You are on page 1of 14

‫فلسفه ازدواج در اسلم و مسيحيت‬

‫خبرگزاري فارس‪ :‬نوشتار حاضر نيز با بهره‌گيري از روش تطبيقي‪ ،‬به مقايسه‌ي‬
‫پديده‌اي بزرگ و بـرجسته در زنـدگي انسـان يعنـي «ازدواج» در دو ديـن الهي و‬
‫آسـماني «اسـلم» و «مسيحيت» مي‌پردازد‪.‬‬
‫چكيده‪:‬‬
‫بهتريــن راه شناســايي يــك پديده‪ ،‬مطالعه‌ي فرانگــر و بررســي در محمل‌هاي‬
‫سر نمي‌باشد‪،‬‬ ‫گوناگون است‪ .‬شناخت همه‌جانبه و كشف فلسفه‌ي ازدواج نيز مي ّ‬
‫مگـر در پرتـو تطـبيق و مقايسـه‪ .‬يكـي از ابعاد مؤثـر و حايـز اهميـت ايـن تطـبيق‪،‬‬
‫مقايسه‌ي ازدواج در دو آيين آسماني اسلم و مسيحيت است‪ .‬از اين رو نوشتار‬
‫حاضـر‪ ،‬بـه بررسـي تطـبيقي علل و چرايـي‪ ،‬جايگاه و اهداف ازدواج در اسـلم و‬
‫سـپس در مسـيحيت مي‌پردازد و در آخـر يافته‌هاي حاصـل را مورد مقايسـه قرار‬
‫مي‌دهـد‪ .‬مهمتريـن دسـتاورد ايـن تطـبيق عبارت اسـت از اين‌ـكه هـر دو آييـن‪ ،‬تنهـا‬
‫راه مشروع تأمين نياز جنسي‪ ،‬ايجاد نسـل پاك و تأميـن محبـت را در پرتو ازدواج‬
‫و خانواده مي‌داننـد؛ بـا ايـن تفاوت اسـاسي كـه رهبانيـت و تجرد نسـبت بـه ازدواج‬
‫در آييـن مسـيحيت از جايگاهـي ويژه برخوردار اسـت؛ در حالي كـه در ديـن مـبين‬
‫اســلم‪ ،‬تجرد و رهبانيــت امري كامل ً مردود اســت و برخلف مســيحيت عامــل‬
‫تقرب به خداوند محسوب نمي‌شود؛ بلكه اين ازدواج است كه زمينه ‌ساز تكامل‬
‫و تقرب الهي خواهد بود‪.‬‬
‫واژگان كليدي‪:‬ازدواج‪ ،‬اسلم‪ ،‬مسيحيت‪ ،‬عزوبت‪ ،‬رهبانيت‪ ،‬خانواده‪.‬‬
‫كلم خداوند و سخن وحي نه تنها با پيام و محتواي عالي و نغز خود راهنماي حق‬
‫جويان و حقيقت‌طلبان است‪ ،‬بلكه در ارائه‌ي حقايق آييني و معرفي راه و روش‬
‫نيز راهنمايي بي‌بديل و بي‌همتا است‪ .‬يكي از روش‌هاي قرآن در اعطاي بصيرت‬
‫و ايجاد بينـش‪ ،‬مقايسـه‌ي دو سـوي موضوعات اسـت‪ .‬آن‌گاه كـه قرآن آگاهان را‬
‫در برابر جاهلن قرار مي‌دهـد و اسـتفهام معرفتـي ارائه مي‌نمايـد‪ ،‬هميـن شيوه از‬
‫بصـــيرت‌آفريني را بـــه كار مي‌گيرد‪« :‬هـــل يســـتوي الذيـــن يعلمون و الذيـــن‬
‫ليعلمون»(زمـر‪ )9 ،‬هم‌چنان‌ـكه بـا مقايسـه‌ي نابينـا و بينـا و اهـل ايمان و عمـل‬
‫صــالح بــا انســان بدكار «و مــا يســتوي العمــي و البصــير و الذيــن امنوا و عملوا‬
‫الصالحات و ل المسئ» (غافر‪ )58 ،‬روشي ديگر جهت نيل به علم و معرفت را‬
‫بـه آدميان مي‌آموزد و در پرتـو تطابـق و تناظـر‪ ،‬حوزه‌هاي ناگشوده‌ي معرفـت را‬
‫به روي انسان‌ها مي‌گشايد‪.‬‬

‫مطالعه‌ي تطـبيقي در كنار ديگـر روش‌هاي مطالعـه‪ ،‬از جايگاه ويژه و منحصـر بـه‬
‫فردي برخوردار اسـت‪ .‬روي آورد مسـتقيم در شناخـت يـك پديده و بررسـي يـك‬
‫مســئله‪ ،‬محقــق و مخاطــب را از آگاهــي نســبت بــه ابعاد متعدد موضوع محروم‬
‫كرده و هـر دو را بـه سـطحي‌نگري مبتل مي‌نمايـد و در نهايـت بـه از دسـت دادن‬
‫فهـم عميـق مي‌انجامـد وليكـن مطالعه‌ي مقايسـه‌اي و تطـبيقي‪ ،‬محقـق و مخاطـب‬
‫‪1‬‬
‫را از حصـــرگرايي رهـــا ســـاخته و ابعاد ناپيداي موضوع مورد نظـــر را در خلل‬
‫مقايسه فرا روي وي مي‌گشايد‪.‬‬
‫روش شناسي تحقيق‬
‫ـ تعريف مسئله‬
‫ـ تحديد دامنه‌ي تطبيق‬
‫ـ تبيين دو قطب تطبيق‬
‫ـ استقصاي وجوه و موارد تمايز و تشابه دو قطب تحقيق در دامنه‌ي تعيين شده‬
‫ـ تبيين موارد و مواضع خلف و وفاق در دو قطب مورد نظر‬
‫ـ ريشه يابي موارد وفاق و خلف‬
‫بر ايــن اســاس‪ ،‬رئوس مباحــث مطروحــه در ايــن مطالعــه را مي‌توان اين‌گونــه‬
‫طبقه‌بندي نمود‪:‬‬
‫الف‪ -‬تبيين مسئله‬
‫چنان‌ـكه واضـح اسـت‪ ،‬اسـلم و مسـيحيت[‪ ]i‬دو ديـن برجسـته‌ي الهـي و آسـماني‬
‫هسـتند و هـر دو مدعـي اصـلح و تربيـت بشـر و هدايـت انسـان بـه سـمت كمال و‬
‫تعالي مي‌باشند و «ازدواج» نيز يكي از عوامل و شايد برجسته‌ترين و موثر‌ترين‬
‫عامل در رهسپاري انسان به سوي كمال و تعالي است‪ .‬لذا اين دو آيين آسماني‬
‫بايـد در ايـن مورد سـخني و پيامـي براي رهروان خود داشتـه باشنـد تـا از رهگذر‬
‫ازدواج صـحيح و مناسـب‪ ،‬مسـير ترقـي و كمال را بـه روي پيروان خود بگشاينـد؛‬
‫چرا كه نمي‌توان دين و مسلكي را يافت كه در مورد مؤثرترين عامل سعادت و‬
‫كمال آدمي‪ ،‬حرف و سخني نداشته باشد‪.‬‬
‫از ايــن جهــت‪ ،‬براي آشنائي همــه جانبــه بــا اهداف‪ ،‬جايگاه و فلســفه‌ي ازدواج‪،‬‬
‫بهترين محمل مقايسه ومطالعه‌ي‬
‫تطــبيقي‪ ،‬ايــن دو آئيــن آســماني اســت‪ .‬برخــي از ســؤالت مطرح شده در مقام‬
‫تطبيق‪ ،‬به قرار ذيل است‪:‬‬
‫‪ -1‬آيا هر دو دين اسلم و مسيحيت به يك اندازه به ازدواج اهميت مي‌دهند؟‬
‫‪ - 2‬آيـا هـر دو ديـن از يـك ديدگاه بـه ازدواج نگاه مي‌كننـد و از آن يـك تعريـف و‬
‫جايگاه ارائه مي‌دهند؟‬
‫‪ -3‬آيــا هــر دو ديــن بر اسـاس يــك راهكار از ايـن عامــل براي ســعادت بهره‬
‫مي‌گيرند؟‬
‫‪ -4‬آيا هر يك با هدفي خاص به ازدواج روي مي‌آورند و هدف مخصوص خويش‬
‫را تعقيب مي‌كنند يا اهداف يكسان و مشترك دارند؟‬
‫‪ -5‬آيـا وظايـف و كاركردهايـي كـه براي ازدواج بيان مي‌شود و از آن انتظار‬
‫مي‌رود‪ ،‬در هر دو دين اسلم و مسيحيت يكسان است يا تفاوت دارد؟‬
‫ب‪ -‬تعيين دامنه‌ي بحث در محدوده‌ي تطبيق و مقايسه‬

‫‪2‬‬
‫اســلم و مســيحيت هماننــد ديگــر اديان الهــي‪ ،‬مجموعه‌اي متشكــل از عقايــد‪،‬‬
‫معارف‪ ،‬احكام و مقّررات مي‌باشنــد‪ .‬افزون بر ايــن‪ ،‬هــر يــك از بخش‌هاي فوق‪،‬‬
‫خود از قلمرويي وسيع برخوردارند‪ .‬از آن ‌جا كه نوشتار حاضر‪ ،‬در صدد انجام يك‬
‫تحقيـق مقايسـه‌اي اسـت‪ ،‬در ابتدا بايـد معيـن شود كـه در موضوع مورد بحـث‪ ،‬چـه‬
‫بخشـي از مباحـث ازدواج در اسـلم و مسـيحيت بـا هـم مقايسـه مي‌شونـد؛ زيرا‬
‫ازدواج يـك موضوع چنـد بخشـي اسـت و بايـد محدوده‌ي مقايسـه در ذيـل بحـث‬
‫مشخص شود‪:‬‬
‫ـ آيا احكام ازدواج در اين دو دين بررسي مي‌شود؟ كدام بخش از احكام؟ احكام‬
‫عقـد يـا طلق و‪ ...‬يـا مبانـي اعتقادي ايـن دو ديـن در مورد ازدواج مورد مقايسـه‬
‫قرار مي‌گيرد؟ روشـن اسـت كـه تـا محدوده مقايسـه معيـن نشود يـا مقايسـه‌اي‬
‫اصل ً صورت نمي‌پذيرد و اگر هم ممكن گردد‪ ،‬ثمره علمي در پي نخواهد داشت‬
‫و به جواب سؤالت و حل مشكل منتهي نخواهد شد‪.‬‬
‫در اين نوشتار‪ ،‬منظور از اسلم‪ ،‬همانا قرآن كريم‪ ،‬احاديث و روايات اولياي دين‬
‫مي‌باشد و مقصود از مسيحيت‪ ،‬كتاب مقدس و برداشت‌هاي مستند به اين كتاب‬
‫اسـت‪ .‬لذا در بحـث حاضـر‪ ،‬بـه مشتركات مسـلمانان توجـه مي‌شود و كمتـر بـه‬
‫اختلف مذاهـب پرداختـه مي‌شود؛ همان‌گونـه كـه در مسـيحيت نيـز بـه پراكندگـي‬
‫مذاهـب و فرق آن توجهـي نكرده و بـه مشتركات پرداختـه مي‌شود و در صـورت‬
‫اختلف با مذهبي خاص‪ ،‬موضوع اختلف به طور دقيق بيان مي‌شود‪.‬‬
‫در اين‌ـجا محور اصـلي مقايسـه «ازدواج» در اسـلم و مسـيحيت اسـت كـه مبتنـي‬
‫بر سه بحث ذيل است‪:‬‬
‫‪ -‬علل و فلسفه‌ي ازدواج در اسلم و مسيحيت‬
‫‪ -‬اهميت و جايگاه ازدواج در اسلم و مسيحيت‬
‫‪ -‬اهداف ازدواج در اسلم و مسيحيت‬
‫در ابتدا توصـيف ازدواج در سـه محور فوق از ديدگاه اسـلم و سـپس همان سـه‬
‫محور از ديدگاه مســــيحيت مورد بررســــي قرار مي‌گيرد و ســــرانجام در مقام‬
‫تطبيق به محورهاي ذيل پرداخته مي‌شود‪:‬‬
‫ـ ـ اســتقصاي نقاط و وجوه اشتراك اســلم و مســيحيت در مورد ازدواج در ســه‬
‫محور معين شده‪.‬‬
‫ـــ اســتقصاي موارد و نقاط افتراق اســلم و مســيحيت در مورد ازدواج در ســه‬
‫محور معين شده‪.‬‬
‫ـ ريشه‌يابي موارد وفاق و خلف اسلم و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور‬
‫فوق‪ ،‬بر اسـاس مبانـي اعتقادي‪ ،‬زمينه‌هاي تاريخـي ادله و روي‌آوردهـا‪ ،‬روش‌ـها و‬
‫لوازم آن در اسلم و مسيحيت‪.‬‬
‫ازدواج در مسيحيت‬

‫‪3‬‬
‫قبل از توصيف و تبيين فلسفه و بيان اهميت و اهداف ازدواج در آيين مسيحيت‪،‬‬
‫توجه به سه نكته ضرورت دارد‪:‬‬
‫الف)‪ -‬در ايـن بررسـي‪ ،‬همان‌گونـه كـه در توصـيف اسـلم گذشـت‪ ،‬بـه نظريـه و‬
‫ديدگاه ديني مسيحيت در خصوص ازدواج به عنوان دين الهي پرداخته مي‌شود و‬
‫بــه فرهنــگ رايــج و آداب و رســوم متداول در بيــن مســيحيان در ازدواج توجــه‬
‫نمي‌شود‪ .‬بــه بيان ديگــر‪ ،‬آن‌ــچه در ايــن نوشتار بــه تطــبيق و مقايســه گذارده‬
‫مي‌شود‪ ،‬فرهنـگ رايـج و آداب و رسـوم بومـي و اجتماعـي متداول و مرسـوم در‬
‫جامعه‌ي مسـيحي نيسـت؛ بلكـه آموزه‌هاي برگرفتـه از منابـع اصـيل و متون قابـل‬
‫اســتناد مســيحيت مي‌باشــد كــه بــا تعاليــم برگرفتــه از متون اســلمي مقايســه‬
‫مي‌شود‪.‬‬
‫ب)‪ -‬در ايـن موضوع‪ ،‬مقايسـه صـرفا ً بر مبناي آموزه‌هاي مسـتند بـه متون دينـي‬
‫صــورت گرفتــه و تحليــل تحليل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اســلمي و‬
‫مســيحيت‪ ،‬مبناي تطــبيق قرار نگرفتــه اســت و بر پايــه تحليل‌هاي انجام شده‬
‫تطـبيق انجام نمي‌شود؛ لذا تطبيق‌ـها بر اسـاس معارف برگرفتـه از منابـع دينـي‬
‫انجام مي‌گيرد‪.‬‬
‫ج)‪ -‬در بررسي نظريه اسلم‪ ،‬ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداخته شد؛ ولي در‬
‫بررســي ديدگاه مســيحيت‪ ،‬اهميــت و جايگاه ازدواج بر مبحــث علل و فلســفه‬
‫ازدواج مقدم گرديد‪ .‬اين اختلف در بررسي‪ ،‬محصول مقايسه و تطبيق است كه‬
‫جداي از آشنايـــي بـــا جايگاه ازدواج در مســـيحيت نمي‌توان بـــه ســـراغ علل و‬
‫فلسـفه‌ي آن رفـت؛ زيرا در سـطور بعدي روشـن خواهـد شـد كـه مسـيحيت بعـد از‬
‫ناتواني در حفظ طهارت و پاكي‪ ،‬ازدواج را تشريع مي‌نمايد و ازدواج در اين آئين‬
‫از يك جايگاه دست دومي برخوردار است‪.‬‬
‫الف‪ -‬اهميت و جايگاه ازدواج در مسيحيت‬
‫‪ -1‬تقديس ازدواج‬
‫مســيحيت بــا معرفــي ازدواج بــه عنوان يكــي از آيين‌هاي مقدس و شعائر دينــي‪،‬‬
‫جايگاهـي خاص براي ازدواج قائل اسـت‪ .‬در الهيات مسـيحي شعائر دينـي آدابـي‬
‫هستند كه به واسطه‌ي آن ‌ها فيض خداوند از طريق نامرئي به انسان مي‌رسد‪.‬‬
‫(مولنـد‪ :1381 ،‬ص ‪ )37‬نزد مسـيحيان شعار مذهـبي عبارت اسـت از يـك عمـل‬
‫محسوس كه به موجب تأسيس الهي‌اش تنها شكل و صورت نيست؛ بلكه چيزي‬
‫اســت كــه در نجات و تقدس انســان اثــر دارد‪( .‬همان‪ :‬ص ‪ )66‬هــر شعاري يــك‬
‫شكـل مرئي و محسـوس از فيـض نامرئي بـه شمار مي‌رود‪ .‬مسـيحيان كاتوليـك‬
‫رم‪ ،‬هفت شعار را به رسميت مي‌شناسند كه ازدواج يكي از آن شعائر است‪]ii[.‬‬
‫آن هفت شعار عبارتند از‪ :‬تعميد‪ ،‬توبه‪ ،‬تاييد (تثبيت ايمان)‪ ،‬عشاي رباني‪ ،‬تدهين‬
‫نهايـي‪ ،‬اعتراف و ازدواج‪ .‬از بيـن ايـن گروه شعائر‪ ،‬پنـج شعار اول‪ ،‬براي سـلمت‬
‫روح هـر فرد مسـيحي انجام مي‌شود؛ در حالي‌ـكه دو شعار اخيـر‪ ،‬يعنـي اعتراف و‬

‫‪4‬‬
‫ازدواج براي خدمـت بـه كليسـا و تشكيـل خانواده انجام مي‌پذيرد‪( .‬همان‪ :‬صـص‬
‫‪)66-67‬‬
‫ازدواج مقدس[‪ ]iii‬تنهـا شامـل تشريفات ازدواج كـه صـرفا ً عمـل تقديسـي اسـت‪،‬‬
‫نمي‌شود؛ بلكـه پيمان ميان زن و شوهـر و اموري را كـه ازدواج بـا آن‌ـها تكميـل‬
‫مي‌شود را نيز شامل مي‌شود‪ .‬از نظر تاريخي‪ ،‬مدرك ازدواج به عنوان يك آيين‬
‫مذهبي‪ ،‬به كتاب مقدس برمي‌گردد كه از آن به «سر عظيم» تعبير مي‌كند‪]iv[.‬‬
‫ســر عظيــم بــه ارتباط ميان زن وشوهــر اشاره دارد‪ .‬زندگــي زناشويــي صــفت‬
‫شعاري خود را از ايــن عقيده گرفتــه اســت كــه نمونه‌اي زمينــي از يــك حقيقــت‬
‫آسماني است‪( .‬همان‪ :‬ص ‪)80‬‬
‫بر ايــن اســاس‪ ،‬ازدواج در مســيحيت يــك پديده طــبيعي و صــرفا ً عملي دنيوي و‬
‫انساني تلقي نمي‌شود؛ بلكه جايگاهي آسماني و برتر از حيات دنيوي دارد‪ .‬شايد‬
‫بتوان گفت كه ازدواج در مسيحيت تنها برآورنده نيازهاي مادي نيست و به قصد‬
‫رسـيدن بـه ايـن هدف يـا بـه منظور تأميـن اغراض دنيوي تـا چـه رسـد بـه اهداف‬
‫غريزي و حيوانـي انجام نمي‌پذيرد‪ .‬البتـه پروتسـتان‌ها معتقدنـد‪ ،‬ايـن شعائر جزء‬
‫ضمائم گزينشـي در زندگـي مسـيحيـان اســت كـه هــر كــس بخواهــد مي‌توانــد‬
‫آن‌ـها را بپذيــرد يـا رهــا كنــد‪ .‬چــون پروتسـتان‌ها بـه نيـت بيـش از عمـل اهميـت‬
‫مي‌دهند‪ ،‬معتقدند رستگاري موهبتي است كه از جانب خداوند اعطا مي‌شود نه‬
‫از راه برگزاري شعائر مقدس مانند ازدواج‪( .‬مك‌آفي برون‪1920 ،‬م‪ :‬ص ‪)285‬‬
‫‪ -2‬ازدواج اتحادي دايم و ناگسستني‬
‫در مسيحيت‪ ،‬ازدواج نشانه‌ي محبـت خداوند بـه بشريـت اسـت و به وسيله‌ي اين‬
‫عمل‪ ،‬زن ومرد اتحادي مقدس و غير قابل انفصال بر قرار مي‌كنند‪ .‬در واقع‪ ،‬در‬
‫مسيحيت ازدواج عبارت است از يكي شدن محبت دو شخص كه با يكديگر براي‬
‫زندگـي مشترك همراه بـا امانت‌داري متقابـل و همكاري متعهـد مي‌شونـد‪(.‬همان‪:‬‬
‫ص ‪ )286‬مسـيحيان هنگام ازدواج متعهـد مي‌شونـد كـه يكـي شدن مرد و زن را‬
‫نشانه‌ي آشكاري براي محبـت خدا بـه بشـر و محبـت مسـيح بـه شاگردانـش قرار‬
‫دهنـــد‪ .‬بـــه هميـــن علت‪ ،‬مســـيحيان ازدواج را التزام و تعهـــد در طول زندگـــي‬
‫مي‌شمارنـد و بـا طلق و تجديـد فراش در زمان حيات همسـر مخالفنـد‪( .‬ميشـل‪،‬‬
‫‪ :1377‬ص ‪)95‬‬
‫در مســيحيت‪ ،‬دو عنصــر ماهيــت ازدواج را فراهــم مي‌آورد؛ قداســت آســماني و‬
‫الهــي و ناگســستني بودن پيمان منعقــد شده‪ .‬پـس ازدواج در مسـيحيت يــك نوع‬
‫پيمان دايم و تعهد پايدار آسماني است كه نشان از محبت خداوند دارد‪ .‬اين تعهد‬
‫آسـماني و الزام‌آور‪ ،‬هرگـز قابـل گسـستن و نقـض نيسـت‪ .‬در انجيـل‪ ،‬طلق زن و‬
‫ازدواج مجدد زن‪ ،‬در حكــم زنــا بــه شمار مي‌رود‪ .‬در انجيــل متــي پيرامون طلق‬
‫چنيـن آمده اسـت‪ :‬هـر كـس زن خويـش را بدون آن كـه خيانـت از وي ديده شود‪،‬‬
‫طلق دهــد و آن زن هــم دوباره شوهــر كنــد‪ ،‬آن مرد مقصــر اســت‪ ،‬چون باعــث‬
‫‪5‬‬
‫شده‪ ،‬زنــش زنــا كنــد و مردي هــم كــه بــا ايــن زن ازدواج كرده‪ ،‬زناكار اســت‪.‬‬
‫(وكيلي‪ :1375 ،‬صص ‪)47-48‬‬

‫‪ -3‬تجرد عامل تقرب به خدا‬


‫اگرچـه ازدواج در مسـيحيت پديده‌اي مقدس محسـوب شده و سـّر عظيـم ناميده‬
‫مي‌شود‪ ،‬امـــــــا در برابر آن عزوبـــــــت و تجرد و دوري گزيدن از ازدواج امري‬
‫پسنديده‌تر است‪ .‬شخص مجرد‪ ،‬با تمام توان به خدمت خداوند مي‌رسد و با كم‬
‫كردن مشغله‌هاي دنيوي و زندگـي‪ ،‬خود را شـبيه عيسـي (ع) و مريـم مقدس (ع)‬
‫مي‌سازد‪( .‬پطرس‪1882 ،‬م‪ :‬ص ‪)345‬‬
‫بنابر ديدگاه انجيل‪ ،‬ازدواج تنها وسيله‌اي جهت دفع شهوت و جلوگيري ازمعصيت‬
‫اســت و خود ارزشمنــد نيســت‪ .‬اگرچــه از ازدواج بــه عنوان آييــن مقدس ياد‬
‫مي‌شود‪ ،‬ولي ايـن قداسـت ذاتـي ازدواج نيسـت؛ بلكـه نگاه بـه ازدواج بـه عنوان‬
‫وســيله اي جهــت حفــظ پاكــي و تاميــن نيازهاي جســمي اســت‪ .‬لذا در صــورت‬
‫آلودگي به حرام‪ ،‬ازدواج مستحب مي‌شود وگرنه اگر كسي بتواند شهوت خود را‬
‫كنترل كند‪ ،‬بهتريـن عمل عزوبت‪ ،‬بتوليـت و عدم ازدواج اسـت‪ .‬چون عزوبت نزد‬
‫خداونـد‪ ،‬از ازدواج بهتـر اسـت‪ .‬پـس براي افرادي كـه نمي‌تواننـد پاكـي و طهارت‬
‫خود را حفـظ كننـد و آلوده مي‌شونـد‪ ،‬ازدواج خوب اسـت؛ ولي اگـر ازدواج نكننـد‪،‬‬
‫خوب‌ـتر اسـت؛ چون در ازدواج‪ ،‬انسـان بـه فكـر ارضـا و تحصـيل رضاي همسـر‬
‫اسـت؛ درحالي‌ـكه شخــص غيـر متــزوج پيوسـتـه در پـي تحصـيـل رضــاي پروردگار‬
‫است‪( .‬سكري سرور‪ ،‬بي‌تا‪ :‬ص ‪)68‬‬
‫در اين رابطه به بعضي از بيانات «پولس» اشاره مي‌شود‪:‬‬
‫ـ «اما درباره‌ي آن چه به من نوشته بوديد‪ ،‬مرد را نيكو آن است كه زن را لمس‬
‫نكنـد؛ لكـن بـه سـبب زنـا هـر مرد زوجـه خود را بدارد‪ ... ،‬بـه مجرديـن و بيوه زنان‬
‫مي‌گويم كه ايشان را نيكو است كه مثل من بمانند‪ ،‬اگر پرهيز ندارند‪ ،‬نكاح كنند؛‬
‫زيرا كه نكاح از آتش هوس بهتر است‪( ».‬رساله اول پولس به قرنتيان‪)1-7/10،‬‬

‫ـ «شخص مجرد در امور خداوند مي‌انديشد كه چگونه رضامندي خداوند رابجويد‬


‫و صــاحب زن در امور دنيــا مي‌انديشــد كــه چگونــه زن خود را خوش ســازد‪».‬‬
‫(همان‪)7/32 -40:‬‬
‫به بيان ديگر‪ ،‬اصل اساسي آن است كه آدمي رهبانيت پيشه كند (چه مرد و چه‬
‫زن)؛ ولي از آن‌ـجا كـه ايـن كار غيـر ممكـن اسـت‪ ،‬ازدواج اجازه داده شده اسـت‪.‬‬
‫از باب جمع بين ارزش بودن رهبانيت و ضرورت حفظ خود از گناه‪ ،‬ازدواج با يك‬
‫نفـر مباح دانسـته شـد؛ يعنـي روي‌آوري بـه ازدواج فقـط براي پاسـخ بـه ضرورتـي‬
‫اسـت كـه از راه عزوبـت نمي‌توان آن را فراهـم نمود؛ چـه گزينه‌ي اول عزوبـت‬
‫‪6‬‬
‫اســت؛ لذا در بهره‌مندي از ازدواج بايــد بــه قدر ضرورت اكتفــا نمود؛ چرا كــه‬
‫ازدواج راه فرار از آتـش هوس دانسـته شده اسـت‪( ،‬رك‪ .‬رسـاله اول پولس بـه‬
‫قرنتيان‪ )1-7/10 ،‬نـه مسـير رسـيدن بـه ملكوت و آدمـي براي فرار از آتـش خلق‬
‫نشده بلكـه براي رسـيدن بـه كمال ‪ -‬ملكوت‪ -‬بـه دنيـا آمده اسـت‪ .‬بر ايـن اسـاس‪،‬‬
‫در اين مسير فرعي يعني ازدواج ديگر تعدد و تجديـد راه ندارد و براي هيچ ‌يك از‬
‫زن و مرد ازدواج مجدد ممكـن نيسـت؛ مگـر آن‌ـكه يكـي از دو زوج بميرد و طلق‬
‫در صـورتي ممكـن مي‌شود كـه يكـي از دو زوج از مسـيحيت خارج شود‪( .‬شبلي‪،‬‬
‫‪1993‬م‪ :‬ج ‪ ،2‬ص ‪ )198‬بر اســاس احكام و مقررات ازدواج در مســيحيت‪ ،‬بايــد‬
‫زوجين هر دو مسيحي باشند تا بتوانند با هم ازدواج كنند و لذا اگر بعد از ازدواج‬
‫يكـي از آن دو از مسـيحيت خارج شود‪ ،‬بايـد از هـم جدا شونـد‪( .‬سـكري سـرور‪،‬‬
‫بي‌تا‪ :‬ص ‪)69‬‬
‫بـه عقيده برخـي مجامـع[‪ ،]v‬كسـي‌كه اقدام بـه ازدواج مي‌كنـد‪ ،‬طريـق راحـت و‬
‫آسـاني را كـه اغلب مردم برمي‌گزيننـد‪ ،‬انتخاب كرده اسـت؛ امـا كسـي كـه عفـت‬
‫پيـش مي‌گيرد‪ ،‬راه برتـر و سـزاوارتري را برگزيده و هماننـد ملئكـه شده اسـت‪.‬‬
‫كسي كه ازدواج مي‌كند سزاوار سرزنش نيست؛ لكن از آن نعمتي كه با عفت‬
‫بــه آن مي‌رســد دور مي‌مانــد‪ .‬راه عزوبــت‪ ،‬كوتاه‌تريــن راه رســيدن بــه ملكوت‬
‫اسـت‪ .‬حتـي در مجامـع بيان شده كـه ازدواج مانـع ورود بـه ملكوت خداونـد اسـت‪.‬‬
‫(سكري سرور‪ ،‬بي ‌تا‪ :‬ص ‪ )69‬با عنايت به اين سخن‪ ،‬مقدس شمردن ازدواج در‬
‫مســيحيت هرگــز بــه معناي ارزش ذاتــي ازدواج نيســت‪ .‬ارزش ذاتــي و اســاسي‬
‫براي عزوبـت اسـت و چون بـا عزوبـت مي‌توان بـه ملكوت رسـيد نـه بـا ازدواج‪،‬‬
‫ازدواج وســيله‌اي اســت جهــت فرار ازآتــش هوس نــه تاميــن اهداف عالي و لذا‬
‫عزوبت انتخاب خواص و برگزيدگان است وعموم مردم چون از عزوبت عاجزند‬
‫به ازدواج روي مي‌آورند‪.‬‬
‫ب‪ -‬فلسفه ازدواج در مسيحيت‬
‫‪ -1‬علت اساسي تشريع ازدواج‬
‫‪ -‬حفظ پاكي و طهارت‬
‫بر پايـه آن‌ـچه گذشـت‪ ،‬مي‌توان گفـت كـه در مسـيحيت دو سـطح از پاكـي مورد‬
‫نظر است‪:‬‬
‫‪ -‬پاكي از زنا و روابط جنسي نامشروع‬
‫‪-‬پاكـي از ارتباط بـا جنـس مخالف؛ هـر چنـد در قالب آييـن مذهـبي و شعائر دينـي‬
‫همانند ازدواج صورت گيرد‪.‬‬
‫مقصود اولي و اساسي در ديدگاه مسيحيت‪ ،‬تأمين و حفظ پاكي نوع دوم است‪.‬‬
‫لذا كسـي كـه بتوانـد خود را بر اسـاس تعريـف دوم‪ ،‬از آلودگـي و ناپاكـي مصـون‬
‫بدارد و پاكــي نوع دوم را براي خود فراهــم آورد‪ ،‬هرگــز نبايــد بــه ســراغ ازدواج‬
‫برود‪ .‬ايـــن گروه كـــه از ديدگاه مســـيحيت‪ ،‬انســـان‌هاي برتـــر و برگزيده تلقـــي‬
‫‪7‬‬
‫مي‌شوند‪ ،‬نيازمند ازدواج نيستند و براي آن ‌ها ازدواج تشريع نشده و نخواهد شد‬
‫تـا از علل و فلسـفه‌ي آن سـخن گفتـه شود‪ .‬ازدواج براي افرادي تشريـع شده و‬
‫مي‌شود كـه نمي‌تواننـد پاكـي نوع دوم را براي خود فراهـم آورنـد‪ .‬از ايـن رو بـه‬
‫كشيشان بـــه عنوان برگزيدگان حـــق ازدواج داده نمي‌شود‪ .‬چـــه دادن حـــق‬
‫ازدواج به كشيشان‪ ،‬سبب تصفيه اخلق عمومي خواهدشد‪( .‬دورانت‪ :1373 ،‬ج‬
‫‪ ،6‬ص ‪)26‬‬
‫بنابراين‪ ،‬ازدواج در مسيحيت‪ ،‬بعد از ناتواني از تأمين پاكي نوع دوم تشريع شده‬
‫اسـت و فلسـفه‌ي آن‪ ،‬حفـظ و تأميـن پاكـي نوع اول اسـت تـا انسـان‌ها بـه زنـا و‬
‫روابـــط نامشروع مبتل نشونـــد‪ .‬از ايـــن رو‪ ،‬بعـــد از منـــع كشيشان از ازدواج‬
‫مي‌گويند‪ ،‬صيغه‌گيري كشيشان‪ ،‬شورشي به ‌جا و بر حق‪ ،‬عليه اين قانون سخت‬
‫و خشن است‪( .‬همان‪ :‬صص ‪)26-27‬‬
‫بــه بيان ديگــر‪ ،‬در مســيحيت ازدواج بــه خودي خود مطلوب نيســت و انتخاب و‬
‫گزيده اول مسيحيت نمي‌باشد تا براي خود ازدواج به عنوان ازدواج‪ ،‬فلسفه بيان‬
‫شود؛ بلكــه عزوبــت و تجرد كــه نقطه‌ي مقابــل ازدواج اســت‪ ،‬گزيده‌ي نخســت‬
‫مسـيحيت اسـت‪ .‬پـس بنابر قاعده بايـد براي عزوبـت فلسـفه و علت بيان شود نـه‬
‫براي ازدواج‪ .‬امـا از آن‌ـجا كـه عزوبـت نمي‌توانـد اهداف دسـت اول مسـيحيت را‬
‫هماننـد پاكـي از ارتباط بـا جنـس مخالف و رهبانيـت ناب تأميـن نمايـد‪ ،‬بـه سـراغ‬
‫ازدواج مي‌آيد تا بلكه بتواند به برخي از سطوح پايين‌تر اهداف خود دست يابد‪.‬‬
‫‪ -2‬علت فرعي تشريع ازدواج‬
‫‪ -‬نجات و رستگاري‬
‫در مفهوم شعائر چنين مي‌گويند‪ :‬شعائر جهت رسيدن فيض خداوند به انسان از‬
‫طريـق نامريـي هسـتند؛ يعنـي ايـن شعايـر كمـك خداونـد كـه براي نجات بشـر لزم‬
‫هسـتند را بـه وجود مي‌آورنـد‪( .‬زيبايي‌نژاد‪ :1382 ،‬ص ‪ )315‬ازدواج كـه يكـي از‬
‫ايـن شعائر مي‌باشـد‪ ،‬از ايـن قاعده خارج نيسـت‪ .‬لذا مسـيحيان معتقدنـد‪ ،‬شعائر‬
‫براي نجات و رســتگاري ضروري هســتند‪ .‬البتــه در نحوه‌ي تأثيــر ايــن شعائر در‬
‫رســتگاري‪ ،‬اختلف نظــر دارنــد‪ .‬كاتوليك‌ــها مي‌گوينــد‪ :‬بدون بهره‌مندي از ايــن‬
‫شعائر‪ ،‬نجات براي هيچ‌كســي ممكــن نيســت و براي رســيدن انســان بــه نجات و‬
‫رستگاري تشريع شده‌اند؛ ولي پروتستان‌ها تأثير اين شعائر را در حد به نمايش‬
‫در آوردن رســتگاري و نجات مي‌داننــد يــا آن‌ــها را در صــحه گذاردن بر نجات و‬
‫رستگاري موثر مي‌دانند و عامل اصلي را اراده‌ي خداوند مي‌شمارند‪( .‬مك آفي‬
‫برون‪1920 ،‬م‪ :‬ص ‪)286‬‬
‫در هر حال‪ ،‬ازدواج براي تأمين نجات و رستگاري انسان‌ها آورده شده است؛ چه‬
‫انسـان خود ايـن تأثيـر را بـه دسـت خود فراهـم آورد يـا بـا وسـيله‌سازي از خداونـد‬
‫بخواهد كه اين موهبت را به وي عطا كند‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫بـا توجـه بـه فلسـفه نخسـت و اين‌ـكه عزوبـت در مسـيحيت گزيده و برتـر اسـت‪،‬‬
‫قابـل ذكـر اسـت كـه راه اول نجات و رسـتگاري‪ ،‬همانـا رهبانيـت و عدم ارتباط بـا‬
‫جنــس مخالف عزوبــت و بتولت اســت و ازدواج راه اول و گزيده‌ي نخســت‪،‬‬
‫جهت رسيدن به رستگاري و نجات نيست؛ حتي اگر در قالب روش‌هاي شرعي و‬
‫قانونــي باشــد‪ .‬بر ايــن اســاس‪ ،‬اگــر فلســفه‌ي ازدواج‪ ،‬نجات و رســتگاري بيان‬
‫مي‌شود‪ ،‬باز هـم بـه عنوان فلسـفه و چرايـي دوم اسـت‪ .‬لذا در فرض ناتوانـي از‬
‫رهبانيت براي رسيدن به رستگاري‪ ،‬ازدواج به عنوان راه بديل تشريع و به عنوان‬
‫يك شعار معرفي شده است‪.‬‬
‫ج‪ -‬اهداف ازدواج از ديدگاه مسيحيت‬
‫در نزد مسيحيان‪ ،‬ازدواج اهداف متعدد و متنوعي را تعقيب مي‌كند كه به اهداف‬
‫مهم آن اشاره مي‌شود‪:‬‬
‫‪ -)1‬پيدايش فرزندان شايسته و پاك‬
‫از اســاسي‌ترين اهداف ازدواج در نزد مســيحيان‪ ،‬پيدايــش فرزندان شايســته و‬
‫برخورداري از نسـل پاك و پارسـا اسـت‪ .‬تنهـا راه پيدايـش نسـل پاك و شايسـته‪،‬‬
‫ازدواج و تشكيل خانواده است‪ .‬لذا اين ازدواج بايد با رعايت شرايط معين شده‬
‫همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد‪ .‬مثل ً بنابر عقيده‌ي برخي از مذاهب‬
‫مسـيحي از جمله‌ي ايـن شرايـط‪ ،‬آن اسـت كـه بايـد عقـد ازدواج خوانده شود و‬
‫صرف رضايت طرفين كفايت نمي‌كند و حتي اين عقد بايد توسط كشيش اجرا‬
‫شود (سكري سرور‪ ،‬بي ‌تا‪ :‬ص ‪ )92‬يا زوجين هر دو بايد مسيحي و از يك مذهب‬
‫باشنـد و اختلف مذهـب زن و شوهـر‪ ،‬يكـي از موانـع ازدواج بـه حسـاب مي‌آيـد‪.‬‬
‫(مولند‪ :1381 ،‬ص ‪)123‬‬
‫‪ -)2‬اهتمام به كثرت نسل‬
‫«مقصود خداو ند براي زوج ازدواج كرده اين بود كه با توليد نسل‪ ،‬فرزندان زياد‬
‫شوند‪( ».‬متي ‪)19 :4-6‬‬
‫مسـيحيت بـه تكثـر نسـل اهتمام جدي دارد و از محدود كردن آن امتناع مي‌ورزد‪.‬‬
‫ازدواج براي سلمت امت مسيح‪ ،‬لزم است و دليل بر ايمان به خدا و اعتقاد به‬
‫عنايــت خداونــد و ســبب جلب خوشحالي خانواده مي‌شود؛ لذا در ممالكــي كــه‬
‫مســيحيت در اقليــت قرار دارنــد‪ ،‬اهتمام بــه كثرت نســل بيشتــر اســت‪( .‬شبلي‪،‬‬
‫‪1993‬م‪ :‬ج ‪ ،2‬ص ‪)197‬‬
‫‪ -)3‬ايجاد محبت و وفاداري و يكي شدن زوجين‬
‫ازدواج خود نشانه‌ي محبـت خدا بـه بشريـت اسـت‪ .‬مزدوجيـن براي توليـد مثـل‪،‬‬
‫تربيـت فرزندان و رشـد آنان در فضاي ايمان و محبـت بـه خدا تلش مي‌كننـد‪ .‬در‬
‫واقـع ازدواج رمـز و نشانه‌اي بشري از شيوه‌ي رفتار خداونـد بـا انسـان بـه شمار‬
‫مي‌رود‪ .‬همان‌گونـه كـه خداونـد انسـان‌ها را دوسـت مي‌دارد‪ ،‬در اين‌ـجا نيـز بـه ايـن‬
‫‪9‬‬
‫امـر اهتمام دارد و از مزدوجيـن تعهـد مي‌گيرد تـا بـا يكـي شدن‪ ،‬نشانه‌ي آشكاري‬
‫براي محبـت خدا بـه بشـر و محبـت مسـيح بـه شاگردانـش قرار دهنـد‪( .‬ميشـل‪،‬‬
‫‪ :1377‬ص ‪ )95‬لذا بايـد خانواده را كانونـي از محبـت خدا قرار دهنـد تـا در پرتـو‬
‫اين كانون محبت‪ ،‬فرزندان رشد كنند‪.‬‬
‫‪ -)4‬ايجاد پيوند ناگسستني‬
‫از ديدگاه مسـيحيت‪ ،‬ارتباطـي كـه دو زوج در ازدواج بـا يكديگـر برقرار مي‌كننـد‪،‬‬
‫عميق‌ترين رابطه‌اي است كه دو انسان مي‌توانند با همديگر برقرار كنند‪ .‬خداوند‬
‫ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمي‪ ،‬عاطفي‪ ،‬عقلني و اجتماعي‪،‬‬
‫بلكــه در زمينه‌ي روحانــي نيــز‪ ،‬بيــن دو انســان اتحادي صــميمي و عميــق برقرار‬
‫شود‪( .‬اسـتات‪ ،‬بي‌ـتا‪ :‬ص ‪ )42‬اهتمام مسـيحيت بـه ايـن هدف‪ ،‬آن‌قدر زياد اسـت‬
‫كه هر گونه عملي كه منجر به گسستن پيمان ازدواج شود‪ ،‬محكوم شده است‪.‬‬
‫لذا بــه هيــچ وجــه جدايــي‪ ،‬طلق و تعدد زوجات را تجويــز نمي‌كنــد و آن‌ــها را از‬
‫محرمات مي‌شمارد‪ .‬بـه عنوان نمونـه‪ ،‬در زمان «پيوس يازدهـم»‪ ،‬سـقط جنيـن‪،‬‬
‫جلوگيري از بارداري و طلق كــه بــه عنوان عوامــل ســست كننده ازدواج تلقــي‬
‫مي‌شونـد‪ ،‬محكوم شـد‪( .‬زيبايي‌نژاد‪ :1375 ،‬ص ‪ )126‬افزون بر توصـيه‌هاي اكيـد‬
‫دينـي در مراسـم ازدواج نيـز‪ ،‬كشيـش كلماتـي را تكرار مي‌كنـد كـه بـه ايـن پيونـد‬
‫استحكام مي‌بخشد‪ .‬مثل ً به زوجين مي‌گويد كه اين جملت را با هم تكرار كنند‪:‬‬
‫«در خوشي‌ــها و ناراحتي‌ــها‪ ،‬در غنــا و فقــر‪ ،‬در بيماري و ســلمتي (همديگــر را)‬
‫دوسـت مي‌داريـم و گرامـي مي‌داريـم تـا وقتـي كـه مـا دو نفـر زنده‌ايـم‪( ».‬كاكـس‪،‬‬
‫‪ :1378‬ص ‪)116‬‬
‫‪ -)5‬تشكيل خانواده‬
‫يكي ديگر از اهداف ازدواج از ديدگاه مسيحيت‪ ،‬تشكيل خانواده است‪ .‬مسيحيت‬
‫براي بقاي نسل‪ ،‬تنها به قوانين ازدواج اهتمام ندارد؛ بلكه استمرار نسل و آيين‬
‫مســيحيت را در توليــد فرزندان و در فضاي خانواده مي‌جويــد‪ .‬بر ايــن اســاس‬
‫مسئوليت پرورش نسل را به آن مي‌سپارد‪ .‬تربيت نسل‪ ،‬وظيفه‌ي خانواده و حق‬
‫اجتماع اســت‪ .‬در خانواده بايــد تعاون و همكاري در تمام شئون حيات‪ ،‬حاكميــت‬
‫داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد‪ .‬ازدواج هسته‌ي اصلي تشكيل‬
‫خانواده اســت و خانواده نيــز از ديدگاه‌هاي مختلف تربيتـي‪ ،‬اجتماعـي‪ ،‬اقتصـادي‬
‫و‪ ...‬اهميت دارد‪(.‬منصور‪1999 ،‬م‪ :‬صص ‪)157-158‬‬
‫بنابر ديدگاه مسيحيان كاتوليك‪ ،‬نه تنها به دنيا آوردن فرزند‪ ،‬بلكه حق اساسي و‬
‫وظيفه‌ي تربيــت و تعليــم شايســته آن‌ــها از خصــوصيات و اهداف ازدواج اســت‪.‬‬
‫(برانتل‪ :1381 ،‬ص ‪)242‬‬
‫وجوه اشتراك اسلم و مسيحيت در ازدواج‬
‫ديدگاه‌هاي مشترك اســـلم و مســـيحيت را در مورد فلســـفه‪ ،‬جايگاه و اهداف‬
‫ازدواج به شرح زير مي‌توان خلصه نمود‪:‬‬
‫‪10‬‬
‫الف‪ -‬هر دو دين اسلم و مسيحيت ازدواج را به عنوان تنها راه ديني‪ ،‬مشروع و‬
‫قانوني جهت برقراري روابط جنسي و پاسخ به نيازهاي زيستي وابسته به غريزه‬
‫جنسي و توليد نسل و تكثر نوع بشر قبول دارند و معتبر مي‌شمارند‪.‬‬
‫ب‪ -‬ازدواج جايگاه خطيـر و جليـل دارد و تنهـا راه تشكيـل خانواده و موجـب حفـظ‬
‫حيات و سلمت اعضاي آن است‪.‬‬
‫ج‪ -‬ازدواج تنهــا راه مقبول و مورد پذيرش جهـــت فراهـــم نمودن زمينه‌ي رشـــد‬
‫اجتماعــي بشري و ســالم نگهداري آن از آفات مرتبــط بــا غريزه جنســي اســت‪.‬‬
‫(سليم سالم‪2004 ،‬م‪ :‬ص ‪163‬؛ ص ‪)183‬‬
‫د‪ -‬در بررسي جايگاه ازدواج‪ ،‬هر دو آيين به ازدواج به عنوان عملي مقدس نگاه‬
‫مي‌كننـد‪ .‬البتـه تعـبير آن‌ـها متفاوت اسـت‪ .‬اسـلم از ازدواج بـه «پيمان مقدس»‬
‫تعـبير مي‌كنـد و مسـيحيت از آن بـه عنوان «سـر عظيـم»‪« ،‬پيمان عفـت» و «آييـن‬
‫مقدس» ياد مي‌كند‪.‬‬
‫ه‌‪ -‬در بررسي اهداف ازدواج‪ ،‬اهدافي چون «توليد نسل پاك»‪« ،‬اهتمام به تكثير‬
‫نسـل»‪« ،‬تشكيـل خانواده» و «ايجاد محبـت و مودت» از اهداف مشترك هـر دو‬
‫آيين الهي است‪.‬‬
‫وجوه افتراق اسلم و مسيحيت در ازدواج‬
‫ديدگاه‌هاي متفاوت و افتراقــي مســيحيت و اســلم را در مورد فلســفه‪ ،‬جايگاه و‬
‫اهداف ازدواج به شكل زير مي‌توان بيان نمود‪:‬‬
‫الف برخلف اسـلم كـه بـه تأهـل اهميـت داده و تجرد را حالتـي ناپسـند و منفور‬
‫در نزد خداونـد مي‌دانـد‪ ،‬از منظـر مسـيحيت‪ ،‬تجرد و عزوبـت نسـبت بـه ازدواج از‬
‫جايگاه برتـر و عالي‌تري برخوردار اسـت‪ .‬بر حسـب ايـن ديدگاه‪ ،‬رهبانيـت روشـي‬
‫مبارك و پسـنديده و يكـي از نعمت‌هاي الهـي و عطاياي ربانـي اسـت و بسـياري از‬
‫مؤمنيـن مسـيحي بـه رهبانيـت دعوت مي‌شونـد و در ايـن سـلك زندگـي مي‌كننـد و‬
‫خود را بـه نماز‪ ،‬دعـا و ‪ ...‬مشغول مي‌ـسازند و از زندگـي بـا مردم و همراهـي بـا‬
‫آن ‌ها كناره مي‌گيرند؛ اما در اسلم رهبانيت حرام شمرده شده و بدعت و عملي‬
‫غيــر الهــي خوانده مي‌شود‪« :‬ل رهبانيــة فــي الســلم» تأهــل در اســلم بســيار‬
‫پسنديده و مورد ترغيب قرار گرفته است‪( .‬همان‪ :‬ص ‪)184‬‬
‫در هيــچ يــك از اديان الهــي‪ ،‬رهبانيــت مورد پذيرش و ترغيــب قرار نگرفتــه و‬
‫نمي‌گيرد و آن‌ـــچه در مســـيحيت ديده مي‌شود‪ ،‬نوعـــي تحريـــف اســـت؛ لذا در‬
‫مسـيحيت تحريـف شده‪ ،‬رهبانيـت ارزش يافتـه اسـت‪ .‬رهبانيـت و عزلت نمايانگـر‬
‫تحقيـر زن اسـت‪ .‬ترك ازدواج‪ ،‬خود دليـل بارزي بر بي‌توجهـي بـه مقام زن اسـت‪.‬‬
‫زن در انجيـل‪ ،‬نسـبتي طولي و نـه عرضـي بـا مرد دارد از مفاهيمـي چون تأكيـد بر‬
‫فريب خوردن حوا به وسيله شيطان‪ ،‬آفرينش زن به جهت خلقت مرد‪ ]vi[،‬چنين‬
‫استنباط مي‌شود كه زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است (از نظر ارزشي) و از‬
‫آن‌جا كه از مرد منتزع و جدا شده‪ ،‬به مثابه تابعي از مرد است و به جهت آن كه‬
‫‪11‬‬
‫موجــب رانده شدن آدميان از بهشــت شده اســت‪ ،‬جنســي نامطلوب انگاشتــه‬
‫مي‌شود‪ .‬بنابراين‪ ،‬تحقير زن در انجيل‪ ،‬مي‌تواند يكي از ريشه‌هاي ارزشي بودن‬
‫رهبانيت و عزلت در مسيحيت به شمار آيد‪ .‬از سوي ديگر‪ ،‬نظر به اين‌كه ازدواج‬
‫مهمتريـن وظيفـه اجتماعـي زن و مرد بـه شمار مي‌رود‪ ،‬ترجيـح رهبانيـت نوعـي‬
‫بي‌توجهــي بــه شئون اســت‪ .‬زيرا بــه حكــم باري تعالي‪ ،‬زن آفريده شده اســت‪،‬‬
‫براي آن ‌كه مادر باشد و به تربيت و بقاي نسلي همت گمارد كه در آينده موجب‬
‫اعتلي جوامـع انسـاني شود؛ هم‌چنان كـه خداونـد متعال‪ ،‬داشتـن فرزنـد را نتيجـه‬
‫پيمان زناشويــي و در رديــف طيبات ذكــر كرده اســت‪« :‬والله جعــل لكــم مــن‬
‫انفسـكم ازواجا ً و جعـل لكـم مـن ازواجكـم بنيـن و حفدة و رزقكـم مـن الطيبات»‪،‬‬
‫(نحل‪( )72 ،‬رك‪ .‬وكيلي‪ :1370 ،‬صص ‪)50-54‬‬
‫ب‪ -‬اسـلم و مسـيحيت گرچـه هـر دو از حفـظ پاكـي سـخن مي‌گوينـد‪ ،‬ولي پاكـي‬
‫مورد نظـر اسـلم بـا پاكـي مورد نظـر مسـيحيت كامل ً متفاوت اسـت‪ .‬در اسـلم‪،‬‬
‫هرگـز پاكـي بـه معناي پاسـخ ندادن بـه نداي فطرت و ازدواج نكردن نيسـت؛ بلكـه‬
‫اسلم حتي ازدواج نمودن را هم پاكي و امتياز مي‌داند‪.‬‬
‫ج‪ -‬در بررسـي جايگاه ازدواج در اسـلم و مسـيحيت‪ ،‬هـر يـك پايگاهـي اختصـاصي‬
‫براي ازدواج قائل اسـت‪ .‬مسـيحيت آن را «پيمانـي ناگسـستني و دائمـي» مي‌دانـد‬
‫و اســلم آن را «مايــه بركــت»‪« ،‬فضيلت بخــش اعمال ديگــر» و «ســيره عملي‬
‫پيامبر و ائمه» مي‌شمارد‪ .‬هم‌چنين اسلم ازدواج را عامل تقرب و مسير اصلي‬
‫نيـــل بـــه مقام قرب مي‌شمارد؛ درحالي‌ـــكه مســـيحيت راه اصـــلي تقرب را در‬
‫عزوبـت مي‌جويـد و ازدواج را مانـع و مسـير انحراف آميـز و دور دسـت منتهـي بـه‬
‫مقام قرب مي‌داند‪.‬‬
‫د‪ -‬از آن ‌جا كه مسيحيت بعد از ناتواني در عزوبت به ازدواج روي آورده است و‬
‫عزوبـت را انتخاب اول خود مي‌دانـد‪ ،‬در روي آوري بـه ازدواج بـه ميزان ضرورت‬
‫اكتفــا كرده و هرگــز تعدد زوجــه و ازدواج مجدد را نمي‌پذيرد؛ لذا در مقام بيان‬
‫جايگاه‪ ،‬آن را «اتحادي دايـم و ناگسـستني» مي‌دانـد؛ در حالي كـه اسـلم در بيان‬
‫مقام ازدواج‪« ،‬ناگسـستني بودن» را از ويژگي‌هاي برجسـته‌ي بيانگـر جايگاه قرار‬
‫نمي‌دهد‪.‬‬
‫ه‌‪ -‬در بررســي علل و فلســفه تشريــع ازدواج نيــز‪ ،‬هــر يــك از اديان مســيحيت و‬
‫اسلم‪ ،‬فلسفه‌اي اختصاصي بيان مي‌كنند‪ .‬اسلم فلسفه‌ي ازدواج را پاسخ‌گويي‬
‫بـه نداي فطرت مي‌دانـد؛ امـا مسـيحيت گويـا عزوبـت را پاسـخ اوليـه بـه فطرت و‬
‫طـبيعت مي‌دانـد؛ لذا بـه عزوبـت بـه عنوان صـفتي برتـر از تأهـل نگاه مي‌كنـد و‬
‫معتقـد اسـت افرادي كـه توان حفـظ طهارت همراه بـا عزوبـت را ندارنـد‪ ،‬بايـد بـه‬
‫ازدواج تـن دهنـد‪ .‬در نگاه مسـيحيت گويـا فطرت آدمـي در وهله‌ي اول بـا عزوبـت‬
‫ســازگار‌تر مي‌نمايــد و ازدواج براي افرادي تشريــع شده اســت كــه نتوانســته‌اند‬
‫عزوبت همراه با عفت را تأمين نمايند‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫و‪ -‬اسـلم و مسـيحيت‪ ،‬هـر يـك علل خاصـي را نيـز براي ازدواج در نظـر دارنـد‪.‬‬
‫مسـيحيت در كنار «حفـظ پاكـي»‪« ،‬نجات و رسـتگاري» را از جمله علل تشريـع‬
‫ازدواج مي‌داند و اسلم هم در كنار «پاسخ به نداي فطرت»‪« ،‬آرامش روحي و‬
‫روانــي»‪« ،‬حفــظ نوع بشــر» و «رشــد و تعالي انســان» را نيــز از علل تشريــع‬
‫ازدواج مي‌شمارد‪.‬‬
‫ز‪ -‬اسـلم و مسـيحيت‪ ،‬در كنار اهداف مشترك‪ ،‬اهداف اختصـاصي خود را نيـز از‬
‫ازدواج تعقيـب مي‌كننـد‪ .‬اهداف اختصـاصي مسـيحيت از ازدواج عبارت از‪« :‬ايجاد‬
‫پيونــد ناگســستني» و اهداف اختصــاصي اســلم عبارتنــد از‪« :‬تأميــن آرامــش و‬
‫ســكون»‪« ،‬رشــد و تكامــل شخصــيت»‪« ،‬حفــظ عفــت و حياي اجتماعــي» و‬
‫«شكوفاسازي استعداد»‪.‬‬
‫ح‪ -‬اسـلم در حالي‌ـكه اهداف ممدوح ازدواج را بيان كرده و انسـان‌ها را بـه آن‌ـها‬
‫ترغيـب مي‌نمايـد‪ ،‬اهداف مذموم و ناشايسـت ازدواج را نيـز بيان و انسـان‌ها را از‬
‫اين‌گونـه ازدواج‌ـها بر حذر مي‌دارد‪ .‬يعنـي دور كردن اهداف نابجـا و ناشايسـت از‬
‫فضاي ازدواج و هشدار دادن نسبت به آن‌ها‪ ،‬از خصايص ويژه‌ي اسلم است‪.‬‬

‫فهرست منابع‪:‬‬
‫كتاب مقدس‬
‫استات‪ ،‬جان‪« :‬مباني مسيحيت»‪ ،‬روبرت آسريان‪ ،‬انتشارات حيات‬
‫ابدي‪ ،‬بي‌تا‪.‬‬
‫اعرافي‪ ،‬عليرضا‪« :‬اهداف تربيت از ديدگاه اسلم»‪ ،‬دفتر همكاري‬
‫حوزه و دانشگاه‪.1376 ،‬‬
‫برانتل‪ ،‬جورج‪« :‬آيين كاتوليك»‪ ،‬حسن قنبري‪ ،‬مركز مطالعات اديان‬
‫و مذاهب‪.1381 ،‬‬
‫پطرس‪ ،‬فرماج‪« :‬ايضاح التعليم المسيحي»‪ ،‬مطبعة الباء المرسلين‬
‫اليسوعيين‪1882 ،‬م‪.‬‬
‫الحر العاملي‪ ،‬محمد بن حسن‪« :‬وسائل الشيعه»‪ ،‬لبنان‪ ،‬دارالحياء‬
‫التراث لبنان‪1403 ،‬ق‪.‬‬
‫دورانت‪ ،‬ويل‪« :‬تاريخ تمدن»‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات علمي فرهنگي‪،‬‬
‫‪.1373‬‬

‫‪13‬‬
‫رشيد پور‪ ،‬مجيد‪« :‬مراحل ازدواج در اسلم»‪ ،‬انتشارات انجمن‬
‫اولياء و مربيان‪.1376 ،‬‬
‫زيبايي‌نژاد‪ ،‬محمد رضا‪« :‬در آمدي بر تاريخ و كلم»‪ ،‬انتشارات‬
‫اشراق‪.1375 ،‬‬
‫زيبايي‌نژاد‪ ،‬محمد رضا‪« :‬مسيحيت‌شناسي مقايسه‌اي»‪ ،‬تهران‪،‬‬
‫انتشارات سروش‪.1382 ،‬‬
‫سليم سالم‪ ،‬غسان‪« :‬محاور التقاء و محاور الفتراق بين‬
‫المسيحية و السلم»‪ ،‬دارالطلية ‪2004‬م‪.‬‬
‫سكري سرور‪ ،‬محمد‪« :‬نظام الزواج في الشرايع اليهودية و‬
‫المسيحية»‪ ،‬دارالفكر العربي‪ ،‬بي‌تا‪.‬‬
‫شبلي‪ ،‬احمد‪« :‬مقارن الديان»‪ ،‬قاهره‪ ،‬مكتبة النهضة المصرية‪،‬‬
‫‪1993‬م‪.‬‬
‫طبرسي‪ ،‬حسن‪« :‬مكارم‌الخلق»‪ ،‬انتشارات فراهاني‪ ،‬بي‌تا‪.‬‬
‫عندليب‪ ،‬حمزه‪« :‬نحن و الولد»‪ ،‬دليل ما‪1422 ،‬ق‪.‬‬
‫قرآن كريم‬

‫‪14‬‬

You might also like