You are on page 1of 88

‫ــــم‬ ‫لــــی ُم َح َّمــــ ٍد َو آلِ ُم َح َّمــــ ٍد َو َع ِّج ْ‬

‫ــــل َف َر َج ُه ْ‬ ‫ـــــل َع ٰ‬ ‫اَللّٰ ُه َّ‬


‫ــــم َص ِّ‬

‫عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪)3‬‬


‫رشته های علوم تجربی ـ رياضی و فيزيک‬

‫پایۀ دوازدهم‬

‫متوسطه‬
‫ّ‬ ‫دورۀ دوم‬
‫وزارت آموزش و پرورش‬
‫سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي‬

‫عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪)3‬ـ پایۀ دوازدهم دورۀ دوم متوسطه ـ ‪112206‬‬ ‫نام کتاب‪:‬‬
‫سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی‬ ‫پدیدآورنده‪:‬‬
‫دفتر تألیف کتابهای درسی عمومی و متوسطه نظری‬ ‫مدیریت برنامهریزی درسی و تألیف‪:‬‬
‫دمحمد دلبـــری‪ ،‬سکينه‬‫ّ‬ ‫سي‬
‫محمديان‪ ،‬علی جانبزرگی‪ ،‬حسن حيـــدری‪ّ ،‬‬ ‫محی الدّ ين بهرام ّ‬ ‫شناسه افزوده برنامهریزی و تألیف‪:‬‬
‫فتّاحیزاده‪ ،‬معصومه ملکی و فاطمه يوسفنژاد (اعضای شورای برنامه ريزی)‬
‫ابــاذر عباچــی‪ ،‬علــی چراغــی‪ ،‬حبيــب تقوايــی و عــادل اشــکبوس (اعضــای گــروه تأليــف) ـ‬
‫محمــد کاظــم بهنیــا (ويراســتار)‬
‫عــادل اشــکبوس (ســر گروه تألیــف) ـ ّ‬
‫اداره ّ‬
‫کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی‬ ‫مدیریت آماده‌سازی هنری‪:‬‬
‫محمــد مهــدی ذبیحیفــرد (مدیــر هنــری‪،‬‬ ‫ّ‬ ‫احمدرضــا امینــی (مدیــر امــور فنــی و چــاپ) ـ‬ ‫شناسه افزوده آمادهسازی‪:‬‬
‫طــراح جلــد و صفحــهآرا) ـ آزاده امینیــان (تصویرگــر) ـ رعنــا فــرجزاده دروئــی‪ ،‬ســیف اهلل‬
‫بیکمحمددلیونــد‪ ،‬ســپیده ملکایــزدی و ناهیــد خیامباشــی (امــور آمادهســازی)‬
‫تهران‪ :‬خیابان ایرانشــهر شــمالی ـ ســاختمان شــمارۀ ‪ ٤‬آموزش و پرورش (شــهید موسوی)‬ ‫نشانی سازمان‪:‬‬
‫تلفن‪٩ :‬ـ‪ ،٨٨٨٣١١٦١‬دورنگار‪ ،٨٨٣٠٩٢٦٦ :‬کد پستی‪١٥٨٤٧٤٧٣٥٩ :‬‬
‫وبگاه‪ www.chap.sch.ir :‬و ‪www.irtextbook.ir‬‬
‫شــرکت چــاپ ونشــر کتابهــای درســی ایــران تهــران‪ :‬کیلومتــر ‪ ١٧‬جــادۀ مخصــوص‬ ‫ناشر‪:‬‬
‫کــرج ـ خیابــان ‪( ٦١‬داروپخــش) تلفــن‪  ٥ :‬ـ‪ ،٤٤٩٨٥١٦١‬دورنــگار‪،44985160 :‬‬
‫صندوق پستی‪١٣٩ :‬ـ  ‪٣٧٥١٥‬‬
‫شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران «سهامی خاص»‬ ‫چاپخانه‪:‬‬
‫چاپ دوم ‪1398‬‬ ‫سال انتشار و نوبت چاپ‪:‬‬

‫شابک ‪5‬ـ‪3053‬ـ ‪05‬ـ‪964‬ـ‪978‬‬


‫‪   5‬ـ‪  3053‬ـ  ‪ 05‬ـ ‪ 964‬ـ ‪ISBN: 978‬‬
‫)‪:‬‬ ‫قال ْالِما ُم الْ ُخ َم ُّ‬
‫يني (‬ ‫َ‬

‫« اَللُّغَــ ُة الْ َع َرب َّيــ ُة لُغَــ ُة ْال ِ‬


‫ِســام‪،‬‬
‫َو ْالِســا ُم لِلْ َجميــعِ‪».‬‬
‫کلیۀ حقوق مادّی و معنوی این کتاب متع ّلق به سازمان پژوهش و برنامهریزی‬
‫آموزشی وزارت آموزش و پرورش است و هرگونه استفاده از کتاب و اجزای آن‬
‫بهصورت چاپی و الکترونیکی و ارائه در پایگاههای مجازی‪ ،‬نمایش‪ ،‬اقتباس‪ ،‬تلخیص‪،‬‬
‫تبدیل‪ ،‬ترجمه‪ ،‬عکسبرداری‪ ،‬ن ّقاشی‪ ،‬ته ّیۀ فیلم و تکثیر به هر شکل و نوع‪ ،‬بدون‬
‫کسب مج ّوز از این سازمان ممنوع است و متخ ّلفان تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند‪.‬‬
‫اَلْـ ِفـهـر ُِس‬

‫َلص ْف َح ُة‬
‫ا َّ‬ ‫اِ ْعلَموا‬ ‫اَل َّن ُّص‬ ‫اَلْ َم ْوضو ُع‬
‫الف‬ ‫اَلْ ُم َق ِّد َم ُة‬
‫َمعانِـي الْ ُح ِ‬
‫روف الْ ُمشَ بَّ َه ِة بِالْ ِف ْعلِ‬
‫‪1‬‬ ‫ا َل ّدي ُن َو التَّ َديُّـ ُن‬ ‫ا َل َّد ْر ُس ْالَ َّو ُل‬
‫َو لَ ال ّنافيَ ِة لِلْ ِج ْن ِس‬
‫َم َّک ُة الْ ُم َک َّر َم ُة َو الْ َمدي َن ُة‬
‫‪17‬‬ ‫اَلْحال‬ ‫ا َل َّد ْر ُس الثّانـي‬
‫الْ ُم َن َّو َر ُة‬
‫‪33‬‬ ‫ا َِل ْس ِتثناء َو أُ ُ‬
‫سلوب الْ َح ْ ِ‬
‫ص‬ ‫اَلْ ُکتُ ُب طَعا ُم الْ ِف ْک ِر‬ ‫ا َل َّد ْر ُس الثّالِثُ‬
‫‪49‬‬ ‫فعول الْ ُمطل َُق‬
‫اَلْ َم ُ‬ ‫اَلْ َف َر ْز َد ُق‬ ‫ا َل َّد ْر ُس ال ّرا ِب ُع‬
‫‪65‬‬ ‫اَلْ ُم ْع َج ُم‬
‫اَلْ ُم َقدِّ َم ُة‬
‫سخنی با دبريان‪ ،‬گروههای آموزشی‪ ،‬مديران مدارس و اوليای دانشآموزان‬
‫شايسته است که دبري عربی برای تدریس این کتاب‪:‬‬
‫‪ .1‬کتابهای عربی پايههای هفتم تا یازدهم را تدريس‪ ،‬يا مطالعه کرده باشد‪.‬‬
‫‪ .2‬دورۀ آموزشی توجيهی ضمن خدمت اين کتاب را گذرانده باشد‪.‬‬
‫‪ .3‬کتاب معلّــم را با دقّت کافی بررسی کرده باشد‪.‬‬
‫خداوند مهربان را سپاسگزاريم که به ما توفیق داد تا با نگارش آخرين کتاب عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪)3‬‬
‫رشتههای علوم تجربی و رياضی و فيزيک پايۀ دوازدهم به جوانان كشور عزیزمان خدمتی فرهنگی‬
‫ارائه کنيم‪ .‬در پايان راه برنامۀ شش سالۀ آموزش «عربی‪ ،‬زبان قرآن» هستيم‪ .‬اينک دانشآمو ِز‬
‫کوشا به شايستگی‪ ،‬به قدرت فهم متون رسيده است‪ .‬بديهی است که در اين راه از فرهنگ‬
‫لغت برای يافنت معنای واژگانی که در کتابهای درسی نديده است میتواند بهره بربد‪ .‬در مدّت‬
‫اين شش سال‪ ،‬مهمترين قاعده‪ ،‬مربوط به شناخت فعل بود‪ .‬دانشآموز بايد انواع فعل ماضی‪،‬‬
‫مضارع‪ ،‬مستقبل‪ ،‬امر‪ ،‬نهی و نفی را بشناسد و اين شناخت‪ ،‬درون منت و عبارت صورت میگريد‪.‬‬
‫رویكرد «برنامۀ درسی عربی» بر اساس «برنامۀ درسی ملّی» اين است‪:‬‬
‫«پرورش مهارتهای زبانی به منظور تقويت فهم قرآن و متون دينی و کمک به زبان و ادب ّيات‬
‫فارسی»‬
‫شيوۀ تأليف کتابهای عربی هفتم تا دوازدهم منتمحوری است‪ .‬انتظار میرود دانشآموز پايۀ‬
‫دوازدهم رشته های علوم تجربی و رياضی و فيزيک بتواند در پايان سال تحصيلی‪ ،‬متون و عبارات‬
‫سادۀ قرآنی‪ ،‬حديث و نيز ترکيبات و عبارات عربی متون نظم و نرث فارسی را در ح ّد ساختارهای‬
‫خواندهشده‪ ،‬درست بخواند و معنای آنها را بفهمد و ترجمه کند‪.‬‬
‫کتابهای درسی با تو ّجه به مص ّوبات اسناد باالدستی «برنامۀ درسی ملّی» و «راهنامی برنامۀ‬
‫درسی» نوشته شده است‪ .‬برنامۀ درسی ملّی‪ ،‬مهمترين سند تألیف کتب درسی است‪ .‬راهنامی‬
‫برنامۀ درسی عربی نيز نقشۀ راه تأليف تـامم کتابهای درسی عربی است‪ .‬درس عربی درسی‬
‫ابزاری و برای کمک به فهم قرآن‪ ،‬متون دينی و متون زبان و ادبيات فارسی است‪.‬‬
‫کلامت کتابهای عربی هفتم تا دوازدهم‪ ،‬پرکاربردترين واژگان زبان عربی است که در قرآن‪،‬‬
‫حديث‪ ،‬روايات و زبان و ادب ّيات فارسی بسيار بهکار رفته است‪.‬‬
‫مکس را نيز حساب کنيم‪ ،‬شايد بتوان گفت در این شش سال‪ ،‬حدود ‪ 2000‬کلمه‬ ‫اگر جمعهای ّ‬
‫آموزش داده شده است‪.‬‬
‫هدف اصلی آموزش عربی در ايران‪ ،‬فهم منت به ويژه فهم قرآن کريم و نيز متون دينی هامنند‬
‫احاديث‪ ،‬دعاها و متون ادب فارسی آميخته با واژگان عربی است‪.‬‬

‫مهمترین تأکيدات دربارۀ شیوۀ تدریس و ارزشیابی كتاب‪:‬‬


‫‪ 1‬دانشآموز پايۀ دوازدهم با اين ساختارها آشنا شده است‪:‬‬
‫‪ ‬فعلهای ماضی‪ ،‬مضارع‪ ،‬امر‪ ،‬نهی‪ ،‬نفی‪ ،‬مستقبل‪ ،‬معادل ماضی استمراری‪ ،‬معادل ماضی بعيد‬
‫(هرچند دانشآموز در کتاب با فعلهايی مانند َو َجدَ‪َ ،‬‬
‫قال و َهدَی نيز مواجه شده است‪ ،‬ولی‬
‫الف‬
‫ساختهای رصفی آن از اهداف قواعد کتاب درسی نيست‪ ).‬و ترجمۀ فعلهای دارای حروف‬
‫«أ ْن ‪ ،‬لَ ْن ‪ ،‬کَي ‪ ،‬لِکَي ‪َ ،‬حتَّی» و «لَ ْم‪ ،‬لِـ ‪ ،‬ال» بدون ذکر اعراب اصلی و فرعی و در ح ّد شناخت‬
‫آنها و دانسنت معنايشان‪( .‬نام اين حروف و فعل آنها در کتاب ذکر نشده است‪).‬‬
‫الصغ ُري»‪،‬‬ ‫‪ ‬ترکيب اضافی و وصفی برای ترجمۀ صفت مؤخّر در ترکيبهايی مثل «أَ َّ َّ‬
‫ن‬ ‫ک‬
‫ُ‬ ‫خو‬
‫در جمله نه به تنهايی‪.‬‬
‫‪ ‬اسم اشاره ‪ ،‬کلامت پرسشی ‪ ،‬وزن و ريشۀ کلامت ‪ ،‬نون وقايه‪.‬‬
‫‪ ‬عددهای اصلی «يک تا صد» و ترتيبی «يکم تا بيستم» به عنوان واژه‪ ،‬آموزش داده شده و‬
‫به ويژگیهای معدود اشاره نشده است‪.‬‬
‫مضاف اليه‬‫ٌ‬ ‫محل اعرابـی (فاعل‪ ،‬مفعول‪ ،‬مبتدا‪ ،‬خرب‪ ،‬صفت‪،‬‬ ‫‪ ‬تشخيص نقش يا به اصطالح‪ّ ،‬‬
‫و مجرور به حرف ج ّر) در اسمهای ظاهر از اهداف کتاب درسی است‪.‬‬
‫‪ ‬تشخيص و ترجمۀ فعل مجهول در جمله‪.‬‬
‫‪ ‬تشخيص اسم فاعل‪ ،‬اسم مفعول‪ ،‬اسم مکان‪ ،‬اسم تفضيل‪ ،‬اسم مبالغه‪( .‬در کتاب درسی‬
‫صفت مشبّهه‪ ،‬اسم زمان و اسم آلت آموزش داده نشده‪ ،‬همچنني اصطالح جامد در برابر‬
‫مشتق نيز تدريس نشده است؛ پس تشخيص اسم جامد از مشتق در سؤاالت طرح نـمیشود‪).‬‬
‫‪ ‬در اين کتاب ذکر صيغۀ فعل‪ ،‬نه به صورت (جمع مذکّر مخاطب)‪ ،‬نه به صورت‬
‫(لِلْ ُمخاطَب َني) و نه به شکل (دوم شخص جمع) از اهداف نيست‪ .‬دانشآموز شناسۀ «تُ ْم» را‬
‫در «فَ َعلْـتُم» میشناسد و چنني فعلهايی را به دنبال آن درست ترجمه میکند‪َ :‬خ َر ْجــتُم‪،‬‬
‫ت َ َخ َّر ْجــتُم‪ ،‬أَ ْخ َر ْجــتُم‪ ،‬اِ ْستَ ْخ َر ْجــتُم‪.‬‬
‫‪ ‬آموزش معانی ابواب ثالثی مزيد هدف نيست‪.‬‬
‫‪ ‬اسلوب رشط و ادوات آن (بدون تو ّجه به اعراب اصلی و فرعی جزم)‪.‬‬
‫‪ ‬شناخت دو نوع معرفه (مع َّرف به ال و َعلَم) و ترجمۀ جملۀ بعد از اسم نکره‪ .‬بدون ذکر‬
‫اصطالح «جملۀ وصف ّيه»‪.‬‬
‫‪ 2‬کتاب عربی زبان قرآن پايۀ دوازدهم در چهار درس تنظیم شده است‪ .‬هر يک از درسها‬
‫را میتوان در چهار جلسۀ آموزشی تدريس کرد‪ .‬فرصت آزاد را میتوان برای آزمون و تقويت‬
‫مهارت شناخت فعل ماضی‪ ،‬مضارع و ‪ ...‬و تقويت مهارت شفاهی زبان قرار داد‪.‬‬
‫‪ 3‬منت درس ا ّول راجع به دين و دينداری است‪ .‬دانشآموز در اين درس با يک منت دينی ‪ -‬تاريخی‬
‫آشنا میشود‪ .‬نه تنها در منت درس ا ّول‪ ،‬بلکه در همۀ متون سعی بر آن بوده است که عبارات و متون‬
‫کوتاه باشد تا به همراه بخش درک مطلب در يک جلسه قابل ّيت تدريس داشته باشد‪.‬‬
‫ـت ‪ ،‬لَـ َع َّـل» در زبان عربی است‪.‬‬ ‫قواعد درس ا ّول دربارۀ حروف «إ َّن ‪ ،‬أَ َّن ‪ ،‬کَـأَ َّن ‪ ،‬لٰـ ِکـ َّن ‪ ،‬لَـيْ َ‬
‫دانش آموز با معانی مختلف اين کلامت آشنا می شود‪ .‬تشخيص اسم و خ ِرب اين حروف هدف‬
‫آموزشی کتاب نيست‪.‬‬
‫آموزش‬
‫ِ‬ ‫رجل يف الدّا ِر‪ ».‬نيز آموزش داده شده است؛ ا ّما‬ ‫حرف «ال» در جمالتی مانند «ال َ‬ ‫معنای ِ‬
‫ات‬
‫نت معنای عبار ِ‬ ‫ات بحث و تشخيص خرب آن از اهداف نيست‪ .‬فقط دانس ِ‬ ‫اسم پس از ال و جزئ ّي ِ‬ ‫اب ِ‬ ‫اعر ِ‬
‫دارای اين حرف‪ ،‬م ّد نظر است‪ .‬همچنني دانشآموز میتواند انواع ال را از هم تشخيص دهد‪.‬‬
‫نت درس دوم ماجرای سفری به م ّکۀ مک ّرمه و مدينۀ من ّوره است‪ .‬اين منت نيز برای‬ ‫‪ 4‬موضوع م ِ‬
‫مستقيم مکامله است‪ ،‬به‬ ‫ِ‬ ‫دانشآموزان جالب و خواندنی است‪ .‬منت عالوه بر اينکه آموزش غري‬
‫ب‬
‫حج‪ ،‬و زيارت بقيع رشيف و عتبات عاليات اشاره دارد‪.‬‬ ‫مهم سفر معنوی ّ‬ ‫موضوع ّ‬
‫ِ‬
‫قواعد درس دوم دربارۀ «قيد حالت يا حال» است‪ .‬در بخش «قيد حالت يا حال» تالش شده است که مهمترين‬
‫مطالب در اين زمينه تدريس شود؛ لذا از طرح مباحثی که برای دانشآموز کاربردی نيست خودداری شود‪.‬‬
‫‪ 5‬منت درس سوم از نويسندۀ نامدار جهان اسالم «ع ّباس محمود الع ّقاد» به نام «اَلْ ُکتُ ُب طَعا ُم‬
‫الْ ِف ْکرِ» است‪ .‬اين منت به منظور تن ّوع در متون درسی و آشنايی با يکی از نويسندگان رسشناس‬
‫است‪ .‬رشح حال نويسنده‪ ،‬به دانش آموز درس زندگی میدهد‪ .‬کسی که به داليل دشواریهای‬
‫زندگی تنها مرحلۀ ابتدايی را خوانده است؛ ا ّما از نويسندگان توانـمند جهان اسالم است‪ .‬از سوی‬
‫ديگر آوردن متنی از نويسندهای مرصی در جهت ايجاد دوستی ميان دو م ّلت بزرگ جهان اسالم‬
‫اثرگذار است‪ .‬واژگان و عبارات منت در اوج زيبايی هستند‪ .‬محتوای درس سوم نيز دربارۀ کتاب‬
‫و کتابخوانی به شيوهای ج ّذاب و کمنظري است‪ .‬به منظور کاسنت واژگان جديد و مطابقت منت با‬
‫ترصف نوشته شده است‪.‬‬ ‫ساختارهای آموزش داده شده‪ ،‬منت مذکور با دخل و ّ‬
‫قواعد درس سوم دربارۀ استثناء و اسلوب حرص است‪ .‬در کتاب درسی هرچند قاعدۀ اسلوب استثناء‬
‫و حرص با هم آمدهاند؛ ا ّما اسلوب حرص از مبحث اسلوب استثناء مجزّا شده است‪ .‬دانسنت اعراب‬
‫مستثنی از اهداف کتاب نيست‪.‬‬
‫‪ 6‬موضوع منت درس چهارم‪ ،‬شعر زيبای شاعر نامدار « َف َرزدَق» دربارۀ حرضت امام ّ‬
‫سجــاد‬
‫خاصی دارد‪.‬‬
‫است‪ .‬اين شعر افزون بر بار ارزشی و معنوی آن به لحاظ ادبی زيبايی ّ‬
‫قواعد درس چهارم دربارۀ مفعول مطلق است‪ .‬هامنند دروس قبلی در مفعول مطلق هدف شناخت‬
‫اين ساختارها به منظور ترجمۀ صحيح است‪.‬‬
‫‪ 7‬نيازی به ارائۀ جزوۀ مکمّلِ قواعد به دانش آموز نيست‪ .‬آنچه دانش آموز نياز داشته در کتاب‬
‫آمده است‪ .‬قواعد کتاب به صورت خودآموز نوشته شده است‪ .‬از دانش آموزی بخواهيم با صدای‬
‫رسا بخش «اِ ْعلَـمـوا» را در کالس بخواند‪ .‬آنگاه هر جا الزم شد در خالل خواندن سؤاالتی را از‬
‫ديگران بپرسيم‪.‬‬
‫‪ 8‬تعريب‪ ،‬تشکيل و اِعرابگذاری از اهداف کتاب درسی نيست‪ .‬امسال و در طول پنج سال‬
‫کل کتاب درسی کام ًال اعرابگذاری‬ ‫گذشته در اين مورد‪ ،‬هيچ تـمرين و آموزشی وجود نداشته است‪ّ .‬‬
‫شده است‪ ،‬تا دانشآموز دچار مشکل قرائت نشود‪ .‬شايسته است ط ّراحان آزمون‪ ،‬متون و عبارات‬
‫امتحانی را کام ًال حرکتگذاری کنند‪.‬‬
‫چارچوب آموختههای کتاب بدون اشکال است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫‪ 9‬طرح سؤال از «تحليل رصفی» در پايۀ دوازدهم در‬
‫رصفی اسم‪:‬‬
‫ِ‬ ‫تحليل‬
‫نوع آن (اسم فاعل‪ ،‬اسم مفعول‪ ،‬اسم مكان‪ ،‬اسم تفضيل‪ ،‬اسم مبالغه)‪.‬‬
‫«مكس و سامل» مذ ّكر يا مؤ ّنث‪.‬‬
‫ّ‬ ‫عدد آن‪ :‬مفرد‪ ،‬مثنّی‪ ،‬جمع‬
‫معرفه يا نكره (معرفه تنها دو نوع آموزش داده شده است‪َ :‬ع َلم و معرفه به ال)‬
‫تذ ّكر مهم‪ :‬اين مطالب در كتاب تدريس نشده است و طرح سؤال از آن در هر آزمونی به ويژه در‬
‫كنكور و مسابقات ممنوع است‪:‬‬
‫ذكر جامد و مشتق‪ ،‬اسم اشاره‪ ،‬انواع ضمري‪ ،‬اسم موصول‪ ،‬اسم زمان‪ ،‬اسم آلت يا ابزار‪ ،‬صفت مش ّبهه‪،‬‬
‫اسم منقوص‪ ،‬مقصور‪ ،‬ممدود و صحيح اآلخر‪ ،‬منرصف و غري منرصف‪ .‬تعيني عدد در كلامتی مانند‬
‫أَ َخوات‪َ ،‬بنات‪َ ،‬ساموات‪ِ ،‬نكات‪َ ،‬بننيَ‪ِ ،‬سننيَ‪َ ،‬سنَوات و مانند آنها در كتاب تدريس نشده است‪.‬‬
‫از آنجا كه مصادر ُثالثی مج ّرد َسامعی هستند؛ بنابراين‪ ،‬از آنها در امتحانات‪ ،‬كنكور و مسابقات‬
‫ج‬
‫عجم برخی مصادر ثالثی مج ّرد كه در متون و‬ ‫علمی سؤال طرح نـمیشود‪( .‬هرچند در بخش ُم َ‬
‫عبارات کتاب وجود دارد‪ ،‬آمده است‪).‬‬
‫ا ّما طرح سؤال از تشخيص مصادر ُثالثی مزيد چون قياسی هستند‪ ،‬بدون اِشكال است‪ .‬اين‬
‫مقدّمه برای مع ّلم نوشته شده است و ذکر اصطالح ثالثی مزيد به همني دليل است‪ .‬در کتاب‬
‫اصطالحات ثالثی مج ّرد و ثالثی‬ ‫ِ‬ ‫درسی دانش آموزانِ رشته های رياضی فيزيک و علوم تجربی‬ ‫ِ‬
‫مزيد به کار نرفته است‪ .‬دانش آموز واژه هايی مانند َذکَ َر‪َ ،‬ذکَّ َر‪ ،‬ت َ َذکَّ َر‪ ،‬ذاکَ َر و اِ ْستَ ْذکَ َر را رصفاً‬
‫به عنوان شکلهای مختلفی از فعل در معانـی گوناگون می شناسد‪.‬‬
‫رصفی فعل‪:‬‬
‫ِ‬ ‫تحليل‬
‫نوع آن (ماضی‪ ،‬مضارع‪ ،‬امر‪ ،‬نهی‪ ،‬مستقبل)‬
‫ذكر منفی بودن آن‪ ،‬معلوم و مجهول‬
‫تذ ّكر مهم‪ :‬اين مطالب در كتاب تدريس نشده است و طرح سؤال از آن در هر آزمونی به ويژه‬
‫در كنكور و مسابقات ممنوع است‪:‬‬
‫ذكر صيغۀ فعل (چه به صورت ا ّول شخص مفرد‪ ،‬چه به صورت متك ّلم وحده و ‪ ،)...‬ذكر ثالثی‬
‫مج ّرد و مزيد‪ ،‬معتل‪ ،‬صحيح‪ ،‬مضاعف‪ ،‬الزم و متعدّی‪ ،‬ذكر اصطالح «فعل مجهول» به صورت‬
‫ني لِ ْل َم ْجهولِ »‪ ،‬ذكر بناء و اعراب (مضارع مرفوع‪ ،‬منصوب و مجزوم)‬ ‫« ِف ْع ٌل َم ْب ٌّ‬
‫تحليل رصفی «حرف» از اهداف كتاب نيست‪.‬‬
‫طرح سؤال از تحليل رصفی مانند التمرين الرابع‪ ،‬صفحه ‪ 44‬فقط به صورت دو گزينهای طرح‬
‫میشود‪.‬‬
‫محل اعرابی برای ط ّراح كاری دشوار و زمانبر است؛ زيرا‬ ‫طرح سؤال از تحليل رصفی و ّ‬
‫آموختههای دانشآموز در اين بخش محدود است‪ .‬از آنجا که تحليل رصفی از اهداف اصلی‬
‫کتاب درسی نيست؛ لذا در امتحانات مدرسه به صورت انتخاب گزينۀ صحيح ط ّراحی میشود‪.‬‬
‫‪ 10‬تبديل «مذ ّکر به مؤ ّنث» يا «مخاطب به غري مخاطب» يا «جمع به غري جمع» و موارد‬
‫مشابه از اهداف کتاب نيست‪.‬‬
‫‪ 11‬معنای کلامت در هر آزمونی در جمله خواسته میشود‪ .‬در چند مترين کتاب معنای کلمه‬
‫بريون از جمله خواسته شده است؛ ا ّما شيوۀ طرح آن همراه با يک نـمونه جهت تسهيل آموزش‬
‫و ارزشيابی است‪.‬‬
‫‪ 12‬کلامتی که معنايشان در پاورقی نوشته شده‪ ،‬از اهداف کتاب است و در امتحانات از آنها‬
‫سؤال طرح میشود‪.‬‬
‫‪ 13‬روخوانی دانشآموز و ف ّعاليتهای شفاهی او در طول سال تحصيلی نـمرۀ شفاهی وی را‬
‫در نـمرۀ ميان نوبت تشکيل میدهد‪.‬‬
‫حل تـمرين در نظر گرفته شده است تا به دفرت‬ ‫‪ 14‬در کتاب جای کافی برای نوشنت ترجمه و ّ‬
‫تـمرين نيازی نباشد‪.‬‬
‫‪ 15‬از همکاران گرامی خواستاريم تا با رويکرد دفرت تأليف همگام شوند؛ شش کتاب درسی‬
‫عربی مجموعهای یکپارچهاند و آموزش برخالف اهداف درسی به روند آموزش آسیب میزند‪.‬‬
‫خوشحال میشويم از نظريات شام آگاه شويم؛ میتوانيد از طريق وبگاه گروه عربی پيغام بگذاريد‪.‬‬
‫نشانی وبگاه گروه عربی‪:‬‬
‫‪www.arabic-dept.talif.sch.ir‬‬
‫د‬
‫سخنی با دانشآموز‬
‫اين کتاب ادامۀ پنج کتاب پيشني است‪ .‬بسياری از آموخته های پنج سال گذشته در متون‪،‬‬
‫عبارات و تـمرينهای اين کتاب تکرار شده است‪ .‬ترجمۀ متون و عبارات آن بر عهدۀ شامست‬
‫مصحح دارد‪ .‬در صورتی که پنج کتاب قبلی را خوب آموخته باشيد‪،‬‬ ‫و دبري نقش راهنام و ّ‬
‫بهراحتی میتوانيد متون را ترجمه کنيد‪.‬‬
‫استفاده از کتابکار توصيه نـمیشود‪ .‬در کتابهايی که به نام تيزهوشان يا آمادگی برای کنکور‬
‫و مسابقات ط ّراحی میشود‪ ،‬موارد بسياری میآيد که از اهداف آموزشی نيست‪ .‬بسياری از‬
‫معم دارد‪ ،‬يا اينکه حجمش بسيار است به نحوی که دانشآموز در پاسخدهی‬ ‫پرسشها جنبۀ ّ‬
‫وقت کم میآورد؛ اگر در آزمونهای آمادگی برای آزمون رسارسی رشکت میکنيد شايسته‬
‫سؤاالت اين آزمونها از نظر اصولِ آموزش زبان‪ ،‬نه تنها مورد‬‫ِ‬ ‫است بدانيد که بسياری از‬
‫تأييد نيستند؛ بلکه خالف اهدافاند و موجب نااميدی و دلرسدی میشوند‪ .‬هدف ط ّراحان‬
‫چنني آزمونهايی ته ّيۀ سؤاالتی است که آن قدر پيچيده و گنگ باشند که داوطلب نتواند به‬
‫سادگی پاسخ دهد‪ ،‬يا زمان پاسخگويی به آنها مناسب نيست؛ لذا نـمرۀ کسب شده در چنني‬
‫آزمونهايی نشانگر وضع ّيت علمی شام نيست‪.‬‬
‫برای يادگريی هر زبانی بايد بسيار تکرار و تـمرين کرد‪ .‬اگر میخواهيد در درس عربی مو ّفقتر‬
‫باشيد‪ ،‬پيشمطالعه کنيد‪.‬‬
‫هدف اين کتاب فهم منت است‪ .‬اگر شام بتوانيد متون عربی را خوب بخوانيد‪ ،‬درست بفهميد‬
‫و درست ترجمه کنيد‪ ،‬خود به خود میتوانيد از فارسی به عربی نيز ترجمه کنيد و حتّی سخن‬
‫بگوييد؛ شام نيز میتوانيد از آيات و احاديث کتابهای درسی عربی در انشا و مقالهنويسی‬
‫و به هنگام سخرنانی استفاده کنيد‪.‬‬
‫«کتاب گويا» نيز برای پايۀ تحصيلی دوازدهم ته ّيه شده است تا با تل ّفظ درست متون آشنا شويد‪.‬‬
‫حل تـمرينها در کالس میتواند به صورت گروهی باشد‪.‬‬ ‫ترجمۀ متون و عبارات کتاب و ّ‬
‫سخنی ويژه با مديران مدارس‬
‫سات آمادگی برای کنکور‪ ،‬استاندارد و مورد تأييد کارشناسان و اهل فن‬
‫مؤس ِ‬
‫اغلب آزمونهای ّ‬
‫نيستند؛ سؤاالت آنها دارای تلۀ آموزشی و فاقد ارزش علمیاند؛ لذا نـمیتوان ميزان تالش دبري و‬
‫مؤسسات مطالبی‬ ‫توجه به اين آزمونها سنجيد‪ .‬بسيار ديده شده است که اين ّ‬ ‫دانشآموز را با ّ‬
‫معمگونه‪ ،‬خارج از کتاب و بیربط به اهداف دروس ط ّراحی میکنند‪.‬‬ ‫ّ‬
‫اين کتاب با وقت دو ساعت تدريس در هفته‪ ،‬نيازی به کتاب کار ندارد‪ .‬بسياری از کتابهای‬
‫کار‪ ،‬مطلبی ابتکاری و نو ندارند‪ .‬تنها با الگوبرداری از کتاب درسی تـمرينات بيشرتی طرح شده‬
‫است که موجب خستگی دانشآموز میشوند‪ .‬اگر مدرسۀ شام ساعت اضافه به دبري اختصاص‬
‫داده‪ ،‬بهرت است که اين زمان رصف تقويت مهارتهای شفاهی زبان شود‪ .‬بيش ِرت آنچه برای‬
‫مهارت شفاهی مانند خواندن‪ ،‬شنيدن و‬ ‫ِ‬ ‫دانشآموز بعد از دانشآموختگی میماند‪ ،‬همني‬
‫سخن گفنت است‪.‬‬

‫هـ‬
‫‪1‬‬ ‫ا ََّلد ْر ُس ْالَ َّو ُل‬

‫اَلْ َمس ِج ُد الْجا ِم ُع يف َمدي َن ِة ِدلْهـي ِفـي الْه ِ‬


‫ِند‪.‬‬

‫ً‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ ْ َ َْ َ‬


‫ين حنيفا ﴾‬
‫﴿‪...‬أقِم وجهـك لِدل ِ‬
‫يونُس‪105 :‬‬
‫با يکتاپرستی به دين روی آور‪.‬‬
‫اَلـدَّ ْر ُس ْالَ َّو ُل‬
‫اَلد ُ‬
‫ّيـن َو التَّـ َد ُّي ُ‬
‫ـن‬
‫ً‬ ‫ّ‬ ‫َ ْ َ ْ َ َ‬
‫يو ُنس‪105 :‬‬ ‫يـن َحـنـيفـا﴾‬
‫ِ‬ ‫ـلـد‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫ـك‬ ‫﴿‪ ...‬أ ِقـم وجـه‬

‫ْري ِفـي ْالنسانِ ‪َ .‬و التّاري ُخ يَ ُ‬


‫قول لَـنـا‪:‬‬ ‫ا َلتَّ َديُّـ ُن ِفط ٌّ‬
‫رض ّإل َو کا َن لَـ ُه دي ٌن َو طَريقَـ ٌة لِـلْ ِعبا َد ِة‪.‬‬‫عوب ْالَ ِ‬
‫ال شَ ْع َب ِم ْن شُ ِ‬
‫َـالثـا ُر الْقَديـ َم ُة الَّ ِتي اکْتَشَ فَـ َها الْ نسانُ‪َ ،‬و الْ َحضـاراتُ الَّتي َع َرفَـها ِم ْن ِخال ِل‬
‫ف ْ‬
‫سـوم َو التَّماثيلِ ‪ ،‬تُ َؤکِّ ُد ا ْه ِتما َم الْ نسانِ بِـالدّينِ َو ت َ ُد ُّل‬ ‫الْ ِک ِ‬
‫تابـات َو ال ُّن ِ‬
‫قـوش َو ال ُّر ِ‬
‫لی أَنَّ ُه ِفط ٌّ‬
‫ْري فـي ُوجو ِد ِه؛ َولٰ ِک َّن ِعباداتِـ ِه َو شَ عائِ َر ُه کانَ ْت ُخراف َّيـ ًة؛ ِمث ُْل ت َ َع ُّد ِد‬ ‫َع ٰ‬
‫ْديم الْ َقرابيـنِ لَـها لِـک َْس ِب رِضاها َو ت َ َج ُّن ِب شَ ِّرها‪َ .‬و ازْدادَتْ ٰه ِذ ِه‬ ‫ْاللِـ َهـ ِة َو تَق ِ‬
‫َعالی لَ ْم يَتْـ ُر ِك‬
‫لی َم ِّر الْ ُعصورِ‪َ .‬ولٰ ِک َّن اللّ َه ت َبا َر َك َو ت ٰ‬ ‫الْ ُخرافاتُ فـي أَديانِ ال ّن ِ‬
‫اس َع ٰ‬
‫َريم‪:‬‬ ‫لی ٰه ِذ ِه الْحالَ ِة؛ فَ َق ْد َ‬
‫قال فـي کِتابِـ ِه الْک ِ‬ ‫اس َع ٰ‬
‫ال ّن َ‬
‫ً‬ ‫َ ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ َْ ُْ‬
‫َ َ ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫﴿أ يـحسب النسان أن يتـرك سدی﴾ اَ ْلقيا َمة‪36 :‬‬

‫لِ ٰذلِ َك أَ ْر َس َل إلَيـ ِه ُم ْالَنبيا َء لِـ ُيـ َبـ ِّيـنـوا ِّ‬


‫الصرا َط الْ ُمستَقي َم َو ال ّدي َن الْ َح َّق‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫َو ِصرا ِعـهِم َم َع أَقوا ِمـ ِه ُم الْکا ِفري َن‪.‬‬ ‫َو قَ ْد َح َّدث َ َنا الْقُرآ ُن الْکَري ُم َع ْن سيـ َر ِة الْ َنبيا ِء‬

‫ليل الَّذي حا َو َل أَ ْن يُن ِق َذ قَ ْو َمـ ُه ِم ْن ِعبا َد ِة ْالَ ْص ِ‬


‫نام‪.‬‬ ‫َو لْـ َنذکُ ْر َمثَالً إبراهي َم الْ َخ َ‬
‫فَـفي أَ َح ِد ْالَعيا ِد لَ ّما َخ َر َج قَو ُمـ ُه ِم ْن َمدي َن ِتـهِم‪ ،‬بَ ِق َي إبراهي ُم َوحيدا ً‪ ،‬فَـ َح َم َل‬
‫الص َن َم الْکَبيـ َر‪ ،‬ث ُ َّم َعل ََّق الْ َفأْ َس َع ٰ‬
‫لی کَ ِت ِفـ ِه‬ ‫فَأْساً‪َ ،‬و ك ََّس َر َجمي َع ْالَ ِ‬
‫صنام ِفـي الْ َمع َب ِد إلَّ َّ‬
‫َو تَ َر َك الْ َمع َب َد‪.‬‬
‫اس‪ ،‬شا َهدوا أَ ْصنا َمـ ُهم ُمك ََّس َرةً‪َ ،‬و ظَ ّنوا أَ َّن إبراهي َم ه َو الْفا ِع ُل‪،‬‬ ‫َو لَ ّما َر َج َع ال ّن ُ‬
‫حضرو ُه لِـلْ ُمحاکَ َم ِة َو َسأَلو ُه‪:‬‬
‫فَـأَ َ‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ ََْ َ ٰ‬
‫﴿‪ ...‬أ أنت فعلت هذا بِـآلِه ِتنا يا إبراهيم﴾ اَ ْ َلنبياء‪62 :‬‬

‫فَأَجابَـ ُهم‪ :‬لِ َم تَسأَلونَـني؟! اِسأَلوا َّ‬


‫الص َن َم الْکَبيـ َر‪.‬‬
‫الص َن َم ال يَتَ َکلَّ ُم؛ إنَّـما يَق ِْص ُد إبراهي ُم ِال ْس ِتهزا َء بِـأَ ْصنا ِمـنا»‪.‬‬
‫بَ َدأَ الْقَو ُم يَتَها َمسونَ‪« :‬إ َّن َّ‬
‫َ َ ُ‬ ‫َ ِّ ُ َ ْ ُ‬
‫َو هُ نا ﴿قـالـوا حـرقـوه و انـصـروا آ ِلـهـتـکم﴾ اَ ْلَنبياء‪68 :‬‬

‫فَـ َقذَفو ُه ِفـي ال ّنارِ‪ ،‬فَـأَن َق َذ ُه اللّ ُه ِم ْنـها‪.‬‬


‫‪3‬‬
‫ــــجم‬ ‫اَ ْل ُ‬
‫ــم ْع َ‬
‫اَلْ َقرابيـن‪:‬قربانیها «مفرد‪:‬اَلْ ُق ْربان»‬ ‫َح َّر َق ‪ :‬سوزا ْند‬ ‫أَ ْحضَ َر ‪ :‬آورد ‪ ،‬حارض کرد‬
‫اَلْکَ ِتف ‪ ،‬اَلْ ِکتْف ‪ :‬شانه‬ ‫اَلْ َحنيف ‪ :‬يکتاپرست‬ ‫َلص َنم»‬ ‫ا َْلَصنام ‪ :‬بتها   «مفرد‪ :‬ا َّ‬
‫«جمع‪ :‬ا َلْ َ کتاف»‬ ‫دی ‪ :‬بيهوده و پوچ‬‫َلس ٰ‬ ‫ا ُّ‬ ‫أَ ِق ْم َو ْج َهـكَ ‪ :‬روی بياور‬
‫ك ََّس َر ‪ :‬شکست‬ ‫َلسيـ َرة ‪ :‬روش و کردار‪،‬‬ ‫ا ّ‬ ‫(ماضی‪ :‬أَقا َم‪ /‬مضارع‪ :‬يُقي ُم)‬
‫اَل ُّنقوش ‪ :‬کندهکاریها ‪ ،‬نگارهها‬ ‫رسگذشت‬ ‫َبــدَؤوا َي َتـها َمسـونَ ‪ :‬شـــروع‬
‫«مفرد‪ :‬ا َل َّنقْش»‬ ‫اَلشَّ عائِر ‪ :‬مراسم‬ ‫بــه پچپچ کــردند‬
‫ا َِّلصراع ‪ :‬کشمکش = ا َل ِّنزاع ≠‬ ‫(ماضی‪ :‬ت َها َم َس‪/‬‬
‫ا َِّلسلْم‬ ‫مضارع‪ :‬يَتَها َم ُس)‬
‫َعل ََّق ‪ :‬آويخت‬ ‫اَل َّت َج ُّنب ‪ :‬دوری کردن‬
‫اَلْ َفأْس ‪ :‬تبـر «جمع‪ :‬اَلْفُؤوس»‬ ‫(ماضی‪ :‬ت َ َج َّن َب‪ /‬مضارع‪ :‬يَتَ َج َّن ُب)‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫الــدَّرس‪.‬‬


‫ِ‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص‬
‫الص َ‬
‫ــن َّ‬
‫َع ِّي ِ‬

‫‪........................‬‬ ‫َقديم الْ َقرابينِ لِ ْللِ َه ِة ک َْس َب رِضاها َو تَ َج ُّن َب شَ ِّرها‪.‬‬


‫‪1‬ــ کا َن الْ َه َد ُف ِمن ت ِ‬
‫‪........................‬‬ ‫لی کَ ِت ِف أَ ْصـغَـ ِر الْ َ ْص ِ‬
‫ـنـام‪.‬‬ ‫الْف َ‬
‫َأس َع ٰ‬ ‫‪2‬ــ َعـل ََّـق إبراهي ُم‬
‫‪........................‬‬ ‫عوب دي ٌن أَ ْو طَري َق ٌة لِلْ ِعبا َد ِة‪.‬‬
‫‪3‬ــ لَم يَ ُک ْن لِبَ ْع ِض الشُّ ِ‬
‫‪........................‬‬ ‫‪4‬ــ ا َْلثا ُر الْقَديـ َم ُة تُ َؤکِّ ُد ا ْه ِتما َم الْ نسانِ بِالدّينِ ‪ .‬‬
‫‪........................‬‬ ‫ْـري ِفـي الْ نـسـانِ ‪.‬‬
‫‪5‬ــ إ َّن الـتَّـ َديُّـ َن ِفـط ٌّ‬
‫‪........................‬‬ ‫ ‬‫‪6‬ــ ال يَتْـ ُر ُك اللّ ُه الْ نسا َن ُس ً‬
‫دی‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫عـــ َللَـمـــوا‬
‫ـمـــوا‬ ‫عـــ‬
‫ا ِ اِ‬
‫روف الْ ُمشَ َّبه ِة بِالْ ِف ْعلِ َو ال ال ّناف َي ِة لِلْ ِج ْن ِس‬
‫َمعانِـي الْ ُح ِ‬
‫روف الْ ُمشَ َّبه ُة بِالْ ِف ْعلِ‬
‫‪1‬ــ الْ ُح ُ‬
‫با معانی دقيق حروف پرکاربرد «إ َّن ‪ ،‬أَ َّن ‪ ،‬کَـأَ َّن ‪ ،‬لٰـ ِکـ َّن ‪ ،‬لَـ ْي َ‬
‫ـت ‪ ،‬لَـ َع َّـل» آشنا شويد‪:‬‬
‫إنَّ ‪ :‬جملۀ پس از خود را تأکيد میکند و به معنای «قطعاً‪ ،‬همانا‪ ،‬بهدرستیکه‪ ،‬بیگمان»‬
‫است؛ مثال‪:‬‬
‫حس َ‬ ‫َّ َ ُ ُ َ ْ ْ ُ ْ‬
‫نيـن﴾ اَلتَّو َبة ‪120 :‬‬ ‫﴿‪ ...‬إن اهلل ال يضيع أج َر الم ِ‬
‫بیگامن خدا پاداش نيکوکاران را تباه نـمیکند‪.‬‬
‫أَنَّ ‪ :‬به معنای «که» است و دو جمله را به هم پيوند میدهد؛ مثال‪:‬‬
‫َ‬ ‫ُ ِّ َ‬
‫ش ٍء ق ٌ‬
‫لـى كـل ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ َ َ َّ‬
‫﴿‪ ...‬قال أعل ُم أن َ‬
‫اهلل ع ٰ‬
‫دير﴾ اَ ْل َب َق َرة ‪259 :‬‬
‫گفت میدانم که خدا بـر هر چيزی تواناست‪.‬‬
‫«لَنَّ» به معنای «زيرا‪ ،‬برای اينکه» است؛ مثال‪:‬‬
‫معموالً ِ‬
‫پاسخ‪ِ :‬لَ َّن ِبطا َق َة ّ‬
‫الطا ِئ َر ِة غال َي ٌة‪.‬‬ ‫ ‬ ‫پرسش‪ :‬لِامذا ما سا َف ْر َت ِب ّ‬
‫الطا ِئ َر ِة؟‬
‫کَـأَنَّ ‪ :‬به معنای «گويی» و «مانند» است؛ مثال‪:‬‬
‫ُ‬ ‫َ ْ‬ ‫َْ‬ ‫ُ‬
‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ َّ ُ‬
‫﴿کـأنـهن الاقوت و المرجان﴾ اَل َّر ٰ‬
‫حمن ‪58 :‬‬
‫آنان مانند ياقوت و مرجاناند‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫کَأَ َّن إرضا َء َجميعِ ال ّن ِ‬
‫اس غايَ ٌة ال ت ُ ْد َر ُك‪.‬‬
‫گويی خشنود ساخنت همۀ مردم‪ ،‬هدفی است که به دست آورده نـمیشود‪.‬‬
‫لٰـ ِک َّن ‪ :‬به معنای «ولی» و برای كامل كردن پيام و بر طرف كردن ابهام جملۀ قبل از خودش‬
‫است؛ مثال‪:‬‬
‫ْ ُ‬ ‫َ‬ ‫ٰ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫اس ال يشكرون﴾ اَ ْل َب َق َرة ‪243 :‬‬ ‫ـر ّ‬
‫انل ِ‬ ‫اس َولک َّن أكثَ َ‬ ‫اهلل لـذو فضل َع ّ‬
‫انل ِ‬ ‫إن َ‬ ‫َّ‬
‫﴿‪...‬‬
‫ِ‬ ‫ٍ‬
‫بیگامن خدا دارای بخشش بر مردم است‪ ،‬ولی بيشرت مردم سپاسگزاری نـمیكنند‪.‬‬
‫لَ ْي َت ‪ :‬به معنای «کاش» و بيانگر آرزوست و به صورت «يا ل َ‬
‫َيت» هم به کار میرود؛ مثال‪:‬‬
‫ً‬ ‫ُْ ُ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُ ْ‬
‫﴿و يقول الاک ِف ُر يا لْتـنـي کنت ترابا﴾ اَل َّن َبأ ‪40 :‬‬
‫َ‬
‫و کافر میگويد‪ :‬ای کاش من خاک بودم!‬
‫لَـ َع َّـل ‪ :‬يعنی «شايد» و «اميد است»؛ مثال‪:‬‬
‫َ‪2‬‬ ‫ُ َْ‬ ‫َ ّ َ‬ ‫ً َ َّ‬ ‫ً‬
‫﴿إنّا َج َعل ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ناه قرآنا ع َربيا لعلـكم تع ِقلون ﴾ اَلزُّخ ُرف ‪3 :‬‬
‫‪1‬‬

‫بیگامن ما قرآن را به زبان عربی قرار داديم اميد است شام خردورزی کنيد‪.‬‬

‫‪َ -2‬عق ََل ‪ :‬خردورزی کرد‬ ‫‪ -1‬اَلْقُرآن ‪ :‬خواندن‬


‫‪6‬‬
‫تذکّر مهم‪ :‬در ترجمۀ صحيح بايد به سياق عبارت تو ّجه کرد‪.‬‬
‫ترجمه هنر و علم است و بايد ذوق و سليقۀ مترجم همراه توانـمندیهای زبانی مانند‬
‫ِ‬
‫شناخت ويژگیهای زبان مبدأ و مقصد باشد‪.‬‬

‫يـن الْکَريـ َم َت ِ‬
‫يـن‪.‬‬ ‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ (‪ :)1‬تَرجِ ْم هات ِ‬
‫َيـن ْاليَ َت ِ‬

‫َ‬ ‫ََْ‬ ‫ُ ُ‬ ‫ٰ َّ ُ‬ ‫َ ُ ْ ْ‬ ‫َ‬


‫ث‪َ 1‬ول ِ‬
‫کنـکـم کنـتم ال تعلمون﴾ اَل ّروم ‪56 :‬‬ ‫‪1‬ــ ﴿ف ٰ‬
‫ـهذا يوم َ‬
‫الع ِ‬
‫‪.............................................................................................................................‬‬

‫‪.............................................................................................................................‬‬
‫ْ‬ ‫ٌ‬ ‫َ ّ ً َ َ َّ ُ ُ ْ ٌ َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُّ َّ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬
‫ـحب الين يقاتِلون يف سبي ِل ِه صفا کأنـهم بنيان مرصوص ﴾ اَ َّ‬
‫‪2‬ــ ﴿إن اهلل ي ِ‬
‫‪2‬‬
‫لص ّف ‪4 :‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪2‬ــ لَ ال ّناف َي ُة لِلْ ِج ْن ِس‬


‫تاکنون با سه معنای حرف «ال» آشنا شدهايد‪:‬‬
‫نت ِمن بُجنورد؟ ال‪ ،‬أَنَا ِمن بير َجند‪.‬‬‫‪1‬ــ ال به معنای «نه» در پاسخ به « َه ْل» و «أَ» مانند أَ أَ َ‬
‫‪2‬ــ الی نفی مضارع مانند ال يَ ْذ َه ُب‪ :‬نـمیرود‪.‬‬
‫‪3‬ــ الی نهی مانند ال تَ ْذ َه ْب‪ :‬نرو‪.‬‬
‫و به معنای «نبايد» بر سر فعل مضارع ا ّول و سوم شخص؛ مانند ال يَ ْذ َه ْب‪ :‬نبايد برود‪.‬‬

‫‪ -1‬اَلْ َب ْعث‪ :‬رستاخيز‬


‫‪ -2‬اَلْ ُبنيانُ الْ َم ُ‬
‫رصوص‪ :‬ساختمان استوار‬
‫‪7‬‬
‫در اين درس با معنای ديگری برای ال آشنا میشويد‪.‬‬
‫معنای چهارم «هيچ ‪ ...‬نيست» می باشد و الی نفی جنس ناميده و بر سر «اسم» وارد میشود؛ مثال‪:‬‬
‫َ َْ‬ ‫َّ‬ ‫ّ‬ ‫ْ َ‬
‫عل َم لا إل ما علمتـنا ‪ ﴾...‬اَ ْل َب َق َرة ‪32 :‬‬
‫﴿‪ ...‬ال ِ‬
‫جز آنچه به ما آموختهای‪ ،‬هيچ دانشی نداريم‪( .‬برای ما نيست)‬
‫ین م َن الْ َق َ‬ ‫َْ َ َ ْ‬
‫لـي‬
‫ٌّ‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫ن‬
‫َ‬ ‫ني‬ ‫ِ‬
‫م‬ ‫ؤ‬‫م‬‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ل‬‫ا‬ ‫ر‬
‫ُ‬ ‫مي‬‫َ‬ ‫أ‬ ‫‪.‬‬‫ة‬‫ِ‬ ‫ناع‬ ‫ِ‬ ‫ٰ‬ ‫غ‬ ‫ال کنـز أ‬
‫هيچ گنجی بینيازکنندهتر از قناعت نيست‪.‬‬

‫حاديث َح َس َب َقوا ِع ِد ِ‬
‫الدَّرس‪.‬‬ ‫َ‬ ‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ (‪ :)2‬تَرجِ ْم ٰه ِذ ِه ْالَ‬

‫ْ‬ ‫ّ َ َ ْ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬
‫ـل‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫ـول إل مع الـ ِفـع ِ‬
‫‪1‬ــ ال خـيـر يف ق ٍ‬
‫‪.............................................................................................................................‬‬

‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬
‫ـس‪ .‬أمي ُر الْ ُمؤمنين ّ‬
‫علي‬ ‫ـجهـا ِد انلـف ِ‬
‫‪2‬ــ ال ِجـهـاد ک ِ‬
‫‪.............................................................................................................................‬‬

‫َ‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ْ َ ُ‬
‫‪3‬ــ ال ِلـبـاس أجـمـل ِمـن الـعـافيـ ِة‪ .‬أمي ُر الْ ُمؤمنين ّ‬
‫علي‬

‫‪.............................................................................................................................‬‬
‫َ َ ََْ‬
‫ـر کـالـجـه َ‬
‫‪4‬ــ ال فـق َ‬ ‫َ ْ َ ْ‬ ‫َ ْ‬
‫ب‪ .‬أمي ُر الْ ُمؤمنين ّ‬
‫علي‬ ‫ـل و ال مرياث کـالد ِ‬
‫ِ‬
‫‪.............................................................................................................................‬‬

‫َ َ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َْ ُ‬
‫ب‪ .‬أمي ُر الْ ُمؤمنين ّ‬
‫علي‬ ‫‪5‬ــ ال سوء أسوأ ِمن الک ِذ ِ‬
‫‪.............................................................................................................................‬‬

‫‪8‬‬
‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ (‪ :)3‬اِ ْم َ ِل الْ َفرا َغ في ما َيلـي‪ ،1‬ثُ َّم َع ِّيـ ْن نَو َع «ال» فيـ ِه‪.‬‬
‫َ َ ُ ُّ‬
‫ين يدعـون ِمن دون اهلل فـيسبوا َ‬ ‫َ‬
‫﴿و ال تـسـبـوا ال َ‬ ‫َْ‬
‫‪1‬ــ َ‬ ‫َّ‬ ‫َ ُ ُّ‬
‫اهلل ‪ ﴾...‬ا َْلَنعام ‪108 :‬‬ ‫ِ ِ‬

‫و کسانی را که به جای خدا فرا میخوانند ‪ ............................‬زيرا که به خدا دشنام دهند‪. ...‬‬
‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ ْ َ َ ُ ُ َّ ْ َ‬
‫ل جـميعـا ‪ ﴾...‬يونُس ‪65 :‬‬ ‫﴿و ال يـح ُزنـك قولـهم إن ال ِع َّزة ِ ِ‬ ‫‪2‬ــ‬
‫گفتارشان تو را ‪ ............................‬؛ زيرا ارجمندی‪ ،‬همه ‪ ............................‬خداست‪.‬‬
‫َّ َ َ ْ َ َ َ َّ َ َ ْ َ َ‬ ‫َْ‬
‫ين ال يعلمون ‪ ﴾...‬ا َل ُّز َمر ‪9 :‬‬ ‫‪3‬ــ ﴿‪ ...‬هل ي َ ْستَ ِوي الين يعلمون و ال‬

‫آيا کسانیکه میدانند و کسانیکه ‪ ............................‬برابرند؟‬


‫ََ َ‬ ‫ُ َ ّ ْ‬ ‫َ َّ‬
‫‪4‬ــ ﴿‪ ...‬ربنا َو ال تح َملنا ‪ 2‬ما ال طاقة لنا بِ ِه ‪ ﴾...‬اَلْبَ َق َرة‪286 :‬‬

‫پروردگارا‪ ،‬آنچه توانش را هیچ نداریم بر ما ‪. ............................‬‬


‫َ‬ ‫َ َ‬
‫اهلل من ال ي ْرح ُم ّ‬
‫انلاس‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬
‫َ‬
‫‪5‬ــ ال ي ْرح ُم ُ‬ ‫َ َ‬

‫خدا رحم نـمیکند به کسی که به مردم ‪. ............................‬‬

‫‪َ -2‬ح َّم َل ‪ :‬تحمیل كرد‬ ‫‪ -1‬ما َيلـي‪ :‬آنچه میآيد‬


‫‪9‬‬
‫ـمـاريـن‬
‫اَلـا َّتَلـ َّتـمـاريـن‬

‫ِ‬
‫وضيحات التّال َي َة؟‬ ‫ُناس ُب التَّ‬‫رس ت ِ‬ ‫اَل َّتمري ُن ْالَ َّو ُل‪ :‬أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِمن کَلِ ِ‬
‫مات ُمع َج ِم ال َّد ِ‬
‫‪............................‬‬ ‫ديد يُ ْقطَ ُع بِها‪:‬‬ ‫‪1‬ــ آلَ ٌة ذاتُ يَ ٍد ِم َن الْ َخشَ ِب َو ِس ٍّن َعريضَ ٍة ِم َن الْ َح ِ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫ثال ِمن َح َج ٍر أَ ْو َخشَ ٍب أَو َح ٍ‬
‫ديد يُ ْع َب ُد ِم ْن دونِ اللّ ِه‪:‬‬ ‫‪2‬ــ تِـ ْم ٌ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫‪3‬ــ ُعضْ ـ ٌو ِم ْن أَ ْعضـا ِء الْج ِْس ِم يَـقَـ ُع أَعلَی الْـجِـ ْذعِ‪:‬‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫‪4‬ــ ا َلتّار ُِك لِل ِ‬
‫ْباطلِ َو الْ ُمتَماي ُِل إلَـى الدّينِ الْ َح ِّق‪:‬‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫ـفـي‪:‬‬
‫َالم َخ ٍّ‬
‫‪5‬ــ إنَّـ ُهم بَـ َدؤوا يَتَ َکلَّمـو َن بِـک ٍ‬

‫رف الْ ُمشَ َّب َه بِالْ ِف ْعلِ‪َ ،‬و َل ال ّناف َي َة لِلْج ِ‬


‫ِنس‪.‬‬ ‫اَل َّتمري ُن الثّانـي‪ :‬ت َ ْرج ِِم الْ ِعبار ِ‬
‫ات التّال َي َة‪ ،‬ث ُ َّم َع ِّيـنِ الْ َح َ‬
‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ََْ َ‬ ‫َ ‪َ َ ْ َ َ َ َّ َ ْ ُ ْ 1‬‬
‫ت ق ْومـي يعلمون بِـما غف َر لـي َر ّبـي َو َج َعــلين‬ ‫‪1‬ــ ﴿قيل ادخ ِل الـجنـة قال يال‬
‫ک َر َ‬‫َ ُْ ْ‬
‫ميـن﴾ يٰس‪ 26 :‬و ‪27‬‬ ‫‏ ِمن الم‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫إن َ َ َ‬‫َ ْ َ ْ َّ‬
‫اهلل معنا ‪ ﴾...‬ا َلتَّ ْوبَة‪40 :‬‬
‫ ‬ ‫‪2‬ــ ﴿‪ ...‬ال تـحزن‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ٰ‬
‫ ‬ ‫‪3‬ــ ﴿‪ ...‬ال إلـه إل اهلل ‪ ﴾...‬ا ّ‬
‫َلصافّات‪35 :‬‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ ْ َ ُ‬ ‫‪4‬ــ ال َ َ ْ‬ ‫َ‬
‫ ‬ ‫دين ِلـمن ال عهد لـه‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫ّ‬ ‫َ‬
‫الر ُجل َم َع ضي ِفـ ِه ٰ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ َ ْ‬
‫السن ِة أن يَـخ ُر َج َّ‬ ‫‪5‬ــ إن م َن ُّ‬ ‫َّ‬
‫ار‪َ .2‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫باب ادل ِ‬ ‫إلـى ِ‬ ‫ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ -2‬اَلدّار‪ :‬خانه‬ ‫قيل‪ :‬گفته شد َ‬


‫(قال‪ :‬گفت)‬ ‫‪َ -1‬‬
‫‪10‬‬
‫اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث‪:‬‬
‫لـي‪ ،‬ث ُ َّم َع ِّيـ ْن تَر َج َم َة الْ َکلِ ِ‬
‫مات الَّتي تَحتَـها َخطٌّ‪.‬‬ ‫مام َع ٍّ‬ ‫أ‪ .‬اِقْ َرأِ الشِّ ع َر الْ َم َ‬
‫نسوب إلَی الْ ِ‬
‫ّ ُ ُّ َ َ ْ‬ ‫إنَّ َ‬ ‫َ ُّ َ ْ ُ َ ً‬
‫هـال بـالنَّ َسبْ‬
‫ــمــا الــنــاس ِلـأ ٍم و ِلـأب‬ ‫ِ‬ ‫فاخر ج‬
‫أيها ال ِ‬
‫أَ ْم َحـديـد أَ ْم نُـحـاس أَ ْم َذ َهـبْ‬ ‫ ‬
‫َّ‬ ‫َْ َ ُ ُ‬
‫هل تراهم خ ِلقوا ِمن فِضـ ٍة‬
‫ٍ‬ ‫ٍ‬
‫َ َ ْ ‪4ْ َ َ َ 3‬‬ ‫ٰ ْ‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ‪1‬‬ ‫ْ َ ُ ُ‬
‫وی‪ 2‬لحم و عظ ٍم و عصب‬ ‫هل ِس‬ ‫بَل تراهم خ ِلقوا ِمن طيـنـ ٍة‬
‫ٍ‬
‫َ ََ ْ‬ ‫َّ َ ْ َ ْ‬
‫ــفـــاف و أدب‬
‫ٍ‬ ‫َو َحــيــا ٍء َو َع‬ ‫ـت‬
‫ـقـل ثابِ ٍ‬‫ٍ‬
‫ــر ل َ‬
‫ـع‬ ‫ِ‬ ‫خ ُ‬ ‫إنـما الف‬

‫ای که نابخردانه افتخار کننده به دودمان هستی‪ ،‬مردم‪ ،‬تنها از يک مادر و يک پدراند‪.‬‬
‫آيا آنان را میبينی (میپنداری) که از نقره‪ ،‬آهن‪ ،‬مس يا طال آفريده شدهاند؟‬
‫بلکه آنان را میبينی از تکّه گِلی آفريده شدهاند‪ .‬آيا به جز گوشت و استخوان و پیاند؟‬
‫افتخار‪ ،‬تنها به ِخردی استوار‪ ،‬شرم‪ ،‬پاکدامنی و ادب است‪.‬‬

‫الص َف َة َو‬
‫جهول‪َ ،‬و الْجا َّر َو الْ َمجرو َر‪َ ،‬و ِّ‬
‫عل الْ َم َ‬ ‫ب‪ .‬اِ ْستَ ْخر ِْج ِم َن الْ َبْ ِ‬
‫يات ْاس َم الْفا ِعلِ ‪َ ،‬و الْ ِف َ‬
‫الْ َم َ‬
‫وصوف‪.‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ -4‬اَلْ َع َصب‪ :‬پی‬ ‫‪ -3‬اَلْ َعظْم‪ :‬استخوان «جمع‪ :‬اَ ْل ِعظام»‬ ‫‪ِ -2‬س ٰ‬
‫وی‪ :‬به جز‬ ‫‪ -1‬اَلطّيـن‪ِ :‬گل‬
‫‪11‬‬
‫اَل َّتمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬تَ ْرج ِِم الْ َحاديثَ ‪ ،‬ث ُ َّم َع ِّيـنِ الْ َم َ‬
‫طلوب ِم َنك‪.‬‬
‫َ‬‫ََ‬ ‫َْ‬
‫ك َطعام ال يُذك ُر اس ُم ا َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ َ‬ ‫ُ ُّ‬
‫(اَلْ ِف ْع َل الْ َم َ‬
‫جهول َو نو َع ال)‬ ‫هلل علي ِه‪ ... ،‬ال ب َركة في ِه‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫ِ‬ ‫‪1‬ــ‬
‫ٍ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫ٌَ‬ ‫ْ َ َّ ْ َ َ َ َ ْ‬
‫ال تـغـضـب‪ ،‬فـإن الغضب مف َ‬
‫‪1‬‬ ‫َ ْ َ‬
‫(نَو َع الْ ِف ْعلِ)‬ ‫سـدة ‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫‪2‬ــ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ ُّ‬ ‫ََ ُْ‬
‫ال فق َر أشد ِم َن الـجهل َو ال ِعبادة ِمثل َّ‬
‫اتلفک ِر‪َ .‬ر ُ‬
‫ْ َ ْ‬ ‫َ ْ َ َ ُّ‬
‫ضاف إلَي ِه َو نَو َع ال)‬
‫(اَلْ ُم َ‬ ‫سول اللّ ِه‬ ‫ِ‬ ‫‪3‬ــ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َ‬‫َْ ُ‬ ‫ّ‬ ‫َْ‬ ‫ُْ ُ‬
‫(نَو َع ال‪َ ،‬و ُمف َر َد « َمساکين»)‬ ‫ساکيـن ِمـما ال تأکلون‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫ال تط ِعموا الم‬ ‫‪4‬ــ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫اس فـتَـكتسبُوا ال َع َ َ ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ال ت ُس ّبوا الن َ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ ُ‬
‫هي‪َ ،‬و ُمضا َّد َعدا َوة)‬ ‫( ِف َ‬
‫عل ال َّن ِ‬ ‫داوة بينـهم‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫ِ‬ ‫‪5‬ــ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫‪َ ْ َ ُّ 3‬‬ ‫ـح َّق م ْن أَ ْهل الْباطل و ال تَأ ْ ُخ ُذوا الْباط َل م ْن أَ ْهل الْ َ‬
‫ـح ِّ‏‬
‫ق كونوا نقاد الكالمِ‏‪.‬‬ ‫‪6‬ــ ُخ ُذوا‪ 2‬الْ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ابي لِما ت َحتَ ُه َخطٌّ)‬
‫(اَلْ َم َح َّل ْالعر َّ‬ ‫عيسی بْ ُن َمريَ َم‬
‫َ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪-3‬کونوا‪ :‬باشيد ‪( ‬کان‪ :‬بود)‬ ‫‪-2‬خذوا‪ :‬بگرييد ‪( ‬أَ َخ َذ‪ :‬گرفت)‬


‫ُ‬ ‫‪ -1‬اَلْ َمف َْسدَة‪ :‬مايۀ تباهی‬
‫‪12‬‬
‫اَل َّتمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬لِـلـتَّـ ْر َجـ َمـ ِة‪.‬‬

‫جلِسوا‪.................................... :‬‬
‫ال ت َ ْ‬ ‫جل َْسنا‪.......................................... :‬‬
‫َ‬ ‫‪1‬ــ َجل ََس‪ :‬نشست‬

‫اِ ْ‬
‫جلِ ْس َن‪....................................... :‬‬ ‫اَلْجالِس‪........................................ :‬‬

‫جلِسي‪................................... :‬‬
‫ال تُ ْ‬ ‫أَ ْجلِ ْ‬
‫س‪.......................................... :‬‬ ‫‪2‬ــ أَ ْجل ََس‪ :‬نشانيد‬

‫َسيُ ْجلِ ُ‬
‫س‪...................................... :‬‬ ‫جلِسوا‪.................................... :‬‬
‫لَ ْم يُ ْ‬

‫لَ ْم أَ ْعلَ ْم‪........................................ :‬‬ ‫قَ ْد َعلِ ْم َ‬


‫ت‪................................... :‬‬ ‫‪3‬ــ َعلِ َم‪ :‬دانست‬
‫ال يَ ْعلَ ُم‪.......................................... :‬‬ ‫ا ِ ْعلَ ْم‪............................................... :‬‬

‫لَ ْن يُ َعلِّ َم‪....................................... :‬‬ ‫قَ ْد يُ َعلِّ ُم‪........................................ :‬‬ ‫‪4‬ــ َعلَّ َم‪ :‬ياد داد‬
‫لِـ ُي َعلِّ ْم‪........................................... :‬‬ ‫أُ َعلِّ ُم‪............................................... :‬‬

‫کانا يَ ْقطَعانِ ‪............................... :‬‬ ‫ق ُِط َع‪............................................... :‬‬ ‫‪5‬ــ قَطَ َع‪ :‬بُريد‬
‫ال ت َ ْقطَ ْع‪......................................... :‬‬ ‫اَلْ َمقْطوع‪..................................... :‬‬

‫َسـ َي ْنق َِط ُع‪.................................... :‬‬ ‫اِنْ َقطَ َع‪ :‬بُريده شد ما انْ َقطَ َع‪....................................... :‬‬ ‫‪6‬ــ‬
‫لَ ْن يَ ْنق َِط َع‪.................................... :‬‬ ‫‪......................................‬‬ ‫ا َِلنْ ِقطاع‪:‬‬

‫ال يُ ْغ َف ُر‪.......................................... :‬‬ ‫قَ ْد َغ َف َر‪........................................ :‬‬ ‫‪7‬ــ َغ َف َر‪ :‬آمرزيد‬


‫اَلْ َغفّار‪........................................... :‬‬ ‫اَلْ َمغْفور‪...................................... :‬‬

‫ا َِل ْس ِتغْفار‪..................................... :‬‬ ‫ق َِد ْ‬


‫استَ ْغ َف ْرت ُم‪.............................. :‬‬ ‫‪8‬ــ اِ ْستَ ْغ َف َر‪ :‬آمرزش‬
‫خواست‬
‫أَ ْستَ ْغ ِف ُر‪......................................... :‬‬ ‫ال يَ ْستَ ْغ ِفرونَ‪.............................. :‬‬

‫‪13‬‬
‫السا ِد ُس‪:‬‬‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫أ‪ .‬اِقْ َرأْ ٰه ِذ ِه الْ ُنشو َد َة‪1‬؛ ث ُ َّم ت َر ِج ْمـها إلَی الْفارِسيَّ ِة‪.‬‬
‫جيب ‪ 2‬ال َّد َع ِ‬
‫وات‬ ‫يا ُم َ‬ ‫يـا إلٰـهــي ‪ ،‬يـا إلٰـهـــي‬
‫َو کَـثـيــ َر الْبَـ َر ِ‬
‫کـات‬ ‫اِ ْج َعـلِ الْـيَــ ْو َم َسـعيـدا ً‬
‫ِ ‪4‬‬
‫َو فَمـي بِالْبَ َسـمـات‬ ‫‪3‬‬
‫الص ْد َر ان ِْشـراحـاً‬
‫َو ا ْم َ ِل َّ‬
‫َو أَدا ِء الْــواج ِ‬
‫ِــبـات‬ ‫َو أَ ِع ّنــي‪ 5‬فـي ُدروسـي‬
‫ِ‬
‫ـعــات‬ ‫َو أَنِـ ْر ‪َ 6‬عقْـلـي َو قَلْبـي بِـالْ ُع ِ‬
‫لـوم ال ّنا ِف‬
‫فيق َحظّي ‪َ 7‬و نَصيبي في الْ َحيا ِة‬ ‫َو ا ْج َعلِ التَّ ْو َ‬
‫ـل ال ُّدنـيَـا َسـالمــاً ‪ 8‬شا ِمـالً ک َُّل الْج ِ‬
‫ِـهـات‬ ‫َو ا ْم َ ِ‬
‫ثات‬ ‫ِم ْن شُ ـرو ِر الْحا ِد ِ‬ ‫َو ا ْح ِمني‪َ 9‬و ا ْح ِم بِالدي‬

‫آنان که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا‬


‫آرامش می‌یابد‪ ،‬آگاه باشید که دل‌ها به یاد خدا آرامش می‌یابد‪.‬‬

‫‪ -3‬ا َِلن ِْشراح ‪ :‬شادمانی‬ ‫‪ -2‬اَ ْل ُمجيب ‪ :‬برآورنده‬ ‫‪ -1‬ا َْلُنشودَة ‪ُ :‬سرود «جمع‪ :‬ا َلْ َناشيد»‬
‫‪ -5‬أَ ِع ّنـي ‪ :‬مرا ياری كن (أَعا َن ‪ ،‬يُعيـ ُن ‪ /‬أَ ِع ْن ‪ +‬نون وقاية ‪ +‬ي)‬ ‫‪ -4‬اَلْ َب َسمات ‪ :‬لبخندها «مفرد‪ :‬اَلْبَ ْس َمة»‬
‫‪ -7‬اَلْ َح ّظ ‪ :‬بخت «جمع‪ :‬اَلْ ُحظوظ» ‪ -8‬اَلسَّالم ‪ :‬آشتی ‪ ،‬صلح‬ ‫‪ -6‬أَنِـ ْر ‪ :‬روشن كن (أَنا َر ‪ ،‬يُنيـ ُر)‬
‫می ‪ ،‬يَ ْحمي ‪ /‬اِ ْحمِ ‪ +‬نون وقاية ‪ +‬ي)‬
‫‪ -9‬اِ ْح ِمني ‪ :‬از من نگهداری كن ( َح ٰ‬

‫‪14‬‬
‫الساب ُِع‪ :‬ضَ ْع في الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫ناس َب ًة‪.‬‬ ‫اَل َّتمري ُن ّ‬
‫ـخل ُق ال َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ـح َس ُن‪».‬‬ ‫‪ ...« :‬أح َس َن ال َ َس ِن ال‬ ‫قال ْالما ُم الْ َح َس ُن‬ ‫‪1‬ــ َ‬
‫(أَ َّن ‪ ‬إ َّن ‪ ‬لٰ ِک َّن ‪)‬‬
‫‪2‬ــ ُس ِئ َل الْ ُمدي ُر‪ :‬أَ في الْ َمد َر َس ِة طالِ ٌب؟ فَأَجاب‪ ...« :‬طالِ َب ُهنا»‪.‬‬
‫ِ(لَ َّن ‪ ‬ال ‪ ‬فَـإ َّن ‪)‬‬
‫ليل لَم يَ ْحضُ ْر‪.‬‬‫اح في قا َع ِة الْ َمطارِ؛ ‪ ...‬ال َّد َ‬ ‫السيّ ُ‬‫‪3‬ــ َحضَ َر ُّ‬
‫(أَ َّن ‪ ‬لٰ ِک َّن ‪ ‬لَ َع َّل ‪)‬‬
‫ ‬ ‫‪4‬ــ ت َـ َم ّن ٰی الْ ُمزا ِرعُ‪ ...« :‬الْ َمطَ َر يَنز ُِل کَثيـرا ً!»‬
‫َيت ‪)‬‬ ‫(کَأَ َّن ‪ِ ‬لَ َّن ‪ ‬ل َ‬
‫ ‬ ‫ِّفل؟ ‪ ... -‬جائِـ ٌع‪.‬‬ ‫‪5‬ــ لِماذا يَب ِکي الط ُ‬
‫َيت ‪)‬‬‫(أَنَّـ ُه ‪ِ ‬لَنَّـ ُه ‪ ‬ل َ‬ ‫ ‬

‫ابـي لِلْ َکلِ ِ‬


‫مات الَّتي ت َ ْحتَـها َخطٌّ‪.‬‬ ‫اَل َّتمري ُن الثّا ِم ُن‪ :‬أَکْ ِم ْل ت َر َج َم َة ٰهذَا ال َّن ِّص؛ ث ُ َّم اکْتُ ِب الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫ُرب ُعشِّ ـ ِه‪ ،‬يَتَظا َه ُر أَما َمـ ُه بِـأَ َّن َجنا َحـ ُه َمکْسو ٌر ‪،1‬‬
‫َّکـي» َحيَواناً ُم ْفتَـرِساً ق َ‬ ‫حيـ َن يَ َری «الطّائِ ُر الذ ُّ‬
‫َريس َة‪َ ،‬و يَ ْبتَ ِع ُد َعنِ الْ ُع ِّش کَثيـرا ً‪َ .‬و ِعن َدما يَتَأَکَّ ُد ‪ 3‬الطّائِ ُر ِم ْن‬
‫فَـ َيتْ َب ُع ‪ 2‬الْ َح َيوا ُن الْ ُمفتَر ُِس ٰه ِذ ِه الْف َ‬
‫ِخدا ِع ‪ 4‬الْ َعد ِّو َو ابْ ِتعا ِد ِه َو إِنقا ِذ َحيا ِة ِفر ِاخـ ِه‪ ،‬يَطيـ ُر بَ ْغتَـ ًة‪.‬‬
‫ِ‬
‫نزديک النهاش میبيند‪،‬‬ ‫پرندۀ باهوش هنگامیکه جانو ِر ‪ ......................‬را‬
‫روبهرويش وانـمود میکند که ‪ ......................‬شکسته است‪،‬‬
‫در نتيجه جانو ِر درنده اين شکار را تعقيب میکند و از النه بسيار ‪ ......................‬و وقتیکه‬
‫فريب دشمن و دور شدنش و ِ‬
‫نجات زندگیِ ‪ ......................‬مطمئن میشود‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫اين پرنده از‬
‫‪ ......................‬پرواز میکند‪.‬‬
‫‪ِ -4‬خداع‪ :‬فريب‬ ‫‪ -3‬تَأَکَّدَ‪ :‬مطمئن شد‬ ‫‪ -2‬تَب َِع‪ :‬تعقيب کرد‬ ‫‪َ -1‬مکسور‪ :‬شکسته‬

‫‪15‬‬
‫لمي‬‫حث االْلْ ِع ُّ‬
‫لمي ُّ‬ ‫اَلْاَ َبلْ َب ُ ُ‬
‫حث‬
‫اِبْ َحثْ َع ْن َوص َّي ِة أَ َح ِد شُ َهدا ِء الْ َح ْر ِب الْ َمفْروضَ ِة أَ ْو ِذكْ َرياتِـ ِه أَ ْو أَقوالِـ ِه أَ ْو أَعمالِـ ِه‪ ،‬ث ُ َّم اكْتُ ْبـها‬
‫فـي َصحي َف ٍة جِداريَّ ٍة‪ ،‬أَ ْو ضَ ْعـها فـي ُم َد َّونَ ِت َـك أَ ْو ُم َد َّونَ ِة َم ْد َر َس ِت َـك‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫‪2‬‬ ‫ا ََّلد ْر ُس الثّانـي‬

‫ً‬ ‫َ َ‬
‫استَـطاع إلـ ِه َسبيال‪﴾...‬‬ ‫ِ‬ ‫ـج ْ َ‬
‫اليْت َمن ْ‬ ‫ل َعلَـى ّ‬
‫انلاس ح ُّ‬
‫ِ‬ ‫﴿‪ِ ِ ...‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ُآل ِع ْمران‪97 :‬‬
‫واجب ا ٰلهی است‪.‬‬
‫حج خانۀ [خدا] بر مردم بر کسانی که بتوانند به سوی آن راه یابند ِ‬
‫ّ‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّانـي‬
‫َمکَّ ُة الْ ُمکَ َّر َم ُة َو الْ َمدي َن ُة الْ ُم َن َّو َر ُة‬

‫اج ِفـي الْ َمطارِ‪ .‬نَظَ َر «عار ٌِف»‬ ‫َجل ََس أَعضا ُء ْالُ ْس َر ِة أَما َم التِّلْفا ِز َو ُهم يُشا ِهدو َن الْ ُح ّج َ‬
‫أی ُدمو َعـ ُهما تَتَساقَ ُط ِم ْن أَ ْع ُي ِنـهِما‪ .‬ف ََسأَ َل عار ٌِف والِ َد ُه ُمتَ َع ِّجباً‪ :‬يا‬
‫إلَی والِ َديْـ ِه‪ ،‬فَـ َر ٰ‬
‫أَبـي‪ ،‬لِ َم تَبْکـي؟!‬

‫اس يَ ْذ َهبو َن إلَی الْ َح ِّج‪ ،‬تَـ ُمـ ُّر أَمـــامي ِذکْ َرياتـي؛ فَـأَ ُ‬
‫قول فـي‬ ‫ا َْلَ ُب‪ :‬حي َنـما أَ َری ال ّن َ‬
‫نَفْسي‪ :‬يالَيتَنــي أَ ْذ َه ُب َم َّر ًة أُ ْخ ٰ‬
‫ری!‬
‫الس َن ِة الْماضيَ ِة َم َع أُ ّمـي!‬ ‫ُرقَيَّة‪َ :‬ولٰ ِک َّن َـك أَ َّديْ َت ف َ‬
‫َريض َة الْ َح ِّج ِفـي َّ‬
‫تاق أَبوکُما إلَی الْ َح َر َمينِ الشَّ ريفَينِ َو الْ َبقيعِ الشَّ ِ‬
‫ريف‪.‬‬ ‫لَق َِد اشْ َ‬ ‫ا َْلُ ُّم‪:‬‬
‫نت ُمشْ تاقَ ٌة أَيضاً؛ يا أُ ّما ْه؟‬
‫عار ٌِف‪ :‬أَ أَ ِ‬
‫ـي‪.‬‬ ‫نَ َعم‪ ،‬بِالتَّ ِ‬
‫أکيد يا بُ َن َّ‬ ‫ا َْلُ ُّم‪:‬‬

‫‪18‬‬
‫شتاق إلَيـها‪.‬‬‫ری ٰهذَا الْ َمش َه َد‪ ،‬يَ ُ‬ ‫ا َْلَ ُب‪ :‬ک ُُّـل ُم ْسلِ ٍم حيـ َن يَ ٰ‬
‫هي ِذکْ َرياتُـکُما َعنِ الْ َح ِّج؟‬ ‫عار ٌِف‪ :‬ما َ‬
‫َّواف َح ْو َل‬
‫ات َو الط َ‬ ‫فات‪َ ،‬و َر ْم َي الْ َج َمر ِ‬‫نی َو َع َر ٍ‬‫ا َْلَ ُب‪ :‬أَتَ َذکَّ ُر خيٖا َم الْ ُح ّجا ِج في ِم ٰ‬
‫الصفا َو الْ َمر َو ِة‪َ ،‬و زيا َر َة الْ َبقيعِ الشَّ ِ‬
‫ريف‪.‬‬ ‫الس ْع َي بَ ْيـ َن َّ‬ ‫الْ َک ْع َب ِة الشَّ ري َف ِة َو َّ‬

‫‪19‬‬
‫يَتَ َع َّبــ ُد في غــا ِر ِحــرا ٍء‬ ‫ا َْلُ ُّم‪َ :‬و أَنا أَتَ َذکَّ ُر َج َب َل ال ّنـو ِر الَّــذي کا َن ال َّن ّ‬
‫بـي‬
‫الْوا ِقـعِ في ِق َّم ِتـ ِه‪.‬‬
‫ولی ِ‬
‫آيات الْقُــرآنِ نَــ َزل َْت َعلَـی‬ ‫تـاب التَّربيَــ ِة ال ّدينيَّـــ ِة أَ َّن أُ ٰ‬ ‫ُرقَ َّية‪ :‬أنَا قَ َرأْتُ في کِ ِ‬
‫في غا ِر ِحرا ٍء‪.‬‬ ‫بـي‬
‫ال َّن ِّ‬
‫َه ْل َرأَيْ ِت الْغا َر؛ يا أُ ّما ْه؟‬
‫ا َلْ ُ ُّم‪ :‬ال‪ ،‬يا بُ َن َّيتي‪ .‬اَلْغا ُر يَ َق ُع فَ ْو َق َج َبلٍ ُمرتَ ِفعٍ‪ ،‬ال يَستَطي ُع ُصعو َد ُه َّإل ْالَقويـــا ُء‪.‬‬
‫نت ت َ ْعلَمي َن أَ َّن ِر ْجلـي تُ ْؤلِ ُمني‪.‬‬ ‫َو أَ ِ‬

‫َريق ِهـج َرتِـــ ِه إلَی‬


‫فـي ط ِ‬ ‫ُرقَ َّية‪َ :‬ه ْل َرأَيْتُما غا َر ث َ ْو ٍر الَّذي لَ َجأَ إلَيـ ِه ال َّن ُّ‬
‫بـي‬
‫الْ َمدي َن ِة الْ ُم َن َّو َر ِة؟‬
‫ا َْلَ ُب‪ :‬ال‪ ،‬يا َعزي َزتـي؛ أَنا أَتَـ َم ّن ٰی أَ ْن أَت َشَ َّر َف َم َع َجميعِ أَعضا ِء الْ ُس َر ِة َو َم َع الْ َقْـرِبا ِء‬
‫ری َو أَزو َر ٰه ِذ ِه ْالَماکِ َن‪.‬‬ ‫لِـزيا َر ِة َم َّک َة الْ ُم َک َّر َم ِة َو الْ َمدي َن ِة الْ ُم َن َّو َر ِة َم َّر ًة أُ ْخ ٰ‬

‫‪20‬‬
‫ــــجم‬ ‫اَ ْل ُ‬
‫ــم ْع َ‬
‫زا َر ُـ ‪ :‬ديدار کرد (مضارع‪َ :‬يزو ُر)‬ ‫تَ َع َّبدَ ‪ :‬عبادت کرد‬ ‫َـم ‪ :‬به درد آورد‬ ‫آل َ‬
‫« ُز ْر ُت‪ :‬ديدار کردم»‬ ‫اَل ِّتلْفاز ‪ :‬تلويزيون‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يـ ْؤلِ ُـم)‬
‫َلس ْعـي ‪ :‬دويدن ‪ ،‬تالش‬ ‫ا َّ‬ ‫تَـ َم ّن ٰی ‪ :‬آرزو داشت‬ ‫« ِر ْجلـي ُت ْؤلِ ُمني‪ :‬پايم درد میکند»‬
‫اَلْ ِق َّمة ‪ :‬ق ّله «جمع‪ :‬اَ ْل ِق َمم»‬ ‫( مضارع‪َ :‬ي َت َمـن ّٰی)‬ ‫تاق ‪ :‬مشتاق شد‬ ‫اِشْ َ‬
‫لَ َجأَ ٰ‬
‫إلی َـ ‪ :‬به ‪ ...‬پناه ُبرد‬ ‫اَلْخيٖام ‪ :‬چادرها «مفرد‪ :‬اَ ْل َخ ْي َمة»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْش ُ‬
‫تاق)‬
‫َم َّر ـُ ‪ :‬گذرکرد (مضارع‪َ :‬ي ُـم ُّر)‬ ‫اَل ِّر ْجل‪ :‬پا «جمع‪ :‬ا َلْ َ ْر ُجل»‬ ‫أُ ّما ْه ‪ :‬ای مادرم‬
‫اَلْ َمشْ َهد ‪ :‬صحنه‬ ‫پرتاب ريگ ها‬ ‫ـي ا ْل َج َمر ِ‬
‫ات ‪:‬‬ ‫َر ْم ُ‬ ‫ـي ‪ :‬پرسکم‬ ‫بُ َن َّ‬
‫ِ‬
‫(در مراسم حج)‬ ‫بُ َن َّيـتي ‪ :‬دختـرکم‬

‫واب ْالَ ْسـ ِئــلَ ِة ال ّتـال َيـــ ِة ِم َن الْ َعمو ِد الثّانـي‪( .‬اِثنانِ زائِدانِ )‬
‫َع ِّيـ ْن َج َ‬

‫يَکو ُن ُم ْرت َ ِفعاً‪.‬‬ ‫‪1‬ــ لِماذا لَ ْم ت َْص َع ْد والِ َد ُة عار ٍِف َو ُرقَ َّي َة َج َب َل ال ّنورِ؟‬
‫تاق إلَي ِه‪.‬‬‫اِشْ َ‬ ‫‪2‬ــ ماذا كا َن أَ ْعضا ُء ْالُ ْس َر ِة يُشا ِهدونَ؟‬
‫والِدا ْالُ ْس َر ِة‪.‬‬ ‫‪3‬ــ أَي َن َجل ََس أَعـضـا ُء الْ ُ ْسـ َر ِة؟‬
‫أَما َم التِّلْفازِ‪.‬‬
‫‪4‬ــ كَيْ َف يَکو ُن َجبَ ُل ال ّنورِ؟‬
‫َرأْسي يُ ْؤلِ ُمني‪.‬‬
‫‪5‬ــ َم ْن كا َن يَ ْبكـي؟‬
‫اج ِفـي الْ َمطارِ‪.‬‬ ‫اَلْ ُح ّج َ‬
‫ِلَ َّن ِر ْج َل ْالُ ِّم کان َْت تُ ْؤلِ ُمها‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫عـــ َللَـمـــوا‬
‫ـمـــوا‬ ‫عـــ‬
‫ا ِ اِ‬
‫اَلْـحـال (قيد حالت)‬
‫آيا ترجمۀ اين سه جمله يکسان است؟‬
‫الف‪َ .‬رأَيْ ُت َولَدا ً َم ْسرورا ً‪ .‬ب‪َ .‬رأَيْ ُت الْ َولَ َد الْ َم ْسرو َر‪ .‬ج‪َ .‬رأَيْ ُت الْ َولَ َد‪َ ،‬م ْسرورا ً‪.‬‬
‫پسر را خوشحال ديدم‪.‬‬ ‫پس ِر خوشحال را ديدم‪.‬‬ ‫پس ِر خوشحالی را ديدم‪.‬‬
‫َم ْسرورا ً در جملۀ الف و اَلْ َم ْسرو َر در جملۀ ب چه نقشی دارند؟‬
‫آيا َم ْسرورا ً در جملۀ ج نيز همان نقش را دارد؟‬

‫صفت « َولَدا ً» و در جملۀ دوم «الْ َم ْسرو َر» ِ‬


‫صفت «اَلْ َولَ َد» و در‬ ‫در جملۀ ا ّول کلمۀ « َم ْسرورا ً» ِ‬
‫جملۀ سوم « َم ْسرورا ً» ِ‬
‫حالت «اَلْ َولَ َد» است‪.‬‬
‫َذ َهبَ ِت الْ ِب ْن ُت‪ ،‬فَـ ِر َحـ ًة‪.‬‬ ‫َذ َهبَ ِت الْ ِب ْن ُت الْ َف ِر َح ُة‪ .‬‬
‫قيد حالت (اَلْحال)‬ ‫صفت‬ ‫موصوف‬
‫برخی کلمات در جمله‪ِ ،‬‬
‫حالت يک اسم را هنگام وقوع فعل نشان میدهند‪.‬‬
‫به چنين کلماتی در فارسی «قيد حالت» و در عربی «حال» میگوييم‪.1‬‬
‫اِشْ تَغ ََل َمـنـصـو ٌر ِفـي الْ َمز َر َعــ ِة نَـشـيـطـاً‪.‬‬
‫حال (قيد حالت)‬

‫مرجع قيد حالت و مطابقت قيد حالت با مرجعش از نظر عدد و جنس‪ ،‬از اهداف آموزشی کتاب درسی‬
‫ِ‬ ‫تشخيص‬
‫ِ‬ ‫‪-1‬‬
‫نيست‪( .‬تدريس «صاحب حال» از اهداف کتاب درسی نيست)‪.‬‬
‫‪22‬‬
‫در زبان عربی بسياری از اوقات قيد حالت در انتهای جمله میآيد؛ مانند‪:‬‬

‫اب ِفـي الْ َم ْص َنعِ ُمبْتَ ِسماً‪.‬‬


‫َوق ََف الْ ُم َه ِند ُس الشّ ُّ‬

‫ا َّلل ِعبــو َن الْ يـرانيّــو َن َر َجعــوا ِم َن الْ ُمســابَ َق ِة‬


‫ُمبْتَ ِسميـ َن‪.‬‬

‫هاتــانِ الْبِنتــانِ قا َمـتا بِـ َج ْولَــ ٍة ِعلْم َّيـــ ٍة ‪ِ 1‬فـي‬


‫الْ ن ِتـرنِت ُم ْبتَ ِس َمتَيـنِ ‪.‬‬

‫ْحال» ِفـي الْ ُج َملِ ال ّتال َي ِة‪.‬‬ ‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسـكَ ‪َ .‬ع ِّي ِ‬
‫ـن «ال َ‬

‫‪1‬ــ َو َص َل الْ ُمسا ِفرانِ إلَی الْ َمطا ِر ُمتَأَ ِّخ َريْـنِ َو َرکِبـا الطّائِ َرةَ‪.‬‬
‫‪2‬ــ ت َ ْجتَ ِه ُد الطّالِبَ ُة في أَدا ِء واجِباتِها راضيَ ًة َو ت ُسا ِع ُد أُ َّمـها‪.‬‬
‫‪3‬ــ يُشَ ِّج ُع الْ ُمتَ َف ِّرجو َن فَريقَـ ُه ُم الْفائِ َز فَرِحيـ َن‪.‬‬
‫‪4‬ــ ا َلطّالِ َبتـانِ ت َـقْـ َرآنِ ُد َ‬
‫روسـ ُهما ُم ِج َّدتَـيـنِ ‪.‬‬

‫‪َ -1‬ج ْولَة ِعلم َّية‪ :‬گردش علمی‬

‫‪23‬‬
‫گاهی قيــد حالت به صورت جملۀ اسم ّيه همراه با حرف «واو حال ّيــه» و به دنبــال آن يک‬
‫ضمير میآيد؛ مثال‪:‬‬
‫ب‪ .‬أُشا ِه ُد ِ‬
‫قاسامً َو ه َو جالِ ٌس بَ ْيـ َن الشَّ َج َرت َيـنِ ‪.‬‬ ‫الف‪َ .‬رأَيْ ُت الْف َّل َح َو ه َو يَ ْج َم ُع الْ َم َ‬
‫حصول‪.‬‬
‫کشاورز را ديدم‪ ،‬در حالیکه محصول را جمع میکرد‪ .‬قاسم را میبينم‪ ،‬درحالیکه ميان دو درخت نشسته است‪.‬‬

‫در جملۀ الف قيد حالت به صورت ماضی استمراری ترجمه میشود‪.‬‬
‫ـن «ال َ‬
‫ْحال»‪.‬‬ ‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسـكَ ‪ .‬تَ ْرجِ ِم ْال ِ‬
‫يات الْکَريـ َم َة ‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ً‬ ‫ُ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ُ‬
‫‪1‬ــ ﴿‪َ ...‬و خـ ِلـق النسان ضعيفـا﴾ ا َل ِّنساء‪28 :‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َْْ َ ْ َ‬ ‫َ ُ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ‬
‫﴿و ال ت ِهنوا ‪َ 1‬و ال تـح َزنوا َو أنت ُم العـلـون ‪ُ ﴾...‬آل ِعمران‪139 :‬‬
‫‪2‬ــ َ‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫يـن مبش َ‬
‫انلبي َ‬ ‫ُ َ ِّ‬ ‫ّ‬
‫انلاس أمـة واحدة فـبعث ُ‬
‫اهلل َّ‬ ‫‪3‬ــ ﴿اکن ّ‬ ‫ًَ َ ََ َ‬ ‫ُ ُ َّ ً‬ ‫َ‬
‫ين ‪ ﴾...‬اَلْبَ َق َرة‪213 :‬‬ ‫ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َّ ً‬
‫ـك راضيـة م ْرضيـة﴾ اَلْ َف ْجر‪ 27 :‬و ‪28‬‬
‫َ ً َ‬ ‫َ ِّ‬
‫‪4‬ــ ﴿يا أيتها َّ‬
‫انلفس المطم ِئنـة * ار ِجعـي‏ ِإ ٰ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ُ ْ َ َّ ُ‬ ‫ْ ُ‬ ‫َ َّ ُ َ‬
‫لـی رب ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ َّ َ َ ُ ْ َ ‪َ َّ 2‬‬
‫الزکـاة‬ ‫آمنُوا َّال َ‬
‫ين يُقيمون الصالة و يؤتون‬ ‫ـه َو َّال َ‬
‫ين َ‬ ‫َّ َ ُّ ُ ُ ُ َ َ ُ ُ ُ‬
‫‪5‬ــ ﴿إنما ويلـکم اهلل و رسول‬
‫َ‬ ‫ُ ْ‬
‫َو هم را ِ‬
‫کعـون﴾ اَلْمائِدَة‪55 :‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫(آتـی)‬
‫‪ -1‬ال تَهِنوا‪ُ :‬سست نشويد ( َو َه َن) ‪ -2‬يُؤْتونَ‪ :‬میدهند ٰ‬
‫‪24 -2‬‬
‫ـمـاريـن‬
‫اَلـا َّتَلـ َّتـمـاريـن‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْالَ َّو ُل‪:‬‬
‫مات‪ :‬اِ ْس ُم فا ِعلٍ َو ْاس ُم َمفعو ٍل َو ْاس ُم‬
‫مات الَّتي ت َحتَها َخطٌّ‪( .‬نَو ُع الْ َکلِ ِ‬ ‫أَ‪َ .‬عيِّـ ْن نَو َع الْ َكلِ ِ‬
‫ماض َو ِف ْع ٌل ُمضا ِر ٌع َو َم ْص َد ٌر َو َح ْر ُف َج ٍّر َو ‪)...‬‬
‫َمکانٍ َو ْاس ُم ُمبالَ َغ ٍة َو ِف ْع ٌل ٍ‬

‫مي» ُمزا ِرعٌ‪ .‬ه َو يَ ْس ُک ُن في قَريَ ِة ِبطْرود بِــ ُمحافَظَ ِة مازَن َدران‪ .‬إنَّـ ُه َر ُج ٌل صا ِد ٌق َو‬
‫«ا ََّلسيِّ ُد ُمسلِ ٌّ‬
‫َصبّا ٌر َو ُمحتَ َر ٌم‪ .‬في يَ ْو ٍم ِم َن ْالَيّ ِام شا َه َد َجما َع ًة ِم َن الْ ُمسا ِفري َن وا ِقفي َن أَما َم َم ْسج ِِد الْقَريَ ِة‪.‬‬

‫فَــ َذ َه َب َو َسأَلَــ ُهم َع ْن َسبَ ِب ُوقو ِفــهِم‪ ،‬فَـقالوا‪ :‬إ َّن َسيّا َرتَــنا ُم َعطَّلَـ ٌة‪.‬‬

‫ات؛ لِكَي يُ َصل َِّح َسيّا َرتَـ ُهم‪َ .‬و جا َء َصديقُـ ُه‬ ‫ِــصدي ِقــ ِه ُم َصلِّ ِح َّ‬
‫السيّار ِ‬ ‫السيِّ ُد ُمسلِ ٌّ‬
‫مي ب َ‬ ‫فَـات ََّص َل َّ‬
‫السيّار ِ‬
‫ات‪.‬‬ ‫َو َج َّر َسيّا َرت َـــ ُهم بِــالْـ َج ّرا َر ِة َو أَ َخذَها ٰ‬
‫إلی َم ْو ِق ِف ت َْصلي ِح َّ‬
‫الس ّيار ِ‬
‫ات‪ :‬تعميرگاه خودرو‬ ‫اَلْ ُم َعطَّل‪ :‬خراب شده اَلْ َج ّرا َرة‪ :‬تراكتور اَلْ َمو ِقف‪ :‬ايستگاه َم ْو ِق ُ‬
‫ف ت َْصليحِ َّ‬

‫‪25‬‬
‫‪......................................................................................‬‬ ‫الس ِّي ِد ُمسلِ ٍّ‬
‫مـي؟‬ ‫ب‪ .‬ما ِمه َن ُة َصديقِ َّ‬
‫‪......................................................................................‬‬ ‫ج‪ .‬کَ ْم جا ّرا ً َو َم ْجرورا ً ِفـي ال َّن ِّ‬
‫ـص؟ ‬
‫‪......................................................................................‬‬ ‫السيِّ ُد ُمسلِ ٌّ‬
‫مـي؟ ‬ ‫د‪ .‬أَيْ َن يَ ُ‬
‫عيش َّ‬
‫مات‪ .‬‬
‫‪......................................................................................‬‬ ‫ه‪ .‬اُکْتُ ْب ُم ْف َر َد ٰه ِذ ِه الْ َکلِ ِ‬
‫ُـری‪ .............. :‬رِجال‪ .............. :‬أَيّـام‪َ ................ :‬س ّيارات‪.............. :‬‬ ‫سا َدة‪ .................. :‬ق ٰ‬
‫جماعات‪.............. :‬‬ ‫ُم َصلِّحونَ‪ .............. :‬أَ ْص ِدقاء‪َ .............. :‬موا ِقف‪َ .............. :‬ج ّرارات‪َ .............. :‬‬

‫اَل َّتمري ُن الثّانـي‪َ :‬ع ِّيـنِ الْ َكلِ َم َة الْغَري َب َة في ك ُِّل َمجمو َع ٍة‪َ ،‬م َع بَيانِ َّ‬
‫الس َب ِب‪.‬‬
‫ا َلْ َ ْربِعاء ‪‬‬ ‫ا َلْ َقْرِبـاء ‪‬‬ ‫ا َْلَ ِحبّـاء ‪‬‬ ‫‪1‬ــ ا َلْ َ ْص ِدقاء ‪‬‬
‫اَلْ َح َجر ‪‬‬ ‫ا َلـتُّـراب ‪‬‬ ‫اَلْ ِمل َّـف ‪‬‬ ‫ا َلطّيـن ‪‬‬ ‫‪2‬ــ‬
‫ا َلْ َ ْسنان ‪‬‬ ‫اَلْـفَـأْس ‪‬‬ ‫ا َلْ َكْتـاف ‪‬‬ ‫ا َلْ َ ْعيُـن ‪‬‬ ‫‪3‬ــ‬
‫اَلْمائِ َدة ‪‬‬ ‫اَلْ َحما َمة ‪‬‬ ‫اَلْ ُع ْصفور‪‬‬ ‫اَلْ ُغراب ‪‬‬ ‫‪4‬ــ‬
‫ا َلــ َّدم ‪‬‬ ‫اَلْــعـام ‪‬‬ ‫ا َللَّـ ْحـم ‪‬‬ ‫اَلْ َعظْـم ‪‬‬ ‫‪5‬ــ‬
‫اَلْ َيــوم ‪‬‬ ‫غَــدا ً ‪‬‬ ‫أَ ْم ِ‬
‫ـــس ‪‬‬ ‫اَلْخيٖـام ‪‬‬ ‫‪6‬ــ‬

‫‪26‬‬
‫ابـي لِلْ َكلِ ِ‬
‫مات الَّتي تَحتَـها َخطٌّ‪.‬‬ ‫اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬ا ُكتُ ِب الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫َ َ ًَ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ًَ‬ ‫ُّ ْ‬ ‫َ َّ‬
‫خ َر ِة حسنة ‪ ﴾...‬اَلْبَ َق َرة‪201 :‬‬
‫﴿‪ ...‬ربنا آتِـنا يف ادلنيا حسنة َو يف ال ِ‬ ‫‪1‬ــ‬
‫پروردگارا در دنيا به ما نيکی و در آخرت [نيز] نيكی بده‪.‬‬
‫ُ‬ ‫َ ْ َ ُّ َ َ َ ْ‬
‫ــجاء الـحـق َو زهـق ال ِ‬
‫اطـل ‪ ﴾...‬ا َْل ْسراء‪81 :‬‬ ‫‪2‬ــ ﴿‪...‬‬
‫حق آمد و باطل نابود شد‪.‬‬
‫َّ‬ ‫َّ ْ‬ ‫َ َْ‬
‫ـر َو الصال ِة ‪ ﴾...‬اَلْبَ َق َرة‪45 :‬‬
‫‪3‬ــ ﴿و استعينوا بِـالصب ِ‬
‫از بردباری و نـماز ياری بجوييد‪.‬‬
‫َ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ َّ ْ َ‬
‫غالون﴾ اَلْمائِدَة‪56 :‬‬‫هلل ه ُم ال ِ‬
‫‪4‬ــ ﴿‪ ...‬فـإن ِحزب ا ِ‬
‫بیگمان حزب خدا چيره شدگاناند‪.‬‬
‫ت﴾ ُآل ِعمران‪185 :‬‬
‫َ ُ َْ ْ‬ ‫ُ ُّ َ ْ‬
‫س ذائِقـة المو ِ‬
‫‪5‬ــ ﴿‪ ...‬كـل ن ٍ‬
‫ف‬
‫هر كسی چشندۀ مرگ است‪.‬‬

‫وضيحات التّال َي ِة ِم ْن کَلِ ِ‬


‫مات ن َِّص ال َّد ِ‬
‫رس َو التَّماريـنِ ‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ناس َب ًة لِلتَّ‬
‫اَل َّتمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬ا ُکتُ ْب كَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫‪........................................‬‬ ‫ ‬
‫الـصـغـيـ ُر‪.‬‬ ‫‪1‬ــ اِبْ َ‬
‫ـنـي َّ‬
‫‪........................................‬‬ ‫ ‬
‫الـصـغـيـ َرةُ‪.‬‬
‫ـتـي َّ‬
‫‪2‬ــ بِـ ْن َ‬
‫‪........................................‬‬ ‫‪3‬ــ أَ ْعـلَـی الْـ َجـ َبـلِ َو َرأْ ُسـ ُه‪.‬‬
‫ ‬
‫‪........................................‬‬ ‫ات َو الْحا ِف ِ‬
‫الت‪ .‬‬ ‫الس ّيار ِ‬ ‫‪4‬ــ َمكا ُن ُو ِ‬
‫قوف ّ‬
‫‪........................................‬‬ ‫خد ُمـها لِـلْ َع َملِ ِفـي الْ َمز َر َع ِة‪.‬‬
‫ ‬ ‫‪5‬ــ َس ّيا َر ٌة ن َْستَ ِ‬
‫‪........................................‬‬ ‫‪6‬ــ ِص َف ٌة لِجِها ٍز أَ ْو آلَ ٍة أَ ْو أَدا ٍة بِحا َج ٍة إلَی التَّ ْصلي ِح‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫اَل َّتمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬لِـلـتَّـ ْر َجـ َمـ ِة‪.‬‬
‫‪1‬ــ کَتَ َب‪ :‬نوشت‬
‫لِ َم ال ت َ ْکتُبيـ َن َد ْر َس ِك؟‬ ‫قَ ْد کُ ِت َب التَّمري ُن‪:‬‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫لَ ْم ت َ ْکتُبي شَ يئاً‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪2‬ــ ت َکات ََب‪ :‬نامهنگاری کرد‬


‫َرجا ًء‪ ،‬ت َکاتَبا‪:‬‬ ‫َلصديقانِ ت َکاتَبا‪:‬‬
‫ا َّ‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫ت َکات ََب ال َّزميالنِ ‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪3‬ــ َم َن َع‪ :‬بازداشت‪ ،‬منع کرد‬


‫ال تَـ ْم َن ْعنا َعنِ الْ ُخرو ِج‪:‬‬ ‫السکَّريَّ ِة‪:‬‬
‫ُم ِن ْع ُت َعنِ الْ َموا ِّد ُّ‬
‫‪...................................................................... ......................................................................‬‬

‫شا َه ْدنا مانِعاً بِالطَّريقِ ‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪4‬ــ اِ ْمتَ َن َع‪ :‬خودداری کرد‬


‫ال ت َـ ْمتَ ِنعوا َعنِ الْ َکْلِ ‪:‬‬ ‫لَ ْن نَـ ْمتَ ِن َع َعنِ الْ ُخرو ِج‪:‬‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫کا َن الْحار ُِس ق َِد ا ْمتَ َن َع َعنِ ال َّن ْو ِم‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪28‬‬
‫‪5‬ــ َع ِم َل‪ :‬کار کرد‪ ،‬عمل کرد‬
‫أَ ت َ ْع َملو َن يف الْ َمص َنعِ؟‬ ‫لِ َم ما َع ِملْتُم بِواجِباتِکُم؟‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫اَلْ ُع ّم ُل َمشغولو َن بِالْ َع َملِ ‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪6‬ــ عا َم َل‪ :‬رفتار کرد‬


‫إلٰهي‪ ،‬ال تُعا ِملْنا بِـ َع ْدلِ َك‪:‬‬ ‫إلٰهي‪ ،‬عا ِملْنا ِبفَضْ لِ َك‪:‬‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫کانوا يُعا ِملونَنا َجيِّدا ً‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪7‬ــ َذکَ َر‪ :‬ياد کرد‬


‫ُذکِ ْرتَ بِـالْ َخ ْيـرِ‪:‬‬ ‫قَ ْد َذکَ َر الْ ُمؤ ِم ُن َربَّ ُه‪:‬‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫قَ ْد يَ ْذکُ ُر الْ ُستا ُذ ت َالمي َذ ُه الْ ُق َدما َء‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪8‬ــ ت َ َذکَّ َر‪ :‬به ياد آو ْرد‬


‫َسـ َيتَ َذکَّ ُرنا الْ ُم َد ِّر ُس‪:‬‬ ‫َج ّدي َو َج َّدتـي ت َ َذکَّرانـي‪:‬‬
‫‪......................................................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬

‫ال أَتَ َذکَّ ُر َك يا زَميلـي‪:‬‬


‫‪......................................................................‬‬

‫‪29‬‬
‫ابـي لِـما ت َ ْحتَـ ُه َخطٌّ‪.‬‬ ‫السا ِد ُس‪ :‬تَرج ِِم ال َّن َّص التّ َ‬
‫الي‪ ،‬ث ُ َّم َع ِّيـنِ الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫‪1‬‬
‫َس َمکَ ُة َّ‬
‫الس ْه ِم‬
‫ات الْما ِء ُمتَتال َيـ ًة ‪ِ 3‬مــ ْن‬
‫ــد‪ .‬إِنَّـها تُطْلِ ُق‪ 2‬قَطَر ِ‬ ‫مــاك ِفـي َّ‬
‫الص ْي ِ‬ ‫الس ْه ِم ِم ْن أَ ْع َج ِ‬
‫ـب الْ َ ْس ِ‬ ‫َس َم َک ُة َّ‬
‫ْمائـي ِفـي ات ِّجا ِه الْ َحشَ ر ِ‬
‫ات‬ ‫الس ْه ِم َو تُطْلِ ُق ٰهذَا َّ‬
‫الس ْه َم ال َّ‬ ‫فَ ِمـها ‪ 4‬إلَی الْ َهوا ِء بِـق َّو ٍة ت ُشْ ِب ُه إط َ‬
‫ْالق َّ‬
‫لی َسطْ ِح الْما ِء ت َ ْبلَ ُعـها ‪َ 5‬ح َّيـ ًة‪.‬‬
‫فَ ْو َق الْما ِء‪َ ،‬و ِع ْن َدما ت َْس ُق ُط الْ َحشَ َر ُة َع ٰ‬
‫الس َم َک ِة‪َ ،‬ولٰ ِک َّن تَغْذيَتَـها َص ْع َب ٌة َعلَ ْيـهِم؛ ِلَنَّـها ت ُِح ُّب أَ ْن‬ ‫ُهوا ُة ‪ 6‬أَ ْس ِ‬
‫ماك ال ّزي َنـ ِة ُم ْع َجبـو َن بِـ ٰه ِذ ِه َّ‬
‫تَأْك َُل الْ َفرائِ َس‪ 7‬الْ َح َّيـ َة‪.‬‬

‫َس َمکَ ُة ال ّتيالبيا‬


‫َعيش في شَ ما ِل‬
‫هي تَسي ُر َم َعـها‪ .‬إنَّـها ت ُ‬ ‫َس َم َک ُة التّيالبيا ِم ْن أَ ْغ َر ِب الْ َ ْس ِ‬
‫ماك تُدا ِف ُع َع ْن ِصغارِها َو َ‬
‫الس َم َک ُة ت َ ْبلَ ُع ِصغا َرها ِعن َد الْ َخطَرِ؛ ث ُ َّم تُ ْخ ِر ُجـها بَ ْع َد زَوا ِل الْ َخطَ ِر ‪.‬‬
‫إفريقيا‪َ .‬و ٰه ِذ ِه َّ‬

‫‪ -4‬اَلْفَم‪ :‬دهان‬ ‫‪ -3‬اَ ْل ُم َتتالـي‪ :‬پیدرپی‬ ‫‪َ -2‬أ ْطل ََق‪ :‬رها كرد‬ ‫‪َ -1‬س َمکَ ُة َّ‬
‫الس ْه ِم ‪ :‬ماهی تيرانداز‬
‫‪ -6‬اَلْ ُهواة‪ :‬عالقهمندان «مفرد‪ :‬اَلْهاوي» ‪ -7‬اَلْ َفرائِس‪ :‬شكارها «مفرد‪ :‬اَلْف َ‬
‫َريسة»‬ ‫‪َ -5‬بل ََع‪ :‬بلعيد‬
‫‪30‬‬
‫ْحال» ِفـي الْ ِعبار ِ‬
‫ات التّال َي ِة‪.‬‬ ‫الساب ُِع‪َ :‬ع ِّيـنِ «ال َ‬
‫اَل َّتمري ُن ّ‬

‫لی غَضَ بِـ ِه َس ْهالً‪.‬‬ ‫‪1‬ــ أَق َوی ال ّن ِ‬


‫اس َمنِ انْتَ َصـ َر َع ٰ‬
‫‪1‬‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫عاش بِـ َو ْج َهيـنِ ‪ ،‬ماتَ ِ‬


‫خاسرا ً ال َو ْج َه لَـ ُه‪.‬‬ ‫‪2‬ــ َم ْن َ‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪3‬ــ ِعن َد ُوقو ِع الْ َمصائِ ِب ت َـذ َه ُب الْ َعدا َو ُة َسري َعـ ًة‪.‬‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪4‬ــ َم ْن أَ ْذن ََب ‪َ 2‬و هـ َو يَـضْ َح ُك‪َ ،‬د َخ َل ال ّنا َر َو هـ َو يَـبکي‪.‬‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫إلی منـا ِز ِل الْ َ ِ‬


‫مـوات‪.‬‬ ‫ـحـسـ ُن َحـيّـاً َو إ ْن نُـ ِق َـل ٰ‬
‫‪5‬ــ يَـبـقَـی الْـ ُم ِ‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪6‬ــ إذا طَلَ ْب َت أَ ْن تَن َج َح في َع َملِ َك فَـ ُق ْم ِب ِه َوحيدا ً َو ال تَتَ َوک َّْل َعلَی ال ّن ِ‬
‫اس‪.‬‬

‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪ -2‬أَ ْذن ََب‪ :‬گناه کرد‬ ‫‪ -1‬اِن َت َصـ َر‪ :‬پيروز شد‬

‫‪31‬‬
‫َحت الْ ُمفــ َر ِد َو َجم ِعــ ِه‪.‬‬
‫اَل َّتمري ُن الثّا ِم ُن‪ :‬ضَ ْع َخطّــاً ت َ‬

‫‪11‬ــ تِـمثـال ‪ ،‬أَم ِثـلَـة‬ ‫‪1‬ــ َس َمکَـة ‪َ ،‬س َمکـات‬


‫‪12‬ــ ِسـ ّن ‪َ ،‬سـ َنـوات‬ ‫ْری ‪ِ ،‬ذکْـ َريـات‬
‫‪2‬ــ ِذک ٰ‬
‫‪13‬ــ َع ْصـر ‪ُ ،‬عصـور‬ ‫َريسة ‪ ،‬فَرائِـس‬
‫‪3‬ــ ف َ‬
‫‪14‬ــ َص َنم ‪ ،‬أَصنـام‬ ‫‪4‬ــ قُربان ‪ ،‬قَرابيـن‬
‫حاج ‪ُ ،‬ح ّجاج‬
‫‪15‬ــ ّ‬ ‫‪5‬ــ َخطيئَة ‪ ،‬أَخطاء‬
‫‪16‬ــ َد ْمع ‪ُ ،‬دموع‬ ‫‪6‬ــ طَعام ‪َ ،‬مطا ِعم‬
‫‪17‬ــ َو ْجه ‪ُ ،‬وجوه‬ ‫‪7‬ــ َد ْع َوة ‪َ ،‬د َعوات‬
‫‪18‬ــ بِنت ‪ ،‬أَبنـاء‬ ‫‪8‬ــ کِتابَة ‪ ،‬کِتابات‬
‫‪19‬ــ إلٰـه ‪ ،‬آلِـ َهـة‬ ‫‪9‬ــ شَ ْعب ‪ ،‬شُ َعب‬
‫‪20‬ــ آيَـة ‪ ،‬آيات‬ ‫‪10‬ـ َعظْم ‪ ،‬أَ ِ‬
‫عاظم‬

‫‪32‬‬
‫‪3‬‬ ‫ا ََّلد ْر ُس الثّالِ ُث‬

‫ُ َ ٌ‬ ‫َْ ْ ُ َ ْ ٌ ْ‬
‫کـتـابَـة قـيْـد‪».‬‬ ‫ـم صـيـد َو الـ ِ‬ ‫«الـ ِعـل‬
‫َ‬ ‫ْ ْ َ ْ‬ ‫َ َ ِّ‬
‫کـتـابـ ِة‪َ ».‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫فـ «قـيـدوا الـ ِعـلـم بِـال ِ‬
‫ـ‬
‫دانـش شکار است و نوشتـن بند؛ پس دانش را با نوشتـن به بندآوريد‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّالِ ُث‬
‫اَلْکُ ُت ُب طَعا ُم الْ ِفکْ ِر‬
‫تاب «أَنا» لِـ َع ّباس َمحمود الْ َعقّاد‪ ،‬بِـ َت َص ُّر ٍف)‬
‫( َع ْن ِک ِ‬
‫إ َّن الْ ُکتُ َب طَعا ُم الْ ِف ْکرِ‪َ ،‬و لِـک ُِّل ِف ْک ٍر طَعا ٌم‪ ،‬کَما تو َج ُد أَط ِع َم ٌة لِـک ُِّل ج ِْس ٍم‪َ .‬و ِم ْن َمزايَا‬
‫ناسباً لِـ َنف ِْسـ ِه‪َ ،‬و کَ ٰذلِ َك الْ نسا ُن الْعا ِق ُل يَستَطي ُع أَ ْن‬
‫َوي أَنَّـ ُه يَ ْج ِذ ُب ِغذا ًء ُم ِ‬
‫الْج ِْس ِم الْق ِّ‬
‫حديد ِفـي‬
‫يَ ِج َد ِغذا ًء ِفکْريّاً في ک ُِّل َموضوعٍ‪َ ،‬و إ َّن التَّحدي َد ِفـي ا ْختيا ِر الْ ُکتُ ِب کَـالتَّ ِ‬
‫ـطفْلٍ أَ ْو َم ٍ‬
‫ريض‪ .‬إذا کا َن ل ََـك ِف ْک ٌر قا ِد ٌر تَستَطي ُع‬ ‫َّعام‪ ،‬کِال ُهما ال يَکو ُن إلّ لِ ِ‬
‫ا ْختيا ِر الط ِ‬
‫بِـ ِه أَ ْن تَ ْف َه َم ما تَ ْق َرأُ؛ فَـاقْ َرأْ ما ت ُِح ُّب ِم َن الْ ُکتُ ِب؛ فَـالتَّجار ُِب ال تُ ْغنيـنا َعنِ الْ ُکتُ ِب؛ ِلَ َّن‬
‫السنيـ َن‪َ ،‬و ال يُـ ْم ِک ُن أَ ْن تَ ْبلُ َغ ت َج ِربَ ُة الْفَر ِد ال ِ‬
‫ْواح ِد‬ ‫الْ ُکتُ َب ت َجار ُِب الْ ُ َم ِم َع ٰ‬
‫لی َم ِّر ِ‬
‫آالف ِّ‬
‫السنيـ َن‪.‬‬ ‫أَکثَـ َر ِم ْن َعشَ ر ِ‬
‫ات ِّ‬

‫‪34‬‬
‫ْواح َد َة إذا طَ َر َحـها أَل ُْف‬ ‫ناك کُتُباً ُم َک َّر َرةً؛ ِلَنّـي أَعتَ ِق ُد أَ َّن الْ ِف ْک َر َة ال ِ‬
‫َو ال أَظُ ُّن أَ َّن ُه َ‬
‫کاتِ ٍب‪ ،‬أَ ْص َب َح ْت أَل َْف ِف ْک َر ٍة‪َ .‬و لِـ ٰهذا أُري ُد أَ ْن أَقْ َرأَ ِفـي الْ َموضو ِع ال ِ‬
‫ْواح ِد آرا َء ِع َّد ِة‬
‫وضوعات الْ ُمتَ َع ِّد َد ِة‪ ،‬فَـ َمثَالً أَقْ َرأُ‬
‫ِ‬ ‫اب؛ ِلَ َّن ٰهذا الْ َع َم َل أَمتَ ُع َو أَنْ َف ُع ِم ْن ِقرا َء ِة الْ َم‬ ‫کُتّ ٍ‬
‫في َحيا ِة «نابِليون» آرا َء ث َالثيـ َن کاتِباً‪َ ،‬و أَنا واثِ ٌق أَ َّن ک َُّل کاتِ ٍب قَ ْد َو َص َف نابليون‬
‫اب ْال َخري َن‪.‬‬ ‫صاف الْ ُکتّ ِ‬ ‫ِبأَ ْو ٍ‬
‫صاف ال ت ُشْ ِب ُه أَ ْو َ‬
‫تاب‬ ‫تاب يَ ْجتَ ِه ُد الْقا ِرئُ في ِقرا َءتِـ ِه‪ ،‬ث ُ َّم ال يَ ْخ ُر ُج ِم ْنـ ُه بِـفائِ َد ٍة‪َ ،‬و ُر َّب کِ ٍ‬ ‫فَـ ُر َّب کِ ٍ‬
‫تاب الْ ُمفي ُد‬ ‫يَتَ َص َّف ُحـ ُه قا ِرئُـ ُه؛ فَـيُ َؤث ِّ ُر في نَف ِْسـ ِه تَأْثيـرا ً َعميقاً يَظْ َه ُر في آرائِـ ِه‪ .‬أَ ّما الْ ِک ُ‬
‫فَـ ُه َو الَّذي يَزي ُد َم ْع ِرفَتَ َـك ِفـي الْ َحيا ِة َو ق َّوت ََـك َعلَی الْ َف ْه ِم َو الْ َع َملِ‪ ،‬فَـ ِإذا َو َجدْتَ‬
‫تاب‪ ،‬کا َن َجديرا ً بِـالْ ِعنايَ ِة َو التَّقْديرِ‪.‬‬ ‫ٰذلِ َك في ِک ٍ‬
‫ُردي‪ .‬فَکا َن الْ َعقّا ُد‬ ‫صري؛ أُ ُّمـ ُه ِم ْن أَ ْصلٍ ک ٍّ‬ ‫فـي َو ُم َف ِّک ٌر َو شا ِع ٌر ِم ٌّ‬ ‫ديب َو َص َح ٌّ‬ ‫اَلْ َعقّا ُد أَ ٌ‬
‫لی َرغ ِْم ظُرو ِفـ ِه‬ ‫مال إلّ الْ ُحريَّ َة؛ َو لِـ ٰهذا ال نُشا ِه ُد في َحياتِ ِه إلَّ ال َّنشا َط َع ٰ‬ ‫ال يَ َری الْ َج َ‬
‫الْقاس َي ِة‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫ضاف إلَی‬ ‫اب في ِمص َر‪ .‬فَ َق ْد أَ َ‬ ‫آالف الْ ُکتُ ِب‪َ .‬و ُه َو ِم ْن أَ َه ِّم الْ ُکتّ ِ‬ ‫قال إنَّـ ُه قَ َرأَ َ‬ ‫يُ ُ‬
‫تاب ِفـي الْ َم ِ‬
‫جاالت الْ ُم ْختَلِ َف ِة‪.‬‬ ‫الْ َمکتَ َب ِة الْ َعرب َّي ِة أَکْثَـ َر ِم ْن ِمئَ ِة کِ ٍ‬
‫ما َد َر َس الْ َعقّا ُد ّإل ِفـي الْ َمر َحلَ ِة ِالبْ ِتدائ َّي ِة‪ ،‬لِـ َع َد ِم ُوجو ِد َمد َر َس ٍة ثانَويَّ ٍة في ُمحافَظَ ِة‬
‫أَ ْسوان الَّتي ُولِ َد َو نَشَ أَ فيـها‪َ .‬و َما ْاستَطا َع ْت أُ ْس َرت ُـ ُه أَ ْن ت ُ ْر ِسلَـ ُه إلَی الْقا ِه َر ِة لِـتَکْميلِ‬
‫السيّا ِح الَّذي َن‬‫لی نَف ِْسـ ِه‪ .‬فَـ َق ْد تَ َعلَّ َم ْالنجِليزيَّ َة ِم َن ُّ‬ ‫ِدر َاس ِتـ ِه‪ .‬فَـ َما ا ْعتَ َم َد الْ َعقّا ُد إلّ َع ٰ‬
‫کانوا يَأْتو َن إلَی ِمص َر لِـزيا َر ِة ْالثا ِر التّاريخ َّي ِة‪.‬‬

‫ــــجم‬ ‫اَ ْل ُ‬
‫ــم ْع َ‬
‫اَلْ ُم َفکِّر ‪ :‬انديشمند‬ ‫ت ََص َّف َح ‪ :‬ورق زد ‪ ،‬سريع مطالعه کرد‬ ‫ضيف‪/‬‬ ‫أَ َ‬
‫ضاف ‪ :‬افزود (مضارع‪ :‬يُ ُ‬
‫نَشَ أَ ـَ ‪ :‬پرورش يافت‬ ‫اَلثّانَويَّة ‪ :‬دبيرستان‬ ‫مصدر‪ :‬إضافَة)‬
‫اَلْـواثِق ‪ :‬مطمئـن‬ ‫اَلْ َجدير ‪ :‬شايسته‬ ‫َأغ ٰ‬
‫ْنی ‪ :‬بینياز گردانيد‬
‫هُناكَ ‪ :‬وجود دارد ‪ ،‬آنجا‬ ‫فـي ‪ :‬روزنامهنگار‬
‫ا ََّلص َح ّ‬ ‫(مضارع‪ :‬يُغْني‪ /‬مصدر‪ :‬إغْناء)‬
‫قال ‪ :‬گفته میشود «مجهو ِل يَ ُ‬
‫قول»‬ ‫يُ ُ‬ ‫اَلظُّروف ‪ :‬شرايط «مفرد‪ :‬ا َلظَّ ْرف»‬ ‫أَغنـا ُه َع ْنـهُ‪ :‬او را از آن بینياز کرد‪.‬‬
‫اَلْقاسي ‪ :‬سخت و دشوار‬ ‫ا َْلَم َتع ‪ :‬لذّتبخشتر‬
‫اَلْـکُ ّتاب ‪ :‬نويسندگان «مفـــرد‪:‬‬ ‫اَل َّت ْحديد ‪ :‬محدود کردن (ماضی‪:‬‬
‫اَلْـکاتِب»‬ ‫َح َّد َد‪ /‬مضارع‪ :‬يُ َح ِّد ُد)‬

‫‪36‬‬
‫َحــ ْو َل الـ َّن ِّ‬
‫ــص‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬
‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫ـن َّ‬
‫أ‪َ .‬ع ِّي ِ‬
‫‪........................‬‬ ‫‪َ -1‬د َر َس الْ َعقّا ُد في جا ِم َع ِة أَن َق َرة َو َح َصل َْت َع ٰ‬
‫لی ُدکتوراه فَخريَّ ٍة ِمنها‪.‬‬
‫‪........................‬‬ ‫ ‬ ‫تاب ت َ ْجتَ ِه ُد في ِقرا َءتِـ ِه‪ ،‬ث ُ َّم ال تَ ْح ُص ُل َع ٰ‬
‫لی فائِ َد ٍة ِمن ُه‪.‬‬ ‫‪2‬ــ ُر َّب کِ ٍ‬
‫‪........................‬‬ ‫ ‬
‫السنيـ َن‪.‬‬ ‫آالف الْ ُعلَما ِء َع ٰ‬
‫لی َمـ ِّر ِّ‬ ‫‪3‬ــ اَلْ ُکتُ ُب تَجار ُِب ِ‬
‫‪........................‬‬ ‫‪4‬ــ ت َ ْحدي ُد ِقرا َء ِة الْ ُکتُ ِب نا ِف ٌع فـي َرأْ ِي الْکاتِ ِب‪.‬‬
‫ ‬
‫‪........................‬‬ ‫مال الْ ُح ّريَّ ِة‪.‬‬
‫ ‬ ‫‪5‬ــ يَ ْعتَ ِق ُد الْ َعقّا ُد أَ َّن الْ َج َ‬
‫مال َج ُ‬
‫‪........................‬‬ ‫‪6‬ــ ال طَعا َم لِـ ِف ْک ِر الْ نسانِ ‪.‬‬
‫ ‬

‫ب‪ .‬أَجِ ْب َع ِن ْالَ ْسـ ِئــلَ ِة ال ّتـال َيـــ ِة َح َس َب ن َِّص ِ‬


‫الدَّرس‪.‬‬

‫واصلِ الْ َعقّا ُد ِدر َاستَـ ُه ِفـي الْ َمد َر َس ِة الثّانَويَّ ِة؟‬
‫‪1‬ــ لِماذا لَ ْم يُ ِ‬
‫‪.................................................................................................................‬‬

‫‪2‬ــ ِبأَ ِّي شَ ي ٍء شَ َّب َه الْ َعقّا ُد التَّحدي َد ِفـي ا ْختيا ِر الْ ُکتُ ِب؟‬
‫‪.................................................................................................................‬‬
‫‪3‬ــ کَ ْم کِتاباً أَ َ‬
‫ضاف الْ َعقّا ُد إلَی الْ َم ْکتَ َبـ ِة الْ َعرب َّيـ ِة؟‬
‫‪.................................................................................................................‬‬

‫‪4‬ــ ِم َّم ْن ت َ َعلَّ َم الْ َعقّا ُد اللُّغَـ َة الْ نجِليزيَّـ َة؟‬


‫‪.................................................................................................................‬‬

‫‪5‬ــ ما هـ َو ِمق ُ‬
‫ْياس الْ ُکتُ ِب الْ ُمفي َد ِة؟‬
‫‪.................................................................................................................‬‬

‫هي َمزايَا الْج ِْس ِم الْق ِّ‬


‫َوي؟‬ ‫‪6‬ــ ما َ‬
‫‪.................................................................................................................‬‬
‫‪37‬‬
‫عـــ َللَـمـــوا‬
‫ـمـــوا‬ ‫عـــ‬
‫ا ِ اِ‬
‫أُ ُ‬
‫سلوب ِال ْس ِتثنا ِء‬
‫به اين جمله دقّت کنيد‪.‬‬
‫َحضَ ر ال ُّز َمال ُء في صالَ ِة ِال ْم ِتحانِ إلّ حا ِمدا ً‪ .‬همشاگردیها به جز حامد در سالن امتحان حاضر شدند‪.‬‬

‫مستثنی ِم ْن ُه‪ 1‬و «إِلّ » ادات استثناء ناميده‬


‫ٰ‬ ‫کلمۀ «حا ِمدا ً» در جملۀ باال ُمستَ ٰ‬
‫ثنی‪« ،‬ال ُّز َمال ُء»‬
‫میشوند‪.‬‬
‫مستثنی يعنی «جدا شده از حکم ماقبل»‪.‬‬ ‫ٰ‬
‫مستثنی ِمنه گفته میشود‪.‬‬ ‫ٰ‬ ‫مستثنی از آن جدا شده است‪،‬‬ ‫ٰ‬ ‫به کلمهای که‬

‫حا ِمدا ً‪.‬‬ ‫ّإل‬ ‫يف صالَ ِة ِال ْم ِتحانِ‬ ‫ال ُّز َمال ُء‬ ‫َح َض‬
‫مستثنی‬
‫ٰ‬ ‫ادات استثناء‬ ‫مستثنی منه‬
‫ٰ‬
‫حا ِمدا ً‪.‬‬ ‫ّإل‬ ‫يف صالَ ِة ِال ْم ِتحانِ‬ ‫َح َضوا‬ ‫ال ُّز َمال ُء‬
‫مستثنی‬
‫ٰ‬ ‫ادات استثناء‬ ‫مستثنی منه‬
‫ٰ‬
‫الْــــ ِعـلْـ َم‪.‬‬ ‫ُـــل شَ ـــي ٍء يَـ ْنـق ُ‬
‫ُـص بِـالْ نـفـاقِ إلَّ‬ ‫مثال ديگر‪ :‬ک ُّ‬
‫مستثنی‬
‫ٰ‬ ‫ادات استثناء‬ ‫مستثنی ِمنه‬
‫ٰ‬

‫مستثنی ِمنه «واو» در‬


‫ٰ‬ ‫‪ -1‬مطابق آموزش کتاب درسی در جملههايی مانند «ا َل ُّز َمال ُء َحضَ روا في صالَ ِة ِال ْم ِتحانِ إِ ّل حا ِمدا ً‪».‬‬
‫مستثنی ِمنه است‪.‬‬
‫ٰ‬ ‫« َحضَ روا» نيست؛ بلکه مرجعِ اين «واو» يعنی «ال ُّز َمال ُء»‬

‫‪38‬‬
‫ثنی ِمنهُ ‪.‬‬
‫ثنی َو الْ ُمس َت ٰ‬ ‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ ‪ .‬تَ ْرجِ ْم ما يَلـي‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ـن الْ ُمس َت ٰ‬
‫َْ ُ‬ ‫ٌ ّ‬ ‫ُ ُّ َ‬
‫ش ٍء هالِك إل َوجهـه ‪ ﴾...‬اَلْق ََصص‪88 :‬‬
‫‪1‬ــ ﴿‪...‬کـل ْ‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َ ْ َ ََْ َ َ َ ْ‬ ‫َ ُ ُ ُّ ُ َ ْ َ َ ّ‬ ‫َ َ َ َ َْ‬
‫‪2‬ــ ﴿فسجد المالئِـکة کهم أجـمعون إل إبليس استکب و اکن ِمن الاکفِرين﴾ ص‪ 73 :‬و ‪74‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫ت‪ 1‬يف َسبيل اهلل‪َ ،‬و َعيْـنٌ‬ ‫َْ ٌ َ َ ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ ٌ ََْ ْ َ ّ َ َ َ‬ ‫ـل َعيْ‬‫ُ ُّ‬
‫ِ ِ‬ ‫ـن‪ :‬عيـن س ِهر‬‫ٍ‬ ‫عي‬ ‫أ‬ ‫الث‬‫ث‬ ‫إل‬ ‫ة‬
‫ِ‬ ‫قيام‬‫ال‬ ‫م‬ ‫و‬ ‫ي‬ ‫ـة‬ ‫باكي‬ ‫ـن‬
‫ٍ‬ ‫‪3‬ــ ك‬
‫َ ْ‪4 َ ْ َ ْ 3‬‬ ‫َْ ٌ‬ ‫ُ َّ ْ ‪َ 2‬‬
‫   ع ْن َ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫هلل‪َ ،‬و عيـن فاضت ِمن خشي ِة ا ِ‬
‫هلل‪َ .‬ر ُ‬ ‫ـحار ِم ا ِ‬
‫ِ‬ ‫م‬ ‫غضت‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ َّ ُ َ َّ ُ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ّ‬
‫‪4‬ــ کـل وعـا ٍء‪ 5‬يضيق‪ 6‬بـما ج ِعل فيـ ِه إل و َ‬ ‫ُ َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ ُّ‬
‫سع بِـ ِه‪ .‬ا َْلما ُم َع ٌّ‬
‫عـاء ال ِعل ِم؛ فـإنـه يت ِ‬
‫‪7‬‬
‫لـي‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪9‬‬
‫الْ َ َد َ‬
‫ب؛ فَـإنَّـ ُه إذا کَثُـ َر غَال ‪َ .‬مث ٌَل َع َر ٌّ‬
‫بـي‬ ‫‪5‬ــ ک ُُّـل شَ ي ٍء يَ ْر ُخ ُص‪ 8‬إذا کَثُـ َر إلَّ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪6‬ــ ال تَ ْعلَ ُم زَميالتـي اللُّغَـ َة الْ َف َرنس َّيـ َة إلّ َعط َّيـ َة‪.‬‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫ات إلّ َمسأَلَـ ًة‪.‬‬


‫‪7‬ــ َح َّل الط ُّّل ُب َمسائِ َل ال ّرياضيّ ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫فاض ‪ :‬لبريز شد ‪ -4‬اَلْـخَـشْ َيـة ‪ :‬پـروا‬


‫‪َ -1‬س ِه َر ‪ :‬بيدار ماند ‪ -2‬غ ََّض َعي َنهُ ‪ :‬چشم بر هم نهاد ‪َ -3‬‬
‫ضاق ‪ :‬تنگ شد ‪ -7‬اِتَّ َس َع ‪ :‬فـراخ شد ‪َ -8‬رخ َُص ‪ :‬ارزان شد ‪ -9‬غَال ‪ :‬گران شد‬
‫‪ -5‬اَلْـوِعـاء ‪ :‬ظـرف ‪َ -6‬‬
‫‪39‬‬
‫أُ ْس ُ‬
‫لوب الْ َح ْصـ ِر‬ ‫‪1‬‬

‫حصر با إلّ ‪:‬‬


‫«إلّ » در «اسلوب حصر» برای استثناء نـمیآيد؛ بلکه برای «اختصاص و حصر» است‪.‬‬

‫«حصر» يعنی اختصاص دادنِ چيزی به کسی يا موضوعی؛ مانند‪:‬‬


‫الصا ِد ُق‪ ».‬يعنی «کسی جز راستگو موفّق نشد‪ ».‬يا «تنها راستگو موفّق شد‪».‬‬
‫«ما فا َز إلَّ ّ‬
‫در اين جمله موفّقيت را به شخص راستگو منحصر کرده و از دروغگو سلب کردهايم‪.‬‬

‫مستثنی ِمنه ذکر‬


‫ٰ‬ ‫اين اسلوب معموالً هنگامی است که پيش از «إلّ » جملۀ منفی آمده و‬

‫نشده باشد؛ مثال‪:‬‬


‫تنها کاظم قصيده را حفظ کرد‪.‬‬
‫ما َح ِف َظ الْقَصي َد َة إلّ ِ‬
‫کاظ ٌم‪.‬‬
‫کسی جز کاظم قصيده را حفظ نکرد‪.‬‬
‫در جملۀ باال «حفظ قصيده» تنها به کاظم اختصاص دارد و فقط در او حصر شده است‪.‬‬

‫در اسلوب حصر میتوانيم عبارت را به صورت مثبت و مؤکَّد نيز ترجمه کنيم‪.‬‬
‫در کتابخانه‪ ،‬تنها کاظم را ديدم‪.‬‬
‫ما شا َهدْتُ ِفـي الْ َم ْکتَبَـ ِة إلّ ِ‬
‫کاظماً‪.‬‬
‫در کتابخانه‪ ،‬کسی جز کاظم را نديدم‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -1‬در اسلوب حرص يافنت مستثنی و مستثنی منه از اهداف آموزشی و ارزشيابی نيست ‪.‬‬
‫‪40‬‬
‫سلوب الْ َحص ِر ِم ْن أُ ِ‬
‫سلوب ِال ْس ِتثنا ِء‪.‬‬ ‫ات ال ّتال َي َة‪ ،‬ثُ َّم َم ِّيـ ْز أُ َ‬
‫اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ ‪ .‬تَ ْرجِ ِم الْ ِعبار ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬‫ٌ‬ ‫َ ُ ُّ‬‫ّ َ‬ ‫ْ‬
‫‪1‬ــ َ َ‬ ‫ْ‬
‫﴿و ما الـحياة ادلنيا إل ل ِعب َو له ٌو ‪ ﴾...‬ا َلْ َنعام‪32 :‬‬

‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َّ ْ َ ْ ُ ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ َْ‬
‫هلل إل القوم الاكفِرون﴾ ُ‬
‫يوسف‪87 :‬‬ ‫‪2‬ــ ﴿‪ ...‬ال ييأس ِمن رو ِح ا ِ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬
‫ّ‬ ‫َ ُ‬ ‫َ‬
‫‪3‬ــ ﴿إن النسان لـفـي خس إل ال َ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ َ‬ ‫َّ ْ‬
‫ـحات ‪ ﴾...‬اَلْ َع ْصر‪ 2 :‬و ‪3‬‬
‫ِ‬ ‫ين آمنوا َو ع ِملوا الصا ِل‬ ‫ٍ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫ـت لَيلَـ َة ِال ْم ِتحانِ کِتاباً إلّ کِ َ‬


‫تاب الْ َع َربيَّ ِة‪.‬‬ ‫‪4‬ــ ما طالَ ْع ُ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫اريخـي ّإل َمصا ِد َر ُه‪. 1‬‬


‫َّ‬ ‫‪5‬ــ قَ َرأْتُ الْ ِک َ‬
‫تاب التّ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫ـت أَنوا َع الْفاکِ َه ِة إلّ أَ َ‬


‫ناناس‪.‬‬ ‫‪6‬ــ اِشْ تَـ َريْ ُ‬
‫‪............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ -1‬اَلْ َمصا ِدر‪ :‬منابع‬


‫‪41‬‬
‫ـمـاريـن‬
‫اَلـا َّتَلـ َّتـمـاريـن‬

‫وضيحات التّاليَ ِة ِم ْن کَلِ ِ‬


‫مات الْ ُمع َج ِم‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫اَل َّتمري ُن ْالَ َّو ُل‪ :‬اُکْتُ ْب كَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫ناسبَ ًة لِلتَّ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫َجـ َعـلَــ ُه غَـنـ ّيـاً ال حـا َجـ َة لَـ ُه‪.‬‬ ‫‪1‬ــ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫الص ُح ِف‪.‬‬ ‫قاالت ِفـي ُّ‬ ‫شَ ْخ ٌص يَ ْکتُ ُب َم ٍ‬ ‫‪2‬ــ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫اَلْ َمـ ْر َحـلَـ ُة ال ِّدراسيَّـ ُة بَـ ْعـ َد ِالبْ ِتدائيَّـ ِة‪.‬‬ ‫‪3‬ــ‬
‫‪............................‬‬ ‫ ‬ ‫اَلْعالِ ُم الَّذي لَـ ُه أَفکا ٌر َعميقَـ ٌة َو َحديثَـ ٌة‪.‬‬ ‫‪4‬ــ‬
‫‪............................‬‬ ‫وال الَّتـي نُـشا ِه ُدها َح ْولَنـا‪ .‬‬ ‫ا َلْ َوضا ُع َو الْ َ ْح ُ‬ ‫‪5‬ــ‬

‫ناس َب ًة ِم َن الْ َکلِ ِ‬


‫مات التّال َي ِة‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّانـي‪ :‬ضَ ْع في الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫السوقِ ‪.‬‬ ‫يف ب َِس َب ِب ُوفو ِر ِه ِفـي ّ‬ ‫‪1‬ــ ِس ْع ُر الْ ِع َن ِب ‪ ..............‬في نِهايَ ِة َّ‬
‫الص ِ‬
‫يَغ ُُّض ‪)‬‬ ‫يَ ْکثُـ ُر ‪‬‬ ‫يَ ْر ُخ ُص ‪‬‬ ‫(يَغْلو ‪‬‬

‫‪2‬ــ أَ ْعطَی الْ ُمدي ُر َمسؤول َّي َة الْ َمکتَ َب ِة لِـ َزميلـي َو ه َو ‪ ..............‬بِـها‪.‬‬
‫ظ ٌ‬
‫ُروف ‪)‬‬ ‫تِلْفا ٌز ‪‬‬ ‫شَ ّل ٌل ‪‬‬ ‫( َجدي ٌر ‪‬‬

‫ّاحات َو ال ُّر ّم ِ‬
‫انات‪.‬‬ ‫‪3‬ــ َذ َه ْبـنا إلَی الْ ُبستانِ َو ‪ ..............‬التُّف ِ‬
‫أَکَلْـنا ‪)‬‬ ‫َرکِ ْبنا ‪‬‬
‫ ‬ ‫ت ََص َّف ْحـنا ‪‬‬ ‫(طَ َب ْعنا ‪‬‬

‫‪4‬ــ َص َن ْع ُت ‪َ ..............‬جميالً ِم ْن َخشَ ِب شَ َج َر ِة الْ َج ْوزِ‪.‬‬


‫نُحاساً ‪)‬‬ ‫َحديدا ً ‪‬‬ ‫زُجاجاً ‪‬‬ ‫( ِوعا ًء ‪‬‬

‫ ‬ ‫‪5‬ــ حار ُِس الْفُن ُدقِ ‪ ..............‬ک َُّل اللَّيلِ َم َع زَميلِـ ِه‪.‬‬
‫يَ ْس َه ُر ‪)‬‬ ‫يَق ِْذ ُف ‪‬‬ ‫يُـ َم ِّر ُر ‪‬‬ ‫(يُ َخف ُِّض ‪‬‬

‫‪42‬‬
‫اَل َّتمريـ ُن الثّـالِ ُث‪ :‬اِ ْم َ ِل الْ َج ْد َو َل ِب َکلِ ٍ‬
‫مات ُم ِ‬
‫ناس َب ٍة‪.‬‬
‫َعـبـا َءة‬
‫َمأْخوذ‬
‫ا َل َّر ْمز ‪‬‬
‫ُمتَ َذکِّـر‬
‫َحام َمة‬ ‫دشمنی‬ ‫‪1‬‬
‫کبوتر‬ ‫‪2‬‬
‫ت َعا ُرف‬
‫﴿و ِعـبـاد الـرحـم ِ‬
‫به يادآورنده‬ ‫‪3‬‬
‫ِح ْربـاء‬
‫َ‬

‫چادر‬ ‫‪4‬‬
‫ُع ْدوان‬ ‫گرفته شده‬ ‫‪5‬‬
‫ُ‬

‫َمقْطوع‬ ‫آشنايی‬ ‫‪6‬‬


‫َّ ٰ‬

‫ظا ِه َرة‬ ‫بُريده شده‬ ‫‪7‬‬


‫ْ‬

‫آفتابپرست‬ ‫‪8‬‬
‫ـن ال‬

‫أَفْـالم‬
‫پديده‬ ‫‪9‬‬
‫َّ‬ ‫ـذيـن يَـمـشـون عـلـی الرض ه ْ‬

‫بِطاقَـة‬ ‫ماهها‬ ‫‪10‬‬


‫أَقْـمـار‬ ‫‪11‬‬
‫َ‬

‫کارت‪ ،‬بليت‬
‫ت َ ْعليـم‬ ‫فيلمها‬ ‫‪12‬‬
‫ْ‬

‫أَنْـهـار‬ ‫خميـر‬ ‫‪13‬‬


‫َ َ َ‬

‫َم ْعجون‬ ‫کاال‬ ‫‪14‬‬


‫بِضا َعة‬ ‫رودها‬ ‫‪15‬‬
‫ُسهولَة‬
‫ياد دادن‬ ‫‪16‬‬
‫َْْ‬

‫آسانی‬ ‫‪17‬‬
‫ِ‬

‫نَفَقات‬ ‫بُتها‬ ‫‪18‬‬


‫َ‬
‫ـونـا ‪ ﴾ ............................‬اَلْ ُف ْرقان‪63 :‬‬

‫سوال‬ ‫ِْ‬ ‫هزينهها‬ ‫‪19‬‬


‫والِـ َدة‬ ‫صندلیها‬ ‫‪20‬‬
‫ً‬

‫ايس‬
‫کَر ّ‬ ‫مادر‬ ‫‪21‬‬
‫بَهائِـم‬ ‫شلوار‬ ‫‪22‬‬
‫أَ ْعـالم‬
‫چارپايان‬ ‫‪23‬‬
‫فرستادن‬ ‫‪24‬‬
‫أَ ْصنـام‬ ‫پرچمها‬ ‫‪25‬‬
‫تِلْميـذ‬ ‫سنگها‬ ‫‪26‬‬
‫إ ْرسـال‬ ‫دانشآموز‬ ‫‪27‬‬
‫بَرا ِمـج‬ ‫برنامهها‬ ‫‪28‬‬
‫ِحجـا َرة‬

‫‪43‬‬
‫رفـي»‬
‫الص ُّ‬
‫حليل َّ‬ ‫به بيان ويژگیهای دستوریِ کلمۀ بيرون از جمله‪ ،‬در زبان عربی «ال َّت ُ‬
‫میگويند‪.‬‬
‫و به ذکر نقش دستوریِ کلمه‪ ،‬يعنی جايگا ِه آن در جمله در زبان عربی «الْ َم َح ُّل ْال ْعر ُّ‬
‫ابـي»‬
‫میگويند‪.‬‬

‫ابـي لِـما أُشيـ َر إلَي ِه بِـ َخطٍّ‪.‬‬


‫رفـي َو الْ َم َح ِّل الْ ْعر ِّ‬ ‫حيح ِفـي التَّحليلِ َّ‬
‫الص ِّ‬ ‫الص َ‬ ‫اَل َّتمري ُن ال ّراب ُِع‪َ :‬ع ِّيـنِ َّ‬
‫{اَلْ ُع ّم ُال الْ ُمجتَهِدو َن يَشْ تَ ِغلو َن ِفـي الْ َم ْص َنعِ‪{ }.‬نَ َج َح ِت الطّالِباتُ فـي ِال ْم ِتحانِ ‪}.‬‬
‫اَلْ َم َح ُّل الْ عر ُّ‬
‫ابـي‬ ‫رفـي‬
‫الص ُّ‬‫حليل َّ‬ ‫ا َلتَّ ُ‬ ‫اَلْ َکلِ َم ُة‬
‫أ‪ .‬اِ ْس ُم فا ِعلٍ ‪َ ،‬ج ْم ُع تَكْسيـ ٍر َو ُم ْف َر ُد ُه «اَلْعا ِم ُل» ُمبْتَ َدأٌ‬
‫اَلْ ُع ّم ُل‬ ‫‪1‬ــ‬
‫ب‪ .‬اِ ْس ُم ُمبالَ َغ ٍة‪َ ،‬ج ْم ٌع ُم َذكَّ ٌر سالِ ٌم‪ُ ،‬م َع َّر ٌف ِبأَل فا ِع ٌل‬
‫ِصفَـ ٌة‬ ‫أ‪ .‬اِ ْس ُم فا ِعلٍ ‪َ ،‬ج ْم ٌع ُم َذكَّ ٌر سالِ ٌم‪ُ ،‬م َع َّر ٌف ِبأَل‬
‫اَلْ ُمجتَهِدو َن‬ ‫‪2‬ــ‬
‫ضافإلَي ِه‬
‫ُم ٌ‬ ‫ب‪ .‬اِ ْس ُم َمفْعو ٍل‪ُ ،‬مثَ ّنی‪ُ ،‬م َذكَّ ٌر‪ ،‬نَ ِك َر ٌة‬
‫َخبَـ ٌر‬ ‫أ‪ِ .‬ف ْع ٌل ُمضا ِرعٌ‪َ ،‬م ْعلو ٌم‬
‫يَشْ تَ ِغلو َن‬ ‫‪3‬ــ‬
‫فا ِع ٌل‬ ‫ماض‪َ ،‬م ْج ٌ‬
‫هول‬ ‫ب‪ِ .‬ف ْع ٌل ٍ‬
‫ضاف إلَي ِه‬
‫ُم ٌ‬ ‫أ‪ .‬اِ ْس ُم َمفْعو ٍل‪ُ ،‬م ْف َر ٌد‪ُ ،‬م َع َّر ٌف ِبأَل‬
‫اَلْ َم ْص َنعِ‬ ‫‪4‬ــ‬
‫َم ْجرو ٌر ِب َح ْر ِف َج ٍّر (يف الْ َم ْص َنعِ‪ :‬جا ٌّر َوم ْجرو ٌر)‬ ‫ب‪ .‬اِ ْس ُم َمكانٍ ‪ُ ،‬م ْف َر ٌد‪ُ ،‬م َذكَّ ٌر‪َ ،‬م ْع ِرفَ ٌة‬
‫ماض‪َ ،1‬م ْج ٌ‬
‫هول‬ ‫أ‪ِ .‬ف ْع ٌل ٍ‬
‫نَ َج َح ْت‬ ‫‪5‬ــ‬
‫ب‪ِ .‬ف ْع ٌل ٍ‬
‫ماض‪َ ،‬م ْعلو ٌم‬
‫ُمبْتَ َدأٌ‬ ‫أ‪َ .‬م ْص َد ٌر‪َ ،‬ج ْم ٌع ُم َذكَّ ٌر سالِ ٌم‪ُ ،‬م َع َّر ٌف ِبأَل‬
‫ا َلطّالِباتُ‬ ‫‪6‬ــ‬
‫فا ِع ٌل‬ ‫ب‪ .‬اِ ْس ُم فا ِعلٍ ‪َ ،‬ج ْم ٌع ُم َؤنَّثٌ سالِ ٌم‪َ ،‬م ْع ِرفَ ٌة‬
‫َم ْجرو ٌر ِب َح ْر ِف َج ٍّر (يف ِال ْم ِتحانِ ‪ :‬جا ٌّر َوم ْجرو ٌر)‬ ‫أ‪َ .‬م ْص َد ٌر‪ُ ،‬م ْف َردٌ‪ُ ،‬م َذكَّ ٌر‪ُ ،‬م َع َّر ٌف ِبأَل‬
‫ب‪ .‬اِسم تَفْضيلٍ ‪ ،‬م ْفردٌ‪ ،‬م َذكَّر‪ ،‬معر ٌف بِالْعلَمي ِة ‪2‬‬ ‫ا َِل ْم ِتحانِ‬ ‫‪7‬ــ‬
‫ِصفَـ ٌة‬ ‫َ َّ‬ ‫ُ َ ُ ٌ ُ َ َّ‬ ‫ْ ُ‬

‫ف بِالْ َعلَم َّي ِة‪ :‬معرفه به َعلَم بودن‬


‫‪َ -2‬م َع َّر ُ‬ ‫‪ِ -1‬ف ْع ٌل ٍ‬
‫ماض‪ :‬فعل ماضی‬

‫‪44‬‬
‫اَل َّتمري ُن الْخا ِم ُس‪:‬‬
‫اغات في ت َر َج َم ِة ال َّن ِّص التّالـي‪.‬‬
‫أ‪ .‬کَ ِّملِ الْ َفر ِ‬

‫ناك طائِ ٌر يُ َس ّم ٰی «بَ ْرناکِل» يَبْني ُعشَّ ـ ُه فَ ْو َق جِبا ٍل ُمرتَ ِف َع ٍة بَعيدا ً َعنِ الْ ُمفتَرِسي َن‪ .‬و ِعن َدما‬
‫ُه َ‬
‫تَ ْک ُبـ ُر ِفرا ُخـ ُه‪ ،‬يُري ُد ِمنها أَ ْن ت َ ْق ِف َز ِم ْن ُعشِّ ـ َها الْ ُم ْرتَ ِفعِ‪ .‬تَق ِْذ ُف الْ ِفرا ُخ نَف َْسـها ِ‬
‫واحدا ً ِ‬
‫واحدا ً ِم ْن‬

‫ات‪ .‬يَنتَ ِظ ُر الْوالِدانِ أَ ْسف ََل‬ ‫َج َبلٍ يَ ْبلُ ُغ ا ْرتِفا ُع ُه أَکْثَـ َر ِم ْن أَل ِْف ِمتْـرٍ‪َ .‬و ت َْصط َِد ُم ب ُّ‬
‫ِـالصخو ِر ِع َّد َة َم ّر ٍ‬

‫الْ َج َبلِ و يَستَقبِالنِ ِفرا َخـ ُهما‪ُ .‬سقو ُط الْ ِفرا ِخ َمشْ َه ٌد ُم ْر ِع ٌب‪ِ 1‬ج ّدا ً‪َ .‬ولٰ ِک ْن ال ِفرا َر ِم ْن ُه؛ ِلَنَّ ُه ِق ْس ٌم‬

‫ِم ْن َحياتِـ َها الْقاسيَ ِة‪.‬‬


‫پرندهای وجود دارد که «برناکل» ‪[ ..................‬او] النهاش را بر فرا ِز کوههايی بلند‪ ،‬دور از‬
‫شکارچيان ‪ ..................‬و هنگامیکه جوجههايش ‪ ..................‬از آنها میخواهد از النۀ بلندشان‬
‫بپرند‪ .‬جوجهها ‪ ..................‬خودشان را از کوهی که بلندایِ آن به بيش از ‪ ..................‬متر‬
‫میرسد‪ ،‬میاندازند‪ .‬و چند بار با صخرهها ‪ . ..................‬پدر و مادر‪ ،‬پاييـنِ کوه چشم بهراه‬
‫میشوند و به پيشوا ِز جوجههايشان میروند‪ .‬افتادنِ جوجهها صحنهای بسيار ترسناک است‪.‬‬
‫ولی هيچ گريزی از آن نيست؛ زيرا بخشی از زندگیِ ‪ ..................‬شان است‪.‬‬

‫‪ -1‬اَلْ ُم ْر ِعب‪ :‬ترسناک‬

‫‪45‬‬
‫ابـي لِما تَ ْحتَـ ُه َخطٌّ‪.‬‬
‫ب‪ .‬اُکْتُ ِب الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫ج‪َ .‬ع ِّيـ ْن نَ ْو َع «ال» في «ال ِفرا َر ِم ْن ُه‪».‬؟‬
‫َلمات التّاليَ ِة في ال َّن ِّص‪« :‬تَ ْحت َو بَعيد َو تَص ُغ ُر َو قَصير َو أَق َّل َو أَسفَل»‪.‬‬
‫د‪ .‬اِب َحثْ َعن ُمتَضا ِّد الْک ِ‬
‫َلمات التّال َي ِة‪« :‬جِبال َو ُمفتَرِسي َن َو ِفراخ َو ُصخور َو َم ّرات»‪.‬‬
‫ه‪ .‬ا ُکتُ ْب ُمف َر َد الْک ِ‬

‫السا ِد ُس‪ :‬لِلتَّـ ْر َج َمـ ِة‪.‬‬


‫اَل َّتمري ُن ّ‬
‫أَ ْعلَ ُم ِم ْن‪.................................... :‬‬
‫اَلْ َع ّل َمة‪....................................... :‬‬ ‫‪1‬ــ َعلِ َم‪ :‬دانست‬
‫َس َي ْعلَمونَ‪.................................. :‬‬

‫ال يَ ْنتَ ِق ُل‪..................................... :‬‬


‫َرجا ًء‪ ،‬اِنْتَ ِقلوا‪.............................. :‬‬ ‫‪2‬ــ اِنْتَق ََل‪:‬جابهجاشد‬
‫لَ ْن يَ ْنتَ ِق َل‪.................................... :‬‬

‫اَلْ ُم ْر َسل‪...................................... :‬‬


‫ال ت ُ ْر ِس ْل‪..................................... :‬‬ ‫‪3‬ــ أَ ْر َس َل‪ :‬فرستاد‬
‫أَ ْر ِس ْل‪.......................................... :‬‬

‫اَلْعابِدونَ‪.................................... :‬‬
‫اَلْ َمعابِد‪...................................... :‬‬ ‫‪4‬ــ َعبَ َد‪ :‬پرستيد‬
‫ا ُ ْع ُبدونـي‪................................... :‬‬

‫اَلْ ُمسا ِعد‪.................................... :‬‬


‫َرجا ًء‪ ،‬سا ِعدونـي‪...................... :‬‬ ‫‪5‬ــ سا َع َد‪ :‬کمک کرد‬
‫ُه ْم سا َعدونـي‪.......................... :‬‬

‫ا َلطَّبّاخ‪........................................ :‬‬
‫اَلْ َمطْبوخ‪.................................... :‬‬ ‫‪6‬ــ طَبَخَ‪ :‬پخت‬
‫طُ ِبخَ‪........................................... :‬‬

‫ا َلتَّ َکلُّم‪........................... :‬‬


‫نَتَ َکلَّ ُم‪........................... :‬‬ ‫‪7‬ــ ت َ َکلَّ َم‪:‬سخن گفت‬
‫ت َ َکلَّ ْمنا‪........................... :‬‬

‫‪46‬‬
‫ابـي لِلْ َکلِ ِ‬
‫مات الَّتي ت َحتَـها َخطٌّ‪.‬‬ ‫الساب ُِع ‪َ :‬عيِّـنِ الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫اَل َّتمري ُن ّ‬

‫ـاس نِ ُ‬
‫ـصـف الْ يـمـانِ ‪.‬‬ ‫‪1‬ـ ُمـدارا ُة الـ ّن ِ‬
‫‪.. ............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪..........................................................................................................................................................................‬‬

‫‪2‬ـ َعد ٌّو عا ِق ٌل َخي ٌر ِمن َصديقٍ جا ِهلٍ‪.‬‬


‫‪.. ............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪..........................................................................................................................................................................‬‬

‫‪3‬ـ يا َحبيبي‪ ،‬ال تَق ُْل کَالماً إلَّ الْ َح َّق أَبَدا ً‪.‬‬
‫‪.. ............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪..........................................................................................................................................................................‬‬

‫ـقش ِفـي الْـ َح َجرِ‪.‬‬ ‫‪4‬ـ اَلْ ِعلْ ُم ِفـي ِّ‬


‫الص َغ ِر کَـالـ َّن ِ‬
‫‪.. ............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪..........................................................................................................................................................................‬‬

‫‪5‬ـ أَض َع ُف ال ّن ِاس َم ْن ضَ ُع َف َعن کِتمانِ ِس ِّرهِ‪.‬‬


‫‪.. ............................................................................................................................................................................‬‬

‫‪..........................................................................................................................................................................‬‬

‫‪47‬‬
‫اِبْ َحثْ َعنِ الْ ُسما ِء التّال َي ِة في ما يَلـي‪.‬‬ ‫اَل َّتمري ُن الثّا ِم ُن‪:‬‬
‫(اِ ِ‬
‫سم الْفا ِعلِ َو ْاس ِم الْ َمفعو ِل َو ْاس ِم الْ ُمبالَ َغ ِة َو ْاس ِم التَّفضيلِ َو ْاس ِم الْ َمکانِ )‬

‫ّ‬ ‫ْ َ َ َّ ٌَ‬
‫َّ‬ ‫َّ‬
‫﴿‪...‬إن انلفس لـأمارة بِالسوءِ‪ُ ﴾...‬‬
‫يوسف‪53 :‬‬ ‫‪1‬ـ‬

‫‪2‬ـ ْ َ ْ َ َّ َ ْ َ ْ ــخوان أَ َ‬
‫قـد ُم ُ‬
‫ـــهـم‪.‬‬ ‫ِاعـلـم بِـأن خـيـر ال ِ‬

‫َّ‬ ‫غـراق فـي الْ َ‬


‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ـر الْ ُ‬ ‫ْ‬
‫دح َو الـذ ِّم‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ـم‬ ‫ِ‬ ‫ال‬ ‫ـمـق‬
‫ِ‬ ‫ـح‬ ‫أکـبَ ُ‬ ‫‪3‬ـ‬

‫ـم ْ‬
‫ـو ِت‪.‬‬ ‫ـن َغيْـر أَ ْهلـها أَ َش ُّد ِم َ‬
‫ـن الْ َ‬ ‫َ‬
‫ـحاجـة م ْ‬
‫ِ ِ‬
‫َ َ ُ ْ‬
‫‪4‬ـ طلب ال‬
‫ِ ِ‬

‫ً‬ ‫َ َ َ َ ُ َ ِّ َ َ ْ ُ َ َ‬ ‫ُ َ‬
‫نت أميـرا‪.‬‬ ‫‪5‬ـ ق ْم ع ْن َمـج ِل ِسـك ِلبيـك و معل ِمـك و إن ک‬

‫ظلوم‪.‬‬ ‫م‬ ‫الظالم أَ َش ُّد من يَوم الْ َ‬


‫ـجور َعلَـی ال ْ َ‬ ‫ّ‬
‫ـی‬
‫ََ‬
‫ل‬ ‫ع‬ ‫دل‬ ‫وم الْ َ‬
‫ع‬ ‫‪6‬ـ يَ ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬

‫‪48‬‬
‫‪4‬‬ ‫ا ََّلد ْر ُس ال ّراب ُِع‬

‫َو الْ َب ْي ُت يَـ ْع ِرفُـ ُه َو ال ِ‬


‫ْـح ُّل َو الْ َح َر ُم‬ ‫ٰهذَا الَّذي ت َـ ْعر ُِف الْ َبطْحا ُء َوطْأَت َـ ُه‬
‫قـي الطّا ِه ُر الْـ َعلَ ُم‬
‫قـي ال َّن ُّ‬‫ٰهـذَا التَّ ُّ‬ ‫ٰهـذَا ابْـ ُن َخـ ْيـ ِر ِعبـا ِد اللّ ِه کُلِّـهِـ ُم‬
‫اَلْ ُع ْر ُب ت َ ْعر ُِف َم ْن أَنْ َک ْرتَ َو الْ َع َج ُم‬ ‫َو لَ ْي َس قَ ْول َُـك‪َ :‬م ْن ٰهذا؟ بِـضـائِ ِر ِه‬
‫اين کسی است که سرزمين مکّه قدمگاهش را میشناسد‪ .‬و خانۀ [خدا] و بيـرون‬
‫و محدودۀ اِحرام‪ ،‬او را میشناسند‪.‬‬
‫اين ِ‬
‫فرزند بهترينِ همۀ بندگان خداست‪ .‬اين پرهيزگا ِر ِ‬
‫پاک پاکيزۀ بزرگ قوم است‪.‬‬
‫و اين گفتۀ تو که «اين کيست؟» زيانرساننده بدو نيست‪ .‬عرب و غير عرب کسی‬
‫را که تو انکار کردی میشناسند‪.‬‬
‫ِـع‬
‫اَلدَّ ْر ُس ال ّراب ُ‬
‫اَلْــفَــ َر ْز َد ُق‬
‫يت الْحال َي ِة عا َم ث َالث َ ٍة َو‬ ‫وي‪ُ .‬ولِ َد في ِمنطَ َق ٍة بِـالْ ُک َو ِ‬ ‫اَلْ َف َر ْز َد ُق ِم ْن شُ َعرا ِء الْ َع ْص ِر الْ ُ َم ِّ‬
‫عـاش بِـالْ َبـصـ َر ِة‪ .‬في يَـ ْو ٍم ِم َن الْ َيّ ِام جــا َء بِـ ِه أَبـو ُه ٰ‬
‫إلـی‬ ‫ِعشْ ري َن بَ ْعـ َد الْهِجـ َر ِة‪َ ،‬و َ‬
‫َع ْن َول َِد ِه؛ ف َ‬
‫َـقال‪:‬‬ ‫َـسأَلَـ ُه الْ ما ُم‬
‫لـي ‪ ،‬ف َ‬ ‫أَميـ ِر الْ ُمؤ ِمنيـ َن َع ٍّ‬
‫« ٰهذَا ابْنـي يَکا ُد يَکو ُن شا ِعرا ً َعظيماً»‪.‬‬
‫َـقال ْالما ُم لِـوالِ ِد ِه‪َ « :‬علِّ ْمـ ُه الْقُرآنَ»‪.‬‬ ‫ف َ‬
‫إلی ُخلَفا ِء بَني أُ َم َّي َة بِـالشّ ِام‪َ ،‬و َم َد َحـ ُهم‬ ‫فَـ َعلَّ َمـ ُه الْقُرآ َن ت َعليماً؛ ث ُ َّم َر َح َل الْ َف َرز َد ُق ٰ‬
‫نال َجوائِ َز ُهم‪.‬‬ ‫َو َ‬
‫َو کـا َن يَ ْستُـ ُر ُح َّبـ ُه ِعنــ َد ُخلَفــا ِء بَني أُ َم َّيـ َة؛‬ ‫يت‬‫کا َن الْ َف َر ْز َد ُق ُم ِح ّبـاً ِلَ ْهلِ الْ َب ِ‬
‫َولٰ ِك َّن ُه َج َه َر بِـ ِه لَ ّما َح َّج ِهشا ُم بْ ُن َع ْب ِدالْ َملِ ِك في أَيّ ِام أَبيـ ِه‪.‬‬
‫َـطاف ِهشا ٌم َو لَ ّما َو َص َل إلَی الْ َح َج ِر لَ ْم يَق ِْد ْر أَ ْن يَ ْستَلِ َمـ ُه لِ َكثْـ َر ِة ِال ْز ِد ِ‬
‫حام‪،‬‬ ‫ف َ‬
‫اس َو َم َعـ ُه َجما َعـ ٌة‬ ‫لوس الْ ُ َمرا ِء يَ ْنظُ ُر إلَی ال ّن ِ‬ ‫فَـ ُن ِص َب لَـ ُه ِم ْنـبَـ ٌر َو َجل ََس َعلَيـ ِه ُج َ‬
‫ِم ْن كِبا ِر أَ ْهلِ الشّ ِام‪.‬‬
‫َـطاف بِـالْ َب ْي ِت ط َ‬
‫َواف‬ ‫فَـ َب ْي َنما يَ ْنظُ ُر إلَی الْ ُح ّجا ِج‪ ،‬إ ْذ جا َء زَي ُن الْعابِدي َن ‪ ،‬ف َ‬
‫اس جانِباً‪ ،‬ف ْ‬
‫َـاستَلَ َمـ ُه ْاس ِتالماً َسهالً‪.‬‬ ‫عاظ ِم‪ ،‬فَـلَ َّما َو َص َل إلَی الْ َح َجرِ‪َ ،‬ذ َه َب ال ّن ُ‬ ‫ْالَ ِ‬
‫َـقال َر ُج ٌل ِم ْن أَ ْهلِ الشّ ِام‪:‬‬ ‫ف َ‬
‫ِـاس ِت ِ‬
‫الم الْ َح َجرِ»؟!‬ ‫اس لَـ ُه ب ْ‬ ‫« َم ْن ٰهذَا الَّذي قَ ْد َس َم َح ال ّن ُ‬
‫َـقال‪« :‬ال أَ ْع ِرفُـ ُه»‪.‬‬
‫خاف ِهشا ٌم ِم ْن أَ ْن يَ ْع ِرفَـ ُه أَ ْه ُل الشّ ِام َو يَ ْرغَبوا فيـ ِه َرغ َبـ َة الْ ُم ِح ّبيـ َن؛ ف َ‬
‫َ‬
‫َو کا َن الْ َف َرز َد ُق ِ‬
‫حاضرا ً‪.‬‬
‫َقال الْ َف َرز َد ُق‪« :‬أَنا أَ ْع ِرفُـ ُه َمع ِرفَـ ًة َجيِّ َدةً‪».‬‬‫ف َ‬
‫‪50‬‬
‫ث ُ َّم أَنْشَ َد ٰه ِذ ِه الْقَصي َد َة إنشادا ً رائِعاً‪.‬‬

‫ٰهذَا الَّذي تَـ ْعر ُِف الْ َبطْحا ُء َوطْأَت َـ ُه‬


‫َو الْ َب ْي ُت يَـ ْع ِرفُـ ُه َو ال ِ‬
‫ْـح ُّل َو الْ َح َر ُم‬

‫ٰهـذَا ابْـ ُن َخـ ْيـ ِر ِعبـا ِد اللّ ِه کُلِّـهِـ ُم‬


‫قـي الطّا ِه ُر الْـ َعلَ ُم‬
‫قـي ال َّن ُّ‬‫ٰهـذَا التَّ ُّ‬

‫َو لَ ْي َس قَ ْول َُـك‪َ :‬م ْن ٰهذا؟ بِـضـائِ ِر ِه‬


‫اَلْ ُع ْر ُب ت َ ْعر ُِف َم ْن أَنْ َک ْرتَ َو الْ َع َج ُم‬

‫‪51‬‬
‫ــــجم‬ ‫اَ ْل ُ‬
‫ــم ْع َ‬
‫اَلْ َعلَم ‪ :‬بزرگتر قوم ‪ ،‬پرچم‬ ‫اَلْ ِح ّل ‪ :‬بيرون اِحرام‬ ‫إ ْذ جا َء ‪ :‬ناگهان آمد‬
‫اَلْ ِکبار ‪ :‬بزرگان‬ ‫َر َح َل ـَ ‪ :‬كوچ كرد‬ ‫اِ ْس َتل ََم الْ َح َج َر ‪ :‬سنگ را مسح کرد‬
‫«مفرد‪ :‬اَلْكَبيـر» ≠ ا ِّ‬
‫َلصغار‬ ‫َر ِغ َب في ِه َـ ‪ :‬به آن عالقهمند شد‬ ‫َأنْکَ َر ‪ :‬ناشناخته شمرد‬
‫دَح ـَ ‪ :‬ستود‬
‫َم َ‬ ‫اَلضّ ائِر ‪ :‬زيانرساننده‬ ‫اَلْ َبطْحاء ‪ :‬دشت مکّه‬
‫ن ََص َب ُـ ‪ :‬برپا کرد ‪ ،‬نصب کرد‬ ‫طاف ُـ ‪ :‬طـــواف کـــرد‬
‫َ‬ ‫َب ْي َنما ‪ :‬در حالی که‬
‫قـي ‪ :‬پاک و خالص‬‫اَل َّن ّ‬ ‫(مضـــارع‪ :‬يَ ُ‬
‫طوف)‬ ‫قي ‪ :‬پرهيزگار‬
‫اَل َّت ّ‬
‫اَلْ َوطْأَة ‪ :‬جای پا ‪ ،‬گام‬ ‫اَلْ ُع ْرب ‪ :‬عرب‬ ‫َج َه َر بِـ َـ ‪ :‬آشکار کرد‬

‫َحــ ْو َل الـ َّن ِّ‬


‫ــص‬

‫اُک ُت ْب َجواباً َقصيـراً‪َ ،‬ح َس َب ن َِّص ِ‬


‫الدَّرس‪.‬‬
‫ِعن َد ُخلَفا ِء بَني أُ َم َّي َة؟‬ ‫َيف کا َن ُح ُّب الْ َف َرز َدقِ ِلَهلِ الْ َب ِ‬
‫يت‬ ‫‪1‬ــ ک َ‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫؟‬ ‫إلـی أَميــ ِر الْ ُمـؤ ِمنيــ َن‬
‫‪2‬ــ َم ْن جــا َء بِـالْفَــ َرز َدقِ ٰ‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫؟‬ ‫تی َج َه َر الْ َف َرز َد ُق بِـ ُح ِّبـ ِه ِلَ ْهلِ الْ َب ِ‬
‫يت‬ ‫‪3‬ــ َم ٰ‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫‪4‬ــ أَيْـ َن ُولِـ َد الْـفَـ َرز َد ُق؟ َو أَيْـ َن َ‬
‫عـاش؟‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫‪5‬ــ فـي أَ ِّي َع ْص ٍر کا َن الْ َف َرز َد ُق يَ ُ‬
‫عيش؟‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫إلی َم ْن َر َح َل الْ َف َرز َد ُق بِـالشّ ِام؟‬
‫‪6‬ــ ٰ‬
‫‪....................................................................................................................‬‬
‫‪52‬‬
‫عـــ َللَـمـــوا‬
‫ـمـــوا‬ ‫عـــ‬
‫ا ِ اِ‬
‫فعول الْ ُمطل َُق‬
‫اَلْ َم ُ‬
‫به ترجمۀ چهار جملۀ زير دقّت کنيد‪.‬‬
‫از خدا آمرزش خواستم‪.‬‬ ‫ ‬ ‫‪1‬ــ اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه‪.‬‬
‫از خدا بیگمان آمرزش خواستم‪.‬‬ ‫‪2‬ــ اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاس ِتغْفاراً‪ .‬‬
‫از خدا صادقانـه آمرزش خواستم‪.‬‬ ‫‪3‬ــ اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاس ِتغْفارا ً صا ِدقاً‪.‬‬
‫از خدا ِ‬
‫مانند درستکاران آمرزش خواستم‪.‬‬ ‫الصالِحي َن‪.‬‬ ‫‪4‬ــ اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاس ِتغْفا َر ّ‬

‫چه رابطهای ميان دو کلمۀ «اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ » و « ْاس ِتغْفار» در جمالت باال وجود دارد؟‬
‫مصدر «اِ ْس ِتغْفار» در جملۀ دوم‪ ،‬سوم و چهارم چه مفهومی را به جملهها افزوده است؟‬
‫نقش کلمۀ «اِ ْس ِتغْفار» در جمالت دوم‪ ،‬سوم و چهارم «مفعول مطلق» است‪.‬‬

‫اين مصدر در جملۀ دوم بر انجام فعلِ «اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ » تأکيد کرده است‪.‬‬
‫به مصدر «اِ ْس ِتغْفار» در جملۀ دوم «مفعول مطلق تأکيدی» گفته میشود و در ترجمۀ‬
‫فارسیِ آن از قيدهای تأکيدی مانند «بیگمان» ‪« ،‬حتماً» و «قطعاً» استفاده میکنيم‪.‬‬

‫اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاسـ ِتـغْـفــارا ً‪.‬‬


‫مفعول مطلق تأکيدی‬

‫«الصالِحي َن» در جمالت سوم و چهارم چه نقشی دارند؟‬ ‫دو کلمۀ «صا ِدقاً» و ّ‬
‫ٌ‬
‫مضافاليه است‪ ،‬نو ِع‬ ‫گاهی «مفعول مطلق» به کمک کلمۀ بعد از خودش که صفت يا‬
‫انجام گرفتنِ فعل را بيان میکند؛ مانند «اِ ْس ِتغْفار» در جملۀ سوم و چهارم‪ ،‬که به آن «مفعول‬
‫مطلق نوعی» گفته میشود‪.‬‬

‫‪53‬‬
‫الـصـالِـحـيـ َن‪ .‬اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاسـ ِتـغْـفــارا ً صـا ِدقــاً‪.‬‬
‫اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاسـ ِتـغْـفـا َر ّ‬
‫صفت‬ ‫مفعول مطلق نوعی‬ ‫ٌ‬
‫مضافاليه‬ ‫مفعول مطلق نوعی‬

‫ِ‬
‫«مانند» استفاده‬ ‫در ترجمۀ مفعول مطلق نوعی (که مضاف واقع شده است) از قيد‬
‫میکنيم؛ مثال‪:‬‬
‫ِ‬
‫مانند درستکاران از خدا آمرزش خواستم‪.‬‬ ‫اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاس ِتغْفا َر ّ‬
‫الصالِحي َن‪.‬‬

‫در ترجمۀ مفعول مطلق نوعی (که موصوف واقع شده است) میتوانيم صفت را به‬
‫صورت قيد ترجمه کنيم و نيازی به ترجمۀ مفعول مطلق نيست؛ ‪ 1‬مثال‪:‬‬
‫ت َ ْجتَ ِه ُد ْالُ ُّم لِـتَربيَ ِة أَ ْوال ِدها ا ْج ِتهادا ً بالِغاً‪.‬‬
‫مادر برای تربيت فرزندانش بسيار تالش میکند‪.‬‬

‫اِ ْستَ ْغ َف ْرتُ اللّ َه ْاس ِتغْفارا ً صا ِدقاً‪.‬‬


‫از خدا صادقانه آمرزش خواستم‪.‬‬

‫مفعول مطلق‪ ،‬مصدری از فعلِ جمله است‪.‬‬


‫مفعول مطلق دو نوع است‪ :‬تأکيدی و نوعی‪.‬‬
‫مفعول مطلق تأکيدی‪ ،‬مصدری از فعلِ جمله است که بـر ِ‬
‫انجام فعل تأکيــد میکنـد و‬
‫صفت يا ٌ‬
‫مضافاليه ندارد‪.‬‬
‫مفعول مطلق نوعی‪ ،‬مصدری از فعلِ جمله است که نوع و چگونگی ِ‬
‫انجام فعل را بيان‬
‫میکند و صفت يا ٌ‬
‫مضافاليه دارد‪.‬‬

‫‪ -1‬ترجمه‪ ،‬هرن و ذوق در کنار توانـمندیهای گوناگون زبانی است و ترجمۀ صحيح به سياقِ عبارت و نکات بسياری‬
‫بستگی دارد‪ .‬آنچه در کتاب در زمينۀ ترجمه میآيد‪ ،‬فقط يک راهناميی است‪.‬‬
‫‪54‬‬
‫در کتاب عربی پايۀ دهم با مصدرهايی با قاعده بر اين وزنها آشنا شديد‪:‬‬
‫اِف ِتعال‪ ،‬اِس ِتفعال‪ ،‬اِن ِفعال‪ ،‬إِفعال‪ ،‬ت َفعيل‪ ،‬تَ َف ُّعل‪ ،‬تَفا ُعل و ُمفا َعلَة؛ مثال‪:‬‬

‫مصدر‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬ ‫مصدر‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫ت َـعـلـيـم‬ ‫يُـ َعـلِّـ ُم‬ ‫َعـلَّـ َم‬ ‫اِفـ ِتـخـار‬ ‫يَـفتَ ِخـ ُر‬ ‫اِفـتَـ َخـ َر‬

‫ت َــقَـ ُّدم‬ ‫يَتَ َق َّد ُم‬ ‫تَ َق َّد َم‬ ‫اِس ِتخدام‬ ‫يَستَ ِ‬
‫خد ُم‬ ‫اِستَخ َد َم‬

‫ت َـعـا ُرف‬ ‫يَتَعا َر ُف‬ ‫تَعا َر َف‬ ‫اِ ِ‬


‫نسحاب‬ ‫نس ِح ُب‬
‫يَ َ‬ ‫اِ َ‬
‫نس َح َب‬

‫ُمسا َع َدة‬ ‫يُسا ِع ُد‬ ‫سا َعـ َد‬ ‫إِرســـال‬ ‫يُـ ْر ِس ُـل‬ ‫أَ َ‬
‫رس َـل‬

‫‪55‬‬
‫اکنون با اين چند مصدر که در هشت گرو ِه يادشده نيستند و بیقاعدهاند‪ ،‬آشنا شويد‪:‬‬

‫مصدر‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬ ‫مصدر‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫ُجـلوس‬ ‫يَ ْجلِ ُس‬ ‫َجل ََس‬ ‫َصـبْـر‬ ‫يَصبِـ ُر‬ ‫َصبَـ َر‬

‫خُروج‬ ‫يَ ْخ ُر ُج‬ ‫َخ َر َج‬ ‫ِذکْــر‬ ‫يَذکُ ُر‬ ‫َذکَـ َر‬

‫طَواف‬ ‫يَ ُ‬
‫طوف‬ ‫َ‬
‫طـاف‬ ‫َم ْع ِرفَة‬ ‫يَ ْعر ُِف‬ ‫َع َر َف‬

‫نَـــ ْوم‬ ‫يَنـا ُم‬ ‫نـا َم‬ ‫َرغْـبَة‬ ‫يَ ْرغ َُب‬ ‫َر ِغ َب‬

‫َعـيْـش‬ ‫عيش‬
‫يَ ُ‬ ‫عاش‬
‫َ‬ ‫فَـتْـح‬ ‫يَ ْفتَ ُح‬ ‫فَتَ َح‬

‫از آنجا که «مفعول مطلق» مصدری از فعلِ جمله است؛ بنابراين آشنايی با مصدرهای ياد‬
‫شده الزم است‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫فعول الْ ُمطْل ََق‪َ ،‬و ا ْذکُ ْر نَوعَهُ ‪.‬‬ ‫اِ ْخ َت ِب ْر نَف َْسكَ ‪ .‬اِنْ َت ِخ ِب ال َّتر َج َم َة َّ‬
‫الصحي َح َة‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ـن الْ َم َ‬
‫ً‬ ‫َ ْ ً َ‬
‫‪1‬ــ ﴿فـاصب ْ‬
‫ـر صبـرا جـميال﴾ اَلْ َمعارِج‪5 :‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫ِ‬
‫الف‪ .‬قطعاً شکيبايی کن‪  .‬ب‪ .‬به زيبايی صبر کن‪.‬‬

‫ً‬ ‫ْ ً َ‬
‫‪2‬ــ ﴿‪ ...‬اذک ُروا َ‬ ‫ُْ ُ‬
‫اهلل ِذکرا کثيـرا﴾ ا َْلَحزاب‪41 :‬‬

‫الف‪ .‬خدا را هميشه ياد کنيد‪  .‬ب‪ .‬خدا را بسيار ياد کنيد‪ .‬‬

‫ً‬ ‫َ‬
‫‪3‬ــ ﴿‪...‬کـل َم ُ‬ ‫َ َّ‬
‫اهلل مویس تـکـليما﴾ ا َل ِّنساء‪164 :‬‬

‫الف‪ .‬خدا با موسی قطعاً سخن گفت‪  .‬ب‪ .‬خدا با موسی سخنی گفت‪ .‬‬

‫ً‬ ‫َُ َ‬ ‫ُ َ َْ‬


‫‪4‬ــ ﴿‪َ ...‬و ن ِّ‬
‫ـزل المالئِـکة تنـزيال﴾ اَلْفُرقان‪25 :‬‬

‫الف‪ .‬و مانند مالئک فرود آمدند‪  .‬ب‪ .‬و فرشتگان قطعاً فرود آورده شدند‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫ـمـاريـن‬
‫اَلـا َّتَلـ َّتـمـاريـن‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪َ :‬عيِّـنِ الْ ِعبا َر َة الْفارِسيَّ َة الْقَريبَ َة ِم َن الْ ِعبا َر ِة الْ َع َربيَّ ِة ِفـي الْ َم ٰ‬
‫عنی‪.‬‬
‫َ ْ‬ ‫ُّ‬ ‫ُ‬ ‫ال يـؤ ِم ُ‬‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ َ ُ ُ‬ ‫ُ ْ‬
‫ـسـ ِه‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّ ِه‬ ‫ـحـب ِلـنـف ِ‬
‫ـحـب ِلـخيـ ِه مـا ي ِ‬ ‫ـن أحدکـم حت ٰ‬
‫ـی ي ِ‬ ‫‪1‬ــ‬
‫اَلْ ُمـتَ َن ّبي‬ ‫نت أَکْ َر ْم َت اللَّئی َم‪ 1‬ت َـ َمـ َّردا ‪. 2‬‬
‫نت أَکْ َر ْم َت الْکَری َم َملَ ْکتَـ ُه َو إ ْن أَ َ‬
‫‪2‬ــ إذا أَ َ‬
‫ـل يَبنـيـ ِه َعلَی ال َّرمـلِ ‪َ . 3‬مث ٌَل‬ ‫اَلْعا ِق ُل يَبني بَيتَـ ُه َعلَی َّ‬
‫الص ْخ ِر َو الْجا ِه ُ‬ ‫‪3‬ــ‬
‫َمث ٌَل‬ ‫قیل َه ْل ِم ْن شا ِه ٍد َ‬
‫قال ال ّذنَب‪.‬‬ ‫‪4‬ــ اِ َّد َعی‪ 4‬الثّ ْعل َُب شَ یئاً َو طَلَب َ‬
‫عـی‪َ ،5‬و َمـ ْن لَـ ِز َم الْـ َمـنـا َم َرأَی الْ َ ْ‬
‫حـال َم ‪َ .7‬مث ٌَل‬ ‫ـعـی َر ٰ‬
‫‪5‬ــ َمـ ْن َس ٰ‬
‫‪6‬‬

‫َمث ٌَل‬ ‫الك ال َّن ْملَـ ِة‪ ،‬أَنْ َب َت ‪ 8‬لَـهـا َجنا َحيـنِ ‪.‬‬
‫‪6‬ــ إذا أَرا َد اللّ ُه َه َ‬
‫َمث ٌَل‬ ‫‪7‬ــ ُمــ َّد‪ِ 9‬ر ْجـل ََـك َعـلَـی قَـ ْد ِر کِـسائِ َـك ‪.10‬‬
‫َمث ٌَل‬ ‫‪8‬ــ ِع ْن َد الشَّ دائِ ِد‪ 11‬يُـ ْع َر ُف الْ ْخوانُ‪.‬‬
‫سعدی‬ ‫دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پـریـشـانحـالـی و درمـانـدگـی‬
‫ْ‬
‫سعدی‬ ‫چو با ِسفله گويی به لطف و خوشـی فزون گرددش کِبـر و گردنکشـی‬
‫سعدی‬ ‫آن نشنیدی که حکیمـی چه گفت؟ مـور همان بـ ْه که نباشـد پَـ َرش‬
‫به جويی که يک روز بگذشت آب نسازد خردمند ازو جای خواب فردوسی‬

‫فردوسی‬ ‫هر آن چیز کانَت نیاید پسنـد تنِ دوست و دشمن بدان در مبنـد‬
‫عطّار‬ ‫ز روباهی بـپرسیدند احوال ز معروفـان گواهـش بود دنبال‬
‫انوشيروان‬ ‫هـرکـه َر َود َچـ َرد و هـرکـه ُخـسـبـد خـواب بـیـنـد‪.‬‬
‫مثل فارسی‬ ‫پـايـت را بـه انـدازۀ گـلـيـمـت دراز کـن‪.‬‬

‫عی‪ :‬چريد‬ ‫‪َ -5‬ر ٰ‬ ‫‪-3‬اَل َّر ْمل‪ :‬شن ‪ -4‬اِد ٰ‬


‫َّعی‪ :‬ادّعا کرد‬ ‫‪-2‬تَـ َم َّردَ‪ :‬نافرمانی کرد‬ ‫‪ -1‬اَللَّئيم‪ :‬فرومايه‬
‫‪ -7‬ا َْلَ ْحالم‪ :‬رؤياها «مفرد‪ :‬اَلْ ُحلْم»‬ ‫‪ -6‬لَ ِز َم الْ َمنا َم‪ :‬خوابيد (لَ ِز َمهُ‪ :‬بدو آويخت و رهايش نکرد ‪ +‬اَلْ َمنام‪ :‬خواب)‬
‫‪ -10‬اَلْ ِکساء‪ :‬جامه‬ ‫‪ -8‬أَنْ َب َت‪ :‬رويانيد ‪ُ -9‬مدَّ‪ :‬دراز کن (ماضی‪َ :‬مدَّ‪ /‬مضارع‪ :‬يَـ ُمدُّ)‬
‫‪ -11‬اَلشَّ دائِد‪ :‬سختیها «مفرد‪ :‬ا َلشَّ ديدَة»‬
‫‪58‬‬
‫اَل َّتمري ُن الثّانـي‪:‬‬
‫أ‪َ .‬ع ِّيـنِ ْاس َم الْفا ِعلِ َو ْاس َم الْ ُمبالَ َغ ِة َو ْاس َم التَّفضيلِ ِفـي الْ َحديثَيـنِ التّال َييـنِ ‪.‬‬
‫َ‬ ‫كم ُة َت ْع ُم ُ‬ ‫ال َ‬ ‫َّ َ َ ٰ َ ْ‬ ‫الس ْهل َو ال يَنْبُ ُ‬‫ت يف َّ‬ ‫رع يَنْبُ ُ‬‫َّ َّ َ‬
‫لب‬‫ِ‬ ‫ق‬ ‫يف‬ ‫ر‬ ‫ِ‬ ‫ت يف الصفا فكذلِك‬ ‫ِ‬ ‫‪1‬ــ إن الز‬
‫َ‬ ‫واض َع آلَ َة الْ َ‬ ‫اتل ُ‬ ‫اهلل َج َع َل َّ‬ ‫َ‬
‫ل َّن َ‬ ‫ك ِّب الْ َ‬
‫َُْ َ‬ ‫َ َُُْ َ‬ ‫ال ْ ُمتَ‬
‫قل َو َج َعل‬ ‫ِ‬ ‫ع‬ ‫ِ‬ ‫‪،‬‬ ‫ار‬
‫ِ‬
‫ـج ّ‬
‫ب‬ ‫ِ‬ ‫ت‬ ‫م‬ ‫ال‬ ‫لب‬‫ِ‬ ‫ق‬ ‫يف‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫ع‬ ‫ت‬ ‫ال‬ ‫و‬ ‫ع‬ ‫واض‬
‫ِ‬
‫ِ‬
‫ب م ْن آلَة الْ َ‬ ‫َّ َ‬
‫ك ُّ َ‬
‫َج َع َل‪َ :‬صيَّـ َر‬ ‫هل‪( .‬ت ُ َح ُف الْ ُعقولِ‪ ،‬ص ‪ )396‬ا َْلما ُم َ‬
‫موسی ال ِ‬
‫ْکاظ ُم‬ ‫ِ‬ ‫ـج‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اتل‬

‫کِشت در دشت مىرويد و بر تختهسنگ نـمیرويد و همچنين حكمت در د ِل فروتن ماندگار میشود‬

‫و در د ِل خو ْدبزرگبينِ ستمگر ماندگار نـمیشود؛ زيرا خدا فروتنی را ابزار ِخرد و خودبزرگبينی را از‬

‫ابزار نادانی قرارداده است‪.‬‬

‫كنْ‬ ‫َ َْ َ ُ‬ ‫ََْ َ‬ ‫َْ‬ ‫َ‬ ‫ً َ َْ َ ْ‬ ‫َ ْ َ َ َ َْ َ ُ ّ‬


‫ريهِ ولـي‬ ‫غ‬
‫ِ ِ‬ ‫عليم‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ب‬ ‫ق‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫س‬
‫ِ‬ ‫ف‬ ‫ن‬ ‫عليم‬ ‫ـت‬ ‫ِ‬ ‫ب‬ ‫أ‬‫بد‬ ‫ي‬ ‫ـل‬ ‫ف‬ ‫إماما‬ ‫اس‬ ‫‪2‬ــ من نصب نفسه ل ِ ِ‬
‫لن‬
‫ِ‬
‫ِّ‬ ‫َ ُ َ ِّ ُ َ َ ُّ ْ‬ ‫ِّ َ ْ‬ ‫َ ََْ َ‬ ‫َ ُ‬
‫جالل ِم ْن ُم َعلم‬
‫ِ‬ ‫ـال‬‫ِ‬ ‫أديب ِه بِ ِلسانِ ِه؛ َو ُم َعل ُم نف ِسـ ِه و مؤدبـها أحق ب‬ ‫ِ‬ ‫تأديبُه بِسريتِ ِه قبل ت‬
‫ِ‬
‫ُ َ ِّ‬ ‫ّ‬
‫ـهم‪ِ .‬م ُ‬
‫نهاج الْ َبرا َع ِة في شَ ْر ِح نَ ْه ِج الْ َبال َغ ِة (خويى) ج‏‪ ،21‬ص ‪107‬‬ ‫اس و مؤدبِ ِ‬ ‫انل ِ‬

‫هرکس خـودش را برای مردم پيشـوا قرار دهـد‪ ،‬بايـد پيش از آموزش ديگـری آموزش خودش را آغـاز کند‬

‫و بايـد ادبآموزیاش پيش از زبانش با کردارش باشد؛ و آموزگار و ادبآموزندۀ خويشتن از آموزگار‬

‫و ادبآموزندۀ مردمان در گرامیداشت شايستهتر است‪.‬‬

‫ابـي لِـما تَ ْحتَـ ُه َخطٌّ‪.‬‬


‫ب‪ .‬اُکْتُ ِب الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬

‫‪59‬‬
‫حيح؛ ث ُ َّم ت َ ْر ِج ْمـ ُه‪.‬‬
‫الص َ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّا ِل ُث‪َ :‬ع ِّيـنِ الْ َج َ‬
‫واب َّ‬
‫‪...................‬‬ ‫يَــ ْذکُــ ُر‬ ‫يَتَـ َذکَّـ ُر يُــ َذکِّـ ُر‬ ‫‪1‬ــ مضارع ت َ َذکَّ َر (به ياد آورد) ‪:‬‬
‫‪...................‬‬ ‫ت َ َعــلُّـم‬ ‫ت َ ْعليـم‬ ‫ِعـلْــم‬ ‫‪2‬ــ مصدر َعلَّ َم (ياد داد) ‪:‬‬
‫‪...................‬‬ ‫َـس‬‫جـال َ‬ ‫َـس‬ ‫َـس أَ ْجـل َ‬ ‫‪3‬ــ ماضی ُمجال ََسة (همنشينی کردن) ‪َ :‬جل َ‬
‫‪...................‬‬ ‫تَقـاطُـع‬ ‫تَقْطيـع اِنْ ِقـطاع‬ ‫‪4‬ــ مصدر اِنْ َقطَ َع (بريده شد) ‪:‬‬
‫‪...................‬‬ ‫اِقْـتَـر ِْب‬ ‫قَــ ِّر ْب‬ ‫تَقَـ َّر ْب‬ ‫‪5‬ــ امر تَ َق َّر َب (نزديک شد) ‪:‬‬
‫‪...................‬‬ ‫يَـ ْقتَـ ِع ُد‬ ‫يَتَقـا َع ُد‬ ‫‪6‬ــ مضارع تَقا َع َد (بازنشست شد) ‪ :‬يُقْـ ِعـ ُد‬
‫‪...................‬‬ ‫اِ ْمتَـ ِنـ ْع‬ ‫مـانِـ ْع‬ ‫‪7‬ــ امر ت َـ ْمتَ ِن ُع (خودداری میکنی) ‪ :‬اِ ْمـ َنـ ْع‬
‫‪...................‬‬ ‫اِ ْستَ ْخ َر َج‬ ‫تَـ َخـ َّر َج‬ ‫‪8‬ــ ماضی يَ ْستَ ْخر ُِج (خارج میکند) ‪ :‬أَ ْخـ َر َج‬
‫‪...................‬‬ ‫اِنْفَـ َع َـل‬ ‫اِ ْستَ ْف َع َل‬ ‫اِفْتَ َع َل‬ ‫‪9‬ــ وزن اِ ْستَ َم َع ‪:‬‬
‫ ‬
‫‪...................‬‬ ‫اِ ْستَ ْف َع َل‬ ‫اِنْـ َف َع َـل‬ ‫اِفْتَ َع َل‬ ‫ ‬ ‫‪10‬ـ وزن اِنْتَظَ َر‪:‬‬

‫ناسبَــ ًة لِلْفَــراغِ‪.‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع‪َ :‬عـيِّـ ْن کَلِ َمــ ًة ُم ِ‬
‫ناس ِك الْ َح ِّج‪.‬‬ ‫يت اللّ ِه ِلَدا ِء َم ِ‬‫ات َح ْو َل بَ ِ‬ ‫اج ‪َ ..................‬م ّر ٍ‬ ‫‪1‬ــ اَلْ ُح ّج ُ‬
‫يَطوفو َن‬ ‫يَطْ ُبخو َن‬ ‫يَطْ ُردو َن‬ ‫يَطْ ُرقو َن‬
‫رطي لَ شْ تَ َّد ‪ ..................‬أَما َم الْـ َملْ َع ِب الـ ّر ِّ‬
‫ياضي‪.‬‬ ‫‪2‬ــ لَو ال الشُّ ُّ‬
‫ا َلـ َّزيْ ُت‬ ‫ا َلـ َّز�َل ُل‬ ‫ا َلـ ُّزبْ َد ُة‬ ‫ِال ْز ِدحا ُم‬
‫ُنت أَ ْمشي‪َ ،‬رأَيْ ُت حا ِدثاً في سا َح ِة الْ َمدي َن ِة‪.‬‬ ‫‪3‬ــ ‪ ..................‬ک ُ‬
‫بَي َنـمـا                 بَ ْيـ َن‬ ‫جانِـبـاً‬ ‫ِعـ ْنـ َد‬
‫ولی ِفـي الْ ُمبارا ِة ‪ ..................‬إيران‪.‬‬ ‫‪4‬ــ َرفَ َع ِت الْفائِ َز ُة ْالُ ٰ‬
‫َعبا َء َة‬ ‫َع َربَـ َة‬ ‫ ‬ ‫َعلَ َم‬ ‫ُعشْ َب‬
‫ْحاج ‪ ..................‬الْ َح َج َر ْالَ ْس َو َد بِـالْکَع َب ِة الشَّ ري َف ِة‪.‬‬
‫‪5‬ــ اَل ُّ‬
‫اِ ْستَلَ َم‬ ‫اِ ْستَطا َع‬ ‫اِ ْستَ َم َع‬ ‫اِ ْستَعا َن‬
‫‪60‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬لِلتَّـ ْر َج َم ِة‪َ ( .‬ه ْل تَ ْعلَ ُم أَ َّن ‪ ...‬؟)‬

‫لی َرغ ِْم بِنا ِء سو ٍر‪َ 1‬ع ٍ‬


‫ظيم َح ْولَـها‪.‬‬ ‫غول ْاستَطاعوا أَ ْن يَ ْه ُجموا َعلَی ّ‬
‫الصيـنِ ُهجوماً قاسياً َع ٰ‬ ‫‪1‬ــ ‪ ...‬الْ ُم َ‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪2‬ــ ‪ ...‬تَلَ ُّف َظ «گ» َو «چ» َو «ژ» َموجو ٌد ِفـي الل ِ‬


‫َّهجات الْ َع َرب َّي ِة ال ّدا ِر َج ِة‪ 2‬كَثيـرا ً‪.‬‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪3‬ــ ‪ ...‬الْحوتَ يُـصا ُد ِل ْس ِت ْخرا ِج ال َّزيْ ِت ِم ْن كَب ِِد ِه لِ ِ‬


‫ـصنا َعـ ِة َموا ِّد التَّ ْجميلِ ‪.3‬‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫ّاش ه َو الْ َح َيوا ُن اللَّبو ُن الْ َوحي ُد الَّذي يَـق ِْد ُر َعلَی الطَّ َيـرانِ ‪.4‬‬
‫‪4‬ــ ‪ ...‬الْ ُخف َ‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪َ -3‬موا ُّد ال َّت ْجميلِ‪ :‬موا ّد آرايشی‬ ‫‪ -2‬اَلدّا ِر َجة‪ :‬عاميانه‬ ‫َلسور‪ :‬دیوار‬ ‫‪ -1‬ا ّ‬
‫‪ -4‬اَلطَّ َيـران‪ :‬پرواز‪ ،‬پرواز کردن‬
‫‪61‬‬
‫‪5‬ــ ‪َ ...‬ع َد َد ال َّن ْملِ ِفـي الْعال َِم يَ ُ‬
‫فوق َع َد َد الْ َبشَ ِر بِـ َمليونِ َم َّر ٍة تَقريباً‪.‬‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪6‬ــ ‪ ...‬طيسفون الْوا ِق َعـ َة قُ ْر َب بَغداد كان َْت ِ‬


‫عاص َم َة‪ّ 1‬‬
‫الساسان ّييـ َن‪.‬‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪7‬ــ ‪َ ...‬ح ْج َم ُد ِّب الْباندا ‪ِ 2‬ع ْن َد الْوِال َد ِة أَ ْص َغ ُر ِم َن الْـ َفأْرِ‪.‬‬


‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪8‬ــ ‪ ...‬ال َّزرافَ َة بَکْما ُء لَ ْي َس ْت لَـها أَ ْح ٌ‬


‫بال َصوت َّيـ ٌة ‪. 3‬‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫الم‪.‬‬ ‫‪9‬ــ ‪َ ...‬و َرقَ َة ال َّزيتونِ َر ْم ُز ‪َّ 4‬‬


‫الس ِ‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪ -2‬د ُُّب الْباندا‪ :‬خرس پاندا‬ ‫واصم»‬ ‫ْعاص َمة‪ :‬پايتخت «جمع‪ :‬اَلْ َع ِ‬
‫‪ -1‬اَل ِ‬
‫‪ -4‬اَل َّر ْمز‪ :‬نـماد‪ ،‬سمبل «جمع‪ :‬ا َل ُّرموز»‬ ‫الصوت َّي ُة‪ :‬تارهای صوتی «ا َلْ َ ْحبال‪ :‬جمع‪ /‬الْ َح ْبل‪ُ :‬مف َرد»‬ ‫‪ -3‬ا َْلَ ْح ُ‬
‫بال َّ‬
‫‪62‬‬
‫ابـي لِـما تَ ْحتَـ ُه َخطٌّ‪.‬‬ ‫السا ِد ُس‪ :‬ت َرج ِِم ال َّن َّص التّ َ‬
‫الي‪ ،‬ث ُ َّم َع ِّيـنِ الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫َلس َم ُك الْ َمدفونُ‬
‫ا َّ‬
‫فاف‪1‬في ِغ ٍ‬
‫الف ‪ِ 2‬م َن الْ َموا ِّد الْ ُمخاط َّي ِة‬ ‫ْـســ ُه ِع ْن َد الْ َج ِ‬‫الس َم ِك في إفْريقيا يَ ْستُـ ُر نَف َ‬ ‫يو َج ُد نَ ْو ٌع ِم َن َّ‬
‫الَّتي ت َ ْخ ُر ُج ِم ْن فَ ِمـ ِه‪َ ،‬و يَ ْد ِف ُن نَف َْسـ ُه ت َ ْح َت الطّيـنِ ‪ ،‬ث ُ َّم يَنا ُم نَ ْوماً َعميقاً أَکْثَـ َر ِم ْن َس َنـ ٍة‪َ ،‬و ال‬
‫تياج ْالَحيا ِء؛ َو يَ ُ‬
‫عيش ِ‬
‫داخ َل ُح ْف َر ٍة َصغيـ َر ٍة ِفـي انْ ِتظا ِر‬ ‫َّعام َو الْ َهوا ِء ا ْح َ‬
‫تاج إلَی الْما ِء َو الط ِ‬
‫يَ ْح ُ‬
‫إلی َمكانِ‬
‫الصيّادو َن ْالفْريقيّو َن ٰ‬ ‫نُزو ِل الْ َمطَرِ‪َ ،‬حتّ ٰی يَ ْخ ُر َج ِم َن الْ ِغ ِ‬
‫الف ُخروجاً َعجيباً‪ .‬يَ ْذ َه ُب َّ‬
‫ـص ْي ِد ِه‪.‬‬
‫ْجاف ‪ 3‬لِ َ‬ ‫ا ْخ ِتفا ِء ِه قَ ْب َل نُزو ِل الْ َمطَ ِر َو يَ ْح ِفرو َن التُّـر َ‬
‫اب ال َّ‬

‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬

‫ْجاف ‪ :‬خشک‬
‫‪ -3‬اَل ّ‬ ‫‪ -2‬اَلْ ِغالف ‪ :‬پوشش‬ ‫‪ -1‬الْ َجفاف ‪ :‬خشکی‬
‫‪63‬‬
‫ابـي لِلْ َکلِ ِ‬
‫مات الَّتي ت َحتَـها َخطٌّ‪.‬‬ ‫الساب ُِع‪َ :‬عيِّـنِ الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫اَل َّتمري ُن ّ‬
‫ً‬ ‫ً ُ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ّ‬
‫﴿إنـا فـتـحـنـا لـك فـتـحـا مـبـيـنـا﴾ اَلْفَتح‪1 :‬‬ ‫‪1‬ــ‬
‫‪..................................................................................................................................................................‬‬
‫ً‬ ‫َ َ‬ ‫ـحن ن َّ‬‫َ ُْ‬
‫﴿إنا ن ُ‬ ‫ََ‬ ‫َ ْ‬ ‫ّ َ‬
‫ـزلـنا عليـك القرآن تنـزيال﴾ ا َلْ نسان‪23 :‬‬ ‫‪2‬ــ‬
‫‪..................................................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َ َ‬‫ـر کـالـجـه َ‬
‫ال فـق َ‬ ‫َ ْ َ ْ‬ ‫َ ْ‬
‫ب‪ .‬ا َْلما ُم َع ٌّ‬
‫لـي‬ ‫ـل و ال میـراث کـاألد ِ‬
‫ِ‬ ‫‪3‬ــ‬
‫‪..................................................................................................................................................................‬‬
‫َّ ْ ْ َ َ َّ ُ‬
‫ـه يَ ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ ُ ُ ُ ُّ َ‬
‫زيـد‪.‬‬ ‫نـفـاق إل الـ ِعـلـم؛ فـإن‬
‫ِ‬ ‫ـص کـل شـي ٍء بِـال‬ ‫‪4‬ــ يـنـق‬

‫‪..................................................................................................................................................................‬‬
‫ْ َ ُ َ ََ َْ‬ ‫ادلنيا َعيْ َش الْ ُف َقرا ِء َو ُي َ‬
‫اس ُ‬ ‫َ ُ َْ ُ‬
‫خيل يف ُّ‬
‫ب يف ال ِخر ِة ماسبة الغنياءِ‪.‬‬ ‫‪5‬ــ يعيش ال‬

‫‪..................................................................................................................................................................‬‬

‫اَل َّتمري ُن الثّا ِم ُن‪َ :‬ع ِّيـنِ الْ ُمتَرا ِد َف َو الْ ُمتَضا َّد‪) ≠ ، = ( .‬‬
‫‪9‬ـ کِساء ‪ ......‬لِباس‬ ‫‪1‬ـ ُسهولَة ‪ُ ......‬صعوبَة‬
‫‪10‬ـ َحياة ‪َ ......‬ع ْيش‬ ‫‪2‬ـ اِخ ِتفاء ‪ ......‬ظُهور‬
‫‪11‬ـ َسالم ‪ُ ......‬صلح‬ ‫‪3‬ـ اِستَطا َع ‪ ......‬قَ َد َر‬
‫‪12‬ـ بُنيان ‪ ......‬بِناء‬ ‫‪4‬ـ واثِق ‪ُ ......‬مط َم ِئ ّن‬
‫‪13‬ـ َر ُخ َص ‪ ......‬غَال‬ ‫‪5‬ـ فَرِح ‪َ ......‬مسرور‬
‫‪14‬ـ أَعا َن ‪ ......‬ن ََص َر‬ ‫‪6‬ـ نُزول ‪ُ ......‬صعود‬
‫‪15‬ـ َس ِه َر ‪ ......‬نا َم‬ ‫‪7‬ـ ِغذاء ‪ ......‬طَعام‬
‫‪16‬ـ دار ‪ ......‬بَيت‬ ‫ضاق ‪ ......‬اِت ََّس َع‬
‫َ‬ ‫‪8‬ـ‬

‫‪64‬‬
‫اَلْـ ُمـ ْعـ َج ُ‬
‫ـم‬

‫خوب است بدانيـم كه در فرهنگهای لغت عربی‪:1‬‬


‫حرف ا ّول اصلیِ فعل فا ُء الفعل‪ ،‬حرف دوم اصلی عي ُن الفعل و حرف سوم اصلی ال ُم الفعل نام دارد؛‬
‫مثال‪ :‬يَ ْذ َه ُب = يَ ْف َع ُل‬
‫يــــــــــــــــذ هـــــــــــــــــب‬
‫ال ُم الفعل‬ ‫حرف مضارع فا ُء الفعل عي ُن الفعل‬

‫هرگاه مقابل فعل‪ ،‬عالمت فتحه ( ـَ ) بود‪ ،‬يعنی عين الفعل فتحه دارد‪ ،‬يا الف است؛ مثال‪:‬‬
‫ـب است‪ .‬‬‫يعنی مضار ِع آن يَ ْذ َه ُ‬ ‫ ‬‫َذ َه َب َـ ‪:‬‬
‫يعنی مضار ِع آن يَنـا ُم است‪.‬‬ ‫ ‬ ‫نـا َم ـَ ‪:‬‬
‫هرگاه مقابل فعل‪ ،‬عالمت ض ّمه ( ُـ ) بود‪ ،‬يعنی عين الفعل ض ّمه دارد‪ ،‬يا واو است؛ مثال‪:‬‬
‫ـب است‪ .‬‬
‫يعنی مضار ِع آن ‪ ،‬يَ ْكتُ ُ‬ ‫ ‬ ‫كَتَ َب ـُ ‪:‬‬
‫يعنی مضار ِع آن يَ ُ‬
‫قـول است‪.‬‬ ‫ ‬ ‫َ‬
‫قـال ُـ ‪:‬‬
‫هرگاه مقابل فعل‪ ،‬عالمت کسره ( ـِ ) بود‪ ،‬يعنی عين الفعل كسره دارد‪ ،‬يا ي است؛ مثال‪:‬‬
‫ـس است‪ .‬‬ ‫يعنی مضار ِع آن يَ ْجلِ ُ‬ ‫ ‬‫َجل ََس ـِ ‪:‬‬
‫يعنی مضار ِع آن يَسيـ ُر است‪.‬‬ ‫سـا َر ـِ ‪:‬‬
‫تو ّجــه‪:‬‬
‫کلمات پايۀ دوازدهم تکرار نشده است‪.‬‬
‫مضارع‪ ،‬مصدر و امر بيشتر فعلها نوشته شده است‪.‬‬
‫برخی از مصدرها سماعی هستند‪ ،‬لذا فقط مصدرهايی در واژهنامه ذکر شده که در کتاب درسی به‬
‫کار رفتهاند‪.‬‬
‫ات دشوار‪ ،‬نوشته نشده است؛ مگر اينکه در کتاب درسی به‬ ‫مصدر يا امر برخی فعلهای دارای تغيير ِ‬
‫کار رفته باشد‪.‬‬
‫فقط کلمههايی از پايههای هفتم تا يازدهم تکرار شده که در اين کتاب به کار رفته است‪.‬‬

‫‪ -1‬در امتحانات و كنكور از اين صفحه سؤال طرح نـمیشود‪.‬‬


‫نات‪ :‬يکی از دخرتان»‬ ‫«إِ ْح َدی الْبَ ِ‬
‫ا َْلَ ْح َسن ‪ :‬بهرت ‪ ،‬بهرتين‬
‫اس‪ :‬بهرتين مردم‬ ‫أَ ْح َس ُن ال ّن ِ‬
‫أَ ْح َس َن ‪ :‬خوبی کرد ‪ ،‬خوب انجام داد‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ْح ِس ُن‪ /‬امر‪ :‬أَ ْح ِس ْن‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْحسان)‬
‫اِخْتا َر ‪ :‬برگزيد‬
‫(مضارع‪ :‬يَخْتا ُر‪ /‬مصدر‪ :‬اِخْتيار)‬
‫اِ ْخ َت َبـ َر ‪ :‬آزمود‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْختَبِـ ُر‪ /‬امر‪ :‬اِ ْختَبِـ ْر‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْخ ِتبار)‬
‫‪1‬‬
‫أَ َخ َذ ُـ ‪ :‬گرفت ‪ ،‬برداشت ‪ ،‬بُرد‬ ‫ا َْلَب (أَبو‪ ،‬أَبا‪ ،‬أَبـي) ‪ :‬پدر «جمع‪ :‬ا َْلباء»‬
‫(مضارع‪ :‬يَأْخُـذُ‪ /‬امر‪ُ :‬خذْ)‬ ‫ا ْ َِلبْن ‪ :‬پرس ‪ ،‬فرزند «جمع‪ :‬ا َْلَبْناء ‪ ،‬اَلْبَنونَ»‬
‫أَ َخ َذ الْوالِ ُد ِط ْفلَ ُه َم َعهَ‪ :‬پدر کودکش را همراه خودش‬ ‫ِالتِّجاه ‪ :‬جهت‬
‫بُرد‪.‬‬ ‫اِت ََّص َل بِـ ‪ :‬با ‪ ...‬تـامس گرفت‬
‫تاب ِم ْن َصدي ِق ِه‪:‬‬ ‫أَ َخ َذ الْ َولَ ُد الْ ِک َ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَّ ِص ُل‪ /‬امر‪ :‬اِت َِّص ْل‪ /‬مصدر‪ :‬اِتِّصال)‬
‫آن پرس کتاب را از دوستش گرفت‪.‬‬ ‫أَت َٰی ـِ ‪ :‬آمد (مضارع‪ :‬يَـأْتـي) = جا َء ـِ‬
‫رض‪:‬‬ ‫تاب ِم ْن فَوقِ األَ ِ‬ ‫أَ َخ ْذتُ الْ ِک َ‬ ‫أَثا َر ‪ :‬بر انگيخت‬
‫کتاب را از روی زمین برداشتم‪.‬‬ ‫(مضارع‪ :‬يُثيـ ُر‪ /‬مصدر‪ :‬إثا َرة)‬
‫أَ ْخ َر َج ‪ :‬در آورد‬ ‫ش ‪ :‬دوازده‬ ‫اِثْنا َع َ َ‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ْخر ُِج‪ /‬امر‪ :‬أَ ْخر ِْج‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْخراج)‬ ‫اِثْنـانِ ‪ ،‬اِث َنيـنِ ‪ :‬دو‬
‫ْری ‪ :‬ديگر‬ ‫ا َْلُخ ٰ‬ ‫ا َْلث َنيـنِ ‪ ،‬يَو ُم ْالث َنيـنِ ‪ :‬دوشنبه‬
‫ا َْلَخ َْض ‪ :‬سبز‬ ‫جاب َع ْن ‪ :‬به ‪ ...‬پاسخ داد‬ ‫أَ َ‬
‫ا َْلَداء ‪ :‬بهجا آوردن‬ ‫ِب‪ /‬مصدر‪ :‬إجابَة)‬ ‫جيب‪ /‬امر‪ :‬أَج ْ‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ُ‬
‫الصال ِة‪ :‬به جا آوردن نـامز‬ ‫أَدا ُء َّ‬ ‫ا َْلَ ْجر ‪ :‬پاداش «جمع‪ :‬ا َْلُجور»‬
‫ا َْلَداة ‪ :‬ابزار «جمع‪ :‬ا َلْ َ َدوات»‬ ‫دی ‪ :‬يکی از ‪ ،‬کسی‬ ‫أَ َحـدُ ‪ ،‬إ ْح ٰ‬
‫أَدا َر ‪ :‬چرخانْد ‪ ،‬اداره کرد‬ ‫أَ َح ُد الْ َوال ِد‪ :‬يکی از پرسان‬
‫(مضارع‪ :‬يُدي ُر‪ /‬مصدر‪ :‬إدا َرة)‬ ‫نات‪ :‬يکی از دخرتان‬ ‫إِ ْح َدی الْ َب ِ‬
‫أَ ْدخ ََل ‪ :‬وارد کرد ≠ أَ ْخ َر َج‬ ‫يت‪ :‬هيچ کسی در خانه نيست‪.‬‬ ‫ال أَ َح َد ِفـي الْبَ ِ‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ْد ِخ ُل‪ /‬امر‪ :‬أَ ْد ِخ ْل‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْدخال)‬ ‫ا َْلَ َحد ‪ ،‬يَو ُم ْالَ َح ِد ‪ :‬يکشنبه‬
‫أَد ّٰی ‪ :‬ايفا کرد ‪ُ ،‬منجر شد ‪ ،‬ادا کرد‬ ‫ش ‪ :‬يازده‬ ‫أَ َحدَ َع َ َ‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َؤ ّدي)‬ ‫دی ‪ :‬يکی از‬ ‫ا َْل ْح ٰ‬

‫‪002‬‬
‫ا َْلَس َود ‪ :‬سياه‬ ‫أَ ّد ٰی َصالت َـهُ‪ :‬نـامزش را ادا کرد‪.‬‬
‫اِشْ تَدَّ ‪ :‬ش ّدت گرفت (مضارع‪ :‬يَشْ تَ ُّد)‬ ‫أَ ّد ٰی َد ْو َر ُه َج ِّيدا ً‪ :‬نقشش را خوب بازی کرد‪.‬‬
‫أَ ْص َب َح ‪ :‬شد (مضارع‪ :‬يُ ْصب ُِح) = صا َر‬ ‫أَ َّدی الْ َم َر ُض إلَی الْ َوفا ِة‪ :‬بيامری به مرگ منجر شد‪.‬‬
‫اِ ْعـ َتـ َذ َر ‪ :‬پوزش خواست‬ ‫إ ْذ ‪ :‬آنگاه‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْعتَ ِذ ُر‪ /‬امر‪ :‬اِ ْعتَ ِذ ْر‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْع ِتذار)‬ ‫إذا ‪ :‬هرگاه ‪ ،‬اگر‬
‫طی ‪ :‬داد ≠ أَ َخ َذ ُـ‬‫أَ ْع ٰ‬ ‫أَرا َد ‪ :‬خواست = طَل ََب ُـ ‪ ،‬شا َء َـ‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ْعطي‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْعطاء)‬ ‫(مضارع‪ :‬يُري ُد‪ /‬مصدر‪ :‬إرا َدة)‬
‫أَ ْع ِطني‪ :‬به من بده‪.‬‬ ‫ا َْلَ ْربِعاء ‪ ،‬يَو ُم ْالَ ْربِعا ِء ‪ :‬چهارشنبه‬
‫ا َْلَ ٰ‬
‫علی ‪ :‬باال ‪ ،‬باالتر‬ ‫أَ ْربَـ َعـة ‪ ،‬أَربَع ‪ :‬چهار‬
‫أَ ْغل ََق ‪ :‬بست ≠ فَتَ َح َـ‬ ‫أَ ْر َبعونَ ‪ ،‬أَ ْربَعيـ َن ‪ :‬چهل‬
‫(مضارع‪ :‬يُ ْغلِ ُق‪ /‬امر‪ :‬أَ ْغلِ ْق‪ /‬مصدر‪ :‬إغْالق)‬ ‫أَ ْر َس َل ‪ :‬فرستاد = بَ َعثَ ـَ‬
‫أَقا َم ‪ :‬بر پا داشت‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْر ِس ُل‪ /‬امر‪ :‬أَ ْر ِس ْل‪ /‬مصدر‪ :‬إرسال)‬
‫(مضارع‪ :‬يُقي ُم‪ /‬مصدر‪ :‬إقا َمة)‬ ‫أَ ْرشَ دَ ‪ :‬راهناميی کرد‬
‫ا َْلَ ْقرِباء ‪ :‬خويشاوندان «مفرد‪ :‬اَلْقَريب»‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْر ِش ُد‪ /‬امر‪ :‬أَ ْر ِش ْد‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْرشاد)‬
‫ف ‪ :‬يافت ‪ ،‬كشف كرد‬ ‫اِكْ َتشَ َ‬ ‫ضی ‪ :‬راضی کرد‬ ‫أَ ْر ٰ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْكتَ ِش ُف‪ /‬امر‪ :‬اِكْتَ ِش ْف‪ /‬مصدر‪ :‬اِكْ ِتشاف)‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْريض‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْرضاء)‬
‫أَک ََـل ـُ ‪ :‬خورد‬ ‫أَز ََّل ‪ :‬لغزانْد «مضارع‪ :‬يُز ُِّل»‬
‫(مضارع‪ :‬يَأک ُُل‪ /‬امر‪ :‬ک ُْل‪ /‬مصدر‪ :‬أَکْل)‬ ‫اِ ْس َتطا َع ‪ :‬توانست = قَ َد َر ـِ‬
‫أَال ‪ :‬هان ‪ ،‬آگاه باش‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستَطي ُع‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْس ِتطا َعة)‬
‫قی ‪ :‬ديدار کرد‬ ‫اِلْ َت ٰ‬ ‫اِ ْس َتغ َف َر ‪ :‬آ ُمرزش خواست‬
‫(مضارع‪ :‬يَلْتَقي‪ /‬مصدر‪ :‬اِلْ ِتقاء)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستَغ ِف ُر‪ /‬امر‪ :‬اِ ْستَ ْغ ِف ْر‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْس ِتغْفار)‬
‫ا َْلَل ِْس َنة ‪ :‬زبانها «مفرد‪ :‬ا َللِّسان»‬ ‫اِ ْس َتفا َد ‪ :‬بهره بُرد‬
‫َّف ‪ :‬نگاشت ‪ ،‬به هم پيوست ‪ ،‬همدل کرد‬ ‫أَل َ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستَفي ُد‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْس ِتفا َدة)‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َؤل ُِّف‪ /‬امر‪ :‬أَل ِّْف‪ /‬مصدر‪ :‬تَأليف)‬ ‫اِ ْس َتل ََم ‪ :‬دريافت کرد‬
‫ا َْلَلْف ‪ :‬هزار «جمع‪ :‬ا َْلالف»‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستَلِ ُم‪ /‬امر‪ :‬اِ ْستَلِ ْم‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْس ِتالم)‬
‫ْقی ‪ :‬انداخت‬ ‫أَل ٰ‬ ‫اِ ْس َت َم َع ‪ :‬گوش فرا داد‬
‫(مضارع‪ :‬يُلْقي‪ /‬مصدر‪ :‬إلْقاء)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستَ ِم ُع‪ /‬امر‪ :‬اِ ْستَ ِم ْع‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْس ِتامع)‬
‫ا َْلَلَم ‪َ :‬درد «جمع‪ :‬ا َْلالم»‬ ‫ا َْلَ َسـد ‪ :‬شيـر «جمع‪ :‬ا َْلُ ُسود»‬
‫اِ ْم َت َلَ ‪ :‬پُر شد‬ ‫سة ‪ :‬خانواده‬ ‫ا َْلُ ْ َ‬
‫(مضارع‪ :‬يَـ ْمتَلِ ُئ‪ /‬امر‪ :‬اِ ْمتَلِ ْئ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ْم ِتالء)‬ ‫ا َْلُ ْسـ َوة ‪ :‬ا ُلگو‬

‫‪003‬‬
‫بِال َّتـأکي ِد ‪ :‬البتّه‬ ‫اِ ْم َرأَة (الْ َم ْرأَة) ‪ :‬زن «ا َل ِّنساء‪ :‬زنان»‬
‫اَلْـبالِغ ‪ :‬کامل‬ ‫أَ ْم ِس ‪ :‬ديروز‬
‫بِحا َج ٍة ‪ :‬نيازمند‬ ‫أَنْ ‪ :‬که‬
‫اَلْـ َب ْحث ‪ :‬پژوهش «جمع‪ :‬ا َلْ َبْحاث»‬ ‫أُري ُد أَ ْن أَ ْذ َه َب‪ :‬میخواهم كه بروم‪.‬‬
‫بَ َح َث َع ْن ـَ ‪ :‬دنبا ِل ‪ ...‬گشت‬ ‫أَنَّ ‪ :‬که‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْب َحثُ ‪ /‬امر‪ :‬اِبْ َحثْ ‪ /‬مصدر‪ :‬بَ ْحث)‬ ‫أَ ْعر ُِف أَن ََّك َصديقي‪ :‬میدانم که تو دوستمی‪.‬‬
‫بَدَ أَ ـَ ‪ :‬رشوع کرد ‪ ،‬رشوع شد‬ ‫أَنا َر ‪ :‬نورانی کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْب َدأُ‪ /‬امر‪ :‬اِبْ َدأْ)‬ ‫(مضارع‪ :‬يُنيـ ُر‪ /‬مصدر‪ :‬إنا َرة)‬
‫اَلْـبِدايَة ‪ :‬رشوع ≠ ا َل ِّنهايَـة‬ ‫ا َْلنْجِ ليزيَّة ‪ :‬زبان انگليسی‬
‫اَلْـ َبـ ّر ‪ :‬خشکی ‪ ،‬صحرا‬ ‫أَنْ َز َل ‪ :‬نازل کرد‬
‫اَلْـبِـ ّر ‪ :‬نيکی = ا َلْ ْحسان‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْنز ُِل‪ /‬امر‪ :‬أَنْز ِْل‪ /‬مصدر‪ :‬إنْزال)‬
‫اَلْـ َبـرنا َمج ‪ :‬برنامه ‪ ،‬نرمافزار‬ ‫اِن َْس َح َب ‪ :‬عقبنشينی کرد‬
‫«جمع‪ :‬اَلْـبَـرا ِمج»‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْن َس ِح ُب‪ /‬امر‪ :‬اِن َْس ِح ْب‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِْسحاب)‬
‫اَلْـبِضا َعة ‪ :‬کاال «جمع‪ :‬اَلْـ َبضائِع»‬ ‫أَن َق َذ ‪ :‬نجات داد‬
‫اَلْـبِطاقَة ‪ :‬کارت ‪ ،‬بليت‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْن ِقذُ‪ /‬امر‪ :‬أَنْ ِقذْ‪ /‬مصدر‪ :‬إنْقاذ)‬
‫بِطاقَ ُة ال ُّدخو ِل‪ :‬کارت ورود‬ ‫إنَّـام ‪ :‬فقط‬
‫بِطاقَ ُة الطّائِر ِة‪ :‬بليت هواپيام‬ ‫أَ ْو َر َث ‪ :‬به ارث گذاشت (مضارع‪ :‬يورِثُ )‬
‫َب َع َث َـ ‪ :‬فرستاد = أَ ْر َس َل‬ ‫ولی ‪ :‬يکم ‪ ،‬نخستني «مؤن ِّث ا َْلَ َّول»‬ ‫اَلْـأُ ٰ‬
‫(مضارع‪ :‬يَبْ َعثُ ‪ /‬امر‪ :‬اِبْ َعثْ )‬ ‫ولـی‪ :‬برندۀ ا ّول‬ ‫اَلْفائِ َز ُة ْالُ ٰ‬
‫َبعض ‪َ ...‬بعض ‪ :‬يکديگر‬ ‫ولـی‪ :‬ميدان ا ّول‬ ‫ا َّلسا َح ُة ْالُ ٰ‬
‫بَغْـ َتـ ًة ‪ :‬ناگهان = فَ ْجأَ ًة‬ ‫أَ ّي؟ ‪ :‬کدام ‪ ،‬چه؟‬
‫َب ْل ‪ :‬بلکه‬ ‫آت ‪ :‬آينده ‪ ،‬درحال آمدن‬ ‫ا َْلتـي ‪ٍ ،‬‬
‫اَلْـبِالد ‪ :‬کشور ‪ ،‬شهرها «مفرد‪ :‬اَلْـبَلَد»‬ ‫ا َْل ِخر ‪ :‬پايان = ا َل ِّنهايَة‬
‫اَلْـ َبلَد ‪ :‬شهر «جمع‪ :‬اَلْـبِالد»‬ ‫ْری ‪ :‬ديگر‬ ‫ا َْلخَر ‪ ،‬ا َْلُخ ٰ‬
‫بَلَ َغ ـُ ‪ :‬رسيد = َو َص َل ـِ‬ ‫آ َم َن ‪ :‬ايـامنآورد‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْبلُغُ‪ /‬مصدر‪ :‬بُلوغ)‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ ْؤ ِم ُن‪ /‬امر‪ :‬آ ِم ْن‪ /‬مصدر‪ :‬إيـامن)‬
‫ِـم؟ ‪ :‬با چه چيزی؟ «بِـ ‪ +‬ما»‬ ‫ب َ‬
‫ِب َم تُسا ِف ُر؟ با چه وسيلهای سفر میکنی؟‬
‫ب‬
‫اَلْـبِناء ‪ :‬ساخنت ‪ ،‬ساختامن‬ ‫بِـ ‪ :‬به وسيلۀ ‪ ،‬با‬
‫اَلْـ ِب ْنت (ا َِلبْ َنة) ‪ :‬دخرت «جمع‪ :‬اَلْ َبنات»‬ ‫بِـالْ َقلَمِ ْالَس َو ِد‪ :‬با خودکار مشکی‬

‫‪004‬‬
‫(مضارع‪ :‬يَتَقا َع ُد‪ /‬امر‪ :‬تَقا َع ْد‪ /‬مصدر‪ :‬ت َقا ُعد)‬ ‫نی ـِ ‪ :‬ساخت‬ ‫بَ ٰ‬
‫تَکَل ََّم ‪ :‬صحبت کرد‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْبني‪ /‬مصدر‪ :‬بِناء)‬
‫(مضارع‪ :‬يَتَ َکلَّ ُم‪ /‬امر‪ :‬تَ َکلَّ ْم‪ /‬مصدر‪ :‬ت َ َکلُّم)‬ ‫اَلْـ َبهي َمة ‪ :‬چارپا (غري از درندگان) «جمع‪ :‬اَلْـبَهائِم»‬
‫= َح َّدثَ ‪ ،‬کَلَّ َم‬ ‫اَلْـ ِب ْئـر ‪ :‬چاه «جمع‪ :‬ا َْلبار»‬
‫اَلْـ َبـ ْيـع ‪ :‬فروش ≠ ا َِّلشاء‬
‫ث‬ ‫َب َّيـ َن ‪ :‬آشکار کرد‬
‫اَلـثَّـ ْعـلَب ‪ :‬روباه «جمع‪ :‬ا َلثَّعالِب»‬ ‫(مضارع‪ :‬يُبَيِّـ ُن‪ /‬امر‪ :‬بَيِّـ ْن‪ /‬مصدر‪ :‬تبيني)‬
‫اَلـثَّقافَة ‪ :‬فرهنگ‬
‫اَلـثَّـقـيل ‪ :‬سنگني ≠ اَلْخَفيف‬
‫ت‬
‫اَلثُّالثاء ‪ ،‬يَو ُم الثُّالثا ِء ‪ :‬سهشنبه‬ ‫اَلـ ّتالـي ‪ :‬بعدی‬
‫ثَـالثـونَ ‪ ،‬ث َالثيـ َن ‪ :‬سی‬ ‫تَ َب َّيـ َن ‪ :‬آشکار شد ‪ ،‬آشکار کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يَتَ َب َّيـ ُن‪ /‬امر‪ :‬ت َ َب َّيـ ْن‪ /‬مصدر‪ :‬تَ َب ُّيـن )‬
‫ج‬ ‫تَخَـ َّر َج ‪ :‬دانشآموخته شد‬
‫جا َء ـِ ‪ :‬آمد (مضارع‪ :‬يَجي ُء) = أَ ٰ‬
‫تـی ِـ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَ َخ َّر ُج‪ /‬امر‪ :‬تَ َخ َّر ْج‪ /‬مصدر‪ :‬تَ َخ ُّرج)‬
‫جا َء بِـ ـِ ‪ :‬آورد (مضارع‪ :‬يَجي ُء بِـ) = أَ ٰ‬
‫تـی بِـ ـِ‬ ‫تَ َذکَّ َر ‪ :‬به ياد آو ْرد‬
‫جا َء بِالْ َحقي َب ِة‪ :‬کيف را آورد‪.‬‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَ َذکَّ ُر‪ /‬امر‪ :‬تَ َذکَّ ْر‪ /‬مصدر‪ :‬تَ َذکُّر)‬
‫اَلْـجار ‪ :‬همسايه «جمع‪ :‬اَلْـجريان»‬ ‫تَر َج َم ‪ :‬ترجمه کرد‬
‫جال ََس ‪ :‬همنشينی کرد‬ ‫ـت ِج ُم‪ /‬امر‪ :‬تَ ْر ِج ْم‪ /‬مصدر‪ :‬تَ ْر َج َمة)‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َ ْ‬
‫(مضارع‪ :‬يُجالِ ُس‪ /‬امر‪ :‬جالِ ْس‪ /‬مصدر‪ُ :‬مجال ََسة)‬ ‫تِ ْس َعـة ‪ ،‬تِسع ‪ :‬نُـه‬
‫َجـدَّ ـِ ‪ :‬کوشيد (مضارع‪ :‬يَـجِـ ُّد‪ /‬مصدر‪ِ :‬ج ّد)‬ ‫تَعا َرفوا ‪ :‬يکديگر را شناختند‬
‫جِ دّ اً ‪ :‬بسيار‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَعا َرفونَ‪ /‬مصدر‪ :‬تَعا ُرف)‬
‫اَلْـجِ دار ‪ :‬ديوار‬ ‫ت َ‬
‫َعال ‪ :‬بيا‬
‫َج َّر ـُ ‪ :‬کشيد (مضارع‪ :‬يَ ُج ُّر)‬ ‫َعال نَ ْذ َه ْب‪ :‬بيا برويم‪.‬‬ ‫ت َ‬
‫َج َع َل َـ ‪ :‬قرار داد = َوضَ َع َـ‬ ‫تَ َعل ََّم ‪ :‬يادگرفت‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْج َع ُل‪ /‬امر‪ :‬اِ ْج َع ْل‪ /‬مصدر‪َ :‬ج ْعل)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَ َعلَّ ُم‪ /‬امر‪ :‬تَ َعلَّ ْم‪ /‬مصدر‪ :‬تَ َعلُّم)‬
‫َجل ََب ـِ ‪ :‬آورد‬ ‫اَلـ ُّتفّاح ‪ :‬سيب‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْجلِ ُب‪ /‬امر‪ :‬اِ ْجلِ ْب‪ /‬مصدر‪َ :‬جلْب)‬ ‫«واحد آن‪ :‬ا َلتُّفّا َحة‪ /‬جمع‪ :‬ا َلتُّفّاحات»‬
‫اَلْـ َجامل ‪ :‬زيبايی ≠ اَلْـ ُق ْبح‬ ‫تَ َقدَّ َم ‪ :‬پيرشفت کرد‬
‫اَلْـ َجميل ‪ :‬زيبا ≠ اَلْـقَبيح‬ ‫(مضارع‪ :‬يَتَ َق َّد ُم‪ /‬امر‪ :‬ت َ َق َّد ْم‪ /‬مصدر‪ :‬ت َ َق ُّدم)‬
‫ـدي ‪ :‬رسباز «جمع‪ :‬اَلْـ ُجنود»‬ ‫اَلْـ ُج ْن ّ‬ ‫تَقاعَدَ ‪ :‬بازنشسته شد‬

‫‪005‬‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْح ُص ُل‪ /‬امر‪ :‬ا ُ ْح ُص ْل‪ /‬مصدر‪ُ :‬حصول)‬ ‫اَلْـ َجـ ّو ‪ :‬هوا‬
‫اَلْـ َحام َمـة ‪ :‬کبوتر‬ ‫اَلْـ َج ِّيد ‪ :‬خوب ‪ ،‬بهخوبی‬
‫اَلْـ ِحوار ‪ :‬گفتوگو «جمع‪ :‬اَل ِْحوارات»‬ ‫اَلْـ َج ْيش ‪ :‬ارتش «جمع‪ :‬اَلْـ ُجيوش»‬
‫َح ْول ‪ :‬اطراف‬
‫اَلْـ َح ّي ‪ :‬زنده «جمع‪ :‬ا َلْ َحياء» ≠ اَلْـ َميِّت‬
‫ح‬
‫اَلْـ َحياة ‪ :‬زندگی ≠ اَلْـ َموت‬ ‫اَلْـحا َجـة ‪ :‬نياز «جمع‪ :‬اَلْـ َحوائِج»‬
‫اَلْـحا ّر ‪ :‬گرم ≠ اَلْـبارِد‬
‫خ‬ ‫اَلْـحا ِفلَة ‪ :‬اتوبوس «جمع‪ :‬اَلْـحا ِفالت»‬
‫اَلْـخاتَم ‪ :‬انگشتـر «جمع‪ :‬اَلْـخَواتِم»‬ ‫حا َو َل ‪ :‬تالش کرد‬
‫خاف َـ ‪ :‬ترسيد‬ ‫َ‬ ‫(مضارع‪ :‬يُحاو ُِل‪ /‬امر‪ :‬حاو ِْل‪ /‬مصدر‪ُ :‬محا َولَة)‬
‫خاف‪ /‬مصدر‪َ :‬خ ْوف)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ُ‬ ‫اَلْـ ُح ّب ‪ :‬دوست داشنت‬
‫َخ َّر َب ‪ :‬ويران کرد‬ ‫اَلْـ َحبيب ‪ :‬دوست ‪ ،‬يار‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َخ ِّر ُب‪ /‬امر‪َ :‬خ ِّر ْب‪ /‬مصدر‪ :‬ت َخريب)‬ ‫َلصديق ≠ اَلْـ َعد ّو‬ ‫«جمع‪ :‬ا َلْ َ ِحبَّة و ا َلْ َ ِحبّاء» = ا َّ‬
‫اَلْـخَشَ ب ‪ :‬چوب «جمع‪ :‬ا َلْ َخْشاب»‬ ‫دَث ُـ ‪ :‬اتّفاق افتاد‬‫َح َ‬
‫َخلْف ‪ :‬پشت = َوراء ≠ أَمام‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْح ُدثُ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬حدوث)‬
‫ـسة ‪َ ،‬خ ْمس ‪ :‬پنج‬ ‫َخ ْم َ‬ ‫دَّث ‪ :‬سخن گفت = تَ َکلَّ َم‬ ‫َح َ‬
‫َميس ‪ :‬پنجشنبه‬ ‫اَلْخَميس ‪ ،‬يَو ُم الْخ ِ‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َح ِّدثُ ‪ /‬امر‪َ :‬ح ِّدثْ ‪ /‬مصدر‪ :‬ت َ ْحديث)‬
‫اَلْـ َخ ْوف ‪ :‬ترس ‪ ،‬ترسيدن‬ ‫اَلْـ ُحدود ‪ :‬مرز‬
‫َخ ْيـر ‪ :‬بهتـر ‪ ،‬بهتـرين‬ ‫اَلْ َحديث ‪ :‬سخن ‪ ،‬نو‬
‫َخ ْيـ ٌر ِم َن ْالخَري َن ‪ :‬بهتـر از ديگران‬ ‫اَلْ َحديد ‪ :‬آهن‬
‫اس‪ :‬بهتـرين مردم‬ ‫َخيْـ ُر ال ّن ِ‬ ‫اَلْـ َحديقَـة ‪ :‬باغ «جمع‪ :‬اَلْـ َحدائِق ‪ = /‬اَلْـبُستان»‬
‫اَلْـ َخ ْيـر ‪ :‬خوبی ‪ ،‬خيـر‬ ‫اَلْـ ِح ْرباء ‪ :‬آفتابپرست‬
‫اَلْخ ُري يف ما َوقَ َع‪ :‬خري در آن است که واقع شود‪.‬‬ ‫اَلْ َحرِج ‪ :‬بحرانی‬
‫اَلْـ ُح ّر َّيـة ‪ :‬آزادی «اَلْ ُح ّر‪ :‬آزاد»‬
‫د‬
‫َحزِنَ ـَ ‪ :‬غمگني شد ≠ فَر َِح ـَ‬
‫داری ‪ :‬مدارا كرد‬ ‫ٰ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْح َزنُ‪ /‬مصدر‪ُ :‬ح ْزن)‬
‫(مضارع‪ :‬يُداري‪ /‬مصدر‪ُ :‬مداراة)‬ ‫اَلْـ َحزين ‪ :‬غمگني ≠ اَلْـ َم ْسور و اَلْـ َفرِح‬
‫اَلـدِّ ر َاسـة ‪ :‬درس خواندن ‪ ،‬بررسی و پژوهش‬ ‫َح ِس َب َـ ‪ :‬پنداشت‬
‫َد َر َس ـُ ‪ :‬درس خواند‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْح َس ُب‪ /‬امر‪ :‬اِ ْح َس ْب)‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْد ُر ُس‪ /‬امر‪ :‬ا ُ ْد ُر ْس‪ /‬مصدر‪ِ :‬در َاسة و َد ْرس)‬ ‫لی ‪ :‬به دست آو ْرد‬ ‫َح َص َل َع ٰ‬

‫‪006‬‬
‫اَلـ َّرأْي ‪ :‬نظر ‪ ،‬فكر «جمع‪ :‬ا َْلراء»‬ ‫َد َّر َس ‪ :‬درسداد‬
‫اَلـ ّرائِـ َحـة ‪ :‬بو «جمع‪ :‬ا َلـ َّروائِح»‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َد ِّر ُس‪ /‬امر‪َ :‬د ِّر ْس‪ /‬مصدر‪ :‬ت َدريس)‬
‫ُر َّب ‪ :‬چهبسا‬ ‫دَعا ـُ ‪ :‬فرا خوانْد ‪ ،‬دعا کرد ‪ ،‬دعوت کرد‬
‫اَلـ َّربيع ‪ :‬بهار‬ ‫(مضارع‪ :‬يَدعو‪ /‬امر‪ :‬ا ُ ْدعُ‪ /‬مصدر‪ُ :‬دعاء و َد ْع َوة)‬
‫َرجا ًء ‪ :‬لطفاً‬ ‫ات‪ :‬تو را به کارهای خري فرا‬ ‫دعوك إلَی الْخَيـر ِ‬‫أَ َ‬
‫َر َج َع ـِ ‪ :‬برگشت‬ ‫میخوانم‪.‬‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْر ِج ُع‪ /‬امر‪ :‬اِ ْر ِج ْع‪ /‬مصدر‪ُ :‬رجوع)‬ ‫َدعانـي إلَی الضّ يافَ ِة‪ :‬مرا به مهامنی دعوت کرد‪.‬‬
‫اَلـ ِّرسالَة ‪ :‬نامه «جمع‪ :‬ا َلـ َّرسائِل»‬ ‫َدعا والِدي لـي‪ :‬پدرم برايم دعا کرد‪.‬‬
‫اَل َّر ْسم ‪ :‬نقّاشی‬ ‫اَلـدَّم ‪ :‬خون‬
‫َر ِک َب َـ ‪ :‬سوار شد ≠ نَ َز َل ـِ‬ ‫اَلـدَّ ْور ‪ :‬نقش‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْرک َُب‪ /‬امر‪ :‬اِ ْرک َْب‪ /‬مصدر‪ُ :‬رکوب)‬ ‫لَ ِعبْ ُت َدوري َجيِّدا ً‪ :‬نقشم را خوب بازی کردم‪.‬‬
‫اَلـ ُّر ّمان ‪ :‬انار «واحد آن‪ :‬ا َل ُّر ّمانَة‪ /‬جمع‪ :‬ا َلـ ُّر ّمانات»‬ ‫اَلـدَّ ْولَة ‪ :‬کشور ‪ ،‬حکومت «جمع‪ :‬ا َلـ ُّد َول»‬
‫می ـِ ‪ :‬پرت کرد‬ ‫َر ٰ‬ ‫يت‪ :‬کشور کويت‬ ‫َدولَ ُة الْ ُک َو ِ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْرمي‪ /‬مصدر‪َ :‬ر ْمي)‬ ‫دونَ ‪ :‬بدونِ‬
‫ياضـي ‪ :‬ورزشکار»‬‫اَلـ ّرياضَ ـة ‪ :‬ورزش «ا َلـ ّر ّ‬ ‫دو َن أَن يَتَ َکلَّ َم‪ :‬بیآنکه سخن بگويد‪.‬‬
‫اَلـ ّريـح ‪ :‬باد «جمع‪ :‬ا َلـ ّرياح»‬
‫ذ‬
‫ز‬ ‫ذات ‪ :‬دارایِ‬
‫اَلـ ُّزجاج ‪ ،‬ا َلـ ُّزجا َجـة ‪ :‬شيشه‬ ‫ضة‪ :‬دارای شاخههای تر و تازه‬ ‫ذاتُ الْغُصونِ ال َّن ِ َ‬
‫اَلـ َّزميل ‪ :‬همشاگردی ‪ ،‬همکار «جمع‪ :‬ا َلـ ُّز َمالء»‬ ‫ْری ‪ :‬خاطره «جمع‪ :‬ا َلـ ِّذکْ َريات»‬ ‫اَلـ ِّذک ٰ‬
‫اَلـ َّزيْت ‪ :‬روغن «جمع‪ :‬ا َلـ ُّزيوت»‬ ‫اَلـ َّذنَب ‪ُ :‬دم «جمع‪ :‬ا َْلَذناب»‬
‫اَلـ َّذنْب ‪ :‬گناه «جمع‪ :‬ا َلذُّنوب» = ا َْلث ْم‬
‫س‬ ‫ذو ‪ :‬دارایِ‬
‫َلـسا َحة ‪ :‬حياط ‪ ،‬ميدان‬ ‫ا ّ‬ ‫ذو الْـق َّو ِة‪ :‬دارای نريو‬
‫َلـسا ِد َسة ‪ :‬ششم‬ ‫َلـسا ِدس ‪ ،‬ا ّ‬
‫ا ّ‬ ‫اَلـ َّذهَب ‪ :‬طال‬
‫ساعَـدَ ‪ :‬کمک کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يُسا ِع ُد‪ /‬امر‪ :‬سا ِع ْد‪ /‬مصدر‪ُ :‬مسا َع َدة)‬
‫ر‬
‫َسأَ َل َـ ‪ :‬پرسيد ‪ ،‬درخواست کرد‬ ‫اَلـ َّرأْس ‪ :‬رس «جمع‪ :‬ا َلـ ُّرؤوس»‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْسأَ ُل‪ /‬مصدر‪ُ :‬سؤال) ≠ أَ َ‬
‫جاب‬ ‫أی ـَ ‪ :‬ديد‬
‫َر ٰ‬
‫اس‪ :‬نيازمند از مردم درخواست کرد‪.‬‬ ‫َسأَ َل الْ ُم ُ‬
‫حتاج ال ّن َ‬ ‫ری‪ /‬مصدر‪ُ :‬رؤيَة)‬‫(مضارع‪ :‬يَ ٰ‬

‫‪007‬‬
‫َلـشاء ‪ :‬خريدن ≠ اَلْـبَيْع‬ ‫َسأَ َل الْ ُم َعلِّ ُم التَّالميذَ‪ :‬معلّم از دانشآموزان سؤال کرد‪ .‬ا ِّ‬
‫ش َب َـ ‪ :‬نوشيد‬ ‫َِ‬ ‫الس ْب ِت ‪ :‬شنبه‬ ‫َلس ْبت ‪ ،‬يَو ُم َّ‬ ‫ا َّ‬
‫شب)‬ ‫ش ْب‪ /‬مصدر‪ْ ُ :‬‬ ‫ش ُب‪ /‬امر‪ :‬اِ ْ َ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْ َ‬ ‫ِس َّتـة ‪ِ ،‬س ّت ‪ :‬شش‬
‫طي ‪ :‬مأمور پليس‬ ‫اَلـشُّ ـ ْر ّ‬ ‫َسـ َتـ َر ُـ ‪ :‬پوشاند ‪ ،‬پنهانکرد = كَتَ َم ُـ‬
‫َلـشطَة ‪ :‬ادارۀ پليس‬ ‫ا ُّ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْستُـ ُر‪ /‬امر‪ :‬ا ُْسـتُـ ْر)‬
‫اَلـشَّ ْعب ‪ :‬ملّت «جمع‪ :‬ا َلـشُّ عوب»‬ ‫َلـساويل»‬ ‫َلـسوال ‪ :‬شلوار «جمع‪ :‬ا َّ‬ ‫ا ِّ ْ‬
‫انـي ‪ :‬ملّت ايران‬ ‫ا َلـشَّ ْع ُب الْ ير ُّ‬ ‫َلـس ْعر ‪ :‬قيمت «جمع‪ :‬ا َْلَ ْسعار» =اَلْقی َمة‬ ‫ا ِّ‬
‫عوب الْ ُم ْسلِ َمةُ‪ :‬ملّتهای مسلامن‬ ‫ٰ‬ ‫َلـسلْم ‪ :‬صلح = ا ََّلسالم ≠ اَلْ َح ْرب‬
‫ا َلشُّ ُ‬ ‫ا ِّ‬
‫احساس ‪...‬کرد‬ ‫ِ‬ ‫شَ َع َر بِـ ـُ ‪:‬‬ ‫َلـسامء ‪ :‬آسامن «جمع‪ :‬ا ََّلساموات»‬ ‫ا َّ‬
‫(مضارع‪ :‬يَشْ ُع ُر‪ /‬امر‪ :‬ا ُشْ ُع ْر‪ /‬مصدر‪ :‬شُ عور)‬ ‫َس ِم َع َـ ‪ :‬شنيد‬
‫اَلـشَّ هادَة ‪ :‬مدرک‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْس َم ُع‪ /‬امر‪ :‬اِ ْس َم ْع‪ /‬مصدر‪َ :‬س ْمع)‬
‫اَلـشَّ ْهر ‪ :‬ماه «جمع‪ :‬ا َلـشُّ هور و ا َلْ َشْ ُهر»‬ ‫َلـس َمکات»‬ ‫َلـس َمکَة ‪ :‬يک ماهی «جمع‪ :‬ا َّ‬ ‫ا َّ‬
‫َلـس َمـﻚ ‪ :‬ماهی «جمع‪ :‬ا َْلَ ْسامﻙ»‬ ‫ا َّ‬
‫ص‬ ‫َس ّم ٰی ‪ :‬ناميد‬
‫صا َر ـِ ‪ :‬شد (مضارع‪ :‬يَص ُري) = أَ ْصبَ َح‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َس ّمي‪ /‬مصدر‪ :‬ت َْسميَة)‬
‫َلـص ُحف»‬ ‫َلـصحيفَـة ‪ :‬روزنامه «جمع‪ :‬ا ُّ‬ ‫ا َّ‬ ‫َلـسوء ‪ :‬بدی ‪ ،‬بد ≠ اَلْ ُح ْسن‬ ‫ا ّ‬
‫َلـصدور»‬‫َلـصدْر ‪ :‬سينه «جمع‪ :‬ا ُّ‬ ‫ا َّ‬ ‫َلـسوق ‪ :‬بازار «جمع‪ :‬ا َْلَسواق»‬ ‫ا ّ‬
‫َلـصديق ‪ :‬دوست «جمع‪ :‬ا َْل ْص ِدقاء» ≠ اَلْ َعد ّو‬ ‫ا َّ‬ ‫َلـص ْعب ‪ ،‬دشت‬ ‫َلـس ْهل ‪ :‬آسان ≠ ا َّ‬ ‫ا َّ‬
‫َص ِعدَ ـَ ‪ :‬باال رفت ≠ نَ َز َل ـِ‬ ‫«جمع‪ :‬ا َُّلسهول»‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْص َع ُد‪ /‬امر‪ :‬اِ ْص َع ْد‪ /‬مصدر‪ُ :‬صعود)‬ ‫َلصعوبَة‬ ‫َلسهولَـة ‪ :‬آسانی ≠ ا ُّ‬ ‫ا ُّ‬
‫َلـصفوف»‬ ‫ف ‪ :‬کالس «جمع‪ :‬ا ُّ‬ ‫َلـص ّ‬ ‫ا َّ‬ ‫َلـس ِّي َئة ‪ :‬بدی ‪ ،‬گناه ≠ اَلْ َح َس َنة‬ ‫ا َّ‬
‫َص َن َع َـ ‪ :‬ساخت‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْص َن ُع‪ /‬امر‪ :‬اِ ْص َن ْع‪ /‬مصدر‪ُ :‬ص ْنع)‬
‫َلص ْوم‬
‫ش‬
‫َلـصيام ‪ :‬روزه = ا َّ‬ ‫ا ّ‬
‫َلـص ْيف ‪ :‬تابستان‬ ‫ا َّ‬ ‫شا َء ـَ ‪ :‬خواست (مضارع‪ :‬يَشا ُء) = أَرا َد‬
‫ا َّلصـيـن ‪ :‬چـيـن‬ ‫اب ‪ :‬جوان «جمع‪ :‬ا َلـشَّ باب»‬ ‫اَلـشّ ّ‬
‫شاهَدَ ‪ :‬ديد = َرأَیٰ ـَ‬
‫ض‬ ‫(مضارع‪ :‬يُشا ِه ُد‪ /‬امر‪ :‬شا ِه ْد‪ /‬مصدر‪ُ :‬مشا َه َدة)‬
‫ضَ ْع ‪ :‬بگذار ‪( ‬ماضی‪َ :‬وضَ َع ـَ ‪ /‬مضارع‪ :‬يَضَ ُع‪ /‬امر‪:‬‬ ‫اَلـشّ اي ‪ :‬چای‬
‫ضَ ْع)‬ ‫ـاب» ‪ ،‬روزگار جوانی‬ ‫اَلـشَّ باب ‪ :‬جوانان «مفرد‪ :‬ا َلـشّ ّ‬

‫‪008‬‬
‫اَلْـ َعد ّو ‪ :‬دشمن «جمع‪ :‬ا َلْ َ ْعداء»‬
‫َلصداقَـة‬
‫ط‬
‫اَلْـ ُعدْوان ‪ :‬دشمنی ≠ ا َّ‬
‫ف ـِ ‪ :‬شناخت ‪ ،‬دانست‬ ‫َع َر َ‬ ‫اَلـطّازَج ‪ :‬تازه‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْعر ُِف‪ /‬مصدر‪ِ :‬ع ْرفان و َم ْع ِرفَة)‬ ‫اَلـطّائِر ‪ :‬پرنده «جمع‪ :‬ا َلـطُّيور»‬
‫لی ‪ :‬مع ّرفی کرد‬ ‫ف َع ٰ‬‫َع َّر َ‬ ‫اَلطْائِ َرة ‪ :‬هواپيام «جمع‪ :‬ا َلـطّائِرات»‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َع ِّر ُف‪ /‬امر‪َ :‬ع ِّر ْف‪ /‬مصدر‪ :‬تَعريف)‬ ‫طَ َبخَ ُـ ‪ :‬پخت‬
‫اَلْـ ُع ّش ‪ :‬النه «جمع‪ :‬ا َلْ َ ْعشاش»‬ ‫(مضارع‪ :‬يَطْبُخُ‪ /‬امر‪ :‬اُطْبُخْ‪ /‬مصدر‪ :‬طَبْخ)‬
‫اَلْـ ُعشْ ُب اَلْـطِّ ّب ُّي ‪ :‬گياه دارويی‬ ‫طَ َب َع َـ ‪ :‬چاپکرد‬
‫«جمع‪ :‬ا َلْ َ ُ‬
‫عشاب الطِّبّيَّةُ»‬ ‫(مضارع‪ :‬يَطْبَ ُع‪ /‬امر‪ :‬اِطْبَ ْع‪ /‬مصدر‪ :‬طَبْع)‬
‫اَلْـ ُع ْصفور ‪ :‬گنجشک «جمع‪ :‬اَلْ َعصافيـر»‬ ‫طَ َر َد ُـ ‪ :‬با تندی راند‬
‫َعفْواً ‪ :‬ببخشید‬ ‫(مضارع‪ :‬يَطْ ُر ُد‪ /‬امر‪ :‬اُطْ ُر ْد‪ /‬مصدر‪ :‬طَ ْرد)‬
‫اَلْـ َعلَم ‪ :‬پرچم «جمع‪ :‬ا َلْ َعالم»‬ ‫طَ َر َق ُـ ‪ :‬کوبيد‬
‫َعلِ َم ـَ ‪ :‬دانست‬ ‫(مضارع‪ :‬يَطْ ُر ُق‪ /‬امر‪ :‬اُطْ ُر ْق‪ /‬مصدر‪ :‬طَ ْرق)‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْعلَ ُم‪ /‬امر‪ :‬اِ ْعلَ ْم ‪ /‬مصدر‪ِ :‬علْم)‬ ‫اَلـطَّعام ‪ :‬خوراک «جمع‪ :‬ا َْلَطْ ِع َمـة»‬
‫َعل ََّم ‪ :‬ياد داد‬ ‫طَل ََب ـُ ‪ :‬درخواست کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َعلِّ ُم‪ /‬امر‪َ :‬علِّ ْم‪ /‬مصدر‪ :‬ت َ ْعليم)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَطْل ُُب‪ /‬امر‪ :‬اُطْل ُْب‪ /‬مصدر‪ :‬طَلَب)‬
‫َعلَيكَ بِـ ‪ :‬بر تو الزم است ‪ ،‬تو باید‬ ‫اَلـطَّيـر ‪ :‬پرنده ‪ ،‬پرندگان‬
‫ِالص ْبـرِ‪ :‬بايد صرب کنيد‬ ‫َعلَيکُم ب َّ‬
‫اَلْـ ِعام َرة ‪ :‬ساختامن = اَلْـبِناء‬
‫ظ‬
‫َع ِم َل َـ ‪ :‬انجام داد ‪ ،‬کار کرد‬ ‫اَلـظا ِه َرة ‪ :‬پديده «جمع‪ :‬ا َلظَّوا ِهر»‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْع َم ُل‪ /‬امر‪ :‬اِ ْع َم ْل‪ /‬مصدر‪َ :‬ع َمل)‬ ‫ظَ َّن ـُ ‪ :‬گـامن کرد‬
‫َع ْن ‪ :‬دربارۀ ‪ ،‬از‬ ‫(مضارع‪ :‬يَـظُ ُّن‪ /‬مصدر‪ :‬ظَ ّن)‬
‫اِ ْسأَ ْل َع ْنـهُ‪ :‬دربارۀ او بپرس‬
‫إلی نِهايَ ِتـ ِه‪:‬‬
‫ع‬
‫ِم ْن بِدايَ ِة شا ِر ِع خا َوران ٰ‬
‫از آغاز خيابان خاوران تا انتهايش‬ ‫اَلْـعالَم ‪ :‬جهان‬
‫اَلْـ ِع َنب ‪ :‬انگور‬ ‫اَلْـعام ‪ :‬سال‬
‫ِعـ ْنـدَ ‪ :‬هنگام ‪ ،‬نزد ‪ ،‬داشنت‬ ‫«جمع‪ :‬ا َْلَ ْعوام» = ا َّ‬
‫َلـس َنة‬
‫ِعندي‪ :‬دارم‬ ‫اَلْـ َعبا َءة ‪ :‬چادر‬
‫ِعن َد الْحا َجة‪ :‬هنگام نياز‬ ‫َلصداقَـة‬
‫اَلْـ َعدا َوة ‪ :‬دشمنی ≠ ا َّ‬
‫ِعن َد َصديقـي‪ :‬نزد دوستم‬ ‫اَلْـ ِعدَّة ‪ :‬چند‬

‫‪009‬‬
‫اَلْـ َف ْرخ ‪ :‬جوجه‬ ‫ِعندَما ‪ :‬وقتیکه = حي َنام‬
‫«جمع‪ :‬اَلْـ ِفراخ و ا َلْ َفراخ»‬ ‫ِعندَ ئِ ٍذ ‪ :‬در اين هنگام‬
‫اَلْـف ُْستان ‪ :‬پرياهنِ زنانه‬ ‫اَلْـ َعـيـْن ‪ :‬چشم ‪ ،‬چشمه «جمع‪ :‬اَلْ ُعيون»‬
‫«جمع‪ :‬اَلْـفَساتيـن»‬ ‫َع َّيـ َن ‪ :‬مشخّص کرد‬
‫اَلْـ ِفـضَّ ـة ‪ :‬نقره‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َعيِّـ ُن‪ /‬امر‪َ :‬عيِّـ ْن‪ /‬مصدر‪ :‬تَ ْعيـيـن)‬
‫ـي‪ :‬نقرهای»‬ ‫«اَلْـ ِفضّ ّ‬
‫َف َقدَ ـِ ‪ :‬از دست داد‬
‫غ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْف ِق ُد‪ /‬مصدر‪ِ :‬فقْدان)‬ ‫اَلْـغا َبة ‪ :‬جنگل‬
‫اَلْـ ِفلْم ‪ :‬فيلم «جمع‪ :‬ا َلْ َفالم»‬ ‫اَلْـغالـي ‪ :‬گران ≠ ا َلـ َّرخيص‬
‫اَلْـفُندُق ‪ :‬هتل «جمع‪ :‬اَلْـفَنا ِدق»‬ ‫اَلْـغا َيـة ‪ :‬پايان ‪ ،‬هدف‬
‫غَداً ‪ :‬فردا‬
‫ق‬ ‫اَلْـ ُغراب ‪ :‬کالغ‬
‫قا َم ـُ ‪ :‬برخاست‬ ‫اَلْـغ ُْصن ‪ :‬شاخه «جمع‪ :‬اَلْـغُصون و ا َْلَغصان»‬
‫(مضارع‪ :‬يَقو ُم‪ /‬امر‪ :‬قُ ْم‪ /‬مصدر‪ :‬قيام)‬ ‫غ َِض َب َـ ‪ :‬خشمگني شد‬
‫َقب َِل ـَ ‪ :‬پذيرفت‬ ‫(مضارع‪ :‬يَغْضَ ُب‪ /‬امر‪ :‬اِغْضَ ْب‪ /‬مصدر‪ :‬غَضَ ب)‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْق َب ُل‪ /‬امر‪ :‬اِقْ َب ْل‪ /‬مصدر‪ :‬قَبول)‬ ‫َغ َف َر ـِ ‪ :‬آمرزيد‬
‫َقدْ ‪ :‬بر رس فعل مضارع به معنای گاهی ‪ ،‬شايد‪.‬‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْغ ِف ُر‪ /‬امر‪ :‬اِ ْغ ِف ْر ‪ /‬مصدر‪ُ :‬غ ْفران و َم ْغ ِف َرة)‬
‫بر رس ماضی برای نزديک ساخنت زمان فعل به حال‪.‬‬
‫کا َن ‪ +‬قَ ْد ‪ +‬فعل ماضی = معادل ماضی بعيد‪.‬‬
‫ف‬
‫قَ ْد يَ ْذ َه ُب‪ :‬شايد برود‬ ‫اَلْـفارِغ ‪ :‬خالی ≠ اَلْ َم ْملوء ‪ ،‬اَلْ َملـيء‬
‫قَ ْد َذ َه َب‪ :‬رفته است‬ ‫اَلْـفائِز ‪ :‬بَرنده‬
‫کا َن قَ ْد َذ َه َب‪ :‬رفته بود‬ ‫َف َت َح َـ ‪ :‬باز کرد ≠ أَ ْغل ََق‬
‫َقدَ َر ـِ ‪ :‬توانست‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْفتَ ُح‪ /‬امر‪ :‬اِفْتَ ْح‪ /‬مصدر‪ :‬فَتْح)‬
‫(مضارع‪ :‬يَق ِْد ُر‪ /‬مصدر‪ :‬قُ ْد َرة)‬ ‫فَـ ْجـأَ ًة ‪ :‬ناگهان = بَ ْغتَـ ًة‬
‫َقدَّ َم ‪ :‬تقديم كرد‬ ‫َف َح َص ـَ ‪ :‬معاینه کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يُ َق ِّد ُم‪ /‬امر‪ :‬قَ ِّد ْم)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْف َح ُص‪ /‬امر‪ :‬اِفْ َح ْص‪ /‬مصدر‪ :‬فَ ْحص)‬
‫قَـ َرأَ ـَ ‪ :‬خوانْـد‬ ‫اَلْـ َفراغ ‪ :‬جای خالی «جمع‪ :‬اَلْ َفراغات»‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْق َرأُ‪ /‬امر‪ :‬اِقْ َرأْ‪ /‬مصدر‪ِ :‬قرا َءة)‬ ‫َفر َِح َـ ‪ :‬خوشحال شد ≠ َح ِز َن َـ‬
‫اَلْـقَصيـر ‪ :‬کوتاه ≠ اَلْـطَّويل‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْف َر ُح‪ /‬امر‪ :‬اِفْ َر ْح‪ /‬مصدر‪ :‬فَ َرح)‬
‫َق َف َز ـِ ‪ :‬پريد ‪ ،‬جهش کرد‬ ‫اَلْـ َفر ُِح ‪ :‬شاد ≠ اَلْـ َحزين‬

‫‪010‬‬
‫لِـيَ ْذ َه َب‪ :‬تا برود‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْق ِف ُز‪ /‬امر‪ :‬اِقْ ِف ْز)‬
‫ال ‪ :‬بررس فعل مضارع به معنای «نبايد»‬ ‫اَلْـ ِقلَّـة ‪ :‬کمی ≠ اَلْـ َکثْـ َرة‬
‫ال يَ ْذ َه ْب‪ :‬نبايد برود‬ ‫ق ُْم ‪ :‬برخيز ‪ ‬قا َم ‪ ،‬يَقو ُم‬
‫ا َّلل ِعب ‪ :‬بازيکن‬ ‫اَلْـقَميص ‪ :‬پرياهن‬
‫ِلَنَّ ‪ :‬زيرا‬ ‫اَلْـ َق ْول ‪ :‬گفتار «جمع‪ :‬ا َْلَقْوال»‬
‫اَلـلَّ ْحم ‪ :‬گوشت «جمع‪ :‬ا َللُّحوم»‬
‫َدی ‪ :‬نزد‬
‫ک‬
‫ل ٰ‬
‫لَ َديْـهِم‪ :‬نزدشان ‪ ،‬دارند‬ ‫کَـأَنَّ ‪ :‬گويی ‪ ،‬انگار‬
‫لَ ِع َب ـَ ‪ :‬بازی کرد‬ ‫کَ َت َب ـُ ‪ :‬نوشت‬
‫(مضارع‪ :‬يَلْ َع ُب‪ /‬امر‪ :‬اِلْ َع ْب‪ /‬مصدر‪ :‬لَ ِعب)‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْکتُ ُب‪ /‬امر‪ :‬اُکْتُ ْب‪ /‬مصدر‪ :‬کِتابَة)‬
‫اَلـلُّـغَـة ‪ :‬زبان‬ ‫لی ـُ ‪ :‬واجب کرد‬ ‫کَ َت َب َع ٰ‬
‫ا َللُّ َغ ُة الْفارِس َّيةُ‪ :‬زبان فارسی‬ ‫کَـثُـ َر ُـ ‪ :‬زياد شد‬
‫لَـ َقدْ ‪ :‬قطعاً‬ ‫(مضارع‪ :‬يَـکْـثُـ ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬کَثـ َرة)‬
‫لٰ ِک َّن ‪ ،‬لٰ ِک ْن ‪ :‬ولی‬ ‫اَلْـکَـثيـر ‪ :‬بسیار ≠ اَلْـقَليل‬
‫ـم؟ ‪ :‬چرا؟ (لِـ ‪ +‬ما)‬ ‫لِ َ‬ ‫يس ‪ :‬صندلی «جمع‪ :‬اَلْـ َکر ّ‬
‫ايس»‬ ‫اَلْـکُ ْر ّ‬
‫ل َْم ‪ :‬بر رس فعل مضارع حرف نفی است؛‬ ‫ِکال ‪ :‬هر دو‬
‫لَ ْم يَ ْذ َه ْب‪ :‬نرفت يا نرفته است‪.‬‬ ‫ک َْم؟ ‪ :‬چند ‪ ،‬چقدر؟‬
‫ل َّم ‪ :‬بر رس فعل ماضی به معنای «هنگامیکه»‬ ‫کَام ‪ :‬هامنگونه که‬
‫ل َّم َذ َه َب‪ :‬هنگامیکه رفت‪.‬‬ ‫کَ َّم َل ‪ :‬کامل کرد‬
‫لِـ َم ْن ‪ :‬ما ِل چه کسی ‪ ،‬مال چه کسانی؟ ‪ ،‬برای كسی‬ ‫(مضارع‪ :‬يُ َک ِّم ُل‪ /‬امر‪ :‬کَ ِّم ْل‪ /‬مصدر‪ :‬تَکميل)‬
‫كه‬
‫لِ َم ْن ٰهذَا الْ َقلَ ُم؟ ‪ :‬اين خودکار ما ِل کيست؟‬
‫ل‬
‫لَ ْن ‪ :‬حرف نشانۀ آيندۀ منفی‬ ‫لِـ ‪ :‬بر رس اسم به معنای «داشنت»‬
‫لَ ْن يَ ْذ َه َب‪ :‬نخواهد رفت‬ ‫لـي‪ :‬دارم‬
‫لَ ْو ‪ :‬اگر‬ ‫َيس لـي‪ :‬ندارم‬ ‫ل َ‬
‫لَ ْو جا َءنـي لَ َکْ َر ْمتُـهُ‪:‬‬ ‫کا َن لـي‪ :‬داشتم‬
‫اگر نزدم میآمد‪ ،‬او را گرامی میداشتم‪.‬‬ ‫گاهی لِـ به لَـ تبديل میشود؛ مانند لَـهُ‪ ،‬ل ََـك‬
‫اَلـلَّـ ْو َحـة ‪ :‬تابلو‬ ‫لِـ ‪ :‬بر رس فعل مضارع به معنای «بايد»‬
‫اَلـلَّ ْون ‪ :‬رنگ «جمع‪ :‬ا َْلَلْوان»‬ ‫لِـيَ ْذ َه ْب‪ :‬بايد برود‬
‫لِـ ‪ :‬بر رس فعل مضارع به معنای «تا اينکه»‬

‫‪011‬‬
‫َف ‪ :‬پرونده‬‫اَلْـ ِمل ّ‬ ‫م‬
‫اَلْـ َملِك ‪ :‬پادشاه «جمع‪ :‬اَلْـ ُملوك»‬
‫َملَكَ ـِ ‪ :‬مالک شد ‪ ،‬فرمانروايی کرد‬ ‫مـا ‪ :‬آنچه ‪ ،‬هرچه‬
‫(مضارع‪ :‬يَـملِ ُك‪ /‬مصدر‪ُ :‬ملْك)‬ ‫ما تَزْ َر ْع تَ ْح ُص ْد‪ :‬هرچه بکاری درو میکنی‪.‬‬
‫اَلْ َملـيء ‪ :‬پُر ≠ اَلْفارِغ‬ ‫ما ‪ :‬حرف نفی ماضی‬
‫ُم ْن ُذ ‪ :‬از هنگامِ‬ ‫ما َذ َه َب‪ :‬نرفت‪.‬‬
‫اَلْـ ِم ْنضَ دَة ‪ :‬ميز‬ ‫ما أَج َم َل ‪ :‬چه زيباست!‬
‫اَلْـ َم ْيت ‪ُ :‬مرده «جمع‪ :‬ا َلْ َ ْموات‪ ،‬اَلْ َم ْو ٰ‬
‫تی» ≠ اَلْ َح ّ‬
‫ـي‬ ‫ما ِم ْن ‪ :‬هيچ ‪ ...‬نيست‪.‬‬
‫ش ٍء‪ :‬چيزی نيست‪.‬‬ ‫ما ِم ْن َ ْ‬
‫ن‬ ‫مات ـُ ‪ُ :‬مرد‬ ‫َ‬
‫نـادی ‪ :‬صدا زد‬‫ٰ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَـموتُ ‪ /‬مصدر‪َ :‬م ْوت)‬
‫(مضارع‪ :‬يُنادي‪ /‬مصدر‪ُ :‬مناداة)‬ ‫اَلْـاميش ‪ :‬پياده «جمع‪ :‬اَلْـ ُمشاة»‬
‫اَلـ ّنار ‪ :‬آتش «جمع‪ :‬ا َل ّنيـران»‬ ‫تی؟ ‪ :‬چه وقت؟‬ ‫َم ٰ‬
‫اَلـ ّنا ِفـ َذة ‪ :‬پنجره «جمع‪ :‬ا َلـ َّنوا ِفذ»‬ ‫اَلْـ ُمجال ََسـة ‪ :‬همنشينی‬
‫اَلـ َّنبات ‪ :‬گياه «جمع‪ :‬ا َل َّنباتات»‬ ‫اَلْـ ُمحا َفظَة ‪ :‬استان ‪ ،‬نگهداری‬
‫نَ َج َح َـ ‪ :‬موفّق شد‬ ‫اَلْـ ُمحا َولَـة ‪ :‬تالش = ا َِل ْج ِتهاد ‪ ،‬ا ََّلس ْعي‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْن َج ُح‪ /‬امر‪ :‬اِنْ َج ْح‪ /‬مصدر‪ :‬نَجاح)‬ ‫اَلْـ َم ْرأَة (اِم َرأَة) ‪ :‬زن‬
‫سمت‬‫نَ ْحو ‪ِ :‬‬ ‫اَلْـ ُمرا ِفق ‪ :‬همراه‬
‫اَل َّندَم ‪ :‬پشيامنی = ا َل َّندا َمة‬ ‫اَلْـ َمـ َّرة ‪ :‬بار ‪ ،‬دفعه‬
‫نَـ َز َل ـِ ‪ :‬پايني آمد ≠ َص ِع َد َـ‬ ‫اَلْـ َمساء ‪ :‬شب ‪ ،‬بعد از ظهر‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْنز ُِل‪ /‬امر‪ :‬اِنْز ِْل‪ /‬مصدر‪ :‬نُزول)‬ ‫اَلْـ ُمسا َعدَة ‪ :‬کمک‬
‫اَلـ َّن ّص ‪ :‬متـن «جمع‪ :‬ا َل ُّنصوص»‬ ‫َم َـع ‪ :‬همرا ِه ‪ ،‬با‬
‫َص ـُ ‪ :‬ياری کرد‬ ‫نَ َ‬ ‫متأسفانه‬
‫ف‪ّ :‬‬ ‫َم َع ْالَ َس ِ‬
‫ْص‪ /‬مصدر‪ :‬ن َْص)‬ ‫ص‪ /‬امر‪ :‬اُن ُ ْ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ْن ُ ُ‬ ‫َم َـع السَّال َمـ ِة ‪ :‬بهسالمت‬
‫نَظَ َر ـُ ‪ :‬نگاه کرد‬ ‫عض ‪ :‬با يکديگر‬ ‫َم َع بَ ٍ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْنظُ ُر‪ /‬امر‪ :‬اُنْظُ ْر‪ /‬مصدر‪ :‬نَظَر)‬ ‫َمعاً ‪ :‬با هم‬
‫اَلـ َّنفْس ‪ :‬خود‬ ‫اَلْـ َمکْـ َت َبـة ‪ :‬کتابخانه‬
‫قال يف نَف ِْس ِه‪ :‬با خودش گفت‪.‬‬ ‫َ‬ ‫«جمع‪ :‬اَلْـ َم ْکتَبات و اَلْـ َمکاتِب»‬
‫ْس ‪ :‬هامن‬ ‫نَف ُ‬ ‫َملَـأَ َـ ‪ :‬پُر کرد‬
‫ْس الْ َمكانِ ‪ :‬هامن جا‬ ‫نَف ُ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَـ ْم َلُ ‪ /‬امر‪ :‬اِ ْم َلْ)‬

‫‪012‬‬
‫نَف ََع ـَ ‪ :‬سود رساند‬
‫ی‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْن َف ُع‪ /‬امر‪ :‬اِنْ َف ْع‪ /‬مصدر‪ :‬نَفْع)‬
‫اَلْـ َيـد ‪ :‬دست‬ ‫اَلـ َّنـفَـقَـة ‪ :‬هزينه‬
‫«جمع‪ :‬ا َلْ َيدي ‪ /‬جمع الجمع‪ :‬ا َلْ َيادي»‬
‫يو َجدُ ‪ :‬وجود دارد‬
‫اَلْ َی ْوم ‪ :‬امروز ‪ ،‬روز «جمع‪ :‬ا َلْ َيّام»‬ ‫و‬
‫وا َجهَ ‪ :‬روبهرو شد‬
‫(مضارع‪ :‬يُوا ِجهُ‪ /‬امر‪ :‬وا ِجهْ‪ /‬مصدر‪ :‬موا َج َهة)‬
‫َو َجدَ ـِ ‪ :‬پيدا کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ِج ُد‪ /‬مصدر‪ُ :‬وجود)‬
‫اَلْـ َو ْجـه ‪ :‬چهره «جمع‪ :‬اَلْـ ُوجوه»‬
‫َورا َء ‪ :‬پشت ≠ أَمام‬
‫اَلْ َو ْرد ‪ :‬گُل «جمع‪ :‬اَلْ ُورود»‬
‫ف ـِ ‪ :‬وصف کرد ‪ ،‬تجويز كرد‬ ‫َو َص َ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ِص ُف‪ /‬مصدر‪َ :‬و ْصف)‬
‫أَيُّ َها ْالَ ِح ّبا ُء‪،‬‬ ‫َو َص َل ـِ ‪ :‬رسيد‬
‫ن َْستَو ِد ُعـ ُک ُم اللّ َه‪،‬‬ ‫(مضارع‪ :‬يَ ِص ُل‪ /‬مصدر‪ُ :‬وصول)‬
‫َو نَ ْرجو لَ ُک ْم َحيا ًة َمليئَ ًة بِال َّنجا ِح‬ ‫َوضَ َع َـ ‪ :‬گذاشت = َج َع َل َـ‬
‫السال َم ِة‪،‬‬ ‫َم َع َّ‬ ‫(مضارع‪ :‬يَضَ ُع‪ /‬امر‪ :‬ضَ ْع‪ /‬مصدر‪َ :‬وضْ ع)‬
‫في أَمانِ اللّ ِه‪.‬‬ ‫َف ـِ ‪ :‬ايستاد‬
‫َوق َ‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ِق ُف‪ /‬مصدر‪ُ :‬وقوف)‬
‫اَلْـ َولَـد ‪ :‬پرس ‪ ،‬فرزند «جمع‪ :‬اَلْـأَ ْوالد»‬
‫َولَدَ ـِ ‪ :‬زاييد (مضارع‪ :‬يَلِ ُد‪ /‬مصدر‪ :‬وِال َدة)‬

‫هـ‬
‫َه َر َب ُـ ‪ :‬فرار کرد‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ْه ُر ُب‪ /‬امر‪ :‬ا ُ ْه ُر ْب)‬
‫هُنا ‪ :‬اينجا‬
‫هُناﻙَ ‪ :‬آنجا ‪ ،‬وجود دارد‬

‫‪013‬‬
‫سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی جهت ایفای نقش خطیر خود در اجرای سند تح ّول آموزش و پرورش و برنامۀ درسی ملّی‪ ،‬مشارکت‬
‫معلّمان را به عنوان سیاست اجرایی مهم دنبال می نماید‪ .‬برای تحقّق این امر با بهره مندی هوشمندانه از فرصت های ف ّناوری های نوین در‬
‫برخط اعتبارسنجی کتاب های نونگاشت راه اندازی شد تا با دریافت نظرات معلّمان دربارۀ کتاب های درسی‬ ‫ّ‬ ‫اقدامی نوآورانه سامانۀ تعاملی‬
‫کیفیت تولیدات سازمان را بهبود بخشیده و محتوای کتاب های درسی را در ا ّولین چاپ سپاری با کمترین اشکال به دانش آموزان‬ ‫ّ‬ ‫نونگاشت‬
‫و معلّمان ارجمند تقدیم نماید‪ .‬در انجام مطلوب فرایند اعتبارسنجی همکاران گروه تحلیل محتوای آموزشی و پرورشی‪ ،‬گروه های آموزشی‪،‬‬
‫دبیرخانۀ راهبری دروس در استان ها‪ ،‬شورای هماهنگی تألیف دفاتر‪ ،‬دبیرخانۀ پروژۀ اعتبارسنجی سازمان در هماهنگی و اجرا‪ ،‬نقش‬
‫سازنده ای را داشتند‪ .‬ضمن ارج نهادن به تالش همکاران شرکت کننده در فرایند اعتبارسنجی‪ ،‬اسامی دبیرانی که تالش مضاعفی را در این‬
‫زمینه داشته و با ارائۀ نظرات خود سازمان را در بهبود محتوای این کتاب یاری کرده اند به شرح زیر اعالم می نماید‪.‬‬

‫اسامی دبیران شرکت کننده در اعتبارسنجی کتاب عربی‪ ،‬زبان قرآن(‪ )3‬ـ کد ‪112206‬‬
‫استان محل خدمت‬ ‫نام و نام خانوادگی‬ ‫ردیف‬ ‫استان محل خدمت‬ ‫نام و نام خانوادگی‬ ‫ردیف‬
‫لرستان‬ ‫‪ 30‬مهستی رايگان‬ ‫کردستان‬ ‫طهمورث سلیمانی‬ ‫‪1‬‬
‫ايالم‬ ‫‪ 31‬محمد حیدری‬ ‫خراسان رضوی‬ ‫فاطمه زهرا گندم کار‬ ‫‪2‬‬
‫خوزستان‬ ‫‪ 32‬ایمان دیدار‬ ‫گلستان‬ ‫علی یازرلو‬ ‫‪3‬‬
‫ايالم‬ ‫‪ 33‬غضبان علي پور‬ ‫آذربايجان شرقي‬ ‫یعقوبعلی آقاعلی پور‬ ‫‪4‬‬
‫اردبيل‬ ‫‪ 34‬حسین قلیزاده‬ ‫آذربايجان شرقي‬ ‫سیما برزگر‬ ‫‪5‬‬
‫چهارمحال و بختياري‬ ‫‪ 35‬آذر صمدی طاقانکی‬ ‫البرز‬ ‫معصومه پویا‬ ‫‪6‬‬
‫آذربايجان غربي‬ ‫‪ 36‬لیال اسدبرقی‬ ‫گيالن‬ ‫فریده ناطق خشنود‬ ‫‪7‬‬
‫کهگيلويه و بويراحمد‬ ‫‪ 37‬سید امیر فضیلت جو‬ ‫گيالن‬ ‫سیده زهرا حسینی طالمی‬
‫ّ‬ ‫‪8‬‬
‫شهر تهران‬ ‫‪ 38‬مريم ايرواني پور‬ ‫گلستان‬ ‫یوسف فاضل‬ ‫‪9‬‬
‫اصفهان‬ ‫‪ 39‬حسین منصوری‬ ‫سمنان‬ ‫‪ 10‬معصومه فرمانیان‬
‫قزوين‬ ‫‪ 40‬عبداهلل اخالصی‬ ‫خراسان جنوبي‬ ‫طیبه احمدپور‬
‫ّ‬ ‫‪11‬‬
‫مازندران‬ ‫‪ 41‬مجید بیگلری‬ ‫مازندران‬ ‫‪ 12‬فیروزه حسینی‬
‫يزد‬ ‫‪ 42‬علی اکبر علی کریمی‬ ‫اصفهان‬ ‫‪ 13‬فاطمه ُگلی ملک آبادی‬
‫شهر تهران‬ ‫‪ 43‬جواد حميدي‬ ‫خراسان رضوی‬ ‫‪ 14‬مصطفی سپهریان‬
‫زنجان‬ ‫‪ 44‬علی احمدی‬ ‫شهرستان های تهران‬ ‫محمد طرزی‬
‫ّ‬ ‫‪15‬‬
‫شهرستان های تهران‬ ‫‪ 45‬معصومه ملكي‬ ‫فارس‬ ‫‪ 16‬زهره راستی‬
‫بوشهر‬ ‫‪ 46‬غالمرضا یرشی‬ ‫کرمانشاه‬ ‫‪ 17‬خسرو گروسی‬
‫همدان‬ ‫موحد‬
‫‪ 47‬اعظم دریادل ّ‬ ‫کردستان‬ ‫‪ 18‬زهره آذری‬
‫يزد‬ ‫‪ 48‬کبری برزگر‬ ‫خراسان رضوی‬ ‫‪ 19‬نسیم فرهنگ‬
‫البرز‬ ‫‪ 49‬مصطفی بیات‬ ‫فارس‬ ‫طیبه عباسی‬
‫ّ‬ ‫‪20‬‬
‫آذربايجان غربي‬ ‫‪ 50‬فریبا دانشگر‬ ‫خوزستان‬ ‫‪ 21‬مرجان کرد‬
‫کرمان‬ ‫‪ 51‬س ّ ِيد مرتضی ّ‬
‫صباغ جعفری‬ ‫سيستان و بلوچستان‬ ‫‪ 22‬رسول خَ َّمر‬
‫خراسان جنوبي‬ ‫‪ 52‬زهرا علی آبادی‬ ‫کرمانشاه‬ ‫‪ 23‬فاطمه رامشی‬
‫هرمزگان‬ ‫‪ 53‬اکبر میرکی پور‬ ‫‪ 24‬ابراهیم علی دوستی شهرکی چهارمحال و بختياری‬
‫بوشهر‬ ‫‪ 54‬بشرا ربیعی‬ ‫شهر تهران‬ ‫‪ 25‬آمنه آقایی نعمتی‬
‫زنجان‬ ‫محمد رضا سلمانی‬
‫ّ‬ ‫‪55‬‬ ‫گلستان‬ ‫‪ 26‬فاطمه نظری‬
‫همدان‬ ‫‪ 56‬اسماعیل یارمحمدی‬ ‫شهر تهران‬ ‫‪ 27‬زينب السادات شاه صاحبي‬
‫هرمزگان‬ ‫‪ 57‬فرزانه بهمن زاده‬ ‫کرمان‬ ‫‪ 28‬اسماعیل رسایی‬
‫سمنان‬ ‫‪ 29‬مصطفی احمدپناه‬

You might also like