You are on page 1of 27

‫ساخت زبان فارسی‬

‫سیدمحمد حسینی‬

‫گروه زبان و ادبیات انگلیسی‬


‫پاییز ‪1400‬‬
‫مرور‬
‫‪ ‬متن‪:‬‬
‫‪ ‬الف) پیوستگی (‪ )coherence‬با بافت اجتماعی و فرهنگی‌‬
‫و بافت موقعیتی‌ای دارد که متن در آن رخ می‌دهد‬
‫‪ ‬ب) انسجام (‪ )cohesion‬درونی بین اجزای سازنده خود‬
‫دارد‬
‫مرور‬
‫‪ ‬متن‌ب‪1‬ودگی (‪ )texture‬حاص‪1‬ل تعام‪1‬ل دو عام‪1‬ل پیوس‪1‬تگی و انس‪1‬جام‬
‫است‪.‬‬

‫‪ ‬متنیت (‪ )textness‬یک پیوستار است یعنی برخی پاره‌های زبانی‬


‫دارای درجات باالتری از متن‌بودگی (یعنی پیوستگی و انسجام)‬
‫هستند و برخی دیگر‪ ،‬به عمد یا به خطا‪ ،‬نشانه‌های کمتری از‬
‫پیوستگی و انسجام در خود دارند‪.‬‬
‫پیوستگی با بافت‬
‫در زبان‌شناسی سیستمی‪-‬نقشی پیوستگی متن را با بافت فرهنگی «ژانر‬ ‫‪‬‬

‫» و «هویت ژانری» متن می‌نامند و پیوستگی متن با بافت موقعیتی را‬


‫«سیاق» و «هویت سیاقی» می‌خوانند‪ .‬بررسی تأثیر عناصر بافت‬
‫موقعیتی در هر متن زیر عنوان «تحلیل سیاق» انجام می‌شود‪.‬‬
‫‪‬‬
‫پیوستگی متن با بافت فرهنگ‪ :‬تحلیل ژانر‬
‫مطالعه ژانر یک متن مطالعه نحوه پیوستگی متن با بافت فرهنگی است‬
‫که متن در آن تولید شده است‪.‬‬

‫پیوستگی ژانری این است که بتوانیم متن را به مثابه نمونه و مثالی از یک‬
‫ژانر بشناسیم‪.‬‬

‫پیوستگی ژانری وقتی حاصل می­شود که بتوانیم در متن یک هدف واحد‬


‫پیدا کنیم‪ ،‬مثًال بیان یک خاطره‪ ،‬یا انجام یک معامله‪.‬‬

‫«ژانر نحوه‌ی انجام کارها با بکارگیری زبان است»‬


‫تعداد ژانرها‬
‫ته‪1‬ای اجتم‪1‬اعی ک‪1‬ه در ی‪1‬ک فرهن‪1‬گ انج‪1‬ام می‌گ‪1‬یرد ژان‪1‬ر‬ ‫ب‪1‬ه تع‪1‬داد ان‪1‬واع فعالی ‌‬
‫وجود دارد‪:‬‬
‫ژانره‪1‬ای ادبی‪ :‬داس‪1‬تان کوت‪1‬اه‪ ،‬خودزندگی‌نام‪1‬ه‪ ،‬تران‪1‬ه‪ ،‬قص‪1‬یده‪ ،‬غ‪1‬زل‪،‬‬ ‫‪o‬‬

‫حکایت‪ ،‬قصه‪ ،‬تراژدی‪... ،‬‬


‫ژانره‪11‬ای داس‪11‬تانی‪ :‬رم‪11‬ان پلیس‪11‬ی‪ ،‬عاش‪11‬قانه‪ ،‬ترس‪11‬ناک‪ ،‬داس‪11‬تان كوت‪11‬اه‪،‬‬ ‫‪o‬‬

‫تراژدي‪... ،‬‬
‫ژانره‪1‬ای غیرداس‪1‬تانی‪ :‬دفترچ‪1‬ه راهنم‪1‬ا‪ ،‬خ‪1‬بر‪ ،‬گ‪1‬زارش خ‪1‬بری‪ ،‬س‪1‬رمقاله‪،‬‬ ‫‪o‬‬

‫م‪1‬عرفی و نقد‪ 1‬اثر‪ ،‬دس‪1‬تور ‪1‬آشپزی‪ ،1‬راهن‪1‬مای تعمیر ‪1‬و نگهد‪1‬اری‪... ،‬‬
‫ژانره‪1‬ای زن‪1‬دگی روزم‪1‬ره‪ :‬خری‪1‬دکردن‪ ،‬چ‪1‬انه‌زدن‪ ،‬خ‪1‬اطره تعریف‌ک‪1‬ردن‪،‬‬ ‫‪o‬‬

‫لپ‪1‬رسی‪... ،‬‬ ‫مشاوره‪ 1،‬مصاحبه‪ ،1‬گپ دوس‪1‬تانه‪ ،‬تعارف‪ 1،‬احوا ‌‬


‫ژانره‪1‬ای آموزش‪1‬ی‪ :‬س‪1‬خنرانی آموزش‪1‬ی‪ ،‬مق‪1‬اله‌ی علمی‪ ،‬کت‪1‬اب درسی‪... ،‬‬ ‫‪o‬‬
‫تحلیل ژانر‬
‫‪ ‬تحلی‪1‬ل ژان‪1‬ر یع‪1‬نی بررس‪1‬ی نح‪1‬وه انج‪1‬ام ی‪1‬ک ک‪1‬ار در‬
‫یک فرهنگ‬

‫‪ ‬انج‪1‬ام ه‪1‬ر فع‪1‬الیتی می‌توان‪1‬د تب‪1‬دیل ب‪1‬ه ع‪1‬ادت ش‪1‬ود‪،‬‬


‫بن‪1‬ابراین‪ ،‬تحلی‪1‬ل ژان‪1‬ر یع‪1‬نی بررس‪1‬ی و تحلی‪1‬ل‬
‫عادت‌های یک فرهنگ برای انجام یک فعالیت‬
‫تحلیل ژانر‬
‫در تحلیل هر ژانر سه چیز مورد بررسی قرار می­گیرد‪:‬‬

‫‪ )1‬ساختار مرحله‪­1‬ای‪/‬طرح‪1‬واره‌ای متن (مراح‪1‬ل انج‪1‬ام‬


‫یک کار)‬
‫‪ )2‬نح‪1‬وه بازنم‪1‬ایی ه‪1‬ر ی‪1‬ک از بخش‪­1‬ها ی‪1‬ا مرحل ­هه‪1‬ای ژان‪1‬ر ب‪1‬ا‬
‫زبان‬
‫‪ )3‬نح‪1‬وه کن‪1‬ار هم ق‪1‬رار گ‪1‬رفتن عوام‪1‬ل ب‪1‬افت موقعی‪1‬تی‬
‫(تحلیل سیاق) (یعنی موضوع‪ ،‬عامالن و شیوه)‬
‫ساختار مرحله‌ای‪/‬طرحواره‌ای‬
‫مراحل انجام یک کار در یک فرهنگ‬ ‫‪‬‬

‫ساختار دانش‬ ‫‪‬‬

‫نوعی بازنمایی ذهنی‪ ،‬طرح یا ساختار‬ ‫‪‬‬


‫نحوه دعوت به مراسم ازدواج در انگلیسی‬
‫ساختار مرحله‌ای دستور آشپزی‬
‫حریرۀ بادام (یزد)‬ ‫‪‬‬

‫‪ ۶‬ـ ‪ ۷‬بشقاب‬ ‫‪‬‬

‫‪ ۱ ‬پیمانهبرنج‪ ،‬خیسانده‬
‫‪ ۲ ‬پیمانهبادام‪ ،‬مقّش ر‪ ،‬کوبیده‬
‫‪ ۱ ‬پیمانهجعفری‪ ،‬ساطوری‬
‫‪ ‬نمک‬
‫◄حری‪1‬رۀ ب‪1‬ادام را در ی‪1‬زد معم‪1‬وًال ب‪1‬رای آدم بیم‪1‬ار‪ ،‬مخصوص‪ً1‬ا کس‪1‬ی ک‪1‬ه دچ‪1‬ار س‪1‬رفه و س‪1‬ینه درد باش‪1‬د‪ ،‬درس‪1‬ت‬ ‫‪‬‬

‫ت بس‪1‬یا‪1‬ر‬
‫ی ‪1‬آنچ‪1‬ه‪ 1‬مس‪1‬ل‪1‬م‪ 1‬اس‪1‬ت ‪1‬حر‪1‬ی‪1‬ر‪1‬ه‪­1‬ای‪1 1‬ا‪1‬س‪1 1‬‬‫ن ‪1‬حری‪1‬ر‪1‬ه م‪1‬و‪1‬رد ت‪1‬رد‪1‬ی‪1‬د ‪1‬ب‪1‬اش‪1‬د‪ ،‬ول‪1 1‬‬ ‫ن اس‪1‬ت‪ 1‬ارز‪1‬ش دارو‪1‬یی ای ‪1‬‬ ‫م‪1‬ی­کن‪1‬ن‪1‬د‪1 .‬مم‪1‬ک ‪1‬‬
‫ی اح‪1‬س‪1‬اس‪1 1‬راح‪1‬ت‪1‬ی ‪1‬و‪ 1‬ب‪1‬هب‪1‬ود‪1 1‬هم‪ 1‬ب‪1‬ه‪1 1‬خ‪1‬و‪1‬ر‪1‬ن‪1‬ده م‪1‬ی­ده‪1‬د‪ 1.1‬از‪ 1‬این ‪1‬ر‪1‬و ن‪1‬گارن‪1‬د‪1‬ه آن ‪1‬را ب‪1‬رای آ‪1‬دم­ه‪1‬ا‪1‬ی‬ ‫ع‪1‬‬‫خ‪1‬و‪1‬ش‪­1‬م‪1‬ز‪1‬ه ‪1‬ک‪1‬ه ‪1‬ن‪1‬و‪1 1‬‬
‫صحیح ‪1‬و سا‪1‬لم هم ت‪1‬جویز م‪1‬ی­ک‪1‬ند‪.‬‬
‫برنج را ب‪A‬ا مغ‪A‬ز ب‪A‬ادام و ‪ ۱۲‬پیمان‪A‬ه آب و ان‪A‬دکی نم‪A‬ک در دی‪A‬گ بریزی‪A‬د و ‪ ۵۰‬ـ ‪ ۶۰‬دقیق‪A‬ه روی آتش مالیم بپزی‪A‬د‬ ‫‪‬‬

‫ت‪A‬ا ن‪A‬ر‪A‬م ‪A‬ش‪A‬ود‪ A‬و‪A A A‬لع‪A‬ا‪A‬ب ‪A‬بد‪A‬ه‪A‬د‪ .A‬گ‪A‬اه‪A‬ی هم‪ A‬ب‪A‬زنی‪A‬د‪ .A‬س‪A‬پ‪A‬س‪A A‬ج‪A‬عف‪A‬ر‪A‬ی‪ A‬را‪A A‬اض‪A‬افه ‪A‬ک ‪A‬نی‪A‬د و ‪A‬ح‪A‬ر‪A‬ی‪A‬ره را‪A A‬بگرد‪A‬ا ‪A‬نی‪A‬د ت‪A‬ا ب‪A‬ا‪A‬ز ‪A‬ب‪A‬ه ‪A‬ج‪A‬وش‬
‫ب‪A‬ی‪A‬ای‪A‬د‪A .‬اگ‪A‬ر‪A A‬الزم ‪A A‬ب‪A‬اش‪A A‬د ک‪A‬می ‪A‬آب‪A A‬ج‪A‬وش ‪A‬بریز‪A‬ی‪A‬د‪ .‬بگ‪A A‬ذا‪A‬ری‪A‬د ‪ ۱۵‬ـ ‪ ۲۰A‬دقیق‪A‬ۀ دیگ‪A‬ر ‪A‬حر‪A‬ی‪A‬ر ‪A‬ه ریزج‪A‬وش بزن‪A‬د‪ .A‬گ‪A‬اهی هم‬
‫بزنید‪.‬‬
‫‪ ‬نمک حریره را اندازه کنید و بردارید‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ ‬داغ هم‪A‬راه ب‪A‬ا نمک‪A‬دان و ی‪A‬ک ظ‪A‬رف گ‪A‬رد ش‪A‬کر سرس‪A‬فره بگذارید‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫این حری‪A‬ره بای‪A‬د نس‪A‬بتًا ش‪A‬ل باش‪A‬د‪ .‬اگ‪A‬ر آن را ب‪A‬ا ش‪A‬کر می­خوری‪A‬د‪ ،‬کم نم‪A‬ک بگیری‪A‬د ت‪A‬ا ش‪A‬ور و ش‪A‬یرین نش‪A‬ود‪،‬‬ ‫‪‬‬

‫وگرنه خوش نمک بگیرید‪.‬‬


‫از کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز‪ ،‬نجف دریابندری‪ ،‬جلد اول‪ ،‬ص ‪۶۶۷‬‬ ‫‪‬‬
‫ساختار طرحواره‌اي (مرحله‌اي) دستور آشپزي‬
‫‪ ‬نام غذا‬
‫‪( ‬مقدار غذا (تعداد افرادي كه با اين مقدار غذا سير مي‌شوند))‬
‫‪ ‬مواد الزم و مقدار هر يك‬
‫‪( ‬توضيح خاصيت يا اهميت غذا براي تحريك به تهيه آن)‬
‫‪ ‬دستور پخت‬
‫‪( ‬نحوه سرو)‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫‪ ‬ساختار طرحواره­ای روایت (ویلیام لباو)‬
‫‪ ‬روایت عبارت است از داستانی که در آن قهرمان یا قهرمانان با‬
‫مشکالتی روبه‌رو می‌شوند و مشکالت را حل می‌کنند‪ .‬ساختار‬
‫طرحواره‌ای روایت از بخشهای زیر تشکیل شده است‪:‬‬
‫‪ o‬چکیده‬
‫‪ o‬موقعیت‬
‫‪ o‬گره‬
‫‪ o‬ارزیابی‬
‫‪ o‬حل مسأله ‪ /‬نتیجه‬
‫‪ o‬پایانه‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫‪ ‬چکی‪A‬ده‪( :‬اختی‪1‬اری) خوانن‪1‬ده ی‪1‬ا ش‪1‬نونده را ب‪1‬رای ش‪1‬نیدن‪/‬خوان‪1‬دن‬
‫آن‌چه قرار است بیان شود آماده می‌کند‪.‬‬
‫‪ ‬نوع روایت و یا درون‌مایه اصلی داستان را می‌گوید‪.‬‬
‫◦ حکایت‌ه‪1‬ا و قص‪1‬ه‌های فارس‪1‬ی‪« :‬یکی ب‪1‬ود یکی نب‪1‬ود‪ ،‬زی‪1‬ر‬
‫گنبد کبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود»‬
‫◦ در روایته‪1‬ای روزم‪1‬ره از تجربه‌ه‪1‬ای ف‪1‬ردی چکی‪1‬ده بیش‪1‬تر‬
‫موض‪1‬وع روایت را بی‪1‬ان می‌کن‪1‬د و همزم‪1‬ان نقش جلب‌کنن‪1‬ده‬
‫توجه دارد‪:‬‬
‫‪« ‬شنیدی دیروز برای حسن چه اتفاقی افتاده؟»‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬

‫‪ ‬موقعیت‪ :‬در مورد مشارکت‌کنندگان در داستان‪،‬‬


‫زمان‪ ،‬و مکان رخدادها‪ ،‬و وضعیت چیزها پیش از‬
‫اتفاق اصلی آگاهی‌های اولیه‌ای داده می‌شود‪.‬‬
‫‪‬‬

‫◦ توی یک شهر دور پیرمرد فقیری زندگی می‌کرد‬


‫که سه پسر داشت‪... .‬‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫‪ ‬گره یا کنش گره‌افکن‌‪ :‬مشکلی پیش می‌آید و در روند عادی رخ‌دادها‬
‫تغییری ایجاد می‌شود‪.‬‬

‫‪ ‬رخ‌دادهای بخش موقعیت دچار وقفه می‌شوند‬


‫‪ ‬توالی عادی حوادث تغییر می‌یابد و کنشهای بعدی دچار مشکل‬
‫می‌شوند و دیگر قابل پیش‌بینی نیستند‪.‬‬
‫‪ ‬موازنه امور بر هم می‌خورد‪.‬‬

‫کلماتی همچون «اما»‪« ،‬ناگهان»‪ ... ،‬نشان‌دهنده برهم‌خوردن روال‬


‫عادی رخدادهاست‪.‬‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫‪ ‬نتیجه یا حل مسأله‪ :‬در این مرحله به ما گفته‬
‫می‌شود که قهرمان داستان چه‌گونه بحران و‬
‫مسأله را حل کرده است‪ .‬با حل مسأله امور به‬
‫روند عادی خود باز می‌گردند و موازنه مجددًا‬
‫برقرار می‌شود‪.‬‬
‫‪‬‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫داستان ‪‬‬‫پایانه‪ :‬این بخش اغلب بازگشت به درون‌مایه اصلی‬
‫است و جمله‌ای کلی درباره متن می‌گوید‪ .‬در حکایتهای‬
‫شفاهی پایانه به شنونده می‌گوید که داستان تمام شده و‬
‫می‌تواند رشته سخن را به دست گیرد‪ .‬در روایتهای‬
‫نوشتاری پایانه‪ ،‬با بازگشت به نقطه آغاز‪ ،‬احساس‬
‫پایان‌یافتگی به داستان می‌دهد‪ .‬در این مرحله اغلب تغییر‬
‫‪.‬زمان فعلها از گذشته به حال رخ می‌دهد‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫‪ ‬ارزیابی‪:‬‬
‫◦ اهمیت یک روایت‬
‫◦ نکته اصلی روایت را مشخص می‌کند‪.‬‬
‫◦ مشخص می‌کند که چرا یک حکایت ارزش بیان داشته‬
‫است و این که داستان معمولی‪ ،‬ساده‪ ،‬روزمره و‬
‫کسالت‌آور نبوده بلکه جذاب‪ ،‬وحشتناک‪ ،‬خارق‌العاده‪،‬‬
‫ترسناک‪ ،‬سرگرم‌کننده و جز آن بوده است‪.‬‬

‫‪‬‬
‫ساخت طرحواره‌ای ژانر روایت تجربه شخصی‬
‫ارزیابی‪:‬‬
‫◦ ارزیابی درونی‪ :‬در تمام بخشهای روایت پراکنده‬
‫است و در درون سایر بخشها جای دارد‬
‫◦ ارزیابی بیرونی‪ :‬یک بخش مجزا به ارزیابی‬
‫اختصاص می‌یابد‪ .‬روند کنشها متوقف می‌شود و‬
‫راوی یا شخصیتهای روایت نکته داستان را در‬
‫قالب یک یا چند جمله بیان می‌کند‪.‬‬
‫تغییر از کنش گره‌افکن به ارزیابی معموًال با تغییر از‬
‫فرانقش تجربی به فرانقش بینافردی انجام می‌گیرد‪.‬‬
‫انگاره ساخت طرحواره‌ای روایت‬
‫انگاره ساخت طرحواره‌ای روایت را می‌توان به شکل زیر نشان داد‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫(چکیده) ^ موقعیت ^ <{گره ^ حل مسأله ^ ارزیابی}> ^ (پایانه)‬ ‫‪‬‬

‫قالب ()‪:‬اختیاری بودن مرحله‬


‫^‪ :‬توالی‬
‫دو نوک پیکان < >‪ :‬بخشهای تکرار شونده‬
‫گره‪ ،‬حل مسأله و ارزیابی می‌توانند در داستانهای بلند تکرار شوند‪.‬‬
‫{} که توالی گره‪ ،‬حل مسأله و ارزیابی به ترتیب تکرار می‌شوند و در یک‬
‫روایت خوب نمی‌توان‪ ،‬مثًال‪ ،‬گره بدون حل مسأله داشت‪.‬‬
‫آبروم رفت!!!!!!!!!‬
‫وای! عجب سوتی‌ای دادم‪ .‬رفتم خونه یکی از دوستای مامانم‪ .‬یه دوست دیگه‌شم اونجا بود که قرار بود‬ ‫‪‬‬

‫واسه کالس برم پیشش ثبت‌نام منم تا حاال ندیده بودمش‪ .‬به مامانم گفتم به خانوم فالنی بگو من می‌خوام‬
‫ثبت‌نام کنم مامانمم گفت االن میرم بش میگم خالصه مامی رفت و چند دقه بعد یه خانومی اومد و گفت سالم‬
‫دخترم منم پا شدم گفتم سالم‪ .‬گفت شما دختر خانوم فالنی هستی؟ گفتم بله‪ .‬یه نیگایی کرد بعدم گفت‬
‫شماره‌تو به من بده‪ .‬منم شماره موبایلمو دادم‪ .‬اونم گفت شماره خونه‌تونم میدی؟‬
‫منم گفتم آها! می‌خواین اگه نیومدیم به مامانم گزارش بدین؟ اونم بر و بر نیگام کرد‪ .‬منم زود نیشمو بستم‬ ‫‪‬‬

‫شماره رو گفتم‪.‬‬
‫وااااااااااااااااااااااای‬ ‫‪‬‬

‫تازه بعدشم گفتم ممنون‪ .‬اونم خندید گفت خواهش میکنم‪ .‬االن زنگید خونه‌مون‪....‬‬ ‫‪‬‬

‫آبروم رفت‪.....‬‬ ‫‪‬‬

‫اصال اون خانوم مسئول ثبت نام نبود!!!!!!!! واسه پسرش می‌خواست خواستگاری کنه!!!!!!!!!!!!!‬ ‫‪‬‬

‫من با چه رویی نیگاش کنم؟‬ ‫‪‬‬

‫تازه تشکرم کردم!!!!!!!!!‬ ‫‪‬‬

‫واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای‬ ‫‪‬‬
‫کاربردهای تحلیل ژانر‬

‫تحلی‪1‬ل ژان‪1‬ر گ‪1‬ام نخس‪1‬ت در آش‪1‬کار س‪1‬اختِن بنیا­نه‪1‬ای اجتم‪1‬اعی و ف‪1‬رهنگی‬ ‫‪‬‬

‫کاربرد زبان‬

‫از مهم­ترین کاربردهای تحلیل ژانر به موارد زیر می­توان اشاره کرد‪:‬‬
‫نه‪1‬ا خ‪1‬وب و موفق­ان‪1‬د و ب‪1‬رخی ب‪1‬د و ناموفق‪.‬‬ ‫‪ )1‬بررس‪1‬ی ای­نک‪1‬ه چ‪1‬را ب‪1‬رخی مت ‌‬
‫‪ )2‬مقایس‪1‬ه تط‪1‬بیقی ان‪1‬واع ژان‪1‬ر و نح‪1‬وه‌ی بازنم‪1‬ایی آ­نه‪1‬ا در باف­ته‪1‬ای گون‪1‬اگون‬
‫کاربردی و بینافردی‬
‫‪ )3‬شناخت ش‪1‬باهت­ها و تفاو­ته‪1‬ای بین ژانره‪1‬ای مختل‪1‬ف اعم از داس‪1‬تانی و‬
‫غیرداستانی‬
‫‪ )4‬تحلیل انتقادی متن­ها‬
‫حکایت‬
‫پادش‪1‬اهی را ش‪1‬نیدم ب‪1‬ه کش‪1‬تن اس‪1‬یری اش‪1‬ارت ک‪1‬رد بیچ‪1‬اره درآن ح‪1‬الت نومی‪1‬دی مل‪1‬ک را دش‪1‬نام‬
‫دادن گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید‪.‬‬
‫دست بگیرد سر شمشیر تیز‬ ‫‪‬وقت ضرورت چو نماند گریز‬
‫َک سّنوِر مغلوب َیصوُل َع لی الکلِب‬ ‫‪‬اذا یئَس االنساُن طاَل ِلساُنُه‬
‫مل‪11‬ک پرس‪11‬ید چ‪11‬ه می‌گوی‪11‬د یکی از وزرای نی‪11‬ک محض‪11‬ر گفت ای خداون‪11‬د همی‌گوی‪11‬د َو‬
‫اْلک‪1‬اِظ میَن الَغْی َظ َو اْلع‪1‬اِفیَن َع ِن الّناِس مل‪1‬ک را رحمت آم‪1‬د و از س‪1‬ر خ‪1‬ون او در گذش‪1‬ت وزی‪1‬ر‬
‫دیگ‪1‬ر ک‪1‬ه ض‪ّ1‬د او ب‪1‬ود گفت ابن‪1‬ای جنس م‪1‬ا را نش‪1‬اید در حض‪1‬رت پادش‪1‬اهان ج‪1‬ز ب‪1‬ه راس‪1‬تی س‪1‬خن‬
‫گفتن این مل‪1‬ک را دش‪1‬نام داد و ناس‪1‬زا گفت مل‪1‬ک را روی ازین س‪1‬خن در هم آم‪1‬د و گفت آن‬
‫دروغ وی پس‪1‬ندیده‌تر آم‪1‬د م‪1‬را زین راس‪1‬ت ک‪1‬ه ت‪1‬و گف‪1‬تی ک‪1‬ه روی آن در مص‪1‬لحتی ب‪1‬ود و بن‪1‬ای‬
‫این بر خبثی و خردمندان گفته‌اند دروغی مصلحت‌آمیز به که راستی فتنه‌انگیز‬
‫حیف باشد که جز نکو گوید‬ ‫‪‬هر که شاه آن کند که او گوید‬
‫بر طاق ایوان فریدون نبشته بود‬
‫جهانآفرین بند و بس‬
‫‌‬ ‫دل اندر‬ ‫‪‬جهان ای برادر نماند به کس‬
‫‪‬مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت که بسیار کس چون تو پرورد و کشت‬
‫چه بر تخت مردن چه بر روی خاک‬ ‫‪‬چو آهنگ رفتن کند جان پاک‬
‫حکایت‬
‫پادش‪1‬اهی را ش‪1‬نیدم ب‪1‬ه کش‪1‬تن اس‪1‬یری اش‪1‬ارت ک‪1‬رد بیچ‪1‬اره درآن‬
‫ح‪1‬الت نومی‪1‬دی مل‪1‬ک را دش‪1‬نام دادن گ‪1‬رفت و س‪1‬قط گفتن مل‪1‬ک‬
‫پرس‪11‬ید چ‪11‬ه می‌گوی‪11‬د یکی از وزرای نی‪11‬ک محض‪11‬ر گفت ای‬
‫خداون‪1‬د همی‌گوی‪1‬د َو اْلک‪1‬اِظ میَن الَغ ْی َظ َو اْلع‪1‬اِفیَن َع ِن الّن اِس مل‪1‬ک‬
‫را رحمت آم‪1‬د و از س‪1‬ر خ‪1‬ون او در گذش‪1‬ت وزی‪1‬ر دیگ‪1‬ر ک‪1‬ه ض‪ّ1‬د‬
‫او ب‪1‬ود گفت ابن‪1‬ای جنس م‪1‬ا را نش‪1‬اید در حض‪1‬رت پادش‪1‬اهان ج‪1‬ز‬
‫ب‪1‬ه راس‪1‬تی س‪1‬خن گفتن این مل‪1‬ک را دش‪1‬نام داد و ناس‪1‬زا گفت مل‪1‬ک‬
‫را روی ازین س‪1‬خن در هم آم‪1‬د و گفت آن دروغ وی پس‪1‬ندیده‌تر‬
‫آم‪1‬د م‪1‬را زین راس‪1‬ت ک‪1‬ه ت‪1‬و گف‪1‬تی ک‪1‬ه روی آن در مص‪1‬لحتی ب‪1‬ود‬
‫و بنای این بر خبثی‬
‫تمرین‪ :‬حکایت کبک انجیری و خرگوش‬
‫ساخت طرحواره‌ای‪/‬اجزای روایت متن زیر را مشخص کنید‪.‬‬
‫‪ ...‬و هرک‪1‬ه ب‪1‬ه پادش‪1‬اه غ‪1‬دار و والی مک‪1‬ار مبتال گ‪1‬ردد ب‪1‬دو آن رس‪1‬د ک‪1‬ه ب‪1‬ه کب‪1‬ک انج‪1‬یر و خرگ‪1‬وش رس‪1‬ید از ص‪1‬الح و کم‌آزاری گرب‪1‬ه روزه‌دار‪.‬‬
‫مرغ‪1‬ان پرس‪1‬یدند ک‪1‬ه‪ :‬چگون‪1‬ه اس‪1‬ت؟ زاغ گفت‪ :‬کب‪1‬ک انج‪1‬یری ب‪1‬ا من همس‪1‬ایگی داش‪1‬ت و می‪1‬ان م‪1‬ا بحکم مج‪1‬اورت قواع‪1‬د مص‪1‬ادقت موک‪1‬د گش‪1‬ته‬
‫ب‪1‬ود‪ .‬در این می‪1‬ان او را غیب‪1‬تی افت‪1‬اد و دراز کش‪1‬ید‪ .‬گم‪1‬ان ب‪1‬ردم ک‪1‬ه هالک ش‪1‬د‪ .‬و پس از م‪1‬دت دراز خرگ‪1‬وش بیام‪1‬د و در مس‪1‬کن او ق‪1‬رار گ‪1‬رفت‬
‫و من در آن مخاص‪1‬متی نپیوس‪1‬تمی‪ .‬یک‌چن‪1‬دی بگذش‪1‬ت‪ ،‬کب‪1‬ک انج‪1‬یر بازرس‪1‬ید‪ .‬چ‪1‬ون خرگ‪1‬وش را در خان‪1‬ه خ‪1‬ویش دی‪1‬د رنج‪1‬ور ش‪1‬د و گفت‪:‬‬
‫ج‪1‬ای ب‪1‬پرداز ک‪1‬ه از آن منس‪1‬ت‪ ،‬خرگ‪1‬وش ج‪1‬واب داد ک‪1‬ه من ص‪1‬احب قبض‌ام‪ .‬اگ‪1‬ر حقی داری ث‪1‬ابت کن‪ .‬گفت‪ :‬ج‪1‬ای از ان منس‪1‬ت و حجته‪1‬ا‬
‫دارم‪ .‬گفت‪ :‬الب‪1‬د حکمی ع‪1‬دل بای‪1‬د ک‪1‬ه س‪1‬خن ه‪1‬ر دو ج‪1‬انب بش‪1‬نود و ب‪1‬ر مقتض‪1‬ی انص‪1‬اف ک‪1‬ار دع‪1‬وی ب‪1‬ه آخ‪1‬ر رس‪1‬اند‪ .‬کب‪1‬ک انج‪1‬یر گفت ک‪1‬ه‪ :‬در‬
‫این ن‪1‬زدیکی ب‪1‬ر لب آب گرب‪1‬ه ایس‪1‬ت متعب‪1‬د‪ ،‬روز روزه دارد و ش‪1‬ب نم‪1‬از کن‪1‬د‪ ،‬هرگ‪1‬ز خ‪1‬ونی نری‪1‬زد و ای‪1‬ذای حی‪1‬وانی ج‪1‬ایز نش‪1‬مرد‪ .‬و افط‪1‬ار او‬
‫ب‪1‬رآب و گی‪1‬ا مقص‪1‬ور می‌باش‪1‬د‪ .‬قاض‪1‬ی از او ع‪1‬ادلتر نخ‪1‬واهیم ی‪1‬افت‪ .‬نزدی‪1‬ک او رویم ت‪1‬ا ک‪1‬ار م‪1‬ا فص‪1‬ل کن‪1‬د‪ .‬ه‪1‬ر دو ب‪1‬دان راض‪1‬ی گش‪1‬تند و من‬
‫ب‪1‬رای نظ‪1‬اره ب‪1‬ر اث‪1‬ر ایش‪1‬ان ب‪1‬رفتم ت‪1‬ا گرب‪1‬ه روزه‌دار را ب‪1‬بینم و انص‪1‬اف او در این حکم مش‪1‬اهدت کنم‪ .‬چندانک‪1‬ه ص‪1‬ائم ال‪1‬دهر چش‪1‬م ب‪1‬ر ایش‪1‬ان فگن‪1‬د‬
‫و ب‪1‬ر دو پ‪1‬ای راس‪1‬ت بیس‪1‬تاد و روی بمح‪1‬راب آورد‪ ،‬و خرگ‪1‬وش نی‪1‬ک ازان ش‪1‬گفت نم‪1‬ود‪ .‬و توق‪1‬ف کردن‪1‬د ت‪1‬ا از نم‪1‬از ف‪1‬ارغ ش‪1‬د‪ .‬تحیت بتواض‪1‬ع‬
‫بگفتن‪1‬د و درخواس‪1‬ت ک‪1‬ه می‪1‬ان ایش‪1‬ان حکم باش‪1‬د و خص‪1‬ومت خان‪1‬ه ب‪1‬ر قض‪1‬یت مع‪1‬دلت ب‪1‬ه پای‪1‬ان رس‪1‬اند‪ .‬فرم‪1‬ود ک‪1‬ه‪ :‬ص‪1‬ورت ح‪1‬ال بازگویی‪1‬د‪ .‬چ‪1‬ون‬
‫بش‪1‬نود گفت‪ :‬پ‪1‬یری در من اث‪1‬ر کرده‌س‪1‬ت و ح‪1‬واس خل‪1‬ل ش‪1‬ایع پذیرفت‪1‬ه و گ‪1‬ردش چ‪1‬رخ و ح‪1‬وادث ده‪1‬ر را این پیش‪1‬ه اس‪1‬ت‪ ،‬ج‪1‬وان را پ‪1‬یر‬
‫می‌گردان‪1‬د و پ‪1‬یر را ن‪1‬اچیز می‌کن‪1‬د‪.‬نزدیکتر آیی‪1‬د و س‪1‬خن بلن‪1‬دتر گویی‪1‬د‪ .‬پیش‪1‬تر رفتن‪1‬د و ذک‪1‬ر دع‪1‬وی ت‪1‬ازه گردانی‪1‬د‪ .‬گفت‪ :‬واق‪1‬ف ش‪1‬دم‪ ،‬و پیش از‬
‫آن ک‪1‬ه روی بحکم آرم ش‪1‬ما را نص‪1‬یحتی خ‪1‬واهم ک‪1‬رد‪ ،‬اگ‪1‬ر بگ‪1‬وش دل ش‪1‬نوید ثم‪1‬رات آن در دین و دنی‪1‬ا ق‪1‬رت عین ش‪1‬ما گ‪1‬ردد‪ ،‬و اگ‪1‬ر ب‪1‬ر وج‪1‬ه‬
‫دیگ‪1‬ر حم‪1‬ل افت‪1‬د من ب‪1‬اری ب‪1‬ه نزدی‪1‬ک دی‪1‬انت و م‪1‬روت خ‪1‬ویش مع‪1‬ذور باش‪1‬م‪ ،‬فق‪1‬د اع‪1‬ذر من ان‪1‬ذر‪ .‬ص‪1‬واب آنس‪1‬ت ک‪1‬ه ه‪1‬ر دوتن ح‪1‬ق طلبی‪1‬د‪ ،‬ک‪1‬ه‬
‫ص‪1‬احب ح‪1‬ق را مظف‪1‬ر بای‪1‬د ش‪1‬مرد اگرچ‪1‬ه حکم بخالف ه‪1‬وای او نف‪1‬اذ یاب‪1‬د؛ و ط‪1‬الب باط‪1‬ل را مخ‪1‬ذول پنداش‪1‬ت اگرچ‪1‬ه حکم بروف‪1‬ق م‪1‬راد او‬
‫رود‪ ،‬ان الباط‪1‬ل ک‪1‬ان زهوق‪1‬ا‪ .‬و اه‪1‬ل دنی‪1‬ا را از مت‪1‬اع و م‪1‬ال و دوس‪1‬تان این جه‪1‬ان هیچ‪1‬یز مل‪1‬ک نگ‪1‬ردد مگ‪1‬ر ک‪1‬ردار نی‪1‬ک ک‪1‬ه ب‪1‬رای آخ‪1‬رت م‪1‬دخر‬
‫گردانن‪1‬د‪ .‬و عاق‪1‬ل بای‪1‬د ک‪1‬ه نهمت در کس‪1‬ب حط‪1‬ام ف‪1‬انی نبن‪1‬دد‪ ،‬و همت ب‪1‬ر طلب خ‪1‬یر ب‪1‬اقی مقص‪1‬ور دارد‪ ،‬و عم‪1‬ر و ج‪1‬اه گی‪1‬تی را بمح‪1‬ل اب‪1‬ر‬
‫تابستان و نزهت گلستان بی‌ثبات و دوام شمرد‪.‬‬
‫سال عمرت چه ده چه صد چه هزار‬ ‫‪‬کلبه‌ای کاندرو نخواهی ماند‬
‫و م‪1‬نزلت م‪1‬ال را در دل از درجت س‪1‬نگ‌ریزه نگذران‪1‬د‪ ،‬ک‪1‬ه اگ‪1‬ر خ‪1‬رج کن‪1‬د ب‪1‬ه آخ‪1‬ر رس‪1‬د و اگ‪1‬ر ذخ‪1‬یرت س‪1‬ازد می‪1‬ان آن و س‪1‬نگ و س‪1‬فال تف‪1‬اوتی‬
‫نمان‪1‬د‪ ،‬و ص‪1‬حبت زن‪1‬ان را چ‪1‬ون م‪1‬ار افعی پن‪1‬دارد ک‪1‬ه از او هیچ ایمن نت‪1‬وان ب‪1‬ود و ب‪1‬ر وف‪1‬ای او کیس‪1‬ه‌ای نت‪1‬وان دوخت‪ ،‬و خ‪1‬اص و ع‪1‬ام و دور‬
‫و نزدی‪1‬ک عالمی‪1‬ان را چ‪1‬ون نفس عزی‪1‬ز خ‪1‬ود شناس‪1‬د و هرچ‪1‬ه در ب‪1‬اب خ‪1‬ویش نپس‪1‬ندد در ح‪1‬ق دیگ‪1‬ران نپیون‪1‬دد‪ .‬از این نم‪1‬ط دمدم‪1‬ه و افس‪1‬ون‬
‫بریش‪1‬ان می‌دمی‪1‬د ت‪1‬ا ب‪1‬ا او ال‪1‬ف گرفتن‪1‬د و آمن و ف‪1‬ارغ بی‌تح‪1‬رز و تص‪1‬ون پیش‪1‬تر رفتن‪1‬د‪ .‬ب‪1‬ه ی‪1‬ک حمل‪1‬ه ه‪1‬ر دو را بگ‪1‬رفت و بکش‪1‬ت‪ .‬نتیج‪1‬ه زه‪1‬د و‬
‫اثر صالح روزه‌دار‪ ،‬چون دخله خبیث و طبع مکار داشت‪ ،‬بر این جمله ظاهر گشت‪.‬‬
‫تمرین‪ :‬متن زیر را از نظر ساختار طرحوره‌ای بررسی و نقد‬
‫کنید‬
‫ماهی بازی‌گوش‬ ‫‪‬‬

‫یکی ب‪1‬ود‪ ،‬یکی نب‪1‬ود غ‪1‬یر از خ‪1‬دای خ‪1‬وب و مهرب‪1‬ان هیچ‌کس نب‪1‬ود‪ .‬ی‪1‬ک م‪1‬اهی‬ ‫‪‬‬

‫ی‌گوش ‪1‬در س‪1‬احلی زن‪1‬د‪1‬گی می‌ک‪1‬رد‪ ،‬و پن‪1‬ج گی‪1‬اه دری‪1‬ای‪1‬ی پیش ‪1‬او زن‪1‬دگی‬ ‫ب‪1‬از ‪1‬‬
‫ن می‌آم‪1‬د ن‪1‬اگه‪1‬ان گ‪1‬ربه‌ای آم‪1‬د‪.‬‬ ‫ی داش‪1‬ت ا‪1‬ز آ‪1‬ب ب‪1‬یرو ‪1‬‬ ‫می‌کردن‪1‬د‪ 1.‬ی‪1‬ک روز ک‪1‬ه ‪1‬م‪1‬اه ‪1‬‬
‫ام‪1‬ا ک‪1‬فش‌د ‪1‬وز‪1‬ک ب‪1 1‬ه ا ‪1‬و گ ‪1‬فت‪1‬ه ‪1‬ب‪1‬ود ک‪1‬ه اگ‪1 1‬ر گرب‪1‬ه آ‪1‬م‪1‬د[‪1‬ه] ب‪1‬و‪1‬د ‪1‬م‪1‬ن ‪1‬ب‪1 1‬ه ت‪1‬و ‪1‬عالمت می‌دهم‬
‫ت ک‪1‬رد ‪1‬و آن‬
‫ک م‪1‬ا‪1‬هی ‪1‬آه‪1‬ن‪1‬ی د‪1‬رس‪1 1‬‬ ‫‪1‬و چ‪1‬وبی ‪1‬در ‪1‬آب ‪1‬می‌ان‪1‬دا‪1‬زم ‪ !1‬م‪1‬اهی ‪1‬هم‪1‬ا‪1‬ن م‪1‬وق‪1‬ع‪ 1‬ی‪1 1‬‬
‫ی آه‪1‬نی ‪1‬ر‪1‬ا گ‪1‬رف‪1‬ت و‬‫ن را‪1 1‬بگ‪1‬یرد‪ .‬ن‪1‬اگه‪1‬ان ‪1‬گرب‪1‬ه آ‪1‬ن م‪1‬ا‪1‬ه ‪1‬‬ ‫ر‪1‬ا ب‪1‬ه ب‪1‬اال ‪1‬ف ‪1‬رس‪1‬تا‪1‬د ت‪1‬ا ‪1‬گ ‪1‬رب‪1‬ه‪ 1‬آ ‪1‬‬
‫ت و در ‪1‬گل‪1‬و‪1‬یش ‪1‬گ‪1‬یر ک‪1 1‬ر ‪1‬د و پ‪1‬رت ‪1‬ش‪1‬د در آ‪1‬ب‪.‬‬ ‫نه‪1‬ای‪1‬ش ش‪1‬کس‪1 1‬‬ ‫خ‪1‬ورد‪1 .1‬اّم ا ‪1‬تم‪1‬ام ‪1‬دن‪1‬دا ‌‬
‫ب اس‪1‬ت‪ .‬ای‪1‬ن گ‪1‬ل‬
‫ن ‪1‬از ‪1‬آ ‪1‬‬
‫ب یع‪1‬ن‪1‬ی گل‪1‬ی ک‪1‬ه ‪1‬س‪1‬ب ‪1‬ز ا‪1‬س‪1‬ت ‪1 1‬و ب‪1‬یرو ‪1‬‬ ‫ن از آ ‪1‬‬ ‫ک گ‪1‬ل ه‪1‬م ب‪1 1‬یر‪1‬و ‪1‬‬ ‫ی‪1 1‬‬
‫ش ‪1‬گر‪1‬فت‪1‬ه ‪1‬ب‪1‬ود ‪1‬نز‪1‬دی‪1‬ک ‪1‬ب‪1‬و ‪1‬د ک‪1‬ه خ‪1‬ود‪1‬ش ه‪1‬م‬ ‫خن‪1‬ده‌ا ‪1‬‬
‫س ‪1‬‬‫کل‪1‬ه‌ا‪1‬ش ر‪1‬ا ‪1‬در آ‪1‬ب ک‪1‬رد و ا‪1‬ز ب ‪1‬‬
‫ب بیفتد‪.‬‬‫در آ ‪1‬‬
‫طاها مرادی‪ ۸-‬ساله‬ ‫‪‬‬

You might also like