Professional Documents
Culture Documents
پيشگفتار
براى بيدارى خانواده هاپدران و مادران در خوابند و جوانان هم در برابر حوادثى كه با
سرنوشت مسلّم آنها سر و كار دارد خونسرد و بى تفاوت!
گويما ه مه براى فرار از وحشمت مشكلت; ترجيمح ممى دهنمد آنهما را فراموش كننمد ،و يما
به اصطلح ديپلوماتها سياست «صبر و انتظار» را پيش گيرند.
و در ايممن ميان هزاران جوان بيگناه قربانممى ايممن سممهل انگاريهمما ،فراموشكاريهمما; و
ندانم كاريها مى گردند و اجتماعى نيز به لجن كشيده مى شود.
راسمتى عجمب اسمت در طول سمال در دنيما هزاران انجممن ،سممينار ،كنگره و ماننمد آن
براى مطالعممه درباره معادن زيممر درياهمما ،جانوران مختلف اقيانوسممها ،مسممير بادهمما و
طوفانهمما ،آفات غوزه پنبممه و جممو دوسممر ،بر افتادن نسممل بزهاى كوهممى و كاهممش
پنگوئن ها ،ساختمان درونى كرم شب تاب و مانند اينها تشكيل مى گردد و دانشمندان
سراسر جهان در يك جا جمع مى شوند و به بحث مى پردازند.
ما چيزى كمه اگمر همم صمحبتى روى آن ممى شود در مقياس خود بسميار كمم و ناچيمز ا ّم
است مسائل مربوط به جوانان يعنى فعّالترين و گرانبهاترين ذخائر انسانى جامعه ها
مى باشد.
چمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممه ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممى توان كرد؟
بر دنياى امروز مما عقمل و منطمق حكوممت نممى كنمد .واقعيات بحسماب نممى آيمد ،غالباً
مسمير حوادث و مسمائل را يمك مشمت انگيزه هاى شخصمى ،منطقمه اى ،احسماساتى،
تفن ّمنى و امورى كمه بيشتمر بما سمطح و ظواهمر اجتماع سمر و كار دارد ،تعييمن ممى كنمد.
و ال ّ نبايممد مسممئله اى بممه ايممن اهمي ّممت تمما ايممن اندازه فراموش شده باشممد ،ايممن
سممهل انگارى متفكران و دانشمندان بشممر مانممع از آن نمممى شود كممه خود جوانان و
پدران و مادران مسمئوليّتهاى خطيمر خود را در ايمن وسمط از ياد ببرنمد اگمر دايمه هما را
دامان نسوزد عجب نيست دل مادر چرا نسوزد؟
***
در ميان انبوه مشكلتى كه جوانان امروز با آن روبه رو هستند هيچكدام در اهميت به
پايمه مشكمل جنسمى نممى رسمد ،و بما نهايمت تأسمف بايمد اعتراف كرد ايمن مشكمل بما
صصى و ماشينمى شدن همر چه بيشتر زندگى ،و افزا يش مدت تحصيل و دوره هاى تخ ّ
مل بمه هممه خانواده هما ،و تزلزل پايمه هاى اعتماد دختران و پسمران بمه راه يافتمن تج ّم
يكديگر ،روز به روز بغرنج تر و پيچيده تر مى شود.
مما در طمى بحثهاى ايمن كتاب ايمن مسمائل را بمه طور عريان و صمريح مطرح كرده و
راه حلهايممى نشان داده ايممم و على رغممم تصمموّر عدّه اى كممه خيال مممى كننممد كار بممه
بن بست كشيده ،ثابت كرده ايم مسئله اين طور هم نيست ،و اگر جوانان و پدران و
جهى دارد. مم به حل اين مشكل باشند راه حل هاى قابل تو ّ مادران مص ّ
ضمنا ً بحثى درباره «انحرافات جنسى» و راه درمان و پيشگيرى آن به صورت زنده و
عملى طرح كرده ايممم كمه مطالعمه آن مسمملّما ً بمه هممه جوانان آگاهممى فراوانمى براى
نجات از چنگال اين موضوع خواهد داد ،اين بحثها قبل در نشريّه «نسل جوان» انتشار
يافته بود كه بنا به درخواست مكّرر و نامه هاى فراوانى كه به دفتر نشريه رسيد پس
از تجديد نظر و تكميل به صورت كتابى كه ملحظه مى كنيد در دسترس عموم قرار
گرفته است.
از خداوند بزرگ مى خواهيم كه به همه جوانان توفيق دهد با به كار بستن دستورات
ساس زندگمى حمل نماينمد ،و ايمن آخريمن ايمن كتاب مشكلت خود را در ايمن مسمئله ح ّم
آرزوى ماست.
قم -ناصر مكارم شيرازى
مرداد ماه 1350
ولبخش ا ّ
مشكلى به نام ازدواج
1
مشكلت انتخاب همسر
3
امكان ارتباط هاى نامشروع
يك عامل مهم 8كاهش ازدواج
زندگى اجتماعى امروز در بسيارى از قسمت ها از صورت يك زندگى طبيعى و صحيح
بيرون رفتمه ،كمه يمك نمونمه آن كاهمش شديمد ازدواج ،و روى آوردن جوانان بمه زندگمى
غير طبيعى «تجّرد» است.
گفتيمم كاهمش ازدواج و توسمعه تجّرد ،قطمع نظمر از اثرى كمه روى نسمل بشمر دارد ،از
نظممر ايجاد يممك نوع سمميستم زندگممى بدون احسمماس مسممئوليّت و قطممع پيوندهاى
اجتماعمى ،و بمى تفاوتمى در برابر رويدادهاى اجتماعمى كمه از آثار قطعمى زندگمى افراد
مجرد است .يك فاجعه بزرگ براى جوامع بشرى محسوب مى گردد.
و اگمر انحرافات اخلقمى را كمه از ايمن رهگذر دامنگيمر بسميارى از افراد مجّرد ممى شود
به آن بيفزاييم اهميّت اين مشكل اجتماعى روشن تر خواهد شد.
اكنون بمه اتّفاق خواننده عزيمز بررسمى خود را روى عواممل اصملى ايمن پديده خطرناك
اجتماعى دنبال كنيم:
بدون ترديمد ايمن وضمع نابسمامان معلول يمك يما دو علّت نيسمت ولى مسملّما ً در ميان
جه ممى كنمد كمه يكمى از آنهما مسمأله عواممل اصملى چنمد عاممل بيمش از هممه جلب تو ّم
«توسعه ارتباط هاى نامشروع» است.
زيرا از يمك طرف بر اثمر سمهولت ايمن ارتباط هما« ،زن» در نظمر بسميارى از جوانان بمه
صمورت يمك موجود مبتذل و كمم ارزش ،و حتمى احيانا ً «رايگان»! درآمده اسمت كمه بمه
آسانى مى توان به او دست يافت.
و به ايمن ترتيمب آن ارزش و اهمي ّمت و شخصميّتى را كمه در سمابق در اجتماع داشمت كه
براى وصمول بمه او فداكارى زيادى لزم بود بمه كلى از دسمت داده ،و ديگمر يمك موجود
گرانبها و رؤيايى كه نظر جوانان را به خود جلب كند نيست!
برهنگممى روزافزون زنان ،در دنياى امروز بممه ايممن ابتذال كمممك كرده ،و اگممر در آغاز
جه نظر هوسبازان باشد ،سرانجام به ابتذال و از ارزش عامل زودگذرى براى جلب تو ّ
افتادن زن منتهمى ممى گردد ،و ايمن درسمت عكمس آن چيمز اسمت كمه ايمن گونمه زنان
انتظار آن را داشتند!
به همين دليل آن عشق هاى پاك و مقدّس و آتشينى كه در گذشته به وجود مى آمد،
و سرآغاز يك پيوند زناشويى محكم مى شد .در اجتماعات امروزى اثرى از آن نيست
زيرا هميشممه انسممان نسممبت بمه چيزى عشممق آتشيممن پيدا مممى كنممد كممه بمه آسممانى در
دسمترس او قرار نگيرد ،و معنما ندارد نسمبت بمه يمك موضوع مبتذل ،و ارزان و رايگان
عشق بورزد ،آن هم يك عشق آتشين!
***
از طرف ديگمر بسميارى از افراد بمى بنمد و بار حسماب ممى كننمد چمه دليلى دارد كمه تنهما
براى دسمترسى بمه يمك زن زيمر بار هزار گونمه «شرايمط» و «مسمئوليّت هاى» ازدواج
برونمد ،در حالى كمه بدون قبول هيمچ يمك از ايمن شرايمط و مسمئوليّت هما دسمترسى بمه
افراد زيادى مى توانند پيدا كنند؟!
و لذا ايمن افراد چون بمه عواقمب شوم بمى بنمد و بارى جنسمى و اخلقمى آشنما نيسمتند و
تنها به ازدواج ،و زن از نظر اشباع غريزه جنسى مى نگرند ،اصول تن به ازدواج و آن
همه شرايط و مسئوليّت ها را يك كار احمقانه مى دانند! و لذا همه يا قسمت عمده
زندگى خود را به حال تجّرد مى گذرانند.
جه بممه حقايممق بال اثممر «امكان و سممهولت ارتباط هاى نامشروع» روى كاهممش بمما تو ّمم
ازدواج كامل روشممن مممى گردد ،و بمه هميممن جهممت در جوامممع غربممى كممه ايمن آزادى و
بمى بندوبارى بيشتمر اسمت ازدواج كاهمش بيشترى پيدا كرده ،و اگمر ازدواجمى صمورت
مى گيرد در سنين بالست ،و تازه اين ازدواج ها هم به قدرى سست و بى دوام است
كه غالبا ً به بهانه هاى كوچك و گاهى مضحك از هم گسسته مى شود!
***
قربانيان اين روابط ننگين علوه بر آنچه گفته شد هميشه در كنار اين گونه جوامع كه
زندگى تجّرد را ترجيح بر زندگى مشترك زناشويمى داده اند دمل هاى چركين متعفنمى
بمه نام «مراكمز فحشما» و «شهمر نمو»هما وجود دارد كمه خود نيمز يمك عاممل مهمم براى
كاهش ازدواج ،و همچنين از هم پاشيدن خانواده ها مى باشد.
ايمن كانون هاى چركيمن كمه الزاما ً در كنار جواممع ناسمالم كنونمى اسمت دليمل روشنمى بر
عدم سلمت مزاج اين اجتماعات است.
مسمأله فحشما و مراكمز بدنام را نبايمد تنهما از نظمر ايمن كمه كانونمى براى توسمعه فسماد
اخلق ،و نشر انواع ميكروب هاى جسمى و روانى است مورد مطالعه قرار داد.
همچنيمن نبايمد «فقمط» از نظمر اثرى كمه روى كاهمش ازدواج و روى آوردن بمه زندگمى
تجّردى دارد مورد بحمث قرار گيرد ،اگمر چمه همر يمك از اينهما خود قابمل بحمث و مطالعمه
فراوان است.
بلكمه علوه بر ايمن از نظمر خود زنان بدكار كمه در ايمن مراكمز جممع ممى شونمد و بمه
خودفروشى مى پردازند كامل قابل دقت و اهميّت است.
كسانى كه در اين زمينه مطالعات دقيقى دارند ،و كتاب هايى به دنبال تحقيقات وسيع
خود در ايممن باره نوشتممه انممد همگممى معترفنممد كممه وضممع ايممن دسممته زنان خودفروش
دردناك ترين و فجيع ترين انواع بردگى قرون وسطى را در نظر مجسم مى سازد.
زنانى مطرود ،درمانده و بينوا به معناى واقعى ،كه هميشه از فرق تا قدم در قرض و
بدهكارى غرقند ،و شب و روز چون شمع مى سوزند تا روشنگر مجالس هوس و لذت
حيوانمى ايمن و آن باشنمد و عاقبمت همم بمه بدتريمن وضعمى در يمك گوشمه متروك اجتماع
جان مى سپارند و حت ّى گاهى كسى كه جسد آنها را از زمين بردارد و به خاك بسپارد
پيدا نمى شود.
كدام وجدان اجازه ممى دهمد در عصمرى كمه در آن ادعاى الغاى بردگمى ممى شود چنيمن
بردگان بينوايمى در كنار اجتماع وجود داشتمه باشنمد و هيمچ كمس در راه آزادى آنهما قدم
بر ندارد؟!
ولى نبايمد فراموش كرد كمه ايمن بردگمى رقّمت بار را كمه بدبختانمه بسميارى از جواممع
حه پاى آن گذارده انمد مولود همان سمهولت امروزى عمل بمه رسمميّت شناختمه انمد و صم ّ
ارتباط هاى نامشروع است.
زيرا زنانممى كممه در ايممن لجنزارهاى متعفّممن اجتماع دسممت و پمما مممى زننممد غالبا ً همان
قربانيان ارتباط هاى نامشروعنمد كمه تدريجا ً بمه ايمن مراكمز كشيده شده انمد .شرح حال
بعضى از اين زنان كه در پاره اى از كتاب ها آمده بدون شك غم انگيزترين تراژدى ها
را تشكيممل مممى دهممد ،و لك ّ مه ننگممى بر پيشانممى جوامممع امروز محسمموب مممى گردد ،و
متأسفانه كمتر روى آن بحث مى شود.
بنابرايمن همم براى جلوگيرى از فرو ريختمن خانواده هما ،و همم براى جلوگيرى از سمقوط
و كاهمش ازدواج ،و همم براى آزاد كردن ايمن بردگان بينوا ،بايمد جلوى ايمن آزادى و بمى
بندوبارى جنسممى و امكان ارتباط هاى نامشروع گرفتممه شود ،و آن هممم بدون تنظيممم
برنامه صحيحى ممكن نيست.
جه بممه حقايممق بال بايممد در مورد خودشان و دوسممتانشان مراقبممت جوانان عزيممز بمما تو ّم
بيشتمر بمه عممل آورنمد و از سمخنان مبتذل فريبنده اى كمه براى كشانيدن آنهما بمه ايمن
بى بندوبارى ها از حلقوم افراد ناپاكى بيرون مى آيد وقعى ننهند.
كسانى كه اين وضع و اين مراكز را به عنوان يك ضرورت اجتماعى معّرفى مى كنند،
و به اين وسيله مى خواهند از قبح و زشتى فحشا و رفت و آمد به اين مراكز بكاهند،
بلكممه پمما را از ايممن فراتممر نهاده ،ايممن عمممل ناروا را وسمميله اى براى حفممظ پاكممى
خانواده ها!! و سلمت جوانان!! بنامند سخت در اشتباهند.
آيما وجود يمك لجنزار متعفمن كمه عاممل گسمترش انواع فسماد اخلق و احيانا ً بيمارى هاى
جسمى مى شود ،و به همين دليل غالبا ً آن را از اجتماعات جدا مى كنند و با ديوارهاى
بلندى به دور اين زندانيان سيه روز و طرد شده به گمان خود از سرايت اين فساد به
داخل خانواده ها جلوگيرى مى نمايند ،آيا وجود چنين لجنزارى يك ضرورت اجتماعى و
رفت و آمد در آن وسيله سلمت است؟
4
زنجيرهايى كه بر دست و پاى
جوانان سنگينى مى كند
«درسمت اسمت كمه از وقمت طمبيعى ازدواج مما مدت هما گذشتمه اسمت ولى مما چگونمه
مى توانيم ازدواج كنيم با اين كه هنوز منزل شخصى نداريم.
هنوز اتومبيل سوارى نداريم.
هنوز شغل پردرآمدى به دست نياورده ايم.
هنوز پول هنگفتمى كمه جواب گوى هزينمه هاى سمنگين ازدواج ،و هدايما و كادوهاى خانمم
عروس و بستگان و اقوام او باشد ذخيره نكرده ايم.
هنوز محمممل مناسمممب بزرگ و آبرومندى براى برگزارى جشمممن هاى ازدواج در نظمممر
نگرفته ايم هنوز ...و هنوز.»!...
* «مما چگونمه بما ازدواج دخترمان موافقمت كنيمم بما ايمن كمه هنوز يمك شوهمر ايده آل ،بما
درآمد كافى ،شغل آبرومند ،پست خوب ،خانه و زندگى ،خوش تيپ ،فاميل دار و ...به
خواستگارى
او نيامده و هر كس آمده غالبا ً فاقد يك يا دو تا از اين شرايط بوده است!؟
بمه علوه هنوز جهيزيمه لزم تهي ّمه نكرده ايمم و از وسمايل منزل ،فرش و مبمل ،يخچال و
ماشيمن رختشويمى و سمرويس هاى مختلف غذاخورى ،اتمو و جارو برقمى ،چرخ خياطمى
و ...دو سه قلم كسرى داريم!
و البت ّمه بما ايمن وضمع اقدام بمه ازدواج دختمر ،جمز آبروريزى چيزى نيسمت! خدا از سمر
اجتماع مما نگذرد كمه ايمن هممه قيمد و بنمد بر پاى مما گذارده اسمت !...چمه كنيمم شرايمط
سخت و مزاحم محيط به ما غير از اين اجازه نمى دهد».
***
اينها درد دل -يا صحيح تر عذر و بهانه هاى بنى اسرائيلى -جمعى از جوانان ،دختران
و پسمممران و پدران و مادران در مورد عدم اقدام بمممه اممممر حياتمممى ازدواج اسمممت،
دانشمندى مى گويد« :زندگى دو قسمت بيش نيست :نيم اوّل به اميد نيم دوّم ،و نيم
دوّم در حسرت نيم اوّل سپرى مى شود!».
و اگمر بمه جاى كلممه «اميمد» كلممه «رؤيما» بمه كار بريمم شايمد عبارت رسماتر باشمد و
بگوييممم :نيممم اوّل زندگممى در رؤيايممى نيممم دوّم ،و نيممم دوّم در حسممرت نيممم اوّل تلف
ممى شود! نمونمه روشمن ايمن موضوع هميمن مسمأله ازدواج بسميارى از جوانان ماسمت.
نيمى از عمرشان براى به دست آوردن همسر ايده آل تلف مى شود و نصف ديگر در
حسرت ندانم كارى هاى نصف اوّل .به هر حال به اين جوانان و به آن پدران و مادران
بايد گفت اين قيد و بندهاى غلط و مزاحم را كسى جز خود شما به دست و پاى شما
نگذاشته است.
شماييممد كممه يممك مفهوم توخالى و صممددرصد خيالى براى زندگممى زناشويممى درسممت
كرده ايمد ،و براى رسميدن بمه يمك سمعادت و خوشبختمى «خيالى» سمعادت و خوشبختمى
«واقعى» را از دست مى دهيد.
مطمئن باشيمد ايمن مرزهما و خطوطمى كمه براى سمعادت خود ترسميم كرده ايمد هرگمز
شما را خوشبخت نخواهد نمود ،و تمام آزمايش ها و تجربه ها نيز اين حقيقت را ثابت
كرده است.
اين چشم و هم چشمى ها ،اين تقليدهاى كوركورانه از يكديگر ،اين اصالت بخشيدن
بمه امور غيمر اصميل ،ايمن عينمك هاى گمراه كننده در ديمد صمحيح زندگمى ،ايمن توقعات
پردامنممه و بممى انتهمما ،ايممن رؤياهاى كاذب و سممراب هاى فريبنده ،آرى اينهاسممت كممه
زنجيرهاى گران بر دسممت و پاى شممما گذارده و شممما را از انجام ضرورى تريممن كار
براى يك جوان باز مى دارد.
شما جوانان ،شما پدران و مادران اگر كمى تصميم و اراده و شهامت به خرج دهيد و
اين زنجيرهاى اسارت ،اسارت در چنگال وهم و خيال و رؤيا را پاره كنيد و اين بت ها
را بشكنيممد آن گاه احسمماس خواهيممد كرد كممه چممه اندازه آزادى روح ،و راحتممى پيدا
كرده ايد و سعادتمند و خوشبخت شده ايد.
راستى شما چه كسى را پيدا مى كنيد كه در آغاز جوانى خانه و زندگى و همه چيزش
جور بوده كمه چنيمن توقعمى را درباره خودتان يما همسمرتان پيدا كرده ايمد ،همر كسمى را
مممى بينيممد غالبا ً از صممفر شروع كرده اسممت .بله آنهمما كممه نسممل اندر نسممل ثروتمنممد و
ما آنها هم چون غالباً اشرافى بوده و پول مفتى به چنگ آورده اند شايد چنين باشند ،ا ّ
افراد خودسمماخته نيسممتند خوشبختانممه يمما بدبختانممه قدرت نگاهدارى اينهمما را نخواهنممد
داشت.
كارها را سهل بگيريد ،همين كه شرايط ساده و عاقلنه ازدواج فراهم شد اقدام كنيد.
جب نكنيد حت ّمى با تحصيل به عقيده ما يك ازدواج بدون پيرا يه و سهل و سماده اگر تع ّم
هم كامل سازگار است ،مشروط به اين كه طرفين معناى ازدواج صحيح را درك كنند.
و نيمز درك كننمد كمه هممه چيمز جهان آفرينمش تدريجمى اسمت و شرايمط زندگمى بهتمر همم
تدريجا ً فراهم مى گردد و توقعات هم بايد هميشه در حدود امكانات باشد.
جوانانمى كمه بمه دنبال ايمن تشريفات و رؤياهما در بيراهمه هما سمرگردانند ،گويما فراموش
كرده انمد آنچمه در ازدواج اصمالت دارد مسمأله وجود «دو انسمان» اسمت كمه يكديگمر را
درك كنند و همچنين مفهوم صحيح زندگى را و به آن عشق بورزند.
صمحيح وجود داشتمه باشمد بقيمه هيمچ اسمت و اگمر همم وجود نداشتمه باشمد مسملّما ً بقيمه
و به همين دليل دستورات عالى مذهب ما براى هرگز خوشبختى نمى آفريند.
انجام يك ازدواج صحيح هيچ چيز را ،جز وجود دو انسان عاقل (دو همسر) كه خواهان
ما ببينيد اين مسأله ساده به زندگى مشترك زناشويى با هم باشند شرط نمى داند ا ّ
چه روزى افتاده است؟!
صلين علوم دينمى و جه ايمن كمه زندگمى سماده مح ّم
نكتمه جالب تو ّم
طلّب جوان مى تواند الگوى عملى روشنى براى ساير جوانان باشد (دقّت كنيد).
تقريبا ً 99درصممممد ايممممن
آقايان در ضممن تحصميل ،اقدام بمه ازدواج ممى كننمد و بما ايمن كمه برناممه هاى درسمى در
حوزه هاى علمى كامل سنگين ا ست و تمام وقت آنها را اشغال مى كند چون اساس
زندگمى در ايمن محيمط هما بما الهام از دسمتورهاى اسملم بر «سمادگى» اسمت ،بما همان
كممك خرج مختصمر كمه از بيمت المال حوزه هاى علممى ،بمه آنهما داده ممى شود ،و يما بما
زراعت و كشاورزى و كار ساده اى كه بعضى از آنان در ايّام تابستان دارند ،و يا مانند
اينهما ،زندگمى خود را در دوران تحصميل بما نهايمت پاكمى و سمادگى اداره ممى كننمد بدون
ايمن كمه بما عواقمب شوم زندگمى تجّرد روبمه رو گردنمد و از ايمن نظمر كامل احسماس
آرامش و خوشبختى مى كنند.
5
هفت خوان زندگى زناشويى
* بسميارى از مسمائلى كمه مما آنهما را «ضرورت هاى ناگوار و اجتناب ناپذيمر» زندگمى
مى دانيم فرآورده هاى اعمال غير منطقى خود ماست و غالبا ً اجتناب پذير است!
* بسمميارى از دام هايممى كممه گمان
مى كنيم دست تقدير بر سر راه ما گذارده همان زنجيرهايى است كه دانه هاى آن را
با دست خود به هم بافته ايم.
* قسمت زيادى از مشكلت زندگى ما ،اشكال تراشى ها ،بهانه جويى ها،
لجاجمت هما و احيانا ً محصمول عدم انعطاف هايمى اسمت كمه مما در مواجهمه بما حوادث
ممى گوينمد «رسمتم» نشان مى دهيم ،و نه مشكلت واقعى!
قهرمان افسمانه اى ايران روزى تصمميم بمه تسمخير بعضمى از مناطمق ايمن كشور كمه تما
آن زمان هيچ يك از يلن موفق به گشودن آن نشده بودند گرفت.
او در مسمير خود بمه سموى قلب ايمن منطقمه بما «هفمت
مانمع» بزرگ كمه همر يمك از ديگرى وحشتناك تمر بود برخورد كرد ،گاهمى بما ديمو سمفيد و
زمانمى بما اژدهاى غول پيكمر و گاهمى بما جادوگران خطرناك روبمه رو شمد و سمرانجام بما
زورمندى و مهارت و قهرمانى مخصوص به خود آنها را يكى پس از ديگرى پشت سر
گذاشممت و از ايممن هفممت مرحله (هفممت خوان) گذشممت و شاهممد پيروزى را در آغوش
گرفت ،كه فردوسى حماسه سراى ايران آن را در شاهنامه با ريزه كارى هاى جالبى
آورده است.
اين «افسانه» تجسم شاعرانه اى است از انبوه مشكلت زندگى انسان ها ،و تعدد و
كثرت آنها و طرحى براى نشان دادن راه پيروزى و غلبه بر اين مشكلت.
مسمأله ازدواج و عبور از عقبات آن
در محيممط امروز دسممت كمممى از عبور «رسممتم» از «هفممت خوان افسممانه اى» مزبور
ندارد بما ايمن تفاوت كمه هممه جوانان بما آن شجاعمت و قدرت رسمتم را براى پشمت سمر
نهادن اين هفت خوان ندارند و يا اصول چنان تصميمى نگرفته اند!
همان طور كمممه در گذشتمممه همممم اشاره
كرديم كمتمر مسأله اجتماعمى ماننمد ا ين مسمأله از صورت اصملى و طمبيعى خود بيرون
رفته و اين چنين پيرايه هاى زيانبخش و مزاحمى به آن بسته شده است.
بيشتر ناله ها ،شكايت ها ،و داد و فريادهاى جوانان و پدران و مادران
از سنگينى بار ازدواج مربوط به همين پيرايه هاست .وگرنه اصل و اساس اين مسأله
ساده تر و پاكيزه و مقدّس تر از آن است كه اين همه بدبختى و دردسر در پيش يا به
دنبال خود داشته باشد.
ازدواج در شرايمط كنونمى براى بسميارى حكمم اسمتخراج «طل» از پاره اى معادن دارد
كمه آن قدر بما مواد زايمد و خارجممى آميختممه شده كمه اسممتخراج آن مقرون بمه صمرفه
اين مواد خارجى زايد نيست و به زحمتش نمى ارزد!
ازدواج ،همان چشممم و هممم چشمممى همما ،ارزش هاى موهوم ،رسمموم و عادات غلط،
هوس هاى زودگذر ،كسب افتخار و شخصيت و آبروهاى خيالى است.
ازدواج در ميان انبوه ايممن مشكلت چهره اصمملى خود را بممه
كلى از دسمت داده و بمه صمورت «غول بيابان هراس انگيزى» درآمده كمه باركمش آن
از همه بدتر شدن كار همه كس نيست.
ايمن كمه كمتمر كسمى شهاممت مبارزه بما ايمن پيرايمه هما و مواد زايمد را دارد ،تحصميل
كرده ها در اين قسمت از بى سوادها بدتر ،و امروزى ها از قديمى ها در اين مبارزه
بسممميارى بممما ايمممن اسمممتدلل غلط خود را ضعيف تر و ناتوانترند.
دلخوش مى كنند كه« :آخر مگر انسان در طول عمر خود چند بار ازدواج مى كند كه
بخواهمد آن را بمه سمادگى برگزار نمايمد؟ بگذار بمه آخريمن آرزوهما و هوس هما و تمايلت
درونى خود جامه عمل بپوشانيم!
غافمل از ايمن كمه ايمن اسمتدلل غلط هنگاممى كمه بمه صمورت
همگانمى و هممه گيمر درآممد بزرگ تريمن سمد ّ راه سمعادت و خوشبختمى جوانان و حت ّمى
استدلل كنندگان مى شود.
***
جوانان بايمد بما قهرمانمى خود ،ماننمد رسمتم از خوان هاى هفتگانمه ايمن راه دور و دراز
جب نكنيد ،اين راه هم هفت بگذرند و اين طلسم هاى جادويى را در هم بشكنند اگر تع ّ
-1توقّعات نامحدود و خوانى دارد كه عبارتند از:
رؤيايى ،توقّعات دختران از پسران ،و پسران از دختران و پدران و مادران از هر دو.
-2اشكال تراشمممى هاى بمممى مورد بسممميارى از پدران و مادران و اقوام و فاميمممل و
-3مهريه هاى سنگين و كمرشكن. دوستان و آشنايان.
-4تشريفات زايمد مربوط بمه مراسمم
ازدواج و هزار گونممه «مقدّمات» و «مخلفات» و چشممم و هممم چشمممى هاى كشنده.
-5ايرادگيرى در هم طراز بودن و هم شأن بودن دو خانواده!
-6عشمق هاى آتشيمن و غيمر قابمل كنترل و در عيمن حال حسماب
-7وسممممممممممواس خارج از حد ّ و عدم نشده.
هنگاممى كمه در اعتماد و ايمان به عدم خيانت يكديگر در آينده.
اين مشكلت هفتگانه مى انديشيم مى بينيم بيشتر آنها مربوط به متن مسأله ازدواج
نيست و هر چه هست مربوط به حواشى و زوايد آن است.
***
بمه عنوان نمونمه مسمأله «همم طراز» بودن (و بمه اصمطلح «كفمو» بودن) را در نظمر
مى گيريم .اين موضوع كه براى بسيارى مانع بزرگ ازدواج محسوب مى شود چيزى
جوانممممممى كممممممه خود را جز تحريف واقعيّت ها نيست.
مهندس نفت معرفى مى كرد و به اعتراف خودش حقوق كافى داشت و در حدود 30
سال از سنش
گذشته بود ،از اين كه تا كنون موفق به ازدواج نشده است شكايت مى كرد و ناله ها
او ممى گفمت :آخمر نممى توانمم از همر خانواده اى داشت.
همسمر اختيار كنمم ،بايمد سمراغ يمك خانواده بما شخصميّت و محترم! و همم طراز خودم
ما
ا ّمم بروم.
هنگاممى كمه سمراغ آنهما ممى روم چنان ترسميمى از ازدواج و شرايمط و مخارج آن براى
من مى كنند كه تنها يك «مغز الكترونيكى» مى تواند آن را محاسبه نمايد!...
گفتمم :بمبينم منظور شمما از «شخصميت
و احترام و »...سممواد و معلومات كافممى اسممت؟ مممن خانواده هاى زيادى را بممه شممما
نشان مى دهمم كه دختران تحصيل كرده با لياقتى دارند و آماده ازدواج با امثال شما
هستند؟ يا اين كه منظور شما از شخصيت ،داشتن صفات عالى انسانى و ارزش هاى
اخلقمى و يما امتيازات جالب جسممى و بدنمى اسمت؟ باز چنيمن افرادى كمم نيسمتند و در
ما اصيل و نجيب چنين افرادى فراوانند. ميان خانواده هاى كم ثروت و ا ّ
ولى گمان نممى كنمم منظور شمما هيمچ يمك از اينهما باشمد .منظور شمما از خانواده بما
شخصيت و محترم و ...اين است كه عمو و عموزاده اش مدير كل و رئيس كل باشند
و پدر و مادر او پرپول و ثروتمنمد ،خانمه و اتومبيمل و زندگمى پمر زرق و برق و مرتمبى
داشته باشند؟ اين طور نيست؟ ...ديدم منظورش همين است.
گفتممم شممما كممه در زندگممى چنيممن اشتباه بزرگممى را مرتكممب شده ايممد كممه
شخصميّت را در ايمن امور ممى دانيمد ،نمه در امتيازات واقعمى انسمانى ،بايمد ايمن چنيمن در
جه اين كه جالب تو ّ زجر و شكنجه باشيد.
در روايات اسلمى ما با مسأله هم طراز بودن به اين مفهوم غلط كه در آن زمان ها
در ميان قبايل و اجتماعات طبقاتى به شدت رواج داشت شديدا ً مبارزه شده و عموم
زنان و مردان ،دختران و پسران با ايمان را هم طراز معرفى نموده است.
در روايات اسملمى
مى خوانيم« :المؤمن كفو المؤمن» هر فرد با ايمان از هر فاميل و هر خانواده ،و هر
نژاد و طبقه اى باشد هم شأن فرد با ايمان ديگر است.
بنابرايمممن اگمممر موهومات مربوط بمممه زندگمممى طبقاتمممى و
رده بندى هاى اجتماعممى برداشتممه شود ،و طرفيممن ازدواج يكديگممر را بممه خاطممر آنچممه
ارزش انسمانى و منطقمى و عقلنمى دارد بخواهنمد نمه بمه خاطمر پسمت هاى عموهما و
عموزاده هما ،و ثروت و ماشيمن و املك خاله هما و خاله زاده هما ،مطمئنا ً ايمن مشكمل
حل خواهد شد .اتفاقا ً بسيارى از مشكلت ديگر ازدواج نيز از همين نمونه است.
6
پدران و مادران سختگير
اين پدران و مادران ،آينده فرزندان عزيز خود را شديدا ً به مخاطره
مى اندازند
بسميارى از پدران و مادران كمه بمه اصمطلح «خرشان از پمل گذشتمه» و دوران جوانمى
را با همه رنج ها و مشكلتش «چنان كه افتد و دانى» پشت سر گذاشته اند ،و خبرى
از طوفانمى كمه در دل جوانان -اعمم از دختران و پسمران -در مورد پاسمخگويى صمحيح
بممه غريزه جنسممى برپاسممت ،ندارنممد ،در مورد مسممائل مربوط بممه ازدواج پسممران و
دخترانشان فوق العاده «خونسرد» و يا «سختگيرند».
اين «خونسردى» و «سختگيرى» كه هر دو از يك
ريشه روانى منشعب مى شوند گاهى به حدّى مى رسد كه تأخير يك سال و 5سال
در نظر آنها يك كار ساده و كوتاه مدّت است! «خوب امسال نشد ،ان شاءالله سال
آينده ،و يا حال نمى شود چند سال ديگر ،هنوز دير نشده!.»...
غافمل از ايمن كمه يمك سمال كمه هيمچ ،گاهمى تأخيمر يمك
ساس -ممكمن اسمت سمرنوشت جوانمى را عوض ماه يما حت ّمى چنمد روز -در مواقمع ح ّم
معلوم كند.
نيست اين پدران و مادران چرا گذشته خود را به ياد نمى آورند؟
چرا به اين زودى طوفان ها ،و شور جوانى قبل از تأهل خود را فراموش
كرده اند؟ چرا خود را به جاى فرزندان جوانشان فرض نمى كنند؟!
در حالى كمه ايمن قياس بمه نفمس كمه
جوانان را همچون خودشان خونسممرد فرض مممى كننممد بسمميار خطرناك اسممت و غالباً
گران تمام مى شود و گاهى به جنون مى كشد.
يكممى از عوامممل اصمملى گريممز جوانان از محيممط خانواده ،خودكشممى همما،
جه به اين واقعيّت است .مخصوصا ً اگر موضوع بحث، انحراف ها ،و بيمارى ها عدم تو ّ
ً
جوانان پرهيزكار و پاكدامممن و بمما ايمان باشنممد كممه اتفاقا سممخن ممما بيشتممر درباره
آنهاست.
سهل انگارى پدران و مادران درباره اين گونه افراد هم ظالمانه تر است و هم دور از
گرچمه مشكلت ازدواج و مسمئوليّت هاى ناشمى از آن واقع بينى و مآل انديشى.
براى پدران و مادران غالبا ً سممبب مممى شود كممه ناخودآگاه تشخيصممى را كممه از وضممع
جوانان و بحران طغيان غريزه جنسى آنان دارند ،به دست فراموشى بسپارند ،و يا به
خود بباورانند كه هنوز وقت بسيار است ،،و بگويند:
مگرچه خبر است به اين زودى؟!...
هنوز دهنشان بوى شير مى دهد!...
چه و ايممنچه انممد ،ب ّ مهنوز ب ّ م
هنوز و حرف ها؟...
هنوز...
ولى همين «هنوز»هاست كه گاه عواقب دردناك آن يك عمر تمام دامان خود پدران و
مادران را خواهد گرفت ،آن هم در موقعى كه راهى براى جبران آن وجود ندارد.
«سمممختگيرى هايمممى» كمممه پدران و مادران در
انتخاب همسمر براى فرزندانشان نشان ممى دهنمد و قيود و شروط بمى اسماس و حت ّمى
گاهى مضحك ،كه براى ازدواج آنها قائل مى شوند ،و احيانا ً تا سر حد ّ وسواس پيش
مى روند .غالبا ً از همين عدم احساس ضرورت سرچشمه مى گيرد.
زيرا هميشممه اگممر انسممان ضرورت چيزى را
احسماس كرد شرايمط آن را كمم و سمبك ممى كنمد ،و اصمل اغماض و گذشمت و همكارى
را پايه تمام بحث ها و تصميم ها قرار مى دهد ،بعكس عدم احساس ضرورت انسان
را مشكل پسند و غير قابل انعطاف مى سازد.
در مقاله اى خواندم بعضمى از افراد سمختگير و وسمواسى هنگام خريدن اتومبيمل حت ّمى
آن را «بمو» ممى كننمد! مثمل ايمن كمه گوشمت اسمت يما سمبزيجات! ايمن افراد هنگاممى كمه
مه خود تصديق بخواهند ،هنگام انتخاب همسر براى براى خريدن اتومبيل از نيروى شا ّ
و دختر و پسر خود پيداست چه ها مى كنند؟
جه ايمن كمه بسميار ديده شده ايمن گونمه پدران و مادران وسمواسى پايشان در جالب تو ّم
چاله هايى فرو مى رود كه هرگز انتظار آن را نداشتند.
شايمد علّت روانمى آن همم ايمن باشمد كمه تنهما
افراد متقلّب ،متظاهمر و تودار ممى تواننمد بما صمحنه سمازى و پشمت همم اندازى ،چاخان
كردن ،و در باغ سبز نشان دادن خود را در دل اين گونه افراد وسواسى جا كنند ،و ال
اين كار از دست افراد سليم النفس عادى هرگز ساخته نيست! آنها هرگز نمى توانند
درست است كه براى انتخاب همسر حتماً جه آنها را به خود جلب كنند.
تو ّ
بايمد دقمت كافمى بمه خرج داد ،انتخاب يمك شريمك براى تمام عممر غيمر از خريدن يمك
ولى پيراهن يا لباس است.
«دقّت» با «سختگيرى و وسواس» فرق بسيار دارد.
هميمن كمه ظواهمر اممر نشان دهمد ،طرف ،شايسمته همسمرى اسمت،
تحقيقاتى هم كه به دنبال آن از افراد مطّلع به عمل مى آيد اين حقيقت را تأييد كند،
بايممد بدون ترديممد اقدام كرد ،و از لطممف و يارى خداى بزرگ مدد گرفممت ،و مطمئناً
نتيجه آن بد نخواهد بود.
بمما الهام از دسممتورات مكّرر اسمملمى در مورد تعجيممل در ازدواج فرزندان ،و بمما
الهام از فرمان عقممل و آزمايممش هاى فراوان مطّلعان ،بايممد بممه همممه پدران و مادران
توصممميه كرد ،كمممه در مسمممأله ازدواج فرزندان خود از خونسمممردى ،و سمممختگيرى هاى
بمى مورد بمه شدّت بپرهيزنمد ،و خطراتمى را كمه از ايمن سمختگيرى هما و خونسمردى هما
ناشى مى شود كوچك نشمرند و آينده فرزندان عزيز خود را به مخاطره نيندازند.
نبايممد فراموش كرد كممه غريزه جنسممى
جوان به قدرى نيرومنمد اسمت كه ناديده گرفتن و سمهل انگارى در مورد آن همه گونه
انفجارى را ممكن است به دنبال داشته باشد.
سراسر تاريخ بشر ،و سراسر زندگى روزمّره انسان ها نشان مى دهد كه
خطرات ناشمى از انفجار ايمن غريزه بما هيمچ چيمز برابرى نممى كنمد ،و از هممه مهمتمر و
ريشه دارتر است.
7
كدام يك انتخاب كنند:
جوانان يا پدران و مادران؟
اين انتخاب خودم و اين هم انتخاب پدر و مادرم!
اين سرگذشت عجيب كه نظائرش كم نيست در جرايد بود:
عروس 18سمماله اى چنممد لحظممه پيممش از عقممد ،پيراهممن
عروسميش را درآورد و بعمد از پوشيدن لباس مردانمه از پنجره اطاق بمه حياط پريمد و
فرار كرد ،او سمپس خودش را بمه يكمى از حمام هاى نارممك رسمانيد و رگ دسمتش را
بريمد و بمه حال اغمما افتاد ،كممى بعمد متوجمه شدنمد و او را بمه يكمى از درمان گاه هما
او پممس از نجات از مرگ ،ماجراى رسانيدند و از مرگ حتمى نجات يافت.
«تمما زندگيش را براى يكى از مقامات انتظامى چنين شرح داد:
سال گذشته من در دبيرستان تحصيل مى كردم ،و نامزد «جوانى» بودم كه خودم او
را پيدا كرده بودم ،سال گذشته هنگامى كه روزنامه را ورق مى زدم ناگهان چشمم به
عكس نامزدم افتاد كه به جرم سرقت جواهرات از طرف مأموران ژاندارمرى نارمك
بممممممما دستگير شده بود.
ناباورى به خانه او تلفن زدم و بعد از تحقيق فهميدم قضيه صحت دارد ،و او به همراه
باندى به سرقت مى رفته و الن هم هر چه دارد از سرقت است!
البت ّه من با اين تحقيق نيز قانع نشدم،
و به شركتمى كمه او اد ّمعا ممى كرد يكمى از «مهندسمان پمر مسمئوليّت» آن شركمت اسمت
مراجعه كردم ،فهميدم تمام اين حرف ها دروغ بوده و مسئولن آن شركت اصل چنين
تما ايمن كمه يمك ماه پيمش يكمى از دوسمتان پدرم بمه كسى را نمى شناسند!
خواسمتگارى ممن آممد ايمن خواسمتگار چهمل سماله مرد ثروتمندى اسمت كمه همسمرش
تازگى فوت شده است.
ممن هيمچ گونمه تمايلى بمه ازدواج بما ايمن خواسمتگار نداشتمم و كرارا ً نظمر خود را بيان
ما هيمچ كمس گوش بمه حرف ممن نداد ،و پدرم همچنان اصمرار بر ايمن كار ممى كردم ،ا ّم
داشت ،يك وقت نگاه كردم كارت هاى عروسى پخش شده و من در برابر عمل انجام
شده قرار گرفته ام لذا چاره اى جز «فرار» و سپس «انتحار» نديدم!.»...
در مورد ايممن كممه ازدواج بايممد بممه تصممويب پدران و مادران و بزرگان و
ريش سفيدان فاميل صورت گيرد ،و يا اين كه اين مسأله حساس تنها بعهده تمايلت
خود جوانان گذارده شود ،و هيممچ گونممه مداخله اى از طرف هيممچ كممس در ايممن باره
نشود ،دو طرز تفكر كامل متناقض وجود دارد ،و طرفداران هر يك براى خود منطقى
اجازه بدهيد نخست به منطق هر دو دسته آشنا شويم و دارند.
يمممك دسمممته از جوانان سپس راه صحيح را با بررسى و مطالعه پيدا كنيم:
«آخممر مگممر پدران مى گويند:
و مادران مما ممى خواهنمد همسمر براى خودشان انتخاب كننمد كمه پسمنديدن آنهما مقياس
باشد؟ شريك زندگى هر كس را خودش بايد انتخاب كند.
فرض كنيممد فلن دختممر در نظممر پدر و مادر ممما ،فرشتممه
آسمانى باشد ،هنگامى كه مورد علقه ما نيست از غول بيابانى هم بدتر است!
مطالعات دانشمندان
اجتماعمى و مقامات قضايمى نشان ممى دهمد بسميارى از ازدواج هما كمه بمه طلق منجمر
مى شود همان ازدواج هايى است كه در سنين پايين صورت گرفته و تنها ملك عمل
اصممول آدم بزرگ «قي ّ مم» نمممى خواهممد ،فرار و پسنديدن پدر و مادر بوده است.
خودكشممى بسمميارى از دختران و پسممران از كانون خانواده معلول هميممن اشتباه بزرگ
اولياست كه نمونه آن هميشه در جرائد ديده مى شود.
اگمر فرضا ً يمك روز چشمم و گوش جوانان بسمته بود و قادر بمه تشخيمص
مصمالح خود نبودنمد امروز ديگمر آن طور نيسمت ،و پيمش از بلوغ هممه آنهما هممه چيمز را
اساسا ً طرز تفكر پدران مى دانند!
ً
و مادران غالبا قديمممى اسممت و موافممق بمما روح زمان نمممى باشممد ،و بممه هميممن دليممل
نمى توانند امتيازات يك دختر و پسر جوان امروز را درك كنند.
خلصممه پدران و مادران بايممد خود را بممه كلى از ايممن
مسممأله حياتممى كنار بكشنممد ،و ميدان را براى ذوق و ابتكار و فكممر فرزندان خود باز
گذارند.
***
***
ولى ما معتقديم هيچ يك از اين دو نظر به طور دربست واقع بينانه نيست.
نممه پدران و مادران بممه تنهايممى حممق دارنممد عقيده خود را در
انتخاب همسمر بر جوانان تحميمل نماينمد ،و نمه صملح جوانان اسمت كمه بمه تنهايمى دسمت
بلكممممه راه به اين كار مهم بزنند.
صمحيح ايمن اسمت كمه بما تشريمك مسماعى و همم فكرى و مشورت و تبادل نظمر ايمن
مسأله حياتى را به سامان برسانند.
جه كننممد كممه
پدران و مادران بايممد بممه ايممن حقيقممت تو ّ م
مسأله انتخاب همسر همه اش منطق و استدلل نيست ،بلكه عامل اصلى اين انتخاب
غالبا ً ذوق است و مسلّما ً ذوق افراد -حتى دو برادر -با هم تفاوت بسيار دارد.
كمتر اتّفاق مى افتد كه يك ازدواج تحميلى پايدار بماند ،و بالخره دير يا زود به جدايى
مى انجامد ،و از همه بدتر و خطرناك تر اين است كه پدران و مادران مصالح شخصى
خودشان را در انتخاب همسمر براى فرزندانشان در نظمر بگيرنمد .چنيمن افرادى بسميار
از طرفممممممممممممى گمراهند.
ً
«جوانان» نيممز بايممد بداننممد كممه غالبا شور و عشممق جوانممى پرده ضخيمممى روى چشممم
انسممان مممى اندازد ،و در آن حال جممز «خوبممى» چيزى نمممى بيننممد .و تمام «عيوب» را
فراموش ممى كننمد .ايمن پدران و مادران دلسموز و دوسمتان مطّلع هسمتند كمه بايمد بما
كمك هاى فكرى خود آنان را در اين انتخاب بزرگ يارى نمايند.
بمه علوه جوانان همر قدر نيرومنمد باشنمد در طوفان هما و حوادث زندگمى از
كمك دوستان و بستگان و پدران و مادران بى نياز نيستند.
اگر جوانان در اين امر مهم آنان
را كنار بگذارنممد در مشكلت آينده نمممى تواننممد از پشتيبانممى و حمايممت آنان برخوردار
گردند ،و جلب اعتماد آنان مسلّما ً براى جوانان ضرورت دارد.
از نظمر اخلقمى همم قطعا ً وظيفمه دارنمد تما آن جما كمه ممى تواننمد جلب
نظمر پدران و مادران دلسموز و بما محب ّمت خود را بنماينمد ،و لذا در قوانيمن اسملمى ايمن
تشريممك مسمماعى بممه صممورت جالبممى پيممش بينممى شده و مخصمموصا ً در مورد دختران
(دوشيزگان) دستور داده شده نخست رضايت آنها جلب شود و سپس موافقت اولياء،
البت ّه موارد نادرى كه پدر بخواهد براى منافع شخصى خود اقدام به ازدواجى بر خلف
مصمالح فرزنمد خود كنمد از ايمن دسمتور اسملمى مسمتثنا اسمت و همچنيمن مواردى كمه
ازدواج بر وفمق مصمالح فرزنمد اسمت ولى پدر عمدا ً كارشكنمى ممى كنمد ،در هيمچ يمك از
اين موارد نظر او معتبر نيست و الزامى براى پيروى از وى وجود ندارد.
8
عشق هاى آتشين
يك رهگذر خطرناك و صعب العبور
در مسير زندگى جوانان
درباره عشممق ،عظمممت و شكوه عشممق ،و يمما جنون و بيمارى عشممق ،سممخن بسمميار
گفتمه انمد ،و شايمد كمتمر كلممه اى باشمد كمه ايمن ه مه تعمبيرات مختلف و متناقمض درباره
بعضمممممممى از آن شده باشد.
نويسندگان بزرگ گاهى آن را به قدرى بال برده اند كه گفته اند:
«عشمق افسمر زندگمى و سمعادت جاودانمى
و يا به گفته است»(.گوته آلمانى)
«هزيه» عشق معمار عالم است.
«توماس مان» از اثر معجزه آساى عشق سخن گفته و معتقد است كه« :عشق روح
را تواناتر و انسان را زنده دل نگه مى دارد».
عدّه اى از فلسمممفه بزرگ شرق ،پممما را از
اين هم فراتر نهاده و عقيده دارند« :هر حركت و جنبشى در جهان است ناشى از يك
نوع (عشق) مى باشد ،حتى حركات افلك و كرات عالم بال»!
و البت ّه اگر اين كلمه را به معناى وسيع
خود -يعنمى همر نوع كشمش و جاذبمه فوق العاده -تفسمير كنيمم بايمد گفتار آنهما را تأييمد
كرد ،چه جاذبه اى از جاذبه عمومى نيرومندتر و بنابراين چه عشقى از آن آتشين تر؟!
در برابر ايمممن هممممه تعمممبيرات و
تفسممميرهاى جالب ،عده اى ديگمممر از نويسمممندگان و فلسمممفه ،زننده تريمممن حملت و
اتهامات را نثار «عشممق» كرده و آن را تمما سممرحد ّ يممك بيمارى نفرت انگيممز تحقيممر
يكممممى از نويسممممندگان نموده اند.
معروف شرق گويد« :عشق مانند سل و سرطان و نقرس ،بيمارى مزمنى است كه
آدم عاقل بايد از آن فرار كند»! «عشوه گرى هاى شامپانى عشق است»!
بعضمممممممى
ديگمر همچون «كوپرنيمك» دانشمنمد معروف فلكمى كمه خواسمته اسمت در تحقيمر خود،
جانب عشق را كمى نگه دارد گفته است« :عشق را اگر يك نوع جنون ندانيم ل اق ّ
ل
بالخره بعضمممى همممم ماننمممد «كارليمممل» عصاره اى از مغزهاى ناتوان است»!
بى پروا به عشق تاخته و معتقد است :يك ضرب المثل خارجى نيز مى گويد« :عشق
تنها يك نوع جنون نيست بلكه تركيبى است از چند نوع جنون!».
***
***
9
خطرات عشق
گفتيمم «عشمق» بمه معناى « يك كشمش و جاذبمه فوق العاده نيرومنمد» ميان دو ان سان،
يا دو موجود به طور كلى ،در راه رسيدن به يك هدف پاك ،يكى از عالى ترين تجليّات
روح انسمانى ،و از پرشكوه تريمن شاهكارهاى آفرينمش اسمت .اگمر زيربناى ازدواج دو
همسر بر چنين علقه اى ،باشد علقه اى ريشه دار و واقعى ،نه دروغين و سطحى،
مسملّما ً چنيمن بنايمى بسميار اسمتوار خواهمد مانمد ،و در حالى كمه «خلل پذيمر بود و همر بنما
كممه مممى بينممى» ايممن چنيممن بنايممى كممه بناى محب ّ مت و عشممق پاك اسممت خالى از خلل
مى باشد ،و چنين ازدواج هايى پرثمر ،مفيد ،قابل اطمينان ،و آرام بخش خواهد بود.
ولى اين ،غير از عشق هاى دروغين و قلبى است كه غالبا ً بى اندازه به ظاهر آتشين
و سموزان هممم هسممتند! ،و غيممر از هوس هاى زودگذرى اسمت كمه نقطممه نهايممى هدف
كامجويى هاى نامشروع و بى قيد و شرط و سپس به گوشه اى خزيدن و همه چيز را
فراموش كردن ممممى باشمممد ،و معمول بمممه جاى عشمممق هاى پاك و مقدّس قالب زده
ممى شود .در همان عشمق هما و علقمه هاى پاك واقعمى همم خطرات بزرگمى هسمت كمه
هرگز نبايد آنها را از نظر دور داشت:
***
نخستين خطر:
محبّت هاى عادى تا چه رسد به علقه هاى شديد و فوق العاده اثر «عيب پوشى» و
يعنى اگر فى المثل انسان دو چشم داشته باشد پرده افكنى عجيبى دارند.
يكى چشم «رضا» و ديگر چشم «نفرت» چشم دوّم به هنگام عشق به كلى بسته
مى شود كه حتى بدترين «عيوب» را -با توجيه و تفسيرهاى عجيب و شگفت آورى م
بهترين «حسن» معرفى مى كند .چنين كسانى كه در كوران عشق شديدى قرار
گرفته اند معمول پيش خود فكر مى كنند در پرتو اين عشق دركى پيدا كرده اند كه
ساير مردم از آن محرومند و اگر مردم قضاوتى مى كنند ،و پندى مى دهند ،همه
معلول بى اطلعى و عدم درك صحيح ،و ارزيابى هاى غلط آنان نسبت به واقعيات
اين زندگى است (اگر بر ديده مجنون نشينى -به جز نيكويى ليلى نبينى) اين جاست
كه نصيحت به چنين عاشقى هيچ سودى ندارد ،بلكه گاهى فوق العاده خطرناك است.
ما هنگامى كه اين گونه ا ّ
«عشق هاى آتشين» ولى بى پايه ،با آميزش جنسى خاموش شد يكباره پرده ها كنار
مى رود و چشم واقع بينى باز مى شود عاشق بى قرار مثل اين كه از يك خواب
عميق و لذت بخش طولنى بيدار شده باشد ،احساس مى كند از عالم خيال انگيزى
گام در يك جهان واقعى گذارده است .ارزش ها ،همه جابه جا شده ،موجودات رنگ
ديگرى به خود گرفته ،همه چيز قيافه دلپذير و خالى از نقص و عيب سابق را از
دست داده اند! در اين هنگام چه بسا ندامت و افسردگى غير قابل توصيفى سايه
شوم و سنگين خود را بر روى او مى اندازد ،ظلمت و تاريكى خفقان آورى سراسر
روح او را مى پوشاند .و گاه فاصله ميان اين دو حالت به اندازه اى زياد است كه
تمام زندگى او در ميان آن دفن مى شود ،و از وحشت دست به انتحار مى زند!
گرچه جلوگيرى از
اين حالت و عوارض آن كار آسانى نيست ،و عاشق بى قرار و كسانى كه هم درس او
هستند تمام اوراق را شسته اند «كه درس عشق در دفتر نباشد» و به همين دليل
استدللت عقلى سودى به حال آنها نمى دهد ،چه اين كه آنها در آن حال ،منطقى غير
از منطق سايرين پيدا مى كنند ،و فاصله ميان عالم آنها و عالم ديگران به قدرى زياد
مى شود كه اصول زبان مشتركى كه با آن بتوان با ديگران تفاهم كنند ميان آنها و
آنها تنها با سايرين وجود ندارد!
زبان عشق سر و كار دارند و ديگران با زبان منطق و عقل و ميان اين دو بى اندازه
فاصله است .ولى علقه مندان و دوستان چنين اشخاصى كه متوجه اشتباه دوست و
رفيق خود هستند بايد از طرق روانى و با نهايت ظرافت و دقّت ،بدون اين كه
احساسات آنها را -كه جريحه دار ساختنش خطرناك است -جريحه دار سازند آهسته
واقعيات در آنها نفوذ كنند ،و مسائل را به طور غير مستقيم با آنها طرح نمايند.
و اشكالت و اشتباهات آنها را غالبا ً به صورت «سؤال» بازگو كنند ،و اجازه دهند كه
عاشق بى قرار كه گرفتار اشتباه در عشق خود شده ،راهى را كه رفته آهسته آهسته
با پاى خود باز گردد ،و چنين تصوّر كند كه خودش واقعيات را درك كرده ،و به
اشتباهات خويش واقف شده و صددرصد به اراده خود باز مى گردد نه اين كه ديگرى
خود به او الهام كرده است.
جوانان در حالت عادى نيز بايد امكان اين خطر بزرگ را به خود تلقين كنند تا در
ناخودآگاه آنها بطور قاطع قرار گيرد ،و از آن جا كه امواج نيرومند ناخودآگاه حتى در
چنان حالت بحرانى كه منطق و دستگاه خود آگاه به كلى تعطيل مى شود ،از اثر
نمى افتد ،مى تواند كمك قابل ملحظه اى به چنين افراد كند و آنها را از اين گونه
خطرات عشق تا حدود زيادى باز رهاند.
جوانان بايد به خود تلقين كنند كه هميشه براى گفته ديگران (افراد فهميده و آگاه و
جهان ديده) ارزش قائل شوند و در اين مسائل روى آن تكيه نمايند.
***
موافقت هاى ضمنى با چنين عاشقان بى قرار و شمردن نقاط قوت محبوب آنها ،و
اعتراف به اين نكته كه آنها در تشخيص خود صد در صد در اشتباه نيستند اثر عميقى
در جلب اعتماد آنها به گوينده و احترام به افكار او ،و توجه به نصايح او خواهد
بايد توجه داشت تحقير داشت.
و سرزنش چنين افرادى اثر بسيار نامطلوبى دارد و بايد به شدت از آن احتراز جست
بعلوه از جوانمردى و انصاف هم دور است كه چنين افرادى را كه در چنان كوران
داغ و خطرناكى افتاده اند ملمت و سرزنش نمود.
10
عشق سركش!
«عشق» از اوّل سركش و خونى بود...
«سركشى عشق» هميشه ميان نويسندگان و شعرا معروف بوده است.
عشق -مخصوصا ً اگر آتشين باشد ( -و شايد غير آتشينش را نتوان عشق
ناميد) هيچ حد ّ و مرزى را به رسميت نمى شناسد.
قيود اجتماعى را در هم مى كوبد.
مسائل اخلقى را به بازى مى گيرد.
با مصلحت انديشى و پند و اندرز ابدا ً سازگار
و شايد به همين سبب گفته نيست.
مى شود« :هنگامى كه عشق از يك در وارد شد عقل از در ديگر فرار مى كند»!
حديث «عشق» و «عقل» و تضاد اين دو تازگى ندارد و غالبا ً آن را در آثار ادبى
و اگر مشاهده مى كنيم كارليل فيلسوف معروف انگليسى ديده ايم.
بى پروا به عشق مى تازد ،و آن را يك نوع جنون ،و يا «تركيبى از چند جنون»
و ال عظمت و شكوه مى داند ،از همين رهگذر است.
عشق در صورتى كه به عنوان يك عامل نيرومند و خلّق در مسير صحيح و مشروع
به كار گرفته شود قابل انكار نيست.
و باز از همين رهگذر است كه از قديم «عاشقى» را با «رسوايى» قرين
دانسته اند ،و داستان ها از رسوايى «عاشقان دل خسته» در ميان مردم ديروز و
تا آن جا كه شاعر شيرين زبان امروز بر سر زبان هاست.
رسواى «فروغى بسطامى» مى گويد:
بد عالمى شدم از شور عاشقى *** ترسم خدا نكرده كه رسوا كنم تو را!
نيست در اين جا كمى به عوامل روانى اين موضوع بپردازيم و سرچشمه اين حالت
خاص روانى را كه از لوازم عشق است پيدا كنيم:
عشق همچون آتشى است كه سراسر وجود عاشق بى قرار را
شعلهور ساخته و همه را به رنگ آتش ،يعنى به رنگ خود،
درمى آورد ،گويا تمام نيروهاى وجود او به يك
و در واقع قدرت نمايى نيرو تبديل مى گردد و آن نيروى عشق است.
عشق هم به خاطر همين بسيج عمومى نيروها ،و تمركز آن در يك نقطه مى باشد.
نيروهاى گوناگون عقلنى ،عاطفى ،و غريزى انسان كه از درون وجود انسان
سرچشمه مى گيرد بسان شعبه هاى يك رودخانه عظيم است كه بر حسب
نيازمندى هاى سرزمين هاى مختلف در جوى هايى به راه مى افتد ،بديهى است اگر
تمام اين شعبه ها را در يك مسير ،متراكم كنيم ،هم بقيه زمين ها مى خشكد و هم
اين يكى طغيان مى كند!
روى همين جهت است كه «عاشق دل سوخته» هيچ فكر و احساس ديگرى جز همين
احساس داغ و سوزان عشق ندارد .سخنش هميشه درباره محبوب است .ميل دارد
در هر مجلس و محفلى نيز از او سخن بگويند .او با تمام ذرات وجود خود معشوق
را مى جويد و هر حادثه اى با كمترين مناسبتى به صورت يك تداعى معانى نيرومند او
در را با معشوقش مرتبط مى سازد.
جريان لبه لى زمزمه بادها،
حركت نسيم،
تكان آب رودخانه،
حركت خوردن برگ ها،
آواى پرندگان،
مرغان و رفت و آمد آدميان،
هم او را مى بيند ،و از او سخن مى شنود
و مرحله خطرناك از همين جا شروع مى شود ،زيرا در اين موقع عشق
هيچ گونه كنترلى را نمى پذيرد ،و وجود عاشق مانند شهر بى دفاعى در برابر يك
سپاه نيرومند غارت گر به سرعت و به تمام معنا تسليم مى گردد ،و زمام تمام وجود
دوست رشته اى خود را به دست عشق مى سپارد.
در گردنش مى افكند« ،مى برد هر جا كه خاطره خواه اوست» خواه «كعبه» باشد يا
«دير»!
***
در اين هنگام اگر افراد دلسوزى به يارى او نشتابند و او را به مسير صحيح و
مشروعى رهبرى نكنند دست به هر كارى مى زند ،زيرا همه چيز -جز وصال معشوق
-براى او بى تفاوت است ،بدنامى و خوش نامى ،گناه و پاكى و ...همه يكسان
نه به فردا مى گردد.
مى انديشد ،نه به آبروى خود و دوستان و بستگان ،و نه به قيود و رسوم اجتماعى و
البتّه او در اين حال بدون اين كه «سوء نيتى» داشته باشد ،ناخودآگاه به اخلقى.
همه چيز كشانده مى شود و گاهى حاصل يك عمر گذشته ،با تمام محصول آينده را
هنگامى كه به خود آمد -و اين به در همين معامله از دست مى دهد!
خود آمدن در عشق هاى آميخته به هوس معمول مختصرى پس ازآميزش هاى جنسى
صورت مى گيرد -طوفانى از غم و اندوه به خاطر آن چه از دست داده ،و كارهايى
كه احيانا ً از او سر زده ،در وجود او پيدا مى شود.
ندامت وحشتناكى از گذشته ،مانند يك كابوس ،روى فكر و قلب او
ما متأسفانه غالبا ً دير شده است و كار از كار گذشته.
سنگينى مى كند ،ا ّ
ممكن است اين ندامت و بيدارى در گوشه
زندان پس از انجام يك جنايت روى دهد ،و يا پس از گسستن پيوندهاى اجتماعى و
فرار از خانه و زندگى و پدر و مادر و دوستان ،و خزيدن در يك گوشه انزوا و يا پس
از كشيده شدن به مراكز فساد و اعتيادها و...
***
جوانان در برابر اين خطر بزرگ كه مقدمات آن بسيار ساده است و ممكن است از
يك نگاه شروع شود (آرى تنها يك نگاه) بايد به هوش باشند ،و در همان مراحل
نخستين كه قابل كنترل است خود را كنترل كنند و از منطقه خطر دور سازند.
با انتخاب سرگرمى هاى سالم،
اشتغال تمام وقت به كارهاى متنوع تحصيلى ،ورزشى و ...فرد مورد نظر را فراموش
كنند از دوستان غافل و منحرفى كه به اين آتش دامن مى زنند بپرهيزند و در عواقب
اين جريان بينديشند.
آنها بايد اين خلئى كه در گوشه قلبشان براى يك عشق پاك و مقدّسى موجود
است براى همسر آينده خود حفظ كنند .و از اين عشق هاى هوس آلودى كه گاهى در
قيافه مقدّسى خودنمايى مى كنند به شدت اجتناب ورزند.
دوستان آنها هم در اين هنگام وظيفه سنگينى به عهده دارند ،وظيفه بيدار كردن آنها
با روش هاى دوستانه و محبّت آميز و عاطفى پيش از آن كه حالت پذيرش اندرز از
دست برود.
11
عشق و رؤيا
ناشى از عدم انطباق تخيّلت عاشقانه بسيارى از فرارها ،جدايى ها و انتحارها
پيشين با زندگى واقعى آينده است.
***
عشق و خيال!
هيچ چيز مانند عشق خيال انگيز نيست.
رابطه ميان اين دو موضوع از دورترين ازمنه تاريخ شناخته شده است.
گرفتاران اين «كمند» دائما ً در يك عالم رؤيايى به سر مى برند كه همه چيز
آن با اين جهان فرق دارد .مقياس هاى آن غير از مقياس هاى اين جهان و نمودها و
پديده هاى آن طورى است كه به گفته خودشان «ديدنى» است نه «گفتنى» و به هر
حال ،الفاظ و كلماتى كه براى اين زندگى معمولى ساخته شده قادر بر توصيف
زندگى عاشقان نيست! اين همه خيال پردازى «شاعران غزل سرا» و ريزه كارى هاى
جالب اشعار آن غالبا ً مديون همين تخيلت عشق هاى حقيقى يا مجازى آنهاست .به
اين دليل عاشقان دل خسته هنگامى كه در اين عالم رؤيايى فرو مى روند پيش خود
فكر مى كنند اگر روزى به وصال محبوب برسند چه خواهد شد؟ و چه حوادثى روى
خواهد داد!؟ لبد زمين ها و آسمان ها و كهكشان ها رنگ ديگرى به خود خواهند
گرفت! يك جهان سرور و شادى ،يك عالم شور و نشاط و يك دنيا لذت غير قابل
ما غالبا ً هنگامى كه به وصال مى رسند و كمتر از توصيف ناگهان آشكار مى شود .ا ّ
آن رؤياهاى شيرين اثرى مى بينند ،همه چيز در حد ّ عادى يا كمى بالتر از حد ّ واقعى
ما در
است ،به واقعيّت هايى دست مى يابند كه اگر چه در حد ّ خود قابل ملحظه اند ،ا ّ
برابر آن همه رؤياها صفر هستند ،راستى صفر! در اين موقع وحشتى سر تا پاى آنها
را فرا مى گيرد .سردى غم انگيزى -به جاى آتش سوزان عشق پيشين -قلب آنها
را فشار مى دهد .خود را در اين معامله فردى ورشكست شده مى بينند .گاهى فكر
مى كنند اغفال شده اند .و يا فكر مى كنند ارواح مرموزى مستقيما ً -يا به كمك اغيار
و رقيبان و حسودان -به دشمنى با آنها برخاسته اند .چيزى كه تصورش آن همه
دل انگيز بود پس چرا وجود حقيقيش اين چنين كم روح و كم رنگ و سرد است؟!
درست حال كسى را پيدا مى كند كه روزى تابلوهاى نقاشى دورنماى فوق العاده
ما
دل انگيز و زيبايى را ببيند و سعى كند با هزار زحمت خود را به آن نزديك كند ،ا ّ
همين كه به آن نزديك شد جز يك مشت خطوط ساده و رنگ هاى معمولى چيزى
اين جاست كه نمى بيند.
عكس العمل هاى شديدى از خود نشان مى دهند كه درجه شدت آن متناسب با
فاصله آن رؤيا با اين واقعيت است :فرار از اين زندگى ،جدايى و يا انتحار؟ ...و يا
عكس العمل هاى حاد ديگر.
عشق و توقع
عاشقان دل سوخته معمول گذشت هاى بى حسابى در راه محبوب خود مى كنند و يا
اگر گذشتى آن چنان نكرده باشند ،لاق ّ
ل آمادگى هر گونه گذشت را داشته اند .به
همين دليل هنگامى كه آتش عشق فرو نشست جاى خود را به انتظارات و توقع هاى
عجيب و غريبى خواهد داد ،و چون اين انتظارات هرگز برآورده نمى شود شروع به
ناراحتى مى كنند و شكوه و شكايت را سر مى دهند و همان است كه زندگى آينده
آنان را حتى اگر به يكديگر هم برسند مبدل به جهنم سوزانى خواهد كرد.
* عشق و انتقام
يكى ديگر از خطرات بزرگ عشق ،بيدار شدن حس انتقام شديد و خطرناك به هنگام
يأس از وصال و نرسيدن به مقصود است .تاريخ معاصر و گذشته پر است از
صحنه هاى خونين قتل هاى فجيعى كه به دست عاشقان بى قرار اتفاق افتاده ،و
از نظر مقتول هم كسى جز محبوب ديروز نبوده است.
روانى نكته آن روشن است :اين عشق سركش با آن قدرت عظيم خود تا زمانى كه
اميد ضعيفى براى رسيدن به مقصود وجود دارد او را به پرستش محبوب وا مى دارد،
ما همين كه يأس كامل سر تا پاى او را فرا گرفت ،چون اين نيروى عظيم ممكن ا ّ
نيست يك مرتبه خاموش شود فورا ً تغيير شكل داده به يك نيروى ضربتى شديد
(درست مانند توپى كه به شدت به مانعى برخورد كند و به عقب برگردد) تبديل
مى شود ،و همان طورى كه در صورت اميد وصال ،همه چيز را در راه رسيدن به
مل مى ديد ،در هنگام يأس نيز از هيچ چيز در راه انتقام از
محبوب كوچك و قابل تح ّ
او پروا ندارد ،و غالبا ً تا عكس العمل نشان ندهد آرام نمى گيرد ،و اگر چنين قدرتى
در خود احساس نكند ممكن است واكنش را با انتحار و خودكشى نشان دهد و اين
نيز نمونه هاى فراوانى دارد ،و به اين ترتيب يا از محبوب ،و يا از خودش انتقام
مى گيرد .اينها گوشه اى از خطرات عشق هاى آتشين و هوس آلود و بى سرانجام
است.
12
ازدواج هاى تجارتى
سخن از ازدواج يعنى سخت ترين و پرپيچ و خم ترين مرحله زندگى جوانان امروز
بود ،و به دنبال آن سخن به مسأله عشق و خطرات آن كشيده شد ،اكنون به سراغ
دنباله بحث مهم سابق برگرديم :اگر تعجب نكنيد ازدواج هم براى خودش انواع و
ازدواج هاى تجارتى. اقسامى دارد:
ازدواج هاى هوسى.
ازدواج هاى كاغذى.
و انواع ديگرى از ازدواج ها...
هر يك از اين ازدواج ها
مشخصاتى دارد كه روى آن به آسانى مى توان ازدواج را بدون كم و كاست تشخيص
از داد.
علئم ازدواج هاى تجارتى وجود مهريه هاى سنگين جهيزيه زياد ،آب و ملك و خانه و
مستغلت پشت قباله! ،پول هاى هنگفت ديگرى كه گاهى به نام شيربها (در حالى كه
از نظر قوانين اسلمى اصول شيربها معنا ندارد) و يا عناوين ديگر گرفته مى شود ،در
ازدواج هاى تجارتى معمول دو نوع ثروت و سرمايه مورد مبادله قرار مى گيرد.
-1ثروت مرئى.
-2ثروت نامرئى.
منظور از ثروت مرئى
محاسبه دقيق ثروت مرد يا زن ،و كسان و بستگان نزديك از قبيل پدر و مادر و برادر
و خلصه همه كسانى كه اگر عمرشان را به عروس و داماد بخشيدند ،و به رحمت
ماد مى رسد! در ايزدى پيوستند همه يا قسمتى از ثروت آنها به عروس يا دا ّ
ازدواج هاى تجارتى همه اين ثروت ها به دقت بررسى و موازنه مى شود ،و صد البتّه
كه پس از انجام اين «معامله» عروس و داماد ،هر كدام در كمين اموال پدر و مادر و
ما ثروت نامرئى، برادر ديگرى نشسته و براى مرگ آنها عمل روزشمارى مى كنند .ا ّ
زمينه هاى اجتماعى و مقامات مختلف كسان و بستگان دور و نزديك طرفين است
كه از وجود آنها به عنوان يك پارتى نيرومند براى بال رفتن از نردبان ترقى در اجتماع
استفاده مى شود! ارزش اين ثروت هاى نامرئى كه گاهى به صورت پاس دادن
پست ها و شغلها به كسان و بستگان يك فاميل در مى آيد احيانا ً به مراتب از
ثروت هاى مرئى بيشتر است ،و با اين تفاوت كه عروس و داماد در اين جا پس از
انجام معامله شب و روز دعا به جان فاميل هاى يكديگر مى كنند تا خداوند آنها را از
گزند حوادث محفوظ دارد و به سلمت باشند و در موقع لزوم بتوانند از توصيه و
حمايت آنها برخوردار گردند و نردبان ترقى را تا آخرين پله بال روند.
شايد احتياج به تذكر نداشته باشد كه در اين نوع ازدواج صفات انسانى طرفين ،پايه
معلومات ،و مانند اينها مطرح نيست بلكه تمام بحث ها بر محور دارايى و
سرمايه هاى مرئى و نامرئى طرفين (مخصوصا ً زن) دور مى زند .در ازدواج هاى
حد يك متاع عادى سقوط مى كند و همچون كال با پول تجارتى شخصيت زن تا سر ّ
معامله مى شود .اين نوع ازدواج در اجتماع امروز ما ،با نهايت تأسف ،بسيار فراوان
است ،و بسيارى از پدران و مادران و جمعى از جوانان از علقه مندان وفادار و پر و
عيب بزرگ اين نوع ازدواج ها يكى دو پا قرص آن هستند.
تا نيست ،سر تا پا عيب است ،و بدبختى ،و ناراحتى ،عامل بقاى اين ازدواج ها همان
چيزى است كه علت حدوث آن بوده و اگر مرد يا زن خود را از ديگرى بى نياز ديد ،يا
تصاحب اموال مورد نظر صورت گرفت ،فورا ً وضع آنها به هم مى خورد ،و بسيار
ديده شده كه اين گونه مردان ،همسر خود را همچون ميوه اى كه آن را بمكند و تفاله
علقه و عشق مقدّس كه ضامن آن را به دور اندازند ،از خود جدا مى كنند.
بقاى پيوند زناشويى است هرگز در ميان آنها مفهومى ندارد و طرفين به يكديگر به
همان صورت نگاه مى كنند كه به يك اتومبيل گران قيمت و يا يك آپارتمان لوكس!
توقعات زنانى كه به اين صورت به خانه بخت مى روند فوق العاده زياد است ،به
مقدار ثروت و مكنت و امكانات كسان و بستگان و جهيزيه و اموال ديگرشان .و
اين چنين توقع دامنه دارى دشمن بزرگ بقاى پيوند زناشويى است .شيوع اين نوع
جه دختران و يا خانواده آنها،ازدواج سبب شده كه بسيارى از جوانان براى جلب تو ّ
خود را به دروغ و تزوير صاحب الف و الوف ،و اتومبيل هاى لوكس و خانه و آپارتمان
و ...معّرفى كنند و پس از اتمام ازدواج ثابت شود كه در هفت آسمان يك ستاره هم
ندارند و آن وقت آغاز دعوا و كشمكش «خودكشى» و «ديگركشى» است .در
صى داده شده است و مردم مسلمان دستورات مذهبى ما ،به اين مسأله اهميّت خا ّ
به شدّت از اين نوع ازدواج هاى نابسامان منع شده اند.
پيشوايان بزرگ ما كسانى را كه به خاطر مال و ثروت طرف ازدواج
مى كنند ملمت كرده اند ،همچنين مهريه هاى سنگين را نشانه شومى ازدواج
گرفته اند و مخصوصا ً فرزندان خود را با مهرهاى سبك به افرادى كه ثروت ماديشان
كم ولى از ثروت معنوى غنى بودند مى دادند تا سرمشقى براى همگان باشد.
پيغمبر گرامى اسلم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد« :كسى كه با زنى
«تنها» به خاطر زيبايى اش ازدواج كند به منظور خود نمى رسد و كسى كه با زنى
تنها به خاطر ثروتش ازدواج كند خدا او را به حال خود وامى گذارد (و لطفش را از او
قطع مى كند) بكوشيد با زنان با ايمان و پاك ازدواج نماييد»)1(.
13
ازدواج هاى هوسى
«هوس» يكى از مهمترين ،و در عين حال خطرناك ترين پايه هاى ازدواج است.
«هوس» را نبايد با لذت هاى مشروع جنسى كه انگيزه فطرى ازدواج
است اشتباه كرد شك نيست كه اكثريت قريب باتفاق جوانان در ازدواج «لذت
جنسى» مى جويند و به حكم فطرت و آفرينش كه چنان غريزه نيرومندى در آنها
آفريده ،چنان حقى را هم دارند .اما هوس چيزى بالتر از اين است« .هوس» يك
سلسله خيالت خام و محاسبات غلط و غير عاقلنه است كه با نوسانات بى رويه و
كامجويى هاى شيطنت آميز و حيوانى آميخته است .تكيه گاه هوس ارزش هاى
زودگذر و ناپايدار و احيانا ً كودكانه يا احمقانه است .ازدواج هايى كه بر اساس هوس
چيده مى شود غالبا ً به جدايى مى انجامد ،زيرا ضامن بقاى آن گاهى چيزهايى است
به ناپايدارى يك حباب روى آب ،يا يك برق آسمان! ازدواج هاى هوسى نشانه هاى
فراوانى دارد:
مجلت هوسى پر است از اين ازدواج هاى هوسى .الگوى اين ازدواج ها گاهى
فيلم هاى سينما ،و گاهى ازدواج ها و طلق هاى خواننده ها و هنرپيشه ها مى باشد.
غافل از اين كه اين «كاسب كارها»! براى سر و سامان دادن به كسب و كار خود ،و
آجر نشدن نانشان ،بايد هر چند روز ،كار تازه اى انجام دهند كه اسم آنها در زبان ها
بيفتد ،و به همين جهت مجبورند يك روز ازدواج و روز ديگر طلق بگيرند ،تا عكس و
تفصيلت اين جدايى ،و آن اتّصال زينت بخش صفحات جرايد بازارى گردد و موج تازه
و رونق جديدى به كسب و كارشان بيفتد .اين را نيز مى دانيم كه صحنه ها و
چهره هاى سينمايى جز يك مشت صحنه هاى ساختگى ،و چهره هاى گريم كرده
ما
ا ّ چيزى نيست ،و در آن سوى چهره ها چهره هاى ديگرى وجود دارد.
هوسبازان بى مطالعه همه اينها را جدى گرفته ،و شالوده زندگى خود را روى اين
«سراب ها» و «حباب ها» مى نهند و به دنبال آن هزار گونه ناراحتى خود و ناراحت
كردن ديگران ،هزار گونه دربه درى خود و دربه در كردن ديگران به كفّاره اين
نمونه ديگرى از اين هوس هاى زودگذر فراهم مى سازند.
ازدواج هاى هوسى آن است كه به خاطر فلن ژست و ادا در كنار دريا ،و مثل ابراز
احساس بموقع در هنگام مشاهده فلن مسابقه ورزشى و مانند آن صورت مى گيرد.
***
ازدواج با فوتبال!
اخيرا ً خبر جالب و در عين حال تأسف آورى در جرايد به چشم مى خورد :زنى از
دست همسرش به دادگاه شكايت كرده كه شوهرم شيفته مسابقات فوتبال است و
تا سرحد ّ عشق به آن مهر مىورزد ،هر مسابقه در هر كجا تشكيل شود نخستين
مشترى پروپا قرص آن ،اوست ،فرضا ً اين توفيق نصيب او نشود كه مسابقه فوتبال
را در محل تشكيل مسابقه ببيند بايد به هر قيمتى هست پاى تلويزيون بنشيند و يا به
صداى گوينده راديو گوش كند .مخصوصا ً به هنگام تماشاى مسابقات روى شيشه
تلويزيون همه چيز حتى شام و خواب و زن و فرزند خود را فراموش مى كند او ميل
دارد تمام سخن از فوتبال در ميان باشد ،و نه چيز ديگر .با اين كه خودش پا به توپ
نمى زند قسمت زيادى از پول هاى خود را روى شرط بندى فوتبال از دست مى دهد
گاهى هم مقروض مى شود! اى كاش اين عاشق فوتبال با خود «فوتبال» ازدواج
مى كرد نه با من .من از اين زندگى خسته شده ام و دارم خفه مى شوم .ولى اين
خانم كه اكنون از همسرش يك بچه دارد نمى داند كه اصل همسرش او را به خاطر
فوتبال گرفته است! چه اين كه خودش اعتراف مى كند به تماشاى يك مسابقه
فوتبال رفته بودم ،و به هنگامى كه براى بازيكنان يك تيم ابراز احساسات مى كردم
اين جوان هم براى همان ها ابراز احساسات داشت و از همان جا با او آشنا شدم ،و
پايه ازدواج ما به اين ترتيب ريخته شد ،گويا قدر مشترك روحى آنها همين ابراز
مى دانيد احساسات به فلن دسته بازيكنان بوده است!
شوهر او در برابر اين شكايت چه گفت؟
گفت :من اين طورم كه مى بينى مى خواهى بمان و تحمل كن ،نمى خواهى راهت
را بگير و برو!
اين آگهى آبدار توجه او را به خود جلب مى كند و چون هم خود را واجد شرايط
مى بيند و هم طرف را ،از طريق دفتر همان مجله -با حفظ حق دللى -با او تماس
مى گيرد و طرح اين ازدواج ميمون با وساطت همان مجله صورت مى گيرد .ولى
همين كه آبها از آسياب فرو ريخت! و كمى به خود آمدند در فكر فرو مى روند كه
مگر مى خواستند تيرآهن و الوار خريدارى كنند كه تنها با طول و عرض و قامت و
كمر و رقص و لباس قناعت كردند و صفات انسانى كه ضامن اصلى وفادارى و بقاى
ازدواج است همه را فراموش نمودند .ولى چون هيچ يك از اين صفات در متن عقد
شرط نشده و نه جزء شرايط خارج عقد بوده و فقدان آنها لطمه اى به صحت
ازدواج نمى زند ناچار با اندازه گيرى دقيق طول قامت و دور كمر و ران ها و كم و
زياد بودن -ولو به اندازه يك سانتيمتر! -دستاويز مناسبى براى جدايى پيدا مى كنند
و سند اين ازدواج كاغذى را از هم پاره كرده ،دور مى ريزند و تا مدّت ها در زير بار
عواقب و گرفتارى ها و بدهكارى هاى آن خواهند بود.
***
و
بخش د ّ
انحرافات جنسى
1
جوانان و انحرافات جنسى
مى دانيم جوانى دوران «بحران» غرائز مخصوصا ً «غريزه جنسى» است.
ايمن غريزه اگمر بمه صمورت صمحيحى رهمبرى نگردد خرد كننده تريمن ضربمت را بر پايمه
خوشبختمى و سمعادت جوانان خواهمد زد ،و سمرنوشت آنهما را بمه كلى دگرگون خواهمد
ساخت.
نيروهاى خلّق آنها ،همچون غنچه هاى ناشكفته پرپر شده نابود خواهند شد ،و «نبوغ»
و «ابتكار» آنان كممه ممكممن اسممت سممرچشمه افتخارات فراوانممى براى خودشان يمما
اجتماع گردد مسلّما ً به هدر خواهد رفت.
تعداد قربانيان اين راه در ميان جوانان كم نيستند و تعداد كسانى كه پس از بيدارى از
خواب گران خود ،دردناك تريمن تأسمف و نداممت را بر روح خود احسماس ممى كننمد نيمز
فراوانند.
***
ناممه هاى فراوانمى كمه تما كنون از عدّه اى از قربانيان ايمن راه بمه دسمت مما رسميده
مممى توانممد پرده از گوشممه اى از ايممن راز وحشتناك بردارد ،و ممما را در جريان ايممن
موضوع حساس و پر خطر بگذارد.
ايمن «ناممه هما» شاممل اسمرار ناگفتنمى ،وقايمع دردناك و بهمت آور اسمت ،و نويسمندگان
آنها همه ،استمداد كرده و راه چاره خواسته اند.
حقيقمت اين اسمت كمه مما همم تما ايمن اندازه از توسمعه و اهمي ّمت ايمن خطمر آگاه نبوديمم،
ولى بما اطلعاتمى كمه بمه دسمت مما رسميده چاره اى جمز ايمن نداريمم تما آن جما كمه از مما
ساخته است و در قدرت داريم در راه بيدار ساختن جوانان و آگاه نمودن آنها به نقاط
اصلى خطر از هيچ كوششى فروگذار نكنيم و از خداى بزرگ مى خواهيم كه به ما و
آنها در اين راه كمك فرمايد.
نخسمت اجازه بدهيمد گوشمه اى از ايمن ناممه هما را كمه ممى توان آن را درج نمود «عيناً»
در اختيار شما بگذاريم:
* نامه اوّل
« ...چون شممما در نوشتممه هاى خود يادآور شده ايممد كممه :جوانان مشكلت خود را در
موضوعات مختلف تشريح كنند به فرستادن اين نامه مبادرت ورزيدم:
...مشكلى كمه ممن از آن رنمج ممى برم و نزديمك اسمت مرا هلك كنمد راجمع بمه امور
جنسى و تمايلتى است كه ذيل برايتان تشريح مى كنم.
جوانى هستم 23ساله و محصل ،از روزى كه پا به دايره بلوغ گذاشتم بر اثر نداشتن
تربيممت صممحيح و عدم مراقبممت و بممى اطلعممى بممه «يممك نوع انحراف جنسممى» مبتل
شده ام و «بدبختانه» هفت سال آن را ادامه داده ام!
اكنون بمه ايمن بلى خانمانسموز مبتل هسمتم و همر چمه در ترك آن كوشيده ام نتيجمه اى
نگرفته ام ،ضررهاى آن را علوه بر اين كه در كتاب هاى فارسى مطالعه نموده ام در
بدن خود نيز
مشاهده مى كنم :چشمم ضعيف شده ،ضعف اعصاب ،كم خونى ،لرزش بدن ،لغرى
و پژمردگى مرا بيچاره كرده است!
وقتمى قلم بمه دسمت ممى گيرم قدرت نوشتمن ندارم ،ناچار قلم را بر زميمن ممى گذارم تما وقتمى كممى دسمتم قدرت پيدا ممى كنمد دوباره
مى نويسم!
ايمان ضعيفى در من وجود دارد ،و با وجدانم دست به دست هم داده مرا سرزنش مى كنند.
ناچار در گوشه اى مى نشينم و تا مى توان گريه مى كنم كه چشمان سرخ مى شود ،خلصه بيچاره و بدبتم و دادرس و فريادرسى
ندارم!!...
شايد مايل باشيد بدانيد چرا با اين كه ضررهاى آن را مشاهده مى كنم آن را ترك نمى نمايم؟
در جواب خواهم گفت امروز ترك اين كار (تقريباً) از نظر
من محال است .هنگام تحريك شدن ،اراده از من سلب مى شود بعد كه به خود مى آيم كارم گريه است!...
كاسه صبرم لبريز ،و جانم به لب رسيده ،به من رحم كنيد و راه نجاتى به من معّرفى نماييد اگر دستور طبى در نظر داريد به من اطّلع
دهيمد .و مسملّم بدانيمد (و ممى دانيمد) احتياج بمه قدردانمى امثال ممن نداريمد اجتماع بايمد از شمما قدردانمى كنمد و پاداش شمما بما خداى بزرگ
است.
***
* نامه ديگر
« ...شما را به خاطر جهاد مقد ّسى كه براى هدايت جوانان آغاز كرده ايد مى ستايم ...چه براى من واضح است كه ايده شما بر خلف
عدّه زيادى از نويسندگان مطبوعات (اگر بشود به آنها نويسنده گفت) خوشبختى جوانان است.
بوده ام ،ولى بمه عللى كمه خودتان بارى جوان هستم 17ساله و مصل سال چهارم دبيستان كمه در تمام دوران ابتدايمى شاگرد متاز
خيلى خوب مى دانيد به محض رسيدن به دوران پرآشوب بلوغ به يك دام افتادم.
البتّه اين منحصر به من نيست عدّه اى از همسالن من نيز به اين دام افتاده اند.
در كلس اوّل دبيرسممتان مبتل بممه «يممك نوع انحراف» شدم در عرض ايممن چهار سممال مقدار فراوانممى از قواى فكرى خود را از دسممت
داده ام .ده ها بار توبه كردم .ولى روز به روز ضعف نفس من زيادتر شده.
بدن من يعن قلب و اعصاب دچار خلل شده ،و بدتر از هه اراده ام را نيز به مقدار زيادى از دست داده ام ،دائما اح ساس حقارت
مى كنم ،خيلى كم حرف مى زن ،ورزش نى توان بكنم و حتّى به ميهمان هاى خانوادگى نيز نى روم!...
بمه خوبمى ممى دانمم كمه آينده خوبمى نخواهمم داشمت ...ايمن قدر بمى اراده شده ام كمه ترك ايمن «عممل خطرناك» برايمم كارى مشكمل شده
است...
علت چيست؟
علت اين است كه عكس هاى زنان برهنه در دست همسالنم زياد ديده مى شود.
فيلم هاى منحرف كننده و سكسى تنها سرگرمى ماست و كتاب هاى مزخرف با نازل ترين قيمت در دسترس ما قرار دارد.
مرا راهنمايى كنيد .به من بگوييد چطور مى توانم از اين درد «كشنده» خلص شوم؟!.»...
***
* نامه سوّم
آيا مى دانيد عدّه اى از جوانان دست به جنايت بزرگى مى زنند و گرفتار انحرافاتى هستند؟...
چندى پيش در خيابان ثرياى «يزد» مى گذشتم ناگهان چشمم به جوانى افتاد كه سن او در حدود 25سال بود ،بدنى بى حس و چشمانى
نابينا داشت در حالى كه دست او در دست براد كوچكش بود ،از خيابان مى گذشت.
من از چرخ پياده شدم و از برادرش كه با هم آشنا بوديم پرسيديم اين كيست؟ گفت اين برادرم است ،مات و مبهوت انگشت بر دهان
گذاشتم...
گفتم چرا برادرت به اين روز افتاده؟ گفت تا 20سالگى هيچ عيبى نداشت ،ولى بر اثر اعتياد به «يك نوع انحراف جنسى» چند سال
است كه چشمش نابينا شده...
بدبختانه باز دست بردار نيست ...تقاضا مى كنم هر چه زودتر زيان هاى اين جنايت و راه علج آن را براى ما «جوانان»
اين بود قسمتى از نامه هايى كه از شهرستان هاى مختلف به دست ما رسيده و غالبا ً به عين عبارت (با حذف نام نويسندگان و عباراتى
كه قابل درج نبود) در بال آورديم.
از وضع جوانان ما و آينده آنهاست ،البت ّه انكار نمى توان كرد كه افراد پاك و غير آلوده اين نامه ها و مانند آنها «تابلوى زنده و گوياي»
به هيچ نوع انحراف اخلقى ،در ميان جوانان فراوانند ولى تعداد قربانيان هم بسيار زياد است.
اگمر دسمت روى دسمت گذارده و تماشاگمر ايمن صمحنه هما باشيمم ،همم ايمن افراد پاك در معرض خطمر آلودگمى قرار خواهنمد گرفمت ،و همم
افرادى كه آلوده شده اند به كلى از دست خواهند رفت و يا همچون قربانيان ديگر ،افرادى ناتوان ،قابل ترحم ،شكست خورده ،بينوا و
احيانا ً جنايتكار خواهند شد.
با طرقى كه ارائه خواهيم داد حتى آلوده ترين افراد (اگر بخواهند) نجات پيدا كنند ،و افراد پاك با ولى ما اميدواري
توجه و مراقبت بيشترى به اين مسائل نگريسته و راه پيشگيرى از هر گونه انحراف جنسى را دريابند.
قلب ما از شنيدن ناله اين قربانيان به شدت مى لرزد ،و نيش قلم هاى آنها كه به طرز تضّرع آميزى استمداد مى كند روح هر انسانى را
مى خراشد و جريحه دار مى سازد.
بدبختانمه «مسمأله جنسمى جوانان» در زمانمى كمه بر اثمر بدآموزى هاى فراوانمى كمه بمه وسميله پاره اى از مطبوعات بازارى و فيلم هاى
سمكسى ،و پخمش عكمس هاى شهوت انگيمز ،و اعمال سموداگران ديگرى از ايمن قماش ،وارد مرحله بسميار خطرناكمى شده اسمت ،و سموء
استفاده از آزادى نيز مزيد بر اين علت گشته است ،و اگر جهاد پى گيرى براى نجات جوانان نشود آينده شوم و مرگبارى در پيش خواهد
بود.
گرچمه تصموّر ممى كنيمم مشاهده وضمع قربانيان ايمن راه ،كمه نمونمه هاى آن در بال ذكمر شمد (گرچمه هنوز نممى توان اسمم آنهما را قربانمى
گذاشت) و نمونه هاى ديگر كه كم و بيش خود شما خوانندگان عزيز ديده ايد ،به تنهايى معلّم گويايى است كه
ما اهمي ّمت موضوع ايجاب ممى كنمد كمه آنچمه گفتنمى اسمت در ايمن زمينمه گفتمه شود و از پرتگاه هايمى كمه از ايمن رهگذر در مسمير زندگمى
ا ّم
جوانان قرار دارد همگان آگاه شوند ،و راه نات «در دام افتادگان» نيز تشريح گردد.
ما همه شما و دوستان را به مطالعه دقيق اين سلسله بحث ها دعوت مى كنيم ،و به شما اطمينان مى دهيم كه اگر دل خود را در اختيار
ما بگذاريد و آنچه ما در اختيار شما مى گذاريم ،مو به مو اجرا كنيد از هر گونه خطرى رهايى خواهيد يافت.
2
عواقب مرگبار انحرافات جنسى
يكى از مهمترين مسائلى كه جوانان با آن روبه رو هستند ،و راه پيشگيى افراد غي آلوده ،و درمان آلوده ها!
ديديمم كمه چگونمه انحرافات جنسمى و اعتياد بمه پاره اى از آنهما ممى توانمد جوانان را بمه صمورت در بحمث گذشتمه بما ذكمر چ ند نو نه زنده
پيش ببرد. موجودى زبون ،ناتوان ،مأيوس عقب مانده ،و بيمار درآورد ،و تا سرحد ّ «جنون» و «مرگ»
نام نهاده اند ،بسيارى از نويسندگان بى هدف سعى دارند انحرافات جنسى بدبختانه در عصر ما كه بعضى آن را «عصر مسائل سكسى»
آن را يك ضرورت زندگى و از لوازم دوران جوانمى جوانان را كوچمك و كم اهمي ّمت جلوه دهند ،و گاهمى براى خوشايند بعضى از منحرفان
معّرفى نمايند!!
دسته اى هم كه مى دانيم و مى دانيد دامن زدن به اين مسأله را وسيله «كاسبى نامشروع» خود ساخته ،و براى پيدا كردن سوژه هاى
و تهيه عكس هاى تحريك آميز ،زمين و زمان را زير پا گذارده ،و از هيچ دروغى هم پروا ندارند! داغ جنسى
مثل در يكى از مجلتى كه به نام «زنان» انتشار مى يابد اخيرا ً خبر به اصطلح تكان دهنده اى كه به قول نويسنده مجلّه سراسر اروپا را
در بهت و حيرت فرو برده بود (و شايد دامنه آن نيز به زودى به كرات ديگر كشيده شود!) درج شده بود و آن اين كه اخيرا ً زنى در يكى
از جرايد اعلن كرده است كه براى شوهرش معشوقه پيدا مى كند!!...
آنهاامثال ايمن خمبر را كمه بمه احتمال قوى سماخته و پرداختمه خود يما همكارانشان اسمت بمه عنوان يمك وسميله مؤثّمر تبليغاتمى براى بال بردن
تيراژ مجله خود انتخاب مى كنند ،حال نشر اين گونه اخبار آن هم با آن آب و تاب ،چه اثرى جز ننگ و فساد مى تواند براى اجتماع داشته
باشد ،اصل براى آنها مطرح نيست.
بر كنار بدبختى منحصر به اينها نيست ،حتى بعضى از به اصطلح جامعه شناسان و روانشناسان و پزشكان هم از اين «موج جنسى»!
نمانده و كوشش دارند آن را طبيعى و بى ضرر جلوه دهند.
عدّه اى همم كمه معتقمد بمه عواقمب شوم و دردناك ايمن بمى بندوبارى هسمتند در طرح ايمن مسمائل كمه بمه منظور پيشگيرى صمورت ممى گيرد
طورى مسأله را طرح مى كنند كه نه تنها كمكى به حل مشكل و درمان مبتليان نمى كند بلكه راه هايى را هم كه بلد نبودند به منحرفين
مى آموزد و انحرافى بر انحراف آنان مى افزايد!
مجموع اين عوامل است كه مسأله انحراف جنسى را در ميان جوانان به صورت فوق العاده پيچيده و وحشتناكى درآورده كه ريشه كن
نمودن آن به اين آسانى ممكن نيست و نياز به صرف وقت و بودجه و طرح هاى دقيق فراوانى دارد.
***
را كمه بر وى حسماسترين حقايمق مربوط به آنان در همر حال جوانان بايمد بما سمرپنجه عقمل و فكمر خودشان ،اين پرده هاى جهل و جنايت
انداخته شده پاره كنند ،و به جاى فرار از درك
حقيقت و پناه بردن به مطالبى كه اثرى جز تخدير و گمراه ساختن افكار آنها ندارد ،بنشينند و حقايق حسى و روشنى را كه «حساب دو
دو تا چهار تا» را دارد بررسى نمايند و سرانجام اين انحرافات مرگبار را با چشم خود ببينند.
را كمه سمال هما از عممر خود را صمرف مطالعمه در پيرامون ايمن گونمه مسمائل مما نخسمت در ايمن جما گواهمى بعضمى از پزشكان و مقّقا ن
كرده انمد نقمل نموده ،و سمپس بمه تجزيمه و تحليمل علل روانمى و اجتماعمى انحرافات جنسمى پرداختمه ،و پمس از آن راه مبارزه بما ايمن
اعتيادهاى ننگين را شرح مى دهيم.
يكى از اطباى معروف در كتاب خود كه درباره زيان هاى عادت ننگين «استمنا» نوشته ،مشاهدات جمعى از پزشكان را به اين شرح نقل
مى كند:
مى گويد« :جوانى را ديدم كه از پانزده سالگى گرفتار اين اعتياد شوم شده بود و تا سن 23سالگى آن را ادامه داده بود. «هوفمان»
ممى خواسمت كتابمى را بخوانمد چشمهايمش سمياهى رفتمه سمرش درد ممى گرفمت ،حالتمى شمبيه سمرسام بمه او دسمت داده بود ،ماننمد افراد
مسمت دچار سمرگيجه شده بود ،حدقمه هاى چشمم او بيمش از حمد معمولى گشاد و باز شده ،و در قعمر چشمهاى خود درد شديدى احسماس
مى كرد».
( )HUOTCHINSONثابمت ممى كنمد عموم ناراحتمى هاى مربوط بمه دسمتگاه تناسملى از آثار «اسمتمنا» و مشاهدات دكتمر هوچ ي سون
ناراحتى هاى شبكيه چشم و مشيميه از آن سرچشمه مى گيرد (دقت كنيد).
«نخستين نتيجه عادت به اين كار شنيع اين است كه قوت و شفافيت چشم ها زايل مى گردد ،صورت رنگ اصلى خود را از دست
در نگاه هاى مبتليان بممه ايممن كار هوش و ذكاوت اوّلى ديده نشده حالت گرفتگممى در سمميماى آنهمما ظاهممر ممى دهمد و پژمرده ممى شود،
مى گردد ،چشم هاى آنها با حلقه هاى كبودرنگى احاطه مى شود .بعد از آن سستى و تنبلى در
نقصان حافظه ،خراب اشتها ،مشكل شدن هضم ،تنگى نفس ،تغيي اخلق و مزاج به طور غي قابل توضيح ،حسادت ،غم و كدورت،
ماليخوليا ،فكر گوشه گيى و تنهاي از نتايج شوم ابتلى به اين انراف جنسى است.
اين طبيب در جاى ديگر از كتاب خود اضافه مى كند اين عمل موجب فقرالدم (كم خونى) و ضايع شدن قواى جسمى و روحى مى گردد
و باعث دوران سر ،صداى گوش ها ،كمردرد ،سختى تنفس ،كم شدن حافظه ،لغرى ،ضعف و سستى و خلصه عدم اقتدار كلى در بدن
مى شود ،و بر اثر رابطه نزديكى كه با حواس پنجگانه دارد مخصوصا ً در چشم و گوش اثر مى گذارد»( .دقّت كنيد).
عادت به اين انحراف شوم جنسى مخصوصا ً نيروى مقاومت بدن را در برابر بيمارى ها كم مى كند و به طورى كه پزشك مزبور تصريح
مى نمايد:
گرفتارى به يكى از بيمارى هاى وخيم به آسانى نمى توانند گريبان خود را از چنگال مرگ نجات دهند».
«جوانمى را ممى شناختمم كمه مبتل بمه ايمن عادت شوم بود او گرفتار يكمى از «بيمارى هاى تمب دار» شمد در روز ششمم بيمارى كمه كامل
ضعيمف شده بود باز نتوانسمت دسمت از عممل خود بردارد لذا مرگ با تام وح شت خود بر او ظا هر گ شت و او را در كام خود فرو
كشيد»!
مخصوصا ً ابتلى به اين عادت شوم براى مجروحين و آنهايى كه عمل جراحى در بدنشان شده فوق العاده خطرناك مى باشد.
كوتاه سخن اين كه به گفته هان «پزشكى» و هم از نظر «مذهب» منفور است موجب خراب و نابودى وجود انسان و تزلزل روح
مى گردد!
***
به هر حال زيان هاى اين گونه انحراف بيش از آن است كه در اين مختصر شرح داده شود.
و بما توسمعه روزافزون خود ،اراده را به هيچ وجه قابل كنترل نيست و يكمى از هولناك تريمن خطرات آن ايمن اسمت كمه ايمن عادت شوم
تضعيف مى كند و به صورت افراطى عجيبى گسترش يافته هر گونه محدوديت را در هم مى شكند.
درست است كه هر گونه افراط در امور جنسى حتى از طريق مشروع (از طريق ازدواج) نيز ممكن است خطرات
وجود دارد فراوانى در بر داشته باشد .ولى گذشته از تفاوت هاى اصولى كه ميان اشباع طبيعى اين غريزه و اشباع از طرق غي طبيعى
(و بعدا ً تشريح خواهد شد) فراهم شدن شرايط اشباع مشروع و طبيعى آن در همه حال ممكن نيست در حالى كه اين عادت شوم نياز
به فراهم شدن شرايط خاصى ندارد و لذا به صورت خطرناكى در زندگى مبتليان رخنه كرده و ريشه مى دواند.
بما توجمه بمه حقايمق فوق و بما توجمه بمه اهمي ّمت فوق العاده اى كمه ايمن مسمأله در سمرنوشت جوانان از نظمر جسممى ،فكرى ،اخلقمى و
از اين عادات شوم اعلم مى كنيم به كار بندند. اجتماعى و مذهبى دارد لزم است همه جوانان به دقت نكاتى را كه براى «پيشگيى»
مبتليان نيز بايد بدانند كه براى ترك اين عادت هيچ موقعى دير نيست .قبل از هر چيز «تصميم» و سپس به كار بست دقيق دستورهاي
لزم است و با انجام اين برنامه ترك اين عادات مشكل نخواهد بود. كه در صفحات آينده اين كتاب ذكر خواهد شد
3
يك اشتباه بزرگ در مورد
انحرافات جنسى
ما به چه چيز؟ به كدام بدبختى و نافرجامى؟ مگر مغز انديشمندى هم در برابر اين نامليمات برجا مى ماند؟!
مى خواهم بينديشم ا ّ
بيچاره و تنهما ،ويلن و سمرگردان ،هراسمان و بيمناك از آنچمه هسمتم و خواهمم بود ،متنفمر از هممه كمس و هممه چيمز و از ايمن محيمط آلوده و
ننگين!
21ساله هستم ،ده سال تمام از حساس ترين ايّام عمرم را «تنهاى تنها» گذراندم ،نامليمات زندگى و رنگ هاى زننده چهره اجتماع مرا
فوق العاده رنج مى دهد...
بى اراده به يك عادت شوم جنسى آشنا شدم ،آن موقع گذشت و كسى به من نگفت كه جوانى چه دوران حساس و خطرناكى است؟
اندام هاى برهنه زنان و دخترانى كه در آتش شهوت و هوس مى سوختند به هيجان درونى من دامن مى زد.
بلى من عادت كردم و اكنون مريض جسمى هستم و روحم نيز بيمار شده است ،دارم به ورطه جنون پا مى گذارم آن قدر ناراحتم كه
در انديشه نمى گنجد...
مرا از طول دادن ناممه ببخشيمد ايمن ناله هما و اسمتغاثه هما از ممن نيسمت كمه بمه گوش شمما ممى رسمد مى دان بسيارى از جوانان مثل من
بيچاره اند.
استدعا دارم مرا نجات دهيد ،خواهش مى كنم جوابم را خيلى سريع لطف كنيد اگر ممكن شود به وسيله پست ،حت ّى اگر در مجله نسل
جوان خواسمتيد جواب بدهيمد .همر چمه زودتمر ،پيشرفمت شمما سمروران پاكدل و گردانندگان آن نشريمه محبوب را كمه براى ارشاد امثال ممن
آلوده و پيشگيرى ديگران مى كوشيد از خداى يكتا خواهانم.
***
به اين ترتيب نامه دردآلود و غم انگيز ديگرى را كه مربوط به جوان گرفتارى است كه از ذكر نام صريح او خوددارى مى شود ،ورق زديم
و صحنه ديگرى از صحنه هاى اندوهبار اين اجتماع آلوده را از نظر گذرانديم.
اكنون اجازه دهيد رشته سخن را درباره عادت شوم و خطرناك «استمنا» يا MASTURDATIONو چگونگى مبارزه با آن
دنبال كنيم ،شايد بتوانيم اين سيلب خطرناك را تا حدودى مهار كنيم. را
يكمى از اشتباهات بزرگ در ايمن مسمأله حسماس ايمن اسمت كمه عده اى از پزشكان ،در برابر متخصمصانى كمه سمال هما در ايمن باره مطالعمه
نموده و آثار شوم اين عادت ز شت را در كتاب هاى خود نوشته اند (و نمو نه آن در بحث هاى گذش ته از نظر خوانندگان گرامى گذشت)
چنين اظهار نظر مى كنند كه:
«ما در پزشكى زيانى براى اين عمل نديده ايم بلكه ترسانيدن افراد از آثار شوم و مرگبار اين عمل ممكن است آثار نامطلوبى در روح
آنها بگذارد!».
گاهى مى گويند :اين عمل با آميزش جنسى چندان تفاوت ندارد.
متأسفانه همين اظهار نظرهاى بدون مطالعه در تمام جوانب مسأله ،سبب سقوط عدّه اى از جوانان در دام اين عادت شوم شده است.
اين آقايان از يك نكته اساسى در اين مسأله غفلت دارند كه :به شهادت «مشاهدات فراوان» و «اعتراف صريح بسيارى از مبتليان»
اين عمل ،اعتيادآور است ،اعتيادى شديد و مرگبار كه افراد را به دنبال خود مى كشاند و به اين آسان دست بردار نيست.
در پيش است ،اعتيادى كه ممكن است يك مرتبه استعمال فلن مادّه مخدّر ضرر زيادى نداشته باشد ،ولى بايد توّجه داشت خطر اعتياد
همه چيز انسان ممكن است در آن دفن شود.
صصان اين فن در كتاب هايى كه در اين زمينه نوشته اند موضوع اعتيادآور بودن اين عمل شوم را صريحا ً يادآور همان طور كه گفتيم متخ ّ
شده و جوانان را از آن برحذر داشته اند( .دقّت كنيد)
كه بايد به اين موضوع اضافه كرد اين است كه وسايل آلوده شدن به اين عمل بسيار ساده است ،يعنى در حقيقت وسايلى نكته ديگرى
نمى خواهد و در هر گونه شرايطى و در همه حال امكان آن هست و كنترلى هم در آن نيست و بدبختانه
چون در دوران «طغيان غريزه جنسى» مخصوصا ً ميان سمال هاى 16تا 20به سراغ جوانان مى آيمد خيلى زود ممكن است به صورت
يمك عادت ريشمه دار درآيمد ،در حالى كمه آميزش جنسمى هرگمز چنيمن سماده نيسمت و زن و مردى كمه همسمر يكديگرنمد در شرايمط خاصمى
چنين امكانى را پيدا مى كنند.
ك سان كه زيان هاى آن را د ست كم گرف ته ا ند حتما توجّه به م سأله «اعتياد» به آن ،و ساير اوضاع و احوال خاص ا ين م سأله
ننموده اند.
وگرنمه چگونمه ممى توان ايمن حقيقمت حسمى را انكار كرد كمه بسميارى از جوانان آلوده تما سمرحد ّ مرگ و جنون و ناتوانمى مطلق و فلج و از
دست دادن همه چيز خود پيش مى روند مگر مشاهدات حسى را مى توان منكر شد؟!
اتفاقا ً در ميان ايمن دسمته بسميارند كسمانى كمه ممى گوينمد هرگمز به زيان ايمن عادت شوم هم آشنما نبود يم و از ضررهاى آن آگاهمى نداشتيمم
بنابراين ،مسأله تلقي هم در اين جا منتفى است.
***
اكنون كه اين حقايق روشن شد توجه عميق همه جوانان عزيز را به نكات زير جلب مى كنيم ،براى پيشگيرى از بروز اين عادت و اگر
خداى نكرده آلوده شده اند براى درمان آن:
گام نخست
اين است كه اين عادت شوم جنسى با تمام آثار مرگبارى كه دارد قابل معالجه و -1نستي مطلب كه مبتليان بايد به آن توجّه كنند
درمان است ،و به گواهى پزشكان و بسيارى از افرادى كه آلوده بوده اند اگر از طريق صحيحى وارد شوند مانند هر عادت و اعتياد غلط
ديگر به طور حتم برطرف خواهد گرديد.
جه اين كه بيشتر آثار شومى كه به واسطه آن به وجود آمده در مدت نسبتا ً كوتاهى پس از قطع آن برطرف خواهد گرديد ،زيرا
قابل تو ّ
گذشته را جبران نمايد (نمى گوييم همه آن را، نشاط و نيروى جوانى مى تواند بيشتر ضايعات
ممى گوييمم ،بيشتمر آن را) و همان طور كمه زخمم هاى تمن كودكان و جوانان خيلى زود التيام پيدا ممى كنمد آثار سموء ايمن عممل نيمز پمس از
جه شوند) در مدّت نسبتا ً كمى برچيده خواهد شد.
بيدارى (در صورتى كه به موقع متو ّ
آن دسمته از جوانان مبتل كمه از بهبودى خود مأيوس و يما در ترديدنمد سمخت در اشتباه هسمتند ،و ه ي يأس و ترد يد بزرگ تر ين سد راه
آناست (دقت كنيد).
ترك اين عادت شوم و ننگين و بنابراين نخستين و لزم ترين موضوعى كه آنها بايد به آن توجه و ايمان داشته باشند همان امكان سريع
رهايى يافتن از بسيارى عواقب آن است.
بمه سموى درمان ايمن مبتليان پيمش ممى رويمم بايمد خود را براى بمه كار اكنون كمه گام نخسمتين برداشتمه شمد و بما ايان و اميدوارى كا مل
بستن نخستين دستور آماده كنند.
***
-2پزشكان عموما ً معتقدند براى ترك هر نوع اعتياد قبل از هر چيز اراده و تصميم لزم است ،تصميمى قاطع و جدى و مكم.
براى گرفتن تصميم بايد نخست به زيان هاى ادامه اين عمل خطرناك انديشيد و آنچه از زيان هاى آن در بحث هاى گذشته يادآور شديم
جه به شخصيت و قدرت با دقت چندين مرتبه از نظر گذراند .و عواقب شومى كه در انتظار معتادان است در نظر مجسم ساخت ،و با تو ّ
فوق العاده اى كه در هر انسانى نهفته شده -مخصوصا ً در جوانان -بايد تصميم گرفت ،تصميمى آهنين و خلل ناپذير.
حتما ً مى دانم در اين جا بعضى از جوانان مبتل ،به من ايراد مى كنند كه «ما قادر به تصميم گرفتن هم نيستيم و
نيروى تصميم از ما سلب شده ،بارها تصميم گرفته ايم و باز هم شكسته ايم»!
من از اين گونه افراد مى پرسم« :آيا هرگز شده در پيش روى پدر و مادر و برادر ،دبير و يا شخص محترم ديگرى آشكارا دست به اين
كار بيالييد هر قدر هم (مثل) ناراحت باشيد؟...
مى گوييم :معناى سخن شما اين است چون اين كار شرم آور است ما تصميم گرفته ايم در پيش روى آنها انجام ندهيم!
اين موضوع به خوبى ثابت مى كند كه شما هرگز آن طور كه خيال مى كنيد بى اراده و بى اختيار به سوى اين عمل كشانده
نمى شويد ،اگر بى اختيار و فاقد اراده بوديد براى شما حضور اين افراد و عدم آن كوچك ترين تفاوتى نداشت!
شا بايد بكوشيد اين «اراده نيومند خود» را كه در چني مواردى به كار مى اندازيد به هه جا گسترش دهيد ،اين سرمايه در وجود
شا هست پس چرا از آن استفاده نى كنيد؟
اين را هم فراموش نكنيد كه خدا در همه جا حاضر و ناظر اعمال شماست و شما در همه جا در حضور او هستيد آيا شايسته است در
حضور چنين پروردگارى دست به چنين آلودگى بزنيد؟!
جه اين كه در يكى از سخنان پيشوايان بزرگ اسلم امام صادق(عليه السلم) مى خوانيم :روزى يك نفر به خدمتش عرض نمود: جالب تو ّ
بيچاره فلن كس مبتل به «يك نوع انحراف جنسى» شده (نوع ديگرى غير از اين عادت) و از خود هيچ گونه اراده اى ندارد!
حضرت با عصبانيت فرمود :چه مى گويى؟! آيا حاضر است اين عمل را پيش روى مردم هم انجام دهد؟!
و اّما اين كه بعضى مى گويند« :بارها تصميم گرفته ايم و شكسته ايم» ما به اين افراد صريحا ً اعلم مى كنيم :شكست تصميم به معناى
نيسمت ،هميمن تصمميم شكسمته شده رسموباتى در اعماق دل و روح انسمان باقمى ممى گذارد و از ب ي رف ت ه ه آثار آن در وجود ان سان
زمينه را براى تصميم نهايى بيش از گذشته ،آماده مى سازد (دقت كنيد).
دانشمندان مى گويند براى حفظ يك قطعه شعر يا نثر ممكن است در نخستين بار 5مرتبه تكرار آن لزم باشد ،و پس از مد ّتى ممكن
ما براى حفمظ آن در دفعمه آينده مسملّما ً 5مرتبمه تكرار لزم نيسمت ممكمن اسمت سمه مرتبمه همم كافمى باشمد .يعنمى
اسمت فراموش گردد ا ّم
رسوبات تصميم ها و يادگيرى هاى گذشته همواره در روح انسان باقى مى ماند .مسائل مربوط به روان انسان همه از اين قبيل است.
بنابراين اگر ده بار هم تا كنون تصميم گرفته ايد و شكسته ايد هم اكنون آماده يك تصميم قاطع و جدّى و آهنين براى ترك هر نوع اعتياد
غلط شويمد و تمام نيروهاى معنوى خود -مخصموصا ً ايمان بمه خدا -را بسميج كنيمد و ايمن گفتار پيشواى بزرگ مما على(عليمه السملم) را
فراموش نكنيد آن جا كه مى فرمود« :افراد با ايمان همچون كوه سرسخت و با استقامتند».
اكنون كه تصميم ناي خود را گرفتيد دستورات ديگر آينده را دقيقا به كار بنديد.
4
دستورهاى ده گانه
گفتيمم خطمر و زيان انحرافات جنسمى مخصموصا ً «اسمتمنا» MASTURDATIONكمه گاهمى بمه تناسمب يمك افسمانه تاريخمى «اونانيسمم» نيمز
تا آن جا كه ناميده مى شود .اگر چه غير قابل انكار است ،زيرا به زودى شكل «اعتياد» به خود مى گيرد ،اعتيادى ريشه دار و كشنده
گاه در يمك روز چنديمن بار دامان مرتكمبين خود را آلوده ممى سمازد،و حت ّمى طبمق اعتراف صمريح بعضمى از مبتليان گاهمى كارشان بمه جايمى
مى رسد كه تنها با «تصوّر و فكر»! بدون هيچ گونه عمل ديگر مايع مخصوص از آنها دفع مى گردد.
ولى از آن خطرناك تمر يأس و نوميدى از مبارزه بما ايمن اعتياد اسمت ،زيرا ايمن نوميدى بزرگ تريمن سمد ّ راه نجات مبتليان خواهمد شمد و
واكنش هاى فوق العاده نامطلوب روحى در آنها ايجاد خودهد كرد.
مى توانند در مبارزه با اين عادت شوم پيروز گردند ،و حت ّى عمده آثار آن را از مبتليان بايد اطمينان كامل داشته باشند كه اگر بواهند
وجود خود برچينند ،خواه دوران اين مبارزه كوتاه يا طولنى باشد.
آنها هرگز نبايد به خود تلقين كنند كه اين اعتياد تا آخر عمر از آنها دست بردار نيست و يا آثار آن همچنان باقى خواهد ماند.
منتها بايد با هوشيارى كامل و تصميم قاطع و به كار بستن «دستورهاى آينده» به مبارزه پى گيرى برخيزند.
كسمانى كمه از چنگال ايمن عادات شوم نجات يافتمه انمد بايمد قدر پاكمى خود را بداننمد ،و در حفمظ آن نهايمت مراقبمت را بنماينمد ،از همر گونمه
وسوسه شيطانى در اين راه بپرهيزند ،و با هيچ قيمت سرنوشت خود را به دست افراد گمراه و معاشران منحرف نسپارند.
همان طور كه سابقا ً هم اشاره كرديم شرط پيروزى قطعى در مبارزه با هر نوع اعتياد غلط -اعم از اعتيادهاى خطرناك
جنسى يا اعتيادهاى ديگر -پس از «اميدوارى و اطمينان به پيروزى» داشتن تصميم قاطع است.
حت ّمى اگمر بمه عللى ايمن تصمميم ده بار همم شكسمته شمد مجدداً ،بلكمه قاطمع تمر و راسمخ تمر بايمد تصمميم بگيرنمد و بما همان اميدوارى و ايمان
تصميم خود را تجديد كنند.
زيرا سرانجام آثار اين تصميم ها در ناخودآگاه آنها اثر گذارده و هنگامى كه روى هم متراكم شد تأثير خود را خواهد بخشيد.
ما مسلّما ً و بدون ترديد اگر اين تصميم شكسته نشود خيلى زودتر آثار اين عادات شوم از روح و جسم آنها برچيده خواهد شد.
ا ّ
بديهى است اين گونه افراد اگر رابطه و پيوند نزديكى با خداى خود برقرار سازند و با تمام ذرات وجود خود از ساحت
خيلى زودتر نتيجه خواهند گرفت. مقدّس او استمداد جويند ،و به لطف او اميدوار و دلگرم باشند در پرتو اين ايان مذهب
***
اكنون كه اين مراحل پيموده شد بايد امور زير را دقيقا ً به كار بندند.
ممكن است اين امور در نظر بعضى ساده جلوه كند ،ولى هنگام عمل روشن مى شود كه اثر معجزه آسايى دارد.
باشنمد ،و اگمر جوانان انتظار داشتمه باشنمد كمه همر شمب در سمينما يما در برابر تلويزيون ناظمر صمحنه هاى هوس آلود «فيلم هاى سكسى»
مجلت فاسد همه روز قسمت مهمى از وقت گران بهاى خود را به مطالعه «رمان هاى عشقى» و تماشاى «عكس هاى شهوت انگيز»
و مبتذل بگذرانند ،و در كوچه و خيابان با ولع تمام اندام برهنه زنان و دختران را ورانداز كنند،
و با اين همه باز هيچ گونه آلودگى پيدا نكنند سخت در اشتباهند.
كه هيچ گونه ضرورتى هم ندارد ،مسير فكر هر جوانى را از مسائل اصولى زندگى تغيير مى دهد و به اين گونه «تريكات مصنوعى»
سوى مسائل جنسى ،آن هم به صورت حاد و طغيانگر ،مى كشاند.
شب و روز ،آنها را در يك حال اضطراب دائمى عصبى كه آثار نامطلوب آن بر تمام وجود آنان سايه خواهد افكند نگه مى دارد.
هممه جوانان عزيمز -مخصموصا ً آنهايمى كمه داراى پاره اى از عادت هاى غلط جنسمى هسمتند -بايمد بمه شدت از ايمن گونمه امور بپرهيزنمد ،از
ديدن اين فيلم ها ،و مطالعه آن رمان ها و هر گونه چشم چرانى عمدى اجتناب ورزند ،آرامش فكرى خود را
[ ] 167
بى جهت بر هم نزنند ،و اعصاب نيرومند خود را با هيجان هاى دائمى تضعيف نكنند.
براى موفقيت در اين قسمت لزم است سرگرمى هاى سالم و مناسبى براى اوقات فراغت خود انتخاب نمايند و به كمك دوستان خود
برنامه هاى صحيحى براى اين اوقات تنظيم كنند.
كارهاى دستى
[ ] 168
***
جوانان بايد بطور حتم براى تمام شبانه روز خود برنامه تنظيم كنند به طورى كه يك ساعت وقت بيكار و بدون برنامه نداشته باشند.
نممى گوييمم مرتبا ً درس بخواننمد يما كار كننمد ،بلكمه ممى گوييمم اگمر تفريمح يما ورزش همم دارنمد برناممه داشتمه باشنمد ،و يمك سماعت خالى از
برنامه نباشد.
جوانان بايد بدانند بزرگ ترين بدبختى براى يك جوان اين است كه وقت هاى خالى از هر گونه برنامه داشته باشد.
[ ] 169
ما در عيمن حال براى شمب و روز خود برناممه اى تهيمه كنمد ،اعمم از مطالعمه و تفريمح و
ممكمن اسمت جوانمى بيكار باشمد و جوياى كار ،ا ّم
استراحت و مانند آن.
تنظيمم كننمد بمه طورى كمه فكمر آنهما حتمى يمك لحظمه بيكار بمه حتمى اگمر جوانان بتواننمد برناممه روزانمه خود را كمى بيش از مقدار وقتشان
معناى واقعى نباشد بهتر است ،زيرا اشتغالت فراوان فكرى ،اثر عميقى در انصراف فكر از آن عادات شوم دارد.
كه افراد معتاد به سيگار در روزهاى تعطيلى چند برابر روزهايى كه مشغول كار هستند سيگار دود مى كنند ،اين تفاوت بسيار ديده شده
فاحش ،اثر همان اشتغال فكر و اعصاب و بدن به كارهاى مثبت و انصراف از كارهاى بيهوده يا زيان آور در ايّام غير تعطيلى است.
نداشتمه باشنمد بمه آسمانى خلصمه افرادى كمه گرفتار اعتيادهاى غلط جنسمى هسمتند اگمر برناممه مشغول كننده اى براى تام و قت خود
نمى توانند اين عادت را از سر خود دور كنند،
[ ] 170
و تهيه چنين برنامه اى از مؤثرترين عوامل ترك اعتياد است ،و مطمئنا ً با تهيه چنين برنامه اى قسمت مهمى از مشكلت ترك اين اعتياد
را پشت سر خود خواهند گذاشت.
لزم است جوانان برنامه هاى وسيع و متنوع ورزشى انتخاب كنند. به همين دليل براى جلوگيرى از تريكات زياد جنسى
مبتليان به اين عادت شوم غالبا ً افرادى گوشه گير ،منزوى كم تحرك و خمود هستند و همين گوشه گيرى و انزوا و عدم تحرك وضع آنها
را تشديمد ممى كنمد ،و ا گر از ا ين و ضع به كلى در آي ند و زند گى خود را با ترك زياد بياميز ند ا ثر عمي قى در ببود حال آن ا و ترك
عادتشان خواهد بشيد.
[ ] 171
اين گونه افراد معمول اعصاب ضعيف و ناتوانى دارند ،و ورزش هاى متنوع و مناسب در تقويت اعصاب آنها فوق العاده مؤثّر است.
اين افراد هر چه وقت اضافى و خالى از برنامه دارند بايد به بازى هاى گوناگون ورزشى و يا پياده روى در هواى آزاد تخصيص دهند تا هم
سلمت از دست رفته خود را باز يابند و هم قسمتى از انرژى هاى جسمى و فكرى آنها متوجه اين قسمت گردد.
بمه همان اندازه كمه تحّرك و ورزش هاى فردى و دسمته جمعمى براى آنهما مفيمد اسمت ،انزوا و به گو شه اى خزيدن و در ف كر فرو رف ت
براى اين قبيل افراد سم مهلك است كه بايد به هر قيمت شده از آن دورى گزينند.
و شب هنگام به محض اين اين توصيه را فراموش نكنيد و آثار معجزه آساى آن را ببينيد ،در روز آن قدر ورزش كنيد كه خسته شويد
كه در بستر آرميديد در خواب عميقى فرو خواهيد رفت و از شر بسيارى از خيالت و افكار
[ ] 172
مضر و كشنده كه در اين موقع به سراغ جوانان مى آيد در امان خواهيد بود!
***
رفت و آن را جانشين عادت بد نمود. روانشناسان مى گويند :براى ترك يك عادت بد حتما ً بايد به سراغ عادت خوب
مثل كسانى كه عادت به قمار دارند ،و با اين كه تمام زيان هاى آن را مى بينند و حس مى كنند ،باز حاضر نيستند آن را ترك گويند ،و به
به سوى اين عمل كه عقل و وجدانشان آن گفته خودشان وقت قمار كه مى رسد نمى فهمند چه نيرويى آنها را مانند يك اسي و برده
را را محكوم ساخته مى كشاند؟! ،چنين كسانى براى اين كه بر اين عادات غلط پيروز شوند حتما ً بايد در همان ساعات ،بازى صحيحى
(مانند يك مسابقه ورزشى سالم) جانشين بازى قمار كنند تا اين عادت بد به اصطلح از سر آنها بپرد.
[ ] 173
در آن حال تحريك مى گردد به اين سمت كشيده شود و مصرف گردد بدون اين كه هيچ گونه واكنش نامطلوبى داشته باشد (دقت كنيد).
در مورد عادات بمد جنسمى بايمد درسمت در همان سماعاتى كمه انگيزه آن در مبتليان توليمد ممى شود بمه سمراغ برناممه خاصمى براى چنيمن
ساعتى از قبل پيش بينى كرده اند بروند ،به سراغ مسابقه علمى ،ورزشى ،مسابقه هوش ،مطالعه يك اثر جالب ،يك ورزش مورد علقه
مانند كوهنوردى ،اسب سوارى و ...اين كار را آن قدر ادامه دهند كه جانشين عادت بد سابق گردد.
***
اين گونه افراد بايد حتما ً و بدون هيچ گونه قيد و شرط از تنها ماندن به شدت اجتناب كنند.
هرگز تنها نباشند; در خانه تنها نانند ،شب در اطاق تنها نوابند ،تنها براى مطالعه به نقاط خلوت نروند.
[ ] 174
اين گونه افراد مخصوصا ً بايد اين نكته را فراموش نكنند كه به مجرد اين كه نخستين تحريك را در خود حس مى كنند بلفاصله برخيزند و
سرگرم كار ديگرى شوند .فراموش كردن اين تذكر غالبا ً گران تمام مى شود.
تنهايى ،محيط كامل مساعدى است براى پرورش ميكرب اين اعتياد در فكر هر جوان ،و تمام جوانانى كه مى خواهند خوشبخت و سالم
و از خطرات عظيم استمنا در امان باشند بايد از تنهايى بپرهيزند.
اين افراد اگر امكاناتشان اجازه مى دهد بايد در نخستين فرصت ازدواج كنند حتى اگر امكانات آنها «تنها» براى انتخاب نامزد (البتّه نامزد
مشروع كه عقد شرعى آن اجرا شده باشد) فراهم است بايد اين فرصت را نيز از دست ندهند.
[ ] 175
جنسى دارد و در صورتى كه دامنهة توقّعات را كوتاه و تشريفات زايد و بيجا را از آن حذف كنند كارى است بسيار سهل و ساده و آسان،
ولى متأسمفانه يمك سملسله اوهام و قيود غلط ،دسمت و پاى غالب طبقات را -اعمم از تحصميل كرده و بمى سمواد -در ايمن قسممت بسمته
است.
بعضى از جوانان معتاد از ازدواج وحشت دارند ،ولى اين وحشت كامل بى اساس است زيرا با به كار بستن دستورها هم ترك اين اعتياد
آسان است و هم پيروزى در تمام مراحل ازدواج و زناشويى.
-7تلقي و تقويت اراده
افراد معتاد بايد مرتبا ً به خود تلقين كنند كه به خوبى قادر هستند اين عادت زشت را ترك گويند.
[ ] 176
كمه يكمى از اطباى روانشناس دكتمر «ويكتور پوشمه فرانسموى» ممى گويمد - :بايمد تلقيمن را بمه صمورت زيمر چنديمن روز پشمت سمر همم اداممه
دهند -همه روز در محل آرامى كه چيزى فكر آنها را به خود مشغول نسازد ،فكر خود را متمركز ساخته و با كلمات شمرده و محكم اين
تكرار ايمن تلقيمن سماده اثمر عجيمبى در جمله را تكرار كننمد « :من به خو ب قادر ه ستم ا ين عادت بد را از خود دور ك نم ،من قادرم»!
تقويت روحيه و ترك اين عادت و هر عادت بدى دارد( .مى توانيد آزمايش كنيد).
علوه بر اين بايد براى تقويّت اراده از مطالعه كتاب هاى روانى كه براى تحكيم و رشد شخصيت و تقويت اراده نوشته شده است غفلت
نورزند ،زيرا همان طور كه دانستيم -و همه معتادانى كه موفق به ترك اين عادت بد و ساير اعتيادهاى ناپسند شده اند اعتراف دارند -
است. نخستين گام در اين راه «اراده و تصميم»
***
[ ] 177
-8پرهيز كامل
از معاشرت و همنشينمى بما افراد منحرف و مبتل بمه ايمن عادت بمد ،در هممه اوقات مخصموصا ً دوران مبارزه ،بايمد بمه طور مطلق دورى
جست همان طور كه از مبتليان به «وبا» فرار مى كنند .علوه بر اين بايد زيان ها و عواقب دردناك و مرگبار اين عمل را هرگز از خاطر
خود دور ندارند و هرگز گوش به سخنان وسوسه انگيز اين و آن ندهند.
نقش معاشران بد و فاسد در ابتلى به اين انحراف ،و ادامه آن ،بسيار عجيب است آنها براى اين كه كمتر احساس گناه و بدبختى كنند
سعى دارند افراد ديگرى را نيز مبتل سازند و به سرنوشت غم انگيز خود گرفتار نمايند ،لذا همواره مى كوشند با سخنان وسوسه انگيز
اين عمل شوم و زشت را لذت بخش و كم ضرر جلوه دهند ،ولى جوانان بيدار هرگز در دام وسوسه هاى شيطانى آنها نمى افتند.
***
[ ] 178
استحمام با آب سرد (البت ّه در مواقعى كه وضع هوا اجازه مى دهد) و سپس ماساژ دادن بدن با حوله نيز كمك مؤثرى به اين گونه افراد
مى تواند بنمايد.
همچنيمن ايمن گونمه افراد بايمد بمه شدت از پوشيدن لباس هاى تنمگ و چسمبان كمه عاممل مؤثّرى براى تحريمك مصمنوعى اسمت بپرهيزنمد ،ايمن
گونه لباس ها اصول براى همه جوانان زيان بخش و حتى گاهى خطرناك است هم به نمو و رشد طبيعى جسم آنها صدمه مى زند و هم
وسوسه انگيز و تحريك آميز است.
***
[ ] 179
نيروى ايمان و عقيده مذهبى مى تواند بزرگ ترين كمك را به اين مبتليان كند و آنها را به زودى از چنگال اين عادت بد نجات بخشد.
بلكمه بايمد بمه لطمف خداونمد بزرگ كامل اميدوار يك فرد نفرين شده و مطرود درگاه خداوند بدانند. ايمن گونمه افراد هرگمز نبايمد خود را
باشند و هنگام نماز و پس از نماز كه سر به سجده گذاشته و با آفريننده مهربان و بخشنده خود راز و نياز مى كنند با تمام دل و جان و با
تمام ذرات وجود خويش از او بخواهند كه آنها را در ترك اين عادت زشت يارى كند و از چنگال آن برهاند و مطمئنا ً هرگاه با جان و دل به
جه نمايند ،لطف خداوند مهربان به يارى آنها خواهد شتافت و در اين مبارزه حياتى پيروز خواهند شد.
او تو ّ
و نيز بايد در همه جا و در همه حال او را حاضر و ناظر بدانند و هرگز به خود اجازه ندهند در پيشگاه مقدّس او دست به چنين كار خلفى
بزنند.
[ ] 180
ما اطمينان كامل داري اگر مبتليان دستورهاى بال را دقيقا فقط براى يك ماه به كار بندند از شر اين انراف رهاي خواهند يافت.
پايان
[ ] 181
به نام خداوندى كه جوانان را آفريد و به نام خداوندى كه تمام انسان ها را پاك آفريد.
اجازه بدهيد همان طور كه قول داده بودم و بدون مقدّمه سرگذشت خود را برايتان ذكر نمايم تا در اختيار جوانان قرار گيرد:
[ ] 182
من جوانى هستم 19ساله .در نوجوانى بسيار علقه مند به قرآن و امام عزيزمان (ره) بودم و هم اكنون نيز مى باشم .در اين دوران
(نوجوانى) از نگاه كردن به نامحرم بسيار نفرت داشتم و آن را گناه فراوان مى پنداشتم و اصل نگاه بد نمى كردم.
از موقعى كه پا به دوران بلوغ گذاشتم و وارد دبيرستان شدم تغييرى در من ايجاد شد و كم كم شيطان در من نفوذ نموده و مرا از راه
راسمت منحرف كرد بمه طورى كمه نگاه كردن بمه نامحرم برايمم عادى شده بود .بما دوسمتان بمد آشنما شدم و آنان نيمز مرا بمه عادتمى كمه 4
سمال دامنگيمر من بود ا ُمنس دادنمد 4 .سمال دبيرسمتان ايمن عادت شوم جنسمى را اداممه دادم و ا ُمفت تحصميلى غيمر قابل انكارى در ممن به
وجود آممد كمه كامل قابمل احسماس بود .در دوران راهنمايمى شاگرد ممتاز كلس بودم ولى دبيرسمتان بدون باور تجديدى آوردم 4 .سمال از
خداوند دور ماندم 4 ،سال فرد پستى بودم 4 ،سال از خود نيز غافل بودم .در طى اين 4سال همه چيز خود را از دست دادم و از
[ ] 183
جمله سملمتى ام را .تمام علئم ايمن عممل در ممن ظاهمر شمد :لغرى بدن ،سمستى بدن ،كمم خونمى ،كمم شدن حافظمه ،كمم شدن هوش،
لرزش دست ،ضعيف شدن چشم و...
سمال چهارم دبيرسمتان از خواب غفلت بيدار شدم و ممى كوشيدم كمه ايمن عممل را ترك نمايمم ولى سمعى ام بمى فايده بود 2 .الى 3روز
مل ممى كردم ولى باز نممى توانسمتم نجات پيدا كنمم و دوباره ايمن عممل شوم را انجام ممى دادم .تابسمتان 70تمام تلش خود را براى تح ّم
ترك اين عمل كردم ولى نمى توانستم اين عمل را ترك كنم .به خداوند و امامان معصوم و امامزاده ها پناه آوردم و به تلوت قرآن قبل
از اذان گوش مممى دادم و گريممه مممى كردم .در آن لحظات مممى خواسممتم خون گريممه كنممم ولى قطره اشكممى بر گونممه هايممم نمممى باريممد.
ما با چه كسى؟ مى خواستم درد دل كنم ا ّ
ت قرآن با خداوند صحبت مى كردم و از او كمك مى خواستم و تا 2الى 3روز اين عمل را انجام نمى دادم ولى بعد
در همان لحظه تلو ِ
از 3روز به اين عمل دست مى زدم ،سپس
[ ] 184
مام مى رفتم و غسل مى نمودم و دوباره تصميم مى گرفتم اين عمل را انجام ندهم .نمى دانيد در آن لحظاتى كه گريه مى كردم و به ح ّ
ايمن عممل را انجام نممى دادم يما تصمميم در ترك ايمن عممل ممى گرفتمم چمه احسماسى داشتمم؟ آن قدر خوشحال بودم كمه گويما خداونمد تمام
گناهانم را بخشيده است!؟ ولى لعنت بر شيطان...
خلصه هر روز غروب نزديك اذان به تلوت قرآن گوش فرا مى دادم و همراه آن گريه مى كردم و از خداوند كمك مى خواستم و به او
پناه ممى آوردم و بعمد از اذان ،نماز ممى خواندم و دعما ممى كردم كمه خداونمد تمام جوانانمى را كمه معتاد بمه ايمن عممل هسمتند نجات دهمد از
جمله خودم.
بمه دوسمتان خود نگاه ممى كردم كمه چمه پيشرفمت هايمى داشتنمد ولى ممن بر عكمس ،سمير نزولى را طمى ممى كردم .در كنكور سمال 70
پذيرفته نشدم و علّت را همين اعتياد مى دانستم .لطف خداوند هيچ گاه بر روى بنده اش بسته نمى شود .بله ،بالخره خداوند لطفى در
حق من نمود و يك
[ ] 185
آشنما شدم و آن را خريدارى نمودم .ايمن كتاب ،همان كتاب نجات بود ،همان روز در كتابخانمه بما كتابمى بمه نام «مشكلت جنسى جوانان»
كتابى كه مرا از مرگ پستى نجات داد ،همان كتابى كه بيشتر جوانان را نجات مى دهد و به طور حتم كتابى كه اگر جوانان به دستورات
آن عمل كنند از اين اعتياد نجات پيدا مى كنند .خدا را شكر مى كنم كه لطفى در حق اين بنده پست و حقير نمود و او را از مرگ حتمى
و مرگ همراه با پستى نجات داد.
تمام مطالب كتاب را خواندم و دسممتورات ده گانممه آن را موبممه مممو اجرا كردم و در ضمممن اجراى دسممتورات كتاب ،نماز را بممه موقممع و
سمروقت ممى خواندم و بعمد از نماز دعما ممى كردم كمه خداونمد تمام جوانان معتاد بمه ايمن عممل را نجات دهمد و آيمة الكرسمى را آن قدر در
روزهاى متوالى تكرار ممى كردم كمه از حفمظ شده و تما فكمر گناه بمه سمرم ممى آممد آيمة الكرسمى را ممى خواندم و تأثيمر آن را بمه وضوح و
آشكار ملحظه مى نمودم.
[ ] 186
الله ،فَا ستغفَروا لذ ُنوبه م و م ن يغفر الذُّنو ب ا ِل ّ الله ،ول َمم ي صُروا ع َلى مما فَعلُوا و ه م يعل َمو ن» .و «ا َ َ
م نَم
ف ِ
م طائ ُم
سهُ ْ ن ال ّذِي نَم اتَّقَوا ا ِذا َ
م َّم ِم ّ َ ُم ْ َ ْ ُ َم َ َ ْ ُم ِ ّ ُ ُم ِ ُ ِ ِم َ َ ْم َ ْ ِ ُ ْم َ ْ ُ
ن» .را در همان موقع مى خواندم و به طور كلّى اين فكرهاى فلكت بار از ذهنم خارج مى شد .خواندن رو ص مب م ه ِذا اَ ف روا َ ّ ال َّ
ُ ْ ُ ْ ِ ُ َ ن تَذ َك ُ شييْطا ِ
اين دو آيه بسيار مؤثّر مى باشد.
ابتدا تصمميم گرفتمم ،سمپس از نگاه كردن بمه زنان و دختران چشمم پوشيدم (بسميار مهمم اسمت) و برناممه اى فشرده در طول روز ترتيمب
توضيمح داده شده ممى دادم كمه اصمل وقمت براى ايمن كار نداشتمه باشمم و ...كمه ممو بمه ممو و كاممل در كتاب «مشكلت جن سى جوانان»
است .اوّلين بار ايمانم را قوى كردم و از خداوند كمك خواستم كه مهم تر از بقيه مى باشد .من به آن جمله اى كه در آخر اين كتاب ذكر
شده بود ايمان داشتم:
«ما اطمينان كامل داري جوانان اگر يك ماه دستورات كتاب را اجرا كنند از اين اعتياد نات پيدا مى كنند».
خلصه بعد از چند بار تصميم گرفتن موفق شدم كه اين عمل را ترك كنم و نجات يابم و الن كه اين نامه را مى نويسم
[ ] 187
دو ماه از ترك ايمن ع مل ممى گذرد .نممى دانيمد وقتمى يمك ماه تمام شمد چمه احسماسى داشتمم و چقدر خوشحال بودم ،دو ركعمت نماز شكمر
خواندم و تما الن نيمز دو ركعمت نماز شكمر ممى خوانمم و از خداونمد ممى خواهمم كمه ايمن احسماس را در تمام جوانان معتاد جنسمى ايجاد كنمد
(ان شاءالله).
جوانانمى كمه بمه ايمن عممل دسمت ممى زننمد اگمر بداننمد كمه چمه عواقمب شوم و تاريكمى آنهما را دنبال ممى كنمد و آنهما را هلك خواهمد كرد ،اگمر
تصميم بگيرند كه آن را ترك كنند و دستورات كتاب نامبرده را اجرا كنند مطمئن باشند كه بعد از يك ماه اجراى دستورات و دست نزدن
به اين عمل حتما ً نجات پيدا خواهند كرد و آن احساس را به دست خواهند آورد( .ان شاءالله)
[ ] 188
دلم مى خواهد به طبيعت بنگرم ،زيرا آن قدر زيبا شده است كه حد ّ ندارد.
دلم ممى خواهمد بما خانواده بيشتمر حرف بزنمم و بخندم ،زيرا تما دو ماه پيمش چنيمن خنده اى كمه از تمه دل اسمت در لبانمم ظاهمر نشده بود و
خيلى كم حرف مى زدم.
خدايا تو را شكر مى كنم كه لطفت را از بنده اى كه از تو دور مى شد ،دريغ نداشته اى.
خدايا تو را شكر مى كنم كه حقيقت را به من نشان دادى و كمك كردى به حقيقت بپيوندم.
جوانان عزيمز! آينده سمازان كشور! بكوشيمد اگمر پاك هسمتيد ،هميشمه پاك باشيمد و اگمر پاك نيسمتيد ،پاك شويمد و كتاب «مشكلت جنسى
را مطالعه نماييد و دستورات را اجرا كنيد ،مطمئن باشيد اگر معتاد هستيد نجات پيدا خواهيد كرد و بايد مطمئن باشيد زيرا در جوانان»
لحظات آخر نجاتم چنان اميدى در من ايجاد شده بود كه مى دانستم حتما ً نجات پيدا خواهم كرد.
[ ] 189
جوانان عزيمز! اگمر تصمميم گرفتيمد كمه ايمن عممل را ترك كنيمد و نتوانسمتيد ،دوباره تصمميم بگيريمد و اصمل نااميمد نشويمد و نگوييمد كار از كار
گذشتمه ،نمه اگمر خيلى همم بمه ايمن عممل دسمت زده ايمد ولى بما تصمميم هاى مكّرر ممى توانيمد حتما ً پيروز شويمد .آن قدر تصمميمتان را تجديمد
كنيد تا شاهد پيروزيتان باشيد
ان شاءالله و حتما ً شاهد خواهيد بود .تصميم بعدى را محكم تر بگيريد.
مفيد و سودمند است( .انتشارات نسل جوان). در ضمن ،مطالعه كتاب «بترين راه غلبه بر نگران ها و نااميدى ها»
***
ما شمما اى مردان پاك! شمما كمه بما چاپ كردن ايمن كتاب هما ،جوانان زيادى را از مرداب هاى خطرناك نجات داديمد و نجات ممى دهيمد و ا ّم
مى دانم كه احتياج به سپاسگزارى ما جوانان نداريد ولى اجر و مزدتان را از خداوند منّان دريافت خواهيد كرد.
[ ] 190
خدايا مى دانم با انجام اين عمل حافظه و هوشم را بسيار از دست داده ام ،از تو مى خواهم آن حافظه و هوش قبلى را در من پديدار
نمايى و مطمئنم اگر به تو پناه آورم حتما ً حافظه و هوش اوّليه ام را به دست خواهم آورد .پس به تو پناه مى آورم اى ارحم الراحمين.
خدايا خودت ما جوانانى كه اين عمل را ترك كرديم كمك كن تا ضررهاى قبلى را به راحتى جبران نماييم.
خدايا توبه اعمال گذشته ام را بپذير و كمكم كن كه ديگر به اين عمل جانسوز مبتل نشوم و همه جوانانى كه مى خواهند مثل من روزى
از زنجير طغيان اين غريزه نجات يابند ،نجات ده كه تمام امور به دست خودت است.
خدايا به همه كسانى كه سعى در راهنمايى جوانان دارند مدد رسان و كمك كن كه بهتر بتوانند اين كار خداپسندانه را انجام دهند و آنها را
وارد بهشت جاويد بگردان.
كوچك شما......