Professional Documents
Culture Documents
C 110208
C 110208
پایۀ دهم
متوسطه
ّ دورۀ دوم
1396
وزارت آموزش و پرورش
سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي
عربی ،زبان قرآن ( )1ـ پايۀ دهم دورۀ دوم متوسطه ـ 110208 نام کتاب:
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پدیدآورنده:
دفتر تألیف کتاب های درسی عمومی و متوسطه نظری مدیریت برنامه ریزی درسی و تألیف:
محمديــان ،حبيــب تقوايــی ،حميدرضــا تـــمدّ ن ،علــی جــان بزرگــی،
محــی الدّ يــن بهــرام ّ شناسه افزوده برنامه ریزی و تألیف:
محمدحســين رحيمــی، ّ دمحمد دلبــری،
ّ ســي
ّ علــی چراغــی ،حســن حيــدری،
محمــدی و فاطمــه يوســف نــژاد محمدرضــی ّســيدمهدی ســيف ،ابوطالــب فراهانــیّ ، ّ
(اعضــای شــورای برنامه ريــزی)
محمــد
عــادل اشکبــــوس ،علــی چراغــی و ابــاذر عباچــی (اعضــای گــروه تأليــف) ـ ّ
دانشگر (ويراستار)
اداره ّ
کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی مدیریت آمادهسازی هنری:
محمــد مهــدی ذبیحــی فــرد ( مدیــر هنــری ،لیــدا نی ـک روش (مدیــر امــور فنــی و چــاپ) ـ ّ شناسه افزوده آماده سازی:
محمــد مهــدی ذبیحــی فــرد ،مـــراد فتّـــاحی (تصـویـرگـــر)ـ
ّ طــراح جلــد و صفـحــه آرا) ـ
محمد دلیـــوند ،فاطمه پزشــکی ،ســپیده ملک ایزدی ،ناهید
عـــلی نـجـــمی ،ســیف اهلل بیک ّ
خیــام باشــی (امــور آماده ســازی)
تهران :خیابان ایرانشــهر شــمالی ـ ســاختمان شــمارۀ ٤آموزش و پرورش (شــهید موســوی) نشانی سازمان:
تلفن٩ :ـ ، ٨٨٨٣١١٦١دورنگار ، ٨٨٣٠٩٢٦٦ :کد پستی١٥٨٤٧٤٧٣٥٩ :
وبگاه www.chap.sch.ir :و www.irtextbook.ir
شــرکت چــاپ ونشــر کتاب هــای درســی ایــران ـ تهــران :کیلومتــر ١٧جــادۀ مخصــوص ناشر:
کــرج ـ خیابــان ( ٦١داروپخــش) ،تلفــن ٥ :ـ ،٤٤٩٨٥١٦١دورنــگار ،44985160 :صنــدوق
پســتی١٣٩ :ـ ٣٧٥١٥
شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران « سهامی خاص» چاپخانه:
چاپ دوم 1396 سال انتشار و نوبت چاپ:
شابک 6ـ 2628ـ 05ـ964ـ 978
6ـ 2628ـ 05ـ 964ـ ISBN: 978
يني ( َر ِح َمهُ اللّهُ) :
قال ْالِما ُم الْ ُخ َم ُّ
َ
پیشگفتار .....................الف
اَلدَّ ْر ُس ْالَ َّو ُل 1 .................
ذاكَ ه َو اللّهُ +ص َي ُغ ْالَفعالِ َو أَنوا ُع الْکَلِ َم ِةَ ،و ِال ْس ُم بِا ْع ِتبا ِر الْجِ ْن ِس َو الْ َعدَ ِد +اَل َّتعا ُرف -----------------------------------------------------
اَلدَّ ْر ُس الثّاين 13 ...............
فهام َو أَسام ُء ْالَفعالِ +يف الْـ َمطا ِر ----------------------------------------------
اَلْ َموا ِع ُظ الْ َعدَ ديَّ ُة +ا َْلَعدا ُد ِمن وا ِح ٍد إلَی ِم َئ ٍة َو أَسام ُء ِال ْس ِت ِ
اَلدَّ ْر ُس الثّالِ ُث 25 .............
عل الْ ُم َت َعدّي َو تَ َعدّي الْ ِفعلِ إلَی أَکثَـ َر ِمن َمفعولٍ +يف ِق ِ
سم الْ َجواز ِ
ات ----- الل ِز ُم َو الْ ِف ُ الس َم ِك +اَلْ ِف ْع ُل الثُّال ُّيث الْ ُم َج َّر ُد َو الْ َمزيدُ (َ )1و اَلْ ِف ُ
عل ّ َمطَ ُر َّ
اَلدَّ ْر ُس ال ّراب ُِع 39 ..............
ْمي +اَلْ ِف ْع ُل الثُّال ُّيث الْ َمزيدُ ( + )2يف صالَ ِة ال َّت ِ
فتيش ------------------------------------------------------------------------------- اَل َّتعايُ ُش ِّ
السل ُّ
اَلدَّ ْر ُس الْخا ِم ُس 51 ..........
َلق اللّ ِه﴾ +اَلْ ُجملَ ُة ِالسم َّي ُة َوالْ ِفعل َّي ُة َ +م َع سائِ ِق َس ّيا َر ِة ْالُج َر ِة ----------------------------------------------------------------------
﴿هذا خ ُ
السا ِد ُس 63 ..........
اَلدَّ ْر ُس ّ
الصيدَل َّي ِة ---------------------------------------------------------------
ضاف إلي ِه +يف َّ
الص َف ِة َوالْ ُم ِ اَلْ َمعالِ ُم الْخ َّلبَ ُة +ا َْلعر ُ
اب َوالْبِنا ُء وإعر ُ
اب ِّ
الساب ُِع 75 ............
اَلدَّ ْر ُس ّ
جهول َ +م َع َمسؤولِ ْاستِقبالِ الْفُندُ قِ ------------------------------------------------------------------------------ بيت +اَلْ ِف ُ
عل الْ َم ُ لَيلَ ُة الْ َم ِ
اَلدَّ ْر ُس الثّا ِم ُن 89 ..........
يا َم ْن يف الْبِحا ِر َعجائِ ُبهُ +اَلْجا ُّر َوالْ َمجرو ُر َو نونُ الْوِقايَ ِة َ +م َع ُمرش ِِف الْخَدَ ِ
مات-------------------------------------------------------------
اَلدَّ ْر ُس ال ّت ِاس ُع 105 ...........
الص َف ُة الْ ُمشَ َّب َه ُة ِ +شا ُء َشي َح ِة الْ َج ّوالِ --------------------
اسم الْ ُمبالَ َغ ِة َو ِّ
اسم الْ َمفعولِ َو ُ ِصنا َع ُة ال َّتلميعِ يف ْالَد َِب الْفار ِّ
ِيس +اِ ُ
سم الْفا ِعلِ َو ُ
ْعاش 119 ............
اَلدَّ ْر ُس ال ِ ُ
﴿ َو َج َعلْنا ِم َن الْـام ِء ک َُّل َش ٍء َح ٍّي﴾ +اِ ُ
سم ال َّتفضيلِ َو ْاس ُم الْ َمکانِ َو ْاس ُم ال َّزمانِ َو ْاس ُم ْاللَ ِة َ +م َع الطَّ ِ
بيب---------------------------------
ش 131 ..........
ْحادي َع َ َ
اَلدَّ ْر ُس ال َ
السوقِ ------------------------------------------------------------------
نس +يف ّ اِر َحموا ثَالثاً +اَلْ ُح ُ
روف الْ ُمشَ َّب َه ُة بِالْ ِفعلِ َو «ال» ال ّناف َي ُة لِلْجِ ِ
ش 143 ............
اَلدَّ ْر ُس الثّا َين َع َ َ
حض الْ ُم َعل ِِّم +اَلْ َمع ِر َف ُة َو ال َّن ِک َر ُة +يف الْ َمل َع ِب ال ّر ِّ
يايض --------------------------------------------------------------------------------- يف َم َ ِ
اَلْ ُم ْع َج ُم 154 ..................
پيشگفتار
سخنی با دبريان ،مسئوالن مدارس علوم و معارف اسالمی و اوليای دانش آموزان
شایسته است دبیر عربی برای تدریس این کتاب:
١ـ کتاب های عربی پایه های هفتم تا نهم را تدریس و به دقّت مطالعه و بررسی کرده باشد.
٢ـ دورۀ آموزشی توجیهی ضمن خدمت این کتاب را گذرانده باشد.
٣ـ کتاب معلّم (راهنامی تدریس و ارزشیابی) را با دقّت کافی مطالعه کرده باشد.
خدای را سپاسگزاريم که به ما توفیق داد با نگارش کتاب درسی آموزش زبان عربی ويژۀ
رشتۀ علوم و معارف اسالمی به جوانان كشورمان خدمتی فرهنگی ارائه کنيم.
رویكرد برنامۀ درسی عربی بر اساس برنامۀ درسی ملّی اين است:
«پرورش مهارت های زبانی به منظور تقويت فهم قرآن و متون دينی و کمک به زبان و ادب ّيات
فارسی»
شيوۀ تأليف کتابهای عربی هفتم تا دهم ،منت محوری است .انتظار می رود دانشآموز
رشتۀ علوم و معارف اسالمی پايۀ دهم بتواند در پايان سال تحصيلی ،متون و عبارات سادۀ
عربی را درست بخواند و معنای آنها را بفهمد و درست ترجمه کند .در اين کتاب حدود
850واژۀ عربی هفتم ،هشتم و نهم نيز تکرار شده است .در واقع هدف اين کتاب ،آموزش
حدود 1400واژۀ پربسامد زبان عربی است.
اين کتاب با تو ّجه به اسناد باالدستی «قانون اساسی»« ،برنامۀ درسی ملّی» و «راهنامی
برنامۀ درسی» نوشته شده است .برنامۀ درسی ملّی ،مهم ترين سند تألیف کتاب های درسی
است .راهنامی برنامۀ درسی عربی نيز نقشۀ راه تأليف است.
کلامت به کاررفته در کتاب های عربی ،پرکاربردترين واژگان زبان عربی است که در قرآن،
حديث ،روايات و زبان و ادب ّيات فارسی بسيار به کار رفته است.
الف
از آنجا که يکی از چهار مهارت زبانی« ،سخن گفنت» است و به استناد برنامۀ درسی ملّی در کتاب
گنجانده شده ،مکالـمه بسرت مناسب آموزش هر زبانی است و کالس درس را جذّاب ،شاداب،
پرتح ّرک و ف ّعال می سازد.
مهم ترین تأکيدات دربارۀ شیوۀ تدریس و ارزشیابی كتاب( :رعايت اين موارد در آزمون رسارسی و
مسابقات علمی ،امتحانات نوبت ا ّول و دوم و کتاب های کمک آموزشی الزامی است .عدم رعايت
آنها موجب بی اعتباری رسمی آزمون يا کتاب کمک آموزشی می گردد).
.1اين کتاب در دوازده درس تنظیم شده است .هر درس در سه جلسۀ آموزشی تدريس میشود.
متوسطه با اين ساختارها آشنا شده است: .2دانش آموز پايۀ دهم قبالً در دورۀ ا ّول ّ
فعل های ماضی ،مضارع ،امر ،نهی ،نفی ،مستقبل ،معادل ماضی استمراری،
هدف آموزش ترکيب ترکيب اضافی و وصفی برای ترجمۀ ترکيب مخلوط مانند «أَخوکُ َّن َّ
الصغ ُري»ِ ،
وصفی و اضافی در عربی پايۀ نهم اين بوده است که دانش آموز بتواند ترکيب هايی مانند «أَخي
الْ َعزيز» را داخل جمله (نه بريون از جمله) ترجمه کند.
آموزش وزن و ريشۀ کلامت ،اسم اشاره ،کلامت پرسشی ،و ساعت خوانی.
در ساعت خوانی فقط ساعت کامل ،ربع و نيم آموزش داده شده؛ مثالً «چهار و بيست و پنج
دقيقه» آموزش داده نشده است.
.3هرچند درس ا ّول ،دورۀ آموخته های پيشني است ،در ساير درس ها نيز اين دوره انجام شده است.
در درس ا ّول شعری از يکی از معروف ترين شاعران عرب آمده است .قواعد درس نام صيغۀ افعال،
انواع کلمه و اسم به اعتبار جنس و عدد است.
متوسطه عددهای اصلی و ترتيبی تا .4در درس دوم عددها آموزش داده می شود .در دورۀ ا ّول ّ
دوازده آموزش داده شده است .در اين کتاب عددهای اصلی از يک تا صد و عددهای ترتيبی از
يکم تا بيستم آموزش داده خواهد شد .مباحث مطابقت عدد و معدود و ويژگی های معدود جزء
اهداف آموزشی کتاب نيست .در کتاب درسی ،اين مطابقت ها در متون و عبارات وجود دارد و
دانش آموز با دقّت در آنها می تواند اين ظرافت ها را کشف کند .قواعد أسامء االستفهام و أسامء
األفعال نيز در درس دوم بيان شده است.
متوسطه با هر دو فعل مج ّرد و مزيد در کتاب درسی آشنا شده اند؛ .5دانش آموزان در دورۀ ا ّول ّ
هرچند در تـمرينات فقط با رصف فعل های ثالثی مج ّرد صحيح و سامل رو به رو شده اند ،فعل های
مزيد و حتّی فعل های مهموز ،مضاعف و معتل نيز در کتاب به کار رفته است؛ مانند آ َم َن ،اِبتَ َس َم،
صاب ،أَعطَی ،ت َ َخ َّر َج ،حا َو َلَ ،ح َّذ َر ،زا َد و . ...دانش آموز قبالً با
شتَی ،أَ َ جاب ،أَ َح َّب ،اِ َ َ
حت َق ،اِ َ أَت َی ،أَ َ
شناسه های فعل های ثالثی مج ّرد آشنا شده است .در واقع هدف آموزشیِ درس سوم و چهارم اين
است که با استفاده از آموخته های سه سال ا ّول با فعلهايی آشنا شود که فعل ماضی سوم شخص
مفرد آنها (مفرد مذکّر غايب) «ثالثی مزيد» يعنی بيش از سه حرف است .تشخيص ثالثی مج ّرد و
مزيد و ذکر نوع باب آن از اهداف آموزشی نيست .در درس سوم فعل الزم و متعدّی و تعدّی فعل
به بيش از يک مفعول نيز بخشی از قواعد درس را تشکيل می دهد.
ب
در بخش واژه نامه (جز دو درس ا ّول و دوم) مضارع و مصدر فعل های ماضی ثالثی مزيد مدام
تکرار شده است و اين تکرار تا انتهای کتاب ادامه دارد تا دانش آموز کم کم اين فعل ها را بشناسد؛
ض و ...چون قياسی نيست نيامده است؛ ا ّما مصدر ا ّما مصدر فعل هايی مانند د ََّل ،سا َرَ ،رجاَ ،ر ِ َ
فعل های ث ُالثی مج ّردی که در کتاب به کار رفته در واژه نامه آمده است.
.6در درس پنجم ،جملۀ اسميّه و فعليّه تدريس می شود .هدف شناخت اجزای جمله يعنی فعل،
مفعول به ،مبتدا و خرب است؛ ا ّما نهادن اِعراب کلامت هدف نيست. ٌ فاعل،
.7در درس ششم ،اِعراب جملۀ اسم ّيه و فعل ّيه و چهار حالت اعراب (رفع ،نصب ،جر و جزم) آموزش
داده شده است .هدف فقط شناخت اجزای جمالت است و توانايی اعراب گذاری هدف آموزشی نيست.
.8در درس هفتم ،فعل مجهول تدريس میشود .هدف اين است که دانش آموز ،جمله های دارای
فعل مجهول را درست معنا کند .تبديل جملۀ دارای فعل معلوم به مجهول و برعکس ،هدف نيست.
.9در درس هشتم ،معانی حروف جر آموزش داده می شود .دانش آموز بايد بتواند حروف جر و
جار و مجرور را در جمله تشخيص دهد .نهادن اِعراب جر در اسم مجرور هدف نيست .در اين
درس نون وقايه نيز تدريس شده است .دانش آموز بايد بتواند فعل دارای نون وقايه را تشخيص
دهد و درست ترجمه کند.
.10در درس نهم و دهم ،اسم مشتق تدريس میشود .در درس نهم (اسم فاعل ،اسم مفعول ،صفت
مش ّبهه و اسم مبالغه) و در درس دهم (اسم تفضيل ،اسم مکان ،اسم زمان و اسم آلت) .مهم ترين
وزن های مشتقّات تدريس می شود .ساخت مشتقّات هدف نيست .فقط شناخت نوع آنها و دانسنت
معنايشان مطلوب است .تشخيص جامد از مشتق در کتاب آموزش داده نشده است و نبايد در
هيچ آزمونی خواسته شود.
.11در درس يازدهم دو ساختار آموزش داده میشود :الی نفی جنس و حروف مش ّبهة بالفعل.
متوسطه بارها الی نفی جنس را در متون و عبارات مشاهده کرده و آموزش دانشآموز در دورۀ ا ّول ّ
اين مطلب فقط به منظور ذکر ظرايف ترجمۀ جمل ه های دارای الی نفی جنس است .تشخيص
اينکه اسم آن مبنی بر فتح است هدف نيست .شناخت معنای حروف مش ّبهة بالفعل و تشخيص
اسم و خرب آنها مطلوب است ولی نهادن اِعرابشان هدف نيست.
.12در درس دوازدهم انواع معرفه آموزش داده میشود .دانشآموز در اين درس با شش نوع اسم
معرفه آشنا می گردد.
.13ط ّراحی هر گونه آزمونی (آزمون رسارسی ،داخلی مدرسه ،هامهنگ استانی يا کشوری ،مسابقات
علمی) تابع اهداف کتاب درسی است .اين تذکّر به ويژه برای طرح سؤال آزمون رسارسی است و در
صورت تخلّف ،آن آزمون رسامً از نظر وزارت آموزش و پرورش فاقد اعتبار رسمی است .اين تأکيدات
در حکم يک بخشنامۀ اداری و الزم االجراست.
.14در ط ّراحی سؤال درک مطلب به ويژه در آزمون رسارسی بايد از متون کتاب استفاده کرد .در
صورتی که متنی غیر از کتاب درسی طرح میشود ،بايد هيچ واژه ای خارج از واژگان انتهای کتاب
نداشته باشد يا ترجمۀ فارسی آنها ذيل منت داده شود .همچنني نبايد ساختاری متفاوت با قواعد
کتاب درسی در آنها باشد.
ج
.15صورت سؤاالت امتحان به زبان عربی است؛ ا ّما واژگانی در آن به کار نـمی رود که دانشآموز
نخوانده باشد.
ِ
.16تحليل رصفی و اعراب از اهداف کتاب عربی دهم نيست و در آينده آموزش داده میشود.
.17جزوۀ مک ّمل قواعد به دانشآموز ارائه منیشود .هرچه الزم بوده در کتاب آمده است يا در
سال های بعد خواهد آمد.
.18مکالـمه ،نـاميش ،رسود ،ترجمۀ تصويری و داستان نويسی ،کار عملی درس عربی به شامر می رود.
.19تعريب ،تشکيل ،جمله سازی ،تبديل از صيغه ای به صيغه ای ديگر و نهادن اِعراب از اهداف
کتاب درسی نيست.
.20در سايۀ درست خواندن ،درست فهميدن و ترجمۀ درست مهارت سخن گفنت درپی آن به دست
خواهد آمد .می توان در کالس مکامله کرد ،بايد تو ّجه کنيم که شامر اندکی از دانشآموزان می توانند
هنگام سخن گفنت ،ظرافت های دستوری را به ياد بياورند و رعايت کنند و اين طبيعی است؛ زيرا
به يادآوردن قواعد ،هنگام سخن گفنت ،برای زبان آموز دشوار است .در سخن گفنت رسعت عمل الزم
است و با آزمون کتبی قابل مقايسه نيست .با تو ّجه به دشواری مکامله بايد در امتحانات ،مسابقات
و آزمون رسارسی رصفاً از هامن عبارات کتاب ،سؤال طرح شود.
متوسطۀ ا ّول بومی سازی شده و براساس دستور زبان .21آموزش فعل و ضمري در سه کتاب عربی ّ
فارسی و به صورت «من ،تو ،او ،ما ،شام ،ايشان» است .سبک پيشني به اين صورت بود« :ه َو،
أنت ،أنا ،نَح ُن» شيوۀ نوين در تدريس أنت ،أنتُام ،أنتُمِ ،
أنت ،أنتُامَّ ُ ، هيُ ،هامُ ،ه َّنَ ،
ُهامُ ،همَ ،
آزمايشی کامالً موفّق بود و دانشآموزان بسيار بهرت درس را آموختند؛ ا ّما از آنجا که درس عربی
خاص زبان عربی در رشتۀ علوم و معارف اسالمی اختصاصی است ،دانشآموزان بايد با اصطالحات ّ
آشنا باشند .به همني منظور در درس ا ّول رصف فعل مطابق کتاب رصف و نحو صورت گرفته و
اصطالحات صيغه ها ذکر شده است.
.22معنای کلامت در امتحان در جمله خواسته میشود.
.23روخوانی های دانشآموز و ف ّعاليّت های او در بخش مکامله در طول سال ،نـمرۀ شفاهی دانش آموز
را تشکيل میدهد.
حل تـمرين درنظر گرفته شده است تا به دفرت تـمرين .24در کتاب جای کافی برای نوشنت ترجمه و ّ
نيازی نباشد؛ ا ّما منت دروس جای کافی ندارد ،می توان برای اين منظور ،يک ورق در کتاب نهاد.
www.arabic-dept.talif.sch.ir نشانی وبگاه گروه عربی :
د
سخنی با دانشآموز
زبان عربی را می آموزيم؛ زيرا زبان قرآن و علوم و معارف اسالمی است؛ زبان رسمی
بسياری از کشورهای مسلامن است؛ زبان و ادبيّات فارسی با آن درآميخته است .برای فهم
بهرت زبان فارسی ،آشنايی با زبان عربی الزم است .يکی از شش زبان رسمی سازمان ملل
متّحد است؛ زبانی کامل ،پرمعنا و قوی است؛ ادب ّيات آن غنی است و . ...
اين کتاب ادامۀ سه کتاب پيشني است .هرآنچه در سه سال گذشته آموخته ايد در اين کتاب
البه الی متون ،عبارات و تـمرين ها تکرار شده است .ترجمۀ متون و عبارات کتاب بر عهدۀ
شامست و دبري نقش راهنام دارد .شام به راحتی می توانيد متون را ترجمه کنيد؛ به همني
متوسطه در کنار واژگانمنظور در انتهای کتاب ،همۀ واژگان سه کتاب عربی دورۀ ا ّول ّ
عربی دهم قرار داده شده است .هدف اين کتاب ،فهم منت است .اگر شام بتوانيد متون
عربی را درست بخوانيد و خوب بفهميد و ترجمه کنيد ،خود به خود می توانيد از فارسی به
عربی نيز ترجمه کنيد؛ ا ّما ترجمه از فارسی به عربی هدف کتاب نيست .مکامله نيز فقط
در حد عبارات سادۀ کتاب م ّد نظر است.
از آيات و احاديث کتاب های درسی عربی می توانيد در انشا ،سخرنانی و مقاله نويسی
استفاده کنيد.
کتاب گويا نيز ته ّيه شده است تا با تلفّظ درست متون آشنا شويد.
هـ
ا ََّلد ْر ُس ْال َّو ُل
اقي ِمن أَبٍ ُکرديِّ الن ََّس ِب َو ُأ ٍّم ُتر َکامن َّي ٍة ،لَ ُه آثا ٌر َکث َري ٌة يف ال َّن ِرث َو الشِّ ع ِر. 1ــ ّ
الشا ِع ُرَ :م ٌ
عروف ال ّرصا ُّيف ،شا ِع ٌر ِعر ٌّ
2
أَ ْو َجــــ َد فــيــــ ِه قَـــ َمـــ َره اُنْـظُـــ ْر إِلَــی الـلَّيــلِ فَـ َمـ ْن
کَـــــالــ ُّد َر ِر الْـ ُمــنـتَ ِ
ــشـ َره َو زانَـــــــ ُه بِــــأَنْــــ ُج ٍ
ــــم
غَيم :ابر ذا :اين ٰ هذا غبار :تيـره رنگی ،غبار آلودگی اِ ِ
ق ُْل :بگو ذات :دارای أَن ُجم :ستارگان «مفرد :نَجـم»
ُمس َت ِع َرة :فروزان ذاكَ :آن أَن َز َل :نازل کرد
ُمف َت ِک َرة :انديشمند ذو :دارای أَن ُعم :نعمت ها«مفرد :نِع َمة»
ُمن َه ِم َرة :ريزان زانَ :زينت داد أَ ْو َجدَ :پديد آورد
َضة :تر و تازه نِ َ شَ ـ َر َرة :اخگر (پارۀ آتش) بالِغ :کامل
نَـ َم ْت :رشد کرد «مؤن ِّث نَـام» شَ َّق :شکافت َجذ َوة :پارۀ آتش
یُ ْخر ُِج :درمی آو َرد َص َّ َي :گردانيد َج َّه َز :مج ّهز کرد
ضياء :روشنايی َضة :سـرسبزخِ َ
غُصون :شاخه ها (مفرد :غ ُْصن) ُد َرر :مرواريدها (مفردُ :د ّر)
3
(مضارع :يُ َس ّمي /مصدر :ت َسميَة) 3 َسخاءَ ،سخا َوة :بخشندگی سا َف َر :سفر کرد
ِس ّن :دندان «جمع :أَسنان» َسدّ :سد «جمعُ :سدود» 10 (مضارع :يُسا ِف ُر /مصدرُ :مسافَ َرة)
َس َنـة :سال «جمعَ :س َنوات و ِسنو َن سوال :شلوار «جمعَ :ساويل» ِْ َسأَ َل :پرسيد ،درخواست کرد
و ِسن َني» سة» 8َسير :تخت «جمع :أَ ِ َّ (مضارع :يَ ْسأَ ُل /مصدر :سؤال)
َس َنويّـاً :ساالنه 3 ِس ْعر :قيمت «جمع :أَسعار» 11 سا َم َح :بخشيد و درگذشت
سوء :بدی ،بد َسفْـ َرة :سفر (مضارع :يُسا ِم ُح /مصدرُ :مسا َم َحة) 9
َسواء :يکسان 4 َسف َرة ِعلم َّيـة :گردش علمی سائِـح :گردشگر «جمع :سائِحو َن و
ِسوار :دستبند «جمع :أَساوِر» 8 َسفي َنة :کشتی ُس ّياح» 2
َسوداء :سياه (مؤن ِّث أَس َود) 3 «جمعُ :سفُن و َسفائِن» سائِق :راننده
سوق :بازار «جمع :أَسواق» َسک ََت :ساکت شد سائِل :مايع ،پُرسنده 5
َس ْهل :آسان (مضارع :يَ ْسک ُُت /مصدرُ :سكوت) سا َوی :برابر است
سيا َحة :جهانگردی ،گردشگری 6 َسكي َنة :آرامش 5 (مضارع :يُساوي /مصدرُ :مساواة)2
َس ّيا َرة :خودرو َس ْل :بپرس ( اِ ْسأَ ْل) 9 َس َّب :دشنام داد (مضارع :يَ ُس ُّب /
َسـ ّيـا َر ُة ْالُ ْجـ َر ِة :تاکسی َسالم :آشتی 11 مصدرَ :س ّب) 4
َس ِّيـد :آقا َسلِ َم :سالـم ماند َس َّب َب :سبب شد
َس ِّيـدَة :خانم (مضارع :يَ ْسلَ ُم /مصدرَ :سال َمة) (مضارع :يُ َس ِّب ُب) 10
َس ِّيـئ َ ،س ِّي َئة :بد 4 َسل ََّم :سالم کرد السبْت :شنبه َلس ْبت ،يَو ُم َّ
ا َّ
َس ْيف :شمشري «جمعُ :سيوف» 7 ِسلْم ّيـاً ُ :مسالـمت آميز َس ْبـ َعةَ ،س ْبع :هفت
«سلْم :صلح» 4 ِ َس ْبعيـنََ ،س ْبعو َن :هفتاد
ش
ُسلوك :رفتار 12 َس َب َق :پيشی گرفت
شا َء :خواست (مضارع :يَشا ُء) 9 ـسلِّ ُم /مصدر :تَسليم)(مضارع :يُ َ (مضارع :يَسب ُِق) 12
شاب :جوان «جمع :شَ باب»
ّ َسامء :آسامن «جمعَ :ساموات» َس ّبو َرة :تخته سياه 12
شارِع :خيابان «جمع :شَ وارِع» اموي :آسامنی َس ّ ِس َّتـةِ ،س ّت :شش
شاطئ :ساحل «جمع :شَ ِ
واطئ» 6 ِ َس َم َح :اجازه داد (مضارع :يَ ْس َم ُح) َسـ َتـ َر :پوشاند ،پنهان کرد
شاهَدَ :ديد َس ْمع :شنوايی 8 (مضارع :يَ ْستُـ ُر)
(مضارع :يُشا ِه ُد /مصدرُ :مشا َهدَة) َس ِم َع :شنيد َس ّجاد :فرش «جمعَ :سجاجيد» 6
شاي :چای (مضارع :يَ ْس َم ُع /مصدرَ :س ْمع و َسامع) َس َجدَ :سجده کرد (مضارع :يَ ْس ُجدُ)
شَ باب :دورۀ جوانی ،جوانان «مفرد: َس َمـکَة :يک ماهی «جمعَ :س َمکات» َس َّج َل :ثبت کرد
شـاب»
ّ َس َمـﻚ :ماهی «جمع :أَ ْسامﻙ» (مضارع :يُ َس ِّج ُل /مصدر :تَسجيل) 6
شَ َبکَة :تور َس َمكُ الْ ِق ْر ِش :کوسه ماهی 8 َسحاب :ابر
ِشتاء :زمستان َس َّمی :ناميد َس َح َب :کشيد (مضارع :يَس َح ُب) 3
010
با رصف س ّنتی صيغه های فعلها در دستور زبان عربی آشنا شويد.
نهی امر ماضی مضارع اَ ّ
لصي َغة
َي ْف َع ُل َف َع َل مفرد مذ ّکر غايب
َي ْف َعلـانِ َف َعلـا مثنّی مذ ّکر غايب
َي ْف َع َ
لون َف َعلـوا جمع مذ ّکر غايب
َت ْف َع ُل َف َع َل ْ
ـت مفرد مؤ ّنث غايب
َت ْف َعلـانِ َف َع َلـتا مثنّی مؤ ّنث غايب
َي ْف َع ْلنَ َف َع ْلـنَ جمع مؤ ّنث غايب
ال َتف َع ْل اِ ْف َع ْل َت ْف َع ُل َف َع ْل َ
ـت مفرد مذ ّکر مخاطب
اِ ْف َعلـا ال َتف َعلـا َت ْفعَلـانِ َف َع ْلـتُام مثنّی مذ ّکر مخاطب
اِ ْف َعلوا ال َتف َعلوا َت ْف َع َ
لون َف َع ْلـتُم جمع مذ ّکر مخاطب
اِ ْف َعلـي ال َتف َعلـي َت ْف َعل َ
ني َف َع ْل ِ
ـت مفرد مؤ ّنث مخاطب
اِ ْف َعلـا ال َتف َعلـا َت ْف َعلـانِ َف َع ْلـتُام مثنّی مؤ ّنث مخاطب
ال َتف َع ْلنَ اِ ْف َع ْلنَ َت ْف َع ْلنَ َف َع ْل ُ َّ
ـت جمع مؤ ّنث مخاطب
أَ ْف َع ُل َف َع ْل ُ
ـت متک ّلم وحده
َن ْف َع ُل َف َع ْلـنا متک ّلم مع الغري
اِ ْخ َت ِ ْب :آزمایش کن اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :اُک ُت ْب نَو َع الْ ِفعلِ َو صي َغتَـهُ .
…………………… ال تَج َع ْل …………………… ال تَنظُروا
…………………… يَظلِمونَ …………………… تَع َملـونَ
…………………… سا َف ْر َت …………………… ال تَدْ ُرس َني
…………………… ال يُ ْخر ُِج …………………… اُنظُ ْر
…………………… َقدَ ْر َت …………………… ما َز َر َع
5
در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
(ا َلتَّعا ُر ُف)1
3
أَ َحدُ الْ ُم َوظَّف َني يف قا َع ِة2الْ َمطا ِر زائِ ُر َمر َق ِد أمريِالْ ُمؤ ِمن َني َع ّ
يل
السال ُم َو َرح َم ُة اللّٰ ِه َو بَ َرکات ُ ُه.
َو َعلَي ُک ُم َّ َلسال ُم َعلَيـکُم.
ا َّ
باح ال ّنو ِر َو ُّ
السورِ. َص َ باح الْ َخريِ يا أَخي.
َص َ
َيف أَ َ
نت؟ أَنَا بِـ َخيـرٍَ ،و ک َ َيف حال َُك؟
ک َ
َعفوا ًِ ،م ْن أَي َن أَ َ
نت؟ ِب َخيـ ٍر َو الْ َحم ُد لِلّٰ ِه.
َما ْاس ُم َك الْکَري ُم؟ أَنا ِم َن الْ ُجمهوريَّ ِة الْ سالميَّ ِة الْ يرانيَّ ِة.
اِسمي َعب ُد ال َّرحامنِ . اِسمي ُح َس ٌني َو َما ْاس ُم َك الْکَري ُم؟
ال؛ َم َع الْ َ َس ِف .4لٰ ِک ّني أُ ِح ُّب أَ ْن أُسا ِف َر.5 َهل سافَ ْرتَ إلَی إيرا َن َحتَّی ْالنَ؟
إن شا َءاللّٰ ُه؛ إلَی اللِّقا ِء؛ َم َع َّ
السال َم ِة. إ ْن شا َءاللّٰ ُه تُسا ِف ُر إلَی إيرانَ!
يف أَمانِ اللّٰ ِه َو ِح ِ
فظ ِه ،يا َحبيبي. يف أَمانِ اللّٰ ِه.
متأسفانه
فّ : 1ــ تَعا ُرف :آشنايی با یکدیگر 2ــ قا َعة :سالن 3ــ َمطار :فرودگاه 4ــ َم َع ْالَ َس ِ
5ــ أَنْ أُسا ِف َر :که سفر کنم
6
أَنوا ُع الْکَلِ َم ِة
کلمه در دستور زبان عربی سه نوع است :اسم ،فعل و حرف.
اسم کلمه ای است که برای ناميدن کسی ،چيزی ،حيوانی ،کاری يا حالتی به کار
هاش ٌمَ ،ح َج ٌر ،أَ َس ٌد ،طَ ْب ٌخ و ُح ْزنٌ.
می رود؛ مانند ِ
اسم در زبان عربی معموالً «ال» يا «تنوين» ( ًـ ،ـٍ ٌ ،ـ ) دارد و اگر مضاف واقع شود« ،ال»
يوس َف
َميص ُ
َميص و ق ُ َميص ،اَلْق ُ و تنوين نـمی گيرد؛ مانند ق ٌ
فعل واژه ای است که بر انجام دادن کاری يا داشتن حالتی در گذشته ،حال يا آينده
شخص بودن» يا «صيغه» در آن معلوم است؛ مانند داللت دارد و «چندم ْ
(گذشته ،و سوم شخص مفرد يا مفرد مذکّر غايب) کَتَ َب :نوشت
(حال ،و سوم شخص جمع يا جمع مذکّر غايب) فعل :يَ ْکتُبونَ :می نويسند
(امر ،و جمع مؤنّث مخاطب) اُکْتُ ْب َن :بنويسيد
حرف کلمه ای است که معموالً همراه اسم و فعل به کار می رود؛ مانند بِـ ،اَلْـ ،فَـ .
َعي ِّـن :مش ّخص کن اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكََ :ع ِّ ْي أَنوا َع الْکَلِ َم ِة يف ما يَأيت.
سول ………… :إلَی ………… :اِ ْز َرعْ ………… :ال ت َ ْرکَبوا………… :
ْحاسوبَ ………… :وضَ ْع ُتَ ………… :ر ٌ
ُ اَل
7
مثال ُم َم ِّرضَ ـة َو شَ َج َرة (ة) التّـا ُء الْ َمربوطـ ُة
ـری ،فُضْ ٰ
لی (کُ َربی) مثال کُبْ ٰ (ی)
ٰ اسم مؤنّث يکی از اين سه نشانه را دارد :ا َْلَلِ ُف الْ َمقصو َر ُة
غري از مؤنّث حقيقی و مؤنّث مجازی دو نوع ديگر از مؤنّث وجود دارد:
مؤنّث لفظی :اسم مذکّری است که عالمت تأنيث (مؤنّث) دارد؛ مانندَ :حم َزة ،طَل َحةَ ،حنظَلَة و ُمعاويَة و . ...
مؤنّث معنوی :اسم مؤنّثی است که عالمت تأنيث ندارد؛ مانندَ :م ْريَ ُمَ ،زيْ َن ُب ،و أُ ٌّم و . ...
اسم شهرها ،کشورها و قبيله ها نيز مؤنّث معنوی است؛ مثالِ :د َمشْ ُق ،لُبْنانُ ،اَلْ ُک َويْ ُت ،قُ َر ٌ
يش و . ...
برخی اعضای زوج بدن نیز مؤنّث معنوی است؛ مثالَ :عني :چشمِ ،ر ْجل :پا ،يَد :دست ،أُذُن :گوش و . ...
اين چند کلمه نيز با اينکه در گروه کلامت باال نيست ،مؤنّث معنوی به شامر می آيد:
أَ ْرض :زمني ،ب ِْئ :چاهَ ،ج َه َّنم :دوزخَ ،ح ْرب :جنگ ،دار :خانه ،ريح :باد ،شَ ْمس :خورشيد،
َعني :چشمه ،نار :آتش ،نَفْس :روحَ ،عصا :چوب دستی و . ...
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكََ :ع ِّي أَنوا َع اَلْ ُم َذکَّ ِر َو الْ ُم َؤن َِّث يف الْکَلِ ِ
امت ال ّتال َي ِة( .اُک ُت ِب ال َّر َ
قم يف الْ َفراغِ).
وي ُ .6مؤنَّثٌ ل ّ
َفظي جازي ُ .5مؤنَّثٌ َمع َن ٌّ
قيقي ُ .4مؤنَّثٌ َم ٌّ قيقي ُ .2م َذکَّ ٌر َم ٌّ
جازي ُ .3مؤنَّثٌ َح ٌّ ُ .1م َذکَّ ٌر َح ٌّ
8
ا َِل ْس ُم بِا ْع ِتبا ِر الْ َعدَ ِد (اَلْ ُمف َر ُد َوالْ ُم َث َّنی َوالْ َج ْم ُع)
اسم از نظر عدد سه نوع است :مفرد ،مث ّنی و جمع.
مث ّنی دو نشانه دارد :انِ و ـَنيِ ،مانند
مث ّنی مذکّر«طالِبـانِ ،طالِ َبـنيِ» و مث ّنی مؤنّث«طالِ َبـتانِ ،طالِ َبـتَنيِ»
السالِ ُم» و « َجم ُع التَّکسري» ( ُمک ََّس :شکسته)؛جمع دو نوع است« :اَلْ َجم ُع ّ
جمع سالـم نيز دو نوع است:
السالِ ُم»
السالِ ُم» و « َجم ُع الْ ُمؤن َِّث ّ
« َجم ُع الْ ُم َذکَّ ِر ّ
جمع مذکّر سامل دو نشانه دارد« :ونَ» و «ي َن»؛
مانندَ :مرسورو َن و َمرسوري َن
جمع مؤنّث سامل يک نشانه دارد« :ات» ؛ مانندَ :مرسورات
مکس شکلِ مفر ِد کلمه ،هنگام تبديل به جمع تغيري می کند؛ مکس نشانه ندارد .در جمع َّ جمع َّ
مثال :کِتاب = کُتُب َ ،مد َر َسة = َمدارِس ِ ،شکْل = أَشکال ُ ،عصفور = َعصافري ،أَ َسد = أُ ْسد
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكََ :ع ِّ ِي الْ ُمف َر َد َوالْ ُم َث َّنی َوالْ َج ْم َع يف الْکَلِ ِ
امت ال ّتال َي ِة َم َع َبيانِ جِ ْن ِسها.
قم يف الْ َفراغِ).
(اُک ُت ِب ال َّر َ
السالِمِ الْ ُم َذکَّ ُر
ُ .1مف َر ٌد ُم َذکَّ ٌر ُ .2مف َر ٌد ُمؤنَّثٌ ُ .3مثَ َّنی ُم َذکَّ ٌر ُ .4مثَ َّنی ُمؤنَّثٌ َ .5جم ُع ّ
السالِمِ الْ ُمؤنَّثُ َ .7جم ُع التَّکسريِ َ .6جم ُع ّ
…………………… أَنفُـس …………………… واصلَة
ُم َ
…………………… فائِزاتٌ …………………… ِمنشَ َفتَ ِني
…………………… ُم َس ِّجلَ ِني …………………… ُم َوظَّفيـ َن
…………………… جـار …………………… َح ّدادو َن
…………………… ذُنـوب …………………… َصدي َق ِني
…………………… زُجا َجتانِ …………………… ر ِ
احم َني
…………………… َعبـا َءة …………………… ِعـ َبـر
9
(مضارع :يَ ْصد ُُق /مصدرِ :صدْق) شَ کا :شکايت کرد شَ ّتانَ :دور شد 2
َصديق :دوست (مضارع :يَشکو /مصدرِ :شکايَة) 9 شَ َجر :درخت «جمع :أَشْ جار»
أص ِـدقاء /متضادَ :عد ّو»
«جمعْ : شَ کَ َر :تشکّر کرد شَ َج َرة :يک درخت «جمع :شَ َجرات»
صخُ)
َصـ َرخَ :فرياد زد (مضارع :يَ ْ ُ (مضارع :يَشْ ُک ُر /مصدر :شُ کْر) شَ َّج َع :تشويق کرد (مضارع :يُـشَ ِّجـ ُع
َص ِعدَ :باال رفت شُ کْراً َجزيالً :بسيار سپاسگزارم /مصدر :ت َشجيع)
(مضارع :يَ ْص َع ُد /مصدرُ :صعود) شَ ّلل :آبشار «جمع :شَ ّلالت» شَ َح َن :شارژ کرد
ِصغَـر :کوچکی شَ َّم :بوييد (مضارع :يَش َح ُن /مصدر :شَ ْحن) 9
َصغري :کوچک «متضاد :کَبيـر» (مضارع :يَشُ ُّم /مصدر :شَ ّم) 8 شَ ْحن :شارژ کردن ،اعتبار مالی 9
ف :کالس «جمعُ :صفوف» َص ّ شَ مس :خورشيد شَ ديدَة :گرفتاری «جمع :شَ دائِد» 11
َصفّا َرة :سوت ،آژير 12 شَ ْهد :عسل 9 ِشاء :خريدن «متضاد :بَ ْيع»
َص َف َر :سوت زد شَ هِدَ :شاهد بود ،شهادت داد َشاب :نوشيدنی ،رشبت «جمع:
(مضارع :يَص ِف ُر /مصدرَ :صفري) 8 (مضارع :يَش َهدُ) 6 شبَـة» أَ ْ ِ
فـي :برگزيده 11 َص ّ شَ ْهر :ماه «جمع :شُ هور» َش َِب :نوشيد
َصالة :نـامز شب) ش ُب /مصدرْ ُ : (مضارع :يَ ْ َ
َصل ََّح :تعمري کرد ش َح :رشح داد ََ
ص
(مضارع :يُ َصل ُِّح /مصدر :تَصليح) 8 شح)ش ُح /مصدرْ َ : (مضارع :يَ ْ َ
ِصـنا َعة :صنعت صا ِدق :راستگو ش َرة :زبانۀ آتش 1 ََ
ِصـنـاع َّيـة :صنعتی صا َر :شد (مضارع :يَص ُري) َششَ ف :مالفه «جمعَ :ش ِاشف» 8
َص َن َع :ساخت صالِح :درستکار طي :پليس شُ ـ ْر ّ
(مضارع :يَ ْص َن ُع /مصدرُ :ص ْنع) صالَة :سالن 4 ُشطَة :ادارۀ پليس
ُص َور ُم َت َح ِّرکَـة :عکس های متح ّرک باح الْخَريَ ،ص َ
باح ال ّنور :صبح به خري َص َ رشف فرمود ،افتخار داد ف :م َّ ش َ َ َّ
صو َرة :عکس «جمعُ :ص َور» ِص َّحة :تندرستی ش ُف /مصدر :ت َرشيف) 3 (مضارع :يُ َ ِّ
َصـ ْوم :روزه َصحراويَّة :کويری 6 شکَـة :رشکت «جمعَ :شِکات» َِ
َصـهْ :ساکت شو 2 َصحيفَـة :روزنامه «جمعُ :ص ُحف» شی :فروخت ،خريد ََ
صيام :روزه 7 َصحيفَة جِ داريَّة :روزنامه ديواری (مضارع :يَ ْشي) 7
صيانَـة :نگه داری ،تعمري 7 ُصداع :رسدرد َشي َحة :سيم کارت 9
َصيدَ ّيل :داروفروش 6 َصداقَـة :دوستی شَ ْعب :ملّت «جمع :شُ عوب» 2
َصيدَل َّية :داروخانه 6 َصدْر :سينه «جمعُ :صدور» 5 ِ
احساس...کرد شَ َع َر بِـ :
َص َّ َي :گردانيد (مضارع :يُ َص ِّ ُي) 1 َص َ
دَّق :باور کرد (مضارع :يَشْ ُع ُر /مصدر :شُ عور)
َص ْيف :تابستان (مضارع :يُ َصد ُِّق /مصدر :تَصديق) 3 شَ َّق :شکافت (مضارع :يَشُ ُّق) 1
الصـيـن :چـيـن ّ دَق :راست گفت َص َ شَ قا َوة :بدبختی
011
ب« .کَلِ َم ٌة ِ
واح َد ٌة زائِ َدةٌ». اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع ِف الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ
ناس َ
ذات الـلَّـونِ ْالَبيَ ِ
ـض. ِمـ َن الْ َحجا ِر الْ َجميلَـ ِة الْغاليَـ ِة ِ َلش َر ُة
1ــ ا َّ َ
مستَـ ِع َرةٌ ،فيها ضيا ٌء َو بِها َحرا َر ٌة ُمنتَ ِشةٌ. َجذ َوتُها ُ 2ــ ا َلشَّ ْم ُس
رض؛ ضيا ُؤ ُه ِم َن الشَّ ِ
ــمس. ول الْ َ ِ
کَوک ٌَب يَدو ُرَ 1ح َ 3ــ اَلْقَـ َمـ ُ ر
السام ِء يَنز ُِل ِمن ُه الْـ َمطَ ُر.
بُخـا ٌر ُمتَـراکِـ ٌم ِفـي َّ 4ــ ا َلْ َنـ ُعـ ُ م
ذات الْ َلوانِ الْ ُمختَلِ َف ِة.
ِمن الْ َمالب ِِس ال ِّنسائيَّ ِة ِ 5ــ اَلْغَـيْـ ُم
ِقـطـ َعــ ٌة ِمـ َن الـ ّنــارِ. 6ــ اَلْفُستا ُ ن
7ــ ا َلـ ُّد َر ُر
12
ب« .کَلِ َم ٌة ِ
واح َد ٌة زائِ َدةٌ». اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع ِف الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ
ناس َ
ذات الـلَّـونِ ْالَبيَ ِ
ـض. ِمـ َن الْ َحجا ِر الْ َجميلَـ ِة الْغاليَـ ِة ِ َلش َر ُة
1ــ ا َّ َ
مستَـ ِع َرةٌ ،فيها ضيا ٌء َو بِها َحرا َر ٌة ُمنتَ ِشةٌ. َجذ َوتُها ُ 2ــ ا َلشَّ ْم ُس
رض؛ ضيا ُؤ ُه ِم َن الشَّ ِ
ــمس. ول الْ َ ِ
کَوک ٌَب يَدو ُرَ 1ح َ 3ــ اَلْقَـ َمـ ُ ر
السام ِء يَنز ُِل ِمن ُه الْـ َمطَ ُر.
بُخـا ٌر ُمتَـراکِـ ٌم ِفـي َّ 4ــ ا َلْ َنـ ُعـ ُ م
ذات الْ َلوانِ الْ ُمختَلِ َف ِة.
ِمن الْ َمالب ِِس ال ِّنسائيَّ ِة ِ 5ــ اَلْغَـيْـ ُم
ِقـطـ َعــ ٌة ِمـ َن الـ ّنــارِ. 6ــ اَلْفُستا ُ ن
7ــ ا َلـ ُّد َر ُر
12
ا ََّلد ْر ُس الثّانـي
َ َ ُ
: هلل
قال رسول ا ِ
ً َ ساعـة َخ ٌ ْ َ َ ُّ
ـعيـن َسـنَـة.
َ بـادة َسبْ ـر َک ُ
يـر ِمن ِع ِ ٍ تـف
ساعیت انديشيدن بهرت از عبادت هفتاد سال است.
اَلدَّ ْر ُس الثّانـي
َ ْ َ ُ ْ َ َ َّ ُ
ـة ِمن َ
هلل
ِ ِا سولر الموا ِعظ العددي
ً َ ْ ٰ َ ْ ُ ََ َ ُ ْ َ
ـخلْقُ. ُ ً َْ
واحدا ،فـ ِمن ذلِك الـجز ِء يتـراحم ال
رض جزءا ِ
يف ال ِ
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َْ َ َ َ َْ َ ْ َّ َ َ ْ
ني يَـک ِفـي اثلالثـة و الربعـة،
ني ،و طعام ِالثن ِ
واح ِد يـک ِفـي ِالثن ِ
إِن طعام ال ِ
َ َّ ْ َ َ َ َ َ َ ْ
ال َ َ ََ ً ُ
ماعـ ِة. کـلوا َجـميعا َو ال تف َّرقوا ،فإِن البکـة مع
َ َ َ ََ ُ ٌ َْ َ َ ٌََ َ َ َ ٌَ َ ٌ َ ٌ
ني و أربعة خري ِمن ثـالثـ ٍة؛ فـعليکـم
واح ٍد و ثالثة خري ِم ِن اثن ِ
ثنان خري ِمن ِ
ِ ا ِ
ـج َ
ماع ِة. بالْ َ
ِ
ََ ً َ ََ ْ َ ُ ْ َ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ َ
لب ِه ع لِسانِ ِه.
الکم ِة ِمن ق ِ
ل أربعنی صباحا ،ظهرت ینابیع ِ
من أخلص ِ ِ
قر َو ال ْ َو َج ُع َو الْ َع َ
داو ُة َو ّ
انلارُ. ثيـر :الْ َف ُ َََْ ٌ
ـة قَليلُـها َک ٌ أربع
14
يَس َتغ ِف ُر :آمرزش می خواهد ال تَ َف َّرقوا :پراکنده نشويد أَ ْج َری :جاری کرد
َيکفي :بس است ِم َئة :صد أَ ْخل ََصُ :مخلص شد
يَکْ ِفـي الـاِثْـ َنيـنِ :بــرای دو نفــر َو َّر َ
ث :به ارث گذاشت أَ ْم َسكَ :به دست گرفت و نگه داشت
بس است يَ َتا َح ُم الْ َخل ُْق :آفريدگان به هم َب َنی :ساخت
يَنابيع :جوی های پر آب ،چشمه ها مهربانی می کنند َعل ََّم :ياد داد
«مفردَ :ينْبوع» يَ َتنا َجيانِ :با هم راز می گويند َغ َر َس :کاشت
يَ ْجري :جاری است ،جاری می شود کُلوا :بخوريد
........................ 1ــ يَ ْجـري أَ ْجـ ُر َح ْف ِر البِئـ ِر لِلْ َع ِبد َو ه َو في قَبـ ِر ِه بَع َد َموتِـ ِه.
........................ 2ــ أَنْ َز َل اللّٰ ُه تِس َعـ ًة َو تِسعيـ َن ُج ْزءا ً ِم َن ال َّرح َم ِة لِلْ َخلْقِ .
........................ 3ــ يَ ْجري أَ ْج ُر ْاس ِتغفا ِر الْ َول َِد لِلْوالِدَينِ بَع َد َموتِهِما.
........................ 4ــ إ َّن طَعا َم ِالث ْ َنيـنِ ال يَـ ْک ِفـي الثَّـالثَـ َة.
15
اِعـلَـمـوا
ا َْلَ ْعدا ُد ِم ْن وا ِح ٍد إلَی ِم َئـ ٍة
اَلْ ُعقو ُد التتيب َّي ُة (ا َْلَ َّو ُل إلَی الْ ِعرشينَ)
ا َْلَعدا ُد َّ ا َْلَعدا ُد ْالَصل َّي ُة (وا ِحدٌ إلَی ِع ْشينَ)
ش 11م اَل َ
ْحادي َع َ َ ا َْلَ َّو ُل 1م ش 11 أَ َح َد َع َ َ ِ
واحد 1
ِع ْشو َن 20 ش 12م ّانـي َع َ َا َلث َ ا َلثّانـي 2م ش 12 اِث ْنا َع َ َ اِث ْنانِ 2
ث َالثو َن 30 ش 13م ا َلثّالِثَ َع َ َ ا َلثّالِثُ 3م ش 13 ث َالث َ َة َع َ َ ث َالث َة 3
أَ ْربَعو َن 40 ش 14م ا َل ّرا ِب َع َع َ َ ا َلرا ِب ُع 4م ش 14أَ ْربَ َع َة َع َ َ أَ ْربَ َعة 4
َخ ْمسو َن 50 ش 15ماَلْخا ِم َس َع َ َ اَلْخا ِم ُس 5م َخ ْم َس َة َع َ َ
ش 15 َخ ْم َسة 5
ِستّـو َن 60 َلسا ِد َس َع َ َ
ش 16م ا ّ َلسا ِد ُس 6ما ّ ش 16 ِستَّـ َة َع َ َ ِستَّـة 6
َسبْعو َن 70 ش 17م َلسا ِب َع َع َ َ ا ّ َلسا ِب ُع 7م
ا ّ ش 17 َسبْ َع َة َع َ َ َسبْ َعة 7
ث َـامنو َن 80 ش 18م ا َلثّا ِم َن َع َ َ ا َلثّا ِم ُن 8م ث َـامنيَ َة َع َ َ
ش 18 ث َـامنيَة 8
تِ ْسعو َن 90 ش 19م ا َلتّ ِاس َع َع َ َ ا َلتّ ِاس ُع 9م ش 19تِ ْس َع َة َع َ َ تِ ْس َعة 9
اَلْ ِع ْشو َن 20م اَل ِ ُ
ْعاش 10م ِع ْشو َن 20 شة 10َع َ َ
1ــ به کلمات «رِجا ٍل» و «کَوکَباً» در « َخ ْم َس ُة رِجا ٍل» و «أَ َح َد َعشَ َر کَوکَباً» معدود گفته می شود.
2ــ گاهی عددهای ث َالث َة تا َعشَ َرة بدون «ة» می آيند؛ مثال :ث َالث و ث َالث َة؛ أَ ْربَع و أَ ْربَ َعة.
3ــ « ِمئَـة» به معنای «صد» به صورت « ِمائَة» نيز نوشته می شود.
4ــ ُعقود از بیست تا نود با «ونَ» و «ي َن» می آيد؛ مثال :أَ ْربَعو َن و أَ ْربَعي َن.
(فرق اين دو را در درس های آينده خواهيد خواند).
واح َدة» و «اِثنانِ ،اِث َنينِ ،اِث َنتانِ ،اِث َنتَينِ » بعد از معدود می آيند؛ مثال: «واحدِ ،5ـ ِ
واح ٌد ،غُصنانِ اث ْنانِ ،اِم َرأَتَينِ اث ْ َنتَينِ .
سائِ ٌح ِ
مضاف اليه و به صورت جمع است؛ مثال :ث َالث َ ُة کُتُ ٍب. ٌ 6ـ معدود سه تا ده
واح ٌد َو ِعشْ رونَ ،اِثنانِ َو ِعشْ رو َن معطوف گفته می شود. 7ـ به عددهايی مانند ِ
8ـ در زبان عربی يکان پيش از دهگان می آيد؛ مثال:
أَربَ َع ٌة َو َخ ْمسو َن ( ،)54تِ ْس َع ٌة َو َسبعو َن ()79
9ـ معدود عددهای «يازده» تا «نود و نه» مفرد هستند؛ مثال:
أَ َح َد َعشَ َر کَوکَباً ،تِس َع ٌة َو تِسعو َن يَوماً.
16
تَـ ْرجِ ْ
ـم :تـرجمه کن اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّي ِة.
َ َ ًَ َ
................................................. ا َلْ َعراف142: الثني للة﴾ ﴿ث
َ َ َ ُ ً
................................................. ﴿سبعني رجال﴾ ا َْلَعراف155:
َ َُْ َ
................................................. اَل ِْح ْجر44 : بواب﴾
﴿سبعة أ ٍ
ً ﴿ستّ َ
................................................. اَلْ ُمجا َدلَة4 : ني ِمسکينا﴾ ِ
ّ َّ َ
................................................. ﴿ست ِة أيامٍ ﴾ ق38 :
ِ
ُ
................................................. اَلْ َب َق َرة261 : ﴿ ِمئَة َح َّب ٍة﴾
َ ُ َ َ َ َ
................................................. ﴿إِطعام عش ِة مساکني﴾ اَلْامئِدَة89 :
................................................. مس َة َع َ َ
ش ِتـمثاالً َخ َ
17
أَسام ُء ْالَ ِ
فعال
«اسم فعل» اسمی است که معنای فعل دارد.
به معنای گذشته هَيهاتَ :دور شد
به معنای حال أُ ٍّف :ا َه ،دلتنگی می کنم
آمني :برآورده کن و بپذير
مثال:
ـي :بشتاب َ َّح
به معنای امر
هاك :بگري َ
هات :بیاورِ
إل ََيك :دور شو ،بگري (إل ََيك َع ّني :از من دور شو ،إل ََيك الْ َقلَ َم :قلم را بگري)
آ ْه :افسوسَ ،صـ ْه :ساکت باش ،شَ تّانَ :دور شد.
اسم فعل در عدد (مفرد ،مث ّنی و جم ْع بودن) و در جنس (مذکّر يا مؤنّثْ بودن) به يک شکل می آيد.
نیز«إلیك» این طور نيست؛ مثالً َعل ََيك به صورت « َعل ِ
َيكَ ،علَيکُمَ ،علَي ُک َّن و َ اسم فعل « َعل ََيك» و
َعلَيکُام» رصف می شود.
اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ (تَرجِ ْم ٰه ِذ ِه الْ ُج َم َل ،ثُ َّم َع ِّ ْي أَسام َء ْالفعالِ ).
ْ َ َ َ َ
يـمان ک َّلر ِ
ْ
ـر ِم َن ال َّ ْ َ َّ
1ــ عليکم بالصـبـر؛ فإن الصب َ َّ ْ ُ ََ
أس ِمن الس ِد .أم ُري الْمؤمنني ع ّ
يل ِ ِ ِ ِ
َُ ُ َ ُ
َ َ
2ــ﴿يا أي َها ال َ َ َّ َ ُّ
ين آمنوا عليكم أنفسكم﴾ اَلْامئِ َد ُة 105 :
18
در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
(في الْ َمطارِ)
سائِ ٌح ِم َن الْکُ َو ِ
يت سائِ ٌحِ 1م ْن إيران
السال ُم َو َرح َم ُة اللّٰ ِه َو بَ َرکات ُ ُه.
َو َعلَي ُک ُم َّ َلسال ُم َعلَيـکُم.
ا َّ
َمسا َء ال ّنو ِر يا َعزيزي. َمسا َء الْ َخريِ يا َحبيبي.
يت .أَ أَ َ
نت ِمن باکِستان؟ ال؛ أَنَا ِم َن الْ ُک َو ِ رضت َُـك ِم َن الْ ِعراقِ ؟
َه ْل َح َ
ِئت أَ َ
نت؟ ِئت لِلْ َم َّر ِة الْ ُولَی؛ َو کَ ْم َم َّر ًة ج َ
ج ُ ِئت لِل ّزيار ِة؟ ال؛ أَنا إير ٌّ
انـي .کَ ْم َم َّر ًة ج َ
مر َك؟
کَ ْم ُع ُ أَنا ج ُ
ِئت لِلْ َم َّر ِة الثّان َيـ ِة.
ِم ْن أَ ِّي َمدي َن ٍة أَ َ
نت؟ ُعمري ِستَّـ َة َع َ َ
ش عاماً.
ِ
غابات مازندران َو طَبي َعتَها! 2
ما أَج َم َل أَنَا ِم ْن َمدي َن ِة جويبار يف ُمحافَظَ ِة مازَن َدران.
. مام ال ِّرضا ،ثا ِمنِ أَئِـ َّم ِتنا
بت لِزيا َر ِة ْال ِ
نَ َعم؛ َذ َه ُ بت إلَی إيرا َن ِم ْن ق َُبل؟!
َه ْل َذ َه َ
إ َّن إيرا َن بِال ٌد َجميل ٌة ِج ّدا ً،
َيف َو َجدْتَ إيرانَ؟
ک َ
عب ِم ٌ
ضياف.4 َو الشَّ ْع َب 3الْ يرا َّين شَ ٌ
1ــ سائِح :گردشگر 2ــ ما أَ ْج َم َل :چه زيباست! 3ــ شَ ْعب :ملّت 4ــ ِمضْ ياف :مهامن دوست
19
ال َّتامرين
ات الْ ِحساب َّي َة ال ّتال َي َة ب ِْالَعدا ِد کَالْ ِمثالِ .
اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :اُکْ ُت ِب الْ َع َمل ّي ِ
4ــ ِسـتَّـ ٌة يف أَ َح َد َع َ َ
ش يُساوي ِسـتَّـ ًة َو ِستّـيـ َن .
5ــ َخ ْم َس ٌة َو َس ْبعو َن زائِ ُد َخ ْم َس ٍة َو ِع ْشي َن يُساوي ِمئ ًة.
واحدا ً َو أَربَع َني.
6ــ اِثنانِ َو ث َـامنو َن ت َقسي ٌم َعلَی اث َن ِني يُساوي ِ
اَل َّت ْمري ُن الثّاين :اُک ُت ْب يف الْ َفراغِ عَدَ داً تَرتيب ّياً ُم ِ
ناسباً.
1ــ اَلْيَو ُم الـ ِ ........................م ْن أَيّ ِام الْ ُسبو ِع يَو ُم الْـأَ َح ِد.
2ــ اَلْ َيو ُم الـ ِ ...........................م ْن أَيّ ِام الْ ُسبو ِع يَو ُم الْ َخ ِ
ميس.
3ــ ُيساوي :مساوی است 2ــ نا ِقصِ :منهای 1ــ زائِد :به عالوۀ
20
اغات أَعداداً ُم ِ
ناس َبـ ًة. اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :اُک ُت ْب يف الْ َفر ِ
........................ أر َب َعـ َة َع َشـ َر َ ........................ثال َثـ َة َع َشـ َر أَ َح َد َع َ َ
ش
ِ ........................ع ْش َ
ون َثـامن َيـ َة َع َشـ َر َ ........................سب َعـ َة َع َشـ َر
أر َب َع ٌـة َو ِع ْش َ
ون ........................ ........................ ون اِثنانِ َو ِع ْش َ
ون ِ
واحدٌ َو ِع ْش َ
َ
ـالثــونون َ ........................ث
َ ........................ثـامن َي ٌـة َو ع ِْش َ ِست ٌَّـة َو ِع ْش َ
ون
........................ َ
ـامنون َث َس ْب َ
عـون ........................
21
حيح لِلْ َفراغِ. ِـعَ :عيـِّ ِن الْ َمعـدو َد َّ
الص َ اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُ
أَمثالِــ َمثَلِــ ََُ ْ َ َ َ
1ــ﴿من َ
جاء بِالـحسن ِة 1فله ...................ـها﴾ .ا َْلَنعام160 :
َ
ال ِعـبـاً ال ِعبي َن 2ــ يَلْ َع ُب أَ َح َد َعشَ َر ...............في فَريقِ کُ َر ِة الْ َق َد ِم.
ـنـدي
ُج ٌّ ُجنـو ٍد 3ــ أَربَ َع ُة ...............وا ِقفو َن أَما َم ِ
باب الْ ُم َنظَّ َم ِة.
أَقـمـا ٌر قَ َمرانِ َـب الْ ِمـ ّريـ ِخ. 4ــ ...............اث ْنــانِ َح َ
ــول کَوک ِ
نَوا ِفـ ًذ نا ِف َذ ٌة 5ــ ِ ...............
واح َد ٌة في ال ِ
ْبیت َمفتوح ٌة.
السا َع َة ب ِْالَ ِ
رقام. اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :اُک ُت ِب ّ
................................. ش َدقائِ َق . ش َة إلّ َع ْ َ 1ــ اَلْحاديَ َة َع ْ َ
................................. َلسا ِب َع ُة َو ِع ْشو َن َدقي َق ًة. 2ــ ا ّ
................................. ش َة تَـاممـاً. 3ــ ا َلثّانيَـ َة َع ْ َ
................................. َلسا ِد َسـ ُة ّإل ُربْـعـاً.4ــ ا ّ
................................. صف. 5ــ اَلْخا ِم َس ُة َو ال ِّن ُ
1ــ جا َء بِـ :آو ْرد
22
ات ال ّتال َي َةَ .هل ت َعلَ ُم أَ َّن …
السا ِد ُس :تَرجِ ِم الْ ِعبار ِ
اَل َّت ْمري ُن ّ
السا َع ِة ِمن مسافَ ِة أَربَع َني قَ َدماً؟
وت ّامعَ 1ص ِ َلب يَ ِ
قد ُر َعلَی َس ِ 1ــ ...الْک َ
………………………………………………………………………
َقد ُر َعلَی َحملِ َش ٍء يَ ُ
فوقَ 3وزنَـها َخمس َني َم َّرةً؟ 2ــ ...ال َّنملَـ َة 2ت ِ
………………………………………………………………………
ِ
وجـــودات الْعــال َِم َح َشاتٌ ؟ 3ــ ...ث َـامن َني ِفـي الْ ِمئَـة ِمن َم
………………………………………………………………………
طول قا َم ِة ال َّزرافَـ ِة ِستَّـ ُة أَمتارٍ؟ (أَمتار :جمع مرت)
4ــ َ ...
……………………………………………………
ـعيش ث َالثيـ َن َس َنـ ًة أَ ْو أکثَـ َر؟ 5ــ ...الْ ُغر َ
اب يَ ُ
……………………………………………………
3ــ يَ ُ
فوق :برتری می يابد 2ــ نَـ ْملَة :مورچه 1ــ َسامع :شنيدن
23
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
ديث ِ
واح ٍد في نَه ِج الْفَصا َحـ ِة فيهِما اِبْ َحثْ َع ْن آيَـ ٍة ِ
واح َد ٍة في الْقُرآنِ الْک ِ
َريم َو َح ٍ
َع َد ٌد َعلَی َح َس ِب ذَو ِق َـك.
َ َ َّ َ َ ْ ُ َ ْ َ
ـرآن﴾
﴿فـاقـرؤوا ما تـيـسـر ِمـن الـق ِ
اَلْ ُم َّز ِّمل20 :
ا ََّلد ْر ُس الثّالِ ُث
ُ ُ ّ َ ُ ً َ َ َّ
رسل الرياح بشرا﴾ ا َْلعراف57 :
﴿و هو الذی ی ِ
و او کسی است که بادها را مژده دهنده می¬فرستد.
اَلدَّ ْر ُس الثّالِ ُث
الس َم ِك
َمطَ ُر َّ
ّ َ َ ُ ُ ُ ً َ
الر َ
ياح فـتُ ُ َ َ
هلل الذی يُ ْر ِسل ّ
﴿ا ُ ُ َّ َ
ـثيـر سحابا فـيبسطـه فِی السماءِ ﴾...اَل ّروم48 :
السما َء ت ُـ ْم ِط ُر أَسماکاً.
السما ِء؛ کَأ َّن َّ أنت تُشا ِه ُد ُسقو َط ْالَ ِ
سماك ِم َن َّ ا ُنظُ ْر ب ِِـدقَّـ ٍة؛ َ
26
اس غَي َمـ ًة َسودا َء َعظي َمـ ًة الس َن ِة أَحياناً .فَـ ُي ِ
الح ُظ ال ّن ُ ت َح ُدثُ ِ
هذ ِه الظّا ِه َر ُة َم َّرت َينِ في َّ
َو َرعدا ً َو بَرقاً َو رياحاً قَويَّـ ًة َو َمطَرا ً شَ ديدا ً لِـ ُم َّد ِة سا َعتَينِ أَو أَکثَـ َر ث ُ َّم ت ُْصب ُِح الْ َ ُ
رض
اس لِـط ِ
َبخـها َو تَنا ُولِـها. ِـالَ ِ
سماك ،فَـ َيأ ُخ ُذ َهـا ال ّن ُ َمفروشَ ـ ًة ب ْ
حا َو َل الْ ُعلَما ُء َمع ِرفَـ َة ِسـ ِّر تِل َْك الظّا ِه َر ِة الْ َعجي َبـ ِة؛ فَـأَ ْر َسلوا فَريقاً لِـزيا َر ِة الْ َمکانِ َو
الس َم ِك».
ـوم َس َنويّاً َو يُ َس ّمونَـ ُه « ِمه َرجا َن َمطَ ِر َّ يَحتَ ِف ُل ال ّن ُ
اس في الْ ُهندوراس بِـ ٰهذَا الْ َي ِ
ً َ ُ الثَ َ
َ ّ ً َ َ ْ َ َّ َ َ ََ
ـرات ِر ْزقـا لـكم﴾
ِ ـم ـن م
ِ ه ـ
ِ ِ ب خ َر َ
ج ـأ ف مـاء ء
ِ مـا الس ـن م
ِ ل ﴿و أنـز
اَ ْل َب َق َرة22 :
27
وي :ساالنه
َس َن ّ تَ َری :می بينی أَثا َر :برانگيخت
َصدَّ َق :باور کرد أَ ْن ت َ َری :که ببينی اِح َتف ََل :جشن گرفت
َحتَّی ت َُص ِّد َق :تا باور کنی تَساق ََط :افتاد أَ َ
رس َل :فرستاد
ظا ِه َرة :پديده «جمع :ظَوا ِهر» ف َعلَی :شناخ ِنت
ال َت َع ُّر ُ أَص َب َح :شد
ِفلْم :فيلم «جمع :أَفالم» � َثلْج :برف ،يخ «جمع :ث ُلوج» إعصار :گردباد
ال َح َظ :مالحظه کرد َح َسناً :بسيار خوب أَ ِمريکَا الْ ُوسطَی :آمريکای مرکزی
حيط ْالَطل ّ
َيس :اقيانوس اطلس اَلْ ُم ُ َح َّيـ َر :حريان کرد أَمطَ َر :باران باريد
َمفروش :پوشيده ،فرش شده َس َح َب :کشيد َب َس َط :گسرتاند
ِمه َرجان :جشنواره َس َّمی :ناميد ُبرش :بشارت
نُزول :پايني آمدن ،بارش َسوداء :سياه (مؤن ِّث أَس َود) َب ُعدَ :دور شد
28
اِعـلَـمـوا
اَلْ ِف ْع ُل الثُّال ُّيث الْ ُم َج َّر ُد َوالْ َمزیدُ ()1
فعل ها در زبان عربی بر اساس شکل «سوم شخص مفرد» در فارسی (مفرد مذکّر غایب)
به دو گروه تقسیم می شود.
گروه ا ّول :ثُالثی مج ّرد؛ يعنی فعل هایی که «ماضی مفرد مذکّر غايب» آنها فقط از
متوسطه اين گونه بودند؛ سه حرف اصلی تشکیل می شود .بيشت ِر فعل های عربی دورۀ ا ّول ّ
مانند َخ َر َجَ ،ع َر َف ،قَطَ َع و شَ َک َر.
گروه دوم :ثُالثی مزيد؛ فعل هایی که «ماضی مفرد مذکّر غايب» آنها عالوه بر سه
حرف اصلی ،حروف زائد دارد؛ مانند اِ ْستَ ْخ َر َج ،اِ ْعتَ َر َف ،اِنْ َقطَ َع و تَشَ َّک َر.
اين فعل ها عالوه بر اينکه تعداد حروفشان بيشتر است ،معنايشان نيز فرق دارد.
اين فعل ها هشت دسته اند که به هر دسته «باب» گفته می شود.
در جدول زير به ترتيب چهار باب ث ُالثی مزيد «اِس ِتفعال ،اِف ِتعال ،اِن ِفعال و ت َ َف ُّعل»
آمده است.
اَلْ َمصدَ ر ا َْلَمر اَلْ ُمضارع اَلْاميض اَلْباب
اِ ْس ِتـ ْرجاع :پس گرفنت اِ ْستَـ ْر ِج ْع :پس بگري يَ ْستَـ ْر ِج ُع :پس می گريد اِس ِتفعال اِ ْستَـ ْر َج َع :پس گرفت
اِشْ ِتغال :کار کردن اِشْ تَ ِغ ْل :کار کن يَشْ تَ ِغ ُل :کار می کند اِشْ تَغ ََل :کار کرد اِف ِتعال
اِن ِفتاح :باز شدن اِن َف ِت ْح :باز شو يَن َف ِت ُح :باز می شود اِن َفتَ َح :باز شد اِن ِفعال
ت َ َخ ُّرج :دانش آموخته شدن تَ َخ َّر ْج :دانش آموخته شو تَ َخ َّر َج :دانش آموخته شد يَتَ َخ َّر ُج :دانش آموخته می شود ت َ َف ُّعل
29
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ:
تَرجِ ِم ْالَ َ
فعال الثُّالث َّي َة الْ َمزيدَ َة ،ثُ َّم َع ِّيـ ْن نَو َع ال ِ
ْباب.
اِ ْع ِتذار :پوزش خواسنت اِعتَ ِذ ْر: يَعتَ ِذ ُر: اِعتَ َذ َر:
اِنْ ِقطاع :بریده شدن اِنق َِط ْع: يَنق َِط ُع: اِن َقطَ َع:
ت َ َکلُّم :سخن گفتـن تَ َکلَّ ْم: يَتَ َکلَّ ُم: تَ َکلَّ َم:
معنای فعل ث ُالثی مج ّرد با ث ُالثی مزيد فرق دارد .دربارۀ معانی ابواب ثالثی مزيد نـمی توان
معنای کلّی و قطعی بيان کرد .معنایِ مشهو ِر باب استفعال «درخواست» است؛ مثال:
اِستَغ َف َر :آمرزش خواست َر ِح َم :رحم کرد اِستَر َح َم :رحمت خواست َغ َف َر :آمرزيد
معنای ديگر اين باب «مفعول را دارای صفتی یافنت» است؛ مثال:
ّ ْ َ ََ َ ْ َ ََْ َ َ
اکن ِم َن الْاکفِ َ جدوا ل َد َم فَ َس َ کة ْ
اس ُ َ َ ْ ُْ َْ
رين﴾ ب و استکب و
جدوا إل ِإبليس أ ِ ﴿و ِإذ قلنا لِلمالئِ ِ
و چون به فرشتگان گفتيم برای آدم سجده کنید ،پس به جز ابلیس که رس باز زد و خود
را بزرگ يافت و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند.
اِ ْستَ ْک َر ْم ُت َسعيدا ً .سعيد را باکرامت يافتم.
30
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّی ِة
َ َْْ ََْْ ُ ْ
﴿ ...ه َو أنشأکمِ 1م َن الر ِض َو استعم َرکم 2فيها فاستغف ُر ُ
وه ﴾...هود61 :
َْْ ُ ََْ َ ُ ْ
ِ
...........................................................................................................................................
انل ْ ُ
ک ُم َّ ّ َ َ َْ ُ ْ3
ْ َْ َ ُ َ
ص﴾ ا َْلَنفال72 : ين فعلي ﴿ ...و ِإ ِن استنصوکم ِف ادل ِ
...........................................................................................................................................
اِستَش َه َد....................... : شَ ِه َد :شاهد بود اِستَخ َد َم....................... : خ َد َم....................... :
َ
معنای مشهور باب های «افتعال»« ،اِن ِفعال» و «تَ َف ُّعل»ُ ،مطاوعه (پذيرش اثر فعل) است؛
ريض َعنِ الْ َع َملِ ،فَـا ْمتَ َن َع.
َّبيب الْ َم َ
مثالَ :م َن َع الط ُ
پزشک ،بيمار را از کار بازداشت و او از کار خودداری کرد(پذيرفت).
ِّفل ،فَـتَأَ َّد َب .پدر کودک را ادب کرد و او با ادب شد.
أَ َّد َب الْوالِ ُد الط َ
جاج .کودک شيشه را شکست .
ِّفل ال ُّز َ
ک ََس َر الط ُ
مفعول مفعول
3ــ اِ ْس َت ْن َصوکُم :از شام ياری خواستند 1ــ أَنْشَ أَ :پديد آو ْرد 2ــ اِ ْس َت ْع َم َرکُم :خواستار آباد کردن از شام شد
31
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّی ِة
قَطَ َع ........................... :اِن َقطَ َع................................ :
الل ِز ُم َو الْ ِف ُ
عل الْ ُم َت َعدّ ي اَلْ ِف ُ
عل ّ
پيش از آشنايی با فعل الزم و متع ّدی با مفهوم فعل ،فاعل و مفعول آشنا شويد.
فعل ،کلمهای است که بر انجام کاری يا داشنت حالتی در گذشته ،حال يا آينده داللت دارد.
فاعل ،انجام دهند ٔه کار يا دارند ٔه حالت است.
مفعول ،اسمی است که در زبان عربی معموالً پس از فاعل میآيد و کار بر آن انجام میشود.
«ك» در جمل ٔه« :شا َه َد َك الْ ُستا ُذ يف الْ َمل َع ِب ال ّر ِّ
يايض». گاهی مفعول جلوتر از فاعل میآيد؛ مانند َ
فعلی که معنای آن با فاعل کامل می شود و به مفعول نیاز ندارد ،فعل الزم نام دارد؛ مثال:
َر َج َع َجوا ٌد :جواد برگشت.
تَج ِل ُس سا ِج َدةُ :ساجده می نشيند.
به فعلی که معنای آن با فاعل کامل نمی شود و به مفعول نیاز دارد ،فعل متع ّدی گفته
می شود؛ مثال:
رس َـل جـوا ٌد رِســالَــ ًة :جواد نامه ای را فرستاد . أَ َ
يَقطَ ُع ال َّن ّجا ُر الْ َخشَ َب :ن ّجار چوب را می بُرد.
32
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :تَرجِ ْم ٰه ِذ ِه الْ ُج َم َل َو َع ِّي ِ
ـن الْ ِف َ
عل الْ ُم َت َعدّ َي.
33
در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
(في ِق ْس ِم الْ َجواز ِ
ات)1
أُ ِح ُّب ٰه ِذ ِه اللُّ َغ َة .اَلْ َع َرب َّي ُة َجميلَ ٌة. ماشاءاللّٰ ُه! تَتَ َکلَّ ُم بِالْ َع َرب َّي ِة َج ِّيدا ً!
ختاي َو أَ َخ َ
واي.5 داي َو أُ َ
ِستَّ ٌة :والِ َ کَ ْم َع َد ُد الْ ُمرا ِفق َني4؟
نَ َعم؛ ک ُُّل ِ
واح ٍد ِم ّنا بِطاقَتُـ ُه بِـ َي ِـد ِه. يوف .هَ ل ِعن َد ُکم ِب ُ
طاقات 6الدُّ خولِ ؟ أَهالً ِبالضُّ ِ
َعلَی َعيني. جال َعلَی الْ َيم ِني َو ال ِّنسا ُء َعلَی الْ َيسا ِر لِـلتَّ ِ
فتيش .7 ا َل ِّر ُ
نَح ُن جا ِهزو َن .8 َرجا ًء؛ اِج َعلوا َجوازاتِکُم يف أَيديـکُم.
....... ناس َب ٍة َجميلَ ٍة ،کَـ ِمه َرجانِ ْالَزها ِر َو ِمه َرجانِ الْ َ ِ
فالم . 1ــ اَلْ ِمه َرجا ُن ا ْح ِت ٌ
فال بِـ ُم َ
....... سمـاك ِفـي ال َّنهـ ِر َو الْ َبح ِر َو لَـها أَنوا ٌع ُمختَلِــفَـ ٌة.
َـعيـش الْ َ ُ
4ــ ت ُ
35
اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :تَرجِ ِم ْال ِ
يات َو الْ َحديث ِ
َین.
ُ َ َّ ُّ َ َ
1ــ ﴿فـاستـغـفـروا ِلـذنـوبـهـم َو مـن يـغـ ِف ُ ُ َ َ َْ
ـر الـذنـوب إل اهلل﴾ ُآل ِعمران 135 : ِ ِ
...........................................................................................................................................
َ َ ُْ َ
ل فانت ِظروا إنـي معکم ِمن المنت ِظرين﴾ يونُس 20 :
َ َ ُ ّ َ َْ َ ُ ْ َّ َ ْ َ ُ
2ــ ﴿فـقل إنـما الغيب ِ ِ
...........................................................................................................................................
ْ ُ ُْ َ َ ْ ََ ْ
ـبـر علی ما يقولون َو اهجرهم ﴾...اَلْ ُم َّز ِّمل10 : َ
3ــ ﴿و اص ِ
...........................................................................................................................................
ُ ْ ٌ َ َ ّ
سول اللّٰ ِه
َر ُ نيام 1؛ فإذا ماتوا انـتَـبَـهـوا .2 لن ُ
ـاس 4ــ ا
...........................................................................................................................................
ْ ْ َ َ َّ ُ
سول اللّٰ ِه
َر ُ ـكم َمسؤولون َح ّتی َع ِن ال ِب ِ
قاع َ 3و البَهائِ ِم .4 5ــ إن
...........................................................................................................................................
سنگ قبر بانو دکتر آنه ماری شي ِمل اسالمپژوه ،خاورشناس و مولویشناس آلمانی
آراسته به حديث پيامبر اسالم
1ــ نیام :خفتگان 2ــ اِنْـ َتـ َبـهـوا :بیدار شدند (بیدار شوند) 3ــ بِقاع :زمین ها 4ــ بَهائِم :چارپایان
36
مات الْ ُم َترا ِد َف َة َوالْ ُم َتضا َّد َة≠ = .
ـن الْکَلِ ِ
اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِعَ :ع ِّي ِ
أَن َز َ ل /أَص َب َح َ /حفلَة َ /رفَ َع ُ /صعود /صا َر ِ /مه َرجان /نُزول
/ .............. .............. / .............. .............. / .............. .............. / .............. ..............
َ َ َ ُ َّ َ َ َ َ َ ُ
ين ظلموا﴾ ﴿سيعلم ال عرفون ُهم﴾َ
﴿ي ِ غسلوا ُوجوهکم﴾
﴿ ِا ِ
ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
﴿يَقولون َس ِمعنا﴾ َ
﴿و ال تيأسوا﴾ ﴿أعل ُم ما ال تعلمون﴾
َ
﴿اکنوا يَصنَعون﴾
.......................
37
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
اِب َحثْ َعن ِق َّصـ ٍة قُرآن َّي ٍة قَصيـ َر ٍة بِـاللُّغَـ ِة الْ َع َرب َّيـ ِة في الْ ن ِترنِت أَ ْو َم َجلَّـ ٍة أَ ْو کِ ٍ
تاب َو
ِسي.
بـي ــ فار ٍّ ت َر ِج ْمـها إلَی الْفارِس َّيـ ِةُ ،مستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ
ا ََّلد ْر ُس ال ّراب ُِع
ُ َ ً َ َ َ َ ُّ ُ َ ْ َّ ٰ ُ َّ ُ ُ ُ َّ ً
ا َلْ َنبياء 92 : دون﴾
واحدة و أنا ربکم فاعب ِ ﴿إن ه ِذهِ أمتکم أمة ِ
امت شماست؛ ّ
بی گمان اين ّ
امتی يگانه و من پروردگارتان هستم ،پس
مرا بپرستيد.
اَلدَّ ْر ُس ال ّراب ُِع
ْمي اَل َّتعايُ ُش ِّ
السل ُّ
ناب أَ ِّي إسا َء ٍة؛
نطقِ َو ا ْج ِت ِ سالم َعلَی َم ِّر الْ ُعصو ِر قائِـ َم ًة َعلَی أَ ِ
ساس الْ َم ِ لَقَد کان َْت رِسالَ ُة الْ ِ
فَإ َّن اللّٰ َه يَ ُ
قول:
َ َ َ َ َّ َ ْ َ َ َ ُ َ َ َّ ّ َ ُ َ
ُ َ
حس ُن فإذا الذي بَينَك َو بَينَه دف ْع بِالّتي َ
هي أ ﴿و ال تستَ ِوي الـحسنة و ل الس ِيئة ِا
َ َ
ِ
عبودات الْ ُمشرِکي َن َو الْ ُکفّا ِر فَه َو يَ ُ
قول: إ َّن الْقُرآ َن يَأ ُم ُر الْ ُمسلِمي َن أَ ّل يَ ُسبّوا َم
َ َ ُ ّ
ذين يدعون ِمن دون اهلل فـيسبوا َ
﴿و ال تسبوا ال َ
َ َ َ َّ َُ ّ
اهلل…﴾ 2الْ نعام 108 : ِ ِ
ُ َ َ َ َ ُْ َ َ ْ
تاب تعالوا إلی ک ِل َم ٍة َسوا ٍء بَينَنا َو بَينَکم
ِ ک
ِ ا َلْ سال ُم يَحتَ ِر ُم ْالَديا َن الْ لٰه َّي َة؛ ﴿قل يا أهل ال
َ ً ُْ َ
اهلل َو ال نش ِرك بِ ِه شیئا﴾ ُآل ِعمران 64 : أَ ّل نَعبُ َد َّإل َ
ّ َ
ين…﴾ الْبقرة 256 : يُ َؤکِّ ُد الْقُرآ ُن َعلَی ُح ّريَّـ ِة الْ َعقي َد ِة﴿ :ال إکراه فِـي الد ِ
الف َو َعلَی الْ ُعدوانِ ِ ،لَنَّـ ُه ال يَنتَ ِفـ ُع ِب ِه أَ َح ٌد؛ َو َعلَی ک ُِّل ال ّن ِ
اس قاط ال ِْخ ِ
ال يَجو ُز الْ صرا ُر َعلَی نِ ِ
فاظ ک ٍُّل ِمنـ ُهم بِـ َعقائِ ِد ِه؛ ِلَنَّـ ُه أَن يَتعايَشوا َم َع بَ ِ
عضهِم تَعايُشاً ِسلْم ّياًَ ،م َع ا ْح ِت ِ
َ َ ََ ُ ُّ
يـهم ف ِرحون﴾ ال ّروم32 :
زب بِـما لد ِ
﴿کـل ِح ٍ
عوب الْکَثي َر ِة ،تَختَلِ ُف في لُغاتِـها َو أَلْوانِـها.
اَلْبِال ُد الْ سالميَّ ُة َمجمو َع ٌة ِم َن الشُّ ِ
قال اللّٰ ُه ت َعالَی:
َ
َّ ْ َ َ َ ُ َ َ َ َْ ُ
ناکم ُشعوبا ً َو قَبائ َل لتَ َ ّ ُ ّ َ َْ ُ َُ
عارفوا ِإن ِ ِ اس إنا خلقناکم ِمن ذک ٍر و أنثى و جعل ﴿یا أیّها الن
ُ َ کم ع َ َ َ َ ُ
هلل أتقاکم﴾ اَلْ ُح ُجرات 13 :
ِ ا ند ِ أکرم
1ــ و نيکی و بدی برابر نيستند؛ [بدی را] به گونه ای که بهرت است دفع کن که آنگاه کسی که ميان تو و او
دشمنی هست ،گويی دوستی صميمی می شود.
2ــ کسانی را که به جای خدا فرا می خوانند ،دشنام ندهيد که به خداوند دشنام دهند . ...
40
يَأْ ُم ُرنا الْقُرآ ُن بِالْ َوح َد ِة.
َََ ً َ َْ َْ
هلل جـميعا َو ال تف ّرقوا …﴾ ُآل ِعمران 103 : َ
﴿و اعت ِصموا بِـحب ِل ا ِ
يَتَ َجلَّی اتِّحا ُد ْالُ َّم ِة الْ سالميَّ ِة في ُص َو ٍر کَثي َر ٍةِ ،من َها ا ْج ِتما ُع الْ ُمسلِمي َن في َمکانٍ ِ
واح ٍد في
الصينِ واس َع ٍة ِم َن الْ َ ِ
رض ِم َن ّ الْ َح ِّج .اَلْ ُمسلِمو َن ُخ ْم ُس ُسکّانِ الْعال َِم ،يَعيشو َن في ِمسا َحـ ٍة ِ
اِعـلَـمـوا
إِ ْخراج :بريون آوردن أَ ْخر ِْج :بريون بياور يُـ ْخر ُِج :بريون می آورد أَ ْخ َر َج :بريون آورد إفعال
42
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ:
تَرجِ ِم ْالَ َ
فعال الثُّالث َّي َة الْ َمزيدَ َةَ ،و اکْ ُت ْب بابَـها.
بـــاب
يَتَعا َم ُل: تَعا َم َل: مضارع ماضی
43
در درس پيش دانستيم که معنای فعل های هم ريشۀ ث ُالثی مج ّرد با ث ُالثی مزيد فرق دارد.
معنای مشهور دو باب إفعال و تَفعيل تبديل معنای فعل از الزم به متعدّ ی است؛
مثال:
َو َّص َل :رسانيد (باب ت َفعيل) نَ َّز َل :پايين آو ْرد
َو َص َل :رسيد نَ َز َل :پايين آمد
َخ َر َج :بيرون آمد َأ ْخ َر َج :بيرون آو ْرد َجل ََس :نشست أَ ْجل ََس :نشانيد (باب إِفعال)
خاف ما ِج ٌد َو ما نَ َز َ ل؛ فَـأَنْـ َز لَـ ُه والِ ُد ُه.
نَ َز َ ل حا ِم ٌد ِم ْن فَوقِ الْ َف َر ِس؛ َولٰ ِک ْن َ
حامد از روی اسب پياده شد؛ ولی ماجد ترسيد و پياده نشد؛ و پدرش او را پياده کرد.
گفت :بر آنان درآی و وقتیکه [زنان] او را دیدند ،وی را بزرگ یافتند و [از هیجان]
دستانشان را سخت بریدند.
أَ ْو َر َق الشَّ َج ُر .درخت دارای برگ شد.
طَ َّو َف َصدیقي .دوستم بسیار طواف کرد.
معنای مشهور دو باب ُمفا َعلَة و تَفا ُعل مشارکت است؛ مثال:
ضـارب ف ُـؤا ٌد ِهشـاماً .فؤاد با هشام زد و خورد کرد.
َ
تَضا َر َب فُؤا ٌد َو ِهشا ٌم :فؤاد و هشام یکدیگر را زدند.
44
جالَسوا :همنشينی کردند َجلَسوا :نشستند
(باب ُمفا َعلَة)
کاتَبوا :نامه نگاری کردند کَ َتبوا :نوشتند
تَدافَعوا :همديگر را ُهل دادند َدفَعواُ :هل دادند
(باب تَفا ُعل)
َه َجموا :حمله کردند تَها َجموا :به یکدیگر حمله کردند
ناصروا......................................... :
ن ََصرواَ .......................................... :
ضَ َربوا ......................................... :ت َضا َربوا........................................ :
45
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
فتيش بِـالْ َجمار ِِك )
2
(في صالَ ِة 1ال َّت ِ
اَل ّزائِ َر ُة طي الْ َجامر ِِك
ُش ُّ
َعلَی َعيني ،يا أَخيَ ،ولٰ ِک ْن ما َ
هي الْ ُمش ِکلَ ُة؟ اِجلِبـي ٰه ِذ ِه الْ َحقي َب َة إلَی ُهنا.
أس.
ال بَ َ َفتيش بَسيطٌ.
ت ٌ
لِـأُسـ َر تـي. َعفوا ً؛ لِـ َمن ٰه ِذ ِه الْ َحقيبـ ُة؟
تَفَضَّ ْلَ ،حقي َبـتي َمفتو َحـ ٌة لِلتَّ ِ
فتيش. اِفتَحيـها ِم ْن فَضلِ ِ
ـك.3
فُرشا ُة ْالَسنانِ و الْ َمعجو ُن َو الْ ِمنشَ َف ُة َو الْ َمالب ُِس … ماذا يف الْ َحقيبَـ ِة؟
َيس کِتاباً؛ بَ ْل َدفْتَـ ُر الذِّک َر ِ
يـات.4 ل َ ما ٰهذَا الْ ِک ُ
تاب؟
بوب ُم َه ِّدئَـ ٌةِ ،عندي ُصداعٌ. ُح ٌ ما ٰه ِذ ِه الْ ُح ُ
بوب؟
َو لٰ ِکن أَنا بِحا َجـ ٍة إلَيـها ِج ّدا ً. ٰه ِذ ِهَ ،غ ُري َمسمو َح ٍة.
شُ کرا ً. أس.
ال بَ َ
يف أَمانِ اللّٰ ِه. اِج َمعـيـها َو ا ْذ َهبـي.
4ــ ِذکْ َريات :خاطرات 1ــ صالَة :سالن 2ــ َجـامرِك :گمرک 3ــ ِم ْن فَضْ لِك :لطفاً
46
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
مات الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
َسوا ٍء /الشَّ ُ
عب /يَجو ُز /قائِـ َم ًة ِ /عندي ِ /م ْن دونِ
وم.
صف يَ ٍ 1ــ َ .......................ج ّو ٌال ت َف ُر ُغ بَطّاريَّـتُـ ُه ِخ َ
الل نِ ِ
2ــ ُز َمالئـي ِفـي ال َّد ِ
رس َعلَی َحـ ٍّد . .......................
انـي أَ َّي ضَ غ ٍْط.
3ــ ال يَقبَ ُل .......................الْ ير ُّ
4ــ ال ت َع ُبدوا .......................اللّٰ ِه أَ َحدا ً.
47
اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :تَرجِ ْم إلَی الْفارِس َّي ِةَ ( .ه ْل تَعل َُم أَنَّ )...
اح َل؟ ْواح ِد ّإل أَق ََّل ِمن ث َالثي َن َدقيق ًة َو َعلَی ث ِ
َالث َمر ِ وم ال ِ
1ــ … ال َّزرافَ َة ال تَنا ُم في الْيَ ِ
...........................................................................................................................................
الم» في ال َّن َج ِف ْالَش َر ِف ِمن أَکبَـ ِر الْ َمقا ِب ِر في الْعال َِم؟ 2ــ … َمقبَ َر َة «وا ِدي َّ
الس ِ
...........................................................................................................................................
الصيـ َن أَ َّو ُل َدولَ ٍة في الْعال َِم ْاستَخ َد َم ْت نُقودا ً َو َرقيَّ ًة؟
3ــ … ّ
...........................................................................................................................................
وم وا ِقفاً َعلَی أَقدا ِمـ ِه؟
4ــ … الْ َف َر َس قا ِد ٌر َعلَی ال َّن ِ
...........................................................................................................................................
5ــ … أَکثَـ َر فيتامين Cلِلْبُرتُقا ِل في ِقش ِر ِه؟
...........................................................................................................................................
48
ـن ْالَ َ
فعال الْ ُم َت َعدّ َي َة. يات َو اکْ ُت ْب نَو َع ْالَفعالِ َو صي َغ َتها ،ثُ َّم َع ِّي ِ
اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع :تَرجِ ِم ْ ال ِ
...........................................................................................................................................
ّ َ َ ُّ ُ َ ُ ْ ُ ُ2ــ ﴿ا ُ
هلل َو ُّ َ َّ َ
ور﴾ اَلْ َب َق َرة257 :
مات إلـی الن ِ
لـي الذين آمنوا يـخ ِرجـهم ِمن الظل ِ
...........................................................................................................................................
َ َْ ْ ٌ
ـر إن َوع َد اهلل َح ّق َو ْ
اسـتَـغـف ْ 3ــ ﴿ف ْ
ـاصب ْ ْ َّ َ
ـر ِلـذن ِبـك﴾ غا ِفر55 : ِ ِ ِ
...........................................................................................................................................
ْ َ ّ َ َ َ ُ َ ْ َ ّ َ ْ
ـق ن َزل﴾ ا َْلسراء 105 :
ـق أنزلـناه و بِالـح ِ
َ
4ــ ﴿و بِالـح ِ
...........................................................................................................................................
49
أفعال ٰه َذا الْ َجد َولِ َو َمصا ِد َرها.
ال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :تَرجِ ْم َ
اَ ْ َلم ُر اَ ْل َمص َد ُر اَ ْل ُمضا ِرعُ اَ ْلاميض
أَ ْن ِت ْ
ـج: إ ْنتـاج: ُي ْن ِت ُـج: أَنت َ
َـج:
َش ِّج ْع: َت ْشجيع: ُي َش ِّج ُع: َش َّج َع:
اِ ْس ِت ْخ ِد ْم: اِ ْس ِت ْخدام: َي ْست َْخ ِد ُم: اِ ْست َْخ َد َم:
اِ ْنـ َت ِف ْـع: اِ ْنـ ِتفاع: َينْـ َت ِف ُـع: اِ ْنـ َت َف َـع:
َت َع َّل ْم: َت َع ُّلم: َي َت َع َّل ُم: َت َع َّل َم :
اِ ْن َک ِ ْ
س: اِ ْن ِکسار: َي ْن َک ِ ُ
س: اِ ْن َک َ َ
س:
50
ا ََّلد ْر ُس الْخا ِم ُس
َ َ َ َْ ْ َ َ َ َ ُْ َْ
﴿ قل سريوا يف الرض فانظروا كيف بدأ الـلق﴾ اَلْ َعنکَبوت20 :
ُْ
ِ
بگو در زمني بگرديد و بنگريد چگونه [خداوند] آفرينش را آاغز کرد.
اَلدَّ ْر ُس الْخا ِم ُس
52
لِـلْ َبطَّ ِة ُغ َّد ٌة طَبيع َّي ٌة بِـالْ ُق ْر ِب ِم ْن َذنَبِـها ت َحتَوي
خاصاً ت َ ْنشُ ـ ُر ُه َعلَی ج ِْس ِمـها فَال يَـتَأَث َّ ُر ج ِْس ُمـها بِالْام ِء.
زَيتاً ّ
حريك َر ِأسـها
قص بِـتَ ِ ال تَتَ َح َّر ُ ك َع ُني الْبو َمـ ِة ،فَـ ِإنَّـها ثا ِبتَـ ٌةَ ،ولٰ ِک َّنـها ت ُ َع ِّو ُض ٰهذَا ال َّن َ
يف ک ُِّل ِج َهـ ٍة َو تَستَطي ُع أَ ْن ت ُدي َر َر َأسـها ِمئَتَيـنِ َو َس ْبعيـ َن َد َر َج ًة دو َن أَ ْن تُـ َح ِّر َك جِس َمها.
53
زَيت :روغن «جمع :زُيوت» بَـ ّر ّي :خشکی ،زمينی اِبْ َت َعدَ :دور شد
سا َر :حرکت کرد ،به راه افتاد بَ ّط ،بَطَّة :اردک « َحتَّی ت َ ْبتَــ ِع َد :تا دور شود»
سائِل :مايع بَکترييا :باکرتی اِتِّجاه :جهت
ضَ وء :نور «جمع :أَضواء» بوم ،بو َمة :جغد َأدا َر :چرخانْد ،اداره کرد
ظَالم :تاريکی تَأَثَّـ َر :تحت تأثري قرار گرفت «أَ ْن ت ُدي َر :که بچرخانَد»
َع َّو َض :جربان کرد تَ ْح َتوي :در بر دارد «أَ ْن ت َ َری :کــه ببینـد»
ِق ّط :گربه تَ َح َّر كَ :حرکت کرد اِ ْس َتفادَ :بهره بُرد
لَ ِع َق :ليسيد ش :پخش می کند
تَ ْن ُ ُ «أَ ْن يَ ْستَفيـ َد :که بهره بربد»
ُميضء :نورانی ُج ْرح :زخم إضافَـ ًة إلَی :افزون بر
ُمطَ ِّهر :پاک کننده َح َّر كَ :حرکت داد َأعشاب ِط ّب َّية :گياهان دارويی
وِقايَة :پيشگريی َح َّو َل :تبديل کرد «مفردُ :عشْ ب ِطبّ ّي»
َملَكَ :مالک شد ،دارد ،فرمانروايی کرد ِح ْرباء :آفتاب پرست َأف َرزَ :ترشّ ح کرد
طيع :می تواند
يَ ْس َت ُ د ََّل :راهناميی کرد اِلْ َتأَ َم :بهبود يافت
يَ ْس َتع ُني بِـ :از ...ياری می جويد دونَ َأن :بی آنکه «أَ ْن يَلْتَئ َم :تا بهبود يابد»
يَ ْن َب ِع ُث :فرستاده می شود «دو َن أَ ْن تُ َح ِّر َ ك :بی آنکه حرکت اِل ِت ُ
قاط ُص َورٍ :عکس گرفنت
بدهد» اِم ِتالك :دارابودن ،مالک بودن
َذنَبُ :دم «جمع :أَذناب» إنا َرة :نورانی کردن
الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِق ِع . الصحي َح َة َو َغ َري َّ ـن الْ ُجملَ َة َّ َع ِّي ِ
......................... وانات َحتَّی ت َبتَ ِع َد َعنِ الْ َخطَ ِر .1ـ لِل َّزرافَـ ِة َصوتٌ يُ َح ِّذ ُر الْ َح َي ِ
......................... 2ـ ت َستَطي ُع ال ِْحربا ُء أَ ْن تُدي َر َعي َنيها يف اتِّـجـا ٍه ِ
واح ٍد فَقَط .
......................... سامك الْ ُمضيئَـ ُة ظَال َم الْ َبح ِر إلَی نَها ٍر ُميض ٍء . 3ـ ت ُ َح ِّو ُل ْالَ ُ
......................... 4ـ لِسا ُن الْ ِق ِّط َمملو ٌء بِـ ُغ َد ٍد ت ُـفْـ ِر ُز سائِالً ُمطَ ِّهراً .
......................... َعيش أَحيـا ٌء مائ َّيـ ٌة يف أَعامقِ الْ ُم ِ
حيـط . 5ـ ال ت ُ
......................... أس الْبو َمـ ِة ِف اتِّجا ٍه ِ
واح ٍد . 6ـ يَـتَ َح َّر ُ ك َر ُ
54
اِعـلَـمـوا
«اَلْ ُجملَ ُة الْ ِفعل َّي ُة»
نوب ».جمل ٔه فعل ّيه گفته میشود؛ زيرا با فعل رشوع شده است. به جملۀ «يَـ ْغ ِف ُر اللّٰ ُه ُّ
الذ َ
الگوی جمل ٔه فعل ّيه اين است:
نــوب. ُّ ِ
يَــغْــفــ ُر الـلّٰـ ُه الـذ َ
گاهی مفعول فاعل فعل
به جمل ٔه «ا َللّٰ ُه عالِ ٌم ».جمل ٔه اسم ّيه گفته میشود؛ زيرا با اسم رشوع شده است.
مبتدا و خرب تقريباً هامن نهاد و گزاره در دستور زبان فارسی است.
مبتدا ،اسمی است که معموالً در ابتدای جمله میآيد و دربار ٔه آن خربی داده میشود.
خرب ،بخش دوم جمل ٔه اسم ّيه است و دربار ٔه مبتدا گزارش می دهد.
شناخت اجزای جمله در ترجمه به ما کمک میکند.
55
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ:
...........................................................................................................................................
ابـي» فقط تعيني نقش کلمه در جمله است؛ مانند مبتدا ،خرب ،فاعل ،مفعول، 1ــ منظور از « َع ِّيـنِ الْ َم َح َّل ْالعر َّ
مضاف اليه ،صفت و . ... ٌ
2ــ ُصدور :سینه ها 3ــ أَحـرار :آزادگان 4ــ ق ََس َم َو ق َّس َم :تقسیم کرد
56
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
( َم َع سائِ ِق َس ّيار ِة اْالُج َر ِة)
سائِ ُق َس ّيار ِة ْالُج َر ِة َلسائِ ُ
ـح ا ّ
أَنا يف ِخد َم ِتـکُم .تَفَضَّ لـوا. السائِ ُق ،نُري ُد أَ ْن نَذ َه َب إلَی الْ َمدائِنِ .
أَيُّ َها ّ
أَظُ ُّن الْ َمسافَـ َة َسب َعـ ًة و ث َالثيـ َن کيلو ِمرتا ً.
ک َِم الْ َمسافَـ ُة ِمن بغدا َد إلَی ُه َ
ناك؟
جيب؛ لِ َم ت َذ َهبو َن إلَی الْ َمدائِنِ ؟
َع ٌ
ِلَنَّـ ُه ال يَذ َه ُب إلَی الْ َمدائِنِ ّإل ق ٌ
َليل ِم َن ِيس َو ُمشا َه َد ِة طاقِ کِ َ
رسی؛ لِزيا َر ِة َمرق َِد َسلام َن الْفار ِّ
ال ُّز ّوارِ. لِامذا تَتَ َع َّج ُب؟!
زیار ٌة َمقبولَ ٌة لِلْ َجمیعِ! أَ تَعر ُِف َمن ه َو بات الْ ُم َق َّد َس ِة يف الْ ُم ُدنِ َشفْـنا بِزيا َر ِة الْ َعتَ ِ يف الْبِدايَـ ِة ت َ َّ
أَ ْم ال؟ِيس
َسلام ُن الْفار ُّ ْالَربَ َعـ ِة کَربَال َء َو ال َّن َج ِف َو سا َم ّرا َء َو ال ِ
ْکاظم َّيـ ِة.
نت!1 أَ َ
حس َ بي
صحاب ال َّن ِّ
ِ نَ َعم؛ أَع ِرفُ ُه ،إنَّ ُه ِم ْن أَ
َو َه ْل ل ََك َمعلوماتٌ َع ْن طاقِ کِ َ
رسی؟ َو أَصلُ ُه ِمن إصفهان.
سالم.
الساسان ّي َني ق ََبل الْ ِ لوك ّ أکيد؛ إنَّ ُه أَ َح ُد قُصو ِر الْ ُم ِ بِالتَّ ِ
ماشا َءاللّٰ ُه!
قَد أَنشَ َد 2شا ِعرانِ کَبريانِ قَصي َدت َـ ِني ِعن َد ُمشا َه َدتِهِام
فيك!3با َر َ ك اللّٰ ُه َ
خاقانـي،
ٌّ کب شُ عرا ِء الْ َع َر ِبَ ،و حت ُّي ِمن أَ َ ِ رسی :الْبُ ُ إيوا َن کِ َ
َمعلومات َُك کَثی َرةٌ!
الشّ ا ِع ُر الْ يرا ُّين.
1ــ أَ ْح َس ْن َت :آفرين 2ــ َقدْ أَنْشَ دَ :رسوده است 3ــ با َركَ اللّهُ فيكَ :آفرين بر تو
57
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
امت الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
1ـ طائِـ ٌر يَس ُک ُن يف ْالَماکِنِ الْ َمرتوک ِة يَـنا ُم يف ال َّنها ِر َو يَخ ُر ُج يف اللَّيلِ ..................... .
..................... ِسم الْ َح َيوانِ يُـ َح ِّرکُـ ُه غالِباً لِـطَر ِد الْ َح َش ِ
ات. لف ج ِ 2ـ ُعض ٌو َخ َ
..................... 3ـ نَباتاتٌ ُمفي َد ٌة لِلْ ُمعالَ َجـ ِة نَستَفي ُد ِمنـها کَـ َدوا ٍء.
..................... عيش يف الْ َبـ ِّر َو الْام ِء.4ـ طائِ ٌر يَ ُ
..................... 5ـ َع َد ُم ُوجو ِد الضَّ و ِء.
..................... 6ـ نَشـ ُر ال ّنورِ.
َت َج َّم َع َت َف َّر َق ...... َفت ََح أَغ َل َق ......
جاهل
ِ عالِم ...... َغ ْيم َ ......سحاب
جاهز ِ ......
حاض ِ سا ِئل ......جا ِمد
58
طلوب ِم ْنكَ . اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :اُک ُت ِب ْاس َم ک ُِّل صو َر ٍة يف الْ َفراغِ ،ثُ َّم َع ِّي ِ
ـن الْ َم َ
ّاووس /ال ِْحربا ُء /الْ َب َق َر ُة
اب /الط ِ الْ َب ُّط /الْ ِک ِ
الب /الْ ُغر ُ
6ـ ..........طائِـ ٌر َج ٌ
میل. ظ ْالَم َن بِـ .....
طي يَ ْح َف ُ 4ـ ..........ذاتُ ُعيونٍ ُمتَ َح ِّر َک ٍة5 .ـ ُّ
الش ُّ
ضاف إلَي ِه....................... : 1ـ اَلْفا ِع َل2 ....................... :ـ اَلْ َم َ
فعول3 ....................... :ـ اَلْ ُم َ
6ـ اَلْ َخ َبـ َر................................... : َلص َف َة5 ....................... :ـ اَلْ ُمبتَ َدأَ....................... :
4ـ ا ِّ
59
امت الْ ُملَ َّونَ ِة. عل َو الْفا ِع َل َو الْ َم َ
فعول يف الْکَلِ ِ عي الْ ِف َ ال َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع :تَ ْرجِ ِم ْال ِ
يات ثُ َّم ِّ ِ
َ ََ ُْ ََ ُ ََ َ
١ـ ﴿فـأن َزل ُ َ َ َْ َ
اهلل سکينتــه 1ع رسو ِلـ ِه َو ع المؤ ِمنني﴾ اَلْفَتح26 :
......................................................................................................................................
شاء ُ ً ّ َْ ً
2ـ ﴿ ال أ ْملك ِلَفیس نفعا َو ال َ ّ
ضا 2إل ما َ ْ ُ َ
اهلل﴾ اَألَعراف188: ِ
......................................................................................................................................
َ َْ ُ َ
﴿و َ
ضب لـنا مثال َو ن ِ َ 3ـ َ ََ ً َ َ َ
س خلقـه﴾ يس78 :
......................................................................................................................................
َ َ ُ َ ُّ َ َ َ ً
4ـ ﴿و ال يظ ِلم ربـك أحـدا﴾ اَلْکَهف49 :
......................................................................................................................................
ُْ ْ ُ
5ـ ﴿يريد ُ
اهلل بک ُم الي َ ُ ُ
س ﴾3اَلْ َب َق َرة185 : ِ
......................................................................................................................................
1ــ َسکي َنة :آرامش 2ــ ضَ ـ ّر :زيان 3ــ يُ ْسـر :آسانی
60
حادیث ثُ َّم َع ِّ ِي الْ ُمبتَدَ أَ َو الْخ َ َ
َب . َ اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :تَرجِ ِم ْالَ
ََ ْ َ َ
١ـ ا َّنلدم 1ع السکوت خ ٌ
ري ِم َن َّ َ ُّ َ َ ُ ََ
انلدمِ ع الکالمِ َ .ر ُ
سول اللّٰ ِه ِ
......................................................................................................................................
......................................................................................................................................
َّ َ ُ ُ َ ِّ ُ ْ َ
ـرَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه 3ـ سيد القوم خا ِدمـهم يف السف ِ ِ
......................................................................................................................................
َُ َ ٌ ْ َ ٌ َْ ْ
4ـ ال ِعل ُم صيد َو ال ِ
کتابة قيـدَ .4ر ُ
سول اللّٰ ِه
......................................................................................................................................
يـرَ .ر ُ
ُ ُ ِّ َ ُ َ َّ
سول اللّٰ ِه 5ـ الصالة ِمفتاح ک خ ٍ
......................................................................................................................................
4ــ َق ْيد :بند 3ــ َذ ّم :نکوهش 2ــ ُح ْمق :نادانی 1ــ نَدَ م :پشيامنی
61
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
ول َخلْقِ اللّٰ ِه ،ث ُ َّم ت َر ِج ْمـ ُه إلَی الْفارِسيَّ ِة، اِب َحثْ َعن ن ٍَّص قَصريٍ ِع ٍّ
لمي بِـاللُّغَـ ِة الْ َع َربيَّـ ِة َح َ
ِيس.
بـي ــ فار ٍّ ُمستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ
َْ ُْ
رض﴿ قل سريوا ِف ال ِ
َ ُ َّ َ ْ َ ُ َ َ َ َ ُْ
فانظروا کيف اکن اعقِبة الين ِمن قبل﴾ ا َل ّروم42 :
بگو در زمني بگرديد و بنگريد رساجنام پيشينيان چگونه بوده است.
السا ِد ُس
اَلدَّ ْر ُس ّ
اَلْ َمـعـالِ ُ
ـم الْخ َّـل َبـ ُة
ناطقِ الْ َخ ّلبَ ِة َوإ َّن إيرا َن ِم َن ال ُّد َو ِل الْ َجميلَ ِة في الْعال َِم َو الْ َمشهو َر ِة بِـالْکَثي ِر ِم َن الْ َم ِ
الـسائِحی َن ِم ْن ک ُِّل الْعال َِم.
َجذ ُب ّ الْ َمعالِ ِم التّاريخ َّي ِة َو الثَّقاف َّي ِة؛ َو فيـها ِصناعاتٌ يَ َدويَّ ٌة ت ِ
َـهي تَستَطي ُع أَ ْن وات ْالَخي َر ِة نُـ ُم ّوا ً َملحوظاً ِفـي ّ
السيا َح ِة ،ف َ شَ ِهدَتْ إيرا ُن ِفـي َّ
الس َن ِ
الـسائِحی َن إيرا َن بَلَدا ً ُممتازا ً َحص َل ِم َن ّ
السيا َح ِة َعلَی ث َر َو ٍة َعظي َم ٍة بَع َد ال ِّن ِ
فط .يَ َری بَ ْع ُض ّ ت ُ
لِـقَضا ِء الْ ُعط ِ
ُالت.
ناط َق ث َقاف َّيـ ٍة َو تاريخ َّيـ ٍة إيران َّي ٍة في قائِـ َمـ ِة
قا َم ْت ُم َنظَّ َمـ ُة الْيونِسکو بِـتَسجيلِ ُم ُدنٍ َو َم ِ
الـسائِحی َن إلَيـها. َمي؛ ِلَنَّـها ت ِ
َجذ ُب کَثيرا ً ِم َن ّ التُّـر ِ
اث الْعال ِّ
َو َمرقَ ُد الْ ِفر َد ِّ
وسي في ِم َن ْالثا ِر َو الْ َمعالِ ِم التّاريخ َّي ِة في إيرانَ :مرقَ ُد الْ ِ
مام ال ِّرضا
الس ِّي َد ِة َمعصو َم َة بِـ َمدي َن ِة قُم وآثا ُر برسبوليس َو َم َق َب َر تا حا ِف ٍظ َو َس ٍّ
عدي في مشهدَ ،و َمرقَ ُد َّ
ُمحافَظَ ِة فارِسَ ،و «طاق بُستان» و «کَتيبة بيستون» في ُمحافَظَ ِة کِرمانشاه َو قَل َع ُة «فَل َِك ْالَفالك»
64
في ُخ َّرم آبادَ ،و قَل َع ُة الْوالي َو غاباتُ الْبَل ِ
ّوط في إيـالم َو« َح ّمام کَنج َعلي خان» فـي ُمحافَظَ ِة
في بـي دانيــال کِرمان الْ َمشهور ِة بِـإنتا ِج الْفُستُـقِ َو َّ
الس ّجا ِد ،و شَ ّلالتُ شوشتر َو َمق َبـ َر ُة ال َّن ِّ
َهف َعلي َ صدر َو ه َو ِم ْن أَط َو ِل خوزِستانَ ،و َمرقَ ُد ابْنِ سينا الْعالِ ِم الْ َمشهو ِر ِفـي الْعال َِمَ ،و ک ُ
ُهوف الْمائ َّي ِة في الْعال َِم في همدانَ ،و الْ ِعماراتُ ْالَث َريَّ ُة في إصفهان َو قَ ْد َس َّجلَتْـها ُم َنظَّ َم ُة
الْک ِ
َمي ،أ َّما الْ ُمحافَظاتُ الشَّ ماليَّ ُة الثَّالثُ َعلَی ِ
شاطئِ الْيونِسکو ال ُّد َوليَّ ُة في قائِـ َم ِة التُّر ِ
اث الْعال ِّ
ناظ ِر َها الْ َجميلَ ِةَ ،و کَأَنَّها ِقط َع ٌة ِم َن الْ َج َّن ِة ف َ
َـهي َـهي رائِ َع ٌة بِـ َم ِ
بَح ِر قزوين ( )Caspianف َ
ناس َب ٌة لِلْب ِ
ِطاقات الْ َبريديَّ ِة. ُم ِ
ياحي في إيران ،نَذکُ ُر ِقسماً
الس ِّ ظيم لِـإحصا ِء َم ِ
ناطقِ الْ َج ِ
ذب ّ َأليف کِ ٍ
تاب َع ٍ البُ َّد ِمن ت ِ
الصحراويَّ ُة ،و تَبريز َو سوقُـ َها الْ َمشهو َر ُة بِـأَنَّـها أَکبَ ُر آ َخ َر ِمنـها :يَزد َو َحلَويّاتُـها َو َم ِ
ناطقُـ َها َّ
سوقٍ ُم َس َّق َف ٍة ِفـي الْعال َِم.
يفي قُ ْر َب َرشت، َو بُ َحي َر ُة زَريبار في َمريوانَ ،و قُ َّب ُة ُسلطان َّية في زَنجانَ ،و ُمت َح ُف التُّر ِ
اث ال ّر ِّ
الـسائِحی َن ناطقِ الْ ُخ َری .فَـتَ َن ُّو ُع َمعالِ ِم إيران َو ْاس ِتقرا ُر الْ َوضعِ ْالَ ِّ
مني فيها يُشَ ِّج ُع ّ آالف الْ َم ِ
َو ُ
الس َف ِر إلَيها لِـ ُرؤيَ ِة َجما ِل آثارِها َو طَبي َع ِتـ َها الْ َخ ّلبَ ِة.
إلَی َّ
65
قُطن :پنبه َس َّج َل :ثبت کرد أَ َثريّ :تاريخی
َکهف :غار «جمعُ :کهوف» سياحة :جهانگردی ،گردشگری َ إحصاء :شامرش
ال ُبدَّ ِمن :ناگزير شاطئ :ساحل «جمعَ :ش ِ
واطئ» ِ أَدو َیـة :داروها
لَـفّافَـة :باند زخم َصحراو َّية :کويری أَط َول :بلندترين
ِمحرار :دماسنج يدَلـي :داروفروش
َص ّ ب َُح َرية :درياچه
َمعا ِلم :آثار َصيدَل ّيـة :داروخانه َبريد :پست « ِبطا َقة َبريد َّية:
َملحوظ :قابل مالحظه را ِئع :جالب کارت پستال»
ياحي :مناطق
الس ِّذب ّ ناط ُق ا ْل َج ِ
َم ِ ريفـي :روستايی
ّ ُتراث :مرياث
دارای جاذبۀ جهانگردی َش ِه َد :شاهد بود َثقاف َّية :فرهنگی
ميناء :بندر عُ ْط َلة :تعطيلی َج َذ َب :جذب کرد
ِن ْفط :نفت ِعام َرة :ساختامن ِج ْلد :پوست
َو َق َع :واقع شد ،ا ّتفاق افتاد ،افتاد ُفستُق :پسته َح َص َل َع َلی :به دست آورد
(مضارع َ :ي َق ُع) قا ِئـ َمة :ليست َح َلو ّيات :شريینیجات
َيدَو َّية :دستی ُق َّبـة :گنبد َخ ّلب :ج ّذاب « َمعالِ ُم إير َان
َقضا ُء ا ْلعُ ُط ِ
الت :گذراندن تعطيالت اب ايران» ا ْل َخ ّل َب ُة :آثار ج ّذ ِ
« أَنوا ُع الْبِنا ِء »
حرف آخرشـان يا سوميـن حرف اصلی فعـل (الم الفعل) حرکت ِ ِ کلامت مبنـی را بر اسـاس
چنني می ناميم:
ـت ،إِ َّن و ...مبنی بر فَتح ،مانند :ه َوٰ ،ذلِ َك ،اَلَّذي َن ،کَيْ َفَ ،جل ََسَ ،ذ َهبَ ْ
مبنی بر ضَ ّم ،مانند :نَ ْح ُنَ ،خ َر ُجـواُ ،م ْن ُذ و ...
مبنی بر کَرس ،مانند :أَن ِْتٰ ،ه ُؤال ِءٰ ،ه ِذ ِه ،أَ ْم ِس و ...
مبنی بر ُسکون ،مانند :أَنْتُ ْمِ ،م ْن ،فـيَ ،علَیُ ،هام ،ما ،اِ ْح َفظْـ َن ،يَ ْذ َهبْـ َن و ...
در کلمه ای مانند «يَ ْذ َه ُب» بر وزن «يَ ْف َع ُل» به ترتيب به «ذ» فا ُء الفعل« ،هـ» ع ُني الفعل
و «ب» ال ُم الفعل گفته می شود .يَـ ْذ َهـ ُب
يَـ فْـ َعـ ُل
67
کلامت معرب و مبنی عبارت اند از:
مبنی ضمري ،اسم اشاره ،اسم موصول ،اسم استفهام «به جز أَ ُّي»
اسم
معرب بيشرت اسم ها (جز اسم های مبنی)
مبنی ماضی و امر مخاطب
فعل
معرب مضارع (جز دو صيغۀ جمع مؤنّث يَ ْف َعلْ َن و تَ ْف َعلْ َن)
حرف مبنی همۀ حروف مبنی هستند.
چند نکته
-1کلامت مبنی که به الف (ا ٰ ،ی) و نيز به ياء (ي) ختم می شوند ،مبنی بر سکون
هستند؛ مانند ال ،أَنْتُامُ ،هامَ ،علَی ،إِلَیَ ،متَی ،فـي ،اَلَّذي ،اَلَّتي
-2برای مش ّخص کردن عالمت بِناء فعل ماضی به آخرين حرف اصلیِ آن تو ّجه می کنيم؛
ـت مبنی بر سکون است. مثالً َذ َهـ ُبـوا مبنی بر ضمَ ،ذ َهـ َبـا 1مبنی بر فتح و َذ َهـ ْب َ
-3فعل های امری مانند «اِ ْس َمعا ،اِ ْس َمعوا و اِ ْس َمعي» را مبنی بر حذف نون می ناميم.
اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ َ :ع ِّ ِي الْکَلِ ِ
امت الْ ُم ْع َر َبـ َة َو الْ َم ْبن َّيـ َة ،ثُ َّم ا ْذکُ ْر نَو َع الْبِنا ِء.
ال تَلْ َع ْ
ب........................................... : اِ ْص ِ ْب........................................... :
68
و َن در جمع مذکّر ،انِ در مث ّنی) است؛ ٌـــ ، اِعراب رفع و عالمت آن ( ُـــ ،
اَلْکاتِبانِ اَلْکاتِبو َن کاتِ ٌب اَلْکاتِ ُب مانند
اِعراب نصب و عالمت آن ( َـــ ً ،ـــ ،ـيـ َن در جمع مذکّر ،ـيـنِ در مث ّنی) است؛
اَلْکاتِبَيـنِ اَلْکاتِ َب کاتِباً اَلْکاتِبيـ َن مانند
ـيـ َن در جمع مذکّر ،ـيـنِ در مث ّنی) است؛ ــٍـ ، اِعراب ج ّر و عالمت آن ( ــِـ ،
اَلْکاتِبَـيـنِ اَلْکاتِ ِب کاتِ ٍب اَلْکاتِبـيـ َن مانند
اسم دارای اِعراب رفع را «مرفوع» ،دارای اِعراب نصب را «منصوب» و دارای اِعراب جر
را «مجرور» می نامند.
امت الْ ُملَ َّونَ ِة الْمرفو َع ِة َو الْ َمنصوبَ ِة َو الْ َمجرو َر ِة. اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ َ :ع ِّ ِي إِعر َ
اب الْکَلِ ِ
ال تَکتُ ْب شَ يئاً َعلَی ْالثا ِر التّاريخ َّي ِة. قَ َرأَ الطّالِ ُب الْ ُم ِج ُّد قَصي َد ًة رائِ َع ًة.
با نقش های فاعل ،مفعول ،مبتدا و خرب آشنا شديد .اکنون با اِعراب اين نقش ها آشنا شويد.
فاعل ،مبتدا و خرب مرفوع هستند و مفعول منصوب است( .البتّه هنگامی که ُمع َرب باشند).
َ ََ َ ْ َ
﴿و لما رأی الـــمؤ ِمـنــــون الـأــحــــزاب قالوا هذا ما َوعدنا ُ َ ُ ْ َّ ََ
اهلل﴾ ا َْلَحزاب 22 : َ
فاعل و مرفوع به ض ّمه فاعل و مرفوع به واو مفعول و منصوب به فتحه
ََْ ُ ْ َ ُ ْ َ َ
ـم إــخــــــالص العم ِل .أم ُري الْمؤمن َني ع ٌّ
يل ثــــمــــرة ال ِعـــل ِ
خرب و مرفوع به ض ّمه مبتدا و مرفوع به ض ّمه
اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ :أَعر ِِب الْکَلِ ِ
امت الْ ُملَ َّونَ َة.
..................... ..................... وم ُم َه ِّدئُ ْالَ ِ
عصاب. جي لِغُرفَ ِة ال َّن ِ ١ـ ا َللَّو ُن الْ َب َن َ
فس ُّ
..................... ..................... 2ـ ُمدي ُر الْ َمد َر َس ِة وا ِق ٌف أَما َم الط ُّّل ِب الْفائِزيـ َن.
..................... ..................... 3ـ ال يُ َص ِّد ُق الْعا ِق ُل ق ََول الَّذي يَ ِ
کذ ُب کَثريا ً .
..................... ..................... 4ـ اَلْ َح ُ
ليب الطّاز َُج َمملو ٌء بِـالْکالسيوم.
..................... ..................... باب الْ َمص َنعِ أَ ِ
مس. 5ـ أَغل ََق الْ ُع ّم ُل َ
نکته :در اِعراب « ٰه ِذ ِه» در جمله ای مانند « ٰه ِذ ِه شَ َج َر ُة ُر ّمانٍ » چنني می گوييم :هذه مبتدا
69
و مبنی است و وقتی فعلی (خواه معرب خواه مبنی) دارای نقشی مانند خرب می شود،
اب آن فقط نقش آن ذکر می شود؛ مثال: هيچ تغيريی نـمی کند و در ذکر اعر ِ
ُه َّن َذ َه ْبـ َنُ = .ه َّن :مبتدا و مبنی ؛ َذ َه ْبـ َن :خرب و مبنی
اکنون شام بگوييد اعراب کلامت رنگی چيست؟ ٰذلِ َك زَميل َُـك .أَ ْع ِرفُــ ُه َج ِّيدا ً.
ضاف إلَي ِه »
الصفَـ ِة َو الْ ُم ِ
اب ِّ
« إعر ُ
مضاف اليه در پايۀ نهم آشنا شديد. ٌ با صفت و
موصوف خودش است؛ يعنی خودش اِعراب مستقل ندارد؛ ِ صفت در اِعراب ،تابع (پريو)
مثال:
ٰهذا َر ُج ٌل کَريـ ٌمَ .رأَيْ ُت َر ُجلـاً کَريـمـاًَ .سلَّ ْم ُت َعلَی َر ُجلٍ ک ٍ
َريـم.
اِعراب مضاف اليه ج ّر است.
مضاف اليه مجرور است؛ يعنی دارای يکی از عالمت های ــِـ ،ــٍـ ،يـ َن يا يـنِ است. ٌ
مبتدا ،خرب ،فاعل و مفعول میتوانند بعد از خودشان صفت يا مضاف اليه داشته باشند؛
مثال:
ا َلــــلَّــــــــــــو ُن الْـأَخــــــضَ ـــــــــــــــــ ُر لَــــــــــــــــــــــو ُن الْـطَــبيـــــــــــــ َعـ ِة.
ٌ
مضاف اليه و مجرور به کرسه خرب و مرفوع به ض ّمه صفت و مرفوع به ض ّمه مبتدا و مرفوع به ض ّمه
الـصـغـيـــــــــــــــــــرِ. ِ
َــــــــــــد َّ َّبــــــيــــــب أَسـنـــــــــــــا َن الْــــــ َول
ُ ـص الط
فَـ َح َ
ٌ
مضاف اليه و مجرور به کرسه صفت و مجرور به تبع ّيت از موصوف فاعل و مرفوع به ض ّمه مفعول و منصوب به فتحه فعل
ٌ
ـــــــــــــــدق. َو ْعــــــــــــــــــــ ُد الْــ ُمــؤ ِمــنــيـــــ َن ِص
خرب و مرفوع به ض ّمه ٌ
مضاف اليه و مجرور به ي مبتدا و مرفوع به ض ّمه
70
ضاف إلَي ِه ،ثُ َّم ا ْذکُ ْر إعرابَـ ُهام.
الص َف َة َو الْ ُم َ اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ َ :ع ِّي ِ
ـن ِّ
ْ َ
١ـ رضا اهلل يف رضا ال َ َ
ينَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه وال ِ
ِ ِ ِ ِ
ُ ْ َ ِّ ُ ُ
نسان .أم ُري الْمؤمن َني ع ٌّ
يل سان سالمة ال ِ
2ـ سکوت الل ِ
عيف َو يَص ُد ُق ْالنسا ُن الْق ُّ
َوي. کذ ُب الْ نسا ُن الضَّ ُ 3ـ يَ ِ
حتمو َن ِعن َد الْ ُم َعلِّم َني.
4ـ ا َلط ُّّل ُب الْ ُم َؤ َّدبو َن ُم َ َ
ِـح. ـعـب الْـعـالِـ ُم شَ ٌ
عب نـاج ٌ 5ـ ا َلشَّ ُ
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحوا ٌر
ِ1
الصيدَل َّيـة )( ِفـي َّ
2 َلحاج
يدَلـي
َلـص ُّا َّ ا ُّ
عطني الْ َو َرقَةَ: أَ ِ
4
بوب ُم َه ِّدئَةٌ ،کَبسول
لصداعُِ ،ح ٌ بوب ُم َس ِّک َن ٌة لِ ُّ
ِمحرا ٌر ُ ،ح ٌ َعفوا ً ،ما ِعندي َوصفَـ ٌة
ِلد... 6 َو أُري ُد ٰه ِذ ِه ْالَدويَ َة الْ َمکتوبَ َة َعلَی الْ َو َرقَـ ِة .أمبيسيلني ،قُط ٌن ِط ّب ٌّ
ـيَ ،مر َه ٌم لِـ َح ّساس َّي ِة الْج ِ 5 3
3ــ أَدْويَة :داروها «مفردَ :دواء» 2ــ َصيدَ ّيل :داروخانه دار 1ــ َصيدَل َّية :داروخانه
6ــ جِ لْد :پوست 5ــ ُقطْن :پنبه 4ــ ِم ْحرار :دماسنج
71
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ رس ،ت ِ
ُناس ُب ال َّت اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
امت الدَّ ِ
ياحي /ال ّر ِ
يف /الْ َحلَويّاتُ ْدي /رائِ َعـ ًة ّ /
الس ِّ لَفّافَـ ًة /قُبَّـ ِة ِ /جل ٌّ
1ـ کا َن لِ َ
ـصديقي َم َر ٌض ..........................فَـ َذ َه َب إلَی الْـ ُمستَشـفَی.
72
اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع يف الْ َفراغِ کَلِ َم ًة ُم ِ
ناس َب ًة.
سائِـ َحـيـنِ ١ـ َرأَيـنا ِ ........من أَ ِمريکَا الْ ُوسطَی ِفـي الْـ ُمت َح ِف .سائِـحـانِ
الْ ُم َم ِّرضَ ت ِني ٢ـ سا َع َد ِت ........الْ َمرأَ َة الَّتي ت َصا َد َم ْت ب َّ
ِالس ّيا َر ِة .الْ ُم َمـ ِّرضَ تانِ
الْ ُمـؤ ِمنيـ َن الْ ُمؤ ِمنـو َن ٣ـ ُحـ ْز ُن ........يف قُلوبِـهِم ال يف ُوجو ِهـهِم.
َلشط َّييـنِ ا َلشُّ ـرط ّيانِ
ا ُّ السا َحـ ِة الْـأُولَی .
٤ـ َ ........وقَفـا يف بِدايَـ ِة ّ
اَلْ ُم َعلِّمـی َن اَلْ ُم َعلِّمو َ ن حاضو َن يف ِمه َرجانِ الْ َمد َر َس ِة .
٥ـ ِ ........
الطَّ ّيـاريـ َن الطَّ ّيـارو َ ن ٦ـ نَ َز َ ل ِ ........من طائِراتِ ِه ُم الْ َحرب َّي ِة .
73
ال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُسَ :ع ِّي ِن الْکَلِ َم َة الْ ُمع َربَ َة.
اِشْ ـ َهــ ْد تُ َحـ ِّو ُل تَ ْح ُصلْ َن 1ـ يَ ْج ِذبْ َن
تَقْــ ُر ُب نَ َف ْعنـا نَق ََص 2ـ َه َربْ َت
َصحي َف َـة کُمــا ِ
أنـت هــي
3ـ َ
ٰه ِ
ــذ ِه ْــك تِل َ أُولٰـ ِئ َ
ــك 4ـ بَريــد
َمتَـی أَيــ َن ف ُْستُق ــل
5ـ َه ْ
ِمــ ْن ث ُــ َّم ُجــ ْرح 6ـ َعـلَـی
.....................................................................................................................................
ّ َ َ
ـيـر الـنـاس م ْ
ـن نـف َ
ـع الـن َ خ ُ َ ّ َ
ـاسَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه ِ 3ـ
.....................................................................................................................................
َ ٌ َ َ َ َ ٌ َ َ َ هر َ
لد ُ َ َّ
ومان؛ يوم لك و يوم عليك .أم ُري الْمؤمنني ع ٌّ
يل ِ ي 4ـ ا
.....................................................................................................................................
َ ُ ْ ْ َ ْ ُُ َ ََ َُ ُ َْ َ ُ
5ـ جمال ال ِعلم نشره و ثمرتـه العمل ِبـ ِه .أم ُري الْمؤمنني ع ٌّ
يل
ِ
.....................................................................................................................................
74
الساب ُِع
ا ََّلد ْر ُس ّ
َ َْ
هلل﴾ اَلْ َب َق َرة207 :
َْ َ ُ ْ َْ َ ّ َ َ
ضات ا ِ
اس من يشری نفسه اب ِتغاء مر ِ
﴿و ِمن الن ِ
طلب خشنودی خدا یم فروشد.
ِ و از ميان مردم کیس هست که جانش را برای
الساب ُِع
اَلدَّ ْر ُس ّ
لَ ْيـلَـ ُة الْ َم ِ
بيـت
َو قَ َّرروا أَ ْن يَختاروا ِم ْن ک ُِّل َعش َري ٍة َر ُجالً لِـ َيه ُجموا الْ َموضو ِع فَـتَحالَفوا َعلَی قَتْلِ ال َّن ِّ
بـي
هاش ٍم لِ ُمعاقَ َب ِة الْقاتِلِ ،فَـ ُيضْ طَ ّروا بِـقَبو ِل ِديَـ ِتـ ِه َو ال
َّريق َعلَی بَني ِ
الطَّري َق ِة يُ ْقطَ ُع الط ُ
َع ْن طَريقِ الْ َو ْح ِي بِالْ ُمؤا َم َر ِة. قبائلَ .ولٰ ِک َّن اللّ َه أَ ْعلَ َم ال َّن َّ
بي يُـ ْم ِک ُن ِالنْ ِتقا ُم ِم ْن ِع َّد ِة َ
ُْ َ َْ َُْ َ َ ِ َ ْ َ ْ ُ ُ َ َّ َ َ َ
لوك أ ْوين كفروا ِلـيث ِبتوك أو يقت فَـأُنْ ِزل ْ
َت ٰه ِذ ِه ْاليَـ ُة َعلَيه﴿ :و إذ يمكر بِك ال
ي الـما ِك َ ْ
اهلل َو ُ
اهلل خ ُ َْ
يرجوك َو يمكرون َو يمك ُر ُ َْ ُ َ َْ ُ َ ُْ
رين﴾ ا َلْ َنفال30 : ِ
َو الْ ُم ْسلِمو َن ِب ٰذلِ َكَ ،ع َزموا َعلَی الْ ِه ْج َر ِة إلَی الْ َمدي َن ِة .فَا ْختا َر سول اللّ ِه
ل َّم َعلِ َم َر ُ
لِـيَقو َم بِـ َع َملَ ِني ها َّمـ ِني يَحتاجانِ إلَی يل بْ َن أَيب طالِ ٍب ابْ َن َع ِّم ِه الشّ َّ
اب َع َّ بـي
ال َّن ُّ
ِم ْن َم َّک َة. ثانياً ،أَ ْن يُ َف ِّک َر يف طَري َق ٍة َحتَّی ال يَشْ ُع َر الْ ُکفّا ُر ِب ُخرو ِج ال َّرسول
76
ُ َ ًّ َ َ ْ َ ْ ُ َ َ ًّ َ ْ َ ْ ْ ْ َْ َ َ َ َْ
ـهم سدا فـأغشيناهم فـهم ال
ديـهم سدا و ِمن خل ِف ِ
ي أي ِ ﴿و جعلنا ِمن ب ِ
َ ُْ
صون﴾ يٰس9 :يب ِ
أَما َمـ ُهم َو ه َو يَک ِْش ُف َع ْن نَف ِْسـ ِه بُ ْر َد َرسو ِل اللّه قَتْلَـ ُه يف ِفر ِاش ِه ،فَ ْجأَ ًة قا َم َع ٌّ
لـي
. فَـحي َن ِئ ٍذ َع َر َف الْ ُکفّا ُر أَ َّن الَّذي کا َن يف الْ ِفر ِاش ه َو َع ٌّ
يل
77
الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِق ِع .
الصحي َح َة َو َغريَ َّ
ـن الْ ُجملَ َة َّ
َع ِّي ِ
اِعـلَمـوا
اَلْ ِف ُ
عل الْ َم ُ
جهول
در زبان فارسی برای مجهول کردنِ فعل از مشتقّات مصدر «شدن» استفاده میشود؛ مثال:
زد :زده شد می زند :زده میشود ديد :ديده شد می بيند :ديده میشود
در جمل ٔه دارای فعل معلوم ،فاعل معلوم است؛ ولی در جمل ٔه دارای فعل مجهول ،فاعل
ناشناس می باشد؛ يعنی حذف شده است.
در جمل ٔه «هاشم در را گشود ».می دانيم فاعل هاشم است؛
ولی در جمل ٔه «در گشوده شد ».فاعل نامش ّخص است.
اکنون با فعل مجهول در دستور زبان عربی آشنا شويم.
َــق :آفــريــد ُ خلِ َق :آفريده شد)
(غ ََس َل :شُ سـت غ ُِس َـل :شسته شد َ /خل َ
غس ُل :شسته میشود /يَخل ُُق :می آفريند يُخل َُق :آفريده میشود) (يَ ِ
غس ُل :می شويَد يُ َ
در دستور زبان عربی هنگام مجهول شدنِ فعل حرکت های آن تغييـر میکند.
78
ُي ْکت َُب :نوشته میشود َي ْکت ُُب :می نويسد ُک ِت َب :نوشته شد َکت ََب :نوشت
ُي ْ َ
ض ُب :زده میشود َي ْ ِ
ض ُب :می زند ُ ِ
ض َب :زده شد َ َ
ض َب :زد
ِ
ُي َع َّر ُف :شناسانده میشود ُي َع ِّر ُف :می شناساند عُ ّر َف :شناسانده شد َع َّر َف :شناساند
ُي ْنز َُل :نازل میشود ُي ْن ِز ُل :نازل میکند ُأ ْن ِز َل :نازل شد أَ ْنز ََل :نازل کرد
ُي ْست َْخ َد ُم :به کار گرفته می شود اِ ْست َْخ َد َم :به کار گرفت ُا ْست ُْخ ِد َم :به کار گرفته شد َي ْست َْخ ِد ُم :به کار می گیرد
79
بعد از فعل مجهول «نايب فاعل» می آيد .نايب فاعل مانند فاعل ،مرفوع است؛ مثال:
َ ُْ َ َُ ُ َ ُ َْ ُ َ
﴿ ...سـتکتب شهادتــهم َو يسألـون﴾ ا َل ُّزخ ُرف 19 :
نايب فاعل و مرفوع
گواهیِ آنها نوشته خواهد شد و [از آن] پرسيده خواهند شد.
ُ
جرمون بِـسيـماهم﴾ ا َل َّرح ٰمن 41 :
َ َ ُْ ُ ُ
﴿يعرف الم ِ
نايب فاعل و مرفوع
گناهکاران با چهره شان (ظاهرشان) شناخته می شوند.
ُْ ُ َ َّ ُ ْ َ َ
هر َر َمضان الي أن ِزل في ِه القرآن﴾ ...............................................................
﴿ش ُ 1ـ
َ ُ َ ُْ ُ
رآن فَ ْ
............................................................... استَ ِمعوا ُل﴾ 2ـ َ
﴿و إذا ق ِرئ الق
80
« أنوا ُع الْفا ِعلِ َو نائِ ِب الْفا ِعلِ »
کَتَ َب الطّالِ ُب التَّمري َننيِ .قُ ِت ُل ُج ٌّ
ندي. اسم ظاهر
قُ ِتلـوا. ـت التَّمري َن ِني . کَتَ ْب ُ فاعل و نايب فاعل به سه صورت می آيد .ضمري بارز
قُ ِت َل يف الْ َح ْر ِب . کَتَ َب التَّمري َن ِني . ضمري ِ
مستت
هرگاه پس از فعل فاعل يا نايب فاعل به صورت يک کلمۀ جداگانه آمد« ،اسم ظاهر»
ناميده می شود؛ مثال:
ْ ً
نــــزل ُ
َ ُ َ َ َ َ
اهلل إلـکم ِذکرا﴾ ا َلطَّالق 10 : ﴿قـد أ
فعل معلوم فاعل
ُ ُْ ُْ َ َ َّ َ ْ ََ
﴿شه ُر رمضان الي أن ِزل في ِه الق ْرآن﴾ اَلْبَ َق َرة 185 :
فعل مجهول نايب فاعل
ضمري بارز ،معادل شناسه در زبان فارسی و به فعل های ماضی ،مضارع ،امر و نهی متّصل است؛ مثال:
َ َ ُ
هلل﴾ ا َل َّنرص 2 :
دين ا ِ
﴿يدخلـون يف ِ
َ َُْ
هلل فـيقتلـون َو يقتلـون﴾ ا َلتَّوبَة 111 :
َ َ َُْ َ َ ُ
بيل ا ِ
﴿يقاتِلـون يف س ِ
ضمري مسترت هامنگونه که از نامش پيداست ،پنهان است .وجود فاعل و نايب فاعل در
اين نوع نياز نيست و بدون آنها معنای جمله واضح است؛ مثالً در حديث زير فاعلِ فعل
«يَن َف ُع» هو مسترت است.
ٌ َ َ ُ ُ َ َ ُ َّ ُ َ َ َ
ثيـر ُه قاتِلَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه الکـالم کـالـدواءِ .قليلـه ينفع و ک ُ
و در آيۀ زير نايب فاعل در فعل مجهو ِل «يُ ْقتَ ُل» هو مسترت است.
ٌ َْ َ ْ
هلل أموات بل أح ٌ َْ َ َ َ ْ َُُْ َ
ياء﴾ اَلْبَ َق َرة 154 : بيل ا ِ
﴿و ال تقولوا لِمن يقتل يف س ِ
در صيغه های مفرد مذکّر مانند « َذ َه َبَ ،ذ َه َب ْت» و «يَذ َه ُب ،تَذ َه ُب» فاعل به هر دو صورت
اسم ظاهر يا ضمري مسترت می تواند بيايد؛ مثال:
کـاظـــــــــــ ٌم يف الْ ُمسابَ َق ِة؛ إنَّـ ُه أَ َخـــــ َذ جائِ َز ًة َذ َهب َّي ًة.
ـــح ِ
نَـــ َج َ
فـعـل فاعل (اسم ظاهر) فعل
(فاعل آن ضمري مسترت ه َو است و به وجود آن نيازی نيست).
81
در فعل هايی مانند «اِ ْذ َه ْب ،تَ ْذ َه ُب (صيغۀ مفرد مذکّر مخاطب) ،أَ ْذ َه ُب و نَ ْذ َه ُب به
فاعل از نوع اسم ظاهر يا ضمري بارز نيازی نيست؛ مثال:
اِذ َه ْب إلَی َصف َِّك / .أَ ت َذ َه ُب َو ْح َد َك؟ /أَذ َه ُب َم َع ُز َمالئـي / .نَذ َه ُب ب ُِس َعـ ٍة.
أنت إلَی َصف َِّك ».فاعل نيست و برای تأکيد آمده است. «أنت» در جمله ای مانند « اِذ َه ْب َ ضمري َ
به انواع فاعل در فعل ماضی ،مضارع و امر دقّت کنيد .حروف قرمز ،که در فارسی
شناسه ناميده می شود ،ضمري بارز نام دارند .فاعل در فعل های سبز هميشه ِ
مستت و در
مستت و گاهی اسم ظاهر است. فعل های طاليی گاهی ِ
82
اِخْـ َتـبِـ ْر نَف َْسـكَ َ :عـ ِّيـ ْن نَو َع الْفا ِعلِ َو نائِ َب الْفا ِعلِ يف ٰه ِذ ِه الْ ُج َملِ .
4ـ َرأَيْ ُ
ـت الطَّ ّيا َر وا ِقفاً َج َ
نب الطّائِ َر ِة.
6ـ ا َلْ َ ُ
طفال ال يُتْـ َرکو َن َو ْح َد ُهم.
83
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
( َم َع َمسؤولِ ْاس ِتقبالِ 1ا ْل ُفندُ قِ )
سؤول ِاال ْس ِتقبالِ
َم ُ َلسائِ ُح
ا ّ
ما ه َو َرقَ ُم غُرفَ ِت َك؟ فتاح غُرفَتي. َرجا ًء ،أَ ِ
عطنـيِ 2م َ
تَفَضَّ ْل. ِمئَتانِ َو ِعرشونَ.
أَعتَ ِذ ُر ِم َنك؛ أَعطَيتُ َك ث َالث َـ ِمئَ ٍة َو ث َالث َني. َيس ٰهذا ِم َ
فتاح غُرفَتي. َعفوا ً ،ل َ
ِم َن ّ
السا ِد َس ِة َصباحاً إلَی الثّان َي ِة بَع َد الظُّهرِ؛ أس ،يا َحبيبي. ال بَ َ
ث ُ َّم يَأتـي زَميلـي بَعدي. هي سا َع ُة َدوا ِم َـك3؟
ما َ
ؤول ِاال ْس ِتقبال :مسئول پذيرش 2ــ أَ ْع ِطني :به من بده 3ــ دَوام :ساعت کار 4ــ َموا ِعد :وقت ها
1ــ ُم ْس ُ
8ــ َم َرق :خورشت 6ــ ُز ْبدَ ة :کَره 7ــ دَجاج :مرغ 5ــ ُج ْب َنة :پنري
84
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت ال َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم ْن کَلِ ِ
امت الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
يُ ْر َس ُم
يَ ْر ُس ُم ١ـ َ ...................صديقي صو َر ًة َخ ّلبَ ًة َعلَی جِدا ِر الْ َمد َر َس ِة .
أَ ْغل ََق أُ ْغلِ َق َّريق لِ ُمعاقَبَ ِة ّ
السارِق َني . الشطَ ِة الط َ 2ـ ...................ر ُ
ِجال ُّ
َس ِمـ َع ُ س ِمـ َع َـخاف الْ َجمي ُع . َوي ِمن بَ ٍ
عيد ،ف َ 3ـ َ ...................صوتٌ ق ٌّ
يَطْبُ ُخ يُطْبَ ُخ 4ـ ...................الطَّبّا ُخ طَعاماً طَيِّباً ِفـي الْ َمط َع ِم.
ت ُْص َن ُع يَ ْص َن ُع 5ـ َ ...................حلَويّاتٌ لَذي َذ ٌة يف َمدي َن ِة يَزد.
85
حيح.
الص َ اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُثَ :ع ِّي ِن الْ َج َ
واب َّ
ث َ ُب َت ث َ َّب َت أَث ْ َب َت 1ـ اَلْماضي ِمن «يُثْب ُِت» :
يُ َق ِّر ُب يَقتَر ُِب يَتَ َق َّر ُب 2ـ اَلْ ُمضا ِر ُع ِمن «قَ َّر َب» :
اِنْ ِغالق إِغْالق تَغْليق 3ـ اَلْ َمص َد ُر ِمن «أَ ْغل ََق» :
اِ ْعلَموا أَ ْعلِموا َعلِّموا 4ـ ا َْلَم ُر ِمن «ت ُ َعلِّمو َن»:
ال تُ ْنزِلي َن ال تَ ْنزِلي ال ت ُ ْنزِلي هي ِمن «ت ُ ْنزِلي َن»:
5ـ ا َل َّن ُ
يُ ِ
الح ُظ يُضْ َر ُب يُشَ ِّر ُف 6ـ اَلْ ِف ُ
عل الْ َم ُ
جهول:
حيح.
الص َ اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع :اِن َت ِخ ِب الْ َج َ
واب َّ
َح َّرکْـتُما َح َّرکتُـ َّن َح َّرکْتُم 1ـ جمع مؤنّث مخاطب:
اِک ِْشفا اِک ِْش ْف َن اِک ِْشفوا 2ـ جمع مذکّر مخاطب:
يَـحتَـ ِر ُم تَحتَرِمي َن تَحتَـ ِر ُم 3ـ مفرد مذکّر مخاطب:
يُفَـ ِّکرانِ يُ َفکِّرو َن ت ُ َف ِّکرانِ 4ـ مث ّنی مؤنّث غايب:
ت َحالَـ ْف َن تَحالَفوا ت َحالَ ْفتُ َّن 5ـ جمع مؤنّث غايب:
اِبتَـ َع َد
أَملِ ُك أَ ْخـ َر َج 6ـ متکلّم وحده:
86
السام ِء ـن ْالَ َ
فعال الْ َمجهولَـ َة .نو ُر َّ اَل َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :تَرجِ ِم ْال ِ
يات ال ّتال َيـ َة ،ثُ َّم َع ِّي ِ
ْ ُ َ
هلل ل ْن يَـخلقوا
دون ا ِ ن ِ
َ ُ َّ َّ َ َ ْ َ
عون م ْ د ت ين ال إن ـه ل عوا م اس ُض َب َمثَ ٌل فَ ْ
ـاستَ 1ـ ﴿يا َأ ُّي َها ّ
انل ُ
ِ ِ ِ
ُ ً
ذبابا﴾ 1اَلْ َح ّج73 :
.........................................................................................................................................
.........................................................................................................................................
ُّ َ َ َ ُ ْ َ ُ َ ّ ً ُ َ ُ ْ 2ـ َ َ
﴿و يـقـول النسان أ إذا ما ِمـت لـسوف أخرج حيـا﴾ َمريَم66 :
2
.........................................................................................................................................
ّ َ 3 ُْ ّ ُ ْ ُ َْ َ َُْ َ ُ ْ ً َ ُ
3ـ ﴿قل إنـي أ ِمرت أن أعبد اهلل مـخ ِلصا لـه ادلين﴾ ال ُّز َمـر11 :
..........................................................................................................................................
ُْ ُ َ ْ ُ َ َ َ َّ ُ ْ َ
4ـ ﴿شهر رمضان الي أن ِزل في ِه القرآن﴾ اَلبَ َق َرة185 :
ْ
.........................................................................................................................................
َ َ َ ُ
ريب﴾ َسبَـأ51 : اکن ق ٍ 5ـ ﴿و أ ِخذوا ِمن م ٍ
........................................................................................................................................
87
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
َالم َجميلٍ ُمرتَب ٍِط بِـ َم ِ
فهوم ال َّد ِ
رس. ديث أو ِشع ٍر أَو ک ٍ اِب َحثْ َعن آيَ ٍة أ ْو َح ٍ
(ا َلْ شا َر ُة إلَی ال ِّن َع ِم الْ لٰهيَّ ِة)
90
کات َجماع َّيـ ًة؛ فَـ َه ْل تَتَ َکلَّ ُم َمعاً؟ َرأَيْ ُت ال َّدالفي َن ت ُ َؤ ّدي َح َر ٍ صا ِد ٌق :
نَ َعم؛ قَ َرأتُ في َموسو َعـ ٍة ِعلْم َّيـ ٍة أَ َّن الْ ُعلَما َء يُ َؤکِّدو َن أَ َّن ال َّدالفيـن ا َْلُ ُّم :
صوات ُم َع َّي َنـ ٍةَ ،و أَنَّـها ت ُ َغ ّني کَـالطُّيورَِ ،و خدام أَ ٍ ِـاس ِت ِ ت َْستَطي ُع أَ ْن تَتَ َکلَّ َم ب ْ
َـالَطفا ِلَ ،و تَص ُف ُر َو ت َض َح ُك کَـالْ ِنسانِ . ت َبکي ک ْ
َه ْل لِلدَّالفينِ أَعدا ٌء؟ نورا :
َحس ُب ال َّدالفي ُن َس َم َك الْ ِق ْر ِش َعد ّوا ً لَـها ،فَـ ِإذا َوقَ َع نَظَ ُرها َعلَی أکيد ،ت َ بِالتَّ ِ ا َْلَ ُب :
ِـسر َعـ ٍة َحولَـهاَ ،و تَض ِربُـها بِـأُنو ِفـ َها الْحا َّد ِة َو َس َم َک ِة الْ ِق ْر ِش ،تَتَ َج َّم ُع ب ُ
تَقتُلُـها.
َو َهل يُ ِح ُّب ال ُّدلفي ُن الْ ِنسا َن َح ّقاً؟ نورا :
نَ َعم؛ تَعالَي نَق َرأْ هذَا الْ َخ َب َر في الْ ن ِترنِتَ ... :س َح َب تَ ّيا ُر الْما ِء َر ُجالً إلَی ا َلْ َ ُب :
قال ال َّر ُج ُلَ :رفَ َعـني شَ ي ٌء بَغتَـ ًة إلَی الْ َعلَی الْ َعماقِ ب ِِش َّد ٍةَ ،و بَع َد نَجاتِ ِه َ
بِـق َّو ٍة ،ث ُ َّم أَ َخذَنـي إلَی الشّ ِاطئِ َو لَ ّما َع َز ْم ُت أَن أَش ُک َر ُمن ِقذي ،ما َو َجدْتُ
يت ُدلفيناً کَبيرا ً يَق ِف ُز قُربـي في الْما ِء بِـ َف َر ٍح. أَ َحدا ًَ ،ولٰ ِک ّني َرأَ ُ
سماك نِع َمـ ٌة َعظي َمـ ٌة ِم َن اللّٰ ِه. إ َّن الْ َبح َر َو ْالَ َ ا َلْ ُ ُّم :
91
ُطيور :پرندگان «مفرد :طا ِئر» امعـي :گروهی
َج ّ أَدَّی :ايفا کرد ،منجر شد
َع َّر َف :مع ّرفی کرد حا ّد :تيز رش َد :راهناميی کردأَ َ
َع َز َم :تصميم گرفت دَالفني :دلفني ها أَ ْر َض َع :شري داد
َغنَّی :آواز خوا ْند َد ْور :نقش أَع َلی :باال ،باالتر
َق َف َز :پريد ،جهش کرد ذا ِک َرة :حافظه ـق :انفاق کرد أَ ْن َف َ
َلبو َنة :پستاندار را ِئـع :جالب ُأنوف :بينی ها «مفرد :أَنف»
َک ٰذ ِل َك :همني طور َس َم ُك ا ْل ِق ْر ِش :کوسه ماهی وص َل :رسانيد أَ َ
ُمن ِقذ :نجات دهنده شاطئ :ساحل «جمعَ :ش ِ
واطئ» ِ ِبحار :درياها «مفردَ :بحر»
َموسوعَة :دانشنامه ِصغار :کوچک ها «مفردَ :صغیر» َب َکی :گريه کرد
َص َف َر :سوت زد َب َل َغ :رسيد
«ض ْع َف ِ
ني :دو برابر» ِض ْعف :برابر ِ َت َج َّم َع :جمع شد
92
اِعـلَـمـوا
اَلْجا ُّر َو الْ َمجرو ُر
به حروف « ِم ْن ،في ،إلَی َ ،علَی ،بِـ ،لِـ َ ،ع ْن ،کَـ » در دستور زبان عربی «حروف
جر» می گويند.
اين حروف به همراه کلمۀ بعد از خودشان معنای جمله را کامل تر می کنند.
مثالِ :م ْن قَريَـ ٍة ،في الْغابَـ ِة ،إلَی الْ ُم ْسلِميـ َن َ ،علَی الْوالِ َديْـنِ ،بِـالْحا ِفلَـ ِة ،لِلّٰ ِه َ ،ع ْن نَف ِْسـ ِه ،کَـ َج َبلٍ
به حرف جر ،جا ّر و به اسم بعد از آن مجرور و به هر دو اينها «جار و مجرور» می گويند.
گاهی خبر در جمله اسم ّیه به صورت «جار و مجرور» می آید؛ مثال:
ْ ُ َ َُ َ
يش ،في الـمدارا ِة .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل سالمة الع ِ
َ َّ َ َ َُ َْ
يطان .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل العجلة ِمن الش ِ
93
أَ َه ُّ
ـم َمعاني ُح ِ
روف الْ َج ِّر:
ِم ْن از
ّ َ ّ ُ ُ َ َّ
ـحبون﴾ ُآل ِعمران92 :
﴿ ...حتی تن ِفقوا ِمما ت ِ
تا انفاق کنيد از آنچه دوست می داريدِ ( .م ّما = ِم ْن +ما)
َّ َ
ساو َر ِم ْن فِـضـ ٍة﴾ اَلْ نسان 21 :دستبندهايی از جنس نقره ﴿ ...أ ِ
ِم ْن ُهنا إلَی ُه َ
ناك :از اينجا تا آنجا
فـي در
َ َ
سج ِد األقصى﴾ ا َْلسراء 1 :
َْ َ ْ َ
َ َْ َ ً
﴿سبحان الذي أ َ َ َ َ َّ ُ
سج ِد الحرامِ إلى الم ِ
بد ِه لیال ِمن الم ِ
سرى بِـع ِ
پاک است کسی که بنده اش را در شبی از مسجد الحرام به سوی مسجد االقصی حرکت داد.
َ َ ُْ َ َ ْ َ ْ َ َ َ ْ ُ َْ ًَْ َْ َ َْ َ َْ َ ْ َ ََ
ت ِمائة عامٍ فانظ ْر ِإلی َطعا ِمك ﴿قال کم ل ِبثت قال ل ِبثت يوما أو بعض يومٍ قال بل ل ِبث
َ َ
َو شرابِك﴾ اَلْ َب َق َرة259:
گفت« :چقدر درنگ کردی؟» گفت« :یک روز یا بخشی از یک روز ».گفت« :نه ،بلکه صد
سال درنگ کردی؛ به خوراکت و نوشیدنی ات بنگر».
کا َن الْف َّل ُح يَع َم ُل في الْ َمز َر َع ِة ِم َن َّ
الصبا ِح إلَی اللَّيلِ .
کشاورز از صبح تا شب در مزرعه کار می کرد.
94
َعلَی بر ،رویِ
ـهمَ .ر ُ
ُ ََ َ ّ ُ
مردم بر دين پادشاهانشان هستند. سول اللّٰ ِه دين ملو ِک ِ
الناس علی ِ
َََ َ َّ ّ َْ َ ََ ُ
ـإن َربـي بعثـنـي بِـهاَ .ر ُ
سول اللّ ِه خالق ف ِ
ِ کـار مِ ال
عليکـم بِـم ِ
1
به صفات برتر اخالقی پایبند باشید ،زيرا پروردگارم مرا به خاطر آن فرستاده است.
َ ٌ ََ َ َ ٌ َ َ َ
الـد ُ َ َ َّ
ـومان؛ يـوم لـك و يـوم عليـك .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل ِ هر ي
روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زيانت.
١ــ « َع َل ُيکم» اصطالحی است که از معنای «جار و مجرور» خارج شده و معنای فعل يافته است.
95 دین :دیني (دین من)
2ــ ِ
َع ْن از ،دربارۀ
َّ ّ َ َْ َ َّ ْ َ َ َ ْ ََُْ َّ
﴿ َو هو الذي يقبل التوبة عن ِعبا ِدهِ َو يعفو ع ِن الس ِي ِ
ئات ﴾...الشَّ وری 25 :
ِ
مانند کَـ
ُ َّ ََ َّ َ َ
فضل العال ِ ِم علی غير ِه کـفضل الن ّ َ ََ ُ ْ َ
بي علی أم ِتـ ِهَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه ِ ِِ
برتری دانشمند بر غیر خود مانند برتری پيامبر بر ا ّمت خودش است.
دو حرف ج ّر « ِم ْن» و « َع ْن» نيز هنگامی كه به ضمي ِر «ي» وصل شوند ،نون وقايه
ميانشان می آيد؛ مثال:
ِم ْن +ي = ِم ّنـي َع ْن +ي = َع ّنـي
......................................................................................................................................
َ َْ َ َ َ ّ ُ َ َّ َ َ
اس کما أمـرنـي بِـإقامـ ِة الفرائِ ِضَ .ر ُ
سول اللّٰهِ َ َ
3ــ إن اهلل أمـرنـي بِـمدارا ِة الن ِ
......................................................................................................................................
َ ْ ً ً ْ ْ ً ْ ْ َ ّ َ ْ ْ َ
4ــ الل ُه ّم اج َعلني شکورا َواج َعلني َصبورا َواج َعلني في َعيني َصغيرا َو في أعي ِن
ُ
َ ً ّ
اس کبيراَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه الن ِ
......................................................................................................................................
97
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
( َم َع ُمشر ِِف 1خَدَ ِ
مات الْ ُفندُ قِ )
سؤول ِالس ِتقبالِ
َم ُ َلسائِ ُح
ا ّ
مات غ ِ
ُرف الْفُن ُدقِ . رش ُف َخ َد ِ َلس ِّيـ ُد ِد َم ّ
شقـي ُم ِ ا َّ سؤول ت ِ
َنظيف 2الْ ُغ َر ِف َعفوا ً؛ َمن ه َو َم ُ
هي الْ ُمش ِکلَ ُة؟ َما َ َو ال ِْح ِ
فاظ َعلَيها؟
ست ْح؛ َسـأَت َِّص ُل 3بِالْ ُم ِ
رشف. أَعتَ ِذ ُر ِم َنك؛ َرجا ًء ،اِ َ ِ َيس ِت الْ ُغ َر ُف نَظي َف ًة ،و فيها نَوا ِق ُص.
ل َ
رش ُف َم َع ُم َه ِند ِس ّ
الصيانَ ِة.4 رش ِف َو يَأتِـي الْـ ُم ِ
سؤول ِال ْس ِتقبا ِل يَتَّ ِص ُل بِالْ ُم ِ
َم ُ
َلسائِ ُح
ا ّ ف خَدَ ِ
مات الْ ُفندُ قِ رش ُ
ُم ِ
شف :مدير داخلی 2ــ تَنظيف :پاکيزگی 3ــ أَت َِّص ُل :تـامس می گيـرم 4ــ صيانَة :تعميـرات
1ــ ُم ْ ِ
6ــ َششَ ف :مالفه 7ــ ن َُصل ُِّح :تعميـر می کنيم 5ــ َسير :تخت
98
ال َّتامرين
الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِقعِ .
الصحي َح َة َو غَي َر َّ
ـن الْ ُجملَ َة َّ
اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُلَ :ع ِّي ِ
١ــ ِعن َدما يَنق َِط ُع ت َـ ّيـا ُر الْکَه َربا ِء ِفـي اللَّيلِ ،يَغ َر ُق ک ُُّل َمکانٍ في الظ ِ
َّالم................ .
......................=...................... ......................=......................
......................=...................... ......................=......................
......................≠...................... ......................≠......................
......................≠...................... ......................≠......................
......................≠...................... ......................≠......................
99
َحت الْجا ِّر َو الْ َمجرورَِ ،و ا ْذکُ ْر َعال َم َة الْ َج ِّر. اَل َّتمري ُن الثّالِ ُث :تَرجِ ِم ْال ِ
يات َو الْ َحدي َثنيِ ،ثُ َّم ضَ ْع َخطّاً ت َ
......................................................................................................................................
......................................................................................................................................
ْ ﴿و انـص ْ
ـرنـا علـی القـومِ الکـا ِف َ 3ــ ََْ ََ ْ ُ
رين﴾ ُآل ِعمران147 :
......................................................................................................................................
ْ َ َ 4ــ أدب الـمـر ِء خ ٌ
ـيـر ِمن ذه ِبــ ِهَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه
َ ََ ُ ْ َ
......................................................................................................................................
ُ َْ ْ َ َّ ُ ْ َ ََ
ب .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل ـر اهلل فإنـه نور القـل ِ
ـذک ِ
5ــ عليـك بِ ِ
......................................................................................................................................
100
مات الْ َجد َولِ الْ ُم َت ِ
قاطعِ ،ثُ َّم اکْ ُت ْ
ب َرم َزهُ( .کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ ) اَل َّت ْمري ُن ال ّراب ُِع :تَرجِ ْم کَلِ ِ
يَ ْبلُ ْغ َن ِ /صغار /ذاکِ َرة َ /عفا /بَکَی ُ /من ِقذ َ /م َرق /أَ َ
وص َل َ /صفَروا َ /غ َّنيتُم َ /س ْمع /طُيور /حا َّدة َ /د ْور /
لَبونَة /کَ ٰذلِ َك َ /جمارِك /زُيوت َ /س َّميْـنا /ظا ِه َرة /أَمطَ َر َ /حميم /ث ُلوج ِ /سوار /رائِـع
رمز
کوچک ها )1
اين طور )2
تيز )3
پديده )٤
سوت زدند )٥
روغن ها )٦
نقش )7
شنوايی )8
جالب )9
نجات دهنده )10
ناميديم )11
دستبند )12
گرم و صميمی )13
برف ها )1٤
حافظه )1٥
پستاندار )1٦
پرندگان )17
رسانيد )18
باران باريد )19
بخشيد )20
می رسند )21
ترانه خوانديد )22
گريه کرد )23
......................................................................................................................................
ّ ٌ َ ْ َ َْ ْ َ ُ َ
ليس السـوءَِ .ر ُ
سول اللّٰ ِه ٥ــ الوحدة خير ِمن ج ِ
......................................................................................................................................
ٌ ُ ُ ّ َ ْ َ
ـر قصيـر .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل ٦ــ لِسان المق ِص ِ
......................................................................................................................................
102
فعول َو اذکُ ْر إعرا َبـها. حاديث ثُ َّم َع ِّ ِي الْ ُمبتَدَ أَ َو الْخ َ َ
َب َو الْفا ِع َل و الْ َم َ َ ال َيـ َة َو ْالَ
الساب ُِع:تَ ْرجِ ِم ْ
ال َّت ْمري ُن ّ
ً ُ ُ ُ َ َ 1ــ َ َ ُ ْ
﴿و يقول الکا ِف ُر ياليتــنـي کنت تـرابـا ﴾1ال َّن َبأ 40 :
......................................................................................................................................
َ َ َ َّ َ َ َ َْ
2ــ العال ِ ُم بِال عم ٍل کالشج ِر بِال ثـم ٍرَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه
......................................................................................................................................
ْ ْ ُ ُ ُّ ُ ْ
ؤال نِصف ال ِعل ِمَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه 3ــ حسن الس ِ
......................................................................................................................................
ٌَ َ ُ َُْ
َ ُ
عبادةَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه 4ــ مـجالسة العلما ِء ِ
......................................................................................................................................
ُ ْ َ َ َ َ َُ ُ ّ ْ َ َ ْ
ـالث:
ٍ 5ــ إذا مات النسان انـقـطـع عملـه إل ِمن ث
َُ َ َ َ ْ ََُْ ُ َ َ َ َ َ
عل ٍم ينتفع بِـ ِه ،أ ْو َول ٍد صا ِل ٍح يدعو لهَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه صدق ٍة جاري ٍة ،أ ْو ِ
......................................................................................................................................
......................................................................................................................................
103
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
ول َح َيوانٍ ، اِب َحثْ َعن ِق َّص ٍة َحقيق َّي ٍة قَصي َر ٍة َح َ
َو اکْتُ ْبـها في َصحي َف ٍة جِداريَّ ٍة،
ِسي. ث ُ َّم ت َر ِج ْمـها إلَی الْفارِس َّي ِةُ ،مستَعيناً بِـ ُمع َج ٍم َع َر ٍّ
بـي ــ فار ٍّ
ا ََّلد ْر ُس ال ّت ِاس ُع
َ َ ُ
: هلل
قال رسول ا ِ
َ ُ َْ ْ َ َ ُ
صاحة لِسانِ ِه. جـمال المـر ِء ف
زيبايی آدمی شيوايی گفتارش است.
ِ
اَلدَّ ْر ُس ال ّت ِاس ُع
106
ازي ُملَ َّم ُع َس ٍّ
عدي الشّ ري ّ
تو قد ِر آب چه دانـی که در کنا ِر فُراتـی 1َسـلِ الْـ َمـصـانِـ َع َرکْـبـاًت َـهـیـ ُم ِفـيالْـفَـل ِ
َوات
َو إ ْن َه َج ْرتَ َسوا ٌء َعـشـ َّیـتـي و غَـداتـي شبم به روی تو روزست و دیدهام به تو روشن
َمضَ ی الـ َّزما ُن َو قَـلبـي یَـقـول إن ََّـك آتـي اگـر چـه دیـر بـمـانـدم امـیـد بـر نـگـرفـتــم
اگر گِلی به حقیقت َعـجـیـن آب حیاتی من آدمـی به جمـالـت نه دیـدم و نه شنیـدم
ـش َعی ُن الْ َحيا ِة يف الظُّـل ِ
ُـامت َو قَـ ْد تُـفَـتَّ ُ شبـان تیـره امیـدم به صـبـح روی تـو بـاشــد
جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی ــد فَـکَـ ْم تُـ َمـ ِّر ُر َعـیـشـي َو أَ َ
نـت حـا ِم ُـل شَ ـ ْه ٍ
2
َو َجدْتَ رائِ َحـ َة الْـ ُو ِّد إ ْن شَ َم ْم َت ُرفـاتـي نه پنج روزۀ عمرست عشق روی تـو مـا را
محامد تو چه گویم که ماورای صفـاتـی ـب َو ت َـ ْرضَ ـی ْـت ک َُّـل َملی ٍح کَـام ت ِ
ُـح ُّ َو َصـف ُ
که هم کمند بالیی و هم کلیـد نجاتـی نـك َو أَ ْرجـو َو أَ ْستَـغیـثُ َو أَدنـــو أَ ُ
خاف ِم َ
أَ ِحـ َّبـتـي َهـ َجـرونـي کَمـا تَـشـا ُء ُعداتـي ز چشم دوست فتادم به کامۀ دل دشمن
3َو إ ْن شَ َک ْوتُ إلَی الطَّی ِر نُ ْح َن ِفـي الْ ُوک ِ
َنات فـراقـنامۀ سعدی عجب که در تو نگیرد
1ـ از انبارهای آب دربارۀ سوارانی که در بيابان ها تشنه اند بپرس .مصانع آبگیرهایی بودند که مزۀ گوارايی
نداشتند ،ولی برای تشنگان بيابان نعمتی بزرگ بوده است.
2ـ اگر خاک قبـرم را ببويی ،بوی عشق را می يابی.
3ـ و اگر به پرندگان شکايت برم ،در النه ها شيون کنند.
107
َمحا ِمد :ستايش ها شا َء :خواست آتـي :آينده ،درحال آمدن
َم َّر َر :تلخ کرد َشکا :شکايت کرد أَ ِح َّبة :ياران
َمصا ِنع :آب انبارهای بيابان «إِ ْن َش َک ُ
وت :اگر شکايت کنم» اِست َ
َغاث :کمک خواست
َمليح :با نـمک َش َم ْم َت :بوييدی َبديع :نو
َممزوج :درهم آميخته َشهْد :عسل ُب ْعد :دوری
ناح :شيون کرد
َ عَجني :خمري َج َّر َب :آزمايش کرد
ُن ْحنَ :شيون کردند عُ داة :دشمنان «مفرد :عادي» َح َّل :فرود آمد
َندا َمة :پشيامنی عَش َّية :آغاز شب ،شامگاه َ
ذاق :چشيد
ُو ّد :عشق َغداة :آغاز روز ،صبحگاه دَنا :نزديک شد
َو َص َف :وصف کرد َف َلوات :بيابان ها «مفردَ :فالة» َرجا :اميد داشت
وُ َکنات :النه ها َفت ََّش :جست و جو کرد « َق ْد َر ِ َ
ض :راضی شد
ُت َفت َُّش :گاهی جست وجو می شود» ها َم :تشنه شد ،رسگردان شد ُرفات :استخوان پوسيده
هَ َج َر :جدا شد َک ْأس :جام ،ليوان َر ْکب :کاروان شرت يا اسب سواران
ُم َج َّرب :آزموده َس ْل :بپرس (اِ ْسأَ ْل)
108
اِعـلَـمـوا
اِ ُ
سم الْفا ِعلِ َو ْاس ُم الْ َمفعولِ و ْاس ُم الْ ُمبالَ َغ ِة َو ِّ
الص َف ُة الْ ُمشَ َّب َه ُة
در دستور زبان فارسی به اسم فاعل ،صفت فاعلی و به اسم مفعول ،صفت مفعولی می گويند.
اسم فاعل به معنای «انجام دهنده يا دارندۀ حالت» و اسم مفعول به معنای «انجام شده» است.
اسم فاعل و اسم مفعول دو گروهاند:
گروه ا ّول بر وزن «فا ِعل» و «مفعول» است که در عربی نهم با آنها آشنا شديد.
ماضی اسم فاعل صفت فاعلی اسم مفعول صفت مفعولی
ساخته شده َمـصنـوع سازنده صـا ِنـع َصن ََع
آفريده شده َم ْ
ـخلـوق آفريدگار خـالِـق َخ َل َق
پرستيده شده َمـ ْعبـود پرستنده عـا ِبـد َع َب َد
اکنون با گروه دوم آشنا شويد.
اسم مفعول صفت مفعولی صفت فاعلی مضارع اسم فاعل
ديده شده ُمشاهَ د بيننده ُمشاهِ د شاهدُ ُي ِ
ِ
تقليد شده ُم َق َّلد تقليد کننده ُم َق ّلد ُي َق ِّلدُ
فرستاده شده ُم ْر َسل فرستنده ُم ْرسِ ل ُي ْر ِس ُل
مورد انتظار ُم ْنت ََظر انتظار کشنده ُم ْنت َِظر َي ْنت َِظ ُر
مورد اعتامد ُم ْع َت َمد اعتامد کننده ُم ْع َت ِمد َي ْع َت ِمدُ
ُم ْست َْخ َرج بريون آورده شده بريون آورنده َي ْست َْخ ِر ُج ُم ْست َْخ ِرج
- - حمله کننده ُمتَهاجِ م َهاج ُم َيت َ
- - شکننده ُمن َک ِس س َين َک ِ ُ
با دقّت در دو جدول داده شده فرق اسم فاعل و اسم مفعول را در دو گروه بيابيد.
109
گروه ا ّول (ثُالثی مج ّرد) از ريشۀ فعل هايی است که «ماضی مفرد مذکّر غايب» آنها سه
حرف و اسم فاعل و اسم مفعولشان بر وزن فا ِعل و َمفعول است.
گروه دوم (ثُالثی مزيد) :از ريشۀ فعل هايی است که «ماضی مفرد مذکّر غايب» آنها
بيشرت از سه حرف بود و اسم فاعل و اسم مفعولشان با حرف « ُمـ» رشوع می شود.
يک حرف مانده به آخر در اسم فاعل ،کرسه و در اسم مفعول فتحه دارد.
( اسم فاعل ُ :مـ ...ــِــ ( ، ) ...اسم مفعول ُ :مـ ...ـ َـــ ) ...
سم ا ْل َمفعولِ
سم ا ْلفا ِع ِل اِ ُ
اِ ُ اَ َّلت َج َم ُة اَ ْل َک ِل َم ُة
.............................. ُي َع ِّل ُم :ياد می دهد ُمـ َع َّلم
.............................. عـالِم َيع َل ُم :می داند
.............................. َي ْف َت ِک ُر :می انديشد ُمـف َت ِکر
.............................. ـج َّهز
ُي َج ِّه ُز :آماده می کند ُم َ
.............................. َم ْـضوب َي ْ ِ
ض ُب :می زند
.............................. َي َت َع َّل ُم :ياد می گريد ُمـ َت َع ِّلم
َ ُ ِّ َ ْ َ ک َمْلوق یا َ ُ ِّ َ ْ
َ ُ ِّ َ ُ ِّ َ ْ
لوك.
زوق یا مالِك ک مم ٍرازق ک مر ٍ ِ ٍ ق ل
ِ خا یا نوعص یا صانِع ک م
ِ ِ
ٍ
من دُعاء الْ َجوشَ نِ الْکَبريِ
.......................................................................................................................................
110
اِ ُ
سم الْ ُمبالَ َغ ِة
اسم مبالغه بر بسياری صفت يا بسيار پرداخنت به آن داللت دارد و بر وزن «فَ ّعال»« ،فَ ّعالَـة»
و«فَعول» است؛ مانند َع ّل َمة (بسيار دانا) ،فَ ّها َمة (بسيار فهميده)َ ،ص ّبار (بسيار بُردبار)،
َغفّار (بسيار آ ُمرزنده) ،کَذّاب (بسيار دروغگو)َ ،رزّاق (بسيار روزی دهنده)َ ،خ ّلق (بسيار
آفريننده)« ،غَفور :بسيار آمرزنده»« ،شَ کور :بسيار سپاسگزار»َ « ،عجول :بسيار شتابان».
گاهی وزن «فَ ّعال» و «فَ ّعالَـة» بر شغل داللت می کند؛ مانند َخ ّباز (نانوا)َ ،ح ّداد (آهنگر).
گاهی نيز بر ابزار ،وسيله يا دستگاه داللت می کند؛ مانند فَتّا َحـة (در بازکن) ،نَظّا َرة
(عينک)َ ،س ّيا َرة (خودرو).
اب﴾..................................... :﴿هو َک ّذ ٌ
َ ب﴾................................ : َ ّ َ َ َْ َ
﴿حالة الط ِ
َ ّ َ ُّ ک َص ُّ ِّ
نوب................................... :یا غفار اذل ِ ار﴾...................................... :ٍ ب ﴿ ِل
111
َلصفَـ ُة الْ ُمشَ َّب َهـ ُة
ا ِّ
کلامتی مانند زشت ،خوب و بد در فارسی «صفت ساده» و در عربی «صفت مشبّهه» ناميده
می شوند .صفت مشبّهه به معنای اسم فاعل و شبيه آن است؛ ولی بر وزن آن نيست؛ مثال:
کَريم :دارندۀ کرم (بخشنده) و َجميل :دارندۀ َجامل (زيبا).
مهم ترين وزن های صفت مشبّهه عبارت است از :فَعيل ،فَ ْعالن ،فَ ْعل ،فَ ِعل ،فَ َعل.
فَعيل مانند کَبري :بزرگ َ /صغري :کوچک /قَبيح :زشت َ /حزين :غمگني َ /شيف :بزرگوار
َف ْعالن مانند فَ ْرحان :شاد /غَضْ بان :خشمگني
َف ْعل مانند َس ْهل :آسان َ /ص ْعب :سخت
َف ِعل مانند َخ ِشن :زبر /ک َِسل :تنبل /فَرِح :شاد
َف َعل مانند َح َسن :نيکو /بَطَل :قهرمان
رنگ ها نيز صفت مشبّهه است .رنگ ها بر وزن «أَفْ َعل» برای مذکّر و «فَ ْعالء» برای مؤنّث است.
(سفيد :أَبيَض ،بَيضاء /سياه :أَس َودَ ،سوداء /رسخ :أَح َمرَ ،حمراء /زرد :أَصفَرَ ،صفراء /
خضَ ،خرضاء /آبی :أَز َرق ،زَرقاء).
سبز :أَ َ
تذکّر :کلامتی که بر وزن صفت مشبّهه هستند و معنای وصفی ندارند ،صفت مشبّهه به
شامر نـمی آيند؛ مثال« :نَخيل :درخت خرماَ ،حبْل :ريسامن ،کَبِد :جگر و َو َجع :درد».
112
فات الْ ُمشَ َّب َه َة َو اکْ ُت ْب َوزنَـهاَ ،و تَرجِ ْمـها إلَی الْفارِس َّي ِة. اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ َ :ع ِّ ِي ِّ
الص ِ
�ثَلْج /ت َـ ْمر /ث َقيل َ /ج َزر /أَصفَر َ /عق َرب ِ /ع َنب /بُستان /ث َعلَب َ /حريق ِ /ع َب َ /ص ْعب
/قَميص َ /س ْمع /زَمان /أَ ْسنان /نِ ْسيان ِ /مه َرجان /ن َِض َ /س َمك ِ /صغَر /قَريب ِ /ح ْرباء /
َذنَب َ /وزير َ /خ ْوف َ /خريف َ /خ ْضاء
113
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحــوا ٌر
(شرا ُء شَ ري َح ِة1الْهاتِ ِ
ف الْ َج ّوالِ ) ِ
2ِ
ِّصاالت ف ِالت
ُم َوظَّ ُ الـ ّزائِ َر ُة
حن3؟ تَفَضَّ لـي ،و َهل تُريدي َن بِطاقَ َة َّ
الش ِ َرجا ًء ،أَ ِ
عطني َشيح َة الْ َج ّوا ِل.
تَستَطيع َني أَ ْن تَش َحنـي َرصي َدَ 4ج ّوالِ ِك نَ َعم؛ ِمن فَضلِ َك أَ ِ
عطني بِطاقَـ ًة بِـ َمبلَغِ
َعبْـ َر الْ ِنتنِت. مس ٍة َو ِعرشي َن رياالً.
َخ َ
4ــ َرصيد :شارژ 3ــ شَ ْحن :شارژ کردن 2ــ اِتِّصاالت :مخابرات 1ــ َشي َحة :سيم کارت
7ــ أُبَدِّ ُل :عوض می کنم 5ــ سا ِمحيني :مرا ببخش 6ــ ِ
أنت َعلَی الْ َح ِّق :حق با توست
114
ال َّتامرين
الصحي َح ِة َح َس َب الْ َحقيق ِة َو الْوا ِقعِ .
الصحي َح َة َو غَي َر َّ
ـن الْ ُجملَ َة َّ
اَل َّت ْمري ُن ْال َّو ُلَ :ع ِّي ِ
ـصـ ِتـ ِه الْـقَـليـلَـ ِة. 2ــ أَخـي قانِـ ٌع ................... ،ب ِ
ِـح َّ
3ــ َرأَينا الشّ ِاط َئ َع ْن َ ...................ع ْبـ َر الطَّريقِ .
115
اکيب ال ّتال َي َة ،ثُ َّم َع ِّي ِن ْاس َم الْفا ِعلِ َ ،و ْاس َم الْ َمفعولِ َ ،و ْاس َم الْ ُمبالَ َغ ِة.
اَل َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :تَ ْرجِ ِم ال َّتر َ
ْ َ َ ُ ِّ َ ْ
يا اغفِ َر الـخطايا................................ : يا ساتِر ک م ٍ
يوب ................................ :ع
ْ یا َخ ْ َ
ی حا ِم ٍد َو َمـحمو ٍد................................................................... :
حس َ َ ْ ُ ُّ ْ ُ ْ
ننی..................................................................... : یب الم ِ یا من ِ
َ ْ ُ َْ ٌ ّ
لطال َ
نی............................................................ : یا من بابُه مفتوح ل ِ ِ
116
َحت ْاس ِم الْفا ِعلِ َو ِّ
الص َف ِة الْ ُمشَ َّب َه ِة. َ
حاديث ال َّن َبويَّ َة ،ثُ َّم ضَ ْع َخطّاً ت َال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :تَرجِ ِم ْالَ
(إذا َرأَ ْی َت)
ٌ قال أَنا عـا ِل ٌ
ـم فَ َ
ـهو جا ِهل.
َ ْ َ
1ــ من
....................................................................................................................................................
َّ َ َ ِّ ُ ْ َ
ـقـوم خاد ُم ُ
ـر.
ِ ف الـس ـي ف
ِ مـه ِ ِ 2ــ سيد ال
....................................................................................................................................................
ّ ُ َ ٌ َ ْ َ َ َ ْ َ َ
حد ُة َخ ٌ
ير من َجليس ّ 3ــ اَلْ َ
ـج ُ
الـسوءِ. ِ ِ ـو الو ، ة
ِ حدـو ال ن م
ِ يرخ ح ل
ِ ا الـص ليس
....................................................................................................................................................
َّ ـحوت 1في الْـبَحر َ ،و َّ
الط ُ ُ َ ُ ْ ْ َ ْ َ ُ ُ ُ ُّ َ ْ َ َّ ْ
السماءِ. يـر في ِ 4ــ كـاتِم الـ ِعل ِم ،يلعنـه کـل شي ٍء حتی ال
.....................................................................................................................................................
ُ ُ ُّ ُ َ ْ َ َ َ ُ ُ ُ َ َّ ُ ُ ْ َ ُ ٌ َ َ 2 َْ ُ َ
ربعة: لم خزائِ ُن َو َمفاتیحه السؤال؛ فاسألوا ،ر ِحـمکـم اهلل ،فإنـه یـؤجر أ 5ــ ال ِع
ّ ُ َ َُْ َ ِ
ـلّ ُم َو ال ْ ُمستَم ُع َو ال ْ ُمـح ُّ
ب لَ ُ
ـهم. ِ ِ السائِل و المتک
....................................................................................................................................................
....................................................................................................................................................
2ــ يُ ْؤ َج ُر :پاداش داده می شود 1ــ حوت :نهنگ ،ماهی بزرگ
117
حاديث ثُ َّم أَ ْعر ِِب الْکَلِ ِ
امت الْ َحمرا َء. َ يات َو ْالَ
السا ِد ُس :تَ ْرجِ ِم ْال ِ
ال َّت ْمري ُن ّ
ً َ َ َ
﴿و ال يـظـل ُ
ـم ربــك أحــدا﴾ اَلْکَهف 49 : 1ـ ََ ُّ َ ْ
ِ
…………………………………………………………………………
ْ َ َ َّ َْ
2ـ ﴿ال يعل ُم من يف السماوات َو الرض الغيب إل ُ َّ ََْ َ ْ
اهلل﴾ ا َل َّنمل 65 : ِ ِ
…………………………………………………………………………
َّ ٌ ُ ْ َ ُ َ َ ٌ َ ْ ُّ
... 3ـ الـسـکـوت ذهـب َو الـکـالم فِـضـةَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه
…………………………………………………………………………
ْ ُ َُ َْ ُ ُ ُ َ
ـسـاتـيـن الـعـلـمـاءَِ .ر ُ
سول اللّٰ ِه 4ـ الـکـتـب ب
…………………………………………………………………………
ّ ُ َ ُ ُ َْْ َ َ
. اس .أم ُري الْمؤمنني ع ّ
يل 5ـ ثـمـرة العق ِل مداراة انل ِ
…………………………………………………………………………
کـاة الْـعـلْ َ ْ ُ ُ
َ ُ
ـم نـشـره .أم ُري الْمؤمنني ع ّ
يل
ِ ِ 6ـ ز
…………………………………………………………………………
118
ا ََّلد ْر ُس ال ِ ُ
ْعاش
َم َع أَ َّن الْام َء يُ َغطّي َسبع َني بِالْ ِمئَ ِة ِم ْن َسط ِح الْ ُک َر ِة ْالرض َّي ِةَ ،ولٰ ِک ْن أَکثَـ ُر بُلدانِ الْعال َِم ت ُعاين
َهي تَ َق ُع يف ِمنطَ َق ٍة حا َّر ٍة َو جافَّ ٍة م َن الْ ُک َر ِة ْالَرض َّي ِة .فَأَکثَـ ُر
ِمن «أَز َم ِة الْميا ِه» َو ِمنها إيرانُ ،ف َ
سباب أَدَّتْ إلَی إيجا ِد ٰه ِذ ِه ْالَز َم ِة يف ناك أَ ٌ ِم ْن ث َـامن َني بِالْ ِمئَ ِة ِم ْن ِمسا َح ِتـها جافَّ ٌة؛ َو ُه َ
يوت َو ِمن َها الصحي َح ِة ِم َن الْميا ِه يف َمجا ِل ال ِّزرا َع ِة َو ِّ
الصنا َع ِة َو الْ ُب ِ الْعال َِمِ ،من َها ِالس ِتفا َد ُة َغ ُري َّ
فوس ِفـي الْعال َِم. ازْديا ُد ال ُّن ِ
وم .فَأَص َب َح أَکثَـ ُر ت ُوا ِج ُه بِال ُدنا الْ َيو َم أَز َم ًة شَ دي َد ًة يف ِقلَّ ِة الْميا ِه َو َ
هي تَزدا ُد يَوماً بَع َد يَ ٍ
َـس َّب َب
ات ،ف َ الْ َبسات ِني َو الْ َمزا ِر ِع َمرتوکَ ًة َو قَ ْد َج َّف الْکَث ُري ِم َن الْ ُعيونِ َو الْ ُمستَنق ِ
َعات َو الْ ُب َحري ِ
واص َف تُراب َّي ًة؛ َو َم َع الْ َ َس ِف أَ َّن إيرا َن ِم َن ال ُّد َو ِل الَّتي تُعاين ِمن ٰه ِذ ِه ْالَز َم ِة،
فاف َع ِ ذ َٰلك الْ َج ُ
الل ِز َم َة لِـ ُمعالَ َج ِة ٰه ِذ ِه الْ ُمش ِکلَ ِةَ ،و ّإل ف َ
َـسـتُوا ِج ُه ِب َعلَی الْ ُحکو َم ِة أَن تَتَّ ِخ َذ الْ جر ِ
اءات ّ فَـ َيج ُ
ات الْ ُم ُدنِ َو َسـ ُيوا ِج ُه َوطَ ُننا َمشاکِ َل کَث َريةً. بِال ُدنا ِهج َر َة ُسکّانِ ِم ِ
ئات الْ ُق َری َو َع َش ِ
تَلَ ُّوثُ الْ َهوا ِء يف الْ ُم ُدنِ الْکَب َري ِة َو ازْديا ُد َد َر َج ِة َحرا َر ِة الْ َهوا ِء ،قَد َس َّببا ِقلَّ َة نُزو ِل ْالَمطا ِر َو
عض الْ َحرائِقِ فاف عا ِم ٌل َر ٌّ
ئييس يف بَ ِ عض أَ َّن الْ َج َ الثُّلو ِج؛ َو أَ َّدی إلَی الْ رضا ِر بِـالبيئَ ِة .يَعتَ ِق ُد الْ َب ُ
غابات الْبِال ِد.
ِ يف
120
فاض إنتا ِج الْکَه َربا ِء ِفـي الْبِال ِد.
السدو ُد ان ِْخفاضاً بالِغاً ِفـي الْميا ِهَ ،و َس َّب َب ٰذلِ َك ،ان ِْخ َ
ت ُوا ِج ُه ُّ
الصحي َح ِة لِ ِل ْس ِتفا َد ِة ِم َن فاف َو َجهلَـ ُهم بِالْ َ ِ
ساليب َّ اس َعلَی َمشاکِلِ الْ َج ِ
إ َّن َع َد َم اطِّال ِع ال ّن ِ
هالك الْميا ِه .فَـ َعلَينا أَن نَستَفي َد ِم َن الْام ِء ِبأُ ٍ
سلوب َصحي ٍح َو أَن نَستَع َني الْام ِءَ ،س َّببا ا ْرتِفا َع ْاس ِت ِ
ساليب الْ َحديثَ ِة يف َمجا ِل ال ِّزرا َع ِة ِلَ َّن ث َـامن َني بِالْ ِمئَ ِة ِم ْن ميا ِه الْبِال ِد تُستَخ َد ُم يف ال ِّزرا َع ِة.
بِالْ َ ِ
ِم َن ْالَ ِ
ساليب الَّتي تُسا ِعدُ نا لِـ َح ِّل ُمش ِکلَ ِة الْ َج ِ
فاف:
ِـخرقَ ٍة؛ َو َع َد ُم إهدا ِر الْام ِء ِعن َد ِال ْس ِت ِ
حامم َو غَسلِ واح ٍد َو ب ِ
ات بِـ َدلْـ ٍو َصغريٍ ِ
الس ّيار ِ
َسل َّ
غ ُ
فروشات؛ َو کَ ٰذلِ َك ِعن َد الْ ُوضو ِء َو غ َْسلِ الْ َسنانِ َو الْ َوج ِه َو الْ َيدينِ .
ِ الْ َمالب ِِس َو الْ َواين َو الْ َم
واح ٍد َس َن َّد ِخ ُر ِعرشي َن َمليو َن لِتـ ٍر
وم ِواح ٍد ِم َن الْام ِء يف يَ ٍ
َأس ِ فَـلَ ِو اقْتَ َص َد ک ُُّل ِ
واح ٍد ِم ّنا بِـک ٍ
ِم َن الْام ِء ت َقريباً.
نه َش َ
ج ٌر﴾
ُ َ ٌ َ ُ َ ً َ ُ
اء لكم ِمنه شاب و ِم ﴿ه َو َّالي أَن ْ َز َل م َن َّ
السما ِء م
ُ
ا َل َّنحل 10 : ِ
121
ف تُراب َّي ٌة :توفان های ريزگرد َع ِ
واص ُ بي َئة :محيط زيست اِ َّد َخ َر :ذخريه کرد
«مفردِ :
عاصفَة تُراب َّية» تَلَـ ُّوث :آلودگی اِزدا َد :زياد شد
َغطَّی :پوشاند جافَّـة :خشک أَز َمة :بحران
لَ ْو :اگر ف ـِ :خشک شد
َج َّ إجراءات :اقدامات
َمجال :زمينه أَساليب :شيوه ها «مفرد :أُسلوب» َجفاف :خشکی
ُمس َتنقَع :آبگري ،تاالب َحديث :جديد اِ ْس ِتهالك :مرصف کردن
ُمعالَ َجة :چاره جويی ،درمان َحرائِق :آتش سوزی ها «مفرد: إرضار :آسيب زدن
َمفروشات :فرش ها َحريقَة» اِق َت َصدَ :رصفه جويی کرد
نُفوس :جمع ّيت ِخرقَة :پارچۀ کهنه أَلَم :درد «جمع :آالم»
وا َجهَ :روبه رو شد َدلْو :سطل اِن ِخفاض :پايني آمدن
هُناكَ :وجود دارد ،آنجا َس َّب َب :سبب شد إهدار :هدر دادن
يَجِ ُب :بايد ،واجب است ُسدود :سدها أَوانـي :ظرف ها «مفرد :إناء»
عانَـی :رنج برد بُلْدان :کشورها
122
اِعـلَـمـوا
اِ ْس ُم ال َّتفضيلِ َو ْاس ُم الْ َمکانِ َو ْاس ُم ال َّزمانِ َو ْاس ُم ْاللَـ ِة
اسم تفضيل مفهوم برتری دارد و بر وزن «أَفْ َعل» است .اسم تفضيل در دستور زبان فارسی
«صفت برتر» و «صفت برترين» نام دارد؛ مثال :کبري :بزرگ أَک َْب :بزرگ تر ،بزرگ ترين
َصغري :کوچک أَ ْصغَر :کوچک تر ،کوچک ترين
آسيا بزرگ تر از اروپا است. آسيا أَک َبـ ُر ِمن أُوروبّا .
آسيا بزرگ ترينِ قا ّره های جهان است. ات الْعال َِـم .آسيا أَک َبـ ُر قا ّر ِ
آسيا بزرگ ترين قا ّره در جهان است. آسيا أَک َبـ ُر قـا َّر ٍة يف الْعال َِـم .
کوه دماوند بلندتر از کوه دنا است. َج َب ُل َدما َوند أَعلَی ِمن َج َبلِ ِدنا .
کوه دماوند بلندترين کوه های ايران است. َج َب ُل َدما َوند أَعلَی جِبا ِل إيران .
کوه دماوند بلندترين کوه در ايران است. َج َب ُل َدما َوند أَعلَی َج َبلٍ يف إيران.
بهرتین کارها کمک به دیگران است. أَفْضَ ُل ْالَعام ِل ُمسا َع َد ُة ْال َخري َن.
َ ُ َ َ ْ َْ َ
اس َّ
إل من أهدی َّ أحب ّ َ َ ُّ
. إل عيويب .ا َ ْ لما ُم ّ
الصا ِد ُق انل ِ
محبوبتـرین مردم نزد من كسی است كه عیـب هایم را به من اهدا كنـد.
گاهی اسم تفضيل تغيريات ظاهری دارد؛ مانند:
أَ َح ّب :محبوب تر ،محبوب ترين َحبيب :محبوب ،يار
أَشَ ّد :نريومندتر ،نريومندترين
شَ ديد :نريومند ،سخت
أَق َّـل :کمرت ،کمرتين قَليل :کم
هنگامی که اسم تفضيل مؤنّث شود بر وزن «فُ ْعلَی» می آيد؛ مانند:
ِ
فاط َم ُة الْک ْ َُبی ،زَي َن ُب ُّ
الص ْغ َری
اسم تفضيل در حالت مقايسه بني دو اسم مؤنّث معموالً بر وزن هامن أَفْ َعل می آيد؛ مثال:
فاط َم ُة أَكْـ َبـ ُر ِمن زَي َنب.
ِ
123
1 َ
حاديث ال ّتال َي َة ،ثُ َّم ضَ ْع َخطّاً ت َ
َحت ْاس ِم ال َّتفضيلِ . اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ :تَرجِ ِم ْالَ
ـب ِعبـا ِد اللّ ِه إلَی اللّ ِه أَن َف ُعـ ُهم لِـ ِعبـا ِد ِه.
2ـ أَ َح ُّ
..............................................................................................................................................................
اسم مکان بر مکان داللت دارد و بيشرت بر وزن َم ْف َعل و گاهی بر وزن َم ْف ِعل و َم ْف َعلَـة است؛ مثال:
َملْ َعب :ورزشگاه َمطْ َعم :رستوران َم ْص َنع :کارخانه َمطْ َبخ :آشپزخانه
َم ْکتَ َبة :کتابخانه َمط َب َعة :چاپخانه َم ْنزِل :خانه َم ْخ َزن :انبار
گاهی وزن َمف َعل و َمف ِعل بر اسم زمان داللت دارد و اين را از معنای جمله بايد دريافت؛ مثال:
َ َّ َ َ ْ َ
َريبَ .و َصلْنا ِعن َد الْ َم ِ
رشقِ . ٌ ق ِب
ِ ر غ م
َ ْ ل ا ِ
ة ال ص
َ دُ ِ
ع و ﴿حت مطل ِع ال ِ َ
م ﴾ جر ف
اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ َ :ع ِّ ِي ْاس َم الْ َمکانِ َو ْاس َم ال َّزمانِ يف الْکَلِ َم َت ِ
ـيـن الْ ُملَ َّون ِ
َتـيـن.
1ـ نَظَ َر السائِحو َن إلَی بِال ِد َمطلَعِ الشَّ ِ
مس.
2ـ اَلْ َحفلَ ُة ْاستَغ َرق َْت ک َُّل اللَّيلِ َحتَّی َمطلَعِ الْ َف ْجرِ.
124
اسم آلت (ابزار) بر ابزارآالت و وسيله داللت دارد و سه وزن داردِ :م ْف َعلِ ،م ْف َعلَة و ِمفْعال؛ مثال:
ِم ْدفَع :توپ جنگی ِمص َعد :آسانرب ِم ْک َن َسة :جارو ِمطْ َرقَـة :چکش ِم ْصباح :چراغ ِمفتاح :کليد
قبالً خوانديم که گاهی وزن «فَ ّعال» و «فَ ّعالَة» نيز بر ابزار داللت می کند؛ مثال:
َج ّوال :تلفن همراه ؛ غ َّسالَة :ماشني لباسشويی
اسم های ابزار گاهی بر پنج وزن گفته شده نيست؛ مثالُ :م َس ِّجل :ضبط صوت ُم َک ِّي ُف الْ َهوا ِء :کولر
125
در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحـوا ٌر
َّبيــب)
( َمــ َع الط ِ
اَ ْل َم ُ
ريض لـي
ّاخ ُّ
بيب الد ِ
لط ُاَ َّ
4ــ ُح َّمی :تب 3ــ زُكام :رسماخوردگی شديد 2ــ ُمصاب :دچار 1ــ أَلَم :درد
6ــ تَ َت َح َّسنُ :خوب می شود 5ــ َم َم ّر :راهرو
126
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت ال َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
امت الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
2ـ أَکَّ َد ِت الْ َبحاثُ الْ ِعلْم َّي ُة الْ َحديثَ ُة أَ َّن ث َـ َم َر ال ُْبت ُقا ِل ........................................أَمراضاً کَث َريةً.
رصنا ال ِ ِ
ْحاض َضو َر ُة َ ........................................ع َل البيئَ ِة. 3ـ ِم ْن أَو َج ِب الْواج ِ
ِبات يف َع ِ
الل ِز َمـ ُة لِـ َح ِّل ُمش ِکلَ ِة الْ َع ِ
واص ِف التُّـراب َّيـ ِة؟ هي ّ ........................................
4ـ ما َ
5ـ أَنا ُم ٌ
صاب بِـ َ ........................................و ِعندي ُح َّمی شَ دي َدةٌ.
6ـ ........................................أَ َ
خـي ال ّنائِ َم يف غُرفَ ِة ال َّن ِ
وم.
127
ناس َب« .کَلِ َمـ ٌة ِ
واح َد ٌة زائِ َدةٌ». ال َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع ِفـي الدّ ائِ َر ِة الْ َعدَ َد الْ ُم ِ
َش ٌء ِم َن الْ َخشَ ِب أَو ِمثلِ ِه تُج َع ُل َعلَي ِه ْالَشيا ُء. 1ـ اَلْ َمطبَ ُخ
رض يَجـتَـ ِمـ ُع فيـ ِه الْميـا ُه. واس ٌع يف الْ َ ِ
َمکا ٌن ِ 2ـ اَلْبُ َح َري ُة
آلَـ ٌة ث َـقيلَـ ٌة يَستَفي ُد ِمنـها ال َح ّدا ُد َو ال َّن ّجـا ُر. 3ـ ا َل َّنظّا َر ُة
فاظ َعلَی الْ ُعيونِ . آلَـ ٌة لِتَصحي ِح ال َّنظَ ِر َو لِل ِْح ِ 4ـ اَلْ َمخ َز ُن
َمکا ٌن ت ُـج َم ُع َو تُـح َف ُظ في ِه ْالَشيا ُء. 5ـ اَلْ ِمط َرقَ ُة
َمکا ٌن تُـطبَ ُخ فيـ ِه ْالَط ِع َمـ ُة. 6ـ اَلْغ َّسالَ ُة
7ـ اَلْ ِمنضَ َد ُة
128
حيح.
الص َ ال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُسَ :ع ِّ ِي الْ َج َ
واب َّ
َح ُس َن تَ َح َّس َن أَ ْح َس َن 1ـ اَ ْلاميض ِمن « َيت ََح َّسنُ » :
اِقتَ ِص ْد قص ُد
يَ ُ يَقتَ ِص ُد 2ـ اَ ْل ُمضا ِرعُ ِمن «اِقت ََصدَ» :
اِ ِ
نخفاض تَخفيض اِخ ِتفاض نخ َف َض» : 3ـ اَ ْل َمص َد ُر ِمن «اِ َ
ُم َعلِّم َع ّل َمة عالِم سم ا ْلفا ِع ِل ِمن « ُي َع ِّل ُم» :
4ـ اِ ُ
ُمعتَ َمد ُمعتَ ِمد سم ا ْل َمفعولِ ِمن « َيع َت ِمدُ » َ :عمود
5ـ اِ ُ
َمکتوب کاتِب سم ا ْل َمکانِ ِمن « َيکت ُُب» َ :مکتَ َبة 6ـ اِ ُ
…………………………………………………………………………
اسَ .ر ُ
ّ َ َ ُ ُ
أفضل ّ َ َ ُ
سول اللّ ِه اس أنفعـهم لِلن ِ
انل ِ 3ـ
…………………………………………………………………………
ّ ُ ُ ْ ُ ُ 4ـ ُ ْ
ينَ .ر ُ
سول اللّ ِه حسن الـخل ِق نِصف الـد ِ
…………………………………………………………………………
ََْ ُ َ َ َ ُ ْ ْ
ثـمرة ال ِعل ِم إخالص العم ِل .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل 5ـ
…………………………………………………………………………
ّ َ ٌ ْ َ َ ُ ْ
اط ِن خري ِمن زينـ ِة الظا ِه ِر .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل زينة ال ِ 6ـ
…………………………………………………………………………
129
ـلـمـي
ُّ ـحـث الْـ ِع
اَلْـ َب ُ
ول َمسؤول َّي ِة َجميعِ الْ ُم ِ
واطني َن بِال ِّنس َب ِة ا ُ کتُ ْب آيَـ ًة أَ ْو َحديثاً أَ ْو ن َّصـاً بِاللُّغَـ ِة الْ َع َرب َّي ِة َح َ
وات الْ َوطَنِ َو الْ َمرا ِفقِ الْعا َّم ِة َو ْالثا ِر التّاريخ َّيـ ِة َو اکْتُ ْب تَر َج َمتَـ َها الْفارِس َّي َة ُمستَعيناً لِـثَ َر ِ
بِـ ُمع َج ٍم.
ض ُب بِـ ِه الْ َمث َُل يف الْ َک َر ِم، «سفّانَ َة» ابْ َنـ َة حاتِ ٍم الط ِّ
ّائـي الَّذي يُ ْ َ أَ َ َ
س الْ ُم ْسلِمو َن يف غَز َو ِة ط َْيء َ
،قال َْت لَـ ُه :يا ُم َح َّم ُد ،إ َّن أَبـي کا َن َس ِّي َد قَو ِمـ ِه، سی إلَی َرسو ِل اللّ ِه َو ل َّم جا َءتْ َم َع الْ َ ْ َ
ْجانـي َو يَ ْح َف ُظ الْجا َر َو يَ ْحمي الْ َ َ
هل َو الْ ِع ْر َض َو يُ َف ِّر ُج َعنِ الْ َمک ِ
ْروب، يَف ُُّك ْالَس َري َو يَقتُ ُل ال َ
عيف َعلَی شَ دائِ ِد ال َّدهرَِ ،و ما أَتا ُه أَ َح ٌد يف السال َمَ ،و يُع ُني الضَّ َ ش ََّو يُطْ ِع ُم الطَّعا َمَ ،و يَ ْن ُ ُ
حا َجـ ٍة فَـ َر َّد ُه خائِباً ،أَنا ابْ َنـ ُة حاتِ ٍم الط ِّ
ّائـي.
ٰ :ه ِذ ِه ِصفاتُ الْ ُمؤ ِمن َني َح ّقاً؛ اُتْ ُرکوها فَـ ِإ َّن أَباها کا َن يُ ِح ُّب َمکا ِر َم ْالَخالقِ ؛ بـي ف َ
َـقال ال َّن ُّ
َو اللّ ُه يُ ِح ُّب َمکا ِر َم ْالَخالقِ .ث ُ َّم َ
قال:
َ َ َ ُ ّ ً َ ً َ َّ َ َ ّ ً ْ َ َ َ َ ْ َ
ال».
« ِارحـموا عزيزا ذل ،و غنيا افتقر ،و اع ِلـما ضاع بني جه ٍ
ئيس قَو ِمـ ِه بَ ْع َد َوفا ِة دي بْنِ حاتِ ٍم» َو ه َو َر ُ عادَتْ إلَی أَخيها « َع ٍّ فَـل َّم أَطْلَقَـ َها ال َّن ُّ
بـي
أَبيـ ِه ،فَـقال َْت لَـ ُه :يا أَخي ،إنّـي َرأَيْ ُت ِخصاالً ِم ْن ٰهذَا ال َّر ُجلِ تُ ْع ِج ُبـنـيَ ،رأَيْتُـ ُه يُ ِح ُّب الْفَق َري،
الصغ َريَ ،و يَ ْعر ُِف قَ ْد َر الْکَبريَِ ،و ما َرأَيْ ُت أَ ْج َو َد َو ال أَکْ َر َم ِم ْنـ ُه ،فَـ ِإذا
َو يَف ُُّك الْ َس َريَ ،و يَ ْر َح ُم َّ
لسابِقِ فَضْ لُـ ُهَ ،و إذا يَکو ُن َملِکاً فَـال تَز ُال يف ِع ِّز ُملْ ِکـ ِه.
يَکو ُن نَبيّاً فَـلِ ّ
فَـأَ ْسلَ َم َو أَ ْسلَ َم ْت َسفّانَ ُة. دي إلَی َرسو ِل اللّ ِه
فَـجا َء َع ٌّ
وي لِـ « َموالنا َجال ِل الدّينِ ال ّر ِّ
ومي» ال َّدفتَـ ُر الْخا ِم ُس ِم َن الْ َمث َن ِّ
وي الْ َمع َن ِّ
جـان َمـ ْن کانَ غَن ّيــاً فَــافْـ َتقَـر گفت پیـغـمـبـر که رحم آریـد بـر
أَ ْو َصـفـ ّيــاً عالِـمــاً بَ ْ َي الْ ُمضَ ـر َو الَّــذي کـانَ َعـزيـزاً فَــا ْحـ ُتـ ِقــر
رح ْم آرید ار ز سنگید و ز کوه گفت پیغـمبـر که با این سه گروه
وان توانگر هم که بیدینار شد آنک او بعد از رئیسی خـوار شــد ِ
مـبـتـلـی گـردد میـان ابلـهــان ٰ وان سوم آن عالِمی کــاندر جهان
132
َعق ََل ـُ :انديشيد َح َمی ـِ :پشتيبانی کرد أَج َود :بخشنده تر
َف َّر َج عَنِ الْ َمک ِ
ْروب :اندوه غمگني خائِب :نااميد اِب َنة :دخرت
را زُدود ِخصال :ويژگی ها «مفرد :خَصلَة» اُ ْح ُت ِق َر :خوار شد
َفـكَّ ُـ :باز کرد ،رها کرد َذ َّل :خوار شد س ِـ :اسري کرد َأ َ َ
َق ِّيم :ارزشمند َر َّد ـُ :برگردانيد رسی :اسريانأَ َ
ال تَز ُال :پيوسته سابِق :پيشتاز َأسل ََم :مسلامن شد
لَ ِع َب بِـ :به بازی گرفت َسالم :آشتی أَط َع َم :خوراک داد
ُم َض :نام قبيله ای شَ دائِد :سختی ها ،گرفتاری ها َأطل ََق :رها کرد
َمکارِم :بزرگواری ها «مفرد: «مفرد :شَ دي َدة» أَعانَ :کمک کرد
َمک ُر َمة» فـي :برگزيده
َص ّ َأع َج َب :در شگفت آو ْرد
َمکروب :اندوهگني ضا َع ِـ :تباه شد ،گم شد «ت ُ ْع ِج ُبني :خوشم می آيد ،دوست
ُملْك :پادشاهی عا َد ُـ :برگشت دارم»
َش ـُ :پخش کرد
نََ ِع ْرض :ناموس ،آبرو اِف َت َق َر :فقري شد
ِع ّزِ ،ع َّزة :ار ُجمندی ،ع ّزت أَهْل :خانواده
133
اِعـلَـمـوا
روف الْ ُمشَ َّبهـ ُة بِالْ ِفعلِ اَل َّن ِ
واسخ ( :)1اَلْ ُح ُ
به حروف « إ َّن ،أَ َّن ،کَـأَ َّن ،لٰـ ِکـ َّن ،لَـ ْي َ
ـت ،لَـ َع َّـل » حروف مش ّبهـ ٌة بالفعل گفته می شود.
رس جمله های اسميّه می آيند و معانی جديدی به آنها می دهند.
اين حروف بر ِ
إِنَّ :جملۀ اسم ّيه را تأکيد می کند و به معنای «قطعاً ،هامنا ،به درستی که» است؛ مثال:
ْ َ ُ َْ َ ُ َّ
حسان﴾ ا َل َّنحل 90 :
ِ دل َو ال
﴿إن اهلل يأمر بِالع ِ
حسنني﴾ اَلْ َب َق َرة 195 :
َ ﴿إن َ ُ ُّ ْ ُ َّ
يب الم ِ
اهلل ِ
َ ٌ َ ُ ْ َ َ َ َ َّ
حسنني﴾ ا َْلَعراف 56 :
هلل قريب ِمن الم ِ
﴿إن رمحة ا ِ
أَنَّ :به معنای «که» است و دو جمله را به هم پيوند می دهد؛ مثال:
َ َ ْ ُ َّ َ َْ
﴿و اعلموا أن َ
َ َ َّ
اهلل مع المتقني﴾ اَلْبَ َق َرة 194 :
َ َ ْ َ ُ َ َّ َ َ َ ُ ِّ
ك َ ْ
ش ٍء قَ ٌ
دير﴾ اَلْ َب َق َرة 259 : ﴿قال أعلم أن اهلل ع
عت أَ َّن أَ َح َد ُز َمالئِنا تَصا َد َم؟ أَعر ُِف أَن ََّـك َصديقـي.
يوب؟ أَما َس ِم َ
أَال ت َعلَ ُم أَ َّن اللّ َه َستّا ُر الْ ُع ِ
قف َمحفوظٌ. السام َء َس ٌ کَـأَنَّ :غالباً معنای «تشبيه» دارد؛ مانند :کَـأَ َّن َّ
َّريق! کَـأَنَّـ ُه ناج ٌ
ِـح! فتاح َمفقو ٌد! کَـأَن ََّـك ال ت َعر ُِف الط َ
کَـأَ َّن الْ ِم َ
لٰـ ِک َّن :به معنای «ولی» و برای تکميل و رفع ابهام پيام جملۀ قبل از خودش است؛ مثال:
َ َ َ ـم َولک َّ َ َ ٰ ْ َ ِّ ّ ٰ َ
اس ال يعلمـون﴾ ُ
يوسف 40 : ـر ّ
انل ِ ـن أکث َ ين القـي ُ ِ
﴿ذلِك ادل ُ
َ َ َ ُ َ ُ َ
انلاس شيئا َولک َّن ّ
انلاس أنفسهم يظ ِلمون﴾ يونُس 44 : ﴿إن َ
اهلل ال يظ ِل ُم ّ َ ً َ َ َّ
ِ
لَ ْي َت :به معنای «کاش» و بيانگر آرزوست و به صورت «يال َ
َيت» هم به کار می رود؛ مثال:
ً ُ ُ ُ َ َ
َ َ ُ ْ
﴿و يقول الاک ِف ُر يالتين کنت ترابا﴾ ا َل َّن َبأ 40 :
َ َ َ َ َ َ َ
﴿قال يالت قويم يعلمون﴾ يس 26 :
ُْ ُ َ َ ُ َ َ
َيت الْقا ِفلَـ َة تَر ِج ُع!
باب يَعو ُد يَوماً! ل َ
َيت الشَّ َ
ل َ ﴿يالتنـي كنت معـهم﴾ ا َل ِّنساء 73 :
134
لَـ َع َّـل :دو معنا دارد« :شايد» و«اميد است» ؛ مثال:
َ ُ َْ ً َ ّ ً َ َ َّ
﴿إنـا جعل ُ ُ َ َْ َّ
ـناه قرآنا ع َربيـا لعلـكم تع ِقلون﴾ ا َل ُّزخ ُرف 3 :
لَ َع َّل ِال ْم ِتحا َن يَکو ُن َسهالً! لَ َع َّل ْالُستا َذ يَأتـي! لَ َع َّل فَريقَـنا فائِـ ٌز!
لَ َع َّل اللّ َه يَغ ِف ُر لَـنا! َريب! لَ َع َّل ال َّن َ
جاح ق ٌ
لَ َع َّل و لَ ْي َت در جمالتی مانند دو جملۀ زير كه فعل مضارع دارد ،مضارع التزامی ترجمه
می شود ،مثال:
لَ َعلَّـ ُه يَأْتـي :شايد بيايد لَيتَـني أَر َاك :كاش تو را ببينم
2ـ َجل ََس الْ وال ُدَ ،ولٰ ِک َّن حا ِمدا ً وا ِق ٌف .
....................................................................................................
َـي! 5ـ لَ َع َّل الضَّ َ
يف يَأتـي إل َّ
....................................................................................................
135
حروف مش ّبهة بالفعل بر رس جملۀ اسم ّيه (يعنی مبتدا و خرب) می آيد و افزون بر تغيري
معنای جمله« ،مبتدا» را به عنوان «اسم» خود «منصوب» و «خرب» را به عنوان «خرب»
خود همچنان «مرفوع» نگاه می دارد.
گاهی اسم حروف مشبه ٌة بالفعل ضمیر است؛ مانند «لَيتَ َـك تَق َرأُ ال َّد َ
رس َج ِّيدا ً!»
به اين دو جمله نگاه کنيد( :اللّ ُه عالِ ٌم ).خدا داناست( .إ َّن اللّ َه عالِ ٌم ).قطعاً خدا داناست.
گاهی «إنَّ» يا «أَنَّ» به صورت «إنَّـام» و «أَنَّـام» بر رس جملۀ اسم ّيه و فعل ّيه می آيد و به
معنای «فقط» است و هيچ تغيريی در اِعراب آن ايجاد نـمی کند؛ مانند
َ ََْ َ َْ َ ُ ْ َّ َْ َّ
و أعل ُمِ م َن ا ِ
هلل ما ال تعلمون﴾ ُ
يوسف86 : هلل َ ﴿إنما أشكو بث َ
ـي و حزنـی إل ا ِ ِ
ُْ َ َ َ ْ ُ َْ َ َُْ ُ َّ
شك بِ ِه﴾ ا َل َّرعد36 :
﴿ ِإنما أ ِمرت أن أعبد اهلل و ال أ ِ
َْ َ ٌ َّ َ ْ َ ُ ُّ
﴿ ِإنما الـحياة ادلنيا ل ِعب َو له ٌو﴾ ُم َح َّمد36 :
َ َ َّ َ َ ُ ْ َ َّ َ ُ
الزاكة َو هم َرا ِكعون﴾ ين َآمنُوا َّال َ
ين يُقيمون الصالة و يؤتون ـه َو َّال َ
َّ َ ُّ ُ ُ ُ َ َ ُ ُ
﴿ ِإنما ولـيكم اهلل و رسول
اَلْامئِدَة55 :
روف الْ ُمشَ َّب َه ِة بِالْ ِفعلِ َو َخ َبـ َرها ،ثُ َّم ا ْذکُ ْر إِعرا َب ُهام. اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ َ :عـ ِّي ِ
ـن ْاس َم الْ ُح ِ
حيم﴾ اهلل َغ ٌ
فور َر ٌ ﴿إن ََّ
١ـ
2ـ کَأَ َّن ُح َسيناً أَ َس ٌد!
َريب! 3ـ لَ َع َّل ال َّن َ
جاح ق ٌ
4ـ أَال تَعلَ ُم أَ َّن الْ َج َ
هل ُمصيبَ ٌة؟
َيت الْ َف َر َح دائِ ٌم فـي َحياتِـنا!
5ـ ل َ
هلَ ،ولٰ ِک َّن أَ َ َ
کث ال ُّز َمال ِء ال يَعلَمونَ. 6ـ ٰهذَا التَّمري ُن َس ٌ
136
واسخ (َ :)2ل ال ّناف َيـ ُة لِلْجِ ِ
نس اَل َّن ِ
تاكنون با سه معنای حرف «ال» آشنا شده ايد:
١ـ ال به معنای «نه» در پاسخ به « َه ْل» و «أَ»؛ مانند:
نت ِمن بُ ْجنورد؟» جواب« :ال ،أَنَا ِمن بري َجند». «أَ أَ َ
2ـ الی نفی مضارع؛ مانند ال يَ ْذ َه ُب :نـمی رود.
3ـ الی نهی؛ مانند «ال ت َ ْذ َه ْب :نرو»
معنای چهارم :گاهی «ال» به معنای «هيچ ...نيست» به کار می رود؛ در اين صورت «الی
يت .هيچ مردی در خانه نيست. نفی جنس» ناميده می شود؛ مثال :ال َر ُج َل ِفـي الْ َب ِ
137
اسم پس از «الی نفی جنس» غالباً دارای فتحه است .اين اسم در اصطالح ِ
«اسم الی نفی ِ
اسم الی نفی جنس« ،خرب الی نفی جنس» می آيد؛ مثال: جنس» نام دارد؛ بعد از ِ
ِـــح ِفـي الْ َحيا ِة.
ال کَـسـلـا َن ناج ٌ
خرب ال اسم ال
حــــاضــــ ٌر لِلذ ِ
َّهاب. ِ ال أَ َحــــ َد
خرب ال اسم ال
َبها يف الْ ُج َملِ ال ّتال َي ِة. اِ ْخ َت ِ ْب نَف َْسكَ َ :عـ ِّي ِ
ـن ْاس َم ال ال ّناف َيـ ِة لِلْجِ ِ
نس َو خ َ َ
َ َّ ْ َ ّ ْ َ
عل َم لا إل ما علمتنا﴾ اَلْبَ َق َرة 32 :
4ـ ﴿ال ِ
..............................................................................................................................
138
در گروه های دو نفره شبيه گفت و گوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحوا ٌر
( ِفـي ّ
السوقِ )
با ِئ ُـع ا ْل َمال ِب ِس اَلزّا ِئ َر ُة
َث َ
الثون رياالً. َکـم ِسع ُر 1هٰ َذا ا ْل َق ِ
ميص؟
رياالتَ .ت َف َّضلـيُ ،ا ُ
نظري. ٍ ِعندَنا بِـ َع َ
رش ِة ُأريدُ أَ َ
رخ َص ِمن هٰ ذا .هٰ ذا غالٍ .2
مس ٍة و َثالث َ
ني رياالً. َش إلی َخ َ َتبد َُأ ْ َ
السعا ُر ِمن َثـامن َي َة ع َ َ ِب َکم ريالٍ هٰ ِذ ِه ا ْل َفساتنيُ؟
ناس َب ٍة ِ ُل َ
رس ِتـها. ني ُم ِ بح ُث َعن َس َ
اويل َو َفسات َ اَلزّا ِئ َر ُة َت َ
َع َلی عَيني َس ِّيدَيت،
ني َو َثال َث َة ُأريدُ هٰ ِذ ِه ا ْل َمالب َِسَ :ق َ
ميص ِ
ني رياالً.صا َر ا ْل َمب َل ُغ ِمئَـ ًة َو َسبع َ
ني َو ُأريدُ َتخفيضاً .5
ني َو ِسوالَ ِ َفسات َ
اِد َفعي ِم َئ ًة َو ِس ّت َ
ني رياالً.
ُشکراً لَ َك ،يا أَخي.
يف أَ ِ
مان ال ّل ِهَ ،م َع َّ
السال َم ِة.
يف أَ ِ
مان ال ّل ِه.
1ــ ِسعر :قیمت 2ــ غالٍ ،غايل :گران 3ــ نَوع ّیات :نوع 4ــ َم ْتـ َج ُر :مغازه 5ــ تَخفيضاً :تخفیف
139
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت ال َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
امت الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
ف أَ ْو ُم َتضا َّد ک ُِّل کَلِ َم ٍة أَما َمـها ،ثُ َّم تَرجِ ْمـها≠ = .
ال َّت ْمري ُن الثّاين :اُک ُت ْب ُم َتا ِد َ
نخفاض َ /حديث /اِستَلَ َم َ /موت /ر ِاسب َ /ص ْعب َ /سالم نائِم /شَ دائِد /ف ََّك َ /مکروب /أُسلوب /اِ ِ
َمصائِب َ ........................حزين .......................را ِقـد ...................فَتَ َح ....................طَريقَة َ ......................
حياة .....................
...............................................................................................................................................................................................................
........................ ناجِح َ ........................عتيق َ .....................س ْهل ...................... َدفَ َع ....................... اِرتِفاع َ ......................ح ْرب
................................................................................................................................................................................................................
140
امت ال ّتال َي ِة« .کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ »
ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ
ال َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع يف الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ
أَعا َن /أَطل ََق /أَع َج َبتْـنـي /خائِباً /ن َِذ ُّل /ت َ ُر ُّد /التَز ُال ّ /
الساب ُِق
141
حيح.
الص َ
واب َّ ال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُسَ :عـ ِّي ِ
ـن الْ َج َ
ناس ٌب لِلْـ َوقـو ِد .اَلْ َحط َُب اَل ِْخرقَـ ُة
1ـ اَلَّذي َج َّـف ِم َن الشَّ َج ِر َو ُم ِ
ـض ا َلْ َصـفَـ ُر
ا َْلَبيَ ُ َيم َو الثَّلْ ِج َو َمالب ِِس الْ َع ِ
روس . 2ـ لَو ُن الْغ ِ
ا َلْ َ ِ
صدقا ُء اَلْجيـرا ُن 3ـ اَلَّذي َن يَـعـيـشـو َن بِـجِـوارِنـا .
َلصــدا ُع اَلْ ُمـضَ ـ ُر
ا ُّ 4ـ َو َجـ ُع الـ َّر ِ
أس.
ا َْلُسبو ُع ا َلشَّ ـهـ ُر
5ـ ث َالثو َن يَوماً.
السا ِد ُس :تَ ْرجِ ِم الْ ُج َم َل ال ّتال َي َة ثُ َّم أَ ْعر ِِب الْکَلِ ِ
امت الْ َحمرا َء. ال َّت ْمري ُن ّ
ْ َْ َّ ُ ْ
يـمانَ .ر ُ
سول اللّ ِه ِ هد ِم َن ال
1ـ إن حس َن الع ِ
.................................................................................................................................................................................................................
ْ َ 2ـ إن َ َ َ َ ٌ ُ ُّ َّ
يب الَمالَ .ر ُ
سول اللّ ِه اهلل تعال جيل ِ
.................................................................................................................................................................................................................
َ َ َ َ ْ َ َ ُ َْ َ َ ُّ
ري أه ِلـهاَ .ر ُ
سول اللّ ِه وت طلب الاج ِة ِمن غ ِ
3ـ أشد ِمن الم ِ
.................................................................................................................................................................................................................
َ ٌ ََ َ
َ ُ َ ٌ َ َ َ َّ ْ َ
ومان؛ يوم لك و يوم عليك .أَم ُري الْ ُمؤمن َني ع ٌّ
يل 4ـ ادلهر ي ِ
.................................................................................................................................................................................................................
َالم ُم َد ِّر ِس الْکيميا ِءَ ،و کا َن بَي َنـ ُهم طالِ ٌب ِفـي ال ِْح َّص ِة ْالولَی کا َن الط ُّّل ُب يَستَ ِمعو َن إلَی ک ِ
ِـسلوكِـ ِه يَلتَ ِف ُت تا َر ًة إلَی الْ َورا ِء َو يَتَ َکلَّ ُم َم َع الَّذي
َليل الْ َ َد ِب ،يَضُ ـ ُّر الط ُّّل َب ب ُ
ُمشا ِغ ٌب ق ُ
الس ّبو َر ِة؛ َو ِفـي ال ِْح َّص ِة
َخلفَـ ُه َو تا َر ًة يَه ِم ُس الَّذي يَجلِ ُس َجن َبـ ُه ح َني يَکتُ ُب الْ ُم َعلِّ ُم َعلَی َّ
الثّان َي ِة كا َن الْ َولَ ُد يَسأَ ُل ُم َعلِّ َم ِعل ِْم ْالَحيا ِء تَ َع ُّنتاً؛ َو ِفـي ال ِْح َّص ِة الثّالِثَـ ِة کا َن يَتَ َکلَّ ُم َم َع زَميلٍ
ِمثْلِـ ِه َو يَض َح ُك؛ فَـ َن َص َحـ ُه الْ ُم َعلِّ ُم ِع َّد َة َم ّر ٍ
ات دو َن فائِ َد ٍة.
قال لَ ُه :يف َصفِّـنا ول ٰه ِذ ِه الْ ُمش ِکلَ ِة ،فَ َذ َه َب إلَی ُم َعل ِِّم الْ َ َد ِب الْفار ِّ
ِيس َو َ فَ َّک َر ِمهرا ُن َح َ
حض الْ ُم َعل ِِّم»؛ فَـواف ََق الْ ُم َعلِّ ُم َعلَی طالِ ٌب ُمشا ِغ ٌب أُري ُد أَ ْن أَکتُ َب إنشا ًء ت َ
َحت ُعنوانِ «يف َم َ ِ
تاب « ُم ْن َيـ ِة الْ ُم ِ
ريد» لِـ َزينِ الدّينِ الْعا ِم ِّ
يل احـ ِه ،فَ َذ َه َب ِمهرا ُن إلَی الْ َمکتَ َب ِة َو شا َه َد ِک َ اق ِْت ِ
ْخاط ُئ؛ َو هذا ِق ْس ٌم ِمن إنشا ِء ِه: «الشَّ ِ
هيد الثّاين» ث ُ َّم کَتَ َب إنشا ًء َحتَّی يَتَ َن َّب َه الطّالِ ُب ال ِ
عليم ،يَرت َ ِب ُط بَعضُ ها بِالْ ُم َعل ِِّمَ ،و ْالُخ َری
التب َي ِة َو التَّ ِ ...أَل ََّف َع َد ٌد ِم َن الْ ُعلَام ِء کُتُباً يف َم ِ
جاالت َّ
ِب َعلَی الطّالِ ِب أَن يَلتَ ِز َم بِـها؛ أَ َه ُّمـها: بِـالْ ُمتَ َعل ِِّم؛ َو لِلطّالِ ِب يف َم َ ِ
حض الْ ُم َعل ِِّم ٌ
آداب ،يَج ُ
1ـ ا َلتَّقَـ ُّر ُب إلَی اللّ ِه ب ِِخد َم ِت ِه.
2ـ ا َلتَّ َب ُّس ُم بِـ َغريِ َص ٍ
وت ،إ ْن َغلَ َبـ ُه ت َ َب ُّس ٌم.
َالم فيـ ِه إســا َء ٌة لِ ْـلَ َد ِب. 3ـ ا َِل ْج ِت ُ
ناب َعـن ک ٍ
ريض أَما َم الط ِ
َّبيب الْام ِهرِ. 4ـ ا َلتَّواضُ ُع أَما َم الْ ُم َعل ِِّم کَتَواضُ عِ الْ َم ِ
ـضو َر ٍة. لوس أَما َمـ ُه ِبأَ َد ٍبَ ،و ِال ْس ِتام ُع إلَي ِه ب ِِدقَّ ٍة َو َع َد ُم ِاللْ ِت ِ
فات إلَی الْ َورا ِء ّإل لِ َ 5ـ اَلْ ُج ُ
6ـ إذا َس ِم َع ِمن ُم َعلِّ ِمـ ِه َمسأَلَـ ًة أَ ْو ِحکايَـ ًة يَع ِرفُـها ،يَستَ ِم ُع إلَي ِه کَأَنَّـ ُه ما َس ِم َع بِـها ِم ْن قَ ْب ُل.
144
7ـ أَ ْن ال يَقطَ َع کَال َمـ ُهَ ،و ال يَ ْس ِبقَـ ُه بِـالْک ِ
َالمَ ،و يَ ْص ِ َب َحتَّی يَ ْف ُر َغ ِم َن الْک ِ
َالم.
8ـ أَ ْن ال يَتَ َکلَّ َم َم َع َغريِ ِه ِم َن الط ُّّل ِب ِعن َدما يُ َد ِّر ُس الْ ُم َعلِّ ُم.
الص ِّفِ ،عن َدما يُ َد ِّر ُس الْ ُم َعلِّ ُم.
وم يف َّ
9ـ َع َد ُم ال َّن ِ
10ـ أَ ْن ال يَ َ
عيص أَوا ِم َر الْ ُم َعل ِِّم.
کا َد الْ ُم َعـلِّـ ُم أَ ْن يَکو َن َرسوال قُــ ْم لِـلْـ ُمـ َعـلِّ ِـ ِم َوفِّـ ِه التَّ ْبجيــال
يَ ْبني َو يُ ْن ِش ُئ أَنفُساً َو ُعقوال رش َف أَ ْو أَ َج َّل ِم َن الَّذي أَ َعلِ ْم َت أَ َ
أح َمد شَ وقي الشّ ا ِع ُر الْ ِم ُّ
رصي
َغل ََب :چريه شد تَ َن َّبهَ :آگاه شد أَ َج ّـل :گران قدرتر
َع َصی ـِ :رسپيچی کرد تا َر ًة :يک بار اِرتَ َب َط :ارتباط داشت
ق ُْم :برخيز تَ َع ُّنت :مچ گريی اِل ِتفات :روی برگرداندن
کا َد ـَ :نزديک بود که ِح َّصة :زنگ درسی ،قسمت اِس َت َم َع :گوش داد
ُمشا ِغب :شلوغ كننده ،اخاللگر ِ
خاطئ :خطاکار اِق ِْتاح :پيشنهاد
واف ََق :موافقت کرد َس َب َق ـِ :پيشی گرفت اِل َت َز َم :پايبند شد
ف :کــامل کـــن « َوفِّ ِه التَّ َ
بجيل: َو ِّ َس ّبو َرة :تخته سياه أَل َ
َّف :نگاشت
احتـرامش را کامل به جا بياور». ُسلوك :رفتار بَ َنی ـِ :ساخت
ضَ ـ َّر :زيان رسانْد (مضارع :يَضُ ـ ُّرَ /ه َم َس :پــچ پــچ کــرد (مضارع: تَ َب ُّسم :لبخند زدن
يَ ْه ِم ُس) مصدر :ضَ ـ ّر) تَبجيل :گرامی داشنت
ِعل ُْم ْالَحيا ِء :زيست شناسی تَ َق ُّرب :نزديکی ُجسنت
145
رس يف کَلِ َم ٍة أَ ْو کَلِ َم َتنيِ. اُک ُت ِب الْ َج َ
وابَ ،ح َس َب ن َِّص الدَّ ِ
.................. 1ـ ِعن َد َمن َذ َه َب ِمهرا ُن؟
.................. لوس أَما َم الْ ُم َعل ِِّم؟
ِب الْ ُج َُيف يَج ُ2ـ ک َ
.................. 3ـ لِامذا کَتَ َب ِمهرا ُن إنشا ًء َو قَ َرأَ ُه أَما َم ُز َمالئِـ ِه؟
..................
عليم؟ تاب الَّذي قَ َرأَ ُه ِمهرا ُن يف َمجا ِل َّ
التب َيـ ِة َو التَّ ِ 4ـ َما ْاس ُم الْ ِک ِ
.................. َالم أُستا ِذ الْکيميا ِء ؟ 5ـ ِفـي أَ ِّي ِح َّص ٍة کا َن الط ُّّل ُب يَستَ ِمعو َن إلَی ک ِ
.................. َيف کان َْت أَ ُ
خالق الطّالِ ِب الَّذي يَلتَ ِف ُت إلَی الْ َورا ِء َو يَتَ َکلَّ ُم َم َع َم ْن َخلفَـ ُه؟ 6ـ ک َ
اِعـلَـمـوا
146
1ـ ضمري:
هي ؛ نَح ُن ؛ أَنتُام ،أَنتُم ،أَنتُـ َّن ؛ ُهام ُ ،هم ُ ،هـ َّن) نت ؛ ه َو َ ، أنت ،أَ ِ(ضامير منفصل مرفوع :أَنا ؛ َ
ـك ؛ ـ ُه ،ـها ؛ ـنا ؛ ـکُام ،ـکُم ،ـ ُک َّن ؛ ـ ُهام ،ـ ُهم ،ـ ُه َّن) (ضامير م ّتصل منصوب يا مجرور :ـي ؛ َـك ِ ،
اك؛ إیّا ُه ،إیّاها؛ إیّانا؛ إیّاکُم ،إیّاکُ َّن ،إیّاکُام؛ إیّا ُهم، اي؛ إیّ َاك ،إیّ ِ(ضامير منفصل منصوب :إیّ َ
اي = مرا ،از من إیّا ُه َّن ،إیّا ُهام) مثال :إیّ َ
2ـ اسم َعلَم :هامن اسم خاص در فارسی است که بر نام کسی ،جايی و ...داللت می کند؛
مثال :موسیَ ،مريَمُ ،خراسانَ ،دما َوند و فُرات
ناك) 3ـ اسم اشارهٰ ( :هذا ٰ ،ه ِذ ِه ٰ ،هذانِ ٰ ،ه َذينِ ،هاتانِ ،هاتَ ِني ٰ ،هؤال ِء ٰ ،ذلِ َك ،تِل َْك ،أُولٰ ِئ َك ُ ،هنا و ُه َ
4ـ اسم موصول (اَلَّذي ،اَلَّتي ،ا َللَّذانِ ،ا َللَّتانِ ،اَلَّذي َن و ا َّلليت)
اللم يا ُم َع َّرف بِـأل)؛ مانند اَلْـ َورد ،اَلْـ َمل َعب و اَلْـقَصري 5ـ اسم دارای ال (ذو ّ
مضاف الي ِه معرفه ،معرفه می شود؛ ٌ اسم مضاف به معرفه :مضاف با اضافه شدن به 6ـ ِ
تاب الْقُرآنِ »« ،کِتابُ َـك» و «کِ ُ
تاب تاب» نکره است؛ ولی در ترکيب های «کِ ُ مثالً کلمۀ «کِ ٌ
تاب طالِ ٍب» مضاف اليه« ،معرفه به اضافه» شده؛ ا ّما «کتاب» در «کِ ُ ٌ ُح َسنيٍ» به کمک
«طالب» نکره است. ٍ معرفه نشده است ،چون
مضاف سه چيز نـمی گريد« :ا َلـ» « ،تنوين» و «نون مث ّنی و جمع»؛ 1مثال:
بـاب الْ َمص َنعِ ،أَشجا ُر الْـغابَـ ِة ،أُ َ
ختاك ،ف َّـلحـو قَريَ ِتـنا ُ
«باب» و «أَشجا ُر» به دليل مضاف واقع شدن «ا َلـ» و «تنوين» نگرفتند. دو کلمۀ ُ
و دو کلمۀ «أُختا» و «ف َّلحو» نيز «نون» نگرفتند.
1ـ طرح سؤال از اين قاعده در آزمون ها به ويژه در آزمون رسارسی فقط در قالب ترجمه در منت است.
147
امت الْ َح ْمرا ِء.
حاديث ثُ َّم اکْ ُت ْب نَو َع الْ َمع ِر َف ِة ِم َن الْکَلِ ِ
َ اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ :تَ ْرجِ ِم ْال َي َت ِني َو ْالَ
َ َ َ
ـذين يعلمون َو ال َ
1ـ ﴿هل يستـوي ال َ َّ َ َ َ َّ َ َ َ
ـذين ال يعلمون﴾ ا َل ُّز َمر 9 : ِ
................................................................................................................................................................................................................
ٌ َ َ َ ٌ
هلل أ َ ُ َ ُ َ َ َ َ
سـوة حسنـة﴾ ا َْلَحزاب 21 : سول ا ِ
2ـ ﴿لـقـد کـان لـکم فـي ر ِ
................................................................................................................................................................................................................
ْ َ َّ َ َ َ ُ َ ِّ ْ ُ 3ـ َ ْ َ
هل الـجـنـ ِةَ .ر ُ َ ُ َ
سول اللّ ِه بـاب أ ِ
الـحسن و الـحسني سـيـدا ش ِ
................................................................................................................................................................................................................
َ
ـن َولـکـن فـي انلِّـسـا ِء أ َ
ـحس ُ ـيـاء ح َ
ـس ٌ ْ ٰ َ 4ـ َ ْ َ
ـنَ .ر ُ
سول اللّ ِه ِ ِ الـح ُ
................................................................................................................................................................................................................
ٌ ً َ َ َ َّ ُ
عـلـمـا؛ فـکـأنــه ــجا ِهـلَ .ر ُ مـن کـت َ ْ َ َ 5ـ َ
سول اللّ ِه ـم ِ
................................................................................................................................................................................................................
................................................................................................................................................................................................................
148
کلمۀ ا َْلَفراس « َمع ِرفَة» است .اسم معرفه اسمی است که نزد گوينده ،شنونده يا خوانندۀ
عبارت شناخته شده است؛ مثل اینکه بار دوم است که با آن روبه رو می شود.
اِ ْخ َتبِـ ْر نَف َْسكَ :تَرجِ ْم َح َس َب َقوا ِع ِد الْ َمع ِر َف ِة.
صباح يف ُز َ
ُ ٌ ْ َ ََُ َ َْ ور َّ 1ـ ﴿ا َ ُ
هلل نُ ُ
جاج ٍة صباح ال ِم نورهِ کـ ِمشاک ٍة 1فيها ِم
ِ ل ث م رضِ ال ماوات و
ِ الس
َ َ ٌ ُ ّ ٌّ ُّ َ ُ َ َ َّ
الزجاجة کأنـها کوکب دري ﴾ 2ا َل ّنور 35 :
..................................................................................................................................................................................................................
149
در گروه های دو نفره شبيه گفت وگوی زير را در کالس اجرا کنيد.
ِحوا ٌر
( ِفـي الْ َمل َع ِب ال ّر ِّ
يايض)
إبراهيم إسامعيل
لِ ُـمشاهَ َد ِة أَيِّ ُمبارا ٍة1؟ عال َنذهَ ْب إلَی ا ْل َمل َع ِب.
َت َ
بل ُأسبو َع ِ
ني. اَ ْل َفريقانِ َتعادَالَ 2ق َ ني َفري َقي َّ
الصدا َق ِة َو َّ
السعا َد ِة. َب َ
4ــ ِکال :هر دو 3ــ أَتَ َذکَّ ُر :به ياد می آورم 2ــ تَعاد ََل :برابر شد 1ــ ُمباراة :مسابقه
7ــ هَدَ ف :گُل 8ــ َمر َمی :دروازه 9ــ َحکَم :داور 5ــ أَنْ يَـم َتلِ َئ :که پر شود 6ــ ُم َت َف ِّرج :تـامشاچی
11ــ حار ُِس َمر َمی :دروازه بان 12ــ َصفّا َرة :سوت 13ــ فَم :دهان 10ــ ت ََسلُّلٍ :آفسايد
150
ال َّتامرين
ِ
وضيحات ال ّتال َي َة؟ ُناس ُب ال َّت ال َّت ْمري ُن ْال َّو ُل :أَ ُّي کَلِ َم ٍة ِم َن کَلِ ِ
امت الْ ُمع َج ِم ،ت ِ
........................
َّالم. 1ـ ُحف َر ٌة يف الْجِدا ِر يوضَ ُع فيها ِم ٌ
صباح يف الظ ِ
........................ طي. 2ـ أَدا ٌة لِلتَّحذي ِر يَستَع ِملُـها الْ َح َک ُم َو ُّ
الش ُّ
........................ عب ِب َه َد ِف إدخا ِل َمشَ قَّـ ٍة.
َرح ُسؤا ٍل َص ٍ 3ـ ط ُ
........................ َوح أَما َم ط ُّل ِب َّ
الص ِّف يُکتَ ُب َعلَيـ ِه . 4ـ ل ٌ
........................ 5ـ َمن يُـشا ِه ُد ُمبارا ًة أَو ِفلْامً.
........................ إدخال الْ ُک َر ِة يف الْ َمر َمی.
ُ 6ـ
151
امت ال ّتال َي ِة« .کَلِ َمتانِ زائِ َدتانِ »
ناس َب ًة ِم َن الْکَلِ ِ
ال َّت ْمري ُن الثّالِ ُث :ضَ ْع يف الْ َفرا ِغ کَلِ َم ًة ُم ِ
تَ َق َّر ْب ْ /الَ َج ُّل /اِستَ ِمعوا /ماشياً ِ /
خاطئ َني /قُ ْم /ها َم َس /فَ ٌم
ّ ُّ ُْ َ َ َْ َ
1ـ ﴿قالوا يا أبانا استغ ِفر لا ذنوبنا إنا كنا ُ ﴾....................................
يوسف 97 :
152
امت الْ ُملَ َّونَ ِة.
ال َّت ْمري ُن الْخا ِم ُس :تَ ْرجِ ِم الْ ُج َم َل ال ّتال َي َة ،ثُ َّم َع ِّ ِي الْ َمع ِر َف َة َو نَو َعهاَ ،و ال َّن ِک َر َة ِم َن الْکَلِ ِ
ُ ّ َ َ ْ
سلمان ِمنـا أهل َ 1ـ َ
يتَ .ر ُ
سول اللّٰ ِه ال ِ
.................................................................................................................................................................
153
اَلْـ ُمـ ْعـ َج ُ
ـم
ف
الص ِّ کَلِ ُ
امت َّ
السا ِب ِع َو الثّا ِم ِن
ّ
َو ال ّت ِاس ِع َو الْ ِ
عاش
001
رسی :اسريان «مفرد :أَسري» 11 أَ َ أَز َرق :آبی (مضارع :يُخلِ ُص /مصدر :إخالص) 2
رسی :شبانه حرکت داد أَ َ أَز َمة :بحران 10 أَداء :به جا آوردن
(مضارع :يُرسي /مصدر :إرساء) 8 إسا َءة :بدی کردن 4 أَداة :ابزار «جمع :أَدَوات»
أَسل ََم :مسلامن شد أُ ْسبوع :هفته «جمع :أَسابيع» أَدا َر :چرخانْد ،اداره کرد
(مضارع :يُسلِ ُم /مصدر :إسالم) 11 اِ ْس َتـ ْر َج َع :پس گرفت (مضارع: (مضارع :يُدي ُر /مصدر :إدا َرة) 5
أُسلوب :شيوه «جمع :أَساليب» 10 ستجاع) ـس َ ْت ِج ُع /مصدر :اِ ِ يَ ْ إدا َر ُة الْ ُمرو ِر :ادارۀ راهناميی و
ُ
اِس َتطا َع :توانست (مضارع :يَستَطي ُع /أ ْسـ َوة :الگو رانندگی
أَس َود :سياه مصدر :اِس ِتطا َعة) 5 إِدْخال :داخل کردن
ات الْ ُمرو ِر :عالمت های إِشار ُ اِس َتعانَ :ياری ُجست (مضارع: اِ َّد َخ َر :ذخريه کرد
راهناميی و رانندگی يَستَع ُني /مصدر :اِس ِتعانَة) 5 (مضارع :يَد َِّخ ُر /مصدر :اِدِّخار) 10
اِشْ َتـ َری :خريد اِس َتع َم َر :خواستار آبادکردن شد أَدَوات :ابزارها «مفرد :أَداة»
شتاء)(مضارع :يَستَع ِم ُر /مصدر :اِس ِتعامر) ( 3مضارع :يَشْ تَـري /مصدر :اِ ِ أَدَّی :ايفا کرد ،منجر شد
اِشْ َتغ ََل :کار کرد غاث :کمک خواست (مضارع: اِس َت َ (مضارع :يُ َؤدّي) 8
(مضارع :يَشْ تَ ِغ ُل /مصدر :اِش ِتغال) يَستَغيثُ /مصدر :اِس ِتغاث َة) 9 إِ ْذ :آنگاه
شكَ :رشيک قرار داد اِ ْس َتغشَ ی ِب ُبـ ْر ِد ِه :جامه اش را بر سـر أَ ْ َ إِذا :هرگاه ،اگر
کشيد (مضارع :يَستَغيش /مصدر( :مضارع :يُ ْش ُِك /مصدر :إرشاك) 4 أُ ُذن :گوش «جمع :آذان» 1
صاب :اصابت کرد أَ َ اِس ِتغشاء) 5 أَرا ِذل :فرومایگان
صيب /مصدر :إصابَة) (مضارع :يُ ُ اِس َتفا َد :استفاده کرد ا َْلَ ْربِعاء ،يَو ُم ْالَ ْربِعا ِء :چهارشنبه
(مضارع :يَستَفي ُد /مصدر :اِس ِتفادَة) 5أَص َب َح :شد أَ ْر َبـ َعـة ،أَ ْربَع :چهار
(مضارع :يُصب ُِح /مصدر :إصباح) 3 اِ ْس َتل ََم :دريافت کرد أَ ْربَعون ،أَ ْربَع َني :چهل
صحاب الْ ِم َهن :صاحبان شغل ها ُ أَ (مضارع :يَ ْستَلِ ُم /مصدر :اِ ْس ِتالم) اِرتَ َب َط :ارتباط داشت
اِس َت َم َع :گوش داد (مضارع :يَستَ ِم ُع /أَ ْصفَر :زرد (مضارع :يَرت َ ِب ُط /مصدر :اِرتِباط) 12
أَضا َع :تباه کرد مصدر :اِس ِتامع) 12 رس َل :فرستاد أَ َ
(مضارع :يُضي ُع /مصدر :إضا َعة) نص :یاری خواست (مضارع: اِس َت َ َ رس ُل /مصدر :إرسال) 3 (مضارع :يُ ِ
إِضا َعة :تباه کردن نص /مصدر :اِس ِتنصار) 5 يَستَ ِ ُ أَرشَ دَ :راهناميی کرد
إضافَـ ًة إلَی :افزون بر 5 اِس َت َوی :برابر است رش ُد /مصدر :إرشاد) 8 (مضارع :يُ ِ
إرضار :آسيب زدن 10 (مضارع :يَستَوي /مصدر :اِس ِتواء) 4 أَ ْرض :زمني «جمع :أَرايض»
اضْ طَ َّر :ناگزير شد اِس ِتهالك :مرصف کردن 10 أَ ْرضَ َع :شري داد
(مضارع :يَضْ طَ ُّر /مصدر :اِضْ ِطرار) 7 أَ َسـد :شيـر رض ُع /مصدر :إرضاع) 8 (مضارع :يُ ِ
أَط َع َم :خوراک داد أس) 11 س :اسري کرد (مضارع :يَ ِ ُ أَ َ َ اِزدا َد :زياد شد
(مضارع :يُط ِع ُم /مصدر :إطعام) 11 سة :خانواده أُ ْ َ (مضارع :يَزدا ُد /مصدر :اِزدياد) 10
002
(مضارع :يُ َؤل ُِّف /مصدر :ت َأليف) 12 اِف َت َق َر :فقري شد أَطْ ِع َمـة :غذاها «مفرد :طَعام»
أَلَم :درد «جمع :آالم» 10 (مضارع :يَفتَ ِق ُر /مصدر :اِف ِتقار) 11 أَطل ََق :رها کرد
إِلَی :به ،به سوی ،تا (مضارع :يُطلِ ُق /مصدر :إطالق) 11أَف َر َز :ترشّ ح کرد
إلَی اللِّقا ِء :به اميد ديدار (مضارع :يُف ِر ُز /مصدر :إفراز) 5 أَط َول :بلندتر ،بلندترين 6
إلَيكَ :دور شو ،بگري ،به سوی تو 2 أَفضَ ل :برتر ،برترين أَعانَ :کمک کرد
اَل َی ْوم :امروز ،روز اِ ِقتاح :پيشنهاد 12 (مضارع :يُع ُني /مصدر :إعانَة) 11
أُ ّم :مادر «جمع :أُ َّمهات» اِقْـ َتـ َر َب :نزديک شد (مضارع: اِ ْعـ َتـ َذ َر :پوزش خواست
أَ ْم :يا يَ ْقتَـر ُِب /مصدر :اِ ِقتاب) (مضارع :يَ ْعتَ ِذ ُر /مصدر :اِع ِتذار)
أَمام :روبه رو «متضادَ :خلْف» اِق َت َصدَ :رصفه جويی کرد اِع َت َص َم :چنگ زد (با دست گرفت)
أَمان :امن ّيت (مضارع :يَعتَ ِص ُم /مصدر :اِع ِتصام) ( 4مضارع :يَقتَ ِص ُد /مصدر :اِق ِتصاد) 10
اِم َتلَكَ :مالک شد أَک َبـر :بزرگ تر ،بزرگ ترين اِع َتقَدَ :اعتقاد داشت
(مضارع :يَـمتَلِ ُك /مصدر :اِم ِتالك) 5 اِکْ ِتساب :به دست آوردن (مضارع :يَـ ْعتَ ِق ُد /مصدر :اِع ِتقاد)
اِ ْم َرأ ،اِم ُرؤ ،اِمرِئ (الْ َم ْرء) :انسان ،مرد أَکَّـدَ :تأکيد کرد اِع َت َمدَ :اعتامد کرد
أُ َمراء :فرماندهان «مفرد :أَمري» (مضارع :يُ َؤکِّ ُد /مصدر :تَأکيد) 4 (مضارع :يَعتَ ِم ُد /مصدر :اِع ِتامد)
اِ ْم َرأَة (الْ َم ْرأة) :زن «نِساء :زنان» إکراه :اجبار 4 أَع َج َب :در شگفت آو ْرد (مضارع:
أَ ِمريکَا الْ ُوسطَی :آمريکای مرکزی 3 أَک ََـل :خورد (مضارع :يَأک ُُل /مصدر: ِب /مصدر :إعجاب) 11 يُعج ُ
أَ ْم ِس :ديروز أَكْل /امر :ك ُْل) أَ ْعـ َجز :ناتوان تر ،ناتوان ترين
مسكَ :به دست گرفت و نگه داشت أَ َ إِ ّل :به جز ،مانده «در ساعت خوانی» إعصار :گردباد «جمع :أَعاصري» 3
ـمس ُك /مصدر :إمساك) 2 (مضارع :يُ ِ أَ ْعطَی :داد (مضارع :يُعطي /مصدر :أَال :هان ،آگاه باش
أَمطَ َر :باران باريد أَ ّل :که نـ ...أَ ّل نَعبُ َد :که نـپرستيم عطني :به من بده) إعطاء /أَ ِ
ـمط ُر /مصدر :إمطار) 3 (مضارع :يُ ِ (أَنْ+ال+نَع ُبد) 4 أَعلَم :داناتر ،داناترين
أَمکَ َن :امکان دارد اِل َتأَ َم :بهبود يافت أَ ْعل ََم :آگاه ساخت
(مضارع :يُـ ْم ِک ُن /مصدر :إمکان) (مضارع :يَلتَ ِئ ُم /مصدر :اِل ِتئام) 5 (مضارع :يُ ْعلِ ُم /مصدر :إعالم) 7
أَمني :امانتدار «جمع :أُ َمناء» اِل َت َز َم :پايبند شد أَعلَی :باال ،باالتر 8
أَنْ : ...که ... (مضارع :يَلتَ ِز ُم /مصدر :اِل ِتزام) 12 غبار :تريه رنگی ،غبار آلودگی 1 اِ ِ
«أَ ْن أُسا ِف َر :که سفر کنم» 1 اِل ِتفات :روی برگرداندن 12 أَغْشَ ی :پوشانيد
إِنَّ :حقيقتاً ،قطعاً قاط ُص َو ٍر :عکس گرفنت 5 اِل ِت ُ (مضارع :يُغْيش /مصدر :إغْشاء) 7
أَنَّ :که اَلَّذي :كسی كه ،که أَغل ََق :بست
إنْ :اگر 4 اَلَّذي َن :کسانی که ،که (مضارع :يُ ْغلِ ُق /مصدر :إغالق) 5
أنَـا :من أَلْف :هزار «جمع :آالف» ف :آه ،دلتنگی می کنم 2 أُ ٍّ
َ
إناء :ظرف «جمع :أواين» 10 َّف :نگاشت أَل َ فاضـل :شایستگان أَ ِ
003
با َركَ اللهُ فيكَ :آفرين بر تو 5 أَنـفَع :سودمندتر ،سودمندترين إنا َرة :نورانی کردن 5
بِال َّتـأکيد :البتّه َـق :انفاق کرد أَنْف َ اِن َب َع َث :فرستاده شد
بالِغ :کامل 1 (مضارع :يُ ْن ِف ُق /مصدر :إنفاق) 8 (مضارع :يَن َب ِعثُ /مصدر :اِنبِعاث) 5
بائِـع :فروشنده أَن َق َذ :نجات داد نت :تو «مذکّر» أَ َ
َب ّث :پراکندن 4 (مضارع :يُ ْن ِق ُذ /مصدر :إنقاذ) نت :تو «مؤنّث» أَ ِ
بِحا َج ٍة :نيازمند اِنْـک ََسـ َر :شکسته شد نت َعلَی الْ َح ِّق :حق با شامست 9 أَ َ
بَ َح َث َع ْن :دنبالِ...گشت َس /مصدر :اِن ِکسار) (مضارع :يَ ْنک ِ ُ إِنتاج :توليد
َب ْحث :پژوهش ،بررسی«جمع :أَبْحاث» إنَّـام :فقط اِن َت َبـهَ :بيدار شد ،متو ّجه شد ،آگاه شد
بَ َح َث َعن :دنبا ِل ...گشت (مضارع: أَ ْو :يا (مضارع :يَنتَبِـهُ /مصدر :اِن ِتباه) 3
يَ ْب َحثُ /مصدر :بَ ْحث) أَ ْو َجدَ :پديد آورد ص :پريوز شد اِن َت َ َ
َب ْحـر :دريا «جمع :بِحار» (مضارع :يو ِج ُد /مصدر :إيجاد) 1 ص /مصدر :اِن ِتصار) 7 (مضارع :يَنتَ ِ ُ
بُ َحريَة :درياچه «جمع :بُ َحريات» 6 وسـط :ميانه تر ،ميانه ترين أَ َ اِن َتظَ َر :منتظر شد
َبدَ أَ :رشوع کرد ،رشوع شد وص َل :رسانيد أَ َ (مضارع :يَنتَ ِظ ُر /مصدر :اِن ِتظار) 1
(مضارع :يَبْ َدأُ) يوص ُل /مصدر :إيصال) 8 (مضارعِ : اِن َتف ََع بِـ :از ...سود بُرد
بِدايَة :رشوع «متضاد :نِهايَـة» أُولَی :يکم ،نخستني «مؤن ِّث أَ َّول» (مضارع :يَنتَ ِف ُع /مصدر :اِن ِتفاع) 4
دَّل :عوض کرد َب َ أولٰ ِئكَ :آنان أَن ُت ْم :شام «مذکّر»
(مضارع :يُبَد ُِّل /مصدر :تَبديل) 9 إهدار :هدر دادن 10 أَن ُتام :شام «مث ّنی»
َبديع :نو (برای نخستني بار) 9 أَهْدَی :هديه داد (مضارع :يُ ْهدي/ أَن ُتـ َّن :شام «مؤنّث»
ُب ْرد :پارچه ای راه راه از پشم سياه که مصدر :إ ْهداء) 10 أُنثَی :زن ،ماده 4
خود را در آن می پيچيدند 7 أَهْل :خانواده 11 اِن ِخفاض :پايني آمدن 10
َبـ ّر ّي :خشکی ،صحرايی 5 أَ ْهالً َو َس ْهالً ِبکُم :خوش آمديد أَن َز َل :نازل کرد
َبريد :پست أَ ّي :کدام ،چه (مضارع :يُ ْنز ُِل /مصدر :إنزال) 1
«بِطاقَة بَريديَّة :کارت پستال» 6 أيَّ ُتها :ای «برای مؤنّث» أَنشَ أَ :پديدآورد (مضارع :يُ ِ
نش ُئ /
ُب ْستان :باغ «جمع :بَساتني» أَيضاً :همچنني مصدر :إنشاء) 3
بسطُ) 3 بَ َس َط :گسرتاند (مضارع :يَ ُ أَي َن :کجا أَنشَ دَ :رسود
ب ُِسهولَـة :به آسانی أيُّها :ای «برای مذکّر» نش ُد /مصدر :إنشاد) 5 (مضارع :يُ ِ
َبسيط :ساده نص َت :با سکوت گوش فرا داد أَ َ
ب (مضارع :يُ ِ
ُب ْش :بشارت 3 نص ُت /مصدر :إنصات) 7
بَ َص :ديده «جمع :أَبصار» بِـ :به وسيلۀ ْـصح :اندرزگوترين أَن َ
بِضا َعة :کاال «جمع :بَضائِع» باب :در «جمع :أَبواب» أَنف :بينی «جمع :أُنوف» 8
َب ّط :اردک 5 بارِد :رسد «متضاد :حا ّر» أَنف َُسـ ُهم :خودشان
004
تَر َج َم :ترجمه کرد بَ ْيت :خانه «جمع :بُيوت» بَطّاريَّـة :باتری
(مضارع :يُ َـت ِج ُم /مصدر :تَر َج َمة) 1 ِب ْئـر :چاه «جمع :آبار» بِطاقَة :کارت 3
تَ َر كَ :ترک کرد َبـ ْيـع :فروش «متضادِ :شاء» َب َع َث :فرستاد
(مضارع :يَرتُ ُ ك /مصدر :تَ ْر ك) بي َئة :محيط زيست 10 (مضارع :يَب َعثُ /مصدر :بَ ْعث) 3
تَساق ََط :افتاد (مضارع :يَتَساقَ ُط / بَ ُعدَ :دور شد
ت
مصدر :تَساقُط) 3 (مضارع :يَب ُعدُ /مصدر :بُ ْعد) 3
تِ ْس َعـة ،تِسع :نُـه تَأَثَّـ َر بِـ :تحت تأثري قرار گرفت بُ ْعد :دوری 9
ت ََسل ََّل :آهسته و پنهان رفت (مضارع :يَتَأَث َّ ُر /مصدر :تَأَث ُّر) 5 َبعض َ ...بعض :یکديگر 5
(مضارع :يَتَ َسل َُّل /مصدر :ت ََسلُّل) 12 تا َر ًة :يک بار 12 َبعيد :دور «متضاد :قَريب»
تَسل َُم عَيناكَ :چشامنت سامل بـامند تاسع :نهمِ بَغْـ َتـ ًة :ناگهان
(چشمت بی بال) 8 تالـي :بعدی َبقَر ،بَ َق َرة :گاو
تَسليم :تحويل دادن ،سالم کردن تَبجيل :گرامی داشتـن 12 بُق َعة :قطعه زمني «جمع :بِقاع» 3
تَصا َد َم :تصادف کرد تَ َب ُّسم :لبخند زدن 12 ُبکاء :گريه کردن
(مضارع :يَتَصا َد ُم /مصدر :تَصادُم) تَ َجلَّی :جلوه گر شد َبکترييا :باکرتی 5
تَضْ ح َية :فداکاری کردن ،قربانی کردن 7 (مضارع :يَتَ َجلَّی /مصدر :ت َ َج ّل) 4 ِبک ُِّل ُسو ٍر :با کام ِل ميل
تَعاد ََل :مساوی شد (مضارع :يَتَعاد َُل تَ َج َّم َع :جمع شد َبکَی :گريه کرد
(مضارع :يَتَ َج َّم ُع /مصدر :تَ َج ُّمع) / 8مصدر :تَعادُل) 12 (مضارع :يَبکي /مصدر :بُکاء) 8
تَعا َرفوا :یکديگر را شناختند َف :هم پيامن شد (مضارع: تَحال َ َب ْل :بلکه
(مضارع :يَتَعا َرفو َن /مصدر :تَعا ُرف) 1 يَتَحال َُف /مصدر :تَحالُف) 7 بِال :بدونِ
ت َ
َعال :بيا تَ ْحت :زير «متضاد :فَوق» بِالد :کشور ،شهرها «مفرد :بَلَد»
تَعايَ َش :همزيستی داشت تَ َح َّر كَ :حرکت کرد َبلَد :شهر
(مضارع :يَتَ َح َّر ُ ك /مصدر :ت َ َح ُّر ك) ( 5مضارع :يَتَعايَ ُش /مصدر :تَعايُش) 4 ُبلدان :کشورها 10
تَ َعب :خستگی تَ َح َّس َن :خوب شد َبلَ َغ :رسيد
ـب :تع ّجب کرد (مضارع :يَتَ َح َّس ُن /مصدر :تَ َح ُّسن) 10تَ َع َّج َ (مضارع :يَبلُغُ /مصدر :بُلوغ) 8
(مضارع :يَتَ َع َّج ُب /مصدر :تَ َع ُّجب) تَخَـ َّر َج :دانش آموخته شد ِـم :با چه چيزی «بِـ +ما» ب َ
ف َعلَی :شناخ ِنت 3 تَ َع ُّر ٌ (مضارع :يَتَ َخ َّر ُج /مصدر :ت َ َخ ُّرج) ِب ْنت ( اِب َنة) :دخرت «جمع :بَنات»
تَ َعل ََّم :يادگرفت تَخفيض :تخفيف 11 جي :بنفش فس ّ َب َن َ
(مضارع :يَتَ َعلَّ ُم /مصدر :تَ َعلُّم) تَ َذکَّ َر :يادآوری کرد بَ َنی :ساخت (مضارع :يَبني) 12
تَ َع ُّنت :مچ گريی 12 (مضارع :يَتَ َذکَّ ُر /مصدر :تَ َذکُّر) 12 بوم :جغد 5
تَعويض :جربان کردن تُراب :خاک ،ريزگرد 8 بَهي َمة :چارپا
تُفّاح :سيب تُراث :مرياث 6 (به جز درندگان) «جمع :بَهائِم» 3
005
جذ ُب /مصدرَ :جذْب) 6 (مضارع :يَ ِ الس ْمـع :کم شنوا ثَ ُ
قيل َّ تَفتيش :بازرسی ،جست وجو 4
َجذ َوة :پارۀ آتش 1 اَلثُّالثاء ،يَو ُم الثُّالثا ِء :سه شنبه تَ َف َّر َق :پراکنده شد
َج َّر َب :آزمايش کرد (مضارع :يُ َج ِّر ُب / ثَالثَـة ،ث َالث :سه (مضارع :يَتَ َف َّر ُق /مصدر :ت َ َف ُّرق) 4
مصدر :ت َ ْجريب و تَج ِربَة) 9 ثَـالثـونَ ،ث َالثيـ َن :سی تَـفَـضَّ ْـل :بفرما
ف :شمشري را برکشيد الس ْي َ
َج َّر َد َّ ثَـلْج :برف ،يخ «جمع :ث ُلوج» 3 تَقا ُعد :بازنشستگی
(مضارع :يُ َج ِّر ُد /مصدر :تَ ْجريد) 7 ـم :سپس ثُ َّ تَـقَـدُّم :پيرشفت
ُج ْرح :زخم 5 ثَـامن َيـة ،ث َـامين :هشت تَ َق ُّرب :نزديکی ُجسنت 12
َج َّر َح :زخمی کرد ثَـ َمر ،ث َـ َم َرة :ميوه تَکَل ََّم :صحبت کرد
(مضارع :يُـ َج ِّر ُح /مصدر :تَجريح) (مضارع :يَتَ َکلَّ ُم /مصدر :ت َ َکلُّم)
ج
َجزاء :پاداش ،کيفر تِلْـكَ :آن «مؤنّث»
َج َزر :هويج جا َء :آمد تِـلْميذ :دانش آموز «جمع :ت َالميذ»
ـسـر :پُل «جمعُ :جسور» جِ ْ (مضارع :يَجي ُء /مرتادف :أَتَی) تَلَـ ُّوث :آلودگی 10
َج َع َل :قرار داد جار :همسايه «جمع :جريان» تَـلْـوين :رنگ آميزی
(مضارع :يَ ْج َع ُل /مصدرَ :ج ْعل) جا َز :جايز است (مضارع :يَجوزُ) 4 تِـ ْمثال :تنديس «جمع :تَـامثيل»
«مرتادفَ :وضَ َع» جافَّـة :خشک 10 تَـ ْمر :خرما
ف :خشک شد َج َّ جالِس :نِشسته تَنا َو َل :خورد
(مضارع :يَج ُِّف /مصدرَ :جفاف) 10 جال ََس :همنشينی کرد (مضارع :يَـتَنا َو ُل /مصدر :ت َنا ُول)
َجفاف :خشکی 10 (مضارع :يُجالِ ُس /مصدرُ :مجال ََسة) تَ َن َّبهَ :آگاه شد
َجل ََب :آورد جـا ِمـ َعـة :دانشگاه «جمع :جا ِمعات» (مضارع :يَتَ َن َّبهُ /مصدر :ت َ َن ُّبه) 12
(مضارع :يَ ْجلِ ُب /مصدرَ :جلْب) جا ِهز :آماده 3 تَنظيف :تـميز کردن 8
جِ لْد :پوست 6 جا ِهل :نادان «جمعُ :ج ّهال» تَهيِـ َئـة :ته ّيه کردن
َجل ََس :نشست َج َبـل :کوه «جمع :جِبال»
ث
(مضارع :يَ ْجلِ ُس /مصدرُ :جلوس) ُجنبُ ،جب َنة :پنري 7
السو ِء :همنش ِني بد ليس ّ َج ُ َجدّ :پدربزرگ «جمع :أَجداد» ثالِث ،ثالِثَة :سوم
َجامرِك :گمرک «مفردُ :جم ُر ك» 4 َجـدَّ :کوشيد ثا ِمن ،ثا ِم َنة :هشتم
امعـي :گروهی 8 َج ّ (مضارع :يَـجِـ ُّد /مصدر :جِــدّ) ش ،ثان َي َة َع َ
رش َة :دوازدهم ثانـي َع َ َ
َ
َجامل :زيبايی «متضاد :قُ ْبح» جِ دّ اً :بسيار ثانـي ،ثان َية :دوم
َج َم َع :جمع کرد جِ دار :ديوار ثَـ ْعـلَب :روباه
(مضارع :يَ ْج َم ُع /مصدرَ :ج ْمع) َجدَل :ستيز ثَقافَة :فرهنگ 6
َجميل :زيبا «متضاد :قَبيح» َجدَّة :مادربزرگ ثَقاف َّية :فرهنگی 6
َج ْنب :کنار َج َذ َب :جذب کرد ثَـقـيل :سنگني
006
َح َسناً :بسيار خوب 3 َح َّتی :تا ،تا اينکه َج َّنة :بهشت
ِح َّصـة :زنگ درسی ،قسمت 12 « َحتَّی ت َبتَ ِعدَ :تا دور شود» 5 ـدي :رسباز «جمعُ :جنود» ُج ْن ّ
َح َصدَ :درو کرد َح َجر :سنگ «جمع :أَحجار» َجـ ّو :هوا
(مضارع :يَ ْح ُص ُد /مصدرَ :حصاد) َحدّاد :آهنگر الس َف ِر :گذرنامه َجوازَ ،جوا ُز َّ
َح َص َل َعلَی :به دست آورد دَث :ات ّفاق افتادَح َ «جمعَ :جوازات» 3
حص ُل /مصدرُ :حصول ) 6 (مضارع :يَ ُ (مضارع :يَ ْح ُدثُ /مصدرُ :حدوث) َج ّوال ،الْهاتِ ُف الْ َج ّو ُال :تلفن همراه
َحطَب :هيزم ُحدود :مرز ،مرزها ُج ّهال :نادان ها «مفرد :جا ِهل» 11
َحـفَـ َر :کَند َحديث :نو ،سخن 10 َج َّه َز :مج ّهز کرد
(مضارع :يَ ْح ِف ُر /مصدرَ :حفْر) َحديقَـة :باغ «جمعَ :حدائِق» (مضارع :يُ َج ِّه ُز /مصدر :ت َجهيز) 1
َح ِف َظ :حفظ کرد وانات :باغ وحش َحدي َق ُة الْ َح َي ِ َجهل :نادانی «متضادِ :علْم»
(مضارع :يَ ْح َف ُظ /مصدرِ :حفْظ) َح َّذ َر :هشدارداد َج ِّيداً :خوب ،به خوبی
َح ْفلَ ُة ال َّزواجِ :جشن عروسی (مضارع :يُ َح ِّذ ُر /مصدر :تَحذير)
ح
َح ْفلَ ُة الْميال ِد :جشن تولّد َح ْرب :جنگ 1
َحقي َبـة :کيف ،چمدان ِح ْرباء :آفتاب پرست 5 حا َجـة :نياز «جمعَ :حوائِج»
«جمعَ :حقائِب» َح َر َس :نگه داری کرد ،نگهبانی داد حا ّد :تيز 8
َحکَم :داور 12 (مضارع :يَ ْح ُر ُس /مصدرِ :حر َاسة) ش َة :يازدهم ش ،حاديَ َة َع ْ َحادي َع َ َ
َ
َح َّل بِـ :در ...فرود آمد َح َّر كَ :حرکت داد ،تحريک کرد حا ّر :گرم «متضاد :بارِد»
(مضارع :يَ ِح ُّل /مصدرَ :ح ّل) 9 (مضارع :يُ َح ِّر ُك /مصدر :تَحريك) 5 حار ُِس َمر َمی :دروازه بان (در فوتبال)
ْوانـي :شريينی فروش
َحل ّ ُح ّر َّيـة :آزادی 4 «حارِس :نگهبان» 12
َحلَويّات :شريينیجات 6 َحريقَة :آتش سوزی «جمع: حاسوب :رايانه «جمعَ :حواسيب»
َحليب :شري َحرائِق»10 حا ِفلَة :اتوبوس «جمع :حا ِفالت»
َحام َمـة :کبوتر َحزِنَ :غمگني شد (مضارع :يَ ْح َز ُن / حا َو َل :تالش کرد
َح ْمل :بُردن ،حمل کردن مصدرُ :ح ْزن) «متضاد :فَر َِح» (مضارع :يُحاو ُِل /مصدرُ :محا َولَة)
َح َمی :پشتيبانی کرد َحزين :غمگني َح ّب :دانه
(مضارع :يَحمي) 11 «متضادَ :مرسور و فَرِح» «جمعُ :حبوب َ /حبَّـة :يک دانه»
ُح َّمی :تب 10 ُحسام :شمشري ُح ّب :دوست داشنت
َحميم :گرم و صميمی 4 َح ِس َب :پنداشت (مضارع :يَ ْح َس ُب) َحبل :طناب «جمعِ :حبال» 4
ِحوار :گفت وگو ُح ْسن :خوبی «متضاد :قُبْح ،سوء» ُحبوب ُم َس ِّک َنة :قرص های مسکّن
حوت :نهنگ ،ماهی بزرگ 9 ُح ْس ُن الْ ُخل ُِق :خوش اخالقی َحبيب :دوست ،يار
َح ْول :اطراف ُح ْس ُن الْ َع ْه ِد :خوش پيامنی «جمع :أَ ِحبَّة /مرتادفَ :صديق/
َح َّو َل :تبديل کرد َح َسنَ ،ح َس َنة :خوب متضادَ :عد ّو»
007
(مضارع :يُ َد ِّر ُس /مصدر :تَدريس) َخطَـأ :خطا «جمع :أَخطاء» (مضارع :يُ َح ِّو ُل /مصدر :تَحويل) 5
دَعا :فرا خوانْد ،دعا کرد خَطايا :گناهان ،خطاها َحیاء :رشم
(مضارع :يَدعو /مصدرَ :د ْع َوة و دُعاء ) 4 «مفرد :خَطيئَة» َح ّي :زنده «جمع :أَحياء»
َدف ََع :دورکرد ،پرداخت خ َّلب :جذّاب 6 َح َّي :بشتاب 2
(مضارع :يَ ْدفَ ُع /مصدرَ :دفْع) ِخالف :اختالف 4 َحياة :زندگی «متضادَ :موت»
د ََّل :راهناميی کرد خ َّلق :بسيار آفريننده َح َّيـ َر :حريان کرد (مضارع :يُ َحيِّـ ُر) 3
(مضارع :يَد ُُّل /مصدرِ :داللة) 5 َخلْف :پشت
خ
َدلْو :سطل 10 «مرتادفَ :وراء /متضاد :أَمام»
دَليل :راهنام «جمع :أَ ِدلَّة» َخل ََق :آفرید خاتَم :انگشرت «جمع :خَواتِم»
َد ْمع :اشک «جمع :دُموع» (مضارع :يَ ْخل ُُق /مصدرَ :خلْق) خاف :ترسيدَ
دَنا :نزديک شد (مضارع :يَدنو) 9 ُخ ْمس :يک پنجم 4 خاف /مصدرَ :خ ْوف) (مضارع :يَ ُ
دَواء :دارو «جمع :أَدويَة» ـسةَ ،خ ْمس :پنجَخ ْم َ ش َة :پانزدهمش ،خا ِم َس َة َع ْ َ
خا ِم َس َع َ َ
دَوام :ساعت کار 7 اَلْخَميس ،يَو ُم الْخ ِ
َميس :پنجشنبه خا ِمس ،خا ِم َسة :پنجم
َد ْور :نقش 8 َخ ْوف :ترس ،ترسيدن خاطئ :خطاکار 12 ِ
َد َوران :چرخيدن َخ ْيـر :بهرت ،بهرتين ،خوبی خائِب :نااميد 11
دَولَة :کشور ،حکومت«جمعُ :د َول» 6 خائِف :ترسيده ،ترسان
د
دونَ أَن :بی آنکه «دو َن أَن يُ َح ِّر َك: َخ ّباز :نانوا
بی آنکه حرکت دهد» 5 دار :خانه 1 خُبز :نان
َدهْـر :روزگار دا َر :چرخيد خَدَ َم :خدمت کرد
(مضارع :يَدو ُر /مصدرَ :د َوران) 1 (مضارع :يَخ ِْد ُم /مصدرِ :خ ْد َمة)
ذ
دَجاج :مرغ 7 َخ َر َج :بريون رفت
ذا :اين « َم ْن ذا :اين کيست؟» 1 دُخـان :دود (مضارع :يَ ْخ ُر ُج /مصدر :خُروج)
ذات :دارای 1 َدخ ََل :داخل شد ِخرقَة :پارچۀ کهنه 10
ذاق :چشيد َ (مضارع :يَ ْدخ ُُل /مصدر :دُخول) خَريف :پاییز
ذوق /مصدرَ :ذ ْوق) 9 (مضارع :يَ ُ ُد ّر :مرواريد (جمعُ :د َرر) 1 ِخزانَة :انبار «جمعِ :خزانَات» 5
ذا ِک َرة :حافظه 8 ُد ّر ّي :درخشان 12 ِخزانَـة :گنجينه «جمعَ :خزائِن»
ذاكَ :آن 1 ِدر َاسـة :درس خواندن خ ُْسان :زيان
ذا ِهب :رفته ،رونده ايس :تحصيلی ِدر ّ خَشَ ب :چوب «جمع :أَخْشاب»
َذکَر :مرد ،نر 4 َد َر َس :درس خواند ِخصال :ويژگی ها «مفرد :خَصلَة» 11
َذکَ َر :ياد کرد (مضارع :يَ ْد ُر ُس /مصدرِ :در َاسة و َد ْرس) خ َِض ،خ ِ َ
َضة :رسسبز 1
(مضارع:يَ ْذکُ ُر/مصدرِ :ذکْر/متضاد:ن ِ َ
َس) َد َّر َس :درس داد خَطي َئة :گناه ،خطا «جمع :خَطايا»
008
(مضارع :يَ ْر ِج ُع /مصدرُ :رجوع) ِذک َری :خاطره «جمعِ :ذک َريات» 4
ز
َر ُجـل :مرد «جمع :رِجال» َذ َّل :خوار شد (مضارع :يَ ِذ ُّل) 11
زائِد :به اضافۀ 2 ِر ْجل :پا «جمع :أَ ْر ُجل» 1 ٰذلِـكَ :آن «مذکّر»
زا َد :زياد کرد ،زياد شد ـم :رحم کرد َر ِح َ َذنَب :دُم «جمع :أَذناب» 5
(مضارع :يَزي ُد /مصدر :زيادَة) (مضارع :يَ ْر َح ُم /مصدرَ :ر ْحم) َذنْب :گناه «جمع :ذُنوب»
زانَ :زينت داد خيصة :ارزانَرخيصَ ،ر َ ذو :دارای 1
(مضارع :يَزي ُن /مصدرَ :زيْن) 1 َر َّد :برگردانيد (مضارع :يَـ ُردُّ) 11 َب :رفت َذه َ
زُبدَة :کره 7 َر َّد َد :تکرار کرد (مضارع :يُ َر ِّددُ) 7 (مضارع :يَ ْذ َه ُب /مصدر :ذَهاب)
زُجا َجـ ُة ِعـطْـ ٍر :شيشۀ عطر ُر ّز :برنج َب :طالَذه ٌ
اعي :کشاورزی ِزر ّ رِسالَة :نامه «جمعَ :رسائِل» ِذئب :گرگ «جمعِ :ذئاب»
َز َر َع :کاشت َر َس َم :نقّاشی کرد
ر
(مضارع :يَ ْز َر ُع /مصدرَ :ز ْرع) (مضارع :يَ ْر ُس ُم /مصدرَ :ر ْسم)
زُکام :رسماخوردگی 10 َرصيد :شارژ 9 رابِـع ،را ِب َعة :چهارم
زَميل :هم شاگردی ،همکار ،همسفر و َرصيف :پياده رو را َج َع :مراجعه كرد
يار «جمعُ :ز َمالء» رِضا :رضايت (مضارع :يُرا ِج ُع /مصدرُ :مرا َج َعة) 6
زَو َجة :همرس «زَوج :شوهر» ض :راضی شد َر ِ َ را ِحم :رحم کننده
َزهْر :شکوفه ،گُل «زَه َرة :يک (مضارع :يَرضَ ی /مصدر :رِضا) 9 َرأس :رس
شکوفه ،يک گُل /جمع :أَزهار» ُرفات :استخوان پوسيده 9 ر ِاسب :مردود
زَيت :روغن «جمع :زُيوت» 5 َـع :باال بُرد ،برداشت َرف َ را ِقد :بسرتی
(مضارع :يَ ْرفَ ُع /مصدرَ :رفْع) َرأَی :ديد
س
َرقَـدَ :بستـری شد ،خوابيد (مضارع :يَ َری /مصدر :رؤيَة)
ف :نشانۀ آيندهَسـ َ ،س ْو َ (مضارع :يَ ْرقُدُ /مصدرُ :رقود) َرأْي :نظر ،فكر
سابِع ،سا ِب َعة :هفتم َر ِک َب :سوار شد رائِـ َحـة :بو
سابِق :پيشتاز 11 (مضارع :يَ ْرک َُب / /مصدرُ :رکوب) رائِـع :جالب 8
ساجِ د َ :سجده کننده َرکْب :کاروان شرت يا اسب سواران 9 ُر َّب :چه بسا
سا َحة :حياط ،ميدان ُر ّمان :انار َربيع :بهار
سا ِدس ،سا ِد َسة :ششم رياضَ ـة :ورزش َرجا :اميد داشت
سا َر :حرکت کرد ،به راه افتاد رياضـي :ورزشکار
ّ (مضارع :يَرجو /مصدرَ :رجاء) 9
(مضارع :يَس ُري /مصدرَ :س ْي) 5 ريـح :باد «جمع :رياح» َرجاء :اميد
ساعَـدَ :کمک کرد ريفـي :روستايی 6 ّ َرجا ًء :لطفاً
(مضارع :يُسا ِع ُد /مصدرُ :مسا َعدَة) ئييس :اصلی
َر ّ َر َج َع :برگشت
009
ِس ّن :دندان «جمع :أَسنان» َسدّ :سد «جمعُ :سدود» 10 سا َف َر :سفر کرد
َس َنـة :سال «جمعَ :س َنوات و ِسنو َن سوال :شلوار «جمعَ :ساويل» ِْ (مضارع :يُسا ِف ُر /مصدرُ :مسافَ َرة)
و ِسن َني» سة» 8َسير :تخت «جمع :أَ ِ َّ َسأَ َل :پرسيد ،درخواست کرد
َس َنويّـاً :ساالنه 3 ِس ْعر :قيمت «جمع :أَسعار» 11 (مضارع :يَ ْسأَ ُل /مصدر :سؤال)
سوء :بدی ،بد َسفْـ َرة :سفر سا َم َح :بخشيد و درگذشت
َسواء :يکسان 4 َسف َرة ِعلم َّيـة :گردش علمی (مضارع :يُسا ِم ُح /مصدرُ :مسا َم َحة) 9
ِسوار :دستبند «جمع :أَساوِر» 8 َسفي َنة :کشتی سائِـح :گردشگر «جمع :سائِحو َن و
َسوداء :سياه (مؤن ِّث أَس َود) 3 «جمعُ :سفُن و َسفائِن» ُس ّياح» 2
سوق :بازار «جمع :أَسواق» َسک ََت :ساکت شد سائِق :راننده
َس ْهل :آسان (مضارع :يَ ْسک ُُت /مصدرُ :سكوت) سائِل :مايع ،پُرسنده 5
سيا َحة :جهانگردی ،گردشگری 6 َسكي َنة :آرامش 5 سا َوی :برابر است
َس ّيا َرة :خودرو َس ْل :بپرس ( اِ ْسأَ ْل) 9 (مضارع :يُساوي /مصدرُ :مساواة)2
َسـ ّيـا َر ُة ْالُ ْجـ َر ِة :تاکسی َسالم :آشتی 11 َس َّب :دشنام داد (مضارع :يَ ُس ُّب) 4
َس ِّيـد :آقا َسلِ َم :سالـم ماند َس َّب َب :سبب شد
َس ِّيـدَة :خانم (مضارع :يَ ْسلَ ُم /مصدرَ :سال َمة) (مضارع :يُ َسبِّ ُب /مصدرَ :س ّب) 10
َس ِّيـئ َ ،س ِّي َئة :بد 4 َسل ََّم :سالم کرد الس ْبت :شنبهَلس ْبت ،يَو ُم َّ
ا َّ
َس ْيف :شمشري «جمعُ :سيوف» 7 ِسلْم ّيـاً ُ :مسالـمت آميز َس ْبـ َعةَ ،سبْع :هفت
«سلْم :صلح» 4 ِ َس ْبعيـنََ ،س ْبعو َن :هفتاد
ش
ُسلوك :رفتار 12 َس َب َق :پيشی گرفت
شا َء :خواست (مضارع :يَشا ُء) 9 ـسلِّ ُم /مصدر :ت َسليم)
(مضارع :يُ َ (مضارع :يَسب ُِق) 12
شاب :جوان «جمع :شَ باب»
ّ َسامء :آسامن «جمعَ :ساموات» َس ّبو َرة :تخته سياه 12
شارِع :خيابان «جمع :شَ وارِع» اموي :آسامنی َس ّ ِس َّتـةِ ،س ّت :شش
شاطئ :ساحل «جمع :شَ ِ
واطئ» 6 ِ َس َم َح :اجازه داد (مضارع :يَ ْس َم ُح) َسـ َتـ َر :پوشاند ،پنهان کرد
شاهَدَ :ديد َس ْمع :شنوايی 8 (مضارع :يَ ْستُـ ُر)
(مضارع :يُشا ِه ُد /مصدرُ :مشا َهدَة) َس ِم َع :شنيد َس ّجاد :فرش «جمعَ :سجاجيد» 6
شاي :چای (مضارع :يَ ْس َم ُع /مصدرَ :س ْمع و َسامع) َس َجدَ :سجده کرد (مضارع :يَ ْس ُجدُ)
شَ باب :دورۀ جوانی ،جوانان «مفرد: َس َمـکَة :يک ماهی «جمعَ :س َمکات» َس َّج َل :ثبت کرد
شـاب»
ّ َس َمـﻚ :ماهی «جمع :أَ ْسامﻙ» (مضارع :يُ َس ِّج ُل /مصدر :تَسجيل) 6
شَ َبکَة :تور َس َمكُ الْ ِق ْر ِش :کوسه ماهی 8 َسحاب :ابر
ِشتاء :زمستان َس َّمی :ناميد َس َح َب :کشيد (مضارع :يَس َح ُب) 3
شَ ّتانَ :دور شد 2 (مضارع :يُ َس ّمي /مصدر :تَسميَة) 3 َسخاءَ ،سخا َوة :بخشندگی
010
َصديق :دوست (مضارع :يَشکو /مصدرِ :شکايَة) 9 شَ َجر :درخت «جمع :أَشْ جار»
أص ِـدقاء /متضادَ :عد ّو»
«جمعْ : شَ کَ َر :تشکّر کرد شَ َج َرة :يک درخت «جمع :شَ َجرات»
صخُ)
َصـ َرخَ :فرياد زد (مضارع :يَ ْ ُ (مضارع :يَشْ ُک ُر /مصدر :شُ کْر) شَ َّج َع :تشويق کرد (مضارع :يُـشَ ِّجـ ُع
َص ِعدَ :باال رفت شُ کْراً َجزيالً :بسيار سپاسگزارم /مصدر :ت َشجيع)
(مضارع :يَ ْص َع ُد /مصدرُ :صعود) شَ ّلل :آبشار «جمع :شَ ّلالت» شَ َح َن :شارژ کرد
ِصغَـر :کوچکی شَ َّم :بوييد (مضارع :يَش َح ُن /مصدر :شَ ْحن) 9
َصغري :کوچک «متضاد :کَبيـر» (مضارع :يَشُ ُّم /مصدر :شَ ّم) 8 شَ ْحن :شارژ کردن ،اعتبار مالی 9
ف :کالس «جمعُ :صفوف» َص ّ شَ مس :خورشيد شَ ديدَة :گرفتاری «جمع :شَ دائِد» 11
َصفّا َرة :سوت ،آژير 12 شَ ْهد :عسل 9 ِشاء :خريدن «متضاد :بَيْع»
َص َف َر :سوت زد شَ هِدَ :شاهد بود ،شهادت داد َشاب :نوشيدنی ،رشبت «جمع:
(مضارع :يَص ِف ُر /مصدرَ :صفري) 8 (مضارع :يَش َهدُ) 6 شبَـة» أَ ْ ِ
فـي :برگزيده 11 َص ّ شَ ْهر :ماه «جمع :شُ هور» َش َِب :نوشيد
َصالة :نـامز شب) ش ُب /مصدرْ ُ : (مضارع :يَ ْ َ
َصل ََّح :تعمري کرد ش َح :رشح داد ََ
ص
(مضارع :يُ َصل ُِّح /مصدر :تَصليح) 8 شح) ش ُح /مصدرْ َ : (مضارع :يَ ْ َ
ِصـنا َعة :صنعت صا ِدق :راستگو ش َرة :زبانۀ آتش 1 ََ
ِصـنـاع َّيـة :صنعتی صا َر :شد (مضارع :يَص ُري) َششَ ف :مالفه «جمعَ :ش ِاشف» 8
َص َن َع :ساخت صالِح :درستکار طي :پليس شُ ـ ْر ّ
(مضارع :يَ ْص َن ُع /مصدرُ :ص ْنع) صالَة :سالن 4 ُشطَة :ادارۀ پليس
ُص َور ُم َت َح ِّرکَـة :عکس های متح ّرک باح الْخَريَ ،ص َ
باح ال ّنور :صبح به خري َص َ رشف فرمود ،افتخار داد ف :م َّ ش َ َ َّ
صو َرة :عکس «جمعُ :ص َور» ِص َّحة :تندرستی ش ُف /مصدر :ت َرشيف) 3 (مضارع :يُ َ ِّ
َصـ ْوم :روزه َصحراويَّة :کويری 6 شکَـة :رشکت «جمعَ :شِکات» َِ
َصـهْ :ساکت شو 2 َصحيفَـة :روزنامه «جمعُ :ص ُحف» شی :فروخت ،خريد ََ
صيام :روزه 7 َصحيفَة جِ دار َّية :روزنامه ديواری (مضارع :يَ ْشي) 7
صيانَـة :نگه داری ،تعمري 7 ُصداع :رسدرد َشي َحة :سيم کارت 9
َصيدَ ّيل :داروفروش 6 َصداقَـة :دوستی شَ ْعب :ملّت «جمع :شُ عوب» 2
َصيدَل َّية :داروخانه 6 َصدْر :سينه «جمعُ :صدور» 5 ِ
احساس...کرد شَ َع َر بِـ :
َص َّيَ :گردانيد (مضارع :يُ َص ِّ ُي) 1 دَّق :باور کرد َص َ (مضارع :يَشْ ُع ُر /مصدر :شُ عور)
َص ْيف :تابستان (مضارع :يُ َصد ُِّق /مصدر :تَصديق) 3 شَ َّق :شکافت (مضارع :يَشُ ُّق) 1
الصـيـن :چـيـن ّ دَق :راست گفت َص َ شَ قا َوة :بدبختی
(مضارع :يَ ْصد ُُق /مصدرِ :صدْق) شَ کا :شکايت کرد
011
عاصفَة تُراب َّية :توفان های ريزگرد ِ (مضارع :يَطْبَ ُع /مصدر :طَبْع)
ض
«جمعَ :ع ِ
واص ُف تُراب َّيةٌ» 10 طَ َر َد :با تندی راند
عالَم :جهان (مضارع :يَطْ ُر ُد /مصدر :طَ ْرد) ضا َع :تباه شد ،گم شد
َمي :جهانی ،بین الـمللی عال ّ طَ َر َق :کوبيد (مضارع :يَضي ُع) 12
عالَم َني :جهانيان (مضارع :يَطْ ُر ُق /مصدر :طَ ْرق) ضَ ِحـكَ :خنديد
عام :سال «جمع :أَ ْعوام» طَعام :خوراک «جمع :أَطْ ِع َمـة» (مضارع :يَضْ َح ُك /مصدر :ضَ ِحك)
ايس :سال تحصيلی عا ٌم ِدر ٌّ طُفولَـة :کودکی ضَ ـ َّر :زیان رساند
عا ِمل :کارگر «جمعُ :ع ّمل» طَل ََب :درخواست کرد ( مضارع :یَضُ ـ ُّر /مصدر :ضَ ـ ّر)
عانَـی :رنج برد (مضارع :يَطْل ُُب /مصدر :طَلَب) ض َب :زد
ََ
(مضارع :يُعاين /مصدرُ :معاناة) 10 طَ ّيار :خلبان ضب) (مضارع :يَ ْض ُِب /مصدرْ َ :
َعبا َءة :چادر طَري :پرنده 8 ضَ ْع :بگذار 1
َع ْبد :بنده «جمعِ :عباد» ِض ْعف :برابر در مقدار
ظ «ضع َفنيِ :دو برابر» 7 ِ
َع ْبـ َر :از را ِه 3
َع َبـ َر :عبور کرد ظا ِه َرة :پديده «جمع :ظَوا ِهر» 3 الدَّم :فشار خون
ْـط ِ ضَ ـغ ُ
(مضارع :يَ ْعبُـ ُر /مصدرُ :عبور) ظَالم :تاريکی 5 ضَ وء :نور «جمع :أَضواء» 5
ِع ْبـ َرة :پند «جمعِ :عـ َبـر» ظَل ََم :ستم کرد ضياء :روشنايی 1
َعتيـق :کهنه (مضارع :يَظْلِ ُم /مصدر :ظُلْم) ضيافَـة :مهامنی
َع َج َز :ناتوان شد ظُلْ َمة :تاريکی «جمع :ظُلُامت» 9 ضَ ْيـف :مهامن «جمع :ضُ يوف»
(مضارع :يَ ْع ِج ُز /مصدرَ :ع ْجز) ظَنَّ :گـامن کرد
ط
َعجني :خمري 9 (مضارع :يَـظُ ُّن /مصدر :ظَ ّن)
َعدا َوة :دشمنی «متضادَ :صداقَة» ظَ َه َر :آشکار شد طازَج :تازه
َعد ّو :دشمن «جمع :أَ ْعداء» (مضارع :يَظْ َه ُر /مصدر :ظُهور) طاقَـة کَه َربائ َّيـة :نريوی برق
عُدْ وان :دشمنی «متضادَ :صداقَة» طالِب :دانش آموز ،دانشجو
ع «جمع :ط ُّلب»
َعـ َر َبـة :واگُن ،گاری
ِع ْرض :ناموس ،آبرو 11 عا َد :برگشت طائِر :پرنده «جمع :طُيور»
ف :شناخت ،دانست َع َر َ (مضارع :يَعو ُد /مصدرَ :عودَة و َمعاد )11 طائِ َرة :هواپيام «جمع :طائِرات»
(مضارع :يَ ْعر ُِف /مصدرِ :ع ْرفان) عادي :دشمن ِط ُّب الْ ُعيونِ :چشم پزشکی
ف :مع ّرفی کرد َع َّر َ «جمعُ :عداة /مرتادفَ :عد ّو» 9 َط ّباخ :آشپز
(مضارع :يُ َع ِّر ُف /مصدر :ت َعريف) 8 عاش :زندگی کرد َ َط َبخَ :پخت
ِع ّزِ ،ع َّزة :ارجمندی عيش /مصدرَ :عيْش) (مضارع :يَ ُ (مضارع :يَطْ ُب ُخ /مصدر :طَ ْبخ)
َع ْزل :برکنار کردن عاشة :دهمعاشَ ِ ، ِ طَ َب َع :چاپ کرد
012
َغر َِق :غرق شد باید ... َع َز َم :تصميم گرفت
(مضارع :يَ ْغ َر ُق /مصدرَ :غ َرق) َع ّم :عمو 7 (مضارع :يَع ِز ُم /مصدرَ :ع ْزم) 8
َغزال :آهو «جمعِ :غ ْزالن» ِعام َرة :ساختامن 6 ُع ّش :النه
غ َّسالَة :لباسشويی 10 َع ِم َل :انجام داد ،کار کرد َعشاء :شام
غ ََس َل :شُ ست (مضارع :يَ ْع َم ُل /مصدرَ :ع َمل) ُعشْ ب ِط ّب ّي :گياه دارويی
(مضارع :يَغ ِْس ُل /مصدر :غ َْسل) َعمود :ستون «جمع :أَع ِمدَة» «جمع :أَعشاب ِطبّيَّة» 5
غُصن :شاخه َعميل :مزدور «جمعُ :ع َمالء» 4 شة :دَه
َع ْشَ ،ع َ َ
«جمع :غُصون و أَغصان» 1 َع ْن :در بارۀ ،از ِع ْشونَ ،عرشین :بیست
َـض َب :خشمگني شد غ ِ ِع َنب :انگور َعش َّية :آغاز شب 9
(مضارع :يَغْضَ ُب /مصدر :غَضَ ب) ِعـ ْنـدَ :هنگام ،نزد ،کنار ،داشنت ـف :وزيد (مضارع :يَ ْع ِص ُف) ـص َ َع َ
َغطَّی :پوشاند (مضارع :يُ َغطّي) 10 ِعندَما :وقتی که ُع ْصفور :گنجشک «جمعَ :عصافري»
َغ َف َر :آمرزيد َع َّو َض :جربان کرد َع َصی :رسپيچی کرد
(مضارع :يَ ْغ ِف ُر /مصدرُ :غ ْفران) (مضارع :يُ َع ِّو ُض /مصدر :ت َعويض) 5 (مضارع :يَعيص) 12
َغل ََب :چريه شد َع ْيـش :زندگی َعصريُ الْفا ِک َهة :آبـميوه
(مضارع :يَغلِ ُب /مصدرَ :غلَبَة) 12 َعـيـْن :چشم ،چشمه َعطَّـ َر :عطر زد
َغ َّنی :آواز خوانْد (مضارع :يُ َغ ّني) 8 «جمعُ :عيون» (مضارع :يُ َعطِّ ُر /مصدر :ت َعطري)
غَـ َّيـ َر :تغيري داد َع َّ َي :مشخّص کرد ُعطْلَة :تعطيلی 6
(مضارع :يُغَـ ِّيـ ُر /مصدر :ت َغيري) (مضارع :يُ َع ِّ ُي /مصدر :تَعيني) 1 َعفا :بخشيد
غَيم :ابر «مرتادفَ :سحاب» 1 (مضارع :يَعفو /مصدرَ :عفْو ) 8
غ
َعفْواً :ببخشید
ف
غابَة :جنگل َعق ََل :انديشيد
فَـ :پس ،و غا َرة :حمله (مضارع :يَع ِق ُل /مصدرَ :عقْل) 11
فا ِعل :انجام دهنده «غارات لَيليَّة :حمالت شبانه» َعلَم :پرچم «جمع :أَعالم»
فاق :برتری يافت َ غايل ،غالـ َية ،غا ٍل :گران َعلِ َم :دانست
فوق /مصدر :فَ ْوق) 2
(مضارع :يَ ُ «متضادَ :رخيص» (مضارع :يَ ْعلَ ُم /مصدرِ :علْم)
فا ِک َهـة :ميوه «جمع :فَواکِه» غايَـة :پايان ،هدف َعلَی :بر ،رویِ
فائِز :بَرنده غَداً :فردا َعلَی الْ َيسا ِر :سمت چپ
َف َت َح :باز کرد غَداء :ناهار َعلَی الْ َيميـنِ :سمت راست
(مضارع :يَ ْفتَ ُح /مصدر :فَتْح) غَداة :آغاز روز 9 َعلَی َم ِّر الْ ُعصو ِر :در گذر زمان
َف َّت َش :جست و جو کرد ُغراب :کالغ « ُعصور جمع َعرص» 4
(مضارع :يُ َفتِّ ُش /مصدر :تَفتيش) 9 غُرفَة :اتاق «جمعُ :غ َرف» َعلَيـﻚَ بِـ : ...بر تو الزم است ،...تو
013
قائِـ َمة :ليست 6 َفـكَّ :باز کرد ،رها کرد فَـ ْجـأَ ًة :ناگهان
قُـ ْبـح :زشتی «متضادَ :جامل» فك /مصدر :ف َّك) 11 (مضارع :يَ ُّ َف َح َص :معاینه کرد
قَـ َّب َـل :بوسيد َفکَّ َر :فکر کرد (مضارع :يَ ْف َح ُص /مصدر :فَ ْحص)
(مضارع :يُ َقبِّ ُل /مصدر :تَقبيل) (مضارع :يُ َف ِّک ُر /مصدر :تَفکري) 7 َفراغ :جای خالی 1
َقب َِل :پذيرفت فَالة :بيابان «جمع :فَلَوات» 9 َف َّر َج عَنِ الْ َمک ِ
ْروب :
(مضارع :يَ ْقبَ ُل /مصدر :قَبول) ف َّـلح :کشاورز اندوه غمگني را زدود (مضارع:
َق ْب َل أُسبوعٍ :هفتۀ قبل ِفلْم :فيلم «جمع :أَفالم» 3 یُ َف ِّر ُج / ...مصدر :تَفريج 11 )...
ُق َّبـة :گنبد 6 فَم :دهان 12 َفر َِح :خوشحال شد
قَبيح :زشت فُندُق :هتل «جمع :فَنا ِدق» (مضارع :يَ ْف َر ُح /مصدر :فَ َرح)
َقدَ َر :توانست فَـ ْوق :باال ،رویِ «متضاد :ت َ ْحت» َفر ٌِح :شاد 9
(مضارع :يَق ِْد ُر /مصدر :قُ ْد َرة) فَـه َِم :فهمید َف ْرحان :شاد 9
َقدَ م :پا «جمع :أَقدام» (مضارع :يَ ْف َه ُم /مصدر :فَ ْهم) َف ْرخ :جوجه «جمعِ :فراخ»
ف :انداخت (مضارع :يَق ِْذ ُف) َق َذ َ فـي :در ،داخلِ َف َرس :اسب
قَـ َرأَ :خوانْـد يف أَمانِ الل ِه :خداحافظ فُرشاة :مسواک
(مضارع :يَ ْق َرأُ /مصدرِ :قرا َءة) َف َر َغ :خالی شد
ق
قُـ ْر َب :نزدیک (مضارع :يَف ُر ُغ /مصدر :فَراغ) 4
َق ُر َب ِم ْن :به ...نزديک شد قات ََل :جنگيد َف َّر َق :جدايی انداخت
(مضارع :يَ ْق ُر ُب /مصدر :قُ ْرب و قُ ْربَة) (مضارع :يُقاتِ ُل /مصدرُ :مقاتَلَة) 7 (مضارع :يُ َف ِّر ُق /مصدر :تَفريق) 4
َق َّر َر :قرار گذاشت قـا ِدم :آينده اجب دينی «جمع :فَرائِض» فَريضَ ة :و ِ
(مضارع :يُ َق ِّر ُر /مصدر :تَقرير) 7 قاطـع :بُرنده ِ فَريق :تيم ،گروه «جمع :أَفْـ ِرقَـة»
َريب ِم ْن :نزديک بهق ٌ قاط ُع ال َّر ِح ِم :بُرندۀ پيوند خويشان
ِ ف ُْستان :پرياهنِ زنانه «جمع:
«متضاد :بَعي ٌد َع ْن» قا َعة :سالن 1 فَساتيـن»
قَريَـة :روستا «جمع :قُ َری» قا ِفلَـة :کاروان «جمع :قَوا ِفل» فُس ُتق :پسته 6
ق ََّس َم :تقسيم کرد قال :گفت َ ِفـضَّ ـة :نقره
(مضارع :يُق َِّس ُم /مصدر :تَقسيم) (مضارع :يَ ُ
قول /مصدر :قَ ْول) فَطور :صبحانه
ِق ْش :پوست قال يف نَـف ِْس ِه :با خودش گفت َ ِف ْعل :کار ،انجام دادن
قَصيـر :کوتاه قا َم :برخاست «جمع :أَفعال»
الت :گذراندن تعطيالت 6قَضا ُء الْ ُعطُ ِ (مضارع :يَقو ُم /مصدر :قيام) 2 َف َع َل :انجام داد
ِق ّط :گربه 5 قا َم بِـ :اقدام کرد 2 (مضارع :يَ ْف َع ُل /مصدرِ :ف ْعل)
َقطَ َع :بُريد قائِد :رهرب «جمع :قادَة» 4 فَـقَـدَ :از دست داد
(مضارع :يَ ْقطَ ُع /مصدر :قَطْع) قائِـم :استوار ،ايستاده 4 (مضارع :يَ ْف ِق ُد /مصدرِ :فقدان)
014
کَـثُـ َر :زياد شد قُطن :پنبه 6
ل
(مضارع :يَـکْـثُـ ُر /مصدر :کَثْـ َرة) َق َف َز :پريد ،جهش کرد
لِـ :دارد ،برای «گاهی لِـ به لَـ تبديل کَـثيـر :بسیار «متضاد :قَليل» (مضارع :يَق ِف ُز) 8
می شود؛ مانند لَـ ُه ،ل ََك» کَ َذ َب :دروغ گفت ق ُْل :بگو 1
ال :نه ،نیست ،حرف نفی مضارع (مضارع :يَک ِْذ ُب /مصدر :کِذْب و ق ََّل :کم شد
ال بَـأْ َس :اشکالی ندارد ک َِذب) «متضادَ :صد ََق» (مضارع :يَ ِق ُّل /مصدرِ :قلَّة)
البُدَّ ِمن :ناگزير 6 کَ ٰذلِكَ :همني طور 8 قَليل :کم «متضاد :کَثيـر»
ال تَز ُال :پيوسته 11 کَرا َمة :بزرگواری 9 قَـ ْمح :گندم
ال شُ کْ َر َعلَی الْواجِ ِب :وظيفه ام کُـ َرة :توپ َق َمر :ماه «جمع :أَقامر»
است؛ تشکّر الزم نيست کُـ َر ُة الْق ِ
َدَم :فوتبال قَميص :پرياهن
ال َح َظ :مالحظه کرد کُـ َر ُة الْ ِمنضَ دَ ِة :تنيس روی ميز قَول :گفتار
الح ُظ /مصدرُ :مال َحظَة) 3 (مضارع :يُ ِ ايس»
يس :صندلی «جمع :کَر ّ کُ ْر ّ قيام :برخاستـن
ال ِعب :بازيکن ف :آشکار کرد کَشَ َ قي َمـة :ارزش ،قیمت
ال َم :مالمت کرد (مضارع :يَک ِْش ُف /مصدر :کَشف) َق ِّيم :ارزشمند 11
(مضارع :يَلو ُم /مصدر َ :مالمة) ِکال :هر دو 12
لِـأَنَّ :زيرا
ک
کَالم :سخن
لَب َِث :اقامت کرد و ماند کَـلْب :سگ «جمع :کِالب» کَـ ِ :
مانند
(مضارع :يَلبَثُ ) 2 ـک ُْم :ـِتان ،ـِ شام «جمع مذکّر» ـكَ :ـَت ،ـِ تو «مذکّر»
لَب َِس :پوشيد (مضارع :يَلْ َب ُس) ک َْم :چند ،چقدر ـك َ :ـت ،ـِ تو «مؤنّث»ِ
لَبونَـة :پستاندار «جمع :لَبونات» 8 ـکُام :ـِتان ،ـِ شام «مث ّنی» کا ِتب :نويسنده
لَدَی :نزد 4 کَ َّم َل :کامل کرد کَأْس :جام ،ليوان 9
لَدَ یهِم :نزدشان ،دارند (مضارع :يُ َک ِّم ُل /مصدر :ت َکميل) 1 کا َد :نزديک بود که
لِسان :زبان کَام :هامن گونه که (مضارع :يَکادُ) 12
لَ ِع َب :بازی کرد ـکُـ َّن :ـِتان ،ـِ شام «جمع مؤنّث» کانَ :بود (مضارع :يَکونُ)
(مضارع :يَلْ َع ُب /مصدر :لَ ِعب) کَـ ْنز :گنج «جمع :کُنوز» کَـأَنَّ :گويی ،انگار
لَ ِع َق :ليسيد (مضارع :يَل َع ُق) 5 کَ ْهـ َربـاء :برق ِکـ َبـر :بزرگسالـی «متضادِ :صغَـر»
لُـغَـة :زبان کَهف :غار «جمع :کُهوف» 6 کَبيـر :بزرگ «متضادَ :صغيـر»
لَفّافَة :باند زخم 6 کیمیاء :شیمی کَ َت َب :نوشت
لَـقَد :قطعاً ف :چطور کَ ْي َ (مضارع :يَ ْکتُ ُب /مصدر :کِتابَة)
لٰ ِکنَّ ،لٰ ِک ْن :ولی کيمياوي :شيميايیّ کَ َت َم :پنهان کرد
لِکَي :تا ،تا اينکه 12 (مضارع :يَ ْکتُ ُم /مصدر :کِتْامن)
015
َم َرق :خورش 7 َمجال :زمينه 10 ـم :برای چه (لِـ +ما) لِ َ
ُمرور :گذر کردن ُمجال ََسـة :همنشينی ل َّم :هنگامی که
َمر َمی :دروازه ،جای ترياندازی 12 ُمج َتهِد :کوشا لِامذا :چرا
ُمز َد ِحم :شلوغ ُمجِ دّ :کوشا لِـ َم ْن :ما ِل چه کسی ،مال چه کسانی
َمساء :شب ،بعد از ظهر ُم َج َّرب :آزموده 9 لَ ْو :اگر 10
ُمسا َعدَة :کمک ُم َجفَّف :خشک شده لَـ ْو َحـة :تابلو
ُم ْسـ َتـشـفَـی :بيامرستان َمجنون :ديوانه َ
لَ ْون :رنگ «جمع :ألْوان»
ُمس َت ِعرُ ،مستَ ِع َرة :فروزان 1 َم ْجهول :ناشناخته ،گمنام ـس :نيست لَ ْي َ
ُمس َتعني :ياری جوينده 1 ُمحا َفظَة :استان ،نگهداری لَ ْيـل :شب «جمع :لَيايل»
ُمس َتنقَع :آبگري ،تاالب 10 َمحا ِمد :ستايش ها 9 لَيمون :ليـمو
ُم ْس َت ْو َصف :درمانگاه ُمحا َولَـة :تالش
م
ُمس َت َوی :سطح 12 ِمحرار :دماسنج 6
ُم َس ِّجل :دستگاه ضبط حيط ْالَطل ّ
َيس :اقيانوس اطلس 3 الْـ ُم ُ مـا :آنچه
َم ْسور :خوشحال «متضادَ :حزين» ُمخ َتـ َبـر :آزمايشگاه ما :حرف نفی ماضی
ُم ْسلِم :مسلامن َمـ ْخ َزن :انبار «جمعَ :مخازِن» ما أَج َم َل :چه زيباست! 2
َمسموح :مجاز ُم َخطَّط :راه راه 7 ما بِـﻚ :تو را چه می شود؟
سؤول ِال ْستِقبالِ :مسئول پذيرش 7
َم ُ ُمداراة :مدارا کردن ما؟ :چه ،چه چيز ،چيست؟
ُمشا ِغب :شلوغ كننده ،اخاللگر 12 ُمدَ ِّرس :معلّم مـاء :آب «جمع :مياه»
ُمرشِف :مدير داخلی 8 توپ جنگی 10 ِمدفَع ِ : ماتُ :مرد
َ
ِمشْ كاة :چراغدان 12 َمدي َنـة :شهر «جمعُ :مدُن» (مضارع :يَـموتُ /مصدرَ :م ْوت)
ِمش ِمش :زردآلو َم ْرأَة (الْ َم ْرأة) :زن ماذا :چه ،چه چيز
ُمصاب :دچار 10 ُمرا َج َعة :دوره مايش :پياده «جمعُ :مشاة»
َمصانِع :آب انبارهای بيابان 9 ُمرا ِفق :همراه 3 مائِـدَة :سفرۀ غذا
ِمصباح :چراغ «جمعَ :مصابيح» َم ْرضاةَ ،م ْرضات :خشنودی 7 ُمباراة :مسابقه «جمعُ :مبا َريات» 12
ُم ْص َحف :قرآن َمـ َّرة :بار ،دفعه َم ْبـروك :مبارک
ِمص َعد :آسان بر ،باالبر (آسانسور) 10 َمر َحباً ِبکُم :خوش آمديد ،درود بر شام 3 ُمبيـن :آشکار
َم ْص َنع :کارخانه َمر َح َمـة :مهربانی َم ْت َجر :مغازه 11
َمصيـر :رسنوشت َم َّر َر :تلخ کرد ُمـ ْتـ َحـف :موزه
ُم َض :نام قبيله ای 11 (مضارع :يُـ َم ِّر ُر /مصدر :تَـمرير) 9 ُم َت َف ِّرج :تـامشاچی 12
َمـضَ ـی :گذشت (مضارع :يَـ ْميض) السکَّ ِر :بيامری قند َمـ َر ُض ُّ َم َتی :چه وقت
ُميضء :نورانی 5 َم ْرضَ ـی :بيامران «مفردَ :مريض» ِم ّ
ثالـي :نـمونه
016
َم ْوت :مرگ َملَـأَ :پُر کرد (مضارع :يَـ ْم َلُ) ِمضياف :مهامن دوست 2
َموسو َعة :دانشنامه 8 َمـالبِس :لباس ها َمطار :فرودگاه 1
م َوظَّف :کارمند َملحوظ :قابل مالحظه 6 َمط َبخ :آشپزخانه 10
َمو ِعد :وقت «جمعَ :موا ِعد» 7 َملْ َعب :زمني بازی ،ورزشگاه َمط َبـ َعـة :چاپخانه «جمعَ :مطابِـع»
ُم َهدِّئ :آرام بخش «جمعَ :مال ِعب» َمطَـر :باران «جمع :أَ ْمطار»
ِمه َرجان :جشنواره (فستيوال) 3 َف :پروندهِمل ّ ِمط َرقَة :چکش 10
ُم ِه َّم ٌة ِإداريَّة :مأموريّت اداری َملِك :پادشاه «جمعُ :ملوك» 8 َمطْ َعم :غذاخوری ،رستوران
ِم ْه َنـة :شغل «جمعِ :م َهن» ُملْك :پادشاهی 11 «جمعَ :مطا ِعم»
َملَكَ :مالک شد ،دارد ،فرمانروايی کرد ميناء :بندر «جمعَ :موانِئ» 6 ُمطَ ِّهر :پاک کننده 5
ِمـ َئـة :صد 2 (مضارع :يَـملِ ُك) 5 َم َـع :همرا ِه ،با
َمليح :با نـمک 9 َمعاً :با هم
ن َم َع ْالَ َس ِ
َم َم ّر :راهرو ،گذرگاه متأسفانه 1
فّ :
ـنا :ـِ مان ،ـِ ما َمـ َمـ ُّر الْ ُمشا ِة :گذرگاه پياده السال َمـ ِة :به سالمتَم َـع َّ
ناجِ ـح :موفّق ،پريوز ُم َم ِّرض :پرستار ُمعا َق َبة :پيگرد 7
نوح) 9ناح :شيون کرد (مضارع :يَ ُ َ َممزوج :درهم آميخته 9 ُمعالَ َجة :چاره جويی ،درمان 10
نـادَی :صدا زد َم ْملوء بِـ :پُر از َمعالِم :آثار 6
(مضارع :يُنادي /مصدرُ :مناداة) ِم ْن :از َم َع بَعض :با همديگر 4
نار :آتش َم ْن :چه کسی ،چه کسانی ،هرکس َم ْعجونُ أَ ْسنانٍ :خمري دندان
ناس :مردم ياحي :مناطق
الس ِّذب ّناط ُق الْ َج ِ َم ِ ِمفْـتاح :کليد «جمعَ :مفاتيح»
ناس َب :مناسب شد َ دارای جاذبۀ جهانگردی 6 ُمف َت ِکرُ ،مفتَ ِک َرة :انديشمند 1
ناس َبة)1
ناس ُب /مصدرُ :م َ (مضارع :يُ ِ ِم ْن أَي َن :از کجا ،اهل کجا َمفروش :پوشيده 3
نا ِفـ َذة :پنجره «جمع :نَوا ِفذ» ِم ْن دونِ الل ِه :به جـای خـدا ،به غيـر َمفروشات :فرش ها 10
نا ِقص :منهای 2 خدا 4 َمکـ َت َبـة :کتابخانه
نائِم :خوابيده «جمع :نيام» 3 ِمن فَضلِكَ :خواهشمندم 4 َمکَ َر :نرينگ زد ،چاره انديشی کرد
نَبات :گياه «جمع :نَباتات» ِم ْنشَ فَة :حوله (مضارع :يَـ ْم ُک ُر مصدرَ :مكْر) 7
نَ َج َح :موفّق شد ِم ْنضَ دَة :ميز ُمـکَـ َّرم :گرامی
(مضارع :يَ ْن َج ُح /مصدر :نَجاح) ُم َن َّظ َم ُة ْالُ َم ِم الْ ُم َّت ِحدَ ِة : َمک ُر َمة :بزرگواری
نَجم :ستاره (جمع :نُجوم و أَن ُجم) 1 سازمان ملل متّحد «جمعَ :مکارِم» 11
نَ ْح ُن :ما ُمن ِقذ :نجات دهنده 8 َمکروب :اندوهگني 11
نَدا َمة :پشيامنی ،پشيامن شدن 9 ُمن َه ِمرُ ،من َه ِم َرة :ريزان 1 ِمک َن َسة :جارو 10
نَ ِد َم :پشيامن شد ُمؤا َم َرة :توطئه 7 ف الْ َهوا ِء :کولر 8
ُمکَ ِّي ُ
017
ُو ّد :عشق 9 نَـام :رشد کرد (مضارع :يَنمو) 1 (مضارع :يَ ْن َد ُم /مصدر :نَدا َمة و نَدَم)
َورا َء :پشت «متضاد :أَمام» نَوع َّية :جنس ،نوع 11 نَـ َز َل :پايني آمد
َورد :گُل « َوردَة :يک گُل» نَـ ْملَة :مورچه 2 (مضارع :يَ ْنز ُِل /مصدر :نُزول)
َو َرع :پارسايی نَوم :خواب نِساء :زنان
َو َرق :برگ «جمع :أَوراق» نَهار :روز َس :فراموش کرد نِ َ
ف :وصف کرد َو َص َ نِهايَة :پايان «متضاد :بِدايَـة» نسی /مصدر :نِ ْسيان) (مضارع :يَ َ
(مضارع :يَ ِص ُف /مصدرَ :و ْصف) 9 نَ ْهـر :رودخانه «جمع :أَنْهار» َش :پخش کرد نََ
َو ْصفَـة :نسخه نَ َه َض :برخاست (مضارع :يَ ْن َه ُض) نش/مصدر :ن َْش) 5 (مضارع :يَ ُ ُ
َو َص َل :رسيد نَشيط :بانشاط ،ف ّعال
و
(مضارع :يَ ِص ُل /مصدرُ :وصول) ن َّص :منت «جمع :نُصوص»
َوضَ َع :گذاشت (مضارع :يَضَ ُع / َو لَو :اگرچه نص ُح) 4ن ََص َح :پند داد (مضارع :يَ َ
مصدرَ :وضْ ع /متضادَ :رفَ َع) واجِ ب :تکليف َص :ياری کرد نَ َ
َوعَدَ :وعده داد (مضارع :يَ ِعدُ) 3 وا َجهَ :روبه رو شد ص /مصدر :ن َْص) (مضارع :يَ ْن ُ ُ
ف :کامل کن « َوفِّــ ِه التَّبجيال: َو ِّ (مضارع :يُوا ِج ُه /مصدرُ :موا َج َهة) 10 َضة :تر و تازه 1 ن َِض ،ن ِ َ
احرتامش را کامل به جا بياور»12 واحدَة :يک وا ِحدِ ، نَظّا َرة :عينک 10
وِقا َية :پيشگريی 5 واسع :وسیعِ نَظَ ٌر :نگاه
َوق ََع :واقع شد ،اتّفاق افتاد ،افتاد واف ََق :موافقت کرد نَظَ َر :نگاه کرد
(مضارع :يَ َق ُع /مصدرُ :وقوع) (مضارع :يُوا ِف ُق /مصدرُ :موافَقَة) 12 (مضارع :يَ ْنظُ ُر /مصدر :نَظَر)
َف :ايستاد
َوق َ وا ِقف :ايستاده نَظَراً لِـ :نظر به 6
(مضارع :يَ ِق ُف /مصدرُ :وقوف) والِد :پدر «مرتادف :أَب» نَظيف :پاکیزه
َوقود :سوخت (موا ّد سوخت) 11 والِدَ ة :مادر «مرتادف :أُ ّم» نَ َع ْم :بله
َوکْ َنة :النه «جمعُ :وکَنات /شکل والِدَينِ ،والِدانِ :پدر و مادر نِع َمة :نعمت (جمع :أَن ُعم و نِ َعم) 1
ديگر آن َوکْر است9 ». َو َج َب :واجب شد نَفْس :خود ،هامن
َولَـد :پرس ،فرزند «جمع :أَ ْوالد» ِب /مصدرُ :وجوب) (مضارع :يَج ُ نِفط :نفت 6
لـي :يار «جمع :أَولياء» َو ّ َو َجدَ :پيدا کرد نَف ََع :سود رساند
(مضارع :يَ ِجدُ /مصدرُ :وجود) (مضارع :يَ ْن َف ُع /مصدر :نَفْع)
ه
َو َجع :درد «مرتادف :أَلَم» نَـفَـقَـة :هزينه
ــهُ :ـَشِ ،ـ او ِ ،ـ آن «مذکّر» َو ْجـه :چهره «جمعُ :وجوه» نُفوس :جمعيّت 10
ــها َ :ـش ،ـِ او ،ـِ آن «مؤنّث» َو ْحـدَة :تنهايی ،همبستگی نَق ََص :کم شد
ِ
هات :بیاور 2 َو ْحدَك :تو به تنهايی (مضارع :يَ ْنق ُُص /مصدر :نَقْص)
هاتانِ :اين دو ،اینها ،اين «مؤنّث» َوحيد :تنها نُـقـود :پول ،پول ها
018
هٰؤال ِء :اينان هاتِف :تلفن (هاتِف َج ّوال :تلفن
هي :او «مؤنّث» َ همراه ،جمعَ :هواتِف)
َيهات :دور شد 2
ه َ ها ِدئ :آرام
ها َم :تشنه شد ،رسگردان شد
ی
(مضارع :يَهي ُم) 9
ـي :ـَ م ،ـِ من ها ّم :مهم 7
يا :ای َه َج َر :جدا شد
يالَيـ َتـني :ای کاش من (مضارع :يَه ُج ُر /مصدرَ :ه ْجر) 9
يَجِ ُب :بايد 10 َه َج َم :حمله کرد
َيـد :دست «جمع :أَيدي» (مضارع :يَه ُج ُم /مصدرُ :هجوم)
َيدَو َّية :دستی 6 هَدَف :گُل (در فوتبال) 12
َيسار :چپ هٰذا :اين «مذکّر»
ُي ْس :آسانی هٰذانِ :اين دو ،اینها ،اين «مذکّر»
َيـميـن :راست ٰه ِذ ِه :اين «مؤنّث»
يو َجدُ :وجود دارد َه َر َب :فرار کرد
َيـ ْوم :روز «جمع :أَيّـام» (مضارع :يَ ْه ُر ُب /مصدرُ :هروب)
يَ ِئ َس :نااميد شد ه َْل :آيا
(مضارع :يَيأَ ُس / /مصدر :يَأْس) َهلَكَ ُ :مرد ،هالک شد
(مضارع :يَ ْهلِ ُك /مصدرَ :هالك)
ـ ُه ْم :ـِشان ،ـِ آنها «مذکّر»
ه ُْم :آنها ،ايشان «مذکّر»
ـ ُهام :ـِشان ،ـِ آن دو ،ـِ آنها «مث ّنی»
هُام :آن دو ،آنها
َه َم َس :پچ پچ کرد
(مضارع :یَ ْه ِم ُس)
ـ ُهـ َّن :ـِشان ،ـِ آنها «مؤنّث»
هُـ َّن :آنها ،ايشان «مؤنّث»
هُنا :اينجا
هُناﻙَ :آنجا
هُناكَ :وجود دارد ،آنجا 10
ه َو :او «مذکّر»
019
أَيُّـ َهـا ال ُّز َمال ُء ؛
إِلَـی الـلِّـقـا ِء،
ْحادي َعشَ َر ؛
الـص ِّـف ال َ ـظـ ُرکُـم ِفـي َّ
نَـنـتَ ِ
َحـ ِفـظَـکُـ ُم اللّٰ ُه ؛
فـي أَمـانِ اللّٰ ِه ؛
الـسـلـا َمـ ِة. َمـ َع َّ