You are on page 1of 124

‫‪ 

 ‬‬
‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫بنای يک فدراسيون جھانی‬


‫کليد حل بحرانھای جھان ‪ ‬‬

‫سويدا معانی يوينگ ‪ ‬‬


‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬
‫مرکز صلح و حکومت جھانی‬

‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬

‫حق تصنيف سال ‪ 2015‬مربوط به خانم سويدا معانی يوينگ‬


‫ھمه ی حقوق محفوظ است‬

‫ترجمه از زبان انگليسی ‪ :‬روحيه فنائيان‬

‫طرح روی جلد ‪ :‬رضا مستمند‬


‫‪ ‬‬ ‫‪ISBN 978‐0‐9909437‐2‐3‬‬

‫به صورت کتاب الکترونيک نيز در دسترس می باشد‬


‫‪ISBN 978‐0‐9909437‐3‐0‬‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫انتشار از سوی مرکز صلح و حکومت جھانی‪،‬‬


‫واشنگتن‪ ،‬دی سی‪.‬‬
‫چاپ در اياالت متحده‬

‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬

‫تقديم به کن‪ ،‬که عشقش مرا تعالی بخشيده و بدون ھمراھی اش‬
‫اين کتاب ھرگز به ثمر نمی رسيد و تقديم به ژی ژی عزيزم که‬
‫زندگی مرا سرشار از نور و سرور کرده است‪  .  ‬‬

‫‪ ‬‬
  

 
‫‪  ‬‬
‫فھرست‬

‫‪2‬‬ ‫پيش گفتار‬


‫‪8‬‬ ‫تغيير عادت ‪-‬ــ شرط الزم موفقيت‬
‫‪10‬‬ ‫بنای يک فدراسيون جھانی‬
‫‪10‬‬ ‫طرح يک زيرساخت نھادی‬
‫‪12‬‬ ‫اصول اساسی ابزار ما ھستند‬
‫‪16‬‬ ‫درس ھائی از آمريکا و اروپا‬
‫‪25‬‬ ‫اکنون در کجا ايستاده ايم؟‬
‫‪25‬‬ ‫جامعه ی ملل‬
‫‪26‬‬ ‫سازمان ملل متحد‬
‫‪26‬‬ ‫اتحاديه ی اروپا‬
‫‪29‬‬ ‫فدراسيون جھانی مشکالت جھان را حل می کند‬
‫‪30‬‬ ‫بحران مالی جھانی‬
‫‪51‬‬ ‫رفتارھای حکومت ھا که ثبات را بر ھم می زند‬
‫‪69‬‬ ‫تغييرات آب و ھوا و اوج گيری تقاضا برای انرژی‬
‫‪96‬‬ ‫در پاسخ به بدبينان‬
‫نتيجه گيری ــ عمل فوری برای اجتناب از‬
‫‪99‬‬ ‫پيامدھای زيان آور‬
‫‪104‬‬ ‫يادداشت ھا و مراجع‬
‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬

‫پيش گفتار‬

‫بشريت به عنوان يک تماميت جمعی به آرامی‪ ،‬ولی با قاطعيت به سوی اتحاد روز‬
‫افزون حرکت کرده و با موفقيت مراحل رشد جمعی را پشت سرگذاشته است‪،‬‬
‫مراحلی که مشخصه اش دوائر رو به گسترش يکپارچگی و وفاداری و انسجام‬
‫اجتماعی بوده که با خانواده شروع شده و سپس به سوی قبيله ‪ ،‬دولت‪ -‬شھر و‬
‫کشور پيش رفته است‪ .‬با توجه به پيشرفت ھای عظيمی که در زمينه ھائی مانند‬
‫ارتباطات و حمل و نقل و تجارت صورت گرفته و ما را به نحو فزاينده و اجتناب‬
‫ناپذيری به يک ديگر وابسته ساخته است‪ ،‬مرحله ی بعدی در وفاداری گسترده و‬
‫فراگيری که به سوی آن پيش می رويم‪ ،‬به طور منطقی بايستی وفاداری نسبت به‬
‫جھان به عنوان يک واحد باشد‪ .‬درواقع وحدت اجتماعی است که ميزان صلح و‬
‫آرامش جوامع ما را تعيين می کند‪ ،‬امری که به نوبه ی خود تعيين می کند که تا‬
‫چه حد می توانيم نيروھای خود را صرف فعاليت ھای تمدن سازی کنيم‪ .‬با اين‬
‫حال پيشرفت ما به سوی صلح و آرامش ھيچگاه يکنواخت نبوده است‪ :‬گاھی‬
‫گامھای بلندی برداشته ايم و تمدن ھای چشمگيرو مملو از صلح و آرامشی را‬
‫ساخته ايم و گاھی نيز نه تنھا پيشرفتی نداشته ايم بلکه پسرفت ھم کرده ايم‪ .‬به‬
‫ھرحال نتيجه ی کلی اين حرکت پيشرفت در مسير يکپارچگی و اتحاد روز افزون‬
‫بوده است‪.‬‬

‫اگر رشد بشريت را مانند رشد يک فرد انسانی بدانيم‪ ،‬بھترين دوره ای که می توان‬
‫وضعيت کنونی بشر را به آن تشبيه کرد‪ ،‬دوره ی نوجوانی است‪ ،‬با ھمه ی‬
‫گردنکشی ھا‪ ،‬مرز آزمائی ھا‪ ،‬خطر کردن ھا و به استقبال فاجعه رفتن ھايش‪ .‬اگر‬
‫به نيمه ی پر ليوان بنگريم نوجوانی مقدمه ی بلوغ است‪ ،‬واقعيتی که ماھيت بسيار‬
‫مھم مرحله ای را که در آن ھستيم نشان می دھد و به ما اميد می دھد که عاقبت اين‬
‫مرحله را نيز که ظاھرا" مرحله ی آشفتگی و خود ويرانگری است پشت سرگذاشته‬
‫وبرخی از شواھد بلوغی را که بارھا پيش بينی شده از خود ظاھر خواھيم ساخت‪.‬‬
‫ھمچنين اميدی که به اين ترتيب ايجاد می شود می تواند ما را به حرکت در آورد‬
‫تا با کمترين آسيب ‪  ‬راه خود را دراين مرحله ی مھم نوجوانی پيدا کنيم‪ .‬عالمت‬
‫بلوغ جمعی ما رسيدن به مرحله ی گريزناپذير بعدی در سير تکاملی جمعی مان‬
‫خواھد بود‪ ،‬يعنی تشخيص اين که وفاداری ما در درجه ی اول بايد نسبت به بشريت‬

‫‪2 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫درکل باشد‪ .‬وقتی به اين تشخيص رسيديم الزم است که گام دوم را برداريم و‬
‫مؤسسات جھانی و روند ھای تصميم گيری جمعی را که نشان دھنده ی اين درک‬
‫جديد باشند‪ ،‬ايجاد کنيم‪.‬‬

‫عوامل بسياری به ضرورت و به موقع بودن اين گام بعدی اشاره دارند ‪ :‬اولين آن‬
‫اين واقعيت است که ملل و اقوام جھان به طورجدائی ناپذيری در تمام حوزه ھای‬
‫زندگی از جمله در حوزه ھای اقتصادی و مالی و زيست محيطی و امنيتی و‬
‫بھداشتی به يک ديگر پيوند خورده اند‪ .‬سيستم ھای جديد مخابراتی و حمل و نقل‬
‫وتجاری و مالی دنيائی را که در آن زندگی می کنيم طوری وابسته ساخته است که‬
‫ديگر ھيچ ملتی نمی تواند خود را درآن از عالئق و نگرانی ھای ساير ملل جدا‬
‫بداند و ادعای خود کفائی نمايد‪ ،‬چون خواه و ناخواه چنين نيست‪ .‬منافع ما بيشتر از‬
‫آن که بشود از ھم جدا کرد‪ ،‬در ھم گره خورده است و حوادثی که دريک گوشه از‬
‫جھان اتفاق می افتد می تواند در زندگی ھمه ی ما تأثير بگذارد‪ .‬برای مثال کی‬
‫انتظار داشتيم که يک زمين لرزه ی عظيم درتوھوکو‪ [Tohuku] ‬در سواحل شرقی‬
‫ژاپن در ماه مارس ‪ 2011‬با ايجاد يک موج ‪ 15‬متری سونامی زنجيره ای از‬
‫حوادث را به جريان اندازد و دانشمندان را در مورد خسارات احتمالی به سالمت‬
‫انسانی و زيستی در فاصله ای مانند سواحل غربی کانادا و اياالت متحده نگران‬
‫سازد؟ اما اين سونامی برق پمپ ھای خنک کننده رادر نيروگاه اتمی حوزه ی‬
‫فوکوشيما‪ -‬دائيچی‪ [Fukushima‐Daiichi] ‬قطع کرد و منجر به ذوب شدن جزئی‬
‫از سه رآکتور از چھار رآکتورنيروگاه و به دنبال آن آزادشدن مقادير عظيمی از‬
‫مواد راديو اکتيو‪ ،‬بخصوص سزيم در داخل آبھای اقيانوس آرام شد‪ .‬نگرانی‬
‫حاصل از آزادشدن چنين مقادير عظيمی از مواد راديو اکتيو بود که دانشمندان را‬
‫برآن داشت برنامه ی زمان بندی شده ای را برای ديده بانی آبھای سواحل آمريکای‬
‫‪1‬‬
‫شمالی به اجرا درآورند‪.‬‬

‫عامل ديگر اين واقعيت است که حادترين مشکالتی که بشريت با آنھا روبروست‬
‫ماھيت جمعی دارند و راه حل ھای جمعی می طلبند‪ .‬يکی از مھمترين اين مشکالت‬
‫گرم شدن زمين است ‪ .‬آزاد شدن مقادير عظيمی ازگازھای گلخانه ای و عمدتا" دی‬
‫اکسيد کربن که از ھر گوشه به درون زيست کره ريخته می شود‪ ،‬دمای سطح‬
‫زمين را با سرعتی که در تاريخ بی سابقه است‪ ،‬افزايش می دھد‪ .‬اين گازھا در اثر‬
‫استفاده از سوختھای فسيلی که برای توليد انرژی سوزانده می شوند ايجاد می گردند‬
‫و افزايش دمای حاصل ازآزاد شدن آنھا در زيست کره اثرات مخرب گوناگونی را‬
‫به دنبال دارد‪ .‬يکی ازاين اثرات ذوب شدن يخچال ھا و کوھھای يخی است که‬
‫‪3 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫منجر به باال آمدن سطح آب اقيانوسھا می شود و سراسر کشورھای جزيره ای و‬
‫نوارھای ساحلی وسيعی را در نقاط مختلف جھان در خطر غرق شدن قرار می‬
‫دھد‪ .‬در نتيجه زمين کمتری برای اسکان جمعيت ھای رو به افزايش و زمين ھای‬
‫قابل کشت کمتری برای تغذيه ی آنھا وجود خواھد داشت‪ .‬کارشناسان پيش بينی می‬
‫کنند که اين واقعيات بدون شک منجر به جنگ برسر زمين و منابع طبيعی خواھد‬
‫شد‪.‬‬

‫توليد سالحھای کشتار جمعی شامل سالحھای اتمی‪ ،‬شيميائی و زيستی‪ ،‬نمونه ی‬
‫ديگری از مشکالتی است که چون صلح و امنيت جھانی را به خطر می اندازد‬
‫مستلزم يک راه حل جمعی است‪ .‬چنين توليداتی بذر ترس و سوء ظن را در دل‬
‫کشور ھا می افشاند و آنان را برآن می دارد که برای تضمين امنيت خود در يک‬
‫رقابت روزافزون به جمع آوری سالح بپردازند‪ .‬ھرچقدر تعداد سالحھای‬
‫ويرانگری که جمع می کنيم و ميزان وحشتی که ايجاد می کنيم بيشتر باشد احتمال‬
‫اين که اين سالحھا به طور عمدی يا سھوی مورد استفاده قرار بگيرند‪ ،‬بيشتر می‬
‫شود‪ .‬تجربه به ما آموخته است که در نھايت حتی اگر چنين سالحھائی فقط در يک‬
‫محل يا منطقه ی خاص به کارگرفته شوند‪ ،‬بازھم به کار گيری آنھا به طور زنجيره‬
‫ای و رو به گسترشی روی مناطق و کشورھای ھمسايه و عاقبت فراتر از آنھا و‬
‫روی ساير کشورھا اثر می گذارد و ثبات آن ھا را درھم می ريزد‪.‬‬

‫چالش مقابله با رفتار دول سرکشی که از تروريسم حمايت می کنند يا به طور‬


‫گسترده ای مرتکب نسل کشی و يا ساير موارد نقض فاحش حقوق بشر می شوند‬
‫نيز نمونه ی ديگری از مشکالت جھانی است که راه حلھای جمعی می طلبند‪.‬‬
‫نمونه ی خوبی که نشان دھنده ی عوارض منطقه ای و جھانی چنين مشکالتی باشد‬
‫را می توان در سوريه به تنھائی ديد‪ .‬دولت سوريه در ماه مارس سال ‪ 2010‬برای‬
‫سرکوب مخالفت داخلی دست به شدت عمل زد و از سالحھای شيميائی برعليه‬
‫مردم خود استفاده کرد و به اين ترتيب ھم يک جنگ داخلی را به راه انداخت و ھم‬
‫به بحران شديدی در زمينه ی پناھندگی دامن زد که به يکی از حادترين بحرانھای‬
‫انسانی زمانه ی ما بدل گشته است‪ .‬بيش از سه ميليون سوری به عنوان پناھنده از‬
‫سوريه فرار کرده اند‪ 2.‬بيشتر آنھا از کشورھای ھمسايه تقاضای پناھندگی کرده‬
‫اند‪ ،‬درحالی که حضورشان فشارھای اجتماعی و اقتصادی شديدی را به اين‬
‫کشورھا وارد می سازد و ممکن است ثبات آنھا را نيز از بين ببرد‪ .‬برای مثال‬
‫بيش از يک ميليون پناھنده ی سوری فقط در لبنان ھستند‪ ،‬کشوری که کل جمعيت‬
‫بومی آن فقط ‪ 4‬ميليون و نيم نفر است‪ .‬از اين تعداد ‪ 830‬ھزار نفر در ترکيه ثبت‬

‫‪4 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫شده اند و ‪ 613‬ھزار نفر در اردن‪ .‬براساس برآورد آژانس پناھندگان سازمان‬
‫ملل متحد عالوه بر سه ميليون نفری که به عنوان پناھنده از سوريه گريخته اند ‪6‬‬
‫ميليون و نيم نفرنيز در داخل سوريه آواره شده اند‪ .‬اين امربه معنای آن است که‬
‫نيمی از جمعيت سوريه وادار به فرار از خانه ھای خود گشته اند‪ 3 .‬رفتار سوريه‬
‫عالوه برايجاد بحرانھای انسانی و پناھندگی‪ ،‬به آتش يک جنگ داخلی نيز دامن‬
‫زده که باعث نمو گروھھای نظامی داخلی وفراھم آمدن زمينه ی مساعدی برای‬
‫شکوفائی شبکه ھای تروريستی مانند حکومت اسالمی شام و عراق )يا‬
‫داعش()‪ [Islamic  State  of  Iraq  and  the  Levant]  (ISIL‬شده است‪ .‬نفوذ‬
‫فزاينده ی داعش و سرکشی ھای خشونت بار آنان شامل اعدام ھای دسته جمعی و‬
‫کشتارھای غيرقانونی‪ ،‬بخصوص در کشورھمسايه عراق‪ ،‬به نوبه ی خود بی‬
‫ثباتی عظيمی را در منطقه به وجود آورده و باعث شده کشورھائی نظير بريتانيا‪،‬‬
‫فرانسه‪ ،‬استراليا‪ ،‬اياالت متحده ‪ ،‬عربستان سعودی‪ ،‬امارات متحده ی عربی‪ ،‬بحرين‬
‫و اردن برای جلوگيری از بدترشدن اوضاع که ھم روی منافع آنھا و ھم روی صلح‬
‫و امنيت جھان اثر دارد‪ ،‬دست به مداخله بزنند‪  4.‬‬

‫حتی مشکالتی که در وھله ی نخست ملی يا منطقه ای به نظر می آيند ممکن است‬
‫به سرعت به مسئله ای حياتی برای امنيت کل جھان تبديل شوند‪ .‬تاريخ اخير ما پر‬
‫از نمونه ھائی از ويروسھائی مانند سارس‪ ،‬آنفوالنزای مرغی و ابوالست که به‬
‫سرعت منتشر می شوند و قابليت ھمه گير شدن را دارند ومی توانند بقا و خوش‬
‫بختی شمار عظيمی از انسانھا را در سراسر دنيا به خطر اندازند‪ .‬تازه ترين نمونه‬
‫ی اين امر بروز ويروس مرگبار ابوال در سال ‪ 2014‬در غرب آفريقاست‪ .‬با اين‬
‫که اين بيماری در ابتدا يک مشکل محلی يا منطقه ای شمرده می شد‪ ،‬اما ھنوز شش‬
‫ماه از بروز آن نگذشته مسئولين بھداشت از رشد سريع آن شروع به ابراز نگرانی‬
‫کردند و گزارش دادند که اين ويروس رشد تصاعدی دارد و کم کم آن را تھديدی‬
‫بالقوه نسبت به امنيت جھان دانستند که الزم است با سرعت و با قدرت با آن مقابله‬
‫شود‪ .‬در واقع جامعه ی ملل به اين نتيجه رسيد که خطری که اين ويروس برای‬
‫جامعه ی جھانی دارد آنقدر جدی است که الزم است شورای امنيت سازمان ملل‬
‫مقابله ی با آن را به عنوان يک مسئله ی اضطراری به عھده بگيرد‪ 5.‬باالخره‬
‫کشورھای جھان تشخيص دادند که به علت درجه ھم پيوستگی جھانی که گواه آن‬
‫مقدار مسافرت ھائی است که بين کشورھا صورت می گيرد‪ ،‬اگر تالش عظيمی‬
‫برای سرکوب اين ويروس در غرب آفريقا‪ ،‬که عرصه ی تازه ترين بروز آن به‬
‫شمار می رود‪ ،‬صورت نگيرد‪ ،‬اين ويروس منتشر خواھد شد و امنيت مردم را در‬
‫ساير کشورھا نيز به خطر خواھد انداخت‪.‬‬
‫‪5 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫مشکالت جھانی بسياری از اين دست وجود دارد‪ ،‬با اين حال جامعه ی ملل فاقد‬
‫نھادھای تصميم گيری جمعی و سازوکارھای الزم برای يافتن راه حل ھای مشترک‬
‫برای مشکالت مشترک جھانی است‪ .‬تنھا راه حل عملی که ھنوز امتحان نشده‪،‬‬
‫ايجاد يک فدراسيون جھانی از کشورھاست‪ .‬اين فکری است که زمانش فرا رسيده‪.‬‬
‫با اين حال تعدد بحران ھای جھانی که در مقابل ما قرار دارد نشان می دھد که در‬
‫ايجاد زيرساختھای نھادی الزم يعنی آنچه که برای پشتيبانی از جامعه ی جھانی در‬
‫حال ظھور ما ضروری است‪ ،‬تأخيرھم داشته ايم‪ .‬ولی ما می توانيم اين تأخير را‬
‫جبران کنيم و گامھای الزم را برای استقرار چنين زيربنائی به صورت ايجاد يک‬
‫فدراسيون جھانی برداريم‪ .‬اگر به تشبيه خودمان برگرديم که بشريت به عنوان يک‬
‫تماميت جمعی مانند فردی است که از مراحل مختلف رشد می گذرد‪ ،‬تازه می‬
‫فھميم که چرا با اين ھمه مشکل جھانی روبه رو ھستيم‪ .‬اگر کسی مرحله ای از‬
‫رشد را از قلم بياندازد يا در ورود به يک مرحله ی حياتی از رشد خود تأخير کند‪،‬‬
‫کم کم نشانه ھای عقب ماندگی اجتماعی در او ظاھر می شود‪ ،‬درست مثل مرد‬
‫چھل ساله ای که اصرار دارد مانند يک جوان ‪ 18‬ساله رفتار کند و بنابراين نمی‬
‫تواند مسئوليت ھای خود را به عنوان يک ھمسر‪ ،‬يک پدر ياحتی يک کارمند قابل‬
‫اعتماد به عھده بگيرد‪ .‬به ھمين صورت بشريت ھم که در برداشتن يک گام حياتی‬
‫در پيشرفت جمعی اش تأخير کرده‪ ،‬بناچارعالئم عقب ماندگی اجتماعی را از خود‬
‫نشان می دھد و دچارمشکالت جھانی اجتماعی‪ ،‬اقتصادی و غير آن گشته است‪.‬‬
‫چنين درکی ممکن است به خوبی ميل سيرنشدنی و نا بالغ مصرف کنندگان‬
‫وصاحبان کسب و کار را به ھزينه کردن بيش از توانائی خود يا حس محق بودن‬
‫آنان را توضيح دھد‪ ،‬که باعث می شود باور کنند حق دارند بدون اين که مجبور‬
‫باشند ساعات طوالنی کار کنند‪ ،‬از مزايای اجتماعی بھره مند شوند يا زودتر از‬
‫موقع بازنشسته شوند‪ ،‬يا سھم خود را از ماليات نپردازند‪ .‬اين درک ھمچنين‬
‫ممکن است توضيح دھد که چرا رھبران جھانی به گرفتن تصميمات دشواری که‬
‫برای جلوگيری از گرم شدن کره ی زمين الزم است‪ ،‬يا به وضع مقررات بين‬
‫المللی و ايجاد سازوکارھائی برای اجرا و تضمين اين که کشورھا بدھی ھای کالن‬
‫به بار نمی آورند و يا به اقدام جمعی برای برکنار کردن رھبرانی که دست به نسل‬
‫کشی می زنند‪ ،‬تمايلی ندارند‪ .‬آيا ھمه ی اين کوتاھی ھا نشانه ی آن نيست که نمی‬
‫خواھيم بزرگ شويم و عادات خود را عوض کنيم؟ چنين درکی ممکن است به ما‬
‫انگيزه ی الزم را بدھد تا برای ايجاد نھادھای الزم شتاب کنيم و به جای اين که‬
‫شاھد افزايش يافتن و عميق تر شدن مشکالت جھان خود باشيم‪ ،‬عادات و رفتارھائی‬
‫را که برای مرحله ی بعدی رشد جمعی ما الزم است‪ ،‬کسب کنيم‪ ،‬مرحله ای که‬
‫اميد است مشخصه اش صلحی حقيقی و پايدار باشد‪ .‬بايد به طور خستگی ناپذير‬
‫‪6 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫برای شناسائی نظام کارآمدی بکوشيم که درآن کشورھای جھان بتوانند به طور‬
‫جمعی برای رفع مشکالت جھانی تصميم بگيرند و بشريت را به صلح و امنيت‬
‫رھنمون گردند‪.‬‬

‫‪7 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫تغيير عادت ‪ ،‬شرط الزم موفقيت‬

‫ريشه ی ھمه ی مشکالت جھانی و به ظاھر الينحل ما اين است که نمی خواھيم‬
‫قبول کنيم برخی از عادات‪ ،‬پنداشتھا‪ ،‬گرايشھا‪ ،‬سياست ھا‪ ،‬قوانين و نھادھای ما نه‬
‫تنھا ديگر به سود ما کار و به سعادت ما کمکی نمی کنند‪ ،‬بلکه به طور قطع به‬
‫زيان ما ھستند‪ .‬اما اگر بخواھيم پيش برويم و چالش ھای عظيم جھانی خود را حل‬
‫نمائيم بايد راه و روشھای کھنه ی خود را کنار بگذاريم نه اين که خود را برای‬
‫حفظ آنھا فدا کنيم‪  .‬‬

‫يکی از اين تغييرات مھم کنار گذاشتن عادت مصلحت طلبی است که باعث می شود‬
‫براساس منافع شخصی کوته نظرانه و کوتاه مدت تصميم گيری کنيم‪ .‬در مورد رفع‬
‫مشکالت جھانی ممکن است به نظر برسد که اين رويکرد مشکالت فعلی را در‬
‫کوتاه مدت حل می کند اما معموال" در بلند مدت بذر مشکالت تازه ای را می کارد‬
‫که به علت تمرکزی که روی کوتاه مدت داشته ايم آنھا را پيش بينی نکرده ايم‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬تربيت و تجھيز مجاھدين برای مبارزه با ارتش شوروی در افغانستان‬
‫با اين که در بيرون راندن شوروی از افغانستان موفق بود اما مشکل تازه ای را به‬
‫صورت طالبان برای آمريکا ايجاد کرد‪ .‬در نتيجه آمريکا برای اخراج طالبان دست‬
‫به جنگ زد که سالھاست در مرداب عواقب آن گرفتار است‪ .‬يک چنين محاسبات‬
‫کوتاه مدتی بود که باعث شد برخی از دولت ھا پس از فاجعه ی اتمی فوکوشيما در‬
‫ژاپن در مقابل فشار افکارعمومی تسليم شوند و اعالم کنند که تعدادی از‬
‫نيروگاھھای اتمی توليد انرژی خود را تعطيل و به جای آن از سوختھای آلوده ی‬
‫فسيلی‪ ،‬بخصوص ذغال‪ ،‬به عنوان منبع جايگزين انرژی استفاده خواھند کرد‪.‬‬
‫سياستمداران با اين کار حاضرشدند صرفا" برای ارضای منافع کوتاه مدت سياسی‬
‫خود دست به اقدامی بزنند که می دانستند خطر گرم شدن زمين و عواقب زيان آور‬
‫آن را برای زندگی مردم خودشان و ساير کشورھا بيشتر می کند‪.‬‬

‫اشکال ديگر مصلحت طلبی آن است که اغلب راه حل ھائی که برای مشکالت‬
‫مختلف درنظر گرفته می شوند با يک ديگر ناسازگار بوده و يک ديگر را فعاالنه‬
‫تضعيف می کنند‪ .‬برای مثال با اينکه جامعه ی بين المللی پس از نسل کشی رواندا‬
‫ادعا کرد که ديگر ھرگز کنار نخواھد ايستاد و اجازه نخواھد داد که اين گونه نقض‬

‫‪8 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ھای فاحش حقوق بشر صورت گيرد‪ ،‬اما وقتی با اقدامات بی رحمانه و گسترده ی‬
‫عوامل دولت سودان برعليه مردم دارفور که از سال ‪ 2003‬شروع شده بود‪ ،‬روبه‬
‫رو شد‪ ،‬يعنی اقداماتی که به مرگ دست کم ‪ 480‬ھزار نفر و آوارگی بيش از ‪2‬‬
‫ميليون نفر منجر گرديد‪ ،‬بار ديگر خود را از اقدام عاجز يافت‪ .‬شورای امنيت‬
‫يعنی سازمانی که وظيفه ی حقظ صلح و امنيت بين المللی را به عھده دارد نتوانست‬
‫قطعنامه ای را برای اعمال تحريمھا بر عليه سودان و به منظور متوقف ساختن‬
‫نسل کشی به تصويب برساند‪ ،‬زيرا يکی از اعضای دائمی آن‪ ،‬يعنی چين‪ ،‬که برای‬
‫امضای قرار داد توليد نفت با سودان سرمايه گزاری سنگينی کرده بود تا بتواند‬
‫نيازھای عظيم و روزافزون خود را به انرژی تأمين نمايد‪ ،‬تھديد کرد که ھر نوع‬
‫تحريمی که اين منافع محدود را به خطر اندازد‪ ،‬وتو خواھد کرد‪.‬‬

‫متأسفانه عادت مصلحت طلبی عادتی است که درحال حاضر به شدت در نحوه ی‬
‫اداره ی روابط بين المللی جا افتاده است‪ .‬حال زمان آن است که رھبران جھان ما‬
‫قدم ھای الزم را بردارند و تضمين نمايند که به ھنگام کوشش برای حل ھر نوع‬
‫مشکل جھانی‪ ،‬اين عادت با عادت سازنده تری جايگزين گردد‪ ،‬يعنی عادت به در‬
‫نظر گرفتن منافع مشترک و بلند مدت بشريت‪.‬‬

‫‪9 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫بنای يک فدراسيون جھانی‬

‫وقتی نگرش و محيط روانی مناسب را در ميان کشورھا ايجاد کرديم ‪ ،‬مسئله اين‬
‫خواھد بود که چگونه شروع به ساختن يک فدراسيون جھانی کنيم؟ بجاست که‬
‫مثالی را در اينجا مطرح نمائيم‪ :‬ھروقت می خواھيم بنای تازه ای بسازيم با طرحی‬
‫شروع می کنيم که يک معمار توانا و خالق ضمن ترکيب قوه ی تخيل با مھارت و‬
‫با در نظر گرفتن ھدف از ساخت بنا و نيازھای کسائی که قراراست از آن استفاده‬
‫کنند‪ ،‬تھيه می کند‪ .‬اما طرح تنھا کافی نيست‪ .‬اگر مواد‪ ،‬ابزار و تجھيزات مناسب‬
‫را برای اين کار نداشته باشيم‪ ،‬ھرگز چيزی ساخته نمی شود‪ .‬سرانجام به تجارب‬
‫گذشته ی سازنده ھای ورزيده رجوع می کنيم تا ما را در حل مشکالت دشوار‬
‫ياری نمايند و در مورد موانع معمول ھشدار دھند و تشويق نمايند‪ .‬استفاده از اين‬
‫مثال به ھنگام ايجاد يک فدراسيون جھانی باعث می شود که بھتر بتوانيم‬
‫فدراسيونی را طراحی کنيم که به نحوی پايدار و مؤثرچالش ھای جھانی ما را حل‬
‫کند‪ .‬می توانيم برای تھيه ی طرحی که نيازھای ما را تأمين کند از کار متفکرين و‬
‫الگوھای تاريخی استفاده کنيم‪ .‬ھمچنين می توانيم مجموعه ای از اصول اساسی را‬
‫در مورد روابط بين المللی تعيين و در مورد آنھا توافق کنيم‪ ،‬اصولی که بتوانيم‬
‫قاطعانه و به عنوان ابزاری برای اجرای طرح خود از آنھا استفاده نمائيم‪ .‬موادی‬
‫که با آنھا کار می کنيم شرايط عملی است که ھر کدام از مشکالت جھانی را‬
‫دربرگرفته است‪ .‬تجربه ی آمريکا در ساختن يک دولت فدرال با استفاده از برخی‬
‫از اصول فدراليزم نيز می تواند راھنمای مفيدی برای ما باشد‪ .‬به طور خالصه اين‬
‫مثال دستور کار کاملی را برای اقدام فراھم می سازد‪ .‬حال به ترتيب به بررسی‬
‫ھريک از اجزاء اين دستورکار می پردازيم‪.‬‬

‫طرح يک زيرساخت نھادی‬

‫زيرساخت يک دولت فدرال جھانی بايد دست کم چند مؤسسه ی مھم را در برداشته‬
‫باشد‪:‬‬

‫‪10 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫مجلس قانونگزاری جھانی‬

‫اولين اين مؤسسات يک مجلس قانونگزاری بين المللی است که بايد اعضايش از‬
‫سوی مردم تمامی کشورھا انتخاب شوند و به تأييد دولت ھای مربوطه برسند‪ .‬اين‬
‫مجلس قوانينی را که برای تنظيم روابط بين دول و ملل الزم است وضع خواھد کرد‬
‫و به چالش ھا و نيازھای مشترک آنھا خواھد پرداخت‪ .‬می توان تصور نمود که‬
‫چنين قوانينی شامل مختصر مقررات مالی خواھد بود تا ما را از آن نوع بحران‬
‫ھای مالی که به آن متمايل شده ايم‪ ،‬حفظ کند‪ .‬ھمچنين ممکن است شامل قوانينی‬
‫در مورد مقدار و نوع انرژی مصرفی ما باشد‪ ،‬تا تضمين کند به آلوده کردن محيط‬
‫خود و ايجاد مشکالتی نظير گرم شدن زمين‪ ،‬که ما را در خطر فاجعه قرار داده‬
‫است‪ ،‬ادامه نخواھيم داد‪ .‬اين قوانين ھمچنين شامل مقررات مربوط به آب و غذا‬
‫خواھد بود تا تضمين کند ھمه به طور عادالنه از آب آشاميدنی کافی و غذای سالم‬
‫برخوردار ھستند‪ .‬به عالوه اين‪ ،‬قوانين شامل مقرراتی در مورد توليد و تکثير‬
‫سالح و ھمچنين قوانين مربوط به تعيين شرايطی خواھند بود‪ ،‬که تحت آن دولت‬
‫فدرال جھانی می تواند برای حفظ و تقويت صلح از نيروی نظامی استفاده کند‪.‬‬

‫دولتھا برخی از حقوقی را که تا به حال به آنھا تخصيص داشته داوطلبانه به اين‬


‫مجلس قانونگزاری تفويض خواھند کرد‪ ،‬که شامل ھمه ی حقوق مربوط به حفظ‬
‫اسلحه‪ ،‬مگر به اندازه ی الزم برای حفظ نظم داخلی در درون مرزھای ملی‪ ،‬و‬
‫ھمچنين حقوق مربوط به جنگ‪ ،‬خواھد بود‪ .‬حق جنگ تابع اين اصل خواھد بود که‬
‫مجلس قانونگزاری جھانی فقط در صورتی اجازه ی استفاده از نيروی نظامی را‬
‫می دھد‪ ،‬که به صورت جمعی و در خدمت عدالت باشد‪ .‬کشورھای جھان ھمچنين‬
‫حقوق خاصی را در مورد وضع ماليات به اين مجلس واگذار خواھند کرد‪ ،‬تا منابع‬
‫مالی الزم را برای ارتقاء و بھبود زندگی بشريت داشته باشد‪ .‬به راحتی می توان‬
‫تصور نمود که اين منابع مالی برای پيدا کردن راھھائی برای اصالح ‪ ‬و يا وارونه‬
‫کردن جريان گرم شدن زمين‪ ،‬يا پيدا کردن منابع تميز و تجديد پذير انرژی‪ ،‬و يا‬
‫ايجاد يک ارتش دائمی بين المللی به منظور حفظ صلح در جھان‪ ،‬صرف شود‪.‬‬
‫کشورھای جھان ھمچنين به اين مجلس به عنوان امين کل بشريت اختيارات کامل و‬
‫انحصاری در مورد منابع طبيعی زمين اعطا خواھند کرد‪ ،‬که شامل منابع بيشماری‬
‫که ھنوز کشف و استخراج نشده اند‪ ،‬نيز می شود‪ .‬منابع طبيعی به اين مجلس‬
‫سپرده می شوند تا از آنھا بھره برداری و به طور کامل در جھت منافع جمعی‬
‫بشريت استفاده کند‪ .‬اين مجلس ھمچنين نھايت تالش خود را خواھد کرد تا از ھمه‬
‫ی منابع موجود انرژی استفاده کند‪ .‬مجلس قانونگزاری جھانی برای انجام ھمه ی‬
‫‪11 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اين کارھا از نيروی عظيم اقتصادی و سياسی که قبل از آن در جنگ به ھدر می‬
‫رفت‪ ،‬بھره برداری خواھد نمود‪ .‬ھمچنين اين مجلس ھمه ی منابع اقتصادی جھان‬
‫را سازمان دھی خواھد کرد و بازارھای جھانی را ھماھنگ نموده‪ ،‬گسترش خواھد‬
‫داد‪ ،‬و توزيع عادالنه ی کاالھا را تضمين خواھد کرد‪.‬‬

‫دادگاه بين المللی‬

‫مؤسسه ی مھم ديگر يک دادگاه بين المللی است‪ ،‬دراصل يک دادگاه عالی جھانی‬
‫که قدرت دارد درباره ی ھمه ی اختالفاتی که بين کشورھا و کليه ی عناصرتشکيل‬
‫دھنده ی دولت فدرال جھانی به جود می آيد‪ ،‬داوری کند‪ .‬اين دادگاه حوزه قضائی‬
‫اجباری خواھد داشت درباره ی ھر موردی که صلح را به خطر می اندازند‪ ،‬و‬
‫احکامش نافذ و قابل اجرا به قوه ی قھريه است‪ ،‬حتی اگرکشورھای درگير حاضر‬
‫نباشند داوطلبانه تسليم داوری آن شوند‪.‬‬

‫ھيئت مجريه ی جھانی‬

‫ھيئت مجريه ی جھانی يکی از مؤسسات مھم ديگر در حوزه ی دولت فدرال جھانی‬
‫است‪ .‬اين قوه ی مجريه اختيار خواھد داشت که ھم قوانينی را که مجلس‬
‫قانونگزاری وضع کرده و ھم تصميمات دادگاه بين المللی را به اجرا در آورد و‬
‫عموما" با ھر گونه نقض صلح مقابله و به اين ترتيب وحدت ارگانيک حکومت‬
‫عالی جھانی را محافظه نمايد‪ .‬اين ھيئت برای نيل به اين مقاصد يک ارتش دائمی‬
‫را در اختيار خود خواھد داشت که از به ھم پيوستن نيروھای اعضای حکومت‬
‫فدرال تشکيل خواھد شد و بنابراين نماينده ی ھمه ی کشورھا به شمار خواھد آمد‪.‬‬
‫اين ارتش بنابر مصالح ھمه ی بشريت و برای حفظ صلح و اجرای قوانين بين‬
‫المللی و احکام دادگاه جھانی اقدام خواھد کرد و تحت امر ھيئت مجريه ی جھانی‬
‫خواھد بود که به نوبه ی خود براساس قوانينی که ھمه ی کشورھا از قبل روی آن‬
‫توافق کرده باشند‪ ،‬عمل خواھد کرد‪.‬‬

‫اصول اساسی ابزار ما ھستند‬

‫برای بنای يک فدراسيون جھانی بايد بدون ھيچ گونه سازشی مجموعه ای از‬
‫اصول زيربنائی را به کار گيريم‪ .‬ابتدا بايد اين اصول تعيين گردند و سپس بايد‬
‫کاری کرد که کشورھا در مورد آنھا به اتفاق نظر برسند و متعھد شوند به نحو‬

‫‪12 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سازش ناپذيری آنھا را به کارگيرند‪ .‬وقتی اين مراحل طی شد می توانيم ھمان طور‬
‫که از ابزار برای ساختن بناھای فيزيکی استفاده می کنيم‪ ،‬از آنھا برای ايجاد‬
‫مؤسسات فدرال جھانی استفاده کنيم‪ .‬متأسفانه‪ ،‬اين رويکرد سه مرحله ای چيزی‬
‫نيست که کشورھای جھان به پيروی از آن عادت داشته باشند اما شورای حاکمه ی‬
‫ديانت بھائی در سندی که درسال ‪ 1985‬خطاب به مردم جھان منتشر کرد‪ ،‬بر‬
‫اھميت آن تأکيد نمود‪ .‬در اين سند گفته شده است که »رھبران کشور ھا و تمام‬
‫صاحبان رتبه و مقام وقتی ميتوانند بھتر بح ّل مشاکل پردازند که ابتداء اصول و‬
‫مبادی مربوط بآن مشاکل را بشناسند سپس در پرتو آن ھا به اقدام پردازند‪ 6«.‬از آن‬
‫زمان به بعد ساير متفکرين بزرگ زمان ما نيز به ھمين نتيجه رسيده اند‪ .‬يکی از‬
‫اين متفکرين که در کشور خود به عنوان وزير امور خارجه و در چندين کميسيون‬
‫سطح باالی بين المللی ‪ ‬به عنوان عضو و ھمچنين به عنوان رئيس يکی از‬
‫معتبرترين سازمانھای غيردولتی در حوزه ی رفع اختالف خدمت کرده است‪ ،‬می‬
‫گويد‪ » :‬ھيچ چاره ای نيست جز اين که به اصول اوليه برگرديم و درباره ی آنھا به‬
‫‪7‬‬
‫اتفاق نظربرسيم و سپس آن اصول را به کار گيريم‪«.‬‬

‫حال اين اصول بنيادی که می توان از آنھا به عنوان ابزار در بنای يک فدراسيون‬
‫جھانی استفاده کرد‪ ،‬کدامھا ھستند؟‬

‫وحدت‬

‫احتماال" مھمترين اصل درميان ھمه ی اصول زيربنائی اصل وحدت بشر است‪.‬‬
‫ھمه ی افراد انسانی صرف نظر از رنگ پوست‪ ،‬جنسيت‪ ،‬مليت يا ميزان ثروت و‬
‫تحصيالتی که دارند‪ ،‬شريف و برابر خلق شده اند‪ .‬ما ھمه به يک روح زنده ايم‪،‬‬
‫روحی که بيم ھا و اميدھا و توانائی ھای مشابھی را در ما ايجاد می کند‪ .‬رويا ھا و‬
‫اميدھای اساسی و اوليه ی ما نيز مشابه است‪ ،‬مثل داشتن حياتی که در آن ھمه ی‬
‫نيازھای اساسی ما برآورده شود‪ ،‬کودکانمان تحصيل کنند و در سالمت و امنيت‬
‫باشند و ھمه با ‪  ‬مشارکت در تمدنی رو به پيشرفت به زندگی خود معنا بخشيم‪ .‬ما‬
‫ھمچنين در ترس از نيازمندی‪ ،‬رنج و زندگی بی معنا‪ ،‬با يک ديگر شريک ھستيم‪.‬‬
‫با کمی تفکر معلوم می شود که بيشتر مشکالت زمان ما را می شود به بی خبری‬
‫از اين اصل مھم نسبت داد‪ 8 .‬ھمين که رھبران ما اين اصل اساسی وحدت را‬
‫عميقا" درک نمايند و آن را به اصل عملياتی در روابط بين المللی بدل سازند‪،‬‬
‫خواھيم توانست آن نھادھای تصميم گيری جمعی را ايجاد کنيم که واقعا" نماينده ی‬
‫ھمه ی بشريت باشند‪ ،‬و در عين حال که حل فوری و مؤثر مشکالت را ممکن می‬

‫‪13 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سازند‪ ،‬به ھمه ی ملل و اقوام ھم حق اظھار نظر بدھند‪ .‬اصل وحدت يکی از‬
‫ابزارھای اساسی درساختن يک فدراسيون جھانی است چه که به قلب روابط مھمی‬
‫می رود که ملت ھا و اقوام را به عنوان اعضای يک خانواده ی بشری به يک‬
‫ديگر پيوند می دھد‪  .‬‬

‫ اصل برابری‬

‫اين اصل که با کشورھای مختلف جھان بايد به طور يکسان رفتار شود‪ ،‬يکی از‬
‫نتايج اصل وحدت است‪ .‬به کارگيری اين اصل در بنای يک فدراسيون جھانی‬
‫مستلزم اين پيش نياز است که ھمه ی کشورھا به استقالل رسيده باشند‪ ،‬به اين معنی‬
‫که به اجباراز سوی کشورھای ديگر استعمار نشده‪ ،‬و يا اسير حکومت ھائی مثل‬
‫حکومت ھای تمام طلب‪ [totalitarian] ‬نباشند‪ ،‬که آزادی ھای اساسی مردم خود و‬
‫ازجمله آزادی اجتماعات‪ ،‬بيان و عقيده را ناديده می گيرند‪ .‬تجربه ی اياالت متحده‬
‫راھنمای با ارزشی است ‪ :‬درست ھمان طور که قانون اساسی اياالت متحده ھمه ی‬
‫ايالت ھا را به طور يکسانی خودگردان اعالم می کند‪ ،‬کشورھای جھان ھم بايد در‬
‫محدوده ی يک فدراسيون جھانی از موقعيت يکسانی برخوردار باشند‪ .‬اصل‬
‫برابری به اين معنا نيز ھست که کشورھای جھان بايد به طور منصفانه در اين‬
‫دولت فدرال نماينده داشته باشند‪ .‬در واقع عدالت و انصاف مستلزم آن است که ھيچ‬
‫گروه يا کشوری حق رأی يا ابراز نظر بيشتری در تصميم گيری ھای جمعی‬
‫نداشته باشد صرفا" به اين علت که خود را برتر می داند بر ديگران‪ ،‬بلکه بايد بر‬
‫اساس يک نظام عقالنی و مورد توافق جمعی‪ ،‬که مبنی بر نمايندگی منصفانه باشد‪،‬‬
‫تصميم گيری بشود‪.‬‬

‫تالش در جھت منافع جمعی‬

‫اصل مھم ديگر آن است که نفع جزء به بھترين وجه در نفع کل تضمين می شود و‬
‫اين که اگر منافع کل ناديده گرفته شود‪ ،‬جزء نيزدر بلند مدت سودی نخواھد برد‪ .‬به‬
‫عبارت ديگر تنھا راھی که يک کشور می تواند از حصول منافع خود اطمينان‬
‫حاصل کند آن است که با پشتکار برای حصول منافع ھمه ی کشورھا بکوشد‪ .‬اين‬
‫درسی بود که کشورھای اروپای غربی پس از جنگ جھانی دوم گرفتند‪ .‬ھمه ی اين‬
‫کشورھا که زيرساختھا و اقتصادھا و جوامعشان دچار تالفات عظيم شده و‬
‫فروپاشيده بود‪ ،‬برای بازسازی خود به دنبال به دست آوردن ذغال و فوالد با‬
‫شرايط يکسان بودند‪ .‬آنھا ھمچنين می خواستند اطمينان حاصل کنند که دسترسی با‬

‫‪14 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫صرفه به ذغال و فوالد‪ ،‬امکان آغاز يک جنگ ديگر را برای آلمان فراھم نمی کند‪.‬‬
‫راه حلی که سرانجام اين کشورھا روی آن توافق کردند اين بود که منابع ذغال و‬
‫فوالد خود را يکجا کنند و تحت مديريت يک مرجع عالی فرامليتی با اختيارات‬
‫وسيع قرار دھند‪ ،‬تا تضمين کند که ھرکدام از اعضا‪ ،‬با شرايط منصفانه‪ ،‬به ذغال و‬
‫فوالدی که نياز دارد دسترسی پيدا می کند‪ ،‬و کليه ی عمليات توليد و فروش اين‬
‫مواد برای ھمه شفاف خواھد بود‪ .‬بازار مشترکی که به اين ترتيب برای ذغال و‬
‫فوالد به وجود آمد به جامعه ی ذغال و فوالد اروپا شھرت يافت‪.‬‬
‫])‪ [European Coal and Steel Community (ECSC‬بايد توجه نمود که کشورھائی که‬
‫اين جامعه ی جديد ذغال و فوالد اروپا را تشکيل دادند ھر کدام پس از بحث ھا و‬
‫تجزيه و تحليل ھای طوالنی و نظر به شرايط ويژه ی سياسی و اقتصادی و تاريخی‬
‫خود‪ ،‬به اين نتيجه رسيدند که با اقدام دست جمعی با ساير کشورھا برای رسيدن به‬
‫منافع جمعی‪ ،‬ھمه بھتر به منافع خود دست پيدا می کنند تا با عمل به تنھائی‪ .‬به اين‬
‫نيز بايد توجه داشت که ھمه ی اين شش کشور عضو پس از درک اين اصل اساسی‬
‫حاضر شدند برخی از اختيارات خود در مورد اين دو منبع حياتی را )که از نظر‬
‫عملکرد مانند نفت و گازامروزی برای ما بود( به يک سازمان فرامليتی که‬
‫درجھت منافع جمعی کارمی کرد‪ ،‬تفويض کنند‪ ،‬و از ھمه جالب تر آن که ايجاد‬
‫نھادی مبنی بر اصل ضرورت تالش برای منافع جمعی )و ھمچنين ساير اصولی‬
‫که در باال برشمرده شد( پس از قرن ھا جنگ متناوب صلح را به اروپا آورد و‬
‫اولين گام درراه تحول تدريجی به سوی چيزی بود که امروزه آن را به نام اتحاديه‬
‫ی اروپا می شناسيم‪ ،‬اتحاديه ای که در حال حاضر ‪ 28‬کشور اروپائی را زير چتر‬
‫خود دارد‪.‬‬

‫محدود کردن حاکميت ملی و در عين حال احتراز از تمرکزگرائی افراطی‬

‫اصلی که پيوستگی نزديکی دارد با اين اصل که ھمه ی کشورھای جھان بايد‬
‫درجھت منافع جمعی ھمه بکوشند‪ ،‬و در واقع يکی از نتايج آن به شمار می رود‪،‬‬
‫ضرورت محدود کردن حاکميت ملی و تبعيت انگيزه ھای ملی به ضروريات يک‬
‫جھان متحد است‪ .‬ھرچند الزمه ی اين اصل آن است که ھمه ی کشورھا در حوزه‬
‫ھائی که عمل جمعی بھتر از عمل انفرادی منافع آنان را تأمين می کند‪ ،‬داوطلبانه‬
‫از برخی از اختيارات مھم خود صرف نظر کنند‪ ،‬اما ھدفش آن نيست که حکومت‬
‫ھای ملی را از بين ببرد‪ ،‬بلکه تشخيص می دھد که اين حکومت ھا به عنوان نھاد‬
‫ھای جداگانه و مشخصی که مسئوليت تأمين رفاه و حفاظت از مردم خود را به‬
‫عھده دارند‪ ،‬و در مقابل آنھا و د رمقابل جامعه ی بين المللی درقبال ھرگونه‬
‫‪15 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫کوتاھی در انجام اين مسئوليت سنگين جوابگو می باشند‪ ،‬نقش مفيدی دارند‪ .‬اين‬
‫اصل خواھان از بين بردن آن نوع ميھن پرستی ھوشمندانه ای ھم نيست که به‬
‫شھروندان ھر کشور انگيزه می دھد تا به پيشرفت دانش و ھنر و تعليم و تربيت و‬
‫بھداشت و رفاه عمومی کشور خود کمک کنند‪ .‬ھمچنين نمی خواھد وحدتی را که‬
‫براساس يکنواخت سازی باشد به دنيا تحميل کند‪ .‬برعکس‪ ،‬اين که حکومت ھای‬
‫ملی به اعمال قدرت و مرجعيت خود در حوزه ھای خاصی ادامه دھند اھميت‬
‫زيادی دارد‪ ،‬ھم ازنظر احتراز از خطرات تمرکز گرائی‪ ،‬و ھم از نظر تشويق و‬
‫حفظ تنوع در زمينه ی يک فدراسيون متحد جھانی‪.‬‬

‫ساير ابزارھا‬

‫اصولی که در باال برشمرده شد زيربنائی ترين و قوی ترين اصول در بنای يک‬
‫فدراسيون جھانی ھستند‪ .‬اما اصول ديگری ھم وجود دارند‪ ،‬از جمله اين اصل که‬
‫قوه ی قھريه بايد فقط در خدمت به عدالت و مصالح گسترده تر و بر طبق قوانين‬
‫مورد توافق ھمه ی کشورھای عضو فدراسيون به کار گرفته شود‪ .‬به نظر نمی آيد‬
‫که بشريت درسير تحول خود به مرحله ای رسيده باشد که بتواند به کلی از استفاده‬
‫از نيروی قھريه چشم پوشی کند‪ ،‬اما استفاده ی از آن را بايد به شدت محدود و‬
‫کنترل کرد‪ .‬استفاده از قوه ی قھريه بايد فقط بعد از تصميم گيری جمعی مؤسساتی‬
‫که نماينده ی ھمه ی ملل و اقوام جھان ھستند‪ ،‬و برطبق قوانينی که به طور جمعی‬
‫روی آنھا توافق شده‪ ،‬و به وسيله ی نيروی نظامی که نماينده ی ھمه ی کشورھای‬
‫جھان باشد‪ ،‬صورت گيرد‪ .‬تحت اين نظام ھمه ی کشورھای جھان بايد ميزان اسلح َه‬
‫خود را به حداقلی که برای حفظ صلح و نظم در داخل مرزھای آنھا الزم است‪،‬‬
‫برسانند‪ .‬ھرگونه اسلح َه اضافه بايد ازبين برود‪ .‬به عالوه بايد توافق کنند که ھرگاه‬
‫کشوری شرايط توافقنامه ی بين المللی را در مورد صلح و امنيت زيرپا گذاشت‬
‫ھمه ی کشورھای جھان قيام کنند و آن دولت را ساقط و با دولتی جايگزين کنند که‬
‫بتواند به عنوان يک عضو مسالمت جوی جامعه ی جھانی عمل نمايد‪ .‬برای نيل به‬
‫اين مقصد‪ ،‬جامعه ی ملل بايد يک ارتش دائمی بين المللی را در اختيار خود داشته‬
‫باشد‪.‬‬

‫درس ھائی از آمريکا و اروپا‬

‫ھمين که رھبران جھان روی طرح کلی يک فدراسيون جھانی و نيز روی اصول‬
‫زيربنائی که بايد در بنای آن مورد استفاده قرارگيرد توافق کردند‪ ،‬درمی يابند که‬
‫‪16 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫تجربه ی آمريکا در ساختن يک کشور فدرال‪ ،‬و تجربه ی ادامه دار اروپا در‬
‫تحکيم اتحاد خود‪ ،‬درسھای ارزشمندی را برای آنان فراھم می سازد که به آنھا‬
‫نشان می دھد در طول اين مسير چه کارھائی را ‪ ‬بکنند و از چه کارھائی احتراز‬
‫کنند‪  .‬‬

‫تجربه ی آمريکا‬

‫تبديل آمريکا از جامعه ای متشکل از ايالت ھای جداگانه ی متنوع با پيوندھای‬


‫سست به يک فدراسيون متحد‪ ،‬تجربه ای است که جنبه ھای گوناگونی دارد که‬
‫شايان بررسی دقيق ما در حرکت به سوی يک فدراسيون جھانی است‪ .‬در روزھای‬
‫قبل از اين اتحاديه‪ ،‬بدبينی در مورد امکان ايجاد يک فدراسيون آمريکائی در مھاجر‬
‫نشينان رائج بود‪ .‬بسياری بر اين باور بودند که موانع غيرقابل رفعی در مقابل چنين‬
‫دستاوردی وجود دارد‪ .‬اين ديد مبنی براين استدالل بود که ھم در نحوه ی اداره و‬
‫ھم در عادات مھاجرنشينان آنقدر تضاد منافع‪ ،‬بی اعتمادی و اختالف وجود دارد که‬
‫چنين امری را غير ممکن می سازد‪ .‬پس از مباحثات مفصل‪ ،‬ايالت ھای عضو‬
‫کنفدراسيون آخر به اين نتيجه رسيدند که اگر به صورت يک فدراسيون متحد تر‬
‫شوند‪ ،‬از ھر نظر‪ ،‬چه اقتصادی‪ ،‬چه نظامی و چه اجتماعی‪ ،‬وضعيت بھتری نسبت‬
‫به وقتی خواھند داشت که ھمچنان جداگانه و به صورت گروھی از ‪ 13‬حکومت‬
‫ايالتی با روابط سست به کار خود ادامه دھند‪.‬‬

‫وقتی پس از ‪ 225‬سال به گذشته می نگريم ‪ ،‬مشاھده می کنيم که چگونه تغييرات‬


‫چشمگيری که در شرايط به وجود آمده‪ ،‬نگرانی ھای سابق را بی معنا ساخته است‪.‬‬
‫بنابراين می توان تصور کرد که با توجه به امکانات عظيمی که دانش جديد در‬
‫زمينه ی مخابرات و حمل و نقل در اختيار جامعه ی امروزی ما قرار داده است‪،‬‬
‫ايجاد يک فدراسيون جھانی عمال" آسان تر از ايجاد دولت فدرال اياالت متحده‬
‫خواھد بود‪ ،‬و ممکن است معلوم شود که متحد کردن کشورھای جھان از آنچه‬
‫اياالت نوزای آمريکا با آن مواجه بودند پيچيدگی کمتری دارد‪ ،‬حتی با وجود اين که‬
‫آن اياالت از نظر زبان و برخی سنن‪ ،‬وجوه مشترک بيشتری با يک ديگر داشتند‪.‬‬

‫اما جنبه ی ديگری از تجربه ی آمريکا که نبايد آن را ناديده گرفت‪ ،‬رنج ودرد‬
‫عظيمی است که با تحکيم فدراسيون آمريکا در نيمه ی دوم قرن نوزدھم ھمراه بود‪.‬‬
‫ھرچه باشد يک جنگ داخلی که تقريبا" جمھوری آمريکا را از ھم گسست‪ ،‬الزم‬
‫بود تا آن مھاجرنشين ھای نامتجانس را از صورت اتحاد صرف بين حکومت ھای‬

‫‪17 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫مستقل خارج کند و به صورت يک ملت درآورد‪ .‬بايد حاضر باشيم خود را برای‬
‫يک راه دشوار و پرپيچ و خم آماده نمائيم‪ ،‬چرا که بعيد است بتوانيم صرفا" با اتکا‬
‫به سياستمداری و آموزش‪ ،‬تغييرات اساسی و عميقی را در ساختار جامعه ايجاد‬
‫نمائيم‪ .‬بايد خود را برای رنج و درد شديد ذھنی و ھمچنين جسمی آماده نمائيم‪ ،‬يعنی‬
‫آنچه که به نظر می رسد ھمواره مبشر و ھمراه آن تحوالت تاريخی ھستند که‬
‫بزرگترين نقاط عطف را در تاريخ تمدن بشری به وجود می آورند‪ .‬احتمال دارد‬
‫قبل از آن که بتوانيم کشورھای نامتحد کنونی را به صورت يک فدراسيون يکپارچه‬
‫ی جھانی متحد کنيم‪ ،‬دچار تالطمات و فجايعی شويم که از نظرشدت و وخامت بی‬
‫سابقه باشند‪ .‬احتماال" آتش باليائی جھانی الزم است تا ما را به عنوان يک تماميت‬
‫جمعی برای مرحله ی بعدی در تحول اجتماعی مان آماده سازد و حس مسئوليت‬
‫وغيرتی را که رھبران ما برای ھدايت ما الزم دارند‪ ،‬درآنان به وجود آورد‪.‬‬

‫جامعه ی ذغال و فوالد اروپا و اتحاديه ی اروپا‬

‫دنيا از نيمه ی دوم قرن بيستم به بعد عالوه بر تجربه ی آمريکا فرصت مشاھده و‬
‫يادگيری از تجربه ی عظيم اروپا را نيز داشته است ‪ :‬يعنی حرکت آھسته و پرپيچ‬
‫و خم اروپا به سوی چيزی که احتماال" در نھايت به دولت فدرال اروپا منجر خواھد‬
‫شد‪ .‬در واقع دشوار می توان باور کرد که ھمين سال ‪ 1952‬بود که جامعه ی ذغال‬
‫و فوالد اروپا‪  (ECSC)  ‬ايجاد شد و شالوده ی آنچه را که امروزه به نام اتحاديه ی‬
‫اروپا می شناسيم بنا نھاد‪ .‬اين مؤسسه عرصه ای را برای فرانسه و آلمان به وجود‬
‫آورد تا در زمينه ای که برای دو کشور از اھميت متقابل عظيمی برخوردار بود‪،‬‬
‫ھمکاری کنند‪ :‬يعنی مديريت توليد و توزيع ذغال و فوالد که برای موجوديت‬
‫اقتصادی آنھا اھميت حياتی داشت‪ .‬از آن ھم سخت تر باور کردن اين واقعيت است‬
‫که قبل از پيدايش جامعه ی ذغال و فوالد اروپا ‪ ‬تاريخی طوالنی از کينه و دشمنی‬
‫شديد بين فرانسوی ھا و آلمانی ھا وجودداشت‪ .‬در ادبيات آنھا کم نيست اشاره به‬
‫کينه ای که از بچگی با افتخار در خود پرورش می دادند و به اين باورعميق که‬
‫دشمنی بين آنان ھرگز ازبين نخواھد رفت و باعث خواھد شد که ھميشه بر‬
‫سرجنگ باشند‪ .‬تاريخ آنھا که مملو از نبردھای آنان برعليه يک ديگر بود‪ ،‬شواھد‬
‫مفصلی را از دشمنی ديرينه ی آنھا ارائه می داد‪ .‬با اين وجود با ايجاد جامعه ی‬
‫ذغال و فوالد اروپا ‪   ‬جنگ جای خود را به صلح و ھمکاری روی مجموعه ای از‬
‫پروژه ھای مورد عالقه ی دو طرف داد‪.‬‬

‫‪18 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫پيدايش اتحاديه ی اروپا نيز مانند تجربه ی آمريکا مستلزم رنج و دردی عظيم به‬
‫شکل جنگی ويرانگر و خونين بود‪ ،‬يعنی جنگ دوم جھانی‪ .‬اما ھمان طور که ژان‬
‫مونه‪ ،‬پدر جامعه ی ذغال و فوالد اروپا‪   ‬پيش بينی کرده بود‪ ،‬اين اتحاديه از زمان‬
‫تولدش به آرامی در جريانی به سوی يکپارچگی روز افزون پيش رفته است‪،‬‬
‫جريانی که وی آن را به افزودن حلقه به زنجيره ی ادغام تدريجی تشبيه کرده بود‪.‬‬
‫درنتيجه اتحاديه ی اروپا با آنکه ھنوز يک فدراسيون نيست‪ ،‬اما در مورد روند ھا‬
‫و نھادھائی که بايد از آنھا تقليد و يا احتراز کنيم‪ ،‬درسھائی به ما می دھد‪.‬‬

‫تجربه ی اروپا پس از جنگ جھانی دوم نشان می دھد که کشورھای جھان اگر‬
‫متقاعد شوند که اين کار به نفع آنھاست‪ ،‬قادرھستند و حاضر می شوند که از حق‬
‫حاکميت خود در بخش ھای مھمی از اقتصاد خود صرف نظر کنند‪ .‬وظيفه ی ما آن‬
‫است که استدالل ھای قوی و قانع کننده ای را فراھم آوريم که به ھريک از کشورھا‬
‫نشان دھد به نفع آنھاست که در حوزه ھای محدود و مشخصی حق حاکميت خود را‬
‫به يک مجلس قانونگزاری بين المللی تفويض نمايند‪ ،‬نھادی که منافع آنھا را بھتر از‬
‫وقتی که خودشان به تنھائی اقدام می کنند‪ ،‬ميتوان تامين کند‪.‬‬

‫در پايان جنگ جھانی دوم کشورھای اروپائی خود را در خندق خرابی و ويرانی‬
‫مادی و فقر گسترده ی اقتصادی گرفتار ديدند‪ .‬کشورھای اروپای غربی تمام انرژی‬
‫خود را صرف بازسازی اقتصادی کردند‪ ،‬امری که نياز به مقادير عظيمی از ذغال‬
‫و فوالد داشت‪ .‬فوالد برای مقاصد مختلفی مثل ساختن راه آھن‪ ،‬ساختمان‪ ،‬پل‪،‬‬
‫کشتی‪ ،‬وسائل نقليه و ماشين آالت الزم بود‪ .‬با وجود تقاضای زياد برای‬
‫موادخامی که برای توليد فوالد الزم بود‪ ،‬بخصوص ذغال سنگ که برای روشن‬
‫کردن کوره ھای فوالد به کار می رفت‪ ،‬عرضه ی اين مواد با کمبود رو به رو‬
‫بود‪ .‬به طور خالصه ذغال سنگ و فوالد دو کاالی ضروری برای احيای‬
‫اقتصادی و بازسازی اروپا به شمار می آمدند‪ .‬نقشی که اين دو کاال در پيشرفت‬
‫اقتصادی و رفاه اروپا بازی می کردند بسيار شبيه نقشی بود که امروزه نفت و گاز‬
‫و نيروی اتمی در پيشرفت اقتصادی کشورھا دارند‪ .‬آلمان ھميشه از موھبت طبيعی‬
‫وفور معادن ذغال سنگ برخوردار بود اما اين کشور دو جنگ جھانی را به مدد‬
‫صنايع نيرومند ذغال سنگ و فوالد خود آغاز کرده بود‪ .‬سئوال اين بود که با ذغال‬
‫سنگ و فوالد آلمان چه بايد کرد؟ کشورھای پيروز اروپای غربی که آلمان آنھا را‬
‫اشغال کرده بود‪ ،‬تصور می کردند که از يک طرف به ذغال سنگ و بازارھای‬
‫آلمان دست پيدا می کنند‪ ،‬و از طرف ديگر توليد فوالد آلمان را به شدت محدود می‬
‫کنند‪  9 .‬‬

‫‪19 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫آلمان مدتھا بود که از نظر ذغال سنگ‪ ،‬بخصوص ذغال کک که در توليد فوالد به‬
‫کار می رود‪ ،‬غنی به شمار می رفت‪ ،‬و فرانسه مدتھا بود که به اين ذغال به عنوان‬
‫منبع حياتی قدرت اقتصادی طمع داشت و در مقابل قدرت اقتصادی آلمان که مبنی‬
‫بر صنعت قويش بود احساس ناامنی می کرد‪ 10.‬فرانسه خودش از نظرزمين‬
‫شناسانه از منابع ذغال سنگ چندانی برخوردار نبود و برای تأمين ذغال خود به‬
‫آلمان متکی بود‪ .‬بنابراين تعجبی ندارد که رقابت بر سر اين منبع مدتھا منشاء‬
‫اختالف در اروپا بود و باعث آرزوی کنترل بر زمين ھای يک ديگر بخصوص در‬
‫ميان فرانسه و آلمان دامن بود‪ .‬استان فرانسوی آلزاس‪ -‬لورن‪ [Alsace‐Lorraine] ‬‬
‫و ذخائر سنگ آھنش در سالھای ‪ 1940 ،1918 ،1871‬و ‪ 1945‬بين اين دو کشور‬
‫دست به دست شد‪ .‬پس از جنگ جھانی اول و از سال ‪ 1919‬تا ‪ 1935‬بخش سار ‪ ‬‬
‫‪[Saar] ‬آلمان‪ ،‬که غنی از ذغال سنگ بود‪ ،‬توسط جامعه ی ملل اداره می شد و‬
‫اختيارمعادن آن به عنوان جبران خسارتی که آلمان به معادن ذغال سنگ فرانسه‬
‫وارد کرده بود‪ ،‬به اين کشور داده شده بود‪ .‬در سال ‪ 1923‬قوای فرانسه و بلژيک‬
‫حوزه ی توليد ذغال روھر‪ [Ruhr Basin] ‬آلمان را برای جبران کوتاھی آلمان در‬
‫پرداخت خسارات جنگی تصرف کردند‪ ،‬خساراتی که اين کشور تحت معاھده ی‬
‫‪11‬‬
‫ورسای که به جنگ جھانی اول پايان داد‪ ،‬ملزم به پرداخت آن بود‪.‬‬

‫پس از جنگ جھانی دوم فرانسه که يک بار ديگر به ذغال سنگ آلمان برای‬
‫بازسازی خود احتياج داشت‪ ،‬از سال ‪ 1945‬تا ‪ ،1957‬کنترل معادن سار را به‬
‫دست گرفت‪ .‬با بھبود مستمر صنعت فوالد آلمان‪ ،‬دو کشور درمسيررقابت ‪  ‬تصادم‬
‫آميزی قرار گرفتند که بيم آن می رفت به يک جنگ ويرانگر ديگر بيانجامد‪ .‬اين‬
‫واقعيت که ذغال سنگ و فوالد شرط الزمی برای قدرت نظامی نيز به شمار می‬
‫رفتند‪ ،‬اوضاع را وخيم تر می کرد‪.‬‬

‫نخست وزير زمان جنگ انگلستان ‪ ،‬يعنی وينستون چرچيل‪ ،‬و رئيس جمھور‬
‫آمريکا‪ ،‬فرانکلين روزولت‪ ،‬در ابتدا به اين نتيجه رسيدند که بھترين راه برای اين‬
‫که نگذارند آلمان برای شروع يک جنگ ديگر سالح جمع کند‪ ،‬آن است که صنايع‬
‫فوالد و ذغالش را تجزيه کنند و توليد فوالدش را محدود سازند‪ .‬فرانسه به اين‬
‫اميد که تقسيم آلمان ھمراه با تجزيه ی صنعتی آن‪ ،‬رقيب کبيرش را برای ھميشه از‬
‫پای درآورد‪ ،‬از اين سياست حمايت کرد‪ 12 .‬سياست فرانسه آن بود که اقتصاد خود‬
‫را از نظر بين المللی قابل رقابت سازد و با محدود کردن ظرفيت فوالد آلمان وبه‬
‫طور ھمزمان تقويت صنعت فوالد خود‪ ،‬و دسترسی از يک سو به ذغال کک‪ ،‬و از‬
‫سوی ديگر به بازارھای آلمان‪ ،‬صلح و امنيت را تضمين نمايد‪ .‬فرانسه ھمچنين می‬
‫‪20 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خواست درھمان حال که صنعت فوالد آلمان را تجزيه می کند‪ ،‬منطقه ی روھر را‬
‫‪13‬‬
‫به يک منطقه ی بين المللی و خارج از اختيار آلمان بدل سازد‪.‬‬

‫در واقع در ابتدا توليد فوالد آلمان از سوی ھيئت ھای نظارت برذغال و فوالد‬
‫متفقين و دولت ھای نظامی محدود شد‪ ،‬و کارخانه ھای توليد فوالد آلمان در برخی‬
‫از مناطق‪ ،‬تحت اختيار دولت ھای نظامی اياالت متحده و بريتانيا قرار گرفت‪.‬‬
‫کارتل ھای تاريخی ذغال و فوالد آلمان نيز تجزيه شد و شرکت ھای بزرگ تقسيم‬
‫شدند‪ ،‬تا تمرکز قدرت اقتصادی در اين صنعت را کاھش دھند‪  14 .‬‬

‫اما اياالت متحده و انگلستان خيلی زود تشخيص دادند که تضعيف و تقسيم آلمان‬
‫فکر چندان خوبی ھم نيست‪ :‬يک آلمان قدرتمند‪ ،‬متحد و از نظر اقتصادی تجديد‬
‫حيات يافته‪ ،‬که تحت شرايط کنترل شده ايجاد شده‪ ،‬باشد بيشتر منافع اروپا را تأمين‬
‫می کرد‪ ،‬چرا که می توانست نقش مھمی را در توانبخشی اقتصادی اروپا بازی‬
‫کند‪ 15 .‬خطر ديگری نيز از سوی کمونيسم و اتحاد جماھير سوسياليستی شوروی به‬
‫وجود آمده بود و آلمان بھترين سپر در مقابل خطر گسترش شوروی‪ ،‬و برای دفاع‬
‫از بقيه ی اروپای غربی‪ ،‬به شمار می آمد‪ 16.‬اما برای اين منظور‪ ،‬آلمان می‬
‫بايستی قاطعانه و محکم در اردوی کشورھای غيرمتحد با شوروی قرار می گرفت‪.‬‬
‫اين ھدف باعث شد که به احيای اقتصادی آلمان شتاب داده شود‪ .‬آلمان که صنايع‬
‫ذغال و فوالدش دست نخورده باقی مانده بود در سال ‪ 1949‬به نحو بی نظيری‬
‫قدرت اقتصادی خود را باز می يافت‪ .‬در ھمين حين فرانسه برای احيای خود‬
‫نيازشديدی داشت که با شرايط مطلوبی به ذغال و فوالد آلمان دست پيدا کند‪ .‬بعالوه‬
‫تصوريک آلمان غربی متحد و بازسازی شده‪ ،‬بر نگرانی فرانسه می افزود‪ .‬به‬
‫طور خالصه ھرکدام از کشورھای اروپائی در عين حال که نگران بودند چگونه به‬
‫ذغال و فوالد کافی برای تجديد بنای زيرساخت ھا و احيای اقتصادی خود دست پيدا‬
‫کنند‪ ،‬مشتاق بودند که صنايع سنگين آلمان را نيزمھار کنند و از بازسازی ماشين‬
‫جنگی آلمان‪ ،‬که ممکن بود بارديگر برعليه فرانسه به کار افتد‪ ،‬جلوگيری نمايند‪.‬‬
‫تجاوزکاری آلمان بايد متوقف و تضمين می شد که جنگ ديگری به علت دسترسی‬
‫آسان به ذغال و فوالد‪ ،‬يا به انگيزه ی به دست آوردن مناطقی که از نظر اين دو‬
‫کاال غنی ھستند‪ ،‬آغاز نمی گردد‪.‬‬

‫کشورھای اروپائی در وضعيت بغرنجی قرار داشتند و اگر به خاطر برنامه ی‬


‫زيرکانه ی ژان مونه‪ [Jean Monnet] ‬نبود‪ ،‬ممکن بود مدتھا در ھمين وضع باقی‬
‫بمانند‪ .‬ژان مونه عضو کميسيون برنامه ريزی فرانسه و فوق العاده بصير و‬

‫‪21 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خردمند و وسيع النظر بود‪ .‬وی به عنوان يک فرانسوی صالح کشور خود را می‬
‫خواست‪ ،‬اما به معنای آن که بخواھد به ضرر ساير کشورھای اطراف و از جمله‬
‫آلمان‪ ،‬به نفع کشور خود عمل کند‪ ،‬ملی گرا نبود‪ .‬مونه براين باور بود که راه‬
‫تضمين موفقيت فرانسه و ساير کشورھای اروپائی آن است که راه حل ھائی پيدا‬
‫کنند که به نفع ھمه باشد و با ھمه ی کشورھا با روح برابری معامله کند‪ .‬وی اعتقاد‬
‫راسخی داشت به اين که به جای تالش برای ايجاد توازن بين منافع ملی رقيب‪ ،‬بايد‬
‫در جھت ترکيب و ادغام منافع جمعی کوشيد‪ ،‬و بايد به طور مشترک به حل‬
‫مشکالت مشترک پرداخت‪ .‬وی براساس اين اصول يک برنامه ی مشترک برای‬
‫توليد و مصرف ذغال و فوالد در دوره ی بعد ازجنگ طراحی نمود‪ .‬در اثر برنامه‬
‫ی ابداعی وی تغيير جھت کاملی در سياست فرانسه به وجود آمد‪ ،‬تغيير جھتی از‬
‫کنترل و مقابله ی با آلمان‪ ،‬به سوی ھمکاری صميمانه با دشمن‪ ‬تاريخی‪ ،‬فرانسه‪.‬‬

‫مونه اعتقاد شديدی داشت که متحد شدن به صورت اياالت متحده ی اروپا به نفع‬
‫اروپا خواھد بود‪ .‬اما عاقالنه تشخيص می داد که ملت ھای اين قاره ھنوز برای‬
‫قبول چنين فکری آماده نيستند و آن را نمی پذيرند‪ .‬در عوض برنامه ی زيرکانه ای‬
‫تھيه کرد که به کشورھای اروپائی نظير آلمان و فرانسه فرصت می داد ھمکاری‬
‫نزديکی را در بخش محدودی از اقتصاد‪ ،‬يعنی ذغال و فوالد‪ ،‬داشته باشند و به‬
‫طور مشترک اين منابع را مديريت نمايند‪ .‬وی معتقد بود که موفقيت در اين تجربه‬
‫به کشورھای اروپا اطمينان و اعتماد و اشتياق الزم را خواھد داد تا دارائی ھای‬
‫خود را در ساير عرصه ھا نيز يکپارچه کنند و حلقه ھای روز افزونی را به‬
‫زنجيره ی درحال افزايش اتحاد بيفزايند تا سرانجام‪ ،‬حتی اگر شده پس از مدتی‬
‫طوالنی‪ ،‬به فدراسيون اروپا منجر گردد‪.‬‬

‫مونه که اھميت محوری ذغال و فوالد را برای قدرت نظامی و اقتصادی کشورھای‬
‫اروپائی و برای صلح تشخيص می داد‪ ،‬پيشنھاد کرد که صنايع ذغال و فوالد‬
‫فرانسه‪ ،‬آلمان و ساير کشورھای اروپائی که مايل بودند در اين برنامه شرکت کنند‪،‬‬
‫ادغام و تحت مديريت يک مؤسسه ی فرامليتی که روی آن توافق می کنند‪ ،‬يعنی‬
‫يک مرجع عالی قرار گيرد‪ ،‬تا درجھت منافع مشترک کشورھای عضو عمل کند‪.‬‬
‫يک اتحاديه ی گمرکی ويک بازار مشترک نيز بايد برای اين محصوالت ايجاد می‬
‫شد و اين مرجع عالی بايد تضمين می کرد که ذغال با شرايط برابر برای ھمه ی‬
‫کشورھای شرکت کننده در آن عرضه گردد‪ 17.‬مؤسسه ای که براساس پيشنھاد وی‬
‫به وجود آمد‪ ،‬به جامعه ی ذغال و فوالد اروپا شھرت يافت‪ .‬اين مؤسسه بايد‬
‫مراقبت می کرد که دراين بازار مشترک ذغال و فوالد‪ ،‬به طور منظم و با قيمت ھا‬

‫‪22 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫و شرايط ثابت‪ ،‬برای ھمه ی مصرف کنندگانی که در کشورھای عضو ھستند‬
‫عرضه شود‪ ،‬وبايد نقش خريدار و فروشنده را به طور يکجا در اين جامعه بازی‬
‫می کرد‪ .‬به اين منظور اختيارداشت اطالعات الزم از جمله اين که ھر کشور به‬
‫چقدر ذغال و فوالد احتياج دارد و چقدر ذغال و فوالد مصرف می کند را جمع‬
‫آوری کند‪ ،‬و اھداف را معين‪ ،‬و با نمايندگان منافع مختلف مشورت نمايد‪ 18 .‬جامعه‬
‫ی ذغال و فوالد اروپا ‪  ‬وظيفه داشت توليد ذغال و فوالد را گسترش داده‪ ،‬امروزی‬
‫کند و کيفيت آن را بھبود بخشد‪ .‬ھمچنين بايستی تضمين می کرد که ھمه ی دولت‬
‫ھای شرکت کننده‪ ،‬منابع استراتژيک ذغال و فوالد خود را به اشتراک بگذراند و‬
‫مصرف کنندگانی که موقعيت يکسانی در بازار مشترک دارند دسترسی برابری به‬
‫کاالھای الزم داشته باشند‪ ،‬و به اين ترتيب بتوانند کشورھا و اقتصادھای خود را‬
‫بازسازی نمايند‪ .‬ھمچنين تحت شرايط مشخص جامعه ی ذغال و فوالد اروپا ‪  ‬به‬
‫دنبال پائين ترين قيمت ھا بود‪ 19 .‬به عالوه اين جامعه موظف بود سرمايه گزاری‬
‫را تشويق و ھدايت کند‪ ،‬صادرات مشترک به ساير کشورھا را گسترش دھد‪ ،‬و‬
‫‪20‬‬
‫شرايط زندگی کارگران را در صنايع ذغال و فوالد تعديل نمايد و بھبود بخشد‪.‬‬

‫مونه پروژه ی خود را به ذغال و فوالد محدود کرد تا فضای محدود اقتصادی آن‬
‫باعث شود فرانسه و آلمان راحت تر آن را بپذيرند‪ .‬به عالوه شفافيتی که در جامعه‬
‫ی ذغال و فوالد اروپا‪ ‬وجود داشت بسبب اين که آن جامعه به نفع ھمه ی کشورھای‬
‫عضو کار ميکرد‪ ،‬مزيت بسيارمھم ديگرھم وجود داشت که ترس غالبی را که‬
‫فرانسه در مورد آلمان داشت از بين می برد‪ ،‬ترس از اين که مبادا آلمان از منابع‬
‫غنی ذغال سنگ و از صنعت نيرومند فوالد خود برای ساختن سالح و برپا کردن‬
‫يک جنگ ديگر اروپائی استفاده کند‪  .‬‬

‫باالخره شش کشور اروپای غربی‪ ،‬ھرچند بعد از بحث ھای شديد در مجالس‬
‫قانونگزاری خود‪ ،‬قانع شدند که اگر منابع ذغال و فوالد خود را درھم ادغام کنند و‬
‫به طور جمعی عمل کنند‪ ،‬بيشتر به نفع کشورھای آنھاست تا وقتی بخواھند به طور‬
‫فردی اقدام کنند‪ .‬در نتيجه گرد ھم آمدند و جامعه ی ذغال و فوالد اروپا را تشکيل‬
‫دادند که فوق العاده موفق بود واز آن مھمتر صلح پايدار را برای اروپا به ارمغان‬
‫آورد و شالوده ی چيزی شد که امروزه به نام اتحاديه ی اروپا می شناسيم‪.‬‬

‫به اين ترتيب تجارب اروپا پس از جنگ ھای اول و دوم جھانی نشان داد که می‬
‫توان به اتحاد بيشتر رسيد و رھبران سياسی و مردم کشورھای مختلف می توانند‬
‫اين واقعيت را‪ ،‬که اتحاد به نفع تک تک آنھاست‪ ،‬تشخيص بدھند‪ .‬تحميل خسارات‬
‫جنگی برای مجازات‪ ،‬و تحت اختياردرآوردن منابع کليدی صنعت به اميد تأمين‬
‫‪23 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫احتياجات اقتصادی و امنيتی کشورھا به طور جداگانه‪ ،‬ھمان طور که پس از جنگ‬
‫جھانی اول به اثبات رسيد‪ ،‬صلح را تضمين نمی کند و حتی خطر جنگ را افزايش‬
‫می دھد‪ .‬تشکيل فدراسيون ھمراه با کنترل واقعا" مشترک و واقعا" يکسان ھمان‬
‫منابع‪ ،‬ھمان طور که ايجاد جامعه ی ذغال و فوالد اروپا‪   ‬پس از جنگ دوم جھانی‬
‫نشان داد‪ ،‬می تواند ھمه ی اين اھداف را تأمين نمايد‪ .‬تک تک کشورھا و ملت ھا‬
‫را می توان متقاعد کرد که بفھمند منافع ھر کدام ازآنھا در واقع در گرو تأمين‬
‫مصالح جمعی آنھاست‪.‬‬

‫‪24 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫اکنون در کجا ايستاده ايم؟‬

‫از نيمه ی اول قرن بيستم بشريت گامھای بلندی‪ ،‬ھرچند به طور آزمايشی‪ ،‬در‬
‫جھت آن چه که بايد سرانجام به يک جامعه ی جھانی متشکل از کشورھای ھم‬
‫پيمان بدل گردد‪ ،‬برداشته است‪.‬‬

‫جامعه ی ملل‬

‫پس از جنگ جھانی اول جامعه ی ملل ايجاد شد که اولين تجربه ی جھان از يک‬
‫نھاد واقعا" جھانی با مسئوليت حفظ صلح و جلوگيری از جنگ‪ ،‬به شمار می رود‪.‬‬
‫قرار شد اختالفات از طريق مذاکره حل شوند و نه از راه جنگ و اگر اين مذاکرات‬
‫موفق نبود از تحريم ھای اقتصادی استفاده شود‪ ،‬و اگر آنھم مؤثر نبود کشورھا قدم‬
‫به ميان بگذارند و به طور جمعی برای بازگرداندن صلح مبارزه کنند‪ .‬ھرچند‬
‫جامعه ی ملل کارھای مفيدی انجام داد‪ ،‬مثال" سطح آگاھی مردم را نسبت به‬
‫بيماريھای اجتماعی باالبرد‪ ،‬و يا مبارزه ای را برعليه جزام و آبله مرغان آغاز‬
‫کرد‪ ،‬اما سرانجام به علت برخی از معايب مھم‪ ،‬از رسيدن به ھدف عالی حفظ‬
‫صلح بازماند‪ .‬يکی از اين معايب آن بود که عضويت در اين جامعه عمومی نبود‬
‫ودر واقع کشورھای مھمی مثل اياالت متحده‪ ،‬آلمان و روسيه به آن نپيوستند‪ .‬عالوه‬
‫برآن‪ ،‬کشورھای عضو ھم از دادن حق تصميم گيری به آن خود داری کردند و‬
‫خواستار آن بودند که ھمه ی تصميمات به اتفاق آرا گرفته شود‪ .‬اين ضعف ھمراه با‬
‫اين واقعيت که اين جامعه فقط چھار بار در سال تشکيل جلسه می داد‪ ،‬جدا" به کار‬
‫آن لطمه زد‪ .‬اين ضعف ھا به علّت بی ميلی کلی اعضا به ايجاد يک ارتش دائمی يا‬
‫حتی استفاده از مجازات ھای اقتصادی يا نظامی برای تنفيذ تصميماتی که در مورد‬
‫کشورھای متمرد گرفته می شد‪ ،‬تشديد يافت‪ .‬به عالوه فعاليت اين جامعه که متکی‬
‫به کمک ھای مالی داوطلبانه بود از کمبود بودجه ی مزمن رنج می برد‪ .‬خيلی زود‬
‫معلوم شد که مرجعيت اخالقی اين جامعه به تنھائی نمی تواند کاری برای ازبين‬
‫بردن خطرات روزافزونی که صلح را تھديد می کرد‪ ،‬انجام بدھد‪ .‬بنابراين تعجبی‬
‫نداشت که سرانجام جامعه ی ملل شکست خورد و جھان خود را درگير ودار يک‬
‫جنگ ديگر جھانی اسير يافت‪.‬‬

‫‪25 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سازمان ملل متحد‬

‫جھان پس از رنج و وحشت غيرقابل تصوری که در طول جنگ دوم جھانی تحمل‬
‫کرد تشخيص داد که نمی تواند بدون يک سازمان بين المللی که وظيفه اش حفظ‬
‫صلح باشد‪ ،‬به حيات خود ادامه دھد‪ ،‬درنتيجه سازمان ملل متحد با ھدف صريح‬
‫برآوردن نيازھای بشريت از چندين جھت ايجاد شد ‪ :‬حفظ صلح و تضمين پيشرفت‬
‫اقتصادی و اجتماعی ھمه ی کشورھا‪  .‬‬

‫سازمان ملل متحد کمک ھای عظيمی به رفاه بشريت کرده و به مسائلی پرداخته که‬
‫برای ميليونھا نفر در سراسر جھان حائز اھميت بوده است مانند لزوم تعليم و‬
‫تربيت‪ ،‬رعايت حقوق بشر‪ ،‬برابری زن و مرد‪ ،‬رفع فقر و ثروت مفرط‪ ،‬حفظ صلح‬
‫و امنيت‪ ،‬کمک به کسانی که در اثر باليای طبيعی‪ ،‬قحطی و شيوع بيماريھای‬
‫واگيردار نيازمند کمک ھستند‪ ،‬ترويج توسعه ی اقتصادی و اجتماعی‪ ،‬مبارزه با‬
‫بيماريھا و بھبود بخشيدن به سطح زندگی‪ .‬اين سازمان ھمچنين عرصه ی بسيار‬
‫باارزشی را برای کشورھای مختلف فراھم ساخته است تا در آن گرد ھم آيند و‬
‫درباره ی مصالح جمعی به بحث پردازند‪ ،‬ھرچند اختالف نظر زياد است اما اين‬
‫سازمان می کوشد تضمين نمايد که اين اختالفات بدون توسل به زور‪ ،‬حل شوند‪.‬‬
‫تا بحال سازمان ملل ما را از باليای يک جنگ سوم جھانی حفظ کرده است‪ .‬اما‬
‫معلوم نيست که بتواند بدون انجام اصالحات عمده‪ ،‬موج مشکالتی را که جھان را‬
‫در خطر غرق شدن قرارداده ‪ ،‬پس بزند‪ .‬سازمان ملل تا به حال نتوانسته است راه‬
‫حل ھای کارآمدی برای بزرگترين چالش ھای زمان ما پيدا کند‪ ،‬چالش ھائی نظير‬
‫گرم شدن زمين با ھمه ی مشکالتی که به دنبال دارد‪ ،‬توليد اتمی با ھمه ی خطرات‬
‫آن برای صلح و امنيت جھان‪ ،‬موارد مکرر نسل کشی‪ ،‬تروريسم‪ ،‬رفتارھای‬
‫متجاوزانه کشورھا نسبت به يک ديگر و بيماريھای بالقوه ھمه گيری‪ ،‬مانند ابوال‪.‬‬
‫روز به روز بيشتر معلوم می شود که اگر سازمان ملل از عھده ی اين شرايط بر‬
‫نيايد و اصالحات کافی برای پاسخگوئی به نيازھای مھم جمعی و مشکالت‬
‫امروزی در آن صورت نگيرد‪ ،‬ضرورتا" جای خود را به مؤسساتی نوين خواھد‬
‫داد که از عھده ی آن برآيند‪.‬‬

‫اتحاديه ی اروپا‬

‫پس از جنگ جھانی دوم تجربه ی ديگری‪ ،‬ھرچند در مقياسی کوچکتر‪ ،‬در‬
‫فدراليسم فزاينده آغاز گرديد‪ .‬ھمان طور که پيشتر گفتيم‪ ،‬شش کشور اروپای غربی‬

‫‪26 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫برای تضمين اين که ھمه ی اين کشورھا‪ ،‬بخصوص فرانسه و آلمان‪ ،‬به طور برابر‬
‫و عادالنه ای و بدون آن که بذر جنگ جھانی سومی کاشته شود‪ ،‬به ذغال و فوالد‬
‫الزم برای بازسازی کشورھا و اقتصادھای در ھم شکسته ی خود دسترسی داشته‬
‫باشند‪ ،‬توافق کردند که منابع ذغال و فوالد خود را ادغام کنند و در اختيار يک‬
‫سازمان فرامليتی بگذارند‪ ،‬تا براساس منافع جمعی ھمه ی دولت ھای عضو تصميم‬
‫گيری نمايد‪ .‬اين گام منجر به تشکيل جامعه ی ذغال و فوالد اروپا‪  ‬گرديد‪ ،‬که پيرو‬
‫چيزی بود که در طول زمان به صورت اتحاديه ی اروپا ی امروزی درآمد‪ .‬گرچه‬
‫جريان اين تحول کند و پرپيچ وخم بوده و از دوره ھای متوالی بحران و پيروزی‬
‫گذشته‪ ،‬اما تا کنون در ادغام تدريجی منافع کشورھای عضو که اکنون تعدادشان به‬
‫‪ 28‬می رسد‪ ،‬موفق بوده است‪ .‬از ھمه مھمتر آن که برای اروپا صلح پايداری را‬
‫به ارمغان آورده است‪ .‬کشورھای جامعه ی اروپا در ھر مرحله که با بحرانی روبه‬
‫رو می شدند سرانجام کشف می کردند که چاره ی مشکالتشان در يکپارچگی بيشتر‬
‫است‪ .‬اخيرا" اروپا با تازه ترين امتحان خود به صورت بحران ھای شديد و مکرر‬
‫مالی رو به رو بوده است‪ .‬مانند ھميشه سئوال اين است که آيا باز ھم يکپارچه تر‬
‫گردد و به يک ابرحکومت اروپائی نزديک تر شود‪ ،‬يا بندھای اتحاد را سست کند و‬
‫به صورت حکومت ھای ملی پراکنده برگردد و تکه تکه شود‪ .‬در اين ميان‬
‫قرارگرفتن اوکراين در آشوب سياسی‪ ،‬وجدا شدن کريمه و ضميمه شدن آن به‬
‫روسيه‪ ،‬و قرار داشتن اوکراين شرقی در آستانه ی جدائی و انضمام‪ ،‬انگيزه ی‬
‫ديگری را به اروپا داده تا اتحاد خود را محکم تر کند و در مقابل آنچه که‬
‫تجاوزکاری ھای روسيه می داند‪ ،‬ايستادگی نمايد‪.‬‬

‫تجربه ی جھان از جامعه ی ملل ‪ ،‬سازمان ملل متحد و اتحاديه ی اروپا ‪،‬ھمه‬
‫بسيار ارزشمند بوده است‪ .‬در ھرکدام از اين تجربيات شاھد عالئم اميد بخشی‬
‫ھستيم حاکی از اين که جھان در حال حرکت به سوی وحدتی عميق تر می باشد‪.‬‬
‫اما تجربياتی که در زمينه ی حکومت جھانی داشته ايم به اندازه ی کافی پيش رفته‬
‫نبوده‪ ،‬چرا که ھنوز در مورد اصول اساسی الزم برای ايجاد مؤسسات تصميم‬
‫گيری که در باال توصيف شد‪ ،‬به توافق نظر نرسيده ايم‪ .‬اين مؤسسات ضروری‬
‫ھستند تا بتوانيم يک بار و برای ھميشه علل ريشه ای چالش ھای جھانی که ما را‬
‫در اين مرحله از رشد اجتماعی جمعی در برگرفته اند‪ ،‬از بين ببريم‪ .‬دليل قاطع‬
‫براين که اين تجربيات به اندازه ی کافی پيشرفته نبوده اند‪ ،‬آن است که برای‬
‫بشريت رفاه و صلح پايدار به ارمغان نياورده اند و چالش برانگيزترين مشکالت‬
‫جھانی زمان ما را حل نکرده اند‪ .‬اما اين تجربيات با آموختن اين که چه چيزھائی‬
‫جواب می دھد و کدامھا جواب نمی دھد‪ ،‬و ھمچنين با پرتو افکندن بر بھترين‬
‫‪27 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫مسيری که می توانيم انتخاب کنيم‪ ،‬و ھمچنين بردام ھائی که در اين مسير وجود‬
‫دارد‪ ،‬نقش مھمی را ايفا کرده اند‪ .‬حال که با اين تجربيات قوی تر شده ايم‪ ،‬می‬
‫توانيم با اطمينان به سوی بنای يک فدراسيون جھانی حرکت کنيم‪ ،‬فدراسيونی که‬
‫ھمه ی نھادھای تصميم گيری جمعی را که به شدت به آنھا نياز داريم‪ ،‬دربر خواھد‬
‫داشت‪.‬‬

‫‪28 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫فدراسيون جھانی مشکالت جھان را حل می کند‬

‫ھمچنان که رويدادھای جھان ما متالطم ترو آشفته تر و مشکالت جھانی بيشتر و‬


‫شديدتر می گردد‪ ،‬خود را در مقابل يک انتخاب ساده و روشن می بينيم ‪ :‬يا بايد‬
‫اتحاد خود را قوی تر سازيم و يا بايد تن به نابودی بسپاريم‪ .‬متأسفانه اين واقعيت که‬
‫به نظر می رسد چند مرحله از مراحل رشد جمعی خود را جا انداخته ايم‪ ،‬وضعيت‬
‫پرمخاطره ی ما را وخيم تر کرده است‪ .‬بناچار بايد فورا" برای جبران رشدی که‬
‫از دست داده ايم حرکت کنيم و گام ھای سريعی به سوی ايجاد يک فدراسيون‬
‫جھانی از کشورھا برداريم‪ .‬حقيقت اين است که راه حل ھمه ی مشکالت جمعی که‬
‫در پيش رو داريم‪ ،‬از تغييرات آب و ھوائی و نياز به انرژی پاک گرفته‪ ،‬تا تأمين‬
‫نيازھای جمعيت در حال رشد سريع جھان به غذا و آب و انرژی‪ ،‬تا ستون زدن‬
‫زيرنظام مالی جھان برای جلوگيری از سقوط آن‪ ،‬تا ضربه ھای مستمر نسل کشی‪،‬‬
‫تا تکثير سالحھای کشتار جمعی‪ ،‬و تا رفتار کشورھای متمردی که از تروريسم‬
‫حمايت می کنند يا به نحوی ديگر نسبت به ساير کشورھا رفتارھای تجاوز کارانه‬
‫دارند ‪،‬ھمه و ھمه‪ ،‬در ايجاد يک فدراسيون جھانی است‪ ،‬يعنی اياالت متحده ی‬
‫جھان‪.‬‬

‫ھرچه در برداشتن گامھای الزم در مسير ساختن يک فدراسيون جھانی بيشتر تعلل‬
‫کنيم‪ ،‬از نظرجسمی و روحی رنج بيشتری خواھيم کشيد‪ .‬بنابراين بايد اکنون عمل‬
‫کنيم‪ ،‬قبل از آنکه مشکالت جھانی که دچار آن ھستيم‪ ،‬خسارات جبران ناپذيری را‬
‫به ما وارد سازند‪ .‬فقط تغييرات آب و ھوائی به تنھائی می توانند دنيای ما را ويران‬
‫کنند‪ :‬ھمان طور که دما باال می رود‪ ،‬کوھھای يخ با سرعت بی سابقه به آب شدن‬
‫ادامه می دھند و سطح آب دريا ھا را باال می آورند‪ ،‬و بسياری ازجوامع ساحلی و‬
‫جزيره ای و ازجمله بسياری از ملت ھای جزيره نشين را از صفحه ی روزگار‬
‫محو می کنند‪ .‬آوارگی مردم و به ھمراه آن کاھش زمين ھای قابل کشت و منابع آب‬
‫آشاميدنی عاقبت به جنگ بر سر زمين وغذا و آب و ساير انواع منابع خواھد‬
‫انجاميد‪ .‬خطر کشتار اتمی نيز ھنوز با ماست‪ .‬پس بايد اکنون عمل کنيم قبل از آن‬
‫که در يک لحظه ی خشم به استفاده از سالحھای اتمی که ھنوز فراوان داريم‪،‬‬
‫وسوسه شويم‪ ،‬يا قبل از آن که در اثر يک اشتباه چنين کشتاری را آغاز نمائيم‪ .‬بايد‬
‫اکنون عمل کنيم قبل از آن که يک‪  ‬شکست کامل مالی با ھمه ی فالکت اقتصادی و‬

‫‪29 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫درد و رنج انسانی که به ھمراه دارد‪ ،‬ما را در بربگيرد‪ .‬بايد اکنون عمل کنيم قبل‬
‫از آن که عطش سيری ناپذير به انرژی‪ ،‬ما را به يک جنگ مرگبار بر سر منابع‬
‫بکشاند‪ .‬بايد اکنون عمل کنيم قبل از آن که مردمان بسيار ديگری در اثر نقض‬
‫فاحش حقوق بشر کشته‪ ،‬يا شکنجه‪ ،‬و يا از خانه ھای خود آواره شوند‪ ،‬و بايد‬
‫اکنون عمل کنيم قبل از آن که يک بيماری واگيردار‪ ،‬بخش مھمی از نژاد بشری را‬
‫از صفحه ی روزگار محو نمايد‪.‬‬

‫اگر ھرکدام از چالش ھای جھانی را در نظر بگيريم و تصور کنيم که با بکارگيری‬
‫روشمندانه ی اصولی که در اين نوشته توصيه شده و در زمينه ی زيرساخت ھای‬
‫فدرال جھانی که در اينجا پيشنھاد شده چگونه ممکن است حل شوند‪ ،‬شايد تعجب‬
‫کنيم که راه حل ھای مؤثرو عملی و قابل استفاده خيلی آسانتر از آنچه به علت‬
‫دامنه وشدت مشکالت انتظار داريم‪ ،‬پيدا می شوند‪ .‬اين تمرين را در اين فصل در‬
‫زمينه ی سه حوزه ی وسيع از چالش ھای جھانی انجام می دھيم‪ ،‬که با بحران مالی‬
‫اروپا شروع می شود و با نمونه ھای مختلفی از رفتارھای برھم زننده ی ثبات‪ ،‬که‬
‫برخی از حکومت ھا از خود نشان می دھند‪ ،‬از جمله نقض فاحش حقوق بشر‪،‬‬
‫تکثير اسلحه اتمی‪ ،‬و تجاوز ارضی دنبال می گردد‪ ،‬و سرانجام با چالش دوگانه ی‬
‫تغييرات آب و ھوائی و تقاضای روزافزون برای انرژی‪ ،‬پايان می پذيرد‪.‬‬

‫بحران مالی جھانی‬

‫جھان از دھه ی ھشتاد ميالدی به بعد بحران ھای مالی متوالی ای را به چشم ديده‬
‫است که برخی محدودتر و خاص مناطق کوچکی از جھان‪ ،‬و برخی گسترده‬
‫تربوده اند‪ .‬اين بحران ھای متوالی با عدم پرداخت بدھی کشورھای آمريکای التين‬
‫در دھه ی ھشتاد شروع شد‪ ،‬و با بحران ھای ارزی در بخش ھائی از اتحاديه ی‬
‫اروپا در سال ھای ‪ ،1992-1993‬بحران مالی آسيا در ‪ 1997-1998‬و بحران‬
‫مالی روسيه در سال ‪ 1998‬دنبال گشت‪ .‬ھمچنان که بر تعداد بحران ھای مالی‬
‫افزوده می شد‪ ،‬دامنه و شدت آنھا ھم افزايش می يافت‪ .‬در سال ‪ 2008‬جھان دچار‬
‫چيزی شد که به بحران مالی جھانی مشھور گشت و منجر به کاھش فعاليت ھای‬
‫اقتصادی در سراسر جھان درحين رکود جھانی ‪ 2008-2012‬گرديد‪ .‬اين بحران و‬
‫رکودھائی که به دنبال آن آمد‪ ،‬يکی از علل بحران بدھی دولتی در اروپا بود که‬
‫ھنوزھم ادامه دارد‪ .‬بعيد به نظر می رسد که ما به انتھای اين بحران ھای متوالی‬
‫رسيده باشيم‪ ،‬بلکه برعکس به احتمال زياد‪ ،‬اينھا پيش لرزه ھائی ھستند برای‬
‫ھشدار دادن درباره ی زلزله ی مالی عظيمی که خواھد ويرانی مالی و اقتصادی و‬
‫‪30 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫رنج و درد انسانی بی اندازه ای را به بار آورد‪ .‬در واقع با وجود اطمينان ھائی که‬
‫رھبران اروپائی در مورد نجات از بحران می دادند‪ ،‬از آگست ‪ 2014‬زمزمه ھائی‬
‫در مورد بحران رشد آغاز شد که امکان دارد بزرگترين اقتصادھای اروپا و‬
‫ازجمله آلمان‪ ،‬فرانسه و ايتاليا را در بربگيرد‪ .‬ھمان طور که مجله ی اکونوميست‬
‫نتيجه گيری کرد‪ » :‬بحران اروپا نرفته است‪ ،‬بلکه فقط پشت در منتظراست‪   21«.‬‬
‫پس از آن چندی نگذشت که گزارش ھای حاکی از اين که اقتصاد اروپا رشد بسيار‬
‫کندی را تجربه می کند و در خطر يک رکود سه گانه است‪ ،‬نگرانی شديدی را در‬
‫ميان سياستگزاران جھانی ايجاد کرد‪ .‬نگرانی ھای شديدی بخصوص در مورد‬
‫ضعف »بزرگان سه گانه« يعنی آلمان‪ ،‬فرانسه و ايتاليا‪ ،‬که به طور سنتی‬
‫بزرگترين ترين و قوی ترين اقتصادھای اروپا به شمار می آيند‪ ،‬ابراز می شد‪.‬‬
‫آلمان که عموما" موتور اقتصادی اروپا به حساب می آيد در ربع سوم سال ‪2014‬‬
‫به نحو معجزه آسائی از رکود رھا شد‪ ،‬در حالی که اقتصاد فرانسه دچار کساد و‬
‫‪22‬‬
‫اقتصاد ايتاليا دچار سومين رکود خود در پنج سال اخير بود‪.‬‬

‫وقتی برای اولين بار بحران بدھی دولتی در اروپا پيش آمد‪ ،‬دنيا را به وحشت‬
‫انداخت‪ .‬شش سال بعد رھبران جھان بار ديگر از اين که چرا اقتصاد اروپا نمی‬
‫تواند پس از بحران مالی جھانی خود را احيا نمايد‪ ،‬ابراز نگرانی کردند‪ .‬می توان‬
‫پرسيد که چرا جھان به اين مسئله اھميت می داد؟ علت آن اين واقعيت روشن است‬
‫که ھمه ی کشورھا در يک جھان به ھم پيوسته‪ ،‬که سرنوشت مالی شان در آن به‬
‫نحو جدائی ناپذيری با سرنوشت ديگران به ھم تنيده ‪  ‬شده است‪ ،‬زندگی می کنند‪.‬‬
‫وقتی رھبران مالی و سياسی در کشورھائی نظير اياالت متحده و چين درباره ی‬
‫اثرات بحران اروپا بر رفاه اقتصادی کشورخود و خطرات يک رکود گسترده ی‬
‫جھانی ابراز نگرانی کردند‪ ،‬اين واقعيت را به رسميت شناختند‪ .‬رھبران جھان ھم‬
‫به طور خصوصی و ھم به طور علنی درباره ی اين که مشکالت اروپا دارد‬
‫کشورھای آنھا را ھم به زير می کشد ھشدار دادند‪ .‬رسانه ھای خبری اين نگرانی‬
‫ھا و ريشه ھائی را که در به ھم پيوستگی جھانی دارند‪ ،‬منعکس کردند‪ .‬در نتيجه‬
‫مجله ی اکونوميست بدون پرده پوشی نوشت »‪..‬فقط يورو نيست که درخطر است‬
‫‪23‬‬
‫بلکه آينده ی اتحاديه ی اروپا و سالمت اقتصاد کل جھان به خطرافتاده است‪«.‬‬
‫کشورھای جھان نگران بودند که يک سقوط ديگردر نظام مالی مانند سقوط سال‬
‫‪ 2008‬جھان را به لرزه اندازد و اروپا‪ ،‬اياالت متحده و کشورھای در حال ظھور‬
‫را به يک رکود طوالنی مدت‪ ،‬يا بدتر از آن‪ ،‬محکوم کند‪ .‬اياالت متحده آنقدر‬
‫دستپاچه بود که وزير خزانه داريش را چند بار برای مشاوره در مورد بحران بدھی‬
‫دولتی به اروپا فرستاد‪ .‬ھدف اصلی از اين کار آن بود که اروپا را تحت فشار قرار‬
‫‪31 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫دھد‪ ،‬تا قاطعانه به نفع اقتصاد جھانی اقدام نمايد‪ 24.‬به ھم پيوستگی جھانی به نحو‬
‫ديگری نيز نمايان شد‪ :‬اروپائی ھا اميد داشتند‪ ،‬ھرچند اميدی واھی‪ ،‬که چين کمک‬
‫کند و آنھا را از دردسری که خود باعث آن بودند‪ ،‬نجات دھد‪  25 .‬‬

‫جای تعجب ندارد که اقتصاددانان‪ ،‬سياستمداران‪ ،‬کارشناسان اتاق ھای فکر‪،‬‬


‫دانشگاھيان و روزنامه نگران کوشيده اند تا علت بروز اين بحران ھا و اين که در‬
‫آينده چگونه می توان از آنھا جلوگيری کرد را توضيح دھند‪ .‬پيشنھادھا و توصيه‬
‫ھای آنان برای حل مشکالت مالی جھانی مستقيما" به يک يا چند اصل از اصولی‬
‫مربوط می شود که در جعبه ابزار پيشنھاد شده برای بنای يک فدراسيون جھانی‬
‫وجود دارد‪.‬‬

‫انکار را کنار بگذاريم و از اشتباھاتمان بياموزيم‬

‫الزم است که رھبران مابا اين واقعيت روبرو شوند که ھم مصرف کنندگان و ھم‬
‫دولت ھا که با کمک بانک ھا که اوراق بھادار دولتی را خريدند‪ ،‬و به اين صورت‬
‫به دوالتھا قرض دادند‪ ،‬در قرض گرفتن و بدھی باال آوردن افراط کرده اند‪ .‬برای‬
‫خالص شدن از اين رفتار و عواقب آن‪ ،‬و جايگزين کردن آن با رفتارھای تازه و‬
‫ازنظر اقتصادی سالمتر‪ ،‬الزم است که مردمان و رھبران کشورھا خود را با رشد‬
‫کمتر وفق بدھند‪ ،‬وخود را به پرھيزی مالی و پرداخت ماليات ھموار سازند‪.‬‬
‫ھرچقدر ھم که اين حقيقت تلخ و اين راه حل ھای کوتاه مدت دردناک باشند‪ ،‬اما‬
‫ازعواقب دراز مدت عدم اقدام بھترند‪ .‬به عالوه الزم است که رھبران ما به جای‬
‫دست زدن به اقدامات نيمه کاره‪ ،‬به اميد پنھان کردن دامنه ی کامل مشکالت‪،‬‬
‫قاطعانه تصميم بگيرند‪ .‬آنھا بايد اين کار را ھرچه زودتر بکنند‪ .‬مفسران و تحليل‬
‫گران بحران مالی کم کم علنا" ازاين ضرورت سخن می گويند که رھبران جھان به‬
‫مشکالت خود اعتراف کنند و درباره ی آنھا با شھروندان خود با صداقت و‬
‫صراحت حرف بزنند‪ ،‬و چرخه ی انکار را متوقف سازند‪.‬‬

‫برای مثال‪ ،‬مجله ی اکونوميست در گزارشات منظم خود درباره ی بحران مالی و‬
‫در تعدادی از مقاالت خود در سال ‪ 2010-2011‬مدام اين مضامين را منعکس می‬
‫کرد‪ .‬اين مجله در دسامبر ‪ 2010‬نوشت ‪» :‬فروپاشی يورو غيرقابل تصور نيست‪،‬‬
‫اما بسيار گران تمام می شود‪ .‬رھبران اروپا چون نمی خواھند امکان وقوع چنين‬
‫چيزی را قبول کنند‪ ،‬دست به اقداماتی که برای جلوگيری از آن الزم است‪ ،‬نمی‬
‫زنند‪ 26«.‬ھفت ماه بعد اکونوميست در يک مقاله ی ديگر نوشت ‪ » :‬بيش از يک‬

‫‪32 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سال است که نمايش بدھی منطقه ی يورواز يک صحنه ی وحشت آور به سوی يک‬
‫صحنه ی وحشت آور ديگر تلو تلو می خورد‪ «.‬و اضافه کرد »ھربار‬
‫سياستگزاران اروپائی واکنش مشابھی نشان داده اند‪ :‬انکار و دودلی و به دنبال آن‬
‫ارائه ی يک برنامه ی نيم پز نجات در آخرين لحظه برای خريدن زمان‪ 27«.‬اين‬
‫مجله در نوامبر ‪ 2011‬ضمن اظھار نظر درباره ی آشفتگی مالی يونان از اين‬
‫واقعيت افسوس خورد که با وجود ھشدارھائی که از ھمان اواسط سال ‪ 2009‬داده‬
‫شده بود‪ ،‬اروپا دست به انکار و مصلحت طلبی زد‪...» :‬يک الگوی وسيع‬
‫انکار‪...‬يونان را به لبه ی پرتگاه کشانيد و حال يورو را به فروپاشی تھديد می‬
‫کند‪ .«.‬مجله ی اکونوميست به حق‪ ،‬تقصير را به گردن »سياستمداران و‬
‫سياستگزاران وبانکدارانی« انداخت که »ھمگی خطرات را دست کم گرفتند در‬
‫حالی که اکنون که به گذشته می نگريم‪ ،‬می بينيم اين خطرات به اندازه ی کافی‬
‫‪28‬‬
‫واضح و روشن بودند‪«.‬‬

‫بعالوه ‪ ،‬سياستمداران‪ ،‬اقتصاددانان و ساير متفکرين ھمه به اين نتيجه رسيده اند که‬
‫بايد از اشتباھات گذشته ی خود درس بگيريم و آنھا را تکرار نکنيم‪.‬‬
‫پيترمندلسون]‪ ،[Peter Mandelson‬وزير سابق کابينه ی انگليس طی مصاحبه ای‬
‫در تابستان ‪ 2012‬گفت که ما بايد خطرات دوران رشدی را که محرکش اعتبارات‬
‫مالی بود‪ ،‬تشخيص می داديم‪ ،‬و از قبل در مورد برخی از حباب ھای دارائی اقدام‬
‫می کرديم‪ 29 .‬رئيس جمھور سابق فرانسه‪ ،‬نيکوالس سارکوزی‪ ،‬نيز از اين فکر که‬
‫اروپا بايد تغيير کند‪ ،‬پشتيبانی کرد و ھشدار داد که اگر اين کار را نکند‪ ،‬امکان‬
‫ھست بحران يورو آن را »به کلی نابود« کند‪  30 .‬‬

‫ھمه ی اين مشاھدات و اظھار نظرھا نشان دھنده ی درک رو به افزايشی از اين‬
‫واقعيت است‪ ،‬که مؤسسات ‪ ،‬سياست ھا و قوانين بشری به اين ھدف ايجاد شدند که‬
‫به بھترين نحو به منافع بشريت خدمت کنند و اين منافع را حفظ نمايند‪ .‬بنا بر اين‬
‫نبايد اشتباه کنيم و فقط برای اين که آنھا را حفظ کرده باشيم خود و سعادت خود را‬
‫قربانی کنيم‪ .‬درواقع‪ ،‬اگر خط مشی يا قانون يا سياستی ديگر به ما خدمت نمی کند‬
‫بايد بدون ھيچگونه ترديد يا پشيمانی آن را کنار بگذاريم و جای آن را به يک‬
‫جايگزين سودمند تر بدھيم‪ .‬چنين رويکردی نسبت به اموربشری تنھا در صورت‬
‫القای فرھنگ يادگيری در جامعه ی انسانی و رھبران آن‪ ،‬به وجود خواھد آمد‪.‬‬
‫مشاھدات باال ھمچنين ضرورت به کارگيری اصل صداقت و راستی را در‬
‫تعامالتی که در ھمه ی سطوح جامعه صورت می گيرد‪ ،‬و ازجمله در روابط بين‬
‫نمايندگان منتخب و مردمی که اين نمايندگان به آنھا خدمت می کنند‪ ،‬نشان می دھد‪.‬‬
‫‪33 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫عمل سريع و قاطعانه‬

‫وقتی بحرانی به وخامت بحران يورو پديدار می شود‪ ،‬عمل سريع و قاطعانه برای‬
‫جلوگيری از فاجعه‪ ،‬بسيار حياتی است‪ .‬خوشنودی از خود خطرناک است‪ .‬اين نيز‬
‫‪31‬‬
‫برای جلوگيری از فاجعه کافی نيست که اعتراف کنيم خطری جدی وجود دارد‪.‬‬
‫مؤسسات و الگوھای رفتاری که مانع از اقدام سريع و قاطعانه می شوند بايد تغيير‬
‫داده شوند‪ .‬برخی اين درس را در طول بحران يورو گرفتند‪ .‬وزير سابق کابينه ی‬
‫انگلستان ھشدار داد که زمان دارد از دست می رود و دولت ھای منطقه ی يورو‬
‫بايد برای نجات يورو قاطعانه و به سرعت اقدام کنند‪ ،‬اما وی نظر داد که مشکل‬
‫ريشه ای واقعی‪ ،‬يک »مشکل مھندسی« است که مانع از اقدام سريع رھبران می‬
‫گردد‪ 32 .‬رسانه ھای خبری نيز به نفع تغييرساختاری و وحدت بيشتر اروپا استدالل‬
‫و خاطر نشان می کردند که روندھای سازمانی کنونی در اروپا دارای سطوح‬
‫تصميم گيری متعدد و پيچيدگی سياسی بيش از حدی است‪ ،‬که مانع از واکنش و‬
‫تصميم گيری سريع‪ ،‬بخصوص در زمينه ی بازارھای پرتحرک مالی‪ ،‬می گردد‪.‬‬
‫کارشناسانی نظير گوستاو ھورن]‪ ،[Gustav Horn‬مدير مؤسسه ی سياست ھای‬
‫کالن اقتصاد در دوسلدروف آلمان‪ ،‬نيز به ضرورت ساده تر و مؤثرتر کردن روند‬
‫تصميم گيری اشاره کرد و گفت »بازارھا می بينند که اروپا نمی تواند ھيچ‬
‫تصميمی را به سرعت بگيرد«‪ ،‬امری که منجر به بالتکليفی و حدس و گمان ھای‬
‫گريز ناپذير در ھمان بازارھای مالی که دچار بحران ھستند‪ ،‬می شود‪ 33 .‬وزير‬
‫امور مالی سنگاپور به کشورھای جھان ھشدار داد که اقدام به موقع و مؤثر الزم‬
‫است و منتظر وخيم تر شدن بحران نشوند‪ ،‬و ھمچنين گفت که يک عدم اعتماد‬
‫‪34‬‬
‫بنيادين در مورد اعتبار اقدامات سياسی در رفع بحران‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬

‫ھمه ی اين مشاھدات و ھشدارھا‪ ،‬به ضرورت وجود مؤسسات موثر در يک‬
‫فدراسيون جھانی‪ ،‬اشاره دارند‪ .‬جھان به ھيئت ھای تصميم گيری نيرومند و واقعا"‬
‫نماينده نياز دارد‪ ،‬که قدرت و اراده ی تصميم گيری سريع و مؤثر درجھت منافع‬
‫جمعی بشريت را داشته باشند‪ .‬ھمان طور که در تجزيه و تحليلی آمده که در سال‬
‫‪ 2008‬از سوی يکی از معتبرترين دانشگاھھای آمريکا درباره ی بحران مالی‬
‫جھانی منتشر شده‪» ،‬يک چيز مسلم است« و آن اين که ‪ » :‬برای حل مشکلی که‬
‫‪35‬‬
‫سراسر جھان را در برگرفته ھيچ راه حل موضعی ای وجود ندارد‪«.‬‬

‫‪34 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ھمگرائی و يکپارچگی بيشتر‬

‫حل بحران مالی منطقه ی يورو مستلزم يکپارچگی و ھمگرائی بيشتر است‪ .‬ھمان‬
‫طور که يکی از کارشناسان مطرح کرده است اعضای منطقه ی يورو بايد‬
‫اقتصادھای خود را تغيير می دادند تا به جای واگرائی‪ ،‬ھمگرائی بيشتری با ھم‬
‫داشته باشند‪ 36 .‬ساير کارشناسان خواستار عميق ترشدن وحدت اروپا‪ ،‬و حتی ايجاد‬
‫وزارتی به نام وزارت امور مالی اروپا‪ ،‬به عنوان تنھا راه حل برای بحران مالی‬
‫اروپا و مشکل بدھی‪ ،‬شده اند‪ .‬آن طور که رئيس سابق بانک مرکزی اروپا می‬
‫گويد ما به يک »جھش کوانتومی« در نحوه ی اداره ی منطقه ی يورو احتياج‬
‫داريم‪ ،‬تا بتوانيم از بحران ھای سخت جلوگيری کنيم‪ .‬وی قبال" و در سال ‪2011‬‬
‫از اين که رھبران نتوانسته بودند فراتر بروند‪ ،‬اظھار نوميدی کرده بود‪ 37 .‬نوريل‬
‫روبينی]‪ ،[Nouriel  Roubini‬اقتصاددانی که به سبب پيش بينی بحران مالی‬
‫‪ 2007-2008‬از اعتبار گسترده ای برخوردار است‪ ،‬نيز درباره ی ضرورت‬
‫جلوگيری از تجزيه و تکه تکه شدن نظام بانکی اروپا‪ ،‬سخن گفته است‪ .‬وی به نفع‬
‫اتحاديه ی مالياتی در اروپا استدالل کرده و از اين که دولت ھای اروپائی نتوانسته‬
‫اند به طور جمعی عمل کنند و به يک ديدگاه يا برنامه ی واحد برسند‪ ،‬افسوس‬
‫خورده است‪ 38 .‬از سايربخش ھا نيز درخواست ھائی در تأييد خواسته ی او و‬
‫برای ايجاد يک اتحاديه ی بانکی‪ 39‬و يک اتحاديه ی يکپارچه ترپولی‪ ،‬که شامل‬
‫يک اتحاديه ی مالياتی و يک اتحاديه ی بازار مالی باشد‪ ،‬مطرح شده است‪.‬‬
‫سرانجام يورگ آسموسن]‪ [Jorg  Asmussen‬از بانک مرکزی اروپا و قائم مقام‬
‫سابق وزير دارائی آلمان گفته است‪» :‬ما به يک اتحاديه ی سياسی که از نظر‬
‫اصول دموکراسی مشروع باشد‪ ،‬نيازمنديم«‪ ،‬امری که اصرار دارد »فورا"« آن را‬
‫آغاز کنيم‪ 40 .‬ھمان طور که آنتونيو بورجس]‪ [Antonio  Borges‬رئيس واحد‬
‫اروپائی ‪ IMF‬گفته است‪ ،‬برای اين که بحران را پشت سر بگذاريم » به اروپائی‬
‫‪41‬‬
‫شدن بيشتر احتياج داريم‪ ،‬نه کمتر«‪.‬‬

‫ھرچند اين توصيه ھا و نظرات درباره ی ضرورت تجديد ساختار ريشه ای‬
‫مؤسسات مالی در اروپاست‪ ،‬اما در جھانی که روز به روز از نظر مالی و‬
‫اقتصادی به ھم پيوسته تر می شود‪ ،‬اگر اين توصيه ھا و نظرات را در سطح‬
‫جھانی و به نحوی که نيازھا و منافع جمعی بشريت را تأمين نمايد‪ ،‬نيز به کار‬
‫بنديم‪ ،‬به نفع ھمه خواھد بود‪ .‬اين تنھا در صورتی ممکن است که ما مؤسسات‬
‫جھانی را ايجاد کنيم که نماينده ی منافع جھان باشند‪ ،‬و قدرت تصميم گيری الزم را‬
‫برای رسيدن به اين منافع‪ ،‬و ھمچنين توان تنفيذ تصميمات خود را‪ ،‬داشته باشند‪.‬‬
‫‪35 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫وضع مقرراتی که از نظر قانونی الزم االجرا باشند‬

‫سياستمداران اروپائی به نحو روز افزونی از بی کفايتی قوانين اجباری و الزم‬


‫االجرا ی فعلی برای تنظيم منطقه ی يورو سخن گفته اند‪ .‬صدراعظم آلمان‪ ،‬آنجال‬
‫مرکل‪ ،‬ضمن صحبت درباره ی اين واقعيت گفت که تقويت ھمکاری ھای مالياتی‬
‫درسراسر منطقه ی يورو الزم است‪ ،‬به نحوی که بتوان تا حدی کنترل بر اقتصاد‬
‫تک تک کشورھای اروپائی داشته باشد‪ .‬وی افزود‪» :‬درجائی که امروزه توافقنامه‬
‫داريم‪ ،‬الزم است که در آينده مقرراتی که از نظر قانونی الزم االجرا باشند‪ ،‬داشته‬
‫باشيم‪ 42«.‬چند ماه قبل از آن رئيس جمھور سابق فرانسه‪ ،‬نيکوالس سارکوزی‪،‬‬
‫نکته ی مشابھی را درباره ی ضرورت تنظيم بيشتر بخش مالی مطرح کرده و گفته‬
‫بود ‪ » :‬به نظر ما‪ ...‬بخشی از مصائب جھان از بند مقررات آزاد بخش مالی‬
‫‪43‬‬
‫ريشه می گيرد‪«.‬‬

‫وقتی در نظر می آوريم که اقتصادھای اروپا و در واقع تمام جھان‪ ،‬تا چه حد به ھم‬
‫پيوسته اند‪ ،‬منطقی نيست که به ھيچ کشوری اجازه دھيم بدون مجازات توافقنامه‬
‫ھای مالی را زيرپا بگذارد‪ ،‬چرا که چنين کاری به ھمه ی کشورھای جھان زيان‬
‫می رساند‪ .‬درنتيجه کشورھا بايد روی قوانين و مقررات مالی که مطابق با منافع‬
‫جمعی آنھاست توافق کنند‪ ،‬و آنھا را از نظر قانونی اجباری و الزم االجرا سازند‪.‬‬
‫بھترين سازوکار آن است که از طريق يک مجلس قانونگزاری بين المللی که‬
‫مسئول وضع قوانين قابل اجرای جھانی باشد‪ ،‬و ھمچنين يک دادگاه بين المللی که‬
‫بتواند در مورد اختالفات داوری کند و در مورد نقض قوانين قضاوت الزم االجرا‬
‫صادر نمايد‪ ،‬عمل شود‪.‬‬

‫تضمين نظارت‪ ،‬شفافيت و جوابگوئی‬

‫کارشناسان اقتصادی و مالی‪ ،‬سياستمداران و متفکرين شروع به بحث درباره ی‬


‫ضرورت ايجاد برخی تغييرات ساختاری در نظام مالی در سطح اروپا‪ ،‬و سرانجام‬
‫در سطح جھانی‪ ،‬کرده اند‪ .‬اين تغييرات شامل بازرسی ناگھانی بانک ھا و شفافيت‪،‬‬
‫جوابگوئی و نظارت بيشتر روی شرکت ھا‪ ،‬و در عين حال تضمين حفظ خالقيت‬
‫است‪ .‬ھمان طور که لرد مندلسون]‪ [Lord (Peter) Mandelson‬شرح داده است‬
‫ساختار مالی اروپا تحت نظارت کافی قرار ندارد‪ .‬ديده بانان بايد در اتاقھای پشتی‬
‫بانک ھا بنشينند و دفاتر آنھا را نگاه کنند و ريسک ھائی را که می کنند و خطراتی‬
‫را که ممکن است به وجود می آورند‪ ،‬بررسی کنند‪ .‬اين امر بخصوص به علت‬

‫‪36 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سرعت تغييرات در بازارھای مالی و محصوالتی که روز به روز پيچيده تر و‬
‫پرمخاطره تر می شوند‪ ،‬الزم است‪ .‬لرد مندلسون خاطرنشان ساخت که ديده بانان‬
‫با سرعت تغييرات ھمراه نبودند‪ ،‬و بنابراين نتوانستند درباره ی ميزان خطراتی که‬
‫داشت جزئی از ساختار می شد‪ ،‬ھشدار دھند‪ 44 .‬‬

‫از چند ناحيه پيشنھاد شده است که عالوه بر بازرسی دقيق تر بانکھا‪ ،‬الزم است که‬
‫از بيرون نظارت ومراقبت شديدتری بر روی بودجه ھای ملی کشورھای اروپائی‬
‫صورت گيرد‪ ،‬تا کل نظام مالی به خطر نيفتد‪ .‬در واقع رئيس وقت بانک مرکزی‬
‫اروپا‪ ،‬در دسامبر ‪ 2011‬گفت که منطقه ی يورو به تنظيم اقتصادی بيشتر و‬
‫محدوديت ھای سخت تر و قابل اجرا تری در مورد بدھی ھا‪ ،‬و به نظارت‬
‫متمرکزتری بر روی بودجه ی ھای ملی‪ ،‬نياز دارد‪ 45.‬برخی چنين‪  ‬استدالل کردند‬
‫که اين نظارت بخصوص در مورد کشورھائی اھميت دارد که ازھمين حاال ھم‬
‫دچار »مشکالت شديد« ھستند‪ 46 .‬سايرين‪ ،‬مثل اولين رئيس تمام وقت شورای‬
‫اروپا‪ ،‬از اين ضرورت سخن گفتند که بمحض اينکه بودجه ھای ملی پيش نويسی‬
‫می شود‪ ،‬کميسيون اروپا حق »مداخله« در آنھا را داشته باشد‪ 47 .‬سپس اين‬
‫پيشنھادات به صورت روندی عملی شد‪ ،‬که طی آن کميسيون اروپا اجازه دارد‬
‫طرح ھای مربوط به بودجه ھای ملی را که کشورھای منطقه ی يورو به آن تسليم‬
‫می کنند‪ ،‬از نظر مطابقت با مقررات اروپا در مورد بدھی و کسر بودجه‪ ،‬بررسی‬
‫کند‪ .‬ھرچند اين روند جديد به کميسيون اجازه می دھد که با کشورھائی که پيش‬
‫نويسی بودجه ھايشان با محدوديت ھای مورد توافق درباره ی بدھی و کسر بودجه‬
‫تطابق ندارد به گفتگو بپردازد‪ ،‬و از طريق اين گفتگو کشورھای اروپائی را قانع‬
‫کند که بودجه ھای خود را با مقررات تطبيق دھند‪ ،‬اما در نھايت فاقد قدرت برای‬
‫تنفيذ قوانين است‪ .‬يک نمونه ی آشکار آن طرح ھای بودجه ای است که کشورھای‬
‫منطقه ی يورو‪ ،‬و از جمله فرانسه و ايتاليا‪ ،‬به آن تسليم کرده اند و در آنھا‬
‫کسربودجه ھای شديدی پيش بينی شده است‪ .‬پس از درخواست جزئيات بيشتر‬
‫درباره ی اين بودجه ھا و پس از بحث ھای مفصل بين کميسيون و نمايندگان‬
‫فرانسه و ايتاليا‪ ،‬اين دو کشور که می گفتند به منظور جلوگيری از خطر برگشت به‬
‫رکود بايد در مورد محدوديت ھای کسر بودجه آسان گرفت‪ ،‬سرانجام موافقت کردند‬
‫که بودجه ھای ملی خود را تغيير دھند‪ ،‬و به محدوديت ھای مورد توافق در مورد‬
‫کسر بودجه نزديک تر کنند‪ ،‬و در عين حال از رعايت کامل آنھا سرباز زدند‪.‬‬
‫فرانسه و ايتاليا با پذيرفتن اين تغييرات‪ ،‬خودشان را از خجالت اين که بودجه‬
‫ھايشان برای بازبينی پس فرستاده شود‪ ،‬واز اين که به »عدم اطاعت جدی« از‬

‫‪37 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫قوانين اروپا شناخته شوند‪ ،‬نجات دادند‪ .‬اما با اين حال به سبب نقض توافقنامه ھای‬
‫‪48‬‬
‫اروپا‪ ،‬در خطر مجازات قرار دارند‪.‬‬

‫وقتی کشوری چنان بدھی ھای سنگينی باال می آورد که کم کم نمی تواند ديون خود‬
‫را بپردازد‪ ،‬اقتصادش شروع به سقوط در يک مارپيچ می کند‪ ،‬و بانک ھايش‬
‫شروع به ورشکستگی می کنند‪ ،‬و بناچار به ساير کشورھا و به سازمانھای بين‬
‫المللی مانند ‪ IMF ‬متوسل می شود‪ ،‬که به قيد ضمانت‪ ،‬آن را نجات دھند‪ .‬اما اين به‬
‫قيد ضمانت آزاد کردن ھا ارزان تمام نمی شود‪ .‬از نظر عدالت و انصاف‪ ،‬عادالنه‬
‫نيست که کشوری از مزايای رفتارھای سست مالی بھره ببرد‪ ،‬و انتظار داشته باشد‬
‫که وقتی به دردسر افتاد سايرين او را نجات بدھند‪ ،‬بخصوص اگر اين نوع رفتارھا‬
‫تکرار بشود‪ .‬از اين جنبه پيمان مالی که پس از بحران مالی اروپا در منطقه ی‬
‫يورو به شکل ميثاق ثبات‪ ،‬ھماھنگی و حکومت دراتحاديه ی اقتصادی و پولی )که‬
‫به اسم پيمان مالی شناخته شده( مورد توافق قرار گرفت‪ ،‬معنا پيدا می کند‪ ،‬چه که‬
‫ميزان بدھی و کسر بودجه ی مجاز کشورھای منطقه ی يورو را محدود می کند‪ ،‬و‬
‫به کميسيون حق نظارت دقيق تربر بودجه ھای ملی را می دھد‪ ،‬تا در صورتی که‬
‫به نحو غير قابل قبولی منافع جمعی را به خطرمی اندازند‪ ،‬تغييرات الزم را توصيه‬
‫کند‪ .‬آلمان در مقابل امضای اين پيمان مالی‪ ،‬قراردادی معروف به سازوکار ثبات‬
‫اروپا را به تصويب رساند‪ ،‬که در اصل يک بسته ی کمک مالی جمعی يا نظامی‬
‫است‪ ،‬که در آن بدھی يک کشور مسوليت جمعی ھمه کشورھای منطقه يورومی‬
‫‪49‬‬
‫شود‪.‬‬

‫می توان از درسھائی که از تجربه ی اروپا گرفته شده برای ساختن يک نظام مالی‬
‫در سطح بين المللی استفاده کرد‪ ،‬نظامی که يک مجلس قانونگزاری جھانی داشته‬
‫باشد که قوانين الزم را وضع‪ ،‬و يک ديده بان مرکزی را برای نظارت بر اجرای‬
‫اين قوانين منصوب کند‪ ،‬و تنفيذ آنھا را تضمين نمايد‪ .‬واضح است که برای ايجاد‬
‫چنين تغييرات گسترده ای‪ ،‬کشورھای جھان بايد حاضر باشند که از مختصری از‬
‫حق حاکميت خود در اين حوزه صرف نظرنمايند‪ ،‬قدمی که فقط موقعی برخواھند‬
‫داشت که قانع شوند منافع مالی ملی آنھا در گرو منافع مالی و سالمت کل جامعه ی‬
‫جھانی است‪.‬‬

‫ايجاد يک ديده بان واحد مرکزی که بتواند دخالت کند‬

‫به دنبال بحران منطقه ی يورو کارشناسان حوزه ی مالی نه تنھا پيشنھاد ديده بانی و‬
‫نظارت دادند‪ ،‬بلکه توصيه کردند که اين امر توسط يک ديده بان عمومی مرکزی ‪ ‬‬
‫‪38 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫مانند بانک مرکزی اروپا صورت گيرد‪ ،‬که ھم قدرت مداخله داشته باشد‪ ،‬و ھم به‬
‫عنوان آخرين پناه قرض دھنده برای ھم بانک ھا وحکومت ھا ‪،‬ھر دو‪ ،‬عمل‬
‫کند‪ 50.‬به اين منظور در ‪ 12‬سپتامبر ‪ 2012‬رئيس بانک مرکزی‬
‫اروپا‪ [European Central Bank] (ECB) ‬برنامه ی جديد بانک برای خريد‬
‫اوراق قرضه به نام معامالت کامل پولی را اعالم کرد‪ .‬در اين برنامه بانک مرکزی‬
‫اروپا حاضر به خريد اوراق قرضه ی کوتاه مدت کشورھای منطقه ی يورو در‬
‫بازارثانوی خواھد بود‪ ،‬و به اين ترتيب ھم به عنوان آخرين پناه قرض دھنده‬
‫بانک ھا و ھمچنين دولت ھای منطقه ی يورو‪ ،‬نيز عمل خواھد کرد‪ .‬اما چنين‬
‫خريدھائی منوط به شرايط مالی سخت‪ ،‬از جمله اقدامات رياضتی واصالحات‬
‫ساختاری مستلزم بود‪ ،‬که به بانک مرکزی اروپا حق مداخله می داد‪ .‬اين خريد ھا‬
‫ھمچنين مشروط به پيروی دقيق از مواد پيمان مالی و سازوکارھای ثبات اروپا که‬
‫درباره ی ھردوی آنھا قبال" بحث کرديم‪ ،‬می شد‪.‬‬

‫تجربه ی اتحاديه ی اروپا يک بار ديگرمی تواند در ايجاد سازوکارھای مالی و‬


‫پولی الزم‪ ،‬در زمينه ی ساختار يک جھان فدرال‪ ،‬آموزنده باشد‪ .‬يکی از درس‬
‫ھای بسيار ارزشمند آن اين است که کشورھای جھان بايد اول تشخيص بدھند که‬
‫برای رسيدن به منافع جمعی الزم است از حاکميت خود در برخی از حوزه ھا‬
‫صرف نظر کنند و اعتراف کنند که به نفع خود آنان است که برای مصلحت ھمه‬
‫کار کنند‪ .‬آنگاه حاضر خواھند بود که يک ھيئت مجريه ی نيرومند برای تضمين‬
‫اجرای قوانين و مقرراتی که مجلس قانونگزاری جھانی به نفع ھمه ی بشريت‬
‫وضع می کند‪ ،‬ويک دادگاه بين المللی با حق داوری الزامی‪ ،‬که بتواند در موارد‬
‫بروز اختالف احکام الزم االجرا صادر کند‪ ،‬ايجاد کنند‪.‬‬

‫ پذيرش تنفيذ قھری‬

‫بحران يورو باعث شد که کارشناسان تشخيص دھند ساختار مالی اروپا به يک‬
‫سازوکار قھری نيازدارد تا تضمين نمايد که از مقررات مالی مورد توافق پيروی‬
‫می شود‪ ،‬و می توان آنھا را قانونا"به اجرا درآورد‪ ،‬در غير اين صورت‪ ،‬وضع‬
‫اين مقررات معنائی ندارد‪ 51 .‬اين امر بخصوص با توجه به اين که بخشی از راه‬
‫حل به وضوح منوط به کنار گذاشتن عاداتی بود که در طول زمان ايجاد و منجر به‬
‫سستی در مسائل مالی شده بود‪ ،‬حقيقت داشت‪ .‬ضرورت تنفيذ از سوی يکی از‬
‫کارشناسان ديون دولتی‪ ،‬تکرار شد که گفت‪» :‬شما بايد يک عامل قھری داشته‬
‫باشيد تا آن را عملی سازيد‪ «...‬وی اضافه کرد‪ » :‬نپذيرفتن آن به اين معناست که‬

‫‪39 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫شما در سرزمين عجايب آليس زندگی می کنيد‪ 52«.‬صدراعظم آلمان اين مفھوم را‬
‫در سخنان خود تکرار و تشريح کرد‪ ،‬که بايد ريشه ھای يورو را اصالح‪ ،‬و از‬
‫جمله موازين تازه ای ايجاد کرد‪ ،‬که به دادگاه اروپا يا به کميسيون اروپا قدرت‬
‫آن را بدھد که بودجه ھائی را که ناقض قوانين ھستند رد کرده‪ ،‬و برای بازنگری‬
‫پس بفرستد‪ 53 .‬يکی از اعضای کميسيون اقتصاد اتحاديه اروپا گفت کوششھائی در‬
‫جريان است تا عھدنامه ھا را طوری اصالح کنند که بتوان مجازات ھائی را برای‬
‫کشورھائی که مقررات انضباط اقتصادی را نقض می کنند‪ ،‬در نظر گرفت‪ 54.‬آقای‬
‫ون رامپويی]‪ [Van  Rompuy‬با دقت بيشتری به مسئله پرداخت و اظھار عقيده‬
‫کرد که مؤسسات اروپائی بايد قادر باشند در مورد کشورھائی که مقررات بودجه‬
‫را نقض می کنند شدت عمل به خرج دھند‪ ،‬و برای اين منظور اعمال مجازات ھای‬
‫شديدتری را پيشنھاد کرد‪ ،‬از محروميت از حق رأی گرفته‪ ،‬تا متوقف کردن‬
‫سرمايه گزاری اتحاديه اروپا در پروژه ھای زيرساختی آنھا‪ 55.‬در پايان‪،‬‬
‫کشورھای منطقه ی يورو توانستند با موفقيت به توافق برسند‪ ،‬و پيمان مالی ‪2012‬‬
‫را به امضا برسانند‪ ،‬که نه تنھا مقررات روشنی را در مورد ميزان بدھی و‬
‫کسربودجه ی مجاز در بر می گرفت‪ ،‬بلکه اجازه می داد کشورھائی که مقررات‬
‫انضباط اقتصادی را زير پا می گذارند‪ ،‬جريمه شوند‪.‬‬

‫مراحل دشواری که کشورھای منطقه ی يورو مجبور بودند برای غلبه بر چالش ھا‬
‫و بحران ھای متوالی طی نمايند‪ ،‬درسھای بسيار مفيدی را برای ما که می خواھيم‬
‫دست به ايجاد يک فدراسيون جھانی بزنيم‪ ،‬فراھم می سازند‪ .‬يکی از آن درسھا اين‬
‫است که بايد به مؤسسات جھانی خود مرجعيت و قدرت الزم را بدھيم‪ ،‬تا بتوانند‬
‫تصميمات مشترکی را که درجھت مصلحت جمع می گيرند‪ ،‬اجرا کنند‪ .‬ما بايد يک‬
‫ھيئت مجريه ی نيرومند ايجاد کنيم‪ ،‬که بتواند در صورت لزوم با استفاده از وسائل‬
‫قھری اطاعت از قوانينی را که مجلس قانونگزاری جھانی وضع می کند‪ ،‬تضمين‬
‫نمايد‪.‬‬

‫مصلحت طلبی را کنار بگذاريم‬

‫يکی از نتايج جذاب خودکاوی مفسران در طول بحران يورو اين بود که ما به‬
‫اندازه ی کافی در پيدا کردن راه حل‪ ،‬مصلحت طلبی و بزدلی از خود نشان داده‬
‫ايم‪ 56.‬برخی از سياستمداران به اندازه کافی شجاعت داشتند که بگويند زمان آن فرا‬
‫رسيده که رھبران سياسی منافع سياسی محدود خود را کنار بگذارند‪ ،‬و به سود‬
‫منافع جمعی کشور و منطقه ی خود عمل کنند‪ .‬نخست وزير سابق لوکزامبورگ‪ ،‬با‬

‫‪40 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫صداقت‪ ،‬مشکل را اين طور خالصه کرد‪»:‬ھمه می دانيم که چه کار بايد بکنيم‪ ،‬فقط‬
‫‪57‬‬
‫نميدانيم وقتی آن کاررا کرديم چطور دوباره انتخاب شويم‪«.‬‬

‫دشواری ھائی که به علت نگرانی ھای بريتانيا نسبت به اصالح معاھدات مالی‬
‫اروپائی )که مستلزم اتفاق نظر بود( به وجود آمد‪ ،‬اثرات مخرب اين مصلحت طلبی‬
‫را پررنگ تر کرد‪ .‬بريتانيا نگران آن بود که اين اصالحات به صنعت خدمات مالی‬
‫اين کشور زيان برساند‪ .‬از نخست وزير بريتانيا نقل شد که برای توضيح گفته است‬
‫‪58‬‬
‫»آنچه که مطرح شده به نفع بريتانيا نيست‪ ،‬به ھمين دليل با آن موافقت نکردم‪«.‬‬
‫از رئيس وقت کميسيون اروپا‪ ،‬در پاسخ به اين توجه بی پرده به منافع شخصی‬
‫نقل شد‪ ،‬که پذيرش درخواست بريتانيا برای ايجاد تمھيداتی برای حفظ صنعت‬
‫خدمات مالی آن کشور‪ ،‬که درنشست سران در دسامبر ‪ 2011‬مطرح شد‪ ،‬امکان‬
‫نداشت‪ ،‬زيرا يکپارچگی بازار داخلی اتحاديه ی اروپا را به خطر می انداخت‪ .‬وی‬
‫اضافه کرد که اين درخواست مسئول مستقيم سقوط قرار دادی بين کشورھای اروپا‬
‫بود که ھدفش مساعدت برای نجات يورو بود‪ 59.‬دراثر موضع انگلستان‪ ،‬قرارداد‬
‫تازه ای به شکل پيمان مالی ‪ 2012‬مطرح شد و بين ‪ 25‬کشور از ‪ 27‬کشوری که‬
‫در آن زمان عضو اتحاديه ی اروپا به شمار می رفتند‪ ،‬به امضا رسيد‪ ،‬يعنی بين‬
‫ھمه ی اعضا به استثنای بريتانيا و جمھوری چک ‪.‬‬

‫اين واقعه اين اصل زيربنائی را در ايجاد يک فدراسيون جھانی برجسته تر کرد‪،‬‬
‫که کشورھای جھان بايد عميقا" به اين باور برسند که فقط با تضمين منافع کل است‬
‫که می توانند از حصول منافع ملی خود اطمينان حاصل نمايند‪ ،‬و درنتيجه بايد‬
‫فراتر از منافع شخصی خود حرکت کنند‪ .‬اين واقعه ھمچنين اين ضرورت را‬
‫پررنگ تر کرد که به ھنگام انتخاب اعضای مؤسسات بين المللی خود ھم تضمين‬
‫کنيم که واقعا" نماينده ی منافع جمعی جھان باشند‪ ،‬و ھم روندھای رأی گيری در‬
‫اين مؤسسات را طوری سازمان دھيم که از فلج شدن آنھا جلوگيری کند‪ .‬به اين‬
‫منظور نظام رأی گيری بايد مبنی بر اصل وحدت و برابری ھمه ی ملت ھا و‬
‫منعکس کننده ی آن باشد‪ .‬اين امر به آن معناست که ھيچ کشور واحدی نتواند‬
‫تصميمی را که اکثريت اعضا به سود منافع کل می دانند‪ ،‬عمال" وتو کند‪.‬‬

‫مثال ديگری از مصلحت طلبی که به بحران يورو کمک کرد‪ ،‬کوتاھی کشورھای‬
‫منطقه ی يورو در به کارگيری و اجرای مقررات معاھده ی‬
‫ماستريخت]‪ [Maastricht‬بود‪ ،‬که کسری بودجه را به حد اکثر ‪ 3‬درصد توليد‬
‫ناخالص ملی‪ ،‬و کل بدھی را به کمتر از ‪ 60‬درصد از توليد ساالنه ی اقتصادی‪،‬‬

‫‪41 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫محدود می کرد‪ .‬در ابتدا مجازات ھائی برای تجاوز از اين محدوديت ھا در نظر‬
‫گرفته شده بود‪ ،‬اما وقتی آلمان و فرانسه ديدند محدوديت ھا را نقض کرده اند‪،‬‬
‫مجازات ھا را کنار گذاشتند‪ .‬کوتاھی در پيروی ازاين مقررات که مصلحت طلبی و‬
‫منافع محدود شخصی محرک آن بود‪ ،‬يکی از علل پريشانی مالی بود که اروپا خود‬
‫را در آن يافت‪ .‬طنز در اين جاست‪ ،‬که پيمان مالی که سرانجام بين ھفده عضو‬
‫منطقه ی يورو و ھشت عضو ديگر اتحاديه ی اروپا امضا شد تا اين مشکالت را‬
‫اصالح‪ ،‬و از آنھا جلوگيری کند‪ ،‬در ريشه دارای ھمان الزامات مالی بود که در‬
‫‪60‬‬
‫معاھده ی ماستريخت وجود داشت‪.‬‬

‫اين مثال اين نکته را پر رنگ تر می سازد که الزم است مؤسسات بين المللی ما‬
‫دارای يک سازوکار اجرائی باشند که در مقابل مصلحت طلبی با سرعت عمل‬
‫نمايد‪ .‬يک ھيئت مجريه ی نيرومند تضمين مھمی است برای آن که ھيچ کشور يا‬
‫گروھی از کشورھا نتواند مقررات بين المللی را صرفا" به اين علت که به سود‬
‫منافع محدود و کوتاه مدت خود تصور می کند‪ ،‬ناديده بگيرند‪ .‬کميسيون اروپا با اين‬
‫که قوی است‪ ،‬اما ھنوز آنقدر قوی نيست که بتواند اين نقش را در اتحاديه ی اروپا‬
‫بازی کند‪ ،‬اما از طرف ديگر نه اتحاديه ی اروپا يک فدراسيون ميباشد‪ ،‬و نه‬
‫کميسيون آن نوع ھيئت مجريه ی فدرالی ايست که قدرت و برش اجرای قھری‬
‫مقررات عمومی را که به سود منافع اتحاديه وضع شده باشد‪ ،‬داشته باشد‪.‬‬

‫صرف نظر کردن از حاکميت مفرط‬

‫نکته ی مثبت بحران مالی و درد و رنجی که آفريد‪ ،‬بروز اولين نشانه ھای اين‬
‫آگاھی بود که حل بحران يورو مستلزم صرف نظرکردن بيش از پيش کشورھای‬
‫اروپا از حق حاکميت خود‪ ،‬و ايجاد يک »اتحاد سياسی است که از نظر‬
‫دموکراسی مشروع باشد«‪ 61 .‬اما اروپا اسير وضعيت دشواری است‪ ،‬وضعيتی که‬
‫بھتر از ھمه در گفته ی روزنامه نگاری خالصه شده که گفته است‪» :‬اتحاد بيشتر‬
‫به معنی فدا کردن حاکميت ملی به ميزانی بيش از آن است که رھبران بسياری از‬
‫کشورھا می خواھند‪ ،‬چه برسد به رأی دھندگانشان‪ 62«...‬شکی نيست که اروپا در‬
‫مسير طوالنی خود به سوی يکپارچگی عميق تر به يک دوراھی ديگررسيده است‪،‬‬
‫و با اين گزينه ھای دشوار رو به روست ‪ :‬پيشروی بيشتر در مسير يک دولت‬
‫فدرال با سياست ھای مالی مشترک‪ ،‬که برای بسياری از کشورھا به معنی از دست‬
‫دادن ميزان قابل توجھی از حاکميت ملی است‪ ،‬يا فروپاشی و جدا شدن از ھم‪ ،‬با‬

‫‪42 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫عواقب مالی و اقتصادی وخيم برای ھمه‪ .‬اين واقعيتی است که حال تشخيص شده و‬
‫‪63‬‬
‫درباره اش سخن ميشود‪.‬‬

‫وقتی رھبران اتحاديه ی اروپا به بررسی شکلی که اين يکپارچگی بيشتر بايد به‬
‫خود بگيرد‪ ،‬پرداختند‪ ،‬يکی از گامھائی که روی آن توافق کردند اين بود که به‬
‫ھيئت مجريه ی اتحاديه ی اروپا اين اختيار را بدھند که در صورت لزوم‪ ،‬قبل از‬
‫سپرده شدن بودجه ھای ملی به قانوگزاران ملی‪ ،‬از آن کشورھا تقاضای تغيير در‬
‫آن بودجاھا کند‪ ،‬وبه اين صورت اصال" آنھا را بازنويسی کند‪ .‬پيش از آن‪ ،‬دولت‬
‫ھا فقط مکلف بودند بودجه ھای ملی خود را با اتحاديه ی اروپا در ميان بگذارند‪،‬‬
‫الزامی که خودش ابتکارتازه ای به شمار می آمد‪ .‬ھمان طور که رسانه ھا نوشته‬
‫اند‪ ،‬اين نحو صرف نظر کردن از حاکميت ملی در مورد مسائل مالی عمومی گام‬
‫بزرگی در تکامل تدريجی اتحاديه ی اروپا به شمار می آيد‪ ،‬که از زمان ايجاد‬
‫يورو درسال ‪ 1999‬بارھا در توافقنامه ھای پياپی برای نيل به ھمگرائی اقتصادی‬
‫‪64‬‬
‫منظم‪ ،‬تالش کرده و شکست خورده بود‪.‬‬

‫مجله ی اکونوميست به درستی خاطرنشان کرد که در نھايت‪ ،‬ھر تصميمی که‬


‫درجھت يکپارچگی بيشتر گرفته شود‪ ،‬الزم است که ھمه مشارکت کنند‪ ،‬و چيزی‬
‫را به نفع کل فدا نمايند‪ .‬اين مجله نظر داد که مسئله ی اصلی اين نبود که آيا‬
‫رھبران اروپا می توانند يورو را نجات بدھند يا نه‪ ،‬بلکه اين بود که آيا حاضرند‬
‫بھای آن را بپردازند‪ ،‬يعنی آيا حاضرند درعين تعھد به مقررات معتبر مالی‪ ،‬نوعی‬
‫مسئوليت مشترک را برای ديون بپذيرند يا خير‪ 65 .‬به عبارت ديگر‪ ،‬برای دور‬
‫کردن فاجعه‪ ،‬يک بده بستان سياسی الزم بود‪ ،‬که در آن کشورھای قوی تر در‬
‫ازای ملزم شدن ھمه ی کشورھا به اجرای مقررات سخت تر‪ ،‬از کشورھای‬
‫ضعيف تر حمايت مالی به عمل آورند‪ .‬اما کشورھای نيرومند اقتصادی مانند آلمان‪،‬‬
‫از اين واھمه داشتند که اتحاد پولی عمال" به يک اتحاديه انتقالی يک طرفه تبديل‬
‫شود‪ ،‬که در آن اقتصادھای قوی تر ھميشه مجبور باشند کشورھای ضعيف تر را‬
‫از لحاظ مالی کمک کنند‪ .‬آنھا اصرار داشتند که اگر قرار است بدھی به اشتراک‬
‫گذاشته شود‪ ،‬تصميمات مربوط به بودجه ھا و ھزينه ھا ھم بايد به صورت جمعی‬
‫بررسی گردد‪ .‬آنھا از اين شکايت داشتند که درحالی که »رھبران اروپائی دوست‬
‫دارند از به اشتراک گذاشتن ديون صحبت کنند‪ ،‬اما از صحبت درباره ی به‬
‫‪66‬‬
‫اشتراک گذاشتن حاکميت ملی بدشان می آيد‪«.‬‬

‫مجله ی اکونوميست ھشدار داد که يا اين گرايش کشورھای قوی تربايد تغيير کند‪ ،‬يا‬
‫يورو منحل خواھد شد‪ 67.‬اين مجله پيشنھاد کرد که راه حل در آن است که‬
‫‪43 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫حاکميت اقتصادی تابع آن انضباط جمعی شود که فن ساالران اروپائی‪ ،‬در‬
‫بروکسل‪ ،‬اجرا می کنند‪ .‬در مقابل چنين نظارت شديدتری از سوی کميسيون‬
‫اروپا‪ ،‬امکان دارد که بانک مرکزی که بزرگترين شرکت کننده مالی آن فرانسه و‬
‫آلمان ھستند‪ ،‬حاضر باشد تٱمين مالی خود را بيشتر کند‪ 68 .‬برخی از تحليل گران‬
‫درباره ی ماھيت تصميماتی که اروپا بايد بگيرد‪ ،‬بسيار صريح بودند و گفتند‪:‬‬
‫»اقتصاد با سياست شروع ميشود« و رھبران آن دسته ازکشورھای منطقه ی يورو‬
‫که از نظر اقتصادی سالمتر ھستند‪ ،‬مثل آلمان‪ ،‬بايد به مردم خود توضيح دھند که‬
‫نجات کردن اقتصادھای ضعيفی‪ ،‬مانند اقتصاد يونان‪ ،‬به نفع خود آنھاست و اگر اين‬
‫کار را نکنند‪ ،‬نظام بانکی و رفاه خودشان به خطر می اندازند‪ .‬به عبارت ديگر‪،‬‬
‫مردم بايد بفھمند که اقدام برای ريشه کن کردن بحران بدھی يونان کمتر يک عمل‬
‫‪69‬‬
‫خيريه ئی است‪ ،‬تا يک عملی که به نفع خود آنھا ست‪.‬‬

‫خوشبختانه رھبران اروپا سرانجام توانستند با توافق روی پيمان مالی و به ھمراه آن‬
‫سازوکار ثبات اروپا‪ ،‬به اضافه به اشتراک گذاشتن ديون‪ ،‬به سوی مداخله و نظارت‬
‫بيشترھم گام بردارند‪ .‬اما داستان ھنوز تمام نشده است‪ .‬برخی از کشورھا با وجود‬
‫امضای اين توافقنامه ھا‪ ,‬به ھنگام تھيه بودجه ی ملی خود ھمچنان به محدوديت‬
‫ھای کسربودجه‪ ،‬مخصوصا" آنھائی که در پيمان مالی تعيين شده‪ ،‬اعتنائی نمی‬
‫کنند‪ .‬برای مثال در سال ‪ ،2015‬برخی کشورھا از جمله فرانسه‪ ،‬ايتاليا و اتريش‪،‬‬
‫در تھيه بودجه ی سال ‪ 2015‬خود ازمقررات کسر بودجه پيروی نکردند‪ .‬خالصه‪،‬‬
‫بسيار محتمل به نظر می رسد که اين قدم ھای پراکنده و کند برای تسکين وضعيت‬
‫اقتصادی شکننده ی اروپا کافی نباشد‪ ،‬و رھبران اتحاديه ی اروپا را مجبور سازد‬
‫که باالخره به اين سئوال نھائی بپردازند‪ ،‬که آيا اياالت متحده ی اروپائی در کار‬
‫خواھد بود يا خير‪ .‬پيش از اين ازسال ‪ 2011‬مجله اکونوميست پيش بينی کرده که‬
‫حتی اگرھم اروپا به يک فدراسيون تبديل نشود‪ ،‬واضح است که منطقه ی يورو به‬
‫سوی فدراليزم بيشتر پيش خواھد رفت‪ 70 .‬حقيقت اين است که اگر قرار باشد اروپا‬
‫اراده ی سياسی الزم را برای فدراسيون شدن گرد آورد‪ ،‬بايد اول به اين تشخيص‬
‫برسد که منافع جمعی مردم خود را برمنافع خاص کشورھا مقدم بشمارد‪ .‬باعث‬
‫خوشبختی اروپا ست که اين درک کم کم در سطوح رھبری اروپا نفوذ ميکند و در‬
‫اظھار نظرھائی که به ترتيب به آقايان جانکر ]‪ ،[Juncker‬ون رومپويی و‬
‫باروسو]‪ [Barroso‬نسبت داده شده‪ ،‬که منافع اتحاديه ی اروپا به عنوان يک کل‬
‫‪71‬‬
‫بايد جايگزين منافع مجموع اجزائش شود‪ ،‬بازتاب يافته است‪.‬‬

‫‪44 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫رفتار برابر و منصفانه با ھمه ی کشورھا‬

‫بحران يورو ترکيب دھنده حياتی ديگری را نيز روشن ساخت که برای موفقيت ھر‬
‫نوع دولت فدرال يا ھر نھاد تصميم گيری جمعی که مرکب ازچند کشورباشد‬
‫ضروری است‪ ،‬يعنی تصميم گيری واقعا" منصفانه که برای ھمه ی کشورھا حق‬
‫اظھارنظر مؤثری را قائل باشد‪ .‬ھمان گونه که اقليت ھای داخل يک کشور بايد از‬
‫حق اظھار رٱی برخوردار باشند و به نيازھا و منافع آنھا توجه شود تا کشوربتواند‬
‫با ھماھنگی و بدون ناراحتی عميقی که باعث جدائی طلبی اقليت ھا شود‪ ،‬عمل کند‪،‬‬
‫ھمان طور ھم ضروری است که شھروندان کشورھائی که درون يک ساختار‬
‫فدرال ھستند‪ ،‬احساس کنند به نظرات کشورشان اھميت داده می شود‪ ،‬و با آنھا مانند‬
‫سايرين رفتار می گردد‪ .‬در حالت آرمانی آن‪ ،‬بايد از اين نوع احساسات که در‬
‫طول بحران يورو بيان شد خودداری شود که » آلمان رھبر بالمنازع اروپاست«‪،‬‬
‫يا » فرانسه به طور قطع تابع آلمان است«‪ ،‬يا اين که انگلستان ديگر آن نفوذی را‬
‫‪72‬‬
‫که مدتھای طوالنی از آن برخوردار بود‪ ،‬ندارد‪.‬‬

‫مؤسسات فدرال بايد به نحوی سازمان يابند که کشور ھای عضو فدراسيون با توجه‬
‫به اندازه جمعيت و قدرت اقتصادی خود به نحو عادالنه ای در آن نماينده داشته‬
‫باشند‪ .‬ما می خواھيم از احساس عدم برابری و بی عدالتی جلوگيری کنيم‪ ،‬احساسی‬
‫که در اظھارات يک سياستمدار ارشد در مورد بحران يورو بازتاب يافته است‪ .‬وی‬
‫گفته برای اروپا دشوار است که بخواھد قبول کند »اروپای بيشتر به معنی مؤسسات‬
‫متمرکز تر و قدرتمندتر و به معنای آلمان بيشتر است« و اين که »موافقت با‬
‫اروپائی که خصوصيت فرامليتی بيشتری داشته باشد به معنای موافقت با رھبری‬
‫بيشتر آلمان در اروپاست‪ «.‬وی اضافه نموده است که رو به رو شدن با اين واقعيت‬
‫به ويژه برای فرانسه دشوار است‪ ،‬چون از نظر اقتصادی بسيار ضعفيف تر از‬
‫آلمان است‪ ،‬آلمانی که برمشکالتش فائق شده و از زمانی که در يک آلمان متحد به‬
‫ھم پيوسته‪ ،‬بزرگتر و قوی تر گشته است‪ 73.‬از قضا يکی دو سال بعد از اين‬
‫اظھارات‪ ،‬رشد آلمان به طرز قابل توجھی کند شد‪ .‬با اين وجود می توان ديد که‬
‫نگرانی ھای ريشه ای در مورد بی عدالتی که در زمينه ی اروپای يکپارچه بيان‬
‫شده می تواند به ھمين آسانی در مورد يک دولت فدرال جھانی نيز مطرح گردد‪،‬‬
‫مگر آن که به ھنگام ايجاد زيرساخت ھا‪ ،‬تضمين ھائی بر قرار شود تا اطمينان‬
‫حاصل گردد ھمه ی دولت ھای عضو به نحو عادالنه ای در آن نماينده دارند‪ ،‬و به‬
‫طور منصفانه ای به نيازھای آنھا رسيدگی می شود‪.‬‬

‫‪45 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫در نھايت کشورھا فقط در صورتی قانع می شوند که به اندازه ی کافی از حق‬
‫حاکميت خود دربرخی حوزه ھای مشخص صرف نظر کنند‪ ،‬که متقاعد شده باشند‬
‫ھيئت ھای فدرال که قدرت خود را به آنھا تفويض می کنند‪ ،‬براساس منافع جمعی‬
‫ھمه ی کشورھا تصميم گيری می کنند‪ ،‬و نه براساس آنچه که به نفع عده ای است‪.‬‬
‫روشن است که بدون چنين تضمينی اعتماد الزم برای موفقيت به وجود نمی آيد‪.‬‬

‫جايگزين کردن اتفاق آرا با اکثريت آرا‬

‫يکی از راھھای پرداختن به اين نگرانی که مبادا تصميمات بر اساس منافع جمعی‬
‫گرفته نشوند‪ ،‬آن است که تصميم گيری در ھيئت ھای فدرال براساس اکثريت آرا‬
‫سازمان داده شود و نه اتفاق آرا که باعث می شود ھر کشوری عمال" حق وتو‬
‫داشته باشد‪ .‬از اين نظر رئيس جمھور فرانسه‪ ،‬سارکوزی‪ ،‬در مسير درست بود‬
‫وقتی گفت فرانسه‪ ،‬برای ترويج تغييرات سريع تر و مسئوليت مالی بيشتر در‬
‫منطقه ی يورو‪ ،‬ازاين که تصميمات بيشتری به جای اتفاق آرا براساس اکثريت آرا‬
‫گرفته شوند‪ ،‬طرفداری می کند‪ 74 .‬وی اين را گفت چون اساسا" درک کرده بود که‬
‫به نفع فرانسه است که چنين ساختاری داشته باشد‪ .‬اين درک در اين گفته ی وی‬
‫منعکس شده است که »ناپديد شدن يورو بدھی مارا غير قابل کنترل می کند‪...‬و عدم‬
‫‪75‬‬
‫اعتماد به نفسی به وجود می آورد که منجر به فقر و فلج فرانسه می گردد‪«.‬‬

‫ساختار حکومت ضعيف بايد تغيير کند‬

‫عميق ترين درسی که دردل ھمه ی درسھای مالی اروپا نھفته است‪ ،‬آن است که‬
‫مشکل اروپا از پول نيست‪ ،‬ازساختار است‪ .‬يک استاد برجسته ی اقتصاد در‬
‫دانشگاه ھاروارد به قلب مشکل راه يافت و گفت‪ » :‬اين يک مشکل عميق مربوط‬
‫به قانون اساسی و موسسات در اروپاست‪ «.‬و اضافه کرد که »مشکل از تأمين‬
‫وجه نيست«‪ .‬اروپائی ھا برای حل بحران يورو »بايد قدم بزرگی به سوی اتحاد‬
‫اقتصادی و سياسی بردارند‪ ،‬صرف نظر از اين که چه کشوری عضو آن باشد‪ «.‬و‬
‫ھمچنين اظھار نظر کرد که آلمان »حق دارد به چيزی جز تغييرات کلی راضی‬
‫نشود«‪ .‬جالب است که وی اين را نيز گفت که اروپا بايد فورا" اقدام کند زيرا از‬
‫نعمتی که فکر می کرد دارد برخوردار نيست‪ ،‬يعنی نعمت وقت فراوان برای‬
‫رسيدن به يکپارچگی کامل‪ 76 .‬قدمھائی که اروپا پس از بحران يورو برای‬
‫امضای پيمان مالی و ايجاد سازوکار ثبات اروپا برداشت‪ ،‬در عين حال که مھم‬
‫بود‪ ،‬اما از ھم اکنون معلوم شده که برای جلوگيری از لغزيدن کشورھای اروپائی و‬

‫‪46 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ازجمله آلمان‪ ،‬که موتوراقتصادی‪  ‬پرافتخار اروپا به شمار می آيد‪ ،‬به سوی رکود و‬
‫و در برخی موارد‪ ،‬غرق شدن بيشتر در آن‪ ،‬کافی نبوده است‪ .‬واضح است که‬
‫تغييرات گسترده تری الزم است‪.‬‬

‫خوشبختانه‪ ،‬مفھوم تغيير ساختاری به منظور عميق تر کردن اتحاد امری است که‬
‫سياستمداران‪ ،‬متفکرين و روزنامه نگاران به طور يکسان وعلنا" شروع به صحبت‬
‫درباره ی آن کرده اند‪ .‬دريک بحث ميزگرد در شبکه ی خبری فرانسه ‪ 24‬يک‬
‫روزنامه نگار مستقر در پاريس از ضرورت ايجاد فدراسيون اروپا سخن‬
‫گفت‪77.‬ھمچنين ويويان ردينگ]‪ ،[Viviane Reding‬نايب رئيس کميسيون اروپا در‬
‫سخنانی که خطاب به استادان دانشگاه کمبريج ادا کرد‪ ،‬ياد سخنرانی مشھور سال‬
‫‪ 1946‬وينستون چرچيل در مورد دعوت به »اياالت متحده ی اروپا« را که در‬
‫زوريخ ايراد شده بود زنده کرد‪ ،‬و دعوت مشابھی از ‪ 18‬کشور منطقه ی يورو به‬
‫‪78‬‬
‫عمل آورد‪ ،‬تا يک اتحاديه ی کامل مالی و سياسی ايجاد نمايند‪.‬‬

‫صدراعظم آلمان نيز از ضرورت گام برداشتن به سوی اتحاد نزديک تر سياسی و‬
‫اقتصادی سخن گفته است‪ .‬حل بحران مالی مستلزم شريک شدن در ديون است‪ ،‬اما‬
‫وی مدعی است که اين تنھا درصورتی کارساز است که در مورد بودجه‪ ،‬ماليات و‬
‫حقوق بازنشستگی ھم به طور مشترک تصميم گيری شود‪ 79.‬به ھمين دليل است که‬
‫وی روی پيش رفتن در روند به تعويق افتاده ی اتحاد اروپا‪ ،‬اصرار دارد‪ .‬ھمان‬
‫طور که يکی از وزرای خارجه ی سابق آلمان گفته بود‪ » ،‬شما نمی توانيد ديون را‬
‫به اشتراک بگذاريد و حاکميت را نگذاريد؛ شما نمی توانيد از مزايای مالی يک‬
‫‪80‬‬
‫حکومت استفاده بکنيد بدون اين که آن را ايجاد کرده باشيد‪«.‬‬

‫در نھايت‪ ،‬اصالح ساختار در اروپا مستلزم وضع ماليات در سطح اروپاست‪،‬‬
‫امری که آلمان به ھمراه نظارت متمرکز روی بودجه ھای ملی و مجازات‬
‫کشورھای ولخرج پيشنھاد کرده است‪ .‬آلمان ھمچنين خواھان پيشرفت بيشتر به‬
‫سوی »اتحادی سياسی« است که در آن کميسيون اروپا بيشتر به شکل يک دولت ‪/‬‬
‫ھيئت مجريه ی اروپائی عمل کند‪ ،‬و به يک پارلمان قوی تر اروپائی حساب پس‬
‫بدھد‪ .‬آلمان گفته که تنھا در صورت انجام اين نوع اقدامات حاضر خواھد بود که‬
‫سھم بيشتری از منابع خود را صرف کمک به اعضای محتاج تر اتحاديه نمايد‪.‬‬

‫ھمه ی اينھا ما را به طرح يک نظام فدرال جھانی بر می گرداند‪ .‬ھمان طور که در‬
‫ابتدای اين کتاب مطرح شد‪ ،‬اين نظام شامل يک مجلس قانونگزاری جھانی با‬
‫قدرت وضع قوانين به سود منافع جمعی بشريت خواھد بود‪ ،‬که کشورھا برخی از‬
‫‪47 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اختيارات مربوط به وضع ماليات را به آن تفويض خواھند کرد‪ .‬به راحتی می توان‬
‫تصور کرد که بخشی از اين ماليات ھا صرف رھائی کشورھائی که دچار مشکالت‬
‫مالی ھستند‪ ،‬به قيد ضمانت گردد‪ .‬در چنين صورتی‪ ،‬کشورھا مجبور نخواھند بود‬
‫که نوميدانه به دنبال سرمايه برای تضمين بگردند‪ .‬بعالوه ھمه ی کشورھا در طول‬
‫زمان و به نسبت اندازه و قدرتشان به اين سرمايه ھا کمک می کنند‪ ،‬وبنا بر اين‬
‫ھيچ کشوری احساس نخواھد کرد که به طور غير منصفانه ای تحت فشارپرداخت‬
‫ماليات قرار گرفته‪ ،‬و يا بار ناروائی را تحمل می کند‪ .‬عالوه برآن يک ھيئت‬
‫مجريه ی جھانی با اختيار نظارت برکشورھا ھم وجود خواھد داشت تا اطمينان‬
‫حاصل شود که آنھا مقررات مالی که مورد توافق جھانی است‪ ،‬اجرا می کنند‪ .‬اين‬
‫ھيئت مجريه ھمچنين اختيار خواھد داشت تا اين مقررات را خيلی قبل از آن که کار‬
‫کشوری به ناتوانی در بازپرداخت ديون دولتی و سقوط مالی برسد‪ ،‬اعمال کند‪.‬‬

‫راھنمائی ھای حاصل شده از تجربه ی اياالت متحده‬

‫با اين که روز به روز بيشتر معلوم می شود که راه حل بحران مالی اروپا در‬
‫فدرالی شدن آن است‪ ،‬ھنوز بسياری در مقابل اين فکر مقاومت می کنند‪ .‬مجله‬
‫اکونوميست حتی پس از انتشار مجموعه مقاالتی که عميقا" مشکل را تجزيه و‬
‫تحليل کرد و به اين نتيجه رسيد که حل مشکل ازجمله مستلزم »اقدامی ناشی از‬
‫اراده ی عالی جمعی« است‪ ،‬سرانجام با فکر »ابردولت« مخالفت کرد بدون ھيچ‬
‫گونه پيشنھاد متناوب‪ ،‬وفقط نتيجه گرفت که »بايد راھھائی باشد که با آن‪ ،‬دولت‬
‫ھای خوب بتوانند دولت ھای بد را مجبور کنند سربه راه بمانند‪ ،‬بدون اين که‬
‫احتياج به ايجاد يک ابردولت فدرال تازه وگنده باشد‪ 81«.‬به ھمين ترتيب حتی از‬
‫رئيس جمھور سابق‪ ،‬سارکوزی‪ ،‬نقل شده که گفته در حالی که »اروپا بايد با فکر‬
‫تازه تجديد بنا شود‪ ...‬ولی اصالح اروپا به معنای گام برداشتن به سوی فرامليت‬
‫نيست‪ 82«.‬به ھر روی‪ ،‬ھيچ جا مقاومت در مقابل نقشه کار يک ابردولت اروپائی‬
‫آشکارتر از نتايجی نيست که در انتخابات پارلمان اروپا در ماه می ‪ 2014‬به دست‬
‫‪83‬‬
‫آمد‪ ،‬که در آن حزب ھای محبوب ملی گرا‪ ،‬پيروز شدند‪.‬‬

‫با اين حال اروپائيان متوجه ھستند که تجربه ی آمريکا اين درس را می آموزد که‬
‫يکپارچگی بيشتر می تواند برای حل بحران مالی اروپا حياتی باشد‪ .‬ھرچه باشد‬
‫»آمريکا حيات خود را از يک تنگنای مالی شروع کرد‪ 84 «.‬وقتی ايالت ھای عضو‬
‫ائتالف آمريکا قانون اساسی فعلی خود را در سال ‪1789‬به تصويب رساندند‪ ،‬ھم‬
‫دولت فدرال و ھم دولت ھای ايالتی درباز پرداخت وام ھائی که برای تأمين مالی‬

‫‪48 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫جنگ استقالل از کشورھای خارجی گرفته بودند‪ ،‬بسيار عقب افتاده بودند‪ .‬يکی از‬
‫اولين اھداف دولت فدرالی که به تازگی‪ ،‬و تحت قانون اساسی سال ‪ 1789‬شکل‬
‫گرفته بود‪ ،‬آن بود که اعتماد به اعتبار ملی را به مردم برگرداند‪ .‬به اين منظور‬
‫دولت فدرال مرکزی بدھی ھای جنگی ايالت ھا را قبول کرد‪ ،‬بازپرداخت ھمه ی‬
‫بدھی ھا را به عھده گرفت‪ ،‬و يک جدول جديدی برای سودھا و پرداخت ھا ايجاد‬
‫کرد‪ .‬در پی بحران يورو‪ ،‬کارشناسان شورای اقتصادی آلمان دريافتند که پذيرش‬
‫بدھی ايالتھا از سوی دولت فدرال آمريکا در سال ‪ 1790‬سرمشق خوبی است و آن‬
‫را مبنای پيشنھاد »پيمان باز خريد و آزادسازی« بدھی قرار دادند‪ .‬اين شورا به اين‬
‫درک رسيد که اتحاد پولی بدون اتحاد مالی نمی تواند دوام بياورد‪.‬‬

‫آمريکا ھم اين فرصت را يافته است که اروپا را تشويق به استفاده از تجربياتش‬


‫نمايد‪ ،‬و اين را در نظر بگيرد که راه حل مشکالت مالی اش ممکن است در‬
‫يکپارچگی بيشتر باشد‪ .‬در واقع در سال ‪ 2011‬وقتی مقامی از يکی از بانکھای‬
‫مرکزی اروپا برای مالقات بايکی از مقامات مالی آمريکائی‪ ،‬و مشورت درباره ی‬
‫بحران مالی اروپا به آمريکا سفر کرد‪ ،‬نسخه ی ‪ 1781‬مواد قانونی کنفدراسيون‬
‫آمريکا را دريافت کرد که پيشرو قانون اساسی فعلی اياالت متحده به شمار می آيد‬
‫که در سال ‪ 1789‬به تصويب رسيد‪ .‬به اين مقام گفته شد که پاسخ مشکالت اروپا‬
‫در ايجاد يک اتحاد قوی تر و عميق تراست‪ ،‬يعنی درست ھمان کاری که آمريکا‬
‫درسالھای اوليه ی خود در مقابل مشکالت مشابھی که در زمينه ی بدھی داشت‪،‬‬
‫انجام داد‪ .‬ھمان طور که يک روزنامه در گزارش اين رويداد نوشته است‪ ،‬مقامات‬
‫اروپائی کم کم بين تجربه ی خود و تالش شکست خورده ی اوليه ی آمريکا‪ ،‬که می‬
‫خواست به صورت ائتالف سستی از ‪ 13‬ايالت عمل کند‪ ،‬ارتباط می بينند‪ .‬اين‬
‫گزارش در دنباله ی خود می گويد که يکی از علل مھم اين که اروپا بعد ازتالشھای‬
‫يک سال و نيمه ) درزمان انتشار گزارش( نتوانسته مشکالت مالی خود را حل کند‪،‬‬
‫عدم ھم پايگی نيرومند مرکزی در سياست ھای مربوط به بدھی و ھزينه در منطقه‬
‫ی يورو بوده است‪  85 .‬‬

‫در واقع‪ ،‬تجربه ای که آمريکا داشته که از صورت پيوند سست بين چند ايالت به‬
‫صورت يک فدراسيون در آمده‪ ،‬نشان می دھد که اگر حرکت مشابھی در سطح‬
‫جھانی صورت گيرد‪ ،‬چه قدرت عظيمی برای حل بحران مالی جھانی فعلی ايجاد‬
‫می شود‪ .‬ماھا اغلب فراموش می کنيم که يکی از انگيزه ھای اصلی حرکت‬
‫آمريکا از يک ائتالف سست به سوی يک فدراسيون محکم تر‪ ،‬دقيقا" مشکل بدھی‬
‫ھای سنگينی بود که ‪ 13‬ايالت آمريکائی در طول جنگ انقالبی باال آورده بودند و‬
‫‪49 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خود را از بازپرداخت آن ناتوان می ديدند‪ 86.‬در طول جنگ ھر کدام از ايالت ھا‬
‫به طور جداگانه از قدرت ھای خارجی قرض ھای سنگينی کرده بودند‪ 87 .‬پس از‬
‫جنگ اين ايالت ھا خود را از بازپرداخت بدھی ھائی که به مبالغ کالنی بدل گشته‬
‫بود‪ ،‬ناتوان می ديدند‪ .‬ائتالف نمی توانست کمک کند زيرا قدرت الزم برای وضع‬
‫ماليات را نداشت‪ ،‬واغلب ايالت ھا ھم سھم خود را از بودجه ی دولت ائتالفی نمی‬
‫پرداختن‪ .‬چيزی که اين مشکل را بدتر می کرد اين بود که ايالت ھا ھر کدام به‬
‫دلخواه خودشان اسکناس چاپ می کردند‪ ،‬و سيل پول کاغذی تورم شديدی را در‬
‫اقتصاد آمريکا ايجاد کرده بود‪ 88.‬تنھا راه حل‪ ،‬حرکت به سوی اتحاد و يکپارچگی‬
‫بيشتر و ايجاد فدراسيونی با يک دولت مرکزی بود‪ ،‬که بتواند برای بازپرداخت‬
‫بدھی ھای خارجی‪ ،‬ماليات وضع کند‪ .‬اين تجربه ضرورت وجود يک دولت‬
‫مرکزی جھانی که ھمه ی کشورھا برخی از اختيارات وضع ماليات خود را به آن‬
‫تفويض کنند‪ ،‬نشان می دھد‪.‬‬

‫شک و ترديدھائی که در مورد ايجاد يک اتحاديه ی عميق تر اروپائی مطرح‬


‫ميشود و اغلب در حين پيشنھاد يک فدراسيون جھانی تکرار می شود‪ ،‬نبايد ما را‬
‫از عمل بازدارد‪ .‬ھيچ چيز به جز تالش بی وقفه‪ ،‬و خستگی ناپذير‪ ،‬و عزم راسخ‪،‬‬
‫نمی تواند ما را به موفقيت برساند‪ .‬درحالی که ھدفی را دنبال می کنيم که گاھی‬
‫ممکن است به نظر دست نيافتنی برسد‪ ،‬به ياد داشته باشيم که تاريخ مملو از امور‬
‫عظيمی است که به نظر غيرممکن می آمدند‪ ،‬اما سرانجام با موفقيت به انجام‬
‫رسيدند‪ .‬به عالوه اين تغييرات می توانند با سرعت و بدون پيش بينی کارشناسان‪،‬‬
‫صورت گيرند‪ .‬سقوط ديوار برلين در سال ‪ ،1989‬فروپاشی اتحاد جماھير شوروی‬
‫در سال ‪ 1991‬و سقوط رژيم تبعيض نژادی در آفريقای جنوبی در دھه ی ‪ ،90‬سه‬
‫نمونه از اين وقايع در پايان قرن بيستم ھستند‪.‬‬

‫ژان مونه که پدر اتحاديه ی اروپا شمرده می شود‪ ،‬چنين ذھنيتی داشت‪ .‬او اعتقاد‬
‫داشت که برای حل چالش ھای بزرگ اين دوران بايد پيشگيرانه عمل کنيم‪ ،‬و ازقبل‬
‫تفکر و برنامه ريزی نمائيم‪ .‬زيرا وقتی بحران ھا ظاھر شوند‪ ،‬که بناچار می شوند‪،‬‬
‫مردم و رھبران سرانجام به تقال می افتند و دچار بی تصميمی می گردند‪ .‬آنگاه به‬
‫نظرايشان می آيد که نقشه ھای قابل اجرائی که قبال" غيرممکن تصور می کردند‪،‬‬
‫ارزش امتحان کردن را دارند‪ 89 .‬اگر پيشاپيش برای پيدا کردن راه حل فکر کنيم‪،‬‬
‫و آگاھانه درباره ی آن به مردم آموزش بدھيم‪ ،‬و بتدريج آنھا را قانع کنيم که آن را‬
‫بپذيرند‪ ،‬کمک کرده ايم که مردم و رھبرانشان وقتی سرانجام برای پذيرش آن‬
‫آمادگی پيدا کردند‪ ،‬راه حل مورد نياز خود را پيدا کنند‪   90.‬‬

‫‪50 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫رفتارھای حکومت ھا که ثبات را بر ھم می زند‬

‫در دنيای امروز کشورھا می توانند با دامنه ی گسترده ای از رفتارھا‪ ،‬صلح و ثبات‬
‫جھان را به خطر اندازند‪ .‬اين رفتارھا شامل نقض فاحش حقوق بشردرداخل يک‬
‫کشورمی شود‪ ،‬که دامنه اش از استفاده ی گسترده از شکنجه برای سرکوبی‬
‫مخالفت داخلی‪ ،‬تا استفاده از سالحھای شيميائی برعليه مردم خود‪ ،‬و باز تا‬
‫پاکسازی قومی و نسل کشی کشيده شده است‪ ،‬يعنی عملی که به منظور نابود کردن‬
‫بخشی از جمعيت به سبب تفاوت ھای نژادی‪ ،‬دينی و يا اعتقادی‪ ،‬صورت می‬
‫گيرد‪ .‬ھر نوع جنايات حقوق بشر تاروپود داخلی کشوری را که مرتکب آن می‬
‫شود تضعيف ميکند‪ ،‬که به نوبه ی خود خشت ھای سازنده ی جامعه ی بين المللی‬
‫را نيز دچار ضعف می سازد‪ .‬ھمچنين منجر به آوارگی تعداد عظيمی ازکسانی می‬
‫شود که عاقبت به کشورھای ھمسايه پناھنده می شوند‪ ،‬و فشار اجتماعی و اقتصادی‬
‫بی اندازه ای را براين جوامع وارد می سازند‪ .‬از جمله اثرات ديگر آن پيدايش‬
‫نيروھای شبه نظامی محلی است که ھدفشان دفاع از مردم در مقابل نقض حقوق‬
‫بشر است‪ .‬جنگ ميان اين نيروھای شبه نظامی و نيروھای دولتی اغلب منجر به‬
‫جنگ داخلی‪ ،‬و گاھی از کارافتادگی دولت می شود‪ ،‬به طوری که ديگر نمی تواند‬
‫نظم را حفظ کند‪ .‬متأسفانه دولت ھای ضعيف يا از کارافتاده‪ ،‬زمينه ی مساعدی را‬
‫برای شکوفائی گروھھای تروريستی فراھم می سازند‪ ،‬چرا که ديگر قدرت مرکزی‬
‫نيرومندی برای مھار کردن اين نيروھا وجود ندارد‪.‬‬

‫يکی ديگر از رفتارھائی که ثبات را برھم می زند‪ ،‬توليد و يا به طرق ديگر به‬
‫دست آوردن و ذخيره سازی سالحھای کشتار جمعی‪ ،‬مانند سالحھای شيميائی‪،‬‬
‫زيستی و يا ھسته ای است‪ ،‬که در تناقض شديد با قوانين بين المللی است‪ .‬ھرکدام‬
‫از اين فعاليت ھا بذر سوء ظن و وحشت و عدم امنيت را در ساير کشورھا می‬
‫کارد‪ ،‬و اغلب باعث می شود که اين کشورھا تنھا چاره ی معقول برای تضمين‬
‫امنيت خود را توليد‪ ،‬و يا تھيه ی سالحھای مشابه بدانند‪ ،‬و به اين ترتيب به مسابقه‬
‫ی تسليحاتی دامن بزنند‪ .‬اين مسابقات اوج گيرنده ی تسليحاتی نتيجه ای جز‬
‫تضعيف صلح و امنيت ندارند‪ .‬بعالوه‪ ،‬استفاده از چنين سالحھائی آنقدر عمل زشت‬
‫و شنيعی است که حتی فکرش را نميشود کرد‪ .‬اين سالحھا ھرگز نبايد بر عليه‬
‫ھمنوعان به کار گرفته شوند و ھيچ کشوری عذری برای نگھداری آنھا ندارد‪  .‬‬

‫يکی ديگر از رفتارھائی که ثبات را مختل می کند‪ ،‬تجاوز ارضی يک کشور به‬
‫يک کشور ديگر است‪ .‬تاريخ بارھا نشان داده است که به دست گرفتن کنترل‬

‫‪51 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سرزمين ھای يک کشورديگر با قوه ی قھريه ھرگز عاقبت خوشی ندارد‪ ،‬و فقط به‬
‫نفرت و تلخی و خشم می انجامد‪ ،‬احساساتی که طی نسلھا باقی می ماند‪ ،‬و در‬
‫اولين فرصت منجر به تالفی جوئی می گردد‪ .‬با اين حال بازھم اصرار داريم‬
‫عادات قديمی خود را تکرار کنيم‪ ،‬در صورتی که اگر آنھا را ھمان طور که‬
‫واقعا" ھستند ببينيم‪ ،‬فقط بقايای رفتارھای منسوخ و نابالغی ھستند که عاقبتی جز‬
‫ھرج و مرج و غم ندارند‪.‬‬

‫جای آن دارد که ھريک از اين سه دسته ی بزرگ از رفتارھائی که ثبات را برھم‬


‫می زنند بررسی کنيم‪ ،‬و نشان دھيم که ايجاد يک فدراسيون متحد از کشورھای‬
‫جھان‪ ،‬چگونه به اين کشورھا کمک می کند که از شر اين رفتارھا خالص شوند‪.‬‬

‫قساوتھای شنيع حقوق بشر‬

‫يکی از فاحشترين رفتارھائی که ثبات را برھم می زند‪ ،‬قساوتھای شنيع حقوق‬


‫انسانی شھروندان است به دست دولت يک کشور‪ .‬اين که چنين تجاوزاتی صرفا"‬
‫از مسائل داخلی کشوری ھستند که در آن اتفاق می افتند‪ ،‬موضعی است که جامعه‬
‫ی جھانی به تدريج کنارگذاشته‪ ،‬و به اين تشخيص رسيده است که اين تجاوزات از‬
‫نظر اخالقی سزاوار مالمت بوده‪ ،‬و اين مسئوليت جامعه ی بين المللی است که‬
‫وقتی معلوم می شود دولتی نمی خواھد و يا نمی تواند بدون کمک در اين زمينه‬
‫اقدامی بکند‪ ،‬قدم به ميدان بگذارد‪ ،‬و از قربانيان بی گناه چنين قساوت ھائی دفاع‬
‫کند‪ .‬چنين تغييری در ھنجارھای بين المللی به خودی خود بازتابی است از بلوغ‬
‫روزافزون جامعه ی بين المللی به عنوان يک تماميت جمعی‪ .‬با وجود اين حس‬
‫مسئوليت و بلوغ روزافزون‪ ،‬جامعه ی بين المللی در سالھای اخير به علت نداشتن‬
‫زيرساختھای سازمانی الزم برای به اجرا درآوردن خواسته ھای جمعی خود‪ ،‬بارھا‬
‫از جلوگيری از چنين قساوت ھائی عاجز مانده است‪.‬‬

‫برای مثال‪ ،‬در سال ‪ 2003‬بين دولت مرکزی سودان و ساکنان منطقه ی غربی اين‬
‫کشور به نام دارفور]‪ [Darfur‬برخورد مسلحانه ای آغاز گرديد‪ ،‬و در دھه ای که‬
‫به دنبال آن آمد‪ ،‬اعمال خشونت ماموران دولت سودان برعليه مردم دارفور که به‬
‫نسل کشی انجاميد‪ ،‬خشم و وحشت جامعه ی بين المللی را بر انگيخت‪ .‬از سال‬
‫‪ 2007‬به بعد سازمان ملل متحد به طور مشترک با اتحاديه ی آفريقا ارتشی را با‬
‫مأموريت حفظ صلح در منطقه به کار گماشته است‪ .‬اما با وجود اين اقدامات‪،‬‬
‫مناقشه ادامه دارد و جامعه ی جھانی نمی تواند برای ممانعت و يا متوقف کردن اين‬

‫‪52 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خشونت ھا اقدام مؤثرتری بکند‪ .‬مانعی که در کار بوده‪ ،‬مصلحت طلبی بوده‪ ،‬يعنی‬
‫تمرکز کشورھائی مانند چين‪ ،‬روی منافع محدود و کوتاه مدت خود‪ .‬سودان يکی‬
‫از مھمترين منابع نفت چين بوده و ھست‪ .‬چين به قدری به نفت سودان احتياج دارد‬
‫که حاضر بود از حق وتوی خود در شورای امنيت استفاده کند تا جلوی تصويب‬
‫قطعنامه ای که نسل کشی را محکوم می ساخت و تحريم ھائی را بر عليه سودان‬
‫در نظر می گرفت‪ ،‬بگيرد‪ ،‬چرا که چنين قدمی ممکن بود يکی از منابع مھم انرژی‬
‫چين را به خطر اندازد‪.‬‬

‫نمونه ی تازه ی ديگراز قساوتھای فاحش حقوق انسانی شھروندان به دست دولت‬
‫يک کشور‪ ،‬خشونتی است که در زمان نوشته شدن اين کتاب سه سال و نيم است‬
‫دولت سوريه برعليه مردم خود مرتکب کرده‪ .‬اين خشونت شامل استفاده از‬
‫سالحھای شيميائی نيز بوده‪ ،‬و به ظھور گروھھای شبه نظامی مصمم به مخالفت با‬
‫دولت‪ ،‬و به جنگ داخلی انجاميده است‪ ،‬که تخمين زده ميشود که تا نوامبر ‪2014‬‬
‫باعث مرگ دست کم ‪ 200‬ھزار نفر و آوارگی بخش بزرگی از مردم اين کشور که‬
‫‪91‬‬
‫برخی آن را ‪ 42‬درصد از کل جمعيت سوريه تخمين می زنند‪ ،‬شده است‪.‬‬
‫بنابرگزارشات ‪ 3.5‬ميليون سوريائی به کشورھای ھمسايه پناھنده شده اند‪ ،‬و ‪6.5‬‬
‫ميليون نفر ديگر در داخل کشورمجبور شدند تغيير مکان بدھند‪ 92 .‬ھرج و مرج‬
‫حاصله‪ ،‬و ازھم پاشيدگی جامعه ی سوريه‪ ،‬و تضعيف دولت مرکزی‪ ،‬تھديدی نسبت‬
‫به صلح و ثبات در خاورميانه و فراتر از آن شمرده شده است‪ .‬ھمه متفق القولند که‬
‫اين اوضاع و احوال شرايط مساعدی را برای پيدايش و پرورش نسل جديدی از‬
‫تروريست ھا مثل گروھی که به دولت اسالمی عراق و شام )داعش( مشھور است‪،‬‬
‫فراھم کرده‪ ،‬که ھدفش ايجاد يک دولت اسالمی تازه در عراق و سوريه است‪ ،‬و از‬
‫خود گرايشی ذاتی به ارتکاب خشونت ھای بيرحمانه برای رسيدن به مقاصد نشان‬
‫داده است‪ ،‬خشونت ھائی که بدون ھيچ تمايزی برعليه سنی ھا‪ ،‬شيعه ھاو خارجی‬
‫ھا‪ ،‬صورت می گيرد‪ .‬افسوس که‪ ،‬مانند مورد مربوط به دارفور‪ ،‬يک بار ديگر‬
‫شورای امنيت خود را از اعمال تحريم ھای مؤثر برعليه دولت سوريه عاجز ديد‪،‬‬
‫اين بار به اين علت که روسيه سه بار قطعنامه ھای پيشنھادی را وتو نمود‪ 93.‬به‬
‫عالوه‪ ،‬با وجود جلسات مذاکره و ھمايش ھای رھبران جھان‪ ،‬که به اميد وساطت و‬
‫تنظيم يک توافقنامه ی صلح برگزار گرديد‪ ،‬جامعه ی جھانی از پايان دادن به‬
‫خشونت و رنج مردم سوريه ناتوان بوده است‪ 94.‬رئيس اداره ی پناھندگان سازمان‬
‫ملل گفته است که ظاھرا" ھيچ راه مشخصی برای يک پاسخ يکپارچه ی جھانی‬
‫وجود ندارد‪ .‬ھمان طور که بر تعداد بحرانھا افزوده می گردد‪ ،‬جھان به طور‬
‫فزاينده غيرقابل پيش بينی می شود‪ ،‬و اولويت ھا در رقابت با يک ديگر قرار می‬
‫‪53 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫گيرند‪ .‬ھنوز بحران ھای قديمی در افغانستان و سومالی حل نشده‪ ،‬بحران ھای تازه‬
‫ای شروع شده اند‪ .‬وی احساسات خود را اين طور خالصه کرد »اين وضعيت‬
‫‪95‬‬
‫منکوب کننده است«‪.‬‬

‫در نھايت‪ ،‬به نظر می رسد که چيزی کمتر از تھديد به اعمال قدرت از سوی يک‬
‫جامعه ی متحد جھانی‪ ،‬که عمل پشتوانه ی آن باشد‪ ،‬نمی تواند خشونتی را که دولت‬
‫سوريه آغاز کرده و حال به جنگ داخلی بدل گشته ‪ ،‬متوقف کند‪ .‬از اين رو‪ ،‬دولت‬
‫سوريه فقط وقتی موافقت کرد ذخائر سالحھای شيميائی خود را تسليم کند‪ ،‬و از‬
‫معاھدات بين المللی که توليد آتی چنين سالحھائی را تنظيم می کنند‪ ،‬پيروی نمايد‪،‬‬
‫که دولت ھای اروپائی و اياالت متحده ی آمريکا درفقدان عمل سازمان ملل‪ ،‬علنا"‬
‫و به نحوی قابل باور‪ ،‬تھديد به مداخله ی مستقيم نظامی کردند‪ 96 .‬با اين وجود‪،‬‬
‫بحران سوريه کماکان‪ ،‬و با تلفات و بحران ھای انسانی روزافزون‪ ،‬ادامه دارد‪،‬‬
‫زيرا رھبر سوريه می داند که جامعه ی بين المللی نه اراده ی آن را دارد و نه‬
‫توانش را که وی را وادار به کناره گيری سازد‪ ،‬يا به رفتارھای بی رحمانه اش با‬
‫مردم خود پايان دھد‪ ،‬زيرا جامعه بين المللی متحد نيست‪ ،‬يک صدا نيست‪ ،‬وارتشی‬
‫دائمی برای اجرای قھری اراده ی جمعی اش ندارد‪ ،‬حتی اگر چنين اراده ای داشته‬
‫باشد‪.‬‬

‫توليد سالحھای اتمی‬

‫نمونه ی ديگری از رفتارھايی که صلح جھان را به خطر می اندازد و از سوی‬


‫برخی دولتھا صورت می گيرد‪ ،‬توليد و صادارات غيرقانونی سالحھای کشتار‬
‫جمعی‪ ،‬به ويژه سالحھای اتمی است که بر خالف مقررات بين المللی که چنين‬
‫کارھائی را منع می کنند‪ ،‬انجام می شود‪ .‬يک مثال آشنا مبارزه ی طوالنی جامعه‬
‫ی بين المللی برای جلوگيری از توليد غيرقانونی مواد و سالحھای اتمی توسط کره‬
‫ی شمالی است‪ .‬کره ی شمالی در ابتدا عھدنامه ی منع توليد سالحھای اتمی‬
‫]‪ (NPT)  [Nuclear  Non‐Proliferation  Treaty‬را امضا کرد‪ .‬اين عھدنامه‬
‫کشورھائی را که توانائی اتمی ندارند‪ ،‬متعھد می سازد که در عوض عدم پيگيری‬
‫سالحھای اتمی‪ ،‬از تکنولوژی ھسته ای بھره مند گردند‪ ،‬و برای ايجاد تاسيسات‬
‫صلح آميز اتمی به منظور توليد نيروی کھربايی و ساير خدمات غير نظامی‪ ،‬مانند‬
‫دستيابی به مواد راديواکتيو الزم برای مصارف پزشکی‪ ،‬کمک دريافت کنند‪ .‬کره‬
‫ی شمالی تحت پوشش اين که به دنبال فن آوری صلح آميز اتمی است‪ ،‬و می خواھد‬
‫برای مردم خود نيروی کھربايی توليد کند‪ ،‬يک برنامه ی موازی محرمانه را برای‬

‫‪54 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫توليد سالحھای اتمی دنبال کرد‪ .‬پس از آن که در سال ‪ 2002‬شايعات مربوط به‬
‫اين فعاليت ھای زيرزمينی علنی شد‪ ،‬کره ی شمالی ادعا کرد که حق دارد چنين‬
‫سالحھائی داشته باشد و بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی ‪ ‬‬
‫‪(IAEA) [International Atomic Energy Agency] ‬که شرايط معاھده ی ‪ ‬‬
‫‪ NPT‬را اعمال می کردند‪ ،‬اخراج کرد‪ ،‬و چندی نگذشت که در سال ‪ 2003‬رسما"‬
‫از اين معاھده خارج شد‪ .‬اين کشور سه سال بعد اعالم کرد که اولين آزمايش‬
‫سالحھای ھسته ای خود را انجام داده است‪ .‬از آن زمان به بعد‪ ،‬جامعه ی بين‬
‫المللی بدون اين که موفقيتی به دست آورد‪ ،‬کوشيده است کره ی شمالی را قانع نمايد‬
‫که دست از دنبال کردن توليد سالحھای اتمی بردارد‪ .‬سالھا مذاکره ی متناوب‬
‫منجر به توافقنامه ھائی شده که مکررا" از سوی کره ی شمالی نقض گرديده است‪.‬‬
‫حتی تحريم ھم به کلی ناموفق از کار درآمده است‪ :‬کره ی شمالی نه از بمب ھای‬
‫ھسته ای خود گذشته است‪ ،‬و نه از قابليت توليد پلوتونيوم و اورانيوم غنی شده که‬
‫برای توليد اين سالحھا الزم است‪ .‬به عالوه‪ ،‬به توليد موشک ھای بالستيک که می‬
‫توانند کالھک ھسته ای حمل کنند‪ ،‬ادامه می دھد‪ .‬بنا به گزارشات‪ ،‬تا ھمين ربع‬
‫اول سال ‪ ،2014‬کره ی شمالی مجموعه ای از راکت ھا و موشک ھای بالستيک با‬
‫بردھای کوتاه و متوسط را امتحان کرده است‪ .‬در نوامبر ‪ 2014‬گزارش شد که‬
‫فرمانده کل نيروھای آمريکا در کره ی جنوبی گفته است که به باور وی‪ ،‬کره ی‬
‫شمالی سرانجام تالشھای خود‪  ‬را برای مينياتوری کردن يک سالح اتمی که بتوان‬
‫آن را روی يک موشک بالستيک حمل کرد‪ ،‬به ثمر رسانده است‪  97.‬ترکيب توليد‬
‫موشک ھای دوربرد‪ ،‬و مينياتوری کردن کالھک ھای اتمی به منظور سوار کردن‬
‫آنھا به روی اين موشک ھا‪ ،‬بر تعداد کشورھائی که می توانند در تيررس موشک‬
‫ھای ھسته ای کره ی شمالی قرار بگيرند‪ ،‬افزوده‪ ،‬و ميزان تھديد و وحشت را در‬
‫سراسر جھان باال برده است‪ .‬بعالوه کره ی شمالی به »شکل جديدی از آزمايش‬
‫اتمی« تھديد کرده‪ ،‬و ھشدار داده که به تمرين نظامی ادامه خواھد داد‪ ،‬تا توان خود‬
‫را برای حمله ی اتمی بر ھدف ھای متوسط تا دور‪ ،‬افزايش دھد‪  98 .‬‬

‫گوئی نگرانی ھای مربوط به کره ی شمالی کافی نبود که جامعه ی بين المللی‬
‫مجبور شد با پيگرد مظنون ايران برای دستيابی به سالحھای اتمی نيز روبه رو‬
‫شود‪ .‬ايران نيز‪ ،‬مانند کره ی شمالی‪ ،‬برخالف تعھداتی که به عنوان عضو معاھده‬
‫ی منع توليد سالحھای اتمی برعھده داشت‪ ،‬نيروگاھھای ھسته ای مخفی ساخته‪ ،‬و‬
‫با وجود تحريم ھای مکرر و روزافزون بين المللی‪ ،‬حاضر نشده به بازرسان بين‬
‫المللی آژانس بين المللی نيروی اتمی اجازه ی دسترسی آزاد به ھمه ی نيروگاھھای‬
‫اتمی خود را بدھد‪ ،‬يا به طور کامل شرح دھد که چگونه برنامه ی اتميش فقط به‬
‫‪55 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫دنبال توليد صلح آميز انرژی ھسته ای است و نه سالحھای اتمی‪ .‬در اين مورد ھم‬
‫جامعه ی بين المللی اين فعاليت ھا را تھديدی نسبت به صلح منطقه می شمارد‪ ،‬اما‬
‫نتوانسته با وجود تحريم ھای بين المللی و مذاکره ی مداوم با ايران‪ ،‬يک توافقنامه‬
‫ی دائمی را که مورد رضايت ھر دو طرف باشد به امضا برساند و به نحو مؤثری‬
‫اين مشکل را حل کند‪ .‬ماده ی گمشده و راه حل قطعی و نھائی خطری که رفتار‬
‫ايران به وجود آورده‪ ،‬وحدت نظر‪ ،‬و عزم‪ ،‬و عمل جامعه ی بين المللی به ھمراه‬
‫پشتوانه ای از زيرساخت ھای سازمانی الزم برای حمايت و اجرای تصميمات‬
‫جمعی و يکپارچه است‪ .‬جامعه ی ملل بايد حاضر باشد که قوانين روشنی را در‬
‫مورد ساخت تسھيالت اتمی وضع نمايد‪ ،‬و بايد اختيار نظارت و تحقيق داشته باشد‬
‫تا مطمئن شود اين قوانين اجرا می شوند‪ .‬دسترسی آزاد و بدون مانع بازرسان بين‬
‫المللی اتمی بايد بخشی از زيرساخت سازمانی جمعی باشد‪ ،‬که به منظور تضمين‬
‫امنيت بين المللی عمل بکند‪ .‬به عالوه‪ ،‬ھر مدرکی دال براين که کشوری قوانين بين‬
‫المللی را زيرپا گذاشته‪ ،‬بايد بالفاصله به مجازات ھای فوری بيانجامد‪ ،‬مجازات‬
‫ھائی که به نحوی يکپارچه و بدون استثنا از سوی ھمه ی کشورھا اعمال گردد‪.‬‬
‫جامعه ی بين المللی بايد يک ارتش دائمی‪ ،‬متشکل از نيروھای ھمه ی کشورھا را‬
‫تحت فرمان خود داشته باشد‪ ،‬تا بتواند در صورت لزوم‪ ،‬و برای حفظ صلح‪ ،‬احکام‬
‫خود را با استفاده از نيروی قھری به اجرا در آورد‪  .‬‬

‫کشورھائی مانند ايران و کره ی شمالی به رفتارھائی که صلح و ثبات منطقه و دنيا‬
‫را به خطر می اندازد ادامه می دھند‪ ،‬چون می دانند می توانند اين کار را بکنند و‬
‫می دانند که جامعه ی بين المللی فاقد آن اتحاد و عزم جمعی است که بتواند قاطعانه‬
‫اتمام حجت کند‪ ،‬و سپس در صورت لزوم با استفاده از نيروی نظامی‪ ،‬به مورد‬
‫اجرا بگذارد ‪ .‬تا زمانی که اوضاع به اين منوال ادامه دارد‪ ،‬جھان بازيچه ی‬
‫کشورھائی است که به دنبال سالحھای اتمی ھستند‪.‬‬

‫سالحھای اتمی فقط يکی از سه دسته سالحی ھستند که به عنوان » سالحھای کشتار‬
‫جمعی« شناخته شده اند‪ .‬سالحھای شيميائی و زيستی دو دسته ی ديگر را تشکيل‬
‫می دھند‪ .‬استفاده از سالحھای شيميائی برعليه مردم سوريه در سال ‪ 2013‬و در ‪ ‬‬
‫جريان جنگ داخلی بين دولت سوريه وگروھھای مخالف‪ ،‬سرانجام باعث شد که‬
‫دولت سوريه اعتراف کند سالحھای شيميائی توليد می کند‪ ،‬و نه تنھا دارای‬
‫تسھيالت توليد‪ ،‬بلکه دارای انبارھای عظيمی از سالحھای کشنده ی شيميائی است‪.‬‬
‫در نتيجه ی فشار شديد بين المللی‪ ،‬يک توافقنامه به امضا رسيد که براساس آن‬
‫سوريه فھرستی از انبارھای خود‪ ،‬و محل آنھا را تھيه کرد‪ ،‬و توافق نمود که اين‬

‫‪56 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫انبارھا را تحت سرپرستی يک آژانس بين المللی‪ ،‬که وظيفه اش نظارت بر انھدام‬
‫سالحھای شيميائی است‪ ،‬نابود سازد‪ .‬متأسفانه دنيا بايستی فقط به حسن نيت دولت‬
‫سوريه در تھيه ی يک شرح کامل از ھمه ی انبارھا و تسھيالت موجود در سوريه‬
‫اتکا می کرد‪ ،‬که با در نظر گرفتن شرايط‪ ،‬وضعيت مطلوبی نبود‪ .‬به عالوه‪ ،‬دولت‬
‫سوريه در تحويل انبارھا ی سالحھای شيميائی برای صدور و انھدام‪ ،‬تأخير می‬
‫کرد‪ ،‬و ھمچنين برخالف معاھده ی بين المللی حاکم بر سالحھای شيميائی که‬
‫مستلزم نابودسازی آنھاست ادعا کرد که سازمان منع سالحھای شيميائی‪ (OPCW) ‬‬
‫]‪ [Organization for the Prohibition of Chemical Weapons‬بايد به‬
‫جای نابود کردن سالحھا‪ ،‬به مھر و موم کردن تسھيالت توليد سالحھای شيميائی‬
‫اين کشور‪ ،‬راضی باشد‪ 99.‬سوريه ‪ ‬ھمچنان لِک ولِک می کند‪ :‬بنا به گزارشات تا‬
‫اواخر سپتامبر ‪ 2014‬ھنوز دست کم ‪ 12‬مورد از تسھيالت توليد شيميائی در‬
‫‪100‬‬
‫سوريه باقی مانده که بايد نابود گردد‪.‬‬

‫تجاوزات ارضی‬

‫ربع قرن گذشته شاھد اوج گيری تالشھای آشکار برخی از کشورھا‪ ،‬برای کنترل‬
‫گرفتن‪ ،‬يا ضميمه کردن بخشی از اراضی کشورھای ديگر‪ ،‬بوده است‪ .‬وقتی در‬
‫آگست سال ‪ 1990‬عراق به کويت ھجوم کرد‪ ،‬جامعه ی بين المللی دچار شوک شد‬
‫که چطور می شود يک کشور در پايان قرن بيستم‪ ،‬دست به چنين عمل پرخاشگرانه‬
‫بزند‪ .‬درنتيجه ائتالفی از کشورھا به رھبری اياالت متحده برای بيرون راندن‬
‫عراق از کويت جنگيدند‪ ،‬و کويت را به مرزھای مشروع و تعيين شده ی بين المللی‬
‫بازگرداندند‪ .‬اما متأسفانه اين تالش مشترک و موفقيت آميز‪ ،‬که از سوی بسياری‬
‫از کشورھا صورت گرفت‪ ،‬باعث جلوگيری از تجاوزات ارضی مشابه در سالھای‬
‫بعد از آن نشد‪.‬‬

‫يکی از اختالفات ارضی و به ويژه خطرناک که اخيرا" شعله ور شده است‪،‬‬


‫اختالفی است که سالھاست بين چين و ژاپن بر سرگروھی از جزاير درياھای شرق‬
‫چين‪ ،‬که نزد ژاپنی ھا به جزاير سنکاکو]‪) [Senkaku‬و نزد چينی ھا به ديالو ‪ ‬‬
‫]‪ ([Diyalou‬مشھور است‪ ،‬ادامه داشته است‪ .‬به علت اين که ھر دوکشور روز به‬
‫روز رفتارھای خصمانه ی بيشتری از خود نشان می دھند تا اين جزاير را به نام‬
‫خود مشخص سازند‪ ،‬اين اختالف اوج گرفته است‪ .‬ھرچند اين جزاير در واقع‬
‫چيزی بيش از يک دسته صخره ی غير مسکون در دريا نيستند‪ ،‬اما چيزی که آنھا‬
‫را جذاب و خواستنی کرده‪ ،‬و آنھا را مصدر خطرو تشديد تنش ساخته‪ ،‬منابع طبيعی‬
‫‪57 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سرشاری است که در آبھای ساحلی آنھا قرار دارد‪ ،‬منابعی مانند نفت و گاز‪ .‬اين‬
‫نگرانی وجود دارد که اگر اين اختالف به زودی حل نشود‪ ،‬باعث بروز جنگی در‬
‫دريای جنوب شرقی آسيا گردد‪ .‬دو کشور ضمن اذعان خطرات اين وضعيت‪ ،‬يک‬
‫سند رسمی را به امضا رساندند‪ ،‬و در آن مواضع متفاوت يک ديگر را در مورد‬
‫آبھای دريای چين شرقی‪ ،‬و ازجمله درباره ی آبھای اطراف جزاير مورداختالف‪،‬‬
‫به رسميت شناختند‪ .‬به عالوه‪ ،‬نخست وزير ژاپن درخواست نصب فوری يک تلفن‬
‫اضطراری مستقيم بين دو کشوررا کرده است‪ ،‬تا از ھر نوع برخورد يا تصادم‬
‫جزئی بين کشتی ھای چينی و ژاپنی در آبھای مورد اختالف که ممکن است‬
‫باالبگيرد‪ ،‬و به يک نبرد نظامی تبديل شود‪ ،‬جلوگيری گردد‪ 101 .‬با اين که اين اقدام‬
‫دلگرم کننده است‪ ،‬اما تضمينی وجود ندارد که اين گامھای آزمايشی اوليه منجر به‬
‫حل دوستانه ی اين اختالف شود‪ .‬در اين ضمن‪ ،‬جامعه ی بين المللی بدون داشتن‬
‫زيرساختاری به صورت يک دادگاه بين المللی که حق قضاوت الزامی داشته باشد‬
‫تا طرفين را وادار کند اختالفاتشان را به آن تسليم کنند‪ ،‬فقط می تواند کنار بايستد‪،‬‬
‫و منتظر بماند‪ ،‬و اميدوار باشد که اين اختالف به جنگی در آسيا منجر نگردد‪ .‬حتی‬
‫اگر دو طرف حاضر ميشدند اختالفاتشان را به يک دادگاه بين المللی تسليم کنند‪ ،‬به‬
‫علت عدم وجود ارتش دائمی بين المللی که نماينده ی جامعه ی جھانی باشد‪ ،‬اين‬
‫دادگاه ھيچ ابزاری برای اجرای احکام خود نخواھد داشت‪ ،‬و در نتيجه‪ ،‬صلح و‬
‫ثبات منطقه عمال" به حسن نيت دو طرف واگذار گشته ميشد‪.‬‬

‫ھمين اخيرا" در سال ‪ ،2014‬جھان شاھد يک تجاوز ارضی ديگر از سوی روسيه‬
‫بود که کريمه‪ ،‬يعنی شبه جزيره ای که در نيم قرن اخير جزء اوکراين بوده را‬
‫ضميمه ی خود ساخت‪ .‬به عاله‪ ،‬روسيه تعداد عظيمی از نيروھای خود را به‬
‫نواحی مرزی اوکراين شرقی حرکت داد‪ ،‬و اين نگرانی را ايجاد کرد که قصد‬
‫ضميمه کردن اوکراين شرقی را ھم دارد‪ .‬فرمانده ی ارشد نيروھای نظامی ناتو در‬
‫اواسط نوامبر ‪ 2014‬گزارش داد که روسيه در حال حرکت دادن تعداد زيادی‬
‫تانک‪ ،‬توپخانه‪ ،‬ساز و برگ جنگی‪ ،‬سيستم ھای پدافند ھوائی‪ ،‬و نيروھای رزمی از‬
‫روسيه به اوکراين است‪ ،‬که نگرانی ھای اوکراين را در مورد اين که روسيه قصد‬
‫دارد دست به يک حمله ی تمام عيار بزند‪ ،‬دامن می زد‪ 102.‬کشورھای ديگر‬
‫اروپائی‪ ،‬بخصوص آنھا که قبال" عضو اتحاد جماھير شوروی بوده اند‪ ،‬از بازگشت‬
‫جنگ سرد بين اروپای غربی و روسيه نگران ھستند‪ ،‬و می پرسند که آيا کاھش‬
‫نيروھای ناتو بعد از فروپاشی اتحاد جماھير شوروی با اين تصور که روسيه حقوق‬
‫ھمسايگانش را محترم خواھد شمرد‪ ،‬خطا نبوده است‪ .‬درحالی که آمريکا نيروھا و‬
‫تجھيزاتش را بيرون کشيده‪ ،‬کشورھای باقيمانده ی عضو ناتو ھم ازمخارج دفاعی‬
‫‪58 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خود‪ ،‬بخصوص به سبب بحران اقتصادی و ضرورت کاھش بودجه‪ ،‬کم کرده اند‪.‬‬
‫از رئيس سابق ستاد نيروھای نظامی بريتانيا گزارش شده که گفته است »حال که‬
‫روسيه بازخيزگر است‪ ،‬موقع بدی است که غرب تحت رھبری اياالت متحده‬
‫بخواھد در عزم و توان خود ضعف نشان دھد‪ «.‬وی ھمچنين از اين واقعيت سخن‬
‫گفته که روسيه نھايتا" از سياستمداری و تحريم فراتر می نگرد‪ » ،‬تاببيند مانع‬
‫واقعی در مقابل عملياتش از کجا ممکن است ظاھر شود‪ 103«.‬به ھرحال در اثر‬
‫عمليات روسيه‪ ،‬ناتو برنامه دارد حضورش را در شرق اروپا پررنگ تر کند‬
‫شروع با ايجاد يک تيپ پيشتاز ‪ 4,000‬نفره‪ ،‬که تا ژانويه ی ‪ 2016‬آماده باشد‪ ،‬و‬
‫بتوان آن را به سرعت‪ ،‬و درعرض چند روز‪ ،‬برای دفاع از اعضای ناتو در‬
‫سواحل بالتيک و اروپای مرکزی اعزام کرد‪ .‬با اين که در ابتدا لھستان اميدوار بود‬
‫که اين نيروھا در قلمرو اين کشور مستقر گردند‪ ،‬اما ھنوز تصميم نھائی در مورد‬
‫محل استقرار اين نيروھا گرفته نشده است‪ .‬اميد بر آن است که اين تيپ ھم روسيه‬
‫را از تجاوزات ارضی بيشتر بازدارد‪ ،‬و ھم به اعضای ناتو در سواحل بالتيک‬
‫يعنی استونيا‪ ،‬التويا و ليتوانيا اطمينان دھد که ناتو درمقابل تھديدات آينده ی روسيه‪،‬‬
‫از آنھا دفاع خواھد کرد‪ 104.‬با اين حال ليتوانيا که حاضر نيست منتظر عمل ناتو‬
‫بماند‪ ،‬يک نيروی واکنش سريع ‪ 2500‬نفره و نيرومند ايجاد کرده‪ ،‬به اين اميد که‬
‫‪105‬‬
‫بتواند تا رسيدن نيروھای پشتيبان ناتو حمله ی روسيه را دفع کند‪.‬‬

‫اثرات تجاوز ارضی روسيه به اوکراين محدود به منطقه نمی شود‪ ،‬بلکه به دالئلی‬
‫چند‪ ،‬از اھميت جھانی برخوردار است ‪ . ‬يکی از اين دالئل تأثيری است که روی‬
‫اقتصاد اوکراين گذاشته‪ ،‬وآن را نيازمند به تزريق مقادير معتنابھی پول از غرب‬
‫کرده است‪ .‬گزارشاتی که از مناطق شرقی که جنگ ميان جدائی طلبان روسی و‬
‫نيروھای اوکراين درآن جريان دارد‪ ،‬می رسند‪ ،‬ميزان خسارات وارده را ميلياردھا‬
‫دالر برآورد می کنند‪ .‬از طرف ديگر‪ ،‬روسيه لوله ھای گازرسانی اوکراين را‬
‫قطع‪ ،‬و اين کشور را تحريم کرده‪ ،‬تا بازارگانيش را راکد سازد‪ .‬روی ھم رفته‬
‫تخمين زده می شود که تا پايان سال ‪ 2014‬اقتصاد اوکراين دچار يک انقباض ‪10‬‬
‫درصدی شود‪ ،‬که از قرار معلوم بسيار بيشتر از آن است که انتظارش می رفته‬
‫است‪ 106 .‬تجاوز روسيه برعليه اوکراين ھمچنين قابليت آن را دارد که صلح و ثبات‬
‫جھان را برھم بزند‪ ،‬زيرا به نحو فزاينده ای ساير کشورھا‪ ،‬ازجمله اعضای‬
‫اتحاديه ی اروپا و ناتو‪ ،‬و دررأس ھمه ی آنھا اياالت متحده را به دايره ی خويش‬
‫می کشاند‪  .‬‬

‫‪59 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اختالفات مرزی بسيار ديگری ھم در گوشه وکنار جھان ھر لحظه ممکن است به‬
‫صورت جنگی شعله ور گردند و ثبات را برھم بزنند‪ .‬يکی از اين اختالفات‪،‬‬
‫اختالفی است که بر سر مرزآبی غربی بين کره ی شمالی و کره جنوبی وجود‬
‫دارد‪ ،‬که در سالھای ‪ 2010‬و ‪ 2014‬منجر به تبادل متناوب آتش توپخانه بين دو‬
‫کشور شده است‪ .‬در حالی که اين اختالف مرزی ھمچنان اوج می گيرد‪ ،‬و کره ی‬
‫شمالی موشک ھای دور برد و برد متوسط خود را گسترش می دھد‪ ،‬و يک‬
‫موشک بالستيک بين قاره ای توليد می کند‪ ،‬کره ی جنوبی ھم اخيرا" آزمايش‬
‫موشک خود را انجام داده‪ ،‬و با موفقيت يک موشک بالستيک جديد را که می تواند‬
‫به اکثر نقاط کره شمالی برسد‪ ،‬توليد کرده است‪107 .‬ساير اختالفات خطرناک‬
‫مرزی شامل اختالفات قديم بين ھند و پاکستان و چين بر سر کشمير و مناطق‬
‫مختلف ديگر‪ ،‬بين اسرائيل و سوريه برسربلنديھای جوالن‪ ،‬و بين اسرائيل و دولت‬
‫خودمختار فلسطين برسر اورشليم و مرزھای يک دولت پيشنھادی فلسطينی‪ ،‬ادامه‬
‫دارد‪ .‬ھريک از اين اختالفات ھمراه با اختالفات ديگر‪ ،‬مانند بشکه ھای باروتی‬
‫ھستند‪ ،‬که ممکن است ھر لحظه ای به صورت خشونت و جنگ منفجر شوند و‬
‫چنانکه ساير کشورھا به حمايت يکی از طرفين می شتابند‪ ،‬جنگ به ساير نقاط نيز‬
‫گسترش يابد‪.‬‬

‫راه حل ‪ :‬يک نظام مؤثر امنيت جمعی‬

‫واضح است که جامعه ی بين المللی بيش از حد از پذيرش مسئوليتی که در قبال‬


‫برداشتن گامھای الزم به سوی حفظ صلح و جلوگيری از جنگ درجھان دارد‪،‬‬
‫امتناع کرده است‪ .‬افسوس که ما‪ ،‬مردم عادی جھان‪ ،‬بھای آن را پرداخته ايم‪ .‬راه‬
‫حل ھمه ی اين مشکالت‪ ،‬ايجاد يک نظام بين المللی امنيت جمعی در چارچوب يک‬
‫فدراسيون جھانی است‪ ،‬که ھم نيرومند و ھم خم پذير باشد‪ .‬اين نظام بايد بتواند ھم‬
‫خطر نقض صلح و امنيت بين المللی را به حداقل برساند‪ ،‬و ھم اگر چنين نقضی‬
‫صورت گرفت وسيله ای را برای بازگرداندن سريع و مؤثر صلح فراھم سازد‪.‬‬

‫جلوگيری از نقض صلح و امنيت جھانی‬


‫برای حفظ صلح و پيشگيری و ممانعت از جنگ چندين شرط الزم بايد فراھم شود‪.‬‬

‫‪60 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ايجاد يک توافقنامه ی بين المللی الزم االجرا در مورد‬
‫ امنيت جمعی‬

‫در اولين گام کشورھای جھان بايد يک توافقنامه ی بين المللی را به امضا برسانند‬
‫که تنھا ھدفش تضمين صلح و امنيت برای ھمه ی ملل جھان باشد‪ .‬برای اين که‬
‫احتمال موفقيت اين توافقنامه افزايش يابد‪ ،‬بايد در ابتدا از سوی يک گروه مرکزی‬
‫از رھبران جھان تنظيم شود‪ ،‬رھبرانی که به خلوص نيت و جانسپاری به صلح‬
‫جھانی‪ ،‬و راستی‪ ،‬و درستی‪ ،‬و شجاعت‪ ،‬در دنبال کردن مصلحت بشريت در کل‪،‬‬
‫و آمادگی برای ايستادگی و استقامت در خدمت به مصالح عمومی‪ ،‬مشھور باشند‪.‬‬
‫ھمين که اين گروه مرکزی به اتفاق رسيد‪ ،‬بايد بکوشد که اين اتفاق را به تصويب‬
‫ھمه کشورھا برساند‪ ،‬تا يک معاھده ی بين المللی با شرکت ھمه ی کشورھای جھان‬
‫ايجاد گردد‪ .‬يکی از مواد اصلی اين معاھده بايد اين باشد که اگر کشوری يکی از‬
‫شرايط آن را نقض‪ ،‬و در نتيجه اختاللی در صلح ايجاد کرد‪ ،‬ھمه ی کشورھای‬
‫ديگر قيام نمايند و آن را وادار به اطاعت کنند‪ .‬اين پاسخ يکپارچه بايد به تبع‬
‫معيارھا و مقرراتی صورت گيرد که از قبل‪ ،‬و به طور جمعی‪ ،‬وضع و تعيين شده‬
‫باشند‪  .‬‬

‫محدود کردن نوع و مقدار نيرو و سالحی که ھر‬


‫ کشور می تواند داشته باشد‬

‫برای اين که خطر وسوسه شدن کشوری به نقض صلح به حداقل برسد‪ ،‬بايد ميزان‬
‫و نوع نيرو و سالحھای جنگی را که ھر کشوری می تواند داشته باشد‪ ،‬محدود‬
‫کرد‪ .‬ھمه ی کشورھا بايد به عنوان يک قاعده ی کلی توافق کنند‪ ،‬که مقدار اسلحه‬
‫ائی را که ھرکدام می توانند داشته باشند به حداقلی که برای حفظ نظم و امنيت‬
‫داخلی در درون مرزھايشان الزم است‪ ،‬محدود کنند‪ .‬اين توافق بايد درآن معاھده ی‬
‫بين المللی تجسم يابد‪ .‬سپس بايد يک کميسيون بين المللی منصوب شود‪ ،‬تا شرايط‬
‫ھر کشور را بررسی و تعيين کند‪ ،‬که به طور منطقی اين حداقل برای آن کشور‬
‫چقدر است‪ .‬اين کميسيون بايد درمورد سالحھا و نيروھائی که عمال" در مالکيت‬
‫ھر کشور است‪ ،‬تحقيق کند‪ .‬سپس بايد برنامه ای برای نابودسازی نيروھا و‬
‫سالحھای اضافی که از ميزان الزم برای حفظ نظم داخلی کشورھا بيشتر است‪،‬‬
‫تنظيم شود‪ .‬و سرانجام‪ ،‬روند نابودسازی سالحھا بايد تحت نظارت ھيئتی که به‬

‫‪61 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫طور بين المللی منصوب شده باشد‪ ،‬قرار گيرد‪ ،‬تا شفافيت تضمين گردد و از بروز‬
‫ھر گونه سوء ظنی جلوگيری شود‪.‬‬

‫برای اينکه چنين برنامه مؤثر واقع شود‪ ،‬الزم است که توافقنامه ی مربوط به‬
‫محدود کردن مالکيت سالح و نيرو‪ ،‬بدون ھيچ گونه استثنائی در مورد ھمه ی‬
‫کشورھا اجرا گردد‪ .‬نبايد به ھيچ کشوری اجازه داد که با استناد به يک استثنای‬
‫امنيتی از اجرای آن سرباز زند‪ ،‬و ھيچ کشوری ھم نبايد بتواند از اين توافقنامه‬
‫کنار بکشد‪ .‬اگر کشوری به ھر کدام از اين اعمال وسوسه شود‪ ،‬عملش بايستی‬
‫تھديدی نسبت به صلح تلقی گردد‪ ،‬و خود به خود عمل قھری جمعی را به جريان‬
‫اندازد‪.‬‬

‫اين معاھده ی بين المللی بايد ماده ای ھم در مورد محو کردن کليه ی سالحھای‬
‫اتمی داشته باشد‪ .‬برای ھيچ کشوری دليل موجھی برای داشتن سالحھای اتمی وجود‬
‫ندارد‪ .‬استفاده از آنھا قابل تصور نيست و اين که مالکيت آن به چند کشور محدود‬
‫شود‪ ،‬ھم غير عادالنه‪ ،‬و ھم ھمان طور که بشريت به تجربه دريافته‪ ،‬درنھايت‬
‫غير ممکن است‪ .‬تا زمانی که حتی يک کشور سالح اتمی داشته باشد‪ ،‬ديگران ھم‬
‫به علت دسته ای از دالئل‪ ،‬که بھترين آن عدم امنيتی است که در ھمسايه ھا و رقبا‬
‫به وجود می آيد‪ ،‬و بدترين آن ميل به کسب قدرت و نفوذ بيشتر درجھان است‪ ،‬به‬
‫دنبال آن خواھند بود‪ .‬عالوه برمحو کردن زرادخانه ھای موجود سالحھای اتمی‪،‬‬
‫ھمه ی کشورھا بايد توافق کنند که تھيه و توليد سالحھای کشتار جمعی تازه‪ ،‬و‬
‫ھمچنين مواد شکافتنی مثل اورانيوم غنی شده و پلوتونيوم جدا شده را‪ ،‬که در توليد‬
‫چنين سالحھائی مورد استفاده است‪ ،‬متوقف سازند‪ .‬اين کشورھا ھمچنين بايد توافق‬
‫کنند که ھمه ی تسھيالت و مواد اتمی الزم برای توليد انرژی ھسته ای را تحت‬
‫مديريت و نظارت يک ھيئت فرامليتی قرار دھند‪ ،‬تا تضمين کند صرفا" برای‬
‫مقاصد صلح طلبانه و مشروعی‪ ،‬مانند توليد الکتريسيته و تأمين انرژی‪ ،‬و يا توليد‬
‫نوکلئوتيد برای برآوردن نيازھای پزشکی جھان‪ ،‬مورد استفاده قرار می گيرند‪.‬‬
‫درنتيجه اين خطر نيز از بين می رود که کشوری مخفيانه يک برنامه ی ھسته ای‬
‫قانونی برای توليد انرژی را به سوی مقاصد نظامی منحرف سازد‪.‬‬

‫‪62 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫تقويت دادگاه بين المللی برای افزودن بر اعتبار و‬
‫ کارآئی آن‬

‫کشورھا به ناچار اختالقاتی دارند که بايد حل شود‪ .‬ھدف ما بايد اين باشد که‬
‫تضمين نمائيم اين اختالفات به نحوی مسالمت آميز‪ ،‬و بدون استفاده از نيروی‬
‫نظامی‪ ،‬و بدون تبديل شدن به جنگھائی که ثبات را برھم می زنند‪ ،‬حل شوند‪ .‬برای‬
‫اين منظور‪ ،‬کشورھا بايد ملزم شوند که اختالفات خود را به دادگاه بين المللی‬
‫ببرند‪ .‬اين دادگاه بين المللی بايد صالحيت اجباری داشته باشد‪ ،‬تا بتواند درباره ی‬
‫ھمه ی اختالفات بين کشورھا حکم صادر کند‪ ،‬و ھمه ی کشورھا ھم بايد بدون‬
‫استثنا‪ ، ‬و بدون حق انصراف‪ ،‬به صالحيت آن تسليم شوند‪ .‬بعالوه‪ ،‬حکم دادگاه بين‬
‫المللی بايد برای ھمه ی طرف ھای يک نزاع يا مناقشه الزامی باشد‪ ،‬و بتواند به‬
‫وسيله ی يک نيروی نظامی بين المللی به اجرا درآيد‪ .‬بدون وجود چنين الزامی‪،‬‬
‫ممکن است برخی کشورھا بدون ترس از مجازات‪ ،‬احکام اين دادگاه را ناديده‬
‫بگيرند و به اين ترتيب از اعتبار آن کاسته‪ ،‬بر احتمال جنگ بيفزايند‪.‬‬

‫برای اين که کشورھای جھان توافق کنند که اين دادگاه را به نحو فوق تقويت کنند‪،‬‬
‫دادگاه بين المللی بايد ھم احترام و ھم اعتماد ھمه ی کشورھا را به دست آورد‪ ،‬و‬
‫اين فقط درصورتی ممکن خواھد بود که به نحو شايسته ای نماينده ی ھمه ی‬
‫کشورھا به شمار آيد‪ ،‬و کار قضاتش عادالنه‪ ،‬و به سود جامعه ی کشورھا‪ ،‬تلقی‬
‫گردد‪ .‬اين قضات بايد بی طرف و مبرا از ھرنوع ايراد اخالقی باشند‪ .‬کليد ايجاد‬
‫اين نوع اعتماد‪ ،‬در نحوه ی انتخاب قضات دادگاه بين المللی است‪ .‬در وھله ی‬
‫اول‪ ،‬اھميت زيادی دارد که اين قضات انتخاب شوند و نه انتصاب‪ .‬يک نحوه ی‬
‫انتخاب که نمايندگی وسيع را تضمين می کند‪ ،‬آن است که مجلس ھر کشوری‪ ،‬به‬
‫نسبت مستقيم با جمعيت آن کشور‪ ،‬دو يا سه نماينده ی ملی را انتخاب کند‪ .‬انتخاب‬
‫اين نمايندنگان ملی بايد از سوی قوه ی مجريه و رئيس حکومت در ھر کشوری‪ ،‬به‬
‫تصويب برسد‪ .‬پس از آن اين نمايندگان بايد از ميان خودشان تعداد مشخصی را‬
‫برای خدمت در دادگاه بين المللی انتخاب کنند‪ .‬به اين ترتيب‪ ،‬اين دادگاه به طور‬
‫حقيقی نماينده ی ھمه ی ملل و دول خواھد بود‪.‬‬

‫ھمين که قضات دادگاه بين المللی انتخاب شدند‪ ،‬بايد مستقل‪ ،‬و به دور از ھر گونه‬
‫فشار سياسی‪ ،‬يا مداخله ی خارجی‪ ،‬عمل کنند‪ .‬انتصاب آنھا بايد برای يک دوره‬
‫ی معين باشد‪ ،‬و ازجوييدن مناصب دولتی درآينده‪ ،‬نيز‪ ،‬بايد ممنوع باشند‪ .‬تمھيداتی‬
‫نيز بايد وجود داشته باشد که تضمين کند دادگاه از مالياتھای جھانی که مجلس‬
‫‪63 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫قانونگزاری بين المللی وضع کرده‪ ،‬به شايستگی تأمين مالی می شود‪ ،‬و قضات‬
‫دستمزد مناسبی دريافت می کنند‪ ،‬و تحت فشار قرار نمی گيرند که برای نفع طرفی‬
‫تصميم بگيرند‪ ،‬و چه قبل و چه بعد از بازنشستگی از مجازات و تالفی در امان‬
‫ھستند‪.‬‬

‫برقرار کردن سريع و مؤثر صلح در صورت نقض آن‬


‫ھرچقدر ھم که يک نظام امنيت جمعی نيرومند و موثر و خوش ساخت باشد‪ ،‬باز ھم‬
‫بعيد است که جلوی ھمه ی برخوردھا را بگيرد‪ .‬احتماال" مواردی‪ ،‬که اميدواريم کم‬
‫باشد‪ ،‬خواھد بود که کشوری وسوسه شود به شکلی عمل کند که صلح بين المللی يا‬
‫منطقه ای را مختل کند‪ .‬دراين گونه موارد يک نظام امنيت جمعی کارآمد بايد‬
‫بتواند به سرعت آن کشور را به زانو درآورد‪ ،‬و صلح را برگرداند‪ ،‬و برای اين‬
‫کار به يک سازوکار اجرائی نيرومند‪ ،‬و به ويژه به يک نيروی نظامی بين المللی و‬
‫دائمی‪ ،‬احتياج دارد‪.‬‬

‫ ايجاد يک ارتش بين المللی دائمی‬

‫در صورتی که کشوری يکی از مواد معاھده ی بين المللی را زيرپا بگذارد و به‬
‫اين ترتيب صلح را نقض کند‪ ،‬يا دست به رفتاری که صلح را به خطرمی اندازد‪،‬‬
‫بزند‪ ،‬مثل حمايت از گروھھای تروريست‪ ،‬يا نقض فاحش و گسترده ی حقوق بشر‪،‬‬
‫يا توليد و تھيه ی غيرقانونی سالحھای اتمی‪ ،‬يک ھيئت مجريه ی بين المللی که به‬
‫طريقی که قبال" مطرح شد ايجاد شده باشد‪ ،‬بايد نيروھا و تجھيزاتی را در دسترس‬
‫فوری خود داشته باشد که آماده ی اعزام سريع و مؤثربرای حفظ يا بازگرداندن‬
‫صلح باشند‪ .‬بدون چنين قابليت اجرائی‪ ،‬معاھده ی بين المللی قانون مھملی خواھد‬
‫بود‪ ،‬وھيئت مجريه قدرت‪ ،‬کارآئی‪ ،‬و اعتبار خود را از دست خواھد داد‪ ،‬درست‬
‫ھمان طور که درحال حاضر در مورد شورای امنيت سازمان ملل‪ ،‬يعنی ھمان‬
‫سازمانی که فعال" وظيفه ی حفظ صلح و امنيت جھانی را به عھده دارد‪ ،‬شاھد آن‬
‫ھستيم‪ .‬تاريخ اخير سرشار از نمونه ھای عدم کارآئی و ضعف شورای امنيت‬
‫است‪ .‬به چند مورد از آن قبال" اشاره کرديم مثل نسل کشی در دارفور‪ ،‬برنامه ھای‬
‫غيرقانونی توليد سالحھای اتمی در کره ی شمالی و ايران‪ ،‬و کشتار ھای گسترده و‬
‫نقض حقوق بشر در سوريه‪.‬‬

‫‪64 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫بسياری از مردم و بسياری از کشورھا با ايجاد يک ارتش دائمی بين المللی مخالف‬
‫ھستند‪ ،‬زيرا می ترسند از کنترل خارج شود و به عامل تھديدی در دست يک‬
‫حکومت جھانی ديکتاتوری بدل گردد‪ .‬برای متقاعد ساختن اين بدبينان که يک‬
‫ارتش دائمی بين المللی برای سعادت بشر حياتی است و به مصلحت ھمه ی‬
‫کشورھاست‪ ،‬بايد به ھنگام بنای چنين ارتشی از اين سه اصل اساسی پيروی کنيم‪.‬‬

‫اولين اصل آن است که اعمال قدرت ھنوز نقشی برای بازی کردن در روابط بين‬
‫المللی دارد‪ ،‬البته تا زمانی که اين اعمال قدرت به صورت جمعی‪ ،‬و مطابق با‬
‫رھنمودھای از قبل تعيين شده و روشن‪ ،‬و از سوی مؤسسات جمعی که واقعا"‬
‫نماينده ی ھمه ی کشورھای جھان باشند‪ ،‬صورت گيرد‪ .‬به عالوه‪ ،‬اين اعمال قدرت‬
‫فقط بايد درخدمت عدالت‪ ،‬به آن مفھوم که از قبل و براساس توافق کشورھا تعيين‬
‫شده‪ ،‬باشد‪ .‬يکی از بانيان مھم صلح در قرن بيستم به ھمين معنی توجه داشت وقتی‬
‫گفت ‪ ‬گاھی جنگ »بنيان اعظم صلح است« و »تدمير سبب تعمير«‪ 108.‬وی ادامه‬
‫می دھد و می گويد وقتی جنگی برای يک ھدف درست صورت می گيرد »اين قھر‬
‫عين لطف« و » اين ظلم جوھر عدل و اين جنگ بنيان آشتی است«‪  109.‬‬

‫مثالی که در مورد ضرورت استفاده ی گاه به گاه از نيروی قھری به ذھن می‬
‫رسد‪ ،‬مثال شيميوتراپی است‪ ،‬يعنی استفاده از موادشيميائی که درحالت عادی مرگ‬
‫آوراست‪ ،‬برای کشتن بافت ھای بيمار برای رھائی بدن از سرطان‪ .‬با وجود اين که‬
‫سلولھای سالم بسياری ھمراه با سلولھای سرطانی نابود می شوند‪ ،‬اما دست روی‬
‫دست گذاشتن نيزاستراتژی جايگزين خوبی نيست‪ .‬قربانی کردن برخی از سلولھای‬
‫سالم برای رسيدن به ھدف بزرگتر نجات بيمار ضروری است‪ ،‬واگر ما روی اين‬
‫تمرکز کنيم که ھمه ی سلولھا را سالم نگه داريم‪ ،‬جان خود بيمار را به خطر می‬
‫اندازيم‪.‬‬

‫اصل دوم آن است که حاکميت ملی بايد محدود شود‪ .‬اين اصل درھمان ابتدا که‬
‫منشور سازمان ملل نوشته می شد‪ ،‬تلويحا" در زمينه ی استفاده از نيروی قھری‬
‫به رسميت شناخته شد‪ .‬تدوين کنندگان منشور تشخيص می دادند که استفاده از‬
‫نيروی قھری گاھی الزم خواھد بود‪ ،‬بنابراين مقرر کردند که کشورھای جھان‬
‫طی توافقنامه ای با شورای امنيت‪ ،‬نيروھای مسلح‪ ،‬کمک‪ ،‬و تسھيالت‪ ،‬برای اين‬
‫شورا فراھم کنند‪ ،‬تا در صورتی که صلح جھانی به خطر افتاد يا نقض شد‪ ،‬از آن‬
‫استفاده کند‪ 110.‬متأسفانه به علت اين که کشورھای جھان حاضر نشدند از حاکميت‬
‫مطلق خود‪ ،‬بخصوص در زمينه ی قدرت نظامی‪ ،‬و باالخص در رابطه با ترکيب‪،‬‬

‫‪65 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫نگھداری و جايگاه نيروھای نظامی خود چشم پوشی کنند‪ ،‬مواد مربوطه در منشور‬
‫ھرگز اجرا نشد‪ ،‬و شورای امنيت را از ھمان بدو پيدايش‪ ،‬به شدت تضعيف نمود‪.‬‬

‫اصل سوم آن است که بھترين راه دستيابی به خير جزء آن است که خير کل را‬
‫تضمين کنيم‪ .‬به عبارت ديگر‪ ،‬يک کشورفقط در حالی می تواند عمال" سعادت خود‬
‫را تضمين نمايد که در ابتدا خير ھمه ی کشور ھا را تضمين کند‪ .‬اين به آن‬
‫معناست که اگر تھديدی نسبت به صلح صورت گيرد‪ ،‬يا صلح به ھر صورتی نقض‬
‫گردد‪ ،‬پاسخ بايد پاسخی جمعی باشد‪ .‬اين پاسخ جمعی را بايد يک نھاد جمعی بدھد‬
‫که می تواند شکل اصالح شده ای از شورای امنيت باشد‪ ،‬يا ھيئت مجريه ی يک‬
‫فدراسيون جھانی‪ ،‬که به ھرصورت بايد از پشتيبانی يک نيروی نظامی دائمی که‬
‫نماينده ی ھمه ی ملتھا به شما ر آيد‪ ،‬برخوردار گردد‪ .‬بعالوه اين پاسخ بايد طبق‬
‫مقرراتی صورت گيرد که از قبل‪ ،‬و با توجه به توافق عمومی‪ ،‬تعيين شده باشد‪.‬‬

‫ھمين که کشورھا اين اصول را پذيرفتند‪ ،‬با ميل بيشتری ضرورت وجود يک ارتش‬
‫دائمی که از ھوی و ھوس يک کشورخاص‪ ،‬يا گروھی از کشورھا رھا‪ ،‬و از بالی‬
‫مصلحت طلبی آزاد باشد را قبول می کنند‪ ،‬چرا که اين ارتش قاطعانه معاھده ی‬
‫بين المللی را به اجرا در خواھد آورد‪ ،‬و از قوانين بين المللی پشتيبانی خواھد‬
‫کرد‪.‬‬

‫ تعيين موازين و شرايط استفاده از يک ارتش دائمی‬

‫عالوه بر ايجاد يک ارتش دائمی بين المللی‪ ،‬ضروری است که ازقبل‪ ،‬و از سوی‬
‫ھمه ی کشورھای جھان‪ ،‬موازينی که تحت آن چنين نيروئی می تواند برای‬
‫برقرارسازی صلح عمل کند‪ ،‬تعيين شده باشد‪ .‬اگر قرار باشد از برخی از اشتباھائی‬
‫که به ھنگام ايجاد نظام کنونی سازمان ملل متحد مرتکب شديم‪ ،‬احتراز کنيم‪ ،‬اين‬
‫امر اھميت زيادی دارد‪ .‬برای مثال‪ ،‬تحت ضوابط منشور سازمان ملل‪ ،‬شورای‬
‫امنيت می تواند درصورت تھديد يا نقض صلح و يا تجاوز‪ ،‬از نيروی نظامی برای‬
‫حفظ يا بازگرداندن صلح‪ ،‬استفاده کند‪ 111،‬اما اين شرايط تعريف نشده اند‪ .‬اين‬
‫نقصی است که بايد اصالح شود‪ .‬تحت ضوابط يک توافقنامه ی جديد درمورد‬
‫امنيت جمعی‪ ،‬اين تعريف بايد مشخص کند که يک ارتش دائمی تحت چه شرايطی‬
‫می تواند عمل کند‪ ،‬و دست کم بايد اين موارد را در بر داشته باشد‪ :‬موارد نقض‬
‫فاحش حقوق بشر مانند نسل کشی‪ ،‬تھيه و توليد و فروش امکانات ھسته ای به‬
‫صورت قاچاق‪ ،‬و بر خالف قوانين بين المللی‪ ،‬حمايت دولتی از تروريسم‪ ،‬ذخيره‬

‫‪66 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سازی تسليحات‪ ،‬تجاوز ارضی‪ ،‬عدم اجرای حکم دادگاه بين المللی )بخصوص اگر‬
‫‪112‬‬
‫احتمال جنگ را افزايش دھد(‪ ،‬و نقض ھر يک از مواد معاھده ی بين المللی‪.‬‬

‫ قدم ھای تدريجی به سوی ايجاد يک ارتش دائمی‬

‫در حرکت به سوی ايجاد يک ارتش دائمی آنچنان که در باال به تصوير کشيده شد‪،‬‬
‫احتماال" با مقاومت حکومت ھا رو به رو خواھيم شد‪ .‬اما با پيشنھاد يک رويکرد‬
‫تدريجی می توان اين امر را برای کشورھای جھان قابل ھضم تر کرد‪ .‬به اين‬
‫صورت که اول سازمان ھای امنيت منطقه ای تشکيل شوند‪ ،‬که ھرکدام نيروھای‬
‫نظامی دائمی خودشان را داشته باشند‪ .‬در اين اولين مرحله نيروھای نظامی دائمی‬
‫مناطق به عنوان بخشی از يک شبکه ی سست‪ ،‬که ھمه ی سياره را در بر می‬
‫گيرد‪ ،‬عمليات خود را با يک ديگر ھماھنگ خواھند کرد‪ .‬برای کشورھای جھان‬
‫برداشتن اين قدم آسان تر خواھد بود چه که تجربه نشان داده است که برای آنھا‬
‫آسان تر است که حق حاکميت خود در مورد امنيت ملی را به يک سازمان منطقه‬
‫ای واگذار کنند‪ ،‬تا به يک سازمان بين المللی گسترده تر‪) .‬نيروی اضطراری آفريقا‬
‫و نيروھای واکنش سريع اروپا مثال ھای خوبی ھستند(‪ .‬دالئل متعددی برای اين‬
‫امر وجود دارد‪ ،‬از جمله اين واقعيت که در يک منطقه اغلب زبان و فرھنگ‬
‫مشترک است‪ ،‬و بنابراين اعتماد و تفاھم بيشتری وجود دارد‪ .‬ھمچنين يک سازمان‬
‫منطقه ای غير متمرکزمعموال" به اندازه ی يک قدرت متمرکز دوردست وحشت‬
‫برانگيز نيست‪ ،‬قدرتی که تصميماتش را از دورميگيرد بدون درک کافی از‬
‫شرايط محلی‪ ،‬و پيامدھای زيان آور تصميمات اشتباه‪ .‬به عالوه ھمه ی کشورھا‬
‫انگيزه ی قوی تری برای ھمکاری در جھت حفظ امنيت منطقه ی خود دارند‪،‬‬
‫چون بطور مستقيم تر و شديدتری از حوادث ناخوشايندی که در نزديکی آنھا اتفاق‬
‫می افتد‪ ،‬متأثر می شوند‪ .‬بنابراين به نفع آنھاست که در تالشھائی که برای حفظ‬
‫امنيت منطقه خود صورت می گيرد‪ ،‬شرکت کنند‪.‬‬

‫ھمين که اين شبکه ی آزاد از سازمانھای امنيت منطقه ای و ارتش ھای دائمی‬
‫مربوطه مستقر شدند‪ ،‬و برای مدتی کار کردند‪ ،‬می توان گام دوم را برداشت‪ .‬در‬
‫مرحله ی دوم سازمانھای امنيت منطقه ای بايد ارتباط خود را با ھيئت مجريه ی‬
‫بين المللی رسمی سازند‪ ،‬و نيروھای خود را برای استفاده در اختيار آن قرار دھند‪.‬‬
‫اين گام اين امتياز را نيز دارد که ھيئت مجريه ی بين المللی که نبض امنيت جھان‬
‫را در دست دارد‪ ،‬می تواند مسئوليت اوليه ی امنيت ھر منطقه را به سازمان امنيت‬
‫ھمان منطقه بدھد‪ .‬اصل عملياتی آن خواھد بود که ھرتھديدی نسبت به ھر کدام از‬

‫‪67 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫کشورھا‪ ،‬تھديدی نسبت به ھمه ی کشورھای منطقه به شمار آيد‪ .‬اما قبل از آن که‬
‫سازمان امنيت منطقه ای بتواند از نيروی نظامی منطقه ای در يک موقعيت خاص‬
‫استفاده کند‪ ،‬بايد اول موافقت ھيئت مجريه ی بين المللی را به دست آورد‪ ،‬ھمان‬
‫طور که در حال حاضر در رابطه با شورای امنيت و تحت ضوابط منشور‬
‫سازمان ملل متحد الزم است‪ 113،‬البته به جز در موارد اضطراری‪ ،‬که در آن‬
‫سازمان امنيت منطقه ای می تواند اول عمل کند و بعدا" به دنبال تصويب رساندن‬
‫آن باشد‪ .‬و باالخره يک مزيت ديگر اين که ھيئت مجريه ی بين المللی فعاليت‬
‫ھای امنيتی را در سراسر جھان ھماھنگ کند‪ ،‬آن است که می تواند يک چارچوبه‬
‫ی زمانی را برای حل مشکل از سوی نيروی نظامی منطقه ای تعيين نمايد‪ .‬اگر‬
‫نيروی منطقه ای نتوانست در موعد مقرر مسئله را حل کند‪ ،‬اين ھيئت مجريه می‬
‫تواند از ساير نيروھای منطقه ای کمک بگيرد‪ .‬اين ھمکاری فزاينده در حل‬
‫مشکالت‪ ،‬کم کم اطمينان ايجاد می کند‪ ،‬و به مناطق جھان می آموزد که درجھت‬
‫آرمان مشترک صلح با يک ديگر ھمکاری کنند‪.‬‬

‫سرانجام جھان برای برداشتن گام سوم و نھائی آماده خواھد شد‪ ،‬و آن ادغام و يک‬
‫رقم کردن نيروھای مختلف منطقه ای به صورت واحدھای ھميشگی يک ارتش‬
‫دائمی و واقعا" مستقل است‪ ،‬که ھرکدام در منطقه ی خود استقرار دارند‪ .‬چنين‬
‫ترتيبی توجيه عملياتی دارد‪ ،‬چرا که نيروھای منطقه ای از نظر فيزيکی به‬
‫برخوردھائی که ممکن است در منطقه ی آنھا اتفاق بيفتد نزديک ترخواھند بود‪ ،‬و‬
‫باسرعت بيشتری می توانند وارد عمل شوند‪ .‬توجيه مالی ھم دارد‪ ،‬زيرا مخارج‬
‫جابه جا کردن نيروھا در مسافت ھای طوالنی‪ ،‬وھزينه ی ايجاد اقامتگاھھای منطقه‬
‫ای در مکانھائی که جنگی درآنھا واقع می شود را‪ ،‬ازبين می برد‪ .‬در اين مرحله‬
‫ی نھائی از پيشرفت‪ ،‬اين واحد ھا فقط تحت فرمان ھيئت مجريه ی بين المللی و‬
‫کامال" مستقل از تک تک کشورھا يا گروھھای منطقه ای کشورھا عمل خواھند‬
‫کرد‪ .‬به ھرحال‪ ،‬آنھا به طور منظم به تمرينات آموزشی مشترک خواھند‬
‫پرداخت‪ ،‬و سيستم ھای مخابراتی منسجم‪ ،‬و تجھيزات ھمساز‪ ،‬و يک زبان مشترک‬
‫خواھند داشت‪ ،‬تا بتوانند در صورت لزوم‪ ،‬در اتحاد کامل و به نحوی خلل ناپذير و‬
‫‪114‬‬
‫کارآمد‪ ،‬با يک ديگر کار کنند‪.‬‬

‫مزايای يک ارتش دائمی بين المللی‬

‫ايجاد يک ارتش دائمی بين المللی مزايای بسياری خواھد داشت‪ .‬يکی از آنھا‬
‫بازداری است‪ :‬کشورھای جھان احتماال" قبل از بی احترامی به قوانين بين المللی‬

‫‪68 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫به عواقب عمل جمعی که برعليه آنھا صورت خواھد گرفت توجه خواھند کرد‪.‬‬
‫مزيت ديگر آن است که قدرت قوانين و مؤسسات بين المللی‪ ،‬نه فقط درکالم‪ ،‬بلکه‬
‫در عمل‪ ،‬حفظ خواھد شد‪ .‬بعالوه‪ ،‬وجود مقررات ازپيش تعيين شده ای که مشخص‬
‫می کنند چه موقع می توان از ارتش دائمی استفاده کرد‪ ،‬به اين معنی است که‬
‫سازمانھای بين المللی که وظيقه ی حفظ صلح اين سياره را برعھده دارند‪ ،‬مانند‬
‫شورای امنيت فعلی‪ ،‬يا ھيئت مجريه ی بين المللی آتی‪ ،‬قادرخواھند بود که با‬
‫سرعت‪ ،‬قاطعيت و کارآئی‪ ،‬و بدون شک و دو دلی عمل کنند‪ ،‬و مشکالت را در‬
‫نطفه‪ ،‬و قبل از اين که به صورت جنگ ھای تمام عيار ظاھر شوند‪ ،‬خفه سازند‪.‬‬
‫اين مزيت اضافه را نيز دارد که نيروی نظامی ھيچ کشوری بيش از حد‪ ،‬گسترده‬
‫نخواھد شد‪ ،‬و ھيچ ملتی ھم مجبور نخواھد بود که بار نامتناسب و ناعادالنه ی مالی‬
‫و انسانی چنين گسترشی را تحمل کند‪ .‬و آخرين و نه کمترين مزيت آن اين است که‬
‫يک چنين نظام جمعی تضمين می کند که مقررات به طور يکسان در مورد ھمه ی‬
‫کشورھائی که صلح را نقض می کنند‪ ،‬به کارگرفته شود‪.‬‬

‫جھان به شدت به يک نظام موثر امنيت جمعی محتاج است که کشورھا را از جنگ‬
‫بازدارد ودرصورت نقض صلح‪ ،‬آن را دوباره بازگرداند‪ .‬ايجاد چنين نظامی نه تنھا‬
‫ممکن‪ ،‬بلکه گريزناپذير است‪ .‬ايجاد چنين نظامی مستلزم آن است که جمعی از‬
‫رھبران بصير و ملھم‪ ،‬که تنھا انگيزه شان اشتياق به صلح باشد‪ ،‬يک معاھده ی‬
‫بين المللی را در چارچوبی که گفته شد‪ ،‬به امضا برسانند‪ .‬برای اين که نظام امنيت‬
‫جمعی که در اين معاھده ی بين المللی متجلی می شود‪ ،‬کارآمد باشد‪ ،‬بايد دست کم‬
‫ميزان سالح و نيروئی را که ھر کشور می تواند داشته باشد محدود سازد‪ ،‬ھمه ی‬
‫سالحھای ھسته ای را نابود کند‪ ،‬دادگاه بين المللی را تقويت نمايد‪ ،‬و يک ارتش‬
‫دائمی بين المللی با انسجامی روزافزون‪ ،‬به وجود آورد‪.‬‬

‫تغييرات آب و ھوا و اوج گيری تقاضا برای انرژی‬

‫تغييرات آب و ھوائی‬

‫در ھيچ حوزه ای از حيات بشری نياز به تصميم گيری جمعی به شکل يک‬
‫فدراسيون جھانی آشکارتر از حوزه ی تغييرات آب و ھوائی نيست‪ ،‬مسئله ای که با‬
‫اطمينان می توان آن را بزرگترين خطر واحدی دانست که امروزه بشريت را تھديد‬
‫می کند‪ .‬اگر بگذاريم اين امر ھمچنان و بدون جلوگيری ادامه پيدا کند‪ ،‬خسارات‬

‫‪69 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫توصيف ناشدنی به بار خواھد آورد‪ ،‬و حيات به شکلی که می شناسيم را به کلی‬
‫نابود خواھد کرد‪.‬‬

‫سالھاست که دانشمندان‪ ،‬تغييرات آب و ھوائی را زير نظر دارند و مطالعه می‬


‫کنند‪ .‬در سال ‪ 1988‬سازمان ملل يک ھيئت کارشناسی فرامليتی در باب تغييرات‬
‫آب و ھوائی )‪[Intergovernmental  Panel  on  Climate  Change]  (IPCC‬‬
‫تشکيل داد و صدھا دانشمند برجسته از سراسر عالم را برای مطالعه ی تغييرات‬
‫آب و ھوائی گرد ھم آورد‪ ،‬تا نتيجه گيری ھای خود را در گزارشات دوره ای‬
‫خالصه ومنتشر نمايند‪ .‬اين ھيئت مدتی است که به ما ھشدار می دھد دمای سطح‬
‫زمين با سرعتی بی سابقه رو به افزايش است‪ .‬اين ھيئت در پنجمين گزارش‬
‫ارزيابی خود‪ ،‬روشن ساخت که گرم شدن زمين تقريبا" به طور قطع )با حدود ‪95‬‬
‫درصد قطعيت( نتيجه ی مستقيم فعاليت ھای انسانی است‪ ،‬فعاليت ھائی که منجر به‬
‫آزاد شدن گازھای گلخانه ای در زيست کره شده است‪ 115.‬اين گازھا گرما را به‬
‫دام می اندازند و دما را در سطح زمين افزايش می دھند‪ .‬يکی از بزرگترين اجزای‬
‫گازھای گلخانه ای گاز دی اکسيد کربن است‪ ،‬که از بسياری از منابع انسانی و‬
‫بخصوص از سوزاندن سوخت ھای فسيلی نظير ذغال‪ ،‬چوب‪ ،‬نفت‪ ،‬و گاز ھای‬
‫طبيعی آزاد می شود‪ .‬پديده ی گرم شدن زمين نه تنھا واقعی است‪ ،‬بلکه خطرات‬
‫بزرگی را ھم برای نظام ھای انسانی‪ ،‬و ھم برای نظام ھای طبيعی ايجاد می کند‪،‬‬
‫و اين ھيئت کارشناسی ھشدار می دھد که اگر کاری برای جلوگيری از آن صورت‬
‫نگيرد‪ ،‬از اواسط تا پايان اين قرن »اثرات وخيم‪ ،‬گسترده و تغيير نا پذير« را به‬
‫بار خواھد آورد‪ 116.‬گرم شدن زمين به طرق مختلف حيات را بر روی کره ی‬
‫زمين شديدا" به خطر می اندازد ‪ :‬ھمان طور که دمای اتمسفر در نزديکی سطح‬
‫زمين افزايش می يابد‪ ،‬يخچالھای طبيعی و کالھک ھای يخی به سرعت ذوب می‬
‫شوند‪ ،‬و باعث افزايش سطح آب درياھا و اقيانوسھای جھان می گردند‪ .‬اين ھيئت‬
‫در حال حاضر پيش بينی می کند که اگر گرم شدن زمين متوقف نشود‪ ،‬تا سال‬
‫‪ 2100‬سطح درياھا بين ‪ 3‬تا ‪ 12‬فوت باال خواھد آمد‪ 117.‬باال آمدن سطح آب به‬
‫ميزان ھمان ‪ 3‬فوت ھم برای برخی از کشورھا به معنی فاجعه است‪ .‬سی و سه‬
‫جزيره ی کوچک و آتول مرجانی کيريباتی]‪  [Kiribati‬فقط در ارتفاع چند فوتی از‬
‫سطح دريا قرار دارند‪ .‬باال آمدن ‪ 3‬فوتی آب دريا به معنای آن خواھد بود که اين‬
‫کشور‪ ،‬که خانه ی ‪ 100‬ھزار نفر است‪ ،‬زير آب فرو می رود‪ .‬ھنوز چيزی نشده‪،‬‬
‫اثرات سوء باال آمدن سطح آب دريا در اين کشور جزيره ای احساس می شود‪ :‬نفوذ‬
‫آب شور منابع آب آشاميدنی را آلوده کرده‪ ،‬و زمين ھای کشاورزی را از بين برده‬

‫‪70 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫است‪ .‬رئيس جمھور کيريباتی پيش بينی می کند که کشورش در عرض ‪ 30‬تا ‪60‬‬
‫سال غيرقابل سکونت شود‪ 118 .‬سرنوشت مشابھی در انتظار سايرکشورھای جزيره‬
‫ای کم ارتفاع‪ ،‬مانند مالديو]‪ [Maldives‬و تووالو]‪ [Tuvalu‬و ھمچنين مجموعه‬
‫جزاير ديگری‪ ،‬مانند مجمع الجزاير سان بالس ‪[San  Blas  Islands] ‬در ساحل‬
‫پاناما ست‪ 119.‬فی جی درحالی که در خطر ناپديد شدن کامل نيست‪ ،‬اما بسياری از‬
‫زمين ھای خود را به دريا خواھد باخت‪.‬‬

‫متأسفانه در حالی که سطح آب در سراسر جھان باال می آيد‪ ،‬اما ميزان آن در ھمه‬
‫جا يکسان نيست‪ .‬تفاوت در دمای آب‪ ،‬جريانات آبی‪ ،‬حرکات زمين‪ ،‬و شوری‪،‬‬
‫ممکن است پستی و بلندی ھای منطقه ای و محلی در سطح آب ايجاد کند‪ .‬در نتيجه‬
‫پيش بينی می شود که تاسال ‪ 2100‬در کشورھائی نظير بنگالدش‪ ،‬سطح دريا تا‬
‫چھار برابر ميانگين جھانی‪ ،‬يعنی به اندازه ی ‪ 13‬فوت‪ ،‬باال بيايد‪ .‬حتی باال آمدن‬
‫سطح آب به اندازه ی ‪ 3‬فوت ھم کافی است تا بسياری از جوامع ساحلی‪ ،‬و ازجمله‬
‫نوارھای ساحلی وسيعی از بنگالدش را نابود کند‪ ،‬وتنھا در بنگالدش باعث‬
‫آوارگی ميليون ھا نفر گردد‪ .‬درواقع تخمين زده می شود که اگر باال آمدن سطح آب‬
‫مطابق ييش بينی ھا صورت گيرد‪ ،‬تا سال ‪ 2050‬تعدادی به زيادی ‪ 50‬ميليون نفر‬
‫از بنگالدش بگريزند‪ 120.‬ساکنان اين مناطق به صورت پناھندگانی در خواھند آمد‪،‬‬
‫که در جستجوی مکانھائی برای زندگی در داخله ھای کشورھا ھستند‪ .‬کسانی که‬
‫درحال مطالعه ی اين مسئله ھستند‪ ،‬پيش بينی می کنند ھمين که ميزان سرزمين‬
‫ھائی که انسان می تواند در آنھا زندگی کند‪ ،‬و آب آشاميدنی و غذا به دست آورد‪،‬‬
‫رو به کاھش گذارد‪ ،‬وقوع درگيری ھای خشونت آميز گريز ناپذير شود‪  121.‬‬

‫حتی کشور ثروتمند و قدرتمندی نظير اياالت متحده‪ ،‬نيز‪ ،‬از اثرات باال آمدن سطح‬
‫آب در امان نيست‪ .‬در واقع پيش بينی شده است که سطح آب در سواحل اياالت‬
‫متحده در کنار اقيانوس اطلس بيش از شش فوت باال بيايد‪ ،‬و نواحی شھری‬
‫پھناوری مانند بستن‪ ،‬نيويورک‪ ،‬بالتيمور‪ ،‬فيالدلفيا و پرويدنس رد آيلند را به خطر‬
‫اندازد‪ 122.‬ميامی که يکی از پرجمعيت ترين شھرھای آمريکاست‪ ،‬به نحو ويژه ای‬
‫نسبت به باال آمدن آب دريا آسيب پذير است‪ ،‬زيرا روی اساسی از سنگ آھک‬
‫متخلخل بنا شده است‪ 123 .‬پژوھشگران پيش بينی می کنند که تا سال ‪ 2060‬آبھای‬
‫‪124‬‬
‫اطراف اين شھر ممکن است تا ‪ 2‬فوت باال بيايد‪.‬‬

‫گرم شدن زمين عالوه بر باال آوردن سطح آب درياھا‪ ،‬امواج گرما و باران ھای‬
‫شديدی را نيز ايجاد می کند‪ .‬غيرقابل پيش بينی شدن روز افزون وضعيت آب و‬
‫‪71 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ھوائی در برخی جاھا‪ ،‬باعث خرابی محصول شده وھمچنين بخش ھائی از جھان‪،‬‬
‫مانند منطقه ی مديترانه را خشک ساخته‪ ،‬و برميزان بروز خشکسالی و قحطی‬
‫افزوده است‪ .‬در مجموع برای کشاورزان‪ ،‬بخصوص در مناطق گرم تر‪،‬‬
‫برآوردن نياز روز افزون به غذا روز به روز سخت تر می شود‪ ،‬امری که به‬
‫بروز قحطی می انجامد‪ .‬ھيئت کارشناسی در مورد خطراتی که عرضه ی مواد‬
‫غذائی را تھديد می کند نيز به شدت اخطار داده‪ ،‬و خاطرنشان کرده است که‬
‫تغييرات آب وھوائی مدتی است که محصول گندم و ذرت را در سطح جھانی پائين‬
‫آورده است‪ 125.‬تغييرات آب و ھوائی منابع آب را نيز تھديد می کنند‪ :‬در برخی‬
‫مناطق سطح زمين ھای پوشيده از برف عميق درحال کاھش است‪ ،‬و در مناطق‬
‫ديگر آب دريا کم کم آب رودخانه را به آب شورو غير قابل آشاميدن‪ ،‬و زمين ھای‬
‫اطراف آن را ھم به زمين ھای باير و غيرقابل کشت‪ ،‬تبديل می کند‪ .‬تغييرات آب و‬
‫ھوائی درحال نابود کردن جنگل ھا و سواحل مرجانی است‪ ،‬و بسياری از گياھان‪،‬‬
‫جانوران و گونه ھای ماھی را به انقراض جمعی تھديد می کند‪ 126 .‬مواد آلی که تا‬
‫به حال در خاک مناطق قطبی منجمد شده بودند‪ ،‬شروع به ذوب شدن و آزاد کردن‬
‫گازھای گلخانه ای کرده اند‪ ،‬که وضعيت گرم شدن زمين را وخيم تر ساخته است‪.‬‬
‫و با اين ھمه ھنوز بدتر از اين در پيش است‪» .‬ھيچ کس در روی اين سياره از‬
‫‪127‬‬
‫اثرات تغييرات آب و ھوائی در امان نخواھد بود‪«.‬‬

‫با وجود اين واقعيت ھا‪ ،‬برای سالھا بيشتر بحث ھای عمومی که در باره ی‬
‫تغييرات آب و ھوائی صورت می گرفت‪ ،‬به جای تمرکزروی واقعياتی که‬
‫دانشمندان عرضه می کردند‪ ،‬روی پاسخ دادن به شک و ترديدھای کسانی تمرکز‬
‫يافته بود که ميگفتند تغييرات آب و ھوائی واقعا" رخ نمی دھند‪ ،‬و يا اين که علت‬
‫آنھا واقعا" فعاليت ھای انسانی نيست‪ .‬گروھھا و سازمان ھای سياسی ای که‬
‫دستورکارھای سياسی خودشان را داشتند‪ ،‬در اين بحث ھا اعمال نفوذ می کردند‪.‬‬
‫دانشمندانی که حقايق و داده ھا را قانع کننده تر از فکر و گمان می دانند‪ ،‬نااميد‬
‫می شدند وقتی می ديدند اين گروھھا و سازمان ھای سياسی اين تصور باطل را القا‬
‫می کنند که تغيير آب و ھوا واقعيت ندارد‪ ،‬يا اين که مسئله ای است مربوط به آينده‬
‫ای دور که در حال حاضر الزم نيست درباره ی آن نگران شويم‪ ،‬و يا اين که‬
‫حاصل وقايعی می باشد که خارج از اختيار انسان است‪ ،‬مانند تغييرات طبيعی در‬
‫برون ده کلی خورشيد و يا تغيير مدار زمين‪ .‬فقط در اين اواخر بوده و در مواجھه‬
‫با برخی از شواھد غير قابل انکار دا ّل براين که تغييرات آب و ھوائی واقعی‪ ،‬و‬
‫نتيجه ی فعاليت ھای انسانی‪ ،‬و دارای عواقب وخيمی ھستند‪ ،‬که رسانه ھا‪ ،‬عموم‬
‫مردم‪ ،‬و رھبران جھان‪ ،‬باالخره شروع به تشخيص اين نکته کرده اند که الزم است‬
‫‪72 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫کاری صورت بگيرد‪ ،‬و باالتر از آن اين که ما نياز به » يک راه حل جھانی«‬
‫داريم‪ 128.‬ھيئت کارشناسی در آخرين گزارش خود ھشدار می دھد که وقتی خيلی‬
‫نمانده برای تثبيت آب و ھوا و جلوگيری از بروز عواقب فاجعه آميز تغييرات آن‪،‬‬
‫‪129‬‬
‫و ما بايد در ‪ 15‬سال آينده تالش زيادی برای رسيدن به اين ھدف بکنيم‪.‬‬

‫اوج گيری تقاضا برای انرژی‬

‫چالش گرم شدن زمين به علت وجود يک چالش جداگانه ولی به شدت مرتبط زمان‬
‫ما‪ ،‬پيچيده تر شده است‪ .‬ھمين طور که جمعيت جھان افزايش می يابد و اقتصادھا‬
‫شکوفا می گردد‪ ،‬تقاضای ما برای انرژی ھم افزايش می يابد‪ .‬کارشناسان گزارش‬
‫می دھند که برای حفظ آن نوع رشد اقتصادی در جھان که امروزه شاھد آن ھستيم‪،‬‬
‫الزم است که تا سال ‪ 2050‬منابع انرژی دو برابر‪ ،‬و منابع الکتريسيته سه برابر‪،‬‬
‫گردند‪ 130 .‬آژانس بين المللی انرژی در آخرين گزارش خود پيش بينی می کند که‬
‫تقاضا برای انرژی اوليه در سال ‪ 2040‬به ميزان ‪ 37‬درصد باال خواھد رفت و‬
‫فشار شديدی را به نظام انرژی جھانی وارد خواھد کرد‪ 131.‬از يک سو‪ ،‬کشورھای‬
‫توسعه يافته برای تحريک و نمو اقتصاد‪ ،‬و تغذيه ی صنايع و حمل و نقل خود‪ ،‬و‬
‫تأمين برق برای مصرف کنندگان‪ ،‬به شدت به منابع انرژی و الکتريسيته متکی‬
‫ھستند‪ ،‬و بايد به انرژی کافی وارزان دسترسی داشته باشند‪ .‬از سوی ديگر‬
‫کشورھای در حال توسعه می کوشند تا از نظر اقتصادی به کشورھای توسعه يافته‬
‫برسند‪ ،‬مسئله ای که با توجه به اين که رابطه ی شديدی بين مقدار مصرف سرانه‬
‫ی الکتريسيته و شاخص پيشرفت انسانی سازمان ملل )‪ (HDI‬وجود دارد‪ ،‬کامال‬
‫قابل درک است‪ 132 .‬درواقع معلوم شده است که رشد اقتصادی برای مبارزه با فقر‬
‫جھانی حياتی است‪ ،‬و دستيابی به رشد اقتصادی‪ ،‬به نوبه ی خود‪ ،‬مستلزم دسترس‬
‫به منابع کافی و قابل اتکای انرژی است‪ 133 .‬اما واقعيت آن است که کشورھای‬
‫درحال توسعه‪ ،‬از نظر دسترسی به انرژی‪ ،‬عقب ھستند‪ :‬حدود ‪ 1.3‬ميليارد نفر در‬
‫کشورھای درحال توسعه به الکتريسيته دسترسی ندارند‪ ،‬و حدود ‪ 2.8‬تا ‪ 3‬ميليارد‬
‫نفر ھنوز برای آشپزی و تأمين نيازخود به انرژی به چوب‪ ،‬کاه‪ ،‬و يا کود‪ ،‬متکی‬
‫ھستند‪ .‬بيشتر اين مردم )حدود ‪ 80‬درصد( در مناطق روستائی و عمدتا" در مناطق‬
‫نيمه صحرائی آفريقا و جنوب آسيا زندگی می کنند‪ 134 .‬زندگی که آنھا تحمل می‬
‫کنند‪ ،‬زمينه را برای خشم و نوميدی ونبرد‪ ،‬فراھم می سازد‪ .‬در عين حال ‪60‬‬
‫درصد از انرژی فقط توسط ‪ 20‬درصد از مردم جھان مصرف می شود‪.‬‬

‫‪73 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اما مسئله ی مھم تر آن است که اين نياز به انرژی چگونه رفع می شود‪ .‬پاسخ اين‬
‫است که بيشتر اين انرژی )تخمين زده شده که ‪ 80‬درصد( با سوزاندن سوختھای‬
‫فسيلی‪ ،‬يعنی ذغال و نفت و گاز‪ ،‬فراھم می شود‪ .‬آژانس بين المللی انرژی در سال‬
‫‪ 2014‬گزارش داد که حتی با وجود رشد در منابع انرژی کم کربن‪ »،‬تا سال‬
‫‪ 2040‬معجون انرژی مصرفی جھان از چھار قسمت نسبتا" مساوی تشکيل خواھد‬
‫شد‪ :‬نفت‪ ،‬گاز‪ ،‬ذغال و منابع کم کربن«‪ .‬اين به آن معناست که با وجود اين که می‬
‫دانيم بايد سوزاندن سوختھای فسيلی را به شدت کاھش دھيم تا بتوانيم افزايش دما را‬
‫به دو درجه ی سانتيگراد محدود نمائيم )اين حدی است که ھيئت کارشناسی برای‬
‫احتراز از زيان آورترين پيامدھای تغييرات آب و ھوائی تعيين کرده(‪ ،‬اما با توجه‬
‫به سرعت پيشروی که داريم‪ ،‬در سال ‪ 2040‬ھنوز برای حدود ‪ 75‬درصد از‬
‫‪135‬‬
‫انرژی ھای مورد نياز خود‪ ،‬به سوخت ھای فسيلی متکی خواھيم بود‪.‬‬

‫در گذشته ای نه چندان دور‪ ،‬اين ھراس وجود داشت که منابع نفت و گاز تمام شود‪.‬‬
‫اين ھراس ھمراه با قيمت ھای باالی نفت انگيزه ی شديدی را برای سرمايه گزاری‬
‫در نوآوری ھای فنی‪ ،‬و اکتشاف نفت‪ ،‬به وجود آورد‪ .‬اين نيز به نوبه ی خود منجر‬
‫به کشف و بھره برداری از مقادير عظيمی از منابع جديد‪ ،‬از جمله نفت و گاز‪ ،‬در‬
‫بستر اقيانوسھا‪ ،‬مناطق قطبی و سنگ رستھا گرديد‪ .‬حاال کارشناسان انرژی پيش‬
‫بينی می کنند که برای تأمين نيازھای جھان به انرژی »تا آنجا که می توان ديد«‬
‫بيشتر از آنچه الزم است نفت و گاز موجود است‪ 136.‬با توجه به خطراتی که‬
‫بشريت‪ ،‬درصورت عدم جلوگيری از گرم شدن زمين با آن رو به روست‪ ،‬اين‬
‫موضوع جای خوشحالی ندارد ‪ :‬ما به ھيچ وجه نمی توانيم چنين بخش بزرگی از‬
‫انرژی مصرفی جھان را از سوخت ھای فسيلی تأمين کنيم‪ 137 .‬با اين وجود‪،‬‬
‫استفاده از سوخت ھای فسيلی در حال افزايش است‪.‬‬

‫ذغال آلوده ترين سوخت در ميان سوختھای فسيلی است‪ ،‬اما در کشورھای در حال‬
‫توسعه‪ ،‬مصرف بسيار زيادی دارد‪ .‬منبع عمده ی سوخت برای بيش از دوميليارد‬
‫نفر در ھند و چين‪ ،‬پرجمعيت ترين کشورھای جھان‪ ،‬که رشد اقتصادی سريع و‬
‫گسترده ی ھم دارند‪ ،‬ذغال است‪ ،‬و اين کشورھا درمقابل کنارگذاشتن آن مقاومت‬
‫می کنند‪ ،‬زيرا منابع تجديد پذير انرژی ھنوز آنقدر تکامل نيافته اند که بتوانند‬
‫جايگزين کاملی برای سوخت ھای فسيلی باشند‪ .‬برای مثال‪ ،‬از سال ‪2011‬‬
‫درحالی که ذغال ‪ 69‬درصد از نياز چين را به انرژی تأمين می کرد‪ ،‬نفت و گاز با‬
‫ھم ‪ 22‬درصد‪ ،‬و منابع تجديد پذير درصد بسيار کمتری را تأمين می کردند‪ ،‬يعنی‬
‫انرژی ھيدروالکتريک ‪ 6‬درصد‪ ،‬انرژی اتمی ‪ 1‬درصد‪ ،‬و ساير انرژی ھای تجديد‬
‫‪74 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫پذير ھم ‪ 1‬درصد‪ .‬ھرچند دولت چين تصميم دارد که تا سال ‪ 2020‬ميزان مصرف‬
‫سوخت ھای غير فسيلی را به ‪ 15‬درصد کل انرژی مصرفی افزايش دھد‪ ،‬و ھرچند‬
‫پيش بينی می شود که اتکای اين کشور به ذغال تا سال ‪ 2040‬به ‪ 55‬درصد کاھش‬
‫يابد‪ ،‬اما در واقع پيش بينی می شود که ميزان مطلق مصرف ذغال بيش از ‪50‬‬
‫درصد افزايش يابد‪ .‬اين امر افزايش عظيم نيازھای اين کشور را به انرژی نشان‬
‫می دھد‪ 138 .‬واقعيت ناخوشايندی که در اين ارقام منعکس شده‪ ،‬نشان می دھد که‬
‫چرا‪ ،‬بنا به گزارشات‪ ،‬قائم مقام نماينده ی چين در سازمان ملل در بحثی در‬
‫شورای امنيت گفته که اقتصاد کشورش درحال رشد سريع است‪ ،‬و ھنوز به شدت‬
‫به ذغال و ساير سوخت ھای فسيلی‪ ،‬که بنا به گفته ی دانشمندان از عوامل تغييرات‬
‫آب و ھوائی ھستند‪ ،‬متکی است‪  139.‬‬

‫وقتی به اين نکته توجه کنيم که کشورھای در حال توسعه يک پنجم انرژيی که‬
‫کشورھای توسعه يافته انرژی مصرف می کنند‪ ،‬استفاده ميکنند‪ ،‬روشن می شود که‬
‫اين مسئله که اين کشورھا چگونه نياز خود به الکتريسيته را تأمين نمايند‪ ،‬ازاھميت‬
‫فوق العاده ای برای سرنوشت جھان برخورداراست‪ .‬پيدا کردن جايگزين ھای پاک‬
‫تر انرژی برای آنھا بايد بخش بزرگی از راه حل باشد‪.‬‬

‫اما مسئله ای که از آن ھم اھميت بيشتری دارد اين است که استفاده از ذغال و از‬
‫جمله ليگنيت يا »ذغال قھوه ای« که ذغال نامرغوب و آلوده تری محسوب می‬
‫شود‪ ،‬حتی در اروپای آگاه به مسائل محيط زيست‪ ،‬نيز در حال افزايش است‪ .‬طنز‬
‫اينجاست که اروپا اھداف بلندپروازانه ای دارد برای آن که تا سال ‪ 2020‬ميزان‬
‫انتشار کربن خود را به ‪ 80‬درصد سطح آن در سال ‪ 1990‬برساند‪ ،‬اما ھمچنان به‬
‫شدت به ذغال سنگ به عنوان منبع کليدی انرژی اش متکی است‪ ،‬و حتی بر اتکای‬
‫خود افزوده است چنانچه ساخت ‪ 69‬نيروگاه ذغالی تازه را در برنامه ھای خود‬
‫قرار داده است‪ .‬علت اين امر آن است که ذغال ارزان تر از ساير منابع انرژی‬
‫است‪ .‬حتی ذغال سنگ وارداتی ارزان تر از گاز شده‪ ،‬زيرا اياالت متحده که به‬
‫طور فزاينده ای از اتکای خود به ذغال سنگ کاسته‪ ،‬و به گازی که‬
‫از»فرکينگ«]‪ [fracking‬ذخائر سنگ رست به دست می آورد‪ ،‬رو آورده است‪،‬‬
‫حال موجودی اضافی ذغال خود را به اروپا صادر می کند‪ .‬اين درحالی است که‬
‫درمقايسه با اياالت متحده‪ ،‬ھم توانائی اروپا برای استخراج گاز از ذخائر شيستی‬
‫ھنوز نوپا و بسيار ابتدائی است‪ ،‬و ھم به علت نداشتن زيرساخت ھای الزم که‬
‫ايجادش سالھا طول می کشد‪ ،‬اروپا نمی تواند مقادير زيادی گاز طبيعی مايع‬
‫)‪ (LNG‬وارد کند‪ .‬گزينه ی ديگر اروپا برای به دست آوردن گاز طبيعی‪ ،‬وارد‬
‫‪75 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫کردن آن از طريق خطوط لوله از روسيه است‪ ،‬اما اين ھم با توجه به گرايش ثابت‬
‫شده ی روسيه به استفاده از گاز طبيعی به عنوان سالحی برای وادار کردن‬
‫‪140‬‬
‫مشتريانش به حمايت از مقاصد سياسی خود‪ ،‬گزينه ی مطلوبی به شمار نمی آيد‪.‬‬

‫توسعه ی فن آوريھای مربوط به استخراج گاز طبيعی با استفاده از روش شکافتن‬


‫ھيدروليکی )مشھور به »فرکينگ«(‪ ،‬که گازھای طبيعی غيرقابل دستيابی و‬
‫محبوس در حوزه ھای شيستی زيرزمينی را به منابع عظيمی از گاز طبيعی تبديل‬
‫می کند‪ ،‬چيزی نيست که به مبارزه برای متوقف کردن تغييرات آب و ھوائی کمکی‬
‫بکند‪ .‬مشکل اين جاست که گاز طبيعی‪ ،‬با اين که تميزتر از نفت و ذغال می‬
‫سوزد‪ ،‬اما يک سوخت فسيلی است که مقادير زيادی دی اکسيد کربن که از عوامل‬
‫تغييرات آب و ھوائی است را در ھوا آزاد می کند‪   141 .‬متأسفانه فراوانی نفت و‬
‫گاز به اين معناست که ھم کشورھای توسعه يافته و ھم کشورھای در حال توسعه‬
‫انگيزه ی کمتری برای يافتن منابع جايگزين پاک برای انرژی دارند‪ .‬درواقع مجله‬
‫ی اکونوميست پيش بينی می کند که نيروگاھھای گازی » به احتمال زياد بيشتر‬
‫جايگزين پانل ھای خورشيدی‪ ،‬توربين ھای بادی و نيروگاھھای اتمی شوند« تا‬
‫نيروگاھھای ذغالی‪ 142 .‬بنابراين کشورھا در تالش خود برای زنده نگه داشتن و‬
‫رو به رشد اقتصادھای خود‪ ،‬احتماال"وضعيت گرم شدن زمين را وخيم تر خواھند‬
‫کرد‪.‬‬

‫يک پيچ و تاب طنزآميز ديگر آن است که با حرکت اياالت متحده به سوی‬
‫»فرکينگ«‪ ،‬و ازدياد اتکای اين کشور به گاز طبيعی‪ ،‬وی درحال حاضر ذغال و‬
‫بخشی از گاز طبيعی خود را به اروپا و ساير کشورھا صادر می کند‪ ،‬و با اين‬
‫کار ميزان انتشار کربن آالينده را در نقاط ديگر جھان باال می برد‪ 143 .‬طرفداران‬
‫حفظ محيط زيست نگران آن ھستند که اين امر جھان را وارد يک مسير خطرناک‬
‫خواھد کرد‪ ،‬و جلوگيری از گرم شدن زمين و عواقب ويرانگر آن را غيرممکن‬
‫‪144‬‬
‫خواھد ساخت‪.‬‬

‫منبع تازه ی ديگر انرژی که کشورھائی نظير ژاپن را به ھيجان آورده‪ ،‬به »يخ‬
‫قابل اشتعال« شھرت يافته است‪ .‬اين منبع انرژی در اصل گازی است که دور از‬
‫ساحل‪ ،‬و از ھيدرات متانی که در ذخائر زيردريائی واقع شده‪ ،‬استخراج می شود‪.‬‬
‫اين گاز قبال" از ذخائر ساحلی استخراج می شد‪ ،‬اما استخراج آن از ذخائر‬
‫زيردريائی امری است که اخيرا" برای اولين بار در آبھای دور از ساحل ژاپن به‬
‫نمايش گذاشته شده‪ ،‬کشوری که ھم منابع انرژی چندانی ندارد‪ ،‬و که اخيرا به نحو‬
‫چشمگيری اتکايش را به نيروی اتمی کاھش داده است‪ .‬متأسفانه ھنوز درک چندانی‬
‫‪76 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫از اثرات بلند مدت متان به عنوان يک گاز گلخانه ای‪ ،‬وجود ندارد‪ 145.‬بنابراين بايد‬
‫با آن با احتياط برخورد کرد مبادا بحران گرم شدن زمين را‪ ،‬که اآلن به مرحله ی‬
‫خطرناکی رسيده‪ ،‬تشديد بکند‪.‬‬

‫چيزی که به مشکل استفاده ی ناپايدار از سوخت ھای فسيلی اضافه می کند‪ ،‬واکنش‬
‫برخی از کشورھا به فاجعه ی نيروگاه اتمی در فوکوشيمای ژاپن است‪ .‬آلمان‬
‫تصميم گرفته است که از اتکای خود به انرژی اتمی بکاھد و تا سال ‪ 2022‬خود را‬
‫از دست آن خالص کند‪ .‬متأسفانه از آنجائی که منابع انرژی پاک‪ ،‬مانند باد و‬
‫خورشيد ھنوز فاصله ی زيادی تا جايگزينی نيروی عظيم ھسته ای دارند‪ ،‬آلمان‬
‫دارد به سوی سوخت ھای فسيلی آالينده باز می گردد‪ .‬اين کشور برای جبران‬
‫کاھش توليد الکتريسيته‪ ،‬از ذغال کثيف‪ ،‬ليگنيت قھوه ای‪ ،‬و ذغال سياه‪ ،‬استفاده می‬
‫کند‪ ،‬در نتيجه بر استخراج معدن ليگنيت می افزايد‪ ،‬و نيروگاھھای ذغالی تازه ای‬
‫را افتتاح می کند‪ 146 .‬آلمان به گاز طبيعی نيز روی آورده است‪ .‬آن طور که‬
‫صدراعظم مرکل توضيح داده است‪ » :‬در دوره ی انتقالی بين خارج شدن از‬
‫انرژی اتمی و ورود به انرژی ھای تجديد پذی‪،‬ر به نيروگاھھای سوخت فسيلی‬
‫‪147‬‬
‫احتياج داريم‪«.‬‬

‫ژاپن نيز تصميم گرفت که از ‪ 54‬نيروگاه اتمی خود ‪ 39 ‬نيروگاه را که ‪ 30‬درصد‬


‫از الکتريسيته ی مورد نياز اين کشور را تأمين می کردند‪ ،‬تعطيل کند‪ .‬برای جبران‬
‫اين الکتريسيته ی از دست رفته‪ ،‬دھھا نيروگاه فسيلی را به کمک ذغال‪ ،‬نفت‪ ،‬و‬
‫گاز طبيعی وارداتی‪ ،‬به ارزش ميلياردھا دالر‪ ،‬به کار انداخت‪ .‬با توجه به اين که‬
‫ژاپن بعد از چين و اياالت متحده سومين مصرف کننده ی الکتريسيته در جھان‬
‫است‪ ،‬پيامدھائی که اين کار از نظر گرم شدن زمين دارد‪ ،‬عظيم است‪ 148.‬در پرتو‬
‫تصميماتی که کشورھای ژاپن و آلمان و برخی کشورھای ديگر پس از حادثه ی‬
‫فوکوشيما در مورد کاھش اتکای خود به انرژی اتمی گرفتند‪ ،‬آژانس بين المللی‬
‫انرژی اتمی‪ ،‬که عرصه ی بين المللی اصلی برای ھمکاری ھای علمی و فنی در‬
‫مسائل ھسته ای به شمار می رود‪ ،‬در پيش بينی ھای خود در مورد رشد انرژی‬
‫ھسته ای به عنوان منبع جايگزينی برای سوخت ھای فسيلی‪ ،‬تجديد نظر کرد‪ .‬از‬
‫واقعه ی فوکوشيما به بعد‪ ،‬اين آژانس به طور مداوم »رشد پائين تری را برای‬
‫انرژی ھسته ای« و تقاضای بيشتری را برای گاز طبيعی‪ ،‬دست کم تا سال ‪2030‬‬
‫پيش بينی کرده است‪ 149 .‬اين تغيير نه تنھا به علت بدتر کردن اوضاع گرم شدن‬
‫زمين پيامدھای زيان آوری دارد‪ ،‬بلکه مفسران ھمچنين ھشدار داده اند که وابستگی‬

‫‪77 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫روز افزون به منابع گاز روسيه بر تسلط اين کشور بر اروپای غربی‪ ،‬خواھد‬
‫افزود‪.‬‬

‫عواقب اين مصلحت طلبی ھا‪ ،‬يعنی اتکا به راه حل ھای کوتاه مدتی که روی منافع‬
‫محدود ملی تمرکز دارند‪ ،‬گريبان ھمه ی ما را خواھد گرفت‪ ،‬زيرا اين گونه اعمال‬
‫تنھا کاری که می کند اين است که اوضاع گرم شدن زمين به ھمراه ھمه ی‬
‫پيامدھای وحشتناکی که برای بشريت به عنوان يک کل در بردارد‪ ،‬وخيمتر ميکند‪.‬‬
‫در عوض‪ ،‬بايد رھبران ملت ھا را تشويق کرد که گرد ھم آيند‪ ،‬و به طور جمعی‬
‫به جستجوی راھھائی بپردازند که دسترسی عادالنه و برابرھمه ی کشورھا به‬
‫انرژی الزم برای حفظ رشد اقتصادی آنھا را تضمين ميکند‪ ،‬و درعين حال تضمين‬
‫ميکند که اين راه حل ھا از نظر زيست محيطی پايدارند‪ ،‬و مشکالت تغييرات آب و‬
‫ھوائی را بدتر نميکنند‪ .‬اين تصميم گيری و عمل جمعی به بھترين وجه و به نحوی‬
‫مداوم و منظم انجام ميتوان شد‪ ،‬اگر از طريق بنای زير ساخت ھای يک دولت‬
‫فدرال جھانی در امتداد خطوطی که دراين کتاب مطرح شد‪ ،‬صورت گيرد‪.‬‬

‫نظام کنونی انرژی ناپايدار است‬

‫روشن است که نظام کنونی که در سراسر جھان برای تأمين انرژی مورد نياز خود‬
‫به آن متکی ھستيم‪ ،‬نظام ناپايداری است‪ ،‬چرا که اتکای مفرط به سوزاندن سوخت‬
‫ھای فسيلی‪ ،‬جھان ما را به سوی يک فاجعه ی زيست محيطی می راند‪ .‬ھمان طور‬
‫که آژانس بين المللی انرژی به نحو شايسته ای مطرح کرده ‪» :‬روال انرژی‪-‬‬
‫سياسی ما به بھای گزافی تمام می شود‪ ،‬چرا که به محيط زيست آسيب می رساند و‬
‫امنيت جھان را به خطر می اندازد‪ 150«.‬اما ناپايداری نظام انرژی ما فقط به علت‬
‫اتکای بيش ازحدش به سوخت ھای فسيلی نيست‪ .‬سيستم فعلی توليد و توزيع انرژی‬
‫ما از جنبه ھای مختلف شکسته و درست کار نمی کند‪ .‬در نتيجه بذر مشکالت‬
‫گسترده ای را افشانده است‪ ،‬که ھمه با ھم تارو پود اجتماعی‪ ،‬اخالقی و اقتصادی‬
‫جامعه ی کشورھا را فرسوده اند‪ ،‬و در نھايت صلح و امنيت را به تحليل برده اند‪.‬‬
‫در اينجا برخی از اين مشکالت و اثرات آنھا را بررسی کنيم‪.‬‬

‫مصلحت طلبی و چشم پوشی از رفتارھای زيان آور‬


‫ھمه ی کشورھا‪ ،‬چه اقتصادھايشان قبال" توسعه يافته باشد‪ ،‬مانند اياالت متحده و‬
‫کشورھای اروپائی‪ ،‬و چه در حال توسعه باشد مانند چين و ھند‪ ،‬نگران آن ھستند‬

‫‪78 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫که مبادا انرژی موردنيازشان تأمين نشود‪ .‬به نظر می رسد که اين نگرانی به ويژه‬
‫در کشورھای درحال توسعه شديد است‪ ،‬که نيازھايشان به انرژی به سرعت در‬
‫حال اوج گيری است‪ .‬نتيجه يورش ديوانه وار به سوی مھر و موم کردن منابع نفت‬
‫و گاز داخلی )که اغلب به آن »ملی گرائی منابع« گفته می شود(‪ ،‬و تالش برای‬
‫بستن قرار داد بوده است‪ ،‬به ھربھائی که شده‪ ،‬با کشورھائی که از نظر منابع‬
‫انرژی ثروتمند به شمار می آيند‪ .‬اين بھاء متاسفانه شامل ناديده گرفتن قساوت ھائی‬
‫که اين کشورھا به آن مرتکب می شوند‪ ،‬نيز بوده است‪ .‬ما اين را برای مثال در‬
‫مورد چين ديديم‪ ،‬که پس از آن که ھمراه با چند کشور ديگر‪ ،‬اجازه يافت برای‬
‫دستيابی به نفت‪ ،‬در سودان حفاری کند‪ ،‬حاضر نشد برای اعمال مجازات برعليه‬
‫سودان به اکثريت کشورھای ديگر بپيوندد‪ ،‬درحالی که اسناد بسياری در مورد‬
‫نقض فاحش حقوق بشر به دست سودان در منطقه ی دارفور‪ ،‬که بسياری آن را‬
‫‪151‬‬
‫نسل کشی می دانستند‪ ،‬وجود داشت‪.‬‬

‫با وجود بحران چند مليتی که در مورد برنامه ی اتمی ايران وجود دارد‪ ،‬و نقض‬
‫مداوم حقوق بشر از سوی اين کشور‪ ،‬ھم ھند و ھم چين به علت آن که ايران توليد‬
‫کننده ی نفت و گاز طبيعی است‪ ،‬به شدت چاپلوسی اين کشور را می کنند‪ .‬در واقع‬
‫ايران بعد از عربستان سعودی دومين تأمين کننده ی نفت خام ھند است‪ .‬گفته می‬
‫شود واردات ھند از ايران ساالنه بالغ بر ‪ 12‬ميليارد دالر می شود‪ ،‬که ‪ 13‬درصد‬
‫از کل واردات نفت خام اين کشور را تشکيل می ھد‪ 152.‬در سال ‪ 2011‬به نظر‬
‫رسيد که ھند‪ ،‬با عقب زدن روش پرداخت تحميلی ايران‪ ،‬می کوشد پيام تندی را‬
‫درباره ی فعاليت ھای اتمی ايران به اين کشور بفرستد‪ .‬با اين که ھند نگران بود‬
‫چين قدم به ميان بگذارد و نفتی را که ايران با کشتی برای ھند می فرستاد‪ ،‬بخرد‪،‬‬
‫ودر نتيجه ھند مجبور بشود جايگزين ھای گران قيمت تری پيدا کند‪ ،‬اما بازھم اين‬
‫کار را انجام داد‪ 153.‬با اين حال‪ ،‬تالش برای دستيابی به انرژی ھنوز شديد است ‪:‬‬
‫ھند و ايران مذاکرات خود را برای ايجاد يک خط لوله ی استراتژيک بين دو کشور‬
‫از سرگرفته اند‪ .‬آخرين باری که دو کشور در اين باب مذاکره کرده بودند‪ ،‬گذراندن‬
‫يک خط لوله از خاک پاکستان را در نظر داشتند‪ ،‬اما اين بار به جای آن صحبت از‬
‫ايجاد خطوط لوله در اعماق دريای عمان است‪ .‬با توجه به گامھای عظيمی که در‬
‫فن آوری ھای مربوط به ايجاد چنين خطوط لوله ای برداشته شده‪ ،‬تخمين زده می‬
‫شود که ساخت اين خط لوله در ظرف فقط سه تا چھار سال‪ ،‬به اتمام برسد‪ .‬تنھا‬
‫مانع باقيمانده آن است که ايران با غرب به يک توافق ھسته ای برسد‪ ،‬تا تحريم‬
‫ھائی که برعليه اين کشور اعمال می شود‪ ،‬برداشته شود‪ 154 .‬در اين حين‪ ،‬در‬
‫پائيز سال ‪ 2004‬پکن يک قرار داد ‪ 70‬ميليارد دالری برای خريد گاز طبيعی مايع‬
‫‪79 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫و نفت خام‪ ،‬با ايران بست‪ 155.‬يک قرار داد ‪ 3.2‬ميليارد دالری ھم درسال ‪2009‬‬
‫برای خريد گاز طبيعی امضا کرد‪ 156.‬چين ھمچنين مشتاق بود که برای به دست‬
‫آوردن نفت و گاز روسيه قرار دادی با اين کشور ببندد‪ .‬تالشھای اين کشور در ماه‬
‫می ‪ 2014‬با بستن يک قرار داد ‪ 440‬ميليارد دالری گاز بين دو کشور‪ ،‬به موفقيت‬
‫رسيد‪ .‬تحت اين قرارداد روسيه قرار است به مدت سی سال از طريق خطوط لوله‬
‫به چين شرقی گاز برساند‪ .‬چين درنوامبر ھمان سال يک قرار داد ديگر به ارزش‬
‫حدودا" ‪ 284‬ميليارد دالر به امضا رساند که طبق آن روسيه متعھد شد از طريق‬
‫‪157‬‬
‫خطوط لوله به چين غربی ھم گازرسانی نمايد‪.‬‬

‫به کارگيری نفت به عنوان يک سالح ‪:‬فرھنگ مصونيت‬


‫کشورھائی که از نظر نفت و گاز غنی ھستند متأسفانه در موقعيتی قرار دارند که‬
‫می توانند از منابع انرژی خود به عنوان سالحی برعليه کشورھائی که نيازمند به‬
‫آنھا ھستند‪ ،‬استفاده کنند‪ ،‬و آنھا را وادار نمايند که يا از اين کشورھا اطاعت کنند‪ ،‬و‬
‫يا از دسترسی نداشتن به اين منابع‪ ،‬و يا ازپرداخت قيمت ھای بسيارباالتر‪ ،‬دچار‬
‫ضرر و زيان گردند‪ .‬برای مثال ايران در اواخر سال ‪ 2010‬و اوائل سال ‪2011‬‬
‫در گذرگاھھای مھم مرزی بين ايران و افغانستان‪ ،‬ميزان آمد وشد تانکرھای نفتی‬
‫را پائين آورد‪ .‬ظاھرا" نگرانی ايران از رسيدن سوخت به دست نيروھای ناتو بود‪،‬‬
‫اما مقامات افغانی اطمينان می دادند که سوخت حمل شده فقط برای مصارف‬
‫غيرنظامی است‪ ،‬و نه برای استفاده ی نيروھای ناتو در افغانستان‪ .‬اين حرکت‬
‫ايران باعث افزايش شديد قيمت سوخت تصفيه شده در بخش ھائی از افغانستان شد‪،‬‬
‫به طوری که قيمت سوخت در برخی از شھرستانھا تا ‪ 50‬درصد باال رفت‪ ،‬و به‬
‫نوبه ی خود قيمت کاالھای اساسی‪ ،‬مانند خوراک و نفت گرمايشی را افزايش داد‪.‬‬
‫پائين آوردن ميزان آمد و شد در جنوب پاکستان به کشاورزانی که برای آبياری به‬
‫پمپ ھای ديزلی متکی بودند‪ ،‬ضرر زد‪ ،‬و باعث شد که برخی از پمپ ھای بنزين‬
‫‪158‬‬
‫در بزرگراھھای اصلی تعطيل شوند‪.‬‬

‫اشتياق بسياری از کشورھا برای دستيابی به ذخائر نفت و بنزين باعث شده که‬
‫برخی از کشورھائی که از نظر منابع انرژی غنی ھستند‪ ،‬فشار سياسی نابجائی را‬
‫بر آنھا وارد کنند‪ ،‬و پستی را به دادن رشوه و تھديد و ارعاب بکشانند‪ .‬چنين سوء‬
‫استفاده ھائی در برخی از کشورھائی که از نظر نفت و گاز غنی ھستند‪ ،‬فرھنگ‬
‫مصونيت و در مقابل‪ ،‬در کشورھای وابسته به آنان فرھنگ مصلحت طلبی‪ ،‬به‬

‫‪80 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫وجود آورده است‪ .‬در نتيجه اين گروه دوم گه گاه سازش با اين تھديدات را به سود‬
‫آنچه منافع محدود و کوتاه مدت خود تصور می کنند‪ ،‬دانسته اند‪.‬‬

‫برخی از بھترين مثال ھای چنين سوء استفاده ھائی را می توان در رفتار ھای‬
‫روسيه با کشورھای پيرامون خود‪ ،‬که قبال" عضو اتحاد جماھير شوروی بوده اند‪،‬‬
‫ديد‪ .‬اين کشورھا ھنوز شديدا" وابسته به وارادات نفت و گاز طبيعی از روسيه‬
‫ھستند‪ ،‬و عين حال می خواھند به کشورھای اروپای غربی و اقتصادھای پوياتر‬
‫آنھا نزديک شوند‪ .‬مثال" در اوائل سال ‪ 2006‬روسيه تھديد کرد که اگر اوکراين با‬
‫افزايش قيمت باالی مورد درخواست شرکت دولتی و انحصاری گازپوم ‪ ‬‬
‫]‪ [Gazprom‬موافقت نکند‪ ،‬صادرات گاز طبيعی را به اين کشور قطع خواھد کرد‪.‬‬
‫روسيه اين تھديد را عملی کرد‪ .‬برخی از ناظران معتقد بودند که روسيه از قدرت‬
‫و از دارائی گاز طبيعی خود استفاده کرده تا اوکراين را برای اين که از حوزه ی‬
‫‪159‬‬
‫کنترل کرملين خارج‪ ،‬و به اتحاديه ی اروپا و ناتو نزديک شده‪ ،‬تنبيه نمايد‪.‬‬
‫قطع گاز سه روز طول کشيد و نگرانی ھائی را درباره ی تأمين گاز طبيعی‬
‫درکشورھای اروپای مرکزی و غربی ايجاد کرد‪ ،‬که از طريق خطوط لوله ی‬
‫اوکراين گاز دريافت می کنند‪ .‬اين نوع سوء رفتار در سال ‪ 2014‬و پس از‬
‫شورشی که در آن مردم اوکراين رئيس جمھور يانکوويچ]‪ [Yanukovich‬را به‬
‫علت روی کردن به روسيه‪ ،‬و اجتناب از ارتباط نزديک تر با اتحاديه ی اروپا‪،‬‬
‫برکنار کردند‪ ،‬دوباره تکرار شد‪ .‬روسيه عالوه برحمله به کريمه‪ ،‬و ضميمه کردن‬
‫آن‪ ،‬و حمايت از جنبش جدائی طلبانه در اوکراين شرقی‪ ،‬با افزايش قيمت گازی که‬
‫به اوکراين صادر می کرد‪ ،‬بار ديگر اين کشور را تحت فشار اقتصادی قرار‬
‫داد‪ 160.‬وزير امور خارجه آمريکا‪ ،‬جان کری]‪ ، [John Kerry‬با ادای اين سخنان‬
‫واکنش نشان داد‪» :‬ھيچ کشوری نبايد از انرژی برای سد کردن آرمان ھای يک‬
‫ملت استفاده کند‪ «.‬وی اضافه کرد »از انرژی نبايد به عنوان يک سالح استفاده‬
‫شود‪ .‬اين به نفع ھمه ی ماست که بتوانيم به منابع انرژی کافی که برای اقتصاد ما‪،‬‬
‫‪161‬‬
‫امنيت ما و سعادت و رفاه مردم ما حياتی است‪ ،‬دسترسی داشته باشيم‪«.‬‬

‫در پايان سال ‪ 2006‬روسيه به ھمين ترتيب بيالروس را تھديد کرد‪ ،‬و از اين‬
‫کشور خواست که بابت گاز طبيعی‪ ،‬بھائی معادل دو برابر آنچه تا آن موقع پرداخت‬
‫می کرد‪ ،‬بپردازد‪ 162 .‬گاز طبيعی که به بيالروس می رفت برای مدتی کوتاه قطع‬
‫شد‪ .‬بيالروس آخرش با قرار دادی که قيمت گاز طبيعی را باال برد موافقت کرد‪،‬‬
‫اما چندی نگذشت که روسيه نفت خامی را که از طريق بيالروس به اروپا می‬
‫رفت‪ ،‬قطع کرد‪ .‬اين قطعی درعرضه نفتی که برای آلمان‪ ،‬لھستان‪ ،‬اسلواکی و‬
‫‪81 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اوکراين می رفت‪ ،‬اثر گذاشت‪ ،‬و بار ديگر در مورد قابليت اطمينان به انرژی که‬
‫‪163‬‬
‫از روسيه وارد می شد‪ ،‬نگرانی ھائی را در اروپا ايجاد کرد‪.‬‬

‫برخی از ناظران زيرک‪ ،‬اظھار نظر کرده اند که تاکتيک ھای انرژی روسيه اين‬
‫کشور را »نسبت به انتقادی که زمانی ممکن بود رفتارش را تعديل کند‪ ،‬نفوذ ناپذير‬
‫‪164‬‬
‫کرده است‪«.‬‬

‫کشورھای ديگر در تھديدھای خود در مورد قطع صدور انرژی درصورت عدم‬
‫تغيير سياست ھای مشتريان‪ ،‬ازاين ھم صريح تر بوده اند‪ .‬طبق گزارشات‪ ،‬در سال‬
‫‪ 2005‬رئيس جمھور ايران به اين سخن که برنامه ی اتمی ايران بايد به شورای‬
‫امنيت سازمان ملل ارجاع داده شود‪ ،‬زيرا تھديدی نسبت به صلح جھانی به شمار‬
‫می رود‪ ،‬با اين تھديد پاسخ داد ‪ » :‬اگر پرونده ايران به شورای امنيت فرستاده‬
‫شود‪ ،‬به طرق مختلف پاسخ خواھيم داد‪ ،‬مثال" با قطع فروش نفت‪ 165«.‬به ھمين‬
‫نحو‪ ،‬وزير نفت ونزوئال در اوائل سال ‪ 2006‬گفت که اين کشور ممکن است‬
‫صادرات نفت خود را به اياالت متحده‪ ،‬که در آن زمان ‪ 10‬درصد از نفت‬
‫‪166‬‬
‫موردنياز خود را از ونزوئال تأمين می کرد‪ ،‬قطع کند‪.‬‬

‫قطع انرژی ناشی از بی ثباتی سياسی‬


‫اين خطر که تدارکات نفت به علت بی ثباتی و شورش ھای سياسی در مناطق توليد‬
‫کننده نفت قطع شود‪ ،‬دائما" مايه ی نگرانی است‪ .‬در سال ‪ 2011‬کارشناسان نگران‬
‫کمبود نفتی بودند که به علت جنگ داخلی ليبی به بازار جھانی نمی رسيد‪ ،‬و‬
‫روزانه به ‪ 1.3‬ميليون بشکه بالغ می شد‪ .‬نا آرامی در يمن و سوريه باعث شد که‬
‫روزانه ‪ 300‬ھزار بشکه ديگر ھم وارد بازار نشود‪ .‬آشوب سياسی در يمن اين‬
‫ھراس را ايجاد کرد که تروريست ھا در آن کشور حکومت مطلق را به دست‬
‫بگيرند‪ ،‬و تسھيالت نفتی را در کشور ھمسايه‪ ،‬عربستان سعودی‪ ،‬به خطر اندازند‪.‬‬
‫نا آرامی درکشورھائی مثل عربستان سعودی‪ ،‬يا الجزيره‪ ،‬که از توليد کنندگان عمده‬
‫ی نفت به شمار می آيند‪ ،‬منجر به جھش شديدی در قيمت ھا می شود‪ .‬نگرانی ديگر‬
‫آن است که فروپاشی نظم در يمن باعث شود که دزدان دريائی از اين کشور به‬
‫عنوان پايگاھی برای به خطر انداختن مسير کشتيرانی باب المندب‪ ،‬که روزانه‬
‫‪167‬‬
‫‪ 3.7‬ميليون بشکه نفت از آن عبور می کند‪ ،‬استفاده کنند‪.‬‬

‫‪82 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫وقتی ناآرامی ھای سياسی عرضه ی نفت را تھديد می کند‪ ،‬جھان به کارتل اوپک‬
‫و ساير کشورھای توليد کننده ی نفت‪ ،‬مثل روسيه‪ ،‬رو می کند‪ ،‬تا قدم به ميدان‬
‫بگذارند و با توليد نفت بيشتر اين کمبود را جبران کنند‪ ،‬و فشار را از روی اقتصاد‬
‫جھان بردارند‪ .‬اما ھميشه اين خطر ھست که کشورھای توليد کننده ی نفت ترجيح‬
‫دھند از توليد اضافه امتناع کنند‪ ،‬و قيمت ھا را باال ببرند‪ ،‬عملی که دست کم در‬
‫کوتاه مدت به سود ايشان است‪ .‬اين واقعيت که جھان اسير ھوی و ھوس معدود‬
‫کشورھائی است که از نظر منابع انرژی غنی ھستند‪ ،‬منشاء ديگری برای‬
‫اضطراب دائمی است‪ ،‬و منعکس کننده ی نظام ناعادالنه ای است که درحال حاضر‬
‫برای توزيع منابع حياتی انرژی داريم‪.‬‬

‫منشائی برای اختالف‬


‫اشتياق به دستيابی و کنترل منابع نفت خام و گاز‪ ،‬يکی ازعلل اصلی درگيری ھای‬
‫مرزی و ساير کشمکش ھای بين المللی‪ ،‬و ھمچنين جنگ ھای داخلی کشورھاست‪.‬‬
‫به ھمان ميزان که رقابت بر سر به دست آوردن نفت خام و گاز شدت می گيرد‪،‬‬
‫برخطر جنگ نيز افزوده می گردد‪ 168.‬تاريخ پر از نمونه ی جنگھائی است که‬
‫انگيزه اش به دست آوردن منابع نفت خام و گاز بوده است ‪ :‬نياز ژاپن به دستيابی‬
‫به نفت خام بود که باعث حمله ی سرنوشت ساز اين کشور به پرل ھاربر‬
‫گرديد‪ [Pearl Harbor].‬آرزوی به دست آوردن کنترل نفت خام خاورميانه يکی‬
‫از عواملی بود که باعث شد شوروی در سال ‪ 1979‬به افغانستان حمله کند‪ .‬انگيزه‬
‫ی مشابھی باعث حمله ی صدام حسين و ضميمه سازی کويت‪ ,‬در سال ‪1990‬‬
‫شد‪ 169.‬نيجريه و کامرون بيش از يک دھه بر سر شبه جزيره ی‬
‫باکاسی]‪ [Bakassi‬در خليج گينه جنگيدند‪ ,‬تا آن که با ميانجيگری سازمان ملل متحد‬
‫قرار دادی تنظيم شد‪ ،‬و نيجريه مجبور شد در سال ‪ 2006‬نيروھايش را بيرون‬
‫بکشد‪ 170.‬در نيجريه‪ ،‬که عظيم ترين ذخائر به اثبات رسيده ی نفت را درنيمه‬
‫صحرائی آفريقا در اختيار دارد‪ ،‬اختالف بر سرنفت سالھاست که باعث جنگ و‬
‫خونريزی داخلی است‪ 171.‬گروھھای مقاومت و جنگ طلب که در منطقه ی دلتای‬
‫نيجر اين کشور برسر عايدات نفت با يک ديگر‪ ،‬و با دولت فدرال می جنگيدن‪،‬‬
‫تحت عنوان نھضت آزادی دلتای نيجر گرد ھم آمدند‪ ،‬امری که منجر به کشتار و‬
‫آوارگی يکسان ده ھا ھزار نفر از روستائيان‪ ،‬و کاھش توليد نفت‪ ،‬گاھی تا ‪800‬‬
‫ھزار بشکه در روز‪ ،‬شد‪ 172 .‬اين شورش از سال ‪ 2009‬تا به حال در نتيجه ی‬
‫يک برنامه ی عفو‪ ،‬که در آن دولت در ازای تسليم کردن سالح‪ ،‬مبلغی به جنگ‬

‫‪83 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫طلبان می پردازد‪ ،‬متوقف شده است‪ .‬اما‪ ،‬متأسفانه کسی به علل ريشه ای اين جنگ‬
‫نپرداخته است ‪ :‬عللی مانند فقدان راھھای کسب درآمد‪ ،‬مثال از راه کشاورزی و‬
‫ماھيگيری‪ ،‬به سبب آلودگی و نشت نفت‪ ،‬و فقدان پيشرفت اقتصادی اجتماعی‪ ،‬و‬
‫نبود سھم بيشتری از عايدات نفت برای مردم محلی‪ .‬اين امر باعث نگرانی شده که‬
‫خطر وقوع دوباره ی جنگ درسال ‪ 2015‬به محض پايان يافتن دوره ی عفو‪ ،‬خيلی‬
‫‪173‬‬
‫زياد است‪.‬‬

‫در سودان نفت عامل اصلی يک جنگ داخلی طوالنی مدت بين جنوب نفت خيز‪ ،‬و‬
‫شمال اين کشوربود که تحت تسلط دولت قرار داشت ‪ .‬عايدی يک ميليون دالر‬
‫روزانه ای که از صادرات نفت به دست می آمد‪ ،‬صرف خريد سالح برای اين‬
‫جنگ داخلی می گرديد‪ ،‬و بعد از حل اين اختالف‪ ،‬در منطقه ی دارفور‪ ،‬که به‬
‫سبب منابع غنی و ھنوز استخراج نشده ی نفت خود مشھوراست‪ ،‬صرف جنگ و‬
‫نسل کشی شد‪ .‬با اين که جنگ داخلی بين شمال و جنوب در سال ‪ 2011‬با ايجاد‬
‫يک حکومت در سودان جنوبی به پايان رسيد‪ ،‬بروز تضاد بر سر تقسيم عايدات‬
‫نفت‪ ،‬ھمچنان ادامه داشته است‪ .‬چالش در اين واقعيت است که درحالی که سه‬
‫چھارم ظرفيت توليد نفت در جنوب قرار دارد‪ ،‬اين منطقه محصور در خشکی‬
‫است‪ ،‬و پااليشگاه ندارد‪ .‬بنابراين سودان جنوبی ھم به پااليشگاھھا و ھم به خطوط‬
‫لوله و بنادر سودان‪ ،‬برای دستيابی به بازارھای صادرات‪ ،‬متکی است‪ 174 .‬يک‬
‫اختالف دائمی نيز در مورد مرز جديد بين سودان و سودان جنوبی وجود دارد‪،‬‬
‫چون ھريک از طرفين می کوشد تا سرزمين ھای نفت خيز بيشتری را در داخل‬
‫مرزھای خود قرار دھد‪ .‬اين اختالف منجر به جنگ و بمباران ھوائی‪ 175‬شده‪ ،‬و‬
‫به درستی به جای يک جنگ مرزی‪ ،‬به يک جنگ اقتصادی توصيف گشته است‪.‬‬
‫‪176‬‬

‫جنگ به انگيزه ی دستيابی به نفت‪ ،‬به ھيچ وجه منحصر به آفريقا نيست‪ .‬ھمان‬
‫طور که قبال" در بحث تجاوز ارضی گفته شد‪ ،‬اشتياق به تصاحب و دستيابی به‬
‫نفت و گاز در آبھای ساحلی دريای چين شرقی‪ ،‬منجر به پيدايش يکی از شديدترين‬
‫بن بست ھا در روابط بين چين و ژاپن گشته‪ ،‬که می تواند آتش جنگ را در آسيا‬
‫شعله ور سازد‪ 177 .‬اختالف بر سر پنج جزيره ی ريز و غير مسکون که درواقع‬
‫يک دسته صخره است‪ ،‬که در ميان ژاپنی ھا به جزاير سنکاکو]‪ [Senkaku‬و‬
‫درميان چينی ھا به جزاير ديااويو]‪ [Diaoyu‬مشھور است‪ 178.‬ژاپن و چين ھر دو‬
‫‪ 700‬کيلومتر مربعی چون‬ ‫ادعای مالکيت برمنطقه ی نفت و گاز‬
‫زيائو‪/‬شيراکابا]‪ [Chunxiao/Shirakaba‬را دارند‪ ،‬که در زيردريای چين شرقی‬
‫‪84 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫درآنچه به آبشخور اوکيناوا ]‪ [Okinawa  Trough‬مشھور است‪ ،‬کشف شده‬
‫است‪ 179.‬در بلوچستان پاکستان دولت ملی می کوشد که نفت و گاز و ساير ذخائر‬
‫معدنی‪ ،‬و ازجمله مس را‪ ،‬در مقابل مخالفت مسلحانه ی قبائل محلی بلوچ‪ ،‬استخراج‬
‫کند‪ ،‬قبائلی که خواھان اختيار بيشتری روی منابع طبيعی منطقه ی خود‪ ،‬و ازجمله‬
‫داشتن سھم بيشتری از عايداتی که توليد می کنند‪ ،‬ھستند‪ 180.‬در قفقاز‪ ،‬رشد و‬
‫توسعه ی بخش نفت آذربايجان امکان يک جھش عظيم در بودجه ی دفاعی را‬
‫فراھم کرده‪ ،‬که بر اساس گزارشات در سال ‪ 2013‬يک ميليون دالربيشتر از کل‬
‫بودجه ی کشور ھمسايه‪ ،‬ارمنستان‪ ،‬بوده است‪ ،‬و بنابراين‪ ،‬طبق گفته ی گروه‬
‫بحران بين المللی‪ ،‬حل اختالف ناگورنو قراباغ]‪ [Nagorno‐Karabakh‬را با‬
‫ارمنستان دشوارتر کرده است‪   181 .‬اختالف برسر منابع طبيعی در برمه و استان‬
‫‪182‬‬
‫پاپوای]‪ [Papua‬اندونزی ھم به کشمکش دامن زده است‪.‬‬

‫در دريای چين جنوبی اختالفات ديگری از ھمين دست وجود دارد‪ ،‬ازجمله بر‬
‫سراسکاربارا شول]‪ ،[Scarborough  shoal‬که چين و کشورھائی نظير ويتنام‪،‬‬
‫فيليپين‪ ،‬برونئی‪ ،‬مالزی و تايوان را درگير کرده است‪ .‬به سبب مخالفت چين با‬
‫مذاکره ی جمعی درباره ی اين اختالف‪ ،‬و ھمچنين با داوری يک دادگاه بين المللی‬
‫درباره ی ادعائی که در مورد مالکيت بيش از ‪ 80‬درصد از دريای چين جنوبی‬
‫مطرح کرده ‪ ،‬حل اين مشکل عمدتا" با مانع رو به رو ست‪ .‬چين در عوض روی‬
‫مذاکرات دو طرفه با ھرکدام از مدعيان اصرار دارد‪ ،‬کاری که به اين کشور‬
‫اختيار و قدرت بيشتری می دھد‪ ،‬زيرا ساير مدعيان وابستگی شديدی به ارتباط‬
‫‪183‬‬
‫اقتصادی با چين دارند‪.‬‬

‫حتی قطب شمال ھم از رقابت بر سر منابع در امان نمانده است‪ .‬تا ھمين اواخر‪،‬‬
‫اين منابع در زير اليه ھای قطور يخ محفوظ بودند‪ ،‬اما باگرم شدن زمين و ذوب‬
‫شدن يخ دريا‪ ،‬سرزمين ھای غنی از ھيدروکربن بی حفاظ مانده اند و به راحتی در‬
‫دسترس ھستند و می توان آنھا را حفاری کرد‪ ،‬امری که باعث رقابت کمپانی ھای‬
‫نفتی برای به دست آوردن حق اکتشاف شده است‪ .‬در خليج بافين]‪ [Baffin Bay‬در‬
‫ساحل غربی گرين لند‪ ،‬ھم دانمارکی ھا و ھم کانادائی ھا پرچم خود را برفراز‬
‫جزيره ی غير مسکون ھانس]‪ [Hans Island‬به اھتزاز در آورده اند‪  ،‬و روسيه و‬
‫‪184‬‬
‫اياالت متحده نيز برای به دست آوردن حقوق در منطقه به رقابت پرداخته اند‪.‬‬
‫به عالوه‪ ،‬تخمين زده می شود که فقط فالت قاره ای که در شمال شرقی گرين لند‬
‫قرار گرفته‪ ،‬منابع نفت و گازی مشابه با آنچه در شيب شمالی آالسکا‬
‫ھست]‪ ،[Alaska’s  North  Slope‬داشته باشد‪ .‬ھمچنين تخمين زده می شود که‬
‫‪85 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ذخائر زير آبی نفت و گاز در قطب شمال‪ 25 ،‬درصد منابع دست نخورده ی جھان‬
‫را تشکيل بدھد‪ .‬کشورھای شمالی‪ ،‬و ازجمله اياالت متحده و روسيه‪ ،‬اشتياق زيادی‬
‫برای دستيابی به اين منابع دارند‪ .‬پيام ھای سياسی اياالت متحده که در وب سايت‬
‫ويکی ليکز]‪ [WikiLeaks‬منتشر شد‪ ،‬نگرانی مقامات اياالت متحده را از اين که در‬
‫آينده تالش برای دستيابی به اين منابع منجر به مداخله ی نظامی گردد‪ ،‬نشان می‬
‫دھد‪ .‬مالکيت قطب شمالی نيز منشأ اختالف گرديده است‪ .‬روسيه و دانمارک برای‬
‫دستيابی به ثروت اين منطقه و ازجمله ذخائر گاز طبيعی آن‪ ،185‬ادعاھای مشابھی‬
‫نسبت به منطقه ی وسيعی از بستر زيرين دريا در اطراف لبه‬
‫لومونوسف]‪ [Lomonosov Ridge‬کرده اند‪ .‬اين دعاوی باعث شده که کانادا ھم‬
‫ادعای خود را نسبت به اين منطقه به ادعای سايرين بيفزايد‪ .‬ھر سه کشور می‬
‫‪186‬‬
‫کوشند ثابت کنند که اين لبه ادامه ی فالت قاره ی مربوط به آنھاست‪.‬‬

‫يکی از مشکالت مبارزه بر سر منابع آن است که ھمين که جنگی يا برخوردی‬


‫آغاز می شود‪ ،‬عايدات به دست آمده از بھره برداری اين منابع‪ ،‬به پشتوانه ی مالی‬
‫جنگ دو طرف بدل می گردد‪ .‬با اين حال‪ ،‬به علت دورنمای عايدات عظيمی که از‬
‫اين منابع نسيب طرف پيروز می شود‪ ،‬طرفين ميلی به کنارگذاشتن جنگ ندارند‪.‬‬
‫يک مثال عالی به جز جنگ داخلی در سودان‪ ،‬جنگ بين شورشيان يونيتا]‪[UNITA‬‬
‫و دولت آنگوال بود‪ .‬با وجود اين که دو طرف درسالھای اوليه از حمايت بی دريغ‬
‫اياالت متحده و اتحاد جماھير شوروی برخوردار بودند‪ ،‬مبارزه ی آنھا بعد از تمام‬
‫شدن جنگ سرد ھم تا مدتھا ادامه داشت‪ ،‬زيرا الماس شورشيان را تأمين می کرد‪،‬‬
‫‪187‬‬
‫و نفت خام دولت را‪.‬‬

‫فقر و فساد‬
‫ھمان گونه که يکی از ناظران خاطر نشان ساخته است‪ ،‬يکی از اثرات زيانبار‬
‫حرکت به سوی کنترل و بھره برداری از منابع طبيعی‪ ،‬از جمله منابع انرژی مانند‬
‫نفت و ذغال‪» ،‬ارتباط نزديک بين بھره برداری از منابع طبيعی و شيوع رژيم ھای‬
‫فاسد و ستمگر است‪ 188«.‬از اين رو‪ ،‬پژوھش ھا بارھا و بارھا نشان داده اند که‬
‫کشورھائی که از نظر نفت خام ثروتمند به شمار می آيند‪ ،‬ماموال دچار دولت ھای‬
‫ديکتاتوری يا دوالتھائی که نماينده ی مردم خود نيستند‪ ،‬ميشوند‪ 189 .‬کنترل داشتن‬
‫جريان مداوم و ھنگفتی از پول‪ ،‬به ديکتاتورھا انگيزه می دھد که برای حفظ منفعت‬
‫خود در قدرت بمانند‪ .‬اغلب عايداتی که از استخراج و فروش منابع به دست می‬
‫آيد‪ ،‬محرمانه باقی می ماند‪ ،‬زيرا اين اطالعات يا منتشر نمی شوند يا به علت‬
‫‪86 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ناکافی بودن اظھارات مالی‪ ،‬قابل درک نيستند‪ .‬ھمين امر در مورد پرداخت ھائی‬
‫که برای استخراج چنين منابعی صورت می گيرد‪ ،‬شامل حق امتياز‪ ،‬ھزينه ھا و‬
‫ماليات ھا‪ ،‬نيز مصداق دارد‪ .‬بعالوه‪ ،‬شرکت ھای نفت و گاز اغلب ھويت‬
‫سھامداران و شرکت ھای تابعه ی خود را مخفی‪ ،‬و با اين کار پنھان نگه داشتن‬
‫فساد به شکل رشوه و اختالس را برای رھبران فاسد تسھيل می کنند‪ .‬بنابراين‬
‫تعجبی ندارد که اغلب کشورھائی که از نظر منابع غنی ھستند‪ ،‬خانه ی فقيرترين‬
‫مردم دنيايند‪ :‬يک عده ی معدود‪ ،‬از منابع ملی آنھا سود می برند‪ ،‬در حالی که‬
‫نيازھا و خواست ھای اوليه ی آنھا ئی که دردام فقر گرفتار ھستند‪ ،‬ناديده می‬
‫‪190‬‬
‫گيرند‪.‬‬

‫تجربه ی آنگوال بسيارآموزنده است‪ .‬چند سال قبل‪ ،‬گزارش شد در حالی که‬
‫براساس برآوردھا ‪ 90‬درصد از عايدات اين کشور از نفت بود‪ ،‬اما دو سوم ازمردم‬
‫آنگوال حتی به آب آشاميدنی تميز ھم دسترسی نداشتند‪ ،‬و اين کشور يکی از‬
‫فقيرترين کشورھای جھان به شمار می آمد‪ .‬بعالوه‪ ،‬بنا به گزارشات‪ ،‬ساالنه از ‪ 3‬تا‬
‫‪ 5‬ميليارد دالر بودجه ی دولتی ‪ ،‬يک ميليارد دالر گم می شد‪ .‬با اين که اقتصاد‬
‫دانان می گفتند اين دولت بيشتر از آن که ميتوانست خرج کند‪ ،‬پول داشت‪ ،‬به نظر‬
‫می رسيد که ترکيبی از فساد‪ ،‬ناتوانی‪ ،‬و عوارض جنگ داخلی‪ ،‬دست به دست ھم‬
‫داده بودند تا دولت به سختی ميتوانست حتی به مسائل اساسی ای‪ ،‬نظير عدم‬
‫دسترسی به آب آشاميدنی پاک و مجاری فاضالب تميز‪ ،‬که باعث مرگ و بيماری‬
‫بودند‪ ،‬بپردازد‪ 191.‬متأسفانه‪ ،‬با وجود تالشھائی که برای اصالح اين وضعيت‬
‫صورت گرفته‪ ،‬گزارشات اخير می گويند که بھبود چندانی حاصل نشده است‪ .‬بنا‬
‫به گزارشات‪ ،‬حتی در سال ‪ 2012‬فقط نيمی از جمعيت به آب سالم دسترسی داشته‬
‫اند‪ ،‬و در مناطق روستائی اين ميزان فقط به ‪ 38‬درصد می رسيد‪ 192 .‬با اين که‬
‫امروزه درآمد نفت ‪ 80‬درصد از عايدات اين کشور را تشکيل می دھد‪ ،‬اما فقط ‪40‬‬
‫درصد از جمعيت به الکتريسيته دسترسی دارند‪ ،‬و بقيه برای تأمين نيازھای خود به‬
‫گرما و حرارت الزم برای آشپزی‪ ،‬به چوب‪ ،‬ذغال سنگ‪ ،‬کود و پسماند‬
‫‪193‬‬
‫محصوالت کشاورزی‪ ،‬متکی ھستند‪.‬‬

‫مثال ديگر کشور چاد است‪ ،‬که نفت در دھه ی ‪ 60‬ميالدی در آن کشف شد‪ .‬درسال‬
‫‪ 2003‬با کمک سرمايه گزاری بانک جھانی‪ ،‬نفت در خطوط لوله ی چاد و‪-‬‬
‫کامرون جريان يافت‪ .‬بانک جھانی به اميد جلوگيری از پديده ای که به »نفرين‬
‫منابع« يا »تناقض وفور« شھرت يافته‪) ،‬اشاره به اين تناقض که کشورھائی که از‬
‫نظرمنابع طبيعی‪ ،‬بخصوص منابع تجديد ناپذيری مانند نفت و گاز و مواد معدنی‬
‫‪87 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫غنی ھستند‪ ،‬اغلب به علت سوء مديريت عايدات و يا سرازير شدن دارائی ھا به‬
‫جيب مقامات فاسد از نظر رشد و توسعه ی اقتصادی‪ ،‬از کشورھائی که منابع‬
‫کمتری دارند‪ ،‬وضعشان بدتر است(‪ ،‬اصرار داشت که يک ھيئت نظارت مستقل‪،‬‬
‫بخش بزرگی از عايدات نفت را به منظور رفع فقر‪ ،‬تعليم و تربيت‪ ،‬و توسعه ی‬
‫اقتصادی‪ ،‬درحسابی برای نسل ھای آينده ی مردم چاد پس انداز کند‪ .‬اما نفت تازه‬
‫در لوله ھا جريان پيدا کرده بود که ناگھان دولت چاد اعالم کرد قصد دارد بخش‬
‫بيشتری از اين پول را )با دور زدن ھيئت نظارت(‪ ،‬به بودجه ی عمومی اختصاص‬
‫دھد‪ ،‬ومخارج امنيتی خود را بيشتر کند‪ .‬يک بررسی بين سازمانی که در شش ماه‬
‫اول پروژه از سوی دولت اياالت متحده صورت گرفت‪ ،‬نشان داد که ‪ 60‬درصد از‬
‫‪ 25‬ميليون دالری که شرکت اکسون موبيل]‪ [ExxonMobil‬و شرکای آن به عنوان‬
‫»انعام امضای قرارداد« به دولت چاد ھديه کرده بودند‪ ،‬قبال" و »خارج از روش‬
‫ھای مقرر بودجه« خرج شده است‪ ،‬يعنی ھمان روشھائی که بانک جھانی به عنوان‬
‫شرط برای دادن وامی که دولت چاد برای ساختن خطوط لوله ی زيرمينی در طول‬
‫کشور کامرون‪ ،‬و صدور نفت احتياج داشت‪ ،‬و از بانک گرفت‪ ،‬تعيين کرده بود‪.‬‬
‫اين بررسی ھمچنين به اين نتيجه رسيد که »حکومت چاد در حال تضعيف است‪،‬‬
‫اختالفات داخلی و خطر قحطی رو به افزايش است و به نظر می رسد که انتخابات‬
‫مجلس به تعويق افتاده است‪ 194«.‬ھشت سال پس از آنکه بانک جھانی با سرمايه‬
‫گزاری در خطوط لوله ی نفت موافقت کرد‪ ،‬اين ابتکار با شکست به پايان رسيد‪:‬‬
‫در سپتامبر ‪ ،2008‬چاد بدون اين که از عايدات نفت برای رفع فقر و ازبين بردن‬
‫گرفتاری اقتصادی مردم کاری کرده باشد‪ ،‬وام خود را به بانک جھانی پرداخت‬
‫‪195‬‬
‫کرد‪.‬‬

‫فساد به ھيچ وجه منحصر به آفريقا نيست‪ .‬برای مثال اکوادور ھرچند از نظر نفت‬
‫ثروتمند است‪ ،‬در زمره ی يکی از فاسدترين کشورھاست و در شاخص فساد سال‬
‫‪ 2013‬سازمان شفافيت بين المللی‪ ،‬درميان ‪ 177‬کشور در رتبه ی ‪ 102‬قرار‬
‫گرفته است‪ 196 .‬بنا به گزارشات‪ ،‬تالشھای اخير برای ريشه کن سازی فساد در‬
‫قزاقستان‪ ،‬که ميلياردھا دالر در آمد نفتی دارد‪ ،‬از سطح فراتر نرفته است‪ 197 .‬در‬
‫واقع‪ ،‬گفته می شود که اکنون فساد در قزاقستان فقط يک مشکل نيست‪ ،‬بلکه جزئی‬
‫‪198‬‬
‫از ساختار است‪.‬‬

‫‪88 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫طمع و سرمايه گزاری روی بدبختی ھای ديگران برای رسيدن به‬
‫سود‬
‫يکی از مشکالت نظام کنونی انرژی ما آن است که به نظر می رسد کشورھائی که‬
‫از نظر منابع انرژی ثروتمند ھستند‪ ،‬فقط روی منافع ملی خود تمرکز دارند‪ ،‬و به‬
‫دنبال افزايش نفوذ جغرافيائی سياسی و سودآوری کوشش ھايشان ھستند‪ ،‬و ھيچ‬
‫پشيمانی از بھره بردن از بدبختی ھای ديگران برای رسيدن به پول و قدرت‪،‬‬
‫ندارند‪ .‬يکی از مثال ھای اين امر روسيه است که با عربستان سعودی‪ ،‬يکی از‬
‫اعضای کارتل توليدکنندگان نفت اوپک )که روسيه عضو آن نيست(‪ ،‬برسر عنوان‬
‫بزرگترين کشور توليد کننده ی نفت رقابت می کند‪ .‬در واقع‪ ،‬اگر نفت و گاز را‬
‫باھم در نظر بگيريم‪ ،‬روسيه بزرگترين کشور صادرکننده ی انرژی است‪.‬‬
‫برخالف عربستان سعودی که به طور کلی از بھره برداری از ظرفيت بيشتر توليد‬
‫و ذخائر بسيار بزرگتر نفت خود پرھيز کرده است‪ ،‬چنين به نظر می رسد که‬
‫گرايش روسيه به کسب درآمد ھرچه بيشتر از نفت و گاز است‪ ،‬بدون اين که عالقه‬
‫‪199‬‬
‫ای به سرمايه گزاری روی ظرفيت ذخيره نفت و گاز از خود نشان بدھد‪.‬‬

‫جلوگيری از رشد اقتصادی‬


‫اتکای بيش از حد بر درآمدھای حاصله از استخراج منابع نفت و گاز‪ ،‬می تواند به‬
‫نحو تناقض آميزی رشد اقتصادی يک کشور را کند کند‪ .‬اين پديده که به »بيماری‬
‫ھلندی« معروف است‪ ،‬نام خود را مديون سقوط اقتصادی ھلند‪ ،‬پس از کشف نفت‬
‫در سواحل اين کشور در دھه ی ‪ 50‬و اوائل دھه ی ‪ 60‬ميالدی است‪ 200.‬وقتی نفت‬
‫دريای شمال در سرزمين نروژ جريان پيدا کرد‪ ،‬اقتصاد نروژ ھم دچارعالئم اين‬
‫بيماری شد‪ ،‬اما دولت نروژ موفق شد با خارج کردن عايدات نفت از جريان اصلی‬
‫اقتصاد‪ ،‬و قرار دادن آنھا در سپرده ی امانی برای آينده‪ ،‬اين مسيررا برگرداند‪ .‬اما‬
‫چنين برگشتی معموال" دشوار است چون مستلزم انضباط شديد‪ ،‬حکومت سالم‪ ،‬و‬
‫شفافيت سياسی و اقتصادی است‪.‬‬

‫نبود اطالعات شفاف‬


‫صنعت نفت‪ ،‬به علت عدم شفافيت در کارھايش‪ ،‬که مشکالت بسياری را به وجود‬
‫آورده‪ ،‬بدنام شده‪ .‬کسی که روی اين عيب انگشت گذاشته‪ ،‬کسی نيست به جز وزير‬

‫‪89 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫نفت عربستان سعودی‪ ،‬علی النعيمی‪ .‬وی درسال ‪ 2005‬گفت که يکی از بزرگترين‬
‫مشکالتی که صنعت نفت با آن رو به روست »نبود اطالعات روشن و دقيق‬
‫است‪...‬بخصوص درباره ی موضوعات حياتی‪ ،‬مانند عرضه و تقاضا و توليد و‬
‫موجودی ذخائر‪ 201«.‬ھمان طور که از ديدار وزرای کشورھای مصرف کننده و‬
‫تشنه ی نفت با برخی از بزرگترين توليد کنندگان آن‪ ،‬در نوامبر ‪ 2005‬پيداست‪،‬‬
‫اقداماتی درجھت رفع اين مشکل‪ ،‬صورت گرفته است‪ .‬اين ديدار به منظور افتتاح‬
‫يک انجمن بين المللی جھانی جديد‪ ،‬و پرده برداری ازيک بانک اطالعاتی‪ ،‬که از‬
‫سوی مصرف کنندگان و توليد کنندگان اصلی نفت فراھم شده بود‪ ،‬صورت گرفت‪.‬‬
‫اما اين اقدام عيب اساسيی دارد و آن اين است که متکی به اطالعاتی است که به‬
‫صورت داوطلبانه تسليم آن می شود‪ .‬به عالوه‪ ،‬اين اطالعات نه به موقع ميرسد‪ ،‬و‬
‫انرژی توافق کنند و‬
‫نه کافی است که دولتھا برای ايجاد يک سياست طوالنی مدت ِ‬
‫فراھم سازند‪ .‬در نتيجه‪ ،‬قيمت ھای نفت ھمچنان بی ثبات است‪ ،‬و ھزينه ھای پيش‬
‫بينی نشده ای را برای مصرف کنندگان‪ ،‬و درآمدھای پيش بينی نشده ای را برای‬
‫توليد کنندگان‪ ،‬به ھمراه می آورد‪ .‬سران حکومت ھا و رھبران صنايع که در سال‬
‫‪ 2009‬در ھمايش سران ‪[G8  Summit]  8‬در ايتاليا گرد ھم آمده بودند‪ ،‬فکر‬
‫کردند که برای شفاف تر کردن روند ھا‪ ،‬بايد کار بيشتری صورت بگيرد‪ .‬آنھا به‬
‫ضرورت ايجاد نظامی که اطالعات به موقع تر و صحيح تری را درباره ی‬
‫وضعيت جھانی عرضه و تقاضا‪ ،‬و ازجمله درباره ی موجودی فھرستھا‪ ،‬و ذخائر‪،‬‬
‫و ظرفيت توليد‪ ،‬فراھم کند‪ ،‬اشاره کردند‪ 202 .‬می توان مشاھده کرد که چگونه‬
‫ايجاد يک زيرساخت فدرال جھانی‪ ،‬در طول خطوطی که در اين کتاب مطرح شده‪،‬‬
‫می تواند به اين امر کمک کند‪ :‬درچنين ساختاری می توان مزايای ايجاد اداره ای‬
‫را در پارلمان جھانی تصور کرد‪ ،‬که وظيفه اش ديده بانی و جمع آوری منظم‬
‫اطالعات درباره ی منابع انرژی در سراسر دنيا باشد‪ ،‬و قرار دادن اين اطالعات‬
‫به موقع در دسترس کل جامعه ی جھانی‪.‬‬

‫ آلودگی زيست محيطی و آسيب به سالمت و امنيت‬


‫نبود موازين مشترک برای استخراج سوخت ھای فسيلی اغلب منجر به آسيب ھای‬
‫عظيم زيست محيطی‪ ،‬و به خطر افتادن سالمت‪ ،‬شده است‪ .‬برای مثال در دلتای‬
‫نيجر جامعه ی محلی مدتھاست شکايت دارند که نشت نفت از خطوط لوله ی قديمی‬
‫و فرسوده‪ ،‬ھم کشاورزی و ھم ماھيگيری منطقه را نابود کرده است‪ 203.‬برنامه ی‬
‫محيط زيست سازمان ملل‪ ،‬يونپ‪[United Nations Environment Program] ‬‬

‫‪90 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)‪ ، (UNEP‬بعد از بررسی اين شکايات دريافت که چنين نشت ھائی درواقع در‬
‫طول پنجاه سال گذشته که عمليات نفت صورت می گرفته‪ ،‬وجود داشته‪ ،‬و زمين‪،‬‬
‫ھوا‪ ،‬و آب منطقه را آلوده ساخته‪ ،‬به طوری که پاکسازی آلودگی ھای ايجاد شده ‪1‬‬
‫ميليارد دالر خرج دارد‪ 204 .‬با اين حال سه سال بعد از گزارش يونپ‪ ،‬و تا ھمين‬
‫تابستان ‪ 2014‬بنا به گزارشات رسانه ھا و سازمان ھای غير دولتی‪ ،‬کارچندانی‬
‫برای پاکسازی آلودگی نفتی در دلتای نيجر صورت نگرفته‪ ،‬درصورتی که اين‬
‫آلودگی‪ ،‬آب آشاميدنی را در تعدادی از جوامع به شدت آلوده ساخته‪ ،‬ومواد سرطان‬
‫زای آن را به ‪ 900‬برابر ميزان تعيين شده در رھنمودھای سازمان جھانی‬
‫سالمت ‪(WHO)  [World  Health  Organization] ‬رسانده است‪ 205 .‬اخيرا"‬
‫برخی از کشورھای آفريقائی‪ ،‬شامل نيجر‪ ،‬گابن و چاد‪ ،‬که از تخريب محيط زيست‬
‫به دست بيگانگانی که به منابع آنھا چنگ انداخته اند‪ ،‬درسھای تلخی گرفته اند‪،‬‬
‫باالخره شرکت ھای بزرگ نفتی دولت چين را که در سرزمين ھايشان به عمليات‬
‫مشغول ھستند‪ ،‬به طلب حق کشيدند‪ ،‬و اصرار کردند که در معامالتی که گذشتگان‬
‫آنھا امضا کرده اند‪ ،‬تجديد نظر کنند‪ ،‬تا از مشکالتی که از غفلت فاحش نسبت به‬
‫محيط زيست ايجاد می گردد‪ ،‬پرھيز شود‪ .‬برای مثال وزير نفت چاد در آگست‬
‫سال ‪ 2013‬عمليات چينی ھا را متوقف ساخت‪ .‬علت آن کشف اين واقعيت بود که‬
‫آنھا نفت خام اضافی را در راه آبھای رو باز جنوب پايتخت می ريختند‪ ،‬و بعد مردم‬
‫محلی چاد را مجبور می کردند که بدون برخورداری از ھر گونه حفاظتی‪ ،‬آنھا را‬
‫از آنجا بر دارند‪ .‬مقامات آفريقائی با اين که می دانند اين خطر وجود دارد که يکی‬
‫از مھمترين شرکای تجاری خود را خشمگين سازند به نحو روزافزونی تمايل خود‬
‫را به مقاومت نشان می دھند‪  ،‬چون ھمان طور که وزير نفت نيجر‪ ،‬فوماکويی‬
‫گدو]‪ [Foumakoye Gado‬گفت‪» ،‬اين تنھا چيزی است که ماداريم‪ «.‬وی اضافه‬
‫کرد که »اگر منابع طبيعی ما از دست برود‪ ،‬ھرگز از اين وضعيت نجات پيدا‬
‫‪206‬‬
‫نخواھيم کرد«‪.‬‬

‫در آمريکای جنوبی‪ ،‬ھواداران محيط زيست ھشدار داده اند که اگر برزيل برنامه‬
‫ھای خود را در مورد احداث مجموعه ای از خطوط لوله دنبال کند‪ ،‬تا به ذخائر‬
‫نفت و گازی که در آمازون کشف شده‪ ،‬و برای گردش چرخ اقتصادش الزم است‪،‬‬
‫دست پيدا کند‪ ،‬به محيط زيست آن آسيب ھای عظيم و گسترده ای وارد خواھد شد‪،‬‬
‫من جمله انھدام جنگل ھايش‪  207.‬‬

‫کشورھای توسعه يافته نيز در خطر آسيب ھای زيست محيطی قرار دارند‪ .‬در‬
‫ژانويه ‪ 2013‬پژوھشگران کانادائی گزارشی را منتشر ساختند که ادعا می کرد‬
‫‪91 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫سطح ترکيبات سرطان زا در درياچه ھای پيرامون ماسه ھای نفتی آلبرتا‪ ،‬در اثر‬
‫بھره برداری از آنھا‪ ،‬افزايش يافته است‪ .‬معدنکاری روباز که در بيشترموارد در‬
‫توليد نفت ماسه ای به کار می رود‪ ،‬باعث شده که مواد شيميائی به وسيله ی ھوا‬
‫منتقل شوند‪ ،‬و موادی که قيرطبيعی را از ماسه ھای اطراف آن جدا می کنند‪،‬‬
‫ھيدروکربن ھای پلی آروماتيکی توليد می کنند‪ ،‬که به حوضچه ھای بزرگ‬
‫فاضالب فرستاده می شوند‪ ،‬و درنھايت ھمراه با ساير موادشيميائی از آنھا به آبھای‬
‫فرودست نشت می کنند‪] 208 .‬ھيدروکربن ھای پلی آروماتيک )‪ (PAHs‬گروھی از‬
‫ترکيبات آلی ھستند که از حلقه ھای معطر تشکيل شده اند‪ ،‬و برخی از آنھا به شدت‬
‫سمی و سرطان زا می باشند‪  [.‬‬

‫علت عمده ی ديگر نگرانی در جھان توسعه يافته‪ ،‬افزايش استفاده از روش‬
‫»فرکينگ« برای استخراج گاز طبيعی است‪ .‬در فرکينگ‪ ،‬چاھھای افقی حفر می‬
‫شود و از فشار آب‪ ،‬شن‪ ،‬و مواد شيميائی برای شکستن طبقات رسی و آزاد کردن‬
‫گازی که در درون آنھاست‪ ،‬استفاده می گردد‪ .‬منتقدين نگران آن ھستند که‬
‫موادشيميائی استفاده شده در فرکينگ سھوا" به سفره ھای آب زير زمينی راه يابند‬
‫و آنھا را آلوده سازند‪ ،‬زيرا مواد شيميائی با بی پروائی و با بی اعتنائی نسبت به‬
‫زيان ھائی که ممکن است برای محيط زيست و سالمت انسان به دنبال داشته باشند‪،‬‬
‫به زمين تزريق می شوند‪ 209 .‬بعالوه‪ ،‬گازی که در اثر »فرکينگ« آزاد می شود‪،‬‬
‫ممکن است به آب آشاميدنی راه پيدا کند‪ ،‬و آلودگی آب را بيشتر کند‪ 210 .‬نگرانی‬
‫ديگر آن است که »فرکينگ« مقدار زيادی آب مصرف می کند‪ ،‬و منبعی را که‬
‫روز به روز پرارزش تر می شود‪ ،‬ھدر می دھد‪ .‬شواھدی نيز در دست است که‬
‫»فرکينگ« احتمال زلزله را بيشتر می کند‪ 211 .‬با توجه به اين پيش بينی که‬
‫ميزان گاز طبيعی که از طبقات رسی در آمريکا به دست می آيد‪ ،‬از ‪ 14‬درصد در‬
‫سال ‪ 2011‬به ‪ 46‬درصد در سال ‪ 2035‬افزايش پيدا خواھد کرد‪ ،‬می توان فھميد‬
‫که پرداختن به اين نگرانی ھا از چه اھميتی برخوردار است‪ .‬درواقع اين نگرانی‬
‫ھا باعث شده که دربسياری از مناطق‪ ،‬و حتی برخی ازکشورھای اروپائی‬
‫»فرکينگ« را به تأخير بيندازند‪ ،‬و يا به کلی از آن جلوگيری کنند‪.‬‬

‫حتی حفاری دور از ساحل نفت ھم از نظر زيست محيطی‪ ،‬روز به روز زيان بار‬
‫تر می شود‪ ،‬چه که کمپانی ھای نفتی مجبورند برای پيدا کردن نفت در نواحی‬
‫دورتری از ساحل‪ ،‬و در عمق بيشتری از آب‪ ،‬به اکتشاف بپردازند‪ .‬برای مثال‪،‬‬
‫حوزه ی »نيمه نمک« که از سوی برزيل مورد بھره برداری قرار گرفته‪ ،‬مافوق‬
‫عميق‪ ،‬و مستلزم حفاری در فشاری تا سه برابر آنچه در حفاری دور از ساحل‬

‫‪92 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫معمول است می باشد‪ ،‬که احتمال حادثه و نشت ھای بزرگ نفت را بيشتر می کند‪.‬‬
‫ھمچنين برخی از موادشيميائی موجود در نفت استخراج شده بسيار فرساينده ھستند‪،‬‬
‫‪212‬‬
‫و می توانند به محيط زيست آسيب وارد کنند‪.‬‬

‫فاجعه ای که در آپريل سال ‪ 2010‬در اثر انفجاری در دکل نفتی ديپ‬


‫واترھورايزن]‪ [Deepwater  Horizon‬که توسط شرکت نفت بريتانيا اداره می‬
‫شد‪ ،‬در خليج مکزيکو رخ داد‪ ،‬توجه عموم را به خطرات حفاری ھای دور از‬
‫ساحل نفت جلب کرد‪ .‬اين حادثه در تاريخ اين صنعت عظيم ترين نشت تصادفی‬
‫نفت در دريا به شمار می رود‪ .‬دولت اياالت متحده تخمين زد که در اثر اين حادثه‬
‫نزديک به ‪ 5‬ميليون بشکه )نزديک به ‪ 800‬ميليون ليتر( نفت به اقيانوس ريخته شد‪.‬‬
‫اين نشت و پاکسازی آن‪ ،‬آسيب زيادی به زيستگاھھای دريائی و حيات وحش‪،‬‬
‫تاالب ھا و مصب رودھا‪ ،‬و به ماھيگيری تجاری‪ ،‬و صنعت گردشگری خليج‬
‫شمالی‪ ،‬زد‪ .‬يک کميسيون در کاخ سفيد چنين نتيجه گيری کرد که نشت نفت از علل‬
‫ريشه ای »ساختاری« ناشی می شد‪ ،‬و در»نبود اصالحات عمده‪ ،‬ھم در روش‬
‫‪213‬‬
‫ھای اين صنعت‪ ،‬و ھم در سياست ھای دولت ‪ ،‬ممکن است بازھم تکرار شود‪«.‬‬

‫با اين که زيان زيست محيطی ناشی از استخراج منابع انرژی عظيم است‪ ،‬اما‬
‫بدترين آسيبی که به محيط زيست وارد می شود از سوزاندن مھار نشده سوخت ھای‬
‫فسيلی به دست انسان است‪ ،‬آن ھم در زمانی که غلظت گازھای گلخانه ای در جوّ‬
‫زمين باعث گرم شدن بی سابقه ی زمين شده‪ ،‬و زنجيره ای از پيامدھائی را آغاز‬
‫کرده است که روز به روز فاجعه آميزتر می شوند‪ .‬با توجه به شرايط موجود‪ ،‬اين‬
‫که جھان برای تأمين ‪ 80‬درصد از انرژی مورد نياز خود به سوزاندن ذغال‪ ،‬گاز‬
‫‪214‬‬
‫طبيعی‪ ،‬و نفت‪ ،‬متکی باشد‪ ،‬نه تنھا ناپايدار‪ ،‬بلکه ديوانگی است‪.‬‬

‫بی ثباتی و نوسان قيمت ھای انرژی‬


‫ثابت نگه داشتن قيمت ھای انرژی عامل مھمی در حفظ ثبات اقتصادی و سياسی در‬
‫داخل کشورھا‪ ،‬ودر اقتصاد بين المللی در کل است‪ .‬ھرگونه افزايش عمده ای در‬
‫قيمت ھای نفت خام‪ ،‬رشد اقتصادی جھان را به تأخير می اندازد‪ .‬در سال ‪2008‬‬
‫وزرای دارائی گروه ‪ 8‬کشور صنعتی‪ ،‬بخش زيادی از وقت ديدار دو روزه ی خود‬
‫را صرف گفتگو درباره ی قيمت ھای رو به افزايش نفت‪ ،‬که باعث اعتراضات‬
‫خيابانی در سراسر عالم شده بود‪ ،‬کردند‪ .‬اعالميه ی نھائی آنان خاطر نشان می‬
‫ساخت که قيمت ھای باالتر نفت و ساير کاالھا‪ ،‬اقتصاد جھانی را در زمانی که‬
‫‪93 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫ھنوز از سقوط بازار مسکن در اياالت متحده ضعيف بود‪ ،‬تھديد می کرد‪ 215 .‬به‬
‫نظر می رسد که افزايش قيمت نفت خام بخصوص روی اقتصادھای آسيب پذير‬
‫تأثير منفی دارد‪ .‬مجله ی اکونوميست اين مسئله را به خوبی در اين جمله خالصه‬
‫کرد‪»:‬معدودند وقايعی که به اندازه ی افزايش قيمت نفت روی اقتصاد و‬
‫سياستمداران سايه ی تاريک بياندازند‪ 216«.‬در واقع‪ ،‬ھمان طور که کارشناسان‬
‫خاطر نشان کرده اند‪ ،‬قيمت باالی نفت خام نه فقط به مصرف کنندگان‪ ،‬بلکه به‬
‫شرکت ھا و توليد کنندگان نفت‪ ،‬نيز‪ ،‬آسيب می رساند‪ 217.‬نوسان نيز مشکل زاست‪،‬‬
‫زيرا باعث می شود کشورھائی که به وارد کردن مقاديرعظيم نفت احتياج دارند‪،‬‬
‫برای حفظ دسترسی خود به ذخائر نفت‪ ،‬دست به ھر کاری بزنند‪ .‬با اين که قيمت‬
‫نفت تا نوامبر ‪ 2014‬در دو قرارداد اصلی‪ ،‬که قيمت ھا را در سراسر جھان تعيين‬
‫می کنند‪ ،‬سقوط کرده‪ ،‬و به حدود ‪ 83‬دالر برای نفت خام سبک برنت‪ ،‬و ‪ 78‬دالر‬
‫برای نفت غرب تگزاس رسيده است‪ ،‬اما مشکلی که در نفت و گاز ھست اين است‬
‫که باال و پائين رفتن قيمت ھای آنھا قابل پيش بينی نيست‪ ،‬و بستگی به عوامل‬
‫غيرقابل کنترلی‪ ،‬مانند امنيت و ثبات مناطق و کشورھای توليد کننده ی نفت‪ ،‬کاھش‬
‫و افزايش تقاضا‪ ،‬و گمانه زنی ھای مالی‪ ،‬دارد‪.‬‬

‫فدراسيون جھانی کليد حل مشکالت مربوط به تغييرات آب و ھوائی و تأمين‬


‫نيازھای روز افزون به انرژی است‬

‫جلوگيری از افزايش بی سابقه ی دمای زمين و به اين ترتيب دفع فجايع گسترده ی‬
‫جھانی‪ ،‬و درعين حال تضمين اين که ھمه ی ملل زمين به انرژی کافی برای تأمين‬
‫نيازھای مشروع خود دسترسی داشته باشند‪ ،‬دو چالشی است که ماھيت جھانی‬
‫دارد‪ ،‬و بنابراين راه حل ھای جمعی می طلبد‪ .‬بشريت راھھای مختلفی را برای حل‬
‫اين مشکالت امتحان کرده و شکست خورده است‪ .‬تنھا راه حل مؤثر در به‬
‫کارگيری اصول اساسی است که در ابتدای اين کتاب‪ ،‬به عنوان ابزاری برای‬
‫ساختن يک دولت فدرال جھانی‪ ،‬که واقعا" نماينده ی ھمه ی ملل جھان باشد‪ ،‬و به‬
‫سود منافع مشترک بشريت تصميم گيری نمايد‪ ،‬مطرح گرديد‪.‬‬

‫ھم تغييرات آب و ھوائی و ھم تأمين نيازھای انرژی روزافزون يک جمعيت جھانی‬


‫رو به رشد و ازنظر اقتصادی در حال پيشرفت‪ ،‬چالش ھای جھانی ھستند‪ ،‬که‬
‫اثرات زيان بار چسبيدن به عادت ھای قديمی را نشان می دھند‪ .‬اصرار بر‬
‫سوزاندن مقادير روزافزونی از سوخت ھای فسيلی‪ ،‬با وجود ھمه ی ھشدارھای‬
‫دانشمندان که اين کار را استقبال از فاجعه می دانند‪ ،‬شبيه مقاومت نوجوانی است‬
‫‪94 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫که در مراحل نھائی نوجوانی در مقابل اندرزھای درست و بجا‪ ،‬مقاومت می کند‪.‬‬
‫متأسفانه به نظر می رسد که مصمم ھستيم نوجوانی جمعی خود را طوالنی تر‬
‫سازيم‪ ،‬در حالی که خانواده ی بشری ما بايد قبل از اين که آسيب ھای غيرقابل‬
‫جبرانی را به خود وارد سازد‪ ،‬رشد کند‪ ،‬و از خود بلوغ نشان بدھد‪  .‬‬

‫زمان آن فرا رسيده است که دست ازاتکا به نظام فعلی توليد و توزيع انرژی‪ ،‬که‬
‫مبنی بر رقابت‪ ،‬نابرابری‪ ،‬فساد‪ ،‬و مصلحت طلبی است‪ ،‬برداريم‪ ،‬و آن را با يک‬
‫نظام کارآمد و عادالنه که دستيابی ھمه ی کشورھا را به انرژی کافی برای تأمين‬
‫نيازھای مردم خود فراھم سازد‪ ،‬جايگزين سازيم‪ .‬ما می توانيم اين کار را با ادغام‬
‫ھمه ی منابع انرژی خود‪ ،‬و قرار دادن آن در اختيار يک مجلس قانونگزاری بين‬
‫المللی انجام دھيم‪ ،‬تا توليد و توزيع انرژی پاک را به منظور تأمين نيازھای‬
‫مشروع ھمه‪ ،‬مديريت نمايد‪ .‬ساختار اين مجلس قانونگزاری طوری خواھد بود که‬
‫به نحو شايسته ای نماينده ی منافع جمعی بشريت‪ ،‬و تصميم گيری آن عادالنه‪ ،‬و‬
‫درست‪ ،‬و به سود منافع جمعی ھمه باشد‪ .‬ھم ساختار مجلس قانونگزاری بين المللی‬
‫و ھم قوانينی که برعملکرد آن حاکم خواھند بود‪ ،‬و روندھای تصميم گيری آن‪،‬‬
‫نشان دھنده ی اصول وحدت ملل‪ ،‬رفتار يکسان با ھمه ی کشورھا‪ ،‬و تشخيص‬
‫ضرورت صرف نظر کردن کشورھا از بخشی از حق حاکميت خود خواھد بود‪ ،‬تا‬
‫بتوان به مصلحت کل تصميم گيری کرد‪ ،‬و از اين طريق مصلحت يکايک‬
‫کشورھای جھان را تضمين نمود‪.‬‬

‫‪95 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫در پاسخ به بدبينان‬

‫بدون شک‪ ،‬بدبينان بسياری خواھند بود که بگويند کشورھای جھان ھرگز‪ ،‬حتی‬
‫روی اصول اساسی برای ساختن يک فدراسيون جھانی‪ ،‬به توافق نخواھند رسيد‪،‬‬
‫چه برسد به توافق درباره ی يک دولت فدرال جھانی‪ ،‬که مستلزم صرف نظر‬
‫کردن از حتی گوشه ای از حق حاکميت آنان باشد‪ .‬تجارب تاريخی که در فصل‬
‫ھای گذشته از ايجاد فدراسيون آمريکا و جامعه ی ذغال و فوالد اروپا‪ ،‬مؤسسه ی‬
‫اوليه ی آنچه که امروزه اتحاديه ی اروپا را تشکيل داده است‪ ،‬نقل شد‪ ،‬پاسخ ھای‬
‫محکمی را برای قانع کردن آنھا در اختيار ما قرار می دھد‪ .‬قدم سرنوشت سازی‬
‫که ‪ 13‬ايالت عضو ائتالف آمريکا برداشتند تا به صورت دولت فدرال آمريکا‬
‫يکپارچه گردند‪ ،‬ھمان طور که رشد اقتصادی و قدرت نظامی و اجتماعی آمريکا‬
‫در دو سده ی بعدی گواه آن است‪ ،‬علنا" به سود منافع مشترک اين اياالت بود‪.‬‬
‫به ھمين نحو‪ ،‬تھور و شجاعتی که بخصوص فرانسه و آلمان در ايجاد جامعه ی‬
‫ذغال و فوالد اروپا از خود نشان دادند‪ ،‬باوجود سابقه ی طوالنی دشمنی عميق‪،‬‬
‫عاقبت صلح پايداری را برای اروپای غربی به ارمغان آورد‪ ،‬و آن را در مسيری‬
‫به سوی يکپارچگی روزافزون گذاشت‪ ،‬که منجر به شکل گيری اتحاديه ی اروپا‬
‫به صورتی که امروزه می شناسيم‪ ،‬و با ھمه ی مزايای اقتصادی و اجتماعی که‬
‫برای کشورھای عضو به ھمراه داشته‪ ،‬گرديد‪.‬‬

‫و باز به آنانی که می گويند متقاعد کردن کشورھای جھان به اين که روی اصول‬
‫اساسی تازه ای در روابط بين المللی توافق کنند‪ ،‬غير ممکن است‪ ،‬می توان پاسخ‬
‫داد که اين امر نه تنھا مطلوب و به لحاظ نظری ممکن است‪ ،‬بلکه ايجاد چنين تحول‬
‫چشمگيری ھمين اخيرا" و در سپتامبر ‪ 2005‬با موفقيت صورت گرفته است‪ ،‬يعنی‬
‫بعد از فقط چند سال تالش متمرکز‪ ،‬و زمانی که ھمه ی رھبران جھان برای‬
‫بزرگداشت شروع قرن جديد در ھمايش سران در نيويورک گرد ھم آمدند‪ ،‬و اصل‬
‫بين المللی تازه ای را تحت عنوان »مسئوليت دفاع« پذيرفتند‪  218 .‬‬

‫اصل »مسئوليت دفاع« در سال ‪ 2001‬و وقتی مطرح شد‪ ،‬که دولت کانادا‬
‫کميسيون بين المللی مداخله و حاکميت ملی را تشکيل داد‪ .‬اين کميسيون تشکيل شد‬
‫تا راھھای تازه ای را برای پرداختن به مسئله ی پيچيده ای پيدا کند‪ ،‬که آن مسئله‬

‫‪96 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫موقعی پيش می آيد که مردم کشوری از نقض حقوق بشر توسط دولت خود‪ ،‬رنج‬
‫می برند‪ .‬آنان قربانی نقض حقوق بشر می شوند‪ ،‬چون دولت مربوطه نمی تواند‪ ،‬و‬
‫يا نمی خواھد‪ ،‬از آنان حفاظت کند‪ .‬اين کميسيون با بررسی دقيق زبانی که بايد به‬
‫گفتگوھا شکل می داد‪ ،‬کار خود را آغاز کرد‪ ،‬و ازاستفاده از کلمات بحث‬
‫برانگيزی‪ ،‬مانند »حق مداخله« پرھيز نمود‪ ،‬کلماتی که در گذشته مورد استفاده‬
‫قرار گرفته‪ ،‬و به علت تداعی کردن مقاصد استعماری‪ ،‬و آنچه تالش برای دخالت‬
‫در حقوق مندرج در حاکميت ملی تصور می شد‪ ،‬واکنشھای منفی زيادی را‬
‫برانگيخته بودند‪ .‬در عوض اين کميسسيون با به کار گيری يک زبان جديد از‬
‫عبارت »مسئوليت دفاع«‪ ،‬استفاده کرد‪ ،‬به اين معنی که جامعه ی بين المللی در‬
‫نھايت مسئول دفاع از کسانی است که از آسيب ھای جدی‪ ،‬و غيرقابل جبرانی‪،‬‬
‫مانند تلفات گسترده‪ ،‬و نقض فاحش حقوق بشر‪ ،‬رنج می برند‪ ،‬و نيازشديدی به‬
‫حمايت دارند‪ ،‬در حالی که دولت مربوطه نتواند و يا نخواھد که از آنان دفاع کند‪.‬‬
‫کميسيون اين اصل جديد را به عنوان اصلی که جامعه ی جھانی می تواند درباره‬
‫ی آن به اتفاق نظر برسد‪ ،‬مطرح کرد‪ 219،‬و با استفاده از يک زبان جديد‪ ،‬حس‬
‫شريف و انسانی مسئوليت و حمايت را برانگيخت‪ ،‬و دولت ھا و رھبران جھان را‬
‫دعوت نمود که چه به عنوان يک کشور مستقل‪ ،‬و چه به عنوان عضويتشان در‬
‫جامعه ی کشورھا‪ ،‬در مواضع مستحکم سابق خود تجديد نظر کنند‪  .‬‬

‫پس از آن که اصل »مسئوليت دفاع«]‪) [responsibility  to  protect‬حال به‬


‫‪ R2P‬مشھور شده است( برای اولين بار در گزارش کميسيون مطرح شد‪ ،‬مورد‬
‫تصديق ھيئت عالی کارشناسان سازمان ملل در باب تھديدھا‪ ،‬چالش ھا و تغيير‬
‫قرار گرفت‪ ،‬و اين ھيئت در گزارش خود اذعان نمود که اعضای آن شاھد »بروز‬
‫اين ھنجار‪ ،‬که مسئوليت مشترکی برای دفاع وجود دارد«‪ ،220‬ھستند‪ .‬اين اصل در‬
‫گزارش بعدی دبيرکل سازمان ملل نيزمورد تأييد وی قرار گرفت‪ 221.‬دبير کل‬
‫سازمان ملل متحد به صراحت نوشت‪ ،‬که ھرچند مسئوليت اوليه ی دفاع از مردم‬
‫يک کشور به عھده ی دولت آن کشور است‪ ،‬اما اگر دولتی نخواھد و يا نتواند اين‬
‫کار را بکند‪ ،‬اين مسئوليت به عھده ی جامعه ی بين المللی خواھد بود‪ ،‬تا با ھمه ی‬
‫وسائل و اسباب‪ ،‬و در صورت لزوم حتی با توسل به زور‪ ،‬عمل کند‪ .‬از نظر‬
‫اھداف ما‪ ،‬مھمتر از ھمه آن است که اين اصل تازه مورد تصديق ھمه ی رھبران‬
‫جھان‪ ،‬که در سپتامبر ‪ 2005‬در ھمايش جھانی سران گرد ھم آمده بودند‪ ،‬قرار‬
‫گرفت‪ .‬اين ھمايش برای بزرگداشت آغاز قرن بيست و يکم در نيويورک برگزار‬
‫‪222‬‬
‫شده بود‪.‬‬

‫‪97 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫شگفت انگيزتر آن که فقط ‪ 5‬سال طول کشيد تا اصل مسئوليت دفاع از اولين شکل‬
‫گيری خود‪ ،‬به پذيرش جھانی برسد‪ .‬پس چرا بايد فکر کنيم که جامعه ی بين المللی‬
‫نمی تواند مجموعه اصول جھانی‪ ،‬مانند آنچه که در يکی از بخش ھای قبلی اين‬
‫کتاب مطرح شد را بپذيرد؟ مسيری که توسط کميسيون برای رسيدن به اين نتيجه‬
‫ی شگفت انگيز طی شد‪ ،‬می تواند راھنمای مفيدی برای رھبران جھان باشد برای‬
‫نيل موفقيت آميز به اين ھدف‪ .‬يکی از خصوصيات اين مسير‪ ،‬يافتن راھھای‬
‫ابتکاری و بدون تھديد‪ ،‬برای شکل دادن به بحث‪ ،‬و تنظيم اصولی است که ھمه‬
‫بتوانند بدون قيد و شرط و يا واھمه‪ ،‬بپذيرند‪ .‬ويژگی ديگر تقليد از روندی است‬
‫که کميسيون و دستياران آن در پيش گرفتند‪ ،‬و آن سفر به ھمه ی کشورھا و‬
‫گفتگوی منظم باھمه رھبران ملی درباره ی اصل پيشنھادی‪ ،‬و مطرح کردن داليلی‬
‫بود که برای آن پيشنھاد داشتند‪ ،‬و اھداف و مقاصدی که می خواستند به آن‬
‫برسند‪ ،‬و ھمچنين متقاعد کردن آنان با استفاده از استداللھای منطقی به اين واقعيت‬
‫که قبول کردن اصل »مستوليت دفاع«‪ ،‬به سود کشورھای آنان و به سود منافع‬
‫جمعی بشريت است‪.‬‬

‫‪98 ‬‬
‫‪  ‬‬

‫نتيجه گيری – عمل فوری برای اجتناب از پيامدھای زيان آور‬

‫روشن است که توفان بحران ھای شديد‪ ،‬جھان را مبتال ساخته است ‪ .‬اين بحران ھا‬
‫شامل يک بحران مالی جھانی که رشد اقتصادی را در سراسر جھان کاھش داده‪،‬‬
‫و خطر آن وجود دارد که به طور نامحدودی ادامه پيدا کند‪ ،‬يک بحران زيست‬
‫محيطی به صورت گرم شدن زمين‪ ،‬و تغييرات آب و ھوائی‪ ،‬يک بحران انرژی‪،‬‬
‫تھديد بحران ھای غذا و آب‪ ،‬و يک بحران عدم امنيت بين المللی است‪ ،‬که دامنه ای‬
‫از چالش ھا را در بر می گيرد ازتوليد اتمی و نقض حقوق بشر گرفته‪ ،‬تا اعمال‬
‫تروريستی‪ ،‬و افزايش درگيری ھای داخلی و بين المللی‪ ،‬که خود ناشی از زنجيره‬
‫ای از ساير بحرانھاست‪.‬‬

‫اين بحران ھا واقعی و مستلزم اقدامات فوری ما ھستند برای حل آنھا‪ ،‬مبادا که‬
‫سستی و رکود‪ ،‬باعث رنج فوق العاده ای گردد‪ .‬اما بايد مواظب باشيم اقدام ھای ما‬
‫مفيد باشند نه مضر‪.‬‬

‫درحالی که جھان نوجوان و سرکش ما طوری عمل می کند که چالش ھای جھانی‬
‫روزافزونی را به وجود مياورد‪ ،‬و ميکوشد اين چالش ھا را حل کند‪ ،‬شاھد پديده ی‬
‫آزار دھنده ای ھستيم‪ ،‬که با تناوب بيشتری در بسياری از نقاط جھان رخ می دھد‪،‬‬
‫اين که بسياری از ملل نسبت به اثرات محلی اين چالش ھای جھانی واکنش نشان‬
‫می دھند‪ ،‬و با نارضايتی از واکنش ھای واحدھای سياسی ملی خود‪ ،‬به دنبال‬
‫استقالل سياسی و خودمختاری ھستند‪ .‬آنھا با اين باور که اين کار به آنھا اختيار‬
‫بيشتری در مورد سرنوشت خودشان می دھد‪ ،‬و آنھا را از غرق شدن در کشتی‬
‫جوامع بزرگتر حفظ می کند‪ ،‬تجزيه می شوند‪ .‬اما عمل آنھا نه تنھا مشکلی را حل‬
‫نمی کند‪ ،‬بلکه قطعا" زيان ھم به بار می آورد‪ .‬از يک سو ماھيت جھانی اين بحران‬
‫ھا مستلزم راه حل ھای جھانی است‪ ،‬که با تکه تکه شدن بيشتر بشريت حاصل‬
‫نمی شود‪ ،‬و از سوی ديگر تجزيه کردن جوامع به قطعات کوچک و کوچکتر به‬
‫جنگ و اختالف در ميان ملل و اقوام می انجامد‪ ،‬که اوضاع را بدتر می کند‪ ،‬وحتی‬
‫مشکالت تازه ای را به مشکالت قبلی می افزايد‪  .‬بعالوه‪ ،‬ادامه دادن اين مسير‪،‬‬
‫بيشتر پيشرفتی را که بشريت در ايجاد حلقه ای متحدالمرکز و کامال" سازگار‬
‫وفاداری و يکپارچگی به دست آورده ‪ ،‬از بين می برد‪ .‬دنبال کردن بيشتر اين مسير‬

‫‪99 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫فقط باعث پس رفت است‪ ،‬و ما را در دنباله ی منطقی خود به روزھای قبيله گرائی‬
‫بر می گرداند‪ .‬بنابراين الزم است که تالشھای خود را برای معکوس کردن اين‬
‫جريان دو برابر کنيم‪ ،‬و بشريت را به جای چند پارگی‪ ،‬دوباره به مسير يکپارچگی‬
‫بيشتر برگردانيم‪.‬‬

‫برای مثال اگر نگاھی به اروپا بيندازيم‪ ،‬از جنبش ھای رو به افزايش و پرھياھوی‬
‫جدائی طلب دچار حيرت می شويم‪ ،‬مانند خواسته ی مردم فالندر‪ 223‬که با وجود‬
‫اختيارات زيادی که دولت مرکزی بروکسل در طول سالھا به آنھا تفويض کرده‪،‬‬
‫باز ھم خواھان خودمختاری بيشتری ھستند‪ 224 ،‬جنبش مردم کاتاالن که به دنبال به‬
‫دست آوردن استقالل از اسپانيا ھستند‪ ،‬و با اين که دادگاه عالی اسپانيا اين کاررا‬
‫خالف قانون اساسی اعالم کرد‪ ،‬در نوامبر ‪ 2014‬در يک ھمه پرسی نمادين‪ ،‬به‬
‫جدائی رأی دادند‪ 225،‬و حرکت بخش ھائی از اسکاتلند به سوی جدا شدن از‬
‫بريتانيا‪ ،‬که منجر به ھمه پرسی استقالل درسپتامبر ‪ 2014‬در اين کشور شد‪ .‬با اين‬
‫که مردم اسکاتلند که با تعداد بی سابقه ای در اين رأی گيری شرکت کرده بودند‬
‫)‪ 97‬درصد جمعيت(‪ ،‬نھايتا" به ماندن با بريتانيا رأی دادند‪ ،‬اما تعداد قابل مالحظه‬
‫‪226‬‬
‫ای ازمردم‪ ،‬که بالغ بر ‪ 45‬درصد ازجمعيت می شدند‪ ،‬خواھان جدائی شدند‪.‬‬
‫شايد مسئله ی مھمتر اين بود که جامعه ی جھانی‪ ،‬با نفس ھای حبس شده‪ ،‬منتظر‬
‫نتايج بود‪ ،‬امری که نشان دھنده ی نگرانی از اختالل اقتصادی در اروپا‪ ،‬و يک‬
‫آگاھی دقيق از اين حقيقت بود‪ ،‬که جدا شدن اسکاتلند تجزيه ی بيشتری را تشويق‬
‫می کرد‪ .‬ممکن بود جزاير اورکنی و شتلند]‪[Orkney and Shetland islands‬‬
‫‪227‬‬
‫تصميم بگيرند از اسکاتلند جدا شوند‪ ،‬تا بتوانند در قلمرو بريتانيا باقی بمانند‪.‬‬
‫بعالوه‪ ،‬ممکن بود مردم ولز و ايرلند شمالی ھم به درخواست جدائی از بريتانيا‬
‫وسوسه شوند‪ .‬عالوه برآن‪ ،‬اين واھمه وجود داشت که اگر اسکاتلند جدا شود‪،‬‬
‫بريتانيا بخش مھمی از جمعيت ھوادار اروپای خود را از دست بدھد‪ ،‬و احتمال‬
‫خارج شدن آن از اتحاديه ی اروپا افزايش پيدا کند‪ ،‬امری که بسياری آن را ھم‬
‫برای اتحاديه ی اروپا و ھم برای بريتانيا نامطلوب می دانند‪.‬‬

‫به نظر می رسد که در اين وقايع دو عامل انگيزه ی حرکت به سوی جدائی طلبی‬
‫است‪ .‬اولی خشم ساکنان مناطقی است که نسبت به بقيه ی مردم کشور خود ثروتمند‬
‫به حساب می آيند‪ ،‬و تصور می کنند که سخت تر از ھموطنان خود کار می کنند‬
‫اما درجھت حمايت از ھم ميھنان فقيرتر و يا تنبل تر خود‪ ،‬مورد بھره برداری قرار‬
‫گرفته اند‪ .‬آنھا از اين که بايد ماليات بيشتری بپردازند‪ ،‬و دربرخی موارد عايدات‬

‫‪100 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫خود را از منابع طبيعی با ديگران شريک شوند‪ ،‬و سھم بزرگی از بدھی ھای‬
‫کشور خود را به عھده بگيرند‪ ،‬خشمگين ھستند‪.‬‬

‫انگيزه ی دوم اشتياق شديد کسانی است که بيش از ھمه تحت تأثير تصميمات دولت‬
‫ملی و مرکزی خود قراردارند‪ ،‬و می خواھند خودشان تصميم بگيرند‪ ،‬و نه‬
‫مؤسسات دوردستی که تصور می کنند از نيازھای مردم محلی‪ ،‬و اقليت ھا‪ ،‬خبری‬
‫ندارند‪ ،‬و سياست ھای يکسانی را بدون به حساب آوردن تفاوت ھای مھم منطقه‬
‫ای‪ ،‬به اجرا در می آورند‪ .‬در عمق اين اشتياق به خودمختاری بيشتر‪ ،‬عالقه به‬
‫حفظ سنت ھا و تنوع فرھنگی‪ ،‬و ازجمله عالقه به حفظ و گراميداشت زبان ھای‬
‫محلی در مدارس نھفته است‪.‬‬

‫نھايتا" به نظر می رسد آنچه که در ريشه ی ھمه ی اين توجيھات برای جدائی‬
‫طلبی قرار دارد‪ ،‬اشتياق اصيل و مشروع توده ھای مردم به سھيم شدن معقول در‬
‫تعيين سرنوشت خود است‪ .‬اين نتيجه گيری ممکن است مشخص کند چرا اسکاتلندی‬
‫ھا سرانجام به ماندن با بريتانيای کبير رأی دادند‪ ،‬با اين که نظرسنجی ھا چند روز‬
‫قبل از اين ھمه پرسی‪ ،‬نشان می دادند که نتيجه ممکن است برعکس اين باشد‪ .‬سه‬
‫حزب اصلی بريتانيا در مجلس وست مينيستر در آخرين تالش خود برای متقاعد‬
‫کردن مردم اسکاتلند به ماندن در اتحاديه‪ ،‬به آنھا قول خودمختاری بيشتر در مورد‬
‫ماليات‪ ،‬ھزينه ھای عمومی‪ ،‬و اختيار بيشتر در مورد نرخ خدمات اجتماعی را‬
‫دادند‪ 228 .‬اين قول که ممکن است مقدمه ی يک »بريتانيای آزادتر و فدرال تر‬
‫باشد«‪ 229،‬ممکن است ھمان چيزی باشد که اين اتحاديه ی ‪ 307‬ساله را نجات داد‪.‬‬

‫اشتياق به مشارکت در تعيين سرنوشت خود‪ ،‬امری است که امروز مرتب بروز می‬
‫کند و به وفور در بسياری از نقاط جھان‪ ،‬و نه فقط در اروپا‪ ،‬ظاھر می شود‪ .‬اين‬
‫ھمان چيزی است که باعث می شود کردھا‪ ،‬ھم در ترکيه و ھم درعراق‪ ،‬خواھان‬
‫خودمختاری باشند‪ ،‬ھمان چيزی است که باعث شد شھروندان کريمه از‬
‫اوکراين‪ 230،‬و مردم سودان جنوبی از سودان‪ ،‬جدا شوند‪ ،‬و درسال ‪2011‬‬
‫حکومت مستقل خود را تشکيل دھند‪ ،‬و مردم اريتره در سال ‪ 1993‬از اتيوپی جدا‬
‫شوند تا کشور خودشان را به وجود آورند‪ 231 .‬اين ھمان اشتياقی است که باعث‬
‫شده ساکنان ھونگ کونگ برای اين که بتوانند آزادانه‪ ،‬وبدون دخالت قدرت مرکزی‬
‫در پکن به انتخاب دولت خود بپردازند‪ ،‬دست به اعتراضات گسترده و مداوم‬
‫بزنند‪ .‬اين ھمان چيزی نيز ھست که ملی گرايان را در تبت و تايوان خواھان جدائی‬
‫از چين می کند‪.‬‬

‫‪101 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫در متن جھانی که به نظر می رسد تجزيه طلبی روند جاری آن است‪ ،‬سئوال حياتی‬
‫که بايد پرسيد‪ ،‬اين است که آيا يک دولت فدرال جھانی با مؤسسات متمرکزی که‬
‫دارد‪ ،‬از توده ھای مردم دورتر خواھد شد‪ ،‬و به نحوی غير منصفانه وستمگرانه‬
‫رفتار خواھد کرد‪ ،‬و نتيجتا به حرکات بيشتری به سوی جدائی طلبی و فروپاشی‬
‫دامن خواھد زد؟ يا اين که آيا ما می توانيم يک نظام دولتی فدرال درست کنيم‪ ،‬که‬
‫به نواحی و مناطق اجازه دھد از ميزان مشخصی ازخودمختاری و آزادی برای‬
‫پرداختن به نيازھای محلی مشروع خود‪ ،‬برخوردار باشند‪ ،‬و در عين حال برای‬
‫حل مشکالتی که ماھيت جھانی دارند‪ ،‬و بر زندگی ھمه ی آنھا تأثير دارد‪ ،‬به طور‬
‫جمعی عمل کنند‪ ،‬و يک جامعه ای جھانی را با وحدت روزافزون ايجاد نمايند؟‬

‫پاسخ دادن به اين سئوال اھميت حياتی دارد‪ ،‬زيرا با اين خطر جدی رو به رو‬
‫ھستيم که در شتاب خود به سوی جدائی طلبی‪ ،‬که آن را نوشداروئی برای حل ھمه‬
‫ی مشکالت تصور می کنيم‪ ،‬زنجيره ای از واکنش ھا را به سوی تجزيه ی روز‬
‫افزون به قطعات کوچک و کوچکتر آغاز خواھيم کرد‪ ،‬بدون اين که اتصاالت بين‬
‫اين قطعات را به خوبی طراحی کرده باشيم‪ .‬می توان درک کرد که اگر اين‬
‫جريان را به حال خود رھا کنيم‪ ،‬به صورت بھمنی از تجزيه و تقسيم روزافزون‬
‫درآيد‪ ،‬که با ترس ايجاد و تغذيه شود‪ ،‬و به جنگ و نوميدی صرف منجر گردد‪ .‬در‬
‫جھانی که وابستگی متقابل واقعيتی است گريزناپذير‪ ،‬و بحران ھای فزاينده ی‬
‫جھانی مستلزم راه حل ھای جھانی است که مبنی بر عمل جمعی باشند‪ ،‬مسير‬
‫تجزيه مسير تباھی است‪ ،‬و نه مسير رستگاری و نجات‪.‬‬

‫پاسخ واقعی به اين مسئله آن است که تالشھای خود را مضاعف کنيم و بشتابيم تا‬
‫مسير اين جريان را با ايجاد يک ابردولت فدرال‪ ،‬که بر شالوده ی اصولی که در‬
‫باال مطرح شد‪ ،‬استوار شده باشد‪ ،‬عوض کنيم‪ .‬بکارگيری اين اصول در تار و پود‬
‫و روندھای يک دولت جھانی در حالی که اجازه می دھد جھان به يکپارچگی و‬
‫وحدت عميق تری برسد‪ ،‬نيازھا و خواست ھای مشروع افراد و جوامع کوچکتر‬
‫را ھم تأمين می کند‪ ،‬و در عين حال به نيازھای جمعی اين سياره نيز می پردازد‪.‬‬
‫در اين فدراسيون جھانی از ھر فرد خواسته خواھد شد که وفاداری بزرگتری را‬
‫بپذيرد که کامال" با وفاداری کوچکتر به دولت ملی خود‪ ،‬سازگاری دارد‪ .‬به عالوه‪،‬‬
‫اين حکومت فدرال می تواند و بايد طوری طراحی شود‪ ،‬که نيازھای مشروع‬
‫جمعيت ھای منفرد را تأمين کند‪ ،‬و به آنھا اجازه بيان تنوع فرھنگی خود‪ ،‬و ‪ ‬‬
‫ھمچنين در مسائل مورد عالقه ی خاص توده ھا‪ ،‬خودمختاری بدھد‪ .‬از سوی‬
‫ديگر‪ ،‬بايد خير و مصلحت کل را با ملزم کردن اجزاء فدراسيون به تفويض بخشی‬

‫‪102 ‬‬
‫‪  ‬‬
‫از حق تصميم گيری خود به دولت فدرال‪ ،‬تضمين نمايد‪ .‬اين تفويض حق تصميم‬
‫گيری مربوط به حوزه ھائی می شود که مربوط به کل بشريت است‪ ،‬و بايد به نحو‬
‫مناسبی شامل حق اعالم جنگ کشورھا به يک ديگر نيز بشود‪ ،‬و در عوض به يک‬
‫ارتش مرکزی که برای حفظ صلح در خدمت کل بشريت باشد‪ ،‬متکی شود‪ .‬اين‬
‫حقوق ھمچنين بايد حق اداره ی منابع طبيعی حياتی‪ ،‬شامل منابع انرژی را‪ ،‬به‬
‫مصلحت کل مردم جھان در بربگيرد‪ ،‬و به اين ترتيب جنگ و دسترسی نابرابر به‬
‫منابع انرژی را از بين ببرد‪ .‬ھمچنين بايد شامل اختيارات محدودی در مورد وضع‬
‫ماليات شود‪ ،‬تا منابع مالی الزم برای حل مشکالت جھانی‪ ،‬مانند گرم شدن زمين‪،‬‬
‫فراھم گردد‪ .‬در چنين زمينه ای نيازھای ويژه ی نواحی‪ ،‬مناطق و کشورھا‪ ،‬با‬
‫نيازھای خاص جمعی توازن می يابند‪ ،‬و ھمه ی نيازھای مشروع تأمين می گردند‪،‬‬
‫وابراز تنوع ممکن می شود‪ ،‬ودر نتيجه‪ ،‬انگيزه ھای اصلی جدائی طلبی از ميان‬
‫می رود‪.‬‬

‫جامعه ا ی جھانی که به اين سطح از يکپارچگی رسيده باشد‪ ،‬به مرحله ی طبيعی‬
‫بعدی در بلوغ جمعی‪ ،‬و تحول اجتماعی خود‪ ،‬نائل خواھد آمد و مسالمت آميزتر‪،‬‬
‫مرفه تر‪ ،‬امن تر‪ ،‬سالم تر‪ ،‬و شادتر خواھد بود‪ .‬يقينا اين اھداف ارزش آن را دارند‬
‫که برای رسيدن به آنھا تالش کنيم!‬

‫‪103 ‬‬
  

‫ يادداشت ھا و مراجع‬

 
1
  Sherwood,  Courtney.  “No  Fukushima  Radiation  in  Tests  Off  U.S. 
West Coast.” Scientific American, July 29, 2014.
2
  U.N.  High  Commissioner  for  Refugees.  Syria  Regional  Refugee 
Response. December 8, 2014. http://data.unhcr.org/syrianrefugees/ 
regional.php (accessed December 8, 2014).
3
  Nebehay,  Stephanie.  “Syrian  Refugees  Top  3  Million,  half  of  All 
Syrians Displaced: UN.” Reuters, August 29, 2014.
4
  U.S.  Department  of  State  Office  of  the  Spokesperson.  “Building 
International  Support  to  Counter  ISIL.”  www.state.gov.  September 
19,  2014.  http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2014/09/231886.htm. 
State; and Hammond, Philip. “Oral Statement to Parliament: Foreign 
Secretary  on  ISIL:  Iraq  and  Syria.”  www.gov.uk.  October  16,  2014. 
https://www.gov.uk/government/speeches/foreign‐secretary‐state 
ment‐on‐isil‐iraq‐and‐syria
5
  Cooper,  Helene,  and  Sheri  Fink.  “Obama  Presses  Leaders  to  Speed 
Ebola Response.” The New York Times, September 16, 2014.
6
  Universal  House  of  Justice.  “The  Promise  of  World  Peace.” 
reference.bahai.org.    Baha’i  World  Center.    October  1985,  at  para 
37. 
7
  Evans,  Gareth.  “The  Responsibility  to  Protect:  When  it’s  right  to 
fight.”  crisigroup.org.  Progressive  Politics.  July  31,  2003. 
http://www.crisisgroup.org/en/publication‐type/commentary/ 
evans‐the‐responsibility‐to‐protect‐when‐its‐right‐to‐fight.aspx
8
  Effendi,  Shoghi.  World  Order  of  Baha’u’llah.  First  pocket‐size 
edition. Wilmette, Illinois: Baha’i Publishing Trust, 1991.
9
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 58.
10
  Stirk,  Peter  M.R.,  and  David Weigall.  The  Origins  and  Development 
of European Integration. London and New York: Pinter, 1999, at 31.
 

104 
  
 
11
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 57.
12
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 49.
13
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 59.
14
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 58.
15
  Stirk,  Peter  M.R.,  and  David Weigall.  The  Origins  and  Development 
of European Integration. London and New York: Pinter, 1999, at 11.
16
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 49.
17
  Dedman,  Martin.  The  Origins  and  Development  of  the  European 
Union 1945‐95: A History of European Integration. London and New 
York: Routledge, 1996, at 61.
18
  Goormaghtigh, John. European Coal and Steel Community. Edited by 
Anne  Winslow  and  Agnese  N.  Lockwood.  New  York:  Carnegie 
Endowment for International Peace, 1995, at 359.
19
  Ibid.
20
  Fontaine,  Pascal.  Jean  Monnet,  a  grand  design  for  Europe. 
Luxembourg:  Office  for  Official  Publications  of  the  European 
Communities, 1988, at 19.
21
  The Economist. “The euro zone: That sinking feeling (again).” August 
30, 2014.
22
  Alderman,  Liz.  “Eurozone  Eked  out  Growth  in  Third  Quarter.”  The 
New York Times, November 14, 2014.
23
  The  Economist.  “Europe’s  Currency  Crisis:  How  to  Save  the  Euro.” 
September 17, 2011.
24
  Cooper,  Helene,  and  Annie  Lowrie.  “Eyeing  2012,  White  House 
Presses Europe on Debt.” The New York Times, December 7, 2011.
25
  Bradsher, Keith. “China Signals Reluctance to Rescue E.U.” The New 
York Times, December 4, 2011.
 
105 
  
 
26
  The Economist. “The Future of the euro: Don’t do it.” December 2, 
2010.
27
  The Economist. “Italy and the euro: On the edge.” July 14, 2011.
28
  Thomas Jr., Landon, and Stephen Castle. “The Denials That Trapped 
Greece.” The New York Times, November 5, 2011.
29
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
30
  Erlanger, Steven. “French President Warns of Dire Consequences if 
Euro Crisis Goes Unsolved.” The New York Times, December 1, 2011.
31
  The  Economist.  “The  euro  zone:  Is  this  really  the  end?”  November 
26, 2011.
32
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
33
  Kulish, Nicholas. “With Germany in the Fold, Slovakia is Next to Vote 
on Euro Fund.” The New York Times, September 29, 2011.
34
  IMF  Survey  Online.  IMF  Members  Vow  to  Confront  Crisis,  Prevent 
Escalation.  September  24,  2011.  http://www.imf.org/external/ 
pubs/ft/survey/so/2011/pol092411a.htm.
35
  MacMillan Center. Global Economic Crisis: Solutions. Yale University. 
April 8, 2014. http://yaleglobal.yale.edu/special_report/732.
36
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
37
  Ewing,  Jack,  and  Niki  Kitsantonis.  “Trichet  Calls  for  E.U.  Finance 
Ministry to Curb Future Crises.” The New York Times, June 2, 2011.
38
  Roubini,  Nouriel,  interview  by  Owen  Fairclough.  The  Interview: 
Nouriel Roubini, Economist France 24. June 12, 2012.
39
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
40
  Freeland, Chrystia, and Reuters. “To Save E.U., Europe Must Believe 
in It.” The New York Times, June 7, 2012.
41
  Story,  Louise,  and  Matthew  Saltmarsh.  “Europeans  Talk  of  Sharp 
Change in Fiscal Affairs.” The New York Times, September 5, 2011.
42
  Kulish, Nicholas, and Alan Cowell. “Urging Quick Action, Merkel Says 
Euro Fix Could Take Years.” The New York Times, December 2, 2011.
43
  Waterfield,  Bruno.  “EU  suffers  worst  split  in  history  as  David 
Cameron blocks treaty change.” The Telegraph, December 9, 2011.
 

106 
  
 
44
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
45
  Erlanger, Steven. “French President Warns of Dire Consequences if 
Euro Crisis Goes Unsolved.” The New York Times, December 1, 2011.
46
  The  Economist.  “Charlemagne:  The  Sinking  Euro.”  November  26, 
2011.
47
  “Eurozone  facing  ‘systemic  crisis’:  Barroso.”  France  24.  November 
16, 2011.
48
  Spiegel,  Peter.  “Brussels  Clears  France  and  Italy’s  Budgets.”  The 
Financial Times, October 28, 2014.
49
  Sinn,  Hans‐Werner.  Europe’s  Brush  with  Debt.  October  22,  2014. 
http://www.project‐syndicate.org/commentary/eurozone‐debt‐
mutualization‐or‐individual‐liability‐by‐hans‐werner‐sinn‐2014‐10#.
50
  Mandelson,  Peter.  The  Interview:  Peter  Mandelson,  former  British 
Cabinet Minister France 24. June 14, 2012.
51
  Walker,  Marcus.  “Euro  Zone  Weighs  Plan  to  Speed  Fiscal 
Integration.” The Wall Street Journal, November 26, 2011.
52
  Thomas Jr., Landon, and Stephen Castle. “The Denials That Trapped 
Greece.” The New York Times, November 5, 2011.
53
  Erlanger, Steven. “Sarkozy and Merkel Push for Changes to Europe 
Treaty.” The New York Times, December 5, 2011.
54
  Helsingin  Sanomat.  “Rehn  threatens  rule‐breaking  euro  countries 
with punishment.” April 9, 2014.
55
  “Eurozone  facing  ‘systemic  crisis’:  Barroso.”  France  24.  November 
16, 2011.
56
  The Economist. “Charlemagne: Decision Time.” May 12, 2011.
57
  The Economist. “The future of Europe: Staring into the abyss.” July 
8, 2010.
58
  Lyall,  Sarah,  and  Julia  Werdigier.  “In  Rejecting  Treaty,  Cameron  is 
Isolated.” The New York Times, December 9, 2011.
59
  Lyall,  Sarah,  and  Julia  Werdigier.  “In  Rejecting  Treaty,  Cameron  is 
Isolated.” The New York Times, December 9, 2011.
60
  BBC  News.  “Euro  Zone  Agrees  to  Follow  the  Original  Rules.”  The 
New  York  Times,  December  9,  2011;  and  Lyall,  Sarah,  and  Julia 
Werdigier. “In Rejecting Treaty, Cameron is Isolated.”
61
  Freeland, Chrystia, and Reuters. “To Save E.U., Europe Must Believe 
in It.” The New York Times, June 7, 2012.
 
107 
  
 
62
  Erlanger,  Steven.  “Necessity,  Not  Inclination,  Nudges  Europeans 
Closer Fiscally and Politically.” The New York Times, June 7, 2012.
63
  Norris,  Floyd.  “Why  Not  Give  Greeks  Their  Say?”  The  New  York 
Times, November 3, 2011.
64
  “Eurozone  facing  ‘systemic  crisis’:  Barroso.”  France  24.  November 
16, 2011.
65
  The  Economist.  “Europe’s  Currency  Crisis:  How  to  Save  the  Euro.” 
September 17, 2011.
66
  The Economist. “Charlemagne: Between two nightmares.” June 16, 
2012.
67
  The  Economist.  “The  euro  zone:  Is  this  really  the  end?”  November 
26, 2011.
68
  Ewing,  Jack,  and  Niki  Kitsantonis.  “Central  Bank  Chief  Hints  at 
Stepping Up Euro Support.” The New York Times, December 1, 2011.
69
  The  Economist.  “Europe’s  sovereign‐debt  crisis:  Acropolis  Now.” 
April 29, 2010.
70
  The Economist. “Charlemagne: Those Obstructive Brits.” December 
10, 2011.
71
  “Eurozone  facing  ‘systemic  crisis’:  Barroso.”  France  24.  November 
16, 2011.
72
  Castle, Stephen. “Crisis Batters E.U.’s Longtime Cherished Notion of 
Members’ Equality.” The New York Times, December 7, 2011.
73
  Erlanger,  Steven.  “Talks  May  Test  Partnership  Between  a  Weak 
France and a Strong Germany.” The New York Times, June 21, 2012.
74
  Erlanger, Steven. “French President Warns of Dire Consequences if 
Euro Crisis Goes Unsolved.” The New York Times, December 1, 2011.
75
  Ibid.
76
  Erlanger, Steven. “Money Flows, but What Euro Zone Lacks is Glue.” 
The New York Times, November 30 2011.
77
  Interview by Cyril Vanier. World This Week France 24. 2012.
78
  Watt,  Nicholas.  “Eurozone  Countries  should  form  United  States  of 
Europe, says EC vice‐president.” The Guardian, February 17, 2014.
79
  Erlanger,  Steven.  “Talks  May  Test  Partnership  Between  a  Weak 
France and a Strong Germany.” The New York Times, June 21, 2012.
80
  Ibid.
81
  The  Economist.  “Europe’s  Currency  Crisis:  How  to  Save  the  Euro.” 
September 17, 2011.
 
108 
  
 
82
  Erlanger, Steven. “Sarkozy and Merkel Push for Changes to Europe 
Treaty.” The New York Times, December 5, 2011.
83
  Pollard,  Robert  A.  Europe’s  Struggle  for  Democratic  Legitimacy: 
Voters  Say  No  to  EU  Super‐State.  Center  for  Strategic  and 
International  Studies.  July  10,  2014.  http://csis.org/publication/ 
europes‐struggle‐democratic‐legitimacy‐voters‐say‐no‐eu‐super‐
state
84
  The Economist. “Economics focus: One Nation Overdrawn: Lessons 
for Europe from America’s History.” December 17, 2011.
85
  Story,  Louise,  and  Matthew  Saltmarsh.  “Europeans  Talk  of  Sharp 
Change in Fiscal Affairs.” The New York Times, September 5, 2011.
86
  Cerami,  Charles.  Young  Patriots.  Naperville,  IL:  Sourcebooks,  Inc., 
2005, at 47.
87
  Cerami,  Charles.  Young  Patriots.  Naperville,  IL:  Sourcebooks,  Inc., 
2005, at 40.
88
  Cerami,  Charles.  Young  Patriots.  Naperville,  IL:  Sourcebooks,  Inc., 
2005, at 38.
89
  Monnet, Jean. Memoirs. Translated by Richard Mayne. Garden City, 
New York: Doubleday & Company, Inc., 1978, at pages 31, 35, 140.
90
  Ibid, at 197.
91
  Barnard, Anne. “Three Years of Strife and Cruelty Puts Syria in Free 
Fall.” New York Times, March 17, 2014.
92
  Global Centre for the Responsibility to Protect. Populations at Risk: 
Syria.  Global  Centre  for  the  Responsibility  to  Protect. 
http://www.globalr2p.org/regions/syria (accessed 2014).
93
  Sengupta,  Somini.  “French  Push  U.N.  to  Seek  War  Crimes  Case  in 
Syria.” The New York Times, April 4, 2014.
94
  Gordon, Michael R., David E. Sanger, and Eric Schmitt. “U.S. Scolds 
Russia  as  It  Weighs  Options  on  Syrian  War.”  The  New  York  Times, 
February 17, 2014.
95
  Barnard, Anne. “Three Years of Strife and Cruelty Puts Syria in Free 
Fall.” New York Times, March 17, 2014.
96
  Barnard, Anne. “Three Years of Strife and Cruelty Puts Syria in Free 
Fall.” New York Times, March 17, 2014.
97
  Sanger, David E. “U.S. Commander Sees Key Nuclear Step by North 
Korea.” The New York Times, October 24, 2014.
 

109 
  
 
98
  Sang‐Hun,  Choe.  “North  and  South  Korea  Exchange  Fire  Across 
Dispute Sea Border.” The New York Times, March 31, 2014.
99
  Sang‐Hun, Choe. “South Korea Tests Missile Able to Strike Most of 
North.” The New York Times, April 4, 2014.
100
  Carroll,  James  R.  “Chemical  Weapons  Expert  Wary  of  Syria.”  USA 
Today, September 26, 2014.
101
  Perlez,  Jane.  “For  China  and  Japan,  a  New  Effort  to  Improve 
Relations Produces a Chilly Scene.” The New York Times, November 
10, 2014.
102
  The Economist. “Russia and Ukraine: Military Marches.” November 
15, 2014.
103
  Cooper,  Helene,  and  Steven  Erlanger.  “Military  Cuts  Render  NATO 
Less  Formidable  as  Deterrent  to  Russia.”  The  New  York  Times, 
March 26, 2014.
104
  McTague,  Tom.  “Britain  to  send  1,000  troops  to  lead  new  NATO 
‘spearhead’  force  based  in  Poland  amid  growing  threat  from 
Russia.” The Daily Mail, September 6, 2014.
105
  Gordon,  Michael  R.  “Nimble  New  NATO  Force  to  Take  Form  Next 
Year.” The New York Times, December 2, 2014.
106
  The Economist. “The Collapse of Ukraine’s Economy: Don’t Chicken 
Out of Kiev.” November 15, 2014.
107
  Sang‐Hun, Choe. “South Korea Tests Missile Able to Strike Most of 
North.” The New York Times, April 4, 2014. 
108
  Abdu’l‐Baha.  Secret  of  Divine  Civilization.  Pocket‐size  edition. 
Wilmette, Illinois: Baha’i Publishing Trust, 1990, at 70.
109
  Abdu’l‐Baha.  Secret  of  Divine  Civilization.  Pocket‐size  edition. 
Wilmette, Illinois: Baha’i Publishing Trust, 1990, at 71.
110
  United  Nations.  “Charter  of  the  United  Nations.”  United  Nations. 
June  26,  1945,  Articles  43  and  46.  http://www.un.org/en/ 
documents/charter/index.shtml.
111
  United  Nations.  “Charter  of  the  United  Nations.”  United  Nations. 
June  26,  1945,  Article  42.  http://www.un.org/en/documents/ 
charter/index.shtml.
112
  Ma’ani  Ewing,  Sovaida.  Collective  Security  Within  Reach.  London: 
George Ronald Publications, 2008, at 121.
 

110 
  
 
113
  United  Nations.  “Charter  of  the  United  Nations.”  United  Nations. 
June  26,  1945,  Chapter  VIII.  http://www.un.org/en/documents/ 
charter/index.shtml.
114
  For  a  more  detailed  analysis,  see  Collective  Security  Within  Reach 
159 – 168.
115
  The  Economist.  “Climate  Change:  Of  Warming  and  Warnings.” 
November  3,  2014;  and  Intergovernmental  Panel  on  Climate 
Change.  “Climate  Change  2014:  Synthesis  Report.”  ipcc.ch. 
Intergovernmental  Panel  on  Climate  Change.  November  14,  2014. 
http://www.ipcc.ch/report/ar5/syr/ (accessed November 14, 2014).
116
  Intergovernmental Panel on Climate Change. “Climate Change 2014: 
Synthesis  Report.”  ipcc.ch.  Intergovernmental  Panel  on  Climate 
Change.  November  14,  2014.  http://www.ipcc.ch/report/ar5/syr/ 
(accessed November 14, 2014).
117
  Intergovernmental Panel on Climate Change. “Climate Change 2014: 
Impacts, Adaptation, and Vulnerability.” ipcc.ch. Intergovernmental 
Panel  on  Climate  Change.  March  2014.  http://www.ipcc.ch/ 
report/ar5/wg2/.
118
  Davenport, Coral. “Rising Seas.” The New York Times, April 5, 2014.
119
  Harris, Gardiner. “Borrowed Time on Disappearing Land.” The New 
York Times, March 28, 2014.
120
  Ibid.
121
  Gillis,  Justin.  “Panel’s  Warning  on  Climate  Risk:  Worst  is  Yet  to 
Come.” The New York Times, March 31, 2014.
122
  U.  S.  Geological  Survey.  Sea Level  Rise  Accelerating  in  U.S.  Atlantic 
Coast.  June  24,  2012.  http://www.usgs.gov/newsroom/article.asp? 
ID=3256&from=rss_home#.VhuibItFAdc.
123
  Melillo,  Jerry  M.,  Terese  (T.C.)  Richmond,  and  Gary  W.  Yohe. 
Climate  Change  Impacts  in  the  United  States:  The  Third  National 
Climate  Assessment.  U.S.  Global  Change  Research  Program,  U.S. 
Government Printing Office, 2014, at 841.
124
  Southeast  Florida  Regional  Climate  Change  Compact  Technical  Ad 
hoc  Work  Group.  A  Unified  Sea  Level  Rise  Projection  for  Southeast 
Florida.  Southeast  Florida  Regional  Climate  Change  Compact 
Steering Committee, 2011, at 27.
125
  Gillis,  Justin.  “Panel’s  Warning  on  Climate  Risk:  Worst  is  Yet  to 
Come.” The New York Times, March 31, 2014.
 
111 
  
 
126
  Gillis,  Justin.  “Climate  Efforts  Falling  Short,  U.N.  Panel  Says.”  The 
New York Times, April 13, 2014.
127
  Gillis,  Justin.  “Panel’s  Warning  on  Climate  Risk:  Worst  is  Yet  to 
Come.” The New York Times, March 31, 2014.
128
  Harris, Gardiner. “Borrowed Time on Disappearing Land.” The New 
York Times, March 28, 2014.
129
  Gillis,  Justin.  “Climate  Efforts  Falling  Short,  U.N.  Panel  Says.”  The 
New York Times, April 13, 2014.
130
  International  Atomic  Energy  Agency.  “IAEA  Annual  Report  2013.” 
iaea.org. International Atomic Energy Agency. 2014.
131
  International Energy Agency. World Energy Outlook 2014. Paris: IEA 
Publications, 2014.
132
  Deutch, John, and Ernest J. Moniz. The Future of Nuclear Power: An 
Interdisciplinary  MIT  Study.  Massachusetts  Institute  of  Technology, 
2003, at 19.
133
  International  Atomic  Energy  Agency.  “IAEA  Annual  Report  2013.” 
iaea.org.  International  Atomic  Energy  Agency.  2014. 
http://www.iaea.org/sites/default/files/anrep2013_full_0.pdf.
134
  International  Energy  Agency.  World  Energy  Outlook  Special  Report 
2013:  Redrawing  the  Energy  Climate  Map.  Paris:  IEA  Publications, 
2013;  andBanerjee,  Sudeshna  Ghosh,  et  al.  Global  tracking 
framework:  Sustainable  energy  for  all.  Working  Paper,  The  World 
Bank, Washington, DC: The World Bank Group, 2013, at 289.
135
  International Energy Agency. World Energy Outlook 2014. Paris: IEA 
Publications, 2014.
136
  Krauss,  Clifford.  “There  will  be  fuel.”  The  New  York  Times, 
November 16, 2010.
137
  Evans,  Gareth.  “Nuclear  Energy  in  the  Next  Quarter  Century:  The 
IAEA’s  Role.”  crisisgroup.org.  September  20,  2007.  http://www. 
crisisgroup.org/en/publication‐type/speeches/2007/evans‐nuclear‐
energy‐in‐the‐next‐quarter‐century‐the‐iaeas‐role.aspx.
138
  U.S.  Energy  Information  Administration  (EIA).  “China.”  eia.gov. 
February 3, 2014. http://www.eia.gov/countries/cab.cfm?fips=CH.
139
  Reuters. “U.N. Council Hits Impasse Over Debate on Warming.” The 
New York Times, April 18, 2007.
140
  The  Economist.  “Europe’s  Dirty  Secret:  The  Unwelcome 
Renaissance.” January 5, 2013.
 
112 
  
 
141
  The Economist. “Shale gas – Frack On.” November 26, 2011.
142
  Ibid.
143
  Birnbaum,  Michael.  “Europe  consuming  more  coal.”  Washington 
Post, February 7, 2013; andJohnson, Keith, and Ben Lefebvre. “U.S. 
Approves Expanded Gas Exports.” The Wall Street Journal, May 18, 
2013.
144
  Polgreen, Lydia. “Europe Turns Back to Coal Raising Climate Fears.” 
The New York Times, April 23, 2008.
145
  Tabuchi, Hiroko. “An Energy Coup for Japan.” The New York Times, 
March 12, 2013.
146
  Mathiesen, Karl. “New Coal power stations threat to EU’s emission 
targets.” The Guardian, August 27, 2014.
147
  Cala, Andres. “Russia Stands to Profit from Turn Away From Nuclear 
Power.” New York Times, June 14, 2011.
148
  Tabuchi,  Hiroko.  “Japan  Quake  is  Causing  Costly  Shift  to  Fossil 
Fuels.” The New York Times, August 19, 2011.
149
  International  Atomic  Energy  Agency.  “Energy,  Electricity  and 
Nuclear  Power  Estimates  for  the  Period  up  to  2050.”  Reference 
Data  Series  No.  1,  International  Atomic  Energy  Agency,  Vienna, 
2012;  and  Cala,  Andres.  “Russia  Stands  to  Profit  from  Turn  Away 
From Nuclear Power.” New York Times, June 14, 2011.
150
  Müller‐Kraenner, Sascha. Energy Security: Re‐Measuring the World. 
London: Earthscan, 2008, quoting “World Energy Outlook 2006.”
151
  The  Economist.  “Glittering  Towers  In  a  War  Zone.”  December  7, 
2006.
152
  Reuters.  “Iran  Offers  India  Oil  Supply  Plan  for  January.”  The  New 
York Times, January 4, 2011.
153
  Ibid.
154
  Bagchi,  Indrani.  “India,  Iran  and  Oman  go  under  sea  to  build 
pipelines, change geopolitics.” The Times of India, March 1, 2014. 
155
  Follath, Eric. “Natural Resources are Fuelling A New Cold War.” Der 
Spiegel, August 18, 2006; and CRI. “China, Iran sign biggest oil & gas 
deal.”  China  Daily.  October  31,  2004.  http://www. 
chinadaily.com.cn/english/doc/2004‐10/31/content_387140.htm.
156
  Iran  signs  $3.2  bn  natural  gas  deal  with  China.  March  16,  2009. 
http://www.seatrade‐global.com/news/asia/Iran‐signs‐3632bn‐
natural‐gas‐deal‐with‐China.html.
 
113 
  
 
157
  Yep,  Eric.  “New  Russia‐China  Deal  Could  Further  Hit  Natural‐Gas 
Prices.” The Wall Street Journal, November 10, 2014.
158
  Rivera,  Ray,  and  Ruhullah  Khapalwak.  “Afghans  Strained  by 
Shortages  as  Iran  Tightens  Flow  of  Fuel.”  The  New  York  Times, 
January 9, 2011.
159
  Myers, Steven Lee. “Memo From Moscow: Belarus Learns that Days 
of  Wine  and  Roses  are  Over.”  The  New  York  Times,  January  12, 
2007.
160
  Kramer, Andrew E. “Russia Tightens Pressure On Ukraine with Rise 
in Natural Gas Price.” The New York Times, April 1, 2014.
161
  Unger, David J. “Kerry to Russia: Don’t Use Energy as a Weapon in 
Ukraine Crisis.” The Christian Science Monitor, April 2, 2014.
162
  Kramer,  Andrew  E.  “Gazprom  threatens  to  cut  off  gas  if  Belarus 
rejects higher price.” The New York Times, December 27, 2006.
163
  Myers,  Steven  Lee.  “Belarus  and  Russia  Spar  Over  Crude  Oil  Cut 
Off.” The New York Times, January 9, 2007.
164
  Myers,  Steven  Lee.  “Memo  From  Moscow:  Putin’s  Assertive 
Diplomacy  is  Seldom  Challenged.”  The  New  York  Times,  December 
27, 2006.
165
  Reuters. “Iran Hints of Reduction of Oil Sales Over Nuclear Dispute.” 
The New York Times, October 2, 2005.
166
  Forero,  Juan.  “Venezuela  Cautions  US  It  May  Curtail  Oil  Exports.” 
The New York Times, February 27, 2006.
167
  Krauss,  Clifford.  “Split  By  Infighting,  OPEC keeps  a  cap  on  oil.”  The 
New York Times, June 8, 2011.
168
  International  Atomic  Energy  Agency.  “IAEA  Annual  Report  2013.” 
iaea.org.  International  Atomic  Energy  Agency.  2014  at  2. 
http://www.iaea.org/sites/default/files/anrep2013_full_0.pdf.
169
  Yeomans,  Matthew.  “Crude  Politics  –  The  United  State,  China  and 
the race for oil security.” The Atlantic Monthly, April 2005, at 49.
170
  Connors,  Will.  “Nigeria  Turns  Over  Disputed  Land  to  Cameroon.” 
The New York Times, August 14, 2008. 
171
  Associated Press. “Africa’s Oil Comes with Big Downside.” New York 
Times, August 28, 2005.
172
  International  Crisis  Group.  Fuelling  the  Niger  Delta  Crisis.  Africa 
Report, Dakar & Brussels: International Crisis Group, September 28, 
2006.
 
114 
  
 
173
  Nigeria:  Timeline  of  recent  unrest  in  Niger  Delta  region.  UN  Office 
for  the  Coordination  of  Humanitarian  Affairs  Integrated  Regional 
Information  Networks  (IRIN).  February  4,  2010.  http://www. 
irinnews.org/report/88002/nigeria‐timeline‐of‐recent‐unrest‐in‐
niger‐delta‐region; and Shank, Michael, and Kate Edelen. “Cleaning 
Up Big Oil in Nigeria.” U.S. News and World Report, July 31, 2014.
174
  U.S.  Energy  Information  Administration  (EIA).  “Sudan  and  South 
Sudan.” eia.gov. September 3, 2014. http://www.eia.gov/countries/ 
cab.cfm?fips=SU;  and  Gettleman,  Jeffrey.  “Sudan’s  Leader  Reaches 
Out Ahead of Vote;” and The New York Times, January 4, 2011.
175
  Kron,  Josh.  “South  Sudan  Reports  Air  Attacks  by  Sudan.”  The  New 
York Times, April 23, 2012; and Kron, Josh. “South Sudan Says Sudan 
Strikes Again.” The New York Times, April 24, 2012.
176
  Kushkush, Isma’il. “Sudan Says Military Evicts South’s Army From Oil 
Area.” The New York Times, April 20, 2012.
177
  Tabuchi,  Hiroko.  “Japan  Scrambles  Jets  in  Islands  Dispute  with 
China.” The New York Times, December 13, 2012; and Perlez, Jane. 
“China  and  Japan,  in  Sign  of  a  Thaw,  Agree  to  Disagree  on  a 
Disputed  Island  Group;”  and  The  New  York  Times,  November  7, 
2014.
178
  The  Economist.  “China  and  Japan  –  Locked  On.”  February  9,  2013; 
and  BBC  News.  How  Uninhabited  islands  soured  China‐Japan  ties. 
British  Broadcasting  Company  (BBC).  November  9,  2014. 
http://www.bbc.com/news/world‐asia‐pacific‐11341139. 
179
  U.S.  Energy  Information  Administration  (EIA).  “East  China  Sea.” 
eia.gov.  September  17,  2014.  http://www.eia.gov/countries/ 
regions‐topics.cfm?fips=ECS
180
  Ghosh,  Palash.  “Balochistan:  Pakistan’s  ‘Dirty  War’  In  Its  Poorest, 
Most  Lawless,  But  Resource‐Rich  Province.”  International  Business 
Times, September 14, 2013.
181
  The Economist. “The Nagorno‐Karabakh conflict: A Festering Sore.” 
October 3, 2013.
182
  Grono,  Nick.  “Natural  Resources  and  Conflict.”  Brussels:  The 
International Crisis Group, May 31, 2006.
183
  Perlez,  Jane.  “Japan  Makes  Overture  to  China  in  Islands  Dispute.” 
The New York Times, January 22, 2013; and The Economist. “South‐
East Asia and China – All change at ASEAN.” February 9, 2013.
 
115 
  
 
184
  Müller‐Kraenner, Sascha. Energy Security: Re‐Measuring the World. 
London: Earthscan, 2008, at 149.
185
  Warrick,  Joby,  and  Juliet  Eilperin.  “Warming  Arctic  Opens  Way  to 
Competition for Resources.” The Washington Post, May 15, 2011.
186
  BBC  News.  “Canada  Launches  Mission  to  Map  Arctic  Seabed.” 
British Broadcasting Company (BBC), August 8, 2014.
187
  Grono,  Nick.  “Addressing  the  links  between  conflicts  and  natural 
resources.” Brussels, February 9, 2006.
188
  Soros,  George.  Transparent  Corruption.  DebtChannel.  February 
2003. https://www.globalpolicy.org/pmscs/30083.html.
189
  Palley,  Thomas  I.  “Lifting  the  Natural  Resource  Curse.”  Foreign 
Service  Journal  (American  Foreign  Service  Association)  80 
(December 2003), at 54.
190
  Transparency International. Oil and Gas. http://www.transparency. 
org/topic/detail/oil_and_gas (accessed 2014).
191
  LaFraniere,  Sharon.  “In  Oil‐Rich  Angola,  Cholera  Preys  Upon 
Poorest.”  The  New  York  Times,  June  16,  2006;  and  Pendleton, 
Andrew,  Judith  Melby,  Liz  Stuart,  Johnl  Davison,  and  Sue  Bishop. 
Fuelling Poverty: Oil, War and Corruption. Christian Aid, 2003.
192
  Duval‐Smith,  Alex.  Piped  water  projects  offer  health,  opportunities 
to  Angolan  families.  U.N.  Children’s  Fund  (UNICEF).  January  2012, 
25. http://www.unicef.org/wash/angola_61423.html.
193
  U.S.  Energy  Information  Administration  (EIA).  “Angola.”  eia.gov. 
February 5, 2014. http://www.eia.gov/countries/cab.cfm?fips=AO.
194
  Polgreen,  Lydia.  “World  Bank  Reaches  Pact  with  Chad  over  Use  of 
Oil Profits.” The New York Times, July 15, 2006; and Polgreen, Lydia, 
and  Celia  W.  Dugger.  “Chad’s  Oil  Riches,  Meant  for  Poor,  Are 
Diverted;” and The New York Times, February 18, 2006.
195
  Polgreen,  Lydia.  “World  Bank  Ends  Effort  to  Help  Chad  Ease 
Poverty.” The New York Times, September 10, 2008.
196
  Palley,  Thomas  I.  “Lifting  the  Natural  Resource  Curse.”  Foreign 
Service  Journal  (American  Foreign  Service  Association)  80 
(December  2003),  at  54‐61;  and  Transparency  International. 
Corruption  by  Country  /  Territory.  http://www.transparency.org/ 
country (accessed 2013).
 

116 
  
 
197
  US  embassy  cables:  Kazakhstan’s  anti‐corruption  campaign.  The 
Guardian.  November  29,  2010.  http://www.theguardian.com/ 
world/us‐embassy‐cables‐documents/203528.
198
  Interfax‐Kazakhstan. Experts say corruption in Kazakhstan becoming 
systemic.  Interfax‐Kazakhstan.  March  14,  2014.  https://www. 
interfax.kz/index.php?lang=eng&int_id=expert_opinions&news_id=
1437.
199
  Kramer,  Andrew  E.  “Russia  Cashes  In  on  Anxiety  Over  Supply  of 
Middle East Oil.” The New York Times, March 7, 2011.
200
  Pendleton, Andrew, Judith Melby, Liz Stuart, Johnl Davison, and Sue 
Bishop.  Fuelling  Poverty:  Oil,  War  and  Corruption.  Christian  Aid, 
2003, at 4.
201
  Reuters. “Global Oil Producers Discuss Supply.” The New York Times, 
November 19, 2005.
202
  Caruso,  Guy  F.  More  Transparency  against  the  threat  of  price 
instability.  October  31,  2009.  http://www.abo.net/oilportal/topic/ 
view.do?contentId=2053054.
203
  International  Crisis  Group.  Fuelling  the  Niger  Delta  Crisis.  Africa 
Report, Dakar & Brussels: International Crisis Group, September 28, 
2006.
204
  Vidal,  John.  “Niger  Delta  oil  spills  clean‐up  will  take  30  years,  says 
UN.” The Guardian, August 4, 2011.
205
  Associated  Press.  “Shell  and  Nigeria  have  failed  on  oil  pollution 
clean‐up, Amnesty says.” August 4, 2014.
206
  Nossiter, Adam. “China Finds Resistance to Oil Deals in Africa.” The 
New York Times, September 17, 2013.
207
  Rohter,  Larry.  “Vast  Pipelines  in  Amazon  Face  Challenges  Over 
Protecting  Rights  and  Rivers.”  The  New  York  Times,  January  21, 
2007;  and  Scott,  Wallace.  “Rain  Forest  for  Sale:  Demand  for  oil  is 
squeezing the life out of one of the world’s wildest places.” National 
Geographic, January 2013, at 82.
208
  Austen, Ian. “Oil Sands Industry in Canada Tied to Higher Carcinogen 
Level.” New York Times, January 7, 2013.
209
  The Economist. “Shale gas – Frack On.” November 26, 2011.
210
  The  Economist.  “The  Economist  Explains:  How  Safe  is  Fracking.” 
August 19, 2013.
 

117 
  
 
211
  The  Economist.  “Natural  gas  in  Oklahoma  –  will  frack  you.” 
November 19, 2011.
212
  The Economist. “Brazil’s Offshore Oil/In Deep Waters.” February 3, 
2011.
213
  Reuters. “Obama oil spill commission’s final report blames disaster 
on  cost‐cutting  by  BP  and  partners.”  The  Telegraph,  January  5, 
2011.
214
  International  Atomic  Energy  Agency.  “IAEA  Annual  Report  2013.” 
iaea.org.  International  Atomic  Energy  Agency.  2014,  at  2. 
http://www.iaea.org/sites/default/files/anrep2013_full_0.pdf.
215
  Fackler,  Martin.  “Surging  Oil  and  Food  Prices  Threaten  the  World 
Economy,  Finance  Ministers  Warn.”  The  New  York  Times,  June  15, 
2008.
216
  The  Economist.  “Petrol  Prices  –  A  Jump  at  the  Pump.”  January  27, 
2011.
217
  The Economist. “The real trouble with oil.” April 28, 2005.
218
  United  Nations  General  Assembly.  “World  Summit  Outcome.” 
unrol.org.  October  24,  2005,  at  31.  http://www.unrol.org/ 
doc.aspx?n=2005+World+Summit+Outcome.pdf.
219
  The  Responsibility  to  Protect.  International  Commission  on 
Intervention  and  State  Sovereignty,  Ottawa:  International 
Development Research Center, 2001, at 91.
220
  U.N.  Secretary  General’s  High‐level  Panel  on  Threats,  Challenges 
and  Change.  “A  More  Secure  World:  Our  Shared  Responsibility.” 
United Nations Department of Public Information. December 2004, 
at  para  203.  https://www.un.org/en/peacebuilding/pdf/historical/ 
hlp_more_secure_world.pdf.
221
  Secretary  General.  Secretary  General,  United  Nations.  In  Larger 
Freedom:  towards  development,  security  and  human  rights  for  all. 
(A/59/2005). United Nations. 2005. United Nations, 2005, at 35.
222
  United  Nations  General  Assembly.  “World  Summit  Outcome.” 
unrol.org.  October  24,  2005,  at  31.  http://www.unrol.org/ 
doc.aspx?n=2005+World+Summit+Outcome.pdf.
223
  Interview  by  Cyril  Vanier. World  This Week  France  24. October  16, 
2012.
224
  McKirdy,  Euan,  Bryony  Jones,  and  Susannah  Cullinane.  Five 
Secessionist  Movements  That  Could  Learn  From  Scotland.  CNN. 
 
118 
  
 
September  19,  2014.  http://www.cnn.com/2014/09/17/world/ 
scotland‐five‐other‐separatist‐movements/.
225
  The  Economist.  “The  Economist  explains  Catalonia’s  Independence 
Movement.” October 14, 2014.
226
  Erlanger, Steven, and Alan Cowell. “Scotland Rejects Independence 
from United Kingdom.” The New York Times, September 18, 2014.
227
  The Economist. “Cue for another Viking Raid.” November 18, 2013.
228
  Erlanger,  Steven.  “Britain  Pledges  More  Self‐Rule  for  Scots  if  They 
Reject Scottish Independence.” The New York Times, September 7, 
2014.
229
  Erlanger, Steven, and Alan Cowell. “Scotland Rejects Independence 
from United Kingdom.” The New York Times, September 18, 2014.
230
  Herszenhorn, David  M.  “Crimea  Votes  to  Seceded  from  Ukraine  as 
Russian Troops Keep Watch.” The New York Times, March 16, 2014.
231
  BBC  News.  South  Sudan  Profile.  BBC  News  Africa.  August  6,  2014. 
http://www.bbc.com/news/world‐africa‐14069082. 

119 
‫‪  ‬‬
‫در باره نويسنده‬
‫سويدا معانی يوينگ در زمينه ھای پژوھش‪ ،‬نويسندگی و سخنرانی در باره‬
‫حکومت جھانی و امنيت جمعی‪ ،‬فعاليت می کند‪ .‬او در حال حاضر مدير و بنيان‬
‫گزار مرکز صلح و حکومت جھانی است‪ .‬قبل از اين کارخانم معانی يوينگ به‬
‫عنوان وکيل مشاور در اداره ی مشاوره ی حقوقی وزارت امور خارجه آمريکا‬
‫مشغول به کار بود‪ .‬خانم معانی يوينگ در آفريقای شرقی به دنيا آمد و در آنجا و‬
‫سپس در خاور ميانه و انگلستان زندگی کرد‪ .‬او دارای مدرک کارشناسی ارشد در‬
‫حقوق بين المللی و ھمچنين قانون اتحاديه ی اروپا از دانشگاه کمبريج‪ ،‬و وکيل‬
‫درجه يک دادگستری در انگلستان و ولز است‪ .‬او سپس به آمريکا آمد و مدرکش‬
‫را به عنوان وکيل مدافع در اياالت متحده ی آمريکا گرفت‪ .‬تجربه ی کاری او‬
‫شامل کار در شرکتھای حقوقی در واشنگتن و از جمله شرکت خودش‪ ،‬و تدريس‬
‫در مقام استاد يار حقوق در دانشگاه جورج واشنگتن است‪ .‬آثار او شامل چند کتاب‪،‬‬
‫من جمله ‘امنيت جمعی در دسترس’‪ ،‬و مقاالت متعدد در ھمين زمينه است‪ .‬او يک‬
‫وبالگ دارد که در آن راه ھائی برای حل چالشھای جھانی مطرح ميشود‪  :‬‬

‫‪http://collectivesecurity.blogspot.com‬‬

‫مرکز صلح و حکومت جھانی‬


‫مرکز صلح و حکومت جھانی يک اتاق فکر مجازی و يک عرصه ی برخط‬
‫است‪ ،‬که به کمک انتشارات‪ ،‬برنامه ھای صوتی و تصويری رايانه ای ‪ ،‬سخنرانی‬
‫ھا‪ ،‬کارگاھھا و مشاوره ھای ھدفمند‪ ،‬راه حل ھای اصولی ای را برای مشکالت‬
‫مبرم جھانی جمع آوری و مطرح می سازد‪.‬‬

‫‪http://www.cpgg.org‬‬

‫‪ ‬‬

You might also like