Professional Documents
Culture Documents
بازارهای مالی به علت پتانسیل سوددهی باال و جذابیتهای فراوانی که دارند ،همهساله افراد بیشماری را به
سوی خود جذب میکنند .بسیاری از افراد بدون مطالعه و دانش کافی جذب این بازار میشوند و در اندیشه
رسیدن به سودهای باال در زمانی اندک هستند اما خیلی سریع سرمایه خود را از دست میدهند .به طور کلی
معاملهگری موفق از چند جنبه مهم است و باید مورد بررسی قرار گیرد .در صورت عدم رعایت این اصول ،فرد
با شکستهای پیدرپی از بازار خارج میشود .یکی از این اصول «روانشناسی» حوزه داد و ستد است .میتوانیم
روانشناسی در این حوزه را به دو بخش روانشناسی فردی و روانشناسی جمعی تقسیم کنیم.
احساسات یکی از ابزارهای مهم برای بقای انسان به شمار میروند اما این ابزار باید تحت کنترل انسان باشد.
ما بسیاری از تصمیمگیری های روزانه خود بر اساس احساسات انجام میدهیم و گاهی حتی خود نیز از این
موضوع مطلع نیستیم .رمز موفقیت در بورس و بازار سرمایه ،آگاهی است .معاملهگر باید نسبت به احساسات و
وضعیت روانی خود آگاه باشد .باید این حسها و الگوهای رفتاری که بر اساس آنها شکل میگیرد را بشناسد
تا بتواند اثر آنها را بر تصمیمگیری های خود کنترل کند .همچنین او باید با روانشناسی جمع نیز آشنا باشد
زیرا سرنوشت بازار تا حدود زیادی در گرو همین رفتارهای جمعی است.
در این کتاب ،نکات مهمی را درباره روانشناسی فردی و جمعی در بازار سرمایه مطرح کردهایم .میتوانید از
این مطالب ،برای شناسایی رفتا رهای احساسی خود و جمع استفاده کنید .کدها را در نظر بگیرید و آنها را
در رفتارهای خود و روندها رصد کنید .هر چه مهارت بیشتری در تشخیص احساسات و الگوهای روانی داشته
باشید ،کنترل بیشتری روی آنها خواهید داشت .در پایان نیز توصیههایی برای تبدیل شدن به یک معاملهگر
موفق مطرح کردهایم .این توصیهها از تجربیات معاملهگران متعدد به دست آمده است .به این روشها محدود
1
چگونه میتوانیم متوجه شویم که یک سرمایهگذار احساسی هستیم؟
سرمایهگذاران موفق ،اهمیت ثبات احساسی و روانی را در سرمایهگذاری به خوبی متوجه شدهاند .آنها تصمیمات
خود را بر اساس اطالعات مفید و تحلیلشده میگیرند .در سمت دیگر ،احساسات و هیجانات عامل اصلی
تصمیمگیری در سرمایهگذاران احساسی است .اگر یکی از ویژگیهای زیر در شما وجود دارد ،پس شما یک
وقتی قیمت سهام کمی افت میکند ،آن را به فروش میرسانید. -
تصمیم برای فروش سهام باید نتیجه مالحظات دقیق باشد .اگر سهم را فقط به خاطر این که کمی زیان
قبول داریم که بخشی از سرمایهگذاری این است که اخبار بازار را پیگیری و رصد کنید اما اگر در شرکتی
مانند کارگزاری و شرکتهای سرمایهگذاری و شرکتهای مشابه شاغل نیستید ،خواندن اخبار و اطالعات سهام
سود تحققنیافته همان سودی است که از یک دارایی به دست میآید فقط اگر آن را در قیمت و زمان مشخص
بفروشید .به طور مثال اگر یک سهم با قیمت 200تومان بخرید و رویای رسیدن قیمت به 300تومان را
داشته باشید و به این خاطر شادمان شوید یا این که پس از خرید سهام ،با شروع رشد قیمت ،فورا احساس
شیفتگی و خوشحالی «شدید» به شما دست دهد ،یک سرمایهگذار احساسی هستید!
زیان تحققنیافته ،برعکس سود تحققیافته است .اگر هر زمان که قیمت سهام از قیمت خریداری شما کمی
کاهش یافت و شما احساس ناامیدی و اندوه کردید ،شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
2
-از بررسی قیمت سهام ترس دارید.
اگر میدانید که به احتمال قوی قیمت سهم کاهش یافته است ولی از بررسی قیمت ترس دارید چون
نمیخواهید با حقیقت مواجه شوید ،در این صورت یک سرمایهگذار احساسی هستید!
راه منطقی برای مواجهه با اخبار بدی که از بازار و سهم شرکتی که میشنوید این است که اثر این اخبار و
اطالعات را به صورت واقعبینانه بررسی کنید و تصمیم متناسب با آن را بگیرید .اگر شما با هر خبر بد رسیده
بورس ذاتا دارای نوسانات بسیار است و هر سهم روزانه نوسانات بسیاری خواهد داشت .اگر مرتبا با کارگزار
تماس میگیرید یا در سایت قیمت سهام را بررسی میکنید یا اگر از هرشخصی که میبینید درباره سهام
افراد به دالیل گوناگونی معامله میکنند که بعضی از آنها منطقی و بعضی غیرمنطقی است .از دید برخی افراد
معاملهگری فرصتی است برای این که یک شبه ره صد ساله را طی کنند .در واقع برای برخی از افراد پول
سمبل آزادی است .از این رو شناخت مسائل روانشناسی برای باقی ماندن در این بازار مهم خواهد بود .در ادامه
3
خودکامیابی
هر فرد باید چنان روی پرورش مهارتهایش تمرکز کند که پول نتواند احساساتش را تحت تاثیر قرار دهد .او
نباید تحت تاثیر حس شعف ناشی از برد و حس سرشکستگی ناشی از باخت قرار گیرد و الزم است با تمرکز
بر کار خود به دور از احساس ،معامله کند .همانگونه که بازار فرصت زیادی برای خودکامیابی در اختیار افراد
میگذارد فرصتهای خودویرانگری را نیز برای آنها فراهم میکند .تخلیه تعارضات و کشمکشهای درونی در
محیط بازار بسیار گران تمام خواهد شد .معاملهگری که به آرامش درونی نرسیده باشد اغلب به دنبال برآورده
کردن تمایالت ضدونقی ض خود در بازار است .پس اگر ندانید که به کجا میخواهید بروید ،سرانجام خود را
واقعگرایی
بعضی افراد همواره به دنبال سرمایهگذاریهای کوچک با سودهای آنچنانی هستند اما معاملهگر موفق واقعگرا
است .او تواناییها و محدودیتهای خود را میشناسد ،درک میکند که چه اتفاقی در بازار در حال وقوع است
و میداند که چطور در مقابل آن واکنش نشان دهد .بدون این که از قواعد سرپیچی کند اقدام به تحلیل بازار
میکند ،عکسالعملهای خود را موردبررسی قرار میدهد و یک برنامه واقعبینانه طراحی میکند چون یک
بازندگانی که مبتال به خرافات ذهنی هستند به شما میگویند :من باختم چون به اطالعات مخفی معاملهگری
دسترسی نداشتم .بسیاری از بازندگان همواره در این توهم هستند که معاملهگران موفق به یک سری اطالعات
مخفی دسترسی دارند .البته این توهمات موجب تفکرات مختلف در بازار و وجود بازاری پررونق میشود ولی
قطعا افراد با این توهم شکست خواهند خورد .چیزی که برندگان و بازندگان را از هم جدا میکند نه هوش
فراوان است نه اطالعات محرمانه و نه تحصیالت عالی ،بلکه نظم و چهارچوب مشخص به دور از توهمات است.
4
خیلی از بازندگان با خود فکر میکنند که اگر سرمایه بیشتری و حساب بزرگتری داشتند حتما در این کار
موفق میشدند .همه بازندهها یا با زنجیرهای از باختهای پشت سر هم حساب خود را نابود میکنند و یا با
یک معامله فوقالعاده بد و غیراصولی به یک باره باعث نابودی سرمایه خود میشوند.
اغلب پس از این که معاملهگران غیرحرفهای مارجین کال میشوند بازار برمیگردد و در همان روندی که آنها
انتظارش را داشتند قرار میگیرد .بازنده به سرزنش خود و کارگزارش میپردازد و با خود میگوید :اگر حسابم
بازندهها این برگشتهای قیمت را مهر تأییدی بر روش خود قلمداد میکنند .آنها از حقوق خود ،پساندازشان
و قرض گرفتن پول از این و آن مجددا یک حساب کوچک دیگر باز میکنند .داستان تکرار میشود و بازنده
آنقدر به معامله خود اصرار میورزد و به ضرر بیشتری فرو میرود تا مارجین کال شود و کل پول خود را از
بعضی از بازندهها با نشان دادن سابقه معامالت موفقشان به دوستان و اقوام ،به جمعآوری پول از آنها
میپردازند .تجربیات قبلی نشان میدهد حاال که سرمایه بیشتری برای کاردارند به سودهای باال و خوبی دست
پیدا خواهند کرد اما آن پول را نیز در بازار از دست میدهند درست به مانند این است که بازار آنها را دست
انداخته است .دلیل باخت یک بازنده کمبود سرمایه و داشتن حساب کوچک نیست بلکه ذهن او هنوز به تکامل
یک بازنده به همان سرعتی که یک حساب کوچک را نابود میکند میتواند یک حساب خیلی بزرگ را نابود
کند .او بیش از اندازه معامله میکند و اصول مدیریت سرمایه را رعایت نمیکند .ریسکهایی که انجام میدهد
خیلی بیشتر از ظرفیت حسابش است .فارغ از این که سیستم معامالتیاش تا چه حد کارآمد است ،یک سلسله
معاملهگری که بخواهد در این کار دوام بیاورد و به کامیابی برسد باید باختهای خود را کنترل کند و در واقع
مدیریت ریسک انجام دهد .برای این کار باید چندین سال را به یادگیری شیوه صحیح معاملهگری اختصاص
5
دهید و در ابتدای کار تمام سرمایه خود را درگیر نکنید .از اشتباهات کوچک و بزرگی که در حساب کوچک
خود انجام میدهید درس بگیرید و آنها را تکرار نکنید .آماتورها انتظار ضرر در یک معامله را ندارند و
نمیخواهند بپذیرند که ضرر هم جزوی از این کار است .این اعتقاد که مشکل من فقط کمبود سرمایه است
باعث میشود که اینگونه معاملهگران همواره از پذیرفتن دو حقیقت تلخ شانه خالی کنند:
تنها مزیت داشتن یک حساب بزرگ این است که هزینه خدمات و امکانات نسبت به اصل سرمایه مبلغ ناچیزی
خواهد بود( .کسی که یک حساب 1میلیاردی را مدیریت میکند اگر 10میلیون بابت سمینار و ابزار و لوازم
مورد نیاز خود پرداخت کند ،تنها 1درصد از اصل سرمایه خود را هزینه کرده است اما کسی که با داشتن یک
حساب 20میلیونی دقیقا همانقدر برای خرید امکانات و خدمات هزینه کند ،در واقع ۵0درصد از سرمایه
کسی که بخواهد در این بازار برنده باشد عالوه بر روانشناسی فردی باید به دو اصل سیستم معاملهگری منطقی
و یک مدیریت سرمایه قوی نیز توجه کند .اینها مانند پایههای یک صندلی هستند که اگر هر یک از آنها را
برداریم صندلی با شخصی که روی آن نشسته است واژگون خواهد شد .بازندگان صندلی خود را بر یک یا
حداکثر دو پایه بنا میکنند ،معموال تمام تمرکز خود را بر روی سیستم معامالتی معطوف میکنند و از
روانشناسی و مدیریت سرمایه غافلاند .پس معامالت شما باید با چشمانی باز بر مبنای قوانین روشن و
تعریفشده باشد .شما ملزم به تحلیل احساسات و عواطف خود هستید تا مطمئن شوید تصمیمی که اتخاذ
کردهاید کامال منطقی است نه از روی احساس .مدیریت سرمایه را باید طوری در حساب خود به اجرا درآورید
6
مهار کردن خود تخریبگری
معاملهگری یک بازی بسیار دشوار است و کسی که بخواهد برای مدت طوالنی در این حرفه موفقیت کسب
کند باید در مورد آن چه انجام میدهد بسیار جدی و دقیق باشد .ساده و زودباور بودن و همچنین معامله بر
اساس احساس و بدون فکر مسلما عواقب خوبی نخواهد داشت .متأسفانه اغلب افراد دمدمیمزاج و کسانی که
احساس میکنند دنیا همیشه به آنها بدهکار است بهسوی این حرفه جلب میشوند .اگر شما این کار را فقط
برای هیجان انجام میدهید و بدون فکر دست به این عمل میزنید ،خود را در معرض معامالتی با شانس برد
بسیار پایین قرار میدهید و متحمل ریسکهای غیرضروری میشوید .بازارها بسیار بیگذشت و بیرحم عمل
تقریبا در همه حرفهها و مشاغل محیط کاری بهگونهای است که احتمال اشتباهات مخرب افراد را کاهش
میدهد .رؤسا ،همکاران و مراجعین شما زمانی که نسنجیده رفتار میکنید و یا رفتار مخربی را در پیش
میگیرید میتوانند به شما یادآور شوند و شما را از این گونه رفتارها بر حذر دارند .ولی در معاملهگری چنین
حمایتی وجود ندارد .همین امر سبب میشود این کار ،کاری پرخطر باشد .بازار همواره موقعیتهای بسیاری
برای خودویرانگری در اختیار شما قرار میدهد .زمانی که در یک جامعه از کسی اشتباهی سر میزند دیگر
افراد جامعه سعی میکنند به گونهای رفتار کنند که در نتیجه آن اشتباه به خودشان و شخص خاطی خسارتی
وارد نشود .زمانی که یک راننده در اتومبیل خود را که کنار خیابان آن را متوقف کرده است ناگهان باز میکند
شما سریعا عکسالعمل نشان میدهید تا با او برخورد نکنید .شما از وقوع تصادف جلوگیری میکنید چون در
یک تصادف به هر دو طرف خسارت وارد میشود اما بازارها خارج از این قاعده سودمند انسانها رفتار میکنند.
برخی افراد در طول زندگی خود اشتباهاتی را که در سن 20سالگی مرتکب شدهاند در سن 60سالگی دوباره
تکرار میکنند .برخی دیگر زندگی خود را برای موفقیت در یک زمینه سازماندهی میکنند ولی کشمکشها
و مشکالت درونی خود را جای دیگری میبرند و تنها عده کمی وجود دارند که از مشکالت خود آگاه هستند.
7
سعی کنید از تمایل درونی خود نسبت به خودویرانگری کامال آگاه باشید .تقصیرها را به گردن بدشانسی و
دیگران نیندازید و مسئولیت نتایجی را که به دست میآورید صادقانه بپذیرید .روزنگار معاملهگری خود را تهیه
کنید و در آن تمام معامالت خود را با دلیل ورود و خروج ثبت کنید و الگوهای تکراری موفقیت و شکستهای
خود را پیدا کنید .آنهایی که از ناکامیهای گذشته درس نگیرند محکوم به تکرار آن در آینده هستند؛ مانند
صخرهنوردهایی که در هنگام صعود به یک طناب ایمنی نیاز دارند شما نیز باید با استفاده از روانشناسی یک
یک بازنده هرگز نمیداند که چرا میبازد .اگر میدانست برای آن چارهای میاندیشید و تبدیل به یک برنده
میشد .او در معاملهگری سردرگم عمل میکند .یک بازنده همانگونه سعی در کنترل معامالت خود دارد که
یک الکلی میخواهد مصرف الکل خود را کنترل کند .بازندهها برای این که از وضعیتی که در آن قرارگرفتهاند
رهایی پیدا کنند همه کاری انجام میدهند .دائما سیستم معامله خود را تغییر میدهند ،نرمافزارهای جدید
میخرند یا از کسانی که فکر میکنند از خودشان بهتر این کار را بلدند سیگنال میگیرند .اعتقاد آنها به
این اعتقاد آنها به یک سیستم جادویی که فقط از روی استیصال و ناچاری است ،باعث بازارگرمی مشاوران و
سیگنالفروشان میشود .یک بازنده زمانی میتواند شروع به احیا خود کند که همهچیز خود را ازدسترفته
ببیند و احساس کند که به آخر خط رسیده است .به آخر خط رسیدن احساس بسیار بد و ناخوشایندی است
و زمانی این احساس به فرد دست میدهد که پولی را از دست بدهد که خارج از استطاعت مالی او باشد .بیشتر
افرادی که به این مرحله میرسند دست از معاملهگری میکشند و بازار را برای همیشه ترک میکنند و دیگر
به سراغ آن نمیآیند .برای جلوگیری از در تنگنا قرارگرفتن بهتر است که با مدیریت ریسک در معامالت قبل
8
همه ما از صنوف و مشاغل مختلف وارد این کارشده و پا به بازار گذاشتهایم؛ با تجربیات ذهنی گذشته و طرز
فکری که در جای دیگری پرورشیافته است .مادامیکه در بازار به همان صورتی که کارهای روزمره خود را
انجام میدهیم عمل کنیم ،ضرر خواهیم کرد .موفقیت یا شکست شما در بازار بستگی به افکار و احساساتتان
دارد .همچنین به قابلیتتان در بهکارگیری عقل و منطق بهجای تخلیه احساسات و هیجانات بر میگردد.
غمگین میشود ،هرگز نمیتواند به موجودی حساب خود بیفزاید چراکه او تحت کنترل احساسات خود است.
اگر به بازار اجازه دهید که احساسات شما را تحت تاثیر قرار دهد قطعا بازنده خواهید بود .برای این که در بازار
برنده باشید باید خود را بهخوبی بشناسید و بیطرف باشید و منطقی رفتار کنید .رنج ناشی از شکست افراد را
به جستجو برای یافتن یک سیستم جادویی سوق میدهد و باعث میشود از تمام چیزهای مفیدی که در طول
دوران معاملهگری و سابقه کار خود به آن رسیدهاند دست بکشند و آن را رها کنند.
در وجود هر معاملهگری اهریمنی وجود دارد که در پروسه تبدیلشدن به یک معاملهگر حرفهای موفق باید آن
را شکست دهد .در انتها فهرستی از مواردی که میتواند یک معاملهگر غیرحرفهای ناآرام و ناآماده را به یکنیمه
برای معامله کردن حرص نزنید و عجله نکنید و بیشتر وقت خود را به یادگیری اختصاص دهید چون
بازار همیشه وجود دارد و همیشه به شما فرصت معامالت خوب را خواهد داد.
تا میتوانید بیاموزید ،مطالب افراد حرفهای را بخوانید و به صحبتهایشان گوش کنید اما همهچیز را
به طور 100درصد نپذیرید و با سؤاالت خود به هر چیزی مقداری شک داشته باشید تا مطمئن شوید.
یک روش تحلیل برای خود در نظر بگیرید به این صورت که اگر الف اتفاق افتاد ب نیز احتماال اتفاق
میافتد .بازار ابعاد مختلفی دارد پس روشی را باید انتخاب کرد که زوایای مختلف را پوشش دهد.
9
مدیریت سرمایه باید از اصول اساسی شما باشد .هدف اول را بقای طوالنیمدت در بازار در نظر بگیرید.
هدف دوم باید رشد تدریجی و هدف سومتان کسب سودهای خوب باشد( .برخی بهاشتباه هدف سوم
برندهها تفکر ،احساس و رفتار متفاوتی نسبت به بازندهها دارند .به درون خود بنگرید و خود را از قید
و بند خیالپردازیها رها کنید .روشهای قدیمی شخصیت ،فکر کردن و رفتار کردن خود را تغییر
دهید .تغییر سخت است اما برای تبدیلشدن به یک معاملهگر حرفهای باید شخصیت و افکار خود را
تغییر دهید.
حجم زیادی از افراد همواره به بازارهای سرمایهای روی میآورند .پولهای ریز و درشت ،پولهای تاثیرگذار و
بیتاثیر ،سرمایههای حقیقی و حقوقی ،همه باهم به بازار سرمایه وارد میشوند .هر قیمت ،بیانگر یک اجماع
آنی بر سر ارزش آن کاال بین خریداران و فروشندگان و معاملهگران در لحظه انجام معامله است.
توافق افراد بر سر ارزش واقعی یک کاال ،لحظه به لحظه در حال تغییر است .این تغییرات گاهی در محیطی
آرام و گاهی اوقات در محیطی متالطم اتفاق میافتد .در زمانی که بازار آرام است ،نوسان قیمتها در یک بازه
کوچک اتفاق میافتد ولی زمانی که جو بازار هیجانزده و متالطم میشود ،قیمتها شروع به افت و خیز
میکنند.
یک معاملهگر زیرک ،همواره سعی میکند تا در مواقع آرام وارد بازار شود و زمانی که بازار متالطم میشود،
معامله فروش خود را در صورتی که سودده باشد ،انجام دهد و از بازار خارج شود .زمانی که خریداران و
فروشندگان از یک قدرت نسبتا یکسان برخوردار باشند ،یک معاملهگر منطقی کنار میایستد تا جنگ میان
خریداران و فروشندگان پایان یابد و هر زمان احتمال برد یکی را بیشتر دانست به او بپیوندد .در واقع قیمتها،
حجم و تعداد معامالت بازار ،بازتاب رفتار جمعی افراد در بازار سرمایه هستند.
10
شناسایی وابستگیهای احساسی
یکی دیگر از مشکالت احساسی در بورس که هیچ جایگاهی در پرتفوی یک سرمایهگذار موفق ندارد ،وابستگی
احساسی به یک سهم یا دارایی است .اگر مقداری سهام از پدر یا پدربزرگتان به شما رسیده ،احتماال دوست
داشته باشید بدون توجه به روند سهم و وضعیت شرکت ،یادگاری پدربزرگتان را تا ابد نگهداری کنید در
حالی که اگر واقعبین باشید باید آن سهام را بررسی کنید و اگر ارزش نگهداری و روند مناسبی ندارد آن را
بفروشید.
احساساتی بودن میتواند در زندگی و روابط شخصی ویژگی ارزشمندی باشد ،اما نه در سرمایهگذاری .برای
وجود هر دارایی در پرتفوی شما باید یک دلیل قانع کننده وجود داشته باشد و اگر یک دارایی ،هدفی که مد
نظر است را محقق نمیکند باید فروش آن را در نظر گرفت .چیزی که ما میخواهیم به آن تاکید کنیم ،تشکیل
سبد دارایی و پرتفوی سهام براساس اصول سرمایهگذاری است و نه وابستگی احساسی!
افراد معموال در جمع تابع افکار و اعمال دیگران میشوند و بسیار ابتدایی عمل میکنند .پیوستن به جمع،
گرچه راهحل بسیار سادهای به نظر میرسد ،اما همراه با احساساتی مانند وحشت ،شعف ،استرس و لذت است.
احساسات جمعی افراد همواره بین استرس و سرخوشی در تالطم است .دانشمندی که میتواند در آزمایشگاه
خود بسیار خونسرد و منطقی عمل کند ،زمانی که به جریان برانگیختگی همگانی بازار کشیده میشود ،معامالت
بسیار غیرمنطقی و نابخردانهای انجام میدهد .چه در تاالر معامالت شلوغ و پر رفت و آمد معامله کنید و چه
در یک جزیره آرام از طریق کامپیوتر ،بازهم یک گروه قادر خواهند بود شما را به طرف خود جذب کنند.
هر زمان به دیگران اجازه دهید که روی تصمیمات معامالتی شما تاثیر بگذارند ،شانس موفقیت خود را از دست
میدهید .در واحدهای نظامی ،وفاداری اعضای گروه اصلیترین شرط بقا است .انجام کار گروهی به شما کمک
میکند تا اگر عملکرد خیلی خوبی ندارید ،باز هم کار خود را از دست ندهید اما در بازار هیچ گروهی وجود
ندارد که بتواند از شما حمایت کند .به یاد داشته باشید که جمع همواره بزرگتر و قویتر از شما است .بدون
11
توجه به این که چقدر باهوش یا توانمند هستید ،هرگز نمیتوانید در مقابل جمع قرار بگیرید و همواره مجبور
به انتخاب یکی از این دو راه هستید که یا به جمع ملحق شوید یا مستقل عمل کنید.
بسیاری از معاملهگران متحیرند که چرا تقریبا همیشه پس از این که معامله بازنده خود را با ضرر میبندند،
بالفاصله بازار برمیگردد .این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که بقیه معاملهگران نیز تحت تاثیر همان ترس و
تفکرات قرار دارند و تقریبا همگی در آن زمان از بازار خارج میشوند و هنگامیکه فشار فروش پایان مییابد،
قیمت چارهای جز باال رفتن ندارد؛ چرا که خوشبینی به معاملهگران مقابل روی میآورد و جمعیتی که همواره
اسیر طمع خود هستند به خرید بیشتر برای سود بیشتر روی میآورند.
از آن جا که جمع ،ابتدایی عمل میکند ،پس سیستم معامالتی شما نیز باید بسیار ساده باشد .هر زمان که
قیمت برخالف پیشبینی شما حرکت کرد ،ضرر خود را محدود کنید و از بازار خارج شوید .چون در مقابل
جمع قرار گرفتن هرگز نتیجه خوبی نخواهد داشت و همچنین بهتر است به طور مستقل در مورد زمان ورود
و خروج خود در یک معامله تصمیمگیری کنید .طبیعت بشر بهگونهای بوده است که هرگاه تحت فشار و تنش
قرار میگیرد ،دست از استقالل میکشد .زمانی که اقدام به انجام یک معامله میکنید و معامله در جهت میل
شما پیش نمیرود ،احساس نیاز به داشتن الگو و سرمشق در این شرایط باعث میشود که از عالئم منطقی که
در بازار قابل مشاهده است غافل شوید .به همین دلیل است که باید یک سیستم معامالتی خوب را طراحی و
اجرا کنید و به آن پایبند باشید و اصول مدیریت سرمایه را از یاد نبرید .سیستم طراحیشده توسط خود شما
باعث میشود قبل از ورود به معامله و به یکی از اعضای جمع تبدیل شوید ،تصمیمات عقالنی خود را اتخاذ
کنید.
زیگموند فروید تشریح میکند که دوام و ثبات گروهها بستگی به وفاداری اعضا به رهبر دارد و احساسات افراد
در قبال رهبران گروه به مثابه احساسات دوران کودکی در برابر پدرانشان است .ترکیبی از اعتماد ،احترام،
ترس ،میل به جلب نظر و پتانسیل سرکشی و طغیان .وقتی فردی به گروهی ملحق میشود ،نگرش و افکار
12
اعضای گروه نسبت به مسائل به همان حالت دوران کودکی برمیگردد .یک گروه بدون رهبر نمیتواند اعضا را
در کنار یکدیگر حفظ کند و سرانجام از هم پاشیده میشود و این موضوع انگیزه و دلیل خریدوفروشهای
عجوالنه است .زمانی که معاملهگران احساس کنند روندی که آن را دنبال کردهاند ،آنها را جا گذاشته ،با
شتاب تصمیمات غیر منطقی میگیرند و به ضرر خود اضافه میکنند .با توجه به نظریه فروید در واقع کسی
که به گروهی ملحق میشود مانند کودکی رفتار میکند که به دنبال پدر و مادر خود است .معاملهگرانی موفق
تئودور آدورنو در مجموعه دو جلدی خود به نام «سرباز آمریکایی» به خوبی بیان میکند تنها عاملی که از
روی آن میتوان مؤثر بودن یک سرباز را در میدان نبرد ارزیابی کرد ،رابطه او نسبت به مافوقش است .سربازی
که به رهبر خود ایمان و اعتقاد دارد ،دستورات او را موبهمو اجرا میکند ولو این که به قیمت جانش تمام شود
و معاملهگری که باور دارد روندی را کشف کرده ،اگر اشتباه کرده باشد ،آنقدر در یک معامله بازنده باقی
چارلز مک کای وکیل اسکاتلندی در کتاب خود به نام «توهمات نامتعارف رایج و جنون تودهها» به شرح
تعدادی از جنونهای جمعی شامل جنون گل الله در هلند در سال 1643و حباب قیمت در بازار در سال
1720در انگلستان میپردازد .جنون گل الله مانند یک بازار افزایشی آغاز شد .این بازار افزایشی طوالنی مدت
هلندیها را به این باور رسانده بود که بازار گل الله همواره به روند صعودی و پررونق خود ادامه میدهد.
بسیاری از آنان کار و شغل اصلی خود را رها کردند و به پرورش و فروش گل الله مشغول شدند و حتی برای
خریدوفروش این گل ،کارگزاری تاسیس کردند .سرانجام این جنون بر اثر فروش های عجوالنه راه نزولی در
پیش گرفت و در هم شکسته شد و یک شوک ملی را به کشور هلند وارد کرد و تعداد زیادی ورشکسته شدند.
مک کای میگوید مردم تحت تاثیر عملکرد جمع ،دیوانهوار عمل میکنند و به سمت کاری هجوم میبرند ولی
13
گوستاو لوبون ،فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی کتابی دارد به نام «جماعت» که یکی از کتب معروف در زمینه
روانشناسی جمعی است .معاملهگری که امروز این کتاب را مطالعه کند مثل این است که به تماشای تصویر
خود در یک آینه قدیمی نشسته است .لوبون مینویسد که چه زمانی مردم گرد هم میآیند و یک جماعت
تشکیل میدهند« .هرکس دارای خصوصیاتی منحصر به فرد است که خواسته یا ناخواسته شیوه زندگی او را
شکل میدهد( .مانند شغل ،شخصیت یا ذکاوت) اما افراد زمانی که در جمعی قرار میگیرند رفتارشان تحت
تاثیر یک نوع ذهنیت همگانی قرار میگیرد که باعث میشود احساس ،افکار و اعمالشان کامال متفاوت از زمانی
باشد که تنها هستند ».در واقع مردم زمانی که به جماعت میپیوندند ،تغییر میکنند ،زودباورتر میشوند،
احساساتی عمل میکنند و با نگرانی به دنبال یک رهبر میگردند و واکنشهای آنها بیشتر براساس احساسات
بیشتر مردم در ظاهر آرزوی آزادی و استقالل دارند اما به محض این که تحت فشار قرار میگیرند بهسرعت
تغییر عقیده داده و به دنبال رهبری پرقدرت و تاثیرگذار هستند .معاملهگران نیز هنگامی که درمانده میشوند
سعی میکنند از میان افراد پرآوازه در این کار یک نفر را بهعنوان رهبر و راهنما انتخاب کنند که به آنها
بگوید چه بکنند؛ اما باید این تصور را که فرد دیگری میتواند ما را ثروتمند کند از ذهن دور کرد و به این باور
رسید که خودمان رهبر امور خودمان هستیم تا بتوان باثبات و ادامهدار به دنبال کسب موفقیت و ثروت باشیم.
زمانی که قیمت در جهت میل شما حرکت میکند ،احتماال خیلی هیجانزده و خوشحال میشوید و زمانی که
قیمت برخالف معامله شما پیش میرود عصبانی ،افسرده و ناراحت میشوید و با نگرانی بازار را نظاره میکنید.
معاملهگران زمانی که دچار تنش میشوند و دست و پای خود را گم میکنند به جمع ملحق میشوند .زمانی
که احساسات فردی بر او چیره میشود او بالفاصله استقالل خود را از دست میدهد و به دنبال پیروی از دیگر
اعضای گروه و بهویژه رهبر گروه میرود .زمانی که بچهها احساس ترس میکنند و یا در وضعیتی قرار میگیرند
که نمیدانند چه باید ،به پدر و مادر خود نگاه میکنند و دوست دارند آنها راهنماییشان کنند .این خلقوخو
14
با آنها باقی میماند و نسبت به معلمها ،دکترها ،وزرا ،رؤسا و خبرنگاران و متخصصان رشتهای که در آن
معاملهگران نیز به استادهای اعظم ،فروشندگان سامانههای معامالتی ،مقاالت ،نشریات و دیگر رهبران بازار
مراجعه میکنند؛ اما همانطور که تونی پالمر در کتاب خود بانام پیشبینی بازارهای مالی به زیبایی اشاره
میکند «قیمت» رهبر اصلی بازار است .قیمت ،رهبر جماعت حاضر در بازار است چرا که معاملهگران در
سرتاسر دنیا جابهجایی آن را پیگیری میکنند .گویی قیمت به معاملهگران میگوید مرا تعقیب کنید من راه
رسیدن به ثروت را به شما نشان خواهم داد .بیشتر معامله گران خود را مستقل میپندارند اما عده کمی از ما
به این نکته واقفیم که چقدر تحت تاثیر رفتار رهبر گروه قرار داریم .روندی که در جهت دلخواه شما حرکت
میکند مانند پدر مهربانی است که شما را صدا میزند به سر میز شام بروید وگرنه غذایی نخواهید داشت و در
مقابل روندی که برخالف میل شما پیش میرود مانند پدری عصبانی است که شما را تنبیه میکند .تا زمانی
که بهسادگی سیگنالهایی را که به شما اخطار خروج میدهند را نادیده میگیرید ،زمانی که از برخورد منطقی
در قبال پذیرفتن ضرر و خروج از یک معامله بازنده اجتناب میکنید قصد مقابله با بازار و تحمیل نظر خود
رادارید یا بهشدت پشیمان هستید و دعا میکنید که قیمت برگردد تا از شر این معامله خالص شوید شما
باید معامالت خود را بر مبنای طرح و برنامهای که با دقت از پیش تعیین کردهاید قرار دهید و تحت تاثیر
حرکات قیمت ،وارد معامله نشوید .حتماً برنامه خود را مکتوب کنید و بدانید که دقیقاً تحت چه شرایطی به
یک معامله وارد میشوید و یا از آن خارج میشوید .از تصمیمگیریهای آنی بهشدت پرهیز کنید؛ چراکه در
برابر کشیده شدن به داخل جمع ،آسیبپذیر خواهید شد و دیگر این خود نیستید که برای معامالتتان تصمیم
میگیرید .تنها در زمانی میتوانید در معاملهگری موفق شوید که بهصورت انفرادی فکر و عمل کنید .چون
15
معاملهگران زمانی شکست میخورند که یا هیچ برنامهای برای معامالت خود ندارند یا از برنامه خود منحرف
میشوند و به آن پایبند نیستند .طرحها و نقشهها محصول ،استداللهای فردی هستند .همواره باید مراقب
حرکات و رفتار خود باشید و تغییراتی که در حاالت روحی و روانیتان در زمان انجام معامله به وجود میآید
را مورد توجه قرار دهید .دالیل ورود به یک معامله و قوانین خروج از آن را مکتوب داشته باشید و اصول
مدیریت سرمایه را در معامالت خود به اجرا درآورید .هرگز زمانی که یک معامله باز دارید (هنوز از سهام خود
خارج نشدهاید ).برنامه خود را تغییر ندهید و به آن چه از قبل نوشتهاید عمل کنید .شما به عنوان یک معاملهگر
باید بقای خود در بازار را با تعهد و پایبندی به برنامه معامالتی و قوانین مدیریت سرمایه تضمین کنید.
روانشناسی اجتماعی
پیشبینی رفتار و عملکرد یک فرد به دلیل آزادی عمل در تصمیمگیری بسیار دشوار است؛ اما رفتار یک جمع
(یک گروه) ابتداییتر است و پیگیری آن سادهتر به نظر میرسد .زمانی که بازار را تحلیل میکنید در واقع به
تحلیل رفتار جمع نشستهاید و باید بتوانید مسیری که در هر گروه حاکم است را به همراه تغییرات آن شناسایی
کنید .گروهها شما را به داخل خود میکشند و بر قدرت قضاوت شما سایه میافکنند .مشکل بیشتر تحلیلگران
این است که زمانی که به تحلیل یک گروه میپردازند خود نیز در ذهنیت آن گروه گیر میافتند .هر چه یک
روند صعودی طوالنیتر باشد ،تعداد تحلیلگرانی که گرایش خرید بر آنها حاکم است بیشتر میشود و همین
امر که عالئم سیگنالهای برگشت روند را نادیده بگیرند و برعکس هر چه یک روند نزولی طوالنیتر شود ،به
تعداد تحلیلگرانی که تمایالت بیمنطق فروش دارند ،افزوده میشود و دقیقاً به همین دلیل است که باید
طرح و برنامه معامالتی خود را مکتوب کنید و به آن پایبند باشید تا در این دام گرفتار نشوید .میتوان با حجم
دستورات خریدوفروش ،احساسات جمعی را رصد کرد و با مقایسه نسبی قدرت خریداران و فروشندگان ،جهت
احتمالی تغییرات قیمت را حدس زد .با پیگیری تغییرات در تمایالت معاملهگران و حجم هیاهو و جوش و
16
تئوریهای متعددی وجود دارد که سعی میکنند پشیمانی و واکنش افراطی که خریداران و فروشندگان را در
بازارهای مالی درگیر خود کرده ،توضیح دهد .روح و روان سرمایهگذاران در زمانهایی که استرس افزایش
مییابد (چه این استرس ناشی از خوشحالی مفرط باشد یا از ترس) اغلب بر تفکر منطقی غلبه میکند و
سرمایهگذاران ،اطالعات مورد نیازشان را از منابع مختلفی مانند سایتهای تحلیلی و خبری ،انجمنها،
شبکههای اجتماعی ،دوستان و همکاران و خانواده به دست میآورند .افراد عادی ،داستان سودهایی را که
دوستان و آشنایانشان کسب کردهاند میشنوند و با این داستانها خود را جهت ورود به بازار متقاعد میکنند.
داستانها از دورههای صعودی در بازار ناشی میشوند ،دورههایی که بازار تمایل دارد یک سره روند افزایشی
داشته باشد؛ کسب سود در بازار راحت و سهام در حال رشد به وفور در دسترس است .در این هنگام است که
یک سرمایهگذار غیرحرفهای مبتدی ،سرمایهای را که با تالش فراوان به دست آورده است ،با امید کسب سود
وارد بورس میکند و سعی دارد آن را از ضرر و زیان محفوظ دارد اما اغلب اوقات اغوا میشود و دست به
از طرفی زمانی که سرمایهگذاران درباره رکود و مشکالت اقتصادی (کشور یا شرکت) و نزول احتمالی بازار
میخوانند ،ترس بر آنها غالب میشود و معموال سهامشان را در پایینترین قیمت میفروشند .البته گاهی اوقات
نیز عکس این قضیه پیش میآید و در حالی که سرمایهگذاران بصورت ذهنی آمادگی مواجه با یک بازار صعودی
واقعی را ندارد ،بازار شروع به رشد میکند اما افراد مبتدی معموال خیلی دیر وارد آن میشوند.
به نظر میرسد دلیل تاثیرگذاری زیاد اطالعات روی تصمیمگیریهای سرمایهگذاران ،عدم قطعیت در بازار
است که خیلی سریع باعث ترس و تردید میشود و سرمایهگذاران را به سمت تصمیمگیری براساس احساسات
17
چگونه تاثیر احساسات را در سرمایهگذاری کاهش دهیم؟
کسی در بازار موفق خواهد بود که عالوه بر داشتن مهارت تحلیل و توانایی مدیریت سرمایه ،مهارت کنترل
احساسات را نیز در خود پرورش داده باشد .در ادامه راهکارهایی را برای تقویت این مهارت مطرح خواهیم کرد.
تکنیکی که میتواند باعث کاهش پاسخ احساسی به بازار شود ،ساخت پرتفوی داراییهاست .چون اگر پرتفوی
به درستی چیده شده باشد با اینکار خیال شما تا حدودی راحت است که اگر یکی از سهام یا دارایی های
موجود در پرتفوی افت کرد ،مابقی آنها مانع از افت شدید سرمایه شما خواهد شد و فقط زمانهای کمی وجود
داشته که همه بازارها به یک سمت حرکت کرده و تنوعسازی باعث محافظت از دارایی نشده است.
تنوعسازی داراییها میتواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ سرمایهگذاری در صنایع مختلف ،مناطق جغرافیایی
مختلف ،خرید انواع دیگر اوراق بهادار و حتی مصونسازی با بازارهای جایگزین مانند بازار مسکن .پس در
بیشتر چرخههای طبیعی بازارها ،استفاده از یک استراتژی تنوعسازی میتواند از کاهش شدید ارزش سرمایه
جلوگیری کند و در نهایت راهکاری باشد برای جلوگیری از رفتار احساسی و هیجانی.
وجود یک استراتژی دقیق و نوشته شده روی کاغذ در سرمایهگذاری حیاتی است .برخی از موارد پیشنهادی
اهداف سرمایهگذاری
و….
18
بسیاری از سرمایهگذاران موفق با اهداف قیمت و حد ضرر کار میکنند ،برای مثال استراتژی برخی از افراد
این است که اگر قیمت سهام 8یا 10درصد از قیمت خرید آنها کاهش یافت آن را میفروشند .از آن طرف،
تصمیمگیری برای فروش سهام و زمان کسب سود کمی مشکل است .چون وقتی قیمت سهم در حال افزایش
است ،طمع افزایش قیمت باز هم ادامه مییابد باعث بروز دودلی میشود .در این زمان ،سرمایهگذاران ممکن
است تصمیم بگیرند بخشی از سهام خود را در قیمت فعلی و در قیمتهای باالتر ،مابقی سهام را به فروش
برسانند.
به نظر شما شخصی مبتدی که برای خرید و فروش سهام از سرمایهای قرضی و وام استفاده میکند میتواند
در بازار موفق شود؟ حرفهایهای بازار از این قاعده مستثنی هستند ولی شخصی عادی که اولین روزها و حتی
اولین ماههای آشنایی با بورس را میگذراند در صورتی که بخواهد با سرمایهای که مالک آن نیست از بازار سود
به دست آورد ،معموال نخواهد توانست از تاثیر احساسات و هیجانات در معامالت و سرمایهگذاریش اجتناب
کند .زمانی که شما با سرمایهی خودتان در حال معامله هستید ،نوسانات بازار احساسات مخرب کمتری در
همان طور که با سرمایههای باال میتوان سودآوری بیشتری در بورس به دست آورد ،میزان زیان احتمالی نیز
با معامالت سنگین بیشتر میشود و همین عامل است که میتواند میزان استرس و هیجانات را افزایش دهد.
مخصوصا زمانی که یک سرمایهگذار مبتدی به معامله و سرمایهگذاری با مبالغ باال عادت ندارد این موضوع
معموال به ضرر تمام میشود .رفتهرفته با افزایش میزان مهارت در بورس ،میتوان حتی در معامالت با سرمایه
19
پذیرش فرصتهای از دست رفته
یکی از احساساتی که میتواند مخصوصا باعث شتابزدگی در انجام معامالت سهام و سرمایهگذاری شود،
احساس از دست دادن فرصت است .از آن جایی که هیچکدام از ما گوی جادویی نداریم ،همیشه در حال از
دست دادن فرصتها هستیم و خواهیم بود! در صورتی که شما قصد خرید سهمی را داشتید ولی به هر دلیلی
آن را نخریدید یا نتوانستید بخرید و بعدا آن سهم رشد کرد به احتمال قوی آرزو میکنید که آن سهم را
داشتید .البته آرزوکردن هیچ سودی برای شما نخواهد داشت و توصیه بزرگان است که به جای آرزو کردن،
روی رشد مهارت سرمایهگذاری و معاملهگریتان کار کنید تا فرصتهای بعدی را به موقع شناسایی کنید.
هیچکس در بورس وجود ندارد که از همه فرصتهای سودآوری استفاده کند و اگر این موضوع را بپذیرید،
اگر نمودار یک سهم را به دو معاملهگر نشان دهیم ،ممکن است یکی پتانسیل زیادی را برای خرید ببیند و
دیگری به همان اندازه پتانسیل بالقوه فروش را پیشبینی کند .حتی اگر هر دو معاملهگر در یک خانواده بزرگ
شده باشند ،آموزشهای کامال یکسانی دیده باشند ،سیستم معامالتی و قوانین یکسانی را در سرمایهگذاریهای
خود به کار ببرند ،در نهایت نتیجه متفاوتی کسب خواهند کرد!
دلیل اصلی این امر ،ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی معامالتی متفاوت هر فرد است که موجب میشود
هر معاملهگر به شیوه متفاوتی فکر کند و تصمیم بگیرد .یکی از این دو فرد ممکن است بیشازاندازه حریص
یا ترسو باشد و سود بهدستآمده خود را کم کند یا این که اجازه دهد ضررها بیشتر شوند .این در حالی است
که ممکن است فرد دیگر تعهد محکمی به پیروی از استراتژی خود داشته باشد و درنتیجه سود بیشتری ببرد.
این که یک شخص چگونه فکر میکند ،نقش مهمی در شیوه معامالتی وی و نتیجه حاصل از آن دارد .بر این
20
معاملهگر خوب :کسی است که بهروشهای آموخته شده و مورداستفاده قبل احترام گذاشته و به آن پایبند
باشد.
معاملهگر بد :کسی است که قدرت کنترل احساسات خود را نداشته و به خود اجازه خرید و فروش بیپروا
میدهد.
راهکارهایی برای پرورش مهارت معاملهگری وجود دارد که می تواند تا حدود زیادی موفقیت شما را در بازار
سرمایه تضمین کند .در این زمینه ،موارد زیر را در نظر داشته باشید:
استراتژی معامالتی ،یک سری قوانین نوشته شده است که ورود به سرمایه گذاری ،خروج از آن و معیارهای
مدیریت سرمایه را مشخص میکند .بنابراین آموزش حرف اول را میزند .فراگیری مهارتهای مختلف از جمله
تحلیل تکنیکال ،تحلیل بنیادی ،مهارتهای فردی و بررسی دیدگاههای فعاالن تجربی بازار ،به کسب نتیجه
خوب از بازار بورس کمک بسزایی میکند .یک معامله گر خوب عالوه بر فراگیری مهارتهای موردنیاز،
بهروزرسانی اطالعات را اولویت قرار داده و آموزش را بهطور مستمر دنبال میکند .به طور کلی استراتژی
معامالتی باید شخصی باشد چراکه بازار گاهی بیثبات میشود و برخی از معاملهگران استراتژیهای پرخطری
پیادهسازی میکنند که میتواند برای شما گزینه مناسبی نباشد؛ بنابراین هنگام کپیبرداری از استراتژی
معامالتی معاملهگران دیگر ،الزم است پایه و اساس آن سنجیده شود و از جنبه مدیرت ریسک هم موردبررسی
قرار گیرد .همچنین ،تغییر دائم استراتژی معامالتی و عدم ثبات در آن بسیار اشتباه است .معاملهگر خوب یک
21
افزایش مهارت مدیریت سرمایه
عدم توجه به قوانین مدیریت سرمایه ،مشکل بسیاری از معاملهگران است و همواره باید به اندازه توان ،ریسک
کرد .مدیریت ریسک برای تبدیلشدن فرد به یک معامله گر خوب و طول عمر کاری وی بسیار حائز اهمیت
است .در مدیریت سرمایه عالوه بر میزان مناسب حجم معامالت و بهکارگیری حد زیان ،توجه به این سه نکته
اساسی ضروری است :کاهش ریسک؛ از بین بردن ریسک؛ حفظ سود کسبشده.
برای مثال ،افرادی هستند که در یک معامله خاص وارد سود بسیار باالیی شدهاند؛ اما در نهایت علی رغم قرار
داشتن در یک سود باال ،معامله خود را با تحمل زیان بستهاند .در واقع به دلیل عدم رعایت یکی از مؤلفههای
مدیریت سرمایه یعنی حفظ سود کسبشده با چنین زیانی مواجه شدهاند که در علم روانشناسی به آن «اجتناب
توانایی روانشناختی ،بیتردید مهمترین عاملی است که برای تبدیلشدن به یک معاملهگر خوب و موفق باید
آن را پرورش دهید .روانشناسی یعنی مطالعه فرآیندهای ذهنی و رفتاری در شرایط مختلف .این فرآیندها در
بافت معامالت و بازار ،عواملی از قبیل افکار ،احساسات ،انگیزهها ،ترس ،طمع ،غرور ،خودبزرگبینی و امیدواری
را در برمیگیرند .اگر قادر نباشید که بر احساسات درونی خود کنترل داشته باشید هرگز نمیتوانید آموختهها
و تجربیات خود در بازار را بکار ببرید .افراد زیادی هستند که علیرغم کسب دانایی کافی و مناسب معاملهگری
در بازار سرمایه ،نمیتوانند آموختههای خود را در بازار واقعی به کار گیرند .مشکل این دسته از افراد عدم
کنترل درونی است ،در حالی که این مهم نقش بسزایی در بهبود کارایی معامالتی افراد ایفاء میکند .بدون
شک عواطف و احساسات در این کسبوکار میتواند یکی از تفاوتهای کلیدی بین معاملهگران موفق و اخراجی
باشد.
22
افزایش مهارت نظم و صبر
دو مهارت نظم و صبر در فرآیند تبدیلشدن به یک معامله گر خوب و داشتن معامالت مستمر و موفق اهمیت
بسزایی دارند .نظم باید خودساخته و خودخواسته باشد و اعتمادبهنفس را از معاملهگر طلب کند .به این منظور
برای تبدیل شدن به یک معاملهگر خوب باید همیشه در حال یادگیری بود و مهارتهای تصمیم گیر خود را
تا جایی که به یک ویژگی درونی تبدیل گردد پرورش داد .معامله گر منظم و صبور کار خود را با رغبت انجام
میدهد و مسئولیت کارهای خود را میپذیرد .به تمام جزئیات دقت کرده و از هر فرصتی برای بهتر شدن بهره
میگیرد .او با شکست دلسرد نشده و آن را جزئی از زندگی میداند .برنده شدن در دنیای معامالت بهرهمندی
از بهترین فرصتهای معامالتی نیست ،بلکه برنده شدن شما بسته به چگونه بازی کردن کارتهایی دارد که
چنآن چه به معاملهگری بهعنوان یک تفریح نگاه کنید ،درآمد آن هم مثل تفریح خواهد بود .حرفه معاملهگری
چه پارهوقت و چه تماموقت ،یک کسبوکار جدی است و بایستی با جدیت آن را دنبال کرد .معاملهگران موفق
همواره معاملهگری را یک شغل و کسبوکار میدانند ،استراتژیهای مشخصی برای مدیریت زمان و سرمایه
دارند و درعینحال اراده قوی برای کنترل رفتار خود دارند .این یک واقعیت است که معاملهگر میتواند بدون
داشتن رئیس و همکار ،هر طور که دوست دارد ،زمان کاری خود را تعریف کند ،اما بایستی ساعات کاری منظم
و از قبل تعریفشدهای داشته باشد .زمانی که کار کردن با تفریح تفاوتی نداشته باشد ،اخراج شدن از حرفه
معاملهگری هم قابل درک نخواهد بود .کسب مهارت ،تجربه و ثبات از پیشنیازهای اساسی برای معاملهگر
تماموقت است.
23
سخن پایانی
احساسات شما طور مستقیم روی کم و زیاد شدن حسابتان تاثیر میگذارد .اگر یک سیستم معامالتی
فوقالعاده هم داشته باشید اما در لحظه انجام معامله دچار احساس ترس ،غرور یا نگرانی شوید ،حتما معامله
شما تحت تاثیر قرار خواهد گرفت .هر زمان دریافتید که یک جسارت قمار گونه و یا ترس بر ذهن شما سایه
افکنده است دست از معامله کردن بکشید چون موفقیت و شکست شما بهعنوان یک معاملهگر بستگی به این
زمانی که اقدام به معامله میکنید در واقع در حال رقابت با دقیقترین و هوشیارترین افراد هستید ،در جایی
به رقابت میپردازید که زمینه برای شکست شما کامال فراهمشده است و اگر اجازه دهید که احساسات در
معامالتتان دخالت کنند بازی را باختهاید .شما شخصا مسئول تمام معامالتی هستید که انجام میدهید.
داشتن یک سیستم معامالتی خوب بهتنهایی کافی نیست .بسیاری از معاملهگرانی که سیستمهای بسیار خوبی
در اختیاردارند با ضرر بازار را ترک میکنند زیرا ازلحاظ روانی آمادگی برد را ندارند.
ماهیت بازارها مانند قدم زدن در معدنی از طال بسیار اغواکننده است .بازار همواره حس طمع را برای به دست
آوردن سود بیشتر و حس ترس از دست دادن آن چه داریم تحریک میکند .این احساسات روی درک درست
و صحیح از مخاطرات و فرصتها سایه میافکند .بیشتر آماتورها بعد از این که چند برد پیاپی کسب میکنند
احساس نابغه بودن میکنند .باور این مطلب که شما بهاندازهای خوب هستید که با تغییر و عدم پایبندی به
قوانینتان نیز به موفقیت میرسید بسیار هیجانانگیز است .دقیقا در همین زمان است که معاملهگر با انحراف
از قوانینی که وضع کرده است زمینه خود تخریبگری خویش را فراهم میکند .معاملهگران با بهکارگیری دانش
و آگاهی به موفقیت میرسند و با دخالت دادن احساساتشان در معامالت خود دست به خودویرانگری میزنند.
بسیاری از معاملهگران همه سودی را که از بازار میگیرند در مدتزمان کوتاهی به بازار بازمیگردانند .بازار پر
از افرادی است که از هیچ به همهچیز رسیدهاند و سپس همه آن را به بازار بازگرداندهاند .از تصمیمگیریهای
آنی اجتناب کنید و برای معامالت خود برنامه داشته باشید ،بر اساس آن برنامه پیش بروید و در این بین،
24
انعطافپذیری نکته مهمی خواهد بود .هرگز با یک تصویر ذهنی از پیش تعیینشده اقدام به ورود به بازار نکنید
تا زمانی که شرایط بازار تغییر میکند شما نیز برنامه خود را عوض کنید و خود را با شرایط تطبیق دهید.
25