You are on page 1of 18

‫بِسمِ اللهِ الرَّحمَّـــن الرَّحِیـــمِ‬

‫پاسخی به «برهان شر» بر مبنای الهیات و فلسفه‬


‫نویسنده‪ :‬حمزه تزورتس‬

‫تهیه شده در‪« :‬رد شبهات ملحدین»‬


‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫مقدمۀ ویراستار‬
‫قدیمیترین و تنها دعوی ملحدین در طعن به وجود خداوند‪« ،‬برهان شر» است‪ .‬آنها با‬
‫کجفهمی از این برهان و با این استدلال که «چون در دنیا شر هست‪ ،‬پس خدایی وجود‬
‫ندارد»‪ ،‬سعی در انکار وجود خداوند دارند‪.‬‬
‫البته اصلِ برهان شر بدین شکلی نیست که ملحدان از آن‪ ،‬سوء تعبیر و سوء استفاده‬
‫کردهاند‪ .‬اصل این برهان در نقد صفات خداوند مطرح شد؛ نه ذات خداوند‪ .‬اپیکورس‪ 1‬با‬
‫طرح و استناد به این برهان‪ ،‬سعی در انکار صفت قدرت خداوند داشت و نه انکار وجود او؛‬
‫‪2‬‬
‫چراکه اپیکورس و شاگردانش به وجود خداوند اعتقاد داشتند‪.‬‬

‫بعدها‪ ،‬دیوید هیوم و سایر فلاسفۀ مادیگرا این برهان را بهعنوان دلیلی محکم برای انکار‬
‫وجود خداوند بهکار گرفتند‪ .‬بدیهی است که برای بطلان آن‪ ،‬هم باید بر علم فلسفه تسلط‬
‫داشت و هم آن گونه که اپیکورس و دیگران این برهان را مطرح کردهاند‪ ،‬باید با بیانی ساده‬
‫به نقد آن پرداخت تا برای همه قابل درک باشد‪.‬‬

‫فلاسفۀ خداباور‪ ،‬اعم از مسیحی و مسلمان‪ ،‬نقدهای بسیاری بر این برهان ارائه کردهاند؛ اما‬
‫از شیواترین آنها‪ ،‬نقد حمزه تزورتس در مقالهاش با عنوان «پاسخی به برهان شر بر مبنای‬
‫الهیات و فلسفه» است‪ .‬مجموعۀ «رد شبهات ملحدین» کوشیده است ضمن ترجمه‪ ،3‬اصل‬
‫امانتداری به سبک نویسنده را رعایت کند‪ ،‬با این ملاحظه که توضیحات لازم و منابع مورد‬
‫استناد در پانوشت آورده شود‪.‬‬

‫امیدواریم سبب هدایت ما و مخاطبان و نیز توشۀ آخرت ما قرار گیرد‪.‬‬

‫‪ .1‬اپیکورس (‪ ،)Epicurus‬فیلسوف یونانی که معتقد بود هدف زندگی باید آرامش فکر و پیروی از لذتهای معتدل باشد‪.‬‬
‫‪ .2‬تاریخ فلسفه‪ ،‬چارلز کاپلستون‪ ،‬جلد ‪ ،1‬صفحه ‪.564‬‬
‫‪ .3‬مترجم‪ :‬کوثر محمدی | پایان ترجمه‪ :‬شنبه ‪ 2‬فروردین ‪ 1311‬شمسی‪ .‬ساعت ‪ 4::5‬عصر‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫فلسفه‪1‬‬ ‫پاسخی به «برهان شر» بر مبنای الهیات و‬


‫‪2‬‬
‫نویسنده‪ :‬حمزه تزورتس‬

‫الهیات طبیعی‪ 3‬شاخهای از علم فلسفه است که در حوزۀ فلسفۀ دین میکوشد تا باطلبودن‬
‫عقاید بنیادی خداباوران را اثبات کند‪ 5.‬یکی از گیراترین و قویترین استدلالات الهیات‬
‫طبیعی‪ ،‬استناد به برهان شر است‪.‬‬
‫بنا بر برهان شر ادعا میشود‪ :‬اینکه خدایی با قدرت مطلق و صفات نیک وجود داشته باشد‬
‫و هم اینکه اجازه دهد در این دنیا‪ ،‬درد و رنج این چنین زیاد باشد‪ ،‬باورکردنی نیست‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫دیوید هیوم‪ ،‬فیلسوف مشهور‪ ،‬در کتاب خود با عنوان «گفتوگوها در باب دین طبیعی»‬
‫بهصراحت آورده است‪:‬‬
‫«هنوز هم سؤالات دیرینۀ اپیکورس بیجواب ماندهاند‪ :‬آیا خدا میخواهد از وقوع شر‬
‫جلوگیری کند‪ ،‬اما نمیتواند؟ آیا بر این امر قادر است‪ ،‬اما نمیخواهد؟ پس او بدنهاد و‬
‫بدخواه است‪ .‬آیا او هم خواهان و هم قادر بر جلوگیری از وقوع شر است؟ پس این شر از‬
‫‪6‬‬
‫کجاست؟»‬
‫بدون تردید‪ ،‬برهان شر یکی از موانع مهم فکری است که باید هر مسلمان یا خداباوری بر‬
‫آن غلبه کند تا به اقناع عقیدتی دربارۀ وجود خداوند برسد (و دیگران را نیز به این قناعت‬
‫عقیدتی برساند)‪.‬‬

‫‪1. A Philosophical & Theological Response to the “Problem of Evil”.‬‬


‫‪www.islamicboard.com/clarifications-about-islam/134292836-philosophical-amp-theological-response-evil.html‬‬
‫داعی مسلمان ساکن بریتانیا‪ ،‬اصالتا یونانی و قبلا مسیحی بوده است‪ .‬تسلطی کامل بر علم فلسفه دارد و با لورنس کراوس فیزیکدان مطرح‬ ‫‪ .2‬حمزه تزورتس‬
‫خداناباور مناظره کرده است‪( .‬این مناظره با ترجمۀ فارسی آن در اینترنت موجود است)‬
‫‪3. Natural Theology‬‬
‫‪4. Avin Plantinga. God, Freedom and Evil. William B. Eerdmans Publishing Company. 1977, p 7.‬‬
‫‪ .4‬این کتاب تا کنون با دو ترجمه وارد بازار نشر شده است‪« :‬گفتوگوهایی دربارۀ دین طبیعی؛ خوانشی دیگر از دیوید هیوم» ترجمۀ‬
‫رسول رسولی پور‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات حکمت | «گفتوگوها در باب دین طبیعی»‪ ،‬ترجمۀ حمید اسکندری‪،‬‬
‫‪6. Dialogues Concerning Natural Religion, part 10‬‬

‫‪2‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫دو تفسیر از برهان شر وجود دارد‪ :‬باطنی و ظاهری‪.‬‬


‫استدلالی که در تفسیر باطنی برهان شر ارائه می شود‪ ،‬بر پایۀ مقدماتی است که مسلمانان‬
‫در دایرۀ اعتقاد به اسلام‪ ،‬آنها را پذیرفتهاند‪ .‬فرضیهای که در تفسیر ظاهری برهان شر ارائه‬
‫میشود‪ ،‬خلاف باورهای یک مسلمان است؛ اما چه بسا‪ ،‬او دلایلی را برای درستپنداری آن‬
‫متصور شود‪.‬‬
‫مفروضات در تفسیر باطنی برهان شر عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ .1‬خدایی با صفت احسان که قادر مطلق است‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬
‫‪ .2‬شر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ .3‬پس خدایی با صفت احسان که قادر مطلق باشد‪ ،‬وجود ندارد‪.‬‬

‫اچ‪ .‬جَی‪ .‬مککلوسکی‪ 1‬در مقالهای با عنوان «خدا و اهریمن»‪ ،‬این برهان را بهخوبی خلاصه‬
‫کرده است‪« :‬تناقضی که میان حقیقتِ شر و اعتقاد به خدایی با صفت احسان و قدرت‬
‫‪2‬‬
‫مطلق وجود دارد‪ ،‬برای خداباوران مسئلهآفرین شده است‪».‬‬
‫پاسخ به تفسیر باطنی «برهان شر»‬
‫ابتدا باید به نکتهای اشاره کرد و آن اینکه گزارههای ‪ 1‬و ‪ 2‬از لحاظ منطقی ناسازگار‬
‫نیستند؛ چراکه تناقض آشکاری بین آن دو وجود ندارد‪ .‬اینکه ملحدی از این دو گزاره به‬
‫سوی این نتیجهگیری خیز بردارد که خدایی با صفت احسان که قادر مطلق باشد‪ ،‬وجود‬
‫ندارد‪ ،‬توجیهناپذیر است؛ مگر اینکه «چند مفروض پنهان» را متصور شده باشد‪ ،‬همان طور‬
‫‪5‬‬
‫که ویلیام کریگ‪ 3‬فیلسوف‪ ،‬از زبان یک ملحد نقل میکند‪.‬‬

‫‪1. H. J. McCloskey‬‬
‫‪2. “God and Evil” Philosophical Quarterly, X (1960), p 97‬‬
‫‪ .3‬فیلسوف و خداباور مسیحی (‪ .) William Lane Craig‬او در باب اثبات خداوند با کریستوفر هیچنز و سم هریس مناظراتی داشته است؛ اما‬
‫در باب ایمان به خداوند و صفات او‪ ،‬اعتقادش با اعتقاد مسلمانان در تضاد است‪.‬‬
‫‪4. J.P. Moreland and William Lane Craig. Philosophical Foundations for a Christian Worldview. IVP Academic, p538‬‬

‫‪3‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫ظاهراً آن مفروضات پنهان به شرح ذیل میباشند‪:‬‬


‫‪ .5‬اگر خداوند قادر مطلق باشد‪ ،‬پس میتواند جهانی که میخواهد‪ ،‬بیافریند‪.‬‬
‫‪ .4‬اگر خداوند دارای صفت احسان باشد‪ ،‬پس جهانی بدون شر را ترجیح خواهد داد‪.‬‬

‫بنابر گزارۀ چهارم‪ ،‬از آنجا که خداوند بر انجام هر کار و آفرینش هر چیزی تواناست‪ ،‬پس‬
‫میتواند انسانهای مختاری بیافریند که همواره برای انجام اعمال نیک مصمم باشند و‬
‫مرتکب اعمال اهریمنی و یا دچار مصیبت نشوند‪ .‬گزارۀ پنجم بیان میدارد‪ :‬خداوند دارای‬
‫احسان بیشماری است؛ بهگونهای که اگر میتوانست جهانی بدون شرارت و مصیبت‬
‫بیافریند‪ ،‬چنین میکرد‪.‬‬
‫طرفداران این تفسیر از برهان شر‪ ،‬چند فرض توجیهناپذیر را مطرح میکنند‪ .‬این مفروضات‬
‫پنهان‪ ،‬طرح فرضهای وقیحانهای را به دنبال دارد؛ نخست اینکه‪ ،‬در این تفسیر‪ ،‬خدا طبق‬
‫اعتقادات مسیحیت‪ ،‬فرض گرفته شده است؛ خدایی که فقط دارای احسان و قدرت مطلق‬
‫است‪ .‬دوم اینکه‪ ،‬فرض را بر این گذاشتهاند که دلیلی وجود ندارد که خداوند اراده کند شر‬
‫و مصیبت در جهان بهوقوع بپیوندد‪.‬‬

‫پاسخ به فرض اول‬


‫مسلمانان نهتنها به احسان و قدرت مطلق خداوند‪ ،‬بلکه از میان اسامی بیشمار خداوند‪ ،‬به‬
‫اسامی و صفاتی که دالّ بر «عدل»‪« ،‬کیفر سخت»‪« ،‬حکمت»‪« ،‬انتقام» و «رحمت»‬
‫هستند‪ ،‬اعتقاد دارند‪ .‬از این رو‪ ،‬گزارههای ‪ 5 ،1‬و ‪ 4‬غلط هستند؛ زیرا مسلمانان خداوند را‬
‫به اجزا تجزیه نمیکنند‪ ،‬بلکه خداوند را ذاتی واحد میدانند که در تمام اسما و صفات خود‬
‫یگانه است‪ .‬اگر خداوند فقط دارای احسان و قدرت مطلق باشد‪ ،‬آنگاه تطبیقدادن این‬
‫صفات با شر و مصیبت موجود در جهان دشوار خواهد بود؛ اما اگر صفاتی چون «کیفر‬
‫سخت» و «حکمت» را نیز جزء اسما و صفات خداوند بدانیم‪ ،‬دیگر جای سؤال و شبههای‬
‫نمیماند؛ زیرا مصیبتها و شرارتهایی که در جهان مشاهده میشود‪ ،‬احتمالاً به یکی از‬
‫دلایل زیر رخ میدهد‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫‪ ‬کیفر خداوند که پیامد گناهان و کردارهای ناپسند انسانهاست‪.‬‬


‫‪ ‬حکمت خداوند؛ زیرا حکمت الهی اقتضا میکند مشیت او بر وقوع شرارت و مصیبتها‬
‫قرار گیرد‪ .‬حتی اگر نتوانیم به آن حکمت پی ببریم‪ ،‬به معنای عدم آن نیست‪ .‬اگر فردی‬
‫خلاف این استدلال کند‪ ،‬مرتکب قیاسی کاذب شده است که در علم منطق «توسل به‬
‫جهل»‪ 1‬نامیده میشود‪ .‬داستان خضر علیه السّلام که در سورۀ هجدهم قرآن کریم‪ ،‬آیات‬
‫شریفۀ ‪ 6:‬تا ‪ 22‬آمده‪ ،‬روایتی بلیغ از حکمت الهی است‪ .‬چه آن حکمت شناخته شود و‬
‫چه مجهول بماند‪ ،‬فواید و پیامدهای سازندهای را برای انسان بهدنبال دارد‪.‬‬
‫پروردگار حکیم‪ ،‬در خلال روایت حضرت خضر علیه السّلام‪ ،‬تا حدودی حکمت خویش را به‬
‫‪2‬‬
‫ما میشناساند‪:‬‬

‫وسى ِل َفتَا ُه ََل َأ ْب َر ُح َحتَّى َأبْلُ َغ َم ْج َم َع إلْ َب ْح َر ْي ِن َأ ْو َأ ْم ِض َي ُح ُقبًا﴾ (‪)6:‬‬


‫﴿وإ ْذ قَا َل ُم َ‬
‫َ‬
‫(یادآور شو) زمانی را که موسی به جوان (خدمتگزار) گفت‪ :‬من هرگز از پای نمینشینم‬ ‫« ِ‬
‫تا اینکه به محل برخورد دو دریا میرسم و یا اینکه روزگاران زیادی راه میسپارم‪».‬‬

‫﴿فَل َ َّما بَلَغَا َم ْج َم َع بَيْ ِنهِ َما ن َ ِس َيا ُحوتَهُ َما فَات َّ َخ َذ َسبِيل َ ُه ِفي إلْ َب ْح ِر َس َر ًب﴾ (‪)61‬‬
‫«هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند‪ ،‬ماهی خویش را از یاد بردند‪ .‬ماهی در دریا‬
‫راه خود را پیش گرفت (و به درون آن خزید)‪».‬‬

‫َه َذإ ن ََص ًبا﴾ (‪)62‬‬ ‫﴿فَلَ َّما َج َاو َزإ قَا َل ِل َفتَا ُه أتِنَا غَدَ إ َءَنَ لَقَ ْد ل َ ِقينَا ِم ْن َس َف ِرَنَ‬
‫«وقتی (از آنجا) دور شدند (و راه زیادی را طی کردند‪ ،‬موسی) به خدمتگزارش گفت‪:‬‬
‫غذای ما را بیاور‪ ،‬واقعاً در این سفرمان دچار خستگی و رنج زیادی شدهایم‪».‬‬

‫‪1. argumentum ad ignorantiam‬‬


‫‪ .2‬ذکر آیات شریفه در متن کتاب‪ ،‬بنابر صلاحدید ویراستار صورت گرفته است‪ .‬همچنین لازم به ذکر است ترجمه آیات‪ ،‬از تفسیر نور‬
‫است‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫إلش ْي َط ُان َأ ْن َأ ْذ ُك َر ُه َوإت َّ َخ َذ‬ ‫يت إلْ ُح َ‬


‫وت َو َما َأن ْ َسا ِني ُه إ ََّل َّ‬ ‫﴿قَا َل َأ َر َأيْ َت إ ْذ َأ َويْنَا إلَى َّ‬
‫إلصخ َْر ِة فَا ِني ن َ ِس ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َسبِيل َ ُه ِفي إلْ َب ْح ِر َع َج ًبا﴾ (‪)63‬‬
‫«(خدمتگزارش) گفت‪ :‬به یاد داری وقتی را که به آن صخره رفتیم (و استراحت کردیم)!‬
‫من (بازگوکردن جریان عجیب زندهشدن و به درون آب شیرجهرفتن) ماهی را از یاد بردم‬
‫(که در آنجا جلو چشمانم روی داد!) جز شیطان بازگوکردن آن را از خاطرم نبرده است‪.‬‬
‫(بلی! ماهی پس از زندهشدن) بهطرز شگفتانگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت‪».‬‬

‫ك َما ُكنَّا ن َ ْبغ ِ ف َ ْارتَدَّإ عَلَى أ ََث ِر ِه َما قَ َص ًصا﴾ (‪)65‬‬


‫﴿قَا َل َذلِ َ‬
‫«(موسی) گفت‪ :‬این چیزی است که ما میخواستیم (چراکه یکی از نشانههای پیداکردن‬
‫گمشدۀ ماست) پس پیجویانه از راه طیشدۀ خود برگشتند‪».‬‬

‫ِعلْ ًما﴾ (‪)64‬‬ ‫﴿فَ َو َجدَ إ َع ْبدًإ ِم ْن ِع َبا ِدَنَ أتَيْنَا ُه َر ْح َم ًة ِم ْن ِع ْن ِدَنَ َوعَل َّ ْمنَا ُه ِم ْن لَدُ َنَّ‬
‫«پس بندهای از بندگان (صالح) ما را (به نام خضر) یافتند که ما او را مشمول رحمت خود‬
‫ساخته و از جانب خویش بدو علم فراوانی داده بودیم‪».‬‬

‫﴿قَا َل ل َ ُه ُم َ‬
‫وسى َه ْل َأت َّ ِب ُع َك عَلَى َأ ْن تُ َع ِل َم ِن ِم َّما عُ ِل ْم َ‬
‫ت ُر ْشدًإ﴾ (‪)66‬‬
‫«موسی بدو گفت‪ :‬آیا (میپذیری که من همراه تو شوم و) از تو پیروی کنم بدان شرط که‬
‫از آنچه مایۀ رشد و صلاح است و به تو آموخته شده است‪ ،‬به من بیاموزی؟»‬

‫﴿قَا َل إن ََّك ل َ ْن ت َ ْس َت ِطي َع َم ِع َي َصبْ ًرإ﴾ (‪)66‬‬


‫ِ‬
‫«(خضر) گفت‪ :‬تو هرگز توان شکیبایی با من را نداری‪».‬‬

‫﴿ َو َك ْي َف ت َْص ِب ُر عَلَى َما ل َ ْم تُ ِحطْ ِب ِه ُخبْ ًرإ﴾ (‪)62‬‬


‫«و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رمز و راز آن آگاه نیستی‪ ،‬شکیبایی کنی؟!»‬

‫‪6‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫﴿قَا َل َس َتجِدُ ِني إ ْن َشا َء إلل َّ ُه َصا ِب ًرإ َو ََل َأع ِْصي ل َ َ‬
‫ك َأ ْم ًرإ﴾ (‪)61‬‬
‫ِ‬
‫«(موسی) گفت‪ :‬به خواست خدا‪ ،‬مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچکاری از تو نافرمانی‬
‫نمیکنم‪».‬‬

‫﴿قَا َل فَا ِن إت َّ َب ْعتَنِي فَ ََل ت َ ْسأَلْنِي َع ْن َش ْي ٍء َحتَّى ُأ ْح ِد َث ل َ َ‬


‫ك ِمنْ ُه ِذ ْك ًرإ﴾ (‪)6:‬‬
‫ِ‬
‫«(خضر) گفت‪ :‬اگر تو همسفر من شدی (سکوت محض باش و) دربارۀ چیزی (که انجام‬
‫میدهم و در نظرت ناپسند است) از من مپرس تا خودم راجع بدان برایت سخن بگویم‪».‬‬

‫(‪)61‬‬ ‫﴿فَان َْطلَقَا َحتَّى إ َذإ َر ِك َبا ِفي إ َّلس ِفينَ ِة خ ََرقَهَا قَا َل َأخ ََر ْقتَهَا ِل ُت ْغ ِر َق َأ ْهلَهَا لَقَ ْد ِجئ َْت َشيْئًا إ ْم ًرإ﴾‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫«(پس موسی و خضر با یکدیگر) به راه افتادند (و در ساحل دریا به سفر پرداختند) تا اینکه‬
‫سوار کشتی شدند‪( .‬خضر در اثنای سفر) آن را سوراخ کرد‪( .‬موسی) گفت‪ :‬آیا کشتی را‬
‫سوراخ کردی تا سرنشینان آن را غرق کنی؟! واقعاً کار بسیار بدی کردی!»‬

‫﴿قَا َل َأل َ ْم َأقُ ْل إن ََّك ل َ ْن ت َ ْس َت ِطي َع َم ِع َي َصبْ ًرإ﴾ (‪)62‬‬


‫ِ‬
‫«(خضر)گفت‪ :‬مگر نگفتم که تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی؟»‬

‫يت َو ََل تُ ْر ِه ْق ِني ِم ْن َأ ْم ِري ع ُْس ًرإ﴾ (‪)63‬‬


‫﴿قَا َل ََل تُ َؤإ ِخ ْذ ِني ِب َما ن َ ِس ُ‬
‫«(موسی) گفت‪ :‬مرا به خاطر فراموشکردن (توصیهات) بازخواست مکن و در کارم (که‬
‫یادگیری و پیروی از تو است) بر من سخت مگیر‪».‬‬

‫ْت َشيْئًا نُ ْك ًرإ﴾ (‪)65‬‬


‫﴿فَان َْطلَقَا َحتَّى إ َذإ ل َ ِقيَا غُ ََل ًما فَ َقتَل َ ُه قَا َل َأقَتَلْ َت ن َ ْف ًسا َز ِكيَّ ًة ِبغَيْ ِر ن َ ْف ٍس لَقَ ْد ِجئ َ‬
‫ِ‬
‫«به راه خود ادامه دادند تا آن گاه که (از کشتی پیاده شدند و در مسیر خود) به کودکی‬
‫رسیدند‪( .‬خضر) او را کشت! (موسی) گفت‪ :‬آیا انسان بیگناه و پاکی را کشتی‪ ،‬بدون آنکه‬
‫او کسی را کشته باشد؟! واقعاً کار زشت و ناپسندی کردی‪».‬‬

‫ك إن ََّك ل َ ْن ت َ ْس َت ِطي َع َم ِع َي َص ْب ًرإ﴾ (‪)64‬‬


‫﴿قَا َل َأل َ ْم َأقُ ْل ل َ َ‬
‫ِ‬
‫«(خضر)گفت‪ :‬مگر نگفتم که تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی؟»‬
‫‪7‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫﴿قَا َل إ ْن َسأَلْ ُت َك َع ْن َش ْي ٍء ب َ ْعدَ هَا فَ ََل ت َُصا ِح ْبنِي قَ ْد بَلَغ َ‬


‫ْت ِم ْن لَدُ ِني عُ ْذ ًرإ﴾ (‪)66‬‬
‫ِ‬
‫«(موسی) گفت‪ :‬اگر بعد از این‪ ،‬از تو دربارۀ چیزی پرسیدم (و اعتراض کردم) با من همدم‬
‫مشو؛ چراکه بهنظرم معذور خواهی بود (از من جدا شوی)‪».‬‬

‫﴿فَان َْطلَقَا َحتَّى إ َذإ َأت َ َيا َأ ْه َل قَ ْري َ ٍة ْإس َت ْط َع َما َأ ْهلَهَا فَأَب َ ْوإ َأ ْن يُضَ ِي ُفو ُه َما فَ َو َجدَ إ ِفيهَا ِجدَ ًإرإ يُ ِريدُ َأ ْن‬
‫َ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َََ َ ِ‬
‫َ ْ ْ ً (‪)66‬‬ ‫﴾‬ ‫إ‬
‫ر‬ ‫ج‬ ‫أ‬ ‫ه‬ ‫ي‬ ‫ل‬ ‫ع‬ ‫ت‬‫َ‬ ‫َذ‬ ‫خ‬ ‫َّ‬ ‫ت‬ ‫َل‬ ‫َ‬
‫ت‬ ‫ئ‬‫ش‬ ‫و‬‫ي َ ْنق َّض فأقا َم ُه قا ْ‬
‫ل‬ ‫ل‬
‫«باز به راه خود ادامه دادند تا به روستایی رسیدند‪ ،‬از اهالی آنجا غذا خواستند؛ ولی آنان از‬
‫مهمانکردن آن دو خودداری نمودند‪ .‬ایشان در میان روستا به دیواری رسیدند که داشت‬
‫فرو میریخت‪( .‬خضر) آن را تعمیر و بازسازی کرد‪( .‬موسی) گفت‪ :‬اگر میخواستی‬
‫میتوانستی در مقابل این کار مزدی بگیری (و شکممان را بدان سیر کنی‪ .‬آخر فداکاری با‬
‫این مردمان فرومایه‪ ،‬حیف است)‪».‬‬

‫يل َما ل َ ْم ت َ ْس َت ِط ْع عَل َ ْي ِه َصبْ ًرإ﴾ (‪)62‬‬


‫﴿قَا َل َه َذإ ِف َر ُإق بَيْ ِني َوبَيْ ِن َك َسأُن َِبئُ َك ِبتَأْ ِو ِ‬
‫«(خضر) گفت‪ :‬اینک وقت جدایی میان من و تو است‪ .‬من تو را از حکمت و راز کارهایی که‬
‫در برابر آنها نتوانستی شکیبایی کنی‪ ،‬آگاه میسازم‪».‬‬

‫ون ِفي إلْ َب ْح ِر فَأَ َرد ُْت َأ ْن َأ ِعي َبهَا َو َك َان َو َرإ َء ُه ْم َم ِل ٌك يَأْخ ُُذ ُك َّل‬
‫﴿ َأ َّما إ َّلس ِفينَ ُة فَ َكان َْت ِل َم َسا ِك َين ي َ ْع َملُ َ‬
‫َس ِفينَ ٍة غَ ْص ًبا﴾ (‪)61‬‬
‫«واما آن کشتی‪ ،‬متعلق به گروهی از مستمندان بود که (با آن) در دریا کار میکردند و من‬
‫خواستم آن را معیوب کنم (و موقتاً از کار بیفتد‪ ،‬چراکه) سر راه آنان پادشاه ستمگری بود‬
‫که همۀ کشتیها(ی سالم) را غصب میکرد و میبرد‪».‬‬

‫َو ُك ْف ًرإ﴾ (‪)2:‬‬ ‫﴿ َو َأ َّما إلْغ ََُل ُم فَ َك َان َأب َ َوإ ُه ُم ْؤ ِمنَيْ ِن فَخ َِشينَا َأ ْن يُ ْر ِه َقهُ َما ُط ْغ َياَنً‬
‫«و اما آن کودک (که او را کُشتم)‪ ،‬پدر و مادرش باایمان بودند (و اگر زنده میماند)‬
‫میترسیدیم که سرکشی و کفر را بدانان تحمیل کند (و ایشان را از راه ببرد)‪».‬‬

‫‪8‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫َأ ْن ي ُ ْب ِدلَهُ َما َربُّهُ َما َخيْ ًرإ ِمنْ ُه َز َكا ًة َو َأ ْق َر َب ُر ْح ًما﴾ (‪)21‬‬ ‫﴿فَأَ َردَْنَ‬
‫«ما خواستیم که پروردگارشان به جای او‪ ،‬فرزند پاکتر و پرمحبّتتری بدیشان عطاء‬
‫فرماید‪».‬‬

‫﴿ َو َأ َّما إلْجِدَ ُإر فَ َك َان ِلغ ََُل َميْ ِن ي َ ِتي َميْ ِن ِفي إلْ َم ِدينَ ِة َو َك َان تَ ْح َت ُه َكن ْ ٌز لَهُ َما َو َك َان َأبُو ُه َما َصا ِل ًحا فَأَ َرإ َد َرب ُّ َك‬
‫َأ ْن ي َ ْبلُغَا َأ ُش َّد ُه َما َوي َْس َت ْخ ِر َجا َكن ْ َز ُه َما َر ْح َم ًة ِم ْن َرب َِك َو َما فَ َعلْ ُت ُه َع ْن َأ ْم ِري َذلِ َك تَأْ ِوي ُل َما ل َ ْم ت َ ْس ِط ْع‬
‫عَل َ ْي ِه َصبْ ًرإ﴾ (‪)22‬‬
‫«و اما آن دیوار (که آن را بدون مزد تعمیر کردم) متعلق به دو کودک یتیم در شهر بود‪ ،‬و‬
‫زیر دیوار‪ ،‬گنجی وجود داشت و پدرشان مرد صالح و پارسایی بود (و آن را برایشان پنهان‬
‫کرده بود)‪ .‬پس پروردگار تو خواست که آن دو کودک به حدّ بلوغ برسند و گنج خود را به‬
‫مرحمت پروردگارت بیرون بیاورند (و مردمان بدانند که‪ :‬صلاح پدران و مادران برای پسران‬
‫و دختران‪ ،‬و خوبی اصول برای فروع سودمند است)‪ .‬به دستور خود این کارها را نکردهام (و‬
‫خودسرانه دست به چیزی نبردهام و بلکه فرمان خدا را اجرا کردهام و برابر رهنمود او‬
‫رفتهام)‪ .‬این بود راز و رمز کارهایی که توانایی شکیبایی در برابر آنها را نداشتی‪».‬‬

‫پاسخ به فرض دوم‬


‫این استدلال قوی برای بطلان فرض دوم کفایت میکند‪ :‬خداوند در ارادهکردن وقوع شرارت‬
‫و مصیبتها در جهان دلایلی توجیهپذیر دارد‪ .‬غنای عقلانی الهیات اسلامی بر بسیاری از این‬
‫دلایل صحّه میگذارد‪ .‬برخی از آنها عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬هدف اصلی زندگی انسان‪ ،‬سرور و شادمانی نیست‪ ،‬بلکه هدف غایی او شناخت و عبادت‬
‫خداوند است‪ .‬دستیابی به این هدف معنوی‪ ،‬به شادمانی و رستگاری ابدی میانجامد‪ .‬حال‬
‫که هدف اصلی در زندگی ما این است‪ ،‬پس پیشامدهای زندگی و ابعاد آن در وهلۀ دوم‬
‫اهمیت هستند‪ .‬قرآن کریم‪ ،‬کتاب ما مسلمانان‪ ،‬میفرماید‪:‬‬

‫‪9‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫‪1‬‬
‫قت أ ِلج َّن َوأَل َنس إ ََّل ِل َيع ُبدُ ِ‬
‫ون﴾‬ ‫﴿ َو َما َخلَ ُ‬
‫‪2‬‬
‫ِ ِ‬
‫«من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام‪».‬‬

‫‪ -2‬خداوند ما را برای ابتلاء آفریده است و بخشی از این ابتلاء‪ ،‬آزمودن انسانها با شرارت و‬
‫مصیبتهاست‪ .‬خداوند در قرآن کریم (سورۀ الملک‪ ،‬آیۀ ‪ )2‬میفرماید‪:‬‬
‫﴿إل َّ ِذي َخل َ َق إلْ َم ْو َت َوإلْ َح َيا َة ِل َي ْبلُ َو ُك ْم َأيُّ ُك ْم َأ ْح َس ُن َع َم ًَل َوه َُو إلْ َع ِز ُيز إلْغَ ُف ُور﴾‬
‫«همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر‬
‫و نیکوتر خواهد بود‪ .‬او چیره و توانا و آمرزگار و بخشاینده است‪».‬‬
‫‪ -3‬مبتلاشدن به سختیها و رنجها‪ ،‬امکان شناخت و فهم نامهای خداوند ‪ -‬مانند‪« :‬الفتّاح‪:‬‬
‫گشایشگر» و «الشّافی‪ :‬شفاء دهنده» ‪ -‬را برای ما فراهم میآورد‪ .‬بهطور مثال‪ ،‬بدون‬
‫رنجکشیدن از بیماریها‪ ،‬نمیتوانیم اسم «الشّافی» خداوند را درک کنیم‪ .‬شناخت خداوند‬
‫خیر و احسان بزرگتری با خود دارد و به تجربهکردن درد و رنجها میارزد؛ چراکه شناخت‬
‫پروردگار بهمعنای تحققبخشیدن به همان هدف اصلی آفرینش انسانها و پریان است‪.‬‬

‫‪ -5‬مصیبتها شرایط بروز قابلیتهای مرتبۀ دوم را فراهم میآورند‪ .‬قابلیتهای مرتبۀ اول‪،‬‬
‫شادمانی و رضایت نفس هستند و شری که در مرتبۀ اول قرار میگیرد‪ ،‬اندوه و درد‬
‫جسمانی است‪ .‬قابلیت مرتبۀ دوم‪ ،‬نیکسرشتیهای والایی چون اراده و تهور است و تنها در‬
‫‪3‬‬
‫صورتی نمایان میشوند که مصیبت یا شرارتی وجود داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬چهبسا انسان از گناهان گذشته‪ ،‬حال و آیندۀ خود متأثر و گرفتار رنج و بلا شود‪ .‬علم‬
‫خداوند بر هر چیزی احاطه دارد و در قید زمان نیست‪ .‬لطفاً به داستان خضر علیهالسّلام‬

‫‪ .1‬سورۀ الذاریات‪ ،‬آیۀ ‪46‬‬


‫‪ .2‬پرواضح است که «عبادت» صرفاً نماز‪ ،‬روزه‪ ،‬دعا و‪ ...‬نیست‪ ،‬بلکه مفهوم گستردهتری را در بر میگیرد؛ هر سخن یا عمل نیکی که برای‬
‫خشنودی پروردگار و خیرخواهی بندگان خداوند انجام شود‪ ،‬در مفهوم عبادت داخل است‪] .‬ویراستار[‬
‫‪ .3‬اگر چه برخی از فلاسفه مانند جان مکی ‪ John Mackie‬با این عقیده ستیزهجویی میکنند‪ ،‬ولی الوین پلانتینگا در مقالهاش با عنوان‬
‫«‪ »God, Freedom and Evil‬پاسخ شایانی به این ستیزهجوییها میدهد‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫بازگردید و در این پاسخ خضر علیه السّلام به حضرت موسای نبی ‪ -‬علی نبیّنا وعلیه أفضل‬
‫الصّلوات والسّلام ‪ -‬تدبر کنید‪:‬‬
‫عَلَي ِه صبْرإ﴾‪1‬‬
‫﴿‪َ ...‬ر ْح َم ًة ِم ْن َرب َِك َو َما فَ َعلْ ُت ُه َع ْن َأ ْم ِري َذلِ َك تَأْ ِوي ُل َما ل َ ْم ت َ ْس ِط ْع ْ َ ً‬
‫«‪ ...‬به مرحمت پروردگارت (و گنج خود را بیرون بیاورند) (و مردمان بدانند که‪ :‬صلاح پدران‬
‫و مادران برای پسران و دختران‪ ،‬و خوبی اصول برای فروع سودمند است)‪ .‬به دستور خود‬
‫این کارها را نکردهام (و خودسرانه دست به چیزی نبردهام و بلکه فرمان خدا را اجرا کردهام‬
‫و برابر رهنمود او رفتهام)‪ .‬این بود راز و رمز کارهایی که توانایی شکیبایی در برابر آنها را‬
‫نداشتی‪».‬‬

‫‪ -6‬خداوند به انسانها‪ ،‬قدرت اختیار داده است و قدرت اختیار‪ ،‬آزادی در انتخاب کردارهای‬
‫ناپسند را نیز شامل میشود‪.‬‬
‫تفسیر ظاهری از برهان شر‬
‫تفسیر باطنی برهان شر در اقناع فکری ناکام ماند و ما را برای پذیرش آن مجاب نساخت؛‬
‫اما تفسیر ظاهری‪ ،‬قانع کنندهتر بهنظر میرسد‪ ،‬زیرا ظاهراً‪ ،‬خداوند و وجود شر در جهان را‬
‫توأما میپذیرد‪ ،‬اما بهخاطر سطح شرارتهایی که در جهان وجود دارد‪ ،‬وجود خدا را انکار‬
‫میکند‪ .‬استدلال موجود در این تفسیر بر پایۀ مقدمات زیر است‪:‬‬
‫‪ ‬خدایی با صفت احسان که قادر مطلق است‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬
‫‪ ‬شر بدون هیچ توجیهی وجود دارد‪.‬‬
‫‪ ‬در نتیجه‪ ،‬خدا وجود ندارد‪.‬‬

‫از نظر مسلمانان‪ ،‬گزارۀ دوم‪ ،‬ذهنگرایانه است و حقیقت محض نیست‪ .‬مسلمانان وجود شر‬
‫را باور دارند‪ ،‬اما به این معتقد نیستند که برای شر هیچ توجیهی وجود ندارد‪ .‬از آنجا که‬
‫این گزاره ناشی از ذهنگرایی انسان است‪ ،‬پس تفسیر ظاهری از برهان شر‪ ،‬محلی از اعراب‬
‫در رد خداوند نخواهد داشت‪ .‬طرفداران این استدلال باید ثابت کنند شرِّ بدون توجیه یا‬

‫‪ .1‬سوره الکهف‪ ،‬آیۀ ‪.22‬‬

‫‪11‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫خود شر‪ ،‬مفاهیمی عینی ‪ -‬دارای وجود خارجی]ویراستار[ ‪ -‬هستند‪ ،‬بدون اینکه آن را به‬
‫ذهنیّت انسان ارجاع دهند‪.‬‬

‫اِشکال بنیادی به این استدلال در پرسشهای زیر نمودار میشود‪:‬‬


‫‪ ‬بنابر ارزیابی انسانها‪ ،‬معیار دقیق و واقعبینانۀ ارزشهای اخلاقی کدام است؟‬
‫‪ ‬تعریف ما از شر بدون توجیه چیست؟‬

‫طرفداران برهان شر از پاسخگویی به پرسشهای بالا ناتوان هستند؛ زیرا وجود خدا بهعنوان‬
‫مبنایی منطقی در عینیتبخشیدن به مفاهیم خیر و شر (باتوجیه یا بدون توجیه) ضروری‬
‫است‪ .‬بدون وجود خداوند‪ ،‬این اصطلاحات نسبی هستند؛ زیرا در آن صورت‪ ،‬ارزشها فاقد‬
‫هرگونه ثبات بینشی هستند‪ ،‬سوا از ذات و کیفیت صفات خداوند که از ذهنیت انسانها برتر‬
‫است‪ .‬اصطلاحات «خیر» و «شر»‪ ،‬بدون وجود خداوند هیچ معنایی ندارند و صرفاً مفاهیمی‬
‫ناپایدار هستند‪ .‬از این رو‪ ،‬این فرضیۀ خداناباوران تنها زمانی معنایی عینی خواهد یافت که‬
‫به وجود خداوند به عنوان لازمۀ استدلالشان اذعان کنند‪ .‬در پرتو آنچه گفته شد‪ ،‬استدلال‬
‫مسلمانان یا خداباوران به شکل زیر خواهد بود‪:‬‬
‫‪ o‬اگر خدایی وجود نداشته باشد‪ ،‬پس ارزشهای اخلاقی نیز بهطور عینی وجود نخواهند‬
‫داشت‪.‬‬
‫‪ o‬شر وجود دارد‪.‬‬
‫‪ o‬پس ارزشهای اخلاقی بهطور عینی وجود دارند‪( .‬نتیجۀ فرضیۀ دوم)‬
‫‪ o‬در نتیجه‪ ،‬خدا وجود دارد‪.‬‬

‫توضیحی دربارۀ فرض راهگشای این استدلال‪ :‬فرضیۀ اول‬


‫بسیاری از خداباوران و خداناباوران دربارۀ موضوع «خیر یا شر عینی» یا عینیتگرایی‬
‫اخلاقی به مناقشه پرداختهاند‪ .‬بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که بدون وجود خداوند‪،‬‬

‫‪12‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫عینیتگرایی اخلاقی وجود نخواهد داشت‪ .‬پاول کورتز‪ ،‬فیلسوفِ انسانگرا‪ ،1‬بهخوبی به طرح‬
‫این موضوع پرداخته است‪:‬‬
‫«سؤال اصلی در مورد اصول اخلاقی و معنوی‪ ،‬با مبنای هستیشناختی در ارتباط است‪ .‬اگر‬
‫این اصول نه از سوی خدا اخذ و نه بر شالودهای غیرتجربی استوار شده باشند‪ ،‬آیا واقع ًا‬
‫‪2‬‬
‫ناپایدارند؟»‬
‫پاول کورتز درست میگوید؛ زیرا اعتقاد به خداوند تنها ثبات عقلانی است که بر ذهنیت‬
‫انسان برتری دارد و ذهنیتگرایی او را تعالی میبخشد‪ ،‬پس بدون وجود خداوند‪،‬‬
‫عینیتگرایی اخلاقی فاقد مبنایی منطقی است‪ .‬در نبود خداوند‪ ،‬تنها دو مبنای جایگزین و‬
‫محتمل برای معنای کلی وجود دارد‪ :‬فشارهای اجتماعی و فرگشت‪.‬‬
‫هیچکدام از این دو‪ ،‬مبنایی عینی برای اخلاقیـات ارائه نمیدهند؛ زیرا هر دو مدعی هستند‬
‫که اخلاقیات ما به تغییرات اجتماعی و زیستشناختی وابسته هستند‪.‬‬
‫در این دیدگاه‪ ،‬اخلاقیات نمیتوانند الزامآور باشند‪ ،‬یا بهعبارت دیگر‪ ،‬حقیقی باشند‪ ،‬صرف‬
‫نظر از کسانی که به این مبانی باورمندند‪.‬‬
‫از این رو‪ ،‬بدون وجود خداوند مبنایی عینی برای اخلاقیات وجود ندارد‪ .‬خداوند یک مفهوم‬
‫ذهنی نیست؛ در نتیجه‪ ،‬اگر اخلاقیات از سوی خدا اخذ شوند و مبنا قرار گیرند‪ ،‬الزامآور و‬
‫عینی خواهند بود‪ ،‬زیرا خداوند از ذهنیت انسان برتر است و آن را تعالی میبخشد‪ .‬ریچارد‬
‫تیلور‪ ،‬کردارشناس مشهور‪ ،‬چنین نتیجهگیری میکند‪:‬‬
‫«نویسندگان معاصر با بیملاحظگی و بدون هیچ ارجاعی به دین‪ ،‬در مورد اخلاق بهنجار و‬
‫ناهنجار و تعهدات اخلاقی رساله مینویسند‪ ،‬در واقع مباحث نامستدل آنان همچون‬
‫بههمبافتن استدلالهایی تارمانند است و سزاوار است بگوییم گفتمان آنها‪ ،‬فاقد‬
‫‪3‬‬
‫معناست‪».‬‬

‫‪1. Humanist Philosopher.‬‬


‫‪2. Paul Kurtz. Forbidden Fruit. Prometheus. 1988, p. 65.‬‬
‫‪3. Richard Taylor. Ethics, Faith, and Reason. Prentice Hall. 1985, pp 83-84.‬‬

‫‪13‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫بنابراین وجود شر در جهـان حقیقتاً وجود خداوند را ثابت میکند‪ .‬این استدلال امکان‬
‫وجود خدا و شر با هم را نشان میدهد‪ ،‬بدون اینکه برای توضیح چرایی آن تقلایی داده‬
‫شود‪ .‬مسلمانان و خداباوران میتوانند در پاسخی استفهامی به خداناباوران بگویند‪ « :‬چگونه‬
‫یک خداناباور برای انکار وجود خداوند‪ ،‬استدلال میآورد؟ حال آنکه در وهلۀ نخست‪ ،‬وجود‬
‫خداوند بهعنوان مبنایی عینی برای طرح چنین استدلالی لازم است؟!»‬
‫در نگاه اول‪ ،‬برهان شر ظاهراً مسلمانان را در تنگنایی قرار میدهد که عبور از آن غیرممکن‬
‫بهنظر میرسد؛ اما با ژرفنگری منطقی‪ ،‬میتوان دریافت برهان شر‪ ،‬استدلالی قانعکننده‬
‫نیست‪.‬‬
‫جمع بندی با استدلالی احساسی‬
‫در آیین بودایی ضربالمثلی مشهور با این مضمون وجود دارد‪« :‬امیال موجب آلام‬
‫میشوند‪ ».‬از آنجا که انسانها دارای امیال شدیدی هستند‪ ،‬از این رو‪ ،‬همواره در رنج بهسر‬
‫میبرند‪ .‬این ضربالمثل‪ ،‬صرفِ نظر از درستی یا نادرستی آن‪ ،‬این احساس را در ما تقویت‬
‫میکند که در مقاطعی از زندگی خود شر را تجربه میکنیم و از آن رنج میبریم‪ .‬این رنج‬
‫ممکن است برآیند اعمال خود ما یا دیگران و یا عوامل بیرونی چون سوانح طبیعی باشد‪ .‬از‬
‫پیامدهای چنین رنجی این خواهد بود که بسیاری از ما چون طعمهای در دام گرایشات‬
‫عاطفی گرفتار میشوند و بدین طریق‪ ،‬در مورد وجود خداوند دچار شبهه و یا نوعی اختلال‬
‫روانشناختی میشوند‪.‬‬
‫اما الهیات اسلامی برای چیرهشدن بر این برهان باطل‪« ،‬ابزارهای» بینشی لازم را در اختیار‬
‫مسلمانان میگذارد‪ .‬الهیات اسلامی از دو مصدر اصلی گرفته میشود‪ :‬قرآن و سنّت‪ .‬قرآن‬
‫کریم از کتابهای آسمانی و به عقیدۀ مسلمانان‪ ،‬کلام خداوند است و احادیث نیز از طریق‬
‫وحی به پیامبر صلّی الله تعالی علیه وسلّم الهام و الفاظ آن به ایشان ﷺ نسبت داده‬
‫میشود‪.1‬‬

‫‪ .1‬این سخن نویسنده به رهنمود آیات شریفه ‪ 3‬و ‪ 5‬سوره النّجم اشاره دارد‪( .‬ویراستار)‬

‫‪14‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫آیات شریفۀ زیر و چند فرمودۀ پیامبر اکرم ﷺ از میان احادیث ایشان‪ ،‬هر آنچه را که‬
‫برای اطمینان و غنای فکری مسلمان ضروری مینماید‪ ،‬در اختیار میگذارند‪:‬‬

‫پیامبر خدا ﷺ میفرماید‪:‬‬


‫« َع َج ًبا أ َِل ْمر ْال ُم ْؤ أمن‪ ،‬أإ َّن َا ْم َر ُه ُك َّل ُه َخ ْي ٌر‪َ ،‬و َل ْي َس َذ َاك أ َِل َح ٍد أإ َِّل أل ْل ُم ْؤ أمن‪ :‬أإ ْن َا َص َاب ْت ُه َس َّر ُاء َش َك َر َف َك َان َخ ْي ًرا َل ُه‪َ ،‬و أإ ْن َا َص َاب ْتهُ‬
‫أ‬ ‫أ‬ ‫أ‬
‫َ َّ ُ َ َ َ َ َ َ َ ْ ً َ ‪1‬‬
‫ضراء صبر فكان خيرا له»‪.‬‬
‫«کار مؤمن شگ فتاور است؛ زیرا تمام امور‪ ،‬برایش خیر است و این جز برای مؤمن‪ ،‬برای کسی دیگر وجود ندارد‪.‬‬
‫وقتی به او خوشی میرسد‪ ،‬شکر میکند [و این شکر] برای او خیر است و چون به او سختی برسد صبر مینماید [و این‬
‫صبر نیز] برای او خیر است‪».‬‬

‫َّ ُ ُ َ ْ َ ْ ُ ُ ْ‬
‫ون َوال َغ أر ُيق َو ُّالن َف َس ُاء َش َه َاد ٌة»‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫«الطاعون والمبط‬
‫«ان کسی که به طاعون یا شکم درد یا غرقشدن و نیز زنی که در حال وضع حمل وفات میکنند‪ ،‬شهید هستند‪».‬‬
‫ات ْال َج ْنب َشه ٌيد‪َ ،‬و ْال َم ْب ُط ُ‬
‫ون‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ون َش أه ٌيد‪َ ،‬وال َغ أر ُق َش أه ٌيد‪َ ،‬و َص أاح ُب ذ أ‬ ‫الش َه َد ُاء َس ْب َع ٌة أس َوى ْال َق ْتل أفي َسبيل َّالل أه‪ْ :‬ال َم ْط ُع ُ‬
‫« ُّ‬
‫أ أ‬ ‫أ أ‬ ‫أ‬
‫َ ٌ ‪3‬‬ ‫وت َت ْح َت ْال َه ْدم َشه ٌيد‪َ ،‬و ْال َم ْ َرا ُة َت ُم ُ‬
‫وت أب ُج ْم ٍع ش أهيد‪.».‬‬ ‫َشه ٌيد‪َ ،‬و ْال َحر ُق َشه ٌيد‪َ ،‬و َّال أذي َي ُم ُ‬
‫أ‬ ‫أ‬ ‫أ أ‬ ‫أ‬
‫«شهیدان هفت گروهاند به جز شهیدی که در راه خدا (میدان جنگ با دشمنان خدا) شهید میشود‪ :‬کسی که به‬
‫طاعون بمیرد‪ ،‬شهید است؛ کسی که در اب غرق شود‪ ،‬شهید است؛ کسی که به بیماری ذات الجنب ‪ -‬نوعی بیماری‬
‫ریه ‪-‬بمیرد‪ ،‬شهید است؛ کسی که با شکم درد بمیرد‪ ،‬شهید است؛ کسی که با سوختن بمیرد‪ ،‬شهید است؛ کسی که‬
‫به دلیل تخریب سقف یا دیواری بر رویش بمیرد‪ ،‬شهید است؛ زنی که در حال وضع حمل بمیرد‪ ،‬شهید است‪».‬‬
‫َ ْ ُ َ ُ ُ ْ‬
‫يب ال ُم ْس أل َم أإ َِّل َك َّف َر َّالل ُه أب َها َع ْن ُه‪َ .‬ح َّتى الشوك أة يشاكها»‬
‫َّ ْ َ ُ َ ُ َ ‪5‬‬
‫«ما أمن م أصيب ٍة ت أص‬
‫«هیچ بال و مصیبتی بر سر انسان مسلمان نمیاید؛ مگر اینکه‪ ،‬خداوند گناهانش را میامرزد‪ ،‬حتی اگر خاری به پایش‬
‫فرو رود‪».‬‬
‫َ ْ َ ْ ُ ْ َ ْ َ ْ ُ ُ ْ َ َّ َ َ َ َّ َ ْ ُ ْ َ َ ُ َّ َ َ َ ْ ْ َ ْ ُ ْ َ َّ ْ ُ ُ ْ َ ْ َ ُ َ َّ ْ ُ‬
‫الض َّر ُاء َو ُزل أزلوا َح َّتى َي ُق َول َّالر ُس ُول‬‫﴿ام ح أسبتم ان تدخلوا الجنة ولما يا أتكم مثل ال أذين خلوا أمن قب ألكم مستهم الباساء و‬
‫َ‬ ‫َّ‬
‫َوال أذ َين ا َم ُنوا َم َع ُه َم َتى َن ْص ُر َّالل أه َاِل أإ َّن َن ْص َر َّالل أه َق أريب﴾‬
‫ٌ ‪4‬‬

‫«ایا گمان بردهاید که داخل بهشت میشوید بدون انکه به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما‬
‫حمل حوادث تلخ و ناگوار در راه‬ ‫درگذشتهاند؟ (شما که هنوز چنین رنجها و دردهای ی را ندیدهاید و باید چشم به راه ت ّ‬

‫‪ .1‬صحیح مسلم‪ ,‬کتاب الزهد والرقائق‪ ,‬باب المؤمن أمره کله خیر (‪)2111‬‬
‫‪ .2‬همان ]نویسنده[ ورواه النسائی فی الجنائز باب الشهید (‪ ، )2:26‬وأحمد (‪ ، )15662‬ورواه أحمد عن أبی هریرۀ (‪] )6654‬ویراستار[‬
‫‪ .3‬سنن ابی داوود (‪] )3111‬نویسنده[ و متفق علیه ]ویراستار[‬
‫‪ .5‬صحیح بخاری (‪)465:‬‬
‫‪ .4‬سورۀ بقره‪ ،‬آیۀ ‪.215‬‬

‫‪15‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫کردگار باشید و بدانید‪ :‬نخست رنج‪ ،‬سپس گنج)‪ .‬زیانهای مالی و جانی (و شدائد و مشکالت‪ ،‬ان چنان ملتهای‬
‫پیشین را احاطه کرده است و) به انان دست داده است و پریشان گشتهاند که پیغمبر و کسانی که با او ایمان اورده‬
‫بودند (همصدا شده و) میگ فتهاند‪ :‬پس یاری خدا کی (و کجا) است؟! (لیکن خدا هرگز مؤمنان را فراموش نکرده است‬
‫و پس از تعلیم فداکاری به مؤمنان و ابدیدگی ایشان که رمز تکامل است‪ ،‬به وعدۀ خود وفا کرده و بدیشان پاسخ گ فته‬
‫است که‪ ):‬بیگمان یاری خدا نزدیک است‪».‬‬
‫‪1‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫﴿ َف أإ َّن َم َع ال ُع ْس أر ُي ْس ًرا﴾﴿ أإ َّن َم َع ال ُع ْس أر ُي ْس ًرا﴾‬
‫مسلما با سختی و دشواری‪ ،‬اسایش و اسودگی است‪».‬‬ ‫«چرا که همراه با سختی و دشواری‪ ،‬اسایش و اسودگی است‪ً « ».‬‬
‫ُْ ْ َ َُ َ َ ُ ُ ُْ ْ ُ َ ‪2‬‬ ‫َ ْ َ ُ ْ ْ ُ ْ ُ َّ ٌ َ ْ ُ َ َ ْ َ ْ َ َ ْ ُ ُ َ ْ‬
‫وف َو َي ْن َه ْو َن َع أن المنك أر واول أئك هم المف ألحون﴾‬
‫ون أبال َم ْع ُر أ‬‫﴿ولتكن أمنكم امة يدعون أإلى الخي أر ويامر‬
‫ّ‬
‫«و باید از میان شما گروهی باشند که (تربیت ِلزم را ببینند و قران و سنت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را)‬
‫دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند‪ ،‬و انان خود رستگارند‪».‬‬

‫از انجا که مسلمان به این قناعت عقالنی رسیده است که این سخنان از سوی خداوند هستند؛ پس میداند حجتهای‬
‫ان حق است و در پرتو انها‪ ،‬نه تنها به اطمینان فکری میرسد‪ ،‬بلکه قلبش نیز سرشار از ارامش خواهد شد‪.‬‬

‫‪ .1‬سورۀ انشراح‪ ،‬آیات ‪ 4‬و ‪.6‬‬


‫‪ .2‬سورۀ آلعمران‪ ،‬آیۀ ‪.1:5‬‬

‫‪16‬‬
‫رد شبهات ملحدین‬ ‫پاسخی به برهان شر بر مبنای الهیات و فلسفه‬

‫توجه‪ :‬این مقاله توسط مجموعۀ «رد شبهات ملحدین» ترجمه و بهصورت کتابچۀ پیش رو منتشر‬
‫شده است‪ .‬نشر و چاپ آن آزاد است‪.‬‬

‫امید است که خداوند آن را مایۀ سعادت نویسنده‪ ،‬مترجم‪ ،‬ویراستار‪ 1‬و ناشران آن قرار دهد‪.‬‬

‫‪no-atheism.net‬‬ ‫وبسايت رد شبهات ملحدین‬


‫‪instagram.com/no atheism‬‬ ‫اینستاگرام رد شبهات ملحدین‬
‫‪aparat.com/asteira‬‬ ‫اپارات رد شبهات ملحدین‬
‫‪t.me/no atheism‬‬ ‫تلگرام رد شبهات ملحدین‬
‫‪facebook.com/islamway1434‬‬ ‫فیسبوک رد شبهات ملحدین‬
‫‪aparat.com/loginislam‬‬ ‫اپارات از الحاد به اسالم‬

‫‪ 1‬ویراستار‪ :‬بهرام | پایان ویراستاری‪ :‬دوشنبه چهارم فروردین ‪1311‬؛ ساعت‪ 1:3: :‬بامداد‪.‬‬

‫‪17‬‬

You might also like