You are on page 1of 24

‫‪34‬‬

‫‌فصلنامــه‌علمــی‌‌رهیافت‌هــای‌سیاســی‌و‌بین‌المللــی‪ ‌ ،‬شــماره‌شــاپا‪1735-739X‌:‬‬
‫دوره‌‪‌،۱۱‬شــماره‌‪(‌۱‬پیاپــی‪‌‌،)۵۹‬پاییــز‌‪‌،‌۹8‬تاریــخ‌انتشــار‪‌:‬مهــر‪۹8‬‬

‫دین‌و‌دولت‌در‌عهد‌ساسانی؛‌درآمدی‌بر‌الهیات‌سیاسی‌زرتشت‬

‫تاریخ دریافت‪1397/10/24 :‬‬ ‫*‬


‫مصطفی انصافی‬
‫تاریخ تأیید‪1398/4/1 :‬‬ ‫**‬
‫شجاع احمدوند‬

‫چکیده‬
‫حداقـل از زمـان ورود نخسـتین مهاجـران بـه ایـران در دورهی ماقبـل مادها‪ ،‬ایـران به لحـاظ ایدئولوژیک به‬
‫ایـران مزدایـی یـا خـرد مزدایی مشـهور بود که در آن کثیـری از خدایـان‪ ،‬ایزدکدهی ایرانیان را شـکل میدادند‪.‬‬
‫امـا بهتدریـج تصویـر خدایـان ایرانـی روشـن و روشـنتر شـد‪ .‬البتـه ایـن امـر نسـبتی با سـاختار قدرت داشـت‪،‬‬
‫چنانکـه بـا ظهـور دولـت ساسـانی‪ ،‬همنشـینی جالبـی میـان آییـن زرتشـت بـا ایـن دولـت برقـرار شـد‪ .‬اینکـه‬
‫چـرا و چگونـه دولـت ساسـانی از میـان کثیـری از آیینهـای مزدایـی چـون زروانیسـم‪ ،‬میترایسـم‪ ،‬مانویـت و‬
‫حتـی ادیـان وارداتـی مثـل مسـیحیت و یهودیـت‪ ،‬به خدای زرتشـت پیوسـت‪ ،‬واجد اهمیت پژوهشـی بسـیاری‬
‫اسـت‪ .‬بدینسـان‪ ،‬هـدف ایـن مقالـه بررسـی چرایـی و چگونگـی اولویـت یافتـن آییـن زرتشـت در ذهنیـت و‬
‫عملکـرد زمـامداران ساسـانی اسـت‪ .‬روش ایـن مقالـه‪ ،‬تحلیـل گفتمـان از نوع گفتمـان الکال و موف اسـت‪.‬‬
‫بـر ایـن اسـاس‪ ،‬عناصر اصلی گفتمـان الهیات سیاسـی زرتشـتی‪ ،‬عناصر هژمونیـک‪ ،‬مفصلبندیهـا‪ ،‬کارگزار‬
‫اجتماعـی و غیریتسـاز آن مـورد واکاوای قـرار خواهنـد گرفـت‪ .‬بر اسـاس یافتههـای این مقاله‪ ،‬آیین زرتشـت‬
‫واجـد مؤلفههایـی اسـت کـه الهیـات موجود در آن را برای سیاسـت یکپارچهسـازی‪ ،‬هویت سیاسـی و ضدیت‬
‫بـا تکثـر نیروهـا کـه خصلـت اصلـی حکمرانـی ساسـانی بـود‪ ،‬فراهـم میکنـد‪ .‬نتیجـه آنکـه عناصـر اصلـی‬
‫الهیـات زرتشـتی چـون هستیشناسـی کیهانـی‪ ،‬جهانبینـی خیمهای‪ ،‬فـره ایـزدی و خودچیرگی‪ ،‬مبنـای اصلی‬
‫صفحات‪3۴-۵۷:‬‬
‫حکمرانـی ساسـانی را بـرای اجـرای یک سیاسـت همگونسـاز در قلمـرو پارس فراهـم آورد‪.‬‬
‫∗ دانشجوی دکتری علوم‬
‫واژگان‌کلیدی‪ :‬اندیشه سیاسی‪ ،‬آیین زرتشت‪ ،‬ساسانیان‪ ،‬الهیات سیاسی‪ ،‬هژمونی‪.‬‬ ‫سیاسی (اندیشهی سیاسی)‪،‬‬
‫دانشکدهی حقوق و‬
‫علوم سیاسی‪ ،‬دانشگاه‬
‫عالمه طباطبائی‪ ،‬تهران‬
‫(نویسندهی مسئول)‪.‬‬
‫@‪mostafaensafi1‬‬
‫‪chmail.ir‬‬

‫** دانشیار گروه علوم‬


‫سیاسی‪ ،‬دانشکدهی حقوق‬
‫و علوم سیاسی‪ ،‬دانشگاه‬
‫عالمه طباطبائی‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫@‪shojaahmadvand‬‬
‫‪gmail.com‬‬
35

Religion‌and‌Government‌in‌Sasanian‌Era:‌
Introduction‌to‌Zarathustra’s‌Political‌Theology

Ensafi, Mostafa*
Ahmadvand, Shoja**

Abstract
The idea of Iran as a religious, cultural, and ethnic reality goes back as far as the end of
the 6th century B.C.E. As a political idea, we first catch sight of it in the twenties of the
3rd century C.E. as an essential feature of Sasanian propaganda. Although, up until the
end of the Parthian period, Iranian identity had an ethnic, linguistic, and religious value,
it did not yet have a political import. The idea of an “Iranian” empire or kingdom is a
purely Sasanian one. Third-century Iran was shaken by a conflict between universalism
and nationalism that was most clearly manifest in the religious and cultural sphere. The
outcome of this conflict is well known: the traditionalistic and nationalistic impulses
gained the upper hand, and Manichean universalism succumbed to the nationalism of the
Zoroastrian Magi. Iranian identity, which up to that point had been essentially of a cul-
tural and religious nature, assumed a definite political value, placing Persia and the Per-
sians at the center of the Ērān-šahr, in other words, at the center of a state based on the
twin powers of throne and altar and sustained by an antiquarian and archaizing ideology.
Keyword: Political Thought, Sasanian, Zoroastrianism, Political theology, Hegemony.

*
PhD Candidate
at Political Science
at Allameh Taba-
tabayi University,
Tehran, Iran.

**
Associate Pro-
fessor of Political
Science at Alla-
meh Tabatabayi
University, Tehran,
Iran.
‫‪36‬‬

‫مقدمه‬
‫بـا شکسـت اشـکانیان از ساسـانیان و قتـل اردوان پنجـم بهعنـوان آخرین پادشـاه اشـکانی‪،‬‬
‫طومـار این سلسـلهی باسـتانی در هم پیچیده شـد و ساسـانیان کـه بزرگترین قـوم و همچنین‬
‫اصلیتریـن نیـروی متخاصم با اشـکانیان در سـرزمین پـارس آن روز بودند‪ ،‬به رهبری اردشـیر‬
‫ساسـانی بـه حکومـت دسـت یافتنـد‪ .‬عملیـات نظامـی اردشـیر علیـه اشـکانیان و تالشهـای‬
‫سیاسـی او بـرای جلـب همراهـی بـزرگان‪ ،‬تـوأم با مشـارکت موبـدان بـود‪ .‬عالوه بر مشـارکت‬
‫دادن بـزرگان اقـوام پارسـی در حکومـت‪ ،‬اردشـیر نظـام ملوکالطوایفـی را از بیـن بـرد تـا بـا‬
‫عبـور از تکثـر نیروهـای سیاسـی و اجتماعـی بتوانـد وحـدت سیاسـی بینظیـری را رقـم بزند‪.‬‬
‫ایـن وحـدت سیاسـی در کنار ایجـاد نظام سلسـلهمراتبی در جامعه و همچنین تشـکیل ارتشـی‬
‫منظـم و دائمـی و یک سیسـتم بوروکراسـی منظـم و یکپارچـه‪ ،‬از مؤلفهای دیگر نیـز برخوردار‬
‫بـود‪ .‬در دورهی ساسـانیان بـرای نخسـتین بـار در تاریـخ سیاسـی ایـران‪ ،‬نظـام سیاسـی بـرای‬
‫ایجـاد وحـدت و یکپارچگـی سیاسـی از یک دسـتگاه ایدئولوژیکی موسـوم به آیین زرتشـت‬
‫بـرای غلبـه بـر اجتمـاع و در نهایـت ایجـاد وحـدت سیاسـی در قلمرو پـارس اسـتمداد طلبید‪.‬‬
‫مفصلبنـدی دیـن و دولت تا زمان ساسـانیان امری بیسـابقه اسـت‪ ،‬چراکه هـم در دورهی‬
‫هخامنشـیان و هـم اشـکانیان بـا تعـدد مذاهـب و آیینهـا مواجهیـم و حتـی بـا ایـن آیینهـا نیز‬
‫بـه شـیوهای روامدارنـه برخـورد میشـود و حکومتهـا دیـن رسـمی اختیـار نمیکننـد‪ .‬در‬
‫واقـع‪ ،‬تـا پیـش از ساسـانیان بـا نوعـی تکثرگرایـی در حـوزهی ارزشـی و اعتقـادی مواجهیـم و‬
‫حکومتهـا در سـودای مفصـل یافتـن بـا یـک دسـتگاه ایدئولوژیکـی جهـت تبییـن و توجیه‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫حکمرانـی خـود و از ایـن طریـق بسـط‪ ،‬تثبیـت و غلبـه بر سراسـر قلمـرو خویش نیسـتند‪ .‬ولی‬
‫در دورهی ساسـانیان دیـن و دولـت بـه طـرز بینظیـری با یکدیگر عجین و آغشـته شـدند‪ .‬در‬
‫ایـن دوره‪ ،‬طبقـهی موبدان زرتشـتی فعاالنه وارد میدان اجتماعی و سیاسـی شـده و با اسـتفاده‬
‫از رگ و ریشـهی زرتشـتی پـدران بنیانگـذار سلسـلهی ساسـانی تـالش کردنـد تـا در ازای‬
‫خدمـات ایدئولوژیکـی کـه بـه دولـت جهـت هژمونیزه شـدن در بطن جامعـه ارائـه میدادند‪،‬‬
‫خـود را در قـدرت سیاسـی نیز سـهیم کننـد‪ .‬در نتیجهی اقدامـات کرتیر (از موبـدان ذینفوذ‬
‫عهـد ساسـانی) و تعـدادی دیگـر از موبـدان‪ ،‬امـور آتشـکدهها منظمتـر گردیـد و مشـاغل و‬
‫مسـئولیتها در آنهـا دقیقتـر شـد و بـا سـازمانیابی کـه در واقـع در حکـم نخسـتین گام‬
‫بـرای اعمـال نفـوذ محسـوب میشـود‪ ،‬توانسـتند در میـدان اجتماعـی و سیاسـی دسـت بـه‬
‫موبـد موبـدان در ایـن زمـان تا بـدان حد رسـید کـه در انتخـاب ولیعهد‬
‫ِ‬ ‫کنـش بزننـد‪ .‬قـدرت‬
‫دخالـت مسـتقیم داشـت‪ .‬در هنـگام تاجگـذاری نیـز موبـد موبـدان تاج بر سـر پادشـاه جدید‬
‫میگذاشـت‪ .‬بـا رسـمی شـدن دین زرتشـتی‪ ،‬کلیـهی قوانیـن‪ ،‬محاکمات‪ ،‬احواالت شـخصی‬
‫و نیـز اقدامـات حکومـت میبایسـت مطابـق بـا دیـن رسـمی تنظیـم میشـد و مهمتـر از آن‬
‫اینکـه پیـروان ادیـان دیگـر محـدود شـده و در بسـیاری از امـور ملـزم بـه اطاعـت از قوانین و‬
‫دسـتورات حکومـت مرکزی شـدند‪.‬‬
‫‪37‬‬

‫‌در بـاب مسـئلهی اصلـی ایـن مقالـه بایـد گفـت کـه هرچنـد نشـان دادن همنشـینی دیـن‬
‫زرتشـت بـا حکومـت و دولـت ساسـانی اهمیـت علمـی چندانـی نـدارد‪ ،‬چراکـه ایـن رخداد‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫بـا توجـه بـه کتیبههـا و اسـناد موجـود یـک امـر بدیهـی اسـت و در کتابهـای تاریخـی نیـز‬
‫بهغایـت بـه آنهـا پرداخته شـده اسـت‪ ،‬اما نکتهای کـه همواره مغفـول مانده‪ ،‬ابعاد اندیشـهای‬
‫ایـن رخـداد (همنشـینی دیـن زرتشـت و دولـت مقتـدر مرکـزی ساسـانیان) اسـت‪ .‬در واقـع‪،‬‬
‫سـؤال اصلـی ایـن پژوهـش مبتنـی بر این اسـت کـه بنا به چـه دالیلی در میـان انبوه ادیـان زنده‬
‫و فعـال اواخـر دورهی اشـکانیان و اوایـل دورهی ساسـانیان‪ ،‬آییـن زرتشـت توانسـت بـا دولت‬
‫مرکـزی ساسـانیان پیونـد بیابـد و بهعنـوان دسـتگاه ایدئولوژیکـی دولت ساسـانی عمـل کند؟‬
‫چـه عناصـر و مؤلفههایـی در الهیـات زرتشـی وجـود دارد کـه ایـن آییـن بـرای تثبیـت قـدرت‬
‫سیاسـی مناسـب دیده شـد و در یک لحظهی تاریخی توانسـت با دولت ساسـانی عجین شـود‬
‫‪1‬‬

‫و کارکـرد سیاسـی بیابـد؟ چـه عناصـری در الهیـات سیاسـی زرتشـت وجود داشـت کـه ادیان‬
‫دیگـر فاقـد آن بودند؟‬
‫پیشفـرض عمـدهی ایـن مقالـه آن اسـت کـه سیاسـت از سـاختارهای الهیاتی جدا نیسـت‬
‫و لـذا‪ ،‬الهیاتهـای گوناگـون‪ ،‬خروجـی سیاسـی مختلفـی دارنـد‪ .‬از ایـنرو دگردیسـی در‬
‫سـاختارهای الهیاتـی تأثیـرات عمـدهای بـر امـر سیاسـی در گفتمانهـای مختلـف خواهـد‬
‫گذاشـت‪ .‬واقعیـت ایـن اسـت کـه حتـی سکوالریسـم نیـز خـود یـک سـازهی الهیاتی اسـت‬
‫کـه بـر بنـای دکتریـن الهیاتـی سـنت اگوسـتین یعنی «شـهر زمینـی و شـهر آسـمانی» تکوین‬
‫یافتـه اسـت‪ .‬بـه عقیـدهی اگوسـتین انسـان شـهروند دو شـهر اسـت‪ :‬شـهر محل تولد و شـهر‬
‫خـدا‪ .‬در واقـع اشـارهی اگوسـتین به این امر اسـت کـه حوزهی کلیسـا و معنویـت از حوزهی‬
‫دولـت و امـور ایـن جهانـی و ناسـوتی جداسـت و امور و شـئون ایـن دو میـدان‪ ،‬جنس خاص‬
‫خـود را دارنـد و قابـل تقلیـل بـه یکدیگـر نیسـتند و بـه لحـاظ اجرایـی و غایـی سـازوکاری‬
‫متمایـز از هـم دارنـد (عالـم‪ .)۲۲۷-۲۲1 :13۷۶ ،‬از ایـنرو‪ ،‬نمیتـوان گفت که سکوالریسـم‬
‫بهعنـوان گونـهای از سیاسـت غالـب در دورهی مدرن‪ ،‬بهکل فـارغ از الهیات اسـت‪ .‬کالیتون‬
‫کراکـت ‪ ،‬رئیـس مرکـز مطالعـات دینـی دانشـگاه آرکانـزاس مرکـزی آمریـکا‪ ،‬در اثـر خـود با‬
‫‪۲‬‬

‫عنـوان «الهیـات سیاسـی رادیـکال‪ :‬دیـن و سیاسـت بعـد از لیبرالیسـم»‪ ،‬بیان میکنـد‪ :‬دین به‬
‫طـرز ملمـوس و چالشبرانگیـزی بـه میـدان تفکـر و فرهنگ انسـان بازگشـته و این بازگشـت‪،‬‬
‫بازگشـتی سیاسـی اسـت (‪ .)crockett, 2011:2‬اغراق نیسـت حتی اگر بگوییم که امر سیاسـی‬
‫در هیـچ گفتمانـی فـارغ از الهیـات نیسـت و از اینرو‪ ،‬تحلیل الهیاتی از سیاسـت امری اسـت‬
‫راه بصیـرت یافتـن در خصـوص اشـکال اعمـال قـدرت در گفتمانهـای‬ ‫کـه همـواره چـراغ ِ‬
‫سیاسـی متعـدد اسـت‪ .‬بـه بیـان بهتـر‪ ،‬امر سیاسـی کـه در حکـم متافیزیـک سیاسـت قلمداد‬
‫‪3‬‬

‫میشـود‪ ،‬همـواره متأثـر از سـازههای الهیاتـی اسـت‪ .‬از ایـنرو‪ ،‬اهمیـت پرداختـن بـه الهیـات‬

‫‪1  moment‬‬
‫‪2  clayton Crockett‬‬
‫‪3  the political‬‬
‫‪38‬‬

‫سیاسـی زرتشـت و تأثیر آن بر اجرای سیاسـتهای وحدتگرایانه و تکثرسـتیزانهی ساسـانیان‬


‫کمـک شـایانی بـه فهـم الهیـات سیاسـی دورهی حاضـر میکنـد‪ ،‬چراکـه لحظـهی حاضـر‪،‬‬
‫چیـزی جـدای از گذشـته نیسـت و تطـوری از آن محسـوب میشـود‪.‬‬
‫لـذا هـدف ایـن مقاله آن اسـت که از منظر اندیشـهی سیاسـی به رخداد تاریخی همنشـینی‬
‫آییـن زرتشـت و دولـت وحدتگـرای ساسـانیان بنگـرد‪ .‬زرتشـتیگری توانسـت در جامـهی‬
‫یـک دسـتگاه ایدئولوژیـک عمـل نمایـد و راه را بـرای زایایـی ساسـانیان و هژمونـی یافتـن در‬
‫قلمـرو پـارس بـاز کنـد‪ .‬آیین زرتشـت بـا تبلیغ خـدای واحـد (مـزدا) و همچنین نه ذاتـی بلکه‬
‫عرضـی دانسـتن شـر در جهان‪ ،‬توانسـت مقدمات هژمونیزاسـیون دولـت ساسـانیان در ایران را‬
‫فراهـم کنـد‪ .‬از ایـنرو‪ ،‬بـرای نخسـتین بـار در تاریـخ ایران بـا نوع خاصـی از الهیات سیاسـی‬
‫مواجهیـم کـه در جهـت توجیـه مناسـبات سیاسـی دنیـوی بهواسـطه مفاهیـم و سلسـلهمراتب‬
‫الهیاتـی گام برمـیدارد‪ .‬اهمیـت پرداختـن بـه چنیـن موضوعـی در ایـن نهفتـه شـده کـه در‬
‫تاریـخ سیاسـی ایـران‪ ،‬کارگزاران همـواره دغدغهی ایجـاد تکصدایی و نوعـی وحدت آمرانه‬
‫را داشـتهاند و از ایـنرو‪ ،‬هـر وضعیتـی بـه غیـر از وضعیـت اتحـاد را بهمثابـه وضعیتـی آنومـی‬
‫و یـا وضعیـت ناهنجـار تصـور کـرده و بـه سـرکوب آن پرداختهانـد‪ .‬ایـن مقالـه ریشـهی چنین‬
‫هستیشناسـی سیاسـی بدبینانـهای نسـبت بـه تکثـر را در لحظـهی پیونـد الهیـات زرتشـتی بـا‬
‫سیاسـت ساسـانیان میدانـد کـه دغدغـهی محو هر نـوع «غیریـت» و «دیگـری» از عرصهی‬
‫ارزشـی و بهتبـع آن عرصـهی سیاسـی را داشـت‪.‬‬
‫‪‌.1‬پیشینه‌ی‌پژوهش‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫‌اغلـب مطالعـات صورتگرفتـه در خصـوص آییـن زرتشـت توسـط افـرادی انجـام گرفتـه‬
‫کـه گرایشهـای باسـتانگرایانه داشـته و از دورهی سـلطهی گفتمـان زرتشـتیگری بـر‬
‫قلمـرو ایـران همچـون عصـر طالیـی آرمانی یـاد میکننـد‪ .‬ایـن گفتمـان در واقع رسـوباتی از‬
‫گرایشهـای روشـنفکران دورهی مشـروطه اسـت که بـرای عبور از وضعیت موجود‪ ،‬نسـخهی‬
‫بازگشـت بـه گذشـته را میپیچنـد‪ .‬بـرای مثـال آخونـدزاده در برابـر سـیطرهی فرهنـگ دینـی‬
‫و عربـی‪ ،‬درصـدد طـرح ایـدهی ملیتخواهـی و ناسیونالیسـم بهواسـطه بازگشـت بـه دورهی‬
‫طالیـی ایران باسـتان اسـت (آخونـدزاده‪ .)13۷۶ ،‬چنین رویکردی را در دیگر روشـنفکران آن‬
‫دوره‪ ،‬همچـون جاللالدیـن میـرزا (پسـر فتحعلـی شـاه) و میرزا آقاخـان کرمانی نیـز بهوضوح‬
‫میتـوان مشـاهده کـرد (اشـرف‪ .)139۶ ،‬اینرویکـرد تاریخـی در راسـتای هویتبخشـی بـه‬
‫جامعـهای اسـت کـه در مقابل پیشـرفتهای ملل دیگر احسـاس فقـر و حقارت میکنـد‪‌.‬البته‬
‫در سـالهای اخیـر شـاهد تألیـف و ترجمـهی آثـاری بودیـم کـه بـا قرائتـی علمی‪ -‬انتقـادی به‬
‫آییـن زرتشـت و همنشـینی دیـن و دولـت در دورهی ساسـانیان پرداختهاند‪ .‬یکی از پیشـگامان‬
‫ایـن زنجیـره از آثـار‪ ،‬کتـاب «ایـران در زمـان ساسـانیان» اسـت کـه تـالش کـرده بـا نگاهـی‬
‫علمـی و تاریخـی بـه رخـداد همنشـینی دیـن و دولـت و آثـار و عواقـب آن بـر قلمـرو ایـران‬
‫اشـاره کنـد (کریستنسـن‪ .)131۴ ،‬کتـاب دیگری کـه همچون اثر پیشـین رویکـردی تاریخی‬
‫‪39‬‬

‫بـه ایـران و عصـر ساسـانیان دارد‪ ،‬کتـاب «ایران از آغاز تا اسـالم» اسـت (گیرشـمن‪.)138۴ ،‬‬
‫گیرشـمن‪ ،‬مؤلـف ایـن اثـر نیـز در بخـش ساسـانیان بـه رخداد رسـمی شـدن دین زرتشـت در‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫دورهی ساسـانیان و عواقـب آن میپـردازد امـا اشـارهای بـه دالیـل آن نمیکنـد‪ .‬در ایـن میان‪،‬‬
‫اثـر «تمـدن ایـران ساسـانی» (لوکونیـن‪ )13۵۰ ،‬تـا حـدودی یـک اسـتثنا محسـوب میشـود‪،‬‬
‫چراکـه در ذیـل پرداختـن بـه تاریـخ سیاسـی ایـران باسـتان‪ ،‬مسـائل اندیشـهای و تفاوتهـای‬
‫آیینهـای باسـتانی موجـود در قلمـرو ایـران را مـورد بازخوانـی قـرار میدهـد‪.‬‬
‫اگـر مجموعـه آثـار تألیـف و ترجمهشـده فوقالذکـر را در یـک «رویکـرد تاریخـی‪-‬‬
‫ً‬
‫سیاسـی» دسـتهبندی کنیـم کـه صرفـا بـا نگاهـی تاریخـی از همنشـینی زرتشـتیگری بـا‬
‫ساسـانیان‪ ،‬همچون یک واقعه تاریخی‪-‬سیاسـی یاد کردهاند‪ ،‬دسـتهی دیگر از آثار تولیدشـده‬
‫در ایـن حـوزه را میتوانیـم ذیـل «رویکـرد الهیـات زرتشـتی» دسـتهبندی کنیـم کـه اغلـب‬
‫بـه مؤلفههـای آن پرداختـه (عباسـیان‪ )138۵ ،‬و یـا بـه نقـش و جایـگاه ایـن آییـن در دورهی‬
‫ساسـانیان اشـاره کردهانـد (عبداللهـی‪ .)13۶9 ،‬عمدهتریـن نقـص این دسـته از آثار آن اسـت‬
‫کـه کمتـر کتابی از آنها از منظر اندیشـهی سیاسـی‪ ،‬الهیات سیاسـی موجود در آیین زرتشـت‬
‫را مـورد بحـث و تفحـص قـرار داده و رفـع نسـبی ایـن نقـص هـدف اصلـی این مقاله اسـت‪.‬‬
‫البتـه الزم بـه ذکـر اسـت که در میـان کتب موجـود‪ ،‬آثار واجد ارزشـی نیز به چشـم میخورد‬
‫ً‬
‫کـه کمـک شـایانی بـه پیشـبرد بحـث خواهنـد کـرد‪ ،‬مثـال کتـاب «مبانی اندیشـهی سیاسـی‬
‫در خـرد مزدایـی» (رضایـیراد‪ )1389 ،‬و کتـاب «شـهر زیبـای افالطـون و شـاهی آرمانی در‬
‫ایـران باسـتان» (مجتبائـی‪ ،)13۵۲ ،‬بـا تفهـم مبانـی و بنیادهای تفکـر مزدایی‪ ،‬تـالش کردهاند‬
‫تـا داللتهـای سیاسـی تفکـرات مزدایـی را آشـکار کننـد؛ امـا ایـن دو اثر میـان آیین زرتشـتی‬
‫و آییـن مزدایـی اینهمانـی برقـرار میکننـد‪ ،‬در صورتـی کـه هستیشناسـی مزدایـی در قرائت‬
‫هخامنشـیان از آن بـا قرائتـی کـه ساسـانیان از آن داشـتند تفـاوت دارد‪ :‬امری کـه در این مقاله‬
‫بـه آن پرداخته شـده اسـت‪.‬‬
‫‪‌.2‬چارچوب‌نظری‬
‫مسـئلهی دیگـری کـه بعـد از پرداختن به پیشـینهی تحقیق باید به آن اشـاره کرد‪ ،‬چارچوب‬
‫مفهومـی ایـن مقالـه اسـت‪ .‬مهمتریـن عنصـر در جعبـه ابـزار مفهومـی ایـن پژوهـش‪ ،‬مفهـوم‬
‫‪1‬‬

‫الهیات سیاسـی اسـت‪ .‬اصطالح الهیات سیاسـي با نام «کارل اشـمیت» پیوند خورده اسـت‬
‫‪۲‬‬

‫و حتـی گاه وی را متفکـری میداننـد کـه اولیـن بـار در سـال ‪ 19۲۲‬در گفتاري تحـت عنوان‬
‫«الهیـات سیاسـي‪ :‬چهـار فصـل دربـارهی مفهـوم حاکمیـت» ایـن اصطـالح را بـه کار بـرد‪.‬‬
‫محور اصلی رسـالهی «الهیات سیاسـی» اشـمیت این جمله اسـت‪ :‬تمام مفاهیم مهم نظریهی‬
‫مـدرن دولـت‪ ،‬مفاهیمـی الهیاتیانـد کـه عرفـی شـدهاند‪ .‬فرآیندی کـه نهفقط بر اثـر تحوالت‬
‫تاریخـی (کـه طـی آن ایـن مفاهیـم از حـوزهی الهیـات بـه نظریـهی دولـت منتقـل شـدهاند؛‬

‫‪1  tool kit‬‬


‫‪2  Political theology‬‬
‫‪40‬‬

‫بهعنـوان مثـال‪ ،‬خـدای قـادر مطلـق بـه قانونگـذار قـادر مطلـق) تبدیـل شـده‪ ،‬بلکـه سـاختار‬
‫انتظامیافتهشـان یکـی از علـل عرفـی شـدن ایـن مفاهیـم اسـت؛ امـری کـه از نـگاه اشـمیت‪،‬‬
‫شناسـایی آن بـرای مالحظـهی جامعهشناسـانهی این مفاهیم ضـرورت دارد‪ .‬بـه عقیدهی وی‪،‬‬
‫ایـدهی دولـت قانونگـذار مـدرن همـراه بـا خداپرسـتی‪ ،‬یعنی بـا همـان الهیـات و متافیزیکی‬
‫تفـوق یافـت کـه معجـزه را از صفحـهی روزگار محـو کـرد (اشـمیت‪)۷۷ :1393 ،‬؛ و از ایـن‬
‫منظـر بـود کـه بزرگتریـن مؤلفـهی حاکمیـت را «تصمیم»گیـری میدانسـت؛ تصمیمـی که‬
‫بهمحـض اخـذ‪ ،‬اجـرا میشـود‪ ،‬چراکـه از منظر الهیـات سیاسـی «خطاناپذیـری و حاکمیت»‬
‫متـرادف یکدیگرند (اشـمیت‪.)9۲ :1393 ،‬‬
‫‪‌.1-2‬روش‌شناسی‬
‫از آنجـا کـه همخوانـی روش انجـام یـک پژوهش با موضوع مـورد تحقیق‪ ،‬امـری ضروری‬
‫اسـت‪ ،‬ایـن پژوهـش از روش تحلیـل گفتمان الکال و مـوف در اثر مشترکشـان‪« ،‬هژمونی و‬
‫اسـتراتژی سوسیالیسـتی»‪ ،‬بهـره بـرده اسـت‪ .‬ایـن روش گفتمانـی در ذیل رویکرد گسـتردهتر‬
‫«معنـاکاوی» توصیـف میشـود‪ .‬در ایـن رویکـرد‪ ،‬سـازههای ذهنی منجـر به تولید سـازههای‬
‫عینـی و سیاسـی میشـوند‪ .‬فرض مقاله آن اسـت کـه آیین زرتشـت گفتمانی ارزشـی در کنار‬
‫دیگـر گفتمانهـای الهیاتـی همچون مانویت‪ِ ،‬زروانیسـم و میترایسـم و سـایر نظامهای ارزشـی‬
‫آن دوره بـوده‪ ،‬ولـی بـه دلیـل هـمارز شـدن عناصـری از آن بـا اهـداف حاکمیتـی ساسـانیان‪،‬‬
‫زرتشـتیگری با حکومت ساسـانیان پیوند یافت و توانسـت در قلمروی پارسـی هژمون شـود‪.‬‬
‫ً‬
‫ایـن هژمـون شـدن صرفـا کنشـی زبانـی یـا ارزشـی و دینـی نبـود‪ ،‬بلکـه بـرای چندصـد سـال‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫(بـازهی زمانـی حکومـت ساسـانی کـه حـدود ‪ ۴۰۰‬سـال بـه درازا کشـید) توانسـت تأثیـرات‬
‫ابژکیتـو و عینـی داشـته باشـد‪ ،‬تـا جاییکـه سـیاق الهیاتـی آن‪ ،‬سـوار بـر منـش حاکمیتـی‬
‫ساسـانیان شـد و از روزنـهی ایـن مفصلبنـدی‪ ،‬گفتمانـی ویـژه تولید شـد‪ ،‬گفتمانـی که حتی‬
‫بعـد از «از جاشـدگی» و اضمحـالل‪ ،‬همچنـان در َمنـش ارزشی‪-‬سیاسـی یـا همـان الهیـات‬
‫ِ‬
‫سیاسـی ایرانیـان رسـوب نمـود و ایفـای نقش کرد‪ .‬بـه بیـان الکال و موف‪ ،‬سـاختار گفتمانی‬
‫ً‬
‫صرفـا هسـتاری شـناختی یـا مبتنـی بر تأمل نظـری صرف نیسـت‪ ،‬بلکه کـرداری مفصلکننده‬
‫اسـت کـه مناسـبات اجتماعـی را شـکل میدهـد و سـازمان میبخشـد (الکالئـو و مـوف‪،‬‬
‫‪.)1۵8 :1393‬‬
‫مفهـوم گفتمـان در اندیشـهی الکال و مـوف بـر کلیـت ساختاردهیشـدهای داللـت دارد‬
‫کـه از عمـل مفصلبنـدی حاصـل میشـود‪ .‬گفتمانهـا در واقـع منظومههـای معنایی هسـتند‬
‫کـه در آنهـا‪ ،‬نشـانهها بـا توجـه بـه تمایـزی کـه بـا یکدیگـر دارنـد‪ ،‬هویـت و معنـا مییابنـد‪.‬‬
‫گفتمانهـا تصـور و فهـم مـا از واقعیـت و جهـان را شـکل میدهنـد؛ بنابرایـن معنـا و فهـم‬
‫انسـان همواره گفتمانی و لذا نسـبی اسـت (هـوارث‪ .)1۶۷ :13۷۷ ،‬مبنای تولیـد هر گفتمانی‬
‫تـالش بـرای مسـلط سـاختن حـوزهی گفتمانگونگـی بهمنظور توقـف جریـان تفاوتها و در‬
‫‪41‬‬

‫‪1‬‬
‫نهایـت سـاخت یـک مرکـز اسـت‪ .‬ما نقـاط گفتمانی مرجـح این تثبیـت نسـبی را دال مرکزی‬
‫مینامیـم (الکال و مـوف‪ .)183 :‬مفصلبنـدی کنشـی گفتمانـی اسـت‪ .‬مفصلبنـدی بـه‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫‪۲‬‬

‫گـردآوری عناصـر مختلـف و ترکیـب آنهـا در هویتی نو میپـردازد (هـوارث‪.)1۶3 :13۷۷ ،‬‬
‫بـه بیـان دیگـر‪ ،‬هـر عملـی کـه میـان عناصـر پراکنـده در درون یـک گفتمـان ارتبـاط برقـرار‬
‫کنـد‪ ،‬بـه نحـوی کـه هویت ایـن عناصر اصـالح و تعدیـل شـود‪ ،‬مفصلبندی نامیده میشـود‬
‫(حقیقـت‪ .)۵3۵ :138۷ ،‬بـه بیـان دیگـر‪ ،‬کردار مفصلبنـدی‪ ،‬قائم به سـاخت نقاطی مرکزی‬
‫اسـت کـه بهطور ناقـص معنا را تثبیـت میکنند‪ .‬هژمونـی ‪ ،‬در این میان به رفتار اسـتیالجویانه‬
‫‪3‬‬

‫یـا هژمونیـک در فرآیندهـای سیاسـی اشـاره دارد و فرآیندهـای سیاسـی نیـز بهنوبـهی خـود‬
‫بـرای شـکلگیری‪ ،‬کارکـرد و انحـالل گفتمانهـا اهمیـت حیاتـی دارنـد‪ .‬اگـر یک پـروژه یا‬
‫نیـروی سیاسـی نقـش تعیینکنندگـی قواعد و معانـی را در یک صورتبندی خاص به دسـت‬
‫آورد‪ ،‬هژمونـی حاصـل میشـود (حقیقـت‪ .)۵3۶ :138۷ ،‬دال مرکـزی نیـز بهعنـوان یکـی از‬
‫مهمتریـن مفاهیـم در بطـن روششناسـی الکال و مـوف‪ ،‬داللـت بـه نشـانهای دارد کـه سـایر‬
‫نشـانهها در حـول آن نظـم میگیرنـد‪.‬‬
‫در ایـن پژوهـش‪ ،‬الهیـات سیاسـی زرتشـتی همچـون گفتمانـی در میـان سـایر گفتمانهای‬
‫الهیاتی‪-‬سیاسـی نگریسـته میشـود کـه در شـرایط اجتماعـی و سیاسـی خـاص دورهی‬
‫ساسـانیان‪ ،‬تبدیـل بـه یـک قـدرت هژمـون شـده و بـا قـرار گرفتـن در رأس هـرم اجتماعـی‪،‬‬
‫دسـت بـه مفصلبنـدی و ترکیببنـدی جدیـد و بدیعـی میزنـد و از طریـق ایـن مفصلبنـدی‬
‫جدیـد‪ ،‬معنـای جدیدی به مفاهیم سیاسـی همچون پادشـاه‪ ،‬سـرزمین‪ ،‬اتبـاع و کل فرآیندهای‬
‫سیاسـی آن دوره میبخشـد‪ .‬دلیـل گزینـش ایـن روششناسـی بـرای مقالهی حاضر این اسـت‬
‫کـه روششناسـی گفتمـان الکال و مـوف بـر خـالف روششناسـی گفتمـان فوکـو‪ ،‬ایسـتا و‬
‫الیتغیـر نیسـت‪ ،‬بلکـه گفتمانهـا در یـک ضدیـت دائمـی بـه سـر میبرنـد و یکدیگـر را بـه‬
‫‪۴‬‬

‫چالـش میکشـند تـا بر سـریر قدرت نشسـته و دسـت بـه کنـش هژمونیـک بزننـد‪ .‬از اینرو‪،‬‬
‫گفتمـان در نـگاه الکال و مـوف امـری اقتضایـی‪ ،‬موقعیتمنـد و نسـبی اسـت و در صـورت‬
‫تغییـر شـرایط احتمـال ازجاشـدگی گفتمـان و قـرار گرفتـن گفتمانـی دیگر بهجـای آن وجود‬
‫‪۵‬‬

‫دارد‪.‬‬
‫بـا هژمونیـک شـدن گفتمان الهیات‪-‬سیاسـت زرتشـتی‪ ،‬این گفتمـان بهواسـطه بهرهمندی‬
‫از قابلیـت دسترسـی و اعتبـار ‪ ،‬مفاهیـم موجود در حیات الهیاتی و سیاسـی مردمان آن دوره را‬
‫‪۷‬‬ ‫‪۶‬‬

‫بازتعریـف کـرد؛ یعنـی ادارک افراد از پادشـاه‪ ،‬سـرزمین و سیاسـتگذاری‪ ،‬ادارکی بهشـدت‬

‫‪1  nodal point‬‬


‫‪2  articulation‬‬
‫‪3  hegemony‬‬
‫‪4  antagonism‬‬
‫‪5  dislocation‬‬
‫‪6  availability‬‬
‫‪7  credibility‬‬
‫‪42‬‬

‫متصلـب و سلسـلهمراتبی شـد و ایـن امـری اسـت کـه تـا آن دوره سـابقهای در حیات سیاسـی‬
‫ایرانیـان نداشـته اسـت‪ .‬بـا اقتبـاس ادبیـات گفتمـان الکال و مـوف‪ ،‬زرتشـتیگری دالهـای‬
‫شـناور ‪ ،‬یعنـی نشـانههایی را کـه گفتمانهـای مختلـف تـالش میکننـد تـا به آنها به شـیوهی‬
‫‪1‬‬

‫خـاص خـود معنـا ببخشـند‪ ،‬مثـل معنای هسـتی‪ ،‬خیـر و شـر‪ ،‬خداوند‪ ،‬منشـأ انسـان‪ ،‬وظایف‬
‫انسـان و‪ ...‬بـه طریقـی بدیـع و جدیـد در راسـتای سیاسـت همگونسـاز بازتعریف کـرد‪ .‬این‬
‫مفاهیـم درواقـع عناصـر و لحظههایـی هسـتند که با بازتعریـف آنها‪ ،‬معنای خاصی از هسـتی‬
‫‪۲‬‬

‫بـه ذهنیـت سـوژهها القـا میشـود‪ .‬عناصـر‪ ،‬همانـا نشـانههایی هسـتند که معنـای آنهـا تثبیت‬
‫نشـده و گفتمانهـا سـعی در معنادهـی بـه آنها دارنـد و لحظههـا‪ ،‬عناصری هسـتند که درون‬
‫گفتمانهـا‪ ،‬بـه هویـت معنایـی موقـت دسـتیافتهاند (حقیقـت‪.)۵39 :138۷ ،‬‬
‫‪‌.3‬نتایج‌و‌یافته‌ها‬
‫‪‌.1-3‬هویت‌یابی‪‌،‬سیاسی‌سازی‌و‌ایده‌ی‌«ایران»‬
‫در متـون پژوهشـگران ایـران باسـتان‪ ،‬چـه ایرانـی و چـه غربـی‪ ،‬یـک اشـتباه فاحـش بـه‬
‫چشـم میخـورد مبنـی بـر اینکـه فرهنـگ باسـتانی ایرانـی بـا زرتشـتیگری یکسـان شـمرده‬
‫میشـود‪ ،‬در صورتـی کـه در دورهی باسـتان‪ ،‬قلمـروی ایرانـی مهبـط فرهنگهـا‪ ،‬آیینهـا و‬
‫عنصرپرسـتیهای متکثـری بـوده اسـت‪ .‬مارینـا ولـف‪ ،‬از جملـه پژوهشـگران معاصـر ایـران‬
‫باسـتان میگویـد‪ :‬بسـیاری از محققانـی که به نتیجهای دایـر بر تأثیرات شـرقی (و از آن جمله‬
‫ایرانـی) در اندیشـهی یونانـی رسـیدهاند‪ ،‬ضمـن سـخن گفتـن دربـاره سـنت اسـاطیری‪-‬دینی‬
‫ایـران باسـتان‪ ،‬آن سـنت را بـا آییـن زرتشـتی یکـی میشـمرند‪ .‬تلقـی آییـن زرتشـی بهعنـوان‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫یگانـه دیـن ایرانـی کـه معمـوال چنین به حسـاب میآیـد (امری کـه مخصوصـا از ویژگیهای‬
‫پژوهشهـای قـرن نوزدهـم و نیمـهی اول قـرن بیسـتم بوده اسـت)‪ ،‬نقطه ضعـف آن پژوهشها‬
‫بـوده و نتیجهگیریهـای آنـان را در برابـر انتقاد ناتوان سـاخته اسـت ‪ ...‬در واقع آیین زرتشـتی‬
‫ً‬
‫صرفـا یکـی از چنـد جریـان موجود در سـیر تکامل اندیشـهی ایرانی بـوده و به عقیـدهی اکثر‬
‫محققـان شـایعترین جریـان نیـز نبـوده اسـت‪ ...‬آنچـه آییـن زرتشـتی دانسـته میشـود‪ ...‬در‬
‫طـول تاریـخ چندیـن بار محتـوا و جهتگیـری عقیدتی و پایـگاه اجتماعی خـود را تغییر داده‬
‫اسـت (ولـف‪ .)۴۲-۴1 :139۴ ،‬در واقـع اشـارهی «ولـف» بـر ایـن اسـت کـه زرتشـتیگری‪،‬‬
‫ً‬
‫صرفـا یـک گفتمـان در میـان گفتمانهـای دیگـر ایرانـی بـوده و حتـی همیـن گفتمـان نیـز‬
‫از تثبیـت معنایـی برخـوردار نبـوده و بـا تغییـر شـرایط‪ ،‬عناصـری از خـود را از دسـت داده و‬
‫عناصـری جدیـد را بـه خـود گرفتـه اسـت‪ .‬پژوهشـگر مزبـور در کنـار گفتمـان زرتشـت‪ ،‬از‬
‫گفتمانهایـی همچـون آییـن مزدایـی (کـه جریانـی مسـتقل از تأثیـرات اوسـتایی بـوده)‪ ،‬آییـن‬
‫ِزروانـی و دیـن هخامنشـیان بهعنـوان جریانهـای بـا نفـوذ در کنـار آییـن زرتشـتی نـام میبـرد‬
‫(ولـف‪.)۴۵ :139۴ ،‬‬

‫‪1  floating signifiers‬‬


‫‪2  moments‬‬
‫‪43‬‬

‫تنهـا در دورهی ساسـانیان بـود کـه دین زرتشـت از محاق خود بیدار و نقشـی بیبدیل را در‬
‫تاریـخ سیاسـی‪-‬فرهنگی ایـران ایفـا کـرد‪ ،‬بـه نحـوی که حتـی قرنها پـس از اضمحـالل نیز‪،‬‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫آن سـنت از الهیـات سیاسـی همچنـان در سلسـلههای گوناگـون عرض اندام و در شـکلهای‬
‫مختلف حکومتی رسـوب کرد‪ .‬گرچه شـاهان هخامنشـی نیز مزداپرسـت بودند و دینی شـبیه‬
‫بـه زرتشـتیگری داشـتند‪ ،‬ولـی برخـالف تمدنهـای پیشـین خـاور نزدیـک‪ ،‬مذهـب را امری‬
‫ً‬
‫خصوصـی تلقـی کـرده و معمـوال اجـازه نمیدادند مذهب در سیاسـت نقشـی داشـته باشـد‪.‬‬
‫در صـورت نیـاز‪ ،‬دربـار هخامنشـی از روحانیون همهی مذهبهـای بابلی‪ ،‬عیالمـی‪ ،‬یهودی‪،‬‬
‫مصـری و هلنـی فعاالنـه پشـتیبانی میکـرد (شـهبازی‪ .)۶9 :139۵ ،‬عـالوه بـر ایـن‪ ،‬بـا وجود‬
‫تشـابهات فـراوان دیـن هخامنشـیان با آموزههای زرتشـتی‪ ،‬آنچه مـا از دین داریـوش میدانیم با‬
‫دین زرتشـت تفاوت اساسـی دارد (ولف‪ .)۵۷ :139۴ ،‬در دورهی اشـکانیان نیز سـعی میشـد‬
‫بـا رعایـت تکثرگرایـی مذهبـی و تسـاهل دینـی و پرهیز از برگزیدن دین رسـمی‪ ،‬همـه نیروهای‬
‫دینـی و سیاسـی را در حـول امپراتـوری تجمیـع کـرده و مانع از تفـرق اجتماع شـوند؛ اما ایران‬
‫در قـرن سـوم میـالدی بـر اثر کشـمکش میـان جهانگرایـی و ناسیونالیسـمی که بهروشـنی در‬
‫عرصـهی مذهبـی و فرهنگـی جلوهگر شـده بـود‪ ،‬به لـرزه درآمد‪ .‬پیامد این کشـمکش بسـیار‬
‫مشـهود اسـت‪ .‬انگیزههـای سـنتگرا و ناسیونالیسـتی پیـروز شـدند و جهانگرایـی مانـوی بـه‬
‫ً‬
‫دسـت ناسیونالیسـم مغـی زرتشـتی از پـای درآمد‪ .‬هویـت ایرانی که تـا آن زمان اساسـا ماهیت‬
‫فرهنگـی و مذهبـی داشـت‪ ،‬یک ارزش قطعی سیاسـی به خـود گرفت و ایـران و ایرانیان را در‬
‫کانـون ایرانشـهر و بـه عبـارت دیگـر‪ ،‬در کانـون دولتـی قـرار داد که بـر قدرتهـای دوگانهی‬
‫تخـت و محـراب اسـتوار بـود (نیولـی‪ .)۵3 :139۵ ،‬گرچـه هویـت ایرانـی تـا پایـان دورهی‬
‫پارتیـان دارای بـار قومـی‪ ،‬زبانـی و مذهبـی بـود‪ ،‬امـا هنـوز فاقـد ویژگی سیاسـی بـود‪ .‬ایدهی‬
‫ً‬
‫امپراتـوری یـا پادشـاهی «ایرانـی»‪ ،‬ایدهای کامال ساسـانی اسـت‪ .‬این ایده نتیجـهی همگرایی‬
‫منافـع دودمـان جدیـد و روحانیـون زرتشـتی بـود و مـا میتوانیـم بـا مـدارک موجود ایـن نکته‬
‫را نشـان دهیـم (نیولـی‪ .)۵۰ :139۵ ،‬نخسـتین بـار در دهـهی دوم قـرن سـوم میـالدی اسـت‬
‫کـه بـه واژهی «ایـران» همچـون یک «اندیشـهی سیاسـی» و بهمنزلـه ویژگی اساسـی تبلیغات‬
‫ساسـانیان برمیخوریـم؛ چراکـه پیگیری آن در حکومتهای پیش از اردشـیر ممکن نیسـت‪.‬‬
‫َ‬
‫در واقـع نمیتوانیـم بگوییـم کـه ایدهی سیاسـی « اریانام خشـتره» پیش از دودمان ساسـانیان‬
‫‪1‬‬

‫وجود داشـته اسـت (نیولـی‪.)۴۷ :139۵ ،‬‬


‫بـا طلـوع سـپیدهدمان حاکمیـت ساسـانیان و پیونـد یافتـن آن بـا دیـن زرتشـت‪ ،‬بـرای‬
‫نخسـتین بـار «ایـران» از یـک هویـت مذهبـی و قومـی تبدیل به یک هویت «سیاسـی» شـد‪.‬‬
‫بـه بیـان گفتمانیتـر‪ ،‬فرآینـد «هویتیابـی » رخ داد و مفهـوم «ایـران» سیاسیسـازی شـد‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪۲‬‬

‫‪1  ariyanam xsaora‬‬


‫‪2  identification‬‬
‫‪3  politicization‬‬
‫‪44‬‬

‫ً‬
‫ایـن هویتیابـی سیاسـی صرفـا بهوسـیله «غیرسـازی» اتفـاق میافتـد‪ .‬در اخیرتریـن مباحـث‬
‫‪1‬‬

‫پیرامـون «هویتسـازی» و «سیاسـی شـدن هویتهـا»‪ ،‬اندیشـمند فرانسـوی‪ ،‬ژاک دریـدا‪،‬‬


‫بـا نقـد متافیزیـک حضـور‪ ،‬ناببودگـی هویـت را نیـز بـه چالـش میکشـد‪ .‬وی بـا تأکیـد‬
‫بـر منطـق الحـاق و مکملیـت معتقـد اسـت کـه یـک هویـت‪ ،‬موجودیتـی جدافتـاده و نـاب‬
‫‪۲‬‬

‫نیسـت‪ ،‬بلکـه همـواره وابسـته بـه یک مکمل اسـت‪ .‬ایـن مکمل در عیـن حال که بـرای یک‬
‫هویـت الزم و ضـروری اسـت‪ ،‬همـواره طـرد میشـود‪ .‬هـدف شالودهشـکنی نشـان دادن این‬
‫اسـت کـه خلـق یـک هویـت داللـت بـر تأسـیس یـک تفـاوت دارد‪ ،‬تفاوتـی کـه اغلـب بـر‬
‫‪3‬‬

‫مبنـای سلسـلهمراتب سـاخته میشـود‪ ،‬بـرای مثـال بیـن صـورت و محتـوا‪ ،‬سـیاه و سـفید‪ ،‬مرد‬
‫َ‬
‫و زن و چیزیهـای از ایـن قبیـل (‪ .)mouffe, 2005: 15‬در واقـع همـه اشـکال هویـت مسـتلزم‬
‫وجـود «دیگـری» اسـت‪ ،‬ایـن بـه معنـای غیرذاتـی بـودن هویـت و آغشـتگی یـک هویـت به‬
‫دیگـر هویتهاسـت‪ .‬از ایـنرو‪ ،‬هویـت متعالـی در ایـن بیـن وجود نـدارد‪ .‬دریـدا منطق تقدم‬
‫ً‬
‫یـک هویـت بـر دیگـر هویتهـا را مؤیـد سلسـلهمراتبی میدانـد کـه نهایتـا به خشـونت منجر‬
‫میگـردد (عالـم و انصافـی‪ .)۷1 :139۷ ،‬در واقـع‪ ،‬بـا سیاسـی شـدن هویـت «ایـران» در‬
‫جریـان مفصـل یافتـن دیـن زرتشـت بـا سلسـلهی ساسـانیان‪ ،‬نوعـی طردسـازی و غیریـت بـه‬
‫وجـود آمـد کـه طـی آن «ایـران» در نسـبت و تفاوتـی که بـا «انیرانیان» داشـت و دین رسـمی‬
‫زرتشـت در نسـبت و تفاوتـی کـه بـا سـایر مذاهـب فعـال داشـت‪ ،‬توانسـت قـد علـم کـرده و‬
‫میـدان سیاسـت را بـه شـیوهای جدید مغلوب و در حـول گفتمان خاص و ویـژهای که تدارک‬
‫دیـده بـود‪ ،‬مفصلبنـدی کنـد‪ .‬کریستنسـن در خصـوص غلبهی موبدان زرتشـتی مینویسـد‪:‬‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬
‫«اصحـاب دیـن جنبـهی قدسـی دیـن خویش را شـامل حـال حکومت دنیـوی نمـوده بودند و‬
‫خـود نیـز بـه برکـت حمایت دیوانیـان در کلیهی ظـروف و احوال مهـم در زندگانـی همه آحاد‬
‫ایرانیـان دخالـت میکردنـد‪ ...‬همـه امـور مملکتـی بـه مشـورت ایشـان ترتیـب داده میشـد‪.‬‬
‫بهخصـوص کفایـت مهمـات همـه کسـانی کـه معاملـه و محاکمـهای دارند‪ ،‬به دسـت ایشـان‬
‫اسـت و هـر چـه میشـود تحت نظارت ایشـان و بهموجـب رأی و قراری اسـت که ایشـان اذن‬
‫آن را میدهنـد و هیـچ امـری بـرای ایرانیـان وجـه شـرعی ندارد‪ ،‬مگـر اینکه یک نفـر ُمغ آن را‬
‫تصدیـق و تصویـب کند‪...‬ایشـان در قلـب دولـت ایـران‪ ،‬دولتی دیگـر را ایجاد کـرده بودند»‬
‫(کریستنسـن‪.)9۵-9۴ :131۴ ،‬‬
‫‪‌.2-3‬مرحله‌ی‌غیریت‌سازی‌و‌طرد‬
‫پیش از این گفته شـد که زرتشـت در هنگام طلوع حکمرانی ساسـانیان‪ ،‬یگانه دین موجود‬
‫در ایـران نبـود و حتـی غالبترینشـان نیز محسـوب نمیشـد‪ .‬این بـه معنای وجـود تکثری از‬
‫گفتمانهـای اعتقـادی در قلمـرو پـارس در زمان بروز و نمود حکمرانی ساسـانیان اسـت‪ .‬ولی‬
‫همنشـینی و هویتیابـی ساسـانیان بـا زرتشـتیگری موجـب تولیـد گفتمانـی سیاسـی شـد که‬
‫‪1  The Otherness‬‬
‫‪2  Supplement‬‬
‫‪3  difference‬‬
‫‪45‬‬

‫از آن تحـت عنـوان الهیـات سیاسـی نام میبریم‪ .‬این الهیات سیاسـی نخسـتین گام بـرای ابراز‬
‫هویـت خویـش را در طـرد دیگـر ادیـان و پیروان آنهـا دید و طبـق مسـتندات تاریخی دورهی‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫ساسـانیان بـا سـرکوب غیرقابـل وصـف ادیـان و آیینهـای دیگر همراه شـد که تالش میشـود‬
‫مـروری اجمالـی بـر وضعیت آنها در ذیـل غلبهی گفتمان زرتشتی‪-‬ساسـانی انجـام بگیرد‪.‬‬
‫اردشـیر‪ ،‬مؤسـس سلسـلهی ساسـانیان‪ ،‬پیروزی خود را بر اردوان اشـکانی در حکم پیروزی‬
‫نهایـی اورمـزد بـر اهریمـن قلمـداد میکرده و بدینگونه منشـأ سـلطنت خود را چیـزی از نوع‬
‫فـره (خورنـد) ایـزدی یـا کیانـی (خدایـی) میدیـده و بـه همین اندیشـه به مـردم ایـران وانمود‬
‫مقرر شـده و عموم باید‬ ‫میکـرده اسـت کـه حکومـت وی از طرف ذات باری تعالـی مقدر و ّ‬
‫از وی و مقـررات مذهـب زرتشـت‪ ،‬یگانـه دیـن رسـمی اعالم شـده که بهواسـطه مغهـا‪ ،‬یعنی‬
‫عمـال قدرتمنـد او در تمـام بـالد ایـران‪ ،‬رسـمیت یافته بـود‪ ،‬اطاعـت کنند (حقیقـت‪:138۶ ،‬‬
‫‪ .)۲9‬پادشـاهان پیشـین نیـز در هنـگام تاجگذاریهـا و فتوحـات‪ ،‬خـود را بـه مـزدا نسـبت‬
‫میدادنـد‪ ،‬امـا ایدئولوژیـک نمـودن یـک دیـن (زرتشـت) بهعنوان رکـن عقیدتـی حکومت تا‬
‫زمـان ساسـانیان بیسـابقه بـود و همیـن مسـئله ابـزاری شـد بـرای قدرت سـرکوب سـایر ادیان‬
‫موجـود در قلمـرو پارس‪.‬‬
‫یکـی از آیینهـای فعـال در زمـان صعـود ساسـانیان بـه حکومـت‪« ،‬مانویـت» بـود‪ .‬طبـق‬
‫اسـناد موجـود‪ ،‬مانـی همزمـان بـا تاجگـذاری شـاپور اول‪ ،‬تبلیـغ دیـن خـود را شـروع کـرد و‬
‫حتـی شـاپور اول نیـز با وی از سـر تسـاهل در آمد‪ ،‬اما خیلـی زود دسـتگاه ایدئولوژیک عقاید‬
‫مانـی را پـس زد تـا بـا طـرد وی‪ ،‬بـه غلبـهی خـود تسـریع ببخشـد و ایـن کار را با تکفیـر مانی‬
‫آغـاز کـرد‪ .‬نتیجـهی تکفیـر مانـی این شـد کـه وی زمانی که پـس از تبلیـغ دین خود بـه ایران‬
‫بازگشـت (‪ ۲۷۲‬میـالدی)‪ ،‬شـاپور اول کـه با وی از در تسـاهل وارد شـده بود‪ ،‬از دنیـا رفته بود‬
‫و از ایـنرو مانـی بهمحـض ورود توسـط نیروهـای بهـرام اول بازداشـت و بـه دسـت روحانیون‬
‫زرتشـتی سـپرده شـد و آنهـا نیـز بـه طـرز فجیعـی وی را (در سـال ‪ ۲۷۵‬میـالدی) بـه قتـل‬
‫رسـاندند و پیکـر وی را بـه یکـی از دروازههای شـهر گندیشـاپور (خوزسـتان) آویـزان کرده و‬
‫از آن پـس آن دروازه «بـاب مانـی» نـام نهاده شـد (حقیقـت‪ .)1۷۷ :138۶ ،‬چنین سرنوشـتی‬
‫دامـن «مـزدک» بهعنـوان یکـی دیگـر از مصلحـان و صاحبـان آییـن در دورهی ساسـانیان را‬
‫نیـز گرفـت‪ .‬مـزدک کـه در سـال ‪ ۴9۴‬میـالدی بـه نقـد الهیـات سیاسـی زرتشتی‪-‬ساسـانی و‬
‫بیعدالتیهـا و ایجـاد نظـام سلسـلهمراتبی در اجتماع پرداخته بـود‪ ،‬بهعنوان گفتمـان خصمانه‬
‫تلقـی و در فرآینـد غیرسـازی توسـط موبدان و حکومت ساسـانی قـرار گرفت‪ .‬وی به دسـتور‬
‫انوشـیروان تـا نیمـه در خـاک فروبـرده شـد تـا در همـان حـال جـان دهـد (عبدالهـی‪:13۶9،‬‬
‫‪ ،)۲1۲‬مـزدک و هـزاران تـن از پیروانـش ناجوانمردانـه بـه فجیعتریـن و قسـیترین وضـع نابود‬
‫شـدند‪ .‬تعـداد طرفـداران مـزدک را کـه در ایـن واقعـهی تأثربرانگیز زنده به گور شـدند‪ ،‬سـی‬
‫هـزار تـن نوشـتهاند (حقیقـت‪ .)۲3۵ :138۶ ،‬از جملـه آیینهـای دیگـری کـه مـورد غضـب‬
‫و طـرد روحانیـون زرتشـتی قـرار گرفـت‪« ،‬آییـن ِزروان» بـود که ریشـههای کهـن در فرهنگ‬
‫‪46‬‬

‫ایرانـی داشـت و تأثیـر فزاینـدهای نیـز حتی بر فرهنگهای سـایر ملـل همچون یونانیان باسـتان‬
‫داشـته اسـت‪ .‬در زمـان اشـکانیان‪ ،‬بـه دلیـل تسـاهلی کـه پیشتـر ذکـر آن رفـت‪ ،‬زروانیـان‬
‫در کنـار مهرپرسـتان و سـایر عنصرپرسـتان زندگـی تـوأم بـا رواداری داشـتند‪ ،‬امـا از دورهی‬
‫ساسـانیان بـه بعـد‪ ،‬موبـدان زرتشـتی بـرای بسـط گفتمـان الهیاتـی خویـش بـه معانـد معرفـی‬
‫کـردن ِزورانیسـم پرداختنـد (عبدالهی‪ .)۲3۰ :13۶9،‬وضعیت سـایر مذاهـب از جمله مذاهب‬
‫وارداتـی کـه پیروانشـان بنـا بـه دالیـل تاریخـی و سیاسـی بـه ایـران قـدم گذاشـته بودنـد نیـز‬
‫بهمراتـب بدتـر از ادیـان بومـی بـود‪« .‬مسـیحیان» در دورهی پارتهـا وارد ایـران شـدند و‬
‫آزادانـه بـه تبلیـغ و انجـام امـور دینـی خـود میپرداختنـد‪ ،‬امـا بـا روی کار آمـدن ساسـانیان و‬
‫بهخصـوص دوران بهرامهـای سـهگانه کـه همزمـان بـا اوجگیـری الهیـات سیاسـی زرتشـتی‬
‫بـه دسـت «کرتیـر»‪ ،‬موبـد قدرتمنـد زرتشـتی بـود‪ ،‬عرصـه بـرای آنهـا تنـگ شـد‪« .‬کرتیـر»‬
‫خـود در بنـد ‪ 1۰‬کتیبـهی «کعبهی زرتشـت» که در حدود ‪ ۲8۰‬میالدی نگاشـته شـده اسـت‪،‬‬
‫بـه تعقیـب و آزار مسـیحیان (زتـن₌ زدن‪ ،‬کشـتن) اشـاره میکنـد و میگویـد‪« :‬برهمنـان‪،‬‬
‫نصاریـان و مسـیحیان‪ ،‬مغتسـالن و مانویـان (زندیقـان) انـدر شـهر زده شـدند و بتهـا ویـران‬
‫شـدند و النـهی دیـوان درهـم آشـفت (نابـود شـد) و گاه و نشـیمن ایـزدان شـدن؛ و شـهر بـه‬
‫شـهر‪ ،‬جایبهجـای‪ ،‬بـس کـردگان ایزدانـی افزونـی گرفـت‪ ،‬بـس آذران بهـرام نشـانید‪ ،‬بـس‬
‫مغمـردان خوشـبخت و کامیـاب شـدند و بـس پیماننامـه بـرای آذران و مغـان مهـر شـدند؛‬
‫و بـه وصیتنامههـا‪ ،‬پیماننامههـا و ماتیگانهایـی کـه در زمـان بهـرام شـاهان شـاه برامـگان‬
‫(کعبـهی زرتشـت‪ ،‬بـه نقـل از اکبـرزاده‪« .)91-8۶ :138۵ ،‬بودائیان و یهودیـان» نیز همچون‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫سـایر ادیـان مـورد ذکـر در فرآیند غیرسـازی زرتشـیان‪ ،‬طرد و سـرکوب شـدند‪ ،‬امـا طبق منطق‬
‫گفتمانـی هویتهـا بهطـور کلـی از بیـن نمیرونـد بلکـه در حول گفتمـان غالب بـه چرخش‬
‫میپردازنـد تـا در شـرایط مطلـوب بـا پـس زدن گفتمـان غالـب که دچـار ازجادرفتگی شـده‪،‬‬
‫جایـگاه دال مرکـزی را اشـغال کنند‪.‬‬
‫‪‌.3-3‬لحظه‌ها‌و‌عناصر‌گفتمان‌زرتشتی‬
‫یکـی از عمدهتریـن صفـات «مـزدا»‪ِ ،‬خ َـرد اسـت‪ .‬در عیـن حـال‪ ،‬ایـن خـرد در حکـم‬
‫آن نیـروی الیـزال غیرقابـل لمسـی اسـت کـه همچـون یـک جوهـر یـا آرتـه‪ ،‬عمـل میکنـد‪.‬‬
‫ایـن خـرد الیـزال و غیرزمینـی بـرای بشـر برنامـه دارد و یـک سـبک زندگـی بـرای انسـان‬
‫تعریـف میکنـد‪ .‬بـرای بازتولیـد ایـن سـبک زندگی از جشـنهای منظـم که در آیین زرتشـتی‬
‫فـراوان یافـت میشـوند و مراسـمات آیینـی مختلـف کـه در حکـم آپاراتوسهـای جـذب و‬
‫بهسـامانکنندهی افـراد در یـک نظـم ویژه هسـتند‪ ،‬کمک گرفته میشـود‪ .‬فلسـفهی زرتشـت‬
‫میآمـوزد کـه چگونـه تحـت رهبـری هسـتی بـزرگ‪ :‬خورشـید‪ ،‬زمیـن‪ ،‬مـاه و سـتارگان و‪...‬‬
‫کـه همگـی خـود روزگاری از ایـزدان بودهانـد‪ ،‬توسـط آییـن زرتشـت در تشـکیالت اهورایـی‬
‫مسـئولیتی را عهـدهدار میگردنـد (عباسـیان‪ .)۴۷ :138۵ ،‬تجمیع ربالنوعهـای گوناگون در‬
‫ذیـل یـک خـدای اعظم و قادر مطلـق پیش از ظهـور زرتشـتیگری در قلمرو ایرانی بیسـابقه‬
‫‪47‬‬

‫اسـت و در هیچیـک از آیینهـا و عنصرپرسـتیهای آن دوره‪ ،‬ایـن طـرز از یگانهپرسـتی قابـل‬


‫رؤیـت نیسـت‪ .‬عـالوه بـر ایـن‪ ،‬در گفتمان زرتشـتی‪ ،‬سـایر عناصر پرسـتیدنی حذف نشـدند‪،‬‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫بلکـه همگـی در ذیـل مـزدا‪ ،‬یعنـی خـدای واحـد و قـادر مطلـق‪ ،‬قـرار گرفتـه و ابـزاری بـرای‬
‫تنظیـم امـور در دسـتگاه ارزشـی جدید شـدند؛ به ایـن معنا که استقاللشـان از دسـت رفت و‬
‫جـای آن بـا مسـئولیتی جدیـد در یک گفتمـان جدید تعویض شـد‪ .‬تا پیش از زرتشـتیگری‪،‬‬
‫ایرانیهـا هنـوز بـه درک خـدای واحـدی کـه از دیگـر خدایـان برتـر باشـد‪ ،‬نرسـیده بودنـد‬
‫و بـه گمـان آنـان هـر یـک از ایـن خدایـان (مثـل میتـرا‪ ،‬ائیریهمـن‪ ،‬هـوم‪ِ ،‬و ِرترغنـه‪ ،‬پارنـدی‪،‬‬
‫ً‬
‫نیویوسـنگ‪ ،‬وایـو‪ ،‬اوشـه‪ ،‬میتـرا و‪ )...‬در حیطـهی قـدرت و نفوذشـان کامـال مسـتقل بودنـد‬
‫و از هواخواهـان و پیـروان خـود احتـرام و قربانـی خاصـی میطلبیدنـد و هیچیـک برتـر از‬
‫دیگـران بشـمار نمیآمدنـد‪ .‬از طـرف دیگر قـدرت مرکزی نیز هنـوز در ایران به وجـود نیامده‬
‫بـود و در بیـن اقـوام مختلـف ایرانـی‪ ،‬شـاهان‪ ،‬فرمانروایـان و رهبـران زیادی وجود داشـت که‬
‫هیچیـک تـا آن زمـان (تـا زمـان ساسـانیان) بـه مقـام شاهنشـاهی نرسـیده بودنـد (جـی دهاال‪،‬‬
‫‪.)۲3 :13۷۷‬‬
‫نخسـتین عنصر الهیات سیاسـی زرتشـتی اهورا مزداسـت‪« .‬اهورا مزدا» در گفتمان زرتشتی‬
‫در حکـم دال مرکـزی یـا نقطـهی آجیـدن عمـل میکنـد کـه سـایر عناصـر گـرد آن تجمیـع‬
‫مییابنـد‪ .‬تأثیـر ایـن الهیـات در سیاسـت ساسـانیان بهوضـوح قابل مشـاهده اسـت‪ .‬ساسـانیان‬
‫بهمحـض رسـیدن بـه قـدرت و حـذف خصـم اصلـی خـود‪ ،‬یعنـی پارتهـای اشـکانی‪ ،‬نظام‬
‫ملوکالطوایفـی را ملغـی اعـالم کردنـد‪ ،‬ولـی بـزرگان ایـن طوایف را بـه دربار فراخوانـده و از‬
‫آنهـا در مدیریت کشـور سـود بردنـد‪ .‬این بزرگان دیگر اسـتقالل عمل نداشـتند‪ ،‬بلکه دانهای‬
‫از یـک تسـبیح بـه شـمار میآمدنـد که قصـد هژمون کـردن نظام ارزشـی جدیدی را داشـت‪.‬‬
‫در واقـع شـاهی آرمانـی از طریـق قدسیسـازی سیاسـت و برخـورداری از مشـروعیت الهـی‪،‬‬
‫درصـدد غیریتسـازی و از طریـق آن‪ ،‬برسـاختن هویت ملی در سـرزمین ایرانویچ اسـت‪ .‬این‬
‫وجـه از شـاهی آرمانـی را برخـی متفکران وجـه ملی ّفره به شـمار میآورنـد و حاکی از تالش‬
‫دولـت ساسـانیان بعـد از سـاختار ملوکالطوایفـی بـرای وحدت سـرزمینی اسـت (احمدوند و‬
‫اسـالمی‪ .)۵9 :139۶ ،‬بـه معنـای دیگـر‪ ،‬فرمانـروا نیز بـه دلیل انتصـاب خود به مـزدا‪ ،‬خود را‬
‫نماینـده و هـمارز مـزدا در روی زمیـن میدانسـت‪ ،‬نیـروی یگانـه که بایـد عناصـر و نیروهای‬
‫دیگـر را وحـدت بخشـیده و در حـول خویشـتن سـامان دهد‪ .‬شـاه آرمانی در تفکر زرتشـتی‪،‬‬
‫سیسـتم طبیعـت بـا اتحـاد تمام عناصـر تشـکیلدهندهی آن جهـت برقراری وحـدت و رهبری‬
‫مطلـق مـزدا کـه دربرگیرنـدهی همـه ایـزدان قدیـم بـود‪ ،‬خردمندانهتـر بـه نظـر میرسـید و در‬
‫نتیجـهی همیـن امـر بـود کـه ساسـانیان توانسـتند بـا تکیـه بـر ایـن ایـدهی نوین‪ -‬کـه وحدت‬
‫و هدایـت کلـی را متعلـق بـه مـزدا میدانسـت‪ -‬خـود را در سـایهی او در جهـان خاکـی و‬
‫فرومانـروای سرتاسـر کشـورهای زیـر نفـوذ خـود بداننـد‪ .‬آنهـا بـا نسـبت دادن خود بـه مزدا‪،‬‬
‫بـرای خـود مشـروعیتی را ایجـاد میکردنـد کـه تا پیش از آن بیسـابقه بود؛ «بشـود کـه تو ای‬
‫‪48‬‬

‫مـزدا اهـورا بـا میـل و اراده‪ ،‬بـه آفریـدگان خود شـهریاری‪ ...‬بـه ارادهی خـود مرد پـاک را به‬
‫اقتـدار رسـانی و از ناپاک اقتدار سـلب کنی (خرده اوسـتا‪ ،‬پـورداود‪ ،)1۰۴ :‬اینـان را از نیروی‬
‫شـهریاری مینـوی خـود برخوردار کن (یسـنا‪ ،‬هـات ‪ .)1۰ ،۲9‬در واقع‪ ،‬از ایـن رهگذر میتوان‬
‫عنصـر بعـدی را مورد شناسـایی قـرار داد‪.‬‬
‫دومیـن عنصـر از الهیـات سیاسـی زرتشـتی‪ ،‬وجـود سـلطنت واحـد آسـمانی اسـت و بهتبع‬
‫آن و بهمـوازات آن نیـز بایـد سـلطنتی کـه تداومبخـش سـلطنت مـزدا در آسـمان اسـت‪ ،‬در‬
‫زمیـن گسـترانده شـود‪ .‬منسـوب نمودن شـاهان به سـلطنت آسـمانی نوعـی تـوان مضاعف به‬
‫«فـر کیانـی» یـاد میکردنـد؛ ّ‬
‫فـر‪ ،‬نیرویی‬ ‫شـاهان ساسـانی مـیداد‪ ،‬توانـی کـه از آن بهعنـوان ّ‬
‫اسـت کـه مـزدا بـه شـاهان میبخشـد و همـه شـاهان حتـی بـدکاران نیـز بـه دنبـال یافتـن آن‬
‫فـر زرتشـت‬ ‫هسـتند‪ :‬افراسـیاب تورانـی تباهـکار‪ ،‬در همـه هفـت کشـور بـه جسـت و جـوی ّ‬
‫«فر»هـای گوناگونـی بودهانـد؛ فـر‬ ‫بـود (یشـتها‪ ،‬کـردهی دوازدهـم‪ .)8۲ ،‬شـاهان دارای ّ‬
‫شاهنشـاهی‪ ،‬فـر کیانـی‪ ،‬فـر ایـزدی و‪ ...‬و در میـان ّفرهای گوناگون شـاهان‪ّ ،‬فر کیانی اسـت‬
‫فـر‪ ،‬شـاهی کند‪ .‬ایـن ّ‬
‫فـر حالتـی ابژکتیو و‬ ‫کـه اهـورا مـزدا آن را بـه پادشـاه میدهـد تـا بـا آن ّ‬
‫تجسـمیافته دارد‪ ،‬گفتـه میشـود کـه گاه شـبیه غـرم (میـش کوهی) و گاه شـبیه یـک آهو در‬
‫پـی آنـان اسـت‪ .‬بـا بـودن ایـن ّفر اسـت کـه شـاهان بـر جهـان فرمانروایـی میکنند و جـان را‬
‫فـر کیانی و‬‫از بـدی میرهاننـد‪ .‬قسـمت «فروردیـن یشـت» بهکـرات در خصوص وجـود این ّ‬
‫اعطـای آن بـه شـاهان سـخن میگویـد (عبدالهـی‪ .)1۰۰-99 :13۶9 ،‬جالب آنکه رسـوبات‬
‫ایـن ایسـتارهای الهیاتی‪-‬سیاسـی بهوضـوح حتی در دورهی میانهی اسـالمی نیز یافتنی اسـت‪.‬‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫در دورهی میانـه اسـالمی کـه شـیوهی سـلطنت تبدیل به شـیوهی قالـب حکمرانی شـده بود‪،‬‬
‫وجـود دو عنصـر عینی قابل تأمل اسـت؛ نخسـت‪ ،‬رسـم پردهنشـینی‪ ،‬به این معنا که سـلطان با‬
‫هیـچ رعیتـی رودررو مواجـه نمیشـد و همواره از پس پرده سـخن میگفت تـا جالل و هیبت‬
‫وی فرونریـزد و ایـن مؤلفـهی رازورانـه‪ ،‬به شـکوه حکمرانی وی بینجامـد و دوم اینکه همواره‬
‫تعـدادی فیـل‪ ،‬شـیر و پلنـگ نـزد خـود نگـه میداشـتند‪ ...‬چنانکـه عضدالدولـه هـرگاه بـر‬
‫تخـت مینشسـت چندیـن فیل و شـیر و پلنـگ را که به زنجیر بسـته بودند‪ ،‬نـزد وی آورده در‬
‫کنـار مجلـس وی نگاه میداشـتند (فیرحـی‪ .)۲1۴-۲13 :138۵ ،‬هرچنـد نمایش این وحوش‬
‫بـرای آن بـود تـا پادشـاه در چشـم خالیـق هیبتمنـد و قدرتمنـد جلـوه کنـد‪ ،‬ولی نگـهداری‬
‫فـر عینیتیافتـه در قـوچ و آهو را داشـت کـه پادشـاه از طریـق آن ّفر‬ ‫ایـن وحـوش داللـت بـه ّ‬
‫کیانـی خـود را القـا میکرد‪.‬‬
‫سـومین عنصـر الهیـات سیاسـی زرتشـتی ایـن بود کـه شـاهان به طـرز بیسـابقهای خلفای‬
‫اورمـزد روی زمیـن معرفـی شـدند‪ .‬تطابـق دادن سـلطنت زمینی با سـلطنت آسـمانی تـا جایی‬
‫«فـر» کیانـی برخوردارند‪،‬‬‫تـداوم مییابـد کـه حتـی القـاب اهورا مـزدا نیـز به شـاهانی کـه از ِّ‬
‫نسـبت داده میشـود‪ .‬هـر یـک از خدایـان القابـی خـاص و متعـدد داشـتند کـه از روی آن‬
‫ً‬
‫شـناخته میشـدند‪ .‬نـام اهـورا یـا سـرور یعنـی نامی کـه بعـدا در دین زرتشـتی بهعنـوان خدای‬
‫‪49‬‬

‫واحـد درآمـد‪ ،‬در اصـل لقـب هر یـک از خدایان بود‪ .‬ایـن نام متـرادف بود با اسـورای ودایی‬
‫و میتـرا و اپـم نپـات نیـز در یشـتها و یسـنا به لقـب اهورا یا سـرور خوانده میشـود و بعدها به‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫معنـی رهبـر گیتـی و یا پادشـاه درآمد و حتی این لقب درباره بسـیاری از شـاهان از جمله شـاه‬
‫کیخسـرو در یشـت نوزدهم‪ ،‬هات ‪ ۷۷‬به کار برده شـد و نیز در یشـتهای ‪ ۵،8،13،1۴‬برای‬
‫سـرداران ایـران اسـتعمال شـده اسـت (جـی دهـاال‪ .)۲۴ :13۷۷ ،‬عـالوه بر این‪ ،‬از سـکههای‬
‫مختلـف اردشـیر اول چنیـن دریافتـه میشـود که عنوان شـاهی اردشـیر پیـش از تاجگذاری و‬
‫بعـد از تاجگـذاری باهـم فـرق دارند‪ .‬عنوان سـکههای بعـد از تاجگذاری «خدایگان اردشـیر‬
‫شـاه‪ ،‬فرزنـد خدایـگان پاپک شـاه» اسـت‪ ،‬امـا در سـکههای قبل از مراسـم تاجگـذاری‪ ،‬این‬
‫عنـوان ضرب شـده اسـت «بـغ مزداپرسـت‪-‬خدایگان اردشـیر‪ ،‬شـاهان شـاه ایران کـه چهر از‬
‫ایـزدان دارد» (عبدالهـی‪ .)98 :13۶9 ،‬چنانکـه قابـل تفسـیر اسـت‪ ،‬اردشـیر در دوران قبـل‬
‫از تاجگـذاری خـود را منسـوب بـه مـزدا میدانـد‪ ،‬امـا پـس از تاجگـذاری گویـی کـه ّ‬
‫فـر‬
‫گر نسـبت خـود و مزدا‬ ‫کیانـی بـه وی منتقل شـده باشـد‪ ،‬عنوانـی اینهمانیکننـده که تداعی ِ‬
‫اسـت را بـه کار میبـرد؛ یعنـی پادشـاه خود را خدای ناسـوتی شـبیه خـدای فناپذیـر (لویاتان)‬
‫هابـز میبینـد‪ .‬ماحصـل چنیـن طـرز تفکری این اسـت که فرمـان خسـروان بهانـدازهی فرمان‬
‫مـزدای بـزرگ درخـور ارزش و اطاعـت اسـت و متعاقـب آن‪ ،‬سـرپیچی از آن نیـز مسـتوجب‬
‫عذابـی در خور شـأن مزدا اسـت‪.‬‬
‫نظم‪ ،‬چهارمین عنصر الهیات سیاسـی زرتشـتی اسـت‪ .‬پیدایش آیین یکتاپرسـتانهی زرتشت‬
‫باعـث شـد تـا همه عناصـر قابل پرسـتش در ذیل یک خدای واحـد تجمیع شـوند‪ .‬این عناصر‬
‫هـر یـک متعلـق بـه یـک اجتمـاع بودنـد و پیروانـی داشـتند کـه در حکـم نیروهای سیاسـی و‬
‫اجتماعـی نیـز عـرض انـدام میکردنـد‪ .‬نظـم زرتشـتی این تکثـر ارزشـی را به نفع یـک ارزش‬
‫برتـر کنـار زد‪ .‬طـرد ایـن عناصـر (بهعنـوان عناصـری مسـتقل) و در عیـن حـال جـذب مجدد‬
‫آنهـا در فرآینـد هویتسـازی در قالب گفتمان واحد زرتشـتی‪ ،‬تداعیکننـدهی نظم خیمهای‬
‫موجـود در کائنـات بـود و خروجـی سیاسـی آن رد نیروهـای سیاسـی و اجتماعـی متکثـر و‬
‫قالبدهـی مجـدد آنهـا در ذیل سلسـلهی ساسـانی بود‪ .‬در واقع با الغای آنارشیسـم ارزشـی و‬
‫اعتقـادی پیشاساسـانی‪ ،‬آنارشیسـم سیاسـی موجـود نیـز رخت بربسـت و جای خـود را به یک‬
‫نظـم اعظـم سیاسـی داد‪ .‬با توسـعهی زرتشـتیگری‪ ،‬نظام موسـوم به معبد‪-‬شـهری‪ ،‬اینکه هر‬
‫شـهر پرسـتشگاه و خـدای ویـژه خـود را داشـت‪ ،‬رفتهرفته مضمحل شـد و زمینه بـرای ایجاد‬
‫نظـام یـک دیـن یک دولـت فراهم شـد‪ .‬در واقع‪ ،‬حاصـل مفصلیافتـن دین زرتشـت و دولت‬
‫ساسـانی‪ ،‬زوال عنصرپرسـتی و حـذف تکثرگرایـی ارزشـی و بهتبـع آن تکثرگرایـی سیاسـی و‬
‫اجتماعـی بـود‪ .‬بهطـور کلـی فلسـفه و آییـن زرتشـتی بـه خاطـر تجسـم ویـژه از نظـام کیهانی‬
‫و در نتیجـه کسـب وحدانیـت و رهبـری اهـورا مـزدا‪ ،‬در سـلطنت اهورایـی بـه نظام پادشـاهی‬
‫قـدرت عمل بیشـتری میبخشـید (عباسـیان‪.)۵۴ :138۵ ،‬‬
‫برخـالف زندگـی زاهدانـه و منفعالنـهای کـه در اغلـب آیینهـای باسـتانی همچـون‬
‫‪50‬‬

‫زروانیسـم و مانویت شـاهد آن هسـتیم‪ ،‬آیین زرتشـت «زیسـتن مطلوب» را میسـتاید و بهتبع‬
‫‪1‬‬

‫آن کار و کوشـش بـرای عمـران و آبادانـی دنیـوی را تشـویق میکند‪ .‬جهان مـادی‪ ،‬برخالف‬
‫مانویـت‪ ،‬نـزد زرتشـتیان مذمـوم نیسـت‪ ،‬بهعکـس نیـروی حیاتـی آن تقدیـس هـم میگـردد‬
‫(رضایـی راد‪ .)۶3 :1389 ،‬در کتـاب «یشـتها» سـرودههای فراوانی وجـود دارد که مردمان‬
‫را پیوسـته بـه کار و کوشـش و زندگـی خـوش و سـعادتمند دعوت نموده اسـت‪ .‬کسـب علم‬
‫و دانـش بهکـرات در یشـتها بـرای دسـت یافتـن بـه زندگـی خـوب سـفارش شـده اسـت‬
‫(عباسـیان‪ .)۴۶ :138۵ ،‬زرتشـت میآمـوزد کـه سـکونت و زندگـی در شـهرها بـرای مردم از‬
‫زندگـی کولـیوار در دشـتها و بیابانها و شـغل کشـاورزی از غارتگـری و دزدی و راهزنی‬
‫بهمراتـب بهتـر اسـت (جی دهـاال‪33 :13۷۷ ،‬؛ و بنگرید به یسـنا‪ ،‬بندهـای ‪،۴۵ ،۴3 ،31 ،3۰‬‬
‫‪ .)۵1‬صـرف نظـر از ارزش اخالقی آموزهی اوسـتایی زرتشـت‪ ،‬تأکید این آیین بر یکجانشـینی‬
‫و شـغل کشـاورزی کـه در واقـع انسـان را وابسـته بـه زمیـن و قلمـرو و متعاقـب آن نیازمنـد به‬
‫امنیـت و ضمانـت شـغلی و بهتبـع آن ضـرورت قـدرت برتر یعنـی حکومت را توجیـه میکند‪،‬‬
‫قابل تأمل اسـت‪ .‬در واقع‪ ،‬یکجانشـینی و کشـاورزی نخسـتین صورت کنترل شـدن محسوب‬
‫میگـردد و نیازمنـد وجـود دولـت اسـت‪ .‬از ایـنرو‪ ،‬بـرای نخسـتین بار بـا دینـی مواجهیم که‬
‫دغدغـهی اجتمـاع دارد و بـرای هـر فـرد مسـئولیتی در نظـر گرفته تـا ضمن تالش بـرای ایفای‬
‫نقـش خـود‪ ،‬بخشـی از زنجیـرهی منظـم اجتماعـی گـردد‪ .‬در ایـن آییـن‪ ،‬بـرای نخسـتین بـار‬
‫درکـی سیاسـی از انسـان ارائـه میشـود‪ .‬در ایـن گفتمـان‪ ،‬چنیـن بیـان میشـود کـه جهـان از‬
‫نظمـی برخـوردار اسـت‪ ،‬خالـق ایـن نظـم کیهانـی‪ ،‬مزداسـت و از آنجایـی که زندگـی دنیوی‬
‫نیـز در تـداوم حیات آسـمانی اسـت‪ ،‬بنابرایـن زندگی دنیوی نیـز برخوردار از نظمی اسـت که‬
‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫ناظـم آن همانـا جانشـین مـزدا بـه روی زمیـن‪ ،‬یعنـی حاکـم اسـت‪ .‬فیالواقع‪ ،‬توجه بـه حیات‬
‫دنیـوی‪ ،‬ابعـاد اجتماعـی انسـان و واجد مسـئولیت بـودن مؤمنیـن در اجتمـاع‪ ،‬از جمله عناصر‬
‫دیگر الهیات سیاسـی زرتشـتی اسـت‪.‬‬
‫عنصـر قابـل تأمـل دیگـری کـه در الهیـات سیاسـی زرتشـتی رؤیتپذیـر اسـت و در عیـن‬
‫حـال داللتهـای فزاینـدهی سیاسـی نیـز دارد‪« ،‬هستیشناسـی خیـر و شـر» اسـت‪ .‬وجـود‬
‫اهریمـن (نمـاد شـر‪ ،‬دیـو‪ ،‬خصـم‪ ،‬دیگـری و‪ )...‬در آییـن زرتشـت‪ ،‬نـه ذاتـی‪ ،‬بلکـه عرضـی‬
‫اسـت؛ بـه ایـن معنا که وجود اهریمن زادهی اندیشـهی انسـان اسـت (عباسـیان‪.)۷۰ :138۵ ،‬‬
‫در ادیـان ابراهیمـی‪ ،‬اهریمـن در حالـت نخسـتین‪ ،‬یکـی از مخلوقـات بـاری تعالـی اسـت که‬
‫در اثـر شـورش علیـه دسـتور خداوند سـبحان‪ ،‬از جرگهی مؤمنیـن خارج و علیـه ارادهی خالق‬
‫دسـت بـه تحریـک بنـدگان میزنـد و از آن زمـان بـه بعـد با عنـوان کلـی اهریمـن نامگذاری‬
‫میشـود‪ .‬امـا در گفتمـان زرتشـتی‪ ،‬شـر‪ ،‬وجـود خارجی نـدارد‪ ،‬بلکه همـان رفتار نادرسـت و‬
‫نامطلـوب انسانهاسـت‪ .‬در گفتمـان زرتشـتی‪ ،‬بـدی و شـر همان نیکـی ناپخته و نارسـیدهای‬
‫اسـت کـه در حـال طـی طریق به پختگی میرسـد‪ .‬بـدی بر صحنـهی روزگار جراحتی اسـت‬

‫‪1 -good life‬‬
‫‪51‬‬

‫فریبـکار تبهـکار نیز‬


‫ِ‬ ‫کـه بایـد آن را زدود (جـی دهـاال‪ .)۷3 :13۷۷ ،‬در یسـنا میخوانیـم کـه‬
‫دیـر یـا زود‪ ،‬بـه تـو روی خواهنـد نمود (یسـنا‪ ،‬هـات ‪ ،3۲‬بنـد ‪ .)1‬داللت سیاسـی ایـن آموزه‪،‬‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫نفـی و طـرد غیـر و دیگـری اسـت‪ ،‬چراکـه نیروهـای متکثـر کـه نمـاد پیـروان سـایر آیینهـا‬
‫هسـتند‪ ،‬عناصـری نامطلوبانـد کـه بایـد بـا ممارسـت‪ ،‬بـه هـر طریقـی‪ ،‬خـواه نصیحـت یـا‬
‫شـکنجه‪ ،‬آنهـا را بـه راه مزدایـی سـوق داد‪ .‬در واقع‪ ،‬دیگربودگـی در حکم نوعـی بیماری و‬
‫‪1‬‬

‫انحـراف اسـت کـه نباید وجود داشـته باشـد و بایـد آن را درمان کـرد‪ .‬برخی از اوستاشناسـان‬
‫همچـون مولتـون و بارتولومـه اصطـالح خـدا و شـیطان را برسـاختهی مغـان بعـدی میداننـد‪.‬‬
‫مولتـون معتقـد اسـت انگـره مینـو یـک صـف مجرد اسـت و در اوسـتا تنهـا پیـرو دروغ وجود‬
‫دارد‪ ،‬نـه پیـرو انگـره مینـو؛ پـس انگـره مینـو در تقابـل بـا خدا نیسـت‪ ،‬بلکـه مادون آن اسـت‬
‫(رضایـی راد‪.)۶3 : 1389،‬‬
‫مؤلفـهی دیگـری کـه در بحث از الهیات سیاسـی زرتشـت باید به آن اشـاره کـرد‪ ،‬مقولهی‬
‫«خشـترا» یـا همـان «خود‪-‬چیرگـی » اسـت‪ .‬خود‪-‬چیرگـی را میتـوان مراقبـه‪ ،‬تهذیب نفس‬
‫‪۲‬‬

‫یـا صیانـت از خویشـتن در برابـر ناراسـتی و اغیـار تعریـف کـرد‪ .‬واژهی خود‪-‬چیرگـی از‬
‫واژههـای پرتکـرار در متن «گاتها» اسـت‪ .‬گاتها از بانفوذترین متون زرتشـتی و شـامل ‪1۷‬‬
‫سـرودهای اسـت که منصوب به شـخص زرتشـت اسـت‪ .‬واژهی خود‪-‬چیرگی بیش از ‪ ۶۴‬بار‬
‫در گاتهـا تکـرار شـده و ایـن داللـت بـه اهمیت وافـر آن در گفتمـان الهیاتی زرتشـتی دارد‪.‬‬
‫پیـش از ایـن گفتیـم که آیین زرتشـت برخالف سـایر ادیـان باسـتانی‪ ،‬برنامهای منظـم و مدون‬
‫بـرای حیـات مؤمنیـن خـود دارد و از پرتـو ایـن آموزههـا‪ -‬کـه بـا اقتبـاس از ادبیـات فوکـو‪-‬‬
‫همچـون «تکنیکهـای مبتنـی بـر خویشـتن» میماننـد‪ ،‬مراقبـه از سـوژه را از ُبعـد بیرونـی‬
‫(دولـت) بـه ُبعـد درونی‪ ،‬یعنی خویشـتن منتقـل میکند‪ .‬فوکـو در دورهی اولیـهی کار فکری‬
‫خـود کـه درگیـر مقـوالت دیرینهشناسـی دانـش و تبارشناسـی قـدرت بـود و چکیـدهی آن را‬
‫بهوضـوح میتـوان در اثـر نظـری قدرتمنـد وی‪« ،‬مراقبـت و تنبیـه» (فوکـو‪ )13۷8 ،‬مشـاهده‬
‫کـرد‪ ،‬بـر ایـن عقیـده بـود کـه حکومـت بهواسـطه «تکنولوژیهـای سیاسـی»‪ ،‬مثل مدرسـه‪،‬‬
‫زنـدان و کلینیکهـای درمانـی (کـه در آن دوره هـم بیمـاران روانـی و هـم بیمـاران جسـمی‬
‫و عقـب افتـادگان ذهنـی در آن نگهـداری میشـدند)‪ ،‬سـوژهها را بهقاعـده کـرده و بدنهـا‬
‫را بـه شـکلی طراحـی میکننـد کـه بتـوان بیشـترین بهـرهوری را از آنهـا اسـتخراج کـرد؛ امـا‬
‫فوکـو دچـار تحولـی میشـود کـه نشـانههای آن را میتـوان در جلـد سـوم مجموعـهی تاریـخ‬
‫جنسـیت بـا عنـوان «دغدغههـای خویشـتن» (‪ )foucault, 1986‬و در درسگفتارهای موسـوم‬
‫بهکلژدوفرانـس‪« T‬خاسـتگاه هرمنوتیـک خـود» (فوکـو‪ )139۶ ،‬مشـاهده کـرد‪ .‬در واقـع‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫دورهای جدیـد از کار فکـری فوکـو آغـاز میشـود کـه مؤلفـهی بـارز آن چرخـش اخالقـی‬
‫اسـت‪ .‬فوکـو در دورهی فکـری متأخـر خـود بـه مبحـث جدیـدی میپـردازد کـه در واقـع آن‬

‫‪1  the otherness‬‬


‫‪2  khashathra‬‬
‫‪3  ethical turn‬‬
‫‪52‬‬

‫را میتـوان مراقبـه و یـا خود‪-‬چیرگـی نـام نهـاد‪ .‬وی بهجـای پرداختـن بـه «تکنولوژیهـای‬
‫سیاسـی قـدرت»‪ ،‬بـه «تکنیکهـای مبتنـی بـر خویشـتن» و «سوژهسـازی» میپـردازد‪ .‬از‬
‫ایـن منظـر‪ ،‬تأکیـد ویـژهی الهیات زرتشـتی بـر خود‪-‬چیرگـی و مراقبـه داللتهای سیاسـی به‬
‫خـود میگیـرد‪ ،‬چراکـه ایـن مراقبـه باعـث میشـود حاکمیـت دیگـر دغدغـهای در خصوص‬
‫رفتارهـای نابههنجـار سیاسـی و اخالقـی و اجتماعـی سـوژهها نداشـته باشـد‪ .‬آیین زرتشـت به‬
‫یمـن بهرهمنـدی از زنجیـرهی عریـض و طویـل موبـدان و مغهـا کـه در آتشـکدهها مشـغول‬
‫بـه کار بودنـد‪ ،‬آپاراتـوس مـورد نیـاز را بـرای القـای ایـن آموزههـا بـه سـوژهها‪ ،‬بـه نحـوی که‬
‫تبدیـل بـه «ملکـه» در روان مؤمنین شـود‪ ،‬داشـتند‪ .‬حاکمیت از ایـن زاویه فـارغ از ناهنجاری‬
‫سوژههاسـت‪ ،‬چراکـه سـوژهها خـود را بـر مبنـای اخالقیاتـی که در وجودشـان نهادینه شـده‪،‬‬
‫تهذیـب کـرده و مشـغول مراقبـه از خویشاند‪ .‬خود‪-‬چیرگـی یا خود‪-‬کنترلی به این معناسـت‬
‫که سـاختار سراسـربین نه در بیرون از سـوژه‪ ،‬بلکه درون سـوژه مشـغول رصد و کنترل انسـان‬
‫‪1‬‬

‫اسـت‪ .‬خود‪-‬کنترلـی و تهذیـب نفس‪ ،‬برخالف تصور موجـود‪ ،‬اموری منفعالنـه و فردگرایانه‬
‫نیسـتند‪ ،‬چراکـه هـر خود‪-‬کنترلـی‪ ،‬در واقـع منجـر بـه کنتـرل دیگـران میشـود‪ .‬بـرای مثال‪،‬‬
‫یـک پـدر تنهـا زمانـی موفـق بـه تهذیـب نفـس میشـود کـه همسـر و فرزندانـش را نیـز برای‬
‫ایـن امـر قانـع کنـد و آنهـا را نیز بـا خود همراه داشـته باشـد‪ .‬از ایـنرو‪ ،‬خود‪-‬کنترلـی‪ ،‬فعلی‬
‫اجتماعـی اسـت و مراقبـت از خویشـتن الجـرم منجر به مراقبـت از دیگران میشـود‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫بایـد بگوییـم تهذیـب نفـس فعلـی سیاسـی اسـت‪ ،‬چراکـه بـا هـدف مدیریـت روابط خـود با‬
‫خویشـتن و خـود بـا دیگـران انجـام میپذیرد‪.‬‬
‫نکتـهی قابـل تأمـل اینکـه فوکو بحث خـود دربـاره خود‪-‬کنترلـی را از یونان باسـتان آغاز‬
‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫میکنـد و از آنجایـی کـه یونانیـان از دورهی پیشا‪-‬فلسـفی بـا فرهنـگ ایـران باسـتان تعامـل‬
‫فرهنگـی داشـتهاند‪ ،‬احتمـال بسـیار وجـود دارد کـه ایـن مؤلفـهی فرهنگی‪-‬اخالقی‪-‬سیاسـی‬
‫(خود‪-‬چیرگـی) را از ایرانیـان باسـتان و آییـن زرتشـتی اقتبـاس کـرده باشـند و ایـن امـر قابـل‬
‫پیگیـری و پژوهـش اسـت‪ .‬نمودهـا و مصدایـق اینچنیـن گرتهبرداریهایـی در اثـر ارزنـدهی‬
‫«مارینـا ولـف» بـا عنـوان «فلسـفهی یونانـی متقـدم و ایـران باسـتان» بهوضـوح قابل مشـاهده‬
‫اسـت‪ .‬وی در ایـن اثـر تأثیراتـی را کـه هراکلیـت‪ ،‬فیثاغـورث‪ ،‬انکسـیمنس و انکسـیمندر از‬
‫فرهنـگ ایـران باسـتان اقتبـاس کردهانـد‪ ،‬بهخوبـی نشـان داده اسـت‪.‬‬
‫‪‌.4‬بحث‌و‌تفسیر‌یافته‌ها‬
‫سـؤال پژوهـش حاضـر ایـن بـود کـه چـرا الهیات زرتشـتی تبدیـل به دین رسـمی ساسـانیان‬
‫شـد و ایـن گفتمـان الهیاتـی شـامل چـه خصایصـی بـود کـه ساسـانیان کـه دغدغـهی ایجـاد‬
‫وحـدت و سـرکوب نیروهـای متکثـر را داشـتند‪ ،‬از آن اسـتمداد طلبیدنـد‪ .‬بـرای پاسـخ به این‬
‫پرسـش‪ ،‬در وهلـه نخسـت‪ ،‬بـه رفتارشناسـی زرتشـتیگری بـا سـایر ادیـان بومـی و وارداتی در‬
‫قلمـرو ایـران اشـاره شـد و در گام بعـدی مؤلفههـای کالن الهیاتی آیین زرتشـت و داللتهای‬

‫‪1 panopticon‬‬
‫‪53‬‬

‫سیاسـی آنهـا ذکر شـد‪ .‬شـاید بتـوان گفـت نزدیکترین متـرادف برای سـازههای ذهنـی و یا‬
‫عناصـر الهیاتـی‪ ،‬مفهـوم متافیزیـک اسـت‪ .‬هایدگر معتقد اسـت کـه «هر مسـئلهی متافیزیکی‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫بـا کلیـت مسـائل متافیزیکـی مرتبـط اسـت و مسـائل متافیزیکـی نیـز در پیونـد بـا نحـوهی‬
‫اندیشـیدن بـه امـر سیاسـی هسـتند» (بـه نقـل از نجـفزاده‪ .)8۶ :139۲ ،‬عناصـر متافیزیکی‬
‫زرتشـتیگری همچـون نظـم کیهانـی اشـهوند‪ ،‬هدایت نظـم کیهانی توسـط یک قـادر مطلق‪،‬‬
‫اتصـال جهـان گیتیایـی بـه نظـم کیهانـی‪ ،‬لـزوم وجـود شـهریاری از دودمـان اورمـزد جهـت‬
‫پیادهسـازی نظـم کیهانـی در جهـان گیتیایـی‪ ،‬لـزوم زندگـی یکجانشـینی بجـای کوچنشـینی‬
‫جهـت نظمپذیرتـر نمـودن زندگـی انسـان‪ ،‬هستیشناسـی ویژه درباره شـر و همچـون انحراف‬
‫نگریسـتن بـه آن و‪ ...‬همـه ایـن عناصـر و لحظههـا یـک سـامانه متافیزیکـی و الهیاتـی را‬
‫برسـاختند کـه زمامـداران ساسـانی بـا اتکا به آن قادر شـدند یک وحدت سیاسـی بیسـابقه و‬
‫فراگیـر را در قلمـرو پـارس ایجـاد کنند‪ .‬مؤلفههای الهیاتی‪-‬سیاسـی ذکر شـده در هیچیک از‬
‫آیینهـا و ادیانـی کـه همزمـان بـا زرتشـتیگری تنفـس میکننـد‪ ،‬وجود نـدارد‪ .‬بنمایـهی این‬
‫آیینهـا بـر روی انـزوا‪ ،‬طـرد و گوشـهگیری از امـور دنیـوی اسـتوار شـده و در واقـع میتـوان‬
‫ادعـا کـرد‪ ،‬درکـی اجتماعی‪-‬سیاسـی از انسـان در ایـن آیینهـا به چشـم نمیخورد‪ ،‬یـا به بیان‬
‫بهتـر‪ ،‬برنامـه‪ ،‬طـرح و نظمـی الهوتـی بـرای تنظیمـات جهـان ناسـوت ندارنـد‪ .‬در مانویـت‪،‬‬
‫کثـرت نیروهـا‪ ،‬یـک اصـل بنیادین اسـت‪ ،‬چراکه بـه تبعیت از عقایدی گنوسـی معتقـد بودند‬
‫کـه منشـأ اصلـی وجـود در ربالنـوع نـور و ظلمت اسـت‪ ...‬در بدو امـر‪ ،‬یعنـی در ازل و قبل‬
‫از حـدوث خلقـت و پیدایـش دنیـا ایـن دو اصـل جدا‪ ،‬مسـتقل و منفـک از هم بودنـد که آن‬
‫دوره را مانویـان «ماضـی» مینامنـد‪ ...‬هـر یـک از ایـن دو اصل در قلمرو خود سـاکن و آرام‬
‫قـرار داشـت (افشـار شـیرازی‪ .)3۷ :133۵ ،‬در آییـن مانویـت‪ ،‬بـدی وجودی ذاتـی دارد و نه‬
‫عرضـی؛ یعنـی بهعنـوان یـک نیروی مسـتقل دسـت به کنـش میزنـد و هویت خـود را تثبیت‬
‫مینمایـد‪ .‬از ایـنرو قابـل هضـم و جـذب نیسـت و حالـت خصمانـهی خیـر و شـر همـواره‬
‫باقـی میمانـد و از آنتاگونیسـم ایـن دو نیـرو‪ ،‬چرخهـای جهـان به حرکـت درمیآیـد‪ .‬بدبینی‬
‫شـدیدی کـه مانویـان تبلیغ میکردند‪ ،‬سـازمانهای جدا از هـم پیروان این آییـن‪ ،‬تنگی حدود‬
‫فرقههـای مانـوی‪ ،‬دشـواری اندیشـههای فلسـفی مانوی و سـر آخـر روح آزادی (دموکراتیک)‬
‫ویـژه برخـی از مکاتـب مانـوی و نزدیکـی این مکتبهـا بـا آرا و عقاید گنوسـتیکها‪ ،‬همگی‬
‫ایـن ویژگیهـای مانیگـری را نشـان داد کـه ایـن آیین‪ ،‬مذهبی نیسـت کـه بتوانـد تکیهگاهی‬
‫بـرای شـهریاری مرکزیتیافتـهی ساسـانی باشـد (لوکونیـن‪ .)13۰ :13۵۰ ،‬در آییـن میترایسـم‬
‫ً‬
‫نیـز اساسـا درکـی از قـادر مطلـق بهعنـوان حاکم تصمیمسـاز وجـود نـدارد‪ .‬میتـرا گرچه خود‬
‫یکـی از ربالنوعهـا بـوده‪ ،‬ولـی همـواره در خدمـت خدای بزرگـی همچون مزدا قرار داشـته‪.‬‬
‫در واقـع میتـرا فیضانـی از اورمزد اسـت و از او الهـام میگیرد‪« .‬آرتور ورمـازرن» در اثر خود‪،‬‬
‫«آییـن میتـرا»‪ ،‬معتقـد اسـت که میترایسـم یـک الهیـات نظاممند با قواعـد معین نیسـت‪ ،‬بلکه‬
‫مسـلکی اسـت بـرای طـی طریـق و سـلوک عرفانـی (ورمـازرن‪ .)1۷-1: 138۷ ،‬جهانبینـی‬
‫‪54‬‬

‫ِزروانـی نیـز متکـی بـر اعتقـاد بـه قضـا و قـدر اسـت و از ایـن دیـدگاه مینگـرد کـه در کار‬
‫سرنوشـت و تقدیـر هیچچیـز را نمیتـوان مؤثر دانسـت؛ در برابـر قضا و قدر‪ِ ،‬خ َرد و اندیشـهی‬
‫آدمـی از هیـچ توانشـی برخـوردار نیسـت‪ .‬از همین رو‪ ،‬روشـن اسـت کـه اندیشـهی زروانی با‬
‫اندیشـهی زرتشـتی کـه متکـی بـر ِخ َـرد و تدبیر امـور اسـت‪ ،‬منافـات دارد (وحیـدی‪:138۴ ،‬‬
‫‪.)188‬‬
‫نتیجه‌گیری‬
‫دغدغـهی پژوهـش حاضـر‪ ،‬اسـتخراج مؤلفههـا و عناصری بود کـه آیین زرتشـت را بهمثابه‬
‫بسـتری مناسـب و در عیـن حـال یـک سـازهی ایدئولوژیکـی بـا قابلیـت توجیهگـری فزاینـده‬
‫بـرای حکمرانـی واحـد و یگانـهی ساسـانیان‪ ،‬مهیـا میسـاخت‪ .‬تاکنـون در متونـی کـه بـه‬
‫ً‬
‫تجزیـه و تحلیـل دورهی ساسـانیان پرداختهانـد‪ ،‬صرفـا به همنشـینی زرتشـتیگری و حاکمیت‬
‫ساسـانیان بهعنـوان یـک رخداد تاریخی نگریسـته شـده بـود‪ ،‬اما این مقاله کوشـید تـا از منظر‬
‫اندیشـهی سیاسـی عناصـر و لحظههایـی کـه آییـن زرتشـت را تبدیـل بـه بهتریـن گزینـه بـرای‬
‫سیاسـتهای یـک حکمرانـی مطلقه فراهم مـیآورد‪ ،‬عیان کنـد‪ .‬در واقع مسـئلهی قابل توجه‬
‫پژوهـش حاضـر ایـن بـود کـه آییـن زرتشـت از عناصـری بهرهمند بود کـه از آن یک دسـتگاه‬
‫الهیاتی‪-‬سیاسـی برمیسـاخت کـه بـا اسـتمداد از آن میشـد یـک حکمرانـی بالمنـازع (کـه‬
‫دورهای بالـغ بـر ‪ ۴۰۰‬سـال حاکمیـت ساسـانیان را به همراه داشـت) سـاخت‪.‬‬
‫بـا اقتبـاس از ادبیـات فوکـو‪ ،‬بایـد گفـت کـه تا پیـش از ساسـانیان‪ ،‬زرتشـت یـک گفتمان‬
‫دینـی در میـان سـایر ادیـان بـود و حتـی با نفـوذی حداقلـی در میان مـردم‪ ،‬اما بـه محض روی‬
‫کار آمـدن ساسـانیان‪ ،‬زرتشـتیگری بـرای نخسـتین بـار در تاریخ سیاسـی ایـران‪ ،‬بهعنوان دین‬
‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬

‫رسـمی معرفـی شـده و بهعنـوان سـامانهای از دانش توانسـت قـدرت این حکمرانـی را تقویت‬
‫و از سـوی دیگـر نیـز قدرت سیاسـی این سـامانهی دانـش را بازتولیـد کرد‪ .‬ساسـانیان از همان‬
‫آغـاز حکومـت خـود بـا موبـدان زرتشـتی متحـد شـدند و ایـن رابطهی حسـنه در میـان دین و‬
‫دولـت تـا آخـر دورهی آنـان اسـتحکام داشـت‪ .‬چنانکـه در کتـاب سـوم و چهـارم رسـالهی‬
‫«دینکـرد» آمـده‪ ،‬اردشـیر پـس از جلـوس هیربـدان هیربد‪ ،‬تنسـر را فرمـان میدهد کـه متون‬ ‫‪1‬‬

‫پراکنـدهی اوسـتایی عهـد اشـکانی را تجمیـع و در قالبـی منسـجم تألیـف و گـردآوری نمایند‬
‫تـا آن کتـاب را بهعنـوان منبـع رسـمی و قانونـی دیـن قـرار دهنـد و پیونـد خانـدان ساسـانی و‬
‫زرتشـتیگری از آن زمـان و نـه زودتر آغاز شـد (گارثویـت‪ .)181 :138۷ ،‬دغدغهی انسـجام‬
‫ایـن متـون داللـت بـه اهمیت آیین زرتشـت بـرای قـرار گرفتن در متـن سیاسـی دارد‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫دانـش و قـدرت دو عنصـر متفاوتانـد کـه در ارتبـاط متقابـل بـا یکدیگـر عمـل میکننـد؛‬
‫یعنـی سـامانهای خـاص از دانـش‪ ،‬سـامانهی سیاسـی معینـی را بهپیـش میبـرد و در عین حال‬
‫آن دانـش در ایـن فرآینـد‪ ،‬بازتولیـد و گسـترش مییابـد‪ .‬ایـن در حالـی اسـت که سـایر آیینها‬

‫‪ 1‬دینکرد‪ ،‬رسالهای مرکب از تاریخ آیین زرتشت به زبان پهلوی است که در قرن نهم میالدی نوشته شده و خالصهای از اوستا را نیز‬
‫در برمیگیرد‪.‬‬
‫‪55‬‬

‫فاقـد توانـش الزم بـرای ایجـاد این سیاسـت یکپارچگـی‪ ،‬اتحـاد و تکصدایـی در اجتماع آن‬
‫روزگار بودند‪.‬‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫از جملـه موضوعاتـی کـه بـرای فهـم دقیقتـر جایـگاه آییـن زرتشـتی در نظـام سیاسـی‬
‫ساسـانی بایـد بـه آن پرداخته شـود که متأسـفانه محدودیـت این مقالـه امکان چنیـن مطالعهای‬
‫را نمیدهـد‪ ،‬ایـن اسـت کـه هـر یـک از ادیـان غیـر زرتشـتی بـا توجـه بـه عناصـر موجـود در‬
‫آنهـا‪ ،‬بـه چـه سیسـتم سیاسـی‪-‬اجتماعی منجـر خواهند شـد؟ سـایر پژوهشـگران میتوانند بر‬
‫روی ایـن گزینـهی پیشـنهادی کار علمـی کنند‪ .‬مسـئلهای دیگر که مجال بررسـی آن در طول‬
‫پژوهـش حاضـر نبـود‪ ،‬تبارشناسـی مفهـوم «حـق الهـی شـاهی» در تاریـخ ادبیات سیاسـی در‬
‫سـطح جهـان اسـت‪ .‬متأسـفانه در اثر فقـدان پژوهشهـای تبارشناسـانه‪ ،‬لحظهی تولیـد مفهوم‬
‫«حـق الهـی شـاهی» به لحظـهی هژمونیک شـدن مسـیحیت در دوران قرون وسـطی در غرب‬
‫نسـبت داده میشـود‪ ،‬در صورتـی کـه هـزاران سـال قبـل‪ ،‬در اثـر همنشـینی زرتشـتیگری و‬
‫حاکمیـت ساسـانیان‪ ،‬چنیـن مفهومـی ابـداع و تثبیـت و همـواره نیـز بـه صورتـی رسوبشـده‬
‫در تواریـخ سیاسـی بعـد از ساسـانیان بازتولیـد شـده اسـت‪ .‬این موضـوع نیز از جملـه مباحثی‬
‫اسـت کـه ایـن مقاله پیشـنهاد میکند پژوهشـگران عالقهمند به ایـن حـوزه‪ ،‬آن را دنبال کنند‪.‬‬
‫‪56‬‬

‫منابع‬
‫الف)‌منابع‌فارسی‬
‫آخونـدزاده‪ ،‬میـرزا فتحعلـی‪ .)1376( .‬الفبـای جدیـد و مکتوبـات‪ ،‬بـه کوشـش حمیـد محمـد زاده‪ ،‬تبریز‪:‬‬
‫نشـر احیا‪.‬‬
‫احمدونـد‪ ،‬شـجاع و اسـالمی‪ ،‬روحاللـه‪ .)1396( .‬اندیشـه سیاسـی در ایـران باسـتان‪ ،‬تهـران‪ :‬انتشـارات‬
‫سمت ‪.‬‬
‫اشـرف‪ ،‬احمـد‪ .)1396( .‬هویـت ایرانـی از دوران باسـتان تـا پایان پهلـوی‪ ،‬ترجمه حمیـد احمدی‪ ،‬چاپ‬
‫هفتـم‪ ،‬تهران‪ :‬نشـر نی‪.‬‬
‫اکبـرزاده‪ ،‬داریـوش‪ .)1385( .‬سنگنبشـتههای کرتیـر موبد موبدان (شـامل متن پهلوی‪ ،‬حرفنویسـی‪،‬‬
‫برگردان فارسـی و یادداشـت)‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬تهران‪ :‬نشـر پازینه‪.‬‬
‫بویـس‪ ،‬مـری‪ .)1377( .‬چکیـده تاریـخ کیش زرتشـت‪ ،‬ترجمـه همایـون صنعتـی زاده‪ ،‬تهران‪ :‬نشـر صفی‬
‫علیشاه‪.‬‬
‫پورداوود‪ ،‬ابراهیم (‪ .)1396‬خرده اوستا‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات اساطیر‪.‬‬
‫جی دهاال‪ ،‬مانک جی نوشـیروان‪ .)1377( .‬خداشناسـی زرتشـتی‪ ،‬ترجمه رسـتم شـهزدای‪ ،‬تهران‪ :‬مؤسسـه‬
‫انتشاراتی فروهر‪.‬‬
‫حقیقت‪ ،‬عبدالرفیع‪ .)1386( .‬حکومت دینی ساسانیان‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬تهران‪ :‬نشر کومش‪.‬‬
‫حقیقت‪ ،‬سیدصادق‪ .)1387( .‬روششناسی علوم سیاسی‪ ،‬قم‪ :‬انتشارات دانشگاه مفید‪.‬‬
‫خزاعی‪ ،‬خسرو‪ .)1384( .‬گاتها‪ ،‬بروکسل‪ :‬کانون اروپایی برای آموزش جهانبینی زرتشت‬
‫دوستخواه‪ ،‬جلیل‪ .)1385( .‬اوستا‪ ،‬دوره دو جلدی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات مروارید‪.‬‬
‫رالـف‪ ،‬جیـن‪ .)1387( .‬تاریـخ سیاسـی ایران از شاهنشـاهی هخامنشـی تاکنـون‪ ،‬ترجمـه غالمرضا علی‬
‫بابایـی‪ ،‬تهران‪ :‬نشـر اختران‪.‬‬ ‫فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی‪ ،‬دوره‪ ،11‬شماره ‪( 1‬پیاپی ‪ ،)۵9‬پاییز ‪ |98‬تاریخ انتشار‪ :‬مهر‪98‬‬
‫رضایی راد‪ .)1378( .‬مبانی اندیشه سیاسی در خرد مزدایی‪ ،‬تهران‪ :‬طرح نو‪.‬‬
‫شیرازی‪ ،‬احمد افشار‪ .)1335( .‬مانی و دین او‪ ،‬تهران‪ :‬چاپخانه مجلس‪.‬‬
‫شـهبازی‪ ،‬شـاپور‪ .)1396( .‬تاریلخ ایده ایلران‪ ،‬در حمید احمدی (ترجمـه و تدوین)‪ ،‬هویـت ایرانی‪ ،‬تهران‪:‬‬
‫نشـر نی‪.‬‬
‫عالـم‪ ،‬عبدالرحمـن و انصافـی‪ ،‬مصطفـی‪ .)1397( .‬بازشناسلی گلذار سلاختارگرایی بله پساسلاختارگرایی‪،‬‬
‫فصلنامـه سیاسـت دانشـگاه تهـران‪ ،)48( 1 ،‬بهـار ‪ ،1397‬صص‪.76-59 .‬‬
‫عالـم‪ ،‬عبدالرحمـن‪ .)1376( .‬تاریـخ فلسـفه سیاسـی غـرب (از آغـاز تا سـدههای میانـه)‪ ،‬تهـران‪ :‬دفتر‬
‫مطالعـات سیاسـی و بینالمللـی‪.‬‬
‫عباسیان‪ ،‬احمد‪ .)1385( .‬فلسفه و آیین زرتشت‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات ثالث‪.‬‬
‫عبدالهی‪ ،‬فرشته‪ .)1369( .‬دین زرتشت و نقش آن در جامعه ساسانیان‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬تهران‪ :‬نشر ققنوس‪.‬‬
‫فوکو‪ ،‬میشل‪ .)1378( .‬مراقبت و تنبیه‪ ،‬ترجمه افشین جهاندیده و نیکو سرخوش‪ ،‬تهران‪ :‬نشر نی‪.‬‬
‫فیرحی‪ ،‬داود‪ .)1385( .‬قدرت‪ ،‬دانش و مشروعیت در اسام‪ ،‬تهران‪ :‬نشر نی‪.‬‬
‫کریستینسـن‪ ،‬آرتـور‪ .)1314( .‬وضـع دولـت و ملـت و دربـار در دوره شاهنشـاهی ساسـانیان‪ ،‬ترجمـه‬
‫مجتبـی مینـوی‪ ،‬تهـران‪ :‬چاپخانـه مجلـس‪.‬‬
‫گیرشـمن‪ ،‬رومـن‪ .)1384( .‬ایـران از آغـاز تـا اسـام‪ ،‬ترجمـه محمـد معیـن‪ ،‬چاپ چهـارم‪ ،‬تهـران‪ :‬دنیای‬
‫کتاب‪.‬‬
‫الکالئـو‪ ،‬ارنسـتو و مـوف‪ ،‬شـانتال‪ .)1393( .‬هژمونـی و اسـتراتژی سوسیالیسـتی‪ :‬بـه سـوی سیاسـت‬
‫دموکراتیـک رادیـکال‪ ،‬ترجمـه محمـد رضایـی‪ ،‬تهـران‪ :‬انتشـارات ثالـث‪.‬‬
‫‪57‬‬

‫لوکونیـن و‪ .‬گ‪ .)1350( .‬تمـدن ایـران باسـتان‪ :‬ایـران در سـدههای سـوم تـا پنجـم میـادی‪ ،‬ترجمـه‬
‫عنایتاللـه رضـا‪ ،‬تهـران‪ :‬بنـگاه ترجمـه و نشـر کتـاب‪.‬‬
‫دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت| مصطفی انصافی‬

‫نجـفزاده‪ ،‬رضـا‪ .)1392( .‬جایگاه کناتوس در متافیزیک سیاسلی اسلپینوزا‪ ،‬فصلنامه جسـتارهای سیاسـی‬
‫معاصر‪ .‬سـال چهارم‪ ،‬شـماره اول‪ ،‬صص ‪.110-85‬‬
‫نیولـی‪ ،‬گـراردو‪ .)1396( .‬شلکلگیری ایلده ایلران‪ ،‬در حمیـد احمـدی (ترجمـه و تدویـن)‪ ،‬هویـت ایرانی‪،‬‬
‫تهـران‪ :‬نشـر نی‪.‬‬
‫وحیدی‪ ،‬حسین‪ .)1390( .‬شناخت زرتشت‪ ،‬تهران‪ :‬نشر علم‪.‬‬
‫ورمازرن‪ ،‬مارتین‪ .)1387( .‬آیین میترا‪ ،‬ترجمه بزرگ نادر زاده‪ ،‬تهران‪ :‬نشر چشمه‪.‬‬
‫ولـف‪ ،‬مارینـا نیکوالیونـا‪ .)1393( .‬فلسـفه یونانی متقدم و ایران باسـتان‪ ،‬ترجمه سـیاوش فراهانـی‪ ،‬تهران‪:‬‬
‫انتشـارت حکمت‪.‬‬
‫هـوارث‪ ،‬دیویـد‪ .)1377( .‬نظریلهی گفتملان‪ ،‬ترجمـه سـیدعلیاصغر سـلطانی‪ ،‬فصلنامـه علوم سیاسـی‪،‬‬
‫شماره ‪.2‬‬

‫ب)‌منابع‌انگلیسی‬
‫‪Crockett, Clayton. )2011(. Radical‌political‌theology:‌religion‌and‌politics‌after‌liberalism,‬‬
‫‪Colombia university press.‬‬
‫‪Foucault, Michel. )1986(. The‌History‌of‌Sexuality,‌The‌Care‌of‌the‌Self, Vol. 3, Translator:‬‬
‫‪Robert Hurley, Pantheon Books, New York.‬‬
‫‪Mouffe, Chantal. )2005(. On‌the‌political, Psychology Press.‬‬

You might also like