You are on page 1of 222

1

‫فهرست‬

‫‪9‬‬ ‫مقدمه‬

‫‪13‬‬ ‫فصل اول – هدف خلقت‬


‫‪13‬‬ ‫ضااًّل َف َهدَى‬
‫َك َ‬
‫َو َو َجد َ‬
‫‪14‬‬ ‫حدیث شریف کساء‬
‫‪15‬‬ ‫احادیث لوالک لما خلقت االفالک (علت ايجادى خلقت)‬
‫‪20‬‬ ‫زیارت جامعۀ کبیره‬
‫‪21‬‬ ‫لو ال الحجة لساخت االرض باهلها (علت تداوم خلقت)‬
‫‪22‬‬ ‫وبکم یختم (علت غائی خلقت)‬
‫‪24‬‬ ‫هدف خلقت ‪ ،‬محبت اهل بیت علیهم السالم است‪.‬‬

‫‪27‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬برنامۀ خلقت چیست؟‬


‫‪29‬‬ ‫عبادت چیست؟‬
‫‪33‬‬ ‫کلمۀ (عبادت) در لغت به چه معنا است؟‬
‫‪34‬‬ ‫صراط مستقیم (راه راست) چیست؟‬
‫‪38‬‬ ‫دنیا یک سرگرمی‪ C‬است‬
‫‪40‬‬ ‫دعای ندبه کلید معاملۀ دنیا‬
‫‪43‬‬ ‫عبادت رحمت خدا است‬
‫‪44‬‬ ‫برنامۀ خلقت شناخت معصومین علیهم السالم است‬
‫‪45‬‬ ‫یک نکته‬

‫‪47‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬خلقت مالئکه‬


‫‪47‬‬ ‫دنیاهای خلق و أمر‬
‫‪47‬‬ ‫آفرینش زمین و آسمان‬
‫‪49‬‬ ‫مراحل تکامل آفرینش‬

‫‪2‬‬
‫‪50‬‬ ‫کن فیکون‬
‫‪51‬‬ ‫مالئکه چیستند؟‬
‫‪51‬‬ ‫مالئکه چه مشخصاتی دارند؟‬
‫‪54‬‬ ‫آیا انسان از مالئکه برتر‪ C‬است؟‬
‫‪56‬‬ ‫برتری اهل بیت علیهم السالم بر مالئکه‬
‫‪57‬‬ ‫عالم های غیب و شهود‬
‫‪58‬‬ ‫دنیای مجرد ‪ ،‬ماده ‪ ،‬و جسم لطیف‬

‫‪61‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬اشرف مخلوقات‬


‫‪61‬‬ ‫انسان موجودی‪ C‬پست خلق شده است‬
‫‪63‬‬ ‫نور معصوم‪ ،‬اولین مخلوق‬
‫‪67‬‬ ‫عالم ذر‬
‫‪69‬‬ ‫امانت چه بود؟‬
‫‪72‬‬ ‫عروة الوثقی چیست؟‬
‫‪73‬‬ ‫کارهای ارادی چیستند؟‬
‫‪76‬‬ ‫جاذبه و دافعۀ ائمه علیهم السالم‬
‫‪77‬‬ ‫درجات مؤمنین‬
‫‪78‬‬ ‫خطبۀ افتخارية‬
‫‪81‬‬ ‫حرف نامعقول چیست؟‬
‫‪81‬‬ ‫عقل ما تجربی است و به ملكوت دسترسی‪ C‬ندارد‬
‫‪81‬‬ ‫پیشگویی‪ C‬های موجود در روایات‬
‫‪82‬‬ ‫نمونه هایی از تغییر مدل های عقلی‬
‫‪83‬‬ ‫امکان تفسیر با جسم لطیف هست پس نمی توان آن را نامعقول دانست‪.‬‬
‫‪83‬‬ ‫الهام گرفتن برای تفسیر مکانیک کوانتومی‪C‬‬

‫‪85‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬والیت چیست؟‬


‫‪85‬‬ ‫فالمدبرات أمرا‬

‫‪3‬‬
‫‪86‬‬ ‫پیام غدیر خم‬
‫‪88‬‬ ‫لفظ ولی به چه معنا است؟‬
‫‪88‬‬ ‫استعمال کلمۀ (ولی) در قرآن‬
‫‪94‬‬ ‫استعمال کلمۀ (ولی) در زبان اهل بیت علیهم السالم‬
‫‪97‬‬ ‫استعمال کلمۀ (ولی) در نزد مردم‬
‫‪98‬‬ ‫آیا ما بردۀ ائمه علیهم السالم هستیم؟‬
‫‪100‬‬ ‫مقدمات فهم والیت‬
‫‪102‬‬ ‫مفهوم والیت‬
‫‪104‬‬ ‫معرفت امام به نورانیت یعنی چه؟‬

‫‪109‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬والیت تکوینی و تشریعی‬


‫‪109‬‬ ‫والیت های تکوینی و تشریعی فردی‪C‬‬
‫‪111‬‬ ‫تفویض چیست؟‬
‫‪113‬‬ ‫نیروهای‪ C‬االهی در خلقت‬
‫‪114‬‬ ‫والیت تکوینی‪ C‬چیست؟‬
‫‪116‬‬ ‫والیت تشریعی‪ C‬چیست؟‬
‫‪117‬‬ ‫سنت چیست؟‬

‫‪121‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬محبت و مودت‬


‫‪122‬‬ ‫سختی زندگی دنیا‬
‫‪123‬‬ ‫محبت گاهی خالف منطق عمل می کند‪.‬‬
‫‪124‬‬ ‫محبت عامل دگرگونى‪ C‬است‪.‬‬
‫‪125‬‬ ‫خواص حُبّ اهل بیت علیهم السالم در دنیا‬
‫‪128‬‬ ‫دنیا مزرعۀ آخرت است‪.‬‬

‫‪129‬‬ ‫نیاز به یک الگو‬


‫‪129‬‬ ‫انسان کامل‬

‫‪130‬‬ ‫والیت بهترین هدیۀ خداوند است‬

‫‪4‬‬
‫‪131‬‬ ‫محبّت اهل بیت علیهم السّالم عبادت است‬
‫‪132‬‬ ‫محبت ‪ ،‬رزق قلوب است‬
‫‪133‬‬ ‫محبّت اهل بیت علیهم السّالم موجب رسیدن به خدا‬
‫‪133‬‬ ‫تجربۀ بهشت و دوزخ در دنیا‬
‫‪137‬‬ ‫عشق عامل تبعیت است‪.‬‬
‫‪138‬‬ ‫مودت چیست؟‬
‫‪139‬‬ ‫ایثار چیست؟‬

‫‪143‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬اطاعت مولوی و ارشادی‬


‫‪144‬‬ ‫وجوب اطاعت ائمه علیهم السالم‬
‫‪145‬‬ ‫نمونه هایی از اطاعت‬
‫‪147‬‬ ‫نمونه هایی از عدم اطاعت صحیح‬
‫‪148‬‬ ‫احکام مولوی‪ C‬و ارشادی‪C‬‬
‫‪152‬‬ ‫اوُ لوااْل َ ْمر‪C‬‬

‫‪155‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬یک سری دیدگاه های والیتی‬


‫‪157‬‬ ‫ثم اهتدی‬
‫‪158‬‬ ‫مواردی از تفسیر (دیدگاه) والیی‬
‫‪159‬‬ ‫ویژگی های مادی ائمه علیهم السالم‬
‫‪159‬‬ ‫جسم امام معادل روح ما است‪.‬‬
‫‪160‬‬ ‫ارتباط مستقیم با روح القدس‬
‫‪160‬‬ ‫علم امام‬
‫‪162‬‬ ‫ایمان و تربیت کامل‬
‫‪163‬‬ ‫ده ویژگی مادی‬
‫‪164‬‬ ‫امام ناظر‪ C‬و شنوا است‬
‫‪164‬‬ ‫امام معصوم است‬
‫‪165‬‬ ‫نطفۀ پاک‬

‫‪5‬‬
‫‪165‬‬ ‫مح َّدث هستند‬
‫ائمه (ع) َ‬
‫‪165‬‬ ‫امام کانال رسیدن به خداوند‬
‫‪166‬‬ ‫امام مایۀ پاکی روح‬

‫‪169‬‬ ‫حوض کوثر‬


‫‪172‬‬ ‫ارتباط حضرت زهرا سالم هللا علیها به کوثر‬

‫‪173‬‬ ‫آب سمبل والیت‬


‫‪173‬‬ ‫ت عملکرد مردم‬
‫معیار شناخ ِ‬

‫‪177‬‬ ‫مقام امام در أخرت‬


‫‪177‬‬ ‫علت وجود‪ C‬جهنم‬
‫‪178‬‬ ‫والیت ‪ ،‬معیار بهشت و جهنمی شدن‬
‫‪179‬‬ ‫اولین سؤال قیامت از محبت اهل بیت است‬
‫‪179‬‬ ‫محبت اهل بیت خیر دنیا و آخرت‬
‫‪181‬‬ ‫محبت اهل بیت‪ ،‬کفارۀ گناهان‬
‫‪181‬‬ ‫موضوع‪ C‬شفاعت‬
‫‪183‬‬ ‫شفاعت به اذن خداوند است‬
‫‪184‬‬ ‫توبه ‪ ،‬شفاعت خود خداوند‬

‫‪187‬‬ ‫قیام امام حسین علیه السالم‬


‫‪187‬‬ ‫سهل انگاری جامعۀ مسلمان‬

‫‪187‬‬ ‫سوء قصد‪ C‬به جان پیامبر (ص)‬

‫‪188‬‬ ‫صحیفۀ ملعونه‬

‫‪189‬‬ ‫رزیّة الخمیس‬

‫‪191‬‬ ‫سقیفۀ بنی ساعده‬

‫‪191‬‬ ‫تغییراتی که صنمی قریش دادند‬

‫‪6‬‬
‫‪205‬‬ ‫اشکال به لعن برخی‪ C‬از صحابه و پاسخ آن‬

‫‪210‬‬ ‫علی و معاویه‬


‫‪212‬‬ ‫دوگانگی حادثۀ کربال‬
‫‪216‬‬ ‫معنویت چیست؟‬
‫‪217‬‬ ‫تفسیر نوری (معنوی) قیام‬
‫‪217‬‬ ‫تبعات فاجعه‬
‫‪218‬‬ ‫راضیة مرضیّة‬
‫‪219‬‬ ‫قیام امام علیه السالم یک برنامۀ االهی است‪.‬‬
‫‪220‬‬ ‫گریه کردن بر مصائب امام‬
‫‪221‬‬ ‫همدلی شاهراه رسیدن به خدا‬
‫‪222‬‬ ‫خالصه و نتیجه‬

‫‪223‬‬ ‫فرق بین والیت و امامت‬


‫‪224‬‬ ‫امامت محدود به زمان است‬
‫‪224‬‬ ‫مفهوم امامت در رابطه با علم است‬
‫‪225‬‬ ‫مفهوم والیت در رابطه با سعادت است‬
‫‪226‬‬ ‫والیت باالتر و سخت تر از امامت است‬

‫‪7‬‬
‫مقدّمه‬
‫و لم يناد بشيء ما نودي‪ C‬بالوالية‬

‫هّٰللا‬
‫ِیم‬ ‫الر ْح ٰم ِ‪D‬ن َّ‬
‫الرح ِ‬ ‫ِ َّ‬ ‫‪ ‬ب ْس ِم‬
‫ِ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو آلِ ِه ُد َ ُأْل‬
‫‪َ ،‬و ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ الَّذِي َمنَّ َعلَ ْي َنا ِبم َُح َّم ٍد َن ِب ِّي ِه َ‬
‫ون ا َم ِم ْالمَاضِ َي ِة َو ْالقُر ِ‬
‫ُون السَّالِ َف ِة‬
‫ف‬ ‫ظ َم ‪َ ،‬و اَل َيفُو ُت َها َشيْ‌ ٌء َو ِإنْ لَ ُ‬
‫ط َ‬ ‫‪ِ 1‬بقُ ْد َر ِت ِه الَّتِي اَل َتعْ ِج ُز َعنْ َشيْ‌ ٍء َو ِإنْ َع ُ‬

‫همۀ ستایش‌ها مخصوص خداست که نه بر ا ّمت‌های گذشته و زمان‌های سپری‪ C‬شده؛ بلکه بر ما به‬
‫وجود محمّد صلّی هللا علیه و آله م ّنت نهاد؛ با قدرتش که از هیچ چیز هر چند بزرگ باشد‪ ،‬ناتوان‬
‫نمی‌شود؛ و هیچ چیز هر چند کوچک و ریز باشد‪ ،‬از دایرۀ اختیار و عرصۀ اراده‌اش‪ ،‬بیرون‬
‫نمی‌رود‪C.‬‬

‫والیت یک مفهوم واحد نیست ‪ ،‬بلکه مجموعه ای از مفاهیم است‪ .‬والیت سرپرستی کل کائنات است‪.‬‬
‫والیت یک دیدگاه است که بر همه چیز تأثیر می گذارد‪ .‬والیت صبغة هللا است‪ .‬عینکی که هر چه را‬
‫از دنیا و آخرت می بینیم ‪ ،‬رنگ می دهد‪.‬‬
‫این کتاب بر اساس این روایت امام صادق علیه السالم است که فرمودند‪ C:‬رحم هللا عبداً أحیا امرنا‪.‬‬
‫(قال الراوی) و کیف یحیی امرکم؟ قال علیه السالم یتعلّم علومنا و یُعلّمها الناس‪ ،‬فان الناس لو علموا‬
‫محاسن کالمنا التبعونا‪ – .‬امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده‬
‫کند‪( .‬راوی گوید) پرسیدم زنده نمودن أمر شما چگونه است؟ فرمود‪ :‬علوم و دانش‌های ما را فراگیرد‬
‫و به مردم تعلیم دهد‪ ،‬چرا که اگر مردم زیبایی و نیکی‌های سخن ما را بدانند از ما پیروی می‌کنند‪.2‬‬
‫والیت مانند مفهوم دین ‪ ،‬شامل همه چیز از خلقت گرفته تا شریعت و هرآنچه که در این خلقت اتفاق‬
‫افتاده است را شامل می شود‪.‬‬
‫والیت داستان فرق بین حق و باطل است‪.‬‬
‫والیت فرق‪ C‬گذاشتن بین جواهر و خاکستر‪ C‬است‪.‬‬
‫والیت داستان یک امانت است‪.‬‬
‫والیت داستان یک خلقت است‪.‬‬
‫والیت داستان نوری است که خداوند آن را به منجالب و تاریکی‪ C‬زمین فرستاده است‪.‬‬

‫صحیفۀ سجادیه – دعای دوم‬ ‫‪1‬‬

‫عیون اخبار الرضا‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪275‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪8‬‬
‫والیت داستان ‪ 14‬معصوم‪ C‬است که خداوند‪ C‬دستور اطاعت از آنها را به همۀ انسان ها و مخلوقات داده‬
‫است‪.‬‬
‫والیت داستان عشق است‪.‬‬
‫والیت یک یارگیری‪ C‬بین مخلوقات عالم است‪.‬‬
‫والیت ارزش گذاشتن بر مفاهیم انسانی است‪.‬‬
‫والیت زندگی‪ C‬کردن در آب است بدون آنکه تر شود‪ .‬والیت باعث می شود که در عین حالیکه در این‬
‫دنیای پست زندگی کنیم ‪ ،‬به آن دل نبندیم و با بزرگانی چون معصومین علیهم السالم همراه و دلبند‬
‫باشیم‪.‬‬
‫والیت داستان ایمان آوردن به آن چیزهایی است که حس می کنیم هرچند از اسرار آن آگاه نباشیم‪C.‬‬
‫والیت بهره بری از قدرت جاذبۀ زیبایی ها است‪.‬‬
‫والیت داستان فراموش کردن دردها است‪.‬‬
‫والیت داستان هدایت و راهنمایی‪ C‬است‪.‬‬
‫والیت داستان سرپرستی‪ C‬یک خانوادۀ بزرگ به وسعت انسانی است‪.‬‬
‫والیت داستان هدایت و تربیت انسان های پست تر از حیوان به موجوداتی‪ C‬باالتر از مالئکه است‪.‬‬

‫والیت یک راه است به سوی خدا‪ .‬شاهراهی که اهل بیت گرامی پیامبر علیه و علیهم السالم کنده اند‬
‫و برای ما هموار نموده اند‪ .‬ولی این شاهراه ‪ ،‬به وسیلۀ قوای‪ C‬شر که مهمترین آن خود انسان ها‬
‫هستند ‪ ،‬مرتبا ً ناهموار‪ C‬می شود‪ .‬حتی قسمت هایی از آن ممکن است بسته شود و ما باید از راه های‬
‫فرعی استفاده کنیم و به شاهراه اصلی برگردیم‪ .‬این را عبادت می گویند‪.‬‬
‫ما در این سازندگی باید از قدرت شناخت برای پیدا کردن راه مستقیم از راه های انحرافی استفاده‬
‫کنیم و از قدرت محبت به زیبایی‪ C‬و زیباشناسی اهل بیت علیهم السالم به عنوان موتور و وسیله ای که‬
‫ما را به جلو می کشاند ‪ ،‬استفاده نماییم‪ .‬در این تمثیل ‪ ،‬خیلی واضح است که اطاعت از دستورات‪C‬‬
‫راهنمایی و رانندگی که در واقع دین و سنت اهل بیت علیهم السالم و توسل به ساحت پاک آنها است ‪،‬‬
‫حائز اهمیت بسیاری است‪.‬‬
‫در این کتاب سعی شده مطالب مربوط به والیت را در عمقی ژرف به ژرفای‪ C‬آنچه که خودشان بیان‬
‫نموده اند را بیان کرده باشیم هرچند که بعضی از این مواضع را گروهی‪ C‬نتوانند هضم نمایند‪ .‬ولی‬
‫اقال باید بدانند که ژرفای این مفهوم تا چه حد است‪ .‬البته این دریا عمقی بیشتر دارد‪ .‬دریای والیت‬
‫دارای اسرار بسیار زیادی است‪ .‬ما به دالیلی از جمله عدم آشنایی به این اسرار‪ ، C‬از بیان آنها و حتی‬
‫ورود به آن سرباز‪ C‬زده ایم‪ .‬کسانی که می خواهند از این اسرار‪ C‬سر در بیاورند‪ ، C‬باید اول اصحاب‬
‫این اسرار‪ C‬را پیدا کنند‪.‬‬
‫همۀ ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم معرفت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪ ،‬مطالبی‬
‫خوانده ویا شنیده‌ایم و به اجمال می‌ دانیم بر اساس روایات قطعی‪ C‬و تردید ناپذیری‪ C‬که از پیامبر اکرم‬
‫صلی هللا علیه و آله و امامان معصوم‪ C‬علیهم السالم نقل شده‪ ،‬نداشتن معرفت نسبت به امام زمان علیه‬

‫‪9‬‬
‫السالم به منزلۀ مرگ در زمان جاهلیت؛ یعنی مردن در حال کفر و شرک است‪ .‬همچنین از جایگاه و‬
‫نقشی که در آموزه‌های‪ C‬اسالمی برای امامان معصوم‪ C‬علیهم السالم ترسیم شده است‪ ،‬شناختی داریم‪،‬‬
‫ولی شاید بسیاری‪ C‬از ما نسبت به کم و کیف و لوازم‪ C‬این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی‪ C‬ندانیم‬
‫که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم‪ .‬این وضعیت برای کسانی که همه‬
‫افتخار خود را در پذیرش امامان معصوم‪ C‬و اعتقاد به امام عصر علیه السالم می‌دانند‪ ،‬هرگز زیبنده‬
‫نیست‪ .‬از این رو‪ ،‬همه باید در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و‬
‫معرفت امام بکوشیم‪ C‬و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم‪.‬‬
‫امام باقرعلیه السالم در حدیثی می فرمایند‪ :‬اسالم بر پنج پایه بنا شده است‪ .‬بر نماز و زکات و روزه‬
‫و حج و والیت و به هیچ چیز ندا داده نشده است آن گونه که به والیت در روز غدیر تأکید شده‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫این کتاب جهت ارائۀ یک دیدگاه جهان بینی شامل بر موضوع والیت نوشته شده است و از تمام‬
‫خوانندگان گرامی عاجزانه تقاضا داریم‪ C‬نسبت به بهبود مواضع ذکر شده در آن و حذف اخطاء و یا‬
‫زیادات رهنمون باشند‪ .‬خداوند‪ C‬همگی ما را در راه شناخت ‪ ،‬محبت و اطاعت ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم‬
‫السالم یاری‪ C‬نماید‪.‬‬
‫الزم به تذکر است که پیامبر گرامی اسالم صلی هللا علیه و آله و حضرت زهرا سالم هللا علیها و‬
‫دوازده امام همگی یک نور واحد هستند‪ .‬لذا در تمام این کتاب اگر نامی از یک نفر و یا تعدادی از‬
‫آنها آمده و یا به طور‪ C‬کلی گفته شده معصومین ‪ ،‬منظور‪ C‬همۀ چهارده گوهر تابناک و نورانی هستند‪.‬‬

‫سید احسان شهرستانی‪C‬‬


‫لندن – جمادی‪ C‬الثانی ‪1444‬‬

‫بني اإلسالم علي خمس الصالة و الزكاة و الصوم و الحج و الوالية و لم يناد بشيء ما نودي بالوالية يوم الغدير‪ - .‬کافی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪21‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪10‬‬
11
‫فصل اول‪ :‬هدف خلقت‬
‫لوالک لما خلقت االفالک‬

‫یکی بود یکی نبود ‪ ،‬غیر از خدا هیچکس نبود‪ .‬خدا بود و خدا‪ .‬البته به نظر می رسد چیزهای دیگری‬
‫هم بوده اند که از محدودۀ ذهنی ما خارج است و صحبت کردن نسبت به آنها چندان کار درستی‪C‬‬
‫نباشد‪ .‬لذا بهتر است به خود خدا مراجعه کنیم تا ببینیم که داستان از چه قرار است‪.‬‬
‫از آنجا که وارد میدانی از فکر می شویم که هر انسانی تاب تحمل آن را ندارد مگر آنکه خداوند قلب‬
‫او را امتحان کرده باشد ‪ ،‬روایات و آیات مربوط‪ C‬به این قسمت به صورت اشاره آمده است تا سطحی‬
‫بینان چندان نسبت به آنها حساس نشوند و ایراد نگیرند و در حین حال اشاره ای کافی برای تیز بینان‬
‫باشد‪ .‬لذا مطالب این فصل با توجه به مجموعۀ وسیعی از آیات و روایات نوشته شده که شاید با یک‬
‫مورد چندان قابل اثبات و نظر دادن نباشد ولی برداشتی‪ C‬شخصی از کل مجموعۀ آیات و روایت است‬
‫در این زمینه‪ .‬لذا خواهشمندیم‪ C‬از کسانی که با مفاهیم ذکر شده در این فصل آشنایی نداشته اند ‪ ،‬حداقل‬
‫سه بار از اول تا آخر فصل را مطالعه کنند‪ .‬در بار اول ‪ ،‬فقط با هدف فهمیدن حرفی که زده می شود‪C‬‬
‫‪ ،‬بدون هیچ گونه قضاوت و پیش داوری فصل را به اتمام برسانند تا متوجه شوند حرف هایی که زده‬
‫شده و آیه هایی که به عنوان شاهد ذکر شده اند ‪ ،‬فقط بداند چیستند‪ .‬همین‪.‬‬
‫اول فصل با مطالب بعدی ‪ ،‬این فصل را مطالعه‬‫در دور‪ C‬دوم‪ C‬با قصد فهمیدن و ارتباط بعضی مطالب ِ‬
‫کنند‪ .‬هدف از دور دوم مطالعه ‪ ،‬دیدن ارتباط‪ C‬بین اجزاء ذکر شده در این فصل است و بس‪.‬‬
‫خوانندگان می توانند‪ C‬با دید انتقادی ‪ ،‬در بار سوم مطالب این فصل را مطالعه نمایند و قضاوت‪ C‬کنند‪.‬‬

‫ضااًّل َف َهدَى – ‪ 7‬ضحى‬


‫َو َو َجدَ َك َ‬
‫آیۀ شریفۀ ‪ 7‬سورۀ الضحی اشاره به حادثه ای می کند که احتیاج به شرح دارد‪ .‬داستان از وقتی‬
‫شروع می شود که زمان معنی نداشت‪ .‬اصال خلقتی نبوده است تا زمان و یا حتی مکان وجود داشته‬
‫باشد‪ .‬خدا بود و فقط خدا‪ .‬نه فقط هیچکس نبود‪ C‬بلکه هیچ چیز نبود‪ .‬آیۀ فوق اشاره به آن زمان ها‬
‫دارد که خداوند‪ C‬متعال ‪ ،‬وجود پیامبر صلی هللا علیه و آله را گوهری می یابد‪ 1‬که کسی از ارزش آن‬
‫اطالعی ندارد‪ .‬لذا برای شناخته شدن آن جناب ‪ ،‬خلقتی را به پا می کند‪.‬‬
‫با نگاهی به اقوال مفسران در آیۀ شریفه فوق در می یابیم که مسلّما این آیه از متشابهات قرآن است‬
‫ضااًّل نمی تواند‪ C‬به معنای گمراهی باشد که در مقابل هدایت است چرا که‬ ‫زیرا اوالً مراد از کلمۀ َ‬
‫انبیاء معصوم‪ C‬هستند‪ .‬ثانیا ً آیۀ شریفه در مقام امتنان بر پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه است و‬
‫به همین جهت‪ ،‬نمى توان آن را مربوط به گم شدن آن حضرت در نزد حلیمه‪ ،‬یا عبدالمطلب و یا‬
‫ابوطالب دانست آنگونه که برخى احتمال داده اند؛ زیرا این امور نه ویژۀ پیامبرصلی هللا علیه و آله‬
‫بوده و نه اهمیتى فوق العاده دارد‪.‬‬
‫اصالً کلمۀ ضال در لغت به دو معنى آمده ‪ :‬گمشده و گمراه‪ .‬مثالً گفته مىشود (الحکمة ضالّة المؤمن)‬
‫یعنی دانش گمشدۀ انسان با ایمان است‪ .‬و به همین مناسبت به معنى مخفى و غائب نیز آمده است‬

‫این مطلب را در روایتی دیده ام ولی هنگام نوشتن این کتاب آن را نیافتم‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪12‬‬
‫ضلَ ْل َنا فِي اَأْلرْ ِ‬
‫ض َأِئ َّنا لَفِي‬ ‫چنانچه در آیۀ ‪ 10‬سورۀ سجده از قول منکران معاد مى خوانیم ‪َ َ :‬قالُوا َأ َِئذا َ‬
‫َخ ْل ٍق َجدِي ٍد يعنى هنگامى که در زمین پنهان و غائب شدیم در خلقت نوینى قرار خواهیم گرفت؟‬
‫بنابراین ‪ ،‬بهترین کار مراجعه به کسانی است که راسخون فی العلم هستند‪ .‬در این زمینه ‪ ،‬سه روایت‬
‫ک فِی َق ْو ٍ‪C‬م‬ ‫ضااًّل َف َهدی‪َ C‬معْ َناهُ َو َج ْد َنا َ‬
‫ک َ‬
‫را ذکر می کنیم‪ .1‬امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪َ C:‬و َو َج َد َ‬
‫ون ُنب َُّو َتکَ َف َه َد ْی َنا ُه ْم ِبک‪ .‬که معنای حقیقی‌ آیه چنین است‪ :‬ما تو را در میان مردمانی‪ C‬یافتیم‪ C‬که‬ ‫اَل َیعْ ِرفُ َ‬
‫‪2‬‬
‫ی تو آگاهی نداشتند و ایشان را به‌سوی تو هدایت (و راهنمایی) کردیم‪C.‬‬ ‫از پیامبر ِ‪C‬‬
‫ضااًّل َف َهدی‪َ C‬أیْ َهدَی ِإلَ ْیکَ َق ْوما ً اَل َیعْ ِرفُو َنکَ َح َّتی‬ ‫ک َ‬ ‫و از امام صادق علیه السالم نقل شده‪َ   :‬و َو َج َد َ‬
‫‪3‬‬
‫َع َر ُفوک‪ .‬یعنی قومی‪ C‬را که تو را نمی شناختند‪ ،‬به‌سویت هدایت کرد تا اینکه تو را شناختند‪.‬‬
‫ضااًّل َیعْ نِی عِ ْن َد َق ْو ِمکَ َف َهدی‪َ C‬أیْ َهدَا ُه ْم ِإلَی َمعْ ِر َفتِک‪ .‬یعنی‬
‫ک َ‬‫امام رضا علیه السالم فرمودند‪َ :‬و َو َج َد َ‬
‫‪4‬‬
‫آنان را به‌ سوی شناختن تو هدایت کرد‪.‬‬
‫ولی از آنجایی که قرآن دارای بطون چند مرحله ای است ‪ ،‬ما می توانیم تفسیری را که در ابتدا ذکر‬
‫کردیم از بطون عمیق تر این آیۀ کریمه بدانیم‪ .‬یعنی اینکه خداوند پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله را‬
‫گمشده ای یافت که کسی از گوهر گرانمایۀ ایشان اطالعی نداشت‪ .‬لذا جهان را خلق کرد تا ایشان در‬
‫نزد مخلوقات شناخته شوند‪ .‬این تفسیر از این آیه با روایات فوق منافاتی‪ C‬ندارد‪ .‬زیرا طبق این سه‬
‫روایت ‪ ،‬مسلما ً بحث از گمراهی نیست بلکه از گمشده ای است که خداوند مؤمنین را به او راهنمایی‪C‬‬
‫کرده است‪ .‬البته سیاق این روایات‪ C‬دربارۀ این دنیا است ولی اگر دالیلی (اماراتی) در دست داشته‬
‫باشیم ‪ ،‬می توان آن را به مراحل قبلی هم تعمیم دهیم‪ .‬پس این گمشده می تواند حتی قبل از خلقت هم‬
‫گمشده باشد و کل خلقت برای آگاه کردن مخلوقات خداوند‪ C‬است به این مقام نورانی‪ C‬و عالی مرتبت‪.‬‬
‫البته ما برای این گفتار دالیل دیگری‪ C‬را داریم که ذکر می نماییم‪.‬‬

‫حدیث شریف کساء‬


‫حدیث معروف‪ C‬کساء در رابطه با آیۀ تطهیر در روایات شیعه و سنی به شکل متواتر آمده است‪ 5.‬اما‬
‫آن قسمت از این حدیث که مورد استشهاد‪ C‬ما است فقط در مصادر‪ C‬ناشناخته مثل کتاب منتخب‬
‫(طریحی) آمده است‪ .‬حدیث کساء آنطور که ما آن را می شناسیم‪ C‬و در سطح جامعۀ شیعی معروف‪C‬‬
‫مقدار آن پیام‪ ،‬اصل حدیث است و مابقی آن‬
‫ِ‬ ‫شده است دارای پیام خاصی است که می توان گفت همان‬
‫شرح واقعه است‪.‬ممکن است که عبارات این بخش را فقط از یک مصدر بدانیم ولی تأیید علمای متقی‬
‫شیعی از آن کافی است که فقط به همان یک مصدر اکتفا کنیم‪ .‬بخصوص که تمام روایات و آیاتی که‬
‫در این فصل آمده است ‪ ،‬ممکن است هرکدام‪ C‬به تنهایی برای تفسیری که کرده ایم کافی نباشند‪ C‬ولی در‬
‫مجموع یکدیگر را تأیید می کنند و همگی در یک سو آمده اند و احتمال کذب بر همۀ آنها به راستی‪C‬‬
‫ضعیف است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬ما فرض را بر صحیح بودن سند آن می نماییم‪ .‬آن قسمت از حدیث که مورد‬
‫استشهاد است چنین می گوید‪:‬‬

‫هر سه روایت در تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪ ۱۸۰‬آمده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۵‬ص‪۲۰۸‬‬ ‫‪2‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۱۶‬ص‪۱۴۲‬‬ ‫‪3‬‬

‫عیون أخبارالرضا ‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪۲۰۰‬‬ ‫‪4‬‬

‫به طور مثال در تفسیر اهل بیت علیهم السالم ‪ ،‬ج‪ ،۲‬ص‪ ۱۰۶‬و صحیح مسلم‪ ،‬ج‪ ،۱۵‬ص‪۱۹۰‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪13‬‬
‫ِیة َوال اَرْ ضا ً َم ْدح ً‬
‫ِیة‬ ‫ت َسما َّ ًء َم ْبن ً‬
‫ُکان َسمواتی‪ِ C‬ا ّنی ما َخلَ ْق ُ‬ ‫َفقا َل هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل یا َمالَِّئکتی َویا س َ‬
‫َوال َق َمراً مُنیراً َوال َشمْسا ً مُضِ یَئ ًة َوال َفلَکا ً ی ُدو ُ‪C‬ر َوال َبحْ راً یجْ ری َوال فُ ْلکا ً یسْ ری ِاالّ فی‬
‫ت ْالکسا َّ ِء‬‫ت ْالکسا َّ ِء َفقا َل االمینُ ِجبْراَّئی ُل یا َربِّ َو َمنْ َتحْ َ‬ ‫ذین ُه ْم َتحْ َ‬ ‫س ِة الَّ َ‬‫َم َح َّب ِة هُؤ الَّءِ ا ْل َخ ْم َ‬
‫‪1‬‬
‫ت ال ُّنبُوَّ ِة َو َمعْ دِنُ الرِّ سالَ ِة ُه ْم فاطِ َم ُة َواَبُوها َو َبعْ لُها َو َب ُنوها‪C.‬‬‫َفقا َل َع َّز َو َج َّل ُه ْم اَهْ ُل َبی ِ‬
‫پس خدای عزوجل فرمود‪ C:‬ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمان هایم براستی که من‬
‫نیافریدم‪ C‬آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک‬
‫چرخان و نه دریای‪ C‬روان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این پنج تن‪.‬‬
‫اینان که در زیر کسایند‪ .‬در آن هنگام جبرئیل امین عرض کرد‪ :‬پروردگارا کیانند در‬
‫زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود‪ C:‬آنان خاندان نبوت و کان (معدن) رسالتند‪ C:‬آنان فاطمه‬
‫و پدرش و شوهر‪ C‬و دو فرزندش می باشند‪.‬‬
‫ما در تفسیر آیۀ ‪ 7‬سورۀ ضحی عرض کردیم که خداوند گوهری را خواست به مخلوقات‬
‫خویش معرفی نماید ‪ ،‬و در حدیث کساء می خوانیم‪ :‬خداوند کل خلقت آسمانها و زمین را به‬
‫خاطر اهل بیت و دوست داشتن آنها خلق نموده است که مرحلۀ بعدی همان تفسیر است‪ .‬حال به‬
‫تعداد معتنی بهی از روایات می پردازیم‪ C‬که این مسئله را روشن تر بیان می نمایند‪.‬‬

‫احادیث لوالک لما خلقت االفالک (علت ایجادی خلقت)‬


‫احادیث زیر در یک مفهوم مشترکند‪ C‬و هر کدام زاویه ای از این واقعه را ذکر می کنند که‬
‫خداوند ‪ ،‬جهان را به خاطر اهل بیت عصمت علیهم السالم خلق کرده و این واقعیت را در یک‬
‫جمله خالصه کرده اند که اگر به خاطر پیغمبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه نبود ‪ ،‬اصال‬
‫خداوند جهان و جهانیان را خلق نمی کرد‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪ :‬خدا بود و هیچ چیز با او نبود‪ .‬پس اولین چیزی که خلق نمود نور‬
‫حبیب خود محمد صلی هللا علیه و آله بود‪( .‬امام علیه السالم تأکید می نمایند که) این خلقت قبل از‬
‫خلقت آب‪ 2‬و عرش و کرسی و آسمانها و زمین و لوح و قلم و بهشت و جهنم و مالئکه و آدم و حواء‬
‫به مدت زمان ‪ 424‬هزار سال‪ 3‬بود‪ .‬وقتیکه خداوند نور پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم را خلق‬
‫نمود ‪( ،‬این نور) به مدت هزار سال در قبال مقام الهی ایستاده بود و تسبیح و تمجید خداوند‪ C‬جل و‬
‫علی را می نمود‪ .‬خداوند‪ C‬که به او می نگریست فرمود‪ :‬ای بندۀ من! این تویی که هدف از خلقت است‬
‫و کسی که دیگران باید (او را) بشناسند‪ .‬تو بهترین خلق من هستی‪ .‬به عزت و جالل خود قسم می‬
‫خورم که اگر تو نبودی اصال افالک (جهان هستی) را خلق نمی کردم‪ .‬کسی که تو را دوست بدارد ‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫دوست می دارم و کسی که دشمن تو باشد ‪ ،‬من او را دشمن دارم‪.‬‬
‫‪ 1‬عوالم العلوم و المعارف واألحوال من اآليات و األخبار و األقوال (مستدرك سيدة النساء إلى اإلمام الجواد) ؛ ج ‪ - 11‬قسم‪ -2-‬فاطمة س ؛‬
‫ص ‪933‬‬
‫‪ 2‬این آب غیر از آبی است که می آشامیم‪ .‬در روایات و بخصوص خطبۀ اول نهج البالغه آمده است که این دنیا از برخورد آب و هوا تشکیل‬
‫شده است‪ .‬طبیعی است آب و هوای فعلی خیلی بعدها بوجود آمده اند و در اینجا اشاره به چیزی است که با تعبیر های انسانی نزدیکترین چیز‬
‫به آب و هوا می باشند‪.‬‬
‫‪ 3‬زمان اشاره شده در اینجا و پس از آن نیز نمی تواند زمانی باشد که ما از آن به دقیقه و روز و سال نام می بریم‪ .‬زیرا این زمانها مربوط‬
‫به منظومۀ شمسی است و مقدار حرکت سیاره ها به دور خورشید که یقینا مدتها بعد به وجود آمده اند‪ .‬دانشمندان باید بررسی نمایند‪ C‬که معنی‬
‫این مقدار سال که در روایت ذکر شده یعنی‪ C‬چه؟‬
‫ْن َأ ِبي‬‫ِير ْالمُْؤ ِمنِينَ عَ لِيِّ ب ِ‬ ‫َأ‬
‫بحار األنوار ؛ ج‪ 54‬؛ ص‪ ، 198‬ر ‪ – 145‬شبیه این روایت در بحار األنوار ؛ ج‪ 15‬؛ ص‪ 27‬آمده است‪ .‬عَ نْ م ِ‬
‫‪4‬‬

‫َّ‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ض َو الل ْو ِح َو‬ ‫ت َو ا رْ ِ‬ ‫ش َو الكرْ سِ يِّ َو ال َّسم َ‬
‫َاوا ِ‬ ‫ب ع قالَ‪ :‬كانَ ُ َو شيْ َء مَعَ ُه ف وَّ ُل مَا خلقَ نو ُر حَ ِب ِيب ِه مُحَ َّم ٍد ص ق ْب َل خل ِق المَا ِء َو العَ رْ ِ‬ ‫طالِ ٍ‬
‫ار َو ْال َماَل ِئ َك ِة َو آدَ َم َو حَ وَّ ا َء ِبَأرْ بَعَ ٍة َو عِ ْش ِرينَ َو َأرْ َب ِع ِماَئ ِة َأ ْلفِ عَ ٍام َفلَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ َتعَ الَى ُنورَ َن ِب ِّي َنا‪ C‬مُحَ َّم ٍد ص َبقِيَ َأ ْلفَ عَ ٍام َب ْينَ‬ ‫ْال َقلَ ِم َو ْالجَ َّن ِة َو ال َّن ِ‬
‫ظ ُر ِإلَ ْي ِه َو َيقُو ُل يَا عَ ْبدِي َأ ْنتَ ْالمُرَ ا ُد َو ْالم ُِري ُد َو َأ ْنتَ ِخيَرَ تِي مِنْ َخ ْلقِي َو عِ َّزتِي‬ ‫يَدَ ي هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َّل َواقِفا ً يُسَ ِّب ُح ُه َو َيحْ َم ُدهُ َو ْالحَ ُّق َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َي ْن ُ‬
‫ِ‬
‫‪14‬‬
‫شیخ مفید از انس بن مالک‪ 1‬نقل می کند که در مجلسی در نزد رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم‬
‫که در آن ابوذر‪ C‬و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم هم بودند نشسته بودیم‪ C‬که حسن و حسین‬
‫علیهما السالم وارد شدند‪ .‬ابوذر فورا بلند شد و دست آندو را بوسید و به جای خود بازگشت‪ .‬ما بعدا‬
‫مخفیانه به او گفتیم که این چه کاری بود که کردی؟ تو یک صحابی بزرگوار هستی و برای دو‬
‫کودک از بنی هاشم بلند می شوی و دست آنها را می بوسی؟ ابوذر جواب داد‪ :‬درست است‪ .‬اگر شما‬
‫هم آنچه را که من از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله شنیده بودم می شنیدید‪ ، C‬بیشتر از آنچه من‬
‫کردم می نمودید‪ C.‬ما پرسیدیم‪ C‬مگر ایشان چه فرمودند؟ ابوذر پاسخ داد که از پیامبر شنیدم که به علی‬
‫و این دو فرزند او فرمودند‪C:‬‬
‫یا علی! اگر کسی نماز و روزه زیادی به جا آورد‪ ،‬آن روزه ها و نماز ها به دردش نمی خورند مگر‬
‫آنکه تو را دوست داشته باشند‪ .‬و اگر کسی به حق دوستی‪ C‬شما از خداوند‪ C‬کمک بخواهد بر خدا است‬
‫که او را کمک کند‪ .‬یا علی! هرکس که به شما توسل کند و به طناب شما آویزان شود ‪ ،‬همانا به‬
‫عروة الوثقی تمسک جسته است‪ .‬سپس ابوذر می رود‪ .‬ما خدمت پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله‬
‫رسیدیم و حرفهای‪ C‬ابوذر‪ C‬را نقل کردیم‪ .‬اینجا است که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عبارت‬
‫معروف خود را در حق ابوذر فرمودند‪ .‬ایشان گفتند‪ :‬ابوذر‪ C‬راست گفت‪ .‬بخدا قسم آسمان سایه نیفکنده‬
‫و زمین های سبز زیر پای کسی نگسترانده که راستگو تر از ابوذر باشد‪.‬‬
‫پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله اضافه می نمایند‪ :‬خداوند‪ C‬من و اهل بیتم را از نور واحدی خلق کرده‬
‫است‪ .‬این خلقت هفت هزار سال قبل از خلقت آدم بوده است‪ .‬ولی (در این خلقت) از صلب آدم در‬
‫اصالب و ارحام مطهر منتقل شدیم‪ 2.‬انس می پرسد که شما در این مراحل کجا و در چه شکلی‬
‫بودید؟ رسول اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند‪ C:‬ما اشباحی از نور زیر عرش خداوند بودیم‪C.‬‬
‫خدا را تسبیح و تقدیس و تمجید می نمودیم‪ C.‬سپس پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم به نکته ای دیگر‬
‫اشاره می نمایند و می فرمایند وقتی‪ C‬که به معراج رفته بودم و در مرحله ای جبرئیل مرا تنها گذاشت‬
‫(و جلوتر نیامد) گفتم‪ :‬اینجا مرا رها می کنی؟ جبرئیل گفت‪ :‬اگر بیشتر بیایم ‪ ،‬پرهایم می سوزد‪C.‬‬
‫سپس مرا در نوری‪ C‬بسیار عظیم بردند‪.‬‬
‫(در اینحالت نورانی‪ C‬و در باالترین مراحل وجود) به من وحی شد (خداوند فرمود)‪ :‬من نگاهی‬
‫به زمین نمودم و تو را انتخاب کردم‪ .‬پس تو را نبی نمودم‪ C.‬باردیگر نگاهی به زمین نمودم و‬
‫علی را انتخاب کردم‪ .‬پس او را وصی‪ C‬نمودم‪ C‬و او را وارث علم تو و امام پس از تو کردم‪ .‬من‬
‫از اصالب شما دو نفر ذریۀ پاک و ائمۀ معصومین‪ C‬و خزانه دار های علم را قرار‪ C‬دادم‪ .‬اگر‬
‫‪3‬‬
‫شما (چهارده معصوم) نبودید دنیا و آخرت و حتی بهشت و جهنم را خلق نمی کردم‬

‫ت اَأْلفْاَل كَ َمنْ َأحَ بَّكَ َأحْ َب ْب ُت ُه َو َمنْ َأبْغَ ضَكَ َأبْغَ ضْ ُته‬ ‫َو جَ اَل لِي لَ ْواَل كَ مَا َخلَ ْق ُ‬
‫‪ 1‬او در نو جوانی به عنوان خادم پیغمبر‪ C‬صلی هللا علیه و آله و سلم در منزل ایشان بود و موارد زیادی از روایات دوستی آل البیت را نقل‬
‫کرده است هرچند خودش از این روایات چندان سود نبرد و فرزند او مالک بن انس رئیس مذهب مالکی است‪ .‬البته در فرزند بودن مالک بن‬
‫انس از خود انس شک قوی است زیرا او دو سال پس از فوت انس به دنیا آمده و سنیها‪ C‬این را معجزه ای برای او می دانند ولی می توان آن‬
‫را جور دیگر هم دید که زن انس با کسی یا مخفیانه ازدواج کرده ویا ‪...‬‬
‫‪ 2‬آیۀ مبارکۀ َو َت َقلُّ َبک‌َ ِفی‌ السّا ِجدِی ‌َن (‪ 219‬شعراء) دقیقا ً به این نکته اشارت دارد که (ژن) این ذوات پاک در بین سجده کنندگان منتقل شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ 3‬بحار األنوار ؛ ج‪ 36‬؛ ص‪301‬‬
‫دَخ َل ْالحَ سَنُ َو‬ ‫ُول هَّللا ِ ص ِإ ْذ َ‬
‫ت َو َز ْي ُد بْنُ َأرْ َق َم عِ ْندَ رَ س ِ‬ ‫ت َأ َنا َو َأبُو َذرٍّ َو سَ ْلمَانُ َو َز ْي ُد بْنُ َث ِاب ٍ‬ ‫ْن مَالِكٍ َقالَ‪ُ :‬ك ْن ُ‬ ‫سب ِ‬ ‫ْخ ْال ُمفِي ِد َيرْ َف ُع ُه ِإلَى َأ َن ِ‬
‫َو عَ ِن ال َّشي ِ‬
‫ب‬ ‫َأ‬ ‫ٌ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ْالحُسَ يْنُ ع َف َق َّبلَ ُهمَا رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َو َقا َم بُو ذرٍّ َفان َكبَّ عَ لي ِْهمَا َو َق َّب َل ْي ِد َي ُهمَا ث َّم رَ جَ عَ َف َقعَ دَ مَعَ َنا َفقل َنا ل ُه سِ رّ ا يَا بَا ذرٍّ نتَ رَ ُج ٌل َش ْيخ مِنْ صْ حَ ا ِ‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ُول هَّللا ِ ص َل َفعَ ْل ُت ْم ِب ِهمَا‬
‫ِيهمَا مِنْ رَ س ِ‬ ‫تف ِ‬ ‫ْن مِنْ َبنِي هَاشِ ٍم َف َت ْن َكبُّ عَ لَي ِْهمَا َو ُت َق ِّب ُل َأ ْي ِد َي ُهمَا َف َقا َل َنعَ ْم لَ ْو سَ مِعْ ُت ْم مَا سَ مِعْ ُ‬ ‫ُول هَّللا ِ ص َو َتقُو ُم ِإلَى ِ‬
‫صَب َّيي ِ‬ ‫رَ س ِ‬
‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫اًل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ُول ِ يَا بَا ذرٍّ قا َل سَ مِعْ ت ُه َيقو ُل لِعَ لِيٍّ ع َو ل ُهمَا يَا عَ لِيُّ َو ِ ل ْو نَّ رَ ُج صَا َم َو صَ لى حَ تى‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫ِيهمَا مِنْ رَ س ِ‬ ‫تف ِ‬ ‫ت‪َ -‬فقُ ْل َنا َو مَا َذا سَ مِعْ ‪C‬‬
‫َ‬ ‫َأ ْك َثرَ ِممَّا َفعَ ْل ُ‬
‫صَو ُم ُه ِإاَّل ِب ُحبِّكَ يَا عَ لِيُّ َمنْ َت َو َّس َل ِإلَى هَّللا ِ ِب ُح ِّب ُك ْم َفحَ ٌّق عَ لَى هَّللا ِ َأنْ اَل َي ُر َّدهُ يَا عَ لِيُّ َمنْ َأحَ َّب ُك ْم َو َت َمسَّكَ‬ ‫ْ‬ ‫يَصِ يرَ َكال َّشنِّ ْالبَالِي ِإذاً مَا َت ْن َف ُع ُه صَ اَل ُت ُه َو اَل‬

‫‪15‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬محمد و علی صلوات هللا علیهما دوهزار‪ C‬سال قبل از خلق کردن‬
‫مخلوقات به صورت نوری در جلوی خداوند عزوجل بودند‪ C.‬مالئکه دیدند‪ C‬که این نور اصلی دارد و‬
‫فرع هایی نورانی‪ C.‬پس از خداوند‪ C‬عزوجل سؤال کردند‪ :‬خدایا و سرور ما این نورها‪ C‬چیستند؟‪ C‬خداوند‬
‫وحی نمود‪ :‬اینها نوری‪ C‬از نورهای من هستند‪ .‬اصل آن نبوت است و فرع ها امامت‪ .‬نبوت برای‬
‫محمد – که بنده و رسول من است ‪ -‬و امامت برای علی – که حجت و ولی من است ‪ -‬می باشد‪ .‬اگر‬
‫‪1‬‬
‫این دو نبودند‪ ، C‬من مخلوقات را خلق نمی کردم‪C.‬‬
‫و در روایتی دیگر از امام صادق علیه آالف التحیۀ والسالم آمده است که فرمودند‪ C:‬همانا خداوند‪C‬‬
‫ارواح را قبل از اجساد به دو هزار سال خلق نمود‪ .‬و بهترین و باالترین این روح ها را محمد و علی‬
‫و فاطمه و حسن و حسین و ائمۀ بعد از آنها علیهم السالم قرار داد‪ .‬سپس آنها را بر آسمانها‪ C‬و زمین و‬
‫کوه ها عرضه نمود‪ .‬نور این شخصیت ها آنها را غرق نمود‪ .‬خداوند‪ C‬به آسمانها و زمین و کوه ها‬
‫فرمود‪ C:‬اینها محبوبان و اولیاء و حجج من بر خلق می باشند‪ .‬آنها ائمۀ (پیشوایان) مخلوقات‪ C‬من‬
‫هستند‪ .‬من هیچ خلقی را نیافریدم‪ C‬که به این اندازه آنها را دوست داشته باشم‪ .‬برای آنها و هرکس که‬
‫راه آنها را دوست بدارد بهشتم را خلق نمودم‪ C‬و برای کسانی که با آنها مخالفت می کنند جهنم را خلق‬
‫نمودم‪ .‬پس هرکس که این مقام را و جایگاه عالی آنها نزد من را ادعا نمود‪ ،‬چنان عذاب می کنم که‬
‫کسی را نکرده باشم‪ .‬آنها و مشرکین را در پایین ترین درجۀ جهنم قرار داده ام‪ .‬و هرکس که به‬
‫والیت آنها اقرار نمود و آن مقامات را ادعا نکرد ‪ ،‬آنها را در بهشت علیین قرار می دهم‪ .‬آنها هرچه‬
‫بخواهند نزد من است‪ .‬کرامت خود را شامل آنها می کنم‪ .‬آنها را در نزد خود جای می دهم‪ .‬آنها را‬
‫شفیع بندگان گناهکار‪ C‬خود قرار‪ C‬می دهم‪ .‬والیت آنها امانتی است که در بین مخلوقات گذاشته ام‪ .‬پس‬
‫هرکس که به آن – با همۀ اهمیت و سنگینی ای که دارد – خیانت کند و آن (مقام عالی والیت را)‬
‫بجای آن ذوات مقدس برای خود بداند (متوجه باشد) که آسمانها و زمین و کوه ها نخواستند که چنین‬
‫خیانتی را بنمایند و از اینکه آرزوی‪ C‬داشتن آن مقامات عظیم نزد خدا را داشته باشند‪ C‬ترسیدند‪.2‬‬
‫در انتهای یک روایت نسبتا طوالنی از امیرالمؤمنین علیه السالم بار دیگر این مطلب آمده است‪... .‬‬
‫سپس (خداوند) از نور محمد صلی هللا علیه و آله گوهری‪ C‬خلق کرد و آن را به دو نیم نمود‪ .‬قسمت‬
‫اول با هیبت الهی تبدیل به آب پاک و زاللی شد و قسمت دوم به رحمت الهی تبدیل به عرش گردید‪.‬‬
‫عرش را بر آب قرار‪ C‬داد‪ .‬سپس کرسی‪ C‬را از روی آب خلق نمود‪ .‬و از نور کرسی ‪ ،‬لوح را خلق‬
‫نمود‪ .‬و از نور‪ C‬لوح ‪ ،‬قلم را آفرید‪ C.‬به قلم فرمود‪ C‬توحید من را بنویس‪ .‬قلم از این خواستۀ خداوند یک‬
‫هزار سال گیج و بیهوش بود‪ .‬وقتی به هوش آمد ‪ ،‬خداوند فرمود‪ :‬بنویس‪ .‬قلم گفت‪ :‬چه بنویسم؟‬
‫خداوند فرمود‪ C:‬بنویس اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ‪ .‬قلم با شنیدن نام محمد صلی هللا علیه و آله به‬
‫ان ْالعَظِ ِيم اَأْلعْ َظ ِم‪ .‬سپس سر از سجود برداشت و نوشت‪:‬‬ ‫ان ْال َوا ِح ِد ْال َقه ِ‬
‫َّار ُسب َْح َ‬ ‫سجده افتاد و گفت‪ُ :‬سب َْح َ‬
‫اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ‪ .‬آنگاه پرسید‪ :‬خداوندا این محمد کیست که نام او را در ردیف‪ C‬نام خود‬

‫ْت َو َكيْتَ َف َقا َل‬ ‫ُول هَّللا ِ ص َو ُق ْل َنا يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َأ ْخبَرَ َنا َأبُو َذرٍّ عَ ْنكَ ِب َكي َ‪C‬‬ ‫ِب ُك ْم َف َق ْد َت َمسَّكَ ِب ْالعُرْ َو ِة ْالوُ ْث َقى َقا َل ُث َّم َقا َم َأبُو َذرٍّ َو َخرَ جَ َو َت َقدَّمْ َنا‪ِ C‬إلَى رَ س ِ‬
‫ت ْالغَ ْبرَ ا ُء عَ لَى ذِي لَ ْهجَ ٍة َأصْ دَقَ مِنْ ِبي ذرٍّ ث َّم قا َل ص خلقنِيَ ُ تبَارَ كَ َو تعَ الى َو هْ َل َب ْيتِي مِنْ‬
‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ت ْال َخضْ رَ ا ُء َو اَل َأ َقلَّ ِ‬ ‫صَ دَقَ َأبُو َذرٍّ َو هَّللا ِ مَا َأ َظلَّ ِ‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫ت قلت يَا رَ سُو َل ِ ف ْينَ كنت ْم َو عَ لى‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ب الطاه ِِرينَ َو ِإلى رْ حَ ِام المُطهَّرَ ا ِ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ور َوا ِح ٍد َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ آدَ َم ِبسَ ْبعَ ِة آ فِ عَ ٍام ث َّم نقلنا مِنْ صُل ِب ِه ِإلى صْ ِ‬
‫اَل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫ُن ٍ‬
‫ت سِ ْدرَ َة ْال ُم ْن َتهَى َو َّدعَ نِي‬ ‫ش ُنسَ ِّب ُح هَّللا َ َو ُن َق ِّد ُس ُه َو ُنمَجِّ ُدهُ ُث َّم َقا َل ص َلمَّا ع ُِرجَ ِبي ِإلَى ال َّسمَا ِء َو َبلَ ْغ ُ‬ ‫عَ ِ‬ ‫رْ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫تَ‬ ‫حْ‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ور‬
‫ٍ‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫ِنْ‬ ‫م‬ ‫ً‬ ‫ا‬ ‫َاح‬ ‫ب‬ ‫ْ‬
‫ش‬ ‫َأ‬ ‫ا‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫ل‬
‫ْ َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫م‬ ‫ت‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫َأيِّ ِ ٍ‬
‫ال‬ ‫َ‬
‫ث‬ ‫م‬
‫ور مَا َشا َء هَّللا ُ َو َأ ْوحَ ى هَّللا ُ ِإلَيَّ يَا‬ ‫ِ‬ ‫ُّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫ي‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫َّ‬
‫خ‬ ‫ُ‬
‫ز‬ ‫م‬
‫َّ‬ ‫ُ‬
‫ث‬ ‫ِي‬ ‫ت‬ ‫ِحَ‬ ‫ن‬ ‫جْ‬ ‫َأ‬ ‫قَ‬ ‫ر‬‫ِ‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫حْ‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ز‬ ‫ُو‬
‫ج‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬ ‫ي‬ ‫ِّ‬
‫ن‬ ‫ِإ‬ ‫ل‬
‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ِي‬‫ن‬‫ُ‬ ‫ق‬ ‫ار‬
‫ِ ِ‬‫َ‬
‫ف‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫ان‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫َذ‬ ‫ه‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫َأ‬ ‫ي‬ ‫يب‬
‫ِ ِ‬‫ب‬ ‫حَ‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫ِئي‬ ‫رَ‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫جَ‬ ‫َا‬ ‫ي‬ ‫ت‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫ُ‬
‫ق‬ ‫ع‬ ‫جَ ْبرَ ِئي ُل‬
‫ث عِ ْلمِكَ َو اِإْلمَا َم‬ ‫ار َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫اَل‬ ‫ت ِّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫اخ َترْ ُتكَ ِم ْنهَا َفجَ عَ ْل ُتكَ َن ِب ّيا ً ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫اَل‬ ‫ض ِّ‬ ‫ت لَى اَأْل‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ِّ‬
‫ِ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫َّكَ‬ ‫ي‬ ‫صِ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ه‬‫ُ‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫عَ‬ ‫جَ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ي‬
‫ّ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫عَ‬ ‫َا‬
‫ه‬ ‫ن‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫ت‬ ‫رْ‬ ‫ت‬ ‫اخ‬ ‫ف‬ ‫عَة‬ ‫اط‬ ‫عْ‬ ‫ل‬ ‫اط‬ ‫م‬‫َّ‬ ‫ث‬ ‫ف‬ ‫عَة‬ ‫اط‬ ‫ِ‬ ‫رْ‬ ‫ِإ‬ ‫عْ‬ ‫ل‬‫اط‬ ‫ي‬ ‫ن‬ ‫مُحَ َّم ُد ِإ‬
‫ت ال ُّد ْنيَا َو اآْل خِرَ َة َو اَل ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنار‬ ‫الطاهِرَ َة َو اَأْلِئ َّم َة ْال َمعْ صُومِينَ ُخ َّزانَ عِ ْلمِي َفلَ ْواَل ُك ْم مَا َخلَ ْق ُ‬ ‫الذرِّ َّي َة َّ‬ ‫َبعْ دَكَ َو ُأ ْخ ِر ُج مِنْ َأصْ اَل ِب ُكمَا ُّ‬
‫ِق ع َقالَ‪ِ :‬إنَّ مُحَ مَّداً َو عَ لِ ّيا ً ص َكا َنا ُنوراً َب ْينَ يَدَ يِ هَّللا ِ جَ َّل جَ اَل ل ُ ُه َق ْب َل َخ ْل ِق ْال َخ ْل ِق ِبَأ ْل َفيْ عَ ٍام َو ِإنَّ‬ ‫بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 15‬؛ ص‪ - 11‬عَ ِن الصَّاد ِ‬
‫‪1‬‬

‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬


‫ت ِإل َه َنا َو سَ يِّدَ َنا مَا هَذا النو ُر َف ْوحَ ى ُ عَ ز َو جَ َّل ِإلي ِْه ْم هَذا نو ٌر مِنْ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ت ل ُه صْ َو َق ِد ان َشعَبَ ِمن ُه شعَ ا ٌع ِم ٌع َف َقال ْ‬ ‫ْ‬ ‫اًل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ت ذلِكَ النورَ رَ ْ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ال َم ِئ َكة لمَّا رَ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬
‫ت َخ ْلقِي ‪ -‬شبیه این‬ ‫وري َأصْ ل ُ ُه ُنبُوَّ ةٌ َو َفرْ ُع ُه ِإمَام ٌَة َفَأمَّا ال ُّنبُوَّ ةُ َفلِمُحَ َّم ٍد عَ ْبدِي َو رَ سُولِي َو َأمَّا اِإْلمَام َُة َفلِعَ لِيٍّ حُجَّ تِي َو َولِيِّي َو لَ ْواَل ُهمَا مَا َخلَ ْق ُ‬ ‫ُن ِ‬
‫روایت در بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 15‬؛ ص‪ ، 11‬ر ‪ -13‬به نقل از معاني األخبار نیز آمده است‪.‬‬
‫‪ 2‬کامال واضح و جلی است که اشاره به آیۀ ‪ 72‬سورۀ احزاب شده است‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫قرار دادی؟ خداوند فرمود‪ C:‬ای قلم! اگر او نبود‪ ، C‬نه تو را خلق می کردم‪ C‬و نه مخلوقات دیگر را مگر‬
‫‪1‬‬
‫به خاطر‪ C‬او‪.‬‬
‫باز هم در روایتی‪ C‬طوالنی ‪ -‬اینبار از امام باقر علیه السالم ‪ -‬که در آن خداوند مراحل اولیۀ خلقت از‬
‫نور پیغمبر گرامی صلی هللا علیه و آله را بیان می نمایند ‪ ،‬به پیغمبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه‬
‫می فرمایند‪ ... :‬قسم به عزت و جاللم و بلند باالیی مقامم ‪ ،‬اگر به خاطر تو نبود‪ C‬و به خاطر‪ C‬علی‬
‫علیه السالم و عترت پاک شما دونفر‪ - C‬که افرادی هادی و مهدی و راشد هستند ‪ -‬نبود ‪ ،‬من بهشت و‬
‫جهنم را خلق نمی کردم‪( .‬حتی) مکان و زمین و آسمان را (خلق نمی کردم) و مالئکه را (خلق نمی‬
‫کردم) و نه کسی را که مرا عبادت کند (خلق نمی کردم)‪ .‬ای محمد! تو یار نزدیک و حبیب و منتخب‬
‫شدۀ من و مورد اختیار من از بین مخلوقاتم‪ C‬هستی‪ .‬تو اولین مخلوقی‪ C‬هستی که از بین بقیه خلق کردم‪.‬‬
‫سپس بعد از تو (آن) راستگو‪( C‬ص ّدیق) علی که فرماندۀ مؤمنان (امیر المؤمنین) وصی تو (است را‬
‫خلق کردم)‪ .‬به وسیلۀ او تو را تأیید و کمک نمودم‪ C‬و او را عروۀ وثقی (پناه محکم) قرار دادم‪ .‬او نور‪C‬‬
‫اولیاء من و روشنگر هدایت است‪ ....‬سپس در ادامۀ همین حدیث امام باقر علیه السالم تأکید می نمایند‬
‫که‪ :‬بنابراین ‪ ،‬ما اولین خلقت خداییم‪ .‬و اولین مخلوقی‪ C‬که خداوند‪ C‬را عبادت نمود‪ .‬و او را تسبیح نمود‪.‬‬
‫ما علت خلقت مخلوقات هستیم‪ .‬و ما علت تسبیح و عبادت کردن بندگان خدا از مالئکه و انسان ها‬
‫‪2‬‬
‫هستیم‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم از پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله نقل می کنند که به ایشان فرمود‪ :‬یا‬
‫علی! تو امام و خلیفۀ پس از من هستی‪ .‬جنگ تو ‪ ،‬جنگ من است و صلح تو صلح من‪ .‬تو پدر دو‬
‫نوادۀ من و شوهر دختر من‪ .‬از ذریۀ تو امامان پاک و مطهّر هستند‪ .‬من سرور‪ C‬پیغمبران و تو سرور‬
‫اوصیائی‪ C.‬من و تو از یک درخت هستیم‪ .‬اگر ما نبودیم‪( C‬به خاطر وجود ما نبود) خداوند‪ C‬بهشت و‬
‫‪3‬‬
‫جهنم و پیغمبران و مالئکه را خلق نمی نمود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم در بین جمعی بودند‪ C‬که امام حسن علیه السالم از ایشان سؤالی در رابطه با‬
‫توانائی های معجزه ای ایشان نمودند‪ C.‬امام هم پاسخ بلندی را دادند و در انتها چنین فرمودند‪ :‬من به‬
‫راه های آسمان آشناتر از راه های زمین هستم‪ .‬ما همان اسم های مخفی و نگهداشته شده هستیم‪ .‬ما‬
‫اسماء حسنایی هستیم که هرکس به وسیلۀ آنها از خداوند چیزی به خواهد ‪ ،‬به او عطا کند‪ .‬ما همان‬
‫اسم هایی هستیم که بر عرش نوشته شده اند‪ .‬و به خاطر ما بوده است که خداوند آسمان و زمین و‬
‫‪4‬‬
‫عرش و کرسی و بهشت و جهنم را آفرید‪.‬‬

‫ْن ْال َه ْي َب ِة َفصَ ارَ مَا ًء ْ‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬


‫عَذبا ً َو َن َظرَ‬ ‫ْن َف َن َظرَ ِإ َلى ْالقِسْ ِم ا وَّ ِل ِبعَ ي ِ‬ ‫ور مُحَ َّم ٍد ص جَ ْوهَرَ ًة َو َقسَ َمهَا قِسْ َمي ِ‬ ‫بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 15‬؛ ص‪ - 27‬ث َّم َخ َلقَ مِنْ ُن ِ‬
‫‪1‬‬

‫ور ْال ُكرْ سِ يِّ اللَّ ْوحَ َو‬ ‫ور ْالعَ رْ ِ‬ ‫ِإلَى ْالقِسْ م َّ‬
‫ش َو َخلَقَ مِنْ ُن ِ‬ ‫ْن ال َّش َف َق ِة َف َخلَقَ ِم ْنهَا «‪ْ »1‬العَ رْ شَ َفاسْ َت َوى عَ لَى َوجْ ِه ْالمَا ِء َف َخلَقَ ْال ُكرْ سِ يَّ مِنْ ُن ِ‬ ‫الثانِي ِبعَ ي ِ‬ ‫ِ‬
‫سَكرَ انَ مِنْ كَاَل ِم هَّللا ِ َتعَ الَى َفلَمَّا َأفَاقَ َقا َل ْاك ُتبْ َقا َل يَا رَ بِّ َو مَا َأ ْك ُتبُ َقا َل ْاك ُتبْ‬ ‫ور اللَّ ْو ِح ْال َقلَ َم َو َقا َل َل ُه ْاك ُتبْ َت ْوحِيدِي َف َبقِيَ ْال َقلَ ُم َأ ْلفَ عَ ٍام ْ‬ ‫َخلَقَ مِنْ ُن ِ‬
‫َّار ُس ْبحَ انَ ْالعَظِ ِيم اَأْلعْ َظ ِم ُث َّم رَ َفعَ رَ ْأسَ ُه مِنَ‬ ‫اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ َفلَمَّا سَ مِعَ ْال َقلَ ُم اسْ َم مُحَ َّم ٍد ص َخرَّ سَ ا ِجداً َو َقا َل ُس ْبحَ انَ ْال َوا ِح ِد ْال َقه ِ‬
‫ال ُّسجُو ِد َو َك َتبَ اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ ُث َّم َقا َل يَا رَ بِّ َو َمنْ مُحَ َّم ٌد الَّذِي َقرَ ْنتَ اسْ َم ُه ِباسْ مِكَ َو ذ ِْكرَ هُ ِبذ ِْك ِركَ َقا َل هَّللا ُ َتعَ الَى لَ ُه يَا َقلَ ُم َفلَ ْواَل هُ مَا‬
‫ت َخ ْلقِي ِإاَّل َأِلجْ لِه‬ ‫َخلَ ْق ُتكَ َو اَل َخلَ ْق ُ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫ْأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬
‫‪ 2‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 25‬؛ ص‪ ، 17‬ر ‪ - 31‬ث َّم قا َل ِلمُحَ َّم ٍد ص َو عِ زتِي َو جَ لِي َو عُلوِّ ش نِي ل ْو كَ َو ل ْو عَ لِيٌّ َو عِ ترَ تكمَا الهَا ُدونَ ال َم ْه ِديُّونَ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ت ْالجَ َّن َة َو ال َّنارَ َو اَل ْال َم َكانَ َو اَل اَأْلرْ ضَ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة َو اَل َخ ْلقا ً َيعْ ُب ُدنِي يَا مُحَ َّم ُد َأ ْنتَ َخلِيلِي َو حَ ِب ِيبي َو صَ فِيِّي َو‬ ‫الرَّ اشِ ُدونَ مَا َخلَ ْق ُ‬
‫ِّيق عَ لِيٌّ َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ َوصِ يُّكَ ِب ِه َأي َّْد ُتكَ َو َنصَ رْ ُتكَ َو‬ ‫صد ُ‬ ‫ت ِإ ْخرَ اجَ ُه مِنْ َخ ْلقِي ُث َّم مِنْ َبعْ دِكَ ال ِّ‬ ‫َن ا ْب َتدَ ْأ ُ‬
‫ِ‬ ‫م‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫وَّ‬ ‫َأ‬ ‫و‬ ‫يَّ‬
‫ِ ِإ َ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ق‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫َ‬
‫خ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫بُّ‬ ‫ِخيَرَ تِي مِنْ َخ ْلقِي َأحَ‬
‫جَ عَ ْل ُت ُه ْالعُرْ َو َة ْالوُ ْث َقى َو ُنورَ َأ ْولِيَاِئي َو َم َنارَ ْالهُدَ ى‪ُ ....‬ث َّم َقا َل َأبُو جَ عْ َف ٍر علیه السالم َف َنحْ نُ َأوَّ ُل َخ ْل ِق هَّللا ِ َو َأوَّ ُل َخ ْل ٍق عَ بَدَ هَّللا َ َو سَ بَّحَ ُه َو َنحْ نُ سَ بَبُ‬
‫َخ ْل ِق ْال َخ ْل ِق َو سَ بَبُ َتسْ ِبيح ِِه ْم َو عِ بَادَ ت ِِه ْم مِنَ ْال َماَل ِئ َك ِة َو اآْل دَ ِميِّينَ‬
‫ْطيَّ َو َز ْو ُج ا ْب َنتِي َو‬ ‫‪ 3‬بحار األنوار ؛ ج‪ 36‬؛ ص‪ ، 337‬ر ‪ - 200‬يَا عَ لِيُّ َأ ْنتَ اِإْلمَا ُم َو ْال َخلِي َف ُة َبعْ دِي حَ رْ بُكَ حَ رْ ِبي َو سِ ْلمُكَ سِ ْلمِي َو َأ ْنتَ َأبُو سِ ب َ‬
‫ُط َّهرُونَ َفَأ َنا سَ ِّي ُد اَأْل ْن ِبيَا ِء َو َأ ْنتَ سَ ِّي ُد اَأْل ْوصِ يَا ِء َو َأ َنا َو َأ ْنتَ مِنْ َشجَ رَ ٍة َواحِدَ ٍة َو َل ْواَل َنا لَ ْم ي َْخل ُ ِق هَّللا ُ ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنارَ َو اَل اَأْل ْن ِبيَا َء‬ ‫مِنْ ُذرِّ َّيتِكَ اَأْلِئم َُّة ْالم َ‬
‫َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة‬
‫َأْل‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ض نحْ نُ ااِل سْ ُم المَخزونُ المَكنونُ نحْ نُ ا سْ مَا ُء‬‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُق ا رْ ِ‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأَل‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ت مِنْ طر ِ‬ ‫َاوا ِ‬
‫ُق ال َّسم َ‬‫بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 27‬؛ ص‪ ، 33‬ر ‪ - 5‬ث َّم قا َل ع ِإني عْ رَ فُ ِبطر ِ‬
‫‪4‬‬

‫ْ‬ ‫َأْل‬
‫ُ عَ ز َو جَ َّل ال َّسمَا َء َو ا رْ ضَ َو العَ رْ شَ َو‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫قَ‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ش َو جْ لِنا خل‬ ‫َأِل‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫الحُسْ نى التِي ِإذا سُِئ َل ُ عَ ز َو جَ َّل ِبهَا جَ ابَ نحْ نُ ا سْ مَا ُء المَكتوبَة عَ لى العَ رْ ِ‬
‫ْال ُكرْ سِ يَّ َو ْالجَ َّن َة َو ال َّنار‬

‫‪17‬‬
‫هنگامی که خداوند‪ C‬حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم و همسرش را در بهشت برین جای داد‬
‫و فرمود که به این درخت نزدیک نشوید ‪ ،‬پس (حضرت آدم و و حوا) نگاهی به منزلت حضرات‬
‫محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه پس از آنها علیهم السالم نمودند ؛ آنها را اشرف‪ C‬منزلت‬
‫های بهشت یافتند و پرسیدند‪ :‬خدایا این مقام ها برای کیست؟ به آنها وحی شد‪ :‬سرتان را بردارید‪ C‬و به‬
‫ساق عرش نگاهی بکنید‪ .‬آنها سر بلند کردند‪ C‬و نام محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه‬
‫صلوات هللا علیهم را دیدند که به نور عظمت و قدرتمند خداوندی‪ C‬نوشته شده بود‪ .‬ایندو گفتند‪ :‬خداوندا‬
‫(معلوم می شود) که صاحب این مقام ها چقدر نزد تو شریف هستند و عزیزند و چقدر آنها را دوست‬
‫‪1‬‬
‫داری‪ .‬خداوند به آنها گفت‪ :‬اگر آنها نبودند‪ ، C‬من شما دو نفر را خلق نمی کردم‪.‬‬
‫امام رضا علیه السالم در قسمتی از یک روایت بلند فرمودند‪ C:‬هنگامی که خداوند حضرت آدم علی‬
‫نبینا و آله و علیه السالم را احترام نمودند و خواستند مالئکه به او سجده کنند ‪ ،‬حضرت آدم در دلش‬
‫گفت‪ :‬آیا خداوند بشری بهتر از من هم خلق کرده است؟ خداوند که از دل او آگاه بود فرمود‪ C:‬آدم!‬
‫سرت را بردار و نگاهی به عرش کن‪ .‬او به ساق عرش نگاهی افکند و دید نوشته شده‪ :‬اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ‬
‫ِين َو ْال َح َسنُ َو‬ ‫ب َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫ِين َو َز ْو َج ُت ُه َفاطِ َم ُة َسيِّدَ ةُ ن َِسا ِء ْال َعالَم َ‬ ‫م َُح َّم ٌد َرسُو ُ‪C‬ل هَّللا ِ َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ‬
‫ب َأهْ ِل ْال َج َّنةِ‪ .‬حضرت آدم پرسید‪ :‬خدایا اینها کیستند؟ خداوند‪ C‬فرمود‪ :‬اینها از ذریۀ تو‬ ‫ْال ُح َسيْنُ َس ِّيدَا َش َبا ِ‬
‫هستند و از تو بهترند و از تمام مخلوقات من‪ .‬اگر آنها نبودند‪ C‬تو را خلق نمی کردم ونه بهشت و جهنم‬
‫‪2‬‬
‫را و نه آسمانها و زمین را‪.‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬هنگامی که خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد و‬
‫از روح خود در او دمید ‪ ،‬حضرت آدم متوجه پنج شبح در سمت راست عرش شد و پرسید‪ :‬خدایا آیا‬
‫قبل از من هم بشری خلق کرده ای؟ خداوند فرمود‪ C:‬نه‪ .‬حضرت آدم پرسید‪ C:‬پس اینها چه کسانی‬
‫هستند؟ خداوند فرمود‪ C:‬اینها از فرزندان تو خواهند بود‪ .‬اگر بخاطر‪ C‬آنها نبود نه تو را خلق می کردم‬
‫و نه بهشت و جهنم را و نه عرش و کرسی و آسمان و زمین و مالئکه و جن و انس را‪ .‬من برای‬
‫این پنج تن اسم هایی از اسماء خودم مشتق کردم‪ .‬پس من محمود (پسندیده) هستم و این را محمد‬
‫نامیدم‪ .‬من اعلی (برتر) هستم و این را علی نامیدم‪ .‬من فاطر‪( C‬خالق از هیچ) هستم پس این را فاطمه‬
‫نامیدم‪ .‬من اهل احسان (نیکی کردن) هستم لذا این را حسن نامیدم‪ .‬و من محسن (نیکوکار) هستم پس‬
‫نام این را حسین گذاشتم‪ .‬من بر خود عهد بسته ام که اگر کسی حتی مقدار یک خردل از محبت اینها‬
‫در دل او باشد او را به بهشت ببرم‪ C‬و(همچنین) عهد بسته ام که اگر کسی به مقدار یک خردل از‬
‫بغض اینها در دلش باشد او را به جهنم بفرستم‪ .‬ای آدم! اینها انتخاب شده های من از بین مخلوقاتم‪C‬‬
‫هستند‪ .‬به وسیلۀ آنها است که نجات می دهم کسانی را که نجات می دهم و به خاطر آنها است که‬
‫‪3‬‬
‫هالک می کنم کسانی‪ C‬را که هالک می کنم‪.‬‬
‫ْث شِ ْئ ُتما َو ال َت ْقرَ با ه ِذ ِه‬ ‫‪ 1‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 11‬؛ ص‪ ، 172‬ر ‪َ - 19‬فلَمَّا َأسْ َكنَ هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َّل آدَ َم َو َز ْوجَ َت ُه ْالجَ َّن َة َقا َل لَ ُهمَا‪ُ -‬كال ِم ْنها رَ غَ داً حَ ي ُ‬
‫ْن َو اَأْلِئ َّم ِة َبعْ دَ ُه ْم َف َوجَ دَاهَا ْشرَ فَ‬
‫َأ‬ ‫الظالِمِينَ َف َن َظرَ ِإلَى َم ْن ِزلَ ِة مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو َفاطِ َم َة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ي ِ‬ ‫ال َّشجَ رَ َة َيعْ نِي َشجَ رَ َة ْال ِح ْن َطةِ‪َ -‬ف َت ُكونا‪ C‬مِنَ َّ‬
‫اق عَ رْ شِ ي َفرَ َفعَ ا ُرءُوسَ ُه َما‪َ C‬ف َوجَ دَ ا اسْ َم مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو‬ ‫از ِل َأهْ ِل ْالجَ َّن ِة َف َقاال يَا رَ َّب َنا ِل َمنْ َه ِذ ِه ْال َم ْن ِزلَة َف َقا َل ُ جَ َّل جَ اَل ل ُه ارْ َفعَ ا ُرءُوسَ ُكمَا ِإلَى سَ ِ‬
‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫َم َن ِ‬
‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫َّار جَ َّل جَ ل ُه َف َقاال يَا رَ َّب َنا مَا كرَ َم هْ َل َه ِذ ِه‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫ور الجَ ب ِ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ور مِنْ ن ِ‬ ‫ش ِب ُن ٍ‬ ‫اق ْالعَ رْ ِ‬ ‫ات هَّللا ِ عَ لَي ِْه ْم م َْك ُتوب ًَة عَ لَى سَ ِ‬ ‫ْن ع َو اَأْلِئ َّم ِة صَ لَ َو ُ‬ ‫سَن َو ْالحُسَ ي ِ‬ ‫َفاطِ َم َة َو ْالحَ ِ‬
‫ْال َم ْن ِزلَ ِة عَ لَ ْيكَ َو مَا َأحَ َّب ُه ْم ِإلَ ْيكَ َو مَا َأ ْشرَ َف ُه ْم لَدَ ْيكَ َف َقا َل هَّللا ُ جَ َّل جَ اَل ل ُ ُه لَ ْواَل ُه ْم مَا َخلَ ْق ُت ُك َما‪C‬‬
‫ال ْالجَ ن ِةَّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬
‫يل َقالَ‪ِ :‬إنَّ آدَ َم ع لمَّا كرَ َم ُه ُ تعَ الى بِِإسْ جَ ا ِد َم ِئك ِت ِه َو بِِإدخ ِ‬
‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫‪ 2‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 16‬؛ ص‪ ، 362‬ر ‪ - 62‬عَ ِن الرِّ ضَ ا ع فِي َخب ٍَر َط ِو ٍ‬
‫اق عَ رْ شِ ي َفرَ َفعَ آدَ ُم ع رَ ْأسَ ُه‬ ‫ِإ سَ ِ‬ ‫ى‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫رْ‬ ‫ظ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫م‬
‫ُ‬ ‫آدَ‬ ‫َا‬ ‫ي‬ ‫رَ سَكَ‬ ‫ْأ‬ ‫عْ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ارْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ا‬ ‫ادَ‬ ‫ن‬‫َ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫َقا َل فِي َن ْفسِ ِه َه ْل َخلَقَ هَّللا ُ َب َشراً َأ ْفضَ َل ِم ِّني َفعَ ِل َم هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َّل مَا َو َقعَ فِي َن ْفسِ ِ‬
‫ه‬
‫ب َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ َو َز ْوجَ ُت ُه َفاطِ م َُة سَ يِّدَ ةُ نِسَ ا ِء ْالعَ الَمِينَ َو‬ ‫ش َف َوجَ دَ عَ لَ ْي ِه م َْك ُتوبا ً اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ‬ ‫اق ْالعَ رْ ِ‬ ‫َف َن َظرَ ِإلَى سَ ِ‬
‫ِيع َخ ْلقِي َو َل ْواَل ُه ْم‬ ‫م‬ ‫جَ‬ ‫ِنْ‬‫م‬ ‫و‬‫َ‬ ‫كَ‬ ‫ن‬‫ْ‬ ‫م‬‫ِ‬ ‫ر‬ ‫ٌ‬ ‫ي‬‫ْ‬ ‫خ‬ ‫َ‬ ‫م‬
‫ْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ِكَ‬ ‫ت‬‫ي‬‫َّ‬ ‫رِّ‬ ‫ب َأهْ ِل ْالجَ َّن ِة َف َقا َل آدَ ُم ع يَا رَ بِّ َمنْ هَُؤ اَل ِء َف َقا َل عَ َّز َو جَ َّل هَُؤ اَل ِء مِنْ ُ‬
‫ذ‬ ‫ِ‬ ‫َا‬
‫ب‬ ‫َ‬
‫ش‬ ‫ا‬ ‫ِّدَ‬
‫ي‬ ‫سَ‬ ‫ْنُ‬‫ي‬ ‫ُسَ‬ ‫ْالحَ سَ نُ َو ْالح‬
‫ِ‬
‫ت ْالجَ َّن َة َو ال َّنارَ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَأْلرْ ض ‪ -‬همچنین خالصه تر در بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 27‬؛ ص‪ ، 6‬ر ‪11‬‬ ‫مَا َخلَ ْق ُتكَ َو اَل َخلَ ْق ُ‬
‫ُ َأ‬ ‫بحار األنوار ؛ ج‪ 27‬؛ ص‪ ، 5‬ر ‪َ - 10‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص لَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه ْال َتفَتَ آدَ ُم َيمْ َن َة ْالعَ رْ ِ‬
‫َاح َف َقا َل‬ ‫ش َفِإ َذا َخمْ سَ ة ْشب ٍ‬
‫‪3‬‬

‫ت‬ ‫ْ‬
‫َخلق ُ‬‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ٌ‬ ‫اَل‬
‫َقا َل ع َف َمنْ هَُؤ ِء الذِينَ رَ ى سْ مَا َء ُه ْم َف َقا َل هَُؤ ِء َخمْ سَ ة مِنْ وُ لدِكَ ل ْو ُه ْم مَا َخلقتكَ َو‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫اَل‬ ‫اَل‬ ‫ً‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫يَا رَ بِّ َه ْل َخلقتَ َق ْبلِي مِنَ ال َب َش ِر حَ دا َقا َل‬
‫ت َل ُه ْم اسْ ما ً مِنْ َأسْ مَاِئي‬ ‫ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنارَ َو اَل ْالعَ رْ شَ َو اَل ْال ُكرْ سِ يَّ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَل اَأْلرْ ضَ َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة َو اَل ْال ِجنَّ َو اَل اِإْل ْنسَ هَُؤ اَل ِء َخمْ سَ ٌة َش َق ْق ُ‬
‫ان َو ه ََذا ْالحَ سَ نُ َو َأ َنا ْالمُحْ سِ نُ َو ه ََذا ْالحُسَ يْنُ آ َلي ُ‬ ‫َأْل‬
‫ْت‬ ‫َفَأ َنا ْال َمحْ مُو ُد َو ه ََذا مُحَ َّم ٌد َو َأ َنا ا عْ لَى َو ه ََذا عَ لِيٌّ َو َأ َنا ْال َفاطِ ُر َو َه ِذ ِه َفاطِ م َُة َو َأ َنا ُذو اِإْلحْ سَ ِ‬
‫ْت ِبع َِّزتِي َأ َّن ُه اَل َيْأتِينِي َأحَ ٌد َو فِي َق ْل ِب ِه م ِْث َقا ُل‬ ‫دَل مِنْ مَحَ َّب ِة َأحَ ِد ِه ْم ِإاَّل َأ ْد َخ ْل ُت ُه جَ َّنتِي َو آلَي ُ‬ ‫ٍ‬ ‫رْ‬ ‫خ‬‫َ‬ ‫ِنْ‬‫م‬ ‫ة‬
‫ٍ‬ ‫ب‬
‫َّ‬ ‫حَ‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫ْ‬
‫ِث‬‫م‬ ‫ه‬
‫ِِ‬ ‫ب‬‫ل‬‫ْ‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫ِي‬ ‫عَ لَى َن ْفسِ ي َأ َّن ُه اَل َيْأتِينِي َأحَ ٌد َو ف‬

‫‪18‬‬
‫زیارت جامعۀ کبیره‬
‫در این زیارت هم چند مقطع وجود دارد که مؤید نظریۀ ذکر شده می باشد‪ .‬در یک مقطع می خوانیم‪:‬‬
‫ك السَّما َء َأنْ َت َق َع َعلَى اَأْلرْ ِ‬
‫ض ِإاّل بِِإ ْذ ِن ِه َو ِب ُك ْم ُي َن ِّفسُ‬ ‫ِب ُك ْم َف َت َح هللا َو ِب ُك ْم َي ْخ ِت ُم َو ِب ُك ْم ُي َن ِّز ُل ْال َغي َ‬
‫ْث َو ِب ُك ْم يُمْسِ ُ‬
‫ْال َه َّم َو َي ْكشِ فُ الضُّرَّ ‪ .‬شاهد کالم ما قسمت اول این مقطع است که امام هادی علیه السالم می فرمایند‪C:‬‬
‫(بکم فتح هَّللا )‪ .‬یکی از ترجمه ها و یا تفسیرهای داده شده برای این گزاره این است که هستی به‬
‫خاطر آن بزرگواران آفریده شده است؛ زیرا اگر آنها نبودند‪ ،‬خداوند‪ C‬آسمان و غیر آن‌ را نمی‌آفرید‪.‬‬
‫شبیه این مطلب را امام صادق علیه‌السالم چنین فرمودند‪ْ :‬الحُجَّ ُة َق ْب َل ْال َخ ْل ِق َو َم َع ْال َخ ْل ِق َو َبعْ دَ ْال َخ ْل ِق؛‬
‫‪1‬‬
‫حجت خدا پیش از خلق است و همراه خلق است و پس از خلق است‪.‬‬
‫بين َو‬‫ناز ِل ْال ُم َقرَّ َ‬ ‫مين َو أعْ لى َم ِ‬ ‫ف َم َح ِّل ْال ُم َكرَّ َ‬ ‫و در مقطعی دیگر از زیارت آمده است‪َ :‬ف َبلَ َغ هّللا ُ ِب ُك ْم أ ْش َر َ‪C‬‬
‫سابق َو ال َي ْط َم ُع فى‬ ‫ٌ‬ ‫فاِئق ‪َ ،‬و ال َيسْ ِبقُ ُه‬ ‫ْث ال َي ْل َحقُ ُه الح ٌِق ‪َ ،‬و ال َيفُوقُ ُه ٌ‪C‬‬ ‫لين ‪َ ،‬حي ُ‬ ‫ت ْالمُرْ َس َ‬
‫أرْ َف َع د ََرجا ِ‬
‫يق َو ال َشهي ٌد َو ال َعالِ ٌم َو ال جا ِه ٌل َو‬ ‫ك ُم َقرَّ بٌ َو ال َن ِبىٌّ مُرْ َس ٌل َو ال صِ ّد ٌ‬ ‫ْإدرا ِك ِه طا ِم ٌع ‪َ ،‬ح ّتى ال َي ْب َقى َملَ ٌ‬
‫ال َدنِىٌّ َو ال فاضِ ٌل َو ال مُْؤ ِمنٌ صالِ ٌح َو ال فا ِج ٌر طالِ ٌح َو ال َجبّا ٌر عني ٌد َو ال َشيْطانٌ َمري ٌد َو ال َخ ْل ٌق فيما‬
‫أمْر ُك ْ‪C‬م َو عِ َظ َم َخ َط ِر ُك ْ‪C‬م َو ِك َب َر َشْأ ِن ُك ْم َو َتما َم ُنو ُر ُك ْم َو صِ ْد َق مَقاعِ ِد ُك ْم َو‬ ‫ك شهي ٌد إاّل َعرَّ َف ُه ْ‪C‬م َجاللَ َة ِ‬ ‫َبي َْن ذلِ َ‬
‫ب َم ْن ِزلَ ِت ُك ْم ِم ْن ُه ‪.‬‬ ‫ف َم َحلِّ ُك ْم َو َم ْن ِزلَ ِت ُك ْ‪C‬م عِ ْن َدهُ َو َكرا َم َت ُك ْم َعلَ ْي ِه َو خا َّ‬
‫ص َت ُك ْ‪C‬م لَدَ ْي ِه َو قُرْ َ‬ ‫َث َ‬
‫بات َمقا ِم ُك ْم َو َش َر َ‬
‫پس خداوند ‪ ،‬شما را به شريف‪ C‬ترين مرتبه گراميان ‪ ،‬و باالترين جايگاه هاى مقرّ بان ‪ ،‬و برترين‬
‫درجات فرستاده شدگان برسا َند‪ : C‬آن مقامى كه (جز آنان) هيچ كسى بدان نمى رسد و به باالتر از آن ‪،‬‬
‫هيچ كسى راه نمى يابد و هيچ پيش گامى بر آن ‪ ،‬پيشى نمى گيرد و هيچ طمع كننده اى براى رسيدن‬
‫ُرسلى ‪ ،‬و نه هيچ ص ّديق‪ C‬و شهيدى ‪،‬‬ ‫به آن ‪ ،‬طمع نمى كند ‪ ،‬تا اين كه نه هيچ فرشتۀ مقرّ ب و پيامبر م َ‬
‫مؤمن درست كردارى ‪ ،‬و نه‬ ‫ِ‬ ‫و نه هيچ عالِم و جاهلى ‪ ،‬و نه هيچ َپست يا صاحبْ فضيلتى ‪ ،‬و نه هيچ‬
‫شيطان رانده شده اى ‪ ،‬و نه هيچ آفريدۀ‬‫ِ‬ ‫ستمگر مستبدى ‪ ،‬و نه هيچ‬
‫ِ‬ ‫تبهكار بدكردارى‪ ، C‬و نه هيچ‬
‫ِ‪C‬‬ ‫هيچ‬
‫ديگرى كه در اين ميان گواه باشد ‪ ،‬بر جاى نمى ما َند ‪ ،‬مگر آن كه خداوند مى شناسا َند به آنان ‪:‬‬
‫درستى جايگاهتان ‪ ،‬و‬
‫ِ‪C‬‬ ‫بزرگى مقامتان ‪ ،‬و تماميّت نورتان ‪ ،‬و‬
‫ِ‪C‬‬ ‫ت امرتان ‪ ،‬و عظمت َق ْدرتان ‪ ،‬و‬ ‫جالل ِ‬
‫ت شما را در نزدش ‪ ،‬و كرامت شما را در نزد او ‪ ،‬و‬ ‫ى مقامتان ‪ ،‬و شرافت رتبه تان و منزل ِ‬ ‫استوار ِ‪C‬‬
‫ويژه بودنتان در پيشگاه او و منزلت نزديكى‪ C‬اى كه با او داريد ‪.‬‬
‫معنای مقطع اخیر این است که خداوند متعال برنامۀ خلقت را چنین گذاشته است که در نهایت ‪ ،‬هیچ‬
‫کس نیست که از مقام شامخ اهل بیت علیهم السالم نزد خداوند‪ C‬آگاه گردد (هرچند که در دنیا می بینیم‬
‫که آنها به ظاهر ذلیل بودند و کشته ویا مسموم‪ C‬شدند) و این تأیید فرضیۀ ما است که خلقت جهت‬
‫شناخته شدن این ذوات مقدسه است‪.‬‬

‫لو ال الحجة لساخت االرض باهلها (علت تداوم خلقت)‬


‫بار دیگر به عبارت ذکر شده در زیارت جامعۀ کبیره نگاهی می افکنیم‪ِ :‬ب ُك ْم َف َت َح هللا َو ِب ُك ْم َي ْخ ِت ُم َو ِب ُك ْم‬
‫ض ِإاّل بِِإ ْذ ِنهِ‪ .‬در اینجا به قسمت آخر آن توجه می‬ ‫سما َء َأنْ َت َق َع َعلَى اَأْل ْر ِ‬ ‫ُي َن ِّز ُل ْال َغي َ‬
‫ْث َو ِب ُك ْم ُي ْمسِ ُك ال َّ‬
‫کنیم که می فرماید‪ :‬به خاطر شما است که آسمانها خود را نگاهداشته و بر زمین نمی افتند مگر آنکه‬
‫ك َمنْ ُأهْ لِكُ‪.‬‬
‫اري يَا آدَ ُم هَُؤ اَل ِء صَ ْف َوتِي مِنْ َخ ْلقِي ِب ِه ْم ُأ ْن ِجي َمنْ ُأ ْن ِجي َو ِب ِه ْم ُأهْ لِ ُ‬ ‫َأ‬ ‫حَ َّب ٍة مِنْ َخرْ دَ ٍل مِنَ ب ُْغ ِ َأ‬
‫ض حَ ِد ِه ْم ِإاَّل ْد َخ ْل ُت ُه َن ِ‬
‫‪ 1‬بصائر الدرجات ‪ ،‬محمد بن حسن صفار ‪ ‌،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪487‬‬

‫‪19‬‬
‫خدا بخواهد‪ .‬این عبارت که به شکل های مختلفی ذکر شده نشان می دهد که تداوم‪ C‬خلقت وابسته به‬
‫وجود مبارک اهل بیت علیهم السالم دارد‪ .‬اساسا زمین و آسمان به وجود آن ذوات پاک برپاست که‬
‫این مطلب به خوبی‪ C‬از سخنان معصومین علیهم السالم استفاده می شود و ما به گوشه ای از این‬
‫بیانات اشاره می کنیم که می گویند اگر امام در زمین نباشد‪ ،‬زمین اهل خویش را تحمل نمی کند و از‬
‫خود سرکشی ویران کننده ای را بروز‪ C‬می دهد‪ .‬و خالصه اینکه آسمان و زمین به وجود‪ C‬آنها پابرجا‬
‫‪.‬هستند‬
‫ابوحمزۀ ثمالی از امام صادق‪ C‬علیه السالم سؤال می کند که آیا امکان دارد که زمین به دون وجود‪C‬‬
‫‪1‬‬
‫امامی باشد؟ امام علیه السالم پاسخ دادند‪ :‬اگر زمین بدون امام بماند ‪ ،‬فرو می ریزد‪.‬‬
‫امام باقرعلیه السالم فرمود‪ :‬اگر ساعتی (لحظه ای) امام از زمین برداشته شود‪ ،‬زمین متالطم‪ C‬می‬
‫‪2‬‬
‫شود و همراه اهلش اضطراب پیدا می کند آنچنان که دریا با اهلش طوفانی‪ C‬و متالطم می شود‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم می فرمایند‪ C:‬لوال الحجه لساخت االرض باهلها ‪ -‬اگر حجت خدا نبود‪ ،‬مسلما‬
‫‪3‬‬
‫زمین‪ ،‬ساکنانش را فرو‪ C‬می‌برد‪.C‬‬
‫شاء از امام رضا علیه السالم سؤال می کند‪ :‬آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند‪:‬‬ ‫و ّ‬
‫زمین بدون امام‪ ،‬بر بندگانش‬
‫ِ‬ ‫شاء عرض کرد‪ :‬برای ما اینگونه روایت کرده اند که خدا در‬ ‫خیر‪ .‬و ّ‬
‫‪4‬‬
‫غضب خواهد کرد‪ .‬امام فرمودند‪ C:‬نه‪ .‬اصال باقی نمی ماند‪ .‬بلکه در هم فرو می ریزد‪.‬‬
‫در زیارت جامعۀ کبیره هم اشاره به علت تداومی‪ C‬ائمۀ اطهار‪ C‬رفته است‪ .‬آنجا که امام هادی علیه‬
‫السالم می فرماید‪ :‬بکم یمسک السماء ان تقع علی االرض اال باذنه‪ .‬به خاطر شماست که خداوند‬
‫آسمان را از سقوط کردن بر روی‪ C‬زمین (مگر به اذن خویش) نگه می دارد‪.‬‬
‫و در دعای عدیله آمده است‪ُ :‬ث َّم اَ ْلحُجَّ ُة اَ ْل َخلَفُ اَ ْل َقاِئ ُم اَ ْل ُم ْن َت َظ ُ‪C‬ر اَ ْل َم ْهدِيُّ اَ ْلمُرْ َجى اَلَّذِي ِب َب َقاِئ ِه َبقِ َي ِ‬
‫ت اَل ُّد ْن َيا َو‬
‫ت اََأْلرْ ضُ َو اَل َّس َما ُء‪ 5.‬از برکت وجود او (در اینجا منظور‪ C‬امام زمان‬ ‫ِب ُي ْم ِن ِه ر ُِز َق اَ ْل َو َرى َو ِبوُ جُو ِد ِه َث َب َت ِ‬
‫عجل هللا تعالی فرجه الشریف است ولی معنای کلی آن یعنی حجت و نمایندۀ الهی) دنیا پابرجا است و‬
‫به میمنت (و مبارکی) وجود او است که مردم روزی می خورند و به خاطر هستی او آسمان و زمین‬
‫برپاست‪.‬‬

‫وبکم یختم (علت غائی خلقت)‬


‫ك السَّما َء َأنْ َت َق َع َعلَى‬ ‫در زیارت جامعه خواندیم‪ِ C:‬ب ُك ْم َف َت َح هللا َو ِب ُك ْم َي ْختِ ُم َو ِب ُك ْم ُي َن ِّز ُل ْال َغي َ‬
‫ْث َو ِب ُك ْم يُمْسِ ُ‬
‫ض ِإاّل بِِإ ْذ ِنهِ‪ .‬دیدیم که هر سه علت ایجادی و تداومی و غائی در این بخش ‪ ،‬وجود مبارک اهل‬ ‫اَأْلرْ ِ‬
‫بیت علیهم السالم ذکر شده است‪ .‬أما (بکم یختم) به چه معنا است؟ برای فهم آن به دعای کمیل‬
‫مراجعه می کنیم‪.‬‬

‫‪ 1‬اصول کافی‪ ،‬ج ‪ 17‬ص ‪ ،179‬ر ‪ - 10‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،13‬ص ‪ 338‬و ج ‪ ،23‬ص ‪ - 24‬عن ابی حمزة قال‪ :‬قلت البی عبدهللا علیه‬
‫السالم‪ :‬اتبقی االرض بغیر‪ C‬امام؟ قال‪ :‬لو بقیت االرض بغیر امام لساخت ‪.‬‬
‫‪ 2‬اصول کافی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ح ‪ ،12‬ص ‪ - .179‬غیبت نعمانی‪ ،‬باب ‪ ،8‬ح ‪ ،10‬ص ‪ - 139‬عن ابی جعفر علیه السالم قال‪ :‬لو ان االمام رفع من‬
‫االرض ساعة لماجت باهلها کما یموج البحر باهله ‪.‬‬
‫‪ 3‬غیبت نعمانی‪ ،‬بخش روایات درباره لزوم حجه در زمین ص ‪۱۵۵‬‬
‫‪ 4‬کافی ‪ ،‬ج‪ ، 1‬ص ‪179‬‬
‫‪ 5‬مفاتیح الجنان ‪ ،‬شیخ عباس قمی‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪84‬‬

‫‪20‬‬
‫ت ِب ِه مِنْ‬‫ِين َأ ْق َطعُ‪ ،‬لَ ْواَل َما َح َك ْم َ‬‫امیرالمؤمنین علیه السالم در اواخر دعای کمیل می فرمایند‪َ :‬ف ِب ْال َيق ِ‬
‫كان َأِل َح ٍد فِيها َم َقرّ اً‬
‫ار ُكلَّها َبرْ داً َو َسالماً‪َ ،‬و َما َ‬ ‫ت ال َّن َ‬ ‫ك‪ ،‬لَ َج َع ْل َ‬
‫ْت ِب ِه مِنْ ِإ ْخال ِد مُعا ِندِي َ‬
‫ضي َ‬‫ك‪َ ،‬و َق َ‬ ‫ب َجا ِحدِي َ‬ ‫َتعْ ذِي ِ‬
‫اس َأجْ َمع َ‬
‫ِين‬ ‫ين‪ ،‬م َِن ْال ِج َّن ِة َوال َّن ِ‬ ‫ت َأنْ َت ْمَأَلها م َِن ْال َكاف ِِر َ‬ ‫ك َأ ْق َسمْ َ‬
‫ت َأسْ ماُؤ َ‬ ‫َواَل مُقاماً‪ ،‬لَ ِك َّن َ‬
‫ك َت َق َّد َس ْ‬
‫من یقین دارم که اگر خداوند حکم نکرده بود که ناسپاسان را تعذیب نماید ‪ ،‬و قضای‪ C‬او بر این مسئله‬
‫قرار نگرفته بود تا معاندین را تا ابد نگهدارد‪( C‬عذاب کند) ‪ ،‬جهنم تماما جای سرد و مناسبی بود و‬
‫کسی در آن جای و اقامت نداشت‪ .‬ولکن – نام هایت من ّزه اند – تو قسم خوردی‪ C‬که جهنم را از‬
‫کافرین پر نمایی حال می خواهد از جنس جن باشند و یا انسان‪.‬‬
‫به تعبیر ساده تر ‪ ،‬خداوندا تو حکیم هستی و هر برنامه ای برای مخلوقاتت‪ C‬بگذاری ‪ ،‬آن برنامه‬
‫حکیمانه است و به آن نمی توان اعتراض نمود‪ .‬و تو قسم خورده ای که کفار را در آتش دوزخ تا ابد‬
‫به سوزانی‪ .‬بله اگر این قسم حکیمانۀ تو نبود ‪ ،‬اصالً جهنم بی معنا بود و خالی می ماند‪ .‬ولی این قسم‬
‫چه بود که اینطور برنامۀ آخرت را می تواند تغییر دهد و از آرامش کامل بهشت به دوگانگی‪ C‬بهشت‬
‫و جهنم تبدیل کند؟ آیا از این َق َسم چیزی می دانیم؟‬
‫خوشبختانه جواب مثبت است‪ .‬در چند روایت متشابه ‪ ،‬اهل بیت علیهم السالم ما را به این حقیقت‬
‫رهنمون می شوند که نه فقط این قسم خداوندی فقط یکبار گفته نشده ‪ ،‬بلکه بر عرش نوشته شده و این‬
‫شعار خداوند در این خلقت است تا همه آن را بدانند‪ .‬عبارت عربی آن چنین است‪ :‬آلیت علی نفسی‬
‫أن ارحم من واالهما و أع ّذب من عاداهما‪ .‬حال به نقل بعضی از این احادیث می پردازیم‪ .‬البته آن‬
‫روایاتی‪ C‬را که در باال ذکر کردیم و در آن خداوند فرموده بود که اگر شما نبودید ‪ ،‬بهشت و جهنم را‬
‫خلق نمی کردم شاهد بر این موضوع‪ C‬نیز می باشند‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬همانا خداوند تبارک و تعالی ارواح را قبل از اجسام به دوهزار‪ C‬سال‬
‫خلق نمود‪ .‬باالترین و شریف‪ C‬ترین این ارواح را حضرت محمد صلی هللا علیه وآله و علی و فاطمه و‬
‫حسن و حسن علیهم السالم و ائمۀ بعد از آنها قرارداد‪ .‬سپس آنها را به آسمانها و زمین و کوه ها‬
‫عرضه نمود و فرمود‪ C:‬اینها اولیاء من هستند و من آنها را دوست دارم‪ .‬آنها حجت من بر خلق می‬
‫باشند و امامان آنها‪ .‬من هیچ خلقی را به اندازۀ آنها دوست ندارم‪ .‬من برای آنها و کسانی که والیت‬
‫آنها را قبول کنند ‪ ،‬بهشتم را خلق کردم‪ .‬و برای هر کس که با آنها مخالفت کند و دشمنی نماید ‪،‬‬
‫جهنم را خلق کرده ام‪ .‬پس هرکس داشتن مقامی را که آنها نزد من دارند ‪ ،‬ادعا کند ؛ او را چنان‬
‫عذابی بدهم که هیچکس از بندگانم را عذاب نداده ام‪ .‬و هرکس که والیت آنها را بپذیرد‪ C‬و مقام آنها را‬
‫حفظ کند ‪ ،‬با آنها در باغ های بهشت محشور می کنم‪ .‬در آنجا هرچه بخواهند ‪ ،‬نزد من خواهند‬
‫داشت‪( .‬نه فقط این بلکه) به آنها کرامت می دهم ‪ ،‬حوری ها را بر آنها حالل می گردانم و به آنها‬
‫‪1‬‬
‫توان شفاعت از گناهکاران را نیز می دهم‪... .‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬هنگامی که خداوند حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه‬
‫السالم را خلق نمود و در مقابل خداوند‪ C‬ایستاد ‪ ،‬عطسه ای کرد‪ .‬خداوند به او الهام نمود که حمد خدا‬
‫عزت و جالل خود می‬ ‫را بجا آورد و چون چنین کرد ‪ ،‬فرمود‪ :‬ای آدم! تو مر اسپاس نمودی‪ .‬قسم به ّ‬
‫خورم که اگر به خاطر دو بندۀ من نبود که می خواهم آنها را در آخر الزمان خلق نمایم ‪ ،‬تو را خلق‬

‫‪ 1‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 11‬؛ ص‪ ، 172‬ر‪َ -19‬قا َل َأبُو عَ ْب ِد هَّللا ِ ع ِإنَّ هَّللا َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َخلَقَ اَأْلرْ َواحَ َق ْب َل اَأْلجْ سَ ا ِد ِبَأ ْل َفيْ عَ ٍام َفجَ عَ َل َأعْ اَل هَا َو‬
‫َال فَغَ شِ َيهَا‬ ‫ض َو ْال ِجب ِ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫ْن‪َ -‬و اَأْلِئ َّم ِة َبعْ دَ ُه ْم صَ لَ َو ُ‬
‫ات هَّللا ِ عَ لَي ِْه ْم َفعَ رَ ضَ هَا عَ لَى ال َّسم َ‬
‫َاوا ِ‬ ‫َأ ْشرَ َفهَا َأرْ َواحَ مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو َفاطِ َم َة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ي ِ‬
‫َأ‬
‫ت َخلقا ه َُو حَ بُّ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫َال هَُؤ ِء ِحبَّاِئي َو ْولِيَاِئي َو حُجَ ِجي عَ لى َخلقِي َو ِئمَّة ب َِر َّيتِي مَا َخلق ُ‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬ ‫ض َو ْال ِجب ِ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫َاوا ِ‬‫ُنو ُر ُه ْم َف َقا َل هَّللا ُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى لِل َّسم َ‬
‫ِّ‬ ‫ُأ‬ ‫اَل‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ِإلَيَّ ِم ْن ُه ْم لَ ُه ْم َو لِ َمنْ َت َواَّل ُه ْم َخلَ ْق ُ‬
‫َن ا َّدعَ ى َمن ِزلت ُه ْم ِمني َو مَحَ ل ُه ْم مِنْ عَظ َمتِي عَذ ْبت ُه عَ ذابا عَ ذ ُب ُه‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫اري فم ِ‬ ‫ت جَ َّنتِي َو لِ َمنْ خالف ُه ْم َو عَ ادَ ا ُه ْم خلقت ن ِ‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫اري َو َمنْ قرَّ ِب َو َيت ِِه ْم َو ل ْم َيد َِّع َمن ِزلت ُه ْم ِمني َو َمكان ُه ْم مِنْ عَظ َمتِي جَ عَ لت ُه مَعَ ُه ْم فِي‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫حَ داً مِنَ ْالعَ الَمِينَ َو جَ عَ ْل ُت ُه َو ْال ُمش ِركِينَ فِي سْ ف ِل دَ رْ كٍ مِنْ ن ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫اري َو َش َّفعْ ُت ُه ْم فِي ْالم ُْذن ِِبينَ مِنْ عِ بَادِي َو ِإمَاِئي ‪...‬‬ ‫و‬ ‫ج‬
‫ْ َِ ِ‬ ‫م‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫حْ‬ ‫َأ‬ ‫و‬ ‫ِي‬ ‫ت‬
‫َ َ ْ رَ َ َ‬‫م‬‫ا‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫م‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫حْ‬ ‫ب‬‫َأ‬ ‫و‬ ‫ِي‬ ‫د‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫ء‬‫ا‬
‫َ ُونَ عِ‬‫َ‬
‫ش‬ ‫ي‬ ‫َا‬‫م‬ ‫َا‬ ‫ه‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫م‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫ل‬
‫َ انَ ْ‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫و‬ ‫ِي‬ ‫ت‬‫ا‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ِ جَ‬‫ت‬ ‫ضَا‬ ‫و‬ ‫ْ‬ ‫رَ‬

‫‪21‬‬
‫نمی کردم‪ .‬حضرت آدم (ع) از خداوند‪ C‬نام های آنها را می پرسد‪ .‬خداوند می فرماید به عرش نگاهی‬
‫بینداز‪ .‬او دو سطر نوشته از نور را می بیند‪ .‬در سطر اول نوشته شده بود‪ :‬ال اله اال هللا‪ .‬محمد پیامبر‬
‫رحمت است و علی کلید بهشت‪ .‬و در سطر‪ C‬دوم نوشته شده بود‪ :‬بر خود واجب نمودم که بر هرکس‬
‫‪1‬‬
‫که آنها را دوست داشته باشد رحم نمایم و هرکس که با آنها دشمنی نماید ‪ ،‬آنها را عذاب کنم‪.‬‬
‫در روایتی‪ C‬متشابه ‪ ،‬جملۀ اخیر پیغمبر‪ C‬صلی هللا علیه و آله و سلم چنین آمده است‪ :‬هر کس حق علی و‬
‫اوالد او (علیهم السالم) را دانست ‪ ،‬کارهای‪ C‬او را نیک گردانم‪ C‬و پیروز‪ .‬و هرکس حق او را منکر‬
‫شود ‪ ،‬لعنت می شود و زیانکار‪ C.‬من به ع ّزت خود قسم خورده ام که هرکس او را اطاعت کند داخل‬
‫بهشت نمایم هرچند که مرا معصیت کند‪ .‬و به ع ّزت خود قسم خورده ام که هرکس با او درافتد ‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫داخل جهنم کنم ولو مرا اطاعت کند!‬
‫و در روایت طوالنی دیگری بازهم از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله آمده که فرمودند‪ C:‬هنگامی که‬
‫خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد ‪ ،‬نگاهی به سمت راست عرش نمود و پنج شبح در آنجا‬
‫دید‪ .‬پس از خداوند پرسید‪ :‬آیا قبل از من هم انسانی خلق کرده ای؟ خداوند فرمود‪ :‬نه‪( ... .‬خداوند‬
‫فرمود‪ ) C:‬بر خود قرار‪ C‬دادم که هرکس که بر من وارد شود ودر قلب او مثقالی از محبت یکی از آنها‬
‫باشد‪ 3‬او را وارد‪ C‬بهشت نمایم‪ .‬و به ع ّزت خود ‪ ،‬بر خود قرار‪ C‬دادم که هرکس بر من وارد شود ودر‬
‫قلب او مثقالی از بُغض یکی از آنها باشد ‪ ،‬او را وارد آتش خود نمایم‪ .‬ای آدم! اینها انتخاب شده های‬
‫‪4‬‬
‫من هستند‪ .‬به وسیلۀ آنها نجات شده ها را نجات می دهم و هالک شدگان را هالک‪.‬‬

‫هدف خلقت ‪ ،‬محبت اهل بیت علیهم السالم است‪.‬‬


‫خالصۀ روایات ذکر شده در این فصل که به تعداد زیادی بودند و شاید مورد‪ C‬انتقاد خوانندگان گرامی‬
‫باشد که بیش از حد ذکر شدند ‪ ،‬این است که هدف از خلقت ‪ ،‬محبت اهل بیت علیهم السالم است‪ .5‬با‬
‫اینحال هنوز تعداد زیادی از اساتید دانشگاه این نتیجه گیری را قبول نمی کنند و به خصوص به‬

‫عَطسَ َفَأ ْل َه َم ُه هَّللا ُ َأنْ حَ مِدَ هُ َف َقا َل يَا آدَ ُم َأ‬ ‫‪ 1‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 27‬؛ ص ‪ ، 6‬ر ‪َ -12‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َلمَّا َأنْ َخ َلقَ هَّللا ُ َتعَ الَى آدَ َم َو َق َف ُه َب ْينَ يَدَ ْي ِه َف َ‬
‫َان مَا َخلَ ْق ُتكَ َقا َل آدَ ُم يَا رَ بِّ ِب َق ْدر ِه ْم عِ ْندَكَ مَا اسْ ُم ُه ْم َف َقا َل َتعَ الَى يَا آدَ ُم ا ْنظرُْ‬
‫ِ‬ ‫الزم ِ‬ ‫ان ُأ ِري ُد َأنْ َأ ْخل ُ َق ُهمَا فِي آخ ِِر َّ‬ ‫حَ م ِْد َتنِي َف َو عِ َّزتِي َو جَ اَل لِي لَ ْو اَل عَ بْدَ ِ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ْت عَ لَى َن ْفسِ ي نْ رْ حَ َم َمنْ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫َّط ِر اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد َن ِبيُّ الرَّ حْ َم ِة َو عَ لِيٌّ ِم ْف َتا ُح الجَ َّن ِة السَّط ُر الثانِي آلَي ُ‬
‫ْ‬ ‫ور َأوَّ ُل الس ْ‬ ‫ْن مِنْ ُن ٍ‬ ‫ش َفِإ َذا ِب ْ‬
‫سَطرَ ي ِ‬ ‫َنحْ َو ْالعَ رْ ِ‬
‫َواال ُهمَا َو عَ ذبَ َمنْ عَ ادَ ا ُهمَا – همچنین در بحاراالنوار ج ‪ 11‬ص ‪114‬‬ ‫ِّ‬ ‫ُأ‬
‫عَطسَ آدَ ُم َف َقا َل ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ َفَأ ْوحَ ى هَّللا ُ َتعَ الَى ِإلَ ْي ِه‬ ‫‪ 2‬بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ 27‬؛ ص ‪ ، 10‬ر ‪َ -22‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َلمَّا َخلَقَ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه َ‬
‫ان ِم ِّني َقا َل َنعَ ْم يَا آدَ ُم ارْ َفعْ رَ ْأسَكَ ا ْن ُ‬ ‫حَ م ِْد َتنِي عَ ْبدِي َو عِ َّزتِي َو جَ اَل لِي َل ْو اَل عَ بْدَ ِ ُأ َأ َأ‬
‫ظرْ َفرَ َفعَ‬ ‫دَار ال ُّد ْنيَا مَا َخلَ ْق ُتكَ َقا َل ِإلَ ِهي َف َي ُكو َن ِ‬ ‫ان ِري ُد نْ ْخلُ َق ُهمَا فِي ِ‬
‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ش اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد َن ِبيُّ‬ ‫ْأ‬
‫خ‬‫َ‬
‫ِنَ َ ابَ‬ ‫و‬ ‫ع‬ ‫ُ‬ ‫ل‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫َّ‬
‫ق‬ ‫رَ حَ‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫نْ‬ ‫م‬ ‫و‬
‫َ ابَ َ َ‬ ‫َ‬
‫ط‬ ‫و‬ ‫ى‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ز‬‫َ‬ ‫ِيٍّ‬ ‫ل‬ ‫ق‬ ‫َّ‬
‫ِ َ عَ رَ فَ حَ عَ‬ ‫نْ‬ ‫م‬ ‫ة‬ ‫ُجَّ‬‫ح‬ ‫ال‬ ‫م‬
‫ُ‬ ‫ِي‬ ‫ق‬ ‫م‬
‫ُ‬ ‫ِيٌّ‬ ‫ل‬ ‫َ ِ َ عَ‬ ‫و‬ ‫ة‬ ‫م‬ ‫حْ‬ ‫الرَّ‬ ‫رَ سَ ُه َفِإ َذا م َْك ُتوبٌ عَ لَى ْالعَ رْ ِ‬
‫سَمْت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ال َّنارَ َمنْ عَ صَ اهُ َو ِإنْ َأ َطاعَ نِي‬ ‫ُ‬ ‫سَمْت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ْالجَ َّن َة َمنْ َأ َطاعَ ُه َو ِإنْ عَ صَ انِي َو َأ ْق‬ ‫ُ‬ ‫َأ ْق‬
‫‪ 3‬توجه کنید که با این عبارت ‪ ،‬سنیهای‪ C‬معتدل ‪ ،‬زیدیها و غیره ‪ ،‬هفت امامی ها و تمام غالت شامل رحمت خداوند متعال می شوند‪ .‬البته ما‬
‫دو بهشت داریم‪ .‬اینها وارد بهشت‪ C‬عمومی می شوند و این شیعه های دوازده امامی هستند که در بهشت دوم همجوار ائمه می گردند‪.‬‬
‫َاح َف َقا َل‬ ‫ب‬ ‫ْ‬
‫ش‬ ‫ش َفِإ َذا َخمْ سَ ُة َأ‬ ‫بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ 27‬؛ ص ‪ ، 5‬ر ‪َ -10‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص لَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه ْال َتفَتَ آدَ ُم َيمْ َن َة ْالعَ رْ ِ‬
‫‪4‬‬
‫ٍ‬
‫دَل مِنْ مَحَ َّب ِة َأحَ ِد ِه ْم ِإاَّل َأ ْد َخ ْلت ُهُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْأ‬
‫ْت عَ لى َنفسِ ي ن ُه َي تِينِي حَ ٌد َو فِي َقل ِب ِه مِث َقا ُل حَ َّب ٍة مِنْ َخرْ ٍ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ً‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫يَا رَ بِّ َه ْل َخلقتَ َق ْبلِي مِنَ ال َب َش ِر حَ دا َقا َل ‪ ...‬آلي ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫اري يَا آدَ ُم هَُؤ اَل ِء صَ ْف َوتِي مِنْ َخ ْلقِي ِب ِه ْم ُأ ْن ِجي‬ ‫َأ‬ ‫دَل مِنَ ب ُْغ ِ َأ‬
‫ض حَ ِد ِه ْم ِإاَّل ْد َخ ْل ُت ُه َن ِ‬ ‫ْت ِبع َِّزتِي َأ َّن ُه اَل َيْأتِي ِني‪َ C‬أحَ ٌد َو فِي َق ْل ِب ِه م ِْث َقا ُل حَ َّب ٍة مِنْ َخرْ ٍ‬ ‫جَ َّنتِي َو آلَي ُ‬
‫ك‪.‬‬ ‫ُأ‬
‫ك َمنْ هْ لِ ُ‬ ‫َمنْ ُأ ْن ِجي َو ِب ِه ْم هْ لِ ُ‬
‫ُأ‬
‫‪5‬در روایت طوالنی از امام الصّادق علیه السالم آمده است‪ِ :‬إنَّ هَّللا َ َتبَارَ کَ َو َتعَ الَی َخلَقَ اَأْلرْ َواحَ َق ْب َل اَأْلجْ سَ ا ِد ِبَأ ْل َفیْ عَ ٍام َفجَ عَ َل َأعْ اَل هَا َو َأ ْشرَ َفهَا‬
‫َال) فَغَ شِ َی َها‪ُ C‬نو ُر ُه ْم َف َقا َل هَّللا ُ َتبَارَ کَ َو‬ ‫ض َو ْال ِجب ِ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫ْن َو اَأْلِئمَّة َبعْ دَ ُه ْم ( َفعَ رَ ضَ هَا عَ لَی ال َّسم َ‬
‫َاوا ِ‬ ‫َأرْ َواحَ مُحَ َّم ٍد َو عَ لِیٍّ َو َفاطِ مَة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ی ِ‬
‫ت َخ ْلقا ً ه َُو َأحَ بُّ ِإلَیَّ ِم ْن ُه ْم لَ ُه ْم َو لِ َمنْ‬ ‫َال هَُؤ اَل ِء َأ ِحبَّاِئی َو َأ ْولِیَاِئی َو حُجَ ِجی عَ لَی َخ ْلقِی َو َأِئمَّة ب َِر َّیتِی مَا َخلَ ْق ُ‬ ‫ض َو ْال ِجب ِ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫َاوا ِ‬ ‫َتعَ الَی لِل َّسم َ‬
‫اری ‪ -‬خداوند تبارک‌وتعالی‪ ،‬دوهزار سال پیش از آنکه جسم‌ها را بیافریند‪ ،‬روح‌ها را آفرید‬ ‫ِ‬ ‫ن‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫ق‬‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫َ‬
‫خ‬ ‫م‬
‫ْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ا‬ ‫عَادَ‬ ‫و‬‫َ‬ ‫م‬‫ْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫خ‬ ‫نْ‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ِی‬ ‫ت‬ ‫ن‬‫َّ‬ ‫جَ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫َت َواَّل ُه ْم َخلَ ْق‬
‫و ارواح محمّد‪ ،‬علی‪ ،‬فاطمه‪ ،‬حسن‪ ،‬حسین و امامان پس از آن‌ها (را برترین و شریف‌ترین آن ارواح قرار داد و ارواح آن‌ها را بر آسمان‌ها‪،‬‬
‫زمین و کوه‌ها عرضه داشت و نور آن‌ها‪ ،‬آسمان‌ها‪ ،‬زمین و کوه‌ها را پوشاند‪ .‬خداوند تبارک‌وتعالی به آسمان‌ها‪ ،‬زمین و کوه‌ها فرمود‪« :‬اینان‬
‫دوستان‪ ،‬اولیا و حجّ ت‌های من بر خلقم‪ ،‬و امامان آفریدگانم هستند‪ .‬تا به حال مخلوقی را محبوب‌تر‪ C‬از آنان نزد خود نیافریدم‪ .‬به خاطر آنان و‬
‫به خاطر کسانی که والیت‪ C‬آنان را برگزیدند‪ ،‬بهشت خود و به خاطر کسانی که با آنان مخالفت و دشمنی ورزیدند‪ ،‬آتش جه ّنم خود را آفریدم‪- .‬‬
‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۱۱‬ص‪۱۷۴‬‬

‫‪22‬‬
‫ضعف روایات ذکر شده و تفسیر آیۀ ذکر شده اشاره می کنند‪ .‬از آنجا که این کتاب یک کار آکادیمی‬
‫نیست ‪ ،‬به جواب دادن به شبهات ذکر شده نمی پردازیم‪ .‬ولی همین مقدار را ذکر می کنیم که اگر‬
‫همین جمله را نظریۀ این کتاب بدانیم ‪ ،‬کافی است تا مطالب ذکر شده در فصول آینده را در همین‬
‫راستا ببینیم و همگی آنها این نظریه را تأیید می نمایند‪ .‬همین مقدار برای قوی بودن آن کافی است و‬
‫دانستن آن به ما کمک می کند تا مطالب ذکر شده حول مسئلۀ والیت را بهتر درک کنیم‪ .‬امام حسن‬
‫عسکری علیه السالم فرمودند‪ :‬انّ والیة محم ٍد وآل محم ٍد هی الغرض األقصی‪ C‬و المراد االفضل ‪ ،‬ما‬
‫خلق هللا أحداً من خلقه وال بعث أحداً من ر ُسلِه ااّل لیدعوهم إلی والیة محم ٍد و علیّ و خلفائه علیهم‬
‫السالم و یأخذ به علیهم العهد لیقیموا علیه و لیعمل به سائر عوا ّم األمم‪ – 1.‬همانا والیت حضرت محمّد‬
‫و آل محمّد علیهم السالم‪ ،‬هدف نهایی و بهترین آرزو است‪ ،‬خداوند احدی از مخلوقات خود را نیافرید‬
‫و هیچ یک از رسوالن خود را نفرستاد مگر اینکه آنان را به والیت محمد و علی و جانشینانش‪C‬‬
‫دعوت کند‪ .‬و با آنان عهد و پیمان بست که برنامۀ والیت اهل بیت علیهم السالم را برپا کنند تا جمیع‬
‫امت ها نیز همین برنامه را پیاده کنند‪.‬‬
‫عبارتی که شاید گفتن آن بر زخم فوق‪ C‬بیشتر نمک می پاشد این است که بگوییم‪ ، C‬ما به صدقه سری‬
‫اهل بیت علیهم السالم به این دنیا آمده ایم و اگر درست عمل کنیم ‪ ،‬از روی صدقه سری‪ C‬آنها به‬
‫بهشت می رویم و از نعیم آن بهرۀ کافی می گیریم‪ .‬این دیگاه برای کسانی که انسان و عقل او را‬
‫مصدر شناخت و عملکرد در دنیا می دانند بسیار سخت است‪ .‬اگر خوانندۀ گرامی‪ C‬این نتیجه گیری را‬
‫دوست ندارد شاید بهتر باشد که بار دیگر نوشته های این فصل را بخواند ویا به کلی کتاب را کنار‬
‫گذاشته و به آن کاری نداشته باشد‪ .‬ولی آنها که کمی با این ایده مأنوس شدند به این جملۀ امیرالمؤمنین‬
‫علیه السالم دقت کنند که فرمودند‪ C:‬أنا‪ ‬شهر رمضان‪ ،‬أنا ليلة القدر‪ ،‬أنا أم الكتاب‪ ،‬أنا‪ ‬فصل الخطاب‪ ،‬أنا‬
‫سورة الحمد‪ ،‬أنا صاحب‪ ‬الصالة‪ ‬في الحضر والسفر‪ ،‬بل نحن‪ ‬الصالة‪ ‬والصيام‪ C‬والليالي واأليام والشهور‬
‫واألعوام‪ ،‬أنا صاحب الحشر والنحر‪ ،‬أنا الواضع عن أمة محمد الوزر‪ - 2 ... C‬من ماه رمضان هستم‪،‬‬
‫من لیله القدر هستم‪ ،‬من کتاب مادر(اصلی) هستم‪ ،‬من فصل الخطاب هستم‪ ،‬من سورۀ حمد‪ ،‬و صاحب‬
‫نماز در خانه و سفر هستم‪ ،‬بلکه ما نماز و روزه و شب و روز‪ C‬و ماه و سال هستیم‪ ،‬من صاحب‬
‫قیامت و قربانی‪ C‬هستم‪ ،‬منم که گناه امت محمد را می‌پوشانم‪...‬‬

‫اما آنهایی که فهمیدند داستان از چه قرار‪ C‬است قبول می کنند که این دعا را بخوانند‪C:‬‬
‫خداوندا ! امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪ ، C‬دنیا و آخرت ما است‪ .‬ما بردۀ آن‬
‫جناب هستیم و از پروردگار رؤوف‪ C‬می خواهیم ما را در خدمت گزاری و شکر زندگی‪C‬‬
‫در دنیا و آخرت تحت صدقه سری آن جناب ‪ ،‬راهنما و کمک باشد‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫‪ 1‬التفسیر المنتسب‪ C‬لالمام العسکری علیه السالم – ج ‪ ، 1‬ص ‪379‬‬


‫‪ 2‬خطبه افتخاریه ‪ -‬مشارق أنوار اليقين ‪ -‬الحافظ رجب البرسي ‪ -‬الصفحة ‪ – ٢٦١‬قسمت های بیشتری از این خطبه را در انتهای فصل‬
‫چهارم آورده ایم‪.‬‬

‫‪23‬‬
24
‫فصل دوم‪ :‬برنامۀ خلقت چیست؟‬
‫ون‬ ‫ت ْال ِجنَّ َواِإْل َ‬
‫نس ِإاَّل لِ َيعْ ُب ُد ِ‬ ‫َو َما َخلَ ْق ُ‬

‫در فصل اول گفته شد که هدف خلقت محبت اهل بیت علیهم السالم است‪ .‬ولی پیاده کردن این هدف‬
‫می تواند اشکال مختلفی را داشته باشد‪ .‬لذا باید بدانیم که برنامۀ خداوند‪ C‬چه بوده و چیست؟ متاسفانه‬
‫انسان ها گاهی به صورت زیادی‪ C‬احساسی شده و فکر می کنند که می توانند‪ C‬فکر خدا را بخوانند‪.‬‬
‫حتی دانشمندی مثل استیفن هوکینگ که بر کرسی نیوتون نشسته بود و در زمان خودش یقینا قویترین‬
‫تئوریسین در علم فیزیک بود ‪ ،‬در کتاب (تاریخ زمان) خود همین را صراحتا ً بیان کرده بود‪ .‬البته در‬
‫کتاب بعدی خود از ابراز چنین گزاره ای معذرت خواست‪ .‬به نظر می رسد که تعدادی‪ C‬دانشمند‬
‫مسیحی توانسته بودند او را قانع کنند که گفتن اینکه ما دیگر می توانیم فکر خدا را بخوانیم‪ ، C‬حرف‬
‫بسیار گزافی است هرچند توسط‪ C‬بهترین دانشمند‪ C‬فیزیک دنیا گفته شده باشد‪.‬‬
‫در جاییکه انسان ها نمی توانند‪ C‬فکر یکدیگر‪ C‬را بخوانند و زن ها نمی توانند حتی فکر مردها را‬
‫درست حدس بزنند – والبته برعکس آن هم درست است – و ما نمی توانیم فکر حیوانات را بخوانیم‪C‬‬
‫دیگر چه رسد به اینکه فکر جمادات را بشناسیم‪ C‬و حتی این مسئله چنان بد است که معتقديم جمادات‬
‫اصال فکر ندارند ؛ چرا فکر می کنیم که می توانیم برنامۀ خلقت را خودمان وبا عقل ناقص خود‬
‫درک کنیم؟ بله اگر بتوانیم با مراجعه به قرآن و احادیث و به طور خالصه (منابع وحی) ‪ ،‬چیزی‬
‫دستگیرمان شود که مورد اتفاق تعداد زیادی از علمای متقی هم برسد‪ ، C‬آنگاه شاید بتوانیم ادعا کنیم که‬
‫برنامۀ الهی را فهمیده ایم‪ .‬آنچه که در این فصل عنوان کرده ایم یک برداشت شخصی‪ C‬است که البته‬
‫بر اساس وحی و آموزش علمای متقی است‪ .‬لذا است که از تمام خوانندگان گرامی استدعای واقعی‪C‬‬
‫دارم که در تصحیح مطالب ذکر شده در این فصل همکاری نموده و با جدیت اشکاالت آن را ابراز‬
‫نمایند‪ .‬خداوند تمام کسانی را که چنین کاری را بکنند در کنف رعایت خود قرار دهد و آنها را با امام‬
‫زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف در دنیا و آخرت محشور‪ C‬کند‪.‬‬
‫خلقت صفت فعل است‪ .‬یعنی جزو ذات الهی نیست‪ .‬لذا احتمال نزدیک شدن به فهم آنچه که خدا عمل‬
‫كرده است ‪ ،‬وجود دارد‪ .‬طبیعی است که برای اینکار توسل به ساحت پاک امام زمان عجل هللا تعالی‬
‫فرجه الشریف‪ C‬نیز الزم دارد و امیدواریم که لطف ایشان شامل حال نویسنده و خواننده بصورت‬
‫یکسان قرار گیرد تا شاید در سیر خود در فهم برنامۀ الهی کمی پیش رویم و بتوانیم تا سرحد امکان‬
‫نسبت به پیاده کردن هرچه بیشتر‪ C‬این برنامه پیش رویم‪ .‬یا علی!‬
‫در قرآن ‪ ،‬دو آیه است که برنامۀ هدف خلقت را آنهم به شکل کلی آن بیان کرده است‪ .‬آیۀ اول ‪ ،‬آیۀ‬
‫‪ 56‬سورۀ ذاریات است که در سر فصل ذکر کردیم‪ .‬در این آیه صراحتا‪ C‬بیان شده که برنامۀ خلقت با‬
‫عبادت مخلوقات خداوند باید انجام پذیرد‪ .‬البته ‪ ،‬طبق روایات ‪ ،‬آیۀ دیگری بعد از این آیه آمده است‬
‫که گاها ً آن را ناسخ این آیه می دانند‪ .‬آیۀ ‪ 119‬سورۀ هود پس از ذکر اختالف امتها و اینکه این گروه‬
‫ها هم چنان با یکدیگر‪ C‬اختالف دارند ‪ ،‬می فرماید‪ِ C:‬إاَّل َمنْ َر ِح َم َر ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم‪ .‬مگر خداوند‪ C‬به‬
‫آنها رحم کند ‪ ،‬و برای همین هم (خداوند) آنها را خلق کرده است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬برنامۀ خلقت سرریز‪C‬‬
‫شدن رحمت خداوند‪ C‬است به انسانها‪ .‬اجازه بدهید اول چند روایت در این زمینه را ببینیم تا نسبت به‬
‫جمع بین این معانی سخن برانیم‪C.‬‬

‫‪25‬‬
‫در روایت بسیار بلندی که امیرالمؤمنین علیه السالم در آن نسبت به قرآن مطالبی‪ C‬را می فرمایند‬
‫نس ِإال ل َیعْ ُب ُد ِ‬
‫ون‪ ،‬را با کالم دیگر خود‬ ‫چنین آمده است‪ ... :‬و خداوند متعال آیۀ‪ :‬و َما َخل ْق ُ‬
‫ت ال ِجنَّ و اِإل َ‬
‫نسخ کرد که می‌فرماید‪ :‬ولی آن‌ها همواره مختلفند‪ .‬مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای‬
‫‪1‬‬
‫همین (پذیرش رحمت) آن‌ها را آفرید!‪ .‬یعنی به خاطر رحمت آن‌ها را آفرید‪.‬‬

‫نس ِإال ل َیعْ ُب ُد ِ‬


‫ون سؤال کرد‪.‬‬ ‫راوی از امام صادق علیه السالم دربارۀ آیۀ و َما َخل ْق ُ‬
‫ت ال ِجنَّ و اِإل َ‬
‫فرمودند‪ :‬آن‌ها را برای عبادت خلق کرد‪ .‬گفتم‪ :‬این آیه که می‌فرماید‪ C:‬ولی آن‌ها همواره مختلفند‪ .‬مگر‬
‫کسی را که پروردگارت‪ C‬رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آن‌ها را آفرید!‪ .‬چطور؟ فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫این آیه بعد از آیۀ قبلی نازل شد‪.‬‬
‫در تفسیر برهان همین روایت با تفصیل بیشتری آمده است‪ ... :‬حضرت فرمودند‪ C:‬آن‌ها را خلق کرده‬
‫است تا به آن‌ها دستور دهد که به عبادت او به پردازند‪ .‬و در پاسخ به آیۀ بعدی فرمودند‪ :‬آن‌ها را‬
‫آفریده تا کارهایی را انجام بدهند که موجب رحمت او می‌ شود‪ C‬تا به‌واسطۀ آن کارها‪ ،‬ایشان را‬
‫‪3‬‬
‫بیامرزد‪.C‬‬
‫چیزی که به نظر کمی غریب می آید استفادۀ عبارت نسخ است در این روایات‪ .‬آنچه که مسلم است‬
‫این است که دین اسالم مملو از امور عبادتی است‪ .‬مثالً در آیۀ ‪ 5‬سورۀ بیّنه آمده است‪َ :‬و َما ُأ ِمرُوا ِإاَّل‬
‫لِ َيعْ ُب ُدوا هَّللا َ‪ .‬به (انسان ها) دستور داده شده است که چیزی جز عبادت انجام ندهند‪ .‬بنابراین ‪ ،‬نسخ به‬
‫معنای از بین رفتن نباید باشد‪ .‬بله ‪ ،‬آنچه را که می توان به عنوان جمع بین دو آیه ذکر نمود این است‬
‫که عبادت به مفهوم چیزی است که با انجام آن ما به رحمت خداوندی‪ C‬دست می یابیم‪ .‬البته ‪ ،‬نوشتار‬
‫امام رضا علیه السالم در همین زمینه نکتۀ دیگری را نیز اضافه می کند و آن اینکه خداوند‪ C‬برای ما‬
‫عباداتی را به عنوان حالل و حرام تعیین کرده که به نفع زندگی دنیا و آخرت ما می باشد‪ .‬لذا مفید‬
‫است چنانچه این روایت را نیز مالحظه کنیم‪.‬‬
‫امام رضا علیه السالم در پاسخ به سؤالی کتبی ‪ ،‬نوشتند‪ :‬در نامه ات ذکر کرده بودی که اهل قبله‬
‫معتقدند که حالل و حرام های خدا علتی جز عبادت کردن بنده ها نداشته اند‪ .‬هر کس این را بگوید‬
‫سخت در گمراهی است و زیانکار‪ C.‬زیرا اگر این مطلب درست بود ‪( ،‬بر خدا) جائز بود که چیزهایی‪C‬‬
‫را که حرام کرده حالل کند و چیزهایی را که حالل کرده حرام نماید‪ .‬مثال آنها را دستور‪ C‬به عبادت به‬
‫ترک نماز و روزه و تمام کارهای نیک بدارد‪ .‬و (به آنها دستور‪ C‬دهد) که پیغمبران و کتب آسمانی‪ C‬را‬
‫انکار نمایند‪ .‬و دستور‪ C‬به زنا و دزدی داده و محارم را حرام بدارد و شبیه این چیزها که در آن فساد‬
‫تدبیر است و انقراض انسان‪ .‬امام علیه السالم در اینجا باردیگر‪ C‬تأکید می کنند که اگر منظور از‬
‫عبودیت فقط تعبد بوده باشد و نه چیز دیگر ‪ ،‬خداوند عزوجل این مطلب را باطل نموده است (قبول‬
‫ندارد)‪ .‬امام علیه السالم اضافه می کنند‪ :‬تمام آنچه را که خداوند حالل نموده است را چنین یافتیم که‬
‫به صالح انسان است و به درد بقای او می خورد‪ .‬انسان ها از این امور مستغننی‪ C‬نیستند و به آنها‬
‫احتیاج دارند‪ .‬و تمام آنچه که حرام شده را چنین یافتیم که به درد انسانها نمی خورند (بلکه)‬
‫برایشان مفسده دارند‪ C‬و باعث هالکت آنها می شوند‪ C.‬همچنین (در تأیید این مسئله) می یابیم که مسائلی‬

‫ُون َق ْو َل ُه‬‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل لِ َیعْ ُبد ِ‬ ‫‪ 1‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۹۰‬ص‪ - ۱۰‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۵‬ص‪َ - ۱۵۴‬و َنسَ َخ َق ْول ُ ُه َتعَ الَی َو ما َخلَ ْق ُ‬
‫عَ َّز َوجَ َّل َو ال یَزالُونَ م ُْخ َتلِفِینَ ِإاَّل َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم َأیْ لِلرَّ حْ َم ِة َخلَ َقهُم‪.‬‬
‫ب عَ نْ َأ ِبی‌عَ ْب ِدهَّللا ِ (علیه السالم) َقالَ‪ :‬سَ َأ ْل ُت ُه عَ نْ َق ْو ِل هَّللا ِ َو‬ ‫شعَ ْی ٍ‪C‬‬‫وب‌بْنِ‌ ُ‬
‫‪ 2‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۵‬ص‪ - ۳۱۸‬تفسیر نورالثقلین ج‪ ،۱۵‬ص‪ -۱۵۴‬عَ نْ َیعْ قُ َ‪C‬‬
‫ت َه ِذ ِه َبعْ دَ‬ ‫ت َو َق ْول ُ ُه ال یَزالُونَ م ُْخ َتلِفِینَ ِإ َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم َف َقا َل َن َزلَ ْ‬
‫اَّل‬ ‫ُون َقا َل َخلَ َق ُه ْم ل ِْل ِعبَادَ ِة َقا َل قُ ْل ُ‬
‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل ِل َیعْ ُبد ِ‬ ‫ما َخلَ ْق ُ‬
‫ت ِْلک‪.‬‬
‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل‬ ‫ت َأبَا عَ ْب ِد هَّللا ِ (علیه السالم) عَ نْ َق ْو ِل هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َل َو ما َخلَ ْق ُ‬ ‫یر َقالَ‪ :‬سَ َأ ْل ُ‬ ‫َأ‬
‫تفسیر البرهان ج‪ ،۱۵‬ص‪ ۱۵۴‬عَ نْ ِبی بَصِ ٍ‬
‫‪3‬‬

‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ُون قا َل خلق ُه ْم لِ َی مُرَ ُه ْم ِبال ِعبَادَ ِة قا َل َو سَ لت ُه عَ نْ ق ْو ِل ِ عَ ز َو جَ َل َو ال یَزالونَ مُختلِفِینَ ِإ َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ خلق ُه ْم قا َل (علیه السالم)‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِل َیعْ ُبد ِ‬
‫َخلَ َق ُه ْم ِل َی ْفعَ لُوا مَا َیسْ َت ْو ِجبُونَ ِب ِه رَ حْ َم َت ُه َف َیرْ حَ َم ُه ْم‪.‬‬

‫‪26‬‬
‫را که حرام بوده اند ‪ ،‬را در مواقعی که به آنها احتیاج بوده و مصلحتی در آن وقت بوده حالل کرده‬
‫است (یعنی اگر حالل و حرام تعبدی صرف بودند‪ ، C‬به هیچوجه نباید حکم آنها تغییر یابد ولی می‬
‫بینیم که در بعضی موارد این اجازه داده شده است) مثل اکل میته و خون و گوشت خوک ‪ ،‬اگر‬
‫اضطرار‪ C‬مانند جلوگیری از مرگ آن را طلب کند‪ .‬سپس ایشان به روایتی‪ C‬از امام صادق‪ C‬علیه السالم‬
‫استشهاد می نمایند که ایشان فرمود‪ :‬اگر مردم‪ C‬می دانستند که خلقت چگونه آغاز شده است ‪ ،‬دونفر با‬
‫هم اختالف پیدا نمی کردند‪ .‬همچنین (در روایتی‪ C‬دیگر) فرمودند‪ :‬بین حالل و حرام فاصلۀ زیادی‬
‫نیست و ممکن است این دو جابجا شوند‪( .‬یعنی حاللی با تغییر شرایط جزئی به حرام تبدیل شود و‬
‫‪1‬‬
‫بالعکس)‬
‫با توجه به روایات فوق می توان چنین گفت که تعبدی که برنامه ریزی زندگانی ما بر آن گذاشته‬
‫شده‪ ،‬در نهایت ‪ ،‬چیزی است از جنس رحمت خداوندی‪ C.‬ولی برای شناخت آن باید از اصل برنامه‬
‫ریزی خداوند متعال در خلقت آگاه باشیم‪ .‬و این همان کاری است که ما به دنبالش هستیم‪.‬‬

‫عبادت چیست؟‬
‫ون) خیلی واضح است‪ .‬ولی مشکل در فهم‬ ‫ت ْال ِجنَّ َواِإْل َ‬
‫نس ِإاَّل لِ َيعْ ُب ُد ِ‬ ‫آیۀ ‪ 56‬سورۀ ذاریات ( َو َما َخ َل ْق ُ‬
‫بطون قرآن است‪ .‬یک نفر وارد کتابخانۀ بزرگی‪ C‬شد و گفت‪ :‬می دانید تمام این کتاب ها چه چیز را‬
‫می گویند؟ می گویند آدم خوبی‪ C‬شوید‪ُ C.‬خب‪ ،‬خیلی زحمت شد‪ .‬اشکال در این است که انسان خوب‬
‫شدن در چیست و چگونه آن را به دست آوریم؟‪ C‬در اینجا هم مشکل در فهم کلمۀ عبادت است‪ .‬عبادت‬
‫یعنی چه؟ آنهم عبادتی که به درد دنیا و آخرت ما هم می خورد‪ .‬کسانی که بت ها را می پرستند‪ - C‬به‬
‫عبارت خود قرآن ‪ -‬معتقدند که با اینکار می خواهند به خداوند‪ C‬نزدیک شوند‪ 2.‬پس چرا خداوند اینکار‬
‫آنها را عبادت نمی داند؟ بلکه آنها را دروغگو و کافر خوانده است‪.‬‬
‫اگر بخواهیم‪ C‬عبادت را از پیش خودمان تعریف کنیم ‪ ،‬عبادت می تواند شکل های مختلفی را داشته‬
‫باشد‪:‬‬
‫خداوند می تواند‪ C‬آتش سهمناکی را روشن کند و دستور‪ C‬دهد که از آن عبور کنیم‪ .‬هر که‬ ‫‪‬‬
‫‪3‬‬
‫زودتر‪ C‬گذشت ‪ ،‬انسانی بهتر و عبادت او برتر محسوب می شود‪.‬‬
‫خداوند می توانست بگوید‪ C‬که به مجموعه ای سنگ سجده کنیم‪ .‬همانگونه که از مالئکه‬ ‫‪‬‬
‫خواست بر حضرت آدم (ع) سجده کنند و از ما خواسته که به سوی کعبه سجده کنیم‪.‬‬
‫خداوند چیزی را به عنوان آزمایش قرار دهد و بفرماید به آن نزدیک نشویم‪ C.‬مانند درخت‬ ‫‪‬‬
‫حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم و یا زنا‪ .‬پس هرکس که تقوای بیشتری نشان داد ‪،‬‬

‫‪ 1‬علل الشرایع ‪ ,‬جلد‪ , ۲‬صفحه‪ - ۵۹۲‬جَ ا َءنِي ِك َتابُكَ َت ْذ ُك ُر َأنَّ َبعْ ضَ َأهْ ِل اَ ْلقِ ْبلَ ِة ي َْز ُع ُم َأنَّ هَّللَا َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َل ْم ُي ِح َّل َشيْئا ً َو لَ ْم يُحَ رِّ مْ ُه لِ ِعلَّ ٍة‬
‫ِيل مَا حَ رَّ َم َو‬ ‫ضَالالً َبعِيداً َو َخسِ رَ ُخسْ ٰرانا ً م ُِبينا ً َأِل َّن ُه َل ْو َكانَ َذلِكَ لَ َكانَ جَ اِئزاً َأنْ َيسْ َتعْ ِبدَ ُه ْم ِب َتحْ ل ِ‬ ‫ٰ‬ ‫َأ ْك َثرَ مِنَ اَل َّتعَ ُّب ِد ِل ِعبَا ِد ِه ِب َذلِكَ َق ْد ضَ َّل َمنْ َقا َل َذلِكَ‬
‫ت‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ار ل ُه َو ِل ُر ُسلِ ِه َو كت ِب ِه َو ال ُجحُو ِد ِبالزنا َو الس َِّرق ِة َو تحْ ِر ِيم ذ َوا ِ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫َام َو عْ م ِ‬ ‫صالَ ِة َو ال ِّ‬
‫َ‬ ‫َتحْ ِر ِيم مَا َأحَ َّل حَ َّتى َيسْ َتعْ ِبدَ ُه ْم ِب َترْ كِ اَل َّ‬
‫َال ال ِبرِّ كلهَا َو اِإْلنك ِ‬ ‫صي ِ‬
‫ْط َل هَّللَا ُ َتعَ الَى‬ ‫ِيل َو اَل َّتحْ ِر ِيم اَل َّتعَ ُّب ُد الَ غَ ْي ُرهُ َف َكانَ َكمَا َأب َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُأْل‬ ‫َأ‬
‫ِ‬ ‫ل‬ ‫حْ‬ ‫َّ‬
‫ت‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ا‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫ُ‬
‫ة‬ ‫َّ‬ ‫ل‬ ‫ع‬‫ِ‬ ‫ل‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ِ]‬ ‫ذ‬‫ِإ‬ ‫[‬ ‫إذا‬ ‫ق‬ ‫ِ‬ ‫ل‬ ‫خ‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ء‬
‫ُ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫و‬
‫ِ ِ َ‬‫ير‬‫ب‬ ‫د‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫ت‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ا‬ ‫ُ‬
‫د‬ ‫ا‬ ‫سَ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫َا‬
‫ه‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫ُور اَلَّتِي‬
‫ار ِم َو مَا ْش َب َه َذلِكَ مِنَ اَ م ِ‬ ‫اَ ْلمَحَ ِ‬
‫ِب ِه َق ْو َل َمنْ َقا َل َذلِكَ ِإ َّنا َوجَ ْد َنا ُك َّل مَا َأحَ َّل هَّللَا ُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َففِي ِه صَ الَ ُح اَ ْل ِعبَا ِد َو َب َقاُؤ ُه ْم َو َل ُه ْم ِإلَ ْي ِه اَ ْلحَ اجَ ُة اَلَّتِي الَ َيسْ َت ْغ ُنونَ عَ ْنهَا َو َوجَ ْد َنا اَ ْلمُحَ رَّ َم‬
‫ت اَ ْلحَ اجَ ِة لِمَا فِي ِه مِنَ‬ ‫مِنَ اََأْل ْشيَا ِء الَ حَ اجَ َة ِب ْال ِعبَا ِد ِإلَ ْي ِه َو َوجَ ْد َناهُ ُم ْفسِ داً دَاعِ يا ً اَ ْل َف َنا َء َو اَ ْل َهالَكَ ُث َّم رَ َأ ْي َناهُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َق ْد َأحَ َّل َبعْ ضَ مَا حَ رَّ َم فِي َو ْق ِ‬
‫صالَ ِح َو اَ ْلعِصْ َم ِة َو دَ ْف ِع‬ ‫ت مِنَ اَل َّ‬ ‫طرَّ ِإلَ ْيهَا اَ ْلمُضْ َطرُّ ِلمَا فِي َذلِكَ اَ ْل َو ْق ِ‬ ‫ت َنظِ يرَ مَا َأحَ َّل مِنَ اَ ْل َم ْي َت ِة َو اَلدَّم َو لَحْ م اَ ْل ِخ ْنزير ِإ َذا اُضْ ُ‬ ‫صالَ ِح فِي َذلِكَ اَ ْل َو ْق ِ‬ ‫اَل َّ‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َّت عَ ْن ُه‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ان َو حَ رَّ َم مَا حَ رَّ َم ِلمَا فِي ِه مِنَ اَل َفسَ ا ِد َو لِذلِكَ َوصَ فَ فِي ِك َت ِاب ِه َو د ْ‬ ‫ْدَ‬ ‫ب‬ ‫ت َف َك ْيفَ نَّ اَل َّدلِي َل عَ لَى َأ َّن ُه َل ْم ُي ِح َّل الَّ ِلمَا فِي ِه مِنَ اَ ْل َمصْ لَحَ ِة ِلَأْل‬ ‫ِ‬ ‫َو‬‫اَ ْلم ْ‬
‫ِ‬ ‫ِإ‬ ‫ِإ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ان َو َق ْول ُه عَ ل ْي ِه ال َّسالَ ُم ل ْيسَ َب ْينَ اَلحَ الَ ِل َو اَلحَ رَ ِام‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ُرسُل ُه َو حُجَ ُج ُه َكمَا َقا َل بُو عَ ْب ِد ِ عَ ل ْي ِه ال َّسالَ ُم ل ْو َيعْ ل ُم اَل ِعبَا ُد َك ْيفَ َكانَ ب َْد ُء اَل َخل ِق مَا اِخ َتلفَ اِث َن ِ‬ ‫َ‬ ‫هَّللَا‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ِإالَّ َشيْ ٌء يَسِ ي ٌر يُحَ وِّ ل ُ ُه مِنْ َشيْ ٍء ِإلَى َشيْ ٍء َفيَصِ ي ُر حَ الَالً َو حَ رَ اما ً‬
‫‪َ 2‬والَّذِينَ ا َّت َخ ُذوا مِن دُو ِن ِه َأ ْولِيَاء مَا َنعْ ُب ُد ُه ْم ِإاَّل لِ ُي َقرِّ بُو َنا ِإلَى هَّللا ِ زلفى ِإنَّ َ َيحْ ك ُم َب ْين ُه ْم فِي مَا ُه ْم فِي ِه يَختلِفونَ ِإنَّ َ َي ْهدِي َمنْ ه َُو كاذِبٌ كفا ٌر‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫‪ 3‬به روایات عالم ذر مراجعه نمایید‬

‫‪27‬‬
‫و به انواع و اشکال مختلف خود را از آن درخت و یا هر درختی شبیه آن ‪ ،‬خود را دور‪C‬‬
‫‪1‬‬
‫نگهداشت ‪ ،‬عبادت بهتری را کرده است‪.‬‬
‫عبادت می تواند این باشد که خداوند‪ C‬همه را جمع کند و بپرسد من کیستم؟‪ C‬آنکس که درست و‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬
‫سریعتر جواب داد عبادت بهتری را کرده است‪.‬‬
‫در واقع ‪ ،‬خداوند تمام موارد فوق‪ C‬را انجام داده است و این مثال ها واقعی‪ C‬هستند‪ .‬ولی عبادتی که‬
‫خداوند برای زندگی ما در این دنیا خواسته چیز دیگری است که در فصول آینده بدان می پردازیم‪.‬‬
‫روایت امام رضا علیه السالم را در باال دیدیم‪ .‬ایشان فرمودند‪ C:‬عبادت می تواند این باشد که خدا‬
‫بفرماید زنا و یا دزدی کنید! ولی خداوند این کارهای زشت و مخالف خلقت را از انسان نخواسته‬
‫است‪ .‬بلکه چیزهایی‪ C‬را خواسته که دوام زندگی‪ C‬ما در دنیا و مهمتر‪ C‬از آن در آخرت را با خود داشته‬
‫باشد‪ .‬پس برای یافتن آن به روایات مراجعه می کنیم‪.‬‬
‫امام حسن عسکری عليه السالم می فرمایند ‪ :‬عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست‪ ،‬بلكه‬
‫‪3‬‬
‫عبادت تفكر و انديشه بسيار در قدرت بی منتهای پروردگار‪ C‬و آفريده های او است‪.‬‬
‫روایتی از امام حسین علیه السالم آمده که بسیار مفید است و در واقع رمز گشایی از برنامۀ الهی را‬
‫می نماید‪ .‬ایشان فرمودند‪ :‬ای مردم!‪ C‬خداوند‪ C‬بندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را بشناسند‪ C.‬و‬
‫هنگامی که او را بشناسند‪( C‬به طور طبیعی) او را عبادت می کنند‪ 4.‬وقتی‪ C‬او را پرستیدند از پرستش‬
‫دیگران دست می‌ کشند‪ .‬مردی عرض کرد‪ :‬ای پسر رسول خدا ‪ ،‬پدر و مادرم‪ C‬فدایت! معنی معرفت‬
‫خدا چیست؟ حضرت فرمود‪ :‬درهر زمانی‪ ،‬اهل آن زمان نسبت به امام زمان خودشان معرفت و‬
‫شناخت کافی‪ C‬داشته باشند که اطاعتش بر آن‌ها واجب می‌ باشد‪ 5.‬عجب روایتی! چند نفر را می شناسید‬
‫که بداند برنامۀ خلقت که عبادت باشد یعنی شناخت خدا و برای شناخت خدا باید امام را شناخت؟ آیا ما‬
‫امام را اینگونه می شناسیم؟‬
‫در دعای عصر غیبت هم ارتباط بین شناخت دین و عبادت را با ائمۀ اطهار‪ C‬به گونه ای دیگر بیان‬
‫عرف َرسولَکَ‪ ،‬اللّهُم عرِّ فنی َرسولک‬ ‫می نماید‪ :‬اللّهم عرّفنی نفسک فا ّنک ان لَم ُت َعرّفنی‪َ C‬نف َسک لَم اَ ِ‬
‫فا ّنک اِن لم ُتعرِّ فنی‪ C‬رسولک لم اَعرف ح ّجتکَ ؛ اللّهُم َعرِّ فنی‪ C‬حجّ تِک فا ّنک اِن لم ُتعرِّ فنی‪ C‬حُجّتک‬
‫ضللت عن دینی‪ - .6‬خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی‪ ،‬پیامبرت را‬ ‫ُ‬
‫نخواهم شناخت‪ .‬خداوندا!‪ C‬رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را‪ ،‬به من نشناسانی‪ ،‬حجّ تت‬
‫را نخواهم شناخت‪ .‬خداوندا! ح ّجت خودت را به من بشناسان که اگر حجّ تت را به من نشناسانی‪ ،‬از‬
‫دین خود گمراه خواهم شد‪.‬‬
‫حال فقط برای اینکه چشمه ای از مباحث این کتاب را نشان داده باشیم ‪ ،‬به پیروی از توصیۀ امام‬
‫صادق علیه السالم ‪ ،‬یک روایت را در زمینۀ چگونگی‪ C‬خلقت را بیان می کنیم‪ .‬طبیعی است این‬

‫‪ 1‬مثل درخواست خداوند متعال از حضرت آدم (ع) و حوا – به آیۀ ‪ 35‬سورۀ بقره مراجعه نمایید‪.‬‬
‫‪ 2‬در روایت بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 15‬؛ ص‪ 27‬چنین آزمایشی ذکر شده است‪.‬‬
‫امر هللا‪ .‬مستدرك الوسائل‪ ،‬جلد ‪ ،11‬صفحه ‪184‬‬ ‫ّيام و الصّلو ِة و ا ّنما العبادَ ةُ كثرةُ ال ّتف ُّكر في ِ‬ ‫‪ 4‬لَيسَت العِبادَ ةُ كثرةُ الص ِ‬
‫‪3‬‬

‫خود این عبارت امام نشان می دهد که نسخ به معنای از بین رفتن نیست‪ C‬بلکه نوعی معنای تفسیری دارد و به معنای خشک تعبدی نیست‪.‬‬
‫امام صادق علیه السالم نیز این تفسیر را بیان کرده اند و فرمودند‪ِ :‬ل َیعْ بُدونَ َأیْ لِ َیعْ ِرفُون‪ – .‬تفسیر روض الجنان و روح الجنان فى‬
‫تفسيرالقرآن‪ ،‬ابوالفتوح رازى‪ ،‬ج‪ ،18‬ص ‪ – 115‬همچنین روایت است که اول عبادة هللا معرفته ‪ -‬توحید صدوق ‪ ،‬ص ‪34‬‬
‫‪ 5‬علل الشرایع‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ /۹‬تفسیر نورالثقلین ‪ ،‬ج‪ ،۱۵‬ص‪ - ۱۵۴‬عَ نْ َأ ِبی‌عَ ْب ِدهَّللا ِ (علیه السالم) َقالَ‪َ :‬خرَ جَ ْالحُسَ یْنُ‌ بْنُ‌ عَ لِیٍّ (علیه السالم) عَ لَی‬
‫َأصْ حَ ِاب ِه َف َقا َل َأ ُّیهَا ال َّناسُ ِإنَّ هَّللا َ جَ َّل ذ ِْک ُرهُ مَا َخلَقَ ْال ِعبَادَ ِإاَّل لِ َیعْ ِرفُوهُ َفِإ َذا عَ رَ فُوهُ عَ َبدُوهُ َفِإ َذا عَ َبدُوهُ اسْ َت ْغ َن ْوا ِب ِعبَادَ ِت ِه عَ نْ عِ بَادَ ِة َمنْ سِ َواهُ َف َقا َل لَ ُه رَ ُج ٌل‬
‫ُأ‬
‫َان ِإمَا َم ُه ُم الَّذِی َی ِجبُ عَ لَی ِْه ْم َطاعَ ُته‪.‬‬ ‫ُول هَّللا ِ ِبَأ ِبی َأ ْنتَ َو مِّی َفمَا َمعْ ِر َف ُة هَّللا ِ َقا َل َمعْ ِر َف ُة َأهْ ِل ُک ِّل َزم ٍ‬ ‫یَا ا ْبنَ رَ س ِ‬
‫‪ 6‬کمال الدین‪ ،‬ج‪ ،‌2‬ص ‪343‬‬

‫‪28‬‬
‫روایت همۀ جوانب را نپوشانده است ولی چشمه ای از نکاتی را که باید به آنها توجه نماییم‪ C‬آورده‬
‫است‪ .‬لذا به این حدیث می پردازیم‪C:‬‬
‫امام باقر‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬وقتی‪ C‬خداوند متعال نسل آدم را از پشت او بیرون کشید تا برای‬
‫خداوندی خودش و پیامبری همۀ پیامبران از آن‌ها عهد و پیمان بگیرد اوّ لین چیزی که از آن‌ها عهد و‬
‫پیمان گرفت پیامبری محمّد بن‌ عبدهللا صلی هللا علیه و آله وسلّم بود‪ .‬سپس خداوند‪ C‬به آدم علی نبینا و‬
‫آله وعلیه السالم فرمود‪ :‬نگاه کن چه می‌بینی؟‪ C‬حضرت آدم (ع) به نسل خود نگاه کرد و آن‌ها را مانند‬
‫ذ ّره‌های کوچکی‪ C‬دید که آسمان را پر کرده‌اند‪ .‬حضرت آدم (ع) عرض کرد‪ :‬پروردگارا!‪ C‬نسل من‬
‫چقدر زیاد است! و برای چه کار بزرگی آن‌ها را آفریده‌ای و منظور تو از گرفتن میثاق از آن‌ها‬
‫چیست؟‪ 1‬خداوند‪ C‬فرمود‪ :‬مرا بپرستند و چیزی را شریک من نخوانند و به پیامبران ایمان آورند و از‬
‫آن‌ها پیروی کنند‪ .‬حضرت آدم علیه السالم عرض کرد‪ :‬پروردگارا! چرا بعضی از ذرّ ات را بزرگتر‪C‬‬
‫می‌بینم و برخی از آن‌ها دارای نور بیشتری‪ C‬هستند و بعضی از آن‌ها کم نور می‌باشند و برخی‪ C‬از آن‌‬
‫ها اصالً نور ندارند؟‪ C‬خداوند‪ C‬تبارک‌وتعالی‪ C‬فرمود‪ :‬این‌گونه آن‌ها را خلق کردم تا در همۀ حاالت‬
‫آن‌ها را بیازمایم‪ .‬حضرت آدم عرض کرد‪ :‬پروردگارا! آیا به من اجازه می‌فرمایی چیزی بگویم؟‬
‫خداوند ع ّزوج ّل فرمود‪ :‬بگو! همانا روح تو از روح من است امّا طبیعت تو برخالف طبیعت وجودی‬
‫من است‪ .‬حضرت آدم علیه السالم عرض کرد‪ :‬پروردگارا! اگر آن‌ها را در یک شکل و قیافه و در‬
‫یک اندازه و یک طبیعت و یک سرشت و رنگ‌های یکسان و عمرهای یکسان و روزی‪ C‬مشابه خلق‬
‫کرده بودی‪ ،‬برخی از آن‌ها بر برخی دیگر سرکشی‪ C‬نمی‌کردند‪ C‬و بین آن‌ها حسادت و دشمنی‪ C‬ایجاد‬
‫نمی‌شد و در هیچ‌ یک از چیزها با هم اختالف پیدا نمی‌ کردند! خداوند متعال فرمود‪ :‬به کمک روح‬
‫اطالع نداری‪ .‬من آن آفرینندۀ‬ ‫من سخن گفتی ولی به خاطر ضعف طبع خودت چیزی گفتی که از آن ّ‬
‫دانا هستم با علم و دانش خودم در آفرینش آن‌ها تفاوت ایجاد کردم و با مشیّت خودم‪ ،‬امر من در‬
‫آن‌ها جاری‪ C‬و ساری است و با تدبیر و تقدیر من تغییر و تحوّ ل پیدا می‌کنند‪ .‬هیچ تغییری در‬
‫ون و بهشت را برای کسی خلق کردم‪ C‬که مرا‬ ‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْن َ‬
‫س لِ َیعْ ُب ُد ِ‬ ‫آفریدگان من نیست‪ِ .‬إ َّن َما َخلَ ْق ُ‬
‫می‌پرستد‪ C‬و از من و پیامبران من اطاعت می‌ کند و به هیچ‌ کس و هیچ‌چیز توجّ ه نمی‌ کنم‪ .‬آتش را‬
‫برای کسی خلق کردم که به من کافر شود و از من سرپیچی‪ C‬کند و از پیامبران من (علیهم السالم)‬
‫اطاعت نکند و به کار دیگری تو ّجه ندارم‪ .‬تو را و نسل تو را آفریدم‪ C‬بدون اینکه به تو و به آن‌ها‬
‫نیازی داشته باشم‪ .‬فقط به این دلیل تو و نسل تو را آفریدم‪ C‬تا آن‌ها را بیازمایم‪ C‬که کدام‌ یک از شما در‬
‫خانۀ دنیا و در زندگی‌تان و قبل از مردنتان در عملکرد بهتر هستید و همچنین دنیا و آخرت و زندگی‬
‫و مرگ و اطاعت و نافرمانی و بهشت و جه ّنم را خلق کردم‪ .‬در تقدیر و تدبیر خودم این‌گونه خواستم‬
‫و با دانش نافذ خودم مابین چهره‌هایشان و بدن‌هایشان و رنگ‌هایشان و عمرهایشان و روزی‌هایشان و‬
‫عباداتشان و گناهانشان فرق‪ C‬گذاشتم‪ .‬در نتیجه بعضی‪ C‬از آن‌ها را خوشبخت و برخی دیگر را بدبخت‪،‬‬
‫بعضی را بینا و برخی را نابینا‪ ،‬برخی را کوتاه و برخی دیگر را بلند‪ ،‬بعضی را زیبا و بعضی دیگر‬
‫را زشت‪ ،‬برخی را دانا و برخی دیگر را نادان‪ ،‬برخی‪ C‬را بی‌نیاز و بعضی دیگر را نیازمند‪ ،‬برخی‬
‫را فرمانبردار‪ C‬و بعضی دیگر را نافرمان‪ ،‬برخی را صحیح و سالم و بعضی‪ C‬دیگر را مریض و‬
‫برخی را دارای نقص عضو و برخی دیگر را بدون عیب و نقص آفریدم تا شخص صحیح و سالم به‬
‫آنکه دچار بیماری‪ C‬است بنگرد و به خاطر سالمتی خود مرا ستایش کند و آنکه دچار عیب و نقص‬
‫است به شخص صحیح و سالم نگاه کند و مرا بخواند‪ C‬و از من بخواهد که به او سالمتی بدهم و بر‬
‫آزمایش من بردبار‪ C‬باشد تا بخشش فراوان خود را نصیب او گردانم‪ .‬بی‌نیاز به نیازمند بنگرد و مرا‬
‫سپاس گوید و شکر من به‌جا آورد و نیازمند به بی‌نیاز بنگرد و مرا بخواند و از من بخواهد‪ .‬مؤمن‬

‫نسبت به عالم ذر و میثاقی که خداوند گرفته در فصل چهارم توضیح بیشتری را داده ایم‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪29‬‬
‫به کافر‪ C‬بنگرد و به خاطر هدایتش مرا سپاس گوید‪ .‬این‌گونه آن‌ها را خلق‌کردم تا در راحتی و سختی‬
‫و در خوشی و ناخوشی و در آنچه که بدان‌ها سالمتی‪ C‬دادم و در آنچه آن‌ها را آزمودم‪ C‬و در آنچه که‬
‫بدان‌ها بخشیدم و در آنچه که آن‌ها را بازداشتم‪ ،‬آن‌ها را بیازمایم‪ .‬من آن خداوند قادر و توانا هستم و‬
‫بر عهدۀ من است که تمام چیزهایی را که مق ّدر گردانیده‌ام‪ ،‬با تدبیر خود انجام دهم و بر عهدۀ من‬
‫است آنچه را که خواسته‌ام تغییر‪ C‬دهم و مق ّدم گردانم آنچه را که در آخر قرار داده‌ام و به تأخیر اندازم‬
‫آنچه را که مق ّدم داشته‌ام و من خدای واحد هستم و آنچه را که بخواهم انجام می‌دهم‪ .‬در مقابل آنچه‬
‫‪1‬‬
‫انجام می‌دهم پاسخگو نیستم ولی من از آفریدگان خود به خاطر کارهایشان‪ C‬بازخواست می‌کنم‪.‬‬
‫آیا متوجه تفاوت تفکر انسانی با خواست خداوندی‪ C‬شدید؟ انسانهای خوب نوعا ً لیبرال هستند و دوست‬
‫دارند که همه را یکسان ببینند و از وجود‪ C‬ظلم و خالف و دعوا بین انسانها رنج می برند‪ .‬در حالیکه‬
‫خداوند برای دنیا همین را خواسته تا به اهدافی باالتر برسد‪ .‬این ما هستیم که باید با بررسی روایات‬
‫بفهمیم که این اهداف عالی تر چه هستند؟ هر چه باشند از خداوند‪ C‬حکیم و علیم و مهربانی‪ C‬صادر شده‬
‫و خالصه چیز خوبی هستند‪ .‬البته ما باید وجه خوبی در آنها را نیز بیابیم‪.‬‬
‫نکتۀ جالبتر این است که ما نوعا ً از وجود اختالف طبقاتی بین پولدار و فقیر و توانا و ضعیف نیز‬
‫رنج می بریم‪ .‬ولی بهتر است بدانیم که در آخرت این اختالف طبقاتی به مراتب بیشتر است‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫فکر نکنیم که در بهشت‪ ،‬همه یکسان هستند‪ .‬بلکه اختالف طبقاتی بهشت (وحتی جهنم) از دنیا به‬
‫ض‬‫ض ُه ْم َعلَى َب ْع ٍ‬ ‫ف َف َّ‬
‫ض ْل َنا َب ْع َ‬ ‫مراتب بیشتر‪ C‬است‪ .‬این را آیۀ ‪ 21‬سورۀ اسراء بیان می کند‪ :‬ان ُظ ْر َك ْي َ‬
‫ت َوَأ ْك َب ُر َت ْفضِ يالً – بنگرید‪ C‬که چگونه بعضی ها را بر بعضی برتری داده ایم‪ .‬در‬ ‫َولَآلخ َِرةُ َأ ْك َب ُر َد َر َجا ٍ‬
‫آخرت درجات (اختالفات طبقاتی) بزرگتر‪ C‬و اختالف ها (فاصلۀ طبقاتی) بیشترند‪ .‬بنابراین ‪ ،‬عقل به‬
‫هیچوجه نمی تواند نسبت به برنامۀ الهی در این خلقت و حتی در این دنیا نظر دهد‪ .‬راه درست این‬
‫است که کنکاش نماییم و هرچه بیشتر‪ C‬روایت های مناسبی که از این اسرار سخن می رانند را بیابیم‪C.‬‬

‫‪ 1‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۲۲‬ص ‪ / ۸‬تفسیر البرهان ج‪ ،۱۵‬ص‪ – ۱۵۶‬قال الباقر(علیه السالم)‪ِ -‬إنَّ هَّللا َ عَ َّز َوجَ َّل لَمَّا َأ ْخرَ جَ ُذرِّ یة آدَ َم (علیه السالم) مِنْ َظه ِْر ِه‬
‫ُوبیَّة‌لَ ُه َو ِبال ُّنبُوَّ ة لِکُ ِّل َن ِبیٍّ َفکَانَ َأوَّ َل َمنْ َأ َخ َذ َل ُه عَ لَی ِْه ُم ْالمِی َثاقَ ِب ُنبُوَّ ِت ِه مُحَ َّم ُد‌ ْبنُ‌عَ ْب ِد هَّللا ِ (صلی هللا علیه و آله) ُث َّم َقا َل هَّللا ُ‬ ‫اق ِبالرُّ ب ِ‬ ‫ِل َیْأ ُخ َذ عَ لَی ِْه ُم ْالمِی َث َ‪C‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ظرْ مَا ذا ترَ ی قا َل فنظرَ آدَ ُم (علیه السالم) ِإلی ذرِّ َّی ِت ِه َو ُه ْم ذرٌّ قد َمل وا ال َّسمَا َء قا َل آدَ ُم (علیه السالم) یَا رَ بِّ مَا کثرَ ذرِّ َّیتِی َو‬ ‫َُئ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫عَ َّز َوجَ َّل ِآلدَ َم ا ْن ُ‬
‫َأِلمْ ٍر مَا َخلَ ْق َت ُه ْم َفمَا ُت ِری ُد ِم ْن ُه ْم ِبَأ ْخذِکَ ْالمِی َثاقَ عَ لَی ِْه ْم؟ َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َل َیعْ ُبدُو َننِی ال ُی ْش ِر ُکونَ ِبی َشیْئا ً َو یُْؤ ِم ُنونَ ِب ُر ُسلِی َو َی َّت ِبعُو َن ُه ْم َقا َل آدَ ُم (علیه‬
‫ض َو َبعْ ضَ ُه ْم لَ ُه ُنو ٌر َکثِی ٌر َو َبعْ ضَ ُه ْم َل ُه ُنو ٌر َقلِی ٌل َو َبعْ ضَ ُه ْم لَ ْیسَ لَ ُه ُنو ٌر َف َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل‬ ‫الذرِّ َأعْ َظ َم مِنْ َبعْ ٍ‬ ‫السالم) یَا رَ بِّ َفمَا لِی َأرَ ی َبعْ ضَ َّ‬
‫َک َذلِکَ َخلَ ْق ُت ُه ْم َأِلبْل ُ َو ُه ْم فِی ُک ِّل حَ االت ِِه ْم َقا َل آدَ ُم (علیه السالم) یَا رَ بِّ َف َتْأ َذنُ لِی فِی ْالکَاَل ِم َفَأ َتکَلَّ َم َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل َتکَلَّ ْم َفِإنَّ رُوحَ کَ مِنْ رُوحِی َو‬
‫ان َواحِدَة َو َأعْ م ٍ‬
‫َار‬ ‫ال َوا ِح ٍد َو َق ْد ٍر َوا ِح ٍد َو َط ِبیعَ ة َواحِدَة َو ِج ِبلَّة َواحِدَة َو َأ ْل َو ٍ‬ ‫َط ِبیعَ َتکَ‪{ C‬مِنْ } ِخاَل فِ َک ْی ُنو َنتِی َقا َل آدَ ُم یَا رَ بِّ َفلَ ْو ُک ْنتَ َخلَ ْق َت ُه ْم عَ لَی ِم َث ٍ‬
‫اخ ِتاَل فٌ فِی َشیْ ٍء مِنَ اَأْل ْشیَا ِء َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل یَا آدَ ُم‬ ‫ض َو لَ ْم َیکُنْ َب ْی َن ُه ْ‪C‬م َتحَ ا ُس ٌد َو اَل َتبَا ُغضٌ َو اَل ْ‬ ‫ض ُه ْم عَ لَی َبعْ ٍ‬ ‫سَوا ٍء َل ْم َیب ِْغ َبعْ ُ‬ ‫اق َ‬ ‫َواحِدَة َو َأرْ َز ٍ‬
‫َ‬
‫ِیه ْم مْ ِری َو ِإلی‬ ‫َأ‬ ‫ت َب ْینَ َخلق ِِه ْم َو ِبمَشِ یَئ ِتی‪َ C‬یمْ ضِ ی ف ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ِبرُوحِی َن َط ْقتَ َو ِبضَ عْ فِ ط ِبیعَ ِتکَ‪َ C‬تکَلفتَ مَا عِ ل َم لکَ ِب ِه َو َنا ال َخال ُِق العَ الِ ُم ِبعِلمِی َخالف ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫ُأ‬
‫ت ْالجَ ّنة ِل َمنْ طاعَ نِی َو عَ بَدَ نِی ِمن ُه ْم َو اتبَعَ ُر ُسلِی َو بَالِی َو‬ ‫َأ‬
‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُون َو َخلَ ْق ُ‬ ‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ لِ َیعْ ُبد ِ‬ ‫َاخلَ ْق ُ‬‫ِیری صَ اِئرُونَ اَل َت ْبدِی َل ل َِخ ْلقِی ِإ َّنم َ‬ ‫یری َو َت ْقد ِ‬ ‫َت ْد ِب ِ‬
‫َخلَ ْقت النارَ لِ َمنْ کفرَ ِبی َو عَ صَ انِی َو ل ْم َیت ِبعْ ُر ُسلِی َو بَالِی َو خلقتکَ َو خلقت ذرِّ َّیتکَ مِنْ ی ِْر فاقة ِبی ِإل ْیکَ َو ِإلی ِْه ْم َو ِإنمَا خلقتکَ َو خلقت ُه ْم‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫غَ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬
‫الطاعة َو ْال َمعْ صِ یة َو‬ ‫ت ال ُّد ْنیَا َو اآْل خِرَ ة َو ْالحَ یَاة َو ْالم َْوتَ َو َّ‬ ‫َأ َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأِل‬
‫ار ال ُّد ْنیَا فِی حَ یَا ِتکُ ْم َو َق ْب َل َممَا ِتکُ ْم َفل َِذ ِلکَ َخلَ ْق ُ‬ ‫بْلُ َوکَ َو بْل ُ َو ُه ْم ُّیکُ ْم حْ سَنُ عَ َماًل ‪ ،‬فِی دَ ِ‬
‫َار ِه ْم َو َأرْ َزاق ِِه ْم َو َطاعَ ت ِِه ْم‬ ‫ِ‬ ‫م‬ ‫عْ‬ ‫ت َب ْینَ ص َُور ِه ْم َو َأجْ سَ ام ِِه ْم َو َأ ْل َوان ِِه ْم َو َأ‬
‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ف‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫خ‬ ‫م‬
‫ِْ‬ ‫ِیه‬ ‫ف‬ ‫ذ‬
‫ِ‬ ‫ف‬
‫ِ‬ ‫ا‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫ِیَ‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ِل‬‫ع‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ی‬ ‫یر‬
‫ِ ِ‬ ‫ب‬ ‫ْ‬
‫د‬ ‫ت‬‫َ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ی‬ ‫ِیر‬
‫ِ‬ ‫د‬ ‫ْ‬
‫ق‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫د‬ ‫ْ‬ ‫رَ‬ ‫َأ‬ ‫ک‬
‫َ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ک‬ ‫َ‬ ‫و‬‫َ‬ ‫ارَ‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ة‬ ‫ّ‬
‫ن‬ ‫جَ‬ ‫ْال‬
‫الط ِوی َل َو ْالجَ مِی َل َو ال َّدمِی َم َو ْالعَ الِ َم َو ْالجَ ا ِه َل َو ْالغَ نِیَّ َو ْال َفقِیرَ َو‬ ‫ت ِم ْن ُه ُم ال َّشقِیَّ َو ال َّسعِیدَ َو ْالبَصِ یرَ َو اَأْلعْ مَی َو ْال َقصِ یرَ َو َّ‬ ‫َو َمعْ صِ َیت ِِه ْم َفجَ عَ ْل ُ‬
‫ظ ُر الَّذِی‬ ‫صحِی ُح ِإلَی الَّذِی ِب ِه ْالعَ اهَة َف َیحْ َم ُدنِی عَ لَی عَ افِ َی ِت ِه َو َی ْن ُ‬ ‫ظ ُر ال َّ‬ ‫الزمَا َنة َو َمنْ اَل عَ اهَة ِب ِه َف َی ْن ُ‬ ‫صحِیحَ َو ال َّسقِی َم َو َمنْ ِب ِه َّ‬ ‫ْالمُطِ یعَ َو ْالعَ اصِ یَ َو ال َّ‬
‫ِیر َف َیحْ َم ُدنِی َو َی ْشکُ ُرنِی َو‬ ‫ق‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ِیُّ‬ ‫ن‬ ‫غَ‬ ‫ال‬‫ْ‬ ‫ر‬ ‫ُ‬ ‫ظ‬ ‫ُ‬ ‫ن‬‫ْ‬ ‫ی‬
‫َ‬ ‫و‬‫َ‬ ‫اِئی‬ ‫َ‬
‫عَط‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ی‬‫ز‬ ‫جَ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ب‬
‫ُ‬ ‫ِی‬‫ث‬ ‫‌العَ اهَة لَی الصَّ حِیح َفی َْدعُونِی َو َیسْ َألُنِی َأنْ ُأعَ افِ َی ُه َو َیصْ ب ُر عَ لَی َباَل ِئی َفُأ‬ ‫ِب ِه ْ‬
‫ِ‬ ‫ِإ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِإ‬
‫ُ‬ ‫َأِل‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ظ ُر ال َفقِی ُر ِإلی الغَ نِیِّ َفی َْدعُونِی َو َیسْ لنِی َو َینظ ُر المُْؤ مِنُ ِإلی الکَاف ِِر َف َیحْ َم ُدنِی عَ لی مَا هَدَ ْیت ُه َفلِذلِکَ َخلقت ُه ْم بْل َو ُه ْم فِی السَّرَّ ا ِء َو الضَّرَّ ا ِء َو فِیمَا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َی ْن ُ‬
‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫یه ْم َو فِیمَا مْ ن ُع ُه ْم َو نا ُ ال َملِکُ القا ِد ُر َو لِی نْ مْ ضِ یَ جَ مِیعَ مَا قدَّرْ ت عَ لی مَا دَ بَّرْ ت َو لِی نْ غَ یِّرَ مِنْ ذلِکَ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬
‫ِیه ْم َو فِیمَا عْ طِ ِ‬ ‫ِیه ْم َو فِیمَا ْبتل ِ‬ ‫عَ اف ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ُأ‬
‫مَا شِ ت ِإلی مَا شِ ت َو قد َم مِنْ ذلِکَ مَا خرْ ت َو َؤ خرَ مِنْ ذلِکَ مَا قدَّمْت َو نا ُ الفعَّا ُل ِلمَا ِرید سْ ُل عَ مَّا فعَ ُل َو نا سْ ُل خلقِی عَ مَّا ُه ْم‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ُأ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ُأ‬ ‫ُ‬ ‫ْئ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْئ‬
‫َفاعِ لُونَ‬

‫‪30‬‬
‫کلمۀ (عبادت) در لغت به چه معنا است؟‬
‫قرآن مجید برای تمام نسل های انسانی آمده است و واقعا ً یک معجزه است‪ .‬لذا هر حرف آن با این دید‬
‫انتخاب شده است‪ .‬بنابراین‪ ،‬ما باید نه فقط در کلمات انتخاب شدۀ قرآنی حساس باشیم ‪ ،‬بلکه به‬
‫حروف انتخاب شدۀ آن هم حساسیت نشان دهیم و دقت کنیم که چرا قرآن کریم فالن لفظ را انتخاب‬
‫کرده و چرا به آن صورت آورده شده است‪.‬‬
‫در اینجا نیز می گوییم که خداوند می توانست به جای کلمۀ یعبدون ‪ ،‬چیز دیگری‪ C‬انتخاب کند‪ 1.‬ولی‬
‫این انتخاب باید معناهای دیگری هم داشته باشد‪ .‬مالحظه کردیم‪ C‬که امام صادق و امام حسین علیهما‬
‫السالم فرمودند‪ C‬که لیعبدون به معنای لیعرفون است‪ .‬ولی آیا ممکن است معانی دیگری هم که در‬
‫رابطه با والیت باشد ‪ ،‬از آن استخراج کنیم؟ برای اینکار به کتب معاجم لغت عربی مراجعه نمودیم و‬
‫معانی زیر را برای ریشۀ (ع ب د) یافتیم‪C:‬‬
‫راغب اصفهانی در مفردات کمی مشروح سخن می راند ولی خالصۀ آن این است که عبودیت یعنی‬
‫اظهار کوچکی و ذلت ولی عبادت از این هم بیشتر‪ C‬است زیرا نهایت خواری است که مخصوص‬
‫خداوند متعال می باشد‪.‬‬
‫در کتاب شرح زیارت جامعه آمده است که عبد به سه معنا آمده است‪:‬‬
‫اول‪ :‬بردۀ شرعی‪ .‬انسانی که می توان او را خرید و فروش‪ C‬نمود‪ .‬مانند آیۀ ‪ 178‬سورۀ بقره که می‬
‫فرماید‪ْ :‬ال َع ْب ُد ِب ْال َع ْب ِد – برده مقابل برده و آیۀ ‪ 75‬نحل‪ :‬و َعبْداً َممْ لُوکا ً اٰل َی ْق ِد ُر َع ٰ‬
‫لی َشیْ ٍء – بردۀ‬
‫خریداری‪ C‬شده ای که توانی (اراده ای) بر چیزی ندارد‪.‬‬
‫دوم‪ :‬بندۀ مخلوق خداوند‪ .‬این مورد فقط برای خدا می باشد‪ .‬مانند آیۀ ‪ 93‬مریم‪ِ :‬إنْ ُک ُّل َمنْ فِی‬
‫ض ِإاّٰل آتِی الرَّ حْ ٰم ِن َعبْداً – هر که در آسمانها و زمین است ‪ ،‬نزد خدا به صورت‪ C‬بنده‬
‫ت َو اَأْلرْ ِ‬
‫الس َّٰم ٰاوا ِ‬
‫می آید‪.‬‬
‫سوم‪ :‬بردۀ عبادت و خدمت‪ .‬و این ها هم می توانند‪ C‬برای خدا عبادت کنند مانند َ ْاذ ُکرْ َعب ْٰدَنا َأی َ‬
‫ُّوب‬
‫ان َعبْداً َشکُوراً (اإلسراء‪ )3 /‬و در اغلب آیات قرآنی‪ C‬که در آن عبد آمده است؛ و‬ ‫(ص‪ِ ،)41 /‬إ َّن ُه ٰک َ‬
‫می توانند بردۀ دنیا باشند‪ .‬امام صادق علیه السالم فرمودند‪ :‬مردم سه گونه خدا را می پرستند‪C:‬‬
‫گروهی خدا را از ترس عبادت می کنند‪ .‬این گروه مانند برده ها هستند‪ .‬گروهی خدا را برای به دست‬
‫آوردن ثواب عبادت می کنند‪ .‬این گروه مانند تجارهستند‪ C.‬و گروهی خدا را از روی دوست داشتن‬
‫‪2‬‬
‫عبادت می کنند‪ .‬این گروه مانند آزاده ها هستند که این نوع بهترین نوع عبادت است‪.‬‬
‫ودر لغتنامۀ زبان عربی معاصر آمده است‪:‬‬
‫ال َع ْب ُد ‪ :‬الرَّ قيق‪ C‬مملوك غير حُرّ ‪ ،‬إنسان يُباع ويُشترى – بردۀ غیر آزاد ‪ ،‬انسانی که خرید و فروش می‬
‫شود‪.‬‬
‫ال ِع َبا َدةُ ‪ :‬الخضوع لإلله على وجْ ه التعظيم‪ – C‬تواضع برای خدا با هدف تعظیم‪ C‬آن جناب‬
‫عِ َبا َد َة اَألصْ َنام‪ : C‬ال َّت َعلُّ ُق ِباَألصْ َن ِ‪C‬ام َو َت َع ُّب ُد َها َو َ‬
‫الولَ ُع ِب َها – پیوستگی‪ C‬به بت ها و عبادت کردن آنها و‬
‫دلبستگی به آنها‪.‬‬

‫مثال لیطیعون ‪ ،‬یا لیعرفون ‪ ،‬یا لیوحّ دون ‪ ،‬یا لیکبّرون ‪ ،‬یا لیسبّحون ‪ ،‬یاغیره به کار برد که همگی اینها هم تعبد است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫االنوار الساطعه فی شرح الزیاره الجامعه ج ‪ 5‬ص ‪125‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪31‬‬
‫تا اینجا معنای عبادت برای ما آشنا بود‪ .‬ولی همین کتاب لغت ‪ ،‬معنای دیگری را برای تعبّد آورده‬
‫است‪.‬‬
‫ونحوه ذلَّه ومهَّده ‪-:‬شوار ُ‪C‬ع معبَّدةٌ‪ – 1 .‬عبّد به معنای ذلیلش کرد و آن را آماده ساخت‪.‬‬
‫َ‬ ‫عبَّد َّ‬
‫الط َ‬
‫ريق‬
‫مثل عبارت شار ٌع معبّده که به معنای خیابانی‪ C‬که کف آن را کوبیده اند و آماده می باشد‪.‬‬
‫َتعبيد الطريق ‪ -‬هموار كردن راه‪ ،‬صاف كردن‪ ،‬زمينه را آماده كردن‪ ،‬تعريض راه‪ ،‬زمينه‌سازی ‪،‬‬
‫آماده‌ سازی‬
‫َط ِريق غير ُم َعبَّدة ‪ -2‬جادۀ آسفالت نشده‬
‫حتی ماشین (‪ )Roller‬که جاده را می کوبد و صاف می کند را عابد می خوانند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬می توان گفت که انتخاب کلمۀ یعبدون می تواند معنایی بیش از یعرفون و یا عبادت خشک‬
‫داشته باشد‪ .‬به نظر می رسد عبادت یعنی معرفتی همراه با برنامه ریزی و آماده سازی برای کسب‬
‫زمان خود ‪ ،‬نقش مهمی را در آن ایفا می کند‪ .‬ما به‬
‫ِ‬ ‫رحمت خداوند‪ .‬معرفتی‪ C‬که در آن ‪ ،‬شناخت امام‬
‫همین مقدار به عنوان یک مقدمه آن را بیان کردیم تا بعدها از آن استفاده کنیم‪ .‬اینک به بیان تعدادی‬
‫مقدمۀ دیگر می پردازیم‪.‬‬

‫صراط مستقیم (راه راست( چیست؟‬


‫جالب است ببینیم که پس از مفهوم عبادت که در رابطه با راه سازی‪ C‬و آماده سازی جاده ها بود ‪،‬‬
‫مفهوم خود راه (صراط) نیز از مفاهیم معتبر دیگری است که در قرآن بیش از یکصد بار بدان اشاره‬
‫شده است‪ .‬صراط در لغت به معناى بزرگراه وسیع و روشن است‪ .‬و صراط مستقیم‪ ،‬تعبیری دیگر از‬
‫راه پرستش خداوند است‪ .‬این بدان معناست که ویژگی‌های‪ C‬مذکور برای عبادت خدا که همان آماده‬
‫سازی جاده است ‪ ،‬بر صراط ‪ ،‬که خود جاده است نیز منطبق می باشد‪ .‬همچنین خصوصیّات‬
‫برنامه‌هایی که خداوند با عنوان شریعت و دین برای انسان‌ها فرستاده است تا آنها درست و زیبا او را‬
‫بپرستند و بندگی کنند‪ ،‬را با تعبیر صراط مستقیم بیان کرده است‪.‬‬
‫به طور‪ C‬کلی خداوند یک مفهوم حرکت به سوی خود را به عنوان یکی از راهکارهای‪ C‬خود در خلقت‬
‫بیان می کند‪ .‬مثال آیۀ ‪ 53‬سورۀ شوری می گوید‪َ :‬أاَل ِإلَى هَّللا ِ َتصِ ي ُر األ ُمو ُر ‪ -‬رجوع تمام امور عالم‬
‫آفرینش به سوی او است‪ .‬یعنی برنامۀ گذاشته شدۀ خداوند متعال چنین است که تمام موجودات در یک‬
‫سیر تکوینی و غیر اختیاری‪ C‬که الزمۀ ناموس هستی است به سوی خداوند در حرکت اند‪ .‬همچنین در‬
‫آیۀ ‪ 42‬سورۀ نجم آمده است‪َ :‬وَأنَّ ِإلَى َر ِّب َك ا ْل ُمن َت َهى – همانا نهایت به سوی خداوند است‪.‬‬
‫البته انسان هم به عنوان جزئی از این هستی محکوم به این حکم است‪ .‬و ما مرتبا ً این عبارت را به‬
‫کار می بریم که‪ِ :‬إ َّنا هّلِل ِ َوِإ َّنـا ِإلَ ْي ِه َرا ِجعون‪ .‬لذا خداوند‪ C‬کسانی که با این مفهوم آشنایی دارند را تمجید‬
‫نموده است‪ :‬الَّذِينَ َي ُظ ُّنونَ َأ َّن ُهم ُّمالَقُو َر ِّب ِه ْم َوَأ َّن ُه ْم ِإلَ ْي ِه َرا ِج ُعونَ ‪( – 3‬مؤمنین) کسانی هستند که یقین‬
‫دارند خداوند متعال را مالقات خواهند کرد و به او برمی گردند‪ .‬شبیه این مطلب نیز در آیۀ دیگری‬
‫آمده است‪َ :‬و َت َق َّط ُعوا‪َ D‬أ ْم َرهُم َب ْي َن ُه ْم ُكل ٌّ ِإلَ ْي َنا َرا ِج ُعونَ ‪ 4‬و در آیۀ ‪ 6‬سورۀ انشقاق آمده است‪َ :‬يا َأ ُّي َها‬

‫اللغة العربية المعاصر – همچنین فرهنگ عربی عامة‬ ‫‪1‬‬

‫فرهنگ الرائد‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 46‬بقره‬ ‫‪3‬‬

‫‪ 93‬انبیاء‬ ‫‪4‬‬

‫‪32‬‬
‫ح ِإلَى َر ِّب َك َكدْ ًحا َف ُماَل قِي ِه‪ .‬ای انسان تو در حالت حرکت به سوی پروردگارت هستی و‬
‫سانُ ِإ َّن َك َكا ِد ٌ‬
‫اِإْلن َ‬
‫این حرکت ادامه دارد تا هنگامی که به لقای او نایل شوی‪.‬‬
‫اما در میان راه ها ‪ ،‬یک راه است که مستقیم و شاهراه است و راه سعادت و راه اختیاری؛ یعنی‬
‫راهی است که انسان باید آن را برگزیند‪ .‬به این راه (صراط مستقیم) می گویند و ما هر روز‪ ، C‬اقال‬
‫اط الَّذ َ‬
‫ِين‬ ‫‪ 10‬بار در نمازهای‪ C‬واجب خود از خداوند‪ C‬می خواهیم که ما را در این راه قرار‪ C‬دهد‪ :‬صِ َر َ‬
‫ين‪ .1‬امام صادق‪ C‬علیه‌ السّالم می‌ فرمایند‪ْ :‬ال َم ْغض ُ‪C‬‬
‫ُوب‬ ‫يه ْم َوالَ الضَّالِّ َ‬
‫ب َعلَ ِ‬‫ير ال َمغضُو ِ‬ ‫مت َعلَ ِ‬
‫يه ْم َغ ِ‬ ‫َأن َع َ‬
‫ارى‪ .‬بنابراین ‪ ،‬صراط به هر راه اصلی ای گفته می شود‪ C‬و‬ ‫‪2‬‬
‫ين ْال َيهُو ُد َو ال َّن َ‬
‫ص َ‬ ‫َعلَي ِْه ْم ال ُّنصَّابُ َو الضَّالِّ َ‬
‫فقط مستقیم آن که همان راه کسانی است که خداوند به آنها نعمت داده و امیرالمؤمنین علیه السالم‬
‫بهترین مصداق‪ C‬آن است ‪ ،‬اطالق می شود و راه های انحرافی مثل آنهائی که خداوند بر آنها غضب‬
‫کرده است مثل سنی های ناصبی‪ C‬و یا آنهائی که گمراه شده اند مثل یهود و نصاری‪ C‬راه های دیگری‬
‫هستند که از خداوند می خواهیم ما را از آنها بیرون آورد‪.‬‬

‫این خالصه ای بود از مفهوم راه‪ .‬راهی که شروع آن از خلقت انسان است و تا روز قیامت ادامه‬
‫دارد‪ .‬راهی که از جنس شناخت است و رابطه ای محکم با ائمۀ اطهار علیهم السالم دارد‪ .‬بنابراین ‪،‬‬
‫الزم است کمی بیشتر‪ C‬از این صراط‪ C‬و بخصوص نوع مستقیم آن معلومات داشته باشیم‪.‬‬

‫ك رُوحً ا مِّنْ َأم ِْر َنا َما ُك َ‬


‫نت َت ْد ِري َما ْال ِك َتابُ َواَل اِإْلي َمانُ َولَكِن َج َع ْل َناهُ ُنورً ا َّن ْهدِي ِب ِه َمنْ‬ ‫َو َك َذل َِك َأ ْو َح ْي َنا ِإلَ ْي َ‬
‫ت َو َما فِي‬ ‫ك لَ َت ْهدِي ِإلَى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم ۝ صِ َراطِ هَّللا ِ الَّذِي لَ ُه َما فِي ال َّس َم َاوا ِ‬ ‫َّن َشاء مِنْ عِ َبا ِد َنا َوِإ َّن َ‬
‫ض َأاَل ِإلَى هَّللا ِ َتصِ ي ُر األ ُمو ُر ‪ -‬اینچنین شد که روحی‪ C‬از جنس أمر (برنامه ریزی و اراده) را بر‬ ‫‪3‬‬
‫اَأْلرْ ِ‬
‫تو وحی نمودیم‪( C.‬قبل از این وحی) نمی دانستی که کتاب و حتی ایمان چیست‪ .‬ولی ما آن را نوری‬
‫قرار دادیم که به وسیلۀ آن هرکس از بندگانمان را که بخواهیم هدایت می کنیم‪ .‬و تو همانا به راه‬
‫آن اوست‪ .‬همانا امور‬ ‫مستقیم هدایت می کنی‪ .‬راه خدایی که هرچه در آسمانها و زمین است از ِ‬
‫(برنامه های اجرایی دنیا و خلقت) به سوی خدا حرکت می کنند‪ .‬می بینیم که این آیه بر چند نکته‬
‫تأکید دارد‪:‬‬
‫هر چه در این دنیا است متعلق به خداوند است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬کسی را حق فضولی کردن نیست‬ ‫‪.1‬‬
‫که چرا برنامۀ خداوند‪ C‬چنین است ویا چنان نیست‪ .‬دیدیم که حتی حضرت آدم که برایش‬
‫سؤالی در همین زمینه پیش آمده بود ‪ ،‬ابتدا عذر خواهی می کند که سؤال او در واقع فضولی‪C‬‬
‫در کار خدا است ولی خداوند‪ C‬م ّنان به او اجازه می دهند‪ .‬و معلوم می شود‪ C‬که برنامۀ خدا غیر‬
‫از آن چیزی است که عقول انسانی آن را معقول می دانند‪.‬‬
‫از جمله چیزهایی که خداوند خلق کرده ‪ ،‬روح است که به وسیلۀ آن به سوی خدا حرکت می‬ ‫‪.2‬‬
‫کنیم‪ .‬روح از جنس برنامه ریزی‪ C‬و مدیریت است‪.‬‬
‫مسیر به سوی‪ C‬خدا ناهموار است و دارای راه های مختلفی است‪ .‬این پیغمبر اکرم صلی هللا‬ ‫‪.3‬‬
‫علیه و آله است که می تواند ما را به شاهراه عریض و هموار (صراط مستقیم) راهنمایی‬
‫نماید‪.‬‬
‫فراموش نکنید که نهایت مسیری که باید به آن برسیم خداوند است‪ .‬و هرآنچه در طبیعت است‬ ‫‪.4‬‬
‫در همین مسیر حرکت می کنند‪ .‬لذا می توان گفت که جریان حرکت به سوی خداوند‪ C‬مانند‬
‫جریان آب در یک رودخانۀ خروشان است‪ .‬اگر در مسیر‪ C‬آن حرکت کنیم براحتی پیش می‬

‫‪ 7‬فاتحه‬ ‫‪1‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۸۹‬ص‪۲۳۰‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 52‬و ‪ 53‬شورى‬ ‫‪3‬‬

‫‪33‬‬
‫رویم و هرجا که بر خالف آن بخواهیم‪ C‬حرکت کنیم ‪ ،‬در واقع به خودمان ضرر‪ C‬زده ایم و‬
‫رسیدن به هدف را به تأخیر انداخته ایم‪.‬‬
‫ِإنَّ هّللا َ َربِّي َو َر ُّب ُك ْ‪C‬م َف ْ‬
‫اع ُبدُو ُه هَـ َذا صِ َرا ٌط ُّم ْس َتقِي ٌم‪ - 1‬راه راست در این آیه تعریف‪ C‬شده است‪ :‬همانا هللا‬
‫پروردگار همگان است و عبادت کردن او همان راه راست است‪ .‬یعنی مسیر ناهموار‪ C‬است و پستی و‬
‫بلندی زیادی دارد و حرکت به سوی خداوند‪ C‬چندان هم راحت نیست‪ .‬باید با کوبیدن و هموار کردن‬
‫راه ‪ ،‬آن را برای هدف رسیدن به خداوند آماده کنیم‪ .‬و در آیۀ ‪ 22‬سورۀ مُلک‪ 2‬کسانی را که نمی‬
‫خواهند ویا نمی توانند به سوی خداوند حرکت کنند را کسانی معرفی می کند که به رو بر زمین افتاده‬
‫اند و قدرت حرکت (اقال سریع) را ندارند‪ .‬و خداوند‪ C‬م ّنان سؤال می کند‪ :‬آیا چنین فردی‪ C‬وضع خوبی‬
‫دارد و یا کسی که در جادۀ آسفالته در حرکت است؟‪ 3‬آیات زیر نیز همین تعریف را دربر‪ C‬دارند‪:‬‬
‫‪4‬‬ ‫هَّللا َ َربِّي َو َر ُّب ُك ْم َفاعْ ُب ُدوهُ َه َذا صِ َر ٌ‬
‫اط مُّسْ َتقِي ٌم‬ ‫َوِإنَّ‬
‫‪5‬‬ ‫اعْ ُب ُدو ِني‪َ C‬ه َذا صِ َر ٌ‬
‫اط مُّسْ َتقِي ٌم‬ ‫َوَأنْ‬
‫يز ْال َحمِي ِد‬ ‫ُأ‬ ‫َو َي َرى الَّذ َ ُأ‬
‫ِّك ه َُو ْال َح َّق َو َي ْهدِي ِإلَى صِ َراطِ ْال َع ِز ِ‬ ‫ِين و ُتوا ْالع ِْل َم الَّذِي ِ‬
‫نز َل ِإلَ ْي َ‬
‫‪6‬‬
‫ك مِن رَّ ب َ‬
‫برای اینکه بتوانیم‪ C‬به سوی‪ C‬خدا راحت تر حرکت کنیم و نه فقط خودمان ‪ ،‬بلکه دیگران را هم در این‬
‫مسیر حرکت دهیم ‪ ،‬الزم است که راه را تعمیر نماییم‪ .‬کوبیدن این راه و آماده سازی آن را تعبّد می‬
‫گویند‪.‬‬
‫‪7‬‬
‫ون‬ ‫َوَأنَّ َهـ َذا صِ َراطِ ي‪ C‬مُسْ َتقِيمًا َفا َّت ِبعُوهُ َوالَ َت َّت ِب ُعو ْا ال ُّ‬
‫س ُبل َ َف َت َف َّر َق ِب ُك ْم َعن َس ِبيلِ ِه َذلِ ُك ْم َوصَّا ُكم ِب ِه لَ َعلَّ ُك ْم َت َّتقُ َ‬
‫– خداوند متعال در این آیه تأکید و توصیه می کنند که به راه های فرعی ( ُسبُل) نروید که مایۀ تفرقه‬
‫و گمشدن در مسیر او می شوید‪.‬‬
‫ات هّللا ِ َوفِي ُك ْ‪C‬م َرسُولُ ُه َو َمن َي ْع َتصِ م ِباهّلل ِ َف َقدْ ُهد َ‬
‫ِي ِإلَى صِ َراطٍ ُّم ْس َتق ٍ‬
‫ِيم‪- 8‬‬ ‫ُون َوَأن ُت ْ‪C‬م ُت ْتلَى َعلَ ْي ُك ْم آ َي ُ‬
‫ْف َت ْكفُر َ‬
‫َو َكي َ‬
‫چگونه کافر می شوید در حالیکه آیات خداوند بر شما تالوت می شود و (اضافه بر آن) پیغمبر اکرم‬
‫صلی هللا علیه و آله نیز در میان شما است‪ .‬کسی که به خداوند‪ C‬پناه برد همانا در راه راست افتاده‬
‫است‪ .‬بنابراین آیه ‪ ،‬راه راست یک راه هدایتی به سمت خداوند‪ C‬است‪.‬‬
‫آیات زیر همگی تأکید می کنند که خداوند کسانی را که نمی خواهند از آنچه خدا به آنها داده استفاده‬
‫نموده و ایمان بیاورند‪ C‬را در تاریکی‪ C‬و خارج از صراط مستقیم قرار می دهد و مؤمنین را به صراط‬
‫مستقیم هدایت می کند‪.‬‬
‫ْأ‬ ‫هّللا‬ ‫ص ٌّم َو ُب ْك ٌم فِي ُّ‬‫ِين َك َّذبُو ْا ِبآ َيا ِت َنا ُ‬
‫ت َمن َي َشِإ ُ يُضْ ل ِْل ُه َو َمن َي َش َي ْج َع ْل ُه َعلَى صِ َراطٍ ُّم ْس َتق ٍ‬
‫الظلُ َما ِ‬ ‫َوالَّذ َ‬
‫‪9‬‬
‫ِيم‬

‫‪ 51 1‬آل عمران همچنین آیۀ ‪ 64‬زخرف چنین است‪ :‬نَّ هَّللا َ ه َُو رَ بِّي َورَ ُّب ُك ْم َفاعْ ُبدُوهُ ه ََذا صِ رَ ٌ‬
‫اط مُّسْ َتقِي ٌم‬ ‫ِإ‬
‫َأ َفمَن يَمْشِ ي ُم ِك ًّبا عَ لَى َوجْ ِه ِه َأهْ دَ ى َأمَّن يَمْشِ ي ِ‬
‫سَو ًّيا عَ لَى صِ رَ اطٍ مُّسْ َتق ٍِيم‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 3‬در یک برنامۀ تلویزیونی‪ C‬آزمایش جالبی را انجام دادند‪ .‬دو دوچرخه سوار در باالی کوهی قرار داشتند‪ .‬بنا شد یکی از آنها به صورت میان‬
‫بُر از کوه پایین آید و دومی از جادۀ اسفالتی به همان مقصد برسد‪ .‬دوچرخه سواری که از جادۀ آسفالتی پایین آمد زودتر رسید‪ .‬با این آزمایش‬
‫نشان دادند که چرا ما جاده های صاف و آسفالته را می سازیم‪ .‬صراط مستقیم‪ C‬به معنای میان بر نیست بلکه به معنای آماده و عریض و بدون‬
‫مانع است که عمال نتیجۀ بهتر و سریعتری را در بر دارد‪.‬‬
‫‪ 36 4‬مريم‬
‫‪ 61 5‬يس‬
‫‪ 6 6‬سبأ‬
‫‪ 153 7‬انعام‬
‫‪ 101 8‬آل عمران‬
‫‪ 39 9‬انعام‬

‫‪34‬‬
‫‪10‬‬
‫ِين‬ ‫اط مُّسْ َتق ٍِيم دِي ًنا قِ َي ًما ِّملَّ َة ِإ ْب َراهِي َم َحنِي ًفا َو َما َك َ‬
‫ان م َِن ْال ُم ْش ِرك َ‬ ‫قُ ْل ِإ َّننِي َهدَانِي َربِّي ِإلَى صِ َر ٍ‪C‬‬
‫ض ِّي ًقا َح َرجً ا َكَأ َّن َما َي َّ‬
‫ص َّع ُد‬ ‫ص ْد َرهُ لِِإل سْ الَ ِم َو َمن ي ُِر ْد َأن يُضِ لَّ ُه َيجْ َع ْل َ‬
‫ص ْد َرهُ َ‬ ‫َف َمن ي ُِر ِد هّللا ُ َأن َي ْه ِد َي ُه َي ْش َرحْ َ‬
‫ِّك مُسْ َتقِيمًا َق ْد َفص َّْل َنا‪C‬‬ ‫ون ۝ َو َهـ َذا صِ َر ُ‬
‫اط َرب َ‬ ‫س َعلَى الَّذ َ‬
‫ِين الَ يُْؤ ِم ُن َ‬ ‫فِي ال َّس َماء َك َذل َِك َيجْ َع ُل هّللا ُ الرِّ جْ َ‬
‫‪2‬‬
‫ت لِ َق ْو ٍم َي َّذ َّكر َ‬
‫ُون‬ ‫اآل َيا ِ‬
‫َوِإنَّ هَّللا َ لَ َها ِد الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنوا ِإ َلى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم‬
‫‪3‬‬

‫َوهّللا ُ َي ْدعُو ِإلَى د ِ‬


‫َار ال َّسالَ ِم َو َي ْه ِدي‪َ C‬من َي َشاء ِإلَى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم‬
‫‪4‬‬

‫‪5‬‬
‫يز ْال َحمِي ِد‬ ‫ور بِِإ ْذ ِن َرب ِِّه ْم ِإلَى صِ َر ِ‪C‬‬
‫اط ْال َع ِز ِ‬ ‫اس م َِن ُّ‬
‫الظلُ َما ِ‬
‫ت ِإلَى ال ُّن ِ‬ ‫الَر ِك َتابٌ َأ َ‬
‫نز ْل َناهُ ِإلَي َ‬
‫ْك لِ ُت ْخ ِر َج ال َّن َ‬
‫نکتۀ جالبی را در قرائت آیۀ ‪ 41‬سورۀ حجر می یابیم که می فرماید‪َ :‬قا َل َه َذا صِ َر ٌ‬
‫اط َعلَ َّي مُسْ َتقِي ٌم‪.‬‬
‫اگر آیه را همینطور که در قرآن است و نوشتیم‪ ، C‬ترجمۀ آن می شود‪ C‬که این راه ‪ ،‬بر من مستقیم‬
‫است‪ .‬ولی در بسیاری‪ C‬از حاالت می بینیم که ائمۀ اطهار و حتی پیغمبر گرامی علیهم السالم‪ ،‬به این‬
‫اط َعل ٍِّي مُسْ َتقِي ٌم یعنی این راه علی‬ ‫آیه چنان استشهاد‪ C‬می کنند که گویی‪ C‬باید چنین خوانده شود‪َ :‬ه َذا صِ َر ٌ‬
‫علیه السالم است که مستقیم است‪ .‬به بعضی از این روایات توجه نمایید‪.‬‬
‫از امام صادق علیه السالم نقل شده است‪ :‬روزی خلیفه دوم به پیامبراکرم صلی هللا علیه و آله گفت‪:‬‬
‫شما همیشه به على می‌فرمایید که تو برای من مانند هارون نسبت به موسى هستی‪ ،‬با این‌که خداوند‪C‬‬
‫در قرآن هارون را یادآورى‪ C‬کرده‪ ،‬ولى نامى از على در قرآن نیست‪ .‬پیامبر‪ C‬فرمود‪ ... :‬آیا نشنیده‌اى‬
‫سخن خداى متعال را که َه َذا صِ َر ُ‬
‫اط َعلیَّ مُسْ َتقِیم‪ 6.‬توجه نمایید که پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه‬
‫نفرمودند که قرائت آیه را غلط می خوانی‪ .‬ایشان همان طور خواندند‪ C‬که ما امروز آن را می نویسیم‪C‬‬
‫و می خوانیم‪ .‬ولی با اینحال به همین آیه استشهاد‪ C‬می کنند‪ .‬زیرا معنای آن – ویا بگوییم‪ C‬بطن آن –‬
‫اشاره به شخص امیرالمؤمنین علیه السالم دارد‪ .‬و این تناقض نیست و تحریف‪ C‬قرآن هم نیست بلکه‬
‫یک تأویل است‪.‬‬
‫هشام‌ بن‌حکم از امام صادق علیه السالم نقل می‌کند که امام علیه السالم آیۀ َقا َل َه َذا صِ َر ٌ‬
‫اط َعلیَّ‌‬
‫مُسْ َتقِی ٌم را تالوت نموده و فرمود‪ :‬منظور‪ C‬علیّ ‌بن‌ابی‌طالب علیه السالم است‪ .‬یعنی هیچ انحرافی‪ C‬در‬
‫مسلک و آئینش نیست‪ 7.‬توجه نمایید‪ C‬که جملۀ آخر جزو روایت و تفسیر امام علیه السالم است‪.‬‬
‫امام باقر‪ C‬علیه‌السّالم از رسول خدا صلّی‌ هللا‌ علیه‌و آله‌ و سلّم چنین نقل می‌نماید‪ :‬هرکس که به‬
‫خواهد از روی پل صراط مثل باد تند عبور کند ‪ ،‬و بدون حسابرسی‪ C‬وارد بهشت شود ‪ ،‬ولیّ و وصی‬
‫و یار و خلیفۀ من بر خانواده و امتم یعنی علی بن ابیطالب را دوست بدارد و هرکس که بخواهد به‬
‫عزت خدا قسم ‪ ،‬همانا او همان دری است که غیر از آن‬ ‫آتش جهنم رود والیت او را ترک نماید‪ .‬به ّ‬
‫‪8‬‬
‫وارد نمی شوند‪ C.‬و او صراط‪ C‬مستقیم است‪.‬‬

‫‪ 161 10‬انعام‬
‫‪ 125 2‬و ‪ 126‬انعام‬
‫‪ 54 3‬حج‬
‫‪ 25 4‬يونس‬
‫‪ 1 5‬ابراهيم‬
‫‪ 6‬مناقب آل أبی طالب ‪ ،‬ابن شهر آشوب ‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪- 107‬‬
‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬
‫ْن‌الحَ ک َِم عَ نْ ِبی‌عَ ْب ِد ِ (علیه السالم) َّن ُه َقا َل تَاَل‬ ‫ْ‬ ‫امب ِ‬‫‪ 7‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۷‬ص‪ - ۵۰۶‬تأویل اآلیات الظاهره‪ ،‬ص‪ - ۲۵۲‬عَ نْ ِه َش ِ‌‬
‫ب (علیه السالم) َأیْ َط ِری َق ُه َو دِی َن ُه عِ َوجَ فِیه‪.‬‬
‫اَل‬ ‫اط عَ لِیٍّ مُسْ َتق ٍِیم َیعْ نِی عَ لِیَّ‌بْنَ‌َأ ِبی َ‬
‫‌طالِ ٍ‬ ‫َه ِذ ِه اآْل َی َة َهک ََذا ه ََذا صِ رَ ُ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ب فلیت َو َّل َولِیی‬ ‫غَیر حِسَ ا ٍ‬
‫یح العَ اصِ فِ َو یلِجَ الجَ نة ِب ِ‬ ‫‪ .‬أمالی الصدوق‪ ،‬مجلس چهل و هشتم ص ‪ 288‬ر ‪َ - 4‬منْ سَ رَّ هُ نْ یجُوز عَ لى الصِّرَ اطِ کالرِّ ِ‬
‫‪8‬‬

‫َ‬ ‫َّ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫ب َو َمنْ سَ رَّ هُ نْ یلِجَ النارَ فلیترُک َو یت ُه ف َو عِ ز ِة رَ بِّی َو جَ لِ ِه ِإن ُه لبَابُ هللا‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫َو َوصِ یی َو صَ اح ِِبی َو خلِیفتِی عَ لى هْ لِی َو َّمتِی عَ لِی ْبنَ ِبی‌طالِ ٍ‬
‫اط ْالمُسْ َتقِیم‬‫الَّذِی اَل یْؤ َتى‪ِ C‬إاَّل ِم ْن ُه َو ِإ َّن ُه الصِّرَ ُ‬

‫‪35‬‬
‫مفضّل بن عمر می‌‌گوید‪ :‬از امام صادق علیه‌ السّالم دربارۀ صراط پرسیدم‪ C‬فرمودند‪ :‬صراط ‪ ،‬راه‬
‫عزوج ّل است و آن دو صراط است‪ :‬صراطی‪ C‬در دنیا و صراطی‪ C‬در آخرت‪ ،‬صراط‬ ‫شناخت خداوند‪ّ C‬‬
‫دنیا همان امامی است که اطاعت او واجب است‪ ،‬هر کس او را بشناسد و از او پیروی‪ C‬کند بر روی‬
‫صراطی که پل جهنم در آخرت می‌‌باشد عبور می‌‌کند‪ ،‬و هر کس او را نشناسد پای او به صراط‬
‫‪1‬‬
‫آخرت بلغزد و در آتش جه ّنم فرو افتد‪.‬‬
‫حاكم حسكاني در شواهد التنزيل از جابر بن عبدهللا انصاری از قول پيامبر اكرم صلّي هللا عليه و آله‬
‫نقل می‌كند كه فرمود‪ C:‬ان هللا جعل عليا ً و زوجته و اَبنائه حجج هللا علی خلقه و هم ابواب العلم في‬
‫امتي و من اهتدی بهم هُدي الي صراط‪ C‬مستقيم ‪ -‬يعني خداوند حضرت علی عليه السّالم و همسرش‬
‫زهرا سالم هللا عليها و فرزندان او را‌حجت‌‌های الهی بر خلقش قرار داده و آنها درهای علم در امّت‬
‫‪2‬‬
‫اسالمي هستند‪ ،‬هر كس به وسيلۀ آنها هدايت شود به صراط مستقيم هدايت شده است‪.‬‬
‫به طور‪ C‬خالصه ‪ ،‬روایات زیادی‪ C‬وارد شده است که صراط‪ C‬مستقیم ‪ ،‬أئمّۀ معصومین علیهم السالم‬
‫ُ‪C‬‬
‫الصراط‬ ‫ُ‬
‫(الصراط المستقی ُم علیٌ)‪( ،‬انت ُم‬ ‫ُ‪C‬‬
‫الصراط المستقیم) و‬ ‫می‌‌باشند و تعابیر فراوانی‪ C‬نظیر (نحنُ‬
‫األقوم) وارد شده است ‪.‬‬
‫ُون َما َس ِبی ُل هللا َو َمنْ َس ِبیلُ ُه َو َمنْ صِ َر ُ‬
‫اط هللا َو َمنْ َط ِریقُهُ؟‬ ‫امیرالمؤمنین علیه‌ السّالم می‌فرمایند‪َ :‬أ َت ْدر َ‬
‫ُ‬ ‫َأ‬
‫ار‪ - .‬آیا می‌ دانید راه خدا چیست و‬ ‫َنا صِ َراط هللا الَّذِی َمنْ لَ ْم یسْ لُک ُه ِب َطا َع ِة هللا فِی ِه ه ُِوی ِب ِه ِإلَى ال َّن ِ‬
‫کیست این راه؟ و صراط خدا و طریق او کیست؟ منم آن صراط‪ C‬خدا که هر کس با اطاعت خداوند آن‬
‫را نپیماید‪ ،‬آن صراط‪ C‬او را در آتش می‌‌افکند‪C.‬‬
‫و در خاتمه عبارتی از خطبۀ غدیر خم را می آوریم که بازهم صراط مستقیم را پیغمبر اکرم صلوات‬
‫هللا و سالمه علیه و امیرالمؤمنین و فرزندان امام ایشان علیهم السالم معرفی‪ C‬می نماید‪.‬‬
‫راط هَّللا ِ ْالمُسْ َتقی ُم الَّذى َأ َم َر ُک ْم ِبا ِّتباعِ هِ‪ُ ،‬ث َّم َعلِىٌّ مِنْ َبعْ دى‪ُ .‬ث َّم وُ ْلدى مِنْ ص ُْل ِب ِه َأِئ َّم ُه‬
‫اس‪َ ،‬أ َنا صِ ُ‬
‫مَعاشِ َر ال ّن ِ‬
‫ْدون ِإلَى ْال َح ِّق َو ِب ِه َیعْ د َ‬
‫ِلون‪.‬‬ ‫(الهُدى)‪َ ،‬یه َ‬ ‫ْ‬

‫دنیا یک سرگرمی است‬


‫عرض کردیم‪ C‬که خداوند‪ C‬دنیا را برای شناخت و محبت اهل بیت علیهم السالم خلق کرده است‪ .‬و باز‬
‫هم عرض کردیم که خداوند می توانست برای هدف خود انواع برنامه ها را بریزد‪ .‬ولی ما می‬
‫خواهیم ببینیم که برنامۀ فعلی خداوند متعال در این دنیا چه بوده است‪ .‬در اینجا است که می بینیم در‬
‫قرآن اشاره به یک مفهوم دیگری نیز دارد‪ :‬این دنیا یک نوع سرگرمی‪ C‬و بازی است و واقعیت در‬
‫آخرت است‪ .‬حال به این چند آیه می پردازیم‪C.‬‬
‫ار اآْل خ َِر َة لَ ِه َي ْال َح َي َوانُ لَ ْو َكا ُنوا َيعْ لَم َ‬
‫ُون‪ – 3‬این زندگانی دنیا‬ ‫َو َما َه ِذ ِه ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا ِإاَّل لَهْوٌ َولَ ِعبٌ َوِإنَّ ال َّد َ‬
‫چیزی جز لهو ولعب – سرگرمی‪ C‬و بازی – نیست‪ .‬این آخرت است که زنده است اگر متوجه می‬
‫شدید‪.‬‬

‫اط فِی ال ُّد ْنیا َو صِ رَ ٌ‬


‫اط فِی اآْل خِرَ ِة‬ ‫اطان صِ رَ ٌ‬ ‫‪ 1‬بحار األنوار ج ‪ 8‬ص ‪ 66‬و ج ‪ 24‬ص ‪ - 11‬ه َُو َّ‬
‫یق ِإلَى َمعْ ِر َف ِة هللا عَ َّز َو جَ َّل َو ُهمَا صِ رَ َ ِ‬ ‫الط ِر ُ‬
‫آْل‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫الطاعَ ِة َمنْ عَ رَ َف ُه فِی ال ُّدنیا َو اق َتدَ ى ِبهُدَ اهُ مَرَّ عَ لى الصِّرَ اطِ الذِی ه َُو ِجسْ ُر جَ َهن َم فِی ا خِرَ ِة َو‬ ‫َفَأمَّا الصِّرَ ُ‬
‫اط الَّذِی فِی ال ُّد ْنیا َفه َُو اِإْلمَا ُم ْال َم ْفرُوضُ َّ‬
‫ار جَ َهن َمَّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫آْل‬
‫عَن الصِّرَ اطِ فِی ا خِرَ ِة فترَ دَّى فِی ن ِ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫َمنْ َل ْم یعْ ِر ْف ُه فِی ال ُّدنیا زلت قدَ ُم ُه ِ‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫‪ 2‬حسكاني‪ ،‬شواهد التنزيل‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ ،58‬حديث ‪89‬‬
‫‪ 64 3‬عنكبوت‬

‫‪36‬‬
‫الح َياةُ ال ُّد ْن َيا لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َوِإن ُتْؤ ِم ُنوا َو َت َّتقُوا يُْؤ ِت ُك ْ‪C‬م ُأج َ‬
‫ُور ُك ْم َواَل َيسْ َأ ْل ُك ْم َأم َْوالَ ُك ْم‪ – 1‬همانا زندگانی‪ C‬دنیا‬ ‫ِإ َّن َما َ‬
‫بازی و سرگرمی است‪ .‬ولی اگر ایمان بیاورید و تقوی پیشه کنید به شما اجر داده و از شما مالی نمی‬
‫خواهند‪.‬‬
‫ال َواَأْل ْواَل ِد‪ - 2‬بدانید که همانا‬ ‫اعْ لَمُوا َأ َّن َما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َو ِزي َن ٌة َو َت َفا ُخ ٌر َب ْي َن ُك ْم َو َت َك ُاث ٌر فِي اَأْل َ‬
‫مْو ِ‬
‫زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و تجمل و تفاخر بین خودتان است‪ .‬همچنین زیاد کردن اموال و‬
‫فرزندان (از جملۀ چیزهایی است که به آنها فخر می ورزید‪ C‬در حالیکه اینها ظواهری‪ C‬بیش نیستند)‪.‬‬
‫ون َأ َفالَ َتعْ قِلُ َ‬
‫ون‪ - 3‬زندگانی‪ C‬دنیا چیزی جز‬ ‫َو َما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا ِإالَّ لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َولَل َّدا ُر اآلخ َِرةُ َخ ْي ٌر لِّلَّذ َ‬
‫ِين َي َّتقُ َ‬
‫بازی و سرگرمی نیست‪ .‬و دنیای آخرت است که برای متقین بهتر است‪ .‬آیا متوجه نمی شوید؟‪C‬‬
‫همچنین آمده است‪َ {:‬وما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا ِإالَّ َم َتا ُع ْال ُغرُور}‪ 4‬بنابراين‪ ،‬طبيع ِ‬
‫ت زندگى‪ C‬در اين دنيا اين است‬
‫كه انسان را فريب دهد‪ ،‬چنانچه فرمود‪َ C{:‬و َغرَّ ْت ُك ُم ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا }‪.5‬‬

‫پس بار دیگر می گوییم که عقل بشری نمی تواند بفهمد که این دنیا یک بازی و سرگرمی‪ C‬است‪.‬‬
‫منظور این است که ارزش واقعی‪ C‬در آخرت است نه در دنیا‪ .‬برای فهم بیشتر‪ C‬فرض کنید که مشغول‬
‫بازی دیجیتالی هستید‪ .‬ممکن است انواع غذا و یا پول را در این بازی شما ببرید و صاحب آن شوید‪.‬‬
‫ولی آیا این پول ها به درد شما می خورد؟‪ C‬آنها یک رقم بیش نیستند و ارزش آنها فقط در همان رقم‬
‫بودن است‪ .‬اگر غذایی هم گیر شما بیاید ‪ ،‬یقینا ً شما را سیر ویا سیراب نمی کند‪.‬‬
‫ما همیشه فکر می کنیم که آنچه که می بینیم خودش مطرح است هرچند آخرتی نیز در پیش باشد‪ .‬پس‬
‫در جایی که قرآن مطلبی می گوید و یا روایتی‪ C‬را یافتیم‪ ، C‬دیگر استفاده از عقل کار گزافی‪ C‬است‪ .‬بله‬
‫ما باید بفهمیم که این بازی چگونه است ‪ ،‬قوانین آن چیست؟ و چرا خداوند‪ C‬ما را در یک محیط بازی‬
‫و سرگرمی گذاشته است؟ خالصه ‪ ،‬هدف باالتر چیست؟‬
‫چنانچه خواهیم دید ‪ ،‬بازی یعنی یک چیزی که در آن برد و باخت است نیست ‪ ،‬بلکه معنای آن این‬
‫است که یک محیط غیر واقعی‪ C‬است‪ .‬ما نباید به آن دل ببندیم‪ .‬بلکه با استفاده از قوانین آن ‪ ،‬آخرت‬
‫خود را بسازیم‪ .‬بله ‪ ،‬برنده در این بازی کسی است که بوسیلۀ آن ‪ ،‬آخرت خود را بسازد و بازنده‬
‫کسی است که زندگی‪ C‬دنیا را واقعی‪ C‬و جدی گرفته و خود را به آن وابسته کند و با اینکار نه فقط‬
‫آخرت خود را نساخته بلکه مرض دنیوی می گیرد که در آخرت گرفتار‪ C‬آثار این مرض می شود‪ .‬و‬
‫خواهیم دید که چگونه والیت اهل بیت عصمت علیهم السالم می تواند ما را در این بازی هدایت کنند‬
‫و آخرت را برای ما تضمین نمایند‪ .‬خداوند‪ C‬درود بی پایان خود را بر این ذوات پاک بفرستد که ما را‬
‫هدایت نموده اند‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫دعای ندبه کلید معاملۀ دنیا‬

‫‪ 36‬محمد‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 20‬حدید‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 32‬انعام‬ ‫‪3‬‬

‫آيه ‪ 185‬سوره آل عمران – دنیا چیزی یک متاع (جنس و اثاثیه) غرور نیست‪.‬‬ ‫‪4‬‬

‫آيه ‪ 35‬سوره الجاثية – دنیا شما را گول زده است‪.‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪37‬‬
‫ت خلقت ما است پايان مى پذيرد‪C‬‬‫دعای ندبه با فلسفۀ خلقت و هدايت شروع مى شود و با آنچه كه نهاي ِ‬
‫و در اين بين اشاره هاى زيادى بر مراحل هدايت انسانى دارد‪ .‬و از آنجا که ما می خواهیم برنامۀ‬
‫خداوند را در این خلقت ببینیم ‪ ،‬به اولین مقطع از این دعا می پردازیم‪.‬‬
‫دعای ندبه با سپاس بر خداوند‪ C‬شروع مى شود كه نه تنها ما را خلق كرده است بلكه هدايت نيز نموده‬
‫و چنانچه ما از اين هدايت پيروى كنيم تمام آسمانها و زمين در اختيار ما خواهند‪ C‬بود‪ .‬سپس به‬
‫صلوات بر پيغمبر اكرم و خاندان او مى پردازد كه هر آنچه داشتند در سبد اخالص گذاشتند تا شايد ما‬
‫هدايت شويم‪ .‬در مقابل ‪ ،‬يقينا وظيفۀ انسانى ما است كه در هر مقطعى كه نام مبارك آنها بيايد ‪ ،‬از‬
‫خداوند بخواهيم بر آنها درود‪ C‬بفرستد‪ C.‬ما بدون وجود‪ C‬آنها به هيچ حقيقتى نائل نمى شويم‪ C‬و چنانچه در‬
‫زيارت جامعۀ كبيره آمده است‪ ،‬بوسيلۀ آنها است كه جزئيات دين خود را درك كرده ايم ‪ .‬سپاس‬
‫خداوند بر آنها جملگى باد‪ .‬اللهم صلى على محمد و آل محمد‪ .‬جمله هاى بعدى چنين هستند‪:‬‬
‫اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك في أوليائك الذين استخلصتهم‪ C‬لنفسك ودينك‬
‫اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي ال زوال له و ال اضمحالل بعد‬
‫أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها‪ C‬فشرطوا‪C‬‬
‫لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذكر العلي والثناء‬
‫الجلي ‪...‬‬
‫توجه نماييد كه قبل از اينكه دعا برنامۀ ريخته شده براى پيغمبران را بيان نمايد ‪ ،‬ابتدا دم از تسبيح‬
‫خداوند به سپاس او مى نمايد و مى گويد اللهم لك الحمد‪ .‬كلمۀ حمد داراى دو ويژگى است‪ .‬يكى به‬
‫معناى تسبيح است و دومى بمعناى شكر‪ .‬يعنى وقتى‪ C‬حمد خدا را بجا مى آوريم هم او را تسبيح و‬
‫تنزيه نموده ايم و هم شكر‪ .‬در اينجا نيز آثار هر دو خواسته ديده مى شود‪ .‬اول اينكه ما خدا را منزه‬
‫مى دانيم از اينكه فكر كنيم كه خداوند بيخود و بيجهت برنامۀ سنگين (العياذ باهلل ظالمانه) و يا سختى‬
‫را براى اولياء خود قرار‪ C‬داده باشد مثل آزمايش حضرت آدم در بهشت و يا در آتش افتادن حضرت‬
‫ابراهيم و يا طوفان نوح و ديگر مواردى‪ C‬كه در همين دعا بعدا ذكر مى شود‪ .‬توجه نماييد كه همين كه‬
‫فكر كنيم (يعنى معتقد شويم) كه اولياء خدا كه گناهى نداشته اند ‪ ،‬پس چرا خداوند آنها را گرفتار‪C‬‬
‫بدبختى هاى دنيا نمود ‪ ،‬خو ِد همین سؤال ‪ ،‬بخودى خود متهم كردن خداوند متعال را در بر دارد‪ .‬و‬
‫از آنجا كه اين فكر به احتمال زياد به ذهن تك تك ما ممكن است رسوخ نمايد ‪ ،‬احتياج است كه خداوند‪C‬‬
‫را از آن منزه نماييم‪ .‬و همچنين او را سپاس مى گذاريم‪ C‬چون مى دانيم كه چه آيندۀ نيكى را در عوض‬
‫این سختی ها براى آنها تعيين نموده است‪.‬‬
‫سپس دعا وارد كليات برنامه (همانی که ما به آن بازی گفتیم) شده و مراحل زير را در اين برنامه‬
‫بيان مى نمايد‪:‬‬
‫الذين استخلصتهم لنفسك ودينك ‪ -‬ابتدا خداوند اولياء خود را انتخاب نموده است‪ .‬و اين انتخاب‬ ‫‪‬‬
‫از حكمت نامتناهى خداوند سرچشمه مى گيرد كه از حد فهم ما باالتر است‪ .‬لذا در بعضى روايات‬
‫تأكيد مى شود كه اين خدا است كه هر طور خواسته انتخاب كند و الزم نيست ما بدانيم چطور و‬
‫چرا‪ .‬زيرا وقتى مطلب از حد فهم ما باالتر باشد ‪ ،‬هرچه هم خدا بگويد ‪ ،‬ما آن را عوضى‬
‫خواهيم فهميد‪ C.‬به داستان حضرت موسى‪ C‬و خضر مراجعه كنيد تا با اين مطلب تا حدودى آشنا‬
‫شويد‪ .‬در آن داستان ‪ ،‬پيغمبر‪ C‬خدا كه فكر مى كرد على القاعده بايد دانا ترين فرد جامعۀ خود باشد‬
‫كه خداوند او را به پيغمبرى انتخاب كرده ‪ ،‬در مقابل كارهاى سادۀ حضرت خضر ناتوان شده و‬
‫قدرت تحمل آن را نداشت‪ .‬چگونه ما بتوانيم‪ C‬قدرت تحمل حكمت هاى خدا را داشته باشيم؟ با همۀ‬

‫‪38‬‬
‫اينها ‪ ،‬بعضى‪ C‬مواردى كه در همينجا آمده است كافى است كه ما را نسبت به زيبايى‪ C‬حكمت آن‬
‫بارى تعالى متقاعد كند‪.‬‬

‫اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي ال زوال له و ال اضمحالل – بار ديگرمى‪ C‬بينيم‬ ‫‪‬‬
‫كه خداوند ابتدا زيبايى را نشان مى دهد تا ما به او سوء ظن پيدا نكنيم‪ .‬طبق اين بيان ‪ ،‬قبل از‬
‫آنكه برنامه هاى سخت اولياء خدا به آنها داده شود ‪ ،‬عاقبت خوب و نيكى كه هيچگونه فرسايشى‪C‬‬
‫در آن راه ندارد و از بين نمى رود‪ C‬را براى آنها قرار مى دهد كه همان بهشت ابدى باشد‪ .‬ولى‬
‫در واقع و از لحاظ زمانى ‪ ،‬بهشت يك جزا است كه بعد از عملكرد به آنها داده شده است‪.‬‬

‫بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها – مهم اين است كه‬ ‫‪‬‬
‫قبل از اينكه حتى برنامۀ خلقت حضرت آدم على نبينا و آله و عليه السالم شروع شود ‪ ،‬خداوند‬
‫در عالم ذر‪ ، 1‬بر اين اولياء شرط مى كند كه در دنيايى كه بنا است در آن خلق شوند و بى ارزش‬
‫بوده ولى داراى چيزهاى‪ C‬جذاب و چشم انگيز است ‪ ،‬زهد كنند و به اين موارد دنيوى‪ C‬اصال توجه‬
‫نكنند‪.‬‬

‫فشرطوا لك ذلك‪ .‬اولياء خدا ‪ ،‬برنامه را تأييد كردند‪ C‬و قبول نمودند‪ .‬اين قبولى از روى زور نبوده‬ ‫‪‬‬
‫است ‪ ،‬بلكه زيبايى آن را درك كردند و با جان و دل انتخاب نمودند‪ C.‬اين انتخاب مثل زحمتى است‬
‫که در آن افراد چاق برنامۀ دكتر متخصص آن را قبول مى كنند تا الغر شوند‪ .‬و يا ورزش كارى‬
‫كه تمام تمرينهاى سخت مربى خود را عمل مى كند تا قهرمان المپيك شود‪ .‬ويا مثل برنامۀ سخت‬
‫درس خواندن يك دانشجو است تا دانشمند‪ C‬شود‪ .‬ويا برنامۀ سخت آرايش هاى زنانه است تا آنها را‬
‫زيبا كند‪ .‬در همه اين موارد‪ ، C‬افراد به دلخواه برنامۀ سختى را انتخاب مى كنند و دردهاى آن را‬
‫متحمل مى شوند زيرا مى دانند كه نتيجه آن بسيار زيبا و دل آرا است‪.‬‬

‫وعلمت منهم الوفاء به‪ .‬خداوند نيز تأكيد مى كند كه انتخاب آنها واقعى‪ C‬بوده و نسبت به آن خيانت‬ ‫‪‬‬
‫نخواهند‪ C‬كرد‪ .‬شايد اين مسئله ساده بنظر برسد ولى اين براى اين است كه ما سختى هائى را كه‬
‫اين اولياء كشيده اند حس نكرده ايم‪ .‬اگر بخواهيم‪ C‬فقط باندازه سر سوزنى با اين سختيها مواجه‬
‫شويم‪ C‬و آن را حس كنيم ‪ ،‬با خود عهد كنيم كه يك كار – فقط يك كار – را هميشه انجام دهيم‪.‬‬
‫مثال هميشه نما ز را اول وقت بخوانيم‪ .‬يا دروغ‪ C‬نگوييم‪ .‬يا غيبت نكنيم‪ .‬ويا هر واجب ديگر‪ .‬اگر‬
‫توانستيم فقط يك كار واجب را بصورت‪ C‬مداوم و طبق تعهد خود عمل كنيم ‪ ،‬هم متوجه اين‬
‫سختيها مى شويم و هم آمادۀ رفتن به قدم دوم ‪ ،‬كه در آن اينبار انجام تمام كارهاى واجب را‬
‫متعهد شويم‪ .‬سپس وارد مستحبات شويم‪ .‬سپس به تمام مستحبات و مكروهات عمل نماييم‪ .‬تازه‬
‫وقتى‪ C‬به اين مرحله رسيديم‪ ، C‬اول دورۀ محبت است‪ .‬از اين ببعد مرتب بايد به خدا بنگريم‪ C‬كه او‬
‫چه مى خواهد و همان را متعهد شويد‪ .‬و مسلما ً مراحل باالترى‪ C‬از اينها نيز هست كه علم نویسنده‬

‫‪ 1‬روایات و آیاتی اشاره به زمانی دارند که خداوند متعال تمام انسانها را که هنوز به دنیا نیامده بودند و می شود گفت در حالت سایه بودند‬
‫گرد آورد و از آنها اقرار گرفت که خداوند ما است‪ .‬این گردآوری و آزمایشی که در آن اتفاق افتاده است را دنیای ذر می نامند‪ .‬در فصل‬
‫چهارم ‪ ،‬عالم ذر توضیح داده شده اند‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫بدان نرسيده است‪ .‬بهرحال ‪ ،‬عمل كردن به برنامه اى كه خدا براى اولياء قرار داده بسيار سخت‬
‫بوده است و اين تأييد براستى جاى خود را دارد‪.‬‬

‫‪ ‬فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم ‪ . ...‬مرحلۀ آخر اين برنامه پس از قبولى‪ C‬آنها در اين آزمايش ‪ ،‬اين‬
‫بوده است كه مراحل اجرائى آن را خداوند تعيين مى كند كه شامل موارد زير است ‪:‬‬
‫‪ ‬اين افراد‪( C‬اولياء خدا) را به خود نزديك گردانيدى‪ .‬بنابراين آنها از مقربين درگاه الهى هستند‪.‬‬
‫‪ ‬به آنها نام نيك و ستوده ای دادى‪ .‬اولياء خدا سرمشق هاى انسانى هستند كه واقعا روى‪C‬‬
‫انسانيت را در جريان خلقت سفيد كرده اند و مايۀ خشنودى‪ C‬تمام انسانها بلكه مالئكه هستند‪.‬‬
‫‪ ‬مالئکۀ خود را بر آنها نازل كردى‪ .‬اينهم از نعمتهاى‪ C‬هدايتى خداوند است كه اين اولياء مى‬
‫توانستند‪ C‬از نعمت آگاهى بيشتر توسط اين مالئكه بهره مند شوند‪C.‬‬
‫‪( ‬در مرحله باالترى‪ C‬از همين اتصال با مالئكه) وحى مستقيم و آشكار خود را بر آنها‬
‫فرستادى‪C.‬‬
‫‪ ‬سپس (پس از دو مرحلۀ فوق) آنها را با علم خود روشن گرداندى‪C‬‬
‫‪ ‬و بدينوسيله آنها را واسطه اى براى رسيدن به خداوند و‬
‫‪ ‬وسيله اى براى رسيدن به خوشنودى‪ C‬او قرار دادى‪.‬‬
‫پس از بیان برنامۀ کلی خداوند در این دنیا ‪ ،‬دعا نمونه اى از برنامه هاى اولياء خدا را ذكر مى كند‬
‫كه چگونه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم در بهشت بود تا اينكه خداوند او را بيرون كرد ‪،‬‬
‫ويا حضرت نوح كه ياران خود را بوسيله ساختن كشتى نجات داد ‪ ،‬ويا چگونه خداوند دعاى حضرت‬
‫ابراهيم را پس از رسيدن به مقام خليلى (دوستى نزديك) قبول كرد و زبان راستگو را که همان‬
‫حضرت على عليه السالم است در نسل او قرار داد ‪ ،‬ويا حضرت موسى كه احتياج به كمك برادر‬
‫خود داشت و يا حضرت عيسى كه بدون پدر بدنيا آمد و همينطور‪ C‬برنامۀ كلى پيغمبران و اوصياى‪C‬‬
‫آنها را ذكر مى كند‪ .‬تا اينكه به برنامۀ پيغمبر‪ C‬اكرم صلی هللا علیه و آله و سلم و همچنين اهل بيت‬
‫عصمت علیهم السالم مى پردازد‪ C‬كه قسمت أعظم دعا را تشكيل مى دهد‪ .‬در تمام اين موارد مى بينيم‬
‫كه چگونه اين اولياء خدا نه فقط سختيها‪ C‬را تحمل نمودند‪ C‬بلكه با جان و دل آنها را قبول كردند و تا‬
‫آنجا كه توانشان بود ايستادگى کردند‪.‬‬
‫این مقداراز بخش اولیۀ دعا کافی است‪ .‬اضافه بر این ‪ ،‬در دعاى ندبه سه آيه به ترتيب زير آمده اند‬
‫که در رابطه با مطالب این فصل می باشند‪.‬‬
‫ُقل اَّل َأ ْسَألُ ُك ْم َع َل ْي ِه َأ ْج ًرا ِإاَّل ا ْل َم َو َّد َة فِي ا ْل ُق ْر َبى‪ -1‬در مقابل اينهمه گذشت و تحمل مصائب ‪ ،‬پيغمبر‬
‫اكرم اسالم صلوات هللا و سالمه علیه فقط يك چيز از ما خواسته است و آن نيكى نمودن و همراهى با‬
‫ذي القربى است كه اهل بيت عصمت عليهم السالم باشند‪ .‬اگر كمى دقت كنيم و به سرعت از اين آيه‬
‫نگذريم متوجه مى شويم كه چه وظيفۀ سنگينى در قبال اهل بيت عصمت بر گردن ما گذاشته شده‬
‫است‪ .‬اين آيه دليل ديگرى‪ C‬است بر وجوب دوست داشتن ائمه و دشمن داشتن دشمنان آنها‪.‬‬
‫سَأ ْل ُت ُكم ِّمنْ َأ ْج ٍر َف ُه َو َل ُك ْم‪ - 2‬قربان خدا و اهل بيت عليهم السالم شويم كه حتى همين يك كارى‪ C‬را‬
‫ُقلْ َما َ‬
‫كه از ما خواسته اند ‪ ،‬به صورت أجر و مزد نبوده است‪ .‬بلكه دوست داشتن ائمه كه در آيۀ پيشين از‬
‫ما خواسته شده بود ‪ ،‬در اين آيه تأكيد مى شود كه خاصيت آن براى خود ما است‪ .‬آيا شما ديده ايد‬

‫‪ 23‬شورى‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 47‬سبأ‬ ‫‪2‬‬

‫‪40‬‬
‫كسى به شما در مقابل كارى كه كرده است و زحمت و رنج زيادى كه كشيده است ‪ ،‬فقط بخواهد كه‬
‫يك صلوات بفرستيد و به محض اينكه شما صلوات فرستاديد ‪ ،‬يك مبلغ پول زيادى را هم به شما بدهد؟‬
‫اين همان كار خداوند است كه در اين دو آيه ذكر شده است و ما بايد از این دستور ياد بگيريم و همين‬
‫كار را با ديگران نيز انجام دهيم‪.‬‬
‫شاء َأن َي َّت ِخ َذ ِإ َلى َر ِّب ِه َ‬
‫س ِبياًل ‪ - 1‬نكتۀ جالب در اين آيه ترتيب قرار‬ ‫ُقلْ َما َأ ْسَألُ ُك ْم َع َل ْي ِه مِنْ َأ ْج ٍر ِإاَّل َمن َ‬
‫گرفتن آن در دعاى ندبه است‪ .‬در يك استدالل عادى ‪ ،‬ما ابتدا مى گوييم‪ C‬اگر مى خواهى به خدا‬
‫برسى‪ ،‬پيروى پيغمبر اكرم را بنما و طبق دستور او محبت اهل بيت را در دل به پروران كه نتيجتا َ‬
‫به نفع خودت نيز هست‪ .‬اما حاال كه اين آيه بعد از ايمان به پيغمبر‪ C‬اكرم صلوات هللا و سالمه عليه و‬
‫بيان اين حقيقت است كه مودت اهل بيت عليهم السالم براى خودمان خوب است ‪ ،‬اين آيه معناى‬
‫ديگرى را پيدا مى كند‪ .‬در اينجا بايد گفت كه اين آيه تفسير آيۀ قبلى است‪ .‬يعنى مى گويد كه چگونه‬
‫مى شود كه دوستى اهل بيت به نفع ما باشد‪ .‬سِ ّر قضيه در اين است كه دوستى اهل بيت – طبق اين‬
‫آيه – وسيله اى است براى رسيدن به خدا‪ .‬و اين سرّ ى است كه بسيارى‪ C‬از مسلمين آن را ندانستند و‬
‫از نتيجۀ آن محروم مانده اند‪ .‬حتى تعداد زيادى از كسانى كه ما آنها را شيعه مى ناميم از اين نعمت‬
‫محروم مانده اند‪ .‬خداوند ما را از دوستداران امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف و پدران‬
‫بزرگوارش‪ C‬قرار دهد كه باشد بخاطر اين دوستى به سوى خداوند حركت نماييم و آيندۀ نيكى را براى‬
‫خود تضمين كنيم‪ .‬خداوند بر پيغمبر اكرم و خاندان او درود فرستد‪ C.‬آمين رب العالمين‪.‬‬
‫پس تا اينجا ديديم كه خداوند‪ C‬تجارت خوبى را با اولياء خود نموده است و در قبال يك آخرت عالى ‪،‬‬
‫از آنها خواسته كه سختى هائى را كه خداوند براى هدايت بشر و آزمايش آنها قرار داده است را تحمل‬
‫كنند (تا معلوم شود تك تك افراد بشر در كدامين قطب هستند) هر چند كه اين أمر باعث شود سختيهاى‬
‫زيادى را متحمل شوند‪.‬‬

‫عبادت رحمت خدا است‬


‫چنانچه در ابتدای فصل هم دیدیم ‪ ،‬و بیان امیرالمؤمنین علیه السالم هم آن را می رساند‪ ، C‬عبادت‬
‫چیزی است که نتیجتا برای ما یک رحمت است‪ .‬از آنجا که ممکن است این امر کمی هضم آن سخت‬
‫باشد و توضیح بیشتری الزم داشته باشد ‪ ،‬به خود امیرالمؤمنین علیه السالم مراجعه می کنیم‪ .‬ایشان‬
‫در خطبه ای می فرمایند‪:‬‬
‫اى مردم‪ ،‬هنگامى كه خداوند‪ C‬تبارك‪ C‬و تعالى مخلوق خود را آفريد‪ ،‬خواست كه آنان دارای اخالقی‬
‫واال و گرانقدری باشند‪( .‬از طرفی) انسان بدین مرحله نمی رسد مگر آنكه خداوند‪ C‬به او بیاموزد‪ C‬که‬
‫چه چیزهایی‪ C‬به نفعش است و چه چیزهایی‪ C‬به زیان او‪ .‬و این آگاهی دادن فقط از راه امر و نهی‬
‫کردن انجام نمی پذیرد‪ ، C‬بلکه برای وعده ها ‪ ،‬تشویق‪ C‬الزم است و برای تهدید ‪ ،‬ارعاب و ترساندن‬
‫الزم است‪ .‬تشویق فقط می تواند آن چیزی باشد که روحشان می خواهد و چشمانشان از آن لذت می‬
‫برد و ارعاب تماما برعکس آن است‪ .‬سپس (برای اینکار) آنها را در خانۀ خود آفرید (منظور این‬
‫دنیایی است که در آن به سر می بریم) و قسمتی‪ C‬از لذتها را به آنها نشان داد تا آنچه از لذتهای‬
‫خالصی که به درد آلوده نمی شود (یعنی بهشت‪ ،‬که در آینده منتظر‪ C‬آنها است) ‪ ،‬آگاه شوند (در واقع‬
‫حدس به زنند)‪ .‬و قسمتی از درد (های دنیا و سختی های آن) را به آنها نشان داد تا آنچه را از درد‬
‫خالصی که به لذت آلوده نیست‪ ،‬و در پشت سرشان است‪ ،‬یعنی آتش دوزخ را استنباط‪ C‬کنند‪ .‬از این‬
‫‪ 57‬فرقان‬ ‫‪1‬‬

‫‪41‬‬
‫جهت است که می بینی نعمت های دنیا را با گرفتاری‪ C‬هایش آمیخته ‪ ،‬و شادی هایش را با نگرانی‬
‫هایش آمیخته است‪ .‬ستایش فرشتگان در اخالص و خلوص به شما نمی رسد‪ .‬و ُکرنش کسی به شما‬
‫نمی رسد‪ .‬زیرا شما دلهایی دارید که خداوند‪ C‬آن را با بیم و امید تربیت کرده است‪ .‬و آن (قلوب) را‬
‫‪1‬‬
‫ظرف شکر و ستایش قرار داد‪ .‬و او را از عالئم غفلت ایمن و از دوران بد پاک کرد‪.‬‬
‫امام رضا علیه السالم نیز در توضیحی برای مطلب فوق‪ C‬فرمودند‪ C:‬اگر کسی بگوید چه لزومی دارد‬
‫که پیامبران را بشناسند و آنها را تصدیق‪ C‬کنند و تسلیم آنها باشند؟ جواب داده می شود‪ :‬خلقت انسان‬
‫چنان بوده است که توانایی درک مصالح خود را به صورت درست و کامل ندارد‪ .‬خداوند نیز باالتر‬
‫از آن است که دیده شود (ویا حتی فهمیده شود)‪ .‬و این عجز و ضعف کامالً آشکار است‪ .‬لذا الزم‬
‫بوده است که بین آنها و بین خداوند‪ ، C‬موجودات‪ C‬معصومی باشند که دستورات (امر و نهی) و ادب‬
‫(تربیت) االهی را به انسان ها برسانند‪ C.‬و آنها را نسبت به آنچه که برایشان ضرر و نفع دارد آگاه‬
‫‪2‬‬
‫نمایند‪.‬‬
‫و آخرین روایت را در این زمینه از امام صادق علیه السالم می آوریم‪:‬‬
‫خداوند تبارک و تعالی مخلوق خود را بیهوده نیافرید‪ C‬و بیهوده نگذاشت‪ ،‬بلکه آنها را برای تجلی‬
‫قدرت خود و امر به اطاعت از خود آفرید تا رضایت او را جلب کنند‪ .‬آنها را نیافرید تا از آنها سودی‪C‬‬
‫بیاورد و یا به وسیلۀ آنها ضرری را دفع نماید‪ ،‬بلکه آنها را آفرید تا به آنها سود‪ C‬برساند‪ C‬و به سعادت‬
‫‪3‬‬
‫ابدی رهنما باشد‪.‬‬

‫برنامۀ خلقت ‪ ،‬شناخت معصومین علیهم السالم است‬


‫قبال هم عرض کردیم‪ C‬که عبادت می تواند شکل های مختلفی را داشته باشد‪ .‬ولی ائمۀ اطهار‪ C‬می‬
‫فرمایند‪ C‬که اگر بخواهیم راه خدا را بشناسیم و از این راه به خداوند متعال برسیم ‪ ،‬شناخت و اطاعت‬
‫از آنها بسیار ضروری‪ C‬است‪ .‬بدون وجود‪ C‬آن ذوات پاک ‪ ،‬ما در یک تاریکی مطلق هستیم و به هیچ‬
‫شاهراهی راه پیدا نمی کنیم‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ِ C:‬ب ِع َبا َد ِت َنا ع ُِب َد هَّللا ُ َو لَ ْو اَل َنحْ نُ َما ع ُِبدَ هَّللا ‪ .‬با عبادت ما بوده که خداوند‬
‫پرستش گردید و اگر ما نبودیم‪ ،‬خدا پرستیده نمی‌شد‪ 4.‬همچنین از معصوم‪ C‬است که‪ :‬التوحید‪ C‬ال یتم اال‬
‫بالوالیة‪ .‬اذ باالمام‪ C‬یُعرف هللا و یُعرف طریق عبادته فهی کمال التوحید‪ ،‬واصله و أساسه و غایته‪- 5‬‬
‫توحید خداوندی‪ C‬بدون داشتن والیت امکان پذیر نیست! زیرا خداوند از طریق‪ C‬امام شناخته می شود و‬
‫راه عبادت خداوند نیز از همین طریق به دست می آید‪.‬کمال توحید و اصل و اساس آن و هدف آن‬
‫همین است‪.‬‬
‫‪ 1‬ثم قال ع‪ :‬أيها الناس إن هللا تبارك و تعالى لما خلق خلقه أراد أن يكونوا على آداب رفيعة و أخالق شريفة فعلم انهم لم يكونوا كذلك إال بأن‬
‫يعرفهم ما لهم و ما عليهم‪ .‬والتعريف اليكون اال باألمر والنهي ‪ ،‬والوعد ال يكون إال بالترغيب‪ .‬و الوعيد ال يكون إال بالترهيب‪ .‬والترغيب‬
‫اليكون إال بما تشتهيه أنفسهم و تلذه أعينهم والترهيب اليكون اال بضد ذلك‪ .‬ثم خلقهم في داره و أراهم طرفا من اللذات ليستدلوا به على ما‬
‫وراءهم من اللذات الخالصة التي ال يشوبها ألم ‪ ،‬أال و هي الجنة ‪ .‬و أراهم طرفا من اآلالم ليستدلوا به على ماوراءهم من اآلالم الخالصة التي‬
‫اليشوبها‪ C‬لذة ‪ ،‬أال و هي النار ‪ .‬فمن أجل ذلك ترون نعيم الدنيا مخلوطا بمحنها‪ C‬و سرورها ممزوجا بكدرها و غمومها ال يسبقكم ثناء المالئكة‬
‫في االخالص والخشوع وال يضادكم ذو ابتهال و خضوع‪ .‬أنى ولكم القلوب التي تولى هللا رياضتها بالخوف والرجاء و جعلها أوعية للشكر‬
‫والثناء‪ .‬و آمنها من عوارض الغفلة و صفاها من سوء الفترة‪ - .‬اإلحتجاج طبرسي‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪309‬‬
‫الطاعَ ةِ؟ قي َل ‪ :‬الِنـَّ ُه َلمّا اَنْ َل ْم َي ُكنْ فى َخ ْلق ِِه ْم َو قُواهُم ما ي ُْكمِلونَ ِب ِه‬ ‫‪َ 2‬فاِن قا َل قاِئ ٌل ‪َ :‬فلِ َم َوجَ بَ عَ لَي ِْه ْم َمعْ ِر َف ُة الرُّ س ُِل َواالِ ْقرا ُر ِب ِهم َواالِذعانُ َلهُم ِب ّ‬
‫صوم ‪ ،‬يَُؤ دّى‬
‫ٍ‬ ‫مَصالِحَ هُم َو كانَ الصّا ِن ُع ُم َتعاليا عَ نْ اَنْ يُرى َو كانَ ضَ عْ فُ ُه ْم َو عَ جْ ُز ُه ْم عَ نْ ا ِْدرا ِك ِه ظاهِرا ‪ ،‬لَ ْم َي ُكنْ ُب ٌّد لَ ُه ْم مِنْ رَ ٍ‬
‫سول َب ْي َن ُه َو َب ْي َن ُه ْم َمعْ‬
‫ِالَي ِْهم اَمْ رَ هُ َو َن ْه َي ُه َو اَدَ َب ُه ‪ ،‬و َيقِفُ ُه ْم عَ لى ما يَكونُ ِب ِه اجْ تِرا ُر مَنافِع ِِه ْم َو مَضارِّ هِم‪ .‬عيون ااخبارالرضا ‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص‪107‬‬
‫‪ 3‬إن هللا تبارك و تعالى لم يخلق خلقه عبثا ولم يتركه سدى ‪ ،‬بل خلقهم إلظهار قدرته و ليكلفهم طاعته فيستوجبوا بذلك رضوانه‪ .‬وما خلقهم‬
‫ليجلب منهم منفعة وال ليدفع بهم مضرة بل خلقهم لينفعهم و يوصلهم إلى نعيم األبد‪ - .‬بحار االنوار ج ‪ 5‬ص ‪309‬‬
‫‪ 4‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪۱۴۴‬‬
‫‪ 5‬بحار ج‪ 65‬ص ‪237‬‬

‫‪42‬‬
‫شناخت‪ ،‬زمینه ساز اعتقاد و ایمان و در نتیجه عمل و تعهّد است‪ .‬چه زیبا فرموده است امیر بیان‬
‫حضرت علی علیه السالم‪ :‬انّ قیمة ک ّل امری‌ء و قدرهُ معرف ُته‪ - .1‬ارزش و منزلت هر کسی (به‬
‫اندازۀ) معرفت او است‪.‬‬
‫پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪َ C:‬من مات ولم یعرف امام زمانِه‪َ ،‬‬
‫مات میتة جاهلیّة‪ - 2.‬هر‬
‫کسی بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد‪ ،‬به مرگ جاهلی مرده است‪.‬‬

‫با آنچه که در این فصل گفته شد ‪ ،‬می گوییم‪ C‬که اولیای خدا ‪ ،‬با سختی هایی که در زندگی‪ C‬خود‬
‫کشیدند ‪ ،‬یک شاهراه خوبی را برای ما آماده سازی کردند‪ .‬خود را به زحمت انداختند و راه را برای‬
‫ما هموار نمودند‪ .‬بنابراین ‪ ،‬اگر ما از این شاهراه که حرکت در آن به سرعت امکان دارد برویم‪، C‬‬
‫خیلی زود‪ C‬خود را به نقاط عالی در برنامۀ خلقت خداوندی می رسانیم‪ C.‬البته اینکار گفتنش ساده تر‬
‫است تا انجام دادن آن‪ .‬زیرا چنانچه خواهیم‪ C‬دید ‪ ،‬هنوز نکات زیادی را باید یاد بگیریم تا با فوت‬
‫کوزه گری اینکار آشنا شویم و یک حرکت حقیقی ای را داشته باشیم‪ .‬با ما در فصل های دیگر همراه‬
‫باشید‪.‬‬
‫یک نکته‪:‬‬
‫درست است که شاهراه توسط اهل بیت علیهم السالم ساخته و پرداخته شده ‪ ،‬ولی ما هم باید در تعمیر‬
‫آن بکوشیم‪ C.‬زیرا دنیا مثل کوه و زمینی که می بینیم نیست‪ .‬این دنیا مرتب در حال تأثیر پذیری از‬
‫کارهای انسان ها است‪ .‬و ما انسانهای بد هم داریم که باعث می شوند دنیا به طرف خرابی برود‪.‬‬
‫اس‪ .3‬ولی اگر ما می خواهیم از این جاده به طرف خدا‬ ‫ت َأ ْيدِي ال َّن ِ‬
‫َظ َه َر ْال َف َسا ُد فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِ‪C‬ر ِب َما َك َس َب ْ‬
‫برویم ‪ ،‬دیگر چه لزومی‪ C‬دارد که آن را تعمیر کنیم؟ اینجا است که ما یکی از آن فوت های کوزه‬
‫گری را درمی یابیم‪ .‬جواب این سؤال در شعر معروف‪ C‬زیر از ملک الشعراء بهار است‪:‬‬
‫ما بکاریم و دیگران بخورند‪C‬‬ ‫دیگران کاشتند و ما خوردیم‪C‬‬
‫پس ما نیز باید به ائمۀ خود تأسّی بجوییم و مانند آنها به فکر ضعیف تر از خود باشیم و راه را برای‬
‫آنها تا بتوانیم‪ C‬هموار نماییم که اینکار همان عبادت است از طریق آگاه کردن مردم بر گفته ها و روش‬
‫زندگی پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و اهل بیت گرامی ایشان‪.‬‬
‫عبادت وسیع تر از شناخت تنها است‪ .‬عمل هم هست‪ .‬آنهم عمل برای دیگران‪ .‬از‪ ‬امام صادق علیه‬
‫رور َعلَى المؤمن اَ ْو‬
‫س ِ‬ ‫عمال ِالَى هللا َع َّز َو جل ّ ادْ ٰخال ُ ال ُّ‬
‫ٍ‬ ‫حب اَ‬
‫السالم‪ ‬رسیده است که فرمودند‪ :‬مِن اَ ِّ‬
‫تنفیس ُکر َبتِ ِه او َقضا ُء دَ ْینِهِ‪ .‬یعنی‪ :‬از محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند عز و جل‬ ‫ُ‬ ‫اِشبا ُع ُجو َعتِ ِه او‬
‫ادخال سرور‪ C‬بر مؤمن است یا او را سیر کند از گرسنگی‪ C‬یا رفع غصّه او را بنماید یا قرض او را‬
‫‪4‬‬
‫بدهد‪.‬‬

‫بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪184‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،72‬ص ‪135‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 41‬روم‬ ‫‪3‬‬

‫المؤمن ج ‪ ۱‬ص ‪۵۱‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪43‬‬
44
‫فصل سوم‪ :‬خلقت مالئکه‬
‫هَّللا ُ َيصْ َطفِي م َِن ْال َماَل ِئ َك ِة ُر ُساًل‬

‫تا اینجا متوجه شدیم که خداوند متعال قصد‪ C‬دارد گوهر تابناک پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و اهل‬
‫بیتش علیهم السالم را به یک سری مخلوقات معرفی نماید و برای اینکار دنیایی‪ C‬غیر واقعی جهت‬
‫آزمایش انس و جن خلق کرده که در آن آزمایش شوند و نتیجه را در دنیای آخرت به صورت بهشت‬
‫ویا جهنم ببینند‪ .‬و گفتیم که این آزمایش به صورت درست کردن یک شاهراه به سوی خداوند بود‪ .‬در‬
‫این فصل نسبت به جنس و ماهیت دنیا و عوامل مهم در آن صحبت می کنیم‪ .‬مهمترین نکته در خلقت‬
‫دنیا وجود‪ C‬دو شیء متفاوت در آن است‪ .‬عبارت استفاده شده در قرآن برای این دو چیز (خلق) و‬
‫(أمر) است‪.‬‬

‫دنیاهای خلق و أمر‬


‫َأالَ َل ُه ا ْل َخ ْل ُق َواَأل ْم ُر‪ - 1‬همانا خلقت و برنامه برای او است‪ .‬با توجه به قرائن موجود‪ C‬در این آیه و‬
‫آیات دیگر‪ ،‬منظور از خلق ‪ ،‬آفرینش جهان (زمین و آسمانها و هرچه در آنها است) و منظور از امر‬
‫قوانین و نظاماتى‪( C‬تعبیر قرآنی‪ C‬از این قوانین و نظام ‪َ ،‬ملَکوت) است که به فرمان خدا در جهان‬
‫برنامه های خداوند متعال را پیاده مى کند و عالم خلق را در مسیر خداوند رهبرى مى نماید‪ .‬عالم‬
‫(خلق) از جنس ماده است و عالم (امر) از جنس مجردات‪ .‬لذا ما ابتدا اشاره ای به آیات و روایات‬
‫خلقت می کنیم و نسبتا ً سریع از آن می گذریم ‪ ،‬زیرا بیشتر توجه ما به برنامۀ خداوند در این جهان‬
‫‪2‬‬
‫است که مربوط به دنیای (أمر) است‪.‬‬
‫قرآن کریم در آیات ‪ 9‬تا ‪ 12‬سورۀ فصّلت‪ 3‬برنامۀ خلقت را به شکل خالصه چنین بیان نموده است‪.‬‬
‫بگو‪ :‬آیا شمایید كه واقعا‪ C‬به آن كسی كه زمین را در دو هنگام آفرید‪ ،‬كفر می‌ورزید‪ C‬و برای او‬
‫همتایانی قرار می‌دهید؟ این است پروردگار جهانیان‪ .‬و در (خلقت زمین) از فراز‪ C‬آن كوهها نهاد و‬
‫در آن خیر فراوان پدید آورد و مواد خوراكی آن را در چهار روز‪ C‬اندازه‌ گیری كرد (كه) برای‬
‫خواهندگان‪ ،‬درست (و متناسب با نیازهایشان) است‪ .‬سپس آهنگ ( آفرینش ) آسمان كرد‪ ،‬و آن‬
‫بخاری بود‪ .‬پس به آن و به زمین فرمود‪ C:‬بیایید خواسته یا ناخواسته‪ .‬آن دو گفتند‪ :‬فرمان‌پذیر‪ C‬آمدیم‪.‬‬
‫پس آنها را (به صورت ) هفت آسمان‪ ،‬در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمان كار (مربوط به )‬
‫آن را وحی فرمود‪ ‌،‬و آسمان دنیا (نزدیکترین آسمان به ما یعنی همانی که ما می بینیم) را به چراغها‬
‫آذین كردیم و (آن را نیك) نگاه داشتیم؛ این است اندازه‌ گیری‪ C‬آن نیرومند‪ C‬دانا‪.‬‬

‫آفرینش زمین و آسمان‬


‫امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبۀ اول نهج البالغه به شکل مفصلی نحوۀ ایجاد جهان از هیچ را بیان‬
‫کرده اند‪ .‬مرحله ای که امروزه به آن ( ‪ )big bang‬می گویند‪ .‬جالب است ببینیم که حتی در این‬
‫مرحله هم ‪ ،‬سخن از بزرگراه ها آمده است‪ .‬ایشان ابتدای کار جهان را با خلقت فضا (‪ )space‬بیان‬
‫‪ 54 1‬اعراف‬
‫‪َ 2‬وَأ ْوحَ ى فِي ك ِّل سَ مَاء مْ رَ هَا ‪ 12 -‬فصّلت‬
‫َأ‬ ‫ُ‬
‫َأ‬ ‫َأْل‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ْن َوتجْ عَ لونَ ل ُه ندَ ًادا ذلِكَ رَ بُّ العَ المِينَ ۝ َوجَ عَ َل فِيهَا رَ َواسِ يَ مِن ف ْوقِهَا َوبَارَ كَ فِيهَا َوق َّدرَ فِيهَا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫قُ ْل َأِئ َّن ُك ْم لَ َت ْكفُرُونَ ِبالَّذِي َخلَقَ ا رْ ضَ فِي ي َْو َمي ِ‬
‫‪3‬‬

‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ض ِا ِتيَا ط ْوعً ا ْو كرْ هًا قالتا ت ْينا طاِئعِينَ ۝ فقضَ اهُنَّ‬ ‫َ‬ ‫ْئ‬ ‫َأْل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫سَواء للسَّاِئلِينَ ۝ ث َّم اسْ ت َوى ِإلى ال َّسمَاء َوهِيَ دُخانٌ فقا َل لهَا َولِ رْ ِ‬ ‫ُ‬ ‫ِّ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ق َواتهَا فِي رْ بَعَ ِة ي ٍ‬
‫َّام َ‬
‫يز ْالعَ ل ِِيم‬ ‫ز‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ر‬
‫ُ‬ ‫ِي‬
‫د‬ ‫ْ‬
‫ق‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ل‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ا‬ ‫ً‬
‫ظ‬ ‫ف‬‫ْ‬ ‫ح‬ ‫و‬ ‫اب‬
‫ِ َصَ ِيحَ َ ِ‬ ‫م‬‫ب‬ ‫َا‬ ‫ي‬‫ن‬‫ْ‬ ‫ُّ‬
‫د‬ ‫ال‬ ‫َاء‬‫م‬ ‫س‬
‫َّ‬ ‫ال‬ ‫ا‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ي‬
‫َّ‬ ‫َ‬
‫ز‬ ‫و‬ ‫َا‬
‫ه‬ ‫مْ‬ ‫َأ‬ ‫َاء‬
‫م‬ ‫ل‬
‫ِّ‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫ى‬ ‫و‬‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫و‬ ‫ْن‬
‫ي‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫َو‬ ‫ي‬ ‫ِي‬ ‫ف‬ ‫ت‬
‫ٍ‬ ‫ا‬ ‫َاو‬
‫م‬ ‫ْ‬
‫ب‬
‫عَ ِ ِ‬ ‫ِكَ‬ ‫رَ َ‬ ‫سَ‬ ‫َ ِ َ حَ‬ ‫سَ عَ سَ َ‬

‫‪45‬‬
‫می نمایند‪ .‬و می فرمایند‪ُ C:‬ث َّم َأ ْن َشَأ ُسب َْحا َن ُه َف ْت َق اَأْلجْ َوا ِء َو َش َّق اَأْلرْ َجا ِء َو َس َك َ‬
‫اِئك ْال َه َوا ِء ‪ -‬سپس خدا‬
‫طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید‪... C.‬‬
‫مواد و اجزاء پراکنده در فضا‪ C‬که با فاصله های زیاد جاهای وسیعی‪ C‬را اشغال کرده بود‪ ،‬از آن جای‬
‫وسیع به جا و مکان کوچکتر منتقل شدند و این مواد که بر اثر فشار‪ ،‬از مرکز متراکم شدند‪ ،‬شکاف‬
‫برداشتند‪ C‬و فاصلههایی در آنها ایجاد گردید که از آن به ( شق االرجاء) تعبیر شده است و بر اثر این‬
‫فشار و شکاف‪ ،‬در جاها ی دور‪ C‬و کرانه های نهایی آن بزرگراهها (سکائک الهواء) بوجود‪ C‬آمدند تا‬
‫آخر چگونگی‪ C‬خلقت مادۀ آسمانها و زمین‪.‬‬

‫خالصه آنکه خداوند متعال موجودات‪ C‬را چنانكه بايد بيافريد‪ C‬و آفرينش را چنانكه بايد آغاز نهاد‪ .‬بى‬
‫آنكه نيازش به انديشه اى باشد يا به تجربه اى كه از آن سود برده باشد يا به حركتى كه در او پديد‬
‫آمده باشد و نه دل مشغولى كه موجب تشويش شود‪.‬‬
‫آفرينش هر چيزى را در زمان معينش به انجام رسانيد‪ C‬و ميان طبايع گوناگون‪ ،‬سازش پديد آورد‪ C‬و هر‬
‫چيزى را غريزه و سرشتى خاص عطا كرد‪ .‬و هر غريزه و سرشتى‪ C‬را خاص كسى قرار داد‪ ،‬پيش‬
‫از آنكه بر او جامۀ آفرينش پوشد‪ ،‬به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر‬
‫سرشت و پيچ و خم هر كارى را مى دانست‪.‬‬
‫آن گاه‪ ،‬خداوند سبحان فضاهاى‪ C‬شكافته را پديد آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازين را‬
‫بيافريد‪ C‬و در آن آبى متالطم‪ C‬و متراكم با موجهاى‪ C‬دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت‬
‫وزنده توفان زاى نهاد‪ .‬و فرمان داد‪ ،‬كه بار خويش بر پشت استوار دارد و نگذارد‪ C‬كه فرو ريزد‪ ،‬و‬
‫در همان جاى كه مقرر داشته بماند‪.‬‬
‫هوا در زير آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جريان يافت‪( .‬و تا آن آب در تموّ ج آيد)‪ ،‬باد ديگرى‬
‫بيافريد‪ C‬و اين باد‪ ،‬سترون بود كه تنها كارش‪ ،‬جنبانيدن آب بود‪ .‬آن باد همواره در وزيدن بود وزيدنى‪C‬‬
‫تند‪ ،‬از جايگاهى دور و ناشناخته‪ .‬و فرمانش داد كه بر آن آب موّ اج‪ ،‬وزيدن گيرد و امواج آن دريا‬
‫برانگيزد و آنسان كه مشك را مى جنبانند‪ ،‬آب را به جنبش واداشت‪ .‬باد به گونه اى بر آن مى وزيد‪،‬‬
‫كه در جايى تهى از هر مانع بوزد‪ .C‬باد آب را پيوسته زير و رو كرد و همه اجزاى آن را در حركت‬
‫آورد تا كف بر سر برآورد‪ ،‬آنسان كه از شير‪ ،‬كره حاصل شود‪.‬‬
‫آن گاه خداى تعالى آن كفها را به فضاى‪ C‬گشاده‪ ،‬فرا برد و از آن هفت آسمان بيافريد‪ .C‬در زير آسمانها‬
‫موجى پديد آورد تا آنها را از فرو ريختن باز دارد‪ .‬و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بى هيچ ستونى‪C‬‬
‫كه بر پايشان نگه دارد يا ميخى كه اجزايشان به هم پيوسته گرداند‪ .‬سپس به ستارگان بياراست و‬
‫اختران تابناك پديد آورد و چراغهاى تابناك مهر و ماه را بر افروخت‪ ،‬هر يك در فلكى دور زننده و‬
‫سپهرى گردنده چونان لوحى متحرك‪.‬‬

‫در تفسیر نمونه آمده است‪ :‬آیات و کالم امام قابل انطباق بر فرضیه های آفرینش جهان است‪،‬‬
‫همانطور‪ C‬که گذشت‪ ،‬جهان در آغاز تودۀ فشرده‪C‬ای از گازهای متراکم بود که به علت شباهتش به‬
‫مایعات‪ ،‬به ماء و دخان هم تعبیر شده است و خدا دو نیروی عظیم را بر آن مسلط ساخت که در نهج‪-‬‬
‫البالغه به دو باد تعبیر شده است و در علوم جدید به نیروی جاذبه‪ ،‬که از متالشی شدن توده های‬
‫گازی جلوگیری‪ C‬می کند و نیروی دافعه‪ ،‬که بر اثر گردش دورانی به دور خود و بوجود‪ C‬آمدن نیروی‬
‫گریز از مرکز‪ ،‬آنها را بسوی خارج می کشاند که همان تندباد دوم بود‪ ،‬نام برده می شود‪ .‬و بر اثر‬
‫گردش دورانی‪ ،‬امواج بزرگی‪ ،‬در آن توده گازی بوجود می آمده‪ ،‬که این امواج به روی‪ C‬هم متراکم و‬
‫سپس فرو‪ C‬ریخته است‪ ،‬سپس قسمت های سبک تر ـ که تعبیر به کف شده است ـ به فضای بیرون‬
‫پرتاب شدند‪ .‬آنهایی که با شدت بیشتری‪ C‬پرتاب شدند به نقاط باالتر‪ C‬رفتند‪ C‬که به خاطر نیروی‪ C‬جاذبه‬
‫نتوانستند‪ C‬به کلی فرار کنند و به صورت سقف محفوظی در آمدند‪ ،‬و آنهایی که شدت کمتری داشتند‬

‫‪46‬‬
‫در نقاط پایین تر قرار‪ C‬گرفتند که امواج کم فشارتری بودند و‪ ‬به موج مکفوف تعبیر شده است‪ .‬سپس‬
‫آسمانهای هفتگانه در آن فضا بدون هیچ ستونی‪ ،‬شکل گرفتند‪ .‬و وجود‪ C‬نیروی جاذبه و دافعه باعث‬
‫شد که هرکدام از کرات در مکان هایشان قرار‪ C‬بگیرند و قطعات کوچکتر‪ C‬به سمت کرات بزرگتر‪C‬‬
‫‪1‬‬
‫کشیده شوند و در مدارشان به حرکت در آیند‪ .‬و ستارگان و ماه و خورشید‪ C‬شروع به تابندگی کنند‪.‬‬
‫بدین ترتیب خداوند حکیم قبل از آفرینش‪ C‬انسانها‪ C‬همۀ وسایل زندگی او را فراهم ساخت‪ ،‬از پیدایش‬
‫آسمانها گرفته تا آرام کردن سطح زمین به وسیلۀ کوهها‪ ،‬قرار‪ C‬دادن جاده ها در وسط کوهها برای‬
‫ارتباط دادن انسانها در مناطق مختلف و به وجود آوردن چشمهها‪ ،‬نهرها و باران برای آبیاری زمین‬
‫که نتیجه آن روییدن انواع گیاهان برای تغذیۀ انسانها و حیوانات می باشد‪ .‬همه اینها از یک سو انسان‬
‫را متوجه علم و قدرت و حکمت خداوند‪ C‬می کند و از سوی دیگر حس شکرگذاری را در بنده ایجاد‬
‫می نماید‪.‬‬
‫قرآن کریم بعد از ذکر آفرینش زمین در دو دوره و مراحل تکاملی آن در چهار دوره ‪ ،‬به بحث از‬
‫آفرینش آسمانها پرداخته‪ ،‬میفرماید‪( :‬ثم استوی الی السماء و هی دخان) ‪ -‬سپس ارادۀ آفرینش آسمان‬
‫نمود در حالی که به صورت دود بودند‪ .‬عالمه طباطبائی‪ C‬در تفسیر المیزان بیان می کند که این‬
‫آسمانهای هفت گانه‪ ،‬همه جزو خلقت جسمانیاند و همه در داخل طبیعت و ماده هستند‪ ،‬نه ماوراء‬
‫طبیعت‪.‬‬

‫مراحل تکامل آفرینش‬


‫آنچه که در بیان فوق و در کل آیات خلقت دیده می شود ‪ ،‬مرحله داشتن خلقت است‪ .‬یعنی خلقت‬
‫جهان مرحله به مرحله انجام گرفته اند‪ .‬به طور خالصه می توان این مراحل را چنین بیان کرد‪:‬‬
‫‪ -1‬خلق جرمى (چیزی) آب گونه همراه هوا که از ميان آن گاز و كفى پديد میآید و آنگاه از آن زمين‬
‫آفريده شده است و از دود و گاز آن‪ ،‬آسمان و سیارات پديد آمدهاند؛‬
‫‪ -2‬آرام گرفتن آبهای موّ اج بر روی‪ C‬زمین و نمایان شدن تدریجی خشکیها بر روی آن و پیدایش کوه ها؛‬
‫‪ -3‬جوشیدن چشمهها و جاری شدن نهرها بر روی‪ C‬زمین به وسیله بارش باران؛ و روییدن درختان‪،‬‬
‫گیاهان و پیدایش جنگلها؛‬
‫‪ -4‬خلقت موجودات آبزی و خاکی با پیدایش آب و آماده شدن خاک‪.‬‬

‫دكتر پاك‌ نژاد در یك جلد از كتاب (اولین دانشگاه و آخرین پیامبر) مبحث مفصلی تحت عنوان اسالم‬
‫و بیولوژی دارد كه نهایتا ً نتیجه می‌گیرد كه ‪ :‬خدا قبل از هر چیز روح را‪ ،‬عقل را‪ ،‬قدرت را‪ ،‬نور‬
‫را و مالئكه را آفرید سپس ظلمت را‪ ،‬همه در اخبار دیده می‌شود‪ C‬شاید بتوان گفت به نظر اسالم ابتداء‬
‫یك مرحلۀ متافیزیك (عقل‪ ،‬روح و ‪ )...‬سپس قدرت و انرژی و بعد آب و آنگاه دخان آفریده شد‪.‬‬
‫تعدادی دیگر چنین نوشته اند که مراحل خلقت زمین را می توان چنین گفت که ابتدا زمین گداخته بود‬
‫ـ سرد شد ـ جز جماد چیزی یافت نمی‌شد ـ آبی پیدا شد ـ ملكولهای‪ C‬اولیه ـ گیاه ـ جنبندگان ـ خزندگان‬
‫و پستاندران به ترتیب در گردونه تكامل آفرینش قدم به عرصه وجود‪ C‬گذاشتند‪.‬‬

‫این در حالی است که خداوند‪ C‬در چندین آیه ‪ ،‬سخن از این واقعیت به میان آورده است که هرگاه‬
‫چیزی را بخواهد ‪ ،‬درجا ‪ ،‬آن شیئ به وجود می آید‪ .‬آیا در این دو نوع بیان تناقضی‪ C‬وجود دارد؟ در‬
‫جواب باید گفت‪ :‬همانگونه که در ابتدای این فصل بیان شد ‪ ،‬ما در خلقت زمین و آسمان ‪ ،‬دارای دو‬

‫تفسیر نمونه ‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪ 145 /‬ـ ‪142‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪47‬‬
‫جهان مختلف هستیم‪ .‬در جهان (أمر) که برنامه ریزی باشد ‪ ،‬ما زمان نداریم‪ .‬همه چیز مثل یک‬
‫فرمول ریاضی‪ C‬به هم ربط دارند‪ C‬و در آن دنیا ‪ ،‬هر نوع ارده ای ‪ ،‬بدون زمان و به اصطالح ‪ ،‬فوری‪C‬‬
‫تحقق می یابد‪ .‬ولی در دنیایی که ما به آن مادی می گوییم ‪ ،‬هر چیزی دارای زمان و مکان است‪.‬‬
‫یعنی هر حرکت و تغییری نیاز به زمان دارد‪.‬‬
‫از آنجاییکه بحث ما در بارۀ فیزیک نیست ولی می خواهیم نوع این ارتباطات‪ C‬و جنس آن را هرچه‬
‫بیشتر بدانیم ‪ ،‬کمی نسبت به آن ها توضیح می دهیم‪.‬‬

‫کن فیکون‬
‫آیاتی که در آن به موضوع‪( C‬کن فیکون) اشاره شده از دو نوع هستند‪ .‬تعدادی سخن از (زمانی) می‬
‫کنند که خداوند بر خواست خود حکمی نموده است (قضی أمراً) و نوع دوم از دو مرحلۀ ارادۀ چیزی‬
‫نمودن و بیان عبارت (کن) پس از آن ‪ ،‬سخن می راند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ضى‪َ C‬أ ْمراً َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬ ‫َوِإ َذا َق َ‬
‫‪2‬‬
‫ضى َأ ْم ًرا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬ ‫َقا َل َك َذلِكِ هّللا ُ َي ْخلُ ُق َما َي َشاء ِإ َذا َق َ‬
‫‪3‬‬
‫ضى َأمْرً ا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬ ‫ان هَّلِل ِ َأن َي َّتخ َِذ مِن َولَ ٍد ُسب َْحا َن ُه ِإ َذا َق َ‬
‫َما َك َ‬
‫‪4‬‬
‫ضى َأمْرً ا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬ ‫ِيت َفِإ َذا َق َ‬
‫ه َُو الَّذِي يُحْ ِيي َو ُيم ُ‬

‫‪5‬‬
‫ِإ َّن َما َق ْولُ َنا‪ C‬لِ َشيْ ٍء ِإ َذا َأ َر ْد َناهُ َأن َّنقُو َل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬
‫‪6‬‬
‫ِإ َّن َما َأ ْم ُرهُ ِإ َذا َأ َرا َد َش ْيًئ ا َأنْ َيقُو َل لَ ُه ُكنْ َف َي ُكونُ‬
‫‪7‬‬
‫ب ِث َّم َقا َل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ‬ ‫يسى عِ ن َد هّللا ِ َك َم َث ِل آ َد َم َخلَ َق ُه مِن ُت َرا ٍ‬‫ِإنَّ َم َث َل عِ َ‬

‫البته باید توجه داشت که نزد خداوند این هردو یک چیز است ‪ ،‬زیرا در نزد او ‪ ،‬نه مراحل تصمیم‬
‫گیری داریم و نه لزوم بیان چیزی‪ .‬اینها فقط تعبیراتی‪ C‬است تا ما از یک (به وجود‪ C‬آمدن) سر در‬
‫بیاوریم‪ C‬که چطور‪ C‬شد‪ .‬مغز ما به فهم چگونگی‪ C‬تحقق یافتن این مراحل راهی ندارد والزم است که از‬
‫آنچه که در دنیای خودمان اتفاق می افتد برای فهم آنچه که در دنیای (أمر) اتفاق می افتد استفاده‬
‫نماییم‪.‬‬

‫حال نوبت آن است که بنشینیم و به سخن دانشمندان و مفکران گوش فرا دهیم تا ببینیم فلسفۀ این کار‬
‫چه بوده است؟ یعنی فلسفۀ آفرینش‪ C‬جهان در چند مرحله و دوره ‪ ،‬در چیست؟ طبق دیدگاه مفسرین‪،‬‬
‫سه پاسخ به این سؤال می توان داد‪.‬‬
‫‪ -1‬اگر آفرینش‪ C‬در یک لحظه می بود‪ ،‬کمتر می توانست از عظمت و قدرت و علم آفریدگار‪C‬‬
‫حکایت کند‪ ،‬اما هنگامی که مراحل مختلف‪ ،‬طبق برنامههای منظم و حساب شده‪ ،‬انجام گیرد‪،‬‬
‫دلیل روشن تری برای شناسایی آفریدگار خواهد بود‪ .‬و به تعداد مراحلی که پیموده است‪،‬‬
‫‪8‬‬
‫نشانههای تازهای از عظمت آفریدگار بدست می آید‪.‬‬

‫‪ 117‬بقره‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 47‬آل عمران‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 35‬مريم‬ ‫‪3‬‬

‫‪ 68‬غافر‬ ‫‪4‬‬

‫‪ 40‬نحل‬ ‫‪5‬‬

‫‪ 82‬يس‬ ‫‪6‬‬

‫‪ 59‬آل عمران‬ ‫‪7‬‬

‫تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۶‬ص ‪۲۰۳‬‬ ‫‪8‬‬

‫‪48‬‬
‫همین طی مراحل مختلف طوالنی می‌تواند‪ C‬نظم فوق العاده و قدرت ناظم را به بشر بشناساند‪C.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫مثل كودكی كه در طی ‪ ۹‬ماه و با طی مراحل مختلف بوجود‪ C‬می‌آید‪ .‬در غیر اینصورت انسان‬
‫كمتر می‌توانست علم و قدرت و نظم و برنامه‌ریزی‪ C‬حساب شده خلقت را احساس كند‪.‬‬
‫حکمت خلقت جهان در شش روز‪ C‬برای این است که به بندگان بگوید در همۀ امور تأمل و‬ ‫‪-3‬‬
‫تأنی داشته باشند حتی اگر بتوانند آنها را در یک لحظه انجام دهند‪.‬‬
‫نظام آفرینش به تدریج به وجود آمد چون مادیات باید مسبوق به ماده و مدت باشند‪ .‬‬ ‫‪-4‬‬
‫خداوند‪ C‬گرچه قدرت دارد كه همۀ هستى را در يك لحظه خلق كند‪ ،‬ولى تأ ّنى و تدريج‪ ،‬س ‪C‬نت‬
‫ّ‬ ‫‪-5‬‬
‫اوست‪ .‬مولوى‪ C‬مى‌گويد‪:‬‬

‫خوى رحمن است صبر و احتساب‌‬ ‫مكر شيطان است تعجيل و شتاب‬
‫تا به شش روز اين زمين و چرخ‌ها‬ ‫با تأ ّنى گشت موجود‪ C‬از خدا‬
‫صد زمين و چرخ آوردى‪ C‬برون‌‬ ‫ورنه قادر‪ C‬بود كز ُكن َفيكون‌‬
‫تا چهل سالش كند مردى تمام‌‬ ‫آدمى را اندك اندك آن همام‌‬
‫صبر كن در كار‪ ،‬دير آى و درست‌‬ ‫اين تأ ّنى از پى تعليم توست‌‬

‫مالئکه چیستند؟‬
‫آیۀ ‪ 285‬سورۀ بقره ایمان به وجود‪ C‬مالئکه را در ردی‪CC‬ف ایم‪CC‬ان ب‪C‬ه خ‪C‬دا و پی‪C‬امبران و کتابه‪C‬ای آس‪CC‬مانی‬
‫قرار داده است‪ :‬آ َم َن الرَّ سُو ُ‪C‬ل ِبما ُأ ْن ِز َل ِإلَ ْی ِه مِنْ َر ِّب ِه َو ْالمُْؤ ِم ُن َ‬
‫ون ُکل ٌّ آ َمنَ ِباهَّلل ِ َو َمالِئکَتِ ِه َو ُک ُت ِب ِه َو ر ُ‬
‫ُس‪CC‬لِ ِه‬
‫‪ -‬پیامبر‪ C‬به آنچه از سوى پروردگارش‪ C‬بر او نازل شد ایمان آورده است و همه مؤمن‪CC‬ان ن‪CC‬یز ب‪C‬ه خ‪C‬دا و‬
‫فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند‪ C.‬مگر مالئکه چه مشخصاتی‪ C‬دارن‪CC‬د ک‪CC‬ه ایم‪CC‬ان آوردن‬
‫ب‪CC‬ه آنه‪CC‬ا اینق‪CC‬در مهم اس‪CC‬ت؟ متاس‪CC‬فانه نگ‪CC‬اه کیه‪CC‬ان‌شناس‪CC‬ی (خلقت و اج‪CC‬زای مهم آن) در ن‪CC‬زد فالس‪CC‬فه‪،‬‬
‫متکلمان‪ ،‬عرفا و حدیث‌گرایان همواره ب‪CC‬ا هم تف‪CC‬اوت اساس‪CC‬ی داش‪CC‬ته است‪ .‬از آنج‪CC‬ا ک‪CC‬ه فهم م‪CC‬ا از دین‬
‫شدیداً متأثر از روش شناخت ما است ‪ ،‬اس‪CC‬تناد ب‪CC‬ه روایت ی‪CC‬ا روای‪CC‬اتی‪ C‬از من‪CC‬ابع ش‪CC‬یعه و برش‪CC‬مردن آن‬
‫جزو معتقدات تمام شیعه ‪ ،‬خالی از اشکال نیست؛ زیرا در میان کتاب‌ه‪CC‬ای ش‪CC‬یعه ن‪CC‬یز روای‪CC‬اتی‪ C‬وج‪CC‬ود‬
‫دارد که صحت آنها به دالیل مختلف مورد تأیی‪CC‬د علم‪CC‬ا نیس‪CC‬ت‪ .‬عالوه ب‪CC‬ر این‪ ،‬ب‪CC‬رخی اخب‪CC‬ار آح‪CC‬اد ن‪CC‬یز‬
‫وجود دارد که بنا بر نظر تعداد زیادی از علما ‪ ،‬این اخبار نمی‌ توانند اساس یک اعتقاد صحیح را بن‪CC‬ا‬
‫نهند‪ .‬و از آنجا که فرشتگان ‪ ،‬جزئی از ع‪CC‬الم غیبن‪CC‬د؛ ک‪CC‬ه م‪CC‬اهیت آن ب‪CC‬ا تجرب‪CC‬ه ه‪CC‬ای انس‪CC‬انی‪ C‬قاب‪CC‬ل فهم‬
‫نیست‪ ،‬لذا است که حتی برداشت افراد از روایات نیز متفاوت خواهد بود‪ .‬ام‪CC‬ا م‪CC‬ا در این کت‪CC‬اب مس‪C‬یر‬
‫متفاوتی را پیموده ایم‪ .‬به جای اینکه به دالیل یاد ش‪C‬ده ‪ ،‬م‪C‬ا ن‪C‬یز مانن‪C‬د آک‪C‬ادیمی ه‪C‬ا عم‪C‬ل ک‪C‬نیم و جهت‬
‫نگیریم و همۀ نظرات ذکر شده را بیان کنیم ‪ ،‬کار خالف آن را انجام می دهیم و نظر خود و برداش‪CC‬ت‬
‫و فهم خود را بیان می کنیم‪ .‬البته ادعا نمی کنیم که این برداشت ها صحیح هستند و یا بهترین هس‪CC‬تند‪.‬‬
‫فقط می خواهیم که با شنیدن نظرات ذکر شده در این کتاب ‪ ،‬به گسترۀ تفاسیر داده شده اض‪CC‬افه ک‪CC‬نیم و‬
‫امیدواریم‪ C‬که با اینکار به دانشمندان محقق کمک کرده باشیم‪.‬‬

‫مالئکه چه مشخصاتی دارند؟‬

‫از آنجا که ما مالئکه را با حواس پنجگانۀ خود حس نکرده ایم ‪ ،‬لذا راهی به شناخت آنها ن‪C‬داریم‪ C‬مگ‪C‬ر‬
‫ب‪C‬ه آنچ‪C‬ه ک‪C‬ه خ‪CC‬ود خ‪C‬دا و پی‪C‬امبر‪ C‬ص‪CC‬لی هللا علی‪C‬ه و آل‪C‬ه و ائم‪C‬ه علیهم الس‪CC‬الم گفت‪C‬ه باش‪C‬ند‪ .‬ل‪CC‬ذا ابت‪C‬دا ب‪C‬ه‬

‫‪49‬‬
‫مشخصات آنها می پ‪CC‬ردازیم ت‪CC‬ا اص‪CC‬ال بفهمیم ص‪CC‬حبت از چ‪C‬ه مخلوق‪CC‬اتی می ک‪CC‬نیم؟ و س‪CC‬پس ب‪CC‬ه این می‬
‫پردازیم‪ C‬که چرا ایمان به آنها اهمیت دارد؟‬

‫امیرالمؤمنین علیه الس‪CC‬الم فرمودن‪CC‬د‪ :‬و مالئک‪CC‬ه ای ک‪C‬ه خل‪CC‬ق نم‪CC‬ودی و آن ه‪CC‬ا را در آس‪CC‬مان ه‪CC‬ا مس‪CC‬کن‬
‫دادی‪ ،‬پس در آن ها سستی‪ C‬نیست‪ ،1‬و نزد آن ها غفلت جایگاهی ندارد و معصیت نمی کنند‪ .‬آگاه ت‪CC‬رین‬
‫موجودات به تو هستند و خوفشان از تو از همگان بیشتر است‪ ،‬نزدیکترین خلقت به تو و عاملترین آن‬
‫ها در طاعت‪ 2‬تو هستند‪ ،‬نه خواب به دیدگان آن ها راه می یابد و نه دچار س‪CC‬هو و نس‪CC‬یان می ش‪CC‬وند‪ C‬و‬
‫نه بدن هایشان سست می شود‪ .‬در صلب ها ساکن نبوده اند و رحم ها آن ها را دربرنگرفته بوده و آن‬
‫ب پست (نطفه) خلق ننمودی‪ .‬آن ها را دفعتا ً انشاء نمودی و ساکن آس‪CC‬مان هاش‪CC‬ان ک‪CC‬ردی و‬ ‫ها را از آ ِ‬
‫به قرار‪ C‬دادنشان در جوار خود اکرامشان کردی‪ C‬و به وحی خود امینش‪CC‬ان نم‪CC‬ودی و از آف‪CC‬ات دورش‪CC‬ان‪C‬‬
‫داشتی و از بلیّات حفظشان نمودی‪ C‬از گناهان پاکشان کردی‪ C‬و اگر قوّ ت ت‪C‬و نب‪C‬ود ق‪C‬وّ تی نداش‪C‬تند‪ C‬و اگ‪C‬ر‬
‫‪3‬‬
‫تثبیت تو نبود ثباتی نداشتند و اگر رحمت تو نبود اطاعت نمی نمودند‪ C‬و اگر تو نبودی‪ C‬نبودند‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬مالئکه از جنس ماده (یعنی مثل ما) نیستند‪ .‬لذا خلقت آنه‪CC‬ا می توانس‪CC‬ته یکمرتب‪CC‬ه باش‪CC‬د‪ .‬ولی‬
‫مجرد به معنایی که در فلسفه تعریف شده هم نیستند زیرا خداوند آنها را در فض‪CC‬اهای‪ C‬همین م‪CC‬اده خل‪CC‬ق‬
‫کرده است و به عبارتی دارای مکان هستند و ح‪CC‬رکت آنه‪CC‬ا زم‪CC‬ان می ب‪CC‬رد هرچن‪CC‬د موج‪CC‬ودات‪ C‬س‪CC‬ریعی‬
‫هستند‪ .‬ولی اینکه خسته نمی شوند ‪ ،‬غفلت ندارند ‪ ،‬معصیت نمی کنند ‪ ،‬علم و شناخت آنه‪CC‬ا از خداون‪CC‬د‬
‫بهتر است ‪ ،‬نه خواب دارند و نه سهو و نه نسیان ‪ ،‬از خ‪C‬دا می ترس‪C‬ند‪ C‬و او را اط‪C‬اعت می کنن‪C‬د و از‬
‫همه باالتر امام می فرماین‪CC‬د ک‪CC‬ه‪ :‬و أق‪CC‬رب خلق‪CC‬ك إليك ؛ از هم‪CC‬ۀ مخلوق‪CC‬ات‪ C‬ب‪CC‬ه خداون‪C‬د‪ C‬نزدیکترن‪CC‬د‪ C.‬آدم‬
‫تعجب می کند که انسان چه داشته که با وجود اینهمه برتری‪ C‬در خلقت مالئکه‪ ،‬خداوند‪ C‬از آنها خواست‬
‫که بر انسان سجده کنند؟ مسلما ً این مسئله به خاطر وجود ذوات پاکی ب‪CC‬وده ک‪CC‬ه وابس‪CC‬ته ب‪CC‬ه ع‪CC‬رش خ‪CC‬دا‬
‫بودند و به نحوی جزوی‪ C‬از انسانها گشتند ‪ ،‬ب‪CC‬اعث ش‪CC‬ده ک‪CC‬ه انس‪CC‬ان اینط‪CC‬ور‪ C‬ک‪CC‬رامت پی‪CC‬دا کن‪CC‬د‪ .‬خداون‪CC‬د‬
‫بهترین درود‪ C‬های خود را بر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و س‪CC‬لم و خان‪CC‬دان پ‪CC‬اک او علیهم الس‪CC‬الم‬
‫بفرستد که ما را اینطور‪ C‬جزو بزرگان قرار‪ C‬دادند‪.‬‬

‫امیرالمؤمنین علیه السالم همچنین با اشاره به جنبه های دیگ‪CC‬ری از خلقت مالئک‪CC‬ه در نهج البالغ‪CC‬ه می‬
‫فرمایند‪ C:‬سپس خداوند سبحان براى س‪CC‬کونت در آس‪CC‬مانها و آب‪CC‬اد س‪CC‬اختن آنه‪CC‬ا (ب‪CC‬ا عب‪CC‬ادت و نيايش) در‬
‫باالترين مرتبۀ ملکوت خود‪ ،‬مخلوقاتى‪ C‬بديع از فرشتگان آفريد؛ تمام فواص‪C‬ل‪ C‬آس‪CC‬مان (ج‪CC‬اده ه‪CC‬ا) را ب‪CC‬ا‬
‫آنها پر کرد و فضاى ميان آن را از وجود‪ C‬فرشتگان‪ ،‬ماالمال ساخت‪( .‬به گونه اى ک‪CC‬ه) ص‪CC‬داى‪ C‬تس‪CC‬بيح‬
‫آنه‪CC‬ا‪ ،‬فاص‪CC‬له ه‪CC‬اى آس‪CC‬مانها را پ‪CC‬ر ک‪CC‬رده و در بارگ‪CC‬اه ق‪CC‬دس و درون حجابه‪CC‬ا و س‪CC‬راپرده ه‪CC‬اى مج‪CC‬د و‬
‫عظمت‪ ،‬طنين انداز است‪ ،‬و در ماوراى‪ C‬زلزله و غوغاى تسبيح آنان ‪ -‬که گوشها از آن کر مى شود ‪-‬‬
‫شعاع هاى خيره کنندۀ نور‪ ،‬چشمها را از ديدن باز مى دارد و در محدودۀ خود متو ّقف‪ C‬مى سازد‪.‬‬

‫آنها را به صورتهاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد‪ ،‬در حالى ک‪C‬ه داراى باله‪C‬اى متع‪C‬ددى هس‪C‬تند‬
‫ع‪C‬زت او مى گوين‪C‬د‪ C‬و هرگ‪C‬ز اس‪CC‬رار‬ ‫(و از نظر ق‪CC‬درت‪ ،‬يکس‪CC‬ان نمى باش‪CC‬ند)‪ .‬هم‪CC‬واره تس‪CC‬بيح جالل و ّ‬
‫شگفت انگيز آفرينش‪ C‬مخلوقات را به خود نسبت نمى دهند و ا ّدعا نمى کنند که در آفرينش چيزى با او‬
‫ُون ال َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َو ُه ْم ِبَأم ِْر ِه َيعْ َملُ‪َ C‬‬
‫‪C‬ون ‪ -4‬بلک‪CC‬ه آنه‪CC‬ا بن‪CC‬دگان گ‪CC‬رامى او‬ ‫شرکت دارند‪َ ،‬ب ْل عِ با ٌد ُم ْك َرم َ‬

‫‪ 1‬یعنی خسته نمی شوند درست مثل دوربین های پلیس‬


‫‪ 2‬توجه شود که کلمۀ طاعت استفاده شده و نه عبودیت‬
‫‪ 3‬تفسیر علی بن ابراهیم قمی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ - .207‬و مالئكة خلقتهم و أسكنتهم سماواتك فليس فيهم فترة و العندهم غفلة و الفيهم معصية‪ ،‬هم‬
‫أعلم خلقك بك‪ ،‬و أخوف خلقك منك‪ ،‬و أقرب خلقك إليك و أعملهم بطاعتك‪ ،‬اليغشاهم نوم العيون و السهو العقول و الفترة األبدان‪ ،‬لم يسكنوا‪C‬‬
‫األصالب ولم تتضمنهم األرحام ولم تخلقهم من ماء مهين‪ ،‬أنشأتهم إنشاء فأسكنتهم‪ C‬سماواتك و أكرمتهم بجوارك و ائتمنتهم‪ C‬على وحيك و جنبتهم‬
‫اآلفات و وقيتهم البليات و طهرتهم من الذنوب و لو القوتك لم يقووا ولو التثبيتك لم يثبتوا ولو الرحمتك‪ C‬لم يطيعوا ولو الأنت لم يكونوا‬
‫‪ 4‬آیات ‪ 26‬و ‪ 27‬سورۀ انبیاء‬

‫‪50‬‬
‫هستند که هيچ گاه در س‪C‬خن ب‪C‬ر او پيش‪C‬ى نمى گيرن‪C‬د و ب‪C‬ه فرم‪C‬ان او (بى هيچ کم و کاس‪C‬ت) عم‪C‬ل مى‬
‫کنند‪.‬‬

‫گروهى از آنها را امين وحى خود قرار داد‪ ،‬و به آنها براى رس‪CC‬اندن ودايع ام‪CC‬ر و نهيش ب‪CC‬ه پيامبران‬
‫مأموريت داد‪ ،‬و از ترديد و شبهات مصونيّت بخشيد‪ ،‬به گونه اى که هيچ کدام از آن‪CC‬ان از راه رض‪CC‬اى‪C‬‬
‫حق منحرف‪ C‬نمى شوند‪ .‬آنان را از يارى خويش بهره مند س‪CC‬اخت (ت‪CC‬ا وظيف‪CC‬ۀ ابالغ وحى را ب‪CC‬ه خ‪CC‬وبى‬‫ّ‬
‫انجام دهند) و قلب آنان را با تواضع و خشوع و سکينه و آرامش قرين نم‪CC‬ود (ت‪CC‬ا در انج‪CC‬ام اين وظيف‪CC‬ه‬
‫خطير گرفتار‪ C‬خطا نشوند) و درهاى سهل و آسانى را براى مدح و تمجيد (و نيايش) خ‪CC‬ويش ب‪CC‬ه روى‬
‫‪1‬‬
‫آنها گشود و چراغ هاى روشنى‪ C‬جهت راهيابى به نشانه هاى توحيدش براى آنان نصب نمود‪.‬‬

‫در این خطبه ‪ ،‬تأثیر مالئکه در خلقت جهان به روشنی ترسیم‪ C‬شده اس‪C‬ت‪ .‬آنه‪C‬ا ب‪C‬ه نح‪C‬وی در بزرگ‪C‬راه‬
‫هائی که به خدا می رسند ‪ ،‬سهیم اند و شکاف های آن را پر کرده ان‪C‬د‪ .‬همچ‪CC‬نین تقریب‪C‬ا ً در تم‪C‬ام ام‪CC‬ور‬
‫دنیا به نحوی تأثیر گذار هستند‪ .‬همچنین از بعضی آیات و روای‪CC‬ات دیگ‪CC‬ر ب‪CC‬ر می آی‪CC‬د ک‪CC‬ه مالئك‪CC‬ه نمی‬
‫خورند و نمی آشامند و جماع نمی كنند و با نسیم عرش زندگانی‪ C‬می كنند و خدا را َملَكی چند است ك‪CC‬ه‬
‫تا قیامت در ركوعند و خدا را ملكی چند هس‪C‬ت ك‪C‬ه ت‪CC‬ا قی‪C‬امت در س‪C‬جودند‪ .2C‬درخ‪C‬تی و كل‪C‬وخی نیس‪CC‬ت‬
‫مگر آنكه نزد آن ملكی باشد‪.‬‬

‫مشکل اینجا است که آنقدر مطالب جورواج‪CC‬ور‪ C‬در ارتب‪CC‬اط‪ C‬ب‪CC‬ا وظ‪CC‬ائف‪ C‬فرش‪CC‬تگان هس‪CC‬ت ک‪CC‬ه جم‪CC‬ع آنه‪CC‬ا‬
‫دشوار است‪ .‬گاهی آنها خود ‪ ،‬کارهای خدائی را انجام می دهن‪CC‬د و گ‪CC‬اه م‪CC‬أموران خ‪CC‬دائی هس‪CC‬تند؛ آنه‪CC‬ا‬
‫گاهی مأمور‪ C‬رحمت و گ‪CC‬اهی م‪CC‬أموران غض‪CC‬ب و عذابن‪CC‬د و جمعی فق‪CC‬ط ب‪CC‬ه عب‪CC‬ادت مش‪CC‬غول اند‪ .‬ب‪CC‬دون‬
‫شک‪ ،‬وجود‪ C‬مالئکه از امور غیبیه اى است که براى اثبات آن با این صفات و ویژگیها راهى جز ادل‪CC‬ه‬
‫نقلیه نیست‪ ،‬و به حکم ایمان به غیب آنها را باید پذیرفت‪.C‬‬

‫مالئکه دارای مراتب وجودی‪ C‬هستند‪ .‬دسته‌ای از آنان فرشتگان بزرگ و دسته‌ای دیگر به لحاظ مرتبه‬
‫وجودی‪ C‬پایین‌تر از آنان هستند‪ .‬خداوند‪ C‬چهار فرشتۀ بزرگ به نام های اسرافیل‪ ،‬جبرائیل‪ ،‬میکائیل‪ ،‬و‬
‫عزرائیل دارد که هر کدام یک لشکر بزرگ از فرشتگان را تحت فرمان خود دارند‪ .‬و هر کدام‬
‫کارهای مهمی در این جهان انجام می دهند‪ .‬اسرافیل مظهر صفت حیات خداوند‪ C‬دانسته شده است؛‬
‫همان گونه که جبرئیل مظهر‪ C‬علم و میکائیل مظهر‪ C‬اراده و عزرائیل مظهر قدرت او می‌باشند‪C.‬‬

‫حضرت میکائیل و لشکریانش مامورند نعمتها و روزیهای‪ C‬خداوند را در بین تمام موجودات‪ C‬عالم‬
‫صاحِبُ ُك ِّل َق ْط َر ٍة َتسْ قُ ُ‬
‫ط َو ُك ِّل‬ ‫تقسیم کنند‪ .‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می فرمایند‪َ C:‬أمَّا مِی َكاِئی ُل َف َ‬
‫ُت َو ُك ِّل َو َر َق ٍة َتسْ قُط‪ - 3.‬صاحب (به معنای در رابطه ‪ /‬مأمور) هر قطره بارانی که می‌بارد‪C،‬‬ ‫َو َر َق ٍة َت ْنب ُ‬
‫هر برگ درختی‪ C‬که رشد می‌کند و هر برگی که فرو‪ C‬می‌افتد‪ ،‬میکائیل است‪ .‬همچنین او در قیامت‬
‫مأمور گذاشتن پل صراط بر روی‪ C‬دوزخ است‪ 4.‬گفته شده که او امام مالئکه است و فرشتگان در‬
‫‪5‬‬
‫بیت المعمور است که به او اقتدا می‌کنند‪.‬‬

‫ِيح اَأْلعْ لَى مِنْ َملَ ُكو ِت ِه َخ ْلقا ً َبدِيعا ً مِنْ َماَل ِئ َك ِت ِه َو َمَأَل ِب ِه ْم ُفرُوجَ فِجَ ا ِجهَا‬ ‫صف ِ‬ ‫َاوا ِت ِه َو عِ مَارَ ِة ال َّ‬ ‫ان سَ م َ‬ ‫نهج البالغه‪ ،‬خطبۀ ‪َّ - ۹۱‬م َخلَقَ ُس ْبحَ ا َن ُه ِإِلسْ َك ِ‬
‫‪1‬‬

‫َ‬
‫ت ال َمجْ دِ‪َ ،‬و َورَ ا َء ذلِكَ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ب َو سُرَ ا ِدقا ِ‬ ‫ْ‬
‫ت ال ُح ُج ِ‬ ‫ُ‬
‫ُس َو ُسترَ ا ِ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫اِئر القد ِ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫جْ َواِئهَا‪َ ،‬و َب ْينَ فجَ َوا ِ‬ ‫َأ‬ ‫وقَ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ُوج زجَ ُل المُسَ ِّبحِينَ ِمن ُه ْم فِي حَ ظ ِ‬ ‫ت تِلكَ الفر ِ‬ ‫َو حَ شا ِب ِه ْم فت‬
‫ت َو َأ ْقدَ ٍ‬
‫ار‬ ‫ور َترْ دَ ُع اَأْل ْبصَ ارَ عَ نْ بُلُوغِ هَا َف َتقِفُ َخاسِ َئ ًة عَ لَى ُحدُو ِدهَا‪َ ،‬و َأ ْن َشَأ ُه ْم عَ لَى ص َُو ٍر م ُْخ َت ِل َفا ٍ‬ ‫ات ُن ٍ‬ ‫ك ِم ْن ُه اَأْلسْ مَا ُع ُسبُحَ ُ‬‫يج الَّذِي َتسْ َت ُّ‬ ‫الرَّ ِج ِ‬
‫ت "ُأولِي َأجْ نِحَ ةٍ" ُتسَ ِّب ُح جَ اَل َل عِ َّز ِت ِه اَل َي ْن َتحِلُونَ مَا َظهَرَ فِي ْال َخ ْل ِق مِنْ ُ‬
‫ص ْن ِع ِه َو اَل َي َّدعُونَ َأ َّن ُه ْم ي َْخلُقُونَ َشيْئا ً مَعَ ُه ِممَّا ا ْن َفرَ دَ ِب ِه " َب ْل عِ با ٌد‬ ‫او َتا ٍ‪C‬‬
‫ُم َت َف ِ‬
‫م ُْكرَ مُونَ ال َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َو ُه ْم ِبَأمْ ِر ِه َيعْ مَلُونَ "‪ ،‬جَ عَ لَ ُه ُم هَّللا ُ فِيمَا ُه َنالِكَ َأهْ َل اَأْلمَا َن ِة عَ لَى َوحْ ِيهِ‪َ ،‬و حَ َّملَ ُه ْم ِإلَى ْالمُرْ سَ لِينَ َودَ اِئعَ َأمْ ِر ِه َو َنه ِْيهِ‪َ ،‬و‬
‫ت ال َّسكِي َنةِ‪َ ،‬و َف َتحَ لَ ُه ْم َأب َْوابا ً‬ ‫يل َمرْ ضَ ا ِتهِ‪َ ،‬و َأ َم َّد ُه ْم ِب َف َواِئ ِد ْال َمعُو َنةِ‪َ ،‬و َأ ْشعَ رَ قُلُو َب ُه ْم َت َواضُعَ ِإ ْخبَا ِ‬ ‫ت َفمَا ِم ْن ُه ْم َزاِئ ٌغ عَ نْ ِ‬
‫سَب ِ‬ ‫ب ال ُّش ُبهَا ِ‬ ‫عَ صَ َم ُه ْم مِنْ رَ ْي ِ‬
‫ُذلُاًل ِإلَى َتمَا ِجي ِدهِ‪َ ،‬و َنصَبَ لَ ُه ْم َم َناراً َواضِ حَ ًة عَ لَى َأعْ اَل ِم َت ْوحِي ِدهِ‪.‬‬
‫‪ 2‬بحار‌االنوار‪ ،‬ج‪ ، ۵۹‬ص‪۱۷۴‬‬
‫‪ 3‬بحار االنوار‪ ،‬ج‪ ،۵۹‬ص‪۲۶۰‬‬
‫‪ 4‬مجمع البیان‪ ،‬ص‪۴۶۹‬‬
‫‪ 5‬فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی‪ ،‬رجالی تهرانی‪ ،‬ص‪۱۰۵‬‬

‫‪51‬‬
‫حضرت عزرائیل و لشکریانش مامورند‪ C‬که جان همۀ موجودات را تا روز قیامت بگیرند و آنها را‬
‫راهی جهان آخرت کنند‪.‬‬

‫حضرت اسرافیل هم یکی از این چهار فرشتۀ بزرگ است که با لشکریان عظیمش مامور است دادگاه‬
‫روز قیامت را برپا کند‪ .‬جهان ما از روزی‪ C‬که آفریده شده است تا کنون دائما در حال تغییر و تحول‬
‫بوده است‪ .‬مثال انرژی‪ C‬خورشید‪ C‬همیشه در حال کم شدن است تا اینکه روزی‪ C‬خاموش می شود‪ .‬یا‬
‫اینکه درون زمین همیشه در حال جوشش است تا اینکه یک روز این جوشش مواد مذاب‪ ،‬زمین را‬
‫منفجر خواهد کرد و زلزله های عظیمی برپا خواهد نمود‪ .‬بنابراین تمام جهان در حال حرکت به‬
‫سمت روز قیامت است و همۀ این هماهنگی ها و تغییرات در زمین و آسمان و ماه و خورشید‪ ،‬کار‬
‫حضرت اسرافیل و لشکریانش‪ C‬است‪.‬‬

‫به هرحال ‪ ،‬نظام آفرینش موجود‪ ،‬طبق بیان قرآن بهترین نظام است‪ 1‬و خداوند تبارک و تعالی این‬
‫جهان را بر اساس قانون علت و معلول و رعایت ترتیب میان سلسله علل‪ ،‬خلق نموده است‪ .2‬یعنی؛‬
‫بر اساس حکمت االهی و اراده و خواست خدای متعال‪ .‬بر این اساس‪ ،‬ربط بین نظام عالم با ذات‬
‫اقدس خداوند‪ C‬که عاری از هرگونه ویژگی عالم ماده است‪ ،‬نیاز به واسطه ای دارد‪ .‬این واسطه همان‬
‫فرشتگان اند‪ .‬سنت الهی بر این است که از عالم ملکوت به وسیلۀ واسطه هایی همچون فرشتگان‪،‬‬
‫فیوضات را به عالم ماده برساند‪ C‬و در عالم ماده هم واسطه های زیادی در رسیدن آنها به دست ما‬
‫‪3‬‬
‫وجود داشته باشند‪.‬‬

‫آیا انسان از مالئکه برتر است؟‬


‫اشتباهی که نه فقط مردم عادی بلکه بعضی متکلمین و دانشمندان محقق نیز نموده اند ‪ ،‬این است که‬
‫انسان را خلیفة هللا می دانند‪ .‬یعنی جنس انسان را چنین می دانند‪ .‬در حالی که درست است که‬
‫پیامبران و اوصیاء االهی خلیفة هللا هستند ولی هر انسانی چنین نیست‪ .‬آیا معاویه و یا ابوهریره خلیفة‬
‫هللا اند؟ بعضی انسانهای‪ C‬پست و ناسپاس چنان اولیاء خدا را اذیت کرده اند که خداوند در چندین آیۀ‬
‫قرآنی آنها را تهدید می کند که ما می توانيم کل نسل شما (انسانها) را عوض کنيم و خلقی بهتر را بر‬
‫ُون ۝ َعلَى َأن ُّن َب ِّد َل َخيْرً ا ِّم ْن ُه ْم َو َما َنحْ نُ ِب َمسْ بُوق َ‪C‬‬
‫ِين‪ 4‬ویا خداوند‪ C‬در جای‬ ‫روی زمین بیاوريم؟ ِإ َّنا لَ َقا ِدر َ‬
‫دیگر سؤال می کند‪ :‬آيا گمان مى برى بيشتر انسان ها مى شنوند يا مى فهمند؟! آنان فقط همچون‬
‫چهارپايانند‪ C،‬بلكه گمراهترند‪ 5.‬این است واقعیت‪ C‬انسان‪ .‬این کجا و خلیفة اللهی کجا‪.‬‬
‫همچنین از امیرالمؤمنین علیه السالم نقل نمودیم‪ C‬که مالئکه غفلت ندارند‪ C‬و معصیت نمی کنند‪ .‬آگاه‬
‫ترین موجودات به خداوند متعال هستند و خوفشان از خدا از همگان بیشتر است‪ .‬حتی ایشان فرمودند‬
‫که مالئکه نزدیکترین خلقت به تو و عاملترین آن ها در طاعت تو هستند‪ .‬آیا انسان خالفکاری‪ C‬که دنیا‬
‫را فاسد نموده است و پیامبران الهی را شهید کرده می تواند از این مالئکه برتر باشد؟‬

‫با اینحال می بینیم که خداوند‪ C‬از مالئکه خواست که به حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم‬
‫سجود نمایند‪ .‬یقینا ً چنین دستوری حکمتی دارد و نشان از برتری حضرت آدم (ع) بر آنها داشت‪.‬‬
‫اشتباهی که تعداد زیادی‪ C‬از علمای اسالم و حتی شیعه کرده اند و به خصوص آنهایی که مشرب‬
‫الذی أحسن کل شیئ خلقه‪ 7( ،‬سجده)‬ ‫‪1‬‬

‫ابی هللا ان یجری االمور اال باسبابها‪ - C‬خداوند ابا دارد از این که کارها را از غیر اسبابش انجام دهد‪( ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪* )90‬‬ ‫‪2‬‬

‫صنع هللا الذی أتقن کل شیء – ‪ 88‬نمل‬ ‫‪3‬‬

‫‪ 40‬و ‪ 41‬معارج‬ ‫‪4‬‬

‫عام َب ْل ُه ْم َأضَ ُّل سَبيال‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َأ َأ‬ ‫َأ‬
‫‪ 179‬اعراف ‪ْ -‬م َتحْ سَبُ نَّ ْك َثرَ ُه ْم َيسْ َمعُونَ ْو َيعْ قِلونَ ِإنْ ُه ْم ِإالَّ َكا ْن ِ‬
‫‪5‬‬

‫‪52‬‬
‫فلسفی دارند ‪ ،‬این است که حضرت آدم علیه السالم را نماینده ای از کل انسانها دانسته اند‪ .‬برای‬
‫اینکه این موضوع بیشتر روشن شود به کل داستان سجده در آیات ‪ 34 - 30‬سورۀ بقره مراجعه می‬
‫کنیم‪.‬‬

‫ض َخلِي َف ًة َقالُو ْا َأ َتجْ َع ُل فِي َها َمن ُي ْفسِ ُد فِي َها‬ ‫ك ل ِْل َمالَِئ َك ِة ِإ ِّني َجاعِ ٌل فِي اَألرْ ِ‬ ‫َوِإ ْذ َقا َل َر ُّب َ‬
‫ك َقا َل ِإ ِّني َأعْ لَ ُم َما الَ َتعْ لَم َ‬
‫ُون‬ ‫ِك َو ُن َق ِّدسُ لَ َ‬
‫ك ال ِّد َماء َو َنحْ نُ ُن َس ِّب ُح ِب َح ْمد َ‬
‫َو َيسْ فِ ُ‬

‫هنگامی که خداوند از خواست خود جهت تعیین خلیفه ای بر روی‪ C‬زمین پرده برداشت ‪ ،‬مالئکه که‬
‫از خرابکاری ها و انقراض نسناس بر روی زمین خبر داشتند در تعجب شدند و پرسیدند‪ :‬آیا می‬
‫خواهید که موجودی‪ C‬مثل نسناس را به عنوان خلیفۀ آنها (جانشین روی‪ C‬زمین به جای آنها) قرار‬
‫دهی؟ ما که بهتر از آنها هستیم‪ .‬ما تو را تسبیح و تقدیس می نماییم (و مسلما ً موجود‪ C‬بهتری از او‬
‫هستیم و دیگر احتیاج به خلقت موجودی پایین تر نیست)‪ .‬خداوند متعال متذکر می شوند که در این‬
‫خلقت رازی نهفته است که شما از آن آگاه نیستید‪.‬‬

‫ض ُه ْم َعلَى ْال َمالَِئ َك ِة َف َقا َل َأ ِنبُئونِي ِبَأسْ َماء َهـُؤ الء ِإن ُكن ُت ْم‬ ‫َو َعلَّ َم آ َد َم اَألسْ َماء ُكلَّ َها ُث َّم َع َر َ‬
‫نت ْال َعلِي ُم ْال َحكِي ُم ۝ َقا َل َيا آدَ ُم‬‫ك َأ َ‬‫ك الَ عِ ْل َم لَ َنا ِإالَّ َما َعلَّ ْم َت َنا ِإ َّن َ‬‫ِين ۝ َقالُو ْا ُسب َْحا َن َ‬ ‫صا ِدق َ‬ ‫َ‬
‫ض‬ ‫َأل‬
‫ت َوا رْ ِ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫آِئه ْم َقا َل لَ ْم قُل لَّ ُك ْم ِإ ِّني عْ لَ ُم َغي َ‬
‫ْب ال َّس َم َاوا ِ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫آِئه ْم َفلَمَّا ن َب ُه ْم ِب سْ َم ِ‬‫َأ ِنبْئ هُم ِب سْ َم ِ‬
‫َأ‬
‫ون َو َما ُكن ُت ْم َت ْك ُتم َ‬
‫ُون‬ ‫َوَأعْ لَ ُم َما ُت ْب ُد َ‬

‫اینجا است که خداوند متعال کار عجیبی را انجام می دهد‪ .‬او نام هایی را به حضرت آدم علی نبینا و‬
‫آله و علیه السالم می آموزد‪ .‬مگر آموختن چند نام می تواند چیزی را تغییر دهد؟ جالب اینجا است که‬
‫این نمایش ادامه دارد‪ .‬خداوند عزوجل از مالئکه می خواهد که این نام ها را ذکر کنید‪ .‬یعنی فقط نام‬
‫آنها را ببرید‪ .‬نام چه کسانی را خداوند می خواهد بداند؟ ما که چیزی جز آنچه به ما آموختی‪ C‬نمی‬
‫دانیم؟ مالئکه پاسخ دادند‪ .‬خداوند‪ C‬از حضرت آدم (ع) می خواهد که فقط چند نام را بیان کند‪ .‬آیا فقط‬
‫بیان چند نام می تواند نسلی را عوض کند و از موجوداتی مفسد فی االرض به نیک تر از مالئکه‬
‫تبدیل نماید؟ ببینید وقتی‪ C‬که حضرت آدم (ع) نام ها را اعالم کرد ‪ ،‬خداوند چگونه از خود تعریف می‬
‫کند‪ :‬آیا به شما نگفتم که من علم غیب آسمانها و زمین را می دانم و نه فقط می دانم که چه چیزی را‬
‫اظهار می کنید بلکه می دانم که چه چیزی را در دل خود کتمان می کنید‪.‬‬
‫این نمایش برای ذکر چند نام نبود‪ .‬موضوعی بس مهمتر در کار بود‪ .‬خداوند‪ C‬کاری‪ C‬کرده بود که به‬
‫عقل مالئکه ای که در دستگاه خداوندی بودند‪ C‬هم نمی رسید‪ .‬این کار ‪ ،‬یک کار غیر ممکن بود‪.‬‬
‫موضوع‪ C‬فقط چند نام نبود‪ .‬تغییر نسل بود‪ .‬تغییر جنس یک مخلوق بود‪ .‬خداوند کاری کرده بود که‬
‫بین یک مخلوق‪ C‬پست و یک مخلوق نوری عالی مقام نوعی تلفیق انجام داده بود که نه مالئکه و نه‬
‫جن می توانستند‪ C‬آن را تحلیل کنند‪ .‬خداوند‪ C‬می خواست مخلوقی خلق کند که بتواند از حضیض ذلت‬
‫خود را به باالتر از مالئکه برساند و حضرت آدم علیه السالم یکی از این مخلوقات‪ C‬ترکیبی بود‪.‬‬
‫امام حسن عسکری علیه السالم در تفسیر خود می فرمایند که خداوند بعد از تعلیم اسماء ‪ ،‬پنج تن را‬
‫‪1‬‬
‫أشباحا ً (به صورت سایه( در پشت (نسل) حضرت آدم علیه السالم قرار‪ C‬داد‪.‬‬

‫حال که این مرحله انجام پذیرفت و مالئکه متوجه شدند که چه نورهایی‪ C‬از باالترین مقام خلقت در‬
‫ذریۀ حضرت آدم (ع) هستند ‪ ،‬خداوند دستور‪ C‬می دهد که بر او سجده کنید‪.‬‬

‫ان م َِن ْال َكاف ِِر َ‬


‫ين‬ ‫َوِإ ْذ قُ ْل َنا ل ِْل َمالَِئ َك ِة اسْ ُج ُدو ْا آل َد َم َف َس َج ُدوْ‪C‬ا ِإالَّ ِإ ْبل َ‬
‫ِيس َأ َبى َواسْ َت ْك َب َر َو َك َ‬

‫التفسیر المنتسب لالمام العسکری علیه السالم – ص ‪219‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪53‬‬
‫این سجده برای جنس انسان نبود‪ .‬این سجده به دلیل وجود‪ C‬اَ َبر مخلوقاتی بود که بنا بود بعدها از ذریۀ‬
‫حضرت آدم علیه السالم متولد شوند‪ .‬آنها بودند‪ C‬که یقینا ً برتر از مالئکه بودند‪ .‬اما در مورد انسانها‬
‫روایت امیرالمؤمنین علیه السالم بهترین پاسخ را می دهد‪.‬‬

‫حضرت علی علیه السالم فرمودند‪ :‬خداوند‪ C‬خلق عالم را بر سه گونه آفريد‪ :‬فرشتگان و حيوانات و‬
‫انسان‪ .‬فرشتگان عقل دارند‪ ،‬بدون شهوت و غضب‪ .‬حيوانات مجموعه ای از شهوت و غضب اند و‬
‫عقل ندارند‪ .‬اما انسان مجموعه ای است از هر دو ؛ تا كدامين غالب آيد‪ .‬اگر عقل او بر شهوتش‬
‫غالب شود‪ ،‬از فرشتگان‪ C‬برتر‪ C‬است و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد‪ ،‬از حيوانات پست تر می‬
‫‪1‬‬
‫شود‪.‬‬

‫برتری اهل بیت علیهم السالم بر مالئکه‬


‫در داستان خلقت حضرت آدم علی نبینا و اله و علیه السالم دیدیم‪ C‬که مالئکه به خداوند عرض نمودند‬
‫که این ما هستیم که تسبیح و تمجید شما را انجام می دهیم (و لذا احتیاجی به خلق موجودی پایین تر از‬
‫ما نیست)‪ .‬ولی آنها نمی دانستند که اگر تسبیح می کنند ‪ ،‬این تسبیح را از اهل بیت علیهم السالم‬
‫آموخته بودند‪ .‬البته شاید آنها این را می دانستند ولی نمی دانستند‪ C‬که این ذوات مقدسه در بین انسانها‬
‫خلق خواهند شد‪ .‬در این زمینه به ذکر چند روایت می پردازیم‪.‬‬

‫پيغمبر اكرم صلوات هللا و سالمه عليه فرمودند‪ :‬چگونه است که ما برتر‪ C‬از مالئکه نباشیم در حالیکه‬
‫ما پیش از آنها به خداوند آشنا شدیم‪ C‬و او را تسبیح و تهلیل و تقدیس نمودیم‪ C.‬خداوند پیمبران گرامی را‬
‫بر مالئکۀ مق ّرب خود برتری‪ C‬داده است و مرا بر تمام پیامبران برتری‪ C‬داده است‪ .‬و این برتری بعد‬
‫‪2‬‬
‫از من برای تو یا علی است‪.‬‬

‫امام حسن عسکری علیه السالم فرمودند‪( :‬اما تفسیر آیۀ) فاسجدوا‪ C‬آلدم‪( :‬این سجده) به خاطر وجود‬
‫انوار این مخلوقات‪ C‬برترین بوده است و سجدۀ مالئکه برای شخص آدم نبود‪ .‬همانا حضرت آدم (ع)‬
‫‪3‬‬
‫قبلۀ آنها بود که برای خدا سجده کنند‪.‬‬

‫در روایت است که ابلیس علیه اللعنة خود را با حضرت آدم مقایسه کرد و گفت‪ :‬من را از آتش خلق‬
‫کردی و او را از گِل‪ .‬ولی اگر (ابلیس) آتش را با آن جواهری‪ C‬که خداوند حضرت آدم را با آن خلق‬
‫کرد ‪ ،‬مقایسه می کرد ‪ ،‬می دید که (این جوهر) نورانی‪ C‬تر از آتش بود‪ – 4.‬یعنی شیطان درست‬
‫فهمیده بود که جنس جن از جنس انسان (یا بهتر بگوییم‪ C‬نسناس) بهتر بود‪ .‬ولی او نمی دانست که‬
‫جنس انسان دارای افرادی‪ C‬چون اهل بیت عصمت است و به خاطر وجود این نورها است که باید‬
‫شیطان از دستور خداوند‪ C‬اطاعت می کرد‪ .‬ولی او به دلیل خورده شیشه ای که در دل داشت ‪،‬‬
‫نتوانست چنین چیزی را تحمل کند و اوالً خداوند را متهم کرد که مرا گول زدی (و از اول نگفتی که‬
‫صحبت از این نورها‪ C‬هست) ولی بیش از این ‪ ،‬و با توجه به ضعف های انسان خاکی با خداوند خط‬
‫و نشان کشید که من می توانم آنها را گول بزنم زیرا جنس انسانی‪ C‬جنس بسیار ضعیف و دور‪ C‬از حقی‬
‫ب ـ علیه‌السالم ـ ِإنَّ هَّللا َ ـ عَ َّز َو جَ َّل ـ رَ َّکبَ فِی ْال َماَل ِئکَ ِة عَقْاًل ِباَل َشه َْو ٍة َو‬ ‫‪ 1‬تفسير نمونه‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪َ - 200‬قا َل َأمِی ُر ْالمُْؤ ِمنِینَ عَ لِیُّ بْنُ َأ ِبی َ‬
‫‌طا ِل ٍ‬
‫َاِئم َشه َْو ًة ِباَل عَ ْق ٍل َو رَ َّکبَ فِی َب ِنی‌آدَ َم ِکلَی ِْهمَا َف َمنْ غَ لَبَ عَ ْقل ُ ُه َشه َْو َت ُ‌ه َفه َُو َخ ْی ٌر مِنَ ْال َماَل ِئکَ ِة َو َمنْ غَ لَب ْ‬
‫َت َشه َْو ُت ُه عَ ْقلَ ُه َفه َُو َشرٌّ مِنَ‬ ‫ْ‬
‫رَ َّکبَ فِی ال َبه ِ‬
‫ْال َبهَاِئم‬
‫ض َل َأ ْن ِبيَا َءهُ‬
‫‪ 2‬بحار األنوار ‪ ،‬ج‪ 27‬؛ ص‪َ - 5‬ف َك ْيفَ اَل َن ُكونُ َأ ْفضَ َل مِنَ ْال َماَل ِئ َك ِة َو َق ْد سَ َب ْق َنا ُه ْم ِإلَى َمعْ ِر َف ِة رَ ِّب َنا َو َتسْ ِبي ِح ِه َو َت ْهلِيلِ ِه َو َت ْقدِيسِ ه ‪َ -‬ف َّ‬
‫ِيع ال َّن ِبيِّينَ َو ْالمُرْ سَ لِينَ َو ْال َفضْ ُل َبعْ دِي َلكَ يَا عَ لِيُّ‬ ‫ضلَنِي عَ لَى جَ م ِ‬ ‫ْالمُرْ سَ لِينَ عَ لَى َماَل ِئ َك ِت ِه ْال ُم َقرَّ ِبينَ َو َف َّ‬
‫‪ 3‬التفسیر المنتسب لالمام العسکری علیه السالم – ص ‪ - 385‬فاسجدوا آلدم‪ .‬لما کان مشتمال علی انوار هذه الخالئق االفضلین ولم یکن‬
‫سجودهم آلدم أنما کان آدم قبلة لهم یسجدون نحوه هلل عزوجل‬
‫‪ 4‬کافی ج‪ ، 1‬ص ‪ - 58‬أن ابليس قاس نفسه بآدم و قال‪ :‬خلقتني من نار و خلقته من طين‪ .‬ولو قاس جوهر الذي خلق هللا منه آدم بالنار ‪ ،‬كان‬
‫ذلك اكثر نورا و ضياء من النار‬

‫‪54‬‬
‫است‪ .‬ایکاش که ما از این علم شیطان درس بگیریم و باورمان بشود که انسان منهای اهل بیت و‬
‫منهای والیت آنها موجودی‪ C‬است در معرض خطر خیلی ج ّدی‪.‬‬

‫ولی در اینکه ائمۀ اطهار علیهم السالم باالتر از مالئکه هستند شکی نیست‪ .‬امام رضا سالم هللا علیه‬
‫از رسول اكرم صلی هللا علیه واله وسلم نقل کردند که فرمود‪ :‬وإنّ المالئكة لخ ّدامنا وخ ّدام محبّينا‪( 1.‬نه‬
‫فقط) مالئکه به ما خدمت می کنند (بلکه) خدمتگذار محبین ما هم هستند‪.‬‬

‫عالم های غیب و شهود‬


‫غیب (آنچه که نمی توانیم آن را ببینیم ویا حتی با حواس خود آن را درک کنیم) و شهود (آنچه که‬
‫آشکار است) همواره با هم و در کنار هم و از یکدیگر غیر قابل تفکیک اند و بر این مقیاس هر‬
‫چیزی دارای مُلک (شهود) و َملَکوت (غیب) است و این ملکوت می تواند به مالئکه هم تعبیر شود‪.‬‬
‫به جای آنکه بگوئیم مالئکۀ خدا در عالم ملکوت به سر می برند می توان بیان داشت که مجریان و یا‬
‫عوامل ملکوت در عالم طبیعت همان مالئکه اند‪.‬‬
‫وجود مالئکه بر اساس آیات قرآنی بدیهی است‪ .‬اما چیستی آن محل اختالف نظر است‪ .‬فرشتگان‬
‫همانند همه پدیده های عالم مشمول ارادۀ خدا و امر او هستند و به محضی که او اراده کند خلق و‬
‫مراحل ایجاد خود را طی می کنند‪ .‬آنها به لحاظ ویژگی ذاتی جزو اشیای لطیف اند‪ .‬در امور تکوینی‪،‬‬
‫مالئک همان ملکوتی هستند که در دست قدرت پروردگار است‪.‬‬
‫به عبارتی دیگر ‪ ،‬همۀ پدیده ها بر اساس خلقت خویش دارای ملکوتی هستند که باعث می شوند‪ C‬هر‬
‫جنبنده ای در اختیار خداوند متعال باشد‪ .‬در این بین می توان به بعضی روایات در مورد خلقت‬
‫فرشتگان پرداخت و آن را به قدرت و توانمندی‪ C‬هر پدیده بر اساس وظیفه ای که خدا بر عهدۀ آن‬
‫گذاشته است تفسیر نمود‪ .‬جناح و اجنحه را می توان به قدرت و تعداد جناح را به گسترۀ آن‬
‫تفسیرکرد‪.‬‬
‫ُون‪ 2.‬خدا در نظام مدیریت و‬ ‫هللا ما َأ َم َر ُه ْم‪َ  ‬و‪َ  ‬ی ْف َعلُ َ‬
‫ون ما یُْؤ َمر َ‬ ‫ُون َ‬ ‫َع َلیْها مَالِئک ٌَة غِ ٌ‬
‫الظ شِ دا ٌد‪ ‬ال َیعْ ص َ‬
‫ربوبیت خود با آنکه می تواند بدون ابزار و واسطه هر کاری را انجام دهد ولی از آنجا که می خواهد‬
‫بندگانش هم بدون واسطه دست به کاری نزنند ‪ -‬و البته نمی توانند‪ C‬بزنند ‪ -‬و به ویژه اینکه مدیریت‬
‫بدون ابزار امکان پذیر نیست در نظام تشریعی‪ C‬خود از فرشتگانی‪ C‬استفاده می کند‪ .‬بعضی از آنها‬
‫دارای رتبۀ باالتر و بعضی دارای مأموریت‪ C‬های خاصی هستند‪ .‬از آنجمله جبرئیل‪ ،‬میکائیل‪ ،‬اسرافیل‬
‫و عزرائیل اند که خدا از آنها به نام یاد کرده است و بعضی از وظایف آنها را قبال ذکر کردیم‪C.‬‬
‫درعین حال ‪ ،‬تمام مالئکه گوش به فرمان خداوند متعالند و تسلیم ارادۀ وی‪ .‬این خصلت را انسانها‬
‫ندارند‪ .‬و همین هم باعث مشکل سازی‪ C‬در بین انسان ها است و در عین حال ‪ ،‬اگر درست استفاده‬
‫شود ‪ ،‬مایۀ پیشرفت‪ C‬انسان ها‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬چنانچه ما از دنیای غیب بیشتر‪ C‬آشنایی پیدا کنیم ‪ ،‬می توانیم بهتر برای خود برنامه ریزی‪C‬‬
‫نموده و در نتیجه از خواص آن استفاده کنیم و از چالش های آن به پرهیزیم‪ .‬برای اینکار ‪ ،‬ابتدا به‬
‫سه مفهوم ماده ‪ ،‬مجرد و جسم بسیط می پردازیم و سپس به سیستم مراحل انتقال اراده نگاهی می‬
‫اندازیم‪.‬‬

‫تفسير نور الثقلين ‪ ،‬ج ‪ , ۳‬ص ‪۱۸۸‬‬ ‫‪1‬‬

‫آیۀ ‪ 6‬سورۀ تحريم‬ ‫‪2‬‬

‫‪55‬‬
‫دنیای مجرد ‪ ،‬ماده ‪ ،‬و جسم لطیف‬

‫فالسفه ‪ ،‬موجودات دنیا را به دو گونه تقسیم می کنند‪ :‬طبیعت و ماوراء طبیعت‪ .‬ویا ما ّدی و مجرد‪.‬‬
‫ولی وقتی به مالئکه می رسیم ‪ ،‬می بینیم که افرادی که طبع فلسفی دارند ‪ ،‬مالئکه را مجرد می‬
‫خوانند و کسانی‪ C‬که طبع روایی دارند ‪ ،‬آنها را مادی می خوانند‪ C.‬آیا این یک تناقض است؟ در پاسخ‬
‫می گوییم‪ :‬خیر‪ .‬برای توضیح بیشتر اجازه دهید مقدمه ای را عرض نماییم‪.‬‬

‫به طور‪ C‬کلی در علوم ‪ ،‬ما می توانیم‪ C‬یک حقیقت را به چند نوع تقسیم کنیم ‪ ،‬هر کدام از این تقسیم‬
‫بندی ها در سیستم‪ C‬خودش مفید است و کاربرد‪ C‬دارد و نمی توانیم‪ C‬یک تقسیم بندی را با تقسیم بندی‬
‫دیگر مقایسه کنیم ‪ ،‬هرچند ممکن است در بعضی‪ C‬مراحل ‪ ،‬این دو سیستم از نام های مشترکی استفاده‬
‫نمایند‪ .‬از آنجا که موضوع‪ C‬این کتاب ‪ ،‬مسائل فلسفی نیست ‪ ،‬با یک مثال بسیار ساده مطلب خود را‬
‫بیان می کنیم‪.‬‬

‫ما می توانیم‪ C‬انسان ها را از لحاظ جنسی به مرد و زن تقسیم کنیم‪ .‬یعنی بگوییم انسان ها یا مرد هستند‬
‫ویا زن‪ .‬و از طرفی‪ C‬دیگر ‪ ،‬در بیان موضوع‪ C‬قدرت و شهامت ‪ ،‬انسان ها را به دو نوع تقسیم کنیم‪:‬‬
‫مرد و نامرد‪ .‬مرد کسی است که شهامت داشته و در مقابل تهدیدها ‪ ،‬پایدار باشد و به سادگی نهراسد‬
‫و فرار‪ C‬نکند‪ .‬و نامرد‪ C‬بر عکس آن عمل می کند‪ .‬در اینصورت‪ C‬می بینیم که گاهی زن هایی را می‬
‫بینیم که براستی‪ C‬مرد هستند و گاهی مردهایی‪ C‬را می بینیم که یقینا نامرد هستند‪ .‬پس اگر گفتیم که زنی‬
‫مرد است ‪ ،‬این یک تناقض است؟ البته که نه‪.‬‬

‫در مورد‪ C‬تقسیم ماهیت امور دنیا می بینیم که فالسفه برای خود یک تقسیم بندی دارند و دانشمندانی که‬
‫می خواهند متون اسالمی را بهتر درک کنند ‪ ،‬تقسیم بندی دیگری را مطرح می کنند‪ .‬این یک تناقض‬
‫بین این دو گروه نیست‪ .‬بلکه یک دیدگاه متفاوت بین آنها است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬اگر یک دانشمند دینی‬
‫بگوید مالئکه جسم لطیف هستند (ویا حتی بگوید مادی هستند) با فیلسوفی که معتقد است مالئکه‬
‫موجوداتی‪ C‬مجرد هستند ‪ ،‬در تعریف ماده و مجرد با هم اختالف دارند ‪ ،‬نه در فهم مالئکه‪.‬‬

‫ما دراین کتاب کاری به دیدگاه های فالسفه نداریم و با آنها هم بحث نمی کنیم‪ .‬به جای آن تعریف خود‬
‫را از موجودات مجرد ‪ ،‬مادی و آنچه که به آن جسم لطیف می گوییم را بیان می کنیم و بر اساس آن‬
‫فهم خود را از دنیا عرضه می داریم‪ .‬البته در این تعاریف‪ ، C‬مجبوریم از مفهوم مکان و زمان استفاده‬
‫کنیم که خودشان نیز چندان واضح نیستند‪ .‬ولی فرض را بر این می گیریم که زمان و مکان همان‬
‫چیزهایی هستند که مردم عادی از آن درک دارند‪ .‬و بر این اساس سه تعریف زیر را برای مخلوقات‬
‫خداوند می نماییم‪ C.‬یعنی می گوییم که مخلوقات‪ C‬خداوند بر سه نوعند‪:‬‬

‫ماده‪ :‬تمام چیزهایی‪ C‬که دارای زمان و مکان باشند و هر نوع تغییر در آنها احتیاج به تغییر در یک یا‬
‫هردو مفهوم را دارا باشد‪ .‬یعنی هر تغییری‪ C‬در آن یا تغییر در محل آن باشد؛ ویا تغییر در زمان آن‬
‫باشد؛ ویا تغییر در هردو مورد زمان و مکان باشد‪ .‬تقریبا هرچیزی‪ C‬که ما می شناسیم ویا با آن‬
‫برخورد‪ C‬داریم و یا احساس می کنیم ‪ ،‬ما ّدی هستند‪.‬‬

‫مجرد‪ :‬آنچه که اصالً و به هیچ وجه با زمان و یا مکان تغییری‪ C‬نیابد را مجرد می گوییم‪ .‬پیدا کردن‬
‫مثال برای مجردات بسیار سخت است ولی معادل آن در ادبیات قرآنی‪ ، C‬فطرت است‪ .‬بهترین مصداق‬
‫برای شیء مجرد ‪ ،‬خداوند‪ C‬متعال است‪ .‬برای یافتن مثال برای مجردات ‪ ،‬باید به دنبال چیزی بگردیم‬
‫که در طول تاریخ هیچ تغییری نکرده باشند‪ .‬مثال گفته می شود ریاضیات جزو مجردات هستند‪ .‬یعنی‬
‫عدد ‪ 5‬در طول تاریخ و در هرجای‪ C‬دنیا ‪ 5 ،‬می ماند‪ .‬ولی با کمی تأمل و تعریف ما از اجسام بسیط‪،‬‬

‫‪56‬‬
‫ممکن است تغییر رأی دهیم و اعداد را نیز جسم لطیف بخوانیم‪ C.‬البته ممکن است احساسات ما جزو‪C‬‬
‫مفاهیم مجردات باشند‪.‬‬

‫جسم لطیف‪ :‬آنچه که خودش با زمان و مکان تغییر نیابد ولی در رابطه با زمان و مکان باشد‪ .‬مثال‬
‫می گوییم‪ C‬که مفهوم عدد ‪ 5‬در تمام دنیا یکی است ولی در کشورهای‪ C‬مختلف به شکل های مختلفی آن‬
‫را می کشند ویا نشان می دهند‪ .‬نور (فوتون) نیز یک جسم لطیف است‪ .‬در بعضی آزمایشها‪ C‬خود را‬
‫به صورت‪ C‬ماده نشان می دهد و در بعضی آزمایشها به شکل مجرد است‪ .‬مالئکه را جسم لطیف می‬
‫خوانیم زیرا خودشان زمان و مکان ندارند‪ C‬ولی حرکت آنها با دیدگاه ما زمان بر است و در جاهای‬
‫مختلف ظاهر می شوند و یا تأثیر گذارند‪.‬‬

‫با این تقسیم بندی می توانیم اشیاء مختلف را دسته بندی نماییم‪ .‬ولی گاهی اشیاء مرکب هستند و کار‬
‫دسته بندی را برای ما مشکل می کنند‪ .‬یعنی ما یک چیز داریم ولی در تقسیم بندی های مختلف خود‬
‫را به شکلی گوناگون نشان می دهد‪ .‬مثالً یک جعبۀ چوبی‪ C‬را در نظر بگیرید‪ .‬ممکن است آن را یک‬
‫مکعب بنامیم‪ .‬ممکن است آن را چوب بدانیم (بخصوص وقتی که احتیاج به هیزم داشته باشیم و این‬
‫جعبه را چوب ببینیم‪ ).‬ممکن است آن را قهوه ای بنامیم‪ .‬بخصوص اگر در بین چند جعبۀ رنگی باشد‪.‬‬
‫ویا ممکن است آن را جعبه بنامیم ‪ ،‬وقتی که بخواهیم چیزی را در آن قرار دهیم‪ .‬پس آن شیء ‪ ،‬یک‬
‫چیز است ولی مصداق‪ C‬خیلی مفاهیم متفاوت باشد‪.‬‬

‫چند مثال‪:‬‬

‫انسان – مفهوم جنس انسان که در ذهن ما است ‪ ،‬یک مفهوم جسم بسیط است‪ .‬ما آن را مجرد‬ ‫‪‬‬
‫نمی خوانیم‪ C‬زیرا در طول زمان ‪ ،‬مفهوم ما از انسان ممکن است تغییر کند‪ .‬مثالً ممکن است‬
‫کسانی مثل داعش را دیگر اصالً انسان ندانیم‪ .‬ولی مصادیق‪ C‬انسانی مثل زید و عمرو و تقی‬
‫مادی هستند‪ .‬آنها راستی در دنیای خارج از ذهن و مادی وجود‪ C‬دارند‪.‬‬

‫أحد ‪ -‬مفهوم أحد یک مفهوم مجرد است ولی مفهوم واحد یک مفهوم جسم بسیط‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫صمد – صمد به معنای معبود‪ ،‬یک شیء مجرد است ولی صمد به عنوان یک شیء یکنواخت‬ ‫‪‬‬
‫و غیر قابل تقسیم (اتم در تعریف‪ C‬اصیل آن) ‪ ،‬ممکن است این مفهوم را یک جسم بسیط‬
‫بدانیم‪ .‬و یک آهن سنگین وزن دار ‪ ،‬یک ماده است‪.‬‬

‫حضرت زهرا سالم هللا علیها را در یک دیدگاه ‪ ،‬انسان می بینیم‪ .‬در دیدگاه های دیگر ممکن‬ ‫‪‬‬
‫است ایشان را برترین حجت خدا ‪ ،‬یک زن ‪ ،‬یک مادر ‪ ،‬آب کوثر‪ ، C‬معدن الرساله ‪ ،‬نور ‪،‬‬
‫روح پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله و غیره بدانیم‪.‬‬

‫ما به همین مقدار اکتفا می کنیم و امیدواریم‪ C‬که عالقمندان روی‪ C‬آن فکر کنند و فوری‪ C‬قضاوت ننمایند‪.‬‬
‫این تقسیم بندی برای فهم مطالب دیگری که بدانها اشاره می کنیم و از جمله مفهوم والیت که موضوع‪C‬‬
‫اصلی این کتاب است ‪ ،‬تأثیر به سزایی دارد و الزم بود که توضیحی نسبت به آن داده باشیم‪.‬‬

‫خالصه آن که خداوند جهان را چنین خلق کرده که احتیاج به مدیریت دائم دارد‪ .‬و این مالئکه هستند‬
‫که مدیریت این جهان را بر عهده دارند‪ .‬و از این جا است که اهمیت وجود مالئکه روشن می گردد‪.‬‬
‫همچنین الزم است بدانیم که اهل بیت علیهم السالم موجوداتی برتر از مالئکه هستند که خداوند‪،‬‬

‫‪57‬‬
‫آسمان و زمین‪ ،‬بهشت و جهنم و همه‪ ‬فرشتگان‪ ‬را تحت فرمان آنان قرار‪ C‬داده و‪ ‬مالئکه‪ ‬را مأمور‪C‬‬
‫ساخته براى انجام هر مأموریتى در زمین‪ ‌،‬نخست خدمت آنان شرفیاب شوند‪ C‬و مأموریت خود را به‬
‫‪1‬‬
‫عرض امام برسانند‪ - C‬ما من ملک یهبطه هللا فى أمر ما یهبط له إالّ بدأ باالمام فعرض ذلک علیه‪.‬‬
‫و جالب است بدانید که یکی از وظایف مالئکه ‪ ،‬استغفار کردن برای انسان ها است‪َ .‬و ْال َماَل ِئکَ ُه‬
‫‪2‬‬
‫ض‪.‬‬‫ُون لِ َمن فِی اَأْلرْ ِ‬
‫ُون ِب َح ْم ِد َرب ِِّه ْم َو َیسْ َت ْغفِر َ‬
‫ُی َس ِّبح َ‬

‫‪ 1‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،26‬ص ‪357‬‬


‫‪ 2‬فرشتگان تسبیح و حمد پروردگار خود را بجا مى‌آورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى‌کنند‪( .‬شوری‪.)۵/‬‬

‫‪58‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬اشرف مخلوقات‬
‫ت‬ ‫َولَ َق ْد َكرَّ مْ َنا َبنِي آ َد َم َو َح َم ْل َنا ُه ْ‪C‬م فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِر َو َر َز ْق َنا ُهم‪ C‬م َِّن َّ‬
‫الط ِّي َبا ِ‬

‫َو َفض َّْل َنا ُه ْ‪C‬م َعلَى َكث ٍ‬


‫ِير ِّممَّنْ َخلَ ْق َنا َت ْفضِ يالً‬

‫در فصل گذشته ذکر کردیم‪ C‬که جنس انسان نمی تواند خلیفة هللا باشد‪ .‬بله می توان گفت که انسان ‪،‬‬
‫بالقوه خلیفة هللا است‪ .‬ولی اگر کسی به شما بگوید‪ C‬شما بالقوه میلیونر‪ C‬هستید ‪ ،‬چه احساسی خواهید‬
‫داشت؟ آنچه که مسلّم است و تا ح ّدی در فصل پیشین بدان اشاره کردیم ‪ ،‬این است که حساب انسان ها‬
‫را از پیغمبران و اولیاء باید جدا نمود‪ .‬بله ‪ ،‬انسان ها می توانند با پیوستن به برنامۀ این نیکان ‪ ،‬خود‬
‫را باال بکشند و از پستی و لجن مادیگری‪ ، C‬خود را به پیروان والیت اهل بیت علیهم السالم برسانند‪C.‬‬
‫ولی این گفتنش ساده تر است تا انجام دادن آن‪ .‬در این فصل می خواهیم این نکته را توضیح دهیم که‬
‫انسان اصالتا ً موجودی‪ C‬است پست ولی با داشتن نیرویی که خداوند در نهاد ما قرار‪ C‬داده می توانیم با‬
‫استفاده از محبت اهل بیت علیهم السالم که همان والیت باشد ‪ ،‬خود را به نزدیکی‪ C‬خداوند و آینده ای‬
‫بس بهتر برسانیم‪ .‬پس شروع‪ C‬می کنیم از جایی که هر انسانی شروع می کند‪.‬‬

‫انسان موجودی پست خلق شده است‬


‫قرآن کریم پس از بیان اینکه انسان ها در بهترین فُرم خلق شده اند ‪ ،‬می فرماید‪ :‬ولی پس از تولد او‬
‫سافِلِينَ ۝‬‫ان فِي َأحْ َس ِن َت ْق ِو ٍيم ۝ ُث َّم َر َددْ َناهُ َأ ْس َفلَ‪َ D‬‬
‫را به پایین ترین درجات فرستادیم‪ .‬لَ َق ْد َخلَ ْق َنا اِإْلن َس َ‬
‫ون علّت این سراشیبی‪ ، C‬طبیعت انسان است که‬ ‫ت َفلَ ُه ْم َأجْ ٌر َغ ْي ُر َممْ ُن ٍ‬
‫ِين آ َم ُنوا َو َع ِملُوا الصَّال َِحا ِ‬
‫ِإاَّل الَّذ َ‬
‫‪1‬‬

‫هرگاه به خود رها شود در شیب سرازیری‪ C‬می افتد (در واقع سقوط می کند) و فقط با گرفتن ریسمان‬
‫اهل بیت علیهم السالم است که می تواند خود را باال بکشد‪ .‬در کتاب کافی این دعا را می خوانیم‪:‬‬
‫الهي وإله آبائي ال تكلني إلى نفسي طرفة عين ابدا فإنك إن تكلني إلى نفسي طرفة عين أقرب من الشر‬
‫و أبعد من الخير – ای خدای من و پدرانم ‪ ،‬من را یک لحظه به خود وانگذار‪ .‬زیرا اگر مرا یک‬
‫‪2‬‬
‫چشم به هم زدن به خود واگذاری‪ ، C‬به شر نزدیک می شوم و از خیر دور می گردم‪.‬‬
‫ا ّم سلمه نقل می‌کند که رسول اکرم (ص) پیش من بود‪ ،‬شب بلند شدم دیدم پیغمبر نیست‪ ... ،‬دیدم‬
‫صدای گریه از پشت بام می‌ آید رفتم دیدم رسول اکرم صورتش‪ C‬را به سجده روی خاک پشت بام‬
‫گذاشته دارد گریه می‌کند و قطرات اشکش روی زمین جاری شده! و با شدت این جمله را می‌گوید‪:‬‬
‫اك َأ َبداً‪ .‬می‌گوید از‬
‫صال َِح َما َأعْ َط َ‬ ‫اللَّ ُه َّم َو اَل َت ِك ْلنِي ِإلَى َن ْفسِ ي َط ْر َف َة َع ْي ٍن َأ َبداً‪َ ...‬و َأنْ اَل َي ْن ِز َع َع ْن َ‬
‫ك َ‬
‫گریۀ رسول اکرم‪ ،‬من هم گریه کردم‪( ،‬بعد از این‌ که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله متوجه گریۀ او‬
‫می شوند) گفتم یا رسول هللا‪ :‬تو(ی پیغمبر) داری می‌گویی‪ :‬خدایا مرا به خود وامگذار! ‪ ...‬بعد‬
‫پیغمبر یک جملۀ زیبایی‪ C‬فرمودند‪ C:‬چه چیزی مرا تضمین می کند؟ برادرم‪ C‬حضرت یونس را خدای‬

‫آيات ‪ 6 – 4‬سورۀ تين‬ ‫‪1‬‬

‫کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص ‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪59‬‬
‫عالم یک طرفة العینی به خودش وا گذاشت و شد آنچه که شد (سر از شکم نهنگ در آورد)‪ .3‬حتی‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله وقتی‪ C‬در مقام یک انسان است از این بیم دارد که منحرف شود‪.‬‬

‫این از سراشیبی‪ C‬طبیعت انسان ‪ ،‬و برای نجات خود ‪ ،‬تنها راهی که داریم چنگ زدن به ریسمان اهل‬
‫بیت علیهم السالم است‪ .‬در دعای علقمه (بعد از زیارت عاشورا) می خوانیم‪َ :‬و الَ ُت َفرِّ ْق َب ْينِي َو َب ْي َن ُه ْم‬
‫ْن َأ َبداً فِي ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِر ِة ‪ .‬خداوندا بین من و اولیای خود در دنیا و آخرت به اندازۀ یک چشم‬
‫َطرْ َف َة َعي ٍ‬
‫‪1‬‬
‫به هم زدنی جدایی میافکن‪.‬‬
‫اضافه بر این ‪ ،‬نوع ویژگی هایی که قرآن کریم از انسان به ما می دهد ‪ ،‬چندان زیبا نیستند‪:‬‬
‫(‪30‬‬ ‫انسان اساسا ً موجودی‪ C‬خونریز‪ C‬و مفسد فی االرض است‪ .‬این را مالئکه شهادت داده اند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫بقره)‬
‫انسان کفور (بسیار‪ C‬ناسپاس و حق ناشناس) است‪ 48( .‬شوری‪ 9 ، C‬هود ‪ 67 ،‬اسراء)‬ ‫‪‬‬
‫انسان ظلوم (بسیار ظالم بخصوص به نفس خودش) است‪ 34( .‬ایراهیم ‪ 72 ،‬احزاب)‬ ‫‪‬‬
‫انسان جهول (بسیار نادان) است‪ 72( .‬احزاب)‬ ‫‪‬‬
‫انسان عجول (بسیار شتابگر) است‪ 11( .‬اسراء)‬ ‫‪‬‬
‫انسان هلوع (حریص و منفعت طلب) است‪ 19( .‬معارج)‬ ‫‪‬‬
‫انسان یؤوس است‪( .‬خیلی زود نا امید می شود‪ 9( ).‬هود)‬ ‫‪‬‬
‫انسان قتور‪( C‬بسیار بخیل) است‪ 100( .‬اسراء‬ ‫‪‬‬
‫انسان کنود (بسیار بی بخار – کسی که خیری از او نمی آید) است‪ 6( .‬عادیات)‬ ‫‪‬‬
‫انسان خصیم (همیشه پیکارکش و دشمنی کننده) است‪ 4( .‬نحل و ‪ 77‬یس)‬ ‫‪‬‬
‫انسان بر خدا دروغ می بندد‪ 5( .‬جن)‬ ‫‪‬‬
‫انسان ضعیف است‪ 28( .‬نساء)‬ ‫‪‬‬
‫انسان فقیر است‪( .‬هیچ چیز از خود ندارد‪ 15( ).‬فاطر)‬ ‫‪‬‬
‫انسان طرفدار‪ C‬شر و بخل نفس است (مرتب بیشتر می خواهد‪ 9( ).‬حشر)‬ ‫‪‬‬
‫انسان بیش از همه مجادله می کند‪ 54( .‬کهف)‬ ‫‪‬‬
‫انسان حسود است (‪ 5‬فلق)‬ ‫‪‬‬
‫آیا شما در این ویژگیها‪ C‬چیز جالبی می بینید؟ اضافه بر این ‪ ،‬خداوند‪ C‬در چندین جای قرآن نسل انسان‬
‫را تهدید می کند که چی فکر می کنید؟ عوض کردن شما برای من کاری ندارد‪ .‬آیا خدایی که انسان‬
‫را برای خالفت خویش ساخته ‪ ،‬با او چنین صحبت می کند؟ چهار آیه از این تهدیدات را مالحظه‬
‫نمایید‪:‬‬
‫حق ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْم َو َيْأ ِ‬
‫ت ِب َخ ْل ٍق َجدِي ٍد ‪ 19‬ابراهيم‬ ‫ت َواَألرْ َ‬
‫ض ِب ْال ِّ‬ ‫َألَ ْم َت َر َأنَّ هّللا َ َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ‬ ‫‪‬‬

‫ب ْال َب ْي ِ‬‫َت َت ْطلُ ُب ُه فِي جَ َوا ِن ِ‬ ‫‪َ 3‬كانَ رَ سُو ُل هَّللا ِ فِي َب ْي ِ ُأ‬
‫َت ِإلَ ْي ِه َو‬ ‫ت حَ َّتى ا ْن َته ْ‬ ‫دَخلَهَا مِنْ َذلِكَ مَا ي َْد ُخ ُل ال ِّنسَ ا َء َف َقام ْ‬ ‫ت ِّم سَ لَ َم َة فِي لَ ْيلَ ِتهَا َف َف َقدَ ْت ُه مِنَ ْالفِرَ ِ‬
‫اش َف َ‬
‫ْن َأبَداً‬ ‫ت َقاِئ ٌم رَ افِ ٌع يَدَ ْي ِه َي ْبكِي َو ه َُو َيقُو ُل «اللَّ ُه َّم اَل َت ْن ِزعْ ِم ِّني صَ الِحَ مَا َأعْ َط ْي َتنِي َأبَداً‪ -‬اللَّ ُه َّم َو اَل َتك ِْلنِي ِإلَى َن ْفسِ ي َطرْ َف َة عَ ي ٍ‬ ‫ب مِنَ ْال َب ْي ِ‬ ‫ه َُو فِي جَ ا ِن ٍ‬
‫ت ُأ ُّم سَ لَ َم َة َت ْبكِي حَ َّتى ا ْنصَ رَ فَ رَ سُو ُل هَّللا ِ ص‬ ‫ِت ِبي عَ ُدوّ اً َو اَل حَ اسِ داً َأبَداً اللَّ ُه َّم اَل َت ُر َّدنِي فِي سُو ٍء اسْ َت ْن َق ْذ َت ِني‪ِ C‬م ْن ُه َأبَداً» َقا َل َفا ْنصَ رَ َف ْ‬ ‫اللَّ ُه َّم اَل ُت ْشم ْ‬
‫ان الَّذِي َأ ْنتَ ِب ِه مِنَ هَّللا ِ َق ْد غَ َفرَ هَّللا ُ َلكَ مَا َت َق َّد َم‬ ‫ُأ‬ ‫ِيك يَا ُأ َّم سَ لَ َم َة َف َقالَ ْ‬
‫ت ِبَأ ِبي َأ ْنتَ َو مِّي يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َو ِل َم اَل َأ ْبكِي َو َأ ْنتَ ِب ْال َم َك ِ‬ ‫ِل ُب َكاِئهَا َف َقا َل لَهَا مَا ُي ْبك ِ‪C‬‬
‫مِنْ َذ ْن ِبكَ َو مَا َتَأ َّخرَ ‪َ -‬تسْ َأل ُ ُه َأنْ اَل ُي ْش ِمتَ ِبكَ عَ ُدوّ ا بَدا َو حَ اسِ دا َو نْ َي ُر َّدكَ فِي سُو ٍء اسْ َتن َقذكَ ِمن ُه بَدا‪َ ،‬و نْ َين ِزعَ عَ نكَ صَ الِحَ مَا عْ طاكَ‬
‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫َأ‬ ‫ً‬ ‫اَل‬ ‫ً‬ ‫َأ‬ ‫ً‬
‫ُأ‬
‫ْن َف َكانَ ِم ْن ُه مَا َكانَ ‪-‬‬ ‫ْن َأبَداً َف َقا َل يَا َّم سَ لَ َم َة َو مَا يُْؤ ِم ُن ِني‪َ C‬و ِإ َّنمَا َو َك َل هَّللا ُ يُو ُنسَ ْبنَ َم َّتى ِإلَى َن ْفسِ ِه َطرْ َف َة عَ ي ٍ‬ ‫َأبَداً َو َأنْ اَل َي ِكلَكَ ِإلَى َن ْفسِ كَ َطرْ َف َة عَ ي ٍ‬
‫تفسير القمي‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪75‬‬
‫‪ 1‬بحار األنوار‪ ،‬ج ‪ ،98‬ص ‪ ،298‬ر ‪3‬‬

‫‪60‬‬
‫(ای بشر) آیا ندانستی‪ C‬که خدا آسمان‌ها و زمین را به حق و برای مقصود بزرگی‪ C‬آفریده و اگر بخواهد‬
‫شما (جنس بشر) همه را در زمین نابود‪ C‬میسازد و خلقی دیگر از نو می‌آفریند؟‬
‫ت َواَأْلرْ َ‬
‫ض ِب َقاد ٍِر َعلَى َأنْ َي ْخلُ َق م ِْثلَهُم َبلَى َوه َُو ْال َخاَّل ُق ْال َعلِي ُم ‪81‬‬ ‫َأ َولَي َ‬
‫ْس الَّذِي َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ‬ ‫‪‬‬
‫يس‬
‫آیا آن خدایی که (خلقت با عظمت) آسمان‌ها و زمین را آفریده بر آفرینش (موجود‪ C‬ضعیفی) مانند این‬
‫کافران قادر نیست؟ چرا (البته قادر است) و او آفریننده و داناست‪.‬‬
‫ان هّللا ُ َعلَى َذل َِك َق ِديرً ا ‪ 133‬نساء‬
‫ين َو َك َ‬ ‫ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْم َأ ُّي َها ال َّناسُ َو َيْأ ِ‬
‫ت ِب َ‬
‫آخ ِر َ‬ ‫‪‬‬
‫ای مردم‪ ،‬خدا اگر بخواهد همه شما انسان ها را (به کلی از دنیا) می برد و دیگران را می آورد و‬
‫البته خدا بر این کار مقتدر و تواناست‪.‬‬
‫ك ْال َغنِيُّ ُذو الرَّ حْ َم ِة ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْ‪C‬م َو َيسْ َت ْخل ْ‬
‫ِف مِن َبعْ ِد ُكم مَّا َي َشاء َك َمآ َأن َشَأ ُكم مِّن ُذرِّ َّي ِة َق ْو ٍم‬ ‫َو َر ُّب َ‬ ‫‪‬‬
‫ين ‪ 133‬انعام‬ ‫آخ ِر َ‬ ‫َ‬
‫و خدای تو از خلق بی‌نیاز و (به همه) مهربان است و اگر بخواهد‪ ،‬شما را ببرد (و همه را فانی‬
‫گرداند) آن گاه هر که را بخواهد جانشین شما کند چنان که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد‪.‬‬

‫حال این ویژگی ها را با آنچه که قبال دربارۀ مالئکه ذکر کردیم‪ C‬مقایسه نمایید‪ .‬اصال قابل مقایسه‬
‫نیستند‪ .‬پس چرا خداوند‪ C‬از مالئکه خواست که بر حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم سجده‬
‫نمایند؟ در فصل گذشته توضیح دادیم که وجود مبارک اهل بیت عصمت علیهم السالم است که باعث‬
‫می شود مالئکه بر حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم سجده کنند‪ .‬در واقع سجده برای خداوند‬
‫بود ولی به احترام انوار پنج تن و در این بین حضرت آدم (ع) یک سمبل است و قبله ای برای سجده‬
‫کردن‪ 1.‬بهرحال ‪ ،‬خداوند چنین نمایشی را می گذارد تا هم ما و هم مالئکه بدانند که در دنیا اسرار‬
‫پنهانی زیادی در آسمان و زمین وجود دارند که از دید حتی مالئکه هم پوشیده مانده است‪ .‬ما الزم‬
‫نیست از این اسرار آگاهی داشته باشیم‪ .‬فقط کافی است که والیت خود را نسبت به این ذوات مقدسه‬
‫حفظ کنیم ‪ ،‬بقیه اش با خودشان است‪ .‬به ما یاد می دهند و به ما کمک می کنند تا عبادت درستی را‬
‫انجام دهیم و از خیرهای خداوند مهربان تا ابد بهره بریم‪.‬‬

‫نور معصوم‪ ،‬اولین مخلوق‬


‫پیامبر اکرم و اهل بیت آن حضرت تجسم عینی (اسماء) و نور‪ C‬الهی هستند‪ .‬ما در زیارت جامعه می‬
‫خوانیم‪ :‬و انتجبکم لنوره ‪ -‬خدای متعال شما را برای نور خود برگزید‪ C.‬همچنین می خوانیم‪ :‬و نوره و‬
‫برهانه عندکم ‪ -‬نور و برهان حق نزد شما است ‪ ...‬السالم علی االئمة الدعاة و ‪ ...‬و صراطه و نوره‬
‫و برهانه ‪ -‬سالم بر امامان بزرگواری‪ C‬که دعوت کننده به سوی خدا و ‪ ...‬و صراط او‪ ،‬نور او و‬
‫برهان او هستند‪.‬‬

‫‪ 1‬امام باقر علیه السالم ‪ :‬نحن االسماء الحسنی التی ال یقبل هللا من العباد عمالً اال بمعرفتنا‪ .‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 25‬ص ‪ – 4‬همانا ما اسماء‬
‫الحسنایی هستیم که خداوند هیچ عملی از بندگان را قبول نمی کند مگر آنکه با شناخت ما همراه باشد‪ .‬امام صادق سالم هللا علیه نیز می‌فرماید‪:‬‬
‫َنحْ نُ َو هَّللا ِ اَأْلسْ مَا ُء ْالحُسْ َنى الَّتِي اَل َي ْق َب ُل هَّللا ُ مِنَ ْال ِعبَا ِد عَ َماًل ِإاَّل ِب َمعْ ِر َف ِت َنا ‪ -‬كافی ‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ ،144‬ر ‪4‬‬

‫‪61‬‬
‫در عبارت دوم‪ C‬گفته می شود‪ :‬نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق می‬
‫گوییم‪ .‬و در حدیثی طوالنی‪ C‬آمده است‪ :‬رسول خدا صلی هللا علیه و آله ‪ ،‬نور خویش‪ ،‬امیرمؤمنان ‪،‬‬
‫فاطمۀ زهرا ‪ ،‬امام حسن ‪ ،‬امام حسین علیهم السالم ‪ ...‬را از نور خداوند دانسته است‪.‬‬
‫در روایات‪ ،‬اولین مخلوق و نخستین صادر‪ ،‬نور رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه و سیزده‬
‫معصوم دانسته شده است‪ .‬جابر از رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه سؤال می کند که اولین خلقت‬
‫‪1‬‬
‫عزوجل می فرماید‪ُ C:‬نو ُر َن ِب ِّي َ‬
‫ك َيا َج ِابرُ‪.‬‬ ‫خداوند چه بوده است؟ خداوند ّ‬
‫خدای سبحان در آیۀ ‪ ۱۶۳‬سورۀ انعام به پیغمبرش دستور‪ C‬می دهد که‪ :‬بگو من اولین مسلمانم‪- C‬‬
‫َو ِب ٰ َذلِکَ ُأمِرْ ُ‬
‫ت َوَأ َنا َأ َّو ُل ْالمُسْ لِم َ‬
‫ِین‪ .‬و مقصود از این اوّ لیّت‪ ،‬اولیّت رتبی است‪ ،‬نه زمانی؛ زیرا اگر‬
‫مقصود اولیت زمانی‪ C‬بود‪ ،‬هر پیغمبری‪ C‬نسبت به قوم خویش (اول المسلمین) بود و پیامبران پیشین نیز‬
‫به طریق‪ C‬اولی می توانستند‪ C‬مصداق این روایت باشند‪ .‬از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسالم‬
‫فرموده بگو‪ :‬مأمورم که اول المسلمین باشم ‪ ،‬برای آن است که آن حضرت ‪ ،‬اوّ ل صادر‪ C‬یا اول ظاهر‬
‫است ‪.‬‬
‫از امام صادق علیه السالم سؤال شد‪ :‬شما قبل از آن که آسمان ها و زمین خلق شوند‪ ،‬کجا بودید؟‬
‫حضرت در پاسخ فرمود‪ :‬ک ّنا انواراً حول العرش نسبح هللا و نقدسه حتی خلق هللا سبحانه المالئکة‬
‫‪ - ...‬انواری بودیم‪ C‬حول عرش و مشغول‪ C‬تسبیح و تقدیس خدا بودیم و مالئکه (تسبیح کردن خداوند را‬
‫یاد گرفتند)‪ C‬و تسبیح نمودند‪ C.‬سپس خداوند ما را به زمین فرستاد و اهل زمین (هم تسبیح کردن را‬
‫فراگرفتند) و تسبیح نمودند‪ .‬سپس امام صادق علیه السالم اضافه می کنند که این ما هستیم که منظور‬
‫آیۀ ‪ 165‬و ‪ 166‬سورۀ صافات‪ C‬است که می فرماید‪ :‬و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف‬
‫ايستاده ايم و ما همه تسبيح گوى او هستيم‪ 2.‬در این روایت یک برتری‪ C‬مهم دیگری‪ C‬را نیز بر مالئکه‬
‫می یابیم‪ .‬نه فقط ائمۀ اطهار از علّییّن بوده و در عرش جای داشتند ‪ ،‬بلکه تسبیح کردن خداوند را نیز‬
‫آنها به مالئکه آموختند‪.‬‬
‫ابن مهران از ابن عباس در مورد تفسیر این آیه‪ :‬و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف‬
‫ايستاده ايم و ما همه تسبيح گوى او هستيم‪ 165( .‬و ‪ 166‬صافات) سؤال نمود‪ .‬ابن عباس گفت‪ :‬ما در‬
‫محضر رسول خدا صلی هللا علیه و آله بودیم که حضرت علی بن ابیطالب علیه السّالم وارد شد‪ .‬وقتی‪C‬‬
‫نبی اکرم صلی هللا علیه و آله او را دید‪ ،‬به روی‪ C‬او تبسمی نمود و فرمود‪ :‬خوش آمد کسی که خداوند‪C‬‬
‫او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود‪ .‬گفتم‪ :‬ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر‬
‫(حضرت آدم علیه السالم) آفریده شده است‪ .‬فرمودند‪ :‬بله‪ ،‬همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این‬
‫مدت‪ ،‬من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید‪ C‬سپس آن نور را به دو نیم تقسیم کرد و قبل از‬
‫آفرینش تمام اشیاء‪ ،‬مرا از نیمی از این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود‪ .‬سپس اشیاء را خلق‬ ‫ِ‬
‫کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است‪ ،‬سپس خداوند ما را در‬
‫سمت راست عرش قرار‪ C‬داد و سپس مالئکه را آفرید‪ C‬و ما خداوند را تسبیح گفتیم و مالئکه تسبیح‬
‫گفتند و ال اله اال هللا گفتیم پس مالئکه تهلیل (ال اله اال هللا) گفتند و تکبیر (هللا اکبر) گفتیم پس مالئکه‬
‫تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و آن در علم پیشین الهی بود که محب من و محب علی داخل‬
‫آتش نشود و شخص کینه دار از من و علی در بهشت وارد‪ C‬نشود‪ C.‬خدای ّ‬
‫عز و ج ّل فرشتگانی‪ C‬خلق‬
‫کرد که در دستشان کوزه‌ های سیمین دارند که لبریز از آب حیات فردوس برین است‪ .‬تمامی شیعیان‬
‫‪ 1‬بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ ، ۵۴‬ص ‪۱۷۰‬‬
‫يح َفسَ بَّحْ ناَ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللَا‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ش ف مَرَ نا ُ ِبالتسْ ٰ ِب ِ‬ ‫ض خط ِبهِ‪ِ :‬إنا آ ُل مُحَ َّم ٍد كنا ن َوارا حَ ْو َل العَ رْ ِ‬
‫ٰ‬
‫‪ 2‬بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ ، ۲۴‬ص ‪ - ۸۸‬قا َل عَ لِيٌّ عَ ل ْي ِه ال َّسال ُم فِي َبعْ ِ‬
‫َ‬ ‫ّ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬ ‫هَّللَا‬ ‫ت اَ ْل َمالَِئ َك ُة ِب َتسْ ِبي ِح َنا ُث َّم ُأهْ ِب ْط َنا ِإلَى اََأْلرْ ِ َأ‬
‫َ‬
‫`و ِإنا لنحْ نُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ض ِبتسْ ِبي ِحنا‪‍ C‬ف ِإنا لنحْ نُ الصَّافونَ َ‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ض َف مَرَ َنا ُ ِبال َّتسْ ِب ِ‬
‫يح َفسَ بَّحْ نا فسَ بَّحَ ت هْ ُل ا رْ ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َفسَ بَّحَ ِ‬
‫اَ ْلمُسَ ِّبحُونَ‬

‫‪62‬‬
‫علی علیه السّالم ‪ ،‬پدر و مادرشان پاک بوده و پرهیزگار‪ C‬و پاک هستند و به خدا ایمان دارند‪ .‬زمانی‬
‫که پدر یکی از آنها بخواهد تا با همسرش مباشرت نماید‪ ،‬یکي از فرشتگانی که به دستش کوزه ای از‬
‫آب بهشت دارد می آید و آن آب را در ظرف آبی می افکند که او از آن می نوشد‪ ،‬پس او از آن آب‬
‫می نوشد و ایمان در قلبش می روید‪ C‬چنانکه که گیاه می روید پس آنان دلیلی آشکار از پروردگارشان‬
‫و پیامبرشان‪ C‬و از وصیشان علی و از دخترم زهرا و سپس از حسن و سپس از حسین و سپس از‬
‫امامانی از نسل حسین علیهم السالم هستند‪ .‬گفتم‪ :‬یا رسول هللا‪ ،‬ائمه چه کسانی هستند ایشان فرمودند‪:‬‬
‫یازده تن از آنها از (نسل) من هستند و پدرشان علی بن ابی طالب علیه السّالم است‪ .‬سپس پیامبر‬
‫صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬سپاس خدای را که محبت علی علیه السالم و ایمان به امامت وی را از‬
‫‪1‬‬
‫اسباب و ملزومات ایمان واقعی قرار‪ C‬داد‪.‬‬
‫از امام جعفر بن محمد الصادق‪ C‬عليه السّالم روايت شده است و آن حضرت از امير المؤمنين على‬
‫عليه السّالم که روزى‪ C‬در رحبه نشسته بودند و خلق بسياری‪ C‬در چپ و راست آن حضرت جمع شده‬
‫بودند در ميان آن جماعت شخصى برخاست و گفت يا امير المؤمنين ترا ربّ العالمين در اين مكان‬
‫معذب و با اهل دوزخ همنشين است‪ .‬حضرت امير‬ ‫مكين گردانيد (در حالیکه) پدرت در نار سجّين ّ‬
‫المؤمنين على عليه السّالم فرمودند‪ :‬خداى تبارك و تعالى زبانت را مقطوع گرداند‪ .‬قسم به آن خداى‬
‫كه حضرت محمد صلی هللا علیه و آله را به رسالت برانگیخت ‪ ،‬اگر پدرم اراده كند كه از همۀ‬
‫گنهكاران زمين شفاعت نمايد‪ ،‬هر آينه خداوند شفاعت او را قبول فرمايد‪ .‬وای بر تو! (چگونه) پدرم‬
‫معذب باشد و پسر او تقسيم کنندۀ بهشت و جهنم؟ به آن خداى كه محمد را به نبوّ ت امت‬ ‫در نار ّ‬
‫مبعوث گردانيد قسم كه به شعاع نور پدرم در روز قيامت انوار تمامى خاليق خاموش و مستور‬
‫گرداند مگر پنج نور‪ .‬آن نور محمد و نور من و نور حسن و نور حسين و نور نه نفر از اوالد حسين‬
‫زيرا كه نور پدرم از نور ما است كه حضرت ايزد خالق آن نور را قبل از ايجاد آدم به دو هزار سال‬
‫‪2‬‬
‫پيشتر خلق نمود‪.‬‬
‫امام باقرعلیه السالم می فرماید‪َ :‬یا َج ِاب ُر ِإنَّ هَّللا َ َأوَّ َل َما َخلَ َق َخلَ َق م َُحمَّداً (ص) َو عِ ْت َر َت ُه ْالهُدَا َة ْال ُم ْه َتد َ‬
‫ِین‬
‫ان ُمَؤ یَّداً‬ ‫ت َو َما اَأْل ْش َبا ُح َقا َل ظِ ُّل ال ُّنور َأبْدَانٌ ُن َ ٌ َأ‬ ‫ی هَّللا ِ قُ ْل ُ‬ ‫اح ُن ٍ‬ ‫َفکَا ُنوا َأ ْش َب َ‬
‫اح َو َک َ‬ ‫ورا ِنیَّة ِباَل رْ َو ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ور َبی َْن َی َد ِ‬
‫ان َیعْ ُب ُد هَّللا َ َو عِ ْت َر َت ُه َو ل َِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم ُحلَ َما َء ُعلَ َما َء َب َر َر ًة َأصْ فِ َیا َء‬
‫س َف ِب ِه َک َ‬‫ِی رُو ُح ْالقُ ُد ِ‬ ‫ُوح َوا ِح َد ٍة َو ه َ‬‫ِبر ٍ‬
‫َ‬ ‫ُّ‬ ‫َّ‬
‫یح َو الت ْهل ِ‬ ‫َّ‬ ‫اَل‬ ‫هَّللا‬ ‫َیعْ ُب ُد َ‬
‫ُون؛‬
‫ون َو َیصُوم َ‬ ‫ت َو َیحُجُّ َ‬ ‫صل َوا ِ‬ ‫ون ال َّ‬ ‫ُصل َ‬ ‫ِیل َو ی َ‬ ‫ص ِة َو الص َّْو ِ‪C‬م َو ال ُّسجُو ِد َو التسْ ِب ِ‬ ‫ون َ ِبال َّ‬
‫‪ -‬ای جابر! اولین چیزی که خدا خلق کرد‪ ،‬محمد صلوات‌هللا‌ و سالمه علیه و ائمه هدایت علیهم السام‬
‫بود که از نسل آن جناب می‌باشند‪ .‬آن‌ها جلوی خداوند در اَشکالی از نور هستند‪ .‬من گفتم اشکال نور‬
‫چیست؟ چنین فرمود‪ C:‬یعنی سایه‌هایی از نور‪ .‬این‌ها بدن‌های نوری هستند که روح ندارند و این‌ها تنها‬
‫«و ِإ َّنا َل َنحْ نُ الصَّا ُّفونَ َو ِإ َّنا لَ َنحْ نُ ْالمُسَ ِّبحُونَ »‬ ‫ير َق ْولِ ِه َتعَ ا َلى َ‬ ‫َّاس عَ نْ َت ْفسِ ِ‪C‬‬‫ْن عَ ب ٍ‬ ‫بحار األنوار‪ ،‬جلد ‪ ،35‬صفحه ‪ - 30‬سَ َأ َل ابْنُ ِم ْهرَ انَ عَ ْب ِد هَّللا ِ ب ِ‬
‫‪1‬‬

‫ب (ع)‪َ C‬فلَمَّا رَ آهُ ال َّن ِبيُّ (ص) َت َب َّس َم فِي َوجْ ِه ِه َو َقا َل َمرْ حَ با ً ِب َمنْ َخلَ َق ُه هَّللا ُ َق ْب َل آدَ َم‬ ‫ُول هَّللا ِ (ص) َفَأ ْق َب َل عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ‬ ‫َّاس ِإ َّنا ُك َّنا عِ ْندَ رَ س ِ‬ ‫َف َقا َل ابْنُ عَ ب ٍ‬
‫ب َقا َل َنعَ ْم ِإنَّ هَّللا َ َتعَ الَى َخلَ َقنِي َو َخلَقَ عَ لِ ّيا ً َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ آدَ َم ِب َه ِذ ِه ْال ُم َّد ِة َو َخلَقَ ُنوراً َف َقسَ َم ُه‬ ‫ت يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َأ َكانَ ااِل بْنُ َق ْب َل اَأْل ِ‬ ‫ِبَأرْ َبعِينَ َأ ْلفَ عَ ٍام َفقُ ْل ُ‬
‫ور عَ لِيٍّ ُث َّم جَ عَ لَ َنا‬ ‫ْن َف َخلَ َقنِي مِنْ نِصْ فِ ِه َو َخلَقَ عَ لِ ّيا ً مِنَ ال ِّنصْ فِ اآْل َخر َق ْب َل اَأْل ْشيَا ِء ُكلِّهَا ُث َّم َخلَقَ اَأْل ْشيَا َء َف َكا َن ْ ْ‬
‫وري َو ُن ِ‬ ‫ت مُظلِم ًَة َف ُنو ُرهَا مِنْ ُن ِ‬ ‫ِ‬ ‫نِصْ َفي ِ‬
‫ت ْال َم ِئ َكة َف َكانَ ذلِكَ مِنْ َتعْ لِيمِي َو َتعْ ل ِِيم عَ لِيٍّ َو‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫ت ْال َماَل ِئ َك ُة َو َكبَّرْ َنا َف َكبَّرَ ِ‬ ‫ت ْال َماَل ِئ َك ُة َو َهلَّ ْل َنا َف َهلَّلَ ِ‬ ‫ش ُث َّم َخلَقَ ْال َماَل ِئ َك َة َفسَ بَّحْ َنا َفسَ بَّحَ ِ‬ ‫ِين ْالعَ رْ ِ‬ ‫عَ نْ َيم ِ‬
‫ِيه ْم‬‫ِض لِي َو لِعَ لِيٍّ َأاَل َو ِإنَّ هَّللا َ عَ َّز َو جَ َّل َخلَقَ ْال َماَل ِئ َك َة ِبَأ ْيد ِ‬ ‫َّاب ِق َأنْ اَل ي َْد ُخ َل ال َّنارَ ُمحِبٌّ لِي َو لِعَ لِيٍّ َو اَل ي َْد ُخ َل ْالجَ َّن َة ُم ْبغ ٌ‪C‬‬ ‫َكانَ َذلِكَ فِي عِ ْل ِم هَّللا ِ الس ِ‬
‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّلل‬
‫ْن تقِيٌّ نقِيٌّ مُْؤ مِنٌ ِبا ِ فِإذا رَ ادَ بُو حَ ِد ِه ْم نْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫اَّل‬
‫س فمَا حَ د مِنْ شِ يعَ ِة عَ لِيٍّ ِإ َو ه َُو طا ِه ُر ال َوالِدَ ي ِ‬ ‫ٌ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫دَو ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ْن َممْ لُو َءةٌ مِنْ مَا ِء الحَ يَا ِة مِنَ الفِرْ ْ‬ ‫يق اللُّجَ ي ِ‬ ‫َار ُ‬ ‫َأ‬
‫ب ِ‬
‫ت‬ ‫َطرَ ُح مِنْ َذلِكَ ْالمَا ِء فِي آ ِن َي ِت ِه الَّتِي َي ْشرَ بُ ِم ْنهَا َف َي ْشرَ بُ مِنْ َذلِكَ ْالمَا ِء َو ُي ْن ِب ُ‬ ‫يق مِنْ مَا ِء ْالجَ َّن ِة َفي ْ‬ ‫َار ُ‬ ‫ب‬‫ِيه ْم َأ‬ ‫د‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫َأ‬ ‫ب‬ ‫ذ‬‫َّ‬ ‫ل‬‫ا‬
‫جَ َ َ ِنَ َ ِئ ِ ِينَ ِ ِ‬ ‫ة‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫اَل‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫م‬ ‫ٌ‬
‫ك‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫ء‬ ‫ا‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫هْ‬ ‫َأ‬ ‫ق‬
‫َ ِعَ‬‫ا‬ ‫ُو‬
‫ي‬
‫ِ‬
‫ْن ُث َّم اَأْلِئ َّم ِة مِنْ وُ ْل ِد‬ ‫سَن ُث َّم ْالحُسَ ي ِ‬ ‫الزهْ رَ ا ِء ُث َّم ْالحَ ِ‬
‫ِن ا ْب َنتِيَ َّ‬ ‫الزرْ عَ َف ُه ْم عَ لَى َب ِّي َن ٍة مِنْ رَ ب ِِّه ْم َو مِنْ َن ِبي ِِّه ْ‪C‬م َو مِنْ َوصِ ي ِِّه ْم عَ لِيٍّ َو م ِ‬ ‫ت َّ‬ ‫اِإْليمَانَ فِي َق ْل ِب ِه َكمَا ُي ْن ِب ُ‬
‫ب ُث َّم َقا َل ال َّن ِبيُّ (ص) ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ الَّذِي جَ عَ َل مَحَ َّب َة عَ لِيٍّ‬ ‫َن اَأْلِئم َُّة َقا َل ِإحْ دَ ى عَ ْشرَ َة ِم ِّني َو َأبُو ُه ْم عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ‬ ‫ت يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َو م ِ‬ ‫ْن (ع) َفقُ ْل ُ‬ ‫ْالحُسَ ي ِ‬
‫ْن‬
‫ِ‬ ‫ي‬‫ب‬ ‫َ‬ ‫ب‬
‫َ‬ ‫سَ‬ ‫َانَ‬ ‫َو اِإْليم‬
‫ِق عَ نْ آبَاِئ ِه (علیهم السّالم)‪َ :‬أنَّ َأمِيرَ ْالمُْؤ ِمنِينَ َكانَ َذاتَ ي َْو ٍم جَ الِسا ً فِي الرَّ حْ َب ِة َو ال َّناسُ حَ ْولَ ُه‬ ‫ِ‬ ‫د‬ ‫َّا‬‫ص‬ ‫ال‬ ‫ن‬‫ِ‬ ‫عَ‬ ‫‪-‬‬ ‫‪183‬‬ ‫صفحه‬ ‫‪،‬‬ ‫‪1‬‬ ‫جلد‬ ‫الفوائد‪،‬‬ ‫كنز‬ ‫‪2‬‬

‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َأ‬


‫ار َف َقا َل ل ُه عَ لِيُّ بْنُ ِبي طالِبٍ‪َ :‬مهْ َفضَّ ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ان الذِي ن َزلكَ ُ ِب ِه َو بُوكَ مُعَ ذبٌ فِي الن ِ‬ ‫مُجْ َت ِمعُونَ َف َقا َم ِإل ْي ِه رَ ُج ٌل َف َقالَ‪ :‬يَا مِيرَ المُْؤ ِمنِينَ نتَ ِبال َم َك ِ‬
‫ار َو‬ ‫ار َو ا ْب ُن ُه َقسِ ي ُم ْالجَ َّن ِة َو ال َّن ِ‬ ‫ِيه ْم ِبي مُعَ َّذبٌ فِي ال َّن ِ‬
‫ض لَ َش َّفعَ ُه هَّللا ُ ف ِ َأ‬ ‫ب عَ لَى َوجْ ِه اَأْلرْ ِ‬ ‫َعَث مُحَ مَّداً ِب ْالحَ ِّق َن ِب ّيا ً َل ْو َش َفعَ َأ ِبي فِي ُك ِّل م ُْذ ِن ٍ‬ ‫َفاكَ َو الَّذِي ب َ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬
‫وري َو نورَ الحَ سَ ِن َو نورَ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ِئق كل ِه ْم ِإ خمْ َسة ن َو ٍ‬ ‫اَّل‬ ‫ِّ‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫َعَث مُحَ مَّدا ِبالحَ ق ن ِب ّيا ِإنَّ نورَ ِبي ي َْو َم القِيَا َم ِة ليُطفُِئ ن َوارَ الخ ِ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫الَّذِي ب َ‪C‬‬
‫ار نورَ مُحَ َّم ٍد (ص) َو ن ِ‬
‫ور َنا َخلَ َق ُه هَّللا ُ َتعَ الَى َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ آدَ َم (ع) ِبَأ ْل َفيْ عَ ٍام‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫ِنْ‬ ‫م‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫نَّ‬
‫ِ ُسَ ِ ِإ ورَ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ْن‬
‫ي‬ ‫ح‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫د‬ ‫ل‬‫ْ‬ ‫وُ‬ ‫ِنْ‬ ‫م‬ ‫ة‬‫ٍ‬ ‫ِسْ‬
‫ْن َ ورَ عَ‬ ‫ت‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫و‬ ‫ْالحُسَ ي ِ‬

‫‪63‬‬
‫با یک روح‪ ،‬تقویت می‌شدند‪ C‬و آن‪ ،‬همان روح القدس بود‪ .‬و با توان او‪ ،‬محمد و عترت او خداوند را‬
‫عبادت می‌کردند‪ .‬به خاطر این ‪ ،‬خداوند‪ C‬آن‌ها را به صورت حلیم‪ ،‬عالم و طاهر خلق کرده است‪.‬‬
‫آن‌ها با نماز‪ ،‬روزه‪ ،‬سجده‪ ،‬تسبیح و تحلیل خدا را عبادت می‌ کنند‪ .‬آن‌ها نماز می‌خوانند‪ ،‬حج به جا‬
‫‪1‬‬
‫می آورند‪ ،‬و روزه می‌گیرند‪.‬‬
‫با استناد به روایات و فرمایشات‪ C‬معصومین علیهم السالم در روایات فوق‪ ،‬می توان چنین استنباط کرد‬
‫که خداوند‪ C‬نور این پاکان (رسول اکرم و خاندان مطهرش) را پیش از خلقت حضرت آدم آفریده بود و‬
‫اشباح نوری‪ C‬آنان همزمان با خلقت حضرت آدم برای نخستین بار به نمایش درآمدند‪ C‬و درمورد نام‬ ‫ِ‬
‫آنان از مالئکه سؤال شد‪ .‬آنها با این انوار و اشباح (که رسول اکرم و خاندان مطهرش بودند) آشنایی‬
‫داشتند ولی آنها رااز طبقۀ علّیین می دانستند‪ C‬و به عقلشان نمی رسید که آنها را در این طبقۀ پایین‬
‫ساخته شده از گِل بیابند؛ لذا پاسخی برای آن نداشتند‪ .‬آنگاه که خداوند‪ C‬نام صاحبان انوار را به آدم‬
‫تعلیم نمود و به او گفته شد که این انوار عالیه از نسل او خواهند بود‪ ،‬این علم خبری از عالم غیب‬
‫بود که خداوند‪ C‬به جانشین خود بر روی زمین می آموخت و به مالئکه دربارۀ این امر مهم چنین‬
‫ض ‪ -‬فرمود‪ C‬آیا به شما نگفتم که من (علم) نهفتۀ‬ ‫ت َواَأْلرْ ِ‬ ‫فرمود‪َ C:‬قا َل َألَ ْم َأقُ ْل لَکُ ْم ِإ ِّنی َأعْ لَ ُم َغی َ‬
‫ْب ال َّس َم َاوا ِ‬
‫آسمانها و زمین را می دانم‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬ما نباید اهل بیت عصمت را فقط انسان هایی مثل خود بدانیم‪ .‬آنها اصل خلقتند‪ .‬آنها قبل از‬
‫هرچیزی خلق شده اند و آنها هستند که خداوند‪ C‬ما را به خاطر آنها تکریم نموده و خلقتی خاص بخشیده‬
‫است‪ .‬خلقتی که هرچند ضعیف تر و پایین تر از مالئکه است و حتی در بعضی موارد‪ C‬از حیوانات هم‬
‫پست تر است ‪ ،‬ولی خداوند به ما چیزی داده که می تواند بوسیلۀ آن ‪ ،‬ما خود را به ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم‬
‫السالم قفل نماییم و باال و باالتر رویم‪.‬‬
‫برای فهم مسئلۀ والیت ‪ ،‬باید به اصل خلقت برگردیم‪ C.‬خداوند جهان و جهانیان را چنان خلق کرد که‬
‫تعدادی معدود (پیغمبرر اکرم صلی هللا علیه و اله و خاندان پاکش) شناخته شوند‪ .‬آنها را قبل از همه‬
‫خلق کرد و بقیۀ مخلوقات را از صدقه سری آنها خلق نمود‪ .‬او دنیایی برای آزمایش خلق نمود و‬
‫دنیایی برای آرامش ویا عذاب‪ .‬این دنیاها را پر از مالئکه نمود تا این جهان با هدف حرکت کند و به‬
‫سوی خداوند پیش رود‪ .‬گل سر سبد این خلقت ‪ ،‬یعنی جن و انس ‪ ،‬از پایین ترین موجودات این جهان‬
‫هستند که می توانند خود را به باال بکشانند و همین حرکت ذاتی و داخلی است که باعث می شود‪ C‬آنها‬
‫ارزش پیدا کنند‪ .‬ولی آنها به تنهایی‪ C‬نمی توانند چنین کاری را بنمایند و به اهل بیت عصمت علیهم‬
‫السالم احتیاج آن به آن (لحظه به لحظه) دارند‪.‬‬
‫اضافه بر این ‪ ،‬خداوند از راز دیگری‪ C‬پرده بر می دارد و آن آزمایشی است که خداوند قبل از خلقت‬
‫حضرت آدم (ع) برای همۀ انسان ها داشته و در آن آزمایش ‪ ،‬ابتدا خود را معرفی نموده و بر خدایی‬
‫خود از آنها عهد گرفته است‪ .‬سپس از آنها خواست که وارد‪ C‬آتشی مهیب شوند‪ .‬اولین کسی که بدون‬
‫هیچ تأمّلی وارد آن آتش شد ‪ ،‬نور پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله بود و بعد از آن سیزده معصوم و‬
‫پس از آن انبیاء و اوصیاء‪ C‬و اولیای خدا‪ .‬تعدادی هم ترسیدند و وارد آتش نشدند حتی در بار دوم و‬
‫بار سوم‪ C.‬خداوند‪ C‬در این دنیا ‪ ،‬به مسئلۀ مهم دیگری‪ C‬نیز اشاره دارد‪ .‬خداوند‪ C‬متعال امانتی سنگین را‬
‫که همان والیت باشد ‪ ،‬به همۀ موجودات‪ C‬و به خصوص زمین و کوه ها و آسمانها و انسان ها عرضه‬
‫نمود‪ .‬همه آن را قبول کردند و از اینکه به این امانت خیانت به ورزند شدیداً ترسیدند‪ C‬و از خود فهم‬
‫نشان دادند‪ .‬ولی انسان بی پروا و به خصوص یک نفر از آنها (خلیفۀ اول) به این امانت خیانت کرد‬

‫کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪.۴۴۲‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪64‬‬
‫و انسان ها را از مسیری‪ C‬که خداوند برایشان تعریف کرده بود منحرف‪ C‬نمود‪ .‬خداوند او را ظلو ٌم‬
‫جهول یعنی بسیار ظالم و نادان توصیف نموده است‪ .‬به روایاتی که در این زمینه آمده توجه نمایید‪.‬‬
‫عالم ذر‬
‫آیۀ ‪ ۱۷۲‬سورۀ اعراف‪ ‬اشاره به حادثه ای دارد که قبل از خلقت انسان ها رخ داده است‪ .‬این حادثه ‪،‬‬
‫عالم ذرنام دارد‪ .‬و خود آیه ‪ ،‬به آیۀ میثاق هم ‪ ‬شهرت دارد‪ .‬آیه چنین است‪:‬‬
‫ُور ِه ْم ُذرِّ ی َت ُه ْم َو َأ ْش َهدَ ُه ْم َعلی َأ ْن ُفسِ ِه ْم َأ لَسْ ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ َأ‬
‫ت ِب َربِّک ْم‬ ‫َو ِإذ َخ َذ َربُّک مِنْ َبنِی آ َد َم مِنْ ظه ِ‬
‫ِین ‪ -‬و به یاد آور هنگامی که‬ ‫قالُوا َبلی َش ِه ْدنا َأنْ َتقُولُوا ْیو َم ْالقِیا َم ِة ِإ َّنا ک َّنا َعنْ هذا غافِل َ‬
‫پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریۀ آنها را بر گرفت و ایشان را بر خود گواه‬
‫ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند‪ :‬آری‪( ،‬و فرشته‌ها نیز گفتند ما هم) گواهی‬
‫می‌دهیم ؛ که مبادا روز قیامت بگویید ما از این (پیمان) غافل بودیم‪.‬‬

‫در این واقعه ‪ ،‬خداوند‪ C‬همۀ انسان ها را به شکلی گرد هم می آورد‪ .‬از آنجا که این گرد همایی قبل از‬
‫خلقت انسان ها رخ داده ‪ ،‬کمی تعبیر از آن مشکل می شود‪ .‬لذا بعضی روایات از آن به اظله یاد می‬
‫کنند‪ 1.‬اظله یعنی ش َبح (سایه)‪ .‬و در روایاتی‪ C‬از این حالت به (ذر) تعبیر شده‪ 2‬که به معنای اتم‬
‫(کوچکترین واحد مادی) است‪ .‬شاید به زبان امروز‪ C‬ما به توان گفت (‪ .)DNA‬طبرسی‪ C‬در تفسیر خود‬
‫چنین می گوید‪ :‬خداوند به هنگام آفرینش حضرت آدم (ع)‪ ،‬تمام فرزندان آینده او را به صورت‪C‬‬
‫لست بربّکم؟ آنان گفتند‪ :‬بلی‪ .‬سپس همگی را به صُلب و پشت‬ ‫ت ریز درآورد‪ C‬و به آنان گفت‪ :‬اَ ُ‬ ‫موجودا ِ‬
‫آدم بازگردانید‪ .‬آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور‪ C‬کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ‬
‫او را گفتند‪ .‬این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راه عذر در روز رستاخیز‪ C‬را روی آنان‬
‫‪3‬‬
‫ببندد‪.‬‬
‫عالمۀ طباطبایی دیدگاه خاصی‪ C‬دارد و معتقد است که این جریان مربوط‪ C‬به عالم ملکوت است که‬
‫واقعیت این عالم و ورای آن است‪ .‬در این عالم که ورای‪ C‬هر زمان و مکان است‪ ،‬همۀ انسان‌ها و‬
‫موجودات در محضر خداوند حاضرند‪ C‬و هیچ موجودی‪ C‬غایب نیست‪ .‬در چنین فضایی‪ C،‬گویی‪ C‬همۀ‬
‫فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده‪ ،‬گرد هم جمع آمده‌اند و در برابر خدا حضور دارند‪.‬‬
‫در این حالت هر انسانی‪ C‬خود را به صورت‪ C‬علم حضوری درمی‌یابد و یافته‌اش گواهی روشن بر‬
‫وجود خدا و خداوندگاری او است‪ .‬اما با قرار گرفتن انسان‌ها در گردونۀ زمان و تحوالت و حوادث‬
‫جهان و روزگار‪ ،‬آدمی را چنان مشغول و از خود بی‌خود‪ C‬می‌کند که از آن علم حضوری‪ C‬که به‬
‫‪4‬‬
‫آفریدگار‪ C‬خود داشت‪ ،‬غافل می‌گردد‪.‬‬

‫اح اْئ َتلَفَ َو مَا َت َنا َكرَ ِم ْن َها‪ْ C‬‬


‫اخ َتلَفَ‬ ‫َأْل‬ ‫ْ‬ ‫َأ َّ ٌ‬ ‫ْ‬ ‫َأ َ َ‬ ‫هَّللا‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬
‫عَ نْ ِبي عَ ْب ِد ِ (ع) َقا َل ِإنَّ َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َخذ مِيثاقَ ال ِعبَا ِد َو ُه ْم ظِ لة َق ْب َل ال ِمياَل ِد َفمَا َتعَ ارَ فَ مِنَ ا رْ َو ِ‬
‫‪1‬‬

‫– علل الشرایع ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪84‬‬


‫ض‬ ‫ِيم اَأْلرْ ِ‬ ‫د‬‫َان َفَأ َخ َذ طِ ينا ً مِنْ َأ‬
‫ِ‬ ‫ء‬ ‫َا‬
‫م‬ ‫ْث َخلَقَ ْال َخ ْلقَ َخلَقَ مَا ًء عَ ْذبا ً َو مَا ًء مَالِحا ً ُأجَ اجا ً َفامْ َت َزجَ ْ‬
‫ال‬ ‫‪ 2‬عَ نْ َأ ِبي جَ عْ َف ٍر َقالَ‪ِ :‬إنَّ هَّللا َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى حَ ي ُ‬
‫ِ‬
‫ار َو اَل ُأبَالِي – كافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪8‬‬ ‫ب ال ِّشم ِ‬
‫َال ِإلَى ال َّن ِ‬ ‫الذرِّ َي ِدبُّونَ ِإلَى ْالجَ َّن ِة ِبسَ اَل ٍم َو َقا َل َأِلصْ حَ ا ِ‬
‫ِين َو ُه ْم َك َّ‬
‫ب ْال َيم ِ‬ ‫َفعَ رَ َك ُه عَ رْ كا ً َشدِيداً َف َقا َل َأِلصْ حَ ا ِ‬
‫‪ ،۵‬ص‪۳۹۰‬‬ ‫‪ 3‬مجمع‌البیان‪ ،‬طبرسی ‪ ،‬ج ‌‬
‫‪ 4‬تفسیر المیزان‪،‬ج‪ ،‌۸‬ص‪۴۵۵‬‬

‫‪65‬‬
‫آیات دیگری نیز این واقعه را تأیید می نمایند‪ 1.‬بر اساس روایات اهل بیت علیهم السالم ‪ ،‬در عالم ذرّ ‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫والیت اولیای‪ C‬الهی به خالیق عرضه شده و همۀ بندگان نسبت به والیت ایشان معرفت دارند‪.‬‬
‫ولی آنچه که از این واقعه برای ما مهم است ‪ ،‬آزمایشی است که خداوند در آن گردهمایی‪ C‬انجام داده‬
‫است‪ .‬این آزمایش پس از پیمان گرفتن خداوند از انسان ها صورت‪ C‬گرفت‪ .‬ابتدا خداوند از انسانها‪C‬‬
‫اقرار خواست که آیا من خدای شما نیستم؟ اکثریت جمعیت انسان ها – که قرآن از آنها به اصحاب‬
‫شمال (گروه چپ گرا) تعبیر می نماید ‪ -‬از آن سرباز زدند و اصحاب یمین (گروه راست گرا) آن را‬
‫پذیرفتند‪ C.‬توضیح بیشتر را از امام باقر علیه السالم بشنویم‪ C.‬ایشان فرمودند‪ C:‬آن گاه خداوند به آتش‬
‫دستور داد برافروخته گردد و به اصحاب شمال فرمود‪ :‬وارد آن شوید و آنها ترسیدند‪ C‬و به اصحاب‬
‫یمین فرمود‪ C:‬وارد‪ C‬آن گردید پس وارد آن شدند و بر آنها سرد و سالمت گردید‪ .‬سپس اصحاب شمال‬
‫گفتند‪ :‬ای پروردگار‪ C‬ما ‪ ،‬از ما در گذر و از سر گیر‪ .‬فرمود‪ :‬از سر گرفتم‪ C‬داخل آن شوید‪ C.‬دوباره‬
‫‪3‬‬
‫ترسیدند‪ C‬ودر‪ C‬آنجا بود که اطاعت و معصیت و والیت به اثبات رسید‪.‬‬
‫و امام صادق علیه السالم با تعبیری‪ C‬دیگر فرمودند‪ :‬خداوند‪ C‬به آبی فرمود‪ :‬گوارا باش تا بهشت و اهل‬
‫اطاعتم را از تو بیافرینم‪ C‬و به آبی فرمود‪ C:‬شور و تلخ باش تا جهنم و اهل معصیتم‪ C‬را از تو بیافرینم و‬
‫هر دو آب را بر روی‪ C‬خاک جاری‪ C‬کرد آن گاه مشتی از آن را بر گرفت و آنها را مانند مور خلق‬
‫کرد سپس آنان را شاهد بر نفس خود قرار داد که آیا من پروردگار‪ C‬شما نیستم و حق اطاعت بر شما‬
‫ندارم؟ گفتند‪ :‬آری‪ .‬بعد از آن به آتش فرمود‪ :‬پدید آی! پس آتشی برافروخته گردید وبه آنها فرمود‪ :‬در‬
‫آن وارد شوید!‪ C‬بعضی‪ C‬از آنها با سرعت و برخی با کندی به سوی آتش حرکت کردند‪ C‬و کسی از آنها‬
‫وارد آن نشد‪ .‬آن گاه مشتی دیگر از آن را برگرفت‪ C‬و مانند مور آنها را آفرید مثل آنهایی که از قبل‬
‫آفرید و آنها را بر خود گواه گرفت آن گونه که دیگران را بر خود گواه گرفت و فرمود‪ :‬وارد این‬
‫آتش شوید‪ .‬پس عده ای با کندی و عده ای با سرعت و عده ای با یک چشم بر هم زدن به طرف آتش‬
‫رفتند و همگی وارد آن شدند‪ .‬سپس خداوند به آنها فرمود‪ :‬با بدنی سالم از آتش خارج شوید و آنها‬
‫خارج شدند و آسیبی به آنها نرسید‪ .‬آنان که از قبل به آتش وارد نشده بودند گفتند‪ :‬پروردگارا!‪ C‬از ما‬
‫درگذر ما هم مثل آنها عمل خواهیم کرد‪ .‬فرمود‪ :‬از شما گذشتم و پس از آن عده ای با سرعت و عده‬
‫ای با کندی به طرف آتش آمدند و عده ای هم از جای خود حرکت نکردند همان گونه که در دفعه قبل‬
‫عمل کردند‪ C‬و وارد آتش نشدند و این همان سخن خداوند است که فرمود‪َ C:‬ولَ ْو ُر ُّدو ْا لَ َعا ُدو ْا لِ َما ُنهُو ْا َع ْن ُه‬
‫ُون‪ - 4‬اگر بازگردانده شوند‪ ،‬به آنچه از آن نهی شدند باز خواهند گشت و هر آینه آنها‬ ‫َوِإ َّن ُه ْم لَ َكا ِذب َ‬
‫‪5‬‬
‫دروغ گویانند‪C.‬‬
‫َّابقُ َ‬
‫ون‬ ‫َّابقُ َ‬
‫ون الس ِ‬ ‫و در قرآن کریم ‪ ،‬اشاره به درجات ایمان کسانی‪ C‬دارد که زودتر‪ C‬از آتش گذشتند‪َ :‬و الس ِ‬
‫ُأولِئک ْال ُم َقرَّ ب َ‬
‫ُون ‪ - 6‬سبقت گیرندگان مقدمند‪ ،‬آن‌ها مقربانند‪.‬‬

‫‪ 1‬ه َُو الَّذی َخلَ َقک ْم َف ِم ْنک ْم کافِ ٌر َو ِم ْنک ْم مُْؤ ِم ن ‪ -‬او کسی است که شما را آفرید‪ ،‬گروهی از شما کافر و گروهی مؤمنید‪ 2 – .C‬تغابن‬
‫کذبُوا ِب ِه مِنْ َق ْب ُل ‪ -‬به چیزی که از پیش آن را تکذیب‪ C‬کرده بودند ایمان نیاوردند – ‪ 74‬یونس‬ ‫َفما کا ُنوا لِیْؤ ِم ُنوا ِبما َّ‬
‫هذا َنذی ٌر مِنَ ال ُّن ُذ ِر اُأْلولی ‪ -‬این (پیامبر) بیم دهنده‌ای از بیم دهندگان پیشین است – ‪ 56‬نجم‬
‫َو ُن َقلِّبُ َأ ْفِئدَ َت ُه ْم َو َأ ْبصارَ ُه ْم کما َل ْم یْؤ ِم ُنوا ِب ِه َأوَّ َل مَرَّ ٍة َو َن َذ ُر ُه ْم فی ُ‬
‫ط ْغیان ِِه ْ‪C‬م یعْ َمهُون ‪ -‬و ما دل‌ها و چشم‌های آنان را واژگون می‌کنیم (و ایمان‬
‫نمی‌آورند) همان گونه که در بار اول به آن ایمان نیاوردند – ‪ 110‬انعام‬
‫الَّذینَ یوفُونَ ِبعَ ْه ِد هَّللا ِ َو ال ی ْنقُضُونَ ْالمیثاق‪ - C‬کسانی که به عهد خدا وفا می‌کنند‪ C‬و پیمان را نمی‌شکنند – ‪ 20‬رعد‬
‫ف ِْطرَ تَ هَّللا ِ الَّتی َف َطرَ ال َّناسَ عَ لَیها ‪ -‬سرشت الهی که خداوند انسان‌ها را بر آن آفرید – ‪ 30‬روم‬
‫‪ 2‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ .۴۱۳‬و ص ‪133‬‬
‫‪ 3‬بصائر الدرجات‪ ،‬ص‪91‬؛ بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،26‬ص ‪279‬‬
‫‪ 4‬آیۀ ‪ 28‬سورۀ انعام‬
‫‪ 5‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪، 5‬ص ‪256‬‬
‫‪ 6‬آیات ‪ ۱۰‬و‪ ۱۱‬سورۀ واقعه‬

‫‪66‬‬
‫نکته ای که مورد‪ C‬نظر ما از این واقعه است ‪ ،‬همین درجه بندی انسانها است‪ .‬تعدادی زودتر‪ C‬گذشتند‬
‫که سابقون باشند و تعدادی حتی در بار دوم هم قدرت گذشتن از آتش را نداشتند‪ C.‬و این به درجه بندی‬
‫توان ایمانی انسان ها بر می گردد که حتی قبل از خلقت (ولو به تعبیر امروزی‪ C‬ما در آزمایشی‪C‬‬
‫مجازی) صورت گرفته است‪ .‬و بر اساس آن ‪ ،‬خداوند پیغمبران و اولیای خود را انتخاب نموده است‬
‫و چنانچه اشاره کردیم ‪ ،‬در دعای ندبه اشاره شده که خداوند‪ C‬از صحت قبول پیامبران اطمینان داشت‪.‬‬

‫امانت چه بود؟‬
‫در حادثۀ عالم ذر ‪ ،‬خداوند امانتی را که والیت باشد بر انسان ها عرضه داشت‪ .‬آیۀ ‪ 72‬سورۀ‬
‫احزاب سخن از امانتی می کند که خداوند به تمام جهانیان عرضه داشت ولی بعضی ها آن را قبول‬
‫کردند و بعضی‪ C‬آن را رد نمودند‪ .‬ولی در اینکه این امانت چیست و این چه کسانی‪ C‬بودند‪ C‬که قبول‬
‫کردند و یا رد نمودند‪ ، C‬اختالف بسیار زیادی بین علمای سنی و شیعه وجود دارد‪ .‬ابتدا نظری‪ C‬به خود‬
‫آیه بیندازیم‪:‬‬
‫بال َفَأ َب ْينَ َأنْ َي ْح ِم ْل َنها َو َأ ْ‬
‫ش َف ْق َ‪D‬ن‬ ‫ض َو ا ْل ِج ِ‬ ‫ت َو اَأْل ْر ِ‬
‫سماوا ِ‬‫ض َنا اَأْلما َن َة َعلَى ال َّ‬ ‫ِإ َّنا َع َر ْ‬
‫‪1‬‬
‫ِم ْنها َو َح َملَ َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّن ُه كانَ َظلُوما ً َج ُهوالً‬
‫ما امانت (واليت الهى) را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم‪ ،‬آن‌ها از‬
‫خیانت به آن سر برتافتند‪ C،‬و از آن هراسيدند؛ امّا انسان (ابوبکر) آن خیانت را انجام‬
‫داد؛ که او بسيار ستمكار و نادان بود‪.‬‬
‫بنظر می رسد اولین کسی که باعث شد این آیه به شکل نادرستی‪ C‬تفسیر و حتی ترجمه شود ‪ ،‬روایتی‪C‬‬
‫است که از ابن عباس روایت شده است‪ .‬او در تفسیر این آیه چنین گفته است‪( :‬منظور‪ C‬از امانت)‬
‫اطاعت از خداوند است‪ .‬خداوند‪ C‬از آسمانها و زمین و کوه ها خواست که اطاعت نمایند‪ ، C‬ولی آنها آن‬
‫را قبول نکردند‪ .‬پس به حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم ‪ ،‬آن را عرضه نمود با آنچه که در‬
‫آن است‪ .‬حضرت آدم (ع) پرسید‪ :‬چه چیزی در آن است؟ خداوند عزوجل فرمود‪ :‬اگر کار نیک‬
‫کردی ‪ ،‬ثواب می بری و اگر بدی کردی ‪ ،‬عقوبت می یابی‪ .‬پس حضرت آدم آن را قبول کرد و آن‬
‫را تحمل نمود‪ 2.‬ولی این تفسیر با آنچه که از ائمه علیهم السالم آمده است مخالف است‪ .‬بهرحال‪ ،‬قبل‬
‫از آنکه به روایات وارده در این زمینه به پردازیم‪ ، C‬به لسان العرب مراجعه می کنیم تا ببینیم که ابن‬
‫عباس در کجا اشتباه کرده است‪.‬‬
‫درست است که حمل به معنای بر دوش گرفتن است‪ .‬تااینجا مشکلی نیست و حمل در عربی همان‬
‫معنایی را دارد که در فارسی‪ C‬به کار می بریم‪ .‬منتها ترکیب خاصی از این کلمه است که معنایی‪ C‬دیگر‬
‫دارد که اکثر علمای شیعه معاصر‪ C‬از آن آگاهی ندارند‪ .‬و آن این است که وقتی‪ C‬حمل با امانت می آید‪،‬‬
‫یعنی حمل امانت ‪ ،‬به معنای قبول آن نیست بلکه برعکس به معنای رد کردن و خیانت به آن است‪.‬‬
‫ابن منظور پس از بیان معنی معمولی‪ C‬حمل ‪ ،‬به آیۀ ‪ 72‬سورۀ احزاب اشاره می نماید و از َز ّجاج نقل‬
‫قول می کند ومی گوید‪ :‬معنی حمل (در این آیه) یعنی به آن خیانت می کند‪ .‬و امانت در اینجا‪ :‬فریضه‬
‫هایی است که خداوند عزوجل بر حضرت آدم (ع) واجب گردانید‪ C.‬چنانچه در تفسیر این آیه آمده است‬

‫‪ 1‬آیۀ ‪ 72‬سورۀ أحزاب‬


‫ً‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫‪ 2‬تفسیر ابن جریر ‪ -‬فعن ابن عباس رضي هللا تعالى عنهما في تفسير قوله تعالى‪َ { :‬وحَ َملهَا اِإْلنسَ انُ ِإن ُه كانَ ظلوما جَ هُوال } قال‪ :‬الطاعة‬
‫عرضها عليها قبل أن يعرضها على آدم فلم تطقها‪ ،‬فقال آلدم‪ :‬يا آدم إ ِّني قد عرضت األمانة على السماوات واألرض والجبال فلم تطقها فهل أنت‬
‫آخذها بما فيها؟ قال‪ :‬يا رب وما فيها؟ قال‪ :‬إن أحسنت جزيت‪ ،‬وإن أسأت عوقبت‪ ،‬فأخذها آدم فتحملها‬

‫‪67‬‬
‫که انسان در اینجا یعنی کافر‪ C‬و منافق‪ .‬سپس به نقل قول از أبو إسحق تأکید می کند که آسمانها و‬
‫زمین امانت را قبول کردند به دلیل آیۀ مبارکۀ ‪ 11‬فصلّت که می فرماید‪ C:‬آسمانها و زمین جواب مثبت‬
‫ض ِاْئ ِت َيا َط ْوعً ا َأ ْو َكرْ هًا َقالَ َتا‬ ‫به خداوند‪ C‬دادند و اطاعت خود را از جنابش تثبیت نمودند‪َ C:‬ف َقا َل لَ َها َولَِأْلرْ ِ‬
‫ِين‪( 1.‬ابو اسحاق) می گوید‪ :‬بنابراین فهمیدیم که آسمانها و زمین خیانت به امانت نکردند‬ ‫َأ َت ْي َنا َطاِئع َ‬
‫بلکه آن را ادا نمودند‪ C.‬و اینجا است که عبارت کلی خود را بیان می کند که هرکس که خیانت در‬
‫امانت نماید ‪ ،‬آن را حمل کرده است (خالف آنچه که اغلب ما متصور‪ C‬هستیم)‪ .‬همانطور‪ C‬که هر کس‬
‫که گناهی را مرتکب شده در واقع آن را حمل کرده است‪ .‬چنانچه در آیۀ َلَ َيحْ ِملُنَّ َأ ْث َقالَ ُه ْم َوَأ ْث َقااًل م ََّع‬
‫َأ ْث َقال ِِه ْم (‪ 13‬عنكبوت) آمده است‪ .‬خداوند به ما می آموزد‪ C‬که هرکس که گناهی مرتکب شود ‪ ،‬به او‬
‫می گویند آن را حمل کرده است‪ .‬ولی آسمانها‪ C‬و زمین نخواستند‪( C‬چنین گناهی) را حمل کنند یعنی به‬
‫امانت خیانت کنند و آن را ادا نمودند‪ .‬و این ادا کردن یعنی اطاعت از خداوند‪ C‬بر آنچه که آنها را امر‬
‫نموده بود‪ .‬پس به آن عمل کردند و معصیت ننمودند‪ C.‬ولی (این) انسان بود که آن را حمل کرد‪ .‬در‬
‫اینجا از حسن (بصری) نقل می کند که معتقد بود (مراد قرآن از انسان در اینجا) کافر و منافق‪ C‬بوده‬
‫که خیانت نمود و اطاعت (خداوند) را به جای نیاورد‪ C.‬ابو اسحاق دلیل دیگری‪ C‬بر صحت فهم خود از‬
‫این آیه را می آورد و می گوید‪ :‬به هیچ پیامبر و صدیق‪ C‬و مؤمنی که خدا را اطاعت نموده اند ‪ ،‬گفته‬
‫نمی شود که ظلوما ً جهوال بوده اند‪ .‬و دلیل دیگر بر صحت این مدعا ‪ ،‬آیۀ بعدی است که اشاره به‬
‫ت تا آخر آیه‪ .‬در انتها از یک شعر هم‬ ‫ِين َو ْال ُم َنافِ َقا ِ‬ ‫منافق و کافر دارد که می فرماید‪ :‬لِي َُع ِّذ َ‬
‫ب هَّللا ُ ْال ُم َنافِق َ‬
‫‪2‬‬
‫بر تأیید برداشت خود استفاده می کند‪.‬‬
‫چنانچه شما به اینترنت مراجعه نمایید و سخن نویسندگان شیعه را در این آیه بخوانید‪ ، C‬متوجه می‬
‫شوید که تقریبا ً همگی معتقدند که زمین و آسمانها امانت را نپذیرفتند‪ C‬و این انسان بود که امانت را‬
‫پذیرفت‪ .‬ولی هیچکدام به آیۀ ‪ 11‬سورۀ فصلّت مراجعه نمی کنند تا ببینند‪ C‬که قضیه تماما خالف این‬
‫مفسرین به نام شیعه هم در اینکه چرا خداوند به این انسانی که از آسمانها و‬
‫ِ‬ ‫است‪ .‬همچنین برخی از‬
‫ً‬
‫زمین برتر است ‪ ،‬خطاب بد کرده و فرموده که ظلوما جهوال ‪ ،‬جواب درستی‪ C‬نداده اند‪ .‬خوانندۀ‬
‫گرامی می تواند به این تأویالت مراجعه نماید‪.‬‬
‫واقعیت این است که حقیقت تلخ است‪ .‬انسانی‪ C‬که در این آیه به او اشاره شده ‪ ،‬انسان مشخصی‪ C‬است‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬اَأْل َما َنة ْال َواَل َیة َو اِإْل ْن َسانُ َأبُوال ُّشر ِ‪C‬‬
‫ُور ْال ُم َناف ُِق‪ - .‬منظور از امانت ‪،‬‬
‫والیت است و منظور‪ C‬از انسان‪ ،‬پدر شرارت‌ها‪ C‬و (همان) انسان منافق است‪ 3.‬و اگر بشناسیم‪ C‬که این‬
‫ابوالشرور چه کسی است ‪ ،‬آنگاه می فهمیم‪ C‬که چرا ابن عباس در تفسیر آیه ‪ ،‬داستان سرایی کرده و‬
‫همه را به اشتباه انداخته است‪.‬‬
‫علیّ ‌بن‌ابراهیم می گوید‪ :‬منظور از امانت (در این آیه) ‪ ،‬امامت و امر و نهی است و دلیل اینکه‬
‫منظور از امانت‪ ،‬امامت می‌باشد‪ ،‬آیۀ خداوند‪ C‬است که می فرماید‪ :‬به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها‬
‫را به صاحبانش بدهید! (نساء‪ )۵۸/‬که امانت در آن به‌ معنای امامت می‌ باشد‪ .‬پس منظور‪ C‬از اَأْلما َن َة‪،‬‬

‫‪ 1‬خداوند به آسمانها و زمین عرض کرد‪ :‬به سوی من آیید ‪ ،‬به اجبار ویا آزاد‪ .‬آنها گفتند‪( :‬ما به میل خود می آییم و) اطاعت می کنیم‪.‬‬
‫‪ 2‬وقوله عز وجل‪ :‬إنا عرضنا األمانة على السماوات واألرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها اإلنسان‪ ،‬قال الزجاج‪ :‬معنى‬
‫يحملنها يخنها‪ ،‬واألمانة هنا‪ :‬الفرائض التي افترضها هللا على آدم والطاعة والمعصية‪ ،‬وكذا جاء في التفسير واإلنسان هنا الكافر والمنافق‪ ،‬وقال‬
‫أبو إسحق في اآلية‪ :‬إن حقيقتها‪ ،‬وهللا أعلم‪ ،‬أن هللا تعالى ائتمن بني آدم على ما افترضه عليهم من طاعته وأتمن السماوات واألرض والجبال‬
‫بقوله‪ :‬ائتيا طوعا أو كرها قالتا أتينا طائعين‪ ،‬فعرفنا هللا تعالى أن السماوات واألرض لم تحم األمانة أي أدتها‪ ،‬وكل من خان األمانة فقد حملها‪،‬‬
‫وكذلك كل من أثم فقد حمل اإلثم‪ ،‬ومنه قوله تعالى‪ :‬وليحملن أثقالهم‪ ،‬اآلية‪ ،‬فأعلم هللا تعالى أن من باء باإلثم يسمى حامال لإلثم والسماوات‬
‫واألرض أبين أن يحملنها‪ C،‬يعني األمانة ‪ ،‬وأدينها‪ ،‬وأداؤها طاعة هللا فيما أمرها به والعمل به وترك المعصية‪ ،‬وحملها اإلنسان‪ .‬قال الحسن‪ :‬أراد‬
‫الكافر والمنافق حمال األمانة أي خانا ولم يطيعا‪ ،‬قال‪ :‬فهذا المعنى‪ ،‬وهللا أعلم‪ ،‬صحيح ومن أطاع هللا من األنبياء والصديقين والمؤمنين‪ C‬فال يقال‬
‫كان ظلوما جهوال ‪ -‬لسان العرب ‪ ،‬ابن منظور ‪ -‬ج ‪ - ١١‬ص ‪١٧٥‬‬
‫‪ 3‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۳‬ص‪ /۲۷۹‬معانی األخبار‪ ،‬ص‪۱۱۰‬‬

‫‪68‬‬
‫امامت است که بر آسمان‌ها‪ ،‬زمین و کوه‌ها عرضه شد؛ امّا آن‌ها از اینکه آن را غصب نمایند امتناع‬
‫‪1‬‬
‫ورزیدند‪َ ، C‬و َح َملَ َها اِإْلن َسانُ یعنی (خلیفه) ّاولی‪.‬‬
‫آنچه که مسلّم است این است که امانت در این آیه یعنی والیت‪ .‬روایت های بسیاری به وضوح به این‬
‫نکته پرداخته اند‪ 2.‬روایتی از امام رضا علیه آالف التحیة والسالم آمده است که جواب شبهات باال را‬
‫بهتر بیان می کند‪ .‬ایشان فرمودند‪ C:‬در روز‪ C‬غدیر خداوند والیت علی را به اهل آسمان‌های هفتگانه‬
‫عرضه داشت‪ .‬اهالی آسمان هفتم از همه پیشی گرفتند و به همین جهت آن آسمان را به عرش آراست‪.‬‬
‫سپس اهل آسمان چهارم؛ پس آن را با بیت المعمور‪ C‬آراست‪ .‬بعد اهل آسمان دنیا؛ پس آن را به وسیلۀ‬
‫ستارگان آراست‪ .‬سپس آن را بر زمین‌ها عرضه داشت؛ مکه از همه سبقت گرفت و مکه را به وسیلۀ‬
‫کعبه آراست‪ .‬بعد مدینه سبقت گرفت و آن را به وسیلۀ حضرت محمّد مصطفی‪ C‬صلی هللا علیه و آله و‬
‫سلّم بیاراست‪ .‬بعد کوفه؛ آنجا را به وسیلۀ امیرالمؤمنین علیه السالم زینت بخشید‪ .‬سپس آن را بر کوه‬
‫ها عرضه داشت؛ جلوتر از همه سه کوه پیشی گرفتند‪ :‬عقیق و فیروزه و یاقوت‪ .‬لذا این کوه ها‬
‫معادن این گوهرها شدند که بهترین جواهراند‪ .‬و بعد کوههای‪ C‬دیگر پذیرفتند که معدن طال و نقره‬
‫شدند و هر چه اقرار نیاورد‪ C‬و نپذیرفت‪ ،‬در او چیزی نرویید‪ .‬در آن روز والیت را بر آبها عرضه‬
‫داشت؛ هر آبی که قبول کرد شیرین شد و هر آبی که نپذیرفت‪ ،‬شور و تلخ شد‪ .‬و آن را بر گیاهان‬
‫عرضه داشت؛ هر چه قبول کرد‪ ،‬شیرین و خوب شد و هر چه نپذیرفت‪ ،‬تلخ شد‪ .‬سپس در آن روز‬
‫والیت را بر پرندگان عرضه داشت؛ هر کدام که قبول کردند فصیح و خوش صدا شدند و هر کدام که‬
‫‪3‬‬
‫انکار کردند‪ ،‬گنگ و الل شدند‪.‬‬
‫همچنین امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪ :‬سپس موضوع‪ C‬ادای امانت که هرکه از اهل آن نبود‪ C‬نومید‪C‬‬
‫است؛ این امانت بر آسمان‌های افراشته و زمین گسترده و کوه‌های بلند و استوار پیشنهاد‪ C‬شد و درازتر‬
‫عزت سود داشت آن‌ها امتناع می‬ ‫و پهن‌تر و بزرگ‌تر از آن‌ها نبود‪ .‬و اگر درازا و پهنا و نیرو‪ C‬و ّ‬
‫کردند‪ ،‬ولی از کیفرش ترسیدند‪ C‬و فهمیدند‪( C‬عظمت مخالفت با چیزی را) که انسان نفهمید که ضعیف‪C‬‬
‫‪4‬‬
‫تر از آن‌ها بود‪ ،‬زیرا او بسیار ستمکار‪ C‬و بسیار نادان است‪.‬‬
‫خالصۀ مطلب نسبت به آیۀ ‪ 72‬سورۀ احزاب چنین است که خداوند متعال والیت امیرالمؤمنین علیه‬
‫السالم را به صورت‪ C‬امانت به آسمانها‪ C‬و زمین عرضه داشت‪ .‬آنها از عظمت خیانت به این امانت‬
‫ترسیدند‪ C‬و قصد مخالفت با آن را نداشتند‪ .‬اضافه بر آیۀ ‪ 11‬فصلّت که نشان از تأیید آسمانها و زمین‬
‫از أمر خداوند متعال دارد ‪ ،‬آیۀ ‪ 44‬سورۀ اسراء‪ 5‬نیز نشان از تسبیح دائم آنها می دهد که نشان از‬
‫موافقت با والیت دارد و نه مخالفت با آن‪.‬‬
‫‪ 1‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۳‬ص‪ - ۲۸۰‬علی‌بن‌إبراهیم ‪ :‬اَأْلمَا َنة هِیَ اِإْلمَامَة َو اَأْلمْ ُر َو ال َّنهْیُ َو ال َّدلِی ُل عَ َلی َأنَّ اَأْلمَا َنة هِیَ اِإْلمَامَة َق ْولُ ُه عَ َّز َوجَ َّل ِلَأْلِئمَّة‬
‫َال َفَأ َب ْینَ َأنْ َیحْ م ِْل َنها َقا َل َأ َب ْینَ‬
‫ض َو ْال ِجب ِ‬ ‫ت َو اَأْلرْ ِ‬ ‫َاوا ِ‬ ‫ضَت عَ لَی ال َّسم َ‬ ‫ت ِإلی َأهْ لِها َیعْ نِی اِإْلمَامَة َو اَأْلمَا َنة اِإْلمَامَة ع ُِر ْ‬ ‫هللا َیْأ ُم ُر ُک ْم َأنْ ُتَؤ دُّوا اَأْلمانا ِ‬ ‫ِإنَّ َ‬
‫ت َو ْال ُم ْش ِرکِینَ َو‬ ‫ی اَأْلوَّ ُل ِإ َّن ُه کانَ َظلُوما ً جَ هُواًل ِلیُعَ ِّذبَ هللا ُ ْالمُنافِقِینَ َو ْالمُنافِقا ِ‬ ‫ِ‬ ‫َأ‬ ‫سانُ‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫ِإْل‬‫ا‬ ‫َا‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫حَ‬ ‫و‬‫َ‬ ‫ها‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫نَ‬ ‫ْ‬
‫ق‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ش‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫َا‬ ‫ه‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫هْ‬ ‫َأ‬ ‫َا‬ ‫ه‬ ‫ُو‬‫ب‬ ‫صِ‬ ‫ْ‬
‫َغ‬ ‫ی‬ ‫و‬‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َا‬ ‫ه‬ ‫ُو‬
‫ع‬ ‫َأنْ یَدَ‬
‫ت َو کانَ هللا ُ غَ فُوراً رَ حِیماً‪.‬‬ ‫ت َو َی ُتوبَ هللاُ عَ لَی ْالمُْؤ ِمنِینَ َو ْالمُْؤ مِنا ِ‪C‬‬ ‫ْال ُم ْش ِرکا ِ‬
‫‪ 2‬به کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ /۴۱۳‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۳‬ص‪ /۲۷۹ - ۲۷۵‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۱۴‬ص‪ / ۳۹۱‬عیون أخبارالرضا ‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ / ۳۰۶‬تفسیر‬
‫اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۲‬ص‪ ۲۹۲‬مراجعه نمایید‪.‬‬
‫ت ال َّسب ِْع َفسَ َبقَ ِإلَ ْیهَا َأهْ ُل ال َّسمَا ِء‬ ‫َاوا ِ‬ ‫ِیر عَ رَ ضَ هَّللا ُ ْال َواَل یَة عَ لَی َأهْ ِل ال َّسم َ‬ ‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۷‬ص‪ - ۲۶۲‬الرّ ضا علیه السالم‪َ :‬و فِی ی َْو ِم ْالغَ د ِ‬
‫‪3‬‬

‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫َأ‬


‫ُور ث َّم سَ َب ِإل ْیهَا هْ ُل ال َّسمَا ِء الدنیَا فز َّینهَا ِبالک ََوا ِک ِ‬‫َ‬ ‫قَ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫قَ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ب ث َّم عَ رَ ضَ هَا عَ لی‬ ‫ت ال َمعْ م ِ‬ ‫َّابعَ ة فزیَّنَ ِبهَا العَ رْ شَ ث َّم سَ َب ِإل ْیهَا هْ ُل ال َّسمَا ِء الرَّ ِابعَ ة فز َّین َها‪ِ C‬بال َب ْی ِ‬ ‫الس ِ‬
‫ِیر ْالمُْؤ ِمنِینَ َ‬
‫(و‬ ‫َأ‬
‫ت ِإلَ ْیهَا ْالکُو َفة َف َز َّی َنهَا ِب م ِ‬
‫ت ِإلَ ْیهَا ْال َمدِی َنة َف َز َّی َنهَا ِب ْالمُصْ َط َفی مُحَ َّم ٍد ُ‬
‫(ث َّم سَ َب َق ْ‬ ‫ت ِإلَ ْیهَا َمکَّة َف َز َّی َن َها‪ِ C‬ب ْالکَعْ بَة ُث َّم سَ َب َق ْ‬ ‫اَأْلرَ ضِ ینَ َفسَ َب َق ْ‬
‫ت َه ِذ ِه ْال ِجبَا ُل ِجبَالَهُنَّ َو َأ ْفضَ َل ْالجَ َواه ِِر َو‬ ‫ت َفصَ ارَ ْ‬ ‫ُوز ِج َو جَ َب ُل ْالیَاقُو ِ‬ ‫ِیق َو جَ َب ُل ْال َف ْیر َ‬ ‫َال ْالعَ ق ُ‬ ‫َال َفَأوَّ ُل جَ ب ٍَل َأ َقرَّ ِب َذلِکَ ثَاَل َثة َأجْ ب ٍ‬ ‫عَ رَ ضَ هَا عَ لَی ْال ِجب ِ‬
‫ضَت فِی َذلِکَ ْالی َْو ِم عَ لَی ْال ِمیَا ِه َفمَا‬ ‫ت َشیْئا ً َو ع ُِر ْ‬ ‫ت اَل ُت ْن ِب ُ‪C‬‬ ‫ب َو ْالفِضَّة َو مَا لَ ْم ُیقِرَّ ِب َذلِکَ َو َل ْم َی ْق َب ْل صَ ارَ ْ‬ ‫ت مَعَ ادِنَ َّ‬
‫الذ َه ِ‬ ‫ت ِإلَ ْیهَا ِجبَا ٌل ُأ َخ ُر َفصَ ارَ ْ‬ ‫سَ َب َق ْ‬
‫ت َفمَا َق ِبلَ ُه صَ ارَ ح ُْلواً َطیِّبا ً َو مَا لَ ْم َی ْق َب ْل صَ ارَ مُرّ اً ُث َّم عَ رَ ضَ هَا‬ ‫َق ِب َل ِم ْن َها‪ C‬صَ ارَ عَ ْذبا ً َو مَا َأ ْنکَرَ صَ ارَ م ِْلحا ً ُأجَ اجا ً َو عَ رَ ضَ هَا فِی َذلِکَ ْالی َْو ِم عَ لَی ال َّنبَا ِ‬
‫الطی ِْر َفمَا َق ِبلَهَا صَ ارَ َفصِ یحا ً مُصَوِّ تا ً َو مَا َأ ْنکَرَ هَا صَ ارَ َأحَ رَّ َأ ْلکَن‪.‬‬ ‫فِی َذلِکَ ْالی َْوم عَ لَی َّ‬
‫ِ‬
‫ت‬ ‫َ‬
‫َال ذا ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬
‫ت ال َم ْب ِنیَّة َو ا رَ ضِ ینَ الم َْدحُوَّ ة َو ال ِجب ِ‬ ‫ْ‬ ‫َاوا ِ‬ ‫َ‬
‫ضَت عَ لی ال َّسم َ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫‪ 4‬نهج البالغة‪ ،‬ص‪ - ۳۱۷‬ث َّم دَ ا ِء ا مَا َنة َف َق ْد َخابَ َمنْ ل ْیسَ مِنْ هْ لِهَا ِإنهَا ع ُِر ْ‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ض َأ ْو قُوَّ ة اَل مْ َت َنعْ نَ َو لَکِنْ َأ ْش َف ْقنَ مِنَ ْال ُعقُوبَة َو عَ َق ْلنَ مَا‬ ‫ول َأ ْو عَ رْ ٍ‬ ‫ط ٍ‬ ‫ول ْال َم ْنصُوبَة فَاَل َأ ْط َو َل َو اَل َأعْ رَ ضَ َو اَل َأعْ َظ َم ِم ْنهَا َو َل ِو‌امْ َت َنعَ َشیْ ٌء ِب ُ‬ ‫الط ِ‬ ‫ُّ‬
‫اًل‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫جَ ِه َل َمنْ ه َُو ضْ عَ فُ ِمنهُنَّ َو ه َُو اِإْلنسَ انُ ِإن ُه کانَ ظلوما جَ هُو ‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ِيهنَّ َوِإن مِّن َشيْ ٍء ِإالَّ يُسَ ِّب ُح ِبحَ مْ دَ ِه َولَـكِن الَّ َت ْف َقهُونَ َتسْ ِبيحَ هُم‬ ‫ات ال َّس ْب ُع َواَألرْ ضُ َومَن ف ِ‬ ‫َاو ُ‬ ‫‪ُ 5‬تسَ ِّب ُح َل ُه ال َّسم َ‬

‫‪69‬‬
‫موضوع‪ C‬دیگر این است که بر خالف مفسرین معاصر‪ ، C‬انسان برتر از آسمانها و زمین نیست‪ .‬آیۀ‬
‫‪ 57‬سورۀ غافر به صراحت ابراز می دارد که خلقت آسمانها و زمین از خلقت انسان برتری‪ C‬دارد‪ .‬و‬
‫‪1‬‬

‫این که خداوند این انسان خالف کار را بسیار نادان و بسیار‪ C‬ستمکار توصیف‪ C‬کرده نشان از عظمت‬
‫کار خالف این شخص دارد‪ .‬خداوند او را لعنت نماید‪.‬‬
‫این دو آیۀ عالم ذر و امانت نشان دهندۀ این واقعیت هستند که انسان ها متفاوتند‪ .‬بعضی ها مانند‬
‫اولیای خدا خیلی زود ندای او را لبیک گفته و به دنبال انبیاء رفتند ولی تعدادی اصال نمی توانند این‬
‫راه را ادامه دهند‪ .‬اضافه براین ‪ ،‬خداوند در این دنیا ‪ ،‬واقعیت‪ C‬هر انسان را پوشانده و هرکس را‬
‫ترکیبی از خوب و بد اجباری قرار داده است‪ .‬یعنی تا اینجا ما اجباری خلق شده ایم و دخالتی در‬
‫ترکیب ماهیتی خود نداریم‪ .‬به دلیل اهمیت این موضوع‪ ، C‬روایتی‪ C‬را ذکر می نماییم‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬خداوند آب زاللی را خلق کرد و بندگان مطیع خود را از آن خلق‬
‫نمود ؛ و آب تلخی را ایجاد کرد و اهل معصیت را با آن خلق نمود‪ .‬سپس این دو آب را مخلوط کرد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫واگر اینکار نبود ‪ ،‬فرزندان مؤمنین همیشه مؤمن بودند و فرزندان کفار همیشه کافر‪.‬‬
‫اهمیت شناخت والیت و عمل کردن به آن از همین جا نشأت می گیرد‪ .‬اینکه بدانیم اوالً ما از جنسی‬
‫هستیم خالفکار و مخالف خدا‪ .‬ثانیا ً ما از ظاهر خودمان و دیگران (حتی از عملکردمان) نمی توانیم‪C‬‬
‫تشخیص دهیم که تا چه اندازه مؤمن واقعی هستیم‪ .‬ولی در عوض زیبایی‪ C‬را دوست داریم‪ .‬اهل بیت‬
‫علیهم السالم منتهای زیبایی هستند و ما با قبول والیت آنها و دوست داشتن آنها و پیوستن به برنامه‬
‫های آنها است که می توانیم خود را نجات دهیم و به نعیم ابدی به پیوندیم‪ C.‬اینجا است که ما احتیاج‬
‫داریم به ریسمان خداوندی‪ C‬ویا همان عروة الوثقی چنگ بزنیم‪.‬‬

‫عروة الوثقی چیست؟‬


‫(عروة الوثقی‌) از نظر لغوی به معنای (دستگیرۀ محكم‌) است‌‪ .‬خداوند خواسته است از باب (تشبیه‬
‫معقول به محسوس‌) چیزهایی‪ C‬كه با حواس ظاهری‪ C‬حس نمی‌شوند را به چیزی كه با حواس ظاهری‬
‫ما درك می‌شود‪ ،‬تشبیه كند‪ .‬اینجا نیز خداوند می‌خواهد‪ C‬به ما بفهماند كه چطور وقتی‪ C‬به دستگیره و‬
‫ریسمان محكمی تمسّك كنید‪ ،‬سقوط نمی‌كنید ؛ ایمان به خدا و توجه به سوی‪ C‬او هم از افتادن و سقوط‬
‫در ورطۀ كفر و الحاد و انحراف حفظ می‌ كند‪ 3.‬البته از امام صادق‌ علیه السالم روایت شده است كه‌‪:‬‬
‫منظور از (عروة الوثقی‌) ایمان به خداوند واحدی‪ C‬است كه شریك ندارد‪ .‬و از امام باقر‪ C‬علیه السالم‬
‫روایت شده است كه‌‪ :‬مقصود از آن دوستی‪ C‬ما اهل‌بیت‌ است‌‪ 4.‬برای شناخت این ریسمانی‪ C‬که باید‬
‫بدان چنگ زنیم به روایات ذیل توجه نمایید‪:‬‬
‫اهل یمن نزد پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله آمدند و گفتند‪ :‬ای رسول‌خدا! جانشین شما کیست؟‬
‫عزوج ّل شما را به تمسّک‌جستن به او فرمان داد و فرمود‪َ C:‬واعْ َتصِ مُو ْا‬
‫فرمود‪ C:‬او کسی است که خدای ّ‬
‫ِب َحب ِْل هّللا ِ َجمِيعًا َوالَ َت َفرَّ قُوْ‪C‬ا ‪ -‬همگی به ریسمان خدا‪ ،‬چنگ زنید تا پراکنده نشوید!‪ 5‬گفتند‪ :‬ای رسول‌‬
‫خدا! برای ما روشن کن که این ریسمان چیست؟ فرمود‪ C:‬تفسیر ریسمان الهی‪ ،‬سخن خداوند است (در‬

‫اس َو َلكِنَّ َأ ْك َثرَ ال َّن ِ‬


‫اس اَل َيعْ لَمُونَ‬ ‫ت َواَأْلرْ ِ‬
‫ض َأ ْك َب ُر مِنْ َخ ْل ِق ال َّن ِ‬ ‫‪َ 1‬ل َخ ْل ُق ال َّسم َ‬
‫َاوا ِ‬
‫‪ 2‬بحار االنوار ج ‪ ، 5‬ص ‪ - 238‬عن ابي عبدهللا (ع)‪ :‬إن هللا خلق ماءاً عذبا ً فخلق منه أهل طاعته ‪ ،‬و جعل ماءاً مُرّ اً فخلق أهل معصيته ‪ ،‬ثم‬
‫أمرهما فاختلطا ‪ ،‬فلوال ذلك ما ولد المؤمن اال مؤمنا ً ‪ ،‬وال الكافر إال كافراً‪.‬‬
‫‪ 3‬تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی‌‪ ،‬ج ‪1‬ـ‪ ،2‬ص ‪631‬‬
‫‪ 4‬تفسیر صافی‌‪ ،‬فیض كاشانی‌‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪284‬‬
‫‪ 103 5‬آل عمران‬

‫‪70‬‬
‫این آیه که می فرماید) ِإاَّل ِب َحب ٍْل م َِن ِ‬
‫هللا َو َحب ٍْل م َِن ال َّن ِ‬
‫اس؛ پس ریسمانی که از جانب خداست کتاب خدا‬
‫‪1‬‬
‫(قرآن) و ریسمانی‪ C‬که از جانب مردم است‪ ،‬جانشین من است‪.‬‬
‫پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬امامان از نسل حسین علیه السالم هستند‪ ،‬هرکس از آنان‬
‫اطاعت کند‪ ،‬خدا را اطاعت کرده و هرکس آنان را نافرمانی‪ C‬کند‪ ،‬خدای ّ‬
‫عزوج ّل را نافرمانی‪ C‬کرده‬
‫‪2‬‬
‫است‪ .‬ایشان ْالعُرْ َو ِة ْالوُ ْثقی؛ یعنی وسیلۀ رسیدن به‌ سوی خدا هستند‪.‬‬
‫ابن‌عبّاس می گفت‪ :‬پیش از رسیدن اجلتان برای آخرتتان کاری کنید و به ریسمان محکم عترت‬
‫پیامبرتان چنگ زنید که من خود شنیدم که (پیامبر صلی هللا علیه و آله) فرمود‪ :‬هرکس پس از من به‬
‫‪3‬‬
‫عترتم چنگ زند از رستگاران خواهد بود‪.‬‬

‫کارهای ارادی چیستند؟‬


‫اآلن می رسیم به شاه کلید فهم والیت‪ .‬اگر کسی موضوع‪ C‬ارادۀ اختیاری انسان را نادیده بگیرد ‪ ،‬محال‬
‫است مفهوم والیت را آنطور که آیات و روایات برای ما ترسیم‪ C‬کرده اند ‪ ،‬بفهمد ؛ دیگر چه رسد که‬
‫به آن درست عمل کند‪.‬‬
‫تا به حال هرچه در این کتاب نقل کردیم ‪ ،‬همگی حکایت از یک برنامۀ یک طرفۀ خدایی داشت‪.‬‬
‫یعنی خداوند چنین خواست و چنین خلق کرد‪ .‬بخصوص مالئکه که ُگل خلقت هستند هیچگونه اراده‬
‫ون‪ .4‬ولی این انسان است که با تمام مخلوقات فرق‬ ‫ای از خود ندارند اَل َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َوهُم ِبَأم ِْر ِه َيعْ َملُ َ‬
‫می کند و دارای این توانایی است که بخواهد با برنامه های خدا همراهی کند ویا مخالفت نماید‪ِ .‬إ َّنا‬
‫َه َد ْي َناهُ الس َِّبي َل ِإمَّا َشا ِكرً ا َوِإمَّا َكفُورً ا – ما راه راست را به او نشان داديم حال می خواهد قبول نمايد و‬
‫يا كافر گردد‪ 5.‬و این موضوع عجیبی است که بسیاری‪ C‬از فالسفه تاب و توان قبول آن را نداشته و‬
‫ندارند‪ .‬چگونه می شود که موجودی خالف خالق خود عمل نماید؟ و اگر جبر را قبول کنیم ‪ ،‬آنگاه‬
‫همۀ کارهای‪ C‬ما در واقع کار خدا می شود و دیگر ثواب و عقاب معنی نمی دهد‪ .‬امام هادی علیه‬
‫السالم این مشکل را چنین بیان کرده اند‪( :‬به دلیل سنگین بودن موضوع ‪ ،‬روایت را به معنا ترجمه‬
‫کرده ایم‪ .‬محققین می توانند‪ C‬به اصل روایت مراجعه نمایند‪).‬‬
‫امام هادی علیه السالم ابتدا می فرمایند‪ C‬که یک مدیر یا توان دارد یا ندارد‪ .‬در حالتیکه توان کنترل و‬
‫جریمه کردن کارمندی را داشته باشد ‪ ،‬کار عدل و انصاف این است که به آنها خواستۀ خود را امر و‬
‫نهی کند و در هر مورد‪ C‬ثواب و عقاب آن را هم به او بفهماند و او را از مخالفت خود برحذر دارد و‬
‫با شرح ثواب و عقابش او را به اطاعت خویش تشویق‪ C‬نماید تا آن کارمند‪ ،‬قدرت مدیر خود را به‌‬
‫وسیلۀ نیروی‪ C‬اطاعت امر و نهی که به او داده و تشویق‪ C‬و بیم وی بفهمد و ح ّجتش بر او روشن گردد‪.‬‬
‫(حال) اگر آن کارمند موافق‪ C‬مدیر عمل کرد پاداشش دهد و اگر نه کیفرش کند؛ (ولی در حالت دوم)‬
‫آن مدیر عاجز باشد و توانایی (کنترل کارمند‪ C‬را) نداشته باشد و تصمیم‪ C‬گیری‪ C‬کارمند‪ C‬را به خودش‬
‫هللا جَ مِیعا ً َو ال‬‫‪َ 1‬ف َقالُوا یَا رسول‌هللا (صلی هللا علیه و آله) َو َمنْ َوصِ ُّیکَ َف َقا َل ه َُو الَّذِی َأمَرَ ُک ُم هَّللا ُ ِبااِل عْ تِصَ ِام ِب ِه َف َقا َل عَ َّز َو جَ َّل َو اعْ َتصِ مُوا ِبحَ ب ِْل ِ‬
‫اس َف ْالحَ ْب ُل مِنَ هَّللا ِ ِک َتا ُب ُه َو‬
‫َت َفرَّ قُوا َف َقالُوا یَا رسول‌هللا (صلی هللا علیه و آله) َبیِّنْ لَ َنا مَا ه ََذا ْالحَ ْب ُل َف َقا َل ه َُو َق ْو ُل هَّللا ِ ِإاَّل ِبحَ ب ٍْل مِنَ هَّللا ِ َو حَ ب ٍْل مِنَ ال َّن ِ‬
‫اس َوصِ یِّی‪ - .‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪ – ۱۱۲‬امام باقر علیه السالم هم در تفسیر‪ C‬این آیه فرمودند که حبل من الناس یعنی علی بن‬ ‫ْالحَ ْب ُل مِنَ ال َّن ِ‬
‫ابیطالب علیه السالم ‪ -‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪۱۶‬و ص‪ /۱۸‬فرات الکوفی‪ ،‬ص‪ /۹۲‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۴‬ص‪۸۴‬‬
‫ْن (علیه السالم) َمنْ َأ َطا َع ُه ْم َف َق ْد َأ َطاعَ هَّللا َ َو َمنْ عَ صَ ا ُه ْم َف َق ْد عَ صَ ی هَّللا َ ُه ُم ْالعُرْ َوة‬ ‫َأْل‬
‫َقا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ (صلی هللا علیه و آله) ا ِئمَّه مِنْ وُ ْل ِد ْالحُسَ ی ِ‬
‫‪2‬‬

‫هَّللا‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬


‫الوُ ث َقی َو ُه ُم ال َوسِ یلَه ِإلَی ِ عَ َّز َوجَ َّل‬
‫ول آجَ الِکُ ْم َو َت َم َّسکُوا ِب ْالعُرْ َوة ْالوُ ْث َقی مِنْ عِ ْترَ ة َن ِب ِّیکُ ْ‪C‬م َفِإ ِّنی سَ مِعْ ُت ُه (صلی هللا علیه و‬ ‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪َ - ۲۸۷‬فاعْ مَلُوا آِل خِرَ ِتکُ ْم َق ْب َل حُل ُ ِ‬
‫‪3‬‬

‫اِئزین‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬


‫‪4‬آله) َیقو ُل َمنْ ت َم َّسکَ ِب ِعترَ تِی مِنْ َبعْ دِی کانَ مِنَ الف ِ‬
‫‪ 27‬انبياء‬
‫‪ 3 5‬انسان‬

‫‪71‬‬
‫واگذارد و آن کارمند‪ C‬کار خوب انجام دهد ویا بد و فرمان ببرد یا نافرمانی کند‪ ،‬مدیر (طبق فرض) از‬
‫عقوبت او عاجز باشد ‪( ،‬در اینصورت) نمی تواند‪ C‬کارمند‪ C‬را به پیروی فرمان خود وادارد‪( .‬بهرحال‬
‫این فرض یعنی) اثبات عجز‪ ،‬با قدرت و معبودیّت خدا منافات دارد و موجب ابطال امر و نهی و‬
‫ثواب و عقاب الهی و مخالفت با قرآن است که می‌فرماید‪َ :‬و ال َیرْ ضی‪ C‬لِعِبا ِد ِه ْالکُ ْف َر َو ِإنْ َت ْشکُرُوا‪C‬‬
‫ض ُه لَکُ ْم ‪ - 1‬هرگز کفران را برای بندگانش نمی پسندد و اگر شکر او را بجا آورید آن را برای شما‬ ‫َیرْ َ‬
‫ُون ‪ -‬آن‌گونه که حق تقوا‬ ‫‪2‬‬
‫هللا َح َّق ُتقا ِت ِه َو ال َتمُو ُتنَّ ِإاَّل َو َأ ْن ُت ْم مُسْ لِم َ‬
‫می‌پسندد! و گفتۀ خدا ع ّزوجلّ‪ :‬ا َّتقُوا َ‬
‫و پرهیزکاری است‪ ،‬از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید‪ ،‬مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را‬
‫‪3‬‬
‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْن َ‬
‫س ِإاَّل لِ َیعْ ُب ُدون‪.‬‬ ‫تا پایان عمر‪ ،‬حفظ کنید)! و فرمودۀ او َ‪:‬و ما َخلَ ْق ُ‬
‫به عبارت باز هم ساده تر ‪ ،‬خداوند عزوجل توان انجام کارهای‪ C‬خوب و بد را به انسان ها داده است‬
‫و می خواهد که آیندۀ خوبی را داشته باشیم‪ .‬و برای تربیت انسان ها به آنها گفته که چه چیزهایی‪C‬‬
‫برای آنها خوب است و چه چیزهای بد‪ .‬همچنین انسان ها را ترسانده که اگر کارهای خالف را انجام‬
‫دهند ‪ ،‬چنین و چنان مجازات می شوند‪ C‬و اگر کارهای نیک را انجام دهند ‪ ،‬پاداش های خوب دریافت‬
‫می کنند‪ .‬و او بر انجام این وعده و وعیدها نیز توانا است‪ .‬و اين ما هستيم و توان انتخاب خودمان كه‬
‫كدامين راه را بر می گزينيم‪ :‬هدايت خدا و محبت و اطاعت از اهل بیت علیهم السالم را انتخاب می‬
‫کنیم ویا خود را می پرستیم و به دنبال دنیا می رویم؟‬
‫ولی آنچه که در این رابطه برای ما مهم است و مفهوم والیت را بهتر آشکار می کند ‪ ،‬نحوۀ کار‬
‫تصمیم گیری های ارادی است‪ .‬در مورد مالئکه که اراده معنی نمی دهد ‪ ،‬انتقال یک خواسته ویا‬
‫دستور از مقامی باالتر به فردی پایین تر به صورت‪ C‬مکانیکی انجام می پذیرد‪ .‬یعنی هرچه مقام باالتر‬
‫بگوید ‪ ،‬مقام پایینتر بدون هیچ باال و پایینی ‪ ،‬آن را عمل می کند‪ .‬ما این حرکت را با سمبل یک پیچ‬
‫گوشتی نشان داده ایم‪ .‬در شکل ‪ ، 1‬طرف باالتر ‪ ،‬دستۀ پالستیکی را در اختیار دارد و مقام پایینتر‪، C‬‬
‫بخش فلزی آن است‪ .‬هر تغییری در قسمت باالتر ‪ ،‬حتما ً در قسمت بعدی اثر خود را می گذارد‪.‬‬
‫ولی خداوند به انسان چیزی داده که باعث می شود به راستی دارای قدرت انتخاب باشد‪ .‬و آن عشق‬
‫است‪ .‬انسان عاشق زیبایی‪ C‬است‪ .‬ما نحوۀ کار این سیستم را با سمبل مغناطیس نشان می دهیم‪ .‬ویا در‬
‫بیانی دقیق تر باید به گوییم با قدرت چرخاندن مغناطیس‪ .‬اگر دو عدد مغناطیس وجود‪ C‬داشته باشند و‬
‫ما مغناطیس اول را به مغناطیس‪ C‬دوم نزدیک کنیم ‪ ،‬تغییرات در مغناطیس دوم مثل یک سیستم‬
‫مکانیکی عمل نمی کند‪ .‬مقدار تأثیر و حتی شکل تأثیر گذاری به جهت مغناظیس دوم بستگی دارد‪.‬‬

‫شکل ‪ :1‬یک سیستم‪ C‬علت و معلولی مثل یک سیستم‪ C‬مکانیکی‪ C‬عمل می کند‪.‬‬

‫‪ 7 1‬زمر‬
‫‪ 102 2‬آل عمران‬
‫ب ِإمَّا َأنْ َیکُونَ ْالمَالِکُ ل ِْلعَ ْب ِد‬ ‫ْن ‪َ ...‬ی ِجبُ عَ لَی ه ََذا ال َّس َب ِ‬ ‫ت ْالعَ ْد ِل َو ْال َم ْن ِزلَة َب ْینَ ْال َم ْن ِزلَ َتی ِ‬ ‫ویض َو ْإثبا ِ‬ ‫‪ 3‬فی ِرسالَ ِت ِه فِی الرَّ ِد عَ لَی أهْ ِل ْالجَ ب ِْر َو ال َّت ْف ِ‬
‫ْأ‬ ‫ْأ‬
‫َاع َأمْ ِر ِه َو َنه ِْی ِه عَ لَی ِإرَ ادَ ِت ِه اَل عَ لَی ِإرَ ادَة ْالعَ ْب ِد َو ُیمَلِّکُ ُه مِنَ الطا َقة ِب َق ْد ِر مَا َی ُم ُرهُ ِب ِه َو َی ْنهَاهُ عَ ْن ُه َفِإ َذا مَرَ هُ ِب مْ ٍر َو َنهَاهُ عَ نْ َنه ٍ‬
‫ْی‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫َقادِراً َی ُم ُر عَ بْدَ هُ ِبا ِّتب ِ‬
‫َأِل‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫عَ رَّ َف ُه الث َوابَ َو ال ِع َقابَ عَ لَی ِْهمَا َو حَ ذرَ هُ َو رَ َّغ َب ُه ِبصِ َفة ث َو ِاب ِه َو عِ َق ِاب ِه لِ َیعْ ِرفَ العَ ْب ُد ُق ْدرَ ة م َْواَل هُ ِبمَا َملکَ ُه مِنَ الطا َقة مْ ِر ِه َو َنه ِْی ِه َو َترْ غِ ِیب ِه َو‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫ازاهُ َو ِإ َذا َل ْم ی َْزدَ ِجرْ عَ نْ َنه ِْی ِه عَ ا َق َب ُه َأ ْو‬ ‫ار َفِإ َذا ا َّتبَعَ ْالعَ ْب ُد َأمْ رَ م َْواَل هُ‪ C‬جَ َ‬ ‫ار َو اِإْل ْن َذ ِ‬‫ِیب ِه َف َیکُونَ عَ ْدلُ ُه َو ِإ ْنصَ افُ ُه َشا ِماًل َل ُه َو حُجَّ ُت ُه َواضِ حَ ة عَ لَ ْی ِه ِلِإْل عْ َذ ِ‬ ‫َترْ ه ِ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ت العَ جْ ِز نفیُ الق ْدرَ ة َو‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫َاع مْ ِر ِه َو فِی ِإثبَا ِ‬ ‫َأ‬ ‫ب‬‫ت‬‫ِّ‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬‫ِإ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫َّ‬
‫د‬ ‫رَ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ت‬
‫ِ‬ ‫ب‬
‫َ‬ ‫و‬ ‫ُ‬ ‫ق‬‫ع‬‫ُ‬ ‫نْ‬ ‫عَ‬ ‫ٌ‬
‫ز‬ ‫ج‬
‫ِ‬ ‫ا‬ ‫عَ‬ ‫ی‬ ‫صَ‬ ‫عَ‬ ‫م‬
‫ْ‬ ‫َیکُونَ عَ ا ِجزاً غَ ْیرَ َقاد ٍِر َف َفوَّ ضَ َأمْ رَ هُ ِإلَ ْی ِه َأحْ سَ نَ َأ ْم َأسَ ا َء َأ َطاعَ َأ‬
‫ِ‬
‫ب ِإ ْذ َیقُو ُل َو ال َیرْ ضی ِلعِبا ِد ِه ْالکُ ْفرَ َو ِإنْ َت ْشکُرُوا َیرْ ضَ ُه لَکُ ْم َو َق ْولُ ُه عَ َّز َو جَ لَ‪:‬‬ ‫ب َو م َُخالَ َفة ْالکِ َتا ِ‪C‬‬ ‫ب َو ْال ِع َقا ِ‬ ‫ْی َو َّ‬ ‫ال َّتَألُّ ِه َو ب َ َأْل‬
‫الث َوا ِ‬ ‫ْطا ُل ا مْ ِر َو ال َّنه ِ‬ ‫ِإ‬
‫ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل ِل َیعْ ُبدُون‪ - .‬تحف العقول‪ ،‬ص‪۴۶۴‬‬ ‫هللا حَ َّق ُتقا ِت ِه َو ال َتمُو ُتنَّ ِإاَّل َو َأ ْن ُت ْم مُسْ ِلمُونَ و قوله‪َ :‬و ما َخلَ ْق ُ‬ ‫ا َّتقُوا َ‬

‫‪72‬‬
‫شکل ‪ :2‬یک سیستم ارادی مثل دو مغناطیس عمل می کند‪.‬‬
‫اگر دو قطب مخالف (مثال قطب شمال در مقابل قطب جنوب) روبه روی هم باشند‪ ،‬تأثیرها بیشتر و‬
‫به شکل جاذبه است‪ .‬ولی اگر دو قطب رو به روی هم ‪ ،‬از یک نوع باشند ‪ ،‬شکل حرکت به صورت‪C‬‬
‫دافعه است‪ .‬حال اگر دومی دارای امکان چرخش باشد (مثل مغناطیس دست چپی در شکل ‪ ، )2‬در‬
‫اینصورت کسی نمی تواند پیش بینی کند که شکل حرکت مغناطیس‪ C‬دست چپی که فرد زیر دستی‬
‫باشد‪ ،‬چگونه است‪ .‬یعنی فرمانده که مغناطیس دست راست باشد ‪ ،‬اگر به طرف چپ حرکت کند ‪،‬‬
‫کسی نمی تواند بگوید که زیردستی‪ C‬که مغناطیس‪ C‬دست چپی باشد ‪ ،‬هم به سمت چپ حرکت می کند ‪،‬‬
‫به سمت راست می رود و یا اصال حرکتی نمی کند و از اینها مهمتر ‪ ،‬چقدر حرکت می کند‪ .‬برای‬
‫اینکه ما نمی دانیم که مغناطیس دوم در چه جهتی است‪ .‬مغناطیس دوم می تواند خود را بچرخاند و با‬
‫اینکار تأثیر پذیری خود را کامالً تغییر دهد‪.‬‬
‫سیستم فکری ما بر اساس علت و معلول پایه گذاری شده است‪ .‬یعنی مغز سمت چپ ما اینطور کار‬
‫می کند‪ .‬دستگاه االهی هم همینطور‪ C‬است‪ .‬فرمان خداوند‪ C‬عینا ً در جهان طبیعت و ماوراء طبیعت‬
‫(جهان های شهود و غیب) اجرا می شود‪ .‬توجه نمایید که ممکن است فرمان خدا طول بکشد تا تأثیر‬
‫مادی پیدا کند ‪ ،‬ولی رد خور ندارد و حتما ً به شکل طبیعی‪ C‬آن اجرا می شود‪ .‬ولی وقتی خداوند به‬
‫یک انسان دستوری‪ C‬می دهد ‪ ،‬بستگی به ارادۀ خود انسان ‪ ،‬ممکن است این دستور‪ C‬اجرا شود ویا‬
‫نشود‪ .‬گاهی می بینیم برعکس دستور‪ C‬خداوند اجرا می شود‪ .‬و ش ّدت همراهی ویا خالف کاری بستگی‬
‫به ارادۀ آن شخص دارد‪ .‬این سیستم کار مغز سمت راست است‪ .‬انسان دارای هر دو نیمکرۀ مغز‬
‫است‪ .‬یعنی هم به صورت‪ C‬مکانیکی از جهان و خداوند‪( C‬به طور کلی دنیای‪ C‬أمر) تأثیر پذیر است و هم‬
‫به صورت‪ C‬مغناطیسی که عشق باشد‪.‬‬
‫فهم این مسئله در شناخت موضوع والیت تأثیر به سزائی دارد و به همین دلیل است که آن را مطرح‬
‫نمودیم‪ .‬انسانی که عاشق یک معشوق‪ C‬است ‪ ،‬همیشه چشم بر معشوق دارد‪ .‬هر حرکتی از معشوق را‬
‫فوراً و متناسب با آن عمل می کند به حدی که فاصلۀ بین او و معشوق کمترین باشد‪ .‬برعکس اگر این‬
‫دو با هم دشمن جانی باشند ‪ ،‬باز هم متغ ّیر‪ C‬به دشمن خود دائما ً نگاه می کند و با کمترین تغییری در‬
‫دشمن‪ ،‬از خود عکس العمل نشان می دهد طوری که فاصلۀ آنها این بار حداکثری‪ C‬باشد‪.‬‬

‫جاذبه و دافعۀ ائمه علیهم السالم‬


‫اینجا است که می بینیم که چرا مسئلۀ حُب و دوست داشتن در شناخت مفهوم والیت این قدر مهم‬
‫است‪ .‬شهید مطهری می گوید‪ :‬دربارۀ اینکه انسان هر چه را بخواهد و هر چه را دوست داشته باشد‬
‫(عملکرد او) همان‌ است ‪ ،‬در اخبار ما زیاد تأکید شده است ‪ .‬گفته‌اند ‪ :‬من احب حجرا حشره‌ هللا‬

‫‪73‬‬
‫معه‪ 1.‬اگر انسان سنگی را دوست داشته باشد با سنگ محشور می‌شود‪ C‬چون خودش سنگ می‌شود ‪.‬‬
‫هر چه را انسان دوست داشته باشد همان می‌شود ‪.‬‬
‫شخصی که اهل خراسان بود از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر علیه السالم ( عشق به‬
‫اهل بیت او را کشانده بود ) در حالی که چون پای‌ پیاده آمده بود کفشهایش از بین رفته بود و پایش به‬
‫اصطالح ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود‪ .‬آمد خدمت امام با یک عشق و ولعی‬
‫خدا را شکر کرد که باالخره به مقصود خودش رسید بعد پایش را نشان داد با آن‌ شکافها‪ C‬که خون‬
‫آمده بود ‪ ،‬و عرض کرد ‪ :‬یا ابن رسول هللا ! نیاورد مرا به‌ اینجا جز محبت شما اهل بیت که از‬
‫خراسان تا اینجا پیاده آمده ام‪ .‬امام‌ این جمله را فرمود‪ : C‬هر کس هر چه را دوست داشته باشد با‬
‫‪2‬‬
‫هموست و حقیقتش همان می‌شود و با همان محشور می گردد‪.‬‬
‫پیامبر خدا صلی هللا علیه و آله فرمودند‪َ :‬من أحبَّ َقوما ً َح َش َرهُ هّللا فِى ُز َ‬
‫مرت ِِهم‪ - C‬هر كس گروهى‪ C‬را‬
‫دوست بدارد‪ ،‬خدا او را در زمرۀ آنان محشور‪ C‬خواهد كرد‪ 3.‬همچنین فرمودند‪ C:‬يا علي! من أحبّک و‬
‫تواّل ک ‪ ،‬أسکنه هللا معنا فی الجنة ‪ ،‬ثم تال رسول هللا صلی هللا علیه و آله‪ :‬إنّ المتقین فی جنات و نهر‬
‫فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر‪ – 4.‬ای علی! هرکس که تو را دوست داشت و والیت تو را قبول‬
‫کرد ‪ ،‬خداوند او را با ما در بهشت جای می دهد‪ .‬سپس این آیه را خواندند‪ :‬همانا متقین در بهشت در‬
‫جایگاهی درست در نزد مالئکه ای مقتدر جای دارند‪.‬‬
‫در زیارت جامعه می خوانیم‪:‬‬
‫فالراغب عنكم مارق ‪ ،‬والالزم لكم الحق و المقصر في حقكم‪ D‬زاهق‪ - .‬آن که شما را نخواهد‬ ‫‪‬‬
‫سرکش است و آن که همواره با شما است به شما می رسد و آن کس که در حق شما قصور‬
‫دارد ‪ ،‬از بین می رود‪.‬‬
‫من واالكم فقد والى هللا و من عاداكم فقد عاد هللا – کسی که شما را دوست بدارد ‪ ،‬همانا خدا‬ ‫‪‬‬
‫را دوست دارد و کسی که با دشمنی کند ‪ ،‬با خدا دشمنی کرده است‪.‬‬
‫من اتبعكم فالجنة مأواه و من خالفكم فالنار مثواه – کسی که دنباله روی‪ C‬شما شد ‪ ،‬به بهشت‬ ‫‪‬‬
‫می رود و کسی که با شما مخالفت ورزد ‪ ،‬آتش جهنم جایگاه اوست‪.‬‬
‫یکی از آثار حرکت مغناطیس این است که وقتی‪ C‬یک امام (پیشوا) حرکتی می کند ‪ ،‬دیگران به سوی‬
‫او حرکت می کنند‪ .‬نکته ای که با واقعیت نظام هستی باید به آن توجه نمود‪ C‬این است که این حرکت‬
‫باید از باال به پایین (منظور از باال و پایین درجات وجودی‪ C‬هستند) انجام پذیرد‪ .‬لذا است می بینیم که‬
‫رسول هللا صلی هللا علیه و آله می فرمایند‪ C:‬یا علی! أنت بمنزلة الکعبة یُؤتی الیها و ال تأتی‪ - 5‬ای‬
‫علی! تو مثل کعبه هستی که مردم (برای حج) به سوی او می روند‪ .‬مردم به سوی تو باید بیایند نه‬
‫اینکه تو به سوی آنها بروی‪ C.‬و به همین دلیل است که در زیارت جامعۀ کبیره می خوانیم‪َ :‬و ا ْل َب ُ‬
‫اب‬
‫اس َمنْ َأ َتا ُک ْم َن َجا َو َمنْ لَ ْم َیْأتِکُ ْم َهلَک – ائمۀ اطهار دروازه هایی هستند که انسانها به‬
‫ا ْل ُم ْب َتلَى ِب ِه ال َّن ُ‬
‫وسیلۀ آنها آزمایش می شوند‪ .‬هرکس به سوی آنها رفت ‪ ،‬نجات می یابد و هرکس از آنها روی بر‬
‫تافت ‪ ،‬به هالکت رسید‪.‬‬

‫امالی صدوق ‪ ،‬ص ‪79‬‬ ‫‪1‬‬

‫فلسفۀ اخالق ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪219‬‬ ‫‪2‬‬

‫نهج الفصاحه‪ :‬ص ‪ ،609‬ح ‪2986‬‬ ‫‪3‬‬

‫تأویل اآلیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ‪ ،‬ص ‪609‬‬ ‫‪4‬‬

‫المسترشد فی امامة علی بن ابیطالب علیه السالم ‪ ،‬ص ‪387‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪74‬‬
‫درجات مؤمنین‬
‫خداوند انسان خاکی را چنان توانایی‪ C‬داده که می تواند به درجات عالی خلقت برسد‪ .‬البته شکی نیست‬
‫که ائمۀ اطهار قطب عالم امکان هستند و اشرف مخلوقات ‪ ،‬با اینحال برای اینکه این مقام آنها را حس‬
‫کنیم ‪ ،‬و به بینیم که امیرالمؤمنین علیه السالم در سنین کودکی خود (حدود ده سالگی) به چه مقامی‬
‫ش ُّم ِری َح‬ ‫ور ْال َوحْ ِ‬
‫ی َو الرِّ َسالَ ِة َو اَ ُ‬ ‫رسیده بودند‪ C.‬خود ایشان در نهج البالغه می فرمایند‪ :‬کنت اَ َری ُن َ‬
‫ِین َن َز َل ْال َوحْ ُی َعلَ ْیهِ‪ - .‬روشنایی و نور وحی و پیامبری را می‌دیدم‬ ‫ت َر َّن َة ال َّش ْی َط ِ‬
‫ان ح َ‬ ‫ال ُّنب َُّو ِة َو لَ َق ْد َسمِعْ ُ‬
‫و بوی نبوّ ت را می‌شنودم‪ .‬من هنگامی‌ که وحی بر او فرود‪ C‬آمد‪ ،‬آوای شیطان را شنیدم‪ ...‬و پیامبر‪C‬‬
‫صلی‌هللا‌ علیه‌ و‌آله‌وسلّم نیز در حق ایشان فرمود‪ِ :‬ا َّنکَ َتسْ َم ُع َما اَسْ َم ُع َو َت َری َما اَ َری ِااَّل اَ َّنکَ لَسْ َ‬
‫ت‬
‫‪1‬‬
‫ِب َن ِبی‌ ‪ -‬و می‌بینی آنچه را من می‌بینم‪ ،‬جز اینکه تو پیامبر نیستی‌‪.‬‬
‫چه خوش گفت سعدی‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت‬ ‫رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند‬
‫البته باید توجه نماییم‪ C‬که هرچند ائمۀ اطهار علیهم السالم انسانی هستند مثل ما ؛ می خورند‪ C‬و می‬
‫آشامند و از همان دردهای‪ C‬انسانی رنج می برند و با همان مسائل انسانی‪ C‬خوشحال‪ C‬می شوند ؛ ولی‬
‫باید فرق‪ C‬اساسی ای را بین آن ذوات مقدسه و خود بدانیم‪ .‬در فصل نهم مفصال ٌ نسبت به خصوصیات‪C‬‬
‫ائمه که فقط مال آنها است و باعث می شود با انسان ها فرق‪ C‬داشته باشند سخن می رانیم‪ .‬ولی در‬
‫اینجا فقط به یک نکته توجه می دهیم‪.‬‬
‫در زیارت بعضی از امام زاده ها و بخصوص زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السالم می‬
‫خوانیم‪ :‬فمعكم‪ C‬معكم ال مع (غيركم ‪ /‬عدوّ كم)‪ .‬در چاپ های مختلف ممکن است غیرکم و یا عدوّ کم‬
‫ویا هر دو آمده باشند‪ .‬ولی درست آن این است که اگر مشغول زیارت ائمۀ اطهار علیهم السالم هستیم‬
‫باید بخوانیم‪ C‬غیرکم و اگر زیارت هرکس دیگری باشد ‪ ،‬باید بخوانیم‪ C‬عدوّ کم‪ .‬آیا از این تذکر نکته ای‬
‫را متوجه شدید؟‬
‫در زیارت جامعه می خوانیم‪ :‬والحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و أنتم أهله و معدنه – حق و‬
‫حقیقت با شما است و در شما است و از شما است و به سوی‪ C‬شما است‪ .‬شما اهل حق هستید و معدن‬
‫آن‪ .‬یعنی حق فقط و فقط در ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم السالم منحصر‪ C‬است و ما بقی امام زاده ها و اولیای‬
‫خداوند ‪ ،‬هرچند عزیز باشند ‪ ،‬حق مطلق نیستند‪ .‬بنابراین ‪ ،‬آنچه که از دایرۀ وجودی ائمۀ اطهار‬
‫خارج است ‪ ،‬غیر حق است و ما نمی خواهیم در آن باشیم‪ .‬ولی ما بقی اولیای خدا چنین صفتی را‬
‫ندارند و در دایرۀ (غیر آنها) ممکن است حق هم باشد‪ .‬نسبت به چنین افرادی‪ ، C‬ما باید بگوییم‪ C‬که نمی‬
‫خواهیم جزو دشمنانشان باشیم‪ .‬زیرا به یقین ‪ ،‬دشمنان آنها فضایی از حق را نمی پوشاند‪C.‬‬

‫ثابت بودن مقام اشرف مخلوقات برای ائمه واضح است ولی نکته در پیروان آنها است‪ .‬آیا آنها هم‬
‫جزو اشرف مخلوقات هستند؟ روایتی از امام کاظم علیه السالم آمده که بسیار جالب مقام انسان های‬
‫نیک را ترسیم نموده اند‪ .‬به این روایت نگاهی بیندازیم‪:‬‬
‫امام عسکری علیه السالم از پدرانش از امام کاظم علیه السالم روایت نموده است که جمعی از یاران‬
‫مخلص امام صادق‪ C‬علیه السالم در شبی مهتابی نزد ایشان نشسته بودند‪ C‬و عرض کردند‪ :‬ای فرزند‪C‬‬
‫‪ 1‬نهج‌البالغة‪ ،‬خطبه ‪۱۹۲‬‬
‫‪ 2‬سعدی ‪ ،‬غزل ‪18‬‬

‫‪75‬‬
‫رسول خدا ‪ ،‬این آسمان چه زیبا است و نور این ستارگان چه می درخشد! امام صادق علیه السالم‬
‫فرمودند‪ :‬شما این سخنان را می‌ گویید در حالی‌که چهار فرشتۀ تدبیر کننده یعنی جبرئیل و میکائیل و‬
‫اسرافیل و ملک الموت به زمین نگاه می‌کنند و شما و همتایانتان را در مناطق مختلف زمین می‌بینند‪،‬‬
‫درحالی‌ که نوری که از شما به آسمان‌ها و زمین میتابد‪ ،‬از نور این ستارگان زیباتر است و آن‌ها نیز‬
‫‪1‬‬
‫مشابه همان گفتۀ شما را می‌گویند که‪ :‬نور‪ C‬این مؤمنان چه زیبا است!‬

‫خطبۀ افتخارية‬
‫امیر المؤمنین علیه السالم در خطبه ای که بنام خطبۀ افتخاریه نام گرفت از افتخارات خود چنین بیان‬
‫می کنند‪ .‬ما باید این ذوات مقدسه را چنین بشناسیم‪C.‬‬
‫من برادر‪ C‬رسول خدا و وارث علم او و سرچشمۀ حکمت او و صاحب اسرار او هستم و خداوند در‬
‫هیچ یک از کتاب هایش کلمه ای را نفرستاد‪ C‬مگر اینکه به من رسیده است‪ .‬و علم به آنچه بوده و‬
‫خواهد بود تا روز قیامت بر من افزوده شد‪( .‬همچنین) علم انساب و اسباب (علم فیزیک به زبان‬
‫امروز) به من داده شده است‪ .‬به من هزار کلید داده شده که هر کلید هزار درب (علم) را باز می کند‪.‬‬
‫(به همۀ اینها) علم قدر (اتفاقات) نیز اضافه شده است‪ .‬و این همان چیزی‪ C‬است که برای جانشینان پس‬
‫از من تا زمانی که شب و روز‪ C‬بگذرد تا خداوند زمین و آنچه بر آن است را به ارث ببرد‪ .‬و او‬
‫بهترین وارثان است‪.‬‬
‫پل صراط و ترازو‪ C‬و پرچم و حوض کوثر به من داده شده است‪ .‬منم که در روز قیامت بر فرزندان‬
‫آدم مقدم می شوم‪ .‬من حسابگر خلق هستم‪ .‬من منازل (اهل بهشت را) تقسیم می کنم‪ .‬من عذاب اهل‬
‫دوزخ هستم‪ .‬تمام اینها از لطف خداوند بر من است‪...‬‬
‫من صاحب (در رابطه با ‪ /‬مسئول) مناجات هستم‪ ،‬من صاحب دعا هستم‪ ،‬من صاحب لعنت هستم‪،‬‬
‫من صاحب نشانه ها هستم‪ ،‬من صاحب نشانه های شگفت هستم‪ ،‬من عالِم اسرار بیابان ها هستم‪ ،‬من‬
‫قرن آهنی هستم‪ ،‬من تا ابد نو هستم‪ ،‬من فرشتگان را منزل می دهم‪ .2‬منم آنکس که در ازل (در عالم‬
‫ذر) از ارواح عهد گرفتم‪ .‬منم کسی که به دستور خداوند‪ C‬قیّوم آوای الست بربّکم دمیدم‪.‬‬
‫من کالم خدا در خلقت او هستم‪ .‬منم کسی که در دعاها از همۀ آفریدگان عهد می گیرم‪ ،‬امداد گر‬
‫زنان بیوه و یتیمان هستم‪ .‬من دروازۀ شهر دانش‪ ،‬و من غار رویاها‪ C‬هستم‪ .‬من صاحب پرچم ستایش‬
‫هستم‪ ،‬من صاحب هدیه پس از هدیه هستم‪ ،‬و اگر به شما بگویم کافر می شوید‪.‬‬
‫من قاتل ستمگرانم‪ ،‬من مهمات دنیا و آخرت هستم‪ ،‬من سرور‪ C‬مؤمنان هستم‪ ،‬من علم هدایت شده ها‬
‫هستم‪ ،‬من حق هستم‪ ،‬من یقین هستم‪ ،‬منم پیشوای‪ C‬پرهیزگاران‪ ،‬من پیشگام در دینم‪ ،‬من ریسمان محکم‬
‫خدا هستم‪ ،‬منم کسی که با این شمشیر‪ C‬دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد‪ ،‬چنانکه پر از ظلم و ستم‬
‫شده باشد‪.‬‬
‫من یار جبرئیل هستم‪ ،‬من پیرو میکائیل هستم‪ ،‬من درخت هدایت هستم‪ ،‬من پرچم تقوا هستم‪ ،‬منم کسی‬
‫که (در روز محشر) با کلمۀ خداوندی مخلوقات را به سوی خدا می برم‪ ،‬من پدیدآورندۀ بشر هستم‪.‬‬
‫ُول هَّللا ِ‬
‫ِق (علیه السالم) جُلُوسا ً ِبحَ ضْ رَ ِت ِه فِی لَ ْیلَة ُم ْقمِرَ ة‪ C‬مُصْ ِحیَة َف َقالُوا یَا ا ْبنَ رَ س ِ‬ ‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۶۵‬ص‪َ - ۱۸‬قا َل َکانَ َق ْو ٌم مِنْ َخ َواصِّ الصَّاد ِ‬
‫‪1‬‬

‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬


‫ِق (علیه السالم) ِإنکُ ْم ل َتقولونَ هَذا َو ِإنَّ المُدَ بِّرَ ا ِ‬
‫ت‬ ‫ِب َف َقا َل الصَّاد ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫(صلی هللا علیه و آله) مَا حْ سَنَ دِی َم َه ِذ ِه ال َّسمَا ِء َو ن َورَ َه ِذ ِه النجُو َم َو الک ََواک َ‪C‬‬
‫ض َو ُنو ُر ُک ْم ِإلَی‬ ‫ار اَأْلرْ ِ‬ ‫َأ‬
‫ض َفیَرَ ْو َنکُ ْم َو ِإ ْخ َوا َنکُ ْم فِی ْق َط ِ‬ ‫ظرُونَ ِإلَی اَأْلرْ ِ‬ ‫ت (علیهم السالم) َی ْن ُ‬ ‫اَأْلرْ بَعَ ة جَ ْبرَ ِئی َل َو مِیکَاِئی َل َو ِإسْ رَ افِی َل َو َملَکَ ْالم َْو ِ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ور َه ِذ ِه ْالک ََوا ِک ِ‪C‬‬ ‫َأ‬
‫ب َو ِإ َّن ُه ْم ل َیقولونَ کمَا تقولونَ مَا حْ سَنَ ن َوارَ هَُؤ ِء المُْؤ ِمنِینَ‬
‫اَل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ت َو ِإلَی ِْه ْم حْ سَ نُ مِنْ ُن ِ‬
‫َاوا ِ‬
‫ال َّسم َ‬
‫‪ 2‬هر کدام از این عبارات مربوط‪ C‬به روایتی است که در آن روایت از آن چیز تعریف شده است‪.‬‬

‫‪76‬‬
‫من جمع کنندۀ قوانین هستم‪ ،‬من صاحب عصای تابان و شتر سرخ هستم‪ ،‬من باب یقین هستم‪ ،‬من‬
‫امیرالمؤمنین هستم‪ ،‬من یار اخضر هستم‪ ،‬من یار بیضاء هستم‪ .‬من یار فیحاء هستم‪ .‬من قاتل همتایان‪،‬‬
‫هالک کنندۀ شجاعان ‪ ،‬یار نسل های اول ‪ ،‬ص ّدیق‪( C‬راستگوی) اکبر‪ ،‬من فاروق‪( C‬جدا کنندۀ) أعظم‬
‫هستم‪ .‬من گویندۀ سخن (بر اساس) وحی هستم‪ ،‬من یار ستارگانم‪ .‬منم که به دستور‪ C‬خداوند و با علمی‬
‫که خداوند‪ C‬به من تخصیص داده است ‪ ،‬ستارگان را مدیریت می کنم‪ .‬من صاحب پرچم‪ C‬های زرد‬
‫هستم‪ ،‬من صاحب پرچم‪ C‬های سرخ هستم‪ .‬من آن (امام) غائبم که در انتظار‪ C‬فرمان بزرگ است‪ .‬من‬
‫عطا کننده هستم‪ ،‬من بخشنده هستم‪ ،‬من قبضۀ شمشیر‪ C‬را به دست گرفته ام‪ ،‬من معرّف خودم هستم‪.‬‬
‫من ناظر‪ C‬دین پروردگارم‪ .‬من حمایت کنندۀ (محافظ) پسر عمویم (حضرت محمد صلی هللا علیه و آله)‬
‫هستم‪ .‬من مشمول کفن هستم‪ .‬من دوست خداوند رحمن هستم‪ .‬من یار حضرات خضر و هارون هستم‪.‬‬
‫من یار حضرات موسی و یوشع بن نون هستم‪ .‬من صاحب بهشت هستم‪ .‬من مالک باران و قطره‬
‫های آن هستم‪ .‬من صاحب زلزله ها و خسوف‪ C.‬من وحشت دهندۀ هزاران (انسان) هستم‪ .‬من قاتل‬
‫کافران‪ ،‬امام صالحان‪ ،‬من بیت المعمور (خانۀ آباد در بهشت)‪ ،‬سقف المرفوع (آسمان ارتفاع یافته)‪،‬‬
‫بحر مسجور‪ ،‬باطن بیت الحرام‪ ،‬تکیه گاه ملت ها ‪ ،‬من صاحب أمر عظیم (برترین امور) هستم‪ .‬آیا‬
‫کسی هست که با من صحبت کند؟ من آتشم و اگر سخنان خدا و رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم‬
‫را نشنیده بودم‪ ،‬شمشیر‪ C‬خود را در بین شما می گذاشتم‪ C‬و همه را می کشتم‪ .‬من ماه رمضان ‪ ،‬لیلة‬
‫القدر ‪ ،‬أم الکتاب (قرآن) ‪ ،‬فصل الخطاب (بهترین بیان) ‪ ،‬سورۀ حمد ‪ ،‬یار نماز در سفر و اقامت‬
‫هستم‪ .‬بلکه ما نماز و روزه و شب ها و روزها‪ C‬ماه ها و سالیان هستیم‪ .‬من صاحب حشر و نشر‬
‫هستم‪ .‬منم کسی که گناه را از امت محمد صلی هللا علیه و آله بر می دارد‪ .‬من دروازۀ سجود هستم‪.‬‬
‫منم آن عابد و مخلوق‪ C‬و شاهد و مشهود (که در قرآن بدانها اشاره شده است)‪ .‬منم کسی که به سندس‬
‫سبز خوانده شده ام‪ .‬منم کسی که در آسمانها و زمین از او یاد شده‪ .‬منم کسی که با پیغمبر اکرم صلی‬
‫هللا علیه و آله به آسمانها رفت‪ .‬منم کسی که با نام های کتاب و قوس از او یاد شده‪ .‬منم یار شیث بن‬
‫آدم‪ .‬منم یار حضرت موسی‪( C‬و داستان او با) أرم‪ .‬مثل ها را به من می زنند‪ .‬منم آسمان سبز‪ ،‬صاحب‬
‫دنیای غبارآلود ‪ ،‬و صاحب باران پس از ناامیدی هستم‪.‬‬
‫این منم‪ .‬کیست که مثل من باشد؟ من کسی هستم که در این امور‪ C‬بدان اشاره شده است‪ :‬الرعد االکبر‬
‫( بزرگترین رعد) ‪ ،‬البحر األکدر ( تاریک ترین دریا) ‪ ،‬مکلم الشمس (سخن گوینده با خورشید)‪ ،‬من‬
‫صاعقه ای بر دشمنان هستم‪ .‬من مایۀ آرامش اطاعت کنندگان هستم‪ .‬خداوند‪ C‬پروردگار من است‪،‬‬
‫معبودی جز او نیست‪ .‬همانا باطل دورانی دارد ولی حق‪ ،‬پایدار است‪ ،‬و من به زودی می روم‪ ،‬پس‬
‫مواظب فتنۀ امویان و دولت کسرویان باشید‪ .‬سپس حکومت بنی عباس با آسودگی‪ C‬و سختی‬
‫(خونریزی) بر سر کار می آید‪ .‬شهری بنام الزوراء‪( C‬بغداد فعلی) بین دجله و فرات را می سازند‪.‬‬
‫هر کس در آن سکنی گزیند (منظور خلیفه های عباسی هستند) ملعون است‪ .‬از آن منزلگاه سرشت‬
‫ستمگران بیرون می آید و در آن قصرها می سازند‪ C‬و پرده ها کشیده می شود و آنها با فریب و فسق‪C‬‬
‫برتری می یابند‪ .‬بنی عباس ‪ 42‬نسل پادشاهی می کنند‪ .‬سپس امیرالمؤمنین تعدادی از عالمات ظهور‬
‫را بیان می نمایند و می فرمایند‪ :‬پس چون آیات برآورده شد قائم ما به حق با آسودگی و دالوری قیام‬
‫‪1‬‬
‫خواهد کرد‪.‬‬

‫‪ 1‬مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السالم‪ ,‬الحافظ رجب البرسي ‪ -‬أنا أخو رسول هللا ووارث علمه‪ ،‬ومعدن حكمه‪ :‬وصاحب‬
‫سره‪ ،‬وما أنزل هللا حرفا في كتاب من كتبه إال وقد صار إلي‪ ،‬وزاد لي علم ما كان وما يكون إلى يوم القيامة‪ ،‬أعطيت علم األنساب واألسباب‪،‬‬
‫وأعطيت ألف مفتاح يفتح كل مفتاح‪ C‬ألف باب‪ ،‬ومددت بعلم القدر‪ ،‬وإن ذلك يجري في األوصياء من بعدي ما جرى الليل والنهار حتى يرث هللا‬
‫األرض ومن عليها‪ ،‬وهو خير الوارثين‪.‬‬
‫أعطيت الصراط والميزان واللواء والكوثر‪ ،‬أنا المقدم على بني آدم يوم القيامة‪ ،‬أنا المحاسب للخلق‪ ،‬أنا منزلهم منازلهم‪ ،‬أنا عذاب أهل النار‪ ،‬أال‬
‫كل ذلك من فضل هللا علي‪ ،‬ومن أنكر أن لي في األرض كرة بعد كرة وعودا بعد رجعة‪ ،‬حديثا كما كنت‪ C‬قديما‪ ،‬فقد رد علينا‪ ،‬ومن رد علينا فقد‬
‫رد على هللا‪.‬‬

‫‪77‬‬
‫به این مشخصات می گویند اشرف مخلوقات ‪ ،‬نه آنچیزی که ما هستیم‪ .‬بله اگر این مقامات را دوست‬
‫داشتیم ‪ ،‬می توانیم با چنگ و دندان به والیت امیرمؤمنان‪ C‬و بقیۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم متوسل شویم‬
‫تا شاید شمّه ای از این مقامات نصیب ما شود که همان مقدار کم هم ‪ ،‬در روز قیامت بسیار با ارزش‬
‫خواهد بود‪ .‬خداوند‪ C‬را به خود پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله و خاندان گرامیش قسم می دهیم که ما‬
‫را از یاران ‪ ،‬محبّان و اولیای آنها قرار‪ C‬دهد و به قول بعضی ها خداوندا ما را بکش ولی با پیروی‪ C‬از‬
‫اهل بیت علیهم السالم زیبایمان نما‪.‬‬
‫حرف نامعقول‪ D‬چیست؟‬
‫متاسفانه این أمر متداول است که با شنیدن مطالبی که با عقل ما هضم نمی شود ‪ ،‬فوری‪ C‬ادعا کنیم که‬
‫این حرف ها نامعقولند‪ C‬و آن مطالب را نه فقط از دید مردم عادی بلکه از بحث علمی هم خارج می‬
‫کنیم‪ .‬این کار به حکم عقل کار نادرستی‪ C‬است و انسان را از پیشرفت علمی باز می دارد‪ .‬بله ‪،‬‬
‫دانشمندان می توانند بگویند‪ C‬که معنی چنین حرفی – مثل اینکه خود امیرالمؤمنین علیه السالم ‪ ،‬نماز‬
‫است و یا روز و شب است ویا مالک باران است – را نمی توانند بفهمند و با مدل های موجود‪ C‬در‬
‫عقل ما سازگار‪ C‬نیست‪ .‬فرق این طرز بیان در این است که امکان تصحیح مدل های عقلی را می دهد‬
‫و ممکن است در آینده با تغییر بعضی از این مدل ها ‪ ،‬آنوقت بتوانیم بعضی‪ C‬از این مطالب را درک‬
‫کنیم‪.‬‬
‫عقل ما تجربی است و به ملكوت دسترسی ندارد‬
‫اولین نکته ای را که باید عرض کنیم این است که عقل های موجود‪ C‬ما بر اساس دیدگاهی است‬
‫الئیک‪ .‬دنیایی که ما می شناسیم‪ C‬و در مدراس به ما می آموزند نه توان فهم و شناخت دارد و نه‬
‫دارای هدف است‪ .‬بلکه مانند یک شئ مرده و بی جان است‪ .‬در این دنیا ‪ ،‬جایی برای ملکوت نیست‪.‬‬
‫حتی جسم لطیف در آن چندان جایی ندارد‪ .‬از طرفی‪ C‬دیگر ‪ ،‬ملکوت را نمی توان مستقیما ً تجربه نمود‬

‫أنا صاحب الدعوات‪ ،‬أنا صاحب الصلوات‪ ،‬أنا صاحب النقمات‪ ،‬أنا صاحب الدالالت‪ ،‬أنا صاحب اآليات العجيبات‪ ،‬أنا عالم أسرار البريات‪ ،‬أنا‬
‫قرن من حديد‪ ،‬أنا أبدا جديد‪ ،‬أنا منزل المالئكة منازلها‪ ،‬أنا آخذ العهد على األرواح في األزل‪ ،‬أنا المنادي لهم ألست بربكم بأمر قيوم لم يزل‪.‬‬
‫أنا كلمة هللا الناطقة في خلقه‪ ،‬أنا آخذ العهد على جميع الخالئق في الصلوات‪ ،‬أنا غوث األرامل واليتامى‪ ،‬أنا باب مدينة العلم‪ ،‬أنا كهف الحلم‪ ،‬أنا‬
‫عامة هللا القائمة‪ ،‬أنا صاحب لواء الحمد‪ ،‬أنا صاحب الهبات بعد الهبات ولو أخبرتكم لكفرتم‪.‬‬
‫أنا قاتل الجبابرة‪ ،‬أنا الذخيرة في الدنيا واآلخرة‪ ،‬أنا سيد المؤمنين‪ ،‬أنا علم المهتدين‪ ،‬أنا صاحب اليمين‪ ،‬أنا اليقين‪ ،‬أنا إمام المتقين‪ ،‬أنا السابق إلى‬
‫الدين‪ ،‬أنا حبل هللا المتين‪ ،‬أنا الذي أمألها عدال كما ملئت ظلما وجورا بسيفي هذا‪.‬‬
‫أنا صاحب جبريل‪ ،‬أنا تابع ميكائيل‪ ،‬أنا شجرة الهدى‪ ،‬أنا علم التقى‪ ،‬أنا حاشر الخلق إلى هللا بالكلمة التي بها يجمع الخالئق‪ ،‬أنا منشئ األنام‪ ،‬أنا‬
‫جامع األحكام‪ ،‬أنا صاحب القضيب األزهر والجمل األحمر‪ ،‬أنا باب اليقين‪ ،‬أنا أمير المؤمنين‪ ،‬أنا صاحب الخضر‪ ،‬أنا صاحب البيضاء‪ ،‬أنا‬
‫صاحب الفيحاء‪ ،‬أنا قاتل األقران‪ ،‬أنا مبيد الشجعان‪ ،‬أنا صاحب القرون األولين‪ ،‬أنا الصديق األكبر‪ ،‬أنا الفاروق األعظم‪ ،‬أنا المتكلم بالوحي‪ ،‬أنا‬
‫صاحب النجوم‪ ،‬أنا مدبرها بأمر ربي وعلم هللا الذي خصني به‪ ،‬أنا صاحب الرايات الصفر‪ ،‬أنا صاحب الرايات الحمر‪ ،‬أنا الغائب المنتظر ألمر‬
‫العظيم‪ ،‬أنا المعطي‪ ،‬أنا المبذل‪ ،‬أنا القابض يدي على القبض‪ ،‬الواصف لنفسي‪ ،‬أنا الناظر لدين ربي‪ ،‬أنا الحامي البن عمي‪ ،‬أنا مدرجة في‬
‫األكفان‪ ،‬أنا والي الرحمن‪ ،‬أنا صاحب الخضر وهارون‪ ،‬أنا صاحب موسى ويوشع بن نون‪ ،‬أنا صاحب الجنة‪ ،‬أنا صاحب القطر والمطر‪ ،‬أنا‬
‫صاحب الزالزل والخسوف‪ ،‬أنا مروع األلوف‪ ،‬أنا قاتل الكفار‪ ،‬أنا إمام األبرار‪ ،‬أنا البيت المعمور‪ ،‬أنا السقف المرفوع‪ ،‬أنا البحر المسجور‪ ،‬أنا‬
‫باطن الحرم‪ ،‬أنا عماد األمم‪ ،‬أنا صاحب األمر األعظم‪ ،‬هل من ناطق يناطقني؟ أنا النار‪ ،‬ولوال أني أسمع كالم هللا وقول رسول هللا صلى هللا عليه‬
‫وآله لوضعت سيفي فيكم وقتلتكم عن آخركم‪ ،‬أنا شهر رمضان‪ ،‬أنا ليلة القدر‪ ،‬أنا أم الكتاب‪ ،‬أنا فصل الخطاب‪ ،‬أنا سورة الحمد‪ ،‬أنا صاحب‬
‫الصالة في الحضر والسفر‪ ،‬بل نحن الصالة والصيام والليالي واأليام والشهور واألعوام‪ ،‬أنا صاحب الحشر والنحر‪ ،‬أنا الواضع عن أمة محمد‬
‫الوزر‪ ،‬أنا باب السجود‪ ،‬أنا العابد‪ ،‬أنا المخلوق‪ ،‬أنا الشاهد‪ ،‬أنا المشهود‪ ،‬أنا صاحب السندس األخضر‪ ،‬أنا المذكور في السماوات واألرض‪ ،‬أنا‬
‫الماضي مع رسول هللا في السماوات‪ ،‬أنا صاحب الكتاب والقوس‪ ،‬أنا صاحب شيت بن آدم‪ ،‬أنا صاحب موسى وإرم‪ ،‬أنا بي تضرب األمثال‪ ،‬أنا‬
‫السماء الخضراء‪ ،‬أنا صاحب الدنيا الغبراء‪ ،‬أنا صاحب الغيث بعد القنوط‪.‬‬
‫ها أنا ذا فمن ذا مثلي‪ ،‬أنا صاحب الرعد األكبر‪ ،‬أنا صاحب البحر األكدر‪ ،‬أنا مكلم الشمس‪ ،‬أنا الصاعقة على األعداء‪ ،‬أنا غوث من أطاع من‬
‫الورى وهللا ربي ال إله غيره‪ ،‬أال وإن للباطل جولة وللحق دولة‪ ،‬وإني ظاعن عن قريب فارتقبوا الفتنة األموية والدولة الكسروية‪ ،‬ثم تقبل دولة‬
‫بني العباس بالفرج والبأس‪ ،‬وتبنى‪ C‬مدينة يقال لها الزوراء بين دجلة والفرات‪ ،‬ملعون من سكنها‪ C،‬منها‪ C‬تخرج طينة الجبارين‪ ،‬تعلى فيها القصور‪،‬‬
‫وتسبل الستور‪ ،‬ويتعلون بالمكر والفجور‪ ،‬فيتداولها بنو العباس ‪ 42‬ملكا ً على عدد سني الملك‪ ،‬ثم الفتنة الغبراء‪ ،‬والقالدة الحمراء في عنقها قائم‬
‫الحق‪ ،‬ثم أسفر عن وجهي بين أجنحة األقاليم كالقمر المضيء بين الكواكب‪ ،‬أال وإن لخروجي عالمات عشرة‪ ،‬أولها تحريف الرايات في أزقة‬
‫الكوفة‪ ،‬وتعطيل المساجد‪ ،‬وانقطاع الحاج‪ ،‬وخسف وقذف بخراسان‪ ،‬وطلوع الكوكب المذنب‪ ،‬واقتران النجوم‪ ،‬وهرج ومرج وقتل ونهب‪ ،‬فتلك‬
‫عالمات عشرة‪ ،‬ومن العالمة إلى العالمة عجب‪ ،‬فإذا تمت العالمات قام قائمنا قام الحق‬

‫‪78‬‬
‫بلکه در مدل های عقلی ما تعریف می شوند‪ .‬بنابراین ‪ ،‬چنانچه در سیستم‪ C‬عقلی ما ‪ ،‬جایی برای چنین‬
‫مدل هایی نباشد ‪ ،‬طبیعی است که در تفسیر عقالنی از مطالب ذکر شده در بعضی‪ C‬روایات‪ C‬از جمله‬
‫خطبۀ افتخاریه مشکل خواهیم‪ C‬داشت‪.‬‬
‫ولی بد نیست بدانیم که این مشکل در علم فیزیک کوانتومی نیز وجود دارد‪ .‬اکنون بیش از یکصد‬
‫سال است که دانشمندان این علم توان تفسیر عقالنی از نتایج آزمایش های کوانتومی‪ C‬را ندارند‪ .‬و این‬
‫أمر چنان مشکل ساز بوده که یکی از دانشمندان بنام این رشته به نام ریچارد‪ C‬فینمن ‪Richard‬‬
‫‪ ، Feynman‬به شاگردان خود که توضیح عقالنی می خواستند‪ ، C‬جملۀ معروف‪ C‬خود را گفت‪ :‬خفه‬
‫شو و محاسبه کن!‪ 1‬آیا خود فینمن نتایج آزمایش ها را دور ریخت؟ نه! او دستور می دهد که فعالً با‬
‫علم موجود جلو بروید تا روزی این مشکل حل شود‪.‬‬
‫پیشگویی های موجود در روایات‬
‫خود عقل حکم می کند که در مورد‪ C‬هرچیزی از این دنیا که نمی شناسد‪ ،‬بهترین راه ‪ ،‬اعتماد کردن‬
‫به سخنان کسانی است که توانسته اند به ما معجزه ای نشان دهند و یا پیشگویی هایی را بنمایند‪ .‬ائمۀ‬
‫اطهار علیهم السالم به مقدار کافی معجزه نشان داده اند که ما به اسالم و مذهب تشیع ایمان بیاوریم‪C.‬‬
‫پس از ایمان آوردن ‪ ،‬دیگر شک کردن به بعضی سخنان ایشان که فهم آن سخت است ‪ ،‬کاری است‬
‫غیر عقالنی‪ .‬بله ما باید مطمئن شویم که مطالب استفاده شده از خود ائمه علیهم السالم صادر شده‬
‫باشند‪ .‬ولی مطالبی‪ C‬را در اشکال مختلف و از راه های مختلف می یابیم که یک مطلب و یا یک پیغام‬
‫را می رسانند‪ .‬مطالبی را که تا کنون در این کتاب مالحظه نمودید‪ ، C‬بر فرض اینکه دارای سند‬
‫ضعیفی باشند ‪ ،‬ولی از طرق‪ C‬مختلف و با بیان های مختلف بیان شده که بعضی از آنها را آوردیم‪ C.‬این‬
‫مقدار از همگونی کافی است که ما آنها را یقینی بدانیم‪ .‬البته ممکن است پس از چندی معلوم شود که‬
‫ما اشتباهاتی‪ C‬را کرده ایم – مثل برداشت آیۀ ‪ 72‬سورۀ احزاب که ذکر شد – در این حالت ‪ ،‬ما‬
‫تئوری خود را تصحیح می نماییم‪ .‬علم همینطوری است که پیش می رود‪.‬‬
‫در خطبۀ افتخاریه ‪ ،‬امیرالمؤمنین علیه السالم پیشگویی هایی را نسبت به سلسلۀ بنی العباس ذکر‬
‫کرده اند که به تنهائی کافی است ما بر صحّ ت این روایت حکم نماییم‪ .‬این نکات عبارتند از‪:‬‬
‫در وقتی‪ C‬که هنوز بنی امیه جا نیفتاده بودند ‪ ،‬امام از به وجود‪ C‬آمدن بنی العباس سخن می‬ ‫‪o‬‬
‫رانند‪ .‬تاریخ دانان می دانند تا حدود سال های ‪ 120‬هجری ‪ ،‬حتی بنی العباس و بخصوص‬
‫منصور‪( C‬خلیفۀ دوم آنها و مؤسس این خاندان) با محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی بیعت کرده‬
‫بود و به ذهنش خطور نمی کرد که روزی‪ C‬خلیفه شود‪.‬‬
‫امام تعداد خلفای این سلسله را تعیین می کنند‪ .‬امام علیه السالم عدد ‪ 42‬را ذکر می کنند‪.‬‬ ‫‪o‬‬
‫تاریخ نویسان ‪ 37‬خلیفۀ تمام عیار را ذکر می کنند و دو نفر (ابراهیم بن مهدی و عبدهللا بن‬
‫معتز باهلل) را (به دلیل خیلی کوتاه بودن مدت حکمشان) از قلم انداخته اند و اگر ابوالفضل‬
‫المقتدر باهلل را که دوبار خلیفه شد و ابومنصور القاهر باهلل را که سه بار به خالفت رسید ‪،‬‬
‫منظور داریم‪ ، C‬تعداد خلفای بنی العباس همان ‪ 42‬می شود!‬
‫امام می فرمایند‪ C‬که زوراء را در بین دجله و فرات می سازند‪ .‬این شهر (بغداد) اصالً وجود‪C‬‬ ‫‪o‬‬
‫نداشت و منصور عباسی آن را به شکل دایره ای و با مهندسی جدید ساخت‪ .‬جالبتر گذاشتن‬
‫همان نامی است که امام فرموده بودند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫‪Shut up and calculate‬‬

‫‪79‬‬
‫نکتۀ دیگری که بازهم کسی نمی توانست آن را نه فقط پیش بینی کند بلکه حرف امام را در‬ ‫‪o‬‬
‫این زمینه بفهمد ‪ ،‬وضعیت سیاسی اجتماعی ایام پیدایش بنی العباس است‪ .‬امام می فرمایند‪ C‬که‬
‫دورۀ پیدایش بنی العباس (بالفرج والبأس) است‪ .‬فرج یعنی گشایش در وضع اجتماعی ‪ /‬علمی‬
‫که باعث شد ‪ ،‬امامین باقر‪ C‬و جعفر صادق‪ C‬علیهما السالم به آزادی به بیان مسائل دینی به‬
‫پردازند‪ .‬بأس برای اینکه خلفای اولیۀ بنی العباس فقط می کشتند‪ .‬حتی افراد نزدیک به خود‬
‫را با کوچک ترین ظنی می کشتند‪ .‬به راستی روزهای‪ C‬سختی بود‪ .‬نکات دیگری‪ C‬هم در‬
‫روایت آمده است که ما فرض کردیم چندان تعیین کننده نبوده ولی حقیقت داشتند‪C.‬‬
‫نمونه هایی از تغییر مدل های عقلی‬
‫دانشمندان علم فیزیک از روزی که آثار وجود‪ C‬الکترون را در اتم دیدند ‪ ،‬برای فهم چگونگی آن‬
‫چندین بار مدل عقلی خود را تغییر داده اند‪ .‬بر اساس اولین مدل ‪ ،‬الکترونها مثل دانه های انار در اتم‬
‫پخش بودند‪ .‬با پیدا شدن معادالت شرودینگر ‪ ،‬به نظر می رسید‪ C‬که اتم مثل یک پاندول‪ C‬در اتم جلو و‬
‫عقب می رود‪ .‬به زودی این مدل به آنچیزی تغییر یافت که اکثر ما می شناسیم‪ C‬و در دبیرستان ها‬
‫تدریس می شود‪ .‬الکترون مثل یک سیاره به دور خورشید‪ C‬می چرخد‪ .‬ولی کسانی‪ C‬که با فیزیک‬
‫کوانتومی‪ C‬آشنایی دارند ‪ ،‬می دانند که این مدل دیگر قدیمی شده است‪ .‬در حال حاضر الکترون را مثل‬
‫ابری متراکم می دانند که ماده نیست بلکه به جسم لطیف تعریف شدۀ ما نزدیک تر است‪.‬‬
‫در علوم دینی هم مدل جای خود را دارد‪ .‬مثالً اگر آب چاه را متصل به يك مخزن زير زمينى بدانيم‬
‫بنابراين مى توان آن را ُكر دانست‪ .‬ولى اگر برعكس معتقد شويم كه آب چاه به هيچ جايى وصل‬
‫نيست و يك واحد مستقلى است ‪ ،‬بنابراين آن را بايد آب قليل بدانيم و اگر به منبع آن توجه كنيم كه آب‬
‫باران است و بنحوى در زيرزمين جمع مى شود (و چيزى شبيه قنات است) بنابراين آن را بايد جارى‬
‫بدانيم‪ .‬طبيعى است احكامى كه بر آب چاه مترتب مى شود به اين ديدگاه ها بستگى پيدا مى كند‪ .‬جالب‬
‫است بدانید که فقها ابتدا آب چاه را آب قلیل می دانستند تا اینکه یکی از فقها توانست نظر آنها را‬
‫عوض کند‪.‬‬

‫امکان تفسیر با جسم لطیف هست پس نمی توان آن را نامعقول دانست‪.‬‬


‫حال با ذکر این چند مقدمه ‪ ،‬می پردازیم‪ C‬به امکان عقلی بودن عبارات خطبۀ افتخاریه‪ .‬البته کافی‬
‫است که فقط به یکی از آنها به پردازیم‪ .‬مثال این که امیرالمؤمنین علیه السالم هم انسان مادی است و‬
‫هم نماز است که شاید بتوان آن را مجرد دانست ‪ ،‬خیلی از عقل ها بدان قد نمی دهد‪ .‬آیا می توان‬
‫فرضیه ای را پیشنهاد‪ C‬کرد که بر اساس آن هر دو حالت برای یک موجود‪ C‬صادق باشد؟ ما سعی خود‬
‫را می نماییم‪.‬‬
‫در همین فصل خواندیم‪ C‬که پیغمبر اکرم (و به تبع آن سیزده معصوم‪ C‬دیگر) به صورت نور آفریده شده‬
‫اند‪ .‬پس باید بگوییم که جنس خلقتی آن بزرگواران اصالتا از جنس جسم لطیف است‪ .‬متأسفانه ما با‬
‫مشخصات جسم لطیف خیلی آشنایی نداریم‪ C‬ولی می توانیم احتماالت بعدی را نسبت به آن بدهیم‪.‬‬
‫بهرحال این احتماالت عقلی هستند‪ .‬جسم لطیف دارای خاصیت واسطه بودن بین جنس مجرد و ماده‬
‫را دارد‪ .‬بنابراین ‪ ،‬نوع برتر آن ‪ ،‬می تواند هم به صورت‪ C‬مجرد در بیاید و هم به شکل ماده‪ .‬آیات‬
‫قرآن در چندین جا از شکل مادی گرفتن مالئکه سخن رانده است‪ .‬از این جمله می توان حضور‪( C‬به‬
‫شکل انسان در آمودن) در محضر‪ C‬حضرت مریم ‪ ،‬حضرت ابراهیم و حضرت داوود‪ C‬علی نبینا و آله‬
‫و علیهم السالم را نام برد‪ .‬مجرد شدن اجسام لطیف را احتماال نمی توانیم حتی تصور‪ C‬کنیم ولی می‬

‫‪80‬‬
‫توانیم عقالً آن را به پذیریم‪ .‬بنابراین ‪ ،‬وقتی‪ C‬دانستیم که ائمۀ اطهار علیهم السالم اصالتا از جنس جسم‬
‫لطیف اند و نه مثل ما که اصالتا ً از گِل خلق شده ایم ‪ ،‬آن وقت است که بقیۀ امور قابل تفسیر با عقل‬
‫می شوند و مطالب این خطبه را نمی توان نامعقول دانست‪.‬‬

‫الهام گرفتن برای تفسیر مکانیک کوانتومی‬


‫نکته ای که خواستیم اضافه نماییم این است که اتفاقا ً وجود چنین روایاتی‪ C‬است که باعث می شود‪ C‬ما‬
‫نسبت به جسم لطیف و امکانات تغییر شکل آن ایده هایی به دست آوریم‪ C‬تا بتوانیم‪ C‬مدل هایی را برای‬
‫فوتون و دیگر کوارک های فیزیک کوانتومی تعریف نماییم و نه فقط خود را بلکه جهان دانشمندان‬
‫این رشته را از این سر در گمی موجود‪ C‬در بیاوریم‪C.‬‬

‫‪81‬‬
82
‫فصل پنجم‪ :‬والیت چیست؟‬
‫ِين مِنْ َأنفُسِ ِه ْم‬
‫ال َّن ِبيُّ َأ ْولَى ِب ْالمُْؤ ِمن َ‬

‫در آنچه گذشت ‪ ،‬به این نتیجه رسیدیم که خداوند متعال جهان آشکار را در یک مجموعۀ وابسته به‬
‫زمان و مکان و در عین حال هدفدار خلق کرده است‪ .‬همچنین دیدیم که دنیا چیزی نیست که خداوند‪C‬‬
‫آن را یکبار خلق کرده و آن را به حال خود رها کرده باشد‪ .‬این جهان در حال تغییر دائمی است و به‬
‫سویی (خدا و معرفت اهل بیت علیهم السالم) در حال حرکت است‪ .‬و برای ادارۀ آن ‪ ،‬یک لشکر (ویا‬
‫چندین لشکر) َملَک در حال کارند‪ .‬و دیدیم که ادارۀ امور دنیا در دست مالئکه است‪.‬‬
‫سؤالی که در اینجا ممکن است به ذهن برسد این است که مالئکه برای شناخت پیغمبر اکرم صلی هللا‬
‫علیه و آله و خاندان ایشان کافی بودند ‪ ،‬پس چرا خداوند انسان را خلق نمود؟ آنهم انسانی که طبیعت‬
‫آن خرابکاری است و موجودی است بسیار‪ C‬ضعیف تر از مالئکه‪ .‬اتفاقا ً این سؤال به ذهن خود مالئکه‬
‫هم رسید و همین سؤال را از خداوند متعال نمودند‪ .1C‬خداوند رمز و سرّ کار خود را بیان نمود و‬
‫فرمود‪ C‬به اسماء (نام هایی) که بر عرش قرار داشتند ‪ ،‬نگاهی بیندازند‪ C‬و معلوم شد که این نام ها به‬
‫نحوی در رابطه با انسان ها هستند و از آنها خواست كه به حضرت آدم (ع) سجده کنند‪ .‬از آنجا که‬
‫مالئکه موجودات مطیعی هستند ‪ -‬با اینکه از چون و چند رابطۀ انسان خاکی با انوار عرشی چیزی‬
‫نمی دانستند‪ – C‬اینکار را کردند‪ .‬ولی شیطان این کار را غیر معقول دانست و غرور او را گرفت‪.‬‬
‫نکته در این است که مالئکه کار درست استغفار را انجام دادند‪ .‬آنها متوجه شدند که بر حکمت‬
‫خداوندی ایراد گرفته بودند در حالی که از سرّ کار اطالعی نداشتند ‪ ،‬و یک اعتراض نابجا به خداوند‬
‫متعال و علیم نموده بودند‪ .‬اما شیطان دست از عناد خود برنداشت و این مخفی کاری خدا در مرحلۀ‬
‫اول را به عنوان (گول زدن) توسط خدا ابراز نمود‪ 2‬و با اینکار از پلیدی طینت خود پرده برداشت‪.‬‬
‫سرّ این نام های مبارک چه بود؟ چرا بدون آن ذوات مقدسه ‪ ،‬انسان ها از جن پایینتر بودند ولی با‬
‫وجود آن اسامی پاک ‪ ،‬به یک مرتبه جهش یافته و از تمام جهانیان و مالئکه برتر شدند؟‬

‫فالمدبرات أمرا‬
‫در انتهای یک سری قسم به انواعی از مالئکه‪ ، 3‬آیۀ ‪ 5‬سورۀ نازعات اشاره به یک گروه از آنها می‬
‫نماید که برای بحث ما مهم هستند‪ .‬خداوند آنها را مدبرات أمر یعنی کسانی که امور این دنیا را اداره‬
‫می کنند ذکر کرده است‪ .‬یک ترجمۀ رسمی این آیه چنین است‪ :‬قسم به فرشتگانی که (به فرمان حق)‬
‫به تدبیر نظام خلق می‌کوشند (که قیامتی و حشری خواهد آمد)‪.‬‬
‫در تفسیر المیزان چنین آمده است‪:‬‬
‫(فالمدبرات امرا)‪ :‬سپس سوگند‪ C‬به مالئکه ای که امور را تدبیر می کنند‪ .‬این سوگندها به‬
‫مالئکه مدبر امور عالم باز می گردد که واسطه های اجرای اوامر الهی هستند وهرامری‬
‫که از ساحت عزت حق صادر‪ C‬شود‪ ،‬بدون چون و چرا به انجام می رسانند‪ .‬در این آیات‬
‫وظایف مالئکه در انجام مأموریت از لحظه ای که شروع‪ C‬به نزول می کنند تا آخرین‬
‫‪ 30‬بقره‬ ‫‪1‬‬

‫َقا َل َف ِبمَا َأ ْغ َو ْي َت ِني‪َ C‬أل ْقعُدَ نَّ لَ ُه ْم صِ رَ َ‬


‫اطكَ ْالمُسْ َتقِي َ‪C‬م – ‪ 16‬اعراف‬ ‫‪2‬‬

‫آیات ‪ 1‬تا ‪ 4‬سورۀ نازعات می تواند قسم به مشخصات همۀ مالئکه باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪83‬‬
‫وضعی که در تدبیر‪ C‬عالم ماده به خود می گیرند توصیف شده است‪ .‬می فرماید‪ :‬قسم به‬
‫فرشتگانی‪ C‬که با قوّ ت و شدت از موقف خطاب الهی بیرون شده وبه سوی هدف مطلوب‬
‫نازل می شوند و با شدت و جدیّت به سوی انجام امر صادر شده ازناحیۀ پروردگار‪ C‬می‬
‫شتابند و با سرعت و شتاب پیش می روند‪ C‬و در انجام اوامر حق ازیکدیگر سبقت می‬
‫گیرند و تدبیر ربوبی را به اذن پروردگارشان در عالم بکار می زنند و به ظهور‪ C‬می‬
‫رسانند‪.‬‬
‫ت َأمْراً ‪ -‬مقصود دوازده برج و هفت سیّاره است و‬
‫امام موسی‪ C‬کاظم علیه السالم می فرمایند‪َ C:‬ف ْال ُم َدبِّرا ِ‬
‫آنچه در شب و روز به فرمان خدای ع ّزوج ّل پدیدار‪ C‬می‌ شود ولی علمی که پس از علم قرآن‪ ،‬اشرف‬
‫‪1‬‬
‫از علم نجوم نیست ‪ ،‬دانش انبیاء علیهم السالم و اوصیاء و وارثان انبیاء است‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪ -:‬آنها‪ ،‬فرشتگانی‪ C‬هستند که از این سال تا سال آینده‪ ،‬امور بند‌گان‬
‫خدا را تدبیر میکنند‪ 2.‬و طبرسی‪ C‬در مجمع البیان می گوید که مقصود از المدبّرات امراً جبرئیل‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫میکائیل‪ ،‬اسرافیل‪ C‬و ملک‌الموت (عزرائیل) است‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬مالئکه با اذن و ارادۀ خداوند‪ C‬در همۀ حوادث بزرگ و كوچک جهان نقش دارند؛ بر هر‬
‫امری با توجه به ابعاد و جنبههای مختلف آن يک يا چند فرشته گمارده شده است‪ ،‬نقش فرشتگان در‬
‫حوادث و جريانها‪ ،‬اجرای فرمان االهی و تثبيت آن در جايگاه ويژهاش است‪ .‬اين موجودات مطيع‪،‬‬
‫تكميل كنندگان زنجيرۀ سلسله مراتب علل و معلوالت در رسيدن فيض االهی از عالم ملكوت به عالم‬
‫ماده هستند‪.‬‬

‫پیام غدیر خم‬


‫پیام غدیر خالفت نیست‪ .‬حتی امامت هم نیست‪ .‬پیام غدیر والیت است‪ .‬البته از هر دو موضوع‪C‬‬
‫خالفت و امامت بارها در خطبۀ غدیر اشاره شده است ولی پیام غدیر این دو مطلب نبوده است بلکه‬
‫مفهوم اولویت ‪ ،‬والیت ‪ ،‬و برتری دادن امام بر نفس انسان ها است‪ .‬اولین جملۀ خطبه پس از مدح‬
‫ب َأخى َو‬‫الهی و تأکید بر اینکه خدا از من خواسته این پیغام را برسانم این است‪َ :‬أنَّ َعلِىَّ ب َْن َأبى طالِ ٍ‬
‫َوصِ یّى َو َخلی َفتى ( َعلى ُأمَّتى) َواِإْلما ُم مِنْ َب ْعدى‪ .‬این پیام نیست‪ .‬این مقدمه برای مطلب مهمتری است‬
‫که پس از یک سری‪ C‬مقدمه می آید‪ .‬چنانچه خواهیم دید ‪ ،‬مسئلۀ خالفت در برابر والیت ‪ ،‬مسئله ای‬
‫کوچک است‪ .‬در طول خطبه دوبار دیگر تأکید می شود که امیرالمؤمنین علیه السالم خلیفۀ پس از‬
‫پیامبر است‪ .‬ولی امامت ‪ 16‬بار ذکر شده است‪ .‬با اینحال ما کاری به امامت نداشته ایم زیرا مفهوم‬
‫امامت جزئی از مفهوم والیت است‪ .‬در آخرین بخش فصل نهم به توضیح فرق های بین خالفت ‪،‬‬
‫امامت و والیت می پردازیم‪.‬‬
‫عبارت های ذکر شده در خطبۀ غدیر در رابطه با والیت به این اَشکال است‪ :‬هو ولیّکم ‪ ...‬نصبه لکم‬
‫ول ّیا ً ‪ ...‬ثم من بعدی عل ٌی ولیّکم ‪ ...‬وال تستکبروا من والیته ‪ ...‬ولن یتوب هللا علی أح ٍد أنکر والیته ‪...‬‬
‫من عادی عل ّیا ً ولم یتولّه فعلیه لعنتی ‪ ...‬من کنت مواله فهذا علیٌ مواله ‪ ...‬وال یتوالی‪ C‬علیٌّ ااّل تقی‪ .‬و‬
‫تقریبا ً در انتهای خطبه هم دعاهائی آمده است به این مضامین‪:‬‬
‫ت َأمْ راً َو َیعْ ِنی‪ِ C‬ب َذلِکَ ْاث َنیْ عَ َشرَ بُرْ جا ً َو‬ ‫‪ 1‬مستدرک الوسایل‪ ،‬ج‪ ،۱۳‬ص‪ /۱۰۲‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۴۸‬ص‪ - ۱۴۵‬الکاظم (علیه السالم)‪َ -‬ف ْالمُدَ بِّرا ِ‬
‫َأْل‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ُوم َو ه َُو عِ ل ُم ا ن ِبیَا ِء َو ا ْوصِ یَا ِء َو‬ ‫ْ‬
‫آن مَا َیکُونُ ْشرَ فَ مِنْ عِ ل ِم النج ِ‬
‫ُّ‬ ‫َار ِبَأمْ ِر هَّللا ِ عَ َّز َ‌وجَ َّل َو َبعْ دَ عِ ْل ِم ْالقُرْ ِ‬ ‫ْ‬
‫ت َو الَّذِی یَظ َه ُر ِباللَّی ِْل َو ال َّنه ِ‬
‫سَ ْبعَ سَ یَّارَ ا ٍ‬
‫َورَ َث ِة اَأْل ْن ِبیَاء‪.‬‬
‫‪ 2‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۵۶‬ص‪ - ۱۶۸‬أمیرالمؤمنین (علیه السالم)‪ِ -‬إ َّنهَا ْال َماَل ِئک َُة ُتدَ ِّب ُر َأمْ رَ ْال ِعبَا ِد مِنَ ال َّس َن ِة ِإلَی ال َّس َن ِة‪.‬‬
‫‪ 3‬مجمع البیان‪ ،‬ج‪ ،۱۰‬ص‪۲۵۴‬‬

‫‪84‬‬
‫ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِ‪C‬م اآْل خ ِِر یُوا ُّد َ‬
‫ون‬ ‫ذین َذ َک َر ُه ُم هَّللا ُ فى ک ِ‬
‫ِتابهِ‪َ ،‬فقا َل َع َّز َو َجلَّ‪ :‬ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُؤ ِم ُن َ‬ ‫‪َ -‬أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ‬
‫ُوح‬
‫یمان َو أیَّدَ ُه ْم ِبر ٍ‬ ‫َ‬ ‫لوب ِه ُم اإْل‬
‫ب فى قُ ِ‬ ‫َمنْ حا َّدهَّللا َ َو َرسُولَ ُه َولَ ْوکا ُنوا آباَئ ُه ْم َأ ْوَأبْناَئ ُه ْ‪C‬م َأ ْوِإ ْخوا َن ُه ْم ‪ُ ،‬أولِئکَ َک َت َ‬
‫ِدین فیها َرضِ َی هللاُ َع ْن ُه ْم َو َرضُوا‪َ C‬ع ْن ُه أوُ لِئکَ ح ِْزبُ‬ ‫ت َتجْ ری مِنْ َتحْ ِت َها اأْل نها ُر خال َ‬ ‫ِم ْن ُه َو َی ْد ِخلُ ُه ْم َج ّنا ٍ‬
‫هللا ُه ُم ْال ُم ْفلِحُون‪.‬‬
‫حزب ِ‬ ‫َ‬ ‫هللا اال اِنَ‬‫ِ‬
‫ذین آ َم ُنوا َولَ ْم َی ْل ِبسُوا إیما َن ُه ْم ِب ُ‬
‫ظ ْل ٍم‬ ‫ص َف ُهمُاهَّلل ُ َع َّز َو َج َّل َفقا َل‪( :‬الَّ َ‬ ‫‪َ -۶۵‬أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم ْالمُْؤ م َ‬
‫ِنون الَّ َ‬
‫ذین َو َ‬
‫دون)‪.‬‬‫ُأولِئکَ لَ ُه ُم اَأْلمْ نُ َو ُه ْم ُم ْه َت َ‬
‫‪َ( -۶۶‬أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ‬
‫ذین آ َم ُنوا َولَ ْم َیرْ تابوا‪.‬‬
‫(سال ٌم َعلَ ْیکُ ْم‬ ‫لیم َیقُ َ‬
‫ولون‪َ :‬‬ ‫ْ‬
‫ِنین‪َ ،‬ت َتلَ ّقا ُه ُم المَالِئکَ ُه ِبال َّتسْ ِ‬ ‫لون ْال َج َّن َه ِب َس ٍ‬
‫الم آم َ‬ ‫‪َ -۶۷‬أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ‬
‫ذین ْید ُخ َ‬
‫طِ ْب ُت ْم َف ْاد ُخلوها‪ C‬خال َ‬
‫ِدین)‪.‬‬
‫‪َ -۶۸‬أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ْم‪ ،‬لَ ُه ُم ْال َج َّن ُه یُرْ َز َ‬
‫قون فیها ِب َغی ِْر حِسابٍ‪.‬‬
‫خداوند ما را از اولیاء امیرالمؤمنین علیه السالم و فرزندان پاکش قرار دهد‪ .‬آمین‪.‬‬
‫بهرحال ‪ ،‬پیام غدیر همانی است که همگان می شناسیم‪ C:‬من کنت مواله فهذا علیٌ مواله‪ .‬ولی آیا مفهوم‬
‫والیت ذکر شده در آن را می شناسیم؟ جملۀ فوق در خطبۀ غدیر در دو فراز ذکر شده است‪ .‬و در هر‬
‫فراز مقدمه ای دارد که معنای والیت را بهتر می شناساند‪ .‬این دو فراز‪ C‬چنین اند‪:‬‬
‫شاب َههُ‪َ ،‬ف َو هَّللا ِ لَنْ‬
‫ظرُوا‪ِ C‬إلى مُحْ کَما ِت ِه َو ال َت َّت ِبعوا ُم َت ِ‬ ‫آن َو ا ْف َهمُوا آیا ِت ِه َو ا ْن ُ‬ ‫اس‪َ ،‬ت َد َّبرُوا‪ْ C‬القُرْ َ‬ ‫‪ -۳۰‬مَعاشِ َ‪C‬ر ال ّن ِ‬
‫(و رافِ ُع ُه‬ ‫ض ِد ِه َ‬‫سیرهُ ِإالَّ الَّذى َأ َنا آخ ٌِذ ِب َی ِد ِه َومُصْ ِع ُدهُ ِإلىَّ َوشائ ٌل ِب َع ُ‬
‫ُی َبی َِّن لَکُ ْم زوا ِج َرهُ َو لَنْ یُوضِ َح لَکُ ْم َت ْف َ‬
‫ب َأخى َو َوصِ یّى‪َ C،‬و‬ ‫ت َم ْوالهُ َفهذا َعلِ ٌى َم ْوالهُ‪َ ،‬و ه َُو َعلِىُّ بْنُ َأبى طالِ ٍ‬ ‫ِب َیدَىَّ ) َو مُعْ لِ ُمکُ ْم‪َ :‬أنَّ َمنْ ُک ْن ُ‬
‫مُواال ُت ُه م َِن هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل َأ ْن َزلَها َعلَىَّ ‪.‬‬
‫‪ -۳۴‬ثم قال‪ :‬ایهاال َّناسُ ‪َ ،‬منْ اَ ْولى ِبکُ ْم مِنْ اَ ْنفُسِ کُ ْم؟ قالوا‪ :‬هَّللَا ُ و َرسُولُهُ‪َ .‬فقا َل‪ :‬اَال من ُک ْن ُ‬
‫ت َم ْوالهُ َفهذا‬
‫اخ ُذ ْل َمنْ َخ َذلَهُ‪.‬‬
‫ص َرهُ و ْ‬
‫وال َمنْ واالهُ و عا ِد َمنْ عاداهُ َو ا ْنصُرْ َمنْ َن َ‬ ‫َعلىٌّ َم ْوالهُ‪ ،‬اَللَّ ُه َّم ِ‬
‫در فراز‪ ۳۰ C‬پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله می فرمایند‪ C‬که به قرآن فکر کنید و آیات آن را (خوب)‬
‫بفهمید‪ .‬به آیات محکمات آن استناد کنید و از متشابهات آن بپرهیزید‪ .‬به خدا قسم که کسی جز من و‬
‫این شخص که دستش را بلند کرده ام تفسیر (درست) قرآن را به شما نمی دهد‪ .‬و بدانید‪ :‬هرکس که‬
‫من موالی‪ C‬اویم ‪ ،‬این علی موالی او نیز هست‪ .‬او علی بن ابیطالب ‪ ،‬برادر و وصی‪ C‬من است‪ .‬و‬
‫والیت او از طرف خدا تعیین شده است که بر من نازل شده‪ .‬بنابراین ‪ ،‬والیت در این فراز‪ ، C‬به‬
‫مهنای سرپرستی‪ C‬است با مقدمۀ شناخت صحیح از قرآن که برای این شناخت احتیاج مبرم به اهل بیت‬
‫علیهم السالم است‪ .‬یعنی معنی والیت بیشتر در رابطه با رهبری است که از آیات الهی علم وافی‬
‫دارد‪.‬‬
‫در فراز‪ ، ۳۴ C‬پیامبر‪ C‬صلوات هللا و سالمه علیه ‪ ،‬اشاره به مفهومی می کنند که در آیۀ ‪ 6‬سورۀ‬
‫ِين مِنْ َأنفُسِ ِه ْم ؛ و می پرسند‪ :‬چه کسی از خودتان‬
‫احزاب آمده است که می فرماید‪ C:‬ال َّن ِبيُّ َأ ْولَى ِب ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫بر خودتان اوال است؟ مردم هم که قبالً با این مفهوم آشنا بودند می گویند‪ :‬خدا و پیامبرش‪ .‬سپس‬
‫پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه می فرمایند‪ :‬همانا هرکس که من موالی اویم ‪ ،‬این علی موالی او‬
‫نیز هست‪ .‬سپس دعا می کنند که هرکس علی را دوست داشته باشد ‪ ،‬او را دوست بدار و هر که با او‬
‫دشمنی کند ‪ ،‬او را دشمن دار‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫لفظ (ولی) به چه معنا است؟‬
‫از آنجا که در فراز اول ‪ ،‬پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه خواستند‪ C‬که با مفاهیم به کار برده‬
‫شده در قرآن آشنا گردیم‪ C‬تا پیام غدیر را درست متوجه شویم‪ ، C‬ابتدا به معنی لغوی والیت می پردازیم‪C.‬‬
‫در مفردات راغب اصفهانی‪ C‬آمده که والء که از ماده َولی است به حالتی می گویند که دو چیز چنان‬
‫در کنار هم قرار‪ C‬گیرند که بینشان هیچ فاصله‌ای نباشد‪ C‬و هیچ چیز دیگری بینشان نباشد‪ .‬با هم بودن‬
‫بدون فاصله و پشت سر هم آمدن بدون فاصله را والء و توالی گویند‪ - .‬و چون به این معنا است‬
‫استعاره به قرب شده و معنای قرب بر آن بار شده است‪ .‬و وقتی در قرب استفاده شد مطلق قرب است‬
‫قرب جسمی و قرب معنوی‪ C‬و قرب مکانی‪( .‬سپس توضیح می دهد که) قرب معنوی به معنی دوستی‬
‫الواَل َي ُة نحو‪:‬‬
‫الواَل َي ُة و َ‬
‫و محبت و به معنی یاری و نصرت هم آمده ‪ ...‬و در ادامه می‌ گوید و قیل‪ِ :‬‬
‫األمر‪ 1‬والیت یعنی گرفتن کنترل چیزی‪.‬‬‫ِ‬ ‫ال ِّداَل لة و ال َّداَل لة‪ ،‬و حقيقته‪َ :‬ت َولِّي‬
‫در اقرب الموارد آمده است َو َل َی ‪ ،‬ای ملک امره و قام به؛ یعنی کنترل کار او را در دست گرفت و‬
‫ادارۀ کارهای شهر را به عهده‌ گرفت‪.‬‬
‫مرحوم طبرسی‪ C‬در مجمع البیان‪ 2‬می‌ گوید الولی هو القائم باالمر ‪( ،‬ولی) کسی است که سرپرستی‪C‬‬
‫کارها در دست اوست‪.‬‬
‫بنابراین در لغت ‪ ،‬لفظ (ولی) به معناهای متوالی (پی در پی) ‪ ،‬دوست داشتن ‪ ،‬قرب و نزدیکی‪، C‬‬
‫صاحب کار ‪ ،‬کنترل کنندۀ کارها ‪ ،‬و سرپرست کارها آمده است‪ .‬حال ببینیم که دیگران از این لفظ‬
‫چگونه فهمیده اند و چگونه آن را به کار برده اند‪.‬‬

‫استعمال کلمۀ (ولی) در قرآن‬


‫هنگامی که فرمان پیامبر صلی هللا علیه و آله در مورد‪ C‬حرکت برای جنگ تبوک صادر‪ C‬شد‪ ،‬بعضی‬
‫گفتند‪ :‬ما باید از والدین خود اجازه بگیریم‪ .‬این جمله نازل شد که ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِب ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫ِین‪ 3...‬یعنی هر‬
‫اجازه گرفتنی‪ C‬باید از پیغمبر باشد نه از کسی دیگر‪ .‬یا اقال اول از پیغمبر‪ C‬باشد و سپس از کسانی‬
‫چون پدر و مادر‪.‬‬

‫نزدیکی فیزیکی – طب‪CC‬ق گفت‪CC‬ۀ راغب اص‪CC‬فهانی ‪ ،‬و ل ی اص‪CC‬التا ً ب‪CC‬ه معن‪CC‬ای ت‪CC‬والی و پی در پی ب‪CC‬ودن‬
‫است‪ .‬و ما در آیۀ زیر همین معن‪CC‬ا را می بی‪CC‬نیم‪ .‬خداون‪CC‬د عزی‪CC‬ز در این آی‪CC‬ه از مؤم‪CC‬نین می خواه‪CC‬د ک‪CC‬ه‬
‫خطر دشمن نزدیک را زودتر‪ C‬از بین ببرند‪.‬‬

‫ار َولِ َي ِج ُدو ْا فِي ُك ْم غِ ْل َظ ًة َواعْ لَمُو ْا َأنَّ هّللا َ َم َع ْال ُم َّتق َ‬
‫ِين ‪123‬‬ ‫ِين َيلُو َن ُكم‪ C‬م َِّن ْال ُك َّف ِ‬ ‫َيا َأ ُّي َها الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا َقا ِتلُو ْا الَّذ َ‬
‫توبه‬
‫ای اهل ایمان‪ ،‬با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع‪ C‬به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی‪C‬‬
‫و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند‪ ،‬و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است‪.‬‬

‫مفردات ألفاظ القرآن‪ ،‬راغب اصفهانی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪885‬‬ ‫‪1‬‬

‫مجمع البیان‪ ،‬طبرسی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪349‬‬ ‫‪2‬‬

‫تفسیر مجمع البیان‬ ‫‪3‬‬

‫‪86‬‬
‫پشت کردن و رفتن – توالی یعنی به دنبال چ‪CC‬یزی رفتن (ت‪CC‬ا فاص‪CC‬له ای بین آنه‪CC‬ا نباش‪CC‬د)‪ .‬ح‪CC‬ال اگ‪CC‬ر آن‬
‫چیز در پشت سر باشد ‪ ،‬دنبال کردن آن یعنی برگشتن و در جنگ این برگش‪CC‬تن را ف‪CC‬رار می گوین‪CC‬د‪ .‬و‬
‫ما این مفهوم را در چندین آیۀ قرآن کریم می یابیم‪ .‬البت‪CC‬ه این برگرش‪CC‬تن می توان‪CC‬د ف‪CC‬یزیکی‪ C‬باش‪CC‬د (مث‪CC‬ل‬
‫آیات قبله) و یا معنوی‪ C‬باشد مثل رویگردانیدن کفار‪.‬‬

‫اس َما َوالَّ ُه ْم َعن قِ ْبلَت ِِه ُم الَّتِي َكا ُنو ْا َعلَ ْي َها قُل هّلِّل ِ ْال َم ْش ِر ُق َو ْال َم ْغ ِربُ َي ْهدِي َمن َي َشاء‬
‫َس َيقُو ُل ال ُّس َف َهاء م َِن ال َّن ِ‬
‫ِإلَى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم ‪ 142‬بقره‬
‫مردم بی‌خرد خواهند گفت‪ :‬چه موجب شد که مسلمین روی برگرداندند؟ از قبله‌ای که بر آن بودند (از‬
‫بیت المقدس) بگو‪ :‬مشرق و مغرب برای خدا است و هر که را خواهد به راه راست هدایت می‌کند‪.‬‬
‫ك َش ْط َر ْال َمسْ ِج ِد ْال َح َرام َو َحي ُ‬
‫ْث َما ُكن ُت ْم‬ ‫ك قِ ْبلَ ًة َترْ َ‬
‫ضا َها َف َو ِّل َوجْ َه َ‬ ‫ك فِي ال َّس َماء َفلَ ُن َولِّ َي َّن َ‪C‬‬ ‫َق ْد َن َرى َت َقلُّ َ‬
‫ب َوجْ ِه َ‬
‫ِ‬
‫َف َولُّو ْا وُ ج ُِو َه ُك ْ‪C‬م َش ْط َرهُ ‪ 144‬بقره‬
‫ما توجه تو را بر آسمان (به انتظار وحی و تغییر قبله) بنگریم‪ C‬و البته روی تو را گرداندیم به قبله‌ای‬
‫که به آن خشنود‪ C‬شوی ‪ ،‬پس روی کن به طرف‪ C‬مسجدالحرام و شما (مسلمین) نیز هر کجا باشید (در‬
‫نماز) روی بدان جانب کنید‪ .‬و گروه اهل کتاب به خوبی می‌دانند که این تغییر قبله به حق و راستی‬
‫از جانب خداست (نه به دلخواه کس) و خدا از کردار آن‌ها غافل نیست‪.‬‬
‫ُث َّم َت َولَّ ْي ُتم‪ C‬مِّن َبعْ ِد َذل َِك َفلَ ْوالَ َفضْ ُل هَّللا ِ َعلَ ْي ُك ْم َو َرحْ َم ُت ُه لَ ُكن ُتم م َِّن ْال َخاسِ ِر َ‬
‫ين ‪ 64‬بقره‬
‫بعد از آن همه عهد و پیمان‪( ،‬از خدا) روی گردانیدید؛ و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما‬
‫نمی‌شد البته در شمار زیانکاران بودید‪C.‬‬
‫َف َه ْل َع َس ْي ُت ْم ِإن َت َولَّ ْي ُت ْ‪C‬م َأن ُت ْفسِ ُدوا فِي اَأْلرْ ِ‬
‫ض َو ُت َق ِّطعُوا َأرْ َحا َم ُك ْ‪C‬م ‪ 22‬محمد‬
‫شما منافقان اگر (از فرمان خدا و اطاعت قرآن) روی بگردانید آیا جز این امید می‌برید که در زمین‬
‫فساد و قطع رحم کنید؟‬
‫ُون ‪ 57‬توبه‬ ‫ت َأ ْو ُم َّد َخالً لَّ َولَّ ْو ْا ِإلَ ْي ِه َو ُه ْم َيجْ َمح َ‬ ‫ون َم ْل َجًأ َأ ْو َم َغ َ‬
‫ارا ٍ‬ ‫لَ ْو َي ِج ُد َ‬
‫اگر پناهگاهی یا سنگری در مغار کوهها یا هر گریزگاهی‪ C‬دیگر بیابند (که از تسلط مسلمانان ایمن‬
‫باشند) البته بدان جا با کمال تعجیل می گریزند‪.‬‬
‫ك َفلَمَّا َرآ َها َت ْه َت ُّز َكَأ َّن َها َجانٌّ َولَّى م ُْد ِبرً ا َولَ ْم ُي َع ِّقبْ َيا مُو َسى اَل َت َخفْ ِإ ِّني اَل َي َخافُ لَدَيَّ‬ ‫َوَأ ْل ِق َع َ‬
‫صا َ‬
‫ون ‪ 10‬نمل‬ ‫ْالمُرْ َسلُ َ‬
‫و تو عصای خود بیفکن‪ ،‬چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در‬
‫آمد چنان که اژدهایی مهیب گردید‪ ،‬رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید‪( ،‬در آن حال بدو خطاب‬
‫شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور‪ C‬من هرگز نمیترسند‪C.‬‬
‫ت ِم ْن ُه ْم رُعْ بًا ‪ 18‬كهف‬ ‫ت َعلَي ِْه ْم لَ َولَّي َ‬
‫ْت ِم ْن ُه ْم ف َِرارً ا َولَ ُملِْئ َ‬ ‫لَ ِو َّ‬
‫اطلَعْ َ‬
‫و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آن‌ها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی‪ C.‬‬

‫‪87‬‬
‫دوست داشتن ‪ /‬یار بودن – شاید به توان گفت که بیشترین استعمال ریشه های کلمۀ ولی در ق‪CC‬رآن در‬
‫معانی دوست داشتن آمده است‪ .‬البته دوست داشتن هم درجاتی دارد‪ .‬گ‪C‬اهی همین دوس‪C‬تی‪ C‬و ی‪C‬ار ب‪C‬ودن‬
‫است ‪ ،‬گاهی کمی بیشتر دوستی و سرپرست بودن است‪ .‬گ‪CC‬اهی دوس‪CC‬تی‪ C‬ب‪CC‬از هم بیش‪CC‬تر اس‪CC‬ت ومعن‪CC‬ای‬
‫الگو گرفتن و متابعت کردن است ؛ تا اینک‪CC‬ه ارادۀ خ‪CC‬ود را تمام‪C‬ا ً در اختی‪CC‬ار کس‪CC‬ی می گ‪CC‬ذاریم ک‪CC‬ه در‬
‫پیش است‪.‬‬

‫َوِإن َت َولَّ ْو ْا َفاعْ لَمُو ْا َأنَّ هّللا َ َم ْوالَ ُك ْم نِعْ َم ْال َم ْولَى َونِعْ َم ال َّنصِ ي ُر ‪ 40‬انفال‬
‫و اگر پشت کردند‪ ،‬پس بدانید که البته خدا یار شماست‪ ،‬که بهترین یار و بهترین یاور است‪.‬‬
‫َوهّللا ُ َأعْ لَ ُم ِبَأعْ دَاِئ ُك ْم َو َك َفى ِباهّلل ِ َولِ ًّيا َو َك َفى ِباهّلل ِ َنصِ يرً ا ‪ 45‬نساء‬
‫و خدا داناتر است به دشمنان شما‪ ،‬و همین بس که خدا دوستدار و یاور (شما) باشد‪.‬‬
‫وت ي ُْخ ِرجُو َنهُم م َِّن‬ ‫ِين َك َفرُو ْا َأ ْولِ َيآُؤ ُه ُ‪C‬م َّ‬
‫الطا ُغ ُ‬ ‫ت ِإلَى ال ُّنوُ ِر َوالَّذ َ‬ ‫ِين آ َم ُنو ْا ي ُْخ ِر ُج ُهم‪ C‬م َِّن ُّ‬
‫الظلُ َما ِ‬ ‫هّللا ُ َولِيُّ الَّذ َ‬
‫ت ُأ ْولَـِئ َ َأ‬ ‫ور ِإلَى ُّ‬
‫الظلُ َما ِ‬
‫ون ‪ 257‬بقره‬ ‫ار ُه ْم فِي َها َخالِ ُد َ‬‫ك صْ َحابُ ال َّن ِ‬ ‫ال ُّن ِ‬
‫خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی‌های‪ C‬جهل بیرون آرد و به عالم نور برد‪ ،‬و آنان که راه‬
‫کفر گزیدند یار و رهبر ایشان شیاطین و دیوهایند‪ C‬که آن‌ها را از عالم نور به تاریکی‌های‪ C‬گمراهی در‬
‫افکنند‪ ،‬این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود‪.‬‬
‫‪ 5‬احزاب‬ ‫ين َو َم َوالِي ُك ْ‪C‬م‬ ‫اِئه ْ‪C‬م ه َُو َأ ْق َس ُ‬
‫ط عِ ن َد هَّللا ِ َفِإن لَّ ْم َتعْ لَمُوا آ َباء ُه ْم َفِإ ْخ َوا ُن ُك ْ‪C‬م فِي ال ِّد ِ‬ ‫ْادعُو ُه ْم آِل َب ِ‬
‫(شما پسرخواندهها) را به پدرانشان نسبت دهید که این نزد خدا به عدل و راستی نزدیکتر‪ C‬است و اگر‬
‫پدرانشان را نشناسید‪( C‬باز فرزندی‪ C‬که وارث شما باشند ‪ ،‬نیستند‪ C‬بلکه) در دین برادران و یاران شما‬
‫هستند‪.‬‬
‫ِئس ْال ُك َّفا ُر مِنْ َأصْ َحا ِ‬
‫ب‬ ‫ب هَّللا ُ َعلَي ِْه ْم َق ْد يَِئسُوا م َِن اآْل خ َِر ِة َك َما َي َ‬ ‫َيا َأ ُّي َها الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنوا اَل َت َت َولَّ ْوا‪َ C‬ق ْو ًما‪َ C‬غضِ َ‬
‫ُور ‪ 13‬ممتحنة‬ ‫ْالقُب ِ‬
‫اى كسانى كه ايمان آورده ايد با قومى كه مأیوس از آخرت هستند‪ ،‬آن گونه كه كافران از اهل قبور‪C‬‬
‫دست کشیده اند‪( ،‬و به همین دلیل) خدا بر آنها غضب كرده است ‪ ،‬دوستى نكنيد‪.‬‬
‫ب ُه ْم‬ ‫ت لَ ُه ْم َأنفُ ُس ُه ْم َأن َسخ َ‬
‫ِط هّللا ُ َعلَي ِْه ْم َوفِي‪ْ C‬ال َع َذا ِ‬ ‫َت َرى َك ِثيرً ا ِّم ْن ُه ْم َي َت َولَّ ْو َن الَّذ َ‬
‫ِين َك َفرُو ْا لَ ِبْئ َ‬
‫س َما َق َّد َم ْ‬
‫ون ‪ 80‬مائدة‬ ‫َخالِ ُد َ‬
‫بسیاری از آن‌ها را خواهی دید که با کافران دوستی می کنند‪ .‬ذخیرهای که برای خود پیش میفرستند‬
‫و آن غضب خدا است بسیار بد ذخیرهای‪ C‬است و آن‌ها در عذاب جاوید خواهند بود‪.‬‬
‫ض ُه ْم َأ ْولِ َياء َبعْ ٍ‬
‫ض َو َمن َي َت َولَّهُم مِّن ُك ْم َفِإ َّن ُه ِم ْن ُه ْم ِإنَّ‬ ‫ارى َأ ْولِ َياء َبعْ ُ‬
‫ص َ‬ ‫َيا َأ ُّي َها الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا الَ َت َّتخ ُِذو ْا ْال َيهُو َد َوال َّن َ‬
‫ِين ‪ 51‬مائدة‬ ‫الظالِم َ‬ ‫هّللا َ الَ َي ْهدِي ْال َق ْو َم َّ‬

‫ای اهل ایمان‪ ،‬یهود و نصاری‪ C‬را به دوستی مگیرید‪ ،‬آنان بعضی دوستدار بعضی دیگرند‪ ،‬و هر که‬
‫از شما مؤمنان با آن‌ها دوستی کند به حقیقت از آن‌ها خواهد بود همانا خدا ستمکاران را هدایت‬
‫نخواهد نمود‪.‬‬
‫ين َأ ْولِ َياء مِن ُد ْو ِن ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫ِين ‪ 28‬أل عمران‬ ‫ون ْال َكاف ِِر َ‬
‫الَّ َي َّت ِخ ِذ ْالمُْؤ ِم ُن َ‬
‫‪88‬‬
‫نباید اهل ایمان‪ ،‬مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند‪.‬‬

‫ف َأ ْولِ َياءهُ َفالَ َت َخافُو ُه ْ‪C‬م َو َخافُ ِ‬


‫ون ِإن ُكن ُتم مُّْؤ ِمن َ‬
‫ِين ‪ 175‬أل عمران‬ ‫ِإ َّن َما َذلِ ُك ُم ال َّش ْي َطانُ ي َُخوِّ ُ‪C‬‬
‫تنها این شیطان است که دوستداران خود را می‌ ترساند؛ شما مسلمانان از آنان بیم و اندیشه مکنید و‬
‫از من بترسید اگر اهل ایمانید‪.‬‬
‫ِين هُم ِب ِه ُم ْش ِر ُك َ‬
‫ون ‪ 100‬نحل‬ ‫ِإ َّن َما س ُْل َطا ُن ُه َعلَى الَّذ َ‬
‫ِين َي َت َولَّ ْو َن ُه َوالَّذ َ‬
‫تنها تسلط شیطان بر آن نفوسی است که او را دوست ( سرپرست ) گرفتهاند و کسانی که (به اغوای‬
‫او) به خدا شرک میآورند‪ C.‬‬
‫ار ُك ْ‪C‬م َو َظا َهرُوا‪َ C‬علَى ِإ ْخ َرا ِج ُك ْم َأن َت َولَّ ْو ُه ْ‪C‬م‬ ‫ِين َقا َتلُو ُك ْم فِي ال ِّد ِ َأ‬
‫ين َو ْخ َرجُو ُكم‪ C‬مِّن ِد َي ِ‬ ‫ِإ َّن َما َي ْن َها ُك ُم هَّللا ُ َع ِن الَّذ َ‬
‫ُون ‪ 9‬ممتحنة‬ ‫الظالِم َ‬ ‫ك ُه ُم َّ‬ ‫َو َمن َي َت َولَّ ُه ْم َفُأ ْولَِئ َ‪C‬‬
‫بلكه خداوند شما را نهى مى كند از كسانى كه شما را بخاطر دين كشته اند و از خانه هايتان بيرون‬
‫کرده اند و و در اخراج شما فعال بوده اند از اینکه آنها را به دوستی (سرپرستی) بگیرید‪ .‬و هر کس‬
‫با آنان متحد شود‪ ،‬آنان ستمگرند‪C.‬‬
‫الز َكا َة َو ُه ْم َرا ِكع َ‬
‫ُون ‪ 55‬مائدة‬ ‫صالَ َة َويُْؤ ُت َ‬
‫ون َّ‬ ‫ُون ال َّ‬
‫ِين ُيقِيم َ‬ ‫ِإ َّن َما َولِ ُّي ُك ُم هّللا ُ َو َرسُولُ ُه َوالَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا الَّذ َ‬
‫ولی امر و سرپرست شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی‪ C‬خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در‬
‫ّ‬
‫حال رکوع زکات میدهند‪.‬‬
‫ب هّللا ِ ُه ُم ْال َغالِب َ‬
‫ُون ‪ 56‬مائدة‬ ‫َو َمن َي َت َو َّل هّللا َ َو َرسُولَ ُه َوالَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا َفِإنَّ ح ِْز َ‬
‫ولی و سرپرست خود داند (پیروز است) که تنها لشکر‬
‫و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان را ّ‬
‫خدا فاتح و غالب خواهد بود‪ .‬‬
‫ِير ‪ 4‬حج‬ ‫ِب َعلَ ْي ِه َأ َّن ُه َمن َت َواَّل هُ َفَأ َّن ُه يُضِ لُّ ُه َو َي ْهدِي ِه ِإلَى َع َذا ِ‬
‫ب ال َّسع ِ‬ ‫ُكت َ‬
‫(در لوح تقدیر) بر آن شیطان چنین فرض و الزم شده که هر کس او را دوست و پیشوای خود سازد‬
‫وی او را گمراه کند و به عذاب سوزان دوزخش‪ C‬رهبر شود‪.‬‬

‫ُون ِإلَى َأ ْولِ َي ِ‬


‫آِئه ْم لِي َُجا ِدلُو ُك ْم َوِإنْ‬ ‫َوالَ َتْأ ُكلُو ْا ِممَّا لَ ْم ي ُْذ َك ِر اسْ ُم هّللا ِ َعلَ ْي ِه َوِإ َّن ُه لَفِسْ ٌق َوِإنَّ ال َّشيَاطِ َ‬
‫ين لَيُوح َ‬
‫ون ‪ 121‬انعام‬ ‫َأ َطعْ ُتمُو ُه ْ‪C‬م ِإ َّن ُك ْم َل ُم ْش ِر ُك َ‬
‫و از آنچه نام خدا بر آن ذکر نشده مخورید‪ C‬که آن فسق و تبهکاری‪ C‬است‪ .‬و اهریمنان سخت به‬
‫دوستان و پیروان خود وسوسه کنند تا با شما به جدل و منازعه برخیزند‪ .‬و اگر شما هم از آنان‬
‫پیروی کنید (مانند آن‌ها) مشرک خواهید شد‪.‬‬
‫ب هَّللا ُ َعلَي ِْهم ‪ 14‬مجادلة‬
‫ِين َت َولَّ ْوا َق ْومًا َغضِ َ‬
‫اَلَ ْم َت َر ِإلَى الَّذ َ‬
‫آیا آن (منافق) مردمی را ندیدی که با (یهود) قومی که خدا بر آنها غضب کرده است دوستی کردند؟‬
‫ِين ‪ 196‬اعراف‬ ‫ِّـي هّللا ُ الَّذِي َن َّز َل ْال ِك َت َ‬
‫اب َوه َُو َي َت َولَّى الصَّالِح َ‬ ‫ِإنَّ َولِي َ‬
‫به حقیقت دوست و یاور من خدایی است که این کتاب (قرآن) را فرستاده و اوست که نیکوکاران را‬
‫دوستی و سرپرستی می‌کند‪.‬‬

‫‪89‬‬
‫متابعت تام – وقتی دو چیز خیلی به هم نزدیک باشند و به معنایی به اتصال رسیده اند ‪ ،‬یکی دیگ‪CC‬ری‬
‫را پشتوانه می شود‪ .‬این یک نوع ق‪CC‬درت دادن اس‪CC‬ت‪ .‬در این مرحل‪CC‬ه دوس‪CC‬تی از ح‪CC‬الت مغناطیس‪CC‬ی ب‪CC‬ه‬
‫حالت فیزیکی‪ C‬می رسد‪.‬‬

‫يل ْالمُْؤ ِمن َ‬


‫ِين ُن َولِّ ِه َما َت َولَّى َو ُنصْ لِ ِه َج َه َّن َم‬ ‫َو َمن ُي َشاق ِ‪ِC‬ق الرَّ سُو َ‪C‬ل مِن َبعْ ِد َما َت َبي ََّن لَ ُه ْال ُهدَى َو َي َّت ِبعْ َغي َْر َس ِب ِ‬
‫اءت مَصِ يرً ا‪ 115 C‬نساء‬ ‫َو َس ْ‬
‫و هر کس پس از روشن بودن راه حق بر او‪ ،‬با رسول‪ C‬او به مخالفت برخیزد و راهی غیر طریق‪C‬‬
‫اهل ایمان پیش گیرد وی را به همان (طریق باطل و راه ضاللت) که برگزیده واگذاریم‪ D‬و او را به‬
‫جهنم درافکنیم‪ ،‬که آن مکان بسیار بد منزلگاهی است‬
‫ضا ِب َما َكا ُنو ْا َي ْكسِ ب َ‬
‫ُون ‪ 129‬انعام‬ ‫ِين َبعْ ً‬ ‫ض َّ‬
‫الظالِم َ‬ ‫َو َك َذل َِك ُن َولِّي َبعْ َ‬
‫و همچنین ما برخی ستمکاران را بر بعض دیگر (به مخالفت) برگماریم به سبب آن‌چه کسب می‬
‫‌کردند‪ .‬‬

‫سرپرست (قائم مقام) – در این مرحل‪C‬ه این ف‪C‬رد جل‪C‬ویی اس‪C‬ت ک‪C‬ه عق‪C‬بی را می کش‪C‬د‪ .‬دیگ‪C‬ر اراده ای‬
‫برای متابعت کننده نیست بلکه بی اراده به دنبال جلویی کشیده می شود‪.‬‬

‫ين‬ ‫اغفِرْ لَ َنا َوارْ َح ْم َنآ‪َ C‬أ َ‬


‫نت َم ْوالَ َنا َفانصُرْ َنا‪َ C‬علَى ْال َق ْو ِم ْال َكاف ِِر َ‬ ‫َر َّب َنا َوالَ ُت َحم ِّْل َنا َما الَ َطا َق َة لَ َنا ِب ِه َواعْ فُ َع َّنا َو ْ‬
‫‪ 286‬بقره‬
‫بار پروردگارا‪ C،‬تکلیف گران و طاقت فرسا که بر پیشینیان ما نهاده‌ای بر ما مگذار‪ .‬پروردگارا‪ ،‬بار‬
‫تکلیفی فوق‪ C‬طاقت ما بر دوش ما منه‪ ،‬و بیامرز و ببخش گناه ما را‪ ،‬و بر ما رحمت فرما‪ ،‬تنها آقای‬
‫ما و یاور ما تویی‪ ،‬پس ما را بر گروه کافران یاری فرما‪.‬‬
‫ْن َأ َح ُد ُه َما َأ ْب َك ُم الَ َي ْق ِد ُر َعلَ َى َشيْ ٍء َوه َُو َك ٌّل َعلَى َم ْوالهُ َأ ْي َن َما ي َُوجِّ ه ُّه الَ َيْأ ِ‬
‫ت ِب َخي ٍْر‬ ‫ب هّللا ُ َم َثالً رَّ ُجلَي ِ‬
‫ض َر َ‬
‫َو َ‬
‫‪ 76‬نحل‬
‫و خدا مثلی زده (بشنوید)‪ :‬دو نفر مرد ‪ ،‬یکی گنگ و از هر جهت عاجز و مزاحم موالی خود که از‬
‫هیچ راه‪ ،‬خیری به مالک خویش نرساند‪C.‬‬
‫ضعِي ًفا َأ ْو الَ َيسْ َتطِ ي ُع َأن ُي ِم َّل ه َُو َف ْليُمْ لِ ْل َولِ ُّي ُه ِب ْال َع ْد ِل ‪ 282‬بقره‬
‫ان الَّذِي َعلَ ْي ِه ْال َح ُّق َسفِيهًا َأ ْو َ‬
‫َفإن َك َ‬
‫ولی (سرپرست)‬
‫و اگر شخص مدیون ‪ ،‬سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صالحیّت تصمیم گیری ندارد ّ‬
‫او به عدل و درستی امال کند (برای او تصمیم بگیرد)‪.‬‬
‫الح ِّق َو َمن قُ ِت َل َم ْظلُو ًما‪َ C‬ف َق ْد َج َع ْل َنا ل َِولِ ِّي ِه س ُْل َطا ًنا َفالَ يُسْ ِرف ِّفي ْال َق ْت ِل ِإ َّن ُه‬
‫س الَّتِي َحرَّ َم هّللا ُ ِإالَّ ِب َ‬
‫َوالَ َت ْق ُتلُو ْا ال َّن ْف َ‬
‫ان َم ْنصُورً ا ‪ 33‬اسراء‬ ‫َك َ‬
‫و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آن‌که به حکم حق ‪ ،‬مستحق قتل شود‪.‬‬
‫و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ما به ولی او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس‬
‫(در مقام انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور‪ C‬خواهد‬
‫بود‪ .‬‬

‫‪90‬‬
‫ون َع ِن ْال َمسْ ِج ِد ْال َح َر ِام َو َما َكا ُنو ْا َأ ْولِ َياءهُ ِإنْ َأ ْولِ َيآُؤ هُ ِإالَّ ْال ُم َّتقُ َ‬
‫ون ‪34‬‬ ‫َو َما لَ ُه ْم َأالَّ ي َُع ِّذ َب ُه ُم هّللا ُ َو ُه ْم َي ُ‬
‫ص ُّد َ‬
‫انفال‬
‫مگر آن‌ها چه کردند که خدا عذابشان نکند؟! در صورتی‪ C‬که راه مسجدالحرام‪ C‬را (به روی بندگان خدا)‬
‫میبندند و آن‌ها سرپرستان (شایسته تولیت) آن نیستند‪ ،‬سرپرستان آن به جز اهل تقوا نباشند‪ ،‬لیکن‬
‫اکثر مردم‪ C‬آگاه نیستند‪C‬‬

‫حکومت و فرمانروایی – در این مرحله ‪ ،‬نفر پیرو اراده دارد ولی تمام ارادۀ خود را به نفر جلو داده‬
‫است‪ .‬هر چه او بخواهد ‪ ،‬پیرو هم همان را می خواهد‪.‬‬

‫َوه َُو ْال َولِيُّ ْال َحمِي ُد ‪ 28‬شوری‬


‫ولیّ حقیقی خدا است و او ستایش شده است‪.‬‬
‫نت َولِيِّي فِي ال ُّد ُن َيا َواآلخ َِر ِة َت َو َّفنِي مُسْ لِمًا َوَأ ْل ِح ْقنِي ِبالصَّالِح َ‬
‫ِين ‪ 101‬يوسف‪C‬‬ ‫َأ َ‬
‫(ای آفریننده زمین و آسمان) تویی ولی نعمت و محبوب من در دنیا و آخرت‪ ،‬مرا به تسلیم و رضای‪C‬‬
‫خود بمیران و به صالحانم‪ C‬بپیوند‪C‬‬
‫ُه َنال َِك ْال َواَل َي ُة هَّلِل ِ ْال َح ِّق ه َُو َخ ْي ٌر َث َوابًا َو َخ ْي ٌر ُع ْقبًا ‪ 44‬كهف‬

‫آن جا والیت و حکمفرمایی خاص خداست که به حق فرمان دهد و بهترین اجر و ثواب و عاقبت نیکو‬
‫را هم او عطا کند‪.‬‬

‫سزاوارتر – (ولی) در این معنا دیگر مفهوم پیروی را ندارد ‪ ،‬خواه ارادی باش‪CC‬د وی‪CC‬ا غ‪CC‬یر ارادی‪ .‬در‬
‫اینجا به طور مجرد ‪ ،‬نسبت دو چیز با هم مقایسه می شوند‪C.‬‬

‫‪ 135‬نساء‬ ‫ِإن َي ُكنْ َغ ِن ًّيا َأ ْو َف َقيرً ا َفاهّلل ُ َأ ْولَى ِب ِه َما َفالَ َت َّت ِبعُو ْا ْال َه َوى‬
‫اگر فقیر باشد یا غنی‪ ،‬خدا به (رعایت حقوق) آن‌ها اولی است‪ ،‬پس شما (در حکم و شهادت) پیروی‪C‬‬
‫هوای نفس نکنید‪.‬‬
‫ب هّللا ِ ‪ 75‬انفال‬
‫ض فِي ِك َتا ِ‬ ‫َوُأ ْولُو ْا اَألرْ َح ِام َبعْ ُ‬
‫ض ُه ْ‪C‬م َأ ْولَى ِب َبعْ ٍ‬
‫خویشاوندان در کتاب خدا بعضی‪ C‬بر بعض دیگر مقدم شده اند‪.‬‬
‫ت َفَأ ْولَى‪ C‬لَ ُه ْم ‪ 20‬محمد‬
‫ْك َن َظ َر ْال َم ْغشِ يِّ َعلَ ْي ِه م َِن ْال َم ْو ِ‬
‫ُون ِإلَي َ‬ ‫وب ِهم م ََّرضٌ َي ُ‬
‫نظر َ‬ ‫ِين فِي قُلُ ِ‬ ‫َرَأي َ‬
‫ْت الَّذ َ‬
‫آنان را که دلهاشان مرض (نفاق) است بنگری که مانند کسی که از ترس‪ ،‬حال بی هوشی بر او دست‬
‫می‌دهد در تو نگاه می‌کنند‪ ،‬آری مرگ و هالک بر آنها سزاوارتر است‪.‬‬
‫ِين آ َم ُنو ْا َوهّللا ُ َولِيُّ ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫ِين ‪ 68‬آل عمران‬ ‫ِين ا َّت َبعُوهُ َو َهـ َذا ال َّن ِبيُّ َوالَّذ َ‬ ‫ِإنَّ َأ ْولَى ال َّن ِ‬
‫اس بِِإب َْراهِي َ‪C‬م لَلَّذ َ‬
‫نزدیک‌ ترین مردم به ابراهیم کسانی‪ C‬هستند که از او پیروی کنند و این پیغمبر و امّتش که اهل ایمانند‬
‫و خدا دوستدار و سرپرست مؤمنان است‬

‫‪91‬‬
‫ان ِباهّلل ِ‬ ‫ِين اسْ َت َح َّق َعلَي ِْه ُم اَأل ْولَ َي ِ‬
‫ان َف ُي ْقسِ َم ِ‬ ‫ان ِيقُو َمانُ َم َقا َم ُه َما م َِن الَّذ َ‬ ‫َفِإنْ ُعث َِر َعلَى َأ َّن ُه َما اسْ َت َح َّقا ِإ ْثمًا َف َ‬
‫آخ َر ِ‬
‫لَ َش َها َد ُت َنا َأ َح ُّق مِن َش َها َدت ِِه َما‪ 107 C‬مائدة‬
‫پس اگر بر احوال آن دو شاهد اطالعی حاصل شد که مرتکب گناهی شدهاند (و در شهادت خیانت‬
‫کردهاند) دو شاهد دیگر که احق (به ارث یا شهادت) باشند به جای آن‌ها قیام‪ C‬کنند و به خدا سوگند‪ C‬یاد‬
‫کنند که شهادت ما راست تر از شهادت آن دو شاهد است‬

‫ورثة – در اینجا موضوع‪ C‬به هم پیوستگی نه مادی است و نه معنوی‪ C.‬بلکه نس‪CC‬ل اس‪CC‬ت‪ .‬نس‪CC‬لی پیوس‪CC‬ته‬
‫به نسل دیگر‪ .‬لذا (ولی) به معنای وارث و فرزند‪ C‬می آید‪.‬‬

‫َت َأ ْي َما ُن ُك ْم َفآ ُتو ُه ْم َنصِ ي َب ُه ْ‪C‬م ِإنَّ هّللا َ َك َ‬


‫ان َعلَى‬ ‫َان َواَأل ْق َرب َ‬
‫ُون َوالَّذ َ‬
‫ِين َع َقد ْ‬ ‫ك ْال َوالِد ِ‬‫َولِ ُك ٍّل َج َع ْل َنا َم َوال َِي ِممَّا َت َر َ‬
‫ُك ِّل َشيْ ٍء َش ِهي ًدا ‪ 33‬نساء‬
‫و ما برای هر چیزی از آنچه پدر و مادر و خویشان به جای گذاشته اند وارثانی قرار‪ C‬دادهایم‪ ،‬و با‬
‫هر که عهد و پیمان (حقوقی) بستهاید بهرۀ آنان را بدهید (و نقض عهد نکنید) که خدا بر هر چیز گواه‬
‫است‪.‬‬
‫ك َأهْ لِ ِه َوِإ َّنا لَ َ‬
‫صا ِد ُق َ‬
‫ون ‪ 49‬نمل‬ ‫َقالُوا َت َقا َسمُوا ِباهَّلل ِ لَ ُن َب ِّي َت َّن ُه َوَأهْ لَ ُه ُث َّم لَ َنقُولَنَّ ل َِولِ ِّي ِه َما َش ِه ْد َنا َم ْهلِ َ‬
‫(آن رؤسای‪ C‬مفسد به قوم صالح) گفتند که شما هم قسم‪ C‬شوید‪ C‬که با هم شبیخون زنیم و شبانه صالح را‬
‫به قتل برسانیم‪ ،‬آن گاه به وارث او همه شهادت خواهیم داد که ما در مکان ارتکاب قتل (او و) اهلش‬
‫حاضر نبودیم‪ C‬و البته ما راستگوییم‪.‬‬
‫ت ام َْرَأتِي َعاقِرً ا َف َهبْ لِي مِن لَّ ُد َ‬
‫نك َولِ ًّيا ‪ 5‬مريم‬ ‫ت ْال َم َوال َِي مِن َو َراِئي َو َكا َن ِ‬
‫َوِإ ِّني ِخ ْف ُ‬
‫و من از این وارثان کنونی‪( C‬که پسر عموهای من هستند) برای پس از خود بیمناکم‪ C‬و همسرم هم نازا‬
‫و عقیم است‪ ،‬تو از لطف خاص خود فرزندی به من عطا فرما‪.‬‬

‫وای بر تو – نزدیکترین چیز به بال و مصیبت می شود اولی بر آن مصیبت‪.‬‬

‫ك َفَأ ْولَى ‪ 34‬و ‪ 35‬قيامة‬


‫ك َفَأ ْولَى ۝ ُث َّم َأ ْولَى لَ َ‬
‫َأ ْولَى لَ َ‬
‫(به وی خطاب شود) وای (بر زندگی) و (صد) وای بر (مرگ) تو‪ .‬پس (از مرگ هم) وای (بر‬
‫برزخ) و (صد) وای بر (روز محشر) تو‬

‫استعمال کلمۀ (ولی) در زبان اهل بیت علیهم السالم‬


‫أرادَ أنْ یُحْ ِیی‬ ‫پیامبر خدا صلی هللا علیه و آله در یکی از خطبه‌های خود فرمود‪ C:‬مَعاشِ َر ال ّن ِ‬
‫اس‪َ ،‬منْ َ‬
‫بن ِأبیطالِب‪َ ،‬و ْل َی ْق َت ِد َباَألِئ َّم ِة مِنْ َبعدِه‪ .‬ای مردم! هر کس می‌خواهد‬
‫ُوت مِی َتتی َف ْل َی َتو َّل َعلِیَّ َ‬
‫َحیاتِی َو َیم ُ‬
‫مانند من زندگی‪ C‬کند و مانند من از دنیا برود‪ ،‬سرپرستی علی بن ابیطالب را بپذیرد‪ C‬و از امامان پس‬
‫‪1‬‬
‫از او پیروی کند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مناقب آل ابی طالب‪ ،‬ابن شهرآشوب ‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪۳۰۱‬‬

‫‪92‬‬
‫ض ُه ْ‪C‬م َأ ْولی ِب َبعْ ٍ‬
‫حام َبعْ ُ‬ ‫ُأ ُ َأْل‬
‫هللا ‪ ،‬اولو‬
‫ب ِ‬ ‫ض فِی کِتا ِ‬ ‫امیرالمؤمنین علیه السالم پس از ذکر آیۀ‪َ :‬و ولوا ا رْ ِ‬
‫االرحام را چنین تفسیر نموده اند‪ :‬پس ماییم شایسته‌ترین مردم نسبت به حضرت ابراهیم (زیرا) ماییم‬
‫‪1‬‬
‫وارث و رحم و خانوادۀ او که وارث کعبه شدیم‪ ،‬و ماییم آل ابراهیم‪.‬‬
‫ِین مِنْ َأ ْنفُسِ ِه ْم‬
‫‪ ‬حُذیفة‌ بن‌ یمان گفت‪( :‬هنگامی که) خداوند‪ C‬متعال بر پیامبر (ص) آیۀ ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِبالمُْؤ ِمن َ‬
‫هللا م َِن ْالمْؤ ِمن َ‬ ‫ض ُه ْ‪C‬م َأ ْولی ِب َبعْ ٍ‬ ‫ُأ ُ َأْل‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬
‫ین را نازل‬ ‫ِین َو المُها ِج ِر َ‬ ‫ب ِ‬
‫ض فِی کِتا ِ‬ ‫َو ْزوا ُج ُه مَّها ُت ُه ْم َو ولوا ا رْ ِ‬
‫حام َبعْ ُ‬
‫فرمود‪ ، C‬مسلمانان گفتند‪ :‬ای رسول‪ C‬خدا ! این والیتی‪ C‬که شما به آن سزاوارتر از ما هستید چه می‌‬
‫باشد؟ حضرت فرمودند‪ C:‬شنیدن و پیروی‪ C‬نمودن در مورد آنچه آن را دوست دارید یا ناپسند می‬
‫‌شمارید پس ما گفتیم‪ :‬ما حکم را شنیدیم و اطاعت کردیم‪ .‬آنگاه خداوند آیۀ شریفۀ‪َ :‬و ْاذ ُکرُوا نِعْ َم َة ِ‬
‫هللا‬
‫َعلَ ْیکُ ْم َو مِیثا َق ُه الَّذِی وا َث َقکُ ْم ِب ِه ِإ ْذ قُ ْل ُت ْم َسمِعْ نا َو َأ َطعْ نا‪ - 2‬و به یاد آورید‪ C‬نعمت خدا را بر شما‪ ،‬و پیمانی‬
‫‪3‬‬
‫را که با تأکید از شما گرفت‪ ،‬آن زمان که گفتید‪ :‬شنیدیم و اطاعت کردیم را نازل فرمود‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم به نقل از پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه فرمودند‪ C:‬من نسبت به هر‬
‫مؤمنی از خودش سزاوارترم‪ C‬و پس از من علی سزاوارتر است‪ .‬به امام صادق‪ C‬گفته شد‪ :‬معنای سخن‬
‫پیامبر چیست؟ امام فرمود‪ C:‬معنایش سخن دیگر پیامبر است که فرمود‪ C:‬هرکس بدهی یا نان‌خوری‬
‫انسان بی‌ مال‪،‬‬
‫ِ‬ ‫برجای گذارد‪ ،‬برعهدۀ من است و هرکس مالی واگذارد‪ ،‬برای وارثانش است‪ .‬پس‬
‫حق امر و نهی آنان را ندارد؛ ولی‬ ‫اختیاردار‪ C‬خود نیست و هرگاه هزینۀ خانواده‌اش را نپردازد‪ّ ،‬‬
‫پیامبر اکرم و امیرمؤمنان و سایر امامان علیهم السالم عهده‌ دار او هستند و به‌ همین‌ دلیل نسبت به‬
‫چنین کسی از خودش سزاوارترند و دلیل اسالم آوردن تودۀ یهودیان همین سخن پیامبر‪ C‬بود؛ زیرا آنان‬
‫‪4‬‬
‫پس از این سخن‪ ،‬بر خود و خانواده‌ شان احساس امنیّت می‌ کردند‪.‬‬
‫در خطبه ای امیرالمؤمنین علیه السالم معنای والیت را سرپرستی و حکومت می دانند‪.‬‬
‫َأمَّا َبعْ ُد‪َ ،‬ف َق ْد َج َع َل هَّللا ُ ُسب َْحا َن ُه لِي َعلَ ْي ُك ْم َح ّقا ً ِب ِواَل َي ِة َأم ِْر ُك ْم َو لَ ُك ْم َعلَيَّ م َِن ْال َح ِّق م ِْث ُل الَّذِي لِي َعلَ ْي ُك ْم؛‬
‫خداوند سبحان‪ ،‬براى من‪ ،‬بر شما به جهت ح ّقى قرار داده (اطاعت مر ا بر شما واجب گردانیده) ‪ ،‬و‬
‫‪5‬‬
‫براى شما همانند حق من‪ ،‬ح ّقى تعيين فرموده است‪.‬‬
‫ِين آ َم ُنوا َو َل ْم َي ْل ِبسُوا ِإيما َن ُه ْم ِب ُ‬
‫ظ ْل ٍم ‪-‬‬ ‫در روایتی‪ C‬از امام صادق علیه السالم در تفسیر آیۀ مبارکۀ‪ :‬الَّذ َ‬
‫کسانی که ایمان آوردند و آن را با ظلم نپوشاندند ‪ -‬فرمودند‪ِ C:‬ب َما َجا َء ِب ِه م َُح َّم ٌد صلى هللا عليه و آله م َِن‬
‫الظ ْل ِم‪ – .6‬یعنی کسانی که به آنچه پیغمبر اکرم‬ ‫ْال َواَل َيةِ‪ ،‬و لَ ْم َي ْخل ُِطو َها‪ِ C‬ب َواَل َي ِة فُاَل ٍن و فُاَل ٍن‪َ ،‬فهَ‪ُC‬و ْال ُملَبِّسُ ِب ُّ‬
‫صلی هللا علیه و آله آورده است ‪ ،‬ایمان آوردند و آن را با والیت فالنی و فالنی در نیامیختند‪ C.‬زیرا‬

‫ُأ ُ َأْل‬
‫ض ُه ْم‬ ‫حام َبعْ ُ‬ ‫هذا ال َّن ِبیُّ َو َقا َل َو ولوا ا رْ ِ‬ ‫اس بِِإبْراهِی َم لَلَّذِینَ ا َّت َبعُوهُ َو َ‬ ‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۲‬ص‪ – ۹۶‬أمیرالمؤمنین‪َ :‬قا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل ِإنَّ َأ ْولَی ال َّن ِ‬
‫‪1‬‬

‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َأْل‬ ‫ُ‬ ‫ُأ‬


‫اس بِِإ ْبرَ اهِی َم َو َنحْ نُ َو ِرث َناهُ َو َنحْ نُ ولو ا رْ حَ ِام الذِینَ َو ِرث َنا الکَعْ بَة َو َنحْ نُ آ ُل ِإ ْبرَ اهِیم‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َأ ْولی ِب َبعْ ٍ‬
‫هللا َف َنحْ نُ ْولی الن ِ‬ ‫ب ِ‬ ‫ض فِی کِتا ِ‬
‫‪ 7 2‬مائده‬
‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ِیرخ ٍّم ک ْیفَ کانَ فقا َل ِإنَّ َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫غَ‬ ‫غَ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ِیر د ِ‌‬ ‫َان عَ نْ ِإقامَة الن ِبیِّ عَ لِ ّیا ی َْو َم ال د ِ‬ ‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۷‬ص‪ - ۱۲۷‬عَ ن عَطِ یَّة السَّعْ دِیِّ قا َل سَ لت حُذ ْیفة‌بْنَ‌ال َیم ِ‬
‫‪3‬‬

‫ض فِی‬ ‫َِ ٍ‬ ‫عْ‬‫ب‬‫ب‬ ‫لی‬ ‫و‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫م‬


‫ْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ض‬
‫ُ‬ ‫عْ‬‫ب‬‫ِ َ‬‫حام‬ ‫رْ‬‫َأْل‬‫ا‬ ‫وا‬‫ُ‬ ‫ول‬‫ُأ‬ ‫و‬ ‫ْ َ‬‫م‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫َّها‬
‫م‬ ‫ُأ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ج‬
‫ُ‬ ‫وا‬ ‫ْ‬
‫ز‬ ‫َأ‬ ‫و‬ ‫م‬ ‫ه‬
‫سِ ِ ْ َ‬ ‫ُ‬ ‫ف‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫َأ‬ ‫ِنْ‬
‫م‬ ‫ِ ِینَ‬‫ن‬‫م‬ ‫ُْؤ‬
‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ب‬ ‫لی‬ ‫و‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫یُّ‬ ‫ب‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫ة‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫ِی‬
‫د‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬
‫ِ َ‬ ‫ب‬ ‫ِی‬ ‫ن‬ ‫عْ‬ ‫ی‬ ‫ه‬
‫ُ‬
‫عَ َ‬ ‫َّ‬ ‫ل‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫َأ‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫و‬ ‫ُ‬ ‫ق‬‫َأ‬ ‫ه‬ ‫ی‬
‫ِّ‬
‫ِ ِ‬ ‫ب‬‫ن‬‫َ‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ل‬
‫َ عَ‬ ‫ز‬‫َ‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫َأ‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َتعَ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫الطاعَ ة فِیمَا َأحْ َب ْب ُت ْم َو َک ِرهْ ُت ْم َفقُ ْل َنا‬ ‫هللا مِنَ ْالمُْؤ ِمنِینَ َو ْالمُها ِج ِرینَ َف َقالُوا یَا رَ سُو َل هَّللا ِ مَا َه ِذ ِه ْال َواَل یَة الَّتِی َأ ْن ُت ْم ِبهَا َأحَ ُّق ِم َّنا ِبَأ ْنفُسِ َنا‪َ C‬ف َقا َل السَّمْ عَ َو َّ‬ ‫ب ِ‬ ‫کِتا ِ‬
‫هللا عَ لَ ْیکُ ْم َو مِیثا َق ُه الَّذِی وا َث َقکُ ْم ِب ِه ِإ ْذ ُق ْل ُت ْم سَ مِعْ نا َو َأ َطعْ نا‪.‬‬ ‫سَ مِعْ َنا َو َأ َطعْ َنا َفَأ ْن َز َل هَّللا ُ َتعَ الَی َو ْاذ ُکرُوا نِعْ َم َة ِ‬
‫ِن مِنْ َن ْفسِ ِه َو عَ لِیٌ َأ ْولَی ِب ِه مِنْ َبعْ دِی َفقِی َل لَ ُه مَا َمعْ َنی َذلِکَ َف َقا َل َق ْو ُل‬ ‫ٍ‬ ‫م‬ ‫ُْؤ‬
‫م‬ ‫ُل‬
‫ِ‬ ‫ک‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫و‬‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫َأ‬ ‫َ‪:‬‬
‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫‪ 4‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ - ۴۰۶‬عَ نْ َأ ِبی‌عَ ْب ِ‌دهَّللا ِ َأنَّ ال َّن ِبیَّ‬
‫َأ‬ ‫َ‬
‫ْسَت لَ ُه عَ لَی َن ْفسِ ِه ِواَل یَة ِإذا لَ ْم َیکُنْ لَ ُه مَا ٌل َو لَ ْیسَ لَ ُه عَ لَی عِ یَالِ ِه مْ ٌر َو اَل‬ ‫ال َّن ِبیِّ َمنْ َترَ کَ دَ یْنا ً َأ ْو ضَ یَاعا ً َفعَ لَیَّ َو َمنْ َترَ کَ مَا َفل َِورَ ث ِت ِه َفالرَّ ُج ُل لَی ْ‬
‫َ‬ ‫اًل‬
‫َنهْیٌ ِإ َذا لَ ْم یُجْ ِر عَ لَی ِْه ُم ال َّن َف َقة َو ال َّن ِبیُّ َو َأمِی ُر ْالمُْؤ ِمنِینَ َو َمنْ َبعْ دَ ُهمَا َأ ْل َز َم ُه ْم هَذا َفمِنْ ُه َناکَ صَ ارُوا ْولی ِب ِه ْم مِنْ نفسِ ِه ْم َو مَا َکانَ سَ بَبُ ِإسْ ِم‬
‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫ُول هَّللا ِ َو ِإ َّن ُه ْم آ َم ُنوا عَ لَی َأ ْنفُسِ ِه ْم َو عَ لَی عِ یَاالت ِِه ْم‪.‬‬ ‫عَ امَّة ْال َیهُو ِد ِإاَّل مِنْ َبعْ ِد ه ََذا ْال َق ْو ِل مِنْ رَ س ِ‬
‫‪ 5‬خطبه ‪ 216‬نهج البالغه‬
‫‪ 6‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ / 413‬کافی ج ‪ ، 2‬ص ‪364‬‬

‫‪93‬‬
‫اینکار پوشانیدن با ظلم است‪ .‬چنانچه مالحظه می فرمایید‪ ، C‬مفهوم دوستی با قبول سرپرستی و‬
‫‪1‬‬
‫اطاعت از آنها مورد‪ C‬نظر امام صادق‪ C‬علیه السام بوده است‪.‬‬
‫ولی در روایتی‪ C‬دیگر در تفسیر آیۀ‪َ :‬و َل ْو َأ َّن ُه ْم َأقامُوا ال َّت ْورا َة َو اِإْل ْن ِجي َل َو ما ُأ ْن ِز َل ِإ َلي ِْه ْم مِنْ َرب ِِّه ْم ‪ -‬اگر‬
‫آنها تورات و انجیل و آنچه که خداوند بر آنها نازل کرده بود را به پا می داشتند ‪ -‬فرمودند‪ْ C:‬ال َواَل َي ُة‪.‬‬
‫در این روایت ایشان والیت را یک برنامۀ دین دانسته اند‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم فرمود‪ C:‬پیامبر صلی هللا علیه و آله به من امر نمود بیرون بروم و در میان‬
‫مردم فریاد بزنم‪ :‬لعنت خدا بر کسی که در پرداخت اجر اجیری به او ستم روا دارد؛ لعنت خدا بر‬
‫کسی که غیر از موالی خود موالی‪ C‬دیگری برگزیند (منظور‪ C‬برده ای است که ارباب خود را عوض‬
‫کند)؛ لعنت خدا بر کسی که به والدین خود دشنام دهد‪ .‬بیرون رفتم و همانگونه که پیامبر به من امر‬
‫نموده بود در میان مردم فریاد زدم‪ ،‬پس عمربن‌خطاب به من گفت‪ :‬آیا برای آنچه که ندا دادی‬
‫تفسیری وجود دارد؟ گفتم‪ :‬خدا و رسولش داناترند‪ C.‬عمر و گروهی از مردم بر پیامبر‪ C‬وارد‪ C‬شدند و‬
‫پرسیدند‪ :‬آیا تفسیری برای این ندا وجود دارد؟ حضرت فرمودند‪ C:‬آری‪ :‬به او (علی) امر کردم که‬
‫فریاد کند لعنت خدا بر کسی که در پرداخت اجر اجیری به او ستم روا دارد‪ ،‬چراکه خداوند متعال‬
‫می‌فرماید‪ C:‬قُ ْل ال َأسْ َئ لُکُ ْم َعلَ ْی ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِی ْالقُرْ بی‪ - 2‬بگو‪ :‬من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم‬
‫درخواست نمی‌کنم‪ C‬جز دوست‌داشتن نزدیکانم‪( C‬اهل بیتم)‪ .‬هرکس بر ما ظلمی روا دارد‪ ،‬خداوند او را‬
‫لعنت کند‪ .‬و فرمان دادم فریاد‪ C‬زند‪ :‬لعنت خدا بر کسی که غیر از موالی خود موالی دیگری برگزیند؛‬
‫ِین مِنْ َأ ْنفُسِ ِه ْم و هرکس که من موالی اویم‪ ،‬پس علی‬
‫چراکه خداوند می‌فرماید‪ :‬ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِب ْالمْؤ ِمن َ‬
‫موالی اوست و هرکس که والیت غیر او را بپذیرد‪ ،‬خدا لعنتش کند‪ .‬و به او امر کردم‪ C‬فریاد زند‪:‬‬
‫مردم‬
‫ِ‪C‬‬ ‫لعنت خدا بر کسی که به والدین خود دشنام دهد‪ 3.‬چنانچه در چندین روایت مالحظه نمودید‪، C‬‬
‫همان زمان هم نسبت به بعضی مفاهیم استفاده شده توسط پیامبر گرامی اسالم اظهار نادانی و‬
‫سردرگمی‪ C‬می کنند‪ .‬در این روایت بنظر می رسد مفهوم (ولی) به باالترین فُرم‪ C‬آن یعنی ارباب اشاره‬
‫شده است‪.‬‬
‫در حدیثی معراجی‪ ، C‬حق تعالی خطاب به حضرت رسول صلی‌ هللا‌ علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌ فرماید‪‌:‬ای‬
‫محمد! من‪ ،‬تو و علی‪ ،‬فاطمه‪ ،‬حسن‪ ،‬حسین را از نور خود آفریدم‪ C‬و والیت‌شما را بر اهل آسمان و‬
‫زمین عرضه داشتم‪ ،‬پس هر کس آن را بپذیرد‪ ،‬در پیشگاه من از مومنان بشمار می‌آید و هر کس آن‬
‫را انکار کند‪ ،‬نزد من از کافران محسوب می‌گردد‪‌.‬ای محمد! اگر بنده‌ای از بندگانم سر برآستان‬
‫عبودیت من بساید تا بدانجا که جسمش فرسوده و نزار شود سپس در حالتی نزد من آید که منکر‬
‫والیت‌شما باشد‪ ،‬هرگز او را نخواهم آمرزید‪ C‬تا آنکه به والیت‌شما تقرب جوید‪ 4.‬در این روایت می‬
‫توان گفت که والیت به معنای قبول سرپرستی و رهبری می باشد‪.‬‬

‫‪ 1‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 366‬ح ‪6‬‬


‫‪ 23 2‬شوری‬
‫اس َأاَل َمنْ َظلَ َم َأ ِجیراً‬ ‫ن‬‫َّ‬ ‫ال‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ِیَ‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫ُأ‬‫ف‬‫َ‬ ‫ُجَ‬‫ر‬ ‫ْ‬
‫خ‬ ‫َأ‬ ‫نْ‬ ‫َأ‬ ‫ِ‬ ‫هَّللا‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫ُو‬
‫س‬ ‫ِی‬
‫ن‬ ‫م‬
‫ِ ِینَ َرَ رَ‬ ‫َأ‬ ‫‪:‬‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫ُْؤ‬
‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫م‬‫َأ‬
‫َ ِیرَ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫‪۹۷‬‬ ‫ص‬ ‫‪،‬‬ ‫‪۴۴‬‬ ‫ج‬ ‫األنوار‪،‬‬ ‫بحار‬ ‫‪/‬‬ ‫‪۴۸۹‬‬ ‫ص‬ ‫‪،‬‬‫‪۲۲‬‬ ‫ج‬ ‫األنوار‪،‬‬ ‫‪ 3‬بحار‬
‫ِ‬
‫اس َکمَا‬ ‫ْت فِی ال َّن ِ‬ ‫ت َف َنادَ ی ُ‬ ‫ب َف َخرَ جْ ُ‬ ‫‌طالِ ٍ‬ ‫َأجْ رَ هُ َفعَ لَ ْی ِه لَعْ َنة هَّللا ِ َأاَل َمنْ َت َوالَی غَ ْیرَ م ََوالِی ِه َفعَ لَ ْی ِه َلعْ َنة هَّللا ِ َأاَل َو َمنْ سَبَّ َأب ََو ْی ِه َفعَ لَ ْی ِه َلعْ َنة هَّللا ِ َقا َل عَ لِیُّ‌بْنُ‌َأ ِبی َ‬
‫دَخلُوا عَ لَ ْی ِه‬‫ب ال َّن ِبیِّ َف َ‬ ‫ت هَّللا ُ َو رَ سُولُ ُه َأعْ لَ ُم َقا َل َف َقا َم ُع َم ُر َو جَ مَاعَ ة مِنْ َأصْ حَ ا ِ‬ ‫یر َفقُ ْل ُ‬ ‫ب َه ْل لِمَا َنادَ یْتَ ِب ِه مِنْ َت ْفسِ ٍ‬ ‫ْنُ‌ال َخ َّطا ِ‬‫َأمَرَ نِی ال َّن ِبیُّ َف َقا َل لِی ُع َم ُ‌رب ْ‬
‫یر َقا َل َنعَ ْم َأ َمرْ ُت ُه َأنْ ُی َنادِیَ َأاَل َمنْ َظلَ َم َأ ِجیراً َأجْ رَ هُ َفعَ لَ ْی ِه لَعْ َنة هَّللا ِ َو هَّللا ُ َیقُو ُل ُق ْل ال َأسْ َئ لُکُ ْم عَ لَ ْی ِه‬ ‫ٍ‬ ‫سِ‬‫ف‬‫ْ‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ِنْ‬ ‫م‬ ‫ِیٌّ‬ ‫ل‬ ‫عَ‬ ‫ی‬ ‫ادَ‬ ‫ن‬ ‫َ‬ ‫َا‬‫َف َقا َل ُع َم ُر یَا رَ سُو َل هَّللا ِ َه ْل لِم‬
‫َأجْ راً ِإاَّل ْالم ََو َّد َة فِی ْالقُرْ بی َف َمنْ َظلَ َم َنا َفعَ لَ ْی ِه َلعْ َنة هَّللا ِ َو َأ َمرْ ُت ُه َأنْ ُی َنادِیَ َمنْ َت َوالَی غَ ْیرَ م ََوالِی ِه َفعَ لَ ْی ِه لَعْ َنة هَّللا ِ َو هَّللا ُ َیقُو ُل ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِب ْالمُْؤ ِمنِینَ مِنْ‬
‫ت م َْواَل هُ َفعَ لِیٌّ م َْواَل هُ‪َ C‬ف َمنْ َت َوالَی غَ ْیرَ عَ لِیٍّ َفعَ لَ ْی ِه لَعْ َنة هَّللا ِ َو َأ َمرْ ُت ُه َأنْ ُی َنادِیَ َمنْ سَبَّ َأب ََو ْی ِه َفعَ لَ ْی ِه لَعْ َنة هَّللا ‪.‬‬ ‫َأ ْنفُسِ ِه ْم َو َمنْ ُک ْن ُ‬
‫ت َو‬ ‫َاوا ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫وری َو عَ رَ ضْ ت َو َیتکُ ْم عَ لی اهْ ِل ال َّسم َ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫قال هللا تعالی‪ :‬یَا مُحَ َّم ُد ِانی خلقتکَ َو خلقت عَ لِ ّیا َو فاطِ َمة َو الحَ سَنَ َو الحُسَ ْینَ مِنْ سِ ن ِخ ن ِ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫‪4‬‬

‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ا رَ ضِ ینَ ف َمنْ ق ِبلهَا کانَ عِ ندِی مِنَ المُْؤ ِمنِینَ َو َمنْ جَ حَ دَ هَا کانَ عِ ندِی مِنَ الکَاف ِِرینَ یَا مُحَ َّمد ل ْو انَّ عَ بْدا مِنْ عِ بَادِی عَ بَدَ نِی حَ تی َینقطِ عَ ا ْو یَصِ یرَ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اْل‬
‫ت لَ ُه اَ ْو ُیقِرَّ ِب َواَل َی ِتکُم‌‪ ...‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪۲۱۶‬‬ ‫َکال َّشنِّ ْالبَالِی ُث َّم اَ َتانِی جَ احِداً ل َِواَل َی ِتکُ ْ‪C‬م مَا غَ َفرْ ُ‬

‫‪94‬‬
‫در روایتی‪ C‬از امام نسبت به مفهوم اسالم سؤال می شود‪ .‬امام علیه السالم فرمودند‪ C:‬التسلیم لعلی بن‬
‫ابی طالب بالوالیة ‪ - 1‬اسالم یعنی تسلیم به والیت علی بن ابیطالب علیه السالم‪ .‬در اینجا والیت به‬
‫معنای رهبری دینی و سیاسی‪ C‬است‪ .‬و در روایتی دیگر ‪ ،‬مفهوم اولویت داشتن را نزدیک تر بودن به‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله خوانده اند و اینکه اصالً دین برای ما (بخاطر ما) جعل شده‬
‫‪2‬‬
‫است‪ ... .‬نحن اولی الناس برسول‪ C‬هللا و نحن الذین شرع هللا لنا دینه ‪...‬‬

‫ون َع َلى ال َّن ِبيِّ َيا َأ ُّي َها الَّذ َ‬


‫ِين آ َم ُنوا‬ ‫امام صادق‪ C‬علیه السالم در تفسيرآیۀ مبارکۀ‪ِ :‬إنَّ هَّللا َ َو َماَل ِئ َك َت ُه ي َ‬
‫ُصلُّ َ‬
‫صلُّوا َعلَ ْي ِه َو َسلِّمُوا َتسْ لِيمًا (‪ 56‬أحزاب) فرمودند‪ :‬سلّموا تسلیما أی سلّموا الوالیة لعلیّ تسلیما‪ – .‬بخش‬ ‫َ‬
‫‪3‬‬
‫سلّموا تسلیما ً یعنی والیت (سرپرستی) را کامال به علی علیه السالم تسلیم نمایید‪.‬‬
‫ت لُحْ َم ُتهُ‪َ ،‬وِإنَّ َع ُد َّو م َُحمَّد َمنْ‬ ‫امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪ِ ‌:‬إنَّ َولِيَّ م َُحمَّد َمنْ َأ َط َ‬
‫اع هللاَ وِإنْ َبعُدَ ْ‬
‫ت َق َرا َب ُتهُ!؛‪ - 4‬دوست‪ ‬حضرت محمد صلی هللا علیه و آله‪ ‬کسى است که خدا را‬ ‫هللا َوِإنْ َق ُر َب ْ‬
‫صى َ‬ ‫َع َ‬
‫اطاعت کند‪ ،‬اگر چه در خویشاوندى نسبت به پیامبر دور باشد‪ ،‬و دشمن حضرت کسى است که گناه‬
‫کند و نافرمانى‪ C‬خدا نماید‪ ،‬اگر چه از خویشاوندان نزدیک ایشان باشد‪.‬‬

‫استعمال کلمۀ (ولی) در نزد مردم‬


‫‪ ‬راوی گوید‪ :‬در رحبه با امیرالمؤمنین بودم‪ C‬که کاروانی‪ C‬در حال حرکت بودند تا به رحبه رسیدند‪C‬‬
‫سپس به‌سوی امام آمدند و عرض کردند‪ :‬سالم برتو ای امیرالمؤمنین ‪ .‬حضرت پرسید‪ :‬شما چه‬
‫کسانی هستید؟ گفتند‪ :‬ای امیرالمؤمنین ما از موالیان (بردگان) شما هستیم‪ .‬راوی‪ C‬می‌گوید به علی‬
‫علیه السالم نگاه کردم‪ C‬دیدم آن حضرت خندید و فرمود‪ C:‬شما کجا و قوم‪ C‬عرب کجا؟ عرض کردند‪ :‬ما‬
‫شنیدیم که رسول خدا در روز غدیرخم دست شما را گرفته و فرمود‪ C:‬ای مردم آیا من به مؤمنان‬
‫سزاوارتر از خودشان نیستم؟ مسلمانان گفتند‪ :‬چرا ای رسول خدا‪ .‬پیامبر‪ C‬فرمود‪ :‬خداوند موالی‪ C‬من و‬
‫موالی مؤمنان است و علی موالی کسی است که من موالی او هستم خدایا هرکس او را دوست دارد‬
‫دوست بدار و هرکس با او دشمنی می‌کند دشمن دار‪ .‬حضرت علی علیه السالم پرسیدند‪ :‬شما این‬
‫چنین اعتقاد دارید؟ گفتند‪ :‬بله‪ – 5.‬نحوۀ عکس العمل امیرالمؤمنین علیه السالم نشان می دهد که موالی‬
‫در اینجا به عنوان برده باشد‪.‬‬
‫روایت دیگری است که حتی از این روایت هم روشن تر نشان می دهد که برداشت مردم از خطبۀ‬
‫غدیر این بوده که همۀ مسلمانان بردۀ امیرالمؤمنین علیه السالم شده اند‪ .‬در این روایت از شخصی یاد‬
‫می کند که مسئلۀ برده شدن به او بر می خورد و دست به اعتراض می زند‪ .‬ابتدا روایت را نگاهی‬
‫ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة َأنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ َم ْثنى‬
‫بیندازیم‪ .‬راوی از امام صادق‪ C‬علیه السالم نسبت به آیۀ‪ :‬قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ‬
‫َوفُرادى‪ 46( C‬سبأ) – بگو‪( :‬من) شما را به یک چیز توصیه می کنم‪ :‬برای خدا دوتایی و یگانه به پا‬
‫خیزید‪ .‬امام صادق‪ C‬علیه السالم پاسخ دادند‪( :‬منظور) والیت است‪ .‬راوی می پرسد‪ :‬چگونه؟ امام پاسخ‬
‫می دهند که هنگامی که پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله (در روز غدیر خم) امیرالمؤمنین علیه السالم‬
‫‪ 1‬مناقب آل ابی طالب علیهم السالم – ابن شهر آشوب ‪ ،‬ج‪ 3‬ص ‪95‬‬
‫‪ 2‬بصائر الدرجات فی فضل آل محمد صلی هللا علیهم – صفار (محمد بن حسن) ج‪ 1‬ص ‪120‬‬
‫‪ 3‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 36‬ص ‪143‬‬
‫‪ 4‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۹۰‬‬
‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫ِیرالمُْؤ ِمنِینَ ِإذ ْق َب َل رَ ْکبٌ یَسِ یرُونَ حَ َّتی َنا ُخوا ِبالرَّ حْ بَة ث َّم ْقبَلوا‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ث ُک ْن ُ‬ ‫ْ‬ ‫‪ 5‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۷‬ص‪َ - ۱۷۷‬قا َل ِریَا ُ‌‬
‫ت فِی الرَّ حْ بَة مَعَ م ِ‬ ‫ار ِ‬‫حبْنُ‌الحَ ِ‬
‫َ‬
‫ت ِإل ْی ِه َو‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫َن ال َق ْو ُم َقالوا م ََوالِیکَ یَا مِیرَ المُْؤ ِمنِینَ َقا َل َف َنظرْ ُ‬ ‫ْ‬ ‫شونَ حَ َّتی َأ َت ْوا عَ لِ ّیا ً َف َقالُوا ال َّساَل ُم عَ لَ ْیکَ یَا مِیرَ المُْؤ ِمنِینَ َو رَ حْ مَة ِ َو بَرَ َکات ُه َقا َل م ِ‬
‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َیمْ ُ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫ٌ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬
‫ِیر خ ٍّم َو ه َُو آخِذ ِب َیدِکَ َیقو ُل ُّیهَا الناسُ ‌لسْ ت ْولی ِبالمُْؤ ِمنِینَ‬ ‫ه َُو َیضْ حَ کُ َو َیقو ُل مِنْ ْینَ َو نت ْم ق ْو ٌم عَ رَ بٌ قالوا سَ مِعْ نا‪ C‬رَ سُو َل ِ َیقو ُل ی َْو َم غَ د ِ‬
‫ال َمنْ َوااَل هُ َو عَ ا ِد َمنْ عَ ادَ اهُ َف َقا َل َأ ْن ُت ْم‬ ‫مِنْ َأ ْنفُسِ ِه ْم قُ ْل َنا َبلَی یَا رَ سُو َل هَّللا ِ َف َقا َل ِإنَّ هَّللا َ م َْواَل یَ َو َأ َنا م َْولَی ْالمُْؤ ِمنِینَ َو عَ لِیٌّ م َْولَی َمنْ ُک ْن ُ‬
‫ت م َْواَل هُ اللَّ ُه َّم َو ِ‬
‫َتقُولُونَ َذ ِلکَ َقالُوا َنعَ ْم‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫را بر دست گرفتند‪ ، C‬و فرمودند‪ C:‬من كنت مواله فعلي مواله ‪ ،‬یکی از حضار (که از این مطلب اذیت‬
‫شده بود و بر او سنگین بود) غیبت پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله را به جا آورد و گفت‪ :‬محمد هر‬
‫روز چیز جدیدی می آورد و اینبار از خانوادۀ خودش شروع کرده و ما را بردۀ آنها قرار داده‪ .‬در‬
‫ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة‪ ‬یعنی همانا آنچه را که خداوند از من‬ ‫اینجا بود که خداوند این آیه را نازل کرد‪ .‬قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ‬
‫خواسته بود به جا آوردم‪ .‬راوی‪ C‬می پرسد معنی قسمت دوم آیه یعنی‪َ ‬أنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ َم ْثنى َوفُرادى‪ ‬چه‬
‫معنی می دهد؟ امام صادق علیه السالم پاسخ دادند‪ :‬امّا َمث َنی یعنی اطاعت پیغمبر و حضرت علی‬
‫علیهما السالم‪ .‬و امّا فُرا َدی‪ C‬یعنی اطاعت ائمۀ اطهار بعدی که از ذریۀ آندو می باشند‪ .‬امام به راوی‪C‬‬
‫‪1‬‬
‫می فرمایند‪ :‬به خدا قسم منظور‪ C‬خداوند‪ C‬متعال جز این تفسیر نبوده است‪.‬‬
‫در هر دو روایت فوق‪ C‬مفهوم بردگی‪ C‬کامال آشکار است‪ .‬این نشان می دهد که مردم آن روز برداشتی‪C‬‬
‫که از خطبۀ غدیر داشته اند این بوده که مسلمانان بردۀ اهل بیت علیهم السالم شده اند‪ .‬یک گروه‬
‫کامالً آن را پذیرفتند و بعضی ها نه‪ .‬ولی ما چطور؟‪ C‬آیا باید خود را بردۀ انمه علیهم السالم بدانیم؟‬

‫آیا ما بردۀ ائمه علیهم السالم هستیم؟‬


‫در لغت عرب موال و عبد دو معنای مقابل و الزم و ملزوم‪ C‬يكديگرند و با استفاده از هم معنا می‬
‫شوند‪ .‬مانند هنگامی كه بخواهيم رابطۀ پدری و فرزندی را معنا كنيم – كه قاعدتا ً برای تبيين معنای‬
‫هر يك بايد از ديگری‪ C‬كمك گرفت ‪ -‬موال كسی است كه خواسته‌اش برخواست و ميل غالم پيشی‬
‫بگيرد و مقدم باشد ‪ .‬مولويت ‪ ،‬يعنی آقايی كردن برای عبد و بنده‌ای كه دست به خدمت در نزد‬
‫موالی خويش است ‪ .‬بنابراين وقتی‪ C‬پيامبر اكرم صلی هللا عليه وآله از مردم بر واليت و سرپرستی‪ C‬و‬
‫مولويت ائمه عليهم السالم پيمان گرفته‌اند ‪ ،‬در حقيقت آنها را ملزم داشته‌اند كه عبد ائمه عليهم السالم‬
‫باشند‪.‬‬
‫أحبَّ إلَي ِه‬
‫أكون َ‬
‫َ‬ ‫أح ُد ُكم ح ّتى‬ ‫رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند‪ّ :‬‬
‫والذی نفسی بیده ال يُؤمِنُ َ‬
‫عين‪ 2‬سوگند‪ C‬به خدایی که جانم در دست اوست‪ ،‬ایمان هیچ یک از شما‬ ‫من وُ ل ِد ِه و وال ِد ِه و ال ّن ِ‬
‫اس أجْ َم َ‬
‫کامل نخواهد بود‪ ،‬مگر این که مرا از جان و مال و فرزند و از همۀ مردم بیشتر دوست داشته‬
‫‪3‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫در اذن دخول زيارت سيدالشهداء عليه السالم ميخوانيم ‪:‬‬
‫صد‪ C‬حرمك واستجار‬‫السالم عليك يا بن أميرالمومنين عبدك و ابن عبدك و ابن امتك المقر بالرق ‪َ ...‬ق َ‬
‫بمشهدك – سالم بر تو ای پسر امیرالمؤمنین علیه السالم‪ .‬بردۀ تو و پسر برده تو و پسر كنيز تو که‬
‫مُقر و معترف‪ C‬به بردگى‪ C‬شما است به درگاهت آمده ام و پناهندۀ به بارگاهت هستم‪.‬‬

‫‪ 1‬وروى محمد بن العباس في تفسيره عن أحمد بن محمد النوفلي عن يعقوب‪ C‬بن يزيد عن أبي عبد هللا عليه‌السالم قال ‪ :‬سألته عن قول هللا عز‬
‫ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة َأنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ م َْثنى َوفُرادى » قال ‪ :‬بالوالية ‪ ،‬قلت ‪ :‬وكيف ذاك؟ قال ‪ :‬إنه لما نصب النبي صلى‌هللا‌عليه‌وآله‌وسلم‬
‫وجل ‪ « :‬قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ‬
‫أمير المؤمنين عليه‌السالم للناس ‪ ،‬فقال ‪ :‬من كنت مواله‪ C‬فعلي مواله ‪ ،‬اغتابه رجل وقال ‪ :‬إن محمدا ليدعو كل يوم إلى أمر جديد وقد بدأ بأهل‬
‫بيته يملّكهم رقابنا فأنزل هللا عز وجل على نبيه صلى‌هللا‌عليه‌وآله‌وسلم بذلك قرآنا فقال ‪ « :‬قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ‬
‫ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة » فقد أديت إليكم ما افترض‬
‫ربكم عليكم ‪ ،‬قلت ‪ :‬فما معنى قوله « َأنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ م َْثنى َوفُرادى »؟ فقال ‪ :‬أما مثنى يعني طاعة رسول هللا وطاعة أمير المؤمنين عليه‌السالم ‪،‬‬
‫وأما فرادى فيعني طاعة األئمة من ذريتهما من بعدهما ‪ ،‬وال وهللا يا يعقوب ما عنى غير ذلك ‪ ،‬ورواه فرات بن إبراهيم أيضا بإسناده عن عمرو‬
‫بن يزيد عن أبي جعفر وأبي عبد هللا عليهما‌السالم‪ .‬مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ‪ ،‬العالمة المجلسي ‪ ،‬ج ‪ 5‬ص ‪45‬‬
‫‪ 2‬كنز العمّال ‪ ،‬ص ‪70‬‬
‫‪ 3‬مصباح المتهجد ‪ ،‬الشيخ الطوسي ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪720‬‬

‫‪96‬‬
‫در اين فراز شريف‪ ، C‬ما تأکید می کنیم که بردۀ امام هستیم ‪.‬ر ّقيّت به مفهوم غالمی است و به كسی‬
‫سرور‪ C‬اوست و بر غالم واليت دارد ‪ .‬به اين ترتيب مولی بر عبد‬
‫َ‬ ‫گفته می شود كه مالكی دارد ‪ ،‬مالك‬
‫خود و مالك بر مملوك خود سلطنت و واليت ‪ ،‬حق امر و نهی و برتری‪ C‬و غلبه پيدا می‌كند ‪.‬‬
‫برای آنهاییکه کمی مسئلۀ بردگی برای آنها سخت است ‪ ،‬و والیت را تا این حد نمی شناسند‪ ، C‬باید‬
‫گفت که خود امیرالمؤمنین علیه السالم یک استدالل ساده دارند‪ .‬ایشان در خطبۀ کتبی خود که در‬
‫مورد خالفت و داستان های پس از آن ‪ ،‬آن را نوشتند‪ C‬و دستور‪ C‬دادند که هر جمعه ‪ ،‬آن را برای مردم‬
‫بخوانند ‪ ،‬می فرمایند‪ ، C:‬إن نبي هللا صلى هللا عليه وآله قال‪ :‬الوالء لمن أعتق‪ ،‬فجاء رسول‪ C‬هللا صلى‬
‫هللا عليه وآله بعتق الرقاب من النار‪ ،‬وأعتقها من الرق‪ ،‬فكان للنبي صلى هللا عليه وآله والء هذه األمة‪،‬‬
‫وما لي بعده ما كان له‪ - 1‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬والیت برای کسی است که (برده‬
‫ای) را آزاد کند‪ .‬پیغمبر صلی هللا علیه و آله با آزاد کردن انسان ها از آتش دوزخ بر آنها والیت‬
‫دارد‪ .‬و من نیز پس از ایشان ‪ ،‬آنچه را که ایشان داشت ‪ ،‬دارم‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬اصالً یکی از معانی والیت ‪ ،‬در رابطۀ مستقیم برده داری است‪ .‬حال سؤال می کنیم که‬
‫امروز موالی ما كيست و چه كسی صاحب و مالك ما است؟ و كيست كه بر ما حق آقايی دارد و ما‬
‫به پذيرش واليتش ملزميم؟‬
‫پيامبر اكرم صلی هللا عليه و آله در خطبۀ غدير او را اينگونه معرفی می كنند ‪:‬‬
‫أال إن خاتم االئمه منا القائم المهدي ‪ -‬بدانيد آخرين امامان از ما قيام كننده یعنی مهدی است ‪.‬‬
‫أال إنه قد ب ّ‬
‫شر به من سلف من القرون بين يديه ‪ -‬اوست كه پيشينيان از قرن‌های گذشته به او بشارت‬
‫داده‌اند ‪.‬‬
‫أال إنه الباقي حجة و الحجة بعده وال حق إال معه و النور إال عنده ‪ -‬اوست كه به عنوان حجت باقی می‬
‫ماند و بعد از او حجتی نيست ‪ ،‬هيچ حقی نيست مگر همراه او ‪ ،‬و هيچ نوری نيست مگر نزد او‪.‬‬
‫سره و عالنيته ‪ -‬بدانيد كه اوست ولیّ خدا‬
‫أال و إنه ولي هللا في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في ّ‬
‫در زمين و حكم كنندۀ او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش‪. C‬‬
‫بله‪ .‬او همان امام زمان دوست داشتنی ما است كه امروز‪ C‬به يُمن نفسهايش زنده‌ايم و به بركت لطفش‬
‫رزق و روزيمان می‌دهند ‪ .‬او همان امام زمانی‪ C‬است كه نعمتی به عظمت او و منتی به سنگينی او‬
‫به احدی عطا نشده ‪ ،‬او همان أب رحيم ‪ ،‬همان پدر مهرورز‪ C‬است ‪.‬همان صاحب اختياری‪ C‬كه از ما‬
‫به خودمان مهربانتر‪ C‬است و صالحمان را نيكوتر‪ C‬می شناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگرانی ما‬
‫را دارد ‪ .‬اينگونه ‪ ،‬سروری‪ C‬و مالكيت او و غالمی و رقيت ما رابطه‌ای تكلّف آور و زحمت خيز و‬
‫از سر اجبار و اكراه نيست ‪ .‬پدر اختيار دارد برای فرزندش تصميم‪ C‬بگيرد ‪ ،‬به او امر و نهی كند ‪،‬‬
‫به او مسئوليتی‪ C‬بدهد و از او اطاعت طلب كند (که صد البته این اطاعت برای خوبی خود فرزند‪C‬‬
‫است)‪ .‬اما در عين حال به كودكش عشق می ورزد و حواسش تماما ً به اوست ‪ .‬زحمت او را می‬
‫كشد‪ ،‬پای فرزندش پير می شود‪ C‬و عمر و هزينه و امكانات می‌گذارد ‪ .‬پس من و تو برده ای نيستيم‬
‫كه خادم و غالم شخصی آنها باشیم‪ .‬بلکه اين بندگی و عبوديت را با دل و جان خريده‌ايم و عاشقانه‬
‫‪2‬‬
‫پذيرفته‌ايم‪.‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 30‬ص ‪13‬‬ ‫‪1‬‬

‫نشان ازبی نشانها ‪ ،‬سید محسن نبوی‬ ‫‪2‬‬

‫‪97‬‬
‫‪ ‬اقرار به مولويت امام عليه السالم و عمل به لوازم آن ‪ ،‬دارای مراتب و پله‌های مختلفی است كه با‬
‫ايمان شخص رابطه‌ای مستقيم دارد ‪ .‬يعنی هر چه ايمان فرد كامل‌ تر وافزون‌ تر باشد ‪ ،‬اين مراتب‬
‫واالتر خواهند بود ‪ .‬نخستين قدم اين است كه برده برای مواليش حق امر ونهی‪ C‬قائل باشد ‪.‬‬
‫يعنی اطاعت او را واجب بداند و برای او موقعيت فرمانبرداری در نظر بگيرد و خود را در جايگاه‬
‫فرمانبری قرار دهد ‪ .‬از آنجا كه امام عصر عليه السالم ولی هللا است ‪ ،‬اين حق را از جانب خداوند‬
‫دارد و اقرار به اين واليت ‪ ،‬نخستين پلۀ ايمان آدمی را تشكيل می‌ دهد ‪.‬‬
‫‪ ‬مرتبۀ دوم اين است كه عبد در هر امری به جهت حركت مواليش نظر كند و در هر راه كه می‌رود‬
‫رد پای مواليش را مالک قرار دهد و قلب و زبان و روح و بيانش را به سمت و سوی سرورش‬
‫سوق دهد ‪.‬‬
‫‪ ‬اما مرتبۀ باالترين و مقام برترین را كسی دارد كه مالكيت صاحب الزمان عليه السالم را به تمامی‬
‫درك كرده است ‪ .‬اينگونه فردی‪ C‬هر چه دارد از برای مواليش می‌ داند و تمام داراييش را در حقيقت‬
‫ملك آقايش می‌شمرد و از همۀ آنها به نفع ولی نعمتش بهره می گيرد‪ .‬در دنیای امروز که بردگی‬
‫نداریم ‪ ،‬می توان این مرحله را کارمند‪ C‬امام نامید‪ .‬یعنی هرچه از خود دارد ‪ ،‬دارایی و مالکیت و‬
‫حتی آزادی فردی‪ C‬او ‪ ،‬در ملکیت مدیرش است‪ .‬کار چنین شخصی فقط مدیریت این اموال و اوقات‬
‫است و باید تماما زیر نظر امام این مدیریت را انجام دهد‪.‬‬
‫متاسفانه (ویا به تعبیر امروزی‪ C‬ها خوشبختانه) ما از دنیای بردگی‪ C‬دور شده ایم‪ .‬خوشبختانه ‪ ،‬برای‬
‫اینکه واقعا ً ظلم های زیادی بر بردگان در طول تاریخ رفته که بعضی از آنها کافی است که ما را‬
‫یک عمر غمزده کند‪ .‬ولی متاسفانه برای اینکه ما نه فقط برده ها را آزاد نموده ایم بلکه مفهوم بردگی‬
‫را نیز بکلّی کنار گذاشته ایم‪ .‬ما آزادی را چنان دوست داریم که حاضریم‪ C‬خود را گول بزنیم و‬
‫واقعیت های زندگی‪ C‬و خلقت را نادیده بگیریم‪ C.‬ما فراموش کرده ایم که بندۀ خداوند متعالیم‪ .‬ما‬
‫فراموش می کنیم که به صدقه سری معصومین‪ C‬اطهار‪ C‬به سر می بریم‪ .‬ما نمی خواهیم قبول کنیم که‬
‫آخرتی در کاراست و برای آن باید کوشش نماییم و قس علیهذا‪ ...‬اگر بردگی امروز‪ C‬بود ‪ ،‬ما یک‬
‫سرمشق روشنی داشتیم که چگونه باید از ائمۀ خود اطاعت نماییم‪.‬‬

‫مقدمات فهم والیت‬


‫از آنجا که نویسنده ‪ ،‬اشکال فهم درست از والیت را در مقدمات و جهان بینی ما می داند ‪ ،‬لذا در‬
‫چندین فصل به بیان این مقدمات پرداختیم‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬الزم است که بار دیگر اشاره ای به این‬
‫مقدمات بنماییم‪.‬‬
‫در فصل اول گفتیم‪:‬‬
‫هدف خلقت ‪ ،‬محبت اهل بیت علیهم السالم است‪ .‬دیدیم که خداوند‪ C‬متعال جهان هستی را بخاطر اهل‬
‫بیت علیهم السالم ایجاد کرده و این جهان با وجود آنها است که برپا است و در آخرت هم مردم با‬
‫معیار رفتارشان‪ C‬با اهل بیت پاداش داده می شوند‪ C.‬بنابراین ‪ ،‬خیلی منطقی است اگر بگوییم که تمام‬
‫جهان صدقه سری‪ C‬وجود‪ C‬مبارک آنها است و اگر تمام جهان هم بخاطر‪ C‬بزرگداشت این ذوات مقدسه‬
‫از بین بروند و یا تلف شوند ‪ ،‬بازهم چیزی مخالف خواست خداوند‪ C‬متعال انجام نپذیرفته است و به‬
‫اصطالح ‪ ،‬یک چیز طبیعی‪ C‬است و چیز گزافی اتفاق نیفتاده است‪.‬‬

‫‪98‬‬
‫در فصل دوم گفتیم‪:‬‬
‫خداوند دنیایی را با هدف خاصی‪ C‬خلق کرده است‪ .‬این هدف رحمت است‪ .‬خدا می خواهد که به ما‬
‫خیری برساند‪ .‬ولی برای گرفتن این رحمت ‪ ،‬ما هم باید کاری در خور وسع خود بنماییم‪ .‬این کار که‬
‫آن را عبادت می گوییم یعنی ساختن ویا آماده سازی یک جاده به سوی‪ C‬خدا‪ .‬ما باید این راه را که‬
‫مستقیم و بزرگراه است ‪ ،‬خوب بکوبیم‪ C‬و آماده کنیم‪ .‬همچنین دیدیم که این دنیا به مثابۀ یک بازی است‬
‫که طی آن ما باید نمرۀ بیشتری را کسب کنیم تا جایزۀ بهتری را دریافت نماییم‪ .‬اتفاقا ً بهترین بازی‬
‫گران این بازی ‪ ،‬اولیاء خدا هستند‪ .‬آنهائی که به ظاهر زجر کشیدند ‪ ،‬گاهی شکنجه شدند ‪ ،‬گاهی‬
‫کشته شدند ‪ ،‬گاهی به اسارت برده شدند و غیره‪ .‬توجه کنید که طرز فکر مردم و عقل انسانی می‬
‫گوید که اینها دوستان خدا هستند ‪ ،‬و خداوند توانا و متعال باید هوای آنها را داشته باشد و نگذارد که‬
‫کوچکترین آسیبی به آنها برسد ‪ ،‬با اینحال می بینیم که قریب به همۀ آنها زندگی به ظاهر موفقی‪ C‬در‬
‫دنیا نداشته اند‪ .‬ولی گفتیم که این طرز فکر انسان است‪ .‬خدا چیز دیگری می خواهد‪ .‬خداوند یک‬
‫معاملۀ بزرگ با همۀ اینها – وحتی ما – انجام داده که اگر طبق برنامۀ او پیش رویم ‪ ،‬آخرتی‪ C‬چنان‬
‫‪1‬‬
‫خوب به ما ارزانی می دهد که خیلی راحت از این دردها بگذریم و از خداوند متعال راضی‪ C‬باشیم‪.‬‬
‫در فصل سوم گفتیم‪:‬‬
‫دنیایی که خداوند خلق کرده خیلی پیچیده تر از آن است که ماها می فهمیم‪ C.‬اوالً دو نوع خلقت ظاهری‬
‫و باطنی به نام های خلق و أمر را ایجاد کرده است‪ .‬یعنی این خلقت که ما فکر می کنیم بی جان‬
‫است‪ ،‬شاید بی جان به مفهومی که ما در ذهن داریم‪ C‬باشد ‪ ،‬ولی مسلما ً به نحوی می فهمد‪ C‬و دارای‬
‫هدف است‪ .‬و از آنجا که دنیا دارای هدف است ‪ ،‬به نوعی ‪ ،‬حیات دارد و زنده است‪ .‬و برای اداره‬
‫کردن دنیای زنده‪ ،‬احتیاج به مالئکۀ بیشمار (تعداد خیلی زیادی) است‪ .‬این مالئکه دارای درجه بندی‬
‫هستند و مثل ارتشی ها و یا سازمانهای دولتی دارای رئیس و مرؤوس‪ C‬هستند‪ .‬خواستۀ خداوند در‬
‫دنیای أمر که دنیایی مجرد است‪ ،‬بدون گذراندن زمان و فوری اجرا می شود‪ .‬ولی برای پیاده شدن‬
‫این خواستۀ خداوند در دنیای مادی ‪ ،‬زمان الزم است و مالئکه واسطه های بین دو دنیای مجرد و‬
‫ماده هستند‪ .‬برای فهم بیشتر‪ C‬این نکته کمی دربارۀ مجردات ‪ ،‬ماده و جسم لطیف سخن راندیم‪.‬‬

‫در فصل چهارم گفتیم‪:‬‬


‫انسان بدون والیت ‪ ،‬موجودی‪ C‬است پست‪ .‬ولی همین انسان وقتی با‬ ‫ِ‬ ‫در ابتدای فصل بیان شد که‬
‫والیت شده و وابستگی به انوار اهل بیت علیهم السالم پیدا می کند ‪ ،‬برتر از مالئکه می شود‪ .‬اهل‬
‫البیت علیهم السالم که از علّیین بوده اند ‪ ،‬باعث باال رفتن مالئکه هم می شوند زیرا آنها بودند که به‬
‫مالئکه تسبیح گفتن را آموختند‪.‬‬
‫سپس به نکتۀ مهمّی پرداختیم که یک مفهوم کلیدی در رابطه با شناخت والیت است و آن اینکه فرق‬
‫بین جبر و اراده چیست‪ .‬والیت ‪ ،‬فقط در رابطه با اراده و نیّت انسانی است‪ .‬یعنی این انسان است که‬
‫با قوۀ عشق به سوی ولیّ خود می رود‪ .‬هرچند این ارتباط را قوی تر کند ‪ ،‬نتیجۀ کار او بهتر است و‬
‫هر چه روی از آن حضرات برگرداند ‪ ،‬در واقع به خودش ضرر زده است‪.‬‬

‫ارْ ِجعِي ِإلَى رَ بِّكِ رَ اضِ ي ًَة مَّرْ ضِ ي ًَّة – ‪ 28‬فجر‬ ‫‪1‬‬

‫‪99‬‬
‫در انتها کمی دربارۀ درجات عالیه ای که این انسان می تواند برسد ‪ ،‬بحث کردیم‪ C‬و اینکه تمام مطالب‬
‫ذکر شده توسط اهل بیت علیهم السالم را نمی توان غیرعقال نی دانست هرچند مدل خوبی برای فهم‬
‫آنها نداشته باشیم‪.‬‬
‫اضافه بر مقدمات فوق‪ C‬این نکته را تأکید می نماییم که انسان‪ ،‬طبق بیان قرآن کریم‪ ،‬به سوی خداوند‬
‫سبحان در حرکت است و پایان سفرش‪ ،‬مالقات با خداست؛ یا َأی َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّنک کا ِد ٌح ِإلی َربِّک ْ‬
‫کدحا ً‬
‫َفمُالقِی ِه (‪ 6‬انشقاق)‪ .‬کدح به معنای تالش کردن ‪ ،‬و خسته شدن است‪ .‬و َکا ِدحٌ‪ :‬شخم زننده ‪ -‬تالشگری‬
‫که به نفس نفس افتاده است‪ .‬راغب کدح را سعی توأم با رنج گفته است‪ .‬در نهج البالغه خطبه ‪127‬‬
‫ِح خاسِ ٌ‪C‬ر ‪ -‬ای بسا رنجبری که زیانکار‪ C‬است‪ .‬منظور کسی است که فقط برای دنیا‬ ‫آمده‪َ :‬و رُبَّ کاد ٍ‬
‫تالش می کند‪ .‬پس معنای آیۀ ذکر شده چنین است‪ :‬ای انسان تو توأم با تالش و رنج به سوی‬
‫پروردگارت روانی و او را مالقات خواهی کرد‪.‬‬
‫بشر‪ ،‬برای رسیدن به این هدف‪ ،‬به دو محور اصلی مُلکی (ظاهری) و ملکوتی (باطنی) نیاز دارد‪.‬‬
‫انسان در محور مُلکی و ظاهری‪ ،‬به ادارۀ جامعه و کشورداری و رهبری‪ C‬نیازمند است و محور دوم‬
‫که بسیار‪ C‬مهم تر از اولی است و تکیه گاه آن به شمار می رود‪ ،‬رهبری باطنی‪ C‬و ملکوتی است‪ .‬این‬
‫سیر‪ ،‬سیری‪ C‬عمودی و طولی است که صیرورت نیز خوانده می شود؛ یعنی انسان در درون خود‬
‫سفری با مراتب و منازل متعدد دارد و برای پیمودن تمام این منازل‪ ،‬نیاز به رهبر و الگو دارد‪ ،‬و‬
‫این موضوع انکارناپذیر است‪ .‬سیر‪ ،‬یعنی حرکتی که در همۀ اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد؛‬
‫امّا صیرورت؛ یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی‪ C‬به منزلت دیگر تکامل‬
‫یافتن‪ .‬یک خودرو‪ C‬که شتابان در بزرگ راه پیش می رود‪ C‬و میوه ای که مرحله های گوناگون را پشت‬
‫سر می گذارد‪ ،‬هر دو حرکت دارند؛ امّا حرکت اولی به نحو سیر و حرکت است و دومی به نحو‬
‫صیرورت‪ C‬است؛ یعنی میوه از خاک حرکت کرده و به مرحلۀ شکوفه رسیده و پس از آن‪ ،‬به میوه‬
‫خام و پخته تبدیل شده است‪ .‬این شدن را که حرکتی درونی‪ C‬است‪ ،‬صیرورت می خوانند‪ .‬انسان ها نیز‬
‫بدون استثنا‪ ،‬در تحول درونی‪ ، C‬در حال حرکت صیرورتی‪ C‬هستند که سرانجام‪ C‬آن‪ ،‬لقای حق تبارک و‬
‫تعالی است‪.‬‬
‫حال با توجه به تمام این مقدمات ‪ ،‬به بخش بعدی می رویم‪ C‬تا ببینیم والیت را چگونه معنا نماییم‪.‬‬

‫مفهوم والیت‬
‫والیت بیش از آنکه یک مفهوم باشد ‪ ،‬یک دیدگاه است‪ .‬والیت مجموعه ای از مفاهیم است که در آن‬
‫هدف و هدفداری‪ C‬تعریف‪ C‬شده است‪ .‬اضافه بر آن وسیلۀ تأثیر پذیری و تأثیر گذاری‪ C‬نیز در آن جایگاه‬
‫مهمی دارد‪ .‬والیت یعنی مجموعه ای از شناخت ‪ ،‬محبت و حرکت به سوی هدف‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬می گوییم والیت آن چیزی است که باعث می شود ما با استفادۀ از آن بتوانیم‪ C‬خود را به خدا‬
‫برسانیم‪ .‬این چیز دارای سه واحد شناخت ‪ ،‬محبت و اطاعت است‪.‬‬
‫هدف ‪ ،‬یقینا ً خدا است‪ .‬قولوا ال اله اال هللا تفلحوا‪ .‬إ ّنا هّلل و إ ّنا إلیه راجعون‪ .‬یا َأی َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّنک کا ِد ٌح‬
‫کدحا ً َفمُالقِی ِه (‪ 6‬انشقاق)‬
‫ِإلی َربِّک ْ‬
‫بالطبع است‪ .‬او را ول کنید در حضیض ما ّدی‬ ‫شروع ‪ ،‬انسانی ضعیف و ناتوان است‪ .‬او ما ّدیگرای‪ّ C‬‬
‫گری از حیوانات هم پست تر است‪ .‬ولی انسان چیزی دارد که حیوانات ندارند‪ :‬عشق به زیبایی و‬
‫کمال‪ .‬این عشق را مالئکه دارند ولی در آنها تأثیر چندانی ندارد‪ .‬این عشق در انسان ها می تواند‬
‫‪100‬‬
‫انسان را از پایین ترین نقاط به باالتر از مالئکه در یک چشم به هم زدنی ارتقاء دهد‪ .‬این حرکتی‪C‬‬
‫است که مالئکه از دیدن آن لذت می برند و مانند نور ستارگان برای آنها می درخشد‪.‬‬
‫ولی این حرکت ‪ ،‬گفتنش ساده تر است تا در عمل‪ .‬در عمل ‪ ،‬ما شیطان داریم که نمی گذارد وارد‪ C‬این‬
‫میدان شویم‪ .‬ما هوای نفس داریم که نمی خواهد لذات نقدی را به آینده ای نسیه معامله کند‪ .‬ولی عقلی‬
‫داریم که متوجه وجود معرفتی‪ C‬ماورای آنچه می بینیم می شود‪ .‬عقل درک می کند که اگر نفس را‬
‫کنترل نماییم ‪ ،‬دارای آینده ای بهتر می شویم‪ .‬یک شکارچی‪ C‬می داند که باید صبر کند تا شکاری را‬
‫به دام اندازد و یا شکار کند‪ .‬یک کشاورز‪ C‬می داند که بهتر است دانه هایی را به جای خوردن بر‬
‫زمین بپاشد و صبر‪ C‬کند تا مقدار بیشتری را بعداً کسب کند‪ .‬انسان های اولیه از همان ابتدا متوجه این‬
‫نکات شدند و این به برکت وجود عقل در انسان است‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬خداوند دو عامل شناخت یعنی عقل و عامل حرکت یعنی محبت را به ما داده است‪ .‬حال ‪،‬‬
‫این ما هستیم که باید اراده نماییم تا از ایندو استفاده کنیم و آیندۀ خود را در دنیای واقعی بسازیم‪ C.‬عقل‬
‫ما همه چیز را نمی فهمد و احتیاج به تجربه دارد‪ .‬لذا وجود یک الگو برایش بسیار مهم است‪ .‬و برای‬
‫حرکت هم احتیاج به نیرویی دارد تا او را هل دهد و یا جذب نماید‪ .‬محبت اهل بیت علیهم السالم‬
‫باعث حرکتی‪ C‬بسیار قوی به سوی خدا و تثبیت آینده ای بس نیکو در آخرت است‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬معنای (ولی) و همچنین پیغام غدیر این است که پیغمبر و اهل بیت ایشان علیه السالم را‬
‫اولی بر خود بدانیم‪ .‬آنها سزاوارتر به مؤمنان هستند از خود مؤمنان‪ .‬اقل اقل این مفهوم آن است که‬
‫این ذوات مقدسه ‪ ،‬دنیا را بهتر از ما فهمیده اند‪ .‬و مؤمنین برای حرکت خود به سوی خدا ‪ ،‬باید حکم‬
‫و ارادۀ آنها را مقدم بر ارادۀ خود بدارند و از جان و مال در اطاعتشان مضایقه نکنند‪ .‬آنها سرور ما‬
‫و ما بردۀ آنها هستیم اگر حقیقت را دریابیم‪ .‬و این معنای والیت است‪.‬‬
‫در دعای ندبه ‪ ،‬زیبایی‪ C‬امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف را چنین تابلو نموده است تا ما با‬
‫دیدن این زیبایی ها بیشتر مجذوب این مقام واال و شریف شویم‪ C‬و ناخود آگاه به سوی‪ C‬ایشان جلب‬
‫گردیم‪ .‬با هم بخوانیم‪C:‬‬
‫پدر و مادرم و جانم فدایت شوند‪ ،‬می‌خواهم برایت سپر و حصار باشم‪ ،‬ای فرزند‪C‬‬
‫سروران مقرّ ب‪ ،‬ای فرزند‪ C‬نجیبان گرامی‪ ،‬ای فرزند‪ C‬راهنمایان راه یافته‪ ،‬ای فرزند‬
‫برگزیدگان پاکیزه‪ ،‬ای فرزند بزرگواران نجیب‪ ،‬ای فرزند‪ C‬پاکان پاکیزه‪ ،‬ای فرزند‬
‫بزرگواران برگزیده‪ ،‬ای فرزند دریاهای بی‌کران بخشش و رٔافت و محبت‪ ،‬ای فرزند‪C‬‬
‫ماه‌های نورافشان‪ ،‬ای فرزند چراغ‌های تابان‪ ،‬ای فرزند ستارگان فروزان‪ ،‬ای فرزند‬
‫اختران درخشان؛ ای فرزند‪ C‬راه‌های روشن‪ ،‬ای فرزند نشانه‌های آشکار‪ ،‬ای فرزند‬
‫دانش‌های کامل‪ ،‬ای فرزند‪ C‬آیین‌های مشهور‪ ،‬ای فرزند نشانه‌های حفظ شده‪ ،‬ای فرزند‪C‬‬
‫معجزات موجود‪ ،‬ای فرزند‪ C‬دلیل‌های محسوس‪ ،‬ای فرزند راه مستقیم‪ ،‬ای فرزند خبر‬
‫بزرگ‪ ،‬ای فرزند کسی که در ا ّم الکتاب‪ ،‬نزد خدا‪ ،‬واال و حکیم است‪ ،‬ای فرزند آیات‬
‫و نشانه‌ها‪ ،‬ای فرزند دلیل‌های آشکار‪ ،‬ای فرزند‪ C‬برهان‌های نمایان‪ ،‬ای فرزند‬
‫حجّ ت‌های رسا‪ ،‬ای فرزند‪ C‬نعمت‌های کامل‪ ،‬ای فرزند‪ C‬طه و آیات محکم؛ ای فرزند‬
‫یس و ذاریات‪ ،‬ای فرزند‪ C‬طور و عادیات‪ ،‬ای فرزند کسی که نزدیک شد‪ ،‬آنگاه‬
‫درآویخت تا آنکه در دسترسی و نزدیکی به خدای علی اعلی‪ ،‬به فاصله دو کمان یا‬
‫کمتر بود‪ ،‬ای کاش می‌دانستم خانه‌ات در کجا قرار گرفته‪ ،‬بلکه می‌دانستم کدام زمین‬
‫تو را برداشته یا چه خاکی؟ آیا در کوه رضوایی‪ C‬یا در غیر آن‪ ،‬یا در زمین ذی‬

‫‪101‬‬
‫طوایی؟ بر من سخت است که مردم را می‌بینم‪ ،‬ولی تو دیده نمی‌شوی‪ C‬و از تو‬
‫نمی‌شنوم‪ C‬صدای محسوسی‪ C‬و نه رازونیازی‪ ،‬بر من سخت است که تو را بدون من‬
‫گرفتاری‪ C‬فراگیرد‪ C‬و از من به تو فریاد‪ C‬و شکایتی نرسد‪ ،‬جانم فدایت‪ ،‬تو پنهان شده‌ای‬
‫هستی که از میان ما بیرون نیستی‪ ،‬جانم فدایت‪ ،‬تو دوری هستی که از ما دور نیست‪،‬‬
‫جانم فدایت‪ ،‬تو آرزوی هر زن و مرد مشتاقی که آرزوی وصال تو را دارد‪ .‬و تو را‬
‫یاد کرده‪ ،‬از فراقت ناله کنند‪ .‬جانم فدایت؛ تو هم‌پیمان نیرومند و توانایی‪ C‬که کسی بر‬
‫او برتری‪ C‬نگیرم؛ جانم فدایت‪ ،‬تو درخت ریشه‌دار سرفرازی که هم‌ طرازی نپذیرد‪،‬‬
‫جانم فدایت‪ ،‬تو نعمت دیرینه‌ای که او را مانندی نیست‪ ،‬جانم فدایت‪ ،‬تو یارشریفی‪C‬‬
‫هستی که برابری‪ C‬ندارد‪ .‬تا کی نسبت به تو سرگردان باشم‪ ،‬ای موالیم و تا چه زمان و‬
‫‪1‬‬
‫با کدام بیان‪ ،‬تو را وصف‪ C‬کنم و با چه رازونیازی؟‬
‫به راستی‪ C‬شما را چگونه توصیف‪ C‬کنم؟ ای انسان برتر‪ C‬و ای انسان عرشی و یا شاید بهتر بگوییم‪ C‬ای‬
‫نورعرشی‪ C‬انسان نما‪.‬‬

‫معرفت امام به نورانیت یعنی چه؟‬


‫امام صادق‪ C‬علیه‌السالم جهت تشویق مؤمنان به زیارت امام رضا علیه السالم فرمودند‪ C:‬نوۀ من در‬
‫زمین خراسان در شهری به نام طوس کشته خواهد شد‪ .‬هر کس بامعرفت به‌ حق او وی را زیارت‬
‫کند روز‪ C‬قیامت دستش را می گیرم و او را به بهشت می برم اگرچه اهل گناهان کبیره باشد ‪ .‬عرض‬
‫شد شناختن حق او چیست؟ فرمودند‪ :‬بداند که ایشان امامی است که اطاعتش واجب است و غریب و‬
‫شهید است‪ .‬پس هر کس که آگاهانه به حقش او را زیارت کند خدا به او اجر هفتاد شهیدی‪ C‬که برابر‬
‫رسول خدا صلی‌هللا علیه و آله از روی‪ C‬حقیقت شهید شدهاند بدهد‪ 2.‬وه ‪ ،‬چه زیبا است سخنان ائمه‬
‫علیه السالم و مهم تر از آن ‪ ،‬همۀ مطالب آنها مثل یک زنجیر به هم پیوسته است و خللی در آن‬
‫نیست ‪ ،‬اگر توجه کنیم‪.‬‬
‫همین یک روایت ‪ ،‬تمام جنبه های مفهوم والیت را در بر دارد!‬
‫خدا به زائر امام رضا علیه السالم اجر می دهد – وجود‪ C‬آخرت و ثواب و عقابی که با محبت و مودت‬
‫ائمه علیه السالم عجین باشد‪ .‬این هدف خلقت است‪.‬‬
‫زائر باید با مقام امام آگاه باشد‪ .‬شناخت ‪ ،‬پایه و اساس دین است‪ .‬بدون شناخت ‪ ،‬هیچ حرکتی معنا و‬
‫ارزشی ندارد‪ .‬امام فرمود‪ :‬معرفتی بالنورانیة معرفة هللا عزوجل و معرفة هللا عزوجل معرفتی‪C‬‬
‫ِمى‪ ،‬يَا ا ْبنَ السَّادَ ِة ْال ُم َقرَّ ِبينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ال ُّنجَ با ِء اَأْل ْكرَ مِينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ْالهُدا ِة ْال َم ْه ِديِّينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ْال ِخيَرَ ِة ْال ُمه ََّذ ِبينَ ‪ ،‬يَا‬ ‫‪ِ 1‬بَأ ِبي َأ ْنتَ َوُأمِّي َو َن ْفسِ ي لَكَ ْال ِوقا ُء َو ْالح ٰ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫طار َف ِة اَأْل ْنجَ ِبينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ اَأْلطاِئ ِ‬
‫ُج‬‫ُور ال ُمنِيرَ ِة‪ C،‬يَا ا ْبنَ ال ُّسر ِ‬ ‫ضار َم ِة ال ُم ْن َتجَ ِبينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ال َقماقِ َم ِة ا ْكرَ مِينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ال ُبد ِ‬ ‫ب ْالمُطه َِّرينَ ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ال َخ ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ا ْبنَ ْالغَ ِ‬
‫وم الكا ِملةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ال ُّس َن ِن‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫اَّل‬ ‫َأْل‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫َّ‬ ‫ْالمُضِ يَئ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ الش ُه ِ‬
‫ُّ‬
‫الم ال ِئحَ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ العُل ِ‬ ‫ب الثاقِ َبةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ا نج ُِم الزاهِرَ ةِ؛ يَا ا ْبنَ ال ُّسب ُِل الواضِ حَ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ا عْ ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫َّالِئل ال َمشهُودَ ِ‪C‬ة ‪ ،‬يَا ا ْبنَ الصِّراطِ المُسْ تق ِِيم‪ C،‬يَا ا ْبنَ الن َبا العَظِ ِيم‪ ،‬يَا ا ْبنَ َمنْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ت الم َْوجُودَ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ الد ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْأ‬
‫ْال َم ْشهُورَ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ ْالمَعال ِِم ال َم ثورَ ةِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ المُعْ ِجزا ِ‬
‫ْ‬
‫ْ‬
‫ت الباهِراتِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ الحُجَ ِج‬ ‫ْ‬ ‫ِين الواضِ حا ِ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫َّالِئل الظاهِراتِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ البَراه ِ‬ ‫َّ‬ ‫ت‪ C،‬يَا ا ْبنَ الد ِ‬ ‫ت َوال َبيِّنا ِ‬ ‫ْ‬ ‫ب لَدَ ى هّٰللا ِ عَ لِيٌّ حَ كِي ٌم‪ ،‬يَا ا ْبنَ اآْل يا ِ‬ ‫ه َُو فِي ُأ ِّم ْالكِتا ِ‬
‫ْن َأ ْو‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ٰ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫نْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُحْ‬ ‫ْ‬ ‫ٰ‬ ‫ٰ‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫و‬
‫كانَ قابَ سَ ِ‬ ‫ق‬ ‫ف‬ ‫ى‬ ‫ل‬ ‫دَ‬ ‫ت‬ ‫ف‬ ‫دَنا‬ ‫م‬ ‫نَ َ‬ ‫ب‬ ‫ا‬ ‫َا‬
‫ي‬ ‫ِ‪،‬‬
‫ت‬ ‫ِيا‬‫د‬ ‫عا‬ ‫ال‬ ‫و‬ ‫ِ َ‬ ‫ور‬ ‫الط‬ ‫نَ‬ ‫ب‬ ‫ا‬ ‫َا‬
‫ي‬ ‫ِ‪،‬‬‫ت‬ ‫يا‬ ‫ار‬
‫ِ‬ ‫الذ‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫يس‬ ‫نَ‬ ‫ب‬ ‫ا‬ ‫َا‬‫ي‬ ‫‪C‬‬
‫؛‬ ‫ت‬
‫ِ‬ ‫ما‬ ‫ك‬ ‫م‬ ‫ال‬ ‫و‬‫َ‬ ‫ه‬ ‫ط‬ ‫نَ‬‫ب‬ ‫ا‬ ‫َا‬
‫ي‬ ‫ِ‪،‬‬
‫ت‬ ‫غا‬ ‫َّاب‬
‫ِ‬ ‫س‬ ‫ال‬ ‫البالِغاتِ‪ ،‬يَا ا ْبنَ عَ ِ‬
‫م‬ ‫ن‬ ‫ال‬
‫طوى ؟ عَ ِزي ٌز‬ ‫وى َأ ْو غَ يْرها َأ ْم ذِي ُ‬ ‫ٰ‬ ‫ضْ‬ ‫رَ‬ ‫رى ؟ َِأ‬
‫ب‬ ‫ٰ‬ ‫ث‬‫َ‬ ‫و‬ ‫ْ‬ ‫ض ُتقِلُّكَ َأ‬ ‫ٍ‬ ‫رْ‬ ‫وى ؟ َب ْل َأيُّ َأ‬ ‫ٰ‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫كَ‬ ‫ب‬ ‫ت‬ ‫ْ‬ ‫رَّ‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫اسْ‬ ‫نَ‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫َأ‬ ‫ي‬ ‫ر‬ ‫عْ‬ ‫شِ‬ ‫ْتَ‬ ‫ي‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫‪،‬‬ ‫لى‬ ‫ٰ‬ ‫عْ‬‫نى ُد ُنوّ اً َوا ْقتِرابا ً مِنَ ْالعَ لِيِّ اَأْل‬ ‫ٰ‬ ‫د‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫وى‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي‬ ‫ِيط ِبكَ دُونِيَ ْالب َْل َو ٰى َواَل يَنالُكَ ِم ِّني ضَ ِجي ٌج َواَل َش ْك ٰ‬ ‫وى‪ ،‬عَ ِزي ٌز عَ لَيَّ َأنْ ُتح َ‬ ‫رى‪َ ،‬واَل َأسْ م َُعَ‌ لَكَ حَ سِ يسا ً َواَل َنجْ ٰ‬ ‫عَ لَيَّ َأنْ َأرَ ى ْال َخ ْلقَ َواَل ُت ٰ‬
‫ِن َومُْؤ ِم َن ٍة َذ َكرا َفحَ َّنا‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي َأ ْنتَ مِنْ عَ قِي ِد‬ ‫شاِئق َي َت َم َّن ٰى مِنْ مُْؤ م ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫ناز ٍح مَا َن َزحَ عَ َّنا‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي َأ ْنتَ ُأمْ ِني َُّة‬ ‫َأ‬
‫ب لَ ْم ي َْخ ُل ِم َّنا‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي ْنتَ مِنْ ِ‬ ‫َأ ْنتَ مِنْ مُغَ َّي ٍ‬
‫َأ‬
‫لى َم َت ٰى حا ُر فِيكَ‬ ‫ُساو ٰى‪ِ ،‬إ ٰ‬ ‫ضاهى‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي ْنتَ مِنْ َنصِ يفِ َشرَ فٍ اَل ي َ‬ ‫َأ‬ ‫ٰ‬ ‫َأ‬
‫ِيل َمجْ ٍد اَل يُجارَ ٰى ‪ِ ،‬ب َن ْفسِ ي ْنتَ مِنْ تِال ِد نِعَ ٍم اَل ُت‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ُسامى؛ ِب َن ْفسِ ي ْنتَ مِنْ ث ِ‬ ‫عِ ٍّز اَل ي ٰ‬
‫ب َأصِ فُ فِيكَ َوَأيَّ َنجْ َو ٰى ؟‬ ‫يَا م َْواليَ َو ِإلَ ٰى َم َت ٰى ؟ َوَأيَّ خِطا ٍ‬
‫ارفا ً ِبحَ ِّق ِه‬ ‫ُ‬ ‫‪ 2‬من ال یحضره الفقیه؛ ج ‪2‬؛ ص ‪َ .584‬قا َل َأبُو عَ ْب ِد هَّللا ِ ع ُی ْق َت ُل حَ َفدَ تِی ِبَأرْ ِ‬
‫ض ُخرَ اسَ انَ فِی َمدِی َن ٍة ُی َقا ُل لَهَا طوسُ َمنْ َزارَ هُ ِإلَ ْیهَا عَ ِ‬
‫غَ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫ت فِدَ اکَ َو مَا عِ رْ فانُ حَ ق ِه قا َل َیعْ ل ُم ن ُه ِإمَا ٌم ُمفترَ ضُ الطاعَ ِة ِریبٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ت ُجع ِْل ُ‬ ‫َاِئر قُ ْل ُ‬ ‫َأ َخ ْذ ُت ُه ِب َیدِی ی َْو َم ْالقِیَا َم ِة َو َأ ْد َخ ْل ُت ُه ْالجَ َّن َة َو ِإنْ َکانَ مِنْ َأهْ ِل ْالکَب ِ‪C‬‬
‫ُول هَّللا ِ ص عَ لَی حَ قِی َقة‬ ‫رَ ِ‬ ‫س‬ ‫یْ‬ ‫َدَ‬‫ی‬ ‫ِ َ نَ‬‫ْ‬
‫ی‬ ‫ب‬ ‫دَ‬ ‫ه‬ ‫ْ‬
‫ش‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫اسْ‬ ‫ارفا ً ِبحَ ِّق ِه َأعْ َطاهُ هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َّل َأجْ رَ سَ ْبعِینَ َش ِه ِ ِ‬
‫َّن‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ً‬ ‫ا‬ ‫ید‬ ‫َش ِهی ٌد َمنْ َزارَ هُ عَ ِ‬
‫‪102‬‬
‫بالنورانیة و هو الدین الخالص‪ - 1‬معرفت امام در سطح نورانی آن برابر است با شناخت خود خدا و‬
‫اصال همین شناخت یعنی دین ودینداری خالص‪.‬‬
‫امام اطاعتش واجب است‪ .‬کسی که به این درجه از آگاهی برسد ‪ ،‬امام را معصوم دانسته و پیوسته‬
‫در پی آن است که از دستورات‪ C‬آنها اطاعت نماید و گام در جای پای آنها بگذارد‪ .‬در دعای فرج می‬
‫عرفتنا منزلتهم‪ .‬کسانی که ما باید از آنها اطاعت کنیم ‪ ،‬اوالً فوق‪ C‬انسان های دیگر‬
‫خوانیم‪ :‬و بذلک ّ‬
‫هستند‪ 2‬و ثانیا ً مایۀ محبّت آنها می شود‪ .‬ما قهرمانان را دوست داریم‪ C.‬این ذوات مقدسه از قهرمانان‬
‫خلقت هم باالترند‪.‬‬
‫اجر هفتاد شهید گرفتن یعنی به درجۀ فهم و عمل ایمان رسیدن‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند‪ C:‬أنه‬
‫ال یستکمل أح ٌد االیمان حتی یعرفنی ُکنه معرفتی بالنورانیة‪ - 3.‬کسی به درجۀ کامل معرفت و شناخت‬
‫دین نمی رسد مگر آنکه مقام نورانی و کمال من را دریابد‪.‬‬
‫والیت امیرالمؤمنین علیه السالم یعنی داستان خلقت‪ .‬والیت امیرالمؤمنین علیه السالم یعنی داستان‬
‫بهشت و جهنم‪ .‬والیت امیرالمؤمنین علیه السالم یعنی داستان آزمایش انسان ها‪ .‬والیت امیرالمؤمنین‬
‫علیه السالم یعنی داستان زیبایی و محبت‪ .‬والیت امیرالمؤمنین علیه السالم یعنی داستان عشق ورزی‪C‬‬
‫و مودت به ساحت پاک آنها‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم شناخت نورانی خود را به زبانی ساده چنین فرمودند‪ :‬شناخت من به‬
‫نورانیّت‪ ،‬شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانیّت‪ .‬این است همان دین خالص که‬
‫ُأ‬
‫ین ُح َنفا َء َو ُیقِیمُوا الصَّال َة َو یُْؤ ُتوا َّ‬
‫الزکا َة َو‬ ‫ین لَ ُه ال ِّد َ‬ ‫خداوند می‌فرماید‪َ :‬و ما ِمرُوا ِإاَّل لِ َیعْ ُب ُدوا َ‬
‫هللا م ُْخلِصِ َ‬
‫ذلِکَ دِینُ ْال َق ِّی َمةِ‪( .‬آیه) می‌فرماید‪ C:‬به آن‌ها دستور داده نشده مگر اینکه به نبوّ ت حضرت محمّد صلی‬
‫هللا علیه و آله ایمان آورند که همان دین حنیف محمّدی ساده است‪ .‬این قسمت آیه‪َ :‬و ُیقِیمُوا الصَّال َة؛‬
‫هرکس اقامه والیت مرا کرده باشد نماز را به‌پای داشته است‪ ...‬هر که اقرار به والیت من نداشته‬
‫باشد اقرار به نبوّ ت پیامبر صلی هللا علیه و آله برای او سودی‪ C‬نخواهد‪ C‬داشت‪ .‬این دو (اقرار به نبوت‬
‫پیغمبر اکرم و اقرار‪ C‬به والیت امیرالمؤمنین علیهما السام) با هم قرین و همراهند‪ .‬زیرا پیامبر اکرم‬
‫صلی هللا علیه و آله نبیّ مرسل و امام مردم است‪ .‬و علی علیه السالم پس از او امام مردم‪ C‬و وصیّ‬
‫محمّد صلی هللا علیه و آله است چنانچه پیامبر‪ C‬اکرم (ص) فرمود‪ :‬تو نسبت به من مانند هارون نسبت‬
‫به موسی‪ C‬هستی جز اینکه بعد از من هیچ پیامبری نیست‪ .‬اوّ ل ما محمّد (ص) و وسط ما محمّد (علیه‬
‫السالم) و آخر ما محمّد (عجل هللا تعالی فرجه الشریف) نام دارد هرکس معرفت مرا کامل داشته باشد‬
‫‪4‬‬
‫او بر دین قیّم و استوار است چنانچه در این آیه می‌فرماید‪ :‬ذلِکَ دِینُ ْال َق ِّی َمةِ‪.‬‬

‫ُسی َْن َو ااْل َِئ َّم َة مِنْ ُن ٍ‬


‫ور‬ ‫ت َعلِ ّیا ً َو َفاطِ َم َة َو ْال َح َس َن َو ْالح َ‬‫در یک روایت قدسی آمده است‪َ :‬یا م َُح َّم ُد ِا ِّنی َخلَ ْق ُ‬
‫ان م َِن ْالکَاف ِِر َ‬
‫ین َیا‬ ‫ین َو َمنْ َج َحدَ َها َک َ‬ ‫ان م َِن ْال ُم َقرَّ ِب َ‬ ‫َوا ِح ٍد ُث َّم َع َرضْ ُ‬
‫ت َواَل َی َت ُه ْ‪C‬م َعلَی ْال َماَل ِئکَ ِة َف َمنْ َق ِبلَ َها َک َ‬

‫‪ 1‬بحار ج ‪ 26‬ص ‪2‬‬


‫‪ 2‬در اینجا الزم است تذکر دهیم که این مقام مختص معصومین است و حتی فرزندان و یا خاندان نزدیک آنها و یا امامزاده ها را شامل نمی‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ 3‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 26‬ص ‪1‬‬
‫عَز‌وَ‌جَ َّل َمعْ ِر َفتِی ِبال ُّنورَ ا ِنیّة َو ه َُو الدِّینُ ْال َخالِصُ الَّذِی َقا َل هَّللا ُ َتعَ الَی َو ما ُأ ِمرُوا ِإاَّل ِل َیعْ ُبدُوا‬ ‫عَز‌وَ‌جَ َّل َو َمعْ ِرفة هَّللا ِ َّ‬ ‫‪َ 4‬معْ ِر َفتِی ِبال ُّنورَ ا ِنیّة َمعْ ِرفة هَّللا ِ َّ‬
‫ُأ‬
‫الزکا َة َو ذلِکَ دِینُ ْال َق ِّی َم ِة َیقُو ُل مَا ِمرُوا ِإاَّل ِب ُنبُوّ ة مُحَ َّم ٍد (صلی هللا علیه و آله) َو ه َُو الدِّینُ‬ ‫هللا م ُْخلِصِ ینَ لَ ُه ال ِّدینَ ُح َنفا َء َو ُیقِیمُوا الصَّال َة َو یُْؤ ُتوا َّ‬ ‫َ‬
‫ْالحَ نِیفِیّة ْالمُحَ َّم ِدیّة السَّمْ حة َو َق ْول ُ ُه ُیقِیمُونَ الصَّال َة َف َمنْ َأ َقا َم َواَل َیتِی َف َق ْد َأ َقا َم ال َّ‬
‫صاَل َة ‪َ ...‬منْ لَ ْم ُیقِرَّ ِب َواَل َیتِی لَ ْم َی ْن َفعْ ُه اِإْل ْقرَ ا ُر ِب ُنبُوّ ة‪ C‬مُحَ َّم ٍد (صلی هللا‬
‫ان َو َذلِکَ َأنَّ ال َّن ِبیَّ (صلی هللا علیه و آله) َن ِبیٌّ مُرْ سَ ٌل َو ه َُو ِإمَا ُم ْال َخ ْل ِق َو عَ لِیٌّ (علیه السالم) مِنْ َبعْ ِد ِه ِإمَا ُم ْال َخ ْل ِق َو‬ ‫علیه و آله) ِإاَّل َأ َّن ُهمَا َم ْقرُو َن ِ‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫اَّل‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬
‫َوصِ یُّ مُحَ َّم ٍد (صلی هللا علیه و آله) کمَا قا َل ل ُه الن ِبیُّ (صلی هللا علیه و آله) نتَ ِمنی ِب َمن ِزلة هَارُونَ مِنْ مُوسَ ی ِإ ن ُه ن ِبیَّ َبعْ دِی َو وَّ لنا مُحَ َّم ٌد‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ِّین ْال َقی ِِّم َکمَا َقا َل هَّللا ُ َتعَ الَی َو ذلِکَ دِینُ ْال َق ِّی َمةِ‪ - .‬تفسیر‬ ‫َن اسْ َتکْ َم َل َمعْ ِر َفتِی َفه َُو عَ لَی الد ِ‬ ‫(صلی هللا علیه و آله) َو َأ ْو ُ‬
‫سَط َنا مُحَ َّم ٌد َو آ ِخ ُر َنا مُحَ َّم ٌد َفم ِ‬
‫اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪۳۰۰‬‬

‫‪103‬‬
‫م َُح َّم ُد لَ ْو اَنَّ َعبْداً مِنْ عِ َبادِی َع َب َدنِی َح َّتی َی ْن َقطِ َع ُث َّم لَقِ َینِی َجاحِداً ل َِواَل َیت ِِه ْ‪C‬م اَ ْد َخ ْل ُت ُه ال َّنار‪ 1.‬ای محمد! من‬
‫علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از نوری واحد خلق کردم‪ .‬سپس والیت آنها را بر مالئکه‬
‫عرضه نمودم‪ .‬هر کدام از آنها که قبول کردند‪ ، C‬آنها را از نزدیکان (مقربین) قرار‪ C‬دادم و هرکس‬
‫(والیت) را قبول نکرد ‪ ،‬او را از کافرین تعیین نمودم‪ .‬ای محمد! اگر بنده ای از بندگان من تمام عمر‬
‫را عبادت کند ولی هنگام مالقات من از دشمنان والیت علی علیه السالم باشد ‪ ،‬او را وارد آتش می‬
‫نمایم‪.‬‬
‫در کتاب بحار االنوار‪ 2C‬بنقل از کتاب عتیق روایت بلندی آمده است که در آن توضیح مفصلی بر‬
‫معنای معرفت نورانی امام داده شده است و ما بخش هایی از آن را آورده ایم‪.‬‬
‫روزی ابوذر‪ C‬از سلمان سؤال می کند که معرفت امام به نورانیت‪ C‬یعنی چه؟ سلمان پیشنهاد می کند که‬
‫خدمت امام برسیم و از خود ایشان سؤال کنیم‪ .‬امام علیه السالم می فرمایند‪ C:‬خوش آمدید ای دونفر‬
‫ولیِّ متعهد ما‪ .‬این سؤال شما در واقع از واجباتی‪ C‬است که هر مؤمنی باید از آن سؤال کند‪ .‬سپس امام‬
‫توضیح می دهند که‪ :‬کسی به ایمان نمی رسد مگر آنکه مرا بشناسد در حداکثر مفهوم شناخت من به‬
‫نورانیت‪( .‬بدانید) که شناخت نورانی من همان شناخت خداوند متعال است‪ .‬و هرگاه کسی مرا در این‬
‫حد شناخت ‪ ،‬او کسی است که خداوند قلب او را برای ایمان داشتن امتحان کرده است‪ .‬این چنین‬
‫افرادی هرچه را دربارۀ ما از خدا بشنوند‪ ، C‬خدا به آنها سعۀ صدر می دهد تا آن را قبول کنند‪ .‬آنها در‬
‫آن شکی نمی کنند و (به کفر و جهالت) باز نمی گردند‪ .‬ای ابوذر ‪ ،‬من بندۀ خدایم و خلیفۀ او بر‬
‫زمین‪ .‬ما را ارباب (خدا) قرار ندهید و در فضل ما هرچه می خواهید بگویید‪ .‬شما هیچگاه نمی توانید‬
‫به بیان کمال فضل ما برسید‪ .‬همانا خداوند به ما بزرگتر و بیشتر از آنچه که بتوانید شما وصف‪ C‬کنید‬
‫(و حتی اگر) من هم وصف‪ C‬کنم و فکر شما بدان برسد به ما عطا کرده است‪ .‬پس اگر ما را چنین‬
‫شناختید ‪ ،‬شما مؤمن هستید‪... .‬‬
‫ای سلمان و ای جندب (ابوذر)! من و محمد صلی هللا علیه و آله نوری واحد بودیم‪ .‬خداوند‪ C‬آن را به‬
‫دونیم کرد‪ .‬نصفی را فرمود‪ C‬محمد شو؛ و نصف دیگر را فرمود علی شو‪ .‬بر همین اساس بود که‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند‪ C:‬علي مني و أنا من علي و ال يؤدي عني إال علي‪.‬‬
‫(این در وقتی بود که پیغمبر‪ C‬در حج دوم) به ابوبکر مأموریت‪ C‬دادند تا برائت (از کفار) را اعالن‬
‫نماید‪ .‬أما وحی آمد که این مسئله را یا خودت ویا کسی که از تو است باید ابالغ کند‪ .‬لذا پیغمبر‪ C‬صلی‬
‫هللا علیه و آله و سلم مرا فرستادند تا ابوبکر را برگردانم‪ .‬او پرسید‪ C‬آیا (بر علیه من) چیزی نازل‬
‫شده؟ پیامبر گرامی فرمودند‪ :‬نه ولی دستور‪ C‬این است که یا من و یا علی این پیام را باید برساند‪ .‬سپس‬
‫امام علیه السالم ازاین واقعه نتیجه می گیرند‪ C‬و می فرمایند‪ :‬ای سلمان و ای جندب! کسی که شایستۀ‬
‫حمل یک پیغام نیست چگونه می تواند شایستۀ خالفت یک امت باشد؟ سپس بر می گردند سر اصل‬
‫مطلب و می فرمایند‪ C:‬من و رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم نور واحدی بودیم‪ .‬حضرت محمد‬
‫صلی هللا علیه و آله رسول‪ C‬خدا شد و من وصی‪ C‬مرتضای (پسندیده) او شدم‪ .‬پیغمبر‪ C‬ناطق (گویا) شد و‬
‫من صامت (ساکت) شدم‪ .‬و در هر عصری باید یک ناطق و یک صامتی وجود‪ C‬داشته باشد‪ .‬ای‬
‫سلمان ‪ ،‬محمد صلی هللا علیه و آله و سلم منذر شد و من هادی‪ ... .‬پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم‬
‫مسئول بهشت شد و من مسئول جهنم‪ .‬من به جهنم می گویم که فالنی را بگیر و فالنی را رها‬
‫کن‪ ... .‬امام علیه السالم موارد‪ C‬متعدد و زیادی از تقسیم امور دین و آخرت بین خود و پیامبر را ذکر‬
‫می کنند که ذکر آنها ممکن است بعضی را به شک اندازد‪ C‬لذا عالقمندان می توانند‪ C‬به اصل روایت‬
‫مراجعه کنند‪... .‬‬
‫بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪ ۲۸۱‬و ص ‪223‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، ٢٦‬ص ‪ ، ١‬ح ‪١‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪104‬‬
‫اگر سؤال کند که چرا و چگونه و به چه علت ‪ ،‬او کافر شده زیرا کسی از (کار) خدا سؤال نمی کند‬
‫(یعنی در واقع توان فکری آن را نداریم که به حکمت الهی برسیم و به اسرار خلقت و مشیت‬
‫خداوندی پی ببریم‪ ).‬و این مردم هستند که بازپرسی می شوند‪ C.‬ای سلمان و ای جندب! هرکس به آنچه‬
‫گفتم ایمان بیاورد‪ C‬و آنچه را که روشن کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و نورانی‪ C‬نمودم ‪ ،‬تصدیق‬
‫نماید ‪ ،‬آنگاه است که خداوند قلب او را برایمان داشتن امتحان کرده است و سینۀ او را برای (پذیرش)‬
‫اسالم باز نموده است‪ .‬او یک عارف مستبصر‪( C‬روشن بین) و بالغ و کامل شده است‪ .‬و کسی که به‬
‫این حقایق شک کند یا عناد نماید و توقف‪ C‬کند و متحیر شود و برگردد ‪ ،‬او مقصر است و ناصبی‪.‬‬
‫ای سلمان و ای جندب! من با قدرت الهی زنده می کنم و می میرانم‪ .‬من به اذن خدا شما را از آنچه‬
‫می خورید‪ C‬و از آنچه که در منزل هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم‪ .‬من از آنچه که در دل هایتان‬
‫دارید خبر دارم‪ .‬امامانی که از اوالد من هستند اینها را می دانند و هرگاه که خواستند ‪ ،‬بدان عمل می‬
‫اول ما محمد است و میانی ما محمد است و آخر ما محمد است‪.‬‬ ‫کنند‪ .‬زیرا همۀ ما یکی هستیم‪ِ .‬‬
‫سپس امام علیه السالم مطالبی می فرمایند که خالصۀ آن چنین است‪ :‬ما اسم اعظم را داریم که با آن‬
‫می توان به هر جای دنیا و عرش برویم و می توانیم هرچیزی را در این جهان کنترل نماییم‪ .‬با‬
‫اینحال انسان هایی هستیم مثل بقیه می خوریم‪ C‬و در بازارها حرکت می کنیم‪ .‬و ما شکر خدا را به‬
‫جای می آوریم‪ .‬این است معرفت نورانی ما‪ .‬به این (معرفت) بچسب تا هدایت شوی‪ .‬هیچ شیعه ای‬
‫به درجۀ روشن بینی نمی رسد تا اینکه مرا در این درجات بشناسد‪ C.‬و هرکه مرا به این درجات‬
‫بشناسد به حد کامل روشن بینی رسیده است‪ .‬او وارد دریایی از علم شده و به درجه ای باالتر از‬
‫فضل رسیده است و از سرّی از اسرار‪ C‬مخفی الهی مطلع شده است‪.‬‬
‫در این روایت ‪ ،‬امیرالمؤمنین علیه السالم نکته ای را فرمودند که آن را جداگانه ذکر می کنیم تا کمی‬
‫نسبت به آن توضیح دهیم‪ .‬امام علیه السالم فرمودند‪:‬‬
‫و ما هنگامی که مشیت کنیم‪ ،‬خداوند مشیت کرده است و هنگامی که چیزی را کراهت‬
‫داشته باشیم‪ ،‬خداوند‪ C‬کراهت دارد‪ .‬وای بر کسی که فضل ما و خصوصیّت ما و آنچه را‬
‫که خداوند به ما بخشیده انکار کند؛ چرا که هر کس که چیزی‪ C‬را از آنچه خداوند به ما‬
‫عطا نموده‪ ،‬انکار کند‪ ،‬همانا قدرت خداوند ع ّزوجّ ل و مشیت او در مورد ما را انکار‬
‫نموده است‪.‬‬
‫و در جایی دیگر آمده بود که خداوند به احترام‪ C‬خواسته های ما آنچه را که می خواهیم به عمل می‬
‫آورد‪ .‬بنابراین باید توجه کرد که در اینجا ما مشکل دور ویا مرغ و تخم مرغ را نداریم‪ .‬این امام است‬
‫که چیزی را خالف خواستۀ خدا نمی خواهد و اگر چیزی را خواست ‪ ،‬برای این است که مطمئن‬
‫است خدا آن را خواسته و ایشان همان را تقاضا می کنند و خداوند هم به صورت ظاهر به خواسته‬
‫های آنها جامۀ عمل می پوشاند‪ .‬همۀ اینها یک مرحله است ولی با کمی لطف از جانب خدا و ابراز‬
‫محبت از جانب متعالی و ابراز همراهی و یگانگی از جانب امام کمی پس و پیش دارد‪.‬‬
‫اما روایت زیر تعریف دقیق تری از معرفت‪ C‬تام امام می دهد‪.‬‬
‫جابربن‌ یزید جعفی به امام علیه السالم عرض کرد‪ :‬حمد خدای را که بر من به معرفت شما م ّنت نهاد‬
‫و فضل و مقام شما را فهماند و توفیق اطاعت از شما و دوستی‪ C‬با دوستان شما و دشمنی با دشمنانتان‬
‫را به من عنایت نمود‪ .‬امام علیه السالم فرمودند‪ C:‬جابر! می‌دانی‪ C‬معرفت چیست؟ معرفت در درجۀ اوّ ل‬
‫ت معانی است که در مرحلۀ دوّ م قرار دارد‪ .‬سپس معرفت‬ ‫اثبات توحید و یکتایی خدا است‪ .‬بعد معرف ِ‪C‬‬
‫ابواب در درجۀ سوّ م و آنگاه معرفت و شناسایی مردم‪ C‬در درجۀ چهارم‪ C‬قرار‪ C‬دارد و بعد شناختن‬
‫‪105‬‬
‫ارکان در مرتبۀ پنجم و در مرتبۀ ششم شناختن نقباء و پاکان است و در مرحلۀ هفتم شناختن نجباء‬
‫است و این تفسیر این آیه است که می فرماید‪ C:‬اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم‪ C‬مر ّکب‬
‫شوند‪ ،‬دریاها پایان می‌گیرد پیش از آنکه کلمات پروردگارم‪ C‬پایان یابد‪ .‬هرچند همانند آن (دریاها) را‬
‫کمک آن قرار دهیم‪ 109( .‬کهف)‪ .‬آنگاه این آیۀ را نیز قرائت نمودند‪ C‬که به همان مضمون است‪ :‬لَ ْو‬
‫هللا َع ِزی ٌز‬
‫هللا ِإنَّ َ‬ ‫ت َکل ُ‬
‫ِمات ِ‬ ‫َأنَّ ما فِی اَأْلرْ ِ‬
‫ض مِنْ َش َج َر ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه َس ْب َع ُة َأ ْبح ٍُر ما َنفِدَ ْ‬
‫َحکِی ٌم؛‬
‫جابر! اثبات توحید عبارت است از شناختن خدای قدیم و پنهان؛ چشم‌ها او را نمی‌بینند؛ ولی او همۀ‬
‫چشم‌ها را می‌ بیند؛ و او بخشنده و آگاه (از همه) چیز است‪ .‬او غیب است و باطن و او را (فقط) به‬
‫آن نحوی که خود را ستوده‪ ،‬در می‌یابی‪( .‬یعنی عقل به درک غیب راهی ندارد وفقط می توان از‬
‫آنچه که خود خداوند متعال نسبت به خود بیان کرده ‪ ،‬چیزهایی‪ C‬را بفهمیم‪).‬‬
‫امّا معانی؛ ما ‪ ،‬معانی خدا و مظاهر او در میان شماییم‪ .‬ما را از نور ذات خویش آفرید و امور‬
‫بندگان خود را به ما واگذارد‪ C.‬ما به اجازۀ او هرچه بخواهیم انجام می‌دهیم‪ .‬ما وقتی‪ C‬بخواهیم‪ ،‬خدا‬
‫می‌خواهد و هرگاه اراده کنیم‪ ،‬خدا اراده می‌کند‪ .‬ما را خداوند به این مقام رسانیده و از بین بندگان‬
‫خود برگزیده و ما را حجّ ت خویش در زمین قرار‪ C‬داده است‪ .‬هرکس که یکی از این‌ها را منکر شود‬
‫و رد کند‪ ،‬خدای بلند آوازه را رد کرده و کافر به آیات و پیامبران او علیهم السالم نموده است‪ .‬جابر!‬
‫هرکه خدا را با این صفت بشناسد‪ ،‬توحید‪ C‬را اثبات کرده است‪ ،‬چون این صفت موافق‪ C‬قرآن مجید در‬
‫آیۀ‪ :‬چشم‌ها او را نمی‌بینند ولی او همۀ چشم‌ها را می‌بیند‪ 103( C‬انعام) و همچنین آیۀ مبارکۀ‪ :‬هیچ‌‬
‫چیز همانند او نیست و او شنوا و بینا است‪ 11( .‬شوری) و آیۀ‪ :‬هیچکس نمی‌تواند بر کار او خرده‬
‫‪1‬‬
‫بگیرد ولی در کارهای آن‌ها‪ ،‬جای سؤال و ایراد است (‪ 23‬انبیاء) می باشد‪.‬‬

‫ْنی َِزیدَ ْالجُعْ فِی قال‪ ... :‬قا َل جَ ِاب ٌر ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ الَّذِی مَنَّ عَ لَیَّ ِب َمعْ ِر َف ِتکُ ْ‪C‬م َو َأ ْل َه َمنِی َفضْ لَکُ ْم َو َو َّف َقنِی ل َِطاعَ ِتکُ ْم م َُوااَل ة م ََوالِیکُ ْم َو مُعَ ادَ اة‬ ‫‪ 1‬عَ نْ جَ ِاب ِ‌رب ِ‌‬
‫َ‬ ‫َأْل‬ ‫َ‬
‫ب ثالِثا ث َّم َمعْ ِرفة ا ن ِام‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َأْل‬
‫َأعْ دَاِئکُ ْم َقا َل (علیه السالم) یَا جَ ِاب ُر َو تد ِری مَا ال َمعْ ِرفة ال َمعْ ِرفة ِإثبَات الت ْوحِی ِد وَّ ث َّم َمعْ ِرفة المَعَ انِی ثانِیا ث َّم َمعْ ِرفة ا ب َْوا ِ‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اًل‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ان َخامِسا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ال ُّن َقبَا ِ‪C‬ء سَ ادِسا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ال ُّنجَ بَا ِء سَ ِابعا ً َو ه َُو َق ْولُ ُه َتعَ الَی لَ ْو کانَ ْال َبحْ ُر مِداداً ِلکَلِما ِ‬ ‫َأْل‬
‫ت رَ بِّی لَ َنفِدَ ْال َبحْ ُر َق ْب َل‬ ‫رَ ِابعا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ا رْ َک ِ‬
‫هللا‬
‫ِمات ِ‬ ‫ِدَت َکل ُ‬ ‫ض مِنْ َشجَ رَ ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه سَ ْبعَ ُة َأ ْبح ٍُر ما َنف ْ‬ ‫ِ‬ ‫رْ‬ ‫َأْل‬‫ا‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ما‬ ‫نَّ‬‫َأ‬ ‫و‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫و‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫ا‬ ‫ْض‬‫ی‬ ‫َأ‬ ‫َاَل‬
‫ت‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ً‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫َدَ‬
‫م‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ِث‬ ‫م‬‫ب‬ ‫نا‬ ‫ْئ‬‫ج‬ ‫و‬‫ْ‬ ‫َ‬
‫ل‬ ‫و‬‫َ‬ ‫ِّی‬ ‫َأنْ َت ْن َفدَ َکل ُ‬
‫ِمات رَ ب‬
‫ِ ِ‬
‫ب الَّذِی ال ُت ْد ِر ُک ُه اَأْلبْصا ُر َو ه َُو ی ُْد ِر ُ‬
‫ک‬ ‫ِیم ْالغَ اِئ ِ‬ ‫ِ‬ ‫د‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫َات ال َّت ْوحِی ِد َمعْ ِر َفة هَّللا ِ ْ‬
‫ال‬ ‫ُ‬ ‫ب‬ ‫َات ال َّت ْوحِی ِد َو َمعْ ر َفة ْالمَعَ انِی َأمَّا ِإ ْ‬
‫ث‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫ب‬‫ث‬‫هللا عَ زی ٌز حَ کِی ٌم یَا جَ ِاب ُر ِإ ْ‬
‫ِإنَّ َ ِ‬
‫ور َذا ِت ِه َو‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫ِنْ‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫َ‬ ‫عَ‬ ‫رَ‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ْ‬
‫اخ‬ ‫م‬‫ْ‬ ‫ک‬
‫ُ‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ر‬
‫ُ‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫َظ‬ ‫م‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ِی‬
‫ن‬ ‫ا‬ ‫م‬
‫َعَ‬ ‫نُ‬ ‫حْ‬ ‫ن‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫ِی‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫َعَ‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫َّا‬
‫م‬ ‫اَأْل ْبصارَ َو ه َُو اللَّطِ یفُ ْال َخ ِبی ُر َو ه َُو غَ یْبٌ بَاطِ نٌ سَ ُت ْدر ُک ُه َکمَا َوصَفَ ِب ِه َن ْفسَ ُه َو َأ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫عَز َوجَ َّل ه ََذا ْالمَحَ َّل َو‬ ‫َفوَّ ضَ ِإلَ ْی َنا ُأمُورَ عِ بَا ِد ِه َف َنحْ نُ (علیهم السالم) َن ْفعَ ُل بِِإ ْذ ِن ِه مَا َن َشا ُء َو َنحْ نُ ِإ َذا شِ ْئ َنا َشا َء هَّللا ُ َو ِإ َذا َأرَ ْد َنا َأرَ ادَ هَّللا ُ َو َنحْ نُ َأحَ لَّ َنا هَّللا ُ َّ‬
‫ْن عِ بَا ِد ِه َو جَ عَ لَ َنا حُجَّ َت ُه فِی ِباَل ِد ِه َف َمنْ َأ ْنکَرَ َشیْئا ً َو رَ َّدهُ َف َق ْد رَ َّد عَ لَی هَّللا ِ جَ َّل اسْ ُم ُه َو َک َفرَ ِبآیَا ِت ِه َو َأ ْن ِبیَاِئ ِه (علیهم السالم) َو ُر ُسلِ ِه‬ ‫اصْ َط َفا َنا مِنْ َبی ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ب ال ُمنز ِل َو ذلِکَ ق ْول ُه تعَ الی ال‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫صفة م َُوافِقة ِلمَا فِی الکِتا ِ‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأِل‬ ‫َّ‬
‫صفة فق ْد ث َبتَ الت ْوحِیدَ نَّ َه ِذ ِه ال ِّ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫(علیهم السالم) یَا جَ ِاب ُر َمنْ عَ رَ فَ َ تعَ الی ِب َه ِذ ِه ال ِّ‬
‫ک اَأْل ْبصارَ لَ ْیسَ َکم ِْثلِ ِه َشیْ ٌء َو ه َُو ال َّسمِی ُع ْالعَ لِی ُم َو َق ْول ُ ُه َتعَ الَی ال یُسْ َئ ُل عَ مَّا َی ْفعَ ُل َو ُه ْم یُسْ َئ لُونَ ‪ .‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪،۱۴‬‬ ‫ُت ْد ِر ُک ُه اَأْلبْصا ُر َو ه َُو ی ُْد ِر ُ‬
‫ص‪ / ۲۶‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۱‬ص‪۵۷۲‬‬

‫‪106‬‬
‫فصل ششم‪ :‬والیت تکوینی و تشریعی‬
‫الطي ِْر َفَأنفُ ُخ فِي ِه َف َي ُكونُ َطيْرً ا بِِإ ْذ ِن هّللا ِ‬
‫ين َك َه ْيَئ ِة َّ‬ ‫َأ ِّني َأ ْخلُ ُق لَ ُكم م َِّن ِّ‬
‫الط ِ‬

‫یکی از بحث های مورد اختالف بین علمای شیعه ‪ ،‬بحث توان ائمه علیهم السالم در این جهان است و‬
‫اینکه آیا آنها والیت تکوینی (توان تغییر دادن مواردی‪ C‬در طبیعت و جهان ) و يا سخت تر از آن ؛ آیا‬
‫آنها والیت تشریعی (توان تغییر دادن مواردی‪ C‬در احکام االهی) را دارند یا نه‪ .‬تعدادی از علمای‬
‫شیعه که معتقد به مثبت بودن پاسخ به هر دو سؤال بوده اند ‪ ،‬بازهم در مقام شرح به تکلفه افتاده اند و‬
‫یا به نوعی با لهجۀ عذر خواهی سخن رانده اند‪ .‬در حالی که به نظر نمی رسد مسئله اصال غیر‬
‫طبیعی باشد چه رسد به اینکه احتیاج به تأویل داشته باشیم‪ .‬ضمنا ً توجه نمودید که والیت در این فصل‬
‫به معنای (توان تأثیر و تغییر) آمده است‪.‬‬
‫در ابتدا ‪ ،‬خواهشمندیم‪ C‬دو موضوع‪ C‬را در ارتباط با والیت تکوینی و حتی تشریعی‪ C‬جدا نماییم‪ .‬و آن‬
‫ش ّدت این والیت است‪ .‬به عبارت دیگر والیت در سطح ساده و پایین آن کامالً طبیعی است و چه بسا‬
‫ما هر روز‪ C‬از آن استفاده می کنیم ولی ممکن است بدان توجه نداشته باشیم‪ .‬ولی در سطح باالی آن‬
‫است که احتیاج به مقدمه دارد و یا باید مفصالً تشریح شود که مقصود از این والیت ها چیست‪.‬‬

‫والیت های تکوینی و تشریعی فردی‬


‫تمام ما از والیت تکوینی در هر روز زندگی‪ C‬خودمان استفاده می کنیم هرچند آن کار ها را والیت‬
‫ننامیم‪ .‬اینکه ما راه می رویم‪ ، C‬دست خود را بلند می کنیم و حتی صحبت می کنیم و در واقع هر کار‬
‫ارادی ما در دنیای فیزیکی ‪ ،‬یک والیت تکوینی است‪ .‬خداوند‪ C‬برای روز‪ C‬قیامت می فرماید که اگر‬
‫اراده کنیم ‪ ،‬انسان ها را در جا میخکوب می کنیم و توان راه رفتن را از آنها می گیریم‪ .‬لذا نه می‬
‫توانند پیش بروند‪ C‬و نه پس‪ 1.‬اینکه ما می توانیم‪ C‬در این دنیا راه برویم‪ C‬بخاطر این است که خداوند‪C‬‬
‫چنین اجازه ای را به ما داده است و یکی از معانی والیت تکوینی‪ C‬یعنی همین‪ .‬البته خداوند می تواند‬
‫ون ِإاَّل َأن َي َشاء هَّللا ُ‪ .2‬والبته پیغمبر (ص) و ائمه (ع) دارای‬
‫هر لحظه آن را از ما بگیرد‪ .‬وَ َما َت َشاُؤ َ‬
‫والیت باالتری‪ C‬هستند و می توانند‪ C‬جایگزین ارادۀ ما نیز بشوند‪C.‬‬
‫در زمان متوکل لعنة هللا علیه ‪ ،‬دلقکی شعبده باز از هند آمده بود که مردم را می خنداند‪ .‬متوکل به او‬
‫وعدۀ هزار دینار خالص را داد اگر بتواند امام هادی علیه السالم را خجالت زده کند‪ .‬او هم دستور داد‬
‫نان های سبکی را به پزند و بر سفره بگذارند و امام را دعوت به آن خوان نمود‪ C‬و خود کنار امام‬
‫نشست‪ .‬هر وقت امام دست به سوی نانی می برد ‪ ،‬آن نان می پرید‪ .‬اینکار مردم را به خنده واداشت‪.‬‬
‫امام به عکس شیری که بر پرده ای پشت سرشان بود زدند و فرمودند‪ C:‬او را بگیر‪ .‬شیر زنده شد‬
‫بیرون پرید و مرتاض را بلعید و به صورت‪ C‬عکس برگشت‪ .‬امام برخواستند‪ C‬که بروند‪ C.‬متوکل‬
‫عاجزانه از امام خواست که بمانند و آن دلقک را برگردانند‪ C.‬امام فرمودند‪ :‬بخدا قسم او را دیگر‬
‫نخواهی دید‪ .‬آیا دشمنان خدا را بر دوستانش‪ C‬مسلط می کنی؟ و از مجلس خارج شدند‪ 3.‬این یک‬
‫والیت تکوینی‪ C‬است که کار ماها نیست‪.‬‬

‫‪ 67‬یس ‪َ -‬ولَ ْو َن َشاء َلمَسَ ْخ َنا ُه ْم عَ لَى َم َكا َنت ِِه ْم َفمَا اسْ َت َطاعُوا مُضِ ًّيا َواَل َيرْ ِجعُونَ‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 30‬انسان‬ ‫‪2‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 50‬ص ‪ ، 146‬ر ‪ – 30‬روایت ‪2143‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪107‬‬
‫در مورد والیت تشریعی هم داستان از همین قرار است منتها کار هر روز ما نیست‪ .‬مثالً پدر بر‬
‫فرزند‪ C‬در مسائل محدودی والیت تشریعی دارد‪ .‬پدر می تواند فرزند را از انجام بعضی‪ C‬کارهایی‪ C‬که‬
‫معموال حالل است ‪ ،‬ممنوع کند؛ و در اینصورت انجام آن کار بر فرزند‪ C‬حرام می شود‪ .‬و یا شوهر‪C‬‬
‫می تواند همسر خود را از خارج شدن از خانه بازدارد‪ .‬خارج شدن خانم ها از منزل به صورت‬
‫اینکار مباح ‪ ،‬حرام می شود‪ .‬این یک والیت‬
‫ِ‬ ‫عادی مباح است ‪ ،‬ولی اگر شوهر بگوید‪ C‬نه ‪ ،‬آنوقت‬
‫تشریعی است که خداوند به شوهر داده است‪ .‬ویا به طور‪ C‬کلی ‪ ،‬تشخیص اینکه من اآلن می توانم‬
‫گوشت حرام بخورم‪ C‬با خود شخص است‪ .‬چنانچه فردی‪ C‬تشخیص داد که اگر گوشت حرام را نخورد ‪،‬‬
‫می میرد ؛ آنگاه او می تواند گوشت حرام را به حالل تبدیل کند و آن را بخورد‪ C.‬ویا از این هم ساده‬
‫تر ‪ ،‬در ماه مبارک رمضان ‪ ،‬هرکس می تواند تشخیص دهد که روزۀ خود را بشکند‪ .‬اینکار یعنی‬
‫(شکستن روزه) را که در حالت معمولی حرام است به یک حالل تبدیل کنیم‪ .‬همۀ اینها والیت‬
‫تشریعی است منتها در مقیاس فردی و کوچک‪.‬‬
‫مثال دیگر از حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السالم است‪ .‬قرآن می فرماید‪ C‬که این بزرگوار‪C‬‬
‫انواعی از گوشت را بر خود حرام کرده بود در حاليكه همۀ خوراکی‪ C‬ها بر بنی اسرائیل حالل بود‪.‬‬
‫ان حِـالًّ لِّ َبنِي ِإسْ َراِئي َل ِإالَّ َما َحرَّ َم ِإسْ َراِئي ُل َعلَى َن ْفسِ ِه مِن َقب ِْل َأن ُت َن َّز َل ال َّت ْو َراةُ – ‪ 93‬آل‬ ‫كُ ُّل َّ‬
‫الط َع ِام َك َ‬
‫عمران‬
‫بنابراین ‪ ،‬اصل مفهوم والیت تکوینی و یا تشریعی مشکل ندارد‪ .‬اشکال در وقتی است که ما صحبت‬
‫ی خدا‬
‫از مقیاس های بزرگ می کنیم‪ .‬آنجا است که بعضی‪ C‬ها فکر می کنند ‪ ،‬این والیت ها با خداوند ِ‬
‫در تعارض است که البته چنین نیست‪ .‬برای فهم والیت تکوینی‪ C‬و تشریعی در سطح عالی آن ‪ ،‬نه‬
‫احتیاجی به تکلف است و نه توضیح زیادی را برای اینکار می خواهیم‪ .‬ابتدا فرضیۀ خود را بیان می‬
‫کنیم و سپس با ذکر یک سری روایات سعی می کنیم صحت این نظریه را نشان دهیم‪.‬‬
‫ما در دنیایی زندگی می کنیم که به سوی‪ C‬خداوند‪ C‬در حرکت است‪ .‬بخواهیم یا نخواهیم‪ ، C‬این یک‬
‫واقعیت است‪ .‬ولی راه های رسیدن به این هدف در حال تغییر است‪ .‬فرض کنید که ما مجبوریم حج‬
‫را به جا آوریم پس باید به سوی مکه برویم‪ C.‬ولی در مسیر ما جریانات زیادی‪ C‬اتفاق می افتد‪ .‬جنگ‬
‫های محلی باعث می شوند که بعضی راه ها بسته شوند و در بعضی جاده ها احتمال حملۀ راه زنان‬
‫وجود دارد و غیره‪ .‬ما چگونه خود را به مکه برسانیم؟‪ C‬آیا می دانیم که اصالً مسیر چگونه است؟ کجا‬
‫ویزا می خواهد؟ کجا راه زنان هستند؟ کجا بیابان برهوت است و ما احتیاج به راهنما داریم؟ کجا باید‬
‫باج دهیم؟ و هزاران سؤال دیگر‪ .‬آیا برای همۀ این مسائل خود را آماده کرده ایم؟‬
‫دین نیز مثل همین حرکت است‪ .‬ما به سوی خدا می رویم‪ .‬مگر ما می دانیم که خدا کجا است؟ مگر‬
‫می دانیم که کدام راه ها به بیراهه می روند؟‪ C‬مگر نقشۀ راه را داریم؟ در سر دو راهی ها چگونه‬
‫مسیر خود را انتخاب کنیم؟ و بازهم‪ C‬هزاران سؤال دیگر‪.‬‬
‫در این مثال ‪ ،‬نقشۀ راه ‪ ،‬همانی است که قرآن مجید و دین خدا به ما نشان می دهند‪ .‬ولی آیا فقط‬
‫دانستن مسیر کافی است؟ هر گاه که ما به چند راهی برسیم ‪ ،‬احتیاج به عالئم راهنمایی داریم که‬
‫ون‪ 1‬ما در این راه نیاز داریم که در تمام‬ ‫ت َو ِبال َّنجْ ِ‪C‬م ُه ْم َي ْه َت ُد َ‬
‫بگویند خداوند در کدام مسیر است‪َ .‬و َعال َما ٍ‬
‫لحظات با ائمۀ اطهار علیهم السالم باشیم تا از شر حمالت دشمنان و یا انحرافات جاده ای خود را‬
‫‪2‬‬
‫ْن َأ َبداً فِي ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِرة‬
‫بیمه کنیم و حفظ نماییم‪ .‬در دعا می خوانیم‪َ :‬و اَل ُت َفرِّ ْق َب ْينِي َو َب ْي َن ُه ْم َطرْ َف َة َعي ٍ‬

‫‪ 16‬نحل – در تفسیر آمده است که منظور‪ C‬از ستارگانی که در این آیه ما را هدایت می کنند ‪ ،‬اهل بیت علیهم السالم هستند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ ،98‬ص ‪ ،298‬ر ‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪108‬‬
‫روح والیت تکوینی را می توان در این روایت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف یافت که‬
‫فرمودند‪ :‬نحن صنائع ربنا والخلق‪ C‬بعد صنائعنا ‪ -‬خداوند ابتدا ما را آفرید‪ C‬و سپس هر چیز دیگر را به‬
‫واسطۀ ما آفرید‪ 1.‬این یعنی والیت تکوینی‪ C.‬اصالً همه چیز به واسطۀ اهل بیت علیهم السالم خلق شده‬
‫اند‪ .‬معنی واسطه بودن این است که آن واسطه می تواند در آنچه که بعد از مرحلۀ آنها اتفاق بیفتد‪،‬‬
‫مؤثر باشد‪.‬‬
‫و روح والیت تشریعی‪ C‬را می توان در این روایت امام صادق‪ C‬علیه السالم یافت که فرمودند‪ِ C:‬ب ِع َبادَ ِت َنا‬
‫ع ُِب َد هَّللا ُ َو لَ ْو اَل َنحْ نُ َما ع ُِب َد هَّللا ‪ - .‬با عبادت ما خدا پرستش گردید و اگر ما نبودیم‪ ،‬خدا پرستیده نمی‬
‫‪2‬‬
‫‌شد‪.‬‬

‫تفویض چیست؟‬
‫طبق آنچه که از روایاتی نسبت به ائمۀ اطهار علیهم السالم به دست می آید ‪ ،‬عطا و بخش‪CC‬ش انف‪CC‬ال و‬
‫ثروت‌هاى زمين و چگونگى رسيدگى‪ C‬به امورى‪ C‬چون خمس و زك‪C‬ات و ص‪C‬دقات‪ ...‬ب‪C‬ه آن‌ه‪C‬ا واگ‪C‬ذار‪C‬‬
‫شده‪ ،‬به هر كه بخواهند مى‌دهند و از ه‪C‬ر ك‪C‬ه بخواهن‪C‬د ب‪C‬از مى‌ دارن‪C‬د‪ .‬و در پايان‪ ،‬ش‪C‬فاعت از گن‪C‬ه‬
‫‌كاران‪ ،‬به عنوان اصل و باورى پايدار و خدشه‌ناپذير‪ ،‬به ايشان تفويض شده و آنان‌اند ك‪CC‬ه ص‪CC‬الحيّت‬
‫جداسازى نيكان از مجرمان را خواهند داشت‪ .‬آنان‌اند كه بر اساس مصلحت و ب‪CC‬ه اقتض‪CC‬اى ش‪CC‬رايط و‬
‫يا نگاه به سطح شعور و آگاهى افراد‪ ،‬مطالبى را باز مى‌گويند‪ C‬و از ذكر حقايقى سر باز مى‌زنند‪.‬‬

‫و این چ‪C‬یز غری‪C‬بی نیس‪C‬ت زی‪C‬را اه‪C‬ل بيت عص‪C‬مت و طه‪C‬ارت عليهم‌الس‪C‬الم م‪C‬ؤ ّدب ب‪C‬ه ادب االهى و‬
‫تربيت يافتۀ خاصّ خداوندى‪ C‬هستند‪ ،‬جز آ‌نچه بارى تعالى اراده كند ‪ ،‬اص ‪C‬الً اراده نمى‌كنن‪CC‬د؛ پس ه‪CC‬ر‬
‫آنچه را ايشان اراده نمايند م‪CC‬ورد تأييد و تص‪CC‬ديق االهى خواه‪CC‬د ب‪CC‬ود‪ .‬اين اس‪CC‬ت راز نهفت‪CC‬ه در مس‪CC‬ئلۀ‬
‫تفويض و واگ‪CC‬ذارى‪ C‬ب‪C‬رخى از ام‪CC‬ور ب‪C‬ه ايش‪C‬ان؛ بن‪CC‬ابراين رس‪C‬ول اك‪CC‬رم ص‪CC‬لى‌ هللا‌ عليه‌ و‌ آل‪C‬ه‌وس‪CC‬لم و‬
‫امامان معصوم‪ C‬عليهم‌السالم از سويى واسطۀ افاضۀ فيض به كائنات‌اند و از سويى ديگر‪ ،‬بيان عل‪CC‬وم‬
‫و احكام و معارف‪ C‬دين و نيز سياست امور و تأديب و تربيت به آن‌ها واگذار شده است‪.‬‬

‫توجه نمایید آنچه که در برخی احادیث به عنوان تف‪CC‬ویض وارد ش‪CC‬ده و در جامع‪CC‬ه مط‪CC‬رح اس‪CC‬ت ب‪CC‬دین‬
‫معنی نیست که خداوند تمام امور را به اهل بیت علیه السالم واگذار‪ C‬کرده و خود اس‪CC‬تراحت می کن‪CC‬د!‬
‫بلکه تفویض به این مفهوم است که کلیۀ امور را خداوند‪ C‬انجام می ده‪CC‬د؛ امّا از مج‪CC‬رای وج‪CC‬ود اه‪CC‬ل‬
‫بیت علیه السالم‪ .‬منظر باب اللّهی نس‪CC‬بت ب‪CC‬ه اه‪CC‬ل بیت علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم ک‪CC‬امالً توحی‪CC‬دی‪ C‬اس‪CC‬ت و آنچ‪CC‬ه در‬
‫جامعه تحت عنوان غل‪CC‬و ک‪CC‬ردن در ب‪CC‬ارۀ ائمّۀ معص‪CC‬ومان علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم مط‪CC‬رح می ش‪CC‬ود موض‪CC‬وعیت‬
‫ندارد؛ چرا که طبق این دیدگاه‪ ،‬همه چیز به هللا نسبت داده می شود و غلو کردن در مورد خداوند‪ C‬بی‬
‫مفهوم است‪ .‬بنابراین اهل بیت علیه السالم می فرمایند‪ :‬در م‪C‬ورد م‪C‬ا ه‪C‬ر فض‪C‬لی را ک‪C‬ه می خواهی‪C‬د‪،‬‬
‫قائل باشید؛ اما یک مورد را استثنا می کنند ‪ -‬و از اینکه به ایشان نسبت داده شود‪ ،‬برائت می جوین‪CC‬د‪C‬‬
‫‪ -‬و آن ربوبیت است؛ یعنی اهل بیت علیه السالم از اینکه پرستیده شوند ‪ ،‬مردم‪ C‬را بر حذر می دارند‬
‫و تأکید می کنند که ما را مخلوق‪ C‬قرار‪ C‬دهید‪ .‬سپس هر چه می خواهید در فضل ما بگویید؛ البتّه بای‪CC‬د‬
‫اقرار نمود اصل وجودی اهل بیت علیه السالم و اوج فض‪CC‬ایل این بزرگ‪C‬واران را ن‪C‬ه فق‪CC‬ط اح‪CC‬دی نمی‬
‫شناسد ‪ ،‬بلکه نمی تواند بشناسد؛ چرا که حقیقت اهل بیت علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم هم‪CC‬ان ط‪CC‬ور ک‪CC‬ه خ‪CC‬ود فرم‪CC‬وده‬
‫اند ‪ ،‬غیر قابل وصف‪ C‬است‪ – .‬امام باقر علیه السالم فرمودند‪ :‬ان هللا عز وجل الیوصف‪ C...‬وان النبی‬
‫صف – به درستی که خداوند عزوجل قابل وصف‪ C‬نیس‪C‬ت‪...‬‬ ‫صلی هللا علیه و آله الیوصف‪ ...‬وا ّنا النو َ‬

‫بحار االنوار ج ‪ 53‬ص ‪ -178‬الغیبۀ شیخ طوسی ص ‪285‬‬ ‫‪1‬‬

‫کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪۱۴۴‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪109‬‬
‫به درستی‪ C‬که پیامبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه و س‪CC‬لم قاب‪CC‬ل وص‪CC‬ف نیس‪CC‬ت‪ ..‬ب‪CC‬ه درس‪CC‬تی ک‪CC‬ه م‪DD‬ا قاب‪DD‬ل‬
‫‪1‬‬
‫وصف نیستیم‪.‬‬

‫در روایتی‪ ، C‬راوی‪ C‬می گوید که خدمت امام صادق علیه السالم بودم که سه نفر در زمانه‪CC‬ای‪ C‬متف‪CC‬اوت‬
‫خدمت امام رسیدند و تفسیر آیه ای را پرسیدند‪ .‬و ام‪CC‬ام علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم در ه‪CC‬ر م‪CC‬ورد‪ ، C‬ج‪CC‬وابی غ‪CC‬یر از‬
‫دیگری داد‪ .‬من اول شک کردم ولی بعد متوجه شدم که امام تقیه می کنند‪ .‬آنگاه امام علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم ب‪CC‬ه‬
‫من رو کردند‪ C‬و فرمودند‪ :‬فالنی! خداوند ع ّزوج‪CC‬ل ب‪C‬ه حض‪CC‬رت س‪CC‬لیمان تف‪CC‬ویض نم‪CC‬ود و فرم‪CC‬ود‪َ C:‬ه‪َ C‬‬
‫‪C‬ذا‬
‫ب‪ - 2‬هرط‪CC‬ور ک‪CC‬ه می خ‪CC‬واهی ببخش ی‪CC‬ا نگه‪CC‬دار ‪ -‬و همچ‪CC‬نین ب‪CC‬ه‬ ‫‪C‬ر ح َِس‪C‬ا ٍ‬ ‫َع َطاُؤ َنا‪َ C‬فامْ ُننْ َأ ْو َأ ِ‬
‫مْس‪C‬كْ ِب َغ ْي‪ِ C‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله نیز تفویض نم‪CC‬وده آنج‪CC‬ا ک‪C‬ه فرم‪CC‬ود‪َ C:‬و َم‪C‬ا آ َت‪C‬ا ُك ُم الرَّ ُس‪C‬و ُل َف ُخ ُ‬
‫‪C‬ذوهُ َو َم‪C‬ا‬
‫‪4‬‬
‫َن َها ُك ْم َع ْن ُه َفان َتهُوا‪ - 3C‬آنچه را که پیغمبر (ص) به شما داد بگیرید‪ C‬و از آنچه نهی نمود بگذرید‪.‬‬

‫آیۀ اخیر نشان از این واقعیت دارد که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عقل کل هستند‪ .‬همچ‪CC‬نين آی‪CC‬ۀ‪:‬‬
‫اك هّللا – ما کتاب خدا را به حق بر تو نازل کردیم‬‫اس ِب َما َأ َر َ‬
‫اب ِب ْال َح ِّق لِ َتحْ ُك َم َبي َْن ال َّن ِ‬
‫ك ْال ِك َت َ‬ ‫ِا َّنا َأ َ‬
‫نز ْل َنا ِإلَ ْي َ‬
‫تا بین مردم به آنچه که خداوند به تو نشان داده است ‪ ،‬حکم کنی‪ .‬آیۀ دیگری هم به این مضمون است‬
‫که در روایت امام صادق‪ C‬علیه السالم به ابوحنیفه آمده است‪.‬‬

‫امام صادق‪ C‬علیه السالم به ابوحنیفه فرمودند‪ C:‬تو فکر می کنی که بر اساس کتاب خ‪CC‬دا فت‪CC‬وی‪ C‬می دهی‬
‫در حالیکه از ورّ اث آن نیستی‪ .‬فکر می کنی ک‪CC‬ه روش قی‪CC‬اس را ایج‪CC‬اد ک‪CC‬رده ای در ح‪CC‬الی ک‪CC‬ه اولین‬
‫کسی که قیاس نمود ابلیس (شیطان) بود‪ .‬رأی (شخصی) فقط برای پیغمبر اکرم صلی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه‬
‫است و بس به دلیل آیۀ کریم‪CC‬ۀ‪َ :‬ف‪CC‬احْ ُكم َب ْي َنهُم ِب َم‪CC‬ا َأن‪َ C‬‬
‫‪C‬ز َل هّللا ُ‪ 5‬و رأی از دیگ‪CC‬ران خط‪CC‬ا حس‪CC‬اب می ش‪CC‬ود‬
‫‪6‬‬
‫زیرا این بیان به دیگری گفته نشده است‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬سه آیۀ فوق‪ C‬به صراحت به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله اجازه داده اس‪C‬ت ک‪C‬ه در ش‪C‬رع‬
‫هر حکمی را که صالح بداند و ج‪CC‬زو خواس‪C‬تۀ خ‪C‬دا بدان‪C‬د ‪ ،‬بی‪CC‬ان نمای‪C‬د‪ .‬و این ب‪CC‬االترین س‪C‬طح والیت‬
‫تشریعی است‪ .‬همچنین امام صادق علیه السالم تأکید می کنند که پیغمبر و ائمه علیهم الس‪CC‬الم از تم‪CC‬ام‬
‫ریزه کاری های خلقت آشنایی دارند و لذا می توانند‪ C‬بر اساس آن نظر بدهند‪.‬‬

‫امام صادق‪ C‬عليه السالم فرمودند‪ C:‬أبى هللا أن ُيجرى االشياء اال بأسباب‪ ،‬فجعل لكل شيء سببا و جعل‬
‫لكل سبب شرحا و جعل لكل شرح علما و جعل لكل علم بابا ناطقاً‪ ،‬عرفه من عرفه و جهله من‬
‫جهله‪ ،‬ذاك رسول هللا (ص) و نحن‪ 7.‬خداوند نخواسته است که امور دنیا بدون سبب (علت) انجام‬
‫پذیرد‪( .‬نتیجتاً) برای هر چیزی علتی گذاشت و بر ای هر علّت ‪ ،‬شرحی قرار داد‪ .‬و برای هر‬
‫شرحی ‪ ،‬علمی قرار داد‪ .‬و برای هر علمی یک باب ناطق‪( C‬ورودی سخنگو) قرار داد‪ .‬آنهایی که‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 73‬ص ‪ – 30‬عن ابی جعفر علیه السالم قال سمعته یقول ان هللا عز وجل الیوصف‪ ...‬وان النبی ص الیوصف‪ ...‬وانا‬
‫النوصف‪.‬‬
‫‪ 2‬آيۀ ‪ 39‬سورۀ ص‬
‫‪ 3‬آیۀ ‪ 7‬سورۀ حشر‬
‫‪ 4‬ثم التفت إلي فقال لي‪ :‬يا ابن أشيم إن هللا عز وجل فوض إلى سليمان بن داود فقال‪ " :‬هذا عطاؤنا فامنن أو أمسك بغير حساب " وفوض إلى‬
‫نبيه‪ ،‬صلى هللا عليه وآله فقال‪ " :‬ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا " فما فوض إلى رسول هللا صلى هللا عليه وآله فقد فوضه إلينا‪.‬‬
‫كافي ‪ -‬الشيخ الكليني ‪ -‬ج ‪ - ١‬الصفحة ‪ ، ٢٦٥‬ر ‪2‬‬
‫‪ 5‬آیۀ ‪ 48‬سورۀ مائده‬
‫‪ 6‬االحتجاج ‪ -‬الشيخ الطبرسي ‪ -‬ج ‪ - ٢‬الصفحة ‪ - ١١٧‬قال عليه السالم‪ :‬تزعم أنك تفتي بكتاب هللا ولست ممن ورثه‪ ،‬وتزعم أنك صاحب‬
‫قياس وأول من قاس إبليس لعنه هللا ولم يبن دين اإلسالم على القياس‪ ،‬وتزعم أنك صاحب رأي وكان الرأي من رسول هللا صلى هللا عليه وآله‬
‫صوابا‪ ،‬ومن دونه خطأ‪ ،‬ألن هللا تعالى قال‪( :‬فاحكم بينهم‪ C‬بما أراك هللا) ولم يقل ذلك لغيره‪.‬‬
‫‪ 7‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، ۱‬ص ‪۱۸۳‬‬

‫‪110‬‬
‫(این باب را) می شناسند‪ C‬که می شناسند و آنهایی که (نمی خواهند) بشناسند که هیچ‪ .‬این افراد رسول‬
‫خدا صلی هللا علیه و آله و ما (ائمه علیهم السالم) می باشیم‪.‬‬
‫این روایت بسیار‪ C‬مهم است‪ .‬زیرا اوالً پرده از یک سلسله مراتب وجودی ‪ /‬علمی در ساختار‪ C‬جهان‬
‫پرده بر می دارد و ثانیا ً می گوید که اهل بیت علیهم السالم از تار و پود آن خبر دارند و دقیقا ً می‬
‫دانند که در دنیا چه خبر است‪ .‬این علم می تواند دلیل تفویض امور به این معصومین‪ C‬باشد که خطایی‬
‫ندارند و فکری‪ C‬جز آنچه که خدا می خواهد ‪ ،‬ندارند‪.‬‬

‫نیروهای االهی در خلقت‬


‫خداوند متعال در قرآن مواردی را نقل می کند که انسان ها کارهای خارق العاده ای را انجام داده اند‪.‬‬
‫البته فوراً تأکید شده که این کارها با اذن خداوند بوده ویا معجزه ای از طرف خداوند‪ C‬متعال بوده‬
‫است‪ .‬لذا شبهه ای پیش نیاید که آیا انسان ها هم مثل خدا می توانند کارهای معجزه آسا بنمایند‪ .‬بله آنها‬
‫می توانند ولی با قدرت خدا و نه قدرت خودشان‪ .‬واضح ترین مورد ‪ ،‬معجزات حضرت عیسی علی‬
‫نبینا و آله و علیه السالم است‪.‬‬
‫ص َوُأحْ ِيـي‬ ‫الطي ِْر َفَأنفُ ُخ فِي ِه َف َي ُكونُ َطيْرً ا بِِإ ْذ ِن هّللا ِ َوُأب ِْرى ُء ْ‬
‫األك َم َه واَألب َْر َ‬ ‫ين َك َه ْيَئ ِة َّ‬ ‫َأ ِّني َأ ْخلُ ُق لَ ُكم م َِّن ِّ‬
‫الط ِ‬
‫ِين – ‪49‬‬ ‫ُون فِي ُبيُو ِت ُك ْم ِإنَّ فِي َذل َِك آل َي ًة لَّ ُك ْم ِإن ُكن ُتم مُّْؤ ِمن َ‬ ‫ْال َم ْو َتى بِِإ ْذ ِن هّللا ِ َوُأ َن ِّبُئ ُكم ِب َما َتْأ ُكلُ َ‬
‫ون َو َما َت َّد ِخر َ‬
‫آل عمران – همانا من از گِل به شکل پرنده می سازم‪ C‬و به اذن خدا آن را زنده می کنم‪ .‬من کور و‬
‫جذامی را شفا می دهم و مرده را به اذن خدا زنده می کنم و خبر می دهم که چه می خورید و چه‬
‫چیزهایی را در منزل خود انبان می کنید‪.‬‬
‫و معجزۀ حضرت موسی‪ C‬علی نبینا و آله و علیه السالم که عصا را به اژدها تبدیل نمود‪ 1.‬و حضرت‬
‫صالح که شتری را از کوه بیرون آورد‪ .‬و معجزات دیگر‪ .‬ما دلیلی نداریم که اولیای خدا و یا‬
‫اوصیای آنها هم نتوانند چنین کارهایی‪ C‬بکنند‪ .‬برعکس در زندگی امیرالمؤمنین علیه السالم چنان‬
‫کارهای خارق العادۀ زیادی از ایشان دیده شد که تعدادی معتقد شدند که خود ایشان خدا است!‬
‫حضرت علی علیه‌السالم در نامه‌ ای به‪ ‬عثمان بن حنیف‪ ‬به یکی از این موارد اشاره کرده و می‬
‫ِین ذ َِراعا ً ِبقُ َّو ٍة َج َس ِد َّی ٍة َو اَل َح َر َک ٍة غِ َذاِئ َّی ٍة‬
‫ف َظه ِْری‪ C‬اَرْ َبع َ‬ ‫ْت ِب ِه َخ ْل َ‬
‫اب َخ ْی َب َر َو َر َمی ُ‬
‫ت َب َ‬ ‫‌فرماید‪َ :‬و هَّللا ِ َما َقلَعْ ُ‬
‫ور َر ِّب َها مُضِ یَئ ة ‪ -‬به خدا قسم که من درب خیبر را که از جا کندم‬ ‫ت ِبقُ َّو ٍة َملَکُو ِت َّی ٍة َو َن ْف ٍ‬
‫س ِب ُن ِ‬ ‫لَکِ ِّنی اُی ِّْد ُ‬
‫‪2‬‬

‫و چهل ذراع (تقریبا ‪ 20‬متر) به عقب پرت کردم ‪ ،‬با نیروی جسدی و یا قوّ ۀ غذایی نبوده بلکه به‬
‫کمک یک نیروی‪ C‬ملکوتی بوده است‪ .‬بعد توضیح می دهند که این نیروی ملکوتی‪ C‬چگونه حاصل می‬
‫شود‪ .‬اگر نفس انسان به نور خداوند روشن گردد ‪ ،‬می تواند به این نیرو دسترسی نماید‪.‬‬
‫امام حسن مجتبی علیه السالم جنبۀ دیگری از امکان دسترسی به این نیروهای عظیم را معرفی می‬
‫کنند‪َ :‬من ع َبدَهللا‪ ،‬ع َبد هللاُ له کل شیء ‪ -‬هر کس بنده خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی‬
‫‪3‬‬
‫او قرار‪ C‬می‌دهد‪.‬‬
‫مورد دیگر ‪ ،‬استفاده از علم الکتاب است‪ .‬قرآن در‪ ‬آیۀ ‪ ۴۰‬سورۀ نمل‪ 4‬اشاره دارد که آصف بن برخیا‬
‫با دانستن یک حرف از علم الکتاب توانست تخت بسیار‪ C‬بزرگ بلقیس را از سبأ به بیت المقدس در‬

‫َفَأ ْل َقى عَ صَ اهُ َفِإ َذا هِيَ ُثعْ َبانٌ م ُِّبينٌ – ‪ 107‬أعراف‬ ‫‪1‬‬

‫بشارة المصطفی‪ ،‬عماد الدین طبری ‪ ،‬ص‪ / ۱۹۱‬امالی ابن بابویه ‪ ،‬ص‪۶۰۴‬‬ ‫‪2‬‬

‫تفسیر منسوب‪ C‬به امام حسن عسکری‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ / .۳۲۷‬بحار االنوار‪ ،‬ج‪ ،۶۸‬ص‪.۱۸۴‬‬ ‫‪3‬‬

‫ی‬ ‫قا َل الَّذی عِ ْندَ هُ عِ ْل ٌم مِنَ ْالکِتا ِ‬


‫ب اَ َنا آتیکَ ِب ِه َق ْب َل اَنْ َیرْ َت َّد ِالَ ْیکَ َطرْ فُکَ َفلَمَّا رَ آهُ مُسْ َتق ًِّرا عِ ْندَ هُ قا َل هذا مِنْ َفضْ ِل رَ ِّب ‌‬ ‫‪4‬‬

‫‪111‬‬
‫یک چشم به هم زدن بیاورد‪ C.‬و معنای آن این است که این کار را هر کس می تواند انجام دهد ‪ ،‬چه‬
‫‪1‬‬
‫رسد به اهل البیت علیهم السالم که کل حرف های علم الکتاب را می دانند‪.‬‬
‫و در‪ ‬احادیث قدسی‪ C‬آمده است که خدواند‪ C‬فرمود‪ :‬بندۀ من مرا اطاعت کن تا تو را َم َثل خودم‪ C‬قرار‪ C‬دهم‬
‫عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی‪ .‬این روایت اینگونه نیز نقل شده است‪ :‬یا عبدی! احببنی اجعلک‬
‫مثلی‪ 2.‬که البته همین را در زبان روزمرۀ خود می گوییم‪ :‬با خدا باش و خدایی کن‪.‬‬

‫والیت تکوینی چیست؟‬


‫دنیا همان طور‪ C‬که از نامش پیداست‪ ،‬در عمق عالم هستی قرار دارد ( دنیا = پایین ترین‪ ،‬پست ترین)‬
‫و به سان طبقۀ همکف ساختمان جهان هستی است‪ .‬نور خ‪C‬دایی خداون‪C‬د‪ C‬ب‪C‬رای اینک‪C‬ه ب‪C‬ه اعم‪C‬اق ع‪C‬الم‪،‬‬
‫یعنی دنیا بتابد باید از حجاب های بسیاری عبور کند؛ اما چگونه؟ آی‪CC‬ا خداون‪CC‬د در ع‪CC‬الم‪ ،‬واس‪CC‬طه ه‪CC‬ائی‬
‫برای عبور نور خدایی خود از طبقات عالم هستی و رسیدن به اعماق عالم در نظ‪CC‬ر گرفت‪CC‬ه اس‪CC‬ت؟ در‬
‫روایتی از معصوم علیه السالم نقل شده است که فرم‪CC‬ود‪ :‬نحن حج‪CC‬ة هللا و ب‪CC‬اب هللا‪ 3‬؛ م‪CC‬ا حجت خ‪CC‬دا و‬
‫ب‪CC‬اب هللا هس‪CC‬تیم‪ .‬ب‪CC‬اب یع‪CC‬نی چ‪CC‬ار چ‪CC‬وب و درب ورودی‪ .‬رس‪CC‬ول هّللا ص‪CC‬لی هللا عليه و آل‪CC‬ه و س‪CC‬لم ن‪CC‬یز‬
‫دون‪ 4.‬ما باب اللّهی هستیم که (مردم به آن) وارد‬ ‫فرمودند‪َ :‬نحنُ بابُ هّللا ِ الَّذي يُؤتى مِن ُه ِبنا َيه َتدِي المُه َت َ‬
‫می شوند و به وسیلۀ ما است که هدایت شدگان ‪ ،‬هدایت می ش‪CC‬وند‪ C.‬و در دع‪CC‬ای ندب‪CC‬ه می خ‪CC‬وانیم‪ :‬اَینَ‬
‫باب هللا الّذی منه ُیؤ َتی ؛ کجا است آن (امام زمانی) که باب هّللا است (و از طریق آن نور) به خدا می‬ ‫ُ‬
‫رسیم؟‪ .‬این عطاها شامل همۀ صادره های خداوند در عالم هستی است ؛ یعنی هر چ‪CC‬یزی ک‪CC‬ه خداون‪C‬د‪C‬‬
‫در عالم جاری می کند‪ ،‬از طریق‪ C‬آنها جاری می سازد‪ C.‬اگر خداوند برای بنده ای خیری را اراده کند‪،‬‬
‫آن را از این چارچوب بر او جاری کرده و ب‪CC‬ه او می رس‪CC‬اند و ب‪CC‬رعکس اگ‪CC‬ر ع‪CC‬ذاب را ب‪CC‬رای ف‪CC‬ردی‪C‬‬
‫مشیّت نماید‪ ،‬آن عذاب را از طریق‪ C‬همین چارچوب ه‪CC‬ا ب‪CC‬ر وی ج‪CC‬اری می کن‪CC‬د؛ خداون‪CC‬د‪ ،‬خ‪CC‬ودش این‬
‫سازوکار‪ C‬را قرار‪ C‬داده است و فرموده‪ :‬ابی هللا ان یُجری االشیاء االباسباب‪ 5.‬خداوند‪ C‬نخواسته است ک‪CC‬ه‬
‫چیزی در این دنیا اتفاق بیفتد مگر آنکه دارای علّتی باشد‪.‬‬

‫نکتۀ مهمی که نسبت به مشیّت و خواستۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم باید ذکر کرد این است که آنها‬
‫اصالً چیزی غیر از خواستۀ خداوند‪ C‬متعال را نمی خواهند‪ .‬قلب آنها محل شناخت خواستۀ خداوند‬
‫عزوجل است‪ .‬امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف فرمودند‪ :‬قلوبنا اوعیة لمشیة هللا فاذا شاء‬ ‫ّ‬
‫شئنا‪ .‬قلب های ما ظرفی است برای مشیّت خدا‪ .‬پس هرچه که خدا بخواهد ما هم می خواهیم ‪ .‬و این‬
‫‪6‬‬

‫یک مرتبۀ منطقی است‪ .‬ولی در مرحلۀ زمانی ‪ ،‬مطلب می شود‪ :‬اذا شئنا شاء هللا ؛ هنگامی که ما‬
‫مشیّت کنیم خداوند مشیّت می کند‪ .‬مشیت اولی خواست امامی است که از خواستۀ خداوند آگاهی دارد‬
‫و اصالً طبق آن می خواهد‪ .‬ولی وقتی‪ C‬خواستند ‪ ،‬این مشیّت به خودی خود هیچوقت تحقق خارجی‬
‫پیدا نمی کند‪ .‬آنچه که در دنیا تغییر ایجاد می کند ‪ ،‬خواست و امضای خداوند‪ C‬است که به خواست امام‬
‫جامۀ عمل می پوشاند‪ .‬وما تشاؤون اال أن یشاء هللا‪.‬‬

‫‪ 1‬امام صادق علیه‌ السّالم فرمودند‪َ :‬و عِ ْندَ َنا َو هَّللا ِ عِ ْل ُم ْالکِ َتا ِ‬
‫ب ُکلُّ ُه ‪ -‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪۲۲۹‬‬
‫‪ 2‬اسرار الصالة‪ ،‬میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ج‪ ،۱‬ص‪( ۴‬مقدمة)‪.‬‬
‫‪ 3‬تفسیر برهان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪19‬‬
‫‪ 4‬فضائل الشيعة ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص ‪50‬‬
‫‪ 5‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص ‪ ، 183‬ر ‪1‬‬
‫‪ 6‬بحار االنوار ‪،‬ج‪ ،۵۲‬ص ‪۵۱‬‬

‫‪112‬‬
‫خداوند طریق دیگری‪ C‬برای اثر گذاری خ‪C‬ود در ع‪C‬الم ق‪C‬رار‪ C‬ن‪C‬داده اس‪C‬ت و فق‪C‬ط از طری‪C‬ق‪ C‬این ب‪C‬اب هللا‬
‫است که خدایی خود را در عالم اعمال می کند ‪ .‬وقتی خداوند رزق را بر مخلوقات‪ C‬ج‪CC‬اری می س‪CC‬ازد‪،‬‬
‫آن روزی‪ C‬از طریق‪ C‬باب هللا به مخلوقات می رسد‪ .‬بنابراین گفته می ش‪CC‬ود وب ُیمنِ‪ِ D‬ه ُر ِز َق ال‪Dَ D‬وری – ب‪CC‬ه‬
‫یُمن و ب‪CC‬رکت پیغم‪CC‬بر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا علی‪C‬ه و أل‪C‬ه (و همچ‪CC‬نین اه‪CC‬ل بیت علیهم الس‪CC‬الم) اس‪CC‬ت ک‪C‬ه تم‪CC‬ام‬
‫جهانیان رزق‪ C‬داده می شوند‪ .‬اگر خداوند‪ C‬خالق است‪ ،‬نور قدرت خداوندی‪ C‬از مجرای باب هللا ب‪CC‬ه ع‪CC‬الم‬
‫می تابد و موجودات‪ C‬را خلق می کند؛ یعنی خداوند ابتدا باب هللا را که مجرای‪ C‬اثر گذاری او در عوالم‬
‫است‪ ،‬ایجاد می کند و پس از آن از مجرای باب هللا ‪ ،‬عالم و موجودات درون آن را خلق می نماید‪.‬‬

‫همچنین در حدیث است که‪ :‬نحن صنایع ربن‪C‬ا‪ .‬والخل‪DD‬ق بع‪DD‬د ص‪DD‬نایعنا ‪ -‬م‪C‬ا س‪C‬اختۀ خداون‪C‬دیم و م‪C‬ابقی‬
‫خلقت از ساخته های ما است‪ 1.‬با همین س‪C‬از و ک‪C‬ار اس‪C‬ت ک‪C‬ه می بی‪C‬نیم ام‪CC‬ام ه‪CC‬ادی علی‪C‬ه الس‪CC‬الم در‬
‫جواب آن زندیق نزد متوکل عبّاسی با اشاره ای که می نمایند‪ ،‬تصویر شیر بر پ‪CC‬رده ای ک‪CC‬ه در آنج‪CC‬ا‬
‫آویخته است‪ ،‬تبدیل به شیری واقعی‪ C‬شده ‪ ،‬از درون پرده بیرون می آی‪C‬د و آن زن‪C‬دیق را تک‪C‬ه و پ‪C‬اره‬
‫کرده و می بلعد! در توضیح این مطلب با توجه به مطلب ی‪CC‬اد ش‪CC‬ده بای‪CC‬د گفت ک‪CC‬ه خداون‪CC‬د از ب‪CC‬اب هللا‬
‫وجود امام هادی علیه السالم در همان لحظه شیری را خلق نمود‪.‬‬

‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را اضافه نمایید که خطاب به امیرالمؤمنین‪ C‬علیه السالم‬
‫فرمودند‪ :‬قسم به کسی که جانم در دست اوست ‪ ،‬اگر از این نمی ترسیدم که امت من دربارۀ تو همان‬
‫حرف هایی را بزنند که مسیحیان به حضرت مریم زدند ‪ ،‬دربارۀ تو چیزهایی‪ C‬می گفتم که هر وقت‬
‫‪2‬‬
‫از بین مردم می رفتی‪ ، C‬خاک پای تو را برای تبرک بر می داشتند‪.‬‬
‫در روایت بسیار بلندی ‪ ،‬امام حسن علیه السالم از پدر گرامی خود سؤال می کنند که آیا شما چیزی‬
‫بیشتر از حضرت سلیمان دارید؟ ‪ ...‬امیرالمؤمنین‪ C‬می فرمایند‪ C:‬به خدایی که دانه را شکافت و انسان‬
‫را آفرید من از ملکوت آسمانها و زمین چیزهایی دارم که اگر از بعضی از آنها آشنا شوید نمی‬
‫توانید آن را تحمل کنید‪ .‬همانا اسم اعظم خداوند ‪ 72‬حرف است‪ .‬آصف بن برخیا (که در دستگاه‬
‫حکومتی حضرت سلیمان بود) فقط یک حرف (از اسماء اعظم خدا) نزدش بود‪ .‬او (با استفاده از‬
‫همین یک اسم) زمین را شکافت و عرش بلقیس را با سرعت چشم بر هم زدن (به نزد سلیمان) آورد‪.‬‬
‫به خدا قسم که نزد ما (همۀ) هفتاد و دو حرف موجود‪ C‬است و فقط یک حرف نزد خداوند‪ C‬است که در‬
‫علم غیب است‪َ 3.‬و اَل َح ْو َل َو اَل قُوَّ َة ِإاَّل ِباهَّلل ِ ْال َعلِيِّ ْالعَظِ ِيم هیچ تغییری و توانی تحقق نمی یابد مگر به‬
‫خواست خداوند بزرگ و متعال‪ .‬کسانی که ما را شناختند‪ C‬که شناختند‪ C‬و کسانی که منکر ما شدند هم‬
‫که شدند‪... .‬‬
‫سپس به تختی می رسند که جوانی به پشت بر آن خوابیده بود و دستانش‪ C‬روی‪ C‬سینه اش بود‪( .‬او‬
‫حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السالم بود‪ ).‬امیرالمؤمنین علیه السالم انگشتر حضرت سلیمان‬
‫را از جیب در می آورند و آن را در انگشت سلیمان می گذارند‪ .‬حضرت سلیمان بر پا ایستاد و‬
‫گفت‪ :‬السالم علیک یا امیرالمؤمنین‪ .‬ای وصی رسول‪ C‬خدا و ای صدیق‪ C‬اکبر و فاروق‪ C‬أعظم‪ .‬چه‬
‫پیروز شد کسی که به شما تمسک جست و چه شکست خورد‪ C‬کسی که از شما عقب افتاد‪ .‬من بنام شما‬
‫اهل بیت بود که از خداوند‪ C‬خواستم و آن مُلک عظیم را به دست آوردم‪ C.‬حضرت سلمان با شنیدن این‬

‫‪1‬‬
‫*‬
‫‪ 2‬ذخائر العقبی ص ‪ 92‬بنقل از جذور الغلو ص ‪270‬‬
‫‪ 3‬توجه نمایید که به دلیل وجود همین یک حرف است که گاهی ائمه علیهم السالم منکر‪ C‬داشتن علم غیب هستند‪ .‬زیرا این یک حرف مختص‬
‫خداوند جل و عال است ولی ائمۀ اطهار علیهم السالم همۀ حروف اسم اعظم الهی را می دانند و به همین دلیل هر کاری را در روی زمین و‬
‫در این جهان خلقت می توانند انجام دهند و از هر علمی در این جهان می توانند آگاهی یابند‪.‬‬

‫‪113‬‬
‫اعتراف و فهمیدن مقام واال و بزرگ امیرالمؤمنین علیه السالم که به خاطر آنها بوده که سلیمان هم آن‬
‫مُلک عظیم را به دست آورد ‪ ،‬فوری‪ C‬خود را به پای امام علیه السالم انداخته و آنها را می بوسد‪... 1.‬‬

‫والیت تشریعی چیست؟‬


‫در فرازی از دعای معروف ندبه می خوانیم‪ :‬این باب هللا الذی منه یؤتی این وجه هللا الذی یتوجه الیه‬
‫االولیاء این السبب المتصل بین االرض والسماء این صاحب یوم الفتح و ناشر رایه الهدی‪ .‬کجا است‬
‫آن دروازۀ الهی که از آن درب‪ ،‬مردم به وجه هللا می رسند‪ .‬کجا است آن سببی که بوسیلۀ آن زمین به‬
‫آسمان متصل می شود (دنیای انسانی به دنیای الهی مرتبط می شود)‪ .‬کجا است امام زمان ما (عج)‬
‫که از طریق ایشان به فهم اسماء الهی برسیم‪ C‬و خداوند‪ C‬متعال را بهتر بشناسیم‪C.‬‬
‫چنانچه قبال هم اشاره شد ‪ ،‬آیات زیر تصریح بر اجازه ای دارد که خداوند‪ّ C‬‬
‫عزوج‪CC‬ل ب‪CC‬ه پیغم‪CC‬بر‪ C‬اک‪CC‬رم‬
‫صلی هللا علیه و آله و سلم داده است تا هرجور که بخواهد حکم نماید‪ .‬البت‪CC‬ه و ص‪CC‬د البت‪CC‬ه ب‪CC‬از هم قبال‬
‫ّ‬
‫تخطی‬ ‫عرض شد که قلب آنها می فهمد که خداون‪CC‬د چ‪C‬ه چ‪CC‬یزی را می خواه‪CC‬د و آنه‪CC‬ا از آن لحظ‪C‬ه ای‬
‫نمی کنند‪.‬‬

‫ِين َخصِ يمًا (‪ 105‬نساء)‬ ‫اس ِب َما َأ َرا َ‬


‫ك هّللا ُ َوالَ َت ُكن لِّ ْل َخآِئن َ‬ ‫اب ِب ْال َح ِّق لِ َتحْ ُك َم َبي َْن ال َّن ِ‬
‫ك ْال ِك َت َ‬ ‫ِإ َّنا َأ َ‬
‫نز ْل َنا ِإلَ ْي َ‬
‫َو َما آ َتا ُك ُم الرَّ سُو ُل َف ُخ ُذوهُ َو َما َن َها ُك ْم َع ْن ُه َفان َتهُوا‪ 7( C‬حشر)‬
‫نز َل هّللا ُ (‪ 48‬مائده)‬ ‫َفاحْ ُكم َب ْي َنهُم ِب َما َأ َ‬
‫اع هَّللا ( ‪ 80‬نساء)‬ ‫َمنْ يُطِ عْ الرَّ سُول َف َق ْد َأ َط َ‬

‫امام باقر‪ C‬علیه السالم همچنین فرمودند‪ C:‬خداوند توس‪CC‬ط م‪CC‬ا عب‪CC‬ادت می ش‪CC‬ود و بوس‪CC‬یلۀ م‪CC‬ا ش‪CC‬ناخته می‬
‫گردد و بواسطۀ ما یگانه داشته می شود‪ 2.‬و در روایتی دیگر آمده اس‪CC‬ت‪ :‬خداون‪CC‬د بوس‪CC‬یلۀ م‪CC‬ا ش‪CC‬ناخته‬
‫می گردد و توسط ما عبادت می شود و ما سبیل (راه) به سوی خدا هستیم‪ 3 .‬چنانچه مالحظه می شود‬
‫‪ ،‬این دو روایت سخن از یک سلسه مراتب در عبادت می کنند که در رأس آن اهل بیت علیهم السالم‬
‫اند و می یتوان حدس زد که پس از آنها انبیاء اولوالعزم‪ C‬و سپس باقی انبیاء و سپس اوص‪CC‬یاء و س‪CC‬پس‬
‫اولیای خدا و سپس علما و سپس صلحا و همینطور‪ C‬تا به ما برسد‪ .‬در این مراحل ‪ ،‬هر پ‪C‬ایینتری بای‪C‬د‬
‫از باالتر خود بیاموزد‪ C‬که چگونه عبادت کند‪ .‬و بر باالتری ها است ک‪CC‬ه ب‪CC‬ه پ‪CC‬ایین تره‪CC‬ا بیاموزن‪CC‬د ک‪CC‬ه‬
‫چگونه عبادت کنند‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ C:‬خداوند عزوجل پیغمبر‪ C‬خود را تادیب نمود و او را به بهترین حالتی‬‫ّ‬
‫تربیت نمود‪ .‬لذا خطاب به ایشان فرمود‪ C:‬إ ّنك لعلى خلقعظيم سپس امور دین را به او سپرد تا بندگان را‬
‫سیاست (تربیت) نماید‪ .‬لذا خداوند‪ C‬فرمود‪َ :‬و َما آ َتا ُك ُم الرَّ سُو ُل َف ُخ ُذوهُ َو َما َن َها ُك ْم َع ْن ُه َفان َتهُوا‪ .‬همانا پیغمبر‬
‫اکرم صلی هللا علیه و آله بوسیلۀ روح القدس تأیید و پشتوانه می شد‪ .‬ایشان دائما ً در تمام اموری‪ C‬که به‬
‫سرپرستی‪ C‬خلق مربوط می شود ‪ ،‬به آداب االهی آشنایی یافت‪ .‬روایت در اینجا به مرحلۀ بعد می رسد‬
‫که ما به آن والیت تشریعی‪ C‬می گوییم‪ .‬به این معنا که ابتدا خداوند‪ C‬نمازها را دو رکعتی قرار داد‪.‬‬
‫یعنی جمعا ً ‪ 10‬رکعت‪ .‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله دو رکعت به دو رکعت اضافه نمود (منظور‪C‬‬
‫در نمازهای‪ C‬ظهر و عصر و عشا است)‪ .‬و یک رکعت هم به نماز مغرب‪( .‬این رکعات جدید) همتای‬
‫فرض (دستور‪ C‬خدا) قرار‪ C‬گرفت و حق نداریم‪ C‬آنها را حذف نماییم مگر در سفر‪ .‬و نماز مغرب همیشه‬
‫بحار األنوار ؛ ج‪ 27‬؛ ص‪ ، 33‬ح ‪5‬‬ ‫‪1‬‬

‫کافی ج‪ ، 1‬ص ‪ – 145‬سمعت ابا جعفر علیه السالم یقول بنا عبدهللا و بنا عرف هللا و بنا وحدهللا تبارک و تعالی‬ ‫‪2‬‬

‫بحار االنوار ‪،‬ج ‪ ،46‬ص ‪ – 201‬کفایة االثر ص ‪ - 298‬بنا عرف هللا و بنا عبدهللا نحن االدالء علی هللا و لوالنا ما عبدهللا‬ ‫‪3‬‬

‫‪114‬‬
‫سه رکعت می ماند‪ .‬خداوند این تغییرات را تأیید نمود‪ .‬پس نمازهای واجب ‪ 17‬رکعت شدند‪ .‬روایت‬
‫پس از آن سخن از س ّنت هایی می کند که پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله گذاشتند و این قسمت از‬
‫‪1‬‬
‫روایت را در بخش بعدی که به طور مجزا به بحث سنت می پردازیم‪ ، C‬بیان خواهیم کرد‪.‬‬

‫سنت چیست؟‬
‫در کتاب های جدید ‪ ،‬سنت را به افعال و سخنان اهل بیت علیهم السالم محدود کرده اند‪ .‬در حالی که‬
‫سنت کلمه و مفهومی است وسیع تر به حدی که حتی بر کارهای خالف هم اطالق می شود‪ .‬رسول‬
‫اکرم صلى هللا عليه وآله فرمودند‪ C:‬هرکس سنت حسنه (نیکویی) را باعث شود ‪ ،‬و پس از او به آن‬
‫سنت عمل شود ‪ ،‬برای او همان ثوابی را می دهند که به انجام دهندگان می دهند بدون آنکه از ثواب‬
‫انجام دهندگان چیزی کسر شود‪ .‬و اگر کسی سنت سوئ و بدی را ایجاد کرد ‪ ،‬برای او همان گناه را‬
‫‪2‬‬
‫می دهند که به انجام دهندگان می دهند بدون آنکه از گناه انجام دهندگان چیزی کسر شود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم نیز در نامۀ معروف‪ C‬خود به مالک اشتر نوشتند‪ :‬هیچ سنت خوبی را که در‬
‫اجتماع بدان عمل می شود‪ C‬را نقض نکن‪ .‬و (مواظب باش که) هیچ سنتی که بر سنت های پیشین‬
‫ضرری بزند ‪ ،‬را به وجود نیاوری‪ .‬زیرا در اینصورت ‪ ،‬به مقداری که از آن سنت نقض نمودی‪C‬‬
‫‪3‬‬
‫برای تو گناه می نویسند‪.‬‬
‫از بسیاری‪ C‬از روایات بر می آید که آن احکامی را که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله خودشان به‬
‫عنوان یک حکم شرعی تعیین نموده اند را سنت رسول می گفتند‪ .‬البته که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه‬
‫و اله چیزی خارج از خواست خداوند‪ C‬نمی فرماید‪ C.‬ما سه آیه در این رابطه را قبال عرض کردیم‪ C.‬ولی‬
‫آیات ‪ 3‬و ‪ 4‬سورۀ نجم به تنهایی کافیست که ما پیغمبر اکرم (ص) را متهم ننماییم‪َ .‬و َما يَنطِ ُق َع ِن‬
‫ُوحى – این آیات در واقع یک چک سفید به گفتار پیامبر گرامی اسالم می‬ ‫ْال َه َوى ۝ ِإنْ ه َُو ِإاَّل َوحْ ٌي ي َ‬
‫دهد‪ .‬خداوند باالترین صلوات و پاداش ها را به ایشان و خاندان گرامیشان بدهد که با گفتار و‬
‫کردارشان ‪ ،‬ما را به آنچه صالحمان است هدایت کردند‪C.‬‬
‫آیة هللا مددی در کتاب خود‪ ،‬نگاهی به دریا (صفحۀ ‪ )479‬با اشاره به یک سری عبارات پیامبر‬
‫گرامی اسالم ‪ ،‬مثل الضرر‪ C‬و ال ضرار‪ C‬فی االسالم ‪ ،‬الزعیم غارم ‪ ،‬العاریة مردودة ‪ ،‬المؤمنون عند‬
‫شروطهم‪ ، C‬قضی‪ C‬بالشفعة ما لم تو ّرف‪ C‬؛ می فرمایند‪ :‬این سخنان به رغم کوتاهی عبارت ‪ ،‬اهمیت‬
‫فقهی و اصولی بسیار دارند و دربارۀ برخی از این عبارات (مانند الضرر‪ C‬و ال ضرار) کتابها و‬
‫رساله های متعددی نوشته شده است‪ .‬به مجموعۀ این اصول و قواعد کلّی پس از تدوین ‪ ،‬سنن رسول‬
‫هللا (ص) گفته شد‪.‬‬

‫‪ 1‬كافي ‪ ،‬ج ‪ ، ١‬ص ‪ ، ٢٦٦‬ر ‪ - 4‬سمعت أبا عبد هللا عليه السالم يقول لبعض أصحاب قيس الماصر‪ :‬إن هللا عز وجل أدب نبيه فأحسن أدبه‬
‫فلما أكمل له األدب قال‪ " :‬إنك لعلى خلق عظيم "‪ ،‬ثم فوض إليه أمر الدين واألمة ليسوس عباده‪ ،‬فقال عز وجل‪ " :‬ما آتاكم الرسول فخذوه وما‬
‫نهاكم عنه فانتهوا‪ " C‬وإن رسول هللا صلى هللا عليه وآله كان مسددا موفقا مؤيدا بروح القدس‪ ،‬ال يزل وال يخطئ في شئ مما يسوس به الخلق‪،‬‬
‫فتأدب بآداب هللا ثم إن هللا عز وجل فرض الصالة ركعتين‪ ،‬ركعتين عشر ركعات فأضاف رسول هللا صلى هللا عليه وآله إلى الركعتين ركعتين‬
‫وإلى المغرب ركعة فصارت عديل الفريضة ال يجوز تركهن إال في سفر وأفرد الركعة في المغرب فتركها قائمة في السفر والحضر فأجاز هللا‬
‫عز وجل له ذلك فصارت الفريضة سبع عشرة ركعة ‪...‬‬
‫‪ 2‬كنز العمال‪ ٤٣٠٧٩ ،٩١٠ :‬به نقل از ميزان الحكمة ‪ ،‬ج ‪ ، ٢‬ص ‪ - ١٣٧١‬من سن سنة حسنة عمل بها من بعده كان له أجره ومثل أجورهم‬
‫من غير أن ينقص من أجورهم شيئا‪ ،‬ومن سن سنة سيئة فعمل بها بعده كان عليه وزره ومثل أوزارهم من غير أن ينقص من أوزارهم شيئا‬
‫‪ 3‬في كتاب له إلى األشتر لما واله مصر ‪ :-‬ال تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه األمة‪ ،‬واجتمعت‪ C‬بها األلفة‪ ،‬وصلحت عليها الرعية‪ ،‬وال‬
‫تحدثن سنة تضر بشئ من ماضي تلك السنن‪ ،‬فيكون األجر لمن سنها‪ ،‬والوزر عليك بما نقضت منها ‪ -‬نهج البالغة‪ :‬الكتاب ‪ ،٥٣‬شرح نهج‬
‫البالغة البن أبي الحديد‪.٤٧ / ١٧ :‬‬

‫‪115‬‬
‫ولی با نگاهی به بعض روایات ‪ ،‬معلوم می شود که بعضی احکام و نه اصول و قواعد در زمان خود‬
‫پیغمبر صلوات هللا و سالمه علیه ‪ ،‬شناخته شده بوده‪ .‬یعنی معلوم بوده که چنین دستوری از پیغمبر‪C‬‬
‫اکرم صلی هللا علیه و آله است و نه از خداوند متعال‪ .‬مثال هنگامی که آیۀ والیت نازل شد ‪ ،‬پیغمبر‬
‫اکرم صلی هللا علیه و آله از آن دو نفر خواستند‪ C‬که برخاسته و به حضرت علی علیه السالم به عنوان‬
‫امیرالمؤمنین سالم دهند‪ .‬آن دو که عالقه ای به اینکار نداشتند‪ C‬پرسیدند‪َ :‬أ م َِن هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َرسُولِ ِه ‪ –1‬آیا‬
‫این دستور از خداوند‪ C‬است یا از رسول او؟ توجه کنید که نپرسیدند‪ :‬این درخواست خدا است یا شما؟‬
‫و همین عبارت نشان می دهد که آنها می دانستند که بعضی‪ C‬دستورات از شخص رسول‪ C‬خدا است و‬
‫در ردیف‪ C‬خواست خدا است ‪ ،‬با این تفاوت که آنها ارزش کمتری‪ C‬برای آن قائل بودند‪C.‬‬
‫همچنین وقتی که بُریدۀ اسلمی با جیش اسامه برگشت و متوجه شد ابوبکر خود را خلیفه خوانده ‪ ،‬به‬
‫صین رفته و داستان فوق را متذکر می شود که در آن عمر پرسید‪:‬‬ ‫عنوان اعتراض پیش عِ مران بن ُح َ‬
‫مِنْ َأم ِْر هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َأم ِْر َرس ِ‪C‬‬
‫ُول هَّللا ِ ؟ سپس هر دو به سراغ ابوبکر و عمر رفته و آندو این خواستۀ‬
‫‪2‬‬
‫پیغمبر صلی هللا علیه و آله را تأیید می کنند‪.‬‬
‫حال بر می گردیم به روایت امام صادق علیه السالم (که قبل از بخش سنت چیست آورده بودیم)‪ .‬در‬
‫قسمت دوم این روایت می بینیم که امام علیه السالم عبارت (سنَّ ) یعنی سنت گذارد‪ C‬استفاده کرده و می‬
‫فرمایند‪ C:‬سپس پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله ‪ 34‬رکعت نمازهای نافله را سنت گذاشت‪ .‬و خداوند‬
‫آن را تأیید نمود‪ .‬پس نمازهای‪ C‬فریضه (واجب خدایی) با نافله می شوند ‪ 51‬رکعت ؛ دو رکعت (نافلۀ‬
‫عشاء) از آنجا که نشسته است ‪ ،‬برابر یک رکعت محسوب می شود‪( .‬همچنین از سنت های دیگر‬
‫پیغمبر) روزۀ ماه شعبان است‪ .‬و سه روز روزه در هر ماه ‪ ،‬مانند روزه های واجب‪ .‬خدا نیز آنها را‬
‫تأیید نمود‪ .‬خداوند ع ّزوجل خمر (مشروب ساخته شده از انگور) را حرام کرد و پیغمبر‪ C‬اکرم صلی‬
‫هللا علیه و آله تمام مسکرات از هر نوع آشامیدنی را حرام کرد‪ .‬و خداوند‪ C‬آن را تأیید نمود‪ .‬سپس‬
‫روایت به مواردی‪ C‬که ما آن را مستحب و مکروه می نامیم می پردازد که عالقمندان می توانند‪ C‬به‬
‫‪3‬‬
‫اصل روایت مراجعه کنند‪.‬‬
‫در روایتی‪ C‬دیگر ‪ ،‬امام صادق علیه السالم با ذکر همان مقدمه که ابتدا خداون‪CC‬د پیغم‪CC‬بر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا‬
‫علیه و آله را به خوبی تربیت نم‪CC‬وده ؛ می فرمای‪CC‬د‪ C:‬خداون‪CC‬د ارث را تع‪CC‬یین نم‪CC‬ود و ب‪CC‬رای پ‪CC‬در ب‪CC‬زرگ‬
‫ُول هَّللا ِ ص سَ لِّمُوا عَ لَى عَ لِيٍّ بِِإمْ رَ ِة ْالمُْؤ ِمنِينَ َف َكانَ ِممَّا َأ َّكدَ هَّللا ُ عَ لَي ِْه َما‪ C‬فِي َذلِكَ ْالي َْو ِم يَا‬ ‫ب ع َو َكانَ مِنْ َق ْو ِل رَ س ِ‬ ‫ْن َأ ِبي َطالِ ٍ‬‫ت َواَل ي َُة عَ لِيِّ ب ِ‬ ‫‪ 1‬لَمَّا َن َزلَ ْ‬
‫هَّللا‬ ‫هَّللا‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬
‫ُول ِ ص لَ ُهمَا ُقومَا َفسَ لمَا عَ لَ ْي ِه بِِإمْ رَ ِة المُْؤ ِمنِينَ َف َقاال مِنَ ِ ْو مِنْ رَ سُولِ ِه يَا رَ سُو َل ِ‪َ -‬ف َقا َل َل ُهمَا رَ سُو ُل ِ ص مِنَ ِ َو مِنْ‬ ‫ْ‬ ‫ِّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َز ْي ُد َق ْو ُل رَ س ِ‬
‫ُول هَّللا ِ ص لَ ُهمَا‬ ‫رَ سُولِ ِه َفَأ ْن َز َل هَّللا ُ عَ َّز َو جَ لَّ‪َ -‬و ال َت ْنقُضُوا اَأْل ْيمانَ َبعْ دَ َت ْوكِيدِها‪َ C‬و َق ْد جَ عَ ْل ُت ُم هَّللا َ عَ لَ ْي ُك ْم َكفِياًل ِإنَّ هَّللا َ َيعْ لَ ُم ما َت ْفعَ لُونَ َيعْ نِي ِب ِه َق ْو َل رَ س ِ‬
‫دَخاًل َب ْي َن ُك ْ‪C‬م َأنْ َت ُكونَ َأِئم ٌَّة هِيَ َأ ْز َكى مِنْ‬ ‫ضَت غَ ْزلَها مِنْ َبعْ ِد قُوَّ ٍة َأ ْنكاثا ً َت َّتخ ُِذونَ َأيْما َن ُك ْم َ‬ ‫َو َق ْولَ ُهمَا َأ مِنَ هَّللا ِ َأ ْو مِنْ رَ سُولِهِ‪َ -‬و ال َت ُكو ُنوا َكالَّتِي َن َق ْ‬
‫ت َفِإ َّنا َن ْقرَ ُأ َأرْ بى َف َقا َل مَا َأرْ بَى َو َأ ْو َمَأ ِب َي ِد ِه َف َطرَ حَ هَا‪ِ -‬إ َّنما َيبْلُو ُك ُم هَّللا ُ ِب ِه َيعْ نِي ِبعَ لِيٍّ ع َو َل ُي َب ِّيننََّ‬ ‫ت فِدَ اكَ َأِئم ٌَّة َقا َل ِإي َو هَّللا ِ َأِئم ٌَّة قُ ْل ُ‬ ‫ت ُجع ِْل ُ‬ ‫َأِئ َّم ِت ُك ْم َقا َل ُق ْل ُ‬
‫َل ُك ْم ي َْو َم ْالقِيا َم ِة ما ُك ْن ُت ْم فِي ِه َت ْخ َت ِلفُونَ ‪َ .‬و لَ ْو شا َء هَّللا ُ لَجَ عَ لَ ُك ْم ُأم ًَّة واحِدَ ًة َو لكِنْ يُضِ ُّل َمنْ يَشا ُء َو َي ْهدِي َمنْ يَشا ُء َو لَ ُتسْ َئ لُنَّ ي َْو َم ْال ِقيَا َم ِة عَ مَّا ُك ْن ُت ْم‬
‫يل هَّللا ِ‬ ‫سَب ِ‬‫ُول هَّللا ِ ص فِي عَ لِيٍّ ع‪َ -‬و َت ُذوقُوا السُّو َء ِبما صَدَ ْد ُت ْم عَ نْ ِ‬ ‫دَخاًل َب ْي َن ُك ْم َف َت ِز َّل َقدَ ٌم َبعْ دَ ُثبُوتِها‪َ C‬يعْ نِي َبعْ دَ َم َقالَ ِة رَ س ِ‬ ‫َتعْ مَلُونَ ‪َ .‬و ال َت َّتخ ُِذوا َأيْما َن ُك ْم َ‬
‫َيعْ نِي ِب ِه عَ لِ ّيا ً ع َو َل ُك ْم عَ ذابٌ عَظِ ي ٌم ‪ -‬اصول کافی‪ :‬کتاب الحجه ‪،‬نص بر امامت امام علی علیه السّالم ‪ ،‬حدیث اول ‪ /‬المسترشد‪ ،‬ص‪ ،584‬ح‬
‫‪255‬‬
‫ْن ي َْد ُخ ُل عَ لَ ْي ِه فِي َم ْن ِزلِ ِه حِينَ بَايَعَ ال َّناسُ َأبَا ب َْك ٍر َف َقا َل يَا عِ مْ رَ انُ َترَ ى ْال َق ْو َم َنسُوا مَا سَ ِمعُوا مِنْ‬ ‫حَ َّد َثنِي َأبُو دَ اوُ دَ َأنَّ بُرَ يْدَ َة َأ َتى عِ مْ رَ انَ ْبنَ حُصَ ي ٍ‬
‫‪2‬‬

‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬
‫ار َفجَ عَ َل ي َْدخ ُل عَ ل ْي ِه حَ ٌد مِنَ المُسْ لِمِينَ َفيُسَ ل ُم عَ ل ْي ِه ِإ رَ َّد ص ث َّم َقا َل ل ُه سَل ْم عَ لى م ِ‬
‫ِير‬ ‫ت مِنَ ا نصَ ِ‬ ‫ُول ِ ص فِي حَ اِئطِ َبنِي ف ٍن هْ ِل َب ْي ٍ‪C‬‬ ‫رَ س ِ‬
‫ُول هَّللا ِ َقا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص‬ ‫اس ِإاَّل ُع َم ُر َفِإ َّن ُه َقا َل مِنْ َأمْ ِر هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َأمْ ِر رَ س ِ‬ ‫ُول هَّللا ِ ي َْومَِئ ٍذ َأحَ ٌد مِنَ ال َّن ِ‬
‫ب َفلَ ْم َي ُر َّد عَ لَى رَ س ِ‬ ‫ْن َأ ِبي َطالِ ٍ‬ ‫ْالمُْؤ ِمنِينَ عَ لِيِّ ب ِ‬
‫َب ْل مِنَ هَّللا ِ َو مِنْ رَ سُولِ ِه َقا َل عِ مْ رَ انُ َبلَى َق ْد َأ ْذ ُك ُر َذا – بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 308 ، 37‬ر ‪42‬‬
‫‪ 3‬كافي ‪ ،‬ج ‪ ، ١‬ص ‪ ، ٢٦٦‬ر ‪ - 4‬ثم سن رسول هللا صلى هللا عليه وآله النوافل أربعا وثالثين ركعة مثلي الفريضة فأجاز هللا عز وجل له ذلك‬
‫والفريضة والنافلة إحدى وخمسون ركعة منها ركعتان بعد العتمة جالسا تعد بركعة مكان الوتر وفرض هللا في السنة صوم شهر رمضان وسن‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وآله صوم شعبان وثالث أيام في كل شهر مثلي الفريضة فأجاز هللا عز وجل له ذلك وحرم هللا عز وجل الخمر بعينها‪C‬‬
‫وحرم رسول هللا صلى هللا عليه وآله المسكر من كل شراب فأجاز هللا له ذلك كله وعاف رسول هللا صلى هللا عليه وآله أشياء وكرهها ولم ينه‬
‫عنها نهي حرام إنما نهى عنها نهي إعافة وكراهة‪ ،‬ثم رخص فيها فصار االخذ برخصه واجبا على العباد كوجوب ما يأخذون بنهيه وعزائمه ولم‬
‫يرخص لهم رسول هللا صلى هللا عليه وآله فيما نهاهم عنه نهي حرام وال فيما أمر به أمر فرض الزم فكثير المسكر من األشربة نهاهم عنه نهي‬
‫حرام لم يرخص فيه الحد ولم يرخص رسول هللا صلى هللا عليه وآله الحد تقصير الركعتين اللتين ضمهما إلى ما فرض هللا عز وجل‪ ،‬بل ألزمهم‬
‫ذلك إلزاما واجبا‪ ،‬لم يرخص الحد في شئ من ذلك إال للمسافر وليس الحد أن يرخص [شيئا] ما لم يرخصه رسول هللا صلى هللا عليه وآله‪ ،‬فوافق‬
‫أمر رسول هللا صلى هللا عليه وآله أمر هللا عز وجل ونهيه نهي هللا عز وجل ووجب على العباد التسليم له كالتسليم هلل تبارك وتعالى‪.‬‬

‫‪116‬‬
‫چیزی نگذاشت‪ .‬ولی پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله یک ششم را در ارث (برای پدر ب‪CC‬زرگ) ق‪CC‬رار‬
‫داد‪ .‬و خداوند آن را تأیید نمود‪ .‬ایشان اضافه می کنند که این عمل در واقع جزوی از دستور‪ C‬خدا است‬
‫ب ( ‪ 39‬ص) – این عطای ما است (حال هرچ‪CC‬ه می‬ ‫ام ُننْ َأ ْو َأ ْمسِ ْك ِب َغ ْي ِر ِح َ‬
‫سا ٍ‬ ‫که فرمود‪َ :‬ه َذا َع َطاُؤ َنا َف ْ‬
‫خواهی) بدون محاسبه (چون و چرا) ببخش ویا نگه‪CC‬دار‪ .‬ب‪CC‬ه عب‪CC‬ارتی دیگ‪CC‬ر ‪ ،‬ت‪CC‬وان تغی‪CC‬یر در ق‪CC‬وانین‬
‫‪1‬‬

‫الهی را خداوند به پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را کامالً و بدون هیچ پیش شرطی قرار داده‬
‫است‪ .‬و این همان والیت تشریعی‪ C‬است که در باالترین سطحی به معصومین داده شده است‪.‬‬

‫امام باقر‪ C‬علیه السالم می فرمایند‪ C:‬دیۀ چشم و دیۀ قتل را پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله قرار دادند‬
‫(البته از کلمۀ سنت استفاده نشده است)‪( .‬همچنین) نبیذ (مشروب ساخته شده از میوه هایی غیر از‬
‫انگور) و هر مسکری‪ C‬را حرام نمود‪ .‬یکنفر از امام سؤال می کند‪ :‬آیا پیغمبر صلى هللا عليه وآله بدون‬
‫آنکه چیزی‪( C‬از خداوند) آمده باشد ‪ ،‬چنین کار را کرده؟ امام علیه السالم پاسخ دادند‪ :‬بله تا معلوم‬
‫‪2‬‬
‫شود که چه کسی از او اطاعت می کند و چه کسی نافرمانی او را می نماید‪.‬‬

‫‪ 1‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ، ١‬ص ‪ ، ٢٦٧‬ر ‪ - 6‬عن أبي عبد هللا عليه السالم قال‪ :‬إن هللا تبارك وتعالى أدب نبيه صلى هللا عليه وآله فلما انتهى به إلى ما‬
‫أراد‪ ،‬قال له‪ " :‬إنك لعلى خلق عظيم (‪ 4‬قلم) " ففوض إليه دينه فقال‪ " :‬وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا " وإن هللا عز وجل فرض‬
‫الفرائض ولم يقسم للجد شيئا وإن رسول هللا صلى هللا عليه وآله أطعمه السدس فأجاز هللا جل ذكره له ذلك‪ ،‬وذلك قول هللا عز وجل‪ :‬هذا عطاؤنا‬
‫فامنن أو أمسك بغير حساب( ‪ 38‬ص)‬
‫‪ 2‬عن أبي جعفر عليه السالم قال‪ :‬وضع رسول هللا صلى هللا عليه آله دية العين ودية النفس وحرم النبيذ وكل مسكر‪ ،‬فقال له رجل‪ :‬وضع رسول‬
‫هللا صلى هللا عليه وآله من غير أن يكون جاء فيه شئ؟ قال‪ :‬نعم ليعلم من يطع الرسول ممن يعصيه‪ – .‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، ١‬ص ‪ – ٢٦٧‬ر ‪7‬‬

‫‪117‬‬
‫فصل هفتم‪ :‬محبت و مودت‬
‫قُل اَّل َأسْ َألُ ُك ْم َعلَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِي ْالقُرْ َبى‬

‫از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زير‌بنای‪ C‬اصلی آن محبّت است‪ .‬از‬
‫زمان شخص نبی اكرم صلّی هللا عليه و آله كه اين مذهب پايه‌ گذاری‪ C‬شده ؛ زمزمۀ محبّت و دوستی‪C‬‬
‫بوده است‪ .‬آنجا كه در سخن رسول اكرم جملۀ علي و شيعته هم الفائزون را می شنويم گروهی‪ C‬را در‬
‫گرد علی علیه السالم می‌بينیم كه شيفتۀ او و مجذوب او می‌باشند‪ .‬از اين رو تشيّع مذهب عشق و‬
‫شيفتگی است‪ .‬تواّل ی آن حضرت مكتب عشق و محبت است‪ .‬عنصر محبت در تشيّع دخالت تام دارد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫تاريخ تشيّع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است‪.‬‬
‫درست است که عشق و محبت اهل بیت علیهم السالم برای ورود به بهشت كافی است؛ اما بايد بدانيم‬
‫كه ورود به بهشت همۀ قصه نیست‪ .‬درست است که بهترین چیز – به تعریف‪ C‬امام حسین علیه السالم‬
‫در اواخر دعای عرفه – وارد نشدن به جهنم و ورود به بهشت است ‪ ،‬ولی زندگی‪ C‬و نعمت های‬
‫خداوند متعال درجه های زیادی‪ C‬دارد‪ .‬ما همگی اختالف طبقاتی را در این دنیا می بینیم و شاید از آن‬
‫هم رنج می بریم‪ .‬و باید هم چنین باشد و باید هم در رفع آن کوشش کنیم ؛ ولی در عین حال باید بدانیم‬
‫که این یکی از روش های خداوند متعال برای آزمایش ما است‪ .‬در آخرت ‪ ،‬قضیه کمی فرق‪ C‬می کند‪.‬‬
‫اوالً ش ّدت اختالف طبقاتی خیلی بیشتر است و ثانیا ً آنجا دیگر آزمایش نیست بلکه همه اش پاداش‬
‫ض‬ ‫ْف َفض َّْل َنا َبعْ َ‬
‫ض ُه ْم َعلَى َبعْ ٍ‬ ‫کارها و مهمتر از آن ‪ ،‬نیّات ما است‪ .‬خداوند می فرماید‪ُ :‬‬
‫انظرْ َكي َ‬
‫ت َوَأ ْك َب ُر َت ْفضِ يالً ‪ .2‬پس کسانی که محبیت و مودت اهل بیت علیهم السالم را داشته‬ ‫َولَآلخ َِرةُ َأ ْك َب ُر د ََر َجا ٍ‬
‫باشند ‪ ،‬به مقدار ش ّدت آن ‪ ،‬درجات باالتر و باالتری را دارا خواهند بود‪.‬‬
‫همچنین ‪ ،‬هم از نظر قرآن و هم از نظر روايات اهل البيت عليهم السّالم ‪ ،‬سعادت دنيا و آخرت در‬
‫گرو عمل صالح و ارادت خالصانه به اولياء الهی است‪ .‬انسان‪ ،‬عاشق زیبایی و کمال است و فطرت‬
‫کمال جوی او به هر چه زیبایی و خوبی و پاکی است‪ ،‬تمایل دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر خوبی ها و زیبایی‪C‬‬
‫ها را در طرف مقابل ببیند و به آنها شناخت حاصل کند‪ ،‬طبع او‪ ،‬خواه ناخواه‪ ،‬دوستدار و عاشق او‬
‫می شود‪ .‬حتی در روایت است که اگر کسی یک سنگ را دوست داشته باشد ‪ ،‬با آن محشور‪ C‬می‬
‫‪3‬‬
‫شود!‬
‫سزاوار دوستی‪ C،‬پس از تحصیل شناخت به آن‪ ،‬حاصل می گردد و‬‫ِ‬ ‫چیز‬
‫از این رو‪ ،‬دوستی‪ C‬هر ِ‬
‫تحصیل شناخت و کسب معرفت‪ ،‬برای انسان‪ ،‬امری اختیاری و تحت فرمان است‪ .‬پس شناخت‬
‫خاندان پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه و علیهم و فراگرفتن فضائل و سجایای آنان است که محبّت و‬
‫دوستی شان را در پی خواهد داشت و غیر ممکن است کسی این خاندان گرامی و بزرگ را بشناسد‪ C‬و‬
‫با کماالت‪ ،‬پاکی ها و صداقت آنان‪ ،‬آشنا بشود‪ ،‬ولی دلداده و عاشق آنان نگردد‪.‬‬
‫قدر و ارزش هر کسى به میزان معرفت خودش از این ذوات مقدسه بستگى دارد‪ .‬هر چه معرفت‬
‫وسیع تر و جامع تر باشد‪ ،‬قرب و کمال شخص و ارزش اعمال او افزون تر است‪ .‬معرفت منشأ‬
‫‪ 1‬جاذبه و دافعه علي ـ عليه السّالم ـ‌ مرتضی مطهری ‪ ،‬ص‪42‬‬
‫‪ 2‬آیۀ ‪ 21‬سورۀ اسراء‬
‫‪ 3‬امیرالمؤمنین علی علیه‌ال ّس الم فرمودند‪ :‬من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجال احب حجرا لحشره هللا معه؛ ‪ -‬امالی‪ ،‬شیخ صدوق ‪ ،‬ص‬
‫‪ ،۲۷۸‬مجلس ‪.۳۷‬‬

‫‪118‬‬
‫پیدایش محبت و‪ ‬عشق‪ ‬است‪ .‬وقتى عشق آمد‪ ،‬چون و چرا و دلیل خواهى عاشق کنار مى رود و‬
‫اطاعت و پیروى‪ C‬محض از معشوق‪ C‬به میان مى آید‪ .‬بنابراین باید تالش کرد به معرفت خود نسبت به‬
‫خدا و انبیا و‪ ‬ائمه علیهم السالم ‪ ‬توسعۀ بیشتر‪ C‬بدهیم و هیچگاه از جهاد علم آموزى و کسب معرفت‪،‬‬
‫خستگى به خود راه ندهیم‪.‬‬
‫از طرفی‪ ، C‬شناخت‪ ‬ائمۀ اطهار علیهم السالم و حقیقت مقام ملکوتى ایشان نه تنها براى هیچ صاحب‬
‫اندیشه و متفکر تیز پروازى‪ C‬مقدور‪ C‬نیست‪ ،‬بلکه قوۀ وهم و تخیل شان نیز از تصور‪ C‬افق و کرانه هاى‬
‫فکر انسان ها عاجز است‪ .‬هر انسانى موظف است به قدر وسعت وجودى و ظرفیت عقلى و ذهنى‬
‫براى شناخت آنان تالش کند‪ ،‬تا مسیر بندگى و عبودیت خدا و راه صحیح زندگى‪ C‬را بشناسد و در‬
‫صراط مستقیم گام گذارد‪.‬‬
‫هم به قدر تشنگى باید چشید‬ ‫آب دریا را اگر نتوان کشید‬
‫در این فصل مطالب را بر اساس درک دین ‪ ،‬درد دین ‪ ،‬تعصب در دین ‪ ،‬تصلّب در دین ‪ ،‬و یاری‬
‫دادن دین دسته بندی کرده ایم‪ .‬همچنین سعی شده است مطالبی که در فصل های گذشته ذکر شده فقط‬
‫با اشاره از آنها یاد شود‪ .‬ویا اگر در آنجا به آنها در حد اشاره شده بود‪ ،‬در این فصل تشریح شوند‪.‬‬

‫سختی زندگی دنیا‬

‫در فصل دوم عرض شد که راه رسیدن به خدا را باید کوبید‪ C‬و ساخت‪ .‬تعبّد یعنی همین‪ .‬و همچنین‬
‫گفته شد که کدح به معنای تالش کردن ‪ ،‬و خسته شدن است (مثل کوه پیمایی) ؛ و خداوند می فرماید‪C‬‬
‫که شما با تالش سخت به او می رسید‪ .‬لذا این سؤال پیش می آید که آیا دنیایی‪ C‬که خداوند برای ما‬
‫خواسته دنیای سختی است؟ باید گفت‪ :‬بله دنیای سختی است و خداوند در جای دیگری می فرماید که‬
‫ان فِي َك َبدٍ‪ 1.‬علّت وجود این سختی هم بسیار‬ ‫ما انسان را اصالً در سختی خلق كرده ایم‪ :‬لَ َق ْد َخلَ ْق َنا اِإْل َ‬
‫نس َ‬
‫واضح است‪ .‬بدون سختی آزمایش معنی نمی دهد‪ .‬این ما هستیم و این دنیای پر از مش ّقت تا معلوم‬
‫شود که سختی را رها می کنیم ویا آخرت خوب ولی نسیه را‪ .‬ولی خبر خوب این است که خداوند‬
‫‪2‬‬
‫چیز دیگری‪ C‬را به ما ارزانی داده که تحمل این سختی ها را آسان می نماید؛ وآن محبت و عشق‬
‫است‪ .‬این عامل محبت ویا عشق باعث می شود که ما سختی ها را تحمل کنیم و حتی از آن خوشمان‬
‫هم بیاید‪ .‬ولی قبل از اینکه وارد میدان محبت شویم ‪ ،‬ببینیم‪ C‬که سختی چیست؟‬
‫خداوند متعال پس از ذكر داستان عبور بنى اسرائيل از دريا و رسيدن آنها به نزديكى شهرى‪ 4‬در‬
‫نزديكى فلسطين ‪ ،‬بيان مى كند كه حضرت موسى على نبينا و آله و عليه السالم از قوم خود خواست كه‬
‫خود را براى جنگ و تصرف‪ 4‬شهر مذكور آماده نمايند‪ 4.‬بنى اسرائيل گروهى‪ 4‬را فرستادند و آن گروه‬
‫خبر آوردند كه اين شهر داراى استحكاماتى است و سربازان دليرى دارد و خالصه اينكه جنگ كردن‬
‫با آنها بسيار سخت است‪ .‬جواب بنى اسرائيل چه بود؟ آنها گفتند كه اى موسى تو و خدايت به جنگ‬
‫برويد و ما همينجا نشسته ايم‪ 3.‬شايد ما به قوم‪ 4‬بنى اسرائيل بخنديم و آنها را ترسو ‪ ،‬تنبل ‪ ،‬بى ايمان و‬
‫هرچه که از اين قبيل است بخوانيم ‪ ،‬ولى آيا خودمان نيز چنين نيستيم؟‬

‫‪ 1‬آیۀ ‪ 4‬سورۀ بلد‬


‫‪ 2‬به دالیلی ‪ ،‬کلمۀ عشق در آیات و روایات تقریبا ً حذف شده اند‪ .‬محبت و مودت دو کلمه ای هستند که آیات و روایات از آنها استفاده می‬
‫کنند‪ .‬ولی از آنجا که در زبان امروزه ‪ ،‬کلمۀ عشق وسیع تر است و شامل محبت هم می شود ‪ ،‬ما نیز از این کلمه استفاده کرده ایم‪ .‬ولی شاید‬
‫بهتر آن باشد که اصالً از این کلمه استفاده نکنیم‪.‬‬
‫‪َ 3‬قالُو ْا يَا مُوسَ ى ِإ َّنا لَن َّن ْد ُخلَهَا َأب ًَدا مَّا دَ امُو ْا فِيهَا َف ْاذ َهبْ َأنتَ َورَ بُّكَ َف َقاتِال ِإ َّنا هَا ُه َنا َقاعِ ُدونَ – ‪ 24‬مائده‬

‫‪119‬‬
‫شيعيان امام حسين عليه السالم به امام نامه ها نوشتند كه اوضاع مناسب امامت شما است و بياييد كه‬
‫مى خواهيم شما را در مقامى كه خداوند‪ 4‬برايتان تعيين كرده است قرار‪ 4‬دهيم‪ .‬ولى همينكه اوضاع‪ 4‬كمى‬
‫تغيير كرد و صحبت از كشته شدن شد و خراب كردن خانه و مصادرۀ اموال و جنگ شد ‪ ،‬موضع‬
‫شيعيان تغيير كرد و برنامه را بر اين گذاشتند كه امام حسين عليه السالم و خدايش به دنبال تحقق‬
‫بخشيدن به اين هدف باشند و خودشان را به اصطالح كنار كشاندند‪ .‬آنها حتما اينطور فكر مى كردند كه‬
‫مگر امكان دارد كه خداوند بگذارد‪ 4‬امام حسين عليه السالم با آن مقام شامخ و تنها بازماندۀ پيغمبر‪ 4‬اكرم‬
‫كشته شود ويا خانوادۀ او اسير شوند؟ اين خدا است كه قادر‪ 4‬و توانا است و مى تواند امام حسين عليه‬
‫السالم را به مقام خود برساند‪ .‬ولى ديديم كه اين تصور آنها اشتباه بود و خداوند نخواست جلوى اين‬
‫فاجعه را بگيرد‪ .‬آيا به اين شيعيان هم با ديد تمسخر‪ 4‬نگاه مى كنيم؟ يعنى آيا آنها را مثل بنى اسرائيل مى‬
‫بينيم ويا اينكه قدرى بهتر از آنها؟ حال وقت آن است كه به خودمان نگاه كنيم‪ .‬آيا ما نسبت به قرار‪ 4‬دادن‬
‫امام زمان عجل هللا تعالى فرجه الشريف در مقامى كه خداوند براى ایشان تعيين كرده است ‪ ،‬فكرى‬
‫كرده ايم؟ من نمى گويم برنامه ريزى و يا عملى كرده ايم‪ .‬ولى آيا اصال فكرى هم كرده ايم؟ مگر نه اين‬
‫است كه او امام ما است؟ مگر نه اين است كه تمام وجود هستى به وجود او بستگى دارد؟ مگر نه اين‬
‫است كه همگى ما بايد فداى خواسته های ایشان شويم؟‬
‫اشكال اين است كه فكر مى كنيم اين حرفها‪ 4‬يعنى سختى ‪ ،‬يعنى دشوارى‪ 4‬كشيدن ‪ ،‬يعنى از دست دادن‬
‫آنچه كه داريم ‪ ،‬و از اين قبيل نگرانی ها‪ .‬در حاليكه اصال اينچنين نيست‪ .‬با انتخاب راه عبوديت‬
‫خداوند متعال ‪ ،‬ما در واقع وارد‪ 4‬دنياى ديگرى مى شويم‪ 4‬كه بسيار‪ 4‬زيبا است و بسيار دل انگيز‪ .‬براى‬
‫اينكه بتوانيم كمى با اين منطق آشنا شويم ‪ ،‬ابتدا مقدمه اى را بيان مى كنيم و آن آشنايى با عامل محبت‬
‫است‪.‬‬

‫محبت گاهی خالف منطق عمل می کند‪.‬‬


‫به طور‪ C‬کلی ‪ ،‬ساختار محبت که در نیمکرۀ سمت راست مغز عمل می کند با منطق که در نیمکرۀ‬
‫سمت چپ مغز قرار دارد ‪ ،‬مختلف است و گاهی تماما ً بر خالف هم قرار‪ C‬می گیرند‪ .‬این مسئله بر‬
‫تمام کسانی که در این زمینه مطالعات ویا حتی توجه دارند ‪ ،‬مخفی نیست‪ .‬به نظر می رسد فقط با‬
‫ذکر چند مثال ‪ ،‬بتوانیم منظور خود را منتقل نماییم‪.‬‬
‫یک خانم خانه دار سعی می کند که هزینۀ منزل و به خصوص خورد و خوراک را تا سر حد امکان‬
‫کم کند‪ .‬ولی همین خانم ‪ ،‬وقتی یک مهمان عزیری دارد ‪ ،‬سعی می کند گران ترین مواد را تهیه کند‬
‫و اگر مهمان از چیزی نخورد‪ ، C‬ناراحت می شود‪ .‬هر چه این مهمان عزیر بیشتر‪ C‬از غذا به خورد‪، C‬‬
‫به این خانم ‪ ،‬آرامش فکری بیشتری‪ C‬می دهد هرچند که این کار یعنی هزینۀ بیشتر‪.‬‬
‫هابیل وقتی‪ C‬بنا شد قربانی بدهد ‪ ،‬بهترین گوسفند خود را انتخاب کرد‪ .‬او خداوند را باالتر از این دید‬
‫که گوسفندی‪ C‬کم ارزش تر را برای قربانی انتخاب کند‪ .‬اما قابیل فکر کرد حاال که بنا است قربانی‬
‫آتش به گیرد ‪ ،‬پس چرا من بهترین مواد را به آتش به سوزانم‪ C.‬او ارزانترین‪ C‬و بخس ترین تولید‬
‫مزرعۀ خود را برای قربانی‪ C‬انتخاب کرد‪.‬‬
‫عالقۀ به برنده شدن ‪ ،‬باعث می شود که افراد از بسیاری‪ C‬از راحتی های خود بگذرند‪ .‬یک ورزشکار‬
‫حاضر است مرتب تمرین کند و خود را تماما ً خسته نماید‪ .‬یک دانشجو‪ C‬تمام وقت خود را صرف‪C‬‬
‫یادگیری مسائل امتحان می کند‪ .‬یک خواننده ‪ ،‬حلق خود را از تمرین های بسیار خسته می کند و‬
‫غیره‪.‬‬

‫‪120‬‬
‫یک پدر سعی می کند کارهای سخت تر و یا طوالنی تری را انتخاب نماید ‪ ،‬به خصوص که اگر ببیند‬
‫اینکار به نفع خانواده اش است‪.‬‬
‫ایثار (از خود گذشتگی) بهترین مثال ها را برای این موضوع‪ C‬ارائه می دهد‪ .‬زیرا در تمام مواردی‬
‫که در آن ایثار دیده می شود ‪ ،‬یعنی آن شخص ‪ ،‬از خیر مصالح خود گذشته و آن را برای دیگران‬
‫خواسته است‪ .‬این کار یعنی دوست داشتن دیگران و عمل کردن بر خالف منطق‪.‬‬

‫محبت عامل دگرگونى است‪.‬‬


‫منظور ما از جملۀ فوق چيست؟ منظور‪ 4‬ما اين است كه عواملى هستند كه انسان را خسته و يا ناراحت‬
‫مى كنند‪ .‬اين عوامل هرچه بيشتر شوند‪ 4‬بر ناراحتى‪ 4‬انسان افزوده مى شود‪ 4.‬و بر عكس ‪ ،‬عواملى هستند‬
‫كه هر چه بيشتر شوند بر فرح و شادى انسان افزوده مى گردد‪ .‬من باب مثال مى توان براى نوع اول‬
‫راه رفتن و براى نوع دوم خوردن غذاى لذيذ را مثال زد‪ .‬حال تأثير محبت را ببينيم كه چگونه اين دو‬
‫عامل را دگرگون مى سازد‪ .‬اگر كسى در مسابقه اى شركت كرده باشد كه برنده آن كسى است كه‬
‫بيشتر راه برود ‪ ،‬فكر مى كنيد شركت كنندگان در اين مسابقه آيا از اينكه توانسته اند بيشتر راه بروند‪4‬‬
‫خرسند مى شوند و يا مثل همۀ ما خسته و دلتنگ؟ اگر كسى از نوع ما باشد اصال در اين مسابقه‬
‫شركت نمى كند‪ .‬ولى آنكس كه در مسابقه شركت كرده به جايزۀ آن به نحوى عالقمند است ‪ ،‬از اينكه‬
‫نتواند بيشتر راه رود نگران است و اميد دارد كه بيشتر‪ 4‬از ديگران راه رود و در نتيجه برندۀ اين‬
‫مسابقه باشد‪ .‬همچنين است نسبت به غذاى لذيذ‪ .‬كسانى كه داراى نوعى مرض هستند كه نبايد از آن‬
‫غذا بخورند ‪ ،‬از خوردن اين غذا چندان لذت نمى برند بلكه همه اش در فكرند كه نكند زياده روى‪ 4‬كنند‬
‫و بر مرض آنها اضافه شود‪ .‬اين افراد سالمتى خود را بیشتر دوست دارند‪.‬‬

‫كسانى كه به كارهاى‪ 4‬خير اشتغال دارند كامال به اين امر آگاهند و آن را با جان و دل حس مى كنند كه‬
‫هرچه بيشتر خدمت كنند ‪ ،‬بر رضايت خاطر آنها اضافه مى شود‪ 4.‬اين بيت شعر هم از ابيات شعر كمى‬
‫است كه بنده به خاطر‪ 4‬دارم‪:‬‬

‫دگر لذت نفس لذت نخوانى‬ ‫تو گر لذت ترك لذت بدانى‬

‫واقعا كه چنين است‪ .‬لذات دنيوى‪ 4‬همراه سختيها و مشقت است‪ .‬حتى غذا خوردن‪ .‬ممكن است اكثر مردم‬
‫جنبه هاى لذتى خوردن را ببينند ولى خوردن يعنى جويدن ‪ ،‬بحدى كه گاهى انسان از شدت احتياج به‬
‫جويدن چنان خسته شود كه به غذا خوردن خود ادامه ندهد‪ .‬اين مطلب را در روايت اميرالمؤمنين هم‬
‫ديديم ـ آنجا كه فرمودند‪ :‬أراهم طرفا‪ 4‬من اللذات ليستدلّوا‪ 4‬به على ما وراءهم من اللذات الخالصة التي ال‬
‫يشوبها ألم ‪ ،‬أال و هي الجنة ‪ .‬و أراهم طرفا‪ 4‬من اآلالم ليستدلوا‪ 4‬به على ماوراءهم‪ 4‬من اآلالم الخالصة التي‬
‫اليشوبها لذة ‪ ،‬أال و هي النار ‪ .‬فمن أجل ذلك ترون نعيم الدنيا مخلوطا بمحنها و سرورها ممزوجا‪4‬‬
‫بكدرها و غمومها‪ – 1.‬لذات بهشتی با خود دردى‪ 4‬را همراه ندارند ولی لذات دنیوی‪ 4‬چنین نیستند‪ .‬به‬
‫عبارتی ديگر ‪ ،‬ممكن است از پرخورى‪ 4‬که چیزی لذت بار است ‪ ،‬دچار مرض شويم و ناراحتى‪ 4.‬الزم‬
‫نيست كه دردهاى ذكر شده كه همراه لذتها هستند ‪ ،‬فورى و يا همراه آن لذت باشند‪ .‬بسيارى از لذات‬
‫دنيا به دنبال خود دردهائى را به ارمغان مى آورند‪4.‬‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ج ‪ 5‬ص ‪ - 316‬خداوند به آنها جنبه هائى از لذات دنیوی را نشان داد تا به آنها اشاره اى از لذات واقعى را كه‬
‫در پيش دارند مالحظه كنند‪ .‬همانا لذات بهشتی با خود دردى را همراه ندارند‪ .‬همچنین (خداوند) مقداری درد کشیدن را به آنسان‬
‫ها چشاند تا متوجه شوند که چه دردهایی در آتش (جهنم) است که در آن هیچ ّلذتی نیست‪ .‬به همین دلیل است که می بینید نعمت‬
‫های خداوند با دردهایی درهم آمیخته شده است‪ .‬و خوشحالی ها دنیا با ناراحتی ها و غم هایی به همراه است‪.‬‬

‫‪121‬‬
‫اينجا است كه متوجه مى شويم‪ 4‬موضوع درد و راحتى يك مسئلۀ روانى‪ 4‬است و به ديدگاه ما بستگى دارد‬
‫و به اينكه چه چيزهائى را دوست داريم‪ 4‬و از چه مواردى‪ 4‬متنفر هستيم‪ .‬پس چنانچه ما ديدگاه خود را‬
‫مطابق خواست خداوند متعال نماييم ‪ ،‬در اينصورت هم در راه هدف خلقت كه عبوديت آن بارى تعالى‬
‫است قدم برداشته ايم و هم درد و رنج ما شكل واقعى به خود گرفته است‪ .‬در اين حالت است كه‬
‫مصائبى را كه در راه خداوند مى كشيم ديگر دردآور‪ 4‬نيستند بلكه لذت بخش نيز مى شوند‪ 4.‬مثالً کسانی‬
‫که می دانند خداوند متعال رازق است و رزق هیچکس نه کم می شود و نه زیاد ‪ ،‬چنین شخصی از‬
‫آنچه که از دست داده نگران نمی شود و از آنچه که خداوند برای او مقرر داشته خوشحال‪ 4‬نمی شود‪:‬‬
‫ِ َك ْياَل تَْأ َسوْ ا َعلَى َما فَاتَ ُك ْم َواَل تَ ْف َرحُوا بِ َما آتَاك ْم‪.‬‬
‫ُ ‪1‬‬

‫خواص ُح ّب اهل بیت علیهم السالم در دنیا‬


‫روایتی از وجود مقدس رسول هللا صلّی هللا علیه و آله و سلّم در خصال صدوق نقل شده كه فرمودند‪:2C‬‬
‫اب َخ ْي َر ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِر ِة ‪ -‬اگر كسی محبت اهل بیت‬
‫ص َ‬‫َمنْ َر َز َق ُه هَّللا ُ ُح َّب اَأْلِئ َّم ِة مِنْ َأهْ ِل َب ْيتِی َف َقدْ َأ َ‬
‫علیه السالم روزی او شود‪ ،‬به ثواب و خیر دنیا و آخرت رسیده است‪.‬‬
‫ش َّكنَّ َأ َح ٌد َأ َّن ُه فِی ا ْل َج َّن ِة‪ ،‬جای تردید نیست كه چنین انسانی حتما ً در درجات بهشت جا دارد‪.‬‬ ‫َفاَل َي ُ‬
‫صلَ ًة‪ ،‬در محبت اهل بیت علیه السالم‪ ،‬بیست خصوصیت وجود‪ C‬دارد‪.‬‬ ‫ش ِرینَ َخ ْ‬ ‫َفِإنَّ فِی ُح ِّب َأهْ ِل َب ْيتِی عِ ْ‬
‫ش ٌر فِی اآْل خ َِر ِة‪ ،‬ده خصوصیت‪ C‬در دنیاست‪ .‬یعنی حتی اگر آخرتی هم در کار‬ ‫ش ٌر ِم ْن َها فِی ال ُّد ْن َيا َو َع ْ‬ ‫َع ْ‬
‫نبود ‪ ،‬بازهم این ده خصلت در این دنیا به درد او می خورد‪ C‬و زندگی را برایش آسانتر می کند‪ .‬و ده‬
‫م ّزیت در آخرت به صاحب محبت داده می شود‪ .‬ده خصلت دنیوی را در اینجا آورده ایم و ده خصلت‬
‫‪3‬‬
‫آخرت را در فصل نهم‪.‬‬
‫اول‪ :‬زهد‬
‫ّ‬
‫ص َعلَى ا ْل َع َم ِل‪ ،‬اول اینكه نسبت به تعلقات دنیا رها و زاهد می شود‪ .‬زاهد‬ ‫الزهْ ُد َو ا ْلح ِْر ُ‬ ‫َأ َّما فِی ال ُّد ْن َيا ف ُّ‬
‫َ‬
‫كسی است كه محبت دنیا و غم و غصّۀ دنیا از دلش بیرون رفته است‪ .‬در حدیث نورانی امیرالمؤمنین‬
‫ب‪ 4.‬مردم‬ ‫صابِ ٌر َو َراغِ ٌ‬ ‫اس َثاَل َث ٌة َزا ِه ٌد َو َ‬
‫علیه السالم در توحید صدوق است که حضرت فرمودند‪ C:‬ال َّن َ‬
‫سه دسته هستند‪ .‬عده ای به مقام زهد رسیده اند‪ ،‬عده ای نسبت به تعلقات دنیا زاهد نیستند امّا صابرند‪C‬‬
‫و عده ای متعلق و وابسته به زیورهای دنیا هستند‪ .‬بعد حضرت این سه دسته را توضیح دادند و‬
‫سى َعلَى‬ ‫ش ْي ٍء مِنَ ال ُّد ْن َيا َواَل َيْأ َ‬ ‫ح بِ َ‬‫ح مِنْ َق ْلبِ ِه َفاَل َي ْف َر ُ‬ ‫ت اَأْل ْح َزانُ َواَأْل ْف َرا ُ‬ ‫فرمودند‪َ :‬فَأ َّم َّ‬
‫االزا ِه ُد َف َقدْ َخ َر َج ِ‬
‫ش ْي ٍء ِم ْن َها َفا َت ُه‪ ،‬زاهد آن كسی است كه غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته و با به دست‬ ‫َ‬
‫آوردن چیزی‪ C‬در دنیا خوشحال نمی شود‪ C‬و با رفتن چیزی از دستش هم‪ ،‬تأسف نمی خورد‪ .‬بعد‬
‫فرمودند‪َ :‬ف ُه َو ُم ْس َت ِری ٌح‪ ،‬این به مقام راحتی در دنیا رسیده و زهد یك چنین مقامی است كه موجب‬
‫راحتی نسبت به دنیا می شود‪.‬‬
‫بنابراین زهد یعنی فراغت و بزرگتر شدن از دنیا به گونه ای که در عین حال حضور‪ C‬در دنیا‪ ،‬آمد و‬
‫شد خوبی های دنیا او را مشغول نمی کند و دل مشغولی چنین کسی به چیز دیگری است که در‬
‫ک َو َث َناِئکَ ‪ .‬علت اینکه محب اهل بیت زاهد می‬ ‫زیارت امین هللا می خوانیم‪َ :‬م ْش ُغولَ ًة َع ِن ال ُّد ْن َیا ِب َحمْ ِد َ‬
‫شود این است که اگر کسی وارد‪ C‬وادی‪ C‬والیت امام شد و محبت رفیع امام در دلش آمد‪ ،‬محبت های‬

‫‪ 1‬آیۀ ‪ 23‬سورۀ حدید‬


‫‪ 2‬خصال‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‪515 :‬‬
‫‪ 3‬توضیحاتی که برای روایت خصال آورده ایم از پایگاه گوهر ناب و همچنین سخنرانی آیت هللا سید محمد مهدی میرباقری در هیأت میثاق‪C‬‬
‫برداشت شده است‪.‬‬
‫عنوان‪-‬ریشه ‪http://imamalinet.net/fa/goharenab/View/43622/0/‬‬
‫‪ 4‬كافی‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪455‬‬

‫‪122‬‬
‫کوچک از دل او می روند‪ C‬زیرا محبت امام با محبت دنیا جمع نمی شود‪ .‬و طبیعتا این آمد و شد‬
‫مزیّت های دنیا او را به خود مشغول نمی کند و زاهد می شود زیرا محبوب بزرگتری‪ C‬دارد و معنای‬
‫زهد همین است‪.‬‬

‫دوم‪ :‬عشق به کار‬


‫ص َعلَى ا ْل َع َم ِل است‪ .‬کسی که به مقام محبت برسد‪ ،‬وجدانش زنده است و‬ ‫صفت دوم محبین َو ا ْلح ِْر ُ‬
‫کسی که وجدان زنده داشته باشد ‪ ،‬حریص بر عمل می شود‪ .‬حب امام علیه السالم در انسان حرص‬
‫بر عمل ایجاد می کند‪ .‬محبِّ امام در عین اینکه زاهد است و آمد و شد دنیا تاثیری بر دل او نمی‬
‫گذارد‪ ،‬انگیزه ای باالتر برای عمل کردن دارد‪ .‬محبین در دنیا مشغول به کارند‪ C‬اما این کارشان برای‬
‫دنیا نیست‪ .‬محبین بیش از همه عمل می کنند و خالص ترین اعمال را دارند‪.‬‬
‫ِین ِإلَ ْیکَ َوالِ َه ٌة‪ .‬اگر کسی در مقام شیدایی‪ C‬بود‪،‬‬
‫وب ْالم ُْخ ِبت َ‬
‫در زیارت امین هللا می خوانیم‪ C:‬اللَّ ُه َّم ِإنَّ قُلُ َ‬
‫م ُْخ ِبت است‪ .‬م ُْخ ِبت یعنی کسی که تمام عبادات را انجام می دهد اما در عین حال خود را بدهکار می‬
‫داند‪ .‬به کسی که در محبت بدهکار است م ُْخ ِبت می گویند‪ .‬محبّ حقیقی کسی است که در محبت خود‬
‫خائف و نگران است که مبادا آنگونه که باید نباشم و این رابطه محبت قطع شود‪ .‬بنابراین اگر کسی‬
‫به مقام محبت رسید‪ ،‬این محبت نه تنها عمل و حرص بر آن‪ ،‬بلکه باعث انجام لطیف ترین اعمال می‬
‫شود‪ .‬هیچ عملی مانند عمل محبین نیست زیرا در آن هیچ طمع و خوفی وجود‪ C‬ندارد و عمل بخاطر‬
‫طمع پاداش و خوف عقاب صورت‪ C‬نگرفته بلکه خود محبت و در خواست و طلب محبوب باعث انجام‬
‫عمل شده است‪.‬‬
‫محبین به جایی می رسند که با تمام وجود‪ C‬و بدون هیچ طمعی عبادت می کنند و در عین حال خود را‬
‫بدهکار می دانند لذا محبین مشغول ترین افراد به عمل اند و فارغ و بیکار نیستند‪ .‬پس دومین صفت‬
‫محبین حرص بر عمل است و هرگاه آنان را ببینید حریص بر عمل اند و هرچه عمل کنند سیر نمی‬
‫شوند‪.‬‬

‫سوم‪ :‬مشتاق دینداری‬


‫سومین صفت محبین الورع فی الدین است‪ .‬محبین در دینشان اهل ورع‪ C‬اند‪ .‬اگر کسی مُحب ائمه‬
‫علیهم السالم شد‪ ،‬اثر آن این است که به بندگی خدا راغب و مایل می شود و شیفتۀ آن می گردد‪.‬‬

‫چهارم‪ :‬عالقمند به عبادت کردن‬


‫َو الرَّ ْغ َب ُة فِی ْال ِع َبا َدةِ‪ ،‬این محبت نسبت به بندگی خدای متعال‪ ،‬شوق‪ ،‬اشتیاق و رغبت می آورد‪ .‬چنین‬
‫کسی نه فقط سختی های عبادت و کمک به خلق را تحمل می کند بلکه اصالً آنها را سختی نمی بیند‪.‬‬
‫او با عشق و عالقه عبادت و جاده صاف کردن چه در مرحلۀ شناخت و فهم و چه در مرحلۀ‬
‫اجتماعی و کمک به خلق و چه در مرحلۀ ایثار ‪ ،‬به اینکار ها عالقه دارد و از روی عشق و جان و‬
‫دل همۀ جنبه های عبادت را انجام می دهد‪.‬‬
‫پنجم‪ :‬توبه‬

‫َو ال َّت ْو َب ُة َق ْب َل ْال َم ْوتِ‪ ،‬این محبت موجب رجوع الی هللا می شود‪ ،‬قبل از اینكه فرصت از دستش برود‪.‬‬
‫چنین انسانی حتما ً توبه و رجوعی خواهد داشت‪ .‬توبه چیزی است که ما شدیداً بدان احتیاج داریم و در‬

‫‪123‬‬
‫عین حال از این احتیاج آگاهی درستی‪ C‬نداریم‪ .‬دلیلش هم این است که ما اگر لحظه به لحظه توبه کنیم‬
‫باز هم کم است زیرا انسان طبیعتش (البته بدون هدایت ائمه علیهم السالم) بر این است که گناه کند و‬
‫از خدا دور‪ C‬شود‪.‬‬

‫ششم‪ :‬شب زنده دار با نشاط‬


‫َو ال َّن َش ُ‬
‫اط فِی قِ َي ِام اللَّي ِْل‪ ،‬از آثار محبت اهل بیت علیهم السالم این است كه نشاطی در شب بیداری و‬
‫شب زنده داری برای آن ها پیدا می شود‪ .‬اگر کسی اهل محبت شد نه تنها اهل قیام لیل و شب زنده‬
‫داری می شود بلکه در آن نشاط هم دارد‪ .‬ممکن است کسی که به مقام محبت نرسیده با ریاضت‬
‫اصل شب زنده داری مختص به محبین نیست بلکه آن دو دستۀ دیگر‬ ‫ِ‬ ‫کشیدن اهل قیام لیل باشد چرا که‬
‫سر خوف از جهنم عبادت می‬ ‫از بندگان ‪ -‬یعنی کسانی که از روی رغبت به بهشت و کسانی که از ِ‬
‫کنند ‪ -‬هم به قیام اللیل می رسند‪.‬‬
‫اما محبّینی که گروه سوم از بندگانند و باالترین درجه را دارند‪ ،‬با سایرین متفاوت اند و تفاوت آنان‬
‫در نشاط داشتن در قیام اللیل است‪ .‬اگر شب بر می خیزند‪ ،‬با نشاط بر می خیزند زیرا می خواهند‬
‫سراغ محبوب خود بروند‪ C.‬در حدیثی نورانی‪ C‬آمده است که موسای‪ C‬کلیم چهل شب ‪ -‬یعنی تمام ماه ذی‬
‫القعده و دهۀ اول ذی الحجه ‪ -‬در کوه طور‪ C‬بود و به او وعدۀ دیدار‪ C‬داده بودند‪ C.‬هنگامی که برای‬
‫مناجات رفت‪ ،‬در این چهل روز نه خورد‪ ،‬نه خوابید‪ ،‬نه آشامید‪ ،‬و عجیب تر اینکه نه گرسنه و نه‬
‫تشنه شد و علتش این بود که به او وعده دیدار داده بودند‪ C‬و این وعدۀ دیدار‪ ،‬موسای کلیم را بی قرار‬
‫کرده بود و از نشاط آن وعده ای که به او داده بودند طی این چهل روز‪ ،‬خواب و خوراک نداشت و‬
‫تشنه و گرسنه هم نشد‪ .‬این خاصیت محبت است‪.‬‬

‫هفتم‪ :‬ناامید از دست دیگران‬


‫ْأ‬
‫اس می باشد‪ .‬کسی که به مقام محبت رسیده از آنچه در دست‬ ‫صفت هفتم َو ْال َی سُ ِممَّا فِی َأ ْیدِی ال َّن ِ‬
‫مردم است مأیوس می شود‪ .‬و نسبت به مردم ناامید می شود كه طبیعتا ً مقدمۀ امیدواری نسبت به‬
‫خدای متعال است و تا انسان امید به غیر دارد‪ ،‬زمینۀ امیدواری‪ C‬نسبت به خدای متعال برای او فراهم‬
‫نمی شود‪ .‬دلیل دیگر ناامید شدن از مردم این است که چون آنچه در دست مردم است با جنس آنچه‬
‫طلب می کند تناسبی ندارد‪.‬‬
‫پس کسی که به محبت امام رسیده و دنبال امامش می گردد‪ ،‬چیزی در دست مردم نمی بیند تا به آن‬
‫طمع داشته باشد زیرا آنچه در دست مردم وجود دارد تعلقات دنیایی است و محبّ اهل بیت زاهد از‬
‫دنیاست پس از آنچه در دست مردم است مأیوس می باشد چرا که چیزی در دست مردم نمی بیند‪.‬‬
‫معنای دوم فراز فوق این است که کسی که در مقام محبت اهل بیت است‪ ،‬به مقام اخالص در توحید‬
‫رسیده است و مقام اخالص در توحید مقامی است که در آن انسان جز از خدای متعال از همه مأیوس‬
‫است‪ .‬اگر دیدید کسی هنوز به دست مردم طمع دارد‪ ،‬معنایش این است که هنوز به مقام محبت راه‬
‫پیدا نکرده است‪.‬‬
‫هشتم‪ :‬مواظبت از حالل و حرام‬
‫صفت هشتم کسی که در مقام محبت ائمه علیهم السالم قرار دارد‪ ،‬محافظت‪ C‬نسبت به امر و نهی الهی‬
‫مْر هَّللا ِ َو َنه ِْی ِه َع َّز َو َجلّ‪ .‬محبّ اهل بیت نه تنها مراقب امتثال امر و نهی‬‫ظ َأِل‬
‫است که فرمود‪َ :‬و ْال ِح ْف ُ‬
‫ِ‬

‫‪124‬‬
‫خالق متعال است بلکه اهل محافظت بر تمام آنها هم می باشد که به بهترین و زیباترین وجه انجام‬
‫شود‪ .‬محبین نه فقط از سر اشتیاق به امر و نهی الهی عمل می کنند بلکه حافظ آن نیز هستند‪.‬‬

‫نهم ‪ :‬دشمن داشتن دنیا‬


‫نهمین صفت محبین‪ ،‬بغض نسبت به دنیا است که فرمود‪ C:‬ال َّتاسِ َع ُة ب ُْغضُ ال ُّد ْن َیا‪ .‬حبّ امام با حبّ دنیا‬
‫جمع نمی شود‪ .‬اگر کسی به حبّ امام رسید‪ ،‬ثمرۀ آن بغض نسبت به دنیاست‪ .‬بخاطر اینكه تعلق به‬
‫دنیا مانع رسیدن به مقصد چنین انسانی است‪ .‬از آنجا که حبّ و بغض های ما اینطوری شكل می‬
‫گیرد که وقتی‪ C‬چیزی را دوست بداریم‪ ،‬طبیعتا ً نسبت به موانع او بغض پیدا می كنیم‪ .‬حب دنیا یعنی‬
‫بر گزیدن محیط والیت دشمنان اهل بیت‪ .‬اینکه انسان در دنیا می خورد‪ C‬و می آشامد اهل دنیا بودن و‬
‫مخالفت با بندگی خدا نیست و اگر این موارد‪ C‬مخالف با بندگی خدا بود خداوند آن را نمی آفرید بلکه‬
‫این موارد‪ C‬ابزار بندگی خداوند هستند‪ .‬مهم این است که این خورد‪ C‬و خوراک در کجا است؟ آیا در‬
‫محیط والیت امام است که آخرت می باشد و یا در محیط والیت ائمۀ جور‪ C‬است که دنیا است‪ .‬در واقع‬
‫ما با فقر و نیازهایمان به خدا نزدیک می شویم‪.‬‬

‫دهم‪ :‬سخاوتمندی‬
‫ْ‬
‫ی محبّ اهل بیت علیهم السالم سخاوت است که فرمود‪َ :‬و العَاشِ َرةُ الس ََّخاءُ‪.‬‬‫آخرین و دهمین صفت دنیو ِ‬
‫سخاوت یعنی همه چیزش را می دهد و هیچ طمعی هم ندارد‪ .‬سخی کسی است که از داشته های خود‬
‫بدون هیچ طمعی می گذرد‪ .‬کسی که سخی است از بخشش رنج نمی برد و امکاناتی که خدا به او داده‬
‫است به آسانی می بخشد و تازه لذت هم می برد که آن را در راه محبوب خود خرج کرده است‪.‬‬
‫سخاوت یعنی در نهایت زیبایی‪ C‬و محبت خرج و بخشش کردن و از بخشش خود هم نگران بودن است‬
‫که آیا محبوبش آنرا می پسندد یا نه‪.‬‬
‫بنابراین دوست داشتن اهل بیت علیهم السالم در همین دنیا هم خواص خوبی دارد‪ .‬این خواص ‪ ،‬از‬
‫زهد در دنیا شروع می شود و به مقام سخاوت می رسد‪ .‬این ده خصلت دنیوی محبین اهل بیت بود که‬
‫در این روایت ذکر شده است‪ .‬و همۀ اینها به راستی به نفع دنیای ما است (خارج از فوائد‪ C‬أخروی‪C‬‬
‫آن)‪ .‬یعنی کسی که زهد دارد به راستی شب را راحت تر می خوابد و کسی که سخی است از اینکه‬
‫مال خود را از دست می دهد نه فقط ناراحت نمی شود ‪ ،‬بلکه لذت هم می برد‪ .‬به عبارتی دیگر ‪،‬‬
‫اگر آخرتی هم در کار نباشد ‪ ،‬دوستی‪ C‬اهل بیت علیهم السالم باعث می شود که دنیای راحت و زیبا و‬
‫دلپذیری را داشته باشیم!‬

‫دنیا مزرعۀ آخرت است‪.‬‬


‫دنیا دار بسیار مهمی است و در این دنیا است که انسان وارد وادی توحید‪ C‬و بهشت و یا وارد وادی‬
‫جهنم می شود‪ .‬اگر کسی در دنیا به امام رسید و به آستان امام حلول کرد و َحلَّ ْ‬
‫ت ِبفِ َناِئک شد به بهشت‬
‫وارد می شود‪ .‬امام تنها این جسم فیزیکی که ما می بینیم نیست بلکه امام ‪ ،‬آن حقیقتی است که تمام‬
‫کائنات تحت والیت او است‪ .‬امام اسم اعظم الهی می باشد که لباس بشر پوشیده است‪.‬‬

‫تمام عوالم ‪ ،‬محاط در والیت امام است‪ .‬امام باب هللا است و باید از باب توحید که امام است وارد‬

‫‪125‬‬
‫وادی توحید شد‪ .‬اینگونه نیست که کسی خودش از هر راهی که می خواهد وارد وادی توحید شود و‬
‫باب سُجَّ داً َو قُولُوا‪ C‬ح َّ‬
‫ِط ٌة َن ْغفِرْ لَکُ ْم‬ ‫ورود به وادی توحید متواضعانه است که فرمود‪َ C:‬و ْاد ُخلُوا ْال َ‬
‫َخطایا ُک ْم (‪ 58‬بقره) درب توحید به روی هیچ کس جز با خشوع‪ C‬و عبودیت در برابر خداوند متعال‬
‫گشوده نمی شود که طریق این تواضع‪ ،‬تواضع‪ C‬در برابر خلیفۀ خدا است و این همان کاری است که‬
‫مالئکه انجام دادند‪.‬‬

‫نیاز به یک الگو‬
‫انسان به محدودیت داشتن ظرفیت های خود آگهی دارد‪ .‬لذا در سن های کودکی و نوجوانی به معلم و‬
‫استاد نیاز دارد‪ .‬ولی در طول زندگی‪ ، C‬این احتیاج هنوز هم هست‪ .‬فرقش‪ C‬در این است که باید‬
‫الگوهای مناسبی را برای خود انتخاب نماییم‪ C.‬به همین دلیل است که به شناخت معصومان نیاز داریم‪.‬‬
‫از طرفی‪ ، C‬باید توجه کنیم که ما ارزش کمی نداریم‪ .‬چنانچه ذکر شد ‪ ،‬ما می توانیم ستارۀ روشن‬
‫مالئکه باشیم‪ .‬ارزش و شأن انسان تا آنجا است که خداوند‪ C‬برای هدایت او به کمتر از معصوم سفارش‬
‫نمی کند‪ .‬ما به دالیل زیر به شناخت معصوم‪ C‬نیاز داریم‪.‬‬
‫‪ ‬هرکس خود را به کمتر از معصوم‪ C‬بسپارد‪ ،‬در حق خود جفا و خیانت بزرگی کرده است‪.‬‬
‫‪ ‬به شناخت معصوم‪ C‬نیاز داریم؛ چون نمی خواهیم و نباید عمر خود را تلف کنیم و از سر‬
‫درگمی و بحران بیزاریم‪.‬‬
‫بدون شناخت اهل بیت علیهم السالم‪ ،‬نمی توانیم میان خود و آنها ارتباطی واقعی‪ C‬برقرار‪ C‬کنیم‬ ‫‪‬‬
‫و بدون برقراری‪ C‬یک ارتباط‪ C‬درست‪ ،‬هرگز نمی توان راه راست و رسیدن به خوشبختی‪ C‬را‬
‫درک کرد‪.‬‬
‫کسانی که اهل بیت علیهم السالم را الگوی خود قرار ندهند‪ ،‬در پیدا کردن الگو و روش‬ ‫‪‬‬
‫زندگی ‪ ،‬به بحران ها و آشفتگی های بسیار دچار می شوند‪ C‬و هنگامی به خود می آیند که می‬
‫بینند‪ ،‬عمر خود را با الگوهای دروغین و واهی سپری‪ C‬کرده اند‪.‬‬
‫اساسی ترین وظیفۀ ما پیش از هر اقدامی‪ ،‬شناخت رهبران الهی و امامان هدایت و به ویژه‬ ‫‪‬‬
‫در عصر کنونی ‪ ،‬رسیدن به معرفت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف‪ C‬است که بدون‬
‫‪1‬‬
‫پیوند آگاهانه و خالصانه با ایشان‪ ،‬وامانده و درمانده از راهیم‪.‬‬

‫انسان کامل‬
‫انسان ها به چه میزان از کمال بهره مندند و آیا می شود جهان هستی ‪ ،‬بدون انسان کامل باشد و به‬
‫عبارت دیگر‪ ،‬آیا انسانیت هم مانند شوری و چربی‪ ،‬دارای مراتب است؟ در پاسخ باید گفت‪ :‬بلی‪،‬‬
‫انسانیت نیز حقیقتی دارای مراتب است؛ البته حقیقت انسانیت‪ ،‬امری معنوی‪ C‬و جدا از ویژگی های‬
‫مادی و جسمی است‪.‬‬
‫ممکن است یک نفر ده درصد‪ C‬و دیگری پنجاه درصد‪ C‬و سومی نود درصد‪ C‬از حقیقت انسانیت بهره مند‬
‫باشد؛ اما همۀ اینها باید به موجودی‪ C‬ختم شوند‪ C‬که صد درصد انسانیت دارد و آن (انسان کامل) است‪.‬‬
‫از این انسان کامل‪ ،‬در فرهنگ دینی‪ ،‬به (امام) تعبیر می شود‪َ .‬م َثل انسان کامل در عالم هستی‪َ ،‬م َثل‬
‫روح در بدن است که همه جا هست و در همه جا حضور‪ C‬می یابد‪ .‬انسان کامل‪ ،‬محور هستی است و‬
‫حضورش در تمام عالم هستی‪ ،‬کامل است و هر موجودی بخواهد با مبدأ هستی ارتباط برقرار‪ C‬کند‪،‬‬
‫از طریق‪ C‬انسان کامل‪ ،‬می تواند ورود‪ C‬پیدا کند و به همین دلیل از (امام) به عنوان (واسطۀ فیض) نام‬
‫برده می شود‪ .‬امام‪ ،‬واسطۀ فیض برای تمام هستی است‪ .‬در زیارت جامعه آمده است‪ :‬خدا به وسیلۀ‬

‫الهام گرفته شده از کتاب عزادار حقیقی‪ ،‬نوشتۀ محمد شجاعی‪ ،‬صفحات ‪ 50‬تا ‪55‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪126‬‬
‫شما آغاز کرد و به شما ختم می کند و به خاطر شما‪ ،‬باران را فرو‪ C‬می فرستد‪ C‬و به وسیلۀ شما‪ ،‬آسمان‬
‫را از این که بر زمین افتد‪ ،‬نگه داشته است؛ مگر به اجازۀ او و به خاطر شما‪ ،‬اندوه را بیرون َب َرد و‬
‫سختی را برطرف‪ C‬کند‪.‬‬
‫انسان کامل‪ ،‬باطن و قطب جهان هستی است و همگی برای انسان شدن و به انسانیت رسیدن‪ ،‬از‬
‫طریق باطن و بُعد انسانی خویش‪ ،‬با باطن و محور هستی‪ ،‬مرتبط‪ C‬می شوند و از این ارتباط‪ ،‬به‬
‫(توسل) تعبیر می شود و این‪ ،‬سِ رِّ توسل به اهل بیت علیهم السالم است‪.‬‬
‫نکتۀ دیگری که از بحث فوق حاصل می شود این است که برای مدد گرفتن از انسان کامل و انسانیت‬
‫او‪ ،‬نیازی به وجود مادی و جسمانی‪ C‬او نیست‪ .‬او‪ ،‬قلب هستی است و نبض عالم هستی با نبض او‬
‫هماهنگ است‪ .‬بنابراین‪ ،‬چه پیدا باشد چه پنهان‪ ،‬وجود مادی او تأثیری‪ C‬در مدد گرفتن از او ندارد‪.‬‬
‫این است که می گوییم امام‪ ،‬زنده و مرده ندارد و تنها جسم او تحت تأثیر مرگ و حیات است؛ اما‬
‫روح و انسانیت‪ ،‬مرگ ندارد‪ C‬و همیشه زنده است و به همین دلیل است که در اذن دخول حرم های‬
‫مطهر اهل بیت علیهم السالم چنین می خوانیم‪ :‬اشهد ا ّنک تسمع کالمی و تر ّد سالمی ‪ -‬شهادت می‬
‫دهم که سخنم را می شنوی و سالمم را پاسخ می گویی‪.‬‬
‫امام علیه السالم‪ ‬می‌فرمايند‪ :‬نحن العالمون (القائمون) بأمره و ال ّداعون إلي سبيله‪ ،‬بنا عُرف هللا و بنا‬
‫عبدهللا‪ ،‬نحن االدالء علي هللا ولوالنا‪ C‬ما عُبدهللا‪ - .‬ما دانايان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت‬
‫‌كنندگان به راه او هستيم‪ .‬به واسطۀ ما خدا شناخته و پرستيده می‌شود‪ .‬ما راهنمايان به سوی خدا‬
‫‪1‬‬
‫هستيم و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نمی شد‪.‬‬

‫والیت بهترین هدیۀ خداوند است‬


‫امام حسین علیه السالم در انتهای دعای معروف‪ C‬عرفه ‪ ،‬وقتی‪ C‬که می خواهند چکیدۀ نیایش خود را در‬
‫یک دعا خالصه کنند ‪ ،‬چنین می فرمایند‪:‬‬
‫ك‬‫حاجت َِى الَّتى اِنْ اَعْ َط ْي َتنيها لَ ْم َيضُرَّ نى‪ C‬ما َم َنعْ َتنى َواِنْ َم َنعْ َتنيها لَ ْم َي ْن َفعْ نى ما اَعْ َط ْي َتنى اَسْ َئ لُ َ‬
‫ك اَللّ ُه َّم َ‬ ‫َواَسْ َئ لُ َ‬
‫ار ‪ -‬خدایا از جنابت حاجتی درخواست میکنم که اگر آن را به من عطا کنى ‪،‬‬ ‫ك َر َق َبتى م َِن ال ّن ِ‬ ‫َفكا َ‬
‫دیگر هرچه را از من دریغ ورزى به من ضررى نرساند‪ ،‬و اگر این حاجت را از من دریغ نمایى‪ ،‬و‬
‫هر چه را (در عوض آن) عطایم کنى سودى‪ C‬نبخشد‪( ،‬این درخواست) آزادى ام از آتش دوزخ است‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬این کالم امام معصوم‪ C‬است‪ .‬اگر ما از آنها واقعیت های دنیا را نیاموزیم‪ ، C‬از چه کسانی‬
‫بیاموزیم؟‪ C‬ایشان با این عبارت به ما می آموزند‪ C‬که نجات از آتش دوزخ را باید هدف زندگی‪ C‬خود‬
‫نماییم‪ .‬زیرا اگر از آتش دوزخ رهایی یابیم ‪ ،‬دیگر مهم نیست چه چیز را از دست می دهیم‪ .‬مهم‬
‫ورود به بهشت است‪ .‬حال اگر زندگی ما در بهشت چندان هم خوب نبود ‪ ،‬مسئله ای نیست‪ .‬وبر‬
‫عکس اگر خیلی چیزها داشته باشیم‪ C‬ولی ما را در آتش دوزخ بیندازند و ما نتوانیم از این اموال و‬
‫چیزهایی که داریم ‪ ،‬فدیه دهیم و از آتش خارج شویم ‪ ،‬چه فایده که آنها را داشته باشیم؟ خالصۀ کالم‬
‫و در یک کلمه اگر بنا است چیزی را بخواهیم ‪ ،‬امان گرفتن از آتش دوزخ است‪.‬‬

‫حال اگر این را به راحتی به دست آوریم چه می گویید؟ به دنبال آن نمی روید؟ رسول خدا صلی هللا‬
‫عليه وآله در یک حدیث قدسی‪ C‬فرمودند‪ :‬والية علي بن ابي طالب حصني‪ ،‬فمن دخل حصني امن من‬
‫بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،26‬ص‪ ،260‬ح‪38‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪127‬‬
‫ناری‪ - 1‬والیت علی بن ابیطالب علیه السالم دژ محکم من است‪ ،‬پس هر کس که داخل قلعۀ من گردد‪،‬‬
‫از آتش دوزخم‪ C‬محفوظ خواهد بود‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬والیت آنچیزی است که اگر آن را داشته باشیم ‪ ،‬دیگر مهم نیست چه چیزهایی‪ C‬را از دست‬
‫داده ایم و اگر آن را خدای نکرده نداشته باشیم ‪ ،‬دیگر فایده ای ندارد‪ C‬که چه ها داریم‪ .‬خداوند را‬
‫سپاس بلکه هزاران سپاس می نماییم‪ C‬که چنین نعمتی را به ما و خانوادۀ ما و محیطی که در آن زندگی‬
‫می کنیم ارزانی داشته است‪ .‬اللهم صل علی محمد و آل محمد‪.‬‬

‫السالم عبادت است‬


‫مح ّبت اهل بیت علیهم ّ‬

‫ابتدا‪ ،‬ورود‪ C‬به سخن را با چند روایت از رسول‪ C‬خدا صلّی هللا علیه و آله و سلم تبرک می دهیم که‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫‪ ‬ال یؤمن عبد حتی أکون أحب الیه من نفسه‪ ،‬و أهلی أحبّ الیه من أهله و عترتی أحب إلیه من‬
‫عترته و ذاتی أحب الیه من ذاته‪ - 2.‬هیچ بنده ای ایمان کامل پیدا نمی کند‪ ،‬مگر در صورتی‪C‬‬
‫که من نزد او دوست داشتنی تر از خودش باشم و نیز اهل بیتم از اهلش محبوبتر و عترتم از‬
‫عترتش دوست داشتنی تر و ذاتم از ذاتش محبوبتر‪ C‬باشد‪.‬‬

‫حبّ آل محمد یوما ً خی ٌر من عبادة سنه‪ ،‬و من مات علیه دخل الج ّنه‪ - 3.‬یک روز دوستی آل‬ ‫‪‬‬
‫محمد‪ ،‬بهتر از یک سال عبادت است و کسی که بر آن دوستی بمیرد داخل بهشت می شود‪.‬‬

‫الوفا ِة ‪4،‬و في ال َق ِ‬
‫بر ‪ ،‬و عِ ند‬ ‫ٌ‬
‫عظيمة‪ : ‬عِ ند َ‬ ‫سبع ِة َمواطِ نَ أهْ والُهنَّ‬
‫أهل َبيْتي نافِ ٌع في َ‬
‫ُحبّي و حُبُّ ِ‬ ‫‪‬‬
‫الميزان ‪ ،‬و عِ ند الصِّراطِ ‪ - .‬دوست داشتن‬
‫ِ‬ ‫ب ‪ ،‬و عِ ند‬ ‫ب ‪ ،‬و عِ ند الحِسا ِ‬ ‫ال ُّن ِ‬
‫شور‪ ،‬و عِ ند الكِتا ِ‬
‫من و دوست داشتن خاندان من در هفت جاى بسيار وحشتناك به كار آيد‪ :‬هنگام مردن‪ ،‬در‬
‫گور‪ ،‬هنگام رستاخيز‪ C،‬هنگام ديدن نامۀ اعمال‪ ،‬هنگام حساب رسى (در روز قیامت)‪ ،‬نزد‬
‫ترازو(ى اعمال ) و (پل) صراط‪ .‬‬

‫معرفة آل محمد برائة من‌ النار و حب آل محمد جواز على‌الصراط والوالیة آلل محمد امان من‬ ‫‪‬‬
‫العذاب‌‪5 .‬معرفت و شناخت آل محمد‪ ،‬برائت و نجات از دوزخ است و محبت‌ آل‌ محمد‪ ،‬جواز‬
‫عبور از صراط است و والیت‌ نسبت‌به آل محمد‪ ،‬امان از عذاب است‪ .‬این رابطه را مى‬
‫‌توان چنین ترسیم کرد‪ :‬معرفت‪ ،‬محبت‪ ،‬اطاعت‪.‬‬

‫آیا جز این است که شرافت مالئکه‪ ،‬به سبب محبتی است که آنها به محمد و علی علیهما‬ ‫‪‬‬
‫‪6‬‬
‫السالم و پذیرش والیت آن دو دارند؟‬

‫جامع االخبار‪ ،‬ص ‪ ،52‬ح ‪7‬‬ ‫‪1‬‬

‫کافی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪ ،112‬ح ‪98‬‬ ‫‪2‬‬

‫امالی صدوق‪ ،‬ص ‪ ،274‬ح ‪9‬‬ ‫‪3‬‬

‫غررالحکم‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،211‬ح ‪3363‬‬ ‫‪4‬‬

‫الخصال ‪۳۶۰/۴۹ :‬‬ ‫‪5‬‬

‫بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص ‪227‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪128‬‬
‫امام رضا علیه السالم می فرماید‪ :‬محبت ما اهل بیت‪ ،‬کفارۀ گناهان است و حسنات را چند‬ ‫‪‬‬
‫‪1‬‬
‫برابر می کند‪.‬‬

‫محبت ‪ ،‬رزق قلوب است‬


‫رزق هایی که از طرف‪ C‬خداوند بر ما نازل می شوند بسیار گسترده اند‪ .‬یکی از مهم ترین آن رزق ها‬
‫رزق قلوب ما است که رزق های قلب ما نیز چند چیز است که یکی از مهم ترین آنها رزق‪ C‬محبت‬
‫می باشد‪ .‬ما همیشه در قلب مان محبت و نفرت داریم که اینها ارزاق ما هستند اما همانگونه که رزق‬
‫های دیگر ‪ ،‬حالل و حرام‪ ،‬و نورانی‪ C‬و ظلمانی دارند رزق قلب نیز اینگونه است‪.‬‬

‫درست است که ما همیشه سر سفره خدا هستیم و سر سفره او رزق می خوریم‪ C‬اما گاهی رزق خود را‬
‫‪ -‬در خوردنی‪ C‬ها‪ ،‬پوشیدنی ها و سایر ارزاق ‪ -‬به حرام تبدیل می کنیم‪ .‬همۀ ارزاق اینگونه اند که‬
‫گاهی نورانی‪ C‬و گاهی ظلمانی و گاهی حالل و گاهی حرامند‪ .‬در ثواب زیارت سیدالشهداء آمده است‪:‬‬
‫ْن َعلِیٍّ ‪ 2‬در روز قیامت‬
‫ْن ب ِ‬ ‫ار ْالح َ‬
‫ُسی ِ‬ ‫ور َی ْو َم ْالقِ َیا َم ِة ‪َ ،‬ف ْل َیکُنْ مِنْ ُزوَّ ِ‪C‬‬ ‫َمنْ َسرَّ هُ َأنْ َیک َ‬
‫ُون َعلَى َم َواِئ ِد ال ُّن ِ‬
‫زائرین سیدالشهداء‪ C‬بر سفره هایی از نور می نشینند‪ C‬و از مائده های نورانی استفاده می کنند‪.‬‬

‫بنابراین ارزاق یا نورانی‪ C‬اند یا ظلمانی‪ .‬تمام ارزاقی‪ C‬که از دست مبارک پیامبر اکرم صلی هللا علیه و‬
‫آله به ما می رسند‪ C‬ارزاق نورانی و طیّب اند اما آنچه از دست شیطان و وادی والیت آن ها است‪،‬‬
‫رزق ناپاک است‪ .‬تمام ارزاق ما حتما از یکی از دو وادی فوق ‪ -‬وادی والیت نبی اکرم یا شیطان ‪-‬‬
‫عبور می کنند یعنی تمام ارزاق ما یا ارزاق نورانی اند و یا ظلمانی‪.‬‬

‫شاید با توجه به این آیه بتوان نکتۀ فوق‪ C‬را برداشت کرد که خداوند متعال می فرماید‪ C:‬هَّللا ُ َولِیُّ الَّ َ‬
‫ذین‬
‫آ َم ُنوا ی ُْخ ِر ُج ُه ْم م َِن ُّ‬
‫الظلُما ِ‬
‫ور تمام ارزاق آنان که تحت والیت هللا قرار‪ C‬می گیرند نورانی‪ C‬است‬ ‫ت ِإلَى ال ُّن ِ‬
‫الظلُماتِ(‪ 257‬بقره) تمام ارزاق کسانی‬ ‫ور ِإلَى ُّ‬ ‫ذین َک َفرُوا َأ ْولِیاُؤ ُه ُ‪C‬م َّ‬
‫اما َو الَّ َ‬
‫وت ی ُْخ ِرجُو َن ُه ْم م َِن ال ُّن ِ‬
‫الطا ُغ ُ‬
‫که کافر‪ C‬شدند و تحت والیت طاغوت قرار گرفتند‪ C‬ظلمانی هستند‪.‬‬

‫این ارتباط‪ C‬ما با شخصی‪ C‬دیگر دارای دو پشتوانۀ ارتباطی است که یا ارتباط های ظلمانی و یا نورانی‬
‫است‪ .‬اگر این ارتباط ها از بستر ارتباط با خدا و اولیاء اش عبور کند نورانی‪ C‬و ااّل ظلمانی‪ C‬می باشد‪.‬‬
‫قین (‪ 67‬زخرف) جز متقین که در‬ ‫ض َع ُد ٌّو ِإالَّ ْال ُم َّت َ‬ ‫قرآن کریم می فرماید‪ :‬اَأْل ِخالَّ ُء َی ْومَِئ ٍذ َبعْ ُ‬
‫ض ُه ْ‪C‬م لِ َبعْ ٍ‬
‫ُخلت و محبت در وادی تقوی عمل کرده اند‪ ،‬محبت سایرین به دشمنی و دوستی هایشان به عداوت‬
‫تبدیل می شود‪.‬‬

‫السالم موجب رسیدن به خدا‬


‫مح ّبت اهل بیت علیهم ّ‬
‫حال اگر کسی با اینکه محبت و والیت امام در او وجود‪ C‬دارد به گناهی مبتالء شد‪ ،‬این والیت و‬
‫محبت به توبه تبدیل و موجب ندامت و مغفرت می شود‪ .‬به عبارتی دیگر‪ ،‬هرجا محبت باشد‪ ،‬امکان‬
‫ورود شیطان نیست و اَل َتضُرُّ َم َع َها َس ِّیَئ ة زیرا ْال َمرْ ُء َم َع َمنْ َأ َحبَّ هرکجا که امام است جایی برای‬
‫شیطان نیست‪ .‬اگر انسان به مقام محبت رسید هر زاویه ای از زوایای‪ C‬وجود انسان که به نور محبت‬
‫نورانی شده‪ ،‬جای پای شیطان نیست‪.‬‬
‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ،68‬ص ‪100‬‬ ‫‪1‬‬

‫کامل الزیارات‪ ،‬النص‪ ،‬ص‪135 :‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪129‬‬
‫پس از آنجا که یکی از ارزاق محبت است و ْال َمرْ ُء َم َع َمنْ َأ َحبَّ ‪ ،‬اگر این محبت محب ِ‬
‫ت ظلمانی بود‪،‬‬
‫ت با اهل ظلمات خواهد بود و اگر محبت‪ ،‬محبت نورانی‪ C‬بود معیّت با اهل نور است لذا‬ ‫این معیّت مع ّی ِ‬
‫رزقی باالتر از این وجود‪ C‬ندارد که انسان به محبت امام علیه السالم برسد‪.‬‬

‫حال با توجه به اینکه امام در مقامی است که محبت او محبت خدا است و همچنین در زیارت جامعه‬
‫می خوانیم‪َ :‬منْ َأ َح َّبکُ ْم َف َق ْد َأ َحبَّ هَّللا اصال برای رسیدن به محبت خدا جز از طریق محبت به امام‬
‫راهی برای ما وجود ندارد و ما نمی توانیم مستقیما واجد محبت خدا شویم و این محبت باید از طریق‪C‬‬
‫محبت امام به ما برسد‪ C.‬امام سرچشمۀ حب الهی است و ما به اندازه ای که به وادی محبت الهی راه‬
‫پیدا می کنیم از آن وادی سیراب می شویم‪C.‬‬

‫تجربۀ بهشت و دوزخ در دنیا‬


‫با توجه به ضعف های شناختی‪ C‬عقل انسانی ‪ ،‬ما معموالً بهشت و جهنم را خیلی دور می بینیم‪ .‬ما‬
‫معموالً فکر نمی کنیم که در همین دنیا نیز می توان بهشت و جهنم را نه فقط دید بلکه تا ح ّدی می‬
‫توان آن را احساس کرد‪ .‬دراین رابطه ‪ ،‬به نظر می رسد که مشکل ما بیشتر‪ C‬بحث زمان باشد‪ .‬مثالً‬
‫عیم (‪ 13‬انفطار) ابرار همین‬ ‫دقت کنید‪ :‬در این دو آیه فعل مضارع است نه آینده‪ِ .‬إنَّ اَأْلب َ‬
‫ْرار لَفی َن ٍ‬
‫حیم (‪ 14‬انفطار) و فجار هم همین اآلن وسط‪ C‬جهنم اند‪ .‬بله ‪،‬‬ ‫اآلن وسط‪ C‬بهشت اند َو ِإنَّ ْالفُجَّ َ‬
‫ار لَفی َج ٍ‬
‫آیۀ بعدی نشان از حالتی دارد که روز قیامت اتفاق می افتد و با وضع حالی ما متفاوت است‪َ :‬یصْ لَ ْو َنها‬
‫ین (‪ 15‬انفطار)‪ .‬می توان گفت که انسان و جن در روز قیامت ورود خاصی به جهنم دارند اما‬ ‫َی ْو َم ال ِّد ِ‬
‫در حال حاضر در بهشت ویا جهنم اند‪ .‬به عبارتی دیگر می توان گفت که وضعیت‪ C‬این افراد در‬
‫زمان حاضر بالقوه است و در روز‪ C‬قیامت بالفعل می شود‪ .‬اگر کسی وارد وادی محبت اهل بیت شد‬
‫همین اآلن وسط‪ C‬بهشت است‪ .‬بهشت خداوند‪ C‬متعال از نقدترین چیزها است و خداوند اصال با کسی‬
‫معاملۀ نسیه نمی کند این چشمان ما است که بسته است و گمان می کنیم که معامله های خداوند نسیه و‬
‫‪1‬‬
‫موکول به آینده است‪.‬‬
‫مشکل این بحث در این است که وادی احساسات و عواطف در مغز سمت راست ما قرار‪ C‬دارد که به‬
‫هیچوجه قدرت بیان ندارد‪ .‬آنچه که ما می خواهیم آن را منتقل کنیم ‪ ،‬وقتی‪ C‬که به خواهد بیان شود ‪،‬‬
‫باید از مغز سمت چپ استفاده کند که مدل های آن با مغز سمت راست متفاوت است‪ .‬این مِثل این‬
‫است که بخواهیم‪ C‬شنا کردن را فقط با بیان کردن آموزش دهیم‪ .‬شنا کردن احتیاج به آب دارد‪ .‬با‬
‫اینحال ‪ ،‬سعی می کنیم که مطلب خود را شرح دهیم‪.‬‬
‫چنانچه قبالً هم ذکر شد ‪ ،‬دنیا دارای دو جنبۀ ظاهری و باطنی است‪ .‬ظاهر آن همین قوانین فیزیکی‪C‬‬
‫است که معموال با آن سروکار داریم و آن را می فهمیم‪ .‬امّا بخش باطنی آن ناآگاهانه عمل می کند‪ .‬در‬
‫اینجا فقط چند مورد‪ C‬آن را از قرآن مجید ذکر می کنیم‪ .‬توجه نمایید که در این آیات تأکید می شود که‬
‫جزای کار خود را (چه خوب و چه بد و در سطح پایین تری از بهشت و جهنم) در همین دنیا می‬
‫بینیم‪.‬‬

‫‪ 1‬امام کاظم علیه السالم در روایتی که در فصل نهم آمده است می فرمایند‪ :‬ای اسحاق‪ ،‬در دوزخ وادیی است به نام سَ َقر‪ ،‬که از روزی که‬
‫خدایش آفریده شراره‌ای نکشیده‪ ،‬اگر خداوند به آن اجازۀ شراره کشیدن به قدر سوراخ سوزنی دهد شعله‌اش همۀ مردم روی زمین را بسوزاند‪.‬‬
‫یعنی همین مردم فعلی و روی زمین از شعلۀ سقر خواهند سوخت ‪ ،‬اگر خداوند به آن اجازۀ فعالیت بدهد‪ .‬یعنی‪ C‬سقر همین اآلن هم هست ولی‬
‫فعال نیست‪.‬‬

‫‪130‬‬
‫الط ِري َق ِة َأَلسْ َق ْي َنا ُه ْم َما ًء َغدَقا ً (‪ 16‬جـن) – اگر در راه (راست) استقامت می‌‬
‫َوأن َلَّ ِو اسْ َت َقامُوا َعلَى َّ‬
‫کردند‪( ،‬ما نیز) به آنها آب فراوان می‌نوشاندیم‪C.‬‬
‫ض (‪ 96‬األعراف) – اگر مردم‪C‬‬ ‫ت م َِن ال َّس َما ِء َواَأْلرْ ِ‬
‫َو َل ْو َأنَّ َأهْ َل ْالقُ َرى آ َم ُنوا َوا َّت َق ْوا لَ َف َتحْ َنا َعلَي ِْه ْم َب َر َكا ٍ‬
‫ایمان بیاورند‪ C‬و پرهیزگار‪ C‬شوند ‪ ،‬ما درب های برکات را از زمین و آسمان برای آنها باز می کنیم‪.‬‬
‫ِين َو َيجْ َع ْل لَ ُك ْم َج َّنا ٍ‬
‫ت‬ ‫ال َو َبن َ‬ ‫ان َغ َّفاراً يُرْ سِ ِل ال َّس َما َء َعلَ ْي ُك ْم م ِْد َراراً َويُمْ د ِْد ُك ْ‪C‬م ِبَأ َ‬
‫مْو ٍ‬ ‫َفقُ ْل ُ‬
‫ت اسْ َت ْغفِرُوا َر َّب ُك ْم ِإ َّن ُه َك َ‬
‫َو َيجْ َع ْل لَ ُك ْم َأ ْن َهاراً (‪ 12 – 10‬نوح) – به (مردم) گفتم که از خداوند استغفار به طلبید (که در‬
‫اینصورت) خداوندی‪ C‬که بخشاینده است ‪ ،‬باران را به وفور‪ C‬برایتان ارسال می کند و اموال و فرزندان‬
‫شما را زیاد می نماید و برای شما باغ ها و رودخانه ها قرار می دهد‪.‬‬
‫ض الَّذِي َع ِملُوا (‪ 41‬روم) – فساد‪ C‬در‬ ‫ت َأ ْيدِي ال َّن ِ‬
‫اس لِ ُيذِي َق ُه ْم َبعْ َ‬ ‫َظ َه َر ْال َف َسا ُد فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِ‪C‬ر ِب َما َك َس َب ْ‬
‫خشکی و دریاها به خاطر کارهایی که انسان ها انجام داده اند ‪ ،‬آشکار شده است‪( .‬این اثر) برای این‬
‫است که نتایج بعضی (خالف) کارهای‪ C‬خود را (در همین دنیا و قبل از آخرت) به چشند‪.‬‬
‫ين (‪152‬‬ ‫ِين ا َّت َخ ُذوا ْالعِجْ َل َس َي َنالُ ُه ْ‪C‬م َغ َ‬
‫ضبٌ مِنْ َرب ِِّه ْم َو ِذلَّ ٌة فِي ْال َح َيا ِة ال ُّد ْن َيا َو َك َذل َِك َنجْ ِزي ْال ُم ْف َت ِر َ‬ ‫ِأنَّ الَّذ َ‬
‫أعراف) – کسانی‪ C‬که بت را انتخاب کرده اند ‪ ،‬در همین زندگی‪ C‬دنیا دچار غضب خداوند شده و دچار‬
‫ذلّت می شوند‪ .‬و این گونه است که تهمت گران را (در آخرت نیز) جزا می دهیم‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬ورود‪ C‬به وادی‪ C‬توحید‪ C‬از همین دنیا است‪ ،‬مدخل توحید هم امام است و نحوۀ ورود هم‬
‫تواضع و خشوع است‪ .‬اگر کسی در این دنیا وارد وادی والیت شد همین اآلن در بهشت است زیرا ِإنَّ‬
‫عیم (‪ 13‬انفطار) چنین کسی همین اآلن در وادی آخرت است‪ .‬اما اگر وارد وادی والیت‬ ‫اَأْلب َ‬
‫ْرار لَفی َن ٍ‬
‫ائمۀ جور شود ‪ ،‬آنگاه تمام حرکات و سکنات و خوردن و خوابیدن او تحت والیت ائمۀ جور قرار می‬
‫گیرد‪.‬‬
‫ولی اینکه می گوییم انسان ها می توانند آخرت را در همین دنیا احساس کنند ‪ ،‬در واقع توجه به مسأله‬
‫ای باالتر از این زندگی و عذاب ویا رفاه آن است‪ .‬ما می توانیم دنیا را اصالً جور‪ C‬دیگری‪ C‬ببینیم‪.‬‬
‫اض‬‫چیزی که از آن به چشم برزخی هم تعبیر می شود‪ .‬پیامبر گرامی اسالم فرمودند‪َ C:‬إذا َم َررْ ُت ْم ِب ِر َي ِ‬
‫الذ ْك ِر‪ - .‬زمانيكه‌ مرور‪ C‬كرديد به‌ باغهای‌ بهشت‌‪،‬‬ ‫ْال َج َّن ِة َفارْ َتعُوا! قِي َل َو َما ر َياضُ ْال َج َّنةِ؟ َقا َل‪َ :‬م َجالِسُ ِّ‬
‫ِ‬
‫در آن‌ بگرديد و استفاده‌ كنيد از ميوه‌های آن‌! عرض‌ كردند‪ C:‬مراد از باغهای‌ بهشت‌ چيست‌؟ فرمود‪C:‬‬
‫‪1‬‬
‫مجالس‌ ذكر‪.‬‬
‫أبوبصير‪ C‬نقل می کند که در خدمت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السّالم‌ به‌ ح ّج مش ّرف‌ شديم‌ و در هنگاميكه‌‬
‫در حال‌ طواف‌ بوديم‌ عرض‌ كردم‌‪ :‬فدايت‌ شوم‌ ای‌ فرزند‪ C‬رسول‌ هللا‌! آيا خداوند تمام‌ اين‌ خلق‌ را‬
‫مي‌آمرزد؟‬
‫حضرت‌ فرمود‪ :‬ای‌ أبوبصير اكثر افرادی‌ را كه‌ می‌بينی‌ از ميمون‌ها و خوك‌ها هستند!‬
‫أبوبصير‪ C‬عرض‌ می کند‪ :‬به‌ من‌ نيز نشان‌ دهید‪ .‬حضرت‌ به‌ كلماتی‌ تكلّم‌ نمود و پس‌ از آن‌ دست‌ خود‬
‫را بر روی‌ چشمان‌ من‌ كشيد‪ ،‬من‌ ديدم‌ آنها را كه‌ به‌ صورت‌ خوك‌ و ميمون‌ بودند‪ ،‬و اين‌ امر موجب‌‬
‫دهشت‌ من‌ شد و لذا آن‌ حضرت‌ دوباره‌ دست‌ بر چشم‌ من‌ كشيد و من‌ آنها را به‌ همان‌ صورت‌های‌‬
‫اوّ ل ّيه‌ مشاهده‌ كردم‌‪ .‬امام علیه السالم فرمود‪:C‬‬

‫إحياء العلوم‌ ج‌ ‪ ،1‬ص‌ ‪30‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪131‬‬
‫ون‪َ ،‬و هَللا ِ اَل َيجْ َت ِم ُع فِي‌ ال َّن ِ‬
‫ار‬ ‫ار ُت ْطلَب َ‬
‫ُون َفاَل ُت َ‬
‫وج ُد َ‬ ‫ُون َو َبي َْن َأ ْط َب ِ‬
‫اق ال َّن ِ‬ ‫َيا َأ َبا م َُح َّمدٍ! َأ ْن ُت ْم فِي‌ ْال َج َّن ِة ُتحْ َبر َ‬
‫ان اَل َو هَللا ِ َو اَل َوا ِح ٌد‪ 2.‬ای‌ أبا محمّد! شما در ميان‌ بهشت‌ خوشحال‌ و‬ ‫ِم ْن ُك ْم َثاَل َث ٌة اَل َو هَللا ِ َو اَل ْاث َن ِ‬
‫مسرور‪ C‬هستید و در بين‌ طبقه‌های‌ آتش‌ شما را می جويند و يافت‌ نمی شوید؛ سوگند‪ C‬به‌ خدا كه‌ سه‌ نفر‬
‫از شما در آتش‌ با هم‌ نخواهيد بود‪ ،‬و سوگند به‌ خدا دو نفر از شما هم‌ نخواهيد‪ C‬بود‪ ،‬و سوگند‪ C‬به‌ خدا‬
‫يك‌ نفر هم‌ نخواهد بود‪ .‬چنانچه مالحظه می نمایید ‪ ،‬افعال استفاده شده همگی حال هستند و نه‬
‫مضارع‪ .‬با اینحال تعدادی را با زمان حال و تعدادی را با زمان آینده ترجمه کردیم‪ .‬ولی نکتۀ مهم‬
‫این است که ابا بصیر‪ C‬همین موجودات‪ C‬را در دو حالت انسان و حیوان در این دنیا دیده است‪ .‬مورد‪C‬‬
‫دیگر را از داستان معراج پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله نقل می نماییم‪ .‬البته اصل روایت بسیار‬
‫بلند است و ما قسمتی‪ C‬از آن را نقل کرده ایم‪.‬‬
‫رسول‌ خدا صلّي‌ هللا‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند كه‌ من‌ در شب‌ معراج‌ در حال‌ معراج‌ به‌ جماعت ‌‬
‫ی‬
‫برخورد‪ C‬كردم‌ كه‌ در جلوی‌ آنها سفره‌هائی‌ از گوشت‌های‌ پاكيزه‌ و ط ّيب‌ و سفره‌هائی‌ از گوشت‌های‌‬
‫خبيث‌ بود و آنها گوشت‌های‌ ط ّيب‌ را رها كرده‌ و از گوشت‌های‌ خبيث‌ می خوردند‪C.‬‬
‫از جبرئيل‌ سؤال‌ كردم‌‪ :‬اينها چه‌ كسانی‌ هستند؟‬
‫جبرائيل‌ گفت‌‪ :‬جماعتی‌ از ا ّمت‌ تو هستند كه‌ غذای‌ حالل‌ را رها نموده‌ و از غذای‌ حرام‌ می خورند‪.‬‬
‫رسول‌ خدا فرمود‪ :‬از آنجا عبور كردم‌ به‌ جماعتی‌ برخورد كردم‌ كه‌ لب‌های‌ كلفتی‌ مانند لب‌های‌ شتر‬
‫داشتند و گوشت‌های‌ بدن‌های‌ آنها را قيچی كرده‌ و در دهان هايشان‌ قرار‪ C‬می دادند‪.‬‬
‫من‌ گفتم‌‪ :‬اينان‌ چه‌ دسته‌ای‌ هستند‪ ،‬ای‌ جبرئيل‌؟‬
‫جبرائيل‌ گفت‌‪ :‬افرادی‌ كه‌ پيوسته‌ در صدد عيب‌جوئی‌ از مردم‌ برآمده‌ و با زبان‌ و اشاره‌ به‌ عيب‌‬
‫ظاهر و باطن‌ مردم‌ می‌پردازند‪.‬‬
‫رسول‌ خدا فرمود‪ :‬و از آنجا مرور‪ C‬كردم‌ به‌ گروهی‌ كه‌ صورت های‌ آنان‌ و سرهای‌ آنان‌ با سنگ‌‬
‫كوبيده‌ می‌شد‪.‬‬
‫گفتم‌‪ :‬ای‌ جبرئيل‌! اين‌ گروه‌ چه‌ كسانند؟‬
‫جبرائیل عرض کرد‪ :‬افرادی‌ كه‌ نماز عشاء را ترك‌ می‌كنند‪.‬‬
‫سپس‌ گذشتيم‌ از آنجا تا رسيديم‌ به‌ جماعتی‌ كه‌ آتش‌ در دهان های‌ آنها فرو‪ C‬می رفت‌ و از ُدبُرهای‌ آنان‌‬
‫خارج‌ می‌شد؛ پس‌ گفتم‌‪ :‬ای‌ جبرئيل‌‪ :‬اينان‌ كيانند؟‬
‫گفت‌‪ :‬اينان‌ افرادی‌ هستند كه‌ اموال‌ يتيمان‌ را از روی‌ ظلم‌ و ستم‌ می خورند‪ ،‬اينان‌ در حقيقت‌ در شكم‬
‫های‌ خود آتش‌ می خورند و به زودی‌ به‌ آتش‌ َسعير‪ ،‬آتش‌ گرفته‌ و در آن‌ سوخته‌ خواهند شد‪.‬‬
‫از آنجا عبور كرده‌ رسيديم‌ به‌ اقوامی‌ كه‌ از بزرگی‌ شكم‌ هرچه‌ می خواستند از زمين‌ برخيزند نمی‌‬
‫توانستند‪.‬‬
‫گفتم‌‪ :‬ای‌ جبرئيل‌! اينان‌ چه‌ دسته‌ای‌ هستند؟‬
‫جبرئيل‌ گفت‌‪ :‬اينها كسانی‌ هستند كه‌ ربا می خورند‪ C‬و نمی‌توانند از جای‌ خود برخيزند‪ C‬مگر مانند‬
‫برخاستن‌ كسی‌ كه‌ شيطان‌ زده‌ شده‌ و عقل‌ خود را به كلّی‌ از دست‌ داده‌ است‌؛ و اينها در راه‌ و روش‌‬

‫بصآئر الدّرجات‌ ‪ ،‬ص‌ ‪75‬؛ بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 11‬ص‌ ‪126‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪132‬‬
‫آل‌ فرعونند و هر صبحگاه‌ و شبانگاه‌ بر آتش‌ عرضه‌ می‌ شوند‪ ،‬و پيوسته‌ درخواست‌ می‌ كنند كه‌ ای‌‬
‫پروردگار ما! ساعت‌ قيامت‌ چه‌ موقع‌ می رسد و ديگر نمیدانند‪ C‬كه‌ آن‌ ساعت‌ تلخ‌تر و دهشتناك‌تر‬
‫است‌‪.‬‬
‫و از آن‌ مح ّل عبور كرديم‌ به‌ زنانی‌ كه‌ به‌ پستان‌های‌ خود آويخته‌ شده‌ بودند‪.‬‬
‫پرسيدم‌‪ :‬اي‌ جبرئيل‌! اينان‌ چه‌ گروهی‌ از زنانند؟‬
‫جبرئيل‌ گفت‌‪ :‬اينان‌ زنانی‌ هستند كه‌ اموالی‌ را كه‌ از شوهرهايشان‌ باقی‌ مانده‌ و متعلّق‌ به‌ فرزندان‌ آ ‌‬
‫ن‬
‫شوهران‌ است‌ به‌ فرزندان‌ غير آن‌ شوهرها می دهند‪ ،‬و در حقيقت‌ ارثيّۀ يتيم‌های‌ آنها را صرف‌ غير‬
‫آنها می‌نمايند‪ 1C.‬‬
‫یکی از دانشمندان معاصر‪ C‬شیعی از آیۀ ‪ 7‬سورۀ روم‪ C‬برداشت جالبی را دارد‪ .‬این آیه چنین است‪:‬‬
‫ون – انسان ها فقط ظاهری از زندگی در دنیا‬‫ُون َظاه ًِرا م َِّن ْال َح َيا ِة ال ُّد ْن َيا َو ُه ْم َع ِن اآْل خ َِر ِة ُه ْم َغافِلُ َ‬
‫َيعْ لَم َ‬
‫را متوجه می شوند و آنها از آخرت غافلند‪ .‬ایشان می فرماید‪ C:‬هر دو حالت دنیا و اخرت در نزد ما‬
‫است‪ .‬ولی ما فقط متوجه ظاهر آن هستیم و از باطن دنیا که همان آخرت است غافل هستیم‪ .‬در‬
‫بعضی آیات دیگر ‪ ،‬خداوند‪ C‬انسان را تهدید می کند که در آخرتی که خواهد آمد چنین و چنان می‬
‫کنیم‪ .‬ولی در این آیه ‪ ،‬سخن از حال است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬آخرت هم در همین دنیا هم اکنون هست ولی ما‬
‫از آن غافلیم‪.‬‬
‫دانشمندی دیگر چنین می گوید‪:‬‬
‫ما گمان می کنیم که مثال جناب سلمان و کافری‪ C‬که در دنیا هستند‪ ،‬هر دو در یک عالم‬
‫قرار دارند و حال اینکه عالَم سلمان با عالَم کافر متفاوت است کما اینکه دو مؤمن که در‬
‫درجات ایمان متفاوتند در دو عالم متفاوت در حال سیر کردن با امام هستند و مدار سیر و‬
‫رزق آنان نیز متفاوت است‪.‬‬

‫دار طبیعت َم َ‬
‫دخل ورود‪ C‬به دو عالم بهشت و نار‪ ،‬نور و ظلمت‪ ،‬والیت اهل بیت‬ ‫بنابراین ِ‬
‫و ائمۀ جور و دار حیوان (به معنای زنده و متغیّر) و دار موت است‪ .‬اگر کسی وارد‬
‫وادی والیت امام شد و به محبت امام رسید نسبت به محیط والیت ائمۀ جور بغض پیدا‬
‫می کند و نمی تواند وارد آن شود‪.‬‬
‫حضرت پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه در حدیث فوق فرمودند اگر کسی به‬
‫محبت ائمه از اهل بیت من برسد به تمامی خیرات دنیا و آخرت رسیده است بنابراین‬
‫تردید نکنید چنین کسی که در وادی محبت قرار دارد و با امامش همراه است‪ ،‬حتما در‬
‫بهشت است‪ .‬البته روشن است که ما بهشتی باالتر از امام نداریم و بهشت شعایی از‬
‫وجود امام می باشد پس اگر کسی با امام باشد در بهشت است‪ .‬تمام مقامات بهشت مقامات‬
‫وجودی‪ C‬امام است و به اندازه ای که انسان در درجات والیت امام سیر می کند در‬
‫درجات توحید و بهشت طی مسیر می کند و بیرون از محیط والیت امام هیچ خبری‬
‫نیست‪ .‬پس اینگونه نیست که ما یک بهشت داشته باشیم و یک امام و این تصور‪ C‬از اوهام‬
‫است‪.‬‬

‫تفسير علی بن‌ إبراهيم‌ ‪ ،‬ص‌ ‪370‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪133‬‬
‫تفاوت اهل دنیا و آخرت در این است که اهل آخرت نیازها‪ C‬و فقرهای خود را می شناسند‬
‫و آن را به خدای متعال ارجاع می دهند و از دست او می گیرند و او را حمد می کنند اما‬
‫اهل دنیا چنین نیستند بلکه از اسباب می گیرند‪ .‬اهل آخرت هنگامی که گرسنه می شوند‬
‫این گرسنگی‪ C‬را عالمت عجز باهلل می دانند و از طریق‪ C‬این عجز متوجه خداوند متعال‬
‫می شوند و از او طلب می کنند‪ .‬و هنگامی هم که خداوند آن ها را اداره کرد خدا را حمد‬
‫می کنند‪ .‬پس محبین بین اظهار عجز و حمد حرکت می کنند‪ .‬اگر کسی وارد وادی توحید‬
‫و والیت هللا شد ‪ ،‬دائما نسبت به خدای متعال اظهار عجز می کند و همیشه او را حمد می‬
‫کند و به او احساس فقر دارد که اگر کسی در دنیا اینگونه زندگی‪ C‬کند وسط بهشت است‪.‬‬

‫کسی که در دنیا و عالم طبیعت به حضرت حق می رسد در بهشت است اما اگر کسی در‬
‫دنیا و عالم طبیعت در محیط والیت ائمه جور زندگی‪ C‬کرد اهل دنیا می شود و در نتیجه‬
‫خودش را فقیر و ذلیل اسباب می بیند و نیازهایش‪ C‬را هم از دست اسباب می گیرد‪ .‬چنین‬
‫کسی خود را فقیر غیر خدای متعال می بیند و غیر خدا را حمد می کند‪ .‬تفاوت محیط‬
‫والیت معصوم و غیر معصوم این است کسی که در محیط والیت معصوم‪ C‬قرار گرفت‬
‫‪1‬‬
‫موحّ د می شود و در عین حالی که در عالم طبیعت است وارد وادی والیت می شود‪.‬‬

‫عشق عامل تبعيت است‬


‫در سال ‪ 1356‬شمسى در ايران فيلمى به اكران آمد بنام "گاو"‪ .‬اين فيلم به زيبايى ‪ ،‬عامل عشق يا‬
‫محبت را به تصوير‪ 4‬آورده است‪ .‬در اين فيلم ‪ ،‬داستان يك روستايى‪ 4‬ساده اى را بيان مى كند كه به گاو‬
‫خود عالقۀ بسيار‪ 4‬زيادى داشت‪ .‬اما اين گاو به داليلى مرد‪ .‬اين روستايى‪ 4‬نمى توانست اين جدايى را‬
‫تحمل كند و يا حتى قبول نمايد‪ .‬پس به طويله او مى رفت و همانجا مى زيست تا شايد او را ببيند‪ .‬اين‬
‫مسئله آنقدر پيش رفت كه ديگر غذاى انسانها‪ 4‬را نمى خورد بلكه مثل همان گاو ‪ ،‬شروع‪ 4‬به خوردن‬
‫علف نمود‪ .‬اين داستان عشق است‪ .‬الزم نيست كه اين عشق بين يك مرد و زن باشد‪ .‬اين عشق مى‬
‫تواند بين هر چيز و چيزى‪ 4‬ديگر باشد‪ .‬انسان هايى را مى يابيد كه عاشق ماشين خود هستند‪ .‬يا عشق به‬
‫يك نوع بازى دارند‪ .‬يا عشق به تدريس دارند‪ 4.‬يا خانم هائى را مى بينيد كه عشق به كفش دارند ‪ ،‬و يا‬
‫فكر و ذكر آنها زيبايى است‪ .‬اين مسئلۀ اخير به قدرى در خانمها متداول است كه مثَل "بكشم و خوشگلم‬
‫كن" در بین آنها يك امر طبيعى به شمارمى آيد‪ .‬يعنى آنها حاضرند‪ 4‬هرگونه سختى را تحمل نمايند (در‬
‫حد كشته شدن) ولى در عوض كمى زيباتر‪ 4‬گردند‪ .‬چرا اين خانمها اين دردها را تحمل مى كنند؟‬

‫اين فقط خانمها نيستند كه درد را تحمل مى كنند تا چيزى‪ 4‬را كه مى خواهند بدست آورند‪ .‬تمام كسانى كه‬
‫ورزش تكرارى‪4‬‬
‫ِ‬ ‫رنج تحصيل كردن را به خود مى دهند تا اينكه روزى دانشمند‪ 4‬شوند و يا رنج هر روز‪4‬‬
‫را به خود مى قبوالنند تا اينكه الغر شوند و يا از اين هم باالتر ‪ ،‬تحت سرپرستى مربى خود ‪ ،‬تمام‬
‫حرفهاى‪ 4‬او را گوش مى دهند و به تمام دستورات‪ 4‬او عمل مى كنند تا اينكه در ورزش‪ 4‬مورد عالقۀ خود‬
‫به مراحل بااليى برسند ؛ نمونه هاى فراوانى از اين عملكرد انسانى یافت می شود‪ .‬ورزشكاران‬
‫المپيک كه بايد با بهترين هاى دنيا مبارزه نمايند ‪ ،‬مثال و نمونۀ بارز اين توجه اند‪ .‬آنها ساعتها در روز‬
‫ورزش خاصى را انجام مى دهند تا شايد گوى سبقت را به ربايند و مدال طالى المپيک را بر گردن‬
‫خود ببينند‪ .‬مسئله از اين هم باالترمى رود و شبيه همان داستان گاو مى گردد‪ .‬در اطراف‪ 4‬خود چند نفر‬
‫را مى شناسيد كه عكس هنرپيشه هاى محبوب خود را به ديوار زده اند و مرتب مجله هاى مخصوص‬
‫آنها را خريدارى مى كنند يا اينكه در اينترنت به دنبال اخبار آنها مى گردند؟ آيا آنها به همين مقدار اكتفا‬
‫مى نمايند؟ جواب را در لباس هاى آنها و مدل آرايش صورت آنها به وضوح مى بينيد‪ .‬هر چه اين‬

‫سخنرانی آیت هللا سید محمد مهدی میرباقری در هیأت میثاق‪ C‬با شهداء در دانشگاه امام صادق علیه السالم تهران به تاریخ ‪ 1‬اسفند ‪94‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪134‬‬
‫عشق پيش مى رود ‪ ،‬اين انسانها حاضرند هرچه دارند‪ 4‬و ندارند را بدهند تا بتوانند هرچه بيشتر‪ 4‬شبيه‬
‫هنرپيشۀ مورد عالقه شان بشوند‪ .‬در مورد دين نيز مسئله به همين شكل است‪ .‬امام صادق عليه السالم‬
‫مى فرمايند كه دعا و مناجات عارفين بر سه اصل است‪ :‬ترس و آرزو‪ 4‬و حب‪ .‬ترس از علم آمده است و‬
‫آرزو از يقين نشأت مى گيرد و حب از معرفت به خدا به دست مى آيد‪ .‬نشانۀ ترس‪ ،‬فرار است و نشانۀ‬
‫آرزو درخواست‪ 4‬است و نشانۀ دوستى خداوند‪ ، 4‬ايثار (از خود گذشتگى و برترى دادن) محبوب است‬
‫بر ديگران‪ .‬پس اگر علم در قلب مستقر شد ‪ ،‬ترس از خدا مى يابد‪ .‬و اگر معرفت و شناخت او بيشتر‬
‫شد ‪ ،‬باز هم از خدا مى ترسد‪ 14.‬بنابراين ‪ ،‬عشق مى تواند انسان را به كارهائى وادارد‪ 4‬كه در نظر‬
‫ديگران سخت و ناهنجار به نظر آيند در حالی که نزد او زیبا است و دلپذیر‪.‬‬

‫مودت چیست؟‬
‫ریشۀ مودت از (و د د) به معنی دوست داشتن می آید‪ .‬ولی به نظر می رسد فرق کوچک آن با محبّت‬
‫در بخش عملی آن باشد‪ .‬عسقالنی می گوید‪ C‬که مراد از مودت ‪ ،‬ارتباطی‪ C‬است که جلب محبت نماید‬
‫مثل دیدار و تبریک گفتن‪ 2.‬بنابراین ‪ ،‬مودت همان محبت است به اضافۀ ارتباط داشتن و رفت و آمد‪.‬‬
‫زیارت ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم السالم هم به نظر می رسد تحت همین عنوان باشد‪.‬‬

‫نتیجۀ معرفت اهل بیت علیهم السالم محبت است و نتیجۀ محبت آنان اطاعت است‪ ،‬اما میان محبت و‬
‫اطاعت رابطۀ‌ متقابلی وجود دارد‪ .‬هرچه محبت بیشتر باشد‪ ،‬اطاعت قوى تر و هر اندازه اطاعت‬
‫قوى تر و گسترده تر باشد‪ ،‬محبت افزایش مى‌ یابد‪ .‬در همۀ حاالت زندگى‪( C‬سختى ها و آسایش ها)‬
‫باید به آنها متوسل‪ C‬شویم‪ C‬و آنان را هادی‪ ،‬واسطه و شفیع خود نزد خدا قرار دهیم‪.‬‬

‫قرآن کریم ما را به مودت اهل بیت پیغمبر گرامی اسالم صلوات هللا و سالمه علیه دعوت کرده است‪.‬‬
‫بلکه پاداش و أجر زحمت های پیمبر صلی هللا علیه و آله را در اینکار قرار‪ C‬داده است‪ .‬امام باقر علیه‬
‫السالم می فرمایند‪ C‬منظور خداوند‪ C‬از قربی در آیۀ کریمۀ‪ :‬قُ ْل ال َأسْ َئ لُ ُك ْم َعلَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِي ْالقُرْ بى‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫همان ائمه هستند‪.‬‬
‫موضوع‪ C‬لزوم حرکت و انجام کاری بیش از محبت قلبی در این روایت امام باقر علیه السالم واضح‬
‫تر دیده می شود که فرمودند‪ C:‬در زمان جاهلیت ‪ ،‬طواف خانۀ خدا همین طور‪ C‬بود که انجام می دهید‪.‬‬
‫(ولی در اسالم) دستور‪ C‬داده شده که اول طواف‪ C‬خانۀ خدا را به جا آورند؛ سپس نزد ما آیند و والیت و‬
‫مو ّدت خود و اعالم آمادگی برای کمک کردن به ما را به نمایند‪ .‬سپس این آیه را قرائت نمودند‪C:‬‬
‫َفاجْ َع ْل َأ ْفِئ َد ًة م َِن ال َّن ِ‬
‫اس َته ِْوي ِإلَي ِْه ْم – کاری نما که دل های مردم به سوی‪ C‬آنها عالقه پیدا کند‪.‬‬
‫‪4‬‬

‫از اینجا اهمیت زیارت قبور ائمۀ اطهار علیهم السالم بیشتر معلوم می شود‪ .‬زیرا اظهار‪ C‬مودت احتیاج‬
‫امام عهداً فی ُع ُنق اولیائه و شیعته و‬
‫ِکل ٍ‬‫به حرکت و زیارت دارد‪ .‬امام رضا علیه السالم فرمود‪ :‬انَّ ل ِ‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ج ‪ 65‬ص ‪ - 310‬فال الصادق ع نجوى العارفين على ثالثة أصول‪ :‬الخوف والرجاء والحب‪ .‬فالخوف فرع‬
‫العلم والرجاء فرع اليقين والحب فرع المعرفة‪ .‬فدليل الخوف الهرب ‪ ،‬و دليل الرجاء الطلب و دليل الحب ايثار المحبوب على ما‬
‫سواه‪ .‬فإذا تحقق العلم في الصدر خاف‪ .‬فإذا كثر المرء في المعرفة خاف‪.‬‬
‫ال َّتوادُد‪ ،‬فالمراد به‪ :‬ال َّتواصل الجالب للمحبَّة‪ ،‬كال َّتزاور وال َّتهادي‪ - .‬فتح الباري البن حجر العسقالني ج ‪ ، 10‬ص ‪439‬‬ ‫‪2‬‬

‫عَ نْ َأ ِبي جَ عْ َف ٍر عليه السالم ‪ُ :‬ق ْل ال َأسْ َئ لُ ُك ْم عَ لَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْالم ََو َّد َة فِي ْالقُرْ بى َقالَ‪ُ :‬ه ُم اَأْلِئم َُّة عليهم السالم ‪ -‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ، ١‬ص ‪٤١٣‬‬ ‫‪3‬‬

‫َطوفُونَ فِي‬ ‫َطوفُونَ حَ ْو َل ْال َكعْ َبةِ‪َ ،‬ف َقالَ‪ :‬ه َك َذا َكا ُنوا ي ُ‬
‫اس ي ُ‬
‫کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 307‬ح ‪ - 13‬عَ نْ َأ ِبي جَ عْ َف ٍر عليه السالم‪َ ،‬قالَ‪َ :‬ن َظرَ ِإلَى ال َّن ِ‬
‫‪4‬‬

‫ً‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫آْل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ُأ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫الجَ ا ِهلِ َّيةِ‪ِ ،‬إنمَا ِمرُوا نْ يَطوفوا ِبهَا‪ ،‬ث َّم َينفِرُوا ِإل ْينا‪ ،‬فيُعْ لِمُونا و َيت ُه ْ‪C‬م َو م ََودت ُه ْم‪ ،‬و َيعْ ِرضُوا عَ ل ْينا نصْ رَ ت ُه ْم ث َّم قرَ ه ِذ ِه ا َية‪ :‬فاجْ عَ ْل فِئدَ ة مِنَ‬
‫اس َته ِْوي ِإلَي ِْه ْم‬
‫ال َّن ِ‬

‫‪135‬‬
‫انَّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن االداء زیارةٌ قبورهم‪ - 1 .‬هر امامی را عهدی است بر گردن پیروان‬
‫و شیعیانشان‪ ،‬وفای‪ C‬کامل به این عهد و ادا نمودن آن به وجه نیکو در گرو زیارت قبور آنان است‪.‬‬

‫یکی از اصحاب به امام صادق علیه السالم عرض کرد‪ :‬فالنی می گفت که به شما گفته است‪ :‬من‬
‫نوزده حج و عمره به جا آورده ام؛ بعدا شما فرموده اید که یک حج و یک عمره دیگر به جای آور تا به‬
‫اندازۀ یک مرتبه زیارت حضرت سیدالشهدا‪ 4‬علیه السالم به تو اجر داده شود‪.‬‬
‫امام ششم علیه السالم فرمود‪ :‬اکنون بگو‪ .‬کدام یک نزد تو محبوبتر است بیست مرتبه به حج رفتن یا با‬
‫امام حسین علیه السالم محشور شدن؟ گفتم‪ :‬با امام حسین علیه السالم محشور‪ 4‬شدن محبوبتر است‪ .‬امام‬
‫‪2‬‬
‫علیه السالم فرمود‪ 4:‬پس به زیارت امام حسین علیه السالم برو‪.‬‬

‫رسول خدا صلي هللا عليه وآله می فرمایند ‪:‬با محبت و عشق به ما اهل بيت روی آوريد‪ C‬زيرا کسی که‬
‫خدا را با چنين خصلتی مالقات کند داخل بهشت گردد و از شفاعت ما برخوردار‪ C‬شود‪ ،‬قسم به خدايی‬
‫‪3‬‬
‫که جانم در دست او است جز با معرفت به حق ما‪ ،‬هيچ کس از عمل خود بهر ه ای نخواهد برد‪.‬‬

‫ایثار چیست؟‬
‫ایثار یعنی از خود گذشتن و دیگران را بر خود مقدم داشتن‪ .‬بهترین نمونۀ ایثار را پیغمبر گرامی اسالم‬
‫و اهل بیت ایشان علیه و علیهم السالم نشان داده اند‪ .‬این ذوات مقدسۀ نورانی‪ ، 4‬از باالترین طبقۀ خلقت‪،‬‬
‫یعنی عرش برین ‪ ،‬گذشتند و راضی‪ 4‬شدند که خداوند‪ 4‬متعال و حکیم ‪ ،‬آنها را در بین یک نسل قاتل و‬
‫جانی و ناسپاس قرار دهد تا اینکه افراد این نسل ‪ ،‬با آشنایی با آنها ‪ ،‬کم کم رشد یابند و با قبول والیت‬
‫آنها ‪ ،‬دارای صفاتی پسندیده گردند‪ .‬صفاتی که ما آنها را اکنون ویژگی های انسانی می نامیم‪ .‬اگر ما‬
‫به خواهیم‪ 4‬کمترین سپاس خود را نسبت به این ایثار گری معصومین علیهم السالم نشان دهیم ‪ ،‬باید بر‬
‫آنها درود‪ 4‬فرستیم‪ 4.‬اللهم ص ّل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫مردم رفتار‪ 4‬بعضی از عرفا را نمی توانند هضم نمایند‪ .‬زیرا رفتار‪ 4‬آنها با مسائلی که بقیۀ مردم با آنها‬
‫برخورد‪ 4‬می نمایند ‪ ،‬چنان متفاوت است که گویا در این دنیا نیستند‪ ،‬نه سخن آنها سخن مردم و نه رفتار‪4‬‬
‫آنها رفتار‪ 4‬مردم است؛ از این‌رو می‌گویند‪ 4‬آنان دیوانه‌اند‪ ،‬اما آنها دیوانه نیستند و چنان تیزبین و‬
‫متفکرند که هر موجودی‪ 4‬را‪ ،‬اثر صُنع خداوند و شأنی از شئون خالق می‌دانند‪ .‬از همه دل بریده و فقط‬
‫به حق دل بسته‌ اند‪ .‬زبانشان ترجمان دل آنها است‪ :‬ربّ هب لنا کمال االنقطاع الیک ‪ -‬پروردگارا!‬
‫کمال انقطاع به خود را به ما ببخش‪.‬‬
‫حال باید پرسید پس چرا مردم‪ ،‬این عارفان را دیوانه پنداشته و علت این داوری‪ 4‬چیست؟ در پاسخ باید‬
‫گفت‪ :‬علت داوری ناآگاهانه و ناعادالنۀ مردم‪ ،‬این است که فکر هر فرد‪ ،‬در محدودۀ جامعه و حرکت‬
‫اجتماعی آن شخص است‪ ،‬مثالً مردمی‪ 4‬که روزانه با برد و باخت‪ ،‬و در بازار آشفتۀ دنیا داد و ستد می‬
‫‌کنند و کاالی خود را به مزایده و یا مناقصه می‌گذارند و هر یک مقصدی را در پیش گرفته و در آن‬
‫جهت تالش می‌کند و اگر فرضاً‪ 4‬با مانع شرعی‪ ،‬یا عقلی روبرو شود‪ ،‬نادیده گرفته و همچنان هدف را‬
‫تعقیب می‌ کند؛ اگر هدف ‪ ،‬جمع‌آوری مال باشد‪ ،‬حالل و حرام مطرح نبوده و خوشبختی را در جمع‬
‫مال می‌داند‪ .‬و اگر هدف ‪ ،‬قدرت و ریاست باشد‪ ،‬در همین راه قدم می‌گذارد‪ ،‬هرچند در این بین‪ ،‬حقِّ‬
‫مظلومی پایمال شود‪ .‬اگر ببیند کسی‪ ،‬در این خط نیست‪ ،‬ایده‌اش چیز دیگر و هدفش را در جای دیگر‬
‫‪ 1‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،97‬ص ‪116‬‬
‫‪ 2‬تهذيب‪ ، C‬ج ‪ 6‬ص ‪48‬‬
‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫اّل‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫ت فإن ُه َمنْ لقي هللاَ َو ه َُو ُي ِحبُّنا دَخ َل الجَ نة ِبشفاعَ تِنا َو الذِي نفسِ ي ِب َي ِد ِه ال َينف ُع عَ ْبد ِبعَ َملِ ِه إ ِب َمعْ ِرف ِت ِه ِبحَ قنا‪ - .‬امالي مفيد‪،‬‬‫‪ْ 3‬أل ِزمُوا م ََو َّد َتنا أهْ َل ْال َب ْي ِ‬
‫صفحه ‪43‬‬

‫‪136‬‬
‫می‌جوید‪ ،‬اینها به راهی و او راه خود را پیش گرفته است‪ .‬بی‌تأمل‪ ،‬به جنون وی حکم می‌کند و از این‬
‫‪1‬‬
‫باالتر او را استهزا و مسخره می‌ کند‪ ،‬چرا که خود را عاقل و او را دیوانه می‌پندارد‪.‬‬

‫نتیجه آن‌که‪:‬‬
‫همواره عالمان بردبار‪ 4‬و پرهیزکاران نیکوکار؛ در چشم افراد‪ 4‬عادی‪ ،‬ساده لوح و غیر قاطع‪ ،‬و با‬
‫مدیریت ضعیف محسوب می‌شوند‪ 4.‬به همین دلیل می‌بینیم غالب پیامبران از سوی امت‌های نادان به‬
‫جهل و جنون متهم شدند به خصوص این که آنها همرنگ جماعت نیستند و آن‌ کس که همرنگ جماعت‬
‫نباشد‪ ،‬از نظر جاهالن سند رسوایی خویش را امضاء کرده است و چنین کسی که نان به نرخ روز‬
‫‪2‬‬
‫نمی‌خورد‪ ،‬عاقل نیست‪.‬‬

‫موضوع‪ 4‬ديگرى كه جنبۀ باالترى از محبت را مى رساند ‪ ،‬از خود گذشتگى و اولويت دادن به محبوب‬
‫است‪ .‬يك مادر چنان فرزند خود را دوست دارد كه حاضر است جان خود را از دست بدهد ولى‬
‫فرزندش‪ 4‬سالم بماند‪ .‬حتى مواردى‪ 4‬ديده شده است كه انسانى خود را فداى سگ خود نموده ويا حتى از‬
‫آن هم باالتر فداى چيزى نموده است كه بدان عالقۀ شديدى داشته است‪ .‬اين احساس را ايثار مى نامند‬
‫كه در روايت پيشين نيز امام صادق عليه السالم بدان اشاره اى داشتند‪ .‬حب ما به اهل بيت عصمت‬
‫عليهم السالم هم بايد اينچنين باشد كه طبق دستور‪ 4‬خداوند ‪ ،‬خواستۀ آنها را بر ارادۀ خود اولويت بدهيم‪.‬‬

‫خاصيت ديگرى كه ايثار دارد اين است كه شخص ايثارگر‪ 4‬در موضوعى كه نسبت به آن ايثار مى نمايد‬
‫حل مى شود و به آن مى پيوندد‪ .‬كسى كه براى وطن خويش مى جنگد ‪ ،‬در واقع براى خود نمى جنگد‬
‫بلكه احساس مى كند كه خودش و وطنش‪ 4‬يك چيزهستند‪ 4.‬كسى كه زندگى خود را صرف يك علم يا يک‬
‫حيوان مى نمايد ‪ ،‬ديگر خود را از آن گروه مى بيند‪ .‬بنده يادم است كه در يک برنامۀ تلويزيونى‪ 4‬نسبت‬
‫به كوسه ها‪ ،‬يكى از كسانى كه كارش مطالعۀ كوسه ها بود و به آنها عشق مى ورزيد‪ ، 4‬به عنوان‬
‫آرامش دادن به ما مى گفت كه كوسه ها در حالت معمولى انسان را نمى خورند ‪ ،‬ولى حاال اگر يكبار‬
‫هم چنين كارى را كردند مسئله اى نيست! در جاى ديگر وقتى مشغول مطالعه يادداشت هاى يک‬
‫جاسوس انگليسى در عراق بودم ‪ ،‬فكر كردم آخر اين چه عاملى است كه باعث مى شود يک فرد‪4‬‬
‫انگليسى زندگى و روش زندگى خود را رها نمايد ودر جامعه اى بدوی‪ 4‬و به دور از آنچه بدان عادت‬
‫كرده (به خصوص مشروبات الکلی) به سر برد؟ مسلما ً با پول تنها نمى توان انسان ها را به اينكار‬
‫هاى خطرناك‪ 4‬و فرسايش‪ 4‬زا گماشت‪ .‬پس از مدتى فكر‪ 4‬كردن ‪ ،‬به اين نتيجه رسيدم‪ 4‬كه آنها احساس مى‬
‫كنند كه جزوى‪ 4‬از دولت عظماى انگليس هستند و اينكار آنها به عظمت آن كشور اضافه مى كند‪.‬‬
‫بنابراين ‪ ،‬هرچند انسان خود را در موضوعى بزرگ ذوب كند و نفس خود را براى آن ايثار نمايد ‪،‬‬
‫احساس يكپارچگى با آن موضوع‪ 4‬نموده و همان عظمت را حس مى كند‪ .‬پس چه بهتر ما نيز نفس خود‬
‫را به خداوند متعال ايثار نماييم تا جزوى‪ 4‬از عظمت خلقت او باشيم‪ .‬والیت ائمۀ اطهار علیهم السالم هم‬
‫یعنی همین‪ .‬یعنی ذوب شدن و یکی شدن با خلقت جهان و جهانیان‪.‬‬

‫برگرفته از شرح خطبۀ متقین در نهج البالغه‪ ،‬نوشتۀ مجتبی علوی‪ ،‬ص ‪265‬‬ ‫‪1‬‬

‫پیام امیر المؤمنین(ع)‪ C،‬مکارم شیرازی‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص‪559‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪137‬‬
138
‫فصل هشتم‪ :‬اطاعت مولوی و ارشادی‬
‫َأل‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َیا َأ ُّي َها الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا طِ يعُو ْا هّللا َ َو طِ يعُوْ‪C‬ا الرَّ سُو َل َو ْولِي ا ِ‬
‫مْر مِن ُك ْم‬

‫در آنچه که گذشت ‪ ،‬به این نتیجه رسیدیم‪ C‬که خدای متعال به خاطر شناساندن گوهر پیامبر‪ C‬صلوات هللا‬
‫و سالمه علیه ‪ ،‬برنامۀ یک خلقت جدید را ریخت‪ .‬در این خلقت ‪ ،‬یک دنیای‪ C‬موقتی که به مثابۀ یک‬
‫بازی و محل آزمایش است را طراحی نمود ولی دنیای واقعی و زندۀ ابدی در بهشت و جهنم است‪.‬‬
‫آنهائی که در این دنیا توانستند‪ C‬مقام اهل بیت اطهار علیهم السالم را نگهداری‪ C‬نمایند ‪ ،‬به بهشت می‬
‫روند و کسانی‪ C‬که در این دنیا دشمنی نموده اند به آتش جهنم سرازیر می شوند‪.‬‬
‫همچنین از دی ِد دیگر ‪ ،‬خداوند‪ C‬دنیا را به دو نوع خلقت (فیزیکی) و أمر (برنامه ریزی) تقسیم کرده‬
‫است و تأکید دارد که هردو دنیا در اختیار لحظه به لحظۀ او است‪ .‬اضافه بر این‪ ،‬برای ادارۀ امور‬
‫دو دنیا فرشتگانی را آفرید که ادارۀ امور‪ C‬دنیا را در دست دارند‪ .‬اهل بیت که اصل و علت خلقت‬
‫هستند بر مالئکه برتری‪ C‬دارند‪ .‬نکتۀ آخری که کوتاه به آن پرداختیم‪ ، C‬مرحله ای بودن کارهای اداری‬
‫دنیا است‪ .‬یعنی مثل سلسله مراتب ارتش و یا ادارات دولتی ‪ ،‬دستگاه خلقت و ادارۀ خداوند هم دارای‬
‫سلسله مراتب است‪.‬‬
‫در این فصل می خواهیم فقط روی یک نکته تأکید کنیم و آن لزوم اطاعت از اهل بیت علیهم السالم‬
‫است که اولواالمر هستند‪ .‬یعنی از آنجا که تمام برنامه های اجرایی این دنیا زیر نظر آنها اداره می‬
‫شود ‪ ،‬الزم و واجب است که از آنها اطاعت نماییم‪.‬‬
‫امام على علیه السالم فرمودهاند‪ :‬إنَّ فی سلطان هَّللا عصمة ألمرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملوّ مة و‬
‫المستکره بها‪ ،‬و هللا! لتفعلنّ ْأو لینقلنّ هللا عنکم سلطان اإلسالم ثم الینقله إلیکم أبداً ح ّتى یأرز األمر إلى‬
‫غیرکم!‪ - 1‬در پرتو حکومت الهى‪ ،‬امور شما حفظ مى شود (همه چیز به نفع خود شما است)‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬بدون آن که نفاق ورزید‪ C‬یا کراهت داشته باشید‪ ،‬از او اطاعت کنید‪( .‬اطاعت خود را) رنگ‬
‫های دیگر ندهید و از آن ها دل نگران نباشید‪ C.‬به خدا سوگند! یا باید از حاکم الهى‪ ،‬خالصانه پیروى‬
‫کنید یا خداوند‪ ،‬حتما ً حکومت اسالمى را از شما خواهد گرفت و هرگز‪ ،‬آن را به سوى شما باز نمى‬
‫گرداند تا به غیر شما برسد!‪ C‬یعنی اگر از امام اطاعت نکنیم ‪ ،‬طعم شیرین حکومت اسالمی را‬
‫نخواهیم چشید‪.‬‬
‫سول َ َوُأ ْولِي اَأل ْم ِر مِن ُك ْم‪ 2‬را نباید فراموش‪C‬‬ ‫والبته آیۀ مهم َیا َأ ُّي َها ا َّلذِينَ آ َم ُنو ْا َأطِ ي ُعو ْا هّللا َ َوَأطِ ي ُعو ْا َّ‬
‫الر ُ‬
‫کرد! طبق این آیه ‪ ،‬اطاعت از خداوند‪ ،‬مقتضاى خالقیت و حاکمیت ذات او است‪ ،‬ولى اطاعت از‬
‫پیامبر صلی هللا علیه و آله مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر خداوند واجب االطاعۀ‬
‫بالذات است‪ ،‬و پیامبر‪ C‬صلوات هللا و سالمه علیه واجب االطاعۀ بالغیر‪ .‬و شاید تکرار (اطیعوا) در آیه‬
‫اشاره به همین موضوع یعنى تفاوت دو اطاعت دارد‪ .‬آیۀ مذکور‪ C‬در مرحلۀ سوم‪ ، C‬فرمان به اطاعت‬
‫از اولوا االمر مى دهد که سرپرستی جامعۀ اسالمى را در دست دارد و حافظ دین و دنیاى مردم‬
‫است‪ .‬اگر دو روایت فوق را با هم ببینیم ‪ ،‬متوجه می شویم‪ C‬که اگر به اطاعت امام زمان عجل هللا‬
‫تعالی فرجه الشریف نپردازیم ‪ ،‬اولواألمری‪ C‬ایشان را از دست می دهیم‪.‬‬

‫نهج الیالغه ‪ ،‬خطبه ‪169‬‬ ‫‪1‬‬

‫آیۀ ‪ 59‬سورۀ نساء‬ ‫‪2‬‬

‫‪139‬‬
‫در دعای فرج (عظم البالء) وقتی که می خواهیم به بهترین خلق خدا به خداوند ع ّزوجل متوسل‪ C‬شویم‪،‬‬
‫طاع َت ُه ْم َو َعرَّ ْف َتنا ِبذلِکَ‬ ‫آل م َُحمَّد ‪ ،‬اُولِى االَ ْم ِر الَّذینَ َف َر ْ‬
‫ض َت َعلَ ْینا َ‬ ‫می خوانیم‪ :‬اَللّ ُه َّم َ‬
‫ص ِّل َعلى م َُحمَّد َو ِ‬
‫َم ْن ِزلَ َت ُه ْم‪ - .‬خدایا پس درود‪ C‬فرست بر محمد و آل محمد‪ .‬آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب‬
‫کردى و به همین دلیل ‪ ،‬مقام واالی آنها را به ما نشان دادی‪ .‬بگذارید‪ C‬کمی بیشتر آن را بررسی‪C‬‬
‫نماییم‪:‬‬
‫ال ُم َح َّمد – وقتی‪ C‬می خواهیم که بهترین خلق خدا را شفیع قرار دهیم ‪ ،‬طبیعی‪C‬‬ ‫اَللّ ُه َّم َ‬
‫صل ِّ َعلى ُم َح َّمد َو ِ‬
‫است که ابتدا به آنها درود فرستیم‪.‬‬
‫اُولِى االَ ْم ِر ‪ -‬سپس وظیفۀ بزرگ این ذوات مقدسه را بیان می کند که زمامداری کل خلقت است‪.‬‬
‫ا َّلذینَ َف َر ْ‬
‫ض َت َعلَ ْینا طا َع َت ُه ْم – و در رابطه با موقعیت فوق که زمامداری‪ C‬باشد ‪ ،‬بر ما است که از آنها‬
‫اطاعت کنیم و این دستوری‪ C‬است از خداوند متعال در صورتی که ما توانایی فهم این لزوم اطاعت را‬
‫نداشته باشیم‪.‬‬
‫و َع َّر ْف َتنا ِبذلِکَ َم ْن ِزلَ َت ُه ْم‪ – .‬نکتۀ مهم در این جمله است‪ .‬خداوند با روشن کردن این موضوع‪ C‬که ما‬
‫باید چشم بسته (ویا حتی باز) از ائمۀ اطهار علیهم السالم پیروی کنیم ‪ ،‬در واقع به شکلی دیگر مقام‬
‫عالی آنها را بر ما روشن کرده است‪ .‬ولی آیا هنوز هم این را می فهمیم؟‬

‫وجوب اطاعت ائمه علیهم السالم‬

‫راوی از امام باقر علیه السالم می پرسد‪ :‬ائمۀ اطه‪44‬ار علیهم الس‪44‬الم چ‪44‬ه حقّی ب‪44‬ر م‪44‬ردم دارن‪44‬د؟ ام‪44‬ام در‬
‫پاسخ فرمودند‪ :‬حقّه علیهم آن یستمعوا له و یطیعوه‪ - 1‬حق ائم‪44‬ه ب‪44‬ر م‪44‬ردم‪ 4‬این اس‪44‬ت ک‪44‬ه م‪44‬ردم ب‪44‬ه آنه‪44‬ا‬
‫گوش فرا دهند و از آنها اطاعت نمایند‪4.‬‬

‫یکی از شیعیان به همسرش می گوید که خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها برسد و از ایشان س‪CC‬ؤال‬
‫کند که آیا او از شیعیان است یا نه؟ حضرت زهرا سالم هللا علیها چنین جواب دادند‪ :‬به ش‪CC‬وهرت بگ‪CC‬و‬
‫اگر به آنچه که دستور‪ C‬داده ایم عمل می کنی ‪ ،‬و از آنچه که نهی کرده ایم فاصله می گ‪CC‬یری ‪ ،‬پس ت‪CC‬و‬
‫از شیعۀ ما هستی و اال نه‪ .‬وقتی‪ C‬که همسر این ش‪CC‬خص ج‪CC‬واب حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا را می‬
‫شنود‪ ،‬از شدت ناراحتی‪ C‬بر خود ناله زد و گفت‪ :‬ای وای جهنمی شدم زی‪CC‬را ه‪CC‬رکس ک‪CC‬ه از ش‪CC‬یعۀ آنه‪CC‬ا‬
‫نباشد ‪ ،‬جایش در جهنم است‪.‬‬

‫همسر این شخص خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها رسیده و همین مطالب را عرض می کند‪ .‬ولی‬
‫حضرت زهرا سالم هللا علیها تصور‪ C‬این آقا را تص‪CC‬حیح می کنن‪CC‬د و می فرماین‪CC‬د‪ C:‬مطلب اینطوره‪CC‬ا هم‬
‫نیست! شیعۀ ما از بهترین کسانی‪ C‬هستند که در بهشت هستند‪ .‬ولی (کسان دیگ‪CC‬ری هم در بهش‪CC‬ت ی‪CC‬افت‬
‫دشمن دشمن م‪CC‬ا هس‪CC‬تند و مس‪CC‬لمانی ک‪CC‬ه ب‪CC‬ه قلب و‬
‫ِ‬ ‫می شوند) کسانی که محب و دوست دار ما هستند و‬
‫زبانش با ما است ولی در مسائل دیگر با ما مخالفت کرده ‪ ،‬شیعۀ ما نیست ولی او هم در بهشت است‪.‬‬
‫کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪3242‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪140‬‬
‫(یعنی کسانی که شیعه به تعریف‪ C‬حضرت زهرا سالم هللا علیه‪CC‬ا نیس‪CC‬تند ولی محب اه‪CC‬ل بیت هس‪CC‬تند هم‬
‫به بهشت می روند‪ ).‬البته بعد از اینکه پاک گردند‪ C‬چه به وسیلۀ بالهائی که سرش‪CC‬ان می آی‪CC‬د و چ‪CC‬ه در‬
‫‪1‬‬
‫آتش طبقۀ باالی جهنم پاک می شوند‪ C‬تا اینکه ما آنها را نزد خود در بهشت می آوریم‪.‬‬

‫راوی می گوید که امام موسی بن جعفر علیه السالم به منزل او وارد شدند‪ .‬آنسال سال سردی بود و‬
‫بخصوص آن روز‪ C.‬چوب و هیزم پیدا نمی شد‪ .‬امام فرمودند مقداری هیزم تهیه کن‪ .‬من گفتم که هیزم‬
‫بار هیزم برای فروش دارد‪.‬‬ ‫گیر نمی آید‪ .‬امام فرمودند از فالن مسیر‪ C‬برو‪ ، C‬کسی را می بینی که دو ِ‬
‫همچنین من بار دیگر در فالن تاریخ اینجا می آیم‪ .‬راوی می گوید آن فروشنده را در همان مسیری‬
‫که امام فرمودند پیدا کردم و ایشان در همان تاریخی که گفته بودند به شهرمان آمدند‪ .‬در سفر دوم ‪،‬‬
‫امام از راوی می خواهد که حاجت خود را بخواهد‪ .‬راوی می گوید من اعتراف کردم که زیدی‪C‬‬
‫مذهب بودم تا اینکه داستان هیزم پیش آمد‪ .‬و تاریخ آمدن خود را ذکر کردید‪ .‬لذا من فهمیدم که شما‬
‫امامی هستید که خداوند اطاعت از شما را واجب گردانیده‪ .‬امام فرمودند‪ :‬هر کس که بمیرد و امام‬
‫زمان خود را نشناسد‪ ، C‬به وضع جاهلیت مرده است‪ .‬و او نسبت به آنچه که در اسالم انجام داده‬
‫مؤاخذه می شود‪ 2.‬توجه نمایید که راوی سخن از اطاعت می کند و امام از شناخت ائمه‪ .‬یعنی ایندو‬
‫مترادف یکدیگرند‪ C.‬اگر امام را به عنوان امام بشناسیم‪ ، C‬اطاعت از ایشان تحت هر شرایطی‪ C‬اگر‬
‫نگوییم واجب است ‪ ،‬حتما ً شرط عقل هست‪.‬‬
‫قاسم بن عبدالرحمن می گوید که من زیدی بودم‪ .‬روزی که در بغداد بودم‪ C‬جمعیتی‪ C‬می خواستند‪ C‬کسی‬
‫را ببینید و شلوغ شده بود‪ .‬پرسیدم‪ C‬او کیست؟ گفتند‪ :‬ابن الرضا (امام جواد علیه السالم)‪ .‬با خود گفتم‪:‬‬
‫باید او را ببینم‪ .‬پس بر روی یک چهارپا‪ C‬رفتم و گفتم‪ :‬خدا لعنت کند امامیه را که می گویند خداوند‬
‫اطاعت از این شخص را واجب کرده‪ .‬پس امام به طرف من آمدند و آیۀ َأ َب َشراً ِم َّنا واحِداً َن َّت ِب ُع ُه ِإ َّنا ِإذاً‬
‫الل َو ُسع ٍُر‪ 3‬را خواندند‪ .‬پس در دلم گفتم که ساحر است (که توانست فکر مرا بخواند)‪ .‬به خدا‬ ‫ض ٍ‬‫لَفِي َ‬
‫قسم دوباره رو به من کرد و آیۀ َأ ُأ ْلق َِي ِّ‬
‫الذ ْك ُر َعلَ ْي ِه مِنْ َب ْينِنا َب ْل ه َُو َك َّذابٌ َأشِ ٌر‪ 4‬را تالوت کردند‪ .‬قاسم‬
‫بن عبدالرحمن می گوید من برگشتم و به امامت ایشان معتقد شدم‪ 5.‬بازهم موضوع‪ C‬اطاعت با شناخت‬
‫امام مترادف‪ C‬می شود‪.‬‬

‫نمونه هایی از اطاعت‬


‫مأمون ر ّقی‪ C‬نقل می‌‌کند (در زمانی‪ C‬که بنی امیه ضعیف‪ C‬شده بودند و قیام هایی بر علیه آنها در‬
‫سراسر سرزمین های اسالمی دیده می شد)‪ :‬خدمت امام صادق علیه السالم بودم که سهل بن حسن‬
‫خراسانى وارد شد‪ ،‬سالم کرد و نشست‪ .‬سپس گفت ای فرزند‪ C‬رسول خدا! چقدر شما رئوف‪ C‬و مهربان‬
‫هستید‪ .‬شما امام هستید‪ ،‬چرا دفاع از حق خود نمى‌ کنید (یعنی قیام نمی کنید) با این‌ که بیش از صد‬
‫هزار شیعه آماده نبرد دارید‪.‬‬
‫امام علیه السالم فرمود‪ :‬خراسانى بنشین‪ ،‬خوش آمدی‪ .‬سپس به خدمتکار فرمود‪ C:‬تنور را روشن کن!‪.‬‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 65‬ص ‪ ، 155‬باب صفات الشیعة – روایت ‪2468‬‬


‫‪ 2‬بحار االنوار ‪ ،‬ج‪ ، 48‬ص ‪ – 77‬روایت ‪2152‬‬
‫‪ 3‬آیۀ ‪ 24‬سورۀ قمر‪.‬‬
‫‪ 4‬آیۀ ‪ 25‬سورۀ قمر‪.‬‬
‫‪ 5‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 50‬ص ‪ – 64‬روایت ‪2156‬‬

‫‪141‬‬
‫خدمتکار امام (ع) تنور را روشن کرد‪( .‬آنگاه) امام علیه السالم رو به مرد خراسانى نموده‪ ،‬فرمود‪C:‬‬
‫داخل تنور شو!‬
‫خراسانى با التماس گفت‪ :‬ای فرزند‪ C‬رسول‪ C‬خدا! مرا با آتش مسوزان‪ .‬از جُرم من در گذر‪ ،‬خدا از تو‬
‫بگذرد‪.‬‬
‫امام علیه السالم فرمودند‪ :‬تو را بخشیدم‪C.‬‬
‫در این هنگام هارون مکى وارد شد و در حالی‌که کفش خود را در دست گرفته بود‪ ،‬عرض کرد‪:‬‬
‫السالم علیک یا ابن رسول هَّللا ‪.‬‬
‫امام علیه السالم فرمودند‪ :‬کفشهایت را بیانداز‪ ،‬و برو‪ C‬داخل تنور بنشین! هارون مکی هم بدون هیچ‬
‫حرفی‪ ،‬کفش هایش را انداخت و در داخل تنور نشست‪.‬‬
‫در این هنگام امام علیه السالم با مرد خراسانی‪ C‬مشغول به سخن گفتن شدند و مانند کسی که در‬
‫خراسان بوده از جریان‌هاى آن منطقه خبر دادند‪ .‬سپس فرمودند‪ :‬خراسانى‪ C‬برو ببین در تنور‪ C‬چه خبر‬
‫است‪.‬‬
‫خراسانی می‌گوید‪ :‬به جانب تنور‪ C‬رفتم‪ ،‬دیدم هارون مکی چهار زانو‪ C‬در تنور نشسته است‪ .‬بعد از‬
‫تنور خارج شد‪ ،‬و به ما سالم کرد‪.‬‬
‫امام علیه السالم پرسیدند‪ C:‬از اینها در خراسان چند نفر پیدا مى شود؟!‬
‫خراسانی گفت‪ :‬به خدا قسم! یک نفر هم نیست‪.‬‬
‫امام علیه السالم فرمودند‪ :‬به خدا یک نفر هم پیدا نمى شود‪ ،‬ما زمانى‪ C‬که پنج نفر یاور مانند این‬
‫‪1‬‬
‫(هارون مکی) نداشته باشیم‪ C‬قیام‪ C‬نخواهیم کرد‪ ،‬ما خودمان موقعیت‪ C‬مناسب را بهتر می‌دانیم‬

‫عبدهللا بن ابی یعفور از شاگردان نیک امام می گوید که به امام صادق‪ C‬علیه السالم عرض کردم که‬
‫اگر اناری را دو نیم کنیم و شما بفرمایید این (نصف) حرام است و این (نصف) حالل ‪ ،‬من شهادت‬
‫می دهم که نصفی را که فرمودید حالل ‪ ،‬آن را حالل می دانم و نصفی را که فرمودید‪ C‬حرام ‪ ،‬آن را‬
‫حرام می دانم‪ .‬امام او را رحمت می فرستند‪ 2C.‬این را می گویند معرفت و فهم صحیح‪ .‬درست است‬
‫که دو نصف انار با هم فرقی‪ C‬نمی کنند ‪ ،‬ولی اگر امام به فرماید‪ C‬که یک نصف حالل است و نصف‬
‫دیگر حرام ‪ ،‬حتما ً این حرف را از روی علم و یا مصلحت فرموده اند‪ .‬اینجا است که دیگر جای عقل‬
‫ما در مقابل حرف مستقیم امام علیه السالم ‪ ،‬جایی ندارد و ما باید همان را معتقد شویم‪.‬‬

‫ِق ِإ ْذ َ‬ ‫ْأ‬
‫دَخ َل سَ ْه ُل بْنُ‬ ‫ت عِ ْندَ سَ ِّيدِيَ الصَّاد ِ‬ ‫ُون الرَّ ِّقيِّ َقا َل ُك ْن ُ‬
‫بحار األنوار‪ ،‬ج ‪ ،47‬ص ‪ / 123‬مناقب آل أبي طالب ج ‪ ،4‬ص‪ - 237 :‬عَ نْ َم م ٍ‬
‫‪1‬‬

‫ت اِإْلمَا َم ِة مَا الَّذِي َيمْ َنعُكَ َأنْ َي ُكونَ لَكَ حَ ٌّق َت ْق ُع ُد‬ ‫ُول هَّللا ِ لَ ُك ُم الرَّ ْأ َف ُة َو الرَّ حْ م َُة َو َأ ْن ُت ْم َأهْ ُل َب ْي ِ‬‫سَن ْال ُخرَ اسَ انِيُّ َفسَ لَّ َم عَ لَ ْي ِه ُث َّم جَ لَسَ َف َقا َل لَ ُه يَا ا ْبنَ رَ س ِ‬
‫حَ ٍ‬
‫عَ ْن ُه َو َأ ْنتَ َت ِج ُد مِنْ شِ يعَ تِكَ ِماَئ َة َأ ْلفٍ َيضْ ِربُونَ َب ْينَ يَدَ ْيكَ ِبال َّسيْفِ َف َقا َل لَ ُه اجْ لِسْ يَا ُخرَ اسَ انِيُّ رَ عَ ى هَّللا ُ حَ َّقكَ ُث َّم َقا َل يَا حَ َنفِي َُّة اسْ ج ُِري ال َّت ُّنورَ َفسَ جَ رَ ْت ُه‬
‫ار َأق ِْلنِي َأ َقالَكَ‬ ‫ِّ‬
‫ُول هَّللا ِ اَل ُتعَ ذ ْبنِي ِبال َّن ِ‬
‫ور َف َقا َل ْال ُخرَ اسَ انِيُّ يَا سَ ِّيدِي يَا ا ْبنَ رَ س ِ‬ ‫ُ‬
‫حَ َّتى صَ ارَ َك ْالجَ مْ رَ ِة َو ا ْبيَضَّ ع ُْلوُ هُ ث َّم َقا َل يَا ُخرَ اسَ انِيٌّ ُق ْم َفاجْ لِسْ فِي ال َّت ُّن ِ‬
‫ِق ل ِق ال َّنعْ َل مِنْ َيدِكَ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬
‫ُول ِ َف َقا َل لَ ُه الصَّاد ُ‬ ‫هَّللا ُ َقا َل َق ْد َأ َق ْل ُتكَ َف َب ْي َن َما‪َ C‬نحْ نُ َك َذلِكَ ِإ ْذ ْق َب َل هَارُونٌ ال َم ِّكيُ َو َنعْ ل ُه فِي سَ بَّا َب ِت ِه َف َقا َل ال َّساَل ُم عَ لَ ْيكَ يَا ا ْبنَ رَ س ِ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬
‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫ِّث ْال ُخرَ اسَ انِيَّ حَ د َ‬ ‫ور َو َأ ْق َب َل اِإْلمَا ُم يُحَ د ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬
‫ِيث ُخرَ اسَ انَ حَ تى َك ن ُه َشا ِه ٌد لهَا ث َّم َقا َل ق ْم يَا‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫ور َقا َل َف ْل َقى ال َّنعْ َل مِنْ سَ بَّا َب ِت ِه ث َّم جَ لَسَ فِي ال َّت ُّن ِ‬ ‫َو اجْ لِسْ فِي ال َّت ُّن ِ‬
‫ت َو هَّللا ِ َو اَل‬ ‫مْت ِإلَ ْي ِه َفرَ َأ ْي ُت ُه ُم َترَ بِّعا ً َف َخرَ جَ ِإلَ ْي َنا َو سَ لَّ َم عَ لَ ْي َنا َف َقا َل لَ ُه اِإْلمَا ُم َك ْم َت ِج ُد ِب ُخرَ اسَ انَ م ِْث َل ه ََذا َفقُ ْل ُ‬
‫ور َقا َل َفقُ ُ‬ ‫ُ‬
‫ُخرَ اسَ انِيُّ َو ا ْنظرْ مَا فِي التن ِ‬
‫ُّ‬ ‫َّ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬
‫َان ن ِجد فِي ِه خمْ سَ ة مُعَ اضِ دِينَ لنا نحْ نُ عْ ل ُم ِبال َوقت‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬
‫َواحِداً َف َقا َل اَل َو ِ َو َواحِدا مَا ِإنا نخ ُر ُج فِي زم ٍ‬
‫ْ‬ ‫ً‬ ‫اَل‬ ‫هَّللا‬
‫ت َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو هَّللا ِ لَ ْو َفلَ ْقتَ ُرمَّا َن ًة‬ ‫ْن َأ ِبي َيعْ فُ ٍ‬
‫ور‪َ ،‬قا َل قُ ْل ُ‬ ‫رجال الكشي ‪ ،‬ص ‪ ، 249‬ر ‪َ – 462‬عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ‬
‫‪2‬‬

‫هَّللا‬
‫ك ُ‪.‬‬ ‫هَّللا‬
‫ك ُ َر ِح َم َ‬ ‫َأ‬
‫ت نَّ الَّذِي قُ ْلتَ َحاَل ٌل َحاَل ٌل َو نَّ الَّذِي قُ ْلتَ َح َرا ٌم َح َرا ٌم‪َ ،‬ف َقا َل َر ِح َم َ‬ ‫َأ‬ ‫ْن‪َ ،‬فقُ ْلتَ َه َذا َح َرا ٌم َو َه َذا َحاَل لٌ‪ ،‬لَ َش ِه ْد ُ‬
‫ِبنِصْ َفي ِ‬

‫‪142‬‬
‫ابو ایوب انصاری را همه می شناسند‪ .‬او یک صحابی است‪ .‬ولی وقتی با یک نفر منافق و شکاک به‬
‫عملکرد امیرالمؤمنین علیه السالم در جنگ های ایشان برخورد می کند ‪ ،‬دارای موقفی واضح و‬
‫محکم است‪ .‬راوی‪ C‬می گوید که در خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم با عده ای خدمت ایشان رسیدیم‪ C‬و‬
‫پرسیدیم‪ C:‬شما همراه پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله با مشرکین جنگیدی ولی حاال به جنگ مسلمانان‬
‫رفته ای؟ او گفت‪ :‬پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم مرا به قتال (سه گروه) قاسطین و مارقین و‬
‫ناکثین امر نموده است‪ .‬من با قاسطین جنگیدم و با مارقین جنگیدم و انشاءهللا در کنار رودخانه ای که‬
‫نمی دانم کجا است خواهم جنگید‪ 1.‬برای او فرقی نمی کند که این جنگ در کجا و چرا اتفاق خواهد‬
‫افتاد‪ .‬همین قدر که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله از وجود‪ C‬آن سخن رانده ‪ ،‬برایش کافی است که‬
‫حتما ً در آن جنگ و به نفع امیرالمؤمنین علیه السالم شرکت کند‪.‬‬

‫نمونه هایی از عدم اطاعت صحیح‬


‫یک جامعه باید از رهبر خود پیروی‪ C‬کند‪ .‬حال طبیعی‪ C‬است که هزاران مرتبه بهتر می شود اگر این‬
‫رهبر یک امام انتخاب شده از سوی پروردگار باشد‪ .‬این است که ما باید واقعا ً به دنبال این باشیم که‬
‫امام زمان عج هللا تعالی فرجه الشریف از ما چه می خواهند و چه دستور می دهند‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم می فرمایند‪ C:‬از خدا بترسید‪ C‬و بر شما باد اطاعت از ائمه تان‪ .‬آنچه را که می‬
‫گویند بگویید و در جاییکه آنها سکوت کرده اند ‪ ،‬ساکت باشید‪ .‬توجه کنید که شما در مملکتی زندگی‪C‬‬
‫می کنید که خداوند‪ C‬دربارۀ آن می فرماید‪ :‬مکر آنها چنان است که کوه ها را جابجا می کند‪( .‬منظور‪C‬‬
‫امام ‪ ،‬بنی العباس بود‪ .‬امام ادامه می دهند که اکنون) شما در آرامش به سر می برید‪ .‬در میان عشائر‬
‫‪2‬‬
‫آنها نماز بخوانید و در تشییع جنازۀ آنها شرکت کنید و امانت آنها را به صاحبانشان برگردانید‪.‬‬
‫وقتی که ابراهیم پسر عبدهللا بن حسن مثنی قیام کرد‪ ،‬زراره (یار بسیار‪ C‬نزدیک امام) می گوید که نزد‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم رفتم‪ C‬و نسبت به وظیفه ام سؤال نمودم‪ C.‬امام فرمودند‪ :‬از خدا بترسید و تا‬
‫‪3‬‬
‫آسمان و زمین آرام است آرام باشید‪.‬‬
‫در انتهای روایتی‪ C‬نسبتا بلند از امام صادق علیه السالم ‪ ،‬ایشان حدیثی را از پیغمبر اکرم صلی هللا‬
‫علیه و آله بیان می نمایند که می تواند دستور‪ C‬جامعی در این زمینه باشد‪ .‬ایشان فرمودند‪ِ :4‬إنَّ َرسُو َل‬
‫ف‪.‬‬ ‫اس ِب َس ْيفِ ِه َو َد َعا ُه ْم ِإلَى َن ْفسِ ِه َو فِي ا ْل ُم ْسلِمِينَ َمنْ ه َُو َأ ْعلَ ُم ِم ْن ُه َف ُه َو َ‬
‫ضال ٌّ ُم َت َكلِّ ٌ‬ ‫ب ال َّن َ‬ ‫هَّللا ِ َقا َل َمنْ َ‬
‫ض َر َ‬
‫هرکس که قیام مسلحانه نماید و مردم را به خود بخواند‪ C‬در حالی که در بین مسلمانان کسی از او عالم‬
‫تر باشد ‪ ،‬پس او گمراه کننده و به سختی اندازنده است‪ .‬توجه دارید که در زمان ما ‪ ،‬از همه داناتر‬
‫امام زمان عجل هللا تعالی فرجه است که حیّ و حاضر می باشند‪.‬‬

‫احکام مولوی و ارشادی‬


‫فقهای شیعه احکام أمری و دستوری‪ – C‬اعم از اینکه از خداوند و یا پیغمبر و یا ائمه علیهم السالم‬
‫صادر شده باشند ‪ -‬را بر دو نوع تقسیم کرده اند‪ .‬نام این دو مولوی و ارشادی است‪.‬‬

‫رجال الكشي ‪ ،‬ص ‪ ، 37‬ح ‪ – 76‬روایت ‪2208‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 47‬ص ‪ ، 162‬ح ‪ – 1‬روایت ‪2006‬‬ ‫‪2‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 47‬ص‪ – 274:‬روایت ‪2026‬‬ ‫‪3‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج‪ ،47‬ص‪ ، 213‬روایت ‪2‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪143‬‬
‫احکام مولوی‪ :‬در اصطالح اصول فقه‪ ،‬به آن دسته از دستورات االهی گفته می شود‪ C‬که شارع مقدس‬
‫به عنوان موال به انگیزۀ بر انگیختن مکلّف بر فعل‪ ،‬آن امر را صادر کرده است؛ مانند امر به نماز‪.‬‬
‫ویژگی های اصلی اوامر‪ C‬مولوی‪ C‬عبارت اند از‪:‬‬
‫‪ .1‬اینها اوامری‪ C‬هستند که باید اطاعت شوند‪ C‬و هر گونه خالف در آن ‪ ،‬عقوبت دارد‪.‬‬
‫‪ .2‬امتثال و انجام امر مولوی دارای ثواب است‪.‬‬
‫احکام ارشادی‪ :‬احکام یا اوامر ارشادى به دستوراتی‪ C‬گفته مى‌شود که انجام آنها به مصلحت مأمو ٌ‪C‬ر‬
‫به است‪ .‬در واقع‪ ،‬یک نوع آگاهی دادن مکلّف به آثار و منافعی است که در انجام امر ارشادی وجود‪C‬‬
‫دارد؛ همچون اوامر پزشک نسبت به بیمار‪ .‬ولی افراد می توانند‪ C‬آنها را انجام ندهند‪ .‬در اینصورت‬
‫در واقع به خودشان ضرر زده اند و بس‪ .‬بنابراین ‪ ،‬گذاشتن لفظ أمر بر اینگونه احکام چندان هم‬
‫صحیح نیست‪ .‬زیرا دستوری در کار نیست و فقط یک نصیحت است‪.‬‬
‫فرق دیگر این حکم در رابطه با عقل انسانی‪ C‬است‪ .‬بعضی فقها ‪ ،‬آنچه را که حکم عقل است یک حکم‬
‫ارشادی و آنچه که فوق حکم عقل است یعنی عقل ما به آن راه ندارد را حکم مولوی خوانده اند‪ .‬ولی‬
‫جالب اینجا است که اغلب فقها حکم اطاعت از اولواألمر در آیۀ شریفۀ َأطیعُوا هَّللا َ َو َأطیعُوا‪ C‬الرَّ سُول‪ C‬و‬
‫اولواالمر‪ C‬منکم را حکم ارشادی تلقی کرده اند‪ .‬ویا می بینیم که آیة هللا خوئی‪ C‬در یک داستان گفتار‬
‫امام را یک أمر ارشادی در نظر گرفته اند‪:‬‬
‫عالن کلینی (دایی کلینی نویسندۀ کتاب کافی) از امام اجازۀ سفر به حج را خواست و امام این اجازه‬
‫را به او ندادند ولی او رفت و در راه کشته شد‪ 1.‬نکتۀ جالب این قصه ‪ ،‬تعلیق آیة هللا خوئی است‪.‬‬
‫ایشان می نویسند‪ C:‬غالبا اوامر شخصی ائمه از نوع ارشادی بوده است‪ 2.‬منظور آیة هللا خوئی چه بوده‬
‫است؟ اگر به این روایت کوتاه مراجعه کنیم می بینیم که شخصی از امام برای کاری اجازه خواسته‬
‫است و امام به او اجازه ندادند‪ .‬باید سؤال کرد که اصال چرا عالن اینکار را کرده است؟ اگر واقعا بر‬
‫سر دوراهی‪ C‬گیر کرده بوده که باید به جواب امام عمل می کرد‪ .‬آیا عمل نکردن او به بیان امام به‬
‫معنای پشت کردن به یک مقام آگاه نیست؟ اینجا است که آیة هللا خوئی می فرمایند‪ :‬نه‪ .‬در مواردی‪ C‬که‬
‫مسئله ‪ ،‬چندان مهم نیست و به اصطالح شخصی‪ C‬است ؛ یعنی مشکل عقیده ای در آن راه ندارد؛ چنین‬
‫بیانات ائمه علیهم السالم حکم ارشادی‪ C‬دارند نه حکم مولوی‪ .‬یعنی اگر کسی خالف حکم ارشادی‪ C‬امام‬
‫عمل کرد ‪ ،‬خودش چوبش را می خورد چنان که عالن کشته شد‪ .‬ولی بار گناهی بر گردن او نخواهد‬
‫بود‪.‬‬
‫حال ‪ ،‬خوانندگان می توانند هرجور‪ C‬که خودشان می خواهد قضاوت و انتخاب نمایند‪ .‬ولی اطاعت از‬
‫اولواالمر‪ C‬یعنی اطاعت از کسانی‪ C‬که از تمام قضایای پشت پردۀ جهان و زندگی آگاهی دارند و‬
‫هرگونه پشت کردن به آن أوامر ‪ ،‬زیان دارد‪ .‬حال آن زیان می تواند فقط دنیوی باشد و ما آنها را‬
‫ارشادی بخوانیم‪ C‬و یا آخرتی باشد و آنها را مولوی‪ C‬بخوانیم‪ .‬در هر دو صورت ‪ ،‬ما با مخالفت با‬
‫أوامر چنین شخصیت هایی ضرر‪ C‬کرده ایم‪ .‬بله مقدار ضرر‪ C‬فرق‪ C‬می کند‪ .‬ولی اطاعت از اولواالمر‬
‫یک أمر واضحی است و هرچه این اطاعت بیشتر‪ C‬باشد ‪ ،‬ما هم آیندۀ بهتری را داریم و یار بهتری‬
‫برای امام خواهیم بود‪ .‬برای اینکه این موضوع بهتر روشن شود و اهمیت اطاعت از امام بیشتر‬
‫روشن گردد ‪ ،‬به تعدادی موارد خالف و یا اطاعت محض می پردازیم‪.‬‬

‫رجال نجاشی ص ‪.261‬‬ ‫‪1‬‬

‫معجم رجال الحدیث ج‪ 12‬ص‪129‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪144‬‬
‫امام علی علیه السالم فرمودند‪ :‬در آن هنگام که فتنه و فساد همه جا را فرا گرفته و بدعتها در جامعه‬
‫پدید آمده‪ ،‬شما از اهل بیت پیغمبرتان صلی هللا علیه وآله وسلّم پیروی کنید‪ ،‬و اگر در خانه نشستند‬
‫شما هم در خانه های خود قرار‪ C‬گیرید و اگر قیام کردند و شما را به مبارزه دعوت کردند شما هم‬
‫ندای آنها را اجابت کنید و از آنها یاری نمائید‪ .‬شما مواظبت کنید بر آنها سبقت نگیرید‪ C‬که در‬
‫‪1‬‬
‫اینصورت بر زمین خواهید افتاد ‪...‬‬
‫‪2‬‬
‫شرْ َط ُة َ‬
‫الخمیس‬ ‫اطاعت محض نزد بعضی‪ C‬یاران امیرالمؤمنین علیه السالم به شکلی بود که باید باشد‪ُ .‬‬
‫یک چنین گروهی‪ C‬بودند‪ .‬این گروه از یاران همیشه مسلح امام علی علیه السالم بودند که با آمادگی‬
‫کامل در همه جا به امیرالمؤمنین علیه السالم در امور حکومتی یاری می‌رساندند‪ .‬این گروه عالوه‬
‫بر حضور‪ C‬در جنگ‪ ،‬وظایف‪ C‬مهمی در زمان صلح همچون اجرای حدود الهی‪ ،‬حفظ امنیت شهر‬
‫کوفه‪ ،‬حفاظت از جان امام علی علیه السالم و جمع‌آوری‪ C‬نیرو برای دفاع را بر عهده داشتند‪ .‬از‬
‫سرکردگان این گروه را می توان مقداد بن اسود‪ ،‬عمار بن ياسر‪ ،‬أبو سنان األنصاری‪ ،‬أبو عمرو‬
‫األنصاری‪ ،‬سهل بن حنيف‪ ،‬عثمان بن حنيف األنصاری‪ ،‬اصبغ بن نباته و قيس بن سعد بن عبادة نام‬
‫برد‪.‬‬
‫سليم بن قيس گويد‪ :‬شنيدم على عليه السالم مى فرمود‪( C:‬و اين هنگامى بود) كه مردى نزد آن حضرت‬
‫آمده بود و به ایشان عرض كرد‪ :‬كمتر چيزى كه بنده بسبب آن مؤمن شود چيست ؟ و كمتر چيزى كه‬
‫بنده بوسيلۀ آن كافر گردد چيست ؟ و كمتر چيزى كه بنده با آن گمراه می شود‪ C‬چيست ؟ حضرت به او‬
‫فرمودند‪ :‬پرسيدى‪ C‬پس پاسخش را (دقت كن و) بفهم‪:‬‬
‫كمتر چيزى كه بنده بدان مؤمن است آن است كه خداى تبارك و تعالى خودش را به آن‬
‫بنده بشناساند‪ C‬پس (آن بنده ) به فرمانبردارى‪ C‬براى خدا اقرار كند‪ ،‬و (سپس ) پيغمبرش‬
‫صلی هللا علیه و آله را به او بشناساند‪ C‬پس به فرمانبردارى پیغمبر نيز اقرار كند‪ ،‬و‬
‫(همچنين ) امام و حجت خود را در زمين ‪ ،‬و گواهش را بر خلق به او معرفى‪ C‬كند‪ ،‬و‬
‫براى او هم به فرمانبردارى‪ C‬اعتراف كند‪( ،‬سليم گويد‪ ):‬من عرض كردم‪ :‬اى‬
‫اميرمؤمنان و اگر چه همه چيز را بجز آنچه بيان فرمودى‪ C‬نداند؟ فرمودند‪ C:‬آرى در‬
‫صورتيكه هرگاه دستورى به او دهند اطاعت كند‪ .‬و اگر نهيش كردند‪( C‬آن کار را) نكند‪.‬‬
‫و كمتر چيزی كه بنده بسبب آن كافر گردد آن است كه كسى چيزى را كه خدا از آن‬
‫نهى كرده است پندارد كه (جایز است) و خدا به آن دستور داده (يعنى بدعتى در دين‬
‫گذارد)‪ ،‬و اين معـنى را دين خود كند و به آن بماند‪ ،‬و پندارد كه خدا به آن كاردستور‬
‫داده (و چنین او را) پرستش كند‪( ،‬در حاليكه) جز اين نيست كه شيطان را پرستش می‬
‫كند‪.‬‬
‫و كمتر چيزيكه بنده به واسطۀ آن گمراه می شود اين است كه حجت خداى تعالى و‬
‫گواهش بر بندگانش (يعنى امام علیه السالم) را نشناسد‪( .‬یعنی) آن كسی كـه خداى‬
‫عزوجل دستور‪ C‬به فرمانبرداريش داده ‪ ،‬و واليتش را فرض (و واجب ) نموده ‪( ،‬سليم‬
‫گويد‪ ):‬مـن عـرض كردم ‪ :‬اى اميرمؤمنان آنان (يعنى حجت و گواهان ) را برايم‬
‫توصيف‪ C‬كن ‪ ،‬فرمود‪ :‬آنها كـسانى هستند كه خداى عزوجل آنها را قرين خود و‬
‫ُأ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا َأطِ يعُو ْا هّللا َ َوَأطِ يعُوْ‪C‬ا الرَّ سُو َل َو ْولِي‬
‫پيغمبرش ساخته و فرموده است ‪َ :‬یا َأ ُّي َها الَّذ َ‬

‫ترجمۀ الغارات ‪ ،‬ص‪33‬‬ ‫‪1‬‬

‫ترجمۀ فارسی این لغت را می توان پیشمرگان (فدائیان) جنگی دانست‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪145‬‬
‫‪1‬‬
‫مْر مِن ُك ْم ‪ -‬اى آنانكه ايمان آورده ايد خدا و رسول و اولياء امر خود را فرمانبريد‪C‬‬‫َأل‬
‫ا ِ‬
‫عرض كردم‪ : C‬اى اميرمؤمنان خدا مرا به فدايت كند برايم واضح كن (و آشكارتر بيان‬
‫فرما)‪ .‬امام علیه السالم فرمود‪ C:‬رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه در آخرين خطبه‬
‫اش روزى كـه خداى عزوجل قبض روحش نمود ‪ ،‬فرمود‪ C:‬من همانا دو چيز در ميان‬
‫شما می گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد مادامی كه به آن دو چنگ زنيد‪ :‬كتاب‬
‫خدا‪ ،‬و عترتم كـه اهل بيت (و خاندان ) منند‪ .‬زيرا خداى لطيف و آگاه به من سفارش‬
‫كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من واردگردند‪ ،‬مانند اين دو‬
‫(انگشت كه با هم برابرند) و انگـشت سـبابۀ دو دست خود را به هم چسباند و نمى گويم‬
‫مانند اين دو انگشت و انگشت سبابه و وسـطى را به هم چسباند‪( C‬يعنى با هم برابرند‪ C‬و‬
‫اينطور نيست ) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد) پس به هر دوى اينها چنگ‬
‫‪2‬‬
‫زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد‪ ،‬و برايندو‪ C‬جلو نيفتيد كه گمراه شويد‪.‬‬
‫بنابراین تعریف ‪ ،‬کسانی‪ C‬که مطیع امام باشند را می توان شیعه خواند و کسانی که از امام اطاعت‬
‫نکنند هرچند از شاگردان بارز امام باشند ‪ ،‬آنها شیعۀ امام نیستند‪ .‬خدا می داند که چقدر امام زمان‬
‫عجل هللا تعالی فرجه الشریف از کارهای ما و خالفکاری‪ C‬های ما و عدم اطاعت ما و نقض عهد های‬
‫ما رنج می برد‪ .‬ولی او امامی است رحیم ‪ ،‬و این خطاها را به روی ما نمی آورد و به وظایف خود‬
‫جهت هدایت – حفاظت – شفاعت ادامه می دهد‪ .‬ایکاش ما هم به وظایف خود که شناخت – مودت –‬
‫اطاعت است ادامه دهیم‪.‬‬

‫به این روایت عجیب و تکان دهنده از امام محمد باقر علیه السالم توجه نمایید که فرمودند‪ C:‬ذروة األمر‬
‫وسنامه ومفتاحه ‪ ،‬وباب االشياء ‪ ،‬ورضا‪ C‬الرحمان ‪ ،‬الطاعة لإلمام بعد معرفته‪ ،‬أما لو أن رجالً قام ليله‬
‫وصام نهاره‪ ،‬وتصدق بجميع ماله وحج جميع دهره‪ ،‬ولم يعرف‪ C‬والية ولي هللا فيواليه ويكون جميع‬
‫أعماله بداللته إليه ما كان له على هللا حق في ثوابه وال كان من أهل االيمان‪ - 3 .‬اوج امر (برنامه و‬
‫کارهای خداوند) و پیک آن و كليد آن و درب هرچیز و رضای‪ C‬خداوند ‪ ،‬اطاعت از امام پس از‬
‫شناخت اوست‪ .‬حتی اگر مردی تمام شب را به نماز گذراند و روزش‪ C‬را روزه بگيرد و تمام مالش را‬
‫ولى خدا را نشناسد تا او را دوست‬ ‫در راه خدا خرج کند و تمام عمرش حج به جا آورد ولی واليت ّ‬
‫بدارد و تمام اعمالش در جهت او (امام) باشد ‪ ،‬چنین شخصی در ثوابش بر خدا حقى نخواهد داشت‪ .‬و‬
‫از اهل ایمان محسوب نمی گردد‪.‬‬

‫امام صادق‪ C‬علیه السالم می فرمایند‪ C:‬گروهی فکر می کنند که من امام آنهایم‪ .‬بخدا من امام آنها نیستم‪.‬‬
‫خدا لعنتشان کند‪ .‬هرچه به آنها راز گفتیم ‪ ،‬آن را افشا نمودند‪ .‬وقتی می گویم چنان ‪ ،‬می گویند‬
‫‪4‬‬
‫منظورش چنین بوده است‪( .‬بدانید) من امام کسی هستم که مرا اطاعت کند‪.‬‬
‫امام صادق علیه السالم روایت کرده که فرمودند‪ C:‬من کسی را نیافتم‪ C‬که به حرفم عمل کند و مرا‬
‫اطاعت نماید و در ردیف اصحاب پدرانم باشد غیر از دو نفر‪ :‬عبدهللا بن أبی یعفور و حُمران بن‬
‫أع َین‪ .5‬این دو شیعه های خالص و مؤمن ما هستند‪ .‬نام آنها در نزد ما در کتاب اصحاب یمین که‬

‫‪ 1‬آیۀ ‪ 59‬سورۀ نساء‬


‫‪ 2‬اصول كافى ‪ ،‬ج ‪ ، 4‬ص ‪ ، 141‬ر ‪1‬‬
‫‪ 3‬وسائل الشيعة‬
‫‪ 4‬رجال الكشي ‪ ،‬ص ‪ ، 301‬ر ‪ – 539‬امام صادق علیه السالم همچنین در جای دیگری فرمودند که من امام آنها نیستم‪ .‬رجال الكشي ‪ ،‬ص‬
‫‪353‬‬
‫‪ 5‬برادر زراره‪ .‬جالب است که طبق این روایت ‪ ،‬حتی زراره از کسانی نبوده که اطاعت محض از امام نمایند‪.‬‬

‫‪146‬‬
‫خداوند‪ C‬به حضرت محمد صلی هللا علیه و آله داده ‪ ،‬آمده است‪ 1.‬راستی چرا چنین است که از بین‬
‫چهار هزار شاگرد فقط دو نفر به این مقام برسند؟‬
‫منابع اسالمی موارد‪ C‬متعددی‪ C‬از رفتار‪ C‬مالک اشتر را ذکر کرده اند که در آنها ‪ ،‬رفتار‪ C‬مالک با‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم ‪ ،‬رفتار یک فرد است با فردی‪ C‬دیگر‪ .‬نه رفتار‪ C‬یک شیعه با امام خود‪ .‬این‬
‫رفتارها‪ C‬با وجود اخالصی که مالک داشته است نشان می دهد که مفهوم امامت و والیت هنوز‪ C‬در‬
‫جامعۀ آنروز پخته نشده بود‪ .‬این امروز است که ما با داشتن زیارت عاشورا‪ ، C‬به اهمیت دشمن‬
‫شناسی و لعن آنها در هر شرایطی آشنا هستیم‪ .‬و با خواندن زیارت جامعۀ کبیره است که با مقام امام‬
‫و نحوۀ برخورد ما با آن مقامات عالیه ‪ ،‬آشنا شده و می دانیم که نباید از آنها جلو بزنیم‪ C‬و نظری از‬
‫خود را در قبال نظرات آنها ارائه دهیم‪ .‬ولی عرب آنروز‪ ، C‬انسان هایی با قلب پاک ولی نه چندان‬
‫آگاه به مبادی آداب بوده اند‪ .‬برای توضیح بیشتر‪ C‬به دو نمونه از عملکرد نه چندان صحیح این یار‬
‫بزرگ امام در ایام نخست امامت امیرالمؤمنین علیه السالم می پردازیم‪.‬‬
‫زمانی که امیر المومنین علیه السالم پس از قتل عثمان به خالفت رسیدند‪ C‬و مردم با آن حضرت بیعت‬
‫کردند‪ ،‬حضرت تمام حاکمان فاسد دورۀ عثمان را عزل کردند و افرادی را به جای آنها منصوب‬
‫نمودند‪ .‬از آن جمله ‪ ،‬امام علیه السالم فرزندان عباس عموی خود یعنی عبدهللا بن عباس‪ ،‬عبید هللا بن‬
‫عباس و قُ َثم بن عباس را به عنوان حاکمان بصره ‪ ،‬یمن و مکه منصوب‪ C‬کردند‪ .‬مالک اشتر انتقاداتی‬
‫را مطرح کرد مبنی بر اینکه اینان شایستگی الزم را برای اینکار‪  ‬ندارند و گفت‪ :‬على ما ذا قتلنا‬
‫الشيخ أمس؟‪ 2‬و امام علیه السالم هم پاسخ دادند که شما اگر بهتر از آنان را سراغ داری برای ما‬
‫بیاور‪.‬‬
‫مورد دیگری که مالک اشتر ضعف‪ C‬امام شناسی خود را نشان می دهد‪ ،‬در نبرد جمل است‪ .‬او که‬
‫فرماندهی‪ C‬جناح راست سپاه امام علیه السالم را برعهده داشت یک دستور‪ C‬کتبی از امیرالمؤمنین علیه‬
‫السالم دریافت‪ C‬می کند که در آن نوشته بودند با فراریان کاری نداشته باشد‪ .‬ولی او بدون آنکه نوشته‬
‫را بخواند ‪ ،‬آن را زیر زین اسب خود گذاشت و به جنگ و کشتن دشمنان پرداخت‪ .‬مرحوم شوشتری‬
‫این کار مالک اشتر را توجیه کرده است ولی در روایت دیگری می بینیم که اینکار باعث شد خود‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم به کشتار مسلمین متهم شود‪ .‬و امام سجاد علیه السالم نیز از این قضیه‬
‫‪3‬‬
‫ناراحت شده اند‪.‬‬

‫اولو األمر‬
‫در فصل های گذشته دیدیم که خداوند متعال دنیای آشکار (خلق) را چنان طراحی‪ C‬کرده که دارای‬
‫هدف است‪ .‬لذا طبیعی است که این هدفداری‪ ، C‬برنامه ریزی می خواهد‪ .‬قرآن ‪ ،‬خود دنیای برنامه‬

‫رجال الکشی ‪ ،‬ص ‪ ، 180‬ر ‪ – 313‬روایت ‪2515‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 2‬شرح نهج البالغة ابن أبي الحديد ‪ ،‬ج ‪ ، ٣‬ص ‪ -13‬یعنی پس چرا ما شیخ (عثمان) را کشتیم؟ یعنی‪ C‬ما انقالب کردیم تا فاسدین را از صحنۀ‬
‫حکومت خارج کنیم ‪ ،‬آیا باز اینها را انتخاب کردی؟ البته همانطور که تاریخ نشان داد هر سۀ این افراد به امیرالمؤمنین علیه السالم خیانت‬
‫کردند و تشخیص مالک درست بوده است‪ .‬ولی این دلیل نمی شود که ما بر روی خواست امام حرفی بزنیم‪ .‬این نشانۀ عدم شناخت کافی یاران‬
‫بسیار نزدیک به امام از مقام والیت‪ C‬و امامت است‪.‬‬
‫‪ 3‬ابوحمزۀ ثمالی با لحنی شبیه اعتراض به امام زین العابدین علیه السالم می گوید که چگونه است که امیرالمؤمنین در جنگ جمل با سنت‬
‫اسالمی عمل نکرده است؟ امام زین العابدین از این سوء فهم ابوحمزه چنان ناراحت می شوند که به صورت رسمی می نشینند و بیان می کنند‬
‫که مشکل از عدم اطاعت کامل مالک اشتر بوده است و نه فتوا و یا عملکرد امام همام‪ - .‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 5‬ص ‪32‬‬

‫‪147‬‬
‫ریزی را (أمر) نامیده است‪ .‬حال با واژه ای جدید برخورد می کنیم که نشان دهندۀ کسانی است که‬
‫این دنیا را کنترل می کنند‪ .‬آنها صاحبان این دنیا هستند و رئیس کل برنامه ریزی در آن‪ :‬اولو األمر‪.‬‬
‫اوُ لوااْل َ ْمر‪ C‬به معنای صاحبان امر‪ ،‬کسانی هستند که کنترل و سرپرستی‪ C‬کل دنیا را در اختیار‪ C‬دارند‪ C‬؛‬
‫ذین آ َم ُنوا اَطیعُوا‬ ‫لذا اطاعت از آنان‪ ‬واجب‪ ‬است‪ .‬خداوند در آیۀ ‪ ۵۹‬سورۀ نساء می فرماید‪ :‬یا اَ ُّی َها الَّ َ‬
‫نازعْ ُت ْم فی َشیْ ٍء َف ُر ُّدوهُ ِالَی هَّللا ِ َو الرَّ س ِ‬
‫ُول اِنْ ُک ْن ُت ْم‬ ‫هَّللا َ َو اَطیعُوا الرَّ سُو َل َو اُولِی ااْل َم ِْر ِم ْنکُ ْم َفاِنْ َت َ‬
‫ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِم اآْل خ ِِر ذلِکَ َخ ْی ٌر َو اَحْ َسنُ َتاْویالً ‪ -‬اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا‬ ‫ُت ْو ِم ُن َ‬
‫را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و اولی االمر خود را‪ .‬و هر گاه در امرى اختالف و نزاع داشتید‪ ،‬آن‬
‫را به خداو پیامبر باز گردانید‪( C‬و از آنها داورى‪ C‬به طلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز‪ C‬ایمان دارید‪.‬‬
‫این (کار براى شما) بهتر‪ ،‬و عاقبت و پایانش نیکوتر است‪.‬‬

‫مفسران و علماى شيعه و پيروان مكتب اهل بيت عليهم السالم همگى اتفاق نظر دارند كه منظور‪ C‬از‬
‫(اولى االمر) امامان معصوم هستند كه رهبران معنوى و مادى جامعۀ اسالمى در تمام شئون زندگى‪ C‬و‬
‫حيات اند‪ ،‬و غير آنها را شامل نمى شود؛ چرا كه اطاعت بى قيد و شرطی كه در آيۀ شريفه آمده و هم‬
‫رديف اطاعت خدا و پيامبر صلى هللا عليه وآله شمرده شده است تنها دربارۀ معصومان متصور‪ C‬مى‬
‫شود‪ ،‬و اما كسان ديگرى‪ C‬كه اطاعت آنها الزم است همواره محدود به حدود و مقيد به قيودى‪ C‬است‪ ،‬و‬
‫هرگز اطاعت مطلق در مورد آنها وجود ندارد‪ .‬اگر اولو االمر معصوم‪ C‬نباشند و به فعلی‪ ‬حرام‪ ‬امر‬
‫کنند‪ ،‬میان دو فرمان خداوند تعارض پیش می‌آید؛ زیرا از سویی‪ C‬واجب است از اولو االمر اطاعت‬
‫کنیم و فعل حرام را انجام دهیم و از سوی دیگر آن فعل حرام است و نباید آن را انجام دهیم‪ .‬بنابراین‬
‫اولو االمر عصمت دارند‪.‬‬

‫امام باقرعلیه السالم فرمودند‪ C:‬خداوند دربارۀ شب قدر می‌فرماید‪ C‬در آن شب هر امری براساس‬
‫حکمت (الهی) تدبیر و جدا می‌گردد‪( .‬دخان‪ .)۴/‬هر امر حکیم در شب قدر‪ C‬نازل می‌شود‪ .‬آنچه‬
‫محکم است دو چیز نمی شود‪ ،‬محکم فقط یک چیز است‪ .‬هرکس به چیزی حکم کند که در آن اختالف‬
‫نباشد‪ ،‬حکمش‪ ،‬حکم خداوند ع ّزوج ّل است و هرکس به چیزی حکم کند که در آن اختالف است و‬
‫م ّدعی باشد که صحیح است‪ ،‬به حکم طاغوت حکم کرده است‪ .‬در شب قدر‪ ،‬امور کل سال تا سال‬
‫دیگر‪ ،‬به ولیّ امر نازل می‌ شود‪ ،‬به او دستور می دهند که در مورد خود چنین و چنان کن و در‬
‫مورد مردم چنان و چنین‪ ،‬و برای ولیّ امر در غیر از این شب هم‪ ،‬هر روز علم خدا که خاصّ و‬
‫مخزون و مکنون عجیب است‪ ،‬مانند همان شب قدر‪ ،‬بازگو‪ C‬می شود‪ .‬سپس این آیه را قرائت کرد‪َ :‬و‬
‫هللا ِإنَّ هللاَ َع ِزی ٌز‬ ‫ت َکل ُ‬
‫ِمات ِ‬ ‫لَ ْو َأنَّ ما فِی اَأْلرْ ِ‬
‫ض مِنْ َش َج َر ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه َسب َْع ُة َأ ْبح ٍُر ما َنفِدَ ْ‬
‫َحکِی ٌم‪ 1.‬‬
‫امام باقر‪ C‬عليه السالم فرمودند‪ C:‬خدای متعال توبه و ایمان و عمل صالح را فقط با هدایت‌یافتن می‬
‫‌پذیرد‪ .‬توبه از شرک به خدا است و ایمان‪ ،‬توحید خدای متعال ؛ و عمل صالح‪ ،‬انجام واجبات است‪ .‬و‬
‫ولی‌امرند و آن‌ها ما (ائمه معصومین) هستیم‪ .‬مردم باید قرآن‬
‫هدایت‌یافتن به‌وسیۀ کسانی‪ C‬است که ّ‬

‫بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۵‬ص ‪ /۷۹‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ - ۲۴۸‬عَ نْ َأ ِبی جَ عْ َف ٍر (علیه السالم) َقالَ‪َ ... :‬و ْالمُحْ کَ ُم َل ْیسَ ِب َش ْیَئ ی ِ‬
‫ْن ِإ َّنمَا ه َُو َشیْ ٌء َوا ِح ٌد َفمنْ‬ ‫‪1‬‬

‫ت ِإ َّن ُه لَ َی ْن ِز ُل فِی لَ ْیلةَ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫اَل‬
‫حَ کَ َم ِبمَا ل ْیسَ فِی ِه اخ ِت فٌ َف ُحکْ ُم ُه مِنْ ُحک ِْم ِ عَ ز َوجَ َّل َو َمنْ حَ کَ َم ِب مْ ٍر فِی ِه اخ ِت فٌ َفرَ ی ن ُه مُصِ یبٌ َف َق ْد حَ کَ َم ِب ُحک ِْم الطا ُغو ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ُث ل َِولِیِّ اَأْلمْ ِر سِ َوی َذلِکَ‬ ‫ُأْل‬ ‫َأْل‬
‫اس ِبک ََذا َو َک َذا َو ِإ َّن ُه َل َیحْ د ُ‬‫ُور سَ َنة سَ َنة یُْؤ َم ُر فِیهَا فِی َأمْ ِر َن ْفسِ ِه ِبک ََذا َو َک َذا َو فِی َأمْ ِر ال َّن ِ‬
‫ْال َق ْد ِر ِإلَی َولِیِّ ا مْ ِر َت ْفسِ ی ُر ا م ِ‬
‫َ‬
‫ض مِنْ شجَ رَ ٍة‬ ‫َأْل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َأْل‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫یب المَخزونُ مِث َل مَا َین ِز ُل فِی تِلکَ الل ْیلة مِنَ ا مْ ِر ث َّم قرَ َو ل ْو نَّ ما فِی ا رْ ِ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُک َّل ی َْو ٍم عِ ْل ُم هَّللا ِ عَ ز ذِک ُرهُ الخاصُّ َو ال َمکْنونُ العَ ِج ُ‪C‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬
‫هللا عَ ِزی ٌز حَ کِی ٌم‬
‫َ‬ ‫نَّ‬ ‫هللا‬
‫ِ ِإ‬ ‫ُ‬
‫ِمات‬ ‫َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه سَ ْبعَ ُة َأ ْبح ٍُر ما َنف ْ‬
‫ِدَت َکل‬

‫‪148‬‬
‫را همان‌گونه که نازل شده قرائت کنند و هنگامی نیاز به تفسیر آن داشتند‪ ،‬به‌ واسطۀ ما و به‌سوی ما‬
‫‪1‬‬
‫هدایت گردند‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمود‪ :‬همانا خداوند یکتا است و در یکتایی‪ ،‬یگانه (بی‌شریک) و در کار‬
‫خویش یکتا است‪ .‬جمعی را آفرید و ایشان را برای این کار (امامت و خالفت) سنجیده و مق ّدر کرد‪.‬‬
‫ای پسر ابی‌یعفور! آن جمع ‪ ،‬ما هستیم و ماییم حجّ ت‌های خدا در میان بندگانش و خزانه‌داران علم او‬
‫‪2‬‬
‫ماییم که به این کار (امامت و خالفت) قیام کرده‌ایم‪.‬‬

‫‪َ 1‬أنَّ ال َّت ْو َبهْ َو اِإْلیمَانَ َو ْالعَ َم َل الصَّالِحَ اَل َی ْقبَل ُ َها‪ِ C‬إاَّل ِبااِل هْ تِدَ ا ِء َأمَّا ال َّت ْو َبهْ َفمِنَ ال ِّشرْ کِ ِباهَّلل ِ َو َأمَّا اِإْلیمَانُ َفه َُو ال َّت ْوحِی ُد هَّلِل ِ َو َأمَّا ْالعَ َم ُل الصَّالِ ُح َفه َُو َأدَا ُء‬
‫ُأ‬ ‫اِئض َو َأمَّا ااِل هْ تِدَ ا ُء َف ِبوُ اَل ْ‪C‬ه اَأْلمْ ر َو َنحْ نُ ( ُه ْم َفِإ َّنمَا عَ لَی ال َّن ِ َأ‬
‫اس نْ َی ْقرَ ءُوا ْالقُرْ آنَ َکمَا ْن ِز َل َفِإ َذا احْ َتاجُوا ِإلَی َت ْفسِ ِ‬
‫یر ِه َفااِل هْ تِدَ ا ُء ِب َنا َو ِإلَ ْی َنا‪ - .‬بحار‬ ‫ِ‬ ‫ْال َفرَ ِ‬
‫األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۷‬ص‪ /۱۹۷‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۹‬ص‪۲۵۴‬‬
‫ور َف َنحْ نُ حُجَ ُج هَّللا ِ فِی عِ بَا ِد ِه‬ ‫یَا ا ْبنَ َأ ِبی‌ َیعْ فُور ِإنَ هَّللا َ َوا ِح ٌد ُم َت َوحِّ ٌد ِب ْال َوحْ دَ ا ِنیَّه ُم َت َفرِّ ٌد ِبَأمْ ِر ِه َف َخلَقَ َخ ْلقا ً َف َق َّدرَ ُه ْم ل َِذلِکَ اَأْلمْ ِر َف َنحْ نُ ُه ْم یَا ا ْبنَ َأ ِبی‌ َیعْ فُ ٍ‬
‫‪2‬‬

‫َو ُخ َّزا ُن ُه عَ لَی عِ ْل ِم ِه َو ْال َقاِئمُونَ ِب َذ ِلکَ‪ - .‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪۱۹۲‬‬

‫‪149‬‬
‫‪ ‬‬
‫فصل نهم‪ :‬یک سری دیدگاه های والیتی‬
‫صالِحً ا ُث َّم اهْ َتدَى‬ ‫َوِإ ِّني لَ َغ َّفا ٌر لِّ َمن َت َ‬
‫اب َوآ َم َن َو َع ِم َل َ‬

‫چنانچه بارها در این کتاب ذکر شد ‪ ،‬مفهوم والیت بسیار وسیع است ؛ به وسعت مفهوم دین و به‬
‫وسعت مفهوم خلقت‪ .‬خالصه کردن آن کاری است نه فقط دشوار‪ C‬بلکه نادرست‪ .‬زیرا با خالصه‬
‫کردن ‪ ،‬مقدار زیادی‪ C‬از جنبه های والیت را مجبوریم‪ C‬حذف نماییم‪ .‬لذا است به شرح بعضی مفاهیم‬
‫مقدماتی و همچنین مفاهیمی که در ضمن والیت آمده است پرداختیم تا خواننده خود یک مفهوم جامعی‬
‫را از والیت به دست آورد‪ .‬در این فصل ابتدا خالصه ای از آنچه ذکر شده را ارائه می دهیم و به‬
‫عنوان حسن ختام به بعضی مفاهیم وابسته به والیت می پردازیم تا شناخت ما از مفهوم والیت کامل‬
‫تر گردند‪.‬‬
‫شناخت مفهوم والیت از زمانی شروع‪ C‬می شود که خداوند اراده نمود که نور مخفی و گوهر ناشناختۀ‬
‫رسول اکرم صلی هللا علیه و آله شناخته شود‪ .‬برای اینکار خلقتی بزرگ را ایجاد نمود بسیار‪ C‬عظیم‪.‬‬
‫و در آن مخلوقی‪ C‬گذاشت که توانایی شناخت این گوهر را داشته باشد‪ .‬حال در این راستا اسراری‪C‬‬
‫فراوان وجود دارد که فهم آن ها اجازه می خواهد و سعۀ صدر و یقینی محکم و قلبی مؤمن و آزمایش‬
‫شده و شب زنده داری های بسیار و فکری‪ C‬که آسایش دیگران را می خواهد و ‪...‬‬
‫عالم را مجموعه ای از‪ ‬علتها و معلولها‪ ‬پر کرده اند‪ ،‬که همچون صفی بسیار‪ C‬طوالنی هر کدام پشت‬
‫سر دیگری‪ C‬قرار دارند و در ابتدای همۀ این علتها‪ ،‬خداوند متعال قرار‪ C‬دارد‪ .‬صف کشیدن این علت و‬
‫معلولها قراردادی نیست‪ .‬یعنی چنین نیست که خداوند یک بار این‪ ‬موجودات‪ C‬را آفریده و بار دیگر‬
‫آنها را به صف کرده است و هر کدام می توانستند‪ C‬در جایی دیگر واقع شوند‪ ،‬و یا مثال موجودی‪ C‬که‬
‫االن علت موجود دیگر است می شد به گونه ای به صف شود که معلول همان موجود شود‪ .‬رابطۀ‬
‫هر موجودی با موقعیتی که در سلسله مراتب وجود خود دارد‪ ،‬ذاتی و تغییرناپذیر است‪ .‬قرار گرفتن‬
‫هر معلولی به دنبال علت و سبب خود‪ ،‬تبعیت از نظامی است که خداوند‪ C‬در این جهان قرار داده است‬
‫ابی هللا ان ُیجری االشیاء االباسباب‪ 1‬خداوند نخواسته است که چیزی در این دنیا اتفاق بیفتد مگر آنکه‬
‫دارای علّتی باشد (و با این قوانین پیش رود)‪ .‬هرکاری‪ C‬باید با ابزار و واسطه انجام شود خدا نیز‬
‫برای ابالغ فرامین خود یا از طریق‪ C‬وحی ‪ ،‬یا از ورای حجاب‪ ،‬یا با ارسال رسوالنی‪ C‬چون جبرئیل‬
‫‪2‬‬
‫عمل می کند‪.‬‬
‫خداوند موجودات را در رده های مختلف خلق کرده است‪ :‬جمادات ‪ ،‬نباتات ‪ ،‬حیوانات ‪ ،‬مالئکه ‪،‬‬
‫اصحاب عرش‪ .‬نور پیامبر اکرم و اهل بیت علیه وعلیهم السالم در باالترین نقطۀ این طیف قرار‬
‫دارند و در پایین ترین آن جمادات هستند که نه توان حرکتی‪ C‬از خود را دارند و نه توان فهم‪ .‬هر طبقه‬
‫ای بر طبقۀ مادون خود والیت دارند‪ .‬ولی انسان طبقۀ تعیین شده ای را ندارد‪ .‬او در بهترین حالت و‬
‫با توان کافی برای انتخاب راه راست خلق شده است‪ .‬ولی به زودی پس از تولد و به دلیل جهل و‬
‫نادانی ‪ ،‬در سراشیبی‪ C‬نزول مرتبتی قرار می گیرد و در حاالتی حتی از حیوانات نیز پست تر می‬
‫گردد‪.‬‬

‫كافی ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص ‪ ، 183‬ر ‪1‬‬ ‫‪1‬‬

‫ب َأ ْو يُرْ سِ َل رَ سُواًل َفيُوحِيَ بِِإ ْذ ِن ِه مَا َي َشاء ِإ َّن ُه عَ لِيٌّ حَ كِي ٌم – ‪ 51‬شوری‬
‫َومَا َكانَ ِل َب َش ٍر َأن ُي َكلِّ َم ُه هَّللا ُ ِإاَّل َوحْ يًا َأ ْو مِن َورَ اء حِجَ ا ٍ‬ ‫‪2‬‬

‫‪150‬‬
‫ولی فرق اساسی انسان با بقیۀ مخلوقات در این است که توان انتخاب دارد‪ .‬خودش توانی جهت باال‬
‫رفتن ندارد‪ .‬او اصالً موتوری ندارد‪ .‬ولی عشق به زیبایی دارد‪ .‬عشقی که باعث می شود مشکالت‬
‫راه را و دردهای‪ C‬سنگالخ را و پستی و بلندی موجود‪ C‬در راه را نبیند و جاذبۀ زیبایی آن نورهای‬
‫عرشی انسان را به باال و باالتر می کشاند‪ .‬و اینجا است که می گوییم انسان موقعیت ثابتی ندارد‪ .‬تا‬
‫وقتی که به والیت اهل بیت علیهم السالم چنگ زند ‪ ،‬زیبایی است و حرکت به سوی خدا‪ .‬و تا این‬
‫والیت را ول کند ‪ ،‬سقوط است و تباهی‪.‬‬
‫گفتیم که محبت اهل بیت علیهم السالم هم در این دنیا زندگی را برای ما آسان می کند و هم جهت‬
‫درستی به طرف خداوند به ما می دهد‪ .‬در بخش سوم این فصل می خوانیم که این محبت ‪ ،‬چگونه به‬
‫درد آخرت ما هم می خورد‪ .‬ولی برای استفاده از این خاصیت ها ‪ ،‬الزم و ضروری‪ C‬است که ما از‬
‫ائمۀ اطهار علیهم السالم پیروی کنیم‪ .‬اطاعت هرچه بیشتر ‪ ،‬نجات ما از پلیدی ها و نورانی شدن بدن‬
‫ما بیشتر‪ .‬و این چیزی است که ما در قیامت شدیداً بدان احتیاج داریم‪ .‬اینجا است که ما هم می توانیم‬
‫خلیفۀ آنها شویم و از دیگران شفاعت نماییم‪.‬‬
‫دراین دنیا خداوند به انسانها نسبت به جهان والیت داده است‪ .‬قرآن از این والیت مادی به تسخیر‬
‫تعبیر کرده است‪:‬‬
‫ت ِر ْز ًقا‪ C‬لَّ ُك ْم َو َس َّخ َر لَ ُك ُم‬ ‫نز َل م َِن ال َّس َماء َماء َفَأ ْخ َر َج ِب ِه م َِن َّ‬
‫الث َم َرا ِ‬ ‫ض َوَأ َ‬ ‫ت َواَألرْ َ‬ ‫هّللا ُ الَّذِي َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ‬
‫ار خداوندی‪ C‬که آسمانها‪ C‬و زمین را خلق نمود و از‬ ‫‪1‬‬
‫ي فِي ْال َبحْ ِر ِبَأم ِْر ِه َو َس َّخ َ‪C‬ر لَ ُك ُم اَأل ْن َه َ‬ ‫ْالفُ ْل َ‬
‫ك لِ َتجْ ِر َ‬
‫آسمان باران بارید و به وسیلۀ آن میوه ها را جهت تغذیۀ شما ایجاد کرد‪ .‬و کشتی ها را به تسخیر‪ C‬شما‬
‫درآورد‪ C‬تا در دریاها‪ C‬به دستور‪ C‬خداوند حرکت کنند‪ .‬و رودخانه ها را به تسخیر‪ C‬شما درآورد‪.‬‬
‫این درجه بندی حتی در میان پیغمبران هم وجود داشته است‪:‬‬
‫يسى اب َْن َمرْ َي َم‬ ‫ت َوآ َت ْي َنا عِ َ‬ ‫دَر َجا ٍ‬
‫ض ُه ْم َ‬‫ض ِّم ْنهُم مَّن َكلَّ َم هّللا ُ َو َر َف َع َبعْ َ‬ ‫ك الرُّ ُس ُل َفض َّْل َنا َبعْ َ‬
‫ض ُه ْم َعلَى َبعْ ٍ‬ ‫ت ِْل َ‬
‫ات َولَـك ِ‬‫ِين مِن َبعْ ِدهِم مِّن َبعْ ِد َما َجاء ْت ُه ُم ْال َب ِّي َن ُ‬ ‫س َولَ ْو َشاء هّللا ُ َما ا ْق َت َت َل الَّذ َ‬
‫ُوح ْالقُ ُد ِ‬ ‫ْال َب ِّي َنا ِ َأ‬
‫ِن‬ ‫ت َو ي َّْد َناهُ ِبر ِ‬
‫اخ َتلَفُو ْا َف ِم ْن ُهم‪ C‬مَّنْ آ َم َن َو ِم ْنهُم مَّن َك َف َر َولَ ْو َشاء هّللا ُ َما ا ْق َت َتلُوْ‪C‬ا َولَـكِنَّ هّللا َ َي ْف َع ُل َما ي ُِري ُد ‪ -253‬بقره‬ ‫ْ‬
‫رسوالن را (مالحظه نمایید) که چگونه بعضی‪ C‬را بر بعضی برتری‪ C‬دادیم ؛ یکی با خداوند تکلم نمود‪.‬‬
‫و بعضی را (بازهم) بیشتر برتری داریم‪( C‬مثل) عیسی بن مریم که به او معجزاتی‪ C‬دادیم و او را به‬
‫روح القدس تأیید نمودیم‪( C.‬اینجا است که خداوند‪ C‬برنامۀ خود را توضیح می دهد که با فهم انسانها‬
‫متفاوت است‪ ).‬اگر خداوند‪ C‬می خواست (که مثل انسان ها فکر کند) هیچ انسانی (نمی توانست) پس از‬
‫مشاهدۀ دالیل واضح (از پیامبران) با آنها به جنگد‪ .‬ولکن گروه های مختلفی شدند‪ .‬بعضی‪ C‬ایمان‬
‫آوردند و بعضی کافر شدند‪( .‬بار دیگر تأکید می شود) اگر خداوند‪ C‬می خواست ‪ ،‬هیچکس با دیگری‬
‫نمی جنگید ولی این خدا است که هرچه بخواهد انجام می دهد‪.‬‬
‫این دنیایی‪ C‬است که خداوند‪ C‬خلق کرده و باید دنیایی‪ C‬ناقص باشد تا انسان ها بتوانند‪ C‬مسیر خود را‬
‫انتخاب نمایند (بهانه داشته باشند که انتخاب غلط خود را به گردن نقص در دنیا بیندازند)‪ .‬این مسیر‬
‫همان انتخاب بین عبادت و یا ناسپاسی است‪ .‬انتخاب راه مستقیم و یا چشم پوشی بر فهم حقایق است‪.‬‬
‫ولی این مسیر سخت است‪ .‬آنچه پیمودن این مسیر سخت را عملی می کند ‪ ،‬والیت اهل بیت‬
‫معصومین علیهم السالم است‪.‬‬

‫آیۀ ‪ 32‬سورۀ ابراهيم‬ ‫‪1‬‬

‫‪151‬‬
‫ثم اهتدی‬
‫والیت مرحلۀ تکاملی دینداری‪ C‬است‪ .‬یعنی پس از توبه کردن از کارهای خالف که ما به طور طبیعی‪C‬‬
‫و به دلیل وضعیت خلقتی خود آنها را دائما ً مرتکب می شویم ‪ ،‬به راه راست بر می گردیم‪ C.‬سپس به‬
‫خدا و دین اسالم ایمان می آوریم‪ .‬سپس کارهای نیکی که در دین به آنها دستور‪ C‬داده شده عمل می‬
‫کنیم‪ .‬ولی در باالترین مرحله باید هدایت یابیم‪ .‬یعنی والیت اهل بیت علیهم السالم را قبول کنیم و از‬
‫آنها اطاعت کامل نماییم‪C.‬‬
‫تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی‪1‬؛‬
‫َ‬ ‫امام صادق‪ C‬علیه السالم در تفسیر آیۀ مبارکۀ‪َ :‬و ِإ ِّنی لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ‬
‫فرمودند‪ :‬این آیه تفسیری دارد که داللت دارد بر اینکه خدای متعال عمل هیچ بنده‌ای را نمی‌پذیرد‬
‫مگر آنکه به عهد خدا‪ ‬وفا‪ ‬کند‪ 2.‬در تفسیر آیۀ میثاق و همچنین آیۀ امانت اشاره ای به این عهد داشتیم‪.‬‬
‫ولی خوشبختانه امام صادق‪ C‬علیه السالم در چندین روایت ‪ ،‬شرح بیشتری‪ C‬را نسبت به آیۀ فوق داده اند‬
‫و فرمودند‪:‬‬
‫شما تا معرفت نیابید صالح نمی‌ شوید‪ C‬و تا تصدیق‪ C‬نکنید معرفت نمی‌یابید و تا چهار دری را نگیرید‬
‫که نخستین شان جز به آخرشان اصالح نمی‌ گردد‪( C‬یعنی هر چهار موضوعی‪ C‬که در آیه ذکر شده اند‬
‫یعنی توبه ‪ ،‬ایمان آوردن ‪ ،‬عمل صالخ و هدایت به هم کامال مرتبط‪ C‬هستند) تصدیق نمی‌ یابید‪.‬‬
‫همراهان سه در گمراه گشته و در بیراهۀ دوری افتادند‪ ،‬خدای تبارک‌ و تعالی جز عمل صالح را نمی‌‬
‫پذیرد و خدا جز وفا به شروط‪ C‬و پیمان‌ها را نمی‌پذیرد‪( .‬لذا) هرکس به‌شروط خدا وفا کند و آنچه را‬
‫در پیمان خود شرح داده به کمال رساند‪ ،‬به آنچه نزد او است می‌رسد و وعدۀ خدا را کامل دریافت‬
‫می‌کند‪ .‬خدای ع ّزوج ّل راه‌های هدایت را به بندگانش خبر داده و در آن راه‌ها برایشان چراغ‬
‫تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل‬
‫َ‬ ‫برافراشته و دستور داده که چگونه راه به پیمایند‪ C‬و فرموده است‪َ :‬و ِإ ِّنی لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ‬
‫ِین‪ ،‬پس هرکس پرهیزگار باشد و خدای ع ّزوج ّل را‬ ‫صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی و فرموده‪ِ :‬إ َّنما َی َت َق َّب ُل هللاُ م َِن ال ُم َّتق َ‬
‫نسبت به آنچه امر فرموده (پیروی کند)‪ ،‬همانا خدای ع ّزوج ّل را با ایمان به آنچه محمّد صلی هللا علیه‬
‫و آله آورده ‪ ،‬مالقات کند‪ .‬هیهات هیهات!! که مردمی از دست رفتند و مردند پیش از آنکه هدایت‬
‫شوند و گمان‌کردند‪ C‬که ایمان دارند‪ ،‬درصورتی‌ که ندانسته مشرک شدند‪ ،‬هرکس از در وارد خانه‬
‫‪3‬‬
‫شود هدایت‌ یافته و هرکه راه دیگر پیش گیرد طریق هالکت سپرده است‪.‬‬
‫و در روایتی دیگر ‪ ،‬تأکید می شود که توبه ‪ ،‬ایمان ‪ ،‬عمل صالح و هدایت همه به هم ربط دارند‪ .‬امام‬
‫علیه السالم چنین می فرمایند‪ C:‬پسر جندب! دوستی و دشمنی خود را در راه (خشنودی) خدا قرار ده‪،‬‬
‫و به دستاویز‪ C‬استوار چنگ بزن‪ ،‬و به هدایت خداوند پناهنده شو تا کردارت پذیرفته شود‪ .‬زیرا از‬
‫فرمایش خداوند در قرآن این گونه برمی‌آید که کسی را غیر از آن کس که ایمان آورد و کار نیک و‬
‫شایسته کند‪ ،‬سپس در راه راست باشد‪ ،‬نمی‌آمرزم‪ .‬بنابراین جز ایمان چیز دیگری پذیرفته نمی‌شود‪،‬‬
‫و ایمان جز با عمل نیست‪ ،‬و عمل جز با یقین نمی‌باشد‪ ،‬و یقین جز با خشوع (ممکن) نیست‪ ،‬و ریشه‬
‫و اصل همۀ اینها هدایت است؛ بدین خاطر هر کس که هدایت یابد کردارش نیز پذیرفته می‌شود‪ ،‬و‬
‫‪ 82 1‬طه‬
‫َأ‬
‫یر َو مَا ا ْش َترَ َط فِی ِه عَ لَی‬ ‫َقا َل لِ َه ِذ ِه اآْل َیهْ َت ْفسِ ی ٌر َی ُد ُّل َذلِکَ ال َّت ْفسِ ی ُر عَ لَی نَّ هَّللا َ اَل َی ْق َب ُل َمنْ عَ ِم َل عَ َماًل ِإاَّل ِممَّنْ َلقِ َی ُه ِب ْال َو َفا ِء ِم ْن ُه ِب َذلِکَ ال َّت ْفسِ ِ‬
‫‪2‬‬

‫ْالمُْؤ ِمنِینَ ‪ - .‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۹‬ص‪۲۴۸‬‬


‫‪ِ 3‬إ َّنکُ ْم اَل َتکُو ُنونَ صَ الِحِینَ حَ َّتی َتعْ ِرفُوا َو اَل َتعْ ِرفُوا حَ َّتی ُتصَ ِّدقُوا َو اَل ُتصَ ِّدقُوا حَ َّتی ُتسَ لِّمُوا َأب َْوابا ً َأرْ بَعَ هْ اَل َیصْ ل ُ ُح َأوَّ لُهَا ِإاَّل ِبآخ ِِرهَا ضَ َّل َأصْ حَ ابُ‬
‫الثاَل َثهْ َو َتاهُوا َتیْها ً َبعِیداً ِإنَّ هَّللا َ َتبَارَ کَ َو َتعَ الَی اَل َی ْق َب ُل ِإاَّل ْالعَ َم َل الصَّالِحَ َو اَل َی ْق َب ُل هَّللا ُ ِإاَّل ْال َو َفا َء ِبال ُّشرُوطِ َو ْال ُعهُو ِد َف َمنْ َو َفی هَّلِل ِ عَ َّز َوجَ َّل ِب َشرْ طِ ِه‬ ‫َّ‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ُق الهُدَ ی َو َشرَ عَ ل ُه ْم فِیهَا ال َم َنارَ َو خبَرَ ُه ْم‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫ْ‬
‫َو اسْ َتعْ َم َل مَا َوصَ فَ فِی عَ ْه ِد ِه َنا َل مَا عِ ندَ هُ َو اسْ َتکْ َم َل مَا َوعَ دَ هُ ِإنَّ َ َتبَارَ کَ َو َتعَ الی خبَرَ ال ِعبَادَ ِبطر ِ‬
‫َن ا َّت َقی هَّللا َ فِیمَا َأمَرَ هُ لَقِیَ هَّللا َ مُْؤ مِنا ً ِبمَا‬
‫َک ْیفَ َیسْ لُکُونَ َف َقا َل َو ِإ ِّنی لَغَ َّفا ٌر لِ َمنْ تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی َو َقا َل ِإ َّنما َی َت َق َّب ُل‪ C‬هللا ُ مِنَ ْال ُم َّتقِینَ َفم ِ‬
‫ْث اَل َیعْ لَمُونَ ِإ َّن ُه َمنْ َأ َتی‬‫جَ ا َء ِب ِه مُحَ َّم ٌد (صلی هللا علیه و آله) َه ْی َهاتَ َه ْی َهاتَ فَاتَ َق ْو ٌم َو مَا ُتوا َق ْب َل َأنْ َی ْه َتدُوا َو َظ ُّنوا َأ َّن ُه ْم آ َم ُنوا َو َأ ْشرَ ُکوا مِنْ حَ ی ُ‬
‫ُوت مِنْ َأب َْو ِابهَا اهْ َتدَ ی َو َمنْ َأ َخ َذ فِی غَ ی ِْرهَا سَ لَکَ َط ِریقَ الرَّ دَ ی‪ - .‬کافی؛ ج‪ ،۱‬ص‪۱۸۱‬‬ ‫ْال ُبی َ‪C‬‬

‫‪152‬‬
‫فرد پذیرفته و مقبول به عالم ملکوت عروج خواهد کرد؛ خدا‪ ،‬هرکس را بخواهد‪ ،‬به راه راست هدایت‬
‫‪1‬‬
‫می‌کند‪.‬‬
‫در روایات زیر‪ ،‬ائمه علیهم السالم این هدایت را به والیت تفسیر نموده اند‪ .‬یعنی تمام مراحل عبادت‬
‫و تقوی و دینداری‪ C‬الزم است تا ما بتوانیم‪ C‬به مرحلۀ قبول والیت برسیم‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم‬
‫فرمودند‪ :‬مراد از اهْ َتدَی یعنی به‌ سوی والیت ما هدایت شوند‪ 2.‬و امام سجاد علیه السالم فرمودند‪ :‬ث َّمُ‬
‫اهْ َتدی؛ یعنی به‌سوی‪ C‬ما اهل بیت هدایت یافت‪ 3.‬و امام باقر علیه السالم فرمودند‪ :‬به والیت‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم (هدایت یافت)‪ 4.‬و امام صادق علیه السالم به طور‪ C‬کلی فرمودند‪َ :‬و َمنْ َت َ‬
‫اب‬
‫صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدَی‪ - 5‬هرکس از ظلم خود توبه کند ‪ ،‬و از کفر به ایمان‬ ‫مِنْ ُ‬
‫ظ ْل ٍم َو آ َم َن مِنْ ُک ْف ٍر َو َع ِم َل َ‬
‫آید و پس از آن عمل صالح انجام دهد ‪( ،‬آنگاه است که) به‌ سوی والیت ما هدایت شود ؛ دراین‌ هنگام‬
‫با دست به سینۀ خویش اشاره نمودند‪C.‬‬
‫امام باقر‪ C‬علیه السالم پس از ذکر آیۀ فوق‪ C‬فرمودند‪ C:‬به خدا قسم‪ C‬اگر کسی توبه کند و ایمان آورد و‬
‫عمل صالح انجام دهد ولی راه به والیت و محبّت ما نداشته باشد و فضل و مقام ما را نشناسد‪ C‬توبه و‬
‫‪6‬‬
‫ایمان و عمل صالح او برایش سودی نخواهد داشت‪.‬‬

‫مواردی از تفسیر (دیدگاه) والیی‬


‫حال به توضیح چند موضوع‪ C‬مهم در رابطه با والیت می پردازیم‪ .‬این مواضیع را چنین انتخاب‬
‫کرده ایم‪:‬‬
‫ویژگی های مادی ائمه علیهم السالم‬ ‫‪‬‬
‫حوض کوثر‬ ‫‪‬‬
‫مقام امام در آخرت‬ ‫‪‬‬
‫قیام امام حسین علیه السالم‬ ‫‪‬‬
‫والیت ‪ ،‬امامت ‪ ،‬و خالفت‬ ‫‪‬‬

‫‪َ 1‬أحْ ِببْ فِی هَّللا ِ َو َأ ْبغِضْ فِی هَّللا ِ َو اسْ َتمْسِ کْ ِب ْالعُرْ َو ْه ْالوُ ْث َقی َو اعْ َتصِ ْم ِب ْالهُدَ ی ُی ْق َب ْل عَ مَلُکَ َفِإنَّ هَّللا َ َیقُو ُل َو ِإ ِّنی َلغَ َّفا ٌر ِل َمنْ تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل‬
‫وع َو ِماَل ُکهَا ُکلُّهَا ْالهُدَ ی َفم ِ‬
‫َن اهْ َتدَ ی ُی ْق َب ُل عَ مَلُ ُه َو‬ ‫ش ِ‬ ‫صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی فَاَل ُی ْق َب ُل ِإاَّل اِإْلیمَانُ َو اَل ِإیمَانَ ِإاَّل ِبعَ م ٍَل َو اَل عَ َم َل ِإاَّل ِب َیق ٍ‬
‫ِین َو اَل َیقِینَ ِإاَّل ِب ْال ُخ ُ‬
‫ت ُم َت َق َّباًل َو هللا ُ َی ْهدِی َمنْ یَشا ُء ِإلی صِ راطٍ مُسْ َتقِیم‪ - .‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۷۵‬ص‪۲۸۱‬‬ ‫صَ عِدَ ِإلَی ْال َملَکُو ِ‬
‫‪ 2‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۳۶‬ص‪۱۶۶‬‬
‫‪ 3‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۴‬ص‪۱۴‬‬
‫‪ 4‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۹‬ص‪۲۵۲‬‬
‫‪ 5‬بحار األنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۷‬ص‪۱۷۶‬‬
‫َ‬ ‫اَل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫‪َ 6‬قا َل هَّللا ُ َتعَ الَی فِی ِک َت ِاب ِه َو ِإ ِّنی ل فا ٌر ِل َمنْ تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل صالِحا ث َّم اهْ تدی قا َل َو ِ ل ْو ن ُه تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل صَ الِحا َو ل ْم َی ْهت ِد ِإلی َو َی ِتنا‪َ C‬و‬
‫هَّللا‬ ‫ً‬ ‫َّ‬ ‫غَ‬‫َ‬
‫م ََو َّد ِت َنا َو َیعْ ِرفُ َفضْ لَ َنا مَا َأ ْغ َنی عَ ْن ُه َذ ِلکَ َشیْئا ً‪ - .‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۹‬ص‪۲۵۲‬‬

‫‪153‬‬
‫ویژگی‌های مادی ائمه علیهم السالم‬

‫مهمترین نکته ای که باید به آن توجه نماییم این است که ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم السالم اساسا ً با انسان های‬
‫دیگر فرق می کنند ‪ ،‬هرچند خداوند‪ C‬آن ها را در زمرۀ انسان ها خلق نموده است‪ .‬اصالً این ترکیب‬
‫بین انسان های خاکی و انوار عرشی ‪ ،‬چنان کاری است غیر ممکن که خداوند‪ C‬خود را برای این‬
‫توانایی تمجید نموده است‪ .‬در آیۀ ‪ 14‬سورۀ مؤمنون خداوند پس از ذکر مراحل نمو انسانهای عادی ‪،‬‬
‫اشاره به یک خلق دیگر دارد و با اضافه شدن این خلق اضافی‪ C‬که انسان ها را از حیوان ها جدا می‬
‫کند ‪ ،‬خداوند از خود تعریف‪ C‬کرده و عبارت بهترین خالق را برای خود انتخاب می نماید‪ُ :‬ث َّم َخلَ ْق َنا‬
‫ك‬ ‫آخ َر َف َت َب َ‬
‫ار َ‪C‬‬ ‫ِظا َم لَحْ مًا ُث َّم َأن َشْأ َناهُ َخ ْل ًقا َ‬
‫ال ُّن ْط َف َة َعلَ َق ًة َف َخلَ ْق َنا ْال َعلَ َق َة مُضْ َغ ًة َف َخلَ ْق َنا ْالمُضْ َغ َة عِ َظامًا َف َك َس ْو َنا‪ْ C‬الع َ‬
‫ِين‪ .‬درست است که همۀ انسان ها این روح را دارا می باشند ولی بازهم فرق اساسی‬ ‫هَّللا ُ َأحْ َسنُ ْال َخالِق َ‬
‫بین این انسان ها و ائمه علیهم السالم وجود دارد‪ .‬برمی گردیم به اصل اختالف‪ .‬ائمۀ اطهار علیهم‬
‫السالم اصال از جنس نور هستند‪ .‬آنچه که ما به آن جنس جسم لطیف نام نهادیم‪C.‬‬

‫جسم امام معادل روح ما است‪.‬‬


‫صاحب کتاب مناقب از حضرت سلمان روایت می کند که گفت از حبیبم حضرت مصطفی (صلی هللا‬
‫علیه و آله) شنیدم‪ C‬که گفتند‪ :‬من و علی نوری‪ C‬در هم تنیده و به هم آمیخته در بین دستان خدای ع ّز و‬
‫ج ّل بودیم که این نور خدای را تسبیح و تقدیس می کرد که این امر چهارده هزار سال قبل از آن بود‬
‫که خداوند‪ C‬آدم را خلق کند‪ .‬پس هنگامی که خدای تعالی آدم را خلق نمود‪ ،‬این نور را در کمر آدم‬
‫قرار داد‪ ،‬ما همواره با هم بودیم‪ C‬تا اینکه در صلب عبد المطلب جدا شدیم پس بخشی از آن نور من‬
‫‪1‬‬
‫گردیدم و جزئی از آن علی گردید‪C.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬فرق اول ‪ ،‬فرق‪ C‬بین جسم مادی ما و جسم لطیف ائمه علیهم السالم است‪ .‬خداوند روح‬
‫شیعیان را از علیین قرار‪ C‬داده و به وسیلۀ همین روح است که ما عاشق ائمۀ اطهار علیهم السالم می‬
‫شویم و می خواهیم مثل آنها شویم ویا اقالً به آنها نزدیک شویم‪ .‬ولی جسم ما مادی است‪ .‬در حالی که‬
‫جسم ائمۀ اطهار علیهم السالم از جنس روح ما یعنی از علیین است و روح آنها از نوری‪ C‬باالتر‪ C‬از آن‬
‫می باشد‪ .‬به روایت زیر توجه نمایید‪:‬‬
‫اح َنا مِنْ َف ْو ِق ذل َِك‪ ،‬و َخلَ َق‬ ‫ِّين‪ ،‬و َخلَ َق َأرْ َو َ‬ ‫امام صادق‪ C‬عليه السالم می فرمايند‪ِ C:‬إنَّ هَّللا َ َخلَ َق َنا مِنْ عِ لِّي َ‬
‫ون ذل َِك‪َ ،‬فمِنْ َأجْ ِل ذل َِك ْال َق َرا َب ُة َب ْي َن َنا و َب ْي َن ُه ْم‪ ،‬و قُلُو ُب ُه ْم‬‫ِّين‪ ،‬و َخلَ َق َأجْ َسا َد ُه ْم مِنْ ُد ِ‬ ‫َأرْ َو َ‬
‫اح شِ ي َع ِت َنا‪ C‬مِنْ عِ لِّي َ‬
‫َتحِنُ ِإلَ ْي َنا‪ .‬خداوند ما را از علیین خلق کرد و ارواح ما را از (جنسی) باالتر از آن‪ .‬و ارواح شیعۀ ما‬
‫(نه هر انسانی) را از علیین خلق نمود و اجساد آنها را از (جنسی) پایین تر از آن‪ .‬به همین دلیل است‬
‫‪2‬‬
‫که بین ما و آنها نزدیکی‪ C‬ای هست و قلوب (شیعه) به ما تمایل دارد‪.‬‬
‫در روایتی‪ C‬دیگر که شبیه روایت قبلی است می فرمایند‪ :‬خداوند‪ C‬ما را از نور‪ C‬عظمت خویش خلق‬
‫نمود‪ .‬سپس مشخصات خلق ما را از طینتی که در عرش مخفی بود ساخت و آن را در عرش جای‬
‫داد‪ .‬بنابراین ‪ ،‬ما خلقتی از جنس بشر بودیم‪ C‬ولی دارای ویژگی هایی نورانی ای بودیم‪ C‬که هیچ کس آن‬
‫ت َأ َنا َو عَ لِيٌّ ُنوراً َب ْينَ يَدَ ي هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َّل م َ‬
‫ُطبَّقا ً يُسَ ِّب ُح هَّللا َ َذلِكَ ال ُّنو ُر َو‬ ‫‪ 1‬كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين‪( C‬عليه السالم)‪ ،‬ص ‪ُ - 11‬ك ْن ُ‬
‫ِ‬
‫ُي َق ِّد ُس ُه َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ هَّللا ُ آدَ َم ِبَأرْ بَعَ َة عَ َشرَ َأ ْلفَ عَ ٍام َفلَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ َتعَ الَى آدَ َم رَ كبَ ذلِكَ النورَ فِي صُل ِب ِه فل ْم نز ْل فِي شيْ ٍء َوا ِح ٍد حَ تى افترَ قنا فِي صُل ِ‬
‫ب‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ب َفج ُْز ٌء َأ َنا َو ج ُْز ٌء عَ لِيٌ ‪.‬‬
‫ُطلِ ِ‬‫عَ ْب ِد ْالم َّ‬
‫‪ 2‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 298‬ر ‪1‬‬

‫‪154‬‬
‫را نداشت‪ .‬همچنین جنس ارواح شیعه را از جنس ما ساخت‪ .‬و جنس بدن آن ها را از طینتی نهان‬
‫ولی پایین تر از طینت ما ساخت‪ .‬و این ویژگی را فقط آنها داشتند مگر پیامبران‪ .‬لذا ما و آنها انسان‬
‫‪1‬‬
‫شدیم و مردم دیگر خاشاک‪ :‬برای آتش ساخته شدند و به سوی آتش روان‪.‬‬

‫ارتباط مستقیم با روح القدس‬


‫فرق بعدی بین ما و ائمۀ علیهم السالم در جنس روح ما و تأثیر آن از روح القدس است‪ .‬چیزی که‬
‫باعث می شود حتی در خواب و یا با فاصله های بسیار‪ C‬زیاد هم متوجه دنیای اطراف باشند و اینکه‬
‫ما چه می کنیم‪ .‬در جلد اول کافی بابی است بنام ارواحی که در انبیاء و اوصیاء است‪ .‬یک روایت آن‬
‫چنین است‪:‬‬
‫خداوند در آنها پنج روح را گذاشته است‪ .‬بوسیلۀ روح القدس اشیاء را می شناسند‪( C‬عامل شناخت و‬
‫علم ‪ ،‬روح القدس است که فقط نزد اهل بیت می باشد)‪ .‬به وسیلۀ روح االیمان (که نزد مؤمنین است)‬
‫از خداوند می ترسند‪ .‬به وسیلۀ روح القوة (که نزد غیر مؤمنین است) بر اطاعت از خدا کمک می‬
‫گیرند‪ .‬و به وسیلۀ روح شهوة میل به اطاعت خدا دارند و به وسیلۀ روح حرکت رفت و آمد می‬
‫‪2‬‬
‫کنند‪.‬‬
‫طبق این روایات ‪ ،‬همانطور‪ C‬که نباتات با حیوانات در روح حرکت متفاوت هستند و تأثیر این روح را‬
‫در فرق‪ C‬بین آنها می بینیم ‪ ،‬همینطور‪ C‬فرق بین حیوانات و انسان های اولیه هم در روح شهوت است‪.‬‬
‫فرق بین انسان های اولیه با انسان های عاقل در روح القوة است که به آنها هوش و آگاهی بیشتری‬
‫داده است‪ .‬ولی روح ایمان است که بین مؤمنین و مسلمین فرق می گذارد و ما می دانیم که این فرق‬
‫چقدر زیاد است‪ .‬بخصوص در روز قیامت این فرق‪ C‬خود را به خوبی‪ C‬نشان می دهد‪ .‬حال با این قیاس‬
‫‪ ،‬ببینید فرق‪ C‬بین ماها و ائمه علیهم السالم که روح القدس را دارند چقدر زیاد است‪ .‬آنها حقیقت را می‬
‫بینند و ما چیزی (شاید سایه ای) از حقیقت را‪ .‬این فرق‪ C‬اساسی بین ما و ائمۀ اطهار علیهم السالم در‬
‫موضوع‪ C‬شناخت است‪ .‬آنها به وسیلۀ روح القدس ‪ ،‬حتی در خواب هم آگاه هستند‪.‬‬

‫علم امام‬
‫مرحوم کليني علم االهی امام معصوم‪ C‬را در کتاب الحجه‪ ،‬در ذيل ‪ 93‬باب و ‪ 348‬حديث آورده‬
‫است‪ .‬اين احاديث‪ ،‬مستقيم يا غيرمستقيم‪ ،‬به علم امام ‪ ،‬حجيت‪ ،‬عصمت و واجب الطاعه بودن امام‬
‫علیه السالم اشاره دارند‪ .‬حجيت امام در قول و فعل‪ ،‬رافع مشکالت و اختالفات است که همان نور‬
‫علم است‪ .‬توفيق و تسديد االهی در عصمت‪ ،‬نقش خاصی دارد که از طريق‪ C‬افاضۀ علم است و‬
‫عصمت بدون علم ممکن نيست و چون امام واجب الطاعه است‪ ،‬پس الزم است ريشه و اساس علم‬
‫نزد او باشد‪ .‬به همین دلیل است که امام هر وقت که اراده کند موضوعی را بداند ‪ ،‬خداوند از طریق‬
‫‪ 1‬عن أبي عبد هللا عليه السالم قال‪ :‬سمعته يقول‪ :‬إن هللا خلقنا من نور عظمته‪ ،‬ثم صور خلقنا من طينة مخزونة مكنونة من تحت العرش‪ ،‬فأسكن‬
‫ذلك النور فيه‪ ،‬فكنا نحن خلقا وبشرا نورانيين لم يجعل الحد في مثل الذي خلقنا منه نصيبا‪ ،‬وخلق أرواح شيعتنا‪ C‬من طينتنا و أبدانهم من طينة‬
‫مخزونة مكنونة أسفل من ذلك الطينة ولم يجعل هللا الحد في مثل الذي خلقهم منه نصيبا إال لألنبياء‪ ،‬ولذلك صرنا نحن وهم‪ :‬الناس‪ ،‬وصار سائر‬
‫الناس همج‪ ،‬للنار وإلى النار‪ .‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪389‬‬
‫‪ 2‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ - 678‬جعل فيهم خمسة أرواح أيدهم بروح القدس ‪ ،‬فبه بعثوا أنبياء [فبه عرفوا األشياء‪.‬خ ل] و أيدهم بروح اإليمان فبه‬
‫خافوا هللا و أيدهم بروح القوة فبه قووا على طاعة هللا ‪ ،‬و أيدهم بروح الشهوة فبه اشتهوا طاعة هللا و كرهوا معصيته ‪ ،‬و جعل فيهم روح المدرج‬
‫الذي يذهب به الناس و يجيئون و جعل في المؤمنين أصحاب الميمنة روح اإليمان ‪ ،‬فبه خافوا هللا ‪ ،‬و جعل فيهم روح القوة فبه قووا على الطاعة‬
‫من هللا ‪ ،‬و جعل فيهم روح الشهوة فبه اشتهوا طاعة هللا ‪ ،‬و جعل فيهم روح المدرج الذي يذهب الناس به و يجيئون ‪ -‬همچنین دو روایت دیگر‬
‫در این زمینه را مالحظه نمایید‪ :‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 25‬ص ‪ 54‬و بصائر الدرجات ‪ ،‬ص ‪132‬‬

‫‪155‬‬
‫روح القدس به آنها نسبت به آن موضوع‪ C‬آگاهی می دهد‪ :‬اذا اراد االمام ان يعلم شيئا اعلمه هللا ذالك ؛‬
‫‪1‬‬
‫هر گاه امام اراده كند كه چيزی را بداند‪ ،‬خداوند‪ C‬او را آگاه خواهد كرد‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم اشاره به علم بسیار وسیع تری می نمایند که ائمه علیهم السالم دارا می باشند‪.‬‬
‫ایشان فرمودند‪ :‬علم‪ ،‬بیست و هفت حرف است‪ .‬همه آنچه تا به امروز رسوالن الهی آورده اند‪ ،‬تنها‬
‫دو حرف است و مردم بیش از این دو حرف نمی دانند‪ .‬هر گاه قائم ـ عج هللا تعالی فرجه الشریف‪ C‬ـ‬
‫قیام کند‪ ،‬بیست و پنج حرف دیگر را به اضافۀ آن دو حرف ارائه و در میان مردم اشاعه و آموزش‬
‫‪2‬‬
‫می دهد‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C‬مى گويد‪ :‬به محضر امام صادق‪ C‬علیه السالم رفتم‪ C‬و بين من و ایشان دربارۀ وسعت دامنۀ‬
‫علم امامان علیهم السالم چنين سخن به ميان آمد‪:‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬از شما سؤالى‪ C‬دارم ‪ ،‬اگر در اينجا كسى (بيگانه اى) نيست مطرح كنم ‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم پرده اى كه در آنجا بود باال زد و به پشت پرده سر كشيد‪( ،‬كسى نبود) آنگاه‬
‫فرمود‪ C:‬هر چه خواهى بپرس ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬قربانت گردم ؛ شيعيان روايت مى كنند كه پيامبر(ص ) هزار باب از علم را به على (ع)‬
‫آموخت ‪ ،‬كه از هر باب آن ‪ ،‬هزار باب علم ديگر به روى‪ C‬على (ع) گشوده شد (آيا راست است ؟)‪.‬‬
‫امام صادق‪ : C‬آرى چنين است ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬به خدا سوگند‪ C‬كه علم حقيقى و كامل همين است ‪.‬‬
‫امام صادق‪( C‬پس از اندكى تامل )‪ :‬آن ‪ ،‬علم است ولى علم كامل نيست ‪ ،‬همانا(جامعه) در نزد ما است‬
‫و مردم چه مى دانند كه (جامعه) چيست ؟‬
‫ابوبصير‪( C:‬جامعه) چيست ؟‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم‪ :‬جامعه ‪ ،‬طومارى است به طول ‪ 70‬ذراع‪ 3‬از ذراع رسول خدا (ص) كه آن‬
‫طومار با امالء پيامبر صلوات هللا و سالمه علیه و خط على علیه السالم نوشته شده است ‪ ،‬همۀ حالل‬
‫و حرام ها‪ ،‬و همۀ مسائل موردنياز‪ C‬مردم ‪ ،‬حتى جريمۀ خراش رساندن به بدن كسى ‪ ،‬در آن ذكر شده‬
‫است ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬آنگاه امام دست بر بدن من زد و فرمود‪ :‬آيا به من اجازه مى دهى ؟‬
‫عرض كردم‪ : C‬من در اختيار شما هستم ‪ ،‬هر چه خواهید‪ C‬انجام دهید‪.‬‬
‫امام صادق‪( C‬ع) با دست مبارك‪ ، C‬مرا نشگون گرفت ‪ ،‬و فرمود‪ C:‬حتى جريمۀ اين نشگون در جامعه‬
‫ذكر شده است ‪ ،‬در اين حال آن بزرگوار (مانند چهرۀ نشگون گيرنده ) خشمگين به نظر مى رسيد‪.‬‬
‫عرض كردم‪ : C‬به خدا علم كامل همين است ‪.‬‬
‫امام صادق‪( C‬ع)‪ :‬اين نيز علم است ‪ ،‬ولى باز هم كامل نيست و پس از لحظه ای سكوت فرمود‪C:‬‬

‫‪ 1‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪258‬‬


‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ان‪ ،‬فل ْم َیعْ ِرفِ الناسُ حَ تى الی َْو ِم غَ ْیرَ الحَ رْ فی ِ‬
‫ْن‪ ،‬فِإذا قا َم القاِئ ُم ع خرَ جَ الخمْ سَ ة َو‬ ‫ْالع ِْل ُم سَ ْبعَ ٌة َو عِ ْشرُونَ حَ رْ فا فجَ مِی ُع مَا جَ اءَت ِب ِه الرُّ ُس ُل حَ رْ ف ِ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫‪2‬‬

‫ً‬ ‫ْ‬ ‫ً‬


‫ْن حَ تى َیبُثهَا سَ ْبعَ ة َو عِ ش ِرینَ حَ رْ فا ‪ -‬مختصر البصائر‪ ،‬ص ‪320‬‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫اس‪َ ،‬و ضَ َّم ِإل ْیهَا الحَ رْ فی ِ‬ ‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫ْ‬
‫ال ِعش ِرینَ حَ رْ فا فبَث َها‪ C‬فِی الن ِ‬‫ْ‬
‫‪ 3‬ذراع حدوداً نیم متر است‪.‬‬

‫‪156‬‬
‫همانا ( ِجفر) در نزد ما است ‪ ،‬مردم چه مى دانند (جفر) چيست ؟‬
‫ابوبصير‪ C:‬جفر‪ ،‬چيست ؟‬
‫امام صادق‪ِ : C‬جفر مخزنى از چرم است كه علم پيامبران و اوصياء آنها‪ ،‬و دانش دانشمندان گذشته بنى‬
‫اسرائيل در آن ثبت شده است ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬علم كامل همين است ‪.‬‬
‫امام صادق‪ : C‬اين نيز علم است ‪ ،‬ولى علم كامل نيست ‪ ،‬باز پس از ساعتى سكوت ‪ ،‬فرمود‪(:‬مصحف‪C‬‬
‫فاطمه) در نزد ما است ‪ ،‬مردم چه مى دانند كه مصحف فاطمه سالم هللا علیها چيست ؟‬
‫ابوبصير‪ C:‬مصحف فاطمه (س) چيست؟‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم‪ :‬ورقهاى نوشته شده اى است كه حجم آن سه برابر قرآن هائى است كه در‬
‫دست شما است ‪ ،‬ولى به خدا حتى يك حرف قرآن هم در آن نيست‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬به خدا‪ ،‬علم كامل ‪ ،‬همين است ‪.‬‬
‫امام صادق‪ : C‬اين هم ‪ ،‬علم است ‪ ،‬ولى علم كامل نيست‪ .‬و پس از لحظه ای سكوت فرمود‪ :‬علم گذشته‬
‫و آينده تا روز قيامت در نزد ما است ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬به خدا علم كامل همين است ‪.‬‬
‫امام صادق‪ : C‬اين نيز علم است ‪ ،‬ولى علم كامل نيست ‪.‬‬
‫ابوبصير‪ C:‬فدايت شوم ‪ ،‬پس علم كامل چيست ؟‬
‫امام صادق‪: C‬ما يحدث باليل و النهار‪ ،‬االمر بعد االمر‪ ،‬و الشيى ء بعد الشيى ء الى يوم القيامة ‪ .‬علم‬
‫كامل آن است كه هر آنچه که در هر شب و روز‪ ، C‬موردی‪ C‬پس از مورد‪ C‬دگر ‪ ،‬تا روز قیامت اتفاق‬
‫‪1‬‬
‫افتد (از آن خبر داریم)‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬ائمۀ اطهار علیهم السالم از همان مخزن علم نبوى ‪ ،‬و الهاماتى كه ساعت به ساعت از‬
‫جانب خدا بر قلب شان افاضه مى گردد‪ ،‬آنها در پرتو آن ‪ ،‬بر همۀ مسائل دنیا آگاه مى شوند‪.‬‬

‫ایمان و تربیت کامل‬


‫ائمۀ اطهار علیهم السالم نه فقط أسوۀ حسنه (نمونۀ بارز و خوب) برای یک مؤمن هستند ‪ ،‬بلکه در‬
‫تمام وجودشان ایمان پیاده شده است‪ .‬ایمان در جنبۀ عقلی نسبتا ً ساده است ولی اینکه در عمل ما تماما ً‬
‫پیاده شود ‪ ،‬چیزی است که فقط نزد ائمه علیهم السالم است‪ .‬لذا توجه نمایید که چهار وظیفۀ مهم دینی‬
‫را این ذوات مقدسه چگونه تطبیق نموده اند که ما آن مفاهیم را با عملکرد امام می شناسیم‪ .‬در‬
‫زیارت آل یاسین می خوانیم‪َ C:‬ف ْال َح ُّق َما َرضِ ی ُتمُوهُ‪َ ،‬و ْالباطِ ُل َما َسخ ِْط ُتمُوهُ‪َ ،‬و ْال َمعْ رُوفُ َما َأ َمرْ ُت ْم ِبهِ‪،‬‬
‫َو ْال ُم ْنکَ ُر َما َن َه ْی ُت ْم َع ْنهُ‪ - 2.‬پس حق آن چیزی است که شما از آن خشنود شدید و باطل آن چیزی است‬
‫که شما از آن ناخشنود‪ C‬گشتید‪ C‬و معروف‪ C‬آن چیزی است که شما به آن امر فرمودید و منکر آن چیزی‬
‫است که شما از آن نهی نمودید‪ C.‬بنابراین زیارت ‪ ،‬ما چهار مفهوم مهم زیر را چنین تعریف می کنیم‪:‬‬
‫کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ ، 239‬ح ‪1‬‬ ‫‪1‬‬

‫احتجاج طبرسی ج ‪ 2‬ص ‪ ،317‬بحاراالنوار ج ‪ 102‬ص ‪82‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪157‬‬
‫حق (حقیقت) آن چیزی است که اهل بیت عصمت علیهم السالم بدان رضایت داده اند‪ .‬توجه نمایید که‬
‫امام علیه السالم موضوع حق را در ردۀ کارهای‪ C‬عقل قرار نداده است بلکه در رضایت‪ C‬آنها ذکر‬
‫کرده است‪.‬‬
‫باطل آن چیزی است که اهل بیت عصمت علیهم السالم از آن نفرت دارند‪ .‬طبیعی است که حق و‬
‫باطل از یک جنس اند ولی در دو قطب متضاد‪ .‬لذا است که بار دیگر می بینیم که باطل نیز از امور‬
‫احساسی است و نه تعقلی‪.‬‬
‫معروف آن چیزی است که امام بدان دستور‪ C‬داده است‪ .‬یعنی تمام دستورات امام علیه السالم أمر به‬
‫معروف است‪.‬‬
‫منکر آن چیزی است که امام ما را از انجام آن نهی کرده است‪ .‬یعنی تمام دستورات امام علیه السالم‬
‫مبنی بر نهی از منکر بوده است‪.‬‬

‫ده ویژگی مادی‬


‫امام باقر‪ C‬علیه السالم تعدادی‪ C‬دیگر از فرق های امام با مردم در خلقت انسانی را بیان کرده اند‪ .‬ایشان‬
‫اح َت ْي ِه ‪،‬‬
‫ض‪ ،‬و َق َع َعلى َر َ‬ ‫ُطهَّراً َم ْخ ُتوناً؛ و ِإ َذا و َق َع َعلَى اَأْلرْ ِ‬ ‫فرمودند‪ :‬لِِإْل َمام َع ْش ُر َعاَل َماتٍ‪ :‬يُولَ ُد م َ‬
‫ِ‬
‫طى ؛ و َيرى مِنْ َخ ْلفِ ِه‬ ‫ْن؛ و اَل يُجْ نِبُ ؛ و َت َنا ُم َع ْي ُن ُه َو اَل َي َنا ُم َق ْل ُبهُ؛ و اَل َي َت َثا َءبُ و اَل َي َت َم ّ‬ ‫ِ‬ ‫ي‬‫ت‬‫َ‬ ‫د‬
‫َ‬ ‫ا‬ ‫ه‬
‫َ‬ ‫َّ‬
‫ش‬ ‫ال‬ ‫َرافِعا ً َ‬
‫ص ْو َت ُه ِب‬
‫س دِرْ َع َرس ِ‬
‫ُول‬ ‫اِئح ِة ْالمِسْ كِ ؛ و اَأْلرْ ضُ م َُو َّكلَ ٌة ِب َس ْت ِر ِه و ا ْب ِتاَل عِ هِ؛ و ِإ َذا لَ ِب َ‬ ‫َك َما َيرى مِنْ َأ َما ِمهِ؛ و َنجْ وُ هُ َك َر َ‬
‫ت َعلَ ْي ِه‬ ‫ير ِه ْم‪َ -‬زادَ ْ‬ ‫اس‪َ -‬ط ِويل ِِه ْم و َقصِ ِ‬ ‫ت َعلَ ْي ِه و ْفقاً‪ ،‬و ِإ َذا لَ ِب َس َها َغ ْي ُرهُ م َِن ال َّن ِ‬ ‫هَّللا ِ صلى هللا عليه و آله َكا َن ْ‬
‫ث ِإلى َأنْ َت ْن َقضِ َي َأيَّا ُمهُ‪ - .‬امام ده نشانه دارد‪:‬‬ ‫شِ بْراً؛ و ه َُو م َُح َّد ٌ‬

‫پاک و ختنه شده به دنیا می آید‪.‬‬ ‫‪.1‬‬


‫و چون (هنگام تولّد) بر زمین می افتد ‪ ،‬بر کف دستانش قرار گرفته و شهادتین را با صدای‬ ‫‪.2‬‬
‫بلند می خواند‪.‬‬
‫او جنب نمی شود؛‬ ‫‪.3‬‬
‫چشمش می خوابد ولی دلش نمی خوابد (حتی در خواب آگاه است)‪.‬‬ ‫‪.4‬‬
‫نه خمیازه می کشد و نه کشش (دستها)‪.‬‬ ‫‪.5‬‬
‫او آنچه را که در پشت سر خود است می بیند‪ ،‬همان گونه که آنچه را که در مقابلش است‬ ‫‪.6‬‬
‫می بیند‪.‬‬
‫و ترشحاتش مانند بوی مشک است‪.‬‬ ‫‪.7‬‬
‫و به زمین سپرده شده است که (جسد) آنها را بپوشاند و فرو‪ C‬ببرد‪.‬‬ ‫‪.8‬‬
‫و هنگامی که زره رسول‪ C‬خدا صلی هللا علیه و آله را بر تن می نماید‪ ،‬به اندازۀ او است‪.‬‬ ‫‪.9‬‬
‫ولی اگر هرکس دیگری این زره را بپوشد‪ – C‬می خواهد قد کوتاه و یا قد بلند باشن – این‬
‫زره به اندازۀ یک وجب از او بلند تر است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫و مالئکه با او سخن می گویند تا روزگارش‪ C‬تمام شود‪.‬‬ ‫‪.10‬‬
‫امام جعفر صادق علیه السالم در روایتی که سخن از تولّد حضرت موسی کاظم علیه السالم می کند ‪،‬‬
‫در انتها می فرمایند که مادر نوزاد ‪ ،‬یعنی حضرت حمیده خاتون که از دانشمندان به شمار می آید ‪،‬‬
‫از مسئله ای متعجب شده بود و آن را به من گفت و فکر نمی کرد که من آن را می دانم‪ .‬او گفت‪:‬‬
‫کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 297‬ر ‪8‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪158‬‬
‫وقتی که حضرت موسی علیه السالم به دنیا آمدند و به زمین افتادند ‪ ،‬بر روی‪ C‬دو دست قرار گرفته ‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫سر را به آسمان بلند کرد‪.‬‬

‫امام ناظر و شنوا است‬


‫توجه ‪ ،‬امام علیه السالم حرف های مردم‪ C‬را می شنود حتی هنگامی که در رحم مادر است! و ناظر‬
‫بر اعمال ما هستند‪ .‬لذا امام علیه السالم ما را هشدار می دهد‪ :‬مواظب باشید که دربارۀ ائمه علیهم‬
‫السالم سخن نگویید‪( C‬غیبت نکنید)‪ .‬زیرا همانا امام علیه السالم می شنود در حالی که در رحم مادر‬
‫است‪ .‬و هنگامی که متولد شد ‪ ،‬در هر شهری ‪ ،‬مناره ای برای او ساخته می شود تا (از روی آن)‬
‫‪2‬‬
‫ناظر به کارهای‪ C‬مردم باشد‪.‬‬

‫امام معصوم است‬


‫عصمت‪ ،‬لطف پنهانی از جانب خدای متعال است که شامل حال مکلف می‌ شود و اثر آن‪ ،‬چنین است‬
‫که با وجود اینکه مکلّف قدرت بر ترک طاعت و فعل معصیت دارد‪ ،‬امّا هرگز خطا نمی‌کند بلکه‬
‫میل به آن هم نمی‌کند‪ 3.‬یعنی در موارد زیادی ‪ ،‬خداوند متعال مؤمنین ار اینچنین از انجام خطا و‬
‫گناه دور می نماید‪ .‬ولی ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم السالم در تمام افعال خویش معصوم‪ C‬هستند‪ .‬از اول خلقت‬
‫تا هنگام وفات‪ .‬زیرا مقام امامت‪ ،‬والیت مطلقه است که ایجاب می‌کند امام و خلیفۀ مسلمین از اول‬
‫تکلیف تا آخر دنیا‪ ،‬معصوم باشد‪ .‬و از جملۀ شروط امامت این است که ظالم نباشد‪ :‬الینا ُل عهدِی‬
‫الظالمین (‪ 124‬بقره) پس الزمۀ آن‪ ،‬عصمت و عدم سلطۀ شیطان است‪.‬‬ ‫ّ‬

‫امیرالمؤمنین علیه السالم در ذکر مشخصات‪ C‬امام ‪ ،‬اوّ لین عالمت را عصمت دانسته و آن را اینچنین‬
‫تعریف کرده اند‪ :‬امام از تمام گناهان ‪ -‬چه کوچک و چه کبیرۀ آن ها – مبرّ ی‪ C‬است‪ .‬و در فتاوی‬
‫پایش نمی لغزد و در جواب خطا نمی کند و ح ّتی سهو هم ندارد و فراموش‪ C‬نمی کند و به چیزی از‬
‫‪4‬‬
‫امور دنیا مشغول‪ C‬نمی شود‪.‬‬
‫نطفۀ پاک‬
‫دست‌ رحمت‌ االهی‌ بر این قرار‪ C‬گرفته است که ائمۀ اطهار علیهم السالم ‌را‌‌در‌ میان‌ صلب های‌ واال‬
‫مقام‌ و زهدان های‌ پاکیزه‌ به گرداند‪ ،‬چنان‌‌که‌ پروردگار‌ما گفته‌‌است‌‪َ :‬و َت َقلُّ َبک‌َ ِفی‌ السّا ِجدِی َن‌ (‪219‬‬
‫شعراء) – انتقال تو از فردی به فردی دیگر در میان سجده گذاران بوده است‪ .‬از امام باقر‪ C‬و امام‬
‫صادق علیهما السالم در تفسیر این آیه آمده است‪( :‬تقلّب یعنی جابه جایی) در صلب های پیامبران ‪،‬‬
‫نبی بعد از نبی ‪ ،‬تا اینکه از صلب پدرش خارج شد‪ .‬همگی از زمان حضرت آدم علی نبینا و آله و‬
‫‪5‬‬
‫علیه السالم از طریق ازدواج رسمی و بدون زنا منتقل شده اند‪.‬‬

‫‪ 1‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 287‬ر ‪1‬‬


‫«و‬‫ك َب ْينَ عَ ْي َن ْيهِ‪َ :‬‬ ‫َط ِن ُأ ِّمهِ‪َ ،‬فِإ َذا و ضَعَ ْتهُ‪َ ،‬ك َتبَ ْال َملَ ُ‬ ‫‪ 2‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ ، 295‬ر ‪ - 6‬اَل َت َت َكلَّمُوا فِي ا مَام؛ َفِإنَّ ا مَا َم َيسْ َم ُع ْالكَاَل َم َو ه َُو فِي ب ْ‬
‫ِإْل‬ ‫ِإْل ِ‬
‫ظ ُر ِم ْن ُه ِإلى َأعْ م ِ‬
‫َال ْال ِعبَادِ‪.‬‬ ‫َّت َكلِم َُة رَ بِّكَ صِ ْدقا ً َو عَ ْداًل ال ُم َب ِّد َل لِ َكلِما ِت ِه َو ه َُو ال َّسمِي ُع ْالعَ لِي ُم» َفِإ َذا َقا َم ِباَأْلمْ ر‪ُ ،‬رفِعَ لَ ُه فِي ُك ِّل ب َْلدَ ٍة َم َنا ٌر َي ْن ُ‬ ‫َتم ْ‬
‫ِ‬
‫الطاعة و ارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک ‪-‬‬ ‫‪ 3‬شیخ طوسی‪ :‬العصمة لطف خفیّ یفعل هللا تعالی بالمکلّف بحیث الیکون له داع الی ترک ّ‬
‫الباب الحادی عشر‪ ،‬حسن بن یوسف حلی‪ ،‬ص ‪.37‬‬
‫يرهَا الَ ي َِز ُّل‬‫ِيرهَا َو َك ِب ِ‬ ‫ب ُكلِّهَا صَ غ ِ‬ ‫َات َف ِم ْنهَا َأنْ يُعْ لَ َم َأ َّن ُه َمعْ صُو ٌم مِنَ اَ ُّلذ ُنو ِ‬
‫‪َ 4‬قا َل َأمِي ُر اَ ْلمُْؤ ِمنِينَ عَ لَ ْي ِه ال َّسالَ ُم ‪َ :‬و اَِإْلمَا ُم اَ ْلمُسْ َتح ُِّق ِلِإْل مَا َم ِة لَ ُه عَ الَم ٌ‬
‫ب َو الَ َيسْ ُهو‪َ C‬و الَ َي ْنسَ ى َو الَ ي َْلهُو ِب َشيْ ٍء مِنْ َأمْ ِر اَل ُّد ْنيَا ‪ -‬بحار االنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۵‬ص‪.۱۶۴‬‬ ‫فِي اَ ْلفُ ْتيَا َو الَ ي ُْخطِ ُئ فِي اَ ْلجَ َوا ِ‬
‫‪ 5‬عن أبي جعفر ‪ ،‬وأبي عبد هللا ‪ ،‬صلوات هللا عليهما ‪ ،‬قاال ‪ :‬في أصالب النبيين ‪ ،‬نبي بعد نبي ‪ ،‬حتى أخرجه من صلب أبيه ‪ ،‬من نكاح غير‬
‫سفاح ‪ ،‬من لدن آدم ‪ -‬تفسير مجمع البيان ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص‪357‬‬

‫‪159‬‬
‫محدَّ ث هستند‬
‫ائمه (ع) َ‬
‫مح َّدث یعنی کسی که با او صحبت می شود‪ .‬ائمه علیهم السالم همگی مح َّدث هستند‪ .‬یعنی مالئکۀ‬
‫وحی با آنها صحبت می کنند و امام سخن آن ها را می شنود‪ C‬ولی مالئکه را نمی بیند‪ .‬یکی از شیعیان‬
‫به امام رضا علیه السالم کتبا ً تقاضای فرق‪ C‬بین رسول‪ C‬و نبی و مح ّدث را می نماید‪ .‬امام علیه السالم‬
‫در پاسخ می نویسند‪ :‬رسول کسی است که حضرت جبرئیل بر او نازل می شود‪ .‬پیغمبر او را می‬
‫بیند و سخن او را می شنود‪ .‬و (چنین) بر او وحی نازل می شود‪ .‬ولی گاهی (مالئکه را) در خواب‬
‫می بیند‪ .‬نبی (دو حالت دارد) یا صدای مالئکه را می شنود و او را نمی بیند ویا او را می بیند ولی‬
‫‪1‬‬
‫نمی شنود‪ C.‬امام کسی است که می شنود ولی مالئکه را نمی بیند‪.‬‬

‫امام کانال رسیدن به خداوند‬


‫ک َو َت َعالَى ‪ -‬به وسیلۀ‬ ‫ف هَّللا ُ َو ِب َنا ُو ِّحدَ هَّللا ُ َت َب َ‬
‫ار َ‬ ‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪ِ C:‬ب َنا ُع ِب َد هَّللا ُ َو ِب َنا ُع ِر َ‬
‫ما ائمه‪ ،‬خدا شناخته و عبادت می شود‪ 2.‬زیرا که امام محل شناخت خدا هستند‪.‬‬
‫و در زیارت جامعه می خوانیم‪ :‬ال َّساَل ُم َعلَى َم َحا ِّل َمعْ ِر َف ِة هَّللا ِ ‪ -‬سالم بر کسی که جایگاه شناخت خدا‬
‫است‪ .‬در نتیجه کسی که به امام علیه السالم معرفت پیدا کرد‪ ،‬به چراغ هدایت و کشتی نجات دست‬
‫پیدا کرده است‪.‬‬
‫از امام صادق علیه السالم منقول است‪ :‬هر كس حاجتی از خدا می‌خواهد‪ ،‬ابتدا صلوات بر محمّد و‬
‫آلش بفرستد‪ ،‬آنگاه حاجت خويش را بخواهد و پس از آن نيز صلوات بفرستد (تا اینكه دعايش با‬
‫صلوات آغاز و با صلوات ختم شود) چرا‌كه خداوند‪ C‬بزرگوارتر از آن است كه طرفين دعا را (كه‬
‫صلوات است) مستجاب نماید ولی وسط آن را (كه حاجت خود انسان است) ر ّد كند ؛ زيرا صلوات‬
‫بر محمّد و آل محمّد (دعايی است كه هیچگاه) از سوی‪ C‬خداوند رد نمی‌شود‪ 3.‬اللهم صلّی علی محمد‬
‫و آل محمد و عجل فرجهم‪.‬‬

‫امام مایۀ پاکی روح‬


‫سالم دادن به ائمۀ اطهارعلیهم السالم و ذکر صلوات مایۀ پاکی روح ما می شود‪ .‬در زیارت جامعه‬
‫ارة َأِل ْنفُسِ َنا َو َت ْز ِك َية لَ َنا َو‬
‫ص َنا ِب ِه مِنْ ِوالَ َي ِت ُك ْم طِ يبا ً ل َِخ ْلقِ َنا َو َط َه َ‬
‫صالَ َت َنا َعلَ ْي ُك ْم َو َما َخ َّ‬
‫می خوانیم‪َ :‬و َج َع َل َ‬
‫وب َنا ‪ -‬خداوند صلوات ما بر شما و واليت شما را كه مخصوص ما گردانيده است‪ ،‬سبب پاكی‬ ‫ارة ل ُِذ ُن ِ‬
‫َك َّف َ‬
‫طينت ما و طهارت ارواح ما و پاكسازی‪ C‬اخالق ما و ك ّفارۀ گناهان ما قرار‪ C‬داده است‪.‬‬
‫جمالت فوق که از زيارت جامعۀ كبيره اند نشان می‌دهد كه ما به طور‪ C‬طبیعی و خلقتی در چهار‬
‫ناحيه از نواحی وجودی خود دارای چهار نوع تاريكی‪ C‬و ظلمت هستيم‪ :‬خود خلقت ما مادی است و‬

‫‪ 1‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ ، 429‬ح ‪َ - 2‬أنَّ الرَّ سُولَ‪ :‬الَّذِي َي ْن ِز ُل عَ لَ ْي ِه جَ ْبرَ ِئيلُ‪َ ،‬فيَرَ اهُ َو َيسْ َم ُع كَاَل َمهُ‪َ ،‬و َي ْن ِز ُل عَ لَ ْي ِه ْال َوحْ يُ ‪َ ،‬و ُر َّبمَا رَ أى فِي َم َنا ِم ِه‬
‫َنحْ َو رُْؤ يَا ِإ ْبرَ اهِي َم عليه السالم‪َ .‬و ال َّن ِبيُ ُر َّبمَا سَ مِعَ ْالكَاَل َم‪َ ،‬و ُر َّبمَا رَ َأى ال َّش ْخصَ َو لَ ْم َيسْ َمعْ ‪َ .‬و اِإْلمَا ُم ه َُو الَّذِي َيسْ َم ُع ْالكَاَل َم‪َ ،‬و اَل يَرَ ى ال َّش ْخصَ‬
‫‪ 2‬کافی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪145‬‬
‫َّ‬ ‫َ‬
‫آل مُحَ َّم ٍد فإنَّ هللاَ عَ ز َو جَ َّل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْأ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫هللا عَ ز َو جَ َّل حَ اجَ ة فل َيبْدَ ِبالصَّالة عَ لي مُحَ َّم ٍد َو آلِ ِه ث َّم َيسْ ْل حَ اجَ ت ُه ث َّم يَخ ِت ْم ِبالصَّالة عَ لي مُحَ َّم ٍد َو ِ‬ ‫َّ‬ ‫ت لَ ُه إلَي ِ‬
‫‪َ 3‬منْ َكا َن ْ‬
‫آل مُحَ َّم ٍد ال ُتحْ جَ بُ عَ ْن ُه – كافی ‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪494‬‬ ‫و‬
‫ُحَ َ ِ‬ ‫د‬
‫ٍ‬ ‫م‬
‫َّ‬ ‫م‬ ‫ي‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫عَ‬ ‫َّالة‬
‫ص‬ ‫ال‬ ‫ت‬‫ِ‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫إذ‬ ‫َ‬
‫سَط‬‫و‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ي‬ ‫و‬ ‫ْن‬
‫ي‬ ‫ف‬ ‫َّ‬
‫ْأكرَ ُم مِنْ أنْ َ َ َ رَ ِ َ َدَعَ َ‬
‫َ‬ ‫الط‬ ‫ل‬ ‫ب‬ ‫ْ‬
‫ق‬ ‫ي‬

‫‪160‬‬
‫تاریک ؛ نفس (روح اداره کنندۀ بدن) ‪ ،‬خود روح ‪ ،‬و گناهان‪ .‬اضافه بر این ‪ ،‬دنیا محلی است بی‬
‫نور که احتیاج به نور ائمه علیهم السالم دارد‪:‬‬
‫ض‪ 114( ‌...‬طه) ‪ -‬ظلمت‌ هايی كه بعضی فوق‪ C‬بعضی ديگر است‪ .‬و‬ ‫ظل ُ ٌ‬
‫مات َبعْ ضُها َف ْو َ‪C‬ق َبعْ ٍ‬ ‫ُ‬ ‫‪‬‬
‫تنها وسيلۀ برطرف‪ C‬کنندۀ اين ظلمات و تاريكی‪‌C‬ها‪ ،‬صلوات و واليت خاندان رسول‪ C‬علیه و‬
‫علیهم السالم است‪.‬‬
‫يك ظلمت در سرشت و طينت خود داريم؛ زيرا از آب مختلط از تلخ و شيرين آفريده شده‌ايم‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫ماءان َع ْذبٌ فُ ٌ‬
‫رات َو مالِ ٌح اُجا ٌج ‪ -1‬دو آب با هم ممزوج شدند‪:‬آب گوارا و شيرين و‬ ‫ِ‬ ‫َفا َ ْم َت َز َج ْال‬
‫آب تلخ و شور و ناگوار‪C.‬‬
‫حال‪ ،‬اگر بخواهيم سرشت و طينت خود را از آن (مالِ ٌح اُجاجٌ) که مایۀ کارهای پلید در ما است ‪ ،‬پاك‬
‫كنيم تا تلخی از سرشت ما زدوده شود‪ ،‬بايد خود را به شجرۀ طيبّۀ رسالت و واليت پيوند بزنيم‪ .‬در‬
‫طبیعت هم ‪ ،‬درختی‪ C‬را كه ميوۀ خوب نمی‌ دهد به درختی كه ميوۀ خوب می‌دهد پيوند می‌زنند تا‬
‫قهراً ميوه‌اش خوب‌شود؛ امّا به شرط اين كه خوب پيوند بخورد‪ .‬ما همان درخت ميوۀ بدی هستيم كه‬
‫رات) ماغالب می‌شود و ميوۀ ما را‬ ‫(ع ْذبٌ فُ ٌ‬
‫اگر به حال خود بمانيم‪ ،‬بخش (مالِ ٌح اُجاجٌ) ما بربخش َ‬
‫فاسد می‌كند‪ .‬پس‪ ،‬يك فايده‌ای كه از صلوات عايد ما می‌شود اين است كه بر اثر پيوند‪ C‬با خاندان‬
‫واليت‪ ،‬طينت و سرشت ما از آلودگی‪ C‬پاك می‌شود و ( َع ْذبٌ فُ ٌ‬
‫رات) می‌ گردد‪.‬‬
‫فايدۀ ديگر صلوات و سالم بر معصومین علیهم السالم ( َط َ‬
‫هارة اِل َ ْنفُسِ نا) است؛ ما افكار زشت و‬
‫خواطر ناپسند بسياری‪ C‬داريم‪ .‬ممكن است كسی بدعمل نباشد‪ ،‬ولی در عين حال‪ ،‬افكار زشت و‬
‫خواطر ناپسندی‪ C‬از ذهنش خطور‪ C‬كند و به خود مشغولش سازد و همين خطور در ح ّد خود توليد‬
‫ظلمت در روح آدمی می‌كند‪ .‬تشبيها ً فرموده‌اند‪ ،‬آدمی كه فكر گناه می‌كند‪ ،‬اگرچه مرتكب گناه نشود‪،‬‬
‫مزين و ن ّقاشی شده آتش بيفروزد؛ اگر چه آن اتاق آتش نگيرد و‬ ‫مانند كسی است كه در يك اتاق ّ‬
‫نسوزد‪ ،‬ولی همان دود كه از آتش برمی‌ خيزد‪ ،‬آن اتاق را تيره و نقش و نگار آن را فاسد می‌ سازد‪.‬‬
‫فكر گناه در فضای‪ C‬دل نيز اين چنين اثر می‌ گذارد و آن را تيره و تار می‌ سازد و از خدا دور م ‌‬
‫ی‬
‫گرداند؛ اگر چه انسان آن گناه را مرتكب نشود‪ .‬اين جمله در روايات ما از حضرت مسيح علی نبینا و‬
‫هللا اَ َم َر ُك ْم اَنْ ال َت َز ُنوا َو اَ َنا آ ُم ُر ُكم اَنْ‬
‫آله و علیه السالم نقل شده كه به قوم‪ C‬خود فرمود‪ :‬اِنَّ مُوسي َن ِبيَّ ِ‬
‫ت م َُزوَّ ٍ‪C‬ق‬‫كان َك َمنْ اَ ْو َقدَ فِي َب ْي ٍ‬‫الزنا َ‬ ‫الزنا ً َفضْ الً مِنْ اَنْ َت َز ُنوا َفاِنَّ َمنْ َح َّد َ‬
‫ث َن ْف َس ُه ِب ِّ‬ ‫ال ُت َح ِّدثوُ ا اَ ْنفُ َس ُك ْم ِب ِّ‬
‫ْت‪ – .‬پيامبر‪ C‬خدا‪ ،‬حضرت موسی‪ C‬علی نبینا و آله و علیه‬ ‫‪2‬‬
‫زاويق ال ُّدخانُ َو اِنْ لَ ْم َيحْ َت ِر ِ‪C‬ق ْال َبي ُ‬
‫َ‬ ‫َفا َ ْف َس َ‪C‬د ال َّت‬
‫السالم به شما امر كرده است كه زنا نكنيد و من به شما امر می‌كنم كه فكر زنا در دل نياوريد؛ زيرا‬
‫كسی كه فكر زنا می‌كند‪ ،‬مانند كسی است كه در يك اتاق من ّقش آتش برافروزد‪ C‬و دود آن ن ّقاشی‌ها را‬
‫فاسد كند‪ ،‬اگر چه اتاق آتش نگيرد‪.‬‬
‫حال‪ ،‬از آثار صلوات‪ ،‬اگر به معنای واقعی‪ C‬و توأم با شرايطش باشد‪ ،‬اين است كه اين ظلمت توليد‬
‫شده از افكار زشت و خواطر‪ C‬ناپسند ‪ -‬که از جملۀ آنها دوست داشتن دشمنان اهل بیت علیهم السالم‬
‫نیز می باشد ‪ -‬را از فضای دل برطرف کنیم تا قلب خود را طهارت دهیم‪.‬‬

‫كافي‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ ،7‬ح ‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫سفينة البحار‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪560‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪161‬‬
162
163
‫حوض کوثر‬

‫سورۀ کوثر‪ C‬در قرآن شامل سه آیه است‪ِ :‬إ َّنا َأعْ َط ْی َنا َ‬
‫ک ْالک َْو َث َر ﴿‪َ ﴾١‬ف َ‬
‫ص ِّل ل َِر ِّبکَ َوا ْن َح ْ‪C‬ر ﴿‪ِ ﴾٢‬إنَّ َشا ِنَئ کَ‬
‫ه َُو األ ْب َت ُر ﴿‪﴾٣‬‬
‫هنگامی که یکی از منافقین بنام عاص بن وائل پس از فوت عبدهللا آخرین پسر پیغمبر اکرم صلی هللا‬
‫علیه و آله ایشان را ابتر (قطع شده ‪ /‬بی فرزند) نامید ‪ ،‬این سوره برای آرامش دادن پیغمبر اکرم‬
‫صلی هللا علیه و آله نازل شد‪ .‬مفاد آیه این است که ما به تو کوثر را دادیم که در لغت به معنای خیر‬
‫زیاد است‪ .‬همچنین وانحر به معنای ذبح و قربانی‪ C‬کردن هم هست هرچند روایات اهل بیت علیهم‬
‫السالم از این لغت به معنای بلند کردن دست به شکل دعا (مثل هنگام قنوت) تأویل کرده اند‪ .‬و آخرین‬
‫آیه دعایی است بر علیه گویندۀ آن یعنی عاص بن وائل که همینطور هم شد و او با اینکه ده فرزند‬
‫داشت ‪ ،‬نسل او قطع شد‪.‬‬
‫ولی اهمیت این سوره به تفسیر کلمۀ کوثر است‪ .‬کوثر در روایات به نام حوض کوثر‪ C‬و رودخانه ای‬
‫در بهشت آمده است‪ .‬ولی روایاتی داریم که می گوید کوثر حضرت زهرا سالم هللا علیها است‪ .‬و‬
‫اینجا است که جای بررسی دارد و تأمّل‪ .‬منظور از کوثر چیست وارتباط آن با والیت و چهارده‬
‫معصوم چگونه است؟‬
‫طبق حدیث ثقلین‪( ،‬انی تارک فیکم الثقلین کتاب هللا وعترتی‪ C‬ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا‪ C‬ابداً‪ :‬کتاب‬
‫هللا فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی االرض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد‬
‫اخبرنی‌انهما‪ C‬لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا‪ C‬کیف تخلّفونی فیهما)‪ 1‬پیغمبر اکرم صلی هللا‬
‫علیه و آله دو چیز گرانبها و هم ردیف را برای ما به امانت گذاشته است‪ .‬یکی از این دو ‪ ،‬قرآن است‬
‫که نور هدایت بشری در آن قرار دارد‪ .‬قرآن طنابی است که از آسمان به زمین آمده است و دومی‬
‫ریسمانی‪ C‬است که از زمین به آسمان می رود‪ .‬و آن عترت پیامبر صلی هللا علیه و آله است‪ .‬طبق این‬
‫حدیث ‪ ،‬خداوند تأکید می نماید که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند‪ C‬تا روز رستاخیز‪ C‬که همۀ مؤمنین‬
‫در کنار حوض کوثر بر آن حضرت وارد می‌شوند‪.‬‬
‫آیة هللا سید علی میالنی در مقاله ای تحت عنوان بين غدير و حوض كوثر می نویسد‪C:‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله در خطبۀ غدیر فرمود‪ :‬فإ ّني فرط‪ C‬على الحوض وأنتم‬
‫واردون عليّ الحوض؛ من در رسيدن به حوض كوثر بر شما پيشى مى گيرم و شما در‬
‫آن جا ‪ ،‬بر من وارد مى شويد‪.‬‬
‫البته اعتقاد به حوض كوثر‪ C‬امرى ضرورى است؛ زيرا كه پنجاه نفر از اصحاب پيامبر‬
‫اكرم صلى هّللا عليه وآله حديث آن را نقل نموده اند حتى برخى از بزرگان منكر آن را‬
‫كافر شمرده اند‪.‬‬
‫آرى‪ ،‬كوثر را به آن ها يادآورى‪ C‬كرد تا آنان سخنى را كه پيش از آن گفته بود به ياد‬
‫آورند‪ .‬حضرت فرموده بود‪ :‬أنا فرطكم‪ C‬على الحوض وليرفعنّ رجال منكم‪ ،‬ت ّم ليختلجنَّ‬
‫دوني‪ ،‬فأقول‪ :‬يا ربّ أصحابي‪ !C‬فيقال‪ :‬إ ّنك ال تدري‪ C‬ما أحدثوا بعدك‪ - .‬من پيش از شما‬
‫در كنار حوض كوثر خواهم بود و شما بر من وارد خواهيد شد؛ اما برخى از شما كنار‬
‫زده مى شويد‪ C‬و از من دور مى گرديد‪ C‬و من عرض خواهم كرد‪ :‬پروردگارا! اينان‬
‫إرشاد القلوب ج ‪ 1‬ص ‪131‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪164‬‬
‫اصحاب من هستند! ليك ندا خواهد آمد‪ :‬تو نمى دانى كه اين ها بعد از تو چه كارهايى‬
‫انجام دادند!‬
‫در روايتى‪ C‬ديگر ادامه اين حديث چنين آمده كه حضرت فرمودند‪ :‬فأقول‪ C:‬سُحقا ً سُحقا ً‬
‫لمن غيّر بعدي‪ - .‬و من خواهم گفت‪ :‬از رحمت خدا به دور باد آن كه پس از من مرتد‬
‫شده و يا دينم را تغيير داد‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬و بر اساس تعدادی‪ C‬از روایات که در جلد هشتم بحار االنوار صفحات ‪ 16‬تا ‪ 29‬آمده‬
‫است‪ ،‬کوثر رودخانه ای است پر برکت و حوضی است در قیامت‪ .‬در واقع حوض کوثر یک‬
‫میعادگاه قبل از ورود‪ C‬به محشر‪ C‬و پل صراط است‪ .‬کسانی که از این حوض‪ ،‬آب می خورند ‪ ،‬به‬
‫راحتی از پل صراط می گذرند‪ .‬و کسانی که دشمن اهل بیت علیهم السالم باشند اصالً اجازۀ ورود ویا‬
‫حتی نزدیک شدن به این حوض را ندارند‪ .‬اطراف این حوض میلیونها‪ C‬منزل (قرارگاه) برای شیعیان‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬هرکس که می خواهد از هول روز قیامت خالص شود‪ C‬ولیّ‬
‫من را دوست داشته باشد و پیروی‪ C‬علی بن ابیطالب که وصی‪ C‬من و خلیفۀ بعد از من است را بنماید‪.‬‬
‫او صاحب حوض من است که دشمنان را دور‪ C‬و دوستان را آب می دهد‪ .‬کسانی که از ایشان آب‬
‫نخورند دائما ً تشنه می مانند و کسانی که از دست ایشان سیراب شوند ‪ ،‬سختی نمی بینند و دیگر تشنه‬
‫‪1‬‬
‫نمی گردند‪C.‬‬
‫صلَّى هّٰللا ُ َعلَ ْي ِه َوآلِ ِه ِب َكْأسِ ِه َو ِب َي ِد ِه َر ّيا ً‬
‫ض َج ِّد ِه َ‬
‫در آخرین بخش دعای ندبه می خوانیم‪َ :‬واسْ قِنا مِنْ َح ْو ِ‬
‫ِين ‪.‬در این دعا ما از خداوند می خواهیم که ما را از‬ ‫َر ِو ّيا ً َهنِيئا ً ساِئغا ً اَل َظ َمَأ َبعْ َدهُ‪َ ،‬يا َأرْ َح َم الرَّ ا ِحم َ‬
‫حوض پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله سیراب نماید‪ .‬به بخش های آن توجه نمایید‪:‬‬
‫ض َجدِّ ِه – این حوض اصالتا ً متعلق به پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله است‪ .‬یعنی همان کوثری‬
‫َح ْو ِ‬
‫است که خداوند‪ C‬به پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله هدیه داده است‪.‬‬
‫ِب َكْأسِ ِه – معلوم نیست که ضمیر موجود‪ C‬در این کلمه به پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله بر می گردد‬
‫یا به امیرالمؤمنین علیه السالم‪ .‬بنظر می رسد که کاسه متعلق به پیغمبر‪ C‬اکرم (ص) باشد‪.‬‬
‫بِ َي ِد ِه – طبق روایات متعدده ای ‪ ،‬امیرالمؤمنین علیه السالم خلیفۀ پیغمبر‪ C‬بر حوض کوثر‪ C‬می باشند‪.‬‬
‫ایشان تمام دشمنان را از حوض دور می کنند‪ .‬البته کاسه های بسیار زیادی دور حوض است و‬
‫شیعیان و انسان های نیک می توانند خودشان از حوض ‪ ،‬آب بردارند ولی البته بس افتخار است که‬
‫از دست مبارک امیرالمؤمنین علیه السالم آب کوثر را بنوشند ‪ ،‬و این جایگاهی عالی برای این‬
‫شیعیان است‪.‬‬
‫َر ّيا ً َر ِو ّيا ً َهنِيئا ً ساِئغا ً اَل َظ َمَأ َب ْعدَ هُ – عباراتی بر گوارا بودن آن آب و تجربۀ نوشیدن از آن و مهمتر‬
‫اینکه دیگر پس از آن تشنگی نخواهند داشت‪.‬‬
‫این حادثۀ مهمّی است‪ .‬به عبارتی می توان گفت که ویزای ورود‪ C‬به بهشت را در اینجا می دهند‪ .‬لذا‬
‫حتما ً این دعا را زیاد بخوانیم‪ C‬و از خدا بخواهیم که نه فقط از آب کوثر به ما عطا کند بلکه از دست‬
‫مبارک امیرالمؤمنین علیه السالم و در کاسۀ خاص پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله به نوشیم‪.‬‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 8‬ص ‪ ، 19‬ر ‪َ - 6‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص‪َ :‬و َمنْ َأرَ ادَ َأنْ َي َت َخلَّصَ مِنْ ه َْو ِل ْالقِيَا َم ِة َف ْل َي َت َو َّل َولِيِّي َو ْل َي َّت ِبعْ َوصِ يِّي َو َخلِي َفتِي مِنْ‬
‫عَط َشانا ً َو لَ ْم َيرْ ِو َأبَداً َو َمنْ ُسقِيَ ِم ْن ُه َشرْ بَةً‬ ‫ب َفِإ َّن ُه صَ احِبُ حَ ْوضِ ي ي َُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَا َءهُ َيسْ قِي َأ ْولِيَا َءهُ َف َمنْ لَ ْم يُسْ قَ ِم ْن ُه لَ ْم ي ََز ْل ْ‬
‫َبعْ دِي عَ لِيَّ ْبنَ َأ ِبي َطالِ ٍ‬
‫َظ َمْأ َأبَداً‬
‫َل ْم َي ْشقَ َو لَ ْم ي ْ‬

‫‪165‬‬
‫امیرالمؤمنین نیز ما را تشویق نموده که برای لقای ایشان بر سر حوض کوثر با یکدیگر مسابقه‬
‫‪1‬‬
‫بدهیم‪.‬‬
‫ابو ایّوب انصاری گوید‪ :‬از حضرت رسول‪ C‬صلی هللا علیه و آله در مورد حوض پرسیدند‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫چون پرسیدید‪ ،‬شما را خبر می‌دهم‪ .‬به‌درستی‪‌C‬که خدا آن حوض را به من اکرام کرده و مرا بر تمام‬
‫پیغمبران پیشین تفضیل داده و آن حوض به اندازۀ ما بین ایله و صنعاء است‪ .‬در آن جام‌ها برای آب‬
‫خوردن به عدد ستاره‌های آسمان است‪ ،‬در آن دو نهر بزرگ از آب روان می‌شود‪ ،‬آب آن از شیر‬
‫سفیدتر است و از عسل شیرین‌تر است‪ ،‬سنگریزۀ آن زم ّرد و یاقوت است‪ ،‬زمین آن مشگِ به غایت‬
‫نیکواست‪ .‬خواستۀ پروردگار‪ C‬من این است که بدان نمی رسند مگر کسانی که دل ایشان پاک باشد و‬
‫ن ّیت‌هایشان درست‪ .‬و خود را برای وص ّی پس از من تسلیم‌ کرده باشند آن کسانی‪ C‬که آنچه را که بر‬
‫ایشان (اهل بیت علیهم السالم) است به آسانی می‌دهند‪ C‬و آنچه را که برای ایشان است به دشواری نمی‬
‫‌گیرند‪ ،‬روز قیامت وصیّ من کسی را که از شیعۀ او نیست از حوض دور می‌کند آنچنان که گله‬
‫بان‪ ،‬شتری‪ C‬را که جرب داشته باشد از بقیۀ شتران دور می‌کند‪ .‬کسی که از آن حوض بنوشد‪ ، C‬هرگز‬
‫‪2‬‬
‫تشنه نشود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم به راوی فرمودند‪ :‬من و شیعۀ من وارد گردیم بر حوض و سیراب می‬
‫شویم با روی‌های سفید و نورانی و دشمنان ما تشنه بمانند با روی‌های‪ C‬سیاه ظلمانی ؛ و سخن کوتاه ‪،‬‬
‫تو با کسی که او را دوست می‌داری محشور می شوی‪ ،‬و برای تو است (کار) نیکی که اندوخته‬
‫‪3‬‬
‫ای‪.‬‬
‫امام باقر‪ C‬علیه‌السّالم در وصف زائرین حسینی می فرمایند که این زائران گوی سبقت را بر رسیدن‬
‫به حوض کوثر ربوده اند‪ .‬خداوند ما را از زائرین سید الشهدا علیه السالم قرار دهد‪ .‬آمین یا رب‬
‫العالمین‪ .‬ایشان فرمودند‪:‬‬
‫شهداء علیه‌ السّالم در قیامت بسته نمی‌ شود تا برسد به حوض‪ ،‬و أمیرالمؤمنین‬ ‫همانا راه بر زائر سیدال ّ‬
‫علیه‌السّالم کنار حوض ایستاده‌اند و با او مصافحه می‌ کنند و او را از آب سیراب می‌‌نمایند ـ در‬
‫حالی که هیچ کس پیش از (زائر حسینی) بر حوض وارد نگشته و سیراب نشده‌است ـ سپس به سوی‬
‫منزل خود در بهشت می‌‌رود و فرشته‌ای از جانب أمیرالمؤمنین علیه‌ السّالم همراه او می‌‌باشد که به‬
‫(پل) صراط دستور‪ C‬می‌‌دهد تا در مقابل این مؤمن برخورد‪ C‬نیکی داشته باشد و به آتش دستور‪ C‬می‌‌دهد‬
‫که از سوز و حرارتش به این شخص نرسد تا اینکه از صراط‪ C‬به همراه فرستادۀ أمیرالمؤمنین علیه‬
‫‪4‬‬
‫‌السّالم عبور نماید‪.‬‬
‫ض َف َمنْ َأرَ ادَ َنا َف ْل َيْأ ُخ ْذ ِب َق ْولِ َنا َو ْل َيعْ َم ْل‬ ‫ُول هَّللا ِ َو َمعِي عِ ْترَ ُت ُه عَ لَى ْالحَ ْو ِ‬ ‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 8‬ص ‪ ، 19‬ر ‪َ - 9‬قا َل َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ ع‪َ :‬أ َنا مَعَ رَ س ِ‬
‫‪1‬‬

‫ض َفِإ َّنا َن ُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَ ا َء َنا َو َنسْ قِي ِم ْن ُه‬ ‫ت نجيب [ َن ِجيباً] َو َل َنا َش َفاعَ ًة َو َأِلهْ ِل م ََو َّد ِت َنا َش َفاعَ ًة َف َت َنا َفسُوا فِي ِل َقاِئ َنا عَ لَى ْالحَ ْو ِ‬ ‫ِبع ِْل ِم َنا َفِإنَّ ِل ُك ِّل َأهْ ِل َب ْي ٍ‪C‬‬
‫َظ َمْأ َبعْ دَ هَا َأبَداً – من با پیغمبر و عترت ایشان بر سر حوض (کوثر)‪ C‬هستیم‪ .‬پس هرکس که ما را‬ ‫َأ ِحبَّا َء َنا َو َأ ْولِيَا َء َنا َو َمنْ َشربَ ِم ْن ُه َشرْ ب ًَة لَ ْم ي ْ‬
‫ِ‬
‫بخواهد به کارهای ما عمل کند زیرا برای هر اهل بیتی نجیبی هست‪ .‬ما حق شفاعت داریم و این شفاعت برای دوستان ما است‪ .‬پس با‬
‫یکدیگر برای مالقات ما بر سر حوض (کوثر) مسابقه دهید‪ .‬زیرا ما دشمنان را از آن دور می کنیم و یاران و دوستانمان را آب می دهیم‪.‬‬
‫هرکس مقداری از آن را بنوشد ‪ ،‬تا ابد تشنه نخواهد شد‪.‬‬
‫ض َف َقالَ‪َ :‬أمَّا ِإ َذا سَ َأ ْل ُتمُو ِنی‪ C‬عَ ْن ُه َفُأ ْخ ِب ُر ُک ْم َأنَّ ْالحَ ْوضَ َأ ْکرَ َمنِی هَّللا ُ‬ ‫عَن ْالحَ ْو ِ‬ ‫اریِّ ‪َ :‬أنَّ رَ سُو َل هَّللا ِ (صلی هللا علیه و آله) سُِئ َل ِ‬
‫َأْل‬
‫عَ نْ ِبی یُّوبَ ا ْنصَ ِ‬
‫َأ َأ‬ ‫‪2‬‬

‫ان مِنْ ْالمَا ِء‪ ،‬مَاُؤ هُ َأ َش ُّد‬ ‫ل‬ ‫َ‬


‫خ‬ ‫ه‬‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫ی‬ ‫ی‬ ‫‪،‬‬ ‫ء‬‫َا‬
‫م‬ ‫س‬
‫َّ‬ ‫ال‬ ‫ُوم‬‫ج‬ ‫ن‬‫ُ‬ ‫ُ‬
‫د‬ ‫دَ‬ ‫َة‬ ‫ی‬‫ن‬ ‫آْل‬‫ا‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫َ‪،‬‬‫ء‬‫ا‬ ‫ن‬‫ْ‬ ‫و‬ ‫ة‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ْ‬
‫ی‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬
‫ی‬ ‫ب‬ ‫َا‬
‫م‬ ‫ُو‬
‫ه‬ ‫و‬ ‫‪،‬‬ ‫ء‬ ‫َا‬ ‫ی‬‫ب‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫َأْل‬‫ا‬ ‫م‬ ‫ِی‬ ‫ل‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫ک‬‫َ‬ ‫نْ‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ِی‬ ‫ن‬‫َ‬ ‫ل‬‫ض‬‫َّ‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫و‬ ‫ِب َ‬
‫ِ‪،‬‬ ‫ه‬
‫ِ ِیجَ ِ‬ ‫ِ َسِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِنَ ِ عَ‬ ‫َ صَ عَ‬ ‫َ نَ‬ ‫ِ ِ َ َ‬ ‫ِنَ‬ ‫عَ َ انَ‬
‫ُوط مِنْ رَ بِّی اَل ی َِر ُدهُ َأحَ ٌد مِنْ ُأ َّمتِی ِإاَّل ال َّنقِیَّة‬ ‫ط َم ْشر ٌ‬ ‫َطحَ اُؤ هُ مِسْ کٌ َأ ْذ َفرُ‪َ ،‬شرْ ٌ‬ ‫وت‪ ،‬ب ْ‬ ‫َبیَاضا ً مِنَ اللَّب َِن‪َ ،‬و َأحْ لَی مِنَ ْالعَسَ ِل‪ ،‬حَ صَ اهُ ُّ‬
‫الزمُرُّ ُد َو ْالیَاقُ ُ‬
‫طونَ مَا عَ لَی ِْه ْم فِی یُسْ ٍر‪َ ،‬و اَل َیْأ ُخ ُذونَ مَا عَ لَی ِْه ْم فِی عُسْ ٍر‪ ،‬ی َُذو ُد عَ ْن ُه ی َْو َم ْالقِیَامَة َمنْ‬ ‫صحِیحَ ة ِنیَّا ُت ُه ْم‪ْ C،‬المُسَ لِّمُونَ ل ِْل َوصِ یِّ مِنْ َبعْ دِی‪ ،‬الَّذِینَ یُعْ ُ‬ ‫قُلُو ُب ُه ْم‪ ،‬ال َّ‬
‫َظ َمْأ َأبَداً‪.‬‬‫َل ْیسَ مِنْ شِ یعَ ِت ِه َکمَا ی َُذو ُد الرَّ ُج ُل ْال َبعِیرَ اَأْلجْ رَ بَ مِنْ ِإ ِبلِهِ‪َ ،‬منْ َشربَ ِم ْن ُه لَ ْم ی ْ‬
‫ِ‬
‫تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪ / ۴۱۴‬األمالی للطوسی‪ ،‬ص‪۲۲۸‬‬
‫ُظمَِئینَ مُسْ َودَّة وُ جُو ُه ُه ْم ُخ ْذهَا ِإلَ ْیکَ َقصِ یرَ ه مِنْ َط ِویلَهْ َأ ْنتَ مَعَ‬ ‫‪َ 3‬أر ُد َأ َنا َو شِ یعَ تِی ْالحَ ْوضَ ر َوا ًء َمرْ ِویِّینَ ُم ْب َیضَّة وُ جُو ُه ُه ْم َو یَر ُد عَ ُدوُّ َنا ظِ مَا ًء م ْ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َمنْ َأحْ َببْتَ َو لَکَ مَا ْاک َتسَ بْتَ ‪ .‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪ / ۴۱۶‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۸‬ص‪۲۱‬‬
‫ض یصَ افِ ُح ُه َو یرْ ِوی ِه مِنَ ْالمَا ِء َو مَا یسْ ِبقُ ُه َأحَ ٌد ِإلَى وُ رُو ِد ِه‬ ‫ض َو َأمِیر ُْالمُْؤ ِمنِینَ علیه‌السّالم َقاِئـ ٌم عَ لَى ْالحَ ْو ِ‬ ‫الزاِئرَ لَ ُه اَل ی َت َناهَى لَ ُه ُدونَ ْالحَ ْو ِ‬ ‫‪ِ 4‬إنَّ َّ‬
‫اط َأنْ ی ِذ َّل لَ ُه َو یْأ ُم ُر ال َّنارَ َأنْ‬‫ِیر ْالمُْؤ ِمنِینَ علیه‌السّالم یْأ ُم ُر الصِّرَ َ‬ ‫ِ‬ ‫م‬‫ْالحَ ْوضَ حَ َّتى یرْ ِوی ُث َّم ی ْنصَ رفُ ِإلَى َم ْنز ِل ِه مِنَ ْالجَ َّن ِة مَعَ ُه َملَک مِنْ ِقب َِل َأ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪166‬‬
‫امام صادق علیه السالم فرمودند‪ C:‬هر دیده‌اى که در مصیبت ما بگرید‪ ،‬البته بادیدن حوض کوثر شاد و‬
‫خوشحال گردد‪ .‬و آب می‌دهند از آن همۀ دوستان ما را‪ ،‬اما افراد به قدر‪ C‬محبت و پ‪CC‬یروی از م‪CC‬ا‪ ،‬از‬
‫‪1‬‬
‫آن لذت می‌برند‪ .‬پس هر کس محبتش بیشتر است‪ ،‬لذتش بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫همچنین ایشان فرمودند‪ :‬هرکس که سورۀ إن‪CC‬ا أعطين‪CC‬اك الك‪CC‬وثر رادر نمازه‪CC‬ای واجب و مس‪CC‬تحب خ‪CC‬ود‬
‫بخواند ‪ ،‬خداوند او را در روز‪ C‬رستاخیز از حوض کوثر سیراب نماید و مجلس گفتگ‪CC‬وی او ب‪CC‬ا پی‪CC‬امبر‬
‫‪2‬‬
‫خدا صلی هللا علیه و آله در زیر درخت طوبی باشد‪.‬‬

‫ارتباط حضرت زهرا سالم هللا علیها به کوثر‬


‫ارتباط حضرت زهرا سالم هللا علیها به حوض کوثر در درجۀ اوّ ل ‪ ،‬ش‪CC‬أن ن‪C‬زول این س‪C‬وره اس‪C‬ت‪ .‬ب‪CC‬ا‬
‫توجه به اینکه پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آله متهم ش‪CC‬ده بودن‪CC‬د ک‪CC‬ه اب‪CC‬تر هس‪CC‬تند و آخ‪CC‬رین آی‪CC‬ه هم می‬
‫گوید که دشمن تو ابتر است ‪ ،‬بنابراین این خیر کثیری که خداون‪C‬د‪ C‬ب‪CC‬ه ایش‪CC‬ان داده ‪ ،‬یقین‪C‬ا ً در رابط‪CC‬ه ب‪CC‬ا‬
‫همین موضوع اس‪CC‬ت‪ .‬ح‪CC‬تی دانش‪CC‬مندی س‪CC‬نی مث‪CC‬ل فخ‪C‬ر‪ C‬رازی‪ C‬ب‪CC‬ه این نکت‪CC‬ه اذع‪CC‬ان دارد‪ .‬او می گوی‪CC‬د‪:‬‬
‫معنای سوره این است که خداوند به پیامبر نسلی می‌دهد که در طول زمان باقی‪ C‬می‌مان‪CC‬د ‪ .‬بنگ‪CC‬ر چ‪CC‬ه‬
‫تعداد از خانوادۀ وی کشته شدند‪ ،‬در حالی که عالم از فرزندان رسول خ‪CC‬دا ممل‪CC‬و و آکن‪CC‬ده اس‪CC‬ت و هیچ‬
‫کس از خاندان بنی امیه نمی‌تواند با وی در این زمین‪CC‬ه براب‪CC‬ری نمای‪CC‬د‪ ،‬و ن‪CC‬یز دقت کن ک‪CC‬ه چگون‪CC‬ه از‬
‫‪3‬‬
‫نسل پیامبر‪ ،‬علمای بزرگواری‪ C‬مانند باقر‪ ،‬صادق‪ ،‬کاظم‪ ،‬رضا‪ ،‬و نفس زکیه پدیدار شدند‪.‬‬
‫فاطمه كوثر‪ C‬است به خاطر آنكه ایشان مادر یازده امامی است که دنیا به یُمن وجود‪ C‬آنها پابرج ‪C‬ا‪ C‬اس‪CC‬ت‪.‬‬
‫همچنین همه بايد دس‪CC‬تورات‪ C‬و مع‪CC‬ارف و احك‪CC‬ام دين را ب‪CC‬ه وس‪CC‬يلۀ او و فرزن‪CC‬دان او ف‪CC‬را گيرن‪CC‬د‪ .‬هم‪CC‬ۀ‬
‫رواياتی‪ C‬كه از ابواب مختلف اسالم از ائمۀ معصومين علیهم السالم به ما رسيده ‪ -‬ب‪CC‬ه عن‪CC‬وان مث‪CC‬ال در‬
‫كتاب شريف وسائل الشيعه قريب به سی و پنج هزار روايت وج‪C‬ود‪ C‬دارد – همگی از طريق فرزن‪CC‬دان‬
‫حضرت صديقۀ کبری سالم هللا علیها می باشد‪.‬‬
‫فاطمه كوثر‪ C‬است زيرا از ایش‪C‬ان مص‪C‬حفی باقيمان‪C‬ده اس‪C‬ت ك‪C‬ه ارث واليت اس‪C‬ت و ائم‪C‬ه ب‪C‬رای مس‪C‬ايل‬
‫‪4‬‬
‫گوناگون به آن مراجعه می كرده اند و علم گذشته و حال و آينده در آن وجود دارد‪.‬‬

‫الحسنُ شخصا ً لكان فاطم‪CC‬ه ب‪CC‬ل هي اعظم‪- .‬‬


‫َ‬ ‫نبی مكرم اسالم صلی هللا علیه و آله و سلّم فرمود‪ :‬لو كان‬
‫اگر همه نيكی ها و خوبی ها و ارزش های دنیا به صورت يك شخص در آيند‪ ،‬آن شخص فاطمه سالم‬
‫‪5‬‬
‫هللا علیها خواهد بود‪ ،‬بلكه فاطمه برتر‪ C‬و بزرگتر‪ C‬از آن است‪.‬‬

‫آب سمبل والیت‬


‫در بعضی‪ C‬مصادر‪ C‬می خوانیم‪ C‬که کوثر خود حضرت زهرا سالم هللا علیها است‪ .‬و این بی‪CC‬ان ‪ ،‬بعض‪CC‬ی‬
‫ها را حساس کرده که چگونه می شود که یک فرد هم انسان باشد و هم حوض ک‪CC‬وثر؟ در فص‪CC‬ل س‪CC‬وم‪C‬‬

‫ُوزهَا َو مَعَ ـ ُه رَ سُول ُ ُه الَّذِی بَعَ َث ُه َأمِیر ُْالمُْؤ ِمنِینَ علیه‌السّالم‪ -.‬بحار األنوار ج ‪ 98‬ص ‪78‬‬ ‫اَل یصِ ی َب ُه َمنْ لَ َفحَ هَا َشیءٌ‪ ،‬حَ َّتى یج َ‬
‫‪ 1‬حق الیقین‪ ،‬مجلسى‪ ،‬ص ‪455‬‬
‫هَّللا‬ ‫َمنْ َکانَ قِرَ ا َء ُت ُه ِإ َّنا َأعْ َط ْیناکَ ْالک َْوثرَ فِی فرَ اِئضِ ِه َو ن َوافِلِ ِه سَ قاهُ ُ مِنَ الک َْوث ِر ی َْو َم القِیَامَة َو کانَ مُحَ ِّدث ُه عِ ندَ رَ س ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪2‬‬
‫ُول ِ (صلی هللا علیه و آله)‬
‫طوبَی‪ .‬تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪ / ۴۰۶‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۸۹‬ص‪۳۳۸‬‬ ‫فِی َأصْ ِل ُ‬
‫‪3‬‬
‫تفسیر فخر رازی‪ ،‬ج ‪ ،32‬ص ‪124‬‬
‫‪ 4‬بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،43‬ص ‪88‬‬
‫‪ 5‬فرائد المسطين‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪68‬‬

‫‪167‬‬
‫ذکر شد که جسم لطیف می تواند این حاالت را داشته باشد و یقینا ً جنس خلقتی حضرت زهرا سالم هللا‬
‫علیها از نور است‪ .‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله از ایشان نه فقط به عنوان پارۀ تن اسم برده است‬
‫‪ ،‬بلکه چه قسمتی از پارۀ تن؟ ایشان روح پیغمبر است که در بین دو پهل‪C‬وی‪ C‬پیغم‪CC‬بر ص‪CC‬لی هللا علی‪C‬ه و‬
‫آله قرار‪ C‬دارد‪ .‬یعنی از پاک ترین و نورانی ترین بخش پیغمبر اکرم! یعنی نو ٌر علی نور!‬
‫نکتۀ دیگری که در رابط‪C‬ه ب‪C‬ا حض‪C‬رت زه‪C‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪C‬ا می ت‪CC‬وان ی‪C‬افت ‪ ،‬مفه‪CC‬وم آب اس‪C‬ت‪ .‬آب‬
‫سرچشمۀ حیات است‪ .‬آب مهریۀ حضرت زهرا سالم هللا علیها است‪ 1.‬آب سمبل والیت است‪.‬‬
‫ْأ‬ ‫امام کاظم علیه السالم در تفسیر آی‪CC‬ۀ کریم‪CC‬ۀ‪ :‬قُ‪ْ C‬ل َأ َرَأ ْي ُت ْم ِإنْ َأ ْ‬
‫ص‪َ C‬ب َح َم‪CC‬اُؤ ُك ْم َغ‪Cْ C‬ورً ا َف َمن َي‪ C‬تِي ُكم ِب َم‪CC‬اء َّمع ٍ‬
‫ِين‬
‫‪ 67:30‬می فرمایند‪ :‬اذا فقدتم امامكم فلم تروه فما تصنعون؟ ‪ -‬زمانی‌که امام شما غایب ش‪C‬ود‪ ،‬کیس‪C‬ت‬
‫(غیر خدا) که برای شما امام ت‪C‬ازه‌ای آورد؟ (ام‪C‬ام غ‪C‬ایب ش‪C‬ما را ظ‪CC‬اهر کن‪C‬د ت‪C‬ا از عل‪CC‬ومش ک‪CC‬ه چ‪CC‬ون‬
‫چشمۀ صاف جاریست استفاده کنید‪ 2).‬بنابراین ‪ ،‬آبی که خداوند در این آیۀ شریفه از آن ن‪CC‬ام می ب‪CC‬رد ‪،‬‬
‫یقینا ً امام و علم او است‪.‬‬
‫علیّ ‌بن‌ابراهیم (رحم‪CC‬ة هللا علی‪CC‬ه) در تفس‪CC‬یر آی‪CC‬ۀ مبارک‪CC‬ۀ َو ِبْئ ٍر م َُع َّطلَ‪ٍ C‬ة َو َق ْ‬
‫ص‪ٍ C‬ر َم ِش‪C‬یدٍ؛ می گوی‪CC‬د‪ِ :‬بْئ ٍر‬
‫ُم َع َّطلَةٍ؛ چاهی است که آبی از آن برداشته نمی‌شود‪ C‬و منظور‪ ،‬امامی است که غائب باشد و ت‪CC‬ا زم‪CC‬انی‬
‫‌که ظهور‪ C‬کند از دانش او استفاده نمی شود‪ 3 .‬در این عبارت هم ارتب‪CC‬اط مس‪CC‬تقیم بین آب و والیت ام‪CC‬ام‬
‫آمده است‪.‬‬
‫در روایتی‪ C‬می بینیم که موضوع‪ C‬شفاعت ب‪CC‬ا ب‪CC‬رکت وآب و حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا در ارتب‪CC‬اط‪C‬‬
‫‪4‬‬
‫است‪ .‬امام صادق‪ C‬علیه السالم است فرمودند‪ْ C:‬الک َْوثر ال َّش َف َ‬
‫اعهْ ‪  .‬منظور از َک ْوثر‪ ،‬شفاعت است‪.‬‬

‫معیار شناخ ِ‬
‫ت عملکرد مردم‬
‫اآلن برای فهم این ترکیب (حضرت زهرا سالم هللا علیها ‪ ،‬آب ‪ ،‬حوض کوثر ‪ ،‬و شفاعت) مطالبی را‬
‫عرض می نماییم‪ .‬البته این بیان ‪ ،‬یک استحسان است‪ .‬به عبارت امروزی‪ C‬ها ‪ ،‬فلسفۀ این ترکیب‬
‫است‪ .‬چیزی است برای فهم راحت تر و ااّل یک نظریۀ انسانی است که ممکن است خطای زیادی‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫معیار بررسی‪ C‬کارهای انسان ها‬
‫ِ‬ ‫برای بررسی هر چیزی ‪ ،‬یک معیار الزم است‪ .‬و در روز قیامت ‪،‬‬
‫را خداوند چنین بیان نموده است‪ :‬و َْال َو ْزنُ َي ْومَِئ ٍذ ْال َح ُّق (‪ 8‬اعراف)‪ .‬میزان و معیار در روز قیامت حق‬
‫است‪ .‬وزن همان چیزی است که ما معیار می گوییم‪ C.‬درست است که در زبان فارسی‪ C‬ما از این لفظ‬
‫فقط برای توزین استفاده می کنیم ولی در واقع وزن ‪ ،‬معیاری‪ C‬است برای محاسبۀ خیلی چیزها و از‬
‫آن جمله ‪ ،‬سنگینی اشیاء‪ .‬حق هم یعنی حقیقت‪ .‬البته همه می دانیم که حقیقت در شخص امیرالمؤمنین‬
‫حق است و حق‬ ‫علیه السالم خالصه می شود‪َ :‬علِيٌّ َم َع ْال َح ِّق َو ْال َح ُّق َم َع َعلِيٍّ َي ُدو ُ‪C‬ر َحي ُْث َما َ‬
‫دَار‪ .‬علی با ّ‬
‫با علی‪ .‬هر کجا علی باشد‪ ،‬حق هم آن جاست‪ .‬و از جملۀ این معیارها ‪ ،‬بخصوص در رابطه با‬
‫مجازات کردن مردم ‪ ،‬حضرت زهرا سالم هللا علیها است‪.‬‬

‫‪ 1‬این مسئله بین سخنرانان مجالس حسینی معروف است ولی نویسنده‪ ، C‬مصدر آن را پیدا نکرده است‪ .‬بله ‪ ،‬آنچه پیدا شد ‪ ،‬چهار رودخانۀ‬
‫بزرگ خاورمیانه ذکر شده اند که مهریۀ حضرت اند‪.‬‬
‫‪ 2‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ /۳۳۹‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۴‬ص‪۱۰۰‬‬
‫ُور‬ ‫ت ُّ‬
‫الظه ِ‬ ‫َاب فَاَل یُ ْقتَبَسُ ِم ْنهُ ْال ِع ْل ُم ِإلَی َو ْق ِ‬
‫تفسیر قمی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪ - ۸۵‬قَوْ لُهُ ِبْئ ٍر ُم َعطَّلَ ٍة؛ هُ َو الَّ ِذی اَل یُ ْستَقَی ِم ْنهَا َو هُ َو اِإْل َما ُم الَّ ِذی قَ ْد غ َ‬
‫‪3‬‬

‫‪4‬‬
‫تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج‪ ،۱۸‬ص‪۴۱۴‬‬

‫‪168‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬يا فاطمة‪ ‬إن هللا‪ ‬تبارك و تعالی ليغضب‪ ‬لغضبك‪ ‬و‪ ‬يرضى‪C‬‬
‫لرضاك‪ – .‬همانا خداوند‪ C‬با غضب تو غضبناک می شود و با رضایت تو راضی می گردد‪ .‬به این می‬
‫گویند یک معیار‪ .‬لذا می توان گفت که حقیقت کوثر‪ ،‬وجود مق ّدس حضرت زهرا سالم هللا علیها است‬
‫که تطهیر‪ C‬و تزکیه اهل بهشت‪‌،‬مرهون آن وجو ِ‪C‬د طاهرۀ مطهره است‪.‬‬
‫یکی از دانشمندان معتقد بود که اصالً جهنم خلق شده است ولی فعّال نشده است‪ .‬رحمت خداوندی‪C‬‬
‫چنین چیزی را موجب می شود چنانکه در دعای کمیل آمده است‪َ :‬ف ِب ْال َي ِ‬
‫قين اَ ْق َط ُع لَ ْو ال ما َح َك ْم َ‬
‫ت ِب ِه مِنْ‬
‫ار ُكلَّها َبرْ داً َو َسالما ً َو ما َ‬
‫كان الِ َح ٍد فيها َم َق ّراً‬ ‫ِديك لَ َج َع ْل َ‬
‫ت ال ّن َ‬ ‫ْت ِب ِه مِنْ ا ِْخال ِد مُعان َ‪C‬‬ ‫ك َو َق َ‬
‫ضي َ‬ ‫َتعْ ذي ِ‬
‫ب جاحِدي َ‬
‫َو ال مُقاما ً ‪ -‬پس به يقين مى‌دانم‪ C‬كه اگر فرمانت در به‌ عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى‬
‫بودن دشمنانت در آتش صادر نمى‌شد‪ ،‬هر آينه سرتاسر‪ C‬دوزخ را سرد و سالمت مى‌ كردى و براى‬
‫احدى در آنجا قرار‪ C‬و جايگاهى نبود‪ .‬ولی با ورود‪ C‬حضرت زهرا سالم هللا علیها به محشر و تقاضای‬
‫دیدن بدن قطعه قطعه شدۀ امام حسین علیه السالم است که منفعل می شوند و از ناراحتی حضرت‬
‫زهرا سالم هللا علیها است که بگیر بگیر برای انداختن مجرمین به جهنم شروع‪ C‬می شود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم می فرمایند‪ :‬روزی‪ C‬پیامبر خدا صلی هللا علیه و آله برای دیدار فاطمه سالم‬
‫هللا علیها به خانۀ ما آمد‪ ،‬ولی دخترش را بسیار‪ C‬محزون دید‪ .‬از او پرسید چرا این گونه غمگینی؟ در‬
‫جواب عرض کرد‪ :‬پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم‪ C‬که مردم در آن حال عریان خواهند بود‪.‬‬
‫رسول گرامی (ص) فرمودند‪ C:‬نگران مباش‪ ،‬پس از آنکه من‪ ،‬علی (ع) و ابراهیم خلیل (ع) سر از‬
‫قبر برمی داریم آنگاه خداوند‪ ،‬جبرئیل را با هفتاد هزار مالئکه به سراغ تو می فرستد‪ ،‬سپس اسرافیل‬
‫در حالی که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد‪ ،‬کنار تو می آید و تو را از قبر بیرون می‬
‫نماید‪ ،‬در حالی که بدنت پوشیده است‪ ...‬آنگاه با عزت و احترام بی نظیر هفتاد هزار مالئکه تسبیح‬
‫گویان تو را وارد محشر می کنند و به همین تعداد حوریان بهشتی به استقبالت می آیند‪ .‬در این هنگام‬
‫مریم (دختر عمران)‪ ،‬خدیجه (دختر خویلد)‪ ،‬حوا (زن آدم)‪ ،‬آسیه (دختر مزاحم ‪ /‬زن فرعون) ‪ ،‬هر‬
‫کدام با صفوف مالئکه اطراف تو را می گیرند و تو را بر روی منبری‪ C‬از نور می نشانند در این‬
‫هنگام جبرئیل به حضور‪ C‬تو می رسد و می گوید‪ :‬هر حاجتی داری بگو و تو می گویی‪ :‬خدایا! حسن‬
‫و حسینم را می خواهم‪.‬‬
‫در آن ساعت حسینت را می بینی که با بدن خون آلود به محشر می آید و تو از خدا می خواهی که‬
‫قاتالن وی را به کیفر رساند؛ بالفاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او مالئکه نیز به خشم آیند و‬
‫شعله های جهنم زبانه می کشد و قاتالن حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده می شوند‪ 1.‬و‬
‫اینطور می شود که جه ّنم فعّال می گردد‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬جمع بندی و تصور نویسنده بر این است که حضرت زهرا سالم هللا علیها عین آب کوثر‬
‫است و نه حوض کوثر‪ .‬یعنی همانطور‪ C‬که ایشان (روحی الذی بین جنبی) ‪ ،‬روح پیغمبر‪ C‬اکرم صلی‬
‫هللا علیه و آله است ‪ ،‬در محشر ‪ ،‬آبی است که زندگی پس از مرگ را تأمین می کند‪ .‬ما به این آب که‬
‫‪1‬‬
‫َقا َل ِإ َذا َکانَ ی َْو ُم ْالقِیَا َم ِة جَ مَعَ هَّللا ُ اَأْلوَّ لِینَ َو اآْل خ ِِرینَ فِی صَ عِی ٍد َوا ِح ٍد ُث َّم َأمَرَ ُم َنادِیا ً َف َنادَ ى ُغضُّوا َأ ْبصَ ارَ ُک ْم َو َنکِّسُوا ُرءُوسَ کُ ْم حَ َّتى َتج َ‬
‫ُوز َفاطِ م َُة‬
‫ب ْالجَ َّن ِة ُی َش ِّی ُع َها‪ C‬سَ ْبعُونَ َأ ْلفَ َملَکٍ َف َتقِفُ م َْوقِفا ً َش ِریفا ً مِنْ‬ ‫ب مِنْ ُن ُج ِ‬ ‫ِئق َأ ْبصَ ارَ ُه ْم َف َتْأتِی َفاطِ م َُة ع عَ لَى َن ِجی ٍ‬ ‫اط َقا َل َف َت ُغضُّ ْال َخاَل ُ‬ ‫ا ْب َن ُة مُحَ َّم ٍد ص الصِّرَ َ‬
‫صنِعَ ِب ِه‬ ‫َ‬
‫ْن عَ لِیٍّ ع ِب َی ِدهَا مُضَ مَّخا ً ِبدَ ِم ِه َو َتقُو ُل یَا رَ بِّ هَذا َقمِیصُ َولَدِی َو َق ْد عَ لِمْتَ مَا ُ‬ ‫ب‬ ‫ْن‬‫ی‬ ‫ُسَ‬ ‫ح‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ِیصَ‬ ‫م‬ ‫َ‬
‫ق‬ ‫ُ‬
‫ذ‬ ‫ُ‬
‫خ‬ ‫م ََواقِفِ ْالقِیَا َم ِة ُث َّم َت ْنز ُل عَ نْ َن ِجیبهَا َف َتْأ‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ْأ‬ ‫ْأ‬
‫َف َی تِی َها‪ C‬ال ِّندَا ُء مِنْ قِب َِل هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َّل یَا َفاطِ م َُة لَکِ عِ ْندِی الرِّ ضَ ا َف َتقُو ُل یَا رَ بِّ ا ْن َتصِ رْ لِی مِنْ َقا ِتلِ ِه َف َی ُم ُر هَّللا ُ َتعَ الَى ُع ُنقا ً مِنَ ال َّن ِ‬
‫ار َف َت ْخ ُر ُج مِنْ جَ َه َّن َم‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ب ث َّم ترْ کبُ فاطِ مَة ع ن ِجی َب َها‪ C‬حَ تى‬ ‫اع العَ ذا ِ‬ ‫ار فیُعَ ذبُونَ فِیهَا ِب ن َو ِ‬ ‫ْن عَ لِیٍّ ع کمَا یَلتقِط الط ْی ُر الحَ بَّ ث َّم َیعُو ُد ال ُعنق ِب ِه ْم ِإلى الن ِ‬ ‫ْن ب ِ‬‫فتلتقِط قتلة الحُسَ ی ِ‬
‫اس عَ نْ َیمِی ِن َها‪َ C‬و شِ مَالِهَا‪( .‬عوالم العلوم و المعارف و األحوال من‬ ‫َت ْد ُخ َل ْالجَ َّن َة َو مَعَ َها‪ْ C‬ال َماَل ِئک َُة ْال ُم َش ِّیعُونَ َلهَا َو ُذرِّ َّی ُتهَا َب ْینَ یَدَ ْیهَا َو َأ ْولِیَاُؤ ُه ْم مِنَ ال َّن ِ‬
‫اآلیات و األخبار و األقوال ‪ ,‬جلد ‪ , 11‬ص‪)922‬‬

‫‪169‬‬
‫حتما ً خیر است و مایۀ حیات در بهشت ‪ ،‬احتیاج داریم‪ .‬شفاعت هم رساندن همین آب است به دیگران‪.‬‬
‫لذا است که باید رضایت ایشان را در این دنیا به دست آوریم و از غضبناک کردن ایشان ولو به یک‬
‫مقدار کم ‪ ،‬راستی‪ C‬به هراسیم‪.‬‬
‫از خداوند متعال می خواهیم که ما را از آب والیت حضرت زهرا سالم هللا علیها و از دست مبارک‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم سیراب نماید که ویزای‪ C‬ورود به بهشت است و مایۀ تشنه نشدن در آنجا تا‬
‫ابد الدهر‪ .‬راستی کیه که این والیت را نخواهد؟‬

‫‪170‬‬
‫مقام امام در آخرت‬

‫والیت ائمۀ اطهار علیهم السالم نه فقط علت خلقت بوده است چنانچه در اولین فص‪CC‬ل ب‪CC‬دان پرداخ‪CC‬تیم‪، C‬‬
‫بلکه تمام برنامه های خلقتی خداوند‪ C‬و به خصوص آنچه را ک‪CC‬ه ب‪CC‬رای حی‪CC‬ات اب‪CC‬دی انس‪CC‬ان ه‪CC‬ا خواس‪CC‬ته‬
‫است را ش‪CC‬امل می ش‪C‬ود‪ .‬در این نوش‪CC‬تار‪ ، C‬در نظ‪C‬ر اس‪CC‬ت بعض‪C‬ی از روای‪C‬ات وارده در این زمین‪C‬ه را‬
‫آورده باشیم‪ C‬تا شدت و اهمیت موضوع برای خواننده واضح تر گردد‪.‬‬

‫علت وجود جهنم‬


‫طبق روایتی که در فصل اول ذکر کریم و شبیه آن را بار دیگر می آوریم ‪ ،‬علت خلقت جهنم ‪ ،‬یک‬
‫أمر عقالنی نیست بلکه قسمی‪ C‬است که خداوند ج ّل جالله الکریم یاد کرده است‪.‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ C:‬هنگامی که خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد و‬
‫از روح خود در او دمید ‪ ،‬حضرت آدم متوجه پنج شبح در سمت راست عرش شد و پرسید‪ :‬خدایا آیا‬
‫قبل از من هم بشری خلق کرده ای؟ خداوند فرمود‪ C:‬نه‪ .‬حضرت آدم پرسید‪ C:‬پس اینها چه کسانی‬
‫هستند؟ پاسخ آمد‪ :‬اینها از فرزندان تو خواهند بود‪ .‬اگر بخاطر آنها نبود نه تو را خلق می کردم و نه‬
‫بهشت و جهنم را و نه عرش و کرسی و آسمان و زمین و مالئکه و جن و انس را‪ .‬من برای این پنج‬
‫تن اسم هایی از اسماء خودم‪ C‬مشتق‪ C‬کردم‪ C.‬پس من محمود (پسندیده) هستم و این را محمد نامیدم‪ .‬من‬
‫اعلی (برتر) هستم و این را علی نامیدم‪ .‬من فاطر (خالق از هیچ) هستم پس این را فاطمه نامیدم‪ C.‬من‬
‫اهل احسان (نیکی کردن) هستم لذا این را حسن نامیدم‪ .‬و من محسن (نیکوکار) هستم پس نام این را‬
‫حسین گذاشتم‪ .‬من بر خود عهد بسته ام که اگر کسی حتی مقدار یک خردل از محبت اینها در دل او‬
‫باشد او را به بهشت ببرم و(همچنین) عهد بسته ام که اگر کسی به مقدار یک خردل از بغض اینها‬
‫در دلش باشد او را به جهنم بفرستم‪ .‬ای آدم! اینها انتخاب شده های من از بین مخلوقاتم هستند‪ .‬به‬
‫وسیلۀ آنها است که نجات می دهم کسانی‪ C‬را که نجات می دهم و به خاطر آنها است که هالک می کنم‬
‫‪1‬‬
‫کسانی را که هالک می کنم‪.‬‬
‫ت ِب ِه مِنْ َتعْ ذِي ِ‬
‫ب‬ ‫ِين َأ ْق َط ُع َل ْو الَ َما َح َكمْ َ‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم در دعای کمیل می فرمایند‪َ :‬ف ِب ْال َيق ِ‬
‫ان َأِل َح ٍد فِي َها َم َقرّ اً َو الَ‬
‫ار ُكلَّ َها َبرْ داً َو َسالَما ً َو َما َك َ‬ ‫ِيك لَ َج َع ْل َ‬
‫ت ال َّن َ‬ ‫ْت ِب ِه مِنْ ِإ ْخالَ ِد ُم َعا ِند َ‬
‫ضي َ‬‫ك َو َق َ‬ ‫َجا ِحدِي َ‬
‫ِين َو َأنْ ُت َخلِّدَ فِي َها‬ ‫س ْم َت َأنْ َت ْمَأَلهَا مِنَ ا ْل َكاف ِِرينَ م َِن ْال ِج َّن ِة َو ال َّن ِ‬
‫اس َأجْ َمع َ‬ ‫ك َأ ْق َ‬‫ت َأسْ َماُؤ َ‬ ‫ُم َقاما ً لَ ِك َّن َ‬
‫ك َت َق َّد َس ْ‬
‫ِين ‪ -‬پس به يقين میدانم كه اگر فرمانت در به عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى‬ ‫ْال ُم َعا ِند َ‬
‫بودن دشمنانت در آتش صادر نمی شد‪ ،‬هر آينه سرتاسر‪ C‬دوزخ را سرد و سالمت می كردى و براى‬
‫احدى در آنجا قرار و جايگاهى نبود‪ ،‬امّا تو كه مق ّدس است نام هايت سوگند ياد كردى‪ C‬كه دوزخ را از‬
‫همۀ كافران چه َپرى و چه آدمى پُر سازى و ستيزه جويان را در آنجا هميشگى و جاودانه بداری‪.‬‬
‫ایشان می فرمایند که به یقین می گویم (یعنی طبق ضوابط عقلی اینچنین است که)‪ ،‬هر آينه خداوند‬
‫سرتاسر‪ C‬دوزخ را سرد و سالمت می كرد و براى احدى در آنجا قرار و جايگاهى نمی گذاشت‪ ،‬ولی‬
‫پُر شدن جهنم به خاطر یک أمر دیگر است‪ .‬خداوند یک قسم یاد کرده است‪ .‬در دعای ندبه اشاره ای‬
‫به محتوای‪ C‬این قسم نشده است‪ .‬ولی در روایت زیر این مطلب بیان شده است‪ .‬طبق این قسم خداوندی‪C‬‬

‫بحار األنوار ؛ ج‪ 27‬؛ ص‪ ، 5‬ر ‪ – 10‬روایت ‪2433‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪171‬‬
‫است که دشمنان امیرالمؤمنین‪ C‬علیه السالم را به دوزخ می برند‪ .‬حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه‬
‫السالم در روی عرش این عبارت را دید که خداوند‪ C‬شعار خود برای خلقت قرار داده است‪:‬‬
‫ت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل‬
‫ب َمنْ َعادَا ُه َما ‪َ -‬أ ْق َس ْم ُ‬ ‫ْت َعلَى َن ْفسِ ي َأنْ َأرْ َح َم َمنْ َواال ُه َما َو ُأ َع ِّذ َ‬
‫آلَي ُ‬
‫صاهُ َو ِإنْ َأ َط َ‬
‫اعنِي‬ ‫ار َمنْ َع َ‬ ‫ت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ال َّن َ‬‫صانِي َو َأ ْق َسمْ ُ‬‫ْال َج َّن َة َمنْ َأ َطا َع ُه َو ِإنْ َع َ‬
‫من بر خود واجب کرده ام که هرکس والیت پنج تن را قبول کرد ‪ ،‬زیر چتر رحمت‬
‫خود برم و کسانی را که با آنها دشمنی کنند ‪ ،‬دشمن بدارم‪ .‬من به عزت خود قسم‬
‫خورده ام (توجه شود که لفظ ماضی به کار برده شده تا بر حتمی بودن این قسم‪ C‬تأکید‬
‫شده باشد‪ ).‬که هرکس را که اطاعت از آنها نمایند وارد بهشت کنم هرچند که نافرمانی‬
‫خود من را بنماید‪ .‬و کسانی که نافرمانی‪ C‬آنها را بنمایند‪ ، C‬به جهنم برم هرچند که‬
‫اطاعت مرا بنمایند‪.‬‬
‫به نظرنمی رسد از این واضح تر مطلب را به توان گفت‪ .‬اگر خدا را طبق میل خودتان عبادت کنید و‬
‫تمام دستورات خالق متعال را انجام دهید ولی فقط یک دستور او را که اطاعت و دوستی‪ C‬اهل بیت‬
‫عصمت علیهم السالم است را انجام ندهید ‪ ،‬کافی است که شما ر با سر در جهنم برند!!‬
‫و در روایتی دیگر ‪ ،‬جنبۀ عکسی آن را بازهم به وضوح‪ C‬بیان می کنند‪ :‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و‬
‫آله فرمودند‪ :‬اگر تمام انسان ها بر حب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب جمع می شدند ‪ ،‬خداوند اصال‬
‫‪1‬‬
‫جهنم را خلق نمی کرد‪.‬‬
‫بالح ِّق َن ِبيّا‪ ،‬لو أنّ َر ُجالً لَق َِي هّللا َ ِب َع َم ِل َسب َ‬
‫ْعين‬ ‫پيامبر خدا صلى هللا عليه و آله فرمودند‪ :‬و الّذي َب َع َثني َ‬
‫ً ‪2‬‬
‫صرْ فا و ال َع ْدال ‪ - .‬سوگند‪ C‬به آن كه‬ ‫نبيّا ُث َّم لَم َي ْل َق ُه ِب َوالي ِة اُولي األم ِْر م ّنا أه َل البي ِ‬
‫ت ما َق ِب َل هّللا ُ ِم ْن ُه َ‬
‫مرا به حق به پيامبرى‪ C‬برانگيخت‪ ،‬اگر كسى با اعمال هفتاد پيامبر‪ ،‬خدا را ديدار كند‪ ،‬اما واليت ما‬
‫خاندان که اولو االمر هستیم را به همراه نداشته باشد‪ ،‬خداوند از او نه توبه و بازگشتى‪ C‬مى پذيرد و نه‬
‫فديه اى‪.‬‬
‫حضرت علی علیه‌ السّالم فرمودند‪ :‬هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد‪ ،‬ایمان او مفید بوده و‬
‫اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت‪ ،‬اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از‬
‫ایمان خویش بی‌بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود‪ ،‬گرچه روزها‪ C‬روزه‬
‫‪3‬‬
‫گرفته و شب‌ها به عبادت به پردازد‪C.‬‬

‫والیت ‪ ،‬معیار بهشت و جهنمی شدن‬


‫در کتاب غارات از امیرالمؤمنین علی علیه السالم روایتی‪ C‬نقل شده که طبق آن ‪ ،‬ایشان بین نیت و‬
‫عمل انسانی‪ C‬فرق‪ C‬می گذارند‪ .‬ایشان فرمودند‪ C:‬اگر همۀ روزها را روزه بگیری و همۀ شبها را به نماز‬
‫برخیزی‪ ،‬و بین رکن و مقام کشته شوی ‪ ،‬خداوند تو را با نیت و قلبت محشور‪ C‬خواهد کرد‪ ،‬اگر نیت‬
‫تو بهشتی‪ C‬بود به بهشت خواهی رفت و اگر دوزخی بود وارد دوزخ خواهی شد‪ – 4.‬طبق این بیان ‪،‬‬
‫عمل مهم نیست (هرچند اگر با نیت صالح همراه شود ‪ ،‬دارای ارزش بسیار زیادی‪ C‬خواهد بود‪ .‬ولی‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 39‬ص ‪ ، 248‬باب‪ - 87‬قال رسول هللا‪ :‬لو اجتمع الناس على حب علي بن ابيطالب لما خلق هللا عزوجل النار‬ ‫‪1‬‬

‫بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 27‬ص ‪ ، 192‬ر ‪49‬‬ ‫‪2‬‬

‫بصائر الدرجات‪ ،‬ص‪۳۶۴‬‬ ‫‪3‬‬

‫غارات ‪ ،‬ص ‪307‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪172‬‬
‫عمل به تنهایی و بدون نیت صالح ‪ ،‬هیچ ارزشی‪ C‬ندارد)‪ .‬آنچه که مهم است و عمل را ارزش می‬
‫دهد ‪ ،‬همانا نیت است‪ .‬روایت معروف‪ِ C‬إ َّن َما اَأْلعْ َما ُل ِبال ِّنیَّا ِ‬
‫ت‪ 1‬را همگی به یاد داریم‪.‬‬
‫اما نیّت صالح چیست؟ در بخش پیشین ذکر شد که بهشت و جهنم جایگاه چه کسانی است‪ .‬این دو‬
‫قرارگاه مربوط‪ C‬به کسانی است که والیت ائمۀ معصومین را قبول و یا رد کرده باشند‪ .‬اصالً خداوند‬
‫متعال ‪ ،‬برای تقسیم کردن مردم به بهشتی‪ C‬و جهنمی ‪ ،‬یک روش و مکانیزمی‪ C‬تعریف نموده است که‬
‫خود اهل بیت علیهم السالم باشند‪ .‬امام باقر علیه السالم فرمودند‪ :‬خداوند هر که را ثواب می دهد‪ ،‬به‬
‫‪2‬‬
‫توسط ما ثواب می دهد و هر که را عقوبت می کند به توسط ما عقوبت می نماید‪.‬‬
‫امام علی بن موسی الرضا علیه السالم به نقل از رسول هللا صلی هللا علیه و آله فرمودند‪ :‬يا علي انك‬
‫قسيم الجنة والنار‪ - 3‬اي علي ! همانا تو تقسيم کنندۀ بهشت و جهنم هستی‪ .‬این روایت بسیار‪ C‬معروف‬
‫است و حتی دانشمندان متعددی از اهل سنت هم آن را نقل کرده اند‪.‬‬

‫اولین سؤال قیامت از محبت اهل بیت است‬


‫رسول هللا صلّی هللا علیه و آله و سلّم فرمودند‪َ C:‬أ َّو ُل َما يُسْ َأ ُل َع ْن ُه ْال َع ْب ُد ُح ُّب َنا َأهْ َل ْال َبيْت ‪ ،4‬اول چیزی كه‬
‫در روز‪ C‬قی‪CC‬امت از بن‪CC‬ده س‪CC‬وال می كنن‪CC‬د این اس‪CC‬ت ك‪CC‬ه آی‪CC‬ا وارد وادی محبت و والیت اه‪CC‬ل بیت علیهم‬
‫السالم شده ای یا نه‪ .‬اگر وارد این وادی نشده بود‪ ،‬ممكن اس‪CC‬ت از بقی‪CC‬ۀ ام‪CC‬ور س‪CC‬وال و ج‪CC‬واب ش‪CC‬ود و‬
‫اگر شده بود‪ ،‬اصالً دیگر سوال و جوابی نیست‪ .‬علّت این أمر ن‪C‬یز در روای‪C‬تی‪ C‬دیگ‪C‬ر آم‪C‬ده اس‪C‬ت‪ :‬حُبُّ‬
‫ب َح َس َن ٌة اَل َتضُرُّ َم َع َها َس ِّيَئ ٌة‪ ،5‬اگر این محبت آمد كه همان محبت خ‪CC‬دای متع‪CC‬ال اس‪CC‬ت‪،‬‬ ‫ْن َأ ِبی َطالِ ٍ‬
‫َعلِيِّ ب ِ‬
‫این حسنه ای است كه دیگر هیچ سيّئه ای به او ضرر‪ C‬نمی زند‪.‬‬
‫‪.‬‬
‫محبت اهل بیت خیر دنیا و آخرت‬
‫اب‬
‫ص َ‬‫رسول گرامی صلّی هللا علیه و آله و سلّم فرمودند‪َ 6C:‬منْ َر َز َق ُه هَّللا ُ ُح َّب اَأْلِئ َّم ِة مِنْ َأهْ ِل َب ْيتِی َف َقدْ َأ َ‬
‫َخ ْي َر ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِرة‪ ،‬اگر خداوند‪ C‬محبت اهل بیت علیهم السالم را به کسی روزی‪ C‬دهد‪ ،‬هرآینه خیر‬
‫دنیا و آخرت را به او رسانده است‪.‬‬
‫ش َّكنَّ َأ َح ٌد َأ َّن ُه فِی ا ْل َج َّن ِة‪ ،‬کسی تردید نکند كه جایگاه چنین انسانی حتما ً در بهشت است‪.‬‬
‫َفاَل َي ُ‬
‫صلَ ًة ‪ -‬همانا در محبت اهل بیت علیهم السالم‪ ،‬بیست خصوصیت‪C‬‬ ‫ش ِرینَ َخ ْ‬‫َفِإنَّ فِی ُح ِّب َأهْ ِل َب ْيتِی ِع ْ‬
‫وجود دارد‪:‬‬
‫آْل‬
‫ش ٌر فِی ا خ َِرة‪ ،‬ده خصوصیت‪ C‬در دنیا است (که در فصل هفتم از آن یاد‬ ‫ش ٌر ِم ْن َها فِی ال ُّد ْن َيا َو َع ْ‬ ‫َع ْ‬
‫کردیم) و ده تا در آخرت‪ .‬در این بخش ما فقط به بخش آخرتی آثار محبت اهل بیت علیهم السالم می‬
‫پردازیم‪.‬‬
‫اما آنچه در آخرت نتیجۀ محبت است‪ ،‬این است كه‪:‬‬

‫وسائل ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪8‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ،25‬ص ‪ – 20‬روایت ‪2435‬‬ ‫‪2‬‬

‫عيون اخبار الرضا ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪30‬‬ ‫‪3‬‬

‫عيون أخبار الرضا ‪ ،‬ج ‪ ، ٢‬ص ‪ ، ٦٢‬ح ‪٢٥٨‬‬ ‫‪4‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج ‪ ، 39‬ص ‪ 256‬باب ‪87‬‬ ‫‪5‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج ‪ ، 78‬ص ‪ ، 27‬باب ‪4‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪173‬‬
‫ِیوانٌ ‪ ،‬در آخرت دیگر برای او كتاب و صحیفه اش را باز نمی كنند‪ .‬این صحیفه مال‬ ‫ش ُر لَ ُه د َ‬ ‫َفاَل ُي ْن َ‬
‫كسی است كه در این مقام نیست‪ .‬محبین اهل بیت علیهم السالم بدون بازپرسی از حساب کارهای‬
‫دنیوی آنها از پل صراط عبور می کنند‪.‬‬
‫ِیزانٌ ‪ -‬دیگر برایش ترازویی قرار نمی دهد كه اعمالش را برایش بكشند و سبک و‬ ‫ب لَ ُه م َ‬‫ص ُ‬ ‫َو اَل ُي ْن َ‬
‫سنگین كنند‪ .‬بلكه این محبت هم دیوان اوست‪ ،‬هم میزان اوست‪ .‬لذا در روایات آمده است‪ُ :‬ع ْن َوانُ‬
‫ب‪ ،‬پروندۀ مؤمن علی بن ابیطالب علیه السالم را مُهر محبّ علی‬ ‫ب َعل ِِّي ْب ِن َأ ِبی َطالِ ٍ‬ ‫صحِی َف ِة ا ْل ُمْؤ م ِ‬
‫ِن ُح ُّ‬ ‫َ‬
‫می زنند و دیگر این كتاب (پرونده) باز نمی شود‪.‬‬
‫ار ‪( ،‬چنین شخصی) یک ضرب برائت از آتش جهنم برای او نوشته می شود‪.‬‬ ‫اءةٌ مِنَ ال َّن ِ‬
‫ب لَ ُه َب َر َ‬‫َو ُي ْك َت ُ‬
‫ض َو ْج ُه ُه‪ ،‬چهرۀ او نورانی است كه این نور‪ ،‬حقیقتا ً سرمایۀ الزم برای حیات ابدی است‪.‬‬ ‫َو َي ْب َي ُّ‬
‫سى مِنْ ُحلَ ِل ا ْل َج َّن ِة‪ُ ،‬حلّه های بهشتی را به او می پوشانند‪.‬‬
‫َو ُي ْك َ‬
‫ش َّف ُع فِی مِاَئ ٍة مِنْ َأهْ ِل َب ْيتِ ِه‪ ،‬صد نفر از اهل بیت خودش را می تواند شفاعت نماید‪.‬‬ ‫َو ُي َ‬
‫َو َي ْن ُظ ُر هَّللا ُ َع َّز َو َجل َّ ِإلَ ْي ِه بِ َّ‬
‫الر ْح َم ِة ‪ -‬خدای متعال به او با نظر رحمت نگاه می کند ( به او ساده می‬
‫گیرد)‪.‬‬
‫ان ا ْل َج َّن ِة‪ - ،‬تاج های بهشتی‪ C‬را بر سر او می گذارند‪ .‬و اینچنین به او احترام می‬
‫ِیج ِ‬ ‫َو ُي َت َّو ُ‬
‫ج مِنْ ت َ‬
‫گذارند‪.‬‬
‫ب‪ ،‬دهمین كه شاید مهم ترینش است؛ این است که محب اهل بیت‬ ‫وا ْل َعاشِ َرةُ َيدْ ُخل ُ ا ْل َج َّن َة ِب َغ ْي ِر ِح َ‬
‫سا ٍ‬
‫علیهم السالم بدون حساب و كتاب وارد بهشت می شود‪.‬‬
‫َف ُطو َبى لِ ُم ِح ِّبی َأهْ ِل َب ْيتِی – لذا (باید گفت که) خوشا به حال محبین اهل بیت علیهم السالم‪.‬‬

‫ش َر ُه هَّللا ُ آمِنا ً َي ْو َم ا ْل ِق َيا َم ِة ‪ -‬كسی كه‬ ‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند‪َ C:‬منْ َأ َح َّب َنا َأهْ ل َ ا ْل َب ْي ِ‬
‫ت َح َ‬
‫محبت ما اهل بیت علیهم السالم را دارد‪ ،‬ا(خیالش راحت باشد زیرا او) در روز قیامت ایمن از همۀ‬
‫مخاطرات است (و به او أمان داده شده است)‪ .‬بنابراین‪ ،‬در سختی های قیامت كه سخت ترین شدائد‬
‫است‪ ،‬این انسان در وادی ایمن است‪.‬‬
‫همچنین ایشان فرمودند‪ :‬من أحبك كان مع النبیین فی درجتهم یوم القیامة‪ ،‬كسی كه تو را دوست‬
‫بدارد‪ ،‬نه فقط با انبیاء محشور‪ C‬می شود بلکه در درجه (و همنشین) آن ها خواهد بود‪ .‬در ادامۀ روایت‬
‫حالت مخالف آن آمده است‪ :‬ومن مات و هو یبغضك فال یبالی مات یهودیا أو نصرانیا‪ 1.‬و اگر كسی‬
‫بمیرد و تو را مبغوض بدارد‪ ،‬خیلی ناراحت نشود (زیرا برایش فرق نمی كند) که یهودی یا نصرانی‪C‬‬
‫از دین اسالم خارج شده باشد‪.‬‬
‫از‪ ‬امام صادق علیه‌ السّالم ‪ ‬روایت‪ ‬شده که حضرت رسول صلی‌هللا‌ علیه‌و‌آله‌وسلّم به امام علی علیه‬
‫‌السّالم فرمودند‪ C:‬یا علی تو و‪ ‬شیعیان‪ ‬تو از قبرها بیرون خواهید آمد و صورت‌های‪ C‬شما مانند ماه شب‬
‫چهارده خواهد بود و جمیع شدت‌ها و غم‌ها از شما برطرف‪ C‬خواهد شد و در سایۀ‪ ‬عرش الهی‪ ‬خواهید‬
‫بود؛ مردم خواهند ترسید‪ C‬و شما نخواهید ترسید و مردم‪ C‬اندوهناک خواهند بود و شما مسرور خواهید‬
‫‪2‬‬
‫بود و برای شما خوان نعمت‌های الهی می‌آورند‪ C‬در حالیکه مردم هنوز مشغول به حساب و کتاب اند‪.‬‬

‫مناقب علی بن ابی طالب ص ‪۵۲‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۶۸‬ص‪ ،۲۷‬ب ‪ ،۱۵‬ح ‪۵۰‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪174‬‬
‫محبت اهل بیت‪ ،‬کفارۀ گناهان‬
‫در روایتی‪ C‬از امام موسی بن جعفرعلیه السالم ‪ ،‬دستور العملی به ما می آموزند‪ C‬که باید آن را رأس‬
‫العین خود قرار‪ C‬دهیم و دائما ً بدان عمل کنیم‪ .‬راوی به حضرت عرض كرد‪ :‬آقا‪ ،‬بعضی شیعیان شما‬
‫بدی هایی را مرتكب می شوند‪ C‬كه خیلی زشت است نام برد‪ .‬آیا ما از آن ها تبرّ ی به جوییم؟ امام علیه‬
‫السالم فرمودند‪ C:‬نه‪ ،‬اگر مُحبّ ما است از او تبرّ ی نه جویید ولی از عملش تبرّ ی به جویید؛ چون‬
‫عملش از ما نیست ولی خودش از ما است‪ .‬عرض كرد‪ :‬بگوییم فاسق‪ C‬است؟ فرمود‪ :‬نه‪ ،‬بگویید فاسق‬
‫العمل و طيّب الروح است؛ بین عمل و خودشان فرق بگذارید‪ .‬عملش فسق و از محیط والیت خارج‬
‫است ولی خودش فاسق‪ C‬نیست‪ ،‬خودش محبّ است‪ .‬لذا‪ ،‬می توان گفت که محبّت و والیت ‪ ،‬ك ّفارۀ‬
‫گناهان هم هست‪.‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ص َنا ِب ِه مِنْ ِوال َي ِتك ْم طِ يبا ل َِخلقِ َنا َو‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫صال َت َنا َعل ْيك ْم َو َما َخ َّ‬
‫در زیارت جامعۀ كبیره می خوانیم‪َ :‬و َج َع َل َ‬
‫وب َنا – صلوات و درود‪ C‬فرستادن بر شما چهار تا خاصیت دارد‬ ‫ار ًة َأِل ْنفُسِ َنا َو َت ْز ِك َي ًة لَ َنا َو َك َّف َ‬
‫ار ًة لِ ُذ ُن ِ‬ ‫َط َه َ‬
‫ار ًة لِ ُذ ُنوبِ َنا است‪ .‬از انجا که والیت‪ ،‬حقیقت و سرچشمۀ طهارت است ‪ ،‬انسان به‬ ‫كه یكی از آن ها َك َّف َ‬
‫اندازه ای كه متصل به آن سرچشمه است طاهر است و طهارت انسان به اندازۀ ارتباطش با آن حقیقت‬
‫است‪ .‬اگر حقیقت والیت را به كسی عنایت كرده باشند‪ ،‬عالمت این عنایت دوستی‪ C‬اهل بیت علیهم‬
‫السالم و محبت به آنها است و این محبت نشانۀ این است كه انسان حامل آن حقیقت است و به اندازه‬
‫ای كه انسان به آن حقیقت رسیده به طیب‪ ،‬طهارت‪ ،‬تزكیه و كفارۀ گناهان می رسد‪ .‬زیرا اگر كسی‬
‫محبت اهل بیت علیه السالم را دارد‪ ،‬این محبت مانع می شود كه از عمق وجودش‪ ،‬متمایل به معصیت‬
‫شود و از معصیت لذت ببرد‪ .‬بلكه انسان محب در همان حالی كه معصیت می كند‪ ،‬خودش با معصیت‬
‫خودش درگیر است‪ ،‬از باطن وجودش‪ C‬تائب و نادم است‪ .‬این ندامت همان توبه و كفاره است‪.‬‬
‫از این لطیف تر معنایش این است كه هر كجا محبت امیرالمؤمنین علیه السالم باشد‪ ،‬اصالً گناه نیست‪.‬‬
‫یعنی این محبت با بدی نمی تواند جمع شود؛ هر قلبی كه در آن امام علیه السالم حضور‪ C‬دارد و در او‬
‫ت والیت عنایت شده و مورد‪ C‬لطف و توجه است‪ ،‬این قلب به مقام محبت می رسد‪ .‬این محبت‬ ‫حقیق ِ‬
‫عالمت حضور‪ C‬محبوب است و هر كجا آن ها هستند‪ ،‬بدی نیست‪.‬‬

‫موضوع شفاعت‬
‫از مجموع آیات و روایات گفته شده در موضوع‪ C‬آخرت ‪ ،‬چنین به دست می آید که معیار خوبی و‬
‫تر ّقی (مثل پول در دنیای مادی) در آخرت ‪ ،‬به نور‪ C‬تعبیر‪ C‬شده است‪ .‬نور‪ C‬خودش ارزشمند است و‬
‫دلیل بر مقام افراد‪ .‬بعضی ها پر نور تر از دیگری‪ C‬هستند‪ .‬نكتۀ مهم در فهم شفاعت این است که این‬
‫نور قابل انتقال به دیگری هم هست‪ .‬حال این نور چیست؟ این از اسرار است که خارج از موضوع‬
‫این کتاب می باشد‪ .‬ولی در سطح پایین تر می دانیم که نور علم است‪ .‬نور والیت است‪ .‬نور خود امام‬
‫است‪ .‬نور ایمان است‪ .‬نور محبت به اهل بیت علیهم السالم است‪.‬‬
‫امام باقر‪ C‬علیه السالم نکته ای را در این باره می فرمایند که تا حتی راه گشای فهم موضوع شفاعت‬
‫مع ِت ِه دَ عا لَ ُه ِب َخ ٍ‬
‫یر‪- .‬‬ ‫أبص َر ِب َش َ‬ ‫مع ٌة ُتضی ُء لِل ّن ِ‬
‫اس‪َ ،‬ف ُك ُّل َمن َ‬ ‫است‪ .‬ایشان فرمودند‪ : ‬العالِ ُم َك َمن َم َع ُه َش َ‬
‫دانشمند مانند كسى است كه شمعى به همراه دارد كه به مردم نور مى دهد‪ ،‬پس هر كه در پرتو شمع‬
‫او ببیند‪ ،‬وى را دعاى خیر گوید‪ 1.‬اینجا است که می فهمیم‪ C‬موضوع خیر رساندن به دیگری‪ C‬می تواند‬
‫عکس العمل خوبی را داشته باشد و آنهم دعای خیر آنها است در مقابل کار خوبی که برایشان انجام‬
‫داده ایم‪.‬‬

‫احتجاج ‪ ،‬ج ‪ 1‬ص ‪ ، 11‬ح ‪6‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪175‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم در فرق بین عالم و زاهد می فرمایند‪ :‬اذا كان يوم القيامه بعث هَّللا العالم و‬
‫العابد‪ ،‬فاذا وقفا بين يدى هَّللا عز و جل قيل للعابد انطلق الى الجنة‪ ،‬و قيل للعالم قف تشفع للناس بحسن‬
‫تاديبك لهم‪ - 1.‬در روز‪ C‬رستاخيز خداوند‪ C‬عالم و عابد را بر مىانگيزد به عابد مى گويد‪ C‬خودت تنها به‬
‫سوى بهشت رو اما به عالم مى گويد براى مردمى‪ C‬كه تربيت كردى شفاعت كن! (آنها را نیز با خود‬
‫به بهشت ببر)‪ .‬یعنی مثل کسی که در این دنیا پول بیشتری دارد و می تواند به دیگران هم پولی تقسیم‬
‫کند ‪ ،‬در آخرت کسانی که در دنیا کار نیکی مثل آموزش را انجام داده اند می گویند به کسانی که‬
‫دوست داری کمک کن و با اینکار طبیعی است که دارای وجهه و شرف بیشتری‪ C‬در میان بهشتیان‬
‫می گردد‪.‬‬
‫ِين َو ْالمُْؤ ِم َنا ِ‬
‫ت َيسْ َعى ُنو ُر ُهم‪َ C‬بي َْن‬ ‫قرآن کریم نیز نسبت به مؤمنین در آخرت می فرماید‪َ :‬ي ْو َم َت َرى ْالمُْؤ ِمن َ‬
‫ات َتجْ ِري مِن َتحْ ِت َها اَأْل ْن َها ُر َخالِد َ‬
‫ِين فِي َها َذل َِك ه َُو ْال َف ْو ُز ْالعَظِ ي ُم‪( – .‬اين‬
‫‪2‬‬ ‫ِيه ْم َو ِبَأ ْي َمان ِِهم‪ُ C‬ب ْش َرا ُك ُم ْال َي ْو َم َج َّن ٌ‬
‫َأ ْيد ِ‬
‫ت‬
‫پيش رو و در سم ِ‬ ‫پاداش) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى نگرى كه نورشان ِ‬
‫راستشان به سرعت حركت مى‌كند (و به آن‌ها مى‌گويند) بشارت باد بر شما امروز به باغ‌هاى بهشتى‬
‫كه نهرها از پاى درختان آن جارى است؛ جاودانه در آن خواهيد ماند‪ .‬و اين همان رستگارى بزرگ‬
‫است‪.‬‬
‫امام باقرعلیه السالم دربارۀ آیۀ فوق فرمود‪ :‬رسول خدا صلی هللا علیه و آله فرمود‪ C:‬این نور‪ ،‬نور‬
‫مؤمنان است که پیشاپیش آنان در روز قیامت دوان است وقتی که خدا به این نور اذن می‌دهد که به‬
‫منزلش در بهشت‌های جاودان برسد ؛ مؤمنان از آن تبعیّت می‌کنند و این نور مقابلشان می‌دود تا‬
‫داخل بهشت جاودان می‌شود‪ C‬و آنان از پی آن نور می‌ روند‪ C‬تا با او داخل می‌شوند‪ .‬امّا منظور از‬
‫کلمۀ ِبَأیمانِهم (دست راست آنها) این است که شما هستید که به کمربند‪ C‬آل محمّد علیهم السالم چنگ‬
‫می‌زنید و آل پیامبر‪ C‬علیهم السالم به کمربند امام حسن و امام حسین علیهما السالم چنگ می‌زنند و‬
‫آن دو سرور‪ C‬نیز به کمربند امیرالمؤمنین‪ C‬علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السالم چنگ می‌زنند‪ C‬و ایشان نیز‬
‫کمربند رسول خدا صلی هللا علیه و آله را می‌گیرند تا با او داخل بهشت جاودان می‌ شوند؛ پس این‬
‫‪3‬‬
‫ات َتجْ ِری مِنْ َتحْ ِت َها اَأْل ْنها ُر خالِد َ‬
‫ِین فِیها ذلِکَ ه َُو ْال َف ْو ُز ْالعَظِ یم‪.‬‬ ‫است معنای‪ُ :‬ب ْشرا ُک ُم ْال َی ْو َم َج َّن ٌ‬
‫در روایت امام باقر علیه السالم دیدیم که امام (و در درجات پایین تر ‪ ،‬هر عالمی) صاحب نور است‬
‫و دیگران امکان استفاده از نور او را دارند‪ .‬و در روایت دوم‪ C‬در تفسیر آیۀ کریمه می بینیم که برای‬
‫استفاده از نور باالتر باید به نحوی‪ C‬به صاحب آن تمسک جوییم‪ C.‬در روایت زیر می بینیم که خیلی ها‬
‫می توانند صاحب نوری باشند که به درد دیگران می خورد ولی طبیعتا ً این نورها در درجات مختلفی‬
‫است‪.‬‬
‫محمّد بن‌اسماعیل از امام رضا علیه السالم نقل کرده است که فرمودند‪ :‬خداوند در درگاه سالطین‬
‫کسانی را دارد که خدا روی آنها را به برهان ‪ ،‬نورانی‪ C‬کرده و آنان را در بالد قدرت داده تا از‬
‫اولیایش دفع بال کنند و به‌وسیلۀ آنها امور مسلمین را اصالح کند‪ .‬مؤمنین از ترس ضرر به آنان پناه‬
‫می‌برند و شیعیان حاجتمند به آنها رو می آورند‪ ،‬و خداوند به‌وسیلۀ آنان رعیّتش را در دیار ظالمین‬
‫زمین اویند و همان کسانی‪ C‬هستند که‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ایمنی می‌دهد‪ .‬آن‌ها همان مؤمنین حقیقی هستند و امینان خدا در‬
‫‪ 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪305‬‬
‫‪ 2‬آیۀ ‪ 12‬سورۀ حدید‬
‫َأ‬ ‫ْ‬
‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۷‬ص‪ / ۲۰۵‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۳‬ص‪َ - ۳۱۶‬قا َل رسول هللا (صلی هللا علیه و آله) ه َُو ُنو ُر المُْؤ ِمنِینَ َیسْ عَ ی َب ْینَ ْید ِ‬
‫ِیه ْم ی َْو َم‬ ‫‪3‬‬

‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬


‫ِیه ْم حَ تی ی َْدخ ُل جَ نهْ عَ ْد ٍن َو ُه ْم َیت َبعُو َن ُه حَ تی ی َْدخلونَ‬ ‫َأ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْأ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ت عَ ْد ٍن َو المُْؤ ِمنونَ َیت َبعُو َن ُه َو ه َُو َیسْ عَ ی َب ْینَ ْید ِ‬ ‫القِیَا َمهْ ِإذا ذِنَ ُ ل ُه نْ َی تِیَ َمن ِزل ُه فِی جَ نا ِ‬
‫ْأ‬ ‫ْأ‬ ‫ْأ‬
‫ْن (علیه السالم) َو َی ُخ َذ ِ‬
‫ان‬ ‫مَعَ ُه َو َأمَّا َق ْول ُ ُه ِبَأیْمان ِِه ْم َفَأ ْن ُت ْم َت ُخ ُذونَ ِبحُجَ ِز آل محمد (علیهم السالم) َو َی ُخ ُذ آل ُ ُه ِبحُجَ ِز ْالحَ سَ ن (علیه السالم) َو ْالحُسَ ی ِ‬
‫ب (علیه السالم) َو َیْأ ُخ ُذ ه َُو ِبحُجَ ِز رسول هللا (صلی هللا علیه و آله) حَ َّتی ی َْد ُخلُونَ مَعَ ُه فِی جَ نهَّْ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ْن ِبی‌طالِ ٍ‬ ‫ِبحُجَ ِز امیرالمؤمنین (علیه السالم) عَ لِیِّ‌ب ِ‌‬
‫ات َتجْ ِری مِنْ َتحْ ِتهَا اَأْل ْنها ُر خا ِلدِینَ فِیها ذ ِلکَ ه َُو ْال َف ْو ُز ْالعَظِ ی ُم‪.‬‬ ‫عَ ْد ٍن َف َذ ِلکَ َق ْول ُ ُه ُب ْشرا ُک ُم ْالی َْو َم جَ َّن ٌ‬

‫‪176‬‬
‫ِیه ْم و نور آن‌ها برای اهل سماوات همانند نور ستارۀ درخشان برای اهل زمین‬ ‫ُنو ُر ُه ْم َیسْ عی َبی َْن َأ ْید ِ‬
‫است و‪ ‬قیامت‪ ‬از نور ایشان روشنی‪ C‬می‌گیرد‪ .‬به خدا قسم! برای بهشت خلق شدند و بهشت برای‬
‫ایشان خلق شده‪ ،‬گوارایشان باد! اگر خدا بخواهد مانعی برای هیچ یک از شما نیست که به آن برسید‪.‬‬
‫عرض کردم‪ C:‬فدایت گردم به چه وسیله‌ای؟ امام علیه السالم فرمود‪:‬با‪ C‬آن‌ها باشید و ما را خوشحال‬
‫‪1‬‬
‫کنید با ادخال سرور‪ C‬بر مؤمنین از شیعیان ما‪.‬‬
‫شفاعت یعنی استفاده دادن دیگران به وسیلۀ نوری که داریم‪ .‬بنابراین ‪ ،‬مؤمنین زیادی دارای قدرت‬
‫شفاعت هستند ولی بعضی ها کمتر و بعضی‪ C‬بیشتر‪ C.‬قال رسول هللا(ص)‪( :‬ثالثة یشفعون الى هللا‬
‫فی َّشفعون‪ :‬االنبیاء‪ ،‬ثم العلماء ثم الشهداء؛ سه گروهند که در نزد خداوند براى گنه کاران شفاعت مى‬
‫‪2‬‬
‫کنند و شفاعتشان مورد قبول واقع مىشود‪ :‬نخست انبیا‪ ،‬سپس علما‪ ،‬پس از آن شهداء‪.‬‬
‫قال امیرالمؤمنین علیه السالم‪ :‬لنا شفاعة و الهل مو ّدتنا‪ C‬شفاعة؛‪ 3‬امیرالمؤمنین (در ضمن حدیثى)‬
‫فرمودند‪ :‬براى ما و همچنین براى اهل مو ّدت و دوستى‪ C‬ما حق شفاعت وجود‪ C‬دارد‪.‬‬
‫طبق حديثی از امام صادق علیه السالم ‪ ،‬همۀ مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند‪ .‬ما من احد من االولين‬
‫و االخرين اال هو محتاج الى شفاعة محمد (ص) يوم القيامه‪ 4.‬به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه‬
‫توبه كردهاند و جرم آنها بخشوده شده‪ ،‬باز نياز به شفاعت دارند‪ ،‬و اين در صورتى ممكن است كه‬
‫اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود‪ .‬ولذا خیلی طبیعی است که ائمۀ اطهار‬
‫علیهم السالم دارای قدرت شفاعت تقریبا بی نهایتی هستند‪.‬‬
‫در تفسير برهان از امام كاظم علیه السالم به نقل از امیرالمؤمنین علیه السالم آمده‪ :‬از پيامبر صلی هللا‬
‫علیه و آله شنيدم‪ :‬شفاعتى الهل الكبائر من امتى ‪ -‬شفاعت من براى مرتكبين گناهان كبيره است‪.‬‬
‫(مقام پیامبر صلی هللا علیه و آله در شفاعت چنان باال است که فقط برای پوشیدن و تصحیح گناهان‬
‫کبیره ارزش دارد)‪.‬‬
‫شفاعت به اذن خداوند است‬
‫چندین آیه از قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که موضوع شفاعت زیر نظر خود خداوند متعال است‬
‫و اینطور‪ C‬نیست که هر کس به تواند شفاعت کند‪ .‬شفاعت کردن تابع یک سری قوانین الهی است‪.‬‬
‫َمن َذا الَّذِي َي ْش َف ُع عِ ْن َدهُ ِإالَّ بِِإ ْذ ِن ِه (‪ 255‬بقره) ‪ -‬کیست که در نزد خداوند‪ C‬براى دیگران شفاعت کند‬
‫مگر به اذن خداوند متعال؟‬
‫ِیع ِإالَّ مِن َبعْ ِد ِإ ْذ ِن ِه (‪ 3‬یونس) شفیعى نیست مگر پس از اذن خداوند‬
‫َما مِن َشف ٍ‬
‫اع ُة ِإالّ َمنْ َأذ َِن لَ ُه الرَّ حْ َمنُ َو َرضِ َى لَ ُه َق ْوال (‪ 109‬طه) در آن روز‪( C‬قیامت) شفاعت‬
‫َی ْومَِئ ٍذ ال َتن َف ُع ال َّش َف َ‬
‫هیچ کس سودى نبخشد جز آن کس که خداى رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند‬
‫او گردیده است‪.‬‬

‫َان َو َمکَّنَ لَ ُه فِی ْال ِباَل ِد‬ ‫ین َمنْ َنوَّ رَ هَّللا ُ ُس ْبحَ ا َن ُه َو َتعَ الَی َوجْ َه ُه ِب ْالبُرْ ه ِ‬ ‫ب ال َّساَل طِ ِ‬ ‫عَن الرِّ ضَ ا (علیه السالم) َقالَ‪ِ :‬إنَّ هَّلِل ِ ِبَأب َْوا ِ‬ ‫رَ َوی مُحَ َّم ُ‌دبْنُ‌ِإسْ مَاعِ ی َل ِ‬
‫‪1‬‬

‫ُ‬ ‫ُأ‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬


‫ِلی َْد َفعَ ِب ِه عَ نْ ْولِیَاِئ ِه َو یُصْ لِحَ ِب ِه مُورَ ْالمُسْ لِمِینَ ِإلَ ْی ِه ی َْلجَ ْالمُْؤ ِم ُنونَ مِنَ الضَّرَ ِر َو َی ْف َز ُع ذو ْالحَ اجَ ه مِنْ شِ یعَ ِت َنا َو ِب ِه یُْؤ مِنُ هَّللا ُ َتعَ الَی رَ ْوعَ َت ُه ْم فِی ِ‬
‫دَار‬
‫ت َکمَا َت ْز َه ُر ْالک ََواکِبُ‬
‫َاوا ِ‬ ‫ِیه ْم ی َْز َه ُر ُنو ُر ُه ْم َأِلهْ ِل ال َّسم َ‬ ‫د‬ ‫ْ‬
‫ی‬ ‫َأ‬ ‫نَ‬ ‫ْ‬
‫ی‬ ‫ب‬
‫َ‬ ‫عی‬ ‫سْ‬‫ی‬‫َ‬ ‫م‬‫ْ‬ ‫ه‬
‫ُ‬ ‫ر‬‫ُ‬ ‫و‬ ‫ُ‬
‫ن‬ ‫ک‬
‫َ‬ ‫ِئ‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫و‬ ‫الظلَ َمهْ ُأولَِئکَ ْالمُْؤ ِم ُنونَ حَ ًّقا َو ُأولَِئکَ ُأ َم َنا ُء هَّللا ِ فِی َأرْ ضِ ِه ُأ‬‫َّ‬
‫ِ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َأ‬
‫ت الجَ َّنهْ َل ُه ْم َف َهنِیئا ً لَ ُه ْم مَا عَ لَی حَ ِد ُک ْم ِإنْ َشا َء لَ َی َنا ُل هَذا ُکل ُه َقا َل‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬ ‫ْ‬
‫ور ِه ْم ُتضِ ی ُء القِیَامَه ُخلِقُوا َو ِ لِلجَ َّنهْ َو ُخلِ َق ِ‬ ‫ُأ‬ ‫َأْل‬ ‫َأِل‬
‫ض َو ولَِئکَ مِنْ ُن ِ‬ ‫الدُّرِّ یَّه هْ ِل ا رْ ِ‬
‫ُور عَ لَی ْالمُْؤ ِمنِینَ مِنْ شِ یعَ ِت َنا‪  .‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۷۲‬ص‪۳۸۴‬‬ ‫ال ال ُّسر ِ‬ ‫ت ِبمَا َذا جَ عَ لَنِیَ هَّللا ُ فِدَاکَ َقا َل َتکُونُ مَعَ ُه ْم َف َتسُرُّ َنا بِِإ ْد َخ ِ‬
‫قُ ْل ُ‬
‫‪ 2‬الخصال ‪ ،‬ص ‪ ، 156‬ح ‪197‬‬
‫‪ 3‬بحار األنوار ‪ ،‬ج ‪ ، ٨‬ص ‪٣٤‬‬
‫‪ 4‬المحاسن ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ ، 293‬ح ‪583‬‬

‫‪177‬‬
‫ُون ال َّش َفا َع َة ِإال َم ِن ا َّت َخ َذ عِ ند الرَّ حْ َم ِن َع ْه ًدا (‪ 87‬مریم) در قیامت هیچ کس مالک شفاعت نمى‬
‫ال َی ْملِک َ‬
‫باشد مگر کسى که (به پرستش حق) از خداى متعال عهد (تأییدیه) دریافت کرده است‪.‬‬
‫ضى َوهُم مِّنْ َخ ْش َی ِت ِه ُم ْش ِف ُق َ‬
‫ون (‪ 28‬انبیاء) و هرگز آن مقرّ بان درگاه الهى از‬ ‫ُون ِإالَّ لِ َم ِن ارْ َت َ‬
‫َوال َی ْش َفع َ‬
‫احدى جز آن کس که خدا از او راضى است شفاعت نمىکنند و آنها دائما ً از خوف قهر خدا هراسانند‪C.‬‬
‫علت اینهمه تأکید در وجود کنترل االهی در این است که ممکن است شفاعتی در غیر مکان صحیح‬
‫آن انجام پذیرد‪ .‬در اینصورت اگر کسی شفاعت حسنه و نیکویی انجام دهد ‪ ،‬خودش نیز از آن سود‬
‫می برد و اگر شفاعت بدی را انجام دهد ‪ ،‬وزر‪ C‬و بال آن گردن گیرش می شود‪ .‬خداوند در این زمینه‬
‫اع ًة َح َس َن ًة َي ُكن لَّ ُه َنصِ يبٌ ِّم ْن َها َو َمن َي ْش َفعْ َش َفا َع ًة َس ِّيَئ ًة َي ُكن لَّ ُه ِك ْف ٌل ِّم ْن َها َو َك َ‬
‫ان‬ ‫می فرماید‪ C:‬مَّن َي ْش َفعْ َش َف َ‬
‫هّللا ُ َعلَى ُك ِّل َشيْ ٍء ُّمقِي ًتا (‪ 85‬نساء)‪.‬‬
‫راوى حديث كه ابن ابى عمير است مى گويد‪ :‬از امام كاظم علیه السالم پرسيدم چگونه براى مرتكبان‬
‫ُون ِإاَّل لِ َم ِن ارْ َتضى مسلم‬
‫گناهان كبيره شفاعت ممكن است در حالى كه خداوند مى فرمايد‪َ :‬و ال َي ْش َفع َ‬
‫است كسى كه مرتكب كبائر شود مورد ارتضاء و خشنودى خدا نيست‪ .‬امام علیه السالم در پاسخ‬
‫فرمودند‪ :‬هر فرد با ايمانى كه مرتكب گناهى مى شود طبعا پشيمان خواهد شد و پيامبر صلوات هللا و‬
‫سالمه علیه فرموده‪ :‬پشيمانى‪ C‬از گناه توبه است ‪ ...‬و كسى كه پشيمان نگردد مؤمن واقعى‪ C‬نيست‪ ،‬و‬
‫شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او ظلم است‪ ،‬و خداوند مى فرمايد ظالمان دوست و شفاعت‬
‫كنندهاى ندارند‪.1‬‬
‫شفاعت نیز همچون سایر فیوضات حق تعالى سبب و مجراى خاصى دارد‪ ،‬اگر این سبب فراهم نشود‬
‫ب فیضهاى‪ C‬الهى جز از‬
‫این فیض هرگز به کسى نخواهد رسید‪ ،‬و این اسباب نیز هم چون سایر اسبا ِ‬
‫راه افعال اختیارى‪ C‬قابل تحصیل نیست‪ .‬و بهترین وسیله برای بهره بردن از شفاعت والیت اهل بیت‬
‫اطهار علیهم السالم است‪.‬‬

‫توبه ‪ ،‬شفاعت خود خداوند‬


‫ک َبابا ً ِإلَی‬ ‫ت الَّذِی َف َتحْ َ‬
‫ت لِ ِع َبا ِد َ‬ ‫امام سجّ اد علیه السالم در دعای ‪ 45‬صحیفۀ سجادیه می فرمایند‪َ  C:‬أ ْن َ‬
‫ک‬‫ار َ‬‫ت َت َب َ‬‫ب َدلِیاًل مِنْ َوحْ ِیکَ لَِئ اَّل یَضِ لُّوا َع ْنهُ‪َ ،‬فقُ ْل َ‬ ‫ت َعلَی َذلِکَ ْال َبا ِ‬ ‫ک‪َ ،‬و َس َّم ْی َت ُه ال َّت ْو َب ْه‪َ ،‬و َج َع ْل َ‬ ‫َع ْف ِو َ‬
‫ت َتجْ ِری مِنْ َتحْ ِت َها‬ ‫هللا َت ْو َب ًة َنصُوحا ً َعسی َر ُّبکُ ْم َأنْ ُیکَ ِّف َر َع ْنکُ ْم َسیِّئا ِتکُ ْم َو ی ُْد ِخلَکُ ْم َج َّنا ٍ‬‫اسْ ُمکَ ُتوبُوا ِإلَی ِ‬
‫ون‪َ :‬ربَّنا َأ ْت ِم ْم‬ ‫ِیه ْم َو ِبَأیْمان ِِه ْم‪َ ،‬یقُولُ َ‬ ‫ِین آ َم ُنوا َم َعهُ‪ُ ،‬نو ُر ُه ْم َیسْ عی َبی َْن َأ ْید ِ‬ ‫اَأْل ْنها ُر َی ْو َم ال ی ُْخ ِزی هللاُ ال َّن ِبیَّ َو الَّذ َ‬
‫ب َو‬ ‫اغفِرْ لَنا‪ِ ،‬إ َّنکَ َعلی ُک ِّل َشیْ ٍء َقدِیرٌ‪َ .‬ف َما ع ُْذ ُر َمنْ َأ ْغ َف َل ُد ُخو َل َذلِکَ ْال َم ْن ِز ِل َبعْ دَ َف ْت ِح ْال َبا ِ‬ ‫ورنا‪َ ،‬و ْ‬ ‫لَنا ُن َ‬
‫ِیل‪  .‬تویی آنکه برای بندگانت دری به‌ سوی بخشایش گشوده‌ای‪ ،‬و آن را توبه و بازگشت‬ ‫ِإ َقا َم ْه ال َّدل ِ‬
‫نامیده‌ای‪ ،‬و بر آن در از وحی و پیغام خود راهنمایی قرارداده‌ای‪ C‬تا از آن گمراه نشوند‪ ،‬پس تو خود‬
‫که نامت نیکو است فرموده‌ای‪ :‬به درگاه خداوند خالصانه توبه کنید‪ ،‬شاید پروردگارتان گناهانتان را‬
‫بپوشاند‪ C‬و شما را در باغهای بهشت وارد کند‪ .‬روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان‬
‫آورده اند رسوا نمی کند‪ .‬نورشان در مقابل و سمت راستشان جاری است و می گویند‪ :‬پروردگارا‪C‬‬
‫نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیزی توانا هستی‪( .‬امام سجّ اد علیه السالم پس از‬
‫ذکر این آیه و دستور‪ C‬خداوندی می فرمایند) پس بعد از گشودن در و بپا داشتن راهنما عذر و بهانۀ‬
‫کسی‌که از آمدن به آن منزل و جایگاه (بهشت جاوید‪ ،‬با جور بودن وسایل) غافل و بی‌ خبر باشد‬

‫تفسير برهان ج ‪ ، 3‬ص ‪57‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪178‬‬
‫چیست؟ ‪ 1‬گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ این خداوند‪ C‬متعال است که راحت ترین و‬
‫بهترین شفاعت را در اختیار ما گذاشته که از آن استفاده کنیم‪ .‬اسم این شفاعت ‪ ،‬توبه است‪ .‬کاری‬
‫بسیار ساده که نتیجه ای بسیار مهم و عالی را در بر دارد‪.‬‬

‫بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۹۵‬ص‪۱۷۲‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪179‬‬
‫قیام امام حسین علیه السالم‬

‫قیام امام حسین علیه السالم چنان قلب شیعیان را لرزانده که پس از قرن ها گذشت زمان از آن حادث‪CC‬ۀ‬
‫دردناک ‪ ،‬دانشمندان و متفکرین در تفسیر این حرکت و آثار آن ‪ ،‬باید گفت اتفاق نظر ندارند‪ .‬در این‬
‫نوشتار ‪ ،‬در نظر است یک برداشت شخصی بر اساس روایات اهل بیت علیهم السالم و مفه‪CC‬ومی‪ C‬ک‪CC‬ه‬
‫از والیت در این کتاب بدان پرداخته شده است ‪ ،‬دیدگاهی شاید متفاوت داده باشیم‪.‬‬

‫برای فهم این رویداد عظیم ‪ ،‬باید عمق خلقتی آن را در نظر گرفت و ن‪CC‬ه فق‪CC‬ط ی‪CC‬ک اث‪CC‬ر اجتم‪CC‬اعی آن‬
‫را‪ .‬بله شکی نیست که این رویداد ‪ ،‬تاریخ را عوض کرد ولی این فقط یک روی‪ C‬سکه است‪ .‬آنچه که‬
‫عوض شد ‪ ،‬روح خلقت نیز بود‪ .‬بهرحال ‪ ،‬ابتدا به جنبۀ م‪CC‬ادی و دنی‪CC‬وی قض‪C‬یه نگ‪CC‬اه می ک‪C‬نیم ت‪CC‬ا ب‪C‬ه‬
‫بخش نوری آن به پردازیم‪C.‬‬

‫سهل انگاری جامعۀ مسلمان‬

‫مردم یثرب با شنیدن پیام های پیامبری که در مکه ظهور‪ C‬کرده ب‪CC‬ود ‪ ،‬عاش‪CC‬ق آن پی‪CC‬ام ش‪CC‬دند‪ .‬در س‪CC‬ال‬
‫سيزدهم‪ C‬بعثت حدود ‪ 70‬نفر از يثربيان مسلمان ش‪CC‬ده‪ ،‬هم‪CC‬راه جم‪CC‬ع كث‪CC‬يرى‪( C‬ح‪CC‬دود ‪ 500‬نف‪CC‬ر) ب‪CC‬راى‬
‫شركت در مراسم حج و زيارت رسول خدا ص‪CC‬لى هللا عليه و آل‪CC‬ه راهى مك‪CC‬ه ش‪CC‬دند‪ ،‬و در آنج‪CC‬ا طب‪CC‬ق‬
‫قرار‪ ،‬با گذشتن پاسى از شب دو نفر دو نفر يا يكى يكى و دور از ديد مشركان در كنار جم‪CC‬رۀ عق‪CC‬بی‬
‫اجتماع کرده و با رسول خدا صلى هللا عليه و آله ديدار كردن‪CC‬د‪ 1.‬و بیعت نمودن‪C‬د‪ C‬ک‪CC‬ه دس‪CC‬ت از ی‪CC‬اری‬
‫ایشان و خاندانشان برندارند‪C.‬‬
‫ولی در سال های اخر زندگانی‪ C‬ایشان ‪ ،‬دیگر آن شوق اولیه وجود نداشت و منافقین در جامعه ک‪CC‬امالً‬
‫رشد کرده بودند‪ C.‬به ح‪ّ C‬دی ک‪CC‬ه در روز غ‪CC‬دیر ‪ ،‬پی‪CC‬امبر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه نگ‪CC‬رانی ج‪CC‬دی از‬
‫عکس العمل تند بعضی از صحابه را داشت‪ 2‬که نکند همه چیز را عوض کنند – که همینطور‪ C‬هم شد‬
‫و پس از فقط دو ماه و نیم دنیای اسالم را واژگون کردند‪ .‬ایشان در خطب‪CC‬ۀ غ‪CC‬دیر فرمودن‪CC‬د‪ C:‬و من از‬
‫جبرئیل درخواستم که از خداوند‪ C‬سالم اج‪CC‬ازه ده‪CC‬د و م‪CC‬را از این م‪CC‬أموریت مع‪CC‬اف نمای‪CC‬د ‪ .‬زی‪CC‬را کمی‬
‫پرهیزگ‪CC‬اران و ف‪CC‬زونی منافق‪CC‬ان و دسیس‪CC‬ۀ مالمت گ‪CC‬ران و مک‪CC‬ر مس‪CC‬خره کنن‪CC‬دگان اس‪CC‬الم را می دانم؛‬
‫همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده‪ :‬به زبان چیزی را می گویند که در دل هایشان‬
‫‪3‬‬
‫نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند‪ C‬بس بزرگ است‪.‬‬

‫بهرحال مشکالت ناشی از عملکرد منافقین خیلی قبل از غدیر شروع‪ C‬شده بود‪ .‬داستان سوء قص‪CC‬د ب‪CC‬ه‬
‫جان پیامبر اکرم صلی هللا علی‪CC‬ه و آل‪C‬ه ‪ ،‬آنهم توس‪C‬ط‪ C‬ص‪C‬حابیان ب‪CC‬زرگ و مع‪C‬روف‪ C‬ایش‪C‬ان خ‪CC‬ود نش‪C‬انۀ‬
‫واضحی‪ C‬است بر فعال بودن منافقین و اهداف شوم ضد اسالمی آنها‪.‬‬

‫سوء قصد به جان پیامبر (ص)‬

‫هنگامی که پیامبر اکرم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌آله‌وسلّم‪ C‬به همراه کاروان از غزوۀ تبوک به مدینه بازمی‪C‬‬
‫‌گشت در بین راه گروهی از اصحاب توطئه کردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باریکی‪C‬‬
‫بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود‪ .‬این حادثه در سال‬
‫نهم هجری یعنی یک سال و چند ماه قبل از واقعۀ غدیر رخ داده است‪.‬‬
‫السيرة النبويه‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪301‬‬ ‫‪1‬‬

‫این نگرانی چنان زیاد بوده که خداوند خودش ضمانت می دهد و در آیۀ ‪ 67‬سورۀ مائده می فرماید‪َ :‬وهللا یعْ صِ مُک مِنَ ال ّن ِ‬
‫اس‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪180‬‬
‫پیامبر‪ C‬صلی‌هللا‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از این توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود‪ C‬تا زمام شترش را بگیرد و‬
‫حُذیفه نیز آن را براند‪ .‬پیغمبر‪ C‬از کاروان خواستند که کوه را دور بزنند و خود از روی گردنه که‬
‫میان بر بود رفتند‪ .‬در همان حال شبانه که می‌رفتند صدای هجوم آن گروه را که صورت خود را‬
‫پوشانده بودند‪ C‬از پشت سر شنیدند که در پی ایشان بودند‪ .‬پیامبر صلی‌هللا‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم خشمگین‬
‫شدند و به حُذیفه دستور‪ C‬دادند تا آنها را شناسایی کند حذیفه با عصای سرکجی که داشت به سر و‬
‫صورت‪ C‬شترهای‪ C‬منافقین حمله‌ور گردید‪ .‬آنها ترسیدند لذا با شتاب گریختند و خود را در میان مردم‪C‬‬
‫‌انداختند‪ .‬حذیفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد‪ .‬پیامبر فرمود‪ :‬ای حذیفه آیا کسی از آنها را‬
‫شناختی؟‪ C‬حذیفه گفت شتر فالنی و فالنی را شناختم‪ C‬و تاریکی شب زیاد بود و آنها روی خود را‬
‫پوشانده بودند‪C.‬‬

‫پیامبر‪ C‬صلی‌هللا‌ علیه‌ و‌آله فرمودند‪ :‬آیا دانستی که ماجرای‪ C‬آنها چیست و چه می‌ خواهند؟ عرض کرد‬
‫نه یا رسول هللا‪ .‬حضرت فرمود‪ C:‬آنها تصمیم داشتند تا با من حرکت کنند و هر وقت به گردنه وارد‬
‫شدم مرا از آن به پایین بیندازند‪ C‬و بکشند‪ .‬حذیفه گفت آیا وقتی مردم رسیدند‪ C‬آنها را مجازات نمی‬
‫‌فرمایی؟ پیامبر فرمود‪ C‬خوش ندارم‪ C‬که مردم هر جا نشستند بگویند محمّد اصحاب خود را کشت‪.‬‬
‫آنگاه رسول خدا آنان را یک‌یک نام برد‪ .‬ابن حزم اندلسی نام هفت نفر از آنها را آورده است‪ 1‬که‬
‫جز یکنفر ‪ ،‬همگی از بزرگان صحابه هستند‪.‬‬

‫صحیفۀ ملعونه‬

‫صحیفۀ َملعونه یا نوشتار‪ C‬مشئوم ‪ ،‬پیمان‌نامۀ تعدادی از صحابۀ پیامبر‪ C‬صلی هللا علیه و آله است ک‪CC‬ه‬
‫َ‬
‫در مخالفت با رسیدن خالفت به امیرالمؤمنین علیه السالم نوشته شده اس‪CC‬ت‪ .‬گ‪CC‬روهی از ص‪CC‬حابه پیش‬
‫از واقعۀ غدیر با هم پیمان بستند که نگذارند خالفت به خاندان پیامبرصلوات هللا و سالمه علیه برسد‪.‬‬
‫پس از واقعۀ غدیر نیز در مدینه جمع شدند و بر پیمان خود تأکید کردند‪ .‬پیامبر ص‪C‬لی هللا علی‪C‬ه و آل‪C‬ه‬
‫در خطبۀ غدیر اصحاب صحیفه را اهل آتش دانسته و از آنان بیزاری‪ C‬جست‪.‬‬

‫تعدادی از این افراد‪ :‬ابوبکر‪ ‬و‪ ‬عمر‪ ‬و‪ ‬عثمان‪ ‬و‪ ‬طلحه‪ ‬و‪ ‬عبدالرحمن بن عوف‪ ‬و‪ ‬سعد بن ابی‬


‫‌وقاص‪ ‬و‪ ‬ابو عبیدۀ جراح‪ ‬و‪ ‬معاویه بن ابی‌سفیان‪ ‬و‪ ‬عمرو بن عاص‪ ‬و‪ ‬سعید بن عاص‪ ‬و‪ ‬ابوموسی‪C‬‬
‫اشعری‪ ‬و‪ ‬مغیره بن شعبه‪ ‬و‪ ‬اوس بن حدثان‪ ‬و‪ ‬ابوهریره‪ ‬و‪ ‬ابوطلحه انصاری‪ ‬از جمله کسانی‪ C‬بودند‪ C‬که‬
‫در این طرح شرکت داشتند‪ .‬ایشان ابتدای جلسه‪ ‬پیمان‪ ‬بستند که‪ ‬حکومت‪ ‬را غصب کنند و نگذارند تا‬
‫خالفت به علی علیه‌ السّالم برسد‪ .‬به همین دلیل در این جلسه‪ ،‬چهار نفر (ابوبکرو‪ C‬عمر و ابوعبیدۀ‬
‫جراح و سالم بن حبیبه) به ترتیب برای رسیدن به مقام‪ ‬رهبری‪ C‬مسلمانان‪ ‬مورد تأیید واقع شدند!! سپس‬
‫بعد از مشورت با یکدیگر و اتفاق نظر‪ ،‬متنی را به دست خط سعید بن عاص نوشته و به امانت‌دار‬
‫خود یعنی ابوعبیدۀ جراح سپردند‪ .‬او نیز این متن را به عنوان پیمان‌نامه در‪ ‬کعبه‪ ‬پنهان نمود‪ .‬نکتۀ‬
‫جالب وجود شخصی‪ C‬است بنام سالم بن حبیبه‪ .‬او که یک غالم بود ‪ ،‬نه شخصیتی‪ C‬قبیله ای داشت و نه‬
‫از انصار بود‪ .‬او جزو‪ C‬محترم‪ C‬و مهم این گروه شد فقط به این دلیل که شدیداً با امیرالمؤمنین علی علیه‬
‫السالم دشمنی‪ C‬داشت‪ .‬شاید جالب باشد نگاهی به بخش هایی از این صحیفه بیندازیم‪:‬‬

‫‪ ...‬رسول‪ C‬خدا صلی‌ هللا‌ علیه‌ و‌آله کسی را به عنوان جانشین خویش معرفی‪ C‬نکرد تا‬
‫اینکه مبادا حکومت بشکل‪ ‬ارثی‪ ‬در یک خانواده استمرار‪ C‬یابد و به باقی مسلمین نرسد‬
‫و همچنین قدرتی برای اغنیاء انباشته نشود و اینکه جانشین نگوید این امر (خالفت)‬
‫تا‪ ‬روز‪ C‬قیامت‪ ‬در فرزندان او است‪ .‬پس آنچه بر مسلمانان واجب است این است که‬
‫بعد از در گذشت خلیفه‌ای از خلفاء‪ ،‬صاحبان رأی و مصلحت اندیشان جمع شوند‪ C‬و‬
‫المحلّی‪ ،‬ابن حزم اندلسی‪ ،‬ج‪ ،۱۱‬ص‪۲۲۴‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪181‬‬
‫مشورت کنند تا کسی را که مستحق خالفت می‌ دانند‪ ،‬ولیّ امر قرار‪ C‬دهند و او را‬
‫صاحب اختیار امورشان‪ C‬قرار‪ C‬دهند؛ چرا که برای اهل تمام زمانها‪ C‬کسی از ایشان که‬
‫صالحیت خالفت را دارد‪ ،‬مخفی نیست‪ .‬پس اگر کسی از مردم ادعی کند که رسول‌‬
‫هللا صلی ‌هللا‌علیه‌ و‌آله‌وسلّم‪ C‬شخصی را بطور‪ C‬مشخص برای مردم معین نمود و اسم و‬
‫نسب او را یاد کرده‌ است‪ ،‬کالم باطلی را گفته و بر خالف آنچه اصحاب محمد‬
‫صلوات هللا و سالمه علیه و جماعت مسلمین آن را می‌دانند‪ ،‬عمل ننموده است! اگر‬
‫کسی ادعا کند که خالفت وراثتی‪ C‬است و رسول‌هللا (ص) ارث برده می‌شود‪ ،‬کالم‬
‫محالی را گفته؛ زیرا رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه فرمود‪ :‬ما گروه‪ ‬انبیاء‪ ‬ارث‬
‫نمی‌گذاریم‪ C‬و آنچه از ما باقی‪ C‬می ماند‪ ‬صدقه‪ ‬است‪ .‬اگر کسی ادعا کند که خالفت فقط‬
‫در یک فرد معینی از مردم‪ C‬است و آن شخص خود او است و برای دیگران چنین‬
‫صالحیتی نیست‪ ،‬به این عنوان که او بعد از‪ ‬نبوت‪ ‬جای دارد‪ ،‬دروغ‪ ‬گفته؛ زیرا پیامبر‪C‬‬
‫(ص) فرمود‪ :‬اصحاب‪ ‬من مانند ستارگان هستند‪ ،‬به هر کدام از ایشان که اقتداء کنید‬
‫هدایت می‌شوید‪ C.‬اگر کسی ادعا کند که مستحق خالفت و‪ ‬امامت‪ ‬است‪ ،‬به دلیل اینکه‬
‫با رسول‌ هللا (ص) نسبت فامیلی‪ C‬نزدیک دارد پس نتیجه بگیرد که خالفت مختص او‬
‫و‪ ‬نسل‪ ‬اوست که به ارث می‌برند و در هر زمانی‪ C‬خودشان را مستحق بدانند و‬
‫صالحیت دیگران را به خاطر نداشتن قرب به رسول‌ هللا صلی‌ هللا‌ علیه‌و‌آله‌ رد کنند و‬
‫امامت به سبب قرابت به او و فرزندانش نمی‌رسد حتی اگر از نظر نسب به پیامبر‬
‫صلی‌ هللا‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم نزدیک باشد؛ چرا که خداوند می‌فرماید‪ِ :‬إنَّ َأ ْك َر َم ُك ْ‪C‬م عِ ْندَ ِ‬
‫هَّللا‬
‫َأ ْتقا ُك ْم‪ ... .‬و کسی که این عملکرد مسلمین را دوست ندارد‪ ،‬مخالفت با حقیقت و‬
‫مخالفت با کتاب خدا نموده و از جماعت مسلمانان دوری‪ C‬نموده‪ ،‬پس باید او را به‬
‫خاطر مصلحت امت اسالمی‪ ،‬بکشید! چرا که رسول‌هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و‌آله‌وسلّم‪C‬‬
‫فرمودند‪ :‬کسی که به اجتماع مسلمانان ملحق نشود پس موجب‪ ‬تفرقه‪ ‬باشد‪ ،‬او را‬
‫بکشید‪ .‬پس باید آن فرد را کشت‪ ،‬هر که می‌ خواهد باشد؛ چرا که اتحاد‪ ،‬رحمت‪ ‬است‬
‫و تفرقه‪ ‬عذاب؛ و امت من هرگز بر‪ ‬گمراهی‪ ‬اجتماع نمی‌کنند و تمامی مسلمانان یک‬
‫دست هستند در برابر دیگران‪ .‬کسی از جماعت مسلمانان جز تفرقه افکن و‪ ‬دشمن‪،‬‬
‫خارج نمی‌شود‪ .‬پس خدا و پیامبر (ص) خونش را‪ ‬مباح‪ ‬نموده و کشتن چنین شخصی‪C‬‬
‫‪1‬‬
‫مباح است‪.‬‬
‫ط‪CC‬بری‪ C‬از عم‪CC‬ر هنگ‪CC‬امی ک‪CC‬ه ض‪CC‬ربت خ‪CC‬ورده ب‪CC‬ود و ب‪CC‬ه فک‪CC‬ر جانش‪CC‬ینی ب‪CC‬ود نق‪CC‬ل می کن‪CC‬د ک‪CC‬ه گفت‪:‬‬
‫اگر‪ ‬ابوعبیده‪ ‬یا‪ ‬سالم‪ ‬زنده بودند خالفت را ب‪CC‬ه آنه‪CC‬ا می‌س‪CC‬پردم‪ .‬یع‪CC‬نی او هن‪CC‬وز ب‪CC‬ر عه‪CC‬د خ‪CC‬ود در این‬
‫صحیفه تا آخر عمر پابرجا بود‪.‬‬

‫رز ّیة الخمیس‬

‫شهید سید محمد باقر‪ C‬صدر پس از بیان اینکه در زمان پیغمبر صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه ‪ ،‬مس‪CC‬لمانان ب‪CC‬ه دو‬
‫‪3‬‬
‫دسته تقسیم شدند‪ 2‬می نویسد‪:‬‬

‫یکی از عوامل گسترس رویکرد دوم (رویکرد اجتهادی) در میان صفوف مسلمانان ‪ ،‬آن بود ک‪CC‬ه این‬
‫رویکر‪ C‬با میل ط‪C‬بیعی انس‪C‬ان س‪C‬ازگاری‪ C‬دارد؛ زی‪C‬را انس‪C‬ان بط‪C‬ور‪ C‬ط‪C‬بیعی‪ C‬تمای‪C‬ل دارد ک‪C‬ه ب‪C‬ر حس‪C‬ب‬
‫مصلحتی‪ C‬که خود می فهمد و ارزیابی می کند ‪ ،‬زندگی نماید ‪ ،‬نه بر حس‪CC‬ب تص‪CC‬میمی ک‪CC‬ه مف‪CC‬ادش را‬
‫در نمی یابد‪.‬‬

‫بحار االنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۸‬ص‪.۱۰۲‬‬ ‫‪1‬‬

‫یک دسته دستورات االهی را تعبّدی قبول می کردند و گروه دوم نظر خود را هم در اطاعت از دستورات االهی دخیل می دانستند‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫پژوهشی دربارۀ والیت‪ ، C‬ص ‪65‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪182‬‬
‫نمایندگان این رویکرد‪ ،‬برخی از صحابۀ بزرگ و پ‪CC‬ر ج‪CC‬رأت بودن‪C‬د‪ ، C‬مانن‪CC‬د عم‪CC‬ر بن خط‪C‬اب ک‪C‬ه در‬
‫موارد‪ C‬گوناگون برخالف نص سخن رسول خدا صلی هللا علیه و آله با وی به چ‪CC‬ون و چ‪CC‬را پ‪CC‬رداخت؛‬
‫زیرا باور داشت که وقتی‪ C‬اطمینان دارد اجتهادش در تعیین مص‪CC‬لحت ‪ ،‬ب‪CC‬ه خط‪CC‬ا نرفت‪CC‬ه اس‪CC‬ت ‪ ،‬چ‪CC‬نین‬
‫حقی را دارد‪ .‬در این زمینه می توانیم به مواردی از این دست بنگ‪CC‬ریم‪ :‬موض‪C‬ع‪ C‬وی در براب‪C‬ر‪ C‬ص‪CC‬لح‬
‫حدیبیه و استداللش در این زمینه‪ 1،‬رفتار‪ C‬او دربارۀ اذان و حذف کردن (حیّ علی خیر العمل)‪ 2،‬اقدام‬
‫وی در برابر رسول خدا صلی هللا علیه و آله در مسئلۀ تشریع‪ C‬متعۀ حج‪ 3،‬و دیگ‪CC‬ر مواض‪CC‬ع اجته‪CC‬ادی‬
‫‪4‬‬
‫او‪.‬‬

‫این هردو رویکرد‪ C‬در مجلس رسول خدا صلی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه در واپس‪CC‬ین روز زن‪CC‬دگانی‪ C‬اش بازت‪CC‬اب‬
‫یافت‪ .‬بخاری در کتاب صحیح از ابن عباس روایت نموده که چون زمان احتضار‪ C‬رس‪CC‬ول خ‪CC‬دا ص‪CC‬لی‬
‫هللا علیه و آله فرا رسید ‪ ،‬در اتاق وی مردانی از جمله عمربن خطاب حضور‪ C‬داشتند‪ .‬پیامبر فرم‪CC‬ود‪:‬‬
‫برایم چیزی بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که از این پس هرگز گم‪CC‬راه نش‪CC‬وید! عم‪CC‬ر گفت‪ :‬درد‬
‫بر رسول خدا صلی هللا علیه و آله سخت غلبه ک‪C‬رده اس‪C‬ت‪ .‬ق‪C‬رآن ن‪C‬زد ش‪C‬ما اس‪C‬ت و همین کت‪C‬اب خ‪C‬دا‬
‫برای ما کفایت می کند‪ .‬کسانی که در اتاق بودن‪CC‬د ‪ ،‬دچ‪CC‬ار اختالف و س‪CC‬تیز ش‪CC‬دند‪ .‬ب‪CC‬رخی گفتن‪CC‬د‪ :‬پیش‬
‫آیید تا پیامبر برایتان نامه ای بنگارد که از آن پس گمراه نشوید‪ .‬اما بعضی هم‪CC‬ان س‪CC‬خن عم‪CC‬ر را ب‪CC‬ر‬
‫زب‪CC‬ان راندن‪CC‬د‪ .‬هنگ‪CC‬امی ک‪CC‬ه ن‪CC‬زد پی‪CC‬امبر‪ ،‬س‪CC‬خنان بیه‪CC‬وده ف‪CC‬راوان زده ش‪CC‬د‪ ،‬و ب‪CC‬ه اختالف پرداختن‪CC‬د‪،‬‬
‫‪5‬‬
‫آنحضرت به آنها فرمود‪ :‬برخیزید‪C.‬‬

‫ابن عباس حادثۀ فوق‪ C‬را رزیّة الخمیس نامی‪C‬د‪ .‬یع‪C‬نی مص‪C‬یبت روز‪ C‬پنجش‪C‬نبه‪ .‬زی‪C‬را براس‪C‬تی این حادث‪C‬ه‬
‫یک مصیبت بود‪ .‬امام حسین علیه السالم در این حادثه شهید شد! بلکه دنیای اسالم در این روز مس‪CC‬یر‬
‫خود را از دست داد‪ .‬وقتی یک مسلمان بتواند‪ C‬شخصیتی چون پی‪CC‬امبر‪ C‬اک‪CC‬رم را ک‪CC‬ه علّت وج‪CC‬ودی تم‪CC‬ام‬
‫‪C‬وحى (‪ 3‬و ‪4‬‬ ‫کون و مکان است و به تأیید خداوند‪ C‬متعال َو َما يَنطِ ُق َع ِن ْال َه‪Cَ C‬وى ۝ ِإنْ ُه‪Cَ C‬و ِإاَّل َوحْ يٌ ُي‪َ C‬‬
‫نجم) کلمه ای را از خود نمی گوید بلکه تمام سخنان ایشان وحی است؛ چنین زیر پای بگذارد و نسبت‬
‫هذیان به ایشان بدهد ‪ ،‬باید گفت علی االسالم السالم‪ .‬که واقعا همینط‪CC‬ور‪ C‬هم ب‪CC‬ود و اس‪CC‬الم در این روز‬
‫پایان یافت! اگر عظمت این جنایت را هنوز درک نک‪CC‬رده ای‪CC‬د ‪ ،‬کمی تأمّل نمایی‪CC‬د و ب‪CC‬ه آن فک‪CC‬ر کنی‪CC‬د‪.‬‬
‫یکی از مستبصرینی که نویسنده با او ارتباط‪ C‬داشت ‪ ،‬متولی‪ C‬سالیان اخیر در مراقد مبارکۀ سلمان پ‪CC‬اک‬
‫و یاران ایشان در مدائن عراق است‪ .‬از ایشان سؤال کردم که دلیل قبول مذهب شیعه چ‪CC‬ه ب‪CC‬وده اس‪CC‬ت؟‬
‫او گفت‪ :‬ابت‪CC‬دا من مط‪CC‬البی را نس‪CC‬بت ب‪CC‬ه رزیّة الخمیس ش‪CC‬نیدم‪ C‬و آن را ب‪CC‬اور نمی ک‪CC‬ردم‪ C‬؛ زی‪CC‬را خیلی‬
‫عجیب و ب‪CC‬اورنکردنی ب‪CC‬ود‪ .‬ولی وق‪CC‬تی‪ C‬تحقی‪CC‬ق نم‪CC‬ودم‪ C‬و دی‪CC‬دم ک‪CC‬ه براس‪CC‬تی‪ C‬چ‪CC‬ه ظلمی ب‪CC‬ر پیغم‪CC‬بر و‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم رفته است ‪ ،‬شیعه شدم‪ .‬اهمیّت این حادثۀ شوم واقعا ً همینقدر است‪.‬‬

‫متاسفانه مخالفت های علنی از این قبیل چیزی عادی شده بود‪ .‬از جملۀ آنها مخالفت بعضی از صحابه‬
‫با فرماندهی اسامة بن زید بود‪ .‬مبن‪C‬ای مخ‪C‬الفت آنه‪C‬ا ب‪C‬ر این اس‪C‬اس ب‪C‬ود ک‪C‬ه اس‪C‬امه خیلی ج‪C‬وان اس‪C‬ت‪.‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله با آن حال مریضی‪ ، C‬خطبه ای می خوانند‪ C‬و در آن تأکید می کنند ک‪CC‬ه‬
‫‪6‬‬
‫اسامه برای فرماندهی‪ C‬همانقدر شایستگی دارد که پدرش قبال داشت‪.‬‬

‫سقیفۀ بنی ساعده‬

‫السیرة النبویة ‪ ،‬ج ‪ ، 2‬ص ‪ / 316‬صحیح بخاری ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪182‬‬ ‫‪1‬‬

‫شرح المقاصد ‪ ،‬ج ‪ ، 5‬ص ‪283‬‬ ‫‪2‬‬

‫مسند احمد ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪325‬‬ ‫‪3‬‬

‫صحیح بخاری ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪ / 252‬مسند احمد ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪304‬‬ ‫‪4‬‬

‫صحیح بخاری ‪ ،‬ج ‪ ، 7‬ص ‪9‬‬ ‫‪5‬‬

‫المغازی ‪ ،‬ج ‪ ، 3‬ص ‪1119‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪183‬‬
‫ماجرای سقیفۀ بنی ساعده خود داستانی دراز دارد‪ .‬سعد بن عباده رئیس قبیل‪CC‬ۀ خ‪CC‬زرج اگ‪CC‬ر از دوس‪CC‬تان‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم نبود ‪ ،‬یقینا ً از دشمنان ایشان نب‪CC‬ود‪ .‬پس‪CC‬ر ب‪CC‬زرگ او قیس ‪ ،‬از ی‪CC‬اران نزدی‪CC‬ک‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم در زمان خالفتشان بود‪ .‬او اولین فرماندار امام علیه السالم بر مصر ش‪CC‬د‪ .‬ب‪CC‬ا‬
‫اینحال‪ ،‬کسی که سقیفه را راه انداخت ‪ ،‬سعد بن عباده بود نه اب‪CC‬وبکر و عم‪CC‬ر‪ .‬او ک‪CC‬ه مث‪CC‬ل دیگ‪CC‬ران از‬
‫حادثۀ غدیر خبر داشت ‪ ،‬چ‪C‬را بای‪C‬د جلس‪CC‬ه ای (کنفرانس‪CC‬ی) تش‪C‬کیل ده‪C‬د ت‪C‬ا نس‪CC‬بت ب‪C‬ه خالفت مش‪C‬ورت‪C‬‬
‫نمایند؟ امیرالمؤمنین علیه الس‪CC‬الم در زم‪CC‬ان خالفت خ‪CC‬ود ‪ ،‬در ی‪CC‬ک نوش‪CC‬تۀ کت‪CC‬بی ک‪CC‬ه ده نف‪CC‬ر را هم ب‪CC‬ر‬
‫نوشتن آن شاهد می گیرند و می خواهند که این نوشته در مجمع عام خوانده شود پ‪CC‬رده از این راز ب‪CC‬ر‬
‫می دارند و پس از تعریف از انصار از قول آنها می فرمایند‪ C:‬أما إذا لم تسلموها لعلي فص‪DD‬احبنا أح‪DD‬ق‬
‫بها من غيره‪ .1‬با اینکه مجلس برای انصار بوده است ولی طرفداران سعد بن عب‪CC‬ادة وی‪CC‬ا پس‪CC‬رش قیس‬
‫چ‪CC‬نین می گوی‪CC‬د‪ :‬اگ‪CC‬ر نمی خواهی‪CC‬د ک‪CC‬ه خالفت را ب‪CC‬ه علی بس‪CC‬پارید ‪ ،‬پس به‪CC‬ترین کس رئیس خودم‪CC‬ان‬
‫است‪.‬‬

‫وضع و جو موجود در مدینه چنان شده بود که گویی‪ C‬همۀ مردم و به خصوص انص‪CC‬ار ک‪CC‬ه اه‪CC‬ل مدین‪CC‬ه‬
‫بودند و خود را به نوعی شریک در پیشبرد اسالم می دیدند ‪ ،‬نمی خواستند‪ C‬که امیرالمؤمنین علی علیه‬
‫السالم خلیفۀ پیغمبر گردد‪ .‬لذا سعد جلسه را تشکیل داد تا شاید اقال خودش که به امام نزدیک تر است‪،‬‬
‫خلیفه شود‪ .‬ولی نتیجه همان شد که سعد از آن می ترسید‪ .‬سه نفر از قریش توانس‪CC‬تند جلس‪CC‬ه ای را ک‪CC‬ه‬
‫بر علیه قریش‪ C‬تشکیل شده بود به نفع خود تبدیل نمایند و مسیر اسالم را تغییر دهند‪ .‬نکت‪C‬ۀ دیگ‪C‬ری‪ C‬ک‪C‬ه‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم در همین نوشته ذکر می کنند این است که وقتی‪ C‬سعد بن عب‪C‬ادة دی‪CC‬د (ک‪C‬ه ک‪C‬ار‬
‫ناجور شد و) م‪CC‬ردم ب‪CC‬ا اب‪CC‬وبکر‪ C‬بیعت کردن‪C‬د‪( C‬از ک‪CC‬ار تش‪CC‬کیل این جلس‪CC‬ه پش‪CC‬یمان ش‪CC‬د و) گفت‪ :‬من این‬
‫خالفت را برای خودم‪ C‬نمی خواستم‪ C‬ولی دیدم می خواهید آن را از علی دور کنید‪ .‬او تأکید می کن‪CC‬د ک‪CC‬ه‬
‫من با ابوبکر بیعت نمی کنم تا اینکه امیرالمؤمنین علیه السالم بیعت نماید‪ .‬سپس از شهر خارج ش‪CC‬ده و‬
‫‪2‬‬
‫کشته می شود در حالیکه با ابوبکر بیعت نکرده بود‪.‬‬

‫قبیلۀ بنی أسلم نیز که از قریش بودند و در مدینه غریبه ‪ ،‬ب‪CC‬ه ط‪CC‬ور تص‪CC‬ادفی در هم‪CC‬ان روز ب‪CC‬ه مدین‪CC‬ه‬
‫آم‪C‬ده بودن‪CC‬د‪ .‬اف‪C‬راد این قبیل‪CC‬ه ب‪C‬ا ره‪C‬بری عم‪CC‬ر ب‪C‬ه کم‪C‬ک شورش‪CC‬یان ش‪CC‬تافتند و از م‪CC‬ردم ب‪C‬ه زور بیعت‬
‫خواستند‪ .‬چنان این ج‪CC‬و س‪CC‬ازی‪ C‬م‪CC‬ؤثر ب‪CC‬ود ک‪C‬ه ش‪CC‬خص قوی‪CC‬دلی چ‪CC‬ون عمّار مت‪CC‬أثر‪ C‬می ش‪CC‬ود و فک‪CC‬رش‬
‫متزلزل گشته از ی‪CC‬اری امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم س‪CC‬رباز می زن‪CC‬د‪ .‬البت‪CC‬ه او پس از چن‪CC‬د روز متوج‪CC‬ه‬
‫خطای خود شده و بر می گردد‪ .‬ولی نکته در این است که جوّ موجود‪ C‬در مدینه چیز دیگری شده ب‪CC‬ود‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم به حضرت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا درد دل ک‪CC‬رده می فرماین‪CC‬د‪ :‬فاطم‪CC‬ه! دیگ‪CC‬ر‬
‫جواب سالم مرا نمی دهند‪ .‬جواب سالم واجب اس‪CC‬ت مگ‪CC‬ر آنک‪CC‬ه آن ش‪CC‬خص ک‪CC‬افر باش‪CC‬د‪ .‬ببینی‪CC‬د ک‪CC‬ه در‬
‫مدینۀ زمان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله چه شده بود که حضرت علی علیه السالم ‪ ،‬برادر پیغم‪CC‬بر‬
‫اکرم صلی هللا علیه و آله و نفس ایشان در جریان مباهله ‪ ،‬حاال کافر قلمداد می شود‪.‬‬

‫عجیب اینجا است که اغلب مردم مدینه با کودتا چیان همفکر بودند‪ .‬تعداد مخالفین به این وض‪CC‬ع بس‪CC‬یار‬
‫اندک بودند‪ .‬آنهایی که دشمن را شناختند و به مخ‪CC‬الفت برخاس‪C‬تند فق‪CC‬ط دوازده نف‪C‬ر بودن‪C‬د!‪ C‬طبرس‪C‬ی‪ C‬در‬
‫احتجاج از ابان بن تغلب روایت نموده است که به امام صادق‪ C‬علیه السالم عرض ک‪CC‬ردم‪ :‬ف‪CC‬دایت ش‪CC‬وم!‬
‫آیا در میان صحابۀ رسول خدا کسی بود که با کار ابوبکر مخالفت نمای‪C‬د؟ ام‪C‬ام علی‪C‬ه الس‪C‬الم فرمودن‪CC‬د‪:‬‬
‫آری ‪ ،‬دوازده نفر با او به مخالفت برخاستند؛ از مهاجرین‪ :‬خالد بن سعید بن العاص ‪ ،‬سلمان فارسی‪، C‬‬
‫ابوذر غفاری ‪ ،‬مقداد بن اسود ‪ ،‬عمار بن یاسر ‪ ،‬بُریدۀ اسلمی ؛ و از انصار‪ C:‬ابوهیثم‪ C‬بن تیه‪CC‬ان‪ ،‬س‪CC‬هل‬
‫‪3‬‬
‫بن حُنیف ‪ ،‬عثمان بن حُنیف ‪ُ ،‬خ َزیمة بن ثابت ذوالشهادتین ‪ ،‬اُبیّ بن کعب ‪ ،‬ابو ایوب أنصاری‪.‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪( 30‬کتاب الفتن والمحن) ‪ ،‬ص ‪10‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 30‬ص ‪11‬‬ ‫‪2‬‬

‫االحتجاج ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪75‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪184‬‬
‫شرح مختصری از دعای صنمی قریش‬

‫در مستدرک الوسائل از شیخ ابراهیم کفعمی در بلداالمین و جنة االم‪CC‬ان از عبدهللا بن عب‪CC‬اس نق‪CC‬ل ش‪CC‬ده‬
‫است که‪ :‬امیر الموم‪CC‬نین در قن‪CC‬وت نم‪CC‬از خ‪CC‬ویش دع‪CC‬ای ص‪CC‬نمی ق‪CC‬ریش را می خواندن‪CC‬د و می فرمودن‪CC‬د‬
‫هرکس که این دعا را بخواند مثل کسی است که با پیامبر در جنگ بدر و اح‪C‬د هزاره‪C‬زار‪ C‬ت‪C‬یر پرت‪C‬اب‬
‫کرده است‪ .‬و در بحار االنوار ذکر شده که‪ :‬دعای صنمی قریش دربین شیعه مشهور‪ C‬است‪ .‬این دع‪CC‬ا و‬
‫شرح آن در کتاب بحار االنوار‪ C‬جلد ‪ 82‬صفحۀ ‪ 280‬به بع‪CC‬د آم‪CC‬ده اس‪CC‬ت‪ .‬عالقمن‪CC‬دان می توانن‪C‬د‪ C‬ب‪CC‬ه آن‬
‫مراجعه نمایند‪.‬‬

‫این دعا با دعاهای دیگر فرق می کند‪ .‬در دعاه‪CC‬ای دیگ‪CC‬ر ‪ ،‬س‪CC‬خن ب‪CC‬ا خداون‪CC‬د متع‪CC‬ال و رحمن و ک‪CC‬ریم‪C‬‬
‫است‪ .‬لذا صحبت از مناجات است و توبه و برگشت به سوی آن خالق متعال‪ .‬ولی در این دعا ‪ ،‬س‪CC‬خن‬
‫از رنج‌هایی است که پس از وفات پیامبر اسالم (ص) ب‪CC‬ر ام‪CC‬ام علی (ع) و جامع‪CC‬ۀ اس‪CC‬المی وارد ش‪CC‬ده‬
‫است‪ .‬صحبت از انسان هایی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه ش‪CC‬ر را انتخ‪CC‬اب کردن‪CC‬د و مس‪CC‬یر دین را از آنچ‪CC‬ه خ‪CC‬دا خواس‪CC‬ته‬
‫منحرف نمودند‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم در بیشترین مطالبی که در این دعا بیان کرده اند ‪ ،‬گزارشی‪C‬‬
‫است از اعمال‪ ،‬رفتار‪ ،‬اخالق‪ ،‬عقاید و صفات اوّ لی و دوّ می و پیروان این دو‪.‬‬

‫ولی مهمترین نکته ای که دعای صنمی قریش به آن می پردازد ‪ ،‬عم‪CC‬ق تغی‪CC‬یراتی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه آن دو بت‬
‫در دین اسالم ایجاد کردند‪ .‬در شورایی که برای تعیین خلیفۀ سوم تش‪CC‬کیل ش‪CC‬د ‪ ،‬عب‪CC‬دالرحمن بن ع‪CC‬وف‬
‫سؤالی را مطرح کرد که ب‪CC‬ر اس‪CC‬اس آن ‪ ،‬خلیف‪CC‬ۀ بع‪CC‬دی را تع‪CC‬یین نم‪CC‬ود‪ .‬او از امیرالمؤم‪CC‬نین علی علی‪CC‬ه‬
‫السالم پرسید‪ C:‬آیا حاضرید‪ C‬که ب‪CC‬ر اس‪CC‬اس ق‪C‬رآن ‪ ،‬س‪CC‬نت پیغم‪CC‬بر و روش دو خلیف‪C‬ۀ اول و دوم حک‪C‬ومت‬
‫کنید؟ جواب ایشان منفی بود و فرمودند‪ C‬که فق‪CC‬ط ب‪CC‬ر اس‪CC‬اس ق‪CC‬رآن و س‪CC‬نت پیغم‪CC‬بر عم‪CC‬ل خواهن‪CC‬د ک‪CC‬رد‪.‬‬
‫عثمان قبول کرد که بر س‪CC‬نت دو خلیف‪CC‬ه باش‪CC‬د و همین ب‪CC‬اعث ش‪CC‬د ک‪CC‬ه ب‪CC‬ه مق‪CC‬ام خالفت برس‪CC‬د‪ .‬خ‪CC‬ود این‬
‫مطلب نشان می دهد که در همین ‪ 13‬سال پس از رحلت پیغمبر اک‪CC‬رم (ص) چق‪CC‬در بین ق‪CC‬رآن و س‪CC‬نت‬
‫پیغمبر (ص) از یکطرف‪ C‬و سنت عمر و ابوبکر از طرف‪ C‬دیگر اختالف ایجاد شده بود‪ .‬اس‪CC‬الم ب‪CC‬ه راه‬
‫دیگری رفته بود و عبدالرحمن دوست داشت که هم‪CC‬ان جهت ادام‪CC‬ه یاب‪CC‬د‪ .‬مش‪CC‬کل و عم‪CC‬ق فاجع‪CC‬ه اینج‪CC‬ا‬
‫است‪ .‬دعای صنمی قریش به موارد زیادی از این تغییرات پرداخته و ب‪C‬ه ت‪C‬ک ت‪C‬ک آنه‪C‬ا اش‪C‬اره نم‪C‬وده‬
‫است‪.‬‬

‫همچنین در انتهای دعا ‪ ،‬امیر المؤم‪CC‬نین علی‪C‬ه الس‪CC‬الم می فرماین‪CC‬د ک‪CC‬ه کاره‪CC‬ای این دو تا عم‪CC‬ق اس‪CC‬رار‬
‫ون السِّرِّ َو َظاه ِِر ْال َعاَل ِن َية‪ .‬این مطلب بیانگر این است ک‪CC‬ه‬ ‫خلقت اثر گذاشته است‪ :‬اللَّ ُه َّم ْال َع ْن ُه َما فِي َم ْك ُن ِ‬
‫آن دو در مکنون س ّر‪ ،‬مرتکب تمام موارد مذکور ش‪CC‬ده‌اند‪ .‬فهم این مطلب س‪CC‬خت و دش‪CC‬وار‪ C‬اس‪CC‬ت‪ ،‬ولی‬
‫اهل بیت علیهم السالم فرمودند‪( C:‬نه فقط گناهان پیروان آنها در آینده بلکه) تمام گناهان ا ّمت‌های گذشته‬
‫بر حساب این دو نوشته می‌شود‪ .‬پس باید تو ّجه داشت که تمام جزئیّات بیان شده توسّط ام‪CC‬یر المؤم‪CC‬نین‬
‫علیه السالم در این دعا‪ ،‬تنها این نیست که شخصی مانند اباذر را طرد نموده‌اند‪ .‬بلک‪CC‬ه ه‪CC‬ر مؤم‪CC‬نی‪ C‬در‬
‫هر جایی از عالم طرد شود بر گردن آن دو می‌باشد‪ C.‬هر فسادی که در عالم ش‪CC‬کل گ‪CC‬یرد بخ‪CC‬اطر فس‪CC‬اد‬
‫ک» می‌باشند‪ .‬هرخالف امری در ع‪CC‬الم بخ‪CC‬اطر‪ C‬آن دو‬ ‫«خالَ َفا َأم َْر َ‬
‫آن دو می‌باشد‪ .‬همگی زیر مجموعه َ‬
‫نفر می‌باشد‪ .‬مقصود از امر هر برنامه ریزی توسط‪ C‬خداوند متعال می‌باشد‪ .‬یعنی هرچه مخ‪CC‬الف ام‪CC‬ر‬
‫توحید الهی در عالم بوده و رخ می‌دهد بخاطر آن دو نفر می‌باشد‪ .C‬امام باقر‪ C‬علیه اسالم می فرمایند‪َ C:‬ما‬
‫‪C‬ك فِي‬ ‫‪C‬ر ِحلِّ ِه َو اَل ُنك َِح َف‪CC‬رْ ُج َح‪َ C‬ر ٍام ِإاَّل َو َذلِ‪َ C‬‬ ‫ب َم‪CC‬ا ٌل مِنْ َغ ْي‪ِ C‬‬ ‫‪C‬ة مِنْ د ٍَم َو اَل ا ْك ُت ِس‪َ C‬‬ ‫ِ‬ ‫ُأ َه ِر َ‬
‫يق فِي اِإْل ْس‪C‬اَل م مِحْ َج َم‪ٌ C‬‬
‫ار َنا‪ِ C‬ب َس‪C‬ب ِِّه َما َو ْال َب‪َ C‬‬
‫‪C‬را َء ِة ِم ْن ُه َم‪CC‬ا‪.‬‬ ‫َأعْ َناق ِِه َما‪ِ C‬إلَى َي ْو ِم َيقُو ُم َقاِئ ُم َنا‪َ ،‬و َنحْ نُ مَعَاشِ َر َبنِي هَاشِ ٍم َنْأ ُم ُر ِك َب َ‬
‫ار َنا َو ِ‬
‫ص‪َ C‬غ َ‬
‫هیچ خ‪CC‬ونی در اس‪CC‬الم ریخت‪CC‬ه نش‪CC‬د و هیچ م‪CC‬ال ح‪CC‬رامی کس‪CC‬ب نش‪CC‬د و هیچ ازدواج ح‪CC‬رامی ص‪CC‬ورت‬

‫‪185‬‬
‫نپذیرفت مگر آنکه گناه آنها تا روز ظهور‪ C‬قائم برگردن این دو است‪ .‬و ما بنی هاش‪CC‬م دس‪CC‬تور‪ C‬می دهیم‬
‫به بزرگ و کوچک خود که این دو را لعن بفرستند‪ C‬و از آنها تبری بجویند‪.1‬‬

‫در اینجا به شرح مختصری‪ C‬از دعا می پردازیم تا روشن شود که انحراف یعنی چه و چ‪CC‬را جامع‪C‬ه ای‬
‫که آنقدر پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه زحمت کشید تا از جهالت ب‪CC‬ه مف‪CC‬اهیم انس‪CC‬انی‪ C‬برس‪CC‬اند‪، C‬‬
‫بار دیگر سقوط کرد و مفاهیم غیر دینی برای زندگی انسان ها بار دیگر تعریف شدند‪ .‬توجه نمایید‪ C‬که‬
‫بعضی از این انحرافات ممکن است بعد از زندگانی‪ C‬این دو بت تحقق یافته باشند‪ .‬آن دو ‪ ،‬سنتی را بر‬
‫پا داشتند که بنای اسالم را تا ظهور حضرت مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف کج کرده است‪.‬‬

‫ِيم‬
‫الرح ِ‬ ‫بِ ْس ِم هَّللا ِ َّ‬
‫الر ْح َم ِن َّ‬

‫آل ُم َح َّم ٍد ‪ -‬خداوندا درود فرس‪CC‬ت ب‪CC‬ر حض‪CC‬رت محم‪CC‬د ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه و‬ ‫اللّ ُه َّم َ‬
‫ص‪D‬ل ِّ َعلى ُم َح َّم ٍد َو ِ‬
‫خاندان پاک او‪.‬‬

‫ص َن َمی ُق َر ٍ‬
‫یش َو ِجب َتیه‪DD‬ا – خداون‪C‬دا لعنت کن دو بُت ق‪C‬ریش را‪ .‬امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪C‬ه الس‪C‬الم دو‬ ‫َو ال َعن َ‬
‫خلیفۀ اول و دوم را به بُت قریش تعبیر نموده اند‪ .‬کفعمی می گوی‪C‬د این ب‪C‬ه دلی‪C‬ل این اس‪CC‬ت ک‪C‬ه من‪C‬افقین‬
‫چنان از آنها تبعیت می کنند که گویا بت های آنها هستند‪.‬‬

‫َو طا ُغو َتیها َو ِإفکَیها ‪ -‬دو سرکردۀ ضاللت را‪ ،‬و آن دو دروغ پ‪C‬رداز را‪ .‬ب‪C‬ر اس‪C‬اس آی‪C‬ۀ ‪ 256‬بق‪C‬ره‬
‫که می فرماید‪﴿ :‬فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باهلل فقد استمسك ب‪CC‬العروة ال‪CC‬وثقى﴾ م‪CC‬ا وظیف‪CC‬ه داریم ک‪CC‬ه از‬
‫طاغوت فاصله بگیریم که معنای لعن کردن هم همین است‪.‬‬

‫َو ِإب َن َتی ِهما اللَّذینَ ‪ -‬و دو دختر آنان (عایشه و حفصه) را‪ ،‬کسانی که‪:‬‬

‫أمرک – با دستور خداوند‪ C‬مخالفت ص‪CC‬ریح نمودن‪CC‬د‪ C.‬اش‪CC‬اره ب‪CC‬ه آی‪CC‬ۀ ‪ 59‬س‪CC‬ورۀ نس‪CC‬اء دارد ک‪CC‬ه می‬ ‫خالَفا َ‬
‫َأل‬ ‫ُأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ِين آ َم ُنو ْا طِ يعُو ْا هّللا َ َو طِ يعُوْ‪C‬ا الرَّ سُو َ‪C‬ل َو ْولِي ا ِ‬
‫مْ‪C‬ر مِن ُك ْم‪ .‬پس آن دو ب‪C‬ا خ‪C‬دا و رس‪C‬ولش‪C‬‬ ‫فرماید‪َ :‬یا‪ُّ C‬ي َها الَّذ َ‬
‫در باب وصی‪ C‬و جانشین پیامبر مخالفت کردند بعد از اینک‪CC‬ه نص خ‪CC‬دا و رس‪CC‬ولش را در این موض‪CC‬وع‪C‬‬
‫شنیدند‪ .‬و در این راه گمراه شدند و گمراه کردند و هالک شدند و هالک کردند‪C.‬‬

‫َو أنکَرا َوح َیک ‪ -‬و وحی تو را نپذیرفتند‪ .‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه در روز غ‪CC‬دیر ب‪CC‬ه دس‪CC‬تور‬
‫خدا که فرمود‪َ ( :‬بلِّ ْغ ما ُأ ْن ِز َل ِإلَ ْیکَ مِنْ َر ِّبکَ َو ِإنْ لَ ْم َت ْف َع ْل َفما َبلَّ ْغ َ‬
‫ت ِرسالَ َت ُه (‪ 67‬مائده) ‪ ،‬امیرالمؤم‪CC‬نین‬
‫علی علیه السالم را به عنوان ولیّ و سرور‪ C‬انسان ها تعیین نمود و آنها با کار خود این دستور‪ C‬وحیانی‪C‬‬
‫را زیر پا گذاشتند‪C.‬‬

‫ْت‪ :‬يَا سَ ِّيدِي َأسْ َألُكَ عَ نْ َمسْ َألَ ٍة َو َكانَ ُم َّتكِئا ً‬


‫‪ 1‬رجال الكشي ‪ ،‬ص ‪ ، 206‬ح ‪ – 363‬بحار االنوار ج ‪ 47‬ص ‪ ، 323‬ح ‪َ - 17‬ف َقا َل ْال ُك َمي ُ‬
‫ْت بْنُ َز ْي ٍد مَا ُأه َِريقَ فِي اِإْلسْ اَل ِم مِحْ جَ م ٌَة مِنْ دَ ٍم َو اَل‬ ‫َفاسْ َت َوى جَ الِسا ً َو َكسَ رَ فِي صَ ْد ِر ِه ِوسَ ادَ ًة ُث َّم َقا َل سَ لْ! َف َقا َل َأسْ َألُكَ عَ ِن الرَّ ُجلَي ِ‬
‫ْن َف َقا َل يَا ُك َمي ُ‪C‬‬
‫َ‬ ‫غَ‬ ‫َ‬ ‫ْأ‬
‫ْاك ُتسِ بَ مَا ٌل مِنْ غَ ي ِْر حِلِّ ِه َو اَل ُنكِحَ َفرْ ُج حَ رَ ٍام ِإاَّل َو َذلِكَ فِي َأعْ َناق ِِهمَا ِإلَى ي َْو ِم َيقو ُم قاِئ ُمنا‪َ ،‬و نحْ نُ مَعَ اشِ رَ َبنِي هَاشِ ٍم ن ُم ُر ِكبَارَ نا َو صِ ارَ نا ِبسَ ب ِِّه َما‪C‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫َو ْالبَرَ ا َء ِة ِم ْن ُهمَا‪.‬‬

‫‪186‬‬
‫َو َج َحدا ِإنعا َمک – و نعمت تو را انکار کردند‪ .‬خداوند متعال در روز غدیر خم ‪ ،‬والیت امیرالمؤمنین‬
‫ض‪ُ C‬‬
‫يت‬ ‫ت لَ ُك ْم دِي َن ُك ْ‪C‬م َوَأ ْت َممْ ُ‬
‫ت َعلَ ْي ُك ْم نِعْ َمتِي َو َر ِ‬ ‫علیه السالم را بهترین نعمت خود معرفی نم‪CC‬ود‪ْ :‬ال َي ْ‪C‬و َم َأ ْك َم ْل ُ‬
‫لَ ُك ُم اِإلسْ الَ َم دِي ًنا (‪ 3‬مائده)‪ .‬ولی این دو و پیروانشان این نعمت خدا را انکار نمودند‪C.‬‬

‫سولَک ‪ -‬و نافرمانی پیامبرت را کردند‪ C.‬رسول خدا (صلی هللا علیه واله وس‪CC‬لم ) فرم‪CC‬ود‪ C:‬ی‪CC‬ا‬
‫صیا َر ُ‬
‫َو َع َ‬
‫علی من اطاعک فقد اطاعنی و من عصاک فقد عصانی‪ .‬یعنی اینک‪CC‬ه ای علی ه‪CC‬ر کس از ت‪CC‬و اط‪CC‬اعت‬
‫کند ازمن اطاعت کرده و هر کس با تو مخالفت کند با من مخالفت کرده است‪.‬‬

‫َو َقلَّبا دی َنک ‪ -‬و دینت را واژگون نمودند‪ .‬در کتاب سلیم از حضرت سلمان فارسی‪ C‬نقل شده اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه‬
‫در روز‪ C‬قیامت ابلیس را با افساری‪ C‬از آتش بیاورند ولی اولی را با دو افس‪CC‬ار آتش بیاورن‪CC‬د‪ ،‬پس ابلیس‬
‫نزد او می رود‪ C‬و ندا می دهد و می گوید‪ :‬مادرت به عزایت بنشیند‪ ،‬تو کیستی؟‪ C‬این منم که اول و آخر‬
‫را افسون کردم و با اینحال ب‪CC‬ه ی‪CC‬ک افس‪CC‬ار‪ C‬بس‪CC‬ته ش‪CC‬ده ام ولی ت‪CC‬و ب‪CC‬ه دو افس‪CC‬ار‪ .‬او می گوی‪CC‬د‪ :‬من ام‪CC‬ر‬
‫‪1‬‬
‫کردم‪ ،‬پس اطاعت شدم ؛ (ولی به خاطر کارهایی که کردم) خدا امر کرد‪ ،‬و او را نافرمانی‪ C‬کردن‪CC‬د‪.‬‬
‫یعنی آندو چنان دین را عوض کردند‪ C‬که دیگر خداوند را کسی عبادت نکرد‪.‬‬

‫‪C‬ون (‪30‬‬‫ِّت َوِإ َّنهُم َّم ِّي ُت‪َ C‬‬ ‫َو َح َّرفا کِتا َبک ‪ -‬و قرآنت را تحریف‪ C‬کردند‪ .‬خداوند در قرآن می فرمای‪CC‬د‪ِ C:‬ا َّن َ‬
‫ك َمي ٌ‬
‫زمر) همان‪CC‬ا ت‪CC‬و از این دنی‪CC‬ا می روی و دیگ‪C‬ران هم می میرن‪CC‬د‪ .‬و در آی‪C‬ۀ ‪ 144‬س‪C‬ورۀ آل عم‪CC‬ران می‬
‫َّات َأ ْو قُ ِت َل ان َقلَ ْب ُت ْم َعلَى َأعْ َق ِاب ُك ْم – همانا محمد‬
‫ت مِن َق ْبلِ ِه الرُّ ُس ُل َأ َفِإن م َ‬
‫فرماید‪َ :‬و َما م َُح َّم ٌد ِإالَّ َرسُو ٌل َق ْد َخلَ ْ‬
‫رسول (خدا) است‪ .‬قبل از او هم رسول هایی آمده بودند‪ C.‬اگر او مرد وی‪CC‬ا کش‪CC‬ته ش‪CC‬د ‪ ،‬ب‪C‬ه ج‪C‬اهلیت ب‪CC‬ر‬
‫می گردید؟ این دو آیه دلیل انسان بودن پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می باشد که یقینا فوت خواه‪CC‬د‬
‫کرد حال به مرگ طبیعی‪ C‬و یا به شهادت‪ .‬در حالیکه درست پس از ف‪CC‬وت پیغم‪CC‬بر (ص) عم‪CC‬ر شمش‪CC‬یر‬
‫کشید و بر در خانۀ پیامبر ایستاد و با صدای بلند اعالم ک‪CC‬رد ک‪C‬ه ه‪C‬رکس بگوی‪C‬د پی‪CC‬امبر ف‪C‬وت ک‪CC‬رده ب‪C‬ا‬
‫همین شمشیر بر سرش می کوبم‪ .‬با اینکه عب‪CC‬اس عم‪CC‬وی پیغم‪CC‬بر و ی‪CC‬ک شخص‪CC‬یت دیگ‪CC‬ر آی‪CC‬ۀ ف‪CC‬وق را‬
‫برایش قرائت کردند‪ C‬ولی او قبول نکرد تا اینکه ابوبکر (که در هنگ‪CC‬ام ف‪CC‬وت حض‪CC‬رت خ‪CC‬ارج از ش‪CC‬هر‬
‫بود و هنگام برگشتن) به عمر همین آیه را متذکر‪ C‬شد و او گفت‪ :‬انگار این آیه را فراموش کرده بودم‪.‬‬

‫‪D‬داءک – دشمنان ت‪CC‬و را دوس‪CC‬ت داش‪CC‬تند‪ .‬حکم بن ابی ع‪CC‬اص‪ ،‬عم‪CC‬وی عثم‪CC‬ان س‪CC‬ومین خلیف‪CC‬ه‬ ‫َو أح ّب‪DD‬ا أع‪َ D‬‬
‫مسلمانان و نیز پدر مروان بن حکم از خلفای ام‪C‬وی ب‪C‬ود‪ .‬وی از ت‪C‬یرۀ ب‪C‬نی امی‪C‬ه از قبیل‪C‬ۀ ق‪C‬ریش و از‬
‫دشمنان سرسخت پیامبر‪ C‬اسالم بود‪ .‬وی رسول اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه و دیگ‪CC‬ر مس‪CC‬لمانان را بس‪CC‬یار‬
‫آزار داد و در شب حمله به خانۀ ایشان در مکه جزو حمله کنندگان بود‪ .‬او تا فتح مک‪CC‬ه ب‪CC‬ر دش‪CC‬منی ب‪CC‬ا‬
‫اسالم باقی‪ C‬بود‪ .‬سپس با غلبه مسلمانان اسالم آورد‪ C‬و به مدینه رفت‪ .‬اما همچنان دس‪CC‬ت از آزار پی‪CC‬امبر‬
‫برنداشت تا اینک‪CC‬ه ایش‪CC‬ان وی را لعنت و ب‪CC‬ه ط‪CC‬ائف تبعی‪CC‬د ک‪CC‬رد‪ .‬ولی عثم‪CC‬ان در زم‪CC‬ان خالفت خ‪CC‬ود‪ ،‬ـ‬
‫برخالف اقدام پیامبر(ص) ـ َحکَم و فرزندانش‪ C‬را به مدینه بازگرداند‪C.‬‬

‫آالءک – نیکی ه‪CC‬ای ت‪CC‬و را رد کردن‪CC‬د‪ .‬به‪CC‬ترین نیکی خداون ‪C‬د‪ C‬والیت علی بن ابیط‪CC‬الب علی‪CC‬ه‬ ‫َو َج َح‪ D‬دا َ‬
‫السالم است که آنها آن را رد کردن‪CC‬د‪ C.‬چ‪CC‬ه انک‪CC‬اری بیش از این ک‪CC‬ه خ‪CC‬ود و پ‪CC‬یروان خ‪CC‬ود را از دری‪CC‬ای‬
‫عطوفت و مهربانی‪ C‬و هدایت ائمۀ اطهار علیهم السالم دور داشتند‪.‬‬

‫‪ 1‬بحاراالنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 30‬ص ‪ ، 241‬ح ‪ 109‬ـ عن سليم ‪ ،‬قال ‪ :‬سمعت سلمان الفارسي يقول ‪ :‬إذا كان يوم القيامة يؤتى بإبليس مزموما بزمام‬
‫من نار ‪ ،‬ويؤتى بزفر مزموما بزمامين من نار ‪ ،‬فينطلق إليه إبليس فيصرخ ويقول ‪ :‬ثكلتك أمك ‪ ،‬من أنت؟ أنا الذي فتنت األولين واآلخرين وأنا‬
‫مزموم بزمام واحد وأنت مزموم بزمامين‪ .‬فيقول ‪ :‬أنا الذي أمرت فأطعت وأمر هللا فعصي‪.‬‬

‫‪187‬‬
‫َو َع َّطال أحکا َمک ‪ -‬و احکام تو را بی‌ثمر گذاردند‪ .‬عم‪CC‬ر‪ ،‬مغ‪CC‬یرة‌بن‌ش‪CC‬عبه را فرمان‪CC‬دار بص‪CC‬ره ق‪CC‬رار‬
‫داده بود‪ .‬اما او با زنی شوهر دار زنا می کرد‪ .‬روزی‪ C‬چهار نفر از صحابه او را در حال زنا دیدند و‬
‫سه نفر آنها پیش عمر شهادت کامل شرعی دادند و یکنفر به طور‪ C‬اجمال شهادت داد‪ .‬عمر ن‪CC‬ه فق‪CC‬ط از‬
‫سنگسار کردن دوست خود مغیرة‌بن‌شعبه (که ضربۀ مهلک را بر حضرت زهرا سالم هللا علیه‪CC‬ا زده‬
‫بود) صرف‪ C‬نظر نمود بلکه آن سه را نیز هشتاد تازیانه زد‪.‬‬

‫راِئضک ‪ -‬و تباه کردند احکام واجب تو را‪ .‬دستورات ارث از فرائض خداون‪CC‬د متع‪CC‬ال اس‪CC‬ت‪.‬‬ ‫َ‬ ‫َو أب َطال َف‬
‫ابوبکر تنها کسی است که روایت کرده که پیغمبران ارث نمی برند‪ .‬ولی صحاح ذکر می کنند ک‪CC‬ه پس‬
‫از روی کار آمدن عم‪C‬ر ‪ ،‬عب‪C‬اس عم‪C‬وی پیغم‪C‬بر ب‪C‬ا امیرالمؤم‪CC‬نین ب‪C‬ه ن‪C‬زد عم‪C‬ر می رون‪C‬د و تقاض‪C‬ای‬
‫حکمیت نسبت به ارث بردن از پیغمبر می نمایند (عباس به عنوان عموی پیغمبر صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه‬
‫و امام به عنوان شوهر حضرت زهرا سالم هللا علیها)‪ .‬عمر به آنها می گوید‪ C‬كه ح‪CC‬رف هم‪CC‬ان اس‪CC‬ت و‬
‫شما ارث نمی برید‪ .‬و من می دانم که شما او و من را در این زمین‪CC‬ه ظ‪CC‬الم و ف‪CC‬اجر می دانی‪CC‬د‪ .‬ابن ابی‬
‫الحدید طرفدار‪ C‬هر دو خلیفه ‪ ،‬این سؤال را مطرح می کند که اگر خود عمر هم معتق‪CC‬د ب‪CC‬ود ک‪CC‬ه ح‪CC‬رف‬
‫‪1‬‬
‫ابوبکر درست است ‪ ،‬چرا باید فکر کند که این دو ابوبکر و عمر را ظالم می دانستند؟‪C‬‬

‫ألحدا فِی آیاتِک ‪ -‬و از در دشمنی با آیاتت برآمدند‪ C.‬ق‪CC‬رآن می فرمای‪C‬د‪َ C:‬أطِ يعُ‪C‬وْ‪C‬ا هّللا َ َوَأطِ ي ُع‪CC‬وْ‪C‬ا الرَّ ُس‪C‬و َل‬
‫َو َ‬
‫مْر مِن ُك ْم (‪ 59‬نساء) ولی آنها به جای اطاعت کردن ‪ ،‬با امام همام علیه السالم دشمنی کردند‪.‬‬ ‫َأل‬ ‫ُأ‬
‫َو ْولِي ا ِ‬
‫َو عا َدیا أولیا َءک ‪ -‬و دشمنی کردند با دوستانت‪ C.‬در یک مورد عثم‪C‬ان ‪ ،‬عم‪CC‬ار بن یاس‪CC‬ر را چن‪C‬ان لگ‪CC‬د‬
‫مال کرد که فتق گرفت‪ .‬به طور کلی این گروه چنان شیعیان و دوس‪CC‬تان امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم را‬
‫اذیت کردند که یک شیعه ترجیح می داد او را کافر‪ C‬بخوانند تا یک نفر شیعی‪.‬‬

‫َو والَیا أعدا َءک ‪ -‬و دوستی کردن‪CC‬د ب‪CC‬ا دش‪CC‬منانت‪ .‬معاوی‪CC‬ه بن ابوس‪CC‬فیان ک‪CC‬ه هم خ‪CC‬ودش و هم پ‪CC‬درش از‬
‫دشمنان واضح پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله بودند ‪ ،‬را به عنوان والی شام قرار دادن‪CC‬د‪ .‬و بدینس‪CC‬ان‬
‫پایه گذار دولت بنی امیه شدند‪.‬‬

‫َو َخ َّربا ِبالدَ ک ‪ -‬و شهرهای‪ C‬تو را ویران ساختند‪ .‬نتیجۀ کار انه‪CC‬ا چن‪CC‬ان ب‪CC‬ود ک‪CC‬ه در زم‪CC‬ام ام‪CC‬ام حس‪CC‬ین‬
‫علیه السالم ‪ ،‬دو شهر مدینه و مکه مرکز آوازه خوانی‪ ، C‬باده گساری و منکرات دیگر بود‪.‬‬

‫أفسدا ِعبادَ ک ‪ -‬و بندگانت را به فساد‪ C‬کشاندند‪ .‬حضرت زهرا سالم هللا علیها در خطبه ای که ب‪CC‬رای‬ ‫َو َ‬
‫زنان انصار ایراد کردند فرمودند‪ :‬من از دنیای ش‪CC‬ما س‪CC‬یر ش‪C‬ده ام؛ از م‪CC‬ردان ش‪CC‬ما ک‪CC‬راهت دارم و ب‪CC‬ه‬
‫دورشان افکنده ام‪ ،‬پس از آنکه آزمایششان کردم‪ .‬زشت باد کندی آنها‪ ،‬شکس‪C‬تگی شمشیرش‪C‬ان‪ ،‬سس‪C‬تی‬
‫نیزه هایشان و تباهی رأیشان‪ ... .‬وای بر ایشان‪ ،‬جانش‪CC‬ینی پی‪CC‬امبر را از جایگ‪CC‬اهش کندن‪CC‬د و از پایگ‪CC‬اه‬
‫رسالت دورش‪ C‬کردند؛ از کوههای بلند و استوار خاندان پیامبر‪ ،‬از جایگ‪CC‬اه پی‪CC‬امبری و از مح‪ّ C‬ل ن‪CC‬زول‬
‫وحی‪ ،‬از آنان که به امر دنیا و دین عارف اند‪ .‬همانا این زیانی آشکار است‪ ... .‬مگ‪CC‬ر چ‪CC‬ه ای‪CC‬رادی ب‪CC‬ه‬
‫ابوالحسن داشتند؟! آری‪ ،‬خوش نداشتند‪ C‬از علی برندگی شمشیرش‪ C‬را‪ ،‬س‪CC‬خت لگ‪CC‬د ک‪CC‬وب کردنش‪CC‬ان را‪،‬‬
‫به سخت کیفر دادن در کارهایش را‪ ،‬و سخت گ‪C‬یری اش را در راه خ‪C‬دا‪ .‬اینه‪C‬ا ب‪C‬اعث دش‪C‬منی‪ C‬آن‪C‬ان ب‪C‬ا‬
‫علی شد‪ .‬اگر دوری نمی کردند از بند ریسمانی که پیامبر به او سپرده بود‪ ،‬آنان را به نرمی می ران‪CC‬د‬
‫شتر حک‪C‬ومت مج‪C‬روح نمی ش‪C‬د و س‪C‬وارش‪ C‬ب‪C‬ه ش‪ّ C‬دت‬ ‫(یعنی حکومتی‪ C‬مالیم می داشت)‪ ،‬چنان که بینی ِ‬
‫تکان نمی خورد‪( C.‬یعنی در همه حال در راحتی بودند‪ ).‬و آنان را ب‪C‬ه آبش‪C‬خوری‪ C‬گ‪C‬وارا‪ C‬وارد‪ C‬می ک‪C‬رد‬
‫که آب از دو سوی آن لبریز بود‪ ،‬و درهای برکات زمین و آسمان بر آنان باز می شد‪.‬‬

‫شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ‪ ،‬ج ‪ ، 16‬ص ‪224‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪188‬‬
‫بُوة َو َردَم‪DD‬ا با َب‪DD‬ه َو‬ ‫یت ال ُّن َّ‬ ‫أتباع ُهما َو أولیا َءهُم‪DD‬ا َو أش‪DD‬یا َع ُهما َو ُم ِح ّبی ِهم‪DD‬ا َف َق‪DD‬د َ‬
‫أخرب‪DD‬ا َب َ‬ ‫َ‬ ‫اللّ ُه َّم ال َعن ُهما َو‬
‫أصال أهلَه َو أبادا أنص‪َ D‬‬
‫‪D‬اره َو‬ ‫سما َءهُ ِبأرضِ ِه َو عال َی ُه ِبسافِلِه ِو ظاه َِرهُ ِبباطِ نِه َو اس َت َ‬ ‫سق َف ُه َو َ‬
‫ألحقا َ‬ ‫َن َقضا َ‬
‫‪D‬رکا ِب َر ِّب ِهم‪DD‬ا َف َع ِّظم َذن َب ُهم‪DD‬ا َو‬‫ث ِعل ِم‪DD‬ه َو َج َح‪ D‬دا إما َم َت‪ُ D‬ه َو أش‪َ D‬‬ ‫َق َتال أطفالَه َو أخلَیا مِن َب َره مِن َوص‪ِّ D‬یه َو ِ‬
‫وار ِ‬
‫س َقر ال ُتبقی َو ال َت َذر ‪ -‬خدایا لعنت کن آن دو و پیروانشان و یارانشان‬ ‫ک ما َ‬‫س َق ٍر َو ما أدرا َ‬ ‫َخلِّدهُما فی َ‬
‫و گرویدگان به آن دو و دوستانشان را‪ ،‬زیرا آن دو ویران ساختند خان‪CC‬ه نب‪CC‬وت (وحی) را‪ ،‬و در آن را‬
‫کامالً بس‪CC‬تند‪ ،‬و س‪CC‬قف آن را شکس‪CC‬تد ‪ ،‬و آن‪CC‬را زی‪CC‬ر و رو کردن‪CC‬د‪ ،‬و ب‪CC‬االو پ‪CC‬ایین آن را یکی کردن‪CC‬د‪ ،‬و‬
‫ظ‪CC‬اهر و ب‪CC‬اطنش را وی‪CC‬ران کردن‪CC‬د‪ ،‬و اه‪CC‬ل آن را از بیخ برانداختن ‪C‬د‪ C‬و ی‪CC‬اوران آن را هالک کردن‪CC‬د‪،‬و‪C‬‬
‫کودکانشان را کش‪CC‬تند‪ ،‬و من‪CC‬بر نب‪CC‬وت را از وص‪CC‬ی ن‪CC‬بی و وارث پی‪CC‬امبر‪ ،‬تهی کردن‪CC‬د‪ ،‬و انک‪CC‬ار کردن‪CC‬د‬
‫امامت وصی پیامبر‪ C‬را‪ ،‬و مشرک به خدا شدند‪ ،‬پس خدایا گناه آن دو را ب‪C‬زرگ ش‪C‬مارو ب‪C‬رای همیش‪C‬ه‬
‫در جهنم سقر جایشان بده‪ ،‬جهنمی ک‪CC‬ه بن‪CC‬دگان نمی‌توانن‪C‬د‪ C‬ش‪CC‬دت ع‪CC‬ذابش را درک کنن‪CC‬د‪ ،‬جهنمی ک‪CC‬ه ن‪CC‬ه‬
‫چیزی را باقی می‌گذارد‪ C‬و نه رها می‌سازد‪C.‬‬

‫هر چند در فراز‪ C‬فوق‪ ، C‬اغلب اموری که ذکر شده حالت س‪CC‬مبلیک دارن‪CC‬د ولی ب‪CC‬ه نظ‪CC‬ر می رس‪CC‬د اولین‬
‫بخش آن یعنی ردما بابه ‪ ،‬اشاره به بستن دربی دارد که پیغمبر‪ C‬اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه ب‪CC‬رای ح‪CC‬دود‬
‫س َأهْ ‪َ C‬ل ْال َب ْي ِ‬
‫ت‬ ‫شش ماه ‪ ،‬هر روز بر آن درب می ایستادند و آیۀ شریفۀ ِإ َّن َما ي ُِري ُد هَّللا ُ لِي ُْذه َ‬
‫ِب َعن ُك ُم ال‪CC‬رِّ جْ َ‬
‫َوي َُطه َِّر ُك ْ‪C‬م َت ْط ِهيرً ا (‪ 33‬احزاب) را می خواندند‪ .‬هنگامی که پیامبر (ص) دستور دادند تمام درهایی ک‪CC‬ه‬
‫به مسجد باز می شوند‪ ، C‬بسته شوند ‪ ،‬این امر بر بعضی صحابه بسیار سخت آمد و بنظر می رسد ک‪CC‬ه‬
‫به محض اینکه قدرت به دستشان افتاد‪ ، C‬این تنها درب باز مانده را بستند‪.‬‬

‫اللّ ُه َّم َ‬
‫العن ُهم ِب َع َد ِد ‪ -‬خدایا آن دو و پیروانشان را به عدد هر کار ناروایی‪ C‬که انجام دادند لعنت کن‪ ،‬و به‬
‫عدد‪:‬‬

‫ُکل ِّ ُمنک ٍَرأ َتوهُ – هر کار خالفی‪ C‬که انجام دادن‪C‬د‪ .‬اس‪C‬حاق‌بن عمّار ص‪C‬یرفی گوی‪C‬د‪ :‬ب‪C‬ه ام‪C‬ام ک‪C‬اظم علی‪C‬ه‬
‫السالم گفتم‪ :‬فدایت شوم‪ ،‬دربارۀ آن دو منافق برایم‪ C‬سخنی گویید‪ C‬که من از پدرتان دربارۀ آن‌ها سخنانی‬
‫چند شنیده‌ام‪ .‬فرمود‪ C:‬ای اسحاق‪ ،‬اولی به منزلۀ گوساله و دومی ب‪CC‬ه منزل‪CC‬ۀ س‪CC‬امری اس‪CC‬ت‪ .‬گفتم‪ :‬ف‪CC‬دایت‬
‫شوم‪ ،‬دربارۀ آن‌ها بیشتر بفرما‪ .‬فرمود‪ :‬به خ‪CC‬دا س‪CC‬وگند‪ C‬ک‪CC‬ه آن دو بودن‪C‬د‪ C‬ک‪CC‬ه م‪CC‬ردم را در نص‪CC‬رانیت و‬
‫یهودیت و مجوسیت نگاه داشتند (و مانع گرایش آنها به اسالم شدند)؛ خدایشان نیامرزد‪.‬‬

‫َو َح ّق ٍاَخ َفو ُه ‪ -‬هر حقی که مخفی داشتند‪ .‬اشاره ب‪CC‬ه فض‪CC‬ائل امیرالموم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم ازجمل‪CC‬ه نص‬
‫صریح پیامبر‪ C‬در مورد خالفت امام علی علیه السالم در روز غدیر و مانند حدیث طائر و کالم پی‪CC‬امبر‬
‫در روز‪ C‬جنگ خیبر که فرمود‪ C‬فردا پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رس‪CC‬ولش را دوس‪CC‬ت دارد‬
‫و خدا و رسولش او را دوست دارند کسی که جنگنده شکست ناپذیر است و از جنگ ف‪C‬رار‪ C‬نمی کن‪CC‬د و‬
‫باز نمی گردد تا خداوند‪ C‬به دس‪CC‬ت او در خی‪CC‬بر را ب‪CC‬از کن‪CC‬د‪ .‬و ن‪CC‬زول س‪CC‬ورۀ ه‪CC‬ل اتی در ش‪CC‬ان ایش‪CC‬ان و‬
‫چیزهای دیگر که مجال بازگو کردن ان در اینجا نیست‪.‬‬

‫َو مِن َب ٍر َعلوهُ ‪ -‬و هر منبری که (به ظلم) بر آن باال رفتند‪ .‬پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه در خ‪CC‬واب‬
‫دیدند که تعدادی‪ C‬میمون و خوک از منبر ایشان باال می روند‪ .‬این خواب ایشان را ناراحت ک‪CC‬رد و آی‪CC‬ۀ‬
‫الش‪َ C‬ج َر َة ْال َم ْلعُو َن‪َ C‬ة فِي القُ‪CC‬رْ ِ‬
‫آن ‪-‬‬ ‫اس َو َّ‬ ‫‪ 60‬سورۀ اسراء نازل شد‪َ :‬و َما َج َع ْل َنا الرُّ ؤ َيا الَّتِي َأ َر ْي َن َ‬
‫اك ِإالَّ فِ ْت َن ًة لِّل َّن ِ‬
‫و رؤيايى‪ C‬را كه به تو نشان‌‌داديم و درخت نفرين‌ شده را كه در قرآن ذكر كرده‌ايم‪ .‬که اشاره ب‪CC‬ه روی‬
‫کار آمدن بنی امیه دارد‪ .‬ولی اولی و دومی‪ C‬هم بنا حق بر منبر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله رفتند‪.‬‬
‫جالب است بدانیم که امام حسن علیه السالم در کودکی ب‪C‬ه اب‪C‬وبکر‪ C‬فرمودن‪CC‬د ک‪CC‬ه این من‪CC‬بر ت‪CC‬و نیست‪ 1‬و‬
‫امام حسین علیه السالم هم همین مطلب را به عمر شدیدًآ اعتراض نمودند‪.2‬‬
‫شرح نهج البالغة ‪ ،‬ابن ابی الحدید ‪ ،‬ج ‪ 6‬ص ‪43‬‬ ‫‪1‬‬

‫بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 30‬ص ‪ ، 47‬ح ‪ / 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 30‬ص ‪ ، 51‬ح ‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪189‬‬
‫أرجوهُ ‪ -‬و هر مؤمنی که او را عقب انداختند‪ .‬انتخاب امیرالمؤمنین‪ C‬علیه السالم ب‪CC‬رای خالفت‬ ‫ِن َ‬ ‫َو ُمؤم ٍ‬
‫نه فقط در سقیفه عقب افت‪CC‬اد ‪ ،‬بلک‪CC‬ه پس از اب‪CC‬وبکر هم این ام‪CC‬ر اتف‪CC‬اق افت‪CC‬اد و ح‪CC‬تی عم‪CC‬ر هم ب‪CC‬ا ایج‪CC‬اد‬
‫شورای ‪ 6‬نفره ‪ ،‬عمالً انتخاب امیرالمؤمنین علیه السالم را عقب انداخت‪ .‬و وقتی‪ C‬ک‪CC‬ه م‪CC‬ردم ایش‪CC‬ان را‬
‫انتخاب کردند ‪ ،‬دیگر براستی و به حدی کار از کار گذشته بود که امام نتوانس‪C‬ت ح‪C‬تی ف‪C‬دک را ب‪C‬رای‬
‫فرزندانش‪ C‬باز گیرد‪.‬‬

‫َو ُمناف ٍِق َولَّو ُه ‪ -‬و هر منافقی که به کار گماردند‪ .‬اشاره به دوستی‪ C‬با منافقانی مانند معاویه و عمرو بن‬
‫ع‪CC‬اص و مغ‪CC‬یره بن ش‪CC‬عبه و ولی‪CC‬د بن عتب‪CC‬ه و عبدهللا بن ابی س‪CC‬رح و نعم‪CC‬ان بن بش‪CC‬یر لعنت هللا علیهم‬
‫اجمعین دارد‪.‬‬

‫لی ٍآ ُذو ِه ‪ -‬و هر دوست خدا که آزردند‪ .‬دشمنی هایی که با امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم نمودن‪CC‬د فق‪CC‬ط‬
‫َو َو ّ‬
‫در ایام پس از رحلت پیغمبر (ص) نبود‪ .‬بلکه حتی در ایام حکومت ایشان هم آن جن‪CC‬اب را زی‪CC‬اد اذیت‬
‫نمودند‪ .‬به حدی ک‪C‬ه امیرالمؤم‪C‬نین علی‪C‬ه الس‪C‬الم در خطب‪C‬ۀ ‪ 45‬نهج البالغ‪C‬ه می فرماین‪C‬د‪ :‬من از ايش‪C‬ان‬
‫دلتنگ و خسته شده ام و ايشان از من دلتنگ و خسته شده اند‪ .‬بهتر از ايش‪CC‬ان را ب‪CC‬ه من ارزانى دار و‬
‫بدتر از مرا بر ايشان برگمار‪ C.‬بار خدايا‪ ،‬دلهايشان را ذوب کن‪ ،‬آنسان كه نمك در آب ذوب می شود‪.‬‬

‫َو َطری ٍد َآووهُ ‪ -‬و هر تبعید شده‌ای ک‪C‬ه پن‪C‬اهش دادن‪C‬د‪ .‬حکم ابن ابی ع‪C‬اص توس‪C‬ط پی‪C‬امبر تبعی‪C‬د ش‪C‬د ولی‬
‫وقتی که عثمان به خالفت رسید‪ C‬این تبعید شدۀ پی‪CC‬امبر را ک‪C‬ه پس‪CC‬ر عم‪CC‬ویش ب‪CC‬ود پن‪CC‬اه داد و ص‪CC‬د ه‪CC‬زار‬
‫درهم هم به او بخشید‪.‬‬

‫ِق َط َردوهُ ‪ -‬و راستگویی‪ C‬که او را راندند‪ .‬روایت معروفی‪ C‬است که تمام سنی ه‪CC‬ا هم آن را نق‪CC‬ل‬
‫َو صاد ٍ‬
‫کرده اند از زبان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم می گوید‪ :‬آس‪CC‬مان س‪CC‬ايه نين‪CC‬داخت و زمين ب‪CC‬ر‬
‫نداشت صاحب لهجهاى راستگوتر‪ C‬از ابو ذر غفارى‪ .‬عثمان از این راس‪CC‬تگو‪ C‬پرس‪CC‬ید‪ C‬چ‪CC‬ه س‪CC‬رزمینی را‬
‫دشمن داری؟ ابوذر رضوان هللا تعالی علیه گفت‪ :‬ربذه ‪ ،‬زیرا دورۀ کفر من در آنجا سپری شد‪ .‬عثمان‬
‫لعنت هللا علیه ابوذر را به صحرای‪ C‬ربذه تبعید کرد و ایشان آنجا بود تا اینکه در تنهایی فوت نمود‪.‬‬

‫ص ُروهُ ‪ -‬وهر کافری که یاری کردند‪ .‬اشاره به تمام کسانی‪ C‬است ک‪CC‬ه دش‪CC‬من علی علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم‬ ‫َو کاف ٍِر َن َ‬
‫هَّلل‬ ‫ُ‬
‫بوده و با خدا و رسولش مخالفت می کنند‪ .‬زیرا خداوند متعال می فرماید ‪( :‬ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُْؤ ِمن َ‬
‫ون ِبا ِ َو‬
‫ون َمنْ َحا َّد هَّللا َ ‪ 22( .‬مجادله) ‪ -‬ای پیامبر هرگز قومی را نمی بینی که ایمان به خ‪CC‬دا‬ ‫ْال َی ْو ِم اآْل خ ِِر یُوا ُّد َ‬
‫و روز‪ C‬قیامت آورده باشند و (در عین حال) با دشمنان خدا دوس‪CC‬تی می کنن‪CC‬د‪ .‬از جمل‪CC‬ۀ اینه‪CC‬ا می ت‪CC‬وان‬
‫ابوسفیان ‪ ،‬حکم بن ابی عاص و ولید بن عقبه را نام برد‪.‬‬

‫مام َق َه ُرو ُه ‪ -‬و هرامام بر حقی که مقهورش کردند‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم را خانه نشین کردن‪CC‬د‪.‬‬
‫َو ِإ ٍ‬
‫چنانچه مابقی ائمه علیهم السالم نیز خانه نشین ویا زندانی و یا تحت نظر بودند‪.‬‬

‫َو َف ٍ‬
‫رض َغ َّی ُروهُ – وهر واجبی که آن را تغییر دادند‪ .‬امیر الموم‪C‬نین علی‪C‬ه الس‪C‬الم فرم‪C‬ود‪ :‬پی‪C‬امبر‪ C‬ش‪C‬ب‬
‫معراج دید که بر روی ورقی‪ C‬نوشته شده بود‪ :‬افترضت‪ C‬محبة علی على أمتک فغیّروا‪ C‬فرض‪CC‬ه و مهّدوا‬
‫لمن بعدهم بُغضه و سبَّه حتى سبُّوه على منابرهم ألف شهر‪ .‬من (خداون‪CC‬د ) واجب ک‪CC‬ردم محبت علی را‬
‫بر امت تو پس آنها این فریضۀ واجب را تغییر دادن‪CC‬د و راه بغض و دش‪CC‬نام ب‪CC‬ه علی را ب‪CC‬رای دیگ‪CC‬ران‬
‫مهیا کردند‪ C‬تا جایی که هزار ماه بر روی منابر دشنام‪ C‬و سب علی می کردن‪C‬د ‪(.‬لعنت هللا علیهم اجمعین‬
‫)‬

‫َو أ َث ٍر أنکَ ُروهُ – وهر حدیثی که انک‪C‬ارش کردن‪C‬د‪ .‬در کت‪C‬اب االمام‪C‬ة والسیاس‪C‬ة دین‪C‬وری‪ C‬آم‪C‬ده اس‪C‬ت ک‪C‬ه‬
‫وقتی امیرالمؤمنین علیه السالم را تهدید به کشتن کردند‪ ،‬ایشان سؤال کردند ک‪C‬ه آی‪CC‬ا بن‪CC‬دۀ خ‪C‬دا و ب‪C‬رادر‪C‬‬

‫‪190‬‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله را می کشید؟ عمر جواب داد‪ :‬بندۀ خدا هستی ولی برادر رس‪CC‬ول خ‪CC‬دا‬
‫نه! یعنی چیزی را انکار کردند ک‪CC‬ه ب‪CC‬رای س‪CC‬الیان س‪CC‬ال هم‪CC‬ۀ اه‪CC‬ل مدین‪CC‬ه آن را می دانس‪CC‬تند‪( .‬ولی درد‬
‫اینجا است که همۀ حاضرین این را می دانستند ولی کسی حتی اعتراض هم نکرد‪).‬‬

‫ش ٍّر آ َث ُرو ُه ‪ -‬و هر امر زشتی که اختیارکردند‪ .‬بخ‪C‬اری در کت‪C‬اب ص‪C‬حیح خ‪C‬ود از ابن عب‪C‬اس روایت‬ ‫َو َ‬
‫نموده که چون زمان احتضار‪ C‬رسول خدا صلی هللا علیه و آله ف‪CC‬را رس‪CC‬ید ‪ ،‬در ات‪CC‬اق ایش‪CC‬ان م‪CC‬ردانی از‬
‫جمله عمربن خطاب حضور داشتند‪ .‬پیامبر‪ C‬صلی هللا علیه و آله فرمود‪ :‬برایم چیزی بیاورید‪ C‬ت‪CC‬ا نوش‪CC‬ته‬
‫ای برایتان بنویسم که از این پس هرگز گمراه نشوید! عمر گفت‪ :‬درد بر رسول خدا ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و‬
‫آله سخت غلبه کرده است!! قرآن نزد شما است و همین کتاب خدا برای ما کفایت می کن‪CC‬د‪ .‬کس‪CC‬انی‪ C‬ک‪CC‬ه‬
‫در اتاق بودند ‪ ،‬دچار اختالف و ستیز شدند‪ .‬برخی گفتند‪ :‬پیش آیید ت‪C‬ا پی‪C‬امبر برایت‪C‬ان نام‪C‬ه ای بنگ‪C‬ارد‬
‫که از آن پس گمراه نشوید‪ .‬اما بعضی‪ C‬همان سخن عمر را بر زبان راندند ‪ ،‬و این نشان می دهد که تا‬
‫چقدر آنها قدرتمند‪ C‬شده بودند‪ .‬هنگامی که ن‪CC‬زد پی‪CC‬امبر‪ ،‬س‪CC‬خنان بیه‪CC‬وده ف‪CC‬راوان زده ش‪CC‬د‪ ،‬و ب‪CC‬ه اختالف‬
‫پرداختند‪ ،‬آنحضرت به آنه‪CC‬ا فرم‪CC‬ود‪ C:‬برخیزی‪CC‬د‪ .‬ابن عب‪CC‬اس حادث‪CC‬ۀ ف‪CC‬وق را رزیّة الخمیس نامی‪CC‬د‪ .‬یع‪CC‬نی‬
‫مصیبت روز پنجشنبه‪ .‬زیرا براستی‪ C‬این حادثه یک مصیبت بود‪.‬‬

‫دَم أراقُوهُ ‪ -‬وخونی‪ C‬که ب‪CC‬ه ن‪CC‬احق ریختن‪CC‬د‪ .‬مال‪CC‬ک بن ن‪CC‬ویره از ص‪CC‬حابه رس‪CC‬ول خ‪CC‬دا (ص) و نماین‪CC‬دۀ‬
‫َو ٍ‬
‫ایشان در گرفتن صدقات‪ C‬قبیله‌اش بود‪ .‬او پس از درگذشت‪ C‬پی‪CC‬امبر(ص) از بیعت ب‪CC‬ا اب‪CC‬وبکر خ‪CC‬ودداری‪C‬‬
‫نمود‪ .‬ابوبکر خالد بن ولید را به سوی قبیله‌اش فرستاد و ب‪CC‬ا اینک‪CC‬ه مال‪CC‬ک آهن‪CC‬گ جن‪CC‬گ نداش‪CC‬ت‪ ،‬خال‪CC‬د‬
‫دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر‪ C‬شد‪.‬‬

‫بر َب َّدلُوهُ ‪ -‬و خبر (حدیثی) که آن را عوض کردند‪ .‬ابوبکر تعداد زیادی از احادیث پیغم‪CC‬بر ص‪CC‬لی‬ ‫َو َخ ٍ‬
‫هللا علیه و آله را یا تغییر داد و یا به دروغ ساخت‪ .‬در این مقطع از دعا امام نسبت به حوادث غص‪CC‬ب‬
‫فدک اشاره دارند‪ .‬لذا خبری را که ابوبکر‪ C‬به دروغ‪ C‬به حضرت زهرا سالم هللا علیه‪CC‬ا گفت را نق‪CC‬ل می‬
‫ص ‪C‬دَ َقة – م‪CC‬ا‬ ‫‪C‬ور ُ‬
‫ث َم‪CC‬ا َت َر ْك َن‪ C‬ا‪َ C‬ف ُه‪Cَ C‬و َ‬ ‫ک‪CC‬نیم‪ .‬او ب‪CC‬ه نق‪CC‬ل از پیغم‪CC‬بر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه گفت‪ :‬الَ ُن‪َ C‬‬
‫(پیغمبران) ارث نمی گذاریم‪( C.‬و آنچه که حکم ارث دارد) در واقع صدقه است‪.‬‬

‫ص ُبو ُه ‪ -‬و هرکفری که به پا داشتند‪.‬در‪ C‬روایت اسحاق‪‌C‬بن عمّار ص‪CC‬یرفی از ام‪CC‬ام ک‪CC‬اظم علی‪CC‬ه‬ ‫فر َن َ‬
‫َو ُک ٍ‬
‫السالم آمده است‪ :‬سه دسته‌اند که خداوند‪ C‬به آن‪CC‬ان نظ‪CC‬ر رحمت نمی‌ کن‪CC‬د و آن‪CC‬ان را (از گناه‪CC‬ان) پ‪CC‬اکیزه‬
‫نمی‌ سازد‪ C‬و عذابی دردناک دارند‪ .‬گفتم‪ :‬فدایت شوم‪ ،‬آن‌ها کیانند؟ فرمود‪ C:‬م‪CC‬ردی ک‪CC‬ه ام‪CC‬امی را ک‪CC‬ه از‬
‫سوی خدا منصوب نشده به امامت شناسد‪ ،‬و مردی که در امامی که از سوی‪ C‬خدا منصوب ش‪CC‬ده طعن‪CC‬ه‬
‫زند‪ ،‬و مردی که پندارد‪ C‬این دو کس (یا آن دو تن نامبرده) از اسالم بهره‌ای دارند‪.‬‬

‫ث َغ َ‬
‫ص ُبوهُ ‪ -‬و هرارثی که به زورگرفتند‪ .‬غیر از مواردی‪ C‬را که حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا‬ ‫َو إر ٍ‬
‫ارث برده بودند‪ C‬و آنها آن را غصب نمودند ‪ ،‬امیرالمؤمنین علیه السالم نیز فرمود‪ C:‬اری تراثی نهب‪CC‬ا –‬
‫با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند‪.‬‬

‫ّ‬
‫ناحق ملک خود ساختند‪ .‬اموال ب‪CC‬نی نض‪CC‬یر (از یهودی‪CC‬ان مدین‪CC‬ه)‬ ‫یء اق َت َط ُعوهُ ‪ -‬و هر غنیمتی که به‬
‫َو َف ٍ‬
‫چون بدون جنگ بدست آمده بود جزء فیء بش‪CC‬مار می رود و مخص‪CC‬وص پی‪CC‬امبر می باش‪CC‬د‪ .‬پی‪CC‬امبر هم‬
‫طب‪CC‬ق م‪CC‬اموریت الهی «و ات ذاالق‪CC‬ربی حق‪CC‬ه » ‪ -‬ح‪CC‬ق نزدیک‪CC‬ان را ادا کن ‪ -‬این زمین را ب‪CC‬ه حض‪CC‬رت‬
‫زهرا(س) بخشید‪ .‬این باغ های مدینه غیر از فدک است که در اختیار حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا‬
‫بود و آن دو این باغ‪CC‬ات را از حض‪CC‬رت گرفتن‪CC‬د‪ C.‬حض‪CC‬رت علی(ع) در نهج البالغ‪CC‬ه می فرمای‪CC‬د‪« :‬بلی‬
‫کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فش ّحت علیها نفوس ق‪CC‬وم‪ C‬و س‪CC‬خت عنه‪CC‬ا ق‪CC‬وم‪ C‬آخ‪CC‬رین و نعم‬
‫الحکم هللا و ما اصنع بفدک و غیر فدک » آری از میان آنچه آسمان بر آن س‪CC‬ایه افکن‪CC‬ده تنه‪CC‬ا ف‪CC‬دک در‬

‫‪191‬‬
‫اختیار ما بود که آن هم گروهی‪ C‬بر آن بخل و حسادت ورزیدند‪ C‬و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها‬
‫کردند و بهترین حاکم خداوند است از آنچه که به ما رفت در فدک و غیر فدک‪.‬‬

‫ت اَ َکلُو ُه ‪ -‬و هر مال حرامی که خوردند‪ C.‬وقتی که ابوبکر و بعد عمر و ب‪CC‬اقی خلف‪CC‬ای زور ف‪CC‬دک‬
‫سح ٍ‬
‫َو ُ‬
‫و باغ های مدینه را گرفتند ‪ ،‬فقط غص‪CC‬ب زمین نب‪CC‬ود‪ .‬بلک‪CC‬ه درآم‪CC‬د آن ه‪CC‬ا را هم ب‪CC‬رای حک‪CC‬ومت خ‪CC‬ود‬
‫ضبط نمودند‪ .‬سحت یعنی مال حرام‪ .‬درآمد این باغ ها همگی مال ح‪CC‬رامی ب‪CC‬ود ک‪CC‬ه خلف‪CC‬ا س‪CC‬الیان س‪CC‬ال‬
‫غصب کردند و به حرام خوردند‪.‬‬

‫مس اس َت َحلُّوهُ ‪ -‬و هر خمسی که برای غیر اهلش حالل ش‪C‬مردند‪ .‬در جن‪C‬گ خی‪C‬بر ‪ ،‬غ‪C‬یر از ف‪C‬دک‬ ‫َو ُخ ٍ‬
‫پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله خمس غنائم جنگی را نیز به حضرت زهرا سالم هللا علیه بخشیدند که‬
‫خلف‪CC‬ای اول و دوم آن را غص‪CC‬ب نمودن‪CC‬د‪ .‬اض‪CC‬افه ب‪CC‬ر این ‪ ،‬هیچ خمس‪CC‬ی ب‪CC‬ه اه‪CC‬ل بیت علیهم الس‪CC‬الم از‬
‫طرف خلفا پرداخت نشد‪ .‬عثمان به مروان بن حکم فدک را بخشید همچنین خمس افریقا را که بالغ ب‪CC‬ر‬
‫پانصد هزار دینار بود به مروان بن حکم داد‪.‬‬

‫سوهُ ‪ -‬و هر باطلی که اساس آن را نهادند‪ .‬امیرالمؤمنین علیه الس‪CC‬الم در خطب‪CC‬ۀ ‪ 151‬نهج‬ ‫َو باطِ ٍل أ َّ‬
‫س ُ‬
‫البالغه اشاره به برنامۀ گمراه کردن مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله داش‪CC‬ته و می‬
‫فرمایند‪ C:‬فتنه گران مردم را با سوگندها و تظاهر‪ C‬به ايمان فريب مى دهند‪ .‬سپس پنج دستور‪ C‬جهت حفظ‬
‫خود در اینگونه فتنه ها را بیان می نمایند که جای ذکر نیست‪ .‬در این قسمت امام به تأسیس یک باطل‬
‫و سنت غلط تأکید دارند که باعث می شود آیندگان نیز گمراه ش‪CC‬وند و دیگ‪CC‬ران را گم‪CC‬راه کنن‪CC‬د‪ .‬ل‪CC‬ذا ب‪C‬ر‬
‫اساس حدیث من سنَّ س ّنة سيّئة فعليه وزرها‪ C‬ووزر‪ C‬من عمل بها إلى يوم القيامة (هرکس که س‪CC‬نت ب‪CC‬دی‬
‫را برپا کند ‪ ،‬نه فقط گناه آن بدی برای او گذاشته می شود بلکه هرکس بدان ب‪CC‬دی عم‪CC‬ل کن‪CC‬د ‪ ،‬گن‪CC‬اه آن‬
‫هم رای انجام دهندۀ آن نوشته می شود و هم به کسی که آن سنت را برجا گذاشت) ‪ ،‬وزر و وبال تمام‬
‫کسانی که با والیت امیرالمؤمنین علیه السالم مخالفت می کنند تا ظهور حضرت مهدی عجل هللا تعالی‬
‫فرجه الشریف‪ C‬بر گردن این دو است‪.‬‬

‫س ُطو ُه ‪ -‬و هر ستمی که گسترش‪ C‬دادند‪ .‬نه تنها خالفت را گرفتند‪ ، C‬فدک را تص‪CC‬احب کردن‪CC‬د ‪،‬‬ ‫ور َب َ‬
‫َو َج ٍ‬
‫خمس را باال کشیدند‪ ،‬ولی مشکل اصلی این بود که این امور در ن‪CC‬زد م‪CC‬ردم ج‪CC‬ا افت‪CC‬اد‪ .‬گس‪CC‬ترش و ج‪CC‬ا‬
‫افتادن این احکام جور چنان بود که حتی امیرالمؤم‪C‬نین علی‪C‬ه الس‪C‬الم در م‪C‬وارد‪ C‬متع‪C‬ددی نتوانس‪C‬ت این‬
‫ستم ها را رفع نماید‪ .‬حتی وقتی‪ C‬که حسنین علیهما السالم در زمان خالفت ایشان خواستند ک‪CC‬ه ف‪CC‬دک را‬
‫به وضع صحیح آن برگردانند ‪ ،‬امام قب‪CC‬ول نکردن‪C‬د‪ C‬و فرمودن‪CC‬د‪ :‬ج‪CC‬اهلکم م‪CC‬زداد‪ ،‬و ع‪CC‬المکم مس‪CC‬وّ ف –‬
‫مردم نادان سروصدا‪ C‬می کنند و دانشمندان ساکت و معطل هستند‪.‬‬

‫أسر ُوهُ ‪ -‬وهرنفاقی که پنهان داشتند‪ .‬امیرالمؤمنین علیه الس‪CC‬الم فرمودن‪CC‬د‪ C:‬وال‪CC‬ذی فل‪CC‬ق الحب‪CC‬ة و‬
‫ِفاق َ‬
‫َو ن ٍ‬
‫برأ النسمة ما اسلموا ولکن استسلموا ‪ ،‬و اسروا الکفر فلما وجدوا‪ C‬أعوانا علیه أظهروه‪ - .‬قسم ب‪CC‬ه کس‪CC‬ی‬
‫که دانه را شکافت ونسیم‪ C‬را به وزش در آورد آنها ایمان نیاوردند‪ C‬بلکه تظ‪CC‬اهر ب‪CC‬ه ایم‪CC‬ان کردن‪CC‬د وکف‪CC‬ر‬
‫خود را مخفی داشته تا وقتی که یارانی برای خود دیدند کفر خود را اظهار کردند‪.‬‬

‫در أض َم ُروهُ ‪ -‬و هرنیرنگی که انجامش را به دل گرفتند‪ .‬گروهی از صحابه پیش از واقعۀ غ‪CC‬دیر‬ ‫َو َغ ٍ‬
‫با هم پیمان بستند‪ C‬که نگذارند خالفت به خاندان پیامبرصلوات‪ C‬هللا و سالمه علی‪CC‬ه برس‪CC‬د‪ .‬مهم‪CC‬ترین آنه‪CC‬ا‬
‫در اینکار ابوبکر‪ ، C‬عمر ‪ ،‬ابو عبیدۀ جراح‪ ،‬معاذ بن جبل و سالم بن حبیبه بودند‪ C.‬آنه‪CC‬ا مت‪CC‬نی را نوش‪CC‬ته‬
‫و به عنوان پیمان‌ نامه در کعبه پنهان نمودند‪ C.‬به این پیمان نامه صحیفۀ ملعونه نام نه‪CC‬اده ان‪CC‬د‪ .‬مع‪CC‬اذ بن‬
‫جبل در زمان خالفت عمر با مرض طاعون مرد و ابوعبیده و سالم در دو جنگ متفاوت کش‪CC‬ته ش‪CC‬دند‪.‬‬
‫جالب است بدانیم که طبری از عمر هنگامی که ضربت خورده بود و ب‪CC‬ه فک‪CC‬ر جانش‪CC‬ینی ب‪CC‬ود نق‪CC‬ل می‬

‫‪192‬‬
‫کند که گفت‪ :‬اگر ابوعبیده یا سالم زنده بودند‪ C‬خالفت را به آنها می‌سپردم‪ .‬یعنی او هنوز‪ C‬بر عهد خ‪CC‬ود‬
‫در این صحیفه تا آخر عمر پابرجا بود‪.‬‬

‫ش ُرو ُه – و ظلمی که آن را پخش نمودند‪ C.‬ظلم این گ‪CC‬روه فق‪CC‬ط در س‪CC‬قیفه نب‪CC‬ود و در آنج‪CC‬ا پای‪CC‬ان‬ ‫ظلم َن َ‬
‫َو ٍ‬
‫نیافت‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبۀ شقشقیه خود می فرمایند‪ :‬آگاه باشيد به خدا س‪C‬وگند‪ C‬اب‪C‬ا بك‪CC‬ر‪،‬‬
‫جامه خالفت را بر تن ك‪CC‬رد‪ ،‬در ح‪CC‬الى ك‪CC‬ه مى دانس‪CC‬ت جايگ‪CC‬اه من نس‪CC‬بت ب‪CC‬ه حك‪CC‬ومت اس‪CC‬المى‪ ،‬چ‪CC‬ون‬
‫محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند‪ .‬او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار‬
‫من جارى‪ C‬است‪ ،‬و مرغ‪CC‬ان دور‪ C‬پ‪CC‬رواز انديش‪CC‬ه ه‪CC‬ا ب‪CC‬ه بلن‪CC‬داى ارزش من نتوانن‪C‬د‪ C‬پ‪CC‬رواز ك‪CC‬رد‪ .‬پس من‬
‫رداى خالفت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گ‪CC‬يرى ك‪C‬ردم و در اين انديش‪C‬ه ب‪C‬ودم‪ C‬ك‪CC‬ه آيا ب‪CC‬ا‬
‫دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم‪ C‬يا در اين محيط خفقان زا و ت‪C‬اريكى‪ C‬ك‪C‬ه ب‪C‬ه وج‪C‬ود‪ C‬آوردن‪C‬د‪C،‬‬
‫صبر پيشه س‪CC‬ازم‪ C‬ك‪CC‬ه پ‪CC‬يران را فرس‪CC‬وده‪ ،‬جوان‪CC‬ان را پ‪CC‬ير‪ ،‬و م‪CC‬ردان ب‪CC‬ا ايم‪CC‬ان را ت‪CC‬ا قيامت و مالق‪CC‬ات‬
‫پروردگار اندوهگين نگه مى دارد‪ .‬پس از ارزيابى‪ C‬درست‪ ،‬صبر و بردب‪C‬ارى را خردمندان‪C‬ه ت‪C‬ر ديدم‪.‬‬
‫پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده ب‪CC‬ود‪ .‬و ب‪CC‬ا ديدگان خ‪CC‬ود‬
‫مى نگريستم‪ C‬كه ميراث مرا به غارت مى برند‪ .‬تا اينكه خليفه اوّ ل‪ ،‬ب‪CC‬ه راه خ‪CC‬ود رفت و خالفت را ب‪CC‬ه‬
‫خطاب سپرد‪ .‬سپس امام مثلى را با شعرى‪ C‬از أعشى عنوان كرد‪« :‬مرا با برادر ج‪CC‬ابر‪« ،‬حيّان»‬ ‫پسر ّ‬
‫چه شباهتى‪ C‬است (من همه روز‪ C‬را در گرماى سوزان كار ك‪CC‬ردم و او راحت و آس‪CC‬وده در خان‪CC‬ه ب‪CC‬ود‪).‬‬
‫شگفتا ابابكر كه در حيات خ‪CC‬ود از م‪CC‬ردم مى خواس‪CC‬ت ع‪CC‬ذرش را بپذيرن‪CC‬د‪ ،‬چگون‪CC‬ه در هنگ‪CC‬ام م‪CC‬رگ‪،‬‬
‫خالفت را به عقد ديگرى در آورد‪ C.‬هر دو از ش‪C‬تر خالفت س‪C‬خت دوش‪CC‬يدند‪ C‬و از حاص‪CC‬ل آن به‪CC‬ره من‪C‬د‬
‫گرديدند‪.‬‬

‫َو َوع ٍد أخلَفُوهُ – و وعده‌هایی که بدان وفا نکردند‪ C.‬هنگامی که پیغم‪CC‬بر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه در‬
‫بستر بیماری بودند ‪ ،‬دستور‪ C‬دادند که اسامه سپاهی را برای غزوه به سوی شام تهیه نماید و به هم‪CC‬ه و‬
‫به خصوص به عمر و اب‪C‬وبکر‪ C‬دس‪C‬تور دادن‪C‬د ک‪C‬ه ب‪C‬ه این س‪C‬پاه ب‪C‬ه پیوندن‪CC‬د‪ .‬ام‪C‬ا از آنج‪C‬ا ک‪C‬ه این دو می‬
‫خواستند اوض‪CC‬اع‪ C‬پس از رحلت پی‪CC‬امبر‪ C‬را کن‪CC‬ترل کنن‪CC‬د ‪ ،‬چن‪CC‬د ب‪CC‬ار ق‪CC‬ول رفتن را دادن‪CC‬د ولی از دس‪CC‬تور‬
‫پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عمالً سرپیچی‪ C‬کردند‪.‬‬

‫أمان خا ُنوهُ – و امانتی که بدان خیانت کردند‪ .‬خیانت ب‪CC‬ه والیت امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم نمودن‪CC‬د‪.‬‬ ‫ٍ‬ ‫َو‬
‫ت َو‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َأْل‬
‫ض‪َ C‬نا ا ما َن‪ C‬ة َعلى َّ‬
‫الس‪C‬ماوا ِ‬ ‫َّ‬
‫اش‪C‬اره ب‪C‬ه آی‪C‬ۀ ‪ 72‬س‪C‬ورۀ اح‪C‬زاب اس‪C‬ت ک‪C‬ه خداون‪C‬د‪ C‬می فرمای‪C‬د‪ِ C:‬إنا َع َر ْ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫‪C‬ان ظلوم‪C‬ا ً َج ُه‪CC‬وال ‪ -‬م‪CC‬ا ام‪CC‬انت‬‫بال َفَأ َبي َْن َأنْ َيحْ م ِْل َنها َو َأ ْش َف ْق َن ِم ْنه‪CC‬ا َو َح َملَ َه‪C‬ا اِإْل ْنس‪CC‬انُ ِإ َّن ُه ك‪َ C‬‬
‫ض َو ْال ِج ِ‬ ‫اَأْلرْ ِ‬
‫(واليت امیرالمؤمنین علیه السالم) را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم‪ ،‬آن‌ها از خی‪CC‬انت ب‪CC‬ه‬
‫آن آن سر برتافتند‪ ،‬و از اینکار هراسيدند ؛ امّا انسان (ابوبکر) به آن خیانت کرد؛ او بسيار س‪CC‬تمكار و‬
‫نادان بود‪.‬‬

‫ضوهُ – و پیمان‌هایی که شکستند‪ C.‬هنگامی که پیامبر اکرم صلی هللا علیه وآله و س‪CC‬لم در روز‬ ‫َو َعه ٍد َن َق ُ‬
‫غ‪CC‬دیر از مس‪CC‬لمانان ب‪CC‬ر والیت و محبت علی علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم عه‪CC‬د گ‪CC‬رفت از آنه‪CC‬ا خواس‪CC‬ت ک‪CC‬ه ب‪CC‬ه خیم‪CC‬ۀ‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم بروند‪ C‬و با دست دادن عمالً با ایشان بیعت نمایند‪ .‬از جملۀ آنها عم‪CC‬ر ب‪C‬ود ک‪C‬ه‬
‫هنگام بیعت گفت‪ :‬بخ بخ لك يابن أبي طالب أصبحت موالي ومولى‪ C‬كل مسلم – به تو ای پسر ابوطالب‬
‫تبریک می گوییم کخ موالی من و موالی هر مسلمان شدی‪.‬‬

‫أحلُّوهُ – و حالل‌هایی که حرام نمودند‪ .‬و حرام‌هایی‪ C‬که حالل کردند‪ C.‬حرام و‬
‫رام َ‬
‫الل َح َّر ُموهُ ‪َ -‬و َح ٍ‬
‫َو َح ٍ‬
‫حالل هایی که این دو برعکس کردند زیاد است‪ .‬مثال نبیذ را حالل دانستند‪ .‬طبق تأیی‪CC‬د ابن ابی الحدی‪CC‬د‬
‫معتزلی ‪ ،‬عمر كان مجتهدا يعمل بالقياس و االستحسان و المصالح المرسلة ‪ –1‬عمر به قیاس عم‪CC‬ل می‬

‫شرح نهج البالغه ‪ ،‬ابن ابی الحدید ‪ ،‬ج ‪ ، 10‬ص ‪212‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪193‬‬
‫کرد که این روش را ائمۀ اطهار علیهم السالم رد کرده اند‪ .‬مثال اب‪CC‬وبکر حکم کالل‪CC‬ه را نمی دانس‪CC‬ت و‬
‫چیزی از خود ساخت و گفت‪ :‬اگر این حکمی که دادم درست بود از خدا اس‪CC‬ت واگ‪CC‬ر غل‪CC‬ط ب‪CC‬ود از من‬
‫است! همچنین او فجاءة الس‪C‬لمي را در آتش س‪C‬وزاند‪ C‬در حالیک‪C‬ه پی‪C‬امبر‪ C‬ص‪C‬لی هللا علی‪C‬ه وآل‪C‬ه س‪C‬وزاندن‬
‫انسان ها را نهی نموده بودند‪ C.‬امیرالمؤمنین علیه الس‪C‬الم ب‪C‬ا اش‪C‬اره ب‪C‬ه بعض‪C‬ی از این تغی‪C‬یرات حالل و‬
‫الس‪C‬الم دس‪C‬تور‪ C‬دهم و‬‫حرامی در دین نموده و فرمودند‪ :‬چگونه می بینید اگر در بارۀ مقام ابراهیم‪ C‬علیه ّ‬
‫آن را به مکانی که پیامبر صلی هَّللا علیه و آله در آن قرار داد برگردانم ‪ ،‬و فدک را به وارثان فاطم‪CC‬ه‬
‫علیها السّالم بازگردانم‪ ،‬و صاع و م ّد پیامبر صلی هَّللا علیه و آله را به صورتی‪ C‬ک‪CC‬ه ب‪CC‬ود برگ‪CC‬ردانم‪ ، C‬و‬
‫زمینهایی‪ C‬که پیامبر صلی هَّللا علیه و آله تعیین کرده بود به اهلش بدهم ‪ ،‬و خانه جعفر بن ابی طالب را‬
‫به وارثان او برگردانم و آن را از مسجد جدا کرده خراب نمایم‪ ،‬و قضاوت ه‪CC‬ایی را ک‪CC‬ه حاکم‪CC‬ان قب‪CC‬ل‬
‫از من به ظلم قضاوت‪ C‬کرده اند برگردانم‪ C،‬و آنچه از زمین خیبر قسمت شده بازگردانم‪ C،‬و دیوان عطایا‬
‫را از بین ببرم و همان گون‪CC‬ه ک‪CC‬ه پی‪CC‬امبر‪ C‬ص‪CC‬لی هَّللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه عط‪CC‬ا می فرم‪CC‬ود‪ C‬عط‪CC‬ا کنم و ام‪CC‬وال را‬
‫ثروت بین اغنیا قرار‪ C‬ندهم ‪ ،‬و فرزندان ب‪CC‬نی تغلب را اس‪CC‬یر کنم ‪ ،‬و ب‪CC‬ه م‪CC‬ردم دس‪CC‬تور دهم ک‪CC‬ه در م‪CC‬اه‬
‫رمضان جز نماز واجب را به جماعت نخوانند‪ ،‬در این صورت‪ C‬بعضی‪ C‬از افراد لشکر‪ -‬که هم‪CC‬راه من‬
‫می جنگند‪ -‬خواهند گفت‪( :‬ای اهل اسالم)! همان طور که گفتند‪( :‬س ّنت عم‪CC‬ر را تغی‪CC‬یر می دهی‪ ،‬و م‪CC‬ا‬
‫را از اینکه در ماه رمضان نماز مستحبی‪ C‬بخ‪CC‬وانیم من‪CC‬ع می نم‪CC‬ایی)؟! بط‪CC‬وری‪ C‬ک‪CC‬ه ترس‪CC‬یدم‪ C‬در لش‪CC‬کرم‬
‫شورش کنن‪C‬د‪ .‬چ‪C‬ه س‪C‬خت اس‪C‬ت ب‪C‬ر من آنچ‪C‬ه از این امّت بع‪C‬د از پیامبرش‪C‬ان از اختالف و اط‪C‬اعت از‬
‫‪1‬‬
‫رهبران ضاللت و دعوت کنندگان به آتش دیده ام‪.‬‬

‫دعا در اینجا وارد مصائب حضرت زهرا سالم هللا علیها می شود‪ .‬فش‪CC‬ار دادن حض‪CC‬رت فاطم‪CC‬ه زه‪CC‬را‬
‫سالم هللا علیها در پشت در هنگام س‪CC‬وزاندن خان‪CC‬ۀ ایش‪C‬ان ک‪C‬ه م‪CC‬وجب س‪CC‬قط ش‪CC‬دن فرزن‪CC‬د ایش‪CC‬ان ب‪C‬ه ن‪C‬ام‬
‫محسن علیه السالم گردید و دیگر مصائبی‪ C‬که ب‪CC‬ه آن حض‪CC‬رت وارد کردن‪CC‬د‪ .‬نویس‪CC‬ندگان مع‪CC‬روفی مث‪CC‬ل‬
‫طبری و دینوری و ابن ابی الحدید و دیگران ‪ ،‬به موضوع آتش زدن منزل امیرالمؤم‪CC‬نین‪ C‬علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم‬
‫به وسیلۀ عمر تصریح دارند‪ .2‬آثار این حملۀ وحشیانه موارد زیر بود‪:‬‬

‫طن َف َتقُو ُه ‪ -‬و شکمی که شکافتند‪ .‬حضرت زهرا سالم هللا علیه‪CC‬ا پش‪CC‬ت درب می رون‪C‬د‪ C‬ت‪CC‬ا ش‪CC‬اید ب‪CC‬ا‬
‫َو َب ٍ‬
‫استفاده از شخصیت خود ‪ ،‬عمر را از آتش زدن خانه منصرف نمای‪CC‬د‪ .‬ولی وق‪CC‬تی عم‪CC‬ر حس ک‪CC‬رد ک‪CC‬ه‬
‫حضرت پشت درب هستند ‪ ،‬با ضربه زدن به در باعث شد که میخ در به ش‪C‬کم حض‪C‬رت وارد ش‪C‬ود و‬
‫ایشان را زخمی نماید‪.‬‬

‫نین أس َق ُطوهُ ‪ -‬جنینی که سبب سقط آن ش‪C‬دند‪ .‬ح‪C‬رکت عم‪C‬ر ک‪C‬ه ذک‪C‬ر ش‪C‬د ب‪C‬اعث ش‪C‬هادت حض‪C‬رت‬
‫َو َج ٍ‬
‫محسن علیه السالم شدند‪.‬‬

‫لع دَ ُّقوهُ – و استخوان سینه ای که شکستند‪ C.‬همچنین در حادثۀ فوق استخوان سینۀ حضرت زه‪CC‬را‬
‫َو ضِ ٍ‬
‫سالم هللا علیها را شکستند‪.‬‬

‫صکٍّ َم َّزقُوهُ ‪ -‬و هر سندی که آن را دریدند‪ C.‬هنگامی که حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا از ملکیت‬
‫َو َ‬
‫خود بر فدک دفاع‪ C‬نمودند‪ ، C‬ابوبکر‪ C‬سند ملکیت آن را برای حض‪CC‬رت نوش‪CC‬ت‪ .‬ولی وق‪CC‬تی ک‪CC‬ه حض‪CC‬رت‬
‫زهرا سالم هللا علیها از مسجد بر می گشتند ‪ ،‬عمر متوجه وج‪CC‬ود چ‪CC‬نین س‪CC‬ندی ش‪CC‬د و س‪CC‬ند ف‪CC‬دک را از‬
‫حضرت گرفته و پاره کرد‪.‬‬

‫‪ 1‬کتاب سلیم (اسرار آل محمد) ‪ ،‬ص ‪383‬‬


‫‪ 2‬ابن ابی الحدید در شرح نهج البالغه ‪ ،‬در ج ‪ ، 16‬ص ‪ 283‬می گوید‪ :‬فقد بينا أن خبر اإلحراق قد رواه غير الشيعة‪ .‬ما قبال هم گفته بودیم‬
‫که داستان آتش زدن خانۀ حضرت زهرا سالم هللا علیها را غیر از شیعه هم نقل کرده اند‪.‬‬

‫‪194‬‬
‫مل َب َّددُوهُ ‪ -‬و هر اجتم‪CC‬اعی ک‪CC‬ه پراکندن‪CC‬د‪ C.‬اجتم‪CC‬اع دوس‪CC‬تان امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم را پراکن‪CC‬ده‬
‫ش ٍ‬‫َو َ‬
‫کردند‪ .‬از هم پاشیدن اجتماع اهل بیت یعنی کشتن تک تک آنها است ‪ .‬وهمان گونه جدایی افکندند بین‬
‫تاویل (منظور‪ C‬امام علی علیه السالم )و تنزیل و بین ثقل اک‪CC‬بر (ق‪CC‬ران) و ثق‪CC‬ل اص‪CC‬غر (اه‪CC‬ل بیت علیهم‬
‫السالم) و بزرگ داشتند افراد پست و ذلیل را و کوچک کردن افراد بزرگوار‪ C‬و شریف را‪.‬‬

‫زیز أ َذلُّو ُه ‪ -‬و هر عزیزی که خوارش کردند‪ .‬امام باقر‪ C‬علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم ب‪CC‬ه یکی از ی‪CC‬اران فرمودن‪CC‬د‪:‬‬
‫َو َع ٍ‬
‫فالنی! ما چه از ظلم قریش کشیدیم‪ .‬و شیعه ها و محبین م‪CC‬ا هم چق‪CC‬در از م‪CC‬ردم کش‪CC‬یدند‪ C.‬پیغم‪CC‬بر اک‪CC‬رم‬
‫صلی هللا علیه و آله از دنیا رفت و به مردم فرمود که ما بر مردم اولویت داریم‪ .‬ولی ق‪CC‬ریش ب‪CC‬ر علی‪CC‬ه‬
‫ما حرکت کردند و ریاست را از معدن آن خارج کردند‪ .‬قریش بر اساس حق ما حکومت را از انصار‬
‫گرفتند ولی بعد بین خود آن را تقسیم کردن‪C‬د‪ C‬ت‪CC‬ا اینک‪CC‬ه ب‪C‬ار دیگ‪C‬ر ب‪C‬ه م‪CC‬ا رس‪C‬ید‪ .‬ولی تع‪CC‬دادی (طلح‪C‬ه و‬
‫زبیر) بیعت خود را شکستند و بر علیه ما از سر جنگ برآمدند‪... C‬‬

‫َو َذ ٍ‬
‫لیل أ َع ُّزوهُ – و هر خواری که عزت بخشیدند‪ C.‬پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آل‪CC‬ه در روز فتح مک‪CC‬ه‬
‫بنی امیه ‪ ،‬به خصوص ابوسفیان و معاویه را به عنوان طلقاء (برده های آزاد شده) خواندند‪ .‬ل‪CC‬ذا اینه‪CC‬ا‬
‫پست ترین افراد در اجتماع اسالمی بودند‪ .‬ولی عمر پسر بزرگ ابوسفیان را امیر شام نمود و عثم‪CC‬ان‬
‫به کل بنی امیه مجال حکمرانی داد‪.‬‬

‫َو َح ٍّق َم َن ُعوهُ ‪ -‬و هر حقی که از ص‪CC‬احبانش ب‪CC‬از داش‪CC‬تند‪ .‬از اب‪CC‬وذر‪ C‬پرس‪CC‬یدندچه کس‪CC‬ی را بیش از هم‪CC‬ه‬
‫دوست داری؟ او پاسخ داد‪ :‬هذا الشیخ المظلوم المضطهد حقه ‪ ،‬یع‪CC‬نی علی‪CC‬ا – خ‪C‬ود امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه‬
‫السالم ن‪C‬یز می فرمودن‪C‬د‪ C:‬اللهم اخ‪C‬ز قريش‪C‬ا فانه‪C‬ا منعت‪C‬نى حقى وغص‪C‬بتنى‪ C‬أم‪C‬رى – خداون‪C‬دا‪ C‬ق‪C‬ریش را‬
‫خذالن ده زیرا حق من را گرفتند‪ C‬و برنامه (خالفت) مرا غصب نمودند‪C.‬‬

‫ب َدلَّ ُ‬
‫سوهُ ‪ -‬و هر دروغی که ساختند‪ .‬روایت نحن معاشر‪ C‬االنبیاء ال ن‪CC‬ورّ ث را ب‪CC‬ه دروغ س‪CC‬اختند‪.‬‬ ‫َو کِذ ٍ‬
‫همچنین این حدیث را ساختند‪ :‬ابوبکر‪ C‬و عمر دو سرور پیران اهل بهشت هستند‪ .‬بدون اینکه بدانند ک‪C‬ه‬
‫در بهشت پیری وجود ندارد‪.‬‬

‫کم َقلَّ َبوهُ – و حکم پیامبر صلی هللا علیه و آله را برگرداندند‪ .‬خداون‪CC‬د متع‪CC‬ال در ق‪CC‬رآن تأکی‪CC‬د دارد‬ ‫َو ُح ٍ‬
‫ْ‬ ‫اَّل‬ ‫َأ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬ ‫اَّل‬ ‫ُ‬
‫که اهل بیت پیغمبر‪ C‬صلی هللا علیهم اجمعین را دوست داشته باشیم‪ :‬قل سْ لك ْم َعل ْي ِه جْ ‪ C‬رً ا ِإ ال َم‪Cَ C‬و َّد َة‬
‫فِي ْالقُرْ َبى (‪ 23‬شورى)‪ .‬ولی با اهل بیت علیهم السالم چن‪CC‬ان عم‪CC‬ل کردن‪CC‬د ک‪CC‬ه انگ‪CC‬ار دس‪CC‬تور‪ C‬خداون‪CC‬د‬
‫درست عکس این بوده است!‬

‫اللّ ُه َّم ال َعن ُهم ِبکُل ِّ ‪ -‬خدایا لعنت کن آنان را به عدد هر‪:‬‬

‫آ َی ٍة َح َّرفُوها ‪ -‬آیه‌ای که آن را تغییر داده و تحری‪C‬ف‪ C‬کرده‌ان‪CC‬د‪ .‬آی‪CC‬ات زی‪CC‬ر در ش‪CC‬أن امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه‬
‫السالم آمده است ولی آنها جور دیگری می گویند‪:‬‬

‫ون (‪ 33‬زمر)‬ ‫ص َّد َ‪C‬ق ِب ِه ُأ ْولَِئ َ‬


‫ك ُه ُم ْال ُم َّتقُ َ‬ ‫َوالَّذِي َجاء ِبالص ِّْد ِق َو َ‬

‫ك م َِن ْالمُْؤ ِمن َ‬


‫ِين (‪ 64‬انفال)‬ ‫َيا َأ ُّي َها ال َّن ِبيُّ َحسْ ُب َ‬
‫ك هّللا ُ َو َم ِن ا َّت َب َع َ‬

‫‪C‬ر َة َو َيرْ ُج‪ C‬و‪َ C‬رحْ َم‪َ C‬ة َر ِّب ِه قُ‪ْ C‬ل َه‪ْ C‬ل َي ْس‪َ C‬ت ِوي الَّذ َ‬
‫ِين َيعْ لَ ُم‪َ C‬‬
‫‪C‬ون‬ ‫َأمَّنْ ه َُو َقان ٌ‬
‫ِت آ َناء اللَّي ِْل َسا ِج ًدا َو َقاِئ ًما‪َ C‬يحْ‪َ C‬ذ ُر اآْل ِخ‪َ C‬‬
‫ُون ِإ َّن َما َي َت َذ َّك ُر ُأ ْولُوا اَأْل ْل َبابِ‪ 9( .‬زمر)‬ ‫َوالَّذ َ‬
‫ِين اَل َيعْ لَم َ‬

‫‪195‬‬
‫ت َذا ْالقُ‪CC‬رْ َبى َح َّق ُه (‪38‬‬ ‫َو َفری َ‬
‫ض ٍة َت َر ُکوها – و هر واجبی که آن را ترک کردند‪ .‬خداوند می فرمايد‪َ :‬ف‪CC‬آ ِ‬
‫روم) – حق نزدیکان (اهل بیت) را بدهید‪ .‬همچنین دوستی اهل بیت علیهم الس‪CC‬الم از واجب‪CC‬ات اولی‪CC‬ه و‬
‫بسیار مهم است که این گروه آن را ترک نموده اند‪.‬‬

‫س َن ٍة َغ َّی ُروها – و هر سنت پیغمبر را که تغی‪CC‬یرش دادن‪CC‬د‪ .‬نواف‪CC‬ل ی‪CC‬ا نمازه‪CC‬ای مس‪CC‬تحبی‪ C‬را ک‪CC‬ه س‪CC‬نت‬
‫َو ُ‬
‫پیامبر گرامی صلی هللا علیه و آله می باشند و ‪ 51‬رکعت در روز هستند و همچنین نحوۀ انجام وض‪CC‬و‬
‫و غسل را عوض کردند‪.‬‬

‫ض‪َ C‬ر ْالق ِْس‪َ C‬م َة ُأ ْولُ‪CC‬و ْا ْالقُ‪CC‬رْ َبى َو ْال َي َت‪C‬ا َمى‪C‬‬
‫وم َم َن ُعوها – و پ‪CC‬رداخت ه‪C‬ای س‪ّ C‬نت را من‪C‬ع کردن‪CC‬د‪َ .‬وِإ َذا َح َ‬ ‫س ٍ‬ ‫َو ُر ُ‬
‫‪CC‬وال مَّعْ رُوفًا‪ 8( C.‬نس‪CC‬اء) ‪ -‬و اگ‪CC‬ر ب‪CC‬ه هنگ‪CC‬ام تقس‪CC‬يم (ارث)‪،‬‬ ‫ً‬ ‫َو ْال َم َس‪CC‬اكِينُ َف‪CC‬ارْ زقو ُهم‪ِّ C‬من‪ُ CC‬ه َوقول‪CC‬وا ل ُه ْم َق ْ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫خويشاوندان (و طبقه‌اى كه ارث نمى‌برند) و يتيمان و مس‪CC‬تمندان‪ ،‬حض‪CC‬ور‪ C‬داش‪CC‬ته باش‪CC‬ند‪ ،‬چ‪CC‬يزى از آن‬
‫اموال را ب‪C‬ه آن‌ه‪CC‬ا بدهيد؛ و ب‪CC‬ا آن‪CC‬ان ب‪C‬ه‌ط‪CC‬ور‪ C‬شايس‪CC‬ته س‪CC‬خن بگوييد‪ .‬این دس‪CC‬توری اس‪CC‬ت ب‪CC‬رای هم‪CC‬ۀ‬
‫مسلمانان‪ .‬دیگر چه رسد به اهل بیت عصمت علیهم الس‪CC‬الم ک‪CC‬ه خمس یکی از مهم ت‪CC‬رین این پ‪CC‬رداخت‬
‫ها است ؛ و آن را به اهل بیت ندادند‪.‬‬

‫أحکام َع َّطلُوها – و هر حکمی که به آن عمل نکردند‪ .‬هنگامی که مال‪CC‬ک بن ُن‪Cَ C‬ویره ب‪CC‬ه ن‪CC‬احق کش‪CC‬ته‬
‫ٍ‬ ‫و‬
‫شد ابوقتاده و عمر کار خالف خالد را نپسندیدند‪ C‬و آن را محکوم کردن‪CC‬د‪ .‬عم‪CC‬ر ک‪CC‬ه مش‪CC‬کل شخص‪C‬ی‪ C‬ب‪CC‬ا‬
‫خالد داشت خواهان سنگسار شدن خالد شد اما اب‪CC‬وبکر‪ C‬ک‪CC‬ه خال‪CC‬د رادوس‪CC‬ت داش‪CC‬ت ک‪CC‬اری نک‪CC‬رد و گفت‬
‫خالد خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت‪.‬‬

‫َو َبی َع ٍة َنکَ ُثوها – و بیعتی را که شکستند‪ .‬اشاره به بیعت ک‪CC‬ردن طلح‪CC‬ه و زب‪CC‬یر دارد ک‪CC‬ه پس از کش‪CC‬ته‬
‫شدن عثمان با امیرالمؤمنین علیه السالم بیعت کردند ولی به زودی آن را شکستند و بر علیه امام خ‪CC‬ود‬
‫قیام نمودند و مردم را به کشتن دادند‪.‬‬

‫َو دَ عوى أب َطلُوها – و ادعایی را که باطل کردند‪ .‬حضرت زهرا س‪CC‬الم هللا علیه‪CC‬ا ادع‪CC‬ای ملکیت ف‪CC‬دک‬
‫را نمودند‪ C‬که آنها قبول نکردند‪ .‬حضرت زهرا سالم هللا علیها کس‪CC‬ی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه خداون‪C‬د‪ C‬در ش‪CC‬أن ایش‪CC‬ان‬
‫ت َو ُي َطه َِّر ُك ْم َت ْط ِه‪CC‬يرً ا (‪ 33‬اح‪CC‬زاب) – همان‪CC‬ا خداون‪C‬د‪C‬‬
‫س َأهْ‪َ C‬ل ْال َب ْي ِ‬ ‫فرمود‪ِ C:‬إ َّن َما ي ُِري ُد هَّللا ُ لِي ُْذه َ‬
‫ِب َعن ُك ُم الرِّ جْ َ‬
‫خواسته است که ناپ‪CC‬اکی را از ش‪CC‬ما اه‪CC‬ل بیت بزدای‪C‬د‪ C‬و پ‪CC‬اک و پ‪CC‬اکیزه گردان‪CC‬د‪ .‬این آی‪CC‬ه دلی‪CC‬ل عص‪CC‬مت‬
‫حضرت زهرا سالم هللا است‪ .‬یعنی هرچه که ایشان بگویند‪ C‬باید ف‪CC‬ورا و ب‪CC‬دون هیچ ش‪CC‬کی م‪CC‬ورد قب‪CC‬ول‬
‫واقع گردد‪ .‬در حالیکه تمام استدالل های حضرت زهرا سالم هللا علیها را نیز قبول نکردند‪C.‬‬

‫َو َب ِّی َن ٍة أنکَ ُروها – شاهد واضحی را که انکار نمودن‪CC‬د‪ C.‬وق‪CC‬تی‪ C‬ک‪CC‬ه اب‪CC‬وبکر از حض‪CC‬رت زه‪CC‬را س‪CC‬الم هللا‬
‫علیها برای قضیۀ فدک شاهد خواست ‪ ،‬حضرت دو فرزند‪ C‬خود و امیرالمؤمنین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم و ام ایمن‬
‫را به عنوان شهود‪ C‬معرفی نمودن‪CC‬د‪ C.‬اب‪CC‬وبکر‪ C‬این ش‪CC‬هود‪ C‬را ب‪CC‬ه عن‪CC‬وان دم روب‪CC‬اه و ی‪CC‬ک زن ب‪CC‬ودن قب‪CC‬ول‬
‫نکرد‪ .‬حضرت زهرا س‪C‬الم هللا علیه‪C‬ا می توانس‪C‬تند‪ C‬تع‪C‬داد زی‪C‬ادی از ک‪C‬ارگزاران خ‪C‬ود را ک‪C‬ه در ف‪C‬دک‬
‫خدمت می کردند ب‪CC‬ه عن‪CC‬وان ش‪CC‬اهد مع‪CC‬رفی کنن‪CC‬د ولی اص‪CC‬حاب کس‪CC‬اء را مع‪CC‬رفی کردن‪CC‬د ک‪CC‬ه در مقاب‪CC‬ل‬
‫مسیحیان نجران از کل اسالم دفاع کردند و پیروز‪ C‬شدند‪ .‬اینها افراد عادی نبودن‪CC‬د‪ .‬ولی کج‪CC‬ا ب‪CC‬ود چش‪CC‬م‬
‫بینا؟‬

‫َو حیلَ ٍة أح َد ُثوها – و هر نیرنگی را که انجام دادند‪ .‬ابن ابی الحدید مشروحا‪ C‬بی‪CC‬ان می کن‪CC‬د ک‪CC‬ه چگون‪CC‬ه‬
‫عایشه برنامه ریزی کرد که در ایام مریضی پیغمبر صلی هللا علیه و آله ‪ ،‬ابوبکر برای نماز جم‪CC‬اعت‬
‫برود‪ .1‬هرچند که پیامبر اکرم (ص) وقتی‪ C‬از این نیرنگ مطل‪CC‬ع ش‪CC‬دند از امیرالمؤم‪CC‬نین‪ C‬علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم و‬
‫‪ 1‬البته ابن ابی الحدید پس از نقل چند روایت در این زمینه می گوید که از استاد خود سؤال کردم که آیا تو می گویی که عایشه چنین کاری را‬
‫کرده؟ استاد پاسخ می دهد‪ :‬من نگفتم ولی علی این را مرتب می گفت‪ .‬و او حاضر بود و من نبودم! – شرح نهج البالغة ‪ ،‬ج ‪ ، 9‬ص ‪198‬‬

‫‪196‬‬
‫عباس خواستند‪ C‬که زیر بغل ایشان را بگیرند و به زور‪ C‬خود را به ابوبکر‪ C‬رسانده و او را کنار زدند‪ C‬و‬
‫نشسته نماز خواندند‪ .‬ولی عمر از این حادثه در سقیفه و موارد دیگر زیاد استفاده کرد‪.‬‬

‫أوردُوها – و هر خیانتی که وارد دین کردند‪ .‬در اینجا خیانت به امانت الهی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه والیت‬ ‫َو خیا َن ٍة َ‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم باشد‪ .‬لذا اشاره به دروغی دارد که ابوبکر گفت‪ :‬من خ‪CC‬ودم از پی‪CC‬امبر ش‪CC‬نیدم‬
‫که گفت‪ :‬خدا ما اهل بیت را به وسیله نبوت بزرگ داش‪CC‬ت و راض‪CC‬ی نمی ش‪CC‬ود‪ C‬ک‪CC‬ه م‪CC‬ا از دنی‪CC‬ا چ‪CC‬یزی‬
‫داشته باشیم و خدا جمع نمی کند برای ما نبوت و خالفت را‪ .‬عمر و ابو عبیده نیز این گفته را تصدیق‬
‫کرند و به دروغ گفتند که این حدیث ص‪C‬حیح اس‪C‬ت و ام‪C‬ر را ب‪CC‬ر انص‪CC‬ار و ب‪CC‬اقی م‪C‬ردم مش‪CC‬تبه کردن‪CC‬د‪.‬‬
‫جالب است که عمر ‪ 13‬س‪CC‬ال بع‪CC‬د این گفت‪CC‬ار را فرام‪CC‬وش ک‪CC‬رد و امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم را ج‪CC‬زو‬
‫شورای کاندیداهای‪ C‬خالفت قرار‪ C‬داد‪ .‬اگر روایت درست بود که نباید اینکار را می کرد!‬

‫َو َع َق َب ٍة اِر َتقُوها – و هر گردنه‌ای که باالی آن رفتند‪ C.‬اشاره به داس‪CC‬تان ت‪CC‬رور پی‪CC‬امبر اک‪CC‬رم ص‪CC‬لی هللا‬
‫علیه و آله دارد که می خواس‪CC‬تند ب‪CC‬ر روی گردن‪CC‬ۀ ک‪CC‬وه انج‪CC‬ام دهن‪CC‬د‪ .‬ت‪CC‬رور‪ C‬کنن‪CC‬دگان أب‪CC‬وبکر‪ C‬و عم‪CC‬ر و‬
‫عثمان و طلحة و زب‪C‬یر و أبوس‪C‬فیان و معاوی‪C‬ة وعتب‪C‬ة بن أبی س‪C‬فیان و أبواألع‪C‬ور الس‪C‬لمی و مغ‪C‬یرة بن‬
‫ش‪CC‬عبة و س‪CC‬عد بن أبی وق‪CC‬اص و أب‪CC‬و قت‪CC‬ادة و عم‪CC‬رو بن الع‪CC‬اص و أب‪CC‬و موس‪CC‬ى األش‪CC‬عری‪ C‬بودن‪CC‬د ک‪CC‬ه در‬
‫بازگشت از غزوۀ تبوک تصمیم‪ C‬گرفتند در گذرگاهی که فقط یک نفر انسان ی‪CC‬ا ی‪CC‬ک ش‪CC‬تر می توانس‪CC‬ت‬
‫از آنجا بگذرد و در زیر آن دره ای عمیق بود که هر کس در ان می افت‪C‬اد هالک می ش‪C‬د ‪ ،‬پیغم‪C‬بر را‬
‫ترور نمایند‪ .‬غزوه در تابستان اتفاق افتاد و لشکر مسافتی را در شب حرکت می کرد تا از گرما فرار‬
‫کنند وقتی‪ C‬که به آن محل رسیدند پوستهایی که از االغ به دست آمده را آورده و آن را روی قس‪CC‬متی‪ C‬از‬
‫پرتگاه قرار‪ C‬دادند و روی آن را با ریگ پوشاندند تا شتر پیامبربر‪ C‬روی آن رفت‪CC‬ه و رم ک‪C‬رده و س‪C‬قوط‬
‫کند تا پیامبر در دره بیفتد و کشته شود‪.‬در‪ C‬این هنگام جبرییل امین علیه الس‪CC‬الم ن‪CC‬ازل ش‪CC‬د و این آی‪CC‬ه را‬
‫ون ِباهَّلل ِ ما قالُوا َو لَ َق ْد ق‪CC‬الُوا َکلِ َم‪َ C‬ة ْالکُ ْف‪ِ C‬‬
‫‪C‬ر َو َک َف‪C‬رُوا َبعْ‪ C‬دَ ِإ ْس‪C‬الم ِِه ْم َو َهمُّوا ِبم‪CC‬ا لَ ْم َین‪CC‬الُوا‪74( .‬‬ ‫آورد ‪َ :‬یحْ لِفُ َ‬
‫توبه) و پیامبر را از نقشه پلیدشان مطلع کرد وخداوند متعال توسط رعد و ب‪CC‬رق ن‪CC‬وری‪ C‬ایج‪CC‬اد ک‪CC‬رد ت‪CC‬ا‬
‫پیامبر آنها را بشناسد‪.‬‬

‫َحر ُجوها – مش‪CC‬ک ه‪CC‬ایی ک‪C‬ه بغلطانيدن‪CC‬د‪ C.‬هم‪CC‬ان داس‪CC‬تان ب‪CC‬اال دبّه ای پ‪CC‬ر از روغن از جنس‬
‫بد َ‬‫َو دِب‪DD‬ا ٍ‬
‫پوست االغ برای لغزیدن شتر پیغمبر صلوات هللا و سالمه علیه‪.‬‬

‫َو أزیافٍ َل َز ُموها – چیزهای‪ C‬تقلبی ای ک‪C‬ه تأیی‪CC‬د کردن‪C‬د‪ .‬ازی‪C‬اف (واح‪CC‬د پ‪CC‬ول ) جم‪C‬ع زی‪C‬ف اس‪C‬ت و آن‬
‫درهمی است که ناخالصی زیادی دارد که تقریبا ارزش چندانی ندارد و با این اصطالح کارهای پس‪CC‬ت‬
‫و گفتار بی ادبانه آنه‪CC‬ا را ب‪CC‬ه درهم زی‪CC‬ف تش‪CC‬بیه ک‪CC‬رد ک‪CC‬ه هیچ چ‪CC‬یز نمی ت‪CC‬وان ب‪CC‬ا آن خری‪CC‬د‪ .‬مانن‪CC‬د این‬
‫عب‪CC‬ارت عم‪CC‬ر ک‪CC‬ه گفت‪ :‬هلل أنت ل‪CC‬و ال دعاب‪CC‬ة فيك أم‪CC‬ا و هللا لئن وليتهم لتحملنهم على الح‪CC‬ق الواض‪CC‬ح و‬
‫المحجة البيضاء – تو مناسب خالفت هستی مگر اینکه شوخ طلبی! به خدا قسم اگر علی را خلیفه کنید‬
‫شما را بر راه حق هدایت می کند‪ .‬جالب است بدانیم که ابن ابی الحدید طرفدار عم‪CC‬ر ‪ ،‬این گفت‪CC‬ۀ او را‬
‫اصال نمی پسندد و می گوید که اگر به کتب سیره مراجعه کنید یک شوخی و یا مزاح از امیرالمؤمنین‬
‫‪1‬‬
‫علیه السالم در دورۀ ابوبکر و عمر را نمی یابید‪.‬‬

‫ت َک َت ُموها – و هر شهادتی که مخفی داشتند‪ .‬وقتی ک‪CC‬ه عم‪CC‬ر ب‪CC‬رادر ب‪CC‬ودن امیرالمؤم‪CC‬نین علی‪CC‬ه‬ ‫َو َ‬
‫شهادا ٍ‬
‫السالم را رد می کند دیگر چه انتظار دارید که چه او چه پیروانش‪ C‬تمام فض‪CC‬ایل و من‪CC‬اقب ان حض‪CC‬رت‬
‫را که پیامبر صلی هللا علیه و هللا در شان ایش‪C‬ان بی‪C‬ان فرم‪C‬وده ان‪C‬د را کتم‪C‬ان کن‪C‬د‪ .‬چنانچ‪C‬ه گ‪C‬روهی از‬
‫اصحاب پیامبر‪ C‬مانن‪CC‬د انس بن مال‪CC‬ک‪ ،‬ب‪CC‬راء بن ع‪CC‬ازب‪ ،‬جری‪CC‬ر بن عب‪CC‬د هللا و غ‪CC‬یره ک‪CC‬ه در روز غ‪CC‬دیر‬
‫‪ 1‬شرح نهج البالغه ‪ ،‬ابن ابی الحدید ‪ ،‬ج ‪ 6‬ص ‪ - 328‬و أنت إذا تأملت حال علي ع في أيام رسول هللا ص وجدته بعيدا عن أن ينسب إلى‬
‫الدعابة و المزاح ألنه لم ينقل عنه شي‌ء من ذلك أصال ال في كتب الشيعة و ال في كتب المحدثين و كذلك إذا تأملت حاله‌ في أيام الخليفتين أبي‬
‫بكر و عمر لم تجد في كتب‌السيرة‪ C‬حديثا واحدا يمكن أن يتعلق به متعلق في دعابته و مزاحه‬

‫‪197‬‬
‫حضور داشتند و نزد امیرالموم‪CC‬نین ش‪CC‬هادت ب‪CC‬ه ح‪CC‬دیث غ‪CC‬دیر را کتم‪CC‬ان کردن‪C‬د‪ C‬ب‪CC‬ه نف‪CC‬رین آن حض‪CC‬رت‬
‫گرفتار‪ C‬شدند و بالیى گریبانگیرشان‪ C‬شد‪.‬‬

‫َو َوص َّی ٍة َ‬


‫ض َّی ُعوها ‪ -‬وصیتی را که ضایع کردن‪C‬د‪ C.‬پیغم‪C‬بر اک‪CC‬رم ص‪C‬لی هللا علی‪C‬ه و آل‪C‬ه وص‪C‬یت نمودن‪CC‬د‪:‬‬
‫أوصیکم بأهل بیتی و آمرکم بالتمسک بالثقلین و إنهما لن یفترقا‪ C‬حتى ی‪CC‬ردا علی الح‪CC‬وض ‪ -‬من ش‪CC‬ما را‬
‫به محبت اهل بیتم و تمسک و چن‪CC‬گ زدن ب‪CC‬ه ثقلین ام‪CC‬ر می کنم ک‪CC‬ه آنه‪CC‬ا از هم ج‪CC‬دا نمی ش‪CC‬وند ت‪CC‬ا در‬
‫حوض کوثر نزد من بازگردند‪ .C‬این وصیت بر گوش های ناشنوا نشست‪.‬‬

‫السر َو ظاه ِِر ال َعالن َی ِة لَعنا ً َکثیراً أ َبداً داِئ َما ً داِئب ‪D‬ا ً َس‪DD‬ر َمداً ال انقِط‪َ D‬‬
‫‪D‬اع أِل َم‪ D‬دِه َو ال‬ ‫اللّ ُه َّم ال َعن ُهما فی َمک ُن ِ‬
‫ون ِّ‬
‫َنف‪DD‬ا َد لِ َع‪َ D‬ددِه لَعن ‪D‬ا ً َیغ ‪D‬دُو َّأولُ ُه َو ال َی ‪ُ D‬رو َح آ ِخ ‪ُ D‬رهُ َل ُهم َو أِل ع‪DD‬وانِ ِهم َو أنص‪ِ D‬‬
‫‪D‬ارهِم َو ُم ِح ّبی ِهم َو مُوالی ِهم َو‬
‫سلِّمینَ لَ ُهم َو الماِئلینَ إلَی ِهم َو الناهِضینَ بِاحتِجا ِج ِهم َو ال ُمق َتدینَ بِکَال ِم ِهم َو ال ُم َ‬
‫ص ‪D‬دِّقینَ بِأحک‪DD‬ا ِم ِهم ‪-‬‬ ‫ال ُم َ‬
‫خدایا لعنت کن آن دو را درپنهان نهان و آشکار ظاهر لعنتی زی‪C‬اد‪ ،‬پیوس‪C‬ته‪ ،‬م‪C‬دام‪ ،‬بی‌ابت‪CC‬دا و بی‌انته‪CC‬ا‪،‬‬
‫لعنتی که زم‪C‬انش پای‪C‬انی ن‪C‬دارد و ع‪C‬ددش را انته‪C‬ایی نیس‪C‬ت‪ ،‬لعن‪C‬تی ک‪C‬ه آغ‪C‬ازش را ص‪C‬بحی باش‪C‬د ولی‬
‫انجامش را شبی نباشد‪ ،‬لعنت تو باد بر آنان و یارانشان و مدد کارانشان و دوستانشان و پیروان آنه‪CC‬ا و‬
‫آنان که به انها ایمان اوردند‪ C‬و کسانی که خود را در اختیار آنان گذاشته‌اند و به آن‪CC‬ان مایلن‪CC‬د‪ ،‬و کس‪CC‬انی‬
‫که ادعاهای بی‌اساس آن‪CC‬ان را َعلَم کردن‪CC‬د‪ .‬و پ‪CC‬یروی‪ C‬کردن‪CC‬د از س‪CC‬خنان آن‪CC‬ان‪ ،‬و قض‪CC‬اوت‌های و احک‪CC‬ام‬
‫باطل آنان را تصدیق نمودند‪.‬‬

‫پس چهار مرتبه بگویی‪CC‬د ‪ :‬ال ّل ُه َّم َع‪ِّ D‬ذب ُهم َع‪ D‬ذابا ً َیس‪َ D‬ت ُ‬
‫غیث مِن‪ُ D‬ه أه‪D‬ل ُ ال ّن‪DD‬ار آمینَ َر َّب الع‪DD‬الَمین‪ -1.‬خداون‪CC‬دا‪C‬‬
‫عذاب فرما‪ C‬آنان را‪ ،‬عذابی که استغاثه وفریاد‪ C‬اهل آتش از آن عذاب بلند است‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫اشکال به لعن برخی از صحابه و پاسخ آن‬

‫مطلبی را ابن ابی‌الحدید معتزلی‪ C‬نق‪CC‬ل ک‪CC‬رده ک‪CC‬ه ه‪CC‬ر کس آن را بخوان‪CC‬د و در آن بیندیش‪C‬د‪ C‬او را ک‪CC‬افی‬
‫است و به حقیقت مطلب دست خواهد یافت‪ .‬وی گوید‪:‬‬

‫در سال ‪ ۶۱۱‬در بغداد به حضور ابوجعفر نقیب (یعنی رئیس شیعیان بغداد)‪ ،‬یح‪CC‬یی‌بن محم‪CC‬د‬
‫عل‪CC‬وی بص‪CC‬ری‪ C‬رس‪CC‬یدم‪ C،‬جم‪CC‬اعتی ن‪CC‬زد او بودن‪C‬د‪ C‬و یکی از آن‪CC‬ان کت‪CC‬اب أغ‪CC‬انی نوش‪CC‬تۀ اب‪CC‬والفرج‬
‫اصفهانی را می‌ خواند‪ ،‬سخن از مغیرة بن شعبه (لعنة هللا علیه) پیش آمد و آن جماعت درب‪CC‬ارۀ‬
‫او به گفتگو پرداختند‪ C،‬ب‪CC‬رخی او را نک‪CC‬وهش کردن‪C‬د‪ C‬و ب‪CC‬رخی س‪CC‬تایش؛ گ‪CC‬روهی دیگ‪CC‬ر ن‪CC‬یز لب‬
‫فروبستند و چیزی دربارۀ او نگفتند‪ .‬یکی از فقهای (زیدی) دالیلی آورد بر این اساس که به‪CC‬تر‬
‫است از مشاجرات به پرهیزید و به اختالفات رأی کاری نداشته‌ باش‪CC‬ید‪ .‬از جمل‪CC‬ه نق‪CC‬ل ک‪CC‬رد ک‪CC‬ه‬
‫نزد حسن بصری سخن از جنگ جمل و ص ّفین به می‪CC‬ان آم‪CC‬د؛ او گفت‪ :‬آن‌ه‪CC‬ا خ‪CC‬ون ه‪CC‬ایی ب‪CC‬وده‬
‫است که خداوند‪ C‬شمش‪CC‬یرهای م‪CC‬ا را از آن پ‪CC‬اک س‪CC‬اخت‪ ،‬پس م‪CC‬ا زب‪CC‬ان خ‪CC‬ود را ب‪CC‬دان نمی‌آالییم‪.‬‬
‫وانگهی آن احوال از نظر ما پوشیده بوده و اخبار آن‌ها از حقایقش بسیار دور افت‪CC‬اده‌اس‪CC‬ت‪ ،‬از‬
‫این رو شایستۀ ما نیست که در آن گفتگو کنیم؛ و اگر یکی از آن‪CC‬ان هم ب‪CC‬ه راه خط‪CC‬ا رفت‪CC‬ه الزم‬
‫است که شأن رسول‪ C‬خدا صلی هللا علیه و آله و سلم را دربارۀ آن‌ها حفظ کرد؛ و شرط‪ C‬م‪CC‬روّ ت‬
‫آن است که شأن رسول خدا ص‪CC‬لی هللا علی‪CC‬ه و آل‪CC‬ه و س‪CC‬لم را درب‪CC‬ارۀ همس‪CC‬رش عایش‪CC‬ه‪ ،‬و پس‪CC‬ر‬
‫عمه‌اش زبیر ‪ ،‬و نیز طلحه حفظ کرد‪ .‬تازه چ‪CC‬ه چ‪CC‬یزی م‪CC‬ا را مل‪CC‬زم می‌س‪CC‬ازد و ب‪CC‬ر م‪CC‬ا واجب‬
‫بحاراالنوار ‪ ،‬ج ‪ ، ۸۵‬ص‪۲۴۰‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪198‬‬
‫می‌کند که احدی از مسلمانان را لعن ک‪CC‬نیم ی‪CC‬ا از او ب‪CC‬یزاری‪ C‬بج‪CC‬وییم؟!‪ C‬و چ‪CC‬ه ث‪CC‬وابی‪ C‬در لعنت و‬
‫بیزاری نهفته‌است؟! خدای متعال در روز قیامت به هیچ مکلفی نمی‌ گوید‪ :‬چ‪CC‬را لعن نک‪CC‬ردی؟‬
‫بلکه خواهد گفت‪ :‬چرا لعن کردی؟ و اگر انسانی در هم‪CC‬ۀ عم‪CC‬ر ابلیس را لعن نکن‪CC‬د نافرم‪CC‬ان و‬
‫گنهکار به حساب نمی‌ آید؛ و اگر انسان به جای لعنت (أستغفرهَّللا ) بگوید برایش بهتر است‪... .‬‬
‫سخن که بدین جا کشید ‪ ،‬ابوجعفر از میان کتابهای خود جزوه‌ای را ب‪CC‬یرون آورد ک‪CC‬ه آن را در‬
‫آن مجلس خوان‪CC‬دیم و حاض‪CC‬ران را خ‪CC‬وش آم‪CC‬د‪ ،‬و من خالص‪CC‬ۀ آن را در اینج‪CC‬ا می‌آورم‪ .‬پاس‪CC‬خ‬
‫ابوجعفر نقیب به مسألۀ عدالت صحابه و عدم جواز لعن آنان چنین است‪:‬‬

‫نه فقط خداوند دشمنی با دشمنان خود را مانند دوستی‪ C‬با دوستانش‪ C‬واجب نم‪CC‬وده و در ت‪CC‬رک آن‬
‫بر مسلمانان سخت گرفته‪ ،‬بلکه شرط عق‪CC‬ل ن‪CC‬یز چ‪CC‬نین اس‪CC‬ت‪ .‬همچ‪CC‬نین در خ‪CC‬بر آم‪CC‬ده اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه‬
‫ون َمنْ ح‪CC‬ا َّد هَّللا َ َو َر ُس‪C‬ولَ ُه َو لَ ْوک‪CC‬ا ُنوا‪ C‬آب‪CC‬ا َء ُه ْم‬ ‫ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِم اآْل ِخ‪ِ C‬‬
‫‪C‬ر ُی‪CC‬وا ُّد َ‬ ‫فرمود‪ C:‬ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُْؤ ِم ُن َ‬
‫‪C‬یر َت ُه ْم‪ 22 ( .‬مجادل‪CC‬ه) ‪ -‬هرگ‪CC‬ز ق‪CC‬ومی‪ C‬را ک‪CC‬ه ب‪CC‬ه خ‪CC‬دا و روز قی‪CC‬امت‬ ‫اَ ْواَبْنا َء ُه ْم اَ ْوا ِْخوا َن ُه ْ‪C‬م اَ ْو َعش‪َ C‬‬
‫ایمان آورده‌ان‪C‬د نخ‪C‬واهی ی‪C‬افت ک‪C‬ه ب‪C‬ا دش‪C‬منان خ‪C‬دا و رس‪C‬ول او دوس‪C‬تی‪ C‬کنن‪C‬د گرچ‪C‬ه پ‪C‬دران ی‪C‬ا‬
‫‪C‬ز َل‬ ‫ون ِباهَّلل ِ و ال َّن ِبی َو م‪CC‬ا ا ُ ْن‪ِ C‬‬
‫فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند‪ ،‬و فرموده‪َ :‬و لَ ْو کا ُنوا یُْؤ ِم ُن َ‬
‫ِالَ ْی ِه ماا َّت َخ ُذو ُه ْم اَ ْولیا َء ( ‪ 81‬مائ‪C‬ده) ‪ -‬و اگ‪C‬ر ب‪C‬ه خ‪C‬دا و پی‪C‬امبر و آنچ‪C‬ه ب‪C‬ه او ن‪C‬ازل ش‪C‬ده ایم‪C‬ان‬
‫داشتند کافران را دوست نمی‌ گرفتند‪.‬‬

‫ب هَّللا ُ َعلَی ِْه ْم ( ‪ 13‬ممتحن‪CC‬ه) ‪ -‬ب‪CC‬ا ق‪CC‬ومی ک‪CC‬ه خ‪CC‬دا ب‪CC‬ر آن‪CC‬ان غض‪CC‬ب‬ ‫و فرموده‪ :‬ال َت َت َولَّ ْوا‪َ C‬ق ْوما ً َغضِ َ‬
‫کرده دوستی‪ C‬مکنید‪ ،‬و نیز مسلمانان اجماع دارند بر آنکه خدای متع‪CC‬ال دش‪CC‬منی ب‪CC‬ا دش‪CC‬منانش و‬
‫دوستی با دوستانش را واجب ساخته ‪ -‬و اگ‪CC‬ر ن‪CC‬ه این ب‪CC‬ود ک‪CC‬ه – دش‪CC‬منی‪ C‬در راه خ‪CC‬دا واجب‪ ،‬و‬
‫دوستی در راه خدا واجب اس‪CC‬ت هرگ‪CC‬ز م‪CC‬ا در راه دین ب‪CC‬ا کس‪CC‬ی دش‪CC‬منی نمی‌ ورزی‪CC‬دیم و از او‬
‫بیزاری نمی‌ جستیم و دشمنی‪ C‬با آن‌ها تکلّفی بیش نبود‪ ،‬و اگر می‌دانستیم ک‪CC‬ه خداون‪CC‬د این ع‪CC‬ذر‬
‫را از ما می‌ پذیرفت که گوییم‪ :‬پروردگارا‪ ،‬کار آنان از نظر ما پوشیده بود و گفتگو در ک‪CC‬اری‬
‫که بر ما پوشیده ب‪C‬ود معن‪C‬ا نداش‪C‬ت؛ بی‌ش‪C‬ک ب‪C‬ر این ع‪C‬ذر اعتم‪C‬اد می‌ ک‪C‬ردیم و ب‪C‬ا آن‪C‬ان ط‪C‬رح‬
‫دوستی می‌ ریختیم‪ ،‬ولی می‌ترسیم که خدای سبحان به م‪CC‬ا بگوی‪CC‬د‪ :‬اگ‪CC‬ر ک‪CC‬ار آن‪CC‬ان از دی‪CC‬د ش‪CC‬ما‬
‫پنهان بود از دل و گوش شما که پنهان نبود‪ ،‬زیرا اخبار درستی دربارۀ آنها به شما رسید که با‬
‫اقرار به او و دوستی‬ ‫ِ‬ ‫همین‌ گونه اخبار پی به رسالت پیامبر‪ C‬صلی هللا علیه و آله و سلم بردید و‬
‫کسانی را که او را تصدیق کردند و دشمنی با کسانی را که او را نافرم‪CC‬انی نم‪CC‬وده و ب‪CC‬ه انک‪CC‬ار‬
‫او برخاس‪CC‬تند ب‪CC‬ر خ‪CC‬ود الزم س‪CC‬اختید‪ ،‬و ن‪CC‬یز م‪CC‬أمور بودی ‪C‬د‪ C‬ک‪CC‬ه در ق‪CC‬رآن و آنچ‪CC‬ه پی‪CC‬امبر‪ C‬آورده‬
‫بیندیشید؛ و چرا نترسیدید‪ C‬که روز‪ C‬قیامت از مشموالن این آیه باشید که ع‪CC‬ده‌ای گوین‪CC‬د‪َ :‬ربَّن‪CC‬ا اِنّا‬
‫الس‪C‬بیال ( ‪ 67‬اح‪CC‬زاب) ‪ -‬پروردگ‪CC‬ارا‪ ،‬م‪CC‬ا از س‪CC‬ران و بزرگ‪CC‬ان‬ ‫ضلُّو َنا‪َّ C‬‬
‫اَ َطعْ نا سا َد َتنا َو ُک َبرا َءنا َفا َ َ‬
‫خود فرمان بردیم‪ C‬و آنان ما را به گمراهی کشاندند! اما لفظ لعن چ‪CC‬یزی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه خ‪CC‬ود خداون‪CC‬د‬
‫بدان دس‪C‬تور‪ C‬داده و آن را واجب نموده‌اس‪CC‬ت؛ نمی‌بی‪C‬نی ک‪C‬ه فرم‪CC‬وده‪ :‬اُولِئکَ َی ْل َع ُن ُه ُم‌هَّللا ُ َو َی ْل َع ُن ُه ُم‬
‫ون؟ ( ‪ 159‬بقره) ‪ -‬آن‪CC‬ان را خ‪CC‬دا لعنت می‌ کن‪CC‬د و لعنت‌ کنن‪CC‬دگان ن‪CC‬یز لعنت می‌کنن‪CC‬د‪ .‬این‬ ‫الاّل عِ ُن َ‬
‫َّص‪َ C‬ن ِبا َ ْنفُ ِس‪ِ C‬هنَّ َثال َث‪َ C‬ة‬ ‫یک جملۀ خبری است ولی معنای امر دارد مانند این آیه‪َ :‬و ْالم َ‬
‫ُطلَّق‪ُ C‬‬
‫‪C‬ات َی َت َرب ْ‬
‫قُرُو ٍء ( ‪ 228‬بقره) ‪ -‬و زنان طالق داده‌شده سه طه‪CC‬ر (ی‪CC‬ا س‪CC‬ه حیض) ع‪ّ C‬ده نگه‌ می‌دارن‪CC‬د ک‪CC‬ه‬
‫معنایش امر است یعنی باید در این مدت عده نگه‌دارند‪ .‬و نیز خداوند‪ C‬گنهکاران را لعنت کرده‬
‫س‪CCC‬ان داوُ دَ ( ‪ 78‬مائ‪CCC‬ده) ‪ -‬ک‪CCC‬افران‬ ‫ِ‬ ‫ک‪CCC‬ه فرم‪CCC‬وده‪ :‬لُع َِن الَّ َ‬
‫ذین َک َف‪CCC‬رُوا مِنْ َب‪CCC‬نی‌ا ِْس‪CCC‬رائی َل َعلی لَ‬
‫ون هَّللا َ َو َر ُس‪C‬ولَ ُه لَ َع َن ُه ُم هَّللا ُ فِی‬ ‫ذین ُی‪ْCC‬ؤ ُذ َ‬
‫بنی‌اسرائیل ب‪CC‬ر زب‪CC‬ان داود لعنت ش‪CC‬دند‪ .‬و همچ‪CC‬نین‪ :‬اِنَّ الَّ َ‬
‫ال ُّد ْنیا َو اآْل خ َِر ِه ( ‪ 57‬احزاب) ‪ -‬آنان که خدا و رسول او را می‌آزارند خداوند‪ C‬در دنیا و آخ‪CC‬رت‬
‫ُونین اَ ْی َنما ُثقِفُوا اُخ ُِذوا َو قُ ِّتلُوا َت ْقتیالً ( ‪ 7‬نور) ‪ -‬ملعونند‪ ،‬هرج‪CC‬ا‬ ‫لعنتشان کرده‌است‪ .‬وبازهم‪َ :‬م ْلع َ‬
‫ِرین َو اَ َع‪َّ C‬د‬ ‫که یافت شدند باید دستگیر شوند و به سختی به قتل رس‪CC‬ند‪ .‬ب‪CC‬ازهم‪ :‬اِنَّ هَّللا َ لَ َع َن ْالک‪CC‬اف َ‬
‫لَ ُه ْم َسعیراً ( ‪ 64‬احزاب) ‪ -‬خداوند ک‪CC‬افران را لعنت ک‪CC‬رده و آتش‪CC‬ی س‪CC‬وزان ب‪CC‬رای آن‌ه‪CC‬ا ف‪CC‬راهم‬

‫‪199‬‬
‫ین ( ‪ 78‬ص) ‪ -‬و لعنت من ت‪CC‬ا‬ ‫کرده‌است‪ .‬و ب‪CC‬ه ابلیس فرم‪CC‬ود‪َ :‬و اِنَّ َعلَ ْی‪ C‬کَ لَعْ َن‪CC‬تی اِلی َی‪Cْ C‬و ِم ال‪ّ C‬د ِ‬
‫روز جزا بر تو باد‪ .‬ام‪CC‬ا این ک‪CC‬ه کس‪CC‬ی گوی‪CC‬د‪ :‬چ‪CC‬ه ث‪CC‬وابی در لعن نهفت‪CC‬ه‌اس‪CC‬ت؟ و خ‪CC‬دای متع‪CC‬ال‬
‫هیچگاه به مکلف نمی‌گوید‪ :‬چرا لعنت نکردی؟ بلکه به او خواه‪CC‬د گفت‪ :‬چ‪CC‬را لعنت ک‪CC‬ردی؟ و‬
‫اگر لعن‌ کننده به ج‪C‬ای آنک‪C‬ه بگوی‪C‬د‪ :‬خ‪C‬دا فالنی را لعنت کن‪C‬د؛ بگوی‪C‬د‪ :‬خداون‪C‬دا ‪ ،‬م‪C‬را بی‪C‬امرز‪،‬‬
‫برای خودش به‪CC‬تر اس‪CC‬ت؛ و اگ‪CC‬ر انس‪CC‬انی در تم‪CC‬ام عم‪CC‬ر خ‪CC‬ود ابلیس را لعنت نکن‪CC‬د ب‪CC‬دان س‪CC‬بب‬
‫مؤاخذه نمی‌گردد‪ .‬این‌ها همه سخن نادان نابخردی است که نمی‌داند چ‪C‬ه می‌ گوی‪CC‬د‪ .‬زی‪C‬را لعنت‬
‫فرستادن خود نوعی اطاعت است و موجب ثواب و پ‪CC‬اداش خواه‪CC‬د ب‪CC‬ود اگ‪CC‬ر مط‪CC‬ابق‪ C‬دس‪CC‬تور‪ C‬و‬
‫آنگونه که بایسته‌است‪ ،‬انجام شود و آن چنان اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه مس‪CC‬تحق لعن ب‪CC‬رای خ‪CC‬دا و در راه خ‪CC‬دا‬
‫مورد لعن قرار گیرد ن‪CC‬ه ب‪CC‬ه خ‪CC‬اطر تعص‪CC‬ب و ه‪CC‬وای نفس‪ .‬مگ‪CC‬ر نمی‌بی‪CC‬نی ک‪CC‬ه ش‪CC‬رع الهی در‬
‫مورد انکار نطفه از خود دستور لعن داده و قرآن هم بدان گویا است و آن این است ک‪CC‬ه ش‪CC‬وهر‬
‫ِبین ( ‪ 7‬ن‪CC‬ور) لعنت‬ ‫کان م َِن ْالکاذ َ‬ ‫در بار پنجم بر خود لعنت فرستد‪ C‬و گوید‪ :‬اَن لَعْ َنة هَّللا ِ َعلَ ْی ِه اِنْ َ‬
‫خدا بر او باد اگر دروغگو باشد‪ .‬پس اگر خدا نمی‌ خواست که بندگانش این لفظ را بر زبان به‬
‫رانند و اگر آنان را از این راه به عب‪CC‬ادت ف‪CC‬را نمی‌خوان‪CC‬د آن را از دس‪CC‬تورهای‪ C‬ش‪CC‬ریعت ق‪CC‬رار‬
‫نمی‌ داد و آن را در کتاب عزیز خود باره‪CC‬ا تک‪CC‬رار نمی‌ک‪CC‬رد‪ ،‬و در ح‪CC‬ق قات‪CC‬ل نمی‌فرم‪CC‬ود‪َ C:‬و‬
‫ب هَّللا ُ َعلَ ْی ِه َو لَ َع َن ُه ( ‪ 93‬نساء) ‪ -‬و خدا بر او خشم گرفته و او را لعن کرده‌است‪ ،‬و م‪CC‬راد‬ ‫َغضِ َ‬
‫از (لَ َع َنهُ) که جملۀ خبریه است جز این نیست که ما را امر ب‪CC‬ه لعن ک‪CC‬ردن او فرم‪CC‬وده‌ اس‪CC‬ت‪ ،‬و‬
‫اگ‪C‬ر ام‪C‬ری هم در می‪C‬ان نب‪C‬ود ب‪C‬از می‌ توانس‪C‬تیم‪ C‬او را لعن ک‪C‬نیم زی‪C‬را خداون‪C‬د او را لعن نم‪C‬وده‌‬
‫است‪ .‬آیا می‌شود‪ C‬خداوند‪ C‬کسی را لعن کند و م‪CC‬ا نت‪CC‬وانیم او را لعن ک‪CC‬نیم؟ این چ‪CC‬یزی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه‬
‫عقل روا نمی‌ دارد چنانکه هرگاه خداوند کسی را بستاید ما هم می‌توانیم او را بس‪CC‬تاییم‪ C،‬و ه‪CC‬ر‬
‫که را نکوهش کند ما هم می‌توانیم وی را نک‪C‬وهش نم‪C‬اییم‪ .‬و ن‪C‬یز خداون‪C‬د فرم‪C‬وده‪َ :‬ه‪ْ C‬ل ا ُ َن ِّبُئکُ ْم‬
‫ِب َشرٍّ مِنْ ذلِکَ َم ُثو َب ًه عِ ْن َد هَّللا ِ؟ َمنْ لَ َع َن ُه هَّللا ُ ( ‪ 60‬مائده) ‪ -‬بگو‪ :‬آیا شما را به س‪CC‬زای ب‪CC‬دتر از این‬
‫در نزد خدا خبر بدهم؟ (سزای) آن کسی اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه خ‪CC‬دا او را لعن کرده‌اس‪CC‬ت‪ .‬و فرم‪CC‬وده‪َ :‬ربَّن‪CC‬ا‬
‫ب َو ْال َع ْن ُه ْم لَعْ ن‪C‬ا ً َکب‪CC‬یراً ( ‪ 68‬اح‪CC‬زاب) ‪ -‬پروردگ‪CC‬ارا‪ ،‬آن‪CC‬ان را دو چن‪CC‬دان‬ ‫ْن م َِن ْال َع‪ C‬ذا ِ‬
‫ض‪C‬عْ َفی ِ‬
‫آت ِِه ْم ِ‬
‫‪C‬دیه ْم َو‬‫ت اَ ْی‪ِ C‬‬ ‫ت ْال َی ُه‪CC‬و ُد َی ُدهَّللا ِ َم ْغلُولَ‪C‬هٌ‪ُ ،‬غلَّ ْ‬
‫عذاب ده و آنان را سخت لعنت فرست‪ .‬و فرموده‪َ :‬و ق‪CC‬الَ ِ‬
‫لُ ِع ُنوا بما قالُوا ( ‪ 64‬مائده) ‪ -‬ویهود گفتند‪ :‬دست خدا بسته است‪ ،‬دس‪CC‬ت خودش‪CC‬ان بس‪CC‬ته اس‪CC‬ت و‬
‫بدین گفتارشان مورد لعنت قرار گرفتند‪C.‬‬

‫با توجه به این آیات چگونه کسی می‌تواند بگوید که خداون‪CC‬د (در روز‪ C‬قی‪CC‬امت) ب‪CC‬ه مکل‪CC‬ف نمی‬
‫‌گوید‪ :‬چرا لعن نکردی؟ آیا چنین گوینده‌ای نمی‌داند‪ C‬که خداون‪CC‬د ام‪CC‬ر ب‪CC‬ه دوس‪CC‬تی‪ C‬ب‪CC‬ا دوس‪CC‬تانش‪ C‬و‬
‫دشمنی با دشمنانش نموده‪ ،‬و همان‌گونه که از تولّی و دوستی‪ C‬می‌پرسد از تبرّی و دش‪CC‬منی هم‬
‫سؤال می‌کند؟! آیا نمی‌بینی که وقتی یک یهودی مسلمان شود از او می‌ خواهند و به او گویند‬
‫که کلمۀ شهادتین را بر زبان جاری کن‪ ،‬آنگاه بگو‪ :‬از ه‪CC‬ر دی‪CC‬نی ک‪CC‬ه مخ‪CC‬الف دین اس‪CC‬الم اس‪CC‬ت‬
‫بیزارم‪ .‬و او ناگزیر باید بیزاری‪ C‬بجوید‪ ،‬زیرا عمل بدان سبب کامل می‌گردد؟! آی‪CC‬ا این گوین‪CC‬ده‬
‫این شعر را نشنیده که گوید‪:‬‬

‫صدیقُکَ‪ ،‬اِنَّ الرَّ أی َع ْنکَ لَ ِ‬


‫عازبُ‬ ‫َ‬ ‫َت َو ُّد َع ُدوِّ ی ُث َّم َت ْز َع ُم اَ َّننی‬

‫با دشمنم دوستی‪ C‬می‌کنی و باز هم مرا دوست پنداری!‪ C‬بی‌شک رأی درست از تو به دور ماند‌ه‬
‫است‪ .‬بنابراین دوستی با دشمن در واقع بیرون شدن از دوستی‪ C‬با دوست است‪ ،‬و چون دوس‪CC‬تی‬
‫از میان رفت جز دشمنی‪ C‬باقی‪ C‬نخواهد ماند‪ ،‬زیرا انسان نمی‌تواند در حد متوس‪CC‬طی ب‪CC‬ا دش‪CC‬منان‬
‫و عاصیان خداوند‪ C‬قرار داشته باشد که نه با آن‌ها دوستی کن‪CC‬د و ن‪CC‬ه از آن‌ه‪CC‬ا ب‪CC‬یزاری جوی‪CC‬د‪ ،‬و‬
‫اجماع مسلمانان بر نفی این واسطه برقرار‪ C‬است‪ .‬اما این که گفت‪ :‬اگ‪CC‬ر ب‪CC‬ه ج‪CC‬ای لعنت بگوی‪CC‬د‪:‬‬
‫استغفرهَّللا ‪ ،‬برای او بهتر است‪ ،‬باید دانست ک‪C‬ه اگ‪C‬ر کس‪C‬ی اس‪C‬تغفار کن‪C‬د ب‪C‬دون آنک‪C‬ه (در ج‪C‬ای‬

‫‪200‬‬
‫خود) لعنت فرستد‪ C‬و یا اعتقاد به وجوب لعن نداشته‌باشد استغفارش سودی ب‪CC‬ه ح‪CC‬ال او نخواه‪CC‬د‬
‫داشت و مقبول نخواهد افتاد‪ .‬زیرا چنین کسی نسبت به خداوند عاصی بوده و در خ‪CC‬ودداری از‬
‫لعن کسی که خداوند بیزاری‪ C‬از او و اظهار بیزاری از او را واجب نموده امر خ‪CC‬دا را زی‪CC‬ر پ‪CC‬ا‬
‫نهاده و با آن مخ‪CC‬الفت ک‪CC‬رده‌اس‪CC‬ت؛ و آن کس ک‪CC‬ه ب‪CC‬ر ب‪CC‬رخی از گناه‪CC‬ان اص‪CC‬رار ورزد‪ C‬توب‪CC‬ه و‬
‫استغفارش از برخی گناهان دیگر پذیرفته نخواهدشد‪ C.‬و اما کسی که در تم‪CC‬ام عم‪CC‬رش ابلیس را‬
‫لعن نکند‪ ،‬اگر اعتقاد به وجوب لعن او نداشته‌باشد بی‌شک کافر اس‪CC‬ت‪ ،‬و اگ‪CC‬ر ب‪CC‬ه وج‪CC‬وب لعن‬
‫او معتقد باشد و با این حال او را لعن نکند خطاکار به حساب می‌آید‪ .‬وانگهی میان لعن نکردن‬
‫ابلیس و لعن نکردن سران گمراهی در این امت مانند معاویه و مغیره و امثال آن‌ها فرق است‪،‬‬
‫زیرا خودداری از لعن ابلیس موجب شبهه‌ای دربارۀ ملعون بودن ابلیس نزد احدی از مسلمانان‬
‫ایجاد نمی‌کند ‪ ،‬ولی خودداری‪ C‬از لعن کردن این‌ گونه افراد در نظر بیش‪CC‬تر مس‪CC‬لمانان در ک‪CC‬ار‬
‫آن‪CC‬ان ش‪CC‬بهه‌انگ‪CC‬یز اس‪CC‬ت؛ و پره‪CC‬یز از موجب‪CC‬ات ش‪CC‬بهه در دین از واجب‪CC‬ات اس‪CC‬ت‪ .‬از این رو‬
‫خودداری‪ C‬از لعن ابلیس با خودداری از لعن اینان قابل قیاس نیست‪ .‬باز ب‪CC‬ه مخالف‪CC‬ان بای‪CC‬د گفت‪:‬‬
‫اگر کسی بگوید‪ :‬کار یزید بن معاویه و ح ّجاج بن یوسف‪ C‬بر ما پوشیده‌اس‪CC‬ت و م‪CC‬ا را نرس‪CC‬د ک‪CC‬ه‬
‫در داستان آن‌ها سخن به گزاف گوییم و به لعن آن‌ها پردازیم و با آن‪CC‬ان دش‪CC‬منی ک‪CC‬نیم و از آن‪CC‬ان‬
‫بیزاری جوییم؛ آیا این سخن جز این است که شما می‌گویید‪ :‬کار معاوی‪CC‬ه و مغ‪CC‬یرة بن ش‪CC‬عبه و‬
‫امثال این‪CC‬ان ب‪CC‬ر م‪CC‬ا پوش‪CC‬یده ب‪CC‬وده و معن‪CC‬ا ن‪CC‬دارد ک‪CC‬ه در داس‪CC‬تان آن‌ه‪CC‬ا س‪CC‬خن ب‪CC‬ه گ‪CC‬زاف گ‪CC‬وییم؟!‬
‫وانگهی‪ ،‬ای گروه عامّه و َح ْشویّه و اهل حدیث‪ ،‬چ‪CC‬را ش‪CC‬ما در ک‪CC‬ار عثم‪CC‬ان مداخل‪CC‬ه می‌کنی‪CC‬د و‬
‫سخن به گزاف می‌ گویید با آنکه داستان او هم بر شما پوشیده بوده‌است! و چرا از ق‪CC‬اتالن وی‬
‫بیزاری می‌جویی‪CC‬د و آن‌ه‪CC‬ا را لعن می‌کنی‪CC‬د؟! و چ‪CC‬را ش‪CC‬أن اب‪CC‬وبکر را درب‪CC‬ارۀ فرزن‪CC‬دش‪ C‬محمّد‬
‫ص ّدیق حفظ نکردید‪ ، C‬زیرا فرزن‪CC‬د وی را لعن می‌کنی‪CC‬د و او را فاس‪C‬ق‪ C‬می‌ دانی‪CC‬د؟! و ن‪CC‬یز ش‪CC‬أن‬
‫عایشه را دربارۀ همین محمد که برادر اوست حفظ نکردید‪ ،‬ولی ما را از سخن گفتن و مداخله‬
‫در کار علی و حسن و حسین ؛ و معاویه ‪ -‬که ب‪C‬ه آن‪C‬ان س‪C‬تم روا داش‪C‬ته و ب‪C‬ر ح‪C‬ق آن‪C‬ان چن‪C‬گ‬
‫انداخته و غصب نموده‌است‪ -‬بازمی‌ دارید؟! و چگونه لعن ظالم به عثمان به نظر شما از س ‪ّ C‬نت‬
‫است ولی لعن ظالم به علی و حسن و حس‪CC‬ین تکل‪CC‬ف و ک‪C‬اری نابج‪CC‬ا؟! و چگون‪C‬ه عام‪C‬ه در ک‪C‬ار‬
‫عایشه دخالت می‌ کنند و از کسی که به او نگریست و از آن کس که به او گفت‪( :‬ای حم‪CC‬یراء)‬
‫یا (او حمیراء است) بیزاری‪ C‬می‌ جویند و به خاطر آنک‪CC‬ه آن کس پ‪CC‬رده ح‪C‬رمت وی را دری‪C‬د‪ C‬او‬
‫را مورد لعنت قرار‪ C‬می‌ دهند ولی ما را از سخن گفتن دربارۀ فاطم‪CC‬ه و ماجراه‪CC‬ایی ک‪CC‬ه پس از‬
‫وفات پدر آن حضرت بر او رفت بازمی‌ دارند؟! اگر گویید‪ :‬از این رو داخل خانۀ فاطمه ش‪CC‬دند‬
‫و پردۀ حرمتش دریدند‪ C‬تا نظام اس‪CC‬الم را پ‪CC‬اس بدارن‪CC‬د و نگذارن‪CC‬د مطلب از هم گس‪CC‬یخته ش‪CC‬ود و‬
‫گ‪CC‬روهی از مس‪CC‬لمانان گ‪CC‬ردن از ریس‪CC‬مان ط‪CC‬اعت و هم‪CC‬راهی جم‪CC‬اعت ب‪CC‬یرون کش‪CC‬ند‪ .‬در پاس‪CC‬خ‬
‫گوییم‪ :‬پردۀ حرمت عایشه را نیز از آن رو کنار زدند و ه‪CC‬ودج او را دریدن‪CC‬د ک‪CC‬ه وی ریس‪CC‬مان‬
‫ط‪CC‬اعت را واتابی‪CC‬د و می‪CC‬ان مس‪CC‬لمانان اختالف افکن‪CC‬د و پیش از رس‪CC‬یدن علی‌بن ابی‌ط‪CC‬الب علی‪CC‬ه‬
‫السالم ب‪C‬ه بص‪C‬ره خ‪C‬ون مس‪C‬لمانان را ریخت و توس‪C‬ط او جنای‪C‬اتی‪ C‬از قت‪C‬ل و خ‪C‬ونریزی ب‪C‬ر س‪C‬ر‬
‫عثمان‌بن ُح َنیف و حکیم‌بن َج َبله و مسلمانان صالحی‪ C‬که با آنان بودند‪ C‬رفت که کتابه‪CC‬ای‪ C‬ت‪CC‬اریخ‬
‫و سیره گویای آن است‪ .‬و اگر وارد شدن به خانۀ فاطمه برای کاری که هنوز واق‪CC‬ع نش‪CC‬ده‌ب‪CC‬ود‬
‫روا باشد بی‌ شک کشف ستر عایشه برای کاری که واقع شده و تحقق یافته‌بود ن‪CC‬یز روا باش‪CC‬د‪.‬‬
‫و از چ‪C‬ه رو هت‪CC‬ک س‪C‬تر عایش‪C‬ه از گناه‪CC‬ان ب‪CC‬زرگی اس‪CC‬ت ک‪C‬ه م‪C‬وجب خل‪C‬ود در دوزخ ب‪C‬وده و‬
‫بیزاری از فاعل آن از محکم‌ترین ریسمانهای دین است‪ ،‬ولی به عکس آن‪ ،‬کشف خانۀ فاطم‪CC‬ه‬
‫و دخول بر او در منزلش و گردآوردن هیزم بر در خانه‌ اش و تهدید او ب‪CC‬ه آتش زدن از محکم‌‬
‫ت‪CC‬رین دس‪CC‬تاویزهای‪ C‬دین و اس‪CC‬توارترین س‪CC‬تونهای اس‪CC‬الم ش‪CC‬مرده‌ ش‪CC‬ده و از جمل‪CC‬ه چیزه‪CC‬ایی‪ C‬ب‪CC‬ه‬
‫حساب می‌آید که خداوند مایۀ ع‪CC‬زت مس‪CC‬لمانان ق‪CC‬رار‪ C‬داده و آتش فتن‪CC‬ه را ب‪CC‬دان خ‪CC‬اموش س‪CC‬اخته‬
‫‌است؟! در صورتی که حرمت هر دو یکی است و پرده ه‪CC‬ر دو هم یکی! و دوس‪CC‬ت ن‪CC‬داریم‪ C‬ک‪CC‬ه‬
‫بگوییم‪ :‬حرمت فاطمه بزرگ‌تر و مکانش باالتر و ص‪CC‬یانتش ب‪CC‬ه خ‪CC‬اطر رس‪CC‬ول‪ C‬خ‪CC‬دا ص‪CC‬لی هللا‬

‫‪201‬‬
‫علیه و آله و سلم اولی‌تر است‪ ،‬چرا که او پارۀ تن پیامبر و جزئی از گوشت و خ‪CC‬ون او ب‪CC‬ود‪،‬‬
‫و مانند همسر نبود که بیگانه به حساب آمده و پیوند نس‪CC‬بی می‪CC‬ان او و ش‪CC‬وهرش برق‪CC‬رار‪ C‬نیس‪CC‬ت‬
‫که یک پیوندی‪ C‬عاریتی است و مانند اجارۀ منفعت و ملکیت کنیز اس‪CC‬ت ک‪CC‬ه ب‪CC‬ا خری‪CC‬د و ف‪CC‬روش‬
‫حاصل می‌شود‪ ،‬و از همین رو حسابگران سهم‌االرث گویند‪ :‬اس‪C‬باب ت‪C‬وارث س‪C‬ه چ‪C‬یز اس‪C‬ت‪:‬‬
‫سبب‪ ،‬نسب‪ ،‬والء (ب‪CC‬رده داری)‪ .‬نس‪CC‬ب هم‪CC‬ان خویش‪CC‬اوندی‪ C‬اس‪CC‬ت‪ ،‬س‪CC‬بب پیون‪CC‬د ازدواج‪ ،‬و والء‬
‫والء عتق (برده گرفتن) است‪ .‬با این بیان پیوند‪ C‬نک‪C‬اح را خ‪C‬ارج از پیون‪C‬د نس‪C‬بی دانس‪C‬ته‌ان‪C‬د‪ ،‬و‬
‫اگر همسر دارای پیوند نسبی با شوهر‪ C‬خویش بود اقسام سه‌گانه را باید دوگانه قرار می‌دادند‪.‬‬
‫وانگهی چگونه عایشه و زنان دیگر به پای فاطمه می‌رسند با آنکه همۀ مسلمانان از دوست و‬
‫غیردوست اتفاق دارند که آن حضرت سرور‪ C‬زنان بهشت اس‪C‬ت! و ن‪C‬یز‪ :‬چگون‪C‬ه ام‪C‬روزه حف‪C‬ظ‬
‫شأن رسول خدا صلی هللا علیه و آله و س‪CC‬لم درب‪CC‬ارۀ همس‪CC‬رش و حف‪CC‬ظ ح‪CC‬رمت ا ّم‌حبیب‪CC‬ه (همس‪CC‬ر‬
‫رسول خدا) دربارۀ برادرش (معاویه) بر ما الزم است‪ ،‬ولی ص‪CC‬حابه خ‪CC‬ود را مل‪CC‬زم ندانس‪CC‬ته‌اند‬
‫که حرمت رسول خدا را دربارۀ خاندانش پاس بدارند و نیز حرمت حضرتش‪ C‬را درب‪CC‬ارۀ دام‪CC‬اد‬
‫و پسرعمویش‪ C‬حفظ نکردند و آن‌ها را کشتند و لعن کردند؛ و نیز بسیاری‪ C‬از صحابۀ عثم‪CC‬ان را‬
‫لعن می‌کردند با آنکه خلیفه بود‪ ،‬از جمله عایش‪C‬ه ک‪C‬ه می‌گفت‪ :‬این َنع َث‪C‬ل را بکش‪CC‬ید (نعث‪CC‬ل ن‪C‬ام‬
‫مردی یهودی است که عایشه عثمان را به وی تش‪CC‬بیه می‌نم‪CC‬ود‪ ، ).‬خ‪CC‬دا نعث‪CC‬ل را لعنت کن‪CC‬د‪ .‬و‬
‫نیز معاویه ‪ ،‬علی‌بن ابی‌طالب و دو فرزندش‪ C‬حسن و حسین را بر من‪CC‬ابر ش‪CC‬ام لعن می‌ ک‪CC‬رد و‬
‫در قنوت نمازها بر آنان نفرین می‌ فرس‪CC‬تاد‪ C‬ب‪CC‬ا آنک‪CC‬ه آن‪CC‬ان زن‪CC‬ده بودن‪CC‬د و در ع‪CC‬راق زن‪CC‬دگی‪ C‬می‬
‫‌کردند‪ .‬و نیز ابوبکر و عمر سعد بن عُباده را در حال حیات وی لعن کردن‪CC‬د و از وی ب‪CC‬یزاری‪C‬‬
‫جستند و او را از مدینه به شام تبعید کردند‪ .‬و نیز عمر خال‪CC‬دبن ولی‪CC‬د را پس از قت‪CC‬ل م‪CC‬الک‌ بن‬
‫ُن َویره لعنت کرد‪ .‬و پیوسته لعن ک‪C‬ردن در می‪C‬ان مس‪C‬لمانان ام‪C‬ر آش‪C‬کاری ب‪C‬ود هرگ‪C‬اه از انس‪C‬ان‬
‫معصیتی می‌دیدند که موجب لعن و بیزاری بود‪ .‬و اگر این امر معتبری‪ C‬بود ک‪CC‬ه ش‪CC‬أن زی‪CC‬د ب‪CC‬ه‬
‫خاطر َعمرو‪ C‬حفظ شود و مورد لعن قرار نگیرد‪ ،‬می‌بایست شأن ص‪CC‬حابه را درب‪CC‬ارۀ اوالدش‪CC‬ان‬
‫پاس می داشتند‪ C‬و اوالد آن‌ها را به خاطر‪ C‬پدرانشان‪ C‬لعن نمی کردن‪C‬د‪ ،‬بن‪C‬ابراین می‌بایس‪C‬ت ش‪C‬أن‬
‫سعد بن ابی‌و ّقاص حفظ شود و فرزندش‪ C‬عمربن س‪CC‬عد قات‪CC‬ل حس‪CC‬ین علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم لعن نش‪CC‬ود‪ ،‬و‬
‫شأن معاویه حفظ شود و فرزندش‪ C‬یزید حادثه‌آفرین َحرّ ه (حرّ ه محلی است در مدینه ک‪CC‬ه پس از‬
‫حادثۀ کربال‪ ،‬سپاه شام انقالبی‪CC‬ون آنج‪CC‬ا را س‪CC‬رکوب‪ C‬کردن‪C‬د‪ C‬و هم‪CC‬ه را قتل‌ع‪CC‬ام نمودن‪CC‬د‪ ).‬و قات‪CC‬ل‬
‫حسین علیه السالم و ترسانندۀ اه‪CC‬ل مس‪CC‬جدالحرام‪ C‬در مک‪CC‬ه لعن نگ‪CC‬ردد‪ ،‬و ش‪CC‬أن عم‪CC‬ربن خطّاب‬
‫درباره فرزندش عبیدهَّللا قات‪CC‬ل هرم‪CC‬زان (ک‪CC‬ه بی‌گن‪CC‬اه ب‪CC‬ود) و مح‪CC‬ارب ب‪CC‬ا علی علی‪CC‬ه الس‪CC‬الم در‬
‫ص ّفین حفظ گردد‪ .‬باید توجه داشت که اگ‪CC‬ر خ‪CC‬ودداری از دش‪CC‬منی ب‪CC‬ا دش‪CC‬منان خ‪CC‬دا از اص‪CC‬حاب‬
‫پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم حفظ شأن پیامبر صلی هللا علیه و آله و س‪CC‬لم درب‪CC‬ارۀ اص‪C‬حاب‬
‫وی و رعایت عهد و پیمان حضرتش محسوب می‌شد اگر گردن ما را هم می‌ زدند باز ب‪CC‬ا آن‪CC‬ان‬
‫دشمنی نمی‌کردیم‪ ،‬ولی دوستی‪ C‬رسول خدا صلی هللا علیه و آله و س‪CC‬لم ب‪CC‬ا اص‪CC‬حاب خ‪CC‬ود مانن‪CC‬د‬
‫دوستی افراد نادانی نبود که از روی‪ C‬تعصب ب‪CC‬ا یک‪CC‬دیگر دوس‪CC‬تی‪ C‬می‌کنن‪CC‬د‪ ،‬و بی‌ش‪CC‬ک رس‪CC‬ول‬
‫خدا صلی هللا علیه و آله و سلم دوستی یاران خود را از آن جهت واجب ساخت ک‪CC‬ه مطی‪CC‬ع خ‪CC‬دا‬
‫بودند‪ ،‬و هرگاه که معصیت خدا کنند و مایۀ وجوب محبتشان را از دست دهن‪CC‬د دیگ‪CC‬ر در نظ‪CC‬ر‬
‫رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم ب‪CC‬اکی نیس‪CC‬ت ک‪CC‬ه دس‪CC‬ت از ل‪CC‬زوم محبت آن‪CC‬ان برداش‪CC‬ت و‬
‫شگفتی ندارد که از تمسک به مواالت آنان چشم پوشید‪ C‬و روی گرداند‪ ،‬زیرا حضرتش دوس‪CC‬ت‬
‫می‌داشت که با دشمنان خدا دشمنی‪ C‬کند گرچه خاندانش باشند‪ ،‬چنانکه دوست می‌ داشت ک‪CC‬ه ب‪CC‬ا‬
‫دوستان خدا دوستی‪ C‬نماید گرچه از نظر خویشاوندی بس دور‪ C‬از وی باشند‪ ... .‬باری‪ ،‬هدف ما‬
‫از این سخنان آن است که روشن کنیم که صحابه هم قومی‪ C‬از مردم بوده‌ان‪CC‬د و محک‪CC‬وم ب‪CC‬ه ه‪CC‬ر‬
‫حکمی هستند که بر مردم‪ C‬می‌رود‪ ،‬هر کدام از آنان ک‪CC‬ه ب‪CC‬د ک‪CC‬رده او را نک‪CC‬وهش می‌ک‪CC‬نیم ‪ ،‬و‬
‫هر کدام که نیکوکار بوده او را می‌ستاییم‪ ،‬و آن‌ها فضیلت چندانی ب‪CC‬ر مس‪CC‬لمانان دیگ‪CC‬ر ندارن‪C‬د‪C‬‬
‫جز به دیدن رسول خدا و معاصر بودن با آن حضرت؛ بلکه بسا گناه‪CC‬ان آن‪C‬ان از گن‪CC‬اه دیگ‪C‬ران‬

‫‪202‬‬
‫ف‪CC‬احش‌تر‪ C‬باش‪CC‬د‪ ،‬زی‪CC‬را آن‪CC‬ان نش‪CC‬انه‌ها و معج‪CC‬زات را ب‪CC‬ا چش‪CC‬م دیدن‪CC‬د و اعتق‪CC‬اد آن‌ه‪CC‬ا نزدی‪CC‬ک ب‪CC‬ه‬
‫ضرورت بود ولی ما آن معجزات را ندیده‌ایم و عقای‪C‬دمان تنه‪C‬ا از روی اندیش‪C‬ه و فک‪C‬ر ب‪C‬وده و‬
‫‪1‬‬
‫در معرض شک و شبهه قرار دارد‪ ،‬بنابراین گناهان ما سبک‌تر است زیرا معذورتریم‪.‬‬

‫از سال سی‌ام هجری خانواده‌هایی‪ C‬از اشراف قریش که درآمد کالنی از خزانه دولت داشتند و از‬
‫بخشش‌های خلفا نیز بهره می‌گرفتند‪ ،‬به ثروت‌اندوزی‪ C‬پرداختند‪ .‬باال رفتن میزان ثروت و خرید‬
‫ملک‌ها و مستغالت‪ ،‬آنها را به زندگانی پرتجمل و افزودن بر آسایش کشاند‪ ،‬و در این‌ زمینه با‬
‫یکدیگر به همچشمی‪ C‬برخاستند‪ .‬کنیزان و غالمان بسیار خریدند‪ ،‬به‌خصوص کنیزکانی‪ C‬که از موسیقی‬
‫‪2‬‬
‫و خوانندگی‪ C‬آگاه باشند‪ .‬اندک اندک دیگر مردم‪ C‬نیز در این‌کار به آنان اقتدا کردند‪.‬‬

‫علی و معاویه‬
‫شما چه حالی می شوید وقتی‪ C‬فرزند شما کفشی نو را به منزل بیاورد و بگوید‪ C‬من این را با گردنبند‪C‬‬
‫الماسی که به من داده بودید‪ C‬عوض کردم!‪ C‬یا در فروشگاه کفاشی ‪ ،‬قیمت یک کفش را دو میلیارد‬
‫تومان اعالم نماید‪ُ .‬خب ‪ ،‬معلوم‪ C‬می شود که این فرزند‪ C‬نه می داند الماس چند است ویا نمی داند‬
‫میلیارد چقدر است ویا نمی داند کفش چیست‪ .‬و یا همۀ اینها! این مسئله چنان غریب و درد آور است‬
‫که انسان فقط سرش گیج می رود‪ .‬حتی در برخورد با آن هیچ چیز نمی تواند بگوید‪ .‬ولی متأسفانه‬
‫وقتی مسئله به حق و باطل می رسد ‪ ،‬اصال این فرق‪ C‬ها را نمی شناسیم و برای ما چندان فرقی نمی‬
‫کند که حقی جای باطلی را بگیرد ویا حتی بالعکس‪.‬‬
‫در اواخر حکومت امیرالمؤمنین‪ C‬علیه السالم ‪ ،‬متأسفانه جوّ موجود در جامعۀ اسالمی چنین شده بود‬
‫که بین امیرالمؤمنین علیه السالم و معاویه مقایسه می کردند که کدام برای حکومت بر مسلمین برحق‬
‫سرور هرچه مؤمن در دنیا است از اولین تا آخرین فرد که شامل ‪124‬‬ ‫ِ‪C‬‬ ‫ترند؟ لفظ امیرالمؤمنین یعنی‬
‫هزار پیامبر و یازده امام هم می شود‪ .‬ما به هیچکدام از ائمۀ خود امیرالمؤمنین نمی گوییم‪ C.‬حال آیا‬
‫می شود بین چنین شخصیتی‪ C‬با انسان پست و بی دینی مثل معاویه مقایسه نمود؟ امیرالمؤمنین علیه‬
‫السالم خودشان گله می کنند که دنیا به کجا رسیده (دنیا مرا چقدر پایین آورده) که می گویند‪ C‬علی یا‬
‫‪3‬‬
‫معاویه!‬
‫پس از صلح امام حسن مجتبی علیه السالم ‪ ،‬معاویه بر منبر رفته و ادعا می کند که امام حسن او را‬
‫شایسته تر بر خالفت می داند و قصد‪ C‬صلح دارد‪ .‬امام علیه السالم در خطبۀ خود می فرمایند‪:‬‬
‫معاویه بن صخر می پندارد‪ C‬که من او را شایستۀ خالفت دانسته‪ ،‬و خود را سزاوار‪ C‬آن‬
‫نمی دانم‪ ،‬اما معاویه دروغ می گوید‪ ،‬سوگند به خدا که ما در کتاب خدا و زبان پیامبر‬
‫خدا نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتریم‪ C،‬جز آن که ما خاندان از آنگاه که پیامبر‪C‬‬
‫رحلت فرمود‪ C‬همواره در حال ترس بوده‪ ،‬مظلوم واقع شده‪ ،‬حقمان ضایع گردیده است‪.‬‬
‫و خداوند‪ C‬حکم می کند بین ما و آنانکه حقمان را ضایع ساخته و بر ما مسلط شدند‪ ،‬و‬
‫مردم را بر علیه ما شوراندند‪ ،‬و سهممان را از غنائم و فیء که در کتاب خدا به ما تعلق‬
‫گرفته بازداشتند‪ ،‬و ارث مادرمان فاطمه علیها السالم از پدرش را گرفتند‪.C‬‬

‫شرح نهج‌البالغه ‪ ،‬ج ‪ ، ۲۰‬ص ‪ ۱۰‬به‌بعد به نقل از پایگاه‪ C‬فرهنگی اعتقادی فطرت‬ ‫‪1‬‬

‫برگرفته از کتاب‪ C‬زندگانی علی بن الحسین (ع)‪ ، C‬نوشتۀ سیدجعفر شهیدی‬ ‫‪2‬‬

‫الدهر أنزلتی ثم أنزلتی حتی یقال علی و معاویة؛ فرحة الغرى ‪ ،‬ابن طاووس ‪ ،‬ص ‪7‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪203‬‬
‫ما نام کسی را نمی بریم‪ ،‬ولیکن سوگند‪ C‬محکمی می خورم‪ ،‬که اگر مردم سخن خداوند و‬
‫پیامبرش را می شنیدند‪ ،‬آسمان بارانها و زمین برکتهایش را به آنان عطا می کرد‪ ،‬و‬
‫هرگز در این امت دو شمشیر به یکدیگر‪ C‬برخورد نمی کردند‪ ،‬و تا روز‪ C‬قیامت با شادی و‬
‫آرامش زندگی‪ C‬می نمودند‪ ،‬و در این حالت ای معاویه تو در آن طمع نمی کردی‪.C‬‬
‫ولکن هنگامیکه او را از جایگاهش دور ساختند و بنیان آنرا دگرگون نمودند‪ ،‬قریش در‬
‫آن به نزاع پرداختند‪ ،‬و آنرا همچون توپی برای یکدیگر پرتاب کردند‪ ،‬تا اینکه تو ای‬
‫معاویه و اصحابت بعد از تو در آن طمع کردند‪.‬‬
‫و پیامبر فرموده‪ :‬هرگاه گروهی رهبری خود را به دست کسی سپردند‪ C‬در حالیکه در‬
‫بینشان داناتر از او نیز بود‪ ،‬همواره کارشان به تباهی کشیده می شود‪ ،‬تا اینکه به آن چه‬
‫ترک کرده بودند‪ C‬بازگردند‪( .‬وقتی که امام عالم تر از انسان های عادی را کنار بگذارند و‬
‫انسان های بی سواد را انتخاب کنند ‪ ،‬کارشان به تباهی می کشد تا روزی‪ C‬که دوباره‬
‫رهبری را به امام دانا بسپارند‪).‬‬
‫بنی اسرائیل که اصحاب حضرت موسی‪ C‬علیه السالم بودند‪ ،‬هارون برادر آن حضرت و‬
‫خلیفه و جانشینش را رها کردند و به گوساله پرستی‪ C‬مشغول شدند! و از سامری‪ C‬پیروی‬
‫نمودند‪ ،‬در حالیکه آنان می دانستند او خلیفۀ حضرت موسی علیه السالم است‪.‬‬
‫و این امت شنیدند که پیامبر به پدرم‪ C‬می فرمود‪ C:‬او نسبت به من به منزلۀ هارون به‬
‫موسی است‪ ،‬جز آنکه بعد از من پیامبری نمی آید‪.‬‬
‫و پیامبر خدا را دیدند‪ ،‬در حالیکه او را در غدیر خم به امامت منصوب کرد‪ ،‬و گفتارش‬
‫را شنیدند که برای او به والیت سخن گفت‪ ،‬آنگاه امر فرمود‪ C‬که شاهدین به غائبین این‬
‫خبر را برسانند‪ ،‬پیامبر از ترس قومش (از شهر خارج شد و) به سوی‪ C‬غار رفت‪ ،‬آنگاه‬
‫که تصمیم‪ C‬گرفتند به او مکر و حیله بزنند‪ ،‬و این در حالی بود که آنان را به راه حق می‬
‫خواند ولی یارانی نداشت که از او دفاع کنند‪ ،‬و اگر یارانی داشت با آنان می جنگید‪.‬‬
‫و پدرم نیز دست از جنگ برداشت و اصحابش را سوگند داد و از آنان یاری خواست‪،‬‬
‫ولی کسی او را یاری نکرد‪ ،‬و به فریادش نرسیدند‪ ،‬و اگر یارانی داشت دست از جنگ‬
‫نمی کشید‪ ،‬و خداوند‪ C‬او را در گشایشی قرار‪ C‬داد‪ ،‬همچنانکه پیامبر در گشایش بود‪.‬‬
‫و مردم مرا خوار کردند‪ ،‬و در این حال ای پسر حرب با تو بیعت کردم‪ ،‬و اگر یارانی‬
‫داشتم که مرا از تو رهائی می دادند با تو بیعت نمی کردم‪ ،‬و خداوند هارون را در زمانی‬
‫که مردم‪ C‬او را ناتوان کرد و به دشمنی‪ C‬اش پرداختند در حال گشایش قرار داد‪.‬‬
‫همچنانکه من و پدرم در حال گشایش از جانب خداوند‪ C‬هستیم‪ ،‬در زمانی که مردم ما را‬
‫رها کرده و با دیگری بیعت نمودند‪ ،‬و ما یارانی‪ C‬را نیافتیم‪ ،‬و این روشها‪ C‬و نمونه ها پی‬
‫در پی یکدیگر می آیند‪.‬‬
‫ای مردم! اگر در بین مشرق و مغرب بگردید‪ ،‬تا مردی را بیابید که جدش پیامبر و‬
‫پدرش جانشین پیامبر باشد‪ ،‬جز من و برادرم‪ C‬را نخواهید یافت‪ ،‬پس تقوای الهی پیشه‬
‫سازید‪ ،‬و بعد از بیان مطلب گمراه نگردید‪ ،‬و چگونه چنین کردید‪ ،‬و از شما چنین‬

‫‪204‬‬
‫انتظاری نمی رفت‪ ،‬آگاه باشید من با این شخص ‪ -‬و به معاویه اشاره کرد ‪ -‬بیعت کرده‬
‫‪1‬‬
‫ام‪ ،‬و شاید این فتنه و آزمایشی‪ C‬برای شما باشد و بهره مندی تا زمان اندک‪.‬‬

‫اگر به این بدبختی ‪ ،‬بیست سال تبلیغ گمراهی‪ C‬را اضافه کنیم چه می شود؟ در ایام قیام امام حسین‬
‫علیه السالم ‪ ،‬زنی بنام عُمره بنت عبدالرحمن بن سعد انصاری‪ C‬از دوستداران خاندان اموی بود‪ .‬او‬
‫نامه‌ای به امام نوشت و قیام‪ C‬آن حضرت را بر ضد یزید امری خطرناک دانست و ایشان را به‬
‫فرمانبرداری‪ C‬و همراهی از جماعت تشویق‪ C‬نمود و از قیام‪ C‬بر حذر داشت و به امام یادآور شد که‬
‫راهی که در پیش گرفته او را به‌سوی قتلگاهش سوق خواهد داد‪ 2.‬این نشان می دهد که چگونه افکار‬
‫منحرف شده اند‪ .‬ویا حتی خود شیعه که محب و دوستدار‪ C‬امام حسین علیه السالم بودند و ایشان را به‬
‫کوفه دعوت کردند‪ C‬؛ با اینحال تا کمی سختی کشیدند ‪ ،‬تو زدند و به ظالم پیوستند‪ C.‬چه خوش فرمود‪C‬‬
‫ش ُه ْم َفاِذا‬ ‫اس َعبي ُد ال ُّد ْنيا َو ال ِّدينُ لَعْ ٌق َعلى اَ ْلسِ َنت ِِه ْ‪C‬م َيحوطو َن ُه ما دَرَّ ْ‬
‫ت مَعاِئ ُ‬ ‫امام حسین علیه السالم‪ :‬اِنَّ ال ّن َ‬
‫ّانون‪ 3.‬مردم بردۀ دنیا شده اند ودین لقلقه ای بر زبانشان بیش نیست‪ .‬پس تا‬ ‫مُحِّ صوا ِب ْال َبال ِء َق َّل ال َّدي َ‬
‫زمانی که به دردشان می خورد‪ C‬دیندارند ولی با کوچکترین‪ C‬بالیی ‪ ،‬دینداران آب می روند‪.‬‬
‫اینجا است که می بینیم یک حرکت قوی و تکان دهنده ای در سطح جامعۀ اسالمی الزم است که این‬
‫جامعه را یک تکان سختی بدهد و آنها را از وضع اسف باری که رسوب مادیگری‪ C‬آن را تماما ً‬
‫فراگرفته آگاه نماید‪ .‬قیامی که باعث شد ‪ ،‬حرکت های انقالبی متعددی را بعد از حادثۀ کربال مشاهده‬
‫نماییم‪ .‬بنابراین ‪ ،‬قیام امام حسین علیه السالم یک بیدارگری در سطح کل جامعۀ اسالمی و در طول‬
‫تاریخ آن بوده و خواهد بود‪ .‬لذا می توان آن را یک شوک درمانی در مسائل اجتماعی دانست‪.‬‬
‫امام حسین علیه السالم هنگام خروج از مکه به سوی‪ C‬کربال فرمودند‪ :‬اللهم انک تعلم أنه لم یکن م ّنا‬
‫تنافسا ً فی سلطان ‪ ،‬وال التماسا ً من فضول‪ C‬الحُطام‪ ، C‬ولکن لنری المعالم من دینک و ُنظهر االصالح فی‬
‫بالدک ‪ – 4...‬خدایا خود می دانی که ما به دنبال قدرت نیستیم‪ .‬همچنین نمی خواهیم که هیزم آتش را‬
‫زیاد کنیم‪( .‬ما در این حرکت) می خواهیم آثار دین را ببینیم (زنده کنیم) و شهرها را اصالح نماییم‪.‬‬

‫ولی در بررسی‪ C‬حرکت امام حسین علیه السالم نکته ای که باید همواره به آن توجه داشت این است‬
‫که حرکت اباعبدهلل علیه السالم حرکتی است با چندین هدف و چندین برنامه که هر کدام از این برنامه‬
‫ها جهت تکمیل برنامه های باالتر هستند و منظر جامع آن منظری است که همۀ اینها را با هم ببیند و‬
‫در کنارهم‪ C‬به بررسی‪ C‬این واقعۀ عظیم بپردازد‪ .‬با دیدی دیگر می بینیم که عاشوراء جرقه ای در‬
‫تاریکی بوده است‪ .‬إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة‪.‬‬

‫دوگانگی حادثۀ کربال‬


‫این سؤال در ذهن بسیاری از کسانی که در مجالس ابا عبدهللا علیه السالم شرکت می کنند و به سخنان‬
‫سخنوران گوش می دهند ‪ ،‬شکل می گیرد که باألخره آيا ما بايد از شهادت امام حسين عليه السالم‬

‫‪ 1‬دانشنامۀ امام حسن علیه السالم نویسنده‪ : C‬جمعی از نویسندگان ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ / 940‬نهج الصياغة في شرح نهج البالغة ‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪.448‬‬
‫‪ 2‬کتاب رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربال نوشتۀ حمید محمدقاسمی‪ .‬نویسنده‪ C‬موارد متقابل یکدیگر را در تاریخ کربال در این‬
‫کتاب آورده است‪.‬‬
‫‪ 3‬تحف العقول‪ ،‬ص ‪245‬‬
‫‪4‬‬
‫تحف العقول ‪ ،‬ص ‪239‬‬

‫‪205‬‬
‫اظهار خوشحالى‪ C‬كنيم ‪ ،‬زيرا ايشان با ايثار كردن جان و خانواده و حيثيت ‪ ،‬نشانۀ بهترين بندۀ خداوند‪C‬‬
‫بودند و مظهر‪ C‬آيۀ كريمۀ (يا ايتها النفس المطمئنة ‪ ،‬ارجعي إلى ربك راضية مرضية) شدند‪1‬؛ و يا بايد‬
‫بر دردهاى‪ C‬امام گريست و از اينكه به ايشان ظلم رفته است ‪ ،‬ابراز ناراحتى‪ C‬كرد؟ درست است كه‬
‫ابراز همدردى با امام چيز خوبى است و شدیدا توصیه شده است ؛ ولى فقط توجه کردن به جنبۀ‬
‫انسانی فاجعۀ عاشورا نیمی از قصه است‪ .‬و اشكال این نوع توجّ ه صرف‪ ، C‬در اين است كه بنظر مى‬
‫رسد اهداف عاليۀ اسالمى بدينوسيله ناديده گرفته شوند‪ .‬آيا زيبايى عشق و داستان هاى زيباى ايثار و‬
‫والیت را كه در اين روز بارها اتفاق افتاده است ؛ بايد نادیده گرفت؟‬
‫سؤال این است که کدام عکس العمل را برای عاشوراء انتخاب کنیم؟ گریه کردن و یا سپاس به معنای‬
‫زیبایی دیدن؟ ویا هردو؟ آیا می توان این دو را باهم داشت؟ متأسفانه ظرفیت افراد مختلف است و‬
‫تعداد زیادی از شیعیان ظرفیت کامل برای درک زیبایی‪ C‬های عاشورا را ندارند‪ .‬در حالیکه بی بی‬
‫زینب کبری علیها السالم فرمودند‪ :‬مارأیت ااّل جمیال – من چیزی جز زیبایی‪ C‬ندیدم‪.‬‬

‫در جواب می گوییم‪ :‬سپاس خداوند رحمان را است که هر چه خواسته نیکی است و مصائب عاشورا‬
‫نیز برنامه ای جهت هدایت بشریت بوده است‪ .‬ما این سپاس را در حالی انجام می دهیم که شدیداً از‬
‫مصائب امام و یارانش گریان هستیم و رنج می بریم‪ .‬سپاس خدای را در همۀ حاالت‪ .‬سپاس خدای را‬
‫که خوبی‪ C‬ما را خواسته‪ .‬سپاس خدای را که پاداش نیکی بر تحمل مصائب گذاشته و سپاس خدای را‬
‫که ما را شریک غم های معصومین قرار داده است‪ .‬ولی در تمام این حاالت از عملکرد انسان های‬
‫پستی که راضی‪ C‬شدند خاندان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله به وضع فجیعی کشته و یا اسیر شوند‪،‬‬
‫راضی نیستیم‪.‬‬

‫مسئلۀ عاشورا به داليل زيادى يك مسئلۀ پيچيده ای است‪ .‬از يك طرف آثار عاطفى آن بسيار‪ 4‬قوى است‬
‫و ممكن است ما را از راه اعتدال خارج كرده و نتيجتا عقل در مقابل احساس كنار گذاشته شود‪ .‬از‬
‫طرفى ‪ ،‬بعضى متفكرين شيعه به داليل مختلفى ‪ ،‬برخورد تماما ً مادى با اين قضيه نموده و تفسيرى‬
‫جامعه شناسانۀ صرف و بدون توجه به مسائل آخرتى بيان مى نمايند‪ .‬در بعضى مجالس روضه خوانى‬
‫مى بينيم كه امام عليه السالم را چنان پايين مى آورند كه فقط به دردهاى‪ 4‬ناشى از جنگ توجه دارند و‬
‫گاهى ديگرمى‪ 4‬شنويم كه طبع باالى امام چنان بود كه اصال توجهى‪ 4‬به وجود‪ 4‬جنگ نداشته اند‪ .‬در‬
‫توضیح بیشتر دوگانگی‪ 4‬برخورد‪ 4‬با حادثۀ عاشوراء ‪ ،‬به بيان نظر شيخ صدوق (رض) مى پردازيم‪ 4‬كه‬
‫يكى از دانشمندان بنام شيعه مى باشد‪ .‬از آنجا که تعبیر و نحوۀ بیان بسیار مهم است و گاهی باعث کج‬
‫فهمی می شود‪ ، 4‬می بینیم که ايشان در ابتدا از نسبت دادن خواست خدا به حادثۀ عاشورا می گریزد‪.‬‬
‫امام حسين علیه السالم چندين بار اين عبارت را به برادر ‪ ،‬دوستان و ياران خود فرموده است كه شاء‬
‫هللا أن يراني قتيال (خداوند خواسته است كه مرا شهيد ببيند) شيخ صدوق در ابتدا اشاره به برداشت غلط‬
‫دشمنانشان (سنى ها) از اين عبارت امام حسين عليه السالم کرده و مى گوید‪ :‬آنها فكر مى كنند كه ما‬
‫مى گوييم‪ 4‬خداوند معاصى را خواسته و قتل امام حسين را خواسته است‪ .‬ما اين را نمى گوييم‪ .‬ولكن مى‬
‫گوييم‪:2‬‬
‫• خداوند‪ 4‬عزوجل خواسته است بين معصيت گناهكاران و طاعت مؤمنين فرق بگذارد‪.‬‬
‫‪ 1‬مثل مسيحيان كه در مورد حضرت مسيح على نبينا‪ C‬و آله و عليه السالم همين عقيده را دارند‪ .‬آنها از اينكه انسانها با توسل به حضرت مسيح‬
‫و ذكر مصائب او نجات مى يابند ‪ ،‬ابراز خوشحالى مى كنند و روز مصلوب شدن آنحضرت را به شادى مى گذرانند‪ .‬البته مسیحیان امروز ‪،‬‬
‫حضرت مسیح را باالتر از این می دانند و این مقام شفاعت را از آن صلیب می خوانند‪.‬‬
‫‪ 2‬يقولون إنا نقول إن هللا عزوجل أراد المعاصي و أراد قتل الحسين علیه السالم‪ .‬وليس هكذا نقول‪ .‬ولكنا نقول أن هللا عزوجل اراد أن يكون‬
‫معصية العاصين خالف طاعة المطيعين و أراد أن تكون المعاصي غير منسوبة إليه من جهة الفعل و اراد أن يكون موصوفا بالعلم بها قبل‬
‫كونها و نقول‪ :‬أراد هللا أن يكون قتل الحسين علیه السالم معصية له خالف الطاعة ‪ .‬ونقول‪ :‬اراد ان يكون قتله منهيا‪ C‬عنه غير مأمور به‪ .‬و‬
‫نقول‪ :‬أراد هللا أن يكون مستقبحا‪ C‬غير مستحسن‪ .‬و نقول‪ :‬أراد هللا عزوجل أن يكون قتله سخطا هلل غير رضاه‪ .‬و نقول‪ :‬أراد هللا أن ال يمنع‬
‫من قتله بالجبر والقدرة كما منع منه بالنهي‪ .‬ونقول‪ :‬أراد هللا أن ال يدفع القتل عنه كما دفع الحرق عن ابراهيم علی نبینا و آله و علیه السالم‪.‬‬

‫‪206‬‬
‫• (خداوند) خواسته است كه گناهان از لحاظ انجام گرفتنشان به او نسبت داده نشوند‪.‬‬
‫• (خداوند) خواسته است كه او را دانا بر انجام چنين حوادثى‪ 4‬قبل از انجام آنها بدانيم‪.‬‬
‫• مى گوييم خداوند خواسته است كه قتل امام حسين يك معصيت شناخته شود و نه يك‬
‫طاعت‬
‫• مى گوييم كه قتل امام حسين يك كار ممنوع‪ 4‬و نهى شده بود نه اينكه يك دستور بوده‬
‫باشد‬
‫• مى گوييم خداوند خواسته است كه اين عملى قبيح شناخته شود و نه يك كار خوب‬
‫• مى گوييم خداوند خواسته است كه قتل امام حسين سخط (و غضب) خداوند شمرده‬
‫شود و نه رضايت او‬
‫• مى گوييم كه خداوند عزوجل نخواسته است كه به جبر و قدرت خويش مانع قتل امام‬
‫حسين شود همانگونه كه نخواست (بمعناى راضى نبود) اينكار انجام شود‪.‬‬
‫• مى گوييم كه خداوند نخواسته است جلوى قتل امام گرفته شود همانگونه كه جلوى‬
‫سوختن حضرت ابراهيم (ع) را گرفت‪.‬‬

‫مى بينيم اولين نكته اى را كه شيخ ذكر مى كند وحتى قبل از بيان علم خداوند و خواسته هاى ديگر‬
‫خداوند‪ ،‬همانا شناخت بين حق و باطل است‪ .‬بايد اين مسئله در درجۀ اول معلوم شود كه انسانها ارادۀ‬
‫آزاد دارند‪ 4‬و نتيجۀ كار كسى كه گناه را انتخاب كرده با نتيجۀ كار كسى كه طاعت را انتخاب نموده‬
‫فرق مى كند‪ .‬پس اين ديدگاه با كسانى كه فكر مى كنند اين زندگى يك تئاتر است و ما طبق برنامۀ‬
‫كارگردان (خدا) بازى مى كنيم و كمى در بازى خود (مثل انتخاب عبارات) آزاد هستيم فرق مى كند‪.‬‬
‫حقيقت زندگى‪ 4‬اين است كه انسانها‪ 4‬دو گونه اند‪ :‬گناهكار و مطيع‪ .‬و اين مسئله بايد روشن شود‪ 4‬كه فاجعۀ‬
‫عاشورا اين كار را كرده است‪.‬‬

‫نكتۀ دومى كه شيخ مى گويد اين است كه خداوند خواسته است كه انجام گناهان به او نسبت داده نشوند‪.‬‬
‫ما سعى كرديم كه در بخشهاى پيش اين نكته را روشن كنيم‪ .‬ولى باز هم به عبارتى‪ 4‬ديگر اين مسئله را‬
‫بيان مى كنيم‪ .‬درست است كه خداوند انسان را خلق كرده است و درست است كه هيچ كارى در دنيا‬
‫بدون اذن و امضاى خداوند انجام نمى پذيرد ‪ ،‬ولى اين انسان است كه با توانايى خاصى كه خداوند به‬
‫او داده تصميم‪ 4‬مى گيرد‪ .‬و امضاى خداوند بر كار گناهكاران نبايد به عنوان خواستۀ خداوند‪ 4‬عنوان‬
‫شود‪ .‬هر چند كه خدای ع ّزوجل بر اعمال انسانها قبل از انجام آن آگاه است ؛ و عبارات امام حسين‬
‫عليه السالم بايد از اين ديدگاه ديده شوند‪4.‬‬

‫امام كاظم عليه السالم مسئله را چنین شرح می دهند که‪ :‬برای خداوند‪ C‬دو نوع اراده وجود‪ C‬دارد‪ .‬اردۀ‬
‫حتمی و ارادۀ عزمی‪ .‬نهی می کند ولی مشیت دارد و دستور‪ C‬می دهد (در حالیکه) نمی خواهد (آن‬
‫چیز انجام شود)‪ .‬آیا نمی بینی که خداوند حضرت آدم و همسرش (علی نبینا و آله و علیهما السالم) را‬
‫از خوردن از درخت نهی نمود‪ C‬ولی مشیت او بر این بود که بخورند‪ .‬و اگر مشیت خدا بر این بود که‬
‫از آن درخت نخورند‪ ، C‬امکان نداشت که این اتفاق بیفتد‪ .‬و دستور‪ C‬داد به حضرت ابراهیم (على نبينا و‬
‫آله و عليه السالم) که پسر خود را ذبح نماید ولی مشیت او بر این نبود (که ذبح صورت پذیرد)‪ .‬و‬
‫‪1‬‬
‫اگر ابراهیم می خواست ‪ ،‬به هیچوجه خواستۀ او بر خواستۀ خداوند برتری‪ C‬نمی یافت‪.‬‬
‫برای توضیح بیشتر‪ C‬عرض می کنیم که در روایت فوق‪ C‬به دو نوع خواست خداوندی اشاره می شود‪:‬‬
‫ارادۀ عزم که نشاندهندۀ خواست خداوند‪ C‬است‪ .‬یعنی خداوند‪ C‬می خواهد که چنین چیزی‪ C‬انجام شود و از‬
‫‪ 1‬إن هلل ارادتين و مشيئتين ‪ ،‬إرادة حتم و إرادة عزم‪ .‬ينهي و هو يشاء ‪ ،‬و يأمر وهو اليشاء‪ .‬أوما رأيت أنه نهى آدم و زوجته أن‬
‫يأكال من الشجرة ‪ ،‬و شاء ذلك ولو لم يشأ أن يأكال لما غلبت مشيئتهما مشيئة هللا تعالى‪ .‬و أمر ابراهيم أن يذبح اسحاق ولم يشأ أن‬
‫يذبحه و لو شاء لما غلبت مشيئة ابراهيم مشيئة هللا تعالى‪ - .‬كافى ‪ ،‬ج ‪ 1‬ص ‪151‬‬

‫‪207‬‬
‫انجام آن راضی است‪ .‬ولی در دنیایی که بنا است انسان ها آزمایش شوند ‪ ،‬الزم است به انسان آزادی‬
‫داده شود و اینجا است که گاهی خداوند متعال بر انجام چیزی راضی نیست ولی مجال انجام آن را به‬
‫انسان می دهد و یا بر عکس ‪ ،‬خداوند متعال می خواهد که ما چیزی را انجام دهیم ولی به ما مجال و‬
‫اجازۀ انجام ندادن آن را می دهد‪ .‬دو مثال را در روایت فوق‪ C‬دیدیم و در روایت قبلی در همین باب ‪،‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه السالم مورد‪ C‬دیگری را ذکر می کنند‪ :‬خداوند به شيطان دستور داد كه به حضرت‬
‫آدم سجده كند ولى نخواست كه سجده كند واگر مى خواست شيطان سجده مى كرد‪.‬‬
‫باز هم برای شرح بیشتر عرض می کنیم که خداوند دو خواسته دارد و یک دستور‪ C‬و یک رضایت‪.‬‬
‫در روایت ‪ ،‬خواستۀ واقعی‪ C‬خداوند را اراده نامیده و خواستۀ دوم را که جهت آزمایش انسان ها‬
‫است مشیت نامیده است‪ .‬بنابراین ‪ ،‬ما چهار حالت داریم‪:‬‬
‫خدا کاری را اراده می کند و مشیت انجام آن را هم دارد‪.‬‬ ‫‪)1‬‬
‫خدا کاری را اراده می کند ولی مشیت انجام آن را ندارد‪.‬‬ ‫‪)2‬‬
‫خدا کاری را اراده نمی کند ولی مشیت بر انجام آن می نماید‪.‬‬ ‫‪)3‬‬
‫خدا کاری را اراده نمی کند و مشیت انجام آن را هم ندارد‪.‬‬ ‫‪)4‬‬
‫حالت اول خواست خداوند است در اکثر امور خلقت که در آن نه نظر ما را می خواهد و نه در انجام‬
‫آنها به ما کاری دارد‪ .‬خواسته است و مشیت او هم بر انجام آن بوده است و این مطلب همان کن‬
‫فیکون است‪.‬‬
‫حالت چهارم هم اصال چیزهایی است که نه خلق شده و نه خواهد شد‪ .‬ما می توانیم میلیون ها چیز را‬
‫تعریف کنیم که نه خدا خلق کرده و نه می خواهد آنها را خلق نماید‪.‬‬
‫مشکل و مسئلۀ مورد توجه حاالت دوم‪ C‬و سوم هستند که در آن انسان (و البته ج ّنی ها هم) آزمایش می‬
‫شوند‪ .‬اینجا است که به نظر تناقض در ارادۀ خدا دیده می شود‪ .‬در حالی که چنین نیست‪ .‬در اینجا‬
‫است که دستور خداوند و رضایت او هم مطرح می شوند‪.‬‬
‫در حالت دوم‪ C‬می گوییم‪ :‬خداوند متعال دستور داده و رضایت او نیز در انجام آن کار است ولی مشیت‬
‫(خواستۀ تحقق یافتن) آن را ندارد‪ .‬یعنی ما باید به آن دستور‪ C‬عمل کنیم‪ .‬و به عبارت درست تر ‪،‬‬
‫سعی کنیم که عمل کنیم‪ .‬زیرا این مورد تحقق خارجی‪ C‬پیدا نخواهد کرد‪ .‬ولی ما باید سعی در انجام آن‬
‫به نماییم‪ C‬زیرا خداوند‪ C‬دستور صریح به انجام آن داده است‪ .‬مثل اینکه ما برای ظهور حضرت دعا‬
‫می کنیم ولی این دعا تحقق پیدا نمی کند و در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد‪.‬‬
‫مورد سوم که در مورد‪ C‬عاشورا‪ C‬هم صادق است این است که خداوند‪ C‬از کارهایی مثل مخالفت با امام‬
‫زمان خود ما را نهی کرده است و از انجام آن راضی‪ C‬نیست ؛ ولی ما می توانیم با این خواست‬
‫خداوند متعال بجنگیم و خیال کنیم که بر خداوند پیروز شده ایم زیرا خواستۀ ما تحقق پیدا می کند و‬
‫امام شهید می شود‪ .‬در حالیکه خداوند راضی‪ C‬نیست و فقط به ما مجال داده است که بر گناهان خود‬
‫بیافزاییم‪ C‬تا در روز قیامت کامال و با عذاب های بسیار سنگین این خالف کاری‪ C‬ما را پاسخ دهد‪.‬‬
‫آزمایش کردن انسان ها جز با چنین سیستمی امکان ندارد‪.‬‬
‫برمی گردیم به جواب شیخ صدوق رضوان هللا تعالی علیه‪ .‬شيخ پس از آن چندين بار و به شكل واضح‬
‫بيان مى كند كه قتل امام حسين عليه السالم كار گناهى بوده است كه نه فقط خواستۀ خدا (به معناى‬
‫رضايت او) در آن نبوده بلكه از آن نهى نموده است (قتل بى دليل يك مؤمن و بندۀ خالص و نزدیک‬
‫خدا) و آن را بسيار‪ 4‬زشت مى بيند به ح ّدى كه سخط و غضب خدا را به همراه داشته است‪ .‬بنابراين ‪،‬‬

‫‪208‬‬
‫اين كه خداوند‪ 4‬نخواسته است به قدرت خود جلوى قتل امام را بگيرد همانگونه كه جلوى آتش گرفتن‬
‫حضرت ابراهيم را گرفت ‪ ،‬دليل اين نيست كه او بر اين كار راضى بوده است‪ .‬هيچ اينچنين نيست‪.‬‬
‫چنانچه مالحظه مى شود ‪ ،‬در مجموع‪ ، 4‬حادثۀ كربال را مى توان فاجعه اى دانست كه خداوند از وقوع‪4‬‬
‫آن اطالع داشت ولى به هيچوجه از وقوع‪ 4‬آن راضى نبوده است و فقط براى اثبات وجود اختالف بين‬
‫مؤمن و كافر‪ ،‬و اینکه چه کسی این طرف‪ 4‬خط است و چه کسی آنطرف‪ 4‬خط ‪ ،‬تحقق يافتن آن را‬
‫امضاء نموده است‪ .‬اما بازهم‪ 4‬اين همۀ داستان نيست‪ .‬داستان كربال داستان برخورد‪ 4‬دو جنبۀ انتهائى‪4‬‬
‫انسان است‪ .‬انسانى كه چگونه در قعر جهنم قرار دارد و فاجعه به بار مى آورد‪ .‬و داستان كسى كه از‬
‫مرز انسانيت خارج شده و خليفۀ خدا مى گردد‪.‬‬
‫خالصه اينكه تفسير حادثۀ عاشورا همانقدر پيچيده است كه فهم هدف زندگى مشكل است‪ .‬اين حادثه‬
‫خالصه اى است از هدف خلقت ‪ ،‬تعريف انسان و آنچه كه بايد باشد و آنچه كه نبايد باشد ‪ ،‬و بيان‬
‫رابطۀ عقل و عشق در زندگى انسان ها‪ .‬لذا است که الزم دیدیم کمی دربارۀ مفهوم معنویت مطالبی‪ 4‬را‬
‫عرض نماییم‪.‬‬

‫معنویت چیست؟‬
‫کودکان ‪ ،‬دنیا را از راه حواسّ پنجگانۀ خود می شناسند‪ 4.‬دنیا برای آنها آن چیزی است که می بینند‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫ولی کم کم و از همان روزهای اول متوجه می شوند که عواملی پشت پرده هم هست‪ .‬مثال می فهمند‪ 4‬که‬
‫با فشار‪ 4‬یک کلید چراغ روشن می شود و یا خاموش می گردد‪ .‬و همینطور‪ 4‬اگر پیش رویم در می یابیم‬
‫که علومی در کار هستند و دنیا بر اساس یک سیستم‪ 4‬علت و معلول پیش می رود‪.‬‬
‫ولی باز هم از همان کودکی ‪ ،‬منتها بسیار کندتر ‪ ،‬متوجه می شویم که مسائل عمیق تری نیز درکارند‪4.‬‬
‫مفهوم محبت و تأثیر آن بر یکدیگر را به خوبی درک می کنیم‪ .‬کودک ‪ ،‬وجود‪ 4‬دو نیروی‪ 4‬منفی و مثبت‬
‫را در داخل خود حس می کند‪ .‬شاید او نتواند از این نیروها‪ 4‬بیانی داشته باشد ‪ ،‬ولی آنها را به خوبی‬
‫حس می کند‪ .‬کودک در سنین باالی سه سالگی ‪ ،‬مفهوم خود و دیگری را می فهمد و کم کم معنای ایثار‬
‫و از خود گذشتگی را نیز حس می کند و حاضر است شیرینی‪ 4‬در دست را به دوست خود که آن را می‬
‫خواهد ‪ ،‬بدهد‪ .‬ما این مفاهیم انسانی را معنویت‪ 2‬نام نهاده ایم ‪ ،‬هرچند که در منابع اسالمی از آن به‬
‫نور تعبیر شده است‪.‬‬
‫منظور ما از معنویت مفاهیم عالی انسانی‪ C‬است که در زندگی ما مؤثر هستند ولی ما در وهلۀ اول از‬
‫آنها آگاه نیستیم‪ .‬طبیعت انسانی چنان است که این مفاهیم باید آموزش داده شوند‪ .‬و ما برای این‬
‫آموزش احتیاج به استاد داریم‪ .‬اهل بیت علیهم السالم بهترین استاد و واالترین انسان هایی هستند که‬
‫بدنشان نور است دیگر چه رسد به مقام روحانی آنها‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبه ای می فرمایند‪ :‬اى مردم‪ ،‬هنگامى كه خداوند تبارك و تعالى‬
‫مخلوق خود (انسان) را آفريد‪ ،‬خواست كه آنان دارای اخالقی‪ C‬واال و گرانقدری‪ C‬باشند‪( .‬از طرفی)‬
‫انسان بدین مرحله نمی رسد مگر آنكه خداوند به او بیاموزد که چه چیزهایی‪ C‬به نفعش است و چه‬
‫چیزهایی به زیان او‪ .‬و این آگاهی دادن فقط از راه امر و نهی کردن انجام نمی پذیرد ‪ ،‬بلکه برای‬
‫وعده ها ‪ ،‬تشویق‪ C‬الزم است و برای تهدید ‪ ،‬ارعاب و ترساندن الزم است‪ .‬تشویق فقط می تواند آن‬
‫چیزی باشد که روحشان می خواهد و چشمانشان از آن لذت می برد و ارعاب تماما برعکس آن است‪.‬‬
‫سپس (برای اینکار) آنها را در خانۀ خود آفرید‪( C‬منظور‪ C‬این دنیایی‪ C‬است که در آن به سر می بریم) و‬
‫قسمتی از لذتها را به آنها نشان داد تا آنچه از لذتهای‪ C‬خالصی‪ C‬که به درد آلوده نمی شود (یعنی بهشت‪،‬‬
‫که در آینده منتظر آنها است) ‪ ،‬آگاه شوند (در واقع حدس به زنند)‪ .‬و قسمتی از درد (های دنیا و‬
‫سختی های آن) را به آنها نشان داد تا آنچه را از درد خالصی که به لذت آلوده نیست‪ ،‬و در پشت‬

‫امروزه تعداد مراکز اطالعاتی که از بدن به مغز می رسد را حدود ‪ 130‬نوع می شناسند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪2‬‬
‫‪Spirituality‬‬

‫‪209‬‬
‫سرشان است‪ ،‬یعنی آتش دوزخ را استنباط‪ C‬کنند‪ .‬از این جهت است که می بینی نعمت های دنیا را با‬
‫گرفتاری‪ C‬هایش آمیخته ‪ ،‬و شادی هایش را با نگرانی هایش آمیخته است‪ .‬ستایش فرشتگان در اخالص‬
‫و خلوص به شما نمی رسد‪ .‬و ُکرنش کسی به شما نمی رسد‪ .‬زیرا شما دلهایی دارید که خداوند آن را‬
‫با بیم و امید تربیت کرده است‪ .‬و آن (قلوب) را ظرف شکر و ستایش قرار داد‪ .‬و او را از عالئم‬
‫‪1‬‬
‫غفلت ایمن و از دوران بد پاک کرد‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬انسان ها دارای توانایی‪ C‬خاصی هستند که این نور را درک کنند ‪ ،‬عاشق آن شوند و با‬
‫تربیت نفس خود ‪ ،‬آن را به دست آورند‪ C.‬دنیای معنویت باالتر از دنیای علت و معلول (علوم) است و‬
‫همگی می دانیم که علم بر تر از جهل است‪.‬‬

‫تفسیر نوری (معنوی) قیام‬


‫ما باید به واقعۀ عاشورا دوباره بنگریم‪ .‬طریقۀ شناخت و تحلیل‌ما از این واقعه را نوتر کنیم‪ .‬به‬
‫قرائت‌های حاکم‪ ،‬محدود نشویم و خودمان در شناخت تحرک یابیم‪ .‬اینجا است که باید به اخالق‬
‫عاشورایی دوباره به پردازیم و زمینه‌های اخالقی و مفاهیم عالیۀ انسانی را در عاشورا جستجو کنیم‪.‬‬
‫انصاف‪ ،‬عدالت‪ ،‬حق طلبی‪ ،‬صداقت‪ ،‬ایثار‪ ،‬مسئولیت‪ ،‬وفای عهد و‪ ...‬که در واالترین شکل ممکن‬
‫در عاشورا رخ داده را خوب ببینیم‪ .‬و از همین جا است که عاشورا‪ C‬زیبا می‌ شود و آن جملۀ مشهور‬
‫أیت ااّل َجمیالً) معنا می‌یابد‪ .‬عاشورا‪ C‬کمال هر امر اخالقی در برابر‪ C‬کمال هر بی‌اخالقی‪ C‬است و‬
‫( َما َر ُ‬
‫شناخت درست آن‪ ،‬می‌تواند جامعه را نورانی‪ C‬نماید‪.‬‬
‫ما این حرکت و نگرش را در چند مسئلۀ زیر می بینیم که به هرکدام کمی می پردازیم‪C.‬‬

‫تبعات فاجعه‬
‫در یک فاجعۀ مهم ‪ ،‬فقط به عمل نگاه نمی کنند بلکه به تبعات آنهم نگاه می کنند‪ .‬مثال چنانچه به یک‬
‫مقام دولتی سوء قصد شود و متهمی را بگیرند ‪ ،‬چند جنبۀ زیر را بیشتر از حاالت عادی در نظر می‬
‫گیرند‪:‬‬
‫شخصیت و موقعیت ترور‪ C‬شده چه بوده است؟‬ ‫‪.1‬‬
‫شخصیت مجرم چیست؟‬ ‫‪.2‬‬
‫نیت و هدف او از ترور چه بوده است؟‬ ‫‪.3‬‬
‫نحوۀ اجرای ترور چگونه بوده است؟‬ ‫‪.4‬‬
‫چه افراد‪ C‬دیگری‪ C‬از این ترور متضرر‪ C‬شده اند؟‬ ‫‪.5‬‬
‫و سؤاالتی‪ C‬دیگر از این قبیل‬ ‫‪.6‬‬

‫‪ 1‬ثم قال ع‪ :‬أيها الناس إن هللا تبارك و تعالى لما خلق خلقه أراد أن يكونوا على آداب رفيعة و أخالق شريفة فعلم انهم لم يكونوا كذلك إال بأن‬
‫يعرفهم ما لهم و ما عليهم‪ .‬والتعريف اليكون اال باألمر والنهي ‪ ،‬والوعد ال يكون إال بالترغيب‪ .‬و الوعيد ال يكون إال بالترهيب‪ .‬والترغيب‬
‫اليكون إال بما تشتهيه أنفسهم و تلذه أعينهم والترهيب اليكون اال بضد ذلك‪ .‬ثم خلقهم في داره و أراهم طرفا من اللذات ليستدلوا به على ما‬
‫وراءهم من اللذات الخالصة التي ال يشوبها ألم ‪ ،‬أال و هي الجنة ‪ .‬و أراهم طرفا من اآلالم ليستدلوا به على ماوراءهم من اآلالم الخالصة التي‬
‫اليشوبها‪ C‬لذة ‪ ،‬أال و هي النار ‪ .‬فمن أجل ذلك ترون نعيم الدنيا مخلوطا بمحنها‪ C‬و سرورها ممزوجا بكدرها و غمومها ال يسبقكم ثناء المالئكة‬
‫في االخالص والخشوع وال يضادكم ذو ابتهال و خضوع‪ .‬أنى ولكم القلوب التي تولى هللا رياضتها بالخوف والرجاء و جعلها أوعية للشكر‬
‫والثناء‪ .‬و آمنها من عوارض الغفلة و صفاها من سوء الفترة‪ - .‬اإلحتجاج طبرسي‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪309‬‬

‫‪210‬‬
‫طبیعی است که کیفر چنین جُرمی بستگی به تمام موارد‪ C‬فوق دارد و یکسان نیست‪ .‬در مورد‪ C‬قیام امام‬
‫حسین علیه السالم باید گفت که مظلوم نوۀ بالفصل عزیزترین پیغمبر خدا است‪ .‬خود ایشان سرور‬
‫جوانان بهشت است‪ .‬فرزند سرور مؤمنین خلقت است و مادرش سرور تمام زنان جهان! و باالتر از‬
‫همۀ اینها ‪ ،‬دنیا به وجود مبارک ایشان زنده است‪ .‬همۀ مردم آن روز‪ C‬به صدقه سری وجود ایشان‬
‫رزق داشتند و زندگی‪ C‬می کردند‪ .‬و اگر عبادتی را انجام می دادند ‪ ،‬قبولی آن در گرو والیت ایشان‬
‫بود‪.‬‬
‫و از آنطرف ‪ ،‬مُجرمین انسان های پستی که تمام منکرات اسالمی را انجام می دادند‪ .‬ویا کسی است‬
‫که به خاطر احتمال رسیدن به حکومت ری حاضر بود امام خود را که جهان به خاطر او پابر جا‬
‫است ‪ ،‬به بدترین وضعی شهید نماید‪.‬‬
‫نیت و هدف هم از پست ترین اهدافی است که می توان برای انسان ها متصور شد‪ .‬چند روز‬
‫حکومت دنیا و یا حتی بر بخشی کوچک از دنیا‪ .‬ویا دشمنی با پدر امام‪ .‬ویا عالقه به زنده بودن در‬
‫این منجالب‪ .‬ویا احتمال به دست آوردن یک جایزه مثل انگشتر که حاضر‪ C‬است انگشت امام را قطع‬
‫کند تا به این خواستۀ خود برسد‪ .‬آه از این اهداف پست‪.‬‬
‫این انسان ها برای رسیدن به هدف خویش ‪ ،‬امام و خانواده و حتی فرزندان کوچک آنها را از آب‬
‫محروم کردند‪ .‬و وقتی که امام علیه السالم برای فرزند‪ C‬شیرخوار‪ C‬خود آب می خواهد با تمام پستی‬
‫فرزند‪ C‬شیر خوار را در آن شرایطی که قلب سنگ را به لرزه در می آورد ‪ ،‬شهید نمودند و با اینکار‬
‫نشان دادند که انسان تا چه حد می تواند سنگدل شود‪ .‬ببینید که این أمر چنان بر خداوند سنگین است‬
‫که امام حسین علیه السالم را ثار هللا می نامد‪ .‬یعنی این خداوند است که انتقام خون و مصائب امام‬
‫حسین علیه السالم را خواهد گرفت‪ .‬این است مقام امام حسین علیه آالف التحیة والسالم‪.‬‬
‫و نکتۀ آخر اینکه تمام انسان ها و نه فقط مسلمانان و نه فقط شیعیان از این فاجعه ضرر کرده اند‪.‬‬
‫آنها نیک ترین انسان ها را از جامعه خارج کردند و باعث شدند که برای سالیانی‪ C‬بیشتر در ضاللت‬
‫به سر بریم‪ .‬خداوند باالترین و سخت ترین لعنت های خود را بر این انسان های پستی که در این‬
‫فاجعه شرکت کرده اند ‪ ،‬اعمال نماید‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬
‫از طرفی‪ C‬دیگر ‪ ،‬می بینیم در عین حالی که این انسان های خارج شده از صراط‪ C‬مستقیم ‪ ،‬هِلهله می‬
‫كنند و سوت می‌‌زنند و دشنام می‌‌دهند؛ يعني ايشان به ظاهر اصالً (امر به معروف و نهي از منكر)‬
‫پذير نيستند؛ اما بسياری از همين مردم‪ ،‬پس از ريختن خون امام حسين علیه السالم‪ ،‬از خواب غفلت‬
‫بيدار شده و بر خود لعنت كرده و َتوّ اب می‌‌شوند و درصدد اصالح و انتقام برمی‪‌‌C‬آيند؛ يعني اين‬
‫خون امام حسين علیه السالم بود كه در آنها و در نسل‌‌های بعد و تمام مردم‪ C‬آزادۀ جهان تأثير كرد و‬
‫در آنها صفت امر به معروف‪ C‬و نهی از منكر را ايجاد نمود‪ .‬امام حسين علیه السالم با نثار خون پاک‬
‫خویش‪ ،‬دست بسياری از مردم‪ C‬را گرفته و از سقوط نجات دادند‪ .‬و به اصطالح امروزی‪ C‬ها از یک‬
‫تهدید ‪ ،‬به یک فرصت تبدیل کردند‪.‬‬

‫راضية مرض ّيه‬


‫در عبارت عليٌ وليّ هللا ‪( ،‬ولیّ ) یقینا ً به معنای سرپرست و اولواألمر نیست‪ .‬علی علیه السالم‬
‫دوست خدا است‪ .‬ولی دوستی‪ C‬ای که از خلیل هم نزدیکتر‪ C‬است‪ .‬ولیّ در اینجا به معنای چیزی است‬
‫که از مقتدای خود جدا نمی شود‪ .‬بلکه همیشه به او پیوسته است و هرجا رود او هم همانجا است‪.‬‬

‫‪211‬‬
‫ت والیتی است که امام حسین‬ ‫دار‪ .1‬این خصوصی ِ‬ ‫الح ُّق َم َع َعلِی‪ ،‬یدو ُ‪C‬ر َم َع ُه َح ُیثما َ‬‫الح ِّق َو َ‬
‫َعلِیٌّ َم َع َ‬
‫علیه السالم هم آن را دارا می باشد‪ .‬هر قدم امام حسین علیه السالم و هر حرفی که ایشان زدند ‪،‬‬
‫تماما یک برنامۀ االهی بوده است‪ .‬ایشان به جایی رسیده اند که خداوند نیت و عملکرد ایشان را به‬
‫عنوان رضایت کامل تأیید می نمايد‪َ :‬يا َأ َّي ُت َها ال َّن ْفسُ ْالم ُْطمَِئ َّن ُة ۝ ارْ ِجعِي ِإلَى َربِّكِ َراضِ َي ًة مَّرْ ضِ ي ًَّة‪–2‬‬
‫ای روح کسی که از خداوند به بهترین وجه اطمینان داری‪ .‬به سوی‪ C‬خدای خود بازگرد‪ C‬که هم خود‬
‫از خدا رضایت داری و هم خداوند از تو کمال رضایت را دارد‪.‬‬
‫امام صادق علیه السالم فرمودند‪ :‬سورۀ فجر را در نمازهای واجب و نافلۀ خود بخوانید که آن سورۀ‬
‫حسین‌ بن‌ علی علیه السالم است‪ .‬به آن روی آورید تا خداوند‪ ،‬شما را رحمت کند‪ .‬آنگاه ابواسامه که‬
‫در مجلس حاضر بود‪ ،‬عرض کرد‪ :‬چگونه این سوره مخصوص امام حسین علیه السالم شد؟ امام‬
‫علیه السالم فرمودند‪ :‬آیا نمی شنوی که خداوند می فرماید‪َ :‬یا َأ َّی ُت َها ال َّن ْفسُ الم ُْطمَِئ َّن ُة ۝ ارْ ِجعِی ِإلَی‬
‫َر ِّبکِ َراضِ َی ًة مَّرْ ضِ ی ًَّة ۝ َف ْاد ُخلِی‪ C‬فِی عِ َبادِی ۝ َو ْاد ُخلِی َج َّنتِی؟ این (آیات) تنها حسین‌بن‌ علی علیه‬
‫السالم را منظور‪ C‬دارد‪ .‬چون او است که نفسی مطمئن و خشنود و خداپسند دارد و یاران او از‬
‫خاندان محمّد صلی هللا علیه و آله می باشند که در روز‪ C‬قیامت از خداوند خشنودند‪ C‬و خداوند‪ C‬نیز از‬
‫ایشان خشنود‪ C‬است‪ .‬این سوره دربارۀ حسین‌ بن‌ علی علیه السالم و شیعیان او و مخصوصا ً شیعیان‬
‫خاندان محمّد صلی هللا علیه و آله نازل شده است‪ .‬هرکه همواره سورۀ فجر را قرائت کند‪ ،‬در‬
‫‪3‬‬
‫بهشت‪ ،‬همراه حسین علیه السالم و در مرتبۀ او خواهد بود‪ .‬که خداوند‪ ،‬توانا و حکیم است‪.‬‬
‫امام حسین علیه السالم بر بریده شدن گلوی شش ماهه و تشنه آنهم در بغل امام و در زمانی که امام‬
‫از آنها خواهش آب نمود ‪ ،‬رضایت داد‪ .‬خدا هم از او تماما راضی‪ C‬است‪.‬‬
‫در این زمینه ‪ ،‬روایت جالبی را در کتاب کافی می یابیم که ذکر آن خالی از فائده نیست‪ .‬در سال‬
‫سوم هجری به سید ما رسول هللا صلی هللا علیه و آله وحی می رسد که اگر میخواهید که امامت تا‬
‫زمان مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف ادامه یابد بایستی فرزندی به دنیا بیاید که شهید شود لذا‬
‫امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السالم به همین دلیل راضی به تولد چنین فرزندی‪ C‬شدند که در‬
‫‪4‬‬
‫کربال به آن وضعیت به شهادت برسد‪C.‬‬

‫قیام امام علیه السالم یک برنامۀ االهی است‪.‬‬


‫در بخش های مختلفی از این کتاب نشان دادیم که برنامۀ خداوند متعال معرفی یک نور واحدی بود که‬
‫تمام خلقت برای شناخت و محبت آن معصومین برنامه ریزی‪ C‬شد‪ .‬آنها مصدر هدایت بشری بودند که‬
‫خداوند بر روی زمین خلق نمود‪ .‬خداوند‪ C‬در ابتدای دعای ندبه به این برنامه اشاره دارد و امام حسین‬
‫علیه السالم نمونۀ بارز این نوع آزمایش از مردم است‪ .‬آزمایشی که در آن یک پیغمبر ویا وصی و یا‬
‫‪ 1‬االحتجاج‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪ ،۳۶۴‬ح ‪۶۱‬‬
‫‪ 2‬آیات ‪ 27‬و ‪ 28‬سورۀ فجر‬
‫ُأ‬ ‫َأ‬ ‫هَّللا‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫َ‬ ‫الصّادق (علیه السالم)‪ -‬ا ْقرَ ءُوا سُورَ ْه ال َفجْ ِر فِی َفرَ اِئضِ کُ ْم َو َن َوافِلِکُ ْم َفِإنهَا سُورَ ْه الحُسَ ی ِ‬
‫َّ‬ ‫‪3‬‬
‫ْن َو ارْ غَ بُوا فِیهَا رَ ِح َمکُ ُم ُ َف َقا َل ل ُه بُو سَ ا َمهْ َو َکانَ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َأ‬
‫ْن (علیه السالم) َخاصَّهْ َف َقا َل اَل َتسْ َم ُع ِإلَی َق ْولِ ِه َتعَ الَی یا َّی ُتهَا ال َّن ْفسُ المُطمَِئ َّنة () ارْ ِجعِی ِإلی‬ ‫ْ‬
‫ت َه ِذ ِه السُّورَ ْه لِلحُسَ ی ِ‬ ‫ِس َک ْیفَ صَ ارَ ْ‬ ‫ْ‬
‫حَ اضِ رَ ال َمجْ ل ِ‬
‫ُطمَِئ َّنهْ الرَّ اضِ َیهْ ْال َمرْ ضِ یَّهْ َو‬‫س ْالم ْ‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ف‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ال‬ ‫و‬‫ذ‬‫ُ‬ ‫ُو‬
‫َ‬ ‫ه‬‫ف‬‫َ‬ ‫السالم)‬ ‫(علیه‬ ‫ِیٍّ‬ ‫ل‬ ‫نَ‌عَ‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫ْنَ‌‬ ‫ی‬ ‫ح‬
‫ُسَ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ِی‬
‫ن‬ ‫عْ‬‫ی‬‫َ‬ ‫َا‬
‫م‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫ِإ‬ ‫ِی‬
‫ت‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫جَ‬ ‫ِی‬ ‫ل‬ ‫ُ‬
‫خ‬ ‫ْ‬
‫اد‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ِی‬‫د‬ ‫با‬ ‫عِ‬ ‫ِی‬ ‫ف‬ ‫ِی‬ ‫ل‬ ‫ُ‬
‫خ‬ ‫ْ‬
‫اد‬ ‫َ‬
‫ف‬ ‫*‬ ‫ً‬
‫َّة‬
‫ی‬ ‫ضِ‬ ‫رْ‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫رَ ِّبکِ راضِ ی ًَة‬
‫ْن‌عَ لِیٍّ (علیه‬ ‫اض عَ ْن ُه ْم َو َه ِذ ِه السُّورَ ْه فِی ْالحُسَ ی ِ‌‬
‫ْنب ِ‬ ‫عَن هَّللا ِ ی َْو َم ْالقِیَا َم ِه َو ه َُو رَ ٍ‬‫ات هَّللا ِ عَ لَی ِْه ْم الرضوان { ُه ُم الرَّ اضُونَ } ِ‬ ‫آل مُحَ َّم ٍد صَ لَ َو ُ‬ ‫َأصْ حَ ا ُب ُه مِنْ ِ‬
‫ْن (علیه السالم) فِی دَ رَ جَ ِت ِه فِی ْالجَ َّنهْ ِإنَّ َ‬
‫هللا عَ ِزی ٌز‬ ‫آل مُحَ َّم ٍد (علیهم السالم) َخاصَّهْ َف َمنْ َأ ْدمَنَ قِرَ ا َء ْه ْال َفجْ ِر َکانَ مَعَ ْالحُسَ ی ِ‬ ‫السالم) َو شِ یعَ ِت ِه َو شِ یعهْ ِ‬
‫حَ کِی ٌم‪ - .‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۴‬ص‪ / ۹۳‬بحاراألنوار‪ ،‬ج‪ ،۷۱‬ص‪۳۹۷‬‬

‫كافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪ ، 386‬ح ‪4‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪212‬‬
‫ولیّ شهید می شود ویا سختی های زیادی را برای هدایت مردم‪ C‬تحمل می کند ولی در عوض خداوند‬
‫آخرتی بس زیبا و دلپذیر به آنها عطا می نماید‪ .‬در دعای ندبه این مسئله بیان شده است‪ :‬و جري‬
‫القضاء لهم بما يرجي له حسن المثوبه اذ کانت االرض هلل يورثها‪ C‬من يشاء من عباده‪،‬والعاقبة للمتقين و‬
‫سبحان ربناان کان وعد ربنا لمفعوال و لن يخلف هللا وعده وهوالعزيزالحکيم‪ - .‬و قضا و تقدير حق بر‬
‫ايشان جاری شد به مصيبتی‪ C‬گرفتار شدند که اميد است خداوند‪ C‬متعال در مقابل آن پاداشی نيک و‬
‫عاقبتی خوب به آنها بدهد‪ .‬زيراکه زمين ملک خداوند است و آنرا ميراث هرکه بخواهد از بندگان‬
‫عزوجل بر روی‬ ‫خود قرار می دهد و عاقبت کار براي پرهيزکاران است (این همان برنامۀ خداوند ّ‬
‫زمین است)‪ .‬ومنزه است خدای ما از هر عجز‪ .‬به درستی که وعدۀ خدا عملی خواهد شد‪ .‬و خدا در‬
‫وعدۀ خود ُخلف نمی ورزد‪ .‬و اوست غالب و حکيم‪.‬‬

‫گریه کردن بر مصائب امام‬


‫انسان موجودی‪ C‬است عاطفی‪ .‬حتی بعضی قضایای منطقی او هم از احساسات متأثر می شوند‪ C.‬و این‬
‫مسئله بر دانشمندان این رشته کامال جا افتاده است‪ .‬ائمۀ اطهار علیهم السالم بر گریه بر مصائب‬
‫اباعبدهللا علیه السالم تأکید زیادی داشته اند‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین علیه‌السالم می‌فرماید‪ :‬هر دیده‌ای روز قیامت‪ ،‬گریان و هر چشمی (از روی‪ C‬نگرانی)‬
‫بیدار است‪ ،‬مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی‬
‫‪1‬‬
‫که از حسین علیه‌ا لسالم و خاندان پیامبر‪ C‬شده است‪ ،‬گریسته باشد‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه‌ السالم فرمود‪ :‬گریه و بی تابی برای انسان مکروه است‪ ،‬جز برای حسین بن علی‬
‫‪2‬‬
‫علیه‌السالم‪ ،‬که موجب اجر و پاداش است‪.‬‬
‫امام صادق‪ C‬علیه‌ السالم فرمود‪ ... :‬هیچ کس به خاطر دلسوزی به ما و به سبب مصائبی‪ C‬که بر ما‬
‫وارد شده‪ ،‬گریه نمی‌ کند‪ ،‬مگر آنکه قبل از آمدن اشک از چشمش‪ ،‬خدا او را رحمت می‌ کند‪ .‬پس‬
‫وقتی اشکها بر گونه اش جاری شد‪ ،‬اگر قطره‌ای از آن در جهنم بیفتد‪ ،‬گرمای جهنم را از بین می‬
‫‌برد تا آنجا که دیگر برای آن حرارتی باقی‪ C‬نمی‌ ماند‪ ....‬هیچ چشمی برای ما گریه نمی‌ کند‪ ،‬مگر‬
‫آنکه از نعمت نظر کردن به (حوض) کوثر‪ C‬بهره مند می‌شود و با کسانی که ما را دوست دارند‪ ،‬از‬
‫‪3‬‬
‫آن سیراب می‌شود‪.‬‬
‫گریه کردن جوانب متعددی دارد‪ .‬در پایین ترین مرحله ‪ ،‬ما بر انسانیت گریه می کنیم‪ .‬واقعا ً چرا‬
‫انسان باید اینقدرپست شود که حتی فرزند‪ C‬پیامبر‪ C‬خود را احترام نگذارد دیگر چه رسد به آن فجایعی‪C‬‬
‫که در روز عاشورا انجام دادند‪ .‬ما برای این گریه می کنیم که چرا نمک نشناسی کردند یعنی از یک‬
‫سگ هم پست تر شدند هنگامی که ولی نعمت خود را نشناختند‪ C.‬و گریه می کنیم که چگونه فضیلت‌ها‬
‫را هتک حرمت‌ کردند‪ C‬و فضایل انسانی کال نادیده گرفته شدند‪.‬‬
‫‪ 1‬کل عین یوم القیامة باکیة وکل عین یوم القیامة ساهرة اال عین من اختصه هللا بکرامته و بکی علی ماینتهک‪ C‬من الحسین و آل محمد ‪-‬‬
‫خصال‪ ،‬شیخ صدوق‪ ،‬حدیث اربعمائة‪ ،‬ص‪.۶۲۵‬‬
‫‪ 2‬ان البکاء و الجزغ مکروه للعبد فی کل ما جزع ماخال البکاء والجزع علی الحسین بن علی فانه فیه ماجور ‪ -‬کامل الزیارات‪ ،‬باب ‪ ،۳۲‬ص‬
‫‪ ،۱۰۷‬ح‪.۲‬‬
‫‪ 3‬افما تذکر ما صنع به [یعنی بالحسین] ؟ قلت‪ :‬نعم‪ ،‬قال‪ :‬فتجزع؟ قلت‪‌:‬ای وهللا‪ ،‬واستعبر لذلک حتی یری اهلی اثر ذلک علی فامتنع من‬
‫الطعام حتی یستبین ذلک فی وجهی‪ ،‬قال‪ :‬رحم هللا دمعتک‪ C،‬اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا والذین یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا‬
‫ویخافون لخوفنا و یامنون اذا امنا‪ ،‬اما انک ستری عند موتک‪ C‬خضور آبائی لک و وصیتهم ملک الموت بک و مایلقونک به من البشارة افضل‬
‫وملک الموت ارق علیک واشد رحمة لک من االم الشفیقة علی ولدها [الی ان قال‪ ]:‬ما بکی احد رحمة لنا ولما لقینا اال رحمة هللا قبل ان تخرج‬
‫الدمعة من عینه‪ ،‬فاذا سالت دموعه علی خده‪ ،‬فلو ان قطرة من دموعه سقطت فی جهنم الطفات حرها حتی الیوجد لها حر‪ - .‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‬
‫‪ ،۱۰‬ص‪ ،۳۹۷‬ح‪.۱۶‬‬

‫‪213‬‬
‫ولی مرحلۀ باالتر از آن اعالم موضع است‪ .‬ما با گریه کردن بر ساالر شهیدان ‪ ،‬در واقع از خود‬
‫اعالم موضع می کنیم‪ .‬یعنی ارزش‌ها و خوبی‌ها را تبلور می دهیم‪ .‬گریه به راستی‪ C‬کاری سترگ و‬
‫ارجمند است که طی آن ما از آرمان های خود دفاع می کنیم‪ .‬گریه بهترین حامل پیام عاشورا‪ C‬است و‬
‫به نحو خوبی شخصیت‌پرور‪ C‬است‪.‬‬
‫هنگانمی که گریه در جامعه رسوخ پیدا کرد ‪ ،‬یک فرهنگ می شود‪ .‬گریه بر ساالر شهیدان‬
‫پاسداری از حماسۀ حسینی است و این یک فرهنگ و یک مکتب است‪ .‬فرهنگ گریه موجب حیات‬
‫جامعه و رشد و شکوفایی‪ C‬آن است‪ .‬زیرا عامل وحدت و استکبارستیزی‪ C‬است‪ .‬گریه بر ساالر شهیدان‬
‫را می توان سالحی برنده و مؤثر‪ C‬دانست که جامعه را از حالت رکود‪ C‬مادی گرا به یک جامعۀ حق‬
‫گرا و دشمن ستیز تبدیل می کند‪.‬‬
‫و اگر از دنیای مادی و اجتماعی خارج شویم‪ C‬و به دنیای نور وارد شویم ‪ ،‬می بینیم که گریه کردن بر‬
‫ساالر شهیدان علیه السالم ریشۀ تکوینی‪ C‬داشته وتعظیم‪ C‬شعائر است‪ .‬ما برای خدا و به خاطر خدا گریه‬
‫می کنیم‪ .‬گریه در واقع اجر رسالت است‪ .‬تبلیغ فرهنگ والیت است‪ .‬از اعظم عبادات و افضل‬
‫قربات است‪ .‬نصرت خدا و یاری اولیای‪ C‬خویشتن است‪ .‬نشانۀ حیات طیبه و نورانی‪ C‬انسانی است‪.‬‬
‫خداوند متعال چشم گریان برای حبیب خود را دوست دارد‪ .‬چشم گریان شکران نعمت الهی است‪.‬‬
‫اجابت قرآن برای ارتباط‪ C‬با آن حضرت است‪ .‬اتصال به فیض بی‌کران الهی است‪.‬‬
‫و وقتی‪ C‬به مراحل عالیۀ انسانی و به مرز نورانی‪ C‬شدن می رسیم ‪ ،‬با گریه کردن در واقع با خود امام‬
‫حسین علیه السالم و دردهای‪ C‬عاشورایی و غیر عاشورایی‪ C‬ایشان همدلی می کنیم‪ .‬گریه بر ساالر‬
‫شهیدان بهترین عامل نزدیک کردن دل‌ها است‪ .‬ما را در سرحد امکان به امام نزدیک می کند و لذا‬
‫سازنده و آموزنده است‪ .‬اینجا است که والیت به معنای اتصال به والی خود معنای تحت اللفظی خود‬
‫را پیدا می کند‪.‬‬
‫گریه در این مرحله ‪ ،‬تذکار‪ ‬ایام‌هللا است و باعث جذب نور آنها در بدن خود می شویم‪ C.‬ما بر پدر‬
‫واقعی خود می‌ گرییم‪ C.‬هماهنگ با آن حضرت می شویم‪ .‬با گریه کردن ‪ ،‬مظلومیت آن حضرت را از‬
‫نزدیک لمس می کنیم‪ .‬گریه اعالم همدردی با صاحب عزا است‪ .‬گریۀ‪ ‬یک محب‪ ‬بر محبوب است‪.‬‬
‫گریه تعیین نسبت انسان با والیت الهی است‪.‬‬

‫همدلی شاهراه رسیدن به خدا‬


‫همدلی با امام نه فقط عبادت بلکه شاهراه مستقیم (اتوبان) به سوی‪ C‬خدا است‪ .‬قبال هم عرض شد که‬
‫حُب و عشق به چیزی انسان را به طرف آن چیز می کشاند‪ .‬درست مثل یک مغناطیس‪ .‬خداوند‪ C‬این‬
‫نیرو را در دل انسان گذاشته است تا زیبایی ها را دوست داشته باشد‪ .‬ایثار و نحوۀ تعامل یاران امام‬
‫حسین علیه السالم چه آنهاییکه سالیان سال با ایشان بودند و چه آنهاییکه تازه به خدمت ایشان رسیدند‬
‫و چه آنهایی که سالیانی‪ C‬دشمنی ایشان را در دل داشتند؛ همگی یک زیبایی و محبت خاصی را در‬
‫روز عاشورا نشان دادند که باعث می شود ما هم به این جاذبۀ بین امام و یارانش جذب شویم‪C.‬‬
‫همدلی با امام یعنی کاری کنیم که دردهای‪ C‬امام را بیشتر حس کنیم ‪ ،‬باعث می شود که به درجات‬
‫عالی تری از رحمت االهی برسیم‪ .‬انسان هایی که اینگونه اند براحتی‪ C‬تن به گناه نمی دهند‪ .‬در واقع ‪،‬‬
‫حب امام حسین علیه السالم ‪ ،‬انسان را به نوعی معصوم می کند‪ .‬قرآن کریم نیز از قول پیامبر گرامی‬
‫اسالم صلی هللا علیه و آله و سلم می فرماید‪ :‬قُل ما َأسْ َألُکُ ْم َعلَ ْی ِه مِنْ َأجْ ٍر‪ ،‬إاّل َمنْ شا َء َأنْ َی َّت ِخ َذ ِإلى َر ِّب ِه‬
‫َسبیالً‪ – 1.‬بگو من از شما امّت اجر رسالتى نمى خواهم‪ ،‬جز آنکه خود شما راه خدا را پیش گیرید‪ C.‬و‬
‫در دعای ندبه این آیه تفسیر می شود‪َ :‬فکا ُنوا ُه ُم السَّبی َل ِإلَ ْیکَ‪َ ،‬و ْال َمسْ لَکَ ِإلى ِرضْ وا ِنکَ ‪ -‬همانا اهل‬
‫بیت رسول علیه و علیهم السالم ‪ ،‬راه عبادت و رسیدن به تو بودند و مسیر صاف به سوى رضوان‬
‫جنابت هستند‪.‬‬
‫آیۀ ‪ 57‬سورۀ فرقان‬ ‫‪1‬‬

‫‪214‬‬
‫خالصه و نتیجه‪:‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬قیام امام حسین علیه السالن نشانگر مسیر قهقرایی‪ C‬و به سوی پستی بود که انسان های بریده‬
‫شده از ریسمان اهل بیت رفته ‪ ،‬می روند‪ C‬و خواهند رفت‪ .‬ما با استفاده از قوّ ۀ خشم و کراهت از‬
‫زشتی سعی می کنیم که از این مسیر‪ C‬دوری‪ C‬بجوییم ‪ .‬برعکس با احساس زیبایی‪ C‬حرکت امام و یارانش‬
‫‪ ،‬خود را متصل به ایشان و برنامه هایشان می کنیم‪ .‬البته این حرف را برای همۀ ائمه علیهم السالم‬
‫باید گفت ؛ منتها حرکت امام حسین علیه السالم و قیام ابا عبدهللا مسئله ای است بسیار روشن‪ .‬او نوۀ‬
‫پیغمبر است و سرور جوانان بهشت‪ .‬و برعکس‪ ،‬دشمن ‪ ،‬یک شرابخوار‪ C‬پست و دور از برنامه های‬
‫االهی‪ .‬بنابراین ‪ ،‬جای هیچ شکی در حرکت امام حسین علیه السالم نیست‪ .‬میزان دردهای امام و‬
‫یارانش و به خصوص تشنگی‪ C‬همۀ آنها چیزی‪ C‬است که عاطفۀ ما را آتش می زند و بر تداوم این‬
‫حرکت و تصحیح راهی که می رویم می افزاید‪ .‬و تاریخ اسالم این أمر را به وضوح‪ C‬نشان داده است‪.‬‬
‫باشد که ما هم از این قیام سودی بریم و از خداوند کریم بخواهیم که اَللّ ُه َّم اجْ َع ْل َمحْ َ‬
‫یای َمحْ یا م َُح َّم ٍد َو‬
‫آل م َُح َّم ٍد ‪ -‬االهی زندگی‪ C‬ما را زندگی اهل بیت علیهم السالم قرار ده‪.‬‬ ‫آل م َُح َّم ٍد َو َمماتی َم َ‬
‫مات م َُح َّم ٍد َو ِ‬ ‫ِ‬
‫و مرگ ما را نیز شبیه مرگ آنها بنما‪ .‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫‪215‬‬
‫فرق بین والیت و امامت‬

‫در این بخش می خواهیم در سرحد‪ C‬علم خود به فرق بین مفاهیم والیت و امامت به پردازیم‪ C.‬شاید‬
‫همین فرق های کوچک بازهم مطلب جدیدی را به ما بیاموزند‪.‬‬
‫در فصل پنجم گفتیم که پیام غدیر خالفت نیست‪ .‬حتی امامت هم نیست‪ .‬پیام غدیر والیت است‪ .‬در‬
‫آنجا به مفهوم خود والیت بیشتر پرداختیم‪ C.‬در اینجا به فرق‪ C‬آن با امامت نگاهی می اندازیم‪ .‬اولین‬
‫جملۀ خطبه پس از مدح الهی و تأکید بر اینکه خدا از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله خواسته این‬
‫(على ُأمَّتى) َواِإْلما ُم مِنْ‬
‫ب َأخى َو َوصِ یّى َو َخلی َفتى َ‬
‫پیغام را برساند‪ C‬این است‪َ :‬أنَّ َعلِىَّ ب َْن َأبى طالِ ٍ‬
‫َب ْعدى‪ .‬یعنی امیرالمؤمنین علیه السالم در زمان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله به برادری‪ C‬ایشان‬
‫تعیین شدند و این را همه می دانستند‪ C.‬پس از فوت پیامبر هم احتیاج به یک وصی است و معموال این‬
‫وصی از نزدیکترین فرد خانواده است و امیرالمؤمنین علیه السالم که برادر پیغمبر شده بودند ‪ ،‬و‬
‫داماد ایشان هم بودند ؛ طبیعی است که وصی ایشان شوند و بر این هم مسئله ای نیست‪ .‬اما خلیفه‬
‫بودن ‪ ،‬یعنی جانشین بودن‪ .‬یعنی تمام اموری که خارج از وصایت است و ملک شخصی پیامبر نبوده‬
‫ولی جزو شخصیت و امور اجتماعی ایشان بوده مثل امامت نمازهای‪ C‬جماعت ‪ ،‬نمایندگی‪ C‬از دین‬
‫اسالم (که در مباهله انجام پذیرفت) و یا سرپرستی‪ C‬جامعه ‪ ،‬قضاوت‪ ، C‬تعیین فرماندهان جنگ ویا‬
‫شهرها و غیره که می توان گفت تمام امور حکومتی‪ C‬را شامل می شود‪ .‬پیامبر اکرم صلی هللا علیه و‬
‫آن علی بن ابیطالب علیه السالم تعیین می نماید‪ .‬در طول‬ ‫آله در اولین جملۀ خطبه این مقام را از ِ‬
‫خطبه ‪ ،‬دوبار دیگر تأکید می شود که امیرالمؤمنین علیه السالم خلیفۀ پس از پیامبر است‪ .‬این یک‬
‫خبر است و خبر مهمی است‪ .‬یعنی جانشینی‪ C‬پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله یک أمر مسلّمی است که‬
‫برای امیرالمؤمنین علی علیه السالم است‪ .‬ولی پیام غدیر باالتر از اینها است‪.‬‬
‫مسئلۀ امام بودن امیرالمؤمنین علیه السالم که ‪ 16‬بار دیگر در خطبۀ غدیر ذکر شده است ؛ باز هم از‬
‫مسائلی است که مورد قبول تعدادی از اهل س ّنت حتی امروزه هم می باشد! یعنی آنها حاضرند دوازده‬
‫امام شیعه را امام بخوانند‪ C.‬زیرا امام از نظر آنها فقط یک مقام روحانی و علمی است‪ .‬امام ‪،‬‬
‫نگهدارنده و حافظ دین است‪ .‬او رهبر هدایتی انسان ها به سوی خدا است‪ .‬ولی در نزد شیعه ‪ ،‬مفهوم‬
‫امامت وسیع تر از یک مقام روحانی‪ C‬است‪ .‬اطاعت از امام واجب است‪ .‬طبق بعضی گفتار دانشمندان‬
‫شیعی ‪ ،‬امامت ظاهری از والیت است و والیت باطن امامت‪ .‬درست است که امامت محدود به زمان‬
‫است ؛ ولی امام رهبر دنیا و آخرت است‪ .‬امام باید معصوم باشد و در همۀ امور جانشینی‪ C‬پیامبر‬
‫صلی هللا علیه و آله را دارا می باشد‪.‬‬
‫پیدا کردن فرق بین امامت و والیت کار ساده ای نیست و مسلّما ً در جزئیاتی‪ C‬از آن خطا خواهیم داشت‬
‫ولی با اینحال سعی خود را در یافتن این تفاوت ها می نماییم‪ .‬مثالً می دانیم که حضرت زهرا سالم‬
‫هللا علیها را شاید بتوان دارای والیتی برتر‪ C‬از همۀ معصومین دانست و ایشان طبق روایتی ح ّجت بر‬
‫ائمه هستند (به نظر نمی رسد که ایشان بر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله حجت باشند) ولی امام و‬
‫خلیفۀ رسول خدا نمی توانند‪ C‬باشند‪.‬‬

‫‪216‬‬
‫امامت محدود به زمان است‬

‫امام صادق‪ C‬عليه السالم فرمودند‪ُ C:‬ك ُّل ِإ َم ٍام َها ٍد ل ِْل َقرْ ِن الَّذِي ه َُو ف ِ‬
‫ِيه ْم‪ – 1.‬امام برای قرن (دوره) ای که‬
‫در آن زندگی می کند برای مردم هدایت کننده است‪.‬‬
‫ما نیز به امام دورۀ خود ‪ ،‬امام زمان می گوییم‪ .‬یعنی امامی که در دورۀ خودمان است‪ .‬در عربی‬
‫همین عبارت صاحب الزمان می شود‪ .‬گاهی کسانی‪ C‬که با فارسی بیشتر آشنا هستند تا عربی ‪ ،‬فکر‬
‫می کنند که صاحب الزمان یعنی مالک زمان و در تفسیر آن دچار تکلّف می شوند‪ .‬در حالیکه‬
‫صاحب الزمان به سادگی همان امام زمان است یعنی امام زمان خودمان‪.‬‬
‫در حالی که مفاهیم ح ّجت و والیت فرازمانی هستند‪.‬‬

‫مفهوم امامت در رابطه با علم است‬


‫ما باید امام را بشناسیم و علم و هدایت را از آنها کسب کنیم‪ .‬شاید به توان گفت که این مفهوم با کار‬
‫نیمکرۀ سمت چپ مغز ما همگونی‪ C‬دارد‪.‬‬
‫كان َميْتا ً َفَأحْ َييْناهُ َو َج َع ْلنا لَ ُه ُنوراً يَمْشِ ي ِب ِه فِي‬
‫امام باقر‪ C‬علیه السالم در تفسیر آیۀ مبارکۀ‪َ :‬أ َو َمنْ َ‬
‫اس‪ - 2‬آیا کسی که مرده است و ما او را زنده کردیم‪ C‬و به او نوری دادیم تا بین مردم راه برود‪- C‬‬ ‫ال َّن ِ‬
‫فرمودند‪ :‬مرده کسی است که چیزی نمی داند‪ .‬و نوری (که باعث می شود این مرده) در بین مردم‬
‫راه برود ‪ ،‬امامی است که این شخص پیرو او است‪( .‬و در قسمت بعدی آیه که می فرماید) َك َمنْ َم َثل ُهُ‬
‫خار ٍج ِم ْنها – مثل کسی که در تاریکی‪ C‬گیر کرده و نمی تواند از آن خارج شود –‬ ‫ت لَي َ‬ ‫فِي ُّ‬
‫الظلُما ِ‬
‫ْس ِب ِ‬
‫‪3‬‬
‫(این بخش) یعنی کسی که امام خود را نشناسد‪.‬‬
‫و در روایتی به طور کلی آمده است که شناخت خدا برابر شناخت امام زمان خود است‪ :‬معرفة هللا‬
‫‪4‬‬
‫زمان إمامهم‪.‬‬
‫ٍ‬ ‫معرفة أهل ک ُّل‬
‫ات مِي َت ًة َجا ِهلِيَّة؛ اگر کسی بمیرد و‬ ‫مات َو لَ ْم َيعْ ِر ْ‬
‫ف إما َم َزما ِن ِه َم َ‬ ‫َ‬ ‫امام صادق‪ C‬علیه السالم فرمودند‪َ C:‬منْ‬
‫معرفت امام را نداشته باشد‪ ،‬به مرگ جاهلی مرده است‪ .‬امام صادق علیه السالم در روایتی‪ C‬دیگر در‬
‫‪5‬‬
‫همین باب فرمودند‪ C:‬مقصود از مرگ جاهلی‪ ،‬مرگ با کفر و ضاللت و گمراهی‪ C‬است‪.‬‬
‫در تفسير منتسب به امام حسن عسكری عليه السالم در تفسير آیۀ‪ :‬اِنَّ هّللا َ َفال ُِق ْال َحبِّ َوال َّن َوى‪ – 6‬خداوند‬
‫الحبُّ أن یفلق العلم من االئمة‪ 7.‬شکافتن دانه یعنی برگرفتن‬ ‫دانه و هسته ها را می شکافد – فرمودند‪َ :‬‬
‫علم از ائمه علیهم السالم‪ .‬بنابراین مفهوم امامت با علم توأم است‪.‬‬

‫از طرفی‪ C‬دیگر می بینیم که در چندین آیه از قرآن کریم به دنبال کلمۀ امام‪ ،‬کلمۀ (هدایت) به نوعی‬
‫ذکر شده است که بیشتر حکم تفسیر کلمۀ امام را دارد‪ ،‬از جمله می‌ فرماید‪َ C:‬و َو َه ْب َنا لَ ُه ِإسْ َح َق َو‬

‫‪ 1‬كافی ‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ /191‬بحاراالنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 23‬ص ‪3‬‬


‫‪ 122 2‬انعام‬
‫خار ٍج ِم ْنها َقا َل الَّذِي اَل َيعْ ِرفُ اِإْلمَا َم‪ .‬كافی‪،‬‬ ‫ُّ‬
‫اس ِإمَاما ً يُْؤ َت ُّم ِبهِ‪َ -‬ك َمنْ َم َثل ُ ُه فِي الظلُما ِ‬
‫ْت اَل َيعْ ِرفُ َشيْئا ً َو ُنوراً يَمْشِ ي ِب ِه فِي ال َّن ِ‬
‫ت لَ ْيسَ ِب ِ‬ ‫‪َ 3‬ف َقا َل َمي ٌ‬
‫ْأ‬
‫شونَ ِب ِه َيعْ نِي ِإمَاما ً َت َتمُّونَ ِبهِ‪ .‬كافی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪194‬‬ ‫ج ‪ ،1‬ص ‪ ، 185‬ر ‪ 13‬و در روایتی دیگر فرمودند‪َ : :‬يجْ عَ ْل لَ ُك ْم ُنوراً َتمْ ُ‬
‫‪ 4‬علل الشرایع ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪9‬‬
‫‪ 5‬کافی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪376‬‬
‫‪ 95 6‬انعام‬
‫‪ 7‬تفسیر القمی ‪ ،‬ج ‪ ، 1‬ص ‪211‬‬

‫‪217‬‬
‫ون ِبَأم ِْر َنا‪ 72(...‬انبیاء)؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم)‬ ‫وب ‪َ ...‬و َج َع ْل َنا ُه ْم َأِئم ًَّة َی ْه ُد َ‬‫َیعْ قُ َ‬
‫بخشیدیم‪ ...‬و آنان را پیشوایانی‪ C‬قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند‪...‬‬
‫مْر َنا‪ 24( ...‬سجده)؛ و برخی از آنان را پیشوایانی‬ ‫و همچنین می‌فرماید‪َ :‬و َج َع ْل َنا من ُه ْم َأِئم ًَّة َی ْه ُد َ َأ‬
‫ون ِب ِ‬
‫قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند‪...‬‬
‫ْ‬ ‫َأ‬ ‫َ‬
‫و در زیارت جامعۀ کبیره هم می خوانیم‪ :‬السَّال ُم َعلی ِئ َّم ِة الهُدَی – بنابراین ‪ ،‬می توان گفت که‬
‫هدایت کردن جزوی‪ C‬از اهداف ائمۀ اطهار علیهم السالم است‪ .‬همچنین آمده است‪َ :‬وَأ ْش َه ُد َأ َّنک ُم اَأْلِئ َّمةُ‬
‫ُون هّلِل ِ‪،‬‬
‫ون‪ْ ،‬المُطِ یع َ‬ ‫ون ْالمُصْ َطفُ َ‬‫ون الصَّا ِدقُ َ‬ ‫ُون ْال ُم َّتقُ َ‬
‫ُون ْال ُم َقرَّ ب َ‬
‫ُون ْالمُکرَّ م َ‬ ‫ِیون ْال َمعْ صُوم َ‬ ‫ون ْال َم ْهد َ‬ ‫الرَّ اشِ ُد َ‬
‫تارک ْم‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫کرا َم ِتهِ؛ اصْ طفاک ْم ِبعِل ِمهِ‪َ ،‬وارْ َتضاک ْ‪C‬م ل َِغ ِیبهِ‪َ ،‬واخ َ‬ ‫ون ِب َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ِلون بِِإ َرا َد ِتهِ‪ ،‬الفاِئز َ‬ ‫ْ‬
‫ُون ِب م ِْرهِ‪ ،‬العام َ‬ ‫َأ‬ ‫ْال َق َّوام َ‬
‫ورهِ‪َ ،‬وَأیدَک ْم ِبرُو ِحهِ‪ - .‬و گواهی‬ ‫َأ‬
‫لِسِ رِّ هِ‪َ ،‬واجْ َتباک ْم ِبقُ ْد َر ِتهِ‪َ ،‬و َع َّزک ْم ِبهُداهُ‪َ ،‬و َخصَّک ْم ِببُرْ ها ِنهِ‪َ ،‬وا ْن َت َج َبک ْ‪C‬م لِ ُن ِ‬
‫می دهم که شمایید‪ C‬ائمۀ راهنما‪ ،‬راه یافته‪ ،‬معصوم‪ ،‬مک ّرم‪ ،‬مقرّ ب پرهیزگار‪ ،‬راست گو‪ ،‬برگزیده‪،‬‬
‫فرمانبردار خدا‪ ،‬قیام‪ C‬کننده به فرمانش‪ ،‬عمل کننده به خواسته اش‪ ،‬دست یافته به کرامتش؛ شما را با‬
‫دانشش برگزید و برای غیبش پسندید و برای رازش انتخاب کرد و به قدرتش‪ C‬اختیار کرد و به‬
‫هدایتش عزیز نمود و به برهانش اختصاص داد و برای نورش برگزید‪ C‬و به روحش‪ C‬تأیید فرمود‪.‬‬
‫و در جای دیگر از همین زیارت می خوانیم‪ :‬السَّال ُم َعلَی اَأْلِئ َّم ِة ال ُّدعاةِ‪َ ،‬و ْالقادَ ِة ْالهُداةِ‪ - .‬سالم بر‬
‫امامان دعوت کننده و پیشروان هدایت کننده‪ .‬همۀ این صفات نشان دهندۀ ارتباط علم و هدایت با مفهوم‬
‫امامت است‪.‬‬

‫مفهوم والیت در رابطه با سعادت است‬


‫در بعضی‪ C‬عبارات ائمه علیهم السالم می بینیم که مفهوم والیت در ارتباط با دوستی ومحبت و نهایتا ً‬
‫سعادت است‪ .‬شاید به توان گفت که این مفهوم با کار نیمکرۀ سمت راست مغز ما همگونی دارد‪.‬‬
‫در زیارت جامعۀ کبیره می خوانیم‪:‬‬
‫السا َد ِة ا ْل ُوال ِة ‪ -‬و سروران سرپرست‪.‬‬
‫َو َّ‬
‫س َعدَ َمنْ واالک ْم ‪ -‬هرکه شما را دوست داشت‪ ،‬خوشبخت‪ C‬شد‪.‬‬ ‫َ‬
‫ت ا ْلفُ ْر َق ُة – با قبولی والیت شما دین کامل شد و‬
‫ت ال ِّن ْع َم ُة‪َ ،‬واْئ َتلَ َف ِ‬
‫ت ا ْلکلِ َم ُة‪َ ،‬و َع ُظ َم ِ‬
‫َو ِب ُمواالتِک ْم َت َّم ِ‬
‫نعمت عظمت یافت و جدایی به گردهمایی رسید‪.‬‬
‫ض ُة ‪ -‬و به مواالت شما طاعت واجب شده پذیرفته می گردد‪.‬‬
‫اع ُة ا ْل ُم ْف َت َر َ‬
‫َوبِ ُمواالتِک ْم ُت ْق َبل ُ ال َّط َ‬
‫فاز ا ْلفاِئ ُزونَ ِب ِوالیتِک ْم ‪ -‬رسیدگان به والیت شما رستگار شدند‪.‬‬
‫َ‬
‫من ‪ -‬بر کسی که منکر والیت شما شد ‪ ،‬خشم حضرت رحمان‬
‫الر ْح ِ‬
‫ب َّ‬ ‫َو َعلَی َمنْ َج َحدَ ِوالی َتک ْم َغ َ‬
‫ض ُ‬
‫است‪.‬‬
‫در تمام این موارد ‪ ،‬سخن از علم و هدایت نیست بلکه سخن از قبولی طاعات و یا خشم االهی است‪.‬‬
‫ولی یک مورد‪ C‬است که به نظر می رسد سخن از علم باشد‪ِ :‬ب ُمواالتِک ْم َعلَّ َم َنا هّللا ُ َمعالِ َم دِینِنا‪َ ،‬وَأ ْ‬
‫صلَ َح‬
‫س َد مِنْ ُد ْنیانا ‪ -‬خدا در پرتو دوستی‪ C‬شما‪ ،‬استوانه های دینمان را به ما نشان داد و از دنیایمان‬ ‫َما کانَ َف َ‬
‫آنچه فاسد شده بود‪ ،‬اصالح نمود‪ .‬ولی اگر کمی دقت کنیم می بینیم که صحبت از فاسد‪ C‬شدن در مقابل‬
‫علم است‪ .‬لذا این علم از نوع دانش و آموختن نیست بلکه از یک فهم و مرتبه ای باالتر از آموختن‬
‫سخن رفته است‪ .‬ما به طور کلی معالم دین را می آموزیم‪ C‬و این معالم از جنس طریقت است و فهم‬
‫جهت راه ‪ ،‬نه خود راه‪.‬‬

‫‪218‬‬
‫والیت باالتر و سخت تر از امامت است‬
‫از امام صادق علیه السالم نقل شده است که‪ :‬خدای تبارک و تعالی‪ ،‬ابراهیم علیه السالم را (عبد)‬
‫قرار داد‪ ،‬قبل از آنکه او را (نبی) کند و او را نبی قرار‪ C‬داد‪ ،‬قبل از آنکه (رسول) کند و او را رسول‬
‫قرار داد‪ ،‬قبل از آنکه او را (خلیل) کند و او را خلیل قرار داد‪ ،‬قبل از آنکه (امام) کند و چون همه‬
‫‪1‬‬
‫چیز (تمام مراتب) را برای او جمع کرد‪ ،‬فرمود‪ C:‬تو را امام و رهبر مردم قرار دادم‪.‬‬
‫ولی اگر این مراتب ادامه پیدا می کرد ‪ ،‬آنگاه به والیت می رسید‪ .‬همانطور‪ C‬که در تفسیر آیۀ َو ِإ ِّنی‬
‫تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی‪ 2‬ذکر شد که والیت ائمۀ اطهار‪ C‬علیهم السالم آخرین‬ ‫َ‬ ‫لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ‬
‫مرحلۀ هدایت است‪ .‬روایتی‪ C‬از امیرالمؤمنین علیه السالم در تفسیر آیۀ ‪ 5‬سورۀ بیّنه‪ 3‬آمده که فرمودند‪:‬‬
‫صاَل ة‪َ ،‬أ َقا َم َواَل َيتی‪ - C‬یعنی نماز‬
‫صاَل ة‪ ،‬و َمنْ َأ َقا َم ال َّ‬
‫صاَل ةُ ِإ َقا َم ُة َواَل َيتِي ‪َ ...‬ف َمنْ َأ َقا َم َواَل َي ِتي‪َ C‬ف َق ْد َأ َقا َم ال َّ‬‫ال َّ‬
‫اقامۀ والیت من است‪ ،‬پس هر آنکس والیت مرا إقامه کند‪ ،‬نماز را إقامه کرده و هر آنکه نماز را‬
‫إقامه کند‪ ،‬والیت مرا إقامه کرده است‪.‬‬
‫و در روایتی دیگر چنین می فرمایند‪ :‬و قوله‪َ  :‬و ُيقِيمُوا الصَّال َة‪ ،‬و هي واليتي‪ ،‬فمن و االني فقد أقام‬
‫الزكا َة‪ ،‬و هو اإلقرار‪ C‬باألئمة‪( – .‬در قرآن) وقتی گفته می‬ ‫الصالة‪ ،‬و هو صعب مستصعب‪َ .‬و يُْؤ ُتوا َّ‬
‫شود که نماز را به پا می دارند ‪ ،‬سخن از والیت من است‪ .‬پس هرکس والیت مرا داشته باشد ‪ ،‬او‬
‫نماز را به پا داشته که کاری است بسیار سخت‪ .‬و وقتی‪ C‬گفته می شود‪ :‬زکات را به پردازید‪ ، C‬سخن‬
‫از اقرار به امامت ائمۀ اطهار آمده است‪ 4.‬طبیعی است که نماز برتر‪ C‬از زکات است‪ .‬و این نشان می‬
‫دهد که والیت برتر‪ C‬از امامت است‪.‬‬
‫نکتۀ جالبی که در همین روایت است ‪ ،‬مقدمۀ آن است‪ .‬امیرالمؤمنین علیه السالم قبل از ورود‪ C‬به‬
‫اصل حدیث می فرمایند‪ C:‬من كان ظاهره في واليتي‪ C‬أكثر من باطنه خ ّفت موازينه‪ .‬هرکس که در مسئلۀ‬
‫والیت ظاهر سازی‪ C‬کند و به عمق و باطن والیت کاری نداشته باشد ‪ ،‬همانا در روز‪ C‬قیامت ‪ ،‬ارزش‬
‫(کارهای) خود را سبک کرده است‪ .‬سپس ایشان به این نکته می پردازند که مرا به معرفت نورانی‬
‫بشناسید تا مؤمن شوید‪ 5.‬این بدین معنا است که مسئلۀ والیت چیزی است عمیق به عمق خلقت و به‬
‫عمق شناخت نورانی امیرالمؤمنین علیه السالم‪ .‬کاری که ما در این کتاب انجام دادیم دقیقا ً همین بوده‬
‫است که خوانندگان گرامی را به این نکته متذکر نماییم که والیت چنین است‪.‬‬

‫نکتۀ دیگری که نشان دهندۀ برتری والیت بر امامت است این است که در زیارت جامعۀ کبیره وقتی‬
‫می خواهیم که امام زیارت شده ما را کمک نماید تا گناهانمان پاک شوند‪ ، C‬ایشان را به مقام والیت‬
‫ین هّللا ِ َع َّز َو َج َّل ُذ ُنوبا ً اَل یْأتِی َعلَیها ِإاّل ِرضاک ْم‪.‬‬
‫قسم می دهیم و نه امامت‪ :‬یا َول ِّی هّللا ِ ِإنَّ َبینِی َو َب َ‬

‫از حضرت زهرا سالم هللا علیها گرفته که صاحب سرّ ی است بس پنهان و پیامبر اکرم صلی هللا علیه‬
‫و آله که گل سر سبد خلقت است و امیرالمؤمنین علیه السالم که سمبل والیت است تا تمام یازده‬
‫معصوم دیگر‪ ،‬و به خصوص امام زمان خودمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف می خواهیم تا‬
‫‪ 1‬آیات الفضائل‪ ،‬یا فضائل علی(ع)‪ C‬در قرآن‪ ،‬محمد حسین بهارانچی‪ ،‬ص ‪77‬‬
‫‪ 82 2‬طه‬
‫الز َكا َة َو َذلِكَ دِينُ ْال َق ِّي َم ِة‬ ‫‪َ 3‬ومَا ُأ ِمرُوا ِإاَّل لِ َيعْ ُبدُوا هَّللا َ م ُْخلِصِ ينَ لَ ُه ال ِّدينَ ُح َن َفاء َو ُيقِيمُوا ال َّ‬
‫صاَل َة َويُْؤ ُتوا َّ‬
‫‪ 4‬مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السالم‪ ،‬ص‪255‬‬
‫‪ 5‬قال أمير المؤمنين عليه السالم‪ :‬من كان ظاهره في واليتي أكثر من باطنه خ ّفت موازينه؛ يا سلمان ال يكمل المؤمن إيمانه حتى يعرفني‬
‫بالنورانية‪ ،‬و إذا عرفني بذلك فهو مؤمن‪ ،‬امتحن هّللا قلبه لإليمان‪ ،‬و شرح صدره لإلسالم‪ ،‬و صار عارفا بدينه مستبصرا‪ ،‬و من قصر عن ذاك‬
‫فهو شاك مرتاب‪ ،‬يا سلمان و يا جندب‪ ،‬إن معرفتي بالنورانية معرفة هّللا ‪ ،‬و معرفة هّللا معرفتي‪ ،‬و هو الدين الخالص‪ ،‬بقول هّللا سبحانه‪َ :‬و ما‬
‫ُأ ِمرُوا ِإاَّل لِ َيعْ ُبدُوا هَّللا َ م ُْخلِصِ ينَ لَ ُه الدِّينَ‌ و هو اإلخالص‪ ،‬و قوله‪ُ :‬ح َنفا َء و هو اإلقرار بنبوّ ة‪ C‬محمد صلّى هّللا عليه و آله و هو الدين الحنيف‪ ،‬و‬
‫قوله‪َ :‬و ُيقِيمُوا الصَّالةَ‪ ،‬و هي واليتي‪ ،‬فمن و االني فقد أقام الصالة‪ ،‬و هو صعب مستصعب‪َ .‬و يُْؤ ُتوا َّ‬
‫الزكاةَ‪ ،‬و هو اإلقرار باألئمة‪َ ،‬و ذلِكَ دِينُ‬
‫ْال َق ِّي َم ِة أي و ذلك دين هّللا القيم‪ .‬شهد القرآن أن الدين القيم اإلخالص بالتوحيد‪ ،‬و اإلقرار بالنبوّ ة و الوالية‪ ،‬فمن جاء بهذا فقد أتى بالدين‬

‫‪219‬‬
‫بزرگواری نمایند و گناهانی که چنان بزرگند‪ C‬که رضایت آنها را برای پاک شدن می طلبد ‪ ،‬دعایی در‬
‫حق همگی ما بنمایند تا در کنار حوض کوثر خدمت آن ذوات مقدسه برسیم و از دست مبارک‬
‫امیرالمؤمنین علیه السالم از آب حوض کوثر‪ C‬بیاشامیم و تا ابد در نزد آنها به سر بریم‪ .‬آمین‪ .‬آمین یا‬
‫رب العالمین‪.‬‬

‫و در خاتمه این توصیه را از پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله می آوریم که فرمودند‪ :‬هرکس که می‬
‫ولی من را دوست داشته باشد و پیروی علی بن ابیطالب که‬ ‫خواهد از هول روز‪ C‬قیامت خالص شود ّ‬
‫وصی من و خلیفۀ بعد از من است را بنماید‪ .‬چنانچه مالحظه می نمایید ‪ ،‬خلیفه (و امام بودن) خبر‬
‫‪1‬‬

‫است ولی والیت و پیروی از آنها یک دستور‪ .‬این نشان می دهد که مقام والیت زیر بنای امامت‬
‫است‪.‬‬

‫‪ 1‬بحار االنوار ‪ ،‬ج ‪ ، 8‬ص ‪ ، 19‬ر ‪َ - 6‬قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص‪َ :‬و َمنْ َأرَ ادَ َأنْ َي َت َخلَّصَ مِنْ ه َْو ِل ْالقِيَا َم ِة َف ْل َي َت َو َّل َولِيِّي َو ْل َي َّت ِبعْ َوصِ يِّي َو َخلِي َفتِي مِنْ‬
‫عَط َشانا ً َو لَ ْم َيرْ ِو َأبَداً َو َمنْ ُسقِيَ ِم ْن ُه َشرْ بَةً‬ ‫ب َفِإ َّن ُه صَ احِبُ حَ ْوضِ ي ي َُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَا َءهُ َيسْ قِي َأ ْولِيَا َءهُ َف َمنْ لَ ْم يُسْ قَ ِم ْن ُه لَ ْم ي ََز ْل ْ‬
‫َبعْ دِي عَ لِيَّ ْبنَ َأ ِبي َطالِ ٍ‬
‫َظ َمْأ َأبَداً‬
‫َل ْم َي ْشقَ َو لَ ْم ي ْ‬

‫‪220‬‬
221
222

You might also like