Professional Documents
Culture Documents
پروردگاری شیطان
پروردگاری شیطان
قرار نیست همه را دوست بداریم شاید اگر در کالس های استاد ساداتی می نشستید بهتر
ملتفت مقصودم میشدید
شاید اگر دقایقی پیش سر صحبت را با او باز می کردی حاال جای آنکه آتشی از تنفر
جنگل ذهن تورا دود آلود کند ،بارانی نم نم بوی خاک محبت بلند میکرد.
نمی خواهم در چارچوب باشم همانطور که شیطان در "لوسیفر "1اینگونه نبود!
او میخواست خدا شود و فکر می کرد در این راه باید به همه حتی آنهایی که ازشان تنفر
داشت اهمیت بورزد ،اما هرچه از سفره ی خاطراتشان بیشتر می چشید سرمای خزان
تنفر را کمتر احساس میکرد.
نمی خواستم از عشقم به مادر بنویسم هرچند که می توانست از من غریب ارشامی
قریب بسازد اما عشق و دوست داشتن فراتر از این است ؛ عشق را شال قرمز شقایق
تقدیر شرح نمی دهد پس مارا به چه که از آن بنویسیم .
سعی کردیم دوست بداریم تا دوست داشته شویم غافل از آنکه بدانیم عشق چیست.از
اوکه خود را جنس و مارا فروشنده خواند تا آنکه خود را جنسش خواندیم فندک تنفر بر
فیتیله ی شمع مرام نگرفته ایم .بیگانه 2ی آلبرکامو نبودیم و آنقدر به همشاگردی و دلدار
و خانه مهر دادیم که تا به اواسط آبان رفت .رفیق را در بهمن به زور اسفند سالمت
نگاه داشتیم اما او سرد مزاجی بهار ترجیحش بود و خود آیالر 3ها را به چشم دیده و
آیدین 4نبوده ایم تا یاشار 5باشد ساغر مستی ایاز 6قلبمان.
سعی کردیم تنفر نورزیم و دوست بداریم همه را اما کارت سوخت نداریم و مقصد دور
تر از توران حتی درخیال فردوسی
نقطه.