You are on page 1of 25

‫‪Rcbskrb.fjmdxlkbgf,dsknsfne.dnf,wbsdknf.bs,rn.n.escr.

ds‬‬

‫کیتارو ‪0‬‬

‫لی‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬

‫‪|Page٣‬‬

‫فهرست مطالب‬
‫عنوان صفحه‬
‫مقدمه نویسنده‪4...................................................................................‬‬
‫تله پاتی‪6................................................................................................‬‬
‫انواع تله پاتی ‪9............................................................................................................‬‬

‫گروه تاثیرگذار در تله پاتی‪513..........................................................‬‬

‫اصول تله پاتی‪15.....................................................................................‬‬


‫تمرینات مهم جهت تله پاتی‪17...........................................................‬‬
‫تمرین اصلی و رایج تله پاتی‪19...........................................................................‬‬
‫اصول تاثیر از راه دور‪23.......................................................................‬‬
‫دستگاههاي ماورایی تله پاتی‪28.........................................................‬‬
‫سخن آخر‪32............................................................................................‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬


‫‪٤‬‬

‫‪:‬مقدمه نویسنده‬

‫با نام و یاد خدا‪ .‬ما انسانها در واقع ُکلی از جز هستیم و زمانی‬
‫که شما به کسی فکر کنید در واقع وارد وجود او می شوید‪ .‬پدیده‬
‫تله پاتی و ارتباط فکري بین افراد معموالً بصورت غیر ارادي در‬
‫زندگی انجام میشود‪ ،‬اما در این کتاب خواهید آموخت چگونه‬

‫‪.‬تله پاتی را بصورت ارادي انجام دهید‬

‫پدیده دیگر تأثیر از راه دور است که مرحله پیشرفته تله پاتی‬
‫است‪ ،‬یعنی پس از تسلط در تله پاتی می توانید از راه دور بر‬
‫دیگران تأثیرات دلخواه بگذارید‪ .‬طی ‪ 25‬سالی که در علوم‬
‫متافیزیک فعالیت دارم اغلب دختران هستند که به من مراجعه‬
‫کرده و مایلند تأثیر از راه دور را یاد بگیرند و پسران بسیار کم به‬
‫من مراجعه می کنند‪ .‬این کتاب داراي تمرینات ساده تله پاتی و‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬

‫‪|Page٥‬‬

‫تأثیر از راه دور می باشد‪ .‬پس لطفا ً به دقت مطالعه کرده و‬

‫‪.‬تمریناتش را انجام دهید‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬


‫‪٦‬‬
‫تله پاتی‬
‫تله پاتی چیست ‪:‬یعنی انتقال فکر یا پیام از ذهنی به ذهن دیگر‬
‫بدون استفاده از کالم‪ .‬کلمه تله پاتی نخستین بار توسط " فردریک‬
‫مایزر" که یکی از مؤسسین انجمن تحقیقات روحی انگلستان بود به کار‬
‫گرفته شد‪ .‬تله پاتی از دو کلمه یونانی‪" :‬تله" به معناي دور و‬

‫‪.‬دیگر"پاتوس" به معنی احساس از دور معنی می دهد‬

‫مکانیزم تله پاتی‪ :‬تله پاتی می تواند بین‪ :‬دو انسان‪ ،‬انسان و‬
‫حیوان و انسان و گیاه نیز اجرا شود‪ .‬در تله پاتی‪ ،‬کسی که امواج ذهنی‬
‫را ارسال می کند‪ ،‬فرستنده و فردي که این امواج فکري را دریافت می‬
‫کند‪ ،‬گیرنده می باشد‪ .‬امواج ذهنی انسان‪ ،‬الکترومغناطیسی است و در‬
‫رابطه با توان انتقال این امواج ‪2‬‬

‫کیتارو‬

‫‪KITARO‬‬

‫گفت و گویی فلسفی در باب موسیقی‬


‫قیصر خسروان‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪1‬‬
‫پیش کش به آن سوفستایی ُگستتا کته فیوستوفان‬
‫بدنامش کردند اما او همانند کرگدن حضرت بودا در‬

‫‪.‬راستی راهش را پیمود‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪kgugbnsdtyfguvbinm,.fcgv hbjknm‬کیتارو ‪2‬‬

‫خسرو را دیدم سر در خود فرو برده از نیتایش گتاهخ ختداو موزیتر بتدر‬
‫می آمد‪ .‬به ستوو او رفتتو و دنتد گتام مانتده بت ه او گفتتو دته دیت و‬
‫خداوندگار رمه را این دنین اندیشناک کرده است؟‬
‫خسرو که آشکار بود در تالش است تا از درون خکیتارو ‪0‬‬

‫کیتارو‬

‫‪KITARO‬‬

‫گفت و گویی فلسفی در باب موسیقی‬

‫قیصر خسروان‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪1‬‬
‫پیش کش به آن سوفستایی ُگستتا کته فیوستوفان‬
‫بدنامش کردند اما او همانند کرگدن حضرت بودا در‬

‫‪.‬راستی راهش را پیمود‬

‫‪www.takbook.com‬‬
‫کیتارو ‪2‬‬
‫خسرو را دیدم سر در خود فرو برده از نیتایش گتاهخ ختداو موزیتر بتدر‬
‫می آمد‪ .‬به ستوو او رفتتو و دنتد گتام مانتده بت ه او گفتتو دته دیت و‬
‫خداوندگار رمه را این دنین اندیشناک کرده است؟‬
‫خسرو که آشکار بود در تالش است تا از درون خود برون شود پس از این‬
‫که با من دست داد و به هو درود گفتیو با اندکی سردرگمی دستش را به‬
‫سوو نیایش گاه دراز کرد و گفت سال هاست که دیرنشتین ایتن ختدا و‬
‫دشو بادامی هستو اما امروز پتس از نیتایش بته دیت و بستیار شت فت‬

‫‪.‬برخوردم‬

‫گفتو آن دیست؟‬
‫خسرو گفت بر دیوار نیایش گاهخ " کیتارو " حر شده است " موزیتر را‬

‫‪.‬بشناس تا بشناسی "‪ .‬این خدایی ش فت است‬

‫گفتو این پند همیشه بر دیوار این نیایش گاه بوده است‪ .‬ده گونته استت‬
‫که تو اکنون آن را یافته یی؟ براو من ش فت است که تو ده گونه با این‬
‫دشمان تی بین و این خرد جست و جو گر اکنون این پند را دیده یی؟‬
‫خسرو گفت هر ده هست این پنتد هتو دتون گترز گرانتی کته نتا وس‬
‫نیایش گاه را به صدا در می آورد درون مرا کوبید و به صدا درآورد‪ .‬پس از‬
‫مکثی اف ود آیا به راستی ما براو شناخت نیازمند شناخت موزیر هستیو؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪3‬‬
‫گفتو این پرسشی ست که تو ختود بایتد پاستن آن را بتدهی ‪ .‬دتون کته‬
‫دنته و من از این بابت تهی ست و خوش حال خواهو شتد از اناتان تتو‬

‫‪.‬توشه یی برگیرم‬

‫خسرو گفت اکنون که اناان خود من هو از ایتن توشته تهتی ستت ‪ .‬امتا‬
‫ایرادو نیست‪ .‬بیا تا آزادو کاوترو را نذر خداو موزیر کنیو و جتاده و‬
‫این دشت فرا را در پیش ب یریو شاید خداو ب رگ به پاس آزادو و بته‬
‫پاس این پسرش که ختداو موزیتر استت در زوزه و بتادو و یتا آواو‬
‫س ی و یا دهچهه و پرنده یی و یا تارهاو ُزلف پریشان تو که موزیتر‬

‫‪.‬آرامش می نوازند ما را آموخت‬

‫گفتو نیر گفتی‪ .‬زمان بوندو ست که با هو تنها ناوده ایو و گتام در راه‬
‫‪.‬ن ذاشته ایو و جاده یی را گ نکرده ایو‬

‫گام در راه گذاشتیو‪ .‬پس از خاموشی یی بوند خسرو گریاان داک کترد و‬
‫از خود برون آمد و گفت پرسش پیشین به دار است هنوز‪ .‬آیا به راستی ما‬
‫براو شناخت نیازمند شناخت موزیر هستتیو؟ بتدون شتر ایتن دنتین‬
‫است‪ .‬خدا که دروغ نمی گوید‪ .‬اما باید بکاویو تا ُکنه و ذات این سخن بر‬
‫ما ُر بنماید‪ .‬خدا همانند خوابی بته متا اشتارتی کترده استت و دریافتت‬
‫دیستی آن بر ماست‪ .‬اف ون بر آزادو کاوترو دن ی ده زهی نذر این خدا‬

‫‪.‬می کنو اگر امروز این راز را بر ما ب شاید‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪4‬‬

‫‪.‬گفتو پس بکاویو تا بیابیو‬

‫خسرو گفت پس ب ذار این دنین آغاز کنیو‪ .‬آیتا متا بتراو شتناخت هتر‬
‫دی و نیازمند شناخت موزیر هستیو؟ شاید هو بهتتر باشتد ایتن دنتین‬
‫ب ویو آیا ما براو شناخت دیستی هر دی به شناخت موزیر نیازمندیو؟‬

‫‪.‬گفتو این خدا که این دنین می گوید‬

‫خسرو گفت فراموش نکن همین دند گام پیش گفتیو که این خدا سخنی‬

‫‪.‬سربسته گفته و به اشارتی پندو داده است‬

‫‪.‬گفتو درست است‬

‫خسرو گفت آیا منظور خداو موزیر این بوده که کسی کته متی خواهتد‬
‫تولید اندیشه کند و بفوسفد و شعر باافد و غیره باید دست اه ها و پرده ها و‬
‫میان پرده ها و زیر و بو ها و دها نکته و نازک دی ر را درباره و موزیر‬
‫دریابد؟‬
‫گفتو شناخت موزیر نیازمند شناخت همته و ایتن دی هاستت کته نت ام‬

‫‪.‬بردو‪ .‬االته بسیارو دی هاو دی ر هو هست‬

‫خسرو گفت از آن جایی که اساسن شناخت دانش استت پتس هنتر هتو‬

‫‪.‬دانش است‬

‫‪.‬گفتو‪ .‬آرو‪ .‬این دنین است که گفتی‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪5‬‬
‫خسرو گفت پس بر اساس سخن این خدا ما بتراو شتناخت یتر دانتش‬
‫همانند فوسفه و فی یر نیازمند شتناخت دانشت ی دی تر بته نتام موزیتر‬
‫هستیو‪ .‬این دنین است؟‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این دنین است‬

‫خسرو گفت آیا باید در کنار دانش هاو سخت و پیچیده یی دون فوسفه و‬
‫فی یر به فراگیرو دانش موزیر پرداخت که سختی ها و پیچیدگی هاو‬
‫خود را دارد؟ این که بسیار سخت می نماید‪ .‬آیا تمتامی سوف یستت هتاو‬
‫ب رگ و دانشمندانی که به تارین سمت و سویی داده اند و رُخسار تمدن را‬
‫بالنده ساخته اند هم ی موزیر دان بوده اند؟‬
‫گفتو من دی ر در این باره سخنی ندارم‪ .‬تنها تو را با گام زدن در این راه‬

‫‪.‬هو راهی خواهو کرد‬

‫‪ .‬خسرو گفت در هر راهی یر هو راه باعث دل رمی و کوشش می شتود‬

‫به ویژه آن هو راه نازک خویی دون تو باشد‪ .‬اما ب تذار از جتانای دی تر‬
‫دیوار ستار این راز را با پُتر گران پرسش بکوبیو شاید در برابتر متا فترو‬

‫‪.‬ری د‬

‫گفتو نمی دانو که ده در سر دارو و دته مت ی ختواهی ب تویی ‪ .‬ولتی از‬

‫‪.‬جست و جویت سرخوشو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪6‬‬
‫خسرو گفت شناخت دست اه هاو موزیر و پرده ها و زیر و بو ها و حتتا‬
‫شناخت آالت و ادوات موزیر براو شناخت موضوعات فوسفه و فی یر و‬
‫دی ر دانش ها ده سودو به ما خواهند رسانید؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت من هو نمی دانو‪ .‬آیتا شتناخت د نت و فوتوت متا را بتراو‬


‫فوسفیدن و فی یر ورزو یارو می رسانند؟ اگر ما جنس یر دن خوب‬
‫را بشناسیو و بتوانیو جنس یر فووت خوب را بشناسیو در شناخت فوسفه‬
‫و فی یر و دی ر دانش ها توانا خواهیو شد؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت اگر ما پرده ها و میان پرده هاو دن و زیر و بو هاو فووت‬
‫را بدانیو و در نواختن آن ها توانا باشیو براو یادگیرو دانتش و بته ویتژه‬
‫براو فراگیرو فوسفه و فی یر مهیا خواهیو بود؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت وجود نمی دانو تو باعث می شود که من بدانو‪ .‬م ر فوسفه و‬
‫فی یر از جنس هنر و به ویژه از جنس موزیتر هستتند کته شتناخت و‬
‫فراگیرو آن ها نیازمند موزیر باشد؟‬
‫گفتو فراموش نکن که تو خود گفتی هنر دانش است‪ .‬موزیر هتو هنتر‬

‫‪.‬است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪7‬‬
‫خسرو گفت این سخن تو درستت استت ‪ .‬امتا موزیتر دانشتی ستت کته‬

‫‪ .‬نمی توان میان اج اء آن و اجت اء فی یتر و فوستفه راببته بر ترار کترد‬

‫منظورم این است که م ر فی یر و یا فوستفه هماننتد موزیتر و آالت و‬


‫ادوات موزیر داراو پرده و میان پرده و زیر و بو هستند؟‬
‫گفتو بهتر نیست بر پیکر دانتش و بته ویتژه بتر پیکتر فوستفه و فی یتر‬
‫جامه و هنر بپوشانیو تا که شاید بدین گونه راهی براو رهایی بیابیو؟‬
‫خسرو گفت فراموش نکنیو که دانش نی هنر است‪ .‬به ویژه اگر فوستفه و‬
‫فی یر جامه و هنر از تن بدرآورند هر دنتد هستته و زر داشتته باشتند‬
‫وجودشان رنج خواهد بتود و دردو از انستان و جامعته و انستان درمتان‬
‫نخواهند کرد‪ .‬پند این خدا گوهرش را درون خود نهفته دارد اما نه دنتان‬
‫که می نماید‪ .‬هر ده می ن رم نمی توانو راببه یی آشکار میان پرده هاو‬
‫دن و استدالل هاو فوسفه و زیر و بتو هتاو فوتوت بتا فرمتول هتاو‬
‫فی یر بیابو‪ .‬اگر تو این راببه و آشکار را می بینی به من هو ب و؟‬

‫‪.‬گفتو من هو راببه یی آشکار نمی بینو‬

‫خسرو گفت آیا تمامی راببه ها آشکار است؟‬

‫‪.‬گفتو این دنین باید باشد‪ .‬واال دی ر راببه یی در کار نخواهد بود‬

‫خسرو گفت م ر راببه و ما با آفریدگار هستی یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس است؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪8‬‬

‫‪.‬گفتو نه‪ .‬این دنین نیست‬


‫خسرو گفت اما اگر ما به جد خواستار خدا باشیو و هر اندازه درون خود را‬
‫از خواستارو مادیات بکاهیو و تهی کنیو او بر راببه و خود با ما خواهتد‬

‫‪.‬اف ود‬

‫گفتو در پاسن ماتریالیست ها ده خواهی گفت که اساستن وجتود ختدا را‬


‫نمی پذیرند؟‬
‫خسرو گفت نخست این که من خود به وجود خدا و راببه و با او بتاور و‬
‫ایمان دارم‪ .‬دوم این که ماتریالیست ها می گویند هتر آن دته را بتواننتد‬
‫باینند و دن ب نند می پذیرند و باور دارند‪ .‬م ر عشق و خرد براو آن ها‬
‫آشکار و موموس است؟‬

‫‪.‬گفتو نه‬

‫خسرو گفت اما این هر دو را می پذیرند و باور دارند‪ .‬ولی ب ذار اکنتون از‬
‫موضوع اثاات وجود خدا ب ذریو و بته بثتث خودمتا ن برگتردیو و بتراو‬
‫دریافت دیستی پند ختداو موزیتر بکوشتیو ‪ .‬بثتث اثاتات وجتود ختدا‬
‫سخت ترین و فنی ترین بثث فوسفه است و زمانی دی ر و مکانی دی تر‬

‫‪.‬به آن خواهیو پرداخت‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬اکنون اولویت ما دریافت دیستی سخن خداو موزیر است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪9‬‬
‫خسرو گفت این دنین است عشق ما به انسانی‪ .‬انسانی که ما عاشق اش‬
‫هستیو هر دند دستی به زلفش و بوسه یی به گونه اش نرود و دیدار ما از‬
‫دور باشد حضور وجودش باعث آرامی دل می گردد و ناود حضورش باعث‬

‫‪.‬آشوب دل‬

‫‪.‬گفتو این گونه است که گفتی‬

‫‪.‬خسرو گفت پس برخی از راببه ها آشکار و موموس نیست‬

‫‪.‬گفتو این گونه است‬

‫خسرو گفت پس راببه و موزیر با دانش نی این دنین است‪ .‬راببته و‬


‫پرده هاو دن با استتدالل هتاو فوستفه و زیتر و بتو هتاو فوتوت بتا‬

‫‪.‬فرمول هاو فی یر یر راببه و پنهان و ناموموس است‬

‫‪.‬گفتو باید این گونه باشد‬


‫خسرو گفت پس اگر راببه و موزیر با دانش یتر راببته و آشتکار و‬
‫موموس نیست نیازو هو نخواهد بود تا یر دوست دار فوستفه شتناختی‬
‫فنی و اساسی نسات به موزیر داشته باشد‪ .‬دون دریافتیو شناخت فنی و‬

‫‪.‬اساسی موزیر کمکی به شناخت فوسفه نمی کند‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این را هو دریافتیو‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر این نیست که هتر کتس بخواهتد‬

‫‪.‬دانشی را فراگیرد باید موزیر را هو فراگیرد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪10‬‬

‫‪.‬گفتو این دنین می نماید‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر دیست؟ او ما را به شناخت موزیر‬


‫دعوت کرده و هو دنین شتناخت فنتی و اصتولی موزیتر را هتو از متا‬

‫‪.‬خواستار نیست‪ .‬این سخن در ظاهر جمع دو متضاد است که مثال است‬

‫پس منظور خداو موزیر دیست؟‬


‫گفتو دریافت دیستایی آن با توست‪ .‬من که پیش تر اعالم داشتو تنها در‬
‫این راه پیمایی با تو هو راه خواهو بود‪ .‬االته اگر این دیستایی را دریافتی‬
‫و ما را از این سرگشت ی رهاندو من هو یکی از نتذرهاو تت و را بته جتا‬

‫‪.‬خواهو آورد و کاوترو را به پاس این رهایی رها خواهو کرد‬

‫خسرو گفت هو راهی توست که ما را به سوو هدف رهنمون است و رنج‬

‫‪.‬راه را آسان می کند‬

‫خسرو پس از این سخن اندکی مکث کترد و ستپس افت ود متا دو گونته‬
‫شناخت داریو‪ .‬یر گونه و شناخت فنی ست و صاحب شتناخت صتاحب‬
‫فن می شود و صاحب فن به صورت ج ء به ج ء و اصولی آن فن را فترا‬
‫می گیرد و این شخص استاد آن فن است‪ .‬مانند استاد معمتارو و استتاد‬
‫موزیر و استاد فوسفه‪ .‬ولی شناختی دی ر داریتو کته فنتی نیستت بوکته‬
‫شناخت عام است‪ .‬شناخت عام شناختی ست که به صورت کوی ست و نه‬
‫به صورت فنی و اصولی است‪ .‬مانند شناخت انسان از خوراک‪ .‬دست کتو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪11‬‬
‫نیمی از انسان ها شناختی نسات به آش پ و و پُختن خوراک ندارند‪ .‬ولی‬
‫همه داراو این شناخت و توانایی هستند تا خوراک خوب و خوش مت ه را‬
‫از خوراک بد و بدم ه تمی دهند و جدا ستازند ‪ .‬شتناخت نتوع دوم را بایتد‬

‫شتناخت جداستازو " نتام ن هتاد ‪ .‬بتر همتین استاس و بتر استاس رونتد"‬

‫استدالل هایی که داشتیو خداو موزیر هو از ما خواسته تتا نستات بته‬


‫موزیر داراو شناخت جدا سازو باشیو و موزیر خوب را از موزیر بتد‬

‫‪.‬تمی دهیو و برگ ینیو‬

‫گفتو نیر استدالل کردو و ما را در این راه پیش بتردو ‪ .‬امتا بایتد ایتن‬
‫مهو را هو در نظر داشت که ما براو شناخت جداسازو بته یتر حتدا‬

‫‪.‬شناخت و شناخت اندک نسات به موزیر نیازمندیو‬

‫خسرو گفت همین گونه کته مثتال ختوراک را آوردم هتر دنتد متا داراو‬
‫شناخت فنی و اصولی نسات به موزیر نیستتیو ولتی متی تتوانیو داراو‬
‫شناخت کوی شویو تتا موزیتر فتاخر و فرهیختته را از موزیتر بتازارو‬

‫‪.‬بازشناسیو‬

‫گفتو این دنین است‪ .‬اما براو جداسازو بته معیتارو نیتاز داریتو ‪ .‬پتس‬
‫ساختار و ویژگی هاو این دو موزیر را بیتان دار تتا بتدین گونته داراو‬

‫‪.‬حدا معیارو براو جداسازو باشیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪12‬‬

‫‪ .‬خسرو گفت باید خود را از ساختار برهانیو و خود را درگیر ساختار نکنتیو‬

‫آن ده مهو است کیفیت و مثتواست‪ .‬معیار ستادگی ستت ‪ .‬معیتار ختوب‬
‫سادگی ست‪ .‬به ویژه در کویت زندگی باید معیار سادگی باشد تتا زنتدگی‬
‫خوب شک گیرد‪ .‬همین که ما درگیر ساختارها شدیو و ساختار ساختمان‬
‫و ساختار جامه و ستاختار ختوراک و ستاختار روابتت اجتمتاعی و ستاختار‬
‫طاقه هاو اجتماعی و دی ر ساختارها براو ما مهو و در اولویت شتدند و‬
‫تالش داشتیو یر به یر این ساختارها را رعایت کنیو و به کتار بانتدیو‬
‫خودخ زندگی از میان بر می خی د و تنها دیت و کته بتر جتاو آن خواهتد‬
‫نشست زنده بودن است‪ .‬بسیار استت کته یتر دیت بتد را ختوب بت ک‬
‫می کنند‪ .‬هو دنین بسیارند انسان هاو بدکردارو کته ستیمایی آراستته‬
‫دارند‪ .‬درخت خوب را باید از میوه و آن شتناخت و درختت بتد را هتو از‬
‫میوه و آن‪ .‬موزیر فرهیخته به انسان شادو می بخشد و در یر رونتد‬
‫تصاعدو بی پایان شادو انسان را اوج می بخشد‪ .‬همانند همین موزیکی‬
‫ِ‬
‫که کیتارو از سرزمین ب رگ براو انسان ها بته ارم ت ان آورده استت ‪ .‬واال‬
‫جهان ما این همه عس مرغوب و شراب ناب ندارد‪ .‬ولی موزیر بتازارو‬
‫یا این که درون انسان را پُر آشوب و رفتار او را ولن ار می کند و یتا ایتن‬
‫که انسان را غو گین و افسرده متی ستازد ‪ .‬دته بستیارند موزیتر هتاو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪13‬‬
‫غو گینی که جامه و فاخر بر تن آن ها متی پوشتانند و بته ختورد خترد‬

‫ساز ناساز انسان ها را می سوزانند‬


‫‪.‬انسان ها می دهند و با این ِ‬
‫گفتو بسیار نیر سخن راندو‪ .‬با این سخن زیاا و فاخر باید همین اکنون‬
‫سکه یی را از کیسه به درآورم و به جیب ب ذارم براو خریدن کاتوترو و‬

‫‪.‬رهایی آن‬

‫خسرو گفت این دنین کن که گفتی‪ .‬اما تنها به خت اطر ستخن متن ایتن‬
‫دنین نکن‪ .‬بوکه پیوسته براو آزادو بکوش‪ .‬ده براو آزادو انسان و ده‬
‫براو آزادو کاوترو‪ .‬کسی که نفس آزادو معیار او باشتد آزادو را بتراو‬

‫‪.‬هر جاندارو خواستار است و پیوسته براو آزادو می کوشد‬

‫گفتو بیش و کو این دنین بوده ام‪ .‬اما از اکنون دنان متی کتنو کته تت و‬

‫‪.‬گفتی‬

‫خسرو گفت آفرین بر تو باد‪ .‬اما ب ذار به سخن خداو موزیتر برگتردیو‬
‫که اساس راه پیمایی ما شده است‪ .‬این خدا به ما انسان ها دنین پند داده‬
‫است که "موزیر را بشناس تا بشناسی" ‪ .‬ما هو بر اساس پند این ختدا‬
‫دریافتیو زمانی که میان موزیر ها تمی ائ شدیو و موزیر خوب را از‬
‫موزیر بد باز شناختیو و پیوسته با موزیتر ختوب در ارتاتا و دم ختور‬

‫‪.‬بودیو داراو توانایی شناخت خواهیو شد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪14‬‬
‫گفتو ده خوب خوشه ها را دسته کردو‪ .‬امتا ایتن نتوع از راببته را دته‬
‫می نامی؟‬
‫خسرو گفت باید این گونه از راببه را " تاثیر گذارو " نامید‪ .‬در راستتاو‬
‫سخن خداو موزیر این را هو اف وده کنو که اهداف ب رگ دست یافتنی‬

‫‪.‬نیستند م ر این که انسان پیوسته با موزیر خوب دم خور باشد‬

‫گفتو پس با این سخن باید دن ده زهی را به خداو موزیر پیش کش‬

‫‪.‬کنی‬

‫خسرو گفت آرو‪ .‬باید این دنین کنو و هو دنین خود هو آزادو کاوترو‬

‫‪.‬را پیش کش کنو به خدا‬

‫دوست من این بود خوشه هایی که در پیاده روو آن روز من و خسترو از‬

‫‪.‬گندم زار جاده درو کردیو‬

‫وقتی عبارت فلسفه و فلسفه ورزي را می شنویم‪ ،‬فکرها و مسائل‪www.takbook.co‬‬

‫مختلف اجتماعی یا درونی و در بعضی موارد امور ماورایی به ذهن‬


‫ما خطور می کند‪ .‬فلسفه‪ ،‬تمام این سیر تاریخی را طی کرده و فراز و‬
‫فرودهایی داشته است‪ .‬از گفتارهاي فیلسوفان درباره ماورا و مسائل‬
‫درونی و حاالتی که بر آن ها گذشته تا روایتی از تجربه هاي معنوي‬
‫ایشان است‪ .‬تا اینکه سرانجام در گذر زمان به برجسته شدن نکته اي‬
‫مهم به نام کاربردي کردن و عملی کردن فلسفه و توجه به کارایی‬
‫این علم در حوزه هاي مختلف زندگی عموم مردم رسیده اند‪ .‬مانند‬
‫کاري که جان دیوي در آموزش و پرورش پی گرفت و فلسفه تعلیم‬
‫و تربیت را از اساس تغییر داد یا ویلیام کلیفورد که روش اندیشه و‬
‫اخالقی کردن فرآیند کسب باورها را ارائه کرد‪ ،‬نمونه اي از این‬

‫‪.‬کاربرد گرایی است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٠‬‬
‫ارتباط علم ریاضی و فلسفه ورزي قدمت زیادي دارد اما به مرور‬
‫فلسفه با علوم تجربی هم آشتی کرد و هر چه گذشت از رویه‬
‫آمد و لباس عمل نگري و کارآمدي و بده بستان با سایر علوم را به پوشیدن لباس هاي ضمخت تخصصی بودن و نامانوس بودن بیرون‬
‫تن کرد‪ .‬در رویکرد جدید خود را تافته جدا بافته ندانست‪ ،‬آن گاه‬
‫موفق شد تا بدنه علم فلسفه را با دانشمندانی از علوم طبیعی و‬
‫ریاضی و تجربی غنی تر کند‪ .‬چه بسیار فیلسوفان معاصري که با‬
‫توجه همزمان به فلسفه و اخالق و نیز تامل در علوم دیگر مانند‬
‫زیست شناسی‪ ،‬پژشکی و علوم ژنتیک‪ ،‬پیشرفتی متفاوت تر را براي‬
‫ساحت علمی و زندگی بشر به وجود آوردند‪ .‬آشنایی با فالسفه و‬
‫روش هاي عقل ورزي آنها براي فرهیختگان جامعه ما امري ضروري‬
‫و الزمه پیشرفت و توسعه می باشد‪ .‬اگر می خواهیم از مشکالت‬
‫فردي که اجتماع ما را آزار می دهد مانند تنبلی ‪ ،‬بلند پروازي ‪ ،‬توهم‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١١‬‬
‫‪،‬توطئه و خود بزرگ بینی یا خود فریبی دور شویم و با واقع گرایی‬
‫زمینه هاي عقل گرایی و اندیشه ورزي را در بدنه اجتماع رشد دهیم‬
‫باید از جنبه داخلی (اجتماعی) و درونی (فردي) هم بتوانیم طعم یک‬
‫زندگی عادالنه و اخالقی را همراه با دیگرخواهی به بار بنشانیم تا‬

‫‪.‬کشورمان را به جایگاه واقعی خود برسانیم‬

‫این مطلب در خاطرمان باشد که غرب هم قبل از این که جهش‬


‫علمی گسترده کند همین کار را با ما کرده بود و با استفاده از منابع‬

‫‪.‬ایرانی اسالمی ما و پرداخت آن سنگ بناي پیشرفت خود را بنا نهاد‬

‫در این مسیر عدم توجه پادشاهان و حاکمان به علم اندوزي و فلسفه‬
‫ورزي و همچنین استعمار شدن توسط کشورهاي غربی باعث عقب‬
‫ماندگی ما در سده هاي اخیر شد‪ .‬وظیفه ما اینک این است تا با‬
‫مطالعه و علم اندوزي‪ ،‬توجه به اخالق فردي و اجتماعی و ترجمه‬

‫ود برون شود پس از این‪m‬آثار قابل توجهی که در جامعه جهانی و‬

‫که با من دست داد و به هو درود گفتیو با اندکی سردرگمی دستش را به‬


‫سوو نیایش گاه دراز کرد و گفت سال هاست که دیرنشتین ایتن ختدا و‬
‫دشو بادامی هستو اما امروز پتس از نیتایش بته دیت و بستیار شت فت‬

‫‪.‬برخوردم‬

‫گفتو آن دیست؟‬
‫خسرو گفت بر دیوار نیایش گاهخ " کیتارو " حر شده است " موزیتر را‬

‫‪.‬بشناس تا بشناسی "‪ .‬این خدایی ش فت است‬

‫گفتو این پند همیشه بر دیوار این نیایش گاه بوده است‪ .‬ده گونته استت‬
‫که تو اکنون آن را یافته یی؟ براو من ش فت است که تو ده گونه با این‬
‫دشمان تی بین و این خرد جست و جو گر اکنون این پند را دیده یی؟‬
‫خسرو گفت هر ده هست این پنتد هتو دتون گترز گرانتی کته نتا وس‬
‫نیایش گاه را به صدا در می آورد درون مرا کوبید و به صدا درآورد‪ .‬پس از‬
‫مکثی اف ود آیا به راستی ما براو شناخت نیازمند شناخت موزیر هستیو؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪3‬‬
‫گفتو این پرسشی ست که تو ختود بایتد پاستن آن را بتدهی ‪ .‬دتون کته‬
‫دنته و من از این بابت تهی ست و خوش حال خواهو شتد از اناتان تتو‬

‫‪.‬توشه یی برگیرم‬

‫خسرو گفت اکنون که اناان خود من هو از ایتن توشته تهتی ستت ‪ .‬امتا‬
‫ایرادو نیست‪ .‬بیا تا آزادو کاوترو را نذر خداو موزیر کنیو و جتاده و‬
‫این دشت فرا را در پیش ب یریو شاید خداو ب رگ به پاس آزادو و بته‬
‫پاس این پسرش که ختداو موزیتر استت در زوزه و بتادو و یتا آواو‬
‫س ی و یا دهچهه و پرنده یی و یا تارهاو ُزلف پریشان تو که موزیتر‬

‫‪.‬آرامش می نوازند ما را آموخت‬

‫گفتو نیر گفتی‪ .‬زمان بوندو ست که با هو تنها ناوده ایو و گتام در راه‬

‫‪.‬ن ذاشته ایو و جاده یی را گ نکرده ایو‬

‫گام در راه گذاشتیو‪ .‬پس از خاموشی یی بوند خسرو گریاان داک کترد و‬
‫از خود برون آمد و گفت پرسش پیشین به دار است هنوز‪ .‬آیا به راستی ما‬
‫براو شناخت نیازمند شناخت موزیر هستتیو؟ بوقتی عبارت فلسفه و فلسفه ورزي را می شنویم‪ ،‬فکرها و مسائل‬
‫مختلف اجتماعی یا درونی و در بعضی موارد امور ماورایی به ذهن‬
‫ما خطور می کند‪ .‬فلسفه‪ ،‬تمام این سیر تاریخی را طی کرده و فراز و‬
‫فرودهایی داشته است‪ .‬از گفتارهاي فیلسوفان درباره ماورا و مسائل‬
‫درونی و حاالتی که بر آن ها گذشته تا روایتی از تجربه هاي معنوي‬
‫ایشان است‪ .‬تا اینکه سرانجام در گذر زمان به برجسته شدن نکته اي‬
‫مهم به نام کاربردي کردن و عملی کردن فلسفه و توجه به کارایی‬
‫این علم در حوزه هاي مختلف زندگی عموم مردم رسیده اند‪ .‬مانند‬
‫کاري که جان دیوي در آموزش و پرورش پی گرفت و فلسفه تعلیم‬
‫و تربیت را از اساس تغییر داد یا ویلیام کلیفورد که روش اندیشه و‬
‫اخالقی کردن فرآیند کسب باورها را ارائه کرد‪ ،‬نمونه اي از این‬

‫‪.‬کاربرد گرایی است‬

‫‪www.takbook.com‬‬
‫‪١٠‬‬
‫ارتباط علم ریاضی و فلسفه ورزي قدمت زیادي دارد اما به مرور‬
‫فلسفه با علوم تجربی هم آشتی کرد و هر چه گذشت از رویه‬
‫آمد و لباس عمل نگري و کارآمدي و بده بستان با سایر علوم را به پوشیدن لباس هاي ضمخت تخصصی بودن و نامانوس بودن بیرون‬
‫تن کرد‪ .‬در رویکرد جدید خود را تافته جدا بافته ندانست‪ ،‬آن گاه‬
‫موفق شد تا بدنه علم فلسفه را با دانشمندانی از علوم طبیعی و‬
‫ریاضی و تجربی غنی تر کند‪ .‬چه بسیار فیلسوفان معاصري که با‬
‫توجه همزمان به فلسفه و اخالق و نیز تامل در علوم دیگر مانند‬
‫زیست شناسی‪ ،‬پژشکی و علوم ژنتیک‪ ،‬پیشرفتی متفاوت تر را براي‬
‫ساحت علمی و زندگی بشر به وجود آوردند‪ .‬آشنایی با فالسفه و‬
‫روش هاي عقل ورزي آنها براي فرهیختگان جامعه ما امري ضروري‬
‫و الزمه پیشرفت و توسعه می باشد‪ .‬اگر می خواهیم از مشکالت‬
‫فردي که اجتماع ما را آزار می دهد مانند تنبلی ‪ ،‬بلند پروازي ‪ ،‬توهم‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١١‬‬
‫‪،‬توطئه و خود بزرگ بینی یا خود فریبی دور شویم و با واقع گرایی‬
‫زمینه هاي عقل گرایی و اندیشه ورزي را در بدنه اجتماع رشد دهیم‬
‫باید از جنبه داخلی (اجتماعی) و درونی (فردي) هم بتوانیم طعم یک‬
‫زندگی عادالنه و اخالقی را همراه با دیگرخواهی به بار بنشانیم تا‬

‫‪.‬کشورمان را به جایگاه واقعی خود برسانیم‬

‫این مطلب در خاطرمان باشد که غرب هم قبل از این که جهش‬


‫علمی گسترده کند همین کار را با ما کرده بود و با استفاده از منابع‬

‫‪.‬ایرانی اسالمی ما و پرداخت آن سنگ بناي پیشرفت خود را بنا نهاد‬

‫در این مسیر عدم توجه پادشاهان و حاکمان به علم اندوزي و فلسفه‬
‫ورزي و همچنین استعمار شدن توسط کشورهاي غربی باعث عقب‬
‫ماندگی ما در سده هاي اخیر شد‪ .‬وظیفه ما اینک این است تا با‬
‫مطالعه و علم اندوزي‪ ،‬توجه به اخالق فردي و اجتماعی و ترجمه‬
‫آثار قابل توجهی که در جامعه جهانی وتدون شتر ایتن دنتین‬
‫است‪ .‬خدا که دروغ نمی گوید‪ .‬اما باید بکاویو تا ُکنه و ذات این سخن بر‬
‫ما ُر بنماید‪ .‬خدا همانند خوابی بته متا اشتارتی کترده استت و دریافتت‬
‫دیستی آن بر ماست‪ .‬اف ون بر آزادو کاوترو دن ی و راه این جستجو راه آرام و مطابق با نقشهاي‬
‫نیست که همه ما در هر وقت قادر به طی آن باشیم‪ ،‬زیرا در دنیایی‬
‫که دائم در حال تغییر و دگرگونی هستیم‪ ،‬اندیشهها در تغییر مدام‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٤‬‬
‫هستند‪ .‬اصطالح «تغییر و دگرگونی» یکی از کلمه هاي کلیدي در‬
‫فلسفه دیویی است‪ .‬هدف او در آوردن فلسفه به صورت یک علم‬
‫بود‪ .‬خالصه فلسفه دیویی را شاید بتوانیم در این عبارت کوتاه‬
‫خالصه کنیم‪« :‬بحث نکن! به فکر چارهاي باش»‪ ،‬بدین معنی که‬
‫فلسفه‪ ،‬عملی براي شرکت در کارهاي دلیرانه و آزمایشهاي بزرگ‬
‫است‪ .‬براي اینکه در این نوشتار کوتاه‪ ،‬برگی از کتاب تغییر دنیاي‬
‫پیرامون مان را ورق بزنیم و حداکثر استفاده را داشته باشیم ماحصل‬
‫تالش دیویی را ابتدا در سه عنوان بررسی می کنیم و سپس کمی‬

‫‪.‬جزئی تر به بسط آن می پردازیم‬

‫‪:‬تجربه‪1.‬‬

‫مفهوم تجربه از دیدگاه دیویی تاثیري متقابل است میان موجود زنده‬

‫‪.‬و محیطش‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٥‬‬

‫‪.‬تجربه‪ ،‬تنها امري شناختی نیست‪ ،‬بلکه بیشتر عمل انجام شده است‬

‫موجود زنده در جریان فعالیت هاي خود با موقعیت هایی روبرو می‬
‫‪،‬شود‪ ،‬وقتی این موقعیت هاي مختلف را مورد ارزیابی قرار می دهد‬
‫تفکر می کند تا فرضیه هایی براي اعمال آینده به دست آورد‪ .‬پس‬
‫تفکر به منزله ابزار و وسیله است که سعی می کند راه حل عملی‬

‫‪.‬براي مشکل هاي موجود زنده که با آن ها روبرو است‪ ،‬ابداع نماید‬

‫جان دیویی اکثر نظریه هاي فلسفی را مانع حل مشکل ها می داند و‬


‫اصرار دارد که فلسفه باید نوسازي شود تا بتواند به حل مسائل‬

‫‪.‬کاربردي و ریشه اي که پیش روي انسان معاصر قرار دارد بپردازد‬

‫‪.‬غوطه ور شدن در مسائل دشوار نظري مانع این دستاورد خواهد بود‬
‫او خود را فیلسوف دموکراسی (مردم ساالري) می داند و تالش خود‬
‫را معطوف به بیان کارآمدي مردم ساالري در عرصه اجتماع می‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٦‬‬
‫نماید‪ .‬در این راستا عالوه بر بحث نظري پیرامون دموکراسی به دفاع‬

‫‪.‬عملی و عقلی از آن نیز پرداخت‬

‫ظهور اجتماعی این تالش در فرضیه هاي روانشناسی‪ ،‬آموزش و‬


‫پرورش و دیدگاه هاي سیاسی بعد از او قابل مشاهده است تا جایی‬
‫که امروزه رد پاي تفکرش در بسیاري از نهادهاي آمریکا مشهود‬
‫است‪ .‬نقش دیویی در عرصه آموزش و پرورش به حدي پررنگ‬
‫است که می توان گفت بعد از افالطون و روسو برجسته ترین‬
‫فیلسوف در عرصه آموزش و پرورده زهی نذر این خدا‬

‫‪.‬می کنو اگر امروز این راز را بر ما ب شاید‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪4‬‬

‫‪.‬گفتو پس بکاویو تا بیابیو‬

‫خسرو گفت پس ب ذار این دنین آغاز کنیو‪ .‬آیتا متا بتراو شتناخت هتر‬
‫دی و نیازمند شناخت موزیر هستیو؟ شاید هو بهتتر باشتد ایتن دنتین‬
‫ب ویو آیا ما براو شناخت دیستی هر دی به شناخت موزیر نیازمندیو؟‬

‫‪.‬گفتو این خدا که این دنین می گوید‬

‫خسرو گفت فراموش نکن همین دند گام پیش گفتیو که این خدا سخنی‬

‫‪.‬سربسته گفته و به اشارتی پندو داده است‬

‫‪.‬گفتو درست است‬

‫خسرو گفت آیا منظور خداو موزیر این بوده که کسی کته متی خواهتد‬
‫تولید اندیشه کند و بفوسفد و شعر باافد و غیره باید دست اه ها و پرده ها و‬
‫میان پرده ها و زیر و بو ها و دها نکته و نازک دی ر را درباره و موزیر‬
‫دریابد؟‬
‫گفتو شناخت موزیر نیازمند شناخت همته و ایتن دی هاستت کته نت ام‬

‫‪.‬بردو‪ .‬االته بسیارو دی هاو دی ر هو هست‬


‫خسرو گفت از آن جایی که اساسن شناخت دانش استت پتس هنتر هتو‬

‫‪.‬دانش است‬

‫‪.‬گفتو‪ .‬آرو‪ .‬این دنین است که گفتی‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪5‬‬
‫خسرو گفت پس بر اساس سخن این خدا ما بتراو شتناخت یتر دانتش‬
‫همانند فوسفه و فی یر نیازمند شتناخت دانشت ی دی تر بته نتام موزیتر‬
‫هستیو‪ .‬این دنین است؟‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این دنین است‬

‫خسرو گفت آیا باید در کنار دانش هاو سخت و پیچیده یی دون فوسفه و‬
‫فی یر به فراگیرو دانش موزیر پرداخت که سختی ها و پیچیدگی هاو‬
‫خود را دارد؟ این که بسیار سخت می نماید‪ .‬آیا تمتامو راه این جستجو راه آرام و مطابق با نقشهاي‬
‫نیست که همه ما در هر وقت قادر به طی آن باشیم‪ ،‬زیرا در دنیایی‬
‫که دائم در حال تغییر و دگرگونی هستیم‪ ،‬اندیشهها در تغییر مدام‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٤‬‬
‫هستند‪ .‬اصطالح «تغییر و دگرگونی» یکی از کلمه هاي کلیدي در‬
‫فلسفه دیویی است‪ .‬هدف او در آوردن فلسفه به صورت یک علم‬
‫بود‪ .‬خالصه فلسفه دیویی را شاید بتوانیم در این عبارت کوتاه‬
‫خالصه کنیم‪« :‬بحث نکن! به فکر چارهاي باش»‪ ،‬بدین معنی که‬
‫فلسفه‪ ،‬عملی براي شرکت در کارهاي دلیرانه و آزمایشهاي بزرگ‬
‫است‪ .‬براي اینکه در این نوشتار کوتاه‪ ،‬برگی از کتاب تغییر دنیاي‬
‫پیرامون مان را ورق بزنیم و حداکثر استفاده را داشته باشیم ماحصل‬
‫تالش دیویی را ابتدا در سه عنوان بررسی می کنیم و سپس کمی‬

‫‪.‬جزئی تر به بسط آن می پردازیم‬

‫‪:‬تجربه‪1.‬‬

‫مفهوم تجربه از دیدگاه دیویی تاثیري متقابل است میان موجود زنده‬

‫‪.‬و محیطش‬

‫‪www.takbook.com‬‬
‫‪١٥‬‬

‫‪.‬تجربه‪ ،‬تنها امري شناختی نیست‪ ،‬بلکه بیشتر عمل انجام شده است‬

‫موجود زنده در جریان فعالیت هاي خود با موقعیت هایی روبرو می‬
‫‪،‬شود‪ ،‬وقتی این موقعیت هاي مختلف را مورد ارزیابی قرار می دهد‬
‫تفکر می کند تا فرضیه هایی براي اعمال آینده به دست آورد‪ .‬پس‬
‫تفکر به منزله ابزار و وسیله است که سعی می کند راه حل عملی‬

‫‪.‬براي مشکل هاي موجود زنده که با آن ها روبرو است‪ ،‬ابداع نماید‬

‫جان دیویی اکثر نظریه هاي فلسفی را مانع حل مشکل ها می داند و‬


‫اصرار دارد که فلسفه باید نوسازي شود تا بتواند به حل مسائل‬

‫‪.‬کاربردي و ریشه اي که پیش روي انسان معاصر قرار دارد بپردازد‬

‫‪.‬غوطه ور شدن در مسائل دشوار نظري مانع این دستاورد خواهد بود‬

‫او خود را فیلسوف دموکراسی (مردم ساالري) می داند و تالش خود‬


‫را معطوف به بیان کارآمدي مردم ساالري در عرصه اجتماع می‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٦‬‬
‫نماید‪ .‬در این راستا عالوه بر بحث نظري پیرامون دموکراسی به دفاع‬

‫‪.‬عملی و عقلی از آن نیز پرداخت‬

‫ظهور اجتماعی این تالش در فرضیه هاي روانشناسی‪ ،‬آموزش و‬


‫پرورش و دیدگاه هاي سیاسی بعد از او قابل مشاهده است تا جایی‬
‫که امروزه رد پاي تفکرش در بسیاري از نهادهاي آمریکا مشهود‬
‫است‪ .‬نقش دیویی در عرصه آموزش و پرورش به حدي پررنگ‬
‫است که می توان گفت بعد از افالطون و روسو برجسته ترین‬
‫فیلسوف در عرصه آموزش و پروری سوف یستت هتاو‬
‫ب رگ و دانشمندانی که به تارین سمت و سویی داده اند و رُخسار تمدن را‬
‫بالنده ساخته اند هم ی موزیر دان بوده اند؟‬
‫گفتو من دی ر در این باره سخنی ندارم‪ .‬تنها تو را با گام زدن در این راه‬

‫‪.‬هو راهی خواهو کرد‬

‫‪ .‬خسرو گفت در هر راهی یر هو راه باعث دل رمی و کوشش می شتود‬

‫به ویژه آن هو راه نازک خویی دون تو باشد‪ .‬اما ب تذار از جتانای دی تر‬
‫دیوار ستار این راز را با پُتر گران پرسش بکوبیو شاید در برابتر متا فترو‬
‫‪.‬ری د‬

‫گفتو نمی دانو که ده در سر دارو و دته مت ی ختواهی ب تویی ‪ .‬ولتی از‬

‫‪.‬جست و جویت سرخوشو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪6‬‬
‫خسرو گفت شناخت دست اه هاو موزیر و پرده ها و زیر و بو ها و حتتا‬
‫شناخت آالت و ادوات موزیر براو شناخت موضوعات فوسفه و فی یر و‬
‫دی ر دانش ها ده سودو به ما خواهند رسانید؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت من هو نمی دانو‪ .‬آیتا شتناخت د نت و فوتوت متا را بتراو‬


‫فوسفیدن و فی یر ورزو یارو می رسانند؟ اگر ما جنس یر دن خوب‬
‫را بشناسیو و بتوانیو جنس یر فووت خوب را بشناسیو در شناخت فوسفه‬
‫و فی یر و دی ر دانش ها توانا خواهیو شد؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت اگر ما پرده ها و میان پرده هاو دن و زیر و بو هاو فووت‬
‫را بدانیو و در نواختن آن ها توانا باشیو براو یادگیرو دانتش و بته ویتژه‬
‫براو فراگیرو فوسفه و فی یر مهیا خواهیو بود؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت وجود نمی دانو تو باعث می شود که من بدانو‪ .‬م ر فوسفه و‬
‫فی یر از جنس هنر و به ویژه از جنس موزیتر هستتند کته شتناخت و‬
‫فراگیرو آن ها نیازمند موزیر باشد؟‬
‫گفتو فراموش نکن که تو خود گفتی هنر دانش است‪ .‬موزیر هتو هنتر‬

‫‪.‬است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪7‬‬
‫خسرو گفت این سخن تو درستت استت ‪ .‬امتا موزیتر دانشتی ستت کته‬

‫‪ .‬نمی توان میان اج اء آن و اجت اء فی یتر و فوستفه راببته بر ترار کترد‬

‫منظورم این است که م ر فی یر و یا فوستفه هماننتد موزیتر و آالت و‬


‫ادوات موزیر داراو پرده و میان پرده و زیر و بو هستند؟‬
‫گفتو بهتر نیست بر پیکر دانتش و بته ویتژه بتر پیکتر فوستفه و فی یتر‬
‫جامه و هنر بپوشانیو تا که شاید بدین گونه راهی براو رهایی بیابیو؟‬
‫خسرو گفت فراموش نکنیو که دانش نی هنر است‪ .‬به ویژه اگر فوستفه و‬
‫فی یر جامه و هنر از تن بدرآورند هر دنتد هستته و زر داشتته باشتند‬
‫وجودشان رنج خواهد بتود و دردو از انستان و جامعته و انستان درمتان‬
‫نخواهند کرد‪ .‬پند این خدا گوهرش را درون خود نهفته دارد اما نه دنتان‬
‫که می نماید‪ .‬هر ده می ن رم نمی توانو راببه یی آشکار میان پرده هاو‬
‫دن و استدالل هاو فوسفه و زیر و بتو هتاو فوتوت بتا فرمتول هتاو‬
‫فی یر بیابو‪ .‬اگر تو این راببه و آشکار را می بینی به من هو ب و؟‬

‫‪.‬گفتو من هو راببه یی آشکار نمی بینو‬

‫خسرو گفت آیا تمامی راببه ها آشکار است؟‬

‫‪.‬گفتو این دنین باید باشد‪ .‬واال دی ر راببه یی در کار نخواهد بود‬

‫خسرو گفت م ر راببه و ما با آفریدگار هستی یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس است؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪8‬‬

‫‪.‬گفتو نه‪ .‬این دنین نیست‬

‫خسرو گفت اما اگر ما به جد خواستار خدا باشیو و هر اندازه درون خود را‬
‫از خواستارو مادیات بکاهیو و تهی کنیو او بر راببه و خود با ما خواهتد‬

‫‪.‬اف ود‬

‫گفتو در پاسن ماتریالیست ها ده خواهی گفت که اساستن وجتود ختدا را‬


‫نمی پذیرند؟‬
‫خسرو گفت نخست این که من خود به وجود خدا و راببه و با او بتاور و‬
‫ایمان دارم‪ .‬دوم این که ماتریالیست ها می گویند هتر آن دته را بتواننتد‬
‫باینند و دن ب نند می پذیرند و باور دارند‪ .‬م ر عشق و خرد براو آن ها‬
‫آشکار و موموس است؟‬

‫‪.‬گفتو نه‬

‫خسرو گفت اما این هر دو را می پذیرند و باور دارند‪ .‬ولی ب ذار اکنتون از‬
‫موضوع اثاات وجود خدا ب ذریو و بته بثتث خودمتا ن برگتردیو و بتراو‬
‫دریافت دیستی پند ختداو موزیتر بکوشتیو ‪ .‬بثتث اثاتات وجتود ختدا‬
‫سخت ترین و فنی ترین بثث فوسفه است و زمانی دی ر و مکانی دی تر‬

‫‪.‬به آن خواهیو پرداخت‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬اکنون اولویت ما دریافت دیستی سخن خداو موزیر است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪9‬‬
‫خسرو گفت این دنین است عشق ما به انسانی‪ .‬انسانی که ما عاشق اش‬
‫هستیو هر دند دستی به زلفش و بوسه یی به گونه اش نرود و دیدار ما از‬
‫دور باشد حضور وجودش باعث آرامی دل می گردد و ناود حضورش باعث‬

‫‪.‬آشوب دل‬

‫‪.‬گفتو این گونه است که گفتی‬

‫‪.‬خسرو گفت پس برخی از راببه ها آشکار و موموس نیست‬

‫‪.‬گفتو این گونه است‬

‫خسرو گفت پس راببه و موزیر با دانش نی این دنین است‪ .‬راببته و‬


‫پرده هاو دن با استتدالل هتاو فوستفه و زیتر و بتو هتاو فوتوت بتا‬

‫‪.‬فرمول هاو فی یر یر راببه و پنهان و ناموموس است‬

‫‪.‬گفتو باید این گونه باشد‬

‫خسرو گفت پس اگر راببه و موزیر با دانش یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس نیست نیازو هو نخواهد بود تا یر دوست دار فوستفه شتناختی‬
‫فنی و اساسی نسات به موزیر داشته باشد‪ .‬دون دریافتیو شناخت فنی و‬

‫‪.‬اساسی موزیر کمکی به شناخت فوسفه نمی کند‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این را هو دریافتیو‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر این نیست که هتر کتس بخواهتد‬

‫‪.‬دانشی را فراگیرد باید موزیر را هو فراگیرد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪10‬‬

‫‪.‬گفتو این دنین می نماید‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر دیست؟ او ما را به شناخت موزیر‬


‫دعوت کرده و هو دنین شتناخت فنتی و اصتولی موزیتر را هتو از متا‬

‫‪.‬خواستار نیست‪ .‬این سخن در ظاهر جمع دو متضاد است که مثال است‬
‫پس منظور خداو موزیر دیست؟‬
‫گفتو دریافت دیستایی آن با توست‪ .‬من که پیش تر اعالم داشتو تنها در‬
‫این راه پیمایی با تو هو راه خواهو بود‪ .‬االته اگر این دیستایی را دریافتی‬
‫و ما را از این سرگشت ی رهاندو من هو یکی از نتذرهاو تت و را بته جتا‬

‫‪.‬خواهو آورد و کاوترو را به پاس این رهایی رها خواهو کرد‬

‫خسرو گفت هو راهی توست که ما را به سوو هدف رهنمون است و رنج‬

‫‪.‬راه را آسان می کند‬

‫خسرو پس از این سخن اندکی مکث کترد و ستپس افت ود متا دو گونته‬
‫شناخت داریو‪ .‬یر گونه و شناخت فنی ست و صاحب شتناخت صتاحب‬
‫فن می شود و صاحب فن به صورت ج ء به ج ء و اصولی آن فن را فترا‬
‫می گیرد و این شخص استاد آن فن است‪ .‬مانند استاد معمتارو و استتاد‬
‫موزیر و استاد فوسفه‪ .‬ولی شناختی دی ر داریتو کته فنتی نیستت بوکته‬
‫شناخت عام است‪ .‬شناخت عام شناختی ست که به صورت کوی ست و نه‬
‫به صورت فنی و اصولی است‪ .‬مانند شناخت انسان از خوراک‪ .‬دست کتو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪11‬‬
‫نیمی از انسان ها شناختی نسات به آش پ و و پُختن خوراک ندارند‪ .‬ولی‬
‫همه داراو این شناخت و توانایی هستند تا خوراک خوب و خوش مت ه را‬
‫از خوراک بد و بدم ه تمی دهند و جدا ستازند ‪ .‬شتناخت نتوع دوم را بایتد‬

‫شتناخت جداستازو " نتام ن هتاد ‪ .‬بتر همتین استاس و بتر استاس رونتد"‬

‫استدالل هایی که داشتیو خداو موزیر هو از ما خواسته تتا نستات بته‬


‫موزیر داراو شناخت جدا سازو باشیو و موزیر خوب را از موزیر بتد‬

‫‪.‬تمی دهیو و برگ ینیو‬

‫گفتو نیر استدالل کردو و ما را در این راه پیش بتردو ‪ .‬امتا بایتد ایتن‬
‫مهو را هو در نظر داشت که ما براو شناخت جداسازو بته یتر حتدا‬

‫‪.‬شناخت و شناخت اندک نسات به موزیر نیازمندیو‬

‫خسرو گفت همین گونه کته مثتال ختوراک را آوردم هتر دنتد متا داراو‬
‫شناخت فنی و اصولی نسات به موزیر نیستتیو ولتی متی تتوانیو داراو‬
‫شناخت کوی شویو تتا موزیتر فتاخر و فرهیختته را از موزیتر بتازارو‬

‫‪.‬بازشناسیو‬
‫گفتو این دنین است‪ .‬اما براو جداسازو بته معیتارو نیتاز داریتو ‪ .‬پتس‬
‫ساختار و ویژگی هاو این دو موزیر را بیتان دار تتا بتدین گونته داراو‬

‫‪.‬حدا معیارو براو جداسازو باشیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪12‬‬

‫‪ .‬خسرو گفت باید خود را از ساختار برهانیو و خود را درگیر ساختار نکنتیو‬

‫آن ده مهو است کیفیت و مثتواست‪ .‬معیار ستادگی ستت ‪ .‬معیتار ختوب‬
‫سادگی ست‪ .‬به ویژه در کویت زندگی باید معیار سادگی باشد تتا زنتدگی‬
‫خوب شک گیرد‪ .‬همین که ما درگیر ساختارها شدیو و ساختار ساختمان‬
‫و ساختار جامه و ستاختار ختوراک و ستاختار روابتت اجتمتاعی و ستاختار‬
‫طاقه هاو اجتماعی و دی ر ساختارها براو ما مهو و در اولویت شتدند و‬
‫تالش داشتیو یر به یر این ساختارها را رعایت کنیو و به کتار بانتدیو‬
‫خودخ زندگی از میان بر می خی د و تنها دیت و کته بتر جتاو آن خواهتد‬
‫نشست زنده بودن است‪ .‬بسیار استت کته یتر دیت بتد را ختوب بت ک‬
‫می کنند‪ .‬هو دنین بسیارند انسان هاو بدکردارو کته ستیمایی آراستته‬
‫دارند‪ .‬درخت خوب را باید از میوه و آن شتناخت و درختت بتد را هتو از‬
‫میوه و آن‪ .‬موزیر فرهیخته به انسان شادو می بخشد و در یر رونتد‬
‫تصاعدو بی پایان شادو انسان را اوج می بخشد‪ .‬همانند همین موزیکی‬
‫ِ‬
‫که کیتارو از سرزمین ب رگ براو انسان ها بته ارم ت ان آورده استت ‪ .‬واال‬
‫جهان ما این همه عس مرغوب و شراب ناب ندارد‪ .‬ولی موزیر بتازارو‬
‫یا این که درون انسان را پُر آشوب و رفتار او را ولن ار می کند و یتا ایتن‬
‫که انسان را غو گین و افسرده متی ستازد ‪ .‬دته بستیارند موزیتر هتاو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪13‬‬
‫غو گینی که جامه و فاخر بر تن آن ها متی پوشتانند و بته ختورد خترد‬

‫ساز ناساز انسان ها را می سوزانند‬


‫‪.‬انسان ها می دهند و با این ِ‬
‫گفتو بسیار نیر سخن راندو‪ .‬با این سخن زیاا و فاخر باید همین اکنون‬
‫سکه یی را از کیسه به درآورم و به جیب ب ذارم براو خریدن کاتوترو و‬

‫‪.‬رهایی آن‬

‫خسرو گفت این دنین کن که گفتی‪ .‬اما تنها به خت اطر ستخن متن ایتن‬
‫دنین نکن‪ .‬بوکه پیوسته براو آزادو بکوش‪ .‬ده براو آزادو انسان و ده‬
‫براو آزادو کاوترو‪ .‬کسی که نفس آزادو معیار او باشتد آزادو را بتراو‬

‫‪.‬هر جاندارو خواستار است و پیوسته براو آزادو می کوشد‬

‫گفتو بیش و کو این دنین بوده ام‪ .‬اما از اکنون دنان متی کتنو کته تت و‬

‫‪.‬گفتی‬

‫خسرو گفت آفرین بر تو باد‪ .‬اما ب ذار به سخن خداو موزیتر برگتردیو‬
‫که اساس راه پیمایی ما شده است‪ .‬این خدا به ما انسان ها دنین پند داده‬
‫است که "موزیر را بشناس تا بشناسی" ‪ .‬ما هو بر اساس پند این ختدا‬
‫دریافتیو زمانی که میان موزیر ها تمی ائ شدیو و موزیر خوب را از‬
‫موزیر بد باز شناختیو و پیوسته با موزیتر ختوب در ارتاتا و دم ختور‬

‫‪.‬بودیو داراو توانایی شناخت خواهیو شد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪14‬‬
‫گفتو ده خوب خوشه ها را دسته کردو‪ .‬امتا ایتن نتوع از راببته را دته‬
‫می نامی؟‬
‫خسرو گفت باید این گونه از راببه را " تاثیر گذارو " نامید‪ .‬در راستتاو‬
‫سخن خداو موزیر این را هو اف وده کنو که اهداف ب رگ دست یافتنی‬

‫‪.‬نیستند م ر این که انسان پیوسته با موزیر خوب دم خور باشد‬

‫گفتو پس با این سخن باید دن ده زهی را به خداو موزیر پیش کش‬

‫‪.‬کنی‬

‫خسرو گفت آرو‪ .‬باید این دنین کنو و هو دنین خود هو آزادو کاوترو‬

‫‪.‬را پیش کش کنو به خدا‬

‫دوست من این بود خوشه هایی که در پیاده روو آن روز من و خسترو از‬

‫‪.‬گندم زار جاده درو کردیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

You might also like