Professional Documents
Culture Documents
هر نیرویی در جهان دارای یک نیروی متضاد متعادل کننده است ،و همچنین بر اهمیت نم ادین اع داد
تأکید زیادی داشت .فیثاغورثی ها ع دد ده یع نی دک ا را مهم ت رین و کام ل ت رین اع داد می دانس تند و
اعتقاد آنها بر این بود که جهان از ده کره بهشتی همراه ب ا هفت س یاره م رئی ،زمین و ک ره س تارگان
ثابت تشکیل شده است .فیثاغورثی ها حضور یک «زمین متضاد» را حفظ کردند ،ی ک نقط ه مقاب ل
متناقض که حرکات زمین را متعادل می کرد و به طور نامرئی در س مت مخ الف خورش ید ق رار می
گرفت . .این به عنوان "تناظر" شناخته شده بود anti-cthon ،به معنی "مقابل زمین".
اصطالح یون انی ' 'sciaب ه معن ای س ایه اس ت .در ت اریخ ن امعلومی ،فلس فه «س ایههای متض اد» ی ا
«درجههای بازتابی» در طالعبینی گنجانده شد ،ب ا این ب اور ک ه ه ر درج ه از زودی اک دارای درج ه
ضد خود است ،که فاصله ان درجه را از محور انقالبین در ط رف مقاب ل در چ ارت منعکس میکن د.
محور انقالبین از 0درجه س رطان ت ا 0درج ه ب رج ج دی اس ت .بن ابراین س یاره ای در 20درج ه
قوس ،انعکاس خود را به 10درجه برج جدی می اندازد ،هر دو س یاره در فاص له مس اوی از نقط ه
انقالب خورشید در 0درجه برج جدی قرار دارند.
مانیلیوس این طرح را در Astronomicaتوصیف میکند ،جایی که او بیان میکند که نشانههایی ک ه
در سراسر محور انقالب با یکدیگر مخالف هستند ،میتوانند هم دیگر را ببینن د – اص طالح او از این
واقعیت ناشی میشود که هر دو در ی ک قس مت از اف ق طل وع و غ روب خواهن د ک رد .ب ا این ح ال،
توصیف مانیلیوس با توصیف فیرمیکوس متفاوت است ،زیرا او از مرکز ( ۱۵درجه) سرطان و برج
جدی به عنوان نقاط مرجع خود استفاده می کند ،و عالمت جوزا را به اس د ،ب رج ث ور را ب ه خوش ه،
برج حمل را به میزان ،حوت را به عقرب و دلو را به قوس مرتبط می کند .توضیح واضح برای این
تغییر مرجع این است که استفاده از آنتیسیا بهعنوان یک تکنیک طالعبینی سابقه بسیار طوالنی دارد،
از زمانی که 15درجه برج حمل اعتدال بهاری را نشان میداد و درجات میانی سرطان و برج جدی
با انقالبین مطابقت داشت .طرح مانیلیوس قطعا ً همان طرح ف یرمیکوس اس ت ،زی را ه ر دو ارتب اطی
بین دورههای طلوع و غروب خورشید ایجاد میکنند .مانیلیوس آنها را نش انههای مقابل ه میخوان د و
میگوید که آنها از یک «اصل مشابه» لذت میبرند ،زیرا در هریک روز با شب در دیگ ری یکس ان
است.
بطلمیوس نیز این طرح را توصیف می کند ،جایی که می گوید "نشانه هایی که یک دیگر را می بینن د"
نیز بروجی قدرت برابر هستند زیرا در فاصله مساوی از انقالبین هستند .او توضیح می دهد ک ه آنه ا
یکدیگر را می بینند ،تا حدی به این دلیل که در همان قسمت افق طلوع و غروب می کنند ،و ت ا ح دی
به این دلیل:
وقتی خورشید به هر یک از آنها میآید ،روزه ا ب ا روزه ا ،ش بها ب ا ش بها و ط ول ساعتهایش ان
یکسان است
به طور طبیعی ،از آنجایی که انقالبین نقاطی در دایره البروج را نشان می دهد که در آن خورشید به حداکثر میل شمالی (در 0درجه
سرطان) و جنوب ( 0درجه برج جدی) می رسد ،میل آن متوازی السطح در درجاتی است که از دو طرف آن به یک اندازه فاصله دارند.
البته این بدان معنا نیست که دو سیاره که از طریق رابطه تناظر ب ه هم مرتب ط ش ده ان د ،می ل یکس انی
دارند ،زیرا فقط چرخه خورشید محدود ب ه دای ره ال بروج اس ت و ممکن اس ت هیچ ع رض جغرافی ایی
نداش ته باش د .ب ا این ح ال ،ب رخی از نویس ندگان م درن ف رض کردهان د ک ه بطلمی وس در این قس مت
رابطهای را توصیف میکند که وابسته به دو سیاره با درجه میل یکسان است ،و بن ابراین از اص طالح
« »antisciaبرای ارتباط با آن استفاده میکنند .این کامالً با مفهوم سنتی تناظر متفاوت اس ت .بس یاری
تحت تأثیر م دخل نیکالس دو وور در م ورد "تن اظر" در دای ره المع ارف اخترشناس ی ( )1947ق رار
گرفته اند ،جایی که او بیان می کند (به اشتباه) که تناظر در سراسر محور انقالبین یک مفهوم کاربردی
مدرن است که در "نجوم اورانی" استفاده می شود ،اما مفهوم اصلی آن به گفته بطلمیوس
...به دو سیاره که در یک سمت استوا میل یکسانی دارند گفته می شود .نقطه دیگ ر در هم ان می ل ،در
طرف مقابل استوا یک کنترا انتیشیا (تناظر یومی) نامیده می شود.
د وور در اینجا بطلمیوس را اشتباه تعب یر ک رده اس ت و رج وع ب ه س ایر نویس ندگان باس تانی هرگون ه
تردیدی در مورد این که انعکاس در محور انقالبین اس اس اص لی و س نتی این تکنی ک اس ت را از بین
می برد .وقتی به آنچه بطلمیوس نوشته است دقت می کنیم ،می بینیم که ف رض د وور اص الً آن چ یزی
نیست که بطلمیوس مطرح می کند .بطلمیوس نیز در واقع از واژه antiscionاستفاده نکرد ،اگرچه او
به وضوح تصدیق کرد که رابطه بروجی که "همدیگر را می بینند" بر اساس فاص له متقاب ل از مح ور
انقالبین است .فیرمیکوس ،در انتقال نقطه مرج ع ب رای بازت اب تن اظر از 15درج ه ب روج س رطان و
جدی ،به 0درجه ،صرفا ً تصحیح اشتباهی بود که با حرکت نقطه بهاری ایجاد شده بود -مشکلی ک ه ب ا
استقرار زودیاک استوایی ریشه کن شد.
از انجایی که ماه در فاز افزایشی ،از جوانب مختلف تحت تاثیر مریخ بوده است ،فرد از نظر جسمی ضعیف و نهایتا تبعید و ..
شد.
روش مشابه دیگری برای تشخیص ارتباط بین کواکب ،در نظر گ رفتن س یاراتی اس ت ک ه از اعت دالین
فاصله مساوی دارند .گفته می شود که این کواکب ماهیت مش ابهی دارن د زی را – ب ه ق ول بطلمی وس –
آنها در دوره های زمانی مساوی صعود می کنند و با هم پارالل هستند .بطلمیوس همچنین می گوید ک ه
از این میان ،برج حمل تا خوشه فرمانده نامیده می شوند (زیرا وقتی خورشید در این بروج اس ت روز
از شب طوالنی تر است) و برج میزان تا حوت را مطیع می نامند (زیرا وقتی خورش ید از آنه ا عب ور
می کند طول روز کوتاه تر از شب است .) .بنابراین س یاره ای ک ه در یکی از ب روج فرمان دهی ق رار
دارد ،قادر به اعمال اثر تسلط بر سیاره ای است که در موقعیت مطیع است.
مانلیوس و دیگر نویس ندگان باس تانی چ نین ب روجی را audentiaنامیدن د « ،ب روجی ک ه یک دیگر را
میشنوند» .ویلیام لیلی در صفحه 92کتابش به بروجی اشاره می کند که «فرمانده و مطیع» هستند ،اما
توضیحی از معنای آنها ارائه نمی دهد .اخترشناس یونانی پائولوس الکساندرینوس خاطرنشان ک رد ک ه
ب روجی ک ه «هم دیگر را می ش نوند» ب رای ف راری دادن فراری ان ،ب رای رفتن ب ه خ ارج و ب رای
کیفرخواست خوب هستند ،و نشان می دهد که برخی منسوبات تفرقه انگیز به معنای آنها نسبت داده می
شود.
ممکن است به نظر برسد که این تکنیک در سنتهای بعدی مورد پسند قرار نگرفته است ،اما در واق ع
به ما کنترا انتیش یا (تن اظر ی ومی) را میده د ،ک ه لیلی ب ه م ا میگوی د آن را ب ا جس تجوی نقطهای در
مخالفت با آنتیسیا پیدا کنیم .این درست است زیرا انعکاس ی ک درج ه در سراس ر مح ور اعت دالین در
مقابل درجه ای است که در سراسر محور انقالبین منعکس می شود .نمودار زیر این را نشان می دهد.
خ طوط عمودی "بروجی که همدیگر را می شنوند" را نشان می دهند و من موقعیت ماه و مریخ در مثال فیرمیکوس را در نم ودار درج ک رده ام
که تناظز مطلعی آنها ( )Aبا آبی و تناظر یومی ( )CAو قرمز مشخص شده است .توجه داشته باش ید ک ه چگون ه تن اظر ی ومی ،در ح الی ک ه در
مقابل تناظر مطلعی قرار دارد ،همچنین مستقیما ً در رابطه ای قرار می گیرد که با مفهوم کالس یک ب روجی ک ه هم دیگر را می ش نوند مش خص
شده است.
م ا دوب اره میت وانیم ببی نیم ک ه چ را نیکالس دو وور و اخترشناس ان متع اقب آن ب ه اش تباه contra-
antisciaرا به عنوان رابطه بین دو سیاره "در یک میل در طرف دیگر [به عنوان مثال ،خط استوا]"
تعریف کردهاند – به این دلیل که این تعریف به خورشيد و موقعيتي كه وقتی به موقعیت کن ترا انتش یای
خود می رود،مربوط است ،و این فقط برای خورشید اعمال می ش ود Contra-antiscia .س یارات را
در فاصله مساوی از نقطه اعتدال مرتبط می کند ،بنابراین برای مثال 15درجه حوت با 15درجه برج
حمل مطابقت دارد .در چنین نقاطی خورشید در یک نقطه به اندازه شمال استوا در نقطه دیگر انح راف
دارد .این شباهت زمان ه ای ص عود را ک ه بطلمی وس لح اظ ک رده ب ود ،ب ه ارمغ ان می آورد .ام ا این
تعریف برای سیارات صدق نمیکند ،که میتوانن د وق تی در س طوح مختل ف انح راف ی ا ع رض ق رار
دارند ،بر روی نقاط کانترا انتشیا باشند.
در نجوم سنتی ،قران از طریق عرض (که زم انی اتف اق می افت د ک ه دو س یاره در ی ک نیمک ره ق رار
داشته باشند و به طور مساوی در شمال یا جنوب دایره البروج قرار گیرند )مهم است؛ اما این بخشی از
تکنیک تناظر یثومی نیست و نباید با "پارالل میله ا" ک ه از اس توا ان دازهگیری میش وند ،اش تباه گرفت ه
شود .برای اخترشناسان باستانی جهت و عرض جغرافیایی یک سیاره بسیار مهم بود ک ه ب رای آش کار
کردن قدرت و استحکام سیاره استفاده می شد .بهترین موقعیت سیاره این است که در نیمک ره ش مالی و
در حال افزایش عرض جغرافیایی باشد و بدترین حالت سیاره در جنوب و عرض نزولی اس ت .این ب ه
ویژه مربوط به ماه است ،که در عرض شمالی ،صعودی ،و در عین حال افزایش در نور بسیار خ وش
یمن است.