Professional Documents
Culture Documents
مرورى برآثاروتاليفات
مرورى برآثاروتاليفات
نام كتاب :مرورى بر آثار و تاليفات استاد فرزانه حضرت آيت هللا عالمه حسن حسن زاده آملى
مرورى بر آثار و تاليفات
استاد فرزانه
حضرت آيت هللا عالمه
حسن حسن زاده آملى
دامت فعاليه
به قلم :حجت االسالم حسن رمضانى
نام كتاب :مرورى بر آثار و تأليفات استاد فرزانه حضرت آيت هللا عالمه حسن حسن زاده آملى[ دامت
معاليه]
مؤلف :حجت االسالم حسن رمضانى
ناشر :نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاههاى تهران و علوم پزشكى .
تيراژ 1000 :نسخه
ليتوگراف :ليتوگرافى مقدم
تاريخ چاپ :ارديبهشت 1374
استادى كسى همچون حضرت آقاى حسن زاده آملى
( دامت معاليه ) كه ميان مراتب عاليه علمى و مقامات و فتوحات معنوى و روحى جمع كرده اند براى هر
موسسه علمى و
دانشگاهى و حوزه اى مغتنم و موجب افتخار است .
(( مقام معظم رهبرى حضرت آية هللا خامنه اى مد ظله العالى )) ( در ارتباط با برگزارى مراسم تجليل از مقام
علمى استاد حسن زاده آملى )
ستاد بزرگداشت مقام علمى استاد عالمه حسن زاده آملى
هو
ما جدولى از بحر وجوديم همه
ما دفترى از غيب و شهوديم همه
ما مظهر واجب الوجوديم همه
افسوس كه در جهل غنوديم همه
خط :
صمد رستمخانى
بهار
1374
رباعى از
عالمه حسن زاده آملى
صفحه 1 :
استاد عالمه حسن زاده آملى
صفحه 2 :
هو
من مات قد و قامت موزون توام
مفتون جمال روى بى چون توام
حاشا كه بگويمت تو ليالى منى
اما من دلباخته مجنون توام
از ديوان
عالمه حسن زاده آملى
بهار
1374
خط :
رستمخانى
صفحه 3 :
بسم هللا الرحمن الرحيم
الحمد هلل رب العالمين
اين مجموعه كه شناسنامه آثار قلمى اين كمترين است ,به سعى و اهتمام دانشمند واال و نويسنده توانا :جناب
حجة االسالم حسن آقاى رمضانى رفعه هللا مكانا عليا به رشته نوشته در آمده است .از آغاز تا انجام آن را
ديده ام ,و بر حسن صنيعت مؤلف آن آفرين گفته ام .البته انجاز چنين امرى بلكه به مراتب فراتر آن را از
مثل ايشان توقع دارم ,چه اين كه در تحلى به منقبتين علم و عمل مورد اعتماد است ,و ساليانى در محاضر
دروس و بحثم به حدت دقت وجودت قريحه و حسن سليقه و استقامت فكرتش آگاهى يافتم و خود اكنون از
فضالى گرانقدر حوزه است ,و بحمد هللا سبحانه به تدريس و تعليم اشتغال دارد وفقه هللا المتعالى الى
مرضاته 8 .شعبان المعظم 1415هق = 1373 / 10 / 20هش
حسن حسن زاده آملى
صفحه 4 :
صفحه 5 :
بسم هللا الرحمن الرحيم
الحمد هلل الذى خلق القلم و الكتاب .و الصلوة و السالم على من ألهمه الحق و الصواب و على آله الذين هم
اولو االلباب و بواليتهم يرجى الفضل و الثواب .
يكى از بزرگترين نعمتهاى خداوند متعال بر بندگان دانشمند خويش توفيق تصنيف و تأليف در موضوعات
مختلف و مسايل متنوع است .چرا كه اصل فهميدن مطلبى خود كمالى است مستقل ,و تبيين آن بر وجهى كه
ديگران سود برند كمالى است مضاعف ,و همه امور ياد شده را به رشته تحرير در آوردن كمالى است
برتر ,و اگر از تنوع و تفنن خاصى برخوردار باشد ,هنرى است واالتر .آرى تقرير معارف بلند و مطالب
دقيق را هر كسى نشايد و تنظيم تمام يافته ها براى هر صاحب دانشى ميسر نباشد .ذلك فضل هللا يؤتيه من
يشاء و هللا ذوالفضل العظيم
بعد از اين مقدمه كوتاه گوييم :يكى از ستارگان آسمان علم و دانش و يكى از فرزانگان عالم تصنيف و تأليف
,كه عالوه بر سير و سلوك عرفانى و مجاهدات نفسانى و رياضيات علمية و عملية از كثرت تاليف و وفور
صفحه 6 :
تصنيف ,در فنون متعدد و شعب مختلف علوم اسالمى برخوردار است ,شيخنا االستاذ العالمة حضرت آيت
هللا حسن حسن زاده آملى دامت بركات وجوده الشريف است كه به حق در عصر ما آيتى است از حق و
نعمتى است از رب ,اليق تجليل و تعظيم ,و سزاوار تبجيل و تكريم .و در همين جا بسيار به جاست كه از
كليه دست اندركاران برگزارى كنگره بزرگداشت اين عارف سالك و محقق مدقق خصوصا رهبر معظم انقالب
اسالمى حضرت آية هللا خامنه اى دامت بركاته كه در برگزارى اين كنگره سعى بليغى مبذول داشتند ,تقدير و
تشكر به عمل آوريم .
بارى از طرف مسئولين برگزارى كنگره ,مسئوليت تهيه مقاله اى كه حاوى مرورى اجمالى بر آثار و تاليفات
استاد باشد ,به حقير موكول شد .اينجانب با نداشتن آمادگى الزم و نبود وقت كافى و اعتراف به قلت اطالع
در اين امر مهم توكال على هللا جل و على قبول مسئوليت كردم .بدين جهت پيشاپيش از كليه ارباب دانش و
اصحاب بينش عموما و از حضرت استاد دام ظله خصوصا پوزش مى طلبم و از همگان انتظار دارم به اين
سطور ناچيز با ديده اغماض بنگرند و با خطاها و لغزشها كريمانه برخورد كنند كه[ ( العذر عند كرام الناس
مقبول] ( .
به هر حال همان گونه كه گفته آمد ,آثار استاد همانند شخص ايشان كه ذوالفنونند به اقتضاى (( كل يعمل على
شاكلته )) از تفنن و جامعيت قابل مالحظه اى برخوردار است 0
كليه آثار معظم له را مى توان تحت عناوين زير مرتب ساخت 1 .آثار عرفانى و اخالقى
2آثار فلسفى و منطقى
3آثار كالمى
4آثار تفسيرى
5آثار روايى
صفحه 7 :
6آثار رجالى
7آثار فقهى
8آثار رياضى و هيوى
9آثار ادبى
10آثار متفرقه
ابتدا بر آثار عرفانى استاد حفظه هللا تعالى مرور مى كنيم 0
- 1رسالة لقاء هللا
اين رساله بسيار عزيز كه قرة العين و محبوب سالك راه دوست و عشاق كوى يار است ,در يكى از مسايل
مهم و دقيق عرفانى يعنى[ ( لقاء هللا] ( بحث مى كند .
حضرت استاد حفظه هللا تعالى در اوايل رساله مقصد اصلى حركت و سير تكاملى انسان را لقاء هللا معرفى مى
كند و از غفلتى كه جمع كثيرى از مردم را در خود غرق كرده و آنان را از هدف باز داشته است مى نالد و بر
آنها مشفقانه نهيب مى زند كه حرمان از حرم عشق و محبت تا كى و تا كجا رواست ؟ چرا به نواحى قدس و
رياض انس سير و سفرى نداريم ؟ آيا گمان برده ايد كه بيهوده آفريده شده و مانند چهار پايان بايد يكسره به
فكر خوردن و لذت بردن باشيم و از لقاء خداوند غافل بمانيم ؟ حاشاكم وكال از اين گونه گمانها .
استاد حسن زاده ,بعد از تقديم مطالبى از قبيل آنچه ذكر شد ,آياتى از كالم هللا مجيد را در باره لقاء هللا كه
جمعا به 28مورد بالغ است ,نقل مى كند .آنگاه به تفسير و تبيين آنها مى پردازد .معظم له ابتدا نظر عده
اى از مفسرين را كه لقاء هللا را به لقاء ثواب و عقاب خداوند تفسير نموده اند مطرح و آن را مورد انتقاد
قرار مى دهد و خاطر نشان مى سازد ما در تفسير لقاء هللا نيازى به تقدير ثواب و عقاب و امثال ذلك نداريم
بلكه لقاء هللا مالقات خود خدا جل على است ,نه مالقات ثواب و عقاب وى 0البته و صد
صفحه 8 :
البته اين نكته بر انسان عاقل زبان فهم پوشيده نيست كه مراد به مالقات خداوند رؤيت او با همين حاتسه
بصر نمى باشد ,چرا كه ال يدركه االبصار و هو يدرك االبصار و هو اللطيف الخبير ,بلكه مراد به آن همان
گونه كه در لسان رويات به وفور ديده مى شود ,رؤيت قلبى و كشف حضورى و شهودى حق است كه
براى عبد به مقدار تقرب وى به حق تعالى حاصل مى گردد .اينكه گفته مى شود (( به مقدار تقرب وى به
حق تعالى )) براى آن است كه شهود حق تعالى بالكنهه و الحقيقة و كما هو حقه ,براى احدى ميسور نيست
كه ال يحيطون به علما و عنت الوجوه للحى القيوم ,و به قول حافظ :عنقا شكار كس نشود دام باز چين
كانجا هميشه باد بدست است دام را
پس اگر براى كسى مشاهده و شهودى هست ,به مقدار سعه وجودى و تقرب وى به حق است ,نه مطلقا كه
ما عرفناك حق معرفتك .
استاد دام ظله در مراحل بعدى رساله شواهدى را چه به نظم چه به نثر در باره مطالب مذكور ,از اساطين
حكمت و عرفان نقل مى كند و نكاتى را پيرامون آنها بيان مى دارد .
يكى از مطالب مهمى كه به مناسبت لقاء هللا تبارك و تعالى در اين رساله به تفصيل مورد بررسى قرار گرفته
است ,مسئله وحدت وجود است .استاد حسن زاده دام بقائه چهار معنى را از وحدت وجود ارائه ,آنگاه به
تاييد يا تزييف آنها مى پردازد .و بعد از تعيين معناى مختار ,آن را با ارائه و نقل مطالبى از كبار فن عرفان
مشروحا بيان مى كند كه براى مزيد اطالع بايد به اصل رساله رجوع شود .
يكى ديگر از مباحث مهم اين رساله كيفيت توفيق بين تنزيه حق تعالى از وحدة عددية و فرموده امام سجاد
عليه السالم (( لك يا الهى وحدانية العدد )) است كه استاد در اين باره با نقل روايات و بررسى و تحقيق
اقوال باالخرة
صفحه 9 :
چنين ابراز نظر مى كند :
[ ( همان گونه كه وحدة بدون آنكه خود عدد باشد ,مبدأ اعداد است و به تكرر آن ,مراتب عدديه تحقق مى
يابد ,وحدة حقه حقيقية نيز بدون آنكه از ديگر حقائق رنگى بخود بگيرد مبدأ آنهاست و به تكرر تجليات او
ديگر حقائق متحقق مى گردند ,و گويا آنچه كه در زبور آل محمد است يعنى (( لك يا الهى وحدانية العدد ))
به دين سر اشاره دارد .
البته الزم به ذكر است كه استاد قبل از خاتمه رساله به جهت تناسب بحث به حقايقى از سوره توحيد اشارت
نموده و در اين امر از روايات صادره از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السالم و نيز از افادات عارف
متأله ميرزا محمد رضا قمشه اى و افادات آخوند مال صدرا كمك مى گيرد ,و در نهايت ,خاتمه را به بيان دو
امر اختصاص مى دهد :
- 1نقل تعدادى اذكار و ادعيه كه از حزنه علم الهى و اصالن به لقاء هللا مأثور است 0
- 2بيان آدابى كه طالبان لقاء هللا و فائزان به آن بايد به دانها متصف باشند .
گفتنى است تأليف اين رساله در تاريخ شانزدهم ربيع المولود سال 1389هجرى قمرى پايان پذيرفت ,و به
مناسبت روى آوردن بحث ,در اواخر جلد نوزدهم منهاج البراعة فى شرح البالغة درج و براى اولين بار
بحليت طبع آراسته شد و بعد همراه با هفت رساله ديگر در مجموعه اى تحت عنوان (( هشت رساله
عربى )) دو باره به طبع رسيد .
2وحدت از ديدگاه عارف و حكيم
اين اثر همان گونه كه از نامش پيداست ,در يكى از مباحث اساسى كه ام المباحث است ,يعنى توحيد و
وحدت از منظر عارف و حكيم ,نگاشته شده است .استاد اين رساله را به درخواست ذوات دانشمند و
دانش پرور وزارت ارشاد كه از معظم له راجع به مسئله فوق پرسش كرده بودند ,تاليف
صفحه 10 :
نمود 0ايشان رساله را با مقدمه اى نسبتا طوالنى در باب حقانيت مسلك مشايخ عرفان و حكمت متعاليه كه
به اعتالى فهم خطاب محمدى صلى هللا عليه و آله نائل آمده و از منبع فيض واليت اهل طهارت و عصمت
ارتقاء نموده اند ,آغاز مى كند و سپس به بررسى مسئله ياد شده از دو ديدگاه مذكور مى پردازد ,و خاطر
نشان مى كند كه هر دو فريق در طايفه اى از مباحث ابتدايى وحدت و كثرت مانند مساوقت وحدت با وجود ,
اعرفيت وحدت نزد عقل و اعرفيت كثرت نزد خيال ,تقابل وحدت و كثرت ,مضاهات وحدت و وجود ,و
اصالت وجود و . . .اتفاق نظر دارند ولى در مسائل عمده نهايى ,مثل مسئله تشكيك وجود ,تعين اطالقى و
احاطى واجب تعالى ,اول ما صدر عن هللا اول ما خلقه هللا و . . .از يكديگر ممتازند .استاد بعد از توضيح
موارد وفاق و تشريح مواضع خالف به تزييف نظر حكيم و تاييد نظر عارف ,در مسايل خالقى مى پردازد و
سپس مختار عارف را با آيات و روايات وارده در باب ,تحكيم مى بخشد .
از مباحثى كه در مراحل نهايى رساله عنوان گرديده ,مبحث صدور وحدت حقه حقيقيه ظلية از وحدت حقه
حقييه ذاتيه و مبحث اول ما صدر عن هللا و اول ما خلقه هللا است كه ضمن ذكر كلمات هر دو گروه ياد شده
به مأخذ روايى بحث اشاره شده است .
البته الزم به تذكر است كه اين رساله عالوه بر امور ياد شده ,مشتمل بر دو مقاله و يك رساله ديگر كه به
مناسبت روى آوردن بحث به درج آنها اقدام شده مى باشد :
الف :مقاله اى در بيان وحدت وجود به قلم آية هللا العظمى ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى قدس سره كه از
مشايخ استاد حسن زاده است .ب :مقاله اى در مبدأ و معاد ,تاليف سعد بن منصور بن كمونه ج :رساله
اى در تفسير سوره مباركه توحيد تاليف شيخ حافظ رجب برسى .رساله (( وحدت از ديدگاه عارف و
حكيم )) تا كنون مكرر به طبع رسيده صفحه 11 :
است و آخرين بار همراه با ده رساله ديگر ,در مجموعه اى تحت عنوان[ ( يازده رساله فارسى] ( توسط
مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى چاپ و منتشر شد .
3رساله انه الحق
كلمه مباركه حق ,چه در قرآن مجيد و روايات صادره از اهل بيت عصمت و طهارت و چه در كتب و
رسايل اصول معارف و فروع احكام و چه در كتب قدما ,از مشايخ اساطين قبل از اسالم لفظى ريشه دار است
.بدين جهت استاد حسن زاده بر آن شدند كه چندين بار در باره حق رساله اى بنگارند ,ولى هر بار نا تمام
ماند ,تا اينكه حضرت عالمه طباطبايى صاحب تفسير قيم الميزان رضوان هللا تعالى عليه به روضه رضوان
ارتحال كردند .لذا از استاد راجع به يادنامه آن جناب درخواست شد مقاله يا رساله اى بنويسند .معظم له
وعده كردند مرقومه هايى را كه در باره حق نگاشته اند ,گرد آورده و آنها را همراه با بعضى از اضافات به
صورت رساله اى به پيشگاه ارباب فضيليت تقديم دارند .كه به فضل خداوند اين امر تحقق يافت و رساله به
نام ميمون و مبارك (( انه الحق )) مزين شد .
اين رساله همان طورى كه خود استاد در به دو آن آورده اند ,حاوى مطالبى در بعضى از امهات و عيون
مسائل معارف علمى و عملى ساير بين اهل تحقيق ( اهل عرفان ) و اهل نظر ( متأخرين از حكماى مشاء )
حول دو محور ,اول حق ,دوم نفس ,است كه عبارتند از :
الف فرق ميان موضوع علم اهل تحقيق و موضع فن اهل نظر .ب بحث حق از نظرى ناظر به تبكيت
سوفسطايى است .
ج معانى حق .
د حق تعالى انيت محض است به بيان اهل تحقيق و اهل نظر .ه تشكيك وجود از ديدگاه فريقين .
صفحه 12 :
و حق تعالى صمد حق است .
ز وحدانيت حق .
ح سبق بالحق .
ط مرتبه در لسان فريقين .
ى تميز محيط از محاط .
يا انسان را شأنيتى است كه تواند عاقل موجودات گردد .يب طرق اقتناى معارف .
يج نفس ناطقه انسانى و شئون و اطوار وجوديه او .
يد نفس ناطقه انسانى را مقام فوق تجرد است .
يه معرفت نفس .
استاد خاطر نشان مى سازند ,ضمن بيان مطالب ياد شده به ذكر آيات و روايات تبرك جسته و به كلمات
اساطين فريقين تمسك نموده اند و نيز به طايفه اى از نكات ذوقيه و لطائف حكمية اشاراتى كرده اند .شايان
توجه است كه در يكى از شبهايى كه استاد به ترقيم رساله ياد شده مشغول بوده اند ,براى ايشان واقعه اى
خوش و شيرين رخ داده كه مشروح آن را از كتاب هزار و يك كلمه نقل مى كنيم .
(( كلمه - 16در مبارك سحر ليله چهارشنبه 17ربيع المولود 1402هجرى قمرى مطابق 23دى ماه
1360هجرى شمسى ,شب فرخنده ميالد خاتم انبياء صلى هللا عليه و آله و وصى او صادق آل محمد صلوات
هللا عليهم كه مصادف با شب شصتم از ارتحال حضرت استادم عالمه طباطبايى ,صاحب تفسير الميزان بود
به ترقيم رساله انه الحق به عنوان يادنامه آن جناب اشتغال داشتم .ناگهان مثال مباركش با سيماى نورانى
حاكى از سيماهم فى وجوههم من اثر السجود برايم متمثل شد .فتمثل لنا بشرا سويا ,و با لهجه اى شيرين و
دلنشين از طيب طويت و حسن سيرت و سريرتم بدين عبارت بشارتم داد[ ( :تو نيكو صورت و نيكو سيرت
و نيكو سريرتى] ( .تا چند صفحه 13 :
لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم رضوان هللا تعالى عليه و افاض علينا من بركات انفاسه النفيسه .
اين رساله براى اولين بار در سال , 1361در مجموعه اى تحت عنوان يادنامه عالمه طباطبايى توسط
انتشارات شفق و اخيرا به صورت مستقل توسط انتشارات قيام طبع و منتشر شد .
4واليت تكوينى
اين كتاب كه درباره يكى از موضعات اصيل معارف انسانى و يكى از مسائل مهم عرفانى تأليف شده ,به
خواننده خود القاء مى كند :انسان در ترقيات و عروجات خويش به مرحله اى دست مى يازد كه عالم به
منزله بدن وى و موجودات به منزله اعضاء و جوارح وى قرار مى گيرد و همان گونه كه نفس مدبر بدن ,
بدون هيچ اشكال و صعوبتى در بدن خويش تصرف مى كند ,آدم به كمال رسيده اى كه مظهر اسماء حسناى
الهى است در ماده كاينات تصرف كرده و تمام اجزاء عالم از وى اطاعت و پيروى مى نمايند .
حضرت استاد حفظه هللا تعالى خود در ابتداى كتاب ياد شده نگاشته اند ( [ :حرف عمده ما در پيرامون اين
موضوع اصيل و قويم معارف انسانى اين است كه انسان را قابليت و لياقتى است كه اگر نهال وجودش را به
دست مربيان كامل و مكمل بسپارد و دستور العمل باغبان دين و نهال پرور و انسان ساز را در متن وجود و
شئون زندگيش پياده كند ,آنچنان عروج وجودى و اشتداد روحى پيدا مى كند كه اگر در مقام تمثيل بخواهيم
حقيقت آن را بازگو كنيم و نمايش دهيم ,شجره طوباى الهى مى شود كه اصلها ثابت و فرعها فى السماء
توتى أكلها كل حين باذن ربها )) .
اين اثر در سال 1371توسط انتشارات قيام طبع و منتشر شد .
5عرفان و حكمت متعاليه
صفحه 14 :
از آنجا كه مرحوم صدر المتألهين قدس سره القدوسى حكمت متعاليه را بر اساس برهان و عرفان آن هم
معاضد به كتاب و سنت و حقايق وارده از اهل بيت عصمت و ائمه معصومين صلوات هللا عليهم اجمعين بنا
نهاد و بين طريقه نظر و فكر و مسلك كشف و شهود ,جمع نمود ,طبعا بين عرفان و حكمت متعاليه رابطه
تنگاتنگى به وجود خواهد آمد و بلكه به حق مى توان حكمت متعاليه را مفسر عرفان و مبانى عرفان معرفى
نمود و اين همان كارى است كه حضرت استاد حسن زاده دام ظله آن را با تأليف كتاب[ ( عرفان و حكمت
متعاليه] ( به خوبى بانجام رسانيده است .
استاد خود درباره كتاب مذكور چنين مى فرمايد :
(( كارى كه در اين كتاب شده ,اين است كه اسفار جناب صدر المتألهين را مفسر مطالب بلند عرفانى معرفى
كرده ايم و مصادر و مأخذ فرمايشات آن جناب را از كتب اصيل عرفانى قبل از ايشان مانند فتوحات ,شرح
فصوص قيصرى ,مصباح االنس ,تمهيد القواعد ,زبدة الحقايق و . . .نقل نموده ايم .البته اينها عرايض
مطالبى نيست كه موجب تنقيص مقام شامخ جناب صدر المتألهين باشد ,بلكه به تعبير استاد عزيز ما حضرت
آية هللا عالمه شعرانى رضوان هللا تعالى عليه آن جناب لطف الهى بود ,چرا كه در زمان ترويج ماده گرايى از
سوى غرب ,خداوند شخصى مانند ايشان را به مردم ارزانى داشت ,تا آن همه حقايق و معارف را با دليل و
برهان عرضه كرده و عرفان و مبانى عرفانى را برهانى كند )) .
الزم به ذكر است كه قسمتى از اين اثر ارزنده استاد ,در جلد دوم يادنامه عالمه طباطبائى به طبع رسيده است
و اميد است در آينده به طور كامل طبع و منتشر شود و مورد استفاده عالقمندان واقع گردد .
6الهى نامه
الهى نامه على رغم كوچكى حجمش ,كتاب پرسوز و گدازى است كه صفحه 15 :
مرغ روح را در بيكران فضاى عرفانى به پرواز در آورده و تا اوج خلوتگه عشاق پاك باخته همراهيش مى
كند .
الهى نامه گدازه هاى آتشينى است كه از ژرفاى آتشفشان دل پر جوش و خروش و تفتيده استاد فوران كرده و
در صحراى دل آنانى كه در آرزوى محبوب به سر مى برند ,جارى و به آنها نويد وصل مى دهد .الهى نامه
شراره هاى سوزانى است كه اگر در جان هر بجان آمده اى بيفتد ,بيكباره خرمن هستيش بسوزد و در درياى
فنايش عرقه سازد .
و باالخرة الهى نامه دفترى است كه رايحه بهشتيش عشاق جمال دوست را سر مست واز هر گونه خودبينى
و خودستايى فارغ مى نمايد .
استاد حسن زاده خود در وصف الهى نامه چنين مى نگارد :
(( الهى نامه كلماتى چند است كه از سنوات هزار و سيصد و نود تا نود و چهار هجرى به قلم اين كمترين ,
حسن حسن زاده آملى به اقتضاى تبدل بال و تحول حال ,به رشته نوشته در آمده است .لذا در تلقى آن تثبت
الزم است كه در واقع تنافى ,منتفى است .طبعم به طبع آن راغب نبود كه نشر آن را چه سود ؟ جز اينكه با
تصويب و ابرام اصدقاء فاضل مركز نشر فرهنگى رجاء زادهم هللا تعالى رجاء از ساحت قدس قرآن مجيد به
صورت استخاره استجازه نموده ام ,به جواب و اجازت اين كريمه مباركه تشرف يافته ام و فى نسختها
هدى و رحمة للذين هم لربهم يرهبون ( اعراف آيه ) 155به رجاء واثق اينكه بعضى از نفوس مستعده را
مفيد افتد ,جمع بر نشر آن صورت گرفت )) .
و اينك نمونه هايى از آن كلمات :
الهى حسن توئى و حسن حسن نماست .
الهى عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم .الهى پرندگان همه يكطرف و مرغ عشق
يكطرف .گياهان همه يكجهت و گياه عشق يكجهت ,همه درسها يك جانب و درس عشق يكجانب ,همه
صفحه 16 :
يكسوى و عشق يكسوى .
الهى از سجده كردن شر مسارم و از سجده سربرداشتن شرمسارتر .الهى شكرت كه همه نقشها بر آب شد و
كثرتى كه حجاب بود سراب شد .الهى مواج از دريا خيزد و با وى آميزد و در وى گريزد و از وى ناگزير
است (( انا هلل و انا اليه راجعون )) .
الهى با اجازه ات نام عالم را عشق آباد گذاشته ام .
الهى جان به لب رسيد ,تا جام بلب رسيد .
الهى همه تو را خوانند :قمرى به قوقو ,پوپك به پوپو ,فاخته به كوكو ,حسن به هوهو .
الهى خروس را در شب خروش باشد و حسن خاموش باشد .
الهى نامه را براى اولين بار در آبان 1362توسط مركز نشر فرهنگى رجا به زيور طبع آراسته شد و بعد از
آن نيز مكرر به طبع رسيده است 7 .كلمه عليا در توقيفيت اسماء :
مسئله توقيفيت اسماء ,مسئله اى است كه هم در تفسير و كالم از آن بحث مى شود و هم در حكمت و عرفان
.ولى بين بحث كالمى و تفسيرى و بحث حكمى و عرفانى آن از جهاتى فرق است .زيرا اوال :مراد از
اسماء در كالم و تفسير ,اسماء هللا ملفوظى يا مكتوبى است ولى در حكمت و عرفان ,مراد از آنها اسماء هللا
تكوينى است و ثانيا :مراد از توقيفيت در كالم و تفسير ,توقف داشتن يا داشتن تسميه حق تعالى به اسمى
از اسماء كمالى بر اذن شارع است ولى در عرفان و حكمت مراد از آن ,اختصاص داشتن هر اسمى از اسماء
هللا تكوينى به موطن خاص خود است و ثالثا :بحث ياد شده در تفسير و كالم ,بيشتر جنبه فقهى دارد تا
اعتقادى ,بر خالف بحث حكمى و عرفانى آن كه فقط جنبه نظرى و معرفتى دارد ,نه چيز ديگر .صفحه :
17
بارى حضرت استاد حسن زاده آملى دام بقاءه در رساله (( كلمه عليا در توقيفيت اسماء )) كه اولين اثر
مستقل در موضوع ياد شده است ,كليه مطالب فوق الذكر را با نظم و ترتيب خاصى ,طى هشت باب
بررسى كرده و بدين طريق مجموعه اى نفيس را در باره مباحث مربوط به توقيفيت اسماء از جنبه هاى
مختلف خصوصا عرفانى و كالمى به اهل فضل و دانش اهداء نموده است .
حضرت استاد خود در مقدمهء رساله مذكور چنين آورده است (( :اين رساله به عدد درهاى بهشت ,در
هشت باب از توقيفيت اسماى الهى سخن مى گويد .آن را در تابستان هزار و سيصد و پنجاه و سه هجرى
شمسى در آمل كه با جمعى پريشان حلقهء ذكر و جلسه انس و محفل درس معقل درس داشته بود ,روزانه
تصنيف و شبانه تدريس مى كرد و اينك كه زمستان هزار و سيصد و شصت و نه هجرى شمسى است ,به
شيوه اى كه در پيش روى خواننده گرامى است تنظيم ,و كراسه اى به عنوان يادنامه جاويد ,به حضور
واالى شهيد سعيد فاضل بسيار گرانقدر رشيد سيد حسن شاهچراغى دامغانى رحمة هللا عليه تقديم مى دارد .
اميد است كه مورد پسند ارباب بينش و اصحاب دانش واقع افتد و نگارنده را اثرى پايدار به يادگار بماند )) .
همان گونه كه مذكور افتاد رساله ياد شده در هشت باب تنظيم گرديده است كه ذيال به عناوين آنها اشاره مى
شود :
باب اول :در تقرير محل نزاع در توقيفيت اسماء هللا تعالى شأنه .باب دوم :در بيان اسماء و صفات
وجودى و سلبى و اسماء ذات و اسماء صفات و اسماء افعال .
باب سوم :در علت توقيفى بودن اسماء در نزد اكثرى اهل شرع به خصوص متكلمان .
باب چهارم :در نقل برخى از آيات قرآنى در توقيفيت اسماء هللا تعالى و
صفحه 18 :
نقل بعضى از اقوال مفسران .
باب پنجم :در بيان عدد اسماء هللا و عظمت اسمائه .
باب ششم :در توقيفيت اسماء نزد عارفان و حكيمان .
باب هفتم :در بيان اختصاص اطالق سمعى و بصير در ميان قواى ظاهرى پنجگانه بر بارى تعالى .
باب هشتم :در اطالق اسماى الهى با مراعات ادب مع هللا عز اسمه .اين رساله در سال 1371توسط
انتشارات دفتر تبليغات اسالمى به طبع رسيده است .
8تصحيح رساله مكاتبات
رساله مكاتبات مجموعه اى است نفيس .حاوى مباحث عالى عرفانى و فلسفى كه بر اثر مكاتباتى بين دو
عالم بزرگ قرن حاضر يكى عارف نامدار و حكيم متأله آقا سيد احمد كربالئى و ديگرى فقيه و اصولى بارع و
حكيم فاضل ,آقا شيخ محمد حسين غروى ,معروف به كمپانى درباره بيان معنى و شرح بيتى از منطق الطير
عطار
او به سر نايد زخود آنجا كه اوست
كى رسد عقل وجود آنجا كه اوست
به وجود آمده است .
مرحوم آقا سيد احمد كرباليى بر اساس اصالت وجود و تشكيك أخصى آن كه مبناى عرفان است و آقا شيخ
محمد حسين كمپانى بنابر اصالت وجود و تشكيك خاصى كه مبناى حكمت متعاليه است ,مطالبى را به
صورت چهارده نامه بين يكديگر رد و بدل مى كنند .بعد از آن مرحوم عالمه طباطبايى صاحب تفسير قيم
الميزان نظر به نفاست مطالب و دقت مباحث و نيز به منظور حفظ آثار بزرگان ,مكاتبات ياد شده را در
مجموعه اى گرد آورده و تذييالتى بر آنها به رسم محاكمات مى نگارد و در روشن ساختن حق مطالب ,سعى
بليغى مبذول مى دارد .آنگاه حضرت استاد حسن زاده
صفحه 19 :
دام ظله به محض آگاهى ,مكاتبات و محاكمات ياد شده را از روى نسخه عالمه طباطبايى قدس سره استنساخ
مى كند ,ولى از آنجا كه نسخه مذبور نا تمام بوده ,جناب ايشان به فكر تحصيل نسخه ديگرى مى افتد ,تا
اينكه كامل آن را نزد عالم بزرگوارى سراغ مى گيرد و آنچه را كه از پيش استنساخ كرده بود ,با نسخه جديد
مقابله مى كند و كاستيهاى آن را از روى نسخه جديد بر طرف مى سازد .چندى نمى گذرد كه نسخه ديگرى از
مكاتبات ,اما مطبوع ,به دست استاد مى رسد .لذا معظم له براى بار دوم ,با حوصله اى تمام ,همه آن را
با نسخه مطبوع مقابله مى كند و تحريفهايى را كه با وجود قرب عهد بدانها روى آورده بود ,مشخص و آنها
را با توجه به آگاهى و اطالع خاص خود نسبت به مبانى عرفانى و مباحث فلسفى ,اصالح مى كند و بدين
ترتيب نسخه اى منقح و مصحح را از مكاتبات دوستداران حكمت و عرفان ارائه مى كند .
نكته گفتنى آنكه مكاتبات مصحح استاد همراه با محاكمات و تذييالت مرحوم عالمه طباطبايى در مجموعه اى
به نام ياد نامه شهيد آية هللا قدوسى به طبع رسيده است .
9تصحيح و تعليق تميهد القواعد
كتاب شريف تميهد القواعد ,تصنيف عارف سالك و حكيم متأله صائن الدين على بن محمد بن محمد
التركه ,كه شرحى است تحقيقى و عميق بر رساله قواعد التوحيد امام فاضل و حكيم عارف ابوحامد محمد
اصفهانى كه جد شارح است ,اولين متن از متون درسى در حوزه هاى عرفان نظرى است .كتاب ياد شده در
حقيقت پلى است بين فلسفه و عرفان كه سعى دارد حتى االمكان مبانى عرفانى را بر مبنا و مساق اهل نظر و
استدالل تقرير و تبيين كند .حضرت استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى كتاب تميهد را در قم صفحه 20 :
نزد مرحوم عالمه طباطبايى فراگرفت و خود نيز موفق گرديد آن را طى ساليانى دراز در چهار دوره تدريس
نمايد .معظم له در خالل مدتى كه به تدريس تميهد القواعد اشتغال داشت ,عالوه بر اينكه كتاب مزبور را با
چندين نسخه مقابله و تصحيح كرد ,تعليقات و حواشى فراوانى را بر آن نگاشت و دشواريها و مشكالت آن
را بر طرف نمود .
اين كتاب همراه با تعليقه هاى استاد هم اكنون در اختيار مؤسسه انتشاراتى امير كبير است و مراحل نهايى
چاپ را مى گذراند كه اميدواريم به زودى كار چاپ آن به اتمام رسد و در اختيار عالقمندان قرار گيرد .
- 10تصحيح و تعليق شرح فصوص قيصرى
كتاب عظيم الشأن فصوص الحكم ,اثر بى نظير شيخ اكبر محيى الدين بن عربى ,كتابى است كه مصنف
بزرگوارش آن را طبق دستور پيغمبر اكرم صلى هللا عليه و آله ,كه در دهه آخر محرم 627در رؤياى صادقانه
اى برايش ظاهر گشت و بدو فرمود :اين كتاب فصوص الحكم است ,آن را بگير و با خود به ميان مردم ببر
تا از آن بهره مند شوند ,بدون كم و كاست نگاشته است .اين كتاب از زمان نگارش و نشرش تا كنون
همواره مورد توجه موافقان و مخالفان عرفان ,خصوصا موافقان و مخالفان شخص محيى الدين بوده و نيز
هست .لذا عده اى به شدت از آن انتقاد كرده و كتابهايى را در رد آن نوشته اند و در مقابل عده بسيارى از
محققان و دانيان از آن ستايش كرده و به زبانهاى عربى و فارسى و تركى و ديگر زبان هاى رايج در جوامع
اسالمى بر شرح و تبيين مطالب آن همت گماشته اند .در ميان شرحهايى كه بر كتاب مزبور نگاشته شده ,
شرح داوود بن محمد عالمه قيصرى را شأن و اهميت بسزايى است و به همين جهت از زمان تأليفش تا
كنون همواره در حوزه هاى عرفان نظرى ,به عنوان يكى از متون درسى مطرح و مورد تدريس و تدريس
قرار داشته و نيز دارد .
صفحه 21 :
حضرت استاد حسن زاده آملى دام ظله شرح فصوص قيصرى را در تهران نزد مرحوم استاد فاضل تونى
رضوان هللا تعالى عليه فرا گرفت و خود نيز موفق گرديد طى ساليان درازى چهار دوره آن را تدريس نمايد .
معظم له در طول مدتى كه به تدريس كتاب ياد شده اشتغال داشت ,عالوه بر اينكه با نسخ متعدد مقابله و
تصحيح كرد تعليقات و حواشى ارزنده و عميقى را بر آن نگاشت و بدين ترتيب بر فوايد و عوايد كتاب افزود
.
گفتنى است نسخه مصحح اين كتاب همراه با تعليقات حضرت استاد هم اكنون نزد ايشان محفوظ است و
هنوز نوبت طبع و نشرش فرا نرسيده است - 11 .رساله مفاتيح المخازن
اين رساله مستدركى است بر فصول دوازده گانهء مقدمه شرح فصوص قيصرى .مرحوم داوود بن محمود
قيصرى ,قبل از آنكه وارد شرح مطالب كتاب شود ,اصول و قواعدى را كه در فهم مباحث كتاب دخالتى به
سزا دارد و مورد اتفاق جميع اهل كشف و شهود است و توحيد صمدى قرآنى نيز بر آنها متوقف است ,در
دوازده فصل مرتب كرده و آنها را كه خود به منزله مدخلى است در عرفان نظرى در ابتداى شرح مزبور ذكر
نموده است .ليكن از آنجا كه برخى از اصول و امهات باقى مانده بود ,كه در فهم مطالب كتاب نيز دخالت
داشته و به هر علتى كه بوده است از مرحوم قيصرى فوت گرديده ,حضرت استاد حسن زاده دام مجده بر آن
شد تا مستدركى را بر فصول دوازده گانه مزبور بنگارد و بدينوسيله آنچه را كه از جناب قيصرى فوت شده
جبران نمايد .كه بحمد هللا تا حدودى بر آن موفق گرديد .ولى هنوز نا تمام است .اميد كه به اتمام رسد و
مورد استفاده عالقمندان واقع گردد .صفحه 22 :
12تصحيح و تعليق شرح فصوص خوارزمى
يكى از شروحى كه بر فصوص الحكم شيخ اكبر محى الدين بن عربى نگاشته شده شرح عارف فاضل كمال
الدين حسين بن حسن خوارزمى است .شرح فصوص خوارزمى كه به فارسى نگارش يافته ,در حقيقت
ترجمه شرح فصوص قيصرى است همراه با پاره اى توضيحات و اضافات و اشعارى كه در بين آورده است .
حضرت استاد حسن زاده دام مجده اين شرح را از ابتدا تا انتها تصحيح نموده و نيز تعليقاتى را بر آن نگاشته
است .معظم له در موخره اى كه بر اين كتاب دارد ,چنين آورده است .
(( تصحيح و تحشيه اين كتاب نفيس اعنى شرح خوارزمى بر فصوص الحكم بحول و قوت و مشيت اله و مدد
و توجهات اولياء هللا سالم هللا عليهم در چهار شنبه 21ديماه 1362هجرى شمسى مطابق ربيع الثانى 1404
هجرى قمرى شروع ,و در پنجشنبه اول ماه محرم 1405هجرى قمرى مطابق پنجم مهر ماه 1363هجرى
شمسى از روى چند نسخه همين كتاب و چندين شروح فصوص الحكم خطى و چاپى از عربى و فارسى خاتمه
يافت .مخفى نماند كه اين كمترين چند دوره شرح قيصرى بر فصوص الحكم را تدريس و تحشيه كرده است و
آن را از روى نسخ عديده اى تصحيح كرده است ,از آن جمله است نسخ متعلق به اساتيد عظام آيات حاج
ميرزا احمد آشتيبانى و حاج ميرزا ابوالحسين شعرانى و آقا محمد حسين فاضل تونى قدس هللا اسرارهم . . .
عالوه اينكه راقم يكدوره خود فصوص الحكم را به فارسى شرح كرده است كه هنوز به حليت طبع متحلى
نشده است .لذا به توفيق تصحيح و تحشيه اين كتاب در اين مدت قليل نايل آمده است و گرنه در اضعاف
زمان ياد شده ميسور نبود و مع ذلك كله از ارائه تحمل مشاق در عمل فحص و تحقيق كتاب اعراض
صفحه 23 :
شده است ,به اتكاء اينكه
آن كس كه ز كوى آشناييست
داند كه متاع ما كجايى است
و
مشك آن است كه خود ببويد ,نه آنكه عطار بگويد دعويهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سالم و آخر
دعويهم أن الحمد هلل رب العالمين )) .گفتنى است اين اثر استاد هم اكنون در اختيار موسسه انتشاراتى امير
كبير قرار دارد و اميد است به زودى كار چاپ آن به اتمام رسد و مورد استفاده عالقمندان واقع گردد .
- 13شرح فصوص الحكم
اين كتاب شرحى است فارسى بر فصوص الحكم شيخ اكبر محى الدين بن عربى كه حضرت استاد دام ظله آن
را در شهرستان آمل ,حين تدريس فصوص ,بر جمعى از طالبان معرفت و كمال امالء نمود .و پس از گذشت
ساليانى آن را مرتب و مهياى طبع و نشر كرد .اين شرح هم اكنون در اختيار چاپ و نشر وزارت فرهنگ و
ارشاد اسالمى است و مراحل نهايى چاپ را مى گذراند .اميد آنكه به زودى كار طبع آن با تمام رسد و در
دسترس عموم عالقمندان قرار گيرد .
14مشكاة القدس على مصباح األنس
مشكاة القدس تعليقاتى است بر كتاب مصباح االنس بين المعقول و المشهود فى شرح مفتاح غيب الجمع و
الوجود تأليف محمد بن حمزه معروف به ابن فنارى .
مصباح االنس كه سومين متن از متون درسى در عرفان نظرى است و در حوزه هاى علوم اسالمى بعد از
تمهيد القواعد ابن تركه و شرح فصوص قيصرى تدريس مى شود ,يكى از مشكلترين و فنى ترين و در عين
حال پر فرع ترين كتب در فن ياد شده است و سعى دارد بين قواعد عقلى و مبانى عرفانى ايجاد انس كند و از
اين طريق حكيم ذهن آشناى با احكام عقلى را صفحه 24 :
كم كم به سوى عرفان بكشاند .حضرت استاد حسن زاده آملى دامت توفيقاته كتاب فوق الذكر را در تهران
نزد آيت هللا حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى قدس سره به طور خصوصى فرا گرفت و خود نيز آن را در
طول هشت سال براى عده معدودى در حوزه مقدسه قم تدريس فرمود .زمانى كه استاد به تدريس اين كتاب
اشتغال داشت با توجه به تبحر و تمهر معظم له در عرفان نظرى و حقايق و معارفى كه از محضر استاد
بزرگوار خود مرحوم رفيعى قزوينى بهره برده بود ,تعليقاتى پر مغز و راه گشا بر آن نگاشت .مختصرى از
آن تعليقات در آخر چاپ دوم مصباح كه به اهتمام و همكارى وزارت ارشاد طبع و منتشر شد ,به طبع
رسيد ,ولى عمده آنها به صورت مخطوط ,نزد استاد محفوظ است و تا كنون به چاپ نرسيده است .لعل هللا
يحدث بعد ذلك امرا .
15شرخ طائفه اى از اشعار و غزليات حافظ
لطافت و مالحت اشعار روحانى و عزليات عرفانى شمس الدين محمد ,خواجه حافظ شيرازى قدس سره
باالتر از آن است كه به وصف آيد و أشهر از آن است كه بدان اشاره شود .خواجه شيراز عليه الرحمة كه
به حق اورا لسان الغيب و ترجمان الحقيقه خوانده اند ,حقايق و دقايق عرفانى را به بهترين وجه در قالب
الفاظ ريخته و آنها را با بديعترين اسلوب در اعماق جان مخاطب القا مى كند .و خود در اين باره چه نيكو
سروده است :كس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
به هر حال حضرت استاد حسن زاده را با خواجه شيراز و ديوان اشعارش انس و عالقه اى خاص بوده و نيز
هست ,و همين امر موجب گرديد كه شطرى از عمر شريف خود را در اشعار و غزليات آن عارف
دلسوخته صرف كند و قسمت قابل مالحظه اى از آنها را به حافظه بسپارد و
صفحه 25 :
عالوه بر اين موفق شد يكدوره ديوان اورا تلخيص و طائفه اى از اشعار آن را شرح كند ,كه متأسفانه از كثرت
مشاغل و زيادى مشاكل هنوز بر تنظيم و ترتيب شرح ياد شده ,توفيق نيافته است .حضرت استاد دام ظله
خود در اين باره چنين نگاشته است :
(( راقم را از عنفوان جوانى ,با خواجه حافظ شيرين سخن كه در ديوان غزل صدر نشين است ,الفتى و
ارادتى شگفت بوده است .به سبب اين معارف چنين اتفاق افتاد كه در نخستين ليله مباركه كه به مشيت حق
جل و على ,همت گماشته است و عزم را جزم كرده است ,تا دست به كارى زند كه غصه سرآيد ,يعنى
فرداى آن به آمل برود و در مدرسه مسجد جامع آن ,تحصيل علوم دينى را پيش گيرد كه شرح ماجراى آن را
طول و عرض بسيار است هنگامى كه اهل خانه همگى را خواب نوشين در ربود ,به اقتضاى اوان جوانى كه
نفس قريب العهد به مبدا اصفاى خاص است ,برخاست و وضو ساخت و ديوان حافظ بر روى دست گرفت
و به سوى قبله ايستاد و صاحب ديوان را خطاب كرد كه از ديوان تو در كارها تفأل زنند ,أما در آن گاه چه
مى گويند و چه مى خوانند ,آگاهى ندارم كه نورسته ام ,نه درسى آموخته ام و نه سرى در سينه اندوخته ام .
من سوره مباركه فاتحه را برايت قرائت مى كنم و ثواب آن را به روحت نثار مى نمايم ,تو هم به كرامت
مرا در اين امر كه گويند لسان الغيبى داللت و هدايت بفرما .ديوان را گشودم و ديده بر اين بيت افتاد :
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير
كه وقت مدرسه و بحث كشف و كشاف است
و ابيات ديگر غزل نيز هر يك به زبانى به ترغيب و تشويق گويا كه :كنون كه در كف گل جام و باده صاف
است
به صدر هزار زبان بلبلش در اوصاف است
صفحه 26 :
به دزد و صاف تورا حكم نيست دم دركش
كه هرچه ساقى ما ريخت عين الطاف است
ببر زخلق و ز عنقا قياس كار بگير
كه صيت گوشه نشينان ز قاف تا قاف است
حديث مدعيان و خيال همكاران
همان حكايت زر دوز و بوريا باف است
غزل ,بى تاب و بى خوابم كرد ,و از راه صحرا گير كه مناسب حالم بود و همچنين از صيت گوشه نشينان و
به خصوص از حديث مدعيان و خيال همكاران ,حيرت بر حيرت افزود .تا شب را به روز آورد كه گاهى
سر گرم به حفظ امثله بود ,كه بدان مصدر اصل كالم است و از وى نه وجه باز مى گردد :ماضى و مستقبل و
اسم فاعل و اسم مفعول و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام ,و بارى خوشدل و خوشنود به از بر كردن بحر
تقارب نصاب الصبيان كه :
به بحر تقارب تقرب نماى
بدين وزن ميزان طبع آزماى
فعول فعول فعول فعول
چو گفتى بگو اى مه دل رباى . . .
از آن شب مهر مهر حافظ را بر لوح دل زده ام و بسيارى از ابيات قصايد و ساقى نامه و غزليات و
رباعياتش را از بر كرده ام كه وى حافظ قرآن به كمال بود و من حافظ ديوان به نقص .تا برخى از نسخ خطى
آن را كه نه چندان عتيقند به دست آورده ام و يك دوره ديوانش را تخليص كرده ام كه هر شعرى را بيت
الغزل بود بر گزيده ام .اگر چه :
شعر حافظ همه بيت الغزل معرفت است
آفرين بر نفس دلكش و لطف سخنش
و از اين گونه خاطرات شيرين ديگر نيز با خواجه دارم كه از ذكر همه بيم مالل و توهم خيال است . . .كيف
كان انس با ديوان حافظ نگارنده را بر اين نيت خير بر انگيخت كه اگر توفيق رفيق گردد ,معانى عرفانى و
مطالب
صفحه 27 :
حكمى اشعار گرانمايه ارزشمند آن را كه سندى زنده و ارزنده در نگاهداشت زبان پارسى است ,عالوه آنكه
سفينه اى حامل مثقالت است اعنى مشحون از درر علوم و عزر لئالى معارف است ,به رشته نوشته در
آورد .اما لطايف اشعار حافظ را به قلم آوردن و بيان كردن كارى بس دشوار است ,بلكه بايد گفت :تدرك و
ال توصف .بر اين انديشه دفترى از ديرگاه بر گزيده است كه آنچه در پيرامون خواسته اش بايسته و شايسته
است در آن بند كنند كه گفته اند (( :العلم صيد و الكتابة قيد . )) . . .
16رساله نور على نور در ذكر و ذاكر و مذكور
اين رسالهء شريف و عزيز كه بر يك مقدمه و يازده فصل مرتب گشته پيرامون دعا و ذكر و مناجات ,
نگارش يافته است .حضرت استاد دام ظله مقدمه رساله را به بيان كلماتى چند حول مكانت و منزلت دعا از
ديدگاههاى مختلف اختصاص داده آنگاه فصول يازده گانه رساله را كه هر كدام در مطلبى از مطالب مربوط به
دعا و ذكر و مناجات است ,يكى پس از ديگرى شروع مى كند كه چكيده و خالصه آنها بدين قرار است :
فصل يكم :در باره چهل كلمه مبارك ذكر و دعا منتخب از قرآن كريم كه همراه با برخى اشارات و لطائف
اسرار است .
فصل دوم :در اينكه ادعيه مأثوره از اولياء دين ,حائز لطايف خاصيند كه در روايات مرويه از آنان يافت
نمى شود و بيان سر آن .فصل سوم :در بيان اينكه خداوند تبارك و تعالى براى هر چيزى حدى معين كرد ,
جز دعا و ذكر كه از آن به كم راضى نگشت و فرمود (( :اذكرو هللا ذكرا كثيرا )) .
فصل چهارم :در بيان اينكه بايد به آنچه كه در عدد دعا و ذكر يا عدد ايام آنها از معصوم رسيده اهتمام داشت
و از زياده يا كم كردن آن اجتناب نمود .
فصل پنجم :در بيان اينكه اوقات و امكنه را در تأثير دعا و ذكر دخلى صفحه 28 :
بسزاست .
فصل ششم :در بيان اينكه يكى از شرائط مهم تأثير اذكار و ادعيه طهارت داعى و ذاكر است .
فصل هفتم :در بيان اينكه بايد عبارت دعا را صحيح ادا كرد و از لحن در آن اجتناب نمود ,زيرا دعاى
ملحون به سوى حق جل على باال نمى رود .فصل هشتم :در بيان اينكه دعاء موقت و مأثور براى شيعه
مستضعف است ,نه شيعه مستبصر ,زيرا كه او به فعليت رسيده و بالغ است .خود مى داند كجا و چگونه
بخواهد و چه بگويد .
فصل نهم :در بيان دو مطلب است : 1اينكه هر كسى را استعداد خاصى است و نبايد از يك ذكر خاص
نسبت به همه افراد تأثير واحدى را انتظار داشت : 2 .اينكه آنچه از القاءات و تمثالت كه در حال ذكر و
دعا عايد ذاكر و داعى مى شود ,همه درونيند ,نه بيرونى .
فصل دهم :در بيان اينكه مطلب اهم در دعا مراعات كردن ادب مع هللا است .
فصل يازدهم :در بيان سر استجابت دعاء و اينكه دعاء از اسباب مؤثره در عالم است ,نه مخالف سنت
جاريه الهى .
اين رساله تا كنون مكرر به طبع رسيده است و آخرين بار توسط انتشارات تشيع در تيراژ 3000نسخه طبع و
منتشر شد .
17رساله اى در سير و سلوك
اين رساله كه به (( باب رحمت )) نام گرفته است ,درجات اهل سلوك را به اجمال درسى درجه بيان مى كند
.حضرت استاد دام بقاءه در ابتداى رساله چنين نگاشته است :
(( اين مفتاق الى هللا و مشتاق الى لقاء هللا حسن بن عبدهللا طبرى آملى در اين وجيزه درجات عارف را كه در
حقيقت مدارج الى هللا ذى المعارج صفحه 29 :
است و آنها را نهايتى نبود ,ولى به اقتضاء بعضى از ارباب سلوك درسى درجه به اجمال اشارتى كرده است
,تا عاشق جمال مطلق را درسى و بشارتى باشد )) .
درجات ياد شده از (( شوق )) شروع و به (( وقوف )) پايان پذيرفته است و از آنجا كه محتويات اين رساله
بسيار فشرده و نيازمند به تبيين بود ,حضرت استاد بر آن شد تا در رساله اى ديگر به نام[ ( درجات
العارفين ) ] به شرح مطالب رساله مزبور بپردازد كه بحمد هللا تا حدودى بر آن توفيق يافت و هنوز ادامه
دارد .
اينك مناسب مى نمايد كه جهت ارائهء نمونه به نقل شرح درجه (( شوق )) از رساله (( درجات العارفين ))
تبرك جوييم .
درجه يكم شوق است كه معشوق گوشه چشمى مى نمايد و عاشق را مى ربايد ,يعنى همين كه نفس از ضياء
هللا نور السموات و االرض فروغى و پرتوى گرفت و جمال دل آراى محبوب را در آثار صنع متقن او مشاهده
كرد كه (( كل يعمل على شاكلته )) به وصال شاهد مقصود ,عزم رحيل مى كند .در قصيده صحراويه گفته
ام :
گرنه كارت دلبرى و غارت و يغماستى
پس چرا اين سان جمال خويش را آراستى
گرنه شيداى توام اى شاهد يكتاى من
پس چرا جوش و خروشم در دل شبهاستى
ان للله فى ايام دهر كم نفحات اال فتعرضوا لها )) و چون عوايق و رهزنها در هر گوشه و كنار و از هر سوى
بسيارند و موانع رسيدن به معشوقند ,الم و خوف شديدى همواره براى عاشق شايق است و از آن روى چون
چيزى چشيد و يافت پيوسته در شوق ,اشتياق به مطلوب به سر مى برد .پس در اين مرتبه چون خود را از
جهت تعلقات نفسانيه كه همان عوايقند محروم مى بيند ,در آتش حرمان و درد و بيم مى سوزد .از جهتى كه
جمال حسن صفحه 30 :
مطلق برايش تجلى كرد ,شوقمند به سلوك راه وصول است كه در گلزار خيال وصال به شادى و اميد به سر
مى برد .لذا سالك در بين خوف و رجا مى گذراند ,هم به شادى و الم مقرون است و هم به خوف و رجا
مبتال .چون كشتى نشسته اى در اقيانوس كه هم بيم غرق دارد و هم اميد نجات .كشتى نسشتگانيم اى باد
شرطه برخيز
باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را
-18منشئات
منشئات مجموعه اى است اخالقى عرفانى كه حاوى دستور العمل هايى است كه حضرت استاد دام ظله آنها
را براى تنى چند از دوستان و ارادتمندان نگاشته است .دستور العملهاى مورد اشاره گرچه هر كدام را شأن
نزولى خاص به خود است ,ولى قطعا براى ديگران خالى از فايده نخواهد بود .اين مجموعه هم اكنون در
اختيار انتشارات قيام است و انشاء هللا به زودى منتشر خواهد شد .
-19تصحيح و تعليق رساله تحفة الملوك
رساله (( تحفة الملوك فى السير و السلوك )) رساله اى است مختصر و موجز ,و در عين حال جامع و
شامل كه توسط عالمه بزرگوار سيد مهدى طباطبايى نجفى ملقب به بحر العلوم رضوان هللا تعالى عليه در سير
و سلوك و اخالق و عرفان عملى نگاشته شده است .
گرچه برخى از ارباب تراجم در صحت انتساب اين رساله به سيد بحر العلوم تشكيك كرده اند ,ولى در
مقابل ,برخى از بزرگان چون آقا سيد على قاضى طباطبايى استاد كم نظير اخالق و عرفان ,عالمه طباطبايى
صاحب تفسير قيم الميزان ,شيخ محمد رضا اصفهانى صاحب
صفحه 31 :
وقاية االذهان قدس هللا اسرارهم الشريفة و ديگران آن را از مرحوم بحر العلوم دانسته اند .
در هر صورت ,رساله ياد شده را در سير و سلوك و اخالق شأنى بسزاست و سزاوار نيست كه با ابداع
برخى از شبهات واهى از اعتبار آن كاست و عالقمندان به سير و سلوك را از بركاتش محروم نمود .
لذا حضرت استاد حسن زاده دام بقائه متن آن را كه بسيار پر غلط بوده است ,با دقت تمام تصحيح نموده و
از بدو تا ختم بر آن تعليقات ارزنده و مفيد نگاشته است كه متأسفانه هنوز به طبع نرسيده است .
20قرآن و عرفان و برهان از هم جدايى ندارند
برخى بر اين گمانند كه بين قرآن و برهان و عرفان جدايى است و اگر كسى قرآن را به عنوان مقتدى و امام
خويش برگزيد ,بايد به برهان و عرفان بى اعتنا باشد .يا اگر كسى برهان را به عنوان مرجع و حاكم انتخاب
نمود ,بايد از قرآن و عرفان دست بكشد ,و يا اگر كسى به سوى عرفان ميل كرد ,بايد از قرآن و برهان روى
بگرداند .حال اگر از همين افراد پرسيده شود :آيا ممكن است قرآن كريم حاوى مطلبى مخالف با عقل بوده
باشد ؟ يا پرسيده شود :آيا ممكن است اين امر را انكار كرد كه قرآن خود بر اساس كشف تام محمدى صلى
هللا عليه و آله به دست ما رسيده است ؟ در هر دو مورد جواب مى دهند :نه .يعنى همه معترفند كه قرآن
در هيچ مورد حكمى بر خالف حكم عقل ندارد .و همه معتقدند كه قرآن كشفنامه حضرت ختمى مرتبت صلى
هللا عليه و آله است ,ولى با اين همه يك نوع تعصب خاص يا كج فهمى خاص و يا عناد خاص آنها را وامى
دارد كه به تعبيرات مختلف و بهانه هاى گوناگون و شيوه هاى جور اجور دم از تفكيك بزنند و اين سه محور
اساسى شناخت را كه ظاهرا سه محورند ولى به لحاظ واقع معاضد هم و پشتيبان يكديگرند ,معارض با هم و
معاند با يكديگر معرفى صفحه 32 :
كنند (( .ذلك مبلغهم من العلم إن ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بمن اهتدى )) ( . ) 1
بلى ممكن است بگويند :مسلم است كه قرآن حكمى بر خالف حكم عقل ندارد ,ولى سخن ما اين است كه
قرآن فوق عقل است و با عقل صرف نمى توان به آنچه كه قرآن حكم مى كند ,دست يافت و نيز ممكن است
بگويند :مسلم است كه قرآن مبتنى بر كشف است ,ولى اين بدان معنى نيست كه هر كشفى حق و مطابق با
واقع بوده باشد .
در جواب گوييم :آرى ,همين طور است كه مى فرماييد ,ولى شما نيز بايد بين فيلسوفى كه عقل گراست و
مى خواهد بدون كمك وحى به حقايق و معارفى كه از دسترس عقل صرف دور است دست يابد و فيلسوفى
كه عقل را راهگشاى وحى و آن را بدون وحى در فهم بسيارى از معارف الهى را جل مى داند ,فرق بگذاريد
و همچنين بايد عارفى را كه بر مطلق كشف اتكا دارد و هر كشفى را با هر شرائطى حجت مى داند ,از عارفى
كه براى كشف ميزانى قائل است ,و آن را با شرائط خاصى مى پذيرد و بر هر كشفى اعتماد نمى كند ,تمييز
دهيد ,و در همين جا بسيار به جاست خاطر نشان كنيم :ما در عين حالى كه معتقديم قرآن و عرفان و برهان
از يكديگر جدايى ندارند ,اين را هم اضافه مى كنيم كه معناى اين سخن نه آن است كه ما هر مطلبى را كه به
نام قرآن ,يا عرفان ,يا برهان عرضه شد ,به بهانه اينكه قرآن و عرفان و برهان از هم جدايى ندارند ,
تصديق كنيم .بلكه بايد بين خود قرآن و عرفان و برهان و بين طرفداران قرآن و برهان و عرفان ,فرق گذاشت
,يعنى آنچه كه ما مدعى آنيم ,عدم ترافع بين خود قرآن و عرفان و برهان است ,نه عدم ترافع بين طرفداران
و پيروان آنها .زيرا معتقديم :همان گونه كه براى برداشت از قرآن شرايطى است و مفسر نمى تواند بدون
توجه به آنها مدعى پاورقى :
1سوره نجم آيه . 30
صفحه 33 :
شود ,آنچه من از قرآن مى فهمم حق خالص است ,عرفان را نيز آدابى است و عارف نمى تواند بدون در
نظر گرفتن آنها ادعا كند ,آنچه من با مكاشفه بدان دست يافته و مى يابم ,واقعيت صرف است ,و برهان
را نيز شرايط خاصى است و مبرهن نمى تواند بدون اعتناء بدانها بگويد :آنچه را كه من با برهان استنتاج
كرده و مى كنم مطابق با واقع است .بنابراين ممكن است بين طرفداران سه محور ياد شده ,بر اثر عدم
رعايت شرائط ترافعى رخ دهد و باهم به معارضه برخيزند ,ولى اين امر ايجاب نمى كند كه اگر بين آنان به
علت عدم رعايت شرايط يا به علت عدم درك يكديگر و يا به هر علت ديگر ,ترافع و تعارضى پيش آمد ,
بايد اين ترافع و تعارض براى هميشه باقى بماند ,زيرا ممكن است افرادى پيدا شوند كه با زبان هر سه محور
آشنايى داشته و حرف هر سه طايفه را بفهمند و مشكل آنها را كشف كرده و در نتيجه بينشان تصالح ايجاد
كنند ,چه اينكه پيدا شده و كرده اند .گرچه اين عمل مقدس و با اهميت از سوى همان كج فهمان طورى دگر
تفسير شده و گفته اند (( :به واسطه اينكه عرفا ,صوفيه و پيروان فلسفه يونان در اقليت و از جامعه مسلمين
مخصوصا شيعه و فقهاء مطرود بودند ,بناى تدليس و تلبيس و تأويل را گذاشتد و كلمات مقدسه انبياء ( ص )
و ائمه ( ع ) را با معتقدات فلسفه و عرفان تاويل كردند و اين تدليس كامال مؤثر افتاد ,تا كار به جايى رسيد
كه پيران مكتب قرآن و شيعه و فقها چنين معتقد شدند كه علوم قرآن مجيد و ائمه ( ع ) عين علوم فلسفه و
عرفان است و علوم اسفار و اشارات مثال عين قرآن و اسرار قرآن است كه بر فقهاء مخفى و مجهول مانده
است . ) 1 ( )) . . .
در جواب اينگونه اظهار لطف ها ! فقط بايد به فرموده مولوى عليه الرحمة تمثل جست و گفت :
پاورقى :
1بيان الفرقان ج 1ص . 2
صفحه 34 :
هر كسى از ظن خود شد يار من
وز درون من نجست احوال من
بگذاريم و بگذريم كه گفتنى در اين مقوله فراوان است و به همان انداه گوش شنوا كم .
بارى ,در عصر ما حضرت استاد حسن زاده آملى دام ظله كه خود جامع بين قرآن و عرفان و برهان است ,
در ايجاد تصالح و رفع بينونت و جدايى ميان قرآن و عرفان و برهان ,سعى بليغى مبذول داشت و تا جايى كه
مقتضيات و شرايط اجازه مى داد ,با زبان و قلم خويش كوشيد و باالخره اثر مستقلى را در موضوع ياد شده
نگاشت و آن را به اسم (( قرآن و عرفان و برهان از هم جدايى ندارند )) نام نهاد .
استاد خود در ديباچه كتاب مزبور كه خود خالصه اى از مطالب كتاب است چنين فرموده است :
(( اين رساله به قلم نگارنده آن حسن حسن زاده آملى در اين موضوع كه (( قرآن و عرفان و برهان از هم
جدايى ندارند )) در يك مقدمه و ده فصل سخن مى گويد و آن را به پاس احترام دانش و دانش پژوهى و دانش
پرورى به پيشگاه واالى استادان و بزرگوارانى كه كنگره بزرگداشت علم شريف منطق ,كه به همت مؤسسه
مطالعات و تحقيقات فرهنگى و مركز تحقيقات فيزيك نظرى و رياضيات ( رياضى ) به وجود بسيار
ارزشمندشان شكل مى گيرد و با درود و نويد تقديم مى دارد .
مقدمه :سخنى كوتاه در مكانت دانش ترازوست .
فصل : 1در اين كه امام صادق عليه السالم ارسطو را به بزرگى ياد فرموده است ,بدين جهت كه ارسطو
مردم را از برهان وحدت صنع به وحدت صانع داللت كرده است .
فصل : 2در ابتناى قرآن و عرفان بر برهان است .
فصل : 3در اين كه هيچ گاه جامعه انسانى از منطق و برهان بى نياز نيست .
صفحه 35 :
فصل : 4در اين كه دين الهى و فلسفه الهى يكى است .
فصل : 5در اين كه اساس عين و علم بر تثليث است .
فصل : 6در معرفت نفس به بيان شارع و عارف و حكيم است .فصل : 7در اين كه تنى چند از بزرگان دين
و دانش معارف شريف عرفانى را برهانى كرده اند .
فصل : 8در استخراج موازين پنجگانه منطق از قرآن كريم است و در اين كه گفته هاى نبى همه رمز باشد به
معقول آكنده .
فصل : 9در توهم مذمت منطق و فلسفه از زبان اهل عرفان و ديگران و جواب آن است .
فصل : 10در بيان طرق اقتناى معارف است )) .
اين اثر گرانقدر در تاريخ 1370هجرى شمسى توسط موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى در تيراژ 2000
نسخه به طبع رسيد و در دسترس عالقمندان قرار گرفت .
صفحه 36 :
آثار فلسفى
-1دروس اتحاد عاقل به معقول
اين كتاب شريف در يكى از مهمترين مسائل حكمى كه فهم بسيارى از معارف قرآنى ,در مسير تكامل انسانى
و هضم كثيرى از اسرار احاديث و روايات صادره از اهل بيت وحى عليهم افضل صلوات المصلين بر آن
متفرع است ,يعنى مسئله اتحاد عاقل به معقول توسط حضرت استاد حسن زاده دامت توفيقاته تدوين يافته
است .
استاد با نقل و بررسى آراء كسانى كه بحث اتحاد عاقل به معقول را پرورانده اند و يا به نحوى در باره آن
ابراز نظر كرده اند ,تحقيق جامعى را در باره مسئله مزبور ارائه مى كند ,آنگاه به فروعى كه خود نسبت به
برخى از مسائل اصلند ,ولى از مسئله اتحاد عاقل به معقول منشعبند اشاره كرده و در مورد هر كدام بر حسب
مقام به بحث و تحقيق مى پردازد .در فضل و شرافت اين كتاب همين بس كه خواننده گرامى را در وصل به
معرفت نفس كه اساس همه خيرات و سعادات و محور تمام مسايل عقلى و نقلى است ,يارى مى رساند .
زيرا كسى كه به عمق دروس كتاب دست يابد ,خواهد فهميد كه جزا نفس عمل است و آدمى بهشت و جهنم
را از اين نشئه با خود مى برد و نيز به اين نكته خواهد رسيد كه علم و عمل عرض نيستند ,بلكه هر دو جوهر
و انسان سازند و همچنين خواهد دانست كه ملكات نفسانى هر كسى مواد صور برزخى اوست و آدمى بهشت
و جهنم را از اين نشئه با خود مى برد و نيز به اين نكته خواهد رسيد كه علم و عمل عرض نيستند ,بلكه هر
دو جوهر و انسان سازند و همچنين خواهد دانست كه ملكات نفسانى هر كسى مواد صور برزخى اوست و
آدمى هيچگاه بى بدن نيست ,جز آنكه بدنها در طول همند و تفاوتشان به كمال و نقص است و خالصه كالم
آنكه تصديق خواهد كرد كه طلعت دل آراى دين و قرآن و روايات در پس پرده هايى ضخيم كه در جهالتها و
غفلتها ريشه دارند ,پنهان مانده و خود را هنوز هم كه هنوز است به كسى جز تعدادى اندك نشان نداده است
.
صفحه 37 :
حضرت استاد خود در مقدمه كتاب اتحاد عاقل به معقول راجع به چگونگى تاليف آن چنين مى نگارد :
[ ( از آن رو كه حكيمان گفته اند :نفس را مشغول بدار وگر نه او تو را مشغول مى كند ,داب راقم سطور
اين بود كه هرگاه تعطيلى حوزه علميه تهران يا قم اقبال مى نمود ,در شهرش بلد طيب آمل به انبساط بساط
درس و بحث با تنى چند از خواص صاحبدل متمتع بود و به بركات آن ذوات محترم خير مال و نفوس شيقه به
كمال از اين مأدبه الهى مائده هايى عايد اين كمترين مى شد كه چند رساله در فنون موضوعات به تسلك
تحرير در آورد و از آن جمله همين صحيفه است كه نمودارى از آن محضر است ,تا چه قبول افتد و چه در
نظر آيد .شروع تصنيف و تدريس آن در 1355 / 9 / 29هجرى شمسى بود و در مدت دو سال به پايان
رسيد .در سير علمى حق مقتدا و برهان متبع است نه قول اين و آن ,هر چند در اين رساله اقوال اعاظم
متوغلين در حكمت متعاليه و معارف حقه الهيه را به عنوان تأييد و تسديد نقل كرده ايم و از انفاس قدسى
آنان استمداد نموده ايم و به ظاهر در كنار سفره آنان نشسته ايم ولى :
بر در شاهم گدايى نكته اى در كار كرد
گفت بر هر خوان كه بنشستم خدا رزاق بود
غرض از تدوين اين رساله تحقيق در يكى از مهمترين مسايل علمى فن اعلى يعنى علم الهى و ما فوق الطبيعه
مى باشد كه عبارت از اتحاد عاقل به معقول است و نيل بدان طريقه اى أقوم در وصول به معرفت نفسى است
كه اساس همه خيرات و سعادات و قطب جميع مباحث حكمية و محور تمام مسايل عقليه و نقلية و معرفت
آن اشرف معارف است ( مرجو از فياض على االطالق اينكه مستعدين را معدى تام بود ) .
گفتنى است كتاب ياد شده در سال 1364هجرى شمسى از طرف وزارت ارشاد به عنوان كتاب سال
شناخته شد و به دانش دوستان معرفى
صفحه 38 :
گرديد .
-2تقديم و تعليق رساله اتحاد عاقل به معقول
اتحاد عاقل به معقول ,رساله اى است كه در يكى از امهات مسايل مهم حكمت متعاليه به قلم توانا و متين آية
هللا حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى استاد بزرگوار شيخنا االستاذ العالمة آية هللا حسن زاده آملى به مناسبت
جشن چهارصدمين سال تولد صدرالمتألهين كه در كلكته برگزار شد ,نگارش يافته است .
از آنجا كه اين رساله همانند بقيه آثار آن جناب از وجازت و اختصار خاص به خود برخوردار بود ,حضرت
استاد بر شرح آن در هيئت و لباس تعليقه همت گماشت و بحمد هللا تبارك و تعالى خود مجموعه اى شد
بسيار سودمند كه مورد قبول خواص دانشمند و دانش پژوهان انديشمند واقع گرديد .
استاد حسن زاده در تعليقات خود بر رساله مذبور كه مجموعا 21تعليقه است ضمن شرح مطالب رساله كه
حقا بايد گفت از ذكر هيچ نكته اى فروگذار نشده به پاره اى از نتايج علمى و فروعات مسئله اتحاد عاقل به
معقول در مسير تكاملى انسانى و سلوك معارف قرآنى اشار كرده و با نقل مطالبى از اساطين حكمت و عرفان
همچون شيخ اكبر محيى الدين بن عربى ,شيخ الرئيس ابن سينا ,شيخ اشراق ,مالى رومى ,حاج مال هادى
سبزوارى و ديگران ,آن هم معاضد به آيات و روايات صادره از اهل بيت عصمت و طهارت ,بر فوايد و
عوايد رساله افزوده است .
نكتهء آخر آنكه حضرت استاد در مقدمه اى كه بر رساله مذكور نگاشته ,بعد تعريف مختصر رساله ,ترجمه
كوتاهى را از مؤلف آن ارائه نموده است .الزم به ذكر است كه اين اثر در سال 1362توسط مركز
انتشارات علمى و فرهنگى چاپ و منتشر شد .
صفحه 39 :
3نصوص الحكم بر فصوص الحكم
اين كتاب ترجمه و شرحى است بر فصوص الحكم به تصنيف معلم ثانى حكيم ابونصر فارابى كه بنابر فرموده
استاد حسن زاده دام ظله به صورت حكمت متعاليه نگارش يافته و اگر كسى به تاريخ نوشتن اسفار آخوند مال
صدرا و فصوص فارابى آگاهى نداشته باشد ,در ابتداى امر گمان مى كند كه فصوص بعد از اسفار تأليف شده
است .
حضرت استاد اين شرح را از زمانى كه در محضر استاد خود مرحوم ميرزا مهدى الهى قمشه اى قدس سره
بود ,آغاز نمود تا اينكه بعد از مدت بيست سال و اندى با تالش و كوشش فراوان معظم له خاتمه يافت و به
صورت فعلى به عالم فضل و دانش ارائه گرديد .
البته گفتنى است كه جناب ايشان مطالب كتاب مذكور را به مدت چهار سال ,هر گاه به حوزه علميه تهران
و قم تعطيلى روى مىآورد در حضور جمعى از دوست داران علم و جويندگان دانش در بلده طيبه آمل تدريس
كرد كه اين امر خود در سرو سامان يافته شرح ياد شده تاثير بسزايى داشت .در ديباچه كتاب راجع به اين
مطلب چنين آمده است :
[ ( چنانكه در آغاز برخى از نوشته هايم ,گفته ام ساليانى شيوه نگارنده اين بود كه هرگاه به حوزه علميه
تهران و قم تعطيلى روى مىآورد ,به شهر خويش آمل روى آورده ,چند حلقه درس و بحث در آنجا داير مى
كرد .بر اين عقيدت كه محقق را تأليفى گرانقدرتر از تصنيف كتاب انفسى نيست كه نفوس مستعده را احياء
كند و از قوه به فعليت رساند و پس از آن تاليف تدوينى تا انعامش عام باشد و احسانش تام .اين كتاب نيز
حاصلى از آن درس و بحث است كه در شب دوشنبه چهاردهم جمادى االولى هزار و سيصد و نود و دو
هجرى قمرى مطابق پنجم تير ماه هزار و سيصد و پنجاه و يك هجرى شمسى شروع و در شب پنجشنبه پنجم
شوال المكرم هزار و
صفحه 40 :
سيصد و نود و شش هجرى قمرى مطابق هشتم مهر ماه هزار و سيصد و پنجاه و پنج هجرى شمسى خاتمه
يافت و اينك قلم تقدير رقم زد كه فايده اين مأدبه اعم و عايده اين مائده اتم باشد )) .
به هر حال ,حضرت استاد ,در مقدمه كتاب ,بعد از بحثى تحقيقى در صحت انتساب فصوص الحكم به
فارابى ,خاطر نشان مى سازد اولين شارح فصوص فارابى خود فارابى است .بدين صورت كه از فص 63تا
فص 74كه آخرين فص كتاب است ,همان شرح يا تعليقه اى است كه فارابى بر بعضى از فصوص مشكل
كتاب نگاشته ولى ديگران آنها را به اصل الحاق و همه را يكجا به نام فصوص قلمداد كرده اند .
الزم به ذكر است كه شيوه استاد در اين شرح بدين صورت است كه ابتدا هر فص را تصحيح شده عنوان مى
كند و پس از آن به ترجمه تحت اللفظى آن مى پردازد و سپس به دنبال آن توضيحاتى را به عنوان بيان آن
فص مىآورد و همانگونه كه خود ايشان قيد كرده اند ,در حقيقت رساله فصوص بهانه است و به ازاى
نصوصى كه در آن درج شده به مثابت پيمانه است .استاد خود درباره كتاب نصوص الحكم بر فصوص الحكم
چنين سروده است :به اسم الهى قلم زد رقم
نصوص حكم بر فصوص حكم
نصوص حكم را موازين قسط
بيابى برايت نه بيش و نه كم
موازين قسطى كه صد بار به
ز مرآت اسكندر و جام و جم
مر اين مخزن معرفت را قياس
نشايد به دينار كرد و درم
چه زيبد به نزديك آب حيات
جماد ارچه باشد چو زيبا صنم
مبانى آن امهات و اصول
معانى آن زاد راه اهم
گرانمايه عمرم بسى روز و شب
بفكرت بشد تا كه شد منتظم
فروزد چو يك گوهر شبچراغ
چو پيش آيدت مشكالت بهم
شناسى كه ناظر بود اندر او
چه قرآن و عرفان و برهان بهم
صفحه 41 :
حسن را خداوندگار كريم
چنو يادگارى نموده كرم
كه بر طاق ميناى گردان سپهر
بپايد نمايد مقرنس علم
كه تا رهروان را بود رهنما
به سر منزل بارگاه قدم
چه آن رهروى را كه باشد عرب
چه آن رهروى را كه باشد عجم
به اسم خداوند در مفتتح
به حمد خداوند در مغتنم
اين كتاب در زمستان 1365توسط مركز نشر فرهنگى رجا چاپ و منتشر گرديد و از آن روى كه مشتمل بر
شرح و تبيين و تفسير بسيارى از مسائل مشكل عقيدتى و كثيرى از مباحث معتضل فكرى در فنون و رشته
هاى عرفان و فلسفه و كالم بود ,به فضل خداوند مورد توجه دانش پژوهان فاضل ,چه در حوزه ها و چه در
دانشگاه ها ,قرار گرفت و اميدواريم در آينده نيز قرار گيرد 4 .رساله جعل
همان طور كه پيداست ,مسئلهء مورد بحث در اين رساله مسئله جعل است .مبحث جعل على رغم گفته
برخى كه ابراز كرده اند مبحث اصالت يا اعتباريت وجود ما را از مبحث جعل بى نياز مى كند ,يكى از
مباحث مهم حكمى است كه دقت در آن ,حقيقت امر را در صدور اشياء از جاعل واجب بالذات و نحوه
ارتباط معلول با علت خود و بالعكس روشن مى كند .حضرت استاد حسن زاده دام بقائه در بيان هدف
نگارش رساله جعل چنين مى فرمايد :
(( هدف عمده ما در اين رساله كه براى متوغلين در فلسفه و عرفان خود نكته عليايى است ,اين است كه
مى خواهيم بگوييم :بنابر اصالت وجود و مساوقت وجود با حق و اينكه وجود يك وجود صمدى و يك
حقيقت واحده ذات مراتب يا ذات مظاهر است ,ما از مجعوليت جود چه مى خواهيم ؟ و يا بنابر امور ياد
شده ,مجعوليت جود چه معنايى مى تواند
صفحه 42 :
داشته باشد ؟ و شايد آن آقايان و بزرگانى كه مجعوليت وجود را نفى و قائل به مجعوليت ماهيت ,يا
مجعوليت انتساب ماهيت به وجود شده اند ,نظر شريفشان به همين نكته كه بدان اشاره شد ,معطوف بوده
باشد )) .به هر حال ,معظم له رساله را با اشاره اى به اهميت مبحث جعل آغاز مى كند ,آنگاه خاطر نشان
مى سازد بحث از جعل به شعبه هاى گوناگونى تقسيم مى گردد كه طائفه اى از آنها جزء مسايل فلسفهء رايج
(( حكمت مشاء )) است و برخى در حكمت متعاليه ريشه دارد ,كه ذيال به عناوين آن مسايل اشاره مى شود .
1مسئله اصالت جود در جعل غير مسئله اصالت وجود در تحقق است 2 .لفظ جعل در برخى از موارد به دو
مفعول و در برخى ديگر به يك مفعول متعدى مى شود .
3مجعول بالذات چيست ؟
4جعل مؤلف به جعل عرضيات مفارقه اختصاص دارد .
5كسانى كه در ماهيت به جعل بسيط قائلند ,بر اعتباريت وجود اتفاق دارند .
6كسانى كه در ماهيت قائل به جعل بسيطند سه فرقه اند 7 .كسى كه مى گويد مجعول به جعل بسيط اتصاف
است مرادش به اين اتصاف چيست ؟
8كسانى كه قائل به اصالت وجودند ,در باره مجعول بالذات به سه فرقه تقسيم مى شوند .
9آيا بسائط مجعولند ؟
10موجود ممكن همراه با وجودش ربط محض است .
11در برخى از مواراد شيخ اكبر محيى الدين بن عربى از انتساب ماسوى به حق تعالى به ارتباط فقرى تعبير
كرده
صفحه 43 :
است .
حضرت استاد دام ظله ,مسايل مورد اشاره را به همين ترتيب كه ذكر شد به تفصيل مورد بحث قرار داده و
در خاتمه جهت مزيد استبصار به نقل طائفه اى از كلمات اهل توحيد ( اهل عرفان ) مى پردازد .گفتنى است
كه رساله جعل همراه با دو اثر ديگر استاد ,يكى به نام (( العمل الضابط فى الرابطى و الرابط )) و دومى به نام
(( قصيده ينبوع الحيوة )) توسط انتشارات قيام در سال 1368هجرى شمسى به طبع رسيد 5 .رساله العمل
الضابط فى الرابطى و الرابط
اين رساله كه بر چهارده فصل و يك خاتمه مرتب گشته ,در باره وجود رابط و وجود رابطى بحث مى كند .
وجود رابط و وجود رابطى را دو اطالق است .گاهى وجود رابط و وجود رابطى گفته مى شود و نظر گوينده
به وجودات خارج از ذهن و اعيان خارجى معطوف است كه در اين صورت مراد از وجود رابط ,وجود
ماسوى است ,بر مبناى حكمت متعاليه و مراد از وجود رابطى نيز وجود ماسوى است ,ليكن نه بر مبناى
حكمت متعاليه بلكه بر مبناى حكمت مشاء ,و ديگر گاه وجود رابط و وجود رابطى گفته مى شود و نظر
گوينده به عالم قضايا معطوف است كه در اين صورت مراد از وجود رابط ,وجود غير مستقل است كه
معنايى از قبيل معانى حرفية دارد و در مقابل وجود محمولى است ,و مراد از وجود رابطى وجود مستقل اما
ناعتى است كه نعت غير قرار مى گيرد و يكى از دو قسم وجود محمولى است .
حضرت استاد حسن زاده دام ظله پس از آنكه در فصول اوليه رساله اصطالحات و اطالقات ياد شده را
گوشزد مى كند ,در فصول بعدى به بررسى احكام و موارد استعمال هر يك از آنها مى پردازد و در خاتمه از
آن رو كه فصل نهم از منهج اول از مرحله اولى اسفار در وجود رابط و رابطى و صفحه 44 :
نيازمند به تبيين و شرح بود ,فصل ياد شده را عنوان مى كند و پس از تصحيح متن ,آن را به اقتضاى مقام
تفسير و از اين طريق راه را براى سالك اسفار هموار مى نمايد .
رساله العمل الضابط . . .همراه با دو اثر ديگر استاد[ ( رساله جعل ,قصيده ينبوع الحيوة] ( توسط انتشارات
قيام در سال 1368هجرى شمسى به طبع رسيد .
6تقدیم و تصحيح و تعليق آغاز و انجام
رساله آغاز و انجام وجيزه اى است عزيز ,كه جناب مستطاب ,محقق و مدقق بى نظير ,خواجه نصير الدين
طوسى رضوان هللا تعالى عليه آن را به سبك خاصى در مبداء و معاد نوشته است .
اينكه گفتيم به سبك خاصى ,بدان جهت است كه مرحوم خواجه در اين رساله عمدة از طريق معرفت نفس
به بررسى مسايل مربوط به مبداء و معاد پرداخته است .لذا حضرت استاد حسن زاده دام بقائه مى فرمايد :
سزاوار است كه اين رساله را يكى از رسايل در موضوع معرفت نفس يعنى روانشناسى بدانيم .
به هر حال حضرت خواجه عليه الرحمة ,رساله را با خطبه اى غراء كه از آن رائحه جان فزاى توحيد از
ديدگاه كمل اولياء هللا به مشام جان مى رسد ,آغاز مى كند و مى فرمايد :
(( سپاس آفريدگارى را كه آغاز همه ازوست و انجام همه بدوست ,بلكه خود همه اوست )) .
استاد حسن زاده ايده هللا و سدده در تعليقه اى كه بر مقام دارد چنين مى فرمايد :
[ ( نگارنده نخستين بار از اين عبارت عطر آگين عشق آغاز و انجام را در دل گرفته است و در پى تحصيل
آن بر آمده است و آن را از متأله سبزوارى صفحه 45 :
در تعليقه اش بر اسفار تلقى كرده است و سپس از عارف بزرگ سيد حيدر آملى در جامع االسرار . . .تا در
ذوالقعده 1389هجرى قمرى نسخه اى از آن چاپى به حروف سربى ,
رسيد از دست محبوبى به دستم
ذوالحجة همان سال مطابق 1348 / 11 / 26هجرى شمسى به انجام رسيد ,ولى از عبارت منقول حاجى
اثرى نيافته است ,لذا به ترديد افتاده است كه شايد اين رساله آغاز و انجام خواجه نباشد و يا اگر هست
ناقص است ,چه بر ظهر آن مرقوم بود (( آغاز و انجام خواجه نصير الدين محمد طوسى عليه الرحمة )) .تا
پس از چند ماه مجموعه اى به چاپ سنگى ,حافل رسائلى چند از جبر و اختيار خواجه و آغاز و انجام وى و
جام جهان نماى و لوايح جامى و دو غزل از عارف بزرگ آقا محمد رضا قمشه اى از مكتبه اى ابتياع كرده
است كه گمشده خود را يافته است .پس از عرض و مقابلهء نخستين با هم معلوم شده است كه تمام ديباچه
آغاز و انجام را كه از آغاز آن تا فصل نخستين آن است ,در آن مطبوع نا مطبوع سربى ,اسقاط كرده اند و
سبب آن همين خطبهء غراء شده است كه مثل جناب خواجه نصيرالدين طوسى مفاد كريمه هو االول و االخر
و الظاهر و الباطن را بدان عبارت وجيز و عزيز پارسى به قلم آورده است كه :
گر مطرب حريفان اين پارسى بخواند
در رقص و حالت آرد پيران پارسا را
از اينگونه اسقاط و تحريف در بسيارى از كتب و رسايل حتى در جوامع روايى و روايات روا داشته اند كه
وجه آن بر اهل بصيرت روشن است )) .بارى اولين قلمى كه در حل رموز و دقايق آغاز و انجام به گردش
در آمد و اصول و امهاتى را در بيان مطالب آن ارائه كرد ,قلم رصين وزين حضرت استاد حسن زاده بود .
جناب ايشان خود در مقدمه تعليقات خويش بر آغاز و انجام چنين نگاشته است :
(( چون رساله حافل متون حقايق و رموز معارف در اطوار و احوال انسان من صفحه 46 :
حيث هو انسان است كه در حكم معما مى باشد ,لذا در اين تعليقات با بركات ,غرض عمده محرر آن ارائه
امهات و اصولى در بيان مسايل فصول آن است كه اهل آن را به كار آيد و روشنتر از آن براى نا اهل سودى
نبخشد ,بلكه سبب انحراف و اضالل و عناد او گردد .
و باز به مواضعى كه در كتب مبسوطه ,در مطالب هر فصل سخن رفته است تذكر داده ايم كه اهل تحقيق را
مفيد افتد ,و به برخى از آيات و روايات و كلماتى از بزرگان دانش در هر فصل تبرك و تمسك جسته ايم ,و
مواردى را كه مرحوم آخوند در اسفار از اين رساله استفاده كرده است و بدان نظر دارد در حد امكان يافته ايم
و نام برده ايم] ( .
گفتنى است كه رساله آغاز و انجام همراه با مقدمه و تعليقات استاد توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت
فرهنگ و ارشاد اسالمى در پاييز 1366هجرى شمسى طبع و منتشر شد ,و پس از تاريخ ياد شده نيز مكرر
به طبع رسيده است .
7صد كلمه
اين اثر كه حاوى صد كلمه در معرفت نفس است ,به منظور تهييج و تحريص نفوس مستعده به خودشناسى
و تعالى و ترقى نفسانى و تحصيل معارف حقه الهى ,به قلم رصين و وزين استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى
نگارش يافته است .
حضرت استاد خود در مقدمه چنين آورده است :
[ ( اين صد كلمه كه صد دانه در يك دانه است براى خاظر عاطر آن عزيزى كه شايق اعتالى به ذروه معرفت
نفس است ,از قلم اين كمترين حسن حسن زاده آملى به رشته نوشته در آمده است كه اگر مورد پسند افتد
اورا بسند است] ( .
و اينك نمونه اى از آن كلمات :
صفحه 47 :
1آنكه خود را نشناخت چگونه ديگرى را مى شناسد .
2آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ,چه بهره اى از زندگى برده است .
3آن كه از مرگ مى ترسد ,از خودش مى ترسد .
4آن كه طبيعتش را بر عقلش حاكم گردانيده است ,در محكمه هر بخردى محكوم است .
5آن كه غذا را مسانخ مغتذى نيابد ,هرزه خوار مى گردد و هرزه خوار هرزه گو و هرزه كار مى شود .
6آن كه من عرف نفسه فقد عرف ربه را درست فهم كند ,جميع مسايل اصيل فلسفى و مطالب قويم
حكمت متعالى و حقايق متين عرفانى را از آن استنباط تواند كرد .لذا معرفت نفس را مفتاح خزائن ملكوت
فرموده اند .پس برهان شرف اين گوهر يگانه اعنى جوهر نفس همين مأثور شريف[ ( من عرف] ( بس
است .
7آن كه در آثار صفات و اخالق انسانها و در احوال و افعال و حيوانها دقيق شود ,حيوانها را تمثالت ملكات
انسانها مى يابد 8 .آن كه معرفت نفس را مرقات معرفت رب گرفته است ,نسبت قوى را به نفس مانند
نسبت مالئكه به رب مى يابد .
9آن كه نفس آگاه دارد و روى دل را با هللا دارد و فرموده كشاف حقايق امام بحق ناطق جعفر صادق عليه
السالم را كه [ ( القلب حرم هللا فال تسكن فى حرم هللا غير هللا] ( حلقه گوش خود كند .
10آن كه را آه و سوز و گداز كه روح و ريحان و جنت نعيم اهل دل است و راز و نياز كه قرة عين عارف
است ,نباشد پس نشاط و شادى او در چيست ؟
اين اثر تا كنون مكرر در مكرر به طبع رسيده است و آخرين بار توسط صفحه 48 :
انتشارات قيام همراه با برخى از اشعار منتشر نشده استاد ,طبع و منتشر شده است .
8رساله نفس االمر
رساله نفس االمر حاوى تحقيقى است ,جامع درباره واژه و اصطالح[ ( نفس االمر] ( كه على رغم كثرت
استعمالش ,در تفسير آن بين عده اى از محققين اختالف است .برخى آن را به[ ( عقل فعال] ( و برخى
ديگر به[ ( االمر فى نفسه] ( و عده اى به[ ( ما هو اعم من الذهن و العين] ( و طائفه اى به[ ( العلم
االلهى لصور االشياء] ( تفسير نموده اند .حضرت استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى رساله را با مناظره اى
بين عالمه حلى و استاد بزرگوارش خواجه نصيرالدين طوسى قدس سرهما آغاز مى كند و سپس مى افزايد كه
تحقيق و شناخت نفس االمر مبتنى بر بيان چند امر است .
1بيان مراد از دو كلمه[ ( نفس] ( و[ ( امر] ( .
2بيان غرض حكماء از تركيب اين دو كلمه به صورت اضافه 3 .بيان مراد از لفظ[ ( الخارج] ( در اين
قول كه گفته مى شود[ ( هذا يطابق الخارج و ذاك ال يطابقه] ( .
4تحقيق در معناى مطابقت و عدم مطابقت با خارج .
5بيان عقل فعال و نحوه كينونت حقايق در آن .
آنگاه معظم له مطالب باال را يكى پس از ديگرى البته نه بدان ترتيب پس مى گيرد و در هر قسمت مطالبى
مفيد و ارزنده از گفته هاى حكماء و محققين و تفسيرهايى پيرامون آنها ارائه مى كند و در مجموع به اين
نتيجه مى رسد كه[ ( نفس االمر] ( را به هر كدام از معانى سابق الذكر تفسير كنيم ,قابل توجيه است ,لكن
هر يك را حكمى خاص است ,مثال اگر آن را به معناى ذات الشىء فى نفسه تفسير كنيم شامل حق تعالى مى
شود ,به خالف معانى
صفحه 49 :
ديگر كه حق تعالى را نمى گيرد .
گفتنى است كه رساله نفس االمر تا كنون مكرر به طبع رسيده و آخرين بار همراه با هفت رساله ديگر در
مجموعه اى به نام هشت رساله عربى طبع و منتشر شد .
9رساله نهج الوالية
موضوع بحث در نهج الوالية ,حضرت بقية هللا صاحب االمر و السيف و الزمان ,خاتم االولياء على االطالق
قائم آل محمد صلى هللا عليه و آله ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكرى مهدى موعود عليه الصلوة و السالم
است .حضرت استاد در چگونگى تاليف اين رساله فرمودند :
[ ( بارى به خدمت استادم ,آية هللا حاج شيخ محمد تقى آملى رضوان هللا تعالى عليه تشرف حاصل كردم ,از
جناب ايشان پرسيدم چه برهانى ايجاب مى كند كه بايد هميشه در نظام هستى يك نفر به عنوان انسان كامل آن
هم با بدن عنصرى وجود داشته باشد ؟ مرحوم حاج شيخ محمد تقى آملى در اين باب اشاراتى فرمودند و ما نيز
مسئله را دنبال كرديم و از اساتيد ديگرمان مطالب ديگرى را گرد آورديم ,تا اينكه باالخرة مجموع مطالب
جمع آورى شده را تنظيم و به صورت رساله اى مرتب و آن را به نهج الوالية نام نهاديم] ( .
استاد حسن زاده ,در ابتداى رساله ,لزوم دو نوع بحث را بر وجوب وجود حجة قائم گوشزد مى كنند :
الف :بحثى كلى كه عبارت است از اقامه براهينى عقلى بر وجوب وجود حجتى قائم به طور دائم ,و امتناع
خلو عالم امكان از وجود چنين شخصى به عنوان واسطه فيض الهى ,بدون اينكه به مصداق آن اشاره اى شود
.چرا كه وظيفه برهان بيان اصلى كلى است نه تعيين مصداقى جزئى .
ب :بحثى شخصى كه عبارت است از ذكر روايات و احاديثى كه صفحه 50 :
در آنها به وجود و غيبت و امامت آن حضرت عليه السالم تصريح شده است .
سپس حضرت استاد بعد از نقل رواياتى كه در امور ياد شده صريح است ,به ذكر اصول و امهاتى از
فرمايشات بزرگان حكمت و عرفان همچون بوعلى و محيى الدين مى پردازند كه در حقيقت همه مبين همان
قاعده كلى مزبورند .شايان توجه است كه استاد ,در خاتمه رساله به بعضى از مؤلفات مشايخ اماميه و غير
اماميه از صدر اسالم تا كنون در امامت و غيبت حضرت بقية هللا ارواحنا فداه اشارتى دارند .
رساله نهج الوالية تا كنون مكرر به طبع رسيده و آخرين بار در زمستان 1370توسط انتشارات قيام طبع و
منتشر شد .
صفحه 51 :
10درر القالئد على غرر القرائد
اين كتاب حاوى تعليقاتى است تحقيقى .بر قسمت حكمت منظومه حاج مال هادى سبزوارى رضوان هللا تعالى
عليه كه به[ ( غرر الفرائد] ( موسوم است .غرر الفرائد و شرح آن كه توسط خود حاجى نگارش يافته يكى
از متون دقيق و پر محتواى فلسفى است و در حوزه هاى علوم عقلى قبل از اسفار اربعه مال صدرا تدريس مى
شود .مرحوم سبزوارى در اين اثر گرانسنگ و ارزشمند از آثار بزرگانى همچون صدرالمتالهين ,ابن سينا ,
قطب الدين شيرازى ,محقق طوسى ,ميرداماد ,محيى الدين بن عربى و ديگران بهره جسته و از اين طريق
زمينه را براى ورود در اسفار كه با توجه و اشراف بر جميع مشارب فلسفى و عرفانى و كالمى بنيان
گرديده ,فراهم نموده است .
از زمان تأليف كتاب مزبور تا كنون شروح و تعليقه هاى فراوانى بر آن نوشته شده كه يكى از آنها تعليقهء پر
مغز و جامع استاد حسن زاده آملى ايده هللا تعالى و سدده است .استاد در اين تعليقه كه به[ ( درر القالئد على
غرر الفرائد] ( نام گرفته است ,مطالب و مباحث متنوع و مفيدى را درج كرده است كه در توضيح و تبيين
مراد حاجى دخل بسزايى دارد .جناب ايشان خود در اين باره مى فرمايد :
[ ( ما اين تعليقات را در دوره تدريس حكمت منظومه ,براى بيان مراد جناب حاج مال هادى سبزوارى گرد
آورديم .گرچه حكمت منظومه ايشان خالصه و عصاره اسفار صدرالمتالهين است ولى در عين حال نيازمند به
توضيح و تبيين بود كه ما در اين تعليقات عالوه بر توضيح مطالب مهم كتاب دو كار ديگر را انجام داديم :
يكى ذكر مصادر و ماخذ فرمايشات مرحوم حاجى و ديگرى تنقيح و تلخيص اصول و امهات مباحث
مطروحه .فعال اين تعليقات تا آخر الهيات حكمت منظومه در دست نشر قرار گرفته و از طبيعيات تا آخر
كتاب را هم در دست تحرير داريم كه اميدواريم به زودى
صفحه 52 :
به پايان برسد و در خدمت اهل علم قرار گيرد] ( .
تعليقات ياد شده ,همراه با متن مصحح كتاب مزبور ,در سال 1371هجرى شمسى توسط[ ( نشر ناب]
( به صورت مطلوبى به طبع رسيد 11 .النور المتجلى فى الظهور الظلى
اين رساله كه بر يك فاتحه وسه فصل و يك خاتمه مشتمل است ,از وجود ذهنى و مطالب مربوط به آن بحث
مى كند .
مسئله وجود ذهنى كه از مسايل بسيار مهم فلسفى است ,هر چند به يك اعتبار در رديف مباحث وجود و عدم
قرار گرفته ,ولى به اعتبار ديگر از جمله مسائلى است كه به بحث از حقيقت علم و ادراك مربوط مى شود ,
و خود زيربناى بسيارى از مباحث حكمى مانند بحث اتحاد عاقل به معقول ,بحث معاد جسمانى و روحانى و .
. .واقع مى گردد .
به هر حال حضرت استاد دام ظله در بيان وجه نامگذارى رساله مزبور چنين مى فرمايد[ ( :علم نور است و
نور متجلى همان صورت ادراكيه است كه در وجود ذهنى تجلى مى كند .بنابراين وجود ذهنى تجلى مى كند .
بنابراين وجود ذهنى ,ظهور ظلى صورت نوريه ادراكيه است و نيز بازگشت علم به وجود است و وجود
عينى همان وجود اصيلى است كه در وجود ذهنى تجلى مى كند ,پس وجود ذهنى ,ظهور ظلى وجود عينى
است] ( ( . ) 1
همان طور كه مذكور افتاد ,رساله ياد شده شامل يك فاتحه و سه فصل و يك خاتمه است .فاتحه رساله به
تحرير موضوع رساله اختصاص دارد و فصل اول آن حاوى اصولى است كه از صحف نوريه حكميه درباره
علم و وجود ذهنى استنباط شده و فصل دوم آن در تقرير ادله وجود ذهنى است و فصل سوم آن در ذكر
اشكاالت وجود ذهنى و جواب آنهاست .باالخره
پاورقى :
- 1مقدمه رساله النور المتجلى فى الظهور الظلى .
صفحه 53 :
خاتمه آن در ذكر مطالب اساسى و مهمى است كه رساله حاوى آنهاست .رساله النور المتجلى فى الظهور
الظلى فعال در موسسه انتشارات امير كبير مراحل نهايى چاپ را مى گذارند و اميدواريم به زودى كار چاپ آن
به پايان برسد و در دسترس عالقمندان قرار گيرد .
12مفاتيح االسرار لسالك االسفار
كتاب عظيم الشأن اسفار كه مهمترين و جامعترين اثر فلسفى صدرالمتألهين است و در آن اهم مسايل فلسفهء
مشاء و عمده قواعد حكمت اشراق و لب مبانى اهل كشف و عرفان مورد بررسى و تحقيق قرار گرفته ,از
جمله متون دقيق و عميق فلسفى است كه از زمان تأليف آن تا كنون همواره در حوزه هاى علوم اسالمى ,
مورد تدريس و تدرس بوده و هست .
حضرت استاد حسن زاده دام بقائه از معدود كسانى است كه توانسته آراء و نظريات مال صدرا را به خوبى
هضم و دوره اسفار را از اول تا آخر تدريس كند .جناب ايشان كتاب مزبور را طى سالها تحقيقى و تدريس با
نسخه هاى متعددى اعم از خطى و چاپى ,كه اكثر آنها نزد بزرگوارانى همچون آقا على مدرس ,سيد حسن آل
طعمه ,ميرزا ابوالحسن جلوه ,ميرزا محمود آشتيانى ,ميرزا ابوالحسن شعرانى ,آقا ميرزا هاشم اشكورى ,
تصحيح شده ,مقابله و تصحيح نموده است و از آغاز تا انجام ,عالوه بر مأخذيابى اين سفر عظيم ,بر
مشكالت و دشواريهاى آن تعليقه و توضيح نگاشته و بدين ترتيب راه را براى استادان و دانش پژوهان در
رشته هاى علوم عقلى ,هموار كرده است .مجلد اول اسفار ,مصحح به تصحيح استاد ,همراه با تعليقات
معظم له كه به[ ( مفاتيح االسرار لسالك االسفار] ( نام گرفته ,در پاييز 1373توسط مؤسسه چاپ و نشر
وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمى در تيراژ 1000نسخه منتشر گرديد و مجلد دوم آن در شرف انتشار و باقى
هنوز در دست نشر صفحه 54 :
قرار نگرفته است .اميد آنكه مقدمات طبع و نشر آنها نيز فراهم آيد و مورد استفاده همگان واقع شود .
13عيون مسائل النفس و سرح العيون فى شرح العيون
از آن رو كه نفس ناطقه انسانى ,جامعترين و كاملترين مظهر واجب الوجود بالذات است ,يكتا كلمه اى است
كه شناخت آن مستلزم شناخت بارى تعالى و محور جميع مسايل عقلى و نقلى و قطب همه معارف ذوقى است
.لذا مى بينيم قاطبه عرفان و حكماء ,اهتمامى را كه به موضوع معرفت نفس داده و مى دهند ,به هيچ يك از
موضوعات و مسائل حكمى و عرفانى نداده و نمى دهند .
بر همين اساس ,حضرت استاد حسن زاده دام ظله العالى رساله متين و شريف[ ( عيون مسائل النفس] ( را
در خصوص معرفت نفس نگاشت و آن را بر شصت و شش عين كه هر عينى در مسئله اى از مسائل مربوط
به نفس است ,مرتب ساخت .و چون رساله مزبور ,متنى بود فشرده ,و هر يك از عيون آن به خودى
خود لياقت آن را داشت كه در رساله اى مستقل مورد بحث و بررسى قرار گيرد ,جناب ايشان بر آن شد تا بر
آن شرحى بنويسد و آنچه را كه به طور اجمال در عيون بدان اشاره كرده .مفصال بيان دارد كه به فضل و
يارى خداوند اين امر تحقق يافت و بدين صورت كتاب بى نظير[ ( سرح العيون فى شرح العيون] ( كه بر
أهم مسايل مربوط به معرفت نفس مشتمل است ,به عالم علم و دانش ارائه گرديد .
حضرت استاد در اين شرح ,هر يك از عيون رساله فوق الذكر را با آيات قرآنى و روايات صادره از اهل بيت
عصمت و طهارت عليهم أفضل صلوات المصلين و كلمات بزرگان حكمت و عرفان ,از قدماء گرفته تا
متاخرين بيان نموده است .
اينك مناسب مى نمايد ,به عصاره برخى از مسايل ياد شده كه توسط صفحه 55 :
خود استاد تهيه شده است اشاراتى بنماييم .
[ ( الف مغايرت نفس با مزاج است كه نفس مزاج نيست ,تا به فساد مزاج فوت گردد و تباه شود ,بلكه
نفس است كه حافظ مزاج است .ب و ديگر مغايرت نفس با بدن است .يعنى عالوه بر اينكه نفس مزاج
نيست ,گوهرى قايم به خود مغاير با بدن محسوس است .در حقيقت بدن من حيث انه بدن مرتبه نازله نفس
است .
ج و ديگر تجرد نفس ناطقه است كه به سه شعبه تجرد برزخى و تجرد عقالنى و تجرد فوق عقالنى منشعب
است .تجرد برزخى در مقام خيال و مثال متصل نفس است ,و تجرد عقالنى مرتبه ادراك مرسالت و سير
ديار مفارقات نفس است .و تجرد فوق عقالنى معراج ال يقفى نفس است ,بدين معنى كه او را حد يقف
نيست .بر اين اقسام تجرد نفس ,ادله بسيار اقامه شده است .و همه ادله در اين نتيجه شريكند كه چون
نفس عارى از ماده و احكام آن است ,گوهرى بسيط غير محسوس از عالم ما وراى طبيعت است و از فساد
و اضمحالل كه الزمه مركبات طبيعى است مبرى است و چون فساد نمى پذيرد ,هيچ گاه زوال و فنا نمى يابد
و براى هميشه باقى است ,يعنى نفس حادث ابدى است .
د و ديگر اين كه نفس جسمانية الحدوث و روحانية البقاء است كه به كسب كردن معارف و حقايق و تحصيل
ملكات اعمال فاضله انسانى ,اشتداد وجودى و سعه مظهرى پيدا مى كند و به اتحاد علم و عالم و عمل و عامل
,به سوى كمال مطلق ارتقاء مى يابد .
ه و ديگر اين كه نفس عين مدركات خود است كه اتحاد مدرك و مدرك و ادراك به حسب وجود است .
ادله اتحاد عاقل به معقول متكفل اثبات اين امر است و حقا كتاب ما[ ( دروس اتحاد عاقل به معقول] ( در
اين موضوع عظيم خطير ,حايز اهميتى بسزاست .
و ديگر خروج نفس از قوه به فعل و افاضه صور علميه و ملكات صفحه 56 :
فاضله بدان و ادراك نفس مر حقايق اشياء راست .
ز و ديگر جوهر بودن علم و عمل و انسان سازى آن دواست .يعنى علم و عمل عرض نيستند ,بلكه جوهر و
انسان سازند و جزا در طول علم و عمل است ,بلكه جزا نفس علم و عمل است كه علم سازنده روح و عمل
سازنده بدن است .و همواره در همه عوالم ,بدن آن عالم مرتبه نازله نفس است و بدنهاى دنيوى و اخروى
در طول يكديگرند و تفاوت به نقص و كمال است .ح و ديگر اين كه ملكات نفس مواد صور برزخى اويند .
يعنى هر عمل صورتى دارد كه در عالم برزخ ,آن عمل بر آن صورت بر عاملش ظاهرى مى شود كه صورت
انسان در آخرت نتيجه عمل و غايت فعل او در دنياست .و همنشينهاى او از زشت و زيبا همگى غايات
افعال و صور أعمال و آثار و ملكات اوست كه در صقع ذات او پديد مىآيند و بر او ظاهر مى شوند كه در
نتيجه انسان در اين نشأة نوع و در تحت آن افراد و در نشأه آخرت جنس و در تحت آن انواع است .و از
اين امر تعبير به تجسم اعمال يا به تجسد أعمال و يا به تجسم اعراض و اين گونه تعبيرات مى شود و مقصود
تحقق و تقرر نتيجه اعمال در صقع جوهر نفس است .
ط و ديگر تكامل برزخى نفس بعد از انفصال از بدن عنصرى است .در اين امر اثبات مى شود كه نفس پس
از انقطاع از بدن استكمال مى يابد .به ادله تجرد نفس بقاى نفس پس از انقطاع از بدن عنصرى اثبات مى
شود و به تكامل برزخى استكمال آن ,كه نفس به انقطاع از بدن عنصرى نه فقط فانى نمى شود .بلكه زنده تر
مى گردد ,و موت در حقيقت انقطاع و مفارقت نفس از غير خودش و ارتقاى او به متوفى اوست .
ى و ديگر بيان اقسام قبر و قبر حقيقى انسان به لسان منطق وحى است كه در نتيجه معلوم مى گردد وزان قبر
در اين نشأة و نشأة آخرت وزان انسان در نشأتين است .
صفحه 57 :
يا و ديگر اين كه لذات و آالم نفس در اين نشأة از مقوله انفعال و در نشأة آخرت از مقوله فعلند .
يب و ديگر تطابق كونين يعنى توازن بين عالم و آدم است كه :نيست يك رشته در اين پرده پر نقش عجب
كش تو را تارى از آن يا كه از آن پودى نيست
يج و ديگر انشاء نفس مرا بدن مثالى خود را و ظهور كمل در عوالم است .يد و ديگر اثبات معادين روحانى
و جسمانى انسان است .
يه و ديگر اثبات قوه قدسيه نفوس مكتفية است .
يو و ديگر اين كه انسان را ادراكاتى فوق طور عقل نظرى است] ( .عيون مسائل النفس و سرح العيون فى
شرح العيون هر دو در يك مجلد هشتصد و نوزده صفحه اى توسط انتشارات امير كبير در سال 1371به طبع
رسيد و در اختيار عالقمندان قرار گرفت .
گفتنى است كه در ميان آثار استاد كتاب ياد شده ,دومين كتابى است كه از طرف وزارت ارشاد به عنوان
كتاب سال شناخته شده و به علم دوستان جامعه اسالمى معرفى گرديده است .
14گشتى در حركت
گشتى در حركت كتابى است عزيز و گرانقدر كه در حركت و اقسام آن و احكام و نتايج هر يك از آنها بحث
مى كند .مباحث اوليه اين كتاب به فحصى در انواع حركت كه از حركت استدارى وضعى شبانه روزى
شروع و به حركت در جوهر ختم مى شود ,اختصاص يافته و سپس به تفصيل از حركت جوهرى و فرق ميان
آن و تجدد امثال كه قاطبه عرفاء بدان قائلند ,بحث به ميان آمده و در خالل مباحث ياد شده به حركت جنى
كه اساس آفرينش است و از نظر تصور خفيترين نوع حركت و از نظر تصديق مشكلترين نوع آن صفحه 58 :
است ,اشاراتى شده است .
بنابراين مى توان عمده مباحث اين كتاب را حول سه نوع از انواع حركت دانست :
الف ) حركت جوهرى ب ) تجدد امثال ج ) حركت حبى
و در اين ميان آنچه كه از اهميت فوق العاده اى برخوردار است و سزاوار است مورد توجه خاص خواص
اهل تحقيق قرار گيرد ,همان حركت حبى است كه مطلق ايجاد بر آن متوقف است .
به هر حال كتاب ياد شده عالوه بر امور مزبور ,بر سه رساله مهم كه به مناسبت روى آوردن بحث بدرج
آنها اقدام شده ,مشتمل است :الف ) رساله[ ( حركت جوهرية و تحوالت ذاتية] ( از استاد آية هللا عالمه
رفيعى قزوينى قدس سره .
ب ) رساله[ ( وحدت وجود] ( از استاد عالمه شعرانى قدس سره .ج ) رساله[ ( حركت حبى و تجدد امثال
و حركت در جوهر طبيعى] ( از استاد حسن زاده آملى دام ظله .
نكتهء گفتنى اينكه در اين كتاب در تسميه رساله ها و ابواب و فصول و تذكره ها و تبصره ها و فذلكه ها و . .
.و حسن صنعت بكار رفته .مثال از رساله استاد شعرانى رحمة هللا عليه به[ ( باغ] ( و از رساله استاد
رفيعى قزوينى قدس سره به[ ( بوستان] ( و از رساله خود استاد حسن زاده دام ظله به[ ( گلستان] ( و از
باب به[ ( دشت] ( و از فصل به[ ( چمن] ( و از تبصره به[ ( گلبن] ( و از تذكره به[ ( گلگشت] ( و
از تنبيه به[ ( گلشن] ( و از فايده به[ ( گلبرگ] ( و از فذلكه به[ ( دسته گل] ( تعبير شده كه لطافت اين
تعابير و تناسبشان با گشت و تناسب گشت با حركت بر اهل ذوق پوشيده نيست .حضرت استاد خود در
وصف كتاب[ ( گشتى در حركت] ( چنين سروده است :
صبا از من به اخوان صفايم
پس از عرض تحيات و ثنايم
صفحه 59 :
نما لطفى بگو با هر يكيشان
كه اى آزاده با عزت و شأن
بحمد هللا باغ و بوستانم
بود در انتظار دوستانم
گرت با دين و دانش همدمى هست
گلستانم يكى آكادمى هست
بيا گشتى در اين دشت و چمن كن
دماغ روح را تازه چو من كن
چمن از خرمى چون آسمان است
فضايش يكسره رنگين كمان است
ز شادابى گلهاى دل افروز
فروغ شب حكايت دارد از روز
ز گلبنهاى باغ و گلشن او
چمنهاى بسان جوشن او
بهشت اندر بهشت اندر بهشت است
همه با مشك و با عنبر سرشت است
زهر يك دسته گلهاى بهشتى
همى بينى چه گشتى و چه كشتى
در اين گشتت بيابى مدعا را
رها سازى زخود چون و چرا را
بيا اندر طبيعت بين خدارا
پديد آرنده ارض و سما را
در اين باغ طبيعت اى دل آگاه
ز هر شاخى شنو إنى انا هللا
اله آسمان است و زمين است
چه پندارى جدا از آن و اين است
بيا در راه حق جويى كامل
برون از خدا گويى جاهل
كه در آن سوى هفتم آسمان است
لذا از ديده مردم نهان است
مرا شهر و ده و كوه و در و دشت
به روى دلستانم هست گلگشت
در اين باغ دل آرا يك ورق نيست
كه تار و پودش از آيات حق نيست
نما گشتى در اين باغ الهى
نمايندت همه اشيا كما هى
خدا يار است ياران حسن را
براى گشت اين دشت و چمن را
()1
كتاب ياد شده از جمله آثار منتشر نشده استاد است كه اميدواريم هر چه زودتر مقدمات طبع و نشر آن فراهم
شود و اين پرده نشين شاهد هرجايى گردد .
پاورقى :
1ديباجه گشتى در حركت .
صفحه 60 :
15الحجج البالغه على تجرد النفس الناطقة
در ميان مسايل مربوط به معرفت نفس ,كه بسيار است ,مسئله تجرد نفس از اهميت فوق العاده اى
برخوردار است .بلكه مى توان ادعا نمود كه وزان مسئله تجرد نفس در مقايسه با ديگر مسايل مربوط به
معرفت نفس ,وزان خود معرفت نفس است با ديگر معارف قرآنى انسان .يعنى همان طور كه معرفت نفس
اساس بسيارى از معارف است مسئله تجرد نفس نيز زير بناى بسيارى از مسايل مربوط به معرفت نفس
است .لذا حضرت استاد حسن زاده دام ظله العالى در ميان آثار و تأليفات خود اثر مستقلى را به مسئله ياد
شده اختصاص داده و در آن براهين و ادله تجرد نفس را به نحو مطلوبى تقرير نموده و آن را به[ ( الحجج
البالغه على تجرد النفس الناطقه] ( نام نهاده است .
ادله اى كه در اين كتاب بدانها اشاره مى رود ,به دو قسم عقلى و نقلى تقسيم مى شوند كه حضرت استاد
ابتدا ادله عقلى مسئله را تقرير مى كند و پس از آن به ذكر ادله نقلى مى پردازد ,و از آنجا كه نفس را تجرد
غير تام برزخى و تجرد تام عقلى و مقام فوق تجرد است ,كليه مباحث كتاب مزبور حول چهار محور دور مى
زند .
الف ) اثبات تجرد نفس مطلقا .بدون آنكه به نوعى
خاص از تجرد اشاره اى گردد .
ب ) اثبات تجرد غير تام برزخى نفس .
ج ) اثبات تجرد تام عقلى نفس .
د ) اثبات مقام فوق تجرد نفس .
كتاب[ ( الحجج البالغه على تجرد النفس الناطقه] ( از جمله آثار منتشر نشده استاد است كه اميدواريم به
زودى مقدمات طبع و نشر آن فراهم گردد و مورد استفاده عالقمندان قرار گيرد .
صفحه 61 :
16گنجينه گوهر روان
كتاب[ ( گنجينه گوهر روان] ( مجموعه اى است نفيس و گران قدر كه مانند كتاب[ ( الحجج البالغه على
تجرد النفس الناطقه] ( حاوى ادله تجرد نفس است ,با اين فرق كه كتاب سابق الذكر به زبان عربى و براى
خواص و اين كتاب به زبان فارسى و براى عموم نگارش يافته است .به هر حال حضرت استاد دام ظله
الشريف ,ادله تجرد نفس را كه در آثار قدماء به صورت پراكنده ذكر شده بود ,در اين كتاب گرد آورده و
آنها را همراه با اضافاتى از توضيحات و تنبيهات و غيره با نظم و ترتيبى خاص به رشته تحرير درآورده
است .
استاد خود در ديباچه كتاب چنين مى نگارد :
[ ( و بعد همى گويد بنده اميدوار به خداى متعال حسن حسن زاده آملى كه اين دفتر معانى به نام[ ( گنجينه
گوهر روان] ( آكنده از برهان تجرد گوهر روان است كه به ساليانى دراز ,در اثناى تدريس معارف از
نوشته هاى پيشينيان ,يافته ايم و در آن به رشته نظم و نضد خاص گرد آورده ايم .و بسى غرر درر ,و
عوالى اللى بر آن افزوده ايم ,و بر يك مقدمه و سه فصل و يك خاتمه ,خاتمه داده ايم ,و بر جمعى تدريس و
القاء و امالء كرده ايم ,و اينك بدين اميد كه دانش پژوه فرزانه را چراغى فرا راه نيكبختى و رستگارى باشد ,
و نگارنده را اثرى بايسته و شايسته و پايدار به يادگار .خويشتن را نيك بساخت و چهره به خوبى پرداخت ,
و مانند ماه دو هفته برافروخت ,و ديده به مدرسه ها دوخت ,و دل به صاحب نظران باخت و مست و از
خانه به بيرون تاخت ,كه ناگهان خروش سروش بگوش هوش رسيد كه :
نورى كه به سر عتش روان است
گنجينه گوهر روان است
گنجينه زاد زندگانى
گنجينه عمر جاودانى
گنجينه دفتر معانى
گنجينه گنج آسمانى
گنجينه شبچراغ عالم
نور دل و ديدگان آدم
صفحه 62 :
گنجى كه چو مهر و مه درخشد
تا نور به نوريان ببخشد
نورى كه كه مجرد و مصفى است
نور صمدى حق تعالى است
نورى كه ز صنع حسن مطلق
كسى نيست چنو ز حسن مشتق
نورى كه فروغ او فروزد
تا ريشه جهل را بسوزد
نورى بشروق برتر از برق
نورى كه گرفته غرب تا شرق
از لطف حقيقة الحقايق
گنجينه پر است از دقايق
اين يك اثر است نيك فرجام
كز دست حسن گرفت انجام
باشد كه عطا كند خدايش
در اجر و جزاى او لقايش
هر چند زدست خويش خسته است
طرفى ز حيات دل نبسته است
ليكن چو خدا كند خدايى
شاهنشه دل شود گدايى
يك جلوه اگر كند نثارش
صد مهر و مهند شر مسارش
الزم به ذكر است كه كتاب ياد شده از جمله آثار مخطوط استاد است و تا كنون در دست نشر قرار نگرفته
است .
17رساله اى در اثبات عالم مثال
اين رساله همان گونه كه از اسمش پيداست ,از عالم مثال و مطالب و مباحث مربوط به آن بحث مى كند .
عالم مثال ,برزخى است بين عالم ارواح و عالم اجسام .و به عبارت ديگر عالم مثال ,عالمى است باالتر از
عالم اجسام و فروتر از عالم ارواح .اشياء را در عالم ارواح نه شكل است و نه ماده و در عالم اجسام هم
شكل است و هم ماده و در عالم مثال ,شكل هست ولى ماده نيست .بنابراين عالم مثال از نظر شكل داشتن
شبيه به عالم اجسام است و از نظر تجرد از ماده ,شبيه به عالم ارواح .حال خواه آن در قوس نزول بوده
باشد ,يا در قوس صعود .مسبوق به عالم ماده كه موطن تعدد و كثرت است مى باشد ,نه در
صفحه 63 :
تصور آن مشكلى است و نه در تصديق به وجود آن ,بر خالف عالم مثال در قوس نزول كه مسبوق به عالم
ارواح و قبل از عالم اجسام است .زيرا در اين عالم كه نه از ماده اثرى است و نه مسبوق به ماده است
تصور كثرت و تعدد و صور و اشكال در غاية اشكال و صعوبت است .لذا در قبول و رد آن بين حكماى مشاء
و فالسفه اشراق اختالف است و هر كدام را بر مدعاى خويش دليلى ,كه مطلوب خود را بدان اثبات مى
نمايند .
حضرت استاد حسن زاده دام مجده در رساله مزبور بعد از اشاره كوتاهى كه به تعريف و اسامى عالم مثال
دارد ,خاطرنشان مى سازد كه عمده مطلب در اين باب ,اثبات عالم مثال در قوس نزولى است ,نه در قوس
صعودى و از آنجا كه برخى توهم كرده اند عالم مثال همان عالم مثلى است كه افالطون الهى بدان قائل بوده ,
قبل از هر چيز به ابطال توهم ياد شده مى پردازد و پس از آن وارد بحث اصلى كه اثبات عالم مثال در قوس
نزول و ذكر و تقرير و تحرير ادله آن است مى گردد .
رساله ياد شده از جمله آثار مخطوط استاد است و تا كنون منتشر نشده است .
18رساله مثل
اين رساله در باره مثل افالطونية كه از آنها به اسامى ديگرى چون صور مجردة ,مثل الهية ,ارباب انواع ,
مثل نورية و عقول متكافئه نيز تعبير مى شود نگارش يافته است .
بحث از حقانيت يا عدم حقانيت نظريه مثل ,يكى از مشكالت مباحث فلسفى است و از قديم االيام همواره
معركه آراء متعدد و نظريات مختلف بوده و هست .
افالطون الهى ,همچون استادش سقراط ,معتقد بود كه موجودات عالم مادى را در عالم اله صورى است
مجرد .كه از فساد و تغيير و تقيد به زمان صفحه 64 :
و مكان ,منزه و مربى و سر مشق موجودات اين عالمند .در مقابل ,برخى از حكماء ,نظريه فوق را
نپذيرفته و با مطرح كردن شكوك و ايراداتى آن را از درجه اعتبار ساقط دانسته اند .
حضرت استاد حسن زاده دام ظله در رساله مزبور بعد از عنوان كردن نظريه مثل ,به نقل و بيان اقوال و گفته
هاى بزرگان و اعاظمى كه به مثل قائل بوده اند ,مى پردازد و سپس رواياتى را از اهل بيت عصمت و
طهارت در تأييد نظريه مثل نقل مى نمايد .معظم له در مراحل بعدى رساله از مطالبى كه ذيال به عناوين آنها
اشاره مى شود بحث به ميان مىآورد .الف ) بيان چند دليل از ادله عقليه در اثبات مثل .
ب ) ذكر شكوك و ايراداتى كه بر نظريه مثل وارد گشته است .ج ) وجه تسميه مثل به مثل
د ) كيفيت و چگونگى تصور كثرت در عالم مثل .
ه ) تاويالتى كه برخى از حكماء نسبت به نظريه مثل اعمال كرده اند .در ميان عناوين ياد شده آنچه كه از
اهميت بسزايى برخوردار است و جا دارد مورد توجه خواص اهل تحقيق قرار گيرد ,مبحث چگونگى تصور
كثرت در عالم مثل است زيرا با توجه به اينكه كثرت و تعدد زير سر ماده و برخاسته از ماده است ,در
عالمى كه نه از ماده خبرى است و نه مسبوق به ماده است ,تصور كثرت در غاية اشكال است كه براى
اطالع بر چگونگى آن بايد به اصل رساله رجوع كرد .
به هر حال حضرت استاد در معرفى رسالة مثل چنين مى فرمايد ( [ :ما در اين رساله بعد از عنوان كردن
مثل به نقل نظريات بزرگان عالم علم پرداخته و عبارات كسانى را كه قائل به نظريه مثل نبوده اند ,ولى به
نحوى آن را تأويل كرده اند نيز نقل نموده ايم و باالخره نظريه مثل را پذيرفته و آنها را بر همان عقول و
مفارقات كه باذن هللا مدبرات عالم ناسوتند تطبيق
صفحه 65 :
نموده ايم و فرمايشاتى را كه شيخ الرئيس ابن سينا در رد مثل در الهيات شفا آورده است ,تصويب نكرده
ايم] ( .
رساله ياد شده نيز از جمله آثار مخطوط استاد است و هنوز در دست طبع و نشر قرار نگرفته است .
19تصحيح و تعليق شرح اشارات
كتاب مستطاب[ ( االشارات و التنبيهات] ( تصنيف فيلسوف توانا و حكيم بى نظير حسين بن عبدهللا بن
سينا معروف به شيخ الرئيس رضوان هللا تعالى عليه يكى از متون فشرده و محكم منطقى و فلسفى است كه بر
ظرايف و دقايق عجيب و مطالب و مباحث غريب ,مشتمل است .مباحث منطقى اين كتاب در ده منهج و
مباحث فلسفى آن در ده نمط مرتب گرديده است و از آن رو كه كتاب ياد شده بر اساس ايجاز و اختصار
تصنيف شده ,فهمش بر كثيرى از طالبين مشكل بود .لذا بسيارى از شارحان و محققان بر آن شدند كه مقاصد
و مطالب آن را تشريح و از اين طريق كار را براى دانش پژوهان عالقه مند تسهيل كنند .
يكى از كسانى كه به عمل مزبور موفق شد و نيز به خوبى از عهده آن برآمد ,محقق بارع و حكيم فاضل ناصر
االسالم و المسلمين ,نصير الملة و الدين ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسى قدس سره القدوسى است
كه به حق مى توان ادعا نمود ,وزان اين شرح كه به[ ( حل مشكالت االرشارات] ( موسوم است ,در
مقايسه با ديگر شروح وزان خود اشارات است ,در مقايسه با ديگر كتب فلسفى و منطقى .
در هر صورت شرح ياد شده به خاطر كثرت فوايد و وفور مطالبش همواره در حوزه هاى علوم عقلى و
اسالمى مورد تدريس و تدرس بوده و نيز هست .لذا حضرت استاد حسن زاده آملى دام بقاءه عالو بر اينكه
بسيارى از نمطهاى آن را[ ( نمطهاى 9 , 8 , 3و] ( 10مكرر و به طور مستقل و صفحه 66 :
جداگانه تدريس كرده ,به تدريس چهار دوره كامل آن[ ( قسمت فلسفه ) ] موفق گرديده است .معظم له در
طول ساليانى كه به تدريس كتاب مزبور اشتغال داشته ,عالوه بر تصحيح ,تعليقه ها و حواشى بسيارى را كه
خود به منزله شرح است بر آن نگاشته و بدين ترتيب بر فوايد و عوايد كتاب افزوده است .
شرح اشارات مصحح به تصحيح استاد همراه با تعليقه هاى ياد شده هم اكنون نزد ايشان محفوظ است و
اميدواريم به زودى مقدمات طبع و نشر آن فراهم آيد و در آينده اى نه چندان دور در اختيار دانش پژوهان و
محققان قرار گيرد .
20ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات
اين كتاب ترجمه و شرحى است فارسى بر سه نمط آخر اشارات[ ( بهجت و سعادت ,مقامات العارفين ,
اسرار االيات] ( كه حضرت استاد دام بقائه آن را در شهرستان آمل ,حين تدريس نمطهاى ياد شده بر جمعى
از مشتاقان علوم و معارف ,امالء نمود .اين شرح هم اكنون به صورت مخطوط نزد استاد محفوظ است كه
اميد است مقدمات طبع و نشرش فراهم آيد و مورد استفاده همگان واقع شود .
21رساله اعتقادات
اين رساله كه نيز از جمله آثار منتشر نشده استاد حسن زاده است ,بر حقايق و معارفى مشتمل است كه
جناب ايشان طى عمرى تحقيق و تدريس به آنها دست يافته و از صميم دل و با تمام وجود بدانها اعتقاد پيدا
نموده است .حقايق و معارف ياد شده يكى پس از ديگرى به صورت اعتقاد من اين است كه به رشته
تحرير در آمده اند كه اينك به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود .
صفحه 67 :
الف ) اعتقاد من اين است كه وجود أحد صمد است اعنى يكتاى همه است كه در نظام هستى يكپارچه خدا
دارد خدايى مى كند و در عين حال حق حق است و خلق خلق و هو هو و نحن نحن .
ب ) اعتقاد من اين است كه وجود اعنى حق ,ازلى و ابدى اعنى واجب الوجود بالذات است .
ج ) اعتقاد من اين است كه واجب تعالى خير محض و عدل محض است ,لذا بالعدل قامت السموات و
االرض .
د ) اعتقاد من اين است كه دين حق دين خاتم انبياء محمد مصطفى صلى هللا عليه و آله و سلم است .
ه ) اعتقاد من اين است كه قرآن و عرفان و برهان از هم جدايى ندارند ,و عرفان تفسير انفسى قرآن است ,
و برهان لسان عرفان است .و ) اعتقاد من اين است كه علم و واهب آن و متهب آن هر سه فوق طبيعتند .
ز ) اعتقاد من اين است كه قرآن كريم ,كشف أتم صاحب مقام ختمى صلى هللا عليه و آله و سلم است .
ج ) اعتقاد من اين است كه جزا نفس عمل است .
ط ) اعتقاد من اين است كه قضا خزائن الهى است و قدر تنزيل خزائن است .
ى ) اعتقاد من اين است كه قرآن و سنت رموزند و أوحدى هر عصر به حل آنها مرزوقند .
22االصول الحكمية
صفحه 68 :
رساله االصول الحكمية مجموعه اى است مختصر ولى وزين كه مطالب و مباحثى را از عرفان و حكمت
متعاليه به صورت اصول و امهاتى به پيشگاه اهل فضل دانش تقديم مى كند .اينك به نمونه هايى از آنها
اشاره مى شود .الف ) توحيد حقيقى رسيدن به وجود صمدى و اعتقاد بدان است .ب ) انسان در هيچ نشئة
بى بدن نيست و بدن هر نشئة به وفق اقتضاى آن نشئة است و تفاوت ابدان بكمال و نقص است .
ج ) در راه كسب معارف هم منطق و برهان مى بايد و هم شهود و عرفان .د ) هر موجودى جدولى از بحر
بيكران وجود صمدى است .
ه ) تميز محيط از محاط به تعين احاطى است ,نه به تعين تقابلى .و ) نزول ملك تمثل صور ارواح و قواى
عالم بدون تجافى در صقع نفس انسان مستعد است .
ز ) هر موجودى در حد خود تام و كامل است ,تام و أتم و كامل و اكمل از قياس پيش مىآيد .
ح ) انسان موجود ممتدى است كه از مرحله اعلى تا به انزل مراتبش همه يك شخصيتند .
ط ) فصول حقيقى موجودات انحاء وجودات خاصه آنهايند و تعريف آنها به جنس و فصل لفظى مثل تعريف
به حيوان ناطق در حقيقت تعريف به رسم است و چون فصول حقيقة انحاء وجودات خاصه اشيانيد پس
فصول حقيقية فوق مقوله اند .
ى ) تجرد خيال در فهم مسئله معاد جسمانى جدا نافع است .صفحه 69 :
الزم به ذكر است اين رساله نيز تا كنون منتشر نشده است .
23تصحيح و تعليق شفا
كتاب عظيم الشأن و بى نظير شفا كه در حقيقت دايرة المعارف كاملى از فلسفه مشاء است .بزرگترين و
جامعترين اثر فيلسوف بزرگ شرق شيخ الرئيس ابوعلى حسين بن عبدهللا بن سيناست كه بر جميع علوم
عقلى و نظرى اعم از منطقيات و رياضيات و طبيعيات و الهيات مشتمل است .اين كتاب به خاطر شرافت
و اهميت خاصى كه داشته و دارد از زمان تصنيف آن تا كنون كه هزار و اندى سال مى گذرد ,همواره منبع
شناخت فلسفه مشاء و از جمله متون درسى در حوزه هاى علوم عقلى و اسالمى بوده و نيز هست .
حضرت استاد حسن زاده ادام هللا ظله على رؤسنا ,قسمتهاى عمده كتاب ياد شده را نزد بزرگوارانى ,چون
عالمه ميرزا ابوالحسن شعرانى ,ميرزا احمد آشتيانى ,استاد محمد حسين فاضل تونى ,عالمه طباطبايى قدس
هللا اسرارهم فرا گرفت و خود قسمت طبيعيات و الهيات آن را در قم طى هشت سال براى عده اى از طالب
فاضل تدريس نمود .جناب ايشان در خالل مدتى كه به تدريس و تدرس اين كتاب اشتغال داشت ,عالوه بر
اينكه بر تصحيح طبيعيات و الهيات آن توفيق يافت و بر قسمتهاى نفس و الهيات آن تعليقات ارزنده و
مفيدى را نگاشت .قسمت طبيعيات شفا كه مصحح به تصحيح استاد است ,در حدود دوازده سال پيش
توسط انتشارات بيدار منتشر گرديد .ولى قسمت نفس و الهيات آن كه نيز مصحح به تصحيح ايشان است ,
همراه با تعليقات معظم له هم اكنون در اختيار مركز انتشارات دفتر تبليغات اسالمى حوزه علميه قم است و
مراحل نهايى چاپ را مى گذراند كه اميد است به زودى كار چاپ آن به اتمام رسد و مورد استفاده عالقمندان
واقع شود .
صفحه 70 :
24ترجمه و تعليق الجمع بين الرأيين
رساله[ ( الجمع بين الرأيين] ( وجيزه اى است شريف كه آن را معلم ثانى حكيم ابونصر فارابى قدس سره
در جمع ميان آراء منسوب به افالطون و ارسطو كه به ظاهر در كثيرى از امور چون حدوث و قدم عالم ,
حدوث و قدم ارواح ,صور و مثل الهيه ,اخالقيات و طبايع ,اخالقيات و عادات ,كيفيت ابصار و . . .
متخالف مى نمايند ,نگاشته است .آن جناب در اين اثر گرانقدر خويش كوشيده است :اوال منشاء توهم
تخالف آراء اين دو حكيم الهى را در موارد ياد شده و غيره بررسى كند و ثانيا با بررسى كردن منشاء توهم
مزبور به رفع اختالف و ايجاد تصالح و ارجاع هر دو نظر به يك نظر بپردازد .
حضرت استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى براى اين رساله اهميت خاصى قائل است و كرارا اينجانب از معظم
له شنيده است كه مى فرمود :همان گونه كه معلم ثانى ابونصر فارابى جمع بين رايين نوشت و با اين كار
توهمات و اختالفات آنچنانى را بر طرف نمود ,در زمينه هاى ديگر ,راجع به شخصيتها و بزرگان ديگر كه
اقوال و نظريات منسوب بدانها به طاهر متخالف است ,نيز بايد جمع بين آراء نوشت .چرا كه بنابر
فرمايش مرحوم حاج مال هادى سبزوارى در اسرار الحكم فهميدن حرف مردم هنر است ,نه سعى در رد آن .
بارى جناب ايشان رساله مزبور را كه در اصل عربى است از بدو تا ختم به فارسى ترجمه كرده و بر آن
تعليقاتى را نگاشته است كه هنوز به حليت طبع آراسته نگشته است .
صفحه 71 :
25رساله رؤيا
اين رساله از رؤيا و اهميت رؤيا و امورى كه مربوط به رؤياست بحث مى كند .حضرت استاد دام مجده در
اين رساله با توجه به آيات قرآنى و روايات صادره از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السالم و اقوال
بزرگان عالم علم ,از حكماء گرفته تا عرفاى عالى مقام ,رؤياى صالحه را در حقيقت ارتباط نفس با مبادى
عاليه و خواب راست را به عنوان دريچه اى كه انسان را به عالم غيب هدايت مى كند ,معرفى مى نمايد .
در ميان مباحث موجود ,در رساله مزبور دو مبحث از اهميت خاصى برخوردار است و سزاوار است مورد
توجه بيشتر انديشمندان گرامى قرار گيرد .
الف ) بيان سر بروز رؤيا و مالك عمده در گرفتن تمثالت برزخى و ادراك صور مثالى .
ب ) بيان موطن اصلى تمثل صور برزخى .
خالصه نظر استاد در مورد اول اين است كه گرچه در حالت خواب يا تنويم مغناطيسى و يا حالت احتضار ,
انسان حقايقى را از عالم غيب درك مى كند و صورى را مى بيند و يا اصواتى را مى شنود ,لكن بايد توجه
داشت كه در گرفتن تمثالت و ادراك صور برزخى ,هيچ كدام از حاالت ياد شده موضوعيت ندارد ,بلكه مالك
اساسى و عمده ,انصراف از نشئه عنصرى و عالم طبيعت است و اگر اين انصراف در حالت بيدارى براى
انسان حاصل گردد ,آنچه را كه ديگران در خواب مى بينند ,او در بيدارى خواهد ديد .و لب و چكيده
فرمايش ايشان در مورد دوم اين است كه موطن اصلى تحقق و تمثل صور معانى چه در خواب و چه در
بيدارى همه در صقع نفس ناطقه انسانى ,ولى در مرحله قوه متخيله آن است ,و بلكه به بيانى باالتر و
شريفتر ,قيام صور برزخيه به نفس ,قيام فعل به فاعل است ,نه حال به محل .
گفتنى است اين رساله جزء آثار مخطوط استاد است و هنوز به طبع صفحه 72 :
نرسيده است .
26جزوه[ ( من كيستم] (
اين جزوه مختصر ولى بسيار مفيد ,محصول حالتى است كه در اثر تفكر و تأمل در حقيقت نفس ناطقه انسانى
و احوال و اطوار آن بر حضرت استاد عارض گشته و به دنبال آن حالت ,قلم معظم له به نگارش[ ( من
كيستم ) ] رقم زده است .
ابتدايى ترين و در عين حال مهمترين فايده اين جزوه اين است كه آدمى را از غفلت هميشگى خود بدر آورده
و در حيرتى فوق تصور ,كه آن هم براى خود عالمى و لذتى دارد ,فرو مى برد .
اينك مناسب مى نمايد كه پاره اى از جزوه مزبور را با هم مرور كنيم ( [ :من كيستم ,من كجا بودم ؟ من
كجا هستم ؟ من به كجا مى روم ؟ آيا كسى هست بگويد من كيستم ؟ آيا هميشه در اينجا بودم كه نبودم .آيا
هميشه در اينجا هستم كه نيستم ,آيا به اختيار خود آمدم كه نيامدم ,آيا به اختيار خود هستم كه نيستم .آيا به
اختيار خودم مى روم كه نمى روم .از كجا آمدم ؟ به كجا مى روم ؟ و كيست اين گره را بگشايد ؟ چرا گاهى
شاد و گاهى نا شادم ؟ از امرى خندان و از ديگرى گريانم ؟ شادى چيست و اندوه چيست ؟ خنده چيست و
گريه چيست ؟
مى بينم ,مى شنوم ,حرف مى زنم ,حفظ مى كنم ,ياد مى گيرم فراموش مى شود ,به ياد مىآورم ,ضبط مى
شود ,احساسات گوناگون دارم ,ادراكات جور و اجور دارم ,مى بويم ,مى جويم مى پويم .رد مى كنم ,
طلب مى كنم ,اينها چيست ؟ چرا اين حاالت به من دست مى دهد ؟ از كجا مىآيد و چرا مىآيد ؟ كيست اين
معما را حل كند ؟
چرا خوابم مىآيد ,خواب چيست ؟ بيدار مى شوم بيدارى چيست ؟ چرا بيدار مى شوم چرا خوابم مىآيد ؟ نه
آن از دست من است و نه اين .خواب صفحه 73 :
مى بينم ,خواب ديدن چيست ؟ تشنه مى شوم آب مى خواهم ,تشنگى چيست ؟ آب چيست ؟
اكنون كه دارم مى نويسم به فكر فرو رفتم كه من كيستم ؟ اين كيست كه اينجا نشسته و مى نويسد ؟ نطفه بود
و رشد كرد و بدين صورت درآمد .آن نطفه از كجا بود ؟ چرا به اين صورت درآمد ؟ صورتى حيرت آور ! در
آن نطفه چه بود تا بدينجا رسيد ؟ درچه كارخانه اى صورتگرى شد و صورتگر چه كسى بود ؟ آيا موزونتر از
اين اندام و صورت مى شد ؟ يا بهتر از اين و زيباتر از يان نمى شود ؟ اين نقشه از كيست ؟ و خود آن نقاش
چيره دست كيست ؟ و چگونه بر آبى به نام نطفه اين چنين صورتگرى كرد ,آن هم صورت و نقشه اى كه اگر
بنا و ساختمان آن و غرفه ها و طبقات اتاقهاى آن و قوا و عمال وى و ساكنان در اتاقها و غرفه هايش و
دستگاه گوارش و بينيش و طرح نقشه و پياده شدن آن و عروض احوال و اطوار و شؤون گوناگون آن شرح
داده شود هزاران هزار و يكشب مى شود ولى آن افسانه اى ست و اين حقيقت] ( .گفتنى است كه اين اثر
نيز هنوز به طبع نرسيده است .
27رسالة فى التضاد
اين رساله كه هنوز تأليفش به اتمام نرسيده و ناتمام است ,درباره[ ( تضاد] ( كه هم در حكمت ,اعم از
حكمت مشاء و حكمت متعاليه و هم در عرفان ,از آن بحث مى شود ,سخن مى گويد .
حضرت استاد دام ظله در نكته 948از هزار و يك نكته كه خود عصاره اى است از رساله مزبور چنين
آورده است :
[ ( شيخ در فصل هفتم فن دوم طبيعيات شفا نقل كرده است :تضاد مبدأ فيض وجود است ,و نيز در فصل
ششم مقاله سوم الهيات شفا كه بحث صفحه 74 :
تقابل است ,به مضاده اولى اشارتى نموده است آنجا كه گويد :و اما القدماء فقوم جعلوا هذا التقابل من العدم
الملكه و جعلوها هى المضادة االولى .و محشيان شفاء ,در بيان مضاده اولى كه تضاد بسبب فيض وجود است
,بياناتى مفيد دارند .مال صدرا در فصل چهارم موقف هشتم الهيات اسفار گويد :لوال التضاد ما صح حدوث
الحادثات ,و در فصل پنجم موقف ياد شده گويد :لوال التضاد لم صح الكون و الفساد و نيز لوال التضاد ما صح
دوام الفيض من المبدا الجواد .
و عارفان فرموده اند :اسماء حق تعالى جمالى است كه جنت مظهر آن است ,و جاللى است كه نار مظهر آن
است .لذا دار آخرت به جنت و نار قسمت شده است و شئون حق اقتضاى هدايت و ضاللت دارد .
[ ( فص ابراهيمى فصوص الحكم و شرح قيصرى بر آن ص 178ط] ( 1حال از مضاده اولى در آدم و
شيطان و از بحث تضاد مطلقا در نور و ظلمت و خير و شر و سعادت و شقاوت و نكاح سارى در اشياء و
لطف و قهر و وجود و عدم و از اين گونه مسايل تدبر بنما .رساله اى در اين موضوع اعنى تضاد در دست
است .خداوند متعال توفيق اتمام آن را مرحمت فرمايد] ( 28 .معرفت نفس
معرفت نفس كتابى است شامل يكصد و پنجاه درس در سير مراحل ابتدايى معرفت نفس ,كه انفع معارف و
محور جميع مسائل علوم عقلية و نقلية و اساس همه خيرات و سعادات است .
استاد حسن زاده ,دروس ياد شده را ساليانى دراز روزهايى كه دروس حوزه تعطيل بود ,در مسجد سبزه
ميدان آمل براى قشر جوان اعم از تحصيل كرده دانشجو و ديگران تدريس و در نهايت به صورت كتابى كه
شامل سه دفتر است ,در دست نشر قرار داد و خود در مقدمه كوتاه آن نگاشته است :صفحه 75 :
[ ( اين صد و پنجاه درس در سير مراحل ابتدايى معرفت نفس است .مرجو از خداوند سبحان اينكه توفيق
ادامه و تكميل آن را مرحمت بفرمايد .اميد است كه اين دورس نفس مستعده را معدى براى اعتالى به معارج
عاليه معرفت نفس انسانى و ممدى در راه ارتقاى به مدارج ساميه منزلت قرب رحمانى گردد] ( .
29نثر الدرارى على نظم اللئالى
اين كتاب تعليقه اى است شرح گونه بر قسمت منطق منظومه حاج مال هادى سبزوارى رضوان هللا تعالى
عليه كه به[ ( اللئالى المنتظمة] ( موسوم است .لئالى و شرح آن كه توسط خود حاجى نگارش يافته ,يكى
از متون محكم منطقى است كه در حوزه هاى علمى بعد از حاشيه مال عبدهللا و شرح شمسيه و جوهر نضيد و
شرح مطالع ,تدريس مى شود .حضرت استاد حسن زاده دام ظله العالى كه خود كتاب مزبور را ساليانى دراز
در تهران تدريس كرده است ,حواشى بسيار محققانه و جامع را ,همگام با تدريس ,به مرور زمان ,بر آن
نوشته و عويصات و مشكالت آن را به نحو بديعى حل نموده است .
استاد ,خود در اين باره مى فرمايد[ ( :ما اين كتاب شريف را در تهران تدريس مى كرديم و از همان جا
مشغول شديم به تعليقه و حواشى بر آن ,و همين طور يادداشت كردم تا به حد معتنى بهى رسيد و بدين
صورت كه مالحظه مى فرماييد ,در آمد .ما در اين تعليقات كه خود به منزله شرح است ,مطالب سنگينى
را آورده ايم .و اهل فن مى دانند كه كتابهاى حاجى از مسائل عالى عرفانى و فلسفى و غيره آكنده است .مثال
ايشان در همين لئالى منتظمه و شرح آن كه در منطق است ,مسايل فلسفى بسيار مهم و همچنين حقايق
عرفانى چشمگيرى را به مناسبت درج نموده است و ما نيز بر وفق نظريه آن جناب در هر موردى .مسائلى
را كه مربوط به شرح و صفحه 76 :
توضيح آن مطالب است ,اعم از فلسفى ,عرفانى ,رياضى و گاهى مسائلى مربوط به علم حروف و اعداد ,
ذكر كرده ايم] ( .
حواشى ياد شده كه به[ ( نثر الدرارى على نظم اللئالى] ( نام گرفته است ,همراه با متن مصحح لئالى و
شرح آن كه به همت و كوشش استاد صورت پذيرفته است .در تابستان 1369توسط نشر ناب به طرز
مطلوبى به زيور طبع آراسته شد و بدين ترتيب نفع آن عام گرديد و در دسترس طالب و دانشجويان و بويژه
مدرسان علوم عقلى و منطقى قرار گرفت .صفحه 77 :
آثار كالمى
1تقديم و تصحيح و تعليق كشف المراد فى شرح تجريد االعتقاد كتاب تجريد االعتقاد تصنيف محقق بارع ,
سلطان الحكماء و المتكلمين ,خواجه نصيرالدين طوسى قدس هللا روحه يكى از متون فشرده و محكم كالم شيعى
است كه در ميان كتب كالمى كمتر كتابى را مى توان سراغ گرفت كه بسان آن مورد توجه محققان و متكلمان
شيعه و سنى بوده و علماء فريقين بر آن شروح و تعاليق زيادى نگاشته باشند .
اولين كسى كه تجريد را شرح كرد و به توضيح مطالب آن پرداخت ,شاگرد فاضل و بزرگوار مصنف ,يعنى
متكلم و فقيه و رجالى بزرگ شيعه جمال الدين حسن بن يوسف بن مطهر ,معروف به عالمه حلى قدس سره
الشريف است كه به حق مى توان ادعا نمود وزان اين شرح كه به كشف المراد موسوم است ,در مقايسه با
شروح ديگر وزان خود تجريد در مقايسه با ديگر كتب كالمى است .
به هر حال ,كتاب كشف المراد فى شرح تجريد االعتقاد ,به خاطر كثرت تداول و فراوانى تعاليق و شروح
كوتاه و بلند ,و وارد گشتن حواشى گوناگون در متن آن ,به نحوى تصحيفات و تحريفات بدان روى آورد كه
هيچ كدام از نسخ چاپى آن شايسته و زيبندهء اين اثر گرانمايه نبود .لذا حضرت استاد حسن زادهء آملى دام
بقائه بر آن شد تا از كتاب ياد شده نسخه اى منقح و متقن ارائه كند .معظم له جهت وصول بدين مقصود
نسخ متعددى را كه تعداد آنها به هفت نسخه بالغ است ,گرد آورد و با تالش و كوششى زايد الوصف همراه
با وسواس علمى و پژوهشى خاص ايشان ,به تصحيح كتب مزبور توفيق يافت و بدين صورت مصححترين
نسخه را از آن به عالم علم و دانش عرضه كرد .
گفتنى است كه استاد حسن زاده دام ظله عالوه بر تصحيح ,تعليقات صفحه 78 :
و حواشى فراوانى را كه طى مدت بيست و پنج سال ,همزمان با تدريس كشف المراد چه در حوزهء تهران و
چه در حوزهء مقدسه قم بر آن نگاشته ,و به دويست صفحه بالغ است ,در پايان كتاب آورده و بدين ترتيب
بر فوائد و عوايد آن افزوده است .
كتاب ياد شده در تاريخ 1366هجرى شمسى توسط مؤسسه نشر اسالمى تابع جامعه مدرسين حوزهء علميه
قم ,چاپ و منتشر شد و از آن تاريخ به بعد نيز مكرر به طبع رسيده است .
2تقديم و تصحيح و تعليق رسالهء قضا و قدر محمد دهدار
رسالهء قضا و قدر ,تاليف عالمه بزرگوار محمد دهدار قدس سره را كه در موضوع خود بسيار سودمند و
ارزشمند است ,اهميتى بسزاست .ولى على رغم نفاستش ,همچون كثيرى از آثار ارزندهء ديگر در كنج
انزوا افتاده بود و ارباب دانش از فوايد جليله اش محروم بودند ,لذا استاد حسن زاده بر آن شدند آن را
تصحيح و همراه با تعليقات سودمند خويش در دست طبع و نشر قرار دهند .
استاد خود در اين باره فرمودند :
[ ( بنده تعداد يكصد و يك رساله از رسائل ارزنده قدما را در فنون گوناگون گرد آوردم و تصميم گرفتم همه
آنها را يكى يكى تصحيح و تحشيه كرده و در دست طبع و نشر قرار دهم .از اين يكصد و يك رساله ,تنها
رساله اى كه موفق به تصحيح و شرح آن شدم ,رساله قضا و قدر مرحوم عالمة محمد دهدار بود كه بعد از
تمام شدن كار رساله ,واقعه ناگوار شهادت مرحوم آيت هللا مطهرى رضوان هللا تعالى عليه پيش آمد .بعد از
شهادت ايشان آقايانى نامه دادند و از ما براى يادنامه آن مرحوم چيزى خواستند ,ما هم كه كار رساله مزبور
را تمام شده يافتيم ,آن را از جان و دل تقديمشان نموديم] ( .
صفحه 79 :
شايان ذكر است كه استاد ضمن تصحيح و تعليق رسالهء ياد شده از مطالب عمدهء آن گزارش مبسوطى كه دو
برابر اصل است ,تهيه و آن را به عنوان مقدمه در سير رساله قرار داده است .
اين رساله عالوه بر اينكه ضمن يادنامه شهيد مرتضى مطهرى به چاپ رسيده است ,اخيرا توسط انتشارات
قيام در تيراژ 4000نسخه به طور مستقل طبع و منتشر گرديد .
3رسالهء خير االثر در رد جبر و قدر
اين رساله كه در حقيقت سه رساله است پيرامون يكى از مشكلترين و مهمترين مسايل كالمى يعنى مسئلهء
جبر و تفويض نگاشته شده است .حضرت استاد دام بقائه فصول اوليهء رساله را به تحقيق درباره اختيار ,
اراده ,قدرت و بررسى هر كدام از اين صفات در مورد واجب و ممكن اختصاص مى دهد و در فصل سوم
تعريفى را كه متكلم از قدرت ارائه مى كند ,مورد نقد قرار داده و آن را در مورد واجب صحيح نمى داند .
آنگاه در فصول بعدى رساله ,با توجه به مقدمات و تمهيداتى كه در فصول متقدمه فراهم آورده است ,به
بحث از مسئلهء جبر و تفويض مى پردازد .
جناب ايشان در اين باره ابتدا به سبب پيدايش دو مذهب ياد شده اشاره كرده و پس از آن اقوال طرفين
درباره عليت ,كسب و . . .همراه با ادله آنها نقل مى نمايد و سپس با تشريح و تبيين[ ( امر بين االمرين] (
هر دو مذهب را به افراط و تفريط محكوم مى كند و باالخرة در قسمتهاى پايانى رساله جهت ارتفاع يا اندفاع
برخى از شبهه ها در مسئلهء[ ( امر بين االمرين] ( از دو امر به تفصيل بحث به ميان مىآورد 1 .توحيد
ذاتى و صفاتى و أفعالى
2اقسام فاعل
نكته الزم به ذكر آنكه استاد به مناسبت روى آوردن بحث ,دو رساله صفحه 80 :
ديگر را كه خود تاليف كرده در اين رساله درج نموده است 1 :رساله اى در كسب .
2رساله اى در بيان اقسام فاعل .
اين رساله در پاييز 1369توسط انتشارات قبله در تيراژ 3000نسخه طبع و منتشر شد .
4رسالة فى االمامة
رسالهء امامت ,اثرى است گرانسنگ كه در باره بزرگترين مسئله از مسايل خالفى در ميان مسلمانان ,
توسط استاد تاليف شده است .معظم له در ابتداى اين رساله به ذكر پانزده مورد از فرمايشات امام االئمة
سيد االوصياء على بن ابى طالب عليه السالم كه همه در باره اوصاف آل محمد عليهم السالم است و از كتاب
شريف نهج البالغة انتخاب شده ,تبرك جسته و سپس با اشاره به اهميت و پايگاه حساس مسئله ,مباحث
عقلى و تحقيقى خويش را در امامت آغاز مى كند .
استاد خود در باره چگونگى مباحث رساله چنين مى فرمايد ( [ :ما در اين رساله سعى كرديم تا از مسايل
خطابى و عرفى و استحسانى بركنار بوده باشيم ,چرا كه عقيده عقد است ,دلبستن است ,دل دادن است ,و
همه اينها نيازمند به برهان است و به استحسان و امثال استحسان ,كار درست نمى شود ,مثال اينكه بياييم و
بگوييم :چون بروج آسمانى تعدادشان دوازده تاست ,پس بايد تعداد ائمه دين نيز دوازده تا بوده باشد ,عقيده
پا نمى گيرد] ( .
بارى استاد دام ظله در مباحث ياد شده ابتدا لزوم وجود امام را از منظر عقل ,به دو طريق اثبات مى كند و
سپس به ذكر اوصاف و صفاتى كه بايد امام مسلمين به اقتضاى عقل و نقل بدانها متصف باشد ,مى پردازد ,
و در مراحل بعدى با تمسك به روايات و احاديث معتبر و نقل متون قابل اعتماد ,
صفحه 81 :
خاطرنشان مى كند كه اوصاف ياد شده فقط بر اهل بيت گرامى رسول خدا ,يعنى أئمة اثنى عشر صلوات هللا
عليهم اجمعين منطبق است و ديگران را در اين امر نصيبى نيست .الزم به ذكر است كه استاد در مراحل
پايانى رساله امامان دوازده گانه شيعه را به ترتيب مطرح و درباره هر كدام مطالبى را به تفصيل بيان مى دارد
.
اين رساله همراه با هفت رسالهء ديگر در مجموعه اى به نام هشت رسالهء عربى طبع و منتشر گرديد .
5فصل الخطاب فى عدم تحريف كتاب رب االرباب
اين رساله را حضرت استاد دام ظله در رد كتاب مرحوم حاجى نورى صاحب مستدرك الوسايل كه قايل به
تحريف قرآن بود و[ ( فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب االرباب] ( را در اين باره تاليف كرد ,نگاشته
است .
مرحوم نورى در كتاب ياد شده ,براى اثبات مدعاى خود به برخى از اقوال سست و رواياتى كه غالبا جزء
متشابهاتند و نياز به تأويل دارند و يا جزء موضوعات و مجعوالتند ,تمسك كرده و متأسفانه از اين طريق
قول به تحريف قرآن را كه از قديم االيام در دست مخالفان اماميه جهت كوبيدن آنان به حربه اى بدل شده بود
و بزرگانى همچون شيخ مفيد ,سيد مرتضى علم الهدى ,امين االسالم طبرسى صاحب مجمع و ديگران سعيها
كردند تا با نوشته ها و گفته هاى خويش ساحت اماميه را از اين اتهام ناروا تبرئة كنند ,قوت بخشيد و شد
آنچه نبايد بشود .
لذا الزم مى نمود تا در اين زمان نيز كسى به اين مهم قيام كند و حربه تحريف را براى بار ديگر از دست
مخالفان بگيرد كه الحمد هلل رب العالمين اين توفيق نصب استاد شد و رسالهء[ ( فصل الخطاب فى عدم
تجريف كتاب رب االرباب] ( را تأليف كرد .
در همين جا بايد افزود ,اكنون كه زمان شكوفايى اسالم ,خصوصا صفحه 82 :
شكوفايى اسالمى كه امامية معرفى مى كند ,است بسيار بجا و شايسته است كه مسئوالن امور فرهنگى ,
خصوصا آنان كه در امور فرهنگى خارج از كشور فعاليت دارند ,بر ترجمه و نشر اين رساله به زبانهاى
مختلف اهتمام ورزند و از اين طريق در زدودن شبهه هاى ناشى از قول به تحريف قرآن گام مؤثرى بردارند .
به هر تقدير ,حضرت استاد ,در اين رساله با اقامه ادله قطعى عقلى و نقلى ,ثابت مى كند ,همين قرآنى كه
هم اكنون در دسترس مردم قرار دارد همهء آن چيزى است كه به عنوان قرآن بر پيامبر عظيم الشان اسالم
صلى هللا عليه و آله و سلم نازل شده و هيچ زيادت يا نقصانى بدان روى نياورده است .عالوه بر اين ترتيب
آيات در سوره همانى است كه آن جناب به آن امر فرموده و رسم الخط قرآن نيز همانى است كه در زمان آن
حضرت معمول بوده است .
البته الزم به ذكر است كه استاد در قسمت پايانى رساله تعليقات سودمند و با ارزش عالمه ذوالفنون آية هللا
شعرانى قدس سره را بر فصل الخطاب حاجى نورى نقل كرده و از اين راه بر فوايد رساله افزوده است .اين
كتاب كه توسط فاضل گرامى حجة االسالم و المسلمين عبدالعلى محمدى شاهرودى به فارسى ترجمه گرديده
است ,در سال 1371به اهتمام انتشارات قيام طبع و منتشر شد .
6رساله حول الرؤية
اين رساله را با رساله لقاء هللا كه سابقا آن را در قسمت آثار عرفانى استاد معرفى كرديم ,ارتباط تنگاتنگى
است و بنابر فرمايش خود استاد ,رساله لقاء هللا مكمل رساله رؤيت است .به هر حال طبق آنچه از صدر
رساله مستفاد است ,حديثى كه ابن اثير در ماده[ ( ضم] ( از كتاب نهايه خويش بدان اشارت كرده و گفته :
[ ( فى حديث الرؤية :ال تضامون فى رؤيته] ( يروى
صفحه 83 :
بالتشديد و التخفيف فالتشديد معناه ال ينضم بعضكم الى بعضى يزدحمون وقت النظر اليه و يجوز ضم التاء و
فتحها على تفاعلون و تتفاعلون و معنى التخفيف .ال ينالكم ضيم فى رؤيته فيراه بعضكم دون بعضى] ( موجب
گرديد تا جناب ايشان در باره رؤيت تحقيقى تام داشته باشد ,زيرا ظاهر حديث مورد اشاره موهم اين معنى
است كه رؤيت حق تعالى با حاسه بصر براى انسان ممكن است و در حالى كه عقل و نقل هر دو آن را
مستحيل مى دانند .اما اصل حديث مذكور ,پس از اين قرار است ( [ :انكم سترون ربكم كما ترون القمر ليلة
البدر ال تضامون فى رؤيته] ( يعنى :بدرستى همان گونه كه ماه را در شب چهاردهم بدون آنكه مزاحم
يكديگر باشيد ,مى بينيد ,پروردگارتان را نيز خواهيد ديد] ( .
قبل از هر چيز اشاره به اين نكته ضرورى مى نمايد كه حضرت استاد چه در اين رساله و چه در ديگر مباحث
كالمى همانند ديگر مشايخ علم كالم از قبيل شيخ مفيد ,خواجه نصيرالدين طوسى و . . .در اصول اعتقادات
فقط بر عقل و قواعد عقلى تكيه مى كند و نقل را اگر موافق با عقل باشد مى پذيرد و گرنه در صورتى كه
محملى صحيح از وجوه استعارات و كنايات و غير آن كه در زبان عرب يا غير عرب متداول است ,نداشته
باشد ,اگر مانند متشابهات قرآن قطعى الصدور باشد ,در تفسير آن توقف مى كند و علم آن را به اهلش رد مى
نمايد ,ولى اگر مانند اخبار آحاد صدورش قطعى نباشد به اقتضاى حديث مروى از رسول خدا صلى هللا عليه و
آله اذا اتاكم عنى حديث فاعرضوه على كتاب هللا و حجة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه و اال فاضربوا به عرض
الجدار] ( ( ) 1از آن اعراض مى كند .
روى همين اساس كه ذكر شد استاد حسن زاده دام بقائه بعد از اشاره به پاورقى :
1هر گاه حديثى از من به شما رسيد آن را بر كتاب خداوند ,عقل خود عرضه كنيد كه اگر موافق با آن دو بود
بپذيريد و گرنه از آن اعراض كنيد .
صفحه 84 :
تشعب اقوال متكلمين در مسئله رؤيت كه تقريبا به ده قول بالغ است ,ابتدا طائفه اى از اصول و امهات
عقلى را كه در انهدام اقوال فاسد موجود در مسئله و تثبيت قول مختار دخل بسزايى دارد ,تقرير مى كند و
سپس به ذكر روايات صادرهء از ائمه معصومين صلوات هللا عليهم اجمعين ,مى پردازد .
خالصه نظر استاد در مسئله رؤيت اين است كه اگر مراد به رؤيت حق تعالى ديدن به چشم سراست ,بايد
گفت :جميع حكماء متألهين و تمام علماء شامخين آن را مستحيل مى شمارند و بر اين استحاله ادله اى را چه
عقلى و چه نقلى اقامه مى نمايند ,و اگر مراد به آن ,شهود عقلى و حضور علمى و انكشاف قلبى باشد ,بايد
اذعان كرد ,اين امر عالوه بر اينكه مستحيل نيست ,بلكه غايت آمال عارفان و منتهاى آرزوى كملين است .
همان گونه كه مذكور افتاد ,حضرت استاد دام ظله پس از تقرير و تحرير مباحث عقلى مربوط به مسئله
رؤيت ,متذكر روايات باب شده است .اكنون نكته اى كه بايد افزود ,اين است كه معظم له بعد از نقل هر
كدام از احاديث مربوطه كه جمعا 5عدد است و از ميان روايات رؤيت انتخاب شده ,به اندازهء وسع رساله
و حوصلهء خواننده به شرح و تفسير آن پرداخته است .
اين رساله همراه با هفت رساله ديگر در مجموعه اى به نام هشت رساله به عربى طبع و منتشر گرديد .
صفحه 85 :
آثار تفسيرى
1تصحيح خالصة المنهج
خالصة المنهج تلخيصى است از تفسير شريف منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين ,تأليف مال فتح هللا
كاشانى كه به دست خود مؤلف صورت پذيرفته است .
آنچه كه الزم است ,خاطر نشان گردد اين است كه مرحوم مال فتح هللا كاشانى تفسير منهج و خالصهء آن را
بنابر قرائت ابوبكر بن عياش از عاصم تفسير فرموده و قرائت مشهورى كه قرآن بدان تالوت مى شود ,
بنابر قرائت حوض از عاصم است .حال بدانكه حضرت استاد آيت هللا حسن زاده آملى دام توفيقه عالوه بر
تصحيح دوره كامل خالصة المنهج ,رساله اى نفيس در تمييز موارد اختالف دو قرائت ياد شده تاليف كرده
كه در آخر خالصه به طبع رسيده است .لكن ناشرش آن را نه به نام استاد ,بلكه به نام عالمه ذوالفنون ميرزا
ابوالحسن شعرانى رضوان هللا تعالى منتشر كرد ,چرا كه در آن زمان ايشان از شهرت علمى بااليى برخوردار
بودند و استاد طلبه اى جوان و گمنام .مشروح جريان فوق همراه با تمام رسالهء مزبور در نكتهء 638هزار
و يك نكته ذكر گرديده كه مى توانيد بدانجا رجوع نماييد 2 .انسان و قرآن
مجموع مطالب اين كتاب همان گونه كه از نامش پيداست گرد دو محور دور مى زند :الف :قرآن ب :
انسان .حضرت استاد در محور نخست از عظمت و بى نهايتى قرآن ,از مراتب و درجات قرآن و از اينكه
قرآن كتاب برهان و عرفان است و اينكه قرآن مادبة هللا است و مطالبى از اين دست .به تفصيل بحث مى
كند ,آنگاه كم كم به محور دوم بحث يعنى بحث از انسان كامل به عنوان حامل و ظرف قرآن منتقل مى شود
و با بررسى و بيان صفحه 86 :
مطالبى و ارائه ادله و شواهدى ,ضمن فصول و مراحلى اثبات مى كند ,يكى از مصاديق ,بلكه اهم مصاديق
ليلة القدر كه قرآن در آن نازل شده است ,بنيه طيبة محمدى صلى هللا عليه و آله و آنانى كه وارث او و از
مصاديق انسان كاملند مى باشد .
استاد ,خود در بيان چگونگى تأليف اين كتاب چنين فرموده اند[ ( :آنچه كه ما را در تاليف كتاب انسان و
قرآن كمك فراوانى كرد دو مفتاحى بود كه يكى را از جناب استادم آية هللا حاج شيخ محمد تقى آملى قدس سره
و ديگرى را از جناب استادم آية هللا ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى قدس سره دريافت داشتم .اما آنچه را كه
از مرحوم حاج شيخ محمد تقى آملى گرفتيم ,اين است ,روز جمعه اى بود رفتيم خدمت ايشان ,عرضه داشتم
آقاجان من قريب دو سال است كه راجع به ليلة القدر ,رواياتى را جمع آورى مى كنم ,در اين مسير برايم
مشكالتى پيش آمده كه مهمترين آنها عبارت است از اينكه روى چه اساسى ليلة القدر ,از هزار ماه بهتر است
,در حالى كه همهء ما مى دانيم شب چيزى نيست جز بودن زمين در سايهء خودش ؟ آن جناب فرمودند :در
آن حديثى كه امام صادق عليه السالم مى فرمايد جده من فاطمهء زهرا سالم هللا عليها ليلة القدر است ,تأمل
بفرماييد .در اثر اين اشاره كه جناب ايشان فرمودند ,يك حالت هيمانى به من دست داد .از خدمتشان كه
مرخص شدم ,پيش خود گفتم :چرا ايشان ليلة القدر نباشند ,در حالى كه يازده قرآن ناطق از اين ليلة القدر
متولد شدند ؟
و اما آنچه را كه از مرحوم رفيعى قزوينى دريافت داشتيم ,مقاله اى است در بيان ليلة القدر و مراتب آن كه
از نسخه دستخط مبارك ايشان استنساخ كرديم] ( .
البته الزم به ذكر است كه اين كتاب عالوه بر امور ياد شده مشتمل بر دو مقاله ديگر كه به مناسبت روى
آوردن بحث به درج آن دو اقدام شده ,مى باشد .
صفحه 87 :
الف :اثرى مؤثر و وجيزه اى نفيس در بيان حروف فواتح سور از جناب شيخ الرئيس ابن سينا .
ب :مقاله اى در تفسير كريمه الر تلك آيات الكتاب الحكيم ,أكان للناس عجبا ] ( از جناب آية هللا سيد
ابوالحسن رفيعى قزوينى قدس سره .
اين كتاب تا كنون مكرر به طبع رسيده است .
صفحه 88 :
آثار روايى
1تكلمة منهاج البراعة
كتاب منهاج البراعة فى شرح نهج البالغة تأليف عالم جليل ,مرحوم ميرزا حبيب هللا خوبى قدس سره
طوالنى ترين شرحى است كه تا كنون بر كتاب عديم المثل و بى نظير نهج البالغة نگاشته شده است .چرا كه
مؤلف محترم آن ,چيزى را از شرح لغات و اعراب كلمات و توضيح معانى و ذكر قصص و ايراد روايات
فروگذار نكرده است ,اال اينكه آن جناب مؤفق به اتمام كتاب نشد و اين اثر عظيم ابتر ماند .لذا ناشر محترم ,
مسئول وقت كتابفروشى اسالميه ,در باره اتمام آن از حضرت عالمه شعرانى رحمه هللا تعالى استمداد كردند ,
ولى ايشان به عللى كه خود در مقدمه جلد پانزدهم كتاب متعرض آنها گرديده اند ,درخواست فوق را نپذيرفتند
و كار را به شاگرد المعى خود استاد حسن زاده واگذار نمودند .جناب ايشان حفظه هللا تعالى فرموده استاد
خويش را پذيرفت و با جديت و تالش مخصوص به خود ادامهء شرح را پى گرفت كه بحمد هللا و لطفه و
كرمه آن را در پنج جلد مرتب و به تكمله منهاج البراعة ناميد و به طبع رسيد .لكن متأسفانه به علتى كه ابراز
آن مشكل است كار ادامهء شرح با مانع مواجه گرديد و ديگرى آن را به انجام رسانيد .
شايان توجه است كه استاد در اين پنج جلد عالوه بر شرح و بسط و توضيح فرمايشات حضرت وصى عليه
السالم متعرض مصادر و مأخذ خطب و رسائل كه جايش در شرح مرحوم خويى خالى بود ,گرديده است ,و
آنچه كه ايشان را بر عمل مزبور انگيخت ,اين بود كه جرجى زيدان عيسوى در باره نهج البالغه نوشته بود :
نمى توان مطالب موجود در نهج البالغة را به على بن ابى طالب منسوب دانست ,زيرا در آن وقتها عرب
كجا اين حرفها را مى فهميد تا على بن ابى طالب بيايد و آنها را بفرمايد ؟ بلكه
صفحه 89 :
سيد رضى و سيد مرتضى كه هر دو اديب بودند و نيز سطح دانش مردم باال آمده بود ,نشستند و اين مطالب
را نوشتند و براى ترويج كتاب خود آن را به على ابن ابيطالب عليه السالم نسبت دادند .
بدين جهت بود كه استاد بر آن شد مصادر و مأخذ خطب و رسائل را كه ساليانى پيش از سيد رضى و سيد
مرتضى در دست مردم بود ,ذكر كند تا جايى براى آن گونه توهمات نبوده باشد .
البته الزم به ذكر است كه تكملهء منهاج البراعة در مقايسه با خود منهاج از مزيت ديگرى نيز برخوردار
است و آن عبارت از اين است كه استاد با احاطهء بر جميع مبانى عرفانى و فلسفى و كالمى و هيوى و ديگر
علوم توانسته است ,از عهدهء تبيين اسرار و نكته ها و حقايق كلمات امام عليه السالم كه امام الكلمات است
به خوبى برآيد و اين چيزى است كه شرح مرحوم خويى على رغم تمام امتيازات و اوصافى كه بدانها اشاره
شد ,فاقد آن است .عالمه شعرانى قدس سره درباره شرح مرحوم خويى گويد :
[ ( و هذا الشرح مع طوله و اشتماله على ما يحتاج اليه فى حل ظاهر الكتاب عادم اسرار و فاقد نكت و تارك
حقائق تستفاد من خطبه عليه السالم فى التوحيد و المعارف و امثالها] ( ( . ) 1
آنگاه اهتمام استاد را بر تكميل منهاج چنين ستايد :
[ ( لما اطلعت على اهتمام حضرة الفاضل االديب البارع العالم الجامع الحائز لقصبات السبق فى مضمار اكتناه
الحقايق الفايز بالقدح المعلى فى استهام العلوم و الدقائق ذوالفكرة النقادة و الفطنة الوقادة اللوذعى االلمعى
پاورقى :
1يعنى اين شرح با وجود آنكه طوالنى است و بر آنچه كه در حل ظاهر كتاب بدان احتياج است ,مشتمل است
,فاقد اسرار و حقايق و نكته هايى است كه از خطبه هاى آن حضرت در توحيد و ديگر معارف استفاده مى
شود .صفحه 90 :
الحبر المؤتمن الحاج شيخ نجم الدين حسن االملى الطبرى ضاعف هللا قدره استبشرت به لما كنت اعرف من
حذاقته و تتبعه و تبحره فى العلم و اناته فى مقاساة العمل و قد جربته سنين ,و عرفت دخلة امره] ( . . .تا
اينكه گويد[ ( :و بالجملة فهو حرى بان يتصدى معالى االمور و نرجو منه ان يكمل هذا الشرح بأحسن و جه و
اجود طريق] ( ( . ) 1
ترجمه عبارات فوق با تصرفاتى از ما بدين قرار است :
[ ( و چون بر اهتمام حضرت فاضل ,اديب بارع ,عالم جامع ,كسى كه در ميدان مسابقهء احاطهء بر حقايق
گوى سبقت را از همگان ربوده ,صاحب فكر نقاد و زيركى خداداد ,زيرك تيز خاطر ,دانشمند مورد اعتماد ,
حاج شيخ نجم الدين حسن آملى ك خداوند بر عزت و منزلتش بيفزايد ,مطلع گشتم .مسرور شدم چرا كه
مهارت و تتبع و تبحر او را در مقام علم ,و تحمل و بردبارى در رنج و زحمت عمل مى دانستم و خود
ساليانى دراز اورا آزمودم . . .و كوتاه سخن اينكه وى اليق آن است كه متصدى امور عاليه گردد و از او اميد
داريم كه اين شرح را به بهترين وجه و نيكوترين راه تكميل نمايد] ( .
2تصحيح نهج البالغة
حضرت استاد دام ظله در زمانى كه به تأليف تكملهء منهاج البراعة فى شرح نهج البالغة ,كه شرحش گفته
آمد ,اشتغال داشت ,موفق گرديد يك دوره كتاب شريف نهج البالغة با نسخه اى بسيار كهن كه بر نسخهء
سيد رضى رضوان هللا تعالى عليه عرضه شده ,مقابله و تصحيح نمايد .گفتنى است نسخه اى كه در اين
تصحيح اصل قرار گرفته و با نسخهء ياد شده مقابله و تصحيح شده است خود نيز نسخه اى است خطى و
كهن كه از پاورقى :
1منهاج البراعة جلد 15ص . 6
صفحه 91 :
قدمت قابل مالحظه اى برخوردار است .
به هر تقدير استاد حسن زاده در مؤخره اى كه بر نسخه مزبور نگاشته ,چنين آورده است :
[ ( اعلم ان هذا الراجى رحمة ربه خادم الدين الحسن بن عبداله الطبرى االملى المعروف بحسن زاده آملى قد
وفق بمقابلة هذا النسخة بالنسخة التى عورضت على نسخة السيد االمام الرضى ( رض ) و قد تفضل علينا
صديقنا الفاضل السيد مهدى الحسينى الالجوردى باالطالع عليها و االستفادة منها . . .و لم الم جهدا فى الدقة
فى تصحيحها و مقابلتها فاعرف قدر هذه النسخة الشريفة النفيسة القيمة] ( . . . .
يعنى :بدانكه اين اميدوار به رحمت پروردگارش خادم دين حسن پسر عبدهللا طبرى آملى معروف به حسن
زاده آملى موفق گرديد اين نسخه را با نسخه اى كه بر نسخه سيد رضى رضوان هللا تعالى عليه عرضه شده ,
مقابله كند .دوست فاضل ما سيد مهدى حسينى الجوردى لطف كرد و ما را بر آن مطلع و استفاده ما را از آن
ميسر ساخت . . .و در دقت در تصحيح و مقابله اش از هيچ كوششى دريغ نكردم ,پس قدر اى نسخه شريف
و نفيس و پر ارزش را بدان . . .
الزم به ذكر است كه نسخه ياد شده هنوز به طبع نرسيده است .صفحه 92 :
3مصادر و مأخذ نهج البالغة
چنانكه در جاى خود گفته آمد ,حضرت استاد دام ظله در تكمله منهاج البراعة فى شرح نهج البالغة ,عالوه
بر شرح و بسط و توضيح فرمايشات نورانى امام على بن ابيطالب عليه السالم ,متذكر مأخذ و مصادر خطب
و رسايل موجود در نهج البالغة نيز شده است و همان جا خاطرنشان شد كه سر اين كار نوشته نا مربوط
جرجى زيدان بود كه در صحت استناد مطالب موجود در نهج البالغه تشكيك كرده بود .حال گوييم :به
مصداق ضرب المثل معروف
[ ( عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد](
امر ياد شده سبب خيرى شد كه حضرت استاد اثر مستقلى را تاليف كند و در آن به ذكر مصادر و بيان ماخذ
نهج البالغة كه سالها پيش از سيد رضى در دست مردم بوده است ,بپردازد .
كار تاليف اين اثر بحمد هللا تا حدود قريب به اتمام پيش رفته است ,ولى هنوز آماده چاپ و نشر نيست .
اميد كه به زودى مقدمات آن فراهم آيد و مورد استفاده عالقمندان واقع شود .
4انسان كامل از ديدگاه نهج البالغة
اين كتاب بنابه درخواست بنياد نهج البالغة در موضوع[ ( انسان كامل از ديدگاه نهج البالغة]( توسط استاد
حسن زاده تأليف و تا كنون كرارا به طبع رسيده است .
استاد كتاب را با مقدمه اى در باره معجزات قولى و فعلى سفراى الهى آغاز و نهج البالغة را در عداد
معجزات قولى محسوب مى كند .سپس به مباحثى كوتاه در اسناد نهج البالغة ,موضوعات مسايل عقلى در
نهج البالغة و آنانى كه نسبت به جمع آورى كلمات اميرالمؤمنين عليه السالم اهتمام ورزيده اند ,پرداخته ,
آنگاه وارد اصل موضوع ,يعنى انسان كامل از ديدگاه نهج البالغة گرديده است .
صفحه 93 :
جناب ايشان خاطر نشان ساخته است كه حدود يكصد و چهل مورد نهج البالغة را در موضوع نامبرده يافته ,
ولى به لحاظ اختصار به ذكر برخى از آنها كه هفتاد و يك مورد است ,اكتفاء مى نمايد .
حضرت استاد موارد ياد شده را در پنج بخش مورد بررسى قرار داده است 1 .در اوصاف انسان كامل و
عدم خلو ارض از آن به طور كلى 2 .در اوصاف نبى اكرم صلى هللا عليه و آله .
3در اوصاف آل نبى عليهم السالم .
4در اوصاف شخص حضرت امير عليه السالم .
5دقايق و نكات لطيفى كه از برخى عبارات و اشارات مستفاد است .الزم به ذكر است كه استاد در اين
كتاب عالوه بر امور مزبور ,خالصه و عصاره مسائل عرفانى را در موضوع فوق الذكر از كتب فتوحات ,
مصباح االنس ,فصوص و تمهيد القوائد مؤيد به آيات و روايات ,بنابر تناسب مقام و مباحث مطروحه نقل و
از اين طريق به تحكيم و تأييد مطالب مقاصد كتاب پرداخته است .
اين كتاب تا كنون مكرر در مكرر به طبع رسيده است و آخرين بار توسط انتشارات قيام در تيراژه 4000
نسخه طبع و منتشر گرديد .
5تصحيح سه كتاب ( ابى الجعد ,نثر اللئالى ,طب االئمة)
كتاب ابى الجعد ,كتابى است روايى كه بر بيش از دويست روايت ارزنده اخالقى مشتمل است و توسط
انجمن عامر بن سليمان مكنى به ابوجعد كه يكى از اصحاب ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السالم است
تأليف شده است و اما كتاب نثر اللئالى كه در مؤلف آن اختالف است ,بعضى صفحه 94 :
آن را به ابى على طبرسى و بعضى دگر آن را به ابى الرضا فضل هللا راوندى ,نسبت داده اند ,نيز كتابى است
روايى و مشتمل است بر كلمات قصارى كه از سيد اولياء على بن ابى طالب عليه السالم نقل و به ترتيب
حروف الفبا مرتب گرديده است ,و باالخره كتاب طب االئمة ,تأليف ابوعتاب ,عبدهللا بن بسطام و
برادرش حسين بن بسطام ,معروف به[ ( نيسابوريين]( كتابى است طبى و شريف كه دو برادر نامبرده آن را
بر اساس روايات صادره از اهل بيت عصمت و طهارت تنظيم نموده اند .
حضرت استاد حسن زاده دام ظله در باره تصحيح اين سه كتاب چنين فرموده اند[ ( :حضرت آيت هللا
العظمى حاج حسين بروجردى رضوان هللا تعالى عليه ,اين سه كتاب را كه هنوز مخطوط بود و به چاپ
نرسيده بود ,براى استاد ما حضرت آيت هللا شعرانى قدس سره فرستادند ,تا زير نظر ايشان تصحيح و به
چاپ برسد .جناب استاد شعرانى رحمة هللا عليه براى آقاى بروجردى نوشتند كه ما فعال عالوه بر درس و
بحث ,تصحيح و چاپ جامع الرواة را درست داريم ,لذا اجازه بفرماييد تا تصحيح اين سه كتاب را به عهده
يكى از شاگردان خودم كه لياقت اين كار را دارد ,بگذاريم ,كه آقاى بروجردى رحمة هللا عليه تمكين فرمودند
و بعد سه كتاب ياد شده در اختيار ما قرار گرفت و ما هم حقا در تصحيح آنها زحمت كشيديم و بحمد هللا به
نحو مطلوبى به چاپ رسيد]( .
گفتنى است كه سه كتاب ياد شده در سال 1377هجرى قمرى بدون آنكه از استاد نامى برده شود ,در يك
مجلد طبع و منتشر شد .
6شرح چهل حديث در معرفت نفس
اربعين نويسى يكى از سنتهاى پسنديده اى است كه عالمان و دانشمندان اسالمى با الهام از فرموده رسول خدا
صلى هللا عليه و آله ,آنجا كه فرمود :هر كسى براى امت من چهل حديث از احاديثى كه آنان در امر دينشان
صفحه 95 :
بدانها نيازمندند ,حفظ كند ,خداى عزوجل اورا در روز رستاخيز فقيه عالم برخواهد انگيخت ,همواره بدان
پايبند بوده و هستند .لذا مى بينيم بخش عظيمى از آثار و نوشته هاى آنان را كتابهايى تشكيل مى دهد كه با
عنوان[ ( اربعين]( نگاشته شده است .
در اين گونه آثار برخى از مؤلفان فقط به جمع چهل حديث بسنده كرده و متعرض شرح آنها نگرديده اند .ولى
بسيارى از آنان عالوه بر اينكه چهل حديث را بر اساس بينش و نگرش خويش انتخاب نموده اند ,به شرح و
تفصيل آنها نيز پرداخته اند .
بنابر همين روش ,حضرت استاد حسن زاده دام ظله الشريف ,كه مانند قاطبه اهل عرفان براى معرفت نفس
اهميت فوق العاده اى قائل است و آن را مفتاح خزائن ملكوت مى داند ,چهل حديث از احاديث را كه در
معرفت نفس است در مجموعه اى گرد آورده و به شرح و تفصيل آنها پرداخته است .معظم له در ابتداى اين
مجموعه چنين آورده است :
[ ( در حث و ترغيب حفظ چهل حديث به طرق و صور كثيره ,روايت شده است . . .لذا از علماى
فريقين ,كتب و رسائل عديده در اربعين تدوين شده است .اين متمسك به ذيل واليت اهل بيت طهارت و
عصمت و وحى ,از باب ألق دلوك فى الدال ,به نقل و بيان چهل حديث از غرر كلمات آن و سائط فيض
الهى ,در معرفت نفس و تحريض و تحريص به معرفت نفس كه مفتاح خزائن ملكوت است ,تبرك مى
جويد]( .
كتاب ياد شده مانند بسيارى از آثار استاد ,به صورت مخطوط نزد ايشان محفوظ است كه اميدواريم به زودى
مقدمات طبع و نشر آن فراهم آيد و در اختيار عموم عالقمندان قرار گيرد .
صفحه 96 :
7رساله اى در اربعين
اين رساله مشتمل بر چهل حديث است كه هر كدام از آنها واجد لفظ[ ( اربعين]( و بيان حكمى از احكام
اربعين است ,كه در حال حاضر حضرت استاد دام ظله فقط آنها را جمع آورى نموده و بر آن است تا در
فرصتى مناسب به شرح و بيان آنها بپردازد .اميد كه توفيق رفيق گردد و اين اثر به اتمام رسيده و مورد
استفاده عموم عالقمندان واقع شود .صفحه 97 :
آثار رجالى
1اضبط المقال فى ضبط اسماء الرجال
اين رساله را حضرت استاد دام ظله در اثناى اعراب گذارى اصول كافى كه در قسمت آثار ادبى ايشان آن را
معرفى خواهيم كرد ,تاليف كرده است .چرا كه اعراب اصول كافى مستلزم اعراب اسناد روايات موجود در
آن و ضبط اسماء و انساب و كنى و القاب رجال واقع در اسناد نيز خواهد بود .بديهى است كه آگاهى بر
ضبط اسماء رجال و روات عالوه بر اينكه به خودى خود امرى الزم است ,در برخى از موارد ضرورى تر به
نظر مى رسد ,مثال گاهى اتفاق مى افتد ,اسم يك راوى از نظر وضع ظاهرى با اسم رواى ديگر يكى است
ولى در تلفظ با هم فرق مى كنند و يكى از امامى و ديگرى از امامى ديگر يا يكى از فالن راوى و ديگرى از
راوى ديگر روايت مى كند و مانند خطيم و خطيم يا مانند نعيم و نعيم ,در چنين مواردى اگر طالب بر ضبط
اسماء رجال آگاهى نداشته باشد ,ممكن است براى او اشتباهات زيادى رخ دهد و در مقابل ,آگاهى بر آن وى
را كمك كرده و از وقوع برخى مشكالت جلوگيرى مى كند .
نا گفته پيداست عمل ياد شده ,حوصله بسيار زياد و زحمت طاقت فرسايى را مى طلبيد كه الحمد هلل رب
العالمين حضرت استاد با داشتن حوصله اى درخور و تحملى فوق تصور با مراجعه به مأخذ و مصادرى كه نام
همه آنها در ابتداى رساله قيد شده بدان موفق شد ,و عالوه بر تعيين ضبط هر اسم ,به ماخذ و مصدر آن كه
به صورت رمز در مقابل اسماء مشخص شده ,اشاره مى كند .
نكته آخر آنكه استاد ,رساله فوق الذكر را در 28باب به تعداد حروف تهجى مرتب ساخته و از اين طريق
كار را براى طالبين ,تسهيل نموده است .رساله اضبط المقال تا كنون مكرر به طبع رسيده است و آخرين بار
همراه صفحه 98 :
با هفت رساله ديگر در مجموعه اى به نام هشت رساله عربى چاپ و منتشر گرديد .
صفحه 99 :
2وجيزه اى در ترجمه و شرح زندگى عالمه طباطبائى قدس سره
اين ترجمه مختصر كه در زمان حيات و اواخر عمر پر بركت مرحوم استاد عالمه طباطبائى رضوان هللا تعالى
عليه ,بر حسب درخواست بعضى از ارگانها توسط استاد حسن زاده دام بقائه الشريف نگاشته شد ,حاوى
نكاتى آموزنده و خاطراتى دلنشين از خصايص اخالقى و علمى آن بزرگوار و همچنين مرورى اجمالى بر اساتيد
و آثار آن جناب است .
استاد ,خود در ابتداى آن چنين آورده است :
[ ( با اهداى تحيت و سالم از اين كمترين خوشه چين خرمن اقبال بزرگان ,حسن حسن زاده آملى ,شرح
زندگى سراسر سعادت بقية الماضين و ثمال الباقين آيت علم و دين ,مفسر كبير ,فيلسوف الهى ,عارف
ربانى ,فقيه صمدانى ,فخر اسالم ,استاد اكبر ,حضرت عالمه حاج ميرزا محمد حسين طباطبايى متع هللا
االسالم و المسلمين به طول بقائه الشريف را خواسته ايد .با اينكه انجام دادن چنين امر خطير به شايستگى از
عهده اين حقير خارج است كه نه به پارسى نغز ياراست و نه به عربى مبين توانا .باقل با قلم شكسته در
فصاحت سحبان چه تواند بنگارد ؟ ! مع الوصف عدم امتثال را مروت نديدم و با بضاعت مزجات شمه اى
از آنچه به ساليانى دراز ,در روضه رضوان محضر انس و قدس آن فديس قدوسى و محفل درس و بحث آن
معلم ربانى ,در دفتر خاطرات ضبط كرده ايم و گفتنى است ,تقديم مى داريم و بدون تصنع و تكلف در
انشاء ,كلك را به رفتار ساده اش واگذار و به اختيارش رهسپار مى كنيم بسم هللا مجريها و مرسيها ]( .
الزم به ذكر است كه ترجمه ياد شده توسط انتشارات نهضت زنان مسلمان در سال 1360هجرى شمسى به
طبع رسيد ,و بعد از آن نيز از مؤسسه هاى ديگر مكرر در دست طبع و نشر قرار گرفت .
صفحه 100 :
آثار فقهى
1تعليقات على العروة الوثقى
كتاب[ ( العروة الوثقى فيما تعم به البلوى]( تاليف فقيه محقق و اصولى مدقق ,مرحوم سيد محمد كاظم
طباطبايى يزدى قدس سره الشريف ,يكى از پر فرع ترين رساله هاى علميه است كه به زبان عربى نوشته
شده و بر معظم ابواب عبادات و برخى از ابواب معامالت مشتمل است .اين كتاب ,از زمان تأليفش تا
كنون همواره مورد مراجعه عموم فضال و خواص از اهل تحقيق و بوده و هست و عموم فقهايى كه بعد از
مرحوم آية هللا سيد محمد كاظم طباطبايى پا به عرصه فقاهت گذاشته اند ,بر آن تعليقه دارند .حضرت استاد
حسن زاده آملى دام ظله نيز به سهم خويش بر اكثر قسمتهاى مورد ابتالء اين كتاب[ ( طهارت ,صلوة ,صوم
,حج ,نكاح . . . (],تعليقاتى را نگاشته است كه فعال به صورت پراكنده ,در حاشيه چند نسخه از نسخه
هاى عروة موجود در كتابخانه معظم له ,محفوظ است .جناب ايشان عالوه بر تعليقات مزبور ,كثيرى از
مسايل فقهى ديگرى را بر حسب نياز و اقتضاى شرايط زمانى و مكانى استنباط نموده است .ولى از آنجا كه
در تنظيم و نشر آنها نيازى را احساس نمى كرده ,تا كنون در دست طبع و نشر قرار نداده است .
2وجيزه اى در مناسك حج
حضرت استاد دام ظله اين وجيزه را به درخواست دوستى كه به موجب استطاعت ,حج تمتع بر او واجب
گشته بود ,نگاشته است .معظم له در اين اثر فقهى ,به حكم تناسب موجود بين وجيزه و مخاطبش ,آنچه از
اعمال و آداب كه موجب به عمره تمتع و حج تمتع است ,همراه با طايفه اى از مستحبات ,در دو قسمت
بيان مى دارد .
صفحه 101 :
قسمت اول :اعمال و آداب عمره تمتع :
الف ) آداب احرام عمره تمتع .
ب ) تروك احرام .
ج ) آداب طواف عمره تمتع .
د ) نماز طواف عمره تمتع .
ه ) آداب سعى بين صفا و مروه .
و ) آداب تقصير جهت بيرون آمدن از احرام عمره تمتع .
قسمت دوم :اعمال و آداب حج تمتع :
الف :آداب احرام حج تمتع .
ب ) آداب وقوف در عرفات .
ج ) آداب وقوف در مشعر الحرام .
د ) اعمال يوم النحر ( دهم ذيحجة در منى و مكه ) .
1رمى جمره عقبة .
2قربانى .
3حلق يا تقصير .
4طواف زيارت .
5نماز طواف زيارت .
6سعى بين صفا و مروه .
7طواف نساء .
8نماز طواف نساء .
ه ) اعمال شبها و روزهاى تشريق ( يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجة ) 1 .بيتوته در منى .
2رمى جمار ثالث ( عقبه ,وسطى ,اولى ) .
الزم به ذكر است كه خاتمه اين وجيزه به بيان برخى از احكام نساء در صفحه 102 :
اعمال حج يا عمره تمتع اختصاص يافته است .
اثر ياد شده همراه با نه رساله ديگر از استاد ,هم اكنون در اختيار انتشارات قيام است كه اميدواريم به زودى
كار چاپ آنها به اتمام رسد و به صورت مجموعه اى ,در دسترس عموم عالقمندان قرار گيرند .صفحه :
103
آثار رياضى و هيوى
1دروس معرفة الوقت و القبله
اين كتاب كم نظير ,از سلسله بحثهاى تحقيقى و دقيق استاد كه طى چندين سال در حوزه مقدسه قم براى تعداد
از رواد علم و پروهندگان دانش ,پيرامون شناخت وقت و قبله ,تدريس شده صورت يافته است .از آنجا
كه شناخت وقت و قبله و آنچه كه مربوط به آن است ,مبتنى بر شناخت برخى از مسايل هيوى ,مانند
استداره ارض ,دواير صغار و عظام ,ارتفاع كواكب ,انواع ظل و , . . .و شناخت برخى از مسايل هندسى
مانند رسم مثلثات كروى ,تحصيل جيب و جيب تمام ,تحصيل ظل و ظل تمام و , . . .و شناخت برخى از
مسايل علم جغرافيا مانند معرفت طول و عرض بالد ,شناخت نسبت بالد به مكه مكرمه زادها هللا شرفا
و . . .شناخت طريقه به كارگيرى آالت نجومى ,مانند اسطرالب ,ربع مجيب ,كره ,زرقاله ,قطب نما
و . . .و شناسايى برخى از كواكب مانند ,ستاره قطبى ,شعراى يمانى و . . .است ,حضرت استاد در اين
دروس ابتدا به تنقيح امور ياد شده پرداخته و سپس راههاى قبله يابى و شناخت وقت را توضيح مى دهد و
حد و حدود كاربرد هر كدام از آنها را گوشزد مى نمايد .
نكته الزم به ذكر آنكه حضرت استاد دام ظله ضمن مباحث ياد شده مباحث فقهى و روايى مربوطه را نيز به
شايستگى مورد تحقيق و بررسى قرار داده و نيازمندى طالب و محصلين علوم دينى را به كليه مباحثه
مطروحه ,در كتاب آشكار مى سازد ,و باالخره در پايان كتاب جهت تسهيل كار ,جدولهايى را در طول و
عرض بالد و انحراف قبله شهرها و آبادى ها مىآورد .اين كتاب در سال 1364توسط مؤسسه نشر اسالمى
تابع جامعه مدرسين حوزه علميه قم به طبع رسيد .
صفحه 104 :
2رساله تعيين سمت قبله مدينه
موضوع بحث در اين رساله تنها معجزه فعلى باقى خاتم االنبياء محمد مصطفى صلى هللا عليه و آله ,يعنى
تعيين سمت قبله مدينه توسط آن جناب است .حضرت استاد ابتدا به بيان اجمالى معجزات سفراى الهى كه
به دو قسم قولى و فعلى منقسمند ,پرداخته و سپس قرآن را به عنوان سر سلسله معجزات قولى ,پيغمبر خاتم
صلى هللا عليه و آله كه براى هميشه باقى و بر قرار است ,معرفى مى نمايند ,آنگاه به ذكر تنها معجزه فعلى
باقى آنجناب كه همان تعيين قبله مدينه است ,اشاره مى كنند .
استاد حسن زاده دام ظله براى روشن شدن عظمت فعل رسول هللا صلى هللا عليه و آله و آشكار ساختن
چگونگى اعجاز آن ,نكات و دقايقى را كه تعيين سمت قبله بر آنها مبتنى است ,مانند تعيين طول و عرض
مكه مكرمه و طرق تحصيل دو قوس طول و عرض بلد مفروض و . . .بيان كرده و خاطر نشان مى سازند كه
جناب رسول هللا صلى هللا عليه و آله بدون اعمال آالت نجومى و قواعد هيوى و يا در دست داشتن زيج و
ديگر منابع طول و عرض جغرافيايى ,سمت قبله مدينه را در غايت دقت و استواء تعيين فرمود و به سوى
كعبه ايستاد و فرمود :محرابى على الميزاب .
الزم به ذكر است كه در قسمت پايانى رساله به يكى ديگر از معجزات فعلى آن جناب كه تعيين ظهر حقيقى
است ,اشاره شده است .
تعيين ظهر حقيقى براى افراد رعيت بدون تحصيل خط زوال و نصب شاخص در سطح آن از طرق معموله فن
ميسور نيست .ولى رسول خاتم صلى هللا عليه و آله بدون به كارگيرى آالت نجومى و استعمال قواعد
رياضى ,ديوار مسجد مدينه را در سطح دايره نصف النهار كه همان خط زوال است ,بنا كرد و اوقات نماز
را از روى سايه آن به طرز بديعى معين فرمود .صفحه 105 :
اين رساله عالوه بر اينكه ضمن مجموعه اى به نام يازده رساله فارسى به چاپ رسيده است ,اخيرا به طور
مستقل توسط انتشارات قيام در تيراژه 5000نسخه طبع و منتشر گرديد .
اعمال دايره هنديه را كه يكى از طرق تعيين خط زوال و خط شرق و مغرب اعتدال و تحصى سمت قبله در آفاق
مختلف است ,از آن رو كه بدون دانستن قواعد رياضى و به كارگيرى آالت رصدى براى هر كسى ميسور
است ,شأن بسزايى است ,و چون رسم و به كارگيرى آن را آداب و احكام مخصوصى است ,حضرت استاد
در اين رساله كه در موضوع خود بديع است ,جميع آنها را طى سى فصل تشريح و تبيين كرده و راه را براى
مؤمنين تسهيل نموده اند .اين رساله نيز عالوه بر اينكه ضمن يازده رساله فارسى به طبع رسيده است ,اخيرا
توسط انتشارات قيام در تيراژ 3000نسخه چاپ و منتشر گرديد .رياضى دان ماهر و هيوى قرن حاضر ,
مرحوم حيدر قلى خان سردار كابلى قدس سره الشريف در قبله شناسى از طريق فنون رياضى و هيوى ,
نگارش يافته و به اقرار و اعتراف مختصصان فن بهترين كتاب در موضوع ياد شده است .آن جناب ابتداى
رساله را به بيان برخى از اصطالحات رياضى و غير آن كه طالب در شناخت قبله بدانها نيازمند است ,
اختصاص داده ,آنگاه وارد بحث اصلى يعنى قبله شناسى شده و در آخر ,جداول دقيق و لطيفى را كه بر طول
و عرض بالد مشهوره و سمت و درجه انحراف قبله آنها مشتمل است صفحه 106 :
آورده است .
حضرت استاد حسن زاده دام ظله بر اين رساله تعليقات ارزنده اى را نگاشته كه طالب را در فهم مطالب
كتاب كمك فراوانى است .بارى حضرت استاد ابراز فرمودند :وزان كار ما با رساله تحفة االجلة ,وزان كار
ماست با رساله اتحاد عاقل به معقول مرحوم استاد رفيعى قزوينى .يعنى همان طور كه راجع به رساله اتحاد
عاقل به معقول استاد رفيعى قزوينى ,در ابتدا غرض ما تعليقه بر رساله مزبور بود ,ولى كم كم كار از تعليقه
و حاشيه فراتر رفت و مجبور شديم اثر مستقلى را به مسئله اتحاد عاقل بر معقول اختصاص دهيم كه باالخرة
امر به تاليف كتاب[ ( دروس اتحاد عاقل به معقول]( منجر شد ,همچنين راجع به رساله تحفة االجلة مرحوم
عالمه سردار كابلى در ابتدا هدف ما تعليقه بر اين رساله بود ,ولى رفته رفته كار از حد تعليقه فراتر رفت و
مجبور شديم اثر مستقلى را به موضوع قبله شناسى اختصاص دهيم كه عاقبت امر به تاليف كتاب[ ( دروس
معرفة الوقت و القبله]( منجر گرديد .
گفتنى است تعليقات استاد بر رساله مزبور هم اكنون در حاشيه نسخه اى از تحفه كه در مكتبه استاد موجود
است ,ضبط است و هنوز منتشر نشده است .حضرت استاد حسن زاده در آخر نسخه مزبور چنين نگاشته
است ( [ :بمنه تعالى و توفيقه فرغنا عن اتمام مطالعه و التعليق عليه بما سنح من خاطرى الفاتر و كذا عن
اتمام مطالعة رسالة المولى المظفر الجنابذى و التعليق عليها فى الساعة 9 , 5قبل الظهر 19من شهر رمضان
المبارك من سنة 1379من الهجرة ,فى قرية أسك من الريجان .و كان بدء الشروع فيهما اول ذلك الشهر
من تلك السنة فالحمد هلل رب العالمين]( .صفحه 107 :
5تعليقه بر رساله قبله مولى مظفر
رساله قبله تصنيف مولى مظفر جنابذى منجم و رياضى دان قرن يازدهم هجرى ,رساله اى است فارسى و
مختصر ,كه از استخراج خط نصف النهار و معرفت سمت قبله از طرق گوناگون بحث مى كند و بر يك
مقدمه و پنج باب مشتمل است .حضرت استاد حسن زاده دام ظله اين رساله را كه مخطوط است و تا كنون
به چاپ نرسيده در رمضان 1379مورد مطالعه قرار داده و تعليقات مختصر و مفيدى را بر آن نگاشته است
كه اميد است همراه با اصل رساله به حليت طبع آراسته و مورد استفاده عالقمندان واقع شود .
6رساله ميل كلى
ميل كلى كه عبارت است از اقصر قوسى از دائره ماره به اقطاب اربعه واقع بين معدل النهار و منطقه البروج
يا ميان دو قطب ايشان از قديم الدهر نزد دانشمندان هيوى و آنانى كه در آفرينش آسمانها و زمين مى
انديشند ,از اهميت بسيار زيادى برخوردار بوده و االن نيز هست .چرا كه مسايل عمده و شريفى از قبيل
رتق و فتق آسمانها و زمين ,نوسان ميل كلى ,نوسان اعتدالين ربيعى و خريفى ,انطباق معدل النهار بر منطقة
الروج و انفراج آن دو از يكديگر ,توجيه ادوار و اكوار عالم ,لزوم محاسبه حركت ميل كلى و اقبال و ادبار
در تحصيل سمت قبله و . . .بر آن متفرع است .لذا حضرت استاد دام ظله به تأليف رساله ميل كلى اهتمام
ورزيدند و با تعريفى كه در بدو رساله از ميل كلى ارائه داده اند ,طالب را براى فراگرفتن فروع و مسائل
مذكور آماده ساخته و آنگاه به شرح يكايك آنها پرداخته اند .استاد خود در وصف اين رساله چنين فرمودند :
[ ( اين رساله از جنبه هيوى و رياضى و تاريخى اهميت بسزايى دارد .يكى از مسائل عمده رساله اين است
كه به مبانى رياضى اثبات مى شود ,صفحه 108 :
االن منطقة البروج به سوى معدل النهار در حركت است و وقتى كه اين دو با هم يكى شدند يعنى در سطح هم
قرار گرفتند دورى از ادوار كره تمام مى شود و آب همه جاى زمين را فرا مى گيرد .بعد از انفراج آن دو از
يكديگر دحو االرض ديگرى پيش مىآيد و آب فرو مى نشيند و باز خلقت آدمى ديگر و حوايى ديگر و نسلى
ديگر و خالصه دورى ديگر آغاز مى شود]( .رساله ميل كلى همراه با ده رساله ديگر ,در مجموعه اى به نام
يازده رساله فارسى طبع و منتشر گرديد .
7رساله ظل
اين رساله در باره پاره اى از مسايل رياضى ظل كه در لغت فرانسه از آن به لفظ[ ( تانژانت]( تعبير مى شود
توسط استاد تاليف شده است .مسئله ظل يكى از مسائل مهم رياضى است و رياضيدانان اسالمى در متون
زيجات و كتب هيأت و نجوم و آالت ارصاد از شعب گوناگون آن بحث كرده اند .
حضرت استاد نيز در رساله ياد شده كه بر دو فصل و يك خاتمه مشتمل است ,پيرامون برخى از مسايل
رياضى آن به بحث پرداخته است .ايشان در فصل اول به معناى ظل در لغت و اصطالح اشاره كرده و سپس
آن را به دو قسم معكوس و مستوى تقسيم و بعد از آن وارد بررسى احكام آن دو گشته است .فصل دوم رساله
به بحث از چگونگى تحصيل جيب و جيب تمام ( سينوس و كوسينوس ) و ظل و ظل تمام ( تانژانت و
كوتانژانت ) اختصاص يافته و در خاتمه خاطرنشان گشته است ,علم مثلثات متداول امروز مبتنى بر جيب و
ظل است كه علماى اسالم و رياضى دانان مسلمان آن را اختراع كرده اند .بدين بيان كه مسائل رياضى ظل
براى اولين بار از عمل پيغمبر خاتم صلى هللا عليه و آله در بناى ديوار مسجد مدينه الگو گرفت و بعد از آن
بدست صفحه 109 :
ابوالوفاء بوزجانى رسيد و از ناحيه وى به همه جهان منتشر گشت ,و گرنه پيش از اسالم يونانيان براى حل
مسايل نجومى كه بر علم مثلثات مبتنى است از شكل معروف قطاع استفاده مى كردند و بعد از اسالم است
كه جيب و ظل به ترتيب ياد شده ,بنيان و زيربناى علم مثلثات قرار مى گيرد .اين رساله نيز با ده رساله
ديگر تحت عنوان يازده رساله فارسى طبع و منتشر گرديد .
8رساله تكسير دايرة
همان گونه كه پيداست ,موضوع بحث در اين رساله تكسير دائره است .تكسير در لغت به معناى بسيار
شكستن است و در اصطالح مهندسين بر عملى اطالق مى گردد كه از آن نسبت قطر را به محيط دايره تحصيل
كنند .از آنجا كه در نسبت بين دو شى تجانس و سنخيت ضرورى است و از سوى ديگر قطر خطى است
مستقيم بر خالف محيط دائره كه منحنى و مستدير است ,مسئله تحصيل نسبت قطر به محيط دائره از قدم
الزمان از اهميت بسزايى برخوردار بوده و نيز هست .لذا حضرت استاد دام ظله در ابتداى اين رساله قبل از
هر چيز به ذكر اهميت تاريخى مسئله ياد شده و بيان علت آن پرداخته ,سپس به معناى تكسير در لغت و
اصطالح اشاره مى نمايند .البته الزم به ذكر است كه معناى اصطالحى تكسير ,نسبت به علوم مختلف
متفاوت است .مثال تكسير در علوم غريبه به يك معنى و در اصطالح رياضى به معناى ديگر و در هندسه به
معناى ثالثى است .و همچنين در روايات گاهى ديده مى شود كه تكسير به معناى لغوى آن به كار رفته و
ديگر گاه به معناى اصطالحى آن كه استاد به همه اين موارد اشارات مبسوطى دارند .
يكى ديگر از مطالبى كه در اين رساله از آن بحث شده اين است كه چرا قدماء از مهندسين و همچنين
متأخرين از آنان در تقسيم محيط دايره به عدد صفحه 110 :
360روى آورده و آن را انتخاب كرده اند كه براى اطالع از آن بايد به اصل رساله رجوع شود .
رساله مزبور نيز با ده رساله ديگر در مجموعه اى تحت عنوان يازده رساله فارسى طبع و منتشر گرديد .
9رسالة فى تعيين البعد بين المركزين و االوج
به اتفاق جميع علماء فن هيئت ,از قدما گرفته تا متاخرين ,شمس را نسبت به زمين اوج و حضيض است .
حال خواه آن در اثر دور و نزديك شدن شمس از زمين باشد ,همان گونه كه قدماء بدان قائل بودند و يا در اثر
قرب و بعد زمين از شمس ,همان طور كه هيويون روز قايلند ,بدين جهت بطليموس و اكثر محققين براى اين
كه اوضاع شمس را نسبت به زمين از نظر اوج و حضيض و نيز از نظر سرعت و بطوء توجيه كنند ,براى
شمس دو فلك فرض كرده اند ,يكى به نام فلك ممثل ,و ديگرى به نام فلك خارج مركز .فلك نخست را به
خاطر اينكه مركزش با مركز زمين يكى است ,موافق المركز و فلك دوم را به خاطر اينكه مركزش از مركز
زمين خارج است ,خارج المركز ناميده اند .بنابراين مراد از مركزين كه در عنوان رساله آمده است ,دو
مركز دو فلك ياد شده است و نيز مراد از اوج ,اوج شمس است .
حال بدان كه شناخت فاصله بين دو مركز مذكور و همچنين شناخت موضع اوج شمس از راه براهين هندسى
همواره از اهم مسايل فن هيئت به شمار رفته و مى رود ,و چون فصل چهارم از مقاله سوم مجسطى به
تحرير خواجه نصير الدين طوسى قدس سره حاوى اين دو مسئله بود استاد حسن زاده دام بقائه آن را به منزله
متن قرار داد ,و رساله تعيين البعد بين المركزين را به عنوان شرح بر آن متن نگاشت .بديهى است كه اين
رساله براى خواص اهل فن و آشنايان به مبانى هيوى و هندسى مفيد خواهد بود .
صفحه 111 :
اين رساله در مجموعه اى به نام هشت رساله عربى به طبع رسيده است .
10رساله فى الصبح و الشفق
از آنجا كه برخى از احكام شرعى و عادات رسمى به صبح و شفق وابسته است ,شناسايى و استخراج دقيق
آن دو براى يك فرد مسلمان امرى مفيد و براى يك محصل علوم دينى امرى ضرورى است .لذا حضرت
استاد حسن زاده ايده هللا تعالى و سدده ,مباحث مهمى را كه مربوط به حدوث فجر كاذب و حدوث فجر
صادق و تعاكس صبح و شفق است همراه با برخى از مسايل فقهى و مسايل رياضى مربوطه در رساله اى
مستقل گرد آورده و آن را به[ ( رسالة فى الصبح و الشفق]( نام نهاده است .
معظم له در ابتداى رساله از عظمت و بزرگى شمس نسبت به زمين و اينكه همواره بيش از نصف زمين از
شمس استضائه مى كند و بقيه آن در سايه خود مى افتد ,سخن به ميان مىآورد .آنگاه خاطر نشان مى سازد ,
چون زمين كروى است و شمس همان گونه كه گفته آمد از آن بزرگتر است ,سايه اى كه از زمين حادث مى
شود مخروطى شكل است و هميشه قاعده آن به طرف شمس و رأس آن در مقابل جرم شمس واقع مى گردد .
سپس مى افزايد :هرگاه شمس در زير زمين و نزديك افق بوده باشد ,قطعه اى از كره بخار كه فوق افق و
مستنير است ديده مى شود ,اگر قطعه مذبور در جانب شرقى باشد ,صبح و اگر در جانب غربى باشد ,شفق
ناميده مى شود .بنابراين صبح و شفق از نظر شكل شبيه به همند ,جز آنكه صبح در مشرق است و شفق در
مغرب ,صبح با سپيده مستطيل منتصب شروع و با حمرة ( سرخ ) ختم ,و شفق با حمرة شروع و با سپيده
مستطيل منتصب ختم مى گردد .
استاد در مراحل بعدى رساله پس از آنكه صبح را به صبح صادق و صبح صفحه 112 :
كاذب تقسيم و به اسماء مختلف هر يك همراه با وجه هر كدام اشاره مى كند ,به نقل برخى از روايات كه به
نحوى با فجر اول و فجر ثانى و بين الفجرين و خيط ابيض و خيط اسود و . . .در ارتباط است مى پردازد و
هر يك را بر حسب اقتضاى مقام شرح و تبيين مى نمايد .
يكى از مباحث دقيق رساله صبح و شفق ,بحث از سر مخفى بودن بياض مستطيل منتصب شفق است كه
استاد بعد از بيان اجمالى آن ,به نظريات ابوريحان بيرونى ,محقق شريف ,فاضل فخرى و مال احمد نراقى در
باره سر ياد شده اشاره مى كند و در آخر ,مختار خويش را با اقامه برهان هندسى و تحريرى دقيق بيان مى
دارد .
گفتنى است كه قسمتهاى پايانى رساله به دو امر اختصاص يافته است 1 :بيان اتصال صبح بر شفق در
برخى از آفاق .
2نقل رواياتى در اينكه مراد به[ ( فجر]( در قول خداوند تبارك و تعالى [ ( حتى يتبين لكم الخيط االبيض من
الخيط االسود من الفجر]( فجر صادق يعنى فجر دوم است .
اين رساله نيز در مجموعه اى به نام هشت رساله عربى به طبع رسيده است .
11رساله اى پيرامون فنون رياضى
اين رساله پيرامون فنون رياضى است كه جهت ترغيب و تحريص دانش پژوهان به تعليم و تعلم آنها تأليف
شده است .حضرت استاد حفظه هللا رساله را با عنوان نمودن برخى از آيات و روايات در زمينه بناء عالم
بر اساس حساب و هندسه ,ابتناء زيبايى جهان بر تقدير و اندازه گيرى ,تفسير قدر به هندسه ,خلق ,ايجاد
به اندازه است و . . .و شرح و تبيين مطالب ياد شده آغاز مى كنند ,سپس به ذكر پاره اى از نكات ذوقى
مطالب استحسانى مانند ارتباط لفظ رفيع با درجات محيط دائره كل فى فلك يسبحون و سير
صفحه 113 :
دورى كواكب ,آمدن كلمه[ ( شهر]( در قرآن دوازده بار به تعداد دوازده ماه مى پردازد .و در قسمت پايانى
رساله در باره تأثير علوم رياضى در تقويت نفس و تقويم و تعديل فكر و اهتمام قدماء نسبت به اين مطلب و
همچنين نياز فقيه به علوم رياضى ,مطالب مفيدى را رقم مى زنند .آخرين نكته اى كه در اين رساله به چشم
مى خورد ,اين است كه عدد تا به مشار آدم]( ]) 45نرسد ,مستعد قبول اعتدال وفقى نمى شود ( = 45
) 123456789لذا اولين مربع وفق سه در سه به وفق پانزده كه عدد حوا است و مجموع ارقام آن چهل و
پنج كه عدد آدم است مى باشد .
294753618
اين رساله نيز در مجموعه اى به نام يازده رساله فارسى به طبع رسيده است .
12رساله اى در مطالب رياضى
اين رساله از چند مطلب قابل توجه رياضى بحث مى كند :
ا :معنى هندسه و خلق و قدر و قدر و اشاره اى اجمالى به كريمه [ ( هو هللا الخالق البارىء المصور]( .
ب :تفاوت سال شمسى و قمرى در شماره روزها و بيان مدت درنگ اصحاب كهف در كهف با احتساب
مدت مذكور به سال شمسى و سال قمرى و استخراج اين حكم از كريمه [ ( و لبثوا فى كهفهم ثالثماة سنين و
ازدادوا تسعا]( .
صفحه 114 :
ج :ابتناى بعضى از مسائل فلسفى چون تناهى ابعاد بر بعضى از قواعد و قضاياى هندسى .
د :وجه تسميه هر كدام از اشكال مأمونى و عروس و حماى و تبيين آنها .ه :شكل عروس و خانواده عروس
و سخن مادر عروس و رساله اى در اوصاف و اطوار عروس .
و :اشاره اى به رسم علماى پيشين در هر فنى بخصوص در علوم عقلى در باره تمثيل به مسائل رياضى .
ز :مجسمات خمسه .
ح :اصل اقليدس .
ط :تشارك و تعاكس برهان تناهى ابعاد فلسفى و اصل اقليدس هندسى .اين رساله نيز در مجموعه اى به نام
يازده رساله فارسى به طبع رسيده است .
13دروس هيئت و ديگر رشته هاى رياضى
اين كتاب حاوى دروسى است در علم شريف هيئت و ديگر رشته هاى رياضى كه حضرت استاد آنها را در
روزهاى پنجشنبه و جمعه دوران تحصيلى حوزه مقدسه قم ,براى عده اى از طالب و محصلين علوم دينى
تدريس نموده است .علم هيئت كه از آن با نامهاى ديگر چون اخترشناسى ,علم الفلك و مجسطى و . . .نيز
ياد مى شود ,يك بخش از چهار بخش علم رياضى[ ( حساب ,هندسه ,موسيقى ,هيئت]( است و از حاالت
اجرام بسيطه علوى و سفلى و اشكال و اوضاع آنها و ابعاد بين آنها و حركات افالك و كواكب و مقادير آنها
بحث مى كند .علم ياد شده گرچه مدتى است رونق خود را در حوزه هاى علوم دينى از دست داده ,ولى در
سابق هميشه يكى از علوم رايج و رسمى حوزه ها بوده است و كتابهايى به عنوان كتب درس ,در سه صفحه
115 :
سطح بدايات و متوسطات و نهايات ,در اين فن تدريس مى شدند كه اهم آنها عبارتند از :
1تشريح االفالك شيخ بهايى 2فارسى هيئت قوشچى 3 .شرح چغمينى قاضى زاده رومى 4اصول اقليدس 5
اكرماناالؤوس 6اكرثا و ذوسيوس 7شرح عالمه خفرى بر تذكرة 8زيج بهادرى 9مجسطى
به هر حال ,اخيرا ,حضرت استاد حسن زاده دام ظله كه عينيت جامعيت حوزه هاى اصيل اسالمى است ,
دست به ابتكارى نو زد و در تدريس هيئت ,روشى بسيار پسنديده و نوين با ترتيب و نظمى خاص پى ريزى
نمود كه اگر طالب اين فن شريف طبق آن پيش برود و حضرت استاد نيز بر ادامه اش توفيق يابد ,پس از
گذراندن آن ,بر همه كتابهاى مزبور مسلط و از آنها بى نياز مى گردد .چرا كه معظم له در اين روش در عين
حالى كه ترتيب منطقى مطالب را حفظ كرده ,از همه كتابهاى ياد شده ,بر حسب اقتضاى مقام و تناسب
موضوعات استفاده مى نمايد .
بارى ,جناب ايشان از مهر ماه 1365روزهاى پنجشنبه و جمعه و ديگر ايام تعطيلى و استراحت خود را به
تدريس هيئت با همان روشى كه بدان اشاره شد اختصاص داد .بدين صورت كه جزوه هاى درس پيشاپيش
توسط ايشان نگاشته مى شد و سپس در ميان محصلين حاضر در جلسه توزيع و تدريس مى گرديد ,تا اينكه
باالخره جزوه هاى ياد شده كه حاوى يكصد و يازده درس است ,به صورت مطلوبى در دو مجلد توسط مركز
انتشارات دفتر تبليغات اسالمى قم در زمستان 1371طبع و نشر شد .
استاد خود در ديباچه كتاب چنين مى نگارد :
[ ( اين كتاب مستطاب ,دروسى در دانش گرانقدر هيئت و ديگر رشته هاى ارزشمند رياضى است ,كه هر
دانشمند دينى را بدان نياز است زيرا كه بيانگر آيات و روايات وقت و قبله و هالل است و دستور استوار
خط سمت قبله و اعتدال و زوال .عالوه اين كه حاوى معارفى است كه صفحه 116 :
ينابيع آب حياتند و حايز مطالبى كه مصابيح فراراه وادى ظلمات .تدريس آن در جمع پريشانى به روزهاى
پنجشنبه و جمعه سال تحصيلى حوزه علمى قم اختصاص يافت ,چنان كه تصنيف آن نيز همزمان تدريس در
پنجشنبه بيستم محرم 1407هق = 1365 , 7 , 3هش آغاز گرديد ,اميد است كه به تأييد و توفيق الهى بدان
شيوه شايسته و روش بايسته كه خواسته نگارنده است انجام يابد بار خدايا اينچنين باد]( .
14تصحيح و تعليق شرح چغمينى
كتاب[ ( الملخص فى الهيئه]( تصنيف محمود بن محمد چغمينى خوارزمى ,كتابى است مختصر و مشهور كه
در علم شريف هيئت نگاشته شده و بر يك مقدمه و دو مقاله مرتب گرديده است .مقدمه كتاب در بيان
اقسام اجسام ,مقاله اول آن در بيان اجرام علوى و مقاله دومش در بيان بسائط سفلى است .اين كتاب را
تعدادى چند از رياضى دانان اسالمى شرح كرده اند .يكى از كسانى كه بر شرح كتاب مزبور توفيق يافت
موسى بن محمود ,معروف به قاضى زاده رومى است كه شرح وى را بر ديگر شروح ,برترى و مزيت
خاصى است .لذا عبارت[ ( شرح چغمينى]( به طور اطالق منصرف به شرح قاضى زاده رومى است .اين
شرح از جمله متون درسى در فن هيئت است و در دوره ابتدايى رياضيات و هيئت مورد تعليم تعلم قرار دارد
.حضرت استاد حسن زاده آملى دامت توفيقاته شرح چغمينى را در تهران نزد عالمه ذوالفنون ,ميرزا
ابوالحسين شعرانى قدس سره فرا گرفت و خود ,آن را در قم در حدود پنج دوره تدريس فرمود .معظم له در
طول مدتى كه به تدريس كتاب ياد شده اشتغال داشت عالوه بر اينكه به تصحيح آن توفيق حاصل كرد ,
تعليقات سودمندى را بر آن نگاشت كه متأسفانه هنوز به طبع نرسيده است .صفحه 117 :
15تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس
كتاب[ ( اصول الهندسه و الحساب]( كه در برخى از نوشته ها از آن به[ ( استطقسات]( نيز تعبير مى
شود ,كتابى است مهم كه قريب سيصد سال قبل از ميالد توسط اقليدس ,رياضى دان و منجم شهير يونانى
تصنيف شده است .گرچه از ظاهر بعضى از ماخذ چنين استفاده مى شود كه اصول را اقليدس تصنيف
نكرده ,بلكه او فقط آن را تهذيب و تفسير نموده است و شايد به همين جهت بوده كه مرحوم خواجه در
ابتداى تحرير اصول از آن به[ ( المنسوب الى اقليدس]( تعبير كرده است ,ولى با اين همه به هر علت كه
بوده اصول ياد شده به نام اقليدس اشتهار يافته و همواره به عنوان يكى از متون درسى مورد تعليم و تعلم
رياضيدانان قرار داشته است .از آنجا كه كتاب مزبور را در هندسه استداللى شأنى بسزا بوده و نيز هست ,
مرحوم خواجه نصير الدين طوسى آن را به بهترين وجه تحرير نمود و به[ ( تحرير اصول اقليدس]( اشتهار
يافت .حضرت استاد حسن زاده دام مجده اين كتاب را در تهران نزد عالمه ذوالفنون ,ميرزا ابوالحسن
شعرانى قدس سره فرا گرفت و خود موفق گرديد آن را طى ساليانى دراز ,چهار دوره كامل در حوزه مقدسه
قم زادها هللا شرفا تدريس نمايد .معظم له در خالل مدتى كه به تدريس كتاب ياد شده اشتغال داشت ,عالوه بر
اينكه كتاب را با نسخه هاى متعددى مقابله و تصحيح كرد ,در جاى جاى آن تعليقات و حواشى ارزشمند و
گرانقدرى را نگاشت و فهم مطالب آن را براى هندسه دوستان عالقمند تسهيل نمود .ولى متاسفانه اين اثر
استاد ,مانند بسيارى از آثار ايشان هنوز به طبع نرسيده است .اميد آنكه به زودى در دست طبع و نشر افتد
و فايده و نفعش عام گردد .
16تصحيح و تعليق ارماناالوس
صفحه 118 :
اكر كه جمع كره است در اصطالح رياضى دانان نام علمى است كه علم شريف هيئت بر آن توقفى تام دارد و
از احوال مقاديرى كه به انواع كره تعلق دارد ,بحث مى كند .
يكى از كتبى كه در علم اكر نگارش يافته كتاب ماناالوس است كه پيش از بطليموس توسط ماناالوس ,
رياضيدان معروف يونانى تصنيف شده و عمدتا از مثلثات كروى بحث مى كند .
اين كتاب را كه يكى از متون درسى دوره متوسطه رياضيات بوده است ,مرحوم خواجه نصير الدين طوسى
رضوان هللا تعالى عليه به خوبى تحرير كرده و تا همين اواخر در حوزه هاى علوم اسالمى تدريس مى شده
است .حضرت استاد حسن زاده كتاب مزبور را در تهران نزد عالمه شعرانى رضوان هللا تعالى عليه فرا
گرفت و خود در قم آن را براى عده اى از فضالء تدريس نمود .معظم له ضمن اين تعليم و تعلم ,عالوه بر
اينكه به تصحيح كتاب ياد شده ,به نحو اكمل موفق گرديد ,تعليقات و حواشى راهگشايى را كه خود به منزله
شرحى است ,بر آن نگاشت .جناب ايشان بر نسخه مزبور مؤخره اى دارد كه ترجمه قسمتى از آن بدين
قرار است[ ( .در روز سه شنبه بيستم ذى حجه سال 1395هجرى قمرى .در دار العلم قم ,از تدريس و
تعليم اين كتاب فارغ شديم . . .و اى ناقد بصير ,ترا با ذكر زحماتى كه در مسير تصحيح اين كتاب و تفسير و
تبيين غوامض و دقايق آن متحمل شديم ,تا كتاب بدين صورت قوام يافت ,خسته نمى كنم .خداوند بر ما
منت نهاد كه غير از اين نسخه ,تعدادى چند از نسخ مخطوطه اين كتاب براى ما فراهم آمد كه سه عدد از
آنها مزين به تعليقات عالمه مال محمد باقر يزدى قدس سره الشريف است و يكى از آنها موشح به خط عالمه
مولى مهدى بن ابيذر نراقى رفع هللا تعالى درجاتهما ,است .و گرنه تصحيح اين كتاب در وسع طاقت ما نبود
.اين نبود مگر به آنچه كه واهب الصور به اندازه قابليتمان بر ما افاضه كرد]( .
صفحه 119 :
گفتنى است كه نسخه مصحح اين كتاب ,همراه با تعليقات استاد ,هم اكنون نزد ايشان محفوظ است و هنوز
در دست طبع و نشر نيفتاده است .
17تصحيح و تعليق تحرير اكرثاوذوسيوس
يكى ديگر از كتبى كه در علم اكر نگارش يافته و از جمله متون درسى دوره متوسطه رياضيات بوده است
كتاب اكرثاوذوسيوس است كه قريب يكصد سال قبل از ميالد توسط ثاوذوسيوس منجم و رياضيدان معروف
يونانى ,تصنيف شده است .
اين كتاب كه عمدتا از نسب و احوال دواير بر يك كره و گاهى بر چند كره با يكديگر و نظاير آن در سه مقاله
بحث مى كند ,نيز با همت عالى مرحوم خواجه نصير الدين طوسى رضوان هللا تعالى عليه به نحو مطلوبى
تحرير شد و از آن پس مورد توجه بيشتر رياضيدانان قرار گرفت .حضرت استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى
كتاب مزبور را يكدوره در حوزه علميه قم براى تعدادى از طالب فاضل تدريس نمود و در خالل تدريس ,
عالوه بر تصحيح ,تعليقاتى را بر آن نگاشت كه هنوز به طبع نرسيده است .
18تصحيح و تعليق تحرير مساكن ثاوذوسيوس
كتاب مساكن ,تصنيف ثاوذوسيوس ,رياضيدان و منجم يونانى ,از جمله كتب ادله هيوى است كه عمدتا از
نسبت دواير عظام فلكى به آفاق مختلف ,بحث مى كند و در رديف متون دوره متوسطه رياضيات قرار
دارد .اين كتاب را نيز محقق نامدار و رياضيدان بى نظير خواجه نصيرالدين طوسى رضوان هللا تعالى عليه به
خوبى تحرير كرد و در اختيار رياضى دوستان قرار داد .
حضرت استاد حسن زاده دام ظله يك دوره كتاب مزبور را در قم براى صفحه 120 :
عده اى از طالب عالقمند به علوم هيوى و رياضى تدريس نمود و ضمن تدريس ,عالوه بر تصحيح متن كتاب
,تعليقاتى را بر آن نگاشت .نسخه مصحح اين كتاب همراه با تعليقات ياد شده هم اكنون نزد استاد محفوظ
است و هنوز نوبت طبع و نشر آن فرا نرسيده است .
19شريح زيج بهادرى
زيج ,لفظى است معرب ,اصل آن فارسى ,كه بنابر قول بعضى از[ ( زيك ]( به معناى تارهايى كه استادان
نقش بند ,نقش جامه هايى را كه بافند ,بدانها بندند ,و بنابر قول بعضى ديگر از[ ( زه]( به معناى ابريشم و
روده تابيده كه از آن غربال و وتر كمان تيراندازى و وتر كمان حالجى و ديگر چيزها سازند ,گرفته شده است
.
استاد حسن زاده در نكته 485هزار و يك نكته آورده است كه زيج[ ( معرب است يا از[ ( زيگ]( يا از[ (
زة]( .معرب از[ ( زيگ]( را عبدهللا بن محمد مخاطب به مهارتخان در آغاز تسهيل زيج محمد شاهى
آورده است . . .و معرب از[ ( زه]( را ابوريحان بيرونى در مقاله سوم از قانون مسعودى]( .
در هر صورت ,ظاهرا فارسى زيج به معناى ريسمان يا تار بوده و بعد تدريجا بر سبيل توسع ,بر تارهاى
متوازى پارچه كه پود در ميان آنها بافته مى شود و سپس بر تارهايى كه نقاشان نقش جامه ها را بدانها بندند
و جامه بافان را قانون و دستورى است در جامه يافتن ,و باالخرة به خاطر تشابه صورى و معنوى موجود
بين تارهاى ياد شده و جداول كتابى كه منجمان ,احوال و اوضاع نجوم و افالك را از آنها معلوم كنند ,بر
كتاب مشتمل بر جداول مزبور اطالق شده است .بنابر اين زيج در اصطالح منجمان نام كتابى است كه آنچه
در رصدخانه از مقادير حركات كواكب و اطوال و عروض و تعديالت و ديگر امور مربوطه به فن هيأت و
نجوم تحصيل كرده اند ,در آن ضبط مى نمايند و براى منجمان بعدى به منزله
صفحه 121 :
قانونى است كه احوال و اوضاع نجوم و افالك را از جداول آن استخراج و در دفترى به نام تقويم درج كنند .
گرچه تاريخ شروع زيج نويسى ,به سالهاى قبل از ميالد مربوط مى شود و بلكه ريشه هاى كهن تاريخى دارد ,
ولى اهتمامى كه دانشمندان اسالمى به اين عمل پر زحمت و طاقت فرسا و مهم داشته اند و زحماتى را كه در
اين مسير متحمل شده اند ,بسيار چشمگير و قابل ستايش است .پيدايش حدود چهار صد زيج كه همه توسط
رياضى دانان و منجمان اسالمى تنظيم گشته خود شاهد صدقى است بر اين مدعى .
برخى از زيجهاى اسالمى عبارتند از :
الف ) زيج ابراهيم بن حبيب فزارى[ ( قرن سوم هجرى](
ب ) زيج ابوحنيفه دينورى[ ( قرن سوم هجرى](
ج ) زيج ابن االعلم دينورى[ ( قرن چهارم هجرى](
د ) زيج جاللى دينورى[ ( قرن پنجم هجرى](
ه ) زيج شاهى دينورى[ ( قرن ششم هجرى](
ز ) زيج ايلخانى دينورى[ ( قرن هفتم هجرى](
ح ) زيج عالئى دينورى[ ( قرن هشتم هجرى](
ط ) زيج محمد شاهى دينورى[ ( قرن يازدهم هجرى](
ى ) زيج بهادرى دينورى[ ( قرن سيزدهم هجرى](
در ميان زيجهايى كه بدانها اشاره كرديم ,زيج بهادرى را كه به زيج بهادر خانى و رصد طغيانى نيز اشتهار
دارد ,شأن خاصى است ,زيرا تمامترين و دقيقترين و جديدترين آنهاست .لذا از زمان نگارش آن تا كنون
همواره مورد مراجعه منجمان و رياضيدانان بوده و نيز هست .حضرت استاد حسن زاده آملى دام ظله اين
زيج را نزد عالمه ذوالفنون ,ميرزا ابوالحسن شعرانى قدس سره در مدات چهار سال تمام از بدو تا ختم فرا
گرفت و در مسائل و مباحث آن مهارت خاصى يافت .عالوه بر اين آن را صفحه 122 :
يكدوره كامل به فارسى شرح كرد و تمام قواعد هيوى آن را مطابق قضاياى هندسى با ذكر مأخذ آنها بيان
نمود .
گفتنى است شرح ياد شده جزء آثار مخطوط استاد است و هنوز منتشر نشده است .
20تصحيح و تعليق شرح بيرجندى بر زيج الغ بيك
زيج الغ بيك يكى از زيجهاى مهم اسالمى است كه در قرن نهم هجرى قمرى توسط محمد بن شاهرخ پادشاه
فاضل و علم دوست سمرقند مشهور به الغ بيك و كمك استاد وى صالح الدين موسى ,مشهور به قاضى زاده
رومى و مساعدت غيات الدين جمشيد كاشى و فرزند فاضل او ,تنظيم شده است .غياث الدين در اوايل كار
رصد ,وفات كرد .و قاضى زاده رومى نيز قبل از تمام شدن كار زيج دار فانى را وداع گفت .لذا الغ بيك
زيج ,ياد شده را به اهتمام و كوشش فرزند غياث الدين ,يعنى مال على قوشچى معروف به فاضل قوشجى به
اتمام رسانيد و آن را بر چهار مقاله مرتب كرد .مقاله اول كه بر يك مقدمه و پنج باب مشتمل است در
شناخت انواع تاريخ است .
مقاله دوم كه بر بيست و دو باب مشتمل است در شناخت اوقات و طالع هر وقتى است .
مقاله سوم كه بر سيزده باب مشتمل است ,در شناخت سير كواكب و اوضاع آنهاست .
مقاله چهارم كه بر دو باب مشتمل است ,در شناخت ساير اعمال نجومى است .
زيج الغ بيك در سال 1665ميالدى در شهر آكسفورد انگلستان طبع و نشر شد و به اكثر زبانهاى اروپايى
ترجمه گرديد .
بر اين زيج ,توسط دانشمندان اسالمى ,شروح متعددى نوشته شده است كه در ميان آنها شرح مولى عبدالعلى
بيرجندى را شأنى بسزاست .
صفحه 123 :
چرا كه بنابر قول بعضى از متخصصان فن ,در علوم رياضى بعد از مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى بايد به
سراغ مولى عبدالعلى بيرجندى رفت .بارى حضرت استاد حسن زاده آملى حفظ هللا تعالى شرح مزبور را
تصيح و تعليقاتى را بر آن نگاشته است كه هنوز به طبع نرسيده است .
21تصحيح و تعليق شرح بيرجندى بر بيست باب
بيست باب ,تصنيف خواجه نصير الدين طوسى رضوان هللا تعالى عليه ,رساله اى است فارسى و مختصر
كه مشتمل بر بيست باب است و از اسطرالب و كاربرد آن در اعمال نجومى و نحوه به كارگيرى آن بحث
مى كند .بر اين رساله شروح متعددى نگاشته شده كه مهمترين آنها شرح مزجى مولى عبدالعلى بيرجندى است
.حضرت استاد حسن زاده دام ظله شرح مزبور را تصحيح و تعليقاتى بر آن نگاشته است كه هنوز به طبع
نرسيده است .
22تصحيح و تعليق تحرير مجسطى
كتاب مجسطى ,تصنيف بطليموس قلوذى منجم و رياضيدان مشهور يونان ,مهمترين كتابى است كه تا كنون
در فن هيئت نگارش يافته و از جمله متونى است كه در دوره نهايى رياضيات و هيئت استداللى مورد تعليم
و تعلم قرار داشته و دارد .اين كتاب كه بر براهين هندسى مسايل هيئت و استخراج جيوب و سهام و اوتار و
زوايا و اوضاع فلكى و ارضى و . . .مشتمل است ,توسط تنى چند از رياضيدانان بزرگ تحرير شده است كه
در اين ميان تحرير حكيم محقق و رياضيدانان مدقق ,خواجه نصير الدين طوسى رضوان هللا تعالى عليه را
شأنى خاص به خود است .لذا هميشه مورد توجه محققان مسلمان و غير مسلمان بوده است .حضرت استاد
حسن زاده آملى دامت بركاته و وجوده الشريف ,كتاب ياد شده را نزد حضرت استاد ,صفحه 124 :
عالمه شعرانى قدس سره فرا گرفت و مطالب و محتويات آن را على رغم صعوبت و دقت آنها به خوبى
هضم نمود .معظم له طى ساليانى تحقيق و تدريس در فنون رياضى و هيوى ,متن مجسطى محرر به تحرير
خواجه را تصحيح و تعليقات ارزنده و مفيدى را بر آن نگاشت ,و عالوه بر اين ,بر تصحيح و تعليق شرح
نظام الدين نيشابورى بر مجسطى و نيز تصحيح و تعليق ترجمه و شرح مجسطى كه توسط دو تن از بزرگان
رصد خانه زيج محمد شاهى انجام پذيرفته ,توفيق يافت .ولى متاسفانه اين سه اثر استاد جزء مخطوطات و
آثار منتشر نشده ايشان است و هنوز نوبت طبع و انتشار آنها فرا نرسيده است .
23استخراج جداول تقويم
يكى از آثار پر زحمت استاد حسن زاده حفظه هللا تعالى استخراج جداول تقويم است كه در طول 9سال ادامه
داشت .اين كار على رغم زحمات زياد كه به آن اختصاص يافت ,فوايد محدودى را در برداشت .ولى از آن
رو كه مستخرج در زمان استخراج به دقايق و لطائفى دست مى يابد كه براى استاد در فن ,اما غير مستخرج ,
مجهول است ,عمل مزبور موجب به دست آمدن رموز و تجربياتى شد كه استاد را مهارت خاصى بخشيد .
بارى استاد فرمودند :يكى از حسرتهاى ما اين است كه چرا ما در طول اين 9سال ,صورت محاسبات
استخراج جداول را جمع نكرديم ؟ و اگر آنها در مجموعه اى گرد مىآمد ,خود دستور العملى بود كه مستخرجين
بعدى را در نحوه استخراج كمك مى كرد .ولى متاسفانه اين كار نشد تا اينكه كم كم همه آنها پراكنده شدند و
از بين رفتند .
24تصحيح و تعليق الدر المكنون و الجوهر المصون
صفحه 125 :
علم حروف كه در برخى از نوشته ها به تسامح از آن به علم سيميا تعبير مى شود ,يك شعبه از شعبه هاى
علوم غريبه است و از خواص تكوينى حروف به طور مفرد يا مركب بحث مى كند .كتبى كه در اين علم
نگاشته شده است ,بسيار است كه فهرست عمده آنها را عالم فاضل مصطفى بن عبدهللا مشهور به كاتب
چلبى در كشف الظنون ذكر كرده است .از جمله كتبى كه در علم ياد شده نگارش يافته كتاب[ ( الدر المكنون
و الجوهر المصون]( تصنيف شيخ اكبر محيى الدين بن عربى است كه مانند مصنف آن در نوع خود بى نظير
است .حضرت استاد حسن زاده دام ظله اين كتاب را در خدمت استاد خود در علوم غريبه مرحوم آقا سيد
مهدى قاضى طباطبايى ,خلف صالح آقا سيد على قاضى طباطبايى قدس سرهما كه بنابر فرموده استاد حسن
زاده ( [,در اين گونه علوم تبحر و تمهر خاصى داشته و به حق مجتهد در فن بوده است]( فراگرفت .و
عالوه بر اينكه بر تصحيح دوره كامل آن از ابتدا تا انتها توفيق يافت ,و تعلقات و حواشى زيادى را بر آن
نگاشت كه هنوز به طبع نرسيده است .
25دروس معرفت اوفاق
اين كتاب كه بالفعل حاوى هفتاد و پنج درس است و هنوز دنباله دارد ,در علم عظيم الشأن و شريف اوفاق
نگارش يافته است .علم اوفاق كه يكى از شعبه هاى علوم رياضى است و امروز در عداد علوم غريبه به
شمار مى رود ,از انحاء سير اعداد در جداول وفقى و روش پر كردن آنها بحث مى كند .حضرت استاد حسن
زاده دام ظله علم ياد شده را در حضور پر فيض استاد خويش مرحوم آقا سيد مهدى قاضى طباطبايى كه در فن
ارثماطيقى تبحر تامى داشته است ,فرا گرفت و مجموع افادات آن جناب را به خوبى تحرير و به صورت
دروس مزبور تنظيم و مرتب كرد .
معظم له در باره اين دروس چنين مى فرمايد :
صفحه 126 :
[ ( اين دروس در روش پر كردن جداول وفقى از سه در سه تا صد در صد است ,و تا كنون 75درس نوشته
شده است كه ناتمام است و هنوز دنباله دارد .هر چند اين هفتاد و پنج درس كسى را كه در فن رياضى
زحمت كشيده باشد ,در پر كردن جداول وفقى كمك شايانى است ولى در دنباله آنها آوردن برخى از مسائل و
مطالب ديگر الزم و ضرورى است كه اميدواريم بر آن نيز توفيق يابيم و اين دروس را به كمالش رسانده و
در اختيار عالقمندان قرار دهيم]( .
26شرح قصيده كنوز االسماء
قصيده كنوز االسماء كه بر يكصد و چهار بيت مشتمل است ,اثرى است مؤثر كه در علم حروف سروده و
نگاشته شده است .گرچه اين اثر در عداد آثار شيخ بهايى عليه الرحمة به حساب آمده ,ولى بنابر نظر
حضرت استاد حسن زاده ,اين قصيده از جمله آثار استاد شيخ بهايى ,يعنى عالمة محمود بن محمد دهدار ,
متخلص به عيانى است .خود استاد در اين باره چنين نگاشته است[ ( .قصيده كنوز االسماء را به عالمه
شيخ بهايى نسبت داده اند ولى از استاد او عالمه بزرگوار محمود بن محمد دهدار ,متخلص به عيانى ,صاحب
مفاتيح المغاليق و جواهر االسرار و كتب ديگر در علوم غريبه است .مؤيد اين قول آن است كه در قصيده
مذكور تخلص خود را در ضمن اشعار إشعار كرده است ,چنانكه گويد :
نزد اهل خرد و اهل عيان
حرف جسم و عدد اوست چو جان
و يا اينكه گويد :
سر اين گنج گهر بگشودم
گوهرش بين كه عيان بنمودم
و سبك گفتارش از ديگر اشعارش نيز شاهد اين مدعى است .مثال در مفاتيح ( ص ) 128گويد :
اى كه بر اين عمل از روى وقوف
برسى ياد عيانى مى كن
صفحه 127 :
چونكه مقصود بيابى ز عمل
بهر او فاتح خوانى مى كن
لذا ما به همان عيانى اعتماد كرده ايم و بلكه در آن شكى نداريم]( ( . ) 1
در هر صورت ,استاد دام ظله اين قصيده را از بدو تا ختم شرح كرده و رموز و دقايق آن را براى عالقمندان
به فن ,بيان نموده است .معظم له در آخر شرح مزبور مطالبى را آورده است كه نقل آنها در اينجا خالى از
فايده نيست ,بلكه بسيار مناسب است .جناب ايشان نگاشته است[ ( :اين بى بهره از حظ و لذ اسرار
حروف تا كنون شرحى بر اين قصيده نيافته است و اگر چه به توفيق الهى و مدد اولياء هللا در اين فن چون
بسيارى از فنون ديگر زحمت كشيده است و استاد خدمت كرده و كتاب خوانده و نسخه هاى نفيسه تهيه
كرده است و لكن بر خود او هم معلوم نيست كه آيا آن را شرح كرده است يا جرح .در زمان انقالب عظيم
ايران كه به مصداق فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد هلل رب العالمين ,بنياد پليد پهلوى زوال يافت ,و
به ميثاق و اشرقت االرض بنور ربها طلعت شمس حقيقت دولت الهى و سيماى قرآن محمدى دل آرايى
فرموده است ,شرائط زمان ايجاب كرد كه علماى دين حوزه علميه قم ,قم و درس بحث آن را ترك گفته ,
حصون ديار خود باشند .اين كمترين نيز به وطن معهودش آمل رحل اقامت موقت افكنده است و لكن در خالل
همه مشغله هاى انقالبى به حكم عادت مألوف و مشغول داشتن نفس و ارضاى آن از ن و القلم و ما يسطرون
استعانت جسته و به دو كار پرداخته است يكى تتميم تاليف دروس معارف كه عالوه روزانه در حلقه تنى چند
از دوستان دلبند و ياران ارجمند به تدريس و تقرير آن سرگرم بود ,و ديگر ترقيم اين وجيزه كه موجب
تصديع خاطر عاطر عزيزان گرديده و در شب دوشنبه دوم ذوالقعده هزار و سيصد و نه نود و هجرى قمرى
مطابق دوم مهر ماه هزار و سيصد و پنجاه و هشت هجرى شمسى اتمام پذيرفت .
پاورقى :
1مقدمه شرح قصيده كنوز االسماء .
صفحه 128 :
و تحيتهم فيها سالم و اخر دعويهم ان الحمد هلل رب العالمين ]( .گفتنى است كه اين اثر نيز از جمله آثار
مخطوط استاد است و هنوز منتشر نشده است .
صفحه 129 :
آثار ادبى
1تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصبيان
كتاب نصاب الصبيان تاليف ابونصر فراهى سجستانى را در تعليم نوآموزان و مبتديان در ادبيات عرب شأنى
بسزاست .چرا كه در آن لغات فارسى و عربى را با سبكى دلنشين به هم آميخته و مبتدى را با روشى دلپذير
در حفظ لغات عرب يارى مى رساند .لذا در مكاتب و مدارس ,همواره از كتب درسى رايج بوده است ,ولى
با اين همه از تصرف ناسخان و زياده و نقصان ديگران و تحريف نا آشنايان ,مصون نمانده بود و بدين
جهت حضرت استاد به ترغيب مرحوم عالمه شعرانى بر آن شد تا در نسخ آن تجديد نظر كند .جناب ايشان
با فراهم كردن نسخ خطى موجود در كتابخانه مرحوم ملك و كتابخانه ملى بر تصحيح كتاب ياد شده همت
گماشت و در ضبط كلمات و لغات سعيى بليغ مبذول داشت .ابيات الحاقى را با عالمت اختصارى[ ( م ]( از
اشعار اصلى كه 220بيت است ,جدا كرد و مهمتر اينكه كتاب را با تعليقات سودمند خويش پر بارتر ساخت
.و بدين ترتيب اولين اثر خود را به عالم دانش تقديم نمود .
مرحوم عالمة شعرانى قدس سره در تقريظى كه بر نصاب مصحح استاد نگاشته است ,چنين گويد[ ( :كتاب
نصاب الصبيان كه از زمان تأليف آن تا كنون بيش از هفتصد سال گذشته و هنوز رونق اوليه را از دست
نداده است ,پيوسته در مكاتب و مدارس از كتب درسى و تعليمى بوده است و به سبب كثرت تداول ,تصرف
ناسخان بسيار در آن راه يافته و زياده و نقصان در آن بسيار كرده اند ,چنانكه هيچ يك از نسخ مطبوعه از
تحريفات خالى نيست ,لذا جناب اديب فاضل آقاى حسن زاده آملى كه در بسيارى از علوم زحمت كشيده و
مدتها نزد اين بنده ناچيز به تحصيل پرداخته ,به اصرار و ترغيب حقير در نسخ آن تجديد نظر كامل نمود و
همه لغات فارسى و عربى آن را
صفحه 130 :
از مدارك معتبره آن ,مانند قاموس و منتهى االرب و كنز اللغة و سامى و صحاح و برهان قاطع و جامع و
غير آنها تصحيح و معرب ساخت و چنانكه هيچ كلمه بدون اطمينان به صحت آن ضبط نگرديد و نيز آنچه از
اشعار مرتبط با علم نجوم و قرائت و سيره نبويه بود ,از كتب معتبره فن مانند زيج بهادرخانى ,اتقان و
مجمع البيان و غير آن تصحيح كرده و هر يك را كه احتياج به توضيح داشت ,در ذيل صفحات توضيح داد و
چون مالحظه شد كه در نسخ مطبوعه بسيارى از اشعار اصلى كتاب را عمدا يا سهوا حذف كرده اند ,سعى
شد تا همه اشعار اصلى ثبت افتد و از اشعار الحاقى كه متعلمان را مفيد بود نيز با عالمت مشخصه ( م )
نوشته گرديد تا از همه جهت اين نسخه سودمند باشد]( .
گفتنى است اين اثر استاد در محرم الحرام 1374توسط كتابفروشى اسالميه طبع و منتشر شد .و بعد از آن
نيز مكرر به طبع رسيده است .
2تصحيح كليله و دمنه
كليله و دمنه كتابى است محتوى معانى لطيف و طرائف ظريف از زبان بى زبانان در لباس هزل و افسانه ,
كه به السنه مختلف عربى و فارسى و فرانسوى و انگليسى و عبرى و تركى و ديگر زبانهاى زنده دنيا ترجمه
و نشر شده است .
نصر هللا منشى ,مترجم كليله از عربى به فارسى ,در وصف اين كتاب چنين گويد :
[ ( اين مجموع به نزديك خاص و عام ,دوست و دشمن ,مسلمان و كافر ,ذمى و معاهد ,مقبول و معهود
باشد .و تا زبان پارسى در ميان مردم متداول است ,به هيچ تاويل مهجور و مردود نگردد و به تقلب احوال
و تجدد حوادث و تصاريف زمان در آن نقصان پيدا نيايد]( .صفحه 131 :
ترجمه فارسى كليله و دمنه همان گونه كه گفته آمد ,در اثر قلم شيوا و رساى ابوالمعالى نصرهللا منشى است
كه همواره بر متانت و بزرگى خويش بر قرار بوده و هست و براى هميشه سرمشق پارسى نويسان و ارباب
قلم و اصحاب ادب خواهد بود .
ولى از آن رو كه ترجمه مزبور متنى است متين و نسبتا مشكل على رغم تصحيحات متعدد توسط مصححين
مختلف باز نيازمند به تصحيح مجدد و تبيين و تشريح بود كه اين بار رنج و زحمت آن را استاد حسن زاده
آملى به دوش كشيدند .جناب ايشان ,كتاب را از روى چندين نسخه خطى موجود در كتابخانه مرحوم ملك و
كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى ( سپهساالر ) تصحيح و با كليله هاى عربى مقابله كردند .مأخذ و مصادر
اشعار و امثال را اعم از فارسى و عربى ذكر و آنهايى را كه نيازمند به ترجمه يا شرح بود ,در حد توان
ترجمه و شرح كردند و نيز لغات مشكل كتاب را با مراجعه به كتب معتبر لغت چون صحاح اللغة ,منتهى
الالدب ,قاموس ,نهاية ابن اثير ,مجمع البحرين و ديگر كتب توضيح دادند .
عالوه بر امور ياد شده ,دو باب از كليله را كه تا آن زمان ترجمه نشده بود بر وجهى به فارسى برگردانيدند
كه تميز آن از ترجمه ابوالمعالى بسى مشكل است .
الزم به ذكر است كه حضرت استاد در تصحيح كتاب ,دو نسخه از كليله هاى فارسى چاپى را يعنى نسخه
مرحوم امير نظام گروسى و نسخه مرحوم عبدالعظيم قريب را مورد نظر قرار داده و تحريفات و نقايص آن دو
را كه روى هم 67مورد است گوشزد نموده و در اين عمل غرضى جز تمييز صحيح از سقيم نداشته اند .
بارى استاد نقل فرمودند[ ( :وقتى كه كليله ما از چاپ در آمد ,آن را در دانشگاه به مرحوم عبدالعظيم قريب
ارائه كردند .ايشان كتاب را گرفته بود و بعد از نگاه كردن و تأمل نمودن گفته بود :اين آقا بسيار زحمت
كشيده
صفحه 132 :
است]( .
و نيز حكايت كردند[ ( :روزى مدير وقت كتابخانه ملك از من پرسيد :آيا از اشعار كليله چيزى مانده است
كه ترجمه يا مأخذش را پيدا نكرده باشيد ؟ گفتم :سه چهار مورد باقى مانده است .گفت :اين سه چهار مورد
را بگذاريد تا ديگران پيدا كرده و ترجمه كنند ,آنگاه بفهمند كه شما در تصحيح و تحشيه اين كتاب چقدر خون
دل خورده ايد]( .
ولى با اينهمه برخى از ناقدان كم لطف و يا احيانا مغرض تمام زحمات ياد شده را ناديده گرفته و يا از ياد برده
اند ,آنگاه با ذكر يك خطاء آن هم از نوع غلطهاى مطبعى كه نوع كتابهاى چاپى از آنها خالى نيست به توهين
نسخه مصحح استاد پرداخته اند .
نعوذ باهلل من شرور انفسنا و سيئات اعمالنا .
به هر تقدير كليله و دمنه مصحح به تصحيح استاد در سال 1342هجرى شمسى توسط كتابفروشى سعدى طبع
گرديد و در سال 1365هجرى شمسى توسط مؤسسه انتشارات امير كبير تجديد چاپ شد .
3تصحيح و اعراب اصول كافى
اصول كافى اشهر از آن است كه نيازى به تعريف و تمجيد داشته باشد ,چرا كه از بهترين تأليفات اماميه و
امتن كتب روايى شيعى محسوب مى شود .اين كتاب توسط دانشمند بصير ,عالم خبير ,مرحوم ثقة االسالم ,
ابوجعفر محمد بن يقوب كلينى جزاه هللا عن االسالم خيرا ,تاليف گرديده است و از آن رو كه به اصول روايى
و كتب مأخذ قريب العهد ,و بر دقت ضبط و جودت ترتيب و حسن تبويب و ايجاز عناوين مشتمل است ,
در ميان كتب روايى از شرافت و مقامى بس واال برخوردار است .بدين جهت ضبط كلمات و اعراب گذارى
مفرداتش كه از تطرق خطاء و لحن و تحريف و تصحيف به آن جلوگيرى مى كند ,كارى الزم و امرى
ضرورى بود و به فضل
صفحه 133 :
و كرم خداوند متعال توفيق انجام آن نصيب استاد خستگى ناپذير حسن زاده آملى شد كه با كوشش زايد
الوصف و رنجى طاقت فرسا به اين مهم قيام كردند و آن را جامه تحقق پوشانيدند .
ممكن است در بدو امر چنين به نظر آيد كه تصحيح و اعراب گذارى كافى كارى است آسان و از عهده
هركسى كه به صرف و نحو مختصر آشنايى داشته باشد ,ساخته است ,ولى آنكه اهل فن و مرد كار است ,
مى داند كه كار به آن سادگى كه گمان مى رود ,نيست ,چرا كه در اين عمل عالوه بر تخصص كافى در شعب
علوم ادبى ,به آشنايى بس دقيق نسبت به ضبط اسماء رجالى كه در اسناد روايات واقع شده اند و خود
زحمتى عليحده را مى طلبد نيازمند است .مرحوم عالمه شعرانى در باره اين اثر استاد چنين به قلم آورده
اند[ :ايشان[ ( استاد حسن زاده]( اصول كافى را طورى اعراب گذارى كرد كه هر اديبى انگشت حيرت به
دندان مى گيرد] .
گفتنى است كه اصول كافى معرب به اعراب استاد دام ظله در سال 1388هجرى قمرى توسط مكتبه اسالمية
طبع و منتشر گرديد .
4ديوان اشعار
شعر صنعتى است كه همه امتها و جوامع بشرى على رغم تمام اختالفاتشان آن را جهت تأثير بر نفوس و
برانگيختن عواطف و احساسات به كار مى گيرند .زيرا اگر شيوايى گفتار با هنر سجع و قافيه آميخته گردد ,
سخن را حالوت و گرمى خاصى مى بخشد كه آن را در نثر كمتر مى توان يافت .چه بسا دلهايى سخت و
سركش كه با سخن نرم شاعرى آب و چشمهاى جامدى كه با كالم موزونى ,روان گرديده است .چه بسا
افرادى كه از طريق مستقيم حق منحرف بوده و با شنيدن يا خواندن غزلى منقلب شده و به راه راست هدايت
بازگشته اند .صفحه 134 :
از اين رو عارفان دلسوخته و حكيمان وارسته و دانشمندان پيراسته ,عالوه بر اينكه يافته ها و احساسات
درونى خويش را با زبان شعر كه زبان احساس است ,ابراز نموده اند ,هميشه از صنعت شعر بهترين
استفاده ها را كرده و از اين طريق افكار و انظار دقيق و باريك را در اذهان رسوخ داده و صفات حميده و
اخالق فاضله را در ميان مردم شايع ساخته و قلوب انسانها را زنده و به ارواح آنان طراوتى خاص بخشيده اند
.
از جمله كسانى كه مصداق بارز سخن فوق است حضرت استاد حسن زاده آملى است كه با سرودن اشعار
عرفانى ,اخالقى و حكمى اهداف ياد شده را محقق ساخته است مجموع سروده هاى معظم له در ديوانى مدون
و به ديوان اشعار نام گرفته است .ديوان مزبور شامل بخشهاى مختلفى چون غزليات ,قصايد ,رباعيات ,
ترجيع بند ,پندنامه و دفتر دل است .در اين ميان دفتر دل را شأنى بسزاست كه بعدد حروف بسم هللا الرحمن
الرحيم ,نوزده بند است و هر بند در يك موضوع تكوينى .
در بند اول آمده است :
به بسم هللا الرحمن الرحيم است
كه عارف در مقام كن مقيم است
كن هللا و بسم هللا عارف
چه خوش وزنند در بحر معارف
الى آخر
استاد خود در وصف دفتر دل سروده است :
چو اين دفتر حكايت دارد از دل
بسى حرف و شكايت دارد از دل
بحكم طالعش از اختر دل
نهادم نام او را دفتر دل
ز طوفانى درياى دل من
صدفهايى كه دارد ساحل من
بسى از آن صدفها را ز ساحل
نمودم جمع و شد اين دفتر دل
.
شايان ذكر است كه نوع غزليات ديوان و خصوصا دفتر دل در حال رياضت و داشتن اربعين سروده شده
است .آرى به فرموده بابا طاهر :حقيقت بشنو از پور فريدون
كه شعله از تنور سرد نايى
.
صفحه 135 :
مرحوم حاج ميرزا مهدى الهى قمشه اى ,آن عارف بزرگ و شاعر سترگ كه صدر ديوان اشعار به دستخط
مبارك آن جناب مزين است ,در وصف سروده هاى استاد چنين نگاشته است :
[ ( به مقتضاى شوق ذاتى نفوس قدسيه ناطقه به فهم حقايق ,هرچه روح ,اشتياقش به فهم معارف الهى و
لطايف حكمى فزون است استعالى نفس ناطقه بيشتر و انجذاب به عالم تجرد بيش .به حكم ان من الشعر
لحكمة و ان هللا تعالى كنوزا تحت العرش .مفتاحه لسان الشعراء ,ذوق لطيف و فكر علمى شريف و خاصه
مشتاقان علوم عقلى و عرفان و طالبان مقام حقيقت و ايقان ,ترنم و تفكر و تجسم معانى مجرده را به لباس
زيباى شعر براى توجه نفوس اليق و تشويق خاليق و توجه به دقايق عرفان و حكمت و مبدا و معاد ,ضرور
دانسته و استادان علوم عقلى و ذوقى ,اشارات و لطايف و حقايق قرآن گفتار ائمه اطهار را با طبع لطيف
خود به لسان اشعار و نظم آبدار در آورده و نفوس مستعده را بهره مند از آن سخنان آسمانى مى كنند و بدين
وسيله مردم را سوق به اخالق فاضله دهند ,لذا استاد دانشمند[ ( حسن زاده]( اشعار آبدارى براى نشر
معارف الهى و ترغيب نفوس شيق به كمال و روحهاى عالى طالب حقايق ,اين اشعار را كه مضامينش همه
طبق اخالق فاضله و توحيد و تزكيه و تربيت روح است ,بدين مقصد عالى سروده و از طبع وقاد خداداد
گوهر فشانى كرده اند .
ان شاء هللا لكل بيت بيت فى الجنة پاداش از حقيقة الحقايق خواهند يافت .حضرت حجة االسالم بارع و
استاد دروس عقليه و نقليه حوزه علمى قم ابقاه هللا بحسن عنايته ,در مقام نشر حكمت و معرفت بدين وسيله
هم كه اكثر دانشمندان بدان نشر حقايق قرآن داده اند ,متوسل شدند و على هللا اجر من احسن عمال .
[ ( االحقر مهدى الهى قمشه اى](
و اينك نمونه اى از سروده هاى استاد :
صفحه 136 :
ره عشق است و نوش و نيش دارد
هزاران گردنه در پيش دارد
برو راه خود و امثال خود گير
كه اين ره اليق درويش دارد
كجا ره مى برد در بزم خوبان
هر آنكو نفس بدانديش دارد
به كام دل رسيدن آرزو نيست
كه سالك را اسير خويش دارد
شنيدم عاشقى فرزانه مى گفت
چو من ديوانه ديگر كيش دارد
عجب بزمى است خلوتگاه معشوق
كه در شب عاشق دل ريش دارد
حسن را ار تمناى وصال است
دلش را دور از تشويش دارد
من مات قد و قامت موزون توام
دل داده آن جمال بيچون توام
حاشا كه بگويمت تو ليالى منى
اما من دل باخته مجنون توام
اى يك ده و دو كه جمله روحيد همه
از صبح ازل مست صبوحيد همه
افتاده به قلزم فناييم و شما
بر كشتى كائنات نوحيد همه
سرمايه راهرو حضور و ادب است
آنگاه يكى همت و ديگر طلب است
ناچار بود رهرو از اين چار اصول
ورنه به مراد دل رسيدن عجب است
كتاب ديوان اشعار در تابستان 1364توسط مركز نشر فرهنگى رجاء با كيفيت مطلوبى طبع و منتشر شد .
5قصيده ينبوع الحيوة
قصيده تائيه ينبوع الحيوة كه مشتمل بر 425بيت به سبك تائيه ابن فارض است ,قصيده اى است پر مغز
كه در باره اصولى از اصول عقايد اسالمى و پاره اى از مطالب عرفانى و برخى از نكات اخالقى توسط
حضرت استاد دام ظله به زبان عربى سروده شده است .
صفحه 137 :
مطلع قصيده از اين قرار است :
بدأت بسم هللا عين الحقيقة
نطقت به فى نشئة بعد نشئة
اينك نمونه اى از ابيات قصيده :
اذا لم يكن غير الوجود فمن سواه
فليس سوى نور الوجود ببقعة
و قد ساوق الحق الوجود تصادقا
و ساوى الوجود الواحد فى البديته
قد عبروا عنه بعقل و وحدة
و قد افصحوا عنه بعشق و نطقة
[ ( و للناس فيما يعشقون مذاهب](
خليقتهم تحكى اختالف سليقة
هو الصمد الحق فال ثانى له
فما الشبهة تروى عن ابن كمونة
و معناه ال جوف له فهو مضمت
كما فسر من اهل بيت النبوة
فما ذرة حيوة تجسمت
و سائر االوصاف كذاك بحمة
فصار السوى غير السوى غير انه
شئون و آيات لذات فريدة
فمن هو معلول و من هو علة
لدى الصمد الحق الوحيد سطوة
گفتنى است از آنجا كه قصيده مذكور مشتمل بر مطالب دقيق فلسفى و مباحث نفيس عرفانى است نمى توان
حق مضامين آن را با ترجمه تحت اللفظى ادا نمود ,بلكه بايد آن را با توجه به مبانى فلسفى و عرفانى و
اخالقى تبيين و تفسير كرد كه آن هم مجالى واسع مى طلبد .لعل هللا يحدث بعد ذلك امرا .
قصيده ينبوع الحيوة همراه با دو اثر ديگر استاد ( رساله جعل ,العمل الضابط فى الرابطى و الرابط ) توسط
انتشارات قيام در سال 1368هجرى شمسى به طبع رسيد .
6مصادر اشعار ديوان منسوب به اميرالمؤمنين عليه السالم
همان طور كه جمع كثيرى از علماء و فصحاء بر جمع خطب و كتب و صفحه 138 :
رسايل امام على بن ابى طالب عليه السالم اهتمام داشته اند ,نيز عده اى از ادباء و دانشمندان كه تعداد آنها به
17نفر بالغ است ,پر جمع اشعار منسوب به آن حضرت همت گماشته اند كه اقدم از همه ابواحمد
عبدالعزيز جلودى متوفاى سنه 332هجرى قمرى است .
شخص نامبرده را كتابى است به نام[ ( كتاب شعر على عليه السالم]( كه در آن مقدار زيادى از اشعار
منسوب به آن حضرت را جمع آورى كرده است .نكته اى كه در اينجا قابل مالحظه است اين است كه عده
اى از محققان در صحت انتساب اشعار ياد شده به حضرت وصى عليه السالم مناقشه كرده اند .مثال مرحوم
مجلسى در مقدمات بحار عبارتى را آورده است كه ترجمت قسمتى از آن بدين قرار است[ ( :انتساب كتاب
ديوان به حضرت امير عليه السالم مشهور است ولى از آنجا كه اشعار موجود در آن در كتب ديگر نيز
موجود است ,حكم به صحت انتساب همه آنها به آن حضرت تشكل مى نمايد]( .بر همين اساس حضرت
استاد حسن زاده دامت توفيقاته بر آن شد كه تحقيق جامعى را در باره اشعار منسوب به امام على بن ابى
طالب عليه السالم آغاز كند و صحت و عدم صحت انتساب آنهارا معلوم سازد .كه بحمد هللا بر اين عمل
توفيق يافت و مأخذ و مصادر كثيرى از اشعار مزبور را مشخص نمود .حضرت استاد خود در اين باره مى
فرمايد[ ( :ما ضمن تحقيقات و مطالعات علمى خودمان متوجه شديم كه بسيارى از اشعار موجود در ديوان
منسوب به اميرالمؤمنين عليه السالم از ديگران است و ربطى به آن حضرت ندارد ,و بعضى از اشعار ديوان
,مفاد فرموده هاى آن حضرت است كه شاعرى آن را به نظم در آورده و بعدد كم كم خود آن شعر نيز به آن
جناب نسبت داده شده است .مانند يا حار حمدان من يميت يرنى . . .الخ كه سيد حميرى در اين اشعار
مضمون فرموده حضرت امير عليه السالم را به نظم كشيده و بعدها به آن جناب انتساب يافته است .
صفحه 139 :
بلى بنابر فرموده عالمة طباطبايى قدس سره ,تنها چيزى را كه از آن اشعار مى توان به آن حضرت نسبت
داد ,رجزهايى است كه در جنگها از آن جناب نقل شده است كه ما باز هم در باره خود اين رجزها عرايضى
داريم]( .
اين اثر استاد فعال به صورت مخطوط نزد ايشان محفوظ است و هنوز منتشر نشده است .
7تعليقه بر باب توحيد حديقه الحقيقة
كتاب شريف و متين حديقه الحقيقه كه برخى از آن به فخرى نامه و برخى دگر به الهى نامه ياد كرده اند ,
كتابى است منظوم كه عالوه بر مزاياى ادبى و هنرى ,بر مطالب دقيق و معانى بلند عرفانى و فلسفى و
اخالقى مشتمل است و مطالبش غالبا به آيات قرآن كريم و اخبار نبوى و آثار صحابه و كلمات مشايخ ناظر
است .
اين كتاب اثر طبع روان و ذهن صافى و فكر بلند و ذوق سليم عارف نامدار و حكيم عاليمقدار ,شاعر دانا و
قصيده سراى توانا مجدود بن آدم ,سنايى غزنوى عليه الرحمة است .وى در ميان شاعران و سخن سرايان
پارسى اولين كسى است كه افكار بلند عرفانى و ذوقيات لطيف شعرى را درهم آميخت و سبك و شيوه نوينى
را پى ريزى نمود .
كتاب حديقة الحقيقة كه بر ده باب مشتمل است على رغم طراوت الفاظ و رونق عباراتش ,حاوى معانى
دقيق و مطالب ظريفى است كه فهم آن به سهولت ميسور هر كسى نيست ,لذا حضرت استاد حسن زاده
آملى دام مجده ابيات مشكل باب توحيد آن را در قالب تعليقه هايى كه در حاشيه كتاب نگاشته شرح كرده و
فهم آنها را براى عالقمندان آسان نموده است ,كه در اينجا براى نمونه به مواردى از آنها اشاره مى كنيم .
الف ) سنايى گويد :
اى درون پرور برون آراى
وى خرد بخش بى خرد بخشاى
.
صفحه 140 :
حضرت استاد در شرح آن چنين نگاشته است[ ( :خرد بخش يعنى بخشنده خرد است به آدميان تا به واسطه
آن حق را از باطل تميز دهند .چنانكه از پيغمبر اكرم روايت شده كه العقل نور يتميز الحق عن الباطل [ .
( بيخرد بخشاى]( يعنى بخشاينده و در گذرنده بيخردان است ثم ان ربك للذين عملوا السوء بجهالة ثم تابوا
من بعد ذلك و اصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم]( .
( نحل آيه ) 120
ب ) سنايى گويد :
از تو زارى نكوست زور بداست
عور زنبور خانه شور بد است
استاد در شرح آن مى نگارد :بدانكه شور براى چند معنى آمده است كه يكى از آنها بر هم زدن است كه
مناسب با مقام است و معين مصرع آن است كه ويران كردن النه زنبور براى برهنه و عور بد است .چه از
زنبور صدمه بيشترى به عور مى رسد نسبت به لباس پوشيده .سعدى گويد :چو زنبور خانه بياشوفتى
حذر كن از آنجا كه سخت اوفتى
.
ج ) سنايى گويد :
مصطفى گفت خه از آن مه شد
دست موسى خليل اوه شد
.
استاد در شرح آن گويد :بدان كه خه چون به به فتح با است لفظا و معنى ,و خة خه يعنى به به .پس خه
كلمه تحسين باشد كه عرب بخ بخ مى گويد .و مه بكسر ميم به معنى بزرگ باشد چه بزرگتر را مهتر مى
گويند .و در اين صورت با كلمه اوه مناسب نيست .ممكن است گفته شود كه بفتح ميم براى ضرورت
خوانده شود .يا مه مخفف ماه باشد و خليل اوه اشاره است به كريمه ان ابراهيم الؤاه حليم كه آيه 115
سوره توبه است و نيز كريمه ان ابراهيم لحليم اواه منيب كه آيه 77سوره هود است .پس اوه مخفف اواه
است براى ضرورت شعرى و دست موسى اشاره است به يد بيضاى كليم هللا كه حق تعالى در چند جاى قرآن
بيان فرمود 1 .و 2و نزع يده فاذا هى
صفحه 141 :
بيضاء للناظرين ( اعراف ) 5 ,و مانند او در آيه 22الشعراء 3 .و اضمم يدك الى جناحك تخرج بيضا من
غير سوء آية اخرى [ ( , 33طه]( 4و 5و ادخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء [ ( , 12نمل]
( و مانند او در آيه 32القصص مگر اينكه[ ( اسلك به جاى[ ( ادخل]( است .پس معنى بيت چنين است
كه رسول خاتم بر اثر تحسين كردن و ايمان آوردن آنچه از حق تعالى ديده و شنيده ,اشرف موجودات شد ,
اگر مه بكسر ميم بخوانيم .يا ماه عالمتاب شد كه ستاره اى بدرخشيد و ماه مجلس شد ,گر مه مخفف ماه
باشد .اگر چه مال در هر دو معنى يكى است .و نيز چون موسى كليم هللا يد بيضا داشته و همچنين به صفات
ابراهيم خليل متصف شد كه شاعرى گويد :
حسن يوسف ,دم عيسى ,يد بيضا دارى
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
گفتنى است كه تعليقات ياد شده به طور پراكنده در حاشيه نسخه موجود در كتابخانه حضرت استاد موجود
است كه هنوز آماده چاپ نگرديده است .
8تصحيح گلستان سعدى
گلستان شيخ أجل سعدى شيرازى عليه الرحمة كه به اعتراف كليه نثرنويسان ,زيباترين نثر پارسى است ,
كتابى است آكنده از حقايق و معارف اسالمى و مشحون از لطايف و ظرايف اخالقى كه در لباس قضايا و
حكايات شيرين و دلپذير به رشته تحرير در آمده است .اين كتاب در حقيقت يكدوره كامل حكمت
عملى[ ( سياست ,تدبير منزل ,اخالق]( است كه به عدد درهاى بهشت بر هشت باب مشتمل است و
فرزندان آدم را به ورود در مدينه فاضله انسانى كه خود بهشت روى زمين و زير بناى بهشت
صفحه 142 :
جاويد است ,دعوت مى نمايد .
باب اول :در سيرت پادشاهان .
باب دوم :در اخالق درويشان .
باب سوم :در فضيلت قناعت .
باب چهارم :در فوايد خاموشى .
باب پنجم :در ضعف و پيرى .
باب هفتم :در تأثير تربيت .
باب هشتم :در آداب صحبت .
بارى حضرت استاد حسن زاده مد ظله پيش از آنكه به تصحيح كليله و دمنه و ترجمه دو باب آخر آن مشغول
شود ,گلستان شيخ را تصحيح و آماده چاپ نمود كه در فروردين ماه 1334هجرى شمسى توسط مطبعه
اسالميه به طبع رسيد .جز آنكه مسئولين وقت مطبعه مزبور به خاطر برخى از مالحظات كه تصريح بدانها
ضرورتى ندارد ,بدون آنكه از مصحح آن نامى بياورند ,آن را چاپ و منتشر كردند .
9تعليقة بر قسمت معانى مطول
كتاب شريف مطول كه از جمله متون درسى در علم بالغت است ,شرحى است مبسوط بر تلخيص المفتاح
خطيب قزوينى كه توسط سعدالدين مسعود بن عمر تفتازانى نگارش يافته و بر يك مقدمه و سه فن و يك
خاتمه مرتب گشته است .
مقدمه كتاب در بيان معنى فصاحت و بالغت ,و فن اول در علم معانى و فن دوم در علم بيان و فن سوم در
علم بديع ,و خاتمه در بيان سرقتهاى شعرى و آنچه بدان مربوط است ,مى باشد .حضرت استاد حسن زاده
دام مجده كه كتاب مزبور را چندين دوره تدريس نموده است ,در خالل
صفحه 143 :
تدريس ,تعليقات ارزنده و مفيد را بر قسمت معانى اين كتاب كه بر هشت باب مشتمل است ,نگاشته كه
هنوز به طبع نرسيده است 10 .امثال طبرى
اين اثر مجموعه اى است نفيس كه بيش از هزار ضرب المثل مازندرانى را به زبان شيرين محلى به ترتيب
حروف الفبا در 28باب ,در خود جاى داده است .مجموعه ياد شده كه طى ساليانى دراز با همت حضرت
استاد دام ظله گرد آمده ,هم اكنون به صورت مخطوط نزد معظم له محفوظ است و هنوز منتشر نشده است .
صفحه 144 :
آثار متفرقه
1تقديم و تصحيح و تعليق خزائن
خزائن نراقى اثرى است گرانسنگ و يكى از نفيسترين مجموعه هايى كه حاوى مطالب گوناگون در علوم
مختلف چون عرفان ,فقه ,حديث ,تفسير ,لغت ,هيئت ,نجوم ,رياضى ,طب ,اعداد و اوفاق ,جفر و
غير ذلك است .عالوه بر امور ياد شده مشتمل بر اشعار و غزليات و امثال و حكم و لطائف و حكايات
شيرينى است كه بر حسن و بهاء كتاب افزوده است .ولى با اين همه ,همچون كثيرى از كتب ديگر ,بر اثر
كثرت تصحيفات و تحريفات كه در آن راه يافته بود كمتر مورد استفاده دانش پژوهان قرار مى گرفت ,لذا
تنقيح و تصحيح جامع و كاملى را مى طلبيد و از آن رو كه كتاب محتوى مطالب متنوع در علوم و فنون
مختلف بود ,انجام عمل مزبور از عهده هر كسى ساخته نبود .بدين جهت استاد حسن زاده حفظ هللا تعالى كه
در تمام فنون ياد شده تخصص و اطالع كافى را داشته و دارند زحمت تصحيح اصل نسخه را تقبل فرموده و آن
را با تقديم مقدمه اى جامع و كامل كه در تفرقه و امتياز علوم رياضى و هيوى از احكام به خوبى و بيان اهميت
و لزوم معرفت نوع اول براى محصالن و مشتغلين به علوم دينى است ,مزين نمودند .عالوه بر اين درجاى
جاى كتاب بر حسب مقتضاى حال و تناسب مقام تعليقاتى سودمند را كه خواننده انديشمند را در فهم مطالب
مشكل كتاب كمك مى كند و با رمز[ ( ح]( مشخص گرديده است ,از خود به يادگار گذاشته اند .
خزائن مصحح به تصحيح استاد حسن زاده دام مجده در تاريخ 1380هجرى قمرى توسط كتابخانه علميه
اسالميه طبع و منتشر گرديد .
صفحه 145 :
2هزار و يك نكته
هزار و يك نكته ,كتابى است كشكول گونه ,مشحون از مطالب گوناگون قرآنى ,عرفانى ,فلسفى ,فقهى ,
رياضى ,هيوى و . . .كه استاد حفظه هللا تعالى آنها را در طول 30سال ,نكته نكته ,گرد آورده و به صورت
مجموعه اى دلپذير به پيشگاه دانش پژوهان محقق تقديم كرده است .نكته ها در طول و قصر با يكديگر
متفاوتند گاهى برخى از آنها خود رساله اى است مستقل و برخى ديگر كوتاه در يك سطر يا سطورى چند .
استاد حسن زاده خود در مقدمه كوتاهى كه بر كتاب نگاشته ,در وصف هزار و يك نكته چنين آورده است :
[ ( هزار و يك نكته مادبه اى مشحون به الوان اطعمه معنوى است كه هر نفس مستعد به اقتضاى خويش از
آن اغتذاء مى نمايد .
هزار و يك نكته ,هزار و يك مطلب علمى عالى و متعالى متنوع است كه تا كنون قريب به سى سال ,نكته
نكته از الهامات مستفاد و محفوظ از محضر انور مشايخ عظامم رضوان هللا تعالى عليهم و از بركات تدريس و
تحقيق و افاضات تاليف و تصنيف و اشراقات نظر و تفكير ,تدوين و تنظيم شده است .
هزار و يك نكته ,عبارتند از تفسير آياتى از قرآن مجيد و تبيين حقايقى مستفاد از ذخاير موروث جوامع مأثور
از عترت خاتم و تقرير دقايقى از لطائف عرفانى و تحرير لطائفى از دقايق حكمت متعالى و تنميق شرذمه اى
از مسائل فقهى و تسويد بعضى از فوايد طبى و تدوين طايفه اى از فنون رياضى و اكر و اعداد اوفاق و شعب
هيات و زيجات و آالت .
هزار و يك نكته ,هزار و يك اصل فصل است كه نه هزل و مطايبه را به حريم آن راه است و نه مزاح و
افسانه را در حرم آن بار]( .كتاب ياد شده براى اولين بار توسط مركز نشر فرهنگى رجاء در تابستان 1364
هجرى شمسى در دو مجلد به طبع رسيد .و بعد از آن نيز مكرر صفحه 146 :
به طبع رسيده است .
3هزار و يك كلمه
هزار و يك كلمه مانند كتاب هزار و يك نكته استاد ,كتابى است كشكول گونه ,مشتمل بر مطالب گوناگون
قرآنى ,عرفانى ,فلسفى ,فقهى ,رياضى ,هيوى و . . .كه معظم له آن را بعد از تأليف هزار و يك نكته به
همان سبك به رشته تحرير در آورده است .
استاد حسن زاده دام ظله خود در اين باره فرمودند :
[ ( ما بعد از هزار و يك نكته ,ديديم خيلى از يادداشتها در علوم و معارف داريم كه پراكنده است و اگر جمع
وجور نشوند ,ممكن است از دست بروند ,لذا دست به كار شديم و آنها را به صورت مجموعه اى به
نام[ ( هزار و يك كلمه]( مرتب ساختيم]( .
كلمه هاى اين كتاب مانند نكته هاى هزار و يك نكته در طول و قصر متفاوتند ,برخى از آنها خود رساله اى
است مستقل و برخى ديگر كوتاه در سطورى چند .
استاد در مقدمه كوتاهى كه بر كتاب نگاشته چنين آورده است ( [ :هزار و يك كلمه و هزار يك نكته
توأمانند .يعنى دو اثر همزاد عدل يكديگرند .لذا هر آنچه در وصف شمايل اين گفته ايم مرآن ديگرى را نيز
شامل است ,چه هر نكته اى از اين ,كلمه اى دلپذير است و هر كلمه اى از آن ,نكته اى چشمگير .اگر
فرزانه اى آزاده قلم بر لوح آورد كه هر يك سفينه اى حامل مثقالت و مطالب متنوعه و امتعه ممتعه در هر
باب است ,در خور تحسين و سزاوار آفرين است .هزار و يك نكته مكرر به طبع رسيده است كه بحمد هللا
سبحانه مطبوع انسانهاى دانش و بينش و مواجه استقبال شايان ايشان شده است .اينك زمان ظهور اين
مستوره نيز فرار رسيده است .به اميد اين كه اين دو همزاد نيك نهاد دوش با دوش يكديگر دائرة المعارفى
صفحه 147 :
حاوى نفائس فنون سودمند براى دانش پژوهان ارجمند بوده باشند]( .كتاب ياد شده از جمله آثار در دست
نشر استاد است كه جلد اول آن در چاپخانه دفتر تبليغات اسالمى مراحل نهايى چاپ را مى گذارند و به زودى
در اختيار اهل علم قرار خواهد گرفت .
4مجموعه مقاالت
اين مجموعه دربرگيرنده هشت مقاله در موضوعات مختلف است .مقاالت ياد شده به استثناى يك مقاله
همه در اصل ,سخنرانيهايى است كه استاد در كنگره يا سمينارهاى متعدد ايراد فرموده اند .آنگاه از حالت
گفتار به حالت نوشتار منتقل و در دست طبع و نشر قرار گرفته است .مقاله يكم :بعد عرفانى عالمه
طباطبايى ( سمينار كازرون ) .مقاله دوم :واليت تكوينى ( ( ) 1موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى
تهران ) .
مقاله سوم :واليت تكوينى ( ( ) 2موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى تهران ) .
مقاله چهارم :سمينار تعليم و تربيت در اسالم ( ( ) 1دانشگاه كرمان ) .
مقاله پنجم :سمينار تعليم و تربيت در اسالم ( ( ) 2دانشگاه كرمان ) .مقاله ششم :نقش عرفاى اسالم در
احياى معارف اسالمى .
( سمينار بزرگداشت شهيد آية هللا مطهرى در مدرسه عالى شهيد مطهرى تهران ) .
مقاله هفتم :قرآن و عترت ( دومين كنگره نهج البالغه ) .و اما مقاله هشتم مقاله اى است كه در ترجمه
عالمه متبحر مولى محمد مهدى نراقى رضوان هللا تعالى عليه نگاشته شده است .
استاد در اين مقاله با مرورى بر كتب تراجم و تذكره ها به بيان احوال آثار آن بزرگوار پرداخته و در خاتمه ,
برخى از افادات عالمه نراقى را كه نفع آن
صفحه 148 :
اهم و اعم است عنوان و بياناتى پيرامون آن ذكر نموده اند .كتاب مجموعه مقاالت در فروردين 1364
توسط مركز انتشارات دفتر تبليغات اسالمى طبع و منتشر گرديد .
5ده رساله فارسى
ده رساله فارسى مجموعه اى است نفيس كه بر ده رساله در موضوعات مختلف قرآنى ,عرفانى ,حكمى ,
فقهى ,طبى ,اخالقى ,رياضى و فلكى مشتمل است .
1رساله لوح و قلم ( حكمى ) .
2رساله كل فى فلك يسبحون ( فلكى ) .
3رساله تشريح ( طبى و فقهى ) .
4رساله طب و طبيب ( طبى ) .
5رساله مدارج و معارج ( قرآنى ) .
6رساله كر ( فقهى ) .
7رساله مناسك حج ( فقهى ) .
8رساله اختالف منظر و انكسار نور ( رياضى ) .
9رساله قطب نما و قبله نما ( رياضى ) .
10رساله فاطمه و ليلة القدر ( عرفانى و حكمى ) .
اين مجموعه هم اكنون در اختيار انتشارات قيام است و اميد است به زودى كار چاپ آن به اتمام رسد و
مورد استفاده دوستان و عالقمندان واقع شود .
صفحه 149 :
6كشكيل
كشيل كه مصغر كشكول است ,نام مجموعه اى است ادبى ,عرفانى ,فلسفى ,رياضى ,تاريخى و . . .كه
حضرت استاد حسن زاده مطالب آن را طى ساليانى دراز گرد آورده و به احترام كشكول شيخ بهايى عليه
الرحمة آن را كشكيل يعنى كشكول كوچك نام نهاده است .چنانكه مال حاجى باباى قزوينى مجموعه خود را در
ازاى كشكول استادش شيخ بهايى .مشكول كه مهمل كشكول است ناميده و محمد بن محمود چغمينى كتاب
طبى خود را به احترام قانون شيخ الرئيس بوعلى سينا قانونچه خوانده است .
اين كتاب جزء آثار مخطوط استاد است و هنوز منتشر نشده است .
7مصاحبات
اين اثر دربردارنده تعدادى از مصاحبات حضرت استاد است كه معظم له آنها را به مناسبتهاى مختلف انجام
داده است .
مصاحبات ياد شده هم اكنون در اختيار انتشارات قيام است و به خواست خداوند به زودى منتشر خواهد شد .