You are on page 1of 184

‫ــــم‬ ‫لــــی ُم َح َّمــــ ٍد َو آلِ ُم َح َّمــــ ٍد َو َع ِّج ْ‬

‫ــــل َف َر َج ُه ْ‬ ‫ـــــل َع ٰ‬ ‫اَللّٰ ُه َّ‬


‫ــــم َص ِّ‬

‫فارسی (‪)3‬‬
‫رشته های ریاضی و فیزیک ـ علوم تجربی ـ ادبیات و علوم انسانی ـ علوم و معارف اسالمی‬

‫پایۀ دوازدهم‬

‫دوره دوم متوسطه‬


‫وزارت آموزش و پرورش‬
‫سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي‬

‫فارسی (‪ )3‬ـ پایۀ دوازدهم دورۀ دوم متوسطه ـ ‪112201‬‬ ‫نام کتاب‪:‬‬
‫سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی‬ ‫پدیدآورنده‪:‬‬
‫دفتر تألیف کتاب های درسی عمومی و متوسطه نظری‬ ‫مدیریت برنامه ریزی درسی و تألیف‪:‬‬
‫محی الدین بهرام محمدیان‪ ،‬عباسعلی وفایی‪ ،‬احمد خاتمی‪ ،‬حسین قاسم پور مقدم‪ ،‬حسن ذوالفقاری‪،‬علی اکبر‬ ‫شناسه افزوده برنامه ریزی و تألیف‪:‬‬
‫کمالی نهاد‪ ،‬غالمرضا عمرانی‪ ،‬معصومه نجفی پازکی‪ ،‬علی واسو جویباری‪ ،‬سید  شعبان حسینی اصلی‪ ،‬علی شیوا‬
‫و محمد نوریان (اعضای شورای برنامه ریزی)‬
‫حسین قاسم پور مقدم‪ ،‬شهناز عبادتی‪ ،‬محمدرضا سنگری و احمد تمیم داری (اعضای گروه تألیف) ـ‬
‫حسین داوودی (ویراستار)‬
‫کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی‬ ‫اداره ّ‬ ‫مدیریت آماده‌سازی هنری‪:‬‬
‫احمد رضا امینی (مدیر امور ف ّنی و چاپ) ـ جواد صفری (مدیر هنری‪ ،‬صفحه آرا و طراح جلد) ـ‬ ‫شناسه افزوده آماده سازی‪:‬‬
‫سید کشمیری (تصویرگران) ـ بهناز بهبود‪ ،‬زهرا ایمانی نصر‪،‬علی نجمی‪،‬‬ ‫حسین صافی‪ ،‬مسعود ّ‬
‫شهال داالیی‪ ،‬زینت بهشتی شیرازی و حمید ثابت کالچاهی (امور آماده سازی)‬
‫تهران‪ :‬خیابان ایرانشهر شمالی ـ ساختمان شمارۀ ‪ ۴‬آموزش و پرورش (شهید موسوی)‬ ‫نشانی سازمان‪:‬‬
‫تلفن‪۹ :‬ـ‪ ،۸۸۸۳۱۱۶۱‬دورنگار‪ ،۸۸۳۰۹۲۶۶ :‬کد پستی‪۱۵۸۴۷۴۷۳۵۹ :‬‬
‫وبگاه‪ www.chap.sch.ir :‬و ‪www.irtextbook.ir‬‬
‫شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران‪ :‬تهران ـ کیلومتر ‪ ۱۷‬جادۀ مخصوص کرج ـ خیابان‬ ‫ناشر‪:‬‬
‫‪( ۶۱‬داروپخش) تلفن‪  ۵ :‬ـ ‪ ،۴۴۹۸۵۱۶۱‬دورنگار‪ ،44985160 :‬صندوق پستی‪۱۳۹ :‬ـ  ‪۳۷۵۱۵‬‬
‫شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران «سهامی خاص»‬ ‫چاپخانه‪:‬‬
‫چاپ پنجم ‪1401‬‬ ‫سال انتشار و نوبت چاپ‪:‬‬

‫شابك‪7‬ـ‪3103‬ـ ‪05‬ـ‪964‬ـ‪978‬‬
‫‪   7‬ـ ‪  3103‬ـ  ‪ 05‬ـ ‪ 964‬ـ ‪ISBN: 978‬‬
‫جوان‌ها قدر جوانيشان را‬
‫بدانند و آن را در علم و‬
‫تقوا و سازندگي خودشان‬
‫صرف كنند كه اشخاصي‬
‫امين و صالح بشوند‪.‬‬
‫مملكت ما با اشخاص امين‬
‫مي‌تواند مستقل باشد‪.‬‬
‫امام خميني « ُقدِ َ‬
‫‪‬س سِ ُّر ُه»‬
‫کلیۀ حقوق مادی و معنوی این کتاب متع ّلق به سازمان پژوهش و برنامه ریزی‬
‫آموزشی وزارت آموزش و پرورش است و هرگونه استفاده از کتاب و اجزای آن‬
‫به صورت چاپی و الکترونیکی و ارائه در پایگاه هاي مجازی‪ ،‬نمایش‪ ،‬اقتباس‪،‬‬
‫تلخیص‪ ،‬تبدیل‪ ،‬ترجمه‪ ،‬عکس برداری‪ ،‬نقاشی‪ ،‬تهیة فیلم و تکثیر به هر شکل‬
‫و نوع‪ ،‬بدون کسب مج ّوز از این سازمان ممنوع است و متخ ّلفان تحت پیگرد‬
‫قانونی قرار می گیرند‪.‬‬
‫‪ 83‬فصل پنجم‪ :‬ادبیات انقالب اسالمی‬
‫‪ 84‬درس دهم‪ :‬فصل شکوفایی‬
‫‪ 86‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 87‬گنج حکمت‪ :‬تیرانا!‬
‫‪ 88‬درس يازدهم‪ :‬آن شب عزیز‬
‫‪ 94‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 96‬شعرخوانی‪ :‬شکوه چشمان تو‬
‫‪ 99‬فصل ششم‪ :‬ادبیات حماسی‬
‫‪ 100‬درس دوازدهم‪ :‬گذر سیاوش از آتش‬
‫‪ 105‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 108‬گنج حکمت‪ :‬به جوانمردی کوش‬
‫خوان هشتم‬
‫‪ 109‬درس سیزدهم‪ِ :‬‬
‫‪ 115‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 117‬شعرخوانی‪ :‬ای میهن!‬
‫‪ 119‬فصل هفتم‪ :‬ادبیات داستانی‬
‫‪ 120‬درس چهاردهم‪ :‬سی مرغ و سیمرغ‬
‫‪ 126‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 128‬گنج حکمت‪ :‬کالن تر و اولی تر!‬
‫‪ 129‬درس پانزدهم‪ :‬درس آزاد (ادبیات بومی ‪)2‬‬
‫‪ 131‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 132‬درس شانزدهم‪:‬کباب غاز‬
‫‪ 141‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 143‬روان خوانی‪ :‬ارمیا‬
‫‪ 149‬فصل هشتم‪ :‬ادبیات جهان‬
‫‪ 150‬درس هفدهم‪ :‬خندۀ تو‬
‫‪ 152‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 154‬گنج حكمت‪ :‬مسافر‬
‫‪ 155‬درس هجدهم‪ :‬عشق جاودانی‬
‫‪ 156‬کارگاه متن پژوهی‬
‫‪ 157‬روان خوانی‪ :‬آخرین درس‬
‫‪ 163‬نیایش‪ :‬لطف تو‬
‫‪ 164‬واژه نامه‬
‫‪ 178‬کتابنامه‬
‫درس یکم‪ :‬شک ِر نعمت‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬گمان‬
‫درس دوم‪ :‬مست و هُشیار‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫شعرخوانی‪ :‬در مکتب حقایق‬
‫کـارگـاه    متن  پژوهی‬

‫قلمرو زبانی‬
‫‪ 1‬جدول زیر را به کمک متن درس کامل کنید‪.‬‬

‫واژۀ معادل‬ ‫معنا‬

‫‪...........................................‬‬ ‫دارای نشان پیامبری‬

‫‪...........................................‬‬ ‫شادی‌بخش‬

‫‪...........................................‬‬ ‫به خدای تعالی بازگشتن‬

‫‪...........................................‬‬ ‫مقرری‬
‫قطع کردن ّ‬

‫‪ 2‬سه واژه در متن درس بیابید که هم آوای آنها در زبان فارسی وجود دارد‪.‬‬
‫مهم امالیی بیابید و بنویسید‪.‬‬
‫‪  3‬از متن درس برای کاربرد هر یک از حروف زیر‪ ،‬سه واژۀ ّ‬
‫ح (‪ .................................‬ـ ‪ .................................‬ـ ‪).................................‬‬
‫ق (‪ .................................‬ـ ‪ .................................‬ـ ‪).................................‬‬
‫ع (‪ .................................‬ـ ‪ .................................‬ـ ‪).................................‬‬
‫‪  4‬در عبارت زیر‪ ،‬نقش دستوری ضمایر م ّتصل را مشخّ ص کنید‪.‬‬
‫بوی ُگلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت‪.‬‬
‫‪  5‬در متن درس‪ ،‬نمونه ای برای کاربرد هریک از انواع حذف (لفظی و معنایی) بیابید‪.‬‬
‫فارسی‪3‬‬

‫‪15‬‬
‫قلمرو ادبی‬
‫‪ 1‬واژه های مشخّ ص شده‪ ،‬نماد چه مفاهیمی هستند؟‬
‫کان سوخته را جان شد و آواز نیامد‬ ‫ای مرغ سحر! عشق ز پروانه بیاموز‬

‫توجه به عبارت های زیر به پرسش ها پاسخ دهید‪.‬‬


‫‪ 2‬با ّ‬
‫خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده‪.‬‬‫رحمت بی حسابش همه را رسیده و ِ‬
‫ِ‬ ‫باران‬
‫ِ‬
‫بنات نبات در‬
‫زمردین بگسترد و دایۀ ابر بهاری را فرموده تا ِ‬
‫اش با ِد صبا را گفته تا فرش ّ‬
‫فر ِ‬
‫ّ‬
‫مه ِد زمین بپرورد‪.‬‬
‫الف) آرایه های مشترک دو عبارت را بنویسید‪.‬‬
‫ب) قسمت مشخّ ص شده بیانگر کدام آرایۀ ادبی است؟‬

‫قلمرو فکری‬
‫‪ 1‬معنی و مفهوم عبارت های زیر را به نثر روان بنویسید‪.‬‬
‫عاکفان کعبۀ جاللش به تقصیر عبادت معترف که‪ :‬ما َع َب َ‬
‫دناک حقَّ عِبا َدت َِک‪.‬‬ ‫ِ‬
‫یکی از صاحبدالن سر به َجیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده‪.‬‬
‫‪ 2‬مفهوم کلّی مصراع های مشخّ ص شده را بنویسید‪.‬‬
‫آری و به غفلت نخوری‬
‫تا تو نانی به کف ّ‬ ‫ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند‬
‫چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟‬ ‫چه غم دیوار ا ّمت را که دارد چون تو پشتیبان‬
‫بـی دل از بی نشـان چـه گویـد بـاز؟‬ ‫  گـر کسـی وصـف او ز مـن پرسـد‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪16‬‬
‫‪ 3‬از کدام سطر درس‪ ،‬مفهوم بیت زیر قابل استنباط است؟‬
‫وان که دید‪ ،‬از حیرتش کلک از بَنان افکنده ای‬ ‫هیچ نقّاشت نمی بیند که نقشی برکشد‬
‫سعدی‬

‫‪. ................................................................................................................ 4‬‬


‫فارسی‪3‬‬

‫‪17‬‬
»

»
‫درس سوم‪ :‬آزادی‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬خاکریز‬
‫درس چهارم‪ :‬درس آزاد (ادبیات بومی ‪)1‬‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫درس پنجم‪ :‬دماوندیه‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫روان خوانی‪ :‬جاسوسی که االغ بود!‬
‫کارگاه متن پژوهی‬

‫قلمرو زبانی‬
‫‪ 1‬معنای واژۀ «ه ّمت» را در بیت های زیر بررسی کنید‪.‬‬
‫ وحشی بافقی‬ ‫مـور توانـد کـه سـلیمان شـود‬ ‫الـف) ه ّمت اگر سلسـله جنبان شـود‬
‫حافظ‬ ‫که دراز است ره مقصد و من نو سفرم‬ ‫ب) ه ّمتم بدرقۀ راه کن ای طایر قدس‬

‫‪ 2‬در کدام بیت ها‪ ،‬یکی از اجزای جمله حذف شده است؟ نوع حذف را مشخّ ص کنید‪.‬‬

‫قلمرو ادبی ‬
‫‪ 1‬کدام یک از ترکیب ها و واژه های مشخّ ص شده‪ ،‬مفهوم مجازی دارند؟ دالیل خود را بنویسید‪.‬‬
‫الف) نالۀ مرغ اسـیر این همه بهر وطن اسـت مسلکمرغگرفتارقفس‪،‬همچومناست‬
‫حبوطنبیرون بهتختمصرماماجایدربیت الحزندارم‬
‫ب) نشاطغربتازدلکیبَ َرد ِّ‬
‫صائب تبریزی‬

‫پ)   در بیت االحزان درآمد و نالید؛ چنانچه هر پرنده بر باالی سر یعقوب بود‪ ،‬بنالید‪.‬‬
‫قصص االنبیا‬

‫توجه به بیت های زیر‪ ،‬به پرسش ها پاسخ دهید‪.‬‬


‫‪  2‬با ّ‬
‫مـا را فراغتی اسـت که جمشـید جم نداشـت‬ ‫با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است‬
‫هـر ملّتـی کـه مـردم صاحب قلـم نداشـت‬ ‫در دفتـ ِر زمانـه فتـد نامـش از قلـم‬
‫الف) دربارۀ تلمیح به کار رفته در بیت ا ّول توضیح دهید‪.‬‬
‫ب) مصراع‌های مشخّ ص شده را با ّ‬
‫توجه به آرایۀ «کنایه» بررسی کنید‪.‬‬

‫قلمرو فکری‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪ 1‬شعر «آزادی»‪ ،‬نمونه‌ای از اشعار وطنی عارف قزوینی است که به سلطۀ بیگانگان و بیدادگری‬
‫‪28‬‬
‫کارگاه متن پژوهی‬

‫قلمرو زبانی‬
‫ ‪ 1‬معادل معنایی واژه های مشخّ ص شده را در متن درس بیابید‪.‬‬
‫به جای خویش دهد هر چه کردگار دهد‬ ‫سـریر ُملـک‪ ،‬عطـا داد کـردگار تو را‬
‫ظهیرالدّین فاریابی‬

‫یا که محتاج فرومایه شـود‪ ،‬مر ِد کریم‬ ‫دردناک است که در دام شغال افتد شیر‬
‫شهریار‬

‫‪ 2‬از متن درس‪ ،‬چهار ترکیب وصفی که اه ّمیت امالیی داشته باشند‪ ،‬بیابید و بنویسید‪.‬‬
‫‪ 3‬در بیت های زیر‪ ،‬ترکیب های اضافی را مشخّ ص کنید‪.‬‬
‫گـردش قرن هـا پس افکنـد‬
‫ِ‬ ‫از‬ ‫درشـت روزگاری‬
‫ِ‬ ‫مشـت‬
‫ِ‬ ‫الف) تـو‬
‫دل مـردم ِ خردمنـد‬
‫ِ‬ ‫دا ِد‬ ‫ خـردان سـفله بسـتان‬
‫ِ‬ ‫ب) زیـن بی‬

‫قلمرو ادبی‬
‫«حسن تعلیل» به کار رفته است؟ دلیل خود را بنویسید‪.‬‬
‫‪ 1‬در کدام بیت ها آرایۀ ُ‬
‫‪ 2‬در بیت های زیر‪ ،‬استعاره ها را مشخّ ص کنید و مفهوم هر یک را بنویسید‪.‬‬
‫ز آهـن بـه میـان یکـی کمربنـد‬ ‫از سـیم بـه سـر یکـی ُکلَه خُ ـود‬
‫زیـن سـوخته جان‪ ،‬شـنو یکـی پنـد‬ ‫پنهـان مکـن آتـش درون را‬
‫‪ 3‬شعرهای «دماوندیه» و « مست و هشیار » را از نظر قالب مقایسه کنید‪.‬‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪36‬‬
‫درس ششم‪ :‬نی نامه‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫آفتاب جمال حق‬
‫ِ‬ ‫گنج حکمت‪:‬‬
‫درس هفتم‪ :‬در حقیقت عشق‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫صبح ستاره باران‬
‫ِ‬ ‫شعر خوانی‪:‬‬
‫درس هشتم‪ :‬از پاریز تا پاریس‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬سه َمرکب زندگی‬
‫درس نهم‪:‬کویر‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫روان خوانی‪ :‬بوی جوی مولیان‬
‫«تا» برای بسیاری از اشیا؛‬
‫و ‪. ...‬‬
‫نمونه‪ :‬هفت فرسخ راه‬

‫«ممیز» است‪.‬‬
‫کلمۀ «فرسخ»‪ ،‬وابستۀ وابسته از نوع ّ‬
‫«ممیز» عالوه بر «عدد» می تواند وابستۀ صفت پرسشی و صفت مبهم نیز باشد‪.‬‬
‫توجه‪ّ :‬‬
‫ّ‬
‫نمونه‪ :‬چند تخته قالی‬

‫ــ ‪ +‬اسم ‪ِ +‬‬


‫ــ ‪ +‬اسم‬ ‫ب) مضافٌ‌الی ِه مضافٌ‌الیه‪ :‬اسم ‪ِ +‬‬

‫«مضاف الیه» ‪ ،‬در جایگاه «وابستۀ » هسته قرار می گیرد؛ آنگاه‬


‫ٌ‬ ‫در برخی از گروه های اسمی‪،‬‬
‫مضاف الیه می پذیرد؛ نمونه‪:‬‬
‫ٌ‬ ‫مضاف الیه‪ ،‬خود‪ ،‬وابسته ای از نوع «اسم»‪ ،‬در نقش‬
‫ٌ‬ ‫این‬
‫مح ّوطۀ میدانِ شهر‬
‫ٌ‬
‫مضاف الیه‬ ‫مضاف الیه‬
‫ٌ‬ ‫هسته‬
‫وسعت استان کرمان‬

‫مضاف الیه» هستند‪.‬‬
‫ٌ‬ ‫«مضاف الی ِه‬
‫ٌ‬ ‫واژه های«شهر» و «کرمان» وابستۀ وابسته از نوع‬
‫مضاف الی ِه‬
‫ٌ‬ ‫توجه‪ :‬عالوه بر اسم‪« ،‬ضمیر» یا «صفت جانشین اسم» نیز می تواند به عنوان‬ ‫ّ‬
‫مضاف الیه به کار رود‪.‬‬
‫ٌ‬
‫گیرایی سخن او‬
‫مضاف الیه‬
‫ٌ‬ ‫مضاف الیه‬
‫ٌ‬ ‫هسته‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫قدرت قلم نویسنده‬


‫مضاف الیه‬
‫ٌ‬ ‫مضاف الیه‬
‫ٌ‬ ‫هسته‬
‫‪66‬‬
+ + +
‫درس دهم‪ :‬فصل شکوفایی‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬تیرانا‬
‫درس يازدهم‪ :‬آن شب عزیز‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫شعرخوانی‪ :‬شکوه چشمان تو‬
‫درس دوازدهم‪ :‬گذر سیاوش از آتش‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬به جوانمردی کوش‬
‫درس سیزدهم‪ :‬خوان هشتم‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫شعرخوانی‪ :‬ای میهن!‬
‫به جوانمردی کوش‬ ‫گنــج  حکمــت‬

‫رعیت دراز کرده بود و جور و اذ ّیت‬


‫یکی را از ملوک َع َجم حکایت کنند که دست تطاول به مال ّ‬
‫آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از ُکربَت جورش راه غربت گرفتند‪.‬‬
‫رعیت کم شد‪ ،‬ارتفاع والیت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند‪.‬‬ ‫چون ّ‬
‫گو در ا ّیام سالمت به جوانمردی کوش‬ ‫هر که فریادرس روز مصیبت خواهد‬
‫لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش‬ ‫بندۀ حلقه به گوش ار ننوازی برود‬
‫ضحاک و عهد فریدون؛‬ ‫باری به مجلس او در‪ ،‬کتاب شاهنامه همی خواندند در زوال مملکت ّ‬
‫وزیر‪َ ،‬ملِک را پرسید‪« :‬هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ُملک و َح َشم نداشت‪ ،‬چگونه بر او‬
‫تعصب گرد‬ ‫مقرر شد؟» گفت‪« :‬آن چنان که شنیدی خلقی بر او به ّ‬ ‫مملکت ّ‬
‫آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت‪ ».‬گفت‪« :‬ای َملِک چون ِگردآمدن‬
‫خلق موجب پادشاهی است‪ ،‬تو مر خلق را پریشان برای چه می کنی؟ مگر‬
‫سر پادشاهی کردن نداری؟»‬
‫رعیت چه باشد؟» گفت‪«:‬پادشه‬ ‫َملِک گفت‪« :‬موجب گرد آمدن سپاه و ّ‬
‫را َک َرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و تو را‬
‫این هر دو نیست‪».‬‬
‫که نیاید ز گرگ چوپانی‬ ‫نکنـد جور  پیشه‪ ،‬سـلطانی‬
‫پای دیوار ُملک خویش بکند‬ ‫پادشاهی که طرح ظلم افکند‬
‫گلستان ‪ ،‬سعدی‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪108‬‬
‫درس چهاردهم‪ :‬سی مرغ و سیمرغ‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حکمت‪ :‬کالن تر و اولی تر‬
‫درس پانزدهم‪ :‬درس آزاد (ادبیات بومی‪)2‬‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫درس شانزدهم‪ :‬کباب غاز‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫روان خوانی‪ :‬ارمیا‬
‫‪ 3‬دربارۀ تلمیح به کار رفته در بیت زیر توضیح دهید‪.‬‬

‫خاقانی‬ ‫دلت خُ لد است خالی ساز از طاووس و شیطانش‬ ‫ز نیرنـگ هـوا و از فریـب آز خاقانـی‬

‫قلمرو فکری‬
‫‪ 1‬معنی و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید‪.‬‬
‫عطّار‬ ‫ُحسـن او در هفتـه ای گیرد زوال‬ ‫گل اگرچه هست بس صاحب جمال‬
‫‪ 2‬بیت زیر با کدام بیت از درس ششم مناسبت دارد؟ دلیل خود را بنویسید‪.‬‬

‫عطّار‬ ‫زانکـه ره دور اسـت و دریـا ژرف ژرف‬ ‫شـیرمردی بایـد ایـن ره را شـگرف‬

‫‪ ٣‬هر بیت زیر‪ ،‬یادآور کدام وادی از هفت وادی است؟‬

‫عطّار‬ ‫هر که فانی شد ز خود‪ ،‬مردانه ای است‬ ‫الف) وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا‬
‫سنایی‬ ‫ه ّمـت پسـت کـی رسـد بـه فـراز؟‬ ‫ب) دل چـه بنـدی در این سـرای مجاز؟‬
‫هاتف اصفهانی‬ ‫آب صـاف در گل و خـار‬
‫جلـوۀ ِ‬ ‫پ) چشـم بگشـا بـه گلسِ ـتان و ببیـن‬
‫توجه به آیۀ شریفه و سرودۀ زیر‪ ،‬تحلیلی کوتاه از داستان « سی مرغ و سیمرغ» ارائه دهید‪.‬‬
‫‪ 4‬با ّ‬
‫آیات لِلْمُوقِنِینَ َو فِی أَنْ ُفسِ ُک ْم أَ َف ٰال ت ُْبصِ ُر َ‬
‫ون‪ :‬و در روی زمین برای اهل یقین‪،‬‬ ‫ َو فِی ْ َ‬
‫ الرضِ ٌ‬
‫نشانه هایی است و در وجود شما [نیز] نشانه هایی است‪ .‬پس چرا نمی بینید؟‬
‫(ال ّذاریات‪ /‬آیات ‪ ٢٠‬و ‪)٢١‬‬

‫وی آینۀ جمال شاهی‪ ،‬که تویی‬ ‫ ای نسخۀ نامۀ الهی‪ ،‬که تویی‬
‫نجم رازی‬ ‫در خود بطلب هر آنچه خواهی‪ ،‬که تویی‬ ‫بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪. ............................................................................................................... 5‬‬


‫‪127‬‬

‫«هم قطار احتمال می دهم وزیر داخله باشد و مرا بخواهد‪ .‬بگویید فالنی حاال سر میز است و بعد‬
‫خودش تلفن خواهد کرد‪ ».‬ولی معلوم شد نمرۀ غلطی بوده است‪.‬‬
‫اگر چشمم احیاناً تو چشمش می افتاد‪ ،‬با همان زبان بی زبانی نگاه‪ ،‬حقّش را کف دستش‬
‫می گذاشتم‪ .‬ولی شستش خبردار شده بود و چشمش مثل مرغ سربریده مدام روی میز از این بشقاب‬
‫به آن بشقاب می دوید و به کاینات اعتنا نداشت‪...‬‬
‫ب ّبره و پلو و چلو و مخلّفات دیگر صرف شده است و موقع مناسبی است که‬ ‫حاال آش‌جو و کبا ‌‬
‫کباب غاز را بیاورند‪ .‬دلم می‌تپد‪ .‬خادم را دیدم که قاب بر روی دست وارد شد و یک‌رأس غاز فربه‬
‫و برشته در وسط میز گذاشت و ناپدید شد‪.‬‬
‫شش‌دانگ حواسم پیش مصطفی است که نکند بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست‬
‫مد ِل هنوز عقلش به جا و سرش توی حساب است‪ .‬به محض اینکه چشمش‬ ‫برود‪ ،‬ولی خیر‪ ،‬اَ َ‬
‫لح ُ‬
‫به غاز افتاد رو به مهمان‌ها نموده گفت‪« :‬آقایان تصدیق بفرمایید که میزبان عزیز ما این یک دم‬
‫را دیگر خوش نخواند‪ .‬آیا حاال هم وقت آوردن غاز است؟ من که شخص ًا تا خرخره خورده‌ام و اگر‬
‫سرم را از تنم جدا کنید‪ ،‬یک لقمه هم دیگر نمی‌توانم بخورم ولو مائدۀ آسمانی باشد‪ .‬ما که خیال‬
‫نداریم از اینجا یک‌راست به مریض‌خانۀ دولتی برویم‪ .‬معدۀ انسان که گاوخونی زنده رود نیست که‬
‫هرچه تویش بریزی پرنشود‪ ».‬آنگاه نوکر را صدا زده گفت‪« :‬بیا هم‌قطار‪ ،‬آقایان خواهش دارند این‬
‫غاز را برداری و بی برو برگرد یک‌سر ببری به اندرون‪».‬‬
‫مهمان‌ها سخت در محظور گیر کرده و تکلیف خود را نمی دانند‪ .‬از یک طرف بوی کباب تازه به‬
‫دماغشان رسیده است و ابداً بی میل نیستند ولو به عنوان مقایسه باشد لقمه ای از آن چشیده طعم و‬
‫مزۀ غاز را با ّبره بسنجند ولی در مقابل تظاهرات شخص ِشخیصی چون آقای استاد‪ ،‬دو  دل مانده‬
‫بودند و گرچه چشم هایشان به غاز دوخته شده بود‪ ،‬خواهی نخواهی جز تصدیق حرف‌های مصطفی‬
‫و بله و الب ّته گفتن چاره‌ای نداشتند‪ .‬دیدم توطئۀ ما دارد می‌ماسد‪ .‬دلم می خواست می‌توانستم‬
‫صدآفرین به مصطفی گفته‪ ،‬از آن تاریخ به بعد زیر بغلش را بگیرم و برایش کار مناسبی دست وپا‬
‫قصابی به دست گرفته بودم و‬ ‫کنم‪ ،‬ولی محض حفظ ظاهر‪ ،‬کارد پهن و درازی شبیه به ساطور ّ‬
‫مدام به غاز حمله آورده و چنان وانمود می‌کردم که می‌خواهم این حیوان بی یار و یاور را از هم بدرم‬
‫و ضمن ًا یک ریز تعارف و اصرار بود که به شکم آقای استاد می بستم که محض خاطر من هم شده‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫فقط یک لقمه میل بفرمایید که الاقل زحمت آشپز از میان نرود و دماغش نسوزد‪.‬‬
‫‪138‬‬
__________
‫آن قدر ج ّدی صحبت کرد که ارمیا بدون هیچ درنگی اسلحه اش را برداشت و دوید‪.‬‬
‫ـ حاال آن قدر تند ندو‪ .‬توی راه اسیر نگیری ها؛ بگذار چندتاشان هم به ما برسد‪.‬‬
‫با تمام نیرویی که داشت می دوید‪ .‬هر از گاهی صدای تیر یا انفجاری او را به خود می آورد‪ .‬اگر چه‬
‫نمی ترسید ا ّما او را وهم گرفته بود‪ .‬ایستاد‪ .‬چشم هایش را تنگ کرد و به جلو نگاه کرد‪ ،‬تا جایی که‬
‫چشم کار می کرد هیچ کس دیده نمی شد‪ .‬نفس گرفت و دوباره با تمام سرعت دوید‪ .‬هنوز چند قدمی‬
‫بیشتر ندویده بود که عربی می شنید‪ .‬نمی دانست در خیال است یا واقعیت‪ .‬به دور و برش نگاهی‬
‫کرد؛ اشتباه نمی کرد‪ .‬صد قدم جلوتر چند عراقی با لباس های پلنگی و کاله های کج روی خاک ریز‬
‫ایستاده بودند‪ .‬به آنها نگاه کرد‪ .‬نمی دانست که آنها هم او را دیده اند یا نه‪ .‬درنگ کرد‪ .‬بند تفنگش‬
‫را از روی شانه برداشت‪ .‬آن را به دست گرفت‪ .‬به طرف عراقی ها نگاه کرد‪ .‬پشیمان شد‪ .‬تعدادشان‬
‫بیشتر از آن بود که به تنهایی بتواند با آنها مقابله کند‪ .‬صدای عراقی ها که با دست نشانش می دادند‪،‬‬
‫او را به خود آورد‪ .‬برگشت؛ از همان راهی که آمده بود‪ .‬به سرعت می دوید‪ .‬دو   سه بار سکندری خورد‬
‫و به زمین افتاد‪ .‬دستش می سوخت‪ .‬سرش را برگرداند و به عقب نگاه کرد‪ .‬دو نفر از عراقی ها به او‬
‫نزدیک شده بودند‪ .‬هر لحظه انتظار داشت سوزشی در کمرش احساس کند و به زمین بیفتد‪ .‬منتظر‬
‫صدای گلوله بود‪ .‬به خود آمد‪ .‬همان طور که می دوید بند اسلحه را از روی شانه اش برداشت‪ .‬آن‬
‫را مسلّح کرد و خود را به زمین انداخت‪ .‬دو عراقی که فکر می کردند ارمیا به زمین افتاده است با‬
‫سرعتی بیشتر به سمتش می دویدند‪ .‬ناگهان ایستادند و خود را به زمین انداختند‪ .‬صدای رگباری‬
‫متوجه شد که تیر به آنها نخورده است‪ .‬از جا بلند شد‪ .‬بدون اینکه‬‫شنیده شد‪ .‬تیر به آنها نخورد‪ .‬ارمیا ّ‬
‫بچه ها دوید‪ .‬کم کم دود ناشی از سوختن تانک ها را می دید‪.‬‬ ‫به پشت سرش نگاهی کند‪ ،‬به سمت ّ‬
‫سرش گیج می رفت‪ .‬به پشت سرش نگاه کرد‪ .‬هیچ کس او را تعقیب نمی کرد‪ .‬در خیال می دید‬
‫که صدها نفر با لباس های پلنگی و کاله های کج او را دنبال می کنند‪ .‬یکی از آنها از او جلو افتاد‪.‬‬
‫ارمیا همین طور که می دوید و به پشت سر نگاه می کرد‪ ،‬در آغوش او افتاد‪ .‬سعی می کرد خود را نجات‬
‫دهد ا ّما دستان مصطفی او را محکم گرفته بود‪ .‬به چهرۀ مصطفی دقیق شد‪ .‬مصطفی گریه می کرد‪.‬‬
‫ـ بُرجکش را زد‪ .‬گفت یا علی‪ .‬بلند شد‪ .‬بعد یک دفعه دیدیم سرش چرخید؛ بعد زد؛ بُرجکش را‬
‫زد‪ .‬ببینش! هنوز جان دارد‪ ،‬نگاهش کن!‬
‫ارمیا سرش گیج می رفت؛ همه چیز را تیره و تار می دید‪.‬‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪146‬‬
‫ـ من را می خواستند اسیر بگیرند‪ .‬دستور از باال بوده؛ من برای آینده ام برنامه ریزی کرده بودم‪.‬‬
‫برای همین شهید نمی شوم دیگر‪.‬‬
‫نمی فهمید چه می گوید‪ .‬خاطرات به صورت مبهم از جل ِو چشمانش می گذشتند‪ .‬سهراب را روی‬
‫زمین گذاشته بودند‪ .‬یک طرف صورت گوشت آلودش گم شده بود‪ .‬هر چند لحظه یک بار زانوی‬
‫چپش مرتعش می شد‪ .‬ارمیا سرش را روی سینۀ سهراب گذاشته بود‪ .‬به زانوی چپ او نگاه می کرد‪.‬‬
‫ـ می بینی ارمیا‪ .‬رو به قبله خواباندیمش‪ .‬بعد گفت به راست بچرخانیمش؛ سمت کربال‪.‬‬
‫ـ آره می بینم‪ .‬آرام دارد حسین حسین می کند؛ چرا دیگر زانوش تکان نمی خورد؛ چقدر آرام شده ‪...‬‬
‫آقا سهراب‪ ،‬شلوغ نکنی ها ‪...‬‬
‫ـ حاال چطوری ببریمش تا سر جاده؟ خوب شد تو شهید نشدی مصطفی‪ ،‬من چه جوری شما دو تا‬
‫را می بردم تا سر جاده‪ ...‬آقا سهراب خیلی سنگین است؛ البته اسمش صلوات دارد‪ .‬اللّهم صلّی علی ‪...‬‬
‫چرا صلوات نمی فرستی مصطفی؟! بفرست دیگر! اللّهم صلّی علی ‪ ...‬خیلی سنگین است‪ .‬وقتی‬
‫داریم می بریمش‪ ،‬شاید توی خاک های جنوب فرو برویم ‪.   ...‬‬
‫ارمیا‪ ،‬رضا امیرخانی (با تلخیص)‬ ‫ ‬

‫درک و دریافت‬
‫ ‪ 1‬شخصیت اصلی داستان چه کسی است؟ ویژگی های رفتاری او را مورد بررسی قرار دهید‪.‬‬
‫توجه به آیۀ شریفه و بیت زیر‪ ،‬متن روان خوانی را تحلیل کنید‪.‬‬
‫ ‪ 2‬با ّ‬
‫َو ما َر َم ْی َت إِ ْذ َر َم ْی َت َولک َِّن ا َ‬
‫هلل َر َمی‪( .‬انفال ‪)١٧ /‬‬ ‫‬
‫ ز یزدان دان‪ ،‬نه از ارکان‪ ،‬که کوته دیدگی باشد‬
‫که خطّی کز خرد خیزد‪ ،‬تو آن را از بَنان بینی‬
‫سنایی‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪147‬‬
‫درس هفدهم‪ :‬خندۀ تو‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫گنج حكمت‪ :‬مسافر‬
‫درس هجدهم‪ :‬عشق جاودانی‬
‫کارگاه متن پژوهی‬
‫روان خوانی‪ :‬آخرین درس‬

‫واژه نامه‬

‫درس یکم‪ :‬شک ِر نعمت‬ ‫ستایش‪ :‬ملکا‪ ،‬ذکر تو گویم‬


‫گنج حکمت‪ :‬گمان‬

‫اعراض‪ :‬روی گرداندن از کسی یا چیزی‪ ،‬روی گردانی‬ ‫پوییدن‪ :‬حرکت به سوی مقصدی برای به دست آوردن‬
‫ا ِنابت‪ :‬بازگشت به سوی خدا‪ ،‬توبه‪ ،‬پشیمانی‬ ‫و جست وجوی چیزی‪ ،‬تالش‪ ،‬رفتن‬
‫انبساط‪ :‬حالتی که در آن‪ ،‬احساس بیگانگی و مالحظه‬ ‫ثنا‪ :‬ستایش‪ ،‬سپاس‬
‫و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن‬ ‫جزا‪ :‬پاداش کار نیک‬
‫باسق‪ :‬بلند‪ ،‬بالیده‬ ‫جالل‪ :‬بزرگواری‪ ،‬شکوه‪ ،‬از صفات خداوند که به‬
‫بنات‪ِ :‬ج بنت‪ ،‬دختران‬ ‫مقام کبریایی او اشاره دارد‪.‬‬
‫بَنان‪ :‬سرانگشت‪ ،‬انگشت‬ ‫جود‪ :‬بخشش‪ ،‬سخاوت‪َ   ،‬ک َرم‬
‫تاک‪ :‬درخت انگور‪َ ،‬رز‬ ‫حکیم‪ :‬دانا به همه چیز‪ ،‬دانای راست کردار‪ ،‬از نام های‬
‫تت ّمه‪ :‬باقی مانده؛ تت ّمۀ دور زمان‪ :‬مایۀ تمامی و‬ ‫خداوند تعالی؛ بدین معنا که همۀ کارهای خداوند از‬
‫کمال گردش روزگار‪ ،‬مایۀ تمامی و کمال دو ِر زمان‬ ‫روی دلیل و برهان است و کار بیهوده انجام نمی دهد‪.‬‬
‫رسالت‬ ‫رحیم‪ :‬بسیار مهربان از نام ها و صفات خداوند‬
‫تحفه‪ :‬هدیه‪ ،‬ارمغان‬ ‫روی‪ :‬مجازاً امکان‪ ،‬چاره‬
‫تحیّر‪ :‬سرگشتگی‪ ،‬سرگردانی‬ ‫سرور‪ :‬شادی‪ ،‬خوشحالی‬
‫تض ّرع‪ :‬زاری کردن‪ ،‬التماس کردن‬ ‫سزا‪ :‬سزاوار‪ ،‬شایسته‪ ،‬الیق‬
‫تقصیر‪ :‬گناه‪   ،‬کوتاهی‪   ،‬کوتاهی کردن‬ ‫شِ به‪ :‬مانند‪ِ ،‬مثل‪ ،‬همسان‬
‫جسیم‪ :‬خوش اندام‬ ‫عزّ‪ :‬ارجمندی‪ ،‬گرامی شدن‪ ،‬مقابل ُذ ّل‬
‫حِ لیه‪ :‬زیور‪ ،‬زینت‬ ‫فضل‪ :‬بخشش‪َ ،‬ک َرم‬
‫خوان‪ :‬سفره‪ ،‬سفرۀ فراخ و گشاده‬ ‫کریم‪ :‬بسیار بخشنده‪ ،‬بخشاینده‪ ،‬از نام ها و صفات‬
‫دایه‪ :‬زنی که به جای مادر به کودک شیر می دهد‬ ‫خداوند‬
‫یا از او پرستاری می کند‪.‬‬ ‫َملِک‪ :‬پادشاه‪ ،‬خداوند‬
‫ربیع‪ :‬بهار‬ ‫نماینده‪ :‬آن که آشکار و هویدا می کند‪ ،‬نشان دهنده‬
‫روزی‪ :‬رزق‪ ،‬مقدار خوراک یا وجه معاش که هر کس‬ ‫وهم‪ :‬پندار‪ ،‬تص ّور‪ ،‬خیال‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫روزانه به دست می آورد یا به او می رسد؛‬ ‫یقین‪ :‬بی شبهه و شک  بودن‪ ،‬امری که واضح و‬


‫‪165‬‬ ‫معین‬
‫مقرر و ّ‬
‫وظیفۀ روزی‪ :‬رزق ّ‬ ‫ثابت شده باشد‪.‬‬
‫عرفانی‪ ،‬پی بردن به حقایق است‪.‬‬ ‫شفیع‪ :‬شفاعت کننده‪ ،‬پایمرد‬
‫منسوب‪ :‬نسبت داده شده‬ ‫شهد‪ :‬عسل؛ شهد فایق‪ :‬عسل خالص‬
‫منّت‪ :‬سپاس‪ ،‬شُ کر‪ ،‬نیکویی‬ ‫صفوت‪ :‬برگزیده‪ ،‬برگزیده از افراد بشر‬
‫منکر‪ :‬زشت‪ ،‬ناپسند‬‫َ‬ ‫معین در مسجد‬
‫عاکفان‪ِ :‬ج عاکف‪ ،‬کسانی که در م ّدتی ّ‬
‫موسم‪ :‬فصل‪ ،‬هنگام‪ ،‬زمان‬ ‫بمانند و به عبادت پردازند‪.‬‬
‫ناموس‪ :‬آبرو‪ ،‬شرافت‬ ‫ع َّز َو َج ّل‪ :‬گرامی‪ ،‬بزرگ و بلندمرتبه است؛ بعد از‬
‫نبات‪ :‬گیاه‪ُ ،‬رستنی‬ ‫ذکر نام خداوند به کار می رود‪.‬‬
‫نبی‪ :‬پیغمبر‪ ،‬پیام آور‪ ،‬رسول‬ ‫ُعصاره‪ :‬آبی که از فشردن میوه یا چیز دیگر به دست‬
‫نسیم‪ :‬خوش بو‬ ‫آورند؛ افشره‪ ،‬شیره‬
‫واصفان‪ِ :‬ج واصف‪ ،‬وصف کنندگان‪ ،‬ستایندگان‬ ‫فاحش‪ :‬آشکار‪ ،‬واضح‬
‫ورق‪ :‬برگ‬ ‫فایق‪ :‬برگزیده‪ ،‬برتر‬
‫وسیم‪ :‬دارای نشان پیامبری‬ ‫ف ّراش‪ :‬فرش گستر‪ ،‬گسترندۀ فرش‬
‫مقرری‪ ،‬وجه معاش‬ ‫وظیفه‪ّ :‬‬ ‫قبا‪ :‬جامه‪  ،‬جامه ای  که از سوی پیش باز است و پس‬
‫از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند‪.‬‬
‫درس دوم‪ :‬مست و هشیار‬ ‫قدوم‪ :‬آمدن‪ ،‬قدم نهادن‪ ،‬فرارسیدن‬
‫شعرخوانی‪ :‬در مکتب حقایق‬ ‫قسیم‪ :‬صاحب جمال‬
‫کاینات‪ِ :‬ج کاینه‪ ،‬همۀ موجودات جهان‬
‫کرامت کردن‪ :‬عطا کردن‪ ،‬بخشیدن‬
‫ادیب‪ :‬آداب دان‪ ،‬ادب شناس‪ ،‬سخن دان‪ ،‬در متن درس‬
‫توجه بنده به‬
‫مراقبت‪ :‬در اصطالح عرفانی‪ ،‬کمال ّ‬
‫به معنای معلّم و مربّی است‪.‬‬
‫حق و یقین بر اینکه خداوند در همۀ احوال‪ ،‬عالمِ‬
‫افسار‪ :‬تسمه و ریسمانی که به سر وگردن اسب و‬
‫توجه به غی ِرحق‬
‫بر ضمیر اوست؛ نگاه داشتن دل از ّ‬
‫االغ و ‪ ...‬می بندند‪.‬‬
‫مزید‪ :‬افزونی‪ ،‬زیادی‬
‫اکراه‪ :‬ناخوشایندبودن‪ ،‬ناخوشایند داشتن امری‬
‫ُمطاع‪ :‬فرمانروا‪ ،‬اطاعت شده‪ ،‬کسی که دیگری فرمان‬
‫تزویر‪ :‬نیرنگ‪ ،‬دورویی‪ ،‬ریاکاری‬
‫او را می بَ َرد‪.‬‬
‫حد‪ :‬کیفر و مجازات شرعی برای گناهکار و مجرم‬
‫معاملت‪ :‬اعمال عبادی‪ ،‬احکام و عبادات شرعی‪ ،‬در‬
‫خ ّمار‪ِ :‬می فروش‬
‫متن درس‪ ،‬مقصود همان کار مراقبت و مکاشفت‬
‫دا ِر ملک‪ :‬سرزمین‬
‫است‪.‬‬
‫داروغه‪ :‬پاسبان و نگهبان‪ ،‬شب  َگرد‬
‫معترف‪ :‬اقرارکننده‪ ،‬اعتراف کننده‬
‫درهم‪ :‬د َِرم‪ ،‬مسکوک نقره‪ ،‬که در گذشته‪ ،‬به عنوان‬
‫َمفخر‪ :‬هر چه بدان فخر کنند و بنازند؛ مایۀ افتخار‬
‫پول رواج داشته و ارزش آن کسری از دینار بوده‬
‫مف ِّرح‪ :‬شادی بخش‪ ،‬فرح انگیز‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫است؛ در متن درس‪ ،‬مطلق پول مورد  نظر است‪.‬‬


‫مکاشفت‪ :‬کشف کردن و آشکارساختن‪ ،‬در اصطالح‬
‫‪166‬‬
‫معجر‪ :‬سرپوش‪ ،‬روسری‬ ‫درس پنجم‪ :‬دماوندیه‬
‫ّ‬
‫مع ّطل‪ :‬بیکار‪ ،‬بالتکلیف؛ معطل کردن‪ :‬تأخیر  کردن‪،‬‬ ‫روان خوانی‪ :‬جاسوسی که االغ بود‬
‫درنگ  کردن‬
‫نحس‪ :‬شوم‪ ،‬بد ُیمن‪ ،‬بد اختر‬
‫آوند‪ :‬آونگ‪ ،‬آویزان‪ ،‬آویخته‬
‫درس ششم‪ :‬نی نامه‬ ‫ارغند‪ :‬خشمگین و قهرآلود‬
‫آفتاب جمال حق‬
‫ِ‬ ‫گنج حکمت‪:‬‬ ‫بگسل‪ :‬پاره کن‪ ،‬جداکن؛ در متن درس‪ :‬نابود کن‬
‫پس افکند‪ :‬پس افکنده‪ ،‬میراث‬
‫اشتیاق‪ :‬میل قلب است به دیدار محبوب؛ در متن‬ ‫ُزل زدن‪ :‬با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی نگاه‬
‫روح انسان خداجو در راه شناخت‬ ‫درس‪ ،‬کشش ِ‬ ‫کردن‬
‫پروردگار و ادراک حقیقت هستی‬ ‫خاصه اسب‪ ،‬استر‬‫ستوران‪ِ :‬ج ستور‪ ،‬حیوانات چارپا ّ‬
‫ایدونک‪ :‬ایدون که؛ ایدون‪ :‬این چنین‬ ‫و خر‬
‫بدحاالن‪ :‬کسانی که سیر و سلوک آنها به سوی‬ ‫سریر‪ :‬تخت پادشاهی‪ ،‬اورنگ‬
‫حق‪ُ ،‬کند است‪.‬‬ ‫سیارۀ‬
‫سعد‪ :‬خوشبختی‪ ،‬متضا ّد نحس‪ ،‬اختر سعد‪ّ :‬‬
‫طبق‬
‫مطابق‪ِ ،‬‬ ‫ِ‬ ‫برحسب‪:‬‬ ‫مشتری است که به «سعد اکبر» مشهور است‪.‬‬
‫بی گاه شدن‪ :‬فرارسیدن هنگام غروب یا شب‬ ‫سفله‪ :‬فرومایه‪ ،‬بدسرشت‬
‫پرده‪ :‬در اصطالح موسیقی یعنی آهنگ و نغمه های‬ ‫ سلنه‪ :‬آرام آرام‪ ،‬به آهستگی‬
‫سلنه ّ‬ ‫ّ‬
‫مرتّب‪ ،‬حجاب‬ ‫شرزه‪ :‬خشمگین‪ ،‬غضبناک‬
‫تاب‪ :‬فروغ‪ ،‬پرتو‬ ‫ضماد‪ :‬مرهم‪ ،‬دارو که به جراحت نهند؛ ضمادکردن‪:‬‬
‫تریاق‪ :‬پادزهر‪ ،‬ض ّد   زهر‬ ‫بستن چیزی بر زخم‪ ،‬مرهم نهادن‬
‫حریف‪ :‬دوست‪ ،‬همدم‪ ،‬همراه‬ ‫عامل تخریب‪ :‬شخصی نظامی که کارش نابود کردن‬
‫خوش حاالن‪ :‬رهروان راه حق که از سیر به سوی‬ ‫هدف های نظامی به وسیلۀ انفجار و کار گذاشتن‬
‫حق شادمان اند‪.‬‬ ‫تله های انفجاری است‪.‬‬
‫دستور‪ :‬اجازه‪ ،‬وزیر‬ ‫عطا دادن‪ :‬بخشش‪ ،‬بخشیدن‬
‫دمساز‪ :‬مونس‪ ،‬همراز‪ ،‬درد آشنا‬ ‫فسرده‪ :‬یخ زده‪ ،‬منجمد‬
‫سور‪ :‬جشن‬ ‫کلوخ‪ :‬پاره گِل خشک شده به صورت سنگ‪ ،‬پاره گل‬
‫شرحه شرحه‪ :‬پاره پاره؛ شرحه‪ :‬پارۀ گوشتی که از‬ ‫خشک شده به درشتی ُمشت یا بزرگ تر‬
‫درازا بریده باشند‪.‬‬ ‫ُکلَه خود‪ :‬کاله خود‪ ،‬کاله فلزی که در جنگ بر سر‬
‫شیون‪ :‬ناله و ماتم‪ ،‬زاری و فریاد که در مصیبت و‬ ‫می گذارند‪.‬‬
‫محنت برآرند‪.‬‬ ‫گرزه‪ :‬ویژگی نوعی مار س ّمی و خطرناک‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪168‬‬
‫استشمام‪ :‬بوییدن‬ ‫طاق احداث شده بین دهانۀ دو تیرآهن که آن را با آجر‬
‫اسرا‪ :‬در شب سِ یرکردن‪ ،‬هفدهمین سورۀ قرآن کریم‬ ‫و مالط گچ می سازند‪.‬‬
‫اندوه گسار‪ :‬غم گسار‪ ،‬غمخوار‬ ‫ً‬
‫َطبَق‪ :‬سینی گرد بزرگ و معموال چوبی‪ ،‬مخصوص‬
‫انگاره‪ :‬طرح‪ ،‬نقشه‬ ‫نگه داری یا حمل اشیا که بیشتر آن را بر سر می گذارند‪.‬‬
‫اهورایی‪ :‬ایزدی‪ ،‬خدایی‪ ،‬منسوب به اهورا‬ ‫طیلسان‪ :‬نوعی ردا‬
‫ایل‪ :‬گروهی از مردم هم نژاد که فرهنگ و اقتصاد‬ ‫  کمال مطلوب‬
‫غایت القصوی‪ :‬ح ّد نهایی چیزی‪ِ ،‬‬
‫مشترک دارند و معمو ًال به صورت چادرنشینی زندگی‬ ‫فرخنده پی‪ :‬خوش قدم‪ ،‬نیک پی‪ ،‬خوش یمن‬
‫می کنند؛ ایل و تبار‪ :‬خانواده و نژاد و اجداد‬ ‫فرسخ‪ :‬فرسنگ‪ ،‬واحد اندازه گیری مسافت تقریباً‬
‫بطالت‪ :‬بیکاری‪ ،‬بیهودگی‪   ،‬کاهلی‬ ‫معادل شش کیلومتر‬
‫بَن‪ :‬درختی خودرو و وحشی که در برخی نقاط‬ ‫کازیه‪ :‬جاکاغذی‪ ،‬جعبۀ چوبی یا فلزی روباز که برای‬
‫کوهستانی ایران می روید‪ ،‬پستۀ وحشی‬ ‫قرار دادن کاغذ‪ ،‬پرونده یا نامه ها روی میز قرار‬
‫پرنیان‪ :‬پارچۀ ابریشمی دارای نقش و نگار‪ ،‬نوعی‬ ‫می دهند‪.‬‬
‫حریر‬ ‫کِی‪ :‬پادشاه‪ ،‬هر یک از پادشاهان سلسلۀ کیان‬
‫تعبیر‪ :‬بیان کردن‪ ،‬شرح دادن‪ ،‬بازگویی‬ ‫کیانی‪ :‬منسوب به کیان؛ کیان‪:‬کی ها‪ ،‬هر یک از پادشاهان‬
‫تفرج‪ ،‬تماشاگاه‬ ‫تف ّرجگاه‪ :‬گردشگاه‪ ،‬جای ّ‬ ‫داستانی ایران از کی قباد تا دارا‬
‫تل ّقی‪ :‬دریافت‪ ،‬نگرش‪ ،‬تعبیر‬ ‫مار غاشیه‪ :‬ماری بسیار خطرناک در دوزخ؛‬
‫تموز‪ :‬ماه دهم از سال رومیان‪ ،‬تقریب ًا مطابق با تیرماه‬ ‫غاشیه‪ :‬سوره ای از قرآن‪ ،‬یکی از نام های قیامت‬
‫سال شمسی؛ ما ِه گرما‬ ‫َمرکب‪ :‬اسب‪ ،‬آنچه بر آن سوار شوند‪.‬‬
‫حکمت‪ :‬فلسفه‪ ،‬به ویژه فلسفۀ اسالمی‬ ‫مستعجل‪ :‬زودگذر‪ ،‬شتابنده‬
‫دالویز‪ :‬پسندیده‪ ،‬خوب‪ ،‬زیبا‬ ‫موبدان زرتشتی؛ در ادبیات عرفانی‪ ،‬عارف‬ ‫ِ‬ ‫مغان‪:‬‬
‫َسموم‪ :‬باد بسیار گرم و زیان رساننده‬ ‫کامل و مرشد را گویند‪.‬‬
‫شبدر‪ :‬گیاهی علفی و یک ساله؛ شبد ِر دوچین‪ :‬شبدری‬ ‫ن َ َمط‪ :‬بساط شطرنج‬
‫که قابلیت آن را دارد‪ ،‬دو بار پس از روییدن چیده شده‬
‫باشد   ‪.‬‬ ‫درس نهم‪ :‬کویر‬
‫شیهه‪ :‬صدا و آواز اسب‬ ‫روان خوانی‪ :‬بوی جوی مولیان‬
‫طفیلی‪ :‬منسوب به طفیل‪ ،‬وابسته‪ ،‬آن که وجودش‬
‫یا حضورش در جایی‪ ،‬وابسته به وجود کس یا چیز‬ ‫آستانه‪ :‬آستان‪ ،‬آغاز‬
‫دیگری است؛ میهمان ناخوانده‬ ‫ابدیت‪ :‬جاودانگی‪ ،‬پایندگی‪ ،‬بی کرانگی‬
‫عدلیّه‪ :‬دادگستری‬ ‫محبت‬
‫ارادت‪ :‬میل و خواست‪ ،‬اخالص‪ ،‬عالقه و ّ‬
‫غرفه‪ :‬باالخانه‪ ،‬هر یک از اتاق های کوچکی که‬ ‫همراه با احترام‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪170‬‬
‫اندیشه‪ :‬اندوه‪ ،‬ترس‪ ،‬اضطراب‪ ،‬فکر‬ ‫می شود؛ ذکر مصیبت و نوحه سرایی‬
‫ایمِن‪ :‬در امن‪ ،‬دل آسوده‬ ‫حس بویایی‬‫شا ّمه‪ّ :‬‬
‫بریان‪ :‬در لغت کباب شده و پخته شده بر آتش‪،‬‬ ‫َشبَح‪ :‬آنچه به صورت سیاهی به نظر می آید‪ ،‬سایۀ‬
‫مجازاً ناراحت و مضطرب؛ بریان شدن‪ :‬غمگین و‬ ‫موهوم از کسی یا چیزی‬
‫ناراحت شدن‪ ،‬در سوز  و  گداز بودن‬ ‫شرف‪ :‬بزرگواری‪ ،‬حرمت و اعتباری که از رعایت کردن‬
‫پُرمایه‪ :‬گران مایه‪ ،‬پرشکوه؛ مایه‪ :‬قدرت‪ ،‬توانایی‬ ‫ارزش های اخالقی به وجود می آید‪.‬‬
‫تازی‪ :‬اسبی از نژاد عربی با گردن کشیده و پاهای‬ ‫طفره رفتن‪ :‬خودداری کردن از انجام کاری از روی‬
‫باریک‬ ‫قصد و با بهانه آوردن‪ ،‬به ویژه خودداری کردن از‬
‫تپش‪ :‬اضطراب ناشی از گرمی و حرارت‪ ،‬گرمی‬ ‫پاسخ صریح دادن به سؤالی یا کشاندن موضوع به‬
‫و حرارت‬ ‫موضوعات دیگر‬
‫تطاول‪ :‬ستم و تع ّدی‪ ،‬به زور به چیزی دست پیدا‬ ‫ّ‬
‫کالفه‪ :‬بی تاب و ناراحت به علت قرارگرفتن در وضع‬
‫کردن‬ ‫آزاردهنده‬
‫دشمنی بیش از حد نسبت‬ ‫ِ‬ ‫تعصب‪ :‬طرفداری یا‬‫ّ‬ ‫ً‬
‫ُگردان‪ :‬واحد نظامی که معموال شامل سه گروهان‬
‫تعصب‪ :‬به حمایت‬ ‫به شخص‪ ،‬گروه یا امری؛ به ّ‬ ‫است‪.‬‬
‫و جانب داری‬ ‫متقاعد‪ُ :‬مجاب شده‪ ،‬مجاب‪ ،‬قانع شده؛ متقاعدکردن‪:‬‬
‫زیردستان فرمانروا‬
‫ِ‬ ‫َح َشم‪ :‬خدمتکاران‪ ،‬خویشان و‬ ‫مجاب کردن‪ ،‬وادار به قبول امری کردن‬
‫حلقه به گوش‪ :‬کنایه از فرمانبردار و مطیع‬ ‫تجسم یافته‬
‫مجسم‪ :‬به صورت جسم درآمده‪ّ ،‬‬ ‫ّ‬
‫َخستن‪ :‬زخمی کردن‪ ،‬مجروح کردن‬ ‫محضر‪ :‬دفترخانه‪ ،‬دادگاه‬
‫ُخود‪ :‬کاله خود‬ ‫ُمسلِم‪ :‬پیرو دین اسالم‬
‫خیره سر‪ :‬گستاخ و بی شرم‪ ،‬لجوج‬ ‫ُم ِصر‪ :‬اصرارکننده‪ ،‬پافشاری کننده‬
‫دستور‪ :‬وزیر‪ ،‬مشاور‬ ‫َمعبَر‪ :‬محل عبور‪ ،‬گذرگاه‬
‫زوال‪ :‬نابودی‪ ،‬از بین رفتن‬
‫سبو‪ :‬کوزه‪ ،‬ظرف معمو ًال دسته دار از سفال یا جنس‬
‫دیگر برای حمل یا نگه داشتن مایعات‬
‫سپردن‪ :‬طی کردن‪ ،‬پیمودن‬ ‫درس دوازدهم‪ :‬گذر سیاوش از آتش‬
‫سمن‪ :‬نوعی درخت گل‪ ،‬یاسمن‬ ‫گنج حکمت‪ :‬به جوانمردی کوش‬
‫شبیخون‪ :‬حملۀ ناگهانی دشمن در شب‬
‫طرح افکندن‪ :‬کنایه از بنانهادن؛ طرح ظلم افکندن‪:‬‬ ‫آزرم‪ :‬شرم‪ ،‬حیا‬
‫سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن‪ ،‬بنیان ظلم نهادن‬ ‫ارتفاع‪ :‬محصول زمین های زراعتی؛ ارتفا ِع والیت‪:‬‬
‫َع َجم‪ :‬سرزمینی که ساکنان آن غیرعرب‪ ،‬به ویژه‬ ‫عایدات و درآمدهای مملکت‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪172‬‬
‫ُکنده‪ :‬تنۀ بریده شدۀ درخت که شاخ و برگ آن‬ ‫شرفیاب شدن‪ :‬آمدن به نزد شخص محترم و عالی قدر‪،‬‬
‫قطع شده است؛ هیزم‬ ‫به حضور شخص محترمی رسیدن‬
‫لطیفه‪ :‬گفتار نغز‪ ،‬مطلب نیکو‪ ،‬نکته ای باریک‬ ‫شش دانگ‪ :‬به طور کامل‪ ،‬تمام‬
‫ماسیدن‪ :‬کنایه از به انجام رسیدن‪ ،‬به ثمررسیدن‬ ‫شکوم‪ :‬شُ گون؛ میمنت‪ ،‬خجستگی‪ ،‬چیزی را به‬
‫ما یتعلّ ُق به‪ :‬آنچه بدان وابسته است‪.‬‬ ‫فال نیک گرفتن‬
‫مایحتوی‪ :‬آنچه درون چیزی است‪.‬‬ ‫جاب‪.‬‬ ‫َ‬
‫ب‪ :‬اشاره به آیۀ «  ا َِّن هذٰا لشَ ی ٌء ُع ٌ‬ ‫شی ٌء ُعجا ٌ‬
‫متف ّرعات‪ :‬شاخه ها‪ ،‬شعبه ها (در متن به معنی‬ ‫(سورۀ ص‪ /‬آیۀ ‪)5‬؛ معموالً برای اشاره به امری شگفت‬
‫متعلّقات به کار رفته است)‬ ‫به کار می رود‪.‬‬
‫متکلّم وحده‪ :‬آن که در جمعی تنها کسی باشد که‬ ‫صلۀ ارحام‪ :‬به دیدار خویشاوندان رفتن و از آنان‬
‫سخن می گوید‪.‬‬ ‫احوالپرسی کردن‬
‫مجلس آرا‪ :‬آن که با حضور خود سبب رونق مجلس و‬ ‫عاریه‪ :‬آنچه به امانت بگیرند و پس از رفع نیاز آن‬
‫شادی یا سرگرمی حاضران آن می شود؛ بزم آرا‬ ‫را پس دهند‪.‬‬
‫محظور‪:‬مانع و مجازاً گرفتاری و مشکل؛ در محظور گیر‬ ‫علمه‪ :‬آن که دربارۀ رشته ای از معارف بشری دانش‬ ‫ّ‬
‫کردن‪ :‬گرفتاری پیدا کردن‪ ،‬در مقابل امر ناخوشایند‬ ‫و آگاهی بسیار دارد‪.‬‬
‫قرار گرفتن(امالی این واژه به صورت محذور نیز آمده‬ ‫غلیان‪ :‬جوشش عواطف و احساسات‪ ،‬شدت هیجان‬
‫است)‬ ‫عاطفی‬
‫محظوظ‪ :‬بهره ور‬ ‫فغان‪ :‬ناله و زاری‪ ،‬فریاد‬
‫مخلّفات‪ :‬چیزهایی که به یک مادۀ خوردنی اضافه‬ ‫ّ‬
‫تکه ای بعد از تکۀ دیگر‬ ‫أخری‪ّ :‬‬
‫ٰ‬ ‫قطعه بعد‬
‫ً‬
‫می شود یا به عنوان چاشنی و مزه در کنار آن قرار‬ ‫کاهدان‪ :‬انبا ِر کاه‬
‫می گیرد‪.‬‬ ‫کأن لم یکی شیئا مذکورا‪ :‬بخشی از آیۀ اول سورۀ‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫مضغ‪ :‬جویدن‬ ‫دهر است به معنی «چیزی قابل ذکر نبود»؛ در این‬
‫معهود‪ :‬عهدشده‪ ،‬شناخته شده‪ ،‬معمول‬ ‫داستان یعنی تمام خوراکی ها سر به نیست شد‪.‬‬
‫معوج‪ :‬کج‬ ‫کبّاده‪ :‬وسیله ای کمانی شکل در زورخانه از جنس‬
‫نامعقول‪ :‬آنچه از روی عقل نیست؛ برخالف عقل‬ ‫آهن که در یک طرف آن رشته ای از زنجیر یا‬
‫واترقیدن‪ :‬تن ّزل کردن‪ ،‬پس روی کردن‬ ‫کبادۀ چیزی را‬ ‫حلقه های آهنی متع ّدد قرار دارد؛ ّ‬
‫وجنات‪ِ :‬ج وجنه‪ ،‬صورت‪ ،‬چهره‪ ،‬رخساره‬ ‫کشیدن‪ :‬ا ّدعای چیزی داشتن‪ ،‬خواستار چیزی بودن‬
‫ولیمه‪ :‬طعامی که در مهمانی و عروسی می دهند‪.‬‬ ‫کتل‪ :‬پشته‪ّ ،‬تپه‬
‫هم قطار‪ :‬هر یک از دو یا چند نفری که از نظر‬ ‫کالشینکف‪ :‬سالحی در انواع خودکار و نیمه خودکار‪،‬‬
‫درجه‪ ،‬رتبه و یا موقعیت اجتماعی در یک ردیف‬ ‫دارای دستگاه نشانه َ روی مکانیکی و دو نوع قنداق‬
‫هستند‪.‬‬ ‫ثابت و تاشو؛ برگرفته از نام اسلحه ساز روسی‪.‬‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫هویدا‪ :‬روشن‪ ،‬آشکار‬ ‫َکلک‪ :‬آتشدانی از فلز یا سفال؛ َکلَک چیزی را کندن‪:‬‬
‫خوردن یا نابودکردن چیزی‬ ‫‪176‬‬
‫متنبّه شدن‪  :‬به زشتی عمل خود پی بردن و پندگرفتن‬ ‫درس هفدهم‪:‬خندۀ تو‬
‫تخیل‪ ،‬ذهن‬
‫مخیّله‪ :‬خیال‪ ،‬ق ّوۀ ّ‬ ‫گنج حکمت‪ :‬مسافر‬
‫مع ّمر‪ :‬سالخورده‬
‫اخته‪ :‬بیرون کشیده‪ ،‬برکشیده‬
‫دستاورد‪ :‬نتیجه‪ ،‬پیامد‪ ،‬حاصل آنچه با تالش به دست‬
‫ نیایش‪ :‬لطف تو‬ ‫آید‪.‬‬
‫ذی حیات‪ :‬دارای حیات‪ ،‬زنده‪ ،‬جاندار‬
‫افسرده‪ :‬بی بهره از معنویت‪ ،‬بی ذوق و حال‬ ‫سرحد‪ :‬مرز‪  ،‬کرانه‬
‫جبین‪ :‬پیشانی‬ ‫غایی‪ :‬منسوب به غایت‪ ،‬نهایی‬
‫روایی‪ :‬ارزش‪ ،‬اعتبار‬
‫درس هجدهم‪ :‬عشق جاودانی‬
‫روان خوانی‪ :‬آخرین درس‬

‫ابّهت‪ :‬بزرگی و شکوه که سبب احترام یا ترس‬


‫دیگران می شود‪.‬‬
‫اعالن‪ :‬آشکارکردن چیزی و باخبرساختن مردم از‬
‫آن‬
‫اهتمام‪ :‬کوشش‪ ،‬سعی‪ ،‬ه ّمت گماشتن؛ا هتمام ورزیدن‬
‫در کاری‪ :‬ه ّمت گماشتن به انجام دادن آن‬
‫بیشه‪ :‬زمینی که در آن به طور طبیعی گیاهان‬
‫خودرو و درخت روییده باشد‪.‬‬
‫تسکین‪ :‬آرامش‪ ،‬آرام کردن‬
‫تناور‪ :‬دارای پیکر بزرگ و قوی‬
‫خطی که درشت و واضح باشد و از‬ ‫جلی‪ :‬ویژگی ّ‬
‫دور دیده شود‪.‬‬
‫سجایا‪ِ :‬ج سجیه‪ ،‬خوها‪ ،‬خُ لق ها و خصلت ها‬
‫صحیفه‪ :‬کتاب‬
‫عتاب‪ :‬سرزنش‪ ،‬مالمت‪ ،‬تندی‬
‫َغر‪‬س‪ :‬نشاندن و کاشتن درخت و گیاه‬
‫کتابت‪ :‬نوشتن‪ ،‬تحریر‪ ،‬خوشنویسی‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫کفایت‪ :‬کافی‪ ،‬بسنده‬


‫‪177‬‬
‫کتابنامه‬

‫ابتهاج‪ ،‬هوشنگ (‪ ،)1394‬راهی و آهی (مجموعه هفت دفتر شعر)‪ ،‬تهران‪ :‬نشر سخن‪ ،‬چاپ پنجم‪.‬‬
‫ابوالقاسمی‪ ،‬محسن (‪ ،)1395‬دستور تاریخی زبان فارسی‪ ،‬تهران‪ :‬سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)‪.‬‬
‫ابواسحاق ابراهیم بن منصور ابن خلف نیشابوری (‪ ،)1382‬قصص االنبیا‪ ،‬تهران‪ :‬چاپ سوم‪.‬‬
‫اخوان‪ ،‬مهدی‪( ،‬م‪ .‬امید) (‪ ،)1369‬گزینه اشعار‪ ،‬تهران‪ :‬مروارید‪.‬‬
‫اسعد گرگانی‪ ،‬فخرال ّدین (‪ ،)1389‬ویس و رامین‪ ،‬تصحیح مجتبی مینوی‪ ،‬تهران‪ :‬هیرمند‪.‬‬
‫اسیری الهیجی‪ ،‬شمس الدین مح ّمد (‪ .)1357‬دیوان اشعار و رسائل‪ ،‬به اهتمام برات زنجانی‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬
‫اعتصامی‪ ،‬پروین (‪ .)1387‬دیوان اشعار‪ ،‬با مق ّدمه و تنظیم و شرح لغات‪ :‬شهرام رجب زاده‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات قدیانی‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬
‫اقبال الهوری‪ ،‬مح ّمد (‪ ،)1389‬کلیات اقبال الهوری‪ ،‬با مق ّدمۀ علی شریعتی و جاوید اقبال‪ ،‬به کوشش عبداهلل اکبریان راد‪ ،‬تهران‪:‬‬
‫انتشارات الهام‪.‬‬
‫امیرخانی‪ ،‬رضا (‪ ،)1395‬ارمیا (ادبیات امروز)‪ ،‬تهران‪ :‬افق‪ ،‬چاپ بیست و هشتم‪.‬‬
‫امین پور‪ ،‬قیصر (‪ ،)1396‬مجموعه کامل اشعار‪ ،‬تهران‪ :‬مروارید‪ ،‬چاپ سیزدهم‪.‬‬
‫سید جعفر شهیدی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات علمی و فرهنگی‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬ ‫انوری ابیوردی‪ ،‬اوحدال ّدین‪ ،‬دیوان اشعار (‪ ،)1364‬تصحیح ّ‬
‫انوری‪ ،‬حسن (به سرپرستی دکتر حسن انوری)‪ ،)1381( ،‬فرهنگ سخن‪ ،‬دورۀ هشت جلدی‪ ،‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬
‫باستانی پاریزی‪ ،‬مح ّمدابراهیم (‪ ،)1394‬از پاریز تا پاریس‪ ،‬تهران‪ :‬نشر علم‪ ،‬چاپ یازدهم‪.‬‬
‫باطنی‪ ،‬محمدرضا (‪ ،)1391‬توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات امیرکبیر‪.‬‬
‫بهار‪ ،‬مح ّمد تقی ملک الشعرا (‪ ،)1380‬دیوان اشعار بهار‪ ،‬بر اساس نسخۀ چاپ ‪ ،1344‬دورۀ دو جلدی‪ .‬به اهتمام چهرزاد بهار‪،‬‬
‫تهران‪ :‬انتشارات نگاه‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬
‫بنیاد پژوهش های اسالمی (‪ ،)1372‬فرهنگنامۀ قرآنی‪ ،‬با نظارت دکتر مح ّمد جعفر یاحقی‪ ،‬مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس‬
‫رضوی‪ ،‬چاپ ا ّول‪.‬‬
‫سید محمد حسین (‪ ،)1387‬دیوان شهریار‪ ،‬دورۀ دو جلدی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات نگاه‪ ،‬چاپ سی وسوم‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫تبریزی‪،‬‬ ‫بهجت‬
‫بهمن بیگی‪ ،‬مح ّمد (‪ ،)1389‬بخارای من ایل من‪ ،‬شیراز‪ :‬نوید شیراز‪ ،‬چاپ ا ّول‪.‬‬
‫بهمنی‪ ،‬مح ّمد علی (‪ ،)1395‬مجموعه اشعار‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات نگاه‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬
‫بیدل دهلوی‪ ،‬عبدالقادر (‪ ،)1387‬کلیات دیوان بیدل‪ ،‬دورۀ دو جلدی‪ ،‬بر اساس نسخۀ مح ّمد خسته و خلیل اهلل خلیلی با ویراست‬
‫نو و تعلیقات فرید مرادی‪ ،‬تهران‪ :‬ز ّوار‪.‬‬
‫حافظ‪ ،‬شمس ال ّدین مح ّمد (‪ ،)1387‬دیوان حافظ (آیینة جام)‪ ،‬تصحیح مح ّمد قزوینی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات صدرا‪ ،‬چاپ هشتم‪.‬‬
‫حمیدی‪ ،‬مهدی (‪ ،)1342‬دریای گوهر‪ ،‬دورۀ دو جلدی‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬
‫خاقانی‪ ،‬بدیل بن علی (‪ ،)1382‬دیوان خاقانی شروانی‪ ،‬مقابله و تصحیح و مق ّدمه و تعلیقات‪ :‬ضیاء الدین سجادی‪ .‬تهران‪ :‬ز ّوار‪،‬‬
‫چاپ هفتم‪.‬‬
‫دهخدا‪ ،‬علی اکبر (‪ ،)1377‬لغت نامۀ دهخدا‪ ،‬تهران‪ :‬مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‪.‬‬
‫رحمانی‪ ،‬مح ّمدرضا (معروف به مهرداد اوستا) (‪ ،)1389‬تیرانا‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات انجمن قلم ایران‪.‬‬
‫زیب ال ّنسا‪ ،‬بیگم (‪ ،)1381‬دیوان زیب النّسا‪ ،‬صدیقیان‪ ،‬مهین دخت‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫رازی‪ ،‬نجم ال ّدین (‪ )1352‬مرصادالعباد‪ ،‬تصحیح مح ّمدامین ریاحی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارت بنگاه ترجمه و نشر کتاب‪.‬‬

‫‪179‬‬
‫سپهری‪ ،‬سهراب (‪ ،)1387‬هشت کتاب‪ ،‬تهران‪ :‬طهوری‪ ،‬چاپ چهل و هفتم‪.‬‬
‫سعدی شیرازی‪ ،‬مصلح الدین عبداهلل (‪ ،)1379‬بوستان‪ ،‬تصحیح و توضیح غالمحسین یوسفی‪ ،‬تهران‪ :‬خوارزمی‪ ،‬چاپ ششم‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــــ (‪ ،)1372‬گلستان سعدی‪ ،‬به تصحیح و حواشی غالمحسین یوسفی‪ ،‬تهران‌‪ :‬خوارزمی‪ ،‬چاپ چهارم‪.‬‬
‫ــــــــــــــــــــــــــــ (‪ ،)1362‬کلیات سعدی‪ ،‬به اهتمام محمد علی فروغی‪ ،‬تهران‪ :‬امیر کبیر‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬
‫سلمانی لطف آبادی‪ ،‬عیسی (‪ ،)1388‬روایت سنگرسازان ‪ ،2‬نشر قلمرو فرهنگ‪.‬‬
‫سنایی غزنوی‪ ،‬ابوالمجد (‪ ،)1388‬دیوان اشعار‪ ،‬با مقدمه و حواشی و فهرست و اهتمام مح ّمد تقی مدرس رضوی‪ ،‬تهران‪ :‬سنایی‪،‬‬
‫چاپ هفتم‪.‬‬
‫سهروردی‪ ،‬شهاب ال ّدین یحیی (‪ ،)1366‬مونس العشاق‪ ،‬تصحیح نجیب مایل هروی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات مولی‪.‬‬
‫سید مهدی (‪ ،)1383‬سانتاماریا (مجموعه داستان)‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات کتاب نیستان‪ ،‬چاپ پنجم‪.‬‬ ‫شجاعی‪ّ ،‬‬
‫شریعتی‪ ،‬علی (‪ ،)1396‬کویر (مجموعه آثار)‪ ،‬مشهد‪ :‬سپیده باوران‪ ،‬چاپ نهم‪.‬‬
‫شفیعی کدکنی‪ ،‬محمدرضا (‪ ،)1376‬آیینه ای برای صداها (مجموعۀ هفت دفتر شعر)‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات علمی‪.‬‬
‫شکسپیر‪ .‬ویلیام (‪ ،)1396‬غزلواره ها‪ ،‬ترجمه و تفسیر امید طبیب زاده‪ ،‬تهران‪ :‬نیلوفر‪.‬‬
‫شمیسا‪ ،‬سیروس (‪ ،)1387‬بیان‪ ،‬تهران‪ :‬نشر میترا‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬
‫ــــــــــــــــ (‪ ،)1391‬معانی‪ ،‬تهران‪ :‬نشر میترا‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬
‫صائب تبریزی (‪ ،)1374‬دیوان اشعار‪ ،‬دورۀ دو جلدی‪ ،‬به اهتمام جهانگیر منصور‪ ،‬تهران‪ :‬نگاه‪.‬‬
‫صفارزاده‪ ،‬طاهره (‪ ،)1369‬در پیشواز صلح‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات هنر بیداری‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬
‫سید محمد باقر کمال ال ّدینی‪ ،‬تهران‪ :‬میراث مکتوب‪.‬‬ ‫ظهیری سمرقندی‪ ،‬مح ّمدبن علی (‪ ،)1392‬سندبادنامه‪ ،‬با تصحیح ّ‬
‫عابدی‪ ،‬کامیار (‪ ،)1377‬در زالل شعر (هفتاد سال زندگی و شعر هوشنگ ابتهاج)‪ ،‬تهران‪ :‬نشر ثالث‪.‬‬
‫عرب لو‪ ،‬احمد (‪ ،)1396‬قصۀ شیرین فرهاد‪ ،‬تهران ‪ :‬انتشارات مدرسه‪.‬‬
‫عطار نیشابوری‪ ،‬فریدال ّدین مح ّمد (‪ ،)1391‬تذکرهًْ االولیا‪ ،‬به اهتمام محمد استعالمی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات ز ّوار‪ ،‬چاپ بیست و سوم‪.‬‬ ‫ّ‬
‫سید صادق گوهرین‪ ،‬تهران‪ :‬علمی و فرهنگی‪ ،‬چاپ ششم‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫تصحیح‬ ‫‪،‬‬‫یر‬‫ّ‬ ‫ط‬ ‫ال‬ ‫منطق‬ ‫(‪،)1368‬‬ ‫ــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫عراقی‪ ،‬فخرال ّدین (‪ ،)1382‬کلّیات شعر‪ ،‬به کوشش سعید نفیسی‪ ،‬تهران‪ :‬نشر ز ّوار‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬
‫عین القضات همدانی‪ ،‬عبداهلل بن مح ّمد (‪ ،)1373‬تمهیدات به تصحیح عفیف عسیران‪ ،‬انتشارات منوچهری‪ ،‬چاپ چهارم‪.‬‬
‫فاریابی‪ ،‬ظهیر (‪ ،)1381‬دیوان اشعار‪ ،‬تصحیح و تحقیق و توضیح امیرحسین یزدگردی به اهتمام اصغر دادبه‪ ،‬نشر قطره‪.‬‬
‫فرخی سیستانی‪ ،‬ابوالحسن علی بن جولوغ (‪ ،)1393‬دیوان حکیم ف ّرخی سیستانی‪ ،‬با مق ّدمه و حواشی و تعلیقات و مقابله با نسخ‬ ‫ّ‬
‫معتبر‪ ،‬به اهتمام مح ّمد دبیر سیاقی‪ ،‬تهران‪ :‬ز ّوار‪.‬‬
‫مسرت‪ ،‬انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد‪ ،‬فردوسی‪.‬‬ ‫فرخی یزدی‪ ،‬مح ّمد (‪ ،)1378‬دیوان اشعار‪ ،‬به کوشش حسین ّ‬ ‫ّ‬
‫فردوسی‪ ،‬ابوالقاسم (‪ ،)1376‬شاهنامه‪ ،‬بر اساس نسخة نه جلدی چاپ مسکو‪ ،‬به کوشش دکتر سعید حمیدیان‪ ،‬تهران‪ :‬نشر قطره‪،‬‬
‫چاپ چهارم‪.‬‬
‫فارسی ‪3‬‬

‫‪180‬‬

   

You might also like