You are on page 1of 136

‫عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪)1‬‬

‫رشته های علوم تجربی‪ ،‬رياضی و فيزيک ـ شاخه های فنّی و حرفه ای و کار دانش‬

‫دورة دوم متوسطه‬

‫‪1396‬‬
‫وزارت آموزش و پرورش‬
‫سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي‬

‫عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪ )1‬ـ دورۀ دوم متوسطه ـ ‪110206‬‬ ‫نام کتاب‪:‬‬
‫سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی‬ ‫پدیدآورنده‪:‬‬
‫دفتر تألیف کتاب های درسی عمومی و متوسطه نظری‬ ‫مدیریت برنامه ریزی درسی و تألیف‪:‬‬
‫ســيدمهدی‬
‫دمحمد دلبــری‪ّ ،‬‬
‫ّ‬ ‫ســي‬
‫حبیــب تقوايــی‪ ،‬علی جــان بزرگــی‪ ،‬حســن حيــدری‪ّ ،‬‬ ‫شناسه افزوده برنامه ریزی و تألیف‪:‬‬
‫ســيف و فاطمــه يوســف نژاد (اعضــای شــورای برنامه ريــزی)‬
‫محمديــان و عــادل اشــکبوس (اعضــای‬
‫ابــاذر عباچــی ‪ ،‬علــی چراغــی‪ ،‬محی الدّ يــن بهــرام ّ‬
‫ـيداکبر ميرجعفــری (ويراســتار)‬
‫گــروه تأليــف) ـ عــادل اشــکبوس (ســرگروه تأليــف) ـ سـ ّ‬
‫اداره ّ‬
‫کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی‬ ‫مدیریت آماده‌سازی هنری‪:‬‬
‫محمــد مهــدی ذبیحــی فــرد ( طراحــی جلــد‬ ‫ّ‬ ‫لیــدا نیـک روش (مدیــر امــور فنــی و چــاپ) ـ‬ ‫شناسه افزوده آماده سازی‪:‬‬
‫و صفحه آرایــی) ـ مــراد فتّاحــی (تصویرگــر)ـ علــی نجمــی‪ ،‬ســیف اهلل بیــک ّ‬
‫محمــد دلیونــــد‪،‬‬
‫فاطمــه پزشــکی‪ ،‬ســپیده ملــک ایــزدی‪ ،‬ناهیــد خیــام باشــی (امــور آماده ســازی)‬
‫تهران‪ :‬خیابان ایرانشــهر شــمالی ـ ســاختمان شــمارۀ ‪ ٤‬آموزش و پرورش (شــهید موسوی)‬ ‫نشانی سازمان‪:‬‬
‫تلفن‪٩ :‬ـ‪ ،٨٨٨٣١١٦١‬دورنگار‪ ،٨٨٣٠٩٢٦٦ :‬کد پستی‪١٥٨٤٧٤٧٣٥٩ :‬‬
‫وبگاه‪ www.chap.sch.ir :‬و ‪www.irtextbook.ir‬‬
‫شــرکت چــاپ ونشــر کتاب هــای درســی ایــران تهــران‪ :‬کیلومتــر ‪ ١٧‬جــادۀ مخصــوص‬ ‫ناشر‪:‬‬
‫کــرج ـ خیابــان ‪( ٦١‬داروپخــش) تلفــن‪  ٥ :‬ـ ‪ ،٤٤٩٨٥١٦١‬دورنــگار‪ ،44985160 :‬صنــدوق‬
‫پســتی‪١٣٩ :‬ـ  ‪٣٧٥١٥‬‬
‫شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران «سهامی خاص»‬ ‫چاپخانه‪:‬‬
‫چاپ دوم ‪1396‬‬ ‫سال انتشار و نوبت چاپ‪:‬‬

‫شابک ‪2‬ـ‪2499‬ـ‪05‬ـ‪964‬ـ‪978‬‬
‫‪   2‬ـ ‪  2499‬ـ  ‪ 05‬ـ ‪ 964‬ـ ‪ISBN: 978‬‬
‫يني ( َر ِح َمهُ اللّهُ) ‪:‬‬
‫قال ْالِما ُم الْ ُخ َم ُّ‬
‫َ‬

‫ـت‬‫«ال تَقولــوا اللُّ َغ ـ ُة الْ َع َرب َّي ـ ُة لَ ْي َسـ ْ‬


‫لَنــا؛ فَاللُّ َغـ ُة الْ َع َرب َّيـ ُة لَنــا؛ ِلَنَّهــا لُ َغ ُة‬
‫ـام‪َ ،‬و ْالِســا ُم  لِلْ َجمي ـعِ‪».‬‬
‫ْالِسـ ِ‬
‫کلیه حقوق مادی و معنوی این کتاب متعلق به سازمان پژوهش و برنامه ریزی‬
‫آموزشی وزارت آموزش و پرورش است و هرگونه استفاده از کتاب و اجزای آن‬
‫به صورت چاپی و الکترونیکی و ارائه در پایگاه های مجازی‪ ،‬نمایش‪ ،‬اقتباس‪،‬‬
‫تلخیص‪ ،‬تبدیل‪ ،‬ترجمه‪ ،‬عکس برداری‪ ،‬نقاشی‪ ،‬تهیه فیلم و تکثیر به هر شکل و‬
‫نوع‪ ،‬بدون کسب مجوز ممنوع است و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند‪.‬‬
‫اَلْـ ِفـهـرِس‬

‫پیشگفتار ‪ .....................‬الف‬
‫اَلدَّ ْر ُس ْالَ َّو ُل ‪1 .................‬‬
‫ذاكَ ه َو اللّٰهُ ‪ +‬اَل َّتعا ُرف‪-------------------------------------------------------‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّاين ‪9 ...............‬‬
‫اَلْ َموا ِع ُظ الْ َعدَ ديَّ ُة ‪ +‬ا َْلَعدا ُد ِمن وا ِح ٍد إلَی ِم َئ ٍة ‪ +‬يف َمطا ِر ال َّن َج ِ‬
‫ف ‪--------------‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّالِ ُث ‪21 .............‬‬
‫سم الْ َجواز ِ‬
‫ات‪-------------------------‬‬ ‫الس َم ِك ‪ +‬أَ ُ‬
‫شکال ْالَفعالِ (‪ + )1‬يف ِق ِ‬ ‫َمطَ ُر َّ‬
‫اَلدَّ ْر ُس ال ّراب ُِع ‪33 ..............‬‬
‫فتيش ‪----------------------‬‬ ‫ْمي ‪ +‬أَ ُ‬
‫شکال ْالَفعالِ (‪ + )2‬يف صالَ ِة ال َّت ِ‬ ‫اَل َّتعايُ ُش ِّ‬
‫السل ُّ‬
‫اَلدَّ ْر ُس الْخا ِم ُس ‪45 ..........‬‬
‫َلق اللّٰ ِه﴾ ‪ +‬اَلْ ُجملَ ُة الْ ِفعل َّي ُة َو ِالسم َّي ُة ‪َ +‬م َع سائِ ِق َس ّيا َر ِة ْالُج َر ِة ‪------‬‬
‫﴿هذا خ ُ‬
‫السا ِد ُس ‪59 ..........‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس ّ‬
‫جهول ‪َ +‬م َع َمسؤولِ ْاستِقبالِ الْفُندُ قِ ‪-------------------‬‬ ‫ذوالْقَرنَ ِني ‪ +‬اَلْ ِف ُ‬
‫عل الْ َم ُ‬
‫الساب ُِع ‪71 ............‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس ّ‬
‫يــا َمــن يف الْبِحــا ِر َعجائِ ُبــهُ ‪ +‬اَلْجــا ُّر َو الْ َمجــرو ُر َو نــونُ الْوِقايَ ـ ِة ‪َ +‬مـ َـع ُم ـر ِِف‬
‫مــات الْفُنــدُ قِ ‪----------------------------------------------------------‬‬ ‫خَدَ ِ‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّا ِم ُن ‪87 ..........‬‬
‫اسم الْ ُمبالَ َغ ِة ‪+‬‬ ‫سم الْفا ِعلِ َو ُ‬
‫اسم الْ َمفعولِ َو ُ‬ ‫ِصنا َع ُة ال َّتلميعِ يف ْالَد َِب الْفار ِّ‬
‫ِيس ‪ +‬اِ ُ‬
‫ف الْ َج ّوالِ ‪------------------------------------------------‬‬ ‫ِشا ُء َشي َح ِة الْهاتِ ِ‬
‫اَلْ ُم ْع َج ُم ‪101 ..................‬‬
‫پیشگفتار‬
‫سخنی با دبريان‪ ،‬گروه های آموزشی‪ ،‬مديران مدارس و اوليای دانش آموزان‬
‫شايسته است که دبري عربی برای تدریس این کتاب‪:‬‬
‫‪ .1‬کتاب های عربی پايه های هفتم تا نهم را تدريس يا به دقّت مطالعه کرده باشد؛‬
‫‪ .2‬دورۀ آموزشی توجيهی ضمن خدمت اين کتاب را گذرانده باشد؛‬
‫‪ .3‬کتاب معلّم و نرمافزار «بر فراز آسامن» ويژۀ آموزش معلّامن را با دقّت کافی بررسی‬
‫کرده باشد‪.‬‬
‫خدای را سپاسگزاريم که به ما توفیق داد تا با نگارش نخستني کتاب «عربی‪ ،‬زبان قرآن (‪»)1‬‬
‫ويژۀ پايۀ دهم رشته های غري «ادب ّيات و علوم انسانی» به جوانان كشور عزیزمان خدمتی‬
‫فرهنگی ارائه کنيم‪.‬‬
‫رویكرد برنامۀ درسی عربی بر اساس برنامۀ درسی ملّی اين است‪:‬‬
‫«پرورش مهارت های زبانی به منظور تقويت فهم قرآن و متون دينی و کمک به زبان و ادب ّيات‬
‫فارسی»‬
‫شيوۀ تأليف کتاب های عربی هفتم تا دهم منت محوری است‪ .‬انتظار می رود دانش آموز‬
‫پايۀ دهم بتواند در پايان سال تحصيلی متون و عبارات سادۀ قرآنی را در ح ّد ساختارهای‬
‫خوانده شده‪ ،‬درست بخواند و معنای آنها را بفهمد و ترجمه کند‪.‬‬
‫اين کتاب با تو ّجه به مص ّوبات اسناد باالدستی «قانون اساسی»‪« ،‬برنامۀ درسی ملّی» و‬
‫«راهنامی برنامۀ درسی» نوشته شده است‪ .‬برنامۀ درسی ملّی‪ ،‬مهم ترين سند تألیف کتب‬
‫درسی است‪ .‬راهنامی برنامۀ درسی عربی نيز نقشۀ راه تأليف تـامم کتاب های درسی‬
‫عربی است‪.‬‬

‫الف‬
‫کلامت کتاب های عربی هفتم تا دهم‪ ،‬پرکاربردترين واژگان زبان عربی است که در قرآن‪،‬‬
‫حديث‪ ،‬روايات و زبان و ادب ّيات فارسی بسيار به کار رفته است‪ .‬در اين کتاب ‪ 363‬کلمۀ‬
‫پرکاربرد به کار رفته و افزون بر آن نزديک به ‪ 850‬واژۀ کتاب های عربی هفتم‪ ،‬هشتم و نهم‬
‫نيز در کتاب دهم تکرار شده است؛ پس در واقع هدف‪ ،‬آموزش حدود ‪ 1200‬واژۀ پربسامد‬
‫زبان عربی است‪ 552 .‬واژه از ‪ 850‬واژۀ سه کتاب دورۀ ا ّول متوسطه کاربرد قرآنی داشتند‪.‬‬
‫در سه کتاب دورۀ دوم متوسطه نيز چنني خواهد شد‪.‬‬
‫هدف اصلی‪ ،‬فهم منت به ويژه فهم قرآن کريم و نيز متون دينی هامنند احاديث‪ ،‬دعاها و متون ادب‬
‫فارسی آميخته با واژگان عربی است‪.‬‬
‫از آنجا که يکی از چهار مهارت زبانی «سخن گفنت» است و به استناد برنامۀ درسی ملّی؛ مکالـامت‬
‫کوتاهی در کتاب گنجانده شده؛ مکالـمه بسرتی مناسب برای آموزش هر زبانی است و کالس درس را‬
‫جذّاب‪ ،‬شاداب‪ ،‬پرتح ّرک و ف ّعال می سازد؛ ولی هدف اصلی برنامۀ درسی عربی نيست‪.‬‬
‫مهم ترین تأکيدات دربارۀ شیوۀ تدریس و ارزشیابی كتاب‪:‬‬
‫(رعايت اين تأکيدات در کنکور و مسابقات علمی‪ ،‬امتحان نوبت ا ّول و دوم و کتاب های کمک آموزشی‬
‫الزامی است‪ .‬اين نوشته به منزلۀ بخشنامۀ رسمی است‪).‬‬
‫‪ .1‬کتاب عربی پايۀ دهم در هشت درس تنظیم شده است‪ .‬هر درس را می توان در سه جلسۀ آموزشی‬
‫کل کتاب در طول سال کفايت می کند‪.‬‬ ‫تدريس کرد‪ .‬این مقدار زمان در مجموع برای تدريس ّ‬
‫‪ .2‬دانش آموز پايۀ دهم تاکنون با اين ساختارها آشنا شده است‪:‬‬
‫فعل های ماضی‪ ،‬مضارع‪ ،‬امر‪ ،‬نهی‪ ،‬نفی‪ ،‬مستقبل‪ ،‬معادل ماضی استمراری‪ ،‬ترکيب اضافی و وصفی‬
‫برای ترجمۀ صفت مؤخّر در ترکيب هايی مانند «أَخوکُ َّن َّ‬
‫الصغ ُري»‪ ،‬وزن و ريشۀ کلامت‪ ،‬اسم اشاره‪،‬‬
‫کلامت پرسشی‪ ،‬و ساعت خوانی‪.‬‬
‫هدف از آموزش ترکيب وصفی و اضافی در عربی پايۀ نهم اين است که دانش آموز بتواند ترکيب هايی‬
‫مانند «أَخي الْ َعزيز» را داخل جمله (نه بريون از جمله) ترجمه کند‪.‬‬
‫در بخش وزن و حروف اصلی نيز با چند وزن معروف آشنا شده است‪.‬‬
‫در ساعت خوانی فقط ساعت کامل‪ ،‬ربع و نيم آموزش داده شده؛ مثالً «چهار و بيست و پنج دقيقه»‬
‫آموزش داده نشده است‪.‬‬
‫‪ .3‬درس ا ّول دورۀ آموخته های پيشني است و در هفت درس ديگر نيز اين مرور انجام شده است‪.‬‬
‫‪ .4‬در درس دوم عددها آموزش داده می شود‪ .‬در دورۀ ا ّول متوسطه عددهای اصلی و ترتيبی تا‬
‫دوازده آموزش داده شده است‪ .‬در اين کتاب عددهای اصلی از يک تا صد و عددهای ترتيبی از يکم‬
‫تا بيستم آموزش داده خواهد شد‪ .‬مباحث مطابقت عدد و معدود و ويژگی های معدود جزء اهداف‬
‫آموزشی کتاب نيست‪.‬‬
‫ب‬
‫متوسطه با فعل های مج ّرد و مزيد در کتاب درسی آشنا شده اند و در‬ ‫‪ .5‬دانش آموزان در دورۀ ا ّول ّ‬
‫تـمرينات فقط با رصف فعل های ثالثی مج ّرد صحيح و سامل رو به رو شده اند؛ ا ّما فعل های مزيد‪،‬‬
‫جاب‪ ،‬أَ َح َّب‪ ،‬اِ َ‬
‫حتَ َق‪،‬‬ ‫مهموز‪ ،‬مضاعف و معتل نيز در کتاب به کار رفته است؛ مانند آ َم َن‪ ،‬اِبتَ َس َم‪ ،‬أَت َی‪ ،‬أَ َ‬
‫صاب‪ ،‬أَعطَی‪ ،‬ت َ َخ َّر َج‪ ،‬حا َو َل‪َ ،‬ح َّذ َر‪ ،‬زا َد و ‪ ...‬هدف آموزشیِ درس سوم و چهارم اين است که با‬
‫شتی‪ ،‬أَ َ‬
‫اِ َ َ‬
‫استفاده از آموخته های سه سال ا ّول با فعل هايی آشنا شوند که «ماضی سوم شخص مفرد» آنها بيش‬
‫از سه حرف است‪ .‬ذکر اصطالحات ثالثی مج ّرد و مزيد و تشخيص ثالثی مج ّرد و مزيد و ذکر نوع باب‬
‫معتل‪ ،‬مهموز‪ ،‬مضاعف و هر گونه فعلی که‬ ‫و صيغۀ فعل از اهداف آموزشی نيست‪ .‬فعل های ّ‬
‫تغيريات پيچيدۀ رصفی دارد از اهداف کتاب نيست؛ مثالً در کتاب فعل «استفاد» به کار‬
‫رفته و فعل استفعل نيز آموزش داده شده است؛ از فعل اِستَ ِف ْد سؤال طرح نـمی شود؛‬
‫ولی اگر معنای اِستَفادَتْ را در جمله بخواهيم‪ ،‬اشکالی ندارد؛ چون تغيرياتی در مقايسه با‬
‫اِستَفا َد ندارد‪ .‬در بخش واژه نامه در انتهای کتاب مضارع و مصدر فعل های ماضی ثالثی مزيد نوشته‬
‫شده است تا دانش آموز کم کم اين فعل ها را بشناسد‪.‬‬
‫‪ .6‬در درس پنجم جملۀ اسميّه و فعليّه تدريس می شود‪ .‬هدف شناخت اجزای جمله يعنی فعل‪ ،‬فاعل‪،‬‬
‫مفعول به‪ ،‬مبتدا و خبر است؛ ا ّما قرار دادن اِعراب کلمات هدف نيست‪ .‬کتاب کامالً حرکت گذاری‬
‫ٌ‬
‫شده است تا دانش آموز با خواندن متون و عبارات ذوق پيدا کند و به تدريج با اِعراب کلمات آشنا‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ .7‬در درس ششم فعل مجهول تدريس می شود‪ .‬هدف اين است که دانش آموز جمله های دارای‬
‫فعل مجهول را درست معنا کند؛ تبديل جملۀ دارای فعل معلوم به مجهول و برعکس هدف نيست‪.‬‬
‫‪ .8‬در درس هفتم معانی حروف جر آموزش داده می شود‪ .‬دانش آموز بايد بتواند حروف جر و جار و‬
‫مجرور را در جمله درست تشخيص داده و ترجمه کند‪.‬‬
‫‪ .9‬در درس هشتم مهم ترين وزن های اسم های مشتق تدريس می شود‪ .‬فقط شناخت نوع آنها و‬
‫دانستن معنايشان مطلوب است‪ .‬تشخيص جامد از مشتق و ساختن اسم مشتق از فعل ارائه شده‬
‫هدف کتاب نيست‪.‬‬
‫‪ .10‬نيازی به ارائۀ جزوۀ مک ّمل قواعد به دانش آموز نيست‪ .‬هرچه الزم بوده در کتاب آمده است يا‬
‫در سال های بعد خواهد آمد‪.‬‬
‫‪ .11‬پژوهش های هر درس‪ ،‬نـمايش‪ ،‬سرود‪ ،‬ترجمۀ تصويری و داستان نويسی‪ ،‬کار عملی در درس‬
‫عربی محسوب می شود‪.‬‬
‫‪ .12‬تحليل صرفی و اِعراب‪ ،‬تعريب‪ ،‬تشکیل و اِعراب گذاری از اهداف کتاب درسی نيست‪.‬‬

‫ج‬
‫متوسطۀ ا ّول بومی سازی شده و بر اساس «من‪ ،‬تو‪ ،‬او‪ ،‬ما‪،‬‬ ‫‪ .13‬آموزش فعل و ضمير در کتاب های ّ‬
‫أنت‪ ،‬أنتُما‪ ،‬أنتُم‪ِ ،‬‬
‫أنت‪،‬‬ ‫هي‪ُ ،‬هما‪ُ ،‬ه َّن‪َ ،‬‬
‫شما‪ ،‬ايشان» است‪ .‬سبک پيشين اين گونه بود‪« :‬ه َو‪ُ ،‬هما‪ُ ،‬هم‪َ ،‬‬
‫أنتُما‪ ،‬أنتُ َّن‪ ،‬أنا‪ ،‬نَح ُن»‪.‬‬
‫شيوۀ نوين در تدريس آزمايشی کامالً موفّق بود و دانش آموزان درس را بهتر آموختند‪.‬‬
‫‪ .14‬تبديل «مذکّر به مؤنّث» يا «مخاطب به غير مخاطب» يا «جمع به غير جمع» و موارد مشابه‬
‫از اهداف کتاب نيست‪.‬‬
‫‪ .15‬معنای کلمات در امتحان در جمله خواسته می شود‪.‬‬
‫‪ .16‬در بخش أنوار القرآن فقط معنای کلماتی م ّد نظر است که به شکل «جای خالی»‪« ،‬زيرخط دار»‬
‫يا «دو گزينه ای» ط ّراحی شده است‪ .‬به عبارت ديگر معنای سایر کلمات‪ ،‬هدف نيست‪ .‬ضمناً این‬
‫بخش برای کار در منزل است و دبیر فقط در صورت داشتن وقت می تواند در کالس کار کند؛ اما در‬
‫هر حال در امتحان از آن سؤال طرح می شود‪.‬‬
‫‪ .17‬روخوانی های دانش آموز و ف ّعال ّيت های او در بخش مکالمه در طول سال نـمرۀ شفاهی‬
‫دانش آموز را تشکيل می دهد‪.‬‬
‫حل تـمرين در نظر گرفته شده است تا به دفتر تـمرين‬ ‫‪ .18‬در کتاب جای کافی برای نوشتن ترجمه و ّ‬
‫نيازی نباشد‪.‬‬
‫‪ .19‬از طریق وبگاه دفتر تألیف می توان با نحوۀ تهیۀ کتاب معلم‪ ،‬نرم افزار بر فراز آسمان‪ ،‬بارم بندی‬
‫و نمونه سؤال استاندارد آشنا شد‪ .‬همچنین در شبکه ملی مدارس (رشد) اطالعات سودمند بسیاری را‬
‫می توان به دست آورد‪.‬‬
‫‪ .20‬از همکاران ارجمند درخواست داريم تا با رويکرد دفتر تأليف همگام شوند؛ زيرا دانش آموزان با‬
‫اين شيوه از دورۀ ا ّول متوسطه به دورۀ دوم متوسطه آمده اند‪.‬‬
‫‪ www.arabic-dept.talif.sch.ir‬‬ ‫نشانی وبگاه گروه عربی‪ :‬‬

‫د‬
‫سخنی با دانش آموز‬
‫عربی را می آموزيم؛ زيرا زبان قرآن‪ ،‬حديث و دعاست؛ زبان رسمی بسياری از کشورهای‬
‫مسلامن است؛ زبان و ادب ّيات فارسی با آن درآميخته و برای فهم بهرت زبان فارسی آشنايی با زبان‬
‫عربی الزم است؛ يکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متّحد است؛ زبانی کامل‪ ،‬پرمعنا و قوی است؛‬
‫ادبيّات آن غنی است و ‪...‬‬
‫اين کتاب ادامۀ سه کتاب پيشني است‪ .‬هرآنچه در سه سال گذشته آموخته ايد در متون‪،‬‬
‫عبارات و تـمرينهای اين کتاب تکرار شده است‪ .‬ترجمۀ متون و عبارات کتاب بر عهدۀ شامست و‬
‫دبري نقش راهنام دارد‪ .‬شام به راحتی می توانيد متون را ترجمه کنيد؛ به همني منظور در انتهای کتاب‬
‫همۀ واژگان سه کتاب عربی دورۀ ا ّول متوسطه در کنار واژگان جديد منت درس قرار داده شده است‪.‬‬
‫استفاده از کتاب کار توصيه نـمی شود‪ .‬برای يادگريی هر زبانی بايد بسيار تکرار و تـمرين‬
‫کرد‪ .‬اگر می خواهيد در درس عربی موفّق تر باشيد‪ ،‬پيش مطالعه کنيد‪.‬‬
‫هدف اين کتاب فهم منت است‪ .‬اگر شام بتوانيد متون عربی را خوب بخوانيد و درست‬
‫بفهميد و ترجمه کنيد‪ ،‬خود به خود می توانيد از فارسی به عربی نيز ترجمه کنيد و حتّی سخن‬
‫بگوييد؛ از آيات و احاديث کتاب های درسی عربی می توانيد در انشا و مقاله نويسی و به هنگام‬
‫سخرنانی استفاده کنيد‪.‬‬
‫«کتاب گويا» نيز برای پايۀ تحصيلی تهيّه شده است تا با تلفّظ درست متون آشنا شويد‪.‬‬
‫حل تـمرين ها در کالس به صورت گروهی است‪.‬‬ ‫ترجمۀ متون و عبارات کتاب و ّ‬

‫هـ‬
‫ا ََّلد ْر ُس ْال َّو ُل‬

‫َ َْ َ‬ ‫مد ل َّالی َخلَ َق َّ‬‫َ ْ ُ‬


‫ماوات و الرض‬ ‫ِ‬ ‫الس‬ ‫﴿ال َ ِ ِ‬
‫َ ّ َ‬ ‫َ َ َ َ ُّ ُ‬
‫مات و انلور﴾ ا َْلَنعام ‪1 :‬‬
‫و جعل الظل ِ‬
‫آن خدایي است که آسمان¬ها و زمني را آفريد و‬
‫ستايش از ِ‬
‫تاريکی¬ها و روشنایي را بنهاد‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس ْال َّو ُل‬

‫هو ُ‬
‫اهلل‬ ‫َ‬
‫ذاك َ‬
‫‪1‬‬
‫ـضــ َره‬‫ذات الْـ ُغــصــونِ الـ َّن ِ‬‫ِ‬ ‫اُنْــظُــ ْر لِـ ِتـل َْـك الـشَّ ـ َجـ َره‬
‫َـيــف صـا َرتْ شَ ــ َجــ َره‬
‫َو ک َ‬ ‫ـت ِمـ ْن َحــ َّبــ ٍة‬
‫َـيــف نَـ َم ْ‬ ‫ک َ‬
‫يُـــ ْخـر ُِج ِمنـ َهـا الـثَّـ َمــــ َره‬ ‫فَـابْ َحـثْ َو ق ُْـل َم ْن ذَاالَّـذي‬

‫ـســتَــ ِعــ َره‬‫َجـــذ َوت ُــهـا م ُـ ْ‬ ‫َو انْظُ ْر إِلَـی الشَّ ِ‬


‫مس الَّتـي‬
‫ـــشــــ َره‬‫َحـــــرا َر ٌة ُمـــنــتَ ِ‬ ‫فـيـهــا ضــيـــا ٌء َو بِــــهــا‬
‫فـي الْ َجـ ِّو ِم َ‬
‫ثــل الــشَّ ـ َر َره‬ ‫َمــ ْن ذَا الَّــذي أَ ْو َجـــ َدهــا‬

‫أَنــ ُعــ ُمـــ ُه ُمــنـ َهـــ ِمــ َره‬ ‫ذاك هـــ َو اللّٰ ُه الَّـــــــذي‬ ‫َ‬
‫َو قُــــد َر ٍة ُمــقــتَ ِ‬
‫ـــد َره‬ ‫ذو ِحــکــ َمـــ ٍة بـــال ِــغَــ ٍة‬
‫ُردي ال َّن َس ِب َو أُ ٍّم تُرکَامن َّي ٍة‪ ،‬لَ ُه آثا ٌر کَث َري ٌة يف ال َّنرثِ َو الشِّ عرِ‪.‬‬
‫اقي ِمن أَ ٍب ک ِّ‬
‫عروف ال ّرصا ُّيف‪ ،‬شا ِع ٌر ِعر ٌّ‬
‫‪1‬ــ الشّ ا ِع ُر‪َ :‬م ٌ‬

‫‪2‬‬
‫أَ ْو َجــــ َد فــيــــ ِه قَـــ َمـــ َره‬ ‫اُنْـظُـــ ْر إِلَــی الـلَّيــلِ فَـ َمـ ْن‬
‫کَـــــالــ ُّد َر ِر الْـ ُمــنـتَ ِ‬
‫ــشـ َره‬ ‫َو زانَـــــــ ُه بِــــأَنْــــ ُج ٍ‬
‫ــــم‬

‫أَنـــ َز َل ِمــــ ْنــــ ُه َمـطَــــ َره‬ ‫َو انْـظُـــ ْر إِلَــی الْغ ِ‬


‫َيم فَـ َمـ ْن‬

‫ُمن َه ِم َرة‪ :‬ريزان‬ ‫ذات‪ :‬دارای‬ ‫أَن ُجم‪ :‬ستارگان «مفرد‪ :‬نَ ْجم»‬
‫َضة‪ :‬تر و تازه‬ ‫نِ َ‬ ‫ذاكَ ‪ :‬آن‬ ‫أَن َز َل‪ :‬نازل کرد‬
‫نَـ َم ْت‪ :‬رشد کرد «مؤن ِّث نَـام»‬ ‫زانَ ‪ :‬زينت داد‬ ‫أَن ُعم‪ :‬نعمت ها‬
‫يُ ْخر ُِج‪ :‬در می آو َرد‬ ‫ش َرة‪ :‬اخگر (پارۀ آتش)‬ ‫ََ‬ ‫أَ ْو َجدَ ‪ :‬پديد آورد‬
‫ضياء‪ :‬روشنايی‬ ‫بالِغ‪ :‬کامل‬
‫غُصون‪ :‬شاخه ها «مفرد‪ :‬غ ُْصن»‬ ‫َجذ َوة‪ :‬پارۀ آتش‬
‫غَيم‪ :‬ابر‬ ‫ُد َرر‪ :‬مرواريدها (مفرد‪ُ :‬د ّر)‬
‫ق ُْل‪ :‬بگو‬ ‫ذا‪ :‬اين‪ٰ ‬هذا‬
‫ُمس َت ِع َرة‪ :‬فروزان‬ ‫« َم ْن ذا‪ :‬اين کيست؟»‬

‫‪3‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫(ا َلتَّعا ُر ُف‪ 1‬في َمطا ِر ال َّن َج ِف الْ َش َر ِف)‬
‫‪3‬‬
‫أَ َحدُ الْ ُم َوظَّف َني يف قا َع ِة‪2‬الْ َمطا ِر‬ ‫زائِ ُر َمر َق ِد أمريِالْ ُمؤ ِمن َني َع ّ‬
‫يل‬
‫السال ُم َو َرح َم ُة اللّٰ ِه َو بَ َرکات ُ ُه‪.‬‬
‫َو َعلَي ُک ُم َّ‬ ‫َلسال ُم َعلَيـکُم‪.‬‬
‫ا َّ‬
‫باح ال ّنو ِر َو ُّ‬
‫السورِ‪.‬‬ ‫َص َ‬ ‫باح الْ َخريِ يا أَخي‪.‬‬
‫َص َ‬
‫َيف أَ َ‬
‫نت؟‬ ‫أَنَا بِـ َخيـرٍ‪َ ،‬و ک َ‬ ‫َيف حال َُك؟‬
‫ک َ‬
‫َعفوا ً‪ِ ،‬م ْن أَي َن أَ َ‬
‫نت؟‬ ‫ِب َخيـ ٍر َو الْ َحم ُد لِلّٰ ِه‪.‬‬
‫َما ْاس ُم َك الْکَري ُم؟‬ ‫أَنا ِم َن الْ ُجمهوريَّ ِة الْ سالم َّي ِة الْ يران َّي ِة‪.‬‬
‫اِسمي َعب ُد ال َّرحامنِ ‪.‬‬ ‫اِسمي ُح َس ٌني َو َما ْاس ُم َك الْکَري ُم؟‬
‫ال؛ َم َع الْ َ َس ِف‪ .4‬لٰ ِک ّني أُ ِح ُّب أَ ْن أُسا ِف َر‪.5‬‬ ‫َهل سافَ ْرتَ إلَی إيرا َن َحتَّی ْالنَ؟‬
‫إن شا َءاللّٰ ُه؛ إلَی اللِّقا ِء؛ َم َع َّ‬
‫السال َم ِة‪.‬‬ ‫إ ْن شا َءاللّٰ ُه ت ُسا ِف ُر إلَی إيرانَ!‬
‫يف أَمانِ اللّٰ ِه َو ِح ِ‬
‫فظ ِه‪ ،‬يا َحبيبي‪.‬‬ ‫يف أَمانِ اللّٰ ِه‪.‬‬

‫‪5‬ــ أَنْ أُسا ِف َر‪ :‬که سفر کنم‬ ‫متأسفانه‬


‫ف‪ّ :‬‬ ‫‪1‬ــ تَعا ُرف‪ :‬آشنايی ‪2‬ــ قا َعة‪ :‬سالن ‪3‬ــ َمطار‪ :‬فرودگاه ‪4‬ــ َم َع ْالَ َس ِ‬

‫‪4‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪ :‬تَرجِ ْم‪ٰ 1‬ه ِذ ِه الْ ُج َم َل‪َ ،‬واکْ ُت ْب نَو َع ْالَفعالِ ‪.‬‬

‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬
‫ال تَکْ ُت ْب َعلَی الْجِ دارِ‪:‬‬ ‫اُکْ ُت ْب رِسالَتَكَ ‪:‬‬
‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬

‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬
‫ُه َّن ال يَکْ ُت ْبـ َن ب ُِس َع ٍة‪:‬‬ ‫اُکْ ُتبـوا واجِ باتِکُم‪:‬‬
‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬

‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬
‫وف نَکْ ُت ُب أَبحاثاً‪:‬‬
‫إنَّنا َس َ‬ ‫َسـأَکْ ُت ُب دَريس‪:‬‬
‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬

‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬
‫کانوا يَکْ ُتبونَ ِب ِد َّق ٍة‪:‬‬ ‫ما کَ َت ْب ُتم تَـامري َنکُم‪:‬‬
‫……‪…….......‬‬ ‫……‪…….......‬‬

‫‪1‬ــ َت ْر ِج ْم‪ :‬ترجمه کن‬

‫‪5‬‬
‫ب‪« .‬کَلِ َم ٌة ِ‬
‫واح َد ٌة زائِ َدةٌ‪».‬‬ ‫اَل َّتمري ُن الثّانـي‪ :‬ضَ ْع ِف الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ‬
‫ناس َ‬
‫ذات الـلَّـونِ ْالَب َي ِ‬
‫ـض‪.‬‬ ‫ِمـ َن الْ َحجا ِر الْ َجميلَـ ِة الْغال َيـ ِة ِ‬ ‫َلش َر ُة ‬
‫‪1‬ــ  ا َّ َ‬
‫مستَـ ِع َرةٌ‪ ،‬فيها ضيا ٌء َو بِها َحرا َر ٌة ُمنتَ ِشةٌ‪.‬‬
‫َجذ َوتُها ُ‬ ‫‪2‬ــ ا َلشَّ ْم ُس ‬
‫ــمس‪.‬‬ ‫ول الْ َ ِ‬
‫رض؛ ضيا ُؤ ُه ِم َن الشَّ ِ‬ ‫کَوک ٌَب يَدو ُر‪َ 1‬ح َ‬ ‫‪3‬ــ اَلْقَـ َمـ ُ ر‬
‫السام ِء يَنز ُِل ِمن ُه الْـ َمطَ ُر‪.‬‬
‫بُخـا ٌر ُمتَـراکِـ ٌم ِفـي َّ‬ ‫‪4‬ــ ا َلْ َنـ ُعـ ُ م‬
‫ذات الْ َلوانِ الْ ُمختَلِ َف ِة‪.‬‬
‫ِمن الْ َمالب ِِس ال ِّنسائ َّي ِة ِ‬ ‫‪5‬ــ اَلْغَـ ْيـ ُم ‬
‫ِقـطـ َعــ ٌة ِمـ َن الـ ّنــارِ‪.‬‬ ‫‪6‬ــ اَلْفُستا ُ ن‬
‫‪7‬ــ ا َلـ ُّد َر ُر‬

‫اکيب يف َمکانِ َها الْ ُم ِ‬


‫ناس ِب‪.‬‬ ‫الت َ‬‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬ضَ ْع ٰه ِذ ِه الْ ُج َم َل َو َّ‬
‫تلك الْبَطّاريَّ ُة ‪ /‬أُولٰ ِئ َك ّ‬
‫الصالِحو َن ‪ٰ /‬هؤال ِء الْ َ ْص ِدقا ُء‪ /‬هاتانِ زُجا َجتانِ‬ ‫ٰهؤال ِء فائِزاتٌ ‪ٰ /‬هذانِ ال َّدليالنِ ‪َ /‬‬

‫مثنّی مؤ ّنث‬ ‫مثنّی مذ ّکر‬ ‫مفرد مؤ ّنث‬

‫مکس‬
‫جمع ّ‬ ‫جمع مؤ ّنث سامل‬ ‫جمع مذ ّکر سامل‬

‫‪1‬ــ يَدو ُر‪ :‬می چرخد‬

‫‪6‬‬
‫امت ال ّتال َي ِة َو ُحروفَـ َها ْالَصل َّي َة‪.‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع ‪ :‬اُک ُت ْب َوزنَ الْکَلِ ِ‬
‫……… ……… ……… ……… ‬ ‫ناص‪َ ،‬منصور‪ ،‬أَنْصار‪:‬‬
‫‪1‬ــ ِ‬
‫……… ……… ……… ……… ‬ ‫‪2‬ــ َصبّار‪َ ،‬صبور‪ ،‬صابِر ‪ :‬‬

‫ناس ِب‪≠ = .‬‬


‫ات يف الْ َفرا ِغ‪ 1‬الْ ُم ِ‬ ‫اَلـ َّتمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬ضَ ِع الْ ُم َتا ِد ِ‬
‫فات َو الْ ُم َتضا ّد ِ‬
‫ضياء‪ /‬نا َم ‪ /‬ناجِح ‪َ /‬مرسور ‪ /‬قَريب ‪َ /‬جميل ‪ /‬نِهايَـة ‪ /‬يَـميـن ‪ /‬غال َيـة ‪ِ /‬شاء ‪َ /‬مسموح ‪ُ /‬م ِج ّد‬

‫َيسـار ≠ ……………‬ ‫ر ِاسب ≠……………‬ ‫خيصة ≠ ……………‬


‫َر َ‬

‫َبعيـد ≠ ……………‬ ‫ِبدا َيـة ≠ ……………‬ ‫َبـ ْيـــع ≠ ……………‬

‫نــور = ……………‬ ‫َقبيـح ≠ ……………‬ ‫َر َقـــ َد = ……………‬

‫َممنوع ≠ ……………‬ ‫ُمج َت ِهد = ……………‬ ‫َحزين ≠ ……………‬

‫الس ِ‬
‫اعـات‪.‬‬ ‫السا ِد ُس‪ :‬ا ُ‬
‫ُرس ْم َعقار َِب ّ‬ ‫اَلـ َّتمري ُن ّ‬

‫ا َلتّ ِاس َع ُة ّإل ُربعاً‬ ‫الثّا ِم َن ُة َو ال ِّن ُ ‬


‫صف‬ ‫ اَلْخا ِم َس ُة َو ال ُّرب ُع ‬

‫‪1‬ــ َفراغ‪ :‬جای خالی‬

‫‪7‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫اِب َحثْ يف الْ ِنتنِت أَ ِو الْ َمکتَبَ ِة َعن ن ٍَّص قَصريٍ أَو ُج َملٍ بِـاللُّغَـ ِة الْ َع َربيَّ ِة َح َ‬
‫ول َعظَ َم ِة‬
‫ِسـي‪.‬‬
‫بـي ـ فار ٍّ‬ ‫خلوقات اللّٰ ِه‪ ،‬ث ُ َّم ت َر ِج ْمـ ُه إلَی الْفارِسيَّ ِة ُمستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ‬
‫ِ‬ ‫َم‬

‫بال کَبريکوه يف َمدي َن ِة َبد َرة بِـ ُمحا َفظَ ِة إيالم‬


‫جِ ُ‬

‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ َْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ‬ ‫رون یف َخلْق َّ‬


‫َ َ َ َ َّ َ‬
‫باطال﴾‬
‫رض ربنا ما خلقت هذا ِ‬‫ماوات و ال ِ‬
‫ِ‬ ‫الس‬ ‫ِ‬ ‫﴿و يتفك‬
‫ُآل ِعمران‪191 :‬‬
‫ا ََّلد ْر ُس الثّانـي‬

‫َ َ ُ‬
‫‪:‬‬ ‫هلل‬
‫قال رسول ا ِ‬
‫ً‬ ‫َ‬ ‫ساعـة َخ ٌ ْ‬ ‫َ َ ُّ‬
‫ـعيـن َسـنَـة‪.‬‬
‫َ‬ ‫بـادة َسبْ‬ ‫ـر َ‬‫ک ُ‬
‫يـر ِمن ِع ِ‬ ‫ٍ‬ ‫تـف‬
‫ساعیت انديشيدن بهرت از عبادت هفتاد سال است‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّانـي‬
‫َ ْ َ ُ ْ َ َ َّ ُ‬
‫ـة ِمن َ‬
‫هلل‬
‫ِ ِ‬‫ا‬ ‫سول‬‫ر‬ ‫الموا ِعظ العددي‬

‫َ‬ ‫َ ْ َ َّ َ ْ ً َ ْ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ ْ َ ْ ُ ُ َّ َ َ َ‬ ‫َ ٌْ َ ْ‬


‫ربهِ بعد موتِـ ِه‪ :‬من علم ِعلما ‪ ،‬أو أجری‬
‫‪ ‬سبع يـجري لِلعب ِد أجرهن و هو يف ق ِ‬
‫حفاً‪ ،‬أَ ْو تَ َركَ‬ ‫ً َ ْ َ َّ َ‬
‫ث ُم ْص َ‬ ‫سجدا‪ ،‬أو ور‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ً َْ ََ َ َ ْ ً َ‬ ‫َ‬ ‫َْ ً َْ ََ‬
‫نهرا‪ ،‬أو حفر بِئـرا‪ ،‬أو غرس نـخـال‪ ،‬أو بن م ِ‬
‫ََ ً َ َ ُ َ ُ‬
‫ـه بَ َ‬
‫عد َموتِـ ِه‪.‬‬ ‫ولا يستغ ِفر ل‬
‫َ ُ ً َ َ ََ‬ ‫َ‬ ‫َُ َ ً‬ ‫َ َ َ ُ َّ ْ َ َ َ َ ُ َ َ ْ َ َ‬
‫‪ ‬جعـل اهلل الرحـمـة ِمئـة جز ٍء ‪،‬فـأمسك ِعنده تِسعـة و تِسعـني جـزءا و أنـزل‬

‫ً َ ْ ٰ َ ْ ُ ََ َ ُ ْ َ‬
‫ـخلْق‪ُ.‬‬ ‫ُ ً‬ ‫َْ‬
‫واحدا‪ ،‬فـ ِمن ذلِك الـجز ِء يتـراحم ال‬
‫رض جزءا ِ‬
‫يف ال ِ‬
‫َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ‬ ‫ْ‬ ‫َْ َ َ َ َْ‬ ‫َ ْ‬ ‫َّ َ َ ْ‬
‫ني يَـک ِفـي اثلالثـة و الربعـة‪،‬‬
‫ني‪ ،‬و طعام ِالثن ِ‬
‫واح ِد يـک ِفـي ِالثن ِ‬
‫‪ ‬إِن طعام ال ِ‬
‫َ َّ ْ َ َ َ َ َ َ ْ‬
‫ال َ َ‬ ‫ََ‬ ‫ً‬ ‫ُ‬
‫ماعـ ِة‪.‬‬ ‫کـلوا َجـميعا َو ال تف َّرقوا‪ ،‬فإِن البکـة مع‬
‫َ َ َ ََ ُ‬ ‫ٌ‬ ‫َْ َ َ ٌََ َ‬ ‫َ َ ٌَ َ ٌ‬ ‫َ ٌ‬
‫ني و أربعة خري ِمن ثـالثـ ٍة؛ فـعليکـم‬
‫واح ٍد و ثالثة خري ِم ِن اثن ِ‬
‫ثنان خري ِمن ِ‬
‫‪ِ ‬ا ِ‬
‫ـج َ‬
‫ماع ِة‪.‬‬ ‫بالْ َ‬
‫ِ‬
‫ََ‬ ‫ً َ ََ ْ َ ُ ْ َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ‬
‫لب ِه ع لِسانِ ِه‪.‬‬
‫الکم ِة ِمن ق ِ‬
‫ل أربعنی صباحا‪ ،‬ظهرت ینابیع ِ‬
‫‪ ‬من أخلص ِ ِ‬

‫قر َو ال ْ َو َج ُع َو الْ َع َ‬
‫داو ُة َو ّ‬
‫انلار‪ُ.‬‬ ‫ثيـر‪ :‬الْ َف ُ‬ ‫َََْ ٌ‬
‫ـة قَليلُـها َک ٌ‬ ‫‪ ‬أربع‬

‫َ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫َُ َ‬ ‫َْ َُ َ َ َ ُ َ‬


‫الل‪.‬‬
‫ب الـح ِ‬‫‪ ‬ال ِعبادة عشة أجزاءٍ‪ ،‬تِسعة أجزا ٍء ِف طل ِ‬
‫َ َْ ُ ْ‬ ‫اکن اث ْ َ َ َ‬
‫َ‬
‫يان فال تدخل بَينَ ُهما‪.‬‬
‫نان يتناج ِ‬
‫ِ‬ ‫‪ ‬إذا‬

‫‪10‬‬
‫يَس َتغ ِف ُر‪ :‬آمرزش می خواهد‬ ‫ال تَ َف َّرقوا‪ :‬پراکنده نشويد‬ ‫أَ ْج َری‪ :‬جاری کرد‬
‫َيکفي‪ :‬بس است‬ ‫ِم َئة‪ :‬صد‬ ‫أَ ْخل ََص‪ُ :‬مخلص شد‬
‫يَکْ ِفـي ْالِثْـ َنيـنِ ‪ :‬بــرای دو نفــر‬ ‫َو َّر َ‬
‫ث‪ :‬به ارث گذاشت‬ ‫أَ ْم َسكَ ‪ :‬به دست گرفت و نگه داشت‬
‫بس است‬ ‫يَ َتا َح ُم الْ َخل ُْق‪ :‬آفريدگان به هم‬ ‫َب َنی‪ :‬ساخت‬
‫يَنابيع‪ :‬جوی های پر آب‪ ،‬چشمه ها‬ ‫مهربانی می کنند‬ ‫َعل ََّم‪ :‬ياد داد‬
‫«مفرد‪َ :‬ينْبوع»‬ ‫يَ َتنا َجيانِ ‪ :‬با هم راز می گويند‬ ‫َغ َر َس‪ :‬کاشت‬
‫َي ْجري‪ :‬جاری است ‪ ،‬جاری می شود‬ ‫کُلوا‪ :‬بخوريد‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫ ‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬


‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫َع ِّي ِن َّ‬

‫‪........................‬‬ ‫‪1‬ــ يَ ْجـري أَ ْجـ ُر َح ْف ِر البِئـ ِر لِلْ َع ِبد َو ه َو في قَبـ ِر ِه بَع َد َموتِـ ِه‪.‬‬

‫‪........................‬‬ ‫‪2‬ــ أَنْ َز َل اللّٰ ُه تِس َعـ ًة َو تِسعيـ َن ُج ْزءا ً ِم َن ال َّرح َم ِة لِلْ َخلْقِ ‪.‬‬

‫‪........................‬‬ ‫‪3‬ــ يَ ْجري أَ ْج ُر ْاس ِتغفا ِر الْ َول َِد لِلْوالِدَينِ بَع َد َموتِهِما‪.‬‬

‫‪........................‬‬ ‫‪4‬ــ إ َّن طَعا َم ِالث ْ َنيـنِ ال يَـ ْک ِفـي الثَّـالثَـ َة‪.‬‬

‫‪........................‬‬ ‫‪5‬ــ يَ ْغ ِف ُر اللّٰ ُه الشِّ َرك ِلَنَّـ ُه ظُلْ ٌم َصغي ٌر‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫اِعـلَـمـوا‬
‫ا َْلَ ْعدا ُد ِم ْن وا ِح ٍد إلَی ِم َئـ ٍة‬
‫التتيب َّي ُة (ا َْلَ َّو ُل إلَی الْ ِعرشينَ)‬
‫ا َْلَعدا ُد َّ‬ ‫ا َْلَعدا ُد ْالَصل َّي ُة (وا ِحدٌ إلَی ِع ْشينَ)‬
‫شة ‪10‬‬
‫َع َ َ‬ ‫ش ‪11‬م‬ ‫اَل َ‬
‫ْحادي َع َ َ‬ ‫ا َْلَ َّو ُل ‪1‬م‬ ‫أَ َح َد َع َ َ‬
‫ش ‪11‬‬ ‫ِ‬
‫واحد ‪1‬‬
‫ِع ْشو َن ‪20‬‬ ‫ش ‪12‬م‬
‫ّانـي َع َ َ‬
‫ا َلث َ‬ ‫ا َلثّانـي ‪2‬م‬ ‫اِث ْنا َع َ َ‬
‫ش ‪12‬‬ ‫اِث ْنانِ ‪2‬‬
‫ث َالثو َن ‪30‬‬ ‫ا َلثّالِثَ َع َ َ‬
‫ش ‪13‬م‬ ‫ا َلثّالِثُ ‪3‬م‬ ‫ث َالث َ َة َع َ َ‬
‫ش ‪13‬‬ ‫ث َالث َة ‪3‬‬
‫أَ ْربَعو َن ‪40‬‬ ‫ا َل ّرا ِب َع َع َ َ‬
‫ش ‪14‬م‬ ‫ا َل ّرا ِب ُع ‪4‬م‬ ‫أَ ْربَ َع َة َع َ َ‬
‫ش ‪14‬‬ ‫أَ ْربَ َعة ‪4‬‬
‫َخ ْمسو َن ‪50‬‬ ‫اَلْخا ِم َس َع َ َ‬
‫ش ‪15‬م‬ ‫اَلْخا ِم ُس ‪5‬م‬ ‫َخ ْم َس َة َع َ َ‬
‫ش ‪15‬‬ ‫َخ ْم َسة ‪5‬‬
‫ِستّـو َن ‪60‬‬ ‫َلسا ِد َس َع َ َ‬
‫ش ‪16‬م‬ ‫ا ّ‬ ‫َلسا ِد ُس ‪6‬م‬
‫ا ّ‬ ‫ِستَّـ َة َع َ َ‬
‫ش ‪16‬‬ ‫ِستَّـة ‪6‬‬
‫َس ْبعو َن ‪70‬‬ ‫َلسا ِب َع َع َ َ‬
‫ش ‪17‬م‬ ‫ا ّ‬ ‫َلسا ِب ُع ‪7‬م‬
‫ا ّ‬ ‫َس ْب َع َة َع َ َ‬
‫ش ‪17‬‬ ‫َس ْب َعة ‪7‬‬
‫ث َـامنو َن ‪80‬‬ ‫ا َلثّا ِم َن َع َ َ‬
‫ش ‪18‬م‬ ‫ا َلثّا ِم ُن ‪8‬م‬ ‫ث َـامنيَ َة َع َ َ‬
‫ش ‪18‬‬ ‫ث َـامنيَة ‪8‬‬
‫تِ ْسعو َن ‪90‬‬ ‫ا َلتّ ِاس َع َع َ َ‬
‫ش ‪19‬م‬ ‫ا َلتّ ِاس ُع ‪9‬م‬ ‫تِ ْس َع َة َع َ َ‬
‫ش ‪19‬‬ ‫تِ ْس َعة ‪9‬‬
‫ِمئَة ‪100‬‬ ‫اَلْ ِع ْشو َن ‪20‬م‬ ‫اَل ِ ُ‬
‫ْعاش ‪10‬م‬ ‫ِع ْشو َن ‪20‬‬ ‫شة ‪10‬‬
‫َع َ َ‬

‫‪1‬ــ به کلمات «رِجا ٍل» و «کَوکَباً» در « َخ ْم َس ُة رِجا ٍل» و «أَ َح َد َعشَ َر کَوکَباً» معدود‪ 1‬گفته می شود‪.‬‬
‫‪2‬ــ گاهی عددهای ث َالث َة تا َعشَ َرة بدون «ة» می آيند؛ مثال‪ :‬ث َالث و ث َالث َة؛ أَ ْربَع و أَ ْربَ َعة‪.‬‬
‫‪3‬ــ « ِمئَـة» به معنای «صد» به صورت « ِمائَة» نيز نوشته می شود‪.‬‬
‫‪4‬ــ عددهای ِعشْ رونَ‪ ،‬ث َالثونَ‪ ،‬أَربَعو َن ‪ ...‬و تِ ْسعو َن به صورت ِعشْ ري َن‪ ،‬ث َالثيـ َن‪ ،‬أَربَعيـ َن ‪...‬‬
‫و تِ ْسعيـ َن نيز می آيند‪.‬‬
‫مس ٌة َو ِعشْ رو َن يعنی بيست و پنج‪.‬‬ ‫‪5‬ــ در زبان عربی يکان پيش از دهگان می آيد؛ مثال‪َ :‬خ َ‬

‫‪1‬ــ دانسنت قواعد معدود از اهداف کتاب نيست‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪ :‬تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّي ِة‪.‬‬

‫َ َ ًَ‬ ‫َ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫﴿ثالثني للة﴾ ا َلْ َعراف‪142:‬‬

‫َ َ ُ ً‬ ‫َ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫﴿سبعني رجال﴾ا َلْ َعراف‪155:‬‬

‫َ َُْ َ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫بواب﴾ اَل ِْح ْجر‪44 :‬‬
‫﴿سبعة أ ٍ‬

‫ً‬ ‫ّ َ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫﴿ستني ِمسکينا﴾ اَلْ ُمجا َدلَة‪4 :‬‬
‫ِ‬

‫َ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫ق‪38 :‬‬ ‫﴿س َّت ِة أيّامٍ ﴾‬
‫ِ‬

‫َ ُ َ َّ‬
‫‪.................................................‬‬ ‫﴿ ِمئة حب ٍة﴾ اَلْ َب َق َرة‪261 :‬‬

‫‪13‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫(في َمطا ِر ال َّن َج ِف الْ ش َر ِف)‬
‫سائِ ٌح ِم َن الْکُ َو ِ‬
‫يت‬ ‫سائِ ٌح‪ِ 1‬م ْن إيران‬
‫السال ُم َو َرح َم ُة اللّٰ ِه َو بَ َرکات ُ ُه‪.‬‬
‫َو َعلَي ُک ُم َّ‬ ‫َلسال ُم َعلَيـکُم‪.‬‬
‫ا َّ‬
‫َمسا َء ال ّنو ِر يا َعزيزي‪.‬‬ ‫َمسا َء الْ َخريِ يا َحبيبي‪.‬‬
‫يت‪ .‬أَ أَ َ‬
‫نت ِمن باکِستان؟‬ ‫ال؛ أَنَا ِم َن الْ ُک َو ِ‬ ‫رضت َُـك ِم َن الْ ِعراقِ ؟‬
‫َه ْل َح َ‬
‫ِئت أَ َ‬
‫نت؟‬ ‫ِئت لِلْ َم َّر ِة الْ ُولَی؛ َو کَ ْم َم َّر ًة ج َ‬
‫ج ُ‬ ‫ِئت لِل ّزيار ِة؟‬ ‫ال؛ أَنا إير ٌّ‬
‫انـي‪ .‬کَ ْم َم َّر ًة ج َ‬
‫کَ ْم ُعم ُر َك؟‬ ‫أَنا ج ُ‬
‫ِئت لِلْ َم َّر ِة الثّانيَـ ِة‪.‬‬
‫ِم ْن أَ ِّي َمدي َن ٍة أَ َ‬
‫نت؟‬ ‫ُعمري ِستَّـ َة َع َ َ‬
‫ش عاماً‪.‬‬
‫ِ‬
‫غابات مازندران َو طَبي َعتَها!‬ ‫‪2‬‬
‫ما أَج َم َل‬ ‫أَنَا ِم ْن َمدي َن ِة جويبار يف ُمحافَظَ ِة مازَن َدران‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫مام ال ِّرضا‪ ،‬ثا ِمنِ أَئِـ َّم ِتنا‬
‫بت لِزيا َر ِة ْال ِ‬
‫نَ َعم؛ َذ َه ُ‬ ‫بت إلَی إيرا َن ِم ْن ق َُبل؟!‬
‫َه ْل َذ َه َ‬
‫إ َّن إيرا َن بِال ٌد َجميل ٌة ِج ّدا ً‪،‬‬
‫َيف َو َجدْتَ إيرانَ؟‬
‫ک َ‬
‫عب ِم ٌ‬
‫ضياف‪.4‬‬ ‫َو الشَّ ْع َب‪ 3‬الْ يرا َّين شَ ٌ‬

‫‪1‬ــ سائِح‪ :‬گردشگر ‪2‬ــ ما أَ ْج َم َل‪ :‬چه زيباست! ‪3‬ــ شَ ْعب‪ :‬ملّت ‪4‬ــ ِمضْ ياف‪ :‬مهامن دوست‬
‫‪14‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫ات الْ ِحساب َّي َة ال ّتال َي َة کَالْ ِمثالِ ‪.‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪ :‬اُکْ ُت ِب الْ َع َمل ّي ِ‬

‫(‪ +‬زائِد‪ - ( )1‬نا ِقص‪ ÷( )2‬ت َقسي ٌم َعلَی) (× َض ٌب يف)‬


‫‪ 10  3 = 30‬‬ ‫ ‬ ‫ش ٌة يف ث َالث َ ٍة يُساوي‪ 3‬ث َالث َني‪ .‬‬
‫‪1‬ــ َع َ َ‬
‫‪2‬ــ تِسعو َن نا ِق ُص َع َ َ‬
‫ش ٍة يُساوي ث َـامن َني‪.‬‬
‫‪3‬ــ ِمئَـ ٌة ت َقسي ٌم َعلَی َخ ْم َس ٍة يُساوي ِعرشي َن‪.‬‬

‫‪4‬ــ ِسـتَّـ ٌة يف أَ َح َد َع َ َ‬
‫ش يُساوي ِسـتَّـ ًة َو ِستّـيـ َن‪ .‬‬
‫‪ 5‬ــ َخ ْم َس ٌة َو َس ْبعو َن زائِ ُد َخ ْم َس ٍة َو ِع ْشي َن يُساوي ِمئ ًة‪.‬‬
‫واحدا ً َو أَربَع َني‪.‬‬
‫‪6‬ــ اِثنانِ َو ث َـامنو َن ت َقسي ٌم َعلَی اث َن ِني يُساوي ِ‬

‫اَل َّت ْمري ُن الثّاين‪ :‬اُک ُت ْب يف الْ َفراغِ عَدَ داً تَرتيب ّياً ُم ِ‬
‫ناسباً‪.‬‬

‫‪1‬ــ اَلْ َيو ُم الـ ‪ِ ........................‬م ْن أَيّ ِام الْ ُسبو ِع يَو ُم الْـأَ َح ِد‪.‬‬
‫‪2‬ــ اَلْيَو ُم الـ ‪ِ ........................‬م ْن أَيّ ِام الْ ُسبو ِع يَو ُم الْ َخ ِ‬
‫ميس‪.‬‬
‫َصل الـشِّ تا ِء‪.‬‬
‫الس َن ِة الْ يران َّي ِة ف ُ‬ ‫‪3‬ــ اَلْف ُ‬
‫َصل الـ ‪ ........................‬يف َّ‬
‫ريف‪.‬‬ ‫الس َن ِة الْ يرانيَّ ِة ف ُ‬
‫َصل الْـ َخ ِ‬ ‫‪4‬ــ اَلْف ُ‬
‫َصل الـ ‪ ........................‬يف َّ‬
‫‪5‬ــ يَأ ُخ ُذ الْفائِ ُز الْ َ َّو ُل جائِ َز ًة َذ َهب َّي ًة َو الْفائِ ُز الـ ‪ ........................‬جائِ َز ًة ِفضّ َّي ًة‪.‬‬

‫‪3‬ــ يُساوي‪ :‬مساوی است‬ ‫‪1‬ــ زائِد‪ :‬به عالوۀ ‪2‬ــ نا ِقص‪ِ :‬منهای‬

‫‪15‬‬
‫اغات أَعداداً ُم ِ‬
‫ناس َبـ ًة‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬اُک ُت ْب يف الْ َفر ِ‬

‫واح ٍد إلَی َثالث َ‬


‫ني‬ ‫مِن ِ‬

‫‪........................‬‬ ‫أر َب َعـة‬ ‫‪َ ........................‬ثال َثـة‬ ‫ِ‬


‫واحد‬

‫َع َشـ َرة‬ ‫ِتس َعـة‬ ‫‪........................‬‬ ‫‪َ ........................‬سب َعـة‬

‫‪........................‬‬ ‫أر َب َعـ َة َع َشـ َر‬ ‫‪َ ........................‬ثال َثـ َة َع َشـ َر‬ ‫أَ َح َد َع َ َ‬
‫ش‬

‫‪ِ ........................‬ع ْش َ‬
‫ون‬ ‫َثـامن َيـ َة َع َشـ َر‬ ‫‪َ ........................‬سب َعـ َة َع َشـ َر‬

‫أر َب َع ٌـة َو ِع ْش َ‬
‫ون ‪........................‬‬ ‫‪........................‬‬ ‫ون اِثنانِ َو ِع ْش َ‬
‫ون‬ ‫ِ‬
‫واحدٌ َو ِع ْش َ‬

‫َ‬
‫ـالثــون‬‫ون ‪َ ........................‬ث‬
‫‪َ ........................‬ثـامن َي ٌـة َو ع ِْش َ‬ ‫ِست ٌَّـة َو ِع ْش َ‬
‫ون‬

‫ِمن ِع ْشـرینَ إلَی ِت ْسعيـنَ‬


‫َخ ْم َ‬
‫سـون‬ ‫أ ْر َب َ‬
‫عـون‬ ‫‪........................‬‬ ‫ِع ْش َ‬
‫ون‬

‫ِت ْس َ‬
‫عـون‬ ‫‪........................‬‬ ‫َس ْب َ‬
‫عـون‬ ‫‪........................‬‬

‫‪16‬‬
‫ناسباً ِم َن ْالَعدا ِد ال ّتال َي ِة ثُ َّم تَ ْرجِ ِم الْ ُج َم َل‪« .‬کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ ‪».‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬ضَ ْع يف الْ َفراغِ عَدَ داً ُم ِ‬

‫ش‪ِ /‬مئَـ ِة ‪َ /‬خ ْم ٌس ‪ِ /‬ع ْشي َن ‪َ /‬خمس َني ‪ /‬ث َالث َـ ٌة‬
‫َع ْ ُ‬
‫ً‬ ‫ّ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً َ‬ ‫ََ َ َ ْ‬
‫فیهم ألف سن ٍة إل ‪ .......‬اعما﴾ اَلْ َعنکَبوت‪14 :‬‬
‫‪1‬ــ ﴿و لقد أرسلنا نوـحا إلـی قو ِم ِه فـل ِبث ِ‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ...................................................................................................................................................‬‬
‫ح َس َن ِة فَـلَ ُه ‪ ......................‬أَمثالِـها﴾ ا َْلَنعام‪160 :‬‬
‫ ‪2‬ــ ﴿ َمن جا َء‪ 3‬بِـالْـ َ‬
‫‪.................................................................................................................................................‬‬
‫ْ ْ‬ ‫َ ٌ ََ ّ َ‬ ‫َ ٌْ ْ َ ُْ َ‬ ‫‪3‬ــ ا َ َّ‬
‫لصبْ ُ‬
‫رب َع ِن ال َمعصيَ ِة‪.‬‬
‫اعة َو َص ٌ‬
‫ـر ‪ ................‬صب ِعند المصيب ِة‪َ ،‬و صرب ع الط ِ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َر ُ‬ ‫ ‬
‫‪.................................................................................................................................................‬‬
‫بع َ‬ ‫َّ ْ‬ ‫ْ َّ‬ ‫َّ َ ُ‬ ‫ْ َ ْ‬ ‫َْ َ ُ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ‬
‫ند‬ ‫‪4‬ــ عالمات الؤ ِم ِن ‪ ...........‬ال َورع يف الـخل َو ِة‪َ ،‬و الصدقة يف ال ِقل ِة َو الص ُ ِ‬
‫َ َْ‬ ‫ِّ ْ ُ‬ ‫ال ْ ُمصيبَة‪َ ،‬و الْ ْ ُ ‪َ َ ْ َ 4‬‬
‫الس ّجا ُد زَی ُن الْعابِدی َن‬
‫ا َْلما ُم َّ‬ ‫ب َو الصدق ِعند ال ِ‬
‫وف‪.‬‬ ‫ـحلم ِعند الغض ِ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪.................................................................................................................................................‬‬
‫‪..................................................................................................................................................‬‬

‫‪4‬ــ ِح ْلم‪ :‬بردباری‬ ‫‪3‬ــ جا َء ِبـ ‪ :‬آو ْرد‬ ‫‪2‬ــ َل ِب َث‪ :‬درنگ کرد‬ ‫‪1‬ــ أَ ْر َس ْلنا‪ :‬فرستاديم‬

‫‪17‬‬
‫ات ال ّتال َي َة‪َ .‬هل تَعلَ ُم أَ َّن …‬
‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬تَرجِ ِم الْ ِعبار ِ‬
‫السا َع ِة ِمن مسافَ ِة أَربَع َني قَ َدماً؟‬‫وت ّ‬ ‫امع‪َ 1‬ص ِ‬ ‫قد ُر َعلَی َس ِ‬ ‫َلب يَ ِ‬
‫‪1‬ــ ‪ ...‬الْک َ‬
‫فوق‪َ 3‬وزنَـها َخمس َني َم َّرةً؟‬ ‫َقد ُر َعلَی َحملِ َش ٍء يَ ُ‬ ‫‪2‬ــ ‪ ...‬ال َّنملَـ َة‪ 2‬ت ِ‬
‫ـعيش ث َالثيـ َن َس َنـ ًة أَ ْو أکثَـ َر؟‬
‫اب يَ ُ‬ ‫‪3‬ــ ‪ ...‬الْ ُغر َ‬
‫ِ‬
‫وجودات الْعال َِم َح َشاتٌ ؟‬ ‫‪4‬ــ ‪ ...‬ث َـامن َني ِف الْ ِمئَـة ِمن َم‬
‫طول قا َم ِة ال َّزرافَـ ِة ِستَّـ ُة أَمتارٍ؟ (أَمتار‪ :‬جمع مرت)‬ ‫‪5‬ــ ‪َ ...‬‬

‫السا َع َة ب ِْالَ ِ‬
‫رقام‪.‬‬ ‫السا ِد ُس‪ :‬اُک ُت ِب ّ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫‪.................................‬‬ ‫ش َدقائِ َق‪ .‬‬ ‫ش َة إلّ َع ْ َ‬ ‫‪1‬ــ اَلْحاديَ َة َع ْ َ‬
‫‪.................................‬‬ ‫ ‬ ‫َلسا ِب َع ُة َو ِع ْشو َن َدقي َق ًة‪.‬‬ ‫‪2‬ــ ا ّ‬
‫‪.................................‬‬ ‫ ‬ ‫ش َة ت َـاممـاً‪.‬‬‫‪3‬ــ ا َلثّان َيـ َة َع ْ َ‬
‫‪.................................‬‬ ‫ ‬ ‫َلسا ِد َسـ ُة ّإل ُربْـعـاً‪.‬‬ ‫‪4‬ــ ا ّ‬
‫‪.................................‬‬ ‫ ‬ ‫صف‪.‬‬ ‫‪ 5‬ــ اَلْخا ِم َس ُة َو ال ِّن ُ‬

‫‪3‬ــ َي ُ‬
‫فوق‪ :‬باالتر است از‬ ‫‪2‬ــ نَـ ْملَة‪ :‬مورچه‬ ‫‪1‬ــ َسامع‪ :‬شنيدن‬

‫‪18‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر الْقُرآنِ ‪‬‬

‫اغات ِف ال َّتـر َجـ َمـ ِة الْفارِس َّي ِة‪.‬‬


‫کَ ِّملِ الْ َفر ِ‬
‫َ ْ ُْ ُ ًَ‬ ‫َ‬ ‫ْ ْ‬
‫قدة ِمن لِساني‬‫﴿ر ِّب اش َرح لي‏ َصدري َو ي َ ِّس ْر لي‏ أمري و احلل ع‬
‫‪1‬ــ َ‬
‫َ َ َ‬
‫‏يفقهوا قويل﴾‏ طه‪ 25 :‬إلی ‪28‬‬

‫پروردگارا ‪ .....................‬را برايم بگشای و کارم را ‪.....................‬آسان گردان و‬


‫گِره از ‪ .....................‬بگشا [تا] سخنم را بفهمند‪.‬‬
‫ار﴾‬
‫َ َ ّ‬
‫الن‬ ‫ذاب‬ ‫ع‬ ‫ـنا‬ ‫ق‬
‫ِ‬ ‫و‬‫الدنیا َح َسنَ ًة َو في ْال ِخ َر ِة َح َسنَ ًة َ‬
‫ُّ‬ ‫ََ‬
‫﴿ر ّبـنا آتِـنا في‬ ‫‪2‬ــ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اَلْبَ َق َرة‪201 :‬‬ ‫ ‬
‫عذاب‬
‫پروردگارا‪ ،‬در دنيا به ما نيکی و ‪[ .....................‬نيز] نيکی بده و ما را از ِ‬
‫‪ .....................‬نگاه دار‪.‬‬
‫كم ِمن َخير تَج ُ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ َ َ ُ َّ َ َ ُ َ ّ‬ ‫﴿وأَ ُ‬
‫دوه‬ ‫س‬‫ِ‬ ‫نف‬ ‫ل‬ ‫ِ‬ ‫موا‬ ‫د‬
‫ِ‬ ‫ق‬ ‫ت‬ ‫ما‬ ‫و‬ ‫کاة‬ ‫الز‬ ‫وا‬‫آت‬ ‫و‬ ‫الة‬ ‫الص‬ ‫وا‬ ‫قيم‬ ‫‪3‬ــ َ‬
‫ٍ ِ‬
‫َ‬
‫هلل﴾ اَلْبَ َق َرة‪110 :‬‬
‫ِعند ا ِ‬
‫و ‪ .....................‬را برپای داريد و زکات بدهيد و هرچه را از کار نیک برای‬
‫‪ .....................‬پیش بفرستید‪ ..................... ،‬خدا می يابيد‪.‬‬
‫َْ‬ ‫َ ْ ُ ْ ََ‬ ‫ت أَ َ‬‫غ َعلَيـنا َصبرا ً َو َث ّب ْ‬ ‫َ َّ َ ْ‬
‫قدامـنا و انصرنا علی القومِ‬ ‫ِ‬ ‫فر‬
‫‪4‬ــ ﴿ربـنا أ ِ‬
‫الکافِ َ‬ ‫ْ‬
‫رين﴾ اَلْبَ َق َرة‪250 :‬‬

‫پروردگارا ‪ .....................‬صبر عطــا کن و ‪ .....................‬استوار کن و مــا را بــر‬


‫گروه کافر ‪. .....................‬‬

‫‪19‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫ديث ِ‬
‫واح ٍد في نَه ِج الْفَصا َحـ ِة فيهِما‬ ‫اِبْ َحثْ َع ْن آيَـ ٍة ِ‬
‫واح َد ٍة في الْقُرآنِ الْک ِ‬
‫َريم َو َح ٍ‬
‫َع َد ٌد َعلَی َح َس ِب ذَو ِق َـك‪.‬‬

‫َ َ َّ َ َ ْ ُ‬ ‫َ ْ َ‬
‫ـرآن﴾‬
‫﴿فـاقـرؤوا ما تـيـسـر ِمـن الـق ِ‬
‫اَلْ ُم َّز ِّمل‪20 :‬‬
‫ا ََّلد ْر ُس الثّالِ ُث‬

‫ُْ ُ ّ َ َ ُ ُ َ ً َ َ ُ ُ‬ ‫َ ُ َّ‬
‫بس ُطـه ِفی‬ ‫هلل الذی ير ِسل الرياح فـتـثيـر سحابا فـي‬ ‫﴿ا‬
‫َّ‬
‫السماءِ‪ ﴾...‬ا َل ُّروم‪48 :‬‬

‫خدا همان کسی است که بادها را می فرستد و ابری را برمی انگيزد‬


‫َ‬
‫و آن را در آسمان می گستراند‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّالِ ُث‬

‫الس َم ِك‬
‫َمطَ ُر َّ‬

‫وم ِم َن الْ َيّ ِام أَسماكاً تَتَساقَ ُط ِم َن َّ‬


‫السما ِء؟! إ َّن ن َ‬
‫ُزول الْ َمطَ ِر‬ ‫َهل ت َُص ِّد ُق أَ ْن ت َ َری في يَ ٍ‬

‫َبيعي؛ َولٰ ِک ْن أَ يُـ ْم ِک ُن أَ ْن نَ َری َمطَ َر َّ‬


‫الس َم ِك؟! َهل تَظُ ُّن أَ ْن يَکو َن‬ ‫السما ِء شَ ي ٌء ط ٌّ‬
‫َو الثَّلْ ِج ِم َن َّ‬

‫َيس ِفلْماً َخيال ّياً؟! َح َسناً فَـانْظُ ْر إِلَی ٰه ِذ ِه ُّ‬


‫الص َو ِر َحتَّی ت َُص ِّد َق‪.‬‬ ‫ٰذلِ َك الْ َمطَ ُر َحقي َق ًة َو ل َ‬

‫السما َء تُـ ْم ِط ُر أَسماکاً‪.‬‬


‫السما ِء؛ کَأ َّن َّ‬ ‫أنت ت ُشا ِه ُد ُسقو َط الْ َ ِ‬
‫سماك ِم َن َّ‬ ‫ا ُنظُ ْر ب ِِـدقَّـ ٍة؛ َ‬

‫الس َم ِك»‪َ .‬حـ َّيـ َرتْ ٰه ِذ ِه الظّا ِه َر ُة ال ّن َ‬


‫اس َس َن ٍ‬
‫وات‬ ‫اس ٰه ِذ ِه الظّا ِه َر َة الطَّبيع َّي َة « َمطَ َر َّ‬
‫يُ َس ّمي ال ّن ُ‬
‫الس َم ِك» َس َنويّـاً في ُجمهوريَّ ِة الْ ُهندوراس في‬
‫طَويلَ ًة فَـما َو َجدوا لَـها َجواباً‪ .‬يَ ْح ُدثُ « َمطَ ُر َّ‬
‫أَ ِمريکَا الْ ُوسطَی‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫اس غَي َمـ ًة َسودا َء َعظي َمـ ًة‬ ‫الس َن ِة أَحياناً‪ .‬فَـ ُي ِ‬
‫الح ُظ ال ّن ُ‬ ‫ت َح ُدثُ ِ‬
‫هذ ِه الظّا ِه َر ُة َم َّرت َينِ في َّ‬
‫َو َرعدا ً َو بَرقاً َو رياحاً قَويَّـ ًة َو َمطَرا ً شَ ديدا ً لِـ ُم َّد ِة سا َعتَينِ أَو أَکثَـ َر ث ُ َّم ت ُْصب ُِح ْالَ ُ‬
‫رض‬
‫اس لِـط ِ‬
‫َبخـها َو تَنا ُولِـها‪.‬‬ ‫َمفروشَ ـ ًة بِـالْ َ ِ‬
‫سماك‪ ،‬فَـ َيأ ُخ ُذ َهـا ال ّن ُ‬

‫حا َو َل الْ ُعلَما ُء َمع ِرفَـ َة ِسـ ِّر تِل َْك الظّا ِه َر ِة الْ َعجي َبـ ِة؛ فَـأَ ْر َسلوا فَريقاً لِـزيا َر ِة الْ َمکانِ َو‬

‫رض بَع َد ٰه ِذ ِه الْ مطا ِر الشَّ دید ِة‪ ،‬فَـ َو َجدوا أَ َّن‬
‫سماك الَّتي تَتَساقَ ُط َعلَی الْ َ ِ‬
‫التَّ َع ُّر ِف َعلَی الْ َ ِ‬

‫َريب في ْالَم ِر أَ َّن ْالَ َ‬


‫سماك‬ ‫رض ِم ْن نَو ٍع ِ‬
‫واح ٍد‪َ ،‬ولٰ ِک َّن الْغ َ‬ ‫أَکـثَـ َر الْ َ ِ‬
‫سماك الْ ُمنتَ ِش َر ِة َعلَی الْ َ ِ‬

‫حيط الْ َطْل ِّ‬


‫َسي الَّذي يَ ْب ُع ُد َمسافَـ َة ِمائَتَـي‬ ‫َيس ْت ُمتَ َعلِّقَـ ًة بِالْميا ِه الْ ُمجا ِو َر ِة بَ ْل بِـميا ِه الْ ُم ِ‬
‫ل َ‬
‫قوط الْ َ ِ‬
‫سماك‪ .‬ما ه َو َس َب ُب تَشکيلِ ٰه ِذ ِه الظّا ِه َر ِة؟! یَ ْح ُدثُ إ ْعصا ٌر‬ ‫کيلومت ٍر َع ْن َم َح ِّل ُس ِ‬

‫السمــا ِء بِـق َّو ٍة َو يَأ ُخــذُها إِلَی َمکـانٍ بَ ٍ‬


‫عيـد َو ِعنــ َدما يَف ِقـ ُد‬ ‫شدی ٌد فَ َيس َح ُب الْ َ َ‬
‫سماك إلَی َّ‬
‫ُسر َعتَـ ُه تَتَساقَ ُط َعلَی الْ َ ِ‬
‫رض‪.‬‬

‫الس َم ِك»‪.‬‬
‫ـوم َس َنويّاً َو يُ َس ّمونَـ ُه « ِمه َرجا َن َمطَ ِر َّ‬ ‫يَحتَ ِف ُل ال ّن ُ‬
‫اس في الْ ُهندوراس بِـ ٰهذَا الْ َي ِ‬

‫‪23‬‬
‫ظا ِه َرة‪ :‬پديده «جمع‪ :‬ظَوا ِهر»‬ ‫ف َعلَی‪ :‬شناخ ِنت‬
‫ال َت َع ُّر ُ‬ ‫أَثا َر‪ :‬برانگيخت‬
‫ِفلْم‪ :‬فيلم «جمع‪ :‬أَفالم»‬ ‫� َثلْج‪ :‬برف‪ ،‬يخ «جمع‪ :‬ث ُلوج»‬ ‫اِح َتف ََل‪ :‬جشن گرفت‬
‫ال َح َظ‪ :‬مالحظه کرد‬ ‫َح َسناً‪ :‬بسيار خوب‬ ‫أَص َب َح‪ :‬شد‬
‫حيط ْالَطل ّ‬
‫َيس‪ :‬اقيانوس اطلس‬ ‫اَلْ ُم ُ‬ ‫َح َّيـ َر‪ :‬حريان کرد‬ ‫إعصار‪ :‬گردباد‬
‫َمفروش‪ :‬پوشيده‪ ،‬فرش شده‬ ‫َس َح َب‪ :‬کشيد‬ ‫أَ ِمريکَا الْ ُوسطَی‪ :‬آمريکای مرکزی‬
‫ِمه َرجان‪ :‬جشنواره‬ ‫َس َّمی‪ :‬ناميد‬ ‫أَمطَ َر‪ :‬باران باريد‬
‫نُزول‪ :‬پايني آمدن‪ ،‬بارش‬ ‫َسوداء‪ :‬سياه (مؤن ِّث أَس َود)‬ ‫بَ َس َط‪ :‬گسرتاند‬
‫وي‪ :‬ساالنه‬
‫َس َن ّ‬ ‫بَ ُعدَ ‪ :‬دور شد‬
‫َصدَّ َق‪ :‬باور کرد‬ ‫تَ َری‪ :‬می بينی‪ ،‬ببينی‬
‫َحتَّی ت َُص ِّد َق‪ :‬تا باور کنی‬ ‫تَساق ََط‪ :‬پی در پی افتاد‬

‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫ ‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬


‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫َع ِّي ِن َّ‬

‫‪..............‬‬ ‫‪1‬ــ يَحتَ ِف ُل أَهالي الْ ُهندوراس ِب ٰهذَا الْ َي ِ‬


‫وم شَ هريّاً َو يُ َس ّمونَ ُه « ِمه َرجا َن الْ َبحرِ»‪.‬‬
‫‪..............‬‬ ‫سماك َعلَی الْ َ ِ‬
‫رض‪.‬‬ ‫‪2‬ــ ِعن َدما يَف ِق ُد الْ عصا ُر ُسر َعتَـ ُه‪ ،‬ت َـتَساقَ ُط الْ َ ُ‬
‫‪..............‬‬ ‫‪3‬ــ يَـ ِئ َس الْ ُعلَما ُء ِمن َمع ِرفَـ ِة ِسـ ِّر تِل َْك الظّا ِه َر ِة الْ َعجي َبـ ِة‪.‬‬
‫ ‬
‫‪..............‬‬ ‫السما ِء أَم ٌر ط ٌّ‬
‫َبيعي‪.‬‬ ‫ُزول الْ َمطَ ِر َو الثَّلْ ِج ِم َن َّ‬
‫‪4‬ــ إ َّن ن َ‬
‫‪..............‬‬ ‫الس َنـ ِة‪.‬‬
‫ات في َّ‬ ‫‪5‬ــ ت َح ُدثُ ِ‬
‫هذ ِه الظّا ِه َر ُة َعش َر َم ّر ٍ‬

‫‪24‬‬
‫اِعـلَـمـوا‬
‫أَ ُ‬
‫شکال ْالَ ِ‬
‫فعال (‪)1‬‬
‫فعل ها در زبان عربی بر اساس شکل «سوم شخص مفرد در فارسی» به دو گروه‬
‫تقسیم می شود‪.‬‬
‫گروه ا ّول‪ :‬فعل هایی که فقط از حروف اصلی تشکیل می شود‪.‬‬
‫گروه دوم‪ :‬فعل هایی که عالوه برحروف اصلی‪ ،‬حروف زائد دارد‪.‬‬
‫متوسطۀ ا ّول با آن آشنا شديد از‬ ‫بيشت ِر فعل های «ماضی سوم شخص مفرد» که در ّ‬
‫سه حرف اصلی تشکيل می شد؛ مانند َخ َر َج‪َ ،‬ع َر َف‪ ،‬قَطَ َع و شَ َک َر‪.‬‬
‫«ماضی سوم شخص مفرد» برخی فعل ها نيز بيشتر از سه حرف است؛ مانند‬
‫متوسطۀ ا ّول تا حدودی با چنين‬ ‫اِ ْستَ ْخ َر َج‪ ،‬اِ ْعتَ َر َف‪ ،‬اِنْ َقطَ َع و ت َشَ َّک َر؛ در کتاب های عربی ّ‬
‫فعل هايی آشنا شده بوديد‪.‬‬
‫اکنون با فعل هايی که «سوم شخص مفرد ماضی» آنها بيش  از سه حرف است‪،‬‬
‫بيشتر آشنا شويد‪.‬‬

‫اَلْ َمصدَ ر‬ ‫ا َْلَمر‬ ‫اَلْ ُمضارع‬ ‫اَلْاميض‬

‫اِ ْس ِتـ ْرجاع‪ :‬پس گرفنت‬ ‫اِ ْستَـ ْر ِج ْع‪ :‬پس بگري‬ ‫يَ ْستَـ ْر ِج ُع‪ :‬پس می گريد‬ ‫اِ ْستَـ ْر َج َع‪ :‬پس گرفت‬

‫اِشْ ِتغال‪ :‬کار کردن‬ ‫اِشْ تَ ِغ ْل‪ :‬کار کن‬ ‫يَشْ تَ ِغ ُل‪ :‬کار می کند‬ ‫اِشْ تَغ ََل‪ :‬کار کرد‬

‫اِن ِفتاح‪ :‬باز شدن‬ ‫اِن َف ِت ْح‪ :‬باز شو‬ ‫يَن َف ِت ُح‪ :‬باز می شود‬ ‫اِن َفتَ َح‪ :‬باز شد‬
‫ت َ َخ ُّرج‪ :‬دانش آموخته شدن‬ ‫تَ َخ َّر ْج‪ :‬دانش آموخته شو‬ ‫يَتَ َخ َّر ُج‪ :‬دانش آموخته می شود‬ ‫تَ َخ َّر َج‪ :‬دانش آموخته شد‬

‫‪25‬‬
‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪:‬‬

‫تَرجِ ِم ْالَ َ‬
‫فعال ال ّتال َيـ َة‪.‬‬

‫يَستَغ ِف ُر‪:‬‬ ‫اِستَغ َف َر‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫اِ ْس ِتغْفار‪ :‬آمرزش خواسنت‬ ‫اِستَغ ِف ْر‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يَعتَ ِذ ُر‪:‬‬ ‫اِعتَ َذ َر‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫اِ ْع ِتذار‪ :‬پوزش خواسنت‬ ‫اِعتَ ِذ ْر‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يَنق َِط ُع‪:‬‬ ‫اِن َقطَ َع‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫اِنْ ِقطاع‪ :‬بُريده شدن‬ ‫اِنق َِط ْع‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يَتَ َکلَّ ُم‪:‬‬ ‫ت َ َکلَّ َم‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫ت َ َکلُّم‪ :‬سخن گفنت‬ ‫تَ َکلَّ ْم‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫‪26‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫ات‪ِ 1‬فـي الْ َمطارِ)‬ ‫(في ِق ْس ِم الْ َجواز ِ‬

‫اَلْ ُمسا ِف ُر ْالير ُّ‬


‫انـي‬ ‫طي إدار ِة الْ َجواز ِ‬
‫ات‬ ‫ُش ُّ‬
‫نَح ُن ِمن إيران َو ِمن َمدي َن ِة زابُل‪.‬‬ ‫أَهالً َو َسهالً ِبکُم‪ِ .‬من أَ ِّي بَل ٍَد أَنتُم؟‬
‫أَش ُک ُر َ ك يا َس ِّيدي‪.‬‬ ‫َمر َحباً ِبکُم ‪َّ َ .‬‬
‫شفتُمونا ‪.3‬‬ ‫‪2‬‬

‫أُ ِح ُّب ٰه ِذ ِه اللُّ َغ َة‪ .‬اَلْ َع َرب َّي ُة َجميلَ ٌة‪.‬‬ ‫ماشاءاللّٰ ُه! تَتَ َکلَّ ُم بِالْ َع َرب َّي ِة َج ِّيدا ً!‬
‫ختاي َو أَ َخ َ‬
‫واي‪.5‬‬ ‫داي َو أُ َ‬
‫ِستَّ ٌة‪ :‬والِ َ‬ ‫کَ ْم َع َد ُد الْ ُمرا ِفق َني‪4‬؟‬
‫نَ َعم؛ ک ُُّل ِ‬
‫واح ٍد ِم ّنا بِطاقَتُـ ُه بِـ َي ِـد ِه‪.‬‬ ‫يوف‪ .‬هَ ل ِعن َد ُکم ِب ُ‬
‫طاقات ‪ 6‬الدُّ خولِ ؟‬ ‫أَهالً ِبالضُّ ِ‬
‫َعلَی َعيني‪.‬‬ ‫جال َعلَی الْيَم ِني َو ال ِّنسا ُء َعلَی الْيَسا ِر لِـلتَّ ِ‬
‫فتيش ‪.7‬‬ ‫ا َل ِّر ُ‬
‫نَح ُن جا ِهزو َن ‪.8‬‬ ‫َرجا ًء؛ اِج َعلوا َجوازاتِکُم يف أَيديـکُم‪.‬‬

‫رشف فرموديد ‪4‬ــ ُمرا ِفق‪ :‬همراه ‪5‬ــ والِ َ‬


‫داي َو‬ ‫ش ْف ُتم‪ :‬م ّ‬
‫‪1‬ــ َجواز‪ :‬گذرنامه ‪2‬ــ َمر َحباً ِبکُم‪ :‬خوش آمديد ‪3‬ــ َ َّ‬
‫َواي‪ :‬پدر و مادرم‪ ،‬دو خواهرم و دو برادرم ‪6‬ــ بِطاقَة‪ :‬بليت ‪7‬ــ تَفْتيش‪ :‬بازرسی ‪ 8‬ــ جا ِهز‪ :‬آماده‬ ‫ختاي َو أَخ َ‬
‫أُ َ‬
‫‪27‬‬
‫اَل َّتامري ُن‬ ‫‪‬‬
‫ب الْ َحقيق ِة َوالْوا ِقعِ‪ .‬‬
‫الصحي َح ِة َح َس َ‬
‫الصحي َح َة َوغَي َر َّ‬
‫ـن الْ ُجملَ َة َّ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪َ :‬ع ِّي ِ‬

‫‪.......‬‬ ‫ناسبَ ٍة َجميلَ ٍة‪ ،‬کَـ ِمه َرجانِ الْ َزها ِر َو ِمه َرجانِ ْالَ ِ‬
‫فالم‪ .‬‬ ‫‪1‬ــ اَلْ ِمه َرجا ُن ا ْح ِت ٌ‬
‫فال بِـ ُم َ‬

‫‪.......‬‬ ‫ ‬ ‫َّلج نَو ٌع ِمن أَنوا ِع نُزو ِل الْما ِء ِم َن َّ‬


‫السما ِء يَنـز ُِل َعلَی الْجِبا ِل فَقَط‪.‬‬ ‫‪2‬ــ ا َلث ُ‬

‫‪.......‬‬ ‫وم ِمن أَيّ ِام َّ‬


‫الس َنـ ِة الشَّ مس َّيـ ِة‪.‬‬
‫ ‬ ‫‪3‬ــ يَحتَ ِف ُـل الْ يران ّيو َن بِال َّنورو ِز أَ َّو َل يَ ٍ‬

‫‪.......‬‬ ‫سمـاك ِفـي ال َّنهـ ِر َو الْ َبح ِر َو لَـها أَنوا ٌع ُمختَلِــفَـ ٌة‪.‬‬
‫ ‬ ‫َـعيـش الْ َ ُ‬
‫‪4‬ــ ت ُ‬

‫‪.......‬‬ ‫ريـح شَ دي َد ٌة ال ت َنتَ ِق ُل ِمن مکانٍ إلَی َمکانٍ آ َخـ َر‪.‬‬


‫‪5‬ــ ا َلْ عصا ُر ٌ‬

‫حيح‪.‬‬
‫الص َ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّاني‪َ :‬ع ِّي ِن الْ َج َ‬
‫واب َّ‬
‫ تَقَـطَّــ َع‬ ‫قَـطَـــ َع‬ ‫ ‬ ‫‪1‬ــ اَلْماضي ِم ْن «يَنق َِط ُع» ‪ :‬اِنقَـطَـ َع‬
‫ يَستَر ِج ُع‬ ‫يَـرجِــ ُع‬ ‫ ‬ ‫‪2‬ــ اَلْ ُمضا ِر ُع ِم ْن «اِ ْستَر َج َع» ‪ :‬يُـراجِـ ُع‬
‫ تَعـليــم‬ ‫تَـ َعـلُّــم‬ ‫ ‬ ‫‪3‬ــ اَلْ َمص َد ُر ِم ْن «تَ َعلَّ َم» ‪ :‬اِس ِتعـالم‬
‫ اِ ْسـ َمــ ْع‬ ‫َـسـ َّمـ ْع‬
‫ت َ‬ ‫ ‬ ‫اِسـتَ ِمـ ْع‬ ‫‪4‬ــ ا َلْ َم ُر ِم ْن «تَستَ ِم ُع» ‪ :‬‬
‫ ال ت َحتَ ِف ْل‬ ‫ال ت َحتَ ِف ُل‬ ‫ ‬ ‫َما ا ْحتَف ََل‬ ‫هي ِم ْن «ت َحتَ ِف ُل» ‪ :‬‬‫‪5‬ــ ا َل َّن ُ‬
‫ـســ ْم‬ ‫ اِبْتَ ِ‬ ‫اِب ِتســام‬ ‫ ‬ ‫‪6‬ــ اَلْ ُمستَق َب ُل ِم ْن «يَبتَ ِس ُم» ‪َ :‬س َيبتَ ِس ُم‬

‫‪28‬‬
‫َـين‪ ،‬ثُ َّم َع ِّيـ ْن نَو َع ْالَفعالِ ‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬تَرجِ ِم ْال ِ‬
‫يات َو الْ َحديث ِ‬
‫ُ‬ ‫َ َّ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬
‫‪1‬ــ ﴿فـاستـغـفـروا ِلـذنـوبـهـم َو مـن يَـغـ ِف ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ‬
‫ـر الـذنـوب إل اهلل﴾ آل ِعمران ‪135 :‬‬ ‫ِ ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫َ‬ ‫َ ُْ َ‬ ‫َ َ ُ‬
‫ل فانت ِظروا إنـي معکم ِمن المنت ِظرين﴾ يونُس ‪20 :‬‬
‫ّ‬ ‫َ َْ‬ ‫َ ُ ْ َّ َ ْ َ ُ‬
‫‪2‬ــ ﴿فـقل إنـما الغيب ِ ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ْ ُ ُْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ ََ‬ ‫ْ‬
‫ـبـر علی‏ ما يقولون َو اهجرهم ‪ ﴾...‬اَلْ ُم َّز ِّمل‪10 :‬‬ ‫َ‬
‫‪3‬ــ ﴿و اص ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ُ ْ‬ ‫ٌ َ‬ ‫َ ّ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َر ُ‬ ‫نيام ‪1‬؛ فإذا ماتوا انـتَـبَـهـوا ‪.2‬‬ ‫لن ُ‬
‫ـاس‬ ‫‪4‬ــ ا‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫َّ ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َر ُ‬ ‫ـكم َمسؤولون َح ّتی َع ِن ال ِب ِ‬
‫قاع ‪َ 3‬و البَهائِ ِم ‪.4‬‬ ‫‪5‬ــ إن‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫سنگ قبر بانو دکتر آنه ماری شي ِمل اسالم‌پژوه‪ ،‬خاورشناس و مولوی‌شناس آلمانی‬
‫آراسته به حديث پيامبر اسالم‬
‫‪1‬ــ نیام‪ :‬خفتگان ‪2‬ــ اِنْـ َتـ َبـهـوا‪ :‬بیدار شدند (بیدار شوند) ‪3‬ــ بِقاع‪ :‬زمین ها ‪4‬ــ بَهائِم‪ :‬چارپایان‬

‫‪29‬‬
‫ب‪« .‬کَلِ َمـ ٌة ِ‬
‫واح َد ٌة زائِ َدةٌ‪».‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬ضَ ْع ِفـي الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ‬
‫ناس َ‬
‫يَ ْد ُر ُس فـيـ ِه الـط ُّّـل ُب‪.‬‬ ‫‪1‬ــ اَلْ َمسجِـ ُد ‬
‫َعي ُن الْما ِء َو نَه ٌر کَثي ُر الْما ِء‪.‬‬ ‫‪2‬ــ اَلْ ِمش ِم ُش‬
‫اس ُم َج َّففَـ ًة أَيضاً‪.‬‬‫فاکِ َهـ ٌة يَأکُلُـها ال ّن ُ‬ ‫‪3‬ــ اَلْ َينبـو ُع ‬
‫الصال ِة ِعن َد الْ ُمسلِمي َن‪.‬‬ ‫يت ُم َق َّد ٌس ِلَدا ِء َّ‬ ‫بَ ٌ‬ ‫‪4‬ــ اَلْ َمـوتُ ‬
‫مس إلَی طُلو ِع الْ َف ْجرِ‪.‬‬ ‫قت الْ ُممتَ ُّد ِمن َمغر ِِب الشَّ ِ‬ ‫اَلْ َو ُ‬ ‫َّـيـل‬
‫‪5‬ــ ا َلل ُ‬
‫َلص ُّف‬
‫‪6‬ــ ا َّ‬
‫مات الْ ُم َترا ِد َف َة َوالْ ُم َتضا َّد َة‪≠ = .‬‬
‫ـن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪َ :‬ع ِّي ِ‬
‫أَن َز َ ل ‪ /‬أَصبَ َح ‪َ /‬حفلَة ‪َ /‬رفَ َع ‪ُ /‬صعود ‪ /‬صا َر ‪ِ /‬مه َرجان ‪ /‬نُزول‬
‫‪/ .............. .............. / .............. .............. / .............. .............. / .............. ..............‬‬

‫السا ِد ُس‪ :‬ضَ ْع في الْفرا ِغ ِفعالً ُم ِ‬


‫ناسباً‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫َ َ‬ ‫هلل َح ٌّق َ‬ ‫َ ْ ْ َّ‬
‫إن َو َ‬
‫اِ ْستَغ ِف ْر‬ ‫ـك﴾ غا ِفر‪ 55 :‬اِ ْستَـ ْر ِج ْع‬ ‫نب‬
‫ِ‬ ‫ذ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫‪...........‬‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫ا‬ ‫عد‬ ‫‪1‬ــ ﴿فاص ِبر‬
‫ت َ َخ َّر ْجنا‬ ‫وف ‪ ..........‬کُلُّنا ِم َن الْ َمد َر َس ِة بَع َد َس َنتَينِ ‪ .‬نَتَ َخ َّر ُج‬‫‪2‬ــ إن شاءاللّٰ ُه ف ََس َ‬
‫اِن َقطَ َع‬ ‫اِنْ َقطَ ْع ُت‬ ‫نت َرجائـي‪.‬‬ ‫‪3‬ــ إلٰهي قَ ْد ‪َ ...........‬رجائي َعنِ الْخَلقِ َو أَ َ‬
‫يُ َص ِّد ُق‬ ‫يَنتَ ِظ ُر‬ ‫‪4‬ــ کا َن َصديقي ‪ ...........‬والِ َد ُه لِل ُّرجو ِع إلَی الْ َب ِ‬
‫يت‪ .‬‬
‫اِ ْستَلَ ْم ُت‬ ‫اِستَلَ ْمنا‬ ‫‪5‬ــ أَنا َو زَميلـي ‪َ ...........‬رسائِ َل َع ْب َر‪ 1‬الْ ن ِترنِت‪.‬‬

‫‪1‬ــ َع ْبـ َر‪ :‬از را ِه‬

‫‪30‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر ا ْلقُرآنِ ‪‬‬

‫حيح ِف ال َّتـر َجـ َمـ ِة الْفارِس َّي ِة‪.‬‬


‫الص َ‬ ‫اِن َت ِخ ِب الْ َج َ‬
‫واب َّ‬
‫﴿و ال تَيأَسوا من َر ْوح اهلل إنَّ ُه ال َييْأَ ُس من َر ْوح اهلل َّإل الْ َقومُ‬
‫‪1‬ــ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫الکافِرون﴾ ُ‬
‫يوسف‪87 :‬‬

‫؛ زیرا جز گروه کافران‬ ‫و از رحمت خدا نااميد نشويد نشدند‬


‫‪.‬‬ ‫کسی از رحمت خدا نااميد نشده است نـمی شود‬
‫ْ ُ َّ‬ ‫کمة َو ال ْ َموع َظة الْ َ‬ ‫َّ َ ْ‬ ‫ع إلَی‏ َ‬ ‫ُْ ُ‬
‫ـهم بِالتي‏‬ ‫ح َسنَ ِة َو جا ِدل‬ ‫ِ ِ‬
‫َ‬
‫بيل ربِك بِال ِح ِ‬
‫ِ‬ ‫س‬ ‫‪2‬ــ ﴿اد‬
‫َ َ َ‬
‫هي أحس ُن﴾ ا َل َّنحل‪125 :‬‬

‫نیکو به راه پروردگارت فرا بخوان و با‬ ‫اندرز‬ ‫با دانش و فرمان‬
‫است گفت وگو کن‪.‬‬ ‫بهتر‬ ‫آنان به [شیوه ای] که خوب‬
‫َ ُْ ُ َ ْ ُ‬ ‫َ ْ ُ‬
‫‪3‬ــ ﴿فـاذکروين‏ أذکرکم و اشکروا لي‏﴾ اَلْبَ َق َرة‪152 :‬‬

‫ياد کنيد؛ تا شما را یاد کنم و‬ ‫مرا‬ ‫پس ما را‬


‫‪.‬‬ ‫از من سپاس گزاری کنيد شکرگزاری کنيد‬
‫ُ َْ ً ّ‬ ‫َ ُّ‬
‫اهلل نفسا إل ُو ْس َعها﴾‬ ‫‪4‬ــ ﴿ال يُک ِلف‬
‫تکلیف نـمی دهد؛‬ ‫خدا به کسی جز به اندازۀ توانش درخواستش‬
‫َ َ َ ْ ََ َ َْ َ َ ْ‬ ‫َ‬
‫‪5‬ــ ﴿لـها ما کسبت َو عليها ما اکتسبت﴾ اَلْبَ َق َرة‪286 :‬‬

‫است‪،‬‬ ‫هرکس آنچه را که [از خوبی ها] کسب کرده‪ ،‬به سودش زيانش‬
‫است‪،‬‬ ‫و آنچه را [نيز که از بدی ها] کسب کرده‪ ،‬به سودش زيانش‬

‫‪31‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫اِب َحثْ َعن ِق َّصـ ٍة قُرآن َّي ٍة قَصيـ َر ٍة بِـاللُّغَـ ِة الْ َع َرب َّيـ ِة في الْ ن ِترنِت أَ ْو َم َجلَّـ ٍة أَ ْو کِ ٍ‬
‫تاب َو‬
‫ِسي‪.‬‬
‫بـي ــ فار ٍّ‬ ‫ت َر ِج ْمـها إلَی الْفارِس َّيـ ِة‪ُ ،‬مستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ‬
‫ا ََّلد ْر ُس ال ّراب ُِع‬

‫َ ً َ َ َ َ ُّ ُ َ ْ‬
‫اعبُ‬ ‫َّ ٰ ُ َّ ُ ُ ُ َّ ً‬
‫ا َْلَنبياء ‪92 :‬‬ ‫دون﴾‬
‫ِ‬ ‫ف‬ ‫م‬‫ک‬ ‫ب‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫أ‬ ‫و‬ ‫ة‬‫د‬ ‫واح‬
‫ِ‬ ‫ة‬ ‫﴿إن ه ِذ ِه أمتکم أم‬
‫امت شماست؛ ّ‬
‫بی گمان اين ّ‬
‫امتی يگانه و من پروردگارتان هستم‪ ،‬پس‬
‫مرا بپرستيد‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس ال ّراب ُِع‬
‫ْمي‬ ‫اَل َّتعايُ ُش ِّ‬
‫السل ُّ‬
‫السا َء ِة؛‬ ‫نطقِ َو ا ْج ِت ِ‬
‫ناب ْ ِ‬ ‫سالم َعلَی َم ِّر الْ ُعصو ِر قائِـ َم ًة َعلَی أَ ِ‬
‫ساس الْ َم ِ‬ ‫لَقَد کان َْت رِسالَ ُة الْ ِ‬
‫فَإ َّن اللّٰ َه يَ ُ‬
‫قول‪:‬‬
‫َ َ َ َ َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ َ َ ُ َ َ َّ ّ َ ُ َ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫حس ُن فإذا الذي بَينَك َو بَينَه‬ ‫دف ْع بِالّتي َ‬
‫هي أ‬ ‫﴿و ال تستَ ِوي الـحسنة و ل الس ِيئة ِا‬
‫َ‬ ‫َ‬

‫ـميم﴾‪ 1‬ف ُِّصل َْت ‪34 :‬‬ ‫داو ٌة َک َأنَّ ُه َو ٌّ‬


‫لـي َح ٌ‬ ‫َع َ‬

‫ِ‬
‫عبودات الْ ُمشرِکي َن َو الْ ُکفّا ِر فَه َو يَ ُ‬
‫قول‪:‬‬ ‫إ َّن الْقُرآ َن يَأ ُم ُر الْ ُمسلِمي َن أَ ّل يَ ُسبّوا َم‬
‫َ َ ُ ّ‬
‫ذين يدعون ِمن دون اهلل فـيسبوا َ‬
‫﴿و ال تسبوا ال َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َُ ّ‬
‫اهلل…﴾‪ْ 2‬النعام ‪108 :‬‬ ‫ِ ِ‬
‫ُ‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫ُْ َ َ ْ‬
‫تاب تعالوا إلی‏ ک ِل َم ٍة َسوا ٍء بَينَنا َو بَينَکم‬
‫ِ‬ ‫ک‬
‫ِ‬ ‫ا َلْ سال ُم يَحتَ ِر ُم الْ َديا َن الْ لٰه َّي َة؛ ﴿قل يا أهل ال‬
‫َ ً‬ ‫ُْ َ‬
‫اهلل َو ال نش ِرك بِ ِه شیئا﴾ ُآل ِعمران ‪64 :‬‬ ‫أَ ّل نَعبُ َد َّإل َ‬
‫ّ‬ ‫َ‬
‫ين…﴾ الْبقرة ‪256 :‬‬ ‫يُ َؤکِّ ُد الْقُرآ ُن َعلَی ُح ّريَّـ ِة الْ َعقي َد ِة‪﴿ :‬ال إکراه فِـي الد ِ‬
‫الف َو َعلَی الْ ُعدوانِ ‪ِ ،‬لَنَّـ ُه ال يَنتَ ِفـ ُع ِب ِه أَ َح ٌد؛ َو َعلَی ک ُِّل ال ّن ِ‬
‫اس‬ ‫قاط ال ِْخ ِ‬
‫ال يَجو ُز الْ صرا ُر َعلَی نِ ِ‬
‫فاظ ک ٍُّل ِمنـ ُهم بِـ َعقائِ ِد ِه؛ ِلَنَّـ ُه‬ ‫أَن يَتعايَشوا َم َع بَ ِ‬
‫عضهِم تَعايُشاً ِسلْم ّياً‪َ ،‬م َع ا ْح ِت ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ُ ُّ‬
‫يـهم ف ِرحون﴾ ال ّروم‪32 :‬‬
‫زب بِـما لد ِ‬
‫﴿کـل ِح ٍ‬
‫عوب الْکَثي َر  ِة‪ ،‬تَختَلِ ُف في لُغاتِـها َو أَلْوانِـها‪.‬‬
‫اَلْبِال ُد الْ سالميَّ ُة َمجمو َع ٌة ِم َن الشُّ ِ‬
‫قال اللّٰ ُه ت َعالَی‪:‬‬
‫َ‬
‫َّ‬ ‫ْ َ َ َ ُ َ َ َ َْ ُ‬
‫ناکم ُشعوبا ً َو قَبائ َل لتَ َ‬ ‫ّ ُ ّ َ َْ ُ‬ ‫َُ‬
‫عارفوا ِإن‬ ‫ِ ِ‬ ‫اس إنا خلقناکم ِمن ذک ٍر و أنثى و جعل‬ ‫﴿یا أیّها الن‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫کم ع َ‬ ‫َ َ َ ُ‬
‫هلل أتقاکم﴾ اَلْ ُح ُجرات ‪13 :‬‬
‫ِ‬ ‫ا‬ ‫ند‬ ‫ِ‬ ‫أکرم‬

‫‪1‬ــ و نيکی و بدی برابر نيستند؛ [بدی را] به گونه ای که بهرت است دفع کن که آنگاه کسی که ميان تو و او دشمنی‬
‫هست‪ ،‬گويی دوستی صميمی می شود‪.‬‬
‫‪2‬ــ کسانی را که به جای خدا فرا می خوانند‪ ،‬دشنام ندهيد که به خداوند دشنام دهند ‪. ...‬‬
‫‪34‬‬
‫يَأْ ُم ُرنا الْقُرآ ُن بِالْ َوح َد ِة‪.‬‬
‫َََ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َْ‬
‫هلل جـميعا َو ال تف ّرقوا …﴾آل ِعمران ‪103 :‬‬ ‫َ‬
‫﴿و اعت ِصموا بِـحب ِل ا ِ‬
‫يَتَ َجلَّی ات ِّحا ُد الْ ُ َّم ِة الْ سالم َّي ِة في ُص َو ٍر کَثي َر ٍة‪ِ ،‬من َها ا ْج ِتما ُع الْ ُمسلِمي َن في َمکانٍ ِ‬
‫واح ٍد في‬
‫الصينِ‬ ‫واس َع ٍة ِم َن ْالَ ِ‬
‫رض ِم َن ّ‬ ‫الْ َح ِّج‪ .‬اَلْ ُمسلِمو َن ُخ ْم ُس ُسکّانِ الْعال َِم‪ ،‬يَعيشو َن في ِمسا َحـ ٍة ِ‬

‫حيط الْ َطل ِّ‬


‫َسي‪.‬‬ ‫إلَی الْ ُم ِ‬
‫قال أَ َح ٌد کَالماً يُ َف ِّر ُق الْ ُمسلِمي َن‪ ،‬فَـا ْعلَموا أَنَّـ ُه جا ِه ٌل‬
‫يني َر ِح َم ُه اللّٰ ُه‪ … :‬إذا َ‬
‫قال الْ ما ُم الْ ُخ َم ُّ‬
‫َ‬
‫أَ ْو عالِ ٌم يُحا ِو ُل إيجا َد التَّف ِرقَ ِة بَي َن ُص ِ‬
‫فوف الْ ُمسلِمي َن‪.‬‬
‫ْخامنئي‪:‬‬
‫ّ‬ ‫قال قائِ ُدنا آيَ ُة اللّٰ ِه ال‬
‫َو َ‬
‫َمن َرأَی ِمنـکُم أَ َحدا ً يَدعو إلَی التَّف ِرقَ ِة‪ ،‬فَـ ُه َو َع ُ‬
‫ميل الْ َعد ِّو‪.‬‬

‫َعلَی َم ِّر الْ ُعصو ِر ‪ :‬در گذر زمان‬ ‫َحميم ‪ :‬گرم و صميمی‬ ‫أَتقَی ‪ :‬پرهيزگارترين‬
‫َعميل ‪ :‬مزدور «جمع‪ :‬عُ َمالء»‬ ‫ِخالف ‪ :‬اختالف‬ ‫اِح ِتفاظ ‪ :‬نگاه داشنت ‬
‫لَدَ ی ‪ :‬نزد «لَدَيـ ِهم‪ :‬دارند»‬ ‫ُخ ْمس ‪ :‬يک پنجم ‬ ‫إسا َءة ‪ :‬بدی کردن‬
‫َم َع بَعض ‪ :‬با همديگر‬ ‫دَعا ‪ :‬فرا خوا ْند‪ ،‬دعا کرد‬ ‫شكَ ‪ :‬رشيک قرار داد‬ ‫أَ ْ َ‬
‫ِم ْن دونِ اللّٰ ِه ‪ :‬به جـای خـدا‪ ،‬بـه‬ ‫دعون‪ :‬فرا می خوانند»‬‫« َي َ‬ ‫اِع َت َص َم ‪ :‬چنگ زد (با دست‬
‫غيـر خدا‬ ‫َذکَر ‪ :‬مرد‪ ،‬نر‬ ‫گرفت)‬
‫َي َت َجلَّی‪ :‬جلوه گر می شود‬ ‫َفر ٌِح ‪ :‬شاد‬ ‫أَک َرم ‪ :‬گرامی ترين‬
‫يَجو ُز ‪ :‬جايز است‬ ‫َف َّر َق ‪ :‬پراکنده ساخت ‬ ‫أُنثَی ‪ :‬زن‪ ،‬ماده‬
‫يَ ْس َتوي‪ :‬برابر می شود‬ ‫قائِد ‪ :‬رهرب «جمع‪ :‬قادَة»‬ ‫أَ ّل ‪ :‬کــه نـ ‪ ...‬أَ ّل َنع ُب َد ‪ :‬کــه‬
‫ُي َؤکِّدُ ‪ :‬تأکيد می کند‬ ‫قائِـم ‪ :‬استوار‪ ،‬ايستاده‬ ‫نـپرستيم‬
‫َس َّب ‪ :‬دشنام داد‬ ‫تَعا َرفوا ‪ :‬يکديگر را شناختند‬
‫ْمي ‪ُ :‬مسالـمت آميز‬‫ِسل ّ‬ ‫تَعا َي َش ‪ :‬همزيستی داشت‬
‫«س ْلم‪ :‬صلح»‬‫ِ‬ ‫َحبل ‪ :‬طناب «جمع‪ِ :‬حبال»‬
‫َسواء ‪ :‬يکسان‬ ‫ُح ّريَّـة ‪ :‬آزادی ‬

‫‪35‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬
‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫ـن َّ‬
‫َع ِّي ِ‬

‫قاط ال ِْخ ِ‬
‫الف َو الْ ُعدوانِ ‪ ،‬لِل ِّدفا ِع َعنِ الْ َحقي َق ِة‪............. .‬‬ ‫‪1‬ــ يَجو ُز الْ صرا ُر َعلَی نِ ِ‬
‫‪.............‬‬ ‫ناب الْ سا َء ِة‪ .‬‬
‫نطقِ َو ا ْج ِت ِ‬ ‫سالم قائِـ َم ٌة َعلَی أَ ِ‬
‫ساس الْ َم ِ‬ ‫‪2‬ــ رِسالَ ُة الْ ِ‬
‫‪.............‬‬ ‫اس أَن يَتعايَشوا َم َع بَ ِ‬
‫عضـهِم ت َعايُشاً ِسلْميّاً ‪.‬‬ ‫‪3‬ــ َعلَی ک ُِّل ال ّن ِ‬
‫‪.............‬‬ ‫َضل َعلَی ْال َخريـ َن ب َِس َب ِب اللَّونِ ‪.‬‬
‫ ‬ ‫عوب ف ٌ‬ ‫‪4‬ــ لِـ َب ِ‬
‫عض الشُّ ِ‬
‫‪.............‬‬ ‫‪5‬ــ ُرب ُع ُسکّانِ الْعال َِم ِم َن الْ ُمسلِميـ َن‪.‬‬
‫ ‬

‫اِعـلَـمـوا‬

‫أَ ُ‬
‫شکال ْالَفعالِ (‪)2‬‬
‫در درس گذشته با چند فعل‪ ،‬که «سوم شخص مفر ِد ماضی» آنها بيش از سه حرف‬
‫است‪ ،‬آشنا شديد‪ .‬اکنون با چند فعل ديگر آشنا شويد‪.‬‬

‫مصدر‬ ‫امر‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬


‫ت َشابُه‪ :‬هامنند شدن‬ ‫تَشابَ ْه‪ :‬هامنند شو‬ ‫يَتَشابَ ُه‪ :‬هامنند می شود‬ ‫ت َشابَ َه‪ :‬هامنند شد‬
‫ت َفريح‪ :‬شاد کردن‬ ‫فَـ ِّر ْح‪ :‬شاد کن‬ ‫يُـ َف ِّر ُح‪ :‬شاد می کند‬ ‫فَـ َّر َح‪ :‬شاد کرد‬
‫ُمجال ََسة‪ :‬همنشينی کردن‬ ‫جال ََس‪ :‬همنشينی کرد يُـجالِ ُس‪ :‬همنشينی می کند جالِ ْس‪ :‬همنشينی کن‬

‫إِ ْخراج‪ :‬بريون آوردن‬ ‫أَ ْخر ِْج‪ :‬بريون بياور‬ ‫يُـ ْخر ُِج‪ :‬بريون می آورد‬ ‫أَ ْخ َر َج‪ :‬بريون آورد‬

‫‪36‬‬
‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪:‬‬

‫تَرجِ ِـم ْالَ َ‬


‫فعــال‪.‬‬

‫يَتَعا َم ُل‪:‬‬ ‫تَعا َم َل‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫تَعا ُمل‪ :‬داد و ستد کردن‬ ‫تَعا َم ْل‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يُ َعلِّ ُم‪:‬‬ ‫َعلَّ َم‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫ت َ ْعليم‪ :‬ياد دادن‬ ‫َعلِّ ْم‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يُکاتِ ُب‪:‬‬ ‫کات ََب‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫ُمکات َ َبة‪ :‬نامه نگاری کردن‬ ‫کاتِ ْب‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫يُ ْد ِخ ُل‪:‬‬ ‫أَ ْدخ ََل‪:‬‬ ‫مضارع‬ ‫ماضی‬

‫إِ ْدخال‪ :‬داخل کردن‬ ‫أَ ْد ِخ ْل‪:‬‬ ‫مصدر‬ ‫امر‬

‫‪37‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫فتيش بِـالْ َجمار ِِك )‬
‫‪2‬‬
‫(في صالَ ِة‪ 1‬ال َّت ِ‬
‫اَل ّزائِ َر ُة‬ ‫طي الْ َجامر ِِك‬
‫ُش ُّ‬
‫َعلَی َعيني‪ ،‬يا أَخي‪َ ،‬ولٰ ِک ْن ما َ‬
‫هي الْ ُمش ِکلَ ُة؟‬ ‫اِجلِبـي ٰه ِذ ِه الْ َحقي َب َة إلَی ُهنا‪.‬‬
‫أس‪.‬‬
‫ال بَ َ‬ ‫َفتيش بَسيطٌ‪.‬‬
‫ت ٌ‬
‫لِـأُسـ َر تـي‪.‬‬ ‫َعفوا ً؛ لِـ َمن ٰه ِذ ِه الْ َحقيبـ ُة؟‬
‫تَفَضَّ ْل‪َ ،‬حقي َبـتي َمفتو َحـ ٌة لِلتَّ ِ‬
‫فتيش‪.‬‬ ‫اِفتَحيـها ِم ْن فَضلِ ِ‬
‫ـك‪.3‬‬
‫فُرشا ُة ْالَسنانِ و الْ َمعجو ُن َو الْ ِمنشَ َف ُة َو الْ َمالب ُِس …‬ ‫ماذا يف الْ َحقيبَـ ِة؟‬
‫َيس کِتاباً؛ بَ ْل َدفْتَـ ُر الذِّک َر ِ‬
‫يـات‪.4‬‬ ‫ل َ‬ ‫ما ٰهذَا الْ ِک ُ‬
‫تاب؟‬
‫بوب ُم َه ِّدئَـ ٌة‪ِ ،‬عندي ُصداعٌ‪.‬‬ ‫ُح ٌ‬ ‫ما ٰه ِذ ِه الْ ُح ُ‬
‫بوب؟‬
‫َو لٰ ِکن أَنا بِحا َجـ ٍة إلَيـها ِج ّدا ً‪.‬‬ ‫ٰه ِذ ِه‪َ ،‬غ ُري َمسمو َح ٍة‪.‬‬
‫شُ کرا ً‪.‬‬ ‫أس‪.‬‬
‫ال بَ َ‬
‫يف أَمانِ اللّٰ ِه‪.‬‬ ‫اِج َمعـيـها َو ا ْذ َهبـي‪.‬‬

‫‪4‬ــ ِذکْ َريات‪ :‬خاطرات‬ ‫‪1‬ــ صالَة‪ :‬سالن ‪2‬ــ َجـامرِك‪ :‬گمرک ‪3‬ــ ِم ْن فَضْ لِك‪ :‬لطفاً‬

‫‪38‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫ِ‬
‫وضيحات ال ّتال َي َة؟‬ ‫ُناس ُب ال َّت‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪ :‬أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ‬
‫مات الْ ُمع َج ِم‪ ،‬ت ِ‬

‫نص ُحـ ُهم ِلَدا ِء واجِباتِهِم‪................ .‬‬


‫ئيس الْبِال ِد‪ ،‬اَلَّذي يَأ ُم ُر الْ َمسؤولي َن َو يَ َ‬
‫‪1‬ــ َر ُ‬
‫‪................‬‬ ‫‪2‬ــ ت َ َع ُّر ُف الْ َب ْع ِض َعلَی الْ َب ِ‬
‫عض ْال َخ ِر‪ .‬‬
‫‪................‬‬ ‫ ‬ ‫‪3‬ــ اَلَّذي يَع َم ُل لِـ َمصلَ َحـ ِة الْ َعد ِّو‪ .‬‬
‫‪................‬‬ ‫ ‬
‫ ‬ ‫‪4‬ــ ُجـز ٌء ِ‬
‫واح ٌد ِم ْن َخ َ‬
‫مسـ ٍة‪.‬‬

‫ب‪« .‬کَلِ َمـ ٌة ِ‬


‫واح َد ٌة زائِ َدةٌ‪».‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّاني‪ :‬اِج َع ْل ِفـي الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ‬
‫ناس َ‬
‫أس ت َختَلِ ُف أَنوا ُع ُه َو أَسبابُ ُه‪.‬‬ ‫َو َج ٌع في ال َّر ِ‬ ‫ ‬ ‫ذاك‬‫‪1‬ــ َ‬
‫أَک َبـ ُر ِم َن الْ َبح ِر کَثيـرا ً‪.‬‬ ‫‪2‬ــ اَلْفُرشا ُة ‬
‫أَدا ٌة لِـتَ ِ‬
‫نظيف الْ َسنانِ ‪.‬‬ ‫‪3‬ــ اَلْ ُبق َعـ ُة ‬
‫ِقط َعـ ٌة ِم َن الْ َ ِ‬
‫رض‪.‬‬ ‫َلصدا ُع ‬‫‪4‬ــ ا ُّ‬
‫‪5‬ــ اَلْ ُمحي ُط ‬

‫مات ال ّتال َي ِة‪« .‬کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ »‬


‫ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬ضَ ْع في الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫عب ‪ /‬قائِـ َم ًة ‪ /‬لَ َد َّي ‪ِ /‬م ْن دونِ‬ ‫يات ‪َ /‬سوا ٍء ‪ /‬الشَّ ُ‬ ‫ِذکْ َر ِ‬
‫وم‪.‬‬
‫صف يَ ٍ‬ ‫الل نِ ِ‬ ‫‪1‬ــ ‪َ .......................‬ج ّو ٌال تَف ُر ُغ‪ 1‬بَطّاريَّـتُـ ُه ِخ َ‬
‫رس َعلَی َحـ ٍّد ‪. .......................‬‬ ‫‪2‬ــ ُز َمالئـي ِفـي ال َّد ِ‬
‫الس ْف َر ِة الْ ِعلْميَّـ ِة‪.‬‬
‫‪3‬ــ کَتَبْ ُت ‪َّ .......................‬‬
‫‪4‬ــ ال ت َعبُدوا ‪ .......................‬اللّٰ ِه أَ َحدا ً‪.‬‬

‫‪1‬ــ تَ ْف ُر ُغ‪ :‬خالی می شود‬

‫‪39‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّي ِة‪َ ( .‬ه ْل تَعل َُم أَنَّ ‪)...‬‬

‫اح َل؟‬ ‫ْواح ِد ّإل أَق ََّل ِمن ث َالثي َن َدقيق ًة َو َعلَی ث ِ‬
‫َالث َمر ِ‬ ‫وم ال ِ‬
‫‪1‬ــ … ال َّزرافَ َة ال ت َنا ُم في الْ َي ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫الم» في ال َّن َج ِف الْ َش َر ِف ِمن أَک َبـ ِر الْ َمقا ِب ِر في الْعال َِم؟‬ ‫‪2‬ــ … َمق َب َر َة «وا ِدي َّ‬
‫الس ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫الصيـ َن أَ َّو ُل َدولَ ٍة في الْعال َِم ْاستَخ َد َم ْت نُقودا ً َو َرق َّي ًة؟‬
‫‪3‬ــ … ّ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫وم وا ِقفاً َعلَی أَقدا ِمـ ِه؟‬


‫‪4‬ــ … الْ َف َر َس قا ِد ٌر َعلَی ال َّن ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫‪5‬ــ … أَکثَـ َر فيتامين ‪ C‬لِلْ ُبرتُقا ِل في ِقش ِر ِه؟‬


‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫‪40‬‬
‫يات َو اکْ ُت ْب نَو َع ْالَفعالِ فيـها‪ .‬نو ُر َّ‬
‫السام ِء‪‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬تَرجِ ِم ْال ِ‬
‫ُ‬ ‫ْ ً َ‬
‫رات ِرزقا لـكم﴾ اَلْ َب َق َرة‪22 :‬‬ ‫َ‬ ‫َّ َ‬
‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ َ ْ َ‬
‫َ‬ ‫‪1‬ــ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َْ َ‬
‫﴿و أنـزل ِمن السما ِء ماء فـأخرج بِـ ِه ِمن الثم ِ‬

‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ّ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ َ ُّ َّ َ َ ُ ْ ُ ُ َ ُّ ُ‬
‫ور﴾ اَلْ َب َق َرة‪257 :‬‬
‫ِ‬ ‫الن‬ ‫ـی‬ ‫إل‬ ‫مات‬
‫ِ‬ ‫‪2‬ــ ﴿اهلل ولـي الذين آمنوا يـخ ِرجـهم ِمن الظل‬

‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫َ ٌّ َ ْ َ ْ ْ َ ْ َ‬ ‫َ ْ ْ َّ ْ َ‬
‫ـر ِلـذن ِبـك﴾ غا ِفر‪55 :‬‬ ‫هلل حق و اسـتـغـ ِف‬ ‫‪3‬ــ ﴿فـاص ِبـر إن َوعد ا ِ‬

‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫َ ْ َ ّ َ َْ ُ َ ْ َ ّ َ َ‬
‫ـق ن َزل﴾ ا َْلسراء ‪105 :‬‬ ‫ـق أنزلـناه و بِالـح ِ‬ ‫‪4‬ــ ﴿و بِالـح ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ََْ َ‬ ‫َ ّ َ َْ‬
‫‪5‬ــ ﴿قال إنـي أعل ُم ما ال تعلمون ﴾ اَلْ َب َق َرة‪30 :‬‬

‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫‪41‬‬
‫حيح‪.‬‬
‫الص َ‬ ‫السا ِد ُس‪َ :‬ع ِّي ِن الْ َج َ‬
‫واب َّ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬

‫حا َو َل‬ ‫ ‬ ‫ َح َّو َل‬ ‫تَ َح َّو َل‬ ‫‪1‬ــ اَلْماضي ِم ْن «يُحا ِو ُل» ‪ :‬‬

‫ يُ َح ِّذ ُر‬ ‫ يَ ْح َذ ُر‬ ‫يُحا ِذ ُر‬ ‫‪2‬ــ اَلْ ُمضا ِر ُع ِم ْن « َح َّذ َر» ‪ :‬‬

‫إقعاد‬ ‫ ‬ ‫تَقعيد‬ ‫ ‬ ‫تَقا ُعد‬ ‫‪3‬ــ  اَلْ َمص َد ُر ِم ْن «تَقا َع َد» ‪ :‬‬

‫ــل‬ ‫أَ َ‬
‫رس َ‬ ‫ ‬ ‫ــل‬ ‫أُ ِ‬
‫رس ُ‬ ‫ــل ‬ ‫أَ ِ‬
‫رس ْ‬ ‫‪4‬ــ ا َلْ َم ُر ِم ْن «تُ ْر ِس ُل» ‪ :‬‬

‫ال ت ُ َق ِّبلوا‬ ‫ ‬ ‫ال ت َ ْق َبلوا‬ ‫ال تُقابِلوا ‬ ‫هي ِم ْن «ت ُ َق ِّبلونَ» ‪ :‬‬


‫‪5‬ــ ا َل َّن ُ‬

‫يَـ ْعـلَـ ُم‬ ‫ ‬ ‫يَـتَـ َعلَّـ ُم‬ ‫ ‬ ‫‪6‬ــ اَلْ ُمضا ِر ُع ِم ْن «تَ َعلَّ َم»‪ :‬يُـ َعـلِّـ ُم‬

‫اِ ْع ِتـراف‬ ‫ ‬ ‫تَعــا ُرف‬ ‫‪7‬ــ اَلْ َمص َد ُر ِم ْن «اِعتَـ َر َف»‪ :‬ت َـ َعــ ُّرف ‬

‫‪42‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر الْقُرآنِ ‪‬‬

‫َع ِّ ْي تَر َج َم َة الْکَلِ ِ‬


‫امت الْ ُملَـ َّونَـة فـي ْال ِ‬
‫يات‪.‬‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫رض َهونــا ً َو إذا َ‬ ‫ُ َ ٰ َّ َ َ ْ َ َ َ ْ َ‬
‫خاطـبَ ُه ُم الجا ِهلون‬ ‫ذين يمشون على ال ِ‬ ‫﴿و ِعباد ّ‬
‫الرحم ِن ال‬ ‫‪1‬ــ َ‬
‫َ ً‬
‫قالوا سالما﴾ اَلْفُرقان‪63 :‬‬

‫و بندگان [خداى] بخشاينده كسانى‏اند كه روی زمين باآرامش و فروتنی گام‬


‫برمى‏دارند و هرگاه نادان ها ايشان را خطاب کنند‪ ،‬سخن آرام می گويند‪.‬‬
‫َ‬ ‫َّ ّ‬ ‫ُْ ْ‬ ‫َّ ْ َ َ‬
‫نات يذ ِهبـن الس ِي ِ‬
‫ئات﴾ هود‪114 :‬‬ ‫‪2‬ــ ﴿إن الـحس ِ‬
‫بیگمان خوبی ها ‪ ،‬بدی ها را از ميان میبَرد‪.‬‬
‫َ‬ ‫َْ َ‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬
‫‪3‬ــ ﴿الحمد ِل الذي هدانا ل ِ ٰهذا َو ما کنا ِلـنهتدي لوال أن هدانا ُ‬ ‫َّ‬ ‫َْ َ ُ‬
‫اهلل﴾ ا َْلعراف‪43 :‬‬ ‫ِ‬
‫ستايش از آنِ خدايی است که ما را به این [نعمت ها] رهنمون ساخت؛ و اگر خدا‬
‫راهنمايیمان نکرده بود‪[ ،‬به اینها] راه نـمى‏یافتیم‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫نزلت إل َّ‬
‫ـي ِمن خیر ف ٌ‬ ‫َ ْ َ َ‬
‫‪4‬ــ ﴿رب إنـي ِلـما أ َ‬ ‫َ ّ ّ‬
‫قیر﴾ اَلْق ََصص‪24 :‬‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫پروردگارم‪ ،‬من بی گمان به آنچه از خیر برايم فرستادی‪ ،‬نیازمندم‪.‬‬
‫ُ‬ ‫ُ ُْ‬ ‫َ َ‬
‫‪5‬ــ ﴿أال بـذکر اهلل تطمئ ّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ـن القلوب﴾ ا َل َّرعد‪2 :‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ِ ِ‬
‫آگاه باش که با يا ِد خدا دلها آرام می گردد‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫‪6‬ــ ﴿أحسن کما أحس َن ُ‬
‫اهلل إليـك﴾ اَلْق ََصص‪77 :‬‬
‫َ ْ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ ْ‬
‫ِ‬
‫نيکی کن همان گونه که خدا به تو نيکی کرده است‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫عل ِ‬
‫واح ٌد‪).‬‬ ‫عل ِمن ٰه ِذ ِه الْ َفعا ِل‪( .‬في ک ُِّل آيَـ ٍة ِف ٌ‬ ‫آيات في ک ٍُّل ِمنها ِف ٌ‬ ‫اِب َحثْ َعن ٍ‬
‫أَ َ‬
‫رسلْنا ‪ .‬اِنتَ ِظروا ‪ .‬اِستَغ ِف ْر ‪ .‬اِن َب َعثَ ‪ .‬تَ َف َّر َق ‪ .‬تَعا َونوا ‪َ .‬علَّ ْمنا ‪ .‬يُجا ِهدو َن‬
‫ا ََّلد ْر ُس الْخا ِم ُس‬

‫َ َ َ َْ ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُْ‬ ‫َْ‬
‫﴿ قل سريوا یف الرض فانظروا كيف بدأ الـلق﴾ اَلْ َعنکَبوت‪20 :‬‬
‫ُْ‬
‫ِ‬
‫بگو در زمني بگرديد و بنگريد چگونه خداوند آفرينش را آاغز‬
‫کرد‪.‬‬
‫اَلدَّ ْر ُس الْخا ِم ُس‬
‫هلل﴾ لقامن ‪11‬‬
‫َ ُْ‬ ‫ٰ‬
‫﴿هذا خلق ا ِ‬
‫ئات الْ َمصابي ِح‬ ‫حيـط لَيـالً‪ ،‬شا َهـدوا ِم ِ‬ ‫‪ ‬اَلْ َغ ّواصو َن الَّـذيـ َن َذ َهبـوا إلَـی أَعمـاقِ الْ ُم ِ‬
‫الْ ُملَ َّونَ ِة الَّتي يَن َب ِعثُ ضَ و ُؤها ِم َن الْ َ ِ‬
‫سامك الْ ُمضيئَ ِة‪َ ،‬و تُ َح ِّو ُل ظَال َم الْ َبح ِر‬
‫إلَی نَها ٍر ُميض ٍء يَستَطي ُع فيـ ِه الْ َغ ّواصو َن الْ ِتقا َط ُص َو ٍر يف أَضوا ِء‬
‫هذ ِه الْ َضوا َء تَن َب ِعثُ ِمن نَو ٍع‬ ‫سامك‪ .‬اِکْتَشَ َف الْ ُعلَام ُء أَ َّن ِ‬‫هذ ِه الْ َ ِ‬ ‫ِ‬
‫سامك‪َ .‬هل‬ ‫َحت ُعيونِ تِل َْك ْالَ ِ‬ ‫َعيش ت َ‬ ‫ِم َن الْ َبکترييا الْ ُمضيئَ ِة الَّتي ت ُ‬
‫ش يَوماً ِم ْن تِل َْك الْ ُمع ِج َز ِة الْ َبحريَّ ِة‪َ ،‬و يَستَع َني‬‫يُـم ِک ُن أَن يَستَفي َد الْ َب َ ُ‬
‫بِـالْ َبکترييا الْ ُمضيئَ ِة لِـإنا َر ِة الْ ُم ُدنِ ؟‬
‫ُربَّـام يَستَطي ُع ٰذلِ َك‪ِ ،‬لَنَّـ ُه « َم ْن طَل ََب شَ يئاً َو َج َّد َو َج َد‪».‬‬
‫ـي دائِ ٌم‪ِ ،‬لَنَّـ ُه َمملو ٌء بِـ ُغ َد ٍد‬ ‫الح ِط ّب ٌّ‬
‫‪ ‬إ َّن لِسا َن الْ ِق ِّط ِس ٌ‬
‫ات َحتَّی يَلْتَ ِئ َم‪.‬‬ ‫ت ُـفْـ ِر ُز سائِالً ُمطَ ِّهرا ً‪ ،‬فَـ َيلْ َع ُق الْ ِق ُّط ُج ْر َحـ ُه ِع َّد َة َم ّر ٍ‬
‫وانات ت َ ْعر ُِف بِـغَري َزتِـها‬ ‫عض الطُّيو ِر َو الْ َح َي ِ‬ ‫‪ ‬إ َّن بَ َ‬
‫ناس َب‬ ‫شب الْ ُم ِ‬ ‫َيف ت َستَع ِم ُل الْ ُع َ‬ ‫الْ َ َ‬
‫عشاب الطِّ ّبـ َّيـ َة َو ت َعلَ ُم ک َ‬
‫اض الْ ُمختَلِ َف ِة؛ َو قَد َدل َّْت ٰه ِذ ِه الْ َح َيواناتُ الْ نسا َن َعلَی الْ َخ ِّ‬
‫واص الطِّـ ّبـ َّيـ ِة‬ ‫لِـلْوِقايَـ ِة ِم َن الْ َمر ِ‬
‫لِـکَثريٍ ِم َن ال َّن ِ‬
‫باتات الْ َبـ ّريَّـ ِة َو غَيـرِها‪.‬‬
‫خاص ٍة بِـها‪،‬‬ ‫وانات إضافَ ًة إلَی ا ْم ِتالکِـها لِلُ َغ ٍة َّ‬ ‫‪ ‬إ َّن أَغل ََب الْ َح َي ِ‬
‫عضها‪،‬‬ ‫تَـ ْملِ ُك لُغَـ ًة عا َّمـ ًة ت َستَطي ُع ِم ْن ِخاللِـها أَن تَتَفا َه َم َم َع بَ ِ‬
‫وانات َحتَّی تَبتَ ِع َد َسيعاً‬ ‫اب َصوتٌ يُ َح ِّذ ُر بِـ ِه بَق َّيـ َة الْ َح َي ِ‬ ‫فَلِلْ ُغر ِ‬
‫واسيس الْغابَـ ِة‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫جاسوس ِم ْن َج‬
‫ٍ‬ ‫َع ْن ِمنطَ َق ِة الْ َخطَرِ‪ ،‬فَـه َو بِـ َمن ِز لَـ ِة‬

‫‪46‬‬
‫‪ ‬لِـلْ َبطَّ ِة ُغ َّد ٌة طَبيع َّي ٌة بِـالْ ُق ْر ِب ِم ْن َذنَبِـها ت َحتَوي‬
‫خاصاً ت َ ْنشُ ـ ُر ُه َعلَی ج ِْس ِمـها فَال يَـتَأَث َّ ُر ج ِْس ُمـها بِالْام ِء‪.‬‬
‫زَيتاً ّ‬

‫‪ ‬تَستَـطيــ ُع ال ِْحربـــا ُء أَ ْن تُديـــ َر َعيـــ َنيـها يف‬


‫ِّجاهات ُمختَلِ َف ٍة دو َن أَ ْن تُ َح ِّر َك َرأْ َسـها َو َ‬
‫هي ت َستَطي ُع‬ ‫ٍ‬ ‫ات‬
‫قت ِ‬
‫واح ٍد‪.‬‬ ‫أَ ْن ت َ َری ِفـي ات ِّجا َه ِني يف َو ٍ‬

‫حريك َر ِأسـها‬
‫قص بِـتَ ِ‬ ‫‪ ‬ال تَتَ َح َّر ُ ك َع ُني الْبو َمـ ِة‪ ،‬فَـ ِإنَّـها ثا ِبتَـ ٌة‪َ ،‬ولٰ ِک َّنـها ت ُ َع ِّو ُض ٰهذَا ال َّن َ‬
‫يف ک ُِّل ِج َهـ ٍة َو تَستَطي ُع أَ ْن ت ُدي َر َر َأسـها ِمئَتَيـنِ َو َس ْبعيـ َن َد َر َج ًة دو َن أَ ْن تُـ َح ِّر َك جِس َمها‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫َذنَب‪ُ :‬دم «جمع‪ :‬أَذناب»‬ ‫َبـ ّر ّي‪ :‬خشکی‪ ،‬زمينی‬ ‫اِ ْب َت َعدَ ‪ :‬دور شد‬
‫زَيت‪ :‬روغن «جمع‪ :‬زُيوت»‬ ‫بَ ّط‪ ،‬بَطَّة‪ :‬اردک‬ ‫« َحتَّی ت َ ْبتَــ ِع َد‪ :‬تا دور شود»‬
‫سا َر‪ :‬حرکت کرد‪ ،‬به راه افتاد‬ ‫َبکترييا‪ :‬باکرتی‬ ‫اِتِّجاه‪ :‬جهت‬
‫سائِل‪ :‬مايع‬ ‫بوم‪ ،‬بو َمة‪ :‬جغد‬ ‫أَدا َر‪ :‬چرخانْد‪ ،‬اداره کرد‬
‫ضَ وء‪ :‬نور «جمع‪ :‬أَضواء»‬ ‫تَأَثَّـ َر‪ :‬تحت تأثري قرار گرفت‬ ‫«أَ ْن ت ُدي َر‪ :‬که بچرخانَد»‬
‫ظَالم‪ :‬تاريکی‬ ‫تَ ْح َتوي‪ :‬در بر دارد‬ ‫أَنْ تَ َری‪ :‬کــه ببینـد‬
‫َع َّو َض‪ :‬جربان کرد‬ ‫تَ َح َّركَ ‪ :‬حرکت کرد‬ ‫اِ ْس َتفادَ‪ :‬بهره بُرد‬
‫ِق ّط‪ :‬گربه‬ ‫ش‪ :‬پخش می کند‬
‫تَ ْن ُ ُ‬ ‫«أَ ْن يَ ْستَفيـ َد‪ :‬که بهره بربد»‬
‫لَ ِع َق‪ :‬ليسيد‬ ‫ُج ْرح‪ :‬زخم‬ ‫إضافَـ ًة إلَی‪ :‬افزون بر‬
‫ُميضء‪ :‬نورانی‬ ‫َح َّركَ ‪ :‬حرکت داد‬ ‫أَعشاب ِط ّب َّية‪ :‬گياهان دارويی‬
‫ُمطَ ِّهر‪ :‬پاک کننده‬ ‫َح َّو َل‪ :‬تبديل کرد‬ ‫«مفرد‪ُ :‬عشْ ب ِط ّب ّي»‬
‫وِقايَة‪ :‬پيشگريی‬ ‫ِح ْرباء‪ :‬آفتاب پرست‬ ‫أَف َرزَ‪ :‬ترشّ ح کرد‬
‫َملَكَ ‪ :‬مالک شد‪ ،‬دارد‪ ،‬فرمانروايی کرد‬ ‫د ََّل‪ :‬راهناميی کرد‬ ‫اِلْ َتأَ َم‪ :‬بهبود يافت‬
‫طيع‪ :‬می تواند‬
‫يَ ْس َت ُ‬ ‫دونَ أَن‪ :‬بی آنکه‬ ‫«أَ ْن يَلْتَئ َم‪ :‬تا بهبود يابد»‬
‫َي ْس َتع ُني بِـ ‪ :‬از ‪ ...‬ياری می جويد‬ ‫«دو َن أَ ْن تُ َح ِّر َك‪ :‬بی آنکه حرکت‬ ‫اِل ِت ُ‬
‫قاط ُص َورٍ‪ :‬عکس گرفنت‬
‫يَ ْن َب ِع ُث‪ :‬فرستاده می شود‬ ‫بدهد»‬ ‫إنا َرة‪ :‬نورانی کردن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِق ِع ‪.‬‬ ‫الصحي َح َة َو َغ َري َّ‬ ‫ـن الْ ُجملَ َة َّ‬ ‫َع ِّي ِ‬
‫‪.........................‬‬ ‫وانات َحتَّی ت َبتَ ِع َد َعنِ الْ َخطَ ِر‪ .‬‬‫‪1‬ـ لِل َّزرافَـ ِة َصوتٌ يُ َح ِّذ ُر الْ َح َي ِ‬
‫‪.........................‬‬ ‫سمـاك الْ ُمضيئَـ ُة ظَال َم الْ َبح ِر إلَی نَها ٍر ُميض ٍء‪ .‬‬ ‫‪2‬ـ تُ َح ِّو ُل الْ َ ُ‬
‫‪.........................‬‬ ‫‪3‬ـ ت َستَطي ُع ال ِْحربا ُء أَ ْن ت ُدي َر َعي َنيـها يف ات ِّـجا ٍه ِ‬
‫واح ٍد‪ .‬‬
‫‪.........................‬‬ ‫‪4‬ـ لِسا ُن الْ ِق ِّط َمملو ٌء بِـ ُغ َد ٍد ت ُـفْـ ِر ُز سائِالً ُمطَ ِّهراً‪ .‬‬
‫‪.........................‬‬ ‫َعيش َح َيواناتٌ مائ َّي ٌة يف  أَعامقِ الْ ُم ِ‬
‫حيط‪ .‬‬ ‫‪  5‬ـ ال ت ُ‬
‫‪.........................‬‬ ‫أس الْبو َمـ ِة ِف اتِّجا ٍه ِ‬
‫واح ٍد ‪.‬‬ ‫‪  6‬ـ يَـتَ َح َّر ُ ك َر ُ‬

‫‪48‬‬
‫اِعـلَـمـوا‬
‫«اَلْ ُجملَ ُة الْ ِفعل َّي ُة» َو «اَلْ ُجملَ ُة اال ِْسم َّي ُة»‬

‫نوب‪« ».‬جملۀ فعل ّیه» گفته می​شود؛ زيرا با فعل رشوع شده  است‪.‬‬ ‫به جملۀ «يَـ ْغ ِف ُر اللّٰ ُه ُّ‬
‫الذ َ‬
‫فعل فاعل مفعول‬
‫الگوی جمل ٔه فعل ّيه اين است‪:‬‬
‫فعل «يَـ ْغ ِف ُر» ‪ +‬فاعل «اللّٰ ُه» ‪ +‬گاهی مفعول «الذ َ‬
‫ُّنوب»‬

‫فعل‪ ،‬کلمه​ای است که بر انجام کاری يا داشنت حالتی در گذشته‪ ،‬حال يا آينده داللت دارد‪.‬‬
‫فاعل‪ ،‬انجام دهند ٔه کار يا دارند ٔه حالت است‪.‬‬
‫مفعول‪ ،‬اسمی است که در زبان عربی معموالً پس از فاعل می​آيد و کار بر آن انجام می​شود‪.‬‬

‫ُّنوب‪ ».‬و «ا َللّ ُه غا ِف ُر الذ ِ‬


‫ُّنوب‪ ».‬با اسم رشوع شده اند‪ .‬به چنني جمله هايی‬ ‫دو جملۀ «ا َللّ ُه يَ ْغ ِف ُر الذ َ‬
‫«جملۀ اسم ّيه» گفته می شود‪.‬‬
‫الگوی جمل ٔه اسم ّيه اين است‪:‬‬
‫مبتدا «اللّٰ ُه» ‪ +‬خبـر «يَـ ْغ ِف ُر و غا ِفر»‪.‬‬
‫مبتدا و خرب تقريباً هامن نهاد و گزاره در دستور زبان فارسی هستند‪.‬‬
‫مبتدا‪ ،‬اسمی است که در ابتدای جمله می​آيد و دربار ٔه آن خربی گفته می​شود‪.‬‬
‫خرب‪ ،‬بخش دوم جمل ٔه اسم ّيه است و دربار ٔه مبتدا خربی می دهد‪.‬‬
‫شناخت اجزای جمله در ترجمه به ما کمک می​کند‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪:‬‬

‫امت الْ ُملَ َّونَ ِة‪.1‬‬


‫ابـي لِلْکَلِ ِ‬ ‫ـن الْ ُجملَ َة الْ ِفعل َّي َة َو ِال ْسم َّي َة‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ـن الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬ ‫َع ِّي ِ‬
‫ّ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬
‫‪1‬ـ ﴿يضب ُ‬ ‫َ ْ ُ‬
‫خدا برای مردم مثال ها می زند‪.‬‬ ‫اس﴾ ا َل ّنور ‪24 :‬‬
‫اهلل المثال لِلن ِ‬ ‫ِ‬
‫از دست دادنِ فرصت اندوه است‪.‬‬ ‫يل‬ ‫ُرص ِة غ َّ‬
‫ُص ٌة‪ .‬أم ُري الْمؤمن َني ع ٌّ‬ ‫‪2‬ـ إضا َعـ ُة الْف َ‬
‫ٌ‬
‫مضاف الیه می​گريند و‬ ‫گاهی مبتدا و خرب (نهاد و گزاره) و نيز فاعل و مفعول‪ ،‬صفت يا‬
‫خودشان موصوف و مضاف می​شوند؛ مثال‪:‬‬
‫سينه های آزادگان گورهای رازهاست‪.‬‬ ‫ُصدو ُر‪ 2‬الْ َحـرا ِر‪ 3‬قُبـو ُر الْ َسـرارِ‪.‬‬
‫ٌ‬
‫مضاف اليه‬ ‫ٌ‬
‫مضاف اليه خرب‬ ‫مبتدا‬
‫ ‬ ‫ ‬
‫کشاور ِز کوشا درختان سيب می کارد‪.‬‬ ‫يَـز َر ُع الْف َّـل ُح الْ ُم ِج ُّد أَشجا َر التُّـفّـا ِح‪.‬‬
‫ٌ‬
‫مضاف اليه‬ ‫فعل فاعـل صفت مفعول‬

‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪:‬‬

‫امت الْ ُملَ َّونَ ِة ‪.‬‬


‫فعول يف الْکَلِ ِ‬ ‫حاديث ثُ َّم َع ِّ ِي الْ ُمبتَدَ أَ َو الْخ َ َ‬
‫َب َو الْفا ِع َل َو الْ َم َ‬ ‫َ‬ ‫تَرجِ ِم ْالَ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َْ ُ ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ‬ ‫ُ َْ ُ ُ‬ ‫َ ْ‬
‫ار ال َ َطب‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪1‬ـ ال َ َسد یأکل ال َ َسنات کما تأکل ّ‬
‫انل ُ‬
‫ِ‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫اهلل للْعباد َشيئا ً أَ َ‬
‫فض َل م َن الْ َ‬ ‫َ َ‬
‫قل‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ِ‬ ‫ع‬ ‫ِ‬ ‫‪2‬ـ ما قس َم‪ِ ِ ِ ُ 4‬‬
‫‪...........................................................................................................................................‬‬
‫ُ ََْ‬ ‫َُ ْ ْ‬ ‫َ َ‬
‫‪3‬ـ ثــمــــرة ال ِعل ِم إخالص العم ِل‪ .‬أم ُري الْمؤمن َني ع ٌّ‬
‫يل‬

‫‪...........................................................................................................................................‬‬

‫ابـي» فقط تعيني نقش کلمه در جمله است؛ مانند مبتدا‪ ،‬خرب‪ ،‬فاعل‪ ،‬مفعول‪،‬‬ ‫‪1‬ــ منظور از « َع ِّيـنِ الْ َم َح َّل الْ عر َّ‬
‫مضاف اليه‪ ،‬صفت و ‪. ...‬‬ ‫ٌ‬
‫‪2‬ــ ُصدور ‪ :‬سینه ها ‪3‬ــ أَحـرار‪ :‬آزادگان ‪4‬ــ ق ََس َم َو ق َّس َم‪ :‬تقسیم کرد‬

‫‪50‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫( َم َع سائِ ِق َس ّيار ِة اْالُج َر ِة)‬
‫سائِ ُق َس ّيار ِة ْالُج َر ِة‬ ‫َلسائِ ُ‬
‫ـح‬ ‫ا ّ‬
‫أَنا يف ِخد َم ِتـکُم‪ .‬تَفَضَّ لـوا‪.‬‬ ‫السائِ ُق‪ ،‬نُري ُد أَ ْن نَذ َه َب إلَی الْ َمدائِنِ ‪.‬‬
‫أَيُّ َها ّ‬
‫أَظُ ُّن الْ َمسافَـ َة َسب َعـ ًة و ث َالثيـ َن کيلو ِمرتا ً‪.‬‬
‫ک َِم الْ َمسافَـ ُة ِمن بغدا َد إلَی ُه َ‬
‫ناك؟‬
‫جيب؛ لِ َم ت َذ َهبو َن إلَی الْ َمدائِنِ ؟‬
‫َع ٌ‬
‫ِلَنَّـ ُه ال يَذ َه ُب إلَی الْ َمدائِنِ ّإل ق ٌ‬
‫َليل ِم َن‬ ‫ِيس َو ُمشا َه َد ِة طاقِ کِ َ‬
‫رسی؛‬ ‫لِزيا َر ِة َمرق َِد َسلام َن الْفار ِّ‬
‫ال ُّز ّوارِ‪.‬‬ ‫لِامذا تَتَ َع َّج ُب؟!‬
‫زیار ٌة َمقبولَ ٌة لِلْ َجمیعِ! أَ تَعر ُِف َمن ه َو‬ ‫بات الْ ُم َق َّد َس ِة يف الْ ُم ُدنِ‬ ‫َشفْـنا بِزيا َر ِة الْ َعتَ ِ‬ ‫يف الْبِدايَـ ِة ت َ َّ‬
‫ أَ ْم ال؟‬‫ِيس‬
‫َسلام ُن الْفار ُّ‬ ‫الْ َربَ َعـ ِة کَربَال َء َو ال َّن َج ِف َو سا َم ّرا َء َو ال ِ‬
‫ْکاظم َّيـ ِة‪.‬‬
‫نت‪!1‬‬ ‫أَ َ‬
‫حس َ‬ ‫بي‬
‫صحاب ال َّن ِّ‬
‫ِ‬ ‫نَ َعم؛ أَع ِرفُ ُه‪ ،‬إنَّ ُه ِم ْن أَ‬
‫َو َه ْل ل ََك َمعلوماتٌ َع ْن طاقِ کِ َ‬
‫رسی؟‬ ‫َو أَصلُ ُه ِمن إصفهان‪.‬‬
‫سالم‪.‬‬
‫الساسان ّي َني ق ََبل الْ ِ‬ ‫لوك ّ‬ ‫أکيد؛ إنَّ ُه أَ َح ُد قُصو ِر الْ ُم ِ‬ ‫بِالتَّ ِ‬
‫ماشا َءاللّٰ ُه!‬
‫قَد أَنشَ َد‪ 2‬شا ِعرانِ کَبريانِ قَصي َدت َـ ِني ِعن َد ُمشا َه َدتِهِام‬
‫فيك‪!3‬‬‫با َر َ ك اللّٰ ُه َ‬
‫خاقانـي‪،‬‬
‫ٌّ‬ ‫کب شُ عرا ِء الْ َع َر ِب‪َ ،‬و‬ ‫حت ُّي ِمن أَ َ ِ‬ ‫رسی‪ :‬الْبُ ُ‬ ‫إيوا َن کِ َ‬
‫َمعلومات َُك کَثی َرةٌ!‬
‫الشّ ا ِع ُر الْ يرا ُّين‪.‬‬

‫‪1‬ــ أَ ْح َس ْن َت‪ :‬آفرين ‪2‬ــ َقدْ أَنْشَ دَ ‪ :‬رسوده است ‪3‬ــ با َركَ اللّهُ فيكَ ‪ :‬آفرين بر تو‬
‫‪51‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫ِ‬
‫وضيحات ال ّتال َي َة؟‬ ‫ُناس ُب ال َّت‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪ :‬أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم ْن کَلِ ِ‬
‫امت الْ ُمع َج ِم‪ ،‬ت ِ‬

‫‪1‬ـ طائِـ ٌر يَس ُک ُن يف الْ َماکِنِ الْ َمرتوک ِة يَـنا ُم يف ال َّنها ِر َو يَخ ُر ُج يف اللَّيلِ ‪..................... .‬‬

‫‪.....................‬‬ ‫ِسم الْ َح َيوانِ يُـ َح ِّرکُـ ُه غالِباً لِـطَر ِد الْ َح َش ِ‬


‫ات‪.‬‬ ‫لف ج ِ‬
‫‪2‬ـ ُعض ٌو َخ َ‬

‫‪.....................‬‬ ‫‪3‬ـ نَباتاتٌ ُمفي َد ٌة لِلْ ُمعالَ َجـ ِة نَستَفي ُد ِمنـها کَـ َدوا ٍء‪.‬‬

‫‪.....................‬‬ ‫عيش يف الْ َبـ ِّر َو الْام ِء‪.‬‬


‫‪4‬ـ طائِ ٌر يَ ُ‬

‫‪.....................‬‬ ‫‪5‬ـ َع َد ُم ُوجو ِد الضَّ و ِء‪.‬‬

‫‪.....................‬‬ ‫‪6‬ـ نَشـ ُر ال ّنورِ‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫= ≠‬ ‫امت الْ ُم َتا ِدفَـ َة َوالْ ُم َتضا َّد َة ‪.‬‬
‫ـن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّانـي‪ :‬عـ ِّي ِ‬

‫ِس ْلم ‪َ ......‬حرب‬ ‫اِستَطاعَ ‪َ ......‬ق ِد َر‬


‫إحسان ‪ ......‬إسا َءة‬ ‫اِقتَـ َر َب ‪ ......‬اِب َت َع َد‬
‫َظالم ‪ ......‬ضياء‬ ‫َبنَی ‪َ ......‬صن ََع‬
‫ُنفا َية ‪ُ ......‬زبالَة‬ ‫َعدا َوة ‪َ ......‬صدا َقة‬
‫ُحج َرة ‪ُ ......‬غر َفة‬ ‫َغ ْيم ‪َ ......‬سحاب‬
‫َق ُر َب ‪َ ......‬ب ُع َد‬ ‫َينبوع ‪َ ......‬عني‬
‫ِمن َفض ِل َك ‪َ ......‬رجا ًء‬ ‫َف ِرح ‪َ ......‬حزين‬
‫جاهز ‪ِ ......‬‬
‫حاض‬ ‫ِ‬ ‫سا ِئل ‪ ......‬جا ِمد‬

‫‪53‬‬
‫طلوب ِم ْنكَ ‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬اُک ُت ِب ْاس َم ک ُِّل صو َر ٍة يف الْ َفراغِ ‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ـن الْ َم َ‬
‫ّاووس ‪ /‬ال ِْحربا ُء ‪ /‬الْ َب َق َر ُة‬
‫اب ‪ /‬الط ِ‬ ‫الْ َب ُّط ‪ /‬الْ ِک ِ‬
‫الب ‪ /‬الْ ُغر ُ‬

‫‪3‬ـ َذن َُب ‪َ ..........‬ج ٌ‬


‫ميل‪.‬‬ ‫‪2‬ـ يُ ْر ِس ُل ‪ ..........‬أَخبا َر الْغابَ ِة‪.‬‬ ‫‪1‬ـ تُ ْعطي ‪ ..........‬الْ َح َ‬
‫ليب‪.‬‬

‫‪6‬ـ ‪ ........‬طائِـ ٌر َج ٌ‬
‫میل‪.‬‬ ‫ظ الْ َم َن بِـ ‪.....‬‬
‫طي يَح َف ُ‬ ‫‪4‬ـ ‪ ........‬ذاتُ ُعيونٍ ُمتَ َح ِّرکَ ٍة‪5 .‬ـ ُّ‬
‫الش ُّ‬
‫ضاف إلَي ِه‪....................... :‬‬ ‫‪1‬ـ اَلْفا ِع َل‪2 ....................... :‬ـ اَلْ َم َ‬
‫فعول‪3 ....................... :‬ـ اَلْ ُم َ‬
‫‪6‬ـ اَلْ َخبَـ َر‪................................... :‬‬ ‫َلص َف َة‪5 ....................... :‬ـ اَلْ ُمبتَ َدأَ‪....................... :‬‬
‫‪4‬ـ ا ِّ‬

‫‪54‬‬
‫امت الْ ُملَ َّونَ ِة‪.‬‬ ‫ـن الْفا ِع َل َو الْ َم َ‬
‫فعول ِم َن الْکَلِ ِ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع ‪ :‬عـ ِّي ِ‬

‫َ‬ ‫ََ ُْ‬ ‫ََ ُ ََ َ‬


‫‪١‬ـ ﴿فـأن َزل ُ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ‬
‫اهلل سکينتــه‪ 1‬ع رسو ِلـ ِه َو ع المؤ ِمنني﴾ اَلْفَتح‪26 :‬‬

‫شاء ُ‬ ‫َ ً ّ‬
‫‪2‬ـ ﴿ ال أملك ِلـنفيس‏ نفعا َو ال ّ‬
‫ضا ‪2‬إل ما َ‬ ‫َْ ً‬ ‫َْ‬ ‫َْ ُ‬
‫اهلل﴾ اَألَعراف‪188:‬‬ ‫ِ‬
‫َ َْ ُ‬ ‫﴿و َ‬
‫ضب لـنا مثال َو ن ِ َ‬ ‫‪3‬ـ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ ً‬ ‫َ َ َ‬
‫س خلقـه﴾ يس‪78 :‬‬

‫ً‬
‫﴿و ال يظ ِل ُم ربـك أحـدا﴾ اَلْکَهف‪49 :‬‬
‫َ ُّ َ َ َ‬
‫‪4‬ـ َ‬ ‫َ‬

‫ُْ ْ‬
‫‪5‬ـ ﴿يريد ُ‬
‫اهلل بک ُم الي َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫س‪ ﴾3‬اَلْ َب َق َرة‪185 :‬‬ ‫ِ‬

‫حاديث ال ّتال َي ِة‪.‬‬


‫ِ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪َ :‬ع ِّ ِي الْ ُمبتَدَ أَ َو الْخ َ َ‬
‫َب يف ْالَ‬

‫ََ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫‪١‬ـ ا َّنلد ُم ‪4‬ع ُّ‬


‫السکوت خ ٌ‬
‫ري ِم َن َّ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫َ َ‬
‫انلدمِ ع الکالمِ ‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ِ‬

‫َّ ِّ‬ ‫َْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ُ ْ‬ ‫َ‬


‫ـر الـحم ِق‪ 5‬الغراق يف المدح َو الـذم‪َ .6‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪2‬ـ أکب ُ‬
‫ِ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫َ ِّ‬ ‫ُ َْ‬
‫ـر‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪3‬ـ سيد القوم خا ِدمـهم يف السف ِ‬ ‫ِ‬
‫َُ َ ٌ‬ ‫ْ‬ ‫َ ٌ‬ ‫َْ ْ‬
‫‪4‬ـ ال ِعل ُم صيد َو ال ِ‬
‫کتابة قيـد‪َ .7‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫ُ‬ ‫ُ ِّ َ‬
‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ ‬ ‫يـر‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪5‬ـ الصالة ِمفتاح ک خ ٍ‬

‫‪1‬ــ َسکي َنة‪ :‬آرامش ‪2‬ــ ضَ ـ ّر‪ :‬زيان ‪3‬ــ يُ ْسـر‪ :‬آسانی ‪4‬ــ نَدَ م‪ :‬پشيامنی ‪5‬ــ ُح ْمق‪ :‬نادانی ‪6‬ــ َذ ّم‪ :‬نکوهش‬
‫‪7‬ــ َق ْيد‪ :‬بند‬

‫‪55‬‬
‫امت الْ ُملَ َّونَ ِة‪.‬‬
‫ابـي لِلْکَلِ ِ‬
‫السا ِد ُس‪ :‬تَرجِ ِم الْ ُج َم َل ال ّتال َي َة ثُ َّم َع ِّ ِي الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬

‫ُ‬ ‫َْ َ ْ َ َ ُ َ‬
‫انلاس بال ِّ‬
‫ـر َو تنسون أنفسکم﴾ اَلْبَ َق َرة‪44 :‬‬ ‫‪ 1‬ـ ﴿أ تأمرون ّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َُْ‬
‫ِ ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫ْ َ‬ ‫َْ ً ّ‬
‫‪ 2‬ـ ﴿ ال يکلف ُ‬ ‫ُ َ ِّ ُ‬
‫اهلل نفسا ‪1‬إل ُوسعها ﴾ اَلْ َب َق َرة‪286 :‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫َ َ ُ ُ‬
‫هلل أنفعــهم ِلـ ِعبـا ِده‏ِ ‪َ .‬ر ُ‬
‫َ‬ ‫‪ 3‬ـ َ َ ُّ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫هلل إل ا ِ‬
‫أحب ِعبـا ِد ا ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫َّ َ‬‫ُ‬ ‫َ ُ ُ َ‬
‫ُ‬ ‫ََْ‬ ‫‪4‬ـ ُ‬
‫ب‪ .‬ا َْلما ُم َع ٌّ‬
‫لـي‬ ‫حسن الد ِب يست قبح النس ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ ْ‬ ‫‪5‬ـ َ‬
‫عداوة العاقِ ِل خري ِمن صداقـ ِة الـجا ِه ِل‪ .‬ا َْلما ُم َع ٌّ‬
‫لـي‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪1‬ــ نَفْساً‪ :‬کسی‬

‫‪56‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر ا ْلقُرآنِ ‪‬‬

‫اغات ِف ال َّتـر َجـ َمـ ِة الْفارِس َّي ِة‪.‬‬


‫کَ ِّملِ الْ َفر ِ‬
‫َ‬ ‫َ ُ ْ‬ ‫ُ ُّ َ ْ‬
‫وت﴾ ُآل ِعمران‪185 :‬‬
‫‪1‬ــ ﴿کـل نف ٍس ذائِقـة الم ِ‬
‫هر کسی چشندۀ ‪ .....................................‬است‪( .‬می ميرد)‬
‫َ َْ‬ ‫َّ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ َّ َ‬
‫رض﴾‬
‫ماوات و ال ِ‬
‫ِ‬ ‫الس‬ ‫‪2‬ــ ﴿‪َ ...‬و یتَفکرون فی خل ِق‬
‫و دربارۀ ‪ ..........................‬آسمان ها و زمین ‪ ..........................‬؛‬
‫ً‬ ‫َ َْ َ ٰ‬ ‫َ َّ‬
‫باطال﴾‬
‫‪3‬ــ ﴿ربـنا ما خلقت هذا ِ‬
‫[و مى‏گویند‪ ]:‬ای پروردگار ما‪ ،‬اینها را بیهوده ‪ ..........................‬؛‬
‫َ َ ّ‬ ‫ُ ْ َ َ َ‬
‫ار﴾‬
‫‪4‬ــ ﴿سبحانك فـ ِقنا عذاب الن ِ‬
‫تو پاکی؛ ما را از شکنجۀ ‪ ..........................‬نگاه دار؛‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫ّ َ ََ َ ََْ ُ‬ ‫َ َّ َّ َ َ ُ ْ‬
‫نصار﴾‬ ‫أ‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫ـمین‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫لظ‬ ‫ل‬ ‫ما‬ ‫َ‬
‫و‬ ‫ـه‬ ‫ت‬‫ی‬ ‫خز‬ ‫أ‬ ‫د‬ ‫ق‬ ‫ف‬ ‫ار‬ ‫الن‬ ‫ل‬
‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪5‬ــ ﴿ربـنا إنـك من ت ِ‬
‫خ‬
‫ِ‬ ‫د‬
‫پروردگارا‪ ،‬هر که را تو به آتش افکنى‪ ،‬او را خوار ساخته‏اى‪ ،‬و ‪ ، ...............‬هیچ‬
‫‪ ..........................‬ندارند؛‬
‫َّ ُ َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ َّ َّ َ ْ ُ ً ُ‬
‫ـآمنا﴾‬ ‫یمان أن آ ِمنوا بِربِکم ف‬
‫‪6‬ــ ﴿ربنا إننا س ِمعنا مناديا ینادی ِلل ِ‬
‫ای پروردگار ما‪ ،‬قطعاً ما صداى پيام دهنده را ‪ ..........................‬که به ایمان‬
‫دعوت مى‏کرد که به پروردگارتان‪ ،‬ایمان بیاورید و ما ‪ ..........................‬؛‬
‫ُآل ِعمران‪193 :‬ــ‪191‬‬

‫‪57‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬ ‫ ‬

‫ول َخلْقِ اللّٰ ِه‪ ،‬ث ُ َّم ت َر ِج ْمـ ُه إلَی الْفارِسيَّ ِة‪،‬‬ ‫اِب َحثْ َعن ن ٍَّص قَصريٍ ِع ٍّ‬
‫لمي بِـاللُّغَـ ِة الْ َع َربيَّـ ِة َح َ‬
‫ِيس‪.‬‬
‫بـي ــ فار ٍّ‬ ‫ُمستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ‬

‫بُ َحی َر ُة زَریبار يف َمدي َن ِة َمریوان بِـ ُمحا َفظَ ِة کُردستان‬


‫السا ِد ُس‬
‫ا ََّلد ْر ُس ّ‬

‫َْ ْ َ ْ ُْ َ َْ َ َْ ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ َْ َ َ َ َ‬
‫﴿و يسألونـك عن ِذی القرنيـ ِن قل سـأتلو عليـكم‬
‫ْ ُ ْ ً‬
‫ِمنـه ِذكرا﴾ اَلْکَهف ‪83 :‬‬

‫و از تو دربارۀ ذوالقرنني یم پرسند‪ ،‬بگو يادی از او بر شما‬


‫خواهم خواند‪.‬‬
‫السا ِد ُس‬
‫اَلدَّ ْر ُس ّ‬
‫ذوالْقَــرن ِ‬
‫َيــن‬
‫کا َن ذوالْقَرنَ ِني َملِکاً عا ِدالً م َو ِّحدا ً قَ ْد أَعطا ُه اللّ ُه الْق َّوةَ‪َ ،‬و کا َن يَ ْح ُک ُم َم ِ‬
‫ناط َق ِ‬
‫واس َعـ ًة‪.‬‬
‫ُذکِ َر ْاس ُمـ ُه يف الْقُرآنِ ‪.‬‬
‫‪ ‬ل ََّم ْاستَ َق َّر ِت الْ َوضا ُع لِذي الْقَرنَنيِ‪ ،‬سا َر َم َع ُج ِ‬
‫يوشـ ِه الْ َعظي َمـ ِة نَ ْح َو الْ َم ِ‬
‫ناطقِ‬
‫حيد َو ُمحا َربَـ ِة الظُّل ِْم َو الْفَسا ِد‪ .‬فَـکا َن ال ّن ُ‬
‫اس يُ َر ِّحبو َن بِـ ِه يف‬ ‫اس إلَی التَّ ْو ِ‬ ‫الْغَرب َّي ِة يَ ْد ُعو ال ّن َ‬
‫ِـس َب ِب َعدالَ ِتـ ِه‪َ ،‬و يَطْلُبو َن ِم ْنـ ُه أَ ْن يَ ْح ُک َم َو يُدي َر شُ ؤونَـ ُهم‪َ ،‬حتَّی َو َص َل إلَی َم ِ‬
‫ناط َق‬ ‫َمسريِ ِه ب َ‬
‫فيـها ُمستَنقَعاتٌ ميا ُهها ذاتُ رائِ َحـ ٍة کَري َهـ ٍة‪َ .‬و َو َج َد قُ ْر َب ٰه ِذ ِه الْ ُمستَنق ِ‬
‫َعات قَ ْوماً ِم ْنـ ُهم‬
‫فاسدو َن َو ِم ْنـ ُهم صالِحونَ‪ .‬فَـخاطَ َبـ ُه اللّٰ ُه يف شَ أنِـهِم‪َ ،‬و َخ َّيـ َر ُه يف ُمحا َربَـ ِة الْ ُم ْ ِ‬
‫شکيـ َن‬ ‫ِ‬
‫ْفاسديـ َن أَ ْو ِهدايَ ِتـهِم‪ .‬فَـا ْختا َر ذوالْقَرنَ ِني ِهدايَتَـ ُهم‪.‬‬
‫ال ِ‬
‫ْفاسدي َن ِمنـ ُهم‪.‬‬ ‫فَـ َح َک َمـ ُهم بِالْ َعدالَـ ِة َو أَ ْصل ََح ال ِ‬
‫الشقِ ‪ .‬فَـأَطا َعـ ُه کَث ٌري ِم َن الْ ُ َم ِم َو ْاستَق َبلو ُه لِـ َعدالَ ِتـ ِه‪،‬‬ ‫‪ ‬ث ُ َّم سا َر َم َع ُج ِ‬
‫يوشـ ِه نَ ْح َو َّ‬
‫َوم َغريِ ُمتَ َم ِّدن َني‪ ،‬فَـ َدعا ُهم لِ ْليـامنِ‬
‫َحتَّی َو َص َل إلَی ق ٍ‬
‫الص ِاط الْ ُمستَ ِ‬
‫قيم‪.‬‬ ‫بِـاللّ ِه‪َ ،‬و َح َک َمـ ُهم َحتَّی َهدا ُهم إلَی ِّ‬

‫‪60‬‬
‫َوم يَسکُنو َن قُ ْر َب َمضيقٍ بَ َني َجبَل ِني‬ ‫‪َ ‬و بَع َد ٰذلِ َك سا َر نَح َو الشَّ ام ِل‪َ ،‬حتَّی َو َص َل إِلَی ق ٍ‬
‫ُرصـ َة ِم ْن‬ ‫يشـ ِه َو أَعاملَـ ُه ّ‬
‫الصالِ َحـ َة‪ ،‬فَـاغْـتَـ َنـ ُمـوا الْف َ‬ ‫ُمرت َ ِف َعنيِ‪ ،‬فَـ َرأَی ٰهؤال ِء الْقَو ُم َعظَ َمـ َة َج ِ‬
‫ديد ِم ْن قَبيلَت ِني َوحشيَّتَيـنِ تَسکُنانِ َورا َء تِ َلك الْجِبا ِل؛‬‫ذاب شَ ٍ‬ ‫ُوصولِـ ِه؛ ِلَنَّـ ُهم کانوا يف َع ٍ‬
‫فسدو َن يَه ُجمو َن َعلَينا ِم ْن ٰهذَا الْ َمضيقِ ؛ فَـ ُي َخ ِّربو َن‬
‫ِجال هات َ ِني الْقَبيلَتَ ِني ُم ِ‬
‫فَـقالوا لَـ ُه‪ :‬إ َّن ر َ‬
‫أجوج‪ .‬لِذا قالوا لَ ُه‪ :‬نَ ْرجو‬ ‫أجوج َو َم ُ‬ ‫بُيوت َـنا َو يَن َهبـو َن أَموالَـنا‪َ ،‬و هاتانِ الْقَبيلَتانِ ُهام يَ ُ‬
‫ظيم‪َ ،‬حتَّی ال يَستَطي َع الْ َعد ُّو أَن يَ ْه ُج َم َعلَينا ِمن ُه؛ َو نَح ُن‬ ‫نـك إِ َ‬
‫غالق ٰهذَا الْ َمضيقِ ب َ‬
‫ِـس ٍّد َع ٍ‬ ‫ِم َ‬
‫نُسا ِع ُد َك يف َع َملِ َك؛ بَع َد ٰذلِ َك جاؤوا لَـ ُه بِـ َهدايا کَث َري ٍة‪ ،‬فَـ َرفَضَ ها ذوالقَرن ِني َو َ‬
‫قال‪َ :‬عطا ُء اللّٰ ِه‬
‫اس بِـ ٰذلِ َك‬ ‫َخ ٌري ِم ْن َعطا ِء َغريِ ِه‪َ ،‬و أَطل ُُب ِمنکُم أَ ْن تُسا ِعدونـي يف بِنا ِء ٰهذَا َّ‬
‫الس ِّد‪ .‬فَر َِح ال ّن ُ‬
‫کَثيـرا ً‪.‬‬
‫حاس‪ ،‬فَـ َوضَ َعـ ُهام يف ٰذلِ َك الْ َمضيقِ َو‬ ‫أَ َم َر ُهم ذوالْقَرنَ ِني بِـأَ ْن يَـأتوا بِـالْ َح ِ‬
‫ديد َو ال ُّن ِ‬
‫ديد‪ ،‬فَـأَ ْصبَ َح َس ّدا ً قَويّـاً‪ ،‬فَـشَ َک َر الْقَو ُم الْ َملِ َك‬
‫حاس َو َد َخ َل بَ َني الْ َح ِ‬ ‫أَشْ َعلُـوا ال ّنا َر َحتَّی َ‬
‫ذاب ال ُّن ُ‬
‫أجوج‪َ .‬و شَ َک َر ذوالْقَرنَ ِني َربَّـ ُه‬ ‫الصالِ َح َعلَی َع َملِـ ِه ٰهذا‪َ ،‬و تَ َخلَّصوا ِمن قَبيلَتَي يَ َ‬
‫أجوج َو َم َ‬ ‫ّ‬
‫َعلَی ن ِ‬
‫َجاحـ ِه يف فُتوحاتِـ ِه‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫می  گفتند‬ ‫َج ْيش ‪ :‬ارتش «جمع‪ُ :‬جيوش»‬ ‫اِ ْختا َر ‪ :‬برگزيد‬
‫َکريـه ‪ :‬زشت و ناپسند‬ ‫َحديد ‪ :‬آهن‬ ‫اِستَق َب َل ‪ :‬به پيشواز رفت‬
‫ُمحا َر َبـة ‪ :‬جنگيدن‬ ‫َ‬
‫خاط َب ‪ :‬خطاب کرد‬ ‫اِس َت َق َّر ‪ :‬استقرار يافت‬
‫ُمستَن َقع ‪ :‬مرداب‬ ‫َخ َّر َب ‪ :‬ويران کرد‬ ‫أَ ْش َع َل ‪ :‬شعله ور کرد‬
‫َمضيق ‪ :‬تنگه‬ ‫َخ َّيـ َر ‪ :‬اختيار داد‬ ‫أَ ْص َل َح ‪ :‬اصالح کرد‬
‫ُنحاس ‪ :‬مس‬ ‫ذاب ‪ :‬ذوب شد‬
‫َ‬ ‫أَطاعَ ‪ :‬پريوی کرد‬
‫َن ْح َو ‪ِ :‬‬
‫سمت‬ ‫َر َف َض ‪ :‬نپذيرفت‬ ‫اِغ َتن ََم ‪ :‬غنيمت شمرد‬
‫َنه ََب ‪ :‬به تاراج ُبرد‬ ‫َس َکنَ ‪ :‬زندگی کرد‬ ‫إِ ْغالق ‪ :‬بسنت‬
‫وُصول ‪ :‬رسيدن‬ ‫کان َق ْد أَعطا ُه ‪ :‬به او داده بود‬
‫َ‬ ‫ِبناء ‪ :‬ساخنت‪ ،‬ساختامن‬
‫هَ دَی ‪ :‬راهناميی کرد‬ ‫کان ‪َ ...‬ي ْح ُکمُ ‪ :‬حکومت می  کرد‬
‫َ‬ ‫َت َخ َّل َص ‪ :‬رهايی يافت‬
‫کان ‪ُ ...‬ي َر ِّح َ‬
‫بون ‪ :‬خوشامد‬ ‫َ‬ ‫َتال ‪ :‬خواند «أَ ْتلو‪ :‬می خوانم»‬

‫‪ ‬‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬


‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫ـن َّ‬
‫َع ِّي ِ‬

‫ْفاسدي َن أَ ْو إِ ْص ِ‬
‫الحـهِم‪...................... .‬‬ ‫‪١‬ـ أَ َمـ َر اللّٰ ُه ذَا الْقَرنَيـنِ بِـ ُمحا َربَـ ِة الْ ُم ْ ِ‬
‫شکيـ َن ال ِ‬
‫اس إِلَی التَّ ِ‬
‫وحيد‪...................... .‬‬ ‫‪2‬ـ سا َر ذوالْقَرنَ ِني َم َع ُج ِ‬
‫يوشـ ِه نَ ْح َو الْ َج ِ‬
‫نوب‪ ،‬يَ ْد ُعو ال ّن َ‬
‫‪......................‬‬ ‫‪3‬ـ قَب َِل ذوالْقَرنَيـنِ الْ َهدايَـا الَّتي جـا َء ال ّن ُ‬
‫اس بِـهـا‪.‬‬
‫‪......................‬‬ ‫ديد َو الْ َ ِ‬
‫خشاب‪.‬‬ ‫السـ َّد بِـالْ َح ِ‬
‫‪4‬ـ بَ َنی ذوالْقَرنَ ِني َّ‬
‫‪......................‬‬ ‫أجوج ُمتَ َم ِّدنَتَيـنِ ‪.‬‬
‫أجوج َو َم َ‬
‫‪5‬ـ کان َْت قَبيلَتا يَ َ‬

‫‪62‬‬
‫اِعـلَمـوا‬
‫اَلْ ِف ُ‬
‫عل الْ َم ُ‬
‫جهول‬
‫در زبان فارسی برای مجهول کردنِ فعل از مشتقّات مصدر «شدن» استفاده می​شود؛ مثال‪:‬‬
‫زد‪ :‬زده شد می زند‪ :‬زده می​شود ديد‪ :‬ديده شد می بيند‪ :‬ديده می​شود‬
‫در جمل ٔه دارای فعل معلوم‪ ،‬فاعل معلوم است؛ ولی در جمل ٔه دارای فعل مجهول‪ ،‬فاعل‬
‫ناشناس می باشد؛ يعنی حذف شده است‪.‬‬
‫در جمل ٔه «نگهبان در را گشود‪ ».‬می دانيم فاعل نگهبان است؛‬
‫ولی در جمل ٔه «در گشوده شد‪ ».‬فاعل نامش ّخص است‪.‬‬

‫اکنون با فعل مجهول در دستور زبان عربی آشنا شويم‪.‬‬


‫َــق‪ :‬آفــريــد ‪ُ ‬خلِ َق‪ :‬آفريده شد)‬
‫‪َ /‬خل َ‬ ‫(غ ََس َل‪ :‬شُ سـت ‪ ‬غ ُِس َـل‪ :‬شسته شد‬
‫غس ُل‪ :‬شسته می​شود ‪ /‬يَخل ُُق‪ :‬می آفريند ‪ ‬يُخل َُق‪ :‬آفريده می​شود)‬ ‫(يَ ِ‬
‫غس ُل‪ :‬می شويَد ‪‬يُ َ‬
‫در دستور زبان عربی هنگام مجهول شدنِ فعل حرکت های آن تغييـر می​کند‪.‬‬

‫ُي ْکت َُب‪ :‬نوشته می​شود‬ ‫َي ْکت ُُب‪ :‬می نويسد‬ ‫ُک ِت َب‪ :‬نوشته شد‬ ‫َکت ََب‪ :‬نوشت‬
‫ُي ْ َ‬
‫ض ُب‪ :‬زده می​شود‬ ‫َي ْ ِ‬
‫ض ُب‪ :‬می زند‬ ‫ُ ِ‬
‫ض َب‪ :‬زده شد‬ ‫َ َ‬
‫ض َب‪ :‬زد‬
‫ِ‬
‫ُي َع َّر ُف‪ :‬شناسانده می​شود‬ ‫ُي َع ِّر ُف‪ :‬می شناساند‬ ‫عُ ّر َف‪ :‬شناسانده شد‬ ‫َع َّر َف‪ :‬شناساند‬
‫ُي ْنز َُل‪ :‬نازل می​شود‬ ‫ُي ْن ِز ُل‪ :‬نازل می​کند‬ ‫ُأ ْن ِز َل‪ :‬نازل شد‬ ‫أَ ْنز ََل‪ :‬نازل کرد‬
‫اِ ْست َْخ َد َم‪ :‬به کار گرفت ُا ْست ُْخ ِد َم‪ :‬به کار گرفته شد َي ْست َْخ ِد ُم‪ :‬به کار می گیرد ُي ْست َْخ َد ُم‪ :‬به کار گرفته می شود‬

‫فرق فعل معلوم و فعل مجهول را در مثال های باال بيابيد‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪:‬‬

‫يات الْـ ُمبا َرک َة‪ ،‬ثُ َّم َع ِّ ِي ْالَ َ‬


‫فعال الْ َمجهولَ َة‪.‬‬ ‫تَرجِ ِم ْال ِ‬

‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ َْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ َ ُْ‬


‫﴿و إذا ق ِرئ القرآن فاست ِمعـوا لـه ﴾ ا َْلَعراف‪204 :‬‬ ‫‪1‬ـ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ُ‬
‫جرمون بِـسيـماهم﴾ ا َل َّرح ٰمن ‪41 :‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫‪2‬ـ ﴿يعرف الم ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ً‬ ‫ُ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫‪3‬ـ ﴿خ ِلقَ النسان ضعيفا﴾ ا َل ِّنساء‪28 :‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪64‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫( َم َع َمسؤولِ ْاس ِتقبالِ ا ْل ُفندُ قِ )‬
‫‪1‬‬

‫سؤول ِاال ْس ِتقبالِ‬


‫َم ُ‬ ‫َلسائِ ُح‬
‫ا ّ‬
‫ما ه َو َرقَ ُم غُرفَ ِت َك؟‬ ‫فتاح غُرفَتي‪.‬‬ ‫َرجا ًء‪ ،‬أَ ِ‬
‫عطنـي‪ِ 2‬م َ‬
‫تَفَضَّ ْل‪.‬‬ ‫ِمئَتانِ َو ِعرشونَ‪.‬‬
‫أَعتَ ِذ ُر ِم َنك؛ أَعطَيتُ َك ث َالث َـ ِمئَ ٍة َو ث َالث َني‪.‬‬ ‫َيس ٰهذا ِم َ‬
‫فتاح غُرفَتي‪.‬‬ ‫َعفوا ً‪ ،‬ل َ‬

‫ِم َن ّ‬
‫السا ِد َس ِة َصباحاً إلَی الثّان َي ِة بَع َد الظُّهرِ؛‬ ‫أس‪ ،‬يا َحبيبي‪.‬‬ ‫ال بَ َ‬
‫ث ُ َّم يَأتـي زَميلـي بَعدي‪.‬‬ ‫هي سا َع ُة َدوا ِم َـك‪3‬؟‬
‫ما َ‬

‫صف َحتَّی التّ ِاس َع ِة ّإل ُربعاً؛‬ ‫اَلْفَطو ُر ِم َن ّ‬


‫السا ِب َع ِة َو ال ِّن ِ‬
‫اَلْغَدا ُء ِم َن الثّان َي َة َع ْش َة َحتَّی الثّان َي ِة َو ال ُّربعِ؛‬ ‫َمتَی َموا ِع ُد‪ 4‬الْفَطو ِر َو الْغَدا ِء َو الْ َعشا ِء؟‬
‫السا ِب َع ِة َحتَّی التّ ِاس َع ِة ّإل ُربعاً‪.‬‬
‫اَلْ َعشا ُء ِم َن ّ‬

‫ليب َو ُم َربَّی الْ ِمش ِم ِش‪.‬‬


‫شاي َو ُخبـ ٌز َو ُجب َن ٌة‪َ 5‬و زُب َد ٌة ‪َ 6‬و َح ٌ‬
‫ٌ‬ ‫َو ما ه َو طَعا ُم الْفَطورِ؟‬
‫ُر ٌّز َم َع َدجا ٍج‪.7‬‬ ‫َو ما ه َو طَعا ُم الْغَدا ِء؟‬
‫ُر ٌّز َم َع َمـ َرقِ ‪ 8‬با ِذنجانٍ ‪.‬‬ ‫َو ما ه َو طَعا ُم الْ َعشا ِء؟‬
‫ِب‪.‬‬
‫ال شُ ک َر َعلَی الْواج ِ‬ ‫أَش ُک ُر َ ك‪.‬‬

‫ؤول ِاال ْس ِتقبال‪ :‬مسئول پذيرش ‪2‬ــ أَ ْع ِطني‪ :‬به من بده ‪3‬ــ دَوام‪ :‬ساعت کار ‪4‬ــ َموا ِعد‪ :‬وقت ها‬
‫‪1‬ــ ُم ْس ُ‬
‫‪8‬ــ َم َرق‪ :‬خورشت‬ ‫‪6‬ــ ُزبْدَ ة‪ :‬کَره ‪7‬ــ دَجاج‪ :‬مرغ‬ ‫‪5‬ــ ُج ْب َنة‪ :‬پنري‬
‫‪65‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫ِ‬
‫وضيحات ال ّتال َي َة؟‬ ‫ُناس ُب ال َّت‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪ :‬أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم ْن کَلِ ِ‬
‫امت الْ ُمع َج ِم‪ ،‬ت ِ‬

‫‪.................‬‬ ‫يف َو إظها ِر الْ َف َر ِح بِـ ِه‪.‬‬


‫َّهاب نَح َو الضَّ ِ‬
‫‪1‬ـ بِـ َمع َنی الذ ِ‬
‫‪.................‬‬ ‫‪2‬ـ َمجمو َعـ ٌة کَب َري ٌة ِم َن الْ ُجنو ِد لِل ِّدفا ِع َعنِ الْ َوطَنِ ‪.‬‬

‫‪.................‬‬ ‫‪3‬ـ َمکا ٌن يَجتَ ِم ُع فيـ ِه الْام ُء زَماناً طَويالً‪.‬‬

‫‪.................‬‬ ‫ ‪4‬ـ َمکا ٌن بَـيـ َن َج َبلَيـنِ ‪.‬‬

‫‪.................‬‬ ‫عض الْ َ ِ‬


‫وقات‪.‬‬ ‫ ‪5‬ـ يف بَ ِ‬

‫امت ال ّتال َي ِة‪«.‬ث َالثُ کَلِ ٍ‬


‫امت زائِ َدةٌ»‬ ‫ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّانـي‪ :‬ضَ ْع يف الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫ذاب ‪ /‬ت َ َخل ََّص ‪ /‬اِ ْختا َر ‪ /‬أَ ْصل ََح ‪َ /‬ه َدی ‪ُ /‬م ِ‬
‫فسدو َن ‪َ /‬رف ََض ‪ /‬ا ُْس ُك ْن‬ ‫َ‬

‫تاب‪ 1‬م ْن َب ْعده َو ‪ ............‬فَ َأنَّ ُه َغ ٌ‬


‫فور َر ٌ‬
‫حيم﴾‬ ‫کم ُسوءا ً بَهالَة ُث َّم َ‬
‫َ ْ َ َ ْ ُ‬
‫‪1‬ـ ﴿من ع ِمل ِمن‬
‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ا َْلَنعام‪54 :‬‬
‫ً‬
‫َُْ َ ْ َ َ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫‪2‬ـ َ‬
‫﴿و ‪ ...........‬مویس‏ قومه سبعني رجال ِلـميقاتِـنا﴾ ا َْلَعراف‪155 :‬‬

‫َ َْ ُ ُ‬ ‫ُ َّ َ‬
‫‪3‬ـ ﴿ربنا الي أعطی‏ ک ش ٍء خلقه ث َّم ‪ ﴾ ............‬طٰـهٰ‪50 :‬‬
‫َ ْ َ‬ ‫َ ُّ َ َّ‬

‫َ‬
‫َ َّ‬ ‫َ َ ُ‬‫َ ْ‬ ‫َ‬
‫‪4‬ـ َ َ ُ‬
‫﴿و يا آدم ‪ ............‬أنت َو ز ْوجك الـجنـة﴾ ا َْلَعراف‪19 :‬‬

‫َْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ َ‬


‫‪5‬ـ ﴿إن يأجوج َو مأجوج ‪ ............‬يف ال ِ‬
‫رض﴾ اَلْکَهف‪94 :‬‬

‫تاب‪ :‬توبه کرد‬


‫‪1‬ــ َ‬

‫‪66‬‬
‫حيح‪.‬‬
‫الص َ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪َ :‬ع ِّي ِن الْ َج َ‬
‫واب َّ‬

‫أَقْ َب َل ‪‬‬ ‫قَب َِل ‪‬‬ ‫‪1‬ـ اَلْماضي ِمن «يَستَقب ُِل»‪ :‬اِستَق َب َل ‪‬‬

‫يُ َف ِّر ُق ‪‬‬ ‫يَ ْفتَر ُِق ‪‬‬ ‫يَتَ َف َّر ُق ‪ ‬‬ ‫‪2‬ـ اَلْ ُمضا ِر ُع ِمن «فَ َّر َق» ‪:‬‬

‫تَغْليق ‪‬‬ ‫إِغْالق ‪‬‬ ‫اِنْ ِغالق ‪ ‬‬ ‫‪3‬ـ اَلْ َمص َد ُر ِمن «أَ ْغل ََق» ‪:‬‬

‫اِ ْعلَموا ‪‬‬ ‫أَ ْعلِموا ‪‬‬ ‫َعلِّموا ‪‬‬ ‫‪4‬ـ ا َلْ َم ُر ِمن «ت ُ َعلِّمو َن»‪:‬‬

‫يُ ِ‬
‫الح ُظ ‪‬‬ ‫يُضْ َر ُب ‪‬‬ ‫يُشَ ِّر ُف ‪‬‬ ‫‪5‬ـ اَلْ ِف ُ‬
‫عل الْ َم ُ‬
‫جهول‪:‬‬

‫يُ ْخ َر ُج ‪‬‬ ‫يَ ْخ ُر ُج ‪‬‬ ‫أُ ْخر َِج ‪‬‬ ‫جهول ِم ْن يُ ْخر ُِج ‪:‬‬
‫‪6‬ـ اَلْ َم ُ‬

‫‪67‬‬
‫ات ال ّتال َيـ َة‪ ،‬ثُ َّم َع ِّ ِي ْالَ َ‬
‫فعال الْ َمجهولَـ َة‪.‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع ‪ :‬تَرجِ ِم الْ ِعبار ِ‬

‫هلل‬
‫دون ا ِ‬ ‫ِ‬
‫َ ُ َّ َّ َ َ ْ َ‬
‫عون م ْ‬
‫ن‬ ‫د‬ ‫ت‬ ‫ين‬ ‫ال‬ ‫إن‬ ‫ـه‬ ‫ل‬ ‫عوا‬‫م‬ ‫اس ُض َب َمثَ ٌل فَ ْ‬
‫ـاستَ‬ ‫‪1‬ـ ﴿يا َأ ُّي َها ّ‬
‫انل ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪1‬‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َْ َ ْ ُ‬
‫لن يـخلقوا ذبابا ﴾ اَلْ َح ّج‪73 :‬‬

‫‪.........................................................................................................................................‬‬

‫‪.........................................................................................................................................‬‬

‫ً‪ّ ُ َ 2‬‬ ‫ُ ْ‬ ‫ُ َْ َ َُْ‬


‫‪2‬ـ ﴿قل إنـي أ ِم ْرت أن أعبد َ‬
‫اهلل مـخلصا  لـه ادل َ‬ ‫ُ‬ ‫ُْ ّ‬
‫ين﴾ ال ُّز َمـر‪11 :‬‬ ‫ِ‬

‫‪..........................................................................................................................................‬‬

‫ُ‬ ‫ُْ‬ ‫ُْ َ‬ ‫َ َّ‬ ‫َ ْ ََ‬


‫‪3‬ـ ﴿شه ُر رمضان الي أن ِزل في ِه القرآن﴾ اَلْ َب َق َرة‪185 :‬‬

‫‪.........................................................................................................................................‬‬

‫‪4‬ـ تُغ َْس ُل َمالب ُِس ال ّرياضَ ِة قَ ْب َل بِدايَ ِة الْ ُمسابَ ِ‬


‫قات‪.‬‬

‫‪........................................................................................................................................‬‬

‫باب صالَ ِة ِال ْم ِتحانِ لِـلط ُّّـل ِب‪.‬‬


‫‪5‬ـ يُ ْفتَ ُح ُ‬

‫‪........................................................................................................................................‬‬

‫‪1‬ــ لَ ْن يَـ ْخلُقوا ُذباباً‪ :‬مگسی را نخواهند آفريد‪2 .‬ــ ُم ْخلِـصاً‪ :‬در حالی که خالص گردانيده ام‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر ا ْلقُرآنِ ‪‬‬

‫الصحي َح َة‪.‬‬
‫َع ِّ ِي ال َّتـر َجـ َمـ َة َّ‬
‫َ ً‬ ‫َْ‬ ‫َ‬ ‫خ ْر قَ ٌ‬
‫َْ َ‬ ‫‪1‬ــ ﴿يا َأ ُّي َها الَّ َ‬
‫وم ِمن قومٍ َع َسی‏ أن يَکونوا خيرا‬ ‫ذين َ‬
‫آمنوا ال يس‬
‫م ُ‬
‫نـهم﴾‬ ‫ِ‬
‫ای کسانی که ايـمان آورده ايد‪ ،‬نباید مردمانی‪ ،‬مردمانی [دیگر] را ریشخند‬
‫باشند؛‬ ‫کنند‪ ،‬شاید آنها خوب بهتر از خودشان‬
‫َْْ‬ ‫ـکم َو ال تَنابَ‬‫َ ُ َ ُ‬ ‫َ َْ‬
‫قاب﴾‬
‫ِ‬ ‫ل‬ ‫ـال‬‫ِ‬ ‫ب‬ ‫زوا‬ ‫س‬ ‫نف‬ ‫أ‬ ‫زوا‬‫م‬‫ِ‬ ‫‪2‬ــ ﴿و ال تل‬
‫و از خودتان ديگران عیب نگیرید‪ ،‬و به همدیگر‬
‫لقب لقب های زشت ندهید؛‬
‫َّ ِّ‬ ‫َ ً‬ ‫ْ‬
‫آمنُوا اجتَنِبوا کثيرا ِم َن الظن﴾‬ ‫‪3‬ــ ﴿يا َأ ُّي َها الَّ َ‬
‫ذين َ‬

‫ای کسانی که ایمان آورده اید‪ ،‬به بسياری از گمان ها اعتماد نکنيد‪.‬‬


‫؛‬ ‫از بسياری از گمان ها دوری کنيد‪.‬‬
‫َ ََْ ْ َ ُ ُ َ ً‬ ‫َّ َ ْ َ َّ ّ ِ ْ ٌ َ َ َ َ‬
‫ـج ّسسوا و ال يغتب بعضـکم بعضا﴾‬ ‫‪4‬ــ ﴿إن بعض الظن إثم و ال ت‬
‫زيرا برخی گمان ها گناه زشت است‪ ،‬و جاسوسی نکنید؛ و ِ‬
‫غيبت‬
‫ديگران همديگر نکنيد؛‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َْ ً َ َ ْ‬ ‫َ ُ ُّ َ َ ُ ُ َ ْ َ ْ ُ َ َ ْ َ َ‬
‫ـحب أحدکم أن يأکل لـحم أخيـ ِه ميتا فـک ِرهتمـوه﴾‬ ‫‪5‬ــ ﴿أ ي ِ‬
‫آیا کسی از شما می خواهد دوست می دارد که گوشت برادر‬
‫مرده اش را بخورد بکَند ؟ [کاری که] آن را ناپسند می داريد‪.‬‬
‫اَلْ ُح ُجرات‪ 11 :‬و ‪12‬‬
‫ ‬

‫‪69‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫َالم َجميلٍ ُمرتَب ٍِط بِـ َم ِ‬
‫فهوم ال َّد ِ‬
‫رس‪.‬‬ ‫ديث أو ِشع ٍر أَو ک ٍ‬ ‫اِب َحثْ َعن آيَ ٍة أ ْو َح ٍ‬
‫(ا َلْ شا َر ُة إلَی ال ِّن َع ِم الْ لٰهيَّ ِة)‬

‫َْ ُُ َْ‬ ‫َ َ ْ َ َ َ َ َّ‬


‫س ِه﴾ ا َل َّن ْمل‪٤٠ :‬‬
‫﴿ومن شکر فإِنما یشکر ِلنف ِ‬
‫الساب ُِع‬
‫ا ََّلد ْر ُس ّ‬

‫َْ‬ ‫َ َ َ ُ َ‬ ‫َّ‬ ‫َ َ َّ‬


‫رض‬ ‫ال‬ ‫ـي‬ ‫ف‬
‫ِ‬ ‫َ‬
‫‪،‬و‬ ‫ـك‬ ‫ـت‬ ‫ـم‬ ‫ـظ‬ ‫ع‬ ‫ء‬
‫ِ‬ ‫ـما‬ ‫الس‬ ‫ـي‬ ‫ف‬
‫ِ‬ ‫ـذي‬ ‫أنـت ال‬
‫ِ‬
‫ُ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ـك‪َ ،‬‬‫ُ ْ َُ َ‬
‫ـحـار عـجـائِـبـك‪ .‬أَمي ُر الْ ُمؤ ِمني َن َع ٌّ‬
‫لـي‬ ‫ِ‬ ‫ـب‬
‫ِ‬ ‫ال‬ ‫ـي‬ ‫ف‬
‫ِ‬ ‫و‬ ‫قـدرت‬
‫تو کسی هستی که بزرگی ات در آسمان و توانـمندی ات در زمين و‬

‫شگفتی هايت در درياهاست‪.‬‬
‫الساب ُِع‬
‫اَلدَّ ْر ُس ّ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ـحـار َعـجـائِـبُـه ِمن ُدعا ِء الْ َجوشَ نِ الْکَبي ِر‬
‫ِ‬ ‫ـب‬ ‫َ ْ‬
‫يا مـن فِـي ال ِ‬
‫يُشا ِه ُد أَعضا ُء الْ ُس َر ِة ِفلْماً رائِعاً َعنِ الدُّلفينِ الَّذي أَن َق َذ إِنساناً ِم َن الْ َغ َرقِ ‪َ ،‬و أَ ْو َصلَـ ُه‬
‫إِلَی الشّ ِاطئِ ‪.‬‬
‫حا ِم ٌد‪ :‬ال أُ َص ِّد ُق؛ هذا أَم ٌر َع ٌ‬
‫جيب‪ .‬يُ َح ِّيـ ُرنـي ِج ّدا ً‪.‬‬
‫ديق الْ ِنسانِ ِفـي الْبِحارِ‪.‬‬ ‫الْ َ ُب‪ :‬يا َولَدي‪ ،‬لَ ْي َس َعجيباً‪ِ ،‬لَ َّن ال ُّدلفي َن َص ُ‬
‫عب! يا أَبـي‪َ ،‬ع ِّرفْـنا َعلَی هذَا َّ‬
‫الصديقِ ‪.‬‬ ‫صا ِد ٌق‪ :‬ت َصديقُـ ُه َص ٌ‬
‫ات‪َ ،‬و َوزنُـ ُه يَبلُ ُغ‬ ‫فوق َس ْم َع الْ ِنسانِ َعشْ َر َم ّر ٍ‬ ‫لَ ُه ذاکِ َر ٌة قَويَّـ ٌة‪َ ،‬و َس ْم ُعـ ُه يَ ُ‬ ‫ا َلْ َ ُب‪ :‬‬
‫وانات اللَّبونَ ِة الَّتي ت ِ‬
‫ُرض ُع‬ ‫ِض ْعفَي َوزنِ الْ ِنسانِ تَقريباً‪َ ،‬و ه َو ِم َن الْ َح َي ِ‬
‫ِصغا َرها‪.‬‬
‫َکـي يُ ِح ُّب ُمسا َع َد َة الْ نسانِ ! أَ لَ ْي َس کَ ٰذلِ َك؟‬‫إنَّـ ُه َح َيوا ٌن ذ ٌّ‬ ‫نورا‪ :‬‬
‫قوط طائِ َر ٍة أَ ْو‬
‫ُرش َدنا إِلَی َمکانِ ُس ِ‬ ‫أکيد‪ ،‬ت َستَطي ُع ال َّدالفي ُن أَ ْن ت ِ‬
‫نَ َعم؛ بِالتَّ ِ‬ ‫ا َلْ َ ُب‪ :‬‬
‫َمکانِ َغ َرقِ َسفي َن ٍة‪.‬‬
‫السل ِْم‪َ ،‬و تَک ِْش ُف ما ت َ ْح َت الْما ِء‬ ‫ت ُ َؤ ّدي ال َّدالفي ُن َدورا ً ُم ِه ّماً في الْ َح ِ‬
‫رب َو ِّ‬ ‫ا َلْ ُ ُّم‪ :‬‬
‫ِم ْن َعجائِ َب َو أَسرارٍ‪َ ،‬و تُسا ِع ُد الْ ِنسا َن َعلَی اکْ ِت ِ‬
‫شاف أَماکِنِ ت َ َج ُّمعِ‬
‫الْ َ ِ‬
‫سماك‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫کات َجماع َّيـ ًة؛ فَـ َه ْل تَتَ َکلَّ ُم َمعاً؟‬ ‫َرأَيْ ُت ال َّدالفي َن ت ُ َؤ ّدي َح َر ٍ‬ ‫صا ِد ٌق‪ :‬‬
‫نَ َعم؛ قَ َرأتُ في َموسو َعـ ٍة ِعلْم َّيـ ٍة أَ َّن الْ ُعلَما َء يُ َؤکِّدو َن أَ َّن ال َّدالفيـ َن‬ ‫ا َلْ ُ ُّم‪ :‬‬
‫صوات ُم َع َّي َنـ ٍة‪َ ،‬و أَنَّـها تُ َغ ّني کَـالطُّيورِ‪َ ،‬و‬ ‫خدام أَ ٍ‬ ‫ِـاس ِت ِ‬ ‫ت َْستَطي ُع أَ ْن تَتَ َکلَّ َم ب ْ‬
‫ت َبکي کَـالْ َطفا ِل‪َ ،‬و تَص ُف ُر َو ت َض َح ُك کَـالْ ِنسانِ ‪.‬‬
‫َه ْل لِلدَّالفينِ أَعدا ٌء ؟‬ ‫نورا‪ :‬‬
‫َحس ُب ال َّدالفي ُن َس َم َك الْ ِق ْر ِش َعد ّوا ً لَـها‪ ،‬فَـ ِإذا َوقَ َع نَظَ ُرها َعلَی‬ ‫أکيد‪ ،‬ت َ‬ ‫بِالتَّ ِ‬ ‫ا َلْ َ ُب‪ :‬‬
‫ِـسر َعـ ٍة َحولَـها‪َ ،‬و تَض ِربُـها بِـأُنو ِفـ َها الْحا َّد ِة َو‬ ‫َس َم َک ِة الْ ِق ْر ِش‪ ،‬تَتَ َج َّم ُع ب ُ‬
‫تَقتُلُـها‪.‬‬
‫َو َهل يُ ِح ُّب ال ُّدلفي ُن الْ ِنسا َن َح ّقاً؟‬ ‫نورا ‪:‬‬
‫نَ َعم؛ ت َعالَي نَق َرأْ هذَا الْ َخ َب َر في الْ ن ِترنِت‪َ ... :‬س َح َب تَ ّيا ُر الْما ِء َر ُجالً إلَی‬ ‫ا َلْ َ ُب‪ :‬‬
‫قال ال َّر ُج ُل‪َ :‬رفَ َعـني شَ ي ٌء بَغتَـ ًة إلَی ْالَعلَی‬ ‫الْ َعماقِ ب ِِش َّد ٍة‪َ ،‬و بَع َد نَجاتِ ِه َ‬
‫بِـق َّو ٍة‪ ،‬ث ُ َّم أَ َخذَنـي إلَی الشّ ِاطئِ َو لَ ّما َع َز ْم ُت أَن أَش ُک َر ُمن ِقذي‪ ،‬ما َو َجدْتُ‬
‫يت ُدلفيناً کَبيرا ً يَق ِف ُز قُربـي في الْما ِء بِـ َف َر ٍح‪.‬‬ ‫أَ َحدا ً‪َ ،‬ولٰ ِک ّني َرأَ ُ‬
‫سماك نِع َمـ ٌة َعظي َمـ ٌة ِم َن اللّٰ ِه‪.‬‬ ‫إ َّن الْ َبح َر َو الْ َ َ‬ ‫ا َلْ ُ ُّم‪ :‬‬

‫‪:‬‬ ‫سول اللّٰ ِه‬


‫قال َر ُ‬
‫َ‬
‫ٌَ‬ ‫لنَ َظ ُر في ثَالثَ ِة أَ َ‬
‫شیاء ِعبادة‪:‬‬
‫َ ّ‬
‫ا‬
‫صح ِف‪،‬‬ ‫لنَ َظ ُر فـي ال ْ ُم َ‬‫َ ّ‬
‫ا‬
‫ِ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َّ َ ُ‬
‫ین‪،‬‬
‫و النظر في وج ِه الوا ِلد ِ‬
‫حر‪.‬‬ ‫َْ‬ ‫َ َّ َ ُ‬
‫و النظر فِـي الب ِ‬

‫‪73‬‬
‫ُطيور ‪ :‬پرندگان «مفرد‪َ :‬طري»‬ ‫َت ّيار ‪ :‬جريان‬ ‫أَدَّی ‪ :‬ايفا کرد‪ ،‬منجر شد‬
‫َع َّر َف ‪ :‬مع ّرفی کرد‬ ‫امعـي ‪ :‬گروهی‬
‫َج ّ‬ ‫أَ َ‬
‫رش َد ‪ :‬راهناميی کرد‬
‫َع َز َم ‪ :‬تصميم گرفت‬ ‫حا ّد ‪ :‬تيز‬ ‫أَ ْر َض َع ‪ :‬شري داد‬
‫َغنَّی ‪ :‬آواز خوا ْند‬ ‫دَالفني ‪ :‬دلفني ها‬ ‫أَع َلی ‪ :‬باال‪ ،‬باالتر‬
‫َق َف َز ‪ :‬پريد‪ ،‬جهش کرد‬ ‫َد ْور ‪ :‬نقش‬ ‫ـق ‪ :‬انفاق کرد‬‫أَ ْن َف َ‬
‫َلبو َنة ‪ :‬پستاندار‬ ‫ذا ِک َرة ‪ :‬حافظه‬ ‫ُأنوف ‪ :‬بينی ها «مفرد‪ :‬أَنف»‬
‫َک ٰذ ِل َك ‪ :‬همني طور‬ ‫را ِئـع ‪ :‬جالب‬ ‫أَ َ‬
‫وص َل ‪ :‬رسانيد‬
‫ُمن ِقذ ‪ :‬نجات دهنده‬ ‫َس َم ُك ا ْل ِق ْر ِش ‪ :‬کوسه ماهی‬ ‫ِبحار ‪ :‬درياها «مفرد‪َ :‬بحر»‬
‫َموسوعَة ‪ :‬دانشنامه‬ ‫شاطئ ‪ :‬ساحل «جمع‪َ :‬ش ِ‬
‫واطئ»‬ ‫ِ‬ ‫َب َکی ‪ :‬گريه کرد‬
‫َص َف َر ‪ :‬سوت زد‬ ‫َب َل َغ ‪ :‬رسيد‬
‫«ض ْع َف ِ‬
‫ني‪ :‬دو برابر»‬ ‫ِض ْعف ‪ :‬برابر ِ‬ ‫َت َج َّم َع ‪ :‬جمع شد‬

‫‪‬‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬


‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫ـن َّ‬
‫َعـ ِّي ِ‬
‫‪.........................‬‬ ‫ُرض ُع ِصغا َرها‪.‬‬
‫وانات اللَّبونَـ ِة الَّتي ت ِ‬
‫‪١‬ــ ا َل ُّدلفيـ ُن ِم َن الْ َحيَ ِ‬
‫‪.........................‬‬ ‫السل ِْم‪ .‬‬
‫رب َو ِّ‬ ‫‪٢‬ــ يُ َؤ ّدي َس َم ُك الْ ِق ِ‬
‫رش َدورا ً ُم ِه ّماً في الْ َح ِ‬
‫‪.........................‬‬ ‫فوق َس ْم َع الدُّلفينِ َعشْ َر َم ّر ٍ‬
‫ات‪ .‬‬ ‫‪٣‬ــ َس ْم ُع الْ نسانِ يَ ُ‬
‫‪.........................‬‬ ‫ديق الْ ِنسانِ ِفـي الْبِحارِ‪.‬‬
‫ ‬ ‫‪٤‬ــ َس َم ُك الْ ِق ِ‬
‫رش َص ُ‬
‫‪.........................‬‬ ‫ ‬‫‪ ٥‬ــ َس َم ُك الْ ِق ْر ِش َعد ُّو الدَّالفيـنِ ‪.‬‬
‫‪.........................‬‬ ‫ ‬ ‫‪ ٦‬ــ لِلدَّالفيـنِ أُ ٌ‬
‫نـوف حا َّدةٌ‪.‬‬

‫‪74‬‬
‫اِعـلَـمـوا‬
‫اَلْجا ُّر َو الْ َمجرو ُر‬
‫در زبان فارسی به حروفی مانند «به‪ ،‬برای‪ ،‬بر‪ ،‬در‪ ،‬از» حروف اضافه و در عربی حروف‬
‫جر می گويند‪.‬‬
‫به حروف « ِم ْن ‪ ،‬في ‪ ،‬إلَی ‪َ ،‬علَی ‪ ،‬بِـ ‪ ،‬لِـ ‪َ ،‬ع ْن ‪ ،‬کَـ » در دستور زبان عربی «حروف جر»‬
‫می گويند‪ .‬اين حروف به همراه کلمۀ بعد از خودشان معنای جمله را کامل تر می کنند‪.‬‬
‫مثال‪ِ :‬م ْن قَريَـ ٍة ‪ ،‬في الْغابَـ ِة ‪ ،‬إلَی الْ ُم ْسلِميـ َن ‪َ ،‬علَی الْوالِ َديْـنِ ‪ ،‬بِـالْحا ِفلَـ ِة ‪ ،‬لِلّٰ ِه ‪َ ،‬ع ْن نَف ِْسـ ِه ‪ ،‬کَـ َج َبلٍ‬
‫به حرف جر‪ ،‬جا ّر و به اسم بعد از آن مجرور و به هر دو اينها «جار و مجرور» می گويند‪.‬‬

‫أَ َه ُّ‬
‫ـم َمعاني ُح ِ‬
‫روف الْ َج ِّر‪:‬‬
‫ِم ْن از‬
‫ّ َ‬ ‫ّ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ َّ‬
‫ـحبون﴾ آ ِل ِعمران‪92 :‬‬
‫﴿‪ ...‬حتی تن ِفقوا ِمما ت ِ‬
‫تا انفاق کنيد از آنچه دوست می داريد‪ِ ( .‬م ّما = ِم ْن ‪ +‬ما)‬
‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ساور ِمن ِفـضـ ٍة﴾ ا َلْ نسان ‪21 :‬‬
‫﴿‪ ...‬أ ِ‬
‫دست بندهايی از جنس نقره‬
‫ِم ْن ُهنا إلَی ُه َ‬
‫ناك‪ :‬از اينجا تا آنجا ‬
‫در‬ ‫يف‬
‫ً‬ ‫َ‬ ‫َْْ‬ ‫َ ََ َ ُ ْ‬ ‫َ َّ‬
‫هو الـذي خلق لکـم ما ِفـي الر ِض جـمـيـعا﴾ اَلْ َب َق َرة ‪29 :‬‬ ‫﴿‬
‫او کسی است که همۀ آنچه را در زمين است برايتان آفريد‪.‬‬
‫دق‪َ .‬ر ُ‬
‫ِّ‬ ‫َ َّ ُ‬
‫رهايی در راستگويی است‪.‬‬ ‫سول اللّٰ ِه‬ ‫الـنجـاة ِفـي الص ِ‬

‫‪75‬‬
‫إِلَی به ‪ ،‬به سوی ‪ ،‬تا‬

‫َ َ‬
‫سج ِد األقصى﴾ ا َْلسراء ‪1 :‬‬
‫َْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ‬‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َ ً‬
‫﴿سبحان الذي أ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َّ‬ ‫ُ‬
‫سج ِد الحرامِ إلى الم ِ‬
‫بدهِ لیال ِمن الم ِ‬
‫سرى بِـع ِ‬
‫پاک است کسی که بنده اش را در شبی از مسجد الحرام به سوی مسجد االقصی حرکت داد‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ ُْ‬ ‫َ َ ْ َ ْ َ َ َ ْ ُ َْ ًَْ َْ َ َْ َ َْ َ ْ َ ََ‬
‫ت ِمائة عامٍ فانظ ْر ِإلی‏ َطعا ِمك‬ ‫﴿قال کم ل ِبثت قال ل ِبثت يوما أو بعض يومٍ قال بل ل ِبث‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫َو شرابِك﴾ اَلْ َب َق َرة‪259 :‬‬
‫گفت‪« :‬چقدر درنگ کردی؟» گفت‪« :‬یک روز یا بخشی از یک روز‪ ».‬گفت‪« :‬نه‪ ،‬بلکه صد‬
‫سال درنگ کردی؛ به خوراکت و نوشیدنی ات بنگر‪».‬‬
‫کا َن الْف َّل ُح يَع َم ُل في الْ َمز َر َع ِة ِم َن َّ‬
‫الصبا ِح إلَی اللَّيلِ ‪ .‬کشاورز از صبح تا شب در مزرعه کار می کرد‪.‬‬

‫َعلَی بر ‪ ،‬رویِ‬
‫ـهم‪َ .‬ر ُ‬
‫ُ‬ ‫ََ‬ ‫َ ّ ُ‬
‫مردم بر دين پادشاهانشان هستند‪.‬‬ ‫سول اللّٰ ِه‬ ‫دين ملو ِک ِ‬
‫الناس علی ِ‬
‫َ‬
‫ّ ََ‬ ‫َ َّ‬ ‫‪َ 1‬‬ ‫َْ‬
‫َ‬ ‫َ ُ‬
‫خالق فـإِن َربـي بعثـنـي بِـها‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ِ‬ ‫کـار مِ ال‬
‫عليکـم بِـم ِ‬
‫به صفات برتر اخالقی پایبند باشید‪ ،‬زيرا پروردگارم مرا به خاطر آن فرستاده است‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ ٌ َ‬ ‫َ ٌ‬‫َ َ‬ ‫هر يَ‬ ‫ّ‬
‫لـد ُ‬ ‫َ َ‬
‫ـومان؛ يـوم لـك و يـوم عليـك‪ .‬أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ‬
‫يل‬ ‫ِ‬ ‫ا‬
‫روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زيانت‪.‬‬
‫اَلْ َحقيبَ ُة َعلَی الْ ِمنضَ َد ِة‪ .‬کيف روی ميز است‪.‬‬

‫به وسيلۀ‪ ،‬در‬ ‫بِـ‬


‫َْ َ‬ ‫َ َّ‬ ‫َ ُّ َ ْ َ ْ ُ َّ‬ ‫ْ ْ‬
‫﴿ ِاق َرأ َو ربك الک َرم الذي عل َم بِالقل ِم﴾ اَلْ َعلَق ‪ 3 :‬و ‪4‬‬

‫بخوان و پروردگارت گرامی ترين است؛ همان که به وسيلۀ قلم ياد داد‪.‬‬


‫در﴾ آ ِل ِعمران ‪ 123 :‬و خدا شما را در [جنگ] بدر ياری کرد‪.‬‬ ‫َ ََ َ َ َُ ُ ُ َ‬
‫﴿و لقد نصرکم اهلل بِـب ٍ‬

‫‪١‬ــ « َعلَيکُم» اصطالحی است که از معنای «جار و مجرور» خارج شده و معنای فعل يافته است‪.‬‬
‫‪76‬‬
‫لِـ برای ‪ ،‬از آنِ (ما ِل) ‪ ،‬داشتـن‬
‫َْ‬
‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ماوات َو ما فِي ال ِ‬
‫رض﴾ اَل ِّنساء ‪ 171 :‬‬ ‫ِ‬ ‫الس‬ ‫﴿له ما فِي‬
‫آنچه در آسمان ها و زمين است‪ ،‬از آنِ اوست‪.‬‬
‫ْ ُ ُ‬‫لـکـل ذنب ت َ‬
‫وبة إل َ‬ ‫َ ٌ ّ‬ ‫ُ ّ َ‬
‫سوء الـخل ِق‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫هر گناهی جز بداخالقی توبه دارد‪.‬‬
‫َ َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ ُ‬
‫دين‪ ﴾1‬اَلْکا ِفرون ‪6 :‬‬
‫﴿لکم دينکم و لي ِ‬
‫دين شما از آنِ خودتان و دين من از آنِ خودم‪.‬‬
‫لِماذا َر َج ْع َت ؟ ــ لِـأَنّـي ن ُ‬
‫َسيت ِمفتاحي‪ .‬برای چه برگشتی؟ ــ برای اينکه کليدم را فراموش کردم‪.‬‬
‫َع ْن از ‪ ،‬دربارۀ‬
‫َّ ّ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َ‬ ‫َّ ْ َ َ َ ْ‬ ‫ََُْ‬ ‫َّ‬
‫﴿ َو هو الذي يقبل التوبة عن ِعبا ِدهِ َو يعفو ع ِن الس ِي ِ‬
‫ئات ‪ ﴾...‬ا َلشّ و َری ‪25 :‬‬

‫او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و از بدی ها درمی گذرد ‪...‬‬


‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ ّ‬ ‫َ ّ‬ ‫َ ََ َ‬
‫﴿ َو إذا سألـك ِ‬
‫عـبادي عـنـي فإنـي قريب ‪ ﴾...‬البقرة‪186 :‬‬

‫و اگر بندگانم از تو دربارۀ من بپرسند‪ ،‬قطعاً من [به آنان] نزديکم‪.‬‬


‫ِ‬
‫مانند‬ ‫کَـ‬
‫ُ َّ‬ ‫ََ‬ ‫َّ‬
‫فضل العال ِ ِم علی غيرهِ کـفضل الن ّ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ‬
‫بي علی أم ِتـ ِه‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫برتری دانشمند بر غیر خود مانند برتری پيامبر بر ا ّمت خودش است‪.‬‬

‫امت الْ ُملَ َّونَ ِة‪.‬‬ ‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪َ :‬ع ِّ ِي الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬
‫ابـي لِلْکَلِ ِ‬
‫َْ ْ ُ َ ُ ُ َ َ َ َ َ ُ ُ ْ َ‬ ‫َْ ْ ُ َ ٌ َ ْ‬
‫يل‬
‫ٌّ‬ ‫ع‬ ‫ني‬
‫َ‬ ‫ؤمن‬‫م‬ ‫ْ‬
‫ُ ُ‬‫ل‬‫ا‬ ‫ري‬ ‫م‬‫َ‬ ‫أ‬ ‫‪.‬‬‫مال‬ ‫ـمـال‪ .‬ال ِعلم يـحرسـك و أنت تـحرس ال‬
‫ِ‬ ‫‪١‬ـ ال ِعلم خير ِمن ال‬
‫َْ‬ ‫ُْ‬
‫رض ‪ ﴾...‬اَلْ َعنکَبوت‪20 :‬‬
‫‪٢‬ـ ﴿قل سيـروا في ال ِ‬

‫دین‪ :‬دیني (دین من)‬


‫‪1‬ــ ِ‬
‫‪77‬‬
‫نونُ الْوِقاي ِة‬
‫در متن درس کلمات «يُـ َح ِّيـ ُرنـي» و «أَ َخذَنـي» را مشاهده کرديد‪.‬‬
‫وقتی که فعلی به ضمير «ي» متّصل می شود‪ ،‬نون وقايه بين فعل و ضمير واقع می شود‪.‬‬
‫مثال‪ :‬يَع ِرفُـنـي‪ :‬مرا می شناسد‪ .‬اِ ْرفَ ْعـنـي‪ :‬مرا باال ببر‪.‬‬
‫يُ َح ِّيـ ُرنـي‪ :‬مرا حيران می کند‪.‬‬ ‫أَ َخذَنـي‪ :‬مرا بُرد‪.‬‬

‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪ :‬تَ ْرجِ ْم ٰه ِذ ِه الْ ُج َم َل‪.‬‬


‫َّ‬ ‫ُ‬
‫‪١‬ــ ﴿رب اجعلنـي م َ‬ ‫ْ َْ‬ ‫َ ّ‬
‫قیم الصال ِة﴾ إبراهيم ‪40 :‬‬ ‫ِ‬
‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫َ َ ُ‬ ‫َ ِّ ْ‬ ‫َ َّ ْ َ‬
‫‪2‬ــ الله ّم انفعني بِـما علمتني َو علمني ما ينفعني‪َ .‬ر ُ‬
‫َ ُّ َ َْ ْ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫َ َْ‬
‫ـرنـي بِـإقامـ ِة الفرائِ ِض‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫اس َکما أَ َم َ‬ ‫ّ‬ ‫ُ‬
‫ـرنـي بِـمدارا ِة الن ِ‬ ‫اهلل أَ َم َ‬
‫إن َ‬ ‫َّ‬
‫‪3‬ــ‬
‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫َ ْ‬ ‫ً‬ ‫ً ْ ْ‬ ‫ً ْ ْ‬ ‫َ ّ َ ْ ْ َ‬
‫‪4‬ــ الل ُه ّم اج َعلني شکورا َواج َعلني َصبورا َواج َعلني في َعيني َصغيرا َو في أعيُ ِن‬
‫َ ً‬ ‫ّ‬
‫اس کبيرا‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫الن ِ‬
‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬

‫‪78‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫( َم َع ُمشر ِِف‪ 1‬خَدَ ِ‬
‫مات الْ ُفندُ قِ )‬
‫سؤول ِالس ِتقبالِ‬
‫َم ُ‬ ‫َلسائِ ُح‬
‫ا ّ‬
‫مات غ ِ‬
‫ُرف الْفُن ُدقِ ‪.‬‬ ‫رش ُف َخ َد ِ‬ ‫َلسيِّـ ُد ِد َم ّ‬
‫شقـي ُم ِ‬ ‫ا َّ‬ ‫سؤول ت ِ‬
‫َنظيف‪ 2‬الْ ُغ َر ِف‬ ‫َعفوا ً؛ َمن ه َو َم ُ‬
‫هي الْ ُمش ِکلَ ُة؟‬ ‫َما َ‬ ‫َو ال ِْح ِ‬
‫فاظ َعلَيها؟‬
‫ست ْح؛ َسـأَت َِّص ُل‪ 3‬بِالْ ُم ِ‬
‫رشف‪.‬‬ ‫أَعتَ ِذ ُر ِم َنك؛ َرجا ًء‪ ،‬اِ َ ِ‬ ‫َيس ِت الْ ُغ َر ُف نَظي َف ًة‪ ،‬و فيها نَوا ِق ُص‪.‬‬
‫ل َ‬
‫رش ُف َم َع ُم َه ِند ِس ّ‬
‫الصيانَ ِة‪.4‬‬ ‫رش ِف َو يَأتِـي الْـ ُم ِ‬
‫سؤول ِال ْس ِتقبا ِل يَتَّ ِص ُل بِالْ ُم ِ‬
‫َم ُ‬
‫َلسائِ ُح‬
‫ا ّ‬ ‫ف خَدَ ِ‬
‫مات الْ ُفندُ قِ‬ ‫رش ُ‬
‫ُم ِ‬

‫َيس ْت غُرفَتي َو ُغ َر ُف ُز َمالئـي نَظي َف ًة‪،‬و فيـها نَوا ِق ُص‪.‬‬


‫ل َ‬ ‫هي الْ ُمش ِکلَ ُة‪ ،‬يا َحبيبي؟!‬
‫ما َ‬

‫يف الْغُرفَ ِة الْ ولَی َسي ٌر ‪َ 5‬مکسو ٌر‪،‬‬


‫َسـ َيأتـي ُع ّم ُل التَّ ِ‬
‫نظيف‪،‬‬
‫َو يف الْغَرفَ ِة الثّانيَ ِة َششَ ٌف‪ 6‬نا ِق ٌص‪،‬‬
‫َو َما الْ ُمش ِکالتُ الْ ُخ َری؟‬
‫َو يف الْغُرفَ ِة الثّالِثَ ِة الْ ُم َکيِّ ُف ال یَع َم ُل‪.‬‬
‫نَعتَ ِذ ُر ِمنکُم‪.‬‬
‫تَسلَ ُم َعي ُن َك!‬
‫َسـ ُن َصل ُِّح‪ 7‬ک َُّل َش ٍء ب ُِس َع ٍة؛ َعلَی َعيني‪.‬‬

‫‪1‬ــ ُم ْشِف‪ :‬مدير داخلی ‪2‬ــ تَنظيف‪ :‬پاکيزگی ‪3‬ــ أَت َِّص ُل‪ :‬تـامس می گيـرم ‪4‬ــ صيانَة‪ :‬تعميـرات ‪5‬ــ َسير‪ :‬تخت‬
‫‪7‬ــ ن َُصل ُِّح‪ :‬تعميـر می کنيم‬ ‫‪6‬ــ َششَ ف‪ :‬مالفه‬
‫‪79‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِقعِ‪  .‬‬
‫الصحي َح َة َو غَي َر َّ‬
‫ـن الْ ُجملَ َة َّ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪َ :‬ع ِّي ِ‬
‫‪١‬ــ ِعن َدما يَنق َِط ُع تَـ ّيـا ُر الْکَه َربا ِء ِفـي اللَّيلِ ‪ ،‬يَغ َر ُق ک ُُّل َمکانٍ في الظ ِ‬
‫َّالم‪................ .‬‬

‫‪................‬‬ ‫َوق جِبا ٍل ث َلجيَّـ ٍة‪.‬‬ ‫ّاووس ِم َن الطُّيـو ِر الْمائيَّـ ِة ت ُ‬


‫َـعيش ف َ‬ ‫‪٢‬ــ ا َلط ُ‬
‫‪................‬‬ ‫‪٣‬ــ اَلْ َموسو َع ُة ُمع َج ٌم َصغي ٌر ِج ّدا ً يَج َم ُع قَليالً ِم َن الْ ُع ِ‬
‫لوم‪.‬‬
‫‪................‬‬ ‫ِ‬
‫حيطات‪.‬‬ ‫‪٤‬ــ ا َلشّ ِاط ُئ ِمنطَ َق ٌة بَ ّريَّـ ٌة بِـجِوا ِر الْبِحا ِر َو الْ ُم‬
‫‪................‬‬ ‫ُّـس َو الشَّ ـ ِّم‪.1‬‬ ‫‪5‬ــ ا َلْ َ ُ‬
‫نـف ُعضـ ُو الـتَّـ َنـف ِ‬
‫‪................‬‬ ‫ّاش طائِ ٌر ِم َن الل ِ‬
‫َّبونات‪.‬‬ ‫‪6‬ــ اَلْ ُخف ُ‬

‫مات ال ّتال َي ِة‪« .‬کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ »‬


‫ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّاني‪ :‬ضَ ْع في الْ َفراغِ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫أُنوف ‪َ /‬د ْو َر ‪ /‬قَ َف َز ‪ /‬بَلَغْنا ‪ /‬أَس َری ‪ /‬أَسا ِو َر ‪ /‬الذّاکِ َر ِة ‪ /‬تَ ّيـا ٌر‬
‫‪١‬ــ اِشتَـ َری أَبي ِلُختي َّ‬
‫الصغيـ َر ِة ‪ِ ...............‬م ْن َذ َه ٍب‪.‬‬
‫‪2‬ــ کا َن ک ُُّـل طالِ ٍب يَل َع ُب ‪ .........................‬هُ بِـ َمها َر ٍة بالِـغَـ ٍة‪.‬‬
‫السا ِد َس َة َعشْ َر َة ِم َن الْ ُعمرِ‪.‬‬
‫الس َن َة ّ‬ ‫‪3‬ــ َ‬
‫قال الط ُّّل ُب‪َّ ..................... :‬‬
‫رياح شَ دي َد ٌة َو َح َدثَ ‪ .......................‬في مـا ِء الْ ُم ِ‬
‫حيط‪.‬‬ ‫َت ٌ‬ ‫‪٤‬ــ َع َصف ْ‬
‫ول طُ ُرقِ ت َقويَ ِة‪ِ ...................‬لَن ََّك کَثي ُر ال ِّنسيانِ ‪.‬‬ ‫‪٥‬ــ أَ َ‬
‫نص ُح َك ِب ِقرا َء ِة کِ ٍ‬
‫تاب َح َ‬
‫الص ِّف الْ َ َّو ِل إلَی َّ‬
‫الص ِّف الثّالِ ِث‪.‬‬ ‫َکـي ِج ّدا ً‪ِ ...................‬م َن َّ‬ ‫‪ ٦‬ــ لَ َديـنا ز ٌ‬
‫َميل ذ ٌّ‬

‫‪1‬ــ شَ ّم‪ :‬بويايی‬

‫‪80‬‬
‫َ‬
‫حاديث‪ ،‬ثُ َّم ضَ ْع َخطّاً ت َ‬
‫َحت الْجا ِّر َو الْ َمجرورِ‪.‬‬ ‫ين َو ْالَ‬
‫اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬تَرجِ ِم ْاليَـ َت ِ‬

‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬


‫﴿و أد ِخلنـي ب َ‬
‫‪١‬ــ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َْ ْ‬
‫ـحین‪ ﴾1‬ا َل َّنمل ‪19 :‬‬ ‫ـرحـمـ ِتـك فـي ِعبـا ِدك الصا ِل‬‫ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫ْ‬ ‫﴿و انـص ْ‬


‫ـرنـا علـی القـومِ الـکـا ِف َ‬ ‫َْ‬
‫‪٢‬ــ َ‬ ‫ََ‬ ‫ْ ُ‬
‫رين﴾ آل ِعمران‪147 :‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫ْ َ َ‬ ‫‪٣‬ــ أدب الـمـر ِء خ ٌ‬


‫ـيـر ِمن ذه ِبــ ِه‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َ‬ ‫ََ ُ ْ َ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫ُ َْ ْ‬ ‫َ َّ ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬


‫ب‪ .‬أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ‬
‫يل‬ ‫ـر اهلل فإنـه نور القـل ِ‬
‫ـذک ِ‬
‫‪٤‬ــ عليـك بِ ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫ُ ُ َْ َ ُ‬ ‫َ‬ ‫ُُ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ‬


‫ـم نـشـره و ثـمـرتـه العـمـل بِ ِه‪ .‬أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ‬
‫يل‬ ‫‪٥‬ــ جـمـال الـ ِعل ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪1‬ــ ِعبا ِدكَ ّ‬


‫الصالِحيـنَ‪ :‬بندگان شايسته ات‬

‫‪81‬‬
‫مات الْ ُم َترا ِد َف َة َو الْ ُم َتضا َّد َة‪≠ = .‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع ‪َ :‬ع ِّي ِن الْکَلِ ِ‬

‫ِ‬
‫ساحل‬ ‫بَ ُع َد‬ ‫ضَ وء‬ ‫أَق َّل‬ ‫کِبار‬ ‫بَکَی‬ ‫رس َل‬‫شاطئ أَ َ‬
‫ِ‬ ‫ِصغار‬ ‫بَ َعثَ‬
‫َس َتَ‬ ‫اِستَلَ َم‬ ‫کَتَ َم‬ ‫فَجأَ ًة‬ ‫َدفَ َع‬ ‫قَ ُر َب‬ ‫کث بَغتَ ًة‬‫ضَ ِح َك ظَالم أَ َ‬

‫‪......................=......................‬‬ ‫‪......................=......................‬‬

‫‪......................=......................‬‬ ‫‪......................=......................‬‬

‫‪......................≠......................‬‬ ‫‪......................≠......................‬‬

‫‪......................≠......................‬‬ ‫‪......................≠......................‬‬

‫‪......................≠......................‬‬ ‫‪......................≠......................‬‬

‫‪82‬‬
‫ب َرم َزهُ‪( .‬کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ )‬ ‫مات الْ َجد َولِ الْ ُم َت ِ‬
‫قاط ِع‪ ،‬ثُ َّم اکْ ُت ْ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬تَرجِ ْم کَلِ ِ‬
‫وص َل ‪َ /‬صفَروا ‪َ /‬غ َّنيتُم ‪َ /‬س ْمع ‪ /‬طُيور ‪ /‬حا َّدة ‪َ /‬د ْور ‪/‬‬ ‫يَ ْبلُ ْغ َن ‪ِ /‬صغار ‪ /‬ذاکِ َرة ‪َ /‬عفا ‪ /‬بَکَی ‪ُ /‬من ِقذ ‪َ /‬م َرق ‪ /‬أَ َ‬
‫لَبونَة ‪ /‬کَ ٰذلِ َك ‪َ /‬جمارِك ‪ /‬زُيوت ‪َ /‬س َّم ْيـنا ‪ /‬ظا ِه َرة ‪ /‬أَمطَ َر ‪َ /‬حميم ‪ /‬ث ُلوج ‪ِ /‬سوار ‪ /‬رائِـع‬
‫رمز‪‬‬
‫کوچک ها‬ ‫‪)1‬‬
‫اين طور‬ ‫‪)2‬‬
‫تيز‬ ‫‪)3‬‬
‫پديده‬ ‫‪)٤‬‬
‫سوت زدند‬ ‫‪)٥‬‬
‫روغن ها‬ ‫‪)٦‬‬
‫نقش‬ ‫‪)7‬‬
‫شنوايی‬ ‫‪)8‬‬
‫جالب‬ ‫‪)9‬‬
‫نجات دهنده‬ ‫‪)10‬‬
‫ناميديم‬ ‫‪)11‬‬
‫دستبند‬ ‫‪)12‬‬
‫گرم و صميمی‬ ‫‪)13‬‬
‫برف ها‬ ‫‪)1٤‬‬
‫حافظه‬ ‫‪)1٥‬‬
‫پستاندار‬ ‫‪)1٦‬‬
‫پرندگان‬ ‫‪)17‬‬
‫رسانيد‬ ‫‪)18‬‬
‫باران باريد‬ ‫‪)19‬‬
‫بخشيد‬ ‫‪)20‬‬
‫می رسند‬ ‫‪)21‬‬
‫ترانه خوانديد‬ ‫‪)22‬‬
‫گريه کرد‬ ‫‪)23‬‬

‫قال أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ‬


‫يل‬
‫‪:‬‬ ‫َ‬
‫« ‪». ................ ................ ...... ................ ................ ................ ................‬‬
‫‪83‬‬
‫مات الْ ُملَ َّونَ ِة‪.‬‬
‫ابـي لِلْکَلِ ِ‬ ‫َ‬
‫حاديث ثُ َّم َع ِّي ِن الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬‫السا ِد ُس‪ :‬تَرجِ ِم ْاليَـ َة َو ْال‬
‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬

‫ً‬ ‫ُ ُ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫‪1‬ــ َ‬ ‫َ ُ ْ‬
‫﴿و يقول الکافِ ُر ياليتنـي کنت تـرابـا  ﴾ ال َّن َبأ ‪40 :‬‬
‫‪1‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ٌَ‬ ‫َ ُ َُْ‬
‫َ‬ ‫ُ‬
‫عبادة‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪2‬ــ مـجالسة العلما ِء ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ْ ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُّ‬ ‫ُ ْ‬
‫ؤال نِصف ال ِعل ِم‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫‪3‬ــ حسن الس ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫َ َ‬ ‫َ َّ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َْ‬
‫‪4‬ــ العال ِ ُم بِال عم ٍل کالشج ِر بِال ثـم ٍر‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬
‫ُ ْ َ َ َ َ َُ ُ ّ ْ َ‬ ‫َ ْ‬
‫ـالث‪:‬‬
‫ٍ‬ ‫ث‬ ‫ن‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫إل‬ ‫ـه‬ ‫ل‬‫م‬ ‫ع‬ ‫ـع‬ ‫ـط‬ ‫ـق‬ ‫ان‬ ‫نسان‬ ‫ال‬ ‫‪5‬ــ إذا مات‬
‫َُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬‫ُ َ ُ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫َ‬ ‫َ َ‬
‫عل ٍم ينتفع بِـ ِه ‪ ،‬أ ْو َول ٍد صا ِل ٍح يدعو له‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫صدق ٍة جاري ٍة ‪ ،‬أ ْو ِ‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪......................................................................................................................................‬‬

‫‪1‬ــ تُراب‪ :‬خاک‬

‫‪84‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر ا ْلقُرآنِ ‪‬‬

‫الشي َف ِة تَر َج َمـ َة ما تَحتَـهُ خ ٌّ‬


‫َـط‪.‬‬ ‫َع ِّيـ ْن يف ْاليَـ ِة َّ‬
‫ب لي ُحكما ً َو أَلْـح ْقني ب ّ‬
‫ـالصا ِل َ‬
‫حين ‪﴾...‬‬ ‫﴿ر ّب َه ْ‬
‫‪1‬ــ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫پروردگارا‪ ،‬به من دانش ببخش و مرا به درستکاران پيوند بده؛‬
‫َ َ َ َ َّ َّ‬ ‫َ ْ َْ‬
‫عيم ‪﴾...‬‬
‫‪2‬ــ ﴿و اجعلـني‏ ِمن ورث ِة جن ِة الن ِ‬
‫و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار بده؛‬
‫َ َ ُ َ َ‬ ‫َ ُ ْ‬
‫بعثون﴾‬ ‫﴿و ال تـخ ِزنـي‏ يوم ي‬ ‫‪3‬ــ‬
‫و روزى که [مردم] برانگيخته می شوند‪ ،‬رسوايم مکن؛‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ َ ُ‬ ‫َ َ‬
‫‪4‬ــ﴿يوم ال ينفع مال َو ال بنون﴾ ا َلشُّ َعراء‪83 ،85 ،87 ،88 :‬‬

‫روزى که نه دارايی و نه فرزندان سود نمی رساند؛‬


‫ْ َ‬ ‫َ ْ َ‬
‫ـیـرات﴾ اَلْمائِدَة‪48 :‬‬
‫ِ‬ ‫ـبـقـوا الـخ‬
‫‪5‬ــ ﴿فـاسـت ِ‬
‫در کارهای خير از هم پيشی بگیرید‪.‬‬
‫َ ٌ َْ َ ٌ َ ٰ‬ ‫﴿و ال تَقولوا ل َمن ُي ْقتَ ُل في‏ َ‬
‫ک ْن ال‬
‫هلل أموات بل أحياء و ل ِ‬
‫بيل ا ِ‬
‫ِ‬ ‫س‬ ‫ِ‬ ‫‪6‬ــ َ‬
‫َ ُ َ‬
‫تشعرون﴾ اَلْبَ َق َرة‪154 :‬‬

‫و به کسانی که در راه خدا کشته می شوند‪ُ ،‬مرده نگوييد‪،‬‬


‫بلکه زنده اند ولی شام نـمی دانید‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫ول َح َيوانٍ ‪،‬‬ ‫اِب َحثْ َعن ِق َّص ٍة َحقيق َّي ٍة قَصي َر ٍة َح َ‬
‫َو اکْتُ ْبـها في َصحي َف ٍة جِداريَّ ٍة‪،‬‬
‫ِسي‪.‬‬ ‫ث ُ َّم ت َر ِج ْمـها إلَی الْفارِس َّي ِة‪ُ ،‬مستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ‬
‫بـي ــ فار ٍّ‬
‫ا ََّلد ْر ُس الثّا ِم ُن‬

‫َ َ ُ‬
‫‪:‬‬ ‫هلل‬
‫قال رسول ا ِ‬

‫َ ُ َْ ْ َ َ ُ‬
‫صاحة لِسانِ ِه‪.‬‬ ‫جـمال المـر ِء ف‬
‫زيبايی آدمی شيوايی گفتارش است‪.‬‬
‫ِ‬
‫اَلدَّ ْر ُس الثّا ِم ُن‬

‫ِصنا َعـ ُة الـ َّتلميـ ِع يف ْالَ َد ِب الْفار ِّ‬


‫ِيس‬
‫حاديث َو الْ َدع َي ِة فَقَد ْاستَفا َد ِمنـ َها الشُّ َعرا ُء‬ ‫ِ‬ ‫إ َّن اللُّ َغ َة الْ َع َرب َّي َة لُ َغ ُة الْقُرآنِ َو الْ َ‬
‫الْ يران ّيو َن َو أَنشَ َد بَعضُ ـ ُهم أَبياتاً َممزو َجـ ًة بِـالْ َع َرب َّي ِة َو الْفارِس َّي ِة َو َس َّموها بِـالْ ُملَ َّمعِ؛ لِـکَثريٍ‬
‫الل الدّينِ‬‫ازي َو َج ُ‬ ‫عدي الشّ ري ُّ‬
‫ازي َو َس ٌّ‬ ‫ِم َن الشُّ َعرا ِء الْ يران ّي َني ُملَ َّمعاتٌ ‪ِ ،‬منـ ُهم حا ِف ٌظ الشّ ري ُّ‬
‫عروف بِالْ َمول ِّ‬
‫َوي‪.‬‬ ‫ومي الْ َم ُ‬ ‫ال ّر ُّ‬
‫ُملَ َّم ُع حا ِف ٍظ الشّ ري ِّ‬
‫ازي لِسانِ الْ َغ ِ‬
‫يب‬
‫إنّــي َرأَ ُ‬
‫یت َد ْهرا ً ِم ْن َه ْجر ِِك الْقيا َمـه‬ ‫از خـون دل نوشتم نزدیـک دوست نامه‬
‫لَ ْی َس ْت ُدمو ُع َعیني ٰهذي لَنا الْ َعال َمه‪1‬؟‬ ‫دارم من از ِفراقش در دیده صد عالمت‬
‫َم ْن َجـ َّر َب الْ ُم َجـ َّرب َحل َّْت ِب ِه ال َّندا َمه‬ ‫هر چنـد کازمودم از وی نـبــود سـودم‬
‫ذاب فـي قُر ِب َها َّ‬
‫السال َمه‬ ‫فـي بُ ْع ِدها َع ٌ‬ ‫پـرسیـدم از طبیبی احوا ِل دوست گفتا‬
‫َواللّٰه مــا َرأَیْـنـا ُحـبّــاً بِـال َمـال َمــه‬ ‫گفتم مالمت آید گر گِرد دوست گردم‬
‫‪2‬‬
‫ـذوق ِم ْنـ ُه کَـأْسـاً ِم َن ال َکرا َمه‬
‫َحـتَّی یَ َ‬ ‫حافظچوطالبآمدجامیبهجانشیرین‬

‫‪1‬ـ آيا اين اشک های چشمم برای ما نشانه نيست؟‬


‫‪2‬ـ حافظ هامنند خواستاری آمد که جان شريين بدهد و جامی بستاند‪ ،‬تا از آن جامی از کرامت بچشد‪.‬‬

‫‪88‬‬
‫ازي‬ ‫ُملَ َّم ُع َس ٍّ‬
‫عدي الشّ ري ّ‬
‫تو قد ِر آب چه دانـی که در کنا ِر فُراتـی‬ ‫‪1‬‬‫َسـلِ الْـ َمـصـانِـ َع َرکْـبـاًت َـهـیـ ُم ِفـيالْـفَـل ِ‬
‫َوات‬
‫َو إ ْن َه َج ْرتَ َسوا ٌء َعـشـ َّیـتـي و غَـداتـي‬ ‫شبم به روی تو روزست و دیده‌ام به تو روشن‬
‫َمضَ ی الـ َّزما ُن َو قَـلبـي یَـقـول إن ََّـك آتـي‬ ‫اگـر چـه دیـر بـمـانـدم امـیـد بـر نـگـرفـتــم‬
‫اگر گِلی به حقیقت َعـجـیـن آب حیاتی‬ ‫من آدمـی به جمـالـت نه دیـدم و نه شنیـدم‬
‫ـش َعی ُن الْ َحيا ِة يف الظُّـل ِ‬
‫ُـامت‬ ‫َو قَـ ْد تُـفَـتَّ ُ‬ ‫شبـان تیـره امیـدم به صـبـح روی تـو بـاشــد‬
‫جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی‬ ‫ــد‬ ‫فَـکَـ ْم تُـ َمـ ِّر ُر َعـیـشـي َو أَ َ‬
‫نـت حـا ِم ُـل شَ ـ ْه ٍ‬
‫‪2‬‬
‫َو َجدْتَ رائِ َحـ َة الْـ ُو ِّد إ ْن شَ َم ْم َت ُرفـاتـي‬ ‫نه پنج روزۀ عمرست عشق روی تـو مـا را‬
‫محامد تو چه گویم که ماورای صفـاتـی‬ ‫ـب َو ت َـ ْرضَ ـی‬ ‫ْـت ک َُّـل َملی ٍح کَـام ت ِ‬
‫ُـح ُّ‬ ‫َو َصـف ُ‬
‫که هم کمند بالیی و هم کلیـد نجاتـی‬ ‫نـك َو أَ ْرجـو َو أَ ْستَـغیـثُ َو أَدنـــو‬ ‫أَ ُ‬
‫خاف ِم َ‬
‫أَ ِحـ َّبـتـي َهـ َجـرونـي کَمـا تَـشـا ُء ُعداتـي‬ ‫ز چشم دوست فتادم به کامۀ دل دشمن‬
‫‪3‬‬‫َو إ ْن شَ َک ْوتُ إلَی الطَّی ِر نُ ْح َن ِفـي الْ ُوک ِ‬
‫َنات‬ ‫فـراقـنامۀ سعدی عجب که در تو نگیرد‬

‫‪1‬ـ از انبارهای آب دربارۀ سوارانی که در بيابان ها تشنه اند بپرس‪ .‬مصانع آبگیرهایی بودند که مزۀ گوارايی نداشتند‪،‬‬
‫ولی برای تشنگان بيابان نعمتی بزرگ بوده است‪.‬‬
‫‪2‬ـ اگر خاک قبـرم را ببويی‪ ،‬بوی عشق را می يابی‪.‬‬
‫‪3‬ـ و اگر به پرندگان شکايت برم‪ ،‬در النه ها شيون کنند‪.‬‬
‫‪89‬‬
‫ُم َج َّرب ‪ :‬آزموده‬ ‫شا َء ‪ :‬خواست‬ ‫آت ‪ :‬آينده‪ ،‬درحال آمدن ‬
‫آتـي‪ٍ ،‬‬
‫َمحا ِمد ‪ :‬ستايش ها‬ ‫«إن َش َک ُ‬
‫وت‪:‬‬ ‫َش َک ُ‬
‫وت ‪ :‬شکايت کردم ْ‬ ‫اِست َ‬
‫َغاث‪ :‬کمک خواست ‬
‫ ‬
‫َم َّر َر ‪ :‬تلخ کرد‬ ‫اگر شکايت کنم»‬ ‫َبديع ‪ :‬نو (برای نخستني بار)‬
‫َمصا ِنع ‪ :‬آب انبارهای بيابان‬ ‫َش َّم ‪ :‬بوييد َ‬
‫«ش َم ْم َت‪ :‬بوييدی» ‬ ‫ ‬ ‫ُب ْعد ‪ :‬دوری‬
‫ ‬
‫َمليح ‪ :‬با نـمک‬ ‫عَجني ‪ :‬خمري‬ ‫َج َّر َب ‪ :‬آزمايش کرد ‬
‫ ‬
‫َممزوج ‪ :‬درآميخته‬ ‫عُ داة ‪ :‬دشمنان «مفرد‪ :‬عادي» ‬ ‫َح َّل ‪ :‬فرود آمد‬
‫ناح ‬
‫َ‬ ‫ُن ْحنَ ‪ :‬شيون کردند‬ ‫ ‬
‫عَش َّية ‪ :‬آغاز شب‬ ‫ ‬ ‫َ‬
‫ذاق‪ :‬چشيد‬
‫وُ ّد ‪ :‬عشق‬
‫ ‬ ‫َغداة ‪ :‬آغاز روز‬ ‫دَنا ‪ :‬نزديک شد‬
‫َو َص َف ‪ :‬وصف کرد‬ ‫َف َلوات ‪ :‬بيابان ها «مفرد‪َ :‬فالة» ‬ ‫َرجا ‪ :‬اميد داشت‬
‫وُ َکنات ‪ :‬النه ها‬ ‫َق ْد ُت َفت َُّش ‪ :‬گاهی جسـت وجــو‬ ‫َر ِ َ‬
‫ض ‪ :‬راضی شد ‬
‫ ‬ ‫ها َم ‪ :‬تشنه و رسگردان شد‬ ‫می شود‬ ‫ُرفات ‪ :‬استخوان پوسيده‬
‫هَ َج َر ‪ :‬جدایی گزید‪ ،‬جدا شد‬ ‫ ‬ ‫ُق ْرب ‪ :‬نزديکی‬ ‫َر ْکب ‪ :‬کاروان شرت يا اسب سواران ‬
‫َکأْس ‪ :‬جام‪ ،‬ليوان‬
‫ ‬ ‫ ‬‫َس ْل ‪ :‬بپرس (اِ ْسأَ ْل)‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫حيح َو الْ َخطَأَ َح َس َب ن َِّص الدَّ ِ‬


‫رس‪.‬‬ ‫الص َ‬
‫ـن َّ‬
‫َع ِّي ِ‬
‫‪......................‬‬ ‫َيس لِحا ِف ٍظ و َس ٍّ‬
‫عدي ُملَ َّمعاتٌ َجميلَـ ٌة‪.‬‬ ‫‪١‬ـ ل َ‬
‫‪......................‬‬ ‫‪2‬ـ يَ َری حا ِف ٌظ ال َّده َر ِم ْن َهج ِر حبيبِـ ِه کَالقيا َمـ ِة‪.‬‬
‫‪......................‬‬ ‫‪3‬ـ يَ َری حا ِف ٌظ يف بُ ْع ِد َحبي ِب ِه را َح ًة َو يف قُر ِب ِه َعذاباً‪.‬‬
‫‪......................‬‬ ‫عدي الل ََّيل َو ال َّنها َر َسـوا ًء ِم ْن َهج ِر َحبيبِـ ِه‪.‬‬
‫‪4‬ـ يَ َری َس ٌّ‬
‫‪......................‬‬ ‫عدي‪َ « :‬مضَ ی ال َّزما ُن َو قَلبي یَقول إن ََّـك ال تَأتـي‪».‬‬ ‫‪5‬ـ َ‬
‫قال َس ٌّ‬

‫‪90‬‬
‫اِعـلَـمـوا‬
‫اِ ُ‬
‫سم الْفا ِعلِ َو ْاس ُم الْ َمفعولِ و ْاس ُم الْ ُمبالَ َغ ِة‬
‫در دستور زبان فارسی به اسم فاعل‪ ،‬صفت فاعلی و به اسم مفعول‪ ،‬صفت مفعولی‬
‫می گويند‪.‬‬
‫اسم فاعل به معنای «انجام دهنده يا دارندۀ حالت» و اسم مفعول به معنای‬
‫«انجام شده» است‪.‬‬
‫اسم فاعل و اسم مفعول دو گروهاند‪:‬‬
‫گروه ا ّول بر وزن «فا ِعل» و «مفعول» هستند که در سال گذشته با آنها آشنا شده بوديد‪.‬‬
‫ماضی اسم فاعل صفت فاعلی اسم مفعول صفت مفعولی‬
‫ساخته شده‬ ‫َمـصنـوع‬ ‫سازنده‬ ‫صـا ِنـع‬ ‫َصن ََع‬
‫آفريده شده‬ ‫َم ْ‬
‫ـخلـوق‬ ‫آفريدگار‬ ‫خـالِـق‬ ‫َخ َل َق‬
‫پرستيده شده‬ ‫َمـ ْعبـود‬ ‫پرستنده‬ ‫عـا ِبـد‬ ‫َع َب َد‬
‫اکنون با گروه دوم آشنا شويد‪.‬‬
‫اسم مفعول صفت مفعولی‬ ‫صفت فاعلی‬ ‫مضارع اسم فاعل‬
‫ديده شده‬ ‫ُمشاهَ د‬ ‫بيننده‬ ‫ُمشاهِ د‬ ‫شاهدُ‬ ‫ُي ِ‬
‫ِ‬
‫تقليد شده‬ ‫ُم َق َّلد‬ ‫تقليد کننده‬ ‫ُم َق ّلد‬ ‫ُي َق ِّلدُ‬
‫فرستاده شده‬ ‫ُم ْر َسل‬ ‫فرستنده‬ ‫ُم ْرسِ ل‬ ‫ُي ْر ِس ُل‬
‫مورد انتظار‬ ‫ُم ْنت ََظر‬ ‫انتظار کشنده‬ ‫ُم ْنت َِظر‬ ‫َي ْنت َِظ ُر‬
‫ِ‬
‫ياد داده شده‬ ‫ُم َت َع ّلَم‬ ‫يادگيـرنده‬ ‫ُم َت َع ّلم‬ ‫َي َت َع َّل ُم‬
‫ُم ْست َْخ َرج بريون آورده شده‬ ‫بريون آورنده‬ ‫َي ْست َْخ ِر ُج ُم ْست َْخ ِرج‬
‫ــ‬ ‫ــ‬ ‫حمله کننده‬ ‫ُمتَهاجِ م‬ ‫َهاج ُم‬ ‫َيت َ‬
‫ــ‬ ‫ــ‬ ‫شکننده‬ ‫ُمن َک ِس‬ ‫س‬ ‫َين َک ِ ُ‬
‫با دقّت در دو جدول داده شده فرق اسم فاعل و اسم مفعول را بيابيد‪.‬‬

‫‪91‬‬
‫گروه ا ّول‪ :‬فعل هايی بود که سوم شخص مفرد ماضی آنها سه حرف بود و اسم فاعل و‬
‫مفعولشان بر وزن فا ِعل و َمفعول بود‪.‬‬
‫گروه دوم‪ :‬فعلهايی است که سوم شخص مفرد ماضی آنها بيشرت از سه حرف بود و اسم‬
‫فاعل و مفعولشان با حرف « ُمـ» رشوع می شود‪ .‬يک حرف مانده به آخر در اسم فاعل‬
‫کرسه و در اسم مفعول فتحه دارد‪.‬‬
‫( اسم فاعل ‪ُ :‬مـ ‪ ...‬ــِــ ‪ ( ، ) ...‬اسم مفعول ‪ُ :‬مـ ‪ ...‬ـ َـــ ‪) ...‬‬

‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪ :‬تَرجِ ِم الْکَلِ ِ‬


‫مات ال ّتال َي َة َو الدُّ عا َء‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِن ْاس َم الْفا ِعلِ َو ْاس َم الْ َمفعولِ ‪.‬‬

‫سم ا ْل َمفعولِ‬
‫سم ا ْلفا ِع ِل اِ ُ‬
‫اِ ُ‬ ‫اَ َّلت َج َم ُة‬ ‫اَ ْل َک ِل َم ُة‬
‫‪..............................‬‬ ‫ُي َع ِّل ُم ‪ :‬ياد می دهد ُمـ َع َّلم‬
‫‪..............................‬‬ ‫عـالِم‬ ‫َيع َل ُم ‪ :‬می داند‬
‫‪..............................‬‬ ‫قت َح ‪ :‬پيشنهاد کرد ُم َ ِ‬
‫قتح‬ ‫اِ َ َ‬
‫‪..............................‬‬ ‫ـج َّهز‬
‫ُي َج ِّه ُز ‪ :‬آماده می کند ُم َ‬
‫‪..............................‬‬ ‫َم ْـضوب‬ ‫َ َ‬
‫ض َب ‪ :‬زد‬
‫‪..............................‬‬ ‫َي َت َع َّل ُم ‪ :‬ياد می گريد ُمـ َت َع ِّلم‬

‫َ ُ ِّ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫ک َمْلوق یا َ ُ ِّ َ ْ‬
‫َ ُ ِّ‬ ‫َ ُ ِّ َ ْ‬
‫لوك‪.‬‬
‫زوق یا مالِك ک مم ٍ‬
‫رازق ک مر ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ق‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫خا‬ ‫یا‬ ‫نوع‬‫ص‬ ‫یا صانِع ک م‬
‫ٍ‬
‫ِمن دُعا ِء الْ َجوشَ نِ الْکَبريِ‬
‫‪.......................................................................................................................................‬‬

‫‪92‬‬
‫اسم مبالغه بر بسياریِ صفت يا انجام دادن کار داللت دارد و بر وزن «فَ ّعال» و «فَ ّعالَة»‬
‫است؛ مانند‬
‫َع ّـل َمـة (بسيار دانا) ؛ فَـ ّها َمـة (بسيار فهميده) َص ّبار (بسيار بُردبار) ؛ َغفّار (بسيار آ ُمرزنده)؛‬
‫کَذّاب (بسيار دروغگو) ؛ َرزّاق (بسيار روزیدهنده) ؛ َخ ّلق (بسيار آفريننده)‬

‫گاهی وزن «فَ ّعال» و «فَ ّعالَـة» بر اسم شغل داللت می کند؛ مانند َخ ّباز (نانوا) ؛ َح ّداد (آهنگر)‬
‫گاهی نيز بر اسم ابزار‪ ،‬وسيله يا دستگاه داللت می کند؛ مانند‬
‫فَتّا َحـة (در بازکن) ؛ نَظّا َرة (عينک) ؛ َس ّيا َرة (خودرو)‬

‫اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ‪ :‬تَرجِ ِم ال َّتر َ‬


‫اکيب ال ّتال َي َة‪.‬‬

‫يوب﴾‪.............................. :‬‬
‫َّ ُ ُْ‬
‫ ‬ ‫﴿أَ ّم َ‬
‫ار ٌة ب ّ‬
‫﴿علم الغ ِ‬ ‫السوءِ﴾‪................................. :‬‬‫ِ‬

‫﴿هو َک ّذ ٌ‬
‫َ‬ ‫َ ْ‬
‫ل َ ّل ُق الْ َع ُ‬
‫اب﴾‪..................................... :‬‬ ‫ ‬ ‫ليم﴾‪.............................. :‬‬ ‫﴿ا‬

‫َّ ََ ْ‬
‫ال َ َ‬
‫ا َلطَّ ّيا ُر الْ ير ُّ‬
‫انـي‪...................................... :‬‬ ‫ ‬ ‫ب﴾‪................................ :‬‬
‫ِ‬ ‫ط‬ ‫﴿حالة‬

‫ُ ِّ‬
‫ک َص ّ‬
‫‪..................................‬‬ ‫ ‪:‬‬
‫اَلْهاتِ ُف الْ َج ّو ُال‬ ‫ ‬ ‫ار﴾‪...................................... :‬‬
‫ٍ‬ ‫ب‬ ‫﴿ ِل‬

‫ ‪..................................‬‬
‫فَتّا َح ُة ال ُّزجا َج ِة‪:‬‬ ‫الـص َورِ‪ ....................................... :‬‬
‫َر ّسا ُم ُّ‬

‫‪93‬‬
‫در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد‪.‬‬
‫ِحــوا ٌر‬
‫(شرا ُء شَ ري َح ِة‪1‬الْهاتِ ِ‬
‫ف الْ َج ّوالِ )‬ ‫ِ‬
‫‪2‬‬‫ِ‬
‫ِّصاالت‬ ‫ف ِالت‬
‫ُم َوظَّ ُ‬ ‫الـ ّزائِ َر ُة‬
‫حن‪3‬؟‬ ‫تَفَضَّ لـي‪ ،‬و َهل تُريدي َن بِطاقَ َة َّ‬
‫الش ِ‬ ‫َرجا ًء‪ ،‬أَ ِ‬
‫عطني َشيح َة الْ َج ّوا ِل‪.‬‬

‫تَستَطيع َني أَ ْن تَش َحنـي َرصي َد‪َ 4‬ج ّوالِ ِك‬ ‫نَ َعم؛ ِمن فَضلِ َك أَ ِ‬
‫عطني بِطاقَـ ًة بِـ َمبلَغِ‬
‫َعبْـ َر الْ ِنتنِت‪.‬‬ ‫مس ٍة َو ِعرشي َن رياالً‪.‬‬
‫َخ َ‬

‫الشي َح َة يف َج ّوالِها َو ت ُري ُد أَن تَتَّ ِص َل‬


‫َشتي ال ّزائِ َر ُة َشي َحـ َة الْ َج ّوا ِل َو بِطاقَ َة الشَّ حنِ َو تَضَ ُع َّ‬
‫ت َ‬
‫َقول لَ ُه‪:‬‬ ‫َولٰ ِکن ال يَع َم ُل الشَّ ح ُن‪ ،‬فَـتَذ َه ُب ِعن َد م َوظ َِّف ِالت ِ‬
‫ِّصاالت َو ت ُ‬

‫أَعطيني الْبِطاقَ َة ِم ْن فَضلِ ِك‪.‬‬


‫ٌ‬
‫إشکال‪.‬‬ ‫َعفوا ً‪ ،‬يف بِطاقَ ِة الشَّ حنِ‬
‫نت َع َلی ا ْل َحقِّ ‪ُ .6‬أ َبد ُِّل‪ 7‬ل ِ‬
‫َـك الْبِطاقَ َة‪.‬‬ ‫سا ِمحيني‪5‬؛ أَ ِ‬

‫‪1‬ــ َشي َحة‪ :‬سيم کارت ‪2‬ــ اِتِّصاالت‪ :‬مخابرات ‪3‬ــ شَ ْحن‪ :‬شارژ کردن ‪4‬ــ َرصيد‪ :‬شارژ ‪5‬ــ سا ِمحيني‪ :‬مرا ببخش‬
‫أنت َعلَی الْ َح ِّق‪ :‬حق با توست ‪7‬ــ أُبَدِّ ُل‪ :‬عوض می کنم‬
‫‪6‬ــ ِ‬

‫‪94‬‬
‫ال َّتامرين‬ ‫‪‬‬
‫الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِقعِ‪  .‬‬
‫الصحي َح َة َو غَي َر َّ‬
‫ـن الْ ُجملَ َة َّ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل‪َ :‬ع ِّي ِ‬

‫‪................‬‬ ‫اي أَ ِو الْقَه َوةُ‪.‬‬


‫َأس زُجا َج ٌة يُش َر ُب ِمنها الْما ُء أَ ِو الشّ ُ‬
‫‪١‬ــ اَلْک ُ‬
‫‪................‬‬ ‫ِ‬
‫ِّـصـاالت‪.‬‬ ‫‪٢‬ــ يُـم ِک ُن ِشـرا ُء الشَّ ريـ َحـ ِة ِمن إدا َر ِة ِالت‬

‫‪................‬‬ ‫ِ‬
‫ـحانات‪.‬‬ ‫‪3‬ــ ا َل ّر ِاس ُب ه َو الَّذي ما نَ َج َ‬
‫ـح في ِال ْم ِت‬

‫‪................‬‬ ‫‪4‬ــ غُصو ُن الْ َشجا ِر في ال َّربيعِ بَدي َع ٌة َجميلَـ ٌة‪.‬‬

‫‪................‬‬ ‫‪5‬ــ يُـص َن ُع الْ ُخب ُز ِم َن الْ َعـجيـنِ ‪.‬‬

‫مات ال ّتال َي ِة‪« .‬کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ »‬


‫ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّاني‪ :‬ضَ ْع في الْ َفراغِ کَلِ َم ًة ُم ِ‬
‫َوات ‪ /‬بُ ْع ٍد ‪ُ /‬و ٌّد ‪َ /‬مصانِـ ُع ‪ /‬بَ ِّد ْل ‪ /‬فَتَّ َش ‪ /‬اللَّيلِ ‪ /‬يَرضَ ی‬
‫الْ َفل ِ‬
‫‪١‬ــ اَلْغَدا ُة بِدايَـ ُة ال َّنها ِر َو الْ َعش َّيـ ُة بِدايَـ ُة ‪....................‬‬
‫‪٢‬ــ َرأَينا الشّ ِ‬
‫ـاط َئ َع ْن ‪َ ...................‬ع ْبـ َر الطَّـريقِ ‪.‬‬
‫َميص؛ ِلَنَّ ُه قَصـي ٌر‪.‬‬
‫‪٣‬ــ َرجا ًء ‪ٰ ...................‬هذَا الْق َ‬
‫‪4‬ــ ِفـي ‪ ...................‬ال ت ُ‬
‫َعيش نَبـاتاتٌ کَثيـ َرةٌ‪.‬‬
‫رطي‪َ ...................‬حقـائِ َب الْ ُمسا ِفري َن‪.‬‬
‫‪5‬ــ ا َلشُّ ُّ‬
‫‪ ٦‬ــ أَخـي قانِـ ٌع‪ ................... ،‬بِـط ٍ‬
‫َعام قَليلٍ ‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫اکيب ال ّتال َي َة‪ ،‬ثُ َّم َع ِّي ِن ْاس َم الْفا ِعلِ ‪َ  ،‬و ْاس َم الْ َمفعولِ ‪َ  ،‬و ْاس َم الْ ُمبالَ َغ ِة‪.‬‬
‫اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث‪ :‬تَ ْرجِ ِم ال َّتر َ‬

‫يوب‪................................... :‬‬ ‫َ ّ َ ُْ‬ ‫َّ َ ُْ‬


‫يا سـتار الع ِ‬ ‫يوب‪ ................................... :‬‬
‫يا علم الغ ِ‬

‫َ َّ َ‬ ‫َ ّ َ ُّ‬
‫يا رافِع ادلر ِ‬
‫جات‪................................... :‬‬ ‫نوب‪ ................................... :‬‬
‫يا غفار اذل ِ‬

‫ْ َ‬ ‫یا سام َع ُّ‬


‫يا اغفِ َر الـخطايا‪................................... :‬‬ ‫ادلعـاءِ‪ ................................... :‬‬ ‫ِ‬

‫حس َ‬ ‫َ ْ ُ ُّ ْ ُ ْ‬ ‫َ ُ ِّ َ ْ‬
‫ننی‪.............................. :‬‬ ‫یب الم ِ‬ ‫يا ساتِر ک مع ٍ‬
‫يوب‪ .............................. :‬یا من ِ‬

‫َ ْ ُ َْ ٌ ّ‬
‫لطال َ‬ ‫َ ْ‬ ‫یا َخ ْ َ‬
‫نی‪............................ :‬‬ ‫ی حا ِم ٍد َو مـحمو ٍد‪......................... :‬یا من بابُه مفتوح ل ِ ِ‬

‫ب‪« .‬کَلِ َمـ ٌة ِ‬


‫واح َد ٌة زائِ َدةٌ‪».‬‬ ‫اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع‪ :‬ضَ ْع ِفـي الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ‬
‫ناس َ‬

‫الصديقِ َع ْن َصدي ِق ِه أَ ِو ال َّزو ِج َع ْن زَو َج ِتـ ِه‪.‬‬


‫اِب ِتعا ُد َّ‬ ‫ ‬ ‫ْـب‬
‫‪1‬ــ ا َل َّرک ُ‬
‫ه َو الَّذي لَ ُه َح َرکـاتٌ َجميلَ ٌة َو کَـال ٌم َج ٌ‬
‫ميل‪.‬‬ ‫ ‬ ‫‪2‬ــ اَلْ َکرا َم ُة‬
‫زي َن ٌة ِم َن ال َّذ َه ِب أَ ِو الْ ِفضَّ ِة في يَ ِد الْ َمرأَ ِة‪.‬‬ ‫‪3‬ــ اَلْـ َوکْـ ُر ‬
‫شَ َر ٌف َو َعظَ َم ٌة َو ِع َّز ُة ال َّن ِ‬
‫فس‪.‬‬ ‫‪4‬ــ اَلْ َهجـ ُر ‬
‫يت الطُّيورِ‪.‬‬
‫بَ ُ‬ ‫َلسوا ُر ‬
‫‪5‬ــ ا ِّ‬
‫‪6‬ــ اَلْ َم ُ‬
‫ليح‬

‫‪96‬‬
‫طلوب ِمنكَ ‪.‬‬ ‫َ‬
‫حاديث ثُ َّم َع ِّي ِ‬
‫ـن الْ َم َ‬ ‫اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس‪ :‬تَرجِ ِم ْالَ‬

‫ٌ‬ ‫َ‬
‫‪1‬ــ من قال أنا عـا ِل ٌ‬
‫ـم ف َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ْ‬
‫ـهو جا ِهل‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫‪(..................................................................................................................................‬اِ ْس َم الْفا ِعلِ )‬
‫َّ َ‬ ‫ـقـوم خاد ُم ُ‬ ‫َ ِّ ُ ْ َ‬
‫ـر‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫ِ‬ ‫ف‬ ‫الـس‬ ‫ـي‬ ‫ف‬
‫ِ‬ ‫م‬ ‫ـه‬ ‫ِ‬ ‫‪2‬ــ سيد ال‬
‫ِ‬
‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫‪(..........................................................................................................................‬اَلْجا َّر َو الْ َمجرو َر)‬
‫َ ٌ ْ َْ‬ ‫ْ‬ ‫ـف ُ‬‫ٌ ُ ْ َ َ‬
‫ـد‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬ ‫يـر ِمن أل ِف عـابِ ٍ‬ ‫ـع بِـ ِعل ِمـ ِه خ‬ ‫‪3‬ــ عا ِلـم يـنـت‬

‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫ضاف إلَي ِه)‬ ‫‪(.....................................................................................................‬اَلْ ِف ْع َل الْ َم َ‬
‫جهول‪َ ،‬و الْ ُم َ‬
‫الـسوءِ‪.‬‬‫ير من َجليس ّ‬
‫ِ‬ ‫حد ُة َخ ٌ‬ ‫ـو َ‬ ‫حد ِة‪َ ،‬والْ َ‬
‫ـو َ‬ ‫ير ِم َن الْ َ‬ ‫الـصا ِل ُح َخ ٌ‬‫ليس ّ‬ ‫ـج ُ‬ ‫‪4‬ــ اَلْ َ‬
‫ِ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َر ُ‬
‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫‪(...........................................................................................................................‬اَلْ ُمبتَ َدأَ َو الْ َخ َبـ َر)‬
‫َّ‬ ‫الـط ُ‬‫َ َّ‬ ‫ْ َ‬ ‫ُ‬ ‫َ ُ ْ ْ َ ْ َ ُ ُ ُ ُّ َ ْ َ َّ ْ‬
‫السماءِ‪.‬‬ ‫يـر في‬ ‫حر‪ ،‬و‬‫‪5‬ــ كـاتِم الـ ِعل ِم‪ ،‬يلعنـه کـل شي ٍء حتی الـحوت في الـب ِ‬
‫سول اللّٰ ِه‬
‫َر ُ‬
‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫‪(.....................................................................................................‬اِ ْس َم الْفا ِعلِ ‪َ ،‬و الْجا َّر َو الْ َمجرو َر)‬

‫‪97‬‬
‫مات الْ ُملَ َّونَ ِة‪.‬‬
‫ابـي لِلْکَلِ ِ‬ ‫َ‬
‫حاديث ثُ َّم َع ِّي ِن الْ َم َح َّل ْالعر َّ‬‫السا ِد ُس‪ :‬تَرجِ ِم ْال َيـ َة َو ْالَ‬
‫اَل َّت ْمري ُن ّ‬
‫ْ َ َ َّ‬ ‫َْ‬
‫‪1‬ـ ﴿ال يعل ُم من يف السماوات َو الرض الغيب إل ُ‬ ‫َّ‬ ‫ََْ َ ْ‬
‫اهلل﴾ ا َل َّنمل ‪65 :‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬

‫…………………………………………………………………………‬
‫ّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َْْ‬ ‫ُ‬ ‫َ ْ‬
‫ـاس﴾ ا َل ّنور ‪35 :‬‬
‫ـرب اهلل المـثـال ِلـلـن ِ‬
‫‪2‬ـ ﴿يـض ِ‬
‫…………………………………………………………………………‬
‫ً‬ ‫َ َ َ‬
‫﴿و ال يـظـل ُ‬
‫ـم ربــك أحــدا﴾ اَلْکَهف ‪49 :‬‬ ‫‪3‬ـ َ‬ ‫َ ُّ‬ ‫َ ْ‬
‫ِ‬

‫…………………………………………………………………………‬
‫َّ ٌ‬ ‫ُ‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َ‬‫ُّ‬ ‫ُ َ َ‬ ‫َْ‬
‫‪...‬‬ ‫‪4‬ـ الـسـکـوت ذهـب َو الـکـالم فِـضـة‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫…………………………………………………………………………‬
‫ُ ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫‪5‬ـ الـکـتُ ُ‬
‫ـب بَ‬ ‫َْ ُ‬
‫ـسـاتـيـن الـعـلـمـاءِ‪َ .‬ر ُ‬
‫سول اللّٰ ِه‬

‫…………………………………………………………………………‬
‫ّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ َْْ‬ ‫َ َ‬
‫‪.‬‬ ‫اس‪ .‬أم ُري الْمؤمنني ع ّ‬
‫يل‬ ‫‪6‬ـ ثـمـرة العق ِل مداراة انل ِ‬
‫…………………………………………………………………………‬
‫کـاة الْـعـلْ َ ْ ُ ُ‬
‫َ ُ‬
‫ـم نـشـره‪ .‬أم ُري الْمؤمنني ع ّ‬
‫يل‬
‫ِ ِ‬
‫‪7‬ـ ز‬

‫…………………………………………………………………………‬

‫‪98‬‬
‫‪ ‬أَنـوا ُر ا ْلقُرآنِ ‪‬‬

‫اغات ِف ال َّتـر َجـ َمـ ِة الْفارِس َّي ِة‪.‬‬


‫کَ ِّملِ الْ َفر ِ‬
‫فات الْ ُمؤ ِمنـ َني‬
‫ِمن ِص ِ‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫َ َّ َ َ َ َ َ‬
‫واحش َو إذا ما غ ِضبوا هم‬
‫ذين يـجتنِبون کبائِ َر الث ِم َو الف ِ‬‫‪1‬ــ ﴿و ال‬
‫َ‬
‫يَغ ِفرون﴾‬
‫و کسانیکه از گناهان بزرگ و کارهای زشت ‪ ، ..............................‬و هنگامی که‬
‫‪ ..............................‬می بخشايند‪.‬‬
‫َّ َ‬ ‫َ‬ ‫﴿و الَّ َ‬
‫ذين ْ‬
‫استَجابوا ِل َ‬
‫ـر ّبِ ِهم َو أقاموا الصالة﴾‬ ‫‪2‬ــ َ‬

‫و کسانیکه [خواستۀ] ‪ ........................‬را برآوردند و ‪ ......................‬برپا داشتند؛‬


‫ی بَينَ ُ‬ ‫مر ُهم َ‬ ‫َ َ‬
‫ـهم﴾‬ ‫شور ‏‬ ‫﴿و أ ُ‬ ‫‪3‬ــ‬
‫و در ‪ .............................‬ميانِ آنها مشورت هست؛‬
‫َ‬ ‫ْ ُ‬
‫﴿و ِم ّما َر َزقناهم يُن ِفقون﴾‬ ‫‪4‬ــ َ‬

‫و از آنچه به ‪ .............................‬روزی داديم انفاق مى کنند‪.‬‬


‫َ‬ ‫َ َ ُ ُ َْ ْ ُ ُ‬ ‫﴿و الَّ َ‬
‫ـي هم يَنتَ ِصرون﴾‬ ‫ذين إذا أصابهم البغ‬ ‫‪5‬ــ َ‬

‫و ‪ ...............................‬هرگاه به آنان ستم شود‪ ،‬ياری می جويند؛‬


‫ِّ ٌ ُ‬ ‫َ َ ُ ِّ‬
‫زاء َسيـئَـ ٍة َسيـئَـة ِمثلـها﴾‬ ‫‪6‬ــ ﴿و ج‬
‫و سزای بدی‪ ،‬بدی ‪ ............‬است؛‬
‫َ َ َ َ َ ََ َ َ ْ ُُ َ َ‬
‫هلل﴾‬
‫‪7‬ــ ﴿فمن عفا و أصلح فـأجره علی ا ِ‬
‫پس ‪ .............‬درگذرد و نیکوکاری کند‪ ،‬پاداش او بر [عهدۀ] خداست؛‬
‫الظا ِل َ‬ ‫َّ ُ ُ ُّ ّ‬
‫ـمين﴾‬ ‫ـحب‬ ‫‪8‬ــ ﴿إنـه ال ي ِ‬
‫زيرا او ستمگران را ‪ .............‬ا َلشّ و َری‪ 37 :‬إلی ‪40‬‬

‫‪99‬‬
‫ـلـمـي ‪‬‬
‫ُّ‬ ‫ـحـث الْـ ِع‬
‫‪ ‬اَلْـ َب ُ‬
‫اِب َحثْ َعن شُ َعرا َء إيرانيّي َن آ َخري َن أَنشَ دوا ُملَ َّم ٍ‬
‫عات‬
‫َو ا ْذکُ ْر أَبياتاً ِم ْن ُملَ َّمعاتِـهِم‪.‬‬

‫‪100‬‬
‫اَلْـ ُمـ ْعـ َج ُ‬
‫ـم‬

‫ف‬
‫الص ِّ‬ ‫کَلِ ُ‬
‫امت َّ‬
‫السا ِب ِع َو الثّا ِم ِن‬
‫ّ‬
‫َو ال ّت ِاس ِع َو الْ ِ‬
‫عاش‬

‫تو ّجه‪ :‬کلمات بی شماره مربوط به کتاب های عربی‬


‫پايه های هفتم‪ ،‬هشتم و نهم و کلمات قرمز فعل هستند‪.‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ْجري ‪ /‬مصدر‪ :‬إِ ْجراء)‬ ‫(مضارع‪َ :‬يب َت ِد ُئ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِب ِتداء)‬

‫أَ َح َّب‪ :‬دوست داشت (مضارع‪ُ :‬ي ِح ُّب)‬ ‫اِ ْب ِتسام ‪ :‬لبخند‬

‫أَ َح ُّب إ َلی ‪ :‬محبوب ترين نز ِد‬ ‫اِب َت َع َد ‪ :‬دور شد‬

‫أَ ِح َّبة‪ :‬ياران «مفرد‪ :‬حبيب» ‪8‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬يب َت ِعدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِب ِتعاد) ‪5‬‬

‫اِ ْحـتَـ َر َق ‪ :‬آتش گرفت‬ ‫اِبن ‪ :‬پرس‪ ،‬فرزند«جمع‪ :‬أَبناء‪َ ،‬ب َ‬


‫نون»‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْحتَـ ِر ُق ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِ‬


‫حتاق)‬ ‫اِ ُ‬
‫بن آ َد َم ‪ :‬آدمیزاد‬
‫اِ َ َ‬
‫حت َم ‪ :‬احرتام گذاشت‬ ‫أَب َيض ‪ :‬سفيد‬

‫حتام) ‪4‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي َ ِ‬


‫حت ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِ‬ ‫اِ ِّتجاه ‪ :‬جهت ‪5‬‬

‫اِح ِتفاظ ‪ :‬نگاه داشنت ‪4‬‬ ‫اِ ِّتصاالت ‪ :‬مخابرات ‪8‬‬

‫اِح َت َف َل ‪ :‬جشن گرفت‬ ‫اِ َّتصَ َل ِبـ ‪ :‬با‪...‬تـامس گرفت‬

‫(مضارع‪َ :‬يح َت ِف ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬اِح ِتفال) ‪3‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت َِّص ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِّتصال) ‪7‬‬

‫اِح َت َوی ‪ :‬در بر داشت‬ ‫أَت َقی ‪ :‬پرهيزگارتر‪ ،‬پرهيزگارترين ‪4‬‬


‫ا‬
‫(مضارع‪َ :‬يحتَوي ‪ /‬مصدر‪ :‬اِح ِتواء) ‪5‬‬ ‫أَ َتی ‪ :‬آمد (مضارع‪َ :‬ي ْـأتـي)= جا َء‬

‫أَ َحـد ‪ :‬يکی از‪ ،‬کسی‪ ،‬يکتا‪ ،‬تنها‬ ‫أَثا َر ‪ :‬برانگيخت‬ ‫آت ‪ :‬آينده‪ ،‬درحال آمدن ‪8‬‬
‫آتـي‪ٍ ،‬‬
‫أَ َحد‪َ ،‬يو ُم ْال َح ِد ‪ :‬يکشنبه‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يث ُري ‪ /‬مصدر‪ :‬إثا َرة) ‪2‬‬ ‫َ‬
‫آخر ‪ :‬ديگر‬
‫أَ َح َدع َ َ‬
‫َش ‪ :‬يازده‬ ‫اِ ْثناع َ َ‬
‫َش ‪ :‬دوازده‬ ‫آخر‪ :‬پايان‬
‫ِ‬
‫إِ ْحدَی ‪ :‬يکی از‬ ‫ني ‪ :‬دو‬ ‫اِ ْث ِ‬
‫نـان‪ ،‬اِث َن ِ‬ ‫آ َلـة ‪ :‬دستگاه «جمع‪ :‬آالت»‬

‫أَ َ‬
‫حسن ‪ :‬بهرت‪ ،‬بهرتين‬ ‫َيـن ‪ :‬دوشنبه‬ ‫اَ ْلثنَـ ِ‬
‫ني ‪َ ،‬يو ُم ِالثن ِ‬ ‫آ َلـ ُة ِّ‬
‫الطبا َع ِة ‪ :‬دستگاه چاپ‬

‫أَ َ‬
‫حسنَ ‪ :‬خوبی کرد ‪ ،‬خوب انجام داد‬ ‫أَ َ‬
‫جاب عَنْ ‪ :‬پاسخ داد به‬ ‫آ َمنَ ‪ :‬ايـامن آورد‬

‫حسنُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إحسان)‬


‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫جيب ‪ /‬مصدر‪ :‬إجا َبة)‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ُ‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يؤ ِمنُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إيـامن)‬

‫أَ َ‬
‫حسن َْت ‪ :‬آفرين بر تو ‪5‬‬ ‫اِج َتن ََب ‪ :‬دوری کرد ‪4‬‬ ‫أَ ‪ :‬آيا‬

‫أَ ْح َمر ‪ :‬رسخ‬ ‫(مضارع‪َ :‬يج َت ِن ُب ‪ /‬مصدر‪ :‬اِج ِتناب)‬ ‫أَب (أَبو‪ ،‬أَبا‪ ،‬أَيب) ‪ :‬پدر «جمع‪ :‬آباء»‬

‫أَخ (أَخو‪ ،‬أَخا‪ ،‬أَخي) ‪ :‬برادر‪ ،‬دوست‬ ‫أَ ْج َری ‪ :‬جاری کرد ‪2‬‬ ‫اِب َتدَأَ ‪ :‬رشوع شد‬

‫‪02‬‬
‫(مضارع‪َ :‬يست ُ‬
‫َغيث ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتغا َثة) ‪8‬‬ ‫إِذا ‪ :‬هرگاه ‪ ،‬اگر‬ ‫«جمع‪ :‬إخ َوة و إخوان»‬

‫اِستَغ َف َر ‪ :‬آمرزش خواست‬ ‫أَرا ِذل ‪ :‬فرومایگان‬ ‫ُأ ْخـت ‪ :‬خواهر «جمع‪ :‬أَ َخوات»‬

‫(مضارع‪َ :‬يستَغ ِف ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتغفار) ‪2‬‬ ‫اَ ْ َلر ِبعاء‪َ ،‬يو ُم ْالَر ِبعا ِء ‪ :‬چهارشنبه‬ ‫اِ ْختا َر ‪ :‬برگزيد‬

‫اِستَفا َد ‪ :‬استفاده کرد‬ ‫أَ ْربَـعَـة‪ ،‬أَر َبع ‪ :‬چهار‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْختا ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬اِختيار) ‪6‬‬

‫(مضارع‪َ :‬يستَفيدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتفادَة) ‪5‬‬ ‫أَربَعون ‪ ،‬أَر َبع َ‬


‫ني ‪ :‬چهل‬ ‫اِ ْخـتَـ َرعَ ‪ :‬اخرتاع کرد‬

‫اِستَق َب َل ‪ :‬به پيشواز رفت‬ ‫أَ َ‬


‫رس َل ‪ :‬فرستاد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْخـتَـ ِرعُ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِ‬
‫ختاع)‬

‫(مضارع‪َ :‬يستَق ِب ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتقبال) ‪6‬‬ ‫رس ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬إرسال) ‪2‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫أَ َخ َذ ‪ :‬گرفت ‪ ،‬برداشت‪ُ ،‬برد‬

‫اِس َت َق َّر ‪ :‬استقرار يافت‬ ‫أَ َ‬


‫رش َد ‪ :‬راهناميی کرد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْأ ُخ ُـذ ‪ /‬مصدر‪ :‬أَ ْخذ)‬

‫(مضارع‪َ :‬يس َت ِق ُّر ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتقرار) ‪6‬‬ ‫رشدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إرشاد) ‪7‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫أَ ْخ َر َج ‪ :‬درآورد‬

‫اِ ْس َت َلمَ ‪ :‬دريافت کرد‬ ‫أَ ْرض ‪ :‬زمني‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يخ ِر ُج ‪ /‬مصدر‪ :‬إخراج) ‪1‬‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْس َت ِل ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتالم)‬ ‫«جمع‪ :‬أَرايض»‬ ‫ُأخ َری ‪ :‬ديگر ‪1‬‬

‫اِس َت َوی ‪ :‬برابر شد‬ ‫أَ ْر َضعَ ‪ :‬شري داد‬ ‫أَ َ‬


‫خض ‪ :‬سبز‬

‫(مضارع‪َ :‬يستَوي ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتواء) ‪4‬‬ ‫رض ُع ‪ /‬مصدر‪ :‬إرضاع) ‪7‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫أَ ْخ َل َص ‪ :‬مخلص شد ‪2‬‬

‫أَ َسـد ‪ :‬شيـر‬ ‫أَز َرق ‪ :‬آبی‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ْخ ِل ُص ‪ /‬مصدر‪ :‬إخالص)‬

‫ُأ ْ َ‬
‫سة ‪ :‬خانواده‬ ‫إسا َءة ‪ :‬بدی کردن ‪4‬‬ ‫أَداء ‪ :‬به جا آوردن‬

‫أَ َ‬
‫رسی ‪ :‬شبانه حرکت داد‬ ‫ُأ ْسبوع ‪ :‬هفته «جمع‪ :‬أَسابيع»‬ ‫أَداة ‪ :‬ابزار «جمع‪ :‬أَدَوات»‬

‫(مضارع‪ُ :‬يرسي ‪ /‬مصدر‪ :‬إرساء) ‪7‬‬ ‫اِ ْستَـ ْر َجعَ ‪ :‬پس گرفت‬ ‫أَدا َر ‪ :‬چرخا ْند‪ ،‬اداره کرد‬

‫ُأ ْسـ َوة ‪ :‬الگو‬ ‫ـس َت ِْج ُع ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِ‬


‫ستجاع)‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْ‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يدي ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬إدا َرة) ‪5‬‬

‫أَس َود ‪ :‬سياه‬ ‫اِستَطاعَ ‪ :‬توانست‬ ‫إدا َر ُة ا ْل ُمرو ِر ‪ :‬ادارۀ راهناميی و رانندگی‬

‫ات ا ْل ُمرو ِر‪  :‬عالمت های راهناميی‬


‫إِشار ُ‬ ‫َطيع ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتطاعَة) ‪5‬‬
‫(مضارع‪َ :‬يست ُ‬ ‫إِدْخال ‪ :‬داخل کردن‬

‫و رانندگی‬ ‫اِست َ‬
‫َعان ‪ :‬ياری ُجست‬ ‫أَدَّی ‪ :‬ايفا کرد‪ ،‬منجر شد‪ ،‬ادا کرد‬

‫اِ ْشتَـ َری‪ :‬خريد‬ ‫(مضارع‪َ :‬يستَع ُني ‪ /‬مصدر‪ :‬اِس ِتعا َنة) ‪5‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َؤدّي) ‪7‬‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْشتَـري)‬ ‫اِست َ‬


‫َغاث ‪ :‬کمک خواست‬ ‫إِ ْذ ‪ :‬آنگاه‬

‫‪03‬‬
‫أَقـ ِرباء ‪ :‬خويشاوندان‬ ‫اِع َتصَ مَ ‪ :‬چنگ زد (با دست گرفت)‬ ‫اِ ْش َت َغ َل ‪ :‬کار کرد‬
‫«مفرد‪َ :‬قريب»‬ ‫(مضارع‪َ :‬يعت َِص ُم ‪/‬مصدر‪ :‬اِع ِتصام) ‪4‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْش َت ِغ ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬اِش ِتغال)‬
‫أَ َق ّ‬
‫ـل ‪ :‬کمرت ‪ ،‬کمرتين‬ ‫اِع َت َق َد ‪ :‬اعتقاد داشت‬ ‫أَشجار ‪ :‬درختان «مفرد‪َ :‬ش َجر»‬
‫أَک َبـر ‪ :‬بزرگ تر ‪ ،‬بزرگ ترين‬ ‫(مضارع‪َ :‬يـ ْع َت ِقدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِع ِتقاد)‬ ‫أَ ْ َ‬
‫ش َك ‪ :‬رشيک قرار داد‬
‫اِ ْک ِتساب ‪ :‬به دست آوردن‬ ‫اِع َت َم َد ‪ :‬اعتامد کرد‬ ‫ش ُك ‪ /‬مصدر‪ :‬إرشاك) ‪4‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ْ ِ‬
‫أَ َّکـ َد ‪ :‬تأکيد کرد‬ ‫(مضارع‪َ :‬يع َت ِمدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬اِع ِتامد)‬ ‫أَ ْشع ََل ‪ :‬شعله ور کرد‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َؤ ِّکدُ ‪ /‬مصدر‪َ :‬تأکيد) ‪4‬‬ ‫أَع َ‬


‫ْـجز ‪ :‬ناتوان ترين‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ْش ِع ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬إِ ْشعال) ‪6‬‬

‫إکراه ‪ :‬اجبار ‪4‬‬ ‫إعصار ‪ :‬گردباد «جمع‪ :‬أَعاصري» ‪3‬‬ ‫أَ َ‬


‫صاب ‪ :‬اصابت کرد‬

‫أَک َرم ‪ :‬گرامی تر‪ ،‬گرامی ترين ‪4‬‬ ‫أَع َْطی ‪ :‬داد‬ ‫صيب ‪ /‬مصدر‪ :‬إصا َبة)‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ُ‬
‫أَ َک َ‬
‫ـــل ‪ :‬خــــورد (مضـارع‪َ :‬يأ ُک ُل ‪/‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يعطي ‪ /‬مصدر‪ :‬إعطاء ‪/‬‬ ‫أَص َب َح ‪ :‬شد‬

‫مصدر‪ :‬أَ ْکل)‬ ‫أَ ِ‬


‫عطني‪ :‬به من بده)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يص ِب ُح ‪ /‬مصدر‪ :‬إصباح) ‪3‬‬

‫إِ ّل ‪ :‬به جز‪ ،‬مانده‬ ‫أَع َلم ‪ :‬داناتر‪ ،‬داناترين‬ ‫صحاب ا ْل ِمه َِن ‪ :‬صاحبان شغل ها‬
‫ُ‬ ‫أَ‬

‫«در ساعت خوانی»‬ ‫أَع َلی ‪ :‬باال‪ ،‬باالتر ‪7‬‬ ‫أَص ِدقاء ‪ :‬دوستان «مفرد‪َ :‬صديق»‬
‫أَال ‪ :‬هان‪ ،‬آگاه باش‬ ‫اِغ َت َنمَ ‪ :‬غنيمت شمرد ‪6‬‬ ‫أَ ْص َفر ‪ :‬زرد‬
‫أَ ّل ‪ :‬که نـ ‪ ...‬أَ ّل َنع ُب َد ‪ :‬که نـپرستيم‬ ‫(مضارع‪َ :‬يغ َت ِن ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬اِغ ِتنام)‬ ‫أَضاعَ ‪ :‬تباه کرد‬
‫(أَ ْن‪+‬ال‪َ +‬نع ُبد) ‪4‬‬ ‫أَ ْغ َل َق ‪ :‬بست‬ ‫ضيع ‪ /‬مصدر‪ :‬إضاعَة)‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ُ‬
‫اِلت ََأ َم ‪ :‬بهبود يافت‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ْغ ِلقُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إِ ْغالق) ‪6‬‬ ‫أَ ْص َل َح ‪ :‬اصالح کرد‬

‫(مضارع‪َ :‬يل َت ِئ ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬اِل ِتئام) ‪5‬‬ ‫أَ ِ‬


‫فاضـل ‪ :‬شایستگان‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ْص ِل ُح ‪ /‬مصدر‪ :‬إِ ْصالح) ‪6‬‬
‫اِل ِت ُ‬
‫قاط صُ َو ٍر ‪ :‬عکس گرفنت ‪5‬‬ ‫أَف َر َز ‪ّ :‬‬
‫ترشح کرد‬ ‫إضا َفـ ًة إ َلی ‪ :‬افزون بر ‪5‬‬

‫اَ َّلذي ‪ :‬كسی كه‪ ،‬که‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يف ِر ُز ‪ /‬مصدر‪ :‬إفراز) ‪5‬‬ ‫أَطاعَ ‪ :‬پريوی کرد‬

‫اَ َّلذينَ ‪ :‬کسانی که‪ ،‬که‬ ‫أَ َ‬


‫فضل ‪ :‬برتر‪ ،‬برترين‬ ‫طيع ‪ /‬مصدر‪ :‬إِطاعَة) ‪6‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ُ‬
‫أَ ْلف ‪ :‬هزار «جمع‪ :‬آالف»‬ ‫اِ ْقـتَـ َر َب ‪ :‬نزديک شد‬ ‫اِعْـتَـ َذ َر ‪ :‬معذرت خواست‬

‫إِ َلی ‪ :‬به ‪ ،‬به سوی ‪ ،‬تا‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْقتَـ ِر ُب ‪ /‬مصدر‪ :‬اِ ِقتاب)‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْع َت ِذ ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬اِع ِتذار)‬

‫‪04‬‬
‫أَنف ‪ :‬بينی «جمع‪ُ :‬أنوف» ‪7‬‬ ‫أ َنـا ‪ :‬من‬ ‫إ َلی ال ِّلقا ِء ‪ :‬به اميد ديدار‬

‫أَن ُف َسـهُم‪ :‬به خودشان‬ ‫إنا َرة ‪ :‬نورانی کردن ‪5‬‬ ‫اَل َی ْوم ‪ :‬امروز ‪ ،‬روز‬

‫أَنـ َفع ‪ :‬سودمندتر‪ ،‬سودمندترين‬ ‫اِن َبع َ‬


‫َث ‪ :‬فرستاده شد‬ ‫ُأ ّم ‪ :‬مادر «جمع‪ُ :‬أ َّمهات»‬
‫أَ ْن َف َ‬
‫ـق ‪ :‬انفاق کرد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ين َب ِع ُث ‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِبعاث) ‪5‬‬ ‫أَ ْم ‪ :‬يا‬

‫(مضارع ‪ُ :‬ي ْن ِفقُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إنفاق) ‪7‬‬ ‫أَ َ‬


‫نت ‪ :‬تو «مذ ّکر»‬ ‫أَمام ‪ :‬روبه رو «متضاد‪َ :‬خ ْلف»‬

‫أَن َق َذ ‪ :‬نجات داد‬ ‫أَ ِ‬


‫نت ‪ :‬تو «مؤ ّنث»‬ ‫أَمان ‪ :‬امن ّيت‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي ْن ِق ُذ ‪ /‬مصدر‪ :‬إنقاذ)‬ ‫أَ َ‬


‫نت َع َلی ا ْل َح ِّق ‪ :‬حق با شامست ‪8‬‬ ‫اِم ِتـالك ‪ :‬مالک ّیت‬

‫اِ ْنـ َک َسـ َر ‪ :‬شکسته شد‬ ‫إِنتاج ‪ :‬توليد‬ ‫اِ ْم َرأ‪ ،‬اِم ُرؤ‪ ،‬اِم ِرئ (ا ْل َم ْرء) ‪ :‬انسان‪ ،‬مرد‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْن َک ِ ُ‬
‫س ‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِکسار)‬ ‫اِن َت َبهَ‪ :‬بيدار شد‪ّ ،‬‬
‫متوجه شد‪ ،‬آگاه شد‬ ‫اِ ْم َرأَة (ا ْل َم ْرأة) ‪ :‬زن « ِنساء ‪ :‬زنان»‬

‫إ َّنـام ‪ :‬فقط‬ ‫(مضارع‪َ :‬ين َت ِبـهُ‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِتباه) ‪3‬‬ ‫أَ ِمري َکا ا ْل ُو َ‬
‫سطی ‪ :‬آمريکای مرکزی ‪3‬‬

‫أَ ْو ‪ :‬يا‬ ‫اِنت ََظ َر ‪ :‬منتظر شد‬ ‫أَ ْم ِس ‪ :‬ديروز‬

‫أَ ْو َج َد ‪ :‬پديد آورد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ينت َِظ ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِتظار) ‪1‬‬ ‫أَ ْم َس َك ‪ :‬به دست گرفت ‪2‬‬

‫يوجدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إيجاد) ‪1‬‬


‫(مضارع‪ِ :‬‬ ‫اِن َت َفعَ ِبـ ‪ :‬از ‪ ...‬سود ُبرد‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يـ ْم ِس ُك ‪ /‬مصدر‪ :‬إ ْمساك)‬

‫أَوراق ‪ :‬برگ ها «مفرد‪َ :‬و َرق»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ين َت ِف ُع ‪ /‬مصدر‪ :‬اِن ِتفاع) ‪1‬‬ ‫أَ َ‬
‫مط َر ‪ :‬باران باريد‬

‫أَ َ‬
‫وسـط ‪ :‬ميانه تر‪ ،‬ميانه ترين‬ ‫أَنت ُْم ‪ :‬شام «مذ ّکر»‬ ‫ـمط ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬إمطار) ‪3‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬
‫أَوصَ َل ‪ :‬رسانيد‬ ‫أَنتُام ‪ :‬شام «مثنّی»‬ ‫أَم َکنَ ‪ :‬امکان داشت‬

‫يوص ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬إيصال) ‪7‬‬


‫(مضارع‪ِ :‬‬ ‫أَنتُـنَّ ‪ :‬شام «مؤ ّنث»‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يـ ْم ِکنُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إمکان)‬

‫ُأو َلی ‪ :‬يکم‪ ،‬نخستني «مؤ ّن ِث أَ َّول»‬ ‫ُأن َثی‪ :‬زن‪ ،‬ماده ‪4‬‬ ‫أَمري‪ :‬فرمانده «جمع‪ :‬أُ َمراء»‬

‫أو ٰل ِئ َك ‪ :‬آنان‬ ‫أَنز ََل ‪ :‬نازل کرد‬ ‫أَمني ‪ :‬امانت دار «جمع‪ُ :‬أ َمناء»‬

‫أَهْ ًال َو َس ْه ًال ِب ُکم ‪ :‬خوش آمديد‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ْن ِز ُل ‪ /‬مصدر‪ :‬إنزال) ‪1‬‬ ‫أَ ْن ‪ : ...‬که ‪1 ...‬‬

‫أَيّ ‪ :‬کدام‪ ،‬چه‬ ‫أَ َ‬


‫نش َد ‪ :‬رسود‬ ‫إِ َّن ‪ :‬حقيقتاً‪ ،‬قطعاً‬

‫أ َّيتُها ‪ :‬ای «برای مؤ ّنث»‬ ‫نشدُ ‪ /‬مصدر‪ :‬إنشاد) ‪5‬‬


‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫أَ َّن ‪ :‬که‬

‫أَيضاً ‪ :‬همچنني‬ ‫أَ ْنـصَ ح ‪ :‬اندرزگوترين‬ ‫ْإن ‪ :‬اگر ‪4‬‬

‫‪05‬‬
‫ِبال ‪ :‬بدونِ‬ ‫بَـ ّريّ ‪ :‬خشکی‪ ،‬صحرايی ‪5‬‬ ‫أَينَ ‪ :‬کجا‬

‫ِبالد ‪ :‬کشور‪ ،‬شهرها «مفرد‪َ :‬ب َلد»‬ ‫ب ُْستان ‪ :‬باغ «جمع‪َ :‬بساتني»‬ ‫أيُّها ‪ :‬ای «برای مذ ّکر»‬

‫َب َلد ‪ :‬شهر‬ ‫بس ُط) ‪2‬‬


‫ب ََس َط ‪ :‬گسرتاند (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫َب َل َغ ‪ :‬رسيد‬ ‫ِب ُسهو َلـة ‪ :‬به آسانی‬
‫ب‬
‫(مضارع‪َ :‬يب ُل ُغ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬بلوغ) ‪7‬‬ ‫بَسيط ‪ :‬ساده‬

‫ِبـمَ ‪ :‬با چه چيزی « ِبـ ‪ +‬ما»‬ ‫ب ََص ‪ :‬ديده «جمع‪ :‬أَبصار»‬ ‫ِبـ ‪ :‬به وسيلۀ‬

‫ِبناء ‪ :‬ساخنت‪ ،‬ساختامن ‪6‬‬ ‫ِبضاعَة ‪ :‬کاال «جمع‪َ :‬بضا ِئع»‬ ‫باب ‪ :‬در «جمع‪ :‬أَبواب»‬

‫ِبنْت (اِبنَة) ‪ :‬دخرت «جمع‪َ :‬بنات»‬ ‫ب َّط ‪ :‬اردک ‪5‬‬ ‫با ِرد ‪ :‬رسد «متضاد‪ :‬حا ّر»‬

‫جي ‪ :‬بنفش‬
‫َفس ّ‬
‫َبن َ‬ ‫ب َّطاريَّـة ‪ :‬باتری‬ ‫با َر َك ال ّل ُه َ‬
‫فيك ‪ :‬آفرين بر تو ‪5‬‬

‫َبنَی ‪ :‬ساخت (مضارع‪َ :‬ي ْبني) ‪2‬‬ ‫ِبطا َقة ‪ :‬کارت ‪3‬‬ ‫ِبالتَّـأکيد ‪ :‬البتّه‬

‫بوم ‪ ،‬بو َمة ‪ :‬جغد ‪5‬‬ ‫َبع َ‬


‫َث ‪ :‬فرستاد (مضارع‪َ :‬يب َع ُث) ‪7‬‬ ‫با ِلغ ‪ :‬کامل ‪1‬‬

‫بَهي َمة ‪ :‬چارپا (به جز درندگان)‬ ‫بَعُ َد ‪ :‬دور شد (مضارع‪َ :‬ي ُبعدُ ) ‪3‬‬ ‫با ِئـع ‪ :‬فروشنده‬

‫«جمع‪َ :‬بها ِئم» ‪3‬‬ ‫ُب ْعد ‪ :‬دوری ‪8‬‬ ‫حاج ٍة ‪ :‬نيازمند‬
‫ِب َ‬
‫َب ْيت ‪ :‬خانه «جمع‪ُ :‬بيوت»‬ ‫بَعيد ‪ :‬دور «متضاد‪َ :‬قريب»‬ ‫ب َْحث ‪ :‬پژوهش «جمع‪ :‬أَبحاث»‬

‫ِبئْـر ‪ :‬چاه «جمع‪ :‬آبار»‬ ‫َب ْغـتَـ ًة ‪ :‬ناگهان‬ ‫ب ََح َث عَنْ ‪ :‬دنبالِ ‪...‬گشت‬

‫بَـ ْيـع ‪ :‬فروش «متضاد‪ِ :‬شاء»‬ ‫بُقعَة ‪ :‬قطعه زمني «جمع‪ِ :‬بقاع» ‪3‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْب َح ُث ‪ /‬مصدر‪َ :‬بحث)‬

‫َب َقر‪َ ،‬ب َق َرة ‪ :‬گاو‬ ‫ب َْحـر ‪ :‬دريا «جمع‪ِ :‬بحار»‬

‫بُکاء ‪ :‬گريه کردن‬ ‫ِبدايَة ‪ :‬رشوع «متضاد‪ِ :‬نها َيـة»‬

‫بَکترييا ‪ :‬باکرتی ‪5‬‬ ‫َبدَأَ ‪ :‬رشوع کرد‪ ،‬رشوع شد‬

‫ِب ُک ِّل ُسو ٍر ‪ :‬با کاملِ ميل‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْبد َُأ)‬

‫َب َکی ‪ :‬گريه کرد‬ ‫َبد ََّل ‪ :‬عوض کرد‬

‫(مضارع‪َ :‬يبکي ‪ /‬مصدر‪ُ :‬بکاء) ‪7‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َبد ُِّل ‪ /‬مصدر‪َ :‬تبديل) ‪8‬‬

‫ب َْل ‪ :‬بلکه‬ ‫بَديع ‪ :‬نو (برای نخستني بار) ‪8‬‬

‫‪06‬‬
‫ُت ّفاح ‪ :‬سيب‬ ‫(مضارع‪َ :‬يرت ُُك‪ /‬مصدر‪َ :‬ت ْرك)‬
‫َتسـا َق َ‬
‫ت‬
‫ـط ‪ :‬پی در پی  افتاد (مضارع‪َ :‬تفتيش ‪ :‬بازرسی‪ ،‬جست و جو ‪3‬‬

‫َت َف َّر َق ‪ :‬پراکنده شد‬ ‫َيتَسا َق ُط ‪ /‬مصدر‪َ :‬تسا ُقط) ‪3‬‬ ‫َت َأ َّثـ َر ‪ :‬تحت تأثري قرار گرفت‬

‫(مضارع‪َ :‬ي َت َف َّر ُق ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َف ُّرق) ‪2‬‬ ‫ِت ْسعَـة‪ِ ،‬تسع ‪ُ :‬نـه‬ ‫(مضارع‪َ :‬يتَأَ َّث ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تأَ ُّثر) ‪5‬‬

‫ـل ‪ :‬بفرما‬ ‫َتس َلمُ عَين َُك ‪ :‬چشمت سالـم بـامند َتـ َف َّ‬
‫ـض ْ‬ ‫تاسع ‪ :‬نهم‬
‫ِ‬
‫َتقاعُ د ‪ :‬بازنشستگی‬ ‫(چشمت بی بال) ‪7‬‬ ‫تالـي ‪ :‬بعدی‬

‫َتـ َقـدُّ م ‪ :‬پيرشفت‬ ‫َتسليم ‪ :‬تحويل دادن‪ ،‬سالم کردن‬ ‫َت َج َّلی ‪ :‬جلوه گر شد‬

‫َت َک َّلمَ ‪ :‬صحبت کرد‬ ‫َتصا َد َم ‪ :‬تصادف کرد‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت ََج َّلی) ‪4‬‬

‫(مضارع‪َ :‬ي َت َک َّل ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َک ُّلم)‬ ‫(مضارع‪َ :‬يتَصا َد ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬تصادُم)‬ ‫َت َجمَّعَ ‪ :‬جمع شد‬

‫َتال ‪ :‬خـوانــد (مضارع‪َ :‬يتْلو ‪ /‬مصدر‪:‬‬ ‫َتعا َرفوا ‪ :‬يکديگر را شناختند‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت ََج َّم ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َج ُّمع) ‪7‬‬
‫(مضارع‪َ :‬يتَعا َر َ‬
‫فون ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعا ُرف) ‪ِ 4‬تال َوة)‬ ‫َت ْحت ‪ :‬زير «متضاد‪َ :‬فوق»‬
‫ِت ْل َ‬
‫ـك ‪ :‬آن «مؤ ّنث»‬ ‫َت َ‬
‫عال ‪ :‬بيا‬ ‫َت َح َّر َك ‪ :‬حرکت کرد ‪5‬‬

‫ِتـ ْلميذ ‪ :‬دانش آموز «جمع‪َ :‬تالميذ»‬ ‫َتعاو ََن ‪ :‬همياری کرد‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت ََح َّر ُك ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َح ُّرك)‬

‫َتـ ْلـوين ‪ :‬رنگ آميزی‬ ‫(مضارع‪َ :‬يتَعا َو ُن ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعا ُون) ‪2‬‬ ‫َت َخـ َّر َج ‪ :‬دانش آموخته شد‬

‫ِت ْـمثال ‪ :‬تنديس «جمع‪َ :‬تـامثيل»‬ ‫َتعاي ََش ‪ :‬هم زيستی داشت‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت ََخ َّر ُج ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َخ ُّرج)‬

‫َتـ ْمر ‪ :‬خرما‬ ‫(مضارع‪َ :‬يتَعا َي ُش ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعا ُيش) ‪4‬‬ ‫َت َخ َّل َص ‪ :‬رهايی يافت‬

‫َت َ‬
‫ناجی ‪ :‬راز گفت ‪2‬‬ ‫َتعَب ‪ :‬خستگی‬ ‫(مضارع‪َ :‬يت ََخ َّل ُص ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َخ ُّلص)‪6‬‬

‫َناجی )‬
‫(مضارع‪َ :‬يت َ‬ ‫تعجب کرد‬ ‫َتع ََّج َ‬
‫ـب ‪ّ :‬‬ ‫ُتراب ‪ :‬خاک‪ ،‬ريزگرد ‪7‬‬

‫َتناو ََل ‪ :‬خورد‬ ‫َتر َاحموا ‪ :‬به همديگر مهربانی کردند (مضارع‪َ :‬ي َت َع َّج ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َع ُّجب)‬

‫(مضارع‪َ :‬يـتَنا َو ُل‪ /‬مصدر‪َ :‬تنا ُول)‬ ‫َت َع ُّر ٌف َع َلی ‪ :‬شناخ ِ‬
‫نت ‪3‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي َت َاح ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬تر ُاحم) ‪3‬‬

‫َتنظيف ‪ :‬تـميز کردن ‪7‬‬ ‫َت َع َّلمَ ‪ :‬ياد گرفت‬ ‫َت َ‬


‫رجمَ ‪ :‬ترجمه کرد‬

‫َته ِيـ َئـة ‪ :‬ته ّيه کردن‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي َت َع َّل ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َع ُّلم)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َـت ِج ُم‪ /‬مصدر‪َ :‬ت َ‬
‫رج َمة) ‪1‬‬

‫َت ّيار ‪ :‬جريان ‪7‬‬ ‫َتعويض ‪ :‬جربان کردن‬ ‫َت َر َك ‪ :‬ترک کرد‬

‫‪07‬‬
‫َج َری ‪ :‬جاری شد (مضارع‪َ :‬ي ْجري) ‪2‬‬ ‫جا َز ‪ :‬جايز شد (مضارع‪َ :‬يجو ُز) ‪4‬‬

‫َجزاء ‪ :‬پاداش‪ ،‬کيفر‬ ‫جا ِلس ‪ِ :‬نشسته‬


‫ث‬
‫َجزَر ‪ :‬هويج‬ ‫جا َل َس ‪ :‬هم نشينی کرد‬

‫ـسـر ‪ُ :‬پل «جمع‪ُ :‬جسور»‬


‫ِج ْ‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يجالِ ُس ‪ /‬مصدر‪ُ :‬مجالَ َسة) ‪4‬‬ ‫ثا ِلث‪ ،‬ثالِ َثة ‪ :‬سوم‬

‫َجع ََل ‪ :‬قرار داد‬ ‫جـا ِمـعَـة ‪ :‬دانشگاه‬ ‫ثا ِمن‪ ،‬ثا ِمنَة ‪ :‬هشتم‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْج َع ُل ‪ /‬مصدر‪ َ :‬ج ْعل)‬ ‫«جمع‪ :‬جا ِمعات»‬ ‫َش‪ ،‬ثان َي َة َع َ‬
‫رش َة ‪ :‬دوازدهم‬ ‫ثانـي ع َ َ‬
‫َ‬
‫«مرتادف‪َ :‬و َض َع»‬ ‫جاهز ‪ :‬آماده ‪3‬‬
‫ِ‬ ‫ثانـي‪ ،‬ثان َية ‪ :‬دوم‬

‫َج َل َب ‪ :‬آورد (مضارع‪َ :‬ي ْج ِل ُب)‬ ‫جاهل ‪ :‬نادان «جمع‪ُ :‬جهّال»‬


‫ِ‬ ‫َثـ ْعـ َلب ‪ :‬روباه‬

‫َج َل َس ‪ :‬نشست‬ ‫َج َبـل ‪ :‬کوه «جمع‪ِ :‬جبال»‬ ‫َثـقـيل ‪ :‬سنگني‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْج ِل ُس ‪ /‬مصدر‪ُ :‬جلوس)‬ ‫جُ نب‪ُ ،‬جبنَة ‪ :‬پنري ‪6‬‬ ‫الس ْمـع ‪ :‬کم شنوا‬ ‫َث ُ‬
‫قيل َّ‬
‫ني بد‬
‫السو ِء ‪ :‬همنش ِ‬
‫ليس ّ‬
‫َج ُ‬ ‫َج ّد ‪ :‬پدربزرگ «جمع‪ :‬أَجداد»‬ ‫اَل ُّثالثاء‪َ ،‬يو ُم ال ُّثالثا ِء ‪ :‬سه شنبه‬

‫َجام ِرك ‪ :‬گمرک «مفرد‪ُ :‬جم ُرك» ‪4‬‬ ‫َجـ َّد ‪ :‬کوشيد‬ ‫َثال َثـة‪َ ،‬ثالث ‪ :‬سه‬
‫امعـي ‪ :‬گروهی ‪7‬‬
‫َج ّ‬ ‫ـجـدُّ ‪ /‬مصدر‪ِ :‬جـدّ)‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ِ‬ ‫ـالثـون‪َ ،‬ثالثيـنَ ‪ :‬سی‬
‫َ‬ ‫َث‬

‫َجامل ‪ :‬زيبايی «متضاد‪ُ :‬ق ْبح»‬ ‫ِج ّداً ‪ :‬بسيار‬ ‫َ�ث ْلج ‪ :‬برف‪ ،‬يخ «جمع‪ُ :‬ثلوج» ‪3‬‬

‫َجمَعَ ‪ :‬جمع کرد‬ ‫ِجدار ‪ :‬ديوار‬ ‫ُثـمَّ ‪ :‬سپس‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْج َم ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬ج ْمع )‬ ‫َجدَل ‪ :‬ستيز‬ ‫َثـامن َيـة‪َ ،‬ثـامين ‪ :‬هشت‬

‫َجميل ‪ :‬زيبا «متضاد‪َ :‬قبيح»‬ ‫َج َّدة ‪ :‬مادربزرگ‬ ‫َثـ َمر ‪َ ،‬ثـ َم َرة ‪ :‬ميوه‬

‫َجنْب ‪ :‬کنار‬ ‫َجذوَة ‪ :‬پارۀ آتش ‪1‬‬

‫َجنَّة ‪ :‬بهشت‬ ‫َج َّر َب ‪ :‬آزمايش کرد (مضارع‪ُ :‬ي َج ِّر ُب ‪/‬‬
‫ج‬
‫جُ نْـديّ ‪ :‬رسباز «جمع‪ُ :‬جنود»‬ ‫مصدر‪َ :‬ت ْجريب و َتج ِر َبة) ‪8‬‬

‫َجـ ّو ‪ :‬هوا‬ ‫جُ ْرح ‪ :‬زخم ‪5‬‬ ‫جا َء ‪ :‬آمد «مرتادف‪ :‬أَ َتـی»‬

‫الس َف ِر ‪ :‬گذرنامه‬
‫َجواز‪َ ،‬جوا ُز َّ‬ ‫َج َّر َح ‪ :‬زخمی کرد‬ ‫جا َء ِبـ ‪ :‬آو ْرد ‪2‬‬

‫«جمع‪َ :‬جوازات» ‪3‬‬ ‫ـج ِّر ُح ‪ /‬مصدر‪َ :‬تجريح)‬


‫(مضارع‪ُ :‬ي َ‬ ‫جار ‪ :‬همسايه «جمع‪ :‬جريان»‬

‫‪08‬‬
‫َح ِز َن ‪ :‬غمگني شد (مضارع‪َ :‬ي ْحز َُن ‪/‬‬ ‫َحبيب ‪ :‬دوست‪ ،‬يار‬ ‫َج ّوال‪ ،‬ا ْلها ِت ُف ا ْل َج ّو ُال ‪ :‬تلفن همراه‬
‫مصدر‪ُ :‬حزْن) «متضاد‪َ :‬ف ِر َح»‬ ‫«مرتادف‪َ :‬صديق ‪ /‬متضاد‪ :‬عَد ّو»‬ ‫َج َّه َز ‪ :‬مجهّز کرد‬
‫َحزين ‪ :‬غمگني‬ ‫َحتَّی ‪ :‬تا‪ ،‬تا اينکه‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َج ِّه ُز ‪ /‬مصدر‪َ :‬تجهيز) ‪1‬‬
‫«متضاد‪َ :‬مرسور و َف ِرح»‬ ‫«حتَّی َتب َت ِعدَ‪ :‬تا دور شود» ‪5‬‬
‫َ‬ ‫َجهل ‪ :‬نادانی «متضاد‪ِ :‬ع ْلم»‬
‫حُ سام ‪ :‬شمشري‬ ‫َح َجر ‪ :‬سنگ «جمع‪ :‬أَحجار»‬ ‫َج ِّيداً ‪ :‬خوب‪ ،‬به خوبی‬
‫َح ِس َب ‪ :‬پنداشت (مضارع‪َ :‬ي ْح َس ُب)‬ ‫َحدّاد ‪ :‬آهنگر‬ ‫َج ْيش ‪ :‬ارتش «جمع‪ُ :‬جيوش» ‪6‬‬
‫حُ ْسن ‪ :‬خوبی «متضاد‪ُ :‬ق ْبح‪ ،‬سوء»‬ ‫َحدا ِئق ‪ :‬باغ ها «مرتادف‪َ :‬بساتني»‬
‫حُ ْس ُن ا ْل ُخ ُل ِق ‪ :‬خوش اخالقی‬ ‫َحد َ‬
‫َث ‪ :‬ا ّتفاق افتاد (مضارع‪َ :‬ي ْحدُ ُث)‬
‫ح‬
‫حُ ْس ُن ا ْل َع ْه ِد ‪ :‬خوش پيامنی‬ ‫حُ دود ‪ :‬مرز‪ ،‬مرزها‬
‫َح َسن‪َ ،‬ح َسنَة ‪ :‬خوب‬ ‫َحديث ‪ :‬نو‪ ،‬سخن‬ ‫حاجـة ‪ :‬نياز «جمع‪َ :‬حوا ِئج»‬
‫َ‬
‫َح َسناً ‪ :‬بسيار خوب ‪3‬‬ ‫َحديد ‪ :‬آهن ‪6‬‬ ‫حا ّد ‪ :‬تيز ‪7‬‬
‫َحصَ َد ‪ :‬درو کرد (مضارع‪َ :‬ي ْح ُصدُ )‬ ‫َحدي َقـة ‪ :‬باغ «جمع‪َ :‬حدا ِئق»‬ ‫َش‪ ،‬حاد َي َةع ْ َ‬
‫َش َة ‪ :‬يازدهم‬ ‫حاديَ ع َ َ‬

‫َح َطب ‪ :‬هيزم‬ ‫َحدي َق ُة ا ْل َح َي ِ‬


‫وانات ‪ :‬باغ وحش‬ ‫حا ّر ‪ :‬گرم «متضاد‪ :‬با ِرد»‬

‫ِحفاظ َع َلی ‪ :‬نگهداری از ‪2‬‬ ‫َح َّذ َر ‪ :‬هشدار داد‬ ‫حا َر َب ‪ :‬جنگيد ‪6‬‬

‫َحـ َفـ َر ‪َ :‬کند‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َح ِّذ ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تحذير)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يحا ِر ُب ‪ /‬مصدر‪ُ :‬محا َر َبة)‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْح ِف ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬ح ْفر )‬ ‫حُ ـ ّر ‪ :‬آزاد «جمع‪ :‬أحرار»‬ ‫حاسوب ‪ :‬رايانه «جمع‪َ :‬حواسيب»‬

‫َح ِف َظ ‪ :‬حفظ کرد‬ ‫َح ْرب ‪ :‬جنگ‬ ‫حا ِف َلة ‪ :‬اتوبوس «جمع‪ :‬حا ِفالت»‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْح َف ُظ ‪ /‬مصدر‪ِ :‬ح ْفظ )‬ ‫ِح ْرباء ‪ :‬آفتاب پرست ‪5‬‬ ‫حاو ََل ‪ :‬تالش کرد‬

‫َح ْف َل ُة الز ِ‬
‫َّواج ‪ :‬جشن عروسی‬ ‫َح َر َس ‪ :‬نگهداری کرد‪ ،‬نگهبانی داد‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يحا ِو ُل ‪ /‬مصدر‪ُ :‬محا َولَة)‬

‫َح ْف َل ُة ا ْلميال ِد ‪ :‬جشن تو ّلد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْح ُر ُس)‬ ‫َح ّب ‪ :‬دانه‬


‫َحقي َبـة ‪ :‬کيف ‪ ،‬چمدان‬ ‫َح َّر َك ‪ :‬حرکت داد‪ ،‬تحريک کرد‬ ‫«جمع‪ُ :‬حبوب ‪َ /‬ح َّبـة‪ :‬يک دانه»‬
‫«جمع‪َ :‬حقا ِئب»‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َح ِّر ُك ‪ /‬مصدر‪َ :‬تحريك) ‪5‬‬ ‫حُ ّب ‪ :‬دوست داشنت‬
‫َح َکمَ ‪ :‬حکومت کرد‪ ،‬داوری کرد‬ ‫حُ ّريَّـة ‪ :‬آزادی ‪4‬‬ ‫َحبل ‪ :‬طناب «جمع‪ِ :‬حبال» ‪4‬‬

‫‪09‬‬
‫َخ َل َق ‪ :‬آفرید‬ ‫خاط ُب ‪ /‬مصدر‪ُ :‬م َ‬
‫خاط َبة) ‪6‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْح ُک ُم) ‪6‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْخ ُلقُ )‬ ‫َ‬
‫خاف ‪ :‬ترسيد‬ ‫َح َّل ِبـ ‪ :‬در ‪ ...‬فرود آمد ‪ ،‬حل کرد‬
‫ُخ ْمس ‪ :‬يک پنجم ‪4‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫خاف ‪ /‬مصدر‪َ :‬خ ْوف )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ِح ُّل) ‪8‬‬

‫َخ ْم َ‬
‫ـسة‪َ ،‬خ ْمس ‪ :‬پنج‬ ‫َش‪ ،‬خا ِم َس َة ع ْ َ‬
‫َش َة ‪ :‬پانزدهم‬ ‫خا ِم َس ع َ َ‬ ‫ِح ْلم ‪ :‬بردباری ‪2‬‬

‫اَ ْل َخميس ‪َ ،‬يو ُم ا ْل َخ ِ‬


‫ميس ‪ :‬پنجشنبه‬ ‫خا ِمس‪ ،‬خا ِم َسة ‪ :‬پنجم‬ ‫َح ْل ّ‬
‫وانـي ‪ :‬شريينی فروش‬
‫َخ ْوف ‪ :‬ترس‪ ،‬ترسيدن‬ ‫خا ِئف ‪ :‬ترسيده‪ ،‬ترسان‬ ‫َحليب ‪ :‬شري‬
‫َخ ْيـر ‪ :‬بهرت‪ ،‬بهرتين‪ ،‬خوبی‬ ‫َخ ّباز ‪ :‬نانوا‬ ‫َحام َمـة ‪ :‬کبوتر‬
‫َخ َّيـ َر ‪ :‬اختيار داد ‪6‬‬ ‫ُخبز ‪ :‬نان‬ ‫َح ْمل ‪ُ :‬بردن ‪ ،‬حمل کردن‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َخ ِّيـ ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تخيري)‬ ‫َخ َد َم ‪ :‬خدمت کرد‬ ‫حُ ْمق ‪ :‬نادانی ‪5‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْخ ِد ُم ‪ /‬مصدر‪ِ :‬خ ْد َمة)‬ ‫َحميم ‪ :‬گرم و صميمی ‪4‬‬
‫َخ َّر َب ‪ :‬ويران کرد ‪6‬‬ ‫ِحوار ‪ :‬گفت وگو‬
‫د‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َخ ِّر ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬تخريب)‬ ‫َح ْول ‪ :‬اطراف‬

‫دا َر ‪ :‬چرخيد‬ ‫َخ َر َج ‪ :‬بريون رفت‬ ‫َح َّو َل ‪ :‬تبديل کرد‬

‫(مضارع‪َ :‬يدو ُر) ‪1‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْخ ُر ُج ‪ /‬مصدر‪ُ :‬خروج )‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َح ِّو ُل ‪ /‬مصدر‪َ :‬تحويل) ‪5‬‬

‫دَجاج ‪ :‬مرغ ‪6‬‬ ‫َخريف ‪ :‬پاییز‬ ‫َحیاء ‪ :‬رشم‬

‫ِخزا َنـة ‪ :‬گنجينه ‪ ،‬انبار «جمع‪َ :‬خزا ِئن» دُخـان ‪ :‬دود‬ ‫َح ّي ‪ :‬زنده «جمع‪ :‬أَحياء»‬

‫د ََخ َل ‪ :‬داخل شد‬ ‫ُخ ْسان ‪ :‬زيان‬ ‫َحياة ‪ :‬زندگی «متضاد‪َ :‬موت»‬

‫(مضارع‪َ :‬يد ُْخ ُل)‬ ‫َخ َشب ‪ :‬چوب «جمع‪ :‬أَ ْخشاب»‬ ‫َح َّيـ َر ‪ :‬حريان کرد (مضارع‪ُ :‬ي َح ِّيـ ُر) ‪3‬‬

‫ُد ّر ‪ :‬مرواريد (جمع‪ُ :‬د َرر) ‪1‬‬ ‫َخ َطـأ ‪ :‬خطا «جمع‪ :‬أَخطاء»‬

‫ِدر َاسـة ‪ :‬درس خواندن‬ ‫َ‬


‫«جمع‪:‬خطايا»‬ ‫َخطي َئة ‪ :‬گناه‪ ،‬خطا‬
‫خ‬
‫ايس ‪ :‬تحصيلی‬
‫ِدر ّ‬ ‫ِخالف ‪ :‬اختالف ‪4‬‬

‫َد َر َس ‪ :‬درس خواند‬ ‫َخ ْلف ‪ :‬پشت‬ ‫خا َتم ‪ :‬انگشرت «جمع‪َ :‬خوا ِتم»‬

‫(مضارع‪َ  :‬ي ْد ُر ُس ‪ /‬مصدر‪ِ  :‬در َاسة و َد ْرس)‬ ‫«مرتادف‪َ :‬وراء‪ /‬متضاد‪ :‬أَمام»‬ ‫َ‬
‫خاط َب ‪ :‬خطاب کرد‬

‫‪10‬‬
‫َد َّر َس ‪ :‬درس داد‬
‫ذ‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َد ِّر ُس ‪ /‬مصدر‪َ :‬تدْريس)‬
‫ر‬ ‫ذا ‪ :‬اين « َمنْ ذا‪ :‬اين کيست؟» ‪1‬‬
‫دَعا ‪ :‬فرا خوا ْند‪ ،‬دعا کرد‬
‫ذوب) ‪6‬‬
‫ذاب ‪ :‬ذوب شد (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫َ‬
‫را ِبـع‪ ،‬را ِب َعة ‪ :‬چهارم‬ ‫(مضارع‪َ :‬يدعو ‪ /‬مصدر‪ :‬دُعاء) ‪4‬‬
‫ذات ‪ :‬دارای ‪1‬‬
‫ر ِاحم ‪ :‬رحم کننده‬ ‫َد َفعَ ‪ :‬دور کرد‪ ،‬پرداخت‪ ،‬دفع کرد‬
‫ذاق ‪ :‬چشيد (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫ذوق) ‪8‬‬ ‫َ‬
‫َرأس ‪ :‬رس‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْد َف ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬د ْفع)‬
‫ذا ِک َرة ‪ :‬حافظه ‪7‬‬
‫ر ِاسب ‪ :‬مردود‬ ‫د ََّل ‪ :‬راهناميی کرد (مضارع‪َ :‬يدُ ُّل) ‪5‬‬
‫َ‬
‫ذاك ‪ :‬آن ‪1‬‬
‫را ِقد ‪ :‬بسرتی‬ ‫دُلفني ‪ :‬دلفني «جمع‪ :‬دَالفني» ‪7‬‬
‫ذاهب ‪ :‬رفته‬
‫ِ‬
‫َرأَی‪ :‬ديــد (مضارع‪َ :‬ي َری ‪ /‬مصدر‪:‬‬ ‫دَليل ‪ :‬راهنام «جمع‪ :‬أَ ِد ّلء ‪ ،‬أَ ِد َّلة»‬
‫ُذباب ‪ :‬مگس ‪6‬‬
‫ُرؤ َية )‬ ‫َد ْمع ‪ :‬اشک «جمع‪ :‬دُموع»‬
‫َذ َکر ‪ :‬مرد‪ ،‬نر ‪4‬‬
‫َر ْأي ‪ :‬نظر‪ ،‬فكر‬ ‫دَنا ‪ :‬نزديک شد (مضارع‪َ :‬يدنو) ‪8‬‬
‫َذ َکــــ َر ‪ :‬يـــاد کــرد (مضارع‪َ :‬ي ْذ ُکـ ُر‬
‫ـحـة ‪ :‬بو‬
‫را ِئ َ‬ ‫دَوام ‪ :‬ساعت کار‬
‫‪ /‬مصدر‪ِ :‬ذ ْکر) «متضاد‪َ :‬ن ِ َ‬
‫س»‬
‫را ِئـع ‪ :‬جالب ‪7‬‬ ‫يس‪ :‬ساعت کار مدرسه) ‪6‬‬
‫(دَوام َمد َر ّ‬
‫ِذک َری ‪ :‬خاطره «جمع‪ِ :‬ذک َريات» ‪4‬‬
‫ُر َّب ‪ :‬چه بسا‬ ‫َد ْور ‪ :‬نقش ‪7‬‬
‫ـك ‪ :‬آن «مذ ّکر»‬
‫ٰذ ِل َ‬
‫َربيع ‪ :‬بهار‬ ‫َد َوران ‪ :‬چرخيدن‬
‫َذ َنب ‪ :‬دُم «جمع‪ :‬أَذناب» ‪5‬‬
‫َرجا ‪ :‬اميد داشت‬ ‫دَو َلة ‪ :‬کشور‪ ،‬حکومت «جمع‪ُ :‬د َول» ‪6‬‬
‫َذ ْنب ‪ :‬گناه «جمع‪ُ :‬ذنوب»‬
‫(مضارع‪َ :‬يرجو ‪ /‬مصدر‪َ :‬رجاء ) ‪8‬‬ ‫َ‬
‫دون ‪ :‬بدون ‪2‬‬
‫ذو ‪ :‬دارای ‪1‬‬
‫َرجا ًء ‪ :‬لطفاً‬ ‫«دون أَن ُي َح ِّر َك‪:‬‬
‫َ‬ ‫دون أَن‪ :‬بی آنکه‬
‫َ‬
‫َذهَ َب ‪ :‬رفت‬
‫َر َجعَ ‪ :‬برگشت (مضارع‪َ :‬ي ْر ِج ُع ‪/‬‬ ‫بی آنکه حرکت دهد» ‪5‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْذهَ ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬ذهاب)‬
‫مصدر‪ُ :‬رجوع)‬ ‫دَهْ ـر ‪ :‬روزگار‬
‫َذهَ ٌب ‪ :‬طال‬
‫رَجُ ـل ‪ :‬مرد «جمع‪ِ :‬رجال»‬
‫ِذئب ‪ :‬گرگ «جمع‪ِ :‬ذئاب»‬
‫َر َّح َب ‪ :‬خوشامد گفت ‪6‬‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َر ِّح ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬ترحيب)‬

‫‪11‬‬
‫ئييس ‪ :‬اصلی‬
‫َر ّ‬ ‫َر ِحـمَ ‪ :‬رحم کرد‬
‫س‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْر َح ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ر ْحم)‬
‫َسـ ‪َ ،‬س ْو َف ‪ :‬نشانۀ آينده‬
‫خيصة ‪ :‬ارزان‬
‫َرخيص‪َ ،‬ر َ‬
‫سا ِبع‪ ،‬سا ِب َعة ‪ :‬هفتم‬ ‫ز‬
‫ُر ّز ‪ :‬برنج‬
‫ساجد ‪َ :‬سجده کننده‬
‫ِ‬
‫زا ِئد ‪ :‬به اضافۀ ‪2‬‬ ‫ِرسا َلة ‪ :‬نامه «جمع‪َ :‬رسا ِئل»‬
‫ساحة ‪ :‬حياط‪ ،‬ميدان‬
‫َ‬
‫زا َد ‪ :‬زياد کرد ‪ ،‬زياد شد‬ ‫َر َسمَ ‪ :‬ن ّقاشی کرد‬
‫سا ِدس‪ ،‬سا ِد َسة ‪ :‬ششم‬
‫(مضارع‪َ :‬يزيدُ )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْر ُس ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ر ْسم)‬
‫سا َر ‪ :‬حرکت کرد‪ ،‬به راه افتاد‬
‫ز َان ‪ :‬زينت داد‬ ‫َرصيد ‪ :‬شارژ ‪8‬‬
‫(مضارع‪َ :‬يس ُري) ‪5‬‬
‫(مضارع‪َ :‬يزينُ ) ‪1‬‬ ‫َر ِ َ‬
‫ض ‪ :‬راضی شد‬
‫ساعَـ َد ‪ :‬کمک کرد‬
‫ُزبدَة ‪ :‬کره ‪6‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي َ‬
‫رضی ‪ /‬مصدر‪ِ :‬رضا) ‪8‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬يسا ِعدُ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬مسا َعدَة)‬
‫ُزجاج‪ُ ،‬ز َ‬
‫جاجة ‪ :‬شيشه‬ ‫ُرفات ‪ :‬استخوان پوسيده ‪8‬‬
‫سا َف َر ‪ :‬سفر کرد‬
‫اعي ‪ :‬کشاورزی‬
‫ِزر ّ‬ ‫َر َف َض ‪ :‬نپذيرفت (مضارع‪َ :‬ي ْر َف ُض) ‪6‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬يسا ِف ُر ‪ /‬مصدر‪ُ :‬مسا َف َرة)‬
‫َز َرعَ ‪ :‬کاشت‬ ‫َر َفـعَ ‪ :‬باال ُبرد‪ ،‬برداشت‬
‫َس َأ َل ‪ :‬پرسيد‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْز َرعُ ‪ /‬مصدر‪َ :‬ز ْرع)‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْر َف ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬ر ْفع)‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْسأَ ُل) «متضاد‪ :‬أَ َ‬
‫جاب»‬
‫َزميل ‪ :‬هم شاگردی «جمع‪ُ :‬ز َمالء»‬ ‫َر َقـدَ‪ :‬بستـری شد ‪ ،‬خوابيد‬
‫سا َم َح ‪ :‬بخشيــد (مضارع‪ُ :‬يسا ِم ُح‪/‬‬
‫َز َ‬
‫وجة ‪ :‬همرس « َزوج‪ :‬شوهر»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْر ُقدُ )‬
‫مصدر‪ُ :‬مسا َم َحة)‬
‫َزهْ ر ‪ :‬شکوفه‪ُ ،‬گل « َزه َرة‪ :‬يک شکوفه‪،‬‬ ‫َر ْکب ‪ :‬کاروان شرت يا اسب سواران ‪8‬‬
‫سا ِئـح‪ :‬گردشگر‬
‫يک ُگل‪ /‬جمع‪ :‬أَزهار»‬ ‫َر ِک َب ‪ :‬سوار شد‬
‫«جمع‪ :‬سا ِئ َ‬
‫حون‪ُ ،‬س ّياح» ‪2‬‬
‫َزيت ‪ :‬روغن «جمع‪ُ :‬زيوت» ‪5‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْر َک ُب ‪ /‬مصدر‪ُ :‬رکوب)‬
‫سا ِئق ‪ :‬راننده‬
‫ُر ّمان ‪ :‬انار‬
‫سا ِئل ‪ :‬مايع‪ُ ،‬پرسشگر ‪5‬‬
‫َ‬
‫رياضـة ‪ :‬ورزش‬
‫ساوَی ‪ :‬برابر است‬
‫رياضـي ‪ :‬ورزشکار‬
‫ّ‬
‫(مضارع‪ُ :‬يساوي‪ /‬مصدر‪ُ :‬مساواة)‪2‬‬
‫ريـح ‪ :‬باد «جمع‪ :‬رياح»‬

‫‪12‬‬
‫ِسنّ ‪ :‬دندان «جمع‪ :‬أَسنان»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْس ُکنُ ) ‪6‬‬ ‫َس َّب ‪ :‬دشنام داد (مضارع‪َ :‬ي ُس ُّب) ‪4‬‬

‫َسنَـة ‪ :‬سال‬ ‫َسکينَة‪ :‬آرامش ‪5‬‬ ‫الس ْب ِت ‪ :‬شنبه‬ ‫اَ َّ‬


‫لس ْبت ‪َ ،‬يو ُم َّ‬
‫«جمع‪َ :‬سنَوات‪ِ ،‬س َ‬
‫نون و ِسننيَ»‬ ‫َس ْل ‪ :‬بپرس (اِ ْسأَ ْل) ‪8‬‬ ‫َس َّب َح ‪ :‬به پاکی ياد کرد ‪6‬‬

‫َسنَويّـاً ‪ :‬ساالنه ‪3‬‬ ‫َسلِمَ ‪ :‬سالـم ماند‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َس ِّب ُح ‪ /‬مصدر‪َ :‬تسبيح)‬

‫سوء ‪ :‬بدی‪ ،‬بد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْس َل ُم)‬ ‫َس ْبـعَة‪َ ،‬س ْبع ‪ :‬هفت‬

‫َسواء ‪ :‬يکسان ‪4‬‬ ‫َس َّلمَ ‪ :‬سالم کرد ‪ ،‬تحويل داد‬ ‫َس ْبعيـنَ ‪َ ،‬س ْب َ‬
‫عون ‪ :‬هفتاد‬

‫ِسوار ‪ :‬دستبند «جمع‪ :‬أَسا ِور» ‪7‬‬ ‫ـس ِّل ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬تسليم)‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َ‬ ‫ِستَّـة‪ِ ،‬س ّت ‪ :‬شش‬

‫َسوداء ‪ :‬سياه (مؤ ّن ِث أَس َود) ‪3‬‬ ‫ِس ْلم ّيـاً ‪ُ :‬مسالـمت آميز‬ ‫َسـتَـ َر ‪ :‬پوشاند ‪ ،‬پنهان کرد‬

‫سوق ‪ :‬بازار «جمع‪ :‬أَسواق»‬ ‫«س ْلم‪ :‬صلح» ‪4‬‬


‫ِ‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْستُـ ُر)‬

‫َسهْل ‪ :‬آسان‬ ‫َسامء ‪ :‬آسامن «جمع‪َ :‬ساموات»‬ ‫َس َج َد ‪ :‬سجده کرد‬

‫َس ّيا َرة ‪ :‬خودرو‬ ‫َسامويّ ‪ :‬آسامنی‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْس ُجدُ )‬


‫َسـ ّيـا َر ُة ْ ُ‬
‫ال ْجـ َر ِة ‪ :‬تاکسی‬ ‫َس َم َح ِلـ ‪ :‬اجازه داد‬ ‫َسحاب ‪ :‬ابر‬

‫َس ِّيـد ‪ :‬آقا‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْس َم ُح)‬ ‫سح ُب) ‪3‬‬


‫َس َح َب ‪ :‬کشيد (مضارع‪َ :‬ي َ‬
‫َس ِّيـدَة ‪ :‬خانم‬ ‫َس ْمع ‪ :‬شنوايی ‪7‬‬ ‫َسخاء‪َ ،‬سخاوَة ‪ :‬بخشندگی‬

‫َس ِّي َئة ‪ :‬بدی‪ ،‬گناه ‪4‬‬ ‫َسمِعَ ‪ :‬شنيد‬ ‫سوال ‪ :‬شلوار «جمع‪َ :‬ساويل»‬
‫ِْ‬
‫ــع ‪ /‬مصـدر‪َ :‬سامع‬
‫(مضــارع‪َ :‬ي ْس َم ُ‬ ‫َسير ‪ :‬تخت «جمع‪ :‬أَ ِ َّ‬
‫سة» ‪7‬‬

‫و َس ْمع )‬ ‫َس ْفـ َرة ‪ :‬سفر‬


‫ش‬
‫َس َمـ َکة ‪ :‬يک ماهی‬ ‫َسف َرة ِعلم َّيـة ‪ :‬گردش علمی‬
‫شا َء ‪ :‬خواست (مضارع‪َ :‬يشا ُء) ‪8‬‬ ‫«جمع‪َ :‬س َمکات»‬ ‫َسفينَة ‪ :‬کشتی‬
‫شاب ‪ :‬جوان «جمع‪َ :‬شباب»‬
‫ّ‬ ‫َس َمـﻚ ‪ :‬ماهی «جمع‪ :‬أَ ْسامﻙ»‬ ‫«جمع‪ُ :‬س ُفن و َسفا ِئن»‬
‫شا ِرع ‪ :‬خيابان «جمع ‪َ :‬شوا ِرع»‬ ‫َس َم ُك ا ْل ِق ْر ِش ‪ :‬کوسه ماهی ‪7‬‬ ‫َس َک َت‪ :‬ساکت شد‬

‫شاطئ ‪ :‬ساحل «جمع‪َ :‬ش ِ‬


‫واطئ» ‪7‬‬ ‫ِ‬ ‫َس َّمی ‪ :‬ناميد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْس ُک ُت)‬
‫شاهَ َد ‪ :‬ديد‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َس ّمي ‪ /‬مصدر‪َ :‬تسم َية) ‪3‬‬ ‫َس َکنَ ‪ :‬زندگی کرد‬

‫‪13‬‬
‫«ش َطة‪ :‬ادارۀ پليس»‬ ‫ُشـ ْر ّ‬
‫طي ‪ :‬پليس ُ‬ ‫شاهدُ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬مشاهَ دَة)‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬
‫ص‬
‫ش َف ‪َّ :‬‬
‫مرشف فرمود‪ ،‬افتخار داد‬ ‫َ َّ‬ ‫شاي ‪ :‬چای‬
‫صا ِدق ‪ :‬راستگو‬
‫ش ُف ‪ /‬مصدر‪َ :‬ترشيف) ‪3‬‬
‫َشباب ‪ :‬دورۀ جوانی‪ ،‬جوانان «مفرد‪( :‬مضارع‪ُ :‬ي َ ِّ‬
‫صا َر ‪ :‬شد (مضارع‪َ :‬يص ُري)‬
‫ش َکـة ‪ :‬رشکت «جمع‪ِ َ :‬‬
‫شکات»‬ ‫َِ‬ ‫شـاب»‬
‫ّ‬
‫صا ِلح ‪ :‬درستکار‬
‫َش َ‬
‫يحة ‪ :‬سيم کارت ‪8‬‬ ‫َش َب َکة ‪ :‬تور‬
‫صا َلة ‪ :‬سالن = قاعَة ‪4‬‬
‫َش ْعب ‪ :‬م ّلت «جمع‪ُ :‬شعوب» ‪2‬‬ ‫ِشتاء ‪ :‬زمستان‬
‫باح ا ْل َخري‪َ ،‬ص َ‬
‫باح النّور ‪ :‬صبح به خري‬ ‫صَ َ‬
‫احساس‪...‬کرد‬
‫ِ‬ ‫َش َع َر ِبـ ‪:‬‬ ‫َش َجر ‪ :‬درخت «جمع‪ :‬أَ ْشجار»‬
‫ِص َّحة ‪ :‬تندرستی‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْش ُع ُر ‪ /‬مصدر‪ُ :‬شعور)‬ ‫َش َج َرة ‪ :‬يک درخت‬
‫صَ حي َفـة ‪ :‬روزنامه «جمع‪ُ :‬ص ُحف»‬
‫َشقاوَة ‪ :‬بدبختی‬ ‫«جمع‪َ :‬ش َجرات»‬
‫صَ حي َفة ِجداريَّة ‪ :‬روزنامه ديواری‬
‫َشکا ‪ :‬شکايت کرد‬ ‫َش َّجعَ ‪ :‬تشويق کرد‬
‫صُ داع ‪ :‬رسدرد‬
‫(مضارع‪َ :‬يشکو ‪ /‬مصدر‪ِ :‬شکا َية) ‪8‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َ‬
‫ـش ِّج ُـع ‪ /‬مصدر‪َ :‬تشجيع)‬
‫صَ دا َقـة ‪ :‬دوستی‬
‫َش َک َر ‪ :‬تش ّکر کرد‬ ‫َش ْحن ‪ :‬شارژ‪ ،‬اعتبار مالی‬
‫صَ دْر ‪ :‬سينه «جمع‪ُ :‬صدور» ‪5‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْش ُک ُر ‪ /‬مصدر‪ُ :‬ش ْکر)‬ ‫َش َحنَ ‪ :‬شارژ کرد‬
‫صَ د ََق ‪ :‬راست گفت‬
‫ُش ْکراً َجزي ًال ‪ :‬بسيار سپاسگزارم‬ ‫شحنُ ) ‪8‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي َ‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْصدُ ُق ‪ /‬مصدر‪ِ :‬صدْق)‬
‫َش ّلل ‪ :‬آبشار «جمع‪َ :‬ش ّلالت»‬ ‫ِشاء ‪ :‬خريدن «متضاد ‪َ :‬ب ْيع»‬
‫صَ َ‬
‫دَّق ‪ :‬باور کرد‬
‫َشمَّ ‪ :‬بوييد‬ ‫َشاب ‪ :‬نوشيدنی‪ ،‬رشبت‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َصد ُِّق ‪ /‬مصدر‪َ :‬ت ْصديق) ‪3‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ُش ُّم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ش ّم ) ‪8‬‬ ‫«جمع‪ :‬أَ ْ ِ‬
‫ش َبـة»‬
‫صَ ديق ‪ :‬دوست‬
‫َشمس ‪ :‬خورشيد‬ ‫َِ‬
‫ش َب ‪ :‬نوشيد‬
‫أصـ ِدقاء‪ /‬متضاد‪ :‬عَد ّو»‬
‫«جمع‪ْ :‬‬
‫َشهْد ‪ :‬عسل ‪8‬‬ ‫ش ُب ‪ /‬مصدر‪ْ ُ :‬‬
‫شب )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْ َ‬
‫صَ ـ َر َخ ‪ :‬فرياد زد (مضارع‪َ :‬ي ْ ُ‬
‫ص ُخ)‬
‫ََ‬
‫َشهْر ‪ :‬ماه «جمع‪ُ :‬شهور»‬ ‫ش َح ‪ :‬رشح داد‬
‫صَ ِع َد ‪ :‬باال رفت‬
‫ش ُح ‪ /‬مصدر‪ْ َ :‬‬
‫شح )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْ َ‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْص َعدُ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬صعود)‬
‫ََ‬
‫ش َرة ‪ :‬زبانۀ آتش ‪1‬‬
‫ِص َغـر ‪ :‬کوچکی‬
‫َش َشف ‪ :‬مالفه «جمع‪َ :‬ش ِاشف» ‪7‬‬

‫‪14‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْط ُر ُد ‪ /‬مصدر‪َ :‬ط ْرد)‬ ‫ِض ْعف ‪ :‬برابر در مقدار‬ ‫صَ غري ‪ :‬کوچک «متضاد‪َ :‬کبيـر»‬

‫َط َر َق ‪ :‬کوبيد (مضارع‪َ :‬ي ْط ُر ُق)‬ ‫«ضع َف ِ‬


‫ني‪ :‬دو برابر» ‪7‬‬ ‫ِ‬ ‫صَ ّف ‪ :‬کالس «جمع‪ُ :‬صفوف»‬

‫َطعام ‪ :‬خوراک «جمع‪ :‬أَ ْط ِع َمـة»‬ ‫َضـ ْغ ُ‬


‫ـط الد َِّم ‪ :‬فشار خون‬ ‫صَ َف َر ‪ :‬سوت زد (مضارع‪َ :‬يص ُف ُر) ‪7‬‬

‫ُطفو َلـة ‪ :‬کودکی‬ ‫َضوء ‪ :‬نور «جمع‪ :‬أَضواء» ‪5‬‬ ‫صَ الة ‪ :‬نـامز‬

‫ُط ّـلب ‪ :‬دانشآموزان‪ ،‬دانشجويان‬ ‫ضياء ‪ :‬روشنايی ‪1‬‬ ‫صَ َّل َح ‪ :‬تعمري کرد ‪7‬‬
‫َط َل َب ‪ :‬درخواست کرد‬ ‫ضيا َفـة ‪ :‬ميهامنی‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َص ِّل ُح ‪ /‬مصدر‪َ :‬تصليح)‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْط ُل ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬ط َلب)‬ ‫َض ْيـف ‪ :‬ميهامن «جمع‪ُ :‬ضيوف»‬ ‫ِصـناعَة ‪ :‬صنعت‬
‫َط ّيار ‪ :‬خلبان‬ ‫ِصـنـاع َّيـة ‪ :‬صنعتی‬

‫َطري ‪ :‬پرنده ‪7‬‬ ‫صَ َنعَ ‪ :‬ســاخــت (مضارع‪َ :‬ي ْصنَع ‪/‬‬
‫ط‬
‫مصدر‪ُ :‬صنْع)‬

‫طا َزج ‪ :‬تازه‬ ‫صو َرة ‪ :‬عکس «جمع‪ُ :‬ص َور»‬


‫ظ‬
‫طا َقـة َکه َربائ َّيـة ‪ :‬نريوی برق‬ ‫صَ ـ ْوم ‪ :‬روزه‬

‫ظاه َرة ‪ :‬پديده «جمع‪َ :‬ظ ِ‬


‫واهر» ‪3‬‬ ‫ِ‬ ‫طا ِلب ‪ :‬دانش آموز‪ ،‬دانشجو‬ ‫صيا َنة ‪ :‬تعمريات‪ ،‬نگهداری ‪7‬‬

‫َظالم ‪ :‬تاريکی ‪5‬‬ ‫«جمع‪ُ :‬ط ّلب»‬ ‫صَ ْيف ‪ :‬تابستان‬

‫َظ َلمَ ‪ :‬ستم کرد‬ ‫طا ِئر ‪ :‬پرنده «جمع‪ُ :‬طيور»‬ ‫الصـيـن ‪ :‬چـيـن‬
‫ّ‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْظ ِل ُم ‪ /‬مصدر‪ُ :‬ظ ْلم)‬ ‫طا ِئ َرة ‪ :‬هواپيام «جمع‪ :‬طا ِئرات»‬

‫ُظ ْل َمة ‪ :‬تاريکی «جمع‪ُ :‬ظ ُلامت» ‪8‬‬ ‫ِط ُّب ا ْلعُ ِ‬
‫يون ‪ :‬چشم پزشکی‬
‫ض‬
‫َظنّ ‪ :‬گامن کردن‬ ‫َط ّباخ ‪ :‬آشپز‬

‫َظنَّ ‪ :‬گـامن کرد‬ ‫َط َب َخ ‪ :‬پخت‬ ‫ـك ‪ :‬خنديد (مضارع‪َ :‬ي ْض َح ُك)‬
‫َض ِح َ‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ُـظنُّ ‪ /‬مصدر‪َ :‬ظنّ )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْط ُب ُخ ‪ /‬مصدر‪َ :‬ط ْبخ)‬ ‫َضـ ّر ‪ :‬زيان‬

‫َضـــ َر َب ‪ :‬زد (مضــارع‪َ :‬ي ْضـ ِر ُب ‪َ /‬ط َبعَ ‪ :‬چاپ کرد (مضارع‪َ :‬ي ْط َب ُع ‪َ /‬ظهَــ َر ‪ :‬آشکــار شـد (مضارع‪َ :‬ي ْظ َه ُر‬

‫‪ /‬مصدر‪ُ :‬ظهور )‬ ‫مصدر‪َ :‬ط ْبع)‬ ‫مصدر‪َ :‬ضـ ْرب)‬

‫َط َر َد ‪ :‬با تندی راند‬ ‫َض ْع ‪ :‬بگذار ‪1‬‬

‫‪15‬‬
‫ع ََّطـ َر ‪ :‬عطر زد‬ ‫عَداوَة ‪ :‬دشمنی «متضاد‪َ :‬صدا َقة»‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َع ِّط ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعطري)‬ ‫عَد ّو ‪ :‬دشمن «جمع‪ :‬أَ ْعداء»‬
‫ع‬
‫عَفا ‪ :‬بخشيد‬ ‫عُ دْوان ‪ :‬دشمنی «متضاد‪َ :‬صدا َقة»‬

‫(مضارع‪َ :‬يعفو‪ /‬مصدر‪َ :‬ع ْفو) ‪7‬‬ ‫عَـ َربَـة ‪ُ :‬‬


‫واگن‪ ،‬گاری‬ ‫عادي ‪ ،‬عا ٍد ‪ :‬دشمن ‪ ،‬تجاوزگر‬

‫َع ْفواً ‪ :‬ببخشید‬ ‫َع َر َف ‪ :‬شناخت‪ ،‬دانست‬ ‫«جمع‪ُ :‬عداة ‪ /‬مرتادف‪َ :‬عد ّو» ‪8‬‬

‫َع َلم ‪ :‬پرچم «جمع‪ :‬أَعالم»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْع ِر ُف )‬ ‫َ‬


‫عاش ‪ :‬زندگی کرد‬

‫َعلِمَ ‪ :‬دانست‬ ‫َع َّر َف َع َلی ‪ :‬مع ّرفی کرد‬ ‫عيش ‪ /‬مصدر‪َ :‬عيْش)‬
‫(مضارع‪ :‬يَ ُ‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْع َل ُم ‪ /‬مصدر‪ِ :‬ع ْلم)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َع ِّر ُف ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعريف) ‪7‬‬ ‫عاش‪َ ِ ،‬‬
‫عاشة ‪ :‬دهم‬ ‫ِ‬

‫َع َّلمَ ‪ :‬ياد داد ‪2‬‬ ‫ِعزّ‪ِ ،‬عزَّة ‪ :‬ارجمندی‬ ‫عالَم ‪ :‬جهان‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َع ِّل ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعليم)‬ ‫َعزْل ‪ :‬برکنار کردن‬ ‫َمي ‪ :‬جهانی‪ ،‬بین الـمللی‬
‫عال ّ‬
‫َع َلی ‪ :‬بر‪ِ ،‬‬
‫روی‬ ‫َع َز َم ‪ :‬تصميم گرفت‬ ‫عالَم َني ‪ :‬جهانيان‬

‫َع َلی ا ْل َيسا ِر ‪ :‬سمت چپ‬ ‫(مضارع‪َ :‬يع ِز ُم) ‪7‬‬ ‫عام ‪ :‬سال «جمع‪ :‬أَ ْعوام»‬

‫َع َلی ا ْل َي ِ‬
‫ميـن ‪ :‬سمت راست‬ ‫عُ ّش ‪ :‬النه‬ ‫ايس ‪ :‬سال تحصيلی‬
‫عامٌ ِدر ٌّ‬
‫َع َلی ا ْم ِتدا ِد ‪ :‬در امتدا ِد ‪6‬‬ ‫عَشاء ‪ :‬شام‬ ‫عا ِمل ‪ :‬کارگر «جمع‪ :‬عُ ّمل»‬

‫َع َلی َم ِّر ا ْلعُ صو ِر ‪ :‬در گذر زمان‬ ‫عُ ْشب ِط ّب ّي ‪ :‬گياه دارويی‬ ‫عَبا َءة ‪ :‬چادر‬

‫«عُ صور جمع عَرص» ‪4‬‬ ‫«جمع‪ :‬أَعشاب ِط ّب َّية » ‪5‬‬ ‫َع ْبد ‪ :‬بنده «جمع‪ِ :‬عباد»‬
‫َع َل َ‬
‫يـﻚ ِبـ ‪ : ...‬بر تو الزم است‪ ، ...‬تو‬ ‫ع َْش‪ ،‬ع َ َ‬
‫َشة ‪ :‬دَه‬ ‫َع ْبـ َر ‪ :‬از را ِه ‪3‬‬

‫باید ‪...‬‬ ‫ون‪ِ ،‬ع ْشينَ ‪ :‬بيست‬


‫ِع ْش َ‬ ‫َع َبـ َر ‪ :‬عبور کرد‬

‫ِعام َرة ‪ :‬ساختامن ‪6‬‬ ‫ون‪ ،‬اَ ْل ِع ْشينَ ‪ :‬بيستم‬


‫اَ ْل ِع ْش َ‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْع ُبـ ُر)‬

‫َع ِم َل ‪ :‬انجام داد‪ ،‬کار کرد‬ ‫عَش َّية ‪ :‬آغاز شب ‪8‬‬ ‫ِع ْبـ َرة ‪ :‬پند «جمع‪ِ :‬عـ َبـر»‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْع َم ُل ‪ /‬مصدر‪َ :‬ع َمل)‬ ‫عَـصَ َ‬


‫ـف ‪ :‬وزيد (مضارع‪َ :‬ي ْع ِص ُف)‬ ‫عَتيـق ‪ :‬کهنه‬

‫عَمود ‪ :‬ستون «جمع‪ :‬أَع ِمدَة»‬ ‫عُ ْصفور ‪ :‬گنجشک «جمع‪ :‬عَصافري»‬ ‫ع ََج َز ‪ :‬ناتوان شد (مضارع‪َ :‬ي ْع ِجزُ)‬

‫عَميل ‪ :‬مزدور «جمع‪ :‬عُ َمالء» ‪4‬‬ ‫عَص ُري ا ْلفا ِکهَة ‪ :‬آبـميوه‬ ‫عَجني ‪ :‬خمري ‪8‬‬

‫‪16‬‬
‫فاق ‪ :‬برتری يافت (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫فوق)‪2‬‬ ‫َ‬ ‫ُغراب ‪ :‬کالغ‬ ‫عَنْ ‪ :‬دربارۀ ‪ ،‬از‬

‫فا ِکهَـة ‪ :‬ميوه «جمع‪َ :‬فوا ِکه»‬ ‫َغ َر َس ‪ :‬کاشت (مضارع‪َ :‬ي ْغ ِر ُس) ‪2‬‬ ‫ِعنَب ‪ :‬انگور‬

‫فا ِئز ‪َ :‬برنده‬ ‫ُغر َفة ‪ :‬اتاق «جمع‪ُ :‬غ َرف»‬ ‫ِعـنْـ َد ‪ :‬هنگام‪ ،‬نزد‪ ،‬کنار‪ ،‬داشنت‬

‫َفت ََح ‪ :‬باز کرد‬ ‫َغ ِر َق ‪ :‬غرق شد‬ ‫ِعندَما ‪ :‬وقتی که‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْفت َُح ‪ /‬مصدر‪َ :‬فتْح)‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْغ َر ُق ‪ /‬مصدر‪َ :‬غ َرق)‬ ‫ِعن َد ِئ ٍذ ‪ :‬در اين هنگام ‪2‬‬

‫َفت ََّش‪ :‬جست و جو کرد‬ ‫َغزال ‪ :‬آهو «جمع‪ِ :‬غزالن»‬ ‫َع َّو َض ‪ :‬جربان کرد‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َفت ُِّش ‪ /‬مصدر‪َ :‬تفتيش) ‪8‬‬ ‫َغ َس َل ‪ُ :‬شست (مضارع‪َ :‬ي ْغ ِس ُل)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َع ِّو ُض ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعويض) ‪5‬‬

‫ـج َـأ ًة ‪ :‬ناگهان‬


‫َف ْ‬ ‫ُغصن ‪ :‬شاخه‬ ‫َع ْيـش ‪ :‬زندگی‬

‫َف َح َص ‪ :‬معاينه کرد‬ ‫«جمع‪ُ :‬غصون و أَغصان» ‪1‬‬ ‫عَـي ْـن ‪ :‬چشم‪ ،‬چشمه «جمع‪ :‬عُ يون»‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْف َح ُص ‪ /‬مصدر‪َ :‬ف ْحص)‬ ‫َغ ِ‬


‫ـض َب ‪ :‬خشمگني شد‬ ‫َي ‪ّ :‬‬
‫مشخص کرد‬ ‫ع َّ َ‬

‫َفراغ ‪ :‬جای خالی ‪1‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْغ َض ُب ‪ /‬مصدر‪َ :‬غ َضب)‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َع ِّ ُي ‪ /‬مصدر‪َ :‬تعيني) ‪2‬‬

‫َف ِر َح ‪ :‬خوشحال شد (مضارع‪َ :‬ي ْف َر ُح ‪/‬‬ ‫َغ َف َر ‪ :‬آمرزيد‬

‫مصدر‪َ :‬ف َرح )‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْغ ِف ُر)‬


‫غ‬
‫َف ِرحٌ ‪ :‬شاد ‪4‬‬ ‫َغنَّی ‪ :‬آواز خوا ْند (مضارع‪ُ :‬ي َغنّي) ‪7‬‬

‫َف ْرخ ‪ :‬جوجه «جمع‪ِ :‬فراخ»‬ ‫َغـ َّيـ َر ‪ :‬تغيري داد‬ ‫غابَة ‪ :‬جنگل‬

‫َف َرس ‪ :‬اسب‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي َغـ ِّيـ ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تغيري)‬ ‫غا َرة ‪ :‬حمله‬

‫ُفرشاة ‪ :‬مسواک‬ ‫َغيم ‪ :‬ابر«مرتادف‪َ :‬سحاب» ‪1‬‬ ‫«غارات لَيل َّية‪ :‬حمالت شبانه»‬

‫َف َر َغ ‪ :‬خالی شد (مضارع‪َ :‬يف ُر ُغ ‪/‬‬ ‫غايل‪ ،‬غالـ َية‪ ،‬غالٍ ‪ :‬گران‬

‫مصدر‪َ :‬فراغ) ‪4‬‬ ‫«متضاد‪َ :‬رخيص»‬


‫ف‬
‫َف َّر َق ‪ :‬پراکنده ساخت‬ ‫غايَـة ‪ :‬پايان‪ ،‬هدف‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َف ِّر ُق ‪ /‬مصدر‪َ :‬تفريق) ‪4‬‬ ‫َفـ ‪ :‬پس ‪ ،‬و‬ ‫َغداً ‪ :‬فردا‬

‫واجب دينی‬
‫ِ‬ ‫َف َ‬
‫ريضة‪:‬‬ ‫فا ِرغ ‪ :‬خالی ‪2‬‬ ‫َغداء ‪ :‬ناهار‬

‫«جمع‪َ :‬فرا ِئض»‬ ‫فا ِعل ‪ :‬انجام دهنده‬ ‫َغداة ‪ :‬آغاز روز ‪8‬‬

‫‪17‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْق ِد ُر)‬ ‫َفريق ‪ :‬تيم ‪ ،‬گروه «جمع‪ :‬أَ ْفـ ِر َقـة»‬
‫ق‬
‫َقدَم ‪ :‬پا «جمع‪ :‬أَقدام»‬ ‫ُف ْستان ‪ :‬پري ِ‬
‫اهن زنانه‬
‫قـا ِدم ‪ :‬آينده‬
‫َق َذ َف ‪ :‬انداخت (مضارع‪َ :‬ي ْق ِذ ُف)‬ ‫«جمع‪َ :‬فساتيـن»‬
‫قاطـع ‪ُ :‬برنده‬
‫ِ‬
‫َقـ َرأَ ‪ :‬خوا ْنـد (مضارع‪َ :‬ي ْق َر ُأ ‪ /‬مصدر‪:‬‬ ‫ِف َّ‬
‫ـضـة ‪ :‬نقره‬
‫قاطعُ ال َّر ِح ِم ‪ُ :‬برندۀ پيوند خويشان‬
‫ِ‬
‫ِقرا َءة)‬ ‫َفطور ‪ :‬صبحانه‬
‫قاعَة ‪ :‬سالن ‪1‬‬
‫ُقرب ‪ :‬نزدیکی‬ ‫ِف ْعل ‪ :‬کار ‪ ،‬انجام دادن‬
‫قا ِف َلـة ‪ :‬کاروان «جمع‪َ :‬قوا ِفل»‬
‫َق ُر َب ِمنْ ‪ :‬نزديک شد به‬ ‫«جمع‪ :‬أَفعال»‬
‫َ‬
‫قال ‪ :‬گفت‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْق ُر ُب ‪ /‬مصدر‪ُ :‬ق ْرب و ُق ْر َبة)‬ ‫َفع ََل‪ :‬انجام داد‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫قول ‪ /‬مصدر‪َ :‬ق ْول)‬
‫َق ٌ‬
‫ريب ِمنْ ‪ :‬نزديک به‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْف َع ُل ‪ /‬مصدر‪ِ :‬ف ْعل)‬
‫َ‬
‫قال يف َنـ ْف ِس ِه ‪ :‬با خودش گفت‬
‫«متضاد‪َ :‬بعيدٌ عَنْ »‬ ‫َفـ َقـدَ‪ :‬از دست داد‬
‫قا َم ‪ :‬برخاست‬
‫َقريَـة ‪ :‬روستا «جمع‪ُ :‬ق َری»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْف ِقدُ )‬
‫(مضارع‪َ :‬يقو ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬قيام) ‪2‬‬
‫َق َ‬
‫ـسمَ ‪ :‬قسمت کرد (مضارع‪َ :‬ي ْق ِس ُم)‬ ‫َفالة ‪ :‬بيابان «جمع‪َ :‬ف َلوات» ‪8‬‬
‫قا َم ِبـ ‪ :‬اقدام کرد ‪2‬‬
‫َق َّسمَ ‪ :‬تقسيم کرد‬ ‫َف ّـلح ‪ :‬کشاورز‬
‫قا ِئد ‪ :‬رهرب «جمع‪ :‬قادَة» ‪4‬‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َق ِّس ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬تقسيم)‬ ‫ِف ْلم ‪ :‬فيلم «جمع‪ :‬أَفالم» ‪3‬‬
‫قا ِئـم ‪ :‬استوار‪ ،‬ايستاده ‪4‬‬
‫ِق ْش ‪ :‬پوست‬ ‫ُفندُ ق ‪ :‬هتل «جمع‪َ :‬فنا ِدق»‬
‫ُقـ ْبـح‪ :‬زشتی «متضاد‪َ :‬جامل»‬
‫َقصيـر ‪ :‬کوتاه‬ ‫َفـ ْوق ‪ :‬باال ‪ِ ،‬‬
‫روی «متضاد‪َ :‬ت ْحت»‬
‫َقـ َّب َ‬
‫ـل ‪ :‬بوسيد‬
‫ِق ّط ‪ :‬گربه ‪5‬‬ ‫َفـ ِهمَ ‪ :‬فهمید‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َق ِّب ُل ‪ /‬مصدر‪َ :‬تقبيل)‬
‫َق َطعَ ‪ُ :‬بريد‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْفه َُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ف ْهم)‬
‫َق ِب َل ‪ :‬پذيرفت‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْق َط ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬ق ْطع)‬ ‫فـي ‪ :‬در ‪ ،‬داخلِ‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْق َب ُل ‪ /‬مصدر‪َ :‬قبول)‬
‫َق َف َز ‪ :‬پريد‪ ،‬جهش کرد‬ ‫يف أَ ِ‬
‫مان ال ّٰل ِه ‪ :‬خداحافظ‬
‫َق ْب َل ُأ ٍ‬
‫سبوع ‪ :‬هفتۀ قبل‬
‫(مضارع‪َ :‬يق ِفزُ) ‪7‬‬
‫َقبيح ‪ :‬زشت‬
‫ُق ْل ‪ :‬بگو ‪1‬‬
‫َق َد َر ‪ :‬توانست‬
‫َق َّل ‪ :‬کم شد‬

‫‪18‬‬
‫ُـکام ‪ :‬ـِتان ‪ ،‬ـِ شام «مثنّی»‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْکت ُُم‪ /‬مصدر‪ِ :‬کتامن)‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ِق ُّل ‪ /‬مصدر‪ِ :‬ق َّلة )‬

‫َکـ ُثـ َر ‪ :‬زياد شد (مضارع‪َ :‬يـ ْکـ ُثـ ُر ‪َ /‬کام ‪ :‬هامن گونه که‬ ‫َقليل ‪ :‬کم «متضاد‪َ :‬کثيـر»‬

‫َک َّم َل ‪ :‬کامل کرد‬ ‫مصدر‪َ :‬ک ْثـ َرة)‬ ‫َقـ ْمح ‪ :‬گندم‬

‫(مضارع‪ُ :‬ي َک ِّم ُل ‪ /‬مصدر‪َ :‬تکميل)‬ ‫َکـثيـر ‪ :‬بسیار «متضاد‪َ :‬قليل»‬ ‫َق َمر ‪ :‬ماه «جمع‪ :‬أَقامر»‬

‫َک َذ َب ‪ :‬دروغ گفت (مضارع‪َ :‬ي ْک ِذ ُب ‪ُ /‬ـکـنَّ ‪ :‬ـِتان ‪ ،‬ـِ شام «جمع مؤ ّنث»‬ ‫َقميص ‪ :‬پرياهن‬

‫َکـنْز ‪ :‬گنج «جمع‪ُ :‬کنوز»‬ ‫مصدر‪ِ :‬ک ْذب و َک ِذب)‬ ‫َقول ‪ :‬گفتار‬

‫َکهْـ َربـاء ‪ :‬برق‬ ‫«متضاد‪َ :‬صد ََق»‬ ‫قيام ‪ :‬برخاستـن‬

‫کیمیاء ‪ :‬شیمی‬ ‫َک ٰذ ِل َك ‪ :‬همني طور ‪7‬‬ ‫قیم»‬


‫قي َمـة ‪ :‬ارزش‪ ،‬قیمت «جمع‪َ :‬‬
‫کيمياويّ ‪ :‬شيميايی‬ ‫َکرا َمة ‪ :‬بزرگواری ‪8‬‬ ‫َقيد ‪ :‬بند ‪5‬‬

‫َک ْي َف ‪ :‬چطور‬ ‫ُکـ َرة ‪ :‬توپ‬

‫ُکـ َر ُة ا ْل َقد َِم ‪ :‬فوتبال‬


‫ُکـ َر ُة ا ْل ِم َ‬
‫ک‬
‫نض َد ِة ‪ :‬تنيس روی ميز‬
‫ل‬
‫ايس»‬ ‫ُک ْر ّ‬
‫يس ‪ :‬صندلی «جمع‪َ :‬کر ّ‬ ‫ـك ‪ :‬ـَت ‪ ،‬ـِ تو «مذ ّکر»‬
‫َ‬

‫ِلـ ‪ :‬دارد‪ ،‬برای «گاهی لِـ به لَـ تبديل‬ ‫َکريه ‪ :‬نامطبوع‪ ،‬ناپسند ‪6‬‬ ‫ـك ‪ :‬ـَت ‪ ،‬ـِ تو «مؤ ّنث»‬
‫ِ‬
‫می شود؛ مانند لَـ ُه ‪ ،‬لَ َك»‬ ‫َک َش َف ‪ :‬آشکار کرد‬ ‫کا ِتب ‪ :‬نويسنده‬

‫ال ‪ :‬نه‪ ،‬نیست‪ ،‬حرف نفی مضارع‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْک ِش ُف ‪ /‬مصدر‪َ :‬ک ْشف)‬ ‫َک ْأس ‪ :‬جام‪ ،‬ليوان ‪8‬‬

‫ال ب َْـأ َس ‪ :‬اشکالی ندارد‬ ‫َک َفی ‪ :‬بس شد (مضارع‪َ :‬ي ْکفي) ‪2‬‬ ‫َ‬
‫کان ‪ :‬بود (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫کون)‬

‫ال ُش ْک َر َع َلی ا ْل ِ‬
‫واج ِب ‪ :‬وظيفه ام‬ ‫ُک ْل ‪ :‬بخور ‪2‬‬ ‫َک َـأ َّن ‪ :‬گويی‪ ،‬انگار‬

‫است؛ تش ّکر الزم نيست‬ ‫(ماضی‪ :‬أَ َک َل ‪ /‬مضارع‪َ :‬يأ ُک ُل)‬ ‫ِکـ َبـر ‪ :‬بزرگسالـی «متضاد‪ِ :‬ص َغـر»‬

‫الح َظ ‪ :‬مالحظه کرد‬


‫َ‬ ‫َکالم ‪ :‬سخن‬ ‫َکبيـر ‪ :‬بزرگ «متضاد‪َ :‬صغيـر»‬

‫الح ُظ ‪ /‬مصدر‪ُ :‬م َ‬


‫الح َظة) ‪3‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ي ِ‬ ‫َکت ََب ‪ :‬نوشت (مضارع‪َ :‬ي ْکت ُُب ‪َ /‬کـ ْلب ‪ :‬سگ «جمع‪ِ :‬کالب»‬

‫ال ِعب ‪ :‬بازيکن‬ ‫ُـک ْم ‪ :‬ـِتان ‪ ،‬ـِ شام «جمع مذ ّکر»‬ ‫مصدر‪ِ :‬کتا َبة)‬

‫ال َم ‪ :‬مالمت کرد‬ ‫َک ْم ‪ :‬چند‪ ،‬چقدر‬ ‫َک َتمَ ‪ :‬پنهان کرد‬

‫‪19‬‬
‫مُج َت ِهد ‪ :‬کوشا‬ ‫َل ْي َ‬
‫ـس ‪ :‬نيست‬ ‫(مضارع‪َ :‬يلو ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬مال َمة)‬

‫م ُِج ّد ‪ :‬کوشا‬ ‫َل ْيـل ‪ :‬شب «جمع‪ :‬لَيايل»‬ ‫ِ َل َّن ‪ :‬زيرا‬

‫م َُج َّرب ‪ :‬آزموده ‪8‬‬ ‫َليمون ‪ :‬ليـمو‬ ‫َل ِب َث ‪ :‬اقامت کرد و ماند‬

‫م َُج َّفف ‪ :‬خشک شده‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ْل َب ُث) ‪2‬‬

‫َمجنون ‪ :‬ديوانه‬ ‫َل ِب َس ‪ :‬پوشيد (مضارع‪َ :‬ي ْل َب ُس)‬


‫م‬
‫َم ْجهول ‪ :‬ناشناخته‪ ،‬گمنام‬ ‫َلبو َنـة ‪ :‬پستاندار «جمع‪ :‬لَبونات» ‪7‬‬

‫مُحا َف َظة ‪ :‬استان‪ ،‬نگهداری‬ ‫َلدَی ‪ :‬نزد «لَ َد ْيـ ِهم‪ :‬نزدشان‪ /‬لَدَی‪ :‬مـا ‪ :‬آنچه‬

‫مُحا َو َلـة ‪ :‬تالش‬ ‫ما ‪ :‬حرف نفی ماضی‬ ‫نزد ‪ +‬هُ م‪ :‬دارند» ‪4‬‬

‫َمح ِمدَة ‪ :‬ستايش «جمع‪َ :‬محا ِمد»‬ ‫ما أَج َم َل ‪ :‬چه زيباست! ‪2‬‬ ‫ِلسان ‪ :‬زبان‬

‫ُحيط أَط َل ّ‬
‫يس ‪ :‬اقيانوس اطلس ‪3‬‬ ‫م ُ‬ ‫َل ِع َب ‪ :‬بازی کرد (مضارع‪َ :‬ي ْل َع ُب ‪ /‬ما ِبـﻚ ‪ :‬تو را چه می شود‬

‫مُختَـ َبـر ‪ :‬آزمايشگاه‬ ‫ما؟ ‪ :‬چه‪ ،‬چه چيز‪ ،‬چيست؟‬ ‫مصدر‪ :‬لَ ِعب)‬
‫َم ْ‬
‫ـخزَن ‪ :‬انبار «جمع‪َ :‬مخا ِزن»‬ ‫مـاء ‪ :‬آب «جمع‪ :‬مياه»‬ ‫لَ ِع َب ِبـ ‪ :‬به بازی گرفت‬

‫مُداراة ‪ :‬مدارا کردن‬ ‫َ‬


‫مــات ‪ُ :‬مـرد (مضــارع‪َ :‬ي ُ‬
‫ـموت ‪/‬‬ ‫َل ِع َق ‪ :‬ليسيد (مضارع‪َ :‬يل َعقُ ) ‪5‬‬

‫ُم َد ِّرس ‪ :‬مع ّلم‬ ‫مصدر‪َ :‬م ْوت)‬ ‫ُلـ َغـة ‪ :‬زبان‬

‫َمدينَـة ‪ :‬شهر «جمع‪ُ :‬مدُ ن»‬ ‫ماذا ‪ :‬چه‪ ،‬چه چيز‬ ‫َلـ َقد ‪ :‬قطعاً‬

‫َم ْرأَة‪ ‬اِم َرأَة (ا ْل َم ْرأة) ‪ :‬زن‬ ‫مايش ‪ :‬پياده «جمع‪ُ :‬مشاة»‬ ‫ٰل ِکنَّ ‪ٰ ،‬ل ِکنْ ‪ :‬ولی‬

‫ُمر َاجعَة ‪ :‬دوره‬ ‫ما ِئـدَة ‪ :‬سفرۀ غذا‬ ‫لِـمَ ‪ :‬برای چه (لِـ ‪ +‬ما)‬

‫ُمرا ِفق ‪ :‬همراه ‪3‬‬ ‫َم ْبـروك ‪ :‬مبارک‬ ‫َل ّم ‪ :‬هنگامی که‬

‫َم َرق ‪ :‬خورش ‪6‬‬ ‫مُبيـن ‪ :‬آشکار‬ ‫ِلامذا ‪ :‬چرا‬

‫َمـ َّرة ‪ :‬بار‪ ،‬دفعه‬ ‫ِلـ َمنْ ‪ :‬مالِ چه کسی‪ ،‬مال چه کسانی مُـت َ‬
‫ْـحـف ‪ :‬موزه‬

‫رحباً ِب ُکم ‪ :‬خوش آمديد‪ ،‬درود بر‬


‫َم َ‬ ‫َمتَی ‪ :‬چه وقت‬ ‫َلنْ ي َْخ ُلقـوا ‪ :‬نخواهند آفريد‬

‫شام ‪3‬‬ ‫ثالـي ‪ :‬نـمونه‬


‫ِم ّ‬ ‫َلـ ْو َحـة ‪ :‬تابلو‬

‫رح َمـة ‪ :‬مهربانی‬


‫َم َ‬ ‫مُجا َل َسـة ‪ :‬هم نشينی‬ ‫َل ْون ‪ :‬رنگ «جمع‪ :‬أَ ْلوان»‬

‫‪20‬‬
‫ُم َک ِّيف‪ُ ،‬م َک ِّي ُف ا ْلهَوا ِء ‪ :‬کولر ‪7‬‬ ‫َم ْصنَع ‪ :‬کارخانه‬ ‫َم َّر َر ‪ :‬تلخ کرد‬

‫َم َل َـأ ‪ُ :‬پر کرد (مضارع‪َ :‬ي ْـم َ ُل)‬ ‫َمصيـر ‪ :‬رسنوشت‬ ‫(مضارع‪ُ :‬يـ َم ِّر ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬تـمرير) ‪8‬‬

‫َمـال ِبس ‪ :‬لباس ها‬ ‫َم َ‬


‫ـضـی ‪ :‬گذشت (مضارع‪َ :‬يـ ْميض)‬ ‫الس َّک ِر ‪ :‬بيامری قند‬
‫َمـ َر ُض ُّ‬
‫َم ْلعَب ‪ :‬زمني بازی‪ ،‬ورزشگاه‬ ‫مُيضء ‪ :‬نورانی ‪5‬‬ ‫َم ْر َضـی ‪ :‬بيامران «مفرد‪َ :‬مريض»‬

‫«جمع‪َ :‬مال ِعب»‬ ‫ِمضياف ‪ :‬مهامن دوست ‪2‬‬ ‫مُرور ‪ :‬گذر کردن‬

‫ِم َل ّف ‪ :‬پرونده‬ ‫َمضيق ‪ :‬تنگه ‪6‬‬ ‫مُزد َِحم ‪ :‬شلوغ‬

‫َم ِلك ‪ :‬پادشاه «جمع‪ُ :‬ملوك» ‪7‬‬ ‫َمطار ‪ :‬فرودگاه ‪1‬‬ ‫َمساء ‪ :‬شب‪ ،‬بعد از ظهر‬

‫َم َل َك ‪ :‬مالک شد‪ ،‬فرمانروايی کرد‬ ‫َمط َبـعَـة ‪ :‬چاپخانه‬ ‫مُسا َعدَة ‪ :‬کمک‬

‫(مضارع‪َ :‬يـم ِل ُك) ‪5‬‬ ‫«جمع‪َ :‬مطا ِبـع»‬ ‫م ُْسـتَـشـ َفـی ‪ :‬بيامرستان‬

‫َمليح ‪ :‬با نـمک ‪8‬‬ ‫َم َطـر ‪ :‬باران «جمع‪ :‬أَ ْمطار»‬ ‫مُس َت ِعر‪ُ ،‬مس َت ِع َرة ‪ :‬فروزان ‪1‬‬

‫َمـ َمـ ُّر ا ْل ُمشا ِة ‪ :‬گذرگاه پياده‬ ‫َم ْطعَم ‪ :‬غذاخوری‪ ،‬رستوران‬ ‫مُستَعني ‪ :‬ياری جوينده ‪1‬‬

‫َم َمـ ّر‪ :‬گذرگاه‪ ،‬راهرو‬ ‫«جمع‪َ :‬مطا ِعم»‬ ‫مُستَن َقع ‪ :‬مرداب ‪6‬‬

‫ُم َم ِّرض ‪ :‬پرستار‬ ‫م َُطهِّر ‪ :‬پاک کننده ‪5‬‬ ‫م ُْس َتوْصَ ف ‪ :‬درمانگاه‬

‫َممزوج ‪ :‬درآميخته ‪8‬‬ ‫مَـعَ ‪ :‬همرا ِه‪ ،‬با‬ ‫م َُس ِّجل ‪ :‬دستگاه ضبط‬

‫َم ْملوء ِبـ ‪ُ :‬پر از‬ ‫متأسفانه ‪1‬‬ ‫مَعَ ْ َ‬


‫ال َس ِف ‪ّ :‬‬ ‫َم ْسور ‪ :‬خوشحال «متضاد‪َ :‬حزين»‬

‫ِمنْ ‪ :‬از‬ ‫السال َمـ ِة ‪ :‬به سالمت‬


‫مَـعَ َّ‬ ‫م ُْس ِلم ‪ :‬مسلامن‬

‫َمنْ ‪ :‬چه کسی‪ ،‬چه کسانی‪ ،‬هرکس‬ ‫مَعَ بَعض ‪ :‬با همديگر ‪4‬‬ ‫َمسموح ‪ :‬مجاز‬

‫ِمنْ أَينَ ‪ :‬از کجا‪ ،‬اهل کجا‬ ‫َمعاً ‪ :‬با هم‬ ‫َم ُ‬
‫سؤول ِال ْس ِتقبالِ ‪ :‬مسئول پذيرش ‪6‬‬

‫دون ال ّٰل ِه ‪ :‬به جای خدا‪ ،‬به غري‬


‫ِمنْ ِ‬ ‫جون أَ ْس ٍ‬
‫نان ‪ :‬خمري دندان‬ ‫َم ْع ُ‬ ‫رشف ‪ :‬مدير داخلی ‪7‬‬
‫ُم ِ‬
‫خدا ‪4‬‬ ‫ِم ْفـتاح ‪ :‬کليد «جمع‪َ :‬مفاتيح»‬ ‫ِمش ِمش ‪ :‬زردآلو‬

‫ِمن َفض ِل َك ‪ :‬خواهشمندم ‪4‬‬ ‫َمفروش ‪ :‬پوشيده ‪3‬‬ ‫َمصا ِنع ‪ :‬انبارهای آب در بيابان ‪8‬‬

‫ِمن َْش َفة ‪ :‬حوله‬ ‫َمکـ َت َبـة ‪ :‬کتابخانه‬ ‫ِمصباح ‪ :‬چراغ «جمع‪َ :‬مصابيح»‬

‫ِمن َْضدَة ‪ :‬ميز‬ ‫مُـ َکـ َّرم ‪ :‬گرامی‬ ‫م ُْص َحف ‪ :‬قرآن‬

‫‪21‬‬
‫َنشيط ‪ :‬بانشاط‪ ،‬ف ّعال‬ ‫نا ِفـ َذة ‪ :‬پنجره «جمع‪َ :‬نوا ِفذ»‬ ‫ُمن ََّظ َم ُة ْ ُ‬
‫ال َم ِم ا ْل ُمت َِّح َد ِة ‪:‬‬

‫َن ّص ‪ :‬منت «جمع‪ُ :‬نصوص»‬ ‫نا ِقص ‪ :‬منهای ‪2‬‬ ‫سازمان ملل متّحد‬

‫َنصَ َح ‪ :‬پند داد (مضارع‪َ :‬ي َ‬


‫نص ُح) ‪2‬‬ ‫نا ِئم ‪ :‬خوابيده «جمع‪ :‬نيام» ‪3‬‬ ‫مُن ِقذ ‪ :‬نجات دهنده ‪7‬‬

‫َن َ َ‬
‫ص ‪ :‬ياری کرد‬ ‫َنبات ‪ :‬گياه «جمع‪َ :‬نباتات»‬ ‫مُن َه ِمر‪ ،‬مُن َه ِم َرة ‪ :‬ريزان ‪1‬‬

‫ْص ‪ /‬مصدر‪َ :‬ن ْص)‬


‫(مضارع‪َ :‬ين ُ ُ‬ ‫َن َج َح ‪ :‬مو ّفق شد‬ ‫َم ْوت ‪ :‬مرگ‬
‫َن ِض‪َ ،‬ن ِ َ‬
‫ضة ‪ :‬تر و تازه ‪1‬‬ ‫(مضارع‪َ :‬ين َْج ُح ‪ /‬مصدر‪َ :‬نجاح)‬ ‫َموسوعَة ‪ :‬دانش نامه ‪7‬‬

‫َنجم ‪ :‬ستاره (جمع‪ُ :‬نجوم و أَ ُ‬


‫نجم) ‪َ 1‬ن َظ َر ‪ :‬نگاه کرد‬ ‫م َو َّظف ‪ :‬کارمند‬

‫(مضارع‪َ :‬ين ُْظ ُر ‪ /‬مصدر‪َ :‬ن َظر)‬ ‫ُنحاس ‪ :‬مس ‪6‬‬ ‫َمو ِعد ‪ :‬وقت «جمع‪َ :‬موا ِعد» ‪6‬‬

‫َنظيف ‪ :‬پاکیزه‬ ‫َن ْح ُن ‪ :‬ما‬ ‫ُم َهدِّئ ‪ :‬آرام بخش‬

‫َنع َْم ‪ :‬بله‬ ‫َن ْح َو ‪ِ :‬‬


‫سمت ‪6‬‬ ‫ِمه َرجان ‪ :‬جشنواره‪ ،‬فستيوال ‪3‬‬

‫ِنع َمة ‪ :‬نعمت «جمع‪ :‬أَ ُنعم و ِن َعم» ‪1‬‬ ‫َن ِد َم ‪ :‬پشيامن شد‬ ‫ُم ِه َّم ٌة إِداريَّة ‪ :‬مأمور ّيت اداری‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْن َد ُم ‪ /‬مصدر‪َ :‬ندا َمة و َندَم) ُنفايَة ‪ :‬زباله «جمع‪ُ :‬نفايات» ‪2‬‬ ‫ِم ْهنَـة ‪ :‬شغل «جمع‪ِ :‬مهَن»‬

‫َنـز ََل ‪ :‬پايني آمد (مضارع‪َ :‬ي ْن ِز ُل ‪َ /‬ن ْفس ‪ :‬خود‪ ،‬هامن‬ ‫ِم َئة ‪ :‬صد ‪2‬‬

‫َن َفعَ ‪ :‬سود رساند‬ ‫مصدر‪ُ :‬نزول)‬


‫ن‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْن َف ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬ن ْفع)‬ ‫ُنزول ‪ :‬پايني آمدن ‪3‬‬

‫َنـ َفـ َقـة ‪ :‬هزينه‬ ‫زول ا ْل َم َط ِر ‪ :‬بارش باران‬


‫ُن ُ‬ ‫ـنا ‪ :‬ـِ مان ‪ ،‬ـِ ما‬

‫َن َق َص ‪ :‬کم شد‬ ‫ِنساء ‪ :‬زنان‬ ‫ناجـح ‪ :‬مو ّفق‪ ،‬پريوز‬


‫ِ‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ْن ُق ُص ‪ /‬مصدر‪َ :‬ن ْقص)‬ ‫َن ِ َ‬
‫س ‪ :‬فراموش کرد‬ ‫ناح‪ :‬شيون کرد‬
‫َ‬
‫ُنـقـود ‪ :‬پول‪ ،‬پول ها‬ ‫نسی ‪ /‬مصدر‪ِ :‬ن ْسيان)‬
‫(مضارع‪َ :‬ي َ‬ ‫نوح) ‪8‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫َنـام ‪ :‬رشد کرد (مضارع‪َ :‬ينمو) ‪1‬‬ ‫ِن ْسيان ‪ :‬فراموشی‬ ‫نـادَی ‪ :‬صدا زد‬

‫َن ْـم َلة ‪ :‬مورچه ‪2‬‬ ‫َنشاط ‪ :‬ف ّعال ّيت ‪2‬‬ ‫(مضارع‪ُ :‬ينادي ‪ /‬مصدر‪ُ :‬مناداة)‬
‫َن َشــ َر‪ :‬پخـش کــرد (مضارع‪َ :‬ي ُ‬
‫نشــ ُر َنوم ‪ :‬خواب‬ ‫نار ‪ :‬آتش‬

‫َنهار ‪ :‬روز‬ ‫‪ /‬مصدر‪َ :‬ن ْشــر)‬ ‫ناس ‪ :‬مردم‬

‫‪22‬‬
‫َورا َء ‪ :‬پشت «متضاد‪ :‬أَمام»‬ ‫ِنهايَة ‪ :‬پايان «متضاد‪ِ :‬بدا َيـة»‬

‫َنه ََب ‪ :‬به تاراج ُبرد (مضارع‪َ :‬ينه َُب) ‪َ 6‬و َّر َث ‪ :‬به ارث گذاشت ‪2‬‬
‫هـ‬
‫(مضارع‪ُ :‬ي َو ِّر ُث ‪ /‬مصدر‪َ :‬توريث)‬ ‫َنهْـر ‪ :‬رودخانه «جمع‪ :‬أَ ْنهار»‬

‫ــ ُه ‪ :‬ـَش ‪ ،‬ـِ او ‪ ،‬ـِ آن «مذ ّکر»‬ ‫وَرد ‪ُ :‬گـل « َوردَة ‪ :‬يک ُگـل»‬ ‫َنه َ‬
‫َض ‪ :‬برخاست (مضارع‪َ :‬ي ْنه َُض)‬

‫ــها ‪ :‬ـَش ‪ ،‬ـِ او ‪ ،‬ـِ آن «مؤ ّنث»‬ ‫َو َرع ‪ :‬پارسايی‬

‫هاتان ‪ :‬اين دو‪ ،‬اینها‪ ،‬اين «مؤ ّنث»‬


‫ِ‬ ‫َو َرق ‪ :‬برگ «جمع‪ :‬أَوراق»‬
‫و‬
‫ها ِتف ‪ :‬تلفن (جمع‪ :‬هَ وا ِتف) ‪2‬‬ ‫وَصَ َف ‪ :‬وصف کرد‬

‫ها ِدئ ‪ :‬آرام‬ ‫(مضارع‪َ :‬ي ِص ُف ‪ /‬مصدر‪َ :‬و ْصف) ‪8‬‬ ‫َو َلو ‪ :‬اگرچه‬

‫ها َم ‪ :‬تشنه و رسگردان شد‬ ‫و َْص َفـة ‪ :‬نسخه‬ ‫واجب ‪ :‬تکليف‬


‫ِ‬
‫وَصَ َل ‪ :‬رسيد (مضارع‪َ :‬ي ِص ُل ‪ /‬مصدر‪( :‬ماضی‪َ :‬ي ُ‬
‫هيم) ‪8‬‬ ‫واحدَة ‪ :‬يک‬
‫واحد‪ِ ،‬‬
‫ِ‬
‫هَ َج َر ‪ :‬جدایی گزید‪ ،‬جدا شد‬ ‫ُوصول)‬ ‫واسع ‪ :‬وسیع‬
‫ِ‬
‫هج ُر ‪ /‬مصدر‪ :‬هَ ْجر) ‪8‬‬
‫(مضارع‪َ :‬ي ُ‬ ‫و ََضعَ ‪ :‬گذاشت‬ ‫وا ِقف ‪ :‬ايستاده‬

‫(مضارع‪َ :‬ي َض ُع ‪ /‬مصدر‪َ :‬و ْضع) هَ َجمَ ‪ :‬حمله کرد‬ ‫وا ِلد ‪ :‬پدر «مرتادف‪ :‬أَب»‬

‫هج ُم ‪ /‬مصدر‪ :‬هُ جوم)‬


‫(مضارع‪َ :‬ي ُ‬ ‫«متضاد‪َ :‬ر َف َع»‬ ‫وا ِلدَة ‪ :‬مادر «مرتادف‪ُ :‬أ ّم»‬

‫هَ دَی ‪ :‬راهناميی کرد‬ ‫ِوقايَة ‪ :‬پيشگريی ‪5‬‬ ‫َين‪ ،‬والِدانِ ‪ :‬پدر و مادر‬
‫وا ِلد ِ‬
‫و ََج َد ‪ :‬پيدا کرد «مضــارع‪َ :‬ي ِجد ‪َ /‬و َقعَ ‪ :‬واقع شد‪ ،‬ا ّتفاق افتاد‪ ،‬افتاد (مضارع‪َ :‬ي ْهدي ‪ /‬مصدر‪ِ :‬هدا َية) ‪6‬‬

‫هٰ ذا ‪ :‬اين «مذ ّکر»‬ ‫«مضارع‪َ :‬ي َق ُع ‪ /‬مصدر‪ُ :‬وقوع »‬ ‫مصدر‪ُ :‬وجود»‬

‫ذان ‪ :‬اين دو‪ ،‬اینها‪ ،‬اين «مذ ّکر»‬ ‫َو َق َ‬


‫ـــف ‪ :‬ايســــتاد (مضــارع‪َ :‬ي ِق ُف هٰ ِ‬ ‫و ََجع ‪ :‬درد «مرتادف‪ :‬أَلَم»‬

‫هٰ ِذ ِه ‪ :‬اين «مؤ ّنث»‬ ‫‪ /‬مصدر‪ُ :‬وقوف)‬ ‫و َْجـه ‪ :‬چهره «جمع‪ُ :‬وجوه»‬

‫َو ْکنَة ‪ :‬النه «جمع‪ُ :‬و َکنات ‪ /‬شکل هَ َر َب ‪ :‬فرار کرد (مضارع‪َ :‬ي ْه ُر ُب)‬ ‫و َْحـدَة ‪ :‬تنهايی‪ ،‬همبستگی‬

‫هَ ْل ‪ :‬آيا‬ ‫ديگر آن َو ْکر است‪8 ».‬‬ ‫و َْحدَك ‪ :‬تو به تنهايی‬

‫هَ َل َك ‪ُ :‬مرد‪ ،‬هالک شد‬ ‫َو َلـد ‪ :‬پرس ‪ ،‬فرزند «جمع‪ :‬أَ ْوالد»‬ ‫وَحيد ‪ :‬تنها‬

‫(مضارع‪َ :‬ي ْه ِل ُك ‪ /‬مصدر‪ :‬هَ الك)‬ ‫َلـي ‪ :‬يار «جمع‪ :‬أَولياء»‬


‫و ّ‬ ‫ُو ّد ‪ :‬عشق ‪8‬‬

‫‪23‬‬
‫يوجدُ ‪ :‬وجود دارد‬
‫َ‬ ‫ـه ُْم ‪ :‬ـِشان‪ ،‬ـِ آنها «مذ ّکر»‬

‫يَـ ْوم ‪ :‬روز «جمع‪ :‬أَ ّيـام»‬ ‫هُ ْم ‪ :‬آنها‪ ،‬ايشان «مذ ّکر»‬

‫َي ِئ َس ‪ :‬نااميد شد‬ ‫ـهُام ‪ :‬ـِشان‪ ،‬ـِ آن دو‪ ،‬ـِ آنها «مثنّی»‬

‫(مضارع‪َ :‬ييأَ ُس ‪ /‬مصدر‪َ :‬ي ْأس)‬ ‫هُ ام ‪ :‬آن دو‪ ،‬آنها‬

‫ـهُـنَّ ‪ :‬ـِشان‪ ،‬ـِ آنها «مؤ ّنث»‬

‫هُ ـنَّ ‪ :‬آنها‪ ،‬ايشان «مؤ ّنث»‬

‫هُ نا ‪ :‬اينجا‬
‫هُ َ‬
‫ناﻙ ‪ :‬آنجا‬

‫ه َو ‪ :‬او «مذ ّکر»‬

‫هٰ ؤال ِء ‪ :‬اينان‬

‫هي ‪ :‬او «مؤ ّنث»‬


‫َ‬

‫ی‬
‫ـي ‪ :‬ـَ م ‪ ،‬ـِ من‬

‫يا ‪ :‬ای‬

‫يا َليـتَـني ‪ :‬ای کاش من‬

‫يَـد ‪ :‬دست «جمع‪ :‬أَيدي»‬

‫يَسار ‪ :‬چپ‬

‫ي ُْس‪ :‬آسانی ‪5‬‬

‫يَـميـن ‪ :‬راست‬

‫َينْبوع ‪ :‬جوی پرآب‪ ،‬چشمه «جمع‪:‬‬

‫َينابيع» ‪2‬‬

‫‪24‬‬
‫أَيُّـ َهـا ال ُّز َمال ُء ؛‬
‫إِلَـی الـلِّـقـا ِء‪،‬‬
‫ْحادي َعشَ َر ؛‬
‫الـص ِّـف ال َ‬ ‫ـظـ ُرکُـم ِفـي َّ‬
‫نَـنـتَ ِ‬
‫َحـ ِفـظَـکُـ ُم اللّٰ ُه ؛‬
‫فـي أَمـانِ اللّٰ ِه ؛‬
‫الـسـلـا َمـ ِة‪.‬‬ ‫َمـ َع َّ‬

‫‪25‬‬

You might also like