Professional Documents
Culture Documents
فهرست
9 مقدمه
2
50 کن فیکون
51 مالئکه چیستند؟
51 مالئکه چه مشخصاتی دارند؟
54 آیا انسان از مالئکه برتر Cاست؟
56 برتری اهل بیت علیهم السالم بر مالئکه
57 عالم های غیب و شهود
58 دنیای مجرد ،ماده ،و جسم لطیف
3
86 پیام غدیر خم
88 لفظ ولی به چه معنا است؟
88 استعمال کلمۀ (ولی) در قرآن
94 استعمال کلمۀ (ولی) در زبان اهل بیت علیهم السالم
97 استعمال کلمۀ (ولی) در نزد مردم
98 آیا ما بردۀ ائمه علیهم السالم هستیم؟
100 مقدمات فهم والیت
102 مفهوم والیت
104 معرفت امام به نورانیت یعنی چه؟
4
131 محبّت اهل بیت علیهم السّالم عبادت است
132 محبت ،رزق قلوب است
133 محبّت اهل بیت علیهم السّالم موجب رسیدن به خدا
133 تجربۀ بهشت و دوزخ در دنیا
137 عشق عامل تبعیت است.
138 مودت چیست؟
139 ایثار چیست؟
5
165 مح َّدث هستند
ائمه (ع) َ
165 امام کانال رسیدن به خداوند
166 امام مایۀ پاکی روح
6
205 اشکال به لعن برخی Cاز صحابه و پاسخ آن
7
مقدّمه
و لم يناد بشيء ما نودي Cبالوالية
هّٰللا
ِیم الر ْح ٰم ِDن َّ
الرح ِ ِ َّ ب ْس ِم
ِ
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو آلِ ِه ُد َ ُأْل
َ ،و ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ الَّذِي َمنَّ َعلَ ْي َنا ِبم َُح َّم ٍد َن ِب ِّي ِه َ
ون ا َم ِم ْالمَاضِ َي ِة َو ْالقُر ِ
ُون السَّالِ َف ِة
ف ظ َم َ ،و اَل َيفُو ُت َها َشيْ ٌء َو ِإنْ لَ ُ
ط َ ِ 1بقُ ْد َر ِت ِه الَّتِي اَل َتعْ ِج ُز َعنْ َشيْ ٍء َو ِإنْ َع ُ
همۀ ستایشها مخصوص خداست که نه بر ا ّمتهای گذشته و زمانهای سپری Cشده؛ بلکه بر ما به
وجود محمّد صلّی هللا علیه و آله م ّنت نهاد؛ با قدرتش که از هیچ چیز هر چند بزرگ باشد ،ناتوان
نمیشود؛ و هیچ چیز هر چند کوچک و ریز باشد ،از دایرۀ اختیار و عرصۀ ارادهاش ،بیرون
نمیرودC.
والیت یک مفهوم واحد نیست ،بلکه مجموعه ای از مفاهیم است .والیت سرپرستی کل کائنات است.
والیت یک دیدگاه است که بر همه چیز تأثیر می گذارد .والیت صبغة هللا است .عینکی که هر چه را
از دنیا و آخرت می بینیم ،رنگ می دهد.
این کتاب بر اساس این روایت امام صادق علیه السالم است که فرمودند C:رحم هللا عبداً أحیا امرنا.
(قال الراوی) و کیف یحیی امرکم؟ قال علیه السالم یتعلّم علومنا و یُعلّمها الناس ،فان الناس لو علموا
محاسن کالمنا التبعونا – .امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده
کند( .راوی گوید) پرسیدم زنده نمودن أمر شما چگونه است؟ فرمود :علوم و دانشهای ما را فراگیرد
و به مردم تعلیم دهد ،چرا که اگر مردم زیبایی و نیکیهای سخن ما را بدانند از ما پیروی میکنند.2
والیت مانند مفهوم دین ،شامل همه چیز از خلقت گرفته تا شریعت و هرآنچه که در این خلقت اتفاق
افتاده است را شامل می شود.
والیت داستان فرق بین حق و باطل است.
والیت فرق Cگذاشتن بین جواهر و خاکستر Cاست.
والیت داستان یک امانت است.
والیت داستان یک خلقت است.
والیت داستان نوری است که خداوند آن را به منجالب و تاریکی Cزمین فرستاده است.
8
والیت داستان 14معصوم Cاست که خداوند Cدستور اطاعت از آنها را به همۀ انسان ها و مخلوقات داده
است.
والیت داستان عشق است.
والیت یک یارگیری Cبین مخلوقات عالم است.
والیت ارزش گذاشتن بر مفاهیم انسانی است.
والیت زندگی Cکردن در آب است بدون آنکه تر شود .والیت باعث می شود که در عین حالیکه در این
دنیای پست زندگی کنیم ،به آن دل نبندیم و با بزرگانی چون معصومین علیهم السالم همراه و دلبند
باشیم.
والیت داستان ایمان آوردن به آن چیزهایی است که حس می کنیم هرچند از اسرار آن آگاه نباشیمC.
والیت بهره بری از قدرت جاذبۀ زیبایی ها است.
والیت داستان فراموش کردن دردها است.
والیت داستان هدایت و راهنمایی Cاست.
والیت داستان سرپرستی Cیک خانوادۀ بزرگ به وسعت انسانی است.
والیت داستان هدایت و تربیت انسان های پست تر از حیوان به موجوداتی Cباالتر از مالئکه است.
والیت یک راه است به سوی خدا .شاهراهی که اهل بیت گرامی پیامبر علیه و علیهم السالم کنده اند
و برای ما هموار نموده اند .ولی این شاهراه ،به وسیلۀ قوای Cشر که مهمترین آن خود انسان ها
هستند ،مرتبا ً ناهموار Cمی شود .حتی قسمت هایی از آن ممکن است بسته شود و ما باید از راه های
فرعی استفاده کنیم و به شاهراه اصلی برگردیم .این را عبادت می گویند.
ما در این سازندگی باید از قدرت شناخت برای پیدا کردن راه مستقیم از راه های انحرافی استفاده
کنیم و از قدرت محبت به زیبایی Cو زیباشناسی اهل بیت علیهم السالم به عنوان موتور و وسیله ای که
ما را به جلو می کشاند ،استفاده نماییم .در این تمثیل ،خیلی واضح است که اطاعت از دستوراتC
راهنمایی و رانندگی که در واقع دین و سنت اهل بیت علیهم السالم و توسل به ساحت پاک آنها است ،
حائز اهمیت بسیاری است.
در این کتاب سعی شده مطالب مربوط به والیت را در عمقی ژرف به ژرفای Cآنچه که خودشان بیان
نموده اند را بیان کرده باشیم هرچند که بعضی از این مواضع را گروهی Cنتوانند هضم نمایند .ولی
اقال باید بدانند که ژرفای این مفهوم تا چه حد است .البته این دریا عمقی بیشتر دارد .دریای والیت
دارای اسرار بسیار زیادی است .ما به دالیلی از جمله عدم آشنایی به این اسرار ، Cاز بیان آنها و حتی
ورود به آن سرباز Cزده ایم .کسانی که می خواهند از این اسرار Cسر در بیاورند ، Cباید اول اصحاب
این اسرار Cرا پیدا کنند.
همۀ ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم معرفت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف ،مطالبی
خوانده ویا شنیدهایم و به اجمال می دانیم بر اساس روایات قطعی Cو تردید ناپذیری Cکه از پیامبر اکرم
صلی هللا علیه و آله و امامان معصوم Cعلیهم السالم نقل شده ،نداشتن معرفت نسبت به امام زمان علیه
9
السالم به منزلۀ مرگ در زمان جاهلیت؛ یعنی مردن در حال کفر و شرک است .همچنین از جایگاه و
نقشی که در آموزههای Cاسالمی برای امامان معصوم Cعلیهم السالم ترسیم شده است ،شناختی داریم،
ولی شاید بسیاری Cاز ما نسبت به کم و کیف و لوازم Cاین معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی Cندانیم
که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم .این وضعیت برای کسانی که همه
افتخار خود را در پذیرش امامان معصوم Cو اعتقاد به امام عصر علیه السالم میدانند ،هرگز زیبنده
نیست .از این رو ،همه باید در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و
معرفت امام بکوشیم Cو معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.
امام باقرعلیه السالم در حدیثی می فرمایند :اسالم بر پنج پایه بنا شده است .بر نماز و زکات و روزه
و حج و والیت و به هیچ چیز ندا داده نشده است آن گونه که به والیت در روز غدیر تأکید شده
1
است.
این کتاب جهت ارائۀ یک دیدگاه جهان بینی شامل بر موضوع والیت نوشته شده است و از تمام
خوانندگان گرامی عاجزانه تقاضا داریم Cنسبت به بهبود مواضع ذکر شده در آن و حذف اخطاء و یا
زیادات رهنمون باشند .خداوند Cهمگی ما را در راه شناخت ،محبت و اطاعت ائمۀ اطهار Cعلیهم
السالم یاری Cنماید.
الزم به تذکر است که پیامبر گرامی اسالم صلی هللا علیه و آله و حضرت زهرا سالم هللا علیها و
دوازده امام همگی یک نور واحد هستند .لذا در تمام این کتاب اگر نامی از یک نفر و یا تعدادی از
آنها آمده و یا به طور Cکلی گفته شده معصومین ،منظور Cهمۀ چهارده گوهر تابناک و نورانی هستند.
بني اإلسالم علي خمس الصالة و الزكاة و الصوم و الحج و الوالية و لم يناد بشيء ما نودي بالوالية يوم الغدير - .کافی ،ج ،2ص 21 1
10
11
فصل اول :هدف خلقت
لوالک لما خلقت االفالک
یکی بود یکی نبود ،غیر از خدا هیچکس نبود .خدا بود و خدا .البته به نظر می رسد چیزهای دیگری
هم بوده اند که از محدودۀ ذهنی ما خارج است و صحبت کردن نسبت به آنها چندان کار درستیC
نباشد .لذا بهتر است به خود خدا مراجعه کنیم تا ببینیم که داستان از چه قرار است.
از آنجا که وارد میدانی از فکر می شویم که هر انسانی تاب تحمل آن را ندارد مگر آنکه خداوند قلب
او را امتحان کرده باشد ،روایات و آیات مربوط Cبه این قسمت به صورت اشاره آمده است تا سطحی
بینان چندان نسبت به آنها حساس نشوند و ایراد نگیرند و در حین حال اشاره ای کافی برای تیز بینان
باشد .لذا مطالب این فصل با توجه به مجموعۀ وسیعی از آیات و روایات نوشته شده که شاید با یک
مورد چندان قابل اثبات و نظر دادن نباشد ولی برداشتی Cشخصی از کل مجموعۀ آیات و روایت است
در این زمینه .لذا خواهشمندیم Cاز کسانی که با مفاهیم ذکر شده در این فصل آشنایی نداشته اند ،حداقل
سه بار از اول تا آخر فصل را مطالعه کنند .در بار اول ،فقط با هدف فهمیدن حرفی که زده می شودC
،بدون هیچ گونه قضاوت و پیش داوری فصل را به اتمام برسانند تا متوجه شوند حرف هایی که زده
شده و آیه هایی که به عنوان شاهد ذکر شده اند ،فقط بداند چیستند .همین.
اول فصل با مطالب بعدی ،این فصل را مطالعهدر دور Cدوم Cبا قصد فهمیدن و ارتباط بعضی مطالب ِ
کنند .هدف از دور دوم مطالعه ،دیدن ارتباط Cبین اجزاء ذکر شده در این فصل است و بس.
خوانندگان می توانند Cبا دید انتقادی ،در بار سوم مطالب این فصل را مطالعه نمایند و قضاوت Cکنند.
این مطلب را در روایتی دیده ام ولی هنگام نوشتن این کتاب آن را نیافتم. 1
12
ضلَ ْل َنا فِي اَأْلرْ ِ
ض َأِئ َّنا لَفِي چنانچه در آیۀ 10سورۀ سجده از قول منکران معاد مى خوانیم َ َ :قالُوا َأ َِئذا َ
َخ ْل ٍق َجدِي ٍد يعنى هنگامى که در زمین پنهان و غائب شدیم در خلقت نوینى قرار خواهیم گرفت؟
بنابراین ،بهترین کار مراجعه به کسانی است که راسخون فی العلم هستند .در این زمینه ،سه روایت
ک فِی َق ْو ٍCم ضااًّل َف َهدیَ Cمعْ َناهُ َو َج ْد َنا َ
ک َ
را ذکر می کنیم .1امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودندَ C:و َو َج َد َ
ون ُنب َُّو َتکَ َف َه َد ْی َنا ُه ْم ِبک .که معنای حقیقی آیه چنین است :ما تو را در میان مردمانی Cیافتیم Cکه اَل َیعْ ِرفُ َ
2
ی تو آگاهی نداشتند و ایشان را بهسوی تو هدایت (و راهنمایی) کردیمC. از پیامبر ِC
ضااًّل َف َهدیَ Cأیْ َهدَی ِإلَ ْیکَ َق ْوما ً اَل َیعْ ِرفُو َنکَ َح َّتی ک َ و از امام صادق علیه السالم نقل شدهَ :و َو َج َد َ
3
َع َر ُفوک .یعنی قومی Cرا که تو را نمی شناختند ،بهسویت هدایت کرد تا اینکه تو را شناختند.
ضااًّل َیعْ نِی عِ ْن َد َق ْو ِمکَ َف َهدیَ Cأیْ َهدَا ُه ْم ِإلَی َمعْ ِر َفتِک .یعنی
ک َامام رضا علیه السالم فرمودندَ :و َو َج َد َ
4
آنان را به سوی شناختن تو هدایت کرد.
ولی از آنجایی که قرآن دارای بطون چند مرحله ای است ،ما می توانیم تفسیری را که در ابتدا ذکر
کردیم از بطون عمیق تر این آیۀ کریمه بدانیم .یعنی اینکه خداوند پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله را
گمشده ای یافت که کسی از گوهر گرانمایۀ ایشان اطالعی نداشت .لذا جهان را خلق کرد تا ایشان در
نزد مخلوقات شناخته شوند .این تفسیر از این آیه با روایات فوق منافاتی Cندارد .زیرا طبق این سه
روایت ،مسلما ً بحث از گمراهی نیست بلکه از گمشده ای است که خداوند مؤمنین را به او راهنماییC
کرده است .البته سیاق این روایات Cدربارۀ این دنیا است ولی اگر دالیلی (اماراتی) در دست داشته
باشیم ،می توان آن را به مراحل قبلی هم تعمیم دهیم .پس این گمشده می تواند حتی قبل از خلقت هم
گمشده باشد و کل خلقت برای آگاه کردن مخلوقات خداوند Cاست به این مقام نورانی Cو عالی مرتبت.
البته ما برای این گفتار دالیل دیگری Cرا داریم که ذکر می نماییم.
هر سه روایت در تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۸ص ۱۸۰آمده است. 1
به طور مثال در تفسیر اهل بیت علیهم السالم ،ج ،۲ص ۱۰۶و صحیح مسلم ،ج ،۱۵ص۱۹۰ 5
13
ِیة َوال اَرْ ضا ً َم ْدح ً
ِیة ت َسما َّ ًء َم ْبن ً
ُکان َسمواتیِ Cا ّنی ما َخلَ ْق ُ َفقا َل هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل یا َمالَِّئکتی َویا س َ
َوال َق َمراً مُنیراً َوال َشمْسا ً مُضِ یَئ ًة َوال َفلَکا ً ی ُدو ُCر َوال َبحْ راً یجْ ری َوال فُ ْلکا ً یسْ ری ِاالّ فی
ت ْالکسا َّ ِءت ْالکسا َّ ِء َفقا َل االمینُ ِجبْراَّئی ُل یا َربِّ َو َمنْ َتحْ َ ذین ُه ْم َتحْ َ س ِة الَّ ََم َح َّب ِة هُؤ الَّءِ ا ْل َخ ْم َ
1
ت ال ُّنبُوَّ ِة َو َمعْ دِنُ الرِّ سالَ ِة ُه ْم فاطِ َم ُة َواَبُوها َو َبعْ لُها َو َب ُنوهاC.َفقا َل َع َّز َو َج َّل ُه ْم اَهْ ُل َبی ِ
پس خدای عزوجل فرمود C:ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمان هایم براستی که من
نیافریدم Cآسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک
چرخان و نه دریای Cروان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این پنج تن.
اینان که در زیر کسایند .در آن هنگام جبرئیل امین عرض کرد :پروردگارا کیانند در
زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود C:آنان خاندان نبوت و کان (معدن) رسالتند C:آنان فاطمه
و پدرش و شوهر Cو دو فرزندش می باشند.
ما در تفسیر آیۀ 7سورۀ ضحی عرض کردیم که خداوند گوهری را خواست به مخلوقات
خویش معرفی نماید ،و در حدیث کساء می خوانیم :خداوند کل خلقت آسمانها و زمین را به
خاطر اهل بیت و دوست داشتن آنها خلق نموده است که مرحلۀ بعدی همان تفسیر است .حال به
تعداد معتنی بهی از روایات می پردازیم Cکه این مسئله را روشن تر بیان می نمایند.
َّ َأْل ُ ْ ْ ْ ْ َ َ ُ َ َ َأ َ َ اَل هَّللا َ َ َ
ض َو الل ْو ِح َو ت َو ا رْ ِ ش َو الكرْ سِ يِّ َو ال َّسم َ
َاوا ِ ب ع قالَ :كانَ ُ َو شيْ َء مَعَ ُه ف وَّ ُل مَا خلقَ نو ُر حَ ِب ِيب ِه مُحَ َّم ٍد ص ق ْب َل خل ِق المَا ِء َو العَ رْ ِ طالِ ٍ
ار َو ْال َماَل ِئ َك ِة َو آدَ َم َو حَ وَّ ا َء ِبَأرْ بَعَ ٍة َو عِ ْش ِرينَ َو َأرْ َب ِع ِماَئ ِة َأ ْلفِ عَ ٍام َفلَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ َتعَ الَى ُنورَ َن ِب ِّي َنا Cمُحَ َّم ٍد ص َبقِيَ َأ ْلفَ عَ ٍام َب ْينَ ْال َقلَ ِم َو ْالجَ َّن ِة َو ال َّن ِ
ظ ُر ِإلَ ْي ِه َو َيقُو ُل يَا عَ ْبدِي َأ ْنتَ ْالمُرَ ا ُد َو ْالم ُِري ُد َو َأ ْنتَ ِخيَرَ تِي مِنْ َخ ْلقِي َو عِ َّزتِي يَدَ ي هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َّل َواقِفا ً يُسَ ِّب ُح ُه َو َيحْ َم ُدهُ َو ْالحَ ُّق َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َي ْن ُ
ِ
14
شیخ مفید از انس بن مالک 1نقل می کند که در مجلسی در نزد رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم
که در آن ابوذر Cو سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم هم بودند نشسته بودیم Cکه حسن و حسین
علیهما السالم وارد شدند .ابوذر فورا بلند شد و دست آندو را بوسید و به جای خود بازگشت .ما بعدا
مخفیانه به او گفتیم که این چه کاری بود که کردی؟ تو یک صحابی بزرگوار هستی و برای دو
کودک از بنی هاشم بلند می شوی و دست آنها را می بوسی؟ ابوذر جواب داد :درست است .اگر شما
هم آنچه را که من از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله شنیده بودم می شنیدید ، Cبیشتر از آنچه من
کردم می نمودید C.ما پرسیدیم Cمگر ایشان چه فرمودند؟ ابوذر پاسخ داد که از پیامبر شنیدم که به علی
و این دو فرزند او فرمودندC:
یا علی! اگر کسی نماز و روزه زیادی به جا آورد ،آن روزه ها و نماز ها به دردش نمی خورند مگر
آنکه تو را دوست داشته باشند .و اگر کسی به حق دوستی Cشما از خداوند Cکمک بخواهد بر خدا است
که او را کمک کند .یا علی! هرکس که به شما توسل کند و به طناب شما آویزان شود ،همانا به
عروة الوثقی تمسک جسته است .سپس ابوذر می رود .ما خدمت پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله
رسیدیم و حرفهای Cابوذر Cرا نقل کردیم .اینجا است که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عبارت
معروف خود را در حق ابوذر فرمودند .ایشان گفتند :ابوذر Cراست گفت .بخدا قسم آسمان سایه نیفکنده
و زمین های سبز زیر پای کسی نگسترانده که راستگو تر از ابوذر باشد.
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله اضافه می نمایند :خداوند Cمن و اهل بیتم را از نور واحدی خلق کرده
است .این خلقت هفت هزار سال قبل از خلقت آدم بوده است .ولی (در این خلقت) از صلب آدم در
اصالب و ارحام مطهر منتقل شدیم 2.انس می پرسد که شما در این مراحل کجا و در چه شکلی
بودید؟ رسول اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند C:ما اشباحی از نور زیر عرش خداوند بودیمC.
خدا را تسبیح و تقدیس و تمجید می نمودیم C.سپس پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم به نکته ای دیگر
اشاره می نمایند و می فرمایند وقتی Cکه به معراج رفته بودم و در مرحله ای جبرئیل مرا تنها گذاشت
(و جلوتر نیامد) گفتم :اینجا مرا رها می کنی؟ جبرئیل گفت :اگر بیشتر بیایم ،پرهایم می سوزدC.
سپس مرا در نوری Cبسیار عظیم بردند.
(در اینحالت نورانی Cو در باالترین مراحل وجود) به من وحی شد (خداوند فرمود) :من نگاهی
به زمین نمودم و تو را انتخاب کردم .پس تو را نبی نمودم C.باردیگر نگاهی به زمین نمودم و
علی را انتخاب کردم .پس او را وصی Cنمودم Cو او را وارث علم تو و امام پس از تو کردم .من
از اصالب شما دو نفر ذریۀ پاک و ائمۀ معصومین Cو خزانه دار های علم را قرار Cدادم .اگر
3
شما (چهارده معصوم) نبودید دنیا و آخرت و حتی بهشت و جهنم را خلق نمی کردم
ت اَأْلفْاَل كَ َمنْ َأحَ بَّكَ َأحْ َب ْب ُت ُه َو َمنْ َأبْغَ ضَكَ َأبْغَ ضْ ُته َو جَ اَل لِي لَ ْواَل كَ مَا َخلَ ْق ُ
1او در نو جوانی به عنوان خادم پیغمبر Cصلی هللا علیه و آله و سلم در منزل ایشان بود و موارد زیادی از روایات دوستی آل البیت را نقل
کرده است هرچند خودش از این روایات چندان سود نبرد و فرزند او مالک بن انس رئیس مذهب مالکی است .البته در فرزند بودن مالک بن
انس از خود انس شک قوی است زیرا او دو سال پس از فوت انس به دنیا آمده و سنیها Cاین را معجزه ای برای او می دانند ولی می توان آن
را جور دیگر هم دید که زن انس با کسی یا مخفیانه ازدواج کرده ویا ...
2آیۀ مبارکۀ َو َت َقلُّ َبکَ ِفی السّا ِجدِی َن ( 219شعراء) دقیقا ً به این نکته اشارت دارد که (ژن) این ذوات پاک در بین سجده کنندگان منتقل شده
است.
3بحار األنوار ؛ ج 36؛ ص301
دَخ َل ْالحَ سَنُ َو ُول هَّللا ِ ص ِإ ْذ َ
ت َو َز ْي ُد بْنُ َأرْ َق َم عِ ْندَ رَ س ِ ت َأ َنا َو َأبُو َذرٍّ َو سَ ْلمَانُ َو َز ْي ُد بْنُ َث ِاب ٍ ْن مَالِكٍ َقالَُ :ك ْن ُ سب ِ ْخ ْال ُمفِي ِد َيرْ َف ُع ُه ِإلَى َأ َن ِ
َو عَ ِن ال َّشي ِ
ب َأ ٌ ْ َأ َأ ً َ ُ ُ َأ َ ْ َ َأ
ْالحُسَ يْنُ ع َف َق َّبلَ ُهمَا رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َو َقا َم بُو ذرٍّ َفان َكبَّ عَ لي ِْهمَا َو َق َّب َل ْي ِد َي ُهمَا ث َّم رَ جَ عَ َف َقعَ دَ مَعَ َنا َفقل َنا ل ُه سِ رّ ا يَا بَا ذرٍّ نتَ رَ ُج ٌل َش ْيخ مِنْ صْ حَ ا ِ
َ ْ
ُول هَّللا ِ ص َل َفعَ ْل ُت ْم ِب ِهمَا
ِيهمَا مِنْ رَ س ِ تف ِ ْن مِنْ َبنِي هَاشِ ٍم َف َت ْن َكبُّ عَ لَي ِْهمَا َو ُت َق ِّب ُل َأ ْي ِد َي ُهمَا َف َقا َل َنعَ ْم لَ ْو سَ مِعْ ُت ْم مَا سَ مِعْ ُ ُول هَّللا ِ ص َو َتقُو ُم ِإلَى ِ
صَب َّيي ِ رَ س ِ
َّ َّ اًل َأ َ هَّللا َ ُ
ُول ِ يَا بَا ذرٍّ قا َل سَ مِعْ ت ُه َيقو ُل لِعَ لِيٍّ ع َو ل ُهمَا يَا عَ لِيُّ َو ِ ل ْو نَّ رَ ُج صَا َم َو صَ لى حَ تى ُ َ َ َأ هَّللا ِيهمَا مِنْ رَ س ِ تف ِ تَ -فقُ ْل َنا َو مَا َذا سَ مِعْ C
َ َأ ْك َثرَ ِممَّا َفعَ ْل ُ
صَو ُم ُه ِإاَّل ِب ُحبِّكَ يَا عَ لِيُّ َمنْ َت َو َّس َل ِإلَى هَّللا ِ ِب ُح ِّب ُك ْم َفحَ ٌّق عَ لَى هَّللا ِ َأنْ اَل َي ُر َّدهُ يَا عَ لِيُّ َمنْ َأحَ َّب ُك ْم َو َت َمسَّكَ ْ يَصِ يرَ َكال َّشنِّ ْالبَالِي ِإذاً مَا َت ْن َف ُع ُه صَ اَل ُت ُه َو اَل
15
امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:محمد و علی صلوات هللا علیهما دوهزار Cسال قبل از خلق کردن
مخلوقات به صورت نوری در جلوی خداوند عزوجل بودند C.مالئکه دیدند Cکه این نور اصلی دارد و
فرع هایی نورانی C.پس از خداوند Cعزوجل سؤال کردند :خدایا و سرور ما این نورها Cچیستند؟ Cخداوند
وحی نمود :اینها نوری Cاز نورهای من هستند .اصل آن نبوت است و فرع ها امامت .نبوت برای
محمد – که بنده و رسول من است -و امامت برای علی – که حجت و ولی من است -می باشد .اگر
1
این دو نبودند ، Cمن مخلوقات را خلق نمی کردمC.
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه آالف التحیۀ والسالم آمده است که فرمودند C:همانا خداوندC
ارواح را قبل از اجساد به دو هزار سال خلق نمود .و بهترین و باالترین این روح ها را محمد و علی
و فاطمه و حسن و حسین و ائمۀ بعد از آنها علیهم السالم قرار داد .سپس آنها را بر آسمانها Cو زمین و
کوه ها عرضه نمود .نور این شخصیت ها آنها را غرق نمود .خداوند Cبه آسمانها و زمین و کوه ها
فرمود C:اینها محبوبان و اولیاء و حجج من بر خلق می باشند .آنها ائمۀ (پیشوایان) مخلوقات Cمن
هستند .من هیچ خلقی را نیافریدم Cکه به این اندازه آنها را دوست داشته باشم .برای آنها و هرکس که
راه آنها را دوست بدارد بهشتم را خلق نمودم Cو برای کسانی که با آنها مخالفت می کنند جهنم را خلق
نمودم .پس هرکس که این مقام را و جایگاه عالی آنها نزد من را ادعا نمود ،چنان عذاب می کنم که
کسی را نکرده باشم .آنها و مشرکین را در پایین ترین درجۀ جهنم قرار داده ام .و هرکس که به
والیت آنها اقرار نمود و آن مقامات را ادعا نکرد ،آنها را در بهشت علیین قرار می دهم .آنها هرچه
بخواهند نزد من است .کرامت خود را شامل آنها می کنم .آنها را در نزد خود جای می دهم .آنها را
شفیع بندگان گناهکار Cخود قرار Cمی دهم .والیت آنها امانتی است که در بین مخلوقات گذاشته ام .پس
هرکس که به آن – با همۀ اهمیت و سنگینی ای که دارد – خیانت کند و آن (مقام عالی والیت را)
بجای آن ذوات مقدس برای خود بداند (متوجه باشد) که آسمانها و زمین و کوه ها نخواستند که چنین
خیانتی را بنمایند و از اینکه آرزوی Cداشتن آن مقامات عظیم نزد خدا را داشته باشند Cترسیدند.2
در انتهای یک روایت نسبتا طوالنی از امیرالمؤمنین علیه السالم بار دیگر این مطلب آمده است... .
سپس (خداوند) از نور محمد صلی هللا علیه و آله گوهری Cخلق کرد و آن را به دو نیم نمود .قسمت
اول با هیبت الهی تبدیل به آب پاک و زاللی شد و قسمت دوم به رحمت الهی تبدیل به عرش گردید.
عرش را بر آب قرار Cداد .سپس کرسی Cرا از روی آب خلق نمود .و از نور کرسی ،لوح را خلق
نمود .و از نور Cلوح ،قلم را آفرید C.به قلم فرمود Cتوحید من را بنویس .قلم از این خواستۀ خداوند یک
هزار سال گیج و بیهوش بود .وقتی به هوش آمد ،خداوند فرمود :بنویس .قلم گفت :چه بنویسم؟
خداوند فرمود C:بنویس اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ .قلم با شنیدن نام محمد صلی هللا علیه و آله به
ان ْالعَظِ ِيم اَأْلعْ َظ ِم .سپس سر از سجود برداشت و نوشت: ان ْال َوا ِح ِد ْال َقه ِ
َّار ُسب َْح َ سجده افتاد و گفتُ :سب َْح َ
اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ .آنگاه پرسید :خداوندا این محمد کیست که نام او را در ردیف Cنام خود
ْت َو َكيْتَ َف َقا َل ُول هَّللا ِ ص َو ُق ْل َنا يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َأ ْخبَرَ َنا َأبُو َذرٍّ عَ ْنكَ ِب َكي َC ِب ُك ْم َف َق ْد َت َمسَّكَ ِب ْالعُرْ َو ِة ْالوُ ْث َقى َقا َل ُث َّم َقا َم َأبُو َذرٍّ َو َخرَ جَ َو َت َقدَّمْ َناِ Cإلَى رَ س ِ
ت ْالغَ ْبرَ ا ُء عَ لَى ذِي لَ ْهجَ ٍة َأصْ دَقَ مِنْ ِبي ذرٍّ ث َّم قا َل ص خلقنِيَ ُ تبَارَ كَ َو تعَ الى َو هْ َل َب ْيتِي مِنْ
َأ َ َ َ هَّللا َ َ َ َ ُ َ َأ ت ْال َخضْ رَ ا ُء َو اَل َأ َقلَّ ِ صَ دَقَ َأبُو َذرٍّ َو هَّللا ِ مَا َأ َظلَّ ِ
َ ُ ْ ُ َأ َ هَّللا
ت قلت يَا رَ سُو َل ِ ف ْينَ كنت ْم َو عَ لى ُ ْ ُ َ ْ
ب الطاه ِِرينَ َو ِإلى رْ حَ ِام المُطهَّرَ ا ِ َأ َ َّ ور َوا ِح ٍد َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ آدَ َم ِبسَ ْبعَ ِة آ فِ عَ ٍام ث َّم نقلنا مِنْ صُل ِب ِه ِإلى صْ ِ
اَل َأ َ ْ َ َ َ َ ُ اَل ُن ٍ
ت سِ ْدرَ َة ْال ُم ْن َتهَى َو َّدعَ نِي ش ُنسَ ِّب ُح هَّللا َ َو ُن َق ِّد ُس ُه َو ُنمَجِّ ُدهُ ُث َّم َقا َل ص َلمَّا ع ُِرجَ ِبي ِإلَى ال َّسمَا ِء َو َبلَ ْغ ُ عَ ِ رْ ْ
ال تَ حْ َ
ت ور
ٍ ُ
ن ِنْ م ً ا َاح ب ْ
ش َأ ا َّ
ن ُ
ك ل
ْ َ ا َ
ق م ت ُ ْ
ن ُ
ك َأيِّ ِ ٍ
ال َ
ث م
ور مَا َشا َء هَّللا ُ َو َأ ْوحَ ى هَّللا ُ ِإلَيَّ يَا ِ ُّ
ن ال ِي ف ي ب
ِ َّ
خ ُ
ز م
َّ ُ
ث ِي ت ِحَ ن جْ َأ قَ رِ َ
ت حْ َ
ت َ
ف ه
ُ ُ
ز ُو
ج َأ اَل ي ِّ
ن ِإ ل
َ ا َ
ق َ
ف ِينُ ق ار
ِ َِ
ف ُ
ت ان َ
ك م
َ ْ
ال ا َ
َذ ه ِي ف َأ ي يب
ِ ِب حَ ل
ُ ِئي رَ ْ
ب جَ َا ي ت ُ ْ
ل ُ
ق ع جَ ْبرَ ِئي ُل
ث عِ ْلمِكَ َو اِإْلمَا َم ار َ ُ ْ ً ْ ُ َ ْ َ ً اَل ت ِّ ُ َ َّ اخ َترْ ُتكَ ِم ْنهَا َفجَ عَ ْل ُتكَ َن ِب ّيا ً ُ ْ َ ً اَل ض ِّ ت لَى اَأْل ُ َ َّ ِّ
ِ و
َ و
َ َّكَ ي صِ و َ هُ ت ل عَ جَ و َ ا ي
ّ ل
ِ عَ َا
ه ن م
ِ ت رْ ت اخ ف عَة اط عْ ل اط مَّ ث ف عَة اط ِ رْ ِإ عْ لاط ي ن مُحَ َّم ُد ِإ
ت ال ُّد ْنيَا َو اآْل خِرَ َة َو اَل ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنار الطاهِرَ َة َو اَأْلِئ َّم َة ْال َمعْ صُومِينَ ُخ َّزانَ عِ ْلمِي َفلَ ْواَل ُك ْم مَا َخلَ ْق ُ الذرِّ َّي َة َّ َبعْ دَكَ َو ُأ ْخ ِر ُج مِنْ َأصْ اَل ِب ُكمَا ُّ
ِق ع َقالَِ :إنَّ مُحَ مَّداً َو عَ لِ ّيا ً ص َكا َنا ُنوراً َب ْينَ يَدَ يِ هَّللا ِ جَ َّل جَ اَل ل ُ ُه َق ْب َل َخ ْل ِق ْال َخ ْل ِق ِبَأ ْل َفيْ عَ ٍام َو ِإنَّ بحار األنوار ،ج 15؛ ص - 11عَ ِن الصَّاد ِ
1
16
قرار دادی؟ خداوند فرمود C:ای قلم! اگر او نبود ، Cنه تو را خلق می کردم Cو نه مخلوقات دیگر را مگر
1
به خاطر Cاو.
باز هم در روایتی Cطوالنی -اینبار از امام باقر علیه السالم -که در آن خداوند مراحل اولیۀ خلقت از
نور پیغمبر گرامی صلی هللا علیه و آله را بیان می نمایند ،به پیغمبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه
می فرمایند ... :قسم به عزت و جاللم و بلند باالیی مقامم ،اگر به خاطر تو نبود Cو به خاطر Cعلی
علیه السالم و عترت پاک شما دونفر - Cکه افرادی هادی و مهدی و راشد هستند -نبود ،من بهشت و
جهنم را خلق نمی کردم( .حتی) مکان و زمین و آسمان را (خلق نمی کردم) و مالئکه را (خلق نمی
کردم) و نه کسی را که مرا عبادت کند (خلق نمی کردم) .ای محمد! تو یار نزدیک و حبیب و منتخب
شدۀ من و مورد اختیار من از بین مخلوقاتم Cهستی .تو اولین مخلوقی Cهستی که از بین بقیه خلق کردم.
سپس بعد از تو (آن) راستگو( Cص ّدیق) علی که فرماندۀ مؤمنان (امیر المؤمنین) وصی تو (است را
خلق کردم) .به وسیلۀ او تو را تأیید و کمک نمودم Cو او را عروۀ وثقی (پناه محکم) قرار دادم .او نورC
اولیاء من و روشنگر هدایت است ....سپس در ادامۀ همین حدیث امام باقر علیه السالم تأکید می نمایند
که :بنابراین ،ما اولین خلقت خداییم .و اولین مخلوقی Cکه خداوند Cرا عبادت نمود .و او را تسبیح نمود.
ما علت خلقت مخلوقات هستیم .و ما علت تسبیح و عبادت کردن بندگان خدا از مالئکه و انسان ها
2
هستیم.
امیرالمؤمنین علیه السالم از پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله نقل می کنند که به ایشان فرمود :یا
علی! تو امام و خلیفۀ پس از من هستی .جنگ تو ،جنگ من است و صلح تو صلح من .تو پدر دو
نوادۀ من و شوهر دختر من .از ذریۀ تو امامان پاک و مطهّر هستند .من سرور Cپیغمبران و تو سرور
اوصیائی C.من و تو از یک درخت هستیم .اگر ما نبودیم( Cبه خاطر وجود ما نبود) خداوند Cبهشت و
3
جهنم و پیغمبران و مالئکه را خلق نمی نمود.
امیرالمؤمنین علیه السالم در بین جمعی بودند Cکه امام حسن علیه السالم از ایشان سؤالی در رابطه با
توانائی های معجزه ای ایشان نمودند C.امام هم پاسخ بلندی را دادند و در انتها چنین فرمودند :من به
راه های آسمان آشناتر از راه های زمین هستم .ما همان اسم های مخفی و نگهداشته شده هستیم .ما
اسماء حسنایی هستیم که هرکس به وسیلۀ آنها از خداوند چیزی به خواهد ،به او عطا کند .ما همان
اسم هایی هستیم که بر عرش نوشته شده اند .و به خاطر ما بوده است که خداوند آسمان و زمین و
4
عرش و کرسی و بهشت و جهنم را آفرید.
ور ْال ُكرْ سِ يِّ اللَّ ْوحَ َو ور ْالعَ رْ ِ ِإلَى ْالقِسْ م َّ
ش َو َخلَقَ مِنْ ُن ِ ْن ال َّش َف َق ِة َف َخلَقَ ِم ْنهَا «ْ »1العَ رْ شَ َفاسْ َت َوى عَ لَى َوجْ ِه ْالمَا ِء َف َخلَقَ ْال ُكرْ سِ يَّ مِنْ ُن ِ الثانِي ِبعَ ي ِ ِ
سَكرَ انَ مِنْ كَاَل ِم هَّللا ِ َتعَ الَى َفلَمَّا َأفَاقَ َقا َل ْاك ُتبْ َقا َل يَا رَ بِّ َو مَا َأ ْك ُتبُ َقا َل ْاك ُتبْ ور اللَّ ْو ِح ْال َقلَ َم َو َقا َل َل ُه ْاك ُتبْ َت ْوحِيدِي َف َبقِيَ ْال َقلَ ُم َأ ْلفَ عَ ٍام ْ َخلَقَ مِنْ ُن ِ
َّار ُس ْبحَ انَ ْالعَظِ ِيم اَأْلعْ َظ ِم ُث َّم رَ َفعَ رَ ْأسَ ُه مِنَ اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ َفلَمَّا سَ مِعَ ْال َقلَ ُم اسْ َم مُحَ َّم ٍد ص َخرَّ سَ ا ِجداً َو َقا َل ُس ْبحَ انَ ْال َوا ِح ِد ْال َقه ِ
ال ُّسجُو ِد َو َك َتبَ اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ ُث َّم َقا َل يَا رَ بِّ َو َمنْ مُحَ َّم ٌد الَّذِي َقرَ ْنتَ اسْ َم ُه ِباسْ مِكَ َو ذ ِْكرَ هُ ِبذ ِْك ِركَ َقا َل هَّللا ُ َتعَ الَى لَ ُه يَا َقلَ ُم َفلَ ْواَل هُ مَا
ت َخ ْلقِي ِإاَّل َأِلجْ لِه َخلَ ْق ُتكَ َو اَل َخلَ ْق ُ
ْ ْ ُ ُ ْ اَل َ اَل َ ْأ َ ُ اَل َّ
2بحار األنوار ،ج 25؛ ص ، 17ر - 31ث َّم قا َل ِلمُحَ َّم ٍد ص َو عِ زتِي َو جَ لِي َو عُلوِّ ش نِي ل ْو كَ َو ل ْو عَ لِيٌّ َو عِ ترَ تكمَا الهَا ُدونَ ال َم ْه ِديُّونَ َ ُ
ت ْالجَ َّن َة َو ال َّنارَ َو اَل ْال َم َكانَ َو اَل اَأْلرْ ضَ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة َو اَل َخ ْلقا ً َيعْ ُب ُدنِي يَا مُحَ َّم ُد َأ ْنتَ َخلِيلِي َو حَ ِب ِيبي َو صَ فِيِّي َو الرَّ اشِ ُدونَ مَا َخلَ ْق ُ
ِّيق عَ لِيٌّ َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ َوصِ يُّكَ ِب ِه َأي َّْد ُتكَ َو َنصَ رْ ُتكَ َو صد ُ ت ِإ ْخرَ اجَ ُه مِنْ َخ ْلقِي ُث َّم مِنْ َبعْ دِكَ ال ِّ َن ا ْب َتدَ ْأ ُ
ِ م ل
ُ وَّ َأ و يَّ
ِ ِإ َ َ ل ق ْ
ل َ
خ ْ
ال بُّ ِخيَرَ تِي مِنْ َخ ْلقِي َأحَ
جَ عَ ْل ُت ُه ْالعُرْ َو َة ْالوُ ْث َقى َو ُنورَ َأ ْولِيَاِئي َو َم َنارَ ْالهُدَ ىُ ....ث َّم َقا َل َأبُو جَ عْ َف ٍر علیه السالم َف َنحْ نُ َأوَّ ُل َخ ْل ِق هَّللا ِ َو َأوَّ ُل َخ ْل ٍق عَ بَدَ هَّللا َ َو سَ بَّحَ ُه َو َنحْ نُ سَ بَبُ
َخ ْل ِق ْال َخ ْل ِق َو سَ بَبُ َتسْ ِبيح ِِه ْم َو عِ بَادَ ت ِِه ْم مِنَ ْال َماَل ِئ َك ِة َو اآْل دَ ِميِّينَ
ْطيَّ َو َز ْو ُج ا ْب َنتِي َو 3بحار األنوار ؛ ج 36؛ ص ، 337ر - 200يَا عَ لِيُّ َأ ْنتَ اِإْلمَا ُم َو ْال َخلِي َف ُة َبعْ دِي حَ رْ بُكَ حَ رْ ِبي َو سِ ْلمُكَ سِ ْلمِي َو َأ ْنتَ َأبُو سِ ب َ
ُط َّهرُونَ َفَأ َنا سَ ِّي ُد اَأْل ْن ِبيَا ِء َو َأ ْنتَ سَ ِّي ُد اَأْل ْوصِ يَا ِء َو َأ َنا َو َأ ْنتَ مِنْ َشجَ رَ ٍة َواحِدَ ٍة َو َل ْواَل َنا لَ ْم ي َْخل ُ ِق هَّللا ُ ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنارَ َو اَل اَأْل ْن ِبيَا َء مِنْ ُذرِّ َّيتِكَ اَأْلِئم َُّة ْالم َ
َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة
َأْل َ ُ ْ ْ
ض نحْ نُ ااِل سْ ُم المَخزونُ المَكنونُ نحْ نُ ا سْ مَا ُءُ ْ ْ َ ُق ا رْ ِ َأْل ُ ُ َأَل ِّ َ ُ
ت مِنْ طر ِ َاوا ِ
ُق ال َّسم َبحار األنوار ،ج 27؛ ص ، 33ر - 5ث َّم قا َل ع ِإني عْ رَ فُ ِبطر ِ
4
ْ َأْل
ُ عَ ز َو جَ َّل ال َّسمَا َء َو ا رْ ضَ َو العَ رْ شَ َو َّ هَّللا قََ َ َ
ش َو جْ لِنا خل َأِل ْ َ ُ ُ ْ ْ َأْل َ َأ َّ هَّللا َ َّ َ ْ
الحُسْ نى التِي ِإذا سُِئ َل ُ عَ ز َو جَ َّل ِبهَا جَ ابَ نحْ نُ ا سْ مَا ُء المَكتوبَة عَ لى العَ رْ ِ
ْال ُكرْ سِ يَّ َو ْالجَ َّن َة َو ال َّنار
17
هنگامی که خداوند Cحضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم و همسرش را در بهشت برین جای داد
و فرمود که به این درخت نزدیک نشوید ،پس (حضرت آدم و و حوا) نگاهی به منزلت حضرات
محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه پس از آنها علیهم السالم نمودند ؛ آنها را اشرف Cمنزلت
های بهشت یافتند و پرسیدند :خدایا این مقام ها برای کیست؟ به آنها وحی شد :سرتان را بردارید Cو به
ساق عرش نگاهی بکنید .آنها سر بلند کردند Cو نام محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه
صلوات هللا علیهم را دیدند که به نور عظمت و قدرتمند خداوندی Cنوشته شده بود .ایندو گفتند :خداوندا
(معلوم می شود) که صاحب این مقام ها چقدر نزد تو شریف هستند و عزیزند و چقدر آنها را دوست
1
داری .خداوند به آنها گفت :اگر آنها نبودند ، Cمن شما دو نفر را خلق نمی کردم.
امام رضا علیه السالم در قسمتی از یک روایت بلند فرمودند C:هنگامی که خداوند حضرت آدم علی
نبینا و آله و علیه السالم را احترام نمودند و خواستند مالئکه به او سجده کنند ،حضرت آدم در دلش
گفت :آیا خداوند بشری بهتر از من هم خلق کرده است؟ خداوند که از دل او آگاه بود فرمود C:آدم!
سرت را بردار و نگاهی به عرش کن .او به ساق عرش نگاهی افکند و دید نوشته شده :اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ
ِين َو ْال َح َسنُ َو ب َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمن َ
ِين َو َز ْو َج ُت ُه َفاطِ َم ُة َسيِّدَ ةُ ن َِسا ِء ْال َعالَم َ م َُح َّم ٌد َرسُو ُCل هَّللا ِ َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ
ب َأهْ ِل ْال َج َّنةِ .حضرت آدم پرسید :خدایا اینها کیستند؟ خداوند Cفرمود :اینها از ذریۀ تو ْال ُح َسيْنُ َس ِّيدَا َش َبا ِ
هستند و از تو بهترند و از تمام مخلوقات من .اگر آنها نبودند Cتو را خلق نمی کردم ونه بهشت و جهنم
2
را و نه آسمانها و زمین را.
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:هنگامی که خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد و
از روح خود در او دمید ،حضرت آدم متوجه پنج شبح در سمت راست عرش شد و پرسید :خدایا آیا
قبل از من هم بشری خلق کرده ای؟ خداوند فرمود C:نه .حضرت آدم پرسید C:پس اینها چه کسانی
هستند؟ خداوند فرمود C:اینها از فرزندان تو خواهند بود .اگر بخاطر Cآنها نبود نه تو را خلق می کردم
و نه بهشت و جهنم را و نه عرش و کرسی و آسمان و زمین و مالئکه و جن و انس را .من برای
این پنج تن اسم هایی از اسماء خودم مشتق کردم .پس من محمود (پسندیده) هستم و این را محمد
نامیدم .من اعلی (برتر) هستم و این را علی نامیدم .من فاطر( Cخالق از هیچ) هستم پس این را فاطمه
نامیدم .من اهل احسان (نیکی کردن) هستم لذا این را حسن نامیدم .و من محسن (نیکوکار) هستم پس
نام این را حسین گذاشتم .من بر خود عهد بسته ام که اگر کسی حتی مقدار یک خردل از محبت اینها
در دل او باشد او را به بهشت ببرم Cو(همچنین) عهد بسته ام که اگر کسی به مقدار یک خردل از
بغض اینها در دلش باشد او را به جهنم بفرستم .ای آدم! اینها انتخاب شده های من از بین مخلوقاتمC
هستند .به وسیلۀ آنها است که نجات می دهم کسانی را که نجات می دهم و به خاطر آنها است که
3
هالک می کنم کسانی Cرا که هالک می کنم.
ْث شِ ْئ ُتما َو ال َت ْقرَ با ه ِذ ِه 1بحار األنوار ،ج 11؛ ص ، 172ر َ - 19فلَمَّا َأسْ َكنَ هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َّل آدَ َم َو َز ْوجَ َت ُه ْالجَ َّن َة َقا َل لَ ُهمَاُ -كال ِم ْنها رَ غَ داً حَ ي ُ
ْن َو اَأْلِئ َّم ِة َبعْ دَ ُه ْم َف َوجَ دَاهَا ْشرَ فَ
َأ الظالِمِينَ َف َن َظرَ ِإلَى َم ْن ِزلَ ِة مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو َفاطِ َم َة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ي ِ ال َّشجَ رَ َة َيعْ نِي َشجَ رَ َة ْال ِح ْن َطةَِ -ف َت ُكونا Cمِنَ َّ
اق عَ رْ شِ ي َفرَ َفعَ ا ُرءُوسَ ُه َماَ Cف َوجَ دَ ا اسْ َم مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو از ِل َأهْ ِل ْالجَ َّن ِة َف َقاال يَا رَ َّب َنا ِل َمنْ َه ِذ ِه ْال َم ْن ِزلَة َف َقا َل ُ جَ َّل جَ اَل ل ُه ارْ َفعَ ا ُرءُوسَ ُكمَا ِإلَى سَ ِ
ُ هَّللا ُ َم َن ِ
َأ ْ َأ
َّار جَ َّل جَ ل ُه َف َقاال يَا رَ َّب َنا مَا كرَ َم هْ َل َه ِذ ِه ُ اَل ور الجَ ب ِ ْ ُ
ور مِنْ ن ِ ش ِب ُن ٍ اق ْالعَ رْ ِ ات هَّللا ِ عَ لَي ِْه ْم م َْك ُتوب ًَة عَ لَى سَ ِ ْن ع َو اَأْلِئ َّم ِة صَ لَ َو ُ سَن َو ْالحُسَ ي ِ َفاطِ َم َة َو ْالحَ ِ
ْال َم ْن ِزلَ ِة عَ لَ ْيكَ َو مَا َأحَ َّب ُه ْم ِإلَ ْيكَ َو مَا َأ ْشرَ َف ُه ْم لَدَ ْيكَ َف َقا َل هَّللا ُ جَ َّل جَ اَل ل ُ ُه لَ ْواَل ُه ْم مَا َخلَ ْق ُت ُك َماC
ال ْالجَ ن ِةَّ َ ْ َ اَل َ
يل َقالَِ :إنَّ آدَ َم ع لمَّا كرَ َم ُه ُ تعَ الى بِِإسْ جَ ا ِد َم ِئك ِت ِه َو بِِإدخ ِ
َ هَّللا ْ َأ َ 2بحار األنوار ،ج 16؛ ص ، 362ر - 62عَ ِن الرِّ ضَ ا ع فِي َخب ٍَر َط ِو ٍ
اق عَ رْ شِ ي َفرَ َفعَ آدَ ُم ع رَ ْأسَ ُه ِإ سَ ِ ى َ ل رْ ظ ُ ْ
ن ا َ
ف م
ُ آدَ َا ي رَ سَكَ ْأ عْ َ
ف ارْ ه
ُ ا ادَ نَ َ
ف َقا َل فِي َن ْفسِ ِه َه ْل َخلَقَ هَّللا ُ َب َشراً َأ ْفضَ َل ِم ِّني َفعَ ِل َم هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َّل مَا َو َقعَ فِي َن ْفسِ ِ
ه
ب َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ َو َز ْوجَ ُت ُه َفاطِ م َُة سَ يِّدَ ةُ نِسَ ا ِء ْالعَ الَمِينَ َو ش َف َوجَ دَ عَ لَ ْي ِه م َْك ُتوبا ً اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد رَ سُو ُل هَّللا ِ عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ اق ْالعَ رْ ِ َف َن َظرَ ِإلَى سَ ِ
ِيع َخ ْلقِي َو َل ْواَل ُه ْم م جَ ِنْم وَ كَ نْ مِ ر ٌ يْ خ َ م
ْ ه
ُ و َ ِكَ تيَّ رِّ ب َأهْ ِل ْالجَ َّن ِة َف َقا َل آدَ ُم ع يَا رَ بِّ َمنْ هَُؤ اَل ِء َف َقا َل عَ َّز َو جَ َّل هَُؤ اَل ِء مِنْ ُ
ذ ِ َا
ب َ
ش ا ِّدَ
ي سَ ْنُي ُسَ ْالحَ سَ نُ َو ْالح
ِ
ت ْالجَ َّن َة َو ال َّنارَ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَأْلرْ ض -همچنین خالصه تر در بحار األنوار ،ج 27؛ ص ، 6ر 11 مَا َخلَ ْق ُتكَ َو اَل َخلَ ْق ُ
ُ َأ بحار األنوار ؛ ج 27؛ ص ، 5ر َ - 10قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص لَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه ْال َتفَتَ آدَ ُم َيمْ َن َة ْالعَ رْ ِ
َاح َف َقا َل ش َفِإ َذا َخمْ سَ ة ْشب ٍ
3
ت ْ
َخلق َُ اَل ُ ْ َ اَل َ ْ ٌ اَل
َقا َل ع َف َمنْ هَُؤ ِء الذِينَ رَ ى سْ مَا َء ُه ْم َف َقا َل هَُؤ ِء َخمْ سَ ة مِنْ وُ لدِكَ ل ْو ُه ْم مَا َخلقتكَ َو َأ َأ َّ اَل اَل ً َأ ْ ْ َ
يَا رَ بِّ َه ْل َخلقتَ َق ْبلِي مِنَ ال َب َش ِر حَ دا َقا َل
ت َل ُه ْم اسْ ما ً مِنْ َأسْ مَاِئي ْالجَ َّن َة َو اَل ال َّنارَ َو اَل ْالعَ رْ شَ َو اَل ْال ُكرْ سِ يَّ َو اَل ال َّسمَا َء َو اَل اَأْلرْ ضَ َو اَل ْال َماَل ِئ َك َة َو اَل ْال ِجنَّ َو اَل اِإْل ْنسَ هَُؤ اَل ِء َخمْ سَ ٌة َش َق ْق ُ
ان َو ه ََذا ْالحَ سَ نُ َو َأ َنا ْالمُحْ سِ نُ َو ه ََذا ْالحُسَ يْنُ آ َلي ُ َأْل
ْت َفَأ َنا ْال َمحْ مُو ُد َو ه ََذا مُحَ َّم ٌد َو َأ َنا ا عْ لَى َو ه ََذا عَ لِيٌّ َو َأ َنا ْال َفاطِ ُر َو َه ِذ ِه َفاطِ م َُة َو َأ َنا ُذو اِإْلحْ سَ ِ
ْت ِبع َِّزتِي َأ َّن ُه اَل َيْأتِينِي َأحَ ٌد َو فِي َق ْل ِب ِه م ِْث َقا ُل دَل مِنْ مَحَ َّب ِة َأحَ ِد ِه ْم ِإاَّل َأ ْد َخ ْل ُت ُه جَ َّنتِي َو آلَي ُ ٍ رْ خَ ِنْم ة
ٍ ب
َّ حَ ل
ُ ا َ
ق ْ
ِثم ه
ِِ بلْ َ
ق ِي عَ لَى َن ْفسِ ي َأ َّن ُه اَل َيْأتِينِي َأحَ ٌد َو ف
18
زیارت جامعۀ کبیره
در این زیارت هم چند مقطع وجود دارد که مؤید نظریۀ ذکر شده می باشد .در یک مقطع می خوانیم:
ك السَّما َء َأنْ َت َق َع َعلَى اَأْلرْ ِ
ض ِإاّل بِِإ ْذ ِن ِه َو ِب ُك ْم ُي َن ِّفسُ ِب ُك ْم َف َت َح هللا َو ِب ُك ْم َي ْخ ِت ُم َو ِب ُك ْم ُي َن ِّز ُل ْال َغي َ
ْث َو ِب ُك ْم يُمْسِ ُ
ْال َه َّم َو َي ْكشِ فُ الضُّرَّ .شاهد کالم ما قسمت اول این مقطع است که امام هادی علیه السالم می فرمایندC:
(بکم فتح هَّللا ) .یکی از ترجمه ها و یا تفسیرهای داده شده برای این گزاره این است که هستی به
خاطر آن بزرگواران آفریده شده است؛ زیرا اگر آنها نبودند ،خداوند Cآسمان و غیر آن را نمیآفرید.
شبیه این مطلب را امام صادق علیهالسالم چنین فرمودندْ :الحُجَّ ُة َق ْب َل ْال َخ ْل ِق َو َم َع ْال َخ ْل ِق َو َبعْ دَ ْال َخ ْل ِق؛
1
حجت خدا پیش از خلق است و همراه خلق است و پس از خلق است.
بين َوناز ِل ْال ُم َقرَّ َ مين َو أعْ لى َم ِ ف َم َح ِّل ْال ُم َكرَّ َ و در مقطعی دیگر از زیارت آمده استَ :ف َبلَ َغ هّللا ُ ِب ُك ْم أ ْش َر َC
سابق َو ال َي ْط َم ُع فى ٌ فاِئق َ ،و ال َيسْ ِبقُ ُه ْث ال َي ْل َحقُ ُه الح ٌِق َ ،و ال َيفُوقُ ُه ٌC لين َ ،حي ُ ت ْالمُرْ َس َ
أرْ َف َع د ََرجا ِ
يق َو ال َشهي ٌد َو ال َعالِ ٌم َو ال جا ِه ٌل َو ك ُم َقرَّ بٌ َو ال َن ِبىٌّ مُرْ َس ٌل َو ال صِ ّد ٌ ْإدرا ِك ِه طا ِم ٌع َ ،ح ّتى ال َي ْب َقى َملَ ٌ
ال َدنِىٌّ َو ال فاضِ ٌل َو ال مُْؤ ِمنٌ صالِ ٌح َو ال فا ِج ٌر طالِ ٌح َو ال َجبّا ٌر عني ٌد َو ال َشيْطانٌ َمري ٌد َو ال َخ ْل ٌق فيما
أمْر ُك ْCم َو عِ َظ َم َخ َط ِر ُك ْCم َو ِك َب َر َشْأ ِن ُك ْم َو َتما َم ُنو ُر ُك ْم َو صِ ْد َق مَقاعِ ِد ُك ْم َو ك شهي ٌد إاّل َعرَّ َف ُه ْCم َجاللَ َة ِ َبي َْن ذلِ َ
ب َم ْن ِزلَ ِت ُك ْم ِم ْن ُه . ف َم َحلِّ ُك ْم َو َم ْن ِزلَ ِت ُك ْCم عِ ْن َدهُ َو َكرا َم َت ُك ْم َعلَ ْي ِه َو خا َّ
ص َت ُك ْCم لَدَ ْي ِه َو قُرْ َ َث َ
بات َمقا ِم ُك ْم َو َش َر َ
پس خداوند ،شما را به شريف Cترين مرتبه گراميان ،و باالترين جايگاه هاى مقرّ بان ،و برترين
درجات فرستاده شدگان برسا َند : Cآن مقامى كه (جز آنان) هيچ كسى بدان نمى رسد و به باالتر از آن ،
هيچ كسى راه نمى يابد و هيچ پيش گامى بر آن ،پيشى نمى گيرد و هيچ طمع كننده اى براى رسيدن
ُرسلى ،و نه هيچ ص ّديق Cو شهيدى ، به آن ،طمع نمى كند ،تا اين كه نه هيچ فرشتۀ مقرّ ب و پيامبر م َ
مؤمن درست كردارى ،و نه ِ و نه هيچ عالِم و جاهلى ،و نه هيچ َپست يا صاحبْ فضيلتى ،و نه هيچ
شيطان رانده شده اى ،و نه هيچ آفريدۀِ ستمگر مستبدى ،و نه هيچ
ِ تبهكار بدكردارى ، Cو نه هيچ
ِC هيچ
ديگرى كه در اين ميان گواه باشد ،بر جاى نمى ما َند ،مگر آن كه خداوند مى شناسا َند به آنان :
درستى جايگاهتان ،و
ِC بزرگى مقامتان ،و تماميّت نورتان ،و
ِC ت امرتان ،و عظمت َق ْدرتان ،و جالل ِ
ت شما را در نزدش ،و كرامت شما را در نزد او ،و ى مقامتان ،و شرافت رتبه تان و منزل ِ استوار ِC
ويژه بودنتان در پيشگاه او و منزلت نزديكى Cاى كه با او داريد .
معنای مقطع اخیر این است که خداوند متعال برنامۀ خلقت را چنین گذاشته است که در نهایت ،هیچ
کس نیست که از مقام شامخ اهل بیت علیهم السالم نزد خداوند Cآگاه گردد (هرچند که در دنیا می بینیم
که آنها به ظاهر ذلیل بودند و کشته ویا مسموم Cشدند) و این تأیید فرضیۀ ما است که خلقت جهت
شناخته شدن این ذوات مقدسه است.
19
خدا بخواهد .این عبارت که به شکل های مختلفی ذکر شده نشان می دهد که تداوم Cخلقت وابسته به
وجود مبارک اهل بیت علیهم السالم دارد .اساسا زمین و آسمان به وجود آن ذوات پاک برپاست که
این مطلب به خوبی Cاز سخنان معصومین علیهم السالم استفاده می شود و ما به گوشه ای از این
بیانات اشاره می کنیم که می گویند اگر امام در زمین نباشد ،زمین اهل خویش را تحمل نمی کند و از
خود سرکشی ویران کننده ای را بروز Cمی دهد .و خالصه اینکه آسمان و زمین به وجود Cآنها پابرجا
.هستند
ابوحمزۀ ثمالی از امام صادق Cعلیه السالم سؤال می کند که آیا امکان دارد که زمین به دون وجودC
1
امامی باشد؟ امام علیه السالم پاسخ دادند :اگر زمین بدون امام بماند ،فرو می ریزد.
امام باقرعلیه السالم فرمود :اگر ساعتی (لحظه ای) امام از زمین برداشته شود ،زمین متالطم Cمی
2
شود و همراه اهلش اضطراب پیدا می کند آنچنان که دریا با اهلش طوفانی Cو متالطم می شود.
امام صادق Cعلیه السالم می فرمایند C:لوال الحجه لساخت االرض باهلها -اگر حجت خدا نبود ،مسلما
3
زمین ،ساکنانش را فرو Cمیبرد.C
شاء از امام رضا علیه السالم سؤال می کند :آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند: و ّ
زمین بدون امام ،بر بندگانش
ِ شاء عرض کرد :برای ما اینگونه روایت کرده اند که خدا در خیر .و ّ
4
غضب خواهد کرد .امام فرمودند C:نه .اصال باقی نمی ماند .بلکه در هم فرو می ریزد.
در زیارت جامعۀ کبیره هم اشاره به علت تداومی Cائمۀ اطهار Cرفته است .آنجا که امام هادی علیه
السالم می فرماید :بکم یمسک السماء ان تقع علی االرض اال باذنه .به خاطر شماست که خداوند
آسمان را از سقوط کردن بر روی Cزمین (مگر به اذن خویش) نگه می دارد.
و در دعای عدیله آمده استُ :ث َّم اَ ْلحُجَّ ُة اَ ْل َخلَفُ اَ ْل َقاِئ ُم اَ ْل ُم ْن َت َظ ُCر اَ ْل َم ْهدِيُّ اَ ْلمُرْ َجى اَلَّذِي ِب َب َقاِئ ِه َبقِ َي ِ
ت اَل ُّد ْن َيا َو
ت اََأْلرْ ضُ َو اَل َّس َما ُء 5.از برکت وجود او (در اینجا منظور Cامام زمان ِب ُي ْم ِن ِه ر ُِز َق اَ ْل َو َرى َو ِبوُ جُو ِد ِه َث َب َت ِ
عجل هللا تعالی فرجه الشریف است ولی معنای کلی آن یعنی حجت و نمایندۀ الهی) دنیا پابرجا است و
به میمنت (و مبارکی) وجود او است که مردم روزی می خورند و به خاطر هستی او آسمان و زمین
برپاست.
1اصول کافی ،ج 17ص ،179ر - 10بحاراالنوار ،ج ،13ص 338و ج ،23ص - 24عن ابی حمزة قال :قلت البی عبدهللا علیه
السالم :اتبقی االرض بغیر Cامام؟ قال :لو بقیت االرض بغیر امام لساخت .
2اصول کافی ،ج ،1ح ،12ص - .179غیبت نعمانی ،باب ،8ح ،10ص - 139عن ابی جعفر علیه السالم قال :لو ان االمام رفع من
االرض ساعة لماجت باهلها کما یموج البحر باهله .
3غیبت نعمانی ،بخش روایات درباره لزوم حجه در زمین ص ۱۵۵
4کافی ،ج ، 1ص 179
5مفاتیح الجنان ،شیخ عباس قمی ،ج ، 1ص 84
20
ت ِب ِه مِنِْين َأ ْق َطعُ ،لَ ْواَل َما َح َك ْم َامیرالمؤمنین علیه السالم در اواخر دعای کمیل می فرمایندَ :ف ِب ْال َيق ِ
كان َأِل َح ٍد فِيها َم َقرّ اً
ار ُكلَّها َبرْ داً َو َسالماًَ ،و َما َ ت ال َّن َ ك ،لَ َج َع ْل َ
ْت ِب ِه مِنْ ِإ ْخال ِد مُعا ِندِي َ
ضي َكَ ،و َق َ ب َجا ِحدِي َ َتعْ ذِي ِ
اس َأجْ َمع َ
ِين ين ،م َِن ْال ِج َّن ِة َوال َّن ِ ت َأنْ َت ْمَأَلها م َِن ْال َكاف ِِر َ ك َأ ْق َسمْ َ
ت َأسْ ماُؤ َ َواَل مُقاماً ،لَ ِك َّن َ
ك َت َق َّد َس ْ
من یقین دارم که اگر خداوند حکم نکرده بود که ناسپاسان را تعذیب نماید ،و قضای Cاو بر این مسئله
قرار نگرفته بود تا معاندین را تا ابد نگهدارد( Cعذاب کند) ،جهنم تماما جای سرد و مناسبی بود و
کسی در آن جای و اقامت نداشت .ولکن – نام هایت من ّزه اند – تو قسم خوردی Cکه جهنم را از
کافرین پر نمایی حال می خواهد از جنس جن باشند و یا انسان.
به تعبیر ساده تر ،خداوندا تو حکیم هستی و هر برنامه ای برای مخلوقاتت Cبگذاری ،آن برنامه
حکیمانه است و به آن نمی توان اعتراض نمود .و تو قسم خورده ای که کفار را در آتش دوزخ تا ابد
به سوزانی .بله اگر این قسم حکیمانۀ تو نبود ،اصالً جهنم بی معنا بود و خالی می ماند .ولی این قسم
چه بود که اینطور برنامۀ آخرت را می تواند تغییر دهد و از آرامش کامل بهشت به دوگانگی Cبهشت
و جهنم تبدیل کند؟ آیا از این َق َسم چیزی می دانیم؟
خوشبختانه جواب مثبت است .در چند روایت متشابه ،اهل بیت علیهم السالم ما را به این حقیقت
رهنمون می شوند که نه فقط این قسم خداوندی فقط یکبار گفته نشده ،بلکه بر عرش نوشته شده و این
شعار خداوند در این خلقت است تا همه آن را بدانند .عبارت عربی آن چنین است :آلیت علی نفسی
أن ارحم من واالهما و أع ّذب من عاداهما .حال به نقل بعضی از این احادیث می پردازیم .البته آن
روایاتی Cرا که در باال ذکر کردیم و در آن خداوند فرموده بود که اگر شما نبودید ،بهشت و جهنم را
خلق نمی کردم شاهد بر این موضوع Cنیز می باشند.
امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:همانا خداوند تبارک و تعالی ارواح را قبل از اجسام به دوهزار Cسال
خلق نمود .باالترین و شریف Cترین این ارواح را حضرت محمد صلی هللا علیه وآله و علی و فاطمه و
حسن و حسن علیهم السالم و ائمۀ بعد از آنها قرارداد .سپس آنها را به آسمانها و زمین و کوه ها
عرضه نمود و فرمود C:اینها اولیاء من هستند و من آنها را دوست دارم .آنها حجت من بر خلق می
باشند و امامان آنها .من هیچ خلقی را به اندازۀ آنها دوست ندارم .من برای آنها و کسانی که والیت
آنها را قبول کنند ،بهشتم را خلق کردم .و برای هر کس که با آنها مخالفت کند و دشمنی نماید ،
جهنم را خلق کرده ام .پس هرکس داشتن مقامی را که آنها نزد من دارند ،ادعا کند ؛ او را چنان
عذابی بدهم که هیچکس از بندگانم را عذاب نداده ام .و هرکس که والیت آنها را بپذیرد Cو مقام آنها را
حفظ کند ،با آنها در باغ های بهشت محشور می کنم .در آنجا هرچه بخواهند ،نزد من خواهند
داشت( .نه فقط این بلکه) به آنها کرامت می دهم ،حوری ها را بر آنها حالل می گردانم و به آنها
1
توان شفاعت از گناهکاران را نیز می دهم... .
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:هنگامی که خداوند حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه
السالم را خلق نمود و در مقابل خداوند Cایستاد ،عطسه ای کرد .خداوند به او الهام نمود که حمد خدا
عزت و جالل خود می را بجا آورد و چون چنین کرد ،فرمود :ای آدم! تو مر اسپاس نمودی .قسم به ّ
خورم که اگر به خاطر دو بندۀ من نبود که می خواهم آنها را در آخر الزمان خلق نمایم ،تو را خلق
1بحار األنوار ،ج 11؛ ص ، 172رَ -19قا َل َأبُو عَ ْب ِد هَّللا ِ ع ِإنَّ هَّللا َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َخلَقَ اَأْلرْ َواحَ َق ْب َل اَأْلجْ سَ ا ِد ِبَأ ْل َفيْ عَ ٍام َفجَ عَ َل َأعْ اَل هَا َو
َال فَغَ شِ َيهَا ض َو ْال ِجب ِ ت َو اَأْلرْ ِ ْنَ -و اَأْلِئ َّم ِة َبعْ دَ ُه ْم صَ لَ َو ُ
ات هَّللا ِ عَ لَي ِْه ْم َفعَ رَ ضَ هَا عَ لَى ال َّسم َ
َاوا ِ َأ ْشرَ َفهَا َأرْ َواحَ مُحَ َّم ٍد َو عَ لِيٍّ َو َفاطِ َم َة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ي ِ
َأ
ت َخلقا ه َُو حَ بُّ ً ْ ْ َ ُ َأ ْ َ َأ
َال هَُؤ ِء ِحبَّاِئي َو ْولِيَاِئي َو حُجَ ِجي عَ لى َخلقِي َو ِئمَّة ب َِر َّيتِي مَا َخلق ُ َأ اَل ض َو ْال ِجب ِ ت َو اَأْلرْ ِ َاوا ُِنو ُر ُه ْم َف َقا َل هَّللا ُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى لِل َّسم َ
ِّ ُأ اَل ً َ ُ َّ َ َّ ِّ َ ْ ْ ِإلَيَّ ِم ْن ُه ْم لَ ُه ْم َو لِ َمنْ َت َواَّل ُه ْم َخلَ ْق ُ
َن ا َّدعَ ى َمن ِزلت ُه ْم ِمني َو مَحَ ل ُه ْم مِنْ عَظ َمتِي عَذ ْبت ُه عَ ذابا عَ ذ ُب ُه َ َ
اري فم ِ ت جَ َّنتِي َو لِ َمنْ خالف ُه ْم َو عَ ادَ ا ُه ْم خلقت ن ِ
َ ُ َ َ َ َ َ
ْ َأ َأ َأ
ُ َ َ َ ِّ َ َ ْ َ
اري َو َمنْ قرَّ ِب َو َيت ِِه ْم َو ل ْم َيد َِّع َمن ِزلت ُه ْم ِمني َو َمكان ُه ْم مِنْ عَظ َمتِي جَ عَ لت ُه مَعَ ُه ْم فِي اَل َ حَ داً مِنَ ْالعَ الَمِينَ َو جَ عَ ْل ُت ُه َو ْال ُمش ِركِينَ فِي سْ ف ِل دَ رْ كٍ مِنْ ن ِ
َ َ ْ
اري َو َش َّفعْ ُت ُه ْم فِي ْالم ُْذن ِِبينَ مِنْ عِ بَادِي َو ِإمَاِئي ... و ج
ْ َِ ِ م ه
ُ ُ
ت ْ
ل َ ل حْ َأ و ِي ت
َ َ ْ رَ َ َما َ
ك م ه
ُ ُ
ت حْ بَأ و ِي د ْ
ن ءا
َ ُونَ عَِ
ش ي َام َا ه ِي ف م ه
ُ َ
ل
َ انَ ْ َ
ك و ِي تا َّ
ن ِ جَت ضَا و ْ رَ
21
نمی کردم .حضرت آدم (ع) از خداوند Cنام های آنها را می پرسد .خداوند می فرماید به عرش نگاهی
بینداز .او دو سطر نوشته از نور را می بیند .در سطر اول نوشته شده بود :ال اله اال هللا .محمد پیامبر
رحمت است و علی کلید بهشت .و در سطر Cدوم نوشته شده بود :بر خود واجب نمودم که بر هرکس
1
که آنها را دوست داشته باشد رحم نمایم و هرکس که با آنها دشمنی نماید ،آنها را عذاب کنم.
در روایتی Cمتشابه ،جملۀ اخیر پیغمبر Cصلی هللا علیه و آله و سلم چنین آمده است :هر کس حق علی و
اوالد او (علیهم السالم) را دانست ،کارهای Cاو را نیک گردانم Cو پیروز .و هرکس حق او را منکر
شود ،لعنت می شود و زیانکار C.من به ع ّزت خود قسم خورده ام که هرکس او را اطاعت کند داخل
بهشت نمایم هرچند که مرا معصیت کند .و به ع ّزت خود قسم خورده ام که هرکس با او درافتد ،
2
داخل جهنم کنم ولو مرا اطاعت کند!
و در روایت طوالنی دیگری بازهم از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله آمده که فرمودند C:هنگامی که
خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد ،نگاهی به سمت راست عرش نمود و پنج شبح در آنجا
دید .پس از خداوند پرسید :آیا قبل از من هم انسانی خلق کرده ای؟ خداوند فرمود :نه( ... .خداوند
فرمود ) C:بر خود قرار Cدادم که هرکس که بر من وارد شود ودر قلب او مثقالی از محبت یکی از آنها
باشد 3او را وارد Cبهشت نمایم .و به ع ّزت خود ،بر خود قرار Cدادم که هرکس بر من وارد شود ودر
قلب او مثقالی از بُغض یکی از آنها باشد ،او را وارد آتش خود نمایم .ای آدم! اینها انتخاب شده های
4
من هستند .به وسیلۀ آنها نجات شده ها را نجات می دهم و هالک شدگان را هالک.
عَطسَ َفَأ ْل َه َم ُه هَّللا ُ َأنْ حَ مِدَ هُ َف َقا َل يَا آدَ ُم َأ 1بحار األنوار ،ج 27؛ ص ، 6ر َ -12قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َلمَّا َأنْ َخ َلقَ هَّللا ُ َتعَ الَى آدَ َم َو َق َف ُه َب ْينَ يَدَ ْي ِه َف َ
َان مَا َخلَ ْق ُتكَ َقا َل آدَ ُم يَا رَ بِّ ِب َق ْدر ِه ْم عِ ْندَكَ مَا اسْ ُم ُه ْم َف َقا َل َتعَ الَى يَا آدَ ُم ا ْنظرُْ
ِ الزم ِ ان ُأ ِري ُد َأنْ َأ ْخل ُ َق ُهمَا فِي آخ ِِر َّ حَ م ِْد َتنِي َف َو عِ َّزتِي َو جَ اَل لِي لَ ْو اَل عَ بْدَ ِ
َأ َأ
ْت عَ لَى َن ْفسِ ي نْ رْ حَ َم َمنْ َّ ْ
َّط ِر اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد َن ِبيُّ الرَّ حْ َم ِة َو عَ لِيٌّ ِم ْف َتا ُح الجَ َّن ِة السَّط ُر الثانِي آلَي ُ
ْ ور َأوَّ ُل الس ْ ْن مِنْ ُن ٍ ش َفِإ َذا ِب ْ
سَطرَ ي ِ َنحْ َو ْالعَ رْ ِ
َواال ُهمَا َو عَ ذبَ َمنْ عَ ادَ ا ُهمَا – همچنین در بحاراالنوار ج 11ص 114 ِّ ُأ
عَطسَ آدَ ُم َف َقا َل ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ َفَأ ْوحَ ى هَّللا ُ َتعَ الَى ِإلَ ْي ِه 2بحار األنوار ،ج 27؛ ص ، 10ر َ -22قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص َلمَّا َخلَقَ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه َ
ان ِم ِّني َقا َل َنعَ ْم يَا آدَ ُم ارْ َفعْ رَ ْأسَكَ ا ْن ُ حَ م ِْد َتنِي عَ ْبدِي َو عِ َّزتِي َو جَ اَل لِي َل ْو اَل عَ بْدَ ِ ُأ َأ َأ
ظرْ َفرَ َفعَ دَار ال ُّد ْنيَا مَا َخلَ ْق ُتكَ َقا َل ِإلَ ِهي َف َي ُكو َن ِ ان ِري ُد نْ ْخلُ َق ُهمَا فِي ِ
َأ ْ ش اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ مُحَ َّم ٌد َن ِبيُّ ْأ
خَ
ِنَ َ ابَ و ع ُ ل ه
ُ َّ
ق رَ حَ َ
ك ْ
ن نْ م و
َ ابَ َ َ َ
ط و ى َ
ك زَ ِيٍّ ل ق َّ
ِ َ عَ رَ فَ حَ عَ نْ م ة ُجَّح ال م
ُ ِي ق م
ُ ِيٌّ ل َ ِ َ عَ و ة م حْ الرَّ رَ سَ ُه َفِإ َذا م َْك ُتوبٌ عَ لَى ْالعَ رْ ِ
سَمْت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ال َّنارَ َمنْ عَ صَ اهُ َو ِإنْ َأ َطاعَ نِي ُ سَمْت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ْالجَ َّن َة َمنْ َأ َطاعَ ُه َو ِإنْ عَ صَ انِي َو َأ ْق ُ َأ ْق
3توجه کنید که با این عبارت ،سنیهای Cمعتدل ،زیدیها و غیره ،هفت امامی ها و تمام غالت شامل رحمت خداوند متعال می شوند .البته ما
دو بهشت داریم .اینها وارد بهشت Cعمومی می شوند و این شیعه های دوازده امامی هستند که در بهشت دوم همجوار ائمه می گردند.
َاح َف َقا َل ب ْ
ش ش َفِإ َذا َخمْ سَ ُة َأ بحار األنوار ،ج 27؛ ص ، 5ر َ -10قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص لَمَّا َخلَقَ هَّللا ُ آدَ َم َو َن َف َخ فِي ِه مِنْ رُو ِح ِه ْال َتفَتَ آدَ ُم َيمْ َن َة ْالعَ رْ ِ
4
ٍ
دَل مِنْ مَحَ َّب ِة َأحَ ِد ِه ْم ِإاَّل َأ ْد َخ ْلت ُهُ ْ ْ َأ ْأ
ْت عَ لى َنفسِ ي ن ُه َي تِينِي حَ ٌد َو فِي َقل ِب ِه مِث َقا ُل حَ َّب ٍة مِنْ َخرْ ٍ اَل َّ َأ ْ َ َ اَل ً َأ ْ
يَا رَ بِّ َه ْل َخلقتَ َق ْبلِي مِنَ ال َب َش ِر حَ دا َقا َل ...آلي ُ ْ َ
اري يَا آدَ ُم هَُؤ اَل ِء صَ ْف َوتِي مِنْ َخ ْلقِي ِب ِه ْم ُأ ْن ِجي َأ دَل مِنَ ب ُْغ ِ َأ
ض حَ ِد ِه ْم ِإاَّل ْد َخ ْل ُت ُه َن ِ ْت ِبع َِّزتِي َأ َّن ُه اَل َيْأتِي ِنيَ Cأحَ ٌد َو فِي َق ْل ِب ِه م ِْث َقا ُل حَ َّب ٍة مِنْ َخرْ ٍ جَ َّنتِي َو آلَي ُ
ك. ُأ
ك َمنْ هْ لِ ُ َمنْ ُأ ْن ِجي َو ِب ِه ْم هْ لِ ُ
ُأ
5در روایت طوالنی از امام الصّادق علیه السالم آمده استِ :إنَّ هَّللا َ َتبَارَ کَ َو َتعَ الَی َخلَقَ اَأْلرْ َواحَ َق ْب َل اَأْلجْ سَ ا ِد ِبَأ ْل َفیْ عَ ٍام َفجَ عَ َل َأعْ اَل هَا َو َأ ْشرَ َفهَا
َال) فَغَ شِ َی َهاُ Cنو ُر ُه ْم َف َقا َل هَّللا ُ َتبَارَ کَ َو ض َو ْال ِجب ِ ت َو اَأْلرْ ِ ْن َو اَأْلِئمَّة َبعْ دَ ُه ْم ( َفعَ رَ ضَ هَا عَ لَی ال َّسم َ
َاوا ِ َأرْ َواحَ مُحَ َّم ٍد َو عَ لِیٍّ َو َفاطِ مَة َو ْالحَ سَ ِن َو ْالحُسَ ی ِ
ت َخ ْلقا ً ه َُو َأحَ بُّ ِإلَیَّ ِم ْن ُه ْم لَ ُه ْم َو لِ َمنْ َال هَُؤ اَل ِء َأ ِحبَّاِئی َو َأ ْولِیَاِئی َو حُجَ ِجی عَ لَی َخ ْلقِی َو َأِئمَّة ب َِر َّیتِی مَا َخلَ ْق ُ ض َو ْال ِجب ِ ت َو اَأْلرْ ِ َاوا ِ َتعَ الَی لِل َّسم َ
اری -خداوند تبارکوتعالی ،دوهزار سال پیش از آنکه جسمها را بیافریند ،روحها را آفرید ِ ن َ ُ
ت قْ َ ل َ
خ م
ْ ه
ُ ا عَادَ وَ مْ ه
ُ َ
ف َ ل ا َ
خ نْ م
َ ل
ِ و َ ِی ت نَّ جَ ُ
ت َت َواَّل ُه ْم َخلَ ْق
و ارواح محمّد ،علی ،فاطمه ،حسن ،حسین و امامان پس از آنها (را برترین و شریفترین آن ارواح قرار داد و ارواح آنها را بر آسمانها،
زمین و کوهها عرضه داشت و نور آنها ،آسمانها ،زمین و کوهها را پوشاند .خداوند تبارکوتعالی به آسمانها ،زمین و کوهها فرمود« :اینان
دوستان ،اولیا و حجّ تهای من بر خلقم ،و امامان آفریدگانم هستند .تا به حال مخلوقی را محبوبتر Cاز آنان نزد خود نیافریدم .به خاطر آنان و
به خاطر کسانی که والیت Cآنان را برگزیدند ،بهشت خود و به خاطر کسانی که با آنان مخالفت و دشمنی ورزیدند ،آتش جه ّنم خود را آفریدم- .
بحار األنوار ،ج ،۱۱ص۱۷۴
22
ضعف روایات ذکر شده و تفسیر آیۀ ذکر شده اشاره می کنند .از آنجا که این کتاب یک کار آکادیمی
نیست ،به جواب دادن به شبهات ذکر شده نمی پردازیم .ولی همین مقدار را ذکر می کنیم که اگر
همین جمله را نظریۀ این کتاب بدانیم ،کافی است تا مطالب ذکر شده در فصول آینده را در همین
راستا ببینیم و همگی آنها این نظریه را تأیید می نمایند .همین مقدار برای قوی بودن آن کافی است و
دانستن آن به ما کمک می کند تا مطالب ذکر شده حول مسئلۀ والیت را بهتر درک کنیم .امام حسن
عسکری علیه السالم فرمودند :انّ والیة محم ٍد وآل محم ٍد هی الغرض األقصی Cو المراد االفضل ،ما
خلق هللا أحداً من خلقه وال بعث أحداً من ر ُسلِه ااّل لیدعوهم إلی والیة محم ٍد و علیّ و خلفائه علیهم
السالم و یأخذ به علیهم العهد لیقیموا علیه و لیعمل به سائر عوا ّم األمم – 1.همانا والیت حضرت محمّد
و آل محمّد علیهم السالم ،هدف نهایی و بهترین آرزو است ،خداوند احدی از مخلوقات خود را نیافرید
و هیچ یک از رسوالن خود را نفرستاد مگر اینکه آنان را به والیت محمد و علی و جانشینانشC
دعوت کند .و با آنان عهد و پیمان بست که برنامۀ والیت اهل بیت علیهم السالم را برپا کنند تا جمیع
امت ها نیز همین برنامه را پیاده کنند.
عبارتی که شاید گفتن آن بر زخم فوق Cبیشتر نمک می پاشد این است که بگوییم ، Cما به صدقه سری
اهل بیت علیهم السالم به این دنیا آمده ایم و اگر درست عمل کنیم ،از روی صدقه سری Cآنها به
بهشت می رویم و از نعیم آن بهرۀ کافی می گیریم .این دیگاه برای کسانی که انسان و عقل او را
مصدر شناخت و عملکرد در دنیا می دانند بسیار سخت است .اگر خوانندۀ گرامی Cاین نتیجه گیری را
دوست ندارد شاید بهتر باشد که بار دیگر نوشته های این فصل را بخواند ویا به کلی کتاب را کنار
گذاشته و به آن کاری نداشته باشد .ولی آنها که کمی با این ایده مأنوس شدند به این جملۀ امیرالمؤمنین
علیه السالم دقت کنند که فرمودند C:أنا شهر رمضان ،أنا ليلة القدر ،أنا أم الكتاب ،أنا فصل الخطاب ،أنا
سورة الحمد ،أنا صاحب الصالة في الحضر والسفر ،بل نحن الصالة والصيام Cوالليالي واأليام والشهور
واألعوام ،أنا صاحب الحشر والنحر ،أنا الواضع عن أمة محمد الوزر - 2 ... Cمن ماه رمضان هستم،
من لیله القدر هستم ،من کتاب مادر(اصلی) هستم ،من فصل الخطاب هستم ،من سورۀ حمد ،و صاحب
نماز در خانه و سفر هستم ،بلکه ما نماز و روزه و شب و روز Cو ماه و سال هستیم ،من صاحب
قیامت و قربانی Cهستم ،منم که گناه امت محمد را میپوشانم...
اما آنهایی که فهمیدند داستان از چه قرار Cاست قبول می کنند که این دعا را بخوانندC:
خداوندا ! امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف ، Cدنیا و آخرت ما است .ما بردۀ آن
جناب هستیم و از پروردگار رؤوف Cمی خواهیم ما را در خدمت گزاری و شکر زندگیC
در دنیا و آخرت تحت صدقه سری آن جناب ،راهنما و کمک باشد .آمین یا رب العالمین.
23
24
فصل دوم :برنامۀ خلقت چیست؟
ون ت ْال ِجنَّ َواِإْل َ
نس ِإاَّل لِ َيعْ ُب ُد ِ َو َما َخلَ ْق ُ
در فصل اول گفته شد که هدف خلقت محبت اهل بیت علیهم السالم است .ولی پیاده کردن این هدف
می تواند اشکال مختلفی را داشته باشد .لذا باید بدانیم که برنامۀ خداوند Cچه بوده و چیست؟ متاسفانه
انسان ها گاهی به صورت زیادی Cاحساسی شده و فکر می کنند که می توانند Cفکر خدا را بخوانند.
حتی دانشمندی مثل استیفن هوکینگ که بر کرسی نیوتون نشسته بود و در زمان خودش یقینا قویترین
تئوریسین در علم فیزیک بود ،در کتاب (تاریخ زمان) خود همین را صراحتا ً بیان کرده بود .البته در
کتاب بعدی خود از ابراز چنین گزاره ای معذرت خواست .به نظر می رسد که تعدادی Cدانشمند
مسیحی توانسته بودند او را قانع کنند که گفتن اینکه ما دیگر می توانیم فکر خدا را بخوانیم ، Cحرف
بسیار گزافی است هرچند توسط Cبهترین دانشمند Cفیزیک دنیا گفته شده باشد.
در جاییکه انسان ها نمی توانند Cفکر یکدیگر Cرا بخوانند و زن ها نمی توانند حتی فکر مردها را
درست حدس بزنند – والبته برعکس آن هم درست است – و ما نمی توانیم فکر حیوانات را بخوانیمC
دیگر چه رسد به اینکه فکر جمادات را بشناسیم Cو حتی این مسئله چنان بد است که معتقديم جمادات
اصال فکر ندارند ؛ چرا فکر می کنیم که می توانیم برنامۀ خلقت را خودمان وبا عقل ناقص خود
درک کنیم؟ بله اگر بتوانیم با مراجعه به قرآن و احادیث و به طور خالصه (منابع وحی) ،چیزی
دستگیرمان شود که مورد اتفاق تعداد زیادی از علمای متقی هم برسد ، Cآنگاه شاید بتوانیم ادعا کنیم که
برنامۀ الهی را فهمیده ایم .آنچه که در این فصل عنوان کرده ایم یک برداشت شخصی Cاست که البته
بر اساس وحی و آموزش علمای متقی است .لذا است که از تمام خوانندگان گرامی استدعای واقعیC
دارم که در تصحیح مطالب ذکر شده در این فصل همکاری نموده و با جدیت اشکاالت آن را ابراز
نمایند .خداوند تمام کسانی را که چنین کاری را بکنند در کنف رعایت خود قرار دهد و آنها را با امام
زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف در دنیا و آخرت محشور Cکند.
خلقت صفت فعل است .یعنی جزو ذات الهی نیست .لذا احتمال نزدیک شدن به فهم آنچه که خدا عمل
كرده است ،وجود دارد .طبیعی است که برای اینکار توسل به ساحت پاک امام زمان عجل هللا تعالی
فرجه الشریف Cنیز الزم دارد و امیدواریم که لطف ایشان شامل حال نویسنده و خواننده بصورت
یکسان قرار گیرد تا شاید در سیر خود در فهم برنامۀ الهی کمی پیش رویم و بتوانیم تا سرحد امکان
نسبت به پیاده کردن هرچه بیشتر Cاین برنامه پیش رویم .یا علی!
در قرآن ،دو آیه است که برنامۀ هدف خلقت را آنهم به شکل کلی آن بیان کرده است .آیۀ اول ،آیۀ
56سورۀ ذاریات است که در سر فصل ذکر کردیم .در این آیه صراحتا Cبیان شده که برنامۀ خلقت با
عبادت مخلوقات خداوند باید انجام پذیرد .البته ،طبق روایات ،آیۀ دیگری بعد از این آیه آمده است
که گاها ً آن را ناسخ این آیه می دانند .آیۀ 119سورۀ هود پس از ذکر اختالف امتها و اینکه این گروه
ها هم چنان با یکدیگر Cاختالف دارند ،می فرمایدِ C:إاَّل َمنْ َر ِح َم َر ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم .مگر خداوند Cبه
آنها رحم کند ،و برای همین هم (خداوند) آنها را خلق کرده است .بنابراین ،برنامۀ خلقت سرریزC
شدن رحمت خداوند Cاست به انسانها .اجازه بدهید اول چند روایت در این زمینه را ببینیم تا نسبت به
جمع بین این معانی سخن برانیمC.
25
در روایت بسیار بلندی که امیرالمؤمنین علیه السالم در آن نسبت به قرآن مطالبی Cرا می فرمایند
نس ِإال ل َیعْ ُب ُد ِ
ون ،را با کالم دیگر خود چنین آمده است ... :و خداوند متعال آیۀ :و َما َخل ْق ُ
ت ال ِجنَّ و اِإل َ
نسخ کرد که میفرماید :ولی آنها همواره مختلفند .مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای
1
همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! .یعنی به خاطر رحمت آنها را آفرید.
ُون َق ْو َل ُهت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل لِ َیعْ ُبد ِ 1بحاراألنوار ،ج ،۹۰ص - ۱۰تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۵صَ - ۱۵۴و َنسَ َخ َق ْول ُ ُه َتعَ الَی َو ما َخلَ ْق ُ
عَ َّز َوجَ َّل َو ال یَزالُونَ م ُْخ َتلِفِینَ ِإاَّل َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم َأیْ لِلرَّ حْ َم ِة َخلَ َقهُم.
ب عَ نْ َأ ِبیعَ ْب ِدهَّللا ِ (علیه السالم) َقالَ :سَ َأ ْل ُت ُه عَ نْ َق ْو ِل هَّللا ِ َو شعَ ْی ٍCوببْنِ ُ
2بحاراألنوار ،ج ،۵ص - ۳۱۸تفسیر نورالثقلین ج ،۱۵ص -۱۵۴عَ نْ َیعْ قُ َC
ت َه ِذ ِه َبعْ دَ ت َو َق ْول ُ ُه ال یَزالُونَ م ُْخ َتلِفِینَ ِإ َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم َف َقا َل َن َزلَ ْ
اَّل ُون َقا َل َخلَ َق ُه ْم ل ِْل ِعبَادَ ِة َقا َل قُ ْل ُ
ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل ِل َیعْ ُبد ِ ما َخلَ ْق ُ
ت ِْلک.
ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل ت َأبَا عَ ْب ِد هَّللا ِ (علیه السالم) عَ نْ َق ْو ِل هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َل َو ما َخلَ ْق ُ یر َقالَ :سَ َأ ْل ُ َأ
تفسیر البرهان ج ،۱۵ص ۱۵۴عَ نْ ِبی بَصِ ٍ
3
َ َ َ َ اَّل َ ْ ُ َّ هَّللا َ ُ ْ َأ
ُون قا َل خلق ُه ْم لِ َی مُرَ ُه ْم ِبال ِعبَادَ ِة قا َل َو سَ لت ُه عَ نْ ق ْو ِل ِ عَ ز َو جَ َل َو ال یَزالونَ مُختلِفِینَ ِإ َمنْ رَ ِح َم رَ ُّبکَ َو لِذلِکَ خلق ُه ْم قا َل (علیه السالم) َ ْ ْأ َ َ َ َ ِل َیعْ ُبد ِ
َخلَ َق ُه ْم ِل َی ْفعَ لُوا مَا َیسْ َت ْو ِجبُونَ ِب ِه رَ حْ َم َت ُه َف َیرْ حَ َم ُه ْم.
26
را که حرام بوده اند ،را در مواقعی که به آنها احتیاج بوده و مصلحتی در آن وقت بوده حالل کرده
است (یعنی اگر حالل و حرام تعبدی صرف بودند ، Cبه هیچوجه نباید حکم آنها تغییر یابد ولی می
بینیم که در بعضی موارد این اجازه داده شده است) مثل اکل میته و خون و گوشت خوک ،اگر
اضطرار Cمانند جلوگیری از مرگ آن را طلب کند .سپس ایشان به روایتی Cاز امام صادق Cعلیه السالم
استشهاد می نمایند که ایشان فرمود :اگر مردم Cمی دانستند که خلقت چگونه آغاز شده است ،دونفر با
هم اختالف پیدا نمی کردند .همچنین (در روایتی Cدیگر) فرمودند :بین حالل و حرام فاصلۀ زیادی
نیست و ممکن است این دو جابجا شوند( .یعنی حاللی با تغییر شرایط جزئی به حرام تبدیل شود و
1
بالعکس)
با توجه به روایات فوق می توان چنین گفت که تعبدی که برنامه ریزی زندگانی ما بر آن گذاشته
شده ،در نهایت ،چیزی است از جنس رحمت خداوندی C.ولی برای شناخت آن باید از اصل برنامه
ریزی خداوند متعال در خلقت آگاه باشیم .و این همان کاری است که ما به دنبالش هستیم.
عبادت چیست؟
ون) خیلی واضح است .ولی مشکل در فهم ت ْال ِجنَّ َواِإْل َ
نس ِإاَّل لِ َيعْ ُب ُد ِ آیۀ 56سورۀ ذاریات ( َو َما َخ َل ْق ُ
بطون قرآن است .یک نفر وارد کتابخانۀ بزرگی Cشد و گفت :می دانید تمام این کتاب ها چه چیز را
می گویند؟ می گویند آدم خوبی Cشویدُ C.خب ،خیلی زحمت شد .اشکال در این است که انسان خوب
شدن در چیست و چگونه آن را به دست آوریم؟ Cدر اینجا هم مشکل در فهم کلمۀ عبادت است .عبادت
یعنی چه؟ آنهم عبادتی که به درد دنیا و آخرت ما هم می خورد .کسانی که بت ها را می پرستند - Cبه
عبارت خود قرآن -معتقدند که با اینکار می خواهند به خداوند Cنزدیک شوند 2.پس چرا خداوند اینکار
آنها را عبادت نمی داند؟ بلکه آنها را دروغگو و کافر خوانده است.
اگر بخواهیم Cعبادت را از پیش خودمان تعریف کنیم ،عبادت می تواند شکل های مختلفی را داشته
باشد:
خداوند می تواند Cآتش سهمناکی را روشن کند و دستور Cدهد که از آن عبور کنیم .هر که
3
زودتر Cگذشت ،انسانی بهتر و عبادت او برتر محسوب می شود.
خداوند می توانست بگوید Cکه به مجموعه ای سنگ سجده کنیم .همانگونه که از مالئکه
خواست بر حضرت آدم (ع) سجده کنند و از ما خواسته که به سوی کعبه سجده کنیم.
خداوند چیزی را به عنوان آزمایش قرار دهد و بفرماید به آن نزدیک نشویم C.مانند درخت
حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم و یا زنا .پس هرکس که تقوای بیشتری نشان داد ،
1علل الشرایع ,جلد , ۲صفحه - ۵۹۲جَ ا َءنِي ِك َتابُكَ َت ْذ ُك ُر َأنَّ َبعْ ضَ َأهْ ِل اَ ْلقِ ْبلَ ِة ي َْز ُع ُم َأنَّ هَّللَا َ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َل ْم ُي ِح َّل َشيْئا ً َو لَ ْم يُحَ رِّ مْ ُه لِ ِعلَّ ٍة
ِيل مَا حَ رَّ َم َو ضَالالً َبعِيداً َو َخسِ رَ ُخسْ ٰرانا ً م ُِبينا ً َأِل َّن ُه َل ْو َكانَ َذلِكَ لَ َكانَ جَ اِئزاً َأنْ َيسْ َتعْ ِبدَ ُه ْم ِب َتحْ ل ِ ٰ َأ ْك َثرَ مِنَ اَل َّتعَ ُّب ِد ِل ِعبَا ِد ِه ِب َذلِكَ َق ْد ضَ َّل َمنْ َقا َل َذلِكَ
ت َ َ َ َ َ ِّ ْ َ
ار ل ُه َو ِل ُر ُسلِ ِه َو كت ِب ِه َو ال ُجحُو ِد ِبالزنا َو الس َِّرق ِة َو تحْ ِر ِيم ذ َوا ِ ُ ُ َ َ ْ َ ِّ ُ ْ َ َأ
َام َو عْ م ِ صالَ ِة َو ال ِّ
َ َتحْ ِر ِيم مَا َأحَ َّل حَ َّتى َيسْ َتعْ ِبدَ ُه ْم ِب َترْ كِ اَل َّ
َال ال ِبرِّ كلهَا َو اِإْلنك ِ صي ِ
ْط َل هَّللَا ُ َتعَ الَى ِيل َو اَل َّتحْ ِر ِيم اَل َّتعَ ُّب ُد الَ غَ ْي ُرهُ َف َكانَ َكمَا َأب َ ْ ْ ْ ُأْل َأ
ِ ل حْ َّ
ت لَ ا ِي ف ُ
ة َّ ل عِ ل َ ا ِ] ذِإ [ إذا ق ِ ل خَ ل َ ا ء
ُ ا َ
ن َ
ف و
ِ ِ َيرب د ْ َّ
ت لَ ا ُ
د ا سَ َ
ف َا
ه ِي ف ُور اَلَّتِي
ار ِم َو مَا ْش َب َه َذلِكَ مِنَ اَ م ِ اَ ْلمَحَ ِ
ِب ِه َق ْو َل َمنْ َقا َل َذلِكَ ِإ َّنا َوجَ ْد َنا ُك َّل مَا َأحَ َّل هَّللَا ُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َففِي ِه صَ الَ ُح اَ ْل ِعبَا ِد َو َب َقاُؤ ُه ْم َو َل ُه ْم ِإلَ ْي ِه اَ ْلحَ اجَ ُة اَلَّتِي الَ َيسْ َت ْغ ُنونَ عَ ْنهَا َو َوجَ ْد َنا اَ ْلمُحَ رَّ َم
ت اَ ْلحَ اجَ ِة لِمَا فِي ِه مِنَ مِنَ اََأْل ْشيَا ِء الَ حَ اجَ َة ِب ْال ِعبَا ِد ِإلَ ْي ِه َو َوجَ ْد َناهُ ُم ْفسِ داً دَاعِ يا ً اَ ْل َف َنا َء َو اَ ْل َهالَكَ ُث َّم رَ َأ ْي َناهُ َتبَارَ كَ َو َتعَ الَى َق ْد َأحَ َّل َبعْ ضَ مَا حَ رَّ َم فِي َو ْق ِ
صالَ ِح َو اَ ْلعِصْ َم ِة َو دَ ْف ِع ت مِنَ اَل َّ طرَّ ِإلَ ْيهَا اَ ْلمُضْ َطرُّ ِلمَا فِي َذلِكَ اَ ْل َو ْق ِ ت َنظِ يرَ مَا َأحَ َّل مِنَ اَ ْل َم ْي َت ِة َو اَلدَّم َو لَحْ م اَ ْل ِخ ْنزير ِإ َذا اُضْ ُ صالَ ِح فِي َذلِكَ اَ ْل َو ْق ِ اَل َّ
ِ ِ ِ ِ
َّت عَ ْن ُه َأ َ ْ
ان َو حَ رَّ َم مَا حَ رَّ َم ِلمَا فِي ِه مِنَ اَل َفسَ ا ِد َو لِذلِكَ َوصَ فَ فِي ِك َت ِاب ِه َو د ْ ْدَ ب ت َف َك ْيفَ نَّ اَل َّدلِي َل عَ لَى َأ َّن ُه َل ْم ُي ِح َّل الَّ ِلمَا فِي ِه مِنَ اَ ْل َمصْ لَحَ ِة ِلَأْل ِ َواَ ْلم ْ
ِ ِإ ِإ
ْ ْ َ
ان َو َق ْول ُه عَ ل ْي ِه ال َّسالَ ُم ل ْيسَ َب ْينَ اَلحَ الَ ِل َو اَلحَ رَ ِام َ ُ ْ َ ْ ْ ْ ْ َ َ
ُرسُل ُه َو حُجَ ُج ُه َكمَا َقا َل بُو عَ ْب ِد ِ عَ ل ْي ِه ال َّسالَ ُم ل ْو َيعْ ل ُم اَل ِعبَا ُد َك ْيفَ َكانَ ب َْد ُء اَل َخل ِق مَا اِخ َتلفَ اِث َن ِ َ هَّللَا َأ ُ
ِإالَّ َشيْ ٌء يَسِ ي ٌر يُحَ وِّ ل ُ ُه مِنْ َشيْ ٍء ِإلَى َشيْ ٍء َفيَصِ ي ُر حَ الَالً َو حَ رَ اما ً
َ 2والَّذِينَ ا َّت َخ ُذوا مِن دُو ِن ِه َأ ْولِيَاء مَا َنعْ ُب ُد ُه ْم ِإاَّل لِ ُي َقرِّ بُو َنا ِإلَى هَّللا ِ زلفى ِإنَّ َ َيحْ ك ُم َب ْين ُه ْم فِي مَا ُه ْم فِي ِه يَختلِفونَ ِإنَّ َ َي ْهدِي َمنْ ه َُو كاذِبٌ كفا ٌر
َّ َ َ اَل هَّللا ُ َ ْ َ ُ هَّللا َ ْ ُ
3به روایات عالم ذر مراجعه نمایید
27
و به انواع و اشکال مختلف خود را از آن درخت و یا هر درختی شبیه آن ،خود را دورC
1
نگهداشت ،عبادت بهتری را کرده است.
عبادت می تواند این باشد که خداوند Cهمه را جمع کند و بپرسد من کیستم؟ Cآنکس که درست و
2
سریعتر جواب داد عبادت بهتری را کرده است.
در واقع ،خداوند تمام موارد فوق Cرا انجام داده است و این مثال ها واقعی Cهستند .ولی عبادتی که
خداوند برای زندگی ما در این دنیا خواسته چیز دیگری است که در فصول آینده بدان می پردازیم.
روایت امام رضا علیه السالم را در باال دیدیم .ایشان فرمودند C:عبادت می تواند این باشد که خدا
بفرماید زنا و یا دزدی کنید! ولی خداوند این کارهای زشت و مخالف خلقت را از انسان نخواسته
است .بلکه چیزهایی Cرا خواسته که دوام زندگی Cما در دنیا و مهمتر Cاز آن در آخرت را با خود داشته
باشد .پس برای یافتن آن به روایات مراجعه می کنیم.
امام حسن عسکری عليه السالم می فرمایند :عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست ،بلكه
3
عبادت تفكر و انديشه بسيار در قدرت بی منتهای پروردگار Cو آفريده های او است.
روایتی از امام حسین علیه السالم آمده که بسیار مفید است و در واقع رمز گشایی از برنامۀ الهی را
می نماید .ایشان فرمودند :ای مردم! Cخداوند Cبندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را بشناسند C.و
هنگامی که او را بشناسند( Cبه طور طبیعی) او را عبادت می کنند 4.وقتی Cاو را پرستیدند از پرستش
دیگران دست می کشند .مردی عرض کرد :ای پسر رسول خدا ،پدر و مادرم Cفدایت! معنی معرفت
خدا چیست؟ حضرت فرمود :درهر زمانی ،اهل آن زمان نسبت به امام زمان خودشان معرفت و
شناخت کافی Cداشته باشند که اطاعتش بر آنها واجب می باشد 5.عجب روایتی! چند نفر را می شناسید
که بداند برنامۀ خلقت که عبادت باشد یعنی شناخت خدا و برای شناخت خدا باید امام را شناخت؟ آیا ما
امام را اینگونه می شناسیم؟
در دعای عصر غیبت هم ارتباط بین شناخت دین و عبادت را با ائمۀ اطهار Cبه گونه ای دیگر بیان
عرف َرسولَکَ ،اللّهُم عرِّ فنی َرسولک می نماید :اللّهم عرّفنی نفسک فا ّنک ان لَم ُت َعرّفنیَ Cنف َسک لَم اَ ِ
فا ّنک اِن لم ُتعرِّ فنی Cرسولک لم اَعرف ح ّجتکَ ؛ اللّهُم َعرِّ فنی Cحجّ تِک فا ّنک اِن لم ُتعرِّ فنی Cحُجّتک
ضللت عن دینی - .6خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی ،پیامبرت را ُ
نخواهم شناخت .خداوندا! Cرسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را ،به من نشناسانی ،حجّ تت
را نخواهم شناخت .خداوندا! ح ّجت خودت را به من بشناسان که اگر حجّ تت را به من نشناسانی ،از
دین خود گمراه خواهم شد.
حال فقط برای اینکه چشمه ای از مباحث این کتاب را نشان داده باشیم ،به پیروی از توصیۀ امام
صادق علیه السالم ،یک روایت را در زمینۀ چگونگی Cخلقت را بیان می کنیم .طبیعی است این
1مثل درخواست خداوند متعال از حضرت آدم (ع) و حوا – به آیۀ 35سورۀ بقره مراجعه نمایید.
2در روایت بحار األنوار ،ج 15؛ ص 27چنین آزمایشی ذکر شده است.
امر هللا .مستدرك الوسائل ،جلد ،11صفحه 184 ّيام و الصّلو ِة و ا ّنما العبادَ ةُ كثرةُ ال ّتف ُّكر في ِ 4لَيسَت العِبادَ ةُ كثرةُ الص ِ
3
خود این عبارت امام نشان می دهد که نسخ به معنای از بین رفتن نیست Cبلکه نوعی معنای تفسیری دارد و به معنای خشک تعبدی نیست.
امام صادق علیه السالم نیز این تفسیر را بیان کرده اند و فرمودندِ :ل َیعْ بُدونَ َأیْ لِ َیعْ ِرفُون – .تفسیر روض الجنان و روح الجنان فى
تفسيرالقرآن ،ابوالفتوح رازى ،ج ،18ص – 115همچنین روایت است که اول عبادة هللا معرفته -توحید صدوق ،ص 34
5علل الشرایع ،ج ،۱ص /۹تفسیر نورالثقلین ،ج ،۱۵ص - ۱۵۴عَ نْ َأ ِبیعَ ْب ِدهَّللا ِ (علیه السالم) َقالََ :خرَ جَ ْالحُسَ یْنُ بْنُ عَ لِیٍّ (علیه السالم) عَ لَی
َأصْ حَ ِاب ِه َف َقا َل َأ ُّیهَا ال َّناسُ ِإنَّ هَّللا َ جَ َّل ذ ِْک ُرهُ مَا َخلَقَ ْال ِعبَادَ ِإاَّل لِ َیعْ ِرفُوهُ َفِإ َذا عَ رَ فُوهُ عَ َبدُوهُ َفِإ َذا عَ َبدُوهُ اسْ َت ْغ َن ْوا ِب ِعبَادَ ِت ِه عَ نْ عِ بَادَ ِة َمنْ سِ َواهُ َف َقا َل لَ ُه رَ ُج ٌل
ُأ
َان ِإمَا َم ُه ُم الَّذِی َی ِجبُ عَ لَی ِْه ْم َطاعَ ُته. ُول هَّللا ِ ِبَأ ِبی َأ ْنتَ َو مِّی َفمَا َمعْ ِر َف ُة هَّللا ِ َقا َل َمعْ ِر َف ُة َأهْ ِل ُک ِّل َزم ٍ یَا ا ْبنَ رَ س ِ
6کمال الدین ،ج ،2ص 343
28
روایت همۀ جوانب را نپوشانده است ولی چشمه ای از نکاتی را که باید به آنها توجه نماییم Cآورده
است .لذا به این حدیث می پردازیمC:
امام باقر Cعلیه السالم فرمودند C:وقتی Cخداوند متعال نسل آدم را از پشت او بیرون کشید تا برای
خداوندی خودش و پیامبری همۀ پیامبران از آنها عهد و پیمان بگیرد اوّ لین چیزی که از آنها عهد و
پیمان گرفت پیامبری محمّد بن عبدهللا صلی هللا علیه و آله وسلّم بود .سپس خداوند Cبه آدم علی نبینا و
آله وعلیه السالم فرمود :نگاه کن چه میبینی؟ Cحضرت آدم (ع) به نسل خود نگاه کرد و آنها را مانند
ذ ّرههای کوچکی Cدید که آسمان را پر کردهاند .حضرت آدم (ع) عرض کرد :پروردگارا! Cنسل من
چقدر زیاد است! و برای چه کار بزرگی آنها را آفریدهای و منظور تو از گرفتن میثاق از آنها
چیست؟ 1خداوند Cفرمود :مرا بپرستند و چیزی را شریک من نخوانند و به پیامبران ایمان آورند و از
آنها پیروی کنند .حضرت آدم علیه السالم عرض کرد :پروردگارا! چرا بعضی از ذرّ ات را بزرگترC
میبینم و برخی از آنها دارای نور بیشتری Cهستند و بعضی از آنها کم نور میباشند و برخی Cاز آن
ها اصالً نور ندارند؟ Cخداوند Cتبارکوتعالی Cفرمود :اینگونه آنها را خلق کردم تا در همۀ حاالت
آنها را بیازمایم .حضرت آدم عرض کرد :پروردگارا! آیا به من اجازه میفرمایی چیزی بگویم؟
خداوند ع ّزوج ّل فرمود :بگو! همانا روح تو از روح من است امّا طبیعت تو برخالف طبیعت وجودی
من است .حضرت آدم علیه السالم عرض کرد :پروردگارا! اگر آنها را در یک شکل و قیافه و در
یک اندازه و یک طبیعت و یک سرشت و رنگهای یکسان و عمرهای یکسان و روزی Cمشابه خلق
کرده بودی ،برخی از آنها بر برخی دیگر سرکشی Cنمیکردند Cو بین آنها حسادت و دشمنی Cایجاد
نمیشد و در هیچ یک از چیزها با هم اختالف پیدا نمی کردند! خداوند متعال فرمود :به کمک روح
اطالع نداری .من آن آفرینندۀ من سخن گفتی ولی به خاطر ضعف طبع خودت چیزی گفتی که از آن ّ
دانا هستم با علم و دانش خودم در آفرینش آنها تفاوت ایجاد کردم و با مشیّت خودم ،امر من در
آنها جاری Cو ساری است و با تدبیر و تقدیر من تغییر و تحوّ ل پیدا میکنند .هیچ تغییری در
ون و بهشت را برای کسی خلق کردم Cکه مرا ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْن َ
س لِ َیعْ ُب ُد ِ آفریدگان من نیستِ .إ َّن َما َخلَ ْق ُ
میپرستد Cو از من و پیامبران من اطاعت می کند و به هیچ کس و هیچچیز توجّ ه نمی کنم .آتش را
برای کسی خلق کردم که به من کافر شود و از من سرپیچی Cکند و از پیامبران من (علیهم السالم)
اطاعت نکند و به کار دیگری تو ّجه ندارم .تو را و نسل تو را آفریدم Cبدون اینکه به تو و به آنها
نیازی داشته باشم .فقط به این دلیل تو و نسل تو را آفریدم Cتا آنها را بیازمایم Cکه کدام یک از شما در
خانۀ دنیا و در زندگیتان و قبل از مردنتان در عملکرد بهتر هستید و همچنین دنیا و آخرت و زندگی
و مرگ و اطاعت و نافرمانی و بهشت و جه ّنم را خلق کردم .در تقدیر و تدبیر خودم اینگونه خواستم
و با دانش نافذ خودم مابین چهرههایشان و بدنهایشان و رنگهایشان و عمرهایشان و روزیهایشان و
عباداتشان و گناهانشان فرق Cگذاشتم .در نتیجه بعضی Cاز آنها را خوشبخت و برخی دیگر را بدبخت،
بعضی را بینا و برخی را نابینا ،برخی را کوتاه و برخی دیگر را بلند ،بعضی را زیبا و بعضی دیگر
را زشت ،برخی را دانا و برخی دیگر را نادان ،برخی Cرا بینیاز و بعضی دیگر را نیازمند ،برخی
را فرمانبردار Cو بعضی دیگر را نافرمان ،برخی را صحیح و سالم و بعضی Cدیگر را مریض و
برخی را دارای نقص عضو و برخی دیگر را بدون عیب و نقص آفریدم تا شخص صحیح و سالم به
آنکه دچار بیماری Cاست بنگرد و به خاطر سالمتی خود مرا ستایش کند و آنکه دچار عیب و نقص
است به شخص صحیح و سالم نگاه کند و مرا بخواند Cو از من بخواهد که به او سالمتی بدهم و بر
آزمایش من بردبار Cباشد تا بخشش فراوان خود را نصیب او گردانم .بینیاز به نیازمند بنگرد و مرا
سپاس گوید و شکر من بهجا آورد و نیازمند به بینیاز بنگرد و مرا بخواند و از من بخواهد .مؤمن
نسبت به عالم ذر و میثاقی که خداوند گرفته در فصل چهارم توضیح بیشتری را داده ایم. 1
29
به کافر Cبنگرد و به خاطر هدایتش مرا سپاس گوید .اینگونه آنها را خلقکردم تا در راحتی و سختی
و در خوشی و ناخوشی و در آنچه که بدانها سالمتی Cدادم و در آنچه آنها را آزمودم Cو در آنچه که
بدانها بخشیدم و در آنچه که آنها را بازداشتم ،آنها را بیازمایم .من آن خداوند قادر و توانا هستم و
بر عهدۀ من است که تمام چیزهایی را که مق ّدر گردانیدهام ،با تدبیر خود انجام دهم و بر عهدۀ من
است آنچه را که خواستهام تغییر Cدهم و مق ّدم گردانم آنچه را که در آخر قرار دادهام و به تأخیر اندازم
آنچه را که مق ّدم داشتهام و من خدای واحد هستم و آنچه را که بخواهم انجام میدهم .در مقابل آنچه
1
انجام میدهم پاسخگو نیستم ولی من از آفریدگان خود به خاطر کارهایشان Cبازخواست میکنم.
آیا متوجه تفاوت تفکر انسانی با خواست خداوندی Cشدید؟ انسانهای خوب نوعا ً لیبرال هستند و دوست
دارند که همه را یکسان ببینند و از وجود Cظلم و خالف و دعوا بین انسانها رنج می برند .در حالیکه
خداوند برای دنیا همین را خواسته تا به اهدافی باالتر برسد .این ما هستیم که باید با بررسی روایات
بفهمیم که این اهداف عالی تر چه هستند؟ هر چه باشند از خداوند Cحکیم و علیم و مهربانی Cصادر شده
و خالصه چیز خوبی هستند .البته ما باید وجه خوبی در آنها را نیز بیابیم.
نکتۀ جالبتر این است که ما نوعا ً از وجود اختالف طبقاتی بین پولدار و فقیر و توانا و ضعیف نیز
رنج می بریم .ولی بهتر است بدانیم که در آخرت این اختالف طبقاتی به مراتب بیشتر است .بنابراین،
فکر نکنیم که در بهشت ،همه یکسان هستند .بلکه اختالف طبقاتی بهشت (وحتی جهنم) از دنیا به
ضض ُه ْم َعلَى َب ْع ٍ ف َف َّ
ض ْل َنا َب ْع َ مراتب بیشتر Cاست .این را آیۀ 21سورۀ اسراء بیان می کند :ان ُظ ْر َك ْي َ
ت َوَأ ْك َب ُر َت ْفضِ يالً – بنگرید Cکه چگونه بعضی ها را بر بعضی برتری داده ایم .در َولَآلخ َِرةُ َأ ْك َب ُر َد َر َجا ٍ
آخرت درجات (اختالفات طبقاتی) بزرگتر Cو اختالف ها (فاصلۀ طبقاتی) بیشترند .بنابراین ،عقل به
هیچوجه نمی تواند نسبت به برنامۀ الهی در این خلقت و حتی در این دنیا نظر دهد .راه درست این
است که کنکاش نماییم و هرچه بیشتر Cروایت های مناسبی که از این اسرار سخن می رانند را بیابیمC.
1کافی ،ج ،۲۲ص / ۸تفسیر البرهان ج ،۱۵ص – ۱۵۶قال الباقر(علیه السالم)ِ -إنَّ هَّللا َ عَ َّز َوجَ َّل لَمَّا َأ ْخرَ جَ ُذرِّ یة آدَ َم (علیه السالم) مِنْ َظه ِْر ِه
ُوبیَّةلَ ُه َو ِبال ُّنبُوَّ ة لِکُ ِّل َن ِبیٍّ َفکَانَ َأوَّ َل َمنْ َأ َخ َذ َل ُه عَ لَی ِْه ُم ْالمِی َثاقَ ِب ُنبُوَّ ِت ِه مُحَ َّم ُد ْبنُعَ ْب ِد هَّللا ِ (صلی هللا علیه و آله) ُث َّم َقا َل هَّللا ُ اق ِبالرُّ ب ِ ِل َیْأ ُخ َذ عَ لَی ِْه ُم ْالمِی َث َC
ُ َ ْ َأ َ
ظرْ مَا ذا ترَ ی قا َل فنظرَ آدَ ُم (علیه السالم) ِإلی ذرِّ َّی ِت ِه َو ُه ْم ذرٌّ قد َمل وا ال َّسمَا َء قا َل آدَ ُم (علیه السالم) یَا رَ بِّ مَا کثرَ ذرِّ َّیتِی َو َُئ ْ َ َ ُ َ َ َ َ َ َ َ عَ َّز َوجَ َّل ِآلدَ َم ا ْن ُ
َأِلمْ ٍر مَا َخلَ ْق َت ُه ْم َفمَا ُت ِری ُد ِم ْن ُه ْم ِبَأ ْخذِکَ ْالمِی َثاقَ عَ لَی ِْه ْم؟ َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َو جَ َل َیعْ ُبدُو َننِی ال ُی ْش ِر ُکونَ ِبی َشیْئا ً َو یُْؤ ِم ُنونَ ِب ُر ُسلِی َو َی َّت ِبعُو َن ُه ْم َقا َل آدَ ُم (علیه
ض َو َبعْ ضَ ُه ْم لَ ُه ُنو ٌر َکثِی ٌر َو َبعْ ضَ ُه ْم َل ُه ُنو ٌر َقلِی ٌل َو َبعْ ضَ ُه ْم لَ ْیسَ لَ ُه ُنو ٌر َف َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل الذرِّ َأعْ َظ َم مِنْ َبعْ ٍ السالم) یَا رَ بِّ َفمَا لِی َأرَ ی َبعْ ضَ َّ
َک َذلِکَ َخلَ ْق ُت ُه ْم َأِلبْل ُ َو ُه ْم فِی ُک ِّل حَ االت ِِه ْم َقا َل آدَ ُم (علیه السالم) یَا رَ بِّ َف َتْأ َذنُ لِی فِی ْالکَاَل ِم َفَأ َتکَلَّ َم َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل َتکَلَّ ْم َفِإنَّ رُوحَ کَ مِنْ رُوحِی َو
ان َواحِدَة َو َأعْ م ٍ
َار ال َوا ِح ٍد َو َق ْد ٍر َوا ِح ٍد َو َط ِبیعَ ة َواحِدَة َو ِج ِبلَّة َواحِدَة َو َأ ْل َو ٍ َط ِبیعَ َتکَ{ Cمِنْ } ِخاَل فِ َک ْی ُنو َنتِی َقا َل آدَ ُم یَا رَ بِّ َفلَ ْو ُک ْنتَ َخلَ ْق َت ُه ْم عَ لَی ِم َث ٍ
اخ ِتاَل فٌ فِی َشیْ ٍء مِنَ اَأْل ْشیَا ِء َقا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل یَا آدَ ُم ض َو لَ ْم َیکُنْ َب ْی َن ُه ْCم َتحَ ا ُس ٌد َو اَل َتبَا ُغضٌ َو اَل ْ ض ُه ْم عَ لَی َبعْ ٍ سَوا ٍء َل ْم َیب ِْغ َبعْ ُ اق َ َواحِدَة َو َأرْ َز ٍ
َ
ِیه ْم مْ ِری َو ِإلی َأ ت َب ْینَ َخلق ِِه ْم َو ِبمَشِ یَئ ِتیَ Cیمْ ضِ ی ف ِ ْ ْ َ ْ ْ ْ َأ
ِبرُوحِی َن َط ْقتَ َو ِبضَ عْ فِ ط ِبیعَ ِتکََ Cتکَلفتَ مَا عِ ل َم لکَ ِب ِه َو َنا ال َخال ُِق العَ الِ ُم ِبعِلمِی َخالف ُ َ ْ اَل ْ َّ َ
ُأ
ت ْالجَ ّنة ِل َمنْ طاعَ نِی َو عَ بَدَ نِی ِمن ُه ْم َو اتبَعَ ُر ُسلِی َو بَالِی َو َأ
اَل َّ ْ َ ُون َو َخلَ ْق ُ ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ لِ َیعْ ُبد ِ َاخلَ ْق ُِیری صَ اِئرُونَ اَل َت ْبدِی َل ل َِخ ْلقِی ِإ َّنم َ یری َو َت ْقد ِ َت ْد ِب ِ
َخلَ ْقت النارَ لِ َمنْ کفرَ ِبی َو عَ صَ انِی َو ل ْم َیت ِبعْ ُر ُسلِی َو بَالِی َو خلقتکَ َو خلقت ذرِّ َّیتکَ مِنْ ی ِْر فاقة ِبی ِإل ْیکَ َو ِإلی ِْه ْم َو ِإنمَا خلقتکَ َو خلقت ُه ْم
ُ ْ َ َ ُ ْ َ َ َّ َ َ َ َ غَ َ ُ ُ ْ َ َ ُ ْ َ َ ُأ اَل َّ َ َ َ َّ ُ
الطاعة َو ْال َمعْ صِ یة َو ت ال ُّد ْنیَا َو اآْل خِرَ ة َو ْالحَ یَاة َو ْالم َْوتَ َو َّ َأ َأ َأ َأِل
ار ال ُّد ْنیَا فِی حَ یَا ِتکُ ْم َو َق ْب َل َممَا ِتکُ ْم َفل َِذ ِلکَ َخلَ ْق ُ بْلُ َوکَ َو بْل ُ َو ُه ْم ُّیکُ ْم حْ سَنُ عَ َماًل ،فِی دَ ِ
َار ِه ْم َو َأرْ َزاق ِِه ْم َو َطاعَ ت ِِه ْم ِ م عْ ت َب ْینَ ص َُور ِه ْم َو َأجْ سَ ام ِِه ْم َو َأ ْل َوان ِِه ْم َو َأ
ِ ُ ْ
ف َ ل ا َ
خ م
ِْ ِیه ف ذ
ِ ف
ِ ا َّ
ن ال ِیَ م ْ
ِلع ب
ِ و َ ی یر
ِ ِ ب ْ
د تَ و َ ی ِیر
ِ د ْ
ق َ
ت ِی ف ُ
ت د ْ رَ َأ ک
َ ل
ِ َ
ذ ک َ وَ ارَ َّ
ن ال و َ ة ّ
ن جَ ْال
الط ِوی َل َو ْالجَ مِی َل َو ال َّدمِی َم َو ْالعَ الِ َم َو ْالجَ ا ِه َل َو ْالغَ نِیَّ َو ْال َفقِیرَ َو ت ِم ْن ُه ُم ال َّشقِیَّ َو ال َّسعِیدَ َو ْالبَصِ یرَ َو اَأْلعْ مَی َو ْال َقصِ یرَ َو َّ َو َمعْ صِ َیت ِِه ْم َفجَ عَ ْل ُ
ظ ُر الَّذِی صحِی ُح ِإلَی الَّذِی ِب ِه ْالعَ اهَة َف َیحْ َم ُدنِی عَ لَی عَ افِ َی ِت ِه َو َی ْن ُ ظ ُر ال َّ الزمَا َنة َو َمنْ اَل عَ اهَة ِب ِه َف َی ْن ُ صحِیحَ َو ال َّسقِی َم َو َمنْ ِب ِه َّ ْالمُطِ یعَ َو ْالعَ اصِ یَ َو ال َّ
ِیر َف َیحْ َم ُدنِی َو َی ْشکُ ُرنِی َو ق َ
ف ْ
ال ی َ ل ِیُّ ن غَ الْ ر ُ ظ ُ نْ ی
َ وَ اِئی َ
عَط لَ یز جَ ه
ُ ب
ُ ِیث العَ اهَة لَی الصَّ حِیح َفی َْدعُونِی َو َیسْ َألُنِی َأنْ ُأعَ افِ َی ُه َو َیصْ ب ُر عَ لَی َباَل ِئی َفُأ ِب ِه ْ
ِ ِإ ِ ِ ِ ِإ
ُ َأِل ُ ْ َ َ ُ َ
ظ ُر ال َفقِی ُر ِإلی الغَ نِیِّ َفی َْدعُونِی َو َیسْ لنِی َو َینظ ُر المُْؤ مِنُ ِإلی الکَاف ِِر َف َیحْ َم ُدنِی عَ لی مَا هَدَ ْیت ُه َفلِذلِکَ َخلقت ُه ْم بْل َو ُه ْم فِی السَّرَّ ا ِء َو الضَّرَّ ا ِء َو فِیمَا ْ َ ْ ُ ْ ُ َأ ْ َ ْ َی ْن ُ
َ ُأ َأ ُ َ ُ َ
یه ْم َو فِیمَا مْ ن ُع ُه ْم َو نا ُ ال َملِکُ القا ِد ُر َو لِی نْ مْ ضِ یَ جَ مِیعَ مَا قدَّرْ ت عَ لی مَا دَ بَّرْ ت َو لِی نْ غَ یِّرَ مِنْ ذلِکَ َأ َأ َ ْ ْ هَّللا َ َأ َ َأ ُأ َ َأ ُأ
ِیه ْم َو فِیمَا عْ طِ ِ ِیه ْم َو فِیمَا ْبتل ِ عَ اف ِ
ْ َ َأ َأ َ َأ ْ َأ َأ ُأ اَل ُ ُأ
مَا شِ ت ِإلی مَا شِ ت َو قد َم مِنْ ذلِکَ مَا خرْ ت َو َؤ خرَ مِنْ ذلِکَ مَا قدَّمْت َو نا ُ الفعَّا ُل ِلمَا ِرید سْ ُل عَ مَّا فعَ ُل َو نا سْ ُل خلقِی عَ مَّا ُه ْم َ ْ هَّللا َ َأ ُ َ َ ِّ ُأ ُ َّ َأ َ ِّ َ ُأ ُ ْئ َ ُ ْئ
َفاعِ لُونَ
30
کلمۀ (عبادت) در لغت به چه معنا است؟
قرآن مجید برای تمام نسل های انسانی آمده است و واقعا ً یک معجزه است .لذا هر حرف آن با این دید
انتخاب شده است .بنابراین ،ما باید نه فقط در کلمات انتخاب شدۀ قرآنی حساس باشیم ،بلکه به
حروف انتخاب شدۀ آن هم حساسیت نشان دهیم و دقت کنیم که چرا قرآن کریم فالن لفظ را انتخاب
کرده و چرا به آن صورت آورده شده است.
در اینجا نیز می گوییم که خداوند می توانست به جای کلمۀ یعبدون ،چیز دیگری Cانتخاب کند 1.ولی
این انتخاب باید معناهای دیگری هم داشته باشد .مالحظه کردیم Cکه امام صادق و امام حسین علیهما
السالم فرمودند Cکه لیعبدون به معنای لیعرفون است .ولی آیا ممکن است معانی دیگری هم که در
رابطه با والیت باشد ،از آن استخراج کنیم؟ برای اینکار به کتب معاجم لغت عربی مراجعه نمودیم و
معانی زیر را برای ریشۀ (ع ب د) یافتیمC:
راغب اصفهانی در مفردات کمی مشروح سخن می راند ولی خالصۀ آن این است که عبودیت یعنی
اظهار کوچکی و ذلت ولی عبادت از این هم بیشتر Cاست زیرا نهایت خواری است که مخصوص
خداوند متعال می باشد.
در کتاب شرح زیارت جامعه آمده است که عبد به سه معنا آمده است:
اول :بردۀ شرعی .انسانی که می توان او را خرید و فروش Cنمود .مانند آیۀ 178سورۀ بقره که می
فرمایدْ :ال َع ْب ُد ِب ْال َع ْب ِد – برده مقابل برده و آیۀ 75نحل :و َعبْداً َممْ لُوکا ً اٰل َی ْق ِد ُر َع ٰ
لی َشیْ ٍء – بردۀ
خریداری Cشده ای که توانی (اراده ای) بر چیزی ندارد.
دوم :بندۀ مخلوق خداوند .این مورد فقط برای خدا می باشد .مانند آیۀ 93مریمِ :إنْ ُک ُّل َمنْ فِی
ض ِإاّٰل آتِی الرَّ حْ ٰم ِن َعبْداً – هر که در آسمانها و زمین است ،نزد خدا به صورت Cبنده
ت َو اَأْلرْ ِ
الس َّٰم ٰاوا ِ
می آید.
سوم :بردۀ عبادت و خدمت .و این ها هم می توانند Cبرای خدا عبادت کنند مانند َ ْاذ ُکرْ َعب ْٰدَنا َأی َ
ُّوب
ان َعبْداً َشکُوراً (اإلسراء )3 /و در اغلب آیات قرآنی Cکه در آن عبد آمده است؛ و (صِ ،)41 /إ َّن ُه ٰک َ
می توانند بردۀ دنیا باشند .امام صادق علیه السالم فرمودند :مردم سه گونه خدا را می پرستندC:
گروهی خدا را از ترس عبادت می کنند .این گروه مانند برده ها هستند .گروهی خدا را برای به دست
آوردن ثواب عبادت می کنند .این گروه مانند تجارهستند C.و گروهی خدا را از روی دوست داشتن
2
عبادت می کنند .این گروه مانند آزاده ها هستند که این نوع بهترین نوع عبادت است.
ودر لغتنامۀ زبان عربی معاصر آمده است:
ال َع ْب ُد :الرَّ قيق Cمملوك غير حُرّ ،إنسان يُباع ويُشترى – بردۀ غیر آزاد ،انسانی که خرید و فروش می
شود.
ال ِع َبا َدةُ :الخضوع لإلله على وجْ ه التعظيم – Cتواضع برای خدا با هدف تعظیم Cآن جناب
عِ َبا َد َة اَألصْ َنام : Cال َّت َعلُّ ُق ِباَألصْ َن ِCام َو َت َع ُّب ُد َها َو َ
الولَ ُع ِب َها – پیوستگی Cبه بت ها و عبادت کردن آنها و
دلبستگی به آنها.
مثال لیطیعون ،یا لیعرفون ،یا لیوحّ دون ،یا لیکبّرون ،یا لیسبّحون ،یاغیره به کار برد که همگی اینها هم تعبد است. 1
31
تا اینجا معنای عبادت برای ما آشنا بود .ولی همین کتاب لغت ،معنای دیگری را برای تعبّد آورده
است.
ونحوه ذلَّه ومهَّده -:شوار ُCع معبَّدةٌ – 1 .عبّد به معنای ذلیلش کرد و آن را آماده ساخت.
َ عبَّد َّ
الط َ
ريق
مثل عبارت شار ٌع معبّده که به معنای خیابانی Cکه کف آن را کوبیده اند و آماده می باشد.
َتعبيد الطريق -هموار كردن راه ،صاف كردن ،زمينه را آماده كردن ،تعريض راه ،زمينهسازی ،
آماده سازی
َط ِريق غير ُم َعبَّدة -2جادۀ آسفالت نشده
حتی ماشین ( )Rollerکه جاده را می کوبد و صاف می کند را عابد می خوانند.
بنابراین ،می توان گفت که انتخاب کلمۀ یعبدون می تواند معنایی بیش از یعرفون و یا عبادت خشک
داشته باشد .به نظر می رسد عبادت یعنی معرفتی همراه با برنامه ریزی و آماده سازی برای کسب
زمان خود ،نقش مهمی را در آن ایفا می کند .ما به
ِ رحمت خداوند .معرفتی Cکه در آن ،شناخت امام
همین مقدار به عنوان یک مقدمه آن را بیان کردیم تا بعدها از آن استفاده کنیم .اینک به بیان تعدادی
مقدمۀ دیگر می پردازیم.
46بقره 3
93انبیاء 4
32
ح ِإلَى َر ِّب َك َكدْ ًحا َف ُماَل قِي ِه .ای انسان تو در حالت حرکت به سوی پروردگارت هستی و
سانُ ِإ َّن َك َكا ِد ٌ
اِإْلن َ
این حرکت ادامه دارد تا هنگامی که به لقای او نایل شوی.
اما در میان راه ها ،یک راه است که مستقیم و شاهراه است و راه سعادت و راه اختیاری؛ یعنی
راهی است که انسان باید آن را برگزیند .به این راه (صراط مستقیم) می گویند و ما هر روز ، Cاقال
اط الَّذ َ
ِين 10بار در نمازهای Cواجب خود از خداوند Cمی خواهیم که ما را در این راه قرار Cدهد :صِ َر َ
ين .1امام صادق Cعلیه السّالم می فرمایندْ :ال َم ْغض ُC
ُوب يه ْم َوالَ الضَّالِّ َ
ب َعلَ ِير ال َمغضُو ِ مت َعلَ ِ
يه ْم َغ ِ َأن َع َ
ارى .بنابراین ،صراط به هر راه اصلی ای گفته می شود Cو 2
ين ْال َيهُو ُد َو ال َّن َ
ص َ َعلَي ِْه ْم ال ُّنصَّابُ َو الضَّالِّ َ
فقط مستقیم آن که همان راه کسانی است که خداوند به آنها نعمت داده و امیرالمؤمنین علیه السالم
بهترین مصداق Cآن است ،اطالق می شود و راه های انحرافی مثل آنهائی که خداوند بر آنها غضب
کرده است مثل سنی های ناصبی Cو یا آنهائی که گمراه شده اند مثل یهود و نصاری Cراه های دیگری
هستند که از خداوند می خواهیم ما را از آنها بیرون آورد.
این خالصه ای بود از مفهوم راه .راهی که شروع آن از خلقت انسان است و تا روز قیامت ادامه
دارد .راهی که از جنس شناخت است و رابطه ای محکم با ائمۀ اطهار علیهم السالم دارد .بنابراین ،
الزم است کمی بیشتر Cاز این صراط Cو بخصوص نوع مستقیم آن معلومات داشته باشیم.
7فاتحه 1
33
رویم و هرجا که بر خالف آن بخواهیم Cحرکت کنیم ،در واقع به خودمان ضرر Cزده ایم و
رسیدن به هدف را به تأخیر انداخته ایم.
ِإنَّ هّللا َ َربِّي َو َر ُّب ُك ْCم َف ْ
اع ُبدُو ُه هَـ َذا صِ َرا ٌط ُّم ْس َتقِي ٌم - 1راه راست در این آیه تعریف Cشده است :همانا هللا
پروردگار همگان است و عبادت کردن او همان راه راست است .یعنی مسیر ناهموار Cاست و پستی و
بلندی زیادی دارد و حرکت به سوی خداوند Cچندان هم راحت نیست .باید با کوبیدن و هموار کردن
راه ،آن را برای هدف رسیدن به خداوند آماده کنیم .و در آیۀ 22سورۀ مُلک 2کسانی را که نمی
خواهند ویا نمی توانند به سوی خداوند حرکت کنند را کسانی معرفی می کند که به رو بر زمین افتاده
اند و قدرت حرکت (اقال سریع) را ندارند .و خداوند Cم ّنان سؤال می کند :آیا چنین فردی Cوضع خوبی
دارد و یا کسی که در جادۀ آسفالته در حرکت است؟ 3آیات زیر نیز همین تعریف را دربر Cدارند:
4 هَّللا َ َربِّي َو َر ُّب ُك ْم َفاعْ ُب ُدوهُ َه َذا صِ َر ٌ
اط مُّسْ َتقِي ٌم َوِإنَّ
5 اعْ ُب ُدو ِنيَ Cه َذا صِ َر ٌ
اط مُّسْ َتقِي ٌم َوَأنْ
يز ْال َحمِي ِد ُأ َو َي َرى الَّذ َ ُأ
ِّك ه َُو ْال َح َّق َو َي ْهدِي ِإلَى صِ َراطِ ْال َع ِز ِ ِين و ُتوا ْالع ِْل َم الَّذِي ِ
نز َل ِإلَ ْي َ
6
ك مِن رَّ ب َ
برای اینکه بتوانیم Cبه سوی Cخدا راحت تر حرکت کنیم و نه فقط خودمان ،بلکه دیگران را هم در این
مسیر حرکت دهیم ،الزم است که راه را تعمیر نماییم .کوبیدن این راه و آماده سازی آن را تعبّد می
گویند.
7
ون َوَأنَّ َهـ َذا صِ َراطِ ي Cمُسْ َتقِيمًا َفا َّت ِبعُوهُ َوالَ َت َّت ِب ُعو ْا ال ُّ
س ُبل َ َف َت َف َّر َق ِب ُك ْم َعن َس ِبيلِ ِه َذلِ ُك ْم َوصَّا ُكم ِب ِه لَ َعلَّ ُك ْم َت َّتقُ َ
– خداوند متعال در این آیه تأکید و توصیه می کنند که به راه های فرعی ( ُسبُل) نروید که مایۀ تفرقه
و گمشدن در مسیر او می شوید.
ات هّللا ِ َوفِي ُك ْCم َرسُولُ ُه َو َمن َي ْع َتصِ م ِباهّلل ِ َف َقدْ ُهد َ
ِي ِإلَى صِ َراطٍ ُّم ْس َتق ٍ
ِيم- 8 ُون َوَأن ُت ْCم ُت ْتلَى َعلَ ْي ُك ْم آ َي ُ
ْف َت ْكفُر َ
َو َكي َ
چگونه کافر می شوید در حالیکه آیات خداوند بر شما تالوت می شود و (اضافه بر آن) پیغمبر اکرم
صلی هللا علیه و آله نیز در میان شما است .کسی که به خداوند Cپناه برد همانا در راه راست افتاده
است .بنابراین آیه ،راه راست یک راه هدایتی به سمت خداوند Cاست.
آیات زیر همگی تأکید می کنند که خداوند کسانی را که نمی خواهند از آنچه خدا به آنها داده استفاده
نموده و ایمان بیاورند Cرا در تاریکی Cو خارج از صراط مستقیم قرار می دهد و مؤمنین را به صراط
مستقیم هدایت می کند.
ْأ هّللا ص ٌّم َو ُب ْك ٌم فِي ُِّين َك َّذبُو ْا ِبآ َيا ِت َنا ُ
ت َمن َي َشِإ ُ يُضْ ل ِْل ُه َو َمن َي َش َي ْج َع ْل ُه َعلَى صِ َراطٍ ُّم ْس َتق ٍ
الظلُ َما ِ َوالَّذ َ
9
ِيم
51 1آل عمران همچنین آیۀ 64زخرف چنین است :نَّ هَّللا َ ه َُو رَ بِّي َورَ ُّب ُك ْم َفاعْ ُبدُوهُ ه ََذا صِ رَ ٌ
اط مُّسْ َتقِي ٌم ِإ
َأ َفمَن يَمْشِ ي ُم ِك ًّبا عَ لَى َوجْ ِه ِه َأهْ دَ ى َأمَّن يَمْشِ ي ِ
سَو ًّيا عَ لَى صِ رَ اطٍ مُّسْ َتق ٍِيم 2
3در یک برنامۀ تلویزیونی Cآزمایش جالبی را انجام دادند .دو دوچرخه سوار در باالی کوهی قرار داشتند .بنا شد یکی از آنها به صورت میان
بُر از کوه پایین آید و دومی از جادۀ اسفالتی به همان مقصد برسد .دوچرخه سواری که از جادۀ آسفالتی پایین آمد زودتر رسید .با این آزمایش
نشان دادند که چرا ما جاده های صاف و آسفالته را می سازیم .صراط مستقیم Cبه معنای میان بر نیست بلکه به معنای آماده و عریض و بدون
مانع است که عمال نتیجۀ بهتر و سریعتری را در بر دارد.
36 4مريم
61 5يس
6 6سبأ
153 7انعام
101 8آل عمران
39 9انعام
34
10
ِين اط مُّسْ َتق ٍِيم دِي ًنا قِ َي ًما ِّملَّ َة ِإ ْب َراهِي َم َحنِي ًفا َو َما َك َ
ان م َِن ْال ُم ْش ِرك َ قُ ْل ِإ َّننِي َهدَانِي َربِّي ِإلَى صِ َر ٍC
ض ِّي ًقا َح َرجً ا َكَأ َّن َما َي َّ
ص َّع ُد ص ْد َرهُ لِِإل سْ الَ ِم َو َمن ي ُِر ْد َأن يُضِ لَّ ُه َيجْ َع ْل َ
ص ْد َرهُ َ َف َمن ي ُِر ِد هّللا ُ َأن َي ْه ِد َي ُه َي ْش َرحْ َ
ِّك مُسْ َتقِيمًا َق ْد َفص َّْل َناC ون َو َهـ َذا صِ َر ُ
اط َرب َ س َعلَى الَّذ َ
ِين الَ يُْؤ ِم ُن َ فِي ال َّس َماء َك َذل َِك َيجْ َع ُل هّللا ُ الرِّ جْ َ
2
ت لِ َق ْو ٍم َي َّذ َّكر َ
ُون اآل َيا ِ
َوِإنَّ هَّللا َ لَ َها ِد الَّذ َ
ِين آ َم ُنوا ِإ َلى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم
3
5
يز ْال َحمِي ِد ور بِِإ ْذ ِن َرب ِِّه ْم ِإلَى صِ َر ِC
اط ْال َع ِز ِ اس م َِن ُّ
الظلُ َما ِ
ت ِإلَى ال ُّن ِ الَر ِك َتابٌ َأ َ
نز ْل َناهُ ِإلَي َ
ْك لِ ُت ْخ ِر َج ال َّن َ
نکتۀ جالبی را در قرائت آیۀ 41سورۀ حجر می یابیم که می فرمایدَ :قا َل َه َذا صِ َر ٌ
اط َعلَ َّي مُسْ َتقِي ٌم.
اگر آیه را همینطور که در قرآن است و نوشتیم ، Cترجمۀ آن می شود Cکه این راه ،بر من مستقیم
است .ولی در بسیاری Cاز حاالت می بینیم که ائمۀ اطهار و حتی پیغمبر گرامی علیهم السالم ،به این
اط َعل ٍِّي مُسْ َتقِي ٌم یعنی این راه علی آیه چنان استشهاد Cمی کنند که گویی Cباید چنین خوانده شودَ :ه َذا صِ َر ٌ
علیه السالم است که مستقیم است .به بعضی از این روایات توجه نمایید.
از امام صادق علیه السالم نقل شده است :روزی خلیفه دوم به پیامبراکرم صلی هللا علیه و آله گفت:
شما همیشه به على میفرمایید که تو برای من مانند هارون نسبت به موسى هستی ،با اینکه خداوندC
در قرآن هارون را یادآورى Cکرده ،ولى نامى از على در قرآن نیست .پیامبر Cفرمود ... :آیا نشنیدهاى
سخن خداى متعال را که َه َذا صِ َر ُ
اط َعلیَّ مُسْ َتقِیم 6.توجه نمایید که پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه
نفرمودند که قرائت آیه را غلط می خوانی .ایشان همان طور خواندند Cکه ما امروز آن را می نویسیمC
و می خوانیم .ولی با اینحال به همین آیه استشهاد Cمی کنند .زیرا معنای آن – ویا بگوییم Cبطن آن –
اشاره به شخص امیرالمؤمنین علیه السالم دارد .و این تناقض نیست و تحریف Cقرآن هم نیست بلکه
یک تأویل است.
هشام بنحکم از امام صادق علیه السالم نقل میکند که امام علیه السالم آیۀ َقا َل َه َذا صِ َر ٌ
اط َعلیَّ
مُسْ َتقِی ٌم را تالوت نموده و فرمود :منظور Cعلیّ بنابیطالب علیه السالم است .یعنی هیچ انحرافی Cدر
مسلک و آئینش نیست 7.توجه نمایید Cکه جملۀ آخر جزو روایت و تفسیر امام علیه السالم است.
امام باقر Cعلیهالسّالم از رسول خدا صلّی هللا علیهو آله و سلّم چنین نقل مینماید :هرکس که به
خواهد از روی پل صراط مثل باد تند عبور کند ،و بدون حسابرسی Cوارد بهشت شود ،ولیّ و وصی
و یار و خلیفۀ من بر خانواده و امتم یعنی علی بن ابیطالب را دوست بدارد و هرکس که بخواهد به
عزت خدا قسم ،همانا او همان دری است که غیر از آن آتش جهنم رود والیت او را ترک نماید .به ّ
8
وارد نمی شوند C.و او صراط Cمستقیم است.
161 10انعام
125 2و 126انعام
54 3حج
25 4يونس
1 5ابراهيم
6مناقب آل أبی طالب ،ابن شهر آشوب ،ج ،3ص - 107
َأ هَّللا َأ
ْنالحَ ک َِم عَ نْ ِبیعَ ْب ِد ِ (علیه السالم) َّن ُه َقا َل تَاَل ْ امب ِ 7تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۷ص - ۵۰۶تأویل اآلیات الظاهره ،ص - ۲۵۲عَ نْ ِه َش ِ
ب (علیه السالم) َأیْ َط ِری َق ُه َو دِی َن ُه عِ َوجَ فِیه.
اَل اط عَ لِیٍّ مُسْ َتق ٍِیم َیعْ نِی عَ لِیَّبْنََأ ِبی َ
طالِ ٍ َه ِذ ِه اآْل َی َة َهک ََذا ه ََذا صِ رَ ُ
َ ْ َ َ َّ ْ ْ َ َ َأ
ب فلیت َو َّل َولِیی غَیر حِسَ ا ٍ
یح العَ اصِ فِ َو یلِجَ الجَ نة ِب ِ .أمالی الصدوق ،مجلس چهل و هشتم ص 288ر َ - 4منْ سَ رَّ هُ نْ یجُوز عَ لى الصِّرَ اطِ کالرِّ ِ
8
َ َّ اَل َّ َ َ اَل ْ ْ َ َّ َأ
ب َو َمنْ سَ رَّ هُ نْ یلِجَ النارَ فلیترُک َو یت ُه ف َو عِ ز ِة رَ بِّی َو جَ لِ ِه ِإن ُه لبَابُ هللا َ َأ ُأ َأ َ َ َ
َو َوصِ یی َو صَ اح ِِبی َو خلِیفتِی عَ لى هْ لِی َو َّمتِی عَ لِی ْبنَ ِبیطالِ ٍ
اط ْالمُسْ َتقِیمالَّذِی اَل یْؤ َتىِ Cإاَّل ِم ْن ُه َو ِإ َّن ُه الصِّرَ ُ
35
مفضّل بن عمر میگوید :از امام صادق علیه السّالم دربارۀ صراط پرسیدم Cفرمودند :صراط ،راه
عزوج ّل است و آن دو صراط است :صراطی Cدر دنیا و صراطی Cدر آخرت ،صراط شناخت خداوندّ C
دنیا همان امامی است که اطاعت او واجب است ،هر کس او را بشناسد و از او پیروی Cکند بر روی
صراطی که پل جهنم در آخرت میباشد عبور میکند ،و هر کس او را نشناسد پای او به صراط
1
آخرت بلغزد و در آتش جه ّنم فرو افتد.
حاكم حسكاني در شواهد التنزيل از جابر بن عبدهللا انصاری از قول پيامبر اكرم صلّي هللا عليه و آله
نقل میكند كه فرمود C:ان هللا جعل عليا ً و زوجته و اَبنائه حجج هللا علی خلقه و هم ابواب العلم في
امتي و من اهتدی بهم هُدي الي صراط Cمستقيم -يعني خداوند حضرت علی عليه السّالم و همسرش
زهرا سالم هللا عليها و فرزندان او راحجتهای الهی بر خلقش قرار داده و آنها درهای علم در امّت
2
اسالمي هستند ،هر كس به وسيلۀ آنها هدايت شود به صراط مستقيم هدايت شده است.
به طور Cخالصه ،روایات زیادی Cوارد شده است که صراط Cمستقیم ،أئمّۀ معصومین علیهم السالم
ُC
الصراط ُ
(الصراط المستقی ُم علیٌ)( ،انت ُم ُC
الصراط المستقیم) و میباشند و تعابیر فراوانی Cنظیر (نحنُ
األقوم) وارد شده است .
ُون َما َس ِبی ُل هللا َو َمنْ َس ِبیلُ ُه َو َمنْ صِ َر ُ
اط هللا َو َمنْ َط ِریقُهُ؟ امیرالمؤمنین علیه السّالم میفرمایندَ :أ َت ْدر َ
ُ َأ
ار - .آیا می دانید راه خدا چیست و َنا صِ َراط هللا الَّذِی َمنْ لَ ْم یسْ لُک ُه ِب َطا َع ِة هللا فِی ِه ه ُِوی ِب ِه ِإلَى ال َّن ِ
کیست این راه؟ و صراط خدا و طریق او کیست؟ منم آن صراط Cخدا که هر کس با اطاعت خداوند آن
را نپیماید ،آن صراط Cاو را در آتش میافکندC.
و در خاتمه عبارتی از خطبۀ غدیر خم را می آوریم که بازهم صراط مستقیم را پیغمبر اکرم صلوات
هللا و سالمه علیه و امیرالمؤمنین و فرزندان امام ایشان علیهم السالم معرفی Cمی نماید.
راط هَّللا ِ ْالمُسْ َتقی ُم الَّذى َأ َم َر ُک ْم ِبا ِّتباعِ هُِ ،ث َّم َعلِىٌّ مِنْ َبعْ دىُ .ث َّم وُ ْلدى مِنْ ص ُْل ِب ِه َأِئ َّم ُه
اسَ ،أ َنا صِ ُ
مَعاشِ َر ال ّن ِ
ْدون ِإلَى ْال َح ِّق َو ِب ِه َیعْ د َ
ِلون. (الهُدى)َ ،یه َ ْ
36
الح َياةُ ال ُّد ْن َيا لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َوِإن ُتْؤ ِم ُنوا َو َت َّتقُوا يُْؤ ِت ُك ْCم ُأج َ
ُور ُك ْم َواَل َيسْ َأ ْل ُك ْم َأم َْوالَ ُك ْم – 1همانا زندگانی Cدنیا ِإ َّن َما َ
بازی و سرگرمی است .ولی اگر ایمان بیاورید و تقوی پیشه کنید به شما اجر داده و از شما مالی نمی
خواهند.
ال َواَأْل ْواَل ِد - 2بدانید که همانا اعْ لَمُوا َأ َّن َما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َو ِزي َن ٌة َو َت َفا ُخ ٌر َب ْي َن ُك ْم َو َت َك ُاث ٌر فِي اَأْل َ
مْو ِ
زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و تجمل و تفاخر بین خودتان است .همچنین زیاد کردن اموال و
فرزندان (از جملۀ چیزهایی است که به آنها فخر می ورزید Cدر حالیکه اینها ظواهری Cبیش نیستند).
ون َأ َفالَ َتعْ قِلُ َ
ون - 3زندگانی Cدنیا چیزی جز َو َما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا ِإالَّ لَ ِعبٌ َولَهْوٌ َولَل َّدا ُر اآلخ َِرةُ َخ ْي ٌر لِّلَّذ َ
ِين َي َّتقُ َ
بازی و سرگرمی نیست .و دنیای آخرت است که برای متقین بهتر است .آیا متوجه نمی شوید؟C
همچنین آمده استَ {:وما ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا ِإالَّ َم َتا ُع ْال ُغرُور} 4بنابراين ،طبيع ِ
ت زندگى Cدر اين دنيا اين است
كه انسان را فريب دهد ،چنانچه فرمودَ C{:و َغرَّ ْت ُك ُم ْال َح َياةُ ال ُّد ْن َيا }.5
پس بار دیگر می گوییم که عقل بشری نمی تواند بفهمد که این دنیا یک بازی و سرگرمی Cاست.
منظور این است که ارزش واقعی Cدر آخرت است نه در دنیا .برای فهم بیشتر Cفرض کنید که مشغول
بازی دیجیتالی هستید .ممکن است انواع غذا و یا پول را در این بازی شما ببرید و صاحب آن شوید.
ولی آیا این پول ها به درد شما می خورد؟ Cآنها یک رقم بیش نیستند و ارزش آنها فقط در همان رقم
بودن است .اگر غذایی هم گیر شما بیاید ،یقینا ً شما را سیر ویا سیراب نمی کند.
ما همیشه فکر می کنیم که آنچه که می بینیم خودش مطرح است هرچند آخرتی نیز در پیش باشد .پس
در جایی که قرآن مطلبی می گوید و یا روایتی Cرا یافتیم ، Cدیگر استفاده از عقل کار گزافی Cاست .بله
ما باید بفهمیم که این بازی چگونه است ،قوانین آن چیست؟ و چرا خداوند Cما را در یک محیط بازی
و سرگرمی گذاشته است؟ خالصه ،هدف باالتر چیست؟
چنانچه خواهیم دید ،بازی یعنی یک چیزی که در آن برد و باخت است نیست ،بلکه معنای آن این
است که یک محیط غیر واقعی Cاست .ما نباید به آن دل ببندیم .بلکه با استفاده از قوانین آن ،آخرت
خود را بسازیم .بله ،برنده در این بازی کسی است که بوسیلۀ آن ،آخرت خود را بسازد و بازنده
کسی است که زندگی Cدنیا را واقعی Cو جدی گرفته و خود را به آن وابسته کند و با اینکار نه فقط
آخرت خود را نساخته بلکه مرض دنیوی می گیرد که در آخرت گرفتار Cآثار این مرض می شود .و
خواهیم دید که چگونه والیت اهل بیت عصمت علیهم السالم می تواند ما را در این بازی هدایت کنند
و آخرت را برای ما تضمین نمایند .خداوند Cدرود بی پایان خود را بر این ذوات پاک بفرستد که ما را
هدایت نموده اند .آمین یا رب العالمین.
36محمد 1
20حدید 2
32انعام 3
آيه 185سوره آل عمران – دنیا چیزی یک متاع (جنس و اثاثیه) غرور نیست. 4
37
ت خلقت ما است پايان مى پذيردCدعای ندبه با فلسفۀ خلقت و هدايت شروع مى شود و با آنچه كه نهاي ِ
و در اين بين اشاره هاى زيادى بر مراحل هدايت انسانى دارد .و از آنجا که ما می خواهیم برنامۀ
خداوند را در این خلقت ببینیم ،به اولین مقطع از این دعا می پردازیم.
دعای ندبه با سپاس بر خداوند Cشروع مى شود كه نه تنها ما را خلق كرده است بلكه هدايت نيز نموده
و چنانچه ما از اين هدايت پيروى كنيم تمام آسمانها و زمين در اختيار ما خواهند Cبود .سپس به
صلوات بر پيغمبر اكرم و خاندان او مى پردازد كه هر آنچه داشتند در سبد اخالص گذاشتند تا شايد ما
هدايت شويم .در مقابل ،يقينا وظيفۀ انسانى ما است كه در هر مقطعى كه نام مبارك آنها بيايد ،از
خداوند بخواهيم بر آنها درود Cبفرستد C.ما بدون وجود Cآنها به هيچ حقيقتى نائل نمى شويم Cو چنانچه در
زيارت جامعۀ كبيره آمده است ،بوسيلۀ آنها است كه جزئيات دين خود را درك كرده ايم .سپاس
خداوند بر آنها جملگى باد .اللهم صلى على محمد و آل محمد .جمله هاى بعدى چنين هستند:
اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك في أوليائك الذين استخلصتهم Cلنفسك ودينك
اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي ال زوال له و ال اضمحالل بعد
أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها CفشرطواC
لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذكر العلي والثناء
الجلي ...
توجه نماييد كه قبل از اينكه دعا برنامۀ ريخته شده براى پيغمبران را بيان نمايد ،ابتدا دم از تسبيح
خداوند به سپاس او مى نمايد و مى گويد اللهم لك الحمد .كلمۀ حمد داراى دو ويژگى است .يكى به
معناى تسبيح است و دومى بمعناى شكر .يعنى وقتى Cحمد خدا را بجا مى آوريم هم او را تسبيح و
تنزيه نموده ايم و هم شكر .در اينجا نيز آثار هر دو خواسته ديده مى شود .اول اينكه ما خدا را منزه
مى دانيم از اينكه فكر كنيم كه خداوند بيخود و بيجهت برنامۀ سنگين (العياذ باهلل ظالمانه) و يا سختى
را براى اولياء خود قرار Cداده باشد مثل آزمايش حضرت آدم در بهشت و يا در آتش افتادن حضرت
ابراهيم و يا طوفان نوح و ديگر مواردى Cكه در همين دعا بعدا ذكر مى شود .توجه نماييد كه همين كه
فكر كنيم (يعنى معتقد شويم) كه اولياء خدا كه گناهى نداشته اند ،پس چرا خداوند آنها را گرفتارC
بدبختى هاى دنيا نمود ،خو ِد همین سؤال ،بخودى خود متهم كردن خداوند متعال را در بر دارد .و
از آنجا كه اين فكر به احتمال زياد به ذهن تك تك ما ممكن است رسوخ نمايد ،احتياج است كه خداوندC
را از آن منزه نماييم .و همچنين او را سپاس مى گذاريم Cچون مى دانيم كه چه آيندۀ نيكى را در عوض
این سختی ها براى آنها تعيين نموده است.
سپس دعا وارد كليات برنامه (همانی که ما به آن بازی گفتیم) شده و مراحل زير را در اين برنامه
بيان مى نمايد:
الذين استخلصتهم لنفسك ودينك -ابتدا خداوند اولياء خود را انتخاب نموده است .و اين انتخاب
از حكمت نامتناهى خداوند سرچشمه مى گيرد كه از حد فهم ما باالتر است .لذا در بعضى روايات
تأكيد مى شود كه اين خدا است كه هر طور خواسته انتخاب كند و الزم نيست ما بدانيم چطور و
چرا .زيرا وقتى مطلب از حد فهم ما باالتر باشد ،هرچه هم خدا بگويد ،ما آن را عوضى
خواهيم فهميد C.به داستان حضرت موسى Cو خضر مراجعه كنيد تا با اين مطلب تا حدودى آشنا
شويد .در آن داستان ،پيغمبر Cخدا كه فكر مى كرد على القاعده بايد دانا ترين فرد جامعۀ خود باشد
كه خداوند او را به پيغمبرى انتخاب كرده ،در مقابل كارهاى سادۀ حضرت خضر ناتوان شده و
قدرت تحمل آن را نداشت .چگونه ما بتوانيم Cقدرت تحمل حكمت هاى خدا را داشته باشيم؟ با همۀ
38
اينها ،بعضى Cمواردى كه در همينجا آمده است كافى است كه ما را نسبت به زيبايى Cحكمت آن
بارى تعالى متقاعد كند.
اذ اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذي ال زوال له و ال اضمحالل – بار ديگرمى Cبينيم
كه خداوند ابتدا زيبايى را نشان مى دهد تا ما به او سوء ظن پيدا نكنيم .طبق اين بيان ،قبل از
آنكه برنامه هاى سخت اولياء خدا به آنها داده شود ،عاقبت خوب و نيكى كه هيچگونه فرسايشىC
در آن راه ندارد و از بين نمى رود Cرا براى آنها قرار مى دهد كه همان بهشت ابدى باشد .ولى
در واقع و از لحاظ زمانى ،بهشت يك جزا است كه بعد از عملكرد به آنها داده شده است.
بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها – مهم اين است كه
قبل از اينكه حتى برنامۀ خلقت حضرت آدم على نبينا و آله و عليه السالم شروع شود ،خداوند
در عالم ذر ، 1بر اين اولياء شرط مى كند كه در دنيايى كه بنا است در آن خلق شوند و بى ارزش
بوده ولى داراى چيزهاى Cجذاب و چشم انگيز است ،زهد كنند و به اين موارد دنيوى Cاصال توجه
نكنند.
فشرطوا لك ذلك .اولياء خدا ،برنامه را تأييد كردند Cو قبول نمودند .اين قبولى از روى زور نبوده
است ،بلكه زيبايى آن را درك كردند و با جان و دل انتخاب نمودند C.اين انتخاب مثل زحمتى است
که در آن افراد چاق برنامۀ دكتر متخصص آن را قبول مى كنند تا الغر شوند .و يا ورزش كارى
كه تمام تمرينهاى سخت مربى خود را عمل مى كند تا قهرمان المپيك شود .ويا مثل برنامۀ سخت
درس خواندن يك دانشجو است تا دانشمند Cشود .ويا برنامۀ سخت آرايش هاى زنانه است تا آنها را
زيبا كند .در همه اين موارد ، Cافراد به دلخواه برنامۀ سختى را انتخاب مى كنند و دردهاى آن را
متحمل مى شوند زيرا مى دانند كه نتيجه آن بسيار زيبا و دل آرا است.
وعلمت منهم الوفاء به .خداوند نيز تأكيد مى كند كه انتخاب آنها واقعى Cبوده و نسبت به آن خيانت
نخواهند Cكرد .شايد اين مسئله ساده بنظر برسد ولى اين براى اين است كه ما سختى هائى را كه
اين اولياء كشيده اند حس نكرده ايم .اگر بخواهيم Cفقط باندازه سر سوزنى با اين سختيها مواجه
شويم Cو آن را حس كنيم ،با خود عهد كنيم كه يك كار – فقط يك كار – را هميشه انجام دهيم.
مثال هميشه نما ز را اول وقت بخوانيم .يا دروغ Cنگوييم .يا غيبت نكنيم .ويا هر واجب ديگر .اگر
توانستيم فقط يك كار واجب را بصورت Cمداوم و طبق تعهد خود عمل كنيم ،هم متوجه اين
سختيها مى شويم و هم آمادۀ رفتن به قدم دوم ،كه در آن اينبار انجام تمام كارهاى واجب را
متعهد شويم .سپس وارد مستحبات شويم .سپس به تمام مستحبات و مكروهات عمل نماييم .تازه
وقتى Cبه اين مرحله رسيديم ، Cاول دورۀ محبت است .از اين ببعد مرتب بايد به خدا بنگريم Cكه او
چه مى خواهد و همان را متعهد شويد .و مسلما ً مراحل باالترى Cاز اينها نيز هست كه علم نویسنده
1روایات و آیاتی اشاره به زمانی دارند که خداوند متعال تمام انسانها را که هنوز به دنیا نیامده بودند و می شود گفت در حالت سایه بودند
گرد آورد و از آنها اقرار گرفت که خداوند ما است .این گردآوری و آزمایشی که در آن اتفاق افتاده است را دنیای ذر می نامند .در فصل
چهارم ،عالم ذر توضیح داده شده اند.
39
بدان نرسيده است .بهرحال ،عمل كردن به برنامه اى كه خدا براى اولياء قرار داده بسيار سخت
بوده است و اين تأييد براستى جاى خود را دارد.
فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم . ...مرحلۀ آخر اين برنامه پس از قبولى Cآنها در اين آزمايش ،اين
بوده است كه مراحل اجرائى آن را خداوند تعيين مى كند كه شامل موارد زير است :
اين افراد( Cاولياء خدا) را به خود نزديك گردانيدى .بنابراين آنها از مقربين درگاه الهى هستند.
به آنها نام نيك و ستوده ای دادى .اولياء خدا سرمشق هاى انسانى هستند كه واقعا روىC
انسانيت را در جريان خلقت سفيد كرده اند و مايۀ خشنودى Cتمام انسانها بلكه مالئكه هستند.
مالئکۀ خود را بر آنها نازل كردى .اينهم از نعمتهاى Cهدايتى خداوند است كه اين اولياء مى
توانستند Cاز نعمت آگاهى بيشتر توسط اين مالئكه بهره مند شوندC.
( در مرحله باالترى Cاز همين اتصال با مالئكه) وحى مستقيم و آشكار خود را بر آنها
فرستادىC.
سپس (پس از دو مرحلۀ فوق) آنها را با علم خود روشن گرداندىC
و بدينوسيله آنها را واسطه اى براى رسيدن به خداوند و
وسيله اى براى رسيدن به خوشنودى Cاو قرار دادى.
پس از بیان برنامۀ کلی خداوند در این دنیا ،دعا نمونه اى از برنامه هاى اولياء خدا را ذكر مى كند
كه چگونه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم در بهشت بود تا اينكه خداوند او را بيرون كرد ،
ويا حضرت نوح كه ياران خود را بوسيله ساختن كشتى نجات داد ،ويا چگونه خداوند دعاى حضرت
ابراهيم را پس از رسيدن به مقام خليلى (دوستى نزديك) قبول كرد و زبان راستگو را که همان
حضرت على عليه السالم است در نسل او قرار داد ،ويا حضرت موسى كه احتياج به كمك برادر
خود داشت و يا حضرت عيسى كه بدون پدر بدنيا آمد و همينطور Cبرنامۀ كلى پيغمبران و اوصياىC
آنها را ذكر مى كند .تا اينكه به برنامۀ پيغمبر Cاكرم صلی هللا علیه و آله و سلم و همچنين اهل بيت
عصمت علیهم السالم مى پردازد Cكه قسمت أعظم دعا را تشكيل مى دهد .در تمام اين موارد مى بينيم
كه چگونه اين اولياء خدا نه فقط سختيها Cرا تحمل نمودند Cبلكه با جان و دل آنها را قبول كردند و تا
آنجا كه توانشان بود ايستادگى کردند.
این مقداراز بخش اولیۀ دعا کافی است .اضافه بر این ،در دعاى ندبه سه آيه به ترتيب زير آمده اند
که در رابطه با مطالب این فصل می باشند.
ُقل اَّل َأ ْسَألُ ُك ْم َع َل ْي ِه َأ ْج ًرا ِإاَّل ا ْل َم َو َّد َة فِي ا ْل ُق ْر َبى -1در مقابل اينهمه گذشت و تحمل مصائب ،پيغمبر
اكرم اسالم صلوات هللا و سالمه علیه فقط يك چيز از ما خواسته است و آن نيكى نمودن و همراهى با
ذي القربى است كه اهل بيت عصمت عليهم السالم باشند .اگر كمى دقت كنيم و به سرعت از اين آيه
نگذريم متوجه مى شويم كه چه وظيفۀ سنگينى در قبال اهل بيت عصمت بر گردن ما گذاشته شده
است .اين آيه دليل ديگرى Cاست بر وجوب دوست داشتن ائمه و دشمن داشتن دشمنان آنها.
سَأ ْل ُت ُكم ِّمنْ َأ ْج ٍر َف ُه َو َل ُك ْم - 2قربان خدا و اهل بيت عليهم السالم شويم كه حتى همين يك كارى Cرا
ُقلْ َما َ
كه از ما خواسته اند ،به صورت أجر و مزد نبوده است .بلكه دوست داشتن ائمه كه در آيۀ پيشين از
ما خواسته شده بود ،در اين آيه تأكيد مى شود كه خاصيت آن براى خود ما است .آيا شما ديده ايد
23شورى 1
47سبأ 2
40
كسى به شما در مقابل كارى كه كرده است و زحمت و رنج زيادى كه كشيده است ،فقط بخواهد كه
يك صلوات بفرستيد و به محض اينكه شما صلوات فرستاديد ،يك مبلغ پول زيادى را هم به شما بدهد؟
اين همان كار خداوند است كه در اين دو آيه ذكر شده است و ما بايد از این دستور ياد بگيريم و همين
كار را با ديگران نيز انجام دهيم.
شاء َأن َي َّت ِخ َذ ِإ َلى َر ِّب ِه َ
س ِبياًل - 1نكتۀ جالب در اين آيه ترتيب قرار ُقلْ َما َأ ْسَألُ ُك ْم َع َل ْي ِه مِنْ َأ ْج ٍر ِإاَّل َمن َ
گرفتن آن در دعاى ندبه است .در يك استدالل عادى ،ما ابتدا مى گوييم Cاگر مى خواهى به خدا
برسى ،پيروى پيغمبر اكرم را بنما و طبق دستور او محبت اهل بيت را در دل به پروران كه نتيجتا َ
به نفع خودت نيز هست .اما حاال كه اين آيه بعد از ايمان به پيغمبر Cاكرم صلوات هللا و سالمه عليه و
بيان اين حقيقت است كه مودت اهل بيت عليهم السالم براى خودمان خوب است ،اين آيه معناى
ديگرى را پيدا مى كند .در اينجا بايد گفت كه اين آيه تفسير آيۀ قبلى است .يعنى مى گويد كه چگونه
مى شود كه دوستى اهل بيت به نفع ما باشد .سِ ّر قضيه در اين است كه دوستى اهل بيت – طبق اين
آيه – وسيله اى است براى رسيدن به خدا .و اين سرّ ى است كه بسيارى Cاز مسلمين آن را ندانستند و
از نتيجۀ آن محروم مانده اند .حتى تعداد زيادى از كسانى كه ما آنها را شيعه مى ناميم از اين نعمت
محروم مانده اند .خداوند ما را از دوستداران امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف و پدران
بزرگوارش Cقرار دهد كه باشد بخاطر اين دوستى به سوى خداوند حركت نماييم و آيندۀ نيكى را براى
خود تضمين كنيم .خداوند بر پيغمبر اكرم و خاندان او درود فرستد C.آمين رب العالمين.
پس تا اينجا ديديم كه خداوند Cتجارت خوبى را با اولياء خود نموده است و در قبال يك آخرت عالى ،
از آنها خواسته كه سختى هائى را كه خداوند براى هدايت بشر و آزمايش آنها قرار داده است را تحمل
كنند (تا معلوم شود تك تك افراد بشر در كدامين قطب هستند) هر چند كه اين أمر باعث شود سختيهاى
زيادى را متحمل شوند.
41
جهت است که می بینی نعمت های دنیا را با گرفتاری Cهایش آمیخته ،و شادی هایش را با نگرانی
هایش آمیخته است .ستایش فرشتگان در اخالص و خلوص به شما نمی رسد .و ُکرنش کسی به شما
نمی رسد .زیرا شما دلهایی دارید که خداوند Cآن را با بیم و امید تربیت کرده است .و آن (قلوب) را
1
ظرف شکر و ستایش قرار داد .و او را از عالئم غفلت ایمن و از دوران بد پاک کرد.
امام رضا علیه السالم نیز در توضیحی برای مطلب فوق Cفرمودند C:اگر کسی بگوید چه لزومی دارد
که پیامبران را بشناسند و آنها را تصدیق Cکنند و تسلیم آنها باشند؟ جواب داده می شود :خلقت انسان
چنان بوده است که توانایی درک مصالح خود را به صورت درست و کامل ندارد .خداوند نیز باالتر
از آن است که دیده شود (ویا حتی فهمیده شود) .و این عجز و ضعف کامالً آشکار است .لذا الزم
بوده است که بین آنها و بین خداوند ، Cموجودات Cمعصومی باشند که دستورات (امر و نهی) و ادب
(تربیت) االهی را به انسان ها برسانند C.و آنها را نسبت به آنچه که برایشان ضرر و نفع دارد آگاه
2
نمایند.
و آخرین روایت را در این زمینه از امام صادق علیه السالم می آوریم:
خداوند تبارک و تعالی مخلوق خود را بیهوده نیافرید Cو بیهوده نگذاشت ،بلکه آنها را برای تجلی
قدرت خود و امر به اطاعت از خود آفرید تا رضایت او را جلب کنند .آنها را نیافرید تا از آنها سودیC
بیاورد و یا به وسیلۀ آنها ضرری را دفع نماید ،بلکه آنها را آفرید تا به آنها سود Cبرساند Cو به سعادت
3
ابدی رهنما باشد.
42
شناخت ،زمینه ساز اعتقاد و ایمان و در نتیجه عمل و تعهّد است .چه زیبا فرموده است امیر بیان
حضرت علی علیه السالم :انّ قیمة ک ّل امریء و قدرهُ معرف ُته - .1ارزش و منزلت هر کسی (به
اندازۀ) معرفت او است.
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودندَ C:من مات ولم یعرف امام زمانِهَ ،
مات میتة جاهلیّة - 2.هر
کسی بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد ،به مرگ جاهلی مرده است.
با آنچه که در این فصل گفته شد ،می گوییم Cکه اولیای خدا ،با سختی هایی که در زندگی Cخود
کشیدند ،یک شاهراه خوبی را برای ما آماده سازی کردند .خود را به زحمت انداختند و راه را برای
ما هموار نمودند .بنابراین ،اگر ما از این شاهراه که حرکت در آن به سرعت امکان دارد برویم، C
خیلی زود Cخود را به نقاط عالی در برنامۀ خلقت خداوندی می رسانیم C.البته اینکار گفتنش ساده تر
است تا انجام دادن آن .زیرا چنانچه خواهیم Cدید ،هنوز نکات زیادی را باید یاد بگیریم تا با فوت
کوزه گری اینکار آشنا شویم و یک حرکت حقیقی ای را داشته باشیم .با ما در فصل های دیگر همراه
باشید.
یک نکته:
درست است که شاهراه توسط اهل بیت علیهم السالم ساخته و پرداخته شده ،ولی ما هم باید در تعمیر
آن بکوشیم C.زیرا دنیا مثل کوه و زمینی که می بینیم نیست .این دنیا مرتب در حال تأثیر پذیری از
کارهای انسان ها است .و ما انسانهای بد هم داریم که باعث می شوند دنیا به طرف خرابی برود.
اس .3ولی اگر ما می خواهیم از این جاده به طرف خدا ت َأ ْيدِي ال َّن ِ
َظ َه َر ْال َف َسا ُد فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِCر ِب َما َك َس َب ْ
برویم ،دیگر چه لزومی Cدارد که آن را تعمیر کنیم؟ اینجا است که ما یکی از آن فوت های کوزه
گری را درمی یابیم .جواب این سؤال در شعر معروف Cزیر از ملک الشعراء بهار است:
ما بکاریم و دیگران بخورندC دیگران کاشتند و ما خوردیمC
پس ما نیز باید به ائمۀ خود تأسّی بجوییم و مانند آنها به فکر ضعیف تر از خود باشیم و راه را برای
آنها تا بتوانیم Cهموار نماییم که اینکار همان عبادت است از طریق آگاه کردن مردم بر گفته ها و روش
زندگی پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و اهل بیت گرامی ایشان.
عبادت وسیع تر از شناخت تنها است .عمل هم هست .آنهم عمل برای دیگران .از امام صادق علیه
رور َعلَى المؤمن اَ ْو
س ِ عمال ِالَى هللا َع َّز َو جل ّ ادْ ٰخال ُ ال ُّ
ٍ حب اَ
السالم رسیده است که فرمودند :مِن اَ ِّ
تنفیس ُکر َبتِ ِه او َقضا ُء دَ ْینِهِ .یعنی :از محبوبترین اعمال نزد خداوند عز و جل ُ اِشبا ُع ُجو َعتِ ِه او
ادخال سرور Cبر مؤمن است یا او را سیر کند از گرسنگی Cیا رفع غصّه او را بنماید یا قرض او را
4
بدهد.
41روم 3
43
44
فصل سوم :خلقت مالئکه
هَّللا ُ َيصْ َطفِي م َِن ْال َماَل ِئ َك ِة ُر ُساًل
تا اینجا متوجه شدیم که خداوند متعال قصد Cدارد گوهر تابناک پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و اهل
بیتش علیهم السالم را به یک سری مخلوقات معرفی نماید و برای اینکار دنیایی Cغیر واقعی جهت
آزمایش انس و جن خلق کرده که در آن آزمایش شوند و نتیجه را در دنیای آخرت به صورت بهشت
ویا جهنم ببینند .و گفتیم که این آزمایش به صورت درست کردن یک شاهراه به سوی خداوند بود .در
این فصل نسبت به جنس و ماهیت دنیا و عوامل مهم در آن صحبت می کنیم .مهمترین نکته در خلقت
دنیا وجود Cدو شیء متفاوت در آن است .عبارت استفاده شده در قرآن برای این دو چیز (خلق) و
(أمر) است.
َ َ َ َ َ َأ َ َ َ َ َأ
ض ِا ِتيَا ط ْوعً ا ْو كرْ هًا قالتا ت ْينا طاِئعِينَ فقضَ اهُنَّ َ ْئ َأْل َ َ َ َ َ َ
سَواء للسَّاِئلِينَ ث َّم اسْ ت َوى ِإلى ال َّسمَاء َوهِيَ دُخانٌ فقا َل لهَا َولِ رْ ِ ُ ِّ َأ َأ َ ْ َأ
ق َواتهَا فِي رْ بَعَ ِة ي ٍ
َّام َ
يز ْالعَ ل ِِيم ز ْ
ال ر
ُ ِي
د ْ
ق َ
ت ل َ
ذ ا ً
ظ فْ ح و اب
ِ َصَ ِيحَ َ ِ مب َا ينْ ُّ
د ال َاءم س
َّ ال ا َّ
ن ي
َّ َ
ز و َا
ه مْ َأ َاء
م ل
ِّ ُ
ك ِي ف ى وْ َأ و ْن
ي م ْ
َو ي ِي ف ت
ٍ ا َاو
م ْ
ب
عَ ِ ِ ِكَ رَ َ سَ َ ِ َ حَ سَ عَ سَ َ
45
می نمایند .و می فرمایندُ C:ث َّم َأ ْن َشَأ ُسب َْحا َن ُه َف ْت َق اَأْلجْ َوا ِء َو َش َّق اَأْلرْ َجا ِء َو َس َك َ
اِئك ْال َه َوا ِء -سپس خدا
طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید... C.
مواد و اجزاء پراکنده در فضا Cکه با فاصله های زیاد جاهای وسیعی Cرا اشغال کرده بود ،از آن جای
وسیع به جا و مکان کوچکتر منتقل شدند و این مواد که بر اثر فشار ،از مرکز متراکم شدند ،شکاف
برداشتند Cو فاصلههایی در آنها ایجاد گردید که از آن به ( شق االرجاء) تعبیر شده است و بر اثر این
فشار و شکاف ،در جاها ی دور Cو کرانه های نهایی آن بزرگراهها (سکائک الهواء) بوجود Cآمدند تا
آخر چگونگی Cخلقت مادۀ آسمانها و زمین.
خالصه آنکه خداوند متعال موجودات Cرا چنانكه بايد بيافريد Cو آفرينش را چنانكه بايد آغاز نهاد .بى
آنكه نيازش به انديشه اى باشد يا به تجربه اى كه از آن سود برده باشد يا به حركتى كه در او پديد
آمده باشد و نه دل مشغولى كه موجب تشويش شود.
آفرينش هر چيزى را در زمان معينش به انجام رسانيد Cو ميان طبايع گوناگون ،سازش پديد آورد Cو هر
چيزى را غريزه و سرشتى خاص عطا كرد .و هر غريزه و سرشتى Cرا خاص كسى قرار داد ،پيش
از آنكه بر او جامۀ آفرينش پوشد ،به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر
سرشت و پيچ و خم هر كارى را مى دانست.
آن گاه ،خداوند سبحان فضاهاى Cشكافته را پديد آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازين را
بيافريد Cو در آن آبى متالطم Cو متراكم با موجهاى Cدمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت
وزنده توفان زاى نهاد .و فرمان داد ،كه بار خويش بر پشت استوار دارد و نگذارد Cكه فرو ريزد ،و
در همان جاى كه مقرر داشته بماند.
هوا در زير آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جريان يافت( .و تا آن آب در تموّ ج آيد) ،باد ديگرى
بيافريد Cو اين باد ،سترون بود كه تنها كارش ،جنبانيدن آب بود .آن باد همواره در وزيدن بود وزيدنىC
تند ،از جايگاهى دور و ناشناخته .و فرمانش داد كه بر آن آب موّ اج ،وزيدن گيرد و امواج آن دريا
برانگيزد و آنسان كه مشك را مى جنبانند ،آب را به جنبش واداشت .باد به گونه اى بر آن مى وزيد،
كه در جايى تهى از هر مانع بوزد .Cباد آب را پيوسته زير و رو كرد و همه اجزاى آن را در حركت
آورد تا كف بر سر برآورد ،آنسان كه از شير ،كره حاصل شود.
آن گاه خداى تعالى آن كفها را به فضاى Cگشاده ،فرا برد و از آن هفت آسمان بيافريد .Cدر زير آسمانها
موجى پديد آورد تا آنها را از فرو ريختن باز دارد .و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بى هيچ ستونىC
كه بر پايشان نگه دارد يا ميخى كه اجزايشان به هم پيوسته گرداند .سپس به ستارگان بياراست و
اختران تابناك پديد آورد و چراغهاى تابناك مهر و ماه را بر افروخت ،هر يك در فلكى دور زننده و
سپهرى گردنده چونان لوحى متحرك.
در تفسیر نمونه آمده است :آیات و کالم امام قابل انطباق بر فرضیه های آفرینش جهان است،
همانطور Cکه گذشت ،جهان در آغاز تودۀ فشردهCای از گازهای متراکم بود که به علت شباهتش به
مایعات ،به ماء و دخان هم تعبیر شده است و خدا دو نیروی عظیم را بر آن مسلط ساخت که در نهج-
البالغه به دو باد تعبیر شده است و در علوم جدید به نیروی جاذبه ،که از متالشی شدن توده های
گازی جلوگیری Cمی کند و نیروی دافعه ،که بر اثر گردش دورانی به دور خود و بوجود Cآمدن نیروی
گریز از مرکز ،آنها را بسوی خارج می کشاند که همان تندباد دوم بود ،نام برده می شود .و بر اثر
گردش دورانی ،امواج بزرگی ،در آن توده گازی بوجود می آمده ،که این امواج به روی Cهم متراکم و
سپس فرو Cریخته است ،سپس قسمت های سبک تر ـ که تعبیر به کف شده است ـ به فضای بیرون
پرتاب شدند .آنهایی که با شدت بیشتری Cپرتاب شدند به نقاط باالتر Cرفتند Cکه به خاطر نیروی Cجاذبه
نتوانستند Cبه کلی فرار کنند و به صورت سقف محفوظی در آمدند ،و آنهایی که شدت کمتری داشتند
46
در نقاط پایین تر قرار Cگرفتند که امواج کم فشارتری بودند و به موج مکفوف تعبیر شده است .سپس
آسمانهای هفتگانه در آن فضا بدون هیچ ستونی ،شکل گرفتند .و وجود Cنیروی جاذبه و دافعه باعث
شد که هرکدام از کرات در مکان هایشان قرار Cبگیرند و قطعات کوچکتر Cبه سمت کرات بزرگترC
1
کشیده شوند و در مدارشان به حرکت در آیند .و ستارگان و ماه و خورشید Cشروع به تابندگی کنند.
بدین ترتیب خداوند حکیم قبل از آفرینش Cانسانها Cهمۀ وسایل زندگی او را فراهم ساخت ،از پیدایش
آسمانها گرفته تا آرام کردن سطح زمین به وسیلۀ کوهها ،قرار Cدادن جاده ها در وسط کوهها برای
ارتباط دادن انسانها در مناطق مختلف و به وجود آوردن چشمهها ،نهرها و باران برای آبیاری زمین
که نتیجه آن روییدن انواع گیاهان برای تغذیۀ انسانها و حیوانات می باشد .همه اینها از یک سو انسان
را متوجه علم و قدرت و حکمت خداوند Cمی کند و از سوی دیگر حس شکرگذاری را در بنده ایجاد
می نماید.
قرآن کریم بعد از ذکر آفرینش زمین در دو دوره و مراحل تکاملی آن در چهار دوره ،به بحث از
آفرینش آسمانها پرداخته ،میفرماید( :ثم استوی الی السماء و هی دخان) -سپس ارادۀ آفرینش آسمان
نمود در حالی که به صورت دود بودند .عالمه طباطبائی Cدر تفسیر المیزان بیان می کند که این
آسمانهای هفت گانه ،همه جزو خلقت جسمانیاند و همه در داخل طبیعت و ماده هستند ،نه ماوراء
طبیعت.
دكتر پاك نژاد در یك جلد از كتاب (اولین دانشگاه و آخرین پیامبر) مبحث مفصلی تحت عنوان اسالم
و بیولوژی دارد كه نهایتا ً نتیجه میگیرد كه :خدا قبل از هر چیز روح را ،عقل را ،قدرت را ،نور
را و مالئكه را آفرید سپس ظلمت را ،همه در اخبار دیده میشود Cشاید بتوان گفت به نظر اسالم ابتداء
یك مرحلۀ متافیزیك (عقل ،روح و )...سپس قدرت و انرژی و بعد آب و آنگاه دخان آفریده شد.
تعدادی دیگر چنین نوشته اند که مراحل خلقت زمین را می توان چنین گفت که ابتدا زمین گداخته بود
ـ سرد شد ـ جز جماد چیزی یافت نمیشد ـ آبی پیدا شد ـ ملكولهای Cاولیه ـ گیاه ـ جنبندگان ـ خزندگان
و پستاندران به ترتیب در گردونه تكامل آفرینش قدم به عرصه وجود Cگذاشتند.
این در حالی است که خداوند Cدر چندین آیه ،سخن از این واقعیت به میان آورده است که هرگاه
چیزی را بخواهد ،درجا ،آن شیئ به وجود می آید .آیا در این دو نوع بیان تناقضی Cوجود دارد؟ در
جواب باید گفت :همانگونه که در ابتدای این فصل بیان شد ،ما در خلقت زمین و آسمان ،دارای دو
47
جهان مختلف هستیم .در جهان (أمر) که برنامه ریزی باشد ،ما زمان نداریم .همه چیز مثل یک
فرمول ریاضی Cبه هم ربط دارند Cو در آن دنیا ،هر نوع ارده ای ،بدون زمان و به اصطالح ،فوریC
تحقق می یابد .ولی در دنیایی که ما به آن مادی می گوییم ،هر چیزی دارای زمان و مکان است.
یعنی هر حرکت و تغییری نیاز به زمان دارد.
از آنجاییکه بحث ما در بارۀ فیزیک نیست ولی می خواهیم نوع این ارتباطات Cو جنس آن را هرچه
بیشتر بدانیم ،کمی نسبت به آن ها توضیح می دهیم.
کن فیکون
آیاتی که در آن به موضوع( Cکن فیکون) اشاره شده از دو نوع هستند .تعدادی سخن از (زمانی) می
کنند که خداوند بر خواست خود حکمی نموده است (قضی أمراً) و نوع دوم از دو مرحلۀ ارادۀ چیزی
نمودن و بیان عبارت (کن) پس از آن ،سخن می راند.
1
ضىَ Cأ ْمراً َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ َوِإ َذا َق َ
2
ضى َأ ْم ًرا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ َقا َل َك َذلِكِ هّللا ُ َي ْخلُ ُق َما َي َشاء ِإ َذا َق َ
3
ضى َأمْرً ا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ ان هَّلِل ِ َأن َي َّتخ َِذ مِن َولَ ٍد ُسب َْحا َن ُه ِإ َذا َق َ
َما َك َ
4
ضى َأمْرً ا َفِإ َّن َما َيقُو ُل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ ِيت َفِإ َذا َق َ
ه َُو الَّذِي يُحْ ِيي َو ُيم ُ
5
ِإ َّن َما َق ْولُ َنا Cلِ َشيْ ٍء ِإ َذا َأ َر ْد َناهُ َأن َّنقُو َل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ
6
ِإ َّن َما َأ ْم ُرهُ ِإ َذا َأ َرا َد َش ْيًئ ا َأنْ َيقُو َل لَ ُه ُكنْ َف َي ُكونُ
7
ب ِث َّم َقا َل لَ ُه ُكن َف َي ُكونُ يسى عِ ن َد هّللا ِ َك َم َث ِل آ َد َم َخلَ َق ُه مِن ُت َرا ٍِإنَّ َم َث َل عِ َ
البته باید توجه داشت که نزد خداوند این هردو یک چیز است ،زیرا در نزد او ،نه مراحل تصمیم
گیری داریم و نه لزوم بیان چیزی .اینها فقط تعبیراتی Cاست تا ما از یک (به وجود Cآمدن) سر در
بیاوریم Cکه چطور Cشد .مغز ما به فهم چگونگی Cتحقق یافتن این مراحل راهی ندارد والزم است که از
آنچه که در دنیای خودمان اتفاق می افتد برای فهم آنچه که در دنیای (أمر) اتفاق می افتد استفاده
نماییم.
حال نوبت آن است که بنشینیم و به سخن دانشمندان و مفکران گوش فرا دهیم تا ببینیم فلسفۀ این کار
چه بوده است؟ یعنی فلسفۀ آفرینش Cجهان در چند مرحله و دوره ،در چیست؟ طبق دیدگاه مفسرین،
سه پاسخ به این سؤال می توان داد.
-1اگر آفرینش Cدر یک لحظه می بود ،کمتر می توانست از عظمت و قدرت و علم آفریدگارC
حکایت کند ،اما هنگامی که مراحل مختلف ،طبق برنامههای منظم و حساب شده ،انجام گیرد،
دلیل روشن تری برای شناسایی آفریدگار خواهد بود .و به تعداد مراحلی که پیموده است،
8
نشانههای تازهای از عظمت آفریدگار بدست می آید.
117بقره 1
35مريم 3
68غافر 4
40نحل 5
82يس 6
48
همین طی مراحل مختلف طوالنی میتواند Cنظم فوق العاده و قدرت ناظم را به بشر بشناساندC. -2
مثل كودكی كه در طی ۹ماه و با طی مراحل مختلف بوجود Cمیآید .در غیر اینصورت انسان
كمتر میتوانست علم و قدرت و نظم و برنامهریزی Cحساب شده خلقت را احساس كند.
حکمت خلقت جهان در شش روز Cبرای این است که به بندگان بگوید در همۀ امور تأمل و -3
تأنی داشته باشند حتی اگر بتوانند آنها را در یک لحظه انجام دهند.
نظام آفرینش به تدریج به وجود آمد چون مادیات باید مسبوق به ماده و مدت باشند . -4
خداوند Cگرچه قدرت دارد كه همۀ هستى را در يك لحظه خلق كند ،ولى تأ ّنى و تدريج ،س Cنت
ّ -5
اوست .مولوى Cمىگويد:
خوى رحمن است صبر و احتساب مكر شيطان است تعجيل و شتاب
تا به شش روز اين زمين و چرخها با تأ ّنى گشت موجود Cاز خدا
صد زمين و چرخ آوردى Cبرون ورنه قادر Cبود كز ُكن َفيكون
تا چهل سالش كند مردى تمام آدمى را اندك اندك آن همام
صبر كن در كار ،دير آى و درست اين تأ ّنى از پى تعليم توست
مالئکه چیستند؟
آیۀ 285سورۀ بقره ایمان به وجود Cمالئکه را در ردیCCف ایمCCان بCه خCدا و پیCامبران و کتابهCای آسCCمانی
قرار داده است :آ َم َن الرَّ سُو ُCل ِبما ُأ ْن ِز َل ِإلَ ْی ِه مِنْ َر ِّب ِه َو ْالمُْؤ ِم ُن َ
ون ُکل ٌّ آ َمنَ ِباهَّلل ِ َو َمالِئکَتِ ِه َو ُک ُت ِب ِه َو ر ُ
ُسCCلِ ِه
-پیامبر Cبه آنچه از سوى پروردگارش Cبر او نازل شد ایمان آورده است و همه مؤمنCCان نCCیز بCه خCدا و
فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند C.مگر مالئکه چه مشخصاتی CدارنCCد کCCه ایمCCان آوردن
بCCه آنهCCا اینقCCدر مهم اسCCت؟ متاسCCفانه نگCCاه کیهCCانشناسCCی (خلقت و اجCCزای مهم آن) در نCCزد فالسCCفه،
متکلمان ،عرفا و حدیثگرایان همواره بCCا هم تفCCاوت اساسCCی داشCCته است .از آنجCCا کCCه فهم مCCا از دین
شدیداً متأثر از روش شناخت ما است ،اسCCتناد بCCه روایت یCCا روایCCاتی Cاز منCCابع شCCیعه و برشCCمردن آن
جزو معتقدات تمام شیعه ،خالی از اشکال نیست؛ زیرا در میان کتابهCCای شCCیعه نCCیز روایCCاتی CوجCCود
دارد که صحت آنها به دالیل مختلف مورد تأییCCد علمCCا نیسCCت .عالوه بCCر این ،بCCرخی اخبCCار آحCCاد نCCیز
وجود دارد که بنا بر نظر تعداد زیادی از علما ،این اخبار نمی توانند اساس یک اعتقاد صحیح را بنCCا
نهند .و از آنجا که فرشتگان ،جزئی از عCCالم غیبنCCد؛ کCCه مCCاهیت آن بCCا تجربCCه هCCای انسCCانی CقابCCل فهم
نیست ،لذا است که حتی برداشت افراد از روایات نیز متفاوت خواهد بود .امCCا مCCا در این کتCCاب مسCیر
متفاوتی را پیموده ایم .به جای اینکه به دالیل یاد شCده ،مCا نCیز ماننCد آکCادیمی هCا عمCل کCنیم و جهت
نگیریم و همۀ نظرات ذکر شده را بیان کنیم ،کار خالف آن را انجام می دهیم و نظر خود و برداشCCت
و فهم خود را بیان می کنیم .البته ادعا نمی کنیم که این برداشت ها صحیح هستند و یا بهترین هسCCتند.
فقط می خواهیم که با شنیدن نظرات ذکر شده در این کتاب ،به گسترۀ تفاسیر داده شده اضCCافه کCCنیم و
امیدواریم Cکه با اینکار به دانشمندان محقق کمک کرده باشیم.
از آنجا که ما مالئکه را با حواس پنجگانۀ خود حس نکرده ایم ،لذا راهی به شناخت آنها نCداریم CمگCر
بCه آنچCه کCه خCCود خCدا و پیCامبر CصCCلی هللا علیCه و آلCه و ائمCه علیهم السCCالم گفتCه باشCند .لCCذا ابتCدا بCه
49
مشخصات آنها می پCCردازیم تCCا اصCCال بفهمیم صCCحبت از چCه مخلوقCCاتی می کCCنیم؟ و سCCپس بCCه این می
پردازیم Cکه چرا ایمان به آنها اهمیت دارد؟
امیرالمؤمنین علیه السCCالم فرمودنCCد :و مالئکCCه ای کCه خلCCق نمCCودی و آن هCCا را در آسCCمان هCCا مسCCکن
دادی ،پس در آن ها سستی Cنیست ،1و نزد آن ها غفلت جایگاهی ندارد و معصیت نمی کنند .آگاه تCCرین
موجودات به تو هستند و خوفشان از تو از همگان بیشتر است ،نزدیکترین خلقت به تو و عاملترین آن
ها در طاعت 2تو هستند ،نه خواب به دیدگان آن ها راه می یابد و نه دچار سCCهو و نسCCیان می شCCوند Cو
نه بدن هایشان سست می شود .در صلب ها ساکن نبوده اند و رحم ها آن ها را دربرنگرفته بوده و آن
ب پست (نطفه) خلق ننمودی .آن ها را دفعتا ً انشاء نمودی و ساکن آسCCمان هاشCCان کCCردی و ها را از آ ِ
به قرار Cدادنشان در جوار خود اکرامشان کردی Cو به وحی خود امینشCCان نمCCودی و از آفCCات دورشCCانC
داشتی و از بلیّات حفظشان نمودی Cاز گناهان پاکشان کردی Cو اگر قوّ ت تCو نبCود قCوّ تی نداشCتند Cو اگCر
3
تثبیت تو نبود ثباتی نداشتند و اگر رحمت تو نبود اطاعت نمی نمودند Cو اگر تو نبودی Cنبودند.
بنابراین ،مالئکه از جنس ماده (یعنی مثل ما) نیستند .لذا خلقت آنهCCا می توانسCCته یکمرتبCCه باشCCد .ولی
مجرد به معنایی که در فلسفه تعریف شده هم نیستند زیرا خداوند آنها را در فضCCاهای Cهمین مCCاده خلCCق
کرده است و به عبارتی دارای مکان هستند و حCCرکت آنهCCا زمCCان می بCCرد هرچنCCد موجCCودات CسCCریعی
هستند .ولی اینکه خسته نمی شوند ،غفلت ندارند ،معصیت نمی کنند ،علم و شناخت آنهCCا از خداونCCد
بهتر است ،نه خواب دارند و نه سهو و نه نسیان ،از خCدا می ترسCند Cو او را اطCاعت می کننCد و از
همه باالتر امام می فرماینCCد کCCه :و أقCCرب خلقCCك إليك ؛ از همCCۀ مخلوقCCات CبCCه خداونCد CنزدیکترنCCد C.آدم
تعجب می کند که انسان چه داشته که با وجود اینهمه برتری Cدر خلقت مالئکه ،خداوند Cاز آنها خواست
که بر انسان سجده کنند؟ مسلما ً این مسئله به خاطر وجود ذوات پاکی بCCوده کCCه وابسCCته بCCه عCCرش خCCدا
بودند و به نحوی جزوی Cاز انسانها گشتند ،بCCاعث شCCده کCCه انسCCان اینطCCور CکCCرامت پیCCدا کنCCد .خداونCCد
بهترین درود Cهای خود را بر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سCCلم و خانCCدان پCCاک او علیهم السCCالم
بفرستد که ما را اینطور Cجزو بزرگان قرار Cدادند.
امیرالمؤمنین علیه السالم همچنین با اشاره به جنبه های دیگCCری از خلقت مالئکCCه در نهج البالغCCه می
فرمایند C:سپس خداوند سبحان براى سCCکونت در آسCCمانها و آبCCاد سCCاختن آنهCCا (بCCا عبCCادت و نيايش) در
باالترين مرتبۀ ملکوت خود ،مخلوقاتى Cبديع از فرشتگان آفريد؛ تمام فواصCل CآسCCمان (جCCاده هCCا) را بCCا
آنها پر کرد و فضاى ميان آن را از وجود Cفرشتگان ،ماالمال ساخت( .به گونه اى کCCه) صCCداى CتسCCبيح
آنهCCا ،فاصCCله هCCاى آسCCمانها را پCCر کCCرده و در بارگCCاه قCCدس و درون حجابهCCا و سCCراپرده هCCاى مجCCد و
عظمت ،طنين انداز است ،و در ماوراى Cزلزله و غوغاى تسبيح آنان -که گوشها از آن کر مى شود -
شعاع هاى خيره کنندۀ نور ،چشمها را از ديدن باز مى دارد و در محدودۀ خود متو ّقف Cمى سازد.
آنها را به صورتهاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد ،در حالى کCه داراى بالهCاى متعCددى هسCتند
عCزت او مى گوينCد Cو هرگCز اسCCرار (و از نظر قCCدرت ،يکسCCان نمى باشCCند) .همCCواره تسCCبيح جالل و ّ
شگفت انگيز آفرينش Cمخلوقات را به خود نسبت نمى دهند و ا ّدعا نمى کنند که در آفرينش چيزى با او
ُون ال َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َو ُه ْم ِبَأم ِْر ِه َيعْ َملَُ C
Cون -4بلکCCه آنهCCا بنCCدگان گCCرامى او شرکت دارندَ ،ب ْل عِ با ٌد ُم ْك َرم َ
50
هستند که هيچ گاه در سCخن بCر او پيشCى نمى گيرنCد و بCه فرمCان او (بى هيچ کم و کاسCت) عمCل مى
کنند.
گروهى از آنها را امين وحى خود قرار داد ،و به آنها براى رسCCاندن ودايع امCCر و نهيش بCCه پيامبران
مأموريت داد ،و از ترديد و شبهات مصونيّت بخشيد ،به گونه اى که هيچ کدام از آنCCان از راه رضCCاىC
حق منحرف Cنمى شوند .آنان را از يارى خويش بهره مند سCCاخت (تCCا وظيفCCۀ ابالغ وحى را بCCه خCCوبىّ
انجام دهند) و قلب آنان را با تواضع و خشوع و سکينه و آرامش قرين نمCCود (تCCا در انجCCام اين وظيفCCه
خطير گرفتار Cخطا نشوند) و درهاى سهل و آسانى را براى مدح و تمجيد (و نيايش) خCCويش بCCه روى
1
آنها گشود و چراغ هاى روشنى Cجهت راهيابى به نشانه هاى توحيدش براى آنان نصب نمود.
در این خطبه ،تأثیر مالئکه در خلقت جهان به روشنی ترسیم Cشده اسCت .آنهCا بCه نحCوی در بزرگCراه
هائی که به خدا می رسند ،سهیم اند و شکاف های آن را پر کرده انCد .همچCCنین تقریبCا ً در تمCام امCCور
دنیا به نحوی تأثیر گذار هستند .همچنین از بعضی آیات و روایCCات دیگCCر بCCر می آیCCد کCCه مالئكCCه نمی
خورند و نمی آشامند و جماع نمی كنند و با نسیم عرش زندگانی Cمی كنند و خدا را َملَكی چند است كCCه
تا قیامت در ركوعند و خدا را ملكی چند هسCت كCه تCCا قیCامت در سCجودند .2CدرخCتی و كلCوخی نیسCCت
مگر آنكه نزد آن ملكی باشد.
مشکل اینجا است که آنقدر مطالب جورواجCCور Cدر ارتبCCاط CبCCا وظCCائف CفرشCCتگان هسCCت کCCه جمCCع آنهCCا
دشوار است .گاهی آنها خود ،کارهای خدائی را انجام می دهنCCد و گCCاه مCCأموران خCCدائی هسCCتند؛ آنهCCا
گاهی مأمور Cرحمت و گCCاهی مCCأموران غضCCب و عذابنCCد و جمعی فقCCط بCCه عبCCادت مشCCغول اند .بCCدون
شک ،وجود Cمالئکه از امور غیبیه اى است که براى اثبات آن با این صفات و ویژگیها راهى جز ادلCCه
نقلیه نیست ،و به حکم ایمان به غیب آنها را باید پذیرفت.C
مالئکه دارای مراتب وجودی Cهستند .دستهای از آنان فرشتگان بزرگ و دستهای دیگر به لحاظ مرتبه
وجودی Cپایینتر از آنان هستند .خداوند Cچهار فرشتۀ بزرگ به نام های اسرافیل ،جبرائیل ،میکائیل ،و
عزرائیل دارد که هر کدام یک لشکر بزرگ از فرشتگان را تحت فرمان خود دارند .و هر کدام
کارهای مهمی در این جهان انجام می دهند .اسرافیل مظهر صفت حیات خداوند Cدانسته شده است؛
همان گونه که جبرئیل مظهر Cعلم و میکائیل مظهر Cاراده و عزرائیل مظهر قدرت او میباشندC.
حضرت میکائیل و لشکریانش مامورند نعمتها و روزیهای Cخداوند را در بین تمام موجودات Cعالم
صاحِبُ ُك ِّل َق ْط َر ٍة َتسْ قُ ُ
ط َو ُك ِّل تقسیم کنند .پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می فرمایندَ C:أمَّا مِی َكاِئی ُل َف َ
ُت َو ُك ِّل َو َر َق ٍة َتسْ قُط - 3.صاحب (به معنای در رابطه /مأمور) هر قطره بارانی که میباردC، َو َر َق ٍة َت ْنب ُ
هر برگ درختی Cکه رشد میکند و هر برگی که فرو Cمیافتد ،میکائیل است .همچنین او در قیامت
مأمور گذاشتن پل صراط بر روی Cدوزخ است 4.گفته شده که او امام مالئکه است و فرشتگان در
5
بیت المعمور است که به او اقتدا میکنند.
ِيح اَأْلعْ لَى مِنْ َملَ ُكو ِت ِه َخ ْلقا ً َبدِيعا ً مِنْ َماَل ِئ َك ِت ِه َو َمَأَل ِب ِه ْم ُفرُوجَ فِجَ ا ِجهَا صف ِ َاوا ِت ِه َو عِ مَارَ ِة ال َّ ان سَ م َ نهج البالغه ،خطبۀ َّ - ۹۱م َخلَقَ ُس ْبحَ ا َن ُه ِإِلسْ َك ِ
1
َ
ت ال َمجْ دَِ ،و َورَ ا َء ذلِكَ ْ َ
ب َو سُرَ ا ِدقا ِ ْ
ت ال ُح ُج ِ ُ
ُس َو ُسترَ ا ِ ُ ْ
اِئر القد ِ َ ْ ْ َ ُ ْ ْ َ
جْ َواِئهَاَ ،و َب ْينَ فجَ َوا ِ َأ وقَ ُ ُ َ
ُوج زجَ ُل المُسَ ِّبحِينَ ِمن ُه ْم فِي حَ ظ ِ ت تِلكَ الفر ِ َو حَ شا ِب ِه ْم فت
ت َو َأ ْقدَ ٍ
ار ور َترْ دَ ُع اَأْل ْبصَ ارَ عَ نْ بُلُوغِ هَا َف َتقِفُ َخاسِ َئ ًة عَ لَى ُحدُو ِدهَاَ ،و َأ ْن َشَأ ُه ْم عَ لَى ص َُو ٍر م ُْخ َت ِل َفا ٍ ات ُن ٍ ك ِم ْن ُه اَأْلسْ مَا ُع ُسبُحَ ُيج الَّذِي َتسْ َت ُّ الرَّ ِج ِ
ت "ُأولِي َأجْ نِحَ ةٍ" ُتسَ ِّب ُح جَ اَل َل عِ َّز ِت ِه اَل َي ْن َتحِلُونَ مَا َظهَرَ فِي ْال َخ ْل ِق مِنْ ُ
ص ْن ِع ِه َو اَل َي َّدعُونَ َأ َّن ُه ْم ي َْخلُقُونَ َشيْئا ً مَعَ ُه ِممَّا ا ْن َفرَ دَ ِب ِه " َب ْل عِ با ٌد او َتا ٍC
ُم َت َف ِ
م ُْكرَ مُونَ ال َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َو ُه ْم ِبَأمْ ِر ِه َيعْ مَلُونَ " ،جَ عَ لَ ُه ُم هَّللا ُ فِيمَا ُه َنالِكَ َأهْ َل اَأْلمَا َن ِة عَ لَى َوحْ ِيهَِ ،و حَ َّملَ ُه ْم ِإلَى ْالمُرْ سَ لِينَ َودَ اِئعَ َأمْ ِر ِه َو َنه ِْيهَِ ،و
ت ال َّسكِي َنةَِ ،و َف َتحَ لَ ُه ْم َأب َْوابا ً يل َمرْ ضَ ا ِتهَِ ،و َأ َم َّد ُه ْم ِب َف َواِئ ِد ْال َمعُو َنةَِ ،و َأ ْشعَ رَ قُلُو َب ُه ْم َت َواضُعَ ِإ ْخبَا ِ ت َفمَا ِم ْن ُه ْم َزاِئ ٌغ عَ نْ ِ
سَب ِ ب ال ُّش ُبهَا ِ عَ صَ َم ُه ْم مِنْ رَ ْي ِ
ُذلُاًل ِإلَى َتمَا ِجي ِدهَِ ،و َنصَبَ لَ ُه ْم َم َناراً َواضِ حَ ًة عَ لَى َأعْ اَل ِم َت ْوحِي ِدهِ.
2بحاراالنوار ،ج ، ۵۹ص۱۷۴
3بحار االنوار ،ج ،۵۹ص۲۶۰
4مجمع البیان ،ص۴۶۹
5فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی ،رجالی تهرانی ،ص۱۰۵
51
حضرت عزرائیل و لشکریانش مامورند Cکه جان همۀ موجودات را تا روز قیامت بگیرند و آنها را
راهی جهان آخرت کنند.
حضرت اسرافیل هم یکی از این چهار فرشتۀ بزرگ است که با لشکریان عظیمش مامور است دادگاه
روز قیامت را برپا کند .جهان ما از روزی Cکه آفریده شده است تا کنون دائما در حال تغییر و تحول
بوده است .مثال انرژی Cخورشید Cهمیشه در حال کم شدن است تا اینکه روزی Cخاموش می شود .یا
اینکه درون زمین همیشه در حال جوشش است تا اینکه یک روز این جوشش مواد مذاب ،زمین را
منفجر خواهد کرد و زلزله های عظیمی برپا خواهد نمود .بنابراین تمام جهان در حال حرکت به
سمت روز قیامت است و همۀ این هماهنگی ها و تغییرات در زمین و آسمان و ماه و خورشید ،کار
حضرت اسرافیل و لشکریانش Cاست.
به هرحال ،نظام آفرینش موجود ،طبق بیان قرآن بهترین نظام است 1و خداوند تبارک و تعالی این
جهان را بر اساس قانون علت و معلول و رعایت ترتیب میان سلسله علل ،خلق نموده است .2یعنی؛
بر اساس حکمت االهی و اراده و خواست خدای متعال .بر این اساس ،ربط بین نظام عالم با ذات
اقدس خداوند Cکه عاری از هرگونه ویژگی عالم ماده است ،نیاز به واسطه ای دارد .این واسطه همان
فرشتگان اند .سنت الهی بر این است که از عالم ملکوت به وسیلۀ واسطه هایی همچون فرشتگان،
فیوضات را به عالم ماده برساند Cو در عالم ماده هم واسطه های زیادی در رسیدن آنها به دست ما
3
وجود داشته باشند.
با اینحال می بینیم که خداوند Cاز مالئکه خواست که به حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم
سجود نمایند .یقینا ً چنین دستوری حکمتی دارد و نشان از برتری حضرت آدم (ع) بر آنها داشت.
اشتباهی که تعداد زیادی Cاز علمای اسالم و حتی شیعه کرده اند و به خصوص آنهایی که مشرب
الذی أحسن کل شیئ خلقه 7( ،سجده) 1
ابی هللا ان یجری االمور اال باسبابها - Cخداوند ابا دارد از این که کارها را از غیر اسبابش انجام دهد( ،بحاراالنوار ،ج ،2ص * )90 2
عام َب ْل ُه ْم َأضَ ُّل سَبيال َأْل ُ َأ َأ َأ َأ
179اعراف ْ -م َتحْ سَبُ نَّ ْك َثرَ ُه ْم َيسْ َمعُونَ ْو َيعْ قِلونَ ِإنْ ُه ْم ِإالَّ َكا ْن ِ
5
52
فلسفی دارند ،این است که حضرت آدم علیه السالم را نماینده ای از کل انسانها دانسته اند .برای
اینکه این موضوع بیشتر روشن شود به کل داستان سجده در آیات 34 - 30سورۀ بقره مراجعه می
کنیم.
ض َخلِي َف ًة َقالُو ْا َأ َتجْ َع ُل فِي َها َمن ُي ْفسِ ُد فِي َها ك ل ِْل َمالَِئ َك ِة ِإ ِّني َجاعِ ٌل فِي اَألرْ ِ َوِإ ْذ َقا َل َر ُّب َ
ك َقا َل ِإ ِّني َأعْ لَ ُم َما الَ َتعْ لَم َ
ُون ِك َو ُن َق ِّدسُ لَ َ
ك ال ِّد َماء َو َنحْ نُ ُن َس ِّب ُح ِب َح ْمد َ
َو َيسْ فِ ُ
هنگامی که خداوند از خواست خود جهت تعیین خلیفه ای بر روی Cزمین پرده برداشت ،مالئکه که
از خرابکاری ها و انقراض نسناس بر روی زمین خبر داشتند در تعجب شدند و پرسیدند :آیا می
خواهید که موجودی Cمثل نسناس را به عنوان خلیفۀ آنها (جانشین روی Cزمین به جای آنها) قرار
دهی؟ ما که بهتر از آنها هستیم .ما تو را تسبیح و تقدیس می نماییم (و مسلما ً موجود Cبهتری از او
هستیم و دیگر احتیاج به خلقت موجودی پایین تر نیست) .خداوند متعال متذکر می شوند که در این
خلقت رازی نهفته است که شما از آن آگاه نیستید.
ض ُه ْم َعلَى ْال َمالَِئ َك ِة َف َقا َل َأ ِنبُئونِي ِبَأسْ َماء َهـُؤ الء ِإن ُكن ُت ْم َو َعلَّ َم آ َد َم اَألسْ َماء ُكلَّ َها ُث َّم َع َر َ
نت ْال َعلِي ُم ْال َحكِي ُم َقا َل َيا آدَ ُمك َأ َك الَ عِ ْل َم لَ َنا ِإالَّ َما َعلَّ ْم َت َنا ِإ َّن َِين َقالُو ْا ُسب َْحا َن َ صا ِدق َ َ
ض َأل
ت َوا رْ ِ َأ َأ َأ
آِئه ْم َقا َل لَ ْم قُل لَّ ُك ْم ِإ ِّني عْ لَ ُم َغي َ
ْب ال َّس َم َاوا ِ َأ َأ َأ
آِئه ْم َفلَمَّا ن َب ُه ْم ِب سْ َم َِأ ِنبْئ هُم ِب سْ َم ِ
َأ
ون َو َما ُكن ُت ْم َت ْك ُتم َ
ُون َوَأعْ لَ ُم َما ُت ْب ُد َ
اینجا است که خداوند متعال کار عجیبی را انجام می دهد .او نام هایی را به حضرت آدم علی نبینا و
آله و علیه السالم می آموزد .مگر آموختن چند نام می تواند چیزی را تغییر دهد؟ جالب اینجا است که
این نمایش ادامه دارد .خداوند عزوجل از مالئکه می خواهد که این نام ها را ذکر کنید .یعنی فقط نام
آنها را ببرید .نام چه کسانی را خداوند می خواهد بداند؟ ما که چیزی جز آنچه به ما آموختی Cنمی
دانیم؟ مالئکه پاسخ دادند .خداوند Cاز حضرت آدم (ع) می خواهد که فقط چند نام را بیان کند .آیا فقط
بیان چند نام می تواند نسلی را عوض کند و از موجوداتی مفسد فی االرض به نیک تر از مالئکه
تبدیل نماید؟ ببینید وقتی Cکه حضرت آدم (ع) نام ها را اعالم کرد ،خداوند چگونه از خود تعریف می
کند :آیا به شما نگفتم که من علم غیب آسمانها و زمین را می دانم و نه فقط می دانم که چه چیزی را
اظهار می کنید بلکه می دانم که چه چیزی را در دل خود کتمان می کنید.
این نمایش برای ذکر چند نام نبود .موضوعی بس مهمتر در کار بود .خداوند Cکاری Cکرده بود که به
عقل مالئکه ای که در دستگاه خداوندی بودند Cهم نمی رسید .این کار ،یک کار غیر ممکن بود.
موضوع Cفقط چند نام نبود .تغییر نسل بود .تغییر جنس یک مخلوق بود .خداوند کاری کرده بود که
بین یک مخلوق Cپست و یک مخلوق نوری عالی مقام نوعی تلفیق انجام داده بود که نه مالئکه و نه
جن می توانستند Cآن را تحلیل کنند .خداوند Cمی خواست مخلوقی خلق کند که بتواند از حضیض ذلت
خود را به باالتر از مالئکه برساند و حضرت آدم علیه السالم یکی از این مخلوقات Cترکیبی بود.
امام حسن عسکری علیه السالم در تفسیر خود می فرمایند که خداوند بعد از تعلیم اسماء ،پنج تن را
1
أشباحا ً (به صورت سایه( در پشت (نسل) حضرت آدم علیه السالم قرار Cداد.
حال که این مرحله انجام پذیرفت و مالئکه متوجه شدند که چه نورهایی Cاز باالترین مقام خلقت در
ذریۀ حضرت آدم (ع) هستند ،خداوند دستور Cمی دهد که بر او سجده کنید.
53
این سجده برای جنس انسان نبود .این سجده به دلیل وجود Cاَ َبر مخلوقاتی بود که بنا بود بعدها از ذریۀ
حضرت آدم علیه السالم متولد شوند .آنها بودند Cکه یقینا ً برتر از مالئکه بودند .اما در مورد انسانها
روایت امیرالمؤمنین علیه السالم بهترین پاسخ را می دهد.
حضرت علی علیه السالم فرمودند :خداوند Cخلق عالم را بر سه گونه آفريد :فرشتگان و حيوانات و
انسان .فرشتگان عقل دارند ،بدون شهوت و غضب .حيوانات مجموعه ای از شهوت و غضب اند و
عقل ندارند .اما انسان مجموعه ای است از هر دو ؛ تا كدامين غالب آيد .اگر عقل او بر شهوتش
غالب شود ،از فرشتگان Cبرتر Cاست و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد ،از حيوانات پست تر می
1
شود.
پيغمبر اكرم صلوات هللا و سالمه عليه فرمودند :چگونه است که ما برتر Cاز مالئکه نباشیم در حالیکه
ما پیش از آنها به خداوند آشنا شدیم Cو او را تسبیح و تهلیل و تقدیس نمودیم C.خداوند پیمبران گرامی را
بر مالئکۀ مق ّرب خود برتری Cداده است و مرا بر تمام پیامبران برتری Cداده است .و این برتری بعد
2
از من برای تو یا علی است.
امام حسن عسکری علیه السالم فرمودند( :اما تفسیر آیۀ) فاسجدوا Cآلدم( :این سجده) به خاطر وجود
انوار این مخلوقات Cبرترین بوده است و سجدۀ مالئکه برای شخص آدم نبود .همانا حضرت آدم (ع)
3
قبلۀ آنها بود که برای خدا سجده کنند.
در روایت است که ابلیس علیه اللعنة خود را با حضرت آدم مقایسه کرد و گفت :من را از آتش خلق
کردی و او را از گِل .ولی اگر (ابلیس) آتش را با آن جواهری Cکه خداوند حضرت آدم را با آن خلق
کرد ،مقایسه می کرد ،می دید که (این جوهر) نورانی Cتر از آتش بود – 4.یعنی شیطان درست
فهمیده بود که جنس جن از جنس انسان (یا بهتر بگوییم Cنسناس) بهتر بود .ولی او نمی دانست که
جنس انسان دارای افرادی Cچون اهل بیت عصمت است و به خاطر وجود این نورها است که باید
شیطان از دستور خداوند Cاطاعت می کرد .ولی او به دلیل خورده شیشه ای که در دل داشت ،
نتوانست چنین چیزی را تحمل کند و اوالً خداوند را متهم کرد که مرا گول زدی (و از اول نگفتی که
صحبت از این نورها Cهست) ولی بیش از این ،و با توجه به ضعف های انسان خاکی با خداوند خط
و نشان کشید که من می توانم آنها را گول بزنم زیرا جنس انسانی Cجنس بسیار ضعیف و دور Cاز حقی
ب ـ علیهالسالم ـ ِإنَّ هَّللا َ ـ عَ َّز َو جَ َّل ـ رَ َّکبَ فِی ْال َماَل ِئکَ ِة عَقْاًل ِباَل َشه َْو ٍة َو 1تفسير نمونه ،ج ،12ص َ - 200قا َل َأمِی ُر ْالمُْؤ ِمنِینَ عَ لِیُّ بْنُ َأ ِبی َ
طا ِل ٍ
َاِئم َشه َْو ًة ِباَل عَ ْق ٍل َو رَ َّکبَ فِی َب ِنیآدَ َم ِکلَی ِْهمَا َف َمنْ غَ لَبَ عَ ْقل ُ ُه َشه َْو َت ُه َفه َُو َخ ْی ٌر مِنَ ْال َماَل ِئکَ ِة َو َمنْ غَ لَب ْ
َت َشه َْو ُت ُه عَ ْقلَ ُه َفه َُو َشرٌّ مِنَ ْ
رَ َّکبَ فِی ال َبه ِ
ْال َبهَاِئم
ض َل َأ ْن ِبيَا َءهُ
2بحار األنوار ،ج 27؛ صَ - 5ف َك ْيفَ اَل َن ُكونُ َأ ْفضَ َل مِنَ ْال َماَل ِئ َك ِة َو َق ْد سَ َب ْق َنا ُه ْم ِإلَى َمعْ ِر َف ِة رَ ِّب َنا َو َتسْ ِبي ِح ِه َو َت ْهلِيلِ ِه َو َت ْقدِيسِ ه َ -ف َّ
ِيع ال َّن ِبيِّينَ َو ْالمُرْ سَ لِينَ َو ْال َفضْ ُل َبعْ دِي َلكَ يَا عَ لِيُّ ضلَنِي عَ لَى جَ م ِ ْالمُرْ سَ لِينَ عَ لَى َماَل ِئ َك ِت ِه ْال ُم َقرَّ ِبينَ َو َف َّ
3التفسیر المنتسب لالمام العسکری علیه السالم – ص - 385فاسجدوا آلدم .لما کان مشتمال علی انوار هذه الخالئق االفضلین ولم یکن
سجودهم آلدم أنما کان آدم قبلة لهم یسجدون نحوه هلل عزوجل
4کافی ج ، 1ص - 58أن ابليس قاس نفسه بآدم و قال :خلقتني من نار و خلقته من طين .ولو قاس جوهر الذي خلق هللا منه آدم بالنار ،كان
ذلك اكثر نورا و ضياء من النار
54
است .ایکاش که ما از این علم شیطان درس بگیریم و باورمان بشود که انسان منهای اهل بیت و
منهای والیت آنها موجودی Cاست در معرض خطر خیلی ج ّدی.
ولی در اینکه ائمۀ اطهار علیهم السالم باالتر از مالئکه هستند شکی نیست .امام رضا سالم هللا علیه
از رسول اكرم صلی هللا علیه واله وسلم نقل کردند که فرمود :وإنّ المالئكة لخ ّدامنا وخ ّدام محبّينا( 1.نه
فقط) مالئکه به ما خدمت می کنند (بلکه) خدمتگذار محبین ما هم هستند.
55
دنیای مجرد ،ماده ،و جسم لطیف
فالسفه ،موجودات دنیا را به دو گونه تقسیم می کنند :طبیعت و ماوراء طبیعت .ویا ما ّدی و مجرد.
ولی وقتی به مالئکه می رسیم ،می بینیم که افرادی که طبع فلسفی دارند ،مالئکه را مجرد می
خوانند و کسانی Cکه طبع روایی دارند ،آنها را مادی می خوانند C.آیا این یک تناقض است؟ در پاسخ
می گوییم :خیر .برای توضیح بیشتر اجازه دهید مقدمه ای را عرض نماییم.
به طور Cکلی در علوم ،ما می توانیم Cیک حقیقت را به چند نوع تقسیم کنیم ،هر کدام از این تقسیم
بندی ها در سیستم Cخودش مفید است و کاربرد Cدارد و نمی توانیم Cیک تقسیم بندی را با تقسیم بندی
دیگر مقایسه کنیم ،هرچند ممکن است در بعضی Cمراحل ،این دو سیستم از نام های مشترکی استفاده
نمایند .از آنجا که موضوع Cاین کتاب ،مسائل فلسفی نیست ،با یک مثال بسیار ساده مطلب خود را
بیان می کنیم.
ما می توانیم Cانسان ها را از لحاظ جنسی به مرد و زن تقسیم کنیم .یعنی بگوییم انسان ها یا مرد هستند
ویا زن .و از طرفی Cدیگر ،در بیان موضوع Cقدرت و شهامت ،انسان ها را به دو نوع تقسیم کنیم:
مرد و نامرد .مرد کسی است که شهامت داشته و در مقابل تهدیدها ،پایدار باشد و به سادگی نهراسد
و فرار Cنکند .و نامرد Cبر عکس آن عمل می کند .در اینصورت Cمی بینیم که گاهی زن هایی را می
بینیم که براستی Cمرد هستند و گاهی مردهایی Cرا می بینیم که یقینا نامرد هستند .پس اگر گفتیم که زنی
مرد است ،این یک تناقض است؟ البته که نه.
در مورد Cتقسیم ماهیت امور دنیا می بینیم که فالسفه برای خود یک تقسیم بندی دارند و دانشمندانی که
می خواهند متون اسالمی را بهتر درک کنند ،تقسیم بندی دیگری را مطرح می کنند .این یک تناقض
بین این دو گروه نیست .بلکه یک دیدگاه متفاوت بین آنها است .بنابراین ،اگر یک دانشمند دینی
بگوید مالئکه جسم لطیف هستند (ویا حتی بگوید مادی هستند) با فیلسوفی که معتقد است مالئکه
موجوداتی Cمجرد هستند ،در تعریف ماده و مجرد با هم اختالف دارند ،نه در فهم مالئکه.
ما دراین کتاب کاری به دیدگاه های فالسفه نداریم و با آنها هم بحث نمی کنیم .به جای آن تعریف خود
را از موجودات مجرد ،مادی و آنچه که به آن جسم لطیف می گوییم را بیان می کنیم و بر اساس آن
فهم خود را از دنیا عرضه می داریم .البته در این تعاریف ، Cمجبوریم از مفهوم مکان و زمان استفاده
کنیم که خودشان نیز چندان واضح نیستند .ولی فرض را بر این می گیریم که زمان و مکان همان
چیزهایی هستند که مردم عادی از آن درک دارند .و بر این اساس سه تعریف زیر را برای مخلوقات
خداوند می نماییم C.یعنی می گوییم که مخلوقات Cخداوند بر سه نوعند:
ماده :تمام چیزهایی Cکه دارای زمان و مکان باشند و هر نوع تغییر در آنها احتیاج به تغییر در یک یا
هردو مفهوم را دارا باشد .یعنی هر تغییری Cدر آن یا تغییر در محل آن باشد؛ ویا تغییر در زمان آن
باشد؛ ویا تغییر در هردو مورد زمان و مکان باشد .تقریبا هرچیزی Cکه ما می شناسیم ویا با آن
برخورد Cداریم و یا احساس می کنیم ،ما ّدی هستند.
مجرد :آنچه که اصالً و به هیچ وجه با زمان و یا مکان تغییری Cنیابد را مجرد می گوییم .پیدا کردن
مثال برای مجردات بسیار سخت است ولی معادل آن در ادبیات قرآنی ، Cفطرت است .بهترین مصداق
برای شیء مجرد ،خداوند Cمتعال است .برای یافتن مثال برای مجردات ،باید به دنبال چیزی بگردیم
که در طول تاریخ هیچ تغییری نکرده باشند .مثال گفته می شود ریاضیات جزو مجردات هستند .یعنی
عدد 5در طول تاریخ و در هرجای Cدنیا 5 ،می ماند .ولی با کمی تأمل و تعریف ما از اجسام بسیط،
56
ممکن است تغییر رأی دهیم و اعداد را نیز جسم لطیف بخوانیم C.البته ممکن است احساسات ما جزوC
مفاهیم مجردات باشند.
جسم لطیف :آنچه که خودش با زمان و مکان تغییر نیابد ولی در رابطه با زمان و مکان باشد .مثال
می گوییم Cکه مفهوم عدد 5در تمام دنیا یکی است ولی در کشورهای Cمختلف به شکل های مختلفی آن
را می کشند ویا نشان می دهند .نور (فوتون) نیز یک جسم لطیف است .در بعضی آزمایشها Cخود را
به صورت Cماده نشان می دهد و در بعضی آزمایشها به شکل مجرد است .مالئکه را جسم لطیف می
خوانیم زیرا خودشان زمان و مکان ندارند Cولی حرکت آنها با دیدگاه ما زمان بر است و در جاهای
مختلف ظاهر می شوند و یا تأثیر گذارند.
با این تقسیم بندی می توانیم اشیاء مختلف را دسته بندی نماییم .ولی گاهی اشیاء مرکب هستند و کار
دسته بندی را برای ما مشکل می کنند .یعنی ما یک چیز داریم ولی در تقسیم بندی های مختلف خود
را به شکلی گوناگون نشان می دهد .مثالً یک جعبۀ چوبی Cرا در نظر بگیرید .ممکن است آن را یک
مکعب بنامیم .ممکن است آن را چوب بدانیم (بخصوص وقتی که احتیاج به هیزم داشته باشیم و این
جعبه را چوب ببینیم ).ممکن است آن را قهوه ای بنامیم .بخصوص اگر در بین چند جعبۀ رنگی باشد.
ویا ممکن است آن را جعبه بنامیم ،وقتی که بخواهیم چیزی را در آن قرار دهیم .پس آن شیء ،یک
چیز است ولی مصداق Cخیلی مفاهیم متفاوت باشد.
چند مثال:
انسان – مفهوم جنس انسان که در ذهن ما است ،یک مفهوم جسم بسیط است .ما آن را مجرد
نمی خوانیم Cزیرا در طول زمان ،مفهوم ما از انسان ممکن است تغییر کند .مثالً ممکن است
کسانی مثل داعش را دیگر اصالً انسان ندانیم .ولی مصادیق Cانسانی مثل زید و عمرو و تقی
مادی هستند .آنها راستی در دنیای خارج از ذهن و مادی وجود Cدارند.
أحد -مفهوم أحد یک مفهوم مجرد است ولی مفهوم واحد یک مفهوم جسم بسیط.
صمد – صمد به معنای معبود ،یک شیء مجرد است ولی صمد به عنوان یک شیء یکنواخت
و غیر قابل تقسیم (اتم در تعریف Cاصیل آن) ،ممکن است این مفهوم را یک جسم بسیط
بدانیم .و یک آهن سنگین وزن دار ،یک ماده است.
حضرت زهرا سالم هللا علیها را در یک دیدگاه ،انسان می بینیم .در دیدگاه های دیگر ممکن
است ایشان را برترین حجت خدا ،یک زن ،یک مادر ،آب کوثر ، Cمعدن الرساله ،نور ،
روح پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله و غیره بدانیم.
ما به همین مقدار اکتفا می کنیم و امیدواریم Cکه عالقمندان روی Cآن فکر کنند و فوری Cقضاوت ننمایند.
این تقسیم بندی برای فهم مطالب دیگری که بدانها اشاره می کنیم و از جمله مفهوم والیت که موضوعC
اصلی این کتاب است ،تأثیر به سزایی دارد و الزم بود که توضیحی نسبت به آن داده باشیم.
خالصه آن که خداوند جهان را چنین خلق کرده که احتیاج به مدیریت دائم دارد .و این مالئکه هستند
که مدیریت این جهان را بر عهده دارند .و از این جا است که اهمیت وجود مالئکه روشن می گردد.
همچنین الزم است بدانیم که اهل بیت علیهم السالم موجوداتی برتر از مالئکه هستند که خداوند،
57
آسمان و زمین ،بهشت و جهنم و همه فرشتگان را تحت فرمان آنان قرار Cداده و مالئکه را مأمورC
ساخته براى انجام هر مأموریتى در زمین ،نخست خدمت آنان شرفیاب شوند Cو مأموریت خود را به
1
عرض امام برسانند - Cما من ملک یهبطه هللا فى أمر ما یهبط له إالّ بدأ باالمام فعرض ذلک علیه.
و جالب است بدانید که یکی از وظایف مالئکه ،استغفار کردن برای انسان ها استَ .و ْال َماَل ِئکَ ُه
2
ض.ُون لِ َمن فِی اَأْلرْ ِ
ُون ِب َح ْم ِد َرب ِِّه ْم َو َیسْ َت ْغفِر َ
ُی َس ِّبح َ
58
فصل چهارم :اشرف مخلوقات
ت َولَ َق ْد َكرَّ مْ َنا َبنِي آ َد َم َو َح َم ْل َنا ُه ْCم فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِر َو َر َز ْق َنا ُهم Cم َِّن َّ
الط ِّي َبا ِ
در فصل گذشته ذکر کردیم Cکه جنس انسان نمی تواند خلیفة هللا باشد .بله می توان گفت که انسان ،
بالقوه خلیفة هللا است .ولی اگر کسی به شما بگوید Cشما بالقوه میلیونر Cهستید ،چه احساسی خواهید
داشت؟ آنچه که مسلّم است و تا ح ّدی در فصل پیشین بدان اشاره کردیم ،این است که حساب انسان ها
را از پیغمبران و اولیاء باید جدا نمود .بله ،انسان ها می توانند با پیوستن به برنامۀ این نیکان ،خود
را باال بکشند و از پستی و لجن مادیگری ، Cخود را به پیروان والیت اهل بیت علیهم السالم برسانندC.
ولی این گفتنش ساده تر است تا انجام دادن آن .در این فصل می خواهیم این نکته را توضیح دهیم که
انسان اصالتا ً موجودی Cاست پست ولی با داشتن نیرویی که خداوند در نهاد ما قرار Cداده می توانیم با
استفاده از محبت اهل بیت علیهم السالم که همان والیت باشد ،خود را به نزدیکی Cخداوند و آینده ای
بس بهتر برسانیم .پس شروع Cمی کنیم از جایی که هر انسانی شروع می کند.
هرگاه به خود رها شود در شیب سرازیری Cمی افتد (در واقع سقوط می کند) و فقط با گرفتن ریسمان
اهل بیت علیهم السالم است که می تواند خود را باال بکشد .در کتاب کافی این دعا را می خوانیم:
الهي وإله آبائي ال تكلني إلى نفسي طرفة عين ابدا فإنك إن تكلني إلى نفسي طرفة عين أقرب من الشر
و أبعد من الخير – ای خدای من و پدرانم ،من را یک لحظه به خود وانگذار .زیرا اگر مرا یک
2
چشم به هم زدن به خود واگذاری ، Cبه شر نزدیک می شوم و از خیر دور می گردم.
ا ّم سلمه نقل میکند که رسول اکرم (ص) پیش من بود ،شب بلند شدم دیدم پیغمبر نیست ... ،دیدم
صدای گریه از پشت بام می آید رفتم دیدم رسول اکرم صورتش Cرا به سجده روی خاک پشت بام
گذاشته دارد گریه میکند و قطرات اشکش روی زمین جاری شده! و با شدت این جمله را میگوید:
اك َأ َبداً .میگوید از
صال َِح َما َأعْ َط َ اللَّ ُه َّم َو اَل َت ِك ْلنِي ِإلَى َن ْفسِ ي َط ْر َف َة َع ْي ٍن َأ َبداًَ ...و َأنْ اَل َي ْن ِز َع َع ْن َ
ك َ
گریۀ رسول اکرم ،من هم گریه کردم( ،بعد از این که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله متوجه گریۀ او
می شوند) گفتم یا رسول هللا :تو(ی پیغمبر) داری میگویی :خدایا مرا به خود وامگذار! ...بعد
پیغمبر یک جملۀ زیبایی Cفرمودند C:چه چیزی مرا تضمین می کند؟ برادرم Cحضرت یونس را خدای
59
عالم یک طرفة العینی به خودش وا گذاشت و شد آنچه که شد (سر از شکم نهنگ در آورد) .3حتی
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله وقتی Cدر مقام یک انسان است از این بیم دارد که منحرف شود.
این از سراشیبی Cطبیعت انسان ،و برای نجات خود ،تنها راهی که داریم چنگ زدن به ریسمان اهل
بیت علیهم السالم است .در دعای علقمه (بعد از زیارت عاشورا) می خوانیمَ :و الَ ُت َفرِّ ْق َب ْينِي َو َب ْي َن ُه ْم
ْن َأ َبداً فِي ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِر ِة .خداوندا بین من و اولیای خود در دنیا و آخرت به اندازۀ یک چشم
َطرْ َف َة َعي ٍ
1
به هم زدنی جدایی میافکن.
اضافه بر این ،نوع ویژگی هایی که قرآن کریم از انسان به ما می دهد ،چندان زیبا نیستند:
(30 انسان اساسا ً موجودی Cخونریز Cو مفسد فی االرض است .این را مالئکه شهادت داده اند.
بقره)
انسان کفور (بسیار Cناسپاس و حق ناشناس) است 48( .شوری 9 ، Cهود 67 ،اسراء)
انسان ظلوم (بسیار ظالم بخصوص به نفس خودش) است 34( .ایراهیم 72 ،احزاب)
انسان جهول (بسیار نادان) است 72( .احزاب)
انسان عجول (بسیار شتابگر) است 11( .اسراء)
انسان هلوع (حریص و منفعت طلب) است 19( .معارج)
انسان یؤوس است( .خیلی زود نا امید می شود 9( ).هود)
انسان قتور( Cبسیار بخیل) است 100( .اسراء
انسان کنود (بسیار بی بخار – کسی که خیری از او نمی آید) است 6( .عادیات)
انسان خصیم (همیشه پیکارکش و دشمنی کننده) است 4( .نحل و 77یس)
انسان بر خدا دروغ می بندد 5( .جن)
انسان ضعیف است 28( .نساء)
انسان فقیر است( .هیچ چیز از خود ندارد 15( ).فاطر)
انسان طرفدار Cشر و بخل نفس است (مرتب بیشتر می خواهد 9( ).حشر)
انسان بیش از همه مجادله می کند 54( .کهف)
انسان حسود است ( 5فلق)
آیا شما در این ویژگیها Cچیز جالبی می بینید؟ اضافه بر این ،خداوند Cدر چندین جای قرآن نسل انسان
را تهدید می کند که چی فکر می کنید؟ عوض کردن شما برای من کاری ندارد .آیا خدایی که انسان
را برای خالفت خویش ساخته ،با او چنین صحبت می کند؟ چهار آیه از این تهدیدات را مالحظه
نمایید:
حق ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْم َو َيْأ ِ
ت ِب َخ ْل ٍق َجدِي ٍد 19ابراهيم ت َواَألرْ َ
ض ِب ْال ِّ َألَ ْم َت َر َأنَّ هّللا َ َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ
ب ْال َب ْي َِت َت ْطلُ ُب ُه فِي جَ َوا ِن ِ َ 3كانَ رَ سُو ُل هَّللا ِ فِي َب ْي ِ ُأ
َت ِإلَ ْي ِه َو ت حَ َّتى ا ْن َته ْ دَخلَهَا مِنْ َذلِكَ مَا ي َْد ُخ ُل ال ِّنسَ ا َء َف َقام ْ ت ِّم سَ لَ َم َة فِي لَ ْيلَ ِتهَا َف َف َقدَ ْت ُه مِنَ ْالفِرَ ِ
اش َف َ
ْن َأبَداً ت َقاِئ ٌم رَ افِ ٌع يَدَ ْي ِه َي ْبكِي َو ه َُو َيقُو ُل «اللَّ ُه َّم اَل َت ْن ِزعْ ِم ِّني صَ الِحَ مَا َأعْ َط ْي َتنِي َأبَداً -اللَّ ُه َّم َو اَل َتك ِْلنِي ِإلَى َن ْفسِ ي َطرْ َف َة عَ ي ٍ ب مِنَ ْال َب ْي ِ ه َُو فِي جَ ا ِن ٍ
ت ُأ ُّم سَ لَ َم َة َت ْبكِي حَ َّتى ا ْنصَ رَ فَ رَ سُو ُل هَّللا ِ ص ِت ِبي عَ ُدوّ اً َو اَل حَ اسِ داً َأبَداً اللَّ ُه َّم اَل َت ُر َّدنِي فِي سُو ٍء اسْ َت ْن َق ْذ َت ِنيِ Cم ْن ُه َأبَداً» َقا َل َفا ْنصَ رَ َف ْ اللَّ ُه َّم اَل ُت ْشم ْ
ان الَّذِي َأ ْنتَ ِب ِه مِنَ هَّللا ِ َق ْد غَ َفرَ هَّللا ُ َلكَ مَا َت َق َّد َم ُأ ِيك يَا ُأ َّم سَ لَ َم َة َف َقالَ ْ
ت ِبَأ ِبي َأ ْنتَ َو مِّي يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َو ِل َم اَل َأ ْبكِي َو َأ ْنتَ ِب ْال َم َك ِ ِل ُب َكاِئهَا َف َقا َل لَهَا مَا ُي ْبك ِC
مِنْ َذ ْن ِبكَ َو مَا َتَأ َّخرَ َ -تسْ َأل ُ ُه َأنْ اَل ُي ْش ِمتَ ِبكَ عَ ُدوّ ا بَدا َو حَ اسِ دا َو نْ َي ُر َّدكَ فِي سُو ٍء اسْ َتن َقذكَ ِمن ُه بَداَ ،و نْ َين ِزعَ عَ نكَ صَ الِحَ مَا عْ طاكَ
َ َأ ْ ْ اَل َأ ً َأ ْ َ ْ اَل َأ ً اَل ً َأ ً
ُأ
ْن َف َكانَ ِم ْن ُه مَا َكانَ - ْن َأبَداً َف َقا َل يَا َّم سَ لَ َم َة َو مَا يُْؤ ِم ُن ِنيَ Cو ِإ َّنمَا َو َك َل هَّللا ُ يُو ُنسَ ْبنَ َم َّتى ِإلَى َن ْفسِ ِه َطرْ َف َة عَ ي ٍ َأبَداً َو َأنْ اَل َي ِكلَكَ ِإلَى َن ْفسِ كَ َطرْ َف َة عَ ي ٍ
تفسير القمي ،ج ،2ص75
1بحار األنوار ،ج ،98ص ،298ر 3
60
(ای بشر) آیا ندانستی Cکه خدا آسمانها و زمین را به حق و برای مقصود بزرگی Cآفریده و اگر بخواهد
شما (جنس بشر) همه را در زمین نابود Cمیسازد و خلقی دیگر از نو میآفریند؟
ت َواَأْلرْ َ
ض ِب َقاد ٍِر َعلَى َأنْ َي ْخلُ َق م ِْثلَهُم َبلَى َوه َُو ْال َخاَّل ُق ْال َعلِي ُم 81 َأ َولَي َ
ْس الَّذِي َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ
يس
آیا آن خدایی که (خلقت با عظمت) آسمانها و زمین را آفریده بر آفرینش (موجود Cضعیفی) مانند این
کافران قادر نیست؟ چرا (البته قادر است) و او آفریننده و داناست.
ان هّللا ُ َعلَى َذل َِك َق ِديرً ا 133نساء
ين َو َك َ ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْم َأ ُّي َها ال َّناسُ َو َيْأ ِ
ت ِب َ
آخ ِر َ
ای مردم ،خدا اگر بخواهد همه شما انسان ها را (به کلی از دنیا) می برد و دیگران را می آورد و
البته خدا بر این کار مقتدر و تواناست.
ك ْال َغنِيُّ ُذو الرَّ حْ َم ِة ِإن َي َشْأ ي ُْذ ِه ْب ُك ْCم َو َيسْ َت ْخل ْ
ِف مِن َبعْ ِد ُكم مَّا َي َشاء َك َمآ َأن َشَأ ُكم مِّن ُذرِّ َّي ِة َق ْو ٍم َو َر ُّب َ
ين 133انعام آخ ِر َ َ
و خدای تو از خلق بینیاز و (به همه) مهربان است و اگر بخواهد ،شما را ببرد (و همه را فانی
گرداند) آن گاه هر که را بخواهد جانشین شما کند چنان که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد.
حال این ویژگی ها را با آنچه که قبال دربارۀ مالئکه ذکر کردیم Cمقایسه نمایید .اصال قابل مقایسه
نیستند .پس چرا خداوند Cاز مالئکه خواست که بر حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم سجده
نمایند؟ در فصل گذشته توضیح دادیم که وجود مبارک اهل بیت عصمت علیهم السالم است که باعث
می شود مالئکه بر حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم سجده کنند .در واقع سجده برای خداوند
بود ولی به احترام انوار پنج تن و در این بین حضرت آدم (ع) یک سمبل است و قبله ای برای سجده
کردن 1.بهرحال ،خداوند چنین نمایشی را می گذارد تا هم ما و هم مالئکه بدانند که در دنیا اسرار
پنهانی زیادی در آسمان و زمین وجود دارند که از دید حتی مالئکه هم پوشیده مانده است .ما الزم
نیست از این اسرار آگاهی داشته باشیم .فقط کافی است که والیت خود را نسبت به این ذوات مقدسه
حفظ کنیم ،بقیه اش با خودشان است .به ما یاد می دهند و به ما کمک می کنند تا عبادت درستی را
انجام دهیم و از خیرهای خداوند مهربان تا ابد بهره بریم.
1امام باقر علیه السالم :نحن االسماء الحسنی التی ال یقبل هللا من العباد عمالً اال بمعرفتنا .بحار االنوار ،ج ، 25ص – 4همانا ما اسماء
الحسنایی هستیم که خداوند هیچ عملی از بندگان را قبول نمی کند مگر آنکه با شناخت ما همراه باشد .امام صادق سالم هللا علیه نیز میفرماید:
َنحْ نُ َو هَّللا ِ اَأْلسْ مَا ُء ْالحُسْ َنى الَّتِي اَل َي ْق َب ُل هَّللا ُ مِنَ ْال ِعبَا ِد عَ َماًل ِإاَّل ِب َمعْ ِر َف ِت َنا -كافی ،ج ،1ص ،144ر 4
61
در عبارت دوم Cگفته می شود :نور حق در نزد شما است و در عبارت سوم خود آنان را نور حق می
گوییم .و در حدیثی طوالنی Cآمده است :رسول خدا صلی هللا علیه و آله ،نور خویش ،امیرمؤمنان ،
فاطمۀ زهرا ،امام حسن ،امام حسین علیهم السالم ...را از نور خداوند دانسته است.
در روایات ،اولین مخلوق و نخستین صادر ،نور رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه و سیزده
معصوم دانسته شده است .جابر از رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه سؤال می کند که اولین خلقت
1
عزوجل می فرمایدُ C:نو ُر َن ِب ِّي َ
ك َيا َج ِابرُ. خداوند چه بوده است؟ خداوند ّ
خدای سبحان در آیۀ ۱۶۳سورۀ انعام به پیغمبرش دستور Cمی دهد که :بگو من اولین مسلمانم- C
َو ِب ٰ َذلِکَ ُأمِرْ ُ
ت َوَأ َنا َأ َّو ُل ْالمُسْ لِم َ
ِین .و مقصود از این اوّ لیّت ،اولیّت رتبی است ،نه زمانی؛ زیرا اگر
مقصود اولیت زمانی Cبود ،هر پیغمبری Cنسبت به قوم خویش (اول المسلمین) بود و پیامبران پیشین نیز
به طریق Cاولی می توانستند Cمصداق این روایت باشند .از این که خدای سبحان تنها به پیغمبر اسالم
فرموده بگو :مأمورم که اول المسلمین باشم ،برای آن است که آن حضرت ،اوّ ل صادر Cیا اول ظاهر
است .
از امام صادق علیه السالم سؤال شد :شما قبل از آن که آسمان ها و زمین خلق شوند ،کجا بودید؟
حضرت در پاسخ فرمود :ک ّنا انواراً حول العرش نسبح هللا و نقدسه حتی خلق هللا سبحانه المالئکة
- ...انواری بودیم Cحول عرش و مشغول Cتسبیح و تقدیس خدا بودیم و مالئکه (تسبیح کردن خداوند را
یاد گرفتند) Cو تسبیح نمودند C.سپس خداوند ما را به زمین فرستاد و اهل زمین (هم تسبیح کردن را
فراگرفتند) و تسبیح نمودند .سپس امام صادق علیه السالم اضافه می کنند که این ما هستیم که منظور
آیۀ 165و 166سورۀ صافات Cاست که می فرماید :و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف
ايستاده ايم و ما همه تسبيح گوى او هستيم 2.در این روایت یک برتری Cمهم دیگری Cرا نیز بر مالئکه
می یابیم .نه فقط ائمۀ اطهار از علّییّن بوده و در عرش جای داشتند ،بلکه تسبیح کردن خداوند را نیز
آنها به مالئکه آموختند.
ابن مهران از ابن عباس در مورد تفسیر این آیه :و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف
ايستاده ايم و ما همه تسبيح گوى او هستيم 165( .و 166صافات) سؤال نمود .ابن عباس گفت :ما در
محضر رسول خدا صلی هللا علیه و آله بودیم که حضرت علی بن ابیطالب علیه السّالم وارد شد .وقتیC
نبی اکرم صلی هللا علیه و آله او را دید ،به روی Cاو تبسمی نمود و فرمود :خوش آمد کسی که خداوندC
او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود .گفتم :ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر
(حضرت آدم علیه السالم) آفریده شده است .فرمودند :بله ،همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این
مدت ،من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید Cسپس آن نور را به دو نیم تقسیم کرد و قبل از
آفرینش تمام اشیاء ،مرا از نیمی از این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود .سپس اشیاء را خلق ِ
کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است ،سپس خداوند ما را در
سمت راست عرش قرار Cداد و سپس مالئکه را آفرید Cو ما خداوند را تسبیح گفتیم و مالئکه تسبیح
گفتند و ال اله اال هللا گفتیم پس مالئکه تهلیل (ال اله اال هللا) گفتند و تکبیر (هللا اکبر) گفتیم پس مالئکه
تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و آن در علم پیشین الهی بود که محب من و محب علی داخل
آتش نشود و شخص کینه دار از من و علی در بهشت وارد Cنشود C.خدای ّ
عز و ج ّل فرشتگانی Cخلق
کرد که در دستشان کوزه های سیمین دارند که لبریز از آب حیات فردوس برین است .تمامی شیعیان
1بحار األنوار ،ج ، ۵۴ص ۱۷۰
يح َفسَ بَّحْ ناَ َّ هَّللَا َ َأ َ ْ َ ً ْ َأ َّ ُ َّ َ ُ َ َ َ
ش ف مَرَ نا ُ ِبالتسْ ٰ ِب ِ ض خط ِبهِِ :إنا آ ُل مُحَ َّم ٍد كنا ن َوارا حَ ْو َل العَ رْ ِ
ٰ
2بحار األنوار ،ج ، ۲۴ص - ۸۸قا َل عَ لِيٌّ عَ ل ْي ِه ال َّسال ُم فِي َبعْ ِ
َ ّ ُّ َ ّ َأْل َأ هَّللَا ت اَ ْل َمالَِئ َك ُة ِب َتسْ ِبي ِح َنا ُث َّم ُأهْ ِب ْط َنا ِإلَى اََأْلرْ ِ َأ
َ
`و ِإنا لنحْ نُ َ َ َ َ
ض ِبتسْ ِبي ِحنا Cف ِإنا لنحْ نُ الصَّافونَ ََ ْ ض َف مَرَ َنا ُ ِبال َّتسْ ِب ِ
يح َفسَ بَّحْ نا فسَ بَّحَ ت هْ ُل ا رْ ِ
َ َ َ َفسَ بَّحَ ِ
اَ ْلمُسَ ِّبحُونَ
62
علی علیه السّالم ،پدر و مادرشان پاک بوده و پرهیزگار Cو پاک هستند و به خدا ایمان دارند .زمانی
که پدر یکی از آنها بخواهد تا با همسرش مباشرت نماید ،یکي از فرشتگانی که به دستش کوزه ای از
آب بهشت دارد می آید و آن آب را در ظرف آبی می افکند که او از آن می نوشد ،پس او از آن آب
می نوشد و ایمان در قلبش می روید Cچنانکه که گیاه می روید پس آنان دلیلی آشکار از پروردگارشان
و پیامبرشان Cو از وصیشان علی و از دخترم زهرا و سپس از حسن و سپس از حسین و سپس از
امامانی از نسل حسین علیهم السالم هستند .گفتم :یا رسول هللا ،ائمه چه کسانی هستند ایشان فرمودند:
یازده تن از آنها از (نسل) من هستند و پدرشان علی بن ابی طالب علیه السّالم است .سپس پیامبر
صلی هللا علیه و آله فرمودند C:سپاس خدای را که محبت علی علیه السالم و ایمان به امامت وی را از
1
اسباب و ملزومات ایمان واقعی قرار Cداد.
از امام جعفر بن محمد الصادق Cعليه السّالم روايت شده است و آن حضرت از امير المؤمنين على
عليه السّالم که روزى Cدر رحبه نشسته بودند و خلق بسياری Cدر چپ و راست آن حضرت جمع شده
بودند در ميان آن جماعت شخصى برخاست و گفت يا امير المؤمنين ترا ربّ العالمين در اين مكان
معذب و با اهل دوزخ همنشين است .حضرت امير مكين گردانيد (در حالیکه) پدرت در نار سجّين ّ
المؤمنين على عليه السّالم فرمودند :خداى تبارك و تعالى زبانت را مقطوع گرداند .قسم به آن خداى
كه حضرت محمد صلی هللا علیه و آله را به رسالت برانگیخت ،اگر پدرم اراده كند كه از همۀ
گنهكاران زمين شفاعت نمايد ،هر آينه خداوند شفاعت او را قبول فرمايد .وای بر تو! (چگونه) پدرم
معذب باشد و پسر او تقسيم کنندۀ بهشت و جهنم؟ به آن خداى كه محمد را به نبوّ ت امت در نار ّ
مبعوث گردانيد قسم كه به شعاع نور پدرم در روز قيامت انوار تمامى خاليق خاموش و مستور
گرداند مگر پنج نور .آن نور محمد و نور من و نور حسن و نور حسين و نور نه نفر از اوالد حسين
زيرا كه نور پدرم از نور ما است كه حضرت ايزد خالق آن نور را قبل از ايجاد آدم به دو هزار سال
2
پيشتر خلق نمود.
امام باقرعلیه السالم می فرمایدَ :یا َج ِاب ُر ِإنَّ هَّللا َ َأوَّ َل َما َخلَ َق َخلَ َق م َُحمَّداً (ص) َو عِ ْت َر َت ُه ْالهُدَا َة ْال ُم ْه َتد َ
ِین
ان ُمَؤ یَّداً ت َو َما اَأْل ْش َبا ُح َقا َل ظِ ُّل ال ُّنور َأبْدَانٌ ُن َ ٌ َأ ی هَّللا ِ قُ ْل ُ اح ُن ٍ َفکَا ُنوا َأ ْش َب َ
اح َو َک َ ورا ِنیَّة ِباَل رْ َو ٍ ِ ور َبی َْن َی َد ِ
ان َیعْ ُب ُد هَّللا َ َو عِ ْت َر َت ُه َو ل َِذلِکَ َخلَ َق ُه ْم ُحلَ َما َء ُعلَ َما َء َب َر َر ًة َأصْ فِ َیا َء
س َف ِب ِه َک َِی رُو ُح ْالقُ ُد ِ ُوح َوا ِح َد ٍة َو ه َِبر ٍ
َ ُّ َّ
یح َو الت ْهل ِ َّ اَل هَّللا َیعْ ُب ُد َ
ُون؛
ون َو َیصُوم َ ت َو َیحُجُّ َ صل َوا ِ ون ال َّ ُصل َ ِیل َو ی َ ص ِة َو الص َّْو ِCم َو ال ُّسجُو ِد َو التسْ ِب ِ ون َ ِبال َّ
-ای جابر! اولین چیزی که خدا خلق کرد ،محمد صلواتهللا و سالمه علیه و ائمه هدایت علیهم السام
بود که از نسل آن جناب میباشند .آنها جلوی خداوند در اَشکالی از نور هستند .من گفتم اشکال نور
چیست؟ چنین فرمود C:یعنی سایههایی از نور .اینها بدنهای نوری هستند که روح ندارند و اینها تنها
«و ِإ َّنا َل َنحْ نُ الصَّا ُّفونَ َو ِإ َّنا لَ َنحْ نُ ْالمُسَ ِّبحُونَ » ير َق ْولِ ِه َتعَ ا َلى َ َّاس عَ نْ َت ْفسِ ِCْن عَ ب ٍ بحار األنوار ،جلد ،35صفحه - 30سَ َأ َل ابْنُ ِم ْهرَ انَ عَ ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
1
ب (ع)َ Cفلَمَّا رَ آهُ ال َّن ِبيُّ (ص) َت َب َّس َم فِي َوجْ ِه ِه َو َقا َل َمرْ حَ با ً ِب َمنْ َخلَ َق ُه هَّللا ُ َق ْب َل آدَ َم ُول هَّللا ِ (ص) َفَأ ْق َب َل عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ َّاس ِإ َّنا ُك َّنا عِ ْندَ رَ س ِ َف َقا َل ابْنُ عَ ب ٍ
ب َقا َل َنعَ ْم ِإنَّ هَّللا َ َتعَ الَى َخلَ َقنِي َو َخلَقَ عَ لِ ّيا ً َق ْب َل َأنْ ي َْخلُقَ آدَ َم ِب َه ِذ ِه ْال ُم َّد ِة َو َخلَقَ ُنوراً َف َقسَ َم ُه ت يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َأ َكانَ ااِل بْنُ َق ْب َل اَأْل ِ ِبَأرْ َبعِينَ َأ ْلفَ عَ ٍام َفقُ ْل ُ
ور عَ لِيٍّ ُث َّم جَ عَ لَ َنا ْن َف َخلَ َقنِي مِنْ نِصْ فِ ِه َو َخلَقَ عَ لِ ّيا ً مِنَ ال ِّنصْ فِ اآْل َخر َق ْب َل اَأْل ْشيَا ِء ُكلِّهَا ُث َّم َخلَقَ اَأْل ْشيَا َء َف َكا َن ْ ْ
وري َو ُن ِ ت مُظلِم ًَة َف ُنو ُرهَا مِنْ ُن ِ ِ نِصْ َفي ِ
ت ْال َم ِئ َكة َف َكانَ ذلِكَ مِنْ َتعْ لِيمِي َو َتعْ ل ِِيم عَ لِيٍّ َو
َ ُ اَل ت ْال َماَل ِئ َك ُة َو َكبَّرْ َنا َف َكبَّرَ ِ ت ْال َماَل ِئ َك ُة َو َهلَّ ْل َنا َف َهلَّلَ ِ ش ُث َّم َخلَقَ ْال َماَل ِئ َك َة َفسَ بَّحْ َنا َفسَ بَّحَ ِ ِين ْالعَ رْ ِ عَ نْ َيم ِ
ِيه ْمِض لِي َو لِعَ لِيٍّ َأاَل َو ِإنَّ هَّللا َ عَ َّز َو جَ َّل َخلَقَ ْال َماَل ِئ َك َة ِبَأ ْيد ِ َّاب ِق َأنْ اَل ي َْد ُخ َل ال َّنارَ ُمحِبٌّ لِي َو لِعَ لِيٍّ َو اَل ي َْد ُخ َل ْالجَ َّن َة ُم ْبغ ٌC َكانَ َذلِكَ فِي عِ ْل ِم هَّللا ِ الس ِ
َأ َأ َأ َأ َ َ هَّلل
ْن تقِيٌّ نقِيٌّ مُْؤ مِنٌ ِبا ِ فِإذا رَ ادَ بُو حَ ِد ِه ْم نْ َ َ ْ َ اَّل
س فمَا حَ د مِنْ شِ يعَ ِة عَ لِيٍّ ِإ َو ه َُو طا ِه ُر ال َوالِدَ ي ِ ٌ َأ َ دَو ِ ْ ْ
ْن َممْ لُو َءةٌ مِنْ مَا ِء الحَ يَا ِة مِنَ الفِرْ ْ يق اللُّجَ ي ِ َار ُ َأ
ب ِ
ت َطرَ ُح مِنْ َذلِكَ ْالمَا ِء فِي آ ِن َي ِت ِه الَّتِي َي ْشرَ بُ ِم ْنهَا َف َي ْشرَ بُ مِنْ َذلِكَ ْالمَا ِء َو ُي ْن ِب ُ يق مِنْ مَا ِء ْالجَ َّن ِة َفي ْ َار ُ بِيه ْم َأ د ْ
ي َأ ب ذَّ لا
جَ َ َ ِنَ َ ِئ ِ ِينَ ِ ِ ة َ
ك اَل م ْ
ال م ٌ
ك َ ل م ء ا ه
ُ َ ل هْ َأ ق
َ ِعَا ُو
ي
ِ
ْن ُث َّم اَأْلِئ َّم ِة مِنْ وُ ْل ِد سَن ُث َّم ْالحُسَ ي ِ الزهْ رَ ا ِء ُث َّم ْالحَ ِ
ِن ا ْب َنتِيَ َّ الزرْ عَ َف ُه ْم عَ لَى َب ِّي َن ٍة مِنْ رَ ب ِِّه ْم َو مِنْ َن ِبي ِِّه ْCم َو مِنْ َوصِ ي ِِّه ْم عَ لِيٍّ َو م ِ ت َّ اِإْليمَانَ فِي َق ْل ِب ِه َكمَا ُي ْن ِب ُ
ب ُث َّم َقا َل ال َّن ِبيُّ (ص) ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ الَّذِي جَ عَ َل مَحَ َّب َة عَ لِيٍّ َن اَأْلِئم َُّة َقا َل ِإحْ دَ ى عَ ْشرَ َة ِم ِّني َو َأبُو ُه ْم عَ لِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ ت يَا رَ سُو َل هَّللا ِ َو م ِ ْن (ع) َفقُ ْل ُ ْالحُسَ ي ِ
ْن
ِ يب َ ب
َ سَ َانَ َو اِإْليم
ِق عَ نْ آبَاِئ ِه (علیهم السّالم)َ :أنَّ َأمِيرَ ْالمُْؤ ِمنِينَ َكانَ َذاتَ ي َْو ٍم جَ الِسا ً فِي الرَّ حْ َب ِة َو ال َّناسُ حَ ْولَ ُه ِ د َّاص ال نِ عَ - 183 صفحه ، 1 جلد الفوائد، كنز 2
63
با یک روح ،تقویت میشدند Cو آن ،همان روح القدس بود .و با توان او ،محمد و عترت او خداوند را
عبادت میکردند .به خاطر این ،خداوند Cآنها را به صورت حلیم ،عالم و طاهر خلق کرده است.
آنها با نماز ،روزه ،سجده ،تسبیح و تحلیل خدا را عبادت می کنند .آنها نماز میخوانند ،حج به جا
1
می آورند ،و روزه میگیرند.
با استناد به روایات و فرمایشات Cمعصومین علیهم السالم در روایات فوق ،می توان چنین استنباط کرد
که خداوند Cنور این پاکان (رسول اکرم و خاندان مطهرش) را پیش از خلقت حضرت آدم آفریده بود و
اشباح نوری Cآنان همزمان با خلقت حضرت آدم برای نخستین بار به نمایش درآمدند Cو درمورد نام ِ
آنان از مالئکه سؤال شد .آنها با این انوار و اشباح (که رسول اکرم و خاندان مطهرش بودند) آشنایی
داشتند ولی آنها رااز طبقۀ علّیین می دانستند Cو به عقلشان نمی رسید که آنها را در این طبقۀ پایین
ساخته شده از گِل بیابند؛ لذا پاسخی برای آن نداشتند .آنگاه که خداوند Cنام صاحبان انوار را به آدم
تعلیم نمود و به او گفته شد که این انوار عالیه از نسل او خواهند بود ،این علم خبری از عالم غیب
بود که خداوند Cبه جانشین خود بر روی زمین می آموخت و به مالئکه دربارۀ این امر مهم چنین
ض -فرمود Cآیا به شما نگفتم که من (علم) نهفتۀ ت َواَأْلرْ ِ فرمودَ C:قا َل َألَ ْم َأقُ ْل لَکُ ْم ِإ ِّنی َأعْ لَ ُم َغی َ
ْب ال َّس َم َاوا ِ
آسمانها و زمین را می دانم.
بنابراین ،ما نباید اهل بیت عصمت را فقط انسان هایی مثل خود بدانیم .آنها اصل خلقتند .آنها قبل از
هرچیزی خلق شده اند و آنها هستند که خداوند Cما را به خاطر آنها تکریم نموده و خلقتی خاص بخشیده
است .خلقتی که هرچند ضعیف تر و پایین تر از مالئکه است و حتی در بعضی موارد Cاز حیوانات هم
پست تر است ،ولی خداوند به ما چیزی داده که می تواند بوسیلۀ آن ،ما خود را به ائمۀ اطهار Cعلیهم
السالم قفل نماییم و باال و باالتر رویم.
برای فهم مسئلۀ والیت ،باید به اصل خلقت برگردیم C.خداوند جهان و جهانیان را چنان خلق کرد که
تعدادی معدود (پیغمبرر اکرم صلی هللا علیه و اله و خاندان پاکش) شناخته شوند .آنها را قبل از همه
خلق کرد و بقیۀ مخلوقات را از صدقه سری آنها خلق نمود .او دنیایی برای آزمایش خلق نمود و
دنیایی برای آرامش ویا عذاب .این دنیاها را پر از مالئکه نمود تا این جهان با هدف حرکت کند و به
سوی خداوند پیش رود .گل سر سبد این خلقت ،یعنی جن و انس ،از پایین ترین موجودات این جهان
هستند که می توانند خود را به باال بکشانند و همین حرکت ذاتی و داخلی است که باعث می شود Cآنها
ارزش پیدا کنند .ولی آنها به تنهایی Cنمی توانند چنین کاری را بنمایند و به اهل بیت عصمت علیهم
السالم احتیاج آن به آن (لحظه به لحظه) دارند.
اضافه بر این ،خداوند از راز دیگری Cپرده بر می دارد و آن آزمایشی است که خداوند قبل از خلقت
حضرت آدم (ع) برای همۀ انسان ها داشته و در آن آزمایش ،ابتدا خود را معرفی نموده و بر خدایی
خود از آنها عهد گرفته است .سپس از آنها خواست که وارد Cآتشی مهیب شوند .اولین کسی که بدون
هیچ تأمّلی وارد آن آتش شد ،نور پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله بود و بعد از آن سیزده معصوم و
پس از آن انبیاء و اوصیاء Cو اولیای خدا .تعدادی هم ترسیدند و وارد آتش نشدند حتی در بار دوم و
بار سوم C.خداوند Cدر این دنیا ،به مسئلۀ مهم دیگری Cنیز اشاره دارد .خداوند Cمتعال امانتی سنگین را
که همان والیت باشد ،به همۀ موجودات Cو به خصوص زمین و کوه ها و آسمانها و انسان ها عرضه
نمود .همه آن را قبول کردند و از اینکه به این امانت خیانت به ورزند شدیداً ترسیدند Cو از خود فهم
نشان دادند .ولی انسان بی پروا و به خصوص یک نفر از آنها (خلیفۀ اول) به این امانت خیانت کرد
64
و انسان ها را از مسیری Cکه خداوند برایشان تعریف کرده بود منحرف Cنمود .خداوند او را ظلو ٌم
جهول یعنی بسیار ظالم و نادان توصیف نموده است .به روایاتی که در این زمینه آمده توجه نمایید.
عالم ذر
آیۀ ۱۷۲سورۀ اعراف اشاره به حادثه ای دارد که قبل از خلقت انسان ها رخ داده است .این حادثه ،
عالم ذرنام دارد .و خود آیه ،به آیۀ میثاق هم شهرت دارد .آیه چنین است:
ُور ِه ْم ُذرِّ ی َت ُه ْم َو َأ ْش َهدَ ُه ْم َعلی َأ ْن ُفسِ ِه ْم َأ لَسْ ُ ُ ْ َأ
ت ِب َربِّک ْم َو ِإذ َخ َذ َربُّک مِنْ َبنِی آ َد َم مِنْ ظه ِ
ِین -و به یاد آور هنگامی که قالُوا َبلی َش ِه ْدنا َأنْ َتقُولُوا ْیو َم ْالقِیا َم ِة ِإ َّنا ک َّنا َعنْ هذا غافِل َ
پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریۀ آنها را بر گرفت و ایشان را بر خود گواه
ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند :آری( ،و فرشتهها نیز گفتند ما هم) گواهی
میدهیم ؛ که مبادا روز قیامت بگویید ما از این (پیمان) غافل بودیم.
در این واقعه ،خداوند Cهمۀ انسان ها را به شکلی گرد هم می آورد .از آنجا که این گرد همایی قبل از
خلقت انسان ها رخ داده ،کمی تعبیر از آن مشکل می شود .لذا بعضی روایات از آن به اظله یاد می
کنند 1.اظله یعنی ش َبح (سایه) .و در روایاتی Cاز این حالت به (ذر) تعبیر شده 2که به معنای اتم
(کوچکترین واحد مادی) است .شاید به زبان امروز Cما به توان گفت ( .)DNAطبرسی Cدر تفسیر خود
چنین می گوید :خداوند به هنگام آفرینش حضرت آدم (ع) ،تمام فرزندان آینده او را به صورتC
لست بربّکم؟ آنان گفتند :بلی .سپس همگی را به صُلب و پشت ت ریز درآورد Cو به آنان گفت :اَ ُ موجودا ِ
آدم بازگردانید .آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور Cکافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ
او را گفتند .این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راه عذر در روز رستاخیز Cرا روی آنان
3
ببندد.
عالمۀ طباطبایی دیدگاه خاصی Cدارد و معتقد است که این جریان مربوط Cبه عالم ملکوت است که
واقعیت این عالم و ورای آن است .در این عالم که ورای Cهر زمان و مکان است ،همۀ انسانها و
موجودات در محضر خداوند حاضرند Cو هیچ موجودی Cغایب نیست .در چنین فضایی C،گویی Cهمۀ
فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده ،گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند.
در این حالت هر انسانی Cخود را به صورت Cعلم حضوری درمییابد و یافتهاش گواهی روشن بر
وجود خدا و خداوندگاری او است .اما با قرار گرفتن انسانها در گردونۀ زمان و تحوالت و حوادث
جهان و روزگار ،آدمی را چنان مشغول و از خود بیخود Cمیکند که از آن علم حضوری Cکه به
4
آفریدگار Cخود داشت ،غافل میگردد.
65
آیات دیگری نیز این واقعه را تأیید می نمایند 1.بر اساس روایات اهل بیت علیهم السالم ،در عالم ذرّ ،
2
والیت اولیای Cالهی به خالیق عرضه شده و همۀ بندگان نسبت به والیت ایشان معرفت دارند.
ولی آنچه که از این واقعه برای ما مهم است ،آزمایشی است که خداوند در آن گردهمایی Cانجام داده
است .این آزمایش پس از پیمان گرفتن خداوند از انسان ها صورت Cگرفت .ابتدا خداوند از انسانهاC
اقرار خواست که آیا من خدای شما نیستم؟ اکثریت جمعیت انسان ها – که قرآن از آنها به اصحاب
شمال (گروه چپ گرا) تعبیر می نماید -از آن سرباز زدند و اصحاب یمین (گروه راست گرا) آن را
پذیرفتند C.توضیح بیشتر را از امام باقر علیه السالم بشنویم C.ایشان فرمودند C:آن گاه خداوند به آتش
دستور داد برافروخته گردد و به اصحاب شمال فرمود :وارد آن شوید و آنها ترسیدند Cو به اصحاب
یمین فرمود C:وارد Cآن گردید پس وارد آن شدند و بر آنها سرد و سالمت گردید .سپس اصحاب شمال
گفتند :ای پروردگار Cما ،از ما در گذر و از سر گیر .فرمود :از سر گرفتم Cداخل آن شوید C.دوباره
3
ترسیدند Cودر Cآنجا بود که اطاعت و معصیت و والیت به اثبات رسید.
و امام صادق علیه السالم با تعبیری Cدیگر فرمودند :خداوند Cبه آبی فرمود :گوارا باش تا بهشت و اهل
اطاعتم را از تو بیافرینم Cو به آبی فرمود C:شور و تلخ باش تا جهنم و اهل معصیتم Cرا از تو بیافرینم و
هر دو آب را بر روی Cخاک جاری Cکرد آن گاه مشتی از آن را بر گرفت و آنها را مانند مور خلق
کرد سپس آنان را شاهد بر نفس خود قرار داد که آیا من پروردگار Cشما نیستم و حق اطاعت بر شما
ندارم؟ گفتند :آری .بعد از آن به آتش فرمود :پدید آی! پس آتشی برافروخته گردید وبه آنها فرمود :در
آن وارد شوید! Cبعضی Cاز آنها با سرعت و برخی با کندی به سوی آتش حرکت کردند Cو کسی از آنها
وارد آن نشد .آن گاه مشتی دیگر از آن را برگرفت Cو مانند مور آنها را آفرید مثل آنهایی که از قبل
آفرید و آنها را بر خود گواه گرفت آن گونه که دیگران را بر خود گواه گرفت و فرمود :وارد این
آتش شوید .پس عده ای با کندی و عده ای با سرعت و عده ای با یک چشم بر هم زدن به طرف آتش
رفتند و همگی وارد آن شدند .سپس خداوند به آنها فرمود :با بدنی سالم از آتش خارج شوید و آنها
خارج شدند و آسیبی به آنها نرسید .آنان که از قبل به آتش وارد نشده بودند گفتند :پروردگارا! Cاز ما
درگذر ما هم مثل آنها عمل خواهیم کرد .فرمود :از شما گذشتم و پس از آن عده ای با سرعت و عده
ای با کندی به طرف آتش آمدند و عده ای هم از جای خود حرکت نکردند همان گونه که در دفعه قبل
عمل کردند Cو وارد آتش نشدند و این همان سخن خداوند است که فرمودَ C:ولَ ْو ُر ُّدو ْا لَ َعا ُدو ْا لِ َما ُنهُو ْا َع ْن ُه
ُون - 4اگر بازگردانده شوند ،به آنچه از آن نهی شدند باز خواهند گشت و هر آینه آنها َوِإ َّن ُه ْم لَ َكا ِذب َ
5
دروغ گویانندC.
َّابقُ َ
ون َّابقُ َ
ون الس ِ و در قرآن کریم ،اشاره به درجات ایمان کسانی Cدارد که زودتر Cاز آتش گذشتندَ :و الس ِ
ُأولِئک ْال ُم َقرَّ ب َ
ُون - 6سبقت گیرندگان مقدمند ،آنها مقربانند.
1ه َُو الَّذی َخلَ َقک ْم َف ِم ْنک ْم کافِ ٌر َو ِم ْنک ْم مُْؤ ِم ن -او کسی است که شما را آفرید ،گروهی از شما کافر و گروهی مؤمنید 2 – .Cتغابن
کذبُوا ِب ِه مِنْ َق ْب ُل -به چیزی که از پیش آن را تکذیب Cکرده بودند ایمان نیاوردند – 74یونس َفما کا ُنوا لِیْؤ ِم ُنوا ِبما َّ
هذا َنذی ٌر مِنَ ال ُّن ُذ ِر اُأْلولی -این (پیامبر) بیم دهندهای از بیم دهندگان پیشین است – 56نجم
َو ُن َقلِّبُ َأ ْفِئدَ َت ُه ْم َو َأ ْبصارَ ُه ْم کما َل ْم یْؤ ِم ُنوا ِب ِه َأوَّ َل مَرَّ ٍة َو َن َذ ُر ُه ْم فی ُ
ط ْغیان ِِه ْCم یعْ َمهُون -و ما دلها و چشمهای آنان را واژگون میکنیم (و ایمان
نمیآورند) همان گونه که در بار اول به آن ایمان نیاوردند – 110انعام
الَّذینَ یوفُونَ ِبعَ ْه ِد هَّللا ِ َو ال ی ْنقُضُونَ ْالمیثاق - Cکسانی که به عهد خدا وفا میکنند Cو پیمان را نمیشکنند – 20رعد
ف ِْطرَ تَ هَّللا ِ الَّتی َف َطرَ ال َّناسَ عَ لَیها -سرشت الهی که خداوند انسانها را بر آن آفرید – 30روم
2کافی ،ج ،۱ص .۴۱۳و ص 133
3بصائر الدرجات ،ص91؛ بحاراالنوار ،ج ،26ص 279
4آیۀ 28سورۀ انعام
5بحاراالنوار ،ج ، 5ص 256
6آیات ۱۰و ۱۱سورۀ واقعه
66
نکته ای که مورد Cنظر ما از این واقعه است ،همین درجه بندی انسانها است .تعدادی زودتر Cگذشتند
که سابقون باشند و تعدادی حتی در بار دوم هم قدرت گذشتن از آتش را نداشتند C.و این به درجه بندی
توان ایمانی انسان ها بر می گردد که حتی قبل از خلقت (ولو به تعبیر امروزی Cما در آزمایشیC
مجازی) صورت گرفته است .و بر اساس آن ،خداوند پیغمبران و اولیای خود را انتخاب نموده است
و چنانچه اشاره کردیم ،در دعای ندبه اشاره شده که خداوند Cاز صحت قبول پیامبران اطمینان داشت.
امانت چه بود؟
در حادثۀ عالم ذر ،خداوند امانتی را که والیت باشد بر انسان ها عرضه داشت .آیۀ 72سورۀ
احزاب سخن از امانتی می کند که خداوند به تمام جهانیان عرضه داشت ولی بعضی ها آن را قبول
کردند و بعضی Cآن را رد نمودند .ولی در اینکه این امانت چیست و این چه کسانی Cبودند Cکه قبول
کردند و یا رد نمودند ، Cاختالف بسیار زیادی بین علمای سنی و شیعه وجود دارد .ابتدا نظری Cبه خود
آیه بیندازیم:
بال َفَأ َب ْينَ َأنْ َي ْح ِم ْل َنها َو َأ ْ
ش َف ْق َDن ض َو ا ْل ِج ِ ت َو اَأْل ْر ِ
سماوا ِض َنا اَأْلما َن َة َعلَى ال َّ ِإ َّنا َع َر ْ
1
ِم ْنها َو َح َملَ َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّن ُه كانَ َظلُوما ً َج ُهوالً
ما امانت (واليت الهى) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم ،آنها از
خیانت به آن سر برتافتند C،و از آن هراسيدند؛ امّا انسان (ابوبکر) آن خیانت را انجام
داد؛ که او بسيار ستمكار و نادان بود.
بنظر می رسد اولین کسی که باعث شد این آیه به شکل نادرستی Cتفسیر و حتی ترجمه شود ،روایتیC
است که از ابن عباس روایت شده است .او در تفسیر این آیه چنین گفته است( :منظور Cاز امانت)
اطاعت از خداوند است .خداوند Cاز آسمانها و زمین و کوه ها خواست که اطاعت نمایند ، Cولی آنها آن
را قبول نکردند .پس به حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم ،آن را عرضه نمود با آنچه که در
آن است .حضرت آدم (ع) پرسید :چه چیزی در آن است؟ خداوند عزوجل فرمود :اگر کار نیک
کردی ،ثواب می بری و اگر بدی کردی ،عقوبت می یابی .پس حضرت آدم آن را قبول کرد و آن
را تحمل نمود 2.ولی این تفسیر با آنچه که از ائمه علیهم السالم آمده است مخالف است .بهرحال ،قبل
از آنکه به روایات وارده در این زمینه به پردازیم ، Cبه لسان العرب مراجعه می کنیم تا ببینیم که ابن
عباس در کجا اشتباه کرده است.
درست است که حمل به معنای بر دوش گرفتن است .تااینجا مشکلی نیست و حمل در عربی همان
معنایی را دارد که در فارسی Cبه کار می بریم .منتها ترکیب خاصی از این کلمه است که معنایی Cدیگر
دارد که اکثر علمای شیعه معاصر Cاز آن آگاهی ندارند .و آن این است که وقتی Cحمل با امانت می آید،
یعنی حمل امانت ،به معنای قبول آن نیست بلکه برعکس به معنای رد کردن و خیانت به آن است.
ابن منظور پس از بیان معنی معمولی Cحمل ،به آیۀ 72سورۀ احزاب اشاره می نماید و از َز ّجاج نقل
قول می کند ومی گوید :معنی حمل (در این آیه) یعنی به آن خیانت می کند .و امانت در اینجا :فریضه
هایی است که خداوند عزوجل بر حضرت آدم (ع) واجب گردانید C.چنانچه در تفسیر این آیه آمده است
67
که انسان در اینجا یعنی کافر Cو منافق .سپس به نقل قول از أبو إسحق تأکید می کند که آسمانها و
زمین امانت را قبول کردند به دلیل آیۀ مبارکۀ 11فصلّت که می فرماید C:آسمانها و زمین جواب مثبت
ض ِاْئ ِت َيا َط ْوعً ا َأ ْو َكرْ هًا َقالَ َتا به خداوند Cدادند و اطاعت خود را از جنابش تثبیت نمودندَ C:ف َقا َل لَ َها َولَِأْلرْ ِ
ِين( 1.ابو اسحاق) می گوید :بنابراین فهمیدیم که آسمانها و زمین خیانت به امانت نکردند َأ َت ْي َنا َطاِئع َ
بلکه آن را ادا نمودند C.و اینجا است که عبارت کلی خود را بیان می کند که هرکس که خیانت در
امانت نماید ،آن را حمل کرده است (خالف آنچه که اغلب ما متصور Cهستیم) .همانطور Cکه هر کس
که گناهی را مرتکب شده در واقع آن را حمل کرده است .چنانچه در آیۀ َلَ َيحْ ِملُنَّ َأ ْث َقالَ ُه ْم َوَأ ْث َقااًل م ََّع
َأ ْث َقال ِِه ْم ( 13عنكبوت) آمده است .خداوند به ما می آموزد Cکه هرکس که گناهی مرتکب شود ،به او
می گویند آن را حمل کرده است .ولی آسمانها Cو زمین نخواستند( Cچنین گناهی) را حمل کنند یعنی به
امانت خیانت کنند و آن را ادا نمودند .و این ادا کردن یعنی اطاعت از خداوند Cبر آنچه که آنها را امر
نموده بود .پس به آن عمل کردند و معصیت ننمودند C.ولی (این) انسان بود که آن را حمل کرد .در
اینجا از حسن (بصری) نقل می کند که معتقد بود (مراد قرآن از انسان در اینجا) کافر و منافق Cبوده
که خیانت نمود و اطاعت (خداوند) را به جای نیاورد C.ابو اسحاق دلیل دیگری Cبر صحت فهم خود از
این آیه را می آورد و می گوید :به هیچ پیامبر و صدیق Cو مؤمنی که خدا را اطاعت نموده اند ،گفته
نمی شود که ظلوما ً جهوال بوده اند .و دلیل دیگر بر صحت این مدعا ،آیۀ بعدی است که اشاره به
ت تا آخر آیه .در انتها از یک شعر هم ِين َو ْال ُم َنافِ َقا ِ منافق و کافر دارد که می فرماید :لِي َُع ِّذ َ
ب هَّللا ُ ْال ُم َنافِق َ
2
بر تأیید برداشت خود استفاده می کند.
چنانچه شما به اینترنت مراجعه نمایید و سخن نویسندگان شیعه را در این آیه بخوانید ، Cمتوجه می
شوید که تقریبا ً همگی معتقدند که زمین و آسمانها امانت را نپذیرفتند Cو این انسان بود که امانت را
پذیرفت .ولی هیچکدام به آیۀ 11سورۀ فصلّت مراجعه نمی کنند تا ببینند Cکه قضیه تماما خالف این
مفسرین به نام شیعه هم در اینکه چرا خداوند به این انسانی که از آسمانها و
ِ است .همچنین برخی از
ً
زمین برتر است ،خطاب بد کرده و فرموده که ظلوما جهوال ،جواب درستی Cنداده اند .خوانندۀ
گرامی می تواند به این تأویالت مراجعه نماید.
واقعیت این است که حقیقت تلخ است .انسانی Cکه در این آیه به او اشاره شده ،انسان مشخصی Cاست.
امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:اَأْل َما َنة ْال َواَل َیة َو اِإْل ْن َسانُ َأبُوال ُّشر ِC
ُور ْال ُم َناف ُِق - .منظور از امانت ،
والیت است و منظور Cاز انسان ،پدر شرارتها Cو (همان) انسان منافق است 3.و اگر بشناسیم Cکه این
ابوالشرور چه کسی است ،آنگاه می فهمیم Cکه چرا ابن عباس در تفسیر آیه ،داستان سرایی کرده و
همه را به اشتباه انداخته است.
علیّ بنابراهیم می گوید :منظور از امانت (در این آیه) ،امامت و امر و نهی است و دلیل اینکه
منظور از امانت ،امامت میباشد ،آیۀ خداوند Cاست که می فرماید :به شما فرمان میدهد که امانتها
را به صاحبانش بدهید! (نساء )۵۸/که امانت در آن به معنای امامت می باشد .پس منظور Cاز اَأْلما َن َة،
1خداوند به آسمانها و زمین عرض کرد :به سوی من آیید ،به اجبار ویا آزاد .آنها گفتند( :ما به میل خود می آییم و) اطاعت می کنیم.
2وقوله عز وجل :إنا عرضنا األمانة على السماوات واألرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها اإلنسان ،قال الزجاج :معنى
يحملنها يخنها ،واألمانة هنا :الفرائض التي افترضها هللا على آدم والطاعة والمعصية ،وكذا جاء في التفسير واإلنسان هنا الكافر والمنافق ،وقال
أبو إسحق في اآلية :إن حقيقتها ،وهللا أعلم ،أن هللا تعالى ائتمن بني آدم على ما افترضه عليهم من طاعته وأتمن السماوات واألرض والجبال
بقوله :ائتيا طوعا أو كرها قالتا أتينا طائعين ،فعرفنا هللا تعالى أن السماوات واألرض لم تحم األمانة أي أدتها ،وكل من خان األمانة فقد حملها،
وكذلك كل من أثم فقد حمل اإلثم ،ومنه قوله تعالى :وليحملن أثقالهم ،اآلية ،فأعلم هللا تعالى أن من باء باإلثم يسمى حامال لإلثم والسماوات
واألرض أبين أن يحملنها C،يعني األمانة ،وأدينها ،وأداؤها طاعة هللا فيما أمرها به والعمل به وترك المعصية ،وحملها اإلنسان .قال الحسن :أراد
الكافر والمنافق حمال األمانة أي خانا ولم يطيعا ،قال :فهذا المعنى ،وهللا أعلم ،صحيح ومن أطاع هللا من األنبياء والصديقين والمؤمنين Cفال يقال
كان ظلوما جهوال -لسان العرب ،ابن منظور -ج - ١١ص ١٧٥
3بحار األنوار ،ج ،۲۳ص /۲۷۹معانی األخبار ،ص۱۱۰
68
امامت است که بر آسمانها ،زمین و کوهها عرضه شد؛ امّا آنها از اینکه آن را غصب نمایند امتناع
1
ورزیدندَ ، Cو َح َملَ َها اِإْلن َسانُ یعنی (خلیفه) ّاولی.
آنچه که مسلّم است این است که امانت در این آیه یعنی والیت .روایت های بسیاری به وضوح به این
نکته پرداخته اند 2.روایتی از امام رضا علیه آالف التحیة والسالم آمده است که جواب شبهات باال را
بهتر بیان می کند .ایشان فرمودند C:در روز Cغدیر خداوند والیت علی را به اهل آسمانهای هفتگانه
عرضه داشت .اهالی آسمان هفتم از همه پیشی گرفتند و به همین جهت آن آسمان را به عرش آراست.
سپس اهل آسمان چهارم؛ پس آن را با بیت المعمور Cآراست .بعد اهل آسمان دنیا؛ پس آن را به وسیلۀ
ستارگان آراست .سپس آن را بر زمینها عرضه داشت؛ مکه از همه سبقت گرفت و مکه را به وسیلۀ
کعبه آراست .بعد مدینه سبقت گرفت و آن را به وسیلۀ حضرت محمّد مصطفی Cصلی هللا علیه و آله و
سلّم بیاراست .بعد کوفه؛ آنجا را به وسیلۀ امیرالمؤمنین علیه السالم زینت بخشید .سپس آن را بر کوه
ها عرضه داشت؛ جلوتر از همه سه کوه پیشی گرفتند :عقیق و فیروزه و یاقوت .لذا این کوه ها
معادن این گوهرها شدند که بهترین جواهراند .و بعد کوههای Cدیگر پذیرفتند که معدن طال و نقره
شدند و هر چه اقرار نیاورد Cو نپذیرفت ،در او چیزی نرویید .در آن روز والیت را بر آبها عرضه
داشت؛ هر آبی که قبول کرد شیرین شد و هر آبی که نپذیرفت ،شور و تلخ شد .و آن را بر گیاهان
عرضه داشت؛ هر چه قبول کرد ،شیرین و خوب شد و هر چه نپذیرفت ،تلخ شد .سپس در آن روز
والیت را بر پرندگان عرضه داشت؛ هر کدام که قبول کردند فصیح و خوش صدا شدند و هر کدام که
3
انکار کردند ،گنگ و الل شدند.
همچنین امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند :سپس موضوع Cادای امانت که هرکه از اهل آن نبود CنومیدC
است؛ این امانت بر آسمانهای افراشته و زمین گسترده و کوههای بلند و استوار پیشنهاد Cشد و درازتر
عزت سود داشت آنها امتناع می و پهنتر و بزرگتر از آنها نبود .و اگر درازا و پهنا و نیرو Cو ّ
کردند ،ولی از کیفرش ترسیدند Cو فهمیدند( Cعظمت مخالفت با چیزی را) که انسان نفهمید که ضعیفC
4
تر از آنها بود ،زیرا او بسیار ستمکار Cو بسیار نادان است.
خالصۀ مطلب نسبت به آیۀ 72سورۀ احزاب چنین است که خداوند متعال والیت امیرالمؤمنین علیه
السالم را به صورت Cامانت به آسمانها Cو زمین عرضه داشت .آنها از عظمت خیانت به این امانت
ترسیدند Cو قصد مخالفت با آن را نداشتند .اضافه بر آیۀ 11فصلّت که نشان از تأیید آسمانها و زمین
از أمر خداوند متعال دارد ،آیۀ 44سورۀ اسراء 5نیز نشان از تسبیح دائم آنها می دهد که نشان از
موافقت با والیت دارد و نه مخالفت با آن.
1بحار األنوار ،ج ،۲۳ص - ۲۸۰علیبنإبراهیم :اَأْلمَا َنة هِیَ اِإْلمَامَة َو اَأْلمْ ُر َو ال َّنهْیُ َو ال َّدلِی ُل عَ َلی َأنَّ اَأْلمَا َنة هِیَ اِإْلمَامَة َق ْولُ ُه عَ َّز َوجَ َّل ِلَأْلِئمَّة
َال َفَأ َب ْینَ َأنْ َیحْ م ِْل َنها َقا َل َأ َب ْینَ
ض َو ْال ِجب ِ ت َو اَأْلرْ ِ َاوا ِ ضَت عَ لَی ال َّسم َ ت ِإلی َأهْ لِها َیعْ نِی اِإْلمَامَة َو اَأْلمَا َنة اِإْلمَامَة ع ُِر ْ هللا َیْأ ُم ُر ُک ْم َأنْ ُتَؤ دُّوا اَأْلمانا ِ ِإنَّ َ
ت َو ْال ُم ْش ِرکِینَ َو ی اَأْلوَّ ُل ِإ َّن ُه کانَ َظلُوما ً جَ هُواًل ِلیُعَ ِّذبَ هللا ُ ْالمُنافِقِینَ َو ْالمُنافِقا ِ ِ َأ سانُ ْ
ن ِإْلا َا
ه َ ل م
َ حَ وَ ها ْ
ن م
ِ نَ ْ
ق َ
ف ش ْ َأ و َ َا هَ ل هْ َأ َا ه ُوب صِ ْ
َغ ی وْ َأ َا ه ُو
ع َأنْ یَدَ
ت َو کانَ هللا ُ غَ فُوراً رَ حِیماً. ت َو َی ُتوبَ هللاُ عَ لَی ْالمُْؤ ِمنِینَ َو ْالمُْؤ مِنا ِC ْال ُم ْش ِرکا ِ
2به کافی ،ج ،۱ص /۴۱۳بحار األنوار ،ج ،۲۳ص /۲۷۹ - ۲۷۵بحار األنوار ،ج ،۱۴ص / ۳۹۱عیون أخبارالرضا ،ج ،۱ص / ۳۰۶تفسیر
اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۲ص ۲۹۲مراجعه نمایید.
ت ال َّسب ِْع َفسَ َبقَ ِإلَ ْیهَا َأهْ ُل ال َّسمَا ِء َاوا ِ ِیر عَ رَ ضَ هَّللا ُ ْال َواَل یَة عَ لَی َأهْ ِل ال َّسم َ بحار األنوار ،ج ،۲۷ص - ۲۶۲الرّ ضا علیه السالمَ :و فِی ی َْو ِم ْالغَ د ِ
3
69
موضوع Cدیگر این است که بر خالف مفسرین معاصر ، Cانسان برتر از آسمانها و زمین نیست .آیۀ
57سورۀ غافر به صراحت ابراز می دارد که خلقت آسمانها و زمین از خلقت انسان برتری Cدارد .و
1
این که خداوند این انسان خالف کار را بسیار نادان و بسیار Cستمکار توصیف Cکرده نشان از عظمت
کار خالف این شخص دارد .خداوند او را لعنت نماید.
این دو آیۀ عالم ذر و امانت نشان دهندۀ این واقعیت هستند که انسان ها متفاوتند .بعضی ها مانند
اولیای خدا خیلی زود ندای او را لبیک گفته و به دنبال انبیاء رفتند ولی تعدادی اصال نمی توانند این
راه را ادامه دهند .اضافه براین ،خداوند در این دنیا ،واقعیت Cهر انسان را پوشانده و هرکس را
ترکیبی از خوب و بد اجباری قرار داده است .یعنی تا اینجا ما اجباری خلق شده ایم و دخالتی در
ترکیب ماهیتی خود نداریم .به دلیل اهمیت این موضوع ، Cروایتی Cرا ذکر می نماییم.
امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:خداوند آب زاللی را خلق کرد و بندگان مطیع خود را از آن خلق
نمود ؛ و آب تلخی را ایجاد کرد و اهل معصیت را با آن خلق نمود .سپس این دو آب را مخلوط کرد.
2
واگر اینکار نبود ،فرزندان مؤمنین همیشه مؤمن بودند و فرزندان کفار همیشه کافر.
اهمیت شناخت والیت و عمل کردن به آن از همین جا نشأت می گیرد .اینکه بدانیم اوالً ما از جنسی
هستیم خالفکار و مخالف خدا .ثانیا ً ما از ظاهر خودمان و دیگران (حتی از عملکردمان) نمی توانیمC
تشخیص دهیم که تا چه اندازه مؤمن واقعی هستیم .ولی در عوض زیبایی Cرا دوست داریم .اهل بیت
علیهم السالم منتهای زیبایی هستند و ما با قبول والیت آنها و دوست داشتن آنها و پیوستن به برنامه
های آنها است که می توانیم خود را نجات دهیم و به نعیم ابدی به پیوندیم C.اینجا است که ما احتیاج
داریم به ریسمان خداوندی Cویا همان عروة الوثقی چنگ بزنیم.
70
این آیه که می فرماید) ِإاَّل ِب َحب ٍْل م َِن ِ
هللا َو َحب ٍْل م َِن ال َّن ِ
اس؛ پس ریسمانی که از جانب خداست کتاب خدا
1
(قرآن) و ریسمانی Cکه از جانب مردم است ،جانشین من است.
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:امامان از نسل حسین علیه السالم هستند ،هرکس از آنان
اطاعت کند ،خدا را اطاعت کرده و هرکس آنان را نافرمانی Cکند ،خدای ّ
عزوج ّل را نافرمانی Cکرده
2
است .ایشان ْالعُرْ َو ِة ْالوُ ْثقی؛ یعنی وسیلۀ رسیدن به سوی خدا هستند.
ابنعبّاس می گفت :پیش از رسیدن اجلتان برای آخرتتان کاری کنید و به ریسمان محکم عترت
پیامبرتان چنگ زنید که من خود شنیدم که (پیامبر صلی هللا علیه و آله) فرمود :هرکس پس از من به
3
عترتم چنگ زند از رستگاران خواهد بود.
71
واگذارد و آن کارمند Cکار خوب انجام دهد ویا بد و فرمان ببرد یا نافرمانی کند ،مدیر (طبق فرض) از
عقوبت او عاجز باشد ( ،در اینصورت) نمی تواند Cکارمند Cرا به پیروی فرمان خود وادارد( .بهرحال
این فرض یعنی) اثبات عجز ،با قدرت و معبودیّت خدا منافات دارد و موجب ابطال امر و نهی و
ثواب و عقاب الهی و مخالفت با قرآن است که میفرمایدَ :و ال َیرْ ضی Cلِعِبا ِد ِه ْالکُ ْف َر َو ِإنْ َت ْشکُرُواC
ض ُه لَکُ ْم - 1هرگز کفران را برای بندگانش نمی پسندد و اگر شکر او را بجا آورید آن را برای شما َیرْ َ
ُون -آنگونه که حق تقوا 2
هللا َح َّق ُتقا ِت ِه َو ال َتمُو ُتنَّ ِإاَّل َو َأ ْن ُت ْم مُسْ لِم َ
میپسندد! و گفتۀ خدا ع ّزوجلّ :ا َّتقُوا َ
و پرهیزکاری است ،از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید ،مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را
3
ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْن َ
س ِإاَّل لِ َیعْ ُب ُدون. تا پایان عمر ،حفظ کنید)! و فرمودۀ او َ:و ما َخلَ ْق ُ
به عبارت باز هم ساده تر ،خداوند عزوجل توان انجام کارهای Cخوب و بد را به انسان ها داده است
و می خواهد که آیندۀ خوبی را داشته باشیم .و برای تربیت انسان ها به آنها گفته که چه چیزهاییC
برای آنها خوب است و چه چیزهای بد .همچنین انسان ها را ترسانده که اگر کارهای خالف را انجام
دهند ،چنین و چنان مجازات می شوند Cو اگر کارهای نیک را انجام دهند ،پاداش های خوب دریافت
می کنند .و او بر انجام این وعده و وعیدها نیز توانا است .و اين ما هستيم و توان انتخاب خودمان كه
كدامين راه را بر می گزينيم :هدايت خدا و محبت و اطاعت از اهل بیت علیهم السالم را انتخاب می
کنیم ویا خود را می پرستیم و به دنبال دنیا می رویم؟
ولی آنچه که در این رابطه برای ما مهم است و مفهوم والیت را بهتر آشکار می کند ،نحوۀ کار
تصمیم گیری های ارادی است .در مورد مالئکه که اراده معنی نمی دهد ،انتقال یک خواسته ویا
دستور از مقامی باالتر به فردی پایین تر به صورت Cمکانیکی انجام می پذیرد .یعنی هرچه مقام باالتر
بگوید ،مقام پایینتر بدون هیچ باال و پایینی ،آن را عمل می کند .ما این حرکت را با سمبل یک پیچ
گوشتی نشان داده ایم .در شکل ، 1طرف باالتر ،دستۀ پالستیکی را در اختیار دارد و مقام پایینتر، C
بخش فلزی آن است .هر تغییری در قسمت باالتر ،حتما ً در قسمت بعدی اثر خود را می گذارد.
ولی خداوند به انسان چیزی داده که باعث می شود به راستی دارای قدرت انتخاب باشد .و آن عشق
است .انسان عاشق زیبایی Cاست .ما نحوۀ کار این سیستم را با سمبل مغناطیس نشان می دهیم .ویا در
بیانی دقیق تر باید به گوییم با قدرت چرخاندن مغناطیس .اگر دو عدد مغناطیس وجود Cداشته باشند و
ما مغناطیس اول را به مغناطیس Cدوم نزدیک کنیم ،تغییرات در مغناطیس دوم مثل یک سیستم
مکانیکی عمل نمی کند .مقدار تأثیر و حتی شکل تأثیر گذاری به جهت مغناظیس دوم بستگی دارد.
شکل :1یک سیستم Cعلت و معلولی مثل یک سیستم Cمکانیکی Cعمل می کند.
7 1زمر
102 2آل عمران
ب ِإمَّا َأنْ َیکُونَ ْالمَالِکُ ل ِْلعَ ْب ِد ْن َ ...ی ِجبُ عَ لَی ه ََذا ال َّس َب ِ ت ْالعَ ْد ِل َو ْال َم ْن ِزلَة َب ْینَ ْال َم ْن ِزلَ َتی ِ ویض َو ْإثبا ِ 3فی ِرسالَ ِت ِه فِی الرَّ ِد عَ لَی أهْ ِل ْالجَ ب ِْر َو ال َّت ْف ِ
ْأ ْأ
َاع َأمْ ِر ِه َو َنه ِْی ِه عَ لَی ِإرَ ادَ ِت ِه اَل عَ لَی ِإرَ ادَة ْالعَ ْب ِد َو ُیمَلِّکُ ُه مِنَ الطا َقة ِب َق ْد ِر مَا َی ُم ُرهُ ِب ِه َو َی ْنهَاهُ عَ ْن ُه َفِإ َذا مَرَ هُ ِب مْ ٍر َو َنهَاهُ عَ نْ َنه ٍ
ْی َأ َأ َّ
َقادِراً َی ُم ُر عَ بْدَ هُ ِبا ِّتب ِ
َأِل َّ َّ ْ َ َّ
عَ رَّ َف ُه الث َوابَ َو ال ِع َقابَ عَ لَی ِْهمَا َو حَ ذرَ هُ َو رَ َّغ َب ُه ِبصِ َفة ث َو ِاب ِه َو عِ َق ِاب ِه لِ َیعْ ِرفَ العَ ْب ُد ُق ْدرَ ة م َْواَل هُ ِبمَا َملکَ ُه مِنَ الطا َقة مْ ِر ِه َو َنه ِْی ِه َو َترْ غِ ِیب ِه َو ْ َّ
ازاهُ َو ِإ َذا َل ْم ی َْزدَ ِجرْ عَ نْ َنه ِْی ِه عَ ا َق َب ُه َأ ْو ار َفِإ َذا ا َّتبَعَ ْالعَ ْب ُد َأمْ رَ م َْواَل هُ Cجَ َ ار َو اِإْل ْن َذ ِِیب ِه َف َیکُونَ عَ ْدلُ ُه َو ِإ ْنصَ افُ ُه َشا ِماًل َل ُه َو حُجَّ ُت ُه َواضِ حَ ة عَ لَ ْی ِه ِلِإْل عْ َذ ِ َترْ ه ِ
ُ ْ ْ َ
ت العَ جْ ِز نفیُ الق ْدرَ ة َو ْ ْ
َاع مْ ِر ِه َو فِی ِإثبَا ِ َأ بتِّ ا ی َ لِإ ه
ُ َّ
د رَ و
َ ه
ِ ت
ِ ب
َ و ُ قعُ نْ عَ ٌ
ز ج
ِ ا عَ ی صَ عَ م
ْ َیکُونَ عَ ا ِجزاً غَ ْیرَ َقاد ٍِر َف َفوَّ ضَ َأمْ رَ هُ ِإلَ ْی ِه َأحْ سَ نَ َأ ْم َأسَ ا َء َأ َطاعَ َأ
ِ
ب ِإ ْذ َیقُو ُل َو ال َیرْ ضی ِلعِبا ِد ِه ْالکُ ْفرَ َو ِإنْ َت ْشکُرُوا َیرْ ضَ ُه لَکُ ْم َو َق ْولُ ُه عَ َّز َو جَ لَ: ب َو م َُخالَ َفة ْالکِ َتا ِC ب َو ْال ِع َقا ِ ْی َو َّ ال َّتَألُّ ِه َو ب َ َأْل
الث َوا ِ ْطا ُل ا مْ ِر َو ال َّنه ِ ِإ
ت ْال ِجنَّ َو اِإْل ْنسَ ِإاَّل ِل َیعْ ُبدُون - .تحف العقول ،ص۴۶۴ هللا حَ َّق ُتقا ِت ِه َو ال َتمُو ُتنَّ ِإاَّل َو َأ ْن ُت ْم مُسْ ِلمُونَ و قولهَ :و ما َخلَ ْق ُ ا َّتقُوا َ
72
شکل :2یک سیستم ارادی مثل دو مغناطیس عمل می کند.
اگر دو قطب مخالف (مثال قطب شمال در مقابل قطب جنوب) روبه روی هم باشند ،تأثیرها بیشتر و
به شکل جاذبه است .ولی اگر دو قطب رو به روی هم ،از یک نوع باشند ،شکل حرکت به صورتC
دافعه است .حال اگر دومی دارای امکان چرخش باشد (مثل مغناطیس دست چپی در شکل ، )2در
اینصورت کسی نمی تواند پیش بینی کند که شکل حرکت مغناطیس Cدست چپی که فرد زیر دستی
باشد ،چگونه است .یعنی فرمانده که مغناطیس دست راست باشد ،اگر به طرف چپ حرکت کند ،
کسی نمی تواند بگوید که زیردستی Cکه مغناطیس Cدست چپی باشد ،هم به سمت چپ حرکت می کند ،
به سمت راست می رود و یا اصال حرکتی نمی کند و از اینها مهمتر ،چقدر حرکت می کند .برای
اینکه ما نمی دانیم که مغناطیس دوم در چه جهتی است .مغناطیس دوم می تواند خود را بچرخاند و با
اینکار تأثیر پذیری خود را کامالً تغییر دهد.
سیستم فکری ما بر اساس علت و معلول پایه گذاری شده است .یعنی مغز سمت چپ ما اینطور کار
می کند .دستگاه االهی هم همینطور Cاست .فرمان خداوند Cعینا ً در جهان طبیعت و ماوراء طبیعت
(جهان های شهود و غیب) اجرا می شود .توجه نمایید که ممکن است فرمان خدا طول بکشد تا تأثیر
مادی پیدا کند ،ولی رد خور ندارد و حتما ً به شکل طبیعی Cآن اجرا می شود .ولی وقتی خداوند به
یک انسان دستوری Cمی دهد ،بستگی به ارادۀ خود انسان ،ممکن است این دستور Cاجرا شود ویا
نشود .گاهی می بینیم برعکس دستور Cخداوند اجرا می شود .و ش ّدت همراهی ویا خالف کاری بستگی
به ارادۀ آن شخص دارد .این سیستم کار مغز سمت راست است .انسان دارای هر دو نیمکرۀ مغز
است .یعنی هم به صورت Cمکانیکی از جهان و خداوند( Cبه طور کلی دنیای Cأمر) تأثیر پذیر است و هم
به صورت Cمغناطیسی که عشق باشد.
فهم این مسئله در شناخت موضوع والیت تأثیر به سزائی دارد و به همین دلیل است که آن را مطرح
نمودیم .انسانی که عاشق یک معشوق Cاست ،همیشه چشم بر معشوق دارد .هر حرکتی از معشوق را
فوراً و متناسب با آن عمل می کند به حدی که فاصلۀ بین او و معشوق کمترین باشد .برعکس اگر این
دو با هم دشمن جانی باشند ،باز هم متغ ّیر Cبه دشمن خود دائما ً نگاه می کند و با کمترین تغییری در
دشمن ،از خود عکس العمل نشان می دهد طوری که فاصلۀ آنها این بار حداکثری Cباشد.
73
معه 1.اگر انسان سنگی را دوست داشته باشد با سنگ محشور میشود Cچون خودش سنگ میشود .
هر چه را انسان دوست داشته باشد همان میشود .
شخصی که اهل خراسان بود از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر علیه السالم ( عشق به
اهل بیت او را کشانده بود ) در حالی که چون پای پیاده آمده بود کفشهایش از بین رفته بود و پایش به
اصطالح ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود .آمد خدمت امام با یک عشق و ولعی
خدا را شکر کرد که باالخره به مقصود خودش رسید بعد پایش را نشان داد با آن شکافها Cکه خون
آمده بود ،و عرض کرد :یا ابن رسول هللا ! نیاورد مرا به اینجا جز محبت شما اهل بیت که از
خراسان تا اینجا پیاده آمده ام .امام این جمله را فرمود : Cهر کس هر چه را دوست داشته باشد با
2
هموست و حقیقتش همان میشود و با همان محشور می گردد.
پیامبر خدا صلی هللا علیه و آله فرمودندَ :من أحبَّ َقوما ً َح َش َرهُ هّللا فِى ُز َ
مرت ِِهم - Cهر كس گروهى Cرا
دوست بدارد ،خدا او را در زمرۀ آنان محشور Cخواهد كرد 3.همچنین فرمودند C:يا علي! من أحبّک و
تواّل ک ،أسکنه هللا معنا فی الجنة ،ثم تال رسول هللا صلی هللا علیه و آله :إنّ المتقین فی جنات و نهر
فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر – 4.ای علی! هرکس که تو را دوست داشت و والیت تو را قبول
کرد ،خداوند او را با ما در بهشت جای می دهد .سپس این آیه را خواندند :همانا متقین در بهشت در
جایگاهی درست در نزد مالئکه ای مقتدر جای دارند.
در زیارت جامعه می خوانیم:
فالراغب عنكم مارق ،والالزم لكم الحق و المقصر في حقكم Dزاهق - .آن که شما را نخواهد
سرکش است و آن که همواره با شما است به شما می رسد و آن کس که در حق شما قصور
دارد ،از بین می رود.
من واالكم فقد والى هللا و من عاداكم فقد عاد هللا – کسی که شما را دوست بدارد ،همانا خدا
را دوست دارد و کسی که با دشمنی کند ،با خدا دشمنی کرده است.
من اتبعكم فالجنة مأواه و من خالفكم فالنار مثواه – کسی که دنباله روی Cشما شد ،به بهشت
می رود و کسی که با شما مخالفت ورزد ،آتش جهنم جایگاه اوست.
یکی از آثار حرکت مغناطیس این است که وقتی Cیک امام (پیشوا) حرکتی می کند ،دیگران به سوی
او حرکت می کنند .نکته ای که با واقعیت نظام هستی باید به آن توجه نمود Cاین است که این حرکت
باید از باال به پایین (منظور از باال و پایین درجات وجودی Cهستند) انجام پذیرد .لذا است می بینیم که
رسول هللا صلی هللا علیه و آله می فرمایند C:یا علی! أنت بمنزلة الکعبة یُؤتی الیها و ال تأتی - 5ای
علی! تو مثل کعبه هستی که مردم (برای حج) به سوی او می روند .مردم به سوی تو باید بیایند نه
اینکه تو به سوی آنها بروی C.و به همین دلیل است که در زیارت جامعۀ کبیره می خوانیمَ :و ا ْل َب ُ
اب
اس َمنْ َأ َتا ُک ْم َن َجا َو َمنْ لَ ْم َیْأتِکُ ْم َهلَک – ائمۀ اطهار دروازه هایی هستند که انسانها به
ا ْل ُم ْب َتلَى ِب ِه ال َّن ُ
وسیلۀ آنها آزمایش می شوند .هرکس به سوی آنها رفت ،نجات می یابد و هرکس از آنها روی بر
تافت ،به هالکت رسید.
74
درجات مؤمنین
خداوند انسان خاکی را چنان توانایی Cداده که می تواند به درجات عالی خلقت برسد .البته شکی نیست
که ائمۀ اطهار قطب عالم امکان هستند و اشرف مخلوقات ،با اینحال برای اینکه این مقام آنها را حس
کنیم ،و به بینیم که امیرالمؤمنین علیه السالم در سنین کودکی خود (حدود ده سالگی) به چه مقامی
ش ُّم ِری َح ور ْال َوحْ ِ
ی َو الرِّ َسالَ ِة َو اَ ُ رسیده بودند C.خود ایشان در نهج البالغه می فرمایند :کنت اَ َری ُن َ
ِین َن َز َل ْال َوحْ ُی َعلَ ْیهِ - .روشنایی و نور وحی و پیامبری را میدیدم ت َر َّن َة ال َّش ْی َط ِ
ان ح َ ال ُّنب َُّو ِة َو لَ َق ْد َسمِعْ ُ
و بوی نبوّ ت را میشنودم .من هنگامی که وحی بر او فرود Cآمد ،آوای شیطان را شنیدم ...و پیامبرC
صلیهللا علیه وآلهوسلّم نیز در حق ایشان فرمودِ :ا َّنکَ َتسْ َم ُع َما اَسْ َم ُع َو َت َری َما اَ َری ِااَّل اَ َّنکَ لَسْ َ
ت
1
ِب َن ِبی -و میبینی آنچه را من میبینم ،جز اینکه تو پیامبر نیستی.
چه خوش گفت سعدی:
2
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
البته باید توجه نماییم Cکه هرچند ائمۀ اطهار علیهم السالم انسانی هستند مثل ما ؛ می خورند Cو می
آشامند و از همان دردهای Cانسانی رنج می برند و با همان مسائل انسانی Cخوشحال Cمی شوند ؛ ولی
باید فرق Cاساسی ای را بین آن ذوات مقدسه و خود بدانیم .در فصل نهم مفصال ٌ نسبت به خصوصیاتC
ائمه که فقط مال آنها است و باعث می شود با انسان ها فرق Cداشته باشند سخن می رانیم .ولی در
اینجا فقط به یک نکته توجه می دهیم.
در زیارت بعضی از امام زاده ها و بخصوص زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السالم می
خوانیم :فمعكم Cمعكم ال مع (غيركم /عدوّ كم) .در چاپ های مختلف ممکن است غیرکم و یا عدوّ کم
ویا هر دو آمده باشند .ولی درست آن این است که اگر مشغول زیارت ائمۀ اطهار علیهم السالم هستیم
باید بخوانیم Cغیرکم و اگر زیارت هرکس دیگری باشد ،باید بخوانیم Cعدوّ کم .آیا از این تذکر نکته ای
را متوجه شدید؟
در زیارت جامعه می خوانیم :والحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و أنتم أهله و معدنه – حق و
حقیقت با شما است و در شما است و از شما است و به سوی Cشما است .شما اهل حق هستید و معدن
آن .یعنی حق فقط و فقط در ائمۀ اطهار Cعلیهم السالم منحصر Cاست و ما بقی امام زاده ها و اولیای
خداوند ،هرچند عزیز باشند ،حق مطلق نیستند .بنابراین ،آنچه که از دایرۀ وجودی ائمۀ اطهار
خارج است ،غیر حق است و ما نمی خواهیم در آن باشیم .ولی ما بقی اولیای خدا چنین صفتی را
ندارند و در دایرۀ (غیر آنها) ممکن است حق هم باشد .نسبت به چنین افرادی ، Cما باید بگوییم Cکه نمی
خواهیم جزو دشمنانشان باشیم .زیرا به یقین ،دشمنان آنها فضایی از حق را نمی پوشاندC.
ثابت بودن مقام اشرف مخلوقات برای ائمه واضح است ولی نکته در پیروان آنها است .آیا آنها هم
جزو اشرف مخلوقات هستند؟ روایتی از امام کاظم علیه السالم آمده که بسیار جالب مقام انسان های
نیک را ترسیم نموده اند .به این روایت نگاهی بیندازیم:
امام عسکری علیه السالم از پدرانش از امام کاظم علیه السالم روایت نموده است که جمعی از یاران
مخلص امام صادق Cعلیه السالم در شبی مهتابی نزد ایشان نشسته بودند Cو عرض کردند :ای فرزندC
1نهجالبالغة ،خطبه ۱۹۲
2سعدی ،غزل 18
75
رسول خدا ،این آسمان چه زیبا است و نور این ستارگان چه می درخشد! امام صادق علیه السالم
فرمودند :شما این سخنان را می گویید در حالیکه چهار فرشتۀ تدبیر کننده یعنی جبرئیل و میکائیل و
اسرافیل و ملک الموت به زمین نگاه میکنند و شما و همتایانتان را در مناطق مختلف زمین میبینند،
درحالی که نوری که از شما به آسمانها و زمین میتابد ،از نور این ستارگان زیباتر است و آنها نیز
1
مشابه همان گفتۀ شما را میگویند که :نور Cاین مؤمنان چه زیبا است!
خطبۀ افتخارية
امیر المؤمنین علیه السالم در خطبه ای که بنام خطبۀ افتخاریه نام گرفت از افتخارات خود چنین بیان
می کنند .ما باید این ذوات مقدسه را چنین بشناسیمC.
من برادر Cرسول خدا و وارث علم او و سرچشمۀ حکمت او و صاحب اسرار او هستم و خداوند در
هیچ یک از کتاب هایش کلمه ای را نفرستاد Cمگر اینکه به من رسیده است .و علم به آنچه بوده و
خواهد بود تا روز قیامت بر من افزوده شد( .همچنین) علم انساب و اسباب (علم فیزیک به زبان
امروز) به من داده شده است .به من هزار کلید داده شده که هر کلید هزار درب (علم) را باز می کند.
(به همۀ اینها) علم قدر (اتفاقات) نیز اضافه شده است .و این همان چیزی Cاست که برای جانشینان پس
از من تا زمانی که شب و روز Cبگذرد تا خداوند زمین و آنچه بر آن است را به ارث ببرد .و او
بهترین وارثان است.
پل صراط و ترازو Cو پرچم و حوض کوثر به من داده شده است .منم که در روز قیامت بر فرزندان
آدم مقدم می شوم .من حسابگر خلق هستم .من منازل (اهل بهشت را) تقسیم می کنم .من عذاب اهل
دوزخ هستم .تمام اینها از لطف خداوند بر من است...
من صاحب (در رابطه با /مسئول) مناجات هستم ،من صاحب دعا هستم ،من صاحب لعنت هستم،
من صاحب نشانه ها هستم ،من صاحب نشانه های شگفت هستم ،من عالِم اسرار بیابان ها هستم ،من
قرن آهنی هستم ،من تا ابد نو هستم ،من فرشتگان را منزل می دهم .2منم آنکس که در ازل (در عالم
ذر) از ارواح عهد گرفتم .منم کسی که به دستور خداوند Cقیّوم آوای الست بربّکم دمیدم.
من کالم خدا در خلقت او هستم .منم کسی که در دعاها از همۀ آفریدگان عهد می گیرم ،امداد گر
زنان بیوه و یتیمان هستم .من دروازۀ شهر دانش ،و من غار رویاها Cهستم .من صاحب پرچم ستایش
هستم ،من صاحب هدیه پس از هدیه هستم ،و اگر به شما بگویم کافر می شوید.
من قاتل ستمگرانم ،من مهمات دنیا و آخرت هستم ،من سرور Cمؤمنان هستم ،من علم هدایت شده ها
هستم ،من حق هستم ،من یقین هستم ،منم پیشوای Cپرهیزگاران ،من پیشگام در دینم ،من ریسمان محکم
خدا هستم ،منم کسی که با این شمشیر Cدنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد ،چنانکه پر از ظلم و ستم
شده باشد.
من یار جبرئیل هستم ،من پیرو میکائیل هستم ،من درخت هدایت هستم ،من پرچم تقوا هستم ،منم کسی
که (در روز محشر) با کلمۀ خداوندی مخلوقات را به سوی خدا می برم ،من پدیدآورندۀ بشر هستم.
ُول هَّللا ِ
ِق (علیه السالم) جُلُوسا ً ِبحَ ضْ رَ ِت ِه فِی لَ ْیلَة ُم ْقمِرَ ة Cمُصْ ِحیَة َف َقالُوا یَا ا ْبنَ رَ س ِ بحاراألنوار ،ج ،۶۵صَ - ۱۸قا َل َکانَ َق ْو ٌم مِنْ َخ َواصِّ الصَّاد ِ
1
76
من جمع کنندۀ قوانین هستم ،من صاحب عصای تابان و شتر سرخ هستم ،من باب یقین هستم ،من
امیرالمؤمنین هستم ،من یار اخضر هستم ،من یار بیضاء هستم .من یار فیحاء هستم .من قاتل همتایان،
هالک کنندۀ شجاعان ،یار نسل های اول ،ص ّدیق( Cراستگوی) اکبر ،من فاروق( Cجدا کنندۀ) أعظم
هستم .من گویندۀ سخن (بر اساس) وحی هستم ،من یار ستارگانم .منم که به دستور Cخداوند و با علمی
که خداوند Cبه من تخصیص داده است ،ستارگان را مدیریت می کنم .من صاحب پرچم Cهای زرد
هستم ،من صاحب پرچم Cهای سرخ هستم .من آن (امام) غائبم که در انتظار Cفرمان بزرگ است .من
عطا کننده هستم ،من بخشنده هستم ،من قبضۀ شمشیر Cرا به دست گرفته ام ،من معرّف خودم هستم.
من ناظر Cدین پروردگارم .من حمایت کنندۀ (محافظ) پسر عمویم (حضرت محمد صلی هللا علیه و آله)
هستم .من مشمول کفن هستم .من دوست خداوند رحمن هستم .من یار حضرات خضر و هارون هستم.
من یار حضرات موسی و یوشع بن نون هستم .من صاحب بهشت هستم .من مالک باران و قطره
های آن هستم .من صاحب زلزله ها و خسوف C.من وحشت دهندۀ هزاران (انسان) هستم .من قاتل
کافران ،امام صالحان ،من بیت المعمور (خانۀ آباد در بهشت) ،سقف المرفوع (آسمان ارتفاع یافته)،
بحر مسجور ،باطن بیت الحرام ،تکیه گاه ملت ها ،من صاحب أمر عظیم (برترین امور) هستم .آیا
کسی هست که با من صحبت کند؟ من آتشم و اگر سخنان خدا و رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم
را نشنیده بودم ،شمشیر Cخود را در بین شما می گذاشتم Cو همه را می کشتم .من ماه رمضان ،لیلة
القدر ،أم الکتاب (قرآن) ،فصل الخطاب (بهترین بیان) ،سورۀ حمد ،یار نماز در سفر و اقامت
هستم .بلکه ما نماز و روزه و شب ها و روزها Cماه ها و سالیان هستیم .من صاحب حشر و نشر
هستم .منم کسی که گناه را از امت محمد صلی هللا علیه و آله بر می دارد .من دروازۀ سجود هستم.
منم آن عابد و مخلوق Cو شاهد و مشهود (که در قرآن بدانها اشاره شده است) .منم کسی که به سندس
سبز خوانده شده ام .منم کسی که در آسمانها و زمین از او یاد شده .منم کسی که با پیغمبر اکرم صلی
هللا علیه و آله به آسمانها رفت .منم کسی که با نام های کتاب و قوس از او یاد شده .منم یار شیث بن
آدم .منم یار حضرت موسی( Cو داستان او با) أرم .مثل ها را به من می زنند .منم آسمان سبز ،صاحب
دنیای غبارآلود ،و صاحب باران پس از ناامیدی هستم.
این منم .کیست که مثل من باشد؟ من کسی هستم که در این امور Cبدان اشاره شده است :الرعد االکبر
( بزرگترین رعد) ،البحر األکدر ( تاریک ترین دریا) ،مکلم الشمس (سخن گوینده با خورشید) ،من
صاعقه ای بر دشمنان هستم .من مایۀ آرامش اطاعت کنندگان هستم .خداوند Cپروردگار من است،
معبودی جز او نیست .همانا باطل دورانی دارد ولی حق ،پایدار است ،و من به زودی می روم ،پس
مواظب فتنۀ امویان و دولت کسرویان باشید .سپس حکومت بنی عباس با آسودگی Cو سختی
(خونریزی) بر سر کار می آید .شهری بنام الزوراء( Cبغداد فعلی) بین دجله و فرات را می سازند.
هر کس در آن سکنی گزیند (منظور خلیفه های عباسی هستند) ملعون است .از آن منزلگاه سرشت
ستمگران بیرون می آید و در آن قصرها می سازند Cو پرده ها کشیده می شود و آنها با فریب و فسقC
برتری می یابند .بنی عباس 42نسل پادشاهی می کنند .سپس امیرالمؤمنین تعدادی از عالمات ظهور
را بیان می نمایند و می فرمایند :پس چون آیات برآورده شد قائم ما به حق با آسودگی و دالوری قیام
1
خواهد کرد.
1مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السالم ,الحافظ رجب البرسي -أنا أخو رسول هللا ووارث علمه ،ومعدن حكمه :وصاحب
سره ،وما أنزل هللا حرفا في كتاب من كتبه إال وقد صار إلي ،وزاد لي علم ما كان وما يكون إلى يوم القيامة ،أعطيت علم األنساب واألسباب،
وأعطيت ألف مفتاح يفتح كل مفتاح Cألف باب ،ومددت بعلم القدر ،وإن ذلك يجري في األوصياء من بعدي ما جرى الليل والنهار حتى يرث هللا
األرض ومن عليها ،وهو خير الوارثين.
أعطيت الصراط والميزان واللواء والكوثر ،أنا المقدم على بني آدم يوم القيامة ،أنا المحاسب للخلق ،أنا منزلهم منازلهم ،أنا عذاب أهل النار ،أال
كل ذلك من فضل هللا علي ،ومن أنكر أن لي في األرض كرة بعد كرة وعودا بعد رجعة ،حديثا كما كنت Cقديما ،فقد رد علينا ،ومن رد علينا فقد
رد على هللا.
77
به این مشخصات می گویند اشرف مخلوقات ،نه آنچیزی که ما هستیم .بله اگر این مقامات را دوست
داشتیم ،می توانیم با چنگ و دندان به والیت امیرمؤمنان Cو بقیۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم متوسل شویم
تا شاید شمّه ای از این مقامات نصیب ما شود که همان مقدار کم هم ،در روز قیامت بسیار با ارزش
خواهد بود .خداوند Cرا به خود پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله و خاندان گرامیش قسم می دهیم که ما
را از یاران ،محبّان و اولیای آنها قرار Cدهد و به قول بعضی ها خداوندا ما را بکش ولی با پیروی Cاز
اهل بیت علیهم السالم زیبایمان نما.
حرف نامعقول Dچیست؟
متاسفانه این أمر متداول است که با شنیدن مطالبی که با عقل ما هضم نمی شود ،فوری Cادعا کنیم که
این حرف ها نامعقولند Cو آن مطالب را نه فقط از دید مردم عادی بلکه از بحث علمی هم خارج می
کنیم .این کار به حکم عقل کار نادرستی Cاست و انسان را از پیشرفت علمی باز می دارد .بله ،
دانشمندان می توانند بگویند Cکه معنی چنین حرفی – مثل اینکه خود امیرالمؤمنین علیه السالم ،نماز
است و یا روز و شب است ویا مالک باران است – را نمی توانند بفهمند و با مدل های موجود Cدر
عقل ما سازگار Cنیست .فرق این طرز بیان در این است که امکان تصحیح مدل های عقلی را می دهد
و ممکن است در آینده با تغییر بعضی از این مدل ها ،آنوقت بتوانیم بعضی Cاز این مطالب را درک
کنیم.
عقل ما تجربی است و به ملكوت دسترسی ندارد
اولین نکته ای را که باید عرض کنیم این است که عقل های موجود Cما بر اساس دیدگاهی است
الئیک .دنیایی که ما می شناسیم Cو در مدراس به ما می آموزند نه توان فهم و شناخت دارد و نه
دارای هدف است .بلکه مانند یک شئ مرده و بی جان است .در این دنیا ،جایی برای ملکوت نیست.
حتی جسم لطیف در آن چندان جایی ندارد .از طرفی Cدیگر ،ملکوت را نمی توان مستقیما ً تجربه نمود
أنا صاحب الدعوات ،أنا صاحب الصلوات ،أنا صاحب النقمات ،أنا صاحب الدالالت ،أنا صاحب اآليات العجيبات ،أنا عالم أسرار البريات ،أنا
قرن من حديد ،أنا أبدا جديد ،أنا منزل المالئكة منازلها ،أنا آخذ العهد على األرواح في األزل ،أنا المنادي لهم ألست بربكم بأمر قيوم لم يزل.
أنا كلمة هللا الناطقة في خلقه ،أنا آخذ العهد على جميع الخالئق في الصلوات ،أنا غوث األرامل واليتامى ،أنا باب مدينة العلم ،أنا كهف الحلم ،أنا
عامة هللا القائمة ،أنا صاحب لواء الحمد ،أنا صاحب الهبات بعد الهبات ولو أخبرتكم لكفرتم.
أنا قاتل الجبابرة ،أنا الذخيرة في الدنيا واآلخرة ،أنا سيد المؤمنين ،أنا علم المهتدين ،أنا صاحب اليمين ،أنا اليقين ،أنا إمام المتقين ،أنا السابق إلى
الدين ،أنا حبل هللا المتين ،أنا الذي أمألها عدال كما ملئت ظلما وجورا بسيفي هذا.
أنا صاحب جبريل ،أنا تابع ميكائيل ،أنا شجرة الهدى ،أنا علم التقى ،أنا حاشر الخلق إلى هللا بالكلمة التي بها يجمع الخالئق ،أنا منشئ األنام ،أنا
جامع األحكام ،أنا صاحب القضيب األزهر والجمل األحمر ،أنا باب اليقين ،أنا أمير المؤمنين ،أنا صاحب الخضر ،أنا صاحب البيضاء ،أنا
صاحب الفيحاء ،أنا قاتل األقران ،أنا مبيد الشجعان ،أنا صاحب القرون األولين ،أنا الصديق األكبر ،أنا الفاروق األعظم ،أنا المتكلم بالوحي ،أنا
صاحب النجوم ،أنا مدبرها بأمر ربي وعلم هللا الذي خصني به ،أنا صاحب الرايات الصفر ،أنا صاحب الرايات الحمر ،أنا الغائب المنتظر ألمر
العظيم ،أنا المعطي ،أنا المبذل ،أنا القابض يدي على القبض ،الواصف لنفسي ،أنا الناظر لدين ربي ،أنا الحامي البن عمي ،أنا مدرجة في
األكفان ،أنا والي الرحمن ،أنا صاحب الخضر وهارون ،أنا صاحب موسى ويوشع بن نون ،أنا صاحب الجنة ،أنا صاحب القطر والمطر ،أنا
صاحب الزالزل والخسوف ،أنا مروع األلوف ،أنا قاتل الكفار ،أنا إمام األبرار ،أنا البيت المعمور ،أنا السقف المرفوع ،أنا البحر المسجور ،أنا
باطن الحرم ،أنا عماد األمم ،أنا صاحب األمر األعظم ،هل من ناطق يناطقني؟ أنا النار ،ولوال أني أسمع كالم هللا وقول رسول هللا صلى هللا عليه
وآله لوضعت سيفي فيكم وقتلتكم عن آخركم ،أنا شهر رمضان ،أنا ليلة القدر ،أنا أم الكتاب ،أنا فصل الخطاب ،أنا سورة الحمد ،أنا صاحب
الصالة في الحضر والسفر ،بل نحن الصالة والصيام والليالي واأليام والشهور واألعوام ،أنا صاحب الحشر والنحر ،أنا الواضع عن أمة محمد
الوزر ،أنا باب السجود ،أنا العابد ،أنا المخلوق ،أنا الشاهد ،أنا المشهود ،أنا صاحب السندس األخضر ،أنا المذكور في السماوات واألرض ،أنا
الماضي مع رسول هللا في السماوات ،أنا صاحب الكتاب والقوس ،أنا صاحب شيت بن آدم ،أنا صاحب موسى وإرم ،أنا بي تضرب األمثال ،أنا
السماء الخضراء ،أنا صاحب الدنيا الغبراء ،أنا صاحب الغيث بعد القنوط.
ها أنا ذا فمن ذا مثلي ،أنا صاحب الرعد األكبر ،أنا صاحب البحر األكدر ،أنا مكلم الشمس ،أنا الصاعقة على األعداء ،أنا غوث من أطاع من
الورى وهللا ربي ال إله غيره ،أال وإن للباطل جولة وللحق دولة ،وإني ظاعن عن قريب فارتقبوا الفتنة األموية والدولة الكسروية ،ثم تقبل دولة
بني العباس بالفرج والبأس ،وتبنى Cمدينة يقال لها الزوراء بين دجلة والفرات ،ملعون من سكنها C،منها Cتخرج طينة الجبارين ،تعلى فيها القصور،
وتسبل الستور ،ويتعلون بالمكر والفجور ،فيتداولها بنو العباس 42ملكا ً على عدد سني الملك ،ثم الفتنة الغبراء ،والقالدة الحمراء في عنقها قائم
الحق ،ثم أسفر عن وجهي بين أجنحة األقاليم كالقمر المضيء بين الكواكب ،أال وإن لخروجي عالمات عشرة ،أولها تحريف الرايات في أزقة
الكوفة ،وتعطيل المساجد ،وانقطاع الحاج ،وخسف وقذف بخراسان ،وطلوع الكوكب المذنب ،واقتران النجوم ،وهرج ومرج وقتل ونهب ،فتلك
عالمات عشرة ،ومن العالمة إلى العالمة عجب ،فإذا تمت العالمات قام قائمنا قام الحق
78
بلکه در مدل های عقلی ما تعریف می شوند .بنابراین ،چنانچه در سیستم Cعقلی ما ،جایی برای چنین
مدل هایی نباشد ،طبیعی است که در تفسیر عقالنی از مطالب ذکر شده در بعضی Cروایات Cاز جمله
خطبۀ افتخاریه مشکل خواهیم Cداشت.
ولی بد نیست بدانیم که این مشکل در علم فیزیک کوانتومی نیز وجود دارد .اکنون بیش از یکصد
سال است که دانشمندان این علم توان تفسیر عقالنی از نتایج آزمایش های کوانتومی Cرا ندارند .و این
أمر چنان مشکل ساز بوده که یکی از دانشمندان بنام این رشته به نام ریچارد Cفینمن Richard
، Feynmanبه شاگردان خود که توضیح عقالنی می خواستند ، Cجملۀ معروف Cخود را گفت :خفه
شو و محاسبه کن! 1آیا خود فینمن نتایج آزمایش ها را دور ریخت؟ نه! او دستور می دهد که فعالً با
علم موجود جلو بروید تا روزی این مشکل حل شود.
پیشگویی های موجود در روایات
خود عقل حکم می کند که در مورد Cهرچیزی از این دنیا که نمی شناسد ،بهترین راه ،اعتماد کردن
به سخنان کسانی است که توانسته اند به ما معجزه ای نشان دهند و یا پیشگویی هایی را بنمایند .ائمۀ
اطهار علیهم السالم به مقدار کافی معجزه نشان داده اند که ما به اسالم و مذهب تشیع ایمان بیاوریمC.
پس از ایمان آوردن ،دیگر شک کردن به بعضی سخنان ایشان که فهم آن سخت است ،کاری است
غیر عقالنی .بله ما باید مطمئن شویم که مطالب استفاده شده از خود ائمه علیهم السالم صادر شده
باشند .ولی مطالبی Cرا در اشکال مختلف و از راه های مختلف می یابیم که یک مطلب و یا یک پیغام
را می رسانند .مطالبی را که تا کنون در این کتاب مالحظه نمودید ، Cبر فرض اینکه دارای سند
ضعیفی باشند ،ولی از طرق Cمختلف و با بیان های مختلف بیان شده که بعضی از آنها را آوردیم C.این
مقدار از همگونی کافی است که ما آنها را یقینی بدانیم .البته ممکن است پس از چندی معلوم شود که
ما اشتباهاتی Cرا کرده ایم – مثل برداشت آیۀ 72سورۀ احزاب که ذکر شد – در این حالت ،ما
تئوری خود را تصحیح می نماییم .علم همینطوری است که پیش می رود.
در خطبۀ افتخاریه ،امیرالمؤمنین علیه السالم پیشگویی هایی را نسبت به سلسلۀ بنی العباس ذکر
کرده اند که به تنهائی کافی است ما بر صحّ ت این روایت حکم نماییم .این نکات عبارتند از:
در وقتی Cکه هنوز بنی امیه جا نیفتاده بودند ،امام از به وجود Cآمدن بنی العباس سخن می o
رانند .تاریخ دانان می دانند تا حدود سال های 120هجری ،حتی بنی العباس و بخصوص
منصور( Cخلیفۀ دوم آنها و مؤسس این خاندان) با محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی بیعت کرده
بود و به ذهنش خطور نمی کرد که روزی Cخلیفه شود.
امام تعداد خلفای این سلسله را تعیین می کنند .امام علیه السالم عدد 42را ذکر می کنند. o
تاریخ نویسان 37خلیفۀ تمام عیار را ذکر می کنند و دو نفر (ابراهیم بن مهدی و عبدهللا بن
معتز باهلل) را (به دلیل خیلی کوتاه بودن مدت حکمشان) از قلم انداخته اند و اگر ابوالفضل
المقتدر باهلل را که دوبار خلیفه شد و ابومنصور القاهر باهلل را که سه بار به خالفت رسید ،
منظور داریم ، Cتعداد خلفای بنی العباس همان 42می شود!
امام می فرمایند Cکه زوراء را در بین دجله و فرات می سازند .این شهر (بغداد) اصالً وجودC o
نداشت و منصور عباسی آن را به شکل دایره ای و با مهندسی جدید ساخت .جالبتر گذاشتن
همان نامی است که امام فرموده بودند.
1
Shut up and calculate
79
نکتۀ دیگری که بازهم کسی نمی توانست آن را نه فقط پیش بینی کند بلکه حرف امام را در o
این زمینه بفهمد ،وضعیت سیاسی اجتماعی ایام پیدایش بنی العباس است .امام می فرمایند Cکه
دورۀ پیدایش بنی العباس (بالفرج والبأس) است .فرج یعنی گشایش در وضع اجتماعی /علمی
که باعث شد ،امامین باقر Cو جعفر صادق Cعلیهما السالم به آزادی به بیان مسائل دینی به
پردازند .بأس برای اینکه خلفای اولیۀ بنی العباس فقط می کشتند .حتی افراد نزدیک به خود
را با کوچک ترین ظنی می کشتند .به راستی روزهای Cسختی بود .نکات دیگری Cهم در
روایت آمده است که ما فرض کردیم چندان تعیین کننده نبوده ولی حقیقت داشتندC.
نمونه هایی از تغییر مدل های عقلی
دانشمندان علم فیزیک از روزی که آثار وجود Cالکترون را در اتم دیدند ،برای فهم چگونگی آن
چندین بار مدل عقلی خود را تغییر داده اند .بر اساس اولین مدل ،الکترونها مثل دانه های انار در اتم
پخش بودند .با پیدا شدن معادالت شرودینگر ،به نظر می رسید Cکه اتم مثل یک پاندول Cدر اتم جلو و
عقب می رود .به زودی این مدل به آنچیزی تغییر یافت که اکثر ما می شناسیم Cو در دبیرستان ها
تدریس می شود .الکترون مثل یک سیاره به دور خورشید Cمی چرخد .ولی کسانی Cکه با فیزیک
کوانتومی Cآشنایی دارند ،می دانند که این مدل دیگر قدیمی شده است .در حال حاضر الکترون را مثل
ابری متراکم می دانند که ماده نیست بلکه به جسم لطیف تعریف شدۀ ما نزدیک تر است.
در علوم دینی هم مدل جای خود را دارد .مثالً اگر آب چاه را متصل به يك مخزن زير زمينى بدانيم
بنابراين مى توان آن را ُكر دانست .ولى اگر برعكس معتقد شويم كه آب چاه به هيچ جايى وصل
نيست و يك واحد مستقلى است ،بنابراين آن را بايد آب قليل بدانيم و اگر به منبع آن توجه كنيم كه آب
باران است و بنحوى در زيرزمين جمع مى شود (و چيزى شبيه قنات است) بنابراين آن را بايد جارى
بدانيم .طبيعى است احكامى كه بر آب چاه مترتب مى شود به اين ديدگاه ها بستگى پيدا مى كند .جالب
است بدانید که فقها ابتدا آب چاه را آب قلیل می دانستند تا اینکه یکی از فقها توانست نظر آنها را
عوض کند.
80
توانیم عقالً آن را به پذیریم .بنابراین ،وقتی Cدانستیم که ائمۀ اطهار علیهم السالم اصالتا از جنس جسم
لطیف اند و نه مثل ما که اصالتا ً از گِل خلق شده ایم ،آن وقت است که بقیۀ امور قابل تفسیر با عقل
می شوند و مطالب این خطبه را نمی توان نامعقول دانست.
81
82
فصل پنجم :والیت چیست؟
ِين مِنْ َأنفُسِ ِه ْم
ال َّن ِبيُّ َأ ْولَى ِب ْالمُْؤ ِمن َ
در آنچه گذشت ،به این نتیجه رسیدیم که خداوند متعال جهان آشکار را در یک مجموعۀ وابسته به
زمان و مکان و در عین حال هدفدار خلق کرده است .همچنین دیدیم که دنیا چیزی نیست که خداوندC
آن را یکبار خلق کرده و آن را به حال خود رها کرده باشد .این جهان در حال تغییر دائمی است و به
سویی (خدا و معرفت اهل بیت علیهم السالم) در حال حرکت است .و برای ادارۀ آن ،یک لشکر (ویا
چندین لشکر) َملَک در حال کارند .و دیدیم که ادارۀ امور دنیا در دست مالئکه است.
سؤالی که در اینجا ممکن است به ذهن برسد این است که مالئکه برای شناخت پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله و خاندان ایشان کافی بودند ،پس چرا خداوند انسان را خلق نمود؟ آنهم انسانی که طبیعت
آن خرابکاری است و موجودی است بسیار Cضعیف تر از مالئکه .اتفاقا ً این سؤال به ذهن خود مالئکه
هم رسید و همین سؤال را از خداوند متعال نمودند .1Cخداوند رمز و سرّ کار خود را بیان نمود و
فرمود Cبه اسماء (نام هایی) که بر عرش قرار داشتند ،نگاهی بیندازند Cو معلوم شد که این نام ها به
نحوی در رابطه با انسان ها هستند و از آنها خواست كه به حضرت آدم (ع) سجده کنند .از آنجا که
مالئکه موجودات مطیعی هستند -با اینکه از چون و چند رابطۀ انسان خاکی با انوار عرشی چیزی
نمی دانستند – Cاینکار را کردند .ولی شیطان این کار را غیر معقول دانست و غرور او را گرفت.
نکته در این است که مالئکه کار درست استغفار را انجام دادند .آنها متوجه شدند که بر حکمت
خداوندی ایراد گرفته بودند در حالی که از سرّ کار اطالعی نداشتند ،و یک اعتراض نابجا به خداوند
متعال و علیم نموده بودند .اما شیطان دست از عناد خود برنداشت و این مخفی کاری خدا در مرحلۀ
اول را به عنوان (گول زدن) توسط خدا ابراز نمود 2و با اینکار از پلیدی طینت خود پرده برداشت.
سرّ این نام های مبارک چه بود؟ چرا بدون آن ذوات مقدسه ،انسان ها از جن پایینتر بودند ولی با
وجود آن اسامی پاک ،به یک مرتبه جهش یافته و از تمام جهانیان و مالئکه برتر شدند؟
فالمدبرات أمرا
در انتهای یک سری قسم به انواعی از مالئکه ، 3آیۀ 5سورۀ نازعات اشاره به یک گروه از آنها می
نماید که برای بحث ما مهم هستند .خداوند آنها را مدبرات أمر یعنی کسانی که امور این دنیا را اداره
می کنند ذکر کرده است .یک ترجمۀ رسمی این آیه چنین است :قسم به فرشتگانی که (به فرمان حق)
به تدبیر نظام خلق میکوشند (که قیامتی و حشری خواهد آمد).
در تفسیر المیزان چنین آمده است:
(فالمدبرات امرا) :سپس سوگند Cبه مالئکه ای که امور را تدبیر می کنند .این سوگندها به
مالئکه مدبر امور عالم باز می گردد که واسطه های اجرای اوامر الهی هستند وهرامری
که از ساحت عزت حق صادر Cشود ،بدون چون و چرا به انجام می رسانند .در این آیات
وظایف مالئکه در انجام مأموریت از لحظه ای که شروع Cبه نزول می کنند تا آخرین
30بقره 1
آیات 1تا 4سورۀ نازعات می تواند قسم به مشخصات همۀ مالئکه باشد. 3
83
وضعی که در تدبیر Cعالم ماده به خود می گیرند توصیف شده است .می فرماید :قسم به
فرشتگانی Cکه با قوّ ت و شدت از موقف خطاب الهی بیرون شده وبه سوی هدف مطلوب
نازل می شوند و با شدت و جدیّت به سوی انجام امر صادر شده ازناحیۀ پروردگار Cمی
شتابند و با سرعت و شتاب پیش می روند Cو در انجام اوامر حق ازیکدیگر سبقت می
گیرند و تدبیر ربوبی را به اذن پروردگارشان در عالم بکار می زنند و به ظهور Cمی
رسانند.
ت َأمْراً -مقصود دوازده برج و هفت سیّاره است و
امام موسی Cکاظم علیه السالم می فرمایندَ C:ف ْال ُم َدبِّرا ِ
آنچه در شب و روز به فرمان خدای ع ّزوج ّل پدیدار Cمی شود ولی علمی که پس از علم قرآن ،اشرف
1
از علم نجوم نیست ،دانش انبیاء علیهم السالم و اوصیاء و وارثان انبیاء است.
امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند -:آنها ،فرشتگانی Cهستند که از این سال تا سال آینده ،امور بندگان
خدا را تدبیر میکنند 2.و طبرسی Cدر مجمع البیان می گوید که مقصود از المدبّرات امراً جبرئیل،
3
میکائیل ،اسرافیل Cو ملکالموت (عزرائیل) است.
بنابراین ،مالئکه با اذن و ارادۀ خداوند Cدر همۀ حوادث بزرگ و كوچک جهان نقش دارند؛ بر هر
امری با توجه به ابعاد و جنبههای مختلف آن يک يا چند فرشته گمارده شده است ،نقش فرشتگان در
حوادث و جريانها ،اجرای فرمان االهی و تثبيت آن در جايگاه ويژهاش است .اين موجودات مطيع،
تكميل كنندگان زنجيرۀ سلسله مراتب علل و معلوالت در رسيدن فيض االهی از عالم ملكوت به عالم
ماده هستند.
84
ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِCم اآْل خ ِِر یُوا ُّد َ
ون ذین َذ َک َر ُه ُم هَّللا ُ فى ک ِ
ِتابهَِ ،فقا َل َع َّز َو َجلَّ :ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُؤ ِم ُن َ َ -أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ
ُوح
یمان َو أیَّدَ ُه ْم ِبر ٍ َ لوب ِه ُم اإْل
ب فى قُ ِ َمنْ حا َّدهَّللا َ َو َرسُولَ ُه َولَ ْوکا ُنوا آباَئ ُه ْم َأ ْوَأبْناَئ ُه ْCم َأ ْوِإ ْخوا َن ُه ْم ُ ،أولِئکَ َک َت َ
ِدین فیها َرضِ َی هللاُ َع ْن ُه ْم َو َرضُواَ Cع ْن ُه أوُ لِئکَ ح ِْزبُ ت َتجْ ری مِنْ َتحْ ِت َها اأْل نها ُر خال َ ِم ْن ُه َو َی ْد ِخلُ ُه ْم َج ّنا ٍ
هللا ُه ُم ْال ُم ْفلِحُون.
حزب ِ َ هللا اال اِنَِ
ذین آ َم ُنوا َولَ ْم َی ْل ِبسُوا إیما َن ُه ْم ِب ُ
ظ ْل ٍم ص َف ُهمُاهَّلل ُ َع َّز َو َج َّل َفقا َل( :الَّ َ َ -۶۵أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم ْالمُْؤ م َ
ِنون الَّ َ
ذین َو َ
دون).ُأولِئکَ لَ ُه ُم اَأْلمْ نُ َو ُه ْم ُم ْه َت َ
َ( -۶۶أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ
ذین آ َم ُنوا َولَ ْم َیرْ تابوا.
(سال ٌم َعلَ ْیکُ ْم لیم َیقُ َ
ولونَ : ْ
ِنینَ ،ت َتلَ ّقا ُه ُم المَالِئکَ ُه ِبال َّتسْ ِ لون ْال َج َّن َه ِب َس ٍ
الم آم َ َ -۶۷أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ُم الَّ َ
ذین ْید ُخ َ
طِ ْب ُت ْم َف ْاد ُخلوها Cخال َ
ِدین).
َ -۶۸أال ِإنَّ َأ ْولِیاَئ ُه ْم ،لَ ُه ُم ْال َج َّن ُه یُرْ َز َ
قون فیها ِب َغی ِْر حِسابٍ.
خداوند ما را از اولیاء امیرالمؤمنین علیه السالم و فرزندان پاکش قرار دهد .آمین.
بهرحال ،پیام غدیر همانی است که همگان می شناسیم C:من کنت مواله فهذا علیٌ مواله .ولی آیا مفهوم
والیت ذکر شده در آن را می شناسیم؟ جملۀ فوق در خطبۀ غدیر در دو فراز ذکر شده است .و در هر
فراز مقدمه ای دارد که معنای والیت را بهتر می شناساند .این دو فراز Cچنین اند:
شاب َههَُ ،ف َو هَّللا ِ لَنْ
ظرُواِ Cإلى مُحْ کَما ِت ِه َو ال َت َّت ِبعوا ُم َت ِ آن َو ا ْف َهمُوا آیا ِت ِه َو ا ْن ُ اسَ ،ت َد َّبرُواْ Cالقُرْ َ -۳۰مَعاشِ َCر ال ّن ِ
(و رافِ ُع ُه ض ِد ِه َسیرهُ ِإالَّ الَّذى َأ َنا آخ ٌِذ ِب َی ِد ِه َومُصْ ِع ُدهُ ِإلىَّ َوشائ ٌل ِب َع ُ
ُی َبی َِّن لَکُ ْم زوا ِج َرهُ َو لَنْ یُوضِ َح لَکُ ْم َت ْف َ
ب َأخى َو َوصِ یّىَ C،و ت َم ْوالهُ َفهذا َعلِ ٌى َم ْوالهَُ ،و ه َُو َعلِىُّ بْنُ َأبى طالِ ٍ ِب َیدَىَّ ) َو مُعْ لِ ُمکُ ْمَ :أنَّ َمنْ ُک ْن ُ
مُواال ُت ُه م َِن هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل َأ ْن َزلَها َعلَىَّ .
-۳۴ثم قال :ایهاال َّناسُ َ ،منْ اَ ْولى ِبکُ ْم مِنْ اَ ْنفُسِ کُ ْم؟ قالوا :هَّللَا ُ و َرسُولُهَُ .فقا َل :اَال من ُک ْن ُ
ت َم ْوالهُ َفهذا
اخ ُذ ْل َمنْ َخ َذلَهُ.
ص َرهُ و ْ
وال َمنْ واالهُ و عا ِد َمنْ عاداهُ َو ا ْنصُرْ َمنْ َن َ َعلىٌّ َم ْوالهُ ،اَللَّ ُه َّم ِ
در فراز ۳۰ Cپیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله می فرمایند Cکه به قرآن فکر کنید و آیات آن را (خوب)
بفهمید .به آیات محکمات آن استناد کنید و از متشابهات آن بپرهیزید .به خدا قسم که کسی جز من و
این شخص که دستش را بلند کرده ام تفسیر (درست) قرآن را به شما نمی دهد .و بدانید :هرکس که
من موالی Cاویم ،این علی موالی او نیز هست .او علی بن ابیطالب ،برادر و وصی Cمن است .و
والیت او از طرف خدا تعیین شده است که بر من نازل شده .بنابراین ،والیت در این فراز ، Cبه
مهنای سرپرستی Cاست با مقدمۀ شناخت صحیح از قرآن که برای این شناخت احتیاج مبرم به اهل بیت
علیهم السالم است .یعنی معنی والیت بیشتر در رابطه با رهبری است که از آیات الهی علم وافی
دارد.
در فراز ، ۳۴ Cپیامبر Cصلوات هللا و سالمه علیه ،اشاره به مفهومی می کنند که در آیۀ 6سورۀ
ِين مِنْ َأنفُسِ ِه ْم ؛ و می پرسند :چه کسی از خودتان
احزاب آمده است که می فرماید C:ال َّن ِبيُّ َأ ْولَى ِب ْالمُْؤ ِمن َ
بر خودتان اوال است؟ مردم هم که قبالً با این مفهوم آشنا بودند می گویند :خدا و پیامبرش .سپس
پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه می فرمایند :همانا هرکس که من موالی اویم ،این علی موالی او
نیز هست .سپس دعا می کنند که هرکس علی را دوست داشته باشد ،او را دوست بدار و هر که با او
دشمنی کند ،او را دشمن دار.
85
لفظ (ولی) به چه معنا است؟
از آنجا که در فراز اول ،پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه خواستند Cکه با مفاهیم به کار برده
شده در قرآن آشنا گردیم Cتا پیام غدیر را درست متوجه شویم ، Cابتدا به معنی لغوی والیت می پردازیمC.
در مفردات راغب اصفهانی Cآمده که والء که از ماده َولی است به حالتی می گویند که دو چیز چنان
در کنار هم قرار Cگیرند که بینشان هیچ فاصلهای نباشد Cو هیچ چیز دیگری بینشان نباشد .با هم بودن
بدون فاصله و پشت سر هم آمدن بدون فاصله را والء و توالی گویند - .و چون به این معنا است
استعاره به قرب شده و معنای قرب بر آن بار شده است .و وقتی در قرب استفاده شد مطلق قرب است
قرب جسمی و قرب معنوی Cو قرب مکانی( .سپس توضیح می دهد که) قرب معنوی به معنی دوستی
الواَل َي ُة نحو:
الواَل َي ُة و َ
و محبت و به معنی یاری و نصرت هم آمده ...و در ادامه می گوید و قیلِ :
األمر 1والیت یعنی گرفتن کنترل چیزی.ِ ال ِّداَل لة و ال َّداَل لة ،و حقيقتهَ :ت َولِّي
در اقرب الموارد آمده است َو َل َی ،ای ملک امره و قام به؛ یعنی کنترل کار او را در دست گرفت و
ادارۀ کارهای شهر را به عهده گرفت.
مرحوم طبرسی Cدر مجمع البیان 2می گوید الولی هو القائم باالمر ( ،ولی) کسی است که سرپرستیC
کارها در دست اوست.
بنابراین در لغت ،لفظ (ولی) به معناهای متوالی (پی در پی) ،دوست داشتن ،قرب و نزدیکی، C
صاحب کار ،کنترل کنندۀ کارها ،و سرپرست کارها آمده است .حال ببینیم که دیگران از این لفظ
چگونه فهمیده اند و چگونه آن را به کار برده اند.
نزدیکی فیزیکی – طبCCق گفتCCۀ راغب اصCCفهانی ،و ل ی اصCCالتا ً بCCه معنCCای تCCوالی و پی در پی بCCودن
است .و ما در آیۀ زیر همین معنCCا را می بیCCنیم .خداونCCد عزیCCز در این آیCCه از مؤمCCنین می خواهCCد کCCه
خطر دشمن نزدیک را زودتر Cاز بین ببرند.
ار َولِ َي ِج ُدو ْا فِي ُك ْم غِ ْل َظ ًة َواعْ لَمُو ْا َأنَّ هّللا َ َم َع ْال ُم َّتق َ
ِين 123 ِين َيلُو َن ُكم Cم َِّن ْال ُك َّف ِ َيا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنو ْا َقا ِتلُو ْا الَّذ َ
توبه
ای اهل ایمان ،با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع Cبه جهاد کنید و باید کفار در شما درشتیC
و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند ،و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است.
86
پشت کردن و رفتن – توالی یعنی به دنبال چCCیزی رفتن (تCCا فاصCCله ای بین آنهCCا نباشCCد) .حCCال اگCCر آن
چیز در پشت سر باشد ،دنبال کردن آن یعنی برگشتن و در جنگ این برگشCCتن را فCCرار می گوینCCد .و
ما این مفهوم را در چندین آیۀ قرآن کریم می یابیم .البتCCه این برگرشCCتن می توانCCد فCCیزیکی CباشCCد (مثCCل
آیات قبله) و یا معنوی Cباشد مثل رویگردانیدن کفار.
اس َما َوالَّ ُه ْم َعن قِ ْبلَت ِِه ُم الَّتِي َكا ُنو ْا َعلَ ْي َها قُل هّلِّل ِ ْال َم ْش ِر ُق َو ْال َم ْغ ِربُ َي ْهدِي َمن َي َشاء
َس َيقُو ُل ال ُّس َف َهاء م َِن ال َّن ِ
ِإلَى صِ َراطٍ مُّسْ َتق ٍِيم 142بقره
مردم بیخرد خواهند گفت :چه موجب شد که مسلمین روی برگرداندند؟ از قبلهای که بر آن بودند (از
بیت المقدس) بگو :مشرق و مغرب برای خدا است و هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند.
ك َش ْط َر ْال َمسْ ِج ِد ْال َح َرام َو َحي ُ
ْث َما ُكن ُت ْم ك قِ ْبلَ ًة َترْ َ
ضا َها َف َو ِّل َوجْ َه َ ك فِي ال َّس َماء َفلَ ُن َولِّ َي َّن َC َق ْد َن َرى َت َقلُّ َ
ب َوجْ ِه َ
ِ
َف َولُّو ْا وُ ج ُِو َه ُك ْCم َش ْط َرهُ 144بقره
ما توجه تو را بر آسمان (به انتظار وحی و تغییر قبله) بنگریم Cو البته روی تو را گرداندیم به قبلهای
که به آن خشنود Cشوی ،پس روی کن به طرف Cمسجدالحرام و شما (مسلمین) نیز هر کجا باشید (در
نماز) روی بدان جانب کنید .و گروه اهل کتاب به خوبی میدانند که این تغییر قبله به حق و راستی
از جانب خداست (نه به دلخواه کس) و خدا از کردار آنها غافل نیست.
ُث َّم َت َولَّ ْي ُتم Cمِّن َبعْ ِد َذل َِك َفلَ ْوالَ َفضْ ُل هَّللا ِ َعلَ ْي ُك ْم َو َرحْ َم ُت ُه لَ ُكن ُتم م َِّن ْال َخاسِ ِر َ
ين 64بقره
بعد از آن همه عهد و پیمان( ،از خدا) روی گردانیدید؛ و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما
نمیشد البته در شمار زیانکاران بودیدC.
َف َه ْل َع َس ْي ُت ْم ِإن َت َولَّ ْي ُت ْCم َأن ُت ْفسِ ُدوا فِي اَأْلرْ ِ
ض َو ُت َق ِّطعُوا َأرْ َحا َم ُك ْCم 22محمد
شما منافقان اگر (از فرمان خدا و اطاعت قرآن) روی بگردانید آیا جز این امید میبرید که در زمین
فساد و قطع رحم کنید؟
ُون 57توبه ت َأ ْو ُم َّد َخالً لَّ َولَّ ْو ْا ِإلَ ْي ِه َو ُه ْم َيجْ َمح َ ون َم ْل َجًأ َأ ْو َم َغ َ
ارا ٍ لَ ْو َي ِج ُد َ
اگر پناهگاهی یا سنگری در مغار کوهها یا هر گریزگاهی Cدیگر بیابند (که از تسلط مسلمانان ایمن
باشند) البته بدان جا با کمال تعجیل می گریزند.
ك َفلَمَّا َرآ َها َت ْه َت ُّز َكَأ َّن َها َجانٌّ َولَّى م ُْد ِبرً ا َولَ ْم ُي َع ِّقبْ َيا مُو َسى اَل َت َخفْ ِإ ِّني اَل َي َخافُ لَدَيَّ َوَأ ْل ِق َع َ
صا َ
ون 10نمل ْالمُرْ َسلُ َ
و تو عصای خود بیفکن ،چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در
آمد چنان که اژدهایی مهیب گردید ،رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید( ،در آن حال بدو خطاب
شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور Cمن هرگز نمیترسندC.
ت ِم ْن ُه ْم رُعْ بًا 18كهف ت َعلَي ِْه ْم لَ َولَّي َ
ْت ِم ْن ُه ْم ف َِرارً ا َولَ ُملِْئ َ لَ ِو َّ
اطلَعْ َ
و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آنها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی C.
87
دوست داشتن /یار بودن – شاید به توان گفت که بیشترین استعمال ریشه های کلمۀ ولی در قCCرآن در
معانی دوست داشتن آمده است .البته دوست داشتن هم درجاتی دارد .گCاهی همین دوسCتی Cو یCار بCودن
است ،گاهی کمی بیشتر دوستی و سرپرست بودن است .گCCاهی دوسCCتی CبCCاز هم بیشCCتر اسCCت ومعنCCای
الگو گرفتن و متابعت کردن است ؛ تا اینکCCه ارادۀ خCCود را تمامCا ً در اختیCCار کسCCی می گCCذاریم کCCه در
پیش است.
َوِإن َت َولَّ ْو ْا َفاعْ لَمُو ْا َأنَّ هّللا َ َم ْوالَ ُك ْم نِعْ َم ْال َم ْولَى َونِعْ َم ال َّنصِ ي ُر 40انفال
و اگر پشت کردند ،پس بدانید که البته خدا یار شماست ،که بهترین یار و بهترین یاور است.
َوهّللا ُ َأعْ لَ ُم ِبَأعْ دَاِئ ُك ْم َو َك َفى ِباهّلل ِ َولِ ًّيا َو َك َفى ِباهّلل ِ َنصِ يرً ا 45نساء
و خدا داناتر است به دشمنان شما ،و همین بس که خدا دوستدار و یاور (شما) باشد.
وت ي ُْخ ِرجُو َنهُم م َِّن ِين َك َفرُو ْا َأ ْولِ َيآُؤ ُه ُCم َّ
الطا ُغ ُ ت ِإلَى ال ُّنوُ ِر َوالَّذ َ ِين آ َم ُنو ْا ي ُْخ ِر ُج ُهم Cم َِّن ُّ
الظلُ َما ِ هّللا ُ َولِيُّ الَّذ َ
ت ُأ ْولَـِئ َ َأ ور ِإلَى ُّ
الظلُ َما ِ
ون 257بقره ار ُه ْم فِي َها َخالِ ُد َك صْ َحابُ ال َّن ِ ال ُّن ِ
خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای Cجهل بیرون آرد و به عالم نور برد ،و آنان که راه
کفر گزیدند یار و رهبر ایشان شیاطین و دیوهایند Cکه آنها را از عالم نور به تاریکیهای Cگمراهی در
افکنند ،این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.
5احزاب ين َو َم َوالِي ُك ْCم اِئه ْCم ه َُو َأ ْق َس ُ
ط عِ ن َد هَّللا ِ َفِإن لَّ ْم َتعْ لَمُوا آ َباء ُه ْم َفِإ ْخ َوا ُن ُك ْCم فِي ال ِّد ِ ْادعُو ُه ْم آِل َب ِ
(شما پسرخواندهها) را به پدرانشان نسبت دهید که این نزد خدا به عدل و راستی نزدیکتر Cاست و اگر
پدرانشان را نشناسید( Cباز فرزندی Cکه وارث شما باشند ،نیستند Cبلکه) در دین برادران و یاران شما
هستند.
ِئس ْال ُك َّفا ُر مِنْ َأصْ َحا ِ
ب ب هَّللا ُ َعلَي ِْه ْم َق ْد يَِئسُوا م َِن اآْل خ َِر ِة َك َما َي َ َيا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنوا اَل َت َت َولَّ ْواَ Cق ْو ًماَ Cغضِ َ
ُور 13ممتحنة ْالقُب ِ
اى كسانى كه ايمان آورده ايد با قومى كه مأیوس از آخرت هستند ،آن گونه كه كافران از اهل قبورC
دست کشیده اند( ،و به همین دلیل) خدا بر آنها غضب كرده است ،دوستى نكنيد.
ب ُه ْم ت لَ ُه ْم َأنفُ ُس ُه ْم َأن َسخ َ
ِط هّللا ُ َعلَي ِْه ْم َوفِيْ Cال َع َذا ِ َت َرى َك ِثيرً ا ِّم ْن ُه ْم َي َت َولَّ ْو َن الَّذ َ
ِين َك َفرُو ْا لَ ِبْئ َ
س َما َق َّد َم ْ
ون 80مائدة َخالِ ُد َ
بسیاری از آنها را خواهی دید که با کافران دوستی می کنند .ذخیرهای که برای خود پیش میفرستند
و آن غضب خدا است بسیار بد ذخیرهای Cاست و آنها در عذاب جاوید خواهند بود.
ض ُه ْم َأ ْولِ َياء َبعْ ٍ
ض َو َمن َي َت َولَّهُم مِّن ُك ْم َفِإ َّن ُه ِم ْن ُه ْم ِإنَّ ارى َأ ْولِ َياء َبعْ ُ
ص َ َيا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنو ْا الَ َت َّتخ ُِذو ْا ْال َيهُو َد َوال َّن َ
ِين 51مائدة الظالِم َ هّللا َ الَ َي ْهدِي ْال َق ْو َم َّ
ای اهل ایمان ،یهود و نصاری Cرا به دوستی مگیرید ،آنان بعضی دوستدار بعضی دیگرند ،و هر که
از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود همانا خدا ستمکاران را هدایت
نخواهد نمود.
ين َأ ْولِ َياء مِن ُد ْو ِن ْالمُْؤ ِمن َ
ِين 28أل عمران ون ْال َكاف ِِر َ
الَّ َي َّت ِخ ِذ ْالمُْؤ ِم ُن َ
88
نباید اهل ایمان ،مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند.
89
متابعت تام – وقتی دو چیز خیلی به هم نزدیک باشند و به معنایی به اتصال رسیده اند ،یکی دیگCCری
را پشتوانه می شود .این یک نوع قCCدرت دادن اسCCت .در این مرحلCCه دوسCCتی از حCCالت مغناطیسCCی بCCه
حالت فیزیکی Cمی رسد.
سرپرست (قائم مقام) – در این مرحلCه این فCرد جلCویی اسCت کCه عقCبی را می کشCد .دیگCر اراده ای
برای متابعت کننده نیست بلکه بی اراده به دنبال جلویی کشیده می شود.
90
ون َع ِن ْال َمسْ ِج ِد ْال َح َر ِام َو َما َكا ُنو ْا َأ ْولِ َياءهُ ِإنْ َأ ْولِ َيآُؤ هُ ِإالَّ ْال ُم َّتقُ َ
ون 34 َو َما لَ ُه ْم َأالَّ ي َُع ِّذ َب ُه ُم هّللا ُ َو ُه ْم َي ُ
ص ُّد َ
انفال
مگر آنها چه کردند که خدا عذابشان نکند؟! در صورتی Cکه راه مسجدالحرام Cرا (به روی بندگان خدا)
میبندند و آنها سرپرستان (شایسته تولیت) آن نیستند ،سرپرستان آن به جز اهل تقوا نباشند ،لیکن
اکثر مردم Cآگاه نیستندC
حکومت و فرمانروایی – در این مرحله ،نفر پیرو اراده دارد ولی تمام ارادۀ خود را به نفر جلو داده
است .هر چه او بخواهد ،پیرو هم همان را می خواهد.
آن جا والیت و حکمفرمایی خاص خداست که به حق فرمان دهد و بهترین اجر و ثواب و عاقبت نیکو
را هم او عطا کند.
سزاوارتر – (ولی) در این معنا دیگر مفهوم پیروی را ندارد ،خواه ارادی باشCCد ویCCا غCCیر ارادی .در
اینجا به طور مجرد ،نسبت دو چیز با هم مقایسه می شوندC.
135نساء ِإن َي ُكنْ َغ ِن ًّيا َأ ْو َف َقيرً ا َفاهّلل ُ َأ ْولَى ِب ِه َما َفالَ َت َّت ِبعُو ْا ْال َه َوى
اگر فقیر باشد یا غنی ،خدا به (رعایت حقوق) آنها اولی است ،پس شما (در حکم و شهادت) پیرویC
هوای نفس نکنید.
ب هّللا ِ 75انفال
ض فِي ِك َتا ِ َوُأ ْولُو ْا اَألرْ َح ِام َبعْ ُ
ض ُه ْCم َأ ْولَى ِب َبعْ ٍ
خویشاوندان در کتاب خدا بعضی Cبر بعض دیگر مقدم شده اند.
ت َفَأ ْولَى Cلَ ُه ْم 20محمد
ْك َن َظ َر ْال َم ْغشِ يِّ َعلَ ْي ِه م َِن ْال َم ْو ِ
ُون ِإلَي َ وب ِهم م ََّرضٌ َي ُ
نظر َ ِين فِي قُلُ ِ َرَأي َ
ْت الَّذ َ
آنان را که دلهاشان مرض (نفاق) است بنگری که مانند کسی که از ترس ،حال بی هوشی بر او دست
میدهد در تو نگاه میکنند ،آری مرگ و هالک بر آنها سزاوارتر است.
ِين آ َم ُنو ْا َوهّللا ُ َولِيُّ ْالمُْؤ ِمن َ
ِين 68آل عمران ِين ا َّت َبعُوهُ َو َهـ َذا ال َّن ِبيُّ َوالَّذ َ ِإنَّ َأ ْولَى ال َّن ِ
اس بِِإب َْراهِي َCم لَلَّذ َ
نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی Cهستند که از او پیروی کنند و این پیغمبر و امّتش که اهل ایمانند
و خدا دوستدار و سرپرست مؤمنان است
91
ان ِباهّلل ِ ِين اسْ َت َح َّق َعلَي ِْه ُم اَأل ْولَ َي ِ
ان َف ُي ْقسِ َم ِ ان ِيقُو َمانُ َم َقا َم ُه َما م َِن الَّذ َ َفِإنْ ُعث َِر َعلَى َأ َّن ُه َما اسْ َت َح َّقا ِإ ْثمًا َف َ
آخ َر ِ
لَ َش َها َد ُت َنا َأ َح ُّق مِن َش َها َدت ِِه َما 107 Cمائدة
پس اگر بر احوال آن دو شاهد اطالعی حاصل شد که مرتکب گناهی شدهاند (و در شهادت خیانت
کردهاند) دو شاهد دیگر که احق (به ارث یا شهادت) باشند به جای آنها قیام Cکنند و به خدا سوگند Cیاد
کنند که شهادت ما راست تر از شهادت آن دو شاهد است
ورثة – در اینجا موضوع Cبه هم پیوستگی نه مادی است و نه معنوی C.بلکه نسCCل اسCCت .نسCCلی پیوسCCته
به نسل دیگر .لذا (ولی) به معنای وارث و فرزند Cمی آید.
1
مناقب آل ابی طالب ،ابن شهرآشوب ،ج ،۱ص ۳۰۱
92
ض ُه ْCم َأ ْولی ِب َبعْ ٍ
حام َبعْ ُ ُأ ُ َأْل
هللا ،اولو
ب ِ ض فِی کِتا ِ امیرالمؤمنین علیه السالم پس از ذکر آیۀَ :و ولوا ا رْ ِ
االرحام را چنین تفسیر نموده اند :پس ماییم شایستهترین مردم نسبت به حضرت ابراهیم (زیرا) ماییم
1
وارث و رحم و خانوادۀ او که وارث کعبه شدیم ،و ماییم آل ابراهیم.
ِین مِنْ َأ ْنفُسِ ِه ْم
حُذیفة بن یمان گفت( :هنگامی که) خداوند Cمتعال بر پیامبر (ص) آیۀ ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِبالمُْؤ ِمن َ
هللا م َِن ْالمْؤ ِمن َ ض ُه ْCم َأ ْولی ِب َبعْ ٍ ُأ ُ َأْل ُأ َأ
ین را نازل ِین َو المُها ِج ِر َ ب ِ
ض فِی کِتا ِ َو ْزوا ُج ُه مَّها ُت ُه ْم َو ولوا ا رْ ِ
حام َبعْ ُ
فرمود ، Cمسلمانان گفتند :ای رسول Cخدا ! این والیتی Cکه شما به آن سزاوارتر از ما هستید چه می
باشد؟ حضرت فرمودند C:شنیدن و پیروی Cنمودن در مورد آنچه آن را دوست دارید یا ناپسند می
شمارید پس ما گفتیم :ما حکم را شنیدیم و اطاعت کردیم .آنگاه خداوند آیۀ شریفۀَ :و ْاذ ُکرُوا نِعْ َم َة ِ
هللا
َعلَ ْیکُ ْم َو مِیثا َق ُه الَّذِی وا َث َقکُ ْم ِب ِه ِإ ْذ قُ ْل ُت ْم َسمِعْ نا َو َأ َطعْ نا - 2و به یاد آورید Cنعمت خدا را بر شما ،و پیمانی
3
را که با تأکید از شما گرفت ،آن زمان که گفتید :شنیدیم و اطاعت کردیم را نازل فرمود.
امام صادق Cعلیه السالم به نقل از پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه فرمودند C:من نسبت به هر
مؤمنی از خودش سزاوارترم Cو پس از من علی سزاوارتر است .به امام صادق Cگفته شد :معنای سخن
پیامبر چیست؟ امام فرمود C:معنایش سخن دیگر پیامبر است که فرمود C:هرکس بدهی یا نانخوری
انسان بی مال،
ِ برجای گذارد ،برعهدۀ من است و هرکس مالی واگذارد ،برای وارثانش است .پس
حق امر و نهی آنان را ندارد؛ ولی اختیاردار Cخود نیست و هرگاه هزینۀ خانوادهاش را نپردازدّ ،
پیامبر اکرم و امیرمؤمنان و سایر امامان علیهم السالم عهده دار او هستند و به همین دلیل نسبت به
چنین کسی از خودش سزاوارترند و دلیل اسالم آوردن تودۀ یهودیان همین سخن پیامبر Cبود؛ زیرا آنان
4
پس از این سخن ،بر خود و خانواده شان احساس امنیّت می کردند.
در خطبه ای امیرالمؤمنین علیه السالم معنای والیت را سرپرستی و حکومت می دانند.
َأمَّا َبعْ ُدَ ،ف َق ْد َج َع َل هَّللا ُ ُسب َْحا َن ُه لِي َعلَ ْي ُك ْم َح ّقا ً ِب ِواَل َي ِة َأم ِْر ُك ْم َو لَ ُك ْم َعلَيَّ م َِن ْال َح ِّق م ِْث ُل الَّذِي لِي َعلَ ْي ُك ْم؛
خداوند سبحان ،براى من ،بر شما به جهت ح ّقى قرار داده (اطاعت مر ا بر شما واجب گردانیده) ،و
5
براى شما همانند حق من ،ح ّقى تعيين فرموده است.
ِين آ َم ُنوا َو َل ْم َي ْل ِبسُوا ِإيما َن ُه ْم ِب ُ
ظ ْل ٍم - در روایتی Cاز امام صادق علیه السالم در تفسیر آیۀ مبارکۀ :الَّذ َ
کسانی که ایمان آوردند و آن را با ظلم نپوشاندند -فرمودندِ C:ب َما َجا َء ِب ِه م َُح َّم ٌد صلى هللا عليه و آله م َِن
الظ ْل ِم – .6یعنی کسانی که به آنچه پیغمبر اکرم ْال َواَل َيةِ ،و لَ ْم َي ْخل ُِطو َهاِ Cب َواَل َي ِة فُاَل ٍن و فُاَل ٍنَ ،فهَُCو ْال ُملَبِّسُ ِب ُّ
صلی هللا علیه و آله آورده است ،ایمان آوردند و آن را با والیت فالنی و فالنی در نیامیختند C.زیرا
ُأ ُ َأْل
ض ُه ْم حام َبعْ ُ هذا ال َّن ِبیُّ َو َقا َل َو ولوا ا رْ ِ اس بِِإبْراهِی َم لَلَّذِینَ ا َّت َبعُوهُ َو َ بحار األنوار ،ج ،۳۲ص – ۹۶أمیرالمؤمنینَ :قا َل هَّللا ُ عَ َّز َوجَ َّل ِإنَّ َأ ْولَی ال َّن ِ
1
93
اینکار پوشانیدن با ظلم است .چنانچه مالحظه می فرمایید ، Cمفهوم دوستی با قبول سرپرستی و
1
اطاعت از آنها مورد Cنظر امام صادق Cعلیه السام بوده است.
ولی در روایتی Cدیگر در تفسیر آیۀَ :و َل ْو َأ َّن ُه ْم َأقامُوا ال َّت ْورا َة َو اِإْل ْن ِجي َل َو ما ُأ ْن ِز َل ِإ َلي ِْه ْم مِنْ َرب ِِّه ْم -اگر
آنها تورات و انجیل و آنچه که خداوند بر آنها نازل کرده بود را به پا می داشتند -فرمودندْ C:ال َواَل َي ُة.
در این روایت ایشان والیت را یک برنامۀ دین دانسته اند.
امیرالمؤمنین علیه السالم فرمود C:پیامبر صلی هللا علیه و آله به من امر نمود بیرون بروم و در میان
مردم فریاد بزنم :لعنت خدا بر کسی که در پرداخت اجر اجیری به او ستم روا دارد؛ لعنت خدا بر
کسی که غیر از موالی خود موالی Cدیگری برگزیند (منظور Cبرده ای است که ارباب خود را عوض
کند)؛ لعنت خدا بر کسی که به والدین خود دشنام دهد .بیرون رفتم و همانگونه که پیامبر به من امر
نموده بود در میان مردم فریاد زدم ،پس عمربنخطاب به من گفت :آیا برای آنچه که ندا دادی
تفسیری وجود دارد؟ گفتم :خدا و رسولش داناترند C.عمر و گروهی از مردم بر پیامبر Cوارد Cشدند و
پرسیدند :آیا تفسیری برای این ندا وجود دارد؟ حضرت فرمودند C:آری :به او (علی) امر کردم که
فریاد کند لعنت خدا بر کسی که در پرداخت اجر اجیری به او ستم روا دارد ،چراکه خداوند متعال
میفرماید C:قُ ْل ال َأسْ َئ لُکُ ْم َعلَ ْی ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِی ْالقُرْ بی - 2بگو :من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم
درخواست نمیکنم Cجز دوستداشتن نزدیکانم( Cاهل بیتم) .هرکس بر ما ظلمی روا دارد ،خداوند او را
لعنت کند .و فرمان دادم فریاد Cزند :لعنت خدا بر کسی که غیر از موالی خود موالی دیگری برگزیند؛
ِین مِنْ َأ ْنفُسِ ِه ْم و هرکس که من موالی اویم ،پس علی
چراکه خداوند میفرماید :ال َّن ِبیُّ َأ ْولی ِب ْالمْؤ ِمن َ
موالی اوست و هرکس که والیت غیر او را بپذیرد ،خدا لعنتش کند .و به او امر کردم Cفریاد زند:
مردم
ِC لعنت خدا بر کسی که به والدین خود دشنام دهد 3.چنانچه در چندین روایت مالحظه نمودید، C
همان زمان هم نسبت به بعضی مفاهیم استفاده شده توسط پیامبر گرامی اسالم اظهار نادانی و
سردرگمی Cمی کنند .در این روایت بنظر می رسد مفهوم (ولی) به باالترین فُرم Cآن یعنی ارباب اشاره
شده است.
در حدیثی معراجی ، Cحق تعالی خطاب به حضرت رسول صلی هللا علیهوآلهوسلّم می فرماید:ای
محمد! من ،تو و علی ،فاطمه ،حسن ،حسین را از نور خود آفریدم Cو والیتشما را بر اهل آسمان و
زمین عرضه داشتم ،پس هر کس آن را بپذیرد ،در پیشگاه من از مومنان بشمار میآید و هر کس آن
را انکار کند ،نزد من از کافران محسوب میگردد.ای محمد! اگر بندهای از بندگانم سر برآستان
عبودیت من بساید تا بدانجا که جسمش فرسوده و نزار شود سپس در حالتی نزد من آید که منکر
والیتشما باشد ،هرگز او را نخواهم آمرزید Cتا آنکه به والیتشما تقرب جوید 4.در این روایت می
توان گفت که والیت به معنای قبول سرپرستی و رهبری می باشد.
َ َ ْ َّ ً َ َ ُ ْ ْ َ
ا رَ ضِ ینَ ف َمنْ ق ِبلهَا کانَ عِ ندِی مِنَ المُْؤ ِمنِینَ َو َمنْ جَ حَ دَ هَا کانَ عِ ندِی مِنَ الکَاف ِِرینَ یَا مُحَ َّمد ل ْو انَّ عَ بْدا مِنْ عِ بَادِی عَ بَدَ نِی حَ تی َینقطِ عَ ا ْو یَصِ یرَ ْ ْ َ َ َ َ َ اْل
ت لَ ُه اَ ْو ُیقِرَّ ِب َواَل َی ِتکُم ...بحاراالنوار ،ج ،۳۶ص۲۱۶ َکال َّشنِّ ْالبَالِی ُث َّم اَ َتانِی جَ احِداً ل َِواَل َی ِتکُ ْCم مَا غَ َفرْ ُ
94
در روایتی Cاز امام نسبت به مفهوم اسالم سؤال می شود .امام علیه السالم فرمودند C:التسلیم لعلی بن
ابی طالب بالوالیة - 1اسالم یعنی تسلیم به والیت علی بن ابیطالب علیه السالم .در اینجا والیت به
معنای رهبری دینی و سیاسی Cاست .و در روایتی دیگر ،مفهوم اولویت داشتن را نزدیک تر بودن به
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله خوانده اند و اینکه اصالً دین برای ما (بخاطر ما) جعل شده
2
است ... .نحن اولی الناس برسول Cهللا و نحن الذین شرع هللا لنا دینه ...
95
را بر دست گرفتند ، Cو فرمودند C:من كنت مواله فعلي مواله ،یکی از حضار (که از این مطلب اذیت
شده بود و بر او سنگین بود) غیبت پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله را به جا آورد و گفت :محمد هر
روز چیز جدیدی می آورد و اینبار از خانوادۀ خودش شروع کرده و ما را بردۀ آنها قرار داده .در
ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة یعنی همانا آنچه را که خداوند از من اینجا بود که خداوند این آیه را نازل کرد .قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ
خواسته بود به جا آوردم .راوی Cمی پرسد معنی قسمت دوم آیه یعنیَ أنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ َم ْثنى َوفُرادى چه
معنی می دهد؟ امام صادق علیه السالم پاسخ دادند :امّا َمث َنی یعنی اطاعت پیغمبر و حضرت علی
علیهما السالم .و امّا فُرا َدی Cیعنی اطاعت ائمۀ اطهار بعدی که از ذریۀ آندو می باشند .امام به راویC
1
می فرمایند :به خدا قسم منظور Cخداوند Cمتعال جز این تفسیر نبوده است.
در هر دو روایت فوق Cمفهوم بردگی Cکامال آشکار است .این نشان می دهد که مردم آن روز برداشتیC
که از خطبۀ غدیر داشته اند این بوده که مسلمانان بردۀ اهل بیت علیهم السالم شده اند .یک گروه
کامالً آن را پذیرفتند و بعضی ها نه .ولی ما چطور؟ Cآیا باید خود را بردۀ انمه علیهم السالم بدانیم؟
1وروى محمد بن العباس في تفسيره عن أحمد بن محمد النوفلي عن يعقوب Cبن يزيد عن أبي عبد هللا عليهالسالم قال :سألته عن قول هللا عز
ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة َأنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ م َْثنى َوفُرادى » قال :بالوالية ،قلت :وكيف ذاك؟ قال :إنه لما نصب النبي صلىهللاعليهوآلهوسلم
وجل « :قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ
أمير المؤمنين عليهالسالم للناس ،فقال :من كنت مواله Cفعلي مواله ،اغتابه رجل وقال :إن محمدا ليدعو كل يوم إلى أمر جديد وقد بدأ بأهل
بيته يملّكهم رقابنا فأنزل هللا عز وجل على نبيه صلىهللاعليهوآلهوسلم بذلك قرآنا فقال « :قُ ْل ِإ َّنما َأعِ ُ
ظ ُك ْم ِبواحِدَ ٍة » فقد أديت إليكم ما افترض
ربكم عليكم ،قلت :فما معنى قوله « َأنْ َتقُومُوا هَّلِل ِ م َْثنى َوفُرادى »؟ فقال :أما مثنى يعني طاعة رسول هللا وطاعة أمير المؤمنين عليهالسالم ،
وأما فرادى فيعني طاعة األئمة من ذريتهما من بعدهما ،وال وهللا يا يعقوب ما عنى غير ذلك ،ورواه فرات بن إبراهيم أيضا بإسناده عن عمرو
بن يزيد عن أبي جعفر وأبي عبد هللا عليهماالسالم .مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ،العالمة المجلسي ،ج 5ص 45
2كنز العمّال ،ص 70
3مصباح المتهجد ،الشيخ الطوسي ،ج ، 1ص 720
96
در اين فراز شريف ، Cما تأکید می کنیم که بردۀ امام هستیم .ر ّقيّت به مفهوم غالمی است و به كسی
سرور Cاوست و بر غالم واليت دارد .به اين ترتيب مولی بر عبد
َ گفته می شود كه مالكی دارد ،مالك
خود و مالك بر مملوك خود سلطنت و واليت ،حق امر و نهی و برتری Cو غلبه پيدا میكند .
برای آنهاییکه کمی مسئلۀ بردگی برای آنها سخت است ،و والیت را تا این حد نمی شناسند ، Cباید
گفت که خود امیرالمؤمنین علیه السالم یک استدالل ساده دارند .ایشان در خطبۀ کتبی خود که در
مورد خالفت و داستان های پس از آن ،آن را نوشتند Cو دستور Cدادند که هر جمعه ،آن را برای مردم
بخوانند ،می فرمایند ، C:إن نبي هللا صلى هللا عليه وآله قال :الوالء لمن أعتق ،فجاء رسول Cهللا صلى
هللا عليه وآله بعتق الرقاب من النار ،وأعتقها من الرق ،فكان للنبي صلى هللا عليه وآله والء هذه األمة،
وما لي بعده ما كان له - 1پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:والیت برای کسی است که (برده
ای) را آزاد کند .پیغمبر صلی هللا علیه و آله با آزاد کردن انسان ها از آتش دوزخ بر آنها والیت
دارد .و من نیز پس از ایشان ،آنچه را که ایشان داشت ،دارم.
بنابراین ،اصالً یکی از معانی والیت ،در رابطۀ مستقیم برده داری است .حال سؤال می کنیم که
امروز موالی ما كيست و چه كسی صاحب و مالك ما است؟ و كيست كه بر ما حق آقايی دارد و ما
به پذيرش واليتش ملزميم؟
پيامبر اكرم صلی هللا عليه و آله در خطبۀ غدير او را اينگونه معرفی می كنند :
أال إن خاتم االئمه منا القائم المهدي -بدانيد آخرين امامان از ما قيام كننده یعنی مهدی است .
أال إنه قد ب ّ
شر به من سلف من القرون بين يديه -اوست كه پيشينيان از قرنهای گذشته به او بشارت
دادهاند .
أال إنه الباقي حجة و الحجة بعده وال حق إال معه و النور إال عنده -اوست كه به عنوان حجت باقی می
ماند و بعد از او حجتی نيست ،هيچ حقی نيست مگر همراه او ،و هيچ نوری نيست مگر نزد او.
سره و عالنيته -بدانيد كه اوست ولیّ خدا
أال و إنه ولي هللا في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في ّ
در زمين و حكم كنندۀ او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش. C
بله .او همان امام زمان دوست داشتنی ما است كه امروز Cبه يُمن نفسهايش زندهايم و به بركت لطفش
رزق و روزيمان میدهند .او همان امام زمانی Cاست كه نعمتی به عظمت او و منتی به سنگينی او
به احدی عطا نشده ،او همان أب رحيم ،همان پدر مهرورز Cاست .همان صاحب اختياری Cكه از ما
به خودمان مهربانتر Cاست و صالحمان را نيكوتر Cمی شناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگرانی ما
را دارد .اينگونه ،سروری Cو مالكيت او و غالمی و رقيت ما رابطهای تكلّف آور و زحمت خيز و
از سر اجبار و اكراه نيست .پدر اختيار دارد برای فرزندش تصميم Cبگيرد ،به او امر و نهی كند ،
به او مسئوليتی Cبدهد و از او اطاعت طلب كند (که صد البته این اطاعت برای خوبی خود فرزندC
است) .اما در عين حال به كودكش عشق می ورزد و حواسش تماما ً به اوست .زحمت او را می
كشد ،پای فرزندش پير می شود Cو عمر و هزينه و امكانات میگذارد .پس من و تو برده ای نيستيم
كه خادم و غالم شخصی آنها باشیم .بلکه اين بندگی و عبوديت را با دل و جان خريدهايم و عاشقانه
2
پذيرفتهايم.
97
اقرار به مولويت امام عليه السالم و عمل به لوازم آن ،دارای مراتب و پلههای مختلفی است كه با
ايمان شخص رابطهای مستقيم دارد .يعنی هر چه ايمان فرد كامل تر وافزون تر باشد ،اين مراتب
واالتر خواهند بود .نخستين قدم اين است كه برده برای مواليش حق امر ونهی Cقائل باشد .
يعنی اطاعت او را واجب بداند و برای او موقعيت فرمانبرداری در نظر بگيرد و خود را در جايگاه
فرمانبری قرار دهد .از آنجا كه امام عصر عليه السالم ولی هللا است ،اين حق را از جانب خداوند
دارد و اقرار به اين واليت ،نخستين پلۀ ايمان آدمی را تشكيل می دهد .
مرتبۀ دوم اين است كه عبد در هر امری به جهت حركت مواليش نظر كند و در هر راه كه میرود
رد پای مواليش را مالک قرار دهد و قلب و زبان و روح و بيانش را به سمت و سوی سرورش
سوق دهد .
اما مرتبۀ باالترين و مقام برترین را كسی دارد كه مالكيت صاحب الزمان عليه السالم را به تمامی
درك كرده است .اينگونه فردی Cهر چه دارد از برای مواليش می داند و تمام داراييش را در حقيقت
ملك آقايش میشمرد و از همۀ آنها به نفع ولی نعمتش بهره می گيرد .در دنیای امروز که بردگی
نداریم ،می توان این مرحله را کارمند Cامام نامید .یعنی هرچه از خود دارد ،دارایی و مالکیت و
حتی آزادی فردی Cاو ،در ملکیت مدیرش است .کار چنین شخصی فقط مدیریت این اموال و اوقات
است و باید تماما زیر نظر امام این مدیریت را انجام دهد.
متاسفانه (ویا به تعبیر امروزی Cها خوشبختانه) ما از دنیای بردگی Cدور شده ایم .خوشبختانه ،برای
اینکه واقعا ً ظلم های زیادی بر بردگان در طول تاریخ رفته که بعضی از آنها کافی است که ما را
یک عمر غمزده کند .ولی متاسفانه برای اینکه ما نه فقط برده ها را آزاد نموده ایم بلکه مفهوم بردگی
را نیز بکلّی کنار گذاشته ایم .ما آزادی را چنان دوست داریم که حاضریم Cخود را گول بزنیم و
واقعیت های زندگی Cو خلقت را نادیده بگیریم C.ما فراموش کرده ایم که بندۀ خداوند متعالیم .ما
فراموش می کنیم که به صدقه سری معصومین Cاطهار Cبه سر می بریم .ما نمی خواهیم قبول کنیم که
آخرتی در کاراست و برای آن باید کوشش نماییم و قس علیهذا ...اگر بردگی امروز Cبود ،ما یک
سرمشق روشنی داشتیم که چگونه باید از ائمۀ خود اطاعت نماییم.
98
در فصل دوم گفتیم:
خداوند دنیایی را با هدف خاصی Cخلق کرده است .این هدف رحمت است .خدا می خواهد که به ما
خیری برساند .ولی برای گرفتن این رحمت ،ما هم باید کاری در خور وسع خود بنماییم .این کار که
آن را عبادت می گوییم یعنی ساختن ویا آماده سازی یک جاده به سوی Cخدا .ما باید این راه را که
مستقیم و بزرگراه است ،خوب بکوبیم Cو آماده کنیم .همچنین دیدیم که این دنیا به مثابۀ یک بازی است
که طی آن ما باید نمرۀ بیشتری را کسب کنیم تا جایزۀ بهتری را دریافت نماییم .اتفاقا ً بهترین بازی
گران این بازی ،اولیاء خدا هستند .آنهائی که به ظاهر زجر کشیدند ،گاهی شکنجه شدند ،گاهی
کشته شدند ،گاهی به اسارت برده شدند و غیره .توجه کنید که طرز فکر مردم و عقل انسانی می
گوید که اینها دوستان خدا هستند ،و خداوند توانا و متعال باید هوای آنها را داشته باشد و نگذارد که
کوچکترین آسیبی به آنها برسد ،با اینحال می بینیم که قریب به همۀ آنها زندگی به ظاهر موفقی Cدر
دنیا نداشته اند .ولی گفتیم که این طرز فکر انسان است .خدا چیز دیگری می خواهد .خداوند یک
معاملۀ بزرگ با همۀ اینها – وحتی ما – انجام داده که اگر طبق برنامۀ او پیش رویم ،آخرتی Cچنان
1
خوب به ما ارزانی می دهد که خیلی راحت از این دردها بگذریم و از خداوند متعال راضی Cباشیم.
در فصل سوم گفتیم:
دنیایی که خداوند خلق کرده خیلی پیچیده تر از آن است که ماها می فهمیم C.اوالً دو نوع خلقت ظاهری
و باطنی به نام های خلق و أمر را ایجاد کرده است .یعنی این خلقت که ما فکر می کنیم بی جان
است ،شاید بی جان به مفهومی که ما در ذهن داریم Cباشد ،ولی مسلما ً به نحوی می فهمد Cو دارای
هدف است .و از آنجا که دنیا دارای هدف است ،به نوعی ،حیات دارد و زنده است .و برای اداره
کردن دنیای زنده ،احتیاج به مالئکۀ بیشمار (تعداد خیلی زیادی) است .این مالئکه دارای درجه بندی
هستند و مثل ارتشی ها و یا سازمانهای دولتی دارای رئیس و مرؤوس Cهستند .خواستۀ خداوند در
دنیای أمر که دنیایی مجرد است ،بدون گذراندن زمان و فوری اجرا می شود .ولی برای پیاده شدن
این خواستۀ خداوند در دنیای مادی ،زمان الزم است و مالئکه واسطه های بین دو دنیای مجرد و
ماده هستند .برای فهم بیشتر Cاین نکته کمی دربارۀ مجردات ،ماده و جسم لطیف سخن راندیم.
ارْ ِجعِي ِإلَى رَ بِّكِ رَ اضِ ي ًَة مَّرْ ضِ ي ًَّة – 28فجر 1
99
در انتها کمی دربارۀ درجات عالیه ای که این انسان می تواند برسد ،بحث کردیم Cو اینکه تمام مطالب
ذکر شده توسط اهل بیت علیهم السالم را نمی توان غیرعقال نی دانست هرچند مدل خوبی برای فهم
آنها نداشته باشیم.
اضافه بر مقدمات فوق Cاین نکته را تأکید می نماییم که انسان ،طبق بیان قرآن کریم ،به سوی خداوند
سبحان در حرکت است و پایان سفرش ،مالقات با خداست؛ یا َأی َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّنک کا ِد ٌح ِإلی َربِّک ْ
کدحا ً
َفمُالقِی ِه ( 6انشقاق) .کدح به معنای تالش کردن ،و خسته شدن است .و َکا ِدحٌ :شخم زننده -تالشگری
که به نفس نفس افتاده است .راغب کدح را سعی توأم با رنج گفته است .در نهج البالغه خطبه 127
ِح خاسِ ٌCر -ای بسا رنجبری که زیانکار Cاست .منظور کسی است که فقط برای دنیا آمدهَ :و رُبَّ کاد ٍ
تالش می کند .پس معنای آیۀ ذکر شده چنین است :ای انسان تو توأم با تالش و رنج به سوی
پروردگارت روانی و او را مالقات خواهی کرد.
بشر ،برای رسیدن به این هدف ،به دو محور اصلی مُلکی (ظاهری) و ملکوتی (باطنی) نیاز دارد.
انسان در محور مُلکی و ظاهری ،به ادارۀ جامعه و کشورداری و رهبری Cنیازمند است و محور دوم
که بسیار Cمهم تر از اولی است و تکیه گاه آن به شمار می رود ،رهبری باطنی Cو ملکوتی است .این
سیر ،سیری Cعمودی و طولی است که صیرورت نیز خوانده می شود؛ یعنی انسان در درون خود
سفری با مراتب و منازل متعدد دارد و برای پیمودن تمام این منازل ،نیاز به رهبر و الگو دارد ،و
این موضوع انکارناپذیر است .سیر ،یعنی حرکتی که در همۀ اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد؛
امّا صیرورت؛ یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی Cبه منزلت دیگر تکامل
یافتن .یک خودرو Cکه شتابان در بزرگ راه پیش می رود Cو میوه ای که مرحله های گوناگون را پشت
سر می گذارد ،هر دو حرکت دارند؛ امّا حرکت اولی به نحو سیر و حرکت است و دومی به نحو
صیرورت Cاست؛ یعنی میوه از خاک حرکت کرده و به مرحلۀ شکوفه رسیده و پس از آن ،به میوه
خام و پخته تبدیل شده است .این شدن را که حرکتی درونی Cاست ،صیرورت می خوانند .انسان ها نیز
بدون استثنا ،در تحول درونی ، Cدر حال حرکت صیرورتی Cهستند که سرانجام Cآن ،لقای حق تبارک و
تعالی است.
حال با توجه به تمام این مقدمات ،به بخش بعدی می رویم Cتا ببینیم والیت را چگونه معنا نماییم.
مفهوم والیت
والیت بیش از آنکه یک مفهوم باشد ،یک دیدگاه است .والیت مجموعه ای از مفاهیم است که در آن
هدف و هدفداری Cتعریف Cشده است .اضافه بر آن وسیلۀ تأثیر پذیری و تأثیر گذاری Cنیز در آن جایگاه
مهمی دارد .والیت یعنی مجموعه ای از شناخت ،محبت و حرکت به سوی هدف.
بنابراین ،می گوییم والیت آن چیزی است که باعث می شود ما با استفادۀ از آن بتوانیم Cخود را به خدا
برسانیم .این چیز دارای سه واحد شناخت ،محبت و اطاعت است.
هدف ،یقینا ً خدا است .قولوا ال اله اال هللا تفلحوا .إ ّنا هّلل و إ ّنا إلیه راجعون .یا َأی َها اِإْل ْنسانُ ِإ َّنک کا ِد ٌح
کدحا ً َفمُالقِی ِه ( 6انشقاق)
ِإلی َربِّک ْ
بالطبع است .او را ول کنید در حضیض ما ّدی شروع ،انسانی ضعیف و ناتوان است .او ما ّدیگرایّ C
گری از حیوانات هم پست تر است .ولی انسان چیزی دارد که حیوانات ندارند :عشق به زیبایی و
کمال .این عشق را مالئکه دارند ولی در آنها تأثیر چندانی ندارد .این عشق در انسان ها می تواند
100
انسان را از پایین ترین نقاط به باالتر از مالئکه در یک چشم به هم زدنی ارتقاء دهد .این حرکتیC
است که مالئکه از دیدن آن لذت می برند و مانند نور ستارگان برای آنها می درخشد.
ولی این حرکت ،گفتنش ساده تر است تا در عمل .در عمل ،ما شیطان داریم که نمی گذارد وارد Cاین
میدان شویم .ما هوای نفس داریم که نمی خواهد لذات نقدی را به آینده ای نسیه معامله کند .ولی عقلی
داریم که متوجه وجود معرفتی Cماورای آنچه می بینیم می شود .عقل درک می کند که اگر نفس را
کنترل نماییم ،دارای آینده ای بهتر می شویم .یک شکارچی Cمی داند که باید صبر کند تا شکاری را
به دام اندازد و یا شکار کند .یک کشاورز Cمی داند که بهتر است دانه هایی را به جای خوردن بر
زمین بپاشد و صبر Cکند تا مقدار بیشتری را بعداً کسب کند .انسان های اولیه از همان ابتدا متوجه این
نکات شدند و این به برکت وجود عقل در انسان است.
بنابراین ،خداوند دو عامل شناخت یعنی عقل و عامل حرکت یعنی محبت را به ما داده است .حال ،
این ما هستیم که باید اراده نماییم تا از ایندو استفاده کنیم و آیندۀ خود را در دنیای واقعی بسازیم C.عقل
ما همه چیز را نمی فهمد و احتیاج به تجربه دارد .لذا وجود یک الگو برایش بسیار مهم است .و برای
حرکت هم احتیاج به نیرویی دارد تا او را هل دهد و یا جذب نماید .محبت اهل بیت علیهم السالم
باعث حرکتی Cبسیار قوی به سوی خدا و تثبیت آینده ای بس نیکو در آخرت است.
بنابراین ،معنای (ولی) و همچنین پیغام غدیر این است که پیغمبر و اهل بیت ایشان علیه السالم را
اولی بر خود بدانیم .آنها سزاوارتر به مؤمنان هستند از خود مؤمنان .اقل اقل این مفهوم آن است که
این ذوات مقدسه ،دنیا را بهتر از ما فهمیده اند .و مؤمنین برای حرکت خود به سوی خدا ،باید حکم
و ارادۀ آنها را مقدم بر ارادۀ خود بدارند و از جان و مال در اطاعتشان مضایقه نکنند .آنها سرور ما
و ما بردۀ آنها هستیم اگر حقیقت را دریابیم .و این معنای والیت است.
در دعای ندبه ،زیبایی Cامام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف را چنین تابلو نموده است تا ما با
دیدن این زیبایی ها بیشتر مجذوب این مقام واال و شریف شویم Cو ناخود آگاه به سوی Cایشان جلب
گردیم .با هم بخوانیمC:
پدر و مادرم و جانم فدایت شوند ،میخواهم برایت سپر و حصار باشم ،ای فرزندC
سروران مقرّ ب ،ای فرزند Cنجیبان گرامی ،ای فرزند Cراهنمایان راه یافته ،ای فرزند
برگزیدگان پاکیزه ،ای فرزند بزرگواران نجیب ،ای فرزند Cپاکان پاکیزه ،ای فرزند
بزرگواران برگزیده ،ای فرزند دریاهای بیکران بخشش و رٔافت و محبت ،ای فرزندC
ماههای نورافشان ،ای فرزند چراغهای تابان ،ای فرزند ستارگان فروزان ،ای فرزند
اختران درخشان؛ ای فرزند Cراههای روشن ،ای فرزند نشانههای آشکار ،ای فرزند
دانشهای کامل ،ای فرزند Cآیینهای مشهور ،ای فرزند نشانههای حفظ شده ،ای فرزندC
معجزات موجود ،ای فرزند Cدلیلهای محسوس ،ای فرزند راه مستقیم ،ای فرزند خبر
بزرگ ،ای فرزند کسی که در ا ّم الکتاب ،نزد خدا ،واال و حکیم است ،ای فرزند آیات
و نشانهها ،ای فرزند دلیلهای آشکار ،ای فرزند Cبرهانهای نمایان ،ای فرزند
حجّ تهای رسا ،ای فرزند Cنعمتهای کامل ،ای فرزند Cطه و آیات محکم؛ ای فرزند
یس و ذاریات ،ای فرزند Cطور و عادیات ،ای فرزند کسی که نزدیک شد ،آنگاه
درآویخت تا آنکه در دسترسی و نزدیکی به خدای علی اعلی ،به فاصله دو کمان یا
کمتر بود ،ای کاش میدانستم خانهات در کجا قرار گرفته ،بلکه میدانستم کدام زمین
تو را برداشته یا چه خاکی؟ آیا در کوه رضوایی Cیا در غیر آن ،یا در زمین ذی
101
طوایی؟ بر من سخت است که مردم را میبینم ،ولی تو دیده نمیشوی Cو از تو
نمیشنوم Cصدای محسوسی Cو نه رازونیازی ،بر من سخت است که تو را بدون من
گرفتاری Cفراگیرد Cو از من به تو فریاد Cو شکایتی نرسد ،جانم فدایت ،تو پنهان شدهای
هستی که از میان ما بیرون نیستی ،جانم فدایت ،تو دوری هستی که از ما دور نیست،
جانم فدایت ،تو آرزوی هر زن و مرد مشتاقی که آرزوی وصال تو را دارد .و تو را
یاد کرده ،از فراقت ناله کنند .جانم فدایت؛ تو همپیمان نیرومند و توانایی Cکه کسی بر
او برتری Cنگیرم؛ جانم فدایت ،تو درخت ریشهدار سرفرازی که هم طرازی نپذیرد،
جانم فدایت ،تو نعمت دیرینهای که او را مانندی نیست ،جانم فدایت ،تو یارشریفیC
هستی که برابری Cندارد .تا کی نسبت به تو سرگردان باشم ،ای موالیم و تا چه زمان و
1
با کدام بیان ،تو را وصف Cکنم و با چه رازونیازی؟
به راستی Cشما را چگونه توصیف Cکنم؟ ای انسان برتر Cو ای انسان عرشی و یا شاید بهتر بگوییم Cای
نورعرشی Cانسان نما.
103
م َُح َّم ُد لَ ْو اَنَّ َعبْداً مِنْ عِ َبادِی َع َب َدنِی َح َّتی َی ْن َقطِ َع ُث َّم لَقِ َینِی َجاحِداً ل َِواَل َیت ِِه ْCم اَ ْد َخ ْل ُت ُه ال َّنار 1.ای محمد! من
علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از نوری واحد خلق کردم .سپس والیت آنها را بر مالئکه
عرضه نمودم .هر کدام از آنها که قبول کردند ، Cآنها را از نزدیکان (مقربین) قرار Cدادم و هرکس
(والیت) را قبول نکرد ،او را از کافرین تعیین نمودم .ای محمد! اگر بنده ای از بندگان من تمام عمر
را عبادت کند ولی هنگام مالقات من از دشمنان والیت علی علیه السالم باشد ،او را وارد آتش می
نمایم.
در کتاب بحار االنوار 2Cبنقل از کتاب عتیق روایت بلندی آمده است که در آن توضیح مفصلی بر
معنای معرفت نورانی امام داده شده است و ما بخش هایی از آن را آورده ایم.
روزی ابوذر Cاز سلمان سؤال می کند که معرفت امام به نورانیت Cیعنی چه؟ سلمان پیشنهاد می کند که
خدمت امام برسیم و از خود ایشان سؤال کنیم .امام علیه السالم می فرمایند C:خوش آمدید ای دونفر
ولیِّ متعهد ما .این سؤال شما در واقع از واجباتی Cاست که هر مؤمنی باید از آن سؤال کند .سپس امام
توضیح می دهند که :کسی به ایمان نمی رسد مگر آنکه مرا بشناسد در حداکثر مفهوم شناخت من به
نورانیت( .بدانید) که شناخت نورانی من همان شناخت خداوند متعال است .و هرگاه کسی مرا در این
حد شناخت ،او کسی است که خداوند قلب او را برای ایمان داشتن امتحان کرده است .این چنین
افرادی هرچه را دربارۀ ما از خدا بشنوند ، Cخدا به آنها سعۀ صدر می دهد تا آن را قبول کنند .آنها در
آن شکی نمی کنند و (به کفر و جهالت) باز نمی گردند .ای ابوذر ،من بندۀ خدایم و خلیفۀ او بر
زمین .ما را ارباب (خدا) قرار ندهید و در فضل ما هرچه می خواهید بگویید .شما هیچگاه نمی توانید
به بیان کمال فضل ما برسید .همانا خداوند به ما بزرگتر و بیشتر از آنچه که بتوانید شما وصف Cکنید
(و حتی اگر) من هم وصف Cکنم و فکر شما بدان برسد به ما عطا کرده است .پس اگر ما را چنین
شناختید ،شما مؤمن هستید... .
ای سلمان و ای جندب (ابوذر)! من و محمد صلی هللا علیه و آله نوری واحد بودیم .خداوند Cآن را به
دونیم کرد .نصفی را فرمود Cمحمد شو؛ و نصف دیگر را فرمود علی شو .بر همین اساس بود که
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند C:علي مني و أنا من علي و ال يؤدي عني إال علي.
(این در وقتی بود که پیغمبر Cدر حج دوم) به ابوبکر مأموریت Cدادند تا برائت (از کفار) را اعالن
نماید .أما وحی آمد که این مسئله را یا خودت ویا کسی که از تو است باید ابالغ کند .لذا پیغمبر Cصلی
هللا علیه و آله و سلم مرا فرستادند تا ابوبکر را برگردانم .او پرسید Cآیا (بر علیه من) چیزی نازل
شده؟ پیامبر گرامی فرمودند :نه ولی دستور Cاین است که یا من و یا علی این پیام را باید برساند .سپس
امام علیه السالم ازاین واقعه نتیجه می گیرند Cو می فرمایند :ای سلمان و ای جندب! کسی که شایستۀ
حمل یک پیغام نیست چگونه می تواند شایستۀ خالفت یک امت باشد؟ سپس بر می گردند سر اصل
مطلب و می فرمایند C:من و رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم نور واحدی بودیم .حضرت محمد
صلی هللا علیه و آله رسول Cخدا شد و من وصی Cمرتضای (پسندیده) او شدم .پیغمبر Cناطق (گویا) شد و
من صامت (ساکت) شدم .و در هر عصری باید یک ناطق و یک صامتی وجود Cداشته باشد .ای
سلمان ،محمد صلی هللا علیه و آله و سلم منذر شد و من هادی ... .پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم
مسئول بهشت شد و من مسئول جهنم .من به جهنم می گویم که فالنی را بگیر و فالنی را رها
کن ... .امام علیه السالم موارد Cمتعدد و زیادی از تقسیم امور دین و آخرت بین خود و پیامبر را ذکر
می کنند که ذکر آنها ممکن است بعضی را به شک اندازد Cلذا عالقمندان می توانند Cبه اصل روایت
مراجعه کنند... .
بحاراالنوار ،ج ،۳۶ص ۲۸۱و ص 223 1
104
اگر سؤال کند که چرا و چگونه و به چه علت ،او کافر شده زیرا کسی از (کار) خدا سؤال نمی کند
(یعنی در واقع توان فکری آن را نداریم که به حکمت الهی برسیم و به اسرار خلقت و مشیت
خداوندی پی ببریم ).و این مردم هستند که بازپرسی می شوند C.ای سلمان و ای جندب! هرکس به آنچه
گفتم ایمان بیاورد Cو آنچه را که روشن کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و نورانی Cنمودم ،تصدیق
نماید ،آنگاه است که خداوند قلب او را برایمان داشتن امتحان کرده است و سینۀ او را برای (پذیرش)
اسالم باز نموده است .او یک عارف مستبصر( Cروشن بین) و بالغ و کامل شده است .و کسی که به
این حقایق شک کند یا عناد نماید و توقف Cکند و متحیر شود و برگردد ،او مقصر است و ناصبی.
ای سلمان و ای جندب! من با قدرت الهی زنده می کنم و می میرانم .من به اذن خدا شما را از آنچه
می خورید Cو از آنچه که در منزل هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم .من از آنچه که در دل هایتان
دارید خبر دارم .امامانی که از اوالد من هستند اینها را می دانند و هرگاه که خواستند ،بدان عمل می
اول ما محمد است و میانی ما محمد است و آخر ما محمد است. کنند .زیرا همۀ ما یکی هستیمِ .
سپس امام علیه السالم مطالبی می فرمایند که خالصۀ آن چنین است :ما اسم اعظم را داریم که با آن
می توان به هر جای دنیا و عرش برویم و می توانیم هرچیزی را در این جهان کنترل نماییم .با
اینحال انسان هایی هستیم مثل بقیه می خوریم Cو در بازارها حرکت می کنیم .و ما شکر خدا را به
جای می آوریم .این است معرفت نورانی ما .به این (معرفت) بچسب تا هدایت شوی .هیچ شیعه ای
به درجۀ روشن بینی نمی رسد تا اینکه مرا در این درجات بشناسد C.و هرکه مرا به این درجات
بشناسد به حد کامل روشن بینی رسیده است .او وارد دریایی از علم شده و به درجه ای باالتر از
فضل رسیده است و از سرّی از اسرار Cمخفی الهی مطلع شده است.
در این روایت ،امیرالمؤمنین علیه السالم نکته ای را فرمودند که آن را جداگانه ذکر می کنیم تا کمی
نسبت به آن توضیح دهیم .امام علیه السالم فرمودند:
و ما هنگامی که مشیت کنیم ،خداوند مشیت کرده است و هنگامی که چیزی را کراهت
داشته باشیم ،خداوند Cکراهت دارد .وای بر کسی که فضل ما و خصوصیّت ما و آنچه را
که خداوند به ما بخشیده انکار کند؛ چرا که هر کس که چیزی Cرا از آنچه خداوند به ما
عطا نموده ،انکار کند ،همانا قدرت خداوند ع ّزوجّ ل و مشیت او در مورد ما را انکار
نموده است.
و در جایی دیگر آمده بود که خداوند به احترام Cخواسته های ما آنچه را که می خواهیم به عمل می
آورد .بنابراین باید توجه کرد که در اینجا ما مشکل دور ویا مرغ و تخم مرغ را نداریم .این امام است
که چیزی را خالف خواستۀ خدا نمی خواهد و اگر چیزی را خواست ،برای این است که مطمئن
است خدا آن را خواسته و ایشان همان را تقاضا می کنند و خداوند هم به صورت ظاهر به خواسته
های آنها جامۀ عمل می پوشاند .همۀ اینها یک مرحله است ولی با کمی لطف از جانب خدا و ابراز
محبت از جانب متعالی و ابراز همراهی و یگانگی از جانب امام کمی پس و پیش دارد.
اما روایت زیر تعریف دقیق تری از معرفت Cتام امام می دهد.
جابربن یزید جعفی به امام علیه السالم عرض کرد :حمد خدای را که بر من به معرفت شما م ّنت نهاد
و فضل و مقام شما را فهماند و توفیق اطاعت از شما و دوستی Cبا دوستان شما و دشمنی با دشمنانتان
را به من عنایت نمود .امام علیه السالم فرمودند C:جابر! میدانی Cمعرفت چیست؟ معرفت در درجۀ اوّ ل
ت معانی است که در مرحلۀ دوّ م قرار دارد .سپس معرفت اثبات توحید و یکتایی خدا است .بعد معرف ِC
ابواب در درجۀ سوّ م و آنگاه معرفت و شناسایی مردم Cدر درجۀ چهارم Cقرار Cدارد و بعد شناختن
105
ارکان در مرتبۀ پنجم و در مرتبۀ ششم شناختن نقباء و پاکان است و در مرحلۀ هفتم شناختن نجباء
است و این تفسیر این آیه است که می فرماید C:اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم Cمر ّکب
شوند ،دریاها پایان میگیرد پیش از آنکه کلمات پروردگارم Cپایان یابد .هرچند همانند آن (دریاها) را
کمک آن قرار دهیم 109( .کهف) .آنگاه این آیۀ را نیز قرائت نمودند Cکه به همان مضمون است :لَ ْو
هللا َع ِزی ٌز
هللا ِإنَّ َ ت َکل ُ
ِمات ِ َأنَّ ما فِی اَأْلرْ ِ
ض مِنْ َش َج َر ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه َس ْب َع ُة َأ ْبح ٍُر ما َنفِدَ ْ
َحکِی ٌم؛
جابر! اثبات توحید عبارت است از شناختن خدای قدیم و پنهان؛ چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همۀ
چشمها را می بیند؛ و او بخشنده و آگاه (از همه) چیز است .او غیب است و باطن و او را (فقط) به
آن نحوی که خود را ستوده ،در مییابی( .یعنی عقل به درک غیب راهی ندارد وفقط می توان از
آنچه که خود خداوند متعال نسبت به خود بیان کرده ،چیزهایی Cرا بفهمیم).
امّا معانی؛ ما ،معانی خدا و مظاهر او در میان شماییم .ما را از نور ذات خویش آفرید و امور
بندگان خود را به ما واگذارد C.ما به اجازۀ او هرچه بخواهیم انجام میدهیم .ما وقتی Cبخواهیم ،خدا
میخواهد و هرگاه اراده کنیم ،خدا اراده میکند .ما را خداوند به این مقام رسانیده و از بین بندگان
خود برگزیده و ما را حجّ ت خویش در زمین قرار Cداده است .هرکس که یکی از اینها را منکر شود
و رد کند ،خدای بلند آوازه را رد کرده و کافر به آیات و پیامبران او علیهم السالم نموده است .جابر!
هرکه خدا را با این صفت بشناسد ،توحید Cرا اثبات کرده است ،چون این صفت موافق Cقرآن مجید در
آیۀ :چشمها او را نمیبینند ولی او همۀ چشمها را میبیند 103( Cانعام) و همچنین آیۀ مبارکۀ :هیچ
چیز همانند او نیست و او شنوا و بینا است 11( .شوری) و آیۀ :هیچکس نمیتواند بر کار او خرده
1
بگیرد ولی در کارهای آنها ،جای سؤال و ایراد است ( 23انبیاء) می باشد.
ْنی َِزیدَ ْالجُعْ فِی قال ... :قا َل جَ ِاب ٌر ْالحَ مْ ُد هَّلِل ِ الَّذِی مَنَّ عَ لَیَّ ِب َمعْ ِر َف ِتکُ ْCم َو َأ ْل َه َمنِی َفضْ لَکُ ْم َو َو َّف َقنِی ل َِطاعَ ِتکُ ْم م َُوااَل ة م ََوالِیکُ ْم َو مُعَ ادَ اة 1عَ نْ جَ ِاب ِرب ِ
َ َأْل َ
ب ثالِثا ث َّم َمعْ ِرفة ا ن ِام ُ ً َ َأْل
َأعْ دَاِئکُ ْم َقا َل (علیه السالم) یَا جَ ِاب ُر َو تد ِری مَا ال َمعْ ِرفة ال َمعْ ِرفة ِإثبَات الت ْوحِی ِد وَّ ث َّم َمعْ ِرفة المَعَ انِی ثانِیا ث َّم َمعْ ِرفة ا ب َْوا ِ
َ ُ ً َ ْ َ ُ اًل َأ َّ ُ ْ َ ْ َ ْ ْ َ َأ
ان َخامِسا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ال ُّن َقبَا ِCء سَ ادِسا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ال ُّنجَ بَا ِء سَ ِابعا ً َو ه َُو َق ْولُ ُه َتعَ الَی لَ ْو کانَ ْال َبحْ ُر مِداداً ِلکَلِما ِ َأْل
ت رَ بِّی لَ َنفِدَ ْال َبحْ ُر َق ْب َل رَ ِابعا ً ُث َّم َمعْ ِر َفة ا رْ َک ِ
هللا
ِمات ِ ِدَت َکل ُ ض مِنْ َشجَ رَ ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه سَ ْبعَ ُة َأ ْبح ٍُر ما َنف ْ ِ رْ َأْلا ِی ف ما نََّأ و ْ َ ل و َ ً ا ْضی َأ َاَل
ت و
َ ً ا د َدَ
م ه
ِ ل
ِ ْ
ِث مب نا ْئج وْ َ
ل وَ ِّی َأنْ َت ْن َفدَ َکل ُ
ِمات رَ ب
ِ ِ
ب الَّذِی ال ُت ْد ِر ُک ُه اَأْلبْصا ُر َو ه َُو ی ُْد ِر ُ
ک ِیم ْالغَ اِئ ِ ِ د َ
ق َات ال َّت ْوحِی ِد َمعْ ِر َفة هَّللا ِ ْ
ال ُ ب َات ال َّت ْوحِی ِد َو َمعْ ر َفة ْالمَعَ انِی َأمَّا ِإ ْ
ث ِ ُ بثهللا عَ زی ٌز حَ کِی ٌم یَا جَ ِاب ُر ِإ ْ
ِإنَّ َ ِ
ور َذا ِت ِه َو ُ
ن ِنْ م ا ن َ عَ رَ َ
ت ْ
اخ مْ ک
ُ ِی ف ه
ُ ر
ُ ه
ِ ا َ
َظ م و
َ ه
ِ ِی
ن ا م
َعَ نُ حْ ن َ َ
ف ِی ن ا َعَ م ْ
ال َّا
م اَأْل ْبصارَ َو ه َُو اللَّطِ یفُ ْال َخ ِبی ُر َو ه َُو غَ یْبٌ بَاطِ نٌ سَ ُت ْدر ُک ُه َکمَا َوصَفَ ِب ِه َن ْفسَ ُه َو َأ
ِ ِ
عَز َوجَ َّل ه ََذا ْالمَحَ َّل َو َفوَّ ضَ ِإلَ ْی َنا ُأمُورَ عِ بَا ِد ِه َف َنحْ نُ (علیهم السالم) َن ْفعَ ُل بِِإ ْذ ِن ِه مَا َن َشا ُء َو َنحْ نُ ِإ َذا شِ ْئ َنا َشا َء هَّللا ُ َو ِإ َذا َأرَ ْد َنا َأرَ ادَ هَّللا ُ َو َنحْ نُ َأحَ لَّ َنا هَّللا ُ َّ
ْن عِ بَا ِد ِه َو جَ عَ لَ َنا حُجَّ َت ُه فِی ِباَل ِد ِه َف َمنْ َأ ْنکَرَ َشیْئا ً َو رَ َّدهُ َف َق ْد رَ َّد عَ لَی هَّللا ِ جَ َّل اسْ ُم ُه َو َک َفرَ ِبآیَا ِت ِه َو َأ ْن ِبیَاِئ ِه (علیهم السالم) َو ُر ُسلِ ِه اصْ َط َفا َنا مِنْ َبی ِ
َ َ ُ َ
ب ال ُمنز ِل َو ذلِکَ ق ْول ُه تعَ الی ال َ َ ْ ْ َ ْ
صفة م َُوافِقة ِلمَا فِی الکِتا َِ َ َأِل َّ
صفة فق ْد ث َبتَ الت ْوحِیدَ نَّ َه ِذ ِه ال ِّ ْ َأ َ َ َ َ َ هَّللا
(علیهم السالم) یَا جَ ِاب ُر َمنْ عَ رَ فَ َ تعَ الی ِب َه ِذ ِه ال ِّ
ک اَأْل ْبصارَ لَ ْیسَ َکم ِْثلِ ِه َشیْ ٌء َو ه َُو ال َّسمِی ُع ْالعَ لِی ُم َو َق ْول ُ ُه َتعَ الَی ال یُسْ َئ ُل عَ مَّا َی ْفعَ ُل َو ُه ْم یُسْ َئ لُونَ .بحار األنوار ،ج،۱۴ ُت ْد ِر ُک ُه اَأْلبْصا ُر َو ه َُو ی ُْد ِر ُ
ص / ۲۶تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۱ص۵۷۲
106
فصل ششم :والیت تکوینی و تشریعی
الطي ِْر َفَأنفُ ُخ فِي ِه َف َي ُكونُ َطيْرً ا بِِإ ْذ ِن هّللا ِ
ين َك َه ْيَئ ِة َّ َأ ِّني َأ ْخلُ ُق لَ ُكم م َِّن ِّ
الط ِ
یکی از بحث های مورد اختالف بین علمای شیعه ،بحث توان ائمه علیهم السالم در این جهان است و
اینکه آیا آنها والیت تکوینی (توان تغییر دادن مواردی Cدر طبیعت و جهان ) و يا سخت تر از آن ؛ آیا
آنها والیت تشریعی (توان تغییر دادن مواردی Cدر احکام االهی) را دارند یا نه .تعدادی از علمای
شیعه که معتقد به مثبت بودن پاسخ به هر دو سؤال بوده اند ،بازهم در مقام شرح به تکلفه افتاده اند و
یا به نوعی با لهجۀ عذر خواهی سخن رانده اند .در حالی که به نظر نمی رسد مسئله اصال غیر
طبیعی باشد چه رسد به اینکه احتیاج به تأویل داشته باشیم .ضمنا ً توجه نمودید که والیت در این فصل
به معنای (توان تأثیر و تغییر) آمده است.
در ابتدا ،خواهشمندیم Cدو موضوع Cرا در ارتباط با والیت تکوینی و حتی تشریعی Cجدا نماییم .و آن
ش ّدت این والیت است .به عبارت دیگر والیت در سطح ساده و پایین آن کامالً طبیعی است و چه بسا
ما هر روز Cاز آن استفاده می کنیم ولی ممکن است بدان توجه نداشته باشیم .ولی در سطح باالی آن
است که احتیاج به مقدمه دارد و یا باید مفصالً تشریح شود که مقصود از این والیت ها چیست.
67یس َ -ولَ ْو َن َشاء َلمَسَ ْخ َنا ُه ْم عَ لَى َم َكا َنت ِِه ْم َفمَا اسْ َت َطاعُوا مُضِ ًّيا َواَل َيرْ ِجعُونَ 1
30انسان 2
107
در مورد والیت تشریعی هم داستان از همین قرار است منتها کار هر روز ما نیست .مثالً پدر بر
فرزند Cدر مسائل محدودی والیت تشریعی دارد .پدر می تواند فرزند را از انجام بعضی Cکارهایی Cکه
معموال حالل است ،ممنوع کند؛ و در اینصورت انجام آن کار بر فرزند Cحرام می شود .و یا شوهرC
می تواند همسر خود را از خارج شدن از خانه بازدارد .خارج شدن خانم ها از منزل به صورت
اینکار مباح ،حرام می شود .این یک والیت
ِ عادی مباح است ،ولی اگر شوهر بگوید Cنه ،آنوقت
تشریعی است که خداوند به شوهر داده است .ویا به طور Cکلی ،تشخیص اینکه من اآلن می توانم
گوشت حرام بخورم Cبا خود شخص است .چنانچه فردی Cتشخیص داد که اگر گوشت حرام را نخورد ،
می میرد ؛ آنگاه او می تواند گوشت حرام را به حالل تبدیل کند و آن را بخورد C.ویا از این هم ساده
تر ،در ماه مبارک رمضان ،هرکس می تواند تشخیص دهد که روزۀ خود را بشکند .اینکار یعنی
(شکستن روزه) را که در حالت معمولی حرام است به یک حالل تبدیل کنیم .همۀ اینها والیت
تشریعی است منتها در مقیاس فردی و کوچک.
مثال دیگر از حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السالم است .قرآن می فرماید Cکه این بزرگوارC
انواعی از گوشت را بر خود حرام کرده بود در حاليكه همۀ خوراکی Cها بر بنی اسرائیل حالل بود.
ان حِـالًّ لِّ َبنِي ِإسْ َراِئي َل ِإالَّ َما َحرَّ َم ِإسْ َراِئي ُل َعلَى َن ْفسِ ِه مِن َقب ِْل َأن ُت َن َّز َل ال َّت ْو َراةُ – 93آل كُ ُّل َّ
الط َع ِام َك َ
عمران
بنابراین ،اصل مفهوم والیت تکوینی و یا تشریعی مشکل ندارد .اشکال در وقتی است که ما صحبت
ی خدا
از مقیاس های بزرگ می کنیم .آنجا است که بعضی Cها فکر می کنند ،این والیت ها با خداوند ِ
در تعارض است که البته چنین نیست .برای فهم والیت تکوینی Cو تشریعی در سطح عالی آن ،نه
احتیاجی به تکلف است و نه توضیح زیادی را برای اینکار می خواهیم .ابتدا فرضیۀ خود را بیان می
کنیم و سپس با ذکر یک سری روایات سعی می کنیم صحت این نظریه را نشان دهیم.
ما در دنیایی زندگی می کنیم که به سوی Cخداوند Cدر حرکت است .بخواهیم یا نخواهیم ، Cاین یک
واقعیت است .ولی راه های رسیدن به این هدف در حال تغییر است .فرض کنید که ما مجبوریم حج
را به جا آوریم پس باید به سوی مکه برویم C.ولی در مسیر ما جریانات زیادی Cاتفاق می افتد .جنگ
های محلی باعث می شوند که بعضی راه ها بسته شوند و در بعضی جاده ها احتمال حملۀ راه زنان
وجود دارد و غیره .ما چگونه خود را به مکه برسانیم؟ Cآیا می دانیم که اصالً مسیر چگونه است؟ کجا
ویزا می خواهد؟ کجا راه زنان هستند؟ کجا بیابان برهوت است و ما احتیاج به راهنما داریم؟ کجا باید
باج دهیم؟ و هزاران سؤال دیگر .آیا برای همۀ این مسائل خود را آماده کرده ایم؟
دین نیز مثل همین حرکت است .ما به سوی خدا می رویم .مگر ما می دانیم که خدا کجا است؟ مگر
می دانیم که کدام راه ها به بیراهه می روند؟ Cمگر نقشۀ راه را داریم؟ در سر دو راهی ها چگونه
مسیر خود را انتخاب کنیم؟ و بازهم Cهزاران سؤال دیگر.
در این مثال ،نقشۀ راه ،همانی است که قرآن مجید و دین خدا به ما نشان می دهند .ولی آیا فقط
دانستن مسیر کافی است؟ هر گاه که ما به چند راهی برسیم ،احتیاج به عالئم راهنمایی داریم که
ون 1ما در این راه نیاز داریم که در تمام ت َو ِبال َّنجْ ِCم ُه ْم َي ْه َت ُد َ
بگویند خداوند در کدام مسیر استَ .و َعال َما ٍ
لحظات با ائمۀ اطهار علیهم السالم باشیم تا از شر حمالت دشمنان و یا انحرافات جاده ای خود را
2
ْن َأ َبداً فِي ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِرة
بیمه کنیم و حفظ نماییم .در دعا می خوانیمَ :و اَل ُت َفرِّ ْق َب ْينِي َو َب ْي َن ُه ْم َطرْ َف َة َعي ٍ
16نحل – در تفسیر آمده است که منظور Cاز ستارگانی که در این آیه ما را هدایت می کنند ،اهل بیت علیهم السالم هستند. 1
108
روح والیت تکوینی را می توان در این روایت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف یافت که
فرمودند :نحن صنائع ربنا والخلق Cبعد صنائعنا -خداوند ابتدا ما را آفرید Cو سپس هر چیز دیگر را به
واسطۀ ما آفرید 1.این یعنی والیت تکوینی C.اصالً همه چیز به واسطۀ اهل بیت علیهم السالم خلق شده
اند .معنی واسطه بودن این است که آن واسطه می تواند در آنچه که بعد از مرحلۀ آنها اتفاق بیفتد،
مؤثر باشد.
و روح والیت تشریعی Cرا می توان در این روایت امام صادق Cعلیه السالم یافت که فرمودندِ C:ب ِع َبادَ ِت َنا
ع ُِب َد هَّللا ُ َو لَ ْو اَل َنحْ نُ َما ع ُِب َد هَّللا - .با عبادت ما خدا پرستش گردید و اگر ما نبودیم ،خدا پرستیده نمی
2
شد.
تفویض چیست؟
طبق آنچه که از روایاتی نسبت به ائمۀ اطهار علیهم السالم به دست می آید ،عطا و بخشCCش انفCCال و
ثروتهاى زمين و چگونگى رسيدگى Cبه امورى Cچون خمس و زكCات و صCدقات ...بCه آنهCا واگCذارC
شده ،به هر كه بخواهند مىدهند و از هCر كCه بخواهنCد بCاز مى دارنCد .و در پايان ،شCفاعت از گنCه
كاران ،به عنوان اصل و باورى پايدار و خدشهناپذير ،به ايشان تفويض شده و آناناند كCCه صCCالحيّت
جداسازى نيكان از مجرمان را خواهند داشت .آناناند كه بر اساس مصلحت و بCCه اقتضCCاى شCCرايط و
يا نگاه به سطح شعور و آگاهى افراد ،مطالبى را باز مىگويند Cو از ذكر حقايقى سر باز مىزنند.
و این چCیز غریCبی نیسCت زیCرا اهCل بيت عصCمت و طهCارت عليهمالسCالم مCؤ ّدب بCه ادب االهى و
تربيت يافتۀ خاصّ خداوندى Cهستند ،جز آنچه بارى تعالى اراده كند ،اص Cالً اراده نمىكننCCد؛ پس هCCر
آنچه را ايشان اراده نمايند مCCورد تأييد و تصCCديق االهى خواهCCد بCCود .اين اسCCت راز نهفتCCه در مسCCئلۀ
تفويض و واگCCذارى CبCرخى از امCCور بCه ايشCان؛ بنCCابراين رسCول اكCCرم صCCلى هللا عليه و آلCهوسCCلم و
امامان معصوم Cعليهمالسالم از سويى واسطۀ افاضۀ فيض به كائناتاند و از سويى ديگر ،بيان علCCوم
و احكام و معارف Cدين و نيز سياست امور و تأديب و تربيت به آنها واگذار شده است.
توجه نمایید آنچه که در برخی احادیث به عنوان تفCCویض وارد شCCده و در جامعCCه مطCCرح اسCCت بCCدین
معنی نیست که خداوند تمام امور را به اهل بیت علیه السالم واگذار Cکرده و خود اسCCتراحت می کنCCد!
بلکه تفویض به این مفهوم است که کلیۀ امور را خداوند Cانجام می دهCCد؛ امّا از مجCCرای وجCCود اهCCل
بیت علیه السالم .منظر باب اللّهی نسCCبت بCCه اهCCل بیت علیCCه السCCالم کCCامالً توحیCCدی CاسCCت و آنچCCه در
جامعه تحت عنوان غلCCو کCCردن در بCCارۀ ائمّۀ معصCCومان علیCCه السCCالم مطCCرح می شCCود موضCCوعیت
ندارد؛ چرا که طبق این دیدگاه ،همه چیز به هللا نسبت داده می شود و غلو کردن در مورد خداوند Cبی
مفهوم است .بنابراین اهل بیت علیه السالم می فرمایند :در مCورد مCا هCر فضCلی را کCه می خواهیCد،
قائل باشید؛ اما یک مورد را استثنا می کنند -و از اینکه به ایشان نسبت داده شود ،برائت می جوینCCدC
-و آن ربوبیت است؛ یعنی اهل بیت علیه السالم از اینکه پرستیده شوند ،مردم Cرا بر حذر می دارند
و تأکید می کنند که ما را مخلوق Cقرار Cدهید .سپس هر چه می خواهید در فضل ما بگویید؛ البتّه بایCCد
اقرار نمود اصل وجودی اهل بیت علیه السالم و اوج فضCCایل این بزرگCواران را نCه فقCCط احCCدی نمی
شناسد ،بلکه نمی تواند بشناسد؛ چرا که حقیقت اهل بیت علیCCه السCCالم همCCان طCCور کCCه خCCود فرمCCوده
اند ،غیر قابل وصف Cاست – .امام باقر علیه السالم فرمودند :ان هللا عز وجل الیوصف C...وان النبی
صف – به درستی که خداوند عزوجل قابل وصف CنیسCت... صلی هللا علیه و آله الیوصف ...وا ّنا النو َ
109
به درستی Cکه پیامبر Cاکرم صلی هللا علیه و آلCCه و سCCلم قابCCل وصCCف نیسCCت ..بCCه درسCCتی کCCه مDDا قابDDل
1
وصف نیستیم.
در روایتی ، Cراوی Cمی گوید که خدمت امام صادق علیه السالم بودم که سه نفر در زمانهCCای CمتفCCاوت
خدمت امام رسیدند و تفسیر آیه ای را پرسیدند .و امCCام علیCCه السCCالم در هCCر مCCورد ، CجCCوابی غCCیر از
دیگری داد .من اول شک کردم ولی بعد متوجه شدم که امام تقیه می کنند .آنگاه امام علیCCه السCCالم بCCه
من رو کردند Cو فرمودند :فالنی! خداوند ع ّزوجCCل بCه حضCCرت سCCلیمان تفCCویض نمCCود و فرمCCودَ C:هَ C
Cذا
ب - 2هرطCCور کCCه می خCCواهی ببخش یCCا نگهCCدار -و همچCCنین بCCه Cر ح َِسCا ٍ َع َطاُؤ َناَ Cفامْ ُننْ َأ ْو َأ ِ
مْسCكْ ِب َغ ْيِ C
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله نیز تفویض نمCCوده آنجCCا کCه فرمCCودَ C:و َمCا آ َتCا ُك ُم الرَّ ُسCو ُل َف ُخ ُ
Cذوهُ َو َمCا
4
َن َها ُك ْم َع ْن ُه َفان َتهُوا - 3Cآنچه را که پیغمبر (ص) به شما داد بگیرید Cو از آنچه نهی نمود بگذرید.
آیۀ اخیر نشان از این واقعیت دارد که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عقل کل هستند .همچCCنين آیCCۀ:
اك هّللا – ما کتاب خدا را به حق بر تو نازل کردیماس ِب َما َأ َر َ
اب ِب ْال َح ِّق لِ َتحْ ُك َم َبي َْن ال َّن ِ
ك ْال ِك َت َ ِا َّنا َأ َ
نز ْل َنا ِإلَ ْي َ
تا بین مردم به آنچه که خداوند به تو نشان داده است ،حکم کنی .آیۀ دیگری هم به این مضمون است
که در روایت امام صادق Cعلیه السالم به ابوحنیفه آمده است.
امام صادق Cعلیه السالم به ابوحنیفه فرمودند C:تو فکر می کنی که بر اساس کتاب خCCدا فتCCوی Cمی دهی
در حالیکه از ورّ اث آن نیستی .فکر می کنی کCCه روش قیCCاس را ایجCCاد کCCرده ای در حCCالی کCCه اولین
کسی که قیاس نمود ابلیس (شیطان) بود .رأی (شخصی) فقط برای پیغمبر اکرم صلی هللا علیCCه و آلCCه
است و بس به دلیل آیۀ کریمCCۀَ :فCCاحْ ُكم َب ْي َنهُم ِب َمCCا َأنَ C
Cز َل هّللا ُ 5و رأی از دیگCCران خطCCا حسCCاب می شCCود
6
زیرا این بیان به دیگری گفته نشده است.
بنابراین ،سه آیۀ فوق Cبه صراحت به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله اجازه داده اسCت کCه در شCرع
هر حکمی را که صالح بداند و جCCزو خواسCتۀ خCدا بدانCد ،بیCCان نمایCد .و این بCCاالترین سCطح والیت
تشریعی است .همچنین امام صادق علیه السالم تأکید می کنند که پیغمبر و ائمه علیهم السCCالم از تمCCام
ریزه کاری های خلقت آشنایی دارند و لذا می توانند Cبر اساس آن نظر بدهند.
امام صادق Cعليه السالم فرمودند C:أبى هللا أن ُيجرى االشياء اال بأسباب ،فجعل لكل شيء سببا و جعل
لكل سبب شرحا و جعل لكل شرح علما و جعل لكل علم بابا ناطقاً ،عرفه من عرفه و جهله من
جهله ،ذاك رسول هللا (ص) و نحن 7.خداوند نخواسته است که امور دنیا بدون سبب (علت) انجام
پذیرد( .نتیجتاً) برای هر چیزی علتی گذاشت و بر ای هر علّت ،شرحی قرار داد .و برای هر
شرحی ،علمی قرار داد .و برای هر علمی یک باب ناطق( Cورودی سخنگو) قرار داد .آنهایی که
1بحار االنوار ،ج ، 73ص – 30عن ابی جعفر علیه السالم قال سمعته یقول ان هللا عز وجل الیوصف ...وان النبی ص الیوصف ...وانا
النوصف.
2آيۀ 39سورۀ ص
3آیۀ 7سورۀ حشر
4ثم التفت إلي فقال لي :يا ابن أشيم إن هللا عز وجل فوض إلى سليمان بن داود فقال " :هذا عطاؤنا فامنن أو أمسك بغير حساب " وفوض إلى
نبيه ،صلى هللا عليه وآله فقال " :ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا " فما فوض إلى رسول هللا صلى هللا عليه وآله فقد فوضه إلينا.
كافي -الشيخ الكليني -ج - ١الصفحة ، ٢٦٥ر 2
5آیۀ 48سورۀ مائده
6االحتجاج -الشيخ الطبرسي -ج - ٢الصفحة - ١١٧قال عليه السالم :تزعم أنك تفتي بكتاب هللا ولست ممن ورثه ،وتزعم أنك صاحب
قياس وأول من قاس إبليس لعنه هللا ولم يبن دين اإلسالم على القياس ،وتزعم أنك صاحب رأي وكان الرأي من رسول هللا صلى هللا عليه وآله
صوابا ،ومن دونه خطأ ،ألن هللا تعالى قال( :فاحكم بينهم Cبما أراك هللا) ولم يقل ذلك لغيره.
7کافی ،ج ، ۱ص ۱۸۳
110
(این باب را) می شناسند Cکه می شناسند و آنهایی که (نمی خواهند) بشناسند که هیچ .این افراد رسول
خدا صلی هللا علیه و آله و ما (ائمه علیهم السالم) می باشیم.
این روایت بسیار Cمهم است .زیرا اوالً پرده از یک سلسله مراتب وجودی /علمی در ساختار Cجهان
پرده بر می دارد و ثانیا ً می گوید که اهل بیت علیهم السالم از تار و پود آن خبر دارند و دقیقا ً می
دانند که در دنیا چه خبر است .این علم می تواند دلیل تفویض امور به این معصومین Cباشد که خطایی
ندارند و فکری Cجز آنچه که خدا می خواهد ،ندارند.
و چهل ذراع (تقریبا 20متر) به عقب پرت کردم ،با نیروی جسدی و یا قوّ ۀ غذایی نبوده بلکه به
کمک یک نیروی Cملکوتی بوده است .بعد توضیح می دهند که این نیروی ملکوتی Cچگونه حاصل می
شود .اگر نفس انسان به نور خداوند روشن گردد ،می تواند به این نیرو دسترسی نماید.
امام حسن مجتبی علیه السالم جنبۀ دیگری از امکان دسترسی به این نیروهای عظیم را معرفی می
کنندَ :من ع َبدَهللا ،ع َبد هللاُ له کل شیء -هر کس بنده خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی
3
او قرار Cمیدهد.
مورد دیگر ،استفاده از علم الکتاب است .قرآن در آیۀ ۴۰سورۀ نمل 4اشاره دارد که آصف بن برخیا
با دانستن یک حرف از علم الکتاب توانست تخت بسیار Cبزرگ بلقیس را از سبأ به بیت المقدس در
َفَأ ْل َقى عَ صَ اهُ َفِإ َذا هِيَ ُثعْ َبانٌ م ُِّبينٌ – 107أعراف 1
بشارة المصطفی ،عماد الدین طبری ،ص / ۱۹۱امالی ابن بابویه ،ص۶۰۴ 2
تفسیر منسوب Cبه امام حسن عسکری ،ج ،۱ص / .۳۲۷بحار االنوار ،ج ،۶۸ص.۱۸۴ 3
111
یک چشم به هم زدن بیاورد C.و معنای آن این است که این کار را هر کس می تواند انجام دهد ،چه
1
رسد به اهل البیت علیهم السالم که کل حرف های علم الکتاب را می دانند.
و در احادیث قدسی Cآمده است که خدواند Cفرمود :بندۀ من مرا اطاعت کن تا تو را َم َثل خودم Cقرار Cدهم
عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی .این روایت اینگونه نیز نقل شده است :یا عبدی! احببنی اجعلک
مثلی 2.که البته همین را در زبان روزمرۀ خود می گوییم :با خدا باش و خدایی کن.
نکتۀ مهمی که نسبت به مشیّت و خواستۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم باید ذکر کرد این است که آنها
اصالً چیزی غیر از خواستۀ خداوند Cمتعال را نمی خواهند .قلب آنها محل شناخت خواستۀ خداوند
عزوجل است .امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف فرمودند :قلوبنا اوعیة لمشیة هللا فاذا شاء ّ
شئنا .قلب های ما ظرفی است برای مشیّت خدا .پس هرچه که خدا بخواهد ما هم می خواهیم .و این
6
یک مرتبۀ منطقی است .ولی در مرحلۀ زمانی ،مطلب می شود :اذا شئنا شاء هللا ؛ هنگامی که ما
مشیّت کنیم خداوند مشیّت می کند .مشیت اولی خواست امامی است که از خواستۀ خداوند آگاهی دارد
و اصالً طبق آن می خواهد .ولی وقتی Cخواستند ،این مشیّت به خودی خود هیچوقت تحقق خارجی
پیدا نمی کند .آنچه که در دنیا تغییر ایجاد می کند ،خواست و امضای خداوند Cاست که به خواست امام
جامۀ عمل می پوشاند .وما تشاؤون اال أن یشاء هللا.
1امام صادق علیه السّالم فرمودندَ :و عِ ْندَ َنا َو هَّللا ِ عِ ْل ُم ْالکِ َتا ِ
ب ُکلُّ ُه -کافی ،ج ،۱ص۲۲۹
2اسرار الصالة ،میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ج ،۱ص( ۴مقدمة).
3تفسیر برهان ،ج ،1ص19
4فضائل الشيعة ،ج ، 7ص 50
5كافی ،ج ، 7ص ، 183ر 1
6بحار االنوار ،ج ،۵۲ص ۵۱
112
خداوند طریق دیگری Cبرای اثر گذاری خCود در عCالم قCرار CنCداده اسCت و فقCط از طریCق Cاین بCاب هللا
است که خدایی خود را در عالم اعمال می کند .وقتی خداوند رزق را بر مخلوقات CجCCاری می سCCازد،
آن روزی Cاز طریق Cباب هللا به مخلوقات می رسد .بنابراین گفته می شCCود وب ُیمنِِ Dه ُر ِز َق الDَ Dوری – بCCه
یُمن و بCCرکت پیغمCCبر اکCCرم صCCلی هللا علیCه و ألCه (و همچCCنین اهCCل بیت علیهم السCCالم) اسCCت کCه تمCCام
جهانیان رزق Cداده می شوند .اگر خداوند Cخالق است ،نور قدرت خداوندی Cاز مجرای باب هللا بCCه عCCالم
می تابد و موجودات Cرا خلق می کند؛ یعنی خداوند ابتدا باب هللا را که مجرای Cاثر گذاری او در عوالم
است ،ایجاد می کند و پس از آن از مجرای باب هللا ،عالم و موجودات درون آن را خلق می نماید.
همچنین در حدیث است که :نحن صنایع ربنCا .والخلDDق بعDDد صDDنایعنا -مCا سCاختۀ خداونCدیم و مCابقی
خلقت از ساخته های ما است 1.با همین سCاز و کCار اسCت کCه می بیCنیم امCCام هCCادی علیCه السCCالم در
جواب آن زندیق نزد متوکل عبّاسی با اشاره ای که می نمایند ،تصویر شیر بر پCCرده ای کCCه در آنجCCا
آویخته است ،تبدیل به شیری واقعی Cشده ،از درون پرده بیرون می آیCد و آن زنCدیق را تکCه و پCاره
کرده و می بلعد! در توضیح این مطلب با توجه به مطلب یCCاد شCCده بایCCد گفت کCCه خداونCCد از بCCاب هللا
وجود امام هادی علیه السالم در همان لحظه شیری را خلق نمود.
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را اضافه نمایید که خطاب به امیرالمؤمنین Cعلیه السالم
فرمودند :قسم به کسی که جانم در دست اوست ،اگر از این نمی ترسیدم که امت من دربارۀ تو همان
حرف هایی را بزنند که مسیحیان به حضرت مریم زدند ،دربارۀ تو چیزهایی Cمی گفتم که هر وقت
2
از بین مردم می رفتی ، Cخاک پای تو را برای تبرک بر می داشتند.
در روایت بسیار بلندی ،امام حسن علیه السالم از پدر گرامی خود سؤال می کنند که آیا شما چیزی
بیشتر از حضرت سلیمان دارید؟ ...امیرالمؤمنین Cمی فرمایند C:به خدایی که دانه را شکافت و انسان
را آفرید من از ملکوت آسمانها و زمین چیزهایی دارم که اگر از بعضی از آنها آشنا شوید نمی
توانید آن را تحمل کنید .همانا اسم اعظم خداوند 72حرف است .آصف بن برخیا (که در دستگاه
حکومتی حضرت سلیمان بود) فقط یک حرف (از اسماء اعظم خدا) نزدش بود .او (با استفاده از
همین یک اسم) زمین را شکافت و عرش بلقیس را با سرعت چشم بر هم زدن (به نزد سلیمان) آورد.
به خدا قسم که نزد ما (همۀ) هفتاد و دو حرف موجود Cاست و فقط یک حرف نزد خداوند Cاست که در
علم غیب استَ 3.و اَل َح ْو َل َو اَل قُوَّ َة ِإاَّل ِباهَّلل ِ ْال َعلِيِّ ْالعَظِ ِيم هیچ تغییری و توانی تحقق نمی یابد مگر به
خواست خداوند بزرگ و متعال .کسانی که ما را شناختند Cکه شناختند Cو کسانی که منکر ما شدند هم
که شدند... .
سپس به تختی می رسند که جوانی به پشت بر آن خوابیده بود و دستانش Cروی Cسینه اش بود( .او
حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السالم بود ).امیرالمؤمنین علیه السالم انگشتر حضرت سلیمان
را از جیب در می آورند و آن را در انگشت سلیمان می گذارند .حضرت سلیمان بر پا ایستاد و
گفت :السالم علیک یا امیرالمؤمنین .ای وصی رسول Cخدا و ای صدیق Cاکبر و فاروق Cأعظم .چه
پیروز شد کسی که به شما تمسک جست و چه شکست خورد Cکسی که از شما عقب افتاد .من بنام شما
اهل بیت بود که از خداوند Cخواستم و آن مُلک عظیم را به دست آوردم C.حضرت سلمان با شنیدن این
1
*
2ذخائر العقبی ص 92بنقل از جذور الغلو ص 270
3توجه نمایید که به دلیل وجود همین یک حرف است که گاهی ائمه علیهم السالم منکر Cداشتن علم غیب هستند .زیرا این یک حرف مختص
خداوند جل و عال است ولی ائمۀ اطهار علیهم السالم همۀ حروف اسم اعظم الهی را می دانند و به همین دلیل هر کاری را در روی زمین و
در این جهان خلقت می توانند انجام دهند و از هر علمی در این جهان می توانند آگاهی یابند.
113
اعتراف و فهمیدن مقام واال و بزرگ امیرالمؤمنین علیه السالم که به خاطر آنها بوده که سلیمان هم آن
مُلک عظیم را به دست آورد ،فوری Cخود را به پای امام علیه السالم انداخته و آنها را می بوسد... 1.
امام باقر Cعلیه السالم همچنین فرمودند C:خداوند توسCCط مCCا عبCCادت می شCCود و بوسCCیلۀ مCCا شCCناخته می
گردد و بواسطۀ ما یگانه داشته می شود 2.و در روایتی دیگر آمده اسCCت :خداونCCد بوسCCیلۀ مCCا شCCناخته
می گردد و توسط ما عبادت می شود و ما سبیل (راه) به سوی خدا هستیم 3 .چنانچه مالحظه می شود
،این دو روایت سخن از یک سلسه مراتب در عبادت می کنند که در رأس آن اهل بیت علیهم السالم
اند و می یتوان حدس زد که پس از آنها انبیاء اولوالعزم Cو سپس باقی انبیاء و سپس اوصCCیاء و سCCپس
اولیای خدا و سپس علما و سپس صلحا و همینطور Cتا به ما برسد .در این مراحل ،هر پCایینتری بایCد
از باالتر خود بیاموزد Cکه چگونه عبادت کند .و بر باالتری ها است کCCه بCCه پCCایین ترهCCا بیاموزنCCد کCCه
چگونه عبادت کنند.
امام صادق Cعلیه السالم فرمودند C:خداوند عزوجل پیغمبر Cخود را تادیب نمود و او را به بهترین حالتیّ
تربیت نمود .لذا خطاب به ایشان فرمود C:إ ّنك لعلى خلقعظيم سپس امور دین را به او سپرد تا بندگان را
سیاست (تربیت) نماید .لذا خداوند Cفرمودَ :و َما آ َتا ُك ُم الرَّ سُو ُل َف ُخ ُذوهُ َو َما َن َها ُك ْم َع ْن ُه َفان َتهُوا .همانا پیغمبر
اکرم صلی هللا علیه و آله بوسیلۀ روح القدس تأیید و پشتوانه می شد .ایشان دائما ً در تمام اموری Cکه به
سرپرستی Cخلق مربوط می شود ،به آداب االهی آشنایی یافت .روایت در اینجا به مرحلۀ بعد می رسد
که ما به آن والیت تشریعی Cمی گوییم .به این معنا که ابتدا خداوند Cنمازها را دو رکعتی قرار داد.
یعنی جمعا ً 10رکعت .پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله دو رکعت به دو رکعت اضافه نمود (منظورC
در نمازهای Cظهر و عصر و عشا است) .و یک رکعت هم به نماز مغرب( .این رکعات جدید) همتای
فرض (دستور Cخدا) قرار Cگرفت و حق نداریم Cآنها را حذف نماییم مگر در سفر .و نماز مغرب همیشه
بحار األنوار ؛ ج 27؛ ص ، 33ح 5 1
کافی ج ، 1ص – 145سمعت ابا جعفر علیه السالم یقول بنا عبدهللا و بنا عرف هللا و بنا وحدهللا تبارک و تعالی 2
بحار االنوار ،ج ،46ص – 201کفایة االثر ص - 298بنا عرف هللا و بنا عبدهللا نحن االدالء علی هللا و لوالنا ما عبدهللا 3
114
سه رکعت می ماند .خداوند این تغییرات را تأیید نمود .پس نمازهای واجب 17رکعت شدند .روایت
پس از آن سخن از س ّنت هایی می کند که پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله گذاشتند و این قسمت از
1
روایت را در بخش بعدی که به طور مجزا به بحث سنت می پردازیم ، Cبیان خواهیم کرد.
سنت چیست؟
در کتاب های جدید ،سنت را به افعال و سخنان اهل بیت علیهم السالم محدود کرده اند .در حالی که
سنت کلمه و مفهومی است وسیع تر به حدی که حتی بر کارهای خالف هم اطالق می شود .رسول
اکرم صلى هللا عليه وآله فرمودند C:هرکس سنت حسنه (نیکویی) را باعث شود ،و پس از او به آن
سنت عمل شود ،برای او همان ثوابی را می دهند که به انجام دهندگان می دهند بدون آنکه از ثواب
انجام دهندگان چیزی کسر شود .و اگر کسی سنت سوئ و بدی را ایجاد کرد ،برای او همان گناه را
2
می دهند که به انجام دهندگان می دهند بدون آنکه از گناه انجام دهندگان چیزی کسر شود.
امیرالمؤمنین علیه السالم نیز در نامۀ معروف Cخود به مالک اشتر نوشتند :هیچ سنت خوبی را که در
اجتماع بدان عمل می شود Cرا نقض نکن .و (مواظب باش که) هیچ سنتی که بر سنت های پیشین
ضرری بزند ،را به وجود نیاوری .زیرا در اینصورت ،به مقداری که از آن سنت نقض نمودیC
3
برای تو گناه می نویسند.
از بسیاری Cاز روایات بر می آید که آن احکامی را که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله خودشان به
عنوان یک حکم شرعی تعیین نموده اند را سنت رسول می گفتند .البته که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه
و اله چیزی خارج از خواست خداوند Cنمی فرماید C.ما سه آیه در این رابطه را قبال عرض کردیم C.ولی
آیات 3و 4سورۀ نجم به تنهایی کافیست که ما پیغمبر اکرم (ص) را متهم ننماییمَ .و َما يَنطِ ُق َع ِن
ُوحى – این آیات در واقع یک چک سفید به گفتار پیامبر گرامی اسالم می ْال َه َوى ِإنْ ه َُو ِإاَّل َوحْ ٌي ي َ
دهد .خداوند باالترین صلوات و پاداش ها را به ایشان و خاندان گرامیشان بدهد که با گفتار و
کردارشان ،ما را به آنچه صالحمان است هدایت کردندC.
آیة هللا مددی در کتاب خود ،نگاهی به دریا (صفحۀ )479با اشاره به یک سری عبارات پیامبر
گرامی اسالم ،مثل الضرر Cو ال ضرار Cفی االسالم ،الزعیم غارم ،العاریة مردودة ،المؤمنون عند
شروطهم ، Cقضی Cبالشفعة ما لم تو ّرف C؛ می فرمایند :این سخنان به رغم کوتاهی عبارت ،اهمیت
فقهی و اصولی بسیار دارند و دربارۀ برخی از این عبارات (مانند الضرر Cو ال ضرار) کتابها و
رساله های متعددی نوشته شده است .به مجموعۀ این اصول و قواعد کلّی پس از تدوین ،سنن رسول
هللا (ص) گفته شد.
1كافي ،ج ، ١ص ، ٢٦٦ر - 4سمعت أبا عبد هللا عليه السالم يقول لبعض أصحاب قيس الماصر :إن هللا عز وجل أدب نبيه فأحسن أدبه
فلما أكمل له األدب قال " :إنك لعلى خلق عظيم " ،ثم فوض إليه أمر الدين واألمة ليسوس عباده ،فقال عز وجل " :ما آتاكم الرسول فخذوه وما
نهاكم عنه فانتهوا " Cوإن رسول هللا صلى هللا عليه وآله كان مسددا موفقا مؤيدا بروح القدس ،ال يزل وال يخطئ في شئ مما يسوس به الخلق،
فتأدب بآداب هللا ثم إن هللا عز وجل فرض الصالة ركعتين ،ركعتين عشر ركعات فأضاف رسول هللا صلى هللا عليه وآله إلى الركعتين ركعتين
وإلى المغرب ركعة فصارت عديل الفريضة ال يجوز تركهن إال في سفر وأفرد الركعة في المغرب فتركها قائمة في السفر والحضر فأجاز هللا
عز وجل له ذلك فصارت الفريضة سبع عشرة ركعة ...
2كنز العمال ٤٣٠٧٩ ،٩١٠ :به نقل از ميزان الحكمة ،ج ، ٢ص - ١٣٧١من سن سنة حسنة عمل بها من بعده كان له أجره ومثل أجورهم
من غير أن ينقص من أجورهم شيئا ،ومن سن سنة سيئة فعمل بها بعده كان عليه وزره ومثل أوزارهم من غير أن ينقص من أوزارهم شيئا
3في كتاب له إلى األشتر لما واله مصر :-ال تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه األمة ،واجتمعت Cبها األلفة ،وصلحت عليها الرعية ،وال
تحدثن سنة تضر بشئ من ماضي تلك السنن ،فيكون األجر لمن سنها ،والوزر عليك بما نقضت منها -نهج البالغة :الكتاب ،٥٣شرح نهج
البالغة البن أبي الحديد.٤٧ / ١٧ :
115
ولی با نگاهی به بعض روایات ،معلوم می شود که بعضی احکام و نه اصول و قواعد در زمان خود
پیغمبر صلوات هللا و سالمه علیه ،شناخته شده بوده .یعنی معلوم بوده که چنین دستوری از پیغمبرC
اکرم صلی هللا علیه و آله است و نه از خداوند متعال .مثال هنگامی که آیۀ والیت نازل شد ،پیغمبر
اکرم صلی هللا علیه و آله از آن دو نفر خواستند Cکه برخاسته و به حضرت علی علیه السالم به عنوان
امیرالمؤمنین سالم دهند .آن دو که عالقه ای به اینکار نداشتند Cپرسیدندَ :أ م َِن هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َرسُولِ ِه –1آیا
این دستور از خداوند Cاست یا از رسول او؟ توجه کنید که نپرسیدند :این درخواست خدا است یا شما؟
و همین عبارت نشان می دهد که آنها می دانستند که بعضی Cدستورات از شخص رسول Cخدا است و
در ردیف Cخواست خدا است ،با این تفاوت که آنها ارزش کمتری Cبرای آن قائل بودندC.
همچنین وقتی که بُریدۀ اسلمی با جیش اسامه برگشت و متوجه شد ابوبکر خود را خلیفه خوانده ،به
صین رفته و داستان فوق را متذکر می شود که در آن عمر پرسید: عنوان اعتراض پیش عِ مران بن ُح َ
مِنْ َأم ِْر هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َأم ِْر َرس ِC
ُول هَّللا ِ ؟ سپس هر دو به سراغ ابوبکر و عمر رفته و آندو این خواستۀ
2
پیغمبر صلی هللا علیه و آله را تأیید می کنند.
حال بر می گردیم به روایت امام صادق علیه السالم (که قبل از بخش سنت چیست آورده بودیم) .در
قسمت دوم این روایت می بینیم که امام علیه السالم عبارت (سنَّ ) یعنی سنت گذارد Cاستفاده کرده و می
فرمایند C:سپس پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله 34رکعت نمازهای نافله را سنت گذاشت .و خداوند
آن را تأیید نمود .پس نمازهای Cفریضه (واجب خدایی) با نافله می شوند 51رکعت ؛ دو رکعت (نافلۀ
عشاء) از آنجا که نشسته است ،برابر یک رکعت محسوب می شود( .همچنین از سنت های دیگر
پیغمبر) روزۀ ماه شعبان است .و سه روز روزه در هر ماه ،مانند روزه های واجب .خدا نیز آنها را
تأیید نمود .خداوند ع ّزوجل خمر (مشروب ساخته شده از انگور) را حرام کرد و پیغمبر Cاکرم صلی
هللا علیه و آله تمام مسکرات از هر نوع آشامیدنی را حرام کرد .و خداوند Cآن را تأیید نمود .سپس
روایت به مواردی Cکه ما آن را مستحب و مکروه می نامیم می پردازد که عالقمندان می توانند Cبه
3
اصل روایت مراجعه کنند.
در روایتی Cدیگر ،امام صادق علیه السالم با ذکر همان مقدمه که ابتدا خداونCCد پیغمCCبر اکCCرم صCCلی هللا
علیه و آله را به خوبی تربیت نمCCوده ؛ می فرمایCCد C:خداونCCد ارث را تعCCیین نمCCود و بCCرای پCCدر بCCزرگ
ُول هَّللا ِ ص سَ لِّمُوا عَ لَى عَ لِيٍّ بِِإمْ رَ ِة ْالمُْؤ ِمنِينَ َف َكانَ ِممَّا َأ َّكدَ هَّللا ُ عَ لَي ِْه َما Cفِي َذلِكَ ْالي َْو ِم يَا ب ع َو َكانَ مِنْ َق ْو ِل رَ س ِ ْن َأ ِبي َطالِ ٍت َواَل ي َُة عَ لِيِّ ب ِ 1لَمَّا َن َزلَ ْ
هَّللا هَّللا هَّللا َأ هَّللا َأ
ُول ِ ص لَ ُهمَا ُقومَا َفسَ لمَا عَ لَ ْي ِه بِِإمْ رَ ِة المُْؤ ِمنِينَ َف َقاال مِنَ ِ ْو مِنْ رَ سُولِ ِه يَا رَ سُو َل َِ -ف َقا َل َل ُهمَا رَ سُو ُل ِ ص مِنَ ِ َو مِنْ ْ ِّ هَّللا َز ْي ُد َق ْو ُل رَ س ِ
ُول هَّللا ِ ص لَ ُهمَا رَ سُولِ ِه َفَأ ْن َز َل هَّللا ُ عَ َّز َو جَ لََّ -و ال َت ْنقُضُوا اَأْل ْيمانَ َبعْ دَ َت ْوكِيدِهاَ Cو َق ْد جَ عَ ْل ُت ُم هَّللا َ عَ لَ ْي ُك ْم َكفِياًل ِإنَّ هَّللا َ َيعْ لَ ُم ما َت ْفعَ لُونَ َيعْ نِي ِب ِه َق ْو َل رَ س ِ
دَخاًل َب ْي َن ُك ْCم َأنْ َت ُكونَ َأِئم ٌَّة هِيَ َأ ْز َكى مِنْ ضَت غَ ْزلَها مِنْ َبعْ ِد قُوَّ ٍة َأ ْنكاثا ً َت َّتخ ُِذونَ َأيْما َن ُك ْم َ َو َق ْولَ ُهمَا َأ مِنَ هَّللا ِ َأ ْو مِنْ رَ سُولِهَِ -و ال َت ُكو ُنوا َكالَّتِي َن َق ْ
ت َفِإ َّنا َن ْقرَ ُأ َأرْ بى َف َقا َل مَا َأرْ بَى َو َأ ْو َمَأ ِب َي ِد ِه َف َطرَ حَ هَاِ -إ َّنما َيبْلُو ُك ُم هَّللا ُ ِب ِه َيعْ نِي ِبعَ لِيٍّ ع َو َل ُي َب ِّيننََّ ت فِدَ اكَ َأِئم ٌَّة َقا َل ِإي َو هَّللا ِ َأِئم ٌَّة قُ ْل ُ ت ُجع ِْل ُ َأِئ َّم ِت ُك ْم َقا َل ُق ْل ُ
َل ُك ْم ي َْو َم ْالقِيا َم ِة ما ُك ْن ُت ْم فِي ِه َت ْخ َت ِلفُونَ َ .و لَ ْو شا َء هَّللا ُ لَجَ عَ لَ ُك ْم ُأم ًَّة واحِدَ ًة َو لكِنْ يُضِ ُّل َمنْ يَشا ُء َو َي ْهدِي َمنْ يَشا ُء َو لَ ُتسْ َئ لُنَّ ي َْو َم ْال ِقيَا َم ِة عَ مَّا ُك ْن ُت ْم
يل هَّللا ِ سَب ُِول هَّللا ِ ص فِي عَ لِيٍّ عَ -و َت ُذوقُوا السُّو َء ِبما صَدَ ْد ُت ْم عَ نْ ِ دَخاًل َب ْي َن ُك ْم َف َت ِز َّل َقدَ ٌم َبعْ دَ ُثبُوتِهاَ Cيعْ نِي َبعْ دَ َم َقالَ ِة رَ س ِ َتعْ مَلُونَ َ .و ال َت َّتخ ُِذوا َأيْما َن ُك ْم َ
َيعْ نِي ِب ِه عَ لِ ّيا ً ع َو َل ُك ْم عَ ذابٌ عَظِ ي ٌم -اصول کافی :کتاب الحجه ،نص بر امامت امام علی علیه السّالم ،حدیث اول /المسترشد ،ص ،584ح
255
ْن ي َْد ُخ ُل عَ لَ ْي ِه فِي َم ْن ِزلِ ِه حِينَ بَايَعَ ال َّناسُ َأبَا ب َْك ٍر َف َقا َل يَا عِ مْ رَ انُ َترَ ى ْال َق ْو َم َنسُوا مَا سَ ِمعُوا مِنْ حَ َّد َثنِي َأبُو دَ اوُ دَ َأنَّ بُرَ يْدَ َة َأ َتى عِ مْ رَ انَ ْبنَ حُصَ ي ٍ
2
َأ َ ِّ َ ُ اَّل َ ِّ ْ َأ َ ُ اَل ْ َأْل َأ اَل ُ هَّللا
ار َفجَ عَ َل ي َْدخ ُل عَ ل ْي ِه حَ ٌد مِنَ المُسْ لِمِينَ َفيُسَ ل ُم عَ ل ْي ِه ِإ رَ َّد ص ث َّم َقا َل ل ُه سَل ْم عَ لى م ِ
ِير ت مِنَ ا نصَ ِ ُول ِ ص فِي حَ اِئطِ َبنِي ف ٍن هْ ِل َب ْي ٍC رَ س ِ
ُول هَّللا ِ َقا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ ص اس ِإاَّل ُع َم ُر َفِإ َّن ُه َقا َل مِنْ َأمْ ِر هَّللا ِ َأ ْو مِنْ َأمْ ِر رَ س ِ ُول هَّللا ِ ي َْومَِئ ٍذ َأحَ ٌد مِنَ ال َّن ِ
ب َفلَ ْم َي ُر َّد عَ لَى رَ س ِ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ ْالمُْؤ ِمنِينَ عَ لِيِّ ب ِ
َب ْل مِنَ هَّللا ِ َو مِنْ رَ سُولِ ِه َقا َل عِ مْ رَ انُ َبلَى َق ْد َأ ْذ ُك ُر َذا – بحار االنوار ،ج ، 308 ، 37ر 42
3كافي ،ج ، ١ص ، ٢٦٦ر - 4ثم سن رسول هللا صلى هللا عليه وآله النوافل أربعا وثالثين ركعة مثلي الفريضة فأجاز هللا عز وجل له ذلك
والفريضة والنافلة إحدى وخمسون ركعة منها ركعتان بعد العتمة جالسا تعد بركعة مكان الوتر وفرض هللا في السنة صوم شهر رمضان وسن
رسول هللا صلى هللا عليه وآله صوم شعبان وثالث أيام في كل شهر مثلي الفريضة فأجاز هللا عز وجل له ذلك وحرم هللا عز وجل الخمر بعينهاC
وحرم رسول هللا صلى هللا عليه وآله المسكر من كل شراب فأجاز هللا له ذلك كله وعاف رسول هللا صلى هللا عليه وآله أشياء وكرهها ولم ينه
عنها نهي حرام إنما نهى عنها نهي إعافة وكراهة ،ثم رخص فيها فصار االخذ برخصه واجبا على العباد كوجوب ما يأخذون بنهيه وعزائمه ولم
يرخص لهم رسول هللا صلى هللا عليه وآله فيما نهاهم عنه نهي حرام وال فيما أمر به أمر فرض الزم فكثير المسكر من األشربة نهاهم عنه نهي
حرام لم يرخص فيه الحد ولم يرخص رسول هللا صلى هللا عليه وآله الحد تقصير الركعتين اللتين ضمهما إلى ما فرض هللا عز وجل ،بل ألزمهم
ذلك إلزاما واجبا ،لم يرخص الحد في شئ من ذلك إال للمسافر وليس الحد أن يرخص [شيئا] ما لم يرخصه رسول هللا صلى هللا عليه وآله ،فوافق
أمر رسول هللا صلى هللا عليه وآله أمر هللا عز وجل ونهيه نهي هللا عز وجل ووجب على العباد التسليم له كالتسليم هلل تبارك وتعالى.
116
چیزی نگذاشت .ولی پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله یک ششم را در ارث (برای پدر بCCزرگ) قCCرار
داد .و خداوند آن را تأیید نمود .ایشان اضافه می کنند که این عمل در واقع جزوی از دستور Cخدا است
ب ( 39ص) – این عطای ما است (حال هرچCCه می ام ُننْ َأ ْو َأ ْمسِ ْك ِب َغ ْي ِر ِح َ
سا ٍ که فرمودَ :ه َذا َع َطاُؤ َنا َف ْ
خواهی) بدون محاسبه (چون و چرا) ببخش ویا نگهCCدار .بCCه عبCCارتی دیگCCر ،تCCوان تغیCCیر در قCCوانین
1
الهی را خداوند به پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را کامالً و بدون هیچ پیش شرطی قرار داده
است .و این همان والیت تشریعی Cاست که در باالترین سطحی به معصومین داده شده است.
امام باقر Cعلیه السالم می فرمایند C:دیۀ چشم و دیۀ قتل را پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله قرار دادند
(البته از کلمۀ سنت استفاده نشده است)( .همچنین) نبیذ (مشروب ساخته شده از میوه هایی غیر از
انگور) و هر مسکری Cرا حرام نمود .یکنفر از امام سؤال می کند :آیا پیغمبر صلى هللا عليه وآله بدون
آنکه چیزی( Cاز خداوند) آمده باشد ،چنین کار را کرده؟ امام علیه السالم پاسخ دادند :بله تا معلوم
2
شود که چه کسی از او اطاعت می کند و چه کسی نافرمانی او را می نماید.
1كافی ،ج ، ١ص ، ٢٦٧ر - 6عن أبي عبد هللا عليه السالم قال :إن هللا تبارك وتعالى أدب نبيه صلى هللا عليه وآله فلما انتهى به إلى ما
أراد ،قال له " :إنك لعلى خلق عظيم ( 4قلم) " ففوض إليه دينه فقال " :وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا " وإن هللا عز وجل فرض
الفرائض ولم يقسم للجد شيئا وإن رسول هللا صلى هللا عليه وآله أطعمه السدس فأجاز هللا جل ذكره له ذلك ،وذلك قول هللا عز وجل :هذا عطاؤنا
فامنن أو أمسك بغير حساب( 38ص)
2عن أبي جعفر عليه السالم قال :وضع رسول هللا صلى هللا عليه آله دية العين ودية النفس وحرم النبيذ وكل مسكر ،فقال له رجل :وضع رسول
هللا صلى هللا عليه وآله من غير أن يكون جاء فيه شئ؟ قال :نعم ليعلم من يطع الرسول ممن يعصيه – .کافی ،ج ، ١ص – ٢٦٧ر 7
117
فصل هفتم :محبت و مودت
قُل اَّل َأسْ َألُ ُك ْم َعلَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِي ْالقُرْ َبى
از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زيربنای Cاصلی آن محبّت است .از
زمان شخص نبی اكرم صلّی هللا عليه و آله كه اين مذهب پايه گذاری Cشده ؛ زمزمۀ محبّت و دوستیC
بوده است .آنجا كه در سخن رسول اكرم جملۀ علي و شيعته هم الفائزون را می شنويم گروهی Cرا در
گرد علی علیه السالم میبينیم كه شيفتۀ او و مجذوب او میباشند .از اين رو تشيّع مذهب عشق و
شيفتگی است .تواّل ی آن حضرت مكتب عشق و محبت است .عنصر محبت در تشيّع دخالت تام دارد.
1
تاريخ تشيّع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.
درست است که عشق و محبت اهل بیت علیهم السالم برای ورود به بهشت كافی است؛ اما بايد بدانيم
كه ورود به بهشت همۀ قصه نیست .درست است که بهترین چیز – به تعریف Cامام حسین علیه السالم
در اواخر دعای عرفه – وارد نشدن به جهنم و ورود به بهشت است ،ولی زندگی Cو نعمت های
خداوند متعال درجه های زیادی Cدارد .ما همگی اختالف طبقاتی را در این دنیا می بینیم و شاید از آن
هم رنج می بریم .و باید هم چنین باشد و باید هم در رفع آن کوشش کنیم ؛ ولی در عین حال باید بدانیم
که این یکی از روش های خداوند متعال برای آزمایش ما است .در آخرت ،قضیه کمی فرق Cمی کند.
اوالً ش ّدت اختالف طبقاتی خیلی بیشتر است و ثانیا ً آنجا دیگر آزمایش نیست بلکه همه اش پاداش
ض ْف َفض َّْل َنا َبعْ َ
ض ُه ْم َعلَى َبعْ ٍ کارها و مهمتر از آن ،نیّات ما است .خداوند می فرمایدُ :
انظرْ َكي َ
ت َوَأ ْك َب ُر َت ْفضِ يالً .2پس کسانی که محبیت و مودت اهل بیت علیهم السالم را داشته َولَآلخ َِرةُ َأ ْك َب ُر د ََر َجا ٍ
باشند ،به مقدار ش ّدت آن ،درجات باالتر و باالتری را دارا خواهند بود.
همچنین ،هم از نظر قرآن و هم از نظر روايات اهل البيت عليهم السّالم ،سعادت دنيا و آخرت در
گرو عمل صالح و ارادت خالصانه به اولياء الهی است .انسان ،عاشق زیبایی و کمال است و فطرت
کمال جوی او به هر چه زیبایی و خوبی و پاکی است ،تمایل دارد .بنابراین ،اگر خوبی ها و زیباییC
ها را در طرف مقابل ببیند و به آنها شناخت حاصل کند ،طبع او ،خواه ناخواه ،دوستدار و عاشق او
می شود .حتی در روایت است که اگر کسی یک سنگ را دوست داشته باشد ،با آن محشور Cمی
3
شود!
سزاوار دوستی C،پس از تحصیل شناخت به آن ،حاصل می گردد وِ چیز
از این رو ،دوستی Cهر ِ
تحصیل شناخت و کسب معرفت ،برای انسان ،امری اختیاری و تحت فرمان است .پس شناخت
خاندان پیامبر صلوات هللا و سالمه علیه و علیهم و فراگرفتن فضائل و سجایای آنان است که محبّت و
دوستی شان را در پی خواهد داشت و غیر ممکن است کسی این خاندان گرامی و بزرگ را بشناسد Cو
با کماالت ،پاکی ها و صداقت آنان ،آشنا بشود ،ولی دلداده و عاشق آنان نگردد.
قدر و ارزش هر کسى به میزان معرفت خودش از این ذوات مقدسه بستگى دارد .هر چه معرفت
وسیع تر و جامع تر باشد ،قرب و کمال شخص و ارزش اعمال او افزون تر است .معرفت منشأ
1جاذبه و دافعه علي ـ عليه السّالم ـ مرتضی مطهری ،ص42
2آیۀ 21سورۀ اسراء
3امیرالمؤمنین علی علیهال ّس الم فرمودند :من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجال احب حجرا لحشره هللا معه؛ -امالی ،شیخ صدوق ،ص
،۲۷۸مجلس .۳۷
118
پیدایش محبت و عشق است .وقتى عشق آمد ،چون و چرا و دلیل خواهى عاشق کنار مى رود و
اطاعت و پیروى Cمحض از معشوق Cبه میان مى آید .بنابراین باید تالش کرد به معرفت خود نسبت به
خدا و انبیا و ائمه علیهم السالم توسعۀ بیشتر Cبدهیم و هیچگاه از جهاد علم آموزى و کسب معرفت،
خستگى به خود راه ندهیم.
از طرفی ، Cشناخت ائمۀ اطهار علیهم السالم و حقیقت مقام ملکوتى ایشان نه تنها براى هیچ صاحب
اندیشه و متفکر تیز پروازى Cمقدور Cنیست ،بلکه قوۀ وهم و تخیل شان نیز از تصور Cافق و کرانه هاى
فکر انسان ها عاجز است .هر انسانى موظف است به قدر وسعت وجودى و ظرفیت عقلى و ذهنى
براى شناخت آنان تالش کند ،تا مسیر بندگى و عبودیت خدا و راه صحیح زندگى Cرا بشناسد و در
صراط مستقیم گام گذارد.
هم به قدر تشنگى باید چشید آب دریا را اگر نتوان کشید
در این فصل مطالب را بر اساس درک دین ،درد دین ،تعصب در دین ،تصلّب در دین ،و یاری
دادن دین دسته بندی کرده ایم .همچنین سعی شده است مطالبی که در فصل های گذشته ذکر شده فقط
با اشاره از آنها یاد شود .ویا اگر در آنجا به آنها در حد اشاره شده بود ،در این فصل تشریح شوند.
در فصل دوم عرض شد که راه رسیدن به خدا را باید کوبید Cو ساخت .تعبّد یعنی همین .و همچنین
گفته شد که کدح به معنای تالش کردن ،و خسته شدن است (مثل کوه پیمایی) ؛ و خداوند می فرمایدC
که شما با تالش سخت به او می رسید .لذا این سؤال پیش می آید که آیا دنیایی Cکه خداوند برای ما
خواسته دنیای سختی است؟ باید گفت :بله دنیای سختی است و خداوند در جای دیگری می فرماید که
ان فِي َك َبدٍ 1.علّت وجود این سختی هم بسیار ما انسان را اصالً در سختی خلق كرده ایم :لَ َق ْد َخلَ ْق َنا اِإْل َ
نس َ
واضح است .بدون سختی آزمایش معنی نمی دهد .این ما هستیم و این دنیای پر از مش ّقت تا معلوم
شود که سختی را رها می کنیم ویا آخرت خوب ولی نسیه را .ولی خبر خوب این است که خداوند
2
چیز دیگری Cرا به ما ارزانی داده که تحمل این سختی ها را آسان می نماید؛ وآن محبت و عشق
است .این عامل محبت ویا عشق باعث می شود که ما سختی ها را تحمل کنیم و حتی از آن خوشمان
هم بیاید .ولی قبل از اینکه وارد میدان محبت شویم ،ببینیم Cکه سختی چیست؟
خداوند متعال پس از ذكر داستان عبور بنى اسرائيل از دريا و رسيدن آنها به نزديكى شهرى 4در
نزديكى فلسطين ،بيان مى كند كه حضرت موسى على نبينا و آله و عليه السالم از قوم خود خواست كه
خود را براى جنگ و تصرف 4شهر مذكور آماده نمايند 4.بنى اسرائيل گروهى 4را فرستادند و آن گروه
خبر آوردند كه اين شهر داراى استحكاماتى است و سربازان دليرى دارد و خالصه اينكه جنگ كردن
با آنها بسيار سخت است .جواب بنى اسرائيل چه بود؟ آنها گفتند كه اى موسى تو و خدايت به جنگ
برويد و ما همينجا نشسته ايم 3.شايد ما به قوم 4بنى اسرائيل بخنديم و آنها را ترسو ،تنبل ،بى ايمان و
هرچه که از اين قبيل است بخوانيم ،ولى آيا خودمان نيز چنين نيستيم؟
119
شيعيان امام حسين عليه السالم به امام نامه ها نوشتند كه اوضاع مناسب امامت شما است و بياييد كه
مى خواهيم شما را در مقامى كه خداوند 4برايتان تعيين كرده است قرار 4دهيم .ولى همينكه اوضاع 4كمى
تغيير كرد و صحبت از كشته شدن شد و خراب كردن خانه و مصادرۀ اموال و جنگ شد ،موضع
شيعيان تغيير كرد و برنامه را بر اين گذاشتند كه امام حسين عليه السالم و خدايش به دنبال تحقق
بخشيدن به اين هدف باشند و خودشان را به اصطالح كنار كشاندند .آنها حتما اينطور فكر مى كردند كه
مگر امكان دارد كه خداوند بگذارد 4امام حسين عليه السالم با آن مقام شامخ و تنها بازماندۀ پيغمبر 4اكرم
كشته شود ويا خانوادۀ او اسير شوند؟ اين خدا است كه قادر 4و توانا است و مى تواند امام حسين عليه
السالم را به مقام خود برساند .ولى ديديم كه اين تصور آنها اشتباه بود و خداوند نخواست جلوى اين
فاجعه را بگيرد .آيا به اين شيعيان هم با ديد تمسخر 4نگاه مى كنيم؟ يعنى آيا آنها را مثل بنى اسرائيل مى
بينيم ويا اينكه قدرى بهتر از آنها؟ حال وقت آن است كه به خودمان نگاه كنيم .آيا ما نسبت به قرار 4دادن
امام زمان عجل هللا تعالى فرجه الشريف در مقامى كه خداوند براى ایشان تعيين كرده است ،فكرى
كرده ايم؟ من نمى گويم برنامه ريزى و يا عملى كرده ايم .ولى آيا اصال فكرى هم كرده ايم؟ مگر نه اين
است كه او امام ما است؟ مگر نه اين است كه تمام وجود هستى به وجود او بستگى دارد؟ مگر نه اين
است كه همگى ما بايد فداى خواسته های ایشان شويم؟
اشكال اين است كه فكر مى كنيم اين حرفها 4يعنى سختى ،يعنى دشوارى 4كشيدن ،يعنى از دست دادن
آنچه كه داريم ،و از اين قبيل نگرانی ها .در حاليكه اصال اينچنين نيست .با انتخاب راه عبوديت
خداوند متعال ،ما در واقع وارد 4دنياى ديگرى مى شويم 4كه بسيار 4زيبا است و بسيار دل انگيز .براى
اينكه بتوانيم كمى با اين منطق آشنا شويم ،ابتدا مقدمه اى را بيان مى كنيم و آن آشنايى با عامل محبت
است.
120
یک پدر سعی می کند کارهای سخت تر و یا طوالنی تری را انتخاب نماید ،به خصوص که اگر ببیند
اینکار به نفع خانواده اش است.
ایثار (از خود گذشتگی) بهترین مثال ها را برای این موضوع Cارائه می دهد .زیرا در تمام مواردی
که در آن ایثار دیده می شود ،یعنی آن شخص ،از خیر مصالح خود گذشته و آن را برای دیگران
خواسته است .این کار یعنی دوست داشتن دیگران و عمل کردن بر خالف منطق.
كسانى كه به كارهاى 4خير اشتغال دارند كامال به اين امر آگاهند و آن را با جان و دل حس مى كنند كه
هرچه بيشتر خدمت كنند ،بر رضايت خاطر آنها اضافه مى شود 4.اين بيت شعر هم از ابيات شعر كمى
است كه بنده به خاطر 4دارم:
دگر لذت نفس لذت نخوانى تو گر لذت ترك لذت بدانى
واقعا كه چنين است .لذات دنيوى 4همراه سختيها و مشقت است .حتى غذا خوردن .ممكن است اكثر مردم
جنبه هاى لذتى خوردن را ببينند ولى خوردن يعنى جويدن ،بحدى كه گاهى انسان از شدت احتياج به
جويدن چنان خسته شود كه به غذا خوردن خود ادامه ندهد .اين مطلب را در روايت اميرالمؤمنين هم
ديديم ـ آنجا كه فرمودند :أراهم طرفا 4من اللذات ليستدلّوا 4به على ما وراءهم من اللذات الخالصة التي ال
يشوبها ألم ،أال و هي الجنة .و أراهم طرفا 4من اآلالم ليستدلوا 4به على ماوراءهم 4من اآلالم الخالصة التي
اليشوبها لذة ،أال و هي النار .فمن أجل ذلك ترون نعيم الدنيا مخلوطا بمحنها و سرورها ممزوجا4
بكدرها و غمومها – 1.لذات بهشتی با خود دردى 4را همراه ندارند ولی لذات دنیوی 4چنین نیستند .به
عبارتی ديگر ،ممكن است از پرخورى 4که چیزی لذت بار است ،دچار مرض شويم و ناراحتى 4.الزم
نيست كه دردهاى ذكر شده كه همراه لذتها هستند ،فورى و يا همراه آن لذت باشند .بسيارى از لذات
دنيا به دنبال خود دردهائى را به ارمغان مى آورند4.
1بحار االنوار ج 5ص - 316خداوند به آنها جنبه هائى از لذات دنیوی را نشان داد تا به آنها اشاره اى از لذات واقعى را كه
در پيش دارند مالحظه كنند .همانا لذات بهشتی با خود دردى را همراه ندارند .همچنین (خداوند) مقداری درد کشیدن را به آنسان
ها چشاند تا متوجه شوند که چه دردهایی در آتش (جهنم) است که در آن هیچ ّلذتی نیست .به همین دلیل است که می بینید نعمت
های خداوند با دردهایی درهم آمیخته شده است .و خوشحالی ها دنیا با ناراحتی ها و غم هایی به همراه است.
121
اينجا است كه متوجه مى شويم 4موضوع درد و راحتى يك مسئلۀ روانى 4است و به ديدگاه ما بستگى دارد
و به اينكه چه چيزهائى را دوست داريم 4و از چه مواردى 4متنفر هستيم .پس چنانچه ما ديدگاه خود را
مطابق خواست خداوند متعال نماييم ،در اينصورت هم در راه هدف خلقت كه عبوديت آن بارى تعالى
است قدم برداشته ايم و هم درد و رنج ما شكل واقعى به خود گرفته است .در اين حالت است كه
مصائبى را كه در راه خداوند مى كشيم ديگر دردآور 4نيستند بلكه لذت بخش نيز مى شوند 4.مثالً کسانی
که می دانند خداوند متعال رازق است و رزق هیچکس نه کم می شود و نه زیاد ،چنین شخصی از
آنچه که از دست داده نگران نمی شود و از آنچه که خداوند برای او مقرر داشته خوشحال 4نمی شود:
ِ َك ْياَل تَْأ َسوْ ا َعلَى َما فَاتَ ُك ْم َواَل تَ ْف َرحُوا بِ َما آتَاك ْم.
ُ 1
122
کوچک از دل او می روند Cزیرا محبت امام با محبت دنیا جمع نمی شود .و طبیعتا این آمد و شد
مزیّت های دنیا او را به خود مشغول نمی کند و زاهد می شود زیرا محبوب بزرگتری Cدارد و معنای
زهد همین است.
َو ال َّت ْو َب ُة َق ْب َل ْال َم ْوتِ ،این محبت موجب رجوع الی هللا می شود ،قبل از اینكه فرصت از دستش برود.
چنین انسانی حتما ً توبه و رجوعی خواهد داشت .توبه چیزی است که ما شدیداً بدان احتیاج داریم و در
123
عین حال از این احتیاج آگاهی درستی Cنداریم .دلیلش هم این است که ما اگر لحظه به لحظه توبه کنیم
باز هم کم است زیرا انسان طبیعتش (البته بدون هدایت ائمه علیهم السالم) بر این است که گناه کند و
از خدا دور Cشود.
124
خالق متعال است بلکه اهل محافظت بر تمام آنها هم می باشد که به بهترین و زیباترین وجه انجام
شود .محبین نه فقط از سر اشتیاق به امر و نهی الهی عمل می کنند بلکه حافظ آن نیز هستند.
دهم :سخاوتمندی
ْ
ی محبّ اهل بیت علیهم السالم سخاوت است که فرمودَ :و العَاشِ َرةُ الس ََّخاءُ.آخرین و دهمین صفت دنیو ِ
سخاوت یعنی همه چیزش را می دهد و هیچ طمعی هم ندارد .سخی کسی است که از داشته های خود
بدون هیچ طمعی می گذرد .کسی که سخی است از بخشش رنج نمی برد و امکاناتی که خدا به او داده
است به آسانی می بخشد و تازه لذت هم می برد که آن را در راه محبوب خود خرج کرده است.
سخاوت یعنی در نهایت زیبایی Cو محبت خرج و بخشش کردن و از بخشش خود هم نگران بودن است
که آیا محبوبش آنرا می پسندد یا نه.
بنابراین دوست داشتن اهل بیت علیهم السالم در همین دنیا هم خواص خوبی دارد .این خواص ،از
زهد در دنیا شروع می شود و به مقام سخاوت می رسد .این ده خصلت دنیوی محبین اهل بیت بود که
در این روایت ذکر شده است .و همۀ اینها به راستی به نفع دنیای ما است (خارج از فوائد CأخرویC
آن) .یعنی کسی که زهد دارد به راستی شب را راحت تر می خوابد و کسی که سخی است از اینکه
مال خود را از دست می دهد نه فقط ناراحت نمی شود ،بلکه لذت هم می برد .به عبارتی دیگر ،
اگر آخرتی هم در کار نباشد ،دوستی Cاهل بیت علیهم السالم باعث می شود که دنیای راحت و زیبا و
دلپذیری را داشته باشیم!
تمام عوالم ،محاط در والیت امام است .امام باب هللا است و باید از باب توحید که امام است وارد
125
وادی توحید شد .اینگونه نیست که کسی خودش از هر راهی که می خواهد وارد وادی توحید شود و
باب سُجَّ داً َو قُولُوا Cح َّ
ِط ٌة َن ْغفِرْ لَکُ ْم ورود به وادی توحید متواضعانه است که فرمودَ C:و ْاد ُخلُوا ْال َ
َخطایا ُک ْم ( 58بقره) درب توحید به روی هیچ کس جز با خشوع Cو عبودیت در برابر خداوند متعال
گشوده نمی شود که طریق این تواضع ،تواضع Cدر برابر خلیفۀ خدا است و این همان کاری است که
مالئکه انجام دادند.
نیاز به یک الگو
انسان به محدودیت داشتن ظرفیت های خود آگهی دارد .لذا در سن های کودکی و نوجوانی به معلم و
استاد نیاز دارد .ولی در طول زندگی ، Cاین احتیاج هنوز هم هست .فرقش Cدر این است که باید
الگوهای مناسبی را برای خود انتخاب نماییم C.به همین دلیل است که به شناخت معصومان نیاز داریم.
از طرفی ، Cباید توجه کنیم که ما ارزش کمی نداریم .چنانچه ذکر شد ،ما می توانیم ستارۀ روشن
مالئکه باشیم .ارزش و شأن انسان تا آنجا است که خداوند Cبرای هدایت او به کمتر از معصوم سفارش
نمی کند .ما به دالیل زیر به شناخت معصوم Cنیاز داریم.
هرکس خود را به کمتر از معصوم Cبسپارد ،در حق خود جفا و خیانت بزرگی کرده است.
به شناخت معصوم Cنیاز داریم؛ چون نمی خواهیم و نباید عمر خود را تلف کنیم و از سر
درگمی و بحران بیزاریم.
بدون شناخت اهل بیت علیهم السالم ،نمی توانیم میان خود و آنها ارتباطی واقعی Cبرقرار Cکنیم
و بدون برقراری Cیک ارتباط Cدرست ،هرگز نمی توان راه راست و رسیدن به خوشبختی Cرا
درک کرد.
کسانی که اهل بیت علیهم السالم را الگوی خود قرار ندهند ،در پیدا کردن الگو و روش
زندگی ،به بحران ها و آشفتگی های بسیار دچار می شوند Cو هنگامی به خود می آیند که می
بینند ،عمر خود را با الگوهای دروغین و واهی سپری Cکرده اند.
اساسی ترین وظیفۀ ما پیش از هر اقدامی ،شناخت رهبران الهی و امامان هدایت و به ویژه
در عصر کنونی ،رسیدن به معرفت امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف Cاست که بدون
1
پیوند آگاهانه و خالصانه با ایشان ،وامانده و درمانده از راهیم.
انسان کامل
انسان ها به چه میزان از کمال بهره مندند و آیا می شود جهان هستی ،بدون انسان کامل باشد و به
عبارت دیگر ،آیا انسانیت هم مانند شوری و چربی ،دارای مراتب است؟ در پاسخ باید گفت :بلی،
انسانیت نیز حقیقتی دارای مراتب است؛ البته حقیقت انسانیت ،امری معنوی Cو جدا از ویژگی های
مادی و جسمی است.
ممکن است یک نفر ده درصد Cو دیگری پنجاه درصد Cو سومی نود درصد Cاز حقیقت انسانیت بهره مند
باشد؛ اما همۀ اینها باید به موجودی Cختم شوند Cکه صد درصد انسانیت دارد و آن (انسان کامل) است.
از این انسان کامل ،در فرهنگ دینی ،به (امام) تعبیر می شودَ .م َثل انسان کامل در عالم هستیَ ،م َثل
روح در بدن است که همه جا هست و در همه جا حضور Cمی یابد .انسان کامل ،محور هستی است و
حضورش در تمام عالم هستی ،کامل است و هر موجودی بخواهد با مبدأ هستی ارتباط برقرار Cکند،
از طریق Cانسان کامل ،می تواند ورود Cپیدا کند و به همین دلیل از (امام) به عنوان (واسطۀ فیض) نام
برده می شود .امام ،واسطۀ فیض برای تمام هستی است .در زیارت جامعه آمده است :خدا به وسیلۀ
الهام گرفته شده از کتاب عزادار حقیقی ،نوشتۀ محمد شجاعی ،صفحات 50تا 55 1
126
شما آغاز کرد و به شما ختم می کند و به خاطر شما ،باران را فرو Cمی فرستد Cو به وسیلۀ شما ،آسمان
را از این که بر زمین افتد ،نگه داشته است؛ مگر به اجازۀ او و به خاطر شما ،اندوه را بیرون َب َرد و
سختی را برطرف Cکند.
انسان کامل ،باطن و قطب جهان هستی است و همگی برای انسان شدن و به انسانیت رسیدن ،از
طریق باطن و بُعد انسانی خویش ،با باطن و محور هستی ،مرتبط Cمی شوند و از این ارتباط ،به
(توسل) تعبیر می شود و این ،سِ رِّ توسل به اهل بیت علیهم السالم است.
نکتۀ دیگری که از بحث فوق حاصل می شود این است که برای مدد گرفتن از انسان کامل و انسانیت
او ،نیازی به وجود مادی و جسمانی Cاو نیست .او ،قلب هستی است و نبض عالم هستی با نبض او
هماهنگ است .بنابراین ،چه پیدا باشد چه پنهان ،وجود مادی او تأثیری Cدر مدد گرفتن از او ندارد.
این است که می گوییم امام ،زنده و مرده ندارد و تنها جسم او تحت تأثیر مرگ و حیات است؛ اما
روح و انسانیت ،مرگ ندارد Cو همیشه زنده است و به همین دلیل است که در اذن دخول حرم های
مطهر اهل بیت علیهم السالم چنین می خوانیم :اشهد ا ّنک تسمع کالمی و تر ّد سالمی -شهادت می
دهم که سخنم را می شنوی و سالمم را پاسخ می گویی.
امام علیه السالم میفرمايند :نحن العالمون (القائمون) بأمره و ال ّداعون إلي سبيله ،بنا عُرف هللا و بنا
عبدهللا ،نحن االدالء علي هللا ولوالنا Cما عُبدهللا - .ما دانايان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت
كنندگان به راه او هستيم .به واسطۀ ما خدا شناخته و پرستيده میشود .ما راهنمايان به سوی خدا
1
هستيم و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نمی شد.
حال اگر این را به راحتی به دست آوریم چه می گویید؟ به دنبال آن نمی روید؟ رسول خدا صلی هللا
عليه وآله در یک حدیث قدسی Cفرمودند :والية علي بن ابي طالب حصني ،فمن دخل حصني امن من
بحاراالنوار ،ج ،26ص ،260ح38 1
127
ناری - 1والیت علی بن ابیطالب علیه السالم دژ محکم من است ،پس هر کس که داخل قلعۀ من گردد،
از آتش دوزخم Cمحفوظ خواهد بود.
بنابراین ،والیت آنچیزی است که اگر آن را داشته باشیم ،دیگر مهم نیست چه چیزهایی Cرا از دست
داده ایم و اگر آن را خدای نکرده نداشته باشیم ،دیگر فایده ای ندارد Cکه چه ها داریم .خداوند را
سپاس بلکه هزاران سپاس می نماییم Cکه چنین نعمتی را به ما و خانوادۀ ما و محیطی که در آن زندگی
می کنیم ارزانی داشته است .اللهم صل علی محمد و آل محمد.
ابتدا ،ورود Cبه سخن را با چند روایت از رسول Cخدا صلّی هللا علیه و آله و سلم تبرک می دهیم که
فرمودند:
ال یؤمن عبد حتی أکون أحب الیه من نفسه ،و أهلی أحبّ الیه من أهله و عترتی أحب إلیه من
عترته و ذاتی أحب الیه من ذاته - 2.هیچ بنده ای ایمان کامل پیدا نمی کند ،مگر در صورتیC
که من نزد او دوست داشتنی تر از خودش باشم و نیز اهل بیتم از اهلش محبوبتر و عترتم از
عترتش دوست داشتنی تر و ذاتم از ذاتش محبوبتر Cباشد.
حبّ آل محمد یوما ً خی ٌر من عبادة سنه ،و من مات علیه دخل الج ّنه - 3.یک روز دوستی آل
محمد ،بهتر از یک سال عبادت است و کسی که بر آن دوستی بمیرد داخل بهشت می شود.
الوفا ِة 4،و في ال َق ِ
بر ،و عِ ند ٌ
عظيمة : عِ ند َ سبع ِة َمواطِ نَ أهْ والُهنَّ
أهل َبيْتي نافِ ٌع في َ
ُحبّي و حُبُّ ِ
الميزان ،و عِ ند الصِّراطِ - .دوست داشتن
ِ ب ،و عِ ند ب ،و عِ ند الحِسا ِ ال ُّن ِ
شور ،و عِ ند الكِتا ِ
من و دوست داشتن خاندان من در هفت جاى بسيار وحشتناك به كار آيد :هنگام مردن ،در
گور ،هنگام رستاخيز C،هنگام ديدن نامۀ اعمال ،هنگام حساب رسى (در روز قیامت) ،نزد
ترازو(ى اعمال ) و (پل) صراط .
معرفة آل محمد برائة من النار و حب آل محمد جواز علىالصراط والوالیة آلل محمد امان من
العذاب5 .معرفت و شناخت آل محمد ،برائت و نجات از دوزخ است و محبت آل محمد ،جواز
عبور از صراط است و والیت نسبتبه آل محمد ،امان از عذاب است .این رابطه را مى
توان چنین ترسیم کرد :معرفت ،محبت ،اطاعت.
آیا جز این است که شرافت مالئکه ،به سبب محبتی است که آنها به محمد و علی علیهما
6
السالم و پذیرش والیت آن دو دارند؟
128
امام رضا علیه السالم می فرماید :محبت ما اهل بیت ،کفارۀ گناهان است و حسنات را چند
1
برابر می کند.
درست است که ما همیشه سر سفره خدا هستیم و سر سفره او رزق می خوریم Cاما گاهی رزق خود را
-در خوردنی Cها ،پوشیدنی ها و سایر ارزاق -به حرام تبدیل می کنیم .همۀ ارزاق اینگونه اند که
گاهی نورانی Cو گاهی ظلمانی و گاهی حالل و گاهی حرامند .در ثواب زیارت سیدالشهداء آمده است:
ْن َعلِیٍّ 2در روز قیامت
ْن ب ِ ار ْالح َ
ُسی ِ ور َی ْو َم ْالقِ َیا َم ِة َ ،ف ْل َیکُنْ مِنْ ُزوَّ ِC َمنْ َسرَّ هُ َأنْ َیک َ
ُون َعلَى َم َواِئ ِد ال ُّن ِ
زائرین سیدالشهداء Cبر سفره هایی از نور می نشینند Cو از مائده های نورانی استفاده می کنند.
بنابراین ارزاق یا نورانی Cاند یا ظلمانی .تمام ارزاقی Cکه از دست مبارک پیامبر اکرم صلی هللا علیه و
آله به ما می رسند Cارزاق نورانی و طیّب اند اما آنچه از دست شیطان و وادی والیت آن ها است،
رزق ناپاک است .تمام ارزاق ما حتما از یکی از دو وادی فوق -وادی والیت نبی اکرم یا شیطان -
عبور می کنند یعنی تمام ارزاق ما یا ارزاق نورانی اند و یا ظلمانی.
شاید با توجه به این آیه بتوان نکتۀ فوق Cرا برداشت کرد که خداوند متعال می فرماید C:هَّللا ُ َولِیُّ الَّ َ
ذین
آ َم ُنوا ی ُْخ ِر ُج ُه ْم م َِن ُّ
الظلُما ِ
ور تمام ارزاق آنان که تحت والیت هللا قرار Cمی گیرند نورانی Cاست ت ِإلَى ال ُّن ِ
الظلُماتِ( 257بقره) تمام ارزاق کسانی ور ِإلَى ُّ ذین َک َفرُوا َأ ْولِیاُؤ ُه ُCم َّ
اما َو الَّ َ
وت ی ُْخ ِرجُو َن ُه ْم م َِن ال ُّن ِ
الطا ُغ ُ
که کافر Cشدند و تحت والیت طاغوت قرار گرفتند Cظلمانی هستند.
این ارتباط Cما با شخصی Cدیگر دارای دو پشتوانۀ ارتباطی است که یا ارتباط های ظلمانی و یا نورانی
است .اگر این ارتباط ها از بستر ارتباط با خدا و اولیاء اش عبور کند نورانی Cو ااّل ظلمانی Cمی باشد.
قین ( 67زخرف) جز متقین که در ض َع ُد ٌّو ِإالَّ ْال ُم َّت َ قرآن کریم می فرماید :اَأْل ِخالَّ ُء َی ْومَِئ ٍذ َبعْ ُ
ض ُه ْCم لِ َبعْ ٍ
ُخلت و محبت در وادی تقوی عمل کرده اند ،محبت سایرین به دشمنی و دوستی هایشان به عداوت
تبدیل می شود.
129
پس از آنجا که یکی از ارزاق محبت است و ْال َمرْ ُء َم َع َمنْ َأ َحبَّ ،اگر این محبت محب ِ
ت ظلمانی بود،
ت با اهل ظلمات خواهد بود و اگر محبت ،محبت نورانی Cبود معیّت با اهل نور است لذا این معیّت مع ّی ِ
رزقی باالتر از این وجود Cندارد که انسان به محبت امام علیه السالم برسد.
حال با توجه به اینکه امام در مقامی است که محبت او محبت خدا است و همچنین در زیارت جامعه
می خوانیمَ :منْ َأ َح َّبکُ ْم َف َق ْد َأ َحبَّ هَّللا اصال برای رسیدن به محبت خدا جز از طریق محبت به امام
راهی برای ما وجود ندارد و ما نمی توانیم مستقیما واجد محبت خدا شویم و این محبت باید از طریقC
محبت امام به ما برسد C.امام سرچشمۀ حب الهی است و ما به اندازه ای که به وادی محبت الهی راه
پیدا می کنیم از آن وادی سیراب می شویمC.
1امام کاظم علیه السالم در روایتی که در فصل نهم آمده است می فرمایند :ای اسحاق ،در دوزخ وادیی است به نام سَ َقر ،که از روزی که
خدایش آفریده شرارهای نکشیده ،اگر خداوند به آن اجازۀ شراره کشیدن به قدر سوراخ سوزنی دهد شعلهاش همۀ مردم روی زمین را بسوزاند.
یعنی همین مردم فعلی و روی زمین از شعلۀ سقر خواهند سوخت ،اگر خداوند به آن اجازۀ فعالیت بدهد .یعنی Cسقر همین اآلن هم هست ولی
فعال نیست.
130
الط ِري َق ِة َأَلسْ َق ْي َنا ُه ْم َما ًء َغدَقا ً ( 16جـن) – اگر در راه (راست) استقامت می
َوأن َلَّ ِو اسْ َت َقامُوا َعلَى َّ
کردند( ،ما نیز) به آنها آب فراوان مینوشاندیمC.
ض ( 96األعراف) – اگر مردمC ت م َِن ال َّس َما ِء َواَأْلرْ ِ
َو َل ْو َأنَّ َأهْ َل ْالقُ َرى آ َم ُنوا َوا َّت َق ْوا لَ َف َتحْ َنا َعلَي ِْه ْم َب َر َكا ٍ
ایمان بیاورند Cو پرهیزگار Cشوند ،ما درب های برکات را از زمین و آسمان برای آنها باز می کنیم.
ِين َو َيجْ َع ْل لَ ُك ْم َج َّنا ٍ
ت ال َو َبن َ ان َغ َّفاراً يُرْ سِ ِل ال َّس َما َء َعلَ ْي ُك ْم م ِْد َراراً َويُمْ د ِْد ُك ْCم ِبَأ َ
مْو ٍ َفقُ ْل ُ
ت اسْ َت ْغفِرُوا َر َّب ُك ْم ِإ َّن ُه َك َ
َو َيجْ َع ْل لَ ُك ْم َأ ْن َهاراً ( 12 – 10نوح) – به (مردم) گفتم که از خداوند استغفار به طلبید (که در
اینصورت) خداوندی Cکه بخشاینده است ،باران را به وفور Cبرایتان ارسال می کند و اموال و فرزندان
شما را زیاد می نماید و برای شما باغ ها و رودخانه ها قرار می دهد.
ض الَّذِي َع ِملُوا ( 41روم) – فساد Cدر ت َأ ْيدِي ال َّن ِ
اس لِ ُيذِي َق ُه ْم َبعْ َ َظ َه َر ْال َف َسا ُد فِي ْال َبرِّ َو ْال َبحْ ِCر ِب َما َك َس َب ْ
خشکی و دریاها به خاطر کارهایی که انسان ها انجام داده اند ،آشکار شده است( .این اثر) برای این
است که نتایج بعضی (خالف) کارهای Cخود را (در همین دنیا و قبل از آخرت) به چشند.
ين (152 ِين ا َّت َخ ُذوا ْالعِجْ َل َس َي َنالُ ُه ْCم َغ َ
ضبٌ مِنْ َرب ِِّه ْم َو ِذلَّ ٌة فِي ْال َح َيا ِة ال ُّد ْن َيا َو َك َذل َِك َنجْ ِزي ْال ُم ْف َت ِر َ ِأنَّ الَّذ َ
أعراف) – کسانی Cکه بت را انتخاب کرده اند ،در همین زندگی Cدنیا دچار غضب خداوند شده و دچار
ذلّت می شوند .و این گونه است که تهمت گران را (در آخرت نیز) جزا می دهیم.
بنابراین ،ورود Cبه وادی Cتوحید Cاز همین دنیا است ،مدخل توحید هم امام است و نحوۀ ورود هم
تواضع و خشوع است .اگر کسی در این دنیا وارد وادی والیت شد همین اآلن در بهشت است زیرا ِإنَّ
عیم ( 13انفطار) چنین کسی همین اآلن در وادی آخرت است .اما اگر وارد وادی والیت اَأْلب َ
ْرار لَفی َن ٍ
ائمۀ جور شود ،آنگاه تمام حرکات و سکنات و خوردن و خوابیدن او تحت والیت ائمۀ جور قرار می
گیرد.
ولی اینکه می گوییم انسان ها می توانند آخرت را در همین دنیا احساس کنند ،در واقع توجه به مسأله
ای باالتر از این زندگی و عذاب ویا رفاه آن است .ما می توانیم دنیا را اصالً جور Cدیگری Cببینیم.
اضچیزی که از آن به چشم برزخی هم تعبیر می شود .پیامبر گرامی اسالم فرمودندَ C:إذا َم َررْ ُت ْم ِب ِر َي ِ
الذ ْك ِر - .زمانيكه مرور Cكرديد به باغهای بهشت، ْال َج َّن ِة َفارْ َتعُوا! قِي َل َو َما ر َياضُ ْال َج َّنةِ؟ َقا َلَ :م َجالِسُ ِّ
ِ
در آن بگرديد و استفاده كنيد از ميوههای آن! عرض كردند C:مراد از باغهای بهشت چيست؟ فرمودC:
1
مجالس ذكر.
أبوبصير Cنقل می کند که در خدمت امام جعفر صادق عليه السّالم به ح ّج مش ّرف شديم و در هنگاميكه
در حال طواف بوديم عرض كردم :فدايت شوم ای فرزند Cرسول هللا! آيا خداوند تمام اين خلق را
ميآمرزد؟
حضرت فرمود :ای أبوبصير اكثر افرادی را كه میبينی از ميمونها و خوكها هستند!
أبوبصير Cعرض می کند :به من نيز نشان دهید .حضرت به كلماتی تكلّم نمود و پس از آن دست خود
را بر روی چشمان من كشيد ،من ديدم آنها را كه به صورت خوك و ميمون بودند ،و اين امر موجب
دهشت من شد و لذا آن حضرت دوباره دست بر چشم من كشيد و من آنها را به همان صورتهای
اوّ ل ّيه مشاهده كردم .امام علیه السالم فرمود:C
131
ونَ ،و هَللا ِ اَل َيجْ َت ِم ُع فِي ال َّن ِ
ار ار ُت ْطلَب َ
ُون َفاَل ُت َ
وج ُد َ ُون َو َبي َْن َأ ْط َب ِ
اق ال َّن ِ َيا َأ َبا م َُح َّمدٍ! َأ ْن ُت ْم فِي ْال َج َّن ِة ُتحْ َبر َ
ان اَل َو هَللا ِ َو اَل َوا ِح ٌد 2.ای أبا محمّد! شما در ميان بهشت خوشحال و ِم ْن ُك ْم َثاَل َث ٌة اَل َو هَللا ِ َو اَل ْاث َن ِ
مسرور Cهستید و در بين طبقههای آتش شما را می جويند و يافت نمی شوید؛ سوگند Cبه خدا كه سه نفر
از شما در آتش با هم نخواهيد بود ،و سوگند به خدا دو نفر از شما هم نخواهيد Cبود ،و سوگند Cبه خدا
يك نفر هم نخواهد بود .چنانچه مالحظه می نمایید ،افعال استفاده شده همگی حال هستند و نه
مضارع .با اینحال تعدادی را با زمان حال و تعدادی را با زمان آینده ترجمه کردیم .ولی نکتۀ مهم
این است که ابا بصیر Cهمین موجودات Cرا در دو حالت انسان و حیوان در این دنیا دیده است .موردC
دیگر را از داستان معراج پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و اله نقل می نماییم .البته اصل روایت بسیار
بلند است و ما قسمتی Cاز آن را نقل کرده ایم.
رسول خدا صلّي هللا عليه وآله وسلّم فرمودند كه من در شب معراج در حال معراج به جماعت
ی
برخورد Cكردم كه در جلوی آنها سفرههائی از گوشتهای پاكيزه و ط ّيب و سفرههائی از گوشتهای
خبيث بود و آنها گوشتهای ط ّيب را رها كرده و از گوشتهای خبيث می خوردندC.
از جبرئيل سؤال كردم :اينها چه كسانی هستند؟
جبرائيل گفت :جماعتی از ا ّمت تو هستند كه غذای حالل را رها نموده و از غذای حرام می خورند.
رسول خدا فرمود :از آنجا عبور كردم به جماعتی برخورد كردم كه لبهای كلفتی مانند لبهای شتر
داشتند و گوشتهای بدنهای آنها را قيچی كرده و در دهان هايشان قرار Cمی دادند.
من گفتم :اينان چه دستهای هستند ،ای جبرئيل؟
جبرائيل گفت :افرادی كه پيوسته در صدد عيبجوئی از مردم برآمده و با زبان و اشاره به عيب
ظاهر و باطن مردم میپردازند.
رسول خدا فرمود :و از آنجا مرور Cكردم به گروهی كه صورت های آنان و سرهای آنان با سنگ
كوبيده میشد.
گفتم :ای جبرئيل! اين گروه چه كسانند؟
جبرائیل عرض کرد :افرادی كه نماز عشاء را ترك میكنند.
سپس گذشتيم از آنجا تا رسيديم به جماعتی كه آتش در دهان های آنها فرو Cمی رفت و از ُدبُرهای آنان
خارج میشد؛ پس گفتم :ای جبرئيل :اينان كيانند؟
گفت :اينان افرادی هستند كه اموال يتيمان را از روی ظلم و ستم می خورند ،اينان در حقيقت در شكم
های خود آتش می خورند و به زودی به آتش َسعير ،آتش گرفته و در آن سوخته خواهند شد.
از آنجا عبور كرده رسيديم به اقوامی كه از بزرگی شكم هرچه می خواستند از زمين برخيزند نمی
توانستند.
گفتم :ای جبرئيل! اينان چه دستهای هستند؟
جبرئيل گفت :اينها كسانی هستند كه ربا می خورند Cو نمیتوانند از جای خود برخيزند Cمگر مانند
برخاستن كسی كه شيطان زده شده و عقل خود را به كلّی از دست داده است؛ و اينها در راه و روش
بصآئر الدّرجات ،ص 75؛ بحار االنوار ،ج ، 11ص 126 2
132
آل فرعونند و هر صبحگاه و شبانگاه بر آتش عرضه می شوند ،و پيوسته درخواست می كنند كه ای
پروردگار ما! ساعت قيامت چه موقع می رسد و ديگر نمیدانند Cكه آن ساعت تلختر و دهشتناكتر
است.
و از آن مح ّل عبور كرديم به زنانی كه به پستانهای خود آويخته شده بودند.
پرسيدم :اي جبرئيل! اينان چه گروهی از زنانند؟
جبرئيل گفت :اينان زنانی هستند كه اموالی را كه از شوهرهايشان باقی مانده و متعلّق به فرزندان آ
ن
شوهران است به فرزندان غير آن شوهرها می دهند ،و در حقيقت ارثيّۀ يتيمهای آنها را صرف غير
آنها مینمايند 1C.
یکی از دانشمندان معاصر Cشیعی از آیۀ 7سورۀ روم Cبرداشت جالبی را دارد .این آیه چنین است:
ون – انسان ها فقط ظاهری از زندگی در دنیاُون َظاه ًِرا م َِّن ْال َح َيا ِة ال ُّد ْن َيا َو ُه ْم َع ِن اآْل خ َِر ِة ُه ْم َغافِلُ َ
َيعْ لَم َ
را متوجه می شوند و آنها از آخرت غافلند .ایشان می فرماید C:هر دو حالت دنیا و اخرت در نزد ما
است .ولی ما فقط متوجه ظاهر آن هستیم و از باطن دنیا که همان آخرت است غافل هستیم .در
بعضی آیات دیگر ،خداوند Cانسان را تهدید می کند که در آخرتی که خواهد آمد چنین و چنان می
کنیم .ولی در این آیه ،سخن از حال است .بنابراین ،آخرت هم در همین دنیا هم اکنون هست ولی ما
از آن غافلیم.
دانشمندی دیگر چنین می گوید:
ما گمان می کنیم که مثال جناب سلمان و کافری Cکه در دنیا هستند ،هر دو در یک عالم
قرار دارند و حال اینکه عالَم سلمان با عالَم کافر متفاوت است کما اینکه دو مؤمن که در
درجات ایمان متفاوتند در دو عالم متفاوت در حال سیر کردن با امام هستند و مدار سیر و
رزق آنان نیز متفاوت است.
دار طبیعت َم َ
دخل ورود Cبه دو عالم بهشت و نار ،نور و ظلمت ،والیت اهل بیت بنابراین ِ
و ائمۀ جور و دار حیوان (به معنای زنده و متغیّر) و دار موت است .اگر کسی وارد
وادی والیت امام شد و به محبت امام رسید نسبت به محیط والیت ائمۀ جور بغض پیدا
می کند و نمی تواند وارد آن شود.
حضرت پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه در حدیث فوق فرمودند اگر کسی به
محبت ائمه از اهل بیت من برسد به تمامی خیرات دنیا و آخرت رسیده است بنابراین
تردید نکنید چنین کسی که در وادی محبت قرار دارد و با امامش همراه است ،حتما در
بهشت است .البته روشن است که ما بهشتی باالتر از امام نداریم و بهشت شعایی از
وجود امام می باشد پس اگر کسی با امام باشد در بهشت است .تمام مقامات بهشت مقامات
وجودی Cامام است و به اندازه ای که انسان در درجات والیت امام سیر می کند در
درجات توحید و بهشت طی مسیر می کند و بیرون از محیط والیت امام هیچ خبری
نیست .پس اینگونه نیست که ما یک بهشت داشته باشیم و یک امام و این تصور Cاز اوهام
است.
133
تفاوت اهل دنیا و آخرت در این است که اهل آخرت نیازها Cو فقرهای خود را می شناسند
و آن را به خدای متعال ارجاع می دهند و از دست او می گیرند و او را حمد می کنند اما
اهل دنیا چنین نیستند بلکه از اسباب می گیرند .اهل آخرت هنگامی که گرسنه می شوند
این گرسنگی Cرا عالمت عجز باهلل می دانند و از طریق Cاین عجز متوجه خداوند متعال
می شوند و از او طلب می کنند .و هنگامی هم که خداوند آن ها را اداره کرد خدا را حمد
می کنند .پس محبین بین اظهار عجز و حمد حرکت می کنند .اگر کسی وارد وادی توحید
و والیت هللا شد ،دائما نسبت به خدای متعال اظهار عجز می کند و همیشه او را حمد می
کند و به او احساس فقر دارد که اگر کسی در دنیا اینگونه زندگی Cکند وسط بهشت است.
کسی که در دنیا و عالم طبیعت به حضرت حق می رسد در بهشت است اما اگر کسی در
دنیا و عالم طبیعت در محیط والیت ائمه جور زندگی Cکرد اهل دنیا می شود و در نتیجه
خودش را فقیر و ذلیل اسباب می بیند و نیازهایش Cرا هم از دست اسباب می گیرد .چنین
کسی خود را فقیر غیر خدای متعال می بیند و غیر خدا را حمد می کند .تفاوت محیط
والیت معصوم و غیر معصوم این است کسی که در محیط والیت معصوم Cقرار گرفت
1
موحّ د می شود و در عین حالی که در عالم طبیعت است وارد وادی والیت می شود.
اين فقط خانمها نيستند كه درد را تحمل مى كنند تا چيزى 4را كه مى خواهند بدست آورند .تمام كسانى كه
ورزش تكرارى4
ِ رنج تحصيل كردن را به خود مى دهند تا اينكه روزى دانشمند 4شوند و يا رنج هر روز4
را به خود مى قبوالنند تا اينكه الغر شوند و يا از اين هم باالتر ،تحت سرپرستى مربى خود ،تمام
حرفهاى 4او را گوش مى دهند و به تمام دستورات 4او عمل مى كنند تا اينكه در ورزش 4مورد عالقۀ خود
به مراحل بااليى برسند ؛ نمونه هاى فراوانى از اين عملكرد انسانى یافت می شود .ورزشكاران
المپيک كه بايد با بهترين هاى دنيا مبارزه نمايند ،مثال و نمونۀ بارز اين توجه اند .آنها ساعتها در روز
ورزش خاصى را انجام مى دهند تا شايد گوى سبقت را به ربايند و مدال طالى المپيک را بر گردن
خود ببينند .مسئله از اين هم باالترمى رود و شبيه همان داستان گاو مى گردد .در اطراف 4خود چند نفر
را مى شناسيد كه عكس هنرپيشه هاى محبوب خود را به ديوار زده اند و مرتب مجله هاى مخصوص
آنها را خريدارى مى كنند يا اينكه در اينترنت به دنبال اخبار آنها مى گردند؟ آيا آنها به همين مقدار اكتفا
مى نمايند؟ جواب را در لباس هاى آنها و مدل آرايش صورت آنها به وضوح مى بينيد .هر چه اين
سخنرانی آیت هللا سید محمد مهدی میرباقری در هیأت میثاق Cبا شهداء در دانشگاه امام صادق علیه السالم تهران به تاریخ 1اسفند 94 1
134
عشق پيش مى رود ،اين انسانها حاضرند هرچه دارند 4و ندارند را بدهند تا بتوانند هرچه بيشتر 4شبيه
هنرپيشۀ مورد عالقه شان بشوند .در مورد دين نيز مسئله به همين شكل است .امام صادق عليه السالم
مى فرمايند كه دعا و مناجات عارفين بر سه اصل است :ترس و آرزو 4و حب .ترس از علم آمده است و
آرزو از يقين نشأت مى گيرد و حب از معرفت به خدا به دست مى آيد .نشانۀ ترس ،فرار است و نشانۀ
آرزو درخواست 4است و نشانۀ دوستى خداوند ، 4ايثار (از خود گذشتگى و برترى دادن) محبوب است
بر ديگران .پس اگر علم در قلب مستقر شد ،ترس از خدا مى يابد .و اگر معرفت و شناخت او بيشتر
شد ،باز هم از خدا مى ترسد 14.بنابراين ،عشق مى تواند انسان را به كارهائى وادارد 4كه در نظر
ديگران سخت و ناهنجار به نظر آيند در حالی که نزد او زیبا است و دلپذیر.
مودت چیست؟
ریشۀ مودت از (و د د) به معنی دوست داشتن می آید .ولی به نظر می رسد فرق کوچک آن با محبّت
در بخش عملی آن باشد .عسقالنی می گوید Cکه مراد از مودت ،ارتباطی Cاست که جلب محبت نماید
مثل دیدار و تبریک گفتن 2.بنابراین ،مودت همان محبت است به اضافۀ ارتباط داشتن و رفت و آمد.
زیارت ائمۀ اطهار Cعلیهم السالم هم به نظر می رسد تحت همین عنوان باشد.
نتیجۀ معرفت اهل بیت علیهم السالم محبت است و نتیجۀ محبت آنان اطاعت است ،اما میان محبت و
اطاعت رابطۀ متقابلی وجود دارد .هرچه محبت بیشتر باشد ،اطاعت قوى تر و هر اندازه اطاعت
قوى تر و گسترده تر باشد ،محبت افزایش مى یابد .در همۀ حاالت زندگى( Cسختى ها و آسایش ها)
باید به آنها متوسل Cشویم Cو آنان را هادی ،واسطه و شفیع خود نزد خدا قرار دهیم.
قرآن کریم ما را به مودت اهل بیت پیغمبر گرامی اسالم صلوات هللا و سالمه علیه دعوت کرده است.
بلکه پاداش و أجر زحمت های پیمبر صلی هللا علیه و آله را در اینکار قرار Cداده است .امام باقر علیه
السالم می فرمایند Cمنظور خداوند Cاز قربی در آیۀ کریمۀ :قُ ْل ال َأسْ َئ لُ ُك ْم َعلَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِي ْالقُرْ بى،
3
همان ائمه هستند.
موضوع Cلزوم حرکت و انجام کاری بیش از محبت قلبی در این روایت امام باقر علیه السالم واضح
تر دیده می شود که فرمودند C:در زمان جاهلیت ،طواف خانۀ خدا همین طور Cبود که انجام می دهید.
(ولی در اسالم) دستور Cداده شده که اول طواف Cخانۀ خدا را به جا آورند؛ سپس نزد ما آیند و والیت و
مو ّدت خود و اعالم آمادگی برای کمک کردن به ما را به نمایند .سپس این آیه را قرائت نمودندC:
َفاجْ َع ْل َأ ْفِئ َد ًة م َِن ال َّن ِ
اس َته ِْوي ِإلَي ِْه ْم – کاری نما که دل های مردم به سوی Cآنها عالقه پیدا کند.
4
از اینجا اهمیت زیارت قبور ائمۀ اطهار علیهم السالم بیشتر معلوم می شود .زیرا اظهار Cمودت احتیاج
امام عهداً فی ُع ُنق اولیائه و شیعته و
ِکل ٍبه حرکت و زیارت دارد .امام رضا علیه السالم فرمود :انَّ ل ِ
1بحار االنوار ج 65ص - 310فال الصادق ع نجوى العارفين على ثالثة أصول :الخوف والرجاء والحب .فالخوف فرع
العلم والرجاء فرع اليقين والحب فرع المعرفة .فدليل الخوف الهرب ،و دليل الرجاء الطلب و دليل الحب ايثار المحبوب على ما
سواه .فإذا تحقق العلم في الصدر خاف .فإذا كثر المرء في المعرفة خاف.
ال َّتوادُد ،فالمراد به :ال َّتواصل الجالب للمحبَّة ،كال َّتزاور وال َّتهادي - .فتح الباري البن حجر العسقالني ج ، 10ص 439 2
عَ نْ َأ ِبي جَ عْ َف ٍر عليه السالم ُ :ق ْل ال َأسْ َئ لُ ُك ْم عَ لَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْالم ََو َّد َة فِي ْالقُرْ بى َقالَُ :ه ُم اَأْلِئم َُّة عليهم السالم -كافی ،ج ، ١ص ٤١٣ 3
َطوفُونَ فِي َطوفُونَ حَ ْو َل ْال َكعْ َبةَِ ،ف َقالَ :ه َك َذا َكا ُنوا ي ُ
اس ي ُ
کافی ،ج ، 2ص ، 307ح - 13عَ نْ َأ ِبي جَ عْ َف ٍر عليه السالمَ ،قالََ :ن َظرَ ِإلَى ال َّن ِ
4
ً ْ َأ َ َ آْل َأ َ ُ َ ُ َ َ َ َّ َ اَل َ َ َ َ ْ ُ ُ ُ َأ ُأ َّ ْ
الجَ ا ِهلِ َّيةِِ ،إنمَا ِمرُوا نْ يَطوفوا ِبهَا ،ث َّم َينفِرُوا ِإل ْينا ،فيُعْ لِمُونا و َيت ُه ْCم َو م ََودت ُه ْم ،و َيعْ ِرضُوا عَ ل ْينا نصْ رَ ت ُه ْم ث َّم قرَ ه ِذ ِه ا َية :فاجْ عَ ْل فِئدَ ة مِنَ
اس َته ِْوي ِإلَي ِْه ْم
ال َّن ِ
135
انَّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن االداء زیارةٌ قبورهم - 1 .هر امامی را عهدی است بر گردن پیروان
و شیعیانشان ،وفای Cکامل به این عهد و ادا نمودن آن به وجه نیکو در گرو زیارت قبور آنان است.
یکی از اصحاب به امام صادق علیه السالم عرض کرد :فالنی می گفت که به شما گفته است :من
نوزده حج و عمره به جا آورده ام؛ بعدا شما فرموده اید که یک حج و یک عمره دیگر به جای آور تا به
اندازۀ یک مرتبه زیارت حضرت سیدالشهدا 4علیه السالم به تو اجر داده شود.
امام ششم علیه السالم فرمود :اکنون بگو .کدام یک نزد تو محبوبتر است بیست مرتبه به حج رفتن یا با
امام حسین علیه السالم محشور شدن؟ گفتم :با امام حسین علیه السالم محشور 4شدن محبوبتر است .امام
2
علیه السالم فرمود 4:پس به زیارت امام حسین علیه السالم برو.
رسول خدا صلي هللا عليه وآله می فرمایند :با محبت و عشق به ما اهل بيت روی آوريد Cزيرا کسی که
خدا را با چنين خصلتی مالقات کند داخل بهشت گردد و از شفاعت ما برخوردار Cشود ،قسم به خدايی
3
که جانم در دست او است جز با معرفت به حق ما ،هيچ کس از عمل خود بهر ه ای نخواهد برد.
ایثار چیست؟
ایثار یعنی از خود گذشتن و دیگران را بر خود مقدم داشتن .بهترین نمونۀ ایثار را پیغمبر گرامی اسالم
و اهل بیت ایشان علیه و علیهم السالم نشان داده اند .این ذوات مقدسۀ نورانی ، 4از باالترین طبقۀ خلقت،
یعنی عرش برین ،گذشتند و راضی 4شدند که خداوند 4متعال و حکیم ،آنها را در بین یک نسل قاتل و
جانی و ناسپاس قرار دهد تا اینکه افراد این نسل ،با آشنایی با آنها ،کم کم رشد یابند و با قبول والیت
آنها ،دارای صفاتی پسندیده گردند .صفاتی که ما آنها را اکنون ویژگی های انسانی می نامیم .اگر ما
به خواهیم 4کمترین سپاس خود را نسبت به این ایثار گری معصومین علیهم السالم نشان دهیم ،باید بر
آنها درود 4فرستیم 4.اللهم ص ّل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم .آمین یا رب العالمین.
مردم رفتار 4بعضی از عرفا را نمی توانند هضم نمایند .زیرا رفتار 4آنها با مسائلی که بقیۀ مردم با آنها
برخورد 4می نمایند ،چنان متفاوت است که گویا در این دنیا نیستند ،نه سخن آنها سخن مردم و نه رفتار4
آنها رفتار 4مردم است؛ از اینرو میگویند 4آنان دیوانهاند ،اما آنها دیوانه نیستند و چنان تیزبین و
متفکرند که هر موجودی 4را ،اثر صُنع خداوند و شأنی از شئون خالق میدانند .از همه دل بریده و فقط
به حق دل بسته اند .زبانشان ترجمان دل آنها است :ربّ هب لنا کمال االنقطاع الیک -پروردگارا!
کمال انقطاع به خود را به ما ببخش.
حال باید پرسید پس چرا مردم ،این عارفان را دیوانه پنداشته و علت این داوری 4چیست؟ در پاسخ باید
گفت :علت داوری ناآگاهانه و ناعادالنۀ مردم ،این است که فکر هر فرد ،در محدودۀ جامعه و حرکت
اجتماعی آن شخص است ،مثالً مردمی 4که روزانه با برد و باخت ،و در بازار آشفتۀ دنیا داد و ستد می
کنند و کاالی خود را به مزایده و یا مناقصه میگذارند و هر یک مقصدی را در پیش گرفته و در آن
جهت تالش میکند و اگر فرضاً 4با مانع شرعی ،یا عقلی روبرو شود ،نادیده گرفته و همچنان هدف را
تعقیب می کند؛ اگر هدف ،جمعآوری مال باشد ،حالل و حرام مطرح نبوده و خوشبختی را در جمع
مال میداند .و اگر هدف ،قدرت و ریاست باشد ،در همین راه قدم میگذارد ،هرچند در این بین ،حقِّ
مظلومی پایمال شود .اگر ببیند کسی ،در این خط نیست ،ایدهاش چیز دیگر و هدفش را در جای دیگر
1بحاراالنوار ،ج ،97ص 116
2تهذيب ، Cج 6ص 48
ِّ َ اّل ٌ َ ْ ْ َ َّ َ َ َّ ْ َ َ َّ َ
ت فإن ُه َمنْ لقي هللاَ َو ه َُو ُي ِحبُّنا دَخ َل الجَ نة ِبشفاعَ تِنا َو الذِي نفسِ ي ِب َي ِد ِه ال َينف ُع عَ ْبد ِبعَ َملِ ِه إ ِب َمعْ ِرف ِت ِه ِبحَ قنا - .امالي مفيد،ْ 3أل ِزمُوا م ََو َّد َتنا أهْ َل ْال َب ْي ِ
صفحه 43
136
میجوید ،اینها به راهی و او راه خود را پیش گرفته است .بیتأمل ،به جنون وی حکم میکند و از این
1
باالتر او را استهزا و مسخره می کند ،چرا که خود را عاقل و او را دیوانه میپندارد.
نتیجه آنکه:
همواره عالمان بردبار 4و پرهیزکاران نیکوکار؛ در چشم افراد 4عادی ،ساده لوح و غیر قاطع ،و با
مدیریت ضعیف محسوب میشوند 4.به همین دلیل میبینیم غالب پیامبران از سوی امتهای نادان به
جهل و جنون متهم شدند به خصوص این که آنها همرنگ جماعت نیستند و آن کس که همرنگ جماعت
نباشد ،از نظر جاهالن سند رسوایی خویش را امضاء کرده است و چنین کسی که نان به نرخ روز
2
نمیخورد ،عاقل نیست.
موضوع 4ديگرى كه جنبۀ باالترى از محبت را مى رساند ،از خود گذشتگى و اولويت دادن به محبوب
است .يك مادر چنان فرزند خود را دوست دارد كه حاضر است جان خود را از دست بدهد ولى
فرزندش 4سالم بماند .حتى مواردى 4ديده شده است كه انسانى خود را فداى سگ خود نموده ويا حتى از
آن هم باالتر فداى چيزى نموده است كه بدان عالقۀ شديدى داشته است .اين احساس را ايثار مى نامند
كه در روايت پيشين نيز امام صادق عليه السالم بدان اشاره اى داشتند .حب ما به اهل بيت عصمت
عليهم السالم هم بايد اينچنين باشد كه طبق دستور 4خداوند ،خواستۀ آنها را بر ارادۀ خود اولويت بدهيم.
خاصيت ديگرى كه ايثار دارد اين است كه شخص ايثارگر 4در موضوعى كه نسبت به آن ايثار مى نمايد
حل مى شود و به آن مى پيوندد .كسى كه براى وطن خويش مى جنگد ،در واقع براى خود نمى جنگد
بلكه احساس مى كند كه خودش و وطنش 4يك چيزهستند 4.كسى كه زندگى خود را صرف يك علم يا يک
حيوان مى نمايد ،ديگر خود را از آن گروه مى بيند .بنده يادم است كه در يک برنامۀ تلويزيونى 4نسبت
به كوسه ها ،يكى از كسانى كه كارش مطالعۀ كوسه ها بود و به آنها عشق مى ورزيد ، 4به عنوان
آرامش دادن به ما مى گفت كه كوسه ها در حالت معمولى انسان را نمى خورند ،ولى حاال اگر يكبار
هم چنين كارى را كردند مسئله اى نيست! در جاى ديگر وقتى مشغول مطالعه يادداشت هاى يک
جاسوس انگليسى در عراق بودم ،فكر كردم آخر اين چه عاملى است كه باعث مى شود يک فرد4
انگليسى زندگى و روش زندگى خود را رها نمايد ودر جامعه اى بدوی 4و به دور از آنچه بدان عادت
كرده (به خصوص مشروبات الکلی) به سر برد؟ مسلما ً با پول تنها نمى توان انسان ها را به اينكار
هاى خطرناك 4و فرسايش 4زا گماشت .پس از مدتى فكر 4كردن ،به اين نتيجه رسيدم 4كه آنها احساس مى
كنند كه جزوى 4از دولت عظماى انگليس هستند و اينكار آنها به عظمت آن كشور اضافه مى كند.
بنابراين ،هرچند انسان خود را در موضوعى بزرگ ذوب كند و نفس خود را براى آن ايثار نمايد ،
احساس يكپارچگى با آن موضوع 4نموده و همان عظمت را حس مى كند .پس چه بهتر ما نيز نفس خود
را به خداوند متعال ايثار نماييم تا جزوى 4از عظمت خلقت او باشيم .والیت ائمۀ اطهار علیهم السالم هم
یعنی همین .یعنی ذوب شدن و یکی شدن با خلقت جهان و جهانیان.
برگرفته از شرح خطبۀ متقین در نهج البالغه ،نوشتۀ مجتبی علوی ،ص 265 1
137
138
فصل هشتم :اطاعت مولوی و ارشادی
َأل ُأ َأ َأ َیا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنو ْا طِ يعُو ْا هّللا َ َو طِ يعُوْCا الرَّ سُو َل َو ْولِي ا ِ
مْر مِن ُك ْم
در آنچه که گذشت ،به این نتیجه رسیدیم Cکه خدای متعال به خاطر شناساندن گوهر پیامبر Cصلوات هللا
و سالمه علیه ،برنامۀ یک خلقت جدید را ریخت .در این خلقت ،یک دنیای Cموقتی که به مثابۀ یک
بازی و محل آزمایش است را طراحی نمود ولی دنیای واقعی و زندۀ ابدی در بهشت و جهنم است.
آنهائی که در این دنیا توانستند Cمقام اهل بیت اطهار علیهم السالم را نگهداری Cنمایند ،به بهشت می
روند و کسانی Cکه در این دنیا دشمنی نموده اند به آتش جهنم سرازیر می شوند.
همچنین از دی ِد دیگر ،خداوند Cدنیا را به دو نوع خلقت (فیزیکی) و أمر (برنامه ریزی) تقسیم کرده
است و تأکید دارد که هردو دنیا در اختیار لحظه به لحظۀ او است .اضافه بر این ،برای ادارۀ امور
دو دنیا فرشتگانی را آفرید که ادارۀ امور Cدنیا را در دست دارند .اهل بیت که اصل و علت خلقت
هستند بر مالئکه برتری Cدارند .نکتۀ آخری که کوتاه به آن پرداختیم ، Cمرحله ای بودن کارهای اداری
دنیا است .یعنی مثل سلسله مراتب ارتش و یا ادارات دولتی ،دستگاه خلقت و ادارۀ خداوند هم دارای
سلسله مراتب است.
در این فصل می خواهیم فقط روی یک نکته تأکید کنیم و آن لزوم اطاعت از اهل بیت علیهم السالم
است که اولواالمر هستند .یعنی از آنجا که تمام برنامه های اجرایی این دنیا زیر نظر آنها اداره می
شود ،الزم و واجب است که از آنها اطاعت نماییم.
امام على علیه السالم فرمودهاند :إنَّ فی سلطان هَّللا عصمة ألمرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملوّ مة و
المستکره بها ،و هللا! لتفعلنّ ْأو لینقلنّ هللا عنکم سلطان اإلسالم ثم الینقله إلیکم أبداً ح ّتى یأرز األمر إلى
غیرکم! - 1در پرتو حکومت الهى ،امور شما حفظ مى شود (همه چیز به نفع خود شما است).
بنابراین ،بدون آن که نفاق ورزید Cیا کراهت داشته باشید ،از او اطاعت کنید( .اطاعت خود را) رنگ
های دیگر ندهید و از آن ها دل نگران نباشید C.به خدا سوگند! یا باید از حاکم الهى ،خالصانه پیروى
کنید یا خداوند ،حتما ً حکومت اسالمى را از شما خواهد گرفت و هرگز ،آن را به سوى شما باز نمى
گرداند تا به غیر شما برسد! Cیعنی اگر از امام اطاعت نکنیم ،طعم شیرین حکومت اسالمی را
نخواهیم چشید.
سول َ َوُأ ْولِي اَأل ْم ِر مِن ُك ْم 2را نباید فراموشC والبته آیۀ مهم َیا َأ ُّي َها ا َّلذِينَ آ َم ُنو ْا َأطِ ي ُعو ْا هّللا َ َوَأطِ ي ُعو ْا َّ
الر ُ
کرد! طبق این آیه ،اطاعت از خداوند ،مقتضاى خالقیت و حاکمیت ذات او است ،ولى اطاعت از
پیامبر صلی هللا علیه و آله مولود فرمان پروردگار است و به تعبیر دیگر خداوند واجب االطاعۀ
بالذات است ،و پیامبر Cصلوات هللا و سالمه علیه واجب االطاعۀ بالغیر .و شاید تکرار (اطیعوا) در آیه
اشاره به همین موضوع یعنى تفاوت دو اطاعت دارد .آیۀ مذکور Cدر مرحلۀ سوم ، Cفرمان به اطاعت
از اولوا االمر مى دهد که سرپرستی جامعۀ اسالمى را در دست دارد و حافظ دین و دنیاى مردم
است .اگر دو روایت فوق را با هم ببینیم ،متوجه می شویم Cکه اگر به اطاعت امام زمان عجل هللا
تعالی فرجه الشریف نپردازیم ،اولواألمری Cایشان را از دست می دهیم.
139
در دعای فرج (عظم البالء) وقتی که می خواهیم به بهترین خلق خدا به خداوند ع ّزوجل متوسل Cشویم،
طاع َت ُه ْم َو َعرَّ ْف َتنا ِبذلِکَ آل م َُحمَّد ،اُولِى االَ ْم ِر الَّذینَ َف َر ْ
ض َت َعلَ ْینا َ می خوانیم :اَللّ ُه َّم َ
ص ِّل َعلى م َُحمَّد َو ِ
َم ْن ِزلَ َت ُه ْم - .خدایا پس درود Cفرست بر محمد و آل محمد .آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب
کردى و به همین دلیل ،مقام واالی آنها را به ما نشان دادی .بگذارید Cکمی بیشتر آن را بررسیC
نماییم:
ال ُم َح َّمد – وقتی Cمی خواهیم که بهترین خلق خدا را شفیع قرار دهیم ،طبیعیC اَللّ ُه َّم َ
صل ِّ َعلى ُم َح َّمد َو ِ
است که ابتدا به آنها درود فرستیم.
اُولِى االَ ْم ِر -سپس وظیفۀ بزرگ این ذوات مقدسه را بیان می کند که زمامداری کل خلقت است.
ا َّلذینَ َف َر ْ
ض َت َعلَ ْینا طا َع َت ُه ْم – و در رابطه با موقعیت فوق که زمامداری Cباشد ،بر ما است که از آنها
اطاعت کنیم و این دستوری Cاست از خداوند متعال در صورتی که ما توانایی فهم این لزوم اطاعت را
نداشته باشیم.
و َع َّر ْف َتنا ِبذلِکَ َم ْن ِزلَ َت ُه ْم – .نکتۀ مهم در این جمله است .خداوند با روشن کردن این موضوع Cکه ما
باید چشم بسته (ویا حتی باز) از ائمۀ اطهار علیهم السالم پیروی کنیم ،در واقع به شکلی دیگر مقام
عالی آنها را بر ما روشن کرده است .ولی آیا هنوز هم این را می فهمیم؟
راوی از امام باقر علیه السالم می پرسد :ائمۀ اطه44ار علیهم الس44الم چ44ه حقّی ب44ر م44ردم دارن44د؟ ام44ام در
پاسخ فرمودند :حقّه علیهم آن یستمعوا له و یطیعوه - 1حق ائم44ه ب44ر م44ردم 4این اس44ت ک44ه م44ردم ب44ه آنه44ا
گوش فرا دهند و از آنها اطاعت نمایند4.
یکی از شیعیان به همسرش می گوید که خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها برسد و از ایشان سCCؤال
کند که آیا او از شیعیان است یا نه؟ حضرت زهرا سالم هللا علیها چنین جواب دادند :به شCCوهرت بگCCو
اگر به آنچه که دستور Cداده ایم عمل می کنی ،و از آنچه که نهی کرده ایم فاصله می گCCیری ،پس تCCو
از شیعۀ ما هستی و اال نه .وقتی Cکه همسر این شCCخص جCCواب حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا را می
شنود ،از شدت ناراحتی Cبر خود ناله زد و گفت :ای وای جهنمی شدم زیCCرا هCCرکس کCCه از شCCیعۀ آنهCCا
نباشد ،جایش در جهنم است.
همسر این شخص خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها رسیده و همین مطالب را عرض می کند .ولی
حضرت زهرا سالم هللا علیها تصور Cاین آقا را تصCCحیح می کننCCد و می فرماینCCد C:مطلب اینطورهCCا هم
نیست! شیعۀ ما از بهترین کسانی Cهستند که در بهشت هستند .ولی (کسان دیگCCری هم در بهشCCت یCCافت
دشمن دشمن مCCا هسCCتند و مسCCلمانی کCCه بCCه قلب و
ِ می شوند) کسانی که محب و دوست دار ما هستند و
زبانش با ما است ولی در مسائل دیگر با ما مخالفت کرده ،شیعۀ ما نیست ولی او هم در بهشت است.
کافی ،ج ، 2ص 3242 1
140
(یعنی کسانی که شیعه به تعریف Cحضرت زهرا سالم هللا علیهCCا نیسCCتند ولی محب اهCCل بیت هسCCتند هم
به بهشت می روند ).البته بعد از اینکه پاک گردند Cچه به وسیلۀ بالهائی که سرشCCان می آیCCد و چCCه در
1
آتش طبقۀ باالی جهنم پاک می شوند Cتا اینکه ما آنها را نزد خود در بهشت می آوریم.
راوی می گوید که امام موسی بن جعفر علیه السالم به منزل او وارد شدند .آنسال سال سردی بود و
بخصوص آن روز C.چوب و هیزم پیدا نمی شد .امام فرمودند مقداری هیزم تهیه کن .من گفتم که هیزم
بار هیزم برای فروش دارد. گیر نمی آید .امام فرمودند از فالن مسیر Cبرو ، Cکسی را می بینی که دو ِ
همچنین من بار دیگر در فالن تاریخ اینجا می آیم .راوی می گوید آن فروشنده را در همان مسیری
که امام فرمودند پیدا کردم و ایشان در همان تاریخی که گفته بودند به شهرمان آمدند .در سفر دوم ،
امام از راوی می خواهد که حاجت خود را بخواهد .راوی می گوید من اعتراف کردم که زیدیC
مذهب بودم تا اینکه داستان هیزم پیش آمد .و تاریخ آمدن خود را ذکر کردید .لذا من فهمیدم که شما
امامی هستید که خداوند اطاعت از شما را واجب گردانیده .امام فرمودند :هر کس که بمیرد و امام
زمان خود را نشناسد ، Cبه وضع جاهلیت مرده است .و او نسبت به آنچه که در اسالم انجام داده
مؤاخذه می شود 2.توجه نمایید که راوی سخن از اطاعت می کند و امام از شناخت ائمه .یعنی ایندو
مترادف یکدیگرند C.اگر امام را به عنوان امام بشناسیم ، Cاطاعت از ایشان تحت هر شرایطی Cاگر
نگوییم واجب است ،حتما ً شرط عقل هست.
قاسم بن عبدالرحمن می گوید که من زیدی بودم .روزی که در بغداد بودم Cجمعیتی Cمی خواستند Cکسی
را ببینید و شلوغ شده بود .پرسیدم Cاو کیست؟ گفتند :ابن الرضا (امام جواد علیه السالم) .با خود گفتم:
باید او را ببینم .پس بر روی یک چهارپا Cرفتم و گفتم :خدا لعنت کند امامیه را که می گویند خداوند
اطاعت از این شخص را واجب کرده .پس امام به طرف من آمدند و آیۀ َأ َب َشراً ِم َّنا واحِداً َن َّت ِب ُع ُه ِإ َّنا ِإذاً
الل َو ُسع ٍُر 3را خواندند .پس در دلم گفتم که ساحر است (که توانست فکر مرا بخواند) .به خدا ض ٍلَفِي َ
قسم دوباره رو به من کرد و آیۀ َأ ُأ ْلق َِي ِّ
الذ ْك ُر َعلَ ْي ِه مِنْ َب ْينِنا َب ْل ه َُو َك َّذابٌ َأشِ ٌر 4را تالوت کردند .قاسم
بن عبدالرحمن می گوید من برگشتم و به امامت ایشان معتقد شدم 5.بازهم موضوع Cاطاعت با شناخت
امام مترادف Cمی شود.
141
خدمتکار امام (ع) تنور را روشن کرد( .آنگاه) امام علیه السالم رو به مرد خراسانى نموده ،فرمودC:
داخل تنور شو!
خراسانى با التماس گفت :ای فرزند Cرسول Cخدا! مرا با آتش مسوزان .از جُرم من در گذر ،خدا از تو
بگذرد.
امام علیه السالم فرمودند :تو را بخشیدمC.
در این هنگام هارون مکى وارد شد و در حالیکه کفش خود را در دست گرفته بود ،عرض کرد:
السالم علیک یا ابن رسول هَّللا .
امام علیه السالم فرمودند :کفشهایت را بیانداز ،و برو Cداخل تنور بنشین! هارون مکی هم بدون هیچ
حرفی ،کفش هایش را انداخت و در داخل تنور نشست.
در این هنگام امام علیه السالم با مرد خراسانی Cمشغول به سخن گفتن شدند و مانند کسی که در
خراسان بوده از جریانهاى آن منطقه خبر دادند .سپس فرمودند :خراسانى Cبرو ببین در تنور Cچه خبر
است.
خراسانی میگوید :به جانب تنور Cرفتم ،دیدم هارون مکی چهار زانو Cدر تنور نشسته است .بعد از
تنور خارج شد ،و به ما سالم کرد.
امام علیه السالم پرسیدند C:از اینها در خراسان چند نفر پیدا مى شود؟!
خراسانی گفت :به خدا قسم! یک نفر هم نیست.
امام علیه السالم فرمودند :به خدا یک نفر هم پیدا نمى شود ،ما زمانى Cکه پنج نفر یاور مانند این
1
(هارون مکی) نداشته باشیم Cقیام Cنخواهیم کرد ،ما خودمان موقعیت Cمناسب را بهتر میدانیم
عبدهللا بن ابی یعفور از شاگردان نیک امام می گوید که به امام صادق Cعلیه السالم عرض کردم که
اگر اناری را دو نیم کنیم و شما بفرمایید این (نصف) حرام است و این (نصف) حالل ،من شهادت
می دهم که نصفی را که فرمودید حالل ،آن را حالل می دانم و نصفی را که فرمودید Cحرام ،آن را
حرام می دانم .امام او را رحمت می فرستند 2C.این را می گویند معرفت و فهم صحیح .درست است
که دو نصف انار با هم فرقی Cنمی کنند ،ولی اگر امام به فرماید Cکه یک نصف حالل است و نصف
دیگر حرام ،حتما ً این حرف را از روی علم و یا مصلحت فرموده اند .اینجا است که دیگر جای عقل
ما در مقابل حرف مستقیم امام علیه السالم ،جایی ندارد و ما باید همان را معتقد شویم.
ِق ِإ ْذ َ ْأ
دَخ َل سَ ْه ُل بْنُ ت عِ ْندَ سَ ِّيدِيَ الصَّاد ِ ُون الرَّ ِّقيِّ َقا َل ُك ْن ُ
بحار األنوار ،ج ،47ص / 123مناقب آل أبي طالب ج ،4ص - 237 :عَ نْ َم م ٍ
1
ت اِإْلمَا َم ِة مَا الَّذِي َيمْ َنعُكَ َأنْ َي ُكونَ لَكَ حَ ٌّق َت ْق ُع ُد ُول هَّللا ِ لَ ُك ُم الرَّ ْأ َف ُة َو الرَّ حْ م َُة َو َأ ْن ُت ْم َأهْ ُل َب ْي ِسَن ْال ُخرَ اسَ انِيُّ َفسَ لَّ َم عَ لَ ْي ِه ُث َّم جَ لَسَ َف َقا َل لَ ُه يَا ا ْبنَ رَ س ِ
حَ ٍ
عَ ْن ُه َو َأ ْنتَ َت ِج ُد مِنْ شِ يعَ تِكَ ِماَئ َة َأ ْلفٍ َيضْ ِربُونَ َب ْينَ يَدَ ْيكَ ِبال َّسيْفِ َف َقا َل لَ ُه اجْ لِسْ يَا ُخرَ اسَ انِيُّ رَ عَ ى هَّللا ُ حَ َّقكَ ُث َّم َقا َل يَا حَ َنفِي َُّة اسْ ج ُِري ال َّت ُّنورَ َفسَ جَ رَ ْت ُه
ار َأق ِْلنِي َأ َقالَكَ ِّ
ُول هَّللا ِ اَل ُتعَ ذ ْبنِي ِبال َّن ِ
ور َف َقا َل ْال ُخرَ اسَ انِيُّ يَا سَ ِّيدِي يَا ا ْبنَ رَ س ِ ُ
حَ َّتى صَ ارَ َك ْالجَ مْ رَ ِة َو ا ْبيَضَّ ع ُْلوُ هُ ث َّم َقا َل يَا ُخرَ اسَ انِيٌّ ُق ْم َفاجْ لِسْ فِي ال َّت ُّن ِ
ِق ل ِق ال َّنعْ َل مِنْ َيدِكَ ْ َأ هَّللا
ُول ِ َف َقا َل لَ ُه الصَّاد ُ هَّللا ُ َقا َل َق ْد َأ َق ْل ُتكَ َف َب ْي َن َماَ Cنحْ نُ َك َذلِكَ ِإ ْذ ْق َب َل هَارُونٌ ال َم ِّكيُ َو َنعْ ل ُه فِي سَ بَّا َب ِت ِه َف َقا َل ال َّساَل ُم عَ لَ ْيكَ يَا ا ْبنَ رَ س ِ
ُ ْ َأ
ُ َأ ِّث ْال ُخرَ اسَ انِيَّ حَ د َ ور َو َأ ْق َب َل اِإْلمَا ُم يُحَ د ُ ُ َأ
ِيث ُخرَ اسَ انَ حَ تى َك ن ُه َشا ِه ٌد لهَا ث َّم َقا َل ق ْم يَا
ُ َ َّ َّ ور َقا َل َف ْل َقى ال َّنعْ َل مِنْ سَ بَّا َب ِت ِه ث َّم جَ لَسَ فِي ال َّت ُّن ِ َو اجْ لِسْ فِي ال َّت ُّن ِ
ت َو هَّللا ِ َو اَل مْت ِإلَ ْي ِه َفرَ َأ ْي ُت ُه ُم َترَ بِّعا ً َف َخرَ جَ ِإلَ ْي َنا َو سَ لَّ َم عَ لَ ْي َنا َف َقا َل لَ ُه اِإْلمَا ُم َك ْم َت ِج ُد ِب ُخرَ اسَ انَ م ِْث َل ه ََذا َفقُ ْل ُ
ور َقا َل َفقُ ُ ُ
ُخرَ اسَ انِيُّ َو ا ْنظرْ مَا فِي التن ِ
ُّ َّ
ْ ْ َ َأ َ َ َ ً
َان ن ِجد فِي ِه خمْ سَ ة مُعَ اضِ دِينَ لنا نحْ نُ عْ ل ُم ِبال َوقت َ ُ َ اَل َ َ اَل َّ َأ
َواحِداً َف َقا َل اَل َو ِ َو َواحِدا مَا ِإنا نخ ُر ُج فِي زم ٍ
ْ ً اَل هَّللا
ت َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو هَّللا ِ لَ ْو َفلَ ْقتَ ُرمَّا َن ًة ْن َأ ِبي َيعْ فُ ٍ
ورَ ،قا َل قُ ْل ُ رجال الكشي ،ص ، 249ر َ – 462عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
2
هَّللا
ك ُ. هَّللا
ك ُ َر ِح َم َ َأ
ت نَّ الَّذِي قُ ْلتَ َحاَل ٌل َحاَل ٌل َو نَّ الَّذِي قُ ْلتَ َح َرا ٌم َح َرا ٌمَ ،ف َقا َل َر ِح َم َ َأ ْنَ ،فقُ ْلتَ َه َذا َح َرا ٌم َو َه َذا َحاَل لٌ ،لَ َش ِه ْد ُ
ِبنِصْ َفي ِ
142
ابو ایوب انصاری را همه می شناسند .او یک صحابی است .ولی وقتی با یک نفر منافق و شکاک به
عملکرد امیرالمؤمنین علیه السالم در جنگ های ایشان برخورد می کند ،دارای موقفی واضح و
محکم است .راوی Cمی گوید که در خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم با عده ای خدمت ایشان رسیدیم Cو
پرسیدیم C:شما همراه پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله با مشرکین جنگیدی ولی حاال به جنگ مسلمانان
رفته ای؟ او گفت :پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم مرا به قتال (سه گروه) قاسطین و مارقین و
ناکثین امر نموده است .من با قاسطین جنگیدم و با مارقین جنگیدم و انشاءهللا در کنار رودخانه ای که
نمی دانم کجا است خواهم جنگید 1.برای او فرقی نمی کند که این جنگ در کجا و چرا اتفاق خواهد
افتاد .همین قدر که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله از وجود Cآن سخن رانده ،برایش کافی است که
حتما ً در آن جنگ و به نفع امیرالمؤمنین علیه السالم شرکت کند.
143
احکام مولوی :در اصطالح اصول فقه ،به آن دسته از دستورات االهی گفته می شود Cکه شارع مقدس
به عنوان موال به انگیزۀ بر انگیختن مکلّف بر فعل ،آن امر را صادر کرده است؛ مانند امر به نماز.
ویژگی های اصلی اوامر Cمولوی Cعبارت اند از:
.1اینها اوامری Cهستند که باید اطاعت شوند Cو هر گونه خالف در آن ،عقوبت دارد.
.2امتثال و انجام امر مولوی دارای ثواب است.
احکام ارشادی :احکام یا اوامر ارشادى به دستوراتی Cگفته مىشود که انجام آنها به مصلحت مأمو ٌCر
به است .در واقع ،یک نوع آگاهی دادن مکلّف به آثار و منافعی است که در انجام امر ارشادی وجودC
دارد؛ همچون اوامر پزشک نسبت به بیمار .ولی افراد می توانند Cآنها را انجام ندهند .در اینصورت
در واقع به خودشان ضرر زده اند و بس .بنابراین ،گذاشتن لفظ أمر بر اینگونه احکام چندان هم
صحیح نیست .زیرا دستوری در کار نیست و فقط یک نصیحت است.
فرق دیگر این حکم در رابطه با عقل انسانی Cاست .بعضی فقها ،آنچه را که حکم عقل است یک حکم
ارشادی و آنچه که فوق حکم عقل است یعنی عقل ما به آن راه ندارد را حکم مولوی خوانده اند .ولی
جالب اینجا است که اغلب فقها حکم اطاعت از اولواألمر در آیۀ شریفۀ َأطیعُوا هَّللا َ َو َأطیعُوا Cالرَّ سُول Cو
اولواالمر Cمنکم را حکم ارشادی تلقی کرده اند .ویا می بینیم که آیة هللا خوئی Cدر یک داستان گفتار
امام را یک أمر ارشادی در نظر گرفته اند:
عالن کلینی (دایی کلینی نویسندۀ کتاب کافی) از امام اجازۀ سفر به حج را خواست و امام این اجازه
را به او ندادند ولی او رفت و در راه کشته شد 1.نکتۀ جالب این قصه ،تعلیق آیة هللا خوئی است.
ایشان می نویسند C:غالبا اوامر شخصی ائمه از نوع ارشادی بوده است 2.منظور آیة هللا خوئی چه بوده
است؟ اگر به این روایت کوتاه مراجعه کنیم می بینیم که شخصی از امام برای کاری اجازه خواسته
است و امام به او اجازه ندادند .باید سؤال کرد که اصال چرا عالن اینکار را کرده است؟ اگر واقعا بر
سر دوراهی Cگیر کرده بوده که باید به جواب امام عمل می کرد .آیا عمل نکردن او به بیان امام به
معنای پشت کردن به یک مقام آگاه نیست؟ اینجا است که آیة هللا خوئی می فرمایند :نه .در مواردی Cکه
مسئله ،چندان مهم نیست و به اصطالح شخصی Cاست ؛ یعنی مشکل عقیده ای در آن راه ندارد؛ چنین
بیانات ائمه علیهم السالم حکم ارشادی Cدارند نه حکم مولوی .یعنی اگر کسی خالف حکم ارشادی Cامام
عمل کرد ،خودش چوبش را می خورد چنان که عالن کشته شد .ولی بار گناهی بر گردن او نخواهد
بود.
حال ،خوانندگان می توانند هرجور Cکه خودشان می خواهد قضاوت و انتخاب نمایند .ولی اطاعت از
اولواالمر Cیعنی اطاعت از کسانی Cکه از تمام قضایای پشت پردۀ جهان و زندگی آگاهی دارند و
هرگونه پشت کردن به آن أوامر ،زیان دارد .حال آن زیان می تواند فقط دنیوی باشد و ما آنها را
ارشادی بخوانیم Cو یا آخرتی باشد و آنها را مولوی Cبخوانیم .در هر دو صورت ،ما با مخالفت با
أوامر چنین شخصیت هایی ضرر Cکرده ایم .بله مقدار ضرر Cفرق Cمی کند .ولی اطاعت از اولواالمر
یک أمر واضحی است و هرچه این اطاعت بیشتر Cباشد ،ما هم آیندۀ بهتری را داریم و یار بهتری
برای امام خواهیم بود .برای اینکه این موضوع بهتر روشن شود و اهمیت اطاعت از امام بیشتر
روشن گردد ،به تعدادی موارد خالف و یا اطاعت محض می پردازیم.
144
امام علی علیه السالم فرمودند :در آن هنگام که فتنه و فساد همه جا را فرا گرفته و بدعتها در جامعه
پدید آمده ،شما از اهل بیت پیغمبرتان صلی هللا علیه وآله وسلّم پیروی کنید ،و اگر در خانه نشستند
شما هم در خانه های خود قرار Cگیرید و اگر قیام کردند و شما را به مبارزه دعوت کردند شما هم
ندای آنها را اجابت کنید و از آنها یاری نمائید .شما مواظبت کنید بر آنها سبقت نگیرید Cکه در
1
اینصورت بر زمین خواهید افتاد ...
2
شرْ َط ُة َ
الخمیس اطاعت محض نزد بعضی Cیاران امیرالمؤمنین علیه السالم به شکلی بود که باید باشدُ .
یک چنین گروهی Cبودند .این گروه از یاران همیشه مسلح امام علی علیه السالم بودند که با آمادگی
کامل در همه جا به امیرالمؤمنین علیه السالم در امور حکومتی یاری میرساندند .این گروه عالوه
بر حضور Cدر جنگ ،وظایف Cمهمی در زمان صلح همچون اجرای حدود الهی ،حفظ امنیت شهر
کوفه ،حفاظت از جان امام علی علیه السالم و جمعآوری Cنیرو برای دفاع را بر عهده داشتند .از
سرکردگان این گروه را می توان مقداد بن اسود ،عمار بن ياسر ،أبو سنان األنصاری ،أبو عمرو
األنصاری ،سهل بن حنيف ،عثمان بن حنيف األنصاری ،اصبغ بن نباته و قيس بن سعد بن عبادة نام
برد.
سليم بن قيس گويد :شنيدم على عليه السالم مى فرمود( C:و اين هنگامى بود) كه مردى نزد آن حضرت
آمده بود و به ایشان عرض كرد :كمتر چيزى كه بنده بسبب آن مؤمن شود چيست ؟ و كمتر چيزى كه
بنده بوسيلۀ آن كافر گردد چيست ؟ و كمتر چيزى كه بنده با آن گمراه می شود Cچيست ؟ حضرت به او
فرمودند :پرسيدى Cپس پاسخش را (دقت كن و) بفهم:
كمتر چيزى كه بنده بدان مؤمن است آن است كه خداى تبارك و تعالى خودش را به آن
بنده بشناساند Cپس (آن بنده ) به فرمانبردارى Cبراى خدا اقرار كند ،و (سپس ) پيغمبرش
صلی هللا علیه و آله را به او بشناساند Cپس به فرمانبردارى پیغمبر نيز اقرار كند ،و
(همچنين ) امام و حجت خود را در زمين ،و گواهش را بر خلق به او معرفى Cكند ،و
براى او هم به فرمانبردارى Cاعتراف كند( ،سليم گويد ):من عرض كردم :اى
اميرمؤمنان و اگر چه همه چيز را بجز آنچه بيان فرمودى Cنداند؟ فرمودند C:آرى در
صورتيكه هرگاه دستورى به او دهند اطاعت كند .و اگر نهيش كردند( Cآن کار را) نكند.
و كمتر چيزی كه بنده بسبب آن كافر گردد آن است كه كسى چيزى را كه خدا از آن
نهى كرده است پندارد كه (جایز است) و خدا به آن دستور داده (يعنى بدعتى در دين
گذارد) ،و اين معـنى را دين خود كند و به آن بماند ،و پندارد كه خدا به آن كاردستور
داده (و چنین او را) پرستش كند( ،در حاليكه) جز اين نيست كه شيطان را پرستش می
كند.
و كمتر چيزيكه بنده به واسطۀ آن گمراه می شود اين است كه حجت خداى تعالى و
گواهش بر بندگانش (يعنى امام علیه السالم) را نشناسد( .یعنی) آن كسی كـه خداى
عزوجل دستور Cبه فرمانبرداريش داده ،و واليتش را فرض (و واجب ) نموده ( ،سليم
گويد ):مـن عـرض كردم :اى اميرمؤمنان آنان (يعنى حجت و گواهان ) را برايم
توصيف Cكن ،فرمود :آنها كـسانى هستند كه خداى عزوجل آنها را قرين خود و
ُأ
ِين آ َم ُنو ْا َأطِ يعُو ْا هّللا َ َوَأطِ يعُوْCا الرَّ سُو َل َو ْولِي
پيغمبرش ساخته و فرموده است َ :یا َأ ُّي َها الَّذ َ
ترجمۀ فارسی این لغت را می توان پیشمرگان (فدائیان) جنگی دانست. 2
145
1
مْر مِن ُك ْم -اى آنانكه ايمان آورده ايد خدا و رسول و اولياء امر خود را فرمانبريدCَأل
ا ِ
عرض كردم : Cاى اميرمؤمنان خدا مرا به فدايت كند برايم واضح كن (و آشكارتر بيان
فرما) .امام علیه السالم فرمود C:رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه در آخرين خطبه
اش روزى كـه خداى عزوجل قبض روحش نمود ،فرمود C:من همانا دو چيز در ميان
شما می گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد مادامی كه به آن دو چنگ زنيد :كتاب
خدا ،و عترتم كـه اهل بيت (و خاندان ) منند .زيرا خداى لطيف و آگاه به من سفارش
كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من واردگردند ،مانند اين دو
(انگشت كه با هم برابرند) و انگـشت سـبابۀ دو دست خود را به هم چسباند و نمى گويم
مانند اين دو انگشت و انگشت سبابه و وسـطى را به هم چسباند( Cيعنى با هم برابرند Cو
اينطور نيست ) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد) پس به هر دوى اينها چنگ
2
زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد ،و برايندو Cجلو نيفتيد كه گمراه شويد.
بنابراین تعریف ،کسانی Cکه مطیع امام باشند را می توان شیعه خواند و کسانی که از امام اطاعت
نکنند هرچند از شاگردان بارز امام باشند ،آنها شیعۀ امام نیستند .خدا می داند که چقدر امام زمان
عجل هللا تعالی فرجه الشریف از کارهای ما و خالفکاری Cهای ما و عدم اطاعت ما و نقض عهد های
ما رنج می برد .ولی او امامی است رحیم ،و این خطاها را به روی ما نمی آورد و به وظایف خود
جهت هدایت – حفاظت – شفاعت ادامه می دهد .ایکاش ما هم به وظایف خود که شناخت – مودت –
اطاعت است ادامه دهیم.
به این روایت عجیب و تکان دهنده از امام محمد باقر علیه السالم توجه نمایید که فرمودند C:ذروة األمر
وسنامه ومفتاحه ،وباب االشياء ،ورضا Cالرحمان ،الطاعة لإلمام بعد معرفته ،أما لو أن رجالً قام ليله
وصام نهاره ،وتصدق بجميع ماله وحج جميع دهره ،ولم يعرف Cوالية ولي هللا فيواليه ويكون جميع
أعماله بداللته إليه ما كان له على هللا حق في ثوابه وال كان من أهل االيمان - 3 .اوج امر (برنامه و
کارهای خداوند) و پیک آن و كليد آن و درب هرچیز و رضای Cخداوند ،اطاعت از امام پس از
شناخت اوست .حتی اگر مردی تمام شب را به نماز گذراند و روزش Cرا روزه بگيرد و تمام مالش را
ولى خدا را نشناسد تا او را دوست در راه خدا خرج کند و تمام عمرش حج به جا آورد ولی واليت ّ
بدارد و تمام اعمالش در جهت او (امام) باشد ،چنین شخصی در ثوابش بر خدا حقى نخواهد داشت .و
از اهل ایمان محسوب نمی گردد.
امام صادق Cعلیه السالم می فرمایند C:گروهی فکر می کنند که من امام آنهایم .بخدا من امام آنها نیستم.
خدا لعنتشان کند .هرچه به آنها راز گفتیم ،آن را افشا نمودند .وقتی می گویم چنان ،می گویند
4
منظورش چنین بوده است( .بدانید) من امام کسی هستم که مرا اطاعت کند.
امام صادق علیه السالم روایت کرده که فرمودند C:من کسی را نیافتم Cکه به حرفم عمل کند و مرا
اطاعت نماید و در ردیف اصحاب پدرانم باشد غیر از دو نفر :عبدهللا بن أبی یعفور و حُمران بن
أع َین .5این دو شیعه های خالص و مؤمن ما هستند .نام آنها در نزد ما در کتاب اصحاب یمین که
146
خداوند Cبه حضرت محمد صلی هللا علیه و آله داده ،آمده است 1.راستی چرا چنین است که از بین
چهار هزار شاگرد فقط دو نفر به این مقام برسند؟
منابع اسالمی موارد Cمتعددی Cاز رفتار Cمالک اشتر را ذکر کرده اند که در آنها ،رفتار Cمالک با
امیرالمؤمنین علیه السالم ،رفتار یک فرد است با فردی Cدیگر .نه رفتار Cیک شیعه با امام خود .این
رفتارها Cبا وجود اخالصی که مالک داشته است نشان می دهد که مفهوم امامت و والیت هنوز Cدر
جامعۀ آنروز پخته نشده بود .این امروز است که ما با داشتن زیارت عاشورا ، Cبه اهمیت دشمن
شناسی و لعن آنها در هر شرایطی آشنا هستیم .و با خواندن زیارت جامعۀ کبیره است که با مقام امام
و نحوۀ برخورد ما با آن مقامات عالیه ،آشنا شده و می دانیم که نباید از آنها جلو بزنیم Cو نظری از
خود را در قبال نظرات آنها ارائه دهیم .ولی عرب آنروز ، Cانسان هایی با قلب پاک ولی نه چندان
آگاه به مبادی آداب بوده اند .برای توضیح بیشتر Cبه دو نمونه از عملکرد نه چندان صحیح این یار
بزرگ امام در ایام نخست امامت امیرالمؤمنین علیه السالم می پردازیم.
زمانی که امیر المومنین علیه السالم پس از قتل عثمان به خالفت رسیدند Cو مردم با آن حضرت بیعت
کردند ،حضرت تمام حاکمان فاسد دورۀ عثمان را عزل کردند و افرادی را به جای آنها منصوب
نمودند .از آن جمله ،امام علیه السالم فرزندان عباس عموی خود یعنی عبدهللا بن عباس ،عبید هللا بن
عباس و قُ َثم بن عباس را به عنوان حاکمان بصره ،یمن و مکه منصوب Cکردند .مالک اشتر انتقاداتی
را مطرح کرد مبنی بر اینکه اینان شایستگی الزم را برای اینکار ندارند و گفت :على ما ذا قتلنا
الشيخ أمس؟ 2و امام علیه السالم هم پاسخ دادند که شما اگر بهتر از آنان را سراغ داری برای ما
بیاور.
مورد دیگری که مالک اشتر ضعف Cامام شناسی خود را نشان می دهد ،در نبرد جمل است .او که
فرماندهی Cجناح راست سپاه امام علیه السالم را برعهده داشت یک دستور Cکتبی از امیرالمؤمنین علیه
السالم دریافت Cمی کند که در آن نوشته بودند با فراریان کاری نداشته باشد .ولی او بدون آنکه نوشته
را بخواند ،آن را زیر زین اسب خود گذاشت و به جنگ و کشتن دشمنان پرداخت .مرحوم شوشتری
این کار مالک اشتر را توجیه کرده است ولی در روایت دیگری می بینیم که اینکار باعث شد خود
امیرالمؤمنین علیه السالم به کشتار مسلمین متهم شود .و امام سجاد علیه السالم نیز از این قضیه
3
ناراحت شده اند.
اولو األمر
در فصل های گذشته دیدیم که خداوند متعال دنیای آشکار (خلق) را چنان طراحی Cکرده که دارای
هدف است .لذا طبیعی است که این هدفداری ، Cبرنامه ریزی می خواهد .قرآن ،خود دنیای برنامه
2شرح نهج البالغة ابن أبي الحديد ،ج ، ٣ص -13یعنی پس چرا ما شیخ (عثمان) را کشتیم؟ یعنی Cما انقالب کردیم تا فاسدین را از صحنۀ
حکومت خارج کنیم ،آیا باز اینها را انتخاب کردی؟ البته همانطور که تاریخ نشان داد هر سۀ این افراد به امیرالمؤمنین علیه السالم خیانت
کردند و تشخیص مالک درست بوده است .ولی این دلیل نمی شود که ما بر روی خواست امام حرفی بزنیم .این نشانۀ عدم شناخت کافی یاران
بسیار نزدیک به امام از مقام والیت Cو امامت است.
3ابوحمزۀ ثمالی با لحنی شبیه اعتراض به امام زین العابدین علیه السالم می گوید که چگونه است که امیرالمؤمنین در جنگ جمل با سنت
اسالمی عمل نکرده است؟ امام زین العابدین از این سوء فهم ابوحمزه چنان ناراحت می شوند که به صورت رسمی می نشینند و بیان می کنند
که مشکل از عدم اطاعت کامل مالک اشتر بوده است و نه فتوا و یا عملکرد امام همام - .کافی ،ج ، 5ص 32
147
ریزی را (أمر) نامیده است .حال با واژه ای جدید برخورد می کنیم که نشان دهندۀ کسانی است که
این دنیا را کنترل می کنند .آنها صاحبان این دنیا هستند و رئیس کل برنامه ریزی در آن :اولو األمر.
اوُ لوااْل َ ْمر Cبه معنای صاحبان امر ،کسانی هستند که کنترل و سرپرستی Cکل دنیا را در اختیار Cدارند C؛
ذین آ َم ُنوا اَطیعُوا لذا اطاعت از آنان واجب است .خداوند در آیۀ ۵۹سورۀ نساء می فرماید :یا اَ ُّی َها الَّ َ
نازعْ ُت ْم فی َشیْ ٍء َف ُر ُّدوهُ ِالَی هَّللا ِ َو الرَّ س ِ
ُول اِنْ ُک ْن ُت ْم هَّللا َ َو اَطیعُوا الرَّ سُو َل َو اُولِی ااْل َم ِْر ِم ْنکُ ْم َفاِنْ َت َ
ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِم اآْل خ ِِر ذلِکَ َخ ْی ٌر َو اَحْ َسنُ َتاْویالً -اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا ُت ْو ِم ُن َ
را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و اولی االمر خود را .و هر گاه در امرى اختالف و نزاع داشتید ،آن
را به خداو پیامبر باز گردانید( Cو از آنها داورى Cبه طلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز Cایمان دارید.
این (کار براى شما) بهتر ،و عاقبت و پایانش نیکوتر است.
مفسران و علماى شيعه و پيروان مكتب اهل بيت عليهم السالم همگى اتفاق نظر دارند كه منظور Cاز
(اولى االمر) امامان معصوم هستند كه رهبران معنوى و مادى جامعۀ اسالمى در تمام شئون زندگى Cو
حيات اند ،و غير آنها را شامل نمى شود؛ چرا كه اطاعت بى قيد و شرطی كه در آيۀ شريفه آمده و هم
رديف اطاعت خدا و پيامبر صلى هللا عليه وآله شمرده شده است تنها دربارۀ معصومان متصور Cمى
شود ،و اما كسان ديگرى Cكه اطاعت آنها الزم است همواره محدود به حدود و مقيد به قيودى Cاست ،و
هرگز اطاعت مطلق در مورد آنها وجود ندارد .اگر اولو االمر معصوم Cنباشند و به فعلی حرام امر
کنند ،میان دو فرمان خداوند تعارض پیش میآید؛ زیرا از سویی Cواجب است از اولو االمر اطاعت
کنیم و فعل حرام را انجام دهیم و از سوی دیگر آن فعل حرام است و نباید آن را انجام دهیم .بنابراین
اولو االمر عصمت دارند.
امام باقرعلیه السالم فرمودند C:خداوند دربارۀ شب قدر میفرماید Cدر آن شب هر امری براساس
حکمت (الهی) تدبیر و جدا میگردد( .دخان .)۴/هر امر حکیم در شب قدر Cنازل میشود .آنچه
محکم است دو چیز نمی شود ،محکم فقط یک چیز است .هرکس به چیزی حکم کند که در آن اختالف
نباشد ،حکمش ،حکم خداوند ع ّزوج ّل است و هرکس به چیزی حکم کند که در آن اختالف است و
م ّدعی باشد که صحیح است ،به حکم طاغوت حکم کرده است .در شب قدر ،امور کل سال تا سال
دیگر ،به ولیّ امر نازل می شود ،به او دستور می دهند که در مورد خود چنین و چنان کن و در
مورد مردم چنان و چنین ،و برای ولیّ امر در غیر از این شب هم ،هر روز علم خدا که خاصّ و
مخزون و مکنون عجیب است ،مانند همان شب قدر ،بازگو Cمی شود .سپس این آیه را قرائت کردَ :و
هللا ِإنَّ هللاَ َع ِزی ٌز ت َکل ُ
ِمات ِ لَ ْو َأنَّ ما فِی اَأْلرْ ِ
ض مِنْ َش َج َر ٍة َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه َسب َْع ُة َأ ْبح ٍُر ما َنفِدَ ْ
َحکِی ٌم 1.
امام باقر Cعليه السالم فرمودند C:خدای متعال توبه و ایمان و عمل صالح را فقط با هدایتیافتن می
پذیرد .توبه از شرک به خدا است و ایمان ،توحید خدای متعال ؛ و عمل صالح ،انجام واجبات است .و
ولیامرند و آنها ما (ائمه معصومین) هستیم .مردم باید قرآن
هدایتیافتن بهوسیۀ کسانی Cاست که ّ
بحار األنوار ،ج ،۲۵ص /۷۹کافی ،ج ،۱ص - ۲۴۸عَ نْ َأ ِبی جَ عْ َف ٍر (علیه السالم) َقالََ ... :و ْالمُحْ کَ ُم َل ْیسَ ِب َش ْیَئ ی ِ
ْن ِإ َّنمَا ه َُو َشیْ ٌء َوا ِح ٌد َفمنْ 1
ت ِإ َّن ُه لَ َی ْن ِز ُل فِی لَ ْیلةَ َّ َّ َأ َأ اَل ْ َأ َّ هَّللا اَل
حَ کَ َم ِبمَا ل ْیسَ فِی ِه اخ ِت فٌ َف ُحکْ ُم ُه مِنْ ُحک ِْم ِ عَ ز َوجَ َّل َو َمنْ حَ کَ َم ِب مْ ٍر فِی ِه اخ ِت فٌ َفرَ ی ن ُه مُصِ یبٌ َف َق ْد حَ کَ َم ِب ُحک ِْم الطا ُغو ِ ْ َ
ُث ل َِولِیِّ اَأْلمْ ِر سِ َوی َذلِکَ ُأْل َأْل
اس ِبک ََذا َو َک َذا َو ِإ َّن ُه َل َیحْ د ُُور سَ َنة سَ َنة یُْؤ َم ُر فِیهَا فِی َأمْ ِر َن ْفسِ ِه ِبک ََذا َو َک َذا َو فِی َأمْ ِر ال َّن ِ
ْال َق ْد ِر ِإلَی َولِیِّ ا مْ ِر َت ْفسِ ی ُر ا م ِ
َ
ض مِنْ شجَ رَ ٍة َأْل َأ َ َأ َ ُ َأْل َ َّ ْ ْ
یب المَخزونُ مِث َل مَا َین ِز ُل فِی تِلکَ الل ْیلة مِنَ ا مْ ِر ث َّم قرَ َو ل ْو نَّ ما فِی ا رْ ِ ْ ُ ْ ْ ُک َّل ی َْو ٍم عِ ْل ُم هَّللا ِ عَ ز ذِک ُرهُ الخاصُّ َو ال َمکْنونُ العَ ِج ُC
ْ ُ ْ َ ْ ْ َّ
هللا عَ ِزی ٌز حَ کِی ٌم
َ نَّ هللا
ِ ِإ ُ
ِمات َأ ْقال ٌم َو ْال َبحْ ُر َی ُم ُّدهُ مِنْ َبعْ ِد ِه سَ ْبعَ ُة َأ ْبح ٍُر ما َنف ْ
ِدَت َکل
148
را همانگونه که نازل شده قرائت کنند و هنگامی نیاز به تفسیر آن داشتند ،به واسطۀ ما و بهسوی ما
1
هدایت گردند.
امام صادق Cعلیه السالم فرمود :همانا خداوند یکتا است و در یکتایی ،یگانه (بیشریک) و در کار
خویش یکتا است .جمعی را آفرید و ایشان را برای این کار (امامت و خالفت) سنجیده و مق ّدر کرد.
ای پسر ابییعفور! آن جمع ،ما هستیم و ماییم حجّ تهای خدا در میان بندگانش و خزانهداران علم او
2
ماییم که به این کار (امامت و خالفت) قیام کردهایم.
َ 1أنَّ ال َّت ْو َبهْ َو اِإْلیمَانَ َو ْالعَ َم َل الصَّالِحَ اَل َی ْقبَل ُ َهاِ Cإاَّل ِبااِل هْ تِدَ ا ِء َأمَّا ال َّت ْو َبهْ َفمِنَ ال ِّشرْ کِ ِباهَّلل ِ َو َأمَّا اِإْلیمَانُ َفه َُو ال َّت ْوحِی ُد هَّلِل ِ َو َأمَّا ْالعَ َم ُل الصَّالِ ُح َفه َُو َأدَا ُء
ُأ اِئض َو َأمَّا ااِل هْ تِدَ ا ُء َف ِبوُ اَل ْCه اَأْلمْ ر َو َنحْ نُ ( ُه ْم َفِإ َّنمَا عَ لَی ال َّن ِ َأ
اس نْ َی ْقرَ ءُوا ْالقُرْ آنَ َکمَا ْن ِز َل َفِإ َذا احْ َتاجُوا ِإلَی َت ْفسِ ِ
یر ِه َفااِل هْ تِدَ ا ُء ِب َنا َو ِإلَ ْی َنا - .بحار ِ ْال َفرَ ِ
األنوار ،ج ،۲۷ص /۱۹۷تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۹ص۲۵۴
ور َف َنحْ نُ حُجَ ُج هَّللا ِ فِی عِ بَا ِد ِه یَا ا ْبنَ َأ ِبی َیعْ فُور ِإنَ هَّللا َ َوا ِح ٌد ُم َت َوحِّ ٌد ِب ْال َوحْ دَ ا ِنیَّه ُم َت َفرِّ ٌد ِبَأمْ ِر ِه َف َخلَقَ َخ ْلقا ً َف َق َّدرَ ُه ْم ل َِذلِکَ اَأْلمْ ِر َف َنحْ نُ ُه ْم یَا ا ْبنَ َأ ِبی َیعْ فُ ٍ
2
149
فصل نهم :یک سری دیدگاه های والیتی
صالِحً ا ُث َّم اهْ َتدَى َوِإ ِّني لَ َغ َّفا ٌر لِّ َمن َت َ
اب َوآ َم َن َو َع ِم َل َ
چنانچه بارها در این کتاب ذکر شد ،مفهوم والیت بسیار وسیع است ؛ به وسعت مفهوم دین و به
وسعت مفهوم خلقت .خالصه کردن آن کاری است نه فقط دشوار Cبلکه نادرست .زیرا با خالصه
کردن ،مقدار زیادی Cاز جنبه های والیت را مجبوریم Cحذف نماییم .لذا است به شرح بعضی مفاهیم
مقدماتی و همچنین مفاهیمی که در ضمن والیت آمده است پرداختیم تا خواننده خود یک مفهوم جامعی
را از والیت به دست آورد .در این فصل ابتدا خالصه ای از آنچه ذکر شده را ارائه می دهیم و به
عنوان حسن ختام به بعضی مفاهیم وابسته به والیت می پردازیم تا شناخت ما از مفهوم والیت کامل
تر گردند.
شناخت مفهوم والیت از زمانی شروع Cمی شود که خداوند اراده نمود که نور مخفی و گوهر ناشناختۀ
رسول اکرم صلی هللا علیه و آله شناخته شود .برای اینکار خلقتی بزرگ را ایجاد نمود بسیار Cعظیم.
و در آن مخلوقی Cگذاشت که توانایی شناخت این گوهر را داشته باشد .حال در این راستا اسراریC
فراوان وجود دارد که فهم آن ها اجازه می خواهد و سعۀ صدر و یقینی محکم و قلبی مؤمن و آزمایش
شده و شب زنده داری های بسیار و فکری Cکه آسایش دیگران را می خواهد و ...
عالم را مجموعه ای از علتها و معلولها پر کرده اند ،که همچون صفی بسیار Cطوالنی هر کدام پشت
سر دیگری Cقرار دارند و در ابتدای همۀ این علتها ،خداوند متعال قرار Cدارد .صف کشیدن این علت و
معلولها قراردادی نیست .یعنی چنین نیست که خداوند یک بار این موجودات Cرا آفریده و بار دیگر
آنها را به صف کرده است و هر کدام می توانستند Cدر جایی دیگر واقع شوند ،و یا مثال موجودی Cکه
االن علت موجود دیگر است می شد به گونه ای به صف شود که معلول همان موجود شود .رابطۀ
هر موجودی با موقعیتی که در سلسله مراتب وجود خود دارد ،ذاتی و تغییرناپذیر است .قرار گرفتن
هر معلولی به دنبال علت و سبب خود ،تبعیت از نظامی است که خداوند Cدر این جهان قرار داده است
ابی هللا ان ُیجری االشیاء االباسباب 1خداوند نخواسته است که چیزی در این دنیا اتفاق بیفتد مگر آنکه
دارای علّتی باشد (و با این قوانین پیش رود) .هرکاری Cباید با ابزار و واسطه انجام شود خدا نیز
برای ابالغ فرامین خود یا از طریق Cوحی ،یا از ورای حجاب ،یا با ارسال رسوالنی Cچون جبرئیل
2
عمل می کند.
خداوند موجودات را در رده های مختلف خلق کرده است :جمادات ،نباتات ،حیوانات ،مالئکه ،
اصحاب عرش .نور پیامبر اکرم و اهل بیت علیه وعلیهم السالم در باالترین نقطۀ این طیف قرار
دارند و در پایین ترین آن جمادات هستند که نه توان حرکتی Cاز خود را دارند و نه توان فهم .هر طبقه
ای بر طبقۀ مادون خود والیت دارند .ولی انسان طبقۀ تعیین شده ای را ندارد .او در بهترین حالت و
با توان کافی برای انتخاب راه راست خلق شده است .ولی به زودی پس از تولد و به دلیل جهل و
نادانی ،در سراشیبی Cنزول مرتبتی قرار می گیرد و در حاالتی حتی از حیوانات نیز پست تر می
گردد.
ب َأ ْو يُرْ سِ َل رَ سُواًل َفيُوحِيَ بِِإ ْذ ِن ِه مَا َي َشاء ِإ َّن ُه عَ لِيٌّ حَ كِي ٌم – 51شوری
َومَا َكانَ ِل َب َش ٍر َأن ُي َكلِّ َم ُه هَّللا ُ ِإاَّل َوحْ يًا َأ ْو مِن َورَ اء حِجَ ا ٍ 2
150
ولی فرق اساسی انسان با بقیۀ مخلوقات در این است که توان انتخاب دارد .خودش توانی جهت باال
رفتن ندارد .او اصالً موتوری ندارد .ولی عشق به زیبایی دارد .عشقی که باعث می شود مشکالت
راه را و دردهای Cسنگالخ را و پستی و بلندی موجود Cدر راه را نبیند و جاذبۀ زیبایی آن نورهای
عرشی انسان را به باال و باالتر می کشاند .و اینجا است که می گوییم انسان موقعیت ثابتی ندارد .تا
وقتی که به والیت اهل بیت علیهم السالم چنگ زند ،زیبایی است و حرکت به سوی خدا .و تا این
والیت را ول کند ،سقوط است و تباهی.
گفتیم که محبت اهل بیت علیهم السالم هم در این دنیا زندگی را برای ما آسان می کند و هم جهت
درستی به طرف خداوند به ما می دهد .در بخش سوم این فصل می خوانیم که این محبت ،چگونه به
درد آخرت ما هم می خورد .ولی برای استفاده از این خاصیت ها ،الزم و ضروری Cاست که ما از
ائمۀ اطهار علیهم السالم پیروی کنیم .اطاعت هرچه بیشتر ،نجات ما از پلیدی ها و نورانی شدن بدن
ما بیشتر .و این چیزی است که ما در قیامت شدیداً بدان احتیاج داریم .اینجا است که ما هم می توانیم
خلیفۀ آنها شویم و از دیگران شفاعت نماییم.
دراین دنیا خداوند به انسانها نسبت به جهان والیت داده است .قرآن از این والیت مادی به تسخیر
تعبیر کرده است:
ت ِر ْز ًقا Cلَّ ُك ْم َو َس َّخ َر لَ ُك ُم نز َل م َِن ال َّس َماء َماء َفَأ ْخ َر َج ِب ِه م َِن َّ
الث َم َرا ِ ض َوَأ َ ت َواَألرْ َ هّللا ُ الَّذِي َخلَ َق ال َّس َم َاوا ِ
ار خداوندی Cکه آسمانها Cو زمین را خلق نمود و از 1
ي فِي ْال َبحْ ِر ِبَأم ِْر ِه َو َس َّخ َCر لَ ُك ُم اَأل ْن َه َ ْالفُ ْل َ
ك لِ َتجْ ِر َ
آسمان باران بارید و به وسیلۀ آن میوه ها را جهت تغذیۀ شما ایجاد کرد .و کشتی ها را به تسخیر Cشما
درآورد Cتا در دریاها Cبه دستور Cخداوند حرکت کنند .و رودخانه ها را به تسخیر Cشما درآورد.
این درجه بندی حتی در میان پیغمبران هم وجود داشته است:
يسى اب َْن َمرْ َي َم ت َوآ َت ْي َنا عِ َ دَر َجا ٍ
ض ُه ْم َض ِّم ْنهُم مَّن َكلَّ َم هّللا ُ َو َر َف َع َبعْ َ ك الرُّ ُس ُل َفض َّْل َنا َبعْ َ
ض ُه ْم َعلَى َبعْ ٍ ت ِْل َ
ات َولَـك ِِين مِن َبعْ ِدهِم مِّن َبعْ ِد َما َجاء ْت ُه ُم ْال َب ِّي َن ُ س َولَ ْو َشاء هّللا ُ َما ا ْق َت َت َل الَّذ َ
ُوح ْالقُ ُد ِ ْال َب ِّي َنا ِ َأ
ِن ت َو ي َّْد َناهُ ِبر ِ
اخ َتلَفُو ْا َف ِم ْن ُهم Cمَّنْ آ َم َن َو ِم ْنهُم مَّن َك َف َر َولَ ْو َشاء هّللا ُ َما ا ْق َت َتلُوْCا َولَـكِنَّ هّللا َ َي ْف َع ُل َما ي ُِري ُد -253بقره ْ
رسوالن را (مالحظه نمایید) که چگونه بعضی Cرا بر بعضی برتری Cدادیم ؛ یکی با خداوند تکلم نمود.
و بعضی را (بازهم) بیشتر برتری داریم( Cمثل) عیسی بن مریم که به او معجزاتی Cدادیم و او را به
روح القدس تأیید نمودیم( C.اینجا است که خداوند Cبرنامۀ خود را توضیح می دهد که با فهم انسانها
متفاوت است ).اگر خداوند Cمی خواست (که مثل انسان ها فکر کند) هیچ انسانی (نمی توانست) پس از
مشاهدۀ دالیل واضح (از پیامبران) با آنها به جنگد .ولکن گروه های مختلفی شدند .بعضی Cایمان
آوردند و بعضی کافر شدند( .بار دیگر تأکید می شود) اگر خداوند Cمی خواست ،هیچکس با دیگری
نمی جنگید ولی این خدا است که هرچه بخواهد انجام می دهد.
این دنیایی Cاست که خداوند Cخلق کرده و باید دنیایی Cناقص باشد تا انسان ها بتوانند Cمسیر خود را
انتخاب نمایند (بهانه داشته باشند که انتخاب غلط خود را به گردن نقص در دنیا بیندازند) .این مسیر
همان انتخاب بین عبادت و یا ناسپاسی است .انتخاب راه مستقیم و یا چشم پوشی بر فهم حقایق است.
ولی این مسیر سخت است .آنچه پیمودن این مسیر سخت را عملی می کند ،والیت اهل بیت
معصومین علیهم السالم است.
151
ثم اهتدی
والیت مرحلۀ تکاملی دینداری Cاست .یعنی پس از توبه کردن از کارهای خالف که ما به طور طبیعیC
و به دلیل وضعیت خلقتی خود آنها را دائما ً مرتکب می شویم ،به راه راست بر می گردیم C.سپس به
خدا و دین اسالم ایمان می آوریم .سپس کارهای نیکی که در دین به آنها دستور Cداده شده عمل می
کنیم .ولی در باالترین مرحله باید هدایت یابیم .یعنی والیت اهل بیت علیهم السالم را قبول کنیم و از
آنها اطاعت کامل نماییمC.
تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی1؛
َ امام صادق Cعلیه السالم در تفسیر آیۀ مبارکۀَ :و ِإ ِّنی لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ
فرمودند :این آیه تفسیری دارد که داللت دارد بر اینکه خدای متعال عمل هیچ بندهای را نمیپذیرد
مگر آنکه به عهد خدا وفا کند 2.در تفسیر آیۀ میثاق و همچنین آیۀ امانت اشاره ای به این عهد داشتیم.
ولی خوشبختانه امام صادق Cعلیه السالم در چندین روایت ،شرح بیشتری Cرا نسبت به آیۀ فوق داده اند
و فرمودند:
شما تا معرفت نیابید صالح نمی شوید Cو تا تصدیق Cنکنید معرفت نمییابید و تا چهار دری را نگیرید
که نخستین شان جز به آخرشان اصالح نمی گردد( Cیعنی هر چهار موضوعی Cکه در آیه ذکر شده اند
یعنی توبه ،ایمان آوردن ،عمل صالخ و هدایت به هم کامال مرتبط Cهستند) تصدیق نمی یابید.
همراهان سه در گمراه گشته و در بیراهۀ دوری افتادند ،خدای تبارک و تعالی جز عمل صالح را نمی
پذیرد و خدا جز وفا به شروط Cو پیمانها را نمیپذیرد( .لذا) هرکس بهشروط خدا وفا کند و آنچه را
در پیمان خود شرح داده به کمال رساند ،به آنچه نزد او است میرسد و وعدۀ خدا را کامل دریافت
میکند .خدای ع ّزوج ّل راههای هدایت را به بندگانش خبر داده و در آن راهها برایشان چراغ
تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل
َ برافراشته و دستور داده که چگونه راه به پیمایند Cو فرموده استَ :و ِإ ِّنی لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ
ِین ،پس هرکس پرهیزگار باشد و خدای ع ّزوج ّل را صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی و فرمودهِ :إ َّنما َی َت َق َّب ُل هللاُ م َِن ال ُم َّتق َ
نسبت به آنچه امر فرموده (پیروی کند) ،همانا خدای ع ّزوج ّل را با ایمان به آنچه محمّد صلی هللا علیه
و آله آورده ،مالقات کند .هیهات هیهات!! که مردمی از دست رفتند و مردند پیش از آنکه هدایت
شوند و گمانکردند Cکه ایمان دارند ،درصورتی که ندانسته مشرک شدند ،هرکس از در وارد خانه
3
شود هدایت یافته و هرکه راه دیگر پیش گیرد طریق هالکت سپرده است.
و در روایتی دیگر ،تأکید می شود که توبه ،ایمان ،عمل صالح و هدایت همه به هم ربط دارند .امام
علیه السالم چنین می فرمایند C:پسر جندب! دوستی و دشمنی خود را در راه (خشنودی) خدا قرار ده،
و به دستاویز Cاستوار چنگ بزن ،و به هدایت خداوند پناهنده شو تا کردارت پذیرفته شود .زیرا از
فرمایش خداوند در قرآن این گونه برمیآید که کسی را غیر از آن کس که ایمان آورد و کار نیک و
شایسته کند ،سپس در راه راست باشد ،نمیآمرزم .بنابراین جز ایمان چیز دیگری پذیرفته نمیشود،
و ایمان جز با عمل نیست ،و عمل جز با یقین نمیباشد ،و یقین جز با خشوع (ممکن) نیست ،و ریشه
و اصل همۀ اینها هدایت است؛ بدین خاطر هر کس که هدایت یابد کردارش نیز پذیرفته میشود ،و
82 1طه
َأ
یر َو مَا ا ْش َترَ َط فِی ِه عَ لَی َقا َل لِ َه ِذ ِه اآْل َیهْ َت ْفسِ ی ٌر َی ُد ُّل َذلِکَ ال َّت ْفسِ ی ُر عَ لَی نَّ هَّللا َ اَل َی ْق َب ُل َمنْ عَ ِم َل عَ َماًل ِإاَّل ِممَّنْ َلقِ َی ُه ِب ْال َو َفا ِء ِم ْن ُه ِب َذلِکَ ال َّت ْفسِ ِ
2
152
فرد پذیرفته و مقبول به عالم ملکوت عروج خواهد کرد؛ خدا ،هرکس را بخواهد ،به راه راست هدایت
1
میکند.
در روایات زیر ،ائمه علیهم السالم این هدایت را به والیت تفسیر نموده اند .یعنی تمام مراحل عبادت
و تقوی و دینداری Cالزم است تا ما بتوانیم Cبه مرحلۀ قبول والیت برسیم .امیرالمؤمنین علیه السالم
فرمودند :مراد از اهْ َتدَی یعنی به سوی والیت ما هدایت شوند 2.و امام سجاد علیه السالم فرمودند :ث َّمُ
اهْ َتدی؛ یعنی بهسوی Cما اهل بیت هدایت یافت 3.و امام باقر علیه السالم فرمودند :به والیت
امیرالمؤمنین علیه السالم (هدایت یافت) 4.و امام صادق علیه السالم به طور Cکلی فرمودندَ :و َمنْ َت َ
اب
صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدَی - 5هرکس از ظلم خود توبه کند ،و از کفر به ایمان مِنْ ُ
ظ ْل ٍم َو آ َم َن مِنْ ُک ْف ٍر َو َع ِم َل َ
آید و پس از آن عمل صالح انجام دهد ( ،آنگاه است که) به سوی والیت ما هدایت شود ؛ دراین هنگام
با دست به سینۀ خویش اشاره نمودندC.
امام باقر Cعلیه السالم پس از ذکر آیۀ فوق Cفرمودند C:به خدا قسم Cاگر کسی توبه کند و ایمان آورد و
عمل صالح انجام دهد ولی راه به والیت و محبّت ما نداشته باشد و فضل و مقام ما را نشناسد Cتوبه و
6
ایمان و عمل صالح او برایش سودی نخواهد داشت.
َ 1أحْ ِببْ فِی هَّللا ِ َو َأ ْبغِضْ فِی هَّللا ِ َو اسْ َتمْسِ کْ ِب ْالعُرْ َو ْه ْالوُ ْث َقی َو اعْ َتصِ ْم ِب ْالهُدَ ی ُی ْق َب ْل عَ مَلُکَ َفِإنَّ هَّللا َ َیقُو ُل َو ِإ ِّنی َلغَ َّفا ٌر ِل َمنْ تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل
وع َو ِماَل ُکهَا ُکلُّهَا ْالهُدَ ی َفم ِ
َن اهْ َتدَ ی ُی ْق َب ُل عَ مَلُ ُه َو ش ِ صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی فَاَل ُی ْق َب ُل ِإاَّل اِإْلیمَانُ َو اَل ِإیمَانَ ِإاَّل ِبعَ م ٍَل َو اَل عَ َم َل ِإاَّل ِب َیق ٍ
ِین َو اَل َیقِینَ ِإاَّل ِب ْال ُخ ُ
ت ُم َت َق َّباًل َو هللا ُ َی ْهدِی َمنْ یَشا ُء ِإلی صِ راطٍ مُسْ َتقِیم - .بحار األنوار ،ج ،۷۵ص۲۸۱ صَ عِدَ ِإلَی ْال َملَکُو ِ
2بحار األنوار ،ج ،۳۶ص۱۶۶
3بحار األنوار ،ج ،۲۴ص۱۴
4تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۹ص۲۵۲
5بحار األنوار ،ج ،۲۷ص۱۷۶
َ اَل َ َ َ ً َ َّ َأ َ َ َ ُ
َ 6قا َل هَّللا ُ َتعَ الَی فِی ِک َت ِاب ِه َو ِإ ِّنی ل فا ٌر ِل َمنْ تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل صالِحا ث َّم اهْ تدی قا َل َو ِ ل ْو ن ُه تابَ َو آمَنَ َو عَ ِم َل صَ الِحا َو ل ْم َی ْهت ِد ِإلی َو َی ِتناَ Cو
هَّللا ً َّ غََ
م ََو َّد ِت َنا َو َیعْ ِرفُ َفضْ لَ َنا مَا َأ ْغ َنی عَ ْن ُه َذ ِلکَ َشیْئا ً - .تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۹ص۲۵۲
153
ویژگیهای مادی ائمه علیهم السالم
مهمترین نکته ای که باید به آن توجه نماییم این است که ائمۀ اطهار Cعلیهم السالم اساسا ً با انسان های
دیگر فرق می کنند ،هرچند خداوند Cآن ها را در زمرۀ انسان ها خلق نموده است .اصالً این ترکیب
بین انسان های خاکی و انوار عرشی ،چنان کاری است غیر ممکن که خداوند Cخود را برای این
توانایی تمجید نموده است .در آیۀ 14سورۀ مؤمنون خداوند پس از ذکر مراحل نمو انسانهای عادی ،
اشاره به یک خلق دیگر دارد و با اضافه شدن این خلق اضافی Cکه انسان ها را از حیوان ها جدا می
کند ،خداوند از خود تعریف Cکرده و عبارت بهترین خالق را برای خود انتخاب می نمایدُ :ث َّم َخلَ ْق َنا
ك آخ َر َف َت َب َ
ار َC ِظا َم لَحْ مًا ُث َّم َأن َشْأ َناهُ َخ ْل ًقا َ
ال ُّن ْط َف َة َعلَ َق ًة َف َخلَ ْق َنا ْال َعلَ َق َة مُضْ َغ ًة َف َخلَ ْق َنا ْالمُضْ َغ َة عِ َظامًا َف َك َس ْو َناْ Cالع َ
ِين .درست است که همۀ انسان ها این روح را دارا می باشند ولی بازهم فرق اساسی هَّللا ُ َأحْ َسنُ ْال َخالِق َ
بین این انسان ها و ائمه علیهم السالم وجود دارد .برمی گردیم به اصل اختالف .ائمۀ اطهار علیهم
السالم اصال از جنس نور هستند .آنچه که ما به آن جنس جسم لطیف نام نهادیمC.
154
را نداشت .همچنین جنس ارواح شیعه را از جنس ما ساخت .و جنس بدن آن ها را از طینتی نهان
ولی پایین تر از طینت ما ساخت .و این ویژگی را فقط آنها داشتند مگر پیامبران .لذا ما و آنها انسان
1
شدیم و مردم دیگر خاشاک :برای آتش ساخته شدند و به سوی آتش روان.
علم امام
مرحوم کليني علم االهی امام معصوم Cرا در کتاب الحجه ،در ذيل 93باب و 348حديث آورده
است .اين احاديث ،مستقيم يا غيرمستقيم ،به علم امام ،حجيت ،عصمت و واجب الطاعه بودن امام
علیه السالم اشاره دارند .حجيت امام در قول و فعل ،رافع مشکالت و اختالفات است که همان نور
علم است .توفيق و تسديد االهی در عصمت ،نقش خاصی دارد که از طريق Cافاضۀ علم است و
عصمت بدون علم ممکن نيست و چون امام واجب الطاعه است ،پس الزم است ريشه و اساس علم
نزد او باشد .به همین دلیل است که امام هر وقت که اراده کند موضوعی را بداند ،خداوند از طریق
1عن أبي عبد هللا عليه السالم قال :سمعته يقول :إن هللا خلقنا من نور عظمته ،ثم صور خلقنا من طينة مخزونة مكنونة من تحت العرش ،فأسكن
ذلك النور فيه ،فكنا نحن خلقا وبشرا نورانيين لم يجعل الحد في مثل الذي خلقنا منه نصيبا ،وخلق أرواح شيعتنا Cمن طينتنا و أبدانهم من طينة
مخزونة مكنونة أسفل من ذلك الطينة ولم يجعل هللا الحد في مثل الذي خلقهم منه نصيبا إال لألنبياء ،ولذلك صرنا نحن وهم :الناس ،وصار سائر
الناس همج ،للنار وإلى النار .كافی ،ج ، 1ص 389
2کافی ،ج ، 1ص - 678جعل فيهم خمسة أرواح أيدهم بروح القدس ،فبه بعثوا أنبياء [فبه عرفوا األشياء.خ ل] و أيدهم بروح اإليمان فبه
خافوا هللا و أيدهم بروح القوة فبه قووا على طاعة هللا ،و أيدهم بروح الشهوة فبه اشتهوا طاعة هللا و كرهوا معصيته ،و جعل فيهم روح المدرج
الذي يذهب به الناس و يجيئون و جعل في المؤمنين أصحاب الميمنة روح اإليمان ،فبه خافوا هللا ،و جعل فيهم روح القوة فبه قووا على الطاعة
من هللا ،و جعل فيهم روح الشهوة فبه اشتهوا طاعة هللا ،و جعل فيهم روح المدرج الذي يذهب الناس به و يجيئون -همچنین دو روایت دیگر
در این زمینه را مالحظه نمایید :بحار االنوار ،ج ، 25ص 54و بصائر الدرجات ،ص 132
155
روح القدس به آنها نسبت به آن موضوع Cآگاهی می دهد :اذا اراد االمام ان يعلم شيئا اعلمه هللا ذالك ؛
1
هر گاه امام اراده كند كه چيزی را بداند ،خداوند Cاو را آگاه خواهد كرد.
امام صادق Cعلیه السالم اشاره به علم بسیار وسیع تری می نمایند که ائمه علیهم السالم دارا می باشند.
ایشان فرمودند :علم ،بیست و هفت حرف است .همه آنچه تا به امروز رسوالن الهی آورده اند ،تنها
دو حرف است و مردم بیش از این دو حرف نمی دانند .هر گاه قائم ـ عج هللا تعالی فرجه الشریف Cـ
قیام کند ،بیست و پنج حرف دیگر را به اضافۀ آن دو حرف ارائه و در میان مردم اشاعه و آموزش
2
می دهد.
ابوبصير Cمى گويد :به محضر امام صادق Cعلیه السالم رفتم Cو بين من و ایشان دربارۀ وسعت دامنۀ
علم امامان علیهم السالم چنين سخن به ميان آمد:
ابوبصير C:از شما سؤالى Cدارم ،اگر در اينجا كسى (بيگانه اى) نيست مطرح كنم .
امام صادق Cعلیه السالم پرده اى كه در آنجا بود باال زد و به پشت پرده سر كشيد( ،كسى نبود) آنگاه
فرمود C:هر چه خواهى بپرس .
ابوبصير C:قربانت گردم ؛ شيعيان روايت مى كنند كه پيامبر(ص ) هزار باب از علم را به على (ع)
آموخت ،كه از هر باب آن ،هزار باب علم ديگر به روى Cعلى (ع) گشوده شد (آيا راست است ؟).
امام صادق : Cآرى چنين است .
ابوبصير C:به خدا سوگند Cكه علم حقيقى و كامل همين است .
امام صادق( Cپس از اندكى تامل ) :آن ،علم است ولى علم كامل نيست ،همانا(جامعه) در نزد ما است
و مردم چه مى دانند كه (جامعه) چيست ؟
ابوبصير( C:جامعه) چيست ؟
امام صادق Cعلیه السالم :جامعه ،طومارى است به طول 70ذراع 3از ذراع رسول خدا (ص) كه آن
طومار با امالء پيامبر صلوات هللا و سالمه علیه و خط على علیه السالم نوشته شده است ،همۀ حالل
و حرام ها ،و همۀ مسائل موردنياز Cمردم ،حتى جريمۀ خراش رساندن به بدن كسى ،در آن ذكر شده
است .
ابوبصير C:آنگاه امام دست بر بدن من زد و فرمود :آيا به من اجازه مى دهى ؟
عرض كردم : Cمن در اختيار شما هستم ،هر چه خواهید Cانجام دهید.
امام صادق( Cع) با دست مبارك ، Cمرا نشگون گرفت ،و فرمود C:حتى جريمۀ اين نشگون در جامعه
ذكر شده است ،در اين حال آن بزرگوار (مانند چهرۀ نشگون گيرنده ) خشمگين به نظر مى رسيد.
عرض كردم : Cبه خدا علم كامل همين است .
امام صادق( Cع) :اين نيز علم است ،ولى باز هم كامل نيست و پس از لحظه ای سكوت فرمودC:
156
همانا ( ِجفر) در نزد ما است ،مردم چه مى دانند (جفر) چيست ؟
ابوبصير C:جفر ،چيست ؟
امام صادقِ : Cجفر مخزنى از چرم است كه علم پيامبران و اوصياء آنها ،و دانش دانشمندان گذشته بنى
اسرائيل در آن ثبت شده است .
ابوبصير C:علم كامل همين است .
امام صادق : Cاين نيز علم است ،ولى علم كامل نيست ،باز پس از ساعتى سكوت ،فرمود(:مصحفC
فاطمه) در نزد ما است ،مردم چه مى دانند كه مصحف فاطمه سالم هللا علیها چيست ؟
ابوبصير C:مصحف فاطمه (س) چيست؟
امام صادق Cعلیه السالم :ورقهاى نوشته شده اى است كه حجم آن سه برابر قرآن هائى است كه در
دست شما است ،ولى به خدا حتى يك حرف قرآن هم در آن نيست.
ابوبصير C:به خدا ،علم كامل ،همين است .
امام صادق : Cاين هم ،علم است ،ولى علم كامل نيست .و پس از لحظه ای سكوت فرمود :علم گذشته
و آينده تا روز قيامت در نزد ما است .
ابوبصير C:به خدا علم كامل همين است .
امام صادق : Cاين نيز علم است ،ولى علم كامل نيست .
ابوبصير C:فدايت شوم ،پس علم كامل چيست ؟
امام صادق: Cما يحدث باليل و النهار ،االمر بعد االمر ،و الشيى ء بعد الشيى ء الى يوم القيامة .علم
كامل آن است كه هر آنچه که در هر شب و روز ، Cموردی Cپس از مورد Cدگر ،تا روز قیامت اتفاق
1
افتد (از آن خبر داریم).
بنابراین ،ائمۀ اطهار علیهم السالم از همان مخزن علم نبوى ،و الهاماتى كه ساعت به ساعت از
جانب خدا بر قلب شان افاضه مى گردد ،آنها در پرتو آن ،بر همۀ مسائل دنیا آگاه مى شوند.
157
حق (حقیقت) آن چیزی است که اهل بیت عصمت علیهم السالم بدان رضایت داده اند .توجه نمایید که
امام علیه السالم موضوع حق را در ردۀ کارهای Cعقل قرار نداده است بلکه در رضایت Cآنها ذکر
کرده است.
باطل آن چیزی است که اهل بیت عصمت علیهم السالم از آن نفرت دارند .طبیعی است که حق و
باطل از یک جنس اند ولی در دو قطب متضاد .لذا است که بار دیگر می بینیم که باطل نیز از امور
احساسی است و نه تعقلی.
معروف آن چیزی است که امام بدان دستور Cداده است .یعنی تمام دستورات امام علیه السالم أمر به
معروف است.
منکر آن چیزی است که امام ما را از انجام آن نهی کرده است .یعنی تمام دستورات امام علیه السالم
مبنی بر نهی از منکر بوده است.
158
وقتی که حضرت موسی علیه السالم به دنیا آمدند و به زمین افتادند ،بر روی Cدو دست قرار گرفته ،
1
سر را به آسمان بلند کرد.
امیرالمؤمنین علیه السالم در ذکر مشخصات Cامام ،اوّ لین عالمت را عصمت دانسته و آن را اینچنین
تعریف کرده اند :امام از تمام گناهان -چه کوچک و چه کبیرۀ آن ها – مبرّ ی Cاست .و در فتاوی
پایش نمی لغزد و در جواب خطا نمی کند و ح ّتی سهو هم ندارد و فراموش Cنمی کند و به چیزی از
4
امور دنیا مشغول Cنمی شود.
نطفۀ پاک
دست رحمت االهی بر این قرار Cگرفته است که ائمۀ اطهار علیهم السالم رادر میان صلب های واال
مقام و زهدان های پاکیزه به گرداند ،چنانکه پروردگارما گفتهاستَ :و َت َقلُّ َبکَ ِفی السّا ِجدِی َن (219
شعراء) – انتقال تو از فردی به فردی دیگر در میان سجده گذاران بوده است .از امام باقر Cو امام
صادق علیهما السالم در تفسیر این آیه آمده است( :تقلّب یعنی جابه جایی) در صلب های پیامبران ،
نبی بعد از نبی ،تا اینکه از صلب پدرش خارج شد .همگی از زمان حضرت آدم علی نبینا و آله و
5
علیه السالم از طریق ازدواج رسمی و بدون زنا منتقل شده اند.
159
محدَّ ث هستند
ائمه (ع) َ
مح َّدث یعنی کسی که با او صحبت می شود .ائمه علیهم السالم همگی مح َّدث هستند .یعنی مالئکۀ
وحی با آنها صحبت می کنند و امام سخن آن ها را می شنود Cولی مالئکه را نمی بیند .یکی از شیعیان
به امام رضا علیه السالم کتبا ً تقاضای فرق Cبین رسول Cو نبی و مح ّدث را می نماید .امام علیه السالم
در پاسخ می نویسند :رسول کسی است که حضرت جبرئیل بر او نازل می شود .پیغمبر او را می
بیند و سخن او را می شنود .و (چنین) بر او وحی نازل می شود .ولی گاهی (مالئکه را) در خواب
می بیند .نبی (دو حالت دارد) یا صدای مالئکه را می شنود و او را نمی بیند ویا او را می بیند ولی
1
نمی شنود C.امام کسی است که می شنود ولی مالئکه را نمی بیند.
1کافی ،ج ، 1ص ، 429ح َ - 2أنَّ الرَّ سُولَ :الَّذِي َي ْن ِز ُل عَ لَ ْي ِه جَ ْبرَ ِئيلَُ ،فيَرَ اهُ َو َيسْ َم ُع كَاَل َمهَُ ،و َي ْن ِز ُل عَ لَ ْي ِه ْال َوحْ يُ َ ،و ُر َّبمَا رَ أى فِي َم َنا ِم ِه
َنحْ َو رُْؤ يَا ِإ ْبرَ اهِي َم عليه السالمَ .و ال َّن ِبيُ ُر َّبمَا سَ مِعَ ْالكَاَل َمَ ،و ُر َّبمَا رَ َأى ال َّش ْخصَ َو لَ ْم َيسْ َمعْ َ .و اِإْلمَا ُم ه َُو الَّذِي َيسْ َم ُع ْالكَاَل َمَ ،و اَل يَرَ ى ال َّش ْخصَ
2کافی ،ج ،1ص145
َّ َ
آل مُحَ َّم ٍد فإنَّ هللاَ عَ ز َو جَ َّل َ ْ ُ َ َأ ُ َ ْأ ْ َ
هللا عَ ز َو جَ َّل حَ اجَ ة فل َيبْدَ ِبالصَّالة عَ لي مُحَ َّم ٍد َو آلِ ِه ث َّم َيسْ ْل حَ اجَ ت ُه ث َّم يَخ ِت ْم ِبالصَّالة عَ لي مُحَ َّم ٍد َو ِ َّ ت لَ ُه إلَي ِ
َ 3منْ َكا َن ْ
آل مُحَ َّم ٍد ال ُتحْ جَ بُ عَ ْن ُه – كافی ،ج ،2ص 494 و
ُحَ َ ِ د
ٍ م
َّ م ي َ ل عَ َّالة
ص ال تِ َ
ن ا َ
ك ا َ
إذ َ
سَطو ْ
ال ي و ْن
ي ف َّ
ْأكرَ ُم مِنْ أنْ َ َ َ رَ ِ َ َدَعَ َ
َ الط ل ب ْ
ق ي
160
تاریک ؛ نفس (روح اداره کنندۀ بدن) ،خود روح ،و گناهان .اضافه بر این ،دنیا محلی است بی
نور که احتیاج به نور ائمه علیهم السالم دارد:
ض 114( ...طه) -ظلمت هايی كه بعضی فوق Cبعضی ديگر است .و ظل ُ ٌ
مات َبعْ ضُها َف ْو َCق َبعْ ٍ ُ
تنها وسيلۀ برطرف Cکنندۀ اين ظلمات و تاريكیCها ،صلوات و واليت خاندان رسول Cعلیه و
علیهم السالم است.
يك ظلمت در سرشت و طينت خود داريم؛ زيرا از آب مختلط از تلخ و شيرين آفريده شدهايم.
ماءان َع ْذبٌ فُ ٌ
رات َو مالِ ٌح اُجا ٌج -1دو آب با هم ممزوج شدند:آب گوارا و شيرين و ِ َفا َ ْم َت َز َج ْال
آب تلخ و شور و ناگوارC.
حال ،اگر بخواهيم سرشت و طينت خود را از آن (مالِ ٌح اُجاجٌ) که مایۀ کارهای پلید در ما است ،پاك
كنيم تا تلخی از سرشت ما زدوده شود ،بايد خود را به شجرۀ طيبّۀ رسالت و واليت پيوند بزنيم .در
طبیعت هم ،درختی Cرا كه ميوۀ خوب نمی دهد به درختی كه ميوۀ خوب میدهد پيوند میزنند تا
قهراً ميوهاش خوبشود؛ امّا به شرط اين كه خوب پيوند بخورد .ما همان درخت ميوۀ بدی هستيم كه
رات) ماغالب میشود و ميوۀ ما را (ع ْذبٌ فُ ٌ
اگر به حال خود بمانيم ،بخش (مالِ ٌح اُجاجٌ) ما بربخش َ
فاسد میكند .پس ،يك فايدهای كه از صلوات عايد ما میشود اين است كه بر اثر پيوند Cبا خاندان
واليت ،طينت و سرشت ما از آلودگی Cپاك میشود و ( َع ْذبٌ فُ ٌ
رات) می گردد.
فايدۀ ديگر صلوات و سالم بر معصومین علیهم السالم ( َط َ
هارة اِل َ ْنفُسِ نا) است؛ ما افكار زشت و
خواطر ناپسند بسياری Cداريم .ممكن است كسی بدعمل نباشد ،ولی در عين حال ،افكار زشت و
خواطر ناپسندی Cاز ذهنش خطور Cكند و به خود مشغولش سازد و همين خطور در ح ّد خود توليد
ظلمت در روح آدمی میكند .تشبيها ً فرمودهاند ،آدمی كه فكر گناه میكند ،اگرچه مرتكب گناه نشود،
مزين و ن ّقاشی شده آتش بيفروزد؛ اگر چه آن اتاق آتش نگيرد و مانند كسی است كه در يك اتاق ّ
نسوزد ،ولی همان دود كه از آتش برمی خيزد ،آن اتاق را تيره و نقش و نگار آن را فاسد می سازد.
فكر گناه در فضای Cدل نيز اين چنين اثر می گذارد و آن را تيره و تار می سازد و از خدا دور م
ی
گرداند؛ اگر چه انسان آن گناه را مرتكب نشود .اين جمله در روايات ما از حضرت مسيح علی نبینا و
هللا اَ َم َر ُك ْم اَنْ ال َت َز ُنوا َو اَ َنا آ ُم ُر ُكم اَنْ
آله و علیه السالم نقل شده كه به قوم Cخود فرمود :اِنَّ مُوسي َن ِبيَّ ِ
ت م َُزوَّ ٍCقكان َك َمنْ اَ ْو َقدَ فِي َب ْي ٍالزنا َ الزنا ً َفضْ الً مِنْ اَنْ َت َز ُنوا َفاِنَّ َمنْ َح َّد َ
ث َن ْف َس ُه ِب ِّ ال ُت َح ِّدثوُ ا اَ ْنفُ َس ُك ْم ِب ِّ
ْت – .پيامبر Cخدا ،حضرت موسی Cعلی نبینا و آله و علیه 2
زاويق ال ُّدخانُ َو اِنْ لَ ْم َيحْ َت ِر ِCق ْال َبي ُ
َ َفا َ ْف َس َCد ال َّت
السالم به شما امر كرده است كه زنا نكنيد و من به شما امر میكنم كه فكر زنا در دل نياوريد؛ زيرا
كسی كه فكر زنا میكند ،مانند كسی است كه در يك اتاق من ّقش آتش برافروزد Cو دود آن ن ّقاشیها را
فاسد كند ،اگر چه اتاق آتش نگيرد.
حال ،از آثار صلوات ،اگر به معنای واقعی Cو توأم با شرايطش باشد ،اين است كه اين ظلمت توليد
شده از افكار زشت و خواطر Cناپسند -که از جملۀ آنها دوست داشتن دشمنان اهل بیت علیهم السالم
نیز می باشد -را از فضای دل برطرف کنیم تا قلب خود را طهارت دهیم.
161
162
163
حوض کوثر
سورۀ کوثر Cدر قرآن شامل سه آیه استِ :إ َّنا َأعْ َط ْی َنا َ
ک ْالک َْو َث َر ﴿َ ﴾١ف َ
ص ِّل ل َِر ِّبکَ َوا ْن َح ْCر ﴿ِ ﴾٢إنَّ َشا ِنَئ کَ
ه َُو األ ْب َت ُر ﴿﴾٣
هنگامی که یکی از منافقین بنام عاص بن وائل پس از فوت عبدهللا آخرین پسر پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله ایشان را ابتر (قطع شده /بی فرزند) نامید ،این سوره برای آرامش دادن پیغمبر اکرم
صلی هللا علیه و آله نازل شد .مفاد آیه این است که ما به تو کوثر را دادیم که در لغت به معنای خیر
زیاد است .همچنین وانحر به معنای ذبح و قربانی Cکردن هم هست هرچند روایات اهل بیت علیهم
السالم از این لغت به معنای بلند کردن دست به شکل دعا (مثل هنگام قنوت) تأویل کرده اند .و آخرین
آیه دعایی است بر علیه گویندۀ آن یعنی عاص بن وائل که همینطور هم شد و او با اینکه ده فرزند
داشت ،نسل او قطع شد.
ولی اهمیت این سوره به تفسیر کلمۀ کوثر است .کوثر در روایات به نام حوض کوثر Cو رودخانه ای
در بهشت آمده است .ولی روایاتی داریم که می گوید کوثر حضرت زهرا سالم هللا علیها است .و
اینجا است که جای بررسی دارد و تأمّل .منظور از کوثر چیست وارتباط آن با والیت و چهارده
معصوم چگونه است؟
طبق حدیث ثقلین( ،انی تارک فیکم الثقلین کتاب هللا وعترتی Cما ان تمسکتم بهما لن تضلوا Cابداً :کتاب
هللا فیهالهدی والنور حبل ممدود من السماء الی االرض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد
اخبرنیانهما Cلن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا Cکیف تخلّفونی فیهما) 1پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله دو چیز گرانبها و هم ردیف را برای ما به امانت گذاشته است .یکی از این دو ،قرآن است
که نور هدایت بشری در آن قرار دارد .قرآن طنابی است که از آسمان به زمین آمده است و دومی
ریسمانی Cاست که از زمین به آسمان می رود .و آن عترت پیامبر صلی هللا علیه و آله است .طبق این
حدیث ،خداوند تأکید می نماید که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند Cتا روز رستاخیز Cکه همۀ مؤمنین
در کنار حوض کوثر بر آن حضرت وارد میشوند.
آیة هللا سید علی میالنی در مقاله ای تحت عنوان بين غدير و حوض كوثر می نویسدC:
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله در خطبۀ غدیر فرمود :فإ ّني فرط Cعلى الحوض وأنتم
واردون عليّ الحوض؛ من در رسيدن به حوض كوثر بر شما پيشى مى گيرم و شما در
آن جا ،بر من وارد مى شويد.
البته اعتقاد به حوض كوثر Cامرى ضرورى است؛ زيرا كه پنجاه نفر از اصحاب پيامبر
اكرم صلى هّللا عليه وآله حديث آن را نقل نموده اند حتى برخى از بزرگان منكر آن را
كافر شمرده اند.
آرى ،كوثر را به آن ها يادآورى Cكرد تا آنان سخنى را كه پيش از آن گفته بود به ياد
آورند .حضرت فرموده بود :أنا فرطكم Cعلى الحوض وليرفعنّ رجال منكم ،ت ّم ليختلجنَّ
دوني ،فأقول :يا ربّ أصحابي !Cفيقال :إ ّنك ال تدري Cما أحدثوا بعدك - .من پيش از شما
در كنار حوض كوثر خواهم بود و شما بر من وارد خواهيد شد؛ اما برخى از شما كنار
زده مى شويد Cو از من دور مى گرديد Cو من عرض خواهم كرد :پروردگارا! اينان
إرشاد القلوب ج 1ص 131 1
164
اصحاب من هستند! ليك ندا خواهد آمد :تو نمى دانى كه اين ها بعد از تو چه كارهايى
انجام دادند!
در روايتى Cديگر ادامه اين حديث چنين آمده كه حضرت فرمودند :فأقول C:سُحقا ً سُحقا ً
لمن غيّر بعدي - .و من خواهم گفت :از رحمت خدا به دور باد آن كه پس از من مرتد
شده و يا دينم را تغيير داد.
بنابراین ،و بر اساس تعدادی Cاز روایات که در جلد هشتم بحار االنوار صفحات 16تا 29آمده
است ،کوثر رودخانه ای است پر برکت و حوضی است در قیامت .در واقع حوض کوثر یک
میعادگاه قبل از ورود Cبه محشر Cو پل صراط است .کسانی که از این حوض ،آب می خورند ،به
راحتی از پل صراط می گذرند .و کسانی که دشمن اهل بیت علیهم السالم باشند اصالً اجازۀ ورود ویا
حتی نزدیک شدن به این حوض را ندارند .اطراف این حوض میلیونها Cمنزل (قرارگاه) برای شیعیان
وجود دارد.
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:هرکس که می خواهد از هول روز قیامت خالص شود Cولیّ
من را دوست داشته باشد و پیروی Cعلی بن ابیطالب که وصی Cمن و خلیفۀ بعد از من است را بنماید.
او صاحب حوض من است که دشمنان را دور Cو دوستان را آب می دهد .کسانی که از ایشان آب
نخورند دائما ً تشنه می مانند و کسانی که از دست ایشان سیراب شوند ،سختی نمی بینند و دیگر تشنه
1
نمی گردندC.
صلَّى هّٰللا ُ َعلَ ْي ِه َوآلِ ِه ِب َكْأسِ ِه َو ِب َي ِد ِه َر ّيا ً
ض َج ِّد ِه َ
در آخرین بخش دعای ندبه می خوانیمَ :واسْ قِنا مِنْ َح ْو ِ
ِين .در این دعا ما از خداوند می خواهیم که ما را از َر ِو ّيا ً َهنِيئا ً ساِئغا ً اَل َظ َمَأ َبعْ َدهَُ ،يا َأرْ َح َم الرَّ ا ِحم َ
حوض پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله سیراب نماید .به بخش های آن توجه نمایید:
ض َجدِّ ِه – این حوض اصالتا ً متعلق به پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله است .یعنی همان کوثری
َح ْو ِ
است که خداوند Cبه پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله هدیه داده است.
ِب َكْأسِ ِه – معلوم نیست که ضمیر موجود Cدر این کلمه به پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آله بر می گردد
یا به امیرالمؤمنین علیه السالم .بنظر می رسد که کاسه متعلق به پیغمبر Cاکرم (ص) باشد.
بِ َي ِد ِه – طبق روایات متعدده ای ،امیرالمؤمنین علیه السالم خلیفۀ پیغمبر Cبر حوض کوثر Cمی باشند.
ایشان تمام دشمنان را از حوض دور می کنند .البته کاسه های بسیار زیادی دور حوض است و
شیعیان و انسان های نیک می توانند خودشان از حوض ،آب بردارند ولی البته بس افتخار است که
از دست مبارک امیرالمؤمنین علیه السالم آب کوثر را بنوشند ،و این جایگاهی عالی برای این
شیعیان است.
َر ّيا ً َر ِو ّيا ً َهنِيئا ً ساِئغا ً اَل َظ َمَأ َب ْعدَ هُ – عباراتی بر گوارا بودن آن آب و تجربۀ نوشیدن از آن و مهمتر
اینکه دیگر پس از آن تشنگی نخواهند داشت.
این حادثۀ مهمّی است .به عبارتی می توان گفت که ویزای ورود Cبه بهشت را در اینجا می دهند .لذا
حتما ً این دعا را زیاد بخوانیم Cو از خدا بخواهیم که نه فقط از آب کوثر به ما عطا کند بلکه از دست
مبارک امیرالمؤمنین علیه السالم و در کاسۀ خاص پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله به نوشیم.
1بحار االنوار ،ج ، 8ص ، 19ر َ - 6قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ صَ :و َمنْ َأرَ ادَ َأنْ َي َت َخلَّصَ مِنْ ه َْو ِل ْالقِيَا َم ِة َف ْل َي َت َو َّل َولِيِّي َو ْل َي َّت ِبعْ َوصِ يِّي َو َخلِي َفتِي مِنْ
عَط َشانا ً َو لَ ْم َيرْ ِو َأبَداً َو َمنْ ُسقِيَ ِم ْن ُه َشرْ بَةً ب َفِإ َّن ُه صَ احِبُ حَ ْوضِ ي ي َُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَا َءهُ َيسْ قِي َأ ْولِيَا َءهُ َف َمنْ لَ ْم يُسْ قَ ِم ْن ُه لَ ْم ي ََز ْل ْ
َبعْ دِي عَ لِيَّ ْبنَ َأ ِبي َطالِ ٍ
َظ َمْأ َأبَداً
َل ْم َي ْشقَ َو لَ ْم ي ْ
165
امیرالمؤمنین نیز ما را تشویق نموده که برای لقای ایشان بر سر حوض کوثر با یکدیگر مسابقه
1
بدهیم.
ابو ایّوب انصاری گوید :از حضرت رسول Cصلی هللا علیه و آله در مورد حوض پرسیدند ،فرمود:
چون پرسیدید ،شما را خبر میدهم .بهدرستیCکه خدا آن حوض را به من اکرام کرده و مرا بر تمام
پیغمبران پیشین تفضیل داده و آن حوض به اندازۀ ما بین ایله و صنعاء است .در آن جامها برای آب
خوردن به عدد ستارههای آسمان است ،در آن دو نهر بزرگ از آب روان میشود ،آب آن از شیر
سفیدتر است و از عسل شیرینتر است ،سنگریزۀ آن زم ّرد و یاقوت است ،زمین آن مشگِ به غایت
نیکواست .خواستۀ پروردگار Cمن این است که بدان نمی رسند مگر کسانی که دل ایشان پاک باشد و
ن ّیتهایشان درست .و خود را برای وص ّی پس از من تسلیم کرده باشند آن کسانی Cکه آنچه را که بر
ایشان (اهل بیت علیهم السالم) است به آسانی میدهند Cو آنچه را که برای ایشان است به دشواری نمی
گیرند ،روز قیامت وصیّ من کسی را که از شیعۀ او نیست از حوض دور میکند آنچنان که گله
بان ،شتری Cرا که جرب داشته باشد از بقیۀ شتران دور میکند .کسی که از آن حوض بنوشد ، Cهرگز
2
تشنه نشود.
امیرالمؤمنین علیه السالم به راوی فرمودند :من و شیعۀ من وارد گردیم بر حوض و سیراب می
شویم با رویهای سفید و نورانی و دشمنان ما تشنه بمانند با رویهای Cسیاه ظلمانی ؛ و سخن کوتاه ،
تو با کسی که او را دوست میداری محشور می شوی ،و برای تو است (کار) نیکی که اندوخته
3
ای.
امام باقر Cعلیهالسّالم در وصف زائرین حسینی می فرمایند که این زائران گوی سبقت را بر رسیدن
به حوض کوثر ربوده اند .خداوند ما را از زائرین سید الشهدا علیه السالم قرار دهد .آمین یا رب
العالمین .ایشان فرمودند:
شهداء علیه السّالم در قیامت بسته نمی شود تا برسد به حوض ،و أمیرالمؤمنین همانا راه بر زائر سیدال ّ
علیهالسّالم کنار حوض ایستادهاند و با او مصافحه می کنند و او را از آب سیراب مینمایند ـ در
حالی که هیچ کس پیش از (زائر حسینی) بر حوض وارد نگشته و سیراب نشدهاست ـ سپس به سوی
منزل خود در بهشت میرود و فرشتهای از جانب أمیرالمؤمنین علیه السّالم همراه او میباشد که به
(پل) صراط دستور Cمیدهد تا در مقابل این مؤمن برخورد Cنیکی داشته باشد و به آتش دستور Cمیدهد
که از سوز و حرارتش به این شخص نرسد تا اینکه از صراط Cبه همراه فرستادۀ أمیرالمؤمنین علیه
4
السّالم عبور نماید.
ض َف َمنْ َأرَ ادَ َنا َف ْل َيْأ ُخ ْذ ِب َق ْولِ َنا َو ْل َيعْ َم ْل ُول هَّللا ِ َو َمعِي عِ ْترَ ُت ُه عَ لَى ْالحَ ْو ِ بحار االنوار ،ج ، 8ص ، 19ر َ - 9قا َل َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمنِينَ عَ :أ َنا مَعَ رَ س ِ
1
ض َفِإ َّنا َن ُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَ ا َء َنا َو َنسْ قِي ِم ْن ُه ت نجيب [ َن ِجيباً] َو َل َنا َش َفاعَ ًة َو َأِلهْ ِل م ََو َّد ِت َنا َش َفاعَ ًة َف َت َنا َفسُوا فِي ِل َقاِئ َنا عَ لَى ْالحَ ْو ِ ِبع ِْل ِم َنا َفِإنَّ ِل ُك ِّل َأهْ ِل َب ْي ٍC
َظ َمْأ َبعْ دَ هَا َأبَداً – من با پیغمبر و عترت ایشان بر سر حوض (کوثر) Cهستیم .پس هرکس که ما را َأ ِحبَّا َء َنا َو َأ ْولِيَا َء َنا َو َمنْ َشربَ ِم ْن ُه َشرْ ب ًَة لَ ْم ي ْ
ِ
بخواهد به کارهای ما عمل کند زیرا برای هر اهل بیتی نجیبی هست .ما حق شفاعت داریم و این شفاعت برای دوستان ما است .پس با
یکدیگر برای مالقات ما بر سر حوض (کوثر) مسابقه دهید .زیرا ما دشمنان را از آن دور می کنیم و یاران و دوستانمان را آب می دهیم.
هرکس مقداری از آن را بنوشد ،تا ابد تشنه نخواهد شد.
ض َف َقالََ :أمَّا ِإ َذا سَ َأ ْل ُتمُو ِنی Cعَ ْن ُه َفُأ ْخ ِب ُر ُک ْم َأنَّ ْالحَ ْوضَ َأ ْکرَ َمنِی هَّللا ُ عَن ْالحَ ْو ِ اریِّ َ :أنَّ رَ سُو َل هَّللا ِ (صلی هللا علیه و آله) سُِئ َل ِ
َأْل
عَ نْ ِبی یُّوبَ ا ْنصَ ِ
َأ َأ 2
ُوزهَا َو مَعَ ـ ُه رَ سُول ُ ُه الَّذِی بَعَ َث ُه َأمِیر ُْالمُْؤ ِمنِینَ علیهالسّالم -.بحار األنوار ج 98ص 78 اَل یصِ ی َب ُه َمنْ لَ َفحَ هَا َشیءٌ ،حَ َّتى یج َ
1حق الیقین ،مجلسى ،ص 455
هَّللا َمنْ َکانَ قِرَ ا َء ُت ُه ِإ َّنا َأعْ َط ْیناکَ ْالک َْوثرَ فِی فرَ اِئضِ ِه َو ن َوافِلِ ِه سَ قاهُ ُ مِنَ الک َْوث ِر ی َْو َم القِیَامَة َو کانَ مُحَ ِّدث ُه عِ ندَ رَ س ِ
ْ َ َ ْ َ ْ هَّللا َ َ َ َ
2
ُول ِ (صلی هللا علیه و آله)
طوبَی .تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۸ص / ۴۰۶بحاراألنوار ،ج ،۸۹ص۳۳۸ فِی َأصْ ِل ُ
3
تفسیر فخر رازی ،ج ،32ص 124
4بحار االنوار ،ج ،43ص 88
5فرائد المسطين ،ج ، 2ص 68
167
ذکر شد که جسم لطیف می تواند این حاالت را داشته باشد و یقینا ً جنس خلقتی حضرت زهرا سالم هللا
علیها از نور است .پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله از ایشان نه فقط به عنوان پارۀ تن اسم برده است
،بلکه چه قسمتی از پارۀ تن؟ ایشان روح پیغمبر است که در بین دو پهلCوی CپیغمCCبر صCCلی هللا علیCه و
آله قرار Cدارد .یعنی از پاک ترین و نورانی ترین بخش پیغمبر اکرم! یعنی نو ٌر علی نور!
نکتۀ دیگری که در رابطCه بCا حضCرت زهCرا سCCالم هللا علیهCا می تCCوان یCافت ،مفهCCوم آب اسCت .آب
سرچشمۀ حیات است .آب مهریۀ حضرت زهرا سالم هللا علیها است 1.آب سمبل والیت است.
ْأ امام کاظم علیه السالم در تفسیر آیCCۀ کریمCCۀ :قُْ Cل َأ َرَأ ْي ُت ْم ِإنْ َأ ْ
صَ Cب َح َمCCاُؤ ُك ْم َغCْ Cورً ا َف َمن َي Cتِي ُكم ِب َمCCاء َّمع ٍ
ِين
67:30می فرمایند :اذا فقدتم امامكم فلم تروه فما تصنعون؟ -زمانیکه امام شما غایب شCود ،کیسCت
(غیر خدا) که برای شما امام تCازهای آورد؟ (امCام غCایب شCما را ظCCاهر کنCد تCا از علCCومش کCCه چCCون
چشمۀ صاف جاریست استفاده کنید 2).بنابراین ،آبی که خداوند در این آیۀ شریفه از آن نCCام می بCCرد ،
یقینا ً امام و علم او است.
علیّ بنابراهیم (رحمCCة هللا علیCCه) در تفسCCیر آیCCۀ مبارکCCۀ َو ِبْئ ٍر م َُع َّطلٍَ Cة َو َق ْ
صٍ Cر َم ِشCیدٍ؛ می گویCCدِ :بْئ ٍر
ُم َع َّطلَةٍ؛ چاهی است که آبی از آن برداشته نمیشود Cو منظور ،امامی است که غائب باشد و تCCا زمCCانی
که ظهور Cکند از دانش او استفاده نمی شود 3 .در این عبارت هم ارتبCCاط مسCCتقیم بین آب و والیت امCCام
آمده است.
در روایتی Cمی بینیم که موضوع Cشفاعت بCCا بCCرکت وآب و حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا در ارتبCCاطC
4
است .امام صادق Cعلیه السالم است فرمودندْ C:الک َْوثر ال َّش َف َ
اعهْ .منظور از َک ْوثر ،شفاعت است.
معیار شناخ ِ
ت عملکرد مردم
اآلن برای فهم این ترکیب (حضرت زهرا سالم هللا علیها ،آب ،حوض کوثر ،و شفاعت) مطالبی را
عرض می نماییم .البته این بیان ،یک استحسان است .به عبارت امروزی Cها ،فلسفۀ این ترکیب
است .چیزی است برای فهم راحت تر و ااّل یک نظریۀ انسانی است که ممکن است خطای زیادی
داشته باشد.
معیار بررسی Cکارهای انسان ها
ِ برای بررسی هر چیزی ،یک معیار الزم است .و در روز قیامت ،
را خداوند چنین بیان نموده است :و َْال َو ْزنُ َي ْومَِئ ٍذ ْال َح ُّق ( 8اعراف) .میزان و معیار در روز قیامت حق
است .وزن همان چیزی است که ما معیار می گوییم C.درست است که در زبان فارسی Cما از این لفظ
فقط برای توزین استفاده می کنیم ولی در واقع وزن ،معیاری Cاست برای محاسبۀ خیلی چیزها و از
آن جمله ،سنگینی اشیاء .حق هم یعنی حقیقت .البته همه می دانیم که حقیقت در شخص امیرالمؤمنین
حق است و حق علیه السالم خالصه می شودَ :علِيٌّ َم َع ْال َح ِّق َو ْال َح ُّق َم َع َعلِيٍّ َي ُدو ُCر َحي ُْث َما َ
دَار .علی با ّ
با علی .هر کجا علی باشد ،حق هم آن جاست .و از جملۀ این معیارها ،بخصوص در رابطه با
مجازات کردن مردم ،حضرت زهرا سالم هللا علیها است.
1این مسئله بین سخنرانان مجالس حسینی معروف است ولی نویسنده ، Cمصدر آن را پیدا نکرده است .بله ،آنچه پیدا شد ،چهار رودخانۀ
بزرگ خاورمیانه ذکر شده اند که مهریۀ حضرت اند.
2کافی ،ج ،۱ص /۳۳۹بحاراألنوار ،ج ،۲۴ص۱۰۰
ُور ت ُّ
الظه ِ َاب فَاَل یُ ْقتَبَسُ ِم ْنهُ ْال ِع ْل ُم ِإلَی َو ْق ِ
تفسیر قمی ،ج ،۲ص - ۸۵قَوْ لُهُ ِبْئ ٍر ُم َعطَّلَ ٍة؛ هُ َو الَّ ِذی اَل یُ ْستَقَی ِم ْنهَا َو هُ َو اِإْل َما ُم الَّ ِذی قَ ْد غ َ
3
4
تفسیر اهل بیت علیهم السالم ج ،۱۸ص۴۱۴
168
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند C:يا فاطمة إن هللا تبارك و تعالی ليغضب لغضبك و يرضىC
لرضاك – .همانا خداوند Cبا غضب تو غضبناک می شود و با رضایت تو راضی می گردد .به این می
گویند یک معیار .لذا می توان گفت که حقیقت کوثر ،وجود مق ّدس حضرت زهرا سالم هللا علیها است
که تطهیر Cو تزکیه اهل بهشت،مرهون آن وجو ِCد طاهرۀ مطهره است.
یکی از دانشمندان معتقد بود که اصالً جهنم خلق شده است ولی فعّال نشده است .رحمت خداوندیC
چنین چیزی را موجب می شود چنانکه در دعای کمیل آمده استَ :ف ِب ْال َي ِ
قين اَ ْق َط ُع لَ ْو ال ما َح َك ْم َ
ت ِب ِه مِنْ
ار ُكلَّها َبرْ داً َو َسالما ً َو ما َ
كان الِ َح ٍد فيها َم َق ّراً ِديك لَ َج َع ْل َ
ت ال ّن َ ْت ِب ِه مِنْ ا ِْخال ِد مُعان َC ك َو َق َ
ضي َ َتعْ ذي ِ
ب جاحِدي َ
َو ال مُقاما ً -پس به يقين مىدانم Cكه اگر فرمانت در به عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى
بودن دشمنانت در آتش صادر نمىشد ،هر آينه سرتاسر Cدوزخ را سرد و سالمت مى كردى و براى
احدى در آنجا قرار Cو جايگاهى نبود .ولی با ورود Cحضرت زهرا سالم هللا علیها به محشر و تقاضای
دیدن بدن قطعه قطعه شدۀ امام حسین علیه السالم است که منفعل می شوند و از ناراحتی حضرت
زهرا سالم هللا علیها است که بگیر بگیر برای انداختن مجرمین به جهنم شروع Cمی شود.
امیرالمؤمنین علیه السالم می فرمایند :روزی Cپیامبر خدا صلی هللا علیه و آله برای دیدار فاطمه سالم
هللا علیها به خانۀ ما آمد ،ولی دخترش را بسیار Cمحزون دید .از او پرسید چرا این گونه غمگینی؟ در
جواب عرض کرد :پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم Cکه مردم در آن حال عریان خواهند بود.
رسول گرامی (ص) فرمودند C:نگران مباش ،پس از آنکه من ،علی (ع) و ابراهیم خلیل (ع) سر از
قبر برمی داریم آنگاه خداوند ،جبرئیل را با هفتاد هزار مالئکه به سراغ تو می فرستد ،سپس اسرافیل
در حالی که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد ،کنار تو می آید و تو را از قبر بیرون می
نماید ،در حالی که بدنت پوشیده است ...آنگاه با عزت و احترام بی نظیر هفتاد هزار مالئکه تسبیح
گویان تو را وارد محشر می کنند و به همین تعداد حوریان بهشتی به استقبالت می آیند .در این هنگام
مریم (دختر عمران) ،خدیجه (دختر خویلد) ،حوا (زن آدم) ،آسیه (دختر مزاحم /زن فرعون) ،هر
کدام با صفوف مالئکه اطراف تو را می گیرند و تو را بر روی منبری Cاز نور می نشانند در این
هنگام جبرئیل به حضور Cتو می رسد و می گوید :هر حاجتی داری بگو و تو می گویی :خدایا! حسن
و حسینم را می خواهم.
در آن ساعت حسینت را می بینی که با بدن خون آلود به محشر می آید و تو از خدا می خواهی که
قاتالن وی را به کیفر رساند؛ بالفاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او مالئکه نیز به خشم آیند و
شعله های جهنم زبانه می کشد و قاتالن حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده می شوند 1.و
اینطور می شود که جه ّنم فعّال می گردد.
بنابراین ،جمع بندی و تصور نویسنده بر این است که حضرت زهرا سالم هللا علیها عین آب کوثر
است و نه حوض کوثر .یعنی همانطور Cکه ایشان (روحی الذی بین جنبی) ،روح پیغمبر Cاکرم صلی
هللا علیه و آله است ،در محشر ،آبی است که زندگی پس از مرگ را تأمین می کند .ما به این آب که
1
َقا َل ِإ َذا َکانَ ی َْو ُم ْالقِیَا َم ِة جَ مَعَ هَّللا ُ اَأْلوَّ لِینَ َو اآْل خ ِِرینَ فِی صَ عِی ٍد َوا ِح ٍد ُث َّم َأمَرَ ُم َنادِیا ً َف َنادَ ى ُغضُّوا َأ ْبصَ ارَ ُک ْم َو َنکِّسُوا ُرءُوسَ کُ ْم حَ َّتى َتج َ
ُوز َفاطِ م َُة
ب ْالجَ َّن ِة ُی َش ِّی ُع َها Cسَ ْبعُونَ َأ ْلفَ َملَکٍ َف َتقِفُ م َْوقِفا ً َش ِریفا ً مِنْ ب مِنْ ُن ُج ِ ِئق َأ ْبصَ ارَ ُه ْم َف َتْأتِی َفاطِ م َُة ع عَ لَى َن ِجی ٍ اط َقا َل َف َت ُغضُّ ْال َخاَل ُ ا ْب َن ُة مُحَ َّم ٍد ص الصِّرَ َ
صنِعَ ِب ِه َ
ْن عَ لِیٍّ ع ِب َی ِدهَا مُضَ مَّخا ً ِبدَ ِم ِه َو َتقُو ُل یَا رَ بِّ هَذا َقمِیصُ َولَدِی َو َق ْد عَ لِمْتَ مَا ُ ب ْنی ُسَ ح ْ
ال ِیصَ م َ
ق ُ
ذ ُ
خ م ََواقِفِ ْالقِیَا َم ِة ُث َّم َت ْنز ُل عَ نْ َن ِجیبهَا َف َتْأ
ِ ِ ِ ِ
ْأ ْأ
َف َی تِی َها Cال ِّندَا ُء مِنْ قِب َِل هَّللا ِ عَ َّز َو جَ َّل یَا َفاطِ م َُة لَکِ عِ ْندِی الرِّ ضَ ا َف َتقُو ُل یَا رَ بِّ ا ْن َتصِ رْ لِی مِنْ َقا ِتلِ ِه َف َی ُم ُر هَّللا ُ َتعَ الَى ُع ُنقا ً مِنَ ال َّن ِ
ار َف َت ْخ ُر ُج مِنْ جَ َه َّن َم
َّ َ ُ َ َ َ ُ َ ْ ْ َأ َّ َ َّ َ ُ ُ ْ ُ ْ َّ ُ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ُ َ ْ َ َ
ب ث َّم ترْ کبُ فاطِ مَة ع ن ِجی َب َها Cحَ تى اع العَ ذا ِ ار فیُعَ ذبُونَ فِیهَا ِب ن َو ِ ْن عَ لِیٍّ ع کمَا یَلتقِط الط ْی ُر الحَ بَّ ث َّم َیعُو ُد ال ُعنق ِب ِه ْم ِإلى الن ِ ْن ب ِفتلتقِط قتلة الحُسَ ی ِ
اس عَ نْ َیمِی ِن َهاَ Cو شِ مَالِهَا( .عوالم العلوم و المعارف و األحوال من َت ْد ُخ َل ْالجَ َّن َة َو مَعَ َهاْ Cال َماَل ِئک َُة ْال ُم َش ِّیعُونَ َلهَا َو ُذرِّ َّی ُتهَا َب ْینَ یَدَ ْیهَا َو َأ ْولِیَاُؤ ُه ْم مِنَ ال َّن ِ
اآلیات و األخبار و األقوال ,جلد , 11ص)922
169
حتما ً خیر است و مایۀ حیات در بهشت ،احتیاج داریم .شفاعت هم رساندن همین آب است به دیگران.
لذا است که باید رضایت ایشان را در این دنیا به دست آوریم و از غضبناک کردن ایشان ولو به یک
مقدار کم ،راستی Cبه هراسیم.
از خداوند متعال می خواهیم که ما را از آب والیت حضرت زهرا سالم هللا علیها و از دست مبارک
امیرالمؤمنین علیه السالم سیراب نماید که ویزای Cورود به بهشت است و مایۀ تشنه نشدن در آنجا تا
ابد الدهر .راستی کیه که این والیت را نخواهد؟
170
مقام امام در آخرت
والیت ائمۀ اطهار علیهم السالم نه فقط علت خلقت بوده است چنانچه در اولین فصCCل بCCدان پرداخCCتیم، C
بلکه تمام برنامه های خلقتی خداوند Cو به خصوص آنچه را کCCه بCCرای حیCCات ابCCدی انسCCان هCCا خواسCCته
است را شCCامل می شCود .در این نوشCCتار ، Cدر نظCر اسCCت بعضCی از روایCات وارده در این زمینCه را
آورده باشیم Cتا شدت و اهمیت موضوع برای خواننده واضح تر گردد.
171
است که دشمنان امیرالمؤمنین Cعلیه السالم را به دوزخ می برند .حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه
السالم در روی عرش این عبارت را دید که خداوند Cشعار خود برای خلقت قرار داده است:
ت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل
ب َمنْ َعادَا ُه َما َ -أ ْق َس ْم ُ ْت َعلَى َن ْفسِ ي َأنْ َأرْ َح َم َمنْ َواال ُه َما َو ُأ َع ِّذ َ
آلَي ُ
صاهُ َو ِإنْ َأ َط َ
اعنِي ار َمنْ َع َ ت ِبع َِّزتِي َأنْ ُأ ْد ِخ َل ال َّن َصانِي َو َأ ْق َسمْ ُْال َج َّن َة َمنْ َأ َطا َع ُه َو ِإنْ َع َ
من بر خود واجب کرده ام که هرکس والیت پنج تن را قبول کرد ،زیر چتر رحمت
خود برم و کسانی را که با آنها دشمنی کنند ،دشمن بدارم .من به عزت خود قسم
خورده ام (توجه شود که لفظ ماضی به کار برده شده تا بر حتمی بودن این قسم Cتأکید
شده باشد ).که هرکس را که اطاعت از آنها نمایند وارد بهشت کنم هرچند که نافرمانی
خود من را بنماید .و کسانی که نافرمانی Cآنها را بنمایند ، Cبه جهنم برم هرچند که
اطاعت مرا بنمایند.
به نظرنمی رسد از این واضح تر مطلب را به توان گفت .اگر خدا را طبق میل خودتان عبادت کنید و
تمام دستورات خالق متعال را انجام دهید ولی فقط یک دستور او را که اطاعت و دوستی Cاهل بیت
عصمت علیهم السالم است را انجام ندهید ،کافی است که شما ر با سر در جهنم برند!!
و در روایتی دیگر ،جنبۀ عکسی آن را بازهم به وضوح Cبیان می کنند :پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و
آله فرمودند :اگر تمام انسان ها بر حب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب جمع می شدند ،خداوند اصال
1
جهنم را خلق نمی کرد.
بالح ِّق َن ِبيّا ،لو أنّ َر ُجالً لَق َِي هّللا َ ِب َع َم ِل َسب َ
ْعين پيامبر خدا صلى هللا عليه و آله فرمودند :و الّذي َب َع َثني َ
ً 2
صرْ فا و ال َع ْدال - .سوگند Cبه آن كه نبيّا ُث َّم لَم َي ْل َق ُه ِب َوالي ِة اُولي األم ِْر م ّنا أه َل البي ِ
ت ما َق ِب َل هّللا ُ ِم ْن ُه َ
مرا به حق به پيامبرى Cبرانگيخت ،اگر كسى با اعمال هفتاد پيامبر ،خدا را ديدار كند ،اما واليت ما
خاندان که اولو االمر هستیم را به همراه نداشته باشد ،خداوند از او نه توبه و بازگشتى Cمى پذيرد و نه
فديه اى.
حضرت علی علیه السّالم فرمودند :هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد ،ایمان او مفید بوده و
اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت ،اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از
ایمان خویش بیبهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود ،گرچه روزها Cروزه
3
گرفته و شبها به عبادت به پردازدC.
بحار االنوار ،ج ، 39ص ، 248باب - 87قال رسول هللا :لو اجتمع الناس على حب علي بن ابيطالب لما خلق هللا عزوجل النار 1
172
عمل به تنهایی و بدون نیت صالح ،هیچ ارزشی Cندارد) .آنچه که مهم است و عمل را ارزش می
دهد ،همانا نیت است .روایت معروفِ Cإ َّن َما اَأْلعْ َما ُل ِبال ِّنیَّا ِ
ت 1را همگی به یاد داریم.
اما نیّت صالح چیست؟ در بخش پیشین ذکر شد که بهشت و جهنم جایگاه چه کسانی است .این دو
قرارگاه مربوط Cبه کسانی است که والیت ائمۀ معصومین را قبول و یا رد کرده باشند .اصالً خداوند
متعال ،برای تقسیم کردن مردم به بهشتی Cو جهنمی ،یک روش و مکانیزمی Cتعریف نموده است که
خود اهل بیت علیهم السالم باشند .امام باقر علیه السالم فرمودند :خداوند هر که را ثواب می دهد ،به
2
توسط ما ثواب می دهد و هر که را عقوبت می کند به توسط ما عقوبت می نماید.
امام علی بن موسی الرضا علیه السالم به نقل از رسول هللا صلی هللا علیه و آله فرمودند :يا علي انك
قسيم الجنة والنار - 3اي علي ! همانا تو تقسيم کنندۀ بهشت و جهنم هستی .این روایت بسیار Cمعروف
است و حتی دانشمندان متعددی از اهل سنت هم آن را نقل کرده اند.
173
ِیوانٌ ،در آخرت دیگر برای او كتاب و صحیفه اش را باز نمی كنند .این صحیفه مال ش ُر لَ ُه د َ َفاَل ُي ْن َ
كسی است كه در این مقام نیست .محبین اهل بیت علیهم السالم بدون بازپرسی از حساب کارهای
دنیوی آنها از پل صراط عبور می کنند.
ِیزانٌ -دیگر برایش ترازویی قرار نمی دهد كه اعمالش را برایش بكشند و سبک و ب لَ ُه م َص ُ َو اَل ُي ْن َ
سنگین كنند .بلكه این محبت هم دیوان اوست ،هم میزان اوست .لذا در روایات آمده استُ :ع ْن َوانُ
ب ،پروندۀ مؤمن علی بن ابیطالب علیه السالم را مُهر محبّ علی ب َعل ِِّي ْب ِن َأ ِبی َطالِ ٍ صحِی َف ِة ا ْل ُمْؤ م ِ
ِن ُح ُّ َ
می زنند و دیگر این كتاب (پرونده) باز نمی شود.
ار ( ،چنین شخصی) یک ضرب برائت از آتش جهنم برای او نوشته می شود. اءةٌ مِنَ ال َّن ِ
ب لَ ُه َب َر ََو ُي ْك َت ُ
ض َو ْج ُه ُه ،چهرۀ او نورانی است كه این نور ،حقیقتا ً سرمایۀ الزم برای حیات ابدی است. َو َي ْب َي ُّ
سى مِنْ ُحلَ ِل ا ْل َج َّن ِةُ ،حلّه های بهشتی را به او می پوشانند.
َو ُي ْك َ
ش َّف ُع فِی مِاَئ ٍة مِنْ َأهْ ِل َب ْيتِ ِه ،صد نفر از اهل بیت خودش را می تواند شفاعت نماید. َو ُي َ
َو َي ْن ُظ ُر هَّللا ُ َع َّز َو َجل َّ ِإلَ ْي ِه بِ َّ
الر ْح َم ِة -خدای متعال به او با نظر رحمت نگاه می کند ( به او ساده می
گیرد).
ان ا ْل َج َّن ِة - ،تاج های بهشتی Cرا بر سر او می گذارند .و اینچنین به او احترام می
ِیج ِ َو ُي َت َّو ُ
ج مِنْ ت َ
گذارند.
ب ،دهمین كه شاید مهم ترینش است؛ این است که محب اهل بیت وا ْل َعاشِ َرةُ َيدْ ُخل ُ ا ْل َج َّن َة ِب َغ ْي ِر ِح َ
سا ٍ
علیهم السالم بدون حساب و كتاب وارد بهشت می شود.
َف ُطو َبى لِ ُم ِح ِّبی َأهْ ِل َب ْيتِی – لذا (باید گفت که) خوشا به حال محبین اهل بیت علیهم السالم.
ش َر ُه هَّللا ُ آمِنا ً َي ْو َم ا ْل ِق َيا َم ِة -كسی كه پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودندَ C:منْ َأ َح َّب َنا َأهْ ل َ ا ْل َب ْي ِ
ت َح َ
محبت ما اهل بیت علیهم السالم را دارد ،ا(خیالش راحت باشد زیرا او) در روز قیامت ایمن از همۀ
مخاطرات است (و به او أمان داده شده است) .بنابراین ،در سختی های قیامت كه سخت ترین شدائد
است ،این انسان در وادی ایمن است.
همچنین ایشان فرمودند :من أحبك كان مع النبیین فی درجتهم یوم القیامة ،كسی كه تو را دوست
بدارد ،نه فقط با انبیاء محشور Cمی شود بلکه در درجه (و همنشین) آن ها خواهد بود .در ادامۀ روایت
حالت مخالف آن آمده است :ومن مات و هو یبغضك فال یبالی مات یهودیا أو نصرانیا 1.و اگر كسی
بمیرد و تو را مبغوض بدارد ،خیلی ناراحت نشود (زیرا برایش فرق نمی كند) که یهودی یا نصرانیC
از دین اسالم خارج شده باشد.
از امام صادق علیه السّالم روایت شده که حضرت رسول صلیهللا علیهوآلهوسلّم به امام علی علیه
السّالم فرمودند C:یا علی تو و شیعیان تو از قبرها بیرون خواهید آمد و صورتهای Cشما مانند ماه شب
چهارده خواهد بود و جمیع شدتها و غمها از شما برطرف Cخواهد شد و در سایۀ عرش الهی خواهید
بود؛ مردم خواهند ترسید Cو شما نخواهید ترسید و مردم Cاندوهناک خواهند بود و شما مسرور خواهید
2
بود و برای شما خوان نعمتهای الهی میآورند Cدر حالیکه مردم هنوز مشغول به حساب و کتاب اند.
174
محبت اهل بیت ،کفارۀ گناهان
در روایتی Cاز امام موسی بن جعفرعلیه السالم ،دستور العملی به ما می آموزند Cکه باید آن را رأس
العین خود قرار Cدهیم و دائما ً بدان عمل کنیم .راوی به حضرت عرض كرد :آقا ،بعضی شیعیان شما
بدی هایی را مرتكب می شوند Cكه خیلی زشت است نام برد .آیا ما از آن ها تبرّ ی به جوییم؟ امام علیه
السالم فرمودند C:نه ،اگر مُحبّ ما است از او تبرّ ی نه جویید ولی از عملش تبرّ ی به جویید؛ چون
عملش از ما نیست ولی خودش از ما است .عرض كرد :بگوییم فاسق Cاست؟ فرمود :نه ،بگویید فاسق
العمل و طيّب الروح است؛ بین عمل و خودشان فرق بگذارید .عملش فسق و از محیط والیت خارج
است ولی خودش فاسق Cنیست ،خودش محبّ است .لذا ،می توان گفت که محبّت و والیت ،ك ّفارۀ
گناهان هم هست.
ْ ُ
ص َنا ِب ِه مِنْ ِوال َي ِتك ْم طِ يبا ل َِخلقِ َنا َو ُ َ
صال َت َنا َعل ْيك ْم َو َما َخ َّ
در زیارت جامعۀ كبیره می خوانیمَ :و َج َع َل َ
وب َنا – صلوات و درود Cفرستادن بر شما چهار تا خاصیت دارد ار ًة َأِل ْنفُسِ َنا َو َت ْز ِك َي ًة لَ َنا َو َك َّف َ
ار ًة لِ ُذ ُن ِ َط َه َ
ار ًة لِ ُذ ُنوبِ َنا است .از انجا که والیت ،حقیقت و سرچشمۀ طهارت است ،انسان به كه یكی از آن ها َك َّف َ
اندازه ای كه متصل به آن سرچشمه است طاهر است و طهارت انسان به اندازۀ ارتباطش با آن حقیقت
است .اگر حقیقت والیت را به كسی عنایت كرده باشند ،عالمت این عنایت دوستی Cاهل بیت علیهم
السالم و محبت به آنها است و این محبت نشانۀ این است كه انسان حامل آن حقیقت است و به اندازه
ای كه انسان به آن حقیقت رسیده به طیب ،طهارت ،تزكیه و كفارۀ گناهان می رسد .زیرا اگر كسی
محبت اهل بیت علیه السالم را دارد ،این محبت مانع می شود كه از عمق وجودش ،متمایل به معصیت
شود و از معصیت لذت ببرد .بلكه انسان محب در همان حالی كه معصیت می كند ،خودش با معصیت
خودش درگیر است ،از باطن وجودش Cتائب و نادم است .این ندامت همان توبه و كفاره است.
از این لطیف تر معنایش این است كه هر كجا محبت امیرالمؤمنین علیه السالم باشد ،اصالً گناه نیست.
یعنی این محبت با بدی نمی تواند جمع شود؛ هر قلبی كه در آن امام علیه السالم حضور Cدارد و در او
ت والیت عنایت شده و مورد Cلطف و توجه است ،این قلب به مقام محبت می رسد .این محبت حقیق ِ
عالمت حضور Cمحبوب است و هر كجا آن ها هستند ،بدی نیست.
موضوع شفاعت
از مجموع آیات و روایات گفته شده در موضوع Cآخرت ،چنین به دست می آید که معیار خوبی و
تر ّقی (مثل پول در دنیای مادی) در آخرت ،به نور Cتعبیر Cشده است .نور Cخودش ارزشمند است و
دلیل بر مقام افراد .بعضی ها پر نور تر از دیگری Cهستند .نكتۀ مهم در فهم شفاعت این است که این
نور قابل انتقال به دیگری هم هست .حال این نور چیست؟ این از اسرار است که خارج از موضوع
این کتاب می باشد .ولی در سطح پایین تر می دانیم که نور علم است .نور والیت است .نور خود امام
است .نور ایمان است .نور محبت به اهل بیت علیهم السالم است.
امام باقر Cعلیه السالم نکته ای را در این باره می فرمایند که تا حتی راه گشای فهم موضوع شفاعت
مع ِت ِه دَ عا لَ ُه ِب َخ ٍ
یر- . أبص َر ِب َش َ مع ٌة ُتضی ُء لِل ّن ِ
اسَ ،ف ُك ُّل َمن َ است .ایشان فرمودند : العالِ ُم َك َمن َم َع ُه َش َ
دانشمند مانند كسى است كه شمعى به همراه دارد كه به مردم نور مى دهد ،پس هر كه در پرتو شمع
او ببیند ،وى را دعاى خیر گوید 1.اینجا است که می فهمیم Cموضوع خیر رساندن به دیگری Cمی تواند
عکس العمل خوبی را داشته باشد و آنهم دعای خیر آنها است در مقابل کار خوبی که برایشان انجام
داده ایم.
175
امام صادق Cعلیه السالم در فرق بین عالم و زاهد می فرمایند :اذا كان يوم القيامه بعث هَّللا العالم و
العابد ،فاذا وقفا بين يدى هَّللا عز و جل قيل للعابد انطلق الى الجنة ،و قيل للعالم قف تشفع للناس بحسن
تاديبك لهم - 1.در روز Cرستاخيز خداوند Cعالم و عابد را بر مىانگيزد به عابد مى گويد Cخودت تنها به
سوى بهشت رو اما به عالم مى گويد براى مردمى Cكه تربيت كردى شفاعت كن! (آنها را نیز با خود
به بهشت ببر) .یعنی مثل کسی که در این دنیا پول بیشتری دارد و می تواند به دیگران هم پولی تقسیم
کند ،در آخرت کسانی که در دنیا کار نیکی مثل آموزش را انجام داده اند می گویند به کسانی که
دوست داری کمک کن و با اینکار طبیعی است که دارای وجهه و شرف بیشتری Cدر میان بهشتیان
می گردد.
ِين َو ْالمُْؤ ِم َنا ِ
ت َيسْ َعى ُنو ُر ُهمَ Cبي َْن قرآن کریم نیز نسبت به مؤمنین در آخرت می فرمایدَ :ي ْو َم َت َرى ْالمُْؤ ِمن َ
ات َتجْ ِري مِن َتحْ ِت َها اَأْل ْن َها ُر َخالِد َ
ِين فِي َها َذل َِك ه َُو ْال َف ْو ُز ْالعَظِ ي ُم( – .اين
2 ِيه ْم َو ِبَأ ْي َمان ِِهمُ Cب ْش َرا ُك ُم ْال َي ْو َم َج َّن ٌ
َأ ْيد ِ
ت
پيش رو و در سم ِ پاداش) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى نگرى كه نورشان ِ
راستشان به سرعت حركت مىكند (و به آنها مىگويند) بشارت باد بر شما امروز به باغهاى بهشتى
كه نهرها از پاى درختان آن جارى است؛ جاودانه در آن خواهيد ماند .و اين همان رستگارى بزرگ
است.
امام باقرعلیه السالم دربارۀ آیۀ فوق فرمود :رسول خدا صلی هللا علیه و آله فرمود C:این نور ،نور
مؤمنان است که پیشاپیش آنان در روز قیامت دوان است وقتی که خدا به این نور اذن میدهد که به
منزلش در بهشتهای جاودان برسد ؛ مؤمنان از آن تبعیّت میکنند و این نور مقابلشان میدود تا
داخل بهشت جاودان میشود Cو آنان از پی آن نور می روند Cتا با او داخل میشوند .امّا منظور از
کلمۀ ِبَأیمانِهم (دست راست آنها) این است که شما هستید که به کمربند Cآل محمّد علیهم السالم چنگ
میزنید و آل پیامبر Cعلیهم السالم به کمربند امام حسن و امام حسین علیهما السالم چنگ میزنند و
آن دو سرور Cنیز به کمربند امیرالمؤمنین Cعلیبنابیطالب علیه السالم چنگ میزنند Cو ایشان نیز
کمربند رسول خدا صلی هللا علیه و آله را میگیرند تا با او داخل بهشت جاودان می شوند؛ پس این
3
ات َتجْ ِری مِنْ َتحْ ِت َها اَأْل ْنها ُر خالِد َ
ِین فِیها ذلِکَ ه َُو ْال َف ْو ُز ْالعَظِ یم. است معنایُ :ب ْشرا ُک ُم ْال َی ْو َم َج َّن ٌ
در روایت امام باقر علیه السالم دیدیم که امام (و در درجات پایین تر ،هر عالمی) صاحب نور است
و دیگران امکان استفاده از نور او را دارند .و در روایت دوم Cدر تفسیر آیۀ کریمه می بینیم که برای
استفاده از نور باالتر باید به نحوی Cبه صاحب آن تمسک جوییم C.در روایت زیر می بینیم که خیلی ها
می توانند صاحب نوری باشند که به درد دیگران می خورد ولی طبیعتا ً این نورها در درجات مختلفی
است.
محمّد بناسماعیل از امام رضا علیه السالم نقل کرده است که فرمودند :خداوند در درگاه سالطین
کسانی را دارد که خدا روی آنها را به برهان ،نورانی Cکرده و آنان را در بالد قدرت داده تا از
اولیایش دفع بال کنند و بهوسیلۀ آنها امور مسلمین را اصالح کند .مؤمنین از ترس ضرر به آنان پناه
میبرند و شیعیان حاجتمند به آنها رو می آورند ،و خداوند بهوسیلۀ آنان رعیّتش را در دیار ظالمین
زمین اویند و همان کسانی Cهستند که:
ِ ایمنی میدهد .آنها همان مؤمنین حقیقی هستند و امینان خدا در
1بحار االنوار ،ج ، 3ص 305
2آیۀ 12سورۀ حدید
َأ ْ
بحاراألنوار ،ج ،۷ص / ۲۰۵بحاراألنوار ،ج ،۲۳صَ - ۳۱۶قا َل رسول هللا (صلی هللا علیه و آله) ه َُو ُنو ُر المُْؤ ِمنِینَ َیسْ عَ ی َب ْینَ ْید ِ
ِیه ْم ی َْو َم 3
176
ِیه ْم و نور آنها برای اهل سماوات همانند نور ستارۀ درخشان برای اهل زمین ُنو ُر ُه ْم َیسْ عی َبی َْن َأ ْید ِ
است و قیامت از نور ایشان روشنی Cمیگیرد .به خدا قسم! برای بهشت خلق شدند و بهشت برای
ایشان خلق شده ،گوارایشان باد! اگر خدا بخواهد مانعی برای هیچ یک از شما نیست که به آن برسید.
عرض کردم C:فدایت گردم به چه وسیلهای؟ امام علیه السالم فرمود:با Cآنها باشید و ما را خوشحال
1
کنید با ادخال سرور Cبر مؤمنین از شیعیان ما.
شفاعت یعنی استفاده دادن دیگران به وسیلۀ نوری که داریم .بنابراین ،مؤمنین زیادی دارای قدرت
شفاعت هستند ولی بعضی ها کمتر و بعضی Cبیشتر C.قال رسول هللا(ص)( :ثالثة یشفعون الى هللا
فی َّشفعون :االنبیاء ،ثم العلماء ثم الشهداء؛ سه گروهند که در نزد خداوند براى گنه کاران شفاعت مى
2
کنند و شفاعتشان مورد قبول واقع مىشود :نخست انبیا ،سپس علما ،پس از آن شهداء.
قال امیرالمؤمنین علیه السالم :لنا شفاعة و الهل مو ّدتنا Cشفاعة؛ 3امیرالمؤمنین (در ضمن حدیثى)
فرمودند :براى ما و همچنین براى اهل مو ّدت و دوستى Cما حق شفاعت وجود Cدارد.
طبق حديثی از امام صادق علیه السالم ،همۀ مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند .ما من احد من االولين
و االخرين اال هو محتاج الى شفاعة محمد (ص) يوم القيامه 4.به اين ترتيب حتى كسانى كه از گناه
توبه كردهاند و جرم آنها بخشوده شده ،باز نياز به شفاعت دارند ،و اين در صورتى ممكن است كه
اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود .ولذا خیلی طبیعی است که ائمۀ اطهار
علیهم السالم دارای قدرت شفاعت تقریبا بی نهایتی هستند.
در تفسير برهان از امام كاظم علیه السالم به نقل از امیرالمؤمنین علیه السالم آمده :از پيامبر صلی هللا
علیه و آله شنيدم :شفاعتى الهل الكبائر من امتى -شفاعت من براى مرتكبين گناهان كبيره است.
(مقام پیامبر صلی هللا علیه و آله در شفاعت چنان باال است که فقط برای پوشیدن و تصحیح گناهان
کبیره ارزش دارد).
شفاعت به اذن خداوند است
چندین آیه از قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که موضوع شفاعت زیر نظر خود خداوند متعال است
و اینطور Cنیست که هر کس به تواند شفاعت کند .شفاعت کردن تابع یک سری قوانین الهی است.
َمن َذا الَّذِي َي ْش َف ُع عِ ْن َدهُ ِإالَّ بِِإ ْذ ِن ِه ( 255بقره) -کیست که در نزد خداوند Cبراى دیگران شفاعت کند
مگر به اذن خداوند متعال؟
ِیع ِإالَّ مِن َبعْ ِد ِإ ْذ ِن ِه ( 3یونس) شفیعى نیست مگر پس از اذن خداوند
َما مِن َشف ٍ
اع ُة ِإالّ َمنْ َأذ َِن لَ ُه الرَّ حْ َمنُ َو َرضِ َى لَ ُه َق ْوال ( 109طه) در آن روز( Cقیامت) شفاعت
َی ْومَِئ ٍذ ال َتن َف ُع ال َّش َف َ
هیچ کس سودى نبخشد جز آن کس که خداى رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند
او گردیده است.
َان َو َمکَّنَ لَ ُه فِی ْال ِباَل ِد ین َمنْ َنوَّ رَ هَّللا ُ ُس ْبحَ ا َن ُه َو َتعَ الَی َوجْ َه ُه ِب ْالبُرْ ه ِ ب ال َّساَل طِ ِ عَن الرِّ ضَ ا (علیه السالم) َقالَِ :إنَّ هَّلِل ِ ِبَأب َْوا ِ رَ َوی مُحَ َّم ُدبْنُِإسْ مَاعِ ی َل ِ
1
177
ُون ال َّش َفا َع َة ِإال َم ِن ا َّت َخ َذ عِ ند الرَّ حْ َم ِن َع ْه ًدا ( 87مریم) در قیامت هیچ کس مالک شفاعت نمى
ال َی ْملِک َ
باشد مگر کسى که (به پرستش حق) از خداى متعال عهد (تأییدیه) دریافت کرده است.
ضى َوهُم مِّنْ َخ ْش َی ِت ِه ُم ْش ِف ُق َ
ون ( 28انبیاء) و هرگز آن مقرّ بان درگاه الهى از ُون ِإالَّ لِ َم ِن ارْ َت َ
َوال َی ْش َفع َ
احدى جز آن کس که خدا از او راضى است شفاعت نمىکنند و آنها دائما ً از خوف قهر خدا هراسانندC.
علت اینهمه تأکید در وجود کنترل االهی در این است که ممکن است شفاعتی در غیر مکان صحیح
آن انجام پذیرد .در اینصورت اگر کسی شفاعت حسنه و نیکویی انجام دهد ،خودش نیز از آن سود
می برد و اگر شفاعت بدی را انجام دهد ،وزر Cو بال آن گردن گیرش می شود .خداوند در این زمینه
اع ًة َح َس َن ًة َي ُكن لَّ ُه َنصِ يبٌ ِّم ْن َها َو َمن َي ْش َفعْ َش َفا َع ًة َس ِّيَئ ًة َي ُكن لَّ ُه ِك ْف ٌل ِّم ْن َها َو َك َ
ان می فرماید C:مَّن َي ْش َفعْ َش َف َ
هّللا ُ َعلَى ُك ِّل َشيْ ٍء ُّمقِي ًتا ( 85نساء).
راوى حديث كه ابن ابى عمير است مى گويد :از امام كاظم علیه السالم پرسيدم چگونه براى مرتكبان
ُون ِإاَّل لِ َم ِن ارْ َتضى مسلم
گناهان كبيره شفاعت ممكن است در حالى كه خداوند مى فرمايدَ :و ال َي ْش َفع َ
است كسى كه مرتكب كبائر شود مورد ارتضاء و خشنودى خدا نيست .امام علیه السالم در پاسخ
فرمودند :هر فرد با ايمانى كه مرتكب گناهى مى شود طبعا پشيمان خواهد شد و پيامبر صلوات هللا و
سالمه علیه فرموده :پشيمانى Cاز گناه توبه است ...و كسى كه پشيمان نگردد مؤمن واقعى Cنيست ،و
شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او ظلم است ،و خداوند مى فرمايد ظالمان دوست و شفاعت
كنندهاى ندارند.1
شفاعت نیز همچون سایر فیوضات حق تعالى سبب و مجراى خاصى دارد ،اگر این سبب فراهم نشود
ب فیضهاى Cالهى جز از
این فیض هرگز به کسى نخواهد رسید ،و این اسباب نیز هم چون سایر اسبا ِ
راه افعال اختیارى Cقابل تحصیل نیست .و بهترین وسیله برای بهره بردن از شفاعت والیت اهل بیت
اطهار علیهم السالم است.
178
چیست؟ 1گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ این خداوند Cمتعال است که راحت ترین و
بهترین شفاعت را در اختیار ما گذاشته که از آن استفاده کنیم .اسم این شفاعت ،توبه است .کاری
بسیار ساده که نتیجه ای بسیار مهم و عالی را در بر دارد.
179
قیام امام حسین علیه السالم
قیام امام حسین علیه السالم چنان قلب شیعیان را لرزانده که پس از قرن ها گذشت زمان از آن حادثCCۀ
دردناک ،دانشمندان و متفکرین در تفسیر این حرکت و آثار آن ،باید گفت اتفاق نظر ندارند .در این
نوشتار ،در نظر است یک برداشت شخصی بر اساس روایات اهل بیت علیهم السالم و مفهCCومی CکCCه
از والیت در این کتاب بدان پرداخته شده است ،دیدگاهی شاید متفاوت داده باشیم.
برای فهم این رویداد عظیم ،باید عمق خلقتی آن را در نظر گرفت و نCCه فقCCط یCCک اثCCر اجتمCCاعی آن
را .بله شکی نیست که این رویداد ،تاریخ را عوض کرد ولی این فقط یک روی Cسکه است .آنچه که
عوض شد ،روح خلقت نیز بود .بهرحال ،ابتدا به جنبۀ مCCادی و دنیCCوی قضCیه نگCCاه می کCنیم تCCا بCه
بخش نوری آن به پردازیمC.
مردم یثرب با شنیدن پیام های پیامبری که در مکه ظهور Cکرده بCCود ،عاشCCق آن پیCCام شCCدند .در سCCال
سيزدهم Cبعثت حدود 70نفر از يثربيان مسلمان شCCده ،همCCراه جمCCع كثCCيرى( CحCCدود 500نفCCر) بCCراى
شركت در مراسم حج و زيارت رسول خدا صCCلى هللا عليه و آلCCه راهى مكCCه شCCدند ،و در آنجCCا طبCCق
قرار ،با گذشتن پاسى از شب دو نفر دو نفر يا يكى يكى و دور از ديد مشركان در كنار جمCCرۀ عقCCبی
اجتماع کرده و با رسول خدا صلى هللا عليه و آله ديدار كردنCCد 1.و بیعت نمودنCد CکCCه دسCCت از یCCاری
ایشان و خاندانشان برندارندC.
ولی در سال های اخر زندگانی Cایشان ،دیگر آن شوق اولیه وجود نداشت و منافقین در جامعه کCCامالً
رشد کرده بودند C.به حّ Cدی کCCه در روز غCCدیر ،پیCCامبر اکCCرم صCCلی هللا علیCCه و آلCCه نگCCرانی جCCدی از
عکس العمل تند بعضی از صحابه را داشت 2که نکند همه چیز را عوض کنند – که همینطور Cهم شد
و پس از فقط دو ماه و نیم دنیای اسالم را واژگون کردند .ایشان در خطبCCۀ غCCدیر فرمودنCCد C:و من از
جبرئیل درخواستم که از خداوند Cسالم اجCCازه دهCCد و مCCرا از این مCCأموریت معCCاف نمایCCد .زیCCرا کمی
پرهیزگCCاران و فCCزونی منافقCCان و دسیسCCۀ مالمت گCCران و مکCCر مسCCخره کننCCدگان اسCCالم را می دانم؛
همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده :به زبان چیزی را می گویند که در دل هایشان
3
نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند Cبس بزرگ است.
بهرحال مشکالت ناشی از عملکرد منافقین خیلی قبل از غدیر شروع Cشده بود .داستان سوء قصCCد بCCه
جان پیامبر اکرم صلی هللا علیCCه و آلCه ،آنهم توسCط CصCحابیان بCCزرگ و معCروف CایشCان خCCود نشCانۀ
واضحی Cاست بر فعال بودن منافقین و اهداف شوم ضد اسالمی آنها.
هنگامی که پیامبر اکرم صلیهللا علیهوآلهوسلّم Cبه همراه کاروان از غزوۀ تبوک به مدینه بازمیC
گشت در بین راه گروهی از اصحاب توطئه کردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باریکیC
بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود .این حادثه در سال
نهم هجری یعنی یک سال و چند ماه قبل از واقعۀ غدیر رخ داده است.
السيرة النبويه ،ج ،2ص 301 1
این نگرانی چنان زیاد بوده که خداوند خودش ضمانت می دهد و در آیۀ 67سورۀ مائده می فرمایدَ :وهللا یعْ صِ مُک مِنَ ال ّن ِ
اس. 2
3
180
پیامبر Cصلیهللاعلیهوآلهوسلّم از این توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود Cتا زمام شترش را بگیرد و
حُذیفه نیز آن را براند .پیغمبر Cاز کاروان خواستند که کوه را دور بزنند و خود از روی گردنه که
میان بر بود رفتند .در همان حال شبانه که میرفتند صدای هجوم آن گروه را که صورت خود را
پوشانده بودند Cاز پشت سر شنیدند که در پی ایشان بودند .پیامبر صلیهللا علیه وآله وسلّم خشمگین
شدند و به حُذیفه دستور Cدادند تا آنها را شناسایی کند حذیفه با عصای سرکجی که داشت به سر و
صورت Cشترهای Cمنافقین حملهور گردید .آنها ترسیدند لذا با شتاب گریختند و خود را در میان مردمC
انداختند .حذیفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد .پیامبر فرمود :ای حذیفه آیا کسی از آنها را
شناختی؟ Cحذیفه گفت شتر فالنی و فالنی را شناختم Cو تاریکی شب زیاد بود و آنها روی خود را
پوشانده بودندC.
پیامبر Cصلیهللا علیه وآله فرمودند :آیا دانستی که ماجرای Cآنها چیست و چه می خواهند؟ عرض کرد
نه یا رسول هللا .حضرت فرمود C:آنها تصمیم داشتند تا با من حرکت کنند و هر وقت به گردنه وارد
شدم مرا از آن به پایین بیندازند Cو بکشند .حذیفه گفت آیا وقتی مردم رسیدند Cآنها را مجازات نمی
فرمایی؟ پیامبر فرمود Cخوش ندارم Cکه مردم هر جا نشستند بگویند محمّد اصحاب خود را کشت.
آنگاه رسول خدا آنان را یکیک نام برد .ابن حزم اندلسی نام هفت نفر از آنها را آورده است 1که
جز یکنفر ،همگی از بزرگان صحابه هستند.
صحیفۀ ملعونه
صحیفۀ َملعونه یا نوشتار Cمشئوم ،پیماننامۀ تعدادی از صحابۀ پیامبر Cصلی هللا علیه و آله است کCCه
َ
در مخالفت با رسیدن خالفت به امیرالمؤمنین علیه السالم نوشته شده اسCCت .گCCروهی از صCCحابه پیش
از واقعۀ غدیر با هم پیمان بستند که نگذارند خالفت به خاندان پیامبرصلوات هللا و سالمه علیه برسد.
پس از واقعۀ غدیر نیز در مدینه جمع شدند و بر پیمان خود تأکید کردند .پیامبر صCلی هللا علیCه و آلCه
در خطبۀ غدیر اصحاب صحیفه را اهل آتش دانسته و از آنان بیزاری Cجست.
...رسول Cخدا صلی هللا علیه وآله کسی را به عنوان جانشین خویش معرفی Cنکرد تا
اینکه مبادا حکومت بشکل ارثی در یک خانواده استمرار Cیابد و به باقی مسلمین نرسد
و همچنین قدرتی برای اغنیاء انباشته نشود و اینکه جانشین نگوید این امر (خالفت)
تا روز Cقیامت در فرزندان او است .پس آنچه بر مسلمانان واجب است این است که
بعد از در گذشت خلیفهای از خلفاء ،صاحبان رأی و مصلحت اندیشان جمع شوند Cو
المحلّی ،ابن حزم اندلسی ،ج ،۱۱ص۲۲۴ 1
181
مشورت کنند تا کسی را که مستحق خالفت می دانند ،ولیّ امر قرار Cدهند و او را
صاحب اختیار امورشان Cقرار Cدهند؛ چرا که برای اهل تمام زمانها Cکسی از ایشان که
صالحیت خالفت را دارد ،مخفی نیست .پس اگر کسی از مردم ادعی کند که رسول
هللا صلی هللاعلیه وآلهوسلّم Cشخصی را بطور Cمشخص برای مردم معین نمود و اسم و
نسب او را یاد کرده است ،کالم باطلی را گفته و بر خالف آنچه اصحاب محمد
صلوات هللا و سالمه علیه و جماعت مسلمین آن را میدانند ،عمل ننموده است! اگر
کسی ادعا کند که خالفت وراثتی Cاست و رسولهللا (ص) ارث برده میشود ،کالم
محالی را گفته؛ زیرا رسول خدا صلوات هللا و سالمه علیه فرمود :ما گروه انبیاء ارث
نمیگذاریم Cو آنچه از ما باقی Cمی ماند صدقه است .اگر کسی ادعا کند که خالفت فقط
در یک فرد معینی از مردم Cاست و آن شخص خود او است و برای دیگران چنین
صالحیتی نیست ،به این عنوان که او بعد از نبوت جای دارد ،دروغ گفته؛ زیرا پیامبرC
(ص) فرمود :اصحاب من مانند ستارگان هستند ،به هر کدام از ایشان که اقتداء کنید
هدایت میشوید C.اگر کسی ادعا کند که مستحق خالفت و امامت است ،به دلیل اینکه
با رسول هللا (ص) نسبت فامیلی Cنزدیک دارد پس نتیجه بگیرد که خالفت مختص او
و نسل اوست که به ارث میبرند و در هر زمانی Cخودشان را مستحق بدانند و
صالحیت دیگران را به خاطر نداشتن قرب به رسول هللا صلی هللا علیهوآله رد کنند و
امامت به سبب قرابت به او و فرزندانش نمیرسد حتی اگر از نظر نسب به پیامبر
صلی هللا علیه وآله وسلّم نزدیک باشد؛ چرا که خداوند میفرمایدِ :إنَّ َأ ْك َر َم ُك ْCم عِ ْندَ ِ
هَّللا
َأ ْتقا ُك ْم ... .و کسی که این عملکرد مسلمین را دوست ندارد ،مخالفت با حقیقت و
مخالفت با کتاب خدا نموده و از جماعت مسلمانان دوری Cنموده ،پس باید او را به
خاطر مصلحت امت اسالمی ،بکشید! چرا که رسولهللا صلیهللا علیهوآلهوسلّمC
فرمودند :کسی که به اجتماع مسلمانان ملحق نشود پس موجب تفرقه باشد ،او را
بکشید .پس باید آن فرد را کشت ،هر که می خواهد باشد؛ چرا که اتحاد ،رحمت است
و تفرقه عذاب؛ و امت من هرگز بر گمراهی اجتماع نمیکنند و تمامی مسلمانان یک
دست هستند در برابر دیگران .کسی از جماعت مسلمانان جز تفرقه افکن و دشمن،
خارج نمیشود .پس خدا و پیامبر (ص) خونش را مباح نموده و کشتن چنین شخصیC
1
مباح است.
طCCبری Cاز عمCCر هنگCCامی کCCه ضCCربت خCCورده بCCود و بCCه فکCCر جانشCCینی بCCود نقCCل می کنCCد کCCه گفت:
اگر ابوعبیده یا سالم زنده بودند خالفت را بCCه آنهCCا میسCCپردم .یعCCنی او هنCCوز بCCر عهCCد خCCود در این
صحیفه تا آخر عمر پابرجا بود.
شهید سید محمد باقر Cصدر پس از بیان اینکه در زمان پیغمبر صلی هللا علیه و آلCCه ،مسCCلمانان بCCه دو
3
دسته تقسیم شدند 2می نویسد:
یکی از عوامل گسترس رویکرد دوم (رویکرد اجتهادی) در میان صفوف مسلمانان ،آن بود کCCه این
رویکر Cبا میل طCبیعی انسCان سCازگاری Cدارد؛ زیCرا انسCان بطCور CطCبیعی CتمایCل دارد کCه بCر حسCب
مصلحتی Cکه خود می فهمد و ارزیابی می کند ،زندگی نماید ،نه بر حسCCب تصCCمیمی کCCه مفCCادش را
در نمی یابد.
یک دسته دستورات االهی را تعبّدی قبول می کردند و گروه دوم نظر خود را هم در اطاعت از دستورات االهی دخیل می دانستند. 2
182
نمایندگان این رویکرد ،برخی از صحابۀ بزرگ و پCCر جCCرأت بودنCد ، CماننCCد عمCCر بن خطCاب کCه در
موارد Cگوناگون برخالف نص سخن رسول خدا صلی هللا علیه و آله با وی به چCCون و چCCرا پCCرداخت؛
زیرا باور داشت که وقتی Cاطمینان دارد اجتهادش در تعیین مصCCلحت ،بCCه خطCCا نرفتCCه اسCCت ،چCCنین
حقی را دارد .در این زمینه می توانیم به مواردی از این دست بنگCCریم :موضCع Cوی در برابCر CصCCلح
حدیبیه و استداللش در این زمینه 1،رفتار Cاو دربارۀ اذان و حذف کردن (حیّ علی خیر العمل) 2،اقدام
وی در برابر رسول خدا صلی هللا علیه و آله در مسئلۀ تشریع Cمتعۀ حج 3،و دیگCCر مواضCCع اجتهCCادی
4
او.
این هردو رویکرد Cدر مجلس رسول خدا صلی هللا علیCCه و آلCCه در واپسCCین روز زنCCدگانی Cاش بازتCCاب
یافت .بخاری در کتاب صحیح از ابن عباس روایت نموده که چون زمان احتضار CرسCCول خCCدا صCCلی
هللا علیه و آله فرا رسید ،در اتاق وی مردانی از جمله عمربن خطاب حضور Cداشتند .پیامبر فرمCCود:
برایم چیزی بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که از این پس هرگز گمCCراه نشCCوید! عمCCر گفت :درد
بر رسول خدا صلی هللا علیه و آله سخت غلبه کCرده اسCت .قCرآن نCزد شCما اسCت و همین کتCاب خCدا
برای ما کفایت می کند .کسانی که در اتاق بودنCCد ،دچCCار اختالف و سCCتیز شCCدند .بCCرخی گفتنCCد :پیش
آیید تا پیامبر برایتان نامه ای بنگارد که از آن پس گمراه نشوید .اما بعضی همCCان سCCخن عمCCر را بCCر
زبCCان راندنCCد .هنگCCامی کCCه نCCزد پیCCامبر ،سCCخنان بیهCCوده فCCراوان زده شCCد ،و بCCه اختالف پرداختنCCد،
5
آنحضرت به آنها فرمود :برخیزیدC.
ابن عباس حادثۀ فوق Cرا رزیّة الخمیس نامیCد .یعCنی مصCیبت روز CپنجشCنبه .زیCرا براسCتی این حادثCه
یک مصیبت بود .امام حسین علیه السالم در این حادثه شهید شد! بلکه دنیای اسالم در این روز مسCCیر
خود را از دست داد .وقتی یک مسلمان بتواند Cشخصیتی چون پیCCامبر CاکCCرم را کCCه علّت وجCCودی تمCCام
Cوحى ( 3و 4 کون و مکان است و به تأیید خداوند Cمتعال َو َما يَنطِ ُق َع ِن ْال َهCَ Cوى ِإنْ ُهCَ Cو ِإاَّل َوحْ يٌ ُيَ C
نجم) کلمه ای را از خود نمی گوید بلکه تمام سخنان ایشان وحی است؛ چنین زیر پای بگذارد و نسبت
هذیان به ایشان بدهد ،باید گفت علی االسالم السالم .که واقعا همینطCCور Cهم بCCود و اسCCالم در این روز
پایان یافت! اگر عظمت این جنایت را هنوز درک نکCCرده ایCCد ،کمی تأمّل نماییCCد و بCCه آن فکCCر کنیCCد.
یکی از مستبصرینی که نویسنده با او ارتباط Cداشت ،متولی Cسالیان اخیر در مراقد مبارکۀ سلمان پCCاک
و یاران ایشان در مدائن عراق است .از ایشان سؤال کردم که دلیل قبول مذهب شیعه چCCه بCCوده اسCCت؟
او گفت :ابتCCدا من مطCCالبی را نسCCبت بCCه رزیّة الخمیس شCCنیدم Cو آن را بCCاور نمی کCCردم C؛ زیCCرا خیلی
عجیب و بCCاورنکردنی بCCود .ولی وقCCتی CتحقیCCق نمCCودم Cو دیCCدم کCCه براسCCتی CچCCه ظلمی بCCر پیغمCCبر و
امیرالمؤمنین علیه السالم رفته است ،شیعه شدم .اهمیّت این حادثۀ شوم واقعا ً همینقدر است.
متاسفانه مخالفت های علنی از این قبیل چیزی عادی شده بود .از جملۀ آنها مخالفت بعضی از صحابه
با فرماندهی اسامة بن زید بود .مبنCای مخCالفت آنهCا بCر این اسCاس بCود کCه اسCامه خیلی جCوان اسCت.
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله با آن حال مریضی ، Cخطبه ای می خوانند Cو در آن تأکید می کنند کCCه
6
اسامه برای فرماندهی Cهمانقدر شایستگی دارد که پدرش قبال داشت.
السیرة النبویة ،ج ، 2ص / 316صحیح بخاری ،ج ، 3ص 182 1
صحیح بخاری ،ج ، 3ص / 252مسند احمد ،ج ، 3ص 304 4
183
ماجرای سقیفۀ بنی ساعده خود داستانی دراز دارد .سعد بن عباده رئیس قبیلCCۀ خCCزرج اگCCر از دوسCCتان
امیرالمؤمنین علیه السالم نبود ،یقینا ً از دشمنان ایشان نبCCود .پسCCر بCCزرگ او قیس ،از یCCاران نزدیCCک
امیرالمؤمنین علیه السالم در زمان خالفتشان بود .او اولین فرماندار امام علیه السالم بر مصر شCCد .بCCا
اینحال ،کسی که سقیفه را راه انداخت ،سعد بن عباده بود نه ابCCوبکر و عمCCر .او کCCه مثCCل دیگCCران از
حادثۀ غدیر خبر داشت ،چCرا بایCد جلسCCه ای (کنفرانسCCی) تشCکیل دهCد تCا نسCCبت بCه خالفت مشCورتC
نمایند؟ امیرالمؤمنین علیه السCCالم در زمCCان خالفت خCCود ،در یCCک نوشCCتۀ کتCCبی کCCه ده نفCCر را هم بCCر
نوشتن آن شاهد می گیرند و می خواهند که این نوشته در مجمع عام خوانده شود پCCرده از این راز بCCر
می دارند و پس از تعریف از انصار از قول آنها می فرمایند C:أما إذا لم تسلموها لعلي فصDDاحبنا أحDDق
بها من غيره .1با اینکه مجلس برای انصار بوده است ولی طرفداران سعد بن عبCCادة ویCCا پسCCرش قیس
چCCنین می گویCCد :اگCCر نمی خواهیCCد کCCه خالفت را بCCه علی بسCCپارید ،پس بهCCترین کس رئیس خودمCCان
است.
وضع و جو موجود در مدینه چنان شده بود که گویی Cهمۀ مردم و به خصوص انصCCار کCCه اهCCل مدینCCه
بودند و خود را به نوعی شریک در پیشبرد اسالم می دیدند ،نمی خواستند Cکه امیرالمؤمنین علی علیه
السالم خلیفۀ پیغمبر گردد .لذا سعد جلسه را تشکیل داد تا شاید اقال خودش که به امام نزدیک تر است،
خلیفه شود .ولی نتیجه همان شد که سعد از آن می ترسید .سه نفر از قریش توانسCCتند جلسCCه ای را کCCه
بر علیه قریش Cتشکیل شده بود به نفع خود تبدیل نمایند و مسیر اسالم را تغییر دهند .نکتCۀ دیگCری CکCه
امیرالمؤمنین علیه السالم در همین نوشته ذکر می کنند این است که وقتی Cسعد بن عبCادة دیCCد (کCه کCار
ناجور شد و) مCCردم بCCا ابCCوبکر Cبیعت کردنCد( Cاز کCCار تشCCکیل این جلسCCه پشCCیمان شCCد و) گفت :من این
خالفت را برای خودم Cنمی خواستم Cولی دیدم می خواهید آن را از علی دور کنید .او تأکید می کنCCد کCCه
من با ابوبکر بیعت نمی کنم تا اینکه امیرالمؤمنین علیه السالم بیعت نماید .سپس از شهر خارج شCCده و
2
کشته می شود در حالیکه با ابوبکر بیعت نکرده بود.
قبیلۀ بنی أسلم نیز که از قریش بودند و در مدینه غریبه ،بCCه طCCور تصCCادفی در همCCان روز بCCه مدینCCه
آمCده بودنCCد .افCراد این قبیلCCه بCا رهCبری عمCCر بCه کمCک شورشCCیان شCCتافتند و از مCCردم بCه زور بیعت
خواستند .چنان این جCCو سCCازی CمCCؤثر بCCود کCه شCCخص قویCCدلی چCCون عمّار متCCأثر Cمی شCCود و فکCCرش
متزلزل گشته از یCCاری امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم سCCرباز می زنCCد .البتCCه او پس از چنCCد روز متوجCCه
خطای خود شده و بر می گردد .ولی نکته در این است که جوّ موجود Cدر مدینه چیز دیگری شده بCCود.
امیرالمؤمنین علیه السالم به حضرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا درد دل کCCرده می فرماینCCد :فاطمCCه! دیگCCر
جواب سالم مرا نمی دهند .جواب سالم واجب اسCCت مگCCر آنکCCه آن شCCخص کCCافر باشCCد .ببینیCCد کCCه در
مدینۀ زمان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله چه شده بود که حضرت علی علیه السالم ،برادر پیغمCCبر
اکرم صلی هللا علیه و آله و نفس ایشان در جریان مباهله ،حاال کافر قلمداد می شود.
عجیب اینجا است که اغلب مردم مدینه با کودتا چیان همفکر بودند .تعداد مخالفین به این وضCCع بسCCیار
اندک بودند .آنهایی که دشمن را شناختند و به مخCCالفت برخاسCتند فقCCط دوازده نفCر بودنCد! CطبرسCی Cدر
احتجاج از ابان بن تغلب روایت نموده است که به امام صادق Cعلیه السالم عرض کCCردم :فCCدایت شCCوم!
آیا در میان صحابۀ رسول خدا کسی بود که با کار ابوبکر مخالفت نمایCد؟ امCام علیCه السCالم فرمودنCCد:
آری ،دوازده نفر با او به مخالفت برخاستند؛ از مهاجرین :خالد بن سعید بن العاص ،سلمان فارسی، C
ابوذر غفاری ،مقداد بن اسود ،عمار بن یاسر ،بُریدۀ اسلمی ؛ و از انصار C:ابوهیثم Cبن تیهCCان ،سCCهل
3
بن حُنیف ،عثمان بن حُنیف ُ ،خ َزیمة بن ثابت ذوالشهادتین ،اُبیّ بن کعب ،ابو ایوب أنصاری.
184
شرح مختصری از دعای صنمی قریش
در مستدرک الوسائل از شیخ ابراهیم کفعمی در بلداالمین و جنة االمCCان از عبدهللا بن عبCCاس نقCCل شCCده
است که :امیر المومCCنین در قنCCوت نمCCاز خCCویش دعCCای صCCنمی قCCریش را می خواندنCCد و می فرمودنCCد
هرکس که این دعا را بخواند مثل کسی است که با پیامبر در جنگ بدر و احCد هزارهCزار CتCیر پرتCاب
کرده است .و در بحار االنوار ذکر شده که :دعای صنمی قریش دربین شیعه مشهور Cاست .این دعCCا و
شرح آن در کتاب بحار االنوار Cجلد 82صفحۀ 280به بعCCد آمCCده اسCCت .عالقمنCCدان می تواننCد CبCCه آن
مراجعه نمایند.
این دعا با دعاهای دیگر فرق می کند .در دعاهCCای دیگCCر ،سCCخن بCCا خداونCCد متعCCال و رحمن و کCCریمC
است .لذا صحبت از مناجات است و توبه و برگشت به سوی آن خالق متعال .ولی در این دعا ،سCCخن
از رنجهایی است که پس از وفات پیامبر اسالم (ص) بCCر امCCام علی (ع) و جامعCCۀ اسCCالمی وارد شCCده
است .صحبت از انسان هایی اسCCت کCCه شCCر را انتخCCاب کردنCCد و مسCCیر دین را از آنچCCه خCCدا خواسCCته
منحرف نمودند .امیرالمؤمنین علیه السالم در بیشترین مطالبی که در این دعا بیان کرده اند ،گزارشیC
است از اعمال ،رفتار ،اخالق ،عقاید و صفات اوّ لی و دوّ می و پیروان این دو.
ولی مهمترین نکته ای که دعای صنمی قریش به آن می پردازد ،عمCCق تغیCCیراتی اسCCت کCCه آن دو بت
در دین اسالم ایجاد کردند .در شورایی که برای تعیین خلیفۀ سوم تشCCکیل شCCد ،عبCCدالرحمن بن عCCوف
سؤالی را مطرح کرد که بCCر اسCCاس آن ،خلیفCCۀ بعCCدی را تعCCیین نمCCود .او از امیرالمؤمCCنین علی علیCCه
السالم پرسید C:آیا حاضرید Cکه بCCر اسCCاس قCرآن ،سCCنت پیغمCCبر و روش دو خلیفCۀ اول و دوم حکCومت
کنید؟ جواب ایشان منفی بود و فرمودند Cکه فقCCط بCCر اسCCاس قCCرآن و سCCنت پیغمCCبر عمCCل خواهنCCد کCCرد.
عثمان قبول کرد که بر سCCنت دو خلیفCCه باشCCد و همین بCCاعث شCCد کCCه بCCه مقCCام خالفت برسCCد .خCCود این
مطلب نشان می دهد که در همین 13سال پس از رحلت پیغمبر اکCCرم (ص) چقCCدر بین قCCرآن و سCCنت
پیغمبر (ص) از یکطرف Cو سنت عمر و ابوبکر از طرف Cدیگر اختالف ایجاد شده بود .اسCCالم بCCه راه
دیگری رفته بود و عبدالرحمن دوست داشت که همCCان جهت ادامCCه یابCCد .مشCCکل و عمCCق فاجعCCه اینجCCا
است .دعای صنمی قریش به موارد زیادی از این تغییرات پرداخته و بCه تCک تCک آنهCا اشCاره نمCوده
است.
همچنین در انتهای دعا ،امیر المؤمCCنین علیCه السCCالم می فرماینCCد کCCه کارهCCای این دو تا عمCCق اسCCرار
ون السِّرِّ َو َظاه ِِر ْال َعاَل ِن َية .این مطلب بیانگر این است کCCه خلقت اثر گذاشته است :اللَّ ُه َّم ْال َع ْن ُه َما فِي َم ْك ُن ِ
آن دو در مکنون س ّر ،مرتکب تمام موارد مذکور شCCدهاند .فهم این مطلب سCCخت و دشCCوار CاسCCت ،ولی
اهل بیت علیهم السالم فرمودند( C:نه فقط گناهان پیروان آنها در آینده بلکه) تمام گناهان ا ّمتهای گذشته
بر حساب این دو نوشته میشود .پس باید تو ّجه داشت که تمام جزئیّات بیان شده توسّط امCCیر المؤمCCنین
علیه السالم در این دعا ،تنها این نیست که شخصی مانند اباذر را طرد نمودهاند .بلکCCه هCCر مؤمCCنی Cدر
هر جایی از عالم طرد شود بر گردن آن دو میباشد C.هر فسادی که در عالم شCCکل گCCیرد بخCCاطر فسCCاد
ک» میباشند .هرخالف امری در عCCالم بخCCاطر Cآن دو «خالَ َفا َأم َْر َ
آن دو میباشد .همگی زیر مجموعه َ
نفر میباشد .مقصود از امر هر برنامه ریزی توسط Cخداوند متعال میباشد .یعنی هرچه مخCCالف امCCر
توحید الهی در عالم بوده و رخ میدهد بخاطر آن دو نفر میباشد .Cامام باقر Cعلیه اسالم می فرمایندَ C:ما
Cك فِي Cر ِحلِّ ِه َو اَل ُنك َِح َفCCرْ ُج َحَ Cر ٍام ِإاَّل َو َذلَِ C ب َمCCا ٌل مِنْ َغ ْيِ C Cة مِنْ د ٍَم َو اَل ا ْك ُت ِسَ C ِ ُأ َه ِر َ
يق فِي اِإْل ْسCاَل م مِحْ َج َمٌ C
ار َناِ Cب َسCب ِِّه َما َو ْال َبَ C
Cرا َء ِة ِم ْن ُه َمCCا. َأعْ َناق ِِه َماِ Cإلَى َي ْو ِم َيقُو ُم َقاِئ ُم َناَ ،و َنحْ نُ مَعَاشِ َر َبنِي هَاشِ ٍم َنْأ ُم ُر ِك َب َ
ار َنا َو ِ
صَ Cغ َ
هیچ خCCونی در اسCCالم ریختCCه نشCCد و هیچ مCCال حCCرامی کسCCب نشCCد و هیچ ازدواج حCCرامی صCCورت
185
نپذیرفت مگر آنکه گناه آنها تا روز ظهور Cقائم برگردن این دو است .و ما بنی هاشCCم دسCCتور Cمی دهیم
به بزرگ و کوچک خود که این دو را لعن بفرستند Cو از آنها تبری بجویند.1
در اینجا به شرح مختصری Cاز دعا می پردازیم تا روشن شود که انحراف یعنی چه و چCCرا جامعCه ای
که آنقدر پیامبر اکرم صلوات هللا و سالمه علیه زحمت کشید تا از جهالت بCCه مفCCاهیم انسCCانی CبرسCCاند، C
بار دیگر سقوط کرد و مفاهیم غیر دینی برای زندگی انسان ها بار دیگر تعریف شدند .توجه نمایید Cکه
بعضی از این انحرافات ممکن است بعد از زندگانی Cاین دو بت تحقق یافته باشند .آن دو ،سنتی را بر
پا داشتند که بنای اسالم را تا ظهور حضرت مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف کج کرده است.
ِيم
الرح ِ بِ ْس ِم هَّللا ِ َّ
الر ْح َم ِن َّ
آل ُم َح َّم ٍد -خداوندا درود فرسCCت بCCر حضCCرت محمCCد صCCلی هللا علیCCه و آلCCه و اللّ ُه َّم َ
صDل ِّ َعلى ُم َح َّم ٍد َو ِ
خاندان پاک او.
ص َن َمی ُق َر ٍ
یش َو ِجب َتیهDDا – خداونCدا لعنت کن دو بُت قCریش را .امیرالمؤمCCنین علیCه السCالم دو َو ال َعن َ
خلیفۀ اول و دوم را به بُت قریش تعبیر نموده اند .کفعمی می گویCد این بCه دلیCل این اسCCت کCه منCافقین
چنان از آنها تبعیت می کنند که گویا بت های آنها هستند.
َو طا ُغو َتیها َو ِإفکَیها -دو سرکردۀ ضاللت را ،و آن دو دروغ پCرداز را .بCر اسCاس آیCۀ 256بقCره
که می فرماید﴿ :فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باهلل فقد استمسك بCCالعروة الCCوثقى﴾ مCCا وظیفCCه داریم کCCه از
طاغوت فاصله بگیریم که معنای لعن کردن هم همین است.
َو ِإب َن َتی ِهما اللَّذینَ -و دو دختر آنان (عایشه و حفصه) را ،کسانی که:
أمرک – با دستور خداوند Cمخالفت صCCریح نمودنCCد C.اشCCاره بCCه آیCCۀ 59سCCورۀ نسCCاء دارد کCCه می خالَفا َ
َأل ُأ َأ َأ َأ
ِين آ َم ُنو ْا طِ يعُو ْا هّللا َ َو طِ يعُوْCا الرَّ سُو َCل َو ْولِي ا ِ
مْCر مِن ُك ْم .پس آن دو بCا خCدا و رسCولشC فرمایدَ :یاُّ Cي َها الَّذ َ
در باب وصی Cو جانشین پیامبر مخالفت کردند بعد از اینکCCه نص خCCدا و رسCCولش را در این موضCCوعC
شنیدند .و در این راه گمراه شدند و گمراه کردند و هالک شدند و هالک کردندC.
َو أنکَرا َوح َیک -و وحی تو را نپذیرفتند .پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آلCCه در روز غCCدیر بCCه دسCCتور
خدا که فرمودَ ( :بلِّ ْغ ما ُأ ْن ِز َل ِإلَ ْیکَ مِنْ َر ِّبکَ َو ِإنْ لَ ْم َت ْف َع ْل َفما َبلَّ ْغ َ
ت ِرسالَ َت ُه ( 67مائده) ،امیرالمؤمCCنین
علی علیه السالم را به عنوان ولیّ و سرور Cانسان ها تعیین نمود و آنها با کار خود این دستور CوحیانیC
را زیر پا گذاشتندC.
186
َو َج َحدا ِإنعا َمک – و نعمت تو را انکار کردند .خداوند متعال در روز غدیر خم ،والیت امیرالمؤمنین
ضُ C
يت ت لَ ُك ْم دِي َن ُك ْCم َوَأ ْت َممْ ُ
ت َعلَ ْي ُك ْم نِعْ َمتِي َو َر ِ علیه السالم را بهترین نعمت خود معرفی نمCCودْ :ال َي ْCو َم َأ ْك َم ْل ُ
لَ ُك ُم اِإلسْ الَ َم دِي ًنا ( 3مائده) .ولی این دو و پیروانشان این نعمت خدا را انکار نمودندC.
سولَک -و نافرمانی پیامبرت را کردند C.رسول خدا (صلی هللا علیه واله وسCCلم ) فرمCCود C:یCCا
صیا َر ُ
َو َع َ
علی من اطاعک فقد اطاعنی و من عصاک فقد عصانی .یعنی اینکCCه ای علی هCCر کس از تCCو اطCCاعت
کند ازمن اطاعت کرده و هر کس با تو مخالفت کند با من مخالفت کرده است.
َو َقلَّبا دی َنک -و دینت را واژگون نمودند .در کتاب سلیم از حضرت سلمان فارسی Cنقل شده اسCCت کCCه
در روز Cقیامت ابلیس را با افساری Cاز آتش بیاورند ولی اولی را با دو افسCCار آتش بیاورنCCد ،پس ابلیس
نزد او می رود Cو ندا می دهد و می گوید :مادرت به عزایت بنشیند ،تو کیستی؟ Cاین منم که اول و آخر
را افسون کردم و با اینحال بCCه یCCک افسCCار CبسCCته شCCده ام ولی تCCو بCCه دو افسCCار .او می گویCCد :من امCCر
1
کردم ،پس اطاعت شدم ؛ (ولی به خاطر کارهایی که کردم) خدا امر کرد ،و او را نافرمانی CکردنCCد.
یعنی آندو چنان دین را عوض کردند Cکه دیگر خداوند را کسی عبادت نکرد.
Cون (30ِّت َوِإ َّنهُم َّم ِّي ُتَ C َو َح َّرفا کِتا َبک -و قرآنت را تحریف Cکردند .خداوند در قرآن می فرمایCCدِ C:ا َّن َ
ك َمي ٌ
زمر) همانCCا تCCو از این دنیCCا می روی و دیگCران هم می میرنCCد .و در آیCۀ 144سCورۀ آل عمCCران می
َّات َأ ْو قُ ِت َل ان َقلَ ْب ُت ْم َعلَى َأعْ َق ِاب ُك ْم – همانا محمد
ت مِن َق ْبلِ ِه الرُّ ُس ُل َأ َفِإن م َ
فرمایدَ :و َما م َُح َّم ٌد ِإالَّ َرسُو ٌل َق ْد َخلَ ْ
رسول (خدا) است .قبل از او هم رسول هایی آمده بودند C.اگر او مرد ویCCا کشCCته شCCد ،بCه جCاهلیت بCCر
می گردید؟ این دو آیه دلیل انسان بودن پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می باشد که یقینا فوت خواهCCد
کرد حال به مرگ طبیعی Cو یا به شهادت .در حالیکه درست پس از فCCوت پیغمCCبر (ص) عمCCر شمشCCیر
کشید و بر در خانۀ پیامبر ایستاد و با صدای بلند اعالم کCCرد کCه هCرکس بگویCد پیCCامبر فCوت کCCرده بCا
همین شمشیر بر سرش می کوبم .با اینکه عبCCاس عمCCوی پیغمCCبر و یCCک شخصCCیت دیگCCر آیCCۀ فCCوق را
برایش قرائت کردند Cولی او قبول نکرد تا اینکه ابوبکر (که در هنگCCام فCCوت حضCCرت خCCارج از شCCهر
بود و هنگام برگشتن) به عمر همین آیه را متذکر Cشد و او گفت :انگار این آیه را فراموش کرده بودم.
Dداءک – دشمنان تCCو را دوسCCت داشCCتند .حکم بن ابی عCCاص ،عمCCوی عثمCCان سCCومین خلیفCCه َو أح ّبDDا أعَ D
مسلمانان و نیز پدر مروان بن حکم از خلفای امCوی بCود .وی از تCیرۀ بCنی امیCه از قبیلCۀ قCریش و از
دشمنان سرسخت پیامبر Cاسالم بود .وی رسول اکرم صلی هللا علیه و آلCCه و دیگCCر مسCCلمانان را بسCCیار
آزار داد و در شب حمله به خانۀ ایشان در مکه جزو حمله کنندگان بود .او تا فتح مکCCه بCCر دشCCمنی بCCا
اسالم باقی Cبود .سپس با غلبه مسلمانان اسالم آورد Cو به مدینه رفت .اما همچنان دسCCت از آزار پیCCامبر
برنداشت تا اینکCCه ایشCCان وی را لعنت و بCCه طCCائف تبعیCCد کCCرد .ولی عثمCCان در زمCCان خالفت خCCود ،ـ
برخالف اقدام پیامبر(ص) ـ َحکَم و فرزندانش Cرا به مدینه بازگرداندC.
آالءک – نیکی هCCای تCCو را رد کردنCCد .بهCCترین نیکی خداون Cد Cوالیت علی بن ابیطCCالب علیCCه َو َج َح Dدا َ
السالم است که آنها آن را رد کردنCCد C.چCCه انکCCاری بیش از این کCCه خCCود و پCCیروان خCCود را از دریCCای
عطوفت و مهربانی Cو هدایت ائمۀ اطهار علیهم السالم دور داشتند.
1بحاراالنوار ،ج ، 30ص ، 241ح 109ـ عن سليم ،قال :سمعت سلمان الفارسي يقول :إذا كان يوم القيامة يؤتى بإبليس مزموما بزمام
من نار ،ويؤتى بزفر مزموما بزمامين من نار ،فينطلق إليه إبليس فيصرخ ويقول :ثكلتك أمك ،من أنت؟ أنا الذي فتنت األولين واآلخرين وأنا
مزموم بزمام واحد وأنت مزموم بزمامين .فيقول :أنا الذي أمرت فأطعت وأمر هللا فعصي.
187
َو َع َّطال أحکا َمک -و احکام تو را بیثمر گذاردند .عمCCر ،مغCCیرةبنشCCعبه را فرمانCCدار بصCCره قCCرار
داده بود .اما او با زنی شوهر دار زنا می کرد .روزی Cچهار نفر از صحابه او را در حال زنا دیدند و
سه نفر آنها پیش عمر شهادت کامل شرعی دادند و یکنفر به طور Cاجمال شهادت داد .عمر نCCه فقCCط از
سنگسار کردن دوست خود مغیرةبنشعبه (که ضربۀ مهلک را بر حضرت زهرا سالم هللا علیهCCا زده
بود) صرف Cنظر نمود بلکه آن سه را نیز هشتاد تازیانه زد.
راِئضک -و تباه کردند احکام واجب تو را .دستورات ارث از فرائض خداونCCد متعCCال اسCCت. َ َو أب َطال َف
ابوبکر تنها کسی است که روایت کرده که پیغمبران ارث نمی برند .ولی صحاح ذکر می کنند کCCه پس
از روی کار آمدن عمCر ،عبCاس عمCوی پیغمCبر بCا امیرالمؤمCCنین بCه نCزد عمCر می رونCد و تقاضCای
حکمیت نسبت به ارث بردن از پیغمبر می نمایند (عباس به عنوان عموی پیغمبر صلی هللا علیه و آلCCه
و امام به عنوان شوهر حضرت زهرا سالم هللا علیها) .عمر به آنها می گوید Cكه حCCرف همCCان اسCCت و
شما ارث نمی برید .و من می دانم که شما او و من را در این زمینCCه ظCCالم و فCCاجر می دانیCCد .ابن ابی
الحدید طرفدار Cهر دو خلیفه ،این سؤال را مطرح می کند که اگر خود عمر هم معتقCCد بCCود کCCه حCCرف
1
ابوبکر درست است ،چرا باید فکر کند که این دو ابوبکر و عمر را ظالم می دانستند؟C
ألحدا فِی آیاتِک -و از در دشمنی با آیاتت برآمدند C.قCCرآن می فرمایCدَ C:أطِ يعُCوْCا هّللا َ َوَأطِ ي ُعCCوْCا الرَّ ُسCو َل
َو َ
مْر مِن ُك ْم ( 59نساء) ولی آنها به جای اطاعت کردن ،با امام همام علیه السالم دشمنی کردند. َأل ُأ
َو ْولِي ا ِ
َو عا َدیا أولیا َءک -و دشمنی کردند با دوستانت C.در یک مورد عثمCان ،عمCCار بن یاسCCر را چنCان لگCCد
مال کرد که فتق گرفت .به طور کلی این گروه چنان شیعیان و دوسCCتان امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم را
اذیت کردند که یک شیعه ترجیح می داد او را کافر Cبخوانند تا یک نفر شیعی.
َو والَیا أعدا َءک -و دوستی کردنCCد بCCا دشCCمنانت .معاویCCه بن ابوسCCفیان کCCه هم خCCودش و هم پCCدرش از
دشمنان واضح پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله بودند ،را به عنوان والی شام قرار دادنCCد .و بدینسCCان
پایه گذار دولت بنی امیه شدند.
َو َخ َّربا ِبالدَ ک -و شهرهای Cتو را ویران ساختند .نتیجۀ کار انهCCا چنCCان بCCود کCCه در زمCCام امCCام حسCCین
علیه السالم ،دو شهر مدینه و مکه مرکز آوازه خوانی ، Cباده گساری و منکرات دیگر بود.
أفسدا ِعبادَ ک -و بندگانت را به فساد Cکشاندند .حضرت زهرا سالم هللا علیها در خطبه ای که بCCرای َو َ
زنان انصار ایراد کردند فرمودند :من از دنیای شCCما سCCیر شCده ام؛ از مCCردان شCCما کCCراهت دارم و بCCه
دورشان افکنده ام ،پس از آنکه آزمایششان کردم .زشت باد کندی آنها ،شکسCتگی شمشیرشCان ،سسCتی
نیزه هایشان و تباهی رأیشان ... .وای بر ایشان ،جانشCCینی پیCCامبر را از جایگCCاهش کندنCCد و از پایگCCاه
رسالت دورش Cکردند؛ از کوههای بلند و استوار خاندان پیامبر ،از جایگCCاه پیCCامبری و از محّ Cل نCCزول
وحی ،از آنان که به امر دنیا و دین عارف اند .همانا این زیانی آشکار است ... .مگCCر چCCه ایCCرادی بCCه
ابوالحسن داشتند؟! آری ،خوش نداشتند Cاز علی برندگی شمشیرش Cرا ،سCCخت لگCCد کCCوب کردنشCCان را،
به سخت کیفر دادن در کارهایش را ،و سخت گCیری اش را در راه خCدا .اینهCا بCاعث دشCمنی CآنCان بCا
علی شد .اگر دوری نمی کردند از بند ریسمانی که پیامبر به او سپرده بود ،آنان را به نرمی می رانCCد
شتر حکCومت مجCروح نمی شCد و سCوارش CبCه شّ Cدت (یعنی حکومتی Cمالیم می داشت) ،چنان که بینی ِ
تکان نمی خورد( C.یعنی در همه حال در راحتی بودند ).و آنان را بCه آبشCخوری CگCوارا Cوارد Cمی کCرد
که آب از دو سوی آن لبریز بود ،و درهای برکات زمین و آسمان بر آنان باز می شد.
شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ،ج ، 16ص 224 1
188
بُوة َو َردَمDDا با َبDDه َو یت ال ُّن َّ أتباع ُهما َو أولیا َءهُمDDا َو أشDDیا َع ُهما َو ُم ِح ّبی ِهمDDا َف َقDDد َ
أخربDDا َب َ َ اللّ ُه َّم ال َعن ُهما َو
أصال أهلَه َو أبادا أنصَ D
Dاره َو سما َءهُ ِبأرضِ ِه َو عال َی ُه ِبسافِلِه ِو ظاه َِرهُ ِبباطِ نِه َو اس َت َ سق َف ُه َو َ
ألحقا َ َن َقضا َ
Dرکا ِب َر ِّب ِهمDDا َف َع ِّظم َذن َب ُهمDDا َوث ِعل ِمDDه َو َج َح Dدا إما َم َتُ Dه َو أشَ D َق َتال أطفالَه َو أخلَیا مِن َب َره مِن َوصِّ Dیه َو ِ
وار ِ
س َقر ال ُتبقی َو ال َت َذر -خدایا لعنت کن آن دو و پیروانشان و یارانشان ک ما َس َق ٍر َو ما أدرا َ َخلِّدهُما فی َ
و گرویدگان به آن دو و دوستانشان را ،زیرا آن دو ویران ساختند خانCCه نبCCوت (وحی) را ،و در آن را
کامالً بسCCتند ،و سCCقف آن را شکسCCتد ،و آنCCرا زیCCر و رو کردنCCد ،و بCCاالو پCCایین آن را یکی کردنCCد ،و
ظCCاهر و بCCاطنش را ویCCران کردنCCد ،و اهCCل آن را از بیخ برانداختن Cد Cو یCCاوران آن را هالک کردنCCد،وC
کودکانشان را کشCCتند ،و منCCبر نبCCوت را از وصCCی نCCبی و وارث پیCCامبر ،تهی کردنCCد ،و انکCCار کردنCCد
امامت وصی پیامبر Cرا ،و مشرک به خدا شدند ،پس خدایا گناه آن دو را بCزرگ شCمارو بCرای همیشCه
در جهنم سقر جایشان بده ،جهنمی کCCه بنCCدگان نمیتواننCد CشCCدت عCCذابش را درک کننCCد ،جهنمی کCCه نCCه
چیزی را باقی میگذارد Cو نه رها میسازدC.
هر چند در فراز Cفوق ، Cاغلب اموری که ذکر شده حالت سCCمبلیک دارنCCد ولی بCCه نظCCر می رسCCد اولین
بخش آن یعنی ردما بابه ،اشاره به بستن دربی دارد که پیغمبر Cاکرم صلی هللا علیه و آلCCه بCCرای حCCدود
س َأهْ َ Cل ْال َب ْي ِ
ت شش ماه ،هر روز بر آن درب می ایستادند و آیۀ شریفۀ ِإ َّن َما ي ُِري ُد هَّللا ُ لِي ُْذه َ
ِب َعن ُك ُم الCCرِّ جْ َ
َوي َُطه َِّر ُك ْCم َت ْط ِهيرً ا ( 33احزاب) را می خواندند .هنگامی که پیامبر (ص) دستور دادند تمام درهایی کCCه
به مسجد باز می شوند ، Cبسته شوند ،این امر بر بعضی صحابه بسیار سخت آمد و بنظر می رسد کCCه
به محض اینکه قدرت به دستشان افتاد ، Cاین تنها درب باز مانده را بستند.
اللّ ُه َّم َ
العن ُهم ِب َع َد ِد -خدایا آن دو و پیروانشان را به عدد هر کار ناروایی Cکه انجام دادند لعنت کن ،و به
عدد:
ُکل ِّ ُمنک ٍَرأ َتوهُ – هر کار خالفی Cکه انجام دادنCد .اسCحاقبن عمّار صCیرفی گویCد :بCه امCام کCاظم علیCه
السالم گفتم :فدایت شوم ،دربارۀ آن دو منافق برایم Cسخنی گویید Cکه من از پدرتان دربارۀ آنها سخنانی
چند شنیدهام .فرمود C:ای اسحاق ،اولی به منزلۀ گوساله و دومی بCCه منزلCCۀ سCCامری اسCCت .گفتم :فCCدایت
شوم ،دربارۀ آنها بیشتر بفرما .فرمود :به خCCدا سCCوگند CکCCه آن دو بودنCد CکCCه مCCردم را در نصCCرانیت و
یهودیت و مجوسیت نگاه داشتند (و مانع گرایش آنها به اسالم شدند)؛ خدایشان نیامرزد.
َو َح ّق ٍاَخ َفو ُه -هر حقی که مخفی داشتند .اشاره بCCه فضCCائل امیرالمومCCنین علیCCه السCCالم ازجملCCه نص
صریح پیامبر Cدر مورد خالفت امام علی علیه السالم در روز غدیر و مانند حدیث طائر و کالم پیCCامبر
در روز Cجنگ خیبر که فرمود Cفردا پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسCCولش را دوسCCت دارد
و خدا و رسولش او را دوست دارند کسی که جنگنده شکست ناپذیر است و از جنگ فCرار Cنمی کنCCد و
باز نمی گردد تا خداوند Cبه دسCCت او در خیCCبر را بCCاز کنCCد .و نCCزول سCCورۀ هCCل اتی در شCCان ایشCCان و
چیزهای دیگر که مجال بازگو کردن ان در اینجا نیست.
َو مِن َب ٍر َعلوهُ -و هر منبری که (به ظلم) بر آن باال رفتند .پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آلCCه در خCCواب
دیدند که تعدادی Cمیمون و خوک از منبر ایشان باال می روند .این خواب ایشان را ناراحت کCCرد و آیCCۀ
الشَ Cج َر َة ْال َم ْلعُو َنَ Cة فِي القُCCرْ ِ
آن - اس َو َّ 60سورۀ اسراء نازل شدَ :و َما َج َع ْل َنا الرُّ ؤ َيا الَّتِي َأ َر ْي َن َ
اك ِإالَّ فِ ْت َن ًة لِّل َّن ِ
و رؤيايى Cرا كه به تو نشانداديم و درخت نفرين شده را كه در قرآن ذكر كردهايم .که اشاره بCCه روی
کار آمدن بنی امیه دارد .ولی اولی و دومی Cهم بنا حق بر منبر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله رفتند.
جالب است بدانیم که امام حسن علیه السالم در کودکی بCه ابCوبکر CفرمودنCCد کCCه این منCCبر تCCو نیست 1و
امام حسین علیه السالم هم همین مطلب را به عمر شدیدًآ اعتراض نمودند.2
شرح نهج البالغة ،ابن ابی الحدید ،ج 6ص 43 1
بحار االنوار ،ج ، 30ص ، 47ح / 1بحار االنوار ،ج ، 30ص ، 51ح 2 2
189
أرجوهُ -و هر مؤمنی که او را عقب انداختند .انتخاب امیرالمؤمنین Cعلیه السالم بCCرای خالفت ِن َ َو ُمؤم ٍ
نه فقط در سقیفه عقب افتCCاد ،بلکCCه پس از ابCCوبکر هم این امCCر اتفCCاق افتCCاد و حCCتی عمCCر هم بCCا ایجCCاد
شورای 6نفره ،عمالً انتخاب امیرالمؤمنین علیه السالم را عقب انداخت .و وقتی CکCCه مCCردم ایشCCان را
انتخاب کردند ،دیگر براستی و به حدی کار از کار گذشته بود که امام نتوانسCت حCتی فCدک را بCرای
فرزندانش Cباز گیرد.
َو ُمناف ٍِق َولَّو ُه -و هر منافقی که به کار گماردند .اشاره به دوستی Cبا منافقانی مانند معاویه و عمرو بن
عCCاص و مغCCیره بن شCCعبه و ولیCCد بن عتبCCه و عبدهللا بن ابی سCCرح و نعمCCان بن بشCCیر لعنت هللا علیهم
اجمعین دارد.
لی ٍآ ُذو ِه -و هر دوست خدا که آزردند .دشمنی هایی که با امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم نمودنCCد فقCCط
َو َو ّ
در ایام پس از رحلت پیغمبر (ص) نبود .بلکه حتی در ایام حکومت ایشان هم آن جنCCاب را زیCCاد اذیت
نمودند .به حدی کCه امیرالمؤمCنین علیCه السCالم در خطبCۀ 45نهج البالغCه می فرماینCد :من از ايشCان
دلتنگ و خسته شده ام و ايشان از من دلتنگ و خسته شده اند .بهتر از ايشCCان را بCCه من ارزانى دار و
بدتر از مرا بر ايشان برگمار C.بار خدايا ،دلهايشان را ذوب کن ،آنسان كه نمك در آب ذوب می شود.
َو َطری ٍد َآووهُ -و هر تبعید شدهای کCه پنCاهش دادنCد .حکم ابن ابی عCاص توسCط پیCامبر تبعیCد شCد ولی
وقتی که عثمان به خالفت رسید Cاین تبعید شدۀ پیCCامبر را کCه پسCCر عمCCویش بCCود پنCCاه داد و صCCد هCCزار
درهم هم به او بخشید.
ِق َط َردوهُ -و راستگویی Cکه او را راندند .روایت معروفی Cاست که تمام سنی هCCا هم آن را نقCCل
َو صاد ٍ
کرده اند از زبان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم می گوید :آسCCمان سCCايه نينCCداخت و زمين بCCر
نداشت صاحب لهجهاى راستگوتر Cاز ابو ذر غفارى .عثمان از این راسCCتگو CپرسCCید CچCCه سCCرزمینی را
دشمن داری؟ ابوذر رضوان هللا تعالی علیه گفت :ربذه ،زیرا دورۀ کفر من در آنجا سپری شد .عثمان
لعنت هللا علیه ابوذر را به صحرای Cربذه تبعید کرد و ایشان آنجا بود تا اینکه در تنهایی فوت نمود.
ص ُروهُ -وهر کافری که یاری کردند .اشاره به تمام کسانی Cاست کCCه دشCCمن علی علیCCه السCCالم َو کاف ٍِر َن َ
هَّلل ُ
بوده و با خدا و رسولش مخالفت می کنند .زیرا خداوند متعال می فرماید ( :ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُْؤ ِمن َ
ون ِبا ِ َو
ون َمنْ َحا َّد هَّللا َ 22( .مجادله) -ای پیامبر هرگز قومی را نمی بینی که ایمان به خCCدا ْال َی ْو ِم اآْل خ ِِر یُوا ُّد َ
و روز Cقیامت آورده باشند و (در عین حال) با دشمنان خدا دوسCCتی می کننCCد .از جملCCۀ اینهCCا می تCCوان
ابوسفیان ،حکم بن ابی عاص و ولید بن عقبه را نام برد.
مام َق َه ُرو ُه -و هرامام بر حقی که مقهورش کردند .امیرالمؤمنین علیه السالم را خانه نشین کردنCCد.
َو ِإ ٍ
چنانچه مابقی ائمه علیهم السالم نیز خانه نشین ویا زندانی و یا تحت نظر بودند.
َو َف ٍ
رض َغ َّی ُروهُ – وهر واجبی که آن را تغییر دادند .امیر المومCنین علیCه السCالم فرمCود :پیCامبر CشCب
معراج دید که بر روی ورقی Cنوشته شده بود :افترضت Cمحبة علی على أمتک فغیّروا CفرضCCه و مهّدوا
لمن بعدهم بُغضه و سبَّه حتى سبُّوه على منابرهم ألف شهر .من (خداونCCد ) واجب کCCردم محبت علی را
بر امت تو پس آنها این فریضۀ واجب را تغییر دادنCCد و راه بغض و دشCCنام بCCه علی را بCCرای دیگCCران
مهیا کردند Cتا جایی که هزار ماه بر روی منابر دشنام Cو سب علی می کردنCد (.لعنت هللا علیهم اجمعین
)
َو أ َث ٍر أنکَ ُروهُ – وهر حدیثی که انکCارش کردنCد .در کتCاب االمامCة والسیاسCة دینCوری CآمCده اسCت کCه
وقتی امیرالمؤمنین علیه السالم را تهدید به کشتن کردند ،ایشان سؤال کردند کCه آیCCا بنCCدۀ خCدا و بCرادرC
190
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله را می کشید؟ عمر جواب داد :بندۀ خدا هستی ولی برادر رسCCول خCCدا
نه! یعنی چیزی را انکار کردند کCCه بCCرای سCCالیان سCCال همCCۀ اهCCل مدینCCه آن را می دانسCCتند( .ولی درد
اینجا است که همۀ حاضرین این را می دانستند ولی کسی حتی اعتراض هم نکرد).
ش ٍّر آ َث ُرو ُه -و هر امر زشتی که اختیارکردند .بخCاری در کتCاب صCحیح خCود از ابن عبCاس روایت َو َ
نموده که چون زمان احتضار Cرسول خدا صلی هللا علیه و آله فCCرا رسCCید ،در اتCCاق ایشCCان مCCردانی از
جمله عمربن خطاب حضور داشتند .پیامبر Cصلی هللا علیه و آله فرمود :برایم چیزی بیاورید CتCCا نوشCCته
ای برایتان بنویسم که از این پس هرگز گمراه نشوید! عمر گفت :درد بر رسول خدا صCCلی هللا علیCCه و
آله سخت غلبه کرده است!! قرآن نزد شما است و همین کتاب خدا برای ما کفایت می کنCCد .کسCCانی CکCCه
در اتاق بودند ،دچار اختالف و ستیز شدند .برخی گفتند :پیش آیید تCا پیCامبر برایتCان نامCه ای بنگCارد
که از آن پس گمراه نشوید .اما بعضی Cهمان سخن عمر را بر زبان راندند ،و این نشان می دهد که تا
چقدر آنها قدرتمند Cشده بودند .هنگامی که نCCزد پیCCامبر ،سCCخنان بیهCCوده فCCراوان زده شCCد ،و بCCه اختالف
پرداختند ،آنحضرت به آنهCCا فرمCCود C:برخیزیCCد .ابن عبCCاس حادثCCۀ فCCوق را رزیّة الخمیس نامیCCد .یعCCنی
مصیبت روز پنجشنبه .زیرا براستی Cاین حادثه یک مصیبت بود.
دَم أراقُوهُ -وخونی Cکه بCCه نCCاحق ریختنCCد .مالCCک بن نCCویره از صCCحابه رسCCول خCCدا (ص) و نماینCCدۀ
َو ٍ
ایشان در گرفتن صدقات Cقبیلهاش بود .او پس از درگذشت CپیCCامبر(ص) از بیعت بCCا ابCCوبکر خCCودداریC
نمود .ابوبکر خالد بن ولید را به سوی قبیلهاش فرستاد و بCCا اینکCCه مالCCک آهنCCگ جنCCگ نداشCCت ،خالCCد
دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر Cشد.
بر َب َّدلُوهُ -و خبر (حدیثی) که آن را عوض کردند .ابوبکر تعداد زیادی از احادیث پیغمCCبر صCCلی َو َخ ٍ
هللا علیه و آله را یا تغییر داد و یا به دروغ ساخت .در این مقطع از دعا امام نسبت به حوادث غصCCب
فدک اشاره دارند .لذا خبری را که ابوبکر Cبه دروغ Cبه حضرت زهرا سالم هللا علیهCCا گفت را نقCCل می
ص Cدَ َقة – مCCا Cور ُ
ث َمCCا َت َر ْك َن Cاَ Cف ُهCَ Cو َ کCCنیم .او بCCه نقCCل از پیغمCCبر اکCCرم صCCلی هللا علیCCه و آلCCه گفت :الَ ُنَ C
(پیغمبران) ارث نمی گذاریم( C.و آنچه که حکم ارث دارد) در واقع صدقه است.
ص ُبو ُه -و هرکفری که به پا داشتند.در Cروایت اسحاقCبن عمّار صCCیرفی از امCCام کCCاظم علیCCه فر َن َ
َو ُک ٍ
السالم آمده است :سه دستهاند که خداوند Cبه آنCCان نظCCر رحمت نمی کنCCد و آنCCان را (از گناهCCان) پCCاکیزه
نمی سازد Cو عذابی دردناک دارند .گفتم :فدایت شوم ،آنها کیانند؟ فرمود C:مCCردی کCCه امCCامی را کCCه از
سوی خدا منصوب نشده به امامت شناسد ،و مردی که در امامی که از سوی Cخدا منصوب شCCده طعنCCه
زند ،و مردی که پندارد Cاین دو کس (یا آن دو تن نامبرده) از اسالم بهرهای دارند.
ث َغ َ
ص ُبوهُ -و هرارثی که به زورگرفتند .غیر از مواردی Cرا که حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا َو إر ٍ
ارث برده بودند Cو آنها آن را غصب نمودند ،امیرالمؤمنین علیه السالم نیز فرمود C:اری تراثی نهبCCا –
با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.
ّ
ناحق ملک خود ساختند .اموال بCCنی نضCCیر (از یهودیCCان مدینCCه) یء اق َت َط ُعوهُ -و هر غنیمتی که به
َو َف ٍ
چون بدون جنگ بدست آمده بود جزء فیء بشCCمار می رود و مخصCCوص پیCCامبر می باشCCد .پیCCامبر هم
طبCCق مCCاموریت الهی «و ات ذاالقCCربی حقCCه » -حCCق نزدیکCCان را ادا کن -این زمین را بCCه حضCCرت
زهرا(س) بخشید .این باغ های مدینه غیر از فدک است که در اختیار حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا
بود و آن دو این باغCCات را از حضCCرت گرفتنCCد C.حضCCرت علی(ع) در نهج البالغCCه می فرمایCCد« :بلی
کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فش ّحت علیها نفوس قCCوم Cو سCCخت عنهCCا قCCوم CآخCCرین و نعم
الحکم هللا و ما اصنع بفدک و غیر فدک » آری از میان آنچه آسمان بر آن سCCایه افکنCCده تنهCCا فCCدک در
191
اختیار ما بود که آن هم گروهی Cبر آن بخل و حسادت ورزیدند Cو گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها
کردند و بهترین حاکم خداوند است از آنچه که به ما رفت در فدک و غیر فدک.
ت اَ َکلُو ُه -و هر مال حرامی که خوردند C.وقتی که ابوبکر و بعد عمر و بCCاقی خلفCCای زور فCCدک
سح ٍ
َو ُ
و باغ های مدینه را گرفتند ،فقط غصCCب زمین نبCCود .بلکCCه درآمCCد آن هCCا را هم بCCرای حکCCومت خCCود
ضبط نمودند .سحت یعنی مال حرام .درآمد این باغ ها همگی مال حCCرامی بCCود کCCه خلفCCا سCCالیان سCCال
غصب کردند و به حرام خوردند.
مس اس َت َحلُّوهُ -و هر خمسی که برای غیر اهلش حالل شCمردند .در جنCگ خیCبر ،غCیر از فCدک َو ُخ ٍ
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله خمس غنائم جنگی را نیز به حضرت زهرا سالم هللا علیه بخشیدند که
خلفCCای اول و دوم آن را غصCCب نمودنCCد .اضCCافه بCCر این ،هیچ خمسCCی بCCه اهCCل بیت علیهم السCCالم از
طرف خلفا پرداخت نشد .عثمان به مروان بن حکم فدک را بخشید همچنین خمس افریقا را که بالغ بCCر
پانصد هزار دینار بود به مروان بن حکم داد.
سوهُ -و هر باطلی که اساس آن را نهادند .امیرالمؤمنین علیه السCCالم در خطبCCۀ 151نهج َو باطِ ٍل أ َّ
س ُ
البالغه اشاره به برنامۀ گمراه کردن مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله داشCCته و می
فرمایند C:فتنه گران مردم را با سوگندها و تظاهر Cبه ايمان فريب مى دهند .سپس پنج دستور Cجهت حفظ
خود در اینگونه فتنه ها را بیان می نمایند که جای ذکر نیست .در این قسمت امام به تأسیس یک باطل
و سنت غلط تأکید دارند که باعث می شود آیندگان نیز گمراه شCCوند و دیگCCران را گمCCراه کننCCد .لCCذا بCر
اساس حدیث من سنَّ س ّنة سيّئة فعليه وزرها Cووزر Cمن عمل بها إلى يوم القيامة (هرکس که سCCنت بCCدی
را برپا کند ،نه فقط گناه آن بدی برای او گذاشته می شود بلکه هرکس بدان بCCدی عمCCل کنCCد ،گنCCاه آن
هم رای انجام دهندۀ آن نوشته می شود و هم به کسی که آن سنت را برجا گذاشت) ،وزر و وبال تمام
کسانی که با والیت امیرالمؤمنین علیه السالم مخالفت می کنند تا ظهور حضرت مهدی عجل هللا تعالی
فرجه الشریف Cبر گردن این دو است.
س ُطو ُه -و هر ستمی که گسترش Cدادند .نه تنها خالفت را گرفتند ، Cفدک را تصCCاحب کردنCCد ، ور َب َ
َو َج ٍ
خمس را باال کشیدند ،ولی مشکل اصلی این بود که این امور در نCCزد مCCردم جCCا افتCCاد .گسCCترش و جCCا
افتادن این احکام جور چنان بود که حتی امیرالمؤمCنین علیCه السCالم در مCوارد CمتعCددی نتوانسCت این
ستم ها را رفع نماید .حتی وقتی Cکه حسنین علیهما السالم در زمان خالفت ایشان خواستند کCCه فCCدک را
به وضع صحیح آن برگردانند ،امام قبCCول نکردنCد Cو فرمودنCCد :جCCاهلکم مCCزداد ،و عCCالمکم مسCCوّ ف –
مردم نادان سروصدا Cمی کنند و دانشمندان ساکت و معطل هستند.
أسر ُوهُ -وهرنفاقی که پنهان داشتند .امیرالمؤمنین علیه السCCالم فرمودنCCد C:والCCذی فلCCق الحبCCة و
ِفاق َ
َو ن ٍ
برأ النسمة ما اسلموا ولکن استسلموا ،و اسروا الکفر فلما وجدوا Cأعوانا علیه أظهروه - .قسم بCCه کسCCی
که دانه را شکافت ونسیم Cرا به وزش در آورد آنها ایمان نیاوردند Cبلکه تظCCاهر بCCه ایمCCان کردنCCد وکفCCر
خود را مخفی داشته تا وقتی که یارانی برای خود دیدند کفر خود را اظهار کردند.
در أض َم ُروهُ -و هرنیرنگی که انجامش را به دل گرفتند .گروهی از صحابه پیش از واقعۀ غCCدیر َو َغ ٍ
با هم پیمان بستند Cکه نگذارند خالفت به خاندان پیامبرصلوات Cهللا و سالمه علیCCه برسCCد .مهمCCترین آنهCCا
در اینکار ابوبکر ، Cعمر ،ابو عبیدۀ جراح ،معاذ بن جبل و سالم بن حبیبه بودند C.آنهCCا متCCنی را نوشCCته
و به عنوان پیمان نامه در کعبه پنهان نمودند C.به این پیمان نامه صحیفۀ ملعونه نام نهCCاده انCCد .معCCاذ بن
جبل در زمان خالفت عمر با مرض طاعون مرد و ابوعبیده و سالم در دو جنگ متفاوت کشCCته شCCدند.
جالب است بدانیم که طبری از عمر هنگامی که ضربت خورده بود و بCCه فکCCر جانشCCینی بCCود نقCCل می
192
کند که گفت :اگر ابوعبیده یا سالم زنده بودند Cخالفت را به آنها میسپردم .یعنی او هنوز Cبر عهد خCCود
در این صحیفه تا آخر عمر پابرجا بود.
ش ُرو ُه – و ظلمی که آن را پخش نمودند C.ظلم این گCCروه فقCCط در سCCقیفه نبCCود و در آنجCCا پایCCان ظلم َن َ
َو ٍ
نیافت .امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبۀ شقشقیه خود می فرمایند :آگاه باشيد به خدا سCوگند CابCا بكCCر،
جامه خالفت را بر تن كCCرد ،در حCCالى كCCه مى دانسCCت جايگCCاه من نسCCبت بCCه حكCCومت اسCCالمى ،چCCون
محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند .او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار
من جارى Cاست ،و مرغCCان دور CپCCرواز انديشCCه هCCا بCCه بلنCCداى ارزش من نتواننCد CپCCرواز كCCرد .پس من
رداى خالفت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گCCيرى كCردم و در اين انديشCه بCودم CكCCه آيا بCCا
دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم Cيا در اين محيط خفقان زا و تCاريكى CكCه بCه وجCود CآوردنCدC،
صبر پيشه سCCازم CكCCه پCCيران را فرسCCوده ،جوانCCان را پCCير ،و مCCردان بCCا ايمCCان را تCCا قيامت و مالقCCات
پروردگار اندوهگين نگه مى دارد .پس از ارزيابى Cدرست ،صبر و بردبCارى را خردمندانCه تCر ديدم.
پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بCCود .و بCCا ديدگان خCCود
مى نگريستم Cكه ميراث مرا به غارت مى برند .تا اينكه خليفه اوّ ل ،بCCه راه خCCود رفت و خالفت را بCCه
خطاب سپرد .سپس امام مثلى را با شعرى Cاز أعشى عنوان كرد« :مرا با برادر جCCابر« ،حيّان» پسر ّ
چه شباهتى Cاست (من همه روز Cرا در گرماى سوزان كار كCCردم و او راحت و آسCCوده در خانCCه بCCود).
شگفتا ابابكر كه در حيات خCCود از مCCردم مى خواسCCت عCCذرش را بپذيرنCCد ،چگونCCه در هنگCCام مCCرگ،
خالفت را به عقد ديگرى در آورد C.هر دو از شCتر خالفت سCخت دوشCCيدند Cو از حاصCCل آن بهCCره منCد
گرديدند.
َو َوع ٍد أخلَفُوهُ – و وعدههایی که بدان وفا نکردند C.هنگامی که پیغمCCبر اکCCرم صCCلی هللا علیCCه و آلCCه در
بستر بیماری بودند ،دستور Cدادند که اسامه سپاهی را برای غزوه به سوی شام تهیه نماید و به همCCه و
به خصوص به عمر و ابCوبکر CدسCتور دادنCد کCه بCه این سCپاه بCه پیوندنCCد .امCا از آنجCا کCه این دو می
خواستند اوضCCاع Cپس از رحلت پیCCامبر Cرا کنCCترل کننCCد ،چنCCد بCCار قCCول رفتن را دادنCCد ولی از دسCCتور
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله عمالً سرپیچی Cکردند.
أمان خا ُنوهُ – و امانتی که بدان خیانت کردند .خیانت بCCه والیت امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم نمودنCCد. ٍ َو
ت َو َ َ َأْل
ضَ Cنا ا ما َن Cة َعلى َّ
السCماوا ِ َّ
اشCاره بCه آیCۀ 72سCورۀ احCزاب اسCت کCه خداونCد Cمی فرمایCدِ C:إنا َع َر ْ
ُ َ
Cان ظلومCا ً َج ُهCCوال -مCCا امCCانتبال َفَأ َبي َْن َأنْ َيحْ م ِْل َنها َو َأ ْش َف ْق َن ِم ْنهCCا َو َح َملَ َهCا اِإْل ْنسCCانُ ِإ َّن ُه كَ C
ض َو ْال ِج ِ اَأْلرْ ِ
(واليت امیرالمؤمنین علیه السالم) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم ،آنها از خیCCانت بCCه
آن آن سر برتافتند ،و از اینکار هراسيدند ؛ امّا انسان (ابوبکر) به آن خیانت کرد؛ او بسيار سCCتمكار و
نادان بود.
ضوهُ – و پیمانهایی که شکستند C.هنگامی که پیامبر اکرم صلی هللا علیه وآله و سCCلم در روز َو َعه ٍد َن َق ُ
غCCدیر از مسCCلمانان بCCر والیت و محبت علی علیCCه السCCالم عهCCد گCCرفت از آنهCCا خواسCCت کCCه بCCه خیمCCۀ
امیرالمؤمنین علیه السالم بروند Cو با دست دادن عمالً با ایشان بیعت نمایند .از جملۀ آنها عمCCر بCود کCه
هنگام بیعت گفت :بخ بخ لك يابن أبي طالب أصبحت موالي ومولى Cكل مسلم – به تو ای پسر ابوطالب
تبریک می گوییم کخ موالی من و موالی هر مسلمان شدی.
أحلُّوهُ – و حاللهایی که حرام نمودند .و حرامهایی Cکه حالل کردند C.حرام و
رام َ
الل َح َّر ُموهُ َ -و َح ٍ
َو َح ٍ
حالل هایی که این دو برعکس کردند زیاد است .مثال نبیذ را حالل دانستند .طبق تأییCCد ابن ابی الحدیCCد
معتزلی ،عمر كان مجتهدا يعمل بالقياس و االستحسان و المصالح المرسلة –1عمر به قیاس عمCCل می
شرح نهج البالغه ،ابن ابی الحدید ،ج ، 10ص 212 1
193
کرد که این روش را ائمۀ اطهار علیهم السالم رد کرده اند .مثال ابCCوبکر حکم کاللCCه را نمی دانسCCت و
چیزی از خود ساخت و گفت :اگر این حکمی که دادم درست بود از خدا اسCCت واگCCر غلCCط بCCود از من
است! همچنین او فجاءة السCلمي را در آتش سCوزاند Cدر حالیکCه پیCامبر CصCلی هللا علیCه وآلCه سCوزاندن
انسان ها را نهی نموده بودند C.امیرالمؤمنین علیه السCالم بCا اشCاره بCه بعضCی از این تغیCیرات حالل و
السCالم دسCتور Cدهم وحرامی در دین نموده و فرمودند :چگونه می بینید اگر در بارۀ مقام ابراهیم Cعلیه ّ
آن را به مکانی که پیامبر صلی هَّللا علیه و آله در آن قرار داد برگردانم ،و فدک را به وارثان فاطمCCه
علیها السّالم بازگردانم ،و صاع و م ّد پیامبر صلی هَّللا علیه و آله را به صورتی CکCCه بCCود برگCCردانم ، Cو
زمینهایی Cکه پیامبر صلی هَّللا علیه و آله تعیین کرده بود به اهلش بدهم ،و خانه جعفر بن ابی طالب را
به وارثان او برگردانم و آن را از مسجد جدا کرده خراب نمایم ،و قضاوت هCCایی را کCCه حاکمCCان قبCCل
از من به ظلم قضاوت Cکرده اند برگردانم C،و آنچه از زمین خیبر قسمت شده بازگردانم C،و دیوان عطایا
را از بین ببرم و همان گونCCه کCCه پیCCامبر CصCCلی هَّللا علیCCه و آلCCه عطCCا می فرمCCود CعطCCا کنم و امCCوال را
ثروت بین اغنیا قرار Cندهم ،و فرزندان بCCنی تغلب را اسCCیر کنم ،و بCCه مCCردم دسCCتور دهم کCCه در مCCاه
رمضان جز نماز واجب را به جماعت نخوانند ،در این صورت Cبعضی Cاز افراد لشکر -که همCCراه من
می جنگند -خواهند گفت( :ای اهل اسالم)! همان طور که گفتند( :س ّنت عمCCر را تغیCCیر می دهی ،و مCCا
را از اینکه در ماه رمضان نماز مستحبی CبخCCوانیم منCCع می نمCCایی)؟! بطCCوری CکCCه ترسCCیدم Cدر لشCCکرم
شورش کننCد .چCه سCخت اسCت بCر من آنچCه از این امّت بعCد از پیامبرشCان از اختالف و اطCاعت از
1
رهبران ضاللت و دعوت کنندگان به آتش دیده ام.
دعا در اینجا وارد مصائب حضرت زهرا سالم هللا علیها می شود .فشCCار دادن حضCCرت فاطمCCه زهCCرا
سالم هللا علیها در پشت در هنگام سCCوزاندن خانCCۀ ایشCان کCه مCCوجب سCCقط شCCدن فرزنCCد ایشCCان بCه نCام
محسن علیه السالم گردید و دیگر مصائبی Cکه بCCه آن حضCCرت وارد کردنCCد .نویسCCندگان معCCروفی مثCCل
طبری و دینوری و ابن ابی الحدید و دیگران ،به موضوع آتش زدن منزل امیرالمؤمCCنین CعلیCCه السCCالم
به وسیلۀ عمر تصریح دارند .2آثار این حملۀ وحشیانه موارد زیر بود:
طن َف َتقُو ُه -و شکمی که شکافتند .حضرت زهرا سالم هللا علیهCCا پشCCت درب می رونCد CتCCا شCCاید بCCا
َو َب ٍ
استفاده از شخصیت خود ،عمر را از آتش زدن خانه منصرف نمایCCد .ولی وقCCتی عمCCر حس کCCرد کCCه
حضرت پشت درب هستند ،با ضربه زدن به در باعث شد که میخ در به شCکم حضCرت وارد شCود و
ایشان را زخمی نماید.
نین أس َق ُطوهُ -جنینی که سبب سقط آن شCدند .حCرکت عمCر کCه ذکCر شCد بCاعث شCهادت حضCرت
َو َج ٍ
محسن علیه السالم شدند.
لع دَ ُّقوهُ – و استخوان سینه ای که شکستند C.همچنین در حادثۀ فوق استخوان سینۀ حضرت زهCCرا
َو ضِ ٍ
سالم هللا علیها را شکستند.
صکٍّ َم َّزقُوهُ -و هر سندی که آن را دریدند C.هنگامی که حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا علیهCCا از ملکیت
َو َ
خود بر فدک دفاع Cنمودند ، Cابوبکر Cسند ملکیت آن را برای حضCCرت نوشCCت .ولی وقCCتی کCCه حضCCرت
زهرا سالم هللا علیها از مسجد بر می گشتند ،عمر متوجه وجCCود چCCنین سCCندی شCCد و سCCند فCCدک را از
حضرت گرفته و پاره کرد.
194
مل َب َّددُوهُ -و هر اجتمCCاعی کCCه پراکندنCCد C.اجتمCCاع دوسCCتان امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم را پراکنCCده
ش ٍَو َ
کردند .از هم پاشیدن اجتماع اهل بیت یعنی کشتن تک تک آنها است .وهمان گونه جدایی افکندند بین
تاویل (منظور Cامام علی علیه السالم )و تنزیل و بین ثقل اکCCبر (قCCران) و ثقCCل اصCCغر (اهCCل بیت علیهم
السالم) و بزرگ داشتند افراد پست و ذلیل را و کوچک کردن افراد بزرگوار Cو شریف را.
زیز أ َذلُّو ُه -و هر عزیزی که خوارش کردند .امام باقر CعلیCCه السCCالم بCCه یکی از یCCاران فرمودنCCد:
َو َع ٍ
فالنی! ما چه از ظلم قریش کشیدیم .و شیعه ها و محبین مCCا هم چقCCدر از مCCردم کشCCیدند C.پیغمCCبر اکCCرم
صلی هللا علیه و آله از دنیا رفت و به مردم فرمود که ما بر مردم اولویت داریم .ولی قCCریش بCCر علیCCه
ما حرکت کردند و ریاست را از معدن آن خارج کردند .قریش بر اساس حق ما حکومت را از انصار
گرفتند ولی بعد بین خود آن را تقسیم کردنCد CتCCا اینکCCه بCار دیگCر بCه مCCا رسCید .ولی تعCCدادی (طلحCه و
زبیر) بیعت خود را شکستند و بر علیه ما از سر جنگ برآمدند... C
َو َذ ٍ
لیل أ َع ُّزوهُ – و هر خواری که عزت بخشیدند C.پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آلCCه در روز فتح مکCCه
بنی امیه ،به خصوص ابوسفیان و معاویه را به عنوان طلقاء (برده های آزاد شده) خواندند .لCCذا اینهCCا
پست ترین افراد در اجتماع اسالمی بودند .ولی عمر پسر بزرگ ابوسفیان را امیر شام نمود و عثمCCان
به کل بنی امیه مجال حکمرانی داد.
َو َح ٍّق َم َن ُعوهُ -و هر حقی که از صCCاحبانش بCCاز داشCCتند .از ابCCوذر CپرسCCیدندچه کسCCی را بیش از همCCه
دوست داری؟ او پاسخ داد :هذا الشیخ المظلوم المضطهد حقه ،یعCCنی علیCCا – خCود امیرالمؤمCCنین علیCCه
السالم نCیز می فرمودنCد C:اللهم اخCز قريشCا فانهCا منعتCنى حقى وغصCبتنى CأمCرى – خداونCدا CقCریش را
خذالن ده زیرا حق من را گرفتند Cو برنامه (خالفت) مرا غصب نمودندC.
ب َدلَّ ُ
سوهُ -و هر دروغی که ساختند .روایت نحن معاشر Cاالنبیاء ال نCCورّ ث را بCCه دروغ سCCاختند. َو کِذ ٍ
همچنین این حدیث را ساختند :ابوبکر Cو عمر دو سرور پیران اهل بهشت هستند .بدون اینکه بدانند کCه
در بهشت پیری وجود ندارد.
کم َقلَّ َبوهُ – و حکم پیامبر صلی هللا علیه و آله را برگرداندند .خداونCCد متعCCال در قCCرآن تأکیCCد دارد َو ُح ٍ
ْ اَّل َأ َ ُ ُ َأ َأ اَّل ُ
که اهل بیت پیغمبر Cصلی هللا علیهم اجمعین را دوست داشته باشیم :قل سْ لك ْم َعل ْي ِه جْ Cرً ا ِإ ال َمCَ Cو َّد َة
فِي ْالقُرْ َبى ( 23شورى) .ولی با اهل بیت علیهم السالم چنCCان عمCCل کردنCCد کCCه انگCCار دسCCتور CخداونCCد
درست عکس این بوده است!
اللّ ُه َّم ال َعن ُهم ِبکُل ِّ -خدایا لعنت کن آنان را به عدد هر:
آ َی ٍة َح َّرفُوها -آیهای که آن را تغییر داده و تحریCف CکردهانCCد .آیCCات زیCCر در شCCأن امیرالمؤمCCنین علیCCه
السالم آمده است ولی آنها جور دیگری می گویند:
Cر َة َو َيرْ ُج Cوَ Cرحْ َمَ Cة َر ِّب ِه قُْ Cل َهْ Cل َي ْسَ Cت ِوي الَّذ َ
ِين َيعْ لَ ُمَ C
Cون َأمَّنْ ه َُو َقان ٌ
ِت آ َناء اللَّي ِْل َسا ِج ًدا َو َقاِئ ًماَ Cيحَْ Cذ ُر اآْل ِخَ C
ُون ِإ َّن َما َي َت َذ َّك ُر ُأ ْولُوا اَأْل ْل َبابِ 9( .زمر) َوالَّذ َ
ِين اَل َيعْ لَم َ
195
ت َذا ْالقُCCرْ َبى َح َّق ُه (38 َو َفری َ
ض ٍة َت َر ُکوها – و هر واجبی که آن را ترک کردند .خداوند می فرمايدَ :فCCآ ِ
روم) – حق نزدیکان (اهل بیت) را بدهید .همچنین دوستی اهل بیت علیهم السCCالم از واجبCCات اولیCCه و
بسیار مهم است که این گروه آن را ترک نموده اند.
س َن ٍة َغ َّی ُروها – و هر سنت پیغمبر را که تغیCCیرش دادنCCد .نوافCCل یCCا نمازهCCای مسCCتحبی Cرا کCCه سCCنت
َو ُ
پیامبر گرامی صلی هللا علیه و آله می باشند و 51رکعت در روز هستند و همچنین نحوۀ انجام وضCCو
و غسل را عوض کردند.
ضَ Cر ْالق ِْسَ Cم َة ُأ ْولُCCو ْا ْالقُCCرْ َبى َو ْال َي َتCا َمىC
وم َم َن ُعوها – و پCCرداخت هCای سّ Cنت را منCع کردنCCدَ .وِإ َذا َح َ س ٍ َو ُر ُ
CCوال مَّعْ رُوفًا 8( C.نسCCاء) -و اگCCر بCCه هنگCCام تقسCCيم (ارث)، ً َو ْال َم َسCCاكِينُ َفCCارْ زقو ُهمِّ Cمنُ CCه َوقولCCوا ل ُه ْم َق ْ
َ ْ ُ ُ ْ ُ ُ
خويشاوندان (و طبقهاى كه ارث نمىبرند) و يتيمان و مسCCتمندان ،حضCCور CداشCCته باشCCند ،چCCيزى از آن
اموال را بCه آنهCCا بدهيد؛ و بCCا آنCCان بCهطCCور CشايسCCته سCCخن بگوييد .این دسCCتوری اسCCت بCCرای همCCۀ
مسلمانان .دیگر چه رسد به اهل بیت عصمت علیهم السCCالم کCCه خمس یکی از مهم تCCرین این پCCرداخت
ها است ؛ و آن را به اهل بیت ندادند.
أحکام َع َّطلُوها – و هر حکمی که به آن عمل نکردند .هنگامی که مالCCک بن ُنCَ Cویره بCCه نCCاحق کشCCته
ٍ و
شد ابوقتاده و عمر کار خالف خالد را نپسندیدند Cو آن را محکوم کردنCCد .عمCCر کCCه مشCCکل شخصCی CبCCا
خالد داشت خواهان سنگسار شدن خالد شد اما ابCCوبکر CکCCه خالCCد رادوسCCت داشCCت کCCاری نکCCرد و گفت
خالد خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت.
َو َبی َع ٍة َنکَ ُثوها – و بیعتی را که شکستند .اشاره به بیعت کCCردن طلحCCه و زبCCیر دارد کCCه پس از کشCCته
شدن عثمان با امیرالمؤمنین علیه السالم بیعت کردند ولی به زودی آن را شکستند و بر علیه امام خCCود
قیام نمودند و مردم را به کشتن دادند.
َو دَ عوى أب َطلُوها – و ادعایی را که باطل کردند .حضرت زهرا سCCالم هللا علیهCCا ادعCCای ملکیت فCCدک
را نمودند Cکه آنها قبول نکردند .حضرت زهرا سالم هللا علیها کسCCی اسCCت کCCه خداونCد Cدر شCCأن ایشCCان
ت َو ُي َطه َِّر ُك ْم َت ْط ِهCCيرً ا ( 33احCCزاب) – همانCCا خداونCدC
س َأهَْ Cل ْال َب ْي ِ فرمودِ C:إ َّن َما ي ُِري ُد هَّللا ُ لِي ُْذه َ
ِب َعن ُك ُم الرِّ جْ َ
خواسته است که ناپCCاکی را از شCCما اهCCل بیت بزدایCد Cو پCCاک و پCCاکیزه گردانCCد .این آیCCه دلیCCل عصCCمت
حضرت زهرا سالم هللا است .یعنی هرچه که ایشان بگویند Cباید فCCورا و بCCدون هیچ شCCکی مCCورد قبCCول
واقع گردد .در حالیکه تمام استدالل های حضرت زهرا سالم هللا علیها را نیز قبول نکردندC.
َو َب ِّی َن ٍة أنکَ ُروها – شاهد واضحی را که انکار نمودنCCد C.وقCCتی CکCCه ابCCوبکر از حضCCرت زهCCرا سCCالم هللا
علیها برای قضیۀ فدک شاهد خواست ،حضرت دو فرزند Cخود و امیرالمؤمنین علیCCه السCCالم و ام ایمن
را به عنوان شهود Cمعرفی نمودنCCد C.ابCCوبکر Cاین شCCهود Cرا بCCه عنCCوان دم روبCCاه و یCCک زن بCCودن قبCCول
نکرد .حضرت زهرا سCالم هللا علیهCا می توانسCتند CتعCداد زیCادی از کCارگزاران خCود را کCه در فCدک
خدمت می کردند بCCه عنCCوان شCCاهد معCCرفی کننCCد ولی اصCCحاب کسCCاء را معCCرفی کردنCCد کCCه در مقابCCل
مسیحیان نجران از کل اسالم دفاع کردند و پیروز Cشدند .اینها افراد عادی نبودنCCد .ولی کجCCا بCCود چشCCم
بینا؟
َو حیلَ ٍة أح َد ُثوها – و هر نیرنگی را که انجام دادند .ابن ابی الحدید مشروحا CبیCCان می کنCCد کCCه چگونCCه
عایشه برنامه ریزی کرد که در ایام مریضی پیغمبر صلی هللا علیه و آله ،ابوبکر برای نماز جمCCاعت
برود .1هرچند که پیامبر اکرم (ص) وقتی Cاز این نیرنگ مطلCCع شCCدند از امیرالمؤمCCنین CعلیCCه السCCالم و
1البته ابن ابی الحدید پس از نقل چند روایت در این زمینه می گوید که از استاد خود سؤال کردم که آیا تو می گویی که عایشه چنین کاری را
کرده؟ استاد پاسخ می دهد :من نگفتم ولی علی این را مرتب می گفت .و او حاضر بود و من نبودم! – شرح نهج البالغة ،ج ، 9ص 198
196
عباس خواستند Cکه زیر بغل ایشان را بگیرند و به زور Cخود را به ابوبکر Cرسانده و او را کنار زدند Cو
نشسته نماز خواندند .ولی عمر از این حادثه در سقیفه و موارد دیگر زیاد استفاده کرد.
أوردُوها – و هر خیانتی که وارد دین کردند .در اینجا خیانت به امانت الهی اسCCت کCCه والیت َو خیا َن ٍة َ
امیرالمؤمنین علیه السالم باشد .لذا اشاره به دروغی دارد که ابوبکر گفت :من خCCودم از پیCCامبر شCCنیدم
که گفت :خدا ما اهل بیت را به وسیله نبوت بزرگ داشCCت و راضCCی نمی شCCود CکCCه مCCا از دنیCCا چCCیزی
داشته باشیم و خدا جمع نمی کند برای ما نبوت و خالفت را .عمر و ابو عبیده نیز این گفته را تصدیق
کرند و به دروغ گفتند که این حدیث صCحیح اسCت و امCر را بCCر انصCCار و بCCاقی مCردم مشCCتبه کردنCCد.
جالب است که عمر 13سCCال بعCCد این گفتCCار را فرامCCوش کCCرد و امیرالمؤمCCنین علیCCه السCCالم را جCCزو
شورای کاندیداهای Cخالفت قرار Cداد .اگر روایت درست بود که نباید اینکار را می کرد!
َو َع َق َب ٍة اِر َتقُوها – و هر گردنهای که باالی آن رفتند C.اشاره به داسCCتان تCCرور پیCCامبر اکCCرم صCCلی هللا
علیه و آله دارد که می خواسCCتند بCCر روی گردنCCۀ کCCوه انجCCام دهنCCد .تCCرور CکننCCدگان أبCCوبکر Cو عمCCر و
عثمان و طلحة و زبCیر و أبوسCفیان و معاویCة وعتبCة بن أبی سCفیان و أبواألعCور السCلمی و مغCیرة بن
شCCعبة و سCCعد بن أبی وقCCاص و أبCCو قتCCادة و عمCCرو بن العCCاص و أبCCو موسCCى األشCCعری CبودنCCد کCCه در
بازگشت از غزوۀ تبوک تصمیم Cگرفتند در گذرگاهی که فقط یک نفر انسان یCCا یCCک شCCتر می توانسCCت
از آنجا بگذرد و در زیر آن دره ای عمیق بود که هر کس در ان می افتCاد هالک می شCد ،پیغمCبر را
ترور نمایند .غزوه در تابستان اتفاق افتاد و لشکر مسافتی را در شب حرکت می کرد تا از گرما فرار
کنند وقتی Cکه به آن محل رسیدند پوستهایی که از االغ به دست آمده را آورده و آن را روی قسCCمتی Cاز
پرتگاه قرار Cدادند و روی آن را با ریگ پوشاندند تا شتر پیامبربر Cروی آن رفتCCه و رم کCرده و سCقوط
کند تا پیامبر در دره بیفتد و کشته شود.در Cاین هنگام جبرییل امین علیه السCCالم نCCازل شCCد و این آیCCه را
ون ِباهَّلل ِ ما قالُوا َو لَ َق ْد قCCالُوا َکلِ َمَ Cة ْالکُ ْفِ C
Cر َو َک َفCرُوا َبعْ Cدَ ِإ ْسCالم ِِه ْم َو َهمُّوا ِبمCCا لَ ْم َینCCالُوا74( . آورد َ :یحْ لِفُ َ
توبه) و پیامبر را از نقشه پلیدشان مطلع کرد وخداوند متعال توسط رعد و بCCرق نCCوری CایجCCاد کCCرد تCCا
پیامبر آنها را بشناسد.
َحر ُجوها – مشCCک هCCایی کCه بغلطانيدنCCد C.همCCان داسCCتان بCCاال دبّه ای پCCر از روغن از جنس
بد ََو دِبDDا ٍ
پوست االغ برای لغزیدن شتر پیغمبر صلوات هللا و سالمه علیه.
َو أزیافٍ َل َز ُموها – چیزهای Cتقلبی ای کCه تأییCCد کردنCد .ازیCاف (واحCCد پCCول ) جمCع زیCف اسCت و آن
درهمی است که ناخالصی زیادی دارد که تقریبا ارزش چندانی ندارد و با این اصطالح کارهای پسCCت
و گفتار بی ادبانه آنهCCا را بCCه درهم زیCCف تشCCبیه کCCرد کCCه هیچ چCCیز نمی تCCوان بCCا آن خریCCد .ماننCCد این
عبCCارت عمCCر کCCه گفت :هلل أنت لCCو ال دعابCCة فيك أمCCا و هللا لئن وليتهم لتحملنهم على الحCCق الواضCCح و
المحجة البيضاء – تو مناسب خالفت هستی مگر اینکه شوخ طلبی! به خدا قسم اگر علی را خلیفه کنید
شما را بر راه حق هدایت می کند .جالب است بدانیم که ابن ابی الحدید طرفدار عمCCر ،این گفتCCۀ او را
اصال نمی پسندد و می گوید که اگر به کتب سیره مراجعه کنید یک شوخی و یا مزاح از امیرالمؤمنین
1
علیه السالم در دورۀ ابوبکر و عمر را نمی یابید.
ت َک َت ُموها – و هر شهادتی که مخفی داشتند .وقتی کCCه عمCCر بCCرادر بCCودن امیرالمؤمCCنین علیCCه َو َ
شهادا ٍ
السالم را رد می کند دیگر چه انتظار دارید که چه او چه پیروانش Cتمام فضCCایل و منCCاقب ان حضCCرت
را که پیامبر صلی هللا علیه و هللا در شان ایشCان بیCان فرمCوده انCد را کتمCان کنCد .چنانچCه گCروهی از
اصحاب پیامبر CماننCCد انس بن مالCCک ،بCCراء بن عCCازب ،جریCCر بن عبCCد هللا و غCCیره کCCه در روز غCCدیر
1شرح نهج البالغه ،ابن ابی الحدید ،ج 6ص - 328و أنت إذا تأملت حال علي ع في أيام رسول هللا ص وجدته بعيدا عن أن ينسب إلى
الدعابة و المزاح ألنه لم ينقل عنه شيء من ذلك أصال ال في كتب الشيعة و ال في كتب المحدثين و كذلك إذا تأملت حاله في أيام الخليفتين أبي
بكر و عمر لم تجد في كتبالسيرة Cحديثا واحدا يمكن أن يتعلق به متعلق في دعابته و مزاحه
197
حضور داشتند و نزد امیرالمومCCنین شCCهادت بCCه حCCدیث غCCدیر را کتمCCان کردنCد CبCCه نفCCرین آن حضCCرت
گرفتار Cشدند و بالیى گریبانگیرشان Cشد.
السر َو ظاه ِِر ال َعالن َی ِة لَعنا ً َکثیراً أ َبداً داِئ َما ً داِئب Dا ً َسDDر َمداً ال انقِطَ D
Dاع أِل َم Dدِه َو ال اللّ ُه َّم ال َعن ُهما فی َمک ُن ِ
ون ِّ
َنفDDا َد لِ َعَ Dددِه لَعن Dا ً َیغ Dدُو َّأولُ ُه َو ال َی ُ Dرو َح آ ِخ ُ Dرهُ َل ُهم َو أِل عDDوانِ ِهم َو أنصِ D
Dارهِم َو ُم ِح ّبی ِهم َو مُوالی ِهم َو
سلِّمینَ لَ ُهم َو الماِئلینَ إلَی ِهم َو الناهِضینَ بِاحتِجا ِج ِهم َو ال ُمق َتدینَ بِکَال ِم ِهم َو ال ُم َ
ص Dدِّقینَ بِأحکDDا ِم ِهم - ال ُم َ
خدایا لعنت کن آن دو را درپنهان نهان و آشکار ظاهر لعنتی زیCاد ،پیوسCته ،مCدام ،بیابتCCدا و بیانتهCCا،
لعنتی که زمCانش پایCانی نCدارد و عCددش را انتهCایی نیسCت ،لعنCتی کCه آغCازش را صCبحی باشCد ولی
انجامش را شبی نباشد ،لعنت تو باد بر آنان و یارانشان و مدد کارانشان و دوستانشان و پیروان آنهCCا و
آنان که به انها ایمان اوردند Cو کسانی که خود را در اختیار آنان گذاشتهاند و به آنCCان مایلنCCد ،و کسCCانی
که ادعاهای بیاساس آنCCان را َعلَم کردنCCد .و پCCیروی CکردنCCد از سCCخنان آنCCان ،و قضCCاوتهای و احکCCام
باطل آنان را تصدیق نمودند.
پس چهار مرتبه بگوییCCد :ال ّل ُه َّم َعِّ Dذب ُهم َع Dذابا ً َیسَ Dت ُ
غیث مِنُ Dه أهDل ُ ال ّنDDار آمینَ َر َّب العDDالَمین -1.خداونCCداC
عذاب فرما Cآنان را ،عذابی که استغاثه وفریاد Cاهل آتش از آن عذاب بلند است .آمین یا رب العالمین.
مطلبی را ابن ابیالحدید معتزلی CنقCCل کCCرده کCCه هCCر کس آن را بخوانCCد و در آن بیندیشCد Cاو را کCCافی
است و به حقیقت مطلب دست خواهد یافت .وی گوید:
در سال ۶۱۱در بغداد به حضور ابوجعفر نقیب (یعنی رئیس شیعیان بغداد) ،یحCCییبن محمCCد
علCCوی بصCCری CرسCCیدم C،جمCCاعتی نCCزد او بودنCد Cو یکی از آنCCان کتCCاب أغCCانی نوشCCتۀ ابCCوالفرج
اصفهانی را می خواند ،سخن از مغیرة بن شعبه (لعنة هللا علیه) پیش آمد و آن جماعت دربCCارۀ
او به گفتگو پرداختند C،بCCرخی او را نکCCوهش کردنCد Cو بCCرخی سCCتایش؛ گCCروهی دیگCCر نCCیز لب
فروبستند و چیزی دربارۀ او نگفتند .یکی از فقهای (زیدی) دالیلی آورد بر این اساس که بهCCتر
است از مشاجرات به پرهیزید و به اختالفات رأی کاری نداشته باشCCید .از جملCCه نقCCل کCCرد کCCه
نزد حسن بصری سخن از جنگ جمل و ص ّفین به میCCان آمCCد؛ او گفت :آنهCCا خCCون هCCایی بCCوده
است که خداوند CشمشCCیرهای مCCا را از آن پCCاک سCCاخت ،پس مCCا زبCCان خCCود را بCCدان نمیآالییم.
وانگهی آن احوال از نظر ما پوشیده بوده و اخبار آنها از حقایقش بسیار دور افتCCادهاسCCت ،از
این رو شایستۀ ما نیست که در آن گفتگو کنیم؛ و اگر یکی از آنCCان هم بCCه راه خطCCا رفتCCه الزم
است که شأن رسول Cخدا صلی هللا علیه و آله و سلم را دربارۀ آنها حفظ کرد؛ و شرط CمCCروّ ت
آن است که شأن رسول خدا صCCلی هللا علیCCه و آلCCه و سCCلم را دربCCارۀ همسCCرش عایشCCه ،و پسCCر
عمهاش زبیر ،و نیز طلحه حفظ کرد .تازه چCCه چCCیزی مCCا را ملCCزم میسCCازد و بCCر مCCا واجب
بحاراالنوار ،ج ، ۸۵ص۲۴۰ 1
198
میکند که احدی از مسلمانان را لعن کCCنیم یCCا از او بCCیزاری CبجCCوییم؟! Cو چCCه ثCCوابی Cدر لعنت و
بیزاری نهفتهاست؟! خدای متعال در روز قیامت به هیچ مکلفی نمی گوید :چCCرا لعن نکCCردی؟
بلکه خواهد گفت :چرا لعن کردی؟ و اگر انسانی در همCCۀ عمCCر ابلیس را لعن نکنCCد نافرمCCان و
گنهکار به حساب نمی آید؛ و اگر انسان به جای لعنت (أستغفرهَّللا ) بگوید برایش بهتر است... .
سخن که بدین جا کشید ،ابوجعفر از میان کتابهای خود جزوهای را بCCیرون آورد کCCه آن را در
آن مجلس خوانCCدیم و حاضCCران را خCCوش آمCCد ،و من خالصCCۀ آن را در اینجCCا میآورم .پاسCCخ
ابوجعفر نقیب به مسألۀ عدالت صحابه و عدم جواز لعن آنان چنین است:
نه فقط خداوند دشمنی با دشمنان خود را مانند دوستی Cبا دوستانش Cواجب نمCCوده و در تCCرک آن
بر مسلمانان سخت گرفته ،بلکه شرط عقCCل نCCیز چCCنین اسCCت .همچCCنین در خCCبر آمCCده اسCCت کCCه
ون َمنْ حCCا َّد هَّللا َ َو َر ُسCولَ ُه َو لَ ْوکCCا ُنوا CآبCCا َء ُه ْم ون ِباهَّلل ِ َو ْال َی ْو ِم اآْل ِخِ C
Cر ُیCCوا ُّد َ فرمود C:ال َت ِج ُد َق ْوما ً یُْؤ ِم ُن َ
Cیر َت ُه ْم 22 ( .مجادلCCه) -هرگCCز قCCومی Cرا کCCه بCCه خCCدا و روز قیCCامت اَ ْواَبْنا َء ُه ْم اَ ْوا ِْخوا َن ُه ْCم اَ ْو َعشَ C
ایمان آوردهانCد نخCواهی یCافت کCه بCا دشCمنان خCدا و رسCول او دوسCتی CکننCد گرچCه پCدران یCا
Cز َل ون ِباهَّلل ِ و ال َّن ِبی َو مCCا ا ُ ْنِ C
فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند ،و فرمودهَ :و لَ ْو کا ُنوا یُْؤ ِم ُن َ
ِالَ ْی ِه ماا َّت َخ ُذو ُه ْم اَ ْولیا َء ( 81مائCده) -و اگCر بCه خCدا و پیCامبر و آنچCه بCه او نCازل شCده ایمCان
داشتند کافران را دوست نمی گرفتند.
ب هَّللا ُ َعلَی ِْه ْم ( 13ممتحنCCه) -بCCا قCCومی کCCه خCCدا بCCر آنCCان غضCCب و فرموده :ال َت َت َولَّ ْواَ Cق ْوما ً َغضِ َ
کرده دوستی Cمکنید ،و نیز مسلمانان اجماع دارند بر آنکه خدای متعCCال دشCCمنی بCCا دشCCمنانش و
دوستی با دوستانش را واجب ساخته -و اگCCر نCCه این بCCود کCCه – دشCCمنی Cدر راه خCCدا واجب ،و
دوستی در راه خدا واجب اسCCت هرگCCز مCCا در راه دین بCCا کسCCی دشCCمنی نمی ورزیCCدیم و از او
بیزاری نمی جستیم و دشمنی Cبا آنها تکلّفی بیش نبود ،و اگر میدانستیم کCCه خداونCCد این عCCذر
را از ما می پذیرفت که گوییم :پروردگارا ،کار آنان از نظر ما پوشیده بود و گفتگو در کCCاری
که بر ما پوشیده بCود معنCا نداشCت؛ بیشCک بCر این عCذر اعتمCاد می کCردیم و بCا آنCان طCرح
دوستی می ریختیم ،ولی میترسیم که خدای سبحان به مCCا بگویCCد :اگCCر کCCار آنCCان از دیCCد شCCما
پنهان بود از دل و گوش شما که پنهان نبود ،زیرا اخبار درستی دربارۀ آنها به شما رسید که با
اقرار به او و دوستی ِ همین گونه اخبار پی به رسالت پیامبر Cصلی هللا علیه و آله و سلم بردید و
کسانی را که او را تصدیق کردند و دشمنی با کسانی را که او را نافرمCCانی نمCCوده و بCCه انکCCار
او برخاسCCتند بCCر خCCود الزم سCCاختید ،و نCCیز مCCأمور بودی Cد CکCCه در قCCرآن و آنچCCه پیCCامبر Cآورده
بیندیشید؛ و چرا نترسیدید Cکه روز Cقیامت از مشموالن این آیه باشید که عCCدهای گوینCCدَ :ربَّنCCا اِنّا
السCبیال ( 67احCCزاب) -پروردگCCارا ،مCCا از سCCران و بزرگCCان ضلُّو َناَّ C
اَ َطعْ نا سا َد َتنا َو ُک َبرا َءنا َفا َ َ
خود فرمان بردیم Cو آنان ما را به گمراهی کشاندند! اما لفظ لعن چCCیزی اسCCت کCCه خCCود خداونCCد
بدان دسCتور Cداده و آن را واجب نمودهاسCCت؛ نمیبیCنی کCه فرمCCوده :اُولِئکَ َی ْل َع ُن ُه ُمهَّللا ُ َو َی ْل َع ُن ُه ُم
ون؟ ( 159بقره) -آنCCان را خCCدا لعنت می کنCCد و لعنت کننCCدگان نCCیز لعنت میکننCCد .این الاّل عِ ُن َ
َّصَ Cن ِبا َ ْنفُ ِسِ Cهنَّ َثال َثَ Cة یک جملۀ خبری است ولی معنای امر دارد مانند این آیهَ :و ْالم َ
ُطلَّقُ C
Cات َی َت َرب ْ
قُرُو ٍء ( 228بقره) -و زنان طالق دادهشده سه طهCCر (یCCا سCCه حیض) عّ Cده نگه میدارنCCد کCCه
معنایش امر است یعنی باید در این مدت عده نگهدارند .و نیز خداوند Cگنهکاران را لعنت کرده
سCCCان داوُ دَ ( 78مائCCCده) -کCCCافران ِ کCCCه فرمCCCوده :لُع َِن الَّ َ
ذین َک َفCCCرُوا مِنْ َبCCCنیا ِْسCCCرائی َل َعلی لَ
ون هَّللا َ َو َر ُسCولَ ُه لَ َع َن ُه ُم هَّللا ُ فِی ذین ُیْCCؤ ُذ َ
بنیاسرائیل بCCر زبCCان داود لعنت شCCدند .و همچCCنین :اِنَّ الَّ َ
ال ُّد ْنیا َو اآْل خ َِر ِه ( 57احزاب) -آنان که خدا و رسول او را میآزارند خداوند Cدر دنیا و آخCCرت
ُونین اَ ْی َنما ُثقِفُوا اُخ ُِذوا َو قُ ِّتلُوا َت ْقتیالً ( 7نور) -ملعونند ،هرجCCا لعنتشان کردهاست .وبازهمَ :م ْلع َ
ِرین َو اَ َعَّ Cد که یافت شدند باید دستگیر شوند و به سختی به قتل رسCCند .بCCازهم :اِنَّ هَّللا َ لَ َع َن ْالکCCاف َ
لَ ُه ْم َسعیراً ( 64احزاب) -خداوند کCCافران را لعنت کCCرده و آتشCCی سCCوزان بCCرای آنهCCا فCCراهم
199
ین ( 78ص) -و لعنت من تCCا کردهاست .و بCCه ابلیس فرمCCودَ :و اِنَّ َعلَ ْی Cکَ لَعْ َنCCتی اِلی َیCْ Cو ِم الّ Cد ِ
روز جزا بر تو باد .امCCا این کCCه کسCCی گویCCد :چCCه ثCCوابی در لعن نهفتCCهاسCCت؟ و خCCدای متعCCال
هیچگاه به مکلف نمیگوید :چرا لعنت نکردی؟ بلکه به او خواهCCد گفت :چCCرا لعنت کCCردی؟ و
اگر لعن کننده به جCای آنکCه بگویCد :خCدا فالنی را لعنت کنCد؛ بگویCد :خداونCدا ،مCرا بیCامرز،
برای خودش بهCCتر اسCCت؛ و اگCCر انسCCانی در تمCCام عمCCر خCCود ابلیس را لعنت نکنCCد بCCدان سCCبب
مؤاخذه نمیگردد .اینها همه سخن نادان نابخردی است که نمیداند چCه می گویCCد .زیCرا لعنت
فرستادن خود نوعی اطاعت است و موجب ثواب و پCCاداش خواهCCد بCCود اگCCر مطCCابق CدسCCتور Cو
آنگونه که بایستهاست ،انجام شود و آن چنان اسCCت کCCه مسCCتحق لعن بCCرای خCCدا و در راه خCCدا
مورد لعن قرار گیرد نCCه بCCه خCCاطر تعصCCب و هCCوای نفس .مگCCر نمیبیCCنی کCCه شCCرع الهی در
مورد انکار نطفه از خود دستور لعن داده و قرآن هم بدان گویا است و آن این است کCCه شCCوهر
ِبین ( 7نCCور) لعنت کان م َِن ْالکاذ َ در بار پنجم بر خود لعنت فرستد Cو گوید :اَن لَعْ َنة هَّللا ِ َعلَ ْی ِه اِنْ َ
خدا بر او باد اگر دروغگو باشد .پس اگر خدا نمی خواست که بندگانش این لفظ را بر زبان به
رانند و اگر آنان را از این راه به عبCCادت فCCرا نمیخوانCCد آن را از دسCCتورهای CشCCریعت قCCرار
نمی داد و آن را در کتاب عزیز خود بارهCCا تکCCرار نمیکCCرد ،و در حCCق قاتCCل نمیفرمCCودَ C:و
ب هَّللا ُ َعلَ ْی ِه َو لَ َع َن ُه ( 93نساء) -و خدا بر او خشم گرفته و او را لعن کردهاست ،و مCCراد َغضِ َ
از (لَ َع َنهُ) که جملۀ خبریه است جز این نیست که ما را امر بCCه لعن کCCردن او فرمCCوده اسCCت ،و
اگCر امCری هم در میCان نبCود بCاز می توانسCتیم Cاو را لعن کCنیم زیCرا خداونCد او را لعن نمCوده
است .آیا میشود Cخداوند Cکسی را لعن کند و مCCا نتCCوانیم او را لعن کCCنیم؟ این چCCیزی اسCCت کCCه
عقل روا نمی دارد چنانکه هرگاه خداوند کسی را بستاید ما هم میتوانیم او را بسCCتاییم C،و هCCر
که را نکوهش کند ما هم میتوانیم وی را نکCوهش نمCاییم .و نCیز خداونCد فرمCودهَ :هْ Cل ا ُ َن ِّبُئکُ ْم
ِب َشرٍّ مِنْ ذلِکَ َم ُثو َب ًه عِ ْن َد هَّللا ِ؟ َمنْ لَ َع َن ُه هَّللا ُ ( 60مائده) -بگو :آیا شما را به سCCزای بCCدتر از این
در نزد خدا خبر بدهم؟ (سزای) آن کسی اسCCت کCCه خCCدا او را لعن کردهاسCCت .و فرمCCودهَ :ربَّنCCا
ب َو ْال َع ْن ُه ْم لَعْ نCا ً َکبCCیراً ( 68احCCزاب) -پروردگCCارا ،آنCCان را دو چنCCدان ْن م َِن ْال َع Cذا ِ
ضCعْ َفی ِ
آت ِِه ْم ِ
Cدیه ْم َوت اَ ْیِ C ت ْال َی ُهCCو ُد َی ُدهَّللا ِ َم ْغلُولَCهٌُ ،غلَّ ْ
عذاب ده و آنان را سخت لعنت فرست .و فرمودهَ :و قCCالَ ِ
لُ ِع ُنوا بما قالُوا ( 64مائده) -ویهود گفتند :دست خدا بسته است ،دسCCت خودشCCان بسCCته اسCCت و
بدین گفتارشان مورد لعنت قرار گرفتندC.
با توجه به این آیات چگونه کسی میتواند بگوید که خداونCCد (در روز CقیCCامت) بCCه مکلCCف نمی
گوید :چرا لعن نکردی؟ آیا چنین گویندهای نمیداند Cکه خداونCCد امCCر بCCه دوسCCتی CبCCا دوسCCتانش Cو
دشمنی با دشمنانش نموده ،و همانگونه که از تولّی و دوستی Cمیپرسد از تبرّی و دشCCمنی هم
سؤال میکند؟! آیا نمیبینی که وقتی یک یهودی مسلمان شود از او می خواهند و به او گویند
که کلمۀ شهادتین را بر زبان جاری کن ،آنگاه بگو :از هCCر دیCCنی کCCه مخCCالف دین اسCCالم اسCCت
بیزارم .و او ناگزیر باید بیزاری Cبجوید ،زیرا عمل بدان سبب کامل میگردد؟! آیCCا این گوینCCده
این شعر را نشنیده که گوید:
با دشمنم دوستی Cمیکنی و باز هم مرا دوست پنداری! Cبیشک رأی درست از تو به دور مانده
است .بنابراین دوستی با دشمن در واقع بیرون شدن از دوستی Cبا دوست است ،و چون دوسCCتی
از میان رفت جز دشمنی Cباقی Cنخواهد ماند ،زیرا انسان نمیتواند در حد متوسCCطی بCCا دشCCمنان
و عاصیان خداوند Cقرار داشته باشد که نه با آنها دوستی کنCCد و نCCه از آنهCCا بCCیزاری جویCCد ،و
اجماع مسلمانان بر نفی این واسطه برقرار Cاست .اما این که گفت :اگCCر بCCه جCCای لعنت بگویCCد:
استغفرهَّللا ،برای او بهتر است ،باید دانست کCه اگCر کسCی اسCتغفار کنCد بCدون آنکCه (در جCای
200
خود) لعنت فرستد Cو یا اعتقاد به وجوب لعن نداشتهباشد استغفارش سودی بCCه حCCال او نخواهCCد
داشت و مقبول نخواهد افتاد .زیرا چنین کسی نسبت به خداوند عاصی بوده و در خCCودداری از
لعن کسی که خداوند بیزاری Cاز او و اظهار بیزاری از او را واجب نموده امر خCCدا را زیCCر پCCا
نهاده و با آن مخCCالفت کCCردهاسCCت؛ و آن کس کCCه بCCر بCCرخی از گناهCCان اصCCرار ورزد CتوبCCه و
استغفارش از برخی گناهان دیگر پذیرفته نخواهدشد C.و اما کسی که در تمCCام عمCCرش ابلیس را
لعن نکند ،اگر اعتقاد به وجوب لعن او نداشتهباشد بیشک کافر اسCCت ،و اگCCر بCCه وجCCوب لعن
او معتقد باشد و با این حال او را لعن نکند خطاکار به حساب میآید .وانگهی میان لعن نکردن
ابلیس و لعن نکردن سران گمراهی در این امت مانند معاویه و مغیره و امثال آنها فرق است،
زیرا خودداری از لعن ابلیس موجب شبههای دربارۀ ملعون بودن ابلیس نزد احدی از مسلمانان
ایجاد نمیکند ،ولی خودداری Cاز لعن کردن این گونه افراد در نظر بیشCCتر مسCCلمانان در کCCار
آنCCان شCCبههانگCCیز اسCCت؛ و پرهCCیز از موجبCCات شCCبهه در دین از واجبCCات اسCCت .از این رو
خودداری Cاز لعن ابلیس با خودداری از لعن اینان قابل قیاس نیست .باز بCCه مخالفCCان بایCCد گفت:
اگر کسی بگوید :کار یزید بن معاویه و ح ّجاج بن یوسف Cبر ما پوشیدهاسCCت و مCCا را نرسCCد کCCه
در داستان آنها سخن به گزاف گوییم و به لعن آنها پردازیم و با آنCCان دشCCمنی کCCنیم و از آنCCان
بیزاری جوییم؛ آیا این سخن جز این است که شما میگویید :کار معاویCCه و مغCCیرة بن شCCعبه و
امثال اینCCان بCCر مCCا پوشCCیده بCCوده و معنCCا نCCدارد کCCه در داسCCتان آنهCCا سCCخن بCCه گCCزاف گCCوییم؟!
وانگهی ،ای گروه عامّه و َح ْشویّه و اهل حدیث ،چCCرا شCCما در کCCار عثمCCان مداخلCCه میکنیCCد و
سخن به گزاف می گویید با آنکه داستان او هم بر شما پوشیده بودهاست! و چرا از قCCاتالن وی
بیزاری میجوییCCد و آنهCCا را لعن میکنیCCد؟! و چCCرا شCCأن ابCCوبکر را دربCCارۀ فرزنCCدش Cمحمّد
ص ّدیق حفظ نکردید ، Cزیرا فرزنCCد وی را لعن میکنیCCد و او را فاسCق Cمی دانیCCد؟! و نCCیز شCCأن
عایشه را دربارۀ همین محمد که برادر اوست حفظ نکردید ،ولی ما را از سخن گفتن و مداخله
در کار علی و حسن و حسین ؛ و معاویه -که بCه آنCان سCتم روا داشCته و بCر حCق آنCان چنCگ
انداخته و غصب نمودهاست -بازمی دارید؟! و چگونه لعن ظالم به عثمان به نظر شما از س ّ Cنت
است ولی لعن ظالم به علی و حسن و حسCCین تکلCCف و کCاری نابجCCا؟! و چگونCه عامCه در کCار
عایشه دخالت می کنند و از کسی که به او نگریست و از آن کس که به او گفت( :ای حمCCیراء)
یا (او حمیراء است) بیزاری Cمی جویند و به خاطر آنکCCه آن کس پCCرده حCرمت وی را دریCد Cاو
را مورد لعنت قرار Cمی دهند ولی ما را از سخن گفتن دربارۀ فاطمCCه و ماجراهCCایی کCCه پس از
وفات پدر آن حضرت بر او رفت بازمی دارند؟! اگر گویید :از این رو داخل خانۀ فاطمه شCCدند
و پردۀ حرمتش دریدند Cتا نظام اسCCالم را پCCاس بدارنCCد و نگذارنCCد مطلب از هم گسCCیخته شCCود و
گCCروهی از مسCCلمانان گCCردن از ریسCCمان طCCاعت و همCCراهی جمCCاعت بCCیرون کشCCند .در پاسCCخ
گوییم :پردۀ حرمت عایشه را نیز از آن رو کنار زدند و هCCودج او را دریدنCCد کCCه وی ریسCCمان
طCCاعت را واتابیCCد و میCCان مسCCلمانان اختالف افکنCCد و پیش از رسCCیدن علیبن ابیطCCالب علیCCه
السالم بCه بصCره خCون مسCلمانان را ریخت و توسCط او جنایCاتی Cاز قتCل و خCونریزی بCر سCر
عثمانبن ُح َنیف و حکیمبن َج َبله و مسلمانان صالحی Cکه با آنان بودند Cرفت که کتابهCCای CتCCاریخ
و سیره گویای آن است .و اگر وارد شدن به خانۀ فاطمه برای کاری که هنوز واقCCع نشCCدهبCCود
روا باشد بی شک کشف ستر عایشه برای کاری که واقع شده و تحقق یافتهبود نCCیز روا باشCCد.
و از چCه رو هتCCک سCتر عایشCه از گناهCCان بCCزرگی اسCCت کCه مCوجب خلCود در دوزخ بCوده و
بیزاری از فاعل آن از محکمترین ریسمانهای دین است ،ولی به عکس آن ،کشف خانۀ فاطمCCه
و دخول بر او در منزلش و گردآوردن هیزم بر در خانه اش و تهدید او بCCه آتش زدن از محکم
تCCرین دسCCتاویزهای Cدین و اسCCتوارترین سCCتونهای اسCCالم شCCمرده شCCده و از جملCCه چیزهCCایی CبCCه
حساب میآید که خداوند مایۀ عCCزت مسCCلمانان قCCرار Cداده و آتش فتنCCه را بCCدان خCCاموش سCCاخته
است؟! در صورتی که حرمت هر دو یکی است و پرده هCCر دو هم یکی! و دوسCCت نCCداریم CکCCه
بگوییم :حرمت فاطمه بزرگتر و مکانش باالتر و صCCیانتش بCCه خCCاطر رسCCول CخCCدا صCCلی هللا
201
علیه و آله و سلم اولیتر است ،چرا که او پارۀ تن پیامبر و جزئی از گوشت و خCCون او بCCود،
و مانند همسر نبود که بیگانه به حساب آمده و پیوند نسCCبی میCCان او و شCCوهرش برقCCرار CنیسCCت
که یک پیوندی Cعاریتی است و مانند اجارۀ منفعت و ملکیت کنیز اسCCت کCCه بCCا خریCCد و فCCروش
حاصل میشود ،و از همین رو حسابگران سهماالرث گویند :اسCباب تCوارث سCه چCیز اسCت:
سبب ،نسب ،والء (بCCرده داری) .نسCCب همCCان خویشCCاوندی CاسCCت ،سCCبب پیونCCد ازدواج ،و والء
والء عتق (برده گرفتن) است .با این بیان پیوند CنکCاح را خCارج از پیونCد نسCبی دانسCتهانCد ،و
اگر همسر دارای پیوند نسبی با شوهر Cخویش بود اقسام سهگانه را باید دوگانه قرار میدادند.
وانگهی چگونه عایشه و زنان دیگر به پای فاطمه میرسند با آنکه همۀ مسلمانان از دوست و
غیردوست اتفاق دارند که آن حضرت سرور Cزنان بهشت اسCت! و نCیز :چگونCه امCروزه حفCظ
شأن رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سCCلم دربCCارۀ همسCCرش و حفCCظ حCCرمت ا ّمحبیبCCه (همسCCر
رسول خدا) دربارۀ برادرش (معاویه) بر ما الزم است ،ولی صCCحابه خCCود را ملCCزم ندانسCCتهاند
که حرمت رسول خدا را دربارۀ خاندانش پاس بدارند و نیز حرمت حضرتش Cرا دربCCارۀ دامCCاد
و پسرعمویش Cحفظ نکردند و آنها را کشتند و لعن کردند؛ و نیز بسیاری Cاز صحابۀ عثمCCان را
لعن میکردند با آنکه خلیفه بود ،از جمله عایشCه کCه میگفت :این َنع َثCل را بکشCCید (نعثCCل نCام
مردی یهودی است که عایشه عثمان را به وی تشCCبیه مینمCCود ، ).خCCدا نعثCCل را لعنت کنCCد .و
نیز معاویه ،علیبن ابیطالب و دو فرزندش Cحسن و حسین را بر منCCابر شCCام لعن می کCCرد و
در قنوت نمازها بر آنان نفرین می فرسCCتاد CبCCا آنکCCه آنCCان زنCCده بودنCCد و در عCCراق زنCCدگی Cمی
کردند .و نیز ابوبکر و عمر سعد بن عُباده را در حال حیات وی لعن کردنCCد و از وی بCCیزاریC
جستند و او را از مدینه به شام تبعید کردند .و نیز عمر خالCCدبن ولیCCد را پس از قتCCل مCCالک بن
ُن َویره لعنت کرد .و پیوسته لعن کCردن در میCان مسCلمانان امCر آشCکاری بCود هرگCاه از انسCان
معصیتی میدیدند که موجب لعن و بیزاری بود .و اگر این امر معتبری Cبود کCCه شCCأن زیCCد بCCه
خاطر َعمرو Cحفظ شود و مورد لعن قرار نگیرد ،میبایست شأن صCCحابه را دربCCارۀ اوالدشCCان
پاس می داشتند Cو اوالد آنها را به خاطر Cپدرانشان Cلعن نمی کردنCد ،بنCابراین میبایسCت شCأن
سعد بن ابیو ّقاص حفظ شود و فرزندش Cعمربن سCCعد قاتCCل حسCCین علیCCه السCCالم لعن نشCCود ،و
شأن معاویه حفظ شود و فرزندش Cیزید حادثهآفرین َحرّ ه (حرّ ه محلی است در مدینه کCCه پس از
حادثۀ کربال ،سپاه شام انقالبیCCون آنجCCا را سCCرکوب CکردنCد Cو همCCه را قتلعCCام نمودنCCد ).و قاتCCل
حسین علیه السالم و ترسانندۀ اهCCل مسCCجدالحرام Cدر مکCCه لعن نگCCردد ،و شCCأن عمCCربن خطّاب
درباره فرزندش عبیدهَّللا قاتCCل هرمCCزان (کCCه بیگنCCاه بCCود) و محCCارب بCCا علی علیCCه السCCالم در
ص ّفین حفظ گردد .باید توجه داشت که اگCCر خCCودداری از دشCCمنی بCCا دشCCمنان خCCدا از اصCCحاب
پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم حفظ شأن پیامبر صلی هللا علیه و آله و سCCلم دربCCارۀ اصCحاب
وی و رعایت عهد و پیمان حضرتش محسوب میشد اگر گردن ما را هم می زدند باز بCCا آنCCان
دشمنی نمیکردیم ،ولی دوستی Cرسول خدا صلی هللا علیه و آله و سCCلم بCCا اصCCحاب خCCود ماننCCد
دوستی افراد نادانی نبود که از روی Cتعصب بCCا یکCCدیگر دوسCCتی CمیکننCCد ،و بیشCCک رسCCول
خدا صلی هللا علیه و آله و سلم دوستی یاران خود را از آن جهت واجب ساخت کCCه مطیCCع خCCدا
بودند ،و هرگاه که معصیت خدا کنند و مایۀ وجوب محبتشان را از دست دهنCCد دیگCCر در نظCCر
رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم بCCاکی نیسCCت کCCه دسCCت از لCCزوم محبت آنCCان برداشCCت و
شگفتی ندارد که از تمسک به مواالت آنان چشم پوشید Cو روی گرداند ،زیرا حضرتش دوسCCت
میداشت که با دشمنان خدا دشمنی Cکند گرچه خاندانش باشند ،چنانکه دوست می داشت کCCه بCCا
دوستان خدا دوستی Cنماید گرچه از نظر خویشاوندی بس دور Cاز وی باشند ... .باری ،هدف ما
از این سخنان آن است که روشن کنیم که صحابه هم قومی Cاز مردم بودهانCCد و محکCCوم بCCه هCCر
حکمی هستند که بر مردم Cمیرود ،هر کدام از آنان کCCه بCCد کCCرده او را نکCCوهش میکCCنیم ،و
هر کدام که نیکوکار بوده او را میستاییم ،و آنها فضیلت چندانی بCCر مسCCلمانان دیگCCر ندارنCدC
جز به دیدن رسول خدا و معاصر بودن با آن حضرت؛ بلکه بسا گناهCCان آنCان از گنCCاه دیگCران
202
فCCاحشتر CباشCCد ،زیCCرا آنCCان نشCCانهها و معجCCزات را بCCا چشCCم دیدنCCد و اعتقCCاد آنهCCا نزدیCCک بCCه
ضرورت بود ولی ما آن معجزات را ندیدهایم و عقایCدمان تنهCا از روی اندیشCه و فکCر بCوده و
1
در معرض شک و شبهه قرار دارد ،بنابراین گناهان ما سبکتر است زیرا معذورتریم.
از سال سیام هجری خانوادههایی Cاز اشراف قریش که درآمد کالنی از خزانه دولت داشتند و از
بخششهای خلفا نیز بهره میگرفتند ،به ثروتاندوزی Cپرداختند .باال رفتن میزان ثروت و خرید
ملکها و مستغالت ،آنها را به زندگانی پرتجمل و افزودن بر آسایش کشاند ،و در این زمینه با
یکدیگر به همچشمی Cبرخاستند .کنیزان و غالمان بسیار خریدند ،بهخصوص کنیزکانی Cکه از موسیقی
2
و خوانندگی Cآگاه باشند .اندک اندک دیگر مردم Cنیز در اینکار به آنان اقتدا کردند.
علی و معاویه
شما چه حالی می شوید وقتی Cفرزند شما کفشی نو را به منزل بیاورد و بگوید Cمن این را با گردنبندC
الماسی که به من داده بودید Cعوض کردم! Cیا در فروشگاه کفاشی ،قیمت یک کفش را دو میلیارد
تومان اعالم نمایدُ .خب ،معلوم Cمی شود که این فرزند Cنه می داند الماس چند است ویا نمی داند
میلیارد چقدر است ویا نمی داند کفش چیست .و یا همۀ اینها! این مسئله چنان غریب و درد آور است
که انسان فقط سرش گیج می رود .حتی در برخورد با آن هیچ چیز نمی تواند بگوید .ولی متأسفانه
وقتی مسئله به حق و باطل می رسد ،اصال این فرق Cها را نمی شناسیم و برای ما چندان فرقی نمی
کند که حقی جای باطلی را بگیرد ویا حتی بالعکس.
در اواخر حکومت امیرالمؤمنین Cعلیه السالم ،متأسفانه جوّ موجود در جامعۀ اسالمی چنین شده بود
که بین امیرالمؤمنین علیه السالم و معاویه مقایسه می کردند که کدام برای حکومت بر مسلمین برحق
سرور هرچه مؤمن در دنیا است از اولین تا آخرین فرد که شامل 124 ِC ترند؟ لفظ امیرالمؤمنین یعنی
هزار پیامبر و یازده امام هم می شود .ما به هیچکدام از ائمۀ خود امیرالمؤمنین نمی گوییم C.حال آیا
می شود بین چنین شخصیتی Cبا انسان پست و بی دینی مثل معاویه مقایسه نمود؟ امیرالمؤمنین علیه
السالم خودشان گله می کنند که دنیا به کجا رسیده (دنیا مرا چقدر پایین آورده) که می گویند Cعلی یا
3
معاویه!
پس از صلح امام حسن مجتبی علیه السالم ،معاویه بر منبر رفته و ادعا می کند که امام حسن او را
شایسته تر بر خالفت می داند و قصد Cصلح دارد .امام علیه السالم در خطبۀ خود می فرمایند:
معاویه بن صخر می پندارد Cکه من او را شایستۀ خالفت دانسته ،و خود را سزاوار Cآن
نمی دانم ،اما معاویه دروغ می گوید ،سوگند به خدا که ما در کتاب خدا و زبان پیامبر
خدا نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتریم C،جز آن که ما خاندان از آنگاه که پیامبرC
رحلت فرمود Cهمواره در حال ترس بوده ،مظلوم واقع شده ،حقمان ضایع گردیده است.
و خداوند Cحکم می کند بین ما و آنانکه حقمان را ضایع ساخته و بر ما مسلط شدند ،و
مردم را بر علیه ما شوراندند ،و سهممان را از غنائم و فیء که در کتاب خدا به ما تعلق
گرفته بازداشتند ،و ارث مادرمان فاطمه علیها السالم از پدرش را گرفتند.C
شرح نهجالبالغه ،ج ، ۲۰ص ۱۰بهبعد به نقل از پایگاه Cفرهنگی اعتقادی فطرت 1
برگرفته از کتاب Cزندگانی علی بن الحسین (ع) ، Cنوشتۀ سیدجعفر شهیدی 2
الدهر أنزلتی ثم أنزلتی حتی یقال علی و معاویة؛ فرحة الغرى ،ابن طاووس ،ص 7 3
203
ما نام کسی را نمی بریم ،ولیکن سوگند Cمحکمی می خورم ،که اگر مردم سخن خداوند و
پیامبرش را می شنیدند ،آسمان بارانها و زمین برکتهایش را به آنان عطا می کرد ،و
هرگز در این امت دو شمشیر به یکدیگر Cبرخورد نمی کردند ،و تا روز Cقیامت با شادی و
آرامش زندگی Cمی نمودند ،و در این حالت ای معاویه تو در آن طمع نمی کردی.C
ولکن هنگامیکه او را از جایگاهش دور ساختند و بنیان آنرا دگرگون نمودند ،قریش در
آن به نزاع پرداختند ،و آنرا همچون توپی برای یکدیگر پرتاب کردند ،تا اینکه تو ای
معاویه و اصحابت بعد از تو در آن طمع کردند.
و پیامبر فرموده :هرگاه گروهی رهبری خود را به دست کسی سپردند Cدر حالیکه در
بینشان داناتر از او نیز بود ،همواره کارشان به تباهی کشیده می شود ،تا اینکه به آن چه
ترک کرده بودند Cبازگردند( .وقتی که امام عالم تر از انسان های عادی را کنار بگذارند و
انسان های بی سواد را انتخاب کنند ،کارشان به تباهی می کشد تا روزی Cکه دوباره
رهبری را به امام دانا بسپارند).
بنی اسرائیل که اصحاب حضرت موسی Cعلیه السالم بودند ،هارون برادر آن حضرت و
خلیفه و جانشینش را رها کردند و به گوساله پرستی Cمشغول شدند! و از سامری Cپیروی
نمودند ،در حالیکه آنان می دانستند او خلیفۀ حضرت موسی علیه السالم است.
و این امت شنیدند که پیامبر به پدرم Cمی فرمود C:او نسبت به من به منزلۀ هارون به
موسی است ،جز آنکه بعد از من پیامبری نمی آید.
و پیامبر خدا را دیدند ،در حالیکه او را در غدیر خم به امامت منصوب کرد ،و گفتارش
را شنیدند که برای او به والیت سخن گفت ،آنگاه امر فرمود Cکه شاهدین به غائبین این
خبر را برسانند ،پیامبر از ترس قومش (از شهر خارج شد و) به سوی Cغار رفت ،آنگاه
که تصمیم Cگرفتند به او مکر و حیله بزنند ،و این در حالی بود که آنان را به راه حق می
خواند ولی یارانی نداشت که از او دفاع کنند ،و اگر یارانی داشت با آنان می جنگید.
و پدرم نیز دست از جنگ برداشت و اصحابش را سوگند داد و از آنان یاری خواست،
ولی کسی او را یاری نکرد ،و به فریادش نرسیدند ،و اگر یارانی داشت دست از جنگ
نمی کشید ،و خداوند Cاو را در گشایشی قرار Cداد ،همچنانکه پیامبر در گشایش بود.
و مردم مرا خوار کردند ،و در این حال ای پسر حرب با تو بیعت کردم ،و اگر یارانی
داشتم که مرا از تو رهائی می دادند با تو بیعت نمی کردم ،و خداوند هارون را در زمانی
که مردم Cاو را ناتوان کرد و به دشمنی Cاش پرداختند در حال گشایش قرار داد.
همچنانکه من و پدرم در حال گشایش از جانب خداوند Cهستیم ،در زمانی که مردم ما را
رها کرده و با دیگری بیعت نمودند ،و ما یارانی Cرا نیافتیم ،و این روشها Cو نمونه ها پی
در پی یکدیگر می آیند.
ای مردم! اگر در بین مشرق و مغرب بگردید ،تا مردی را بیابید که جدش پیامبر و
پدرش جانشین پیامبر باشد ،جز من و برادرم Cرا نخواهید یافت ،پس تقوای الهی پیشه
سازید ،و بعد از بیان مطلب گمراه نگردید ،و چگونه چنین کردید ،و از شما چنین
204
انتظاری نمی رفت ،آگاه باشید من با این شخص -و به معاویه اشاره کرد -بیعت کرده
1
ام ،و شاید این فتنه و آزمایشی Cبرای شما باشد و بهره مندی تا زمان اندک.
اگر به این بدبختی ،بیست سال تبلیغ گمراهی Cرا اضافه کنیم چه می شود؟ در ایام قیام امام حسین
علیه السالم ،زنی بنام عُمره بنت عبدالرحمن بن سعد انصاری Cاز دوستداران خاندان اموی بود .او
نامهای به امام نوشت و قیام Cآن حضرت را بر ضد یزید امری خطرناک دانست و ایشان را به
فرمانبرداری Cو همراهی از جماعت تشویق Cنمود و از قیام Cبر حذر داشت و به امام یادآور شد که
راهی که در پیش گرفته او را بهسوی قتلگاهش سوق خواهد داد 2.این نشان می دهد که چگونه افکار
منحرف شده اند .ویا حتی خود شیعه که محب و دوستدار Cامام حسین علیه السالم بودند و ایشان را به
کوفه دعوت کردند C؛ با اینحال تا کمی سختی کشیدند ،تو زدند و به ظالم پیوستند C.چه خوش فرمودC
ش ُه ْم َفاِذا اس َعبي ُد ال ُّد ْنيا َو ال ِّدينُ لَعْ ٌق َعلى اَ ْلسِ َنت ِِه ْCم َيحوطو َن ُه ما دَرَّ ْ
ت مَعاِئ ُ امام حسین علیه السالم :اِنَّ ال ّن َ
ّانون 3.مردم بردۀ دنیا شده اند ودین لقلقه ای بر زبانشان بیش نیست .پس تا مُحِّ صوا ِب ْال َبال ِء َق َّل ال َّدي َ
زمانی که به دردشان می خورد Cدیندارند ولی با کوچکترین Cبالیی ،دینداران آب می روند.
اینجا است که می بینیم یک حرکت قوی و تکان دهنده ای در سطح جامعۀ اسالمی الزم است که این
جامعه را یک تکان سختی بدهد و آنها را از وضع اسف باری که رسوب مادیگری Cآن را تماما ً
فراگرفته آگاه نماید .قیامی که باعث شد ،حرکت های انقالبی متعددی را بعد از حادثۀ کربال مشاهده
نماییم .بنابراین ،قیام امام حسین علیه السالم یک بیدارگری در سطح کل جامعۀ اسالمی و در طول
تاریخ آن بوده و خواهد بود .لذا می توان آن را یک شوک درمانی در مسائل اجتماعی دانست.
امام حسین علیه السالم هنگام خروج از مکه به سوی Cکربال فرمودند :اللهم انک تعلم أنه لم یکن م ّنا
تنافسا ً فی سلطان ،وال التماسا ً من فضول Cالحُطام ، Cولکن لنری المعالم من دینک و ُنظهر االصالح فی
بالدک – 4...خدایا خود می دانی که ما به دنبال قدرت نیستیم .همچنین نمی خواهیم که هیزم آتش را
زیاد کنیم( .ما در این حرکت) می خواهیم آثار دین را ببینیم (زنده کنیم) و شهرها را اصالح نماییم.
ولی در بررسی Cحرکت امام حسین علیه السالم نکته ای که باید همواره به آن توجه داشت این است
که حرکت اباعبدهلل علیه السالم حرکتی است با چندین هدف و چندین برنامه که هر کدام از این برنامه
ها جهت تکمیل برنامه های باالتر هستند و منظر جامع آن منظری است که همۀ اینها را با هم ببیند و
در کنارهم Cبه بررسی Cاین واقعۀ عظیم بپردازد .با دیدی دیگر می بینیم که عاشوراء جرقه ای در
تاریکی بوده است .إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة.
1دانشنامۀ امام حسن علیه السالم نویسنده : Cجمعی از نویسندگان ،ج ، 1ص / 940نهج الصياغة في شرح نهج البالغة ،ج ،3ص .448
2کتاب رویارویی صحنهها و چهرهها در تاریخ کربال نوشتۀ حمید محمدقاسمی .نویسنده Cموارد متقابل یکدیگر را در تاریخ کربال در این
کتاب آورده است.
3تحف العقول ،ص 245
4
تحف العقول ،ص 239
205
اظهار خوشحالى Cكنيم ،زيرا ايشان با ايثار كردن جان و خانواده و حيثيت ،نشانۀ بهترين بندۀ خداوندC
بودند و مظهر Cآيۀ كريمۀ (يا ايتها النفس المطمئنة ،ارجعي إلى ربك راضية مرضية) شدند1؛ و يا بايد
بر دردهاى Cامام گريست و از اينكه به ايشان ظلم رفته است ،ابراز ناراحتى Cكرد؟ درست است كه
ابراز همدردى با امام چيز خوبى است و شدیدا توصیه شده است ؛ ولى فقط توجه کردن به جنبۀ
انسانی فاجعۀ عاشورا نیمی از قصه است .و اشكال این نوع توجّ ه صرف ، Cدر اين است كه بنظر مى
رسد اهداف عاليۀ اسالمى بدينوسيله ناديده گرفته شوند .آيا زيبايى عشق و داستان هاى زيباى ايثار و
والیت را كه در اين روز بارها اتفاق افتاده است ؛ بايد نادیده گرفت؟
سؤال این است که کدام عکس العمل را برای عاشوراء انتخاب کنیم؟ گریه کردن و یا سپاس به معنای
زیبایی دیدن؟ ویا هردو؟ آیا می توان این دو را باهم داشت؟ متأسفانه ظرفیت افراد مختلف است و
تعداد زیادی از شیعیان ظرفیت کامل برای درک زیبایی Cهای عاشورا را ندارند .در حالیکه بی بی
زینب کبری علیها السالم فرمودند :مارأیت ااّل جمیال – من چیزی جز زیبایی Cندیدم.
در جواب می گوییم :سپاس خداوند رحمان را است که هر چه خواسته نیکی است و مصائب عاشورا
نیز برنامه ای جهت هدایت بشریت بوده است .ما این سپاس را در حالی انجام می دهیم که شدیداً از
مصائب امام و یارانش گریان هستیم و رنج می بریم .سپاس خدای را در همۀ حاالت .سپاس خدای را
که خوبی Cما را خواسته .سپاس خدای را که پاداش نیکی بر تحمل مصائب گذاشته و سپاس خدای را
که ما را شریک غم های معصومین قرار داده است .ولی در تمام این حاالت از عملکرد انسان های
پستی که راضی Cشدند خاندان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله به وضع فجیعی کشته و یا اسیر شوند،
راضی نیستیم.
مسئلۀ عاشورا به داليل زيادى يك مسئلۀ پيچيده ای است .از يك طرف آثار عاطفى آن بسيار 4قوى است
و ممكن است ما را از راه اعتدال خارج كرده و نتيجتا عقل در مقابل احساس كنار گذاشته شود .از
طرفى ،بعضى متفكرين شيعه به داليل مختلفى ،برخورد تماما ً مادى با اين قضيه نموده و تفسيرى
جامعه شناسانۀ صرف و بدون توجه به مسائل آخرتى بيان مى نمايند .در بعضى مجالس روضه خوانى
مى بينيم كه امام عليه السالم را چنان پايين مى آورند كه فقط به دردهاى 4ناشى از جنگ توجه دارند و
گاهى ديگرمى 4شنويم كه طبع باالى امام چنان بود كه اصال توجهى 4به وجود 4جنگ نداشته اند .در
توضیح بیشتر دوگانگی 4برخورد 4با حادثۀ عاشوراء ،به بيان نظر شيخ صدوق (رض) مى پردازيم 4كه
يكى از دانشمندان بنام شيعه مى باشد .از آنجا که تعبیر و نحوۀ بیان بسیار مهم است و گاهی باعث کج
فهمی می شود ، 4می بینیم که ايشان در ابتدا از نسبت دادن خواست خدا به حادثۀ عاشورا می گریزد.
امام حسين علیه السالم چندين بار اين عبارت را به برادر ،دوستان و ياران خود فرموده است كه شاء
هللا أن يراني قتيال (خداوند خواسته است كه مرا شهيد ببيند) شيخ صدوق در ابتدا اشاره به برداشت غلط
دشمنانشان (سنى ها) از اين عبارت امام حسين عليه السالم کرده و مى گوید :آنها فكر مى كنند كه ما
مى گوييم 4خداوند معاصى را خواسته و قتل امام حسين را خواسته است .ما اين را نمى گوييم .ولكن مى
گوييم:2
• خداوند 4عزوجل خواسته است بين معصيت گناهكاران و طاعت مؤمنين فرق بگذارد.
1مثل مسيحيان كه در مورد حضرت مسيح على نبينا Cو آله و عليه السالم همين عقيده را دارند .آنها از اينكه انسانها با توسل به حضرت مسيح
و ذكر مصائب او نجات مى يابند ،ابراز خوشحالى مى كنند و روز مصلوب شدن آنحضرت را به شادى مى گذرانند .البته مسیحیان امروز ،
حضرت مسیح را باالتر از این می دانند و این مقام شفاعت را از آن صلیب می خوانند.
2يقولون إنا نقول إن هللا عزوجل أراد المعاصي و أراد قتل الحسين علیه السالم .وليس هكذا نقول .ولكنا نقول أن هللا عزوجل اراد أن يكون
معصية العاصين خالف طاعة المطيعين و أراد أن تكون المعاصي غير منسوبة إليه من جهة الفعل و اراد أن يكون موصوفا بالعلم بها قبل
كونها و نقول :أراد هللا أن يكون قتل الحسين علیه السالم معصية له خالف الطاعة .ونقول :اراد ان يكون قتله منهيا Cعنه غير مأمور به .و
نقول :أراد هللا أن يكون مستقبحا Cغير مستحسن .و نقول :أراد هللا عزوجل أن يكون قتله سخطا هلل غير رضاه .و نقول :أراد هللا أن ال يمنع
من قتله بالجبر والقدرة كما منع منه بالنهي .ونقول :أراد هللا أن ال يدفع القتل عنه كما دفع الحرق عن ابراهيم علی نبینا و آله و علیه السالم.
206
• (خداوند) خواسته است كه گناهان از لحاظ انجام گرفتنشان به او نسبت داده نشوند.
• (خداوند) خواسته است كه او را دانا بر انجام چنين حوادثى 4قبل از انجام آنها بدانيم.
• مى گوييم خداوند خواسته است كه قتل امام حسين يك معصيت شناخته شود و نه يك
طاعت
• مى گوييم كه قتل امام حسين يك كار ممنوع 4و نهى شده بود نه اينكه يك دستور بوده
باشد
• مى گوييم خداوند خواسته است كه اين عملى قبيح شناخته شود و نه يك كار خوب
• مى گوييم خداوند خواسته است كه قتل امام حسين سخط (و غضب) خداوند شمرده
شود و نه رضايت او
• مى گوييم كه خداوند عزوجل نخواسته است كه به جبر و قدرت خويش مانع قتل امام
حسين شود همانگونه كه نخواست (بمعناى راضى نبود) اينكار انجام شود.
• مى گوييم كه خداوند نخواسته است جلوى قتل امام گرفته شود همانگونه كه جلوى
سوختن حضرت ابراهيم (ع) را گرفت.
مى بينيم اولين نكته اى را كه شيخ ذكر مى كند وحتى قبل از بيان علم خداوند و خواسته هاى ديگر
خداوند ،همانا شناخت بين حق و باطل است .بايد اين مسئله در درجۀ اول معلوم شود كه انسانها ارادۀ
آزاد دارند 4و نتيجۀ كار كسى كه گناه را انتخاب كرده با نتيجۀ كار كسى كه طاعت را انتخاب نموده
فرق مى كند .پس اين ديدگاه با كسانى كه فكر مى كنند اين زندگى يك تئاتر است و ما طبق برنامۀ
كارگردان (خدا) بازى مى كنيم و كمى در بازى خود (مثل انتخاب عبارات) آزاد هستيم فرق مى كند.
حقيقت زندگى 4اين است كه انسانها 4دو گونه اند :گناهكار و مطيع .و اين مسئله بايد روشن شود 4كه فاجعۀ
عاشورا اين كار را كرده است.
نكتۀ دومى كه شيخ مى گويد اين است كه خداوند خواسته است كه انجام گناهان به او نسبت داده نشوند.
ما سعى كرديم كه در بخشهاى پيش اين نكته را روشن كنيم .ولى باز هم به عبارتى 4ديگر اين مسئله را
بيان مى كنيم .درست است كه خداوند انسان را خلق كرده است و درست است كه هيچ كارى در دنيا
بدون اذن و امضاى خداوند انجام نمى پذيرد ،ولى اين انسان است كه با توانايى خاصى كه خداوند به
او داده تصميم 4مى گيرد .و امضاى خداوند بر كار گناهكاران نبايد به عنوان خواستۀ خداوند 4عنوان
شود .هر چند كه خدای ع ّزوجل بر اعمال انسانها قبل از انجام آن آگاه است ؛ و عبارات امام حسين
عليه السالم بايد از اين ديدگاه ديده شوند4.
امام كاظم عليه السالم مسئله را چنین شرح می دهند که :برای خداوند Cدو نوع اراده وجود Cدارد .اردۀ
حتمی و ارادۀ عزمی .نهی می کند ولی مشیت دارد و دستور Cمی دهد (در حالیکه) نمی خواهد (آن
چیز انجام شود) .آیا نمی بینی که خداوند حضرت آدم و همسرش (علی نبینا و آله و علیهما السالم) را
از خوردن از درخت نهی نمود Cولی مشیت او بر این بود که بخورند .و اگر مشیت خدا بر این بود که
از آن درخت نخورند ، Cامکان نداشت که این اتفاق بیفتد .و دستور Cداد به حضرت ابراهیم (على نبينا و
آله و عليه السالم) که پسر خود را ذبح نماید ولی مشیت او بر این نبود (که ذبح صورت پذیرد) .و
1
اگر ابراهیم می خواست ،به هیچوجه خواستۀ او بر خواستۀ خداوند برتری Cنمی یافت.
برای توضیح بیشتر Cعرض می کنیم که در روایت فوق Cبه دو نوع خواست خداوندی اشاره می شود:
ارادۀ عزم که نشاندهندۀ خواست خداوند Cاست .یعنی خداوند Cمی خواهد که چنین چیزی Cانجام شود و از
1إن هلل ارادتين و مشيئتين ،إرادة حتم و إرادة عزم .ينهي و هو يشاء ،و يأمر وهو اليشاء .أوما رأيت أنه نهى آدم و زوجته أن
يأكال من الشجرة ،و شاء ذلك ولو لم يشأ أن يأكال لما غلبت مشيئتهما مشيئة هللا تعالى .و أمر ابراهيم أن يذبح اسحاق ولم يشأ أن
يذبحه و لو شاء لما غلبت مشيئة ابراهيم مشيئة هللا تعالى - .كافى ،ج 1ص 151
207
انجام آن راضی است .ولی در دنیایی که بنا است انسان ها آزمایش شوند ،الزم است به انسان آزادی
داده شود و اینجا است که گاهی خداوند متعال بر انجام چیزی راضی نیست ولی مجال انجام آن را به
انسان می دهد و یا بر عکس ،خداوند متعال می خواهد که ما چیزی را انجام دهیم ولی به ما مجال و
اجازۀ انجام ندادن آن را می دهد .دو مثال را در روایت فوق Cدیدیم و در روایت قبلی در همین باب ،
امام صادق Cعلیه السالم مورد Cدیگری را ذکر می کنند :خداوند به شيطان دستور داد كه به حضرت
آدم سجده كند ولى نخواست كه سجده كند واگر مى خواست شيطان سجده مى كرد.
باز هم برای شرح بیشتر عرض می کنیم که خداوند دو خواسته دارد و یک دستور Cو یک رضایت.
در روایت ،خواستۀ واقعی Cخداوند را اراده نامیده و خواستۀ دوم را که جهت آزمایش انسان ها
است مشیت نامیده است .بنابراین ،ما چهار حالت داریم:
خدا کاری را اراده می کند و مشیت انجام آن را هم دارد. )1
خدا کاری را اراده می کند ولی مشیت انجام آن را ندارد. )2
خدا کاری را اراده نمی کند ولی مشیت بر انجام آن می نماید. )3
خدا کاری را اراده نمی کند و مشیت انجام آن را هم ندارد. )4
حالت اول خواست خداوند است در اکثر امور خلقت که در آن نه نظر ما را می خواهد و نه در انجام
آنها به ما کاری دارد .خواسته است و مشیت او هم بر انجام آن بوده است و این مطلب همان کن
فیکون است.
حالت چهارم هم اصال چیزهایی است که نه خلق شده و نه خواهد شد .ما می توانیم میلیون ها چیز را
تعریف کنیم که نه خدا خلق کرده و نه می خواهد آنها را خلق نماید.
مشکل و مسئلۀ مورد توجه حاالت دوم Cو سوم هستند که در آن انسان (و البته ج ّنی ها هم) آزمایش می
شوند .اینجا است که به نظر تناقض در ارادۀ خدا دیده می شود .در حالی که چنین نیست .در اینجا
است که دستور خداوند و رضایت او هم مطرح می شوند.
در حالت دوم Cمی گوییم :خداوند متعال دستور داده و رضایت او نیز در انجام آن کار است ولی مشیت
(خواستۀ تحقق یافتن) آن را ندارد .یعنی ما باید به آن دستور Cعمل کنیم .و به عبارت درست تر ،
سعی کنیم که عمل کنیم .زیرا این مورد تحقق خارجی Cپیدا نخواهد کرد .ولی ما باید سعی در انجام آن
به نماییم Cزیرا خداوند Cدستور صریح به انجام آن داده است .مثل اینکه ما برای ظهور حضرت دعا
می کنیم ولی این دعا تحقق پیدا نمی کند و در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد.
مورد سوم که در مورد Cعاشورا Cهم صادق است این است که خداوند Cاز کارهایی مثل مخالفت با امام
زمان خود ما را نهی کرده است و از انجام آن راضی Cنیست ؛ ولی ما می توانیم با این خواست
خداوند متعال بجنگیم و خیال کنیم که بر خداوند پیروز شده ایم زیرا خواستۀ ما تحقق پیدا می کند و
امام شهید می شود .در حالیکه خداوند راضی Cنیست و فقط به ما مجال داده است که بر گناهان خود
بیافزاییم Cتا در روز قیامت کامال و با عذاب های بسیار سنگین این خالف کاری Cما را پاسخ دهد.
آزمایش کردن انسان ها جز با چنین سیستمی امکان ندارد.
برمی گردیم به جواب شیخ صدوق رضوان هللا تعالی علیه .شيخ پس از آن چندين بار و به شكل واضح
بيان مى كند كه قتل امام حسين عليه السالم كار گناهى بوده است كه نه فقط خواستۀ خدا (به معناى
رضايت او) در آن نبوده بلكه از آن نهى نموده است (قتل بى دليل يك مؤمن و بندۀ خالص و نزدیک
خدا) و آن را بسيار 4زشت مى بيند به ح ّدى كه سخط و غضب خدا را به همراه داشته است .بنابراين ،
208
اين كه خداوند 4نخواسته است به قدرت خود جلوى قتل امام را بگيرد همانگونه كه جلوى آتش گرفتن
حضرت ابراهيم را گرفت ،دليل اين نيست كه او بر اين كار راضى بوده است .هيچ اينچنين نيست.
چنانچه مالحظه مى شود ،در مجموع ، 4حادثۀ كربال را مى توان فاجعه اى دانست كه خداوند از وقوع4
آن اطالع داشت ولى به هيچوجه از وقوع 4آن راضى نبوده است و فقط براى اثبات وجود اختالف بين
مؤمن و كافر ،و اینکه چه کسی این طرف 4خط است و چه کسی آنطرف 4خط ،تحقق يافتن آن را
امضاء نموده است .اما بازهم 4اين همۀ داستان نيست .داستان كربال داستان برخورد 4دو جنبۀ انتهائى4
انسان است .انسانى كه چگونه در قعر جهنم قرار دارد و فاجعه به بار مى آورد .و داستان كسى كه از
مرز انسانيت خارج شده و خليفۀ خدا مى گردد.
خالصه اينكه تفسير حادثۀ عاشورا همانقدر پيچيده است كه فهم هدف زندگى مشكل است .اين حادثه
خالصه اى است از هدف خلقت ،تعريف انسان و آنچه كه بايد باشد و آنچه كه نبايد باشد ،و بيان
رابطۀ عقل و عشق در زندگى انسان ها .لذا است که الزم دیدیم کمی دربارۀ مفهوم معنویت مطالبی 4را
عرض نماییم.
معنویت چیست؟
کودکان ،دنیا را از راه حواسّ پنجگانۀ خود می شناسند 4.دنیا برای آنها آن چیزی است که می بینند.
1
ولی کم کم و از همان روزهای اول متوجه می شوند که عواملی پشت پرده هم هست .مثال می فهمند 4که
با فشار 4یک کلید چراغ روشن می شود و یا خاموش می گردد .و همینطور 4اگر پیش رویم در می یابیم
که علومی در کار هستند و دنیا بر اساس یک سیستم 4علت و معلول پیش می رود.
ولی باز هم از همان کودکی ،منتها بسیار کندتر ،متوجه می شویم که مسائل عمیق تری نیز درکارند4.
مفهوم محبت و تأثیر آن بر یکدیگر را به خوبی درک می کنیم .کودک ،وجود 4دو نیروی 4منفی و مثبت
را در داخل خود حس می کند .شاید او نتواند از این نیروها 4بیانی داشته باشد ،ولی آنها را به خوبی
حس می کند .کودک در سنین باالی سه سالگی ،مفهوم خود و دیگری را می فهمد و کم کم معنای ایثار
و از خود گذشتگی را نیز حس می کند و حاضر است شیرینی 4در دست را به دوست خود که آن را می
خواهد ،بدهد .ما این مفاهیم انسانی را معنویت 2نام نهاده ایم ،هرچند که در منابع اسالمی از آن به
نور تعبیر شده است.
منظور ما از معنویت مفاهیم عالی انسانی Cاست که در زندگی ما مؤثر هستند ولی ما در وهلۀ اول از
آنها آگاه نیستیم .طبیعت انسانی چنان است که این مفاهیم باید آموزش داده شوند .و ما برای این
آموزش احتیاج به استاد داریم .اهل بیت علیهم السالم بهترین استاد و واالترین انسان هایی هستند که
بدنشان نور است دیگر چه رسد به مقام روحانی آنها.
امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبه ای می فرمایند :اى مردم ،هنگامى كه خداوند تبارك و تعالى
مخلوق خود (انسان) را آفريد ،خواست كه آنان دارای اخالقی Cواال و گرانقدری Cباشند( .از طرفی)
انسان بدین مرحله نمی رسد مگر آنكه خداوند به او بیاموزد که چه چیزهایی Cبه نفعش است و چه
چیزهایی به زیان او .و این آگاهی دادن فقط از راه امر و نهی کردن انجام نمی پذیرد ،بلکه برای
وعده ها ،تشویق Cالزم است و برای تهدید ،ارعاب و ترساندن الزم است .تشویق فقط می تواند آن
چیزی باشد که روحشان می خواهد و چشمانشان از آن لذت می برد و ارعاب تماما برعکس آن است.
سپس (برای اینکار) آنها را در خانۀ خود آفرید( Cمنظور Cاین دنیایی Cاست که در آن به سر می بریم) و
قسمتی از لذتها را به آنها نشان داد تا آنچه از لذتهای Cخالصی Cکه به درد آلوده نمی شود (یعنی بهشت،
که در آینده منتظر آنها است) ،آگاه شوند (در واقع حدس به زنند) .و قسمتی از درد (های دنیا و
سختی های آن) را به آنها نشان داد تا آنچه را از درد خالصی که به لذت آلوده نیست ،و در پشت
امروزه تعداد مراکز اطالعاتی که از بدن به مغز می رسد را حدود 130نوع می شناسند. 1
2
Spirituality
209
سرشان است ،یعنی آتش دوزخ را استنباط Cکنند .از این جهت است که می بینی نعمت های دنیا را با
گرفتاری Cهایش آمیخته ،و شادی هایش را با نگرانی هایش آمیخته است .ستایش فرشتگان در اخالص
و خلوص به شما نمی رسد .و ُکرنش کسی به شما نمی رسد .زیرا شما دلهایی دارید که خداوند آن را
با بیم و امید تربیت کرده است .و آن (قلوب) را ظرف شکر و ستایش قرار داد .و او را از عالئم
1
غفلت ایمن و از دوران بد پاک کرد.
بنابراین ،انسان ها دارای توانایی Cخاصی هستند که این نور را درک کنند ،عاشق آن شوند و با
تربیت نفس خود ،آن را به دست آورند C.دنیای معنویت باالتر از دنیای علت و معلول (علوم) است و
همگی می دانیم که علم بر تر از جهل است.
تبعات فاجعه
در یک فاجعۀ مهم ،فقط به عمل نگاه نمی کنند بلکه به تبعات آنهم نگاه می کنند .مثال چنانچه به یک
مقام دولتی سوء قصد شود و متهمی را بگیرند ،چند جنبۀ زیر را بیشتر از حاالت عادی در نظر می
گیرند:
شخصیت و موقعیت ترور Cشده چه بوده است؟ .1
شخصیت مجرم چیست؟ .2
نیت و هدف او از ترور چه بوده است؟ .3
نحوۀ اجرای ترور چگونه بوده است؟ .4
چه افراد Cدیگری Cاز این ترور متضرر Cشده اند؟ .5
و سؤاالتی Cدیگر از این قبیل .6
1ثم قال ع :أيها الناس إن هللا تبارك و تعالى لما خلق خلقه أراد أن يكونوا على آداب رفيعة و أخالق شريفة فعلم انهم لم يكونوا كذلك إال بأن
يعرفهم ما لهم و ما عليهم .والتعريف اليكون اال باألمر والنهي ،والوعد ال يكون إال بالترغيب .و الوعيد ال يكون إال بالترهيب .والترغيب
اليكون إال بما تشتهيه أنفسهم و تلذه أعينهم والترهيب اليكون اال بضد ذلك .ثم خلقهم في داره و أراهم طرفا من اللذات ليستدلوا به على ما
وراءهم من اللذات الخالصة التي ال يشوبها ألم ،أال و هي الجنة .و أراهم طرفا من اآلالم ليستدلوا به على ماوراءهم من اآلالم الخالصة التي
اليشوبها Cلذة ،أال و هي النار .فمن أجل ذلك ترون نعيم الدنيا مخلوطا بمحنها Cو سرورها ممزوجا بكدرها و غمومها ال يسبقكم ثناء المالئكة
في االخالص والخشوع وال يضادكم ذو ابتهال و خضوع .أنى ولكم القلوب التي تولى هللا رياضتها بالخوف والرجاء و جعلها أوعية للشكر
والثناء .و آمنها من عوارض الغفلة و صفاها من سوء الفترة - .اإلحتجاج طبرسي ،ج ، 1ص 309
210
طبیعی است که کیفر چنین جُرمی بستگی به تمام موارد Cفوق دارد و یکسان نیست .در مورد Cقیام امام
حسین علیه السالم باید گفت که مظلوم نوۀ بالفصل عزیزترین پیغمبر خدا است .خود ایشان سرور
جوانان بهشت است .فرزند سرور مؤمنین خلقت است و مادرش سرور تمام زنان جهان! و باالتر از
همۀ اینها ،دنیا به وجود مبارک ایشان زنده است .همۀ مردم آن روز Cبه صدقه سری وجود ایشان
رزق داشتند و زندگی Cمی کردند .و اگر عبادتی را انجام می دادند ،قبولی آن در گرو والیت ایشان
بود.
و از آنطرف ،مُجرمین انسان های پستی که تمام منکرات اسالمی را انجام می دادند .ویا کسی است
که به خاطر احتمال رسیدن به حکومت ری حاضر بود امام خود را که جهان به خاطر او پابر جا
است ،به بدترین وضعی شهید نماید.
نیت و هدف هم از پست ترین اهدافی است که می توان برای انسان ها متصور شد .چند روز
حکومت دنیا و یا حتی بر بخشی کوچک از دنیا .ویا دشمنی با پدر امام .ویا عالقه به زنده بودن در
این منجالب .ویا احتمال به دست آوردن یک جایزه مثل انگشتر که حاضر Cاست انگشت امام را قطع
کند تا به این خواستۀ خود برسد .آه از این اهداف پست.
این انسان ها برای رسیدن به هدف خویش ،امام و خانواده و حتی فرزندان کوچک آنها را از آب
محروم کردند .و وقتی که امام علیه السالم برای فرزند Cشیرخوار Cخود آب می خواهد با تمام پستی
فرزند Cشیر خوار را در آن شرایطی که قلب سنگ را به لرزه در می آورد ،شهید نمودند و با اینکار
نشان دادند که انسان تا چه حد می تواند سنگدل شود .ببینید که این أمر چنان بر خداوند سنگین است
که امام حسین علیه السالم را ثار هللا می نامد .یعنی این خداوند است که انتقام خون و مصائب امام
حسین علیه السالم را خواهد گرفت .این است مقام امام حسین علیه آالف التحیة والسالم.
و نکتۀ آخر اینکه تمام انسان ها و نه فقط مسلمانان و نه فقط شیعیان از این فاجعه ضرر کرده اند.
آنها نیک ترین انسان ها را از جامعه خارج کردند و باعث شدند که برای سالیانی Cبیشتر در ضاللت
به سر بریم .خداوند باالترین و سخت ترین لعنت های خود را بر این انسان های پستی که در این
فاجعه شرکت کرده اند ،اعمال نماید .آمین یا رب العالمین.
از طرفی Cدیگر ،می بینیم در عین حالی که این انسان های خارج شده از صراط Cمستقیم ،هِلهله می
كنند و سوت میزنند و دشنام میدهند؛ يعني ايشان به ظاهر اصالً (امر به معروف و نهي از منكر)
پذير نيستند؛ اما بسياری از همين مردم ،پس از ريختن خون امام حسين علیه السالم ،از خواب غفلت
بيدار شده و بر خود لعنت كرده و َتوّ اب میشوند و درصدد اصالح و انتقام برمیCآيند؛ يعني اين
خون امام حسين علیه السالم بود كه در آنها و در نسلهای بعد و تمام مردم Cآزادۀ جهان تأثير كرد و
در آنها صفت امر به معروف Cو نهی از منكر را ايجاد نمود .امام حسين علیه السالم با نثار خون پاک
خویش ،دست بسياری از مردم Cرا گرفته و از سقوط نجات دادند .و به اصطالح امروزی Cها از یک
تهدید ،به یک فرصت تبدیل کردند.
211
ت والیتی است که امام حسین دار .1این خصوصی ِ الح ُّق َم َع َعلِی ،یدو ُCر َم َع ُه َح ُیثما َالح ِّق َو َ
َعلِیٌّ َم َع َ
علیه السالم هم آن را دارا می باشد .هر قدم امام حسین علیه السالم و هر حرفی که ایشان زدند ،
تماما یک برنامۀ االهی بوده است .ایشان به جایی رسیده اند که خداوند نیت و عملکرد ایشان را به
عنوان رضایت کامل تأیید می نمايدَ :يا َأ َّي ُت َها ال َّن ْفسُ ْالم ُْطمَِئ َّن ُة ارْ ِجعِي ِإلَى َربِّكِ َراضِ َي ًة مَّرْ ضِ ي ًَّة–2
ای روح کسی که از خداوند به بهترین وجه اطمینان داری .به سوی Cخدای خود بازگرد Cکه هم خود
از خدا رضایت داری و هم خداوند از تو کمال رضایت را دارد.
امام صادق علیه السالم فرمودند :سورۀ فجر را در نمازهای واجب و نافلۀ خود بخوانید که آن سورۀ
حسین بن علی علیه السالم است .به آن روی آورید تا خداوند ،شما را رحمت کند .آنگاه ابواسامه که
در مجلس حاضر بود ،عرض کرد :چگونه این سوره مخصوص امام حسین علیه السالم شد؟ امام
علیه السالم فرمودند :آیا نمی شنوی که خداوند می فرمایدَ :یا َأ َّی ُت َها ال َّن ْفسُ الم ُْطمَِئ َّن ُة ارْ ِجعِی ِإلَی
َر ِّبکِ َراضِ َی ًة مَّرْ ضِ ی ًَّة َف ْاد ُخلِی Cفِی عِ َبادِی َو ْاد ُخلِی َج َّنتِی؟ این (آیات) تنها حسینبن علی علیه
السالم را منظور Cدارد .چون او است که نفسی مطمئن و خشنود و خداپسند دارد و یاران او از
خاندان محمّد صلی هللا علیه و آله می باشند که در روز Cقیامت از خداوند خشنودند Cو خداوند Cنیز از
ایشان خشنود Cاست .این سوره دربارۀ حسین بن علی علیه السالم و شیعیان او و مخصوصا ً شیعیان
خاندان محمّد صلی هللا علیه و آله نازل شده است .هرکه همواره سورۀ فجر را قرائت کند ،در
3
بهشت ،همراه حسین علیه السالم و در مرتبۀ او خواهد بود .که خداوند ،توانا و حکیم است.
امام حسین علیه السالم بر بریده شدن گلوی شش ماهه و تشنه آنهم در بغل امام و در زمانی که امام
از آنها خواهش آب نمود ،رضایت داد .خدا هم از او تماما راضی Cاست.
در این زمینه ،روایت جالبی را در کتاب کافی می یابیم که ذکر آن خالی از فائده نیست .در سال
سوم هجری به سید ما رسول هللا صلی هللا علیه و آله وحی می رسد که اگر میخواهید که امامت تا
زمان مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف ادامه یابد بایستی فرزندی به دنیا بیاید که شهید شود لذا
امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السالم به همین دلیل راضی به تولد چنین فرزندی Cشدند که در
4
کربال به آن وضعیت به شهادت برسدC.
212
ولیّ شهید می شود ویا سختی های زیادی را برای هدایت مردم Cتحمل می کند ولی در عوض خداوند
آخرتی بس زیبا و دلپذیر به آنها عطا می نماید .در دعای ندبه این مسئله بیان شده است :و جري
القضاء لهم بما يرجي له حسن المثوبه اذ کانت االرض هلل يورثها Cمن يشاء من عباده،والعاقبة للمتقين و
سبحان ربناان کان وعد ربنا لمفعوال و لن يخلف هللا وعده وهوالعزيزالحکيم - .و قضا و تقدير حق بر
ايشان جاری شد به مصيبتی Cگرفتار شدند که اميد است خداوند Cمتعال در مقابل آن پاداشی نيک و
عاقبتی خوب به آنها بدهد .زيراکه زمين ملک خداوند است و آنرا ميراث هرکه بخواهد از بندگان
عزوجل بر روی خود قرار می دهد و عاقبت کار براي پرهيزکاران است (این همان برنامۀ خداوند ّ
زمین است) .ومنزه است خدای ما از هر عجز .به درستی که وعدۀ خدا عملی خواهد شد .و خدا در
وعدۀ خود ُخلف نمی ورزد .و اوست غالب و حکيم.
213
ولی مرحلۀ باالتر از آن اعالم موضع است .ما با گریه کردن بر ساالر شهیدان ،در واقع از خود
اعالم موضع می کنیم .یعنی ارزشها و خوبیها را تبلور می دهیم .گریه به راستی Cکاری سترگ و
ارجمند است که طی آن ما از آرمان های خود دفاع می کنیم .گریه بهترین حامل پیام عاشورا Cاست و
به نحو خوبی شخصیتپرور Cاست.
هنگانمی که گریه در جامعه رسوخ پیدا کرد ،یک فرهنگ می شود .گریه بر ساالر شهیدان
پاسداری از حماسۀ حسینی است و این یک فرهنگ و یک مکتب است .فرهنگ گریه موجب حیات
جامعه و رشد و شکوفایی Cآن است .زیرا عامل وحدت و استکبارستیزی Cاست .گریه بر ساالر شهیدان
را می توان سالحی برنده و مؤثر Cدانست که جامعه را از حالت رکود Cمادی گرا به یک جامعۀ حق
گرا و دشمن ستیز تبدیل می کند.
و اگر از دنیای مادی و اجتماعی خارج شویم Cو به دنیای نور وارد شویم ،می بینیم که گریه کردن بر
ساالر شهیدان علیه السالم ریشۀ تکوینی Cداشته وتعظیم Cشعائر است .ما برای خدا و به خاطر خدا گریه
می کنیم .گریه در واقع اجر رسالت است .تبلیغ فرهنگ والیت است .از اعظم عبادات و افضل
قربات است .نصرت خدا و یاری اولیای Cخویشتن است .نشانۀ حیات طیبه و نورانی Cانسانی است.
خداوند متعال چشم گریان برای حبیب خود را دوست دارد .چشم گریان شکران نعمت الهی است.
اجابت قرآن برای ارتباط Cبا آن حضرت است .اتصال به فیض بیکران الهی است.
و وقتی Cبه مراحل عالیۀ انسانی و به مرز نورانی Cشدن می رسیم ،با گریه کردن در واقع با خود امام
حسین علیه السالم و دردهای Cعاشورایی و غیر عاشورایی Cایشان همدلی می کنیم .گریه بر ساالر
شهیدان بهترین عامل نزدیک کردن دلها است .ما را در سرحد امکان به امام نزدیک می کند و لذا
سازنده و آموزنده است .اینجا است که والیت به معنای اتصال به والی خود معنای تحت اللفظی خود
را پیدا می کند.
گریه در این مرحله ،تذکار ایامهللا است و باعث جذب نور آنها در بدن خود می شویم C.ما بر پدر
واقعی خود می گرییم C.هماهنگ با آن حضرت می شویم .با گریه کردن ،مظلومیت آن حضرت را از
نزدیک لمس می کنیم .گریه اعالم همدردی با صاحب عزا است .گریۀ یک محب بر محبوب است.
گریه تعیین نسبت انسان با والیت الهی است.
214
خالصه و نتیجه:
بنابراین ،قیام امام حسین علیه السالن نشانگر مسیر قهقرایی Cو به سوی پستی بود که انسان های بریده
شده از ریسمان اهل بیت رفته ،می روند Cو خواهند رفت .ما با استفاده از قوّ ۀ خشم و کراهت از
زشتی سعی می کنیم که از این مسیر Cدوری Cبجوییم .برعکس با احساس زیبایی Cحرکت امام و یارانش
،خود را متصل به ایشان و برنامه هایشان می کنیم .البته این حرف را برای همۀ ائمه علیهم السالم
باید گفت ؛ منتها حرکت امام حسین علیه السالم و قیام ابا عبدهللا مسئله ای است بسیار روشن .او نوۀ
پیغمبر است و سرور جوانان بهشت .و برعکس ،دشمن ،یک شرابخوار Cپست و دور از برنامه های
االهی .بنابراین ،جای هیچ شکی در حرکت امام حسین علیه السالم نیست .میزان دردهای امام و
یارانش و به خصوص تشنگی Cهمۀ آنها چیزی Cاست که عاطفۀ ما را آتش می زند و بر تداوم این
حرکت و تصحیح راهی که می رویم می افزاید .و تاریخ اسالم این أمر را به وضوح Cنشان داده است.
باشد که ما هم از این قیام سودی بریم و از خداوند کریم بخواهیم که اَللّ ُه َّم اجْ َع ْل َمحْ َ
یای َمحْ یا م َُح َّم ٍد َو
آل م َُح َّم ٍد -االهی زندگی Cما را زندگی اهل بیت علیهم السالم قرار ده. آل م َُح َّم ٍد َو َمماتی َم َ
مات م َُح َّم ٍد َو ِ ِ
و مرگ ما را نیز شبیه مرگ آنها بنما .آمین یا رب العالمین.
215
فرق بین والیت و امامت
در این بخش می خواهیم در سرحد Cعلم خود به فرق بین مفاهیم والیت و امامت به پردازیم C.شاید
همین فرق های کوچک بازهم مطلب جدیدی را به ما بیاموزند.
در فصل پنجم گفتیم که پیام غدیر خالفت نیست .حتی امامت هم نیست .پیام غدیر والیت است .در
آنجا به مفهوم خود والیت بیشتر پرداختیم C.در اینجا به فرق Cآن با امامت نگاهی می اندازیم .اولین
جملۀ خطبه پس از مدح الهی و تأکید بر اینکه خدا از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله خواسته این
(على ُأمَّتى) َواِإْلما ُم مِنْ
ب َأخى َو َوصِ یّى َو َخلی َفتى َ
پیغام را برساند Cاین استَ :أنَّ َعلِىَّ ب َْن َأبى طالِ ٍ
َب ْعدى .یعنی امیرالمؤمنین علیه السالم در زمان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله به برادری Cایشان
تعیین شدند و این را همه می دانستند C.پس از فوت پیامبر هم احتیاج به یک وصی است و معموال این
وصی از نزدیکترین فرد خانواده است و امیرالمؤمنین علیه السالم که برادر پیغمبر شده بودند ،و
داماد ایشان هم بودند ؛ طبیعی است که وصی ایشان شوند و بر این هم مسئله ای نیست .اما خلیفه
بودن ،یعنی جانشین بودن .یعنی تمام اموری که خارج از وصایت است و ملک شخصی پیامبر نبوده
ولی جزو شخصیت و امور اجتماعی ایشان بوده مثل امامت نمازهای Cجماعت ،نمایندگی Cاز دین
اسالم (که در مباهله انجام پذیرفت) و یا سرپرستی Cجامعه ،قضاوت ، Cتعیین فرماندهان جنگ ویا
شهرها و غیره که می توان گفت تمام امور حکومتی Cرا شامل می شود .پیامبر اکرم صلی هللا علیه و
آن علی بن ابیطالب علیه السالم تعیین می نماید .در طول آله در اولین جملۀ خطبه این مقام را از ِ
خطبه ،دوبار دیگر تأکید می شود که امیرالمؤمنین علیه السالم خلیفۀ پس از پیامبر است .این یک
خبر است و خبر مهمی است .یعنی جانشینی Cپیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله یک أمر مسلّمی است که
برای امیرالمؤمنین علی علیه السالم است .ولی پیام غدیر باالتر از اینها است.
مسئلۀ امام بودن امیرالمؤمنین علیه السالم که 16بار دیگر در خطبۀ غدیر ذکر شده است ؛ باز هم از
مسائلی است که مورد قبول تعدادی از اهل س ّنت حتی امروزه هم می باشد! یعنی آنها حاضرند دوازده
امام شیعه را امام بخوانند C.زیرا امام از نظر آنها فقط یک مقام روحانی و علمی است .امام ،
نگهدارنده و حافظ دین است .او رهبر هدایتی انسان ها به سوی خدا است .ولی در نزد شیعه ،مفهوم
امامت وسیع تر از یک مقام روحانی Cاست .اطاعت از امام واجب است .طبق بعضی گفتار دانشمندان
شیعی ،امامت ظاهری از والیت است و والیت باطن امامت .درست است که امامت محدود به زمان
است ؛ ولی امام رهبر دنیا و آخرت است .امام باید معصوم باشد و در همۀ امور جانشینی Cپیامبر
صلی هللا علیه و آله را دارا می باشد.
پیدا کردن فرق بین امامت و والیت کار ساده ای نیست و مسلّما ً در جزئیاتی Cاز آن خطا خواهیم داشت
ولی با اینحال سعی خود را در یافتن این تفاوت ها می نماییم .مثالً می دانیم که حضرت زهرا سالم
هللا علیها را شاید بتوان دارای والیتی برتر Cاز همۀ معصومین دانست و ایشان طبق روایتی ح ّجت بر
ائمه هستند (به نظر نمی رسد که ایشان بر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله حجت باشند) ولی امام و
خلیفۀ رسول خدا نمی توانند Cباشند.
216
امامت محدود به زمان است
امام صادق Cعليه السالم فرمودندُ C:ك ُّل ِإ َم ٍام َها ٍد ل ِْل َقرْ ِن الَّذِي ه َُو ف ِ
ِيه ْم – 1.امام برای قرن (دوره) ای که
در آن زندگی می کند برای مردم هدایت کننده است.
ما نیز به امام دورۀ خود ،امام زمان می گوییم .یعنی امامی که در دورۀ خودمان است .در عربی
همین عبارت صاحب الزمان می شود .گاهی کسانی Cکه با فارسی بیشتر آشنا هستند تا عربی ،فکر
می کنند که صاحب الزمان یعنی مالک زمان و در تفسیر آن دچار تکلّف می شوند .در حالیکه
صاحب الزمان به سادگی همان امام زمان است یعنی امام زمان خودمان.
در حالی که مفاهیم ح ّجت و والیت فرازمانی هستند.
از طرفی Cدیگر می بینیم که در چندین آیه از قرآن کریم به دنبال کلمۀ امام ،کلمۀ (هدایت) به نوعی
ذکر شده است که بیشتر حکم تفسیر کلمۀ امام را دارد ،از جمله می فرمایدَ C:و َو َه ْب َنا لَ ُه ِإسْ َح َق َو
217
ون ِبَأم ِْر َنا 72(...انبیاء)؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) وب َ ...و َج َع ْل َنا ُه ْم َأِئم ًَّة َی ْه ُد ََیعْ قُ َ
بخشیدیم ...و آنان را پیشوایانی Cقرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند...
مْر َنا 24( ...سجده)؛ و برخی از آنان را پیشوایانی و همچنین میفرمایدَ :و َج َع ْل َنا من ُه ْم َأِئم ًَّة َی ْه ُد َ َأ
ون ِب ِ
قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند...
ْ َأ َ
و در زیارت جامعۀ کبیره هم می خوانیم :السَّال ُم َعلی ِئ َّم ِة الهُدَی – بنابراین ،می توان گفت که
هدایت کردن جزوی Cاز اهداف ائمۀ اطهار علیهم السالم است .همچنین آمده استَ :وَأ ْش َه ُد َأ َّنک ُم اَأْلِئ َّمةُ
ُون هّلِل ِ،
ونْ ،المُطِ یع َ ون ْالمُصْ َطفُ َون الصَّا ِدقُ َ ُون ْال ُم َّتقُ َ
ُون ْال ُم َقرَّ ب َ
ُون ْالمُکرَّ م َ ِیون ْال َمعْ صُوم َ ون ْال َم ْهد َ الرَّ اشِ ُد َ
تارک ْم ْ ْ َ
کرا َم ِتهِ؛ اصْ طفاک ْم ِبعِل ِمهَِ ،وارْ َتضاک ْCم ل َِغ ِیبهَِ ،واخ َ ون ِب َ ُ ْ
ِلون بِِإ َرا َد ِتهِ ،الفاِئز َ ْ
ُون ِب م ِْرهِ ،العام َ َأ ْال َق َّوام َ
ورهَِ ،وَأیدَک ْم ِبرُو ِحهِ - .و گواهی َأ
لِسِ رِّ هَِ ،واجْ َتباک ْم ِبقُ ْد َر ِتهَِ ،و َع َّزک ْم ِبهُداهَُ ،و َخصَّک ْم ِببُرْ ها ِنهَِ ،وا ْن َت َج َبک ْCم لِ ُن ِ
می دهم که شمایید Cائمۀ راهنما ،راه یافته ،معصوم ،مک ّرم ،مقرّ ب پرهیزگار ،راست گو ،برگزیده،
فرمانبردار خدا ،قیام Cکننده به فرمانش ،عمل کننده به خواسته اش ،دست یافته به کرامتش؛ شما را با
دانشش برگزید و برای غیبش پسندید و برای رازش انتخاب کرد و به قدرتش Cاختیار کرد و به
هدایتش عزیز نمود و به برهانش اختصاص داد و برای نورش برگزید Cو به روحش Cتأیید فرمود.
و در جای دیگر از همین زیارت می خوانیم :السَّال ُم َعلَی اَأْلِئ َّم ِة ال ُّدعاةَِ ،و ْالقادَ ِة ْالهُداةِ - .سالم بر
امامان دعوت کننده و پیشروان هدایت کننده .همۀ این صفات نشان دهندۀ ارتباط علم و هدایت با مفهوم
امامت است.
218
والیت باالتر و سخت تر از امامت است
از امام صادق علیه السالم نقل شده است که :خدای تبارک و تعالی ،ابراهیم علیه السالم را (عبد)
قرار داد ،قبل از آنکه او را (نبی) کند و او را نبی قرار Cداد ،قبل از آنکه (رسول) کند و او را رسول
قرار داد ،قبل از آنکه او را (خلیل) کند و او را خلیل قرار داد ،قبل از آنکه (امام) کند و چون همه
1
چیز (تمام مراتب) را برای او جمع کرد ،فرمود C:تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.
ولی اگر این مراتب ادامه پیدا می کرد ،آنگاه به والیت می رسید .همانطور Cکه در تفسیر آیۀ َو ِإ ِّنی
تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدی 2ذکر شد که والیت ائمۀ اطهار Cعلیهم السالم آخرین َ لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ
مرحلۀ هدایت است .روایتی Cاز امیرالمؤمنین علیه السالم در تفسیر آیۀ 5سورۀ بیّنه 3آمده که فرمودند:
صاَل ةَ ،أ َقا َم َواَل َيتی - Cیعنی نماز
صاَل ة ،و َمنْ َأ َقا َم ال َّ
صاَل ةُ ِإ َقا َم ُة َواَل َيتِي َ ...ف َمنْ َأ َقا َم َواَل َي ِتيَ Cف َق ْد َأ َقا َم ال َّال َّ
اقامۀ والیت من است ،پس هر آنکس والیت مرا إقامه کند ،نماز را إقامه کرده و هر آنکه نماز را
إقامه کند ،والیت مرا إقامه کرده است.
و در روایتی دیگر چنین می فرمایند :و قولهَ :و ُيقِيمُوا الصَّال َة ،و هي واليتي ،فمن و االني فقد أقام
الزكا َة ،و هو اإلقرار Cباألئمة( – .در قرآن) وقتی گفته می الصالة ،و هو صعب مستصعبَ .و يُْؤ ُتوا َّ
شود که نماز را به پا می دارند ،سخن از والیت من است .پس هرکس والیت مرا داشته باشد ،او
نماز را به پا داشته که کاری است بسیار سخت .و وقتی Cگفته می شود :زکات را به پردازید ، Cسخن
از اقرار به امامت ائمۀ اطهار آمده است 4.طبیعی است که نماز برتر Cاز زکات است .و این نشان می
دهد که والیت برتر Cاز امامت است.
نکتۀ جالبی که در همین روایت است ،مقدمۀ آن است .امیرالمؤمنین علیه السالم قبل از ورود Cبه
اصل حدیث می فرمایند C:من كان ظاهره في واليتي Cأكثر من باطنه خ ّفت موازينه .هرکس که در مسئلۀ
والیت ظاهر سازی Cکند و به عمق و باطن والیت کاری نداشته باشد ،همانا در روز Cقیامت ،ارزش
(کارهای) خود را سبک کرده است .سپس ایشان به این نکته می پردازند که مرا به معرفت نورانی
بشناسید تا مؤمن شوید 5.این بدین معنا است که مسئلۀ والیت چیزی است عمیق به عمق خلقت و به
عمق شناخت نورانی امیرالمؤمنین علیه السالم .کاری که ما در این کتاب انجام دادیم دقیقا ً همین بوده
است که خوانندگان گرامی را به این نکته متذکر نماییم که والیت چنین است.
نکتۀ دیگری که نشان دهندۀ برتری والیت بر امامت است این است که در زیارت جامعۀ کبیره وقتی
می خواهیم که امام زیارت شده ما را کمک نماید تا گناهانمان پاک شوند ، Cایشان را به مقام والیت
ین هّللا ِ َع َّز َو َج َّل ُذ ُنوبا ً اَل یْأتِی َعلَیها ِإاّل ِرضاک ْم.
قسم می دهیم و نه امامت :یا َول ِّی هّللا ِ ِإنَّ َبینِی َو َب َ
از حضرت زهرا سالم هللا علیها گرفته که صاحب سرّ ی است بس پنهان و پیامبر اکرم صلی هللا علیه
و آله که گل سر سبد خلقت است و امیرالمؤمنین علیه السالم که سمبل والیت است تا تمام یازده
معصوم دیگر ،و به خصوص امام زمان خودمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف می خواهیم تا
1آیات الفضائل ،یا فضائل علی(ع) Cدر قرآن ،محمد حسین بهارانچی ،ص 77
82 2طه
الز َكا َة َو َذلِكَ دِينُ ْال َق ِّي َم ِة َ 3ومَا ُأ ِمرُوا ِإاَّل لِ َيعْ ُبدُوا هَّللا َ م ُْخلِصِ ينَ لَ ُه ال ِّدينَ ُح َن َفاء َو ُيقِيمُوا ال َّ
صاَل َة َويُْؤ ُتوا َّ
4مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السالم ،ص255
5قال أمير المؤمنين عليه السالم :من كان ظاهره في واليتي أكثر من باطنه خ ّفت موازينه؛ يا سلمان ال يكمل المؤمن إيمانه حتى يعرفني
بالنورانية ،و إذا عرفني بذلك فهو مؤمن ،امتحن هّللا قلبه لإليمان ،و شرح صدره لإلسالم ،و صار عارفا بدينه مستبصرا ،و من قصر عن ذاك
فهو شاك مرتاب ،يا سلمان و يا جندب ،إن معرفتي بالنورانية معرفة هّللا ،و معرفة هّللا معرفتي ،و هو الدين الخالص ،بقول هّللا سبحانهَ :و ما
ُأ ِمرُوا ِإاَّل لِ َيعْ ُبدُوا هَّللا َ م ُْخلِصِ ينَ لَ ُه الدِّينَ و هو اإلخالص ،و قولهُ :ح َنفا َء و هو اإلقرار بنبوّ ة Cمحمد صلّى هّللا عليه و آله و هو الدين الحنيف ،و
قولهَ :و ُيقِيمُوا الصَّالةَ ،و هي واليتي ،فمن و االني فقد أقام الصالة ،و هو صعب مستصعبَ .و يُْؤ ُتوا َّ
الزكاةَ ،و هو اإلقرار باألئمةَ ،و ذلِكَ دِينُ
ْال َق ِّي َم ِة أي و ذلك دين هّللا القيم .شهد القرآن أن الدين القيم اإلخالص بالتوحيد ،و اإلقرار بالنبوّ ة و الوالية ،فمن جاء بهذا فقد أتى بالدين
219
بزرگواری نمایند و گناهانی که چنان بزرگند Cکه رضایت آنها را برای پاک شدن می طلبد ،دعایی در
حق همگی ما بنمایند تا در کنار حوض کوثر خدمت آن ذوات مقدسه برسیم و از دست مبارک
امیرالمؤمنین علیه السالم از آب حوض کوثر Cبیاشامیم و تا ابد در نزد آنها به سر بریم .آمین .آمین یا
رب العالمین.
و در خاتمه این توصیه را از پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله می آوریم که فرمودند :هرکس که می
ولی من را دوست داشته باشد و پیروی علی بن ابیطالب که خواهد از هول روز Cقیامت خالص شود ّ
وصی من و خلیفۀ بعد از من است را بنماید .چنانچه مالحظه می نمایید ،خلیفه (و امام بودن) خبر
1
است ولی والیت و پیروی از آنها یک دستور .این نشان می دهد که مقام والیت زیر بنای امامت
است.
1بحار االنوار ،ج ، 8ص ، 19ر َ - 6قا َل رَ سُو ُل هَّللا ِ صَ :و َمنْ َأرَ ادَ َأنْ َي َت َخلَّصَ مِنْ ه َْو ِل ْالقِيَا َم ِة َف ْل َي َت َو َّل َولِيِّي َو ْل َي َّت ِبعْ َوصِ يِّي َو َخلِي َفتِي مِنْ
عَط َشانا ً َو لَ ْم َيرْ ِو َأبَداً َو َمنْ ُسقِيَ ِم ْن ُه َشرْ بَةً ب َفِإ َّن ُه صَ احِبُ حَ ْوضِ ي ي َُذو ُد عَ ْن ُه َأعْ دَا َءهُ َيسْ قِي َأ ْولِيَا َءهُ َف َمنْ لَ ْم يُسْ قَ ِم ْن ُه لَ ْم ي ََز ْل ْ
َبعْ دِي عَ لِيَّ ْبنَ َأ ِبي َطالِ ٍ
َظ َمْأ َأبَداً
َل ْم َي ْشقَ َو لَ ْم ي ْ
220
221
222