به فاصله فضا زمانی‪ ،‬به اختصار فاصله نیز گفته می شود‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫فصل اول‬

‫دستگاه مختصاتِ ناظران دیگر نیز ‪ 3‬است‪ .‬به طور کلی ثابت می شود که «اندازه فاصله‬
‫‪97‬‬
‫بین دو رویداد توسط هر ناظر لختی یکسان اندازه گیری می شود‪».‬‬

‫‪∆𝑠̅ 2 = ∆𝑠 2‬‬
‫این نتیجه نباید چندان تعجب برانگیز باشد‪ .‬در نسبیت ناظر های مختلف از ابعاد فضا‬
‫و زمان اندازه گیری های مختلفی دارند‪ .‬اما در نسبیت فضا و زمان را با یکدیگر متحد‬
‫می سازیم و بنابراین اندازه گیری ناظر های مختلف از فاصله فضا زمانی دو رویداد که‬
‫هم به فضا و هم به زمان بستگی دارد یکسان است‪.‬‬

‫توجه داشته باشید که فاصله بین هر دو رویدادی که روی جهان خط پرتو نور واقع‬
‫باشند‪ 3 ،‬است‪.‬‬

‫هذلولی ها‬

‫خمی را به معادله ی زیر در نظر بگیرید که در آن 𝑎 عددی حقیقی است‪.‬‬

‫‪−𝑡 2 + 𝑥 2 = 𝑎2‬‬
‫این یک هذلولی در نمودار فضا زمان ناظر 𝑂 است که از تمام رویداد هایی که فاصله‬
‫آن ها تا مبدا دستگاه مختصات ‪ 𝑎2‬است‪ ،‬می گذرد‪ .‬از قضیه ثابت بودن فاصله برای‬
‫ناظر های لخت متفاوت نتیجه می گیریم که این رویداد ها همین فاصله را تا مبدا‬
‫دستگاه مختصات ناظر دیگری مانند ̅𝑂 دارند؛ پس این رویداد ها نیز روی هذلولی‬
‫‪ −𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = 𝑎2‬قرار دارند‪.‬‬

‫توجه کنید که رویداد هایی روی این هذلولی قرار می گیرند که فاصله آن ها تا مبدا‬
‫مختصات عددی مثبت است‪ .‬می توانیم معادله هذلولی رویداد هایی با فاصله منفی تا‬
‫مرکز دستگاه را با قرار دادن عددی منفی (مانند ‪ )−𝑏2‬بجای ‪ 𝑎2‬بنویسیم‪:‬‬

‫‪ 97‬اثبات این حکم را در کتاب ‪ ، A First Course in General Relativity – Barnard F. Schutz‬فصل ‪،9‬‬
‫بخش ‪ 6‬می توانید مطالعه کنید‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫فاصله فضا زمانی و هذلولی ها‬

‫‪−𝑡 2 + 𝑥 2 = −𝑏2‬‬
‫که این رویداد ها نیز روی هذلولی ‪ −𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = −𝑏2‬قرار دارند‪.‬‬

‫تمام حالت های ممکن برای این هذلولی ها را در تصویر ‪ 2-9-9‬رسم کرده ایم‪:‬‬

‫تصویر ‪2-9-9‬‬

‫تمامی این هذلولی ها مماس به خط هایی با شیب ‪ ±9‬اند که جهان خط پرتو های‬
‫نوری گذرنده از مبدا اند‪ .‬پس به سادگی می توانیم نتیجه بگیریم که اگر فضا را دو‬
‫بعدی رسم کنیم‪ ،‬در شکل سه بعدی حاصل‪ ،‬تمامی این هذلولی ها مماس به مخروط‬
‫نوری می شوند که در فصل دوم به آن اشاره کردیم‪.‬‬

‫در تصویر ‪ 2-9-2‬محور های دستگاه مختصات 𝑂 و ̅𝑂 را رسم کرده ایم‪ .‬هذلولی‬
‫‪−𝑡 2 + 𝑥 2 = −9‬رویداد هایی با فاصله ‪ 9‬از مبدا مختصات ناظر 𝑂 را نشان می‬
‫دهد‪ .‬رویداد 𝐴 روی محور 𝑡 قرار دارد‪ .‬پس مختصات رویداد 𝐴 ‪ 𝑡 = 9‬و ‪𝑥 = 3‬‬

‫‪55‬‬
‫فصل اول‬

‫است‪ .‬رویداد 𝐵 روی محور ̅𝑡 قرار دارد و چون معادله ی ‪ −𝑡̅ 2 + 𝑥̅ 2 = −9‬نیز‬
‫توصیف کننده ی این هذلولی است‪ ،‬رویداد 𝐵 نیز دارای مختص ‪ 𝑡̅ = 9‬و ‪𝑥̅ = 3‬‬
‫است‪ .‬به همین ترتیب هذلولی ‪ −𝑡 2 + 𝑥 2 = 4‬نشان می دهد که رویداد 𝐸 به‬
‫مختصات ‪ 𝑡 = 3‬و ‪ 𝑥 = 2‬و رویداد 𝐹 به مختصات ‪ 𝑡̅ = 3‬و‪ 𝑥̅ = 2‬روی هذلولی‬
‫قرار دارند‪.‬‬

‫تصویر ‪2-9-2‬‬

‫فراموش نکنید که هذلولی ها ناظر های لخت بر هم منطبق اند؛ همانطور که فاصله‬
‫فضا زمانی که آن ها از دو رویداد اندازه گیری می کنند‪ ،‬یکسان است‪ .‬اما رویداد های‬
‫متمایزی که روی یک هذلولی اند در دستگاه مختصات یک ناظر مختصات یکسانی‬
‫ندارند! همگی این رویداد ها دارای فاصله یکسانی تا مبدا دستگاه مختصات هستند؛‬
‫اما لزوما مولفه های یکسانی در یک دستگاه مختصات ندارند! در اینجا مختصات رویداد‬
‫های 𝐴 و 𝐵 ظاهرا یکسان است‪ ،‬اما در یک دستگاه مختصات اندازه گیری نشده اند‪:‬‬
‫رویداد 𝐴 در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 و رویداد 𝐵 در دستگاه مختصات ناظر ̅𝑂 اندازه‬
‫گیری شده است‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫فاصله فضا زمانی و هذلولی ها‬

‫نکته دیگر این است که رویداد 𝐵 بنظر می رسد که نسبت به رویداد 𝐴 دور تر از مبدا‬
‫است‪ .‬این موضوع به علت استفاده نامناسب از هندسه مبتنی بر هندسه اقلیدسی است‪.‬‬
‫در اینجا مفهوم فیزیکی مهم‪ ،‬فاصله ی فضا زمانی ‪ −(∆𝑡)2 + (∆𝑥)2‬است‪ ،‬نه‬
‫فاصله ی اقلیدسی ‪ .(∆𝑡)2 + (∆𝑥)2‬معادله ی مبتنی بر فاصله ی اقلیدسی دیگر‬
‫هذلولی نیست‪ ،‬بلکه دایره است و تمام نقاط روی دایره از مرکز به یک فاصله اند‪.‬‬

‫در نسبیت‪ ،‬ما باید عادت کنیم که از کمیت ‪ ∆𝑠 2‬به عنوان «فاصله» در فضا زمان یاد‬
‫کنیم و باید به این مفهوم خو بگیریم‪ .‬این موضوع با تجربه روزمره ما منافاتی ندارد‪.‬‬
‫تجربه های روزمره ما تنها به فضا بر می گردد‪ .‬در نسبیت نیز با قرار دادن ‪∆𝑡 = 3‬‬
‫می توانیم معادله ی فاصله را بنویسیم‪:‬‬

‫‪∆𝑠 2 = (∆𝑥 )2 + (∆𝑦)2 + (∆𝑧)2‬‬


‫که همان تفسیر اقلیدسی فاصله در فضا است‪ .‬در نسبیت تنها بدلیل چسباندن زمان‬
‫به فضا و یکپارچه سازی ساختار فضا و زمان است که نگاه ما اندکی متفاوت می شود‪.‬‬
‫برای درک نسبیت باید عادت کنیم که زمان را در کنار فضا تصور کنیم‪.‬‬

‫به عنوان نکته آخر این فصل‪ ،‬نگاهی بر مماس هایی که بر این هذلولی ها رسم می‬
‫شوند‪ ،‬می اندازیم‪ .‬این بررسی در فصل های بعدی به درد بخور خواهد بود‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫فصل اول‬

‫تصویر ‪2-9-0‬‬

‫‪58‬‬
‫فاصله فضا زمانی و هذلولی ها‬

‫هذلولی در تصویر باالیی ‪( 2-9-0‬در صفحه ی قبل) به همراه مماس آن در نقطه ی‬


‫‪ 𝑥 = 3‬رسم شده است (رویداد 𝑃)‪ .‬واضح است که این خط‪ ،‬یک خط همزمانی است‬
‫که در آن 𝑡 ثابت است‪ .‬همین خم را در تصویر پایینی ‪ 2-9-0‬از دید ناظر ̅𝑂 که به‬
‫طرف چپِ ناظر 𝑂 حرکت می کند‪ ،‬رسم شده است‪ .‬دقت داشته باشید که از دید ناظر‬
‫̅𝑂‪ ،‬ناظر 𝑂 به سمت راست حرکت می کند‪ .‬همانطور که رویداد 𝑃 در دستگاه‬
‫مختصات ناظر 𝑂 روی محور زمان قرار داشت‪ ،‬در اینجا نیز این رویداد در دستگاه‬
‫مختصات ناظر ̅𝑂 روی محور 𝑡 قرار دارد‪ .‬به وضعیت مماسی که بر هذلولی در نقطه‬
‫𝑃 رسم شده است‪ ،‬دقت کنید‪ .‬این مماس خط همزمانی چارچوب لورنتسی است که‬
‫پیکان زمان آن از مبدا مختصات و رویداد 𝑃 عبور می کند و تانژانت زاویه بین این‬
‫مماس و محور افق‪ ،‬سرعتی است که این چارچوب نسبت به چارچوب مرجع دارد‪.‬‬
‫بدین ترتیب هذلولی هایی که در این فصل بررسی کردیم در پیدا کردن خط همزمانی‬
‫یک رویداد در دستگاه های مختصات ناظران متفاوت به ما کمک می کنند‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫فصل دوم‪ :‬اتساع زمان در نسبیت خاص‬

‫زمینه ی ریاضی الزم برای اتساع زمان را در فصل قبل آوردیم‪ .‬در این فصل‪ ،‬ابتدا‬
‫اتساع زمان را از روی نمودار های فضا زمان بررسی می کنیم و سپس مسیر یافتن‬
‫رابطه ریاضی آن را طی می کنیم‪ .‬در آخر فصل نیز راه ساده تری برای پیدا کردن‬
‫رابطه ی اتساع زمان عنوان می کنیم که در صورت پیچیده بودن این راه‪ ،‬می توان آن‬
‫را مطالعه کرد‪.‬‬

‫نگاهی دیگر بر نمودار تصویر ‪ 2-9-2‬در فصل اول بیندازید‪:‬‬

‫تصویر ‪2-9-2‬‬

‫ساعتی که در چارچوب ̅𝑂 قرار دارد در نقطه ی 𝐵 زمان‪ 𝑡̅ = 9‬را ثبت می کند‪ .‬در‬
‫نتیجه ناظری که در این چارچوب قرار دارد همین زمان را ثبت می کند‪ .‬اما اگر‬
‫مختصات زمان این نقطه را در دستگاه مختصات 𝑂 پیدا کنیم‪ ،‬در واقع زمانی را یافتیم‬

‫‪61‬‬
‫اتساع زمان در نسبیت خاص‬

‫که ناظر 𝑂 سپری می کند تا ناظر ̅𝑂 زمان ‪ 𝑡̅ = 9‬را اندازه گیری کند‪ .‬از محاسبات‬
‫می توانیم این مختص زمان نقطه 𝐵 را در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 بیابیم‪:‬‬
‫‪9‬‬
‫=𝑡‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫مقدار ‪ 𝑡̅ = 9‬دلبخواه بود و می توانیم به صورت کلی بنویسیم‪:‬‬
‫̅ ̅𝑜𝑡∆‬
‫= ‪∆𝑡O‬‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫توجه کنید که دقت به این بازه های زمانی بسیار مهم است‪ ∆𝑡𝑜̅ ̅ :‬توسط یک ساعت‬
‫اندازه گرفته شده است‪ .‬یک ساعت را در چارچوبی فرض کنید که نسبت به چارچوب‬
‫دیگر در حرکت است‪ ∆𝑡𝑜̅ ̅ .‬نشان گر یک بازه زمانی دلخواه است که ناظر آن چارچوب‬
‫با استفاده از آن ساعت آن را اندازه بگیرد‪ .‬اما یک ساعت نمی تواند به تنهایی ‪ ∆𝑡O‬را‬
‫اندازه بگیرد! این بازه زمانی در واقع اختالف بین اندازه گیری های دو ساعت از زمان‬
‫است که هر دو در چارچوب مرجع لخت 𝑂‪ ،‬و در مکان و زمان های مختلف اند‪.‬‬
‫موضوع را واضح تر بررسی می کنیم‪ :‬ساعت ̅𝑂 دو نقطه را برای اندازه گیری بازه زمانی‬
‫انتخاب می کند که با ̅ ̅𝑜𝑡∆ نشان می دهیم‪ .‬ساعتی در 𝑂 مختص زمان نقطه اولی که‬
‫̅𝑂 برای اندازه گیری بازه زمانی خود انتخاب کرده است را اندازه می گیرد‪ .‬ساعت دیگر‬
‫در مکان و زمان دیگری اندازه گیری خود را از مختص زمان نقطه دومی ثبت می کند‪.‬‬
‫اختالف بین این دو اندازه گیری ‪ ∆𝑡O‬است که در رابطه ی قبلی آن را به ̅ ̅𝑜𝑡∆ مربوط‬
‫ساخته ایم‪.‬‬

‫رابطه ای که بدست آوردیم‪ ،‬دلیل انتخاب واژه ی اتساع زمان را روشن می کند‪ .‬هر‬
‫چه سرعت نسبی چارچوب ̅𝑂 بیشتر باشد‪ ،‬مخرج کسر کوچک تر می شود و حاصل‬
‫کل کسر بزرگ تر‪ .‬در نتیجه زمان اندازه گرفته شده توسط ناظر 𝑂 از بازه زمانی‬
‫مشخصی که در چارچوب مرجع ̅𝑂 سپری می شود‪ ،‬بیشتر است‪ .‬به عبارت دیگری‬

‫‪61‬‬
‫فصل دوم‬

‫ناظر 𝑂 باید بیشتر صبر کند تا زمان مشخصی برای ̅𝑂 سپری شود‪ .‬در نهایت تعجب‪،‬‬
‫ناظر 𝑂 گذر زمان را در چارچوب مرجع ̅𝑂 کندتر مشاهده می کند‪ .‬اما با محاسبات‬
‫بسیار ساده ای می توان دید که اثر این کندشدگی در سرعت های روزمره ما بسیار‬
‫ناچیز است‪ .‬این بدین دلیل است که سرعت هایی که با آن ها معموال مواجه می شویم‬
‫بسیار کمتر از سرعت نورند؛ حتی سرعت سریع ترین فضاپیما ها‪ .‬توجه کنید که اگر‬
‫در این معادله سرعت نسب چارچوب برابر با ‪( 9‬سرعت نور) باشد‪ ،‬کل کسر به اصطالح‬
‫ریاضیدانان بینهایت می شود‪ .‬این بدان معنا است که زمان در یک چارچوب مرجع با‬
‫سرعت نور وجود ندارد‪ :‬تمام ساعت های آن چارچوب از کار ایستاده اند‪ .‬اما قوانین‬
‫فیزیک مانع از به وقوع پیوستن این سناریوی ذهنی می شوند‪.‬‬

‫اگر به خاطر داشته باشید‪ ،‬در فصل دوم نتیجه ی اصل اول نسبیت در اتساع زمان را‬
‫تنها بیان کردیم‪ :‬اتساع زمان یک پدیده متقارن است و همانطور که شما زمان را برای‬
‫ناظری متحرک‪ ،‬کند تر اندازه می گیرید‪ ،‬ناظرِ دیگر نیز ساعت های شما را کند تر‬
‫مشاهده می کند!‬

‫راهی ساده تر برای یافتن رابطه ی اتساع زمان‬

‫راه های ساده تری برای یافتن رابطه های ریاضی نسبیت خاص وجود دارد‪ .‬به طور‬
‫کلی نسبیت خاص از نظر ریاضی چندان دشوار نیست و حتی به غیر از راه هایی که‬
‫ما آوردیم‪ ،‬از راه های بسیار دیگری نیز این رابطه ها بدست می آیند‪ .‬در راه زیر از‬
‫مفاهیم فیزیکی بیشتر کمک گرفته شده است تا نمودار ها و تصور های ذهنی‬
‫ریاضیاتی‪.‬‬

‫دو ناظر را در نظر بگیرید‪ :‬ناظر 𝑂 که نسبت به زمین ساکن است‪ ،‬و ناظر ̅𝑂 که در‬
‫مسیری مستقیم با سرعت ثابت 𝑢 نسبت به 𝑂 در حرکت است‪ .‬هر یک از ناظر ها‬
‫حامل ابزار های زمان سنجی یکسانی اند‪ .‬ناظر ̅𝑂 حامل یک چراغ چشمک زن 𝐹‪،‬‬
‫آشکار ساز 𝐷 و آینه 𝑀 است‪ .‬چراغ 𝐹 تپ نوری را به سمت آینه 𝑀 می فرستد‪ .‬تپ‬

‫‪62‬‬
‫اتساع زمان در نسبیت خاص‬

‫نور از آینه بازتاب می کند و به آشکار ساز 𝐷 می رسد (تصویر ‪ .)2-2-2‬ساعتی نیز‬
‫در این چارچوب است که به محض رسیدن هر تپ نور به آشکار ساز‪ ،‬تیک می زند و‬
‫بالفاصله چراغ تپ نوری دیگر را تابش می کند‪ .‬بازه بین دو تیک ساعت از دید ناظر‬
‫̅𝑂‪ ،‬فاصله ای که پرتور نور می پیماید تقسیم بر سرعت آن است‪:‬‬
‫‪2𝐿3⁄‬‬
‫= ‪∆𝑡3‬‬ ‫𝑐‬

‫تصویر ‪2-2-2‬‬

‫این بازه تنها توسط ناظری که نسبت به این چارچوب ساکن باشد اندازه گرفته می‬
‫شود‪.‬‬

‫همین رویداد‪ ،‬یعنی تیک خوردن ساعت را از دید ناظر 𝑂 بررسی می کنیم تا ایده ای‬
‫از رابطه ی بین اندازه گیری بازه زمانی توسط دو ناظر بدست آوریم‪.‬‬

‫تصویر ‪ 2-2-0‬دنباله ای از سه رویدادِ تابش نور در 𝐴‪ ،‬بازتابش آن𝐵 و آشکار شدن‬


‫آن در 𝐶 را نشان می دهد‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫فصل دوم‬

‫تصویر ‪2-0‬‬

‫از دید ناظر 𝑂‪ ،‬در طول زمانی که ساعت یک تیک می زند‪ ،‬چارچوب ̅𝑂 مسافت 𝑡∆𝑢‬
‫را پیموده است‪ .‬ناظر 𝑂 مسافتی را که پرتو نور می پیماید را 𝐿‪ 2‬اندازه گیری می کند‬
‫که طبق قضیه فیثاغورس‪:‬‬

‫‪2‬‬
‫)‪𝐿 = √𝐿23 + (𝑢∆𝑡⁄2‬‬

‫بازه زمانی که ساعت یک تیک می زند نیز برابر با‬

‫‪2‬‬
‫)‪2√𝐿23 + (𝑢∆𝑡⁄2‬‬
‫= 𝑐‪∆𝑡 = 2𝐿⁄‬‬
‫𝑐‬
‫است‪.‬‬

‫‪2𝐿3⁄‬‬
‫= ‪∆𝑡3‬که در ابتدا نوشتیم می توانیم نتیجه بگیریم که‬ ‫از معادله ی 𝑐‬
‫‪𝑐∆𝑡3‬‬
‫= ‪𝐿3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪64‬‬
‫اتساع زمان در نسبیت خاص‬

‫با جایگزین کردن این مقدار در معادله قبل‪ ،‬رابطه اتساع زمان بدست می آید‪:‬‬
‫‪∆𝑡3‬‬
‫= 𝑡∆‬
‫‪√9 − 𝑢 ⁄𝑐 2‬‬
‫‪2‬‬

‫توجه داشته باشید که در این محاسبات سرعت نور را ‪ 9‬فرض نکردیم و آن را به فرم‬
‫کالسیک‪ ،‬برحسب 𝑠‪ 𝑚⁄‬و با نماد 𝑐 نوشتیم‪ .‬پس این معادله کامال با معادله ای که‬
‫در بخش قبل بدست آوردیم معادل است‪.‬‬

‫در این جا نیز اگر ‪ 𝑢 ≠ 3‬باشد‪ ∆𝑡 ،‬از ‪ ∆𝑡3‬بیشتر است و اندازه گیری ناظر 𝑂 از‬
‫زمان بین تیک خوردن های ساعت‪ ،‬از زمانی که ناظر ̅𝑂 اندازه می گیرد بیشتر است‪.‬‬
‫به عبارتی از دید ناظر 𝑂 زمان برای ناظر ̅𝑂 کند تر می گذرد‪.‬‬

‫اگر به یاد داشته باشید‪ ،‬تاکیید زیادی بر متقارن بودن اثر اتساع زمان کرده ایم‪ .‬در‬
‫یافتن معادالت اتساع زمان توجه داشته باشید که می توانستیم محاسبات را از دید‬
‫ناظر دوم بررسی کنیم و بدین ترتیب اثر اتساع زمان را برای هر دو ناظر بدست آوریم‪.‬‬

‫‪65‬‬
‫فصل سوم‪ :‬رابطه ریاضی انقباض لورنتس‬

‫در فصل دوم نگاهی بر انقباض لورنتس انداختیم‪ .‬در این فصل رابطه ریاضی آن را پیدا‬
‫می کنیم و این مبحث را تکمیل می کنیم‪ .‬مانند فصل قبل‪ ،‬در این فصل نیز راه ساده‬
‫تری برای پیدا کردن رابطه انقباض لورنتس در پایان فصل آورده ایم‪.‬‬

‫از تصویر ‪ 9-2-1‬بار دیگر کمک می گیریم‪ .‬در این نمودار جهان خط نقطه های جلویی‬
‫و عقبی یک میله که نسبت به چارچوب ̅𝑂 ساکن است‪ ،‬رسم شده اند‪ .‬این دو جهان‬
‫خط محور های زمان ̅𝑡 اند که در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 رسم شده اند‪ .‬خط‬
‫همزمانی ناظر ̅𝑂 را در ‪ 𝑡̅ = 3‬رسم کرده ایم که همان محور ̅𝑥 است‪.‬‬

‫تصویر ‪9-2-1‬‬
‫‪2‬‬
‫𝐶𝐴𝑠∆ است‪ .‬علت این امر نیز ساده‬ ‫طول این میله در چارچوب ̅𝑂 برابر ریشه ی دوم‬
‫است‪ :‬فاصله فضا زمانی 𝐶𝐴‪ ،‬بدلیل قرار گرفتن دو رویداد روی یک خط همزمانی‪،‬‬

‫‪66‬‬
‫رابطه ریاضی انقباض لورنتس‬

‫تنها مربع فاصله بین دو نقطه میله (𝐴 و 𝐶) را شامل می شود و با جذر گرفتن طول‬
‫میله بدست می آید‪ .‬اگر نقطه 𝐶 به مختصات ‪ 𝑡̅ = 3‬و 𝑙 = ̅𝑥 باشد‪ ،‬با محاسبات‬
‫می توانیم مختص افقی نقطه 𝐶 در دستگاه مختصات 𝑂 را بدست آوریم‪:‬‬

‫‪𝑥𝑐 = 𝑙⁄‬‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫از آنجاییکه معادله محور ̅𝑥 در دستگاه مختصات 𝑂 برابر با 𝑥𝑣 = 𝑡 است‪ ،‬می توانیم‬
‫معادله باال را به این شکل بنویسیم‪:‬‬

‫‪𝑡𝑐 = 𝑣𝑙⁄‬‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫𝑥∆‬
‫است‪ .‬پس‬ ‫شیب خط 𝐶𝐵 نسبت به محور 𝑡‪= 𝑣 ،‬‬
‫𝑡∆‬
‫𝑏𝑥 ‪𝑥𝑐 −‬‬
‫𝑣=‬
‫𝑏𝑡 ‪𝑡𝑐 −‬‬
‫𝑏𝑥 طول میله از دید ناظر 𝑂 است‪ .‬اگر این معادله را برای 𝑏𝑥‪ ،‬با فرض ‪ 𝑡𝑏 = 3‬حل‬
‫کنیم‪ ،‬بدست می آوریم‪:‬‬
‫𝑙‬ ‫𝑙‪𝑣 2‬‬
‫= 𝑐𝑡𝑣 ‪𝑥𝑏 = 𝑥𝑐 −‬‬ ‫‪−‬‬
‫‪√9 −‬‬ ‫‪𝑣2‬‬ ‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫‪= 𝑙√9 − 𝑣 2‬‬
‫که رابطه انقباض لورنتس است‪.‬‬

‫هر چه سرعت بین دو چارچوب در این معادله بیشتر باشد‪ ،‬حاصل 𝑏𝑥 کوچک تر می‬
‫شود‪ .‬به همین دلیل است که به این اثر انقباض لورنتس گفته می شود‪ .‬همانند اتساع‬
‫زمان‪ ،‬اگر سرعت بین دو چارچوب فرضا برابر با سرعت نور شود اتفاق جالبی روی می‬
‫دهد‪ :‬ناظر 𝑂 طول میله را دقیقا ‪ 3‬اندازه گیری می کند!‬

‫‪67‬‬
‫فصل سوم‬

‫باز تاکید می کنیم که انقباض لورنتس تنها بر ابعادی از اجسام درونِ چارچوب اثر می‬
‫گذارد که هم راستا با جهت حرکت چارچوب نسبت به چارچوب مرجع باشند‪.‬‬

‫راهی ساده تر برای یافتن رابطه ی انقباض لورنتس‬

‫مانند فصل پیش‪ ،‬می توانیم تنها با استفاده از اصول انیشتین رابطه ریاضی انقباض‬
‫لورنتس را محاسبه کنیم‪ .‬در این محاسبات از رابطه اتساع زمان که در فصل قبل آن‬
‫را اثبات کردیم استفاده می کنیم‪.‬‬

‫تصویر ‪2-0-9‬‬

‫اتاقک ́𝑆 دارای یک فرستنده تپ نور 𝑃‪ ،‬آینه 𝐹 و یک آشکار ساز دیگر‪ 𝐷 ،‬است‬


‫(تصویر ‪ .)2-0-9‬پرتو نوری از 𝑃 به 𝐹 می رسد و این آینه پرتو نور را به سمت 𝐷‬
‫می فرستد‪ .‬ساعتی نیز در این چارچوب است که به محض آشکار شدن پرتو نوری‬
‫توسط آشکار ساز 𝐷‪ ،‬تیک می زند‪ .‬تپ های نوری بصورت متوالی از فرستنده فرستاده‬
‫می شوند‪ .‬ناظر ́𝑆 که در این چارچوب قرار دارد‪ ،‬طول اتاقک را ‪ 𝐿3‬اندازه می گیرد‪.‬‬
‫این اتاقک نسبت به ناظر دیگری که با 𝑆 نشان می دهیم‪ ،‬با سرعت 𝑢 در حال حرکت‬
‫است‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫رابطه ریاضی انقباض لورنتس‬

‫تصویر ‪2-0-2‬‬

‫حال به تصویر ‪ 2-0-2‬نگاه کنید‪ .‬در تصویر 𝐴‪ ،‬تپ نوری فرستاده می شود‪ .‬ناظر 𝑆‬
‫زمان فرستاده شدن و رسیدن تپ نور به آینه‪ ،‬را ‪ ∆𝑡9‬ثانیه اندازه می گیرد‪ .‬همچنین‪،‬‬
‫طول اتاقک نیز در چارچوب 𝑆 برابر با 𝐿 است‪ .‬از تابش تپ نور تا رسیدن آن به آینه‪،‬‬
‫یعنی موضع 𝐵‪ ،‬پرتو نور به اندازه ی ‪ 𝐿 + 𝑣∆𝑡9‬متر جلو می رود (مسیر حرکت پرتو‬
‫نور هم جهت با حرکت اتاقک است)‪.‬‬

‫زمان بین بازتابش تپ نور تا رسیدن آن به آشکار ساز نیز در چارچوب ناظر 𝑆 با ‪∆𝑡9‬‬
‫نشان می دهیم‪ .‬چون حرکت تپ نور از موضع 𝐵 تا 𝐶 در خالف جهت حرکت اتاقک‬
‫است‪ ،‬در این بازه زمانی پرتو به اندازه ی ‪ 𝐿 − 𝑣∆𝑡9‬متر به جلو حرکت می کند‪.‬‬

‫از طرفی‪ ،‬مقدار جلو رفتن اتاقک را می توان از راه دیگری حساب کرد‪ :‬سرعت تپ نور‬
‫( 𝑐) ضربدر بازه زمانی که طی آن اتاقک به اندازه مشخصی جلو می رود‪ .‬پس می‬
‫توانیم معادالت زیر را بنویسیم‪:‬‬
‫𝐿‬
‫= ‪𝑐∆𝑡9‬‬ ‫‪ 𝑐∆𝑡9 = 𝐿 + 𝑣∆𝑡9‬در نتیجه‬
‫𝑣‪𝑐−‬‬
‫𝐿‬
‫= ‪𝑐∆𝑡2‬‬ ‫‪ 𝑐∆𝑡2 = 𝐿 − 𝑣∆𝑡2‬در نتیجه‬
‫𝑣‪𝑐+‬‬
‫بازه زمانی که ساعت تیک می زند‪ ،‬جمع بازه های زمانیست که تپ نور به آینه فرستاده‬
‫می شود و سپس بازتابش می کند و به آشکار ساز می رسد‪.‬‬

‫‪69‬‬
‫فصل سوم‬

‫‪∆𝑡 = ∆𝑡9 + ∆𝑡2‬‬


‫از معادالت قبل می توانیم 𝑡∆ را به این صورت بنویسیم‪:‬‬
‫𝐿‬ ‫𝐿‬ ‫𝐿‪2‬‬ ‫‪9‬‬
‫= 𝑡∆‬ ‫‪+‬‬ ‫=‬
‫𝑣‪𝑐−𝑣 𝑐+‬‬ ‫‪𝑐 9 − 𝑣 2⁄ 2‬‬
‫𝑐‬
‫حال اگر زمان بین تیک خوردن ساعت در چارچوب مرجع ́𝑆 برابر با ‪∆𝑡3‬‬
‫‪2𝐿3‬‬
‫= ‪.∆𝑡3‬‬ ‫باشد؛‬
‫𝑐‬

‫با کمک رابطه ی اتساع زمان می توانیم بنویسیم‪:‬‬


‫‪∆𝑡3‬‬ ‫‪2𝐿3‬‬ ‫‪9‬‬
‫= 𝑡∆‬ ‫=‬
‫𝑐‬
‫‪√9 − 𝑣 ⁄𝑐 2‬‬ ‫‪√9 − 𝑣 ⁄𝑐 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫از برابر قرار دادن این عبارت و مقدار 𝑡∆ که در قبل محاسبه کردیم‪ ،‬می توانیم رابطه‬
‫انقباض لورنتس را بیابیم‪:‬‬

‫‪𝐿 = 𝐿3 √9 − 𝑣 ⁄𝑐 2‬‬
‫‪2‬‬

‫این رابطه نیز با رابطه انقباض لورنتس که از تحلیل نمودار های فضا زمان بدست‬
‫آوردیم کامال معادل است‪ .‬تنها تفاوت این معادله با معادله قبلی انقباض لورنتس‪ ،‬این‬
‫است که سرعت نور را برابر با ‪ 9‬فرض نکردیم‪.‬‬

‫همانطور که توانستیم رابطه انقباض لورنتس را با استفاده از اتساع زمان ثابت کنیم‪،‬‬
‫رابطه اتساع زمان را نیز می توان با استفاده از انقباض لورنتس ثابت کرد‪ .‬اگر عالقمند‬
‫هستید‪ ،‬حتما سعی کنید آن را ثابت کنید‪ .‬این موضوع کامال ارتباط و همبستگی میان‬
‫اتساع زمان و انقباض لورنتس را نشان می دهد‪ .‬اگر یکی از این دو نباشد‪ ،‬دیگری نیز‬
‫نخواهد بود و هر دو در کنار هم نسبیت را منطقی می سازند‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها‬
‫در نسبیت خاص‬

‫در سه فصل پیش‪ ،‬اندازه گیری یک ناظر از رویداد هایی که در چارچوب مرجع لخت‬
‫دیگری رخ می دهد را به اندازه گیری ناظر دیگری در همان چارچوب مرجع مربوط‬
‫ساختیم‪ .‬اکنون قصد داریم ارتباطی بین اندازه گیری های ناظران لخت از یک رویداد‬
‫واحد را پیدا کنیم؛ بدون اینکه رویداد لزوما در چارچوب مرجع یکی از ناظران باشد‪.‬‬
‫این کار در فیزیک کالسیک به نحو نسبتا ساده ای انجام می شود؛ اما برای پیدا کردن‬
‫این روابط در نسبیت خاص‪ ،‬باید بعد های دستگاه مختصات ناظران را به یکدیگر‬
‫ارتباط دهیم‪ .‬اگر معادله ای بین مولفه های زمان و فضای دستگاه مختصات یک ناظر‬
‫برحسب مولفه های دستگاه مختصات ناظر دیگری بیابیم‪ ،‬می توانیم اندازه گیری های‬
‫دو ناظر از یک رویداد را به هم مربوط کنیم‪ .‬به این معادالت‪ ،‬تبدیل های لورنتس‬
‫گفته می شود‪.‬‬

‫قالب کار ما وابستگی به نمودار های فضا زمان و هندسه ی نسبیت خاص ندارد‪ .‬در‬
‫واقع ما کارمان را با محاسبات جبری انجام خواهیم داد‪.‬‬

‫ناظر ̅𝑂 با سرعت 𝑣 در در جهت مثبت محور 𝑥 دستگاه مختصات 𝑂 حرکت می کند‪.‬‬


‫اندازه گیری ناظر ̅𝑂 از فضا و زمان را به کلی ترین شکل ممکن به اندازه گیری ناظر‬
‫𝑂 ربط می دهیم (معادالت صفحه ی بعد)‪ .‬سپس از این معادالت خام استفاده می‬
‫کنیم و به روابط مشخص و معلومی می رسیم‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص‬

‫𝑥𝛽 ‪𝑡̅ = 𝛼𝑡 +‬‬


‫𝑥𝜎 ‪𝑥̅ = 𝛾𝑡 +‬‬
‫𝑦 = ̅𝑦‬
‫𝑧 = ̅𝑧‬
‫معادله های اول و دوم‪ ،‬کلی ترین معادله های خطی اند که می توان برای دو ناظر‬
‫نوشت‪ .‬همچنین‪ ،‬چون چارچوب مرجع ̅𝑂 تنها در راستای محور 𝑥 حرکت می کند‪،‬‬
‫اندازه گیری های دو ناظر از بعد های دیگر فضا که بر راستای حرکت نسبی دو ناظر‬
‫عمود است‪ ،‬تفاوتی نمی کند‪.‬‬

‫الزم به ذکر است که ‪ γ،β،α‬و ‪ σ‬تنها به سرعت نسبی دو ناظر‪ 𝑣 ،‬بستگی دارند‪.‬‬

‫از نحوه ساخت محور های دستگاه مختصات ̅𝑂 در دستگاه مختصات 𝑂‪ ،‬که در فصل‬
‫دوم بخش پیش آن را بیان کردیم‪ ،‬می توانیم معادله های زیر را بنویسیم‪:‬‬

‫‪𝑡̅(𝑥̅ = 3): 𝑣𝑡 − 𝑥 = 3‬‬


‫‪𝑥̅ (𝑡̅ = 3): 𝑣𝑥 − 𝑡 = 3‬‬
‫پیدا کردن این معادالت چندان سخت نیست‪ .‬این ها تنها معادالت خط محور های ̅𝑡‬
‫و ̅𝑥 در دستگاه مختصات ناظر 𝑂 اند‪.‬‬

‫از مقایسه ی نسبت ضرایب 𝑥 و 𝑡 در این معادالت و نسبت ضرایب 𝑥 و 𝑡 در معادله‬


‫های پیش می توانیم بنویسیم‪:‬‬
‫‪𝛽⁄‬‬ ‫‪𝛾⁄‬‬
‫𝑣‪𝛼 = −‬‬ ‫𝑣‪𝜎 = −‬‬
‫در نتیجه‪ ،‬با استفاده از اندکی محاسبات جبری می توانیم معادالت کلی که در ابتدا‬
‫نوشتیم را به این صورت بازنویسی کنیم‪:‬‬

‫)𝑥𝑣 ‪𝑡̅ = 𝛼(𝑡 −‬‬


‫‪72‬‬
‫فصل چهارم‬

‫)𝑡𝑣 ‪𝑥̅ = 𝜎(𝑥 −‬‬


‫نقاط 𝑎 = ̅𝑥 ‪ 𝑡̅ = 3,‬و ‪ 𝑡̅ = 𝑎, 𝑥̅ = 3‬برای 𝑎 دلخواه‪ ،‬روی جهان خط پرتور نوری‬
‫اند که از این نقاط می گذرد‪ .‬در نتیجه می توان نشان داد که 𝜎 = 𝛼‪ .‬اکنون می‬
‫توانیم فرم نهایی معادالت را بنویسیم‪:‬‬

‫)𝑥𝑣 ‪𝑡̅ = 𝛼(𝑡 −‬‬


‫)𝑡𝑣 ‪𝑥̅ = 𝑎(𝑥 −‬‬
‫تنها با پیدا کردن مقدار 𝛼 برحسب 𝑣‪ ،‬معادالت تبدیل مشخص می شود‪ .‬برای این‬
‫منظور از استقالل فاصله فضا زمانی از چارچوب مرجع کمک می گیریم‪:‬‬

‫‪−(∆𝑡̅)2 + (∆𝑥̅ )2 = −(∆𝑡)2 + (∆𝑥 )2‬‬


‫با جایگزین کردن معادالت قبل در این معادله‪ ،‬مقدار 𝛼 بدست می آید‪:‬‬

‫‪𝛼 = ± 9⁄‬‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫اگر سرعت بین دو چارچوب برابر با ‪ 3‬باشد‪ ،‬اندازه گیری دو ناظر از هر رویدادی یکسان‬
‫خواهد بود‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬ما تنها مقدار مثبت 𝛼 را می پذیریم‪.‬‬

‫در نهایت تبدیل های لورنتس برای ناظران لخت بدست می آید‪:‬‬
‫𝑡‬ ‫𝑥𝑣‬
‫= ̅𝑡‬ ‫‪−‬‬
‫‪√9 − 𝑣 2‬‬ ‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫𝑡𝑣‪−‬‬ ‫𝑥‬
‫= ̅𝑥‬ ‫‪+‬‬
‫‪√9 −‬‬ ‫‪𝑣2‬‬ ‫‪√9 − 𝑣 2‬‬
‫𝑦 = ̅𝑦‬
‫𝑧 = ̅𝑧‬
‫این معادله ها‪ ،‬ساده ترین قالب برای بیان ارتباط بین مختصات دو ناظر لخت است‪.‬‬
‫دو نکته حائز اهمیت است‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص‬

‫ابتدا‪ ،‬دقت کنید که بر اساس اصل نسبیت‪ ،‬این معادالت کامال متقارن اند و می توانیم‬
‫بنویسیم‪:‬‬
‫̅𝑡‬ ‫̅𝑥𝑣‬ ‫̅𝑡𝑣‬ ‫̅𝑥‬
‫=𝑡‬ ‫‪2‬‬
‫‪+‬‬ ‫=𝑥‬ ‫‪+‬‬
‫𝑣‪√9−‬‬ ‫‪√9−𝑣 2‬‬ ‫𝑣‪√9−‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪√9−𝑣 2‬‬

‫تنها چون ناظر 𝑂 در دستگاه مختصات ناظر ̅𝑂 در خالف جهت محور حرکت می‬
‫کند‪ ،‬عالمت منها به مثبت تغییر داده شده است‪.‬‬

‫به این نکته نیز توجه داشته باشید که این تبدیل ها‪ ،‬معادالتی کلی تر از اثر های‬
‫اتساع زمان و انقباض لورنتس است‪ .‬معادله های مربوط به این اثر ها را به راحتی می‬
‫توان از این معادالت بدست آورد‪.‬‬

‫اکنون قصد داریم این معادالت را در حل تناقضی دیگر در نسبیت‪ ،‬به کار گیریم‪.‬‬

‫ناظر ̅𝑂 را در نظر بگیرید که با سرعت 𝑣 نسبت به سمت راست ناظر 𝑂 حرکت می‬
‫کند‪ .‬ناظر ̿𝑂 نیز در همان راستا‪ ،‬با سرعت ́𝑣 نسبت به ناظر ̅𝑂 حرکت می کند‪ .‬در‬
‫فیزیک نیوتنی‪ ،‬سرعت نسبی بین ناظر ̿𝑂 و 𝑂 به سادگی برابر با ́𝑣 ‪ 𝑣 +‬است‪ .‬این‬
‫قانون جمع سرعت ها را به گالیله نسبت داده اند‪ .‬اما اگر ما ادعا می کنیم که نسبیت‬
‫دارای انسجام و هماهنگی است‪ ،‬باید معادله جمع شدن سرعت ها در فیزیک نیوتنی‬
‫را نیز تعمیم ببخشیم‪ .‬حساسیت ما به آن دلیل است که این جمع شدن سرعت‪ ،‬می‬
‫تواند از سرعت نور تجاوز کند و برای نسبیت دردسر ساز باشد‪ .‬بطور مثال‪ ،‬اگر شما‬
‫در قطاری که با سرعتی بسیار نزدیک به سرعت نور حرکت می کند‪ ،‬در راستای حرکت‬
‫آن بدوید‪ ،‬سرعت شما با سرعت قطار جمع می شود و ممکن است از سرعت نور بیشتر‬
‫شود‪.‬‬
‫𝑥∆‬
‫= 𝑊 است که 𝑥∆ و 𝑡∆‬ ‫سرعت چارچوب مرجع لخت 𝑂 از دید ناظر ̿𝑂 برابر با‬
‫𝑡∆‬
‫بازه های مکانی و زمانی چارچوب 𝑂 است‪ .‬همچنین‪ ،𝑣́ ،‬سرعت نسبی بین دو ناظر‬

‫‪74‬‬
‫فصل چهارم‬

‫̅𝑥∆‬
‫̅𝑂 و ̿𝑂 برابر با ̅𝑡∆ است‪ .‬این بازه ها نیز جابجایی ناظر ̅𝑂 در فضا زمان‪ ،‬نسبت به ̿𝑂‬
‫است‪ .‬از تبدیل های لورنتس می توانیم بنویسیم‪:‬‬
‫‪9‬‬
‫‪∆𝑥 = (∆𝑥̅ + 𝑣∆𝑡̅)(9 − 𝑣 2 ) ⁄2‬‬
‫‪9‬‬
‫‪∆𝑡 = (∆𝑡̅ + 𝑣∆𝑥̅ )(9 − 𝑣 2 ) ⁄2‬‬
‫که 𝑣 سرعت نسبی بین دو چارچوب 𝑂 و ̅𝑂 است‪.‬‬

‫بدین ترتیب‪ ،‬سرعت 𝑊 را می توانیم بیابیم‪:‬‬

‫‪9‬‬ ‫̅𝑥∆‬
‫𝑥∆‬ ‫‪(∆𝑥̅ + 𝑣∆𝑡̅)(9 − 𝑣 2 ) ⁄2‬‬ ‫𝑡∆‬ ‫𝑣‪̅+‬‬ ‫𝑣 ‪𝑣́ +‬‬
‫=𝑊‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪∆𝑡 (∆𝑡̅ + 𝑣∆𝑥̅ )(9 − 𝑣 2 )9⁄2‬‬ ‫̅𝑥∆‬
‫́𝑣𝑣 ‪9 + 𝑣 ̅ 9 +‬‬
‫𝑡∆‬
‫این دستور‪ ،‬جمع سرعت ها را در نسبیت انیشتین بیان می کند‪ .‬اگر 𝑣 و ́𝑣 هر کدام‬
‫کمتر از ‪ 9‬باشند‪ 𝑊 ،‬نیز از ‪ 9‬کمتر است‪ .‬این موضوع به خوبی تناقض ظاهری را که‬
‫با آن روبرو بودیم حل می کند‪ .‬برای اطمینان مقدار 𝑊 را ‪ 9‬فرض می کنیم‪:‬‬
‫𝑣 ‪𝑣́ +‬‬
‫=𝑊‬ ‫‪=9‬‬
‫́𝑣𝑣 ‪9 +‬‬
‫و در نتیجه‪،‬‬
‫‪(9 − 𝑣)(9 − 𝑣́ ) = 3‬‬
‫پس سرعت یکی از چاچوب ها لزوما باید برابر با سرعت نور باشد؛ پس اگر سرعت‬
‫چارچوب ها کمتر از سرعت نور باشد‪ ،‬جمع نسبیتی سرعت های آن ها نیز کمتر از‬
‫سرعت نور است‪.‬‬

‫همچنین‪ ،‬اگر مقدار سرعت های 𝑣 و ́𝑣 خیلی کمتر از ‪ 9‬باشد‪ ،‬معادله جمع سرعت‬
‫ها را می توانیم با معادله جمع سرعت های گالیله ای تقریب بزنیم‪:‬‬

‫𝑣 ‪𝑊 ≈ 𝑣́ +‬‬

‫‪75‬‬
‫تبدیل های لورنتس و جمع سرعت ها در نسبیت خاص‬

‫این تقریب نشان می دهد نسبیت تعمیم فیزیک نیوتنی است و از نظر دقت‪ ،‬معادالت‬
‫نسبیت برای سرعت های کوچک چندان با معادالت فیزیک نیوتنی متفاوت نیستند‪.‬‬

‫‪76‬‬
‫پیوست‬
‫پیوست ‪ :1‬کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی‬

‫در میان تمام رشته های ریاضیات‪ ،‬هندسه از قدمت بیشتری برخوردار است‪ .‬در حدود‬
‫‪ 039‬سال پیش از میالد‪ ،‬نظرات مختلفی در هندسه عنوان شده بود‪ .‬سرانجام اقلیدس‪،‬‬
‫با انتشار کتاب اصول خود‪ ،‬هندسه ی اقلیدسی را پایه گذاری کرد که همچنان در‬
‫مدارس تدریس می شود‪ .‬روش اقلیدس دارای الگویی است که امروزه آن را در‬
‫ریاضیات محض به کار می گیریم‪ .‬اقلیدس مجموعه ای از گزاره ها را به عنوان اصل‬
‫پذیرفت و آن ها را مسلّم فرض کرد‪ .‬مجموعه قواعد و روش هایی را نیز برای استدالل‬
‫کردن پیشنهاد کرد‪ .‬بدین ترتیب اقلیدس توانست حکم های زیادی را در هندسه‬
‫اثبات کند‪.‬‬

‫اما چه کسی حکم کرده است که اصل های هندسه اقلیدسی مسلّم است؟ موضوع این‬
‫است که کسی این اصل ها را ثابت نکرده است و هندسه دانان توافق کرده اند که این‬
‫اصل ها را بپذیرند‪ .‬آخرین و پنجمین اصل هندسه اقلیدسی‪ ،‬که به اصل توازی نیز‬
‫مشهور است‪ ،‬ذهن بسیاری از ریاضیدانان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است‪.‬‬
‫افراد زیادی تالش کرده اند که این اصل را به کمک اصل های دیگر اقلیدس ثابت‬
‫کنند که همگی با شکست مواجه شدند‪.‬‬

‫اصل پنجم اینگونه بیان می شود‪:‬‬

‫اگر دو خط راست بوسیله یک خط سوم قطع شوند‪ ،‬در همان طرفی از خط سوم که‬
‫زوایای داخلی‪ ،‬مجموع کوچکتر از دو قائمه تشکیل میدهند یکدیگر را قطع‬
‫میکنند‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی‬

‫تصویر ‪9‬‬

‫به این اصل فکر کنید‪ .‬با اینکه نسبتا بدیهی به نظر می رسد‪ ،‬اما آن قدر نیز بدیهی‬
‫نیست که آن را اصل قرار دهیم! اما اگر پذیرش این گزاره به عنوان یک اصل بر ما‬
‫مشکل است‪ ،‬چرا بجای تالش برای اثبات آن‪ ،‬به کلی هندسه ی دیگری بر مبنای‬
‫نپذیرفتن این اصل پایه گذاری نکنیم؟ به نظر می رسد این راه حل ابتکارانه و اندکی‬
‫ترسناک است‪ .‬ذهن بشر همیشه از پرواز کردن به آن سوی مرز های معمول‪ ،‬اندکی‬
‫واهمه دارد‪.‬‬

‫پایه گذاری هندسه نااقلیدسی (هندسه ای که اقلیدسی نیست!) به اوایل قرن نوزدهم‬
‫باز می گردد‪ .‬این هندسه نگاه عمیقی بر توازی در هندسه اقلیدسی می اندازد‪ .‬یک‬
‫پاره خط عمود بر دو خط موازی را در نظر بگیرید‪ .‬در هندسه اقلیدسی‪ ،‬بدلیل آن که‬
‫دو خط موازی همواره موازی باقی می مانند‪ ،‬هر چه این عمود به راست یا چپ حرکت‬
‫کند‪ ،‬طول آن تغییر نمی کند‪ .‬به عبارتی فاصله بین دو خط موازی همواره یکسان‬
‫است‪ .‬اما دو هندسه ی دیگر به نام های هندسه هذلولوی و هندسه بیضوی پیشنهاد‬

‫‪79‬‬
‫پیوست ‪9‬‬

‫شدند‪ .‬در هندسه هذلولوی‪ ،‬فاصله بین دو خط عمود زیاد می شود (خط ها گویی از‬
‫هم دور می شوند) و در هندسه بیضوی کم (خط ها بهم نزدیک می شوند)‪.‬‬

‫تصویر ‪2‬‬

‫در میان این هندسه های طغیان گر‪ ،‬هندسه ریمانی جایگاه ویژه ای دارد‪ .‬این هندسه‬
‫به نوعی‪ ،‬دیگر هندسه های نااقلیدسی را در بر دارد‪ .‬در هندسه ریمانی‪ ،‬اصل توازی‬
‫اقلیدس روی سطوح خمیده کنار گذاشته می شود و به این ترتیب با هندسه اقلیدسی‬
‫کاری نداریم‪ .‬فضای ما در هندسه ی ریمانی لزوما می تواند انحنا دار و خمیده باشد‪.‬‬
‫حال اگر در هندسه ریمانی‪ ،‬سطحی با خمش صفر (سطحی تخت) در نظر بگیریم‪،‬‬
‫‪91‬‬
‫اصل توازی اقلیدس معتبر باقی می ماند‪.‬‬

‫هندسه ریمانی به خمینه (منیفلد‪ )23‬های ریمانی می پردازد‪ .‬منیفلد‪ ،‬فضای پیوسته‬
‫ای است که به صورت موضعی مانند فضای اقلیدسی به نظر می رسد‪ .‬برای مثال سطح‬
‫یک استوانه‪ ،‬سطح یک کره و یا حتی یک خط‪ ،‬همگی منیفلد اند‪ .‬ویژگی منیفلد این‬
‫است که در همسایگی یک نقطه (فضای بسیار کوچکی که یک نقطه را در بر می‬
‫گیرد)‪ ،‬اقلیدسی است‪ .‬برای مثال ما همگی روی سطح کره زمین قرار داریم و می‬
‫دانیم که کره زمین یک کره است‪ .‬پس سطح روی آن خمیده است؛ ولی ما این‬

‫‪ 91‬باید توجه داشته باشید که در این حالت‪ ،‬هندسه ی سطح مورد نظر هندسه اقلیدسی نیست‪ .‬بطور مثال‪ ،‬هندسه‬
‫مینکوفسکی نیز از اصل توازی اقلیدس پیروی می کند ولی هندسه نااقدیدسی است‪ .‬در واقع بود و نبود اصل توازی‬
‫اقلیدس‪ ،‬خمیده بودن یا تخت بودن هندسه را مشخص می کند‪.‬‬
‫‪21‬‬
‫‪Manifold‬‬
‫‪81‬‬
‫کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی‬

‫خمیدگی را احساس نمی کنیم‪ .‬نقشه هایی که از آن ها استفاده می کنیم همگی روی‬
‫تخت ترسیم شده اند و حتی با نگاه به دوردست ها نیز چندان متوجه این خمیدگی‬
‫نمی شویم‪ :‬بی ربط نیست که پیشینیان زمین را سطحی تخت می پنداشتند!‬

‫چند ویژگی از منیفلد های ریمانی می آوریم و این فصل را تمام می کنیم‪.‬‬

‫ابتدا در نظر داشته باشید که بیشر قضیه هایی که در هندسه اقلیدسی اثبات می شوند‪،‬‬
‫روی منیفلد های ریمانی صدق نمی کنند‪ .‬برای مثال در هندسه اقلیدسی اثبات می‬
‫شود که جمع زاویه های درونی یک مثلث ‪ 973‬درجه است‪ .‬حال می بینیم که می‬
‫توانیم روی سطح یک کره (به عنوان یک منیفلد ریمانی)‪ ،‬مثلثی بسازیم که جمع‬
‫زاویه های درونی آن بیشتر از ‪ 973‬درجه است‪.‬‬

‫تصویر ‪0‬‬

‫در تصویر ‪ 0‬نقطه 𝑃 روی قطب است و خط استوای این کره نیز رسم شده است‪ .‬دو‬
‫نقطه 𝐴 و 𝐵 را روی استوا به دلخواه انتخاب می کنیم‪ .‬از 𝐴 و 𝐵 دو خط عمود بر‬
‫استوا خارج می کنیم و آن ها را تا قطب امتداد می دهیم‪ .‬توجه داشته باشید که این‬
‫دو خط بخشی از نصف النهار هایی اند که در نقطه های 𝐴 و 𝐵 با استوا برخورد می‬
‫کنند‪ .‬بدین ترتیب از 𝐴 و 𝐵 به نقطه ی 𝑃 وصل شده است و مثلت 𝑃𝐵𝐴 رسم شده‬
‫است‪ .‬دو خط 𝑃𝐴 و 𝑃𝐵 بر خط استوا عمود شده اند‪ ،‬پس زاویه های ̂𝐴 و ̂𝐵 هر یک‬
‫‪81‬‬
‫پیوست ‪9‬‬

‫‪ 13‬درجه اند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬چون زاویه ̂𝑃 مقداری مثبت دارد‪ ،‬جمع زاویه های این مثلت‬
‫از ‪ 973‬درجه بیشتر است‪.‬‬

‫حتی روی منیفلد های ریمانی با شکل های دیگر می توان مثلث هایی با مجموع‬
‫زوایای کمتر از ‪ 973‬ساخت‪.‬‬

‫تصویر ‪4‬‬

‫به عنوان ویژگی دیگری‪ ،‬انتقال خطوط موازی روی یک منیفلد ریمانی را به میان می‬
‫آوریم‪ .‬در تصویر ‪ 4‬یک سطح بسته را روی سطح تخت اقلیدسی رسم کرده ایم‪ .‬از‬
‫نقطه 𝐴 برداری را به دلخواه رسم کرده ایم‪ .‬به همین صورت تا نقطه 𝐵‪ ،‬در هر نقطه‬
‫دلخواه برداری موازی بردار قبلی رسم می کنیم‪ .‬این فرایند را روی ضلع 𝐶𝐵 و 𝐴𝐶‬
‫نیز انجام داده ایم و به نقطه 𝐴 بازگشته ایم‪ .‬طبعا بردار موازی که روی نقطه 𝐴 رسم‬
‫می شود منطبق بر اولین برداری است که روی همین نقطه رسم کرده ایم‪ .‬به عبارتی‪،‬‬
‫انحراف بردار های توازی روی این سطح بسته اقلیدسی صفر است‪ :‬با رسم بردار دلخواه‬
‫و انجام این فرایند حول یک سطح بسته‪ ،‬بی هیچ انحرافی درست به بردادر دلخواهی‬
‫که ابتدا رسم کردیم می رسیم‪.‬‬

‫‪82‬‬
‫کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی‬

‫اما روی یک منیفلد ریمانی (مانند سطح یک کره)‪ ،‬انحراف توازی لزوما صفر نیست!‬
‫نگاهی بر مثلث کروی تصویر ‪ 5‬بیندازید‪:‬‬

‫تصویر ‪5‬‬

‫در این مثلث کروی‪ ،‬تمامی زاویه ها ‪ 13‬درجه اند‪ .‬در نزدیکی نقطه 𝐴‪ ،‬روی مسیر‬
‫𝐵𝐴 اولین بردار را عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم می کنیم‪ .‬در نظر داشته باشید که روی‬
‫سطح کره این بردار باید دیده شود‪ ،‬پس این بردار مماس بر کره است‪ .‬برای رسم‬
‫برداری موازی این بردار‪ ،‬ناچاریم از این خاصیت استفاده کنیم که دو خط عمود بر‬
‫یک خط‪ ،‬موازی است‪ .‬این خاصیت روی سطح کره به این معناست که بردار هایمان‬
‫را باید عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم کنیم؛ در این صورت می توانیم ادعا کنیم بردار هایی‬
‫که تا حد امکان موازی با یکدیگرند‪ ،‬رسم شده است‪ .‬بدین ترتیب در نقطه 𝐵 برداری‬
‫عمود بر مسیر 𝐵𝐴 رسم می شود که منطبق بر 𝐶𝐵 است‪ .‬پس روی مسیر 𝐶𝐵 هر‬
‫بردار باید منطبق بر این مسیر رسم شود و در نقطه 𝐶‪ ،‬این بردار ها عمود بر مسیر‬
‫𝐴𝐶 رسم می شوند‪ .‬مشاهده می کنید که در نقطه 𝐴‪ ،‬بردار رسم شده منطبق بر‬
‫اولین بردار رسم شده نیست و انحراف توازی حول این سطح بسته صفر نیست! در‬
‫واقع روی هیچ منیفلد خمیده ی ریمانی این انحراف توازی صفر نیست‪ .‬انحراف توازی‬

‫‪81‬‬
‫پیوست ‪9‬‬

‫مفهوم بسیار پراهمیتی در هندسه ریمانی است‪ .‬با استفاده از همین مفهوم و کمی‬
‫آنالیز تانسوری‪ ،‬می توان تانسور خم ریمان را که خمش یک منیفلد ریمانی را بیان‬
‫می کند بدست آورد‪ .‬جالب این جاست که مولفه های این تانسور تنها زمانی صفر‬
‫است که منیفلد ما تخت باشد! صفر بودن این تانسور نیز صفر بودن انحراف بردار توازی‬
‫را به دنبال دارد‪ .‬این موضوع به خوبی یگانگی هندسه ریمانی را بیان می کند؛ چرا که‬
‫تنها وقتی انحراف توازی صفر است که هندسه اقلیدسی باشد‪ ،‬و در هندسه اقلیدسی‬
‫است که تانسور خمش ریمانی را می توانیم صفر در نظر بگیریم‪.‬‬

‫بد نیست که به عنوان نکته آخر در نظر داشته باشید که روی سطوح ریمانی حتی‬
‫نمی توان گفت کوتاه ترین خط بین دو نقطه خط مستقیمی است که دو نقطه را به‬
‫یکدیگر وصل می کند! اگر با هواپیمای شخصی خود قصد دارید به شهر نسبتا دوری‬
‫سفر کنید‪ ،‬مستقیما به سمت آن شهر حرکت نکنید! طی کردن یک مسیر خمیده به‬
‫آن شهر کوتاه تر خواهد بود! (در واقع کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه روی یک کره‪،‬‬
‫مسیری از دایره ی عظیمه‪ 29‬ای است که دو نقطه را در بر دارد – تصویر ‪ 6‬در صفحه‬
‫ی بعد)‬

‫‪ 29‬دایره عظیمه روی کره‪ ،‬دایره ای است که دور تا دور کره کشیده شود‪ .‬برای مثال نصف النهار ها و خط استوا خود‬
‫نوعی دایره عظیمه اند‪.‬‬

‫‪84‬‬
‫کمی بیشتر در مورد هندسه ی ریمانی‬

‫تصویر ‪6‬‬

‫‪85‬‬
‫منابع‪:‬‬

‫منابع فارسی‪:‬‬
‫‪ 6‬نظریه که جهان را تغییر داد‪ ،‬پل استراترن‪ ،‬ترجمه بهرام معلمی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات‬
‫مازیار‪ ،‬چاپ ششم‪9019 ،‬‬
‫تاریخچه کوتاهتر از زمان‪ ،‬استیون هاوکینگ با همکاری لئونارد ملودینو‪ ،‬ترجمه‬
‫رضا خزانه‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات مازیار‪ ،‬چاپ چهارم‪9012 ،‬‬
‫فیزیک‪ ،‬رابرت رزنیک‪ ،‬دیوید هالیدی‪ ،‬کِنِت اس‪.‬کرین‪ ،‬ترجمه جالل الدین پاشایی‬
‫راد‪ ،‬منیژه رهبر‪ ،‬مرکز نشر دانشگاهی‪ ،‬جلد دوم و سوم‬

‫منابع انگلیسی‪:‬‬
‫‪A First Course in General Relativity, Bernard F.‬‬
‫‪Shutz, Cambridge University, 2331‬‬

‫‪86‬‬

You might also like