You are on page 1of 196

mandegar.tarikhema.org tarikhema.

org

pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir
tarikhema.org

1 ‫بهمن انصاری‬

‫ن‬ ‫ی‬ ‫ط‬


‫اسا ر اریا ی‬

‫بهم‬
‫ن انصاری‬
mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر‬ ‫‪2‬‬
‫ایرانی‬

‫انصاری‪ ،‬بهمن‪1368 ،‬‬ ‫‪:‬‬ ‫سرشناسه‬


‫اساطیر ايرانی‪ /‬تالیف‪ :‬بهمن انصاری‬ ‫‪:‬‬ ‫عنوان و نام پديدآور‬
‫تهران‪ ،‬آروَن‪.1397 ،‬‬ ‫‪:‬‬ ‫مشخصات نشر‬
‫‪ 194‬ص‪.‬‬ ‫‪:‬‬ ‫مشخصات ظاهری‬
‫‪978 - 964 - 231 – 591 – 8‬‬ ‫‪:‬‬ ‫شابک‬
‫فیپا‬ ‫‪:‬‬ ‫وضعیت فهرستنويسی‬
‫اساطیر ايرانی‬ ‫‪:‬‬ ‫موضوع‬
‫‪Mythology, Iranian‬‬ ‫‪:‬‬ ‫موضوع‬
‫‪ 5 1397‬الف ‪ 8‬الف ‪BL 2270 /‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ردهبندی کنگره‬
‫‪291/ 130955‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ردهبندی ديويی‬
‫‪5235835‬‬ ‫‪:‬‬ ‫شماره کتابخانه ملی‬

‫اساطیر اریانی‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫تالیف‪ :‬بهمن انصاری‬
‫ناشر‪ :‬انتشارات آروَن‬
‫چاپ اول‪1397 :‬‬
‫چاپ مدیران‪ 1100 :‬نسخه‬
‫‪ 22000‬تومان‬
‫نشانی‪ :‬میدان انقالب – خیابان ‪ 12‬فروردین – خیابان وحید نظری‬
‫نرسیده به خیابان منیری جاوید‪ -‬پالک ‪ – 105‬واحد ‪ 3‬تلفن‪66962850 – 51 :‬‬
‫ایمیل‪ Arvannashr@yahoo.com :‬وبسایت‪www.Arvannashr.ir :‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
mandegar.tarikhema.org tarikhema.org

pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪3‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بدین بوموبَر زنده یکتن مباد‬ ‫چو ایران نباشد‪ ،‬تن من مباد‬

‫میستاییم مردانِ اَشَوَن در سرزمینهای ایرانی را‪ ،‬میستاییم‬


‫زنانِ اَشَوَن در سرزمینهای ایرانی را‪.‬‬
‫(اوستا ‪ /‬فروردینیشت ‪ /‬بند‪)143‬‬

‫میستاییم «مهرِ» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمانهای‬


‫خوشِ سرشار از سازش و آرامش بخشید‪.‬‬
‫(اوستا ‪ /‬مهر یشت ‪ /‬بند‪)4‬‬

‫میستاییم «تیر» ستارة رایومَندِ فرّهمندِ زیبا و آشتیبخش را‪،‬‬


‫که بهسوی کشورها رویآورد تا آنها را از سالی خوش‪ ،‬بهرهمند‬
‫سازد‪ .‬تا سرزمینهای ایرانی از سالی خوش‪ ،‬برخوردار گردند؛ که‬
‫از یکسوی به سوی دیگر شتابان بتازد‪ ،‬همچون آن تیرِ در هوا‬
‫پرّان که "آرشِ کمانگیر" بیانداخت‪.‬‬
‫(اوستا ‪ /‬تیر یشت ‪ /‬بند‪6‬و‪)9‬‬

‫میستاییم این جایها را‪ ،‬روستاها را‪ ،‬چراگاهها را‪ ،‬خانمانها‬


‫را‪ ،‬آبشخورها را‪ ،‬آبها را‪ ،‬زمینها را‪ ،‬گیاهان را‪ ،‬این زمین را‪ ،‬آن‬
‫آسمان را‪ ،‬بادِ پاک را‪ ،‬ستاره را‪ ،‬ماه را‪ ،‬خورشید را‪ ،‬ایران جاودانه‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫را‪ ،‬همة آفریدگانِ را و همة مَردان و زنان را‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫(اوستا ‪ /‬یسنا ‪ /‬هات‪ / 1‬بند‪)16‬‬

‫ارتباط با نویسنده‪:‬‬

‫‪@Ansari_Bahman :‬‬ ‫توییتر‬


‫‪@Bahman.AnsarY:‬‬ ‫اینستاگرام‬
‫‪@bahman_Ansari: :‬‬ ‫تلگرام‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪5‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫فهرست‬

‫‪007‬‬ ‫‪ ---‬دیباچه‬
‫‪011‬‬ ‫‪ ---‬کهنترین اساطیر اوستایی‬
‫‪015‬‬ ‫‪ ------‬فروردین یشت‬
‫‪043‬‬ ‫‪ ------‬مهر یشت (میترا یشت)‬
‫‪067‬‬ ‫‪ ------‬آبان یشت‬
‫‪083‬‬ ‫‪ ------‬خْوَرنَه یشت (زامیاد یشت)‬
‫‪095‬‬ ‫‪ ------‬تیر یشت‬
‫‪105‬‬ ‫‪ ------‬بهرام یشت‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪115‬‬ ‫‪ ------‬رام یشت‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪121‬‬ ‫‪ ------‬یسنا‬
‫‪129‬‬ ‫‪ ------‬وندیداد‬
‫‪147‬‬ ‫‪ ---‬ماتیکان "یوشت فریان"‪ ،‬اسطوره فراموش شده ایرانی‬
‫‪161‬‬ ‫‪ ---‬اسطوره "رستم" در منابع سغدی‬
‫‪169‬‬ ‫‪ ---‬اسطوره عاشقانه "زریادرس و اوداتیس" (زریر و آتوسا)‬
‫‪175‬‬ ‫‪ ---‬تاریخچه و پیشینه الفبای فارسی‬
‫‪191‬‬ ‫‪ ---‬کتابنامه‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 6
mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪7‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫دیباچه‬

‫مطالعه و بررسی تاریخ در ایران‪ ،‬دارای قدمتی بسیار طوالنی است‪ .‬از دیرباز‪ ،‬ایرانیان‬
‫تاریخ نیاکان و پدران خود را چون میراثی مهم نگاهداری کرده و با تکرارِ مداوم‪ ،‬نسل به‬
‫نسل از فراموشیِ آن‪ ،‬پیشگیری کردهاند‪ .‬این روحیة گذشتهنگری‪ ،‬فرهنگشناسی و‬
‫ت جاودانگیِ ایران و یادآوریِ برخاستنهای مداوم‬
‫تاریخدوستی‪ ،‬باعث گردید تا با تکرارِ ذهنی ِ‬
‫پس از شکستها و مصائب‪ ،‬یک امید دائمی میان ایرانیان در هنگام گذر از گذرگاههای‬
‫تاریک و صعبالعبور‪ ،‬همواره وجود داشته باشد‪ .‬جدای از آن‪ ،‬بازگویی و تکرار جوانمردیها‬
‫و پیشرفتهای نیاکانی که در اخالقیات‪ ،‬هنر و دانش همواره سرآمدِ دیگر ملل بودهاند‪،‬‬
‫دارای لذتی بود که ایرانی را از یک سو ترغیب به مطالعة تاریخ و از سوی دیگر تشویق به‬
‫ثبت و ضبط رویدادهای عصر خود مینمود‪ .‬از همین روی است که «علمِ شریفِ تاریخ»‪،‬‬
‫همواره در ایرانزمین مورد توجه اقشار گوناگون بوده و بزرگترین اندیشمندان ایرانی را‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مورّخان و آگاهانِبهتاریخ تشکیل دادهاند‪.‬‬
‫امروز اما با دگرگونیِ زندگی در تمامِ زمینههای اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬علمی‪،‬‬
‫فرهنگی و فکری؛ تاریخ و مطالعة تاریخ دیگر نه یک سرگرمی برای افتخار به گذشته‪ ،‬بلکه‬
‫دانشی مهم برای بررسیِ رویدادهای پیشین و بهرهگیری از تجربیات تلخ و شیرین شکستها‬
‫و پیروزیها برای ساختِ فردایی بهتر است‪ .‬بهگونهایکه نقد و بررسیِ دقیقِ وقایعِ فرهنگی‬
‫ی آیندة یک ملت‪ ،‬از مهمترین‬ ‫و بازخور ِد نتایح منفی یا مثبتِ هر کنشِتاریخی بر زندگ ِ‬
‫وظایف «موّرخِ عصرِ تکنولوژی» است‪ .‬فرهنگِ امروزِ ما با وجود یورشهای متعدّ ِد‬
‫فرهنگهای نامانوسِ بیگانه‪ ،‬هزاران سال است که معجزهآسا سراپا مانده و همچنان باوقار‬
‫ایستاده است‪ .‬این بهدلیل ریشة بسیار نیرومندِ فرهنگِ اصیل ایرانی است و آگاهیِ ما از این‬
‫فرهنگ نیز مرهونِ همان نیاکانی است که با عشق و اشتیاق؛ نه فقط رویدادهای تاریخی‪،‬‬
‫که آداب و رسوم و سنّتها و خلقیاتِ زمانة خویش را مکتوب کرده و برای ما به یادگار‬
‫گذاشتهاند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪8‬‬

‫کوشش نگارنده در نگارش این کتاب بر آن بود تا با نگرشی بر ریشههای کهنسالِ‬


‫ب ایرانزمین‪ ،‬پارههای مهمی از تاریخ و تمدنِ فراموششدة نیاکان را بازیابی‬ ‫گ نا ِ‬
‫فرهن ِ‬
‫ل جوان امروزی‪ ،‬سهمی داشته باشد‪ .‬برای نگارش این پژوهش‬ ‫ل آن به نس ِ‬‫نموده و در انتقا ِ‬
‫در گام نخست از «اوستا»؛ کهنترین یادگارهای بازمانده از نیاکانمان‪ ،‬بهره بردیم‪« .‬اوستا»‬
‫این یادگارِ گرانبهایی که ایرانیان آن را در گذرِ هزارهها‪ ،‬چونان شناسنامهای ارزشمند ‪-‬در‬
‫بردارندة فرهنگ و تمدن و هنرِ اجدادی‪ -‬با دقت حفظ نموده‪ ،‬نسلبهنسل مطالبی بر آن‬
‫ن‬‫افزودند و چون مشعلی فروزان‪ ،‬برای نسلهای بعدی به یادگار گذاشتند تا فرزندا ِ‬
‫ایرانزمین‪ ،‬در کورهراههای تاریکِ تاریخ‪ ،‬از آن بهرهمند گشته و نگاهبانِ مامِ میهن باشند‪.‬‬
‫جدای از «اوستا»‪ ،‬پارهای از منابع‪ ،‬کتیبهها و کتبباستانیِ بازمانده از دوران هخامنشیان تا‬
‫ساسانیان ‪-‬که به نوعی مکمّلِ «اوستا» محسوب میشوند‪ -‬نیز با دقت وارسی شده و برای‬
‫ب پیشِروی‪،‬‬ ‫ن این اثر سترگ‪ ،‬مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند‪ .‬درواقع کتا ِ‬ ‫هرچهپربارتر شد ِ‬
‫ش مجزا اما به هم پیوسته تشکیل یافته است‪ .‬تمام مجموعة فوق‪ ،‬یک گنجینه‬ ‫از چند بخ ِ‬
‫گ ایرانزمین است که حاصل سالها‬ ‫ارزشمند از مهمترین باورها و کهنترین بخش از فرهن ِ‬
‫ب قدی ِم ایرانی است‪.‬‬
‫پژوهش و تحقیق در متن «اوستا» و کت ِ‬
‫از دشواریهای مطالعة چنین اثری‪ ،‬برخورد با نامها‪ ،‬عبارات‪ ،‬مفاهیمِ کهنه و سنتهایی‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن غبارِ فراموشی بر روی آنها‪ ،‬با ذهنِ فر ِد امروزی نامنوس بوده و‬


‫است که به دلیل برنشست ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ت بسیار‬
‫درکِ آنها مشکل میباشد‪ .‬نگارنده برای جبرانِ این معضل‪ ،‬ناگزیر به ارائة توضیحا ِ‬
‫ی مطالعة کتاب منجر گردیده‪ ،‬اما به فهم‬ ‫در پاورقیها بوده و این امر‪ ،‬همچنانکه به دشوار ِ‬
‫ن‬
‫ک بیشترِ مطالب کمک شایانی نموده است‪ .‬جدای از آن‪ ،‬برای هرچه روانترشد ِ‬ ‫و در ِ‬
‫مطالعة این سطورِ کهنسال‪ ،‬از عالئم نگارشیِ موجود در ادبیات پارسی استفاده شده است‬
‫که در اینجا توضیحاتی داده خواهد شد‪:‬‬
‫ص مردان و زنانی که در متنِ کتاب آمده است در‬
‫همة اسامی خا ِ‬
‫میانِ " " قرار گرفته است‪.‬‬
‫ص غیرانسانی اعم از نام سرزمینها‪ ،‬کشورها‪،‬‬ ‫همة اسامی خا ِ‬
‫شهرها‪ ،‬کوهها‪ ،‬دریاها‪ ،‬رودها‪ ،‬ایزدان‪ ،‬خدایان‪ ،‬امشاسپندان‪ ،‬دیوها‪،‬‬
‫اهریمنان‪ ،‬خاندانها و دودمانها در میانِ « » قرار گرفته است‪.‬‬
‫در ترجمة متون‪ ،‬هر جایی که برای درکِ بهترِ مفاهیم از واژگانی‬
‫استفاده شده که در متنِ اصلی وجود نداشته؛ اما برای حفظ‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪9‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن پارسی و رساندنِ مفهومِ کالم‪ ،‬به مت ِ‬


‫ن‬ ‫جملهبندی با شیوة کنونیِ زبا ِ‬
‫ت اضافی را در میانِ [ ]‬‫ترجمهشده افزوده گردیده است‪ ،‬واژة یا عبار ِ‬
‫قرار دادیم‪.‬‬
‫ن متن را که نیازی به انتقال آن به‬
‫ی درو ِ‬‫ت اضاف ِ‬
‫و نهایتا توضیحا ِ‬
‫پاورقی نبود‪ ،‬در میان ( ) آوردیم‪.‬‬
‫ل سالها‬ ‫در پایان الزم به ذکر است که یادآوری شود‪ ،‬این مجموعة ارزشمند حاص ِ‬
‫ل ایرانی بوده و شایسته است که‬ ‫تحقیق و پژوهشِ نگارنده در اساطیر و افسانههای کهنسا ِ‬
‫مخاطبین گرامی‪ ،‬در حفظِ کتاب و رساندنِ آن به دستِ دیگرهممیهنان‪ ،‬کوشا باشند؛ که‬
‫ن ما ‪ -‬در طی هزارانسال‪-‬‬ ‫این متون‪ ،‬میراثی است غنی و پربار از آنچه که در اندیشة نیاکا ِ‬
‫جاری گشته و پس از گذر از پیچ و خمهای بسیار‪ ،‬امروز به دست ما رسیده است‪ .‬ضمنا باید‬
‫توجه داشت که در هنگا ِم انجامِ این پژوهشِ گرانسنگ؛ برای هرچه پربارشدنِ مفاهیم و‬
‫مطالب‪ ،‬از آرا و افکار و نظراتِ صاحبنظران‪ ،‬پژوهشگرانِ تاریخ‪ ،‬ایرانشناسان و اساتی ِد‬
‫ی ایرانی بهرهبرداریها گردید که جا دارد از این بزرگان‪ ،‬مراتبِ قدردانی و‬ ‫اسطورهشناس ِ‬
‫سپاسگزاری را داشته باشم‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بهمن انصاری‬
‫بهار ‪ 1397‬خورشیدی‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 10
mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪11‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫کهنترین اساطیر اوستایی‬

‫پیشگفتار‬
‫«کتاب اوستا»‪ ،‬کهنترین و دیرینهترین یادگار ایرانیانباستان و قدیمیترین سرودهها و‬
‫نوشتارهای ایرانی است‪ .‬این کتاب مجموعهای از باورهای کهنسال آریاییان است که تا دورة‬
‫ساسانیان‪ ،‬بارها در کشاکشِ حوادثِ تاریخی پراکنده شد و دگرباره گردآوری گردید؛ و‬
‫پیوسته مطالبی نیز بدان افزوده شد‪ .‬منابع تاریخی میگویند که «اوستای دستنویسِ‬
‫زرتشت» بر روی دوازدههزار پوستِ گاو نرِ دباغیشده‪ 1‬مکتوب و تا پایان «دوران هخامنشی»‬
‫نیز به صورت یکپارچه باشنده بود و ظاهرا در سالهای واپسینِ حکومت «هخامنشیان»‪ ،‬به‬
‫«کاخ شاهی» (تختجمشید) یا «آتشکدة استخر» منتقل گردید و به خوبی از آن نگهداری‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫میشد‪ .‬اما با یورش "اسکندر مقدونی"‪ 2‬و به زیر کشیده شدنِ «دودمان هخامنشی» از‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن یونانیان و مقدونیان سوزانده شد‪ 3.‬با اینحال‪،‬‬
‫قدرت‪« ،‬اوستای یکپارچه» در آتشِ کی ِ‬
‫ث ارزشمند به صورت پراکنده هنوز در آتشکدههای گوشه و‬ ‫بخشهای گوناگونِ این میرا ِ‬
‫کنار ایران موجود بود و برخی از موبدان نیز پارههای مهم «اوستا» را حفظ کرده و‬
‫سینهبهسینه به نسلهای بعدی منتقل میکردند‪ .‬در زمان «اشکانیان» و بههنگامة‬
‫ی‬‫ن "بالش یکم" بیست و دومین شاه اشکانی‪ ،‬کوششی فراگیر برای گردآور ِ‬ ‫برتختنشست ِ‬
‫ن‬ ‫‪4‬‬
‫بخشهای پراکندة «اوستا» به عمل آمد اما این کوشش ناتمام ماند‪ .‬با روی کارآمد ِ‬
‫«ساسانیان» و اعالم دینِ زرتشتی به عنوان تنها دین رسمی کشور‪ ،‬یک عزم ملی برای‬

‫‪ -1‬حتی اگر رقم «دوازدههزار» مبالغه آمیز نیز باشد‪ ،‬اما به هر صورت کتاب اوستا آنقدر بزرگ بوده است که‬
‫نویسندگان و مورخان ایرانی و اسالمی‪ ،‬بدون ابراز تردید‪ ،‬این رقم را پذیرفته و مکتوب کردهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬زادة ‪ 356‬و متوفی در ‪ 323‬قبل از میالد‪ .‬وی پس از فتح تمام یونان و مقدونیه‪ ،‬وارد آسیا شد و با‬
‫شکست دادن "داریوش سوم" آخرین پادشاه هخامنشی‪ ،‬شاهنشاهی هخامنشیان را برانداخت و تا هند را‬
‫متصرف گردید‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به‪« :‬ارداویرافنامه»‪ :1382 ،‬مقدمه ؛ « بندهشن»‪ 140 :1369 ،‬؛ «مسعودی»‪ 224/1 :1374 ،‬و‪...‬‬
‫‪ -4‬این مطلب به وفور در کتب بازمانده از دوران ساسانیان منعکس شده است‪ .‬برای نمونه بنگرید به‬
‫کتابهای «دینکَرد»‪« ،‬بندهشن»‪« ،‬ارداویرافنامه» و‪...‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪12‬‬

‫بازسازی «اوستا» به وجود آمد‪ .‬در این دوره با کوشش موبدان و حمایت شاهان ساسانی‪،‬‬
‫سرانجام هرآنچه که از «اوستای زرتشت» و «دیگرمطالب مذهبی و غیرمذهبی ایرانی»‬
‫باقیمانده بود‪ ،‬گردآوری و در قالب یک کتابِ جامع‪ ،‬مدوّن گردید‪.‬‬
‫رویداد بسیار مهمی که باید بدان توجه شود آن بود که پنج قرن حکومت اشکانیان بر‬
‫پایة آزاداندیشی و آزاددینی‪ ،‬شرایطی را فراهم آورد تا افزونبر دین زرتشتی‪ ،‬شاخههای‬
‫ن آریایی‪ 1‬نیز به آرامی رشد یافته و در میان پیروان خود ابقا شوند‪ .‬از‬‫ن که ِ‬
‫گوناگونِ ادیا ِ‬
‫ی دوبارة‬
‫همینروی ناخواسته زمینة مناسبی مهیا گشت تا موبدان زرتشتی در هنگام گردآور ِ‬
‫«اوستای پراکندة زرتشت»‪ ،‬سهوا بسیاری از باورهای غیرزرتشتی ‪ -‬اما آریایی‪ -‬را درون‬
‫ن ارزشمند از خطر نابودی‪ ،‬نجات یابند‪ .‬این‬ ‫«اوستا» جایداده و بدینترتیب این متو ِ‬
‫خ اساطیرِ باستانی‪،‬‬
‫مستندات ارزشمند که امروز در دل «اوستا» باقی ماندهاند ‪ -‬شامل تاری ِ‬
‫انواعِ سنّتها‪ ،‬آداب و رسومهای ملی‪ ،‬باورهای مذهبی‪ ،‬جشنها و بسیاری از افسانههای‬
‫قدیمی ‪ -‬بعضا دارای ریشهای بسیار کهنتر از "زرتشت" و «آیینِ زرتشتی» هستند‪.‬‬
‫این مجموعة بینظیر که در ‪ 21‬نسک‪ 2‬منظّم و مدوّن گردید‪ ،‬دربرگیرنده آداب و رسووم‬
‫و مراسم و مناسک و ادعیه زرتشتی‪ ،‬بازنویسی ِتاریخ کهن و اساطیر چنودهزار سوالة ایرانوی‪،‬‬
‫برخی مناسکِ مهرپرستی‪ ،‬آیینِ کهنِ مغان باستان‪ ،‬باورهای زُروانی‪ ،‬نوشتارهای فقهویِ دوره‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ساسانی و‪ ...‬بودند که با کنار هم قرار گرفتنِ همة این موارد‪ ،‬کتابی شکل گرفوت کوه از ایون‬
‫پس در حکم شناسنامه و هویتِ مکتوبِ فرهنگِ ایرانی‪ ،‬قلمداد گردید‪.‬‬
‫اما از بخت بد‪ ،‬طی سلسولهرویدادهای نواگوار تواریخی همچوون یوورش اعوراب‪ ،‬خوزش‬
‫تُرکووان‪ ،‬تاختوتازهووای مغوووالن و قتلعامهووای تیموریووان‪ ،‬هشتاددرصوود از «اوسووتای‬
‫گردآوریشده در زمانِ ساسانیان» در گذر زمان از میان رفته و امروزه تنهوا بیسوتدرصود از‬
‫آن برای ما باقی مانده است‪.‬‬
‫آنمقدار از «اوستا» که امروز باقیمانده اسوت‪ ،‬از لحواز زموانی بوه سوه بخوش تقسویم‬
‫میشود‪:‬‬

‫‪ -‬بخش نخست را «اوستای کهن» مینامیم‪ .‬مضامین آن بسویار‬


‫کهنسال بوده و متعلق به «باورهای غیرزرتشوتیِ آریاییهایباسوتان»‬

‫ی غیرزرتشتی‪ ،‬به فصل نخستِ کتاب «زرتشت و زرتشتیان» از‬


‫‪ -1‬برای آگاهیِ بیشتر نسبت به ادیانِ آریای ِ‬
‫همین نگارنده‪ ،‬مراجعه کنید‪.‬‬
‫‪ 21 -2‬دفتر‪ 21 ،‬بخش‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪13‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫میباشد‪ .‬این مطالب اکثرا در بخشهای «یشتها» و پارههایی نیوز در‬


‫البالی «یسنا» و یکی دو فقره از «وندیداد»‪ ،‬باقیمانده است‪.‬‬

‫‪ -‬بخش دوم‪ ،‬را «اوستای زرتشت» مینامیم‪ .‬آن شوامل مطوالبی‬


‫است که به وسیله "زرتشت" و یا توسوط نخسوتین پیوروان او ثبوت و‬
‫ضبط گردیده است‪ .‬این مطالب شامل تمام «گاهوان»‪« ،‬هفتهوات» و‬
‫چند هاتِ کوتاه از «یسنا» میباشد‪ .‬چنود عبوارتِ کوتواه در برخوی از‬
‫«یشتها» نیز یا وجودی که به سبب بازنویسی شدن در دوران میانه‪1‬‬

‫از لحاز دستور زبان‪ ،‬در شمار «اوستای نو» قورار میگیورد‪ ،‬اموا اصول‬
‫آن‪ ،‬مربوط به دوران "زرتشت" یا نزدیک به دورانِ زندگانیِ اوست‪.‬‬

‫‪ -‬بخش سوم که آن را «اوستای جدیود» مینوامیم‪ ،‬دربرگیرنودة‬


‫مطالب فقهوی و آیینوی اسوت کوه توسوط موبودان زرتشوتی در دورة‬
‫ساسانیان تحریر یافته است‪ .‬عمدة این موارد در بخشهای «وِندیداد»‪،‬‬
‫«ویسپَرَد»‪« ،‬هادخت نسک» و مجموعة نمازهوا و نیایشهوای آیینویِ‬
‫کوتاهی که به «خُرده اوستا» معروف هستند‪ ،‬باقیمانده است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مبنای این پژوهش‪ ،‬بازیابی «اوستای کهن» و درکنار آن برخی از «کهنترین‬
‫یادگارهای مربوط به اوستای زرتشت» میباشد‪ .‬کوشش نگارنده بر آن بود تا کهنترین‬
‫ی‬
‫مضامین و مطالب باقیمانده در اوستای موجود ‪ -‬یعنی مطالب مربوط به بازماندههای قدیم ِ‬
‫غیرزرتشتی تا کهنترین بازماندههای مکتوب شده نزدیک به دوران "زرتشت"‪ -‬را شناسایی‬
‫و آنها را از «افزودههای جدید موبدانِ مزدیسنا»‪ 2‬تفکیک نماید‪.‬‬
‫باید توجه داشت که این متون کهن‪ ،‬ما را از گذر هزارهها عبور داده و با اندیشههای‬
‫نیاکانِ دورهنگا ِم خود‪ ،‬آشنا خواهد ساخت‪ .‬هرچند احتمال به خطا رفتن در انجام این‬
‫پژوهشِ بسیارمهم‪ ،‬کم نیست اما نگارنده کوشیده است تا حداالمکان تحقیق فوق را به‬
‫نحواحسن انجام داده و این وظیفة تاریخی را بهدقت به انجام برساند‪ .‬الزم به یادآوری است‬
‫ن اوستاشناس و ایرانشناسانِ شهیرِ‬‫که برای انجام این تحقیق‪ ،‬از پژوهشهای ارزندة بزرگا ِ‬

‫‪ -1‬از آغاز حکومت اشکانیان (پارتیان) تا پایان حکومت ساسانیان را «دوران میانه» و زبان این دوره را «زبان‬
‫پهلوی» (=پرثوی=پارتی) مینامند‪.‬‬
‫‪ -2‬موارد اضافه شده در حدفاصلِ نیمةدومِ حکومت اشکانیان تا پایانِ دوران ساسانیان‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪14‬‬

‫وطنی و غربی‪ ،‬بهرهبرداری شده است که نگارنده صمیمانه کوششها و پژوهشهای این‬
‫بزرگواران را ارج نهاده و در پاورقیها به این موارد اشاره نموده است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪15‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫فروردین یشت‬

‫«یشت» واژهای کهن به معنای «نیایشکردن» است‪« .‬یشتها» سرودهایی بودن که‬
‫برای نیایشِ «ایزدانِ آریایی» خوانده میشدند‪ .‬در «اوستای باقیماندة امروز»‪ 21 ،‬یشت‬
‫وجود دارد‪ .‬احتماال یشتهای بیشتری در «اوستای ساسانی» وجود داشته (؟)‪ ،‬اما تنها‬
‫همین تعداد توانستهاند از پیچو خمِ تاریخ خود را به سالمت تا به امروز برسانند‪« .‬یشتها»‬
‫به لحاز مضمون‪ ،‬کهنترین بخش از «اوستا» بوده و قدیمیترین منبع برای بازشناسی‬
‫ز زبانشناسی از «گاهان» (سرودههای‬ ‫اساطیر ایرانی‪ ،‬محسوب میشوند‪ .‬با اینحال‪ ،‬به لحا ِ‬
‫منتسب به زرتشت) جدیدترند و این بهآندلیل است که در در دورة ساسانی‪ ،‬در متن‬
‫یشتها ‪ -‬برای فهمِ عموم ‪ -‬دست بردهشده و این متونِ کهن را بازنویسی کردهاند‪.‬‬
‫«فروردین یشت» یا «فْورَوَشی یشت»‪ ،‬سیزدهمین یشت از «یشتهای بیستویکگانة‬
‫اوستا» است و از لحاز درونمایه و محتوا در میان یشتهای دیگر‪ ،‬کهنترین یشت به شمار‬
‫میرود‪ .‬این یشت در ستایش «فَروَهَرِ بزرگان» و «اَشَوَنان»‪ 1‬سروده شده است‪.‬‬
‫«فَروَهَر» یا «فَورَوَشی» بنابر باورِ ایرانیانباستان‪ ،‬یکی از نیروهای مینُویِ وجودِ آدمی و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫همة دیگرآفریدگان است که پیش از آفریدهشدنِ جسم و تن‪ ،‬وجود داشته و پس از مرگ‬
‫نیز همچنان به زندگی در جهانِ دیگر‪ ،‬ادامه میدهد‪ .‬ظاهرا در باورهای کهن‪« ،‬فَروَهَر»‬
‫معادل «روان نیاکان» بوده و در دورههای بعدی‪ ،‬شخصیتی جداگانه یافته است‪.‬‬
‫ی کهنترین اساطیر و افسانههای ایرانی و نامبردن از‬ ‫این یشت به دلیل یادآور ِ‬
‫قدیمیترین پهلوانان و سرشناسانِ آریایی‪ ،‬بسیار مورد توجه است‪.‬‬
‫«فروردین یشت» دارای ‪ 31‬کَرده و ‪ 158‬بند است‪ .2‬اما بسیاری از این بندها از‬
‫افزودههای دورههای پارتی و ساسانی هستند‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای‬
‫«فروردین یشت» پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪،‬‬
‫بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬پاکان‪ ،‬مقدسان‪ ،‬انسانهای نیکوسرشت‪ .‬از ریشة «َاشه»‪ .‬معنای فلسفی این واژه بسیار گسترده است و از‬
‫آن به عنوان «نظم هستی» و «نظم کیهانی» و حتی معادل اصطالحات «سامان» و «نظام» و «قواعد حاکم و‬
‫ناظر بر هستی» نیز تعریف شده است‪ .‬متضاد این واژه «دُرْوَنْد» است به معنای گناهکار‪ ،‬بدکردار و‬
‫بدسرشت‪.‬‬
‫‪ -2‬هر یشت به چند «کَرده» ‪ -‬به معنای «بخش»‪ -‬و هر «کَرده» به چند «بند» تقسیم میشود‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪16‬‬

‫‪1‬‬ ‫متن کهنترین بخشهای «فروردین یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬


‫بند ‪ -30‬میستاییم «فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ َاشَوَنان» را؛ که در دوستی‪،‬‬
‫نیککردارند و مردمان را نیازارند؛ مردمانی که شما نیکان‪ ،‬رازداران‪ ،‬تیزبینان‪ ،‬چارهبخشان‪،‬‬
‫نامداران و پیروزمندانِ در رزم را از این پیش‪ ،‬نیازرده باشند‪ ،‬نزد شما جای گزینند و‬
‫همنشینِ دیرپای شما گردند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬
‫ک توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که با ارادهای استوار و‬
‫بند ‪ -31‬میستاییم فَر َوهَرهای نی ِ‬
‫زورمندیِ بسیار با زبردستی سرگرمِ نبرد با دشمنانند و بازوانِ پرتوانِ آنبدخواهان را در‬
‫میدانِکارزار‪ ،‬از کار بیاندازند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬
‫بند ‪ -32‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که پیمانشناس‪ ،‬دالور و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن بخشایشگرِ درمانبخش که‬ ‫نیرومندند و در برابر دشمنان‪ ،‬ما را پناه میبخشند؛ مینُویا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن فراخ‪ ،‬همانن ِد رودها دراز و همچون خورشیدْ در بلندا هستند‪.‬‬ ‫بهسانِ زمی ْ‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬
‫ک توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که با چاالکی و دالوری و‬
‫بند ‪ -33‬میستاییم فَروَهَرهای نی ِ‬
‫کارآزمودگی و بسا هراسانگیز‪ ،‬ستیزة دشمنان را ‪-‬چه دیو و چه مردمانِ دُروند را‪-‬‬
‫درهممیشکنند و فرومیکوبند؛ فَروَهَرهایی که به خواستِ خود‪ ،‬هماوردان را در هنگا ِم‬
‫تاختوتاز‪ ،‬برمیاندازند‪.‬‬
‫بند ‪ -34‬شما ای تواناترین! میبخشایید بهترین نیکیهای خود را و پیروزمندی و‬
‫ی اهوراآفریدة‪ 2‬خود را به همه سرزمینهایی که در آن جایها‪ ،‬نیکیهای شما را به‬
‫چیرگ ِ‬

‫‪ -1‬نگارنده در جریان ترجمه این متون (همچون دیگر بخشهای این کتاب) کوشیده است تا جای ممکن‪ ،‬از‬
‫واژههای ایرانی و ریشهدارِ پارسی بهره جوید‪.‬‬
‫‪ -2‬عبارات «اهوراآفریده» و «مزداآفریده» از کهنترین صفاتی هستند که در میان جوامع آریایی برای اشاره‬
‫به آفریدههای نیکو‪ ،‬مورد استفاده قرار میگرفت (برای آگاهیِ بیشتر از قدمتِ باور به «اهوراها»‪ ،‬بنگرید به‬
‫پاورقی بند ‪ 45‬از همین یشت)‪ .‬اما درک این مهم که آی ا این عبارات در این بند و بندهای مشابه مربوط <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪17‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بدی نکشاندند؛ آنجا که شما خشنودید و نرنجیدهاید و آزرده نشدهاید؛ آنجا که شما را‬
‫ستایش و شایسته نیایش میدانند و در آنجا را ِه برگزیدة خود را میپیمایید‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬
‫بند ‪ -35‬میستاییم فَر َوهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ آن نامآورانِ در نبردها‬
‫همیشهپیروزمند و سپردارانِ بسانیرومند که از راهِ درست به کژی نگرایند‪ .‬آنکه پیش‬
‫میتازد و آن که در پیِ او میتازد‪ ،‬فَروَهَرها را به یاری همیخوانند‪ .‬تازنده‪ ،‬دستیابی بر‬
‫پیشتاز را و پیشتاز‪ ،‬رهایی از تازنده را‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نـهـم‬
‫بند ‪ -37‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که سپاهی انبوه بیارایند با‬
‫ن برافراشته به پیکار شتابند‪ .‬آنانند که پیش‬ ‫رزمافزارهای به کمر بسته‪ ،‬با درفشهای درخشا ِ‬
‫از این و به هنگام نبردهای « ْخشْتاویهای دالور» با «دانوها» فرا میرسیدند‪.1‬‬
‫بند ‪ -38‬شمایید که از این پیش‪ ،‬تاختوتا ِز «دانوهای تورانی» را درهمشکستید‪ .‬پرت ِو‬
‫ی شما بودکه «کَرْشْنَزْها»‪ 2‬و «خْشْتاویهای دالور» و «سوشیانتهای‪ 3‬دلی ِر نام َو ِر‬ ‫یار ِ‬
‫پیروزمند»‪ ،‬بسیار نیرومند شدند و خانههای هراسانگیزِ بیش از دههزار تن از فرمانرواهای‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«دانوها» را ویران کردند‪4.‬‬

‫>> به متن اصلی یشتها بوده‪ ،‬یا از افزودههای قدیم زرتشتیان هستند‪ ،‬و یا از الحاقات دورههای اشکانی و‬
‫ساسانی؛ کاری بس مشکل است که نیاز به نحقیق و پژوهشهای بیشتری دارد‪.‬‬
‫‪« -1‬خشتاوی» و «دانو» نام دو خاندان بسیار کهن و فراموششدة آریایی است که از بندِ بعدی مشخص‬
‫میشود «خشتاویها» دودمانی ایرانی و «دانوها» دودمانی تورانی بودند‪ .‬شوربختانه با وجود کوششهای‬
‫فراوان اما هنوز آگاهیهای بیشتری از آنها در دسترس نیست‪ .‬نگارنده در تالش است تا در پژوهشهای‬
‫بعدی‪ ،‬سرنخهای بیشتری از این اساطیرِ فراموششدة ایرانی ‪ -‬که به وفور در بندهای بعدی با آنها برخورد‬
‫خواهیم داشت ‪ -‬به دست آورد‪.‬‬
‫‪« -2‬کرشنزها» نیز نام خاندانی ایرانی است که اطالعات بیشتری از آنها باقی نمانده است‪.‬‬
‫‪" -3‬سوشیانت" یا "سوشیانس" در اینجا یادگاری از کهنترین باورهای آریایی است و گروهی از ایزدانِ‬
‫ایرانی را شامل میشود‪ .‬در افزودههای اوستاینو (نگارش دورهای اشکانی و ساسانی) واژة "سوشیانت" از‬
‫حالت عام خارج شده و به شکل خاص‪ ،‬منحصرا به عنوان لقبی برای هر سه منجیِ آخرالزمانِ زرتشتیان آمده‬
‫است‪ .‬معنی لغوی این واژه «رهاننده» میباشد‪ .‬همچنین بنگرید به متن و پاورقیهای کَردههای چهارده و‬
‫پانزده از «خوَرنَه یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬دو بند ‪ 37‬و ‪ ،38‬یادگاری از کهنترین نبردهای ایرانیان و تورانیان است که در هیچکجای دیگرِ «اوستا»‬
‫و منابعِ اساطیرِ ایرانی‪ ،‬دربارة آن سخن رانده نشده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪18‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة دهـم‬


‫بند ‪ -39‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که هر دو بالِ سپاهِ آراستة‬
‫دشمن را درهممیشکنند و میانش را میشکافند؛ آنانکه به چاالکی‪ ،‬به یاری مردانِ نیک‬
‫میشتابند و بدکرداران را در تنگنا میافکنند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬
‫ن دلیرِ‬‫ک َاشَوَنان را؛ آن توانایا ِ‬‫ک توانای پا ِ‬ ‫بند ‪ -40‬میستاییم فَروَهَرهای نی ِ‬
‫همیشهپیروزمند و کامیاب در جنگها را که گاه بخشندة آسایشاند و گاه تاختوتاز و تکاپو‬
‫کنند «سْرَوَ ِشمْنَه»(؟)؛ آن اَشَوَنانی که دادخواه را پیروزی دهند و آرزومندان را کامروا کنند‬
‫و بیماران را تندرستی بخشند‪ .‬آنانکه از پیکری برازنده و روانی واال برخوردارند‪.‬‬
‫ب نیرویاندیشه از فرازِ آسمان فرود‬
‫بند ‪ -42‬هنگامی که بانگِ دادخواه برآید‪ ،‬به شتا ِ‬
‫ی نیروی نیکساخته و پیروزیِ اهوراآفریده‪ 1‬و برتریِ چیرهشونده و سودی که‬ ‫آیند‪ .‬با همراه ِ‬
‫ن بهترین «اشه»‪،‬‬ ‫چیزهای گرانبها بخشد و شکوه پاک و فرخنده آورد و برای دربرداشت ِ‬
‫برازندة ستایش و شایستة نیایش است‪.‬‬
‫بند ‪ -43‬آنان در میان زمین و آسمان «سَتَویس»‪ 2‬را به گردش درمیآورند تا بان ِ‬
‫گ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫یاریخواهان را شنیده و باران بباراند‪ .‬باران بباراند و گیاهان را برویاند؛ برای نگاهداریِ گاو و‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن پنجگانه‪ 4‬و برای‬ ‫ی جانورا ِ‬‫ی سرزمینهای ایرانی‪ ،3‬برای نگاهدار ِ‬ ‫مردمان‪ ،‬برای نگاهدار ِ‬
‫ن اَشَوَن‪.‬‬
‫یاریرساندن به مردا ِ‬
‫بند ‪ -44‬در میان زمین و آسمان‪ ،‬آن « َستَویس» زیبا و درخشان و پر فروغ‪ ،‬راه‬
‫گ یاریخواهان را میشنود و باران میباراند‪ .‬باران میباراند و گیاهان را‬
‫میپیماید‪ ،‬بان ِ‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.34‬‬


‫‪ -2‬احتماال «ستارة سهیل»‪.‬‬
‫‪ -3‬این بند کهنترین متنی است که آشکارا از «ایران» و «سرزمینهای ایرانی» نام برده شده است‪.‬‬
‫‪ -4‬جانوران پنجگانه که در اوستا به شکل «گِئوش پَنْچو» آمده است‪ ،‬عبارتند از‪ :‬آبزیان‪ ،‬خزندگان‪ ،‬پرندگان‪،‬‬
‫آزادصحرایی‪ .‬واژة «گِئوش» به معنای «گاو» در ترکیب «گِئوش پَنچو» نشان میدهد که‬ ‫چرندگان و جانورانِ ِ‬
‫این کلمه بجز گاو‪ ،‬نام عمومی همه جانوران نیز به شمار میرفته است‪ .‬گاو در اساطیر آریایی‪ ،‬نخستین‬
‫جانوری است که آفریده شد و مقدسترین حیوان اهلی نیز به شمار میرود‪ .‬این تقدس از آنجهت بود که‬
‫شیر و گوشت و پوست آن‪ ،‬مهمترین منبع تغذیه و پوشاک برای مردمان باستان بوده و از فضوالت آن نیز‬
‫ل بدویِ ساکن‬‫برای برپایی آتش بهره میبردند‪ .‬هنوز هم رگههایی از این تقدسگرایی در میان برخی از قبای ِ‬
‫در شبهقارة هند‪ ،‬مشاهده میشود‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪19‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫میرویاند‪ ،‬برای نگاهداری چارپایان و مردمان‪ ،‬برای نگاهداری سرزمینهای ایرانی‪ ،‬برای‬
‫‪1‬‬
‫ن اَشَوَن‪.‬‬
‫نگاهداری جانوران پنجگانه‪ ،‬برای یاری رساندن به مردا ِ‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوازدهم‬
‫ک اَشَوَنان را؛ که با کالهخود و سپر و‬
‫بند ‪ -45‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ‬
‫رزمافزارهای ساخته شده از فلز‪ ،‬در میدانِ نبرد چه باشکوه رزم میکنند‪ ،‬آنانکه برای‬
‫ن هزاران «دیو»‪ ،2‬خنجر آختهاند‪.‬‬
‫فروکوفت ِ‬
‫بند ‪ -46‬اگر بادی وزیدن گیرد و بوی مردانِرزمآور را به میانِ آنان آورد‪ ،‬آنان بهسوی‬
‫ن‬
‫رزمآورانی رویآورند که پیروزی در سرنوشتِ آنهاست‪ .‬به آنسویی که پیش از برکشید ِ‬
‫ک اَشَوَنان‪ -‬نیاز آورند‪.‬‬
‫ک توانای پا ِ‬
‫شمشیرها و برآوردنِ بازوها‪ ،‬برای آنان ‪ -‬آن فَروَهَرهای نی ِ‬
‫بند ‪ -47‬هر یک از دو گروه که نخست به دُرُستباوری و راستاندیشی‪ ،‬آنان را نماز‬
‫ک توانای پاکِ اَشَوَنان با همراهی «مهر»‪ 3‬و «رَشْن»‪ 4‬و «داموئیش‬ ‫بَرَند‪ ،‬فَروَهَرهای نی ِ‬
‫اوپَمَنَه»‪ 5‬و با همراهی «با ِد پیروزمند»‪ ،6‬به یاری آنان میشتابند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -1‬این بند یکی از شاعرانهترین و پراحساسترین بندهای «اوستا» میباشد که حس میهندوستی‪،‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫وطنپرستی و طبیعتگرایی در آن بهگونة شگفتانگیزی نمود پیدا کرده است و مطالعة آن‪ ،‬مخاطب را به‬
‫هزاران سال پیش؛ به دلِ مراتع دلانگیز‪ ،‬سرسبز و خوشآبوهوای بخشهای شرقیِ فالتِ ایرانزمین‪،‬‬
‫بازمیگرداند‪.‬‬
‫‪ -2‬این بند نیز از کهنترین متونی است که در آن واژة «دیو» دیده میشود‪« .‬دیواها» و «اهوراها» دو دسته‬
‫و دو گروه از کهنترین خدایان و ایزدانِ آریایی (هندو‪-‬ایرانی) بودند‪ .‬در میان آریاییهای ایرانی‪« ،‬اهوراها»‬
‫خدایان خیر و «دیوها» خدایان شر محسوب میشدند‪ .‬اما در میان آریاییهای کوچنده به هند‪« ،‬دیوها»‬
‫خدایان خیر و «اهوراها» منبع شرارت بودند‪ .‬ظاهرا بعدها "زرتشت" به دنبال القای فلسفه و تفکرِ‬
‫یکتاپرستیِ خویش‪ ،‬باور به «اهوراها» را منسوخ کرده و تنها از یک «اهورای واحد»؛ که او را «اهورا مزدا»‬
‫به معنای «اهورای دانا» می نامید‪ ،‬به عنوان تنها خدای دین زرتشتی بهره برد‪ .‬البته باید توجه داشت که باور‬
‫به «اهورامزدا» از ابداعات "زرتشت" نبود و این ایزد‪ ،‬در میان ایرانیانِ پیش از وی نیز کامال شناخته شده‬
‫بود‪ .‬برای نمونه در کتیبههای متعدد "داریوش هخامنشی" و اخالفش‪ ،‬بارها از «اهورامزدا» به عنوان خدای‬
‫واحد نام برده شده است؛ در حالیکه هنوز در دوران پادشاهی هخامنشیان (به جز چند سالِ آخرِ این‬
‫دوران)‪ ،‬دین زرتشتی در غرب ایرانزمین فراگیر نگردیده بود‪ .‬برای اطالعات بیشتر بنگرید به‪ :‬انصاری‪ ،‬بهمن‬
‫(‪ ،)1396‬زرتشت و زرتشتیان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬نشرآروَن)‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬میثره»‪« ،‬میثرا»؛ بنگرید به «مهر یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬ایزد دادگری و دارنده ترازوی دادورزی‪.‬‬
‫‪ -5‬ایزدی از یاران «مهر» است‪ .‬معنیِ نامِ او «تواناییِ دور راندنِ نابکاران توسط خردمندان» میتواند باشد‪.‬‬
‫‪« -6‬ایزد وایو»؛ بنگرید به پیشگفتارِ بخش «رام یشت» در همین کتاب‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪20‬‬

‫بند ‪ -48‬آنان سرزمینها[ی دشمن] را به سو ِد رزمآورانی که فَروَهَرهای نیکِ توانای‬


‫پاکِ اَشَوَنان با همراهی «مهر» و «رَشْن» و «داموئیش او َپمَنَه» و با همراهی «بادِ پیروزمند»‪،‬‬
‫بدیشان رویآورند‪ ،‬به یک زخم براندازند‪ :‬پنجاهها‪ ،‬صدها‪ ،‬صدهاهزارها‪ ،‬هزارهادههزارها‪،‬‬
‫دههزارهاصدهزارها‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سیزدهم‬
‫ک توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ آنان که در هنگام‬
‫بند ‪ -49‬میستاییم فَر َوهَرهای نی ِ‬
‫«هَمَسَپْ ْتمَدَم»‪ 1‬از آرامگاههای خود به بیرون میشتابند و در دَه ش ِ‬
‫ب پیاپی در اینجا‪ ،‬برای‬
‫آگاهی یافتن به سر میبرند‪:‬‬
‫ش ما را خوانده و‬‫بند ‪ -50‬کدامین کَس‪ ،‬ما را خواهد ستود؟ کدامین کَس‪ ،‬سرودِ ستای ِ‬
‫ما را خشنود خواهد ساخت؟ کدامین کَس با دستِ بخشندگی‪ ،‬ما را با شیر و پوشاک و با‬
‫نیازهایی که بخشش آنها بخشنده را به [دَهِشِ] «اَشه» تواند رساند‪ ،‬پذیرا شود؟ نامِ‬
‫ن کدامیک از ما را بستاید؟ به کدامیک از ما این نیازها را‬‫کدامیک از ما را بستاید؟ روا ِ‬
‫پیشکش کند تا او را خوراکی جاودانی بخشند؟‬
‫بند ‪ -51‬مَردی که آنان را با دست بخشش و با شیر و پوشاک و با نیکیهایی که‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ک‬
‫بخشنده را به «اَشه» میرساند‪ ،‬بستاید؛ از برای چنینکسی آن فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫اَشَوَنان؛ که خشنود و نیازرده و نرنجیدهاند‪ ،‬چنین آرزو میکنند‪:‬‬
‫بند ‪ -52‬بهرهمند باد این خانه از انبوهِ ستورانِ [سودمند] و مردمان! بهرهمند باد از‬
‫اسب تندتاز و گردونة استوار؛ برخوردار باد از مَر ِد پایدا ِر انجمنی‪ ،‬مَردی که همواره ما را با‬
‫دستِ دَهِش و با شیر و پوشاک و با نیکیهایی که بخشنده را به [دَهشِ] «اَشه» میرساند‪،‬‬
‫میستاید‪2.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة چهاردم‬


‫ک اَشَوَنان را؛ که آبهای مزداآفریده را‬
‫بند ‪ -53‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ‬
‫در جویبارهای زیبا روان ساختند؛ آبهایی که پیشتر‪ ،‬دیرگاهی در جای خود ایستاده و‬
‫روان نبودند‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی پرسش سیزدهم از ترجمة «ماتیکان یوشت فریان» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -2‬این بند یکی از دلچسبترین بندهای «اوستا» میباشد که روحیه نوعدوستی و تمایلِ ایرانیان به آسایش‬
‫در میان خانواده‪ ،‬به خوبی در آن نمود پیدا کرده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪21‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -54‬اینک آن آبها‪ ،‬خشنودیِ اهورامزدا و امشاسپندان را در جویبارهای‬


‫مزداآفریده به سوی جاهای برگزیدة فرشتگان‪ ،‬به سوی سرزمینهایی که در فرمان آمده‬
‫‪1‬‬
‫است‪ ،‬روانند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬
‫ن بارور را در‬
‫بند ‪ -55‬میستاییم فَر َوهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که گیاها ِ‬
‫پردیسهای زیبا بنشاندند؛ آن گیاهانی که پیش از این و پس از پایانِ آفرینش‪ ،‬دیرگاهی در‬
‫جای خود فرو ایستاده و رویان نبودند‪.‬‬
‫ی اهورامزدا و امشاسپندان را در راههای‬ ‫بند ‪ -56‬اینک آن گیاهان‪ ،‬خشنود ِ‬
‫مزداآفریده‪ ،‬در جایهای برگزیدة فرشتگان‪ ،‬به هنگامی که در فرمان آمده است‪ ،‬رویانند‪2.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة شانزدهم‬


‫ک اَشَوَنان را؛ که ستارگان و ماه و‬
‫ک توانای پا ِ‬
‫بند ‪ -57‬میستاییم فَر َوهَرهای نی ِ‬
‫خورشید و «اَنَغران»‪ 3‬را در راههایی پاک رهنمون شدند؛ آنان که پیش از این و از بیمِ ستیزه‬
‫و یورش دیوان‪ ،‬بر جایهای خود ایستاده و گردشی نداشتند‪.‬‬
‫بند ‪ -58‬اینک آنان به پایان راه گرائیدهاند تا در روزگارِ فرخندة تازه شدنِ جهان‪ ،‬به‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫واپسین جایگاه گردش خود در رسند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفدهم‬
‫ک توانای پاکِ َاشَوَنان را؛ که نودونههزار و‬
‫بند ‪ -59‬میستاییم فَروَهَرهای نی ِ‬
‫ت‪ 4‬درخشان»‪ ،‬پاسبانی میکنند‪.‬‬ ‫نهصدونودونه تَن از آنان از «دریای فَراخکَر ِ‬

‫‪ -1‬واژههای «اهورامزدا» (به احتمال) و «امشاسپندان» (به یقین) در این بند و بندهای مشابه‪ ،‬از افزودههای‬
‫دورهای اشکانی و ساسانی هستند‪ .‬همچنین درمورد عبارت «مزداآفریده» در این بند و بند پیشین‪ ،‬بنگرید‬
‫به پاورقی بند ‪ 34‬از همین یشت‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.54‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬اَنَغْرَ رَوچاو»؛ به معنای فروغِ بیپایان‪.‬‬
‫‪ -4‬بزرگترین و مقدّسترین دریای اساطیریِ ایرانزمین که بارها در اوستا از آن نام بردهشده است‪ .‬به عقیده‬
‫"پورداوود"‪« ،‬فراخکرت» همان «دریای مازندران» است‪ .‬اما "مهرداد بهار" آن را با «اقیانوس هند» یکی‬
‫دانسته است‪ .‬نگارنده معتقد است براساس مندرجاتِ بخشهای اوستاینو و با تکیه بر منابع متاخر زرتشتی‬
‫همچون کتاب «بندهشن»‪ ،‬باید منظور از «فراخکرت» در بخشهای جدیدترِ اوستا ‪-‬همانگونه که‬
‫"پورداوود" میگوید‪« -‬دریایمازندران» باشد‪ .‬اما در دورانِ کهن و زمانِ نگارشِ یشتهای اولیه؛ با توجه به‬
‫سکونت آریاییانِباستان در گوشههای شمالشرقیِ فالت ایران و «فرارود» و با علم به اینکه تمام نامهای <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪22‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة هجدهم‬


‫ک َاشَوَنان را؛ که نودونههزار و‬
‫ک توانای پا ِ‬
‫بند ‪ -60‬میستاییم فَروَهَرهای نی ِ‬
‫نهصدونودونه تَن از آنان از «ستارة هَفْتورَنگ»‪ 1‬پاسبانی میکنند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نوزدهم‬
‫ک توانای پاکِ َاشَوَنان را؛ که نودونههزار و‬‫بند ‪ -61‬میستاییم فَروَهَرهای نی ِ‬
‫پ‪ 2‬گیسوَر و گُرزبُدار» پاسبانی میکنند‪.‬‬
‫نهصدونودونه تَن از آنان از پیک ِر «سامگرشاس ِ‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستو یکم‬
‫ن‬
‫بند ‪ -63‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که اگر ساالرِ جنگاورا ِ‬
‫اَشَوَن باشد و آنان از او خشمگین نباشند‪ ،‬در سوی راستِ او میجنگند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستو دوم‬
‫ک اَشَوَنان را؛ آنان که بزرگتر‪ ،‬توانمندتر‪،‬‬
‫بند ‪ -64‬میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ‬
‫دالورتر‪ ،‬نیرومندتر‪ ،‬پیروزمندتر‪ ،‬درمانبخشتر و سودمندتر از آنند که در سخن بتوان گفته‬
‫آید‪ .‬دهها هزار تن از آنان در میانِ نیازآورندگان‪ ،‬فرود میآیند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫>> موجود در بخشهای قدیمیِ «اوستا» مربوط به ایرانشرقی است‪ ،‬این احتمال وجود دارد که منظور از‬
‫«دریای فراخکرت» اگر «دریای مازندران» نباشد‪ ،‬پس اشارهای است به «دریاچة خوارزم» (آرال کنونی) و‬
‫بنابراین تاکید "بهار" به تطبیق آن با «اقیانوس هند» نیز خطاست‪.‬‬
‫‪ -1‬احتماال همان صورتِفلکیِ «دُبِّ اکبر» است‪.‬‬
‫‪" -2‬گرشاسپ" بزرگترین پهلوان ایرانیِ در «اوستا»‪ ،‬از خاندان «سام»‪ ،‬از تبارِ "جمشید" و دارندة «فَرِّة‬
‫ایزدی» است‪ .‬او را اغلب با صفتهای «گیسوَر» (در ستایشِ موهای بلند و مجعدش) و «گُرزبُردار» (در‬
‫ستایشِ گُرزِ معروفش) در «اوستا» مییابیم‪ .‬در بخشهای گوناگون «اوستا» با روایات پراکنده و دلچسبی از‬
‫"گرشاسپ" مواجه خواهیم شد و داستانِ پیروزیِ او بر انواع «دیو» و «اژدها» را مشاهده خواهیم کرد‪.‬‬
‫افزون بر آن‪ ،‬در بیشتر کتب بازمانده از دوران ساسانی نیز اشاراتی به دالوریهای "گرشاسپ" آمده است که‬
‫احتماال ریشه در روایات اوستای گمشدة قدیم دارد‪" .‬گرشاسپ" در باورهای بعدیِ ایرانیان‪ ،‬در شمار یاران‬
‫ی زرتشتی) قرار گرفت‪ .‬او در دشت «پیشی َننْگْهْ»؛ واقع در جنوب افغانستانامروزی‪،‬‬ ‫"سوشیانت" (منجیِ دین ِ‬
‫بر اثر تیریمسموم که یک سرباز تورانی به نام "نوهین" بر پیکرش نشاند‪ ،‬اسیرِ «دیوِ بوشاسپ» (دیو‬
‫خوابهای طوالنی؛ بنگرید به پاورقی بند ‪ 97‬از مهر یشت) گردید و به خواب فرورفت (برای آگاهی از شرح‬
‫کامل این روایت‪ ،‬بنگرید به بند ‪ 39‬از خوَرنَه یشت)‪ .‬سپس پیکر او در سایة پاسبانیِ ‪ 99999‬فَروَهَر‪ ،‬در زیر‬
‫برف مدفون گردید‪ .‬بر پایة باورهای زرتشتی‪ ،‬هنگامیکه در آخرالزمان «اژیدهاک» ‪ -‬که توسط "فریدون"‬
‫دستگیر و در «کوه دماوند» در غاری به بند کشیده شده است ‪ -‬بند بگسلد و برخیزد‪" ،‬گرشاسپ" بیدار‬
‫شده و او را از بین خواهد بُرد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪23‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -65‬آنگاه که آبها با «فَرّة مزداآفریده» از «دریای فراخکَرت» سرازیر شوند‪،‬‬


‫فَروَهَرهای توانای [پاکِ] اَشَوَنان برمیخیزند‪ :‬چندینچندینصدها‪ ،‬چندینچندینهزارها‪،‬‬
‫چندینچندیندههزارها‪...‬‬
‫بند ‪ -66‬تا هر یک از آنان برای خانواده خود‪ ،‬روستای خود‪ ،‬دهستان خود و کشور‬
‫خود‪ ،‬آب فراهم آورد و چنین گوید‪ :‬آیا کشور ما باید خشک و ویران شود؟‪1‬‬

‫بند ‪ -67‬آنان در هنگامة کارزار برای سرزمین و خانة خود میجنگند؛ در آنجایی که‬
‫خانه و کاشانه داشتهاند؛ به آنگونه که گویی دالورمردی با رزمافزارِ بهکمربسته‪ ،‬از‬
‫داراییهای فراهمآوردة خود‪ ،‬نگاهبانی میکند‪.‬‬
‫ن خود‬
‫بند ‪ -68‬هریک که در رساندنِ آب به خانواده و روستا و کشور و سرزمی ِ‬
‫کامیاب گردد‪ ،‬چنین گویند‪ :‬سرزمینِ ما باید خُرّم و سرسبز شود و ببالد‪2.‬‬

‫ن کینهور در بیم و هراس افتد‪،‬‬


‫بند ‪ -69‬آن هنگام که شهریارِ توانمندِ کشور‪ ،‬از دشم ِ‬
‫او فَروَهَرهای توانا را به یاری فرا میخواند‪.‬‬
‫بند ‪ -70‬فَروَهَرهای توانای اَ َشوَنان اگر از او خشمگین و ناخشنود و آزردهخاطر نباشند‪،‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫به سوی او پرواز میکنند‪ .‬چنان که گویی مرغی نیکشَهپَر به پرواز در میآید‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬فالت ایران با وجود داشتن رودهای بسیار‪ ،‬اما در شمار سرزمینهای خشک قرار گرفته است‪ .‬بهگونهای‬
‫که در طول تاریخ‪ ،‬خشکسالی و کمبودِ آب‪ ،‬معضلِ همیشگیِ مردمانِ ساکن در فالت ایران بوده است‪ .‬در‬
‫«اوستا» بارها از خشکسالی سخن به میان آمده و آن را به «اَپَوش دیو» (دیو خشکسالی؛ بنگرید به پاورقی‬
‫بند ‪ 21‬از تیر یشت) نسبت دادهاند‪ .‬در «اوستا» و دیگر متون زرتشتی‪ ،‬دعاهایی برای باران قابل مشاهده‬
‫است و در میان ایزدان فراوانِ آریایی‪ ،‬چند ایزد مشخصا در ارتباط با «آب» وجود دارد که از آندستهاند‪:‬‬
‫«اَرِدویسوَر آناهیتا» (بنگرید به آبان یشت در همین کتاب)‪« ،‬اَپامنَپات» (بنگرید به پاورقی بند ‪ 72‬از آبان‬
‫یشت) و «تِشتر» (بنگرید به تیر یشت در همین کتاب)‪ .‬مشکالتِ دائمیِ ایرانیان با خشکسالی‪ ،‬بیآبی‪ ،‬کمبودِ‬
‫آب و کمبودِ باران‪ ،‬تنها به متونِ اساطیری و اورادِ دینی محدود نمیشود‪ .‬بلکه در میان انواع کتیبهها و اسناد‬
‫تاریخی نیز این معضلِ الینحل‪ ،‬بارها قابل مشاهده است‪ .‬برای نمونه میتوان به یکی از کتیبههای "داریوش‬
‫بزرگ"؛ شاهنشاه هخامنشی‪ ،‬در «پارسه» (تختجمشید) اشاره کرد که وی از معضلِ «خشکسالی» در کنارِ‬
‫همیشگی بدبختی و مصیبت در ایرانزمین نامبرده و با واژگانی که‬
‫ِ‬ ‫«دشمنان» و «دروغ»‪ ،‬به عنوان سه عاملِ‬
‫در عین اقتدار‪ ،‬رنگوبویی ملتمسانه دارد‪ ،‬چنین میگوید‪« :‬اهورامزدا این کشور را از دشمن‪ ،‬از خشکسالی و‬
‫از دروغ نگهداری کناد‪( ».‬شارپ‪ ،‬بیتا‪.)81 :‬‬
‫‪ -2‬این از کهنترین آرزوها و نیایشهایی است که در متونِ آریایی باقیمانده است‪ .‬در این کهنترین خواستة‬
‫نیاکانِ ما‪ ،‬برای «خُرّمی و بالندگیِ میهن» دعا شدهاست‪ .‬باید توجه داشت که در جایجای «اوستا»‪ ،‬بارها با‬
‫عباراتی مواجه میشویم که سرشار از «عشقِ به ایرانزمین» است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪24‬‬

‫‪.‬‬ ‫بیستوچهارم‪1‬‬ ‫کَردة‬


‫ن‬ ‫بند ‪ )2...( -95‬میستاییم فَروَهَرِ "مَدیوماه"‪ 3‬پسر "آراستی" را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن راستی ِ‬
‫«اَشه»؛ [همو] نخستینکس [بود] که به گفتار و آموزشِ "زرتشت" گوش فراداد‪.‬‬
‫بند ‪ -96‬میستاییم فَروَهَرِ "اَسموخْوانوَنت"‪ 4‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم‬
‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "گَوَیْنَ"‪ 5‬را‪ ،‬از‬ ‫فَروَهَرِ "اَشنوخْوانوَنت"‪ 4‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "پرَشتْگَئو"‪ 6‬پسر "پَراتَه"را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن‬
‫ن «اَشه»؛‬‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ " ُوهْوَستی"‪ 7‬پسر "سَنْئویه" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "ایسونت"‪ 8‬پسر "وَرازَه" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه»؛‬
‫بند ‪ -97‬میستاییم فَروَهَرِ "سَئِنَه"‪ 9‬پسر "اَهوم" را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه» که [به‬
‫همراه] یکصد [تن] از پیروان خویش‪ ،‬در این زمین دیده گردید‪ .‬میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫"پِرِئیدیذیه"‪ 10‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَوسَمانَرَه"‪ 11‬پسر "پَئشتَه"‬
‫ن‬ ‫را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "وَهورئوچَه"‪ 12‬پسر "فرانیه" را‪ ،‬از پیروا ِ‬

‫‪ -1‬تمام بندهای این کَرده از اضافات قدیم زرتشتی است که ظاهرا در دوران زندگانی "زرتشت" یا اندکی‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫پس از او‪ ،‬به متونِ کهنسالِ یشتها افزوده گردیده است‪ .‬در این کَرده‪ ،‬نام تعداد زیادی از نخستین‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫گروندگان به دین زرتشتی آمده است که ظاهرا در زمان زندگانی"زرتشت" و سالهای پس از آن‪ ،‬بسیار‬
‫مشهور بودهاند اما شوربختانه از بیشتر آنها اطالعاتی در دسترس نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬در آغازِ این بند‪ ،‬عباراتی الحاقی آمده است که مربوط به افزودههای جدیدتر است‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬مَدیو مانگهه»؛ پسرعموی "زرتشت"‪ .‬بنابر سنت زرتشتی‪ ،‬او نخستینکسی بود که سخن‬
‫"زرتشت" را پذیرفت و به آیین وی گروید و تا زمان مرگ "زرتشت" در کنار او بود‪ .‬همچنین وی از‬
‫نخستین آموزگاران دینِ زرتشتی است‪ .‬بنابر این متن و سایر متون زرتشتی‪ ،‬نام پدر وی‪" ،‬آراستی" است‪.‬‬
‫‪ -4‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬فروغ آسمان» است‪ .‬آگاهی بیشتری از وی نیست‪.‬‬
‫‪ -5‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬دارندة گاومیش» است‪.‬‬
‫‪ -6‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬دارندة گاوهای سیاهوسفید» است‪ .‬در «بندهشن»‬
‫نام او در شمار جاودانان (افرادی که زنده هستند تا در آخرالزمان به یاری سوشیانت برخیزند) آمده است‪.‬‬
‫‪ -7‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬کسیکه استخوانهایش خوب و قوی است»‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ -8‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬توانگر» است‪ .‬در «دینکرد» نام او در شمار‬
‫جاودانان آمده است‪.‬‬
‫‪ -9‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪« :‬سیمرغ» است‪ .‬در «دینکرد» آمده است که او‬
‫یکصد سال پس ز مرگ "زرتشت" زاده شد و یکصد سال نیز زندگی کرد و دارای یکصد یار وفادار بود‪.‬‬
‫‪ -10‬هیچ آگاهی از او و معنای نام او در دست نیست‪.‬‬
‫مورداحترامِهمه» است‪.‬‬
‫‪ -11‬از نخستین گروندگان به دین زرتشتی‪ .‬معنای نام او‪ِ « :‬‬
‫‪ -12‬فارسی نو‪« :‬بهروز»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪25‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن «اَشه»؛‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "اَشورئوچَه"‪ 1‬پسر "فرانیه" را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن راستی ِ‬ ‫راستی ِ‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "وَرِسْمورئوچَه"‪ 2‬پسر "فرانیه" را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛‬
‫بند ‪ -98‬میستاییم فَروَهَرِ "ایسَتْواسّتَرَه"‪ 3‬پسر "زرتشت" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن‬
‫ن «اَشه»؛‬ ‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اُوروَتتْنَره"‪ 4‬پسر "زرتشت" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم‬ ‫میستاییم فَروَهَرِ "هُورهچیثرَه"‪ 5‬پسر "زرتشت" را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫فَروَهَرِ "دَاِوُتِبیش‪ 6‬دلیر" را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ثریمیثونت‬
‫اسپیتمان"‪ 7‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "دائونگه"‪ 8‬پسر "زَئیرِ ْیتَة" را‪ ،‬از‬
‫پیروانِ راستینِ «اَشه»؛‬
‫بند ‪ -99‬میستاییم فَروَهَرِ "کیگشتاسپ‪ 9‬دلیرِ اَشَوَنِ گُرزوَ ِر اهورایی" را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن‬
‫ت‬‫راستینِ «اَشه»؛ که با گُرزِ سختِ [خویش]‪ ،‬از برای «اَشه» برآمد؛ که با گُرزِ سخ ِ‬
‫[خویش]‪ ،‬از برای «اَشه» بهپاخاست؛ همو که بازو و پشتوپنا ِه این دینِ زرتشتی بود‪.‬‬

‫‪ -1‬به معنای‪« :‬کسیکه فروغِ اَشه با اوست»‪.‬‬


‫‪ -2‬به معنای‪« :‬کسیکه دارای فروغِ موثر است»‪.‬‬
‫‪ -3‬بزرگترین پسرِ "زرتشت" از همسر نخست او‪ .‬ظاهرا معنای نام او «کشتزارِ بزرگ» و یا «آباد کنندة‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫توانا» است‪« .‬بندهشن» میگوید که او صد سال پس از ظهورِ دینِ زرتشتی‪ ،‬درگذشت‪" .‬ایسَتْواسّتَرَه" در‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫سنت زرتشتی‪ ،‬نخستین «موبدموبدان» و اولین رهبر دینیِ زرتشتیان است‪.‬‬
‫‪ -4‬دومین پسرِ "زرتشت" و نخستین رئیسِ برزگران و کشاورزان‪ .‬او از جاودانان است و در «وَرِجَمکَرد»‬
‫زندگی میکند تا در آخرالزمان به یاری برادرش "سوشیانت" بهپاخیزد‪ .‬برای توضیحات بیشتر در مورد‬
‫«وَرِجَمکَرد» بنگرید به بخش «وندیداد» از همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -5‬فارسی نو‪« :‬خورشید چهر»؛ به معنای «دارندة چهرهای به تابناکیِ خورشید»‪ .‬کوچکترین پسرِ "زرتشت"‬
‫و نخستین فرماندة ارتش‪ .‬او از جاودانان است و در «گنگدژ» فرماندهیِ لشگرِ "پشوتن" را برعهده دارد تا در‬
‫آخرالزمان به یاری برادرش "سوشیانت" بهپاخیزد‪" .‬پشوتن" پسر "گشتاسپ" و برادر "اسفندیار" است که‬
‫توسط "زرتشت" بیمرگ گردید و به همراه سربازانش در «گنگدژ» اقامت گزید تا در آخرالزمان همراه‬
‫دیگر جاودانان‪ ،‬یاور "سوشیانت" باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬به معنی‪« :‬دشمن دیوها»‪.‬‬
‫ی نام او مشخص نیست و در هیچیک از منابعِ بعدیِ دیگر نیز نشانی از‬ ‫‪ -7‬آگاهی دقیقی از این فرد و معن ِ‬
‫وی باشنده نبود‪ .‬با این حال از نامخانوادگی وی‪« :‬اسپیتمان»‪ ،‬روشن است که این "ثریمیثونت" بایستی از‬
‫بستگانِ "زرتشت" باشد‪.‬‬
‫‪ -8‬از این فرد اطالعاتی در دست نیست‪.‬‬
‫‪ -9‬شهریار «بلخ»‪" .‬زرتشت" دین خود را بر وی پیشکش کرد و او آیینِ زرتشتی را دین رسمی سرزمین‬
‫خود نامید‪ .‬در اساطیرِ کهن‪ ،‬وی از «خاندان نوذری» است اما در منابع بعدی (برای قرار دادنِ نامش در شمارِ‬
‫شاهانِ کیانی) او را از نسل "کیپشین" نوة "کیکواد" (کیقباد) قلمداد کردهاند‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 98‬از‬
‫«آبان یشت» و پاورقی بند ‪ 33‬از «رام یشت» در همین کتاب‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪26‬‬

‫بند ‪ -100‬همو که «دینِ در بند بسته» را از بند برهانید‪ ،‬آن را در جایگا ِه [بلندِ خویش]‬
‫گ استوارِ ورجاوند‪ ،‬که از ستور و چراگاه برخوردار است؛ که با‬ ‫بنشانْد؛ [دینِ] فرمان گزارِ بزر ِ‬
‫ستور و چراگاه آراسته شده است‪.‬‬
‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬ ‫ن راستی ِ‬‫بند ‪ -101‬میستاییم فَروَهَرِ "زریر"‪ 1‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "سَریرَهاوخشن"‪ 3‬را‪ ،‬از‬ ‫"یوختوَری"‪ 2‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن «اَشه»؛‬ ‫ن راستی ِ‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "کِرِهسَاَوْخْشن"‪ 4‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬ ‫پیروانِ راستی ِ‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "وَنارَه"‪ 5‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویرازَه"‪ 6‬را‪ ،‬از‬
‫ن‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "نیَجْرَه"‪ 7‬پسر "سوه" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬ ‫پیروانِ راستی ِ‬
‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "بُوْجَسْرَوَه"‪ 8‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫ن‬ ‫"بِرزِیهارشتی"‪ 9‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "تیژبهارشتی"‪ 10‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم‬ ‫راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "پِرِتُوَهارشتی"‪ 11‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫فَروَهَرِ "وَئِژیهارشتی"‪ 10‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛‬
‫بند ‪ -102‬میستاییم فَروَهَرِ "نپتیه"‪ 12‬را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫ن‬ ‫"وَژْاَسپَه"‪ 13‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "هباسپَه"‪ 14‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬برادر "گشتاسپ" که در جنگ با ارجاسپ توسط سرداری به نام "بیدرفش جادو" کشته شد‪ .‬روایت‬
‫کشته شدنِ او و کینخواهیِ پسرش «بستور»‪ ،‬در کتابی بازمانده از دوران اشکانیان به نام «اَیاتگارِ زریران»‬
‫(یادگار زریر) باقی مانده است‪ .‬تعزیة کشتهشدنِ "زریر" در کنار تعزیه کشتهشدنِ "سیاوش"‪ ،‬موضوعِ دو‬
‫عزای عمومی و سوگواری در ایرانباستان بودند و سنت تعزیهخوانیِ اسالمی‪ ،‬دگرگونشدة این سنّتِ‬
‫کهنسالِ باستانی است‪.‬‬
‫‪ -2‬به معنای‪« :‬دارندة زره بر تن»‪.‬‬
‫‪ -3‬به معنای‪« :‬دارندة ورزاهای زیبا» (ورزا‪ :‬گاو نرِ مخصوص زراعت)‪.‬‬
‫‪ -4‬به معنای‪« :‬دارندة ورزاهای الغر»‪.‬‬
‫‪ -5‬از این فرد و معنای نام او‪ ،‬هیچ اطالعاتی در دسترس نیست‪.‬‬
‫‪ -6‬به معنای‪« :‬فرماندة مَردان» و همچنین «گراز»‪.‬‬
‫‪ -7‬معنی نام او نامشخص است‪ .‬نام پدر او "سوه" به معنای «سودرساننده» است‪.‬‬
‫‪ -8‬به معنای‪« :‬رهانندة نامور»‪.‬‬
‫‪ -9‬به معنای‪« :‬دارندة نیزة بزرگ»‪.‬‬
‫‪ -10‬به معنای‪« :‬دارندة نیزة تیز»‪.‬‬
‫‪ -11‬به معنای‪« :‬دارندة نیزهای با تیغة پهن»‪.‬‬
‫‪ -12‬به معنای‪« :‬ناف»‪« ،‬نژاد» و «تخمه»‪.‬‬
‫‪ -13‬به معنای‪« :‬دارندة اسبِ بزرگ»‪.‬‬
‫‪ -14‬به معنای‪« :‬دارندة اسبِ اصیل»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪27‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویستوَرو"‪[ 1‬از «خاندانِ] نوذر» را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬ ‫راستی ِ‬
‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَ ْرشْهَموَرِتْ"‪ 2‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫ن‬ ‫"فَرشوکَرَه"‪ 3‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِوَنوش"‪ 4‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَ ِر‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِپاتَه"‪ 5‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬ ‫راستی ِ‬
‫ن‬ ‫"آتِرِداتَه" را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِچیثرَه" را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬

‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬ ‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِخْوارنَه"‪ 8‬را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن‬ ‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِزِنتو"‪ 10‬را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬ ‫"آتِرِسوه"‪ 9‬را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِدَئینگهو"‪ 11‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛‬
‫بند ‪ -103‬میستاییم فَروَهَرِ "هوشیئوثنَه"‪ 12‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "پیشیشیئوثنَه"‪ 13‬را‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اسفندیار‪ 14‬دلیر"‬
‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "بستور"‪ 15‬را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه»؛‬ ‫ن راستی ِ‬
‫را‪ ،‬از پیروا ِ‬

‫‪ -1‬در شاهنامه‪" :‬گستهم"‪ .‬برادر "توس" و پسر "نوذر" پادشاه پیشدادی‪ .‬در «شاهنامه» آمده است که‬
‫سران کشور این دو برادر را مناسب شاهی نیافتند‪ .‬پس "اوزو" پسر "تهماسپ" را به پادشاهی برگزیدند‪.‬‬
‫‪ -2‬در شاهنامه‪« :‬فرشیدوَرد»‪ .‬از پسران "گشتاسپ" که در جنگ با «خیونان» به دست "کُهرم" کشته شد و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫شرح آن در کتاب «یادگار زریران» آمده است‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -3‬به معنای‪« :‬کسیکه رستاخیز برانگیزد»؛ از پسران "گشتاسپ" که در جنگ با «خیونان» کشته شد و‬
‫شرح آن در کتاب «یادگار زریران» آمده است‪.‬‬
‫‪ -4‬به معنای‪« :‬دوستدار آتش»‪.‬‬
‫‪ -5‬در پهلوی‪« :‬آذرباد»؛ به معنای‪« :‬در پناه آتش»‪.‬‬
‫‪ -6‬در فارسی نو‪« :‬آذر داد»؛ به معنای‪« :‬هدیهای از آتش»‪.‬‬
‫‪ -7‬در فارسی نو‪« :‬آذر چهر»؛ به معنای‪« :‬با چهرهای به زیبایی آتش»‪.‬‬
‫‪ -8‬در پهلوی‪« :‬آذر خُره»؛ به معنای‪« :‬دارندة فرّة آتش»‪.‬‬
‫‪ -9‬به معنای‪« :‬سودرسان همچون آتش»‪.‬‬
‫‪ -10‬در پهلوی‪« :‬آذر زَند»؛ به معنای‪« :‬مفسّرِ ویژگیهای آتش»‪.‬‬
‫‪ -11‬به معنای‪« :‬از کشورِ آتش»‪.‬‬
‫‪ -12‬به معنای‪« :‬خوبکردار»‪.‬‬
‫‪ -13‬معنای این نام‪ ،‬مشخص نیست‪.‬‬
‫‪ -14‬اوستایی‪« :‬سپنتو دات»؛ به معنای‪« :‬هدیهای از سپندمینو»‪" .‬اسفندیار" پسر "گشتاسپ" از بزرگترین‬
‫پهلوانان دین زرتشتی و شخصیتی مهم در شاهنامه است‪ .‬او توسط "زرتشت" ظاهرا پس از شستشوی تن در‬
‫آب مقدس‪ ،‬روئینتن گردید‪ .‬سالها به دین زرتشتی خدمت کرد و در نبردهای گوناگون‪ ،‬به گسترش دین‬
‫پرداخت‪ .‬سرانجام در نبردی که "فردوسی" با هنرمندی تمام آن را به نظم کشیده است‪ ،‬با تیری که‬
‫"رستم" به چشمان او فرونشاند‪ ،‬کشته گردید‪.‬‬
‫‪ -15‬پسر "زریر" و برادرزادة "گشتاسپ"‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪28‬‬

‫"فَرشوشتر"‪2‬‬ ‫میستاییم فَروَهَرِ "کوارَسمَن"‪ 1‬را‪ ،‬از پیروا ِ‬


‫ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "جامسپ"‪ 2‬از «خاندان‬ ‫از «خاندان هُووَه» را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَوارَهاشتری" از «خاندان هُووَه» را‪،‬‬
‫‪3‬‬ ‫هُووَه» را‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه»؛‬
‫از پیروانِ راستی ِ‬
‫بند ‪ -104‬میستاییم فَروَهَرِ "هوشیئوثنَه" را‪ ،‬از «خاندان فرشوشتر»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"خوادِئَنَه" را‪ ،‬از «خاندان فرشوشتر»؛ میستاییم فَروَهَرِ "هنگهئوروَه" را‪ ،‬از «خاندان‬
‫جاماسپ»؛ میستاییم فَروَهَرِ "وَرْشنَه" را‪ ،‬از «خاندان هنگهئوروَه»؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"وُهوْمَنَه" (بهمن)‪[ ،‬پسرِ] "اَوارَهاُشتری" را از برای پایداری در برابر کابوسهای دهشتناک‪،‬‬
‫(‪ )...‬و پریهای بد؛‪4‬‬

‫بند ‪ -106‬میستاییم فَروَهَرِ " َاشَسْتو"‪ ،5‬پسرِ "مَدیوماه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَوَرِثْرَبَه"‪،‬‬
‫پسرِ "راشترِوغَنتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "بْوذْرَه"‪ ،‬پسرِ "دازگراسپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"زبئورونت" را؛ میستاییم َفروَهَرِ "کَرسْنَه"‪ ،‬پس ِر "زبئورونت"‪ ،‬آن دلیرِ فرمانبُردا ِر‬
‫سنگینافزارِ اهورایی را؛‪6‬‬

‫بند ‪ -108‬میستاییم فَروَهَ ِر "ویراسپَه"‪ ،‬از «خاندا ِ‬


‫ن کَرسْنَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن کَرسْنَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَرایْئوذَه"‪ ،‬از «خاندانِ کَرسْنَه» را؛‬


‫"آزاتَه"‪ ،‬از «خاندا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬در شاهنامه‪« :‬کرزم»؛ از بستگان "گشتاسپ"‪.‬‬
‫‪" -2‬فرشوشتر" (اوستایی‪ :‬فَرَاَشاشتَرَه؛ به معنای‪ :‬دارندة شترِ کارآمد) و "جاماسپ" دو برادر از «خاندان‬
‫هُووَه» (در گاهان‪ :‬هوگو) بودند که هر دو در دربار "گشتاسپ"‪ ،‬سِمَتِ وزارت داشتند‪" .‬فرشوشتر" پدرزنِ‬
‫"زرتشت" و "جاماسپ" دامادِ "زرتشت" بود‪" .‬جاماسپ" پس از مرگِ "زرتشت"‪ ،‬به عنوان جانشین او و‬
‫دومین موبدموبدان قلمداد شد‪( .‬نخستین موبدموبدان "ایسَتْواسّتَرَه" پسر بزرگتر "زرتشت" بود‪).‬‬
‫‪ -3‬اطالعاتی از او و معنای نامش در دسترس نیست؛ جز آنکه بخش دوم نام او‪ ،‬بایستی در معنای «دارندة‬
‫شتر» باشد‪ .‬در بند ‪ 104‬نام پسر وی را "بهمن" ثبت کردهاند‪ .‬گمان نگارنده بر این است که این فرد‬
‫فراموششده نیز بایستی برادر ‪ -‬یا پسرعموی ‪" -‬فرشوشتر"و "جاماسپ" بوده باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬اسامی یاد شده در این بند‪ ،‬بزرگان «خاندان هُووَه» و اکثرا‪ ،‬اخالف و نوادگان "فرشوشتر" و "جاماسپ"‬
‫هستند‪ .‬آخر این بند و در جایی که نقطهچین گذاشته شده است‪ ،‬عبارت اوستایی «اَاُایفْرَه» آمده است که‬
‫معنی آن مشخص نیست‪.‬‬
‫‪ -5‬نوهعموی "زرتشت"‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪.95‬‬
‫‪ -6‬از دیگر اسامی یاد شده در این بند‪ ،‬آگاهیِ بیشتری در دسترس نیست‪ .‬گمان نگارنده بر این است که با‬
‫توجه به آوردهشدنِ نامِ پسرِ "مَدیوماه" در آغازِ این بند؛ بایستی باقیِ نامهای یاد شده نیز از بزرگانِ‬
‫دومیننسلِ زرتشتیان باشند‪ .‬در انتهای این بند از"کَرسْنَه" پسرِ "زبئورونت" نام برده شده است که با توجه‬
‫به محتویات بند ‪ ،108‬ظاهرا فرزندان و نوادگان وی در سالهای بعدی‪ ،‬نقش پررنگی در دین زرتشتی‬
‫داشتهاند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪29‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫میستاییم فَروَهَرِ "ونگهو"‪ ،‬از «خاندانِ ارشیه» ‪ -‬آن "ارشیه" که در میانِ پیروان «آیی ِ‬
‫ن‬
‫بهی»‪ ،‬کوشاترین است‪ -‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "دارَیّتْرَثَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرارَیّتْرَثَه"‬
‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "سکارَیّتْ َرثَه" را؛‪1‬‬

‫بند ‪ -2109‬میستاییم فَروَهَرِ "اَرْشَوَنتْ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویرْشَوَنتْ" را؛‬


‫میستاییم فَروَهَرِ "پَئیتیرْشَوَنتْ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَمْرُ ْو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "چَمْرُوْ"‬
‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "دَراثَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پئیتیدَراثَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"پئیتیونگهَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَرشاوَخشَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "نِمْوَهونگهو"‪ ،‬پس ِر‬
‫"وَئذَنگهه" را؛‬
‫بند ‪ -110‬میستاییم فَروَهَرِ "وَئسَذَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشاونگهو"‪ ،‬پسرِ‬
‫"بیوندنگهه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "جرودنگهو"‪ ،‬پسرِ "پئیریشتُور" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"نِرِمیزدَنَه"‪ ،‬پسرِ "اَئیئویو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "بِرِزیشنو"‪ ،‬پسرِ "اَرَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"کسوپیتو"‪ ،‬پسرِ "اَرَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِریه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَستْوَتاِرِته"‪ 3‬را؛‬

‫‪ -1‬سه نام آخرین که به ترتیب به معنای «دارندة ارّابة جنگی»‪« ،‬پیشرانندة ارّابة جنگی» و «دورگردانندة‬
‫ارّابة جنگی» میباشد‪ ،‬یقینا سه برادر از کهنترین سربازان و فرماندهانِ پیرو دین زرتشتی بودهاند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -2‬شوربختانه از هیچیک از اسامی نامبرده شده در بندهای ‪ 109‬و ‪ ،110‬آگاهیِ بیشتری نیست‪ .‬تردیدی‬
‫نیست که اسامی بند ‪ ،109‬از کهنترینگروندگان به دینزرتشتی (شاید نسل سوم‪ ،‬چهارم یا پنجم‬
‫زرتشتیان) هستند‪ .‬اما بند ‪ 110‬با توجه به آمدن نام "اَستْوَتاِرِته" در پایان آن‪ ،‬این شائبه را ایجاد میکند‬
‫که آیا اسامی فوق‪ ،‬از یاوران منجی آخرالزمان هستند؟ یا همچون بند پیشین‪ ،‬از کهنترین گروندگان به‬
‫کیش زرتشتی؟‬
‫‪ -3‬سومین "سوشیانت"‪ .‬او در پایان سومینهزاره پس از "زرتشت"‪ ،‬زاده میشود‪ .‬بنابر اساطیر زرتشتی‪،‬‬
‫"زرتشت" سهبار با سومین همسرش "هوُوِیْ" نزدیکی کرد و هر سهبار نطفة او از بدن همسرش خارج شده‬
‫و به اعماق «دریاچة کیانسیه» (دریاچة هامون) افتاد‪ 99999 .‬فَروَهَر از هر نطفه مواظبت میکنند‪ .‬در پایان‬
‫هزارههای اول و دوم و سومِ پس از "زرتشت"‪ ،‬سه دختر باکرة ایرانی در «کیانسیه» آبتنی میکنند‪ .‬نطفه‬
‫وارد رَحِمِ آنها شده و نُهماه بعد‪ ،‬منجیها متولد میشوند‪ .‬منجی اول با نام "اوشیدربامی" بایستی هزارسال‬
‫پس از مرگ "زرتشت" ظهور میکرد‪ .‬مهمترین یاورِ او "کیبهرام ورجاوند" از نسل پادشاهانِ کیانی بود که‬
‫عقیده داشتند در «هند» متولد شده است‪ .‬در پایانِ دومینهزاره پس از مرگ "زرتشت"‪ ،‬بایستی دومین‬
‫منجی با نام "اوشیدرماه" متولد شود‪ .‬در دوران او‪« ،‬آژیدهاک» پس از هزارانسال غل و زنجیر خود را پاره‬
‫کرده‪ ،‬از «دماوند» به پایین آمده و مشغولِ نابود کردنِ دنیا خواهد شد‪" .‬گرشاسپ" برای نابودی او از خواب‬
‫چندهزارساله بیدار شده و با گرز خویش‪ ،‬به نبرد با او میپردازد و وی را از بین میبرد‪ .‬نهایتا سههزار سال‬
‫پس از مرگ "زرتشت"‪" ،‬اَستْوَتاِرِته"‪ -‬آخرین "سوشیانت"‪ -‬ظهور خواهد کرد‪ .‬در اینهنگام بدبختی و دروغ‬
‫در تمام جهان سایه افکنده‪ .‬پس جاودانان زرتشتی به یاریِ "سوشیانت" خواهند شتافت‪" :‬پشوتن" و‬
‫سربازانش از «گنگدژ» خارج میشوند؛ "کیخسرو" از آسمان به زمین هبوط میکند و پهلوانانی چون‬
‫"توس" و "گیو" و "یوشتفریان" و "گوپدشاه"‪ ،‬هر یک از گوشهای برخاسته و برای نبرد با «اهریمن»‪ ،‬به <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪30‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستوششم‬


‫بند ‪ -111‬میستاییم فَروَهَرِ "گئوپیونگهو"‪ 1‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "هَمبَرِترونگهوَمْ"‪ 2‬را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "ستئوتر وهیشتهاشه"‪ 3‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پئورو ذاخشتی"‪ ،‬از‬
‫«خاندان خشتاوَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "خشوِیوراسپَه"‪ ،‬از «خاندان خشتاوَه» را؛‬
‫بند ‪ -112‬میستاییم فَروَهَرِ "اَیواستی"‪ ،‬از «خاندان پئورو ذاخشتی» را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "وُهوَستی"‪ ،‬از «خاندان پئورو ذاخشتی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گیّهذاستی"‪ ،‬از‬
‫«خاندان پئورو ذاخشتی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشوزد"‪ ،‬از «خاندان پئورو ذاخشتی» را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "اُورُوذو"‪ ،‬از «خاندان پئورو ذاخشتی» را؛ میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫"خشثروچینهه"‪ ،‬از «خاندان خشوِیوراسپَه» را؛‪4‬‬

‫بند ‪ -113‬میستاییم فَروَهَرِ "اَشاهورَه"‪ ،‬از «خاندان جیشتی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"فرایزنت" را؛ میستاییم فَر َوهَرِ "فرنه"‪ ،‬از «خاندان فرایزنت» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"جروونگهو"‪ ،‬از «خاندان فرایزنت» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشوزد" و "ثریتَه"‪ ،‬پسرانِ‬
‫"سایوژدری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وهورئوچه"‪ ،‬از «خاندان وَرَکَسَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"اَرِجهوتَه"‪ ،‬پس ِر "تور" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوْسینمه" را؛‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪ -114‬میستاییم فَروَهَرِ "یوختاسپ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشهشیئوثْنَه"‪ ،‬از‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«خاندان گیّهذاستی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وُهوْمَنَه" (بهمن) پسر "کتو"را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "وُهوَزدَهه"‪ ،‬پسرِ "کتو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَشه َسرِدَه" پسر "اشهسئیرینک"را؛‬

‫>> یاریِ "سوشیانت" می شتابند‪ .‬این نبرد‪ ،‬نبردِ آخرالزمان است که با پیروزی "سوشیانت" به انجام خواهد‬
‫رسید‪ .‬پس از آن «فرشگرد» (قیامت) آغاز شده و عدالت آسمانی بر همگان حکمفرما میگردد‪ .‬باید توجه‬
‫داشت که وقایع مربوط به هر سه منجی‪ ،‬در منابع گوناگون دچار اختالف است و این یقینا به دلیل کهنسال‬
‫بودن این اعتقادات است‪ .‬مثال نبرد "گرشاسپ" با "آژیدهاک" در برخی منابع در شمار وقایع مربوط به‬
‫منجی دوم و در برخی دیگر‪ ،‬به عنوان وقایع مربوط به منجی سوم آمده است‪ .‬ظاهرا به مرور زمان‬
‫رویدادهای مربوط به منجیان در حال ادغام با یکدیگر بود و اگر یورش اعراب و دگرگون شدنِ باورهای دینی‬
‫در ایرانزمین اتفاق نمیافتاد‪ ،‬احتماال تمام رویدادهای دورههای اول و دوم‪ ،‬به منجی سوم منتقل میگردید‪.‬‬
‫‪ -1‬به معنای‪« :‬فربهکنندة گاوها»‪.‬‬
‫‪ -2‬به معنای‪« :‬گردآورندة نیکیها»‪.‬‬
‫‪ -3‬به معنای‪« :‬ادا کنندة نیایشِ اشاوهیشتا (اردیبهشت)»‪.‬‬
‫‪" -4‬پئورو ذاخشتی" و "خشوِیوراسپَه" که در بند قبلی از آنها یاد شد و در این بند به فرزندان و نوادگان‬
‫آنها پرداخته شد‪ ،‬بایستی از بزرگان دین زرتشتی در سالهای پس از مرگ "زرتشت" بوده باشند‪.‬‬
‫شوربختانه آگاهی بیشتری از این دو بزرگوار و دودمانهایشان در دست نیست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪31‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫میستاییم فَروَهَرِ "اَشهسَرِدَه" پسر "زئیرینک"را؛ میستاییم فَروَهَرِ "چاخشنی" را؛‬


‫میستاییم فَروَهَرِ "سیاوَسپی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "یئو روشتی"‪ ،‬پسرِ "کَوی" را؛‬
‫بند ‪ -115‬میستاییم فَروَهَرِ "وَرِسمَپا"‪ ،‬پس ِر "جَنَهنَرَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"نَئَزَاستی"‪ ،‬پسرِ "پَئشته" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "زَرزْداتی"‪ ،‬پسرِ "پَئشته" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "گَئِوَنی"‪ ،‬پسرِ "وُهومنهه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اِرِزُو" و "سُروَتوْسپادَه" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "زرینگهه" و "سپنتوخَرَتو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وَرشَنی"‪ ،‬پس ِر‬
‫"واکِرِزَنْ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فراچیه"‪ ،‬پس ِر "تَئُوْروَاِنی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"وهمئذاتَه"‪ ،‬پس ِر "منثرهواکَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوشتَرَه"‪ ،‬پسرِ " َسذَنَه" را؛‬
‫بند ‪ -116‬میستاییم فَروَهَرِ "دنگهوسروتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "دنگهوفراده" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "سَپوَیَد"‪ ،‬پسرِ "مخشتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پینگهر"‪ ،‬پسرِ‬
‫"مخشتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوشتازَنْتَه" را؛ میستاییم فَر َوهَرِ "اشهسَوَه" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "اشهاوروَاِثَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "هَئوْمَوْخوارنَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وَرشنَه" را؛‬
‫بند ‪ -117‬میستاییم فَروَهَرِ "فرَوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوسناکَه" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "خوانونت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "دَئِنا وَزَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ " َارِجَوَنْ" را؛‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫میستاییم فَروَهَرِ "اَئیویخوارنه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "هوَیزَتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫"هرذاسپه" را؛ میستاییم فَروَ َهرِ "پازِینَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "خواخشثرَه" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "اَشَوپئوئیریّه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَستْوَتاِرِته"‪ 1‬را؛‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستو هفتم‬
‫بند ‪ -118‬میستاییم فَر َوهَرِ "هوگَئو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "انگهویو" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "گئَوْری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گئورینّه"‪ 2‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "مَزْدراوَنگهوْ" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "سریراونگهو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "آیْوَتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"سوُرَوْیَزَتَه" را؛‬
‫بند ‪ -119‬میستاییم فَروَهَرِ " ِارِذْوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "کَوِیْ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"اُوْخشَنَه" پسرِ "وِیذْپسرَوَه" [و] "دُوْرَاسْروْتَة" پسرِ "بِرِزَوَنْت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.110‬‬


‫‪ -2‬بنابر فصل ‪ 23‬از کتاب نهم «دینکرد» ‪ ،‬وی یکی از جاودانگان است که در آخرالزمان به یاری‬
‫"سوشیانت" برمیخیزد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪32‬‬

‫"وَنگهوْذاتَه" پسرِ "خواذات"‪ 1‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوزیه" از «خاندان وَنگهوْذاتَه» را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "فریه" را؛‬
‫بند ‪ -120‬میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههرئوچَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههوَرِزَه"‬
‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَشمَیهمائیاُشتَه"‪ 2‬را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههرئوچَه" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "یوشت"‪ 3‬از «خاندان فریان» و "اُسمانَر" [پسرِ] "پَئِشتَه"‪ 4‬را‪ ،‬از برای‬
‫ایستادگی در برابر [آن] دشمنی که از خانواده[اش] برخاسته بود؛‬
‫بند ‪ -121‬میستاییم فَروَهَرِ "سپیتی" پسرِ "اُوسپسنُوْ" را؛ میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫"اِرِزراسپ" پس ِر "اُوسپسنُوْ" را؛‪ 5‬میستاییم فَروَهَرِ "اوْسَذَن"‪ 6‬پسر «مَزدیسنا» را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "فرا َدتْونگهو" پسر "ستیونت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "رئوْچَسْچَئِشْمَن" را؛‬
‫شمَن" را؛‪ 7‬میستاییم فَروَهَرِ "وِیسْرُوتر" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬ ‫میستاییم فَروَهَرِ "هُوَرِچَئِ ْ‬
‫"بَرِمْنَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وِیْسَروتَه" را؛‬
‫بند ‪ -122‬میستاییم فَروَهَرِ "هَوسپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "چئوَرِسپَه"‪ 8‬را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "دَئورامَئیشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرئورئوس"‪ ،‬پسرِ "کَئوشَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -1‬به معنای‪« :‬خود داد»‪« ،‬خود رای» و «جاودانه»؛ این واژه در پهلوی به «خُتای» و در فارسیِنو به «خدا»‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫تبدیل شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنابر فصل ‪ 29‬از کتاب «بندهش» ‪ ،‬وی یکی از جاودانگان است که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت"‬
‫برمیخیزد‪.‬‬
‫‪" -3‬یوشت فریان" از کهنترین اساطیر ایرانی است که روزگاری همتراز با اساطیری نظیر "آرش کمانگیر" و‬
‫"گرشاسپ"‪ ،‬در ایران شناخته شده بود‪ .‬بنگرید به ترجمه «ماتیکان یوشت فریان» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.97‬‬
‫‪" -5‬پورداوود" میگوید‪" :‬سپیتی" به معنای‪« :‬سپید» و "اِرِزراسپ" به معنای‪« :‬دارندة اسبِ راستقامت»‬
‫دو برادر هستند که بنابر مندرجات فصل ‪ 29‬از «بندهشن»‪ ،‬اولی ریاست روحانی کشور «فردذفش» (یکی از‬
‫هفتکشوری که به دنیای قدیم اساطیرِ آریایی را تشکیل میدادند) و دومی ریاست روحانی کشور «ویدفش»‬
‫(یکی دیگر از کشورهای هفتگانة اساطیری) را برعهده دارد‪.‬‬
‫‪ -6‬این نام‪ ،‬کهنترین شکل از نام "کیکاووس" میباشد که در اوستا ‪ -‬احتماال همچون دیگر بندهای اخیر‪-‬‬
‫و در دوران کوتاهی پس از مرگ "زرتشت"‪ ،‬ضبط شده است‪ .‬عبارت «پسر مزدیسنا» از الحاقات بعدی و‬
‫برای تقدس بخشیدن به وی‪ ،‬وارد متن اصلی شده باشد‪.‬‬
‫‪" -7‬رئوْچَسْچَئِشْمَن" به معنای‪« :‬روشنچشم» و "هُوَرِچَئِشْمَن" به معنای‪« :‬خورشیدچشم» است؛ بنابر‬
‫فصل ‪ 36‬از کتاب «دادستان دینیک» ‪ ،‬هر دو از جاودانگانی هستند که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت"‬
‫برمیخیزند‪.‬‬
‫‪" -8‬پورداوود" میگوید‪" :‬هَوسپَه" به معنای‪« :‬دارندة اسبِخوب» و "چئوَرِسپَه" به معنای‪« :‬دارندة‬
‫چهاراسب و گردونه» میباشد که بنابر مندرجات فصل ‪ 29‬از «بندهشن»‪ ،‬اولی ریاستِ روحانیِ کشورِ <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪33‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫"فریناسپَه"‪ ،‬پسرِ "گئوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَرا َدتْنَرْ"‪ ،‬پسرِ "گرَوارَتو" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "وهوشتر"‪ ،‬پسرِ "اَخننگهه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویوارِشوَه"‪ ،‬پسرِ "ائینیاوَه" را‪،‬‬
‫بند ‪ -123‬میستاییم فَروَهَرِ "فرارازی"‪ ،‬پسرِ "تور" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ستیپی"‪،‬‬
‫پسرِ "رَوَنت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پْرِشینتَه"‪ ،‬پسرِ "گندرِوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اویّه"‪،‬‬
‫پسرِ "سپنگه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَئِتْوَه"‪ ،‬از «خاندان ماُیوْ» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"یَئتوشگاَوْ"‪ ،‬پسرِ "وَیاتَن" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گَرْشتَه"‪ ،‬پسرِ "کَوی" را؛‬
‫بند ‪ -124‬میستاییم فَروَهَرِ "پُئوروینگهه"‪ ،‬پسرِ "زئوش" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"وُهوداتَه"‪ ،‬پسرِ "کاتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "بَاَونگْهَهْ"‪ ،‬پسرِ "ساوَنَگْهَنگهَه" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرهای "هَوْرِز" [و] "اَنکسَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَرَوَئوشترَه"‪ ،‬پسرِ‬
‫"اِرِزَونتدئینگهئوش" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فراچیثر"‪ ،‬پسرِ " ِبرِزَونت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"وُهوپِرِسَه"‪ ،‬پسرِ "اَئینیاوَه" را؛‬
‫بند ‪ -125‬میستاییم فَروَهَرِ " َپرَوْدَسمَه"‪ ،‬پسرِ "داشتاغنیمُوْژِی" از سرزمین «موژ» را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "فراتورَه" [و] "اَسروتَه"‪ ،‬از «خاندان بئشتَستورَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"اَوَرِگَاَوْ"‪ ،‬پسرِ "اِرِزَونت"‪ ،‬پسرِ "اوئیغمتستوْرَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گئومَنت"‪ ،‬پس ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫"زوَنّرَئوژدی" از سرزمین «رَئوژ دیه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ثَریت"‪ ،‬پسرِ "اَئِو سَرِذ" [و]‬
‫"فیوشتتنّی"‪ ،‬از سرزمین «تنیه» را؛‪1‬‬

‫بند ‪ -126‬میستاییم فَروَهَرِ "تِیرْوَنکشْوَه"‪[ ،‬از «خاندانِ] آوسپَئِشَتَه»‪[ ،‬از «دودمانِ]‬


‫سئینَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "آوْتیونی"‪ ،‬پسرِ "وِیْتکوِی" [و فروهرِ] "زِیْغزِی"‪ ،‬پسرِ "سَئنَه"‬
‫ن سَئنَه» را؛ میستاییم‬ ‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرَوْهکفرَه" از «خاندان مِرِزِ ْیشَم»‪ ،‬از «دودما ِ‬
‫فَروَهَرِ "وَرِسموْرَئَوْچَه"‪ ،‬پس ِر "پرثوفسمن" را؛‬

‫>> «وروبرشت» (یکی از هفتکشوری که به دنیایقدیم اساطیرِ آریایی را تشکیل میدادند) و دومی‬
‫ریاستِروحانیِ کشور «وروجرشت» (یکی دیگر از کشورهای هفتگانة اساطیری) را برعهده دارد‪.‬‬
‫‪ -1‬سه سرزمین «موژ»‪« ،‬رَئوژ دیه» و «تنیه» مشخص نیست دقیقا در کجا قرارداشتهاند‪ .‬در یادداشتهای‬
‫"دکتر ابراهیم پورداوود" و "دکتر جلیل دوستخواه" نیز مکان دقیق این سه سرزمین نیامده است‪ .‬با اینهمه‬
‫نظر به این که تمام اسامی خاصی که در این بند آمده ‪ -‬همچون تمامیِ اسامیِ خاصی که در بندهای پیشین‬
‫ذکر آنها به میان رفته است‪ -‬همگی ایرانی هستند‪ ،‬سه سرزمین مذکور نیز قاعدتا باید در میان‬
‫سرزمینهای ایرانی؛ و با علم به شکلگیری اساطیرِ ایرانی در شرقِ فالتِ ایرانزمین‪ ،‬به احتمال بسیار باال در‬
‫حدفاصلِ نیمةشمالیِ افغانستانِ امروزی تا «ماوراءالنهر» بوده باشند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪34‬‬

‫بند ‪ -127‬میستاییم فَروَهَرهای "اَشهنِمَه" [و] "ویدتگاو" از سرزمین «انگهوی» را؛‬


‫میستاییم فَروَهَرهای "پَرْشَت َگاَو" [و] "دازگرَوْ َگاَو" از سرزمین «اپخشیرا» را؛‪ 1‬میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "هوْفرَوَخشَه"‪ ،‬از «خاندان کهَرْ َکنَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اکَیَّذَه"‪ ،‬از «خاندان پُوْذَه»‬
‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "جاماسپِ دوم" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "مَدیوماهِ دوم" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "اُوروَتتْنَره دوم" را‪2،‬‬

‫بند ‪ -128‬میستاییم فَروَهَرِ "رئوْچَسْچَئِشْمَن" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "هُوَرِچَئِشْمَن"‬


‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرادت خوارِنَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویذَتخووارِنَوه" را؛ میستاییم‬
‫فَروَهَرِ "وُئوورونِومَوه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وئووْروْسَوَه" را؛‪ 3‬میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"اوخشیتاِرِت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوخشیتنِمه" را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ "اَستْوَتاِرِته" را‪4،‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستو نهم‬


‫بند ‪ -129‬آنکس که «سوشیانتِ پیروزگر» نامیده شده و [نا ِم درستِ وی]‬
‫"اَستْوَتاِرِته" خواهد بود‪ ،‬از این روی [بدیننامِ] «سوشیانت» خوانده شده است‪ ،‬که او به‬
‫سراسرِ جهانِ آفرینش‪ ،‬سودرسان خواهد بود‪ .‬از این روی [بدیننامِ] "اَستْوَتاِرِته" خوانده‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -1‬دو سرزمین «انگهوی» و «اپخشیرا» مشخص نیست دقیقا در کجا قرارداشتهاند‪ .‬اما اینجا نیز با توجه به‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ایرانی بودن تمام اسامی خاص‪ ،‬هر دو سرزمین فوقالذکر بایستی در ایران شرقی بوده باشند‪ .‬سرزمین‬
‫«اپخشیرا» به معنای «جایی که در آن شیر وجود ندارد» میباشد‪.‬‬
‫‪" -2‬جاماسپ" داماد زرتشت‪" ،‬مَدیوماه" پسرعموی زرتشت (و بر پایه منابع موجود‪ ،‬نخستین گرونده به‬
‫آیینِ او) و "اُوروَتتْنَره" یکی از پسران زرتشت بود‪ .‬اما این اسامی در این بند‪ ،‬هیچیک از افراد توضیح داده‬
‫شده نیستند و نام کسانی هستند که دهها سال پس از مرگ زرتشت‪ ،‬زیستهاند‪ .‬شاید دلیل این نامگذاری آن‬
‫باشد که سه فرد متاخر‪ ،‬از نوادگان "جاماسپ" و "مَدیوماه" و "اُوروَتتْنَره" بوده باشند‪ .‬با اینحال قطعیتی‬
‫در این رای‪ ،‬نیست‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ . 121‬هر شش فرد یادشده در این بند‪ ،‬بنابر مندرجات کتاب «داتستان دینیک»‪ ،‬از‬
‫یاورانِ «سوشیانتها» در آخرالزمان خواهند بود‪ .‬بنابر روایت فوقالذکر‪ ،‬در هنگام رستاخیز‪ ،‬این شش شهریار‬
‫از شش سرزمین‪ ،‬به یاری «سوشیانتها» خواهند شتافت‪.‬‬
‫‪ -4‬در این جا نام هر سه منجی دین زرتشتی که به فاصلة هزارسال از یکدیگر ظهور خواهند کرد‪ ،‬به دنبال‬
‫یکدیگر آمده است‪ .‬اولی در پهلوی با نام "اوشیدربامی"‪ ،‬دومی با نام "اوشیدرماه" و سومی با نام‬
‫"استوتارته" ثبت شدهاند‪ .‬هر سه نفر «سوشیانت» در معنای «سود رساننده»‪« ،‬رهاننده» و «منجی»‬
‫میباشند‪ .‬در «گاهانِ زرتشت» ‪ ،‬واژة سوشیانت دارای یک معنای عام بوده و به تمام یاوران و یاریرسانان‬
‫دین زرتشتی اطالق شده است‪ .‬باری در منابع بعدی‪ ،‬این واژه در معنای خاص و برای هر سه منجی (به ویژه‬
‫منجی سوم) بکار رفته است‪ .‬در پارهای از منابع‪« ،‬سوشیانس» نیز ضبط شده است‪ .‬برای آگاهی بیشتر از‬
‫زمان آخرالزمان و رویدادهایی که در پسِ ظهورِ هر یک از سوشیانتها به وقوع میپیوندد‪ ،‬بنگرید به پاورقی‬
‫بند ‪ 110‬از همین یشت و پاورقی بند ‪ 92‬از «خْوَرنَه یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪35‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫شده است‪ ،‬که او از برای ایستادگی در برابر دروغ و دروغگویان‪ ،‬بیمرگی را به ارمغان خواهد‬
‫د [فرجامین با اهریمنان]‪1.‬‬
‫آورد‪ .‬از برای همراهی با پاکدینان در نبر ِ‬
‫بند ‪ -130‬میستاییم فَروَهَرِ "جم"‪ ،2‬از پیروا ِ‬
‫ن راستینِ «اَشه»‪ ،‬از «خاندان ویوَنْگْهان»‬
‫را‪ ،‬آن توانای دارندة رمههای فراوان را‪ ،‬برای پایداری در برابر کمبودهایی که از سوی دیوان‬
‫است‪ ،‬و برای پایداری در برابر کمبودِ گیاه که از خشکی است‪ ،3‬و برای پایداری در برابر آزار‬
‫«مَرْشونَه»‪.4‬‬
‫بند ‪ -131‬میستاییم فَروَهَرِ "فریدون"‪ ،5‬از پیروانِ راستینِ «اَشه»‪ ،‬از «خاندان آتبین»‬
‫را‪ ،‬از برای پایداری در برابر «پوریوون»‪ 6‬و «تب» و «نَوئِوزَه» (؟) و «تب و لرز» و «واوَرْشوا»‬
‫(؟)؛ از برای پایداری در برابر آزارِ مار‪ .7‬میستاییم فَروَهَرِ "اَئوشْنَرَه"‪ ،8‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن‬

‫‪ -1‬جملة آخر در متن اصلی اینچنین آمده است‪« :‬ستیزه که از پاکدینان برانگیخته شده باشد» که منطقی‬
‫نیست و بهنظر میرسد متن دچار آسیب شده است‪ .‬ظاهرا باید متن فوق در اصل بدینگونه بوده باشد‪:‬‬
‫«ستیزه که بر "ضد" پاکدینان برانگیخته شده باشد‪».‬؛ این بند تمام و کمال در ستایش سومین منجی‬
‫زرتشتی سروده شده است‪ .‬اوست که «اهریمن» را برای همیشه نابود خواهد کرد و جهان را به دورانی که‬
‫هنوز به آفت های اهریمن آلوده نشده بود‪ ،‬شبیه خواهد نمود‪ .‬باید توجه داشت که بخش اعظم باور به‬
‫منجیگرایی در ادیان ابراهیمی‪ ،‬برگرفته از دین زرتشتی است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪" -2‬جم" یا "جمشید" ‪ -‬معادل "ییمه" در اساطیر ودایی‪/‬هندی‪ -‬بنابر متون زرتشتی؛ پسر "ویونگهان"‪،‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نوة "اَنگهت"‪ ،‬نبیرة "هوشنگ" و بنابر «شاهنامه»‪ ،‬پسر "هوشنگ" است‪" .‬جم" پس از نیای بزرگش‬
‫"هوشنگ" و برادرش "تهمورث" ‪ ،‬سومین پادشاهِ اساطیرِ ایرانی است‪ .‬در دوران او‪ ،‬فراوانی و برکت بر تمام‬
‫سرزمینها سایه افکند‪ .‬اما "جمشید" که از قدرت خود دچار غرور شده بود‪ ،‬از فرمان یزدان سرپیچید و‬
‫ادعای خدایی کرد‪ .‬در این هنگام «فرّة ایزدی» از او جدا شده و سایة سعادت از مُلکِ او رخت بربست‪ .‬پس‬
‫«آژیدهاکِ تازی» از سرزمین «بوْری» (این سرزمین بعدها با بابل یکی انگاشته شد؛ اما به نظر میرسد در‬
‫هنگام سرودن کهنترین یشتها‪ ،‬جایی در شرق ایران بوده باشد) برخاسته و ملک و تخت او را ربود‪.‬‬
‫‪ -3‬اشارهای به عصرِ یخبندان یا خشکسالیهای پایان عصر پادشاهی "جمشید" است‪ .‬بنابر مندرجات‬
‫«وندیداد»‪" ،‬جمشید" برای مقابله با یخبندان‪ ،‬دژی به نام «وَزِجَمکَرد» را ساخت و تمام مردمان را به درون‬
‫آن برد (بنگرید به ترجمه بخش «وندیداد» در همین کتاب)‪ .‬احتماال افسانههای «طوفان» در اساطیرِ‬
‫سومری و «کشتیِ نوح» در اساطیر یهود‪ ،‬اقتباسی از این اسطورة ایرانی باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬دیوِ زوال و نابودی‬
‫‪ -5‬یکی از بزرگترین پادشاهان پیشدادی‪ .‬او با یاریِ "کاوة آهنگر" علیه بیدادگریِ «آژیدهاک» شورید و به‬
‫شهریاریِ او پس از هزار سال پایان داده‪ ،‬خود بر تخت شاهیِ ایرانزمین بنشست‪.‬‬
‫‪ -6‬بیماری ریزشمو و گَری (؟)‬
‫‪ -7‬به گمان قوی‪ ،‬عبارت «پایداری در برابر آزارِ مار»‪ ،‬اشارهایاست کهن‪ ،‬به ماجرای نبرد "فریدون" با‬
‫«آژیدهاک» (در شاهنامه‪ :‬ضحّاک) که دو مار از شانههای او روییده بود‪.‬‬
‫‪" -8‬اوشنَر" وزیر دانشمند و بافراستِ "کیکاووس" بود‪ .‬رسالهای از دورة ساسانیان به نام «اندرزنامة اوشنَرِ‬
‫دانا» باقیمانده است که منتسب به این اسطورة خردمندِ ایرانی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪36‬‬

‫«اَشه» و بسیار اندیشمند را‪ .‬میستاییم فَروَهَرِ "اُوْزَوَه"‪ ،1‬از پیروانِ راستینِ «اشه» و از‬
‫«خاندان تُوْماسپَه» را‪ .‬میستاییم فَروَهَرِ "اَغریرَث"‪ ،2‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫ن «اَشه» و دالور را‪.‬‬
‫ن «اشه»‪ ،‬از «خاندان ایرج» را‪.‬‬ ‫میستاییم فَروَهَرِ "منوچهر"‪ ،3‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫بند ‪ -132‬میستاییم فَروَهَرِ "کیکواذ"‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَ ِر‬
‫ن‬ ‫ن راستینِ «اشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ "کیکاووس"‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬ ‫"کیاَپیوَه"‪ ،‬از پیروا ِ‬
‫«اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ "کیآرش"‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ‬
‫ن «اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ "کیبیارَش"‪ ،‬از پیروانِ راستینِ‬ ‫"کیپَشین"‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫«اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ "کیسیاوش"‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ‬
‫ن «اَشه» را‪4.‬‬‫"کیخسرو"‪ ،‬از پیروانِ راستی ِ‬
‫بند ‪ -5133‬از برای تواناییهای خوبْ فراهمآمدهاش‪ ،‬از برای [پیروزمند بودنش و]‬
‫پیروزیِ اهوراآفریدهاش‪ ،‬از برای برتریِ پیروزمندانهاش‪ ،‬از برای فرمانهای بهخوبی‬
‫برگزارشدهاش‪ ،‬از برای ارادة [هرگز] دگرگوننشدهاش‪ ،‬از برای ارادة [همیشه]‬
‫شکستناپذیرش و از برای شکستِ زودهنگا ِم دشمنانِ او‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪" -1‬اوزو" از خاندان «تهماسپ» یکی از پادشاهان اساطیریِ ایران است‪ .‬در «شاهنامه» او را با نام "زو‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫طهماسپ" میشناسیم که پس از "نوذر" مدتی بر اورنگِ پادشاهی بنشست‪.‬‬
‫‪ -2‬پسر "پشنگ" و برادر "افراسیاب" شهریار تورانزمین‪ ،‬که به دلیل ایراندوستی‪ ،‬توسط افراسیاب به قتل‬
‫رسید‪ .‬ماجرا چنین بود که در جنگی میان تورانیان و ایرانیان در زمان پادشاهی "نوذر"‪ ،‬ایرانیان شکست‬
‫یافته‪" ،‬نوذر" کشته شد و بزرگان و سردمداران ایرانی اسیر تورانیان گشتند‪ .‬اما به زودی"اغریرث" که مردی‬
‫پاکدل بود‪ ،‬اسیران ایرانی را با نیرنگی از بند اسارت آزاد ساخت و به همین دلیل نیز "افراسیاب" بر او خشم‬
‫گرفته و وی را به قتل رسانید‪ .‬همچنین بنگرید به پاورقیِ بند ‪ 77‬از «خْوَرنَه یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬مانوشچیثره»؛ پادشاه اساطیری ایرانی‪ .‬از نوادگان "ایرج" پسر "فریدون"‪.‬‬
‫‪" -4‬کیکواذ" (در شاهنامه‪ :‬کیقباد) از نسلِ "هوشنگ"‪ ،‬بنیانگذارِ اساطیریِ سلسلهپادشاهیِ «کیانیان»‬
‫است‪" .‬کیاپیوَه" پسر اوست و "کیکاووس"‪" ،‬کیآرش"‪" ،‬کیبیارش" و "کیپشین" پسران "کیاپیوَه"‬
‫هستند‪ .‬در میان این چهار پسر‪" ،‬کیکاووس" بهجای پدربزرگش "کیکواذ" بر تخت پادشاهی بنشست‪.‬‬
‫"سیاوش" پسر "کیکاووس" طی رویدادی بهگونة ناجوانمردانه در تورانزمین کشته شد‪" .‬کیخسرو" پسر‬
‫"سیاوش" جانشین "کیکاووس" گردید و به تورانزمین لشگر براند و تورانیان را در نبردی حماسی‪،‬‬
‫شکست داد‪" .‬کیخسرو" بزرگترین پادشاه اساطیریِ ایران است‪ .‬در سنّتِ زرتشتی‪ ،‬او در شمار جاودانان‬
‫قرار دارد‪ .‬منابع کهنِ ایرانی میگویند که "کیخسرو" نمُرده است‪ ،‬بلکه به آسمانها عروج کرده تا در روز‬
‫تن پسین (آخرالزمان) به همراه دیگر جاودانان و پهلوانانِ ایرانی‪ ،‬به زمین بازگشته و با اهریمنان به نبرد‬
‫بپردازد‪ .‬پس از پیروزیِ نهایی‪ ،‬او مجددا به عنوان پادشاه ایرانزمین‪ ،‬بر تخت خواهد نشست‪ .‬همچنین‬
‫بنگرید به کَردههای چهاردهم و پانزدهم از «خوَرنه یشت»‪.‬‬
‫‪ -5‬بندهای ‪ 133‬تا ‪ ،135‬دنبالة بند ‪ 132‬بوده و در ستایشِ کیخسرو میباشد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪37‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -134‬برای توانایی‪ ،‬برای فَرّة مزداآفریده‪ ،‬برای تندرستی‪ ،‬برای فرزندانِ نیک و‬
‫هوشیار و دانا و سخنآرا و توانای با چشمهای درخشان و خویشتنداریِ دالورانه از‬
‫نیازمندیها‪ ،‬و برای آگاهی از آینده و آگاهی از بهترین زندگی‪.‬‬
‫ی دورهنگام‪ ،‬برای همة خوشبختیها‪،‬‬‫ی درخشان‪ ،‬برای زندگان ِ‬ ‫بند ‪ -135‬برای شهریار ِ‬
‫برای همة درمانها‪ ،‬برای پایداری در برابرِ جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای‬
‫ستمکار»‪ ،1‬برای پایداری در برابر آزار ستمکاران‪.‬‬
‫بند ‪ -136‬میستاییم فَروَهَرِ "سامگرشاسپ"‪ ،‬از پیروانِ راستینِ «اَشه» و گیسوبلندِ‬
‫ن دشمن؛ برای پایداری با سنگر فراخ‪،‬‬‫گُرزدار را؛ برای پایداری در برابر ستبربازوان و لشگریا ِ‬
‫ش گشوده؛ درفشی برافراشته برای پایداری‬ ‫ش گسترده‪ ،‬با درفشِ برافراشته‪ ،‬با درف ِ‬ ‫با درف ِ‬
‫دربرابرِ راهزنِ ویرانگرِ مردمکُش؛ برای پایداری دربرابرِ آزاری که از راهزنی سرمیزند‪.‬‬
‫بند ‪ -137‬میستاییم فَروَهَرِ "آخْرورَه"‪ ،2‬از پیروانِ راستینِ «اشه»‪ ،‬از«خاندانِ خسرو»‬
‫را‪ ،‬برای پایداری در برابر آن دشمنِ «اَشه» که دوستِ خود را میفریبد و برای پایداری در‬
‫ن «اَشه» و‬ ‫برابرِ فرومایة ویرانکنندة جهان‪ .‬میستاییم فَروَهَرِ "هوشنگ"‪ ،3‬از پیروا ِ‬
‫ن راستی ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬از «کَویها» و «کرپنها» در «گاهانِ زرتشت» نیز در شمارِ دشمنانِ اصلی دینِ زرتشت‪ ،‬نام برده‬
‫شدهاست‪ .‬احتماال «کَویها»‪ ،‬امرا و فرمانروایان دیواپرست و «کَرَپَنها»‪ ،‬روحانیون و پیشوایان آیینهای‬
‫دیواپرستی (یکی از شاخه های دینیِ آریایی) بوده باشند‪ .‬مشخص نیست که این دو نام از متنِ اصلی‬
‫باقیمانده است یا از افزودههای زرتشتیان است‪ .‬باری شواهد و اسناد مشخص میسازد که حتی اگر دو واژة‬
‫«کَوی» و «کرپن» از افزودههای زرتشتی به متنِ اصلی باشند؛ باز هم دارای قدمت بسیار دور و از افزودههای‬
‫قدیمِ زرتشتی هستند و نه از الحاقاتِ دورانِ اشکانیان و ساسانیان‪.‬‬
‫‪" -2‬آخروره" را برخی از محققین و پژوهشگران بر پایة کتاب «روایت پهلوی» که در نخستین سدههای‬
‫اسالمی نگاشته شده است‪ ،‬دوستِ "گرشاسپ" دانستهاند‪ .‬با این حال عبارت «آخروره از خاندانِ خسرو» نیز‬
‫میتواند دلیلی بر آن باشد که وی فرزند یا از نوادگانِ "کیخسرو" بوده باشد‪ .‬باید توجه داشت که به دلیل از‬
‫بینرفتنِ بسیاری از منابعِ کهن‪ ،‬یافتنِ حقیقت دربارة این اسطوره ‪ -‬همچون بسیاری از اساطیر فراموششدة‬
‫دیگر‪ -‬امری دشوار و نزدیک به ناممکن است‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪" :‬هَئوشینْگهَه"‪ ،‬پهلوی‪" :‬هَئوشَنگ" به معنای «سازندة خانههای خوب»؛ نخستین پادشاه‬
‫اساطیری ایرانزمین و پدر ایرانیان است‪ .‬او را با لقب «پیشداد» نیز خواندهاند؛ به همین دلیل پادشاهان پس‬
‫از او را پیشدادیان مینامند‪ .‬تبار وی چنین است‪" :‬هوشنگ" پسر "فرآوَگ"‪ ،‬پسر "سیامک"‪ ،‬پسر "مشیا"‪،‬‬
‫پسر "کیومرث"‪ .‬در برخی منابع‪ ،‬او را ‪ -‬و در برخی دیگر برادرش را‪ -‬نخستین پیامبر ایرانی قلمداد کرده و‬
‫کتبی را به او نسبت دادهاند‪ .‬از جمله کتاب «جاویدان خِرَد» (با نام دیگر پندنامة هوشنگ) که از مکتوبات‬
‫دورة ساسانیان است اما مردمان معتقد بودند که اصل کتاب را "هوشنگ" خود نگاشته است‪ .‬بخشهایی از‬
‫این کتاب تا امروز باقی مانده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪38‬‬

‫دلیر را‪ ،‬برای پایداری در برابر «دیوان مَزَنْدَری»‪ 1‬و دشمنان «اَشه» در «وَرِنَ»‪ 2‬و برای‬
‫پایداری در برابر آزاری که از دیوان سرمیزند‪.‬‬
‫بند ‪ -138‬میستاییم فَروَهَرِ "فْرَزاخْشْتی" پسر "خونْبْیه"‪ 3‬از پیروانِ راستینِ «اشه» را؛‬
‫برای پایداری در برابر «دیو خشمِ خونینگرز»‪ ،‬و برای پایداری در برابر دشمنان «اَشه» که‬
‫خشم را بزرگ میدارند‪ ،‬برای پایداری در برابر آزاری که از خشم سرمیزند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سی ام‬
‫میستاییم فَروَهَرِ "فرِنی" را؛ میستاییم‬ ‫بند ‪ -139‬میستاییم فَر َوهَرِ "هوُوِیْ"‬
‫را؛‪4‬‬

‫فَروَهَرِ "ثریتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پئوروچیستا" را؛‪ 5‬میستاییم فَروَهَرِ "هئوتوسا" را؛‪6‬‬

‫‪« -1‬مَزَندَر» همان کهنواژة «مازندران» است‪ .‬اما باید توجه داشت که این مازندران‪ ،‬با مازندرانِ فعلی‬
‫متفاوت است و احتماال بایستی منطقهای در دورترین بخش از مشرقِ فالتِ ایران بودهباشد‪ .‬این گمان از‬
‫آنجا قوت میگیرد که معنای تحتلفظیِ واژة مازندران‪« ،‬سرزمینهای میانِ دو کوه» است و با توجه به‬
‫وجود کوهستانهای زیاد و متعدد در مناطق شرقی ایران و آسیای میانه‪ ،‬میتوان «مازندرانِ باستانی» را‬
‫منطقهای در شرق فالت ایران تصور کرد‪ .‬در شاهنامه نیز با «سرزمین مازندران» برخورد میکنیم که با توجه‬
‫به موقعیت جغرافیایی و آبوهوایی آن‪ ،‬جدا از مازندران فعلی است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -2‬از کهنشهرهای ایرانی‪ .‬پژوهشگران در جایگاه دقیق آن اختالفنظر دارند اما اینطور مینماید که در‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مرکز فالت ایران بوده باشد‪ .‬این شهر بنابر مندرجات «اوستا»‪ ،‬دارای چهار دروازه بوده و همواره با صفت‬
‫«وَرِنَة چهارگوش» آمدهاست‪ .‬اخیرا برخی از پژوهشگران «وَرِنَ» را با «ورامین» یکی دانستهاند که نمیتواند‬
‫درست باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬ظاهرا "فْرَزاخْشْتی" پسر "خونْبْیه" از پارسایان و نامدارانِ اساطیریِ ایرانی بود و به اندازهای اهمیت‬
‫داشته که سرایندگان «فروردین یشت» ‪ ،‬یک بند کامل را بدو اختصاص دادند‪ .‬اما شوربختانه آگاهی بیشتری‬
‫از او و پدرش در دسترس نیست‪.‬‬
‫‪" -4‬هوُوِیْ" (به معنای‪ :‬دارندة گاوهای خوب) دختر "فرشوشتر" و سومین همسر زرتشت میباشد‪ .‬سه پسرِ‬
‫زرتشت که با فرنام «سوشیانتها» در آخرالزمان قیام خواهند کرد (بنگرید به پاورقی بند ‪ 92‬از «خورنه‬
‫یشت») حاصل ازدواج زرتشت و "هوُوِیْ" هستند‪.‬‬
‫‪ -5‬سه نفر اسامی ذکر شده‪ ،‬سه دختر زرتشت میباشند‪ .‬سومی همسر "جاماسپ" است‪.‬‬
‫‪ -6‬در فارسیِنو‪" :‬آتوسا"‪ .‬نام همسر "کیگشتاسپ" و از شاهدختهای خاندان «نوذری» است که در‬
‫شاهنامه به اشتباه‪ ،‬نام وی "کتایون" ذکر شده است‪ .‬داستان عاشقانه "گشتاسپ" و "کتایون" در شاهنامه‪،‬‬
‫در اصل تحریف شدة روایتی کهنسال مربوط به دوران مادهاست که "خارس متلینی" (وقایعنگار دوران‬
‫اسکندر) آن را ثبت کرده است و آن‪ ،‬ماجرای عشق "زریادرس" (زریر) برادر "هستاپس" (گشتاسپ) به‬
‫"اوداتیس" (هوتوسا) شهدختِ سرزمین «مراثیها» است‪ .‬گناه این دگرگونیِ شخصیتها‪ ،‬البته متوجه فرد یا‬
‫افرادی مشخص نیست‪ .‬چرا که این دگرگونیها‪ ،‬بر اثر گذرانِ ادبیاتپارسی از پیچوخمهای دراز تاریخی‪ ،‬بر‬
‫این متون کهنسال پدیدار گشته است‪ .‬برای مطالعة متن کامل این کهناسطوره‪ ،‬بنگرید به «اسطورة عاشقانة‬
‫زریادرس و اوداتیس» در همین کتاب‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪39‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫میستاییم فَروَهَرِ "همای" را؛‪ 1‬میستاییم فَروَهَرِ "زئیریچی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"تئوروشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوشتَهوئیتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "توشنامتی" را؛‪2‬‬

‫بند ‪ -140‬میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی"‪ ،‬زنِ "اوسپنمه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی"‪ ،‬زنِ‬
‫ن "خشوِپوراسْپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی"‪،‬‬
‫"فرایزنت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی"‪ ،‬ز ِ‬
‫زنِ "گیهذاستی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَسبنا"‪ ،‬زنِ "پئوروذاخشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ‬
‫"اوخشنتی"‪ ،‬زنِ "ستئوتروهیشتههاشهه" را؛‬
‫بند ‪ -141‬میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه‪" 3‬وَذُوتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "جغروتْ"‬
‫را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "فرنگهاد" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "اوْروْذَیَنت" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "پئسنگهنو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "هوَرِذا" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "هوچیثرا" را؛ میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "کنوکا" را؛‬
‫میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "سروتتفذری" را؛‬
‫بند ‪ -142‬میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "ونگهوفِذری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه‬
‫"اِرِدَتفِذری" را که "ویسپتئوروئیری" نیز نامیده [خواهد شد و این نامگذاری] از آن روی‬
‫است که از وی پسری زاده خواهد شد که همة دیوان و مردمانِ [دُروند] را از میان خواهد‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫برد؛‪ 4‬از برای ایستادگی در برابر آزارهایی که از «جَهی»‪ 5‬برسد‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫سیویکم‪6‬‬ ‫کَردة‬
‫ن اَشَوَن در سرزمینهای «ایرانی» را‪ ،‬میستاییم‬
‫بند ‪ -143‬میستاییم فَر َوهَرهای مردا ِ‬

‫‪ -1‬دختر "کیگشتاسپ"‪.‬‬
‫‪ -2‬چهار نام آخر‪( ،‬و نامهای زنان و دوشیزگانِ موجود در بندهای ‪ )142 ،141 ،140‬کهنترین زنانِ پارسای‬
‫زرتشتی بودند که شوربختانه آگاهی بیشتری از آنها در دسترس نیست‪ .‬باید توجه داشت که بندهای‬
‫فوقالذکر و نامبردن و تجلیل کردن از خیلِ زنانِ بزرگ؛ به همراه ایزدبانوهای متعددی که در سرزمینهای‬
‫ایرانی همواره مورد ستایش قرار داشتند‪ ،‬حکایت از برابریِ نسبیِ زنان و مردان در ایرانباستان دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬واژهای که «دوشیزه» ترجمه شد‪ ،‬درمتن بهصورت «کَنْیا» آمده است و این واژه همانیاست که در پهلوی‬
‫تبدیل به «کنیک» و «کنیچَک» و در فارسی «کنیزک» و «کنیز» شده است‪ .‬امروزه این واژه در معنای‬
‫«دخترک خدمتگزار» مورد استعمال میباشد اما در پارسیباستان‪ ،‬به دخترکانِ شوهرناکرده اطالق میشد‪.‬‬
‫‪ -4‬دوشیزگانی که سه منجی زرتشتی از آنها زاده خواهند شد‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪.110‬‬
‫‪ -5‬زن پتیارهای که از یاورانِ «اهریمن» است‪« .‬بندهشن» نامِ وی را با صفت «عفریتة حیض» آورده است‪.‬‬
‫‪ -6‬این کَرده یکی از پرافتخارترین متونی است که هزارانسالپیش‪ ،‬توسط نیاکان ما سروده شده است‪ .‬در‬
‫بندهای این کَرده همة مردان‪ ،‬همة زنان‪ ،‬همة ایرانیان‪ ،‬همة غیرایرانیان‪ ،‬همة گیاهان‪ ،‬همة آبها و همة‬
‫آفریدههای مادی و معنوی‪ ،‬به طور یکسان و برابر‪ ،‬مورد ستایش قرار گرفتهاند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪40‬‬

‫ن اَشَوَن در‬
‫ن اَشَوَن در سرزمینهای «ایرانی» را؛ میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ‬ ‫فَروَهَرهای زنا ِ‬
‫ن اَشَوَن در سرزمینهای «تورانی» را؛‬ ‫سرزمینهای «تورانی» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرهای زنا ِ‬
‫‪1‬‬
‫ن َاشَوَن در سرزمینهای «سَئیریم» را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرهای‬ ‫میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ‬
‫زنانِ اَشَوَن در سرزمینهای «سَئیریم» را‪.‬‬
‫بند ‪ -144‬میستاییم فَروَهَرهای مردانِ اَشَوَن در سرزمینهای «سائینی»‪ 2‬را‪،‬‬
‫ن‬
‫ن اَشَوَن در سرزمینهای «سائینی» را؛ میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ‬
‫میستاییم فَروَهَرهای زنا ِ‬
‫اَشَوَن در سرزمینهای «داهی»‪ 3‬را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرهای زنانِ اَشَوَن در سرزمینهای‬
‫«داهی» را‪.‬‬
‫ن‬
‫بند ‪ -145‬میستاییم فَروَهَرِ مردانِ اَشَوَن در همه سرزمینها را‪ ،‬میستاییم فَروَهَرِ زنا ِ‬
‫اَشَوَن در همه سرزمینها را؛ همه فَروَهَرهای نیرومند و پاکِ توانای اَشَوَن را از "گیومرث" تا‬
‫"سوشیانتِ پیروزمند" را میستاییم‪.4‬‬
‫بند ‪ -146‬بشود که به زودی فَروَهَرهای اَشَوَن در اینجا به دیدار ما شتابند؛ بشود که‬
‫آنان به یاریِ ما در آیند و آنگاه که در تنگنا درافتادهایم‪ ،‬ما را آشکارا یاری و نگاهبانی‬
‫کنند‪)5...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -147‬شما ای خوبان! ای آبها‪ ،‬ای گیاهان‪ ،‬شما ای فَروَهَرهای اَشَوَن! آرام به‬
‫پایین بخرامید‪ ،‬بمانید در این خانة شاد و خوب‪)6...( .‬‬

‫‪ -1‬در شاهنامه‪« :‬سلم»؛ منطبق با «روم» (اروپا)‪.‬‬


‫‪ -2‬بهگمان قوی‪ ،‬همان «چین» است‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬داهی»‪ ،‬در شاهنامه‪« :‬دَهستان»؛ بنابر اعتقاد "رضا مرادیغیاثآبادی"‪ ،‬احتماال کوههای‬
‫«کوپَت» (کوپَتداغ) در سوی جنوبشرقیِ «دریای مازندران» و پیرامون «رود اترک» باشد‪ .‬مورخان یونانی‬
‫نظیر "آریان" و "استرابو"‪« ،‬قومِ داهی» را گروهی از آریاییهای سکایی دانستهاند‪ .‬یکی از طوایف آنها‪،‬‬
‫«پَرَنیها» (پارتها) بودند که شاهان اشکانی از میان آنها برخاستند‪.‬‬
‫‪ -4‬جملة آخر‪ ،‬به ظنِّ قوی از افزودههای دورة ساسانی است‪.‬‬
‫‪ -5‬در ادامة این بند آمده است «با پشتیبانی بهمانندِ اهورامزدا و سروشِپارسایتوانا (اوستایی‪ :‬سْرَوَشَه؛‬
‫بنگرید به بند ‪ 1‬از هات ‪ 56‬یسنا) و مانثرة ورجاوندِ دانا ‪-‬آن پیکِ دشمنِ دیو‪ ،‬که از اهورامزدایدیوستیز‬
‫است‪ -‬که "زرتشت" را به پناهبخشیِ جهانِ اَستومند‪ ،‬فرستاد‪ ».‬که تمام آن از افزودههای جدیدترِ ادوارِ بعدی‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -6‬درادامة این بند آمده است‪« :‬ای توانایان! ای تواناترینان! در اینجا آذربانانِ کشور (موبدان‪ ،‬نگهبانان آتش)‬
‫که به اشه میاندیشند‪ ،‬دستهایشان را در ستایش شما و برای یاریِ ما‪ ،‬برآوردهاند‪ ».‬که از افزودههای‬
‫جدیدتر است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪41‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -148‬اینک میستاییم فَروَهَرِ همه مردان و زنانِ اَشَوَن را؛ آنان که روانهایشان‬
‫برازنده ستایش و فَروَهَرهایشان شایستة یاریخواهی اسوت؛ فَروَهَرِ همه مردان و زنان اَشَوَن‬
‫را؛ (‪)1...‬‬
‫بند ‪ -149‬اینک ما میستاییم جان و دین‪ 2‬و هوش و روان و فَروَهَرِ «نخستین پیروان‬
‫آیین کهن»‪ 3‬و نخستین آموختگانِ آیین را؛ میستاییم آن مردان و زنان اَشَوَن را که بنیادگ ِر‬
‫ن‬‫پیروزیِ «اشه» بودهاند‪ .‬اینک ما میستاییم جان و دین و هوش و روان و فَروَهَرِ «پیامآورا ِ‬
‫ی «اشه» بودهاند‪.‬‬
‫ن اَشَوَن را که بنیادگرِ پیروز ِ‬
‫دین» را؛ آن مردان و زنا ِ‬
‫بند ‪ -150‬میستاییم آموزگارانِ کیش را که پیشتر‪ ،‬در خانمانها‪ ،‬روستاها‪ ،‬شهرها و‬
‫ن کیش را که هماکنون در خانمانها‪ ،‬روستاها‪،‬‬ ‫سرزمینها بودهاند‪ .‬میستاییم آموزگارا ِ‬
‫ن کیش را که زین پس در خانمانها‪،‬‬ ‫شهرها و سرزمینها هستند‪ .‬میستاییم آموزگارا ِ‬
‫روستاها‪ ،‬شهرها و سرزمینها خواهند بود‪.‬‬
‫ن کیش را که در خانمانها‪ ،‬روستاها‪ ،‬شهرها و سرزمینها‬‫بند ‪ -151‬میستاییم آموزگارا ِ‬
‫به ساختِ خانه و روستا و شهر و کشور کامیاب شدند‪ ،‬به «اَشه» کامیاب شدند‪ ،‬به «مانثرة‬
‫ورجاوند»‪ 4‬کامیاب شدند‪ ،‬به رهاییِ روان کامیاب شدند و به همة خوشیها کامیاب شدند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -153‬میستاییم این زمین را؛ میستاییم آن آسمان را؛ میستاییم همة چیزهای‬
‫ن زمین و آسمان است؛ میستاییم هرآنچه که برازندة ستایش و شایستة نیایش‬ ‫که میا ِ‬
‫است و هرآنچه که در خو ِر پرستشِ مردمانِ اَشَوَن است‪.‬‬

‫‪ -1‬درادامة این بند آمده است‪« :‬فَروَهَرانی که اهورامزدا‪ ،‬ستایش آنان را پاداش بخشد‪ .‬ما از "زرتشت"‬
‫شنیدیم که او خود نخستین و بهترین آموزگارِ آیینِ اهورایی است‪ ».‬که تمام آن از افزودههای زرتشتیان در‬
‫ادوارِ بعدی است‪.‬‬
‫‪ -2‬در معنای این واژه باید توجه داشت که کهنواژة «دین» در پارسیباستان به معنای «وجدان» بهکار‬
‫میرفت و معادلِ آنچه که امروز در معنای «دین و آیین و مذهب» بهکار میبریم‪ ،‬در پارسیباستان‬
‫«تْکَئِشَه» (کیش) گفته میشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬پَئوئیریو تْکَئِشَه»‪ ،‬پهلوی‪« :‬پوریوتکیشان»؛ عبارت «پَئوئیریو» به معنای نخستین و اولین بوده‬
‫و بخش دوم آن «تْکَئِشَه» به معنای کیش و آیین است‪ .‬این عبارت در مجموع مفهوم «نخستینْ کیشِ‬
‫کهن» را میرساند‪.‬‬
‫ن کوچنده به هند)‬ ‫‪« -4‬مانثره» از کهنترین واژههای مقدس میان آریاییان (چه آریاییانِ ایران و چه آریاییا ِ‬
‫میباشد‪ .‬معنای این واژه «کالمِ اندیشهبرانگیز» است‪ .‬در دورانِ بعدی‪ ،‬به زمزمهکردنِ ادعیه و اورادِ دینی در‬
‫نوعی خلسه و حالتِمعنوی نیز گفته میشد‪ .‬همچنین واژة «ورجاوند» نیز در معنای «محترم»‪« ،‬مقدس» و‬
‫«جاودانه» است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪42‬‬

‫بند ‪ -154‬میستاییم روانهای جانوران سودمندِ دشتها را؛ میستاییم روانهای‬


‫مردانِ اَشَوَن و زنانِ اَشَوَن را‪ ،‬در هر سرزمینی که زاده شده باشند‪ .‬مردان و زنانی که برای‬
‫پیروزیِ «اشه»‪ ،‬کوشیدهاند‪ ،‬میکوشند و خواهندکوشید‪.‬‬
‫بند ‪ -155‬میستاییم جان و بوی و دین‪ 1‬و روان و فَروَهَرِ مردانِ اَشَوَن و زنا ِ‬
‫ن اَشَوَن را‪،‬‬
‫آنان که آگاه به آیین هستند؛ پیروز بودهاند‪ ،‬هستند و خواهند بود؛ آنان که برای «اَشه»‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫پیروزی به ارمغان آوردند‪.‬‬
‫بند ‪ -156‬بشود که فَروَهَرهای توانای بسیارنیرومن ِد پیروزگرِ اَشَوَن‪ ،‬و فَروَهَرهای‬
‫ن کیش‪ ،‬و فَروَهَرهای پیامآوران‪ ،‬در این خانه به خشنودی بخرامند‪.‬‬ ‫نخستین آموزگارا ِ‬
‫بند ‪ -157‬بشود که فَروَهَرها در این خانه خشنود گردند و ما را پاداش نیک و بخشایش‬
‫سرشار بخواهند؛ بشود که آنان از این خانه خشنود باز گردند‪ .‬بشود که آنان سرودهای‬
‫ورجاوند و آیینهای نیایشِ ما را به اهورامزدا و امشاسپندان برسانند؛ مبادا که آنان گلهمند‬
‫از ما مزداپرستان‪ ،‬از این خانه دور شوند‪3.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.149‬‬
‫‪ -2‬بندهای اخیر همانگونه که در آغازِ این کَرده نیز گفته شد‪ ،‬از دلکشترین و دلچسبترین یادگارهای‬
‫نیاکان ماست که در قالب زیباترین واژگان‪ ،‬به ستایش همة آفریدگان پرداخته شده است‪ .‬مرد و زن و‬
‫جانوران و گیاهان و آبها و زمین و آسمان و‪...‬؛ بدون تبعیض‪ ،‬در این کَرده مورد ستایش قرار گرفته و به‬
‫نیکی یاد شدهاند‪ .‬بی گمان این متون موجب افتخار ماست و باید توجه داشت که نیاکان ما از هزاران سال‬
‫پیش به اصلِ برابریِ همة موجودات پایبند بودند؛ در حالیکه دنیای غرب‪ ،‬دستباال از حدود یکصد سال‬
‫پ یش به برابری زن و مرد و احترام به حقوق حیوانات و محیطزیست‪ ،‬اهتمام ورزید‪" .‬دکتر رضا‬
‫مرادیغیاثآبادی" در توضیح بندهای کَردة سی و یکم میگوید‪« :‬در این کهنترین منشور برابری بشری‬
‫(کهنترین منشور حقق بشر)‪ ،‬به درستی این باورِ کهن و ارجمندِ ایرانیان منعکس گشته است که برتریِ‬
‫انسانها نه با نژاد و تبار‪ ،‬نه با ملیت و قومیت و نه با جنسیت پیوندی ندارد؛ بلکه برتری مردمان نسبت به‬
‫یکدیگر تنها به «پیروی از نظام هستی» و «اشه» بستگی دارد‪ .‬ایرانیان از دیرباز‪ ،‬نهتنها فَروَهَرهای مردمان‬
‫ایرانی و غیرایرانی را‪ ،‬که حتی فَروَهَرهای مردمانِ کشورهای متجاوز به سرزمینِخود را نیز ستودهاند و این‬
‫نیکوترین خلق و خویی است که یک ملت باستانی‪ ،‬میتوانست داشته باشد‪».‬‬
‫‪ -3‬از عبارت «بشود که آنان سرودهای ورجاوند‪ »...‬تا پایان بند‪ ،‬دچار دستکاری و دگرگونیهایی شده است‪.‬‬
‫واژههای «اهورامزدا»‪« ،‬امشاسپندان» و «مزداپرستان» از افزودهها و اضافات جدیدتر به متن اصلی در دوران‬
‫میانه است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪43‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫مهر یشت (میترا یشت)‬

‫«مهر یشت» یا «میترا یشت»‪ ،‬دهمین یشت از «اوستا» است‪ .‬این یشت از لحاز‬
‫درونمایه و محتوا؛ پس از «فروردین یشت»‪ ،‬کهنترین و قدیمیترین متنِ باقیماندة ایرانی‬
‫به شمار میرود‪.‬‬
‫ل آریایی‪« ،‬مهر»‪ 1‬سروده شده است‪ .‬این‬ ‫«مهر یشت» در ستایش ایزد بزرگ و کهنسا ِ‬
‫یشت که یادگاری از کهنترین باورهای آریایی است‪ ،‬جدا از جنبة اساطیری‪ ،‬از نگا ِه‬
‫اشارههای نجومی و باورهای کیهانی نیز از نابترین بخشهای «اوستا» میباشد‪« .‬مهر‬
‫ن‬ ‫یشت»‪ ،‬پیماننامة کهنترین ایزدِ ایرانی و نیایشنامة فراگیرترین و تاثیرگذارترین آیی ِ‬
‫ایرانی است‪.‬‬
‫متن اصلی «مهر یشت» به نظم سروده شده و کهنترین شعر ایرانی است‪ .‬همچنین با‬
‫توجه به اشاراتی به مکانهای جغرافیایی که در این یشت از آنها نامرفته است‪ ،‬حکایت از‬
‫آن دارد که این سرودهها متعلق به سرزمینهایی حدفاصل «جیحون» تا شمال‬
‫افغانستانکنونی است‪.‬‬
‫ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«مهر یشت» دارای ‪ 35‬کَرده و ‪ 146‬بند است‪ .‬اما بسیاری از ایون بنودها از افزودههوای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی هستند‪ .‬در ادامه به معرفوی کهنتورین بخشهوای «مهور یشوت»‬
‫پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعیود نیسوت در ایون یشوت‪ ،‬بنودهای قودیمی‬
‫دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬میثره»؛ سانسکریت‪« :‬میتر»؛ پهلوی‪« :‬میترَ»؛ فارسی‪« :‬مهر»؛ از مهمترین ایزدان آریاییِ پیش‬
‫از عصرِ "زرتشت" است‪« .‬مهر» ایزدِ نگهدار و نهگبانِ عهد و پیمان بود و نمادِ او خورشید است‪ .‬اهمیت او به‬
‫اندازهای بود که گروهی از آریاییان‪ ،‬مشخصا «مهرپرست» بودند‪" .‬زرتشت"‪ ،‬اما «مهر» را از جایگاه یک‬
‫خداوند مستقل پایین آورده و به عنوان یکی از «امشاسپندان» قلمداد کرد‪ .‬با اینحال در سالهای بعد‪ ،‬بار‬
‫دیگر این ایزدِ کهنسال‪ ،‬در باور عموم رشد یافته و به همراه «ایزدبانو آناهیتا»‪ ،‬اعتبارِ گذشته را بهدست‬
‫آوردد و در کنار «اهورامزدا» قرار گرفتند‪« .‬مهرپرستان» تا پایان حکومت اشکانیان در گوشه و کنار ایران‬
‫باشنده بودند و با روی کار آمدنِ حکومتِ مبتنی بر مذهبِ ساسانیان‪ ،‬به تدریج پراکنده گشتند‪ .‬با مهجور‬
‫ماندن مهرپرستی در ایران‪ ،‬این دین کهن سال به سوی غرب حرکت کرد و توانست تا قلب اروپا به پیش‬
‫برود‪ .‬به گونهای که «میتراییسم» تا یک قرن‪ ،‬دین غالب در امپراطوری روم بود‪ .‬با فراگیر شدن مسیحیت‪،‬‬
‫میتراییسم در اروپا با خشونتِ کلیسا‪ ،‬ظاهرا قلع و قمع گردید اما در عمل نهتنها از میان نرفت‪ ،‬که تاثیرات‬
‫شگرفی بر مسیحیت نهاد‪ .‬بهگونهای که بهزودی‪ ،‬بسیاری از عقاید و باورهای مسیحیتِ رومی‪ ،‬بر پایة‬
‫مهرپرستی بنیانگذاری گردید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪44‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «مهر یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نخست‬


‫ج‪ 1‬گناهکار»‪ ،‬سراسرِ کشور را ویران کند‪ .‬او همچون یکصدتن آلوده‬ ‫بند ‪« -2‬مهردُرو ِ‬
‫‪2‬‬
‫به گنا ِه « َکیَذَ» و کشندة مردان اَشَوَن است‪) ...( .‬‬

‫بند ‪« -3‬مهرِ فراخچراگاه»‪ ،3‬به آنکس را که «مهردُروج» نباشد‪ ،‬اسبا ِ‬


‫ن تیزتک خواهد‬
‫بخشید‪« .‬آذرِ مزدااهوره»‪ ،4‬آنکس را که «مهردُروج» نباشد‪ ،‬به راهِ راست‪ ،‬رهنمون کناد‪.‬‬
‫ک توانای اَشَوَنان‪ ،‬آنکس را که «مهردُروج» نباشد‪ ،‬فرزندان پاک بخشند‪.‬‬
‫فَروَهَرهای پاکِ نی ِ‬

‫ش بلند‪.‬‬
‫بند ‪ -4‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمانِ خوش و سرشار از سازش‬
‫و آرامش بخشد‪.‬‬

‫بند ‪ -5‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما‬


‫را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد‪ ،‬بشود که او‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن‬
‫نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی؛ که در سرتاس ِر جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن‬
‫«مهرِ فراخچراگاه»‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة دوم‬


‫بند ‪ -7‬میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬

‫‪ -1‬در متن اوستایی‪« :‬میثَرو دُروج»؛ یعنی «دروغگوی به مهر»‪« ،‬پیمانشکن»‪.‬‬


‫‪ -2‬در ادامة این بند‪ ،‬آمده است‪« :‬ای [زرتشت]؛ مبادا که پیمان بشکنی؛ خواه پیمانی را با یک دُروند بسته‬
‫باشی و خواه با یک اَشَوَن ‪ »....‬که تماما از افزودههای جدیدترِ دورانِ ساسانی و اشکانی است‪.‬‬
‫‪« -3‬ایزد مهر» در «اوستا»‪ ،‬همواره با لقب «فراخچراگاه» به معنای «دارندة چراگاههای گسترده» آمده است‪.‬‬
‫‪ -4‬اوستایی‪« :‬آتُرَ»؛ به معنای «آتش»‪ .‬از کهنترین ایزدانِ زرتشتی است‪ .‬بر پایة سنتِ زرتشتیان‪« ،‬آذر» پسر‬
‫«اهورامزدا» است؛ بنابراین عبارت «اهورامزدا» در دنبالة نامِ «آذر»‪ ،‬از افزودههای قدیمِ زرتشتی به متن اصلیِ‬
‫«مهر یشت» است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪45‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -8‬آن که بزرگان هر دو کشور[که آمادة جنگ با یکدیگرند]‪ ،‬هنگامِ درآمدن به‬
‫آوردگاه‪ ،‬در برابرِ دشمن و روبروی ردههای تازندة آنها‪ ،‬رزمکنان از او یاری خواهند‪.‬‬

‫بند ‪« -9‬مه ِر فراخچراگاه» با همراهی «بادِ پیروزمند»‪ ،1‬و «داموئیش اوپَ َمنَه» به آن‬
‫گروه از رزمآوران رویآورد که با خشنودیِ درون و دُرُستباوری و منشِ نیکو‪ ،‬او را نماز‬
‫گزارده باشند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪.‬‬
‫میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش‬
‫و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن‬
‫نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن‬
‫«مهرِ فراخچراگاه»‪)2...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة سوم‬


‫بند ‪ -10‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬

‫بند ‪ -11‬کسی که رزمآوران بر باالی پشتِ اسب به او نماز میبرند و برای توانایی اسب‬
‫و تندرستی خود‪ ،‬از او یاری میخواهند؛ تا بتوانند دشمنان را از دوردست بشناسند و‬
‫هماوردان را بازدارنده باشند و بر دشمن بدخواه چیره آیند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه»‬
‫را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که‬
‫سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را‬
‫یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که‬
‫او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که‬
‫در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)2...( .‬‬

‫‪« -1‬ایزد وایو»؛ بنگرید به «رام یشت»‪.‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪46‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬


‫بند ‪ -12‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬

‫بند ‪ -13‬اوست نخستینْ ایزدِ مینوی که پیش از دَمیدنِ خورشیدِ جاودانة تیزاسب‪ ،‬بر‬
‫فراز «البرز کوه»‪ 1‬برآید‪ .‬نخستین ک سی که آراسته به زیورهای زرّین‪ ،‬از فرازِ آن کوهِ زیبا‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫سربرآورد‪ .‬از آنجاست که آن «مهرِ بسیارتوانا»‪ ،‬بر همة خانمانهای ایرانی بنگرد‪.‬‬

‫بند ‪ -14‬آنجا که شهریارانِ دالور‪ ،‬رزمآورانِ بسیار گردهَمآورند‪ .‬آنجایی که برای‬


‫ن بلند و چراگاههای فراوان باشنده است‪ .‬آنجا که دریاهای ژرف و‬ ‫چهارپایان‪ ،‬کوهسارا ِ‬
‫پهناور است‪ .‬آنجایی که رودهای فراخِ کشتیرو‪ ،‬بوا انبوهِ خیزابهای خروشان‪ ،‬به کوه و‬
‫سنگخارا برمیخورند و میشتابند به سوی «مَرو» و «هرات» و «سُغد» و «خوارزم»‪.‬‬
‫ِ‬

‫بند ‪ -15‬مهرِ توانا بر سرزمینهای «اَرزَهی»‪« ،‬سَوَهی»‪« ،‬فْرَدَذَفشو»‪« ،‬وی َدذَفشو»‪،‬‬


‫«وُاوروبَرشتی»‪« ،‬وُاوروجَرشتی» و بر این کشو ِر «خونیرَثِ» [همیشه]درخشان ‪ -‬پناهگاهِ‬
‫بیگزند و آرامگا ِه ستوران‪ -‬بنگرد‪3.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -16‬آن ایزدِ مینُویِ بخشندة «فَرّه»‪ ،‬به سوی همه کشورها روان میشود؛ آن ایز ِد‬
‫مینُویِ بخشندة شهریاری‪ ،‬به سوی همه کشورها روان میشود‪ )4...( .‬میستاییم «مه ِر‬
‫ش بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪،‬‬ ‫فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬هَرا»‪« ،‬هَرَیتی»‪« ،‬هَرابِرِزیتی»؛ «کوه البرز» در باورهای کهنِ ایرانی‪ ،‬نام سلسلهکوههایی‬
‫اساطیری بود‪ .‬در ادوارِ بعدی به کوههای بزرگ شرقِ فالتِ ایران اطالق شد و سپس تمام کوههای‬
‫سرزمینهای ایرانی به این نام‪ ،‬خوانده شدند‪ .‬در دورانِ جدید‪ ،‬هر یک از کوهها دارای نامهای خاص گردید و‬
‫نام «البرز»‪ ،‬تنها بر رشتهکوههای فعلیِ شمالِ ایران‪ ،‬باقی ماند‪.‬‬
‫‪ -2‬این بن ِد بسیارقدیمی‪ ،‬نشان میدهد که در باورهای کهنِ آریایی‪« ،‬ایزد مهر» از خورشید متمایز بود‪ .‬اما‬
‫در ادوارِ بعدی «مهر» نگهبان و نگهدارِ خورشید و خورشید نمادِ «مهر» قلمداد گردید‪.‬‬
‫‪ -3‬در جغرافیای ایرانیانِباستان (و هندوانباستان)‪ ،‬زمین به هفت بخش تقسیم میشده است که «خْوَنیرث»‬
‫در میانة آن قرار داشت و شامل ایران نیز میشد‪ .‬به باورِ آریاییانِ باستان‪ ،‬اینسرزمین بهترین و مقدّسترین‬
‫زمین در میان همة زمینهای آفریدهشدة «اهورامزدا» بود‪ .‬همچنین «اَرِزَهی» در سوی شرق‪« ،‬سَوَهی» در‬
‫سوی غرب‪« ،‬فْرَدَذَفْشو» در سوی جنوبشرق‪« ،‬ویدَذَفْشو» در سوی جنوبغرب‪« ،‬وُاوروبَرشتی» در سوی‬
‫شمالغرب‪ ،‬و «وُاوروجَرشتی» در سوی شمالشرقِ «خْوَنیرث» واقع بودهاند‪.‬‬
‫‪ -4‬در اینجا آمده است‪« :‬او کسانی را پیروزی بخشد و پارسایانِ دینْآگاهی را زبردستی که با زَور‬
‫بستایندش» که از افزودههای دورههای اشکانی و ساسانی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪47‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما‬
‫را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که‬
‫او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی‪،‬‬
‫که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬


‫بند ‪ -17‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬او که هیچکس نتواند با او‪،‬‬
‫«مهردُروج» باشد‪ .‬نه «خانهخدا»‪ ،2‬نه «دهخدا»‪ ،3‬نه «شهربان»‪ ،4‬و نه «شهریار»‪.5‬‬

‫بند ‪ -18‬اگر «خانهخدا»‪ ،‬یا «دهخدا»‪ ،‬یا «شهربان»‪ ،‬یا «شهریار»‪« ،‬مهر ُدروج» باشد‪،‬‬
‫ن روستا و‬
‫ن خانواده و سرا ِ‬‫ن آزرده» ‪ ،‬خانه و روستا و شهر و کشور و بزرگا ِ‬ ‫«مهرِ خشمگی ِ‬
‫سرورانِ شهر و شهریارانِ کشور را تباه گرداند‪.‬‬
‫ن آزرده» به همانسویی رویآورَد که «مهردُروجان» در آن‬
‫بند ‪« -19‬مهرِ خشمگی ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫جای دارند‪ .‬دُژآگاهی را در نهادِ او‪ ،‬جایی نیست‪.‬‬
‫ن «مهردُروجان» در زیرِ با ِر سوار‪ ،‬خیرهسری کنند و از جای خود بیرون‬‫بند ‪ -20‬اسبا ِ‬
‫نیایند و اگر بیرون آیند‪ ،‬به پیش نتازند و در تاخت‪ ،‬جَستوخیز نکنند‪ .‬از فراوانیِ گفتا ِر‬
‫ن «مهر» است‪ -‬نیزهای که دشمنِ «مهر» پرتاب کند‪ ،‬بازگردد‪.‬‬
‫زشت ‪-‬که شیوة دشم ِ‬
‫ن «مهر»‬ ‫بند ‪ -21‬از فراوانیِ گفتا ِر زشت ‪-‬که شیوة دشمن «مهر» است‪ -‬اگر هم دشم ِ‬
‫نیزهای را خوب پرتاب کند و آن نیزه به تن و پیکرِ یار و دوستدارِ «مهر» برسد‪ ،‬آسیبی بدو‬
‫ن «مهر»‬‫نرسد‪ .‬از فراوانیِ گفتا ِر زشت ‪ -‬که شیوة دشمن «مهر» است‪ -‬باد نیزهای را که دشم ِ‬
‫ش‬
‫پرتاب کند‪ ،‬بازگرداند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای َفرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬ریشسفید و بزرگ خانواده‬
‫‪ -3‬کدخدا‬
‫‪ -4‬شهردار‬
‫‪ -5‬پادشاه‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪48‬‬

‫سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪،‬‬
‫بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس‬
‫باد؛ آن نیرومن ِد همواره پیرو ِز نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪.‬‬
‫آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬
‫بند ‪ -22‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬آن‬
‫که مَردان را؛ اگر «مهردُروج» نباشند‪ ،‬از نیاز و دشواری برهانَد‪.‬‬

‫بند ‪ -23‬ای «مهر»! ما را که از «مهردُروجان» نبودهایم‪ ،‬از نیازها بِرهان‪ .‬تو میتوانی‬
‫هراس را بر «مهردُروجان» چیزه کنی‪ .‬تو میتوانی بدانهنگام که خشمگین شوی‪ ،‬نیروی‬
‫ی چشمها و شنواییِ گوشهای «مهردُروجان» را بازسِتانی‪.‬‬ ‫بازوان‪ ،‬توانِ پاها‪ ،‬بینای ِ‬

‫بند ‪ -24‬یک نیزة بُرّان و یک تیرِ پَرّان‪ ،‬هرگز بدانکس را که «مهر» را به پاکنهادی‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن توانای ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی» را میستاییم‬ ‫یاوری کند نرسد‪[ .‬آن «مهرِ] دههزار دیدبا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مه ِر‬
‫فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪.‬‬
‫بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری‬
‫کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی‬
‫بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره‬
‫پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪.‬‬
‫(‪)1...‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬


‫بند ‪ -25‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬آن‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪49‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫«مهرِ» ژرفبین را‪ .‬آن رَ ِد توانا‪ ،‬پاداشبخش‪ ،‬زبانآور‪ ،‬نیایشگزار‪ ،‬بلندپایگاه‪ ،‬بختیار و «تن‪-‬‬
‫مانثره» را‪ .‬آن پهلوانِ جنگاو ِر نیرومند را‪.‬‬

‫بند ‪ -26‬آنکه دیوان را سرکوب کناد‪ ،‬آنکه بر گنهکاران خشم گیراد‪ ،‬آنکه بر‬
‫«مهردُروجان» کینه ورزاد‪ ،‬آنکه پریان را در تنگنا نهاد‪ ،‬آنکه کشور را نیرویی سرشار‬
‫بخشاد‪ ،‬آنکه کشور را همواره پیروز گرداند‪.‬‬

‫بند ‪ -27‬آنکه کشور دشمن را ناکام میسازد؛ «فَرّه» را برمیگیرد و پیروزی را دور‬
‫میکند؛ آنکه از پی دشمنانِ بیتوانِ گریز‪ ،‬میتازد و دههزاربار آنان را مینوازد‪ .‬آن «مهرِ‬
‫دههزاردیدبانِ ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی»‪« .‬مهرِ فراخچراگاه» با همراهی «بادِ پیروزمند»‪ ،‬و‬
‫«داموئیش او َپمَنَه» به آن گروه از رزمآوران رویآورد که با خشنودیِ درون و دُرُستباوری و‬
‫منشِ نیکو‪ ،‬او را نماز گزارده باشند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با‬
‫نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان‬
‫خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را‬
‫گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او‬
‫چاره سا ِز کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫بند ‪ -28‬میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫آنکه ستونهای خانههای بلند را نگاهداری کرده و تیرکهای آنها را استوار سازد‪ .‬آنکه‬
‫آن دودمانی را که از آن خشنود باشد‪ ،‬گلهای از گاوها و گروهی از مَردان [به آن دودمان]‬
‫ببخشد [و] دودمانهایی را که از آنها آزرده باشد‪ ،‬براندازد‪.‬‬

‫بند ‪ -29‬ای «مهر»! تو با کشورها‪ ،‬هم خوبی و هم بد! ای «مهر»! تو با مردمان‪ ،‬هم‬
‫خوبی و هم بد! ای «مهر»! از تو است آشتی و از تو است ستیزه در کشورها!‬

‫بند ‪ -30‬از تو است که خانههای سترگ‪ ،‬از زنانِ برازنده و بالشهای پهن و بسترهای‬
‫گسترده و گردونههای سزاوار‪ ،‬برخوردار است‪ .‬از تو است که خانههای بلند‪ ،‬از زنانِ برازنده و‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪50‬‬

‫بالشهای پهن و بسترهای گسترده و گردونههای سزاوار‪ ،‬برخوردار است‪ .‬آن خانههای‬
‫اَشَوَنان که [در آن‪ ،‬مَردمان] تو را در نماز نام برند و با نیایشی درخو ِر زمان و با زَور‪،1‬‬
‫بستایند‪.‬‬

‫ی در خورِ‬ ‫بند ‪ -31‬ای «مهر»! تو را با نمازی که در آن نا ِم تو بر زبان آید‪ ،‬با نیایش ِ‬


‫زمان و با زَور‪ ،‬میستایم‪ .‬ای «مهرِ تواناتر»! تو را با نمازی که در آن نا ِم تو بر زبان آید‪ ،‬با‬
‫نیایشیِ در خورِ زمان و با زَور‪ ،‬میستایم‪ .‬ای «مهرِ تواناترین»‪ ،‬ای «مهرِ نافرفتنی»! تو را با‬
‫نمازی که در آن نامِ تو بر زبان آید‪ ،‬با نیایشیِ در خورِ زمان و با زَور‪ ،‬میستایم‪.‬‬

‫بند ‪ -32‬ای «مهر»! به ستایشِ ما گوش فرا دِه! ستایشِ ما را بپذیر! خواهشِ ما را‬
‫برآور! نیازِ زَورِ ما را بنگر! بدین آیین‪ ،‬پای بنه! نیایشهای ما را در گنجینة آمرزش بگذار و‬
‫آنها را در «گَرْزْمان»‪ 2‬فرو آور‪.‬‬

‫بند ‪ -33‬ای تواناترین! به پایداریِ پیمانی که بسته شد‪ ،‬ما را کامیابی بخش! آنچه را‬
‫که از تو خواستاریم‪ ،‬به ما ارزانی دار‪ :‬توانگری‪ ،‬نیرومندی‪ ،‬پیروزی‪ ،‬خُرَّمی‪ ،‬بهروزی‪ ،‬دادگری‪،‬‬
‫نیکنامی‪ ،‬آسایشِ روان‪ ،‬توانِ شناخت‪ ،‬دانشِ مینُوی‪ ،‬پیروزیِ اهورهآفریده‪ ،3‬برتریِ‬
‫پیروزمندی که از بهترین «اَشه» باشد و دریافت «مانثره»‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -34‬تا ما دلیر و تازهروی و شاد و خُرّم‪ ،‬بر همة همرزمان پیروز شویم‪ .‬تا ما دلیر و‬
‫تازه روی و شاد و خُرَّم‪ ،‬بر همة بدخواهان چیره شویم‪ .‬تا ما دلیر و تازهروی و شاد و خُرَّم‪،‬‬
‫همة دشمنان را؛ چه دیوان‪ ،‬چه [دُروند]مَردمان‪ ،‬چه جادوان و پریان‪ ،‬چه «کَویها و‬
‫کَرَپنهای ستمکار»‪ ،4‬شکست دهیم‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نهم‬


‫بند ‪ -35‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬زَوثْرَ»؛ پهلوی‪« :‬زَوهَر»‪ .‬پیشکشهای نوشیدنی مانند شراب هوم و شیر که در مناسک مذهبی‬
‫به آتش و آتشکده تقدیم میکردند‪ .‬در برابر «مْیَزْدَ» که پیشکشهای خوراکی نظیر گندم‪ ،‬نان‪ ،‬و گوشت بود‪.‬‬
‫«نذری دادن» و «قربانی کردن» در ادیان ابراهیمی‪ ،‬برگرفته از این سنت کهنسالِ ایرانی است‪.‬‬
‫‪ -2‬عرش اعلی؛ بهشت‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 34‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 135‬از «فروردین یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪51‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫آنکه هر پیمانی را از گفتار به کردار درآورد‪ .‬آنکه سپاه بیاراید‪ .‬آنکه دارندة هزارگونه‬
‫چاالکی است‪ .‬آنکه شهریاری دانا و تواناست‪.‬‬

‫بند ‪ -36‬آنکه جنگ را برانگیزد‪ .‬آنکه جنگ را استواری بخشد‪ .‬آن استوار در جنگ‬
‫که دشمن را سخت بِدَرَّد‪ .‬آنکه رزمندگان را در هر دو سوی میدانِ نبرد‪ ،‬پرالکنده سازد و‬
‫از بی ِم او‪ ،‬در دلِ دشمنانِ خونخوار‪ ،‬لرزه درافتد‪.‬‬

‫بند ‪ -37‬اوستکه میتواند دشمن را پریشان کند‪ .‬اوست که سَرهای «مهردروجان» را‬
‫[از تنهایشان] جدا کند‪ .‬سَرهای «مهردروجان»‪[ ،‬از تنهایشان] جدا باد‪.‬‬

‫بند ‪ -38‬خانههای هراسانگیز‪ ،‬ویران شود و از مردمان تُهی مانَد‪ .‬هراسانگیز هستند‪،‬‬
‫ن اَشَوَنان» در آنها بهسر میبرند‪ .‬راهِ‬
‫خانههایی که «مهردُروجان»‪« ،‬دُروَندان» و «کشندگا ِ‬
‫گرفتاری از آنجا میگذرد که گاوِ آزا ِد چراگاه را‪ ،‬در خانههای «مهردُروجان» به گردونه‬
‫بستند و گاو ایستاد و اشکِ او روان شد‪.‬‬

‫بند ‪ -39‬تیرهای آراسته به َپرِّ شاهینِ «مهردُروجان» ‪ -‬هرچند که زِهِ کمان را خوب‬
‫بکشند و آنها را شتابان به پرواز درآورند‪ -‬به نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫در خشم بوده و آزرده باشد و آنها برای خشنودی او نکوشیده باشند‪ .‬نیزههای نوکتیز و‬
‫بلنددستة «مهردُروجان» ‪-‬هرچند که آنها را با نیروی بازوان پرتاب کنند‪ -‬به نشان نرسد؛‬
‫اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده باشد و آنها برای خشنودی او‬
‫نکوشیده باشند‪ .‬سنگهای فَالخَنِ «مهردُروجان» ‪ -‬هرچند که آنها را با نیروی بازوان‬
‫پرتاب کنند‪ -‬به نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده باشد‬
‫و آنها برای خشنودی او نکوشیده باشند‪.‬‬

‫بند ‪ -40‬دشنهها و خنجرهای «مهردُروجان» ‪ -‬که بر سر مردم نشانه میگیرند ‪ -‬به‬


‫نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده باشد و آنها برای‬
‫خشنودی او نکوشیده باشند‪ .‬گُرزهای خوب پرتابشدة «مهردُروجان» ‪ -‬که بر سر مردم‬
‫نشانه میگیرند ‪ -‬به نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده‬
‫باشد و آنها برای خشنودی او نکوشیده باشند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪52‬‬

‫بند ‪« -41‬مهرِ فراخچراگاه» اگر خشمگین و آزرده شود و به خشنودی او نکوشیده‬


‫باشند‪ ،‬آنان را از پیش به هراس افکنَد‪« .‬رَشْن» آنها را از پس به هراس افکنَد‪)1...( .‬‬

‫بند ‪ -42‬آنگاه آنان «مهرِ فراخچراگاه» را [به اندوه و گالیه] چنین گویند‪ :‬ای «مهرِ‬
‫فراخچراگاه»‪ ،‬اینان اسبانِ تیزتکِ ما را ربودند‪ ،‬اینان بازوانِ نیرومندِ ما را با شمشیر‬
‫فروافکندند‪.‬‬

‫بند ‪ -43‬پس آنگاه‪« ،‬مه ِر فراخچراگاه» آنها را به خاک افکنَد‪ :‬پنجاههاصدها‪،‬‬


‫صدهاهزارها‪ ،‬هزارهادههزارها‪ ،‬دههزارهاصدهزارها؛ چرا که «مهرِ فراخچراگاه» خشمگین‬
‫ش بلند‪ .‬میستاییم‬‫است‪ .‬میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫«مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش‬
‫بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را‬
‫دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را پیروزی بخشاد ‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن‬
‫نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن‬
‫«مهرِ فراخچراگاه»‪)2...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دهم‬
‫بند ‪ -44‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫ن استومَند‪ 3‬برپا گردیده است‪ :‬خانهای گسترده و‬ ‫آنکه خانهاش به پهنای زمین در جها ِ‬
‫ی نیاز‪ ،‬خانهای درخشان و دارای پناهگاههای بسیار‪.‬‬
‫آسوده از دشوار ِ‬

‫بند ‪ -45‬هشت تن از یارانِ او‪ ،‬بر فراز کوهها؛ همچون دیدهبانان «مهر» بر باالی برجها‪،‬‬
‫بنشستهاند و و نگران «مهردُروجانند»‪ .‬آنان بهویژه به کسانی چشمدوختهاند که برای‬

‫‪ -1‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬سروشِ پارسا‪ ،‬آنان را بههم در افکنَد و‪ »...‬که به تقلید از عبارات پیشین‪ ،‬در‬
‫دورههای بعدی به متنِ کهن‪ ،‬الحاق شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬
‫‪ -3‬این واژه را "صادق هدایت" در ترجمة کتاب «زند بهمن یشت»‪« :‬استخواندار»‪« ،‬جسمانی» و «مادی»‬
‫معنی کرده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪53‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫نخستینبار پیمان شکنی کردند‪ .‬آنان کسانی را در پنا ِه خویش گیرند که به «مهردُروجان»‪،‬‬
‫ن «اَشَوَنان»‪ ،‬یورش بَرَند‪.‬‬
‫«دُروَندان» و کشندگا ِ‬

‫بند ‪« -46‬مهرِ فراخچراگاه» خود را آماده نگاهداری کند‪ :‬از پُشتِسَر پشتیبانی کند‪ ،‬از‬
‫روبرو یاری کند و همچون دیدهبانینافریفتنی‪ ،‬به هر سویی بنگرد‪ .‬اینچنین «مه ِر‬
‫ن دانای توانای نافریفتنی»‪ ،‬آمادة پشتیبانی از آنکسیاست که نیکاندیشانه او‬ ‫دههزاردیدهبا ِ‬
‫ش بلند‪.‬‬
‫را یاری کند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَ ّر و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش‬
‫و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن‬
‫نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن‬
‫«مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬


‫بند ‪ -47‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمندِ بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬نگاهبانِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬نامآوری که‬
‫اگر در خشم شود‪ ،‬میان دو کشوری که به جنگ برخاستهاند و به زیان دشمنِ خونریز‪،‬‬
‫اسبانِ فرّاخسُم برمیانگیزد‪.‬‬

‫ن سپا ِه دشمنِ خونخوار‪ ،‬به ستیزه با ردههای به رزم‬ ‫بند ‪ -48‬اگر «مهر» به زیا ِ‬
‫ن فرّاخسُم برانگیزد‪ ،‬آنگاه‬
‫ن جنگاورانِ دو سرزمینِ جنگجو‪ ،‬اسبا ِ‬ ‫درآویختة دشمن در میا ِ‬
‫دستهای «مهردُروجان» را از پشت ببندد‪ ،‬چشمهای آنان را برآورَد‪ ،‬گوشهای آنها را کَر‬
‫ی پاهای آنان را بازپسگیرد‪ ،‬بدانگونه که کسی را یارای پایداری نماند‪ .‬چنین‬ ‫کند و استوار ِ‬
‫شود روزگارِ این سرزمینها و این جنگاوران‪ ،‬اگر از «مهرِ فراخچراگاه» روی برتابند‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة چهاردهم‬


‫بند ‪ -60‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ ده هزارچشمِ بُرزمندِ بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬نگاهبانِ‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪54‬‬

‫زورمندی که هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬آنکه او را برازنده است‪ :‬نا ِم نیک‪ ،‬بُرزمندی و‬
‫ستایشِ نیک‪ .‬آنکه بهروزیِ دلخواه‪ ،‬بخشد‪ .‬آن دههزار دیدهبانِ دانای توانای نافریفتنی‪.‬‬
‫میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مه ِر‬
‫فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪.‬‬
‫بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری‬
‫کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی‬
‫بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره‬
‫پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪.‬‬
‫(‪)1...‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬


‫بند ‪ -61‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫ن بیدار‪ ،‬آن دلی ِر زبانآور که آبها را [به بخشندگی]‬‫آنکه همواره ایستاده است‪ .‬آن نگهبا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بیافزاید؛ که بانگِ دادخواهی را بشنود؛ که باران بباراند و گیاهان برویاند‪ .‬که سرزمینمان را‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫داد گذارَد‪ .‬آن زبانآو ِر کاردان‪ ،‬آن نافریفتنیِ هوشمند‪.)2...( ،‬‬

‫بند ‪ -62‬آنکه هرگز «مهرِدُروج» را توانایی ندهد‪ .‬آنکه هرگز «مهرِ دُروج» را پاداشی‬
‫ندهد‪.‬‬

‫بند ‪ -63‬تو میتوانی بدانهنگام که بر آشفته شوی‪ ،‬نیروی بازوان‪ ،‬توانِ پاها‪ ،‬بینایی‬
‫چشمها و شنوایی گوشهای «مهردُروجان» را بازپسگیری‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه»‬
‫را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که‬
‫سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را‬
‫یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬آن آفریدة کردگار» که به نظر میرسد این عبارت‪ ،‬از اضافات دوران میانه‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪55‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که‬
‫در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة شانزدهم‬


‫بند ‪ -64‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫ن نیک‪ ،‬در همهجا نمایان گردید و جای گزید و بر هفت کشور فروغ‬ ‫آنکه برای گسترش دی ِ‬
‫افشانید‪.‬‬

‫ن پیمانشناسان‪ ،‬دلیرترینِ‬ ‫بند ‪ -65‬آنکه چاالکترینِ چاالکان‪ ،‬پیمانشناستری ِ‬


‫دلیران‪ ،‬زبانآورترینِ زبانآوران و گشایشبخشترینِ گشایشبخشترینان است‪ .‬آنکه گَلّه و‬
‫رَمه میبخشد‪ .‬آنکه شهریاری میبخشد‪ ،‬آنکه پسران میبخشد‪ ،‬آنکه زندگی میبخشد‪،‬‬
‫آنکه بهروزی میبخشد‪ ،‬آنکه دَهشِ «اَشه» میبخشد‪.‬‬

‫ی‪ 2‬نیک» و «پارِن ِد‪ 3‬سَبُکگردونه»‪ ،‬نیروی مردانه‪ ،‬نیروی «فَرّة‬ ‫بند ‪ -66‬آنکه «اَش ِ‬
‫کیانی»‪ ،‬نیروی سپهرِ جاودانه‪ ،‬نیروی «دامویشْ اوپَمَنه»‪ ،‬نیروی فَروَهَرهای اَشَوَنان و آنکس‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫که گروهی از مزداپرستانِ اَشَوَن را گِردِهمآورده‪ ،‬یار و یاو ِر او هستند‪ .‬میستاییم «مهرِ‬
‫ش بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪،‬‬ ‫فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما‬
‫را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که‬
‫او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی‪،‬‬
‫که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة هفدهم‬


‫بند ‪ -67‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬پهلوی‪« :‬آرتا»؛ ایزدبانوی توانگری و پاداش‪.‬‬
‫‪ -3‬ایزدبانوی نگهبانِ گنج و دارایی‪ .‬نام او اغلب در کنار «اَشی» میآید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪56‬‬

‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز بهخواب فرونخواهدرفت‪ .‬آنکه با‬
‫گردونة بزرگچرخة مینُوی‪ ،‬از «اَرِزَهی» به سوی «خْوَنیرَث» میشتابد‪ .‬آنکه از نیروی‬
‫«زُروان»‪ 1‬و «فَرّه مزداآفریده» و «پیروزیِ اهوراداده»‪ ،‬برخوردار است‪.‬‬

‫ی نیک»‪ ،‬گردونهاش را بلندپایگاه میگرداند‪ .)2...( .‬اسبا ِ‬


‫ن «مهر»‪ ،‬در‬ ‫بند ‪« -68‬اَش ِ‬
‫ش اوپَمَنه» همواره گذرگا ِه او را آماده میکند‪.‬‬
‫فراخنای هوا‪ ،‬پَرّان به گردش درآیند‪« .‬داموی ْ‬
‫ن» به هراس افتند‪.‬‬ ‫در برابرِ او‪ ،‬همة دیوانِ پنهان و «دُروندانِ وَرِ َ‬

‫بند ‪ -69‬نشود که ما خود را دچا ِر ستی ِز آن سرورِ برآشفته کنیم؛ آنکه با هماوردش‪،‬‬
‫ن توانای ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی‪.‬‬ ‫هزارگونه سیز بکار خواهد بست؛ آن دههزار دیدبا ِ‬
‫میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مه ِر‬
‫فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪.‬‬
‫بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری‬
‫کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی‬
‫بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره‬
‫پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫(‪)3...‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬از کهنترین ایزدان آریایی‪ .‬خدای «زمان»‪" .‬شهرستانی" در «ملل و نحل» از فرقهای از زرتشتیان با نام‬
‫«زروانیه» نام میبرد که مععتقد بودند «اهورامزدا» و «اهریمن»‪ ،‬هر دو فرزندان «زروان» هستند‪" .‬جلیل‬
‫دوستخواه" به نقل از "بهار" تاکید میکند که باور به «زروان»‪ ،‬از کهنترین باورهای ادیانِ آریایی بود که‬
‫پیش از "زرتشت" نیز وجود داشته اما در دوران ساسانی‪ ،‬با دین زرتشتی پیوند خورده و در قامت فرقهای از‬
‫دین زرتشتی درآمده است‪" .‬موسی خورنی" ‪ -‬مورخ ارمنی‪ -‬نیز از «زروان» به عنوان ایزدی آریایی و‬
‫غیرزرتشتی نام برده است‪ .‬به باور نگارنده‪ ،‬تردیدی نیست که «زروان» همچون «مهر»‪« ،‬اَرِدویسوَر آناهیتا»‪،‬‬
‫«بهرام» و دیگر ایزدان آریایی‪ ،‬در باورهای کهنسالِ ایرانی یکی از خدایان مستقل بوده است که در جریان‬
‫اصالحات "زرتشت"‪ ،‬مقام و جایگاه وی تنزل یافته و ایزدی درجهچندم قلمداد گشته است‪ .‬باری سالها پس‬
‫از مرگ "زرتشت"؛ به دلیل ریشهدار بودنِ عقاید قدیمی‪ ،‬همانگونه که دیگرایزدانِ تنزلیافتة آریایی ‪ -‬چون‬
‫«مهر» و «آناهیتا»‪ -‬رشد یافته و به جایگاه قدیمِ خود نزدیک شدند‪« ،‬زروان» نیز اندکاندک رشد کرده و‬
‫بهزودی به چنان نیرویی دست یافت که وی را تا جایگاه «پدرِ اهورامزدا» باال برده و مذهبی تحتنام‬
‫«زروانیه» را از «دین زرتشتی»‪ ،‬منشعب ساختند‪.‬‬
‫‪ -2‬در اینجا عبارتی آمده با این مضمون‪« :‬دینِ مزدا راهِ او را آماده میکند تا آن فروغِ سپیدِ مینُویِ‬
‫درخشان‪ ،‬آن پاکِ هوشیارِ بیسایه‪ ،‬بتواند آن راه را به خوبی بپیماید» که از افزودههای بعدیِ زرتشتیان‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪57‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة هجدهم‬


‫بند ‪ -70‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫آنکه «بهرامِ اهورهآفریده»‪ ،1‬همچون گرازِ نرینة تیزچنگال و تیزدندان و تکاوری پیشاپیش‬
‫او روان شود‪[ .‬گرازی] که به یک زخم بکشد‪[ ،‬گرازی] خشمگین که به او نمیتوان نزدیک‬
‫گردید‪[ ،‬گرازی] دلیر با چهرهای خالخال‪ ،‬گرازی نیرومند و آهنینپای و آهنین چنگان و‬
‫آهنین پِی و آهنین دُم و آهنین پوزه‬

‫ی مردانه‪،‬‬‫بند ‪ -71‬که در تاخت بر دشمن پیشی گیرد و سرشار از خشم‪ ،‬با دلیر ِ‬
‫دشمن را در جنگ به خاک افکنده و هنوز باور ندارد که او را کشته باشد؛ و چون هنوز او را‬
‫زنده می پندارد‪ ،‬زخمی دیگر بر او فرود آورده و مغزِ سرِ او را که سرچشمة نیروی‬
‫ت او را در هم بشکند‪.‬‬‫زندگیاست‪[ ،‬متالشی کند] و تیرة پُش ِ‬

‫بند ‪ -72‬بیدرنگ همه را تکّهتکّه کند و استخوانها و گیسوها و مغز و خونِ‬


‫«مهردُروج» را درهَم و بَرهَم بر زمین فروریزد‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَ ّر و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود‬
‫که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪،‬‬
‫بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪،‬‬
‫سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)2...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نوزدهم‬


‫بند ‪ -75‬ما خواستاریم که پشتیبانِ کشورِ تو باشیم‪ .‬ما نمیخواهیم که از کشورِ تو‬
‫جدا شویم‪ .‬ما نمی خواهیم که از خانمان‪ ،‬روستا‪ ،‬شهر و کشور جدا شویم‪ .‬جز این مباد تا آن‬
‫«مهرِ نیرومندْبازوان»‪ ،‬ما را در برابر گزند [دُرواندان و] دشمنان‪ ،‬نگهداری کناد‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬وِرِثرَغنَ»؛ پهلوی‪« :‬وَرَهران»؛ ایزدِ رزم و جنگاوری و پیروزی و یکی از کهنترین و قدیمیترین‬
‫ایزدان و خدایان هندوایرانی (آریایی) بود‪ .‬در مورد عبارت «اهورهآفریده» در این بند‪ ،‬بنگرید به پاورقی بند ‪1‬‬
‫از «بهرام یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪58‬‬

‫بند ‪ -76‬تویی که این دشمن را ‪ -‬دشمنیِ مردِ بداندیش را‪ -‬نابود توانی کرد‪ .‬تویی که‬
‫کُشندة پارسا را نابود کنی‪ .‬تویی که دارندة اسبان و گردونههای زیبا هستی‪ .‬تویی که از‬
‫برای دادخواهی‪ ،‬یاو ِر توانای ما هستی‪.‬‬

‫بند ‪ -77‬من «مهر» را به یاری میخوانم‪ .‬بشود که او به میانجیِ نیازِ فراوان و خوبِ‬
‫زَور که پیشکش او کنیم ما را به یاری آید تا در پرتوِ یاری او در خانهای آسوده از گزند‪ ،‬به‬
‫سر بریم‪.‬‬
‫بند ‪ -78‬تویی که مردمان سرزمینها را –اگر که «مهرِ فراخچراگاه» را به نیکی‬
‫بنوازند‪ -‬نگهداری میکنی‪ .‬تویی که مردمان را ‪-‬اگر از سرزمینهای دشمن باشند‪ -‬نابود‬
‫خواهی کرد‪ .‬من تو را در اینجا به یاری همیخوانم‪ .‬بشود که او در اینجا به یاری ما آید؛‬
‫آن «مهرِ نیرومندِ در همهجا پیروزمند»‪ ،‬آن سزاوارِ ستایش‪ ،‬آن برازندة نیایش و آن سرورِ‬
‫ش بلند‪.‬‬
‫شکوهمن ِد کشور‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش‬
‫و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او‬
‫ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را پیروزی بخش اد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن‬
‫«مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستم‬


‫بند ‪ -79‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِدههزارچشمِ بُرزمندِ بلندباالیی که بر فرازِ بُرجیپهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪ .‬نگاهبانِ‬
‫زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬آنکه‬
‫«رَشْن»‪ ،2‬خانه بِدو پرداخت‪ .‬آنکه «رَشْن» ‪-‬همنشین دیرپای او را‪ -‬خانه بِدو واگذاشت‪.‬‬

‫ن خانمان‪ .‬تویی نگهدا ِر آنکس که از دروغ پرهیز میکند‪ .‬تویی‬


‫بند ‪ -80‬تویی نگهبا ِ‬
‫پاسدارِ دودمان و پشتیبانِ آنانکه دروغ را نکوهیدهاند‪ .‬در پرتوِ سروری همچون تو‪ ،‬من‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬رَشنو»؛ ایزد دادگری و دارنده ترازوی دادورزی‪ .‬در باورهای جدیدتر زرتشتیان‪« ،‬رَشن» پس از‬
‫«مهر» و «سروش»‪ ،‬سومین داورِ «روز پسین» (قیامت) محسوب میگردد‪ .‬در باورهای جدیدتر‪ ،‬وی را پسر‬
‫«اهورامزدا» و «سپندارمذ» نیز آوردهاند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪59‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بهترین همنشینی و پیروزیِ آهورهآفریده را بهدست آورم‪ .‬در پیشگاه داوریِ او‪ ،‬دستهدسته‬
‫«مهردروجان» به خاک درافتند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز‬
‫و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و‬
‫سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش‬
‫بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسا ِز‬
‫کا ِر ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را‬
‫دادرس باد؛ آن نیرومن ِد هم واره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوا ِر ستایش و‬
‫نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستوچهارم‬


‫بند ‪ -95‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫ن پهناو ِر‬
‫آنکه پس از فرورفتنِ خورشید‪ ،‬به فراخنای زمین پای نهد‪ .‬هر دو پایانة این زمی ِ‬
‫ر دورکرانه را دست زده و آنچه را در زمین و آسمان است مینگرد‪2.‬‬ ‫گویپیک ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪ -96‬گُرزی صدگره و صدتیغه به دست گیرد تا به سوی دشمنان تاخته و آنان را‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نابود کند‪ .‬گُرزی از فلزِ زرد ‪ -‬از زَر‪ -‬که استوارترین رزمافزار است‪.‬‬

‫ن همهتنمَرگ»‪ ،‬در برابر او به هراس میافتد‪« .‬دیوِ خشمِ نیرنگبازِ‬ ‫بند ‪« -97‬اهریم ِ‬
‫پ درازدست» در برابر او به هراس‬ ‫‪3‬‬ ‫مرگْارزان» در برابر او به هراس میافتد‪« .‬بوشاس ِ‬
‫میافتد‪ .‬همة دیوانِ پنهان و «دُروَندانِ وَرِنَ» در برابر او به هراس میافتند‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬این بند دارای دو نکتة بسیار مهم است‪ .‬نخست آنکه همچون بند ‪ 13‬اثبات میکند که در کهنترین‬
‫باورهای آریایی‪« ،‬مهر» از خورشید جدا بوده است‪ .‬دیگر آنکه عبارتِ «زمینِ پهناورِ گویپیکر» نشان دهندة‬
‫آن است که ایرانیان از هزارانسالپیش‪ ،‬به «گرد بودنِ زمین» آگاه بودهاند‪.‬‬
‫‪ -3‬دیوِ خوابِ نابهنگامِ بامدادی است که به باور و اعتقاد نیاکان‪ ،‬از بیدار شدنِ آدمی در بامداد جلوگیری‬
‫کرده و او را به خوابیدنِ بیشتر ترغیب میکند‪ .‬در ایران باستان‪ ،‬عدمِسحرخیزی‪ ،‬تنپروری و تنبلی از‬
‫نکوهیدهترین و بدترین کردارهایی بود که یک فرد میتوانست بدان مبتال باشد‪ .‬امروزه ضربالمثلی چون‪:‬‬
‫«سحرخیز باش تا کامروا باشی» و خرافهای چون «رزق و روزیِ هر فرد را صبحِاولِوقت تقسیم میکنند»‬
‫جلوههایی از همان اهمیتِ به سحرخیزی در ایرانباستان است که بهگونة غریبی خود را تا به امروز رسانده‬
‫است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪60‬‬

‫ن فراخچراگاه» دچار کنیم‪ .‬ای‬ ‫بند ‪ -98‬مبادا که خود را به ستیز با «مهرِ خشمگی ِ‬
‫ن ایزدان‪،‬‬‫«مهرِ فراخچراگاه»! مبادا که خشمگینانه بر ما زخم فروآوری؛ تو که از نیرومندتری ْ‬
‫دلیرترینْ ایزدان‪ ،‬چاالک ترینْ ایزدان‪ ،‬تندترینْ ایزدان و پیروزمندترینْ ایزدانِ پدیدار بر این‬
‫زمین هستی‪ .‬ای «مهرِ فراخچراگاه»! میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با‬
‫نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای ایرانی را خانمان‬
‫خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را‬
‫گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او‬
‫چاره سا ِز کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود‬
‫که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ‬
‫ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستوهفتم‬


‫بند ‪ -104‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫ن بسیاربلندش‪« ،‬مهردُروج» را ‪ -‬اگرچه در خاورِ هندوستان یا در باختر یا در‬ ‫آنکه بازوا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ل زمین باشد‪ -‬گرفتار کند و نابود سازد‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫کرانة رود «اَرَنگ» یا در د ِ‬

‫بند ‪ -105‬همچنین «مهر» با بازوانِ خویش‪ ،‬آن فرومایهای را که پای از راهِ «اَشه»‬
‫بیرون نهاده است‪ ،‬گرفتار کند؛ آن تیرهدرونِ فرومایهای را که با خود میگوید‪ :‬مهرْ‬
‫نابیناست‪ .‬کردار زشتی که از من سرزده و دروغی را که از دهانم جاری گشته است را‬
‫نمیبیند‪.‬‬

‫بند ‪ -106‬من در نها ِد خویش‪ ،‬چنین میاندیشم‪ :‬در همة جهان کسی نیست که بتواند‬
‫همچندِ نیکاندیشیِ «مهرِ مینُوی»‪ ،‬بداندیشی کند‪ .‬در همة جهان کسی نیست که بتواند‬
‫همچندِ نیکگفتاریِ «مهرِ مینُوی»‪ ،‬بدگفتاری کند‪ .‬در همة جهان کسی نیست که بتواند‬
‫همچندِ نیککرداریِ «مهرِ مینُوی»‪ ،‬بدکرداری کند‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬نام یکی از رودهای ورجاوند و مقدس در اساطیر آریایی که در بخشهای دیگرِ «اوستا» نیز بارها با آن‬
‫برخورد میکنیم و رویدادهای مهمِ بسیاری در کنار آن به وقوع میپیوندد‪ .‬محل دقیق این رود مشخص‬
‫نیست‪ .‬برخی آن را با «سیردریا» (سیحون) یکی میدانند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪61‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -107‬در همة جهان کسی نیست که همچن ِد «مهرِ مینُوی»‪ ،‬از خِرَدی نهادینه‬
‫ی‬ ‫شده در سرشتِ خویش بهرهمند باشد‪ .‬در همة جهان کسی نیست که همچندِ «مهرِ مینُو ِ‬
‫تیزگوشِ آراسته به هزارگونهکاردانی»‪ ،‬از نیروی شنوایی برخوردار باشد‪« .‬مهر» هرکه را که‬
‫دروغ بگوید‪ ،‬میبیند‪« .‬مهرِ توانا» گام پیش میگذارد‪ .‬آن چیرهدست‪ ،‬روان میشود و نگا ِه‬
‫زیبای روشنِ چشمانِ تیزبینِ خویش را به هر کرانه میافکنَد [و زمزمه میکند]‪:‬‬

‫بند ‪ -108‬کدامین کس مرا میستاید؟ کیست آنکه دروغ میگوید؟ کدامین کس مرا‬
‫به نیکی میستاید؟ کیست آنکه با ستایشِ بد‪ ،‬میپندارد که مرا به نیکی میستاید؟‬
‫ک دامین کس را شکوه و بزرگواری و تندرستی بخشم؟ کدامین کس را توانگریِ‬
‫آسایشبخش‪ ،‬ارزانی دهم؟ کدامین کس را فرزندانی برازنده بپرورم؟‬

‫بند ‪ -109‬کدامین کس را بیآن که خود گمان بردهباشد‪ ،‬شهریاریِ نیرومندی با‬


‫افزارهای زیبا و ارتشتاران بسیار ارزانی دارم؟ شهریاریِ فرمانرواییِ توانا که همه [سرکشان]‬
‫را سَر بکوبد‪ .‬شهریارِ دلیرِ پیروزمندِ شکستناپذیری که گناهکار را فرمان پاداَفرِه‪ 1‬دهد و‬
‫فرمان او بیدرنگ روا گردد؛ همان دم که او خشمگینانه فرمانِ آن پاداَفرِه را بدهد‪.‬‬
‫اینچنین‪ ،‬نهادِ آزرده و ناخشنودِ «مهر» را آرامش بخشد و خشنود سازد‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -110‬کدامین کس را دچار ناخوشی و مرگ کنم؟ کدامین کس را به بینواییِ‬
‫شکنجهآور گرفتار کنم؟ فرزندانِ برازندة چهکسی را به یک زخم‪ ،‬نابود سازم؟‬

‫بند ‪ -111‬کدامین کس را بیآن که خود گمان بردهباشد‪ ،‬شهریاریِ نیرومندی با‬


‫افزارهای زیبا و ارتشتاران بسیار ارزانی دارم؟ شهریاریِ فرمانروایی توانا که همه [سرکشان]‬
‫را سَر بکوبد‪ .‬شهریارِ دلی ِر پیروزمندِ شکستناپذیری که گناهکار را فرمان پاداَفرِه دهد و‬
‫فرمان او بیدرنگ روا گردد؛ همان دم که او خشمگینانه فرمانِ آن پاداَفرِه را بدهد‪.‬‬
‫اینچنین نها ِد شاد و خشنو ِد «مهر» را اندوهگین و ناخشنود کند‪ .‬میستاییم «مه ِر‬
‫ش بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪،‬‬
‫فراخچراگاه» را‪ ،‬برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیای ِ‬
‫که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما‬
‫را یاری دهاد‪ ،‬بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که‬
‫او ما را دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود‬

‫‪ -1‬کیفر‪ ،‬سزای گناهان‪ .‬متضادِ پاداش‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪62‬‬

‫که او ما را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی‪،‬‬
‫که در سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستوهشتم‬


‫بند ‪ -112‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫آن که سپ ِر سیمین در دست‪ ،‬و زره زرّین بر تن کرده و با تازیانه‪ ،‬گردونه را به پیش میراند‪.‬‬
‫ل کارآزموده‪ .‬روشن است راههایی که «مهر» از برای دیدار با‬ ‫آن سرورِ نیرومندِ دلیر‪ ،‬آن یَ ِ‬
‫«سرزمینهای مهرستایان» میپیماید و از دشتهای پهناور و دورکرانهای میگذرد که‬
‫مردمان و چهارپایان آزادانه در آنها در گردش هستند‪2.‬‬

‫ی ما بشتابند؛ بدانگاه که‬‫بند ‪ -113‬بشود که هر دو بزرگ «مهر» و «اهوره»‪ 3‬به یار ِ‬


‫اسبان خروش برکشند و بانگِ بلندِ تازیانهها در هوا بپیچد و تیرهای تیزرو‪ ،‬از زِهِ کمانها‬
‫ن آنها که به همدلی و ناخوشدلیِ زَور نیاز کردند کشته شوند‬ ‫پرتاب شود‪ .‬پس آنگاه‪ ،‬پسرا ِ‬
‫و موی کَنده‪ ،‬به خاک درغلتند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سی و یکم‬
‫بند ‪ -123‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪.‬‬
‫آنکه «اهورهمزدا»‪ 4‬او را در «گَرْزْمان» بستود‪.‬‬

‫بند ‪ -124‬بازوان خود را به نگاهبانیِ [اَشَوَنان] گشوده است‪ ،‬آن «مهرِ فراخچراگاه» از‬
‫ن درخشان» روان شود‪ .‬آنکه گردانندة گردونهای است سراسر زیبا و برازنده و زرّین‬ ‫«گَرْزْما ِ‬
‫و آراسته به زیورهای گوناگون‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬


‫‪ -2‬بندهای فوق‪ ،‬از کهنترین باورهای «مهرپرستان» است‪.‬‬
‫‪ -3‬واژة «اهوره» از الحاقاتِ جدیدتر است‪.‬‬
‫‪ -4‬بخشی از این بند‪ ،‬به دلیلِ داشتنِ نامِ «اهورامزدا»‪ ،‬میتواند از افزودههای زرتشتیان باشد‪ .‬با اینحال با‬
‫علم به این که کَردة ‪ 31‬از دستنخوردهترین و کهنترین بخشهای این یشت است‪ ،‬این شائبه را پیش‬
‫میآورد که این مورد‪ ،‬یکی از معدود مواردِ باقیمانده از دورانِ پیش از "زرتشت" باشد که دربرگیرندة نام‬
‫«اهورامزدا» است‪ .‬قضاوت در مورد این بند بسیار دشوار است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪63‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -125‬این گردونه را چهار [اسبِ] تکاورِ مینویِ سپی ِد درخشانِ جاودانه میکشند‬
‫ن آنان از زر و سُمهای پسین آنان از‬
‫که خوراکشان از آبشخورِ مینوی است‪ .‬سُمهای پیشی ِ‬
‫سیم پوشیده است و همه را لگام و مالبند و یوغی پیوسته به چنگکی شکافدار و‬
‫خوشساخت از فلزی گرانبها به یکدیگر بسته است تا در کنار هم بایستد‪.‬‬

‫بند ‪« -127‬داموش اوپَ َمنَه»‪ ،‬دلیر [و] سواره؛ همچون گرازی تیزدندان‪ ،‬بهدرآید‪ .‬گرا ِز‬
‫نرینة تیزچنگالی که به یک زخم‪ ،‬بکشد‪ .‬گرازِ خشمگینی که به او نمیتوان نزدیک گردید‪.‬‬
‫گرازِ دلیر با چهرهای خالخال‪ ،‬گرازی دلیر و چاالک و تیزتک که از پیِ او (مهر) و «آذر‬
‫فروزان» و «فَرّه توانای کیانی» میتازد‪.‬‬

‫ن خوشساخت است که بسیاری از‬


‫بند ‪ -128‬در گردونة «مه ِر فراخچراگاه» هزار کما ِ‬
‫آنها به زهِ «گَوَسْنَ»‪ 1‬آراستهاند‪.‬‬

‫بند ‪ -129‬در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» هزار تی ِر به پَ ِر کرکسنشاندة زرّین ناوَک با‬
‫سوفارهایی از استخوانِ خوشساخت است که بسیاری از چوبههای آنان‪ ،‬آهنین است‪ .‬این‬
‫ب نیروی خیال به سوی س ِر دیوان پرواز‬ ‫تیرها به شتابِ نیروی خیال پرتاب شوند و به شتا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫کنند‪.‬‬

‫بند ‪ -130‬در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» هزار نیزة تیزتیغة خوشساخت است که به‬
‫ب نیروی خیال پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند‪.‬‬
‫شتا ِ‬

‫بند ‪ -131‬در گردونة «مه ِر فراخچراگاه» هزار خنج ِر دوس ِر خوشساخت است که به‬
‫ب نیروی خیال پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند‪ .‬در‬ ‫شتا ِ‬
‫ی خوشساخت است که به شتابِ نیروی خیال‬ ‫گردونة «مه ِر فراخچراگاه» هزار گُرزِ پرتاب ِ‬
‫پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند‪.‬‬

‫بند ‪ -132‬در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» گُرزِ زیبای سَبُکپرتابِ صدتیغهایِ صدگره‬
‫است که آنان را به سوی دشمنان نشانه رَوَد و آنان را از پای درآوَرَد‪ .‬گُرزی از فل ِز زرد ‪-‬از‬

‫‪ -1‬نام جانوری است که از رودة آن زهِ کمان میساختند‪ .‬از این بند تا بند ‪ 132‬شماری از جنگافزارهای‬
‫کهنِ رایج در میان آریاییانِباستان معرفی شده است که نمونههای بسیاری از آنها در طی حفاریهای‬
‫باستانشناسان در دوران معاصر‪ ،‬به دست آمده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪64‬‬

‫زر‪ -‬که استوارترین و پیروزبخشترین رزمافزاری است که به شتابِ نیروی خیال پرتاب شود‬
‫و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کند‪.‬‬

‫ن دیوان و پس از برانداختنِ «مهردُروجان»‪،‬‬ ‫بند ‪« -133‬مه ِر فراخچراگاه» پس از کشت ِ‬


‫سواره از فراز «اَرزَهی»‪« ،‬سَوَهی»‪« ،‬فْرَدَذَفشو»‪« ،‬ویدَذَفشو»‪« ،‬وُاوروبَرشتی»‪« ،‬وُاوروجَرشتی»‬
‫ث» بگذرد‪.‬‬ ‫ن «خونیرَ ِ‬
‫و این کشورِ درخشا ِ‬

‫بند ‪ -134‬بهراستی که «اهریمنِ همهتنمَرگ»‪ ،‬به هراس افتد‪ .‬بهراستی که «دیوِ خش ِم‬
‫نیرنگبازِ مرگْارزان» به هراس افتد‪ .‬بهراستی که «بوشاسپِ درازدست» به هراس افتد‪.‬‬
‫ن وَرِنَ» به هراس میافتند‪.‬‬
‫بهراستی که همة دیوانِ پنهان و «دُروَندا ِ‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة سی و دوم‬


‫بند ‪ -136‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمندِ بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬نگاهبانِ‬
‫ن‬‫زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪ .‬آنکه اسبا ِ‬
‫سفید‪ ،‬گردونهاش را میکِشند‪ .‬آنکه گردونهاش با چرخهای زرّین و پُر از سنگهای‬
‫ن فَالخَن روان شود و «زَورهای نیاز شده» را به سوی وی آورند‪.‬‬ ‫درخشا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سی و سوم‬
‫بند ‪ -140‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآو ِر‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪)1...( .‬‬
‫من «مهر» را می ستایم‪ .‬آن نیک را‪ .‬آن نخستین دالورِ مینوی را‪ .‬آن بسیارمهربان را‪ .‬آن‬
‫ل کارآزموده را‪.‬‬
‫بیهمانن ِد بلندپایگاه را‪ .‬آن نیرومندِ دلیر را‪ .‬آن یَ ِ‬

‫بند ‪ -141‬آن پیروزمندی که رزمافزاری خوشساخت بر گرفته است‪ .‬آنکه در تیرگی‪،‬‬


‫نگاهبانی نافریفتنی است‪ .‬آن که زورمندترین زورمندان است‪ .‬آنکه دلیرترین دلیران است‪.‬‬
‫ن اوست‪ .‬آن هزارگوشِ‬‫آنکه داناترینِ بخشندگان است‪ .‬آن پیروزمندی که «فَرّة ایزدی» از آ ِ‬

‫‪ -1‬در اینجا عبارت «ای سپیتمان» آمده است که از الحاقات دورة ساسانی است‪« .‬سپیتمان» نامخانوادگی‬
‫"زرتشت" و برگرفته از نام جدِ بزرگ اوست‪ .‬نسب "زرتشت" بنابر کتاب «بندهشن» چنین است‪« :‬زرتشت‬
‫پسر پوروشَسپ پسر پیترَسپ پسر هَئِچَتاسپ پسر چاشْنوش پسر پیترَسپ پسر اَرغیداَرشن پسر هریتار پسر‬
‫اسپیتمان از نسل منوچهر پیشدادی‪».‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪65‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫دههزارچشمِ دههزار دیدبان‪ .‬آن نیرومندِ دانای نافریفتنی‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪،‬‬
‫برای فَرّ و فروغش‪ ،‬با نماز و نیایشِ بلند‪ .‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را‪ ،‬که سرزمینهای‬
‫ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد‪ .‬بشود که او ما را یاری دهاد‪،‬‬
‫بشود که او ما را گشایش بخشاد‪ ،‬بشود که او ما را دستگیری کناد‪ ،‬بشود که او ما را‬
‫دلسوز باد‪ ،‬بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد‪ ،‬بشود که او ما را پیروزی بخشاد‪ ،‬بشود که او ما‬
‫را بهروزی دهاد‪ ،‬بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی‪ ،‬که در‬
‫سراسرِ جهان‪ ،‬سزاوارِ ستایش و نیایش است‪ .‬آن «مهرِ فراخچراگاه»‪)1...( .‬‬

‫بند ‪ -144‬میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است‪ .‬آن زبانآورِ‬
‫هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن‪ ،‬استوار ایستاده است‪.‬‬
‫نگاهبانِ زورمندی که هرگز به خواب فرو نخواهد رفت‪« .‬مهر» را که در گردادگرد کشور‬
‫است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که در میانِ کشور است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که در کشور‬
‫ن کشور‬‫است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که بر فرازِ کشور است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که در پایی ِ‬
‫است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که در پیشِ کشور است‪ ،‬میستاییم‪« .‬مهر» را که در پسِ کشور‬
‫است‪ ،‬میستاییم‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 66
mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪67‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫آبان یشت‬

‫«آبان یشت»‪ ،‬پنجمین یشت و یکی از کهنترین یشتهای «اوستا» است‪ .‬این یشتِ‬
‫دلکش و منحصربهفرد‪ ،‬مشخصا به ستایشِ «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»‪ ،1‬ایزدبانوی آبها سروده‬
‫شده است‪.‬‬
‫«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» یکی از مهمترین ایزدبانوهای آریایی است‪ .‬وی ایزدِ آبهاست و در‬
‫کنار «مهر» و «اهورامزدا»‪ ،‬سه ضلعِ مقدّسِ «آیینِ مزدیسنا» را در دوران ساسانی تشکیل‬
‫میدادند‪ .‬اهمیت این ایزدبانو به اندازهای بود که برخی از آتشکدههای ساسانیان‪ ،‬منحصرا‬
‫برای ستایش «ایزدبانو آناهیتا» برپاگردیده و به «معبد ناهید» یا «آتشکده آناهیتا» مشهور‬
‫بود‪« .2‬اَناهیتَه» از محبوبترین ایزدان ایرانی بود‪ .‬نام وی تداعیکنندة سرزندگیِ چشمههای‬
‫ن شستشودهندة آسمان‪ ،‬عشق و باروری و آبادانی و پاکدامنیِ بانوان ایرانی بود‪.‬‬
‫سرشار‪ ،‬بارا ِ‬
‫ع با اهمیت در‬‫«آبان یشت» یکی از زیباترین و دلکشترین یشتهای «اوستا» و از مناب ِ‬
‫بررسیِ نامهای پهلوانان و سرداران و پادشاهان در ایران باستان به شمار میرود‪ .‬در این‬
‫یشت میتوان بسیاری از کهنترین اساطیر ایرانی را مشاهده نمود‪ .‬اشارههای جغرافیایی‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ش آن‪ ،‬سرزمینهای جنوبی‬ ‫موجود در «آبان یشت» نشان میدهد که محل سُرای ِ‬
‫آسیایمیانه و شمال افغانستانِامروزی و بهویژه نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده‬
‫است‪.‬‬
‫ی کهنترین اساطیر و افسانههای ایرانی و نامبردن از‬ ‫این یشت به دلیل یادآور ِ‬
‫قدیمی ترین شهریاران‪ ،‬بزرگان‪ ،‬پهلوانان و سرشناسانِ آریایی‪ ،‬بسیار مورد توجه است و‬
‫ن نامهای خاص ‪ -‬که بعضا نامهایی فراموششده هستند ‪ -‬با‬ ‫ترجمة آن نیز به دلیل داشت ِ‬
‫دشواری انجام گردید‪.‬‬
‫«آبان یشت» دارای ‪ 29‬کرده و ‪ 133‬بند است‪ .‬اما بسیاری از این بندها از افزودههای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی است‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «آبان یشت» پرداخته‬
‫خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪ ،‬بندهای قدیمی دیگری نیز‬
‫وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬پهلوی‪« :‬آناهید»؛ ارمنی‪« :‬آناهیت»؛ فارسی‪« :‬ناهید»‪.‬‬


‫‪ -2‬چنانکه آتشکدههایی نیز منحصرا برای «مهر» ایجاد میگردید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪68‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «آبان یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نخست‬


‫بند ‪ )1...( -1‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪ .‬اوست‬
‫اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که فزایندة گیتی‬
‫است‪.‬‬
‫بند ‪ -2‬اوست که تخمة همة مردان را پاک کند و زهدانِ همة زنان را برای زایش‪،‬‬
‫ن باردار را [پس از زایش فرزند] شیر‬
‫بپاالید‪ .‬اوست که زایمانِ همة زنان را آسانی بخشد و ز ِ‬
‫در پستانِ او جاری سازد‪.‬‬
‫بند ‪ -3‬اوست برومندی که در همهجا بلندآوازه است‪ .‬اوست که در بسیار فَرَهمندی‪،‬‬
‫همچندِ همة آبهای روی زمین است‪ .‬اوست زورمندی که از «کوهِ هُکَر»‪ 2‬به «دریای‬
‫فَراخکَرت»‪ 3‬ریزد‪.‬‬
‫بند ‪ -4‬بدانهنگام که «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ آن دارندة هزار دریاچه و هزار رود که هر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫یک به درازای هزار روزْ راهِ مَردی چابکسوار است‪ ،‬به سوی «دریای فَراخکَرت» روان شود‪،‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫سراسرِ کرانههای آن دریا به جوش درافتد و میانة آن بریزد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫بند ‪ ) ...( -14‬اوست که در جها ِ‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫ن بلندباالی بُرزمَندی که روزان و شبان ‪ -‬در بزرگی‬
‫بند ‪ -15‬اوست آن زورمن ِد درخشا ِ‬
‫همچن ِد آبهای روی زمین‪ -‬به نیرومندی روان شود‪)4...( .‬‬

‫‪ -1‬در آغازِ این بند‪ ،‬یک گفتگوی کوتاه میان «اهورامزدا» و «زرتشت» آمده است که ساخته و پرداختة‬
‫موبدان زرتشتی در دورة ساسانیان است‪.‬‬
‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬هوکَیریَه» به معنای‪« :‬خوبکُنش»؛ بلندترین قلة «کوهِ افسانهای البرز» است که «اردویسور‬
‫آناهیتا» (در اینجا یعنی رودِ بلندِ بیآالیش) از فراز آن جاری شده و به «دریای فراخکرت» فرومیریزد‪ .‬برای‬
‫آگاهیِ بیشتر از جایگاه «البرز کوه» و افسانههای آن‪ ،‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 12‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 59‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬در دنبالة این بند‪ ،‬تکرارِ بند ‪ 9‬آمده است که از اضافات زرتشتی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪69‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫ششم‪1‬‬ ‫کَردة‬


‫بند ‪ )2...( -20‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -21‬هوشنگ پیشدادی" در پای [کوه] البرز‪ ،‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار‬
‫گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -22‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که من بزرگترین شهریا ِر همة جهان شوم‪ .‬که بر همة دیوان و‬
‫مَردمانِ [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار»‪ ،3‬چیرگی یابم‪ .‬که دو‬
‫سوم از «دیوانِ مَزَندَری» و «دُروَندانِ وَرِنَ» را بر زمین افکنم‪.‬‬
‫بند ‪َ « -23‬ارِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬
‫بند ‪ )2...( -24‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -25‬جمشیدِ خوبرمه" در پای «کوه هُکَر»‪ ،5‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار‬
‫گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -26‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که من بزرگترین شهریا ِر همة جهان شوم‪ .‬که بر همة دیوان و‬

‫‪ -1‬چند بند از جمالت مربوط به پیشکشآوردنِ پهلوانان و شهریاران ایرانی برای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» که در‬
‫این یشت آمده است‪ ،‬با مختصر تغییری در «اَشه یشت» و «گِوش یشت» نیز تکرار شده است‪ .‬با این تفاوت‬
‫که در آنجا پهلوانان پیشکشیهای خود را بهجای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»‪ ،‬به «اَشه» و «گِوش» (ایزدبانوی‬
‫نگهبانِ چارپایان و ستوران) پیشکش میکنند‪ .‬بنابر شواهد زبانشناختی‪ ،‬دو یشت ذکر شده‪ ،‬اصیل نیستند‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 135‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪70‬‬

‫ن [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار»‪ ،‬چیرگی یابم‪ .‬که من‬ ‫مَردما ِ‬
‫دیوان را از دارایی و سود و از فراوانی و رَمه و از خشنودی و سرافرازی‪ ،‬بیبهره نمایم‪.‬‬
‫بند ‪َ « -27‬ارِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬
‫بند ‪ )2...( -28‬اوست که در جها ِ‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪« -29‬آژیدهاکِ سهپوزه» در سرزمینِ «بَوری»‪ ،3‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و‬
‫دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -30‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که من هفت کشور را از مردمان‪ ،‬تُهی کنم‪.‬‬
‫بند ‪« -31‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»‪ ،‬او را کامیابی نبخشید‪)1...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪.‬‬ ‫نهم‬ ‫کَردة‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ )2...( -32‬اوست که در جها ِ‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -33‬فریدون" پسر "آتبین" از «خاندان توانا»‪ ،‬در سرزمینِ چهارگوشة «وَرِنَ»‪،‬‬
‫او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -34‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که من بر «آژیدهاکِ سهپوزة سهکلة ششچشم» پیروز شوم‪ .‬آن‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -3‬یکی از اسرارآمیزترین سرزمینهایی است که در «اوستا» از آن یاد شده است و به نظر میرسد که برای‬
‫ایرانیان ‪ -‬به دلیل خروج «آژیدهاک» از آنجا‪ -‬مکانی نفرتانگیز بوده باشد‪ .‬این سرزمین بعدها در اساطیر‬
‫ایرانی‪ ،‬به اشتباه با «بابل» یکی انگاشته شد‪« .‬سرزمین بَوری» در هنگام سرودن کهنترین یشتها‪ ،‬نام جایی‬
‫در مشرقِ فالتِ ایرانزمین بوده است و ارتباطی با «بابل» یا سرزمینهای دیگرِ خاورمیانه‪ ،‬ندارد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪71‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن جهان و آن‬ ‫دارندة هزارگونة چاالکی‪ ،‬آن دیوِ بسیار زورمندِ «دُروج»‪ ،‬آن دُروَندِ آسیبرسا ِ‬
‫ن‬
‫ن جهانِ «اَشه»‪ ،‬به پتیارگی در جها ِ‬ ‫زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباهکرد ِ‬
‫‪1‬‬
‫استومند بیآفرید‪[ .‬و پس از چیرگی بر او] آن دو «سَنگْهَوَکَ» و «اَرِنَوْکَ» را؛ که برازندة‬
‫نگاهداریِ خاندان و شایستة زایش و افزایش دودمانند را‪ ،‬از وی برُبایم‪.‬‬
‫بند ‪« -35‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دهم‬
‫بند ‪ )3...( -36‬اوست که در جها ِ‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -37‬گرشاسپ نریمان" در کرانة دریاچة «پیشینگَه»‪ ،4‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو‬
‫و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -38‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بر «گُندَرِوَی‪ 5‬زرّینهپاشنه» در کرانة «دریای پُر خیزا ِ‬
‫ب‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن‪ 6‬دورکرانه‪ ،‬تاختکنان به خانة‬ ‫فراخکرت» پیروز شوم؛ که من بر این زمینِ پهناورِ گویسا ِ‬
‫استوارِ دُروَند بِرسم‪.‬‬

‫‪ -1‬در شاهنامه‪" :‬شهرناز" و "ارنواز"‪ .‬دو دختر (یا خواهر) "جمشید" که «آژیدهاک» هر دو را به اسارت‬
‫برد‪" .‬فریدون" پس از چیرگی بر«آژیدهاک» و آزادسازی ایران‪ ،‬هر دو دختر را آزاد کرده و به زنی گرفت‪.‬‬
‫"فردوسی" میگوید‪:‬‬
‫برون آوریدند‪ ،‬لرزان چو بید‬ ‫دو پاکیزه از خانة جَمِّ شید‬
‫سر بانوان را چو افسر بُدند‬ ‫که جمشید را هردو دختر بُدند‬
‫دگر پاکدامن به نام "ارنواز"‬ ‫ز پوشیدهرویان یکی "شهرناز"‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -4‬در افغانستان امروزین‪.‬‬
‫‪ -5‬نام دیوی تباهگر که به دست "گرشاسپ" کشته شد‪ .‬در منابعِ بعدیِ زرتشتیان آمده است که او دیوی‬
‫غولپیکر بود و آب دریا تنها تا پاشنة پای او میرسید‪ .‬گرشاسپ با زخمی که بر پاشنة پای وی زد‪ ،‬او را نابود‬
‫کرد و پوستِ تنش را از همان پاشنة پا‪ ،‬برکشید‪.‬‬
‫‪ -6‬یکی دیگر از اسناد کهنسال‪ ،‬که اثبات میکند ایرانیان هزاران سال پیش از گِرد بودن و کُرَوی بودنِ‬
‫زمین آگاه بودند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪72‬‬

‫بند ‪َ « -39‬ارِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬


‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬‫بند ‪ )2...( -40‬اوست ک ه در جها ِ‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫ی خویش»‪ ،‬او را صد اسب‪،‬‬ ‫ب‪ 3‬تورانیِ تبهکار" در «هن ِ‬
‫گ زیرزمین ِ‬ ‫بند ‪" -41‬افراسیا ِ‬
‫هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -42‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که به آن «فرّة شناور» در «دریای فراخکرت» دست یابم‪)4...( .‬‬
‫بند ‪« -43‬اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»‪ ،‬او را کامیابی نبخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة د وازدهم‬
‫بند ‪ )2...( -44‬اوست که در جها ِ‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -45‬کیکاووسِ توانا" در پای کوهِ «اِرِزیفیه»‪ ،5‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار‬
‫گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪" -3‬افراسیاب" پسر "پشنگ" مهمترین شخصیت تورانی است‪ .‬نبردهای مکرّرِ او با ایرانیان ‪ -‬بهویژه با‬
‫"رستم"‪ -‬از مهمترین بخشهای تاریخ اساطیری‪/‬حماسی ایرانی است‪ .‬وی سرانجام پس از جنگهای بسیار با‬
‫ایرانیان و تباهکردن بزرگانی همچون "نوذر" (از پادشاهان و شهریاران بزرگ ایران) و "سیاوش" (پسر‬
‫"کیکاووس" و مهمترین شاهزادة ایرانی) در نبردی حماسی‪ ،‬بهدست "کیخسرو" (بزرگترین و مقدسترین‬
‫پادشاه ایرانی که در تمام بخشهای کهن و جدید اوستا تقدیس شده است) کشته شد‪ .‬عالقمندان به آشنایی‬
‫بیشتر با ریشة این اسطورة تورانی‪ ،‬به کردههای هفتم و هشتم از «خوَرنه یشت» رجوع کنند که کهنترین‬
‫داستان از "افراسیاب" را شامل میشود‪.‬‬
‫‪ -4‬در دنبالة این بند آمده است‪« :‬فرّهای که هماکنون و تا همیشه از آن تیرههای ایرانی و "زرتشتِ اَشَوَن"‬
‫است‪ ».‬که این بند از اضافاتِ جدیدترِ زرتشتیان است‪.‬‬
‫‪ -5‬از کوههای اساطیری ایران‪ .‬مشخص نیست منظور‪ ،‬کدام یک از کوههای شرقیِ فالت ایران بوده باشد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪73‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -46‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بزرگترین شهریارِ همة کشورها باشم‪ ،‬که بر همة دیوان و‬
‫مَردمانِ [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار»‪ ،‬چیرگی یابم‪.‬‬
‫ن‬
‫بند ‪« -47‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیی ْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سیزدهم‬
‫بند ‪ )2...( -48‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪[" -49‬کی]خسرو" پهلوانِ سرزمینهای ایرانی و استواردارندة کشور‪ ،‬در کرانة‬
‫دریاچة ژرف و پهناو ِر «چئیچَست»‪ ،3‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش‬
‫نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -50‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بزرگترین شهریارِ همة کشورها باشم‪ ،‬که بر همة دیوان و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مَردمانِ [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار»‪ ،‬چیرگی یابم؛ که من‬
‫در درازنای راهِ تاختوتاز‪ ،‬همیشه در تکاپو‪ ،‬پیش از همة گردونهها برانم؛ که من و رزمآورانم‬
‫ن تبهکارِ بدخواه‪ ،‬سواره به رز ِم ما میآید‪ ،‬به دامِ او نیافتیم‪.‬‬
‫هنگامی که دشم ِ‬
‫ن‬
‫بند ‪« -51‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَو ِر نیازکننده و به آیی ْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهاردهم‬
‫بند ‪ )2...( -52‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -3‬به اعتقاد "کریستنسن"‪ ،‬با علم به اینکه در زمان ساسانیان‪« ،‬چئیچَست» را با «دریاچة ارومیه» یکی‬
‫میانگاشتند‪ ،‬پس این نام در این یشت در دورههای بعدی به متن اصلیِ یشتها اضافه شده است‪ .‬نگارنده‬
‫جدا از الحاقی بودن یا نبودن این واژه در این بند‪ ،‬معتقد است که اصلِ نام «دریاچة چئیچَست»‪ ،‬نامی جدید‬
‫نیست‪ .‬شاید این نام به «دریاچه خوارزم» (آرال کنونی) و یا جایی دیگر در شرق فالت ایرانزمین اطالق‬
‫میشد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪74‬‬

‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -53‬توس"‪ 1‬پهلوانِ جنگاور‪ ،‬بر پشتِ اسب او را بستود و خواهانِ نیرومند ِ‬
‫ی‬
‫ن کینهور را‬
‫ی خویش شد تا بتواند دشمنان را از دور بنگرد و همآوردا ِ‬‫ن خود و تندرست ِ‬‫اسبا ِ‬
‫به یک زخم‪ ،‬از پای درآورد‪.‬‬
‫بند ‪[ -54‬توس] از وی خواستار شد‪ :‬ای « َارِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین!‬
‫مرا این کامیابی ارزانی گردان که بر پسرانِ دلیرِ «خاندانِ ویسَه»‪ 2‬در گذرگا ِه‬
‫گ‪ 4‬بلند و اَشَوَن»‪ ،‬پیروز شوم؛ که من سرزمینهای تورانی را‬ ‫«خْشَثْروسوکَ»‪ 3‬بر فراز «گن ِ‬
‫براندازم‪ :‬پنجاهها صدها‪ ،‬صدها هزارها‪ ،‬هزارها دههزارها‪ ،‬دههزارها صدهزارها‪.‬‬
‫بند ‪« -55‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)5...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬
‫بند ‪ )6...( -56‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫فزایندة گیتی است‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -57‬پسران دلیرِ «خاندانِ ویسَه»‪ ،‬در گذرگاهِ «خْشَثْروسوکَ» بر فراز «گنگِ بلند‬
‫و اَشَوَن»‪ ،‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬

‫‪ -1‬پسر "نوذر" پادشاه پیشدادی‪ .‬او از بزرگترین شاهزادگان و پهلوانانِ اساطیریِ ایرانی و در منابع بعدی‪،‬‬
‫در شمار جاودانگان است‪ :‬پس از عروج "کیخسرو" به آسمانها‪" ،‬توس" نیز به همراه "گیو" (پسر "گودرز"‬
‫از دودمان "گشواد") پس از ماجرایی درکوهستان گیرافتاده و به زیر برف‪ ،‬مدفون گشتند‪ .‬بر پایة سنتهای‬
‫کهن‪ ،‬این دو در آخرالزمان زنده از زیر برف برخاسته و به یاوریِ "سوشیانت منجی" میشتابند‪.‬‬
‫‪ -2‬از دودمانهای بهنام و مشهور تورانی‪ .‬در شاهنامه بزرگترین فرد از این خاندان‪" ،‬پیران" نام دارد که‬
‫یکی از خردمندترین افرادِ تورانی است‪.‬‬
‫‪ -3‬به معنای‪« :‬روشنیِ شهر» یا «فروغِ شهریاری» است‪ .‬گذرگاهی بر بلندای کوهِ مقّدسِ «گنگ دژ»‪.‬‬
‫‪ -4‬دژی افسانهای در تورانزمین‪" .‬پشوتن" پسر "گشتاسپ" (و برادر اسفندیار) در این دژ به سر میبرد و‬
‫بنابر افسانههای زرتشتی‪ ،‬در آخرالزمان با یکصد و پنجاه تن از سربازانش که همگی جامهای از «پوستِ سمورِ‬
‫سیاه» بر تن دارند‪ ،‬از دژ خارج شده و به یاری "سوشیانت" میشتابد‪ .‬فرماندهایِ لشگرِ "پشوتن" بر عهدة‬
‫«هوروچیثرَ» (خورشید چهر) کوچکترین پسر "زرتشت" است‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪75‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -58‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که ما بر "توس" ‪-‬پهلوانِ جنگاور‪ -‬پیروز شویم‪ .‬که ما سرزمینهای‬
‫ایرانی را براندازیم‪ :‬پنجاهها صدها‪ ،‬صدها هزارها‪ ،‬هزارها دههزارها‪ ،‬دههزارها صدهزارها‪.‬‬
‫بند ‪َ « -59‬ارِدْویسو َر اَناهیتَه»‪ ،‬آنها را کامیابی نبخشید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة شانزدهم‬
‫بند ‪ )2...( -60‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫ن نیرومند"‪ ،‬او را‬ ‫ن کاردان؛ هنگامی که "فریدو ِ‬
‫ن پهلوا ِ‬ ‫بند ‪" -61‬پا اوْروَه"‪ 3‬کشتیرا ِ‬
‫همچون «کرکسی» در هوا به پرواز واداشت‪« ،‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» را ستود‪...‬‬
‫بند ‪... -62‬او سه شبانهروز پیاپی بهسوی خانة خویش در پرواز بود و نمیتوانست در‬
‫آن فرود آید‪ .‬چون سومین شبِ پروازِ او به سپیدهدمان رسید‪ ،‬به هنگامِ بامدادان به سوی‬
‫«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» بانگ برآورد‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪ -63‬ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» زود به یاری من بشتاب! اینک مرا پناهبخش که اگر‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫به زمینِ اهورهآفریده‪ 4‬و به خانة خویش رِسَم‪ ،‬هر آیینه تو را در کرانة رود «اَرَنگ»‪ 5‬هزار‬
‫زَورِ‪ 6‬به آیینْ ساخته و پالوده‪ ،‬آمیخته به «هوم»‪ 7‬و آمیخته به شیر‪ ،‬نیاز آورم‪.‬‬
‫بند ‪ -64‬پس آنگاه «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» به پیکرِ دوشیزهای برومند‪ ،‬بُرزمند‪ ،‬کمر بر‬
‫میانبسته‪ ،‬راست باال‪ ،‬آزاده‪ ،‬نیکنژاد‪ ،‬بزرگوار‪ ،‬با کفشهایی درخشان که تا مچِ پا را پوشانده‬
‫و به استواری با بندهای زرّین محکم شده‪ ،‬روانه گردید‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -3‬از شخصیتهای فراموششدة اساطیرِ ایرانی است‪ .‬داستان شگفتانگیز "پا اوْروَه" تنها همین یکبار در‬
‫«اوستا» آمده و کوششهای نگارنده برای یافتنِ اثری از این کهناسطورة ایرانی در دیگرمتون زرتشتی و‬
‫پهلوی‪ ،‬بینتیجه ماند‪ .‬ذکر نسبتا مفصل این روایت در «آبان یشت»‪ ،‬حکایت از محبوب بودنِ این داستان در‬
‫میان ایرانیانباستان دارد‪.‬‬
‫‪ -4‬واژة «اهورهآفریده» از افزودههای بعدی است‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 104‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 30‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 3‬از هات ‪« 9‬یسنا»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪76‬‬

‫بند ‪ -65‬بازوانش را به چاالکی بگرفت و دیری نپایید که او را بیهیچگزند و ناخوشی‬


‫به زمینِ اهورهآفریده‪ 1‬فرود آورد‪.‬‬
‫بند ‪« -66‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫هفدهم‪3‬‬ ‫کَردة‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است‪.‬‬
‫اوست که در جها ِ‬ ‫بند ‪-67‬‬ ‫(‪) 4...‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪ -68‬هنگامیکه "جاماسپ"‪ 5‬از دور‪ ،‬سپاهِ دُروَندانِ دیوپرست را دید که با آرایشِ‬
‫رزم‪ ،‬به پیش میآیند‪ ،‬صد اسب‪ ،‬هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -69‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که من همچن ِد همة دیگرایرانیان‪ ،‬از پیروزیِ بزرگ بهرهمند شوم‪.‬‬
‫بند ‪« -70‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَو ِر نیازکننده و به آیینْ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)2...( .‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هجدهم‬
‫بند ‪ )1...( -71‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬

‫‪ -1‬واژة «اهورهآفریده» از افزودههای بعدی است‪.‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -3‬کَردة ‪ 17‬و کَردههای ‪ 24‬تا ‪ ،28‬در شمارِ یشتهای اصیل نیستن اما از الحاقاتِ قدیمِ زرتشتیان به متنِ‬
‫اصلیِ «آبان یشت» هستند (نگارش یافته در دورانی نزدیک به زندگیِ "زرتشت")‪ .‬به دلیل قدمتِ این‬
‫یشتها و دربرداشتنِ نکاتِ اساطیریِمهم‪ ،‬تمام این کَردهها را بدونِ کموکاست آوردهایم‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -5‬از «دودمان هوگو»؛ داماد و نزدیکترین فرد به "زرتشت" و دومین موبد زرتشتی‪ .‬او وزیر دربار‬
‫"کیگشتاسپ"‪ ،‬پادشاه کیانی بود‪ .‬در کتاب «یادگار زریران»‪" ،‬گشتاسپ" رویدادهای آینده را از "جاماسپ‬
‫پرسیده و وی به دقت و درستی سلسلهوقایع آینده را پیشگویی میکند‪ .‬همچنین کتابی پهلوی به نام‬
‫«جاماسپنامه» از دوره ساسانیان باقی مانده است که ایرانیان معتقد بودند به دست وی تحریر یافته است‪.‬‬
‫برای اطالعات بیشتر بنگرید به پاورقی بند ‪ 103‬از «فروردین یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪77‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪" -72‬اَشوَزْدَنگهه" پسر "پئورو ذاخشتی" و "اَشوَزْدَنگهه" پسر "سایوژْدْری"‪ 1‬نزدِ‬
‫ت‪ 2‬تیزاسب»‪ ،‬ایزدِ بزرگ و شهریارِ شیدوَر‪« ،‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» را صد اسب‪ ،‬هزار گاو‬
‫«اپامنَپا ِ‬
‫و دههزار گوسفند پیشکش آوردند‪...‬‬
‫بند ‪ -73‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! ما را‬
‫ن جنگ‪ ،‬بر تورانیانِ «دانو» و بر "کَرَ" و "وَرَ" از‬ ‫این کامیابی ارزانی گردان که در میدا ِ‬
‫«دودمان اَسَبَنَ» و بر "دورَاِکَیتَ" چیره شویم‪3.‬‬

‫ن‬
‫بند ‪« -74‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیی ْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نوزدهم‬
‫بند ‪ )5...( -75‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -76‬ویستوَرو"‪ 6‬از «خاندانِ نوذر»‪ ،‬بر کرانة آ ِ‬
‫ب «ویتَنگوهَیتی»‪ ،7‬اینچنین‬
‫گفتارِ راست بر زبان‪ ،‬او را پیشکش آورد‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬ظاهرا این چهار نفر‪ ،‬از بزرگان و سرشناسانِ تاریخِدورِ ایرانزمین بودهاند که در گرد و غبارِ تاریخ‪ ،‬گم‬
‫شده و آگاهی بیشتری از آنها باشنده نیست جز آنکه بنابر مندرجات برخی از متون پهلوی‪" ،‬اَشوَزْدَنگهه"‬
‫پسر "پئورو ذاخشتی" در شمار جاودانانی است که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت" برمیخیزد‪ .‬از‬
‫«خاندان پئورو ذاخشتی» در «فروردین یشت» نیز در چندجا نام برده شده است‪.‬‬
‫‪« -2‬اَپامنَپات» یا «آبان» نام ایزد آبهاست که در اساطیرِ هندی نیز با همین نام آمده است‪ .‬در مورد این‬
‫ایزد در منابع کهن‪ ،‬آگاهیهای متناقضی یافت شده است‪ .‬برخی منابعِ پراکنده‪ ،‬برای «اَپامنَپات» و «آبان» دو‬
‫شخصیتِجداگانه قائلشدهاند‪ .‬بدینگونه که «اَپامنَپات» را ایزدی مستقل دانسته و «آبان» را صفتی برای‬
‫«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» قلمداد کردهاند‪ .‬اما در دستهای دیگر از منابع‪« ،‬اَپامنَپات» تلفظِ کهنترِ «آبان» دانسته‬
‫شده و هر دو را صفتی برای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» ثبت کردهاند که مورد اخیر به نظر درست میآید‪ .‬گاهی‬
‫«نپاتاَپام» نیز ضبط شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬نامها و دودمانهای یادشده در این بند‪ ،‬ظاهرا از سرشناسترین دیوپرستان تاریخِ کهن بودهاند که‬
‫شوربختانه آگاهی بیشتری از آنها در دست نیست‪ .‬در جایجای بخشهای اصیلِ «یشتها»‪ ،‬بسیار اسامی و‬
‫نامهای قدیمی وجود دارد که به دلیل از بین رفتن منابع‪ ،‬از بیشتر آنها آگاهی نداریم‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 102‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -7‬از رودهای کهن در ایرانباستان که از جایگاهِ آن آگاهی نداریم‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪78‬‬

‫بند ‪ -77‬ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! این سخن به [آیینِ] «اَشه» و به درستی گفته‬
‫می شود که من به شمارة موهای سرم‪ ،‬دیوپرستان را به خاک افکندهام‪ .‬پس تو مرا یک‬
‫گذرگاهی خشک‪ ،‬برای رسیدن به آنسوی «ویتَنگوهَیتی» پدید آور‪.‬‬
‫بند ‪ -78‬پس آنگاه «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» به پیک ِر دوشیزهای برومند‪ ،‬بُرزمند‪ ،‬کمر بر‬
‫میانبسته‪ ،‬راست باال‪ ،‬آزاده‪ ،‬نیکنژاد‪ ،‬بزرگوار‪ ،‬با کفشهایی درخشان که تا مچِ پا را پوشانده‬
‫و به استواری با بندهای زرّین محکم شده‪ ،‬روانه گردید‪ .‬یک رشته از آب را از رفتن بازداشت‬
‫و دیگر رشتهها را بدانسان که بود‪ ،‬به رفتن رها کرد‪ .‬بدینسان گذرگاهی خشک از یک‬
‫کرانه‪ ،‬به کرانة دیگرِ «ویتَنگوهَیتیِ نیکو»‪ ،‬پدید آورد‪1.‬‬

‫بند ‪َ « -79‬ارِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬


‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫بیستم‪3‬‬ ‫کَردة‬
‫بند ‪ )4...( -80‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪" -81‬یوشت" از «خاندا ِ‬
‫ن فریان» در کرانة رود «ارَنگ»‪ ،‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو‬
‫و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -82‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این‬
‫کامیابی ارزانی گردان که بر «اَختِ جادوی نیرنگباز» چیره گردم و نود و نُه پرسشی که‬
‫«اَختِ جادوی نیرنگبازِ خیرهسر» به دشمنی از من خواهد پرسید‪[ ،‬به درستی] پاسخ توانم‬
‫گفت‪.‬‬

‫‪ -1‬این بند بهگونة شگفتانگیزی به داستانِ یهودیِ «موسی و شکافتهشدنِ رود نیل» شباهت دارد‪ .‬به عقیده‬
‫ب «وَچِرکَرتِ دینی»‪-‬‬ ‫نگارنده‪ ،‬با علم بهاینکه چنین روایتی یکبار دیگر نیز منسوب به "زرتشت" ‪ -‬در کتا ِ‬
‫گزارش شده است‪ ،‬بایستی داستان «موسی و شکافتهشدنِ رود نیل» نیز همچون بسیاری دیگر از افسانهها و‬
‫باورهای عِبرانیان‪ ،‬ریشه در اساطیرِ ایرانی داشته و از این کهنداستانِ آریایی برگرفته شده باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -3‬برای آگاهی از داستان کاملِ «اسطورة یوشت فریان»‪ ،‬بنگرید به ترجمة «ماتیکان یوشت فریان» در‬
‫همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪79‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪« -83‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» ؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ پیشکش‬
‫آورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)1...( .‬‬
‫بند ‪ -96‬میستایم «کوهِ زرّینِ در همهجا ستودة هُکِر‪ »2‬را که «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» از‬
‫آن؛ از بلندای هزار باالی آدمی‪ ،‬برای من فرود آید‪ .‬اوست که در بسیارفرّهمندی‪ ،‬همچن ِد‬
‫همة آبهای روی زمین است و به نیرومندی روان شود‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیست و دوم‬
‫بند ‪ -98‬اوست که مزداپرستان؛ بَرسَمبهدست‪ ،‬به گرداگردِ وی درآیند‪ .‬او را [بزرگانِ‬
‫ن «خاندان]‬ ‫«خاندان] هُووَه»‪ 3‬ستودند‪ .‬او را [بزرگانِ «خاندان] نوذری» ستودند‪[ .‬بزرگا ِ‬
‫هُووَه» از او دارایی و [بزرگانِ «خاندان] نوذری» از او اسبانِ تکاور خواستند‪ .‬دیری نپایید که‬
‫ن «خاندان]‬‫[بزرگانِ «خاندان] هُووَه» به دارایی فراوان‪ ،‬توانگر شدند‪ .‬دیری نپایید که [بزرگا ِ‬
‫ن تیزتک دست یافت‪4.‬‬ ‫نوذری» کامروا شدند و "گشتاسپ" در این سرزمینها بر اسبا ِ‬
‫‪.‬‬ ‫بیستوچهارم‪5‬‬ ‫کَردة‬
‫اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬ ‫بند ‪-103‬‬ ‫(‪)6...‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گلْه و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫فزایندة گیتی است‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪« -4‬خاندان هوگو»؛ بنگرید به پاورقی بند ‪ 103‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪« -5‬خاندان نوذری» (اوستایی‪ :‬نئوتَری) دودمانی منسوب به "نوذر" پسر "منوچهر" (از نسل فریدون)‪،‬‬
‫پادشاه پیشدادیِ ایرانزمین بودند‪" .‬نوذر" بنابر «شاهنامه»‪ ،‬هفت سال پادشاه ایران بود و در جنگ با‬
‫تورانیان کشته شد‪" .‬توس" و "گستهم" دو پسر او بودند که بهسببِ نداشتن «فرّه ایزدی» نتوانستند بر‬
‫مسند پادشاهی بنشینند (بزرگان ایران‪" ،‬اوزو" پسر "تهماسپ" را به جانشینی نوذر برگزیدند)‪ .‬در سنّتِ‬
‫ایرانی‪ ،‬به اخالفِ "نوذر"‪« ،‬خاندان نوذری» میگویند‪ .‬سرشناسترین افراد این خاندان‪" ،‬طوس"‪" ،‬گستهم"‪،‬‬
‫"هئوتوسا" (بنگرید به پاورقی بند ‪ 139‬از فروردین یشت)‪" ،‬لهراسپ" و پسرش "گشتاسپ" هستند‪ .‬اما در‬
‫متون جدیدترِ زرتشتی؛ به دلیل کمکهای شایانی که "گشتاسپ" به دین زرتشتی نمود‪ ،‬برای وی‬
‫شجرهنامة جدیدی ساخته و او را که تنها شاه شهر «بلخ» بود‪ ،‬به عنوان شاهنشاه تمام ایران معرفی کردند‪.‬‬
‫بدینترتیب که اصل و نسب «نوذری» وی را حذف کرده و او را به "کیپشین" نوة "کیقباد" منتسب‬
‫نمودند‪ .‬بدینگونه وی به "کیگشتاسپ" ملقب گردیده و در ردیف پادشاهان کیانی‪ ،‬پس از "کیخسرو" قرار‬
‫گرفت‪.‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی کَردة هفدهم‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪80‬‬

‫دایتی»‪2‬‬ ‫بند ‪ -104‬او را بستود "زرتشتِ اَشَوَن" در «ایرانویج»‪ 1‬در کرانة رودِ «نیکوی‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار‬
‫با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬با بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫[نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا‪...‬‬
‫بند ‪ -105‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا‬
‫این کامیابی ارزانی گردان که "کیگشتاسپِ دلیر" پسر "لهراسپ" را بر آن دارم که همواره‬
‫دینی بیاندیشد‪ ،‬دینی سخن گوید و دینی رفتار کند‪.‬‬
‫ن‬
‫بند ‪َ « -106‬ارِدْویسو َر اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیی ْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستو پنجم‬
‫بند ‪ )4...( -107‬اوست که در جها ِ‬
‫ن استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫پ گرانمایه" بر کرانة آبِ «فْرَزْدانَو»‪ ،5‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و‬‫بند ‪" -108‬کیگشتاس ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬کهنترین سرزمینی که ایرانیان در آن سکونت داشتند‪ .‬بایستی در حوالیِ «خوارزم» بوده باشد‪ .‬معنیِ‬
‫تحتاللفظیِ آن‪« :‬جایگاهِ ایرانیان» است‪ .‬با توجه به این مهم که تقریبا تمامی اسامی یاد شده در «یشتها»‪،‬‬
‫مربوط به ایرانی شرقی هستند‪ ،‬تکرر این واژه در «اوستا» نیز حکایت از آن دارد که آریاییها پیش از‬
‫مهاجرت‪ ،‬در بخشِ شرقیِ فالتِ ایرانزمین و به احتمال بسیار قوی در حوالی «خوارزم» میزیستهاند‪.‬‬
‫بدینترتیب فرضیاتِ موهوم مهاجرت آریاییها از «سیبری» یا از «اروپایشرقی» که توسط پژوهشگرانِ غربیِ‬
‫معاصر با تاکید در سالهای اخیر تکرار شده است‪ ،‬از ریشه بیاساس است‪ .‬همچنین بنگرید به پاورقی بند ‪4‬‬
‫از «وندیداد»‪.‬‬
‫‪ -2‬از مهمترین و مقدسترین رودهای اساطیریِ ایرانزمین‪ .‬در اواخر دورة ساسانی «رود دایتی» را با «رود‬
‫سند» یکی میپنداشتند‪ .‬حتی اگر نپذیریم که «دایتی»‪ ،‬همان «سند» است‪ ،‬بیگمان این رود بایستی یکی‬
‫از رودهای نیمةشرقیِ فالتِ ایرانزمین بوده باشد و فرضیاتِ مطروحة اخیر‪ ،‬که «دایتی» را با رودهای غربیِ‬
‫فالتِ ایران ‪-‬همچون «ارس»‪ -‬یکی دانستهاند‪ ،‬از ریشه خطاست‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -5‬بنابر مندرجات «بندهشن» (یخش ‪ 22‬بند ‪ ،)5‬این دریاچه در «سیستان» قرار داشته است‪ .‬همچنین در‬
‫«بهمن یشت» آمده است که "اوشیدر" (نخستین سوشیانت از سوشیانتهای سهگانة زرتشتی) در کنار این‬
‫دریاچه زاده خواهد شد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪81‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -109‬و از از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا‬
‫ت‪ 1‬دُژدین" و "پِشَنای‪ 1‬دیوپرست" و‬ ‫این کامیابی ارزانی گردان که در نبرد با "تَئریاوَن ِ‬
‫پ‪ 2‬دُروَند" پیروز شوم‪.‬‬
‫"ارجاس ِ‬
‫ن‬
‫بند ‪« -110‬اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیی ْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیستوششم‬
‫بند ‪ )4...( -111‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪" -112‬زریر"‪ 5‬رزمکنان بر پشتِ اسب‪ ،‬در کرانة آبِ «دایتی»‪ ،‬او را صد اسب‪ ،‬هزار‬
‫گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -113‬و از از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا‬
‫ک‪ 6‬دیوپرستِ‬ ‫این کامیابی ارزانی گردان که در میدان کارزار و در نبرد با "هومَیَ ِ‬
‫گشودهچنگال" که در هشت خانه به سر میبرد‪ ،‬و همیدون بر "ارجاسپِ دُروَند" [شهریا ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خیونان] چیرگی یافته و به پیروزی دست یابم‪.‬‬
‫بند ‪« -114‬اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ‬
‫پیشکشآورنده را کامروا کند‪ ،‬او را کامیابی بخشید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیست وهفتم‬
‫بند ‪ )4...( -115‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬

‫‪ -1‬از دیوپرستانی که آگاهی بیشتری از او در دسترس نیست‪.‬‬


‫‪ -2‬شهریار دیوپرستِ «خیونها» که شاخهای از تورانیان بودند‪ .‬او برای براندازی دین زرتشتی‪ ،‬به شهر «بلخ»‬
‫لشگر براند و با "گشتاسپ" به نبرد پرداخت‪ .‬اما سرانجام توسط "اسفندیار" پسر "گشتاسپ"‪ ،‬کشته شد‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 101‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -6‬از دیوپرستانی که به دستِ "زریر" کشته شد‪ .‬از او آگاهی بیشتری در دست نیست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪82‬‬

‫بند ‪" -116‬وَندَرِمَینیش"‪ 1‬نزدیکِ «دریای فراخکرت» ‪ ،‬او را صد اسب‪ ،‬هزار گاو و‬
‫دههزار گوسفند پیشکش نمود‪...‬‬
‫بند ‪ -117‬و از از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا‬
‫پ دلیر" و بر سوارِ جنگاور "زریر"‪ ،‬پیروز شوم‪.‬‬ ‫این کامیابی ارزانی گردان که بر "کیکشتاس ِ‬
‫که سرزمینهای ایرانی را براندازم‪ :‬پنجاهها‪ ،‬صدها‪ ،‬صدهاهزارها‪ ،‬هزارهادههزارها‪،‬‬
‫دههزارهاصدهزارها‪.‬‬
‫بند ‪« -118‬اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» او را کامیابی نبخشید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة بیست وهشتم‬
‫بند ‪ ) 3...( -119‬اوست که در جهانِ استومند‪ ،‬برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است‪.‬‬
‫اوست اَشَ وَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد‪ .‬اَشَوَنی که‬
‫فزایندة گیتی است‪.‬‬
‫بند ‪ -120‬اهورامزدا او (اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه) را چهار اسب از باد و باران و ابر و تگرگ‬
‫پدید آورد‪ .‬ای "زرتشت سپیتمان" ! همیشه برای من از این چهار اسب‪ ،‬باران و برف و ژاله و‬
‫تگرگ فرومیبارد به کسی که هزار و نهصد تیر بخشیده شده باشد‪4.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬در شاهنامه‪" :‬اندریمان"‪ .‬او برادر "ارجاسپ" است که در جنگ با "اسفندیار" کشته شد‪" .‬دکتر جلیل‬
‫دوستخواه" این نام را‪« :‬کسی که منش و خیالش در پیِ آوازه و ستایش است» معنی کرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.15‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.1‬‬
‫‪ -4‬به نظر میرسد این بند‪ ،‬یکی از کهنترین بندهای «آبان یشت» باشد که توسط زرتشتیان در ادوارِ بعدی‬
‫دستکاری شده و دو عبارت «اهورامزدا» و "زرتشت سپیتمان" را بدان افزوده باشند‪ .‬تفسیر و تاویلِ این بند‬
‫بسیار پیچیده است و بهخصوص مشخص نیست که منظور از عبارت‪« :‬هزار و نهصد تیر بخشیده شده باشد»‬
‫چیست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪83‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫خْوَرنَه‪ 1‬یشت‬

‫«خْوَرنَه یشت» یا «زامیاد یشت» یا «کیان یشت» نوزدهمین یشت از «اوستا» است و‬
‫در بزرگداشت و ستایشِ «فرّة کیانی» سروده شده است‪.‬‬
‫«فرّه» به باور نیاکانمان‪ ،‬فروغ و موهبتی است ایزدی که هرکس از آن برخوردار شود‪،‬‬
‫برازندة ساالری و شهریاری میگردد‪ .‬بنابر کهنترین اساطیرِ ایرانی‪ ،‬تمام پادشاهان‬
‫پیشدادی‪ ،‬کیانی و پهلوانان و بزرگانِ ایرانی‪ ،‬دارای «فرّه ایزدی» بودهاند‪ .‬بارها در البالی‬
‫ی اوستایی و پهلوی‪ ،‬به بسیاری از دشمنان ایرانزمین از جمله‬ ‫اساطیرِ کهن و قدیم ِ‬
‫«آژیدهاک» و "افراسیاب" برمیخوریم که در پی بهدستآوردنِ این «فرّه» بوده اما هرگز‬
‫موفق به این امر نشدند‪.‬‬
‫در «اوستا» ما با دوگونه «فرّه» مواجه هستیم‪« :‬فرّة کیانی» که ویژة شهریاران و‬
‫پهلوانان و بزرگزادگان است و «فرّة ایرانی» که متعلق به تمام مردان و زنان و جانوران و‬
‫گیاهان و سرزمینهای ایرانی است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن این یشت در‬ ‫ت جغرافیایی موجود در «خْوَرنَه یشت» نشان میدهد که سرایندگا ِ‬ ‫اشارا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نواحی شرقی و جنوبشرقیِ فالتِ ایران میزیستهاند‪ .‬این یشت به دلیل داشتنِ نامهای‬
‫ص کهن‪ ،‬از مهمترین یشتهای «اوستا» است‪ .‬بندهای ‪ 1‬تا ‪( 8‬شامل نام کوههای بخش‬ ‫خا ِ‬
‫شرقی فالت ایرانزمین) و ‪ 66‬تا ‪( 69‬شامل نام رودهای بخش شرقی فالت ایرانزمین)‬
‫دارای اسامی و توضیحاتِ مهمی است‪ .‬هرچند که بندهای فوقالذکر از لحاز قدمت‪ ،‬در‬
‫شمار اضافات دورههای اشکانی و ساسانی محسوب میشوند و از موضوع این جستار خارج‬
‫است؛ وانگهی اطالعات جغرافیایی بکری را دربردارند که مخاطب کنجکاو‪ ،‬میتواند با مراجعه‬
‫به آنها‪ ،‬آگاهیهای تاریخی‪/‬جغرافیاییِ ارزندهای را بهدست آورد‪.‬‬
‫«خْوَرنَه یشت» دارای ‪ 15‬کَرده و ‪ 96‬بند است‪ .‬اما بسیاری از این بندها از افزودههای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی است‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «خْوَرنَه یشت»‬
‫پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪ ،‬بندهای قدیمی‬
‫دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬پهلوی‪« :‬فرّه»‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪84‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «خْوَرنَه یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬


‫ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬ ‫بند ‪« -25‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪1.‬‬

‫بند ‪... -26‬که دیرزمانی از آنِ "هوشنگ پیشدادی" بود‪ .‬چنان که بر هفت کشور‬
‫شهریاری کرد و بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای‬
‫ستمکار» چیره شد و دو سوم از «دیوان مَزَنْدَری» و «دُروندانِ َورِنَ» را برانداخت‪2.‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬


‫بند ‪« -27‬فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪1.‬‬

‫بند ‪... -28‬که از آنِ "تهمورث‪ 3‬زیناوَند" بود‪ .‬چنان که بر هفت کشور شهریاری کرد و‬
‫ن [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای ستمکار» چیره شد‪.‬‬
‫بر دیوان و مردما ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪... -29‬چنانکه بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و چیره شد و‬
‫«اهریمن» را به پیکرِ اسبی درآورد و سیسال سوار بر او به دوکرانة زمین‪ ،‬همیتاخت‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬
‫ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬ ‫بند ‪« -30‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪1.‬‬

‫ن "جمشید خوبرمه" بود‪ .‬چنان که بر هفت کشور‬ ‫بند ‪... -31‬که دیرزمانی از آ ِ‬
‫شهریاری کرد و بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای‬
‫ستمکار» چیره شد‪.‬‬

‫‪ -1‬بهنظر میرسد این بندِ کهنسال‪ ،‬از گزندِ دستکاریهای بعدی بیبهره نباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 137‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬پسر "ویونگهان"و نبیرة "هوشنگ" (در شاهنامه‪ :‬پسر هوشنگ)‪" .‬تهمورث" پس از نیای بزرگش‬
‫"هوشنگ"‪ ،‬به پادشاهی رسید‪ .‬بنابر اساطیر‪ ،‬وی «اهریمن» را شکست داده‪ ،‬و به مدت سیسال بر پشت او‬
‫سوار گردید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪85‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -32‬آن که هم دارایی و هم سود را از دیوان برگرفت‪ .‬آنکه هم فراوانی و هم گلّه‬


‫را از دیوان برگرفت‪ .‬آنکه هم خشنودی و هم سرافرازی را از دیوان برگرفت‪ .‬به [دورانِ]‬
‫شهریاریِ او‪ ،‬خوردنیها و آشامیدنیها‪ ،‬نکاستنی [بودند] و جانوران و مردمان‪ ،‬بیمرگ‬
‫[بودند] و آبها و گیاهان‪ ،‬نخشکیدنی بودند‪.‬‬
‫ک‬
‫ی او‪ ،‬نه سرما بود و نه گرما‪ ،‬نه پیری بود‪ ،‬نه مرگ‪ ،‬و نه رَش ِ‬
‫بند ‪ -33‬به شهریار ِ‬
‫ن [خود را] به‬
‫دیوآفریده‪ .‬اینچنین بود‪ ،‬پیش از آنکه او دروغ گوید؛ پیش از آنکه او دها ِ‬
‫دروغ [گفتن]‪ ،‬آلوده کند‪.‬‬
‫ن [خود را] به دروغ [گفتن]‪ ،‬آلوده کرد‪« ،‬فرّه» آشکارا به‬
‫بند ‪ -34‬پس از آنکه او دها ِ‬
‫پیکرِ مرغی از او به بیرون شتافت‪ .‬هنگامیکه "جمشید خوبرمه" دید که «فرّه» از وی‬
‫ی [دیوان]‪ ،‬فروماند و به زمین‬ ‫بگسست‪ ،‬افسرده و سرگشته همی گشت و در برابرِ دشمن ِ‬
‫پنهان گردید‪.‬‬
‫بند ‪ -35‬نخستینبار‪« ،‬فرّه» بگسست؛ آن «فرّة» "جمشید"‪« ،‬فرّة» "جَم" پس ِر‬
‫"ویوَنگهان" به کالب ِد «مرغِ وارِغَن»‪ 1‬به بیرون شتافت‪ .‬این «فرّة از "جَم" گسسته» را «مه ِر‬
‫ش دههزارچشم‪ -‬برگرفت‪« .‬مهر»‪ ،‬شهریارِ همة سرزمینها را‬ ‫فراخچراگاه» ‪[-‬آن] هزارگو ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫میستاییم‪)2...( .‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -36‬دومینبار‪« ،‬فرّه» بگسست؛ آن «فرّة» "جمشید"‪« ،‬فرّة» "جَم" پس ِر‬
‫"ویوَنگهان" به کالبدِ «مرغِ وارِغَن» به بیرون شتافت‪ .‬این «فرّة از "جَم" گسسته» را‬
‫«فریدون» پسرِ «آتبین» برگرفت که (‪ )3...‬پیروزمندترینِ مردمان بود‪.‬‬
‫بند ‪ -37‬آنکه «آژیدهاک» را فروکوفت‪[ .‬آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را؛‬
‫ن جهان‬‫آن دارندة هزارگونه چاالکی را؛ آن دی ِو بسیارزورمن ِد «دُروج» را‪ ،‬آن دُروَن ِد آسیبرسا ِ‬
‫و آن زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه»‪ ،‬بهپتیارگی در‬
‫جهانِاستومند بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -38‬سومینبار‪« ،‬فرّه» بگسست؛ آن «فرّة» "جمشید"‪« ،‬فرّة» "جَم" پس ِر‬
‫"ویوَنگهان" به کالبدِ «مرغِ وارِغَن» به بیرون شتافت‪ .‬این «فرّة از "جَم" گسسته» را‬
‫«گرشاسپ نریمان» برگرفت که (‪ )3...‬در دلیری و مردانگی‪ ،‬زورمندترینِ مردمان بود‪...‬‬

‫‪ -1‬مرغی اساطیری است‪.‬‬


‫‪ -2‬در ادامه آمده است‪« :‬که اهورهمزدا او را فرّهمندترینِ ایزدانِمینُوی بیآفرید‪ ».‬که از افزودههای بعدی است‪.‬‬
‫‪ -3‬در اینجا عبارت‪« :‬بهجز از زرتشت» آمده است که از افزودههای بعدی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪86‬‬

‫بند ‪... -39‬که زور و دلیریِ مَردانه‪ ،‬بدو پیوست‪ .‬ما آن دلیریِ برپایایستاده‪ ،‬ناخفته‪ ،‬در‬
‫ی به "گرشاسپ" پیوسته را میستاییم‪.‬‬ ‫بستر آرمیده و بیدار‪ ،1‬آن دلیر ِ‬
‫بند ‪ -40‬آنکه «اژدهای شاخدار» را بکُشت؛ آن اسباوبارِ مرداوبار‪ 2‬را؛ آن زهرآلو ِد‬
‫زردرنگ را که زهرِ زردرنگش به بلندای نیزهای [بلندباال]‪ ،‬روان بود‪ .‬هنگامِ نیمروز‪،‬‬
‫"گرشاسپ" در دیگی آهنین‪ ،‬بر پشتِ او (=اژدها) خوراک میپخت‪ .‬آن تبهکار از گرما[ی‬
‫آتش] ناگهان از زیرِ [آن دیگِ] آهنین فراز آمد و آبِجوشان را بپراکند‪" .‬گرشاسپ نریمان"‬
‫هراسان به کناری شتافت‪.‬‬
‫ن‬‫بند ‪ -41‬آنکه «گُندَرِوَی‪ 3‬زرّینهپاشنه» را بکُشت که پوزهگشاد‪ ،‬به تباهکردنِ جها ِ‬
‫استومندِ «اَشه» برخاسته بود‪ .‬آنکه نُه پسرِ " َپثَنَیَه"‪ 4‬را و پسرانِ "نِیویک"‪ 4‬و پسرانِ‬
‫پ‪ 5‬زرّینهتاج» و "وَرِشَوَ"‪ 4‬از «خاندان دانی» و "پیتَئونة‪4‬‬
‫"داشْتَیانی"‪ 4‬را بکُشت‪ .‬که «هیتاس ِ‬
‫پریدوست" را بکُشت‪.‬‬
‫بکُشت‪6...‬‬ ‫بند ‪ -42‬آنکه «اَرزوشَمَنة‪ 4‬دارندة دلیریِ مردانه» را‬
‫بند ‪ -43‬آنکه «سَناویدْکه»‪ 4‬را بکُشت؛ آنشاخدارِسنگیندسترا کهدرانجمن میگفت‪:‬‬
‫من هنوز نابُرنا‪ 7‬هستم‪ .‬بدانهنگام که بُرنا شوم‪ ،‬زمین را چرخ و آسمان را گردونة خویش‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خواهم کرد‪...‬‬
‫پ دلیر" مرا نکشد‪ ،‬من «سپندمینو» را از «گرَزمانِ درخشان»‬ ‫بند ‪... -44‬اگر "گرشاس ِ‬
‫فروکشم و «اَنگرهمینو» را از «دوزخِ تیره» برآورم تا آندو‪ ،‬گردونة مرا بکِشند‪[ .‬اما او کامیاب‬

‫‪« -1‬در بستر آرمیده و بیدار» اشارهای است به زنده بودن "گرشاسپ"‪ .‬بر پایة اساطیر ایرانی‪" ،‬گرشاسپ"‬
‫نمرده است بلکه بر اثر اصابت تیری زهرآگین که توسط یک تورانی بر پیکرش بنشسته‪ ،‬به خوابی طوالنی‬
‫فرو رفته و ‪ 99999‬فروهر از پیکرش محافظت میکنند تا در آخرالزمان هنگامی که «آژیدهاک» بندهای‬
‫خویش را پاره کرده و برای نابودی جهان‪ ،‬خود را آماده مینماید‪" ،‬گرشاسپ" دگرباره برخاسته به دفاع از‬
‫ایرانیان بپردازد‪ .‬در این نبرد حماسی وی بر «آژیدهاک» چیره خواهد گردید‪ .‬همچنین بنگرید به پاورقی‬
‫بند ‪ 61‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬یعنی اژدهایی که اسبان و مردمان را میبلعید‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 38‬از «آبان یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬از این اسطورة فراموششده‪ ،‬جز آنچه که در اینجا آمده است‪ ،‬آگاهیِ بیشتری در دست نیست‪.‬‬
‫‪« -6‬هیتاسپِ زرّینهتاج» دیوی است که "اورواخْشَیَه" برادر "گرشاسپ" را به قتل رساند‪" .‬گرشاسپ" نیز به‬
‫کین خواهیِ برادر‪ ،‬با او به مبارزه پرداخته و وی را از بین برد‪ .‬بنگرید به بند ‪ 28‬از «رام یشت»‪.‬‬
‫‪ -7‬در اینجا چندین واژة خراب و آشفته آمده است که معنیِ درستی از آنها برنمیآید‪.‬‬
‫‪ -8‬نابالغ‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪87‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫نگردید چرا که] "گرشاسپِ دلیر" او را بکُشت و جانش را بگرفت و زندگانیاش را تباه‬
‫گردانید‪1.‬‬

‫‪.‬‬ ‫هفتم‪2‬‬ ‫کَردة‬


‫بند ‪« -45‬فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪.‬‬
‫بند ‪« -46‬سپندمینو» و «اَنگرهمینو» برای به چنگ آوردنِ این «فرّة ناگرفتنی»‬
‫کوشیدند و هر یک از آندو‪ ،‬چاالکترین پیکهای خویش را برای دستیابی به آن گسیل‬
‫نمود‪« .‬سپندمینو»‪ ،‬پیکهای خویش «بهمن»‪« ،3‬اردیبهشت»‪ 4‬و «آذرِ مزدااهوره»‪ 5‬را‬
‫فرستاد و «اَنگرهمینو» پیکهای خویش «اَکومَن»‪« ،6‬خش ِم خونیندرفش»‪« ،7‬آژیدهاک» و‬
‫"سْپیتْیوَر"‪ - 8‬همو که تنِ "جمشید" را با ارّه به دو نیم کرد‪ -‬فرستاد‪.‬‬
‫بند ‪ -47‬پس آنگاه‪« ،‬آذرِ مزدااهوره» اندیشهکنان اینچنین به پیش خرامید‪ :‬من این‬
‫«فرّة ناگرفتنی» را به چنگ خواهم آورد‪ .‬اما «آژیدهاکِ سهپوزة بدنهاد» اینچنین‬
‫پرخاشکنان از پیِ او بشتافت‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -1‬عباراتِ کهنسالِ «سپندمینو» و «اَنگرهمینو» به خوبی قدمت و کهنگیِ این بند را نشان میدهد‪ .‬این هر‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫دو نام‪ ،‬تا زمان زندگانی "زرتشت" نیز هنوز به معنای دو مینوی «نیک» و «شر»‪ ،‬قلمداد میشدند (گاهان‪،‬‬
‫یسنا هات ‪ .)30‬اما در تحریفات بعدیِ زرتشتیان‪ ،‬با «اهورامزدا» و «اهریمن» یکی انگاشته شدند‪.‬‬
‫‪ -2‬کَردههای هفتم و هشتم‪ ،‬از کهنترین «یشتها» هستند که در ادوارِ بعدی به شدت دستکاری شدهاند‪.‬‬
‫برای نمونه در بند ‪ 46‬عبارت «مزدااهوره» در ادامة نامِ «آذر»‪ ،‬الحاقی است‪ .‬در همین بند در ترتیب‬
‫قرارگیریِ نام امشاسپندان و دیوان برای نبرد‪ ،‬باید تردید داشت‪ .‬در بندهای ‪ 48‬و ‪ 50‬عبارت «زمینِ‬
‫اهورهآفریده» از اضافات بعدی است و در بندهای ‪ 56‬تا ‪ ،64‬تمام مواردی که نام "زرتشت" و خطاب قرار‬
‫دادن او توسط «اهورامزدا» آمده است‪ ،‬از اضافات جدید زرتشتی است‪ .‬همچنین نام سه شاخابه در انتهای‬
‫بندهای ‪ 59 ،56‬و ‪ 62‬نیز الحاقی است‪ .‬جدا از دستکاریهای اخیر‪ ،‬روایت فوق ‪ -‬از لحاز محتوا‪ -‬از‬
‫اصیلترین و جذابترین کهنداستانهای ایرانی است‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬وُهوُمَن»؛ به معنای «منشِ نیکو»‪ .‬در سنت زرتشتیان‪ ،‬از امشاسپندان است‪.‬‬
‫‪ -4‬اوستایی‪« :‬اَشهوَهیشتا»؛ به معنای «بهترین اَشه»‪ .‬در سنت زرتشتیان‪ ،‬از امشاسپندان است‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 3‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -6‬اوستایی‪« :‬اَکَمَنَ»؛ به معنای «منشِ پلید»‪ .‬نام یکی از دیوان‪( .‬در مقابلِ بهمن‪ :‬منشِ نیک)‪.‬‬
‫‪ -7‬از دیوان‪.‬‬
‫‪ -8‬بنابر اساطیر ایرانی‪ ،‬پس از گسستن «فرّه» از "جمشید" و چیرگی «آژیدهاک» بر سرزمین ایران‪،‬‬
‫"جمشید" متواری گردید‪« .‬آژیدهاک» لشگری برای یافتن او گسیل نمود و این لشگر سالها بعد‪ ،‬او را در‬
‫کنار دریای چین یافته و یکی از فرماندهانِ «آژیدهاک» به نام "سْپیتْیوَر"‪ ،‬با اره "جمشید" را به دو نیم‬
‫کرد‪ .‬در «بندهشن» (بند ‪ 5‬از بخش ‪ )31‬آمده است که این "سْپیتْیوَر" برادر "جمشید" بود که به او خیانت‬
‫کرده و به «آژیدهاک» پیوست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪88‬‬

‫بند ‪ -48‬ای «آذرِ مزدااهوره»! واپسرو که اگر تو این «فرّة ناگرفتنی» را به دست‬
‫آوری‪ ،‬هرآیینه من تو را به یکباره نابود کنم؛ بدانسان [که زینپس] نتوانی زمینِ‬
‫ن «اَشه»‪،‬‬
‫اهورهآفریده را روشنایی بخشی‪ .‬آنگاه «آذر» از بیمِ تباهی و برای نگاهداشتِ جها ِ‬
‫دستها را واپس کشید؛ چه «آژیدهاک» سهمگین بود‪.‬‬
‫ک سهپوزة زشتنهاد» اندیشهکنان اینچنین به پیش‬ ‫بند ‪ -49‬پس آنگاه‪« ،‬آژیدها ِ‬
‫خرامید‪ :‬من این «فرّة ناگرفتنی» را به چنگ خواهم آورد‪ .‬اما "آذرِ مزدااهوره" اینچنین‬
‫پرخاشکنان از پیِ او بشتافت‪:‬‬
‫بند ‪ -50‬ای «آژیدهاکِ سهپوزه»! واپسرو که اگر تو این «فرّة ناگرفتنی» را به دست‬
‫آوری‪ ،‬هرآیینه من تو را از پی بسوزانم و بر پوزههای تو آتش برافروزم؛ بدانسان [که‬
‫زینپس] نتوانی تباهکردنِ جهانِ «اَشه» را بر زمینِ اهورهآفریده گام نهی‪ .‬آنگاه‬
‫«آژیدهاک» از بیمِ تباهی و برای نگاهداشتِ جهانِ «اَشه»‪ ،‬دستها را واپس کشید؛ چه‬
‫"آذر" سهمگین بود‪.‬‬
‫ت تیزاسب»‪ ،‬دریافت و‬‫بند ‪« -51‬فرّه» به «دریای فراخکرت» جست‪ .‬آنگاه «اَپامنَپا ِ‬
‫آرزو کرد که آن را به چنگ آورد‪ :‬من این «فرّة ناگرفتنی» را به چنگ آورم از تکِ دریای‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ک دریاهای ژرف‪.‬‬
‫ژرف؛ از ت ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫س دادخواهان‬
‫بند ‪ -52‬رَ ِد بزرگوار‪ ،‬شهریارِ شیدوَر‪« ،‬اَپامنَپاتِ تیزاسب»‪ ،‬آن دلیرِ دادر ِ‬
‫را میستاییم‪ .‬آفریدگار را میستاییم که مردمان را بیآفرید‪ .‬ایزدِ آب را میستاییم که هرگاه‬
‫او را بستایند‪ ،‬میشنود‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬
‫ی نیرومن ِد مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬
‫بند ‪« -55‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪.‬‬
‫ب تورانیِ تبهکار" به آرزوی ربودنِ «فرّة ناگرفتنی» ‪-‬فرّهای که‬‫بند ‪" -56‬افراسیا ِ‬
‫ت اَشَوَن" است‪ -‬جامه از تن برگرفت و‬
‫ن تیرههای ایرانی و "زرتش ِ‬
‫هماکنون و از اینپس از آ ِ‬
‫برهنه به «دریای فراخ کَرت» بجست و شناکنان در پیِ «فرّه» شتافت‪« .‬فرّه» تاختن گرفت‬
‫و [از دسترس او] بهدررفت‪ .‬از آنجاست که شاخابهای به نام «خسرو» از «دریای فراخکرت»‬
‫پدید آمد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪89‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ب تورانیِ بسیارزورمند" ناسزاگویان از «دریای فراخکرت» برآمد‪:‬‬ ‫بند ‪" -57‬افراسیا ِ‬


‫«اِیْثَ‪ ،‬اِیْثَ‪ ،‬یِثْنَ‪ ،‬اَهمایی!»‪[ 1‬و بگفت‪ ]:‬من نتوانستم که این «فرّه» را‪[-‬فرّهای] که هماکنون‬
‫ت اَشَوَن" است‪ -‬بربایم‪...‬‬
‫ن تیرههای ایرانی و "زرتش ِ‬‫و از اینپس از آ ِ‬
‫بند ‪... -58‬اینک همة تر و خشک و بزرگ و نیک و زیبا را بههَمدرآمیزم تا‬
‫ب تورانیِ بسیارزورمند" [دگرباره] خود را به‬
‫«اهورهمزدا» به تنگنا افتد! آنگاه "افراسیا ِ‬
‫«دریای فراخکرت» افکند‪.‬‬
‫ن «فرّة ناگرفتنی» ‪[-‬فرّهای] که‬ ‫بند ‪ -59‬پس دومینبار "افراسیاب" به آرزوی ربود ِ‬
‫ت اَشَوَن" است‪ -‬جامه از تن برگرفت و‬ ‫ن تیرههای ایرانی و "زرتش ِ‬
‫هماکنون و از اینپس از آ ِ‬
‫برهنه به «دریای فراخ کَرت» بجست و شناکنان در پیِ «فرّه» شتافت‪« .‬فرّه» تاختن گرفت‬
‫و [از دسترس او] بهدررفت‪ .‬از آنجاست که شاخابهای به نام «دریاچة وَنگهَزْداه» از «دریای‬
‫فراخکرت» پدید آمد‪.‬‬
‫ب تورانیِ بسیارزورمند" ناسزاگویان از «دریای فراخکرت»‬ ‫بند ‪ -60‬آنگاه "افراسیا ِ‬
‫برآمد‪« :‬اِیْثَ‪ ،‬اِیْثَ‪ ،‬یِثْنَ‪ ،‬اَهمایی‪ ،‬اَوَئِثَ‪ ،‬اِیْثَ‪ ،‬یِثْنَ‪ ،‬کَهمایی!»‪[ 1‬و دگربار بگفت‪ ]:‬من نتوانستم‬
‫که این «فرّه» را ‪[-‬فرّهای] که هماکنون و از اینپس از آنِ تیرههای ایرانی و "زرتش ِ‬
‫ت‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫اَشَوَن" است‪ -‬بربایم‪...‬‬
‫بند ‪... -61‬اینک همة تر و خشک و بزرگ و نیک و زیبا را بههَمدرآمیزم تا اهورهمزدا به‬
‫تنگنا افتد!‬
‫بند ‪ -62‬پس سومینبار "افراسیاب" به آرزوی ربودنِ [آن] «فرّة ناگرفتنی» ‪[-‬فرّهای]‬
‫که هماکنون و از اینپس از آنِ تیرههای ایرانی و "زرتشتِ اَشَوَن" است‪ -‬جامه از تن‬
‫ی «فرّه» شتافت‪« .‬فرّه»‬ ‫برگرفت و برهنه به «دریای فراخ کَرت» بجست و شناکنان در پ ِ‬
‫تاختن گرفت و [از دسترس او] بهدررفت‪ .‬از آنجاست که شاخابهای به نام «اَوْژْدانوَن»‪ 2‬از‬
‫«دریای فراخکرت» پدید آمد‪.‬‬

‫‪ -1‬تاکنون نه در گزارش های قدیم اوستا (زند و پازند و متون پهلوی) و نه در پژوهشهای جدید‪ ،‬معنی‬
‫مشخصی برای این عباراتِ کهنسال و بسیار قدیمی ‪ -‬که عینا با تلفظ متن اصلی در اینجا رونویسی شده‬
‫است‪ -‬ثبت نگردیده و تنها آن را با نام دشنامها و ناسزاهای "افراسیاب" شناختهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬شاخابههای «خسرو»‪« ،‬اَوْژْدانوَن» و «دریاچة وَنگهَزْداه» که در این متن آمده است‪ ،‬نامهایی هستند که‬
‫در زمان بازنویسی «یشتها» (احتماال به جای سه واژة کهنتر و ناشناختهتر) به متنِ اصلی افزوده شدهاند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪90‬‬

‫ب تورانیِ بسیارزورمند" ناسزاگویان از «دریای فراخکرت»‬ ‫بند ‪ -63‬آنگاه "افراسیا ِ‬


‫برآمد [و فریاد برآورد]‪ « :‬اِیْثَ‪ ،‬اِیْثَ‪ ،‬یِثْنَ‪ ،‬اَهمایی‪ ،‬اَوَئِثَ‪ ،‬اِیْثَ‪ ،‬یِثْنَ‪ ،‬اَهمایی‪ ،‬آوُیهاِیْثَ‪ِ ،‬پثْنَ‪،‬‬
‫اَهمایی!»‪1‬‬

‫بند ‪ -64‬او نتوانست این «فرّه» را ‪[-‬فرّهای] که هماکنون و از اینپس از آنِ تیرههای‬
‫ت اَشَوَن" است‪ -‬بِرُباید‪ 2.‬برای ف ّر و فروغش‪ ،‬من او را ‪« -‬فرّة مزداآفریدة‬ ‫ایرانی و "زرتش ِ‬
‫ناگرفتنی» را‪ -‬با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪«- .‬فرّة مزداآفریدة ناگرفتنی» را با‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با‬
‫«هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫زَور و با سخن رسا میستاییم (‪)3...‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دهـ م‬
‫ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬ ‫بند ‪« -70‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪4.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.57‬‬


‫‪ -2‬این داستانِ قدیمی‪ ،‬یکی از کهنسالترین اساطیرِ ایرانی است که موضوع اصلیِ آن‪ ،‬نبرد خدایان است و‬
‫کاراکترهای قهرمانان آن‪ ،‬همگی از ایزدان هستند‪ .‬داستانِ موجود در این دو کَرده‪ ،‬از معدود روایات‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫اینچنینی ا ست که تا امروز باقی مانده است‪ .‬چرا که در اسطورههای بعدیِ آریایی‪ ،‬اینگونه از روایات به‬
‫تدریج رنگ باخته و پادشاهان و پهلوانان‪ ،‬تبدیل به قهرمانانِ داستانها شدند‪ .‬نمونه این نبردِ خدایان را در‬
‫کهنترین اسطورههای یونانی و هندی نیز میتوان مشاهده کرد که البته قدمت این روایتِ ایرانی از‬
‫نمونههای مشابه یونانی و هندی‪ ،‬بیشتر است‪ .‬در اینجا این موضوع مطرح میشود که با توجه به ذهنیت ما‬
‫از اساطیرِ متاخر‪ ،‬سه نام «آژیدهاک»‪" ،‬سْپیتْیوَر"و "افراسیاب" در میان کاراکترهای این روایت نمیتوانند‬
‫از خدایان باشند پس چگونه نبرد فوق را با قطعیت نبرد خدایان نامیدیم؟ نگارنده معتقد است که باید با علمِ‬
‫به کهنسال بودن این داستان‪ ،‬با تعمق بیشتری به این کهناسطورة ایرانی نگریست‪ .‬چنانکه بایستی در‬
‫کهن ترین باورهای آریایی هر سه نام یاد شده در شمار ایزدان و خدایانِ بوده باشند‪ .‬باری در ادوار بعدی و در‬
‫جریان کاراکترسازیهای اساطیری ‪ -‬که به مرور در طی هزاران سال در ایرانزمین شکلگرفت و در نتیجة‬
‫آن‪ ،‬اهمیت پادشاهان و پهلوانان از ایزدان و خدایان فزونی یافت‪ -‬به تدریج سه ایزدِ فوقالذکر نیز تبدیل به‬
‫ن اصلی این داستان‪ ،‬به جای‬ ‫شخصیتهای انسانی شده باشند‪ .‬فرضیة دیگرِ نگارنده این است که شاید در مت ِ‬
‫سه نام «آژیدهاک»‪" ،‬سْپیتْیوَر"و "افراسیاب" ‪ -‬و یا حتی شاید به جای برخی از دیگرایزدانِ نقشآفرین در‬
‫این داستان‪ -‬اسامی خدایان و ایزدانِ دیگری آمده باشد که بهدلیل کهنسال بودن و احتماال فراموشیِ آنها‪،‬‬
‫در هنگام بازنویسیِ یشتها‪ ،‬نامهای جدیدتر و مانوستر جایگزینِ آنها گردیدهاند‪ .‬حقیقت هرچه باشد‪ ،‬این‬
‫داستانِ اساطیری‪ ،‬از کهنترین نمونههای افسانههای ایرانی است که بایستی بدان با دیدة احترام نگریست‪.‬‬
‫ی ناشیانه از «آبان یشت» و «تِشتَر یشت» باشد‪ .‬با اینحال با قطعیت‬ ‫‪ -3‬این بخش به نظر یک رونویس ِ‬
‫نمی توان درمورد آن نظر داد‪ .‬متن فوق در این یشت چندبار دیگر نیز تکرار شده است‪ .‬همچنین در پایان‬
‫بند‪ ،‬یک دعای زرتشتی آمده که از اضافاتِ جدیدتر است‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.25‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪91‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن "کیاَپیوَه"‪[" ،‬کی]کاووس"‪،‬‬
‫بند ‪[... -71‬فرّهای] که به "کیکواد" پیوست؛ که از آ ِ‬
‫"کیآرش"‪" ،‬کیپشین"‪" ،‬کیبیارش" و "کیسیاوش" بود‪...1‬‬
‫بند ‪... -72‬بدانگونه که همة آنان (=کیانیان) چاالک‪ ،‬پهلوان‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬بزرگمنش‪،‬‬
‫چُست و بیباک شدند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬
‫بند ‪« -73‬فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪2.‬‬

‫بند ‪[... -74‬فرّهای] که از آنِ "کیخسرو" بود‪ .‬نیروی خوبِبههمپیوستهاش را‪ ،‬پیروز ِ‬
‫ی‬
‫ن‬‫ن خوبرواشدهاش را‪ ،‬فرما ِ‬ ‫اهورهآفریدهاش را‪ ،‬برتریاش در پیروزی را‪ ،‬فرما ِ‬
‫ن چیرگیناپذیرش را‪ ،‬شکستِ بیدرنگِ دشمنانش را‪...‬‬
‫دگرگونناشدنیاش را‪ ،‬فرما ِ‬
‫بند ‪... -75‬نیروی سرشار و «فرّة مزداآفریده» و تندرستی را‪ ،‬فرزندانِ نیکِ باهوش را‪،‬‬
‫ی‬
‫[فرزندانِ] توانای خوشسخن را‪[ ،‬فرزندانِ] دالو ِر از نیازرهانندة روشنچشم را‪ ،‬آگاه ِ‬
‫درست از آینده و بهترین زندگیِبیگمان را‪...‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ی دیرپایْ را‪ ،‬همة بهروزیها را‪ ،‬همة درمانها‬


‫بند ‪... -76‬شهریارِ درخشان را‪ ،‬زندگان ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫را‪...‬‬
‫ن نابکار چیره گشت [و او را شکست‬ ‫بند ‪... -77‬بدانسان که "کیخسرو" بر دشم ِ‬
‫داد] و در درازنای آوردگاه ‪ -‬هنگامیکه دشمنِ تبهکارِ نیرنگباز‪ ،‬سواره با او میجنگید‪ -‬به‬
‫نهانگاه گرفتار نیامد‪" .‬کیخسرو" سرورِ پیروز‪ ،‬پسرِ خونخواهِ "سیاوشِ دلیر" ‪ -‬که‬
‫ب تبهکار" و‬
‫ناجوانمردانه کشته شد‪ -‬و کینخواهِ "اَغریرثِ‪ 3‬دلیر"؛ [با دالوری] "افراسیا ِ‬
‫برادرش "گرسیوَز"‪ 4‬را به بند کشید‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقیِ بند ‪ 132‬از «فروردین یشت»‪.‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.25‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 131‬از «فروردین یشت»‪ .‬در اساطیر جدیدترِ زرتشتی‪ ،‬از وی با نام «گوپدشاه» (با‬
‫پیکری که نیمی از آن «آدمیزاد» و نیم دیگرِ آن «گاو» است) در شمار جاودانان و یاورانِ "سوشیانت" نام‬
‫بردهاند‪« .‬بندهشن»‪« ،‬گوپدشاه» را پسر "اغریرث" نامیده است‪.‬‬
‫‪ -4‬برادر "افراسیاب" که در ماجرای قتلِ ناجوانمردانة "سیاوش"‪ ،‬نقش داشت‪ .‬همواره از وی در شمار‬
‫پلیدترین افراد در اساطیرِ ایرانی نامبرده شده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪92‬‬

‫‪.‬‬ ‫سیزدهم‪1‬‬ ‫کَردة‬


‫ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬ ‫بند ‪« -83‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪2.‬‬

‫ن "کیگشتاسپ" بود که دینی اندیشید؛ که دینی سخن‬ ‫بند ‪[... -84‬فرّهای] که از آ ِ‬


‫گفت؛ که دینی رفتار کرد‪ .‬بدانسان که او این دین را بستود‪ ،‬دیوانِ دشمنْ (=خیونان) را از‬
‫[سرزمینِ مردمانِ] اَشَوَن‪ ،‬براند‪.‬‬
‫بند ‪ -385‬اوست که با گر ِز سختِ خویش‪« ،‬اَشه» را راهِ رهایی جُست‪ .‬اوست که با‬
‫ی‬
‫گرزِ سختِ خویش‪« ،‬اَشه» را راهِ رهایی یافت‪ .‬اوست که بازو و پناهِ این «دینِ اهورای ِ‬
‫زرتشت» بود‪.‬‬
‫بند ‪ -86‬اوست که که این [دینِ] در بندبسته را برهانید و پایدار کرد و در میان نهاد؛‬
‫[این دینِ] فرمانگزارِ بزرگِ لغزشناپذیرِ پاک که از ستور و چراگاه برخوردار است؛ که با‬
‫ستور و چراگاه آراسته است‪.‬‬
‫پ دلیر" بر "تَئریاوَنتِ دُژدین" و " ِپشَنای دیوپرست" و‬‫بند ‪" -87‬کیگشتاس ِ‬
‫"ارجاسپِ دُروَند" و دیگر «خیونانِ تبهکا ِر بدکنش»‪ ،‬چیره گردید‪4.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهاردهم‬
‫بند ‪« -88‬فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪2.‬‬

‫ن اوست؛ بدانهنگام‬ ‫ن "سوشیانتِ‪ 5‬پیروزمند" و دیگر یارا ِ‬


‫بند ‪[... -89‬فرّهای] که از آ ِ‬
‫که گیتی را نو کنند‪ .‬تا آنان گیتی را نو کنند‪[ :‬گیتیِ] پیرناشدنی‪ ،‬نامیرا‪ ،‬تباهیناپذیر‪،‬‬
‫ن زنده‪ ،‬جاودانِ بالنده و کامروا‪" .‬سوشیانت" پدیدار شود؛ در آنهنگام که‬ ‫ناپژمردنی‪ ،‬جاودا ِ‬

‫‪ -1‬کَردههای سیزدهم و چهاردهم‪ ،‬در شمار متن اصلی و قدیمیِ «خوَرنه بشت» قرار ندارند‪ .‬با اینحال به‬
‫دلیل آنکه در زمانی نزدیک به روزگارِ "زرتشت" سروده شده و به متن اصلی الحاق گردیدهاند‪ ،‬دارای‬
‫اهمیتِ اساطیریِ فوقالعادهای هستند‪ .‬از همین روی‪ ،‬هر دو کَرده را بدون کموکاست‪ ،‬در اینجا آوردهایم‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.25‬‬
‫‪ -3‬این بند و بند بعدی‪ ،‬اشارههای شاعرانهای به حمایتهای "گشتاسپ" از دین زرتشتی دارد که از لحاز‬
‫ادبی‪ ،‬بسیار جالب است‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 109‬از «آبان یشت»‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بندهای ‪ 110 ،38‬و ‪ 129‬از «فروردین یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪93‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ت خویش نو‬
‫مَردان‪ ،‬دگرباره برخیزند و بیمرگی به زندگان رویآورد‪ ،‬و جهان را به خواس ِ‬
‫کند‪.‬‬
‫بند ‪ -90‬پس جهانِ پیروِ «اَشه»‪ ،‬نیستیناپذیر شود و «دُروج»‪ ،‬دگربار به همانجایی‬
‫ی آنان‪ ،‬از آنجا آمده بود‪ .‬تباهکار‬ ‫رانده شود که [برای] آسیبرسانی به اَشَوَنان و تبار و هست ِ‬
‫ی نیرومن ِد مزداآفریده»‬‫و فریفتار نابود شود‪ .)1...( .‬برای ف ّر و فروغش‪ ،‬من او را ‪« -‬فرّة کیان ِ‬
‫را‪ -‬با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪« .‬فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را با «هو ِم‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و‬ ‫آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫با سخن رسا میستاییم‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬
‫ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده‪،‬‬ ‫بند ‪« -91‬فرّة کیان ِ‬
‫زبردست‪ ،‬پرهیزگار‪ ،‬کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است‪3.‬‬

‫بند ‪ -92‬بدانهنگام که "اَس ْتوَتاِرِته"‪ 4‬پیکِ مزدااهوره ‪ -‬پسرِ "ویسْپَتَورْوَیری"‪ -‬از‬


‫آبِ «کیانسیه» برآید‪ ،‬گُرزی پیروزبخش برآورد؛ [همان گُرزی] که "فریدونِ دلیر" هنگا ِم‬
‫ن «آژیدهاک» داشت‪5.‬‬‫کشت ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ب تورانی"‪ ،‬هنگام کشتنِ "زِینگا ِو‪ 6‬دُروند"‬
‫بند ‪[ -93‬همان گُرزی] که "افراسیا ِ‬
‫ن "افراسیاب" داشت؛ که "کیگشتاسپ" آموزگار‬ ‫داشت؛ که "کیخسرو" هنگام کشت ِ‬

‫‪ -1‬در اینجا بخشی از ادعیة زرتشتیان آمده است که از افزودههای جدید دوران میانه است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.64‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.25‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 110‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -5‬همانگونه که پیشتر نیز گفته شد‪ ،‬بنابر اساطیر ایرانی‪« ،‬آژیدهاک» کشته نشده است‪ .‬بلکه "فریدون"‬
‫او را اسیر کرده‪ ،‬به بند کشیده و در غاری در «دماوند کوه» زندانی نموده است‪ .‬اشاره به کشتهشدن وی یا از‬
‫تحریفات سهوی کاتبان است و یا سرنخی است از کشتهشدن وی در کهنترین اساطیر ایرانی که در ادوار‬
‫بعدی دچار دستکاری شده و ماجرای به بند کشیدن او را ساختهاند‪.‬‬
‫‪ -6‬اوستایی‪" :‬زَینیگو"؛ به معنای «دارندة گاو[های بیشمارِ] زنده»‪ .‬در «بندهشن» آمده است که پس از‬
‫اسارتِ "کیکاووس" در «هاماوران»‪" ،‬زِینگاو" که از «تازیان» بود‪ .‬به ایران بتاخت و بر تخت و اورنگ‬
‫شاهی ایرانزمین دست یافت‪ .‬ایرانیان که بی پناه شده و سرزمین خود را بدون پادشاه و بزرگان میدیدند‪،‬‬
‫"افراسیاب" را به یاری خواستند‪ .‬پس "افراسیاب" با لشگری به ایران آمده و "زِینگاو" را شکست داد و خود‬
‫بر تخت شاهی ایرانیان بنشست‪ .‬مدتی پس از آن‪" ،‬افراسیاب" بر اساس خلق و خوی پلیدِ خویش‪ ،‬مشغول‬
‫آزار ایرانیان گردید و شهرها یکی پس از دیگری تباه شد‪ .‬پس مردم دست به دامن "رستم" شدند و پیکی به‬
‫«سیستان» فرستاده‪ ،‬از وی طلب یاری کردند‪" .‬رستم" در نخستین گام‪ ،‬به سوی «هاماوران» رفته و <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪94‬‬

‫«اَشه»‪ ،‬برای سپاهش داشت‪ .‬او (=اَستْوَتاِرِته) بدین گُرز‪« ،‬دُروج» را از اینجا ‪ -‬از جها ِ‬
‫ن‬
‫«اَشه»‪ -‬بیرون خواهد راند‪.‬‬
‫بند ‪ -94‬او همة آفریدگان را با دیدگانِ خِرَد‪ ،‬بنگرد‪ )1...( .‬آنچه زشتنژاد است‪ .‬او‬
‫سراسرِ جهانِ استومند را با دیدگانِ بخشایش بنگرد و با نگاهش سراسر جهان را جاودانگی‬
‫بخشد‪.‬‬
‫بند ‪ -95‬یارانِ "اَستْوَتاِرِتة پیروزمند" بهدرآیند‪ :‬آنان نیکاندیش‪ ،‬نیکگفتار‪،‬‬
‫ن دروغ به زبان نرانند‪« .‬خش ِم خونیندرفشِ نافرّهمند»‪،‬‬
‫نیککردار و نیکآییناند و هرگز سخ ِ‬
‫از برابر آنان بگریزد و «اَشه» بر «دُروجِ زشتِ تیرة بدنژاد»‪ ،‬چیره گردد‪.‬‬
‫بند ‪ -96‬منشِ بد شکست یابد و منشِ نیک بر آن چیره گردد‪[« .‬سخنِ]دروغگفته»‬
‫شکست یابد و «سخنِراستگفته» بر آن چیره گردد‪« .‬خرداد»‪ 2‬و «اَمُرداد»‪ 3‬بر گرسنگی و‬
‫تشنگی چیره گردند‪« .‬خرداد» و «اَمُرداد» بر گرسنگی و تشنگیِ زشت‪ ،‬چیره گردند‪.‬‬
‫«اهریمنِ ناتوانِ بدکُنش» بگریزد‪)5...( 4.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫>> "کیکاووس" را آزاد نمود‪ ،‬سپس با لشگری به به پیکار با "افراسیاب" پرداخت و پس از پیروزی بر وی‪ ،‬او‬
‫را از ایرانزمین بیرون راند‪.‬‬
‫‪ -1‬در اینجا یک واژه ناخواناست‪.‬‬
‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬هَوروَتاتَه»؛ به معنای «رسایی‪ ،‬بالندگی و کمال»‪ .‬ایزدبانوی آریایی‪ .‬در سنت زرتشتیان‪ ،‬در‬
‫شمار امشاسپندان جای دارد‪ .‬او ایزد نگهبانِ آبهاست‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬آمَرهتاتَه»؛ به معنای «جاودانگی و بیمرگی»‪ .‬ایزدبانوی آریایی‪ .‬در سنت زرتشتیان‪ ،‬در شمار‬
‫امشاسپندان جای دارد‪ .‬او ایزد نگهبانِ گیاهان است‪ .‬در مکتوبات زرتشتی‪« ،‬آمَرهتاتَه» و «هَوروَتاتَه» اغلب در‬
‫کنار هم نام برده میشوند‪.‬‬
‫‪ -4‬بندهای کهنسالِ ‪ 87‬تا ‪ ،96‬به خوبی کهنترین باورهای ایرانیان دربارة نبردهای آخرالزمان و رویدادهای‬
‫مربوط به قیامت را گزارش کرده است‪ .‬میتوان اینگونه پنداشت که بیشتر اعتقادات بعدی در میانِ ادیان‬
‫ابراهیمی و غیرابراهیمی در بابِ جنگهای آخرالزمان (=آرماگدون) و آمادهشدنِ زمین برای یک زندگیِ درازِ‬
‫در آرامش و صلح و عدالت؛ و سپس برپایی قیامت‪ ،‬از این باورهای کهنسالِ آریایی‪ ،‬برگرفته شده باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬در آخر ِاین بند‪ ،‬چند دعای معروف زرتشتی آمده است که از افزودههای جدیدتر است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪95‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫تیر یشت‬

‫«تیر یشت» (تِشتر یشت)‪ ،‬هشتمین یشت از «اوستا» است‪« .‬تیر»‪( 1‬تِشتر) در اساطیر‬
‫قدیمِ ایرانی‪ ،‬ایز ِد باران و یکی از مهمترین ایزدان آریایی است‪.‬‬
‫بنابر نظر "دکتر رضا مرادیغیاثآبادی"؛ «تیر» همان ستارة «شباهنگ» یا «شَعرای‬
‫یمانی»‪ ،‬پُرنورترین ستارة آسمان است و در صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) قرار‬
‫دارد‪ .‬امروزه نخستین طلوعِ بامدادیِ این ستاره در مردادماه اتفاق میافتد‪ .‬اما در زمان‬
‫سُرایش «تیر یشت»‪ ،‬نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است‬
‫که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است‪ .‬این ستاره مانند دیگر ستارههای‬
‫آسمان‪ ،‬هر شب مقداری باالتر میآمده است تا اینکه در میانههای بهار در افقِ غربی فرو‬
‫میرفته و از دیده پنهان میشده است‪ .‬به دلیل اینکه از لحاز فصلی‪ ،‬باال آمدن ستاره‬
‫«تیر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن آن با کاهش بارندگی توأم بوده است‪ ،‬بین این ستاره‬
‫و بارندگیهای فراوان ارتباطی احساس شده است که در سراسر این یشت‪ ،‬به این باور اشاره‬
‫رفته است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بنابر مندرجاتِ «تیر یشت»‪« ،‬تیر» ستارهای سپید و درخشان و از دور نمایان است که‬
‫سرشتِ آن از آب است و نژاد او به ایزد «اَپامنَپات»‪ 2‬برمیگردد‪ .‬از کهنترین دوران در‬
‫ی حیات مطرح بوده است‪ ،‬از‬ ‫سرزمینهای کم آبِ ایرانی‪ ،‬عنصر آب به عنوان عامل اصل ِ‬
‫همینروی‪ ،‬ایزد «تیر» به عنوان نگهبان و نگهدا ِر باران‪ ،‬همواره بهشدت مورد ستایش و‬
‫نیایش ایرانیان قرار داشته است‪ .‬بهگونهای که در «تیر یشت» میخوانیم‪ :‬اگر «تی ِر رایومند و‬
‫فرهمند» نبود‪ ،‬دی ِو خشکسالی‪ ،‬جهان را به تباهی میکشانْد‪.‬‬
‫«تیر یشت» دارای ‪ 7‬کرده و ‪ 33‬بند است‪ .‬اما بسیاری از این بندها از افزودههای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی است‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «تیر یشت» پرداخته‬
‫خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪ ،‬بندهای قدیمی دیگری نیز‬
‫وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬تِشْتَریَه»؛ پهلوی‪« :‬تیشتر»؛ فارسی‪« :‬تِشتَر‪/‬تیر»؛ ایزد باران‪ .‬نام «ایزد‪-‬ستارهای» که او را با‬
‫«شعرای یمانی» یکی میدانند‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 72‬از «آبان یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪96‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «تیر یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نخست‬


‫بند ‪« -2‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که خانة آرام و خوش بخشد‪ .‬آن‬
‫ی‬
‫ن درمانبخشِ تیزپروازِ بلن ِد ازدورتابان را میستاییم که روشنای ِ‬ ‫فروغِ سپیدافشانِ درخشا ِ‬
‫ی‪ 1‬نامآور» را‪« ،‬گِوشِ‪ 2‬مزداآفریده» را‪« ،‬فرّة‬‫ب دریای فرّاخ را‪« ،‬رودِ وَنگوه ِ‬‫پاک افشاند‪ .‬آ ِ‬
‫‪3‬‬
‫توانای کیانی» را (‪ ) ...‬میستاییم‪.‬‬
‫بند ‪ -3‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن‬
‫ن‬
‫ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوم‬
‫بند ‪« -4‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که تخمة آب در اوست‪ .‬آن‬
‫ن بلندپایة زبردست را‪ .‬آن بزرگواری را که از او نیکنامی آید و از‬ ‫توانای بزرگِ نیرومن ِد تیزبی ِ‬
‫ن «اَپامنَپات» است‪ .‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با‬ ‫نژاد و دودما ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن‬ ‫شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫رسا میستاییم‪)5...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سوم‬
‫ن خُرد و بزرگ و‬
‫بند ‪« -5‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم آن که چارپایا ِ‬
‫مردمانی که پیش از این ستمکار بودند‪ ،‬و «کَئِتَها»‪ 6‬که از این پیش به بدکرداری دست‬

‫‪ -1‬فارسی‪« :‬بِهتر»‪« ،‬نیکو»؛ در اینجا‪ ،‬این صفت بهطور خاص برای «رود دایتی» به کار رفته است‪ .‬بنگرید‬
‫به پاورقی بند ‪ 104‬از «آبان یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬کهنترین شکل از نام «گاو»‪ .‬نامِ کلّیِ همة چارپایانِ مفید از جمله گاو‪ ،‬گوسفند‪ ،‬بز و‪ ...‬که بعدها این نام‪،‬‬
‫به عنوانِ ایزدبانوی نگهبانِ چارپایان نیز اطالق گردید‪.‬‬
‫‪ -3‬در اینجا عبارتی با این مضمون آمده است‪« :‬و فَروَهَرِ سپیتمانزرتشتِ اَشَوَن را‪ »...‬که از افزودههای‬
‫جدیدتر است‪.‬‬
‫‪ -4‬در انتهای این بند‪ ،‬متنِ نمازِ زرتشتیِ «یِنگهه هاتَم‪ »...‬آمده است که از افزودههای بعدی است‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪ -6‬گروهی از نابکاران که آکاهی بیشتری از آنها در دسترس نیست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪97‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫یازیدند‪ ،‬همه او را چشم به راهند [و میگویند]‪ :‬چه زمانی «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند»‪ ،‬برای ما‬
‫سربرآورد؟ چه زمانی چشمه های آب‪ ،‬به نیرومندیِ اسبی‪ ،‬دگرباره روان شوند؟ برای فرّ و‬
‫فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر»‬
‫[آن] ستارة رایومَن ِد فرّهمند را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با‬
‫اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬
‫بند ‪« -6‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که شتابان به سوی «دریای‬
‫ش تیرانداز"‪ - 2‬همو که بهترین‬ ‫فراخکرت» بتازد‪ ،‬همچون آن تی ِر در هوا پرّان که "آر ِ‬
‫تیراندازِ ایرانی است‪ -‬از کوهِ «اَیریوخْشوثَ»‪ 3‬به سوی کوهِ «خوانْوَنتْ»‪ 4‬بیانداخت‪...‬‬
‫ن آب و گیاه و «مهرِ فرّاخچراگاه» آن تیر‬ ‫بند ‪ -7‬آنگاه مزدااهورا بر آن دمید‪ 5‬و ایزدا ِ‬
‫را برای رس یدن به انجام‪ ،‬یاری کردند‪ .‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و‬
‫با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن‬ ‫شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫رسا میستاییم‪)1...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪ -2‬این بند‪ ،‬کهنترین اشاره در متون ایرانی به اسطورة «آرش کمانگیر» (اوستایی‪ :‬اِرِخشَه خْشویْویایشو؛‬
‫پهلوی‪ :‬آرخش شِپاکتیر؛ فارسی‪ :‬آرش شیواتیر) است‪" .‬ابوریحان بیرونی"‪" ،‬طبری"‪" ،‬بلعمی" و دیگر‬
‫مورخان‪ ،‬این داستان را با اندک جزئیاتی بدینگونه آوردهاند‪ :‬در روزگارِ پادشاهیِ "منوچهر پیشدادی"‪،‬‬
‫"افراسیاب" به ایران لشگر براند و "منوچهر" را در «طبرستان» محاصره کرد‪ .‬قرار بر این نهادند که یکی از‬
‫ایرانیان‪ ،‬تیری به سوی مشرق پرتاب کند و هرکجا تیر بر زمین بنشست‪ ،‬آنجا مرز ایران و توران باشد‪.‬‬
‫تورانیان خوشحال از اینکه تیر‪ ،‬نمیتواند بیش از مقدار معینی در هوا بماند‪ ،‬خود را برای گرفتنِ نیمی از‬
‫خاک ایران آماده میکردند‪" .‬آرش کمانگیر" از بزرگترین تیراندازان لشگر "منوچهر"‪ ،‬خود را برای پرتاب‬
‫تیر نامزد نمود‪ .‬وی کمان بر دست بگرفت و با چنان نیرویی تیر را پرتاب کرد که از شدت ضربه‪ ،‬در دم‬
‫پیکرش پاره پاره شد و جان داد‪ .‬تیر در هوا پرّان بود و هرکجا که در مسیر فرود قرار میگرفت‪« ،‬اهورامزدا»‬
‫باد را فرمان میداد تا از سقوط آن جلوگیری کند‪ .‬این تیر تا «رود جیحون» برفت و سرانجام بر تنة درختِ‬
‫گردویی برنشست و همانجا ‪ -‬چونان سابق‪ -‬مرز دو کشور باقی ماند‪ .‬بدینترتیب هیچ بخشی از خاک‬
‫ایرانزمین جدا نگردید‪« .‬جشن تیرگان» یادگاری از آن رویداد فرخنده است‪.‬‬
‫‪ -3‬مکان دقیق این کوه‪ ،‬مشخص نیست‪ .‬در منابع جدیدتر تیراندازی "آرش" را از «دماوند» دانستهاند که‬
‫مطمئنا در متن اصلی یشتها چنین نبوده و کوهِ «اَیریوخْشوثَ» بایستی یکی از کوههای ایران شرقی باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬مکان دقیق این کوه‪ ،‬مشخص نیست‪ .‬اما با توجه به منابع بعدی که مقصدِ تیرِ "آرش" را در حوالی‬
‫«جیحون» ثبت کردهاند‪ ،‬شاید این کوه نیز یکی از قلههای «ماوراءالنهر» باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬عبارت «مزدااهورا بر آن دمید» بیگمان از افزودههای زرتشتیان در دورههای بعدی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪98‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬


‫بند ‪« -8‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که بر پریان چیره شود‪ .‬همو که‬
‫پریان را ‪-‬بدانهنگام که نزدیکِ «دریای نیرومندِ ژرفِ خوشدیدگاهِ فراخکرت» که آبش‬
‫ن زمین و آسمان پرت‬ ‫ن دنبالهدار در میا ِ‬
‫زمینِ پهناوری را فراگرفته است‪ ،‬به پیک ِر ستارگا ِ‬
‫شوند‪ -‬درهم شِکَنَد‪ .‬به راستی او به پیکرِ اسبِ پاکی درآید و از آب‪ ،‬خیزابها برانگیزد‪ .‬پس‬
‫بادِ‪ 1‬چاالک وزیدن آغاز کند‪.‬‬
‫بند ‪ -9‬آنگاه «سَتَویس»‪ ،2‬این آب را به هفت کشور برساند‪ .‬پس آنگاه «تِشتَرِ زیبا و‬
‫آشتیبخش»‪ ،‬بهسوی کشورها رویآورد تا آنها را از سالی خوش‪ ،‬بهرهمند کند‪ .‬اینچنین‬
‫«سرزمینهای ایرانی» از سالی خوش‪ ،‬برخوردار شوند‪ .‬برای ف ّر و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی‬
‫به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با‬ ‫«هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫زَور و با سخن رسا میستاییم‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬
‫بند ‪« -12‬تِشتَر» را میستاییم‪« .‬تیشْتْریَئِینی»‪ 4‬را میستاییم‪ .‬آن [ستاره]‪ 5‬را که از‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫پیِ نخستین درآید‪ ،‬میستاییم‪« .‬پروین»‪ 6‬را میستاییم‪« .‬هفتورنگ»‪ 7‬را به شون ِد‪ 8‬پایداری‬

‫‪« -1‬ایزد وایو»؛ بنگرید به «رام یشت»‪.‬‬


‫‪ -2‬به نقل از "رضا مرادیغیاثآبادی"‪ :‬با بهرهگیری از دانش ستارهشناسی و نجوم‪ ،‬ستاره «سَتَویس» به‬
‫یقین همان ستاره «سهیل» است که در عرضهای جغرافیایی پایینتر از حدود ‪ 33‬درجه و تنها در فصل‬
‫زمستان و در ارتفاع کمی از افق جنوبی دیده میشود درحالیکه باالتر از آن ستاره «تِشتَر» جای گرفته‬
‫است‪ .‬به این ترتیب به دلیل شباهت خویشکاری «سَتَویس» یا «سهیل» با «تِشتَر»‪ ،‬این ستاره نیز در‬
‫باورهای ایرانیان باستان آورندة باران به شمار میآمده است‪« .‬سَتَویس» پس از «تشتر» پُرنورترین ستارة‬
‫آسمان است‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪" -4‬شادروان پورداوود" به نقل از برخی مستشرقین همچون "اشپیگل" و "گلدنر"‪ ،‬این واژه را «جمعی از‬
‫ستارگان نزدیک به ستارة تشتر که در افسانههای ایرانی‪ ،‬یار و یاور او هستند» معرفی کرده است‪ .‬اما "بهار"‬
‫به نقل از "هنینگ" آن را «ستارة سگ کوچک» (کلباصغر) میداند‪.‬‬
‫‪ -5‬اشارهای به «سَتَویس» است‪.‬‬
‫‪ -6‬بنابر گزارش "دکتر جلیل دوستخواه"‪ :‬مجموعة چهار ستاره از برجِ ثور و دو ستارة دیگر‪.‬‬
‫‪ -7‬امروزه در اصطالح ستارهشناسی‪« :‬هفت برادر» (عربی‪ :‬بناتالنعشاکبر)‪.‬‬
‫‪« -8‬به شوندِ‪« = »...‬به دلیلِ‪»...‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪99‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫در برابر جادوان و پریان‪ ،‬میستاییم‪« .‬وَنَند»‪ 1‬ستارة مزداآفریده را به شوندِ نیرومند ِ‬
‫ی او‪،‬‬
‫پیروزیِ برازندة او‪ ،‬نیروی پَدافندِ اهورهآفریدة او‪ ،‬برتری او‪ ،‬چیرگیِ او بر نیاز و پیروزیِ او بر‬
‫دشمنان‪ ،‬میستاییم‪« .‬تِشتَرِ دُرُشتچشم» را میستاییم‪2.‬‬

‫بند ‪« )3...( -13‬تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند»‪ ،‬در نخستین دهشب‪ ،‬کالبدِ استومند پذیرد و به‬
‫پیکرِ مَردی پانزدهساله‪ ،‬درخشان‪ ،‬روشنچشم‪ ،‬بُرزمند‪ ،‬بسیار نیرومند‪ ،‬توانا و چابک در فروغ‬
‫پرواز کند‪.‬‬
‫بند ‪« )3...( -16‬تِشتَ ِر رایومَن ِد فرّهمند»‪ ،‬در دومین دهشب‪ ،‬کالب ِد استومند پذیرد و به‬
‫پیکرِ گاوی زرّینشاخ‪ ،‬در فروغ پرواز کند‪.‬‬
‫بند ‪« )3...( -18‬تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند»‪ ،‬در سومین دهشب‪ ،‬کالبدِ استومند پذیرد و به‬
‫ب سپیدِ زیبایی با گوشهای زرّین و لگامِ زرنشان‪ ،‬در فروغ پرواز کند‪.‬‬
‫پیکرِ اس ِ‬
‫بند ‪ )3...( -20‬آنگاه «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند»‪ ،‬به پیکرِ اس ِ‬
‫ب سپیدِ زیبایی با گوشهای‬
‫زرّین و لگا ِم زرنشان‪ ،‬به «دریای فراخکرت» فرود آید‪.‬‬
‫بند ‪ -21‬در برابر او‪َ « ،‬اپَوش‪ 4‬دیو»‪ ،‬به پیکرِ اس ِ‬
‫ب سیاهی بهدرآید؛ اسبی کَل با‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫گوشهای کَل‪ ،‬اسبی کَل با گردنِ کَل‪ ،‬اسبی کَل با دُمِ کَل‪ ،‬یک اسبِ گَرِ سهمناک‪.‬‬
‫بند ‪ )5...( -22‬هر دو ‪« -‬تِش َترِ رایومَندِ فرّهمند» و «اَپَوش دیو» ‪ -‬بههم درآویزند‪.‬‬
‫سهشبانهروز با یکدیگر بجنگند و «اَپَوش دیو» بر «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» چیره شود‪.‬‬
‫براند‪7.‬‬ ‫بند ‪ -23‬از آنپس او را یک «هاسَر»‪ 6‬از «دریای فراخکرت» دور‬

‫‪ -1‬ستارة «نسرواقع» (؟)‬


‫‪ -2‬در این بند‪ ،‬عبارت «مزداآفریده» با یقین‪ ،‬و «اهورهآفریده» با تردید‪ ،‬از اضافات جدیدتر هستند‪.‬‬
‫‪ -3‬در آغازِ این بند‪ ،‬عبارت «ای سپیتمانزرتشت» آمده است که از افزودههای جدیدترِ زرتشتیان به متنِ‬
‫اصلی است‪.‬‬
‫‪ -4‬دیوِ خشکسالی‪ .‬همآوردِ «تِشتَر»‪ .‬نمادی از تابستانهای خشک و بیآبِ بیشترِ مناطقِ ایران‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.13‬‬
‫‪ -6‬هزارگام (؟)‬
‫‪ -7‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬پس تِشتَر با شیون و [نوای] اندوهگین بگوید‪ :‬وای بر من ای اهورامزدا! بدا‬
‫دین مزداپرستی! اکنون مردمان در نماز ‪ -‬چنانکه‬ ‫ِ‬ ‫به روزگار شما ای آبها! ای گیاهان! تیرهروزی بر تو ای‬
‫ایزدان دیگر را نام میبرند و میستایند‪ -‬مرا نام نمیبرند و نمیستایند‪ ».‬و در بند ‪ 24‬عنوان میکند که اگر‬
‫مردمان او را «همچون دیگرایزدان» نیایشکنند‪ ،‬نیرویش برای پیروزی بر دیوخشکسالی‪ ،‬دوچندان خواهد <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪100‬‬

‫بند ‪ )1...( -26‬آنگاه «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند»‪ ،‬به پیکرِ اسبِ سپیدِ زیبایی با گوشهای‬
‫زرّین و لگا ِم زرنشان‪ ،‬به «دریای فراخکرت» فرود آید‪.‬‬
‫بند ‪ -27‬دربرابر او‪« ،‬اَپَوش دیو»‪ ،‬به پیکرِ اسبِ سیاهی بهدرآید؛ اسبی کَل با گوشهای‬
‫ن کَل‪ ،‬اسبی کَل با دُمِ کَل‪ ،‬یک اسبِ گَرِ سهمناک‪.‬‬
‫کَل‪ ،‬اسبی کَل با گرد ِ‬
‫بند ‪ )1...( -28‬هر دو ‪« -‬تِش َترِ رایومَن ِد فرّهمند» و «اَپَوش دیو» ‪ -‬بههم درآویزند‪ .‬تا‬
‫هنگامِ نیمروز که «تِشتَ ِر رایومَندِ فرّهمند» بر « َاپَوش دیو» چیره شود‪.‬‬
‫براند‪2.‬‬ ‫بند ‪ -29‬از آنپس او را یک «هاسَر» از «دریای فراخکرت» دور‬
‫بند ‪ )1...( -30‬آنگاه «تِشتَ ِر رایومَندِ فرّهمند»‪ ،‬به پیک ِر اس ِ‬
‫ب سپی ِد زیبایی با گوشهای‬
‫زرّین و لگا ِم زرنشان‪ ،‬به «دریای فراخکرت» فرود آید‪.‬‬
‫بند ‪ -31‬خیزابهای دریا‪ 3‬را برانگیزد‪ .‬دریا را به جوش و خروش بیاندازد‪ .‬در همة‬
‫کرانههای «دریای فراخکرت» جوش و خروش پدیدار شود و میانة دریا برآید‪.‬‬
‫بند ‪ )1...( -32‬آنگاه دگرباره «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند»‪ ،‬از «دریای فراخکرت» فراز آید‪.‬‬
‫«سَتَویسِ رایومَندِ فرّهمند» از «دریای فراخکرت» فراز آید‪ .‬آنگاه مِه از آنسوی «هیندَوَه»‪4‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -‬از کوهی که در میانة «دریای فراخکرت» جای دارد‪ -‬برخیزد‪.‬‬
‫ک پدیدآورندة ابر‪ ،‬به جنبش درآید‪ .‬با ِد نیمروزی‪ ،‬وزیدن‬
‫بند ‪ -33‬پس آن گاه مِهِ پا ِ‬
‫آغاز کند تا مِه را به سوی راهی که «هو ِم شادیبخش» از آن میگذرد‪ ،‬براند‪ .‬پس «با ِد‬
‫چاالکِ مزداآفریده»‪ ،‬باران و ابر و تگرگ را به کشتزارها و خانمانهای هفت کشور‪ ،‬برساند‪.‬‬

‫>> شد‪ .‬پس در بند ‪ 25‬اهورامزدا خود برای یاریرساندن بهاو واردعملشده و «تِشتَر» را میستاید‪.‬‬
‫تماممواردفوق‪ ،‬یا از الحاقیاتجدیدتر است و یا دستکاری درمتناصلی بهاندازهای است که تمیز متنکهن از‬
‫اضافاتجدیدتر را غیرممکن ساخته‪.‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.13‬‬
‫‪ -2‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند‪ ،‬خروشِ شادکامی برآورَد [و گوید]‪ :‬خوشا به روزگار‬
‫من ای اهورامزدا! خوشا به روزگار شما ای آبها! ای گیاهان! خوشا به روزگار تو ای دینِ مزداپرستی! خوشا‬
‫به روزگار شما ای همة کشورها! زینپس آب در جویهای شما با بذرهای درشتدانه به سوی کشتزارها و با‬
‫بذرهای ریزدانه بهسوی چراگاهها و به سوی همة جهان‪ ،‬روان گردد‪ ».‬تمام موارد فوق‪ ،‬یا از الحاقیات جدیدتر‬
‫است و یا دستکاری درمتناصلی بهاندازهای است که تمیز متنکهن از اضافاتجدیدتر را غیرممکن ساخته‪.‬‬
‫‪ -3‬موجهای دریا‬
‫‪" -4‬دکتر جلیل دوستخواه" این واژه را «هند» ترجمه کرده است که جای بسی تردید است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪101‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ب‬
‫ک مزداآفریده» و «فرّة در آ ْ‬ ‫بند ‪« )1...( -34‬اَپامنَپات» به همراه «با ِد چاال ِ‬
‫آرامگزیده» و فَروَهَرهای اَشَوَنان‪ ،2‬هر کجا از جهانِ استومند را‪ ،‬بهرة ویژهای از آب ببخشند‪.‬‬
‫برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛‬
‫ن خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با‬
‫«تِشتَر ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬
‫بند ‪« -35‬تِشتَر» ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم‪ .‬که (‪ )4...‬از سپیدهدَ ِم درخشان‬
‫ی پرآبی که «بَغان»‪ 5‬فرمان دادهاند‪ ،‬روان گردد‪ .‬برای فرّ و‬ ‫به راهی دور از باد‪ ،‬بدانجا ِ‬
‫فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر‬
‫ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با‬
‫اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬
‫بند ‪« -36‬تِشتَر» ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که در هنگا ِم بهسر رسیدنِ‬
‫سال‪ ،‬مَردم‪ ،‬فرمانروایانِ خِرَدمند‪ ،‬جانورانِ آزا ِد کوهساران و درّندگانِ بیاباننورد‪ ،‬همه‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن خویش‪ ،‬کشور را سالی خوش و یا سالی بد‬ ‫برخاستنش را چشم در راهند‪ .‬آنکه با سرزد ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫آورَد‪ .‬آیا سرزمین های ایرانی از سالی خوش برخوردار خواهند گردید؟‪ 6‬برای ف ّر و فروغش‪،‬‬
‫من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة‬
‫رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و‬
‫گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نهم‬
‫بند ‪« -37‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که شتابان به سوی «دریای‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.13‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پیشگفتار «خوَرنه یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪ -4‬در این جا عبارت «به خواست خدایان و امشاسپندان» آمده است که از اضافات جدیدتر زرتشتیان‪ ،‬در‬
‫ادوار بعدی است‪.‬‬
‫‪ -5‬خدایان‬
‫‪ -6‬این بندِ پرابهام‪ ،‬ما را با فرضیهای دشوار مواجه میسازد که آیا هزارانسال پیش (پیش از ورود آریاییها‬
‫به ایرانغربی) و در زمانِ سُرایشِ این یشت‪ ،‬آغازِ سالِ نو‪ ،‬با شروعِ فصلِ تابستان و در تیرماه بوده است؟ فعال‬
‫پاسخ روشنی بدان نمیتوان داد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪102‬‬

‫فراخکرت» بتازد‪ ،‬همچون آن تیرِ در هوا پرّان که "آرشِ تیرانداز" ‪ -‬همو که بهترین تیراندا ِز‬
‫ایرانی است‪ -‬از کوهِ «اَیریوخْشوثَ» به سوی کوهِ «خوانْوَنتْ» بیانداخت‪1...‬‬

‫بند ‪ -38‬آنگاه مزدااهورا بر آن دمید‪ 2‬و «مهرِ فرّاخچراگاه» آن تیر را برای رسیدن به‬
‫ی آن روان‬ ‫ی‪ 3‬نیک و بزرگ» و «پارِندِ‪ 2‬سَبُکگردونه» با هم از پ ِ‬ ‫انجام‪ ،‬یاری کردند‪« .‬اَش ِ‬
‫شدند تا هنگامی که آن تیرِ َپرّان به کوهِ «خوانْوَنتْ» فرود آمد و در «خوانْوَنتْ» به زمین‬
‫برنشست‪ .‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة‬
‫ن خِرَد و‬
‫«تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هو ِم آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبا ِ‬
‫«مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬
‫بند ‪« -41‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که آبهای ایستاده و روان و‬
‫چشمه و جویبار و برف و باران‪ ،‬همه او را آرزومند و چشم به راهند [و او را میخوانند]‪:‬‬
‫بند ‪ -42‬کِی «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند»‪ ،‬برای ما سربرآورد؟ کِی [آن] چشمههای آب ‪-‬‬
‫به نیرومندی اسبی‪ -‬دگرباره روان شوند؟ کِی [آن] چشمهها به سوی کشتزارهای زیبا و‬
‫خانمانها و دشتها روان شوند و ریشههای گیاهان را از نَمِ خویش‪ ،‬بهرهمند سازند؟ برای فرّ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم‪ .‬آن ستارة « ِتشتَر» را؛ «تِشتَر‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪ ،‬بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با‬
‫اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا میستاییم‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوازدهم‬
‫ب جهندة خویش‪ ،‬بیم و‬ ‫بند ‪« -43‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که با آ ِ‬
‫هراس را از دلِ همة آفریدگان فروشوید‪ .‬که اگر آن تواناترین را چنین بستایند و خشنودش‬
‫سا زند‪[ ،‬همه را] درمان بخشد‪ .‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور‬
‫میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪،‬‬
‫بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا‬
‫میستاییم‪)4...( .‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.6‬‬


‫‪ -2‬عبارت «مزدااهورا بر آن دمید» از افزودههای دورههای بعدی است‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 66‬از «مهریشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪103‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬


‫بند ‪« -48‬تِشتَر»‪ ،‬ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم‪ .‬آنکه همة آفریدگانِ‬
‫سپندمینو‪ ،‬آرزومن ِد دیدا ِر اویند‪ :‬آنها که در زی ِر زمین بهسر میبرند؛ آنها که در روی زمین‬
‫بهسر میبرند؛ آنها که در آبها و آنها که در خشکی میزیَند؛ آنها که پرنده و آنها که‬
‫خزندهاند؛ آنها که کُنامی آزاد دارند و آنها که در جهانِ زَبَریناند و از آفرینشِ بیآغاز و‬
‫انجامِ «اشه» به شمار میآیند‪ 1.‬برای فرّ و فروغش‪ ،‬من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور‬
‫میستایم‪ .‬آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»‪،‬‬
‫بَرسَم‪ ،‬با زبانِ خِرَد و «مانثره»‪ ،‬با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]‪ ،‬با زَور و با سخن رسا‬
‫میستاییم‪)2...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪ -1‬ظاهرا پارهای از عبارات این بند‪ ،‬دچارِ برخی دستکاریهای جزئیِ بعدی است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 104


mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪105‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بهرام یشت‬

‫ن‬
‫«بهرام یشت»‪ ،‬چهاردهمین یشت از «اوستا» است که ویژة ستایش و نیایش ایزد که ِ‬
‫ی آریاییهاست‪.‬‬ ‫ایرانی‪« ،‬بهرام»‪ 1‬سروده شده است‪ .‬این یشت از مهمترین متو ِ‬
‫ن رزم ِ‬
‫«بهرام» ایزدِ جنگ و پیروزی و یکی از مهمترین ایزدانِ آریاییهایباستان است که هم‬
‫در «یشتهای کهنِ اوستا» و هم در «وداهای‪ 2‬کهنِ هندیان» از او یاد شده است‪ .‬در‬
‫«وداها»‪« ،‬بهرام» صفتی برای «ایندرا»‪ 3‬است اما در متون ایرانی‪ ،‬او خدایی مستقل و ایزدی‬
‫واالتبار است و روز بیستم هر ماه در تقویم قدیم ایرانی نیز به نام این ایزدِ بزرگ و فرهمند‪،‬‬
‫ن دور‪ ،‬نیاکانِ ما «سیارة مریخ» را به دلیل‬ ‫«بهرام روز» نامیده میشد‪ .‬همچنین از روزگارا ِ‬
‫گ سرخ‪ ،‬رنگ خشم و جنگ و نبرد و‬ ‫سرخرنگ بودن‪« ،‬بهرام» می نامیدند‪ .‬چرا که رن ِ‬
‫پیروزی است‪.‬‬
‫از مهمترین ویژگیهای «بهرام» یکی آن است که دارایی بینایی شگفتانگیزی است‪.‬‬
‫ی وی‪ ،‬نیرومندی بینهایتِ اوست‪ .‬بهگونهای که بارها در «اوستا» میخوانیم که‬
‫دیگر ویژگ ِ‬
‫«بهرام» یورش همة دیوان‪ ،‬جادوان‪ ،‬پریان‪« ،‬کَویها» و «کرپنها» را در هم میشکند و‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫جهان را آشتی میبخشد‪.‬‬
‫«بهرام یشت» دارای ‪ 22‬کرده و ‪ 64‬بند است‪ .‬اما بسیاری از این بندها از افزودههای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی است‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «بهرام یشت»‬
‫پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪ ،‬بندهای قدیمی‬
‫دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬وِرِثْرَغنَ»؛ پهلوی‪« :‬وَرَهران» و «وَرَهرام»؛ فارسی‪« :‬بهرام» و همچنین در ارمنی‪« :‬واهاگَن» و‬
‫«ورام» و در سغدی‪« :‬وشن»‪.‬‬
‫‪ -2‬کتابهای چهارگانة هندوان با قدمتی حدود ششهزار سال‪ .‬کهنترین بخش از «وداها»‪« ،‬کتاب‬
‫ریگودا» (بهمعنای‪ :‬سرودهای ستایش خدایان) میباشد که گنجینهای از اساطیر کهن ایرانی‪/‬هندی (آریایی)‬
‫و دربردارندة بسیاری از باورهای باستانیِ آریایی میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬خدای آب و جنگ در «ریگودا»‪« :‬ایندرا» در میانِ آریاییهای کوچنده به هند‪ ،‬خدایی مقدس و‬
‫ورجاوند بود‪ .‬تقدس او بهاندازهای است که یک فصلِ کامل از «ریگودا» در ستایش او سروده شده است‪ .‬اما‬
‫وارونِ این اعتقاد‪ ،‬در میان آریاییهای ایران‪ ،‬او در شمارِ دیوان و نزدیکان «اهریمن» شناخته میگردید‪ .‬برای‬
‫آگاهی بیشتر نسبت به وارونگی اعتقاد به برخی از خدایان و ایزدان در میان ایرانیان و هندیان‪ ،‬بنگرید به‬
‫پاورقی بند ‪ 45‬از «فروردین یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪106‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «بهرام یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نخست‬


‫بند ‪« -1‬بهرامِ اهورهآفریده»‪ 1‬را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدا ِ‬
‫ن مینُوی زیناوندترند؟‬
‫(‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪2.‬‬

‫بند ‪« -2‬بهرامِ اهورهآفریده» نخستینبار‪ ،‬به کالبدِ بادِ شتابانِ زیبای مزداآفریدهای‬
‫(‪ )3...‬وزید‪ ،‬و «فرّة مزداآفریده»‪« ،‬فرّة نیکِ مزداآفریده» و درمان و نیرو آورد‪.‬‬
‫بند ‪ -3‬آنگاه «بهرامِ اهورهآفریدة نیرومند» گفت‪ :‬من نیرومندترین‪ ،‬پیروزترین‪،‬‬
‫فرّهمندترین‪ ،‬نیکوترین‪ ،‬سودمندترین و درمانبخشترینم‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوم‬
‫بند ‪« -6‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی زیناوندترند؟‬
‫(‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪2.‬‬

‫بند ‪« -7‬بهرامِ اهورهآفریده» دومینبار‪ ،‬به صورت یک « َورزای زیبای زرّینشاخ» (‪)3...‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫آمد‪ .‬بر فرازِ شاخهای او‪« ،‬اَمَة‪ 4‬نیکآفریدة بُرزمند»‪ ،‬هویدا بود‪)5...( .‬‬

‫‪ -1‬عبارتهای «اهورهآفریده» و «مزداآفریده» بارها در این یشت مورد استفاده قرار گرفته و اینطور مینماید‬
‫که از افزودههای زرتشتیانِ دورههای بعدی باشد‪ .‬اما "پروفسور کریستنسن" پس از بررسیِ وزنِ متنِ اصلی‪،‬‬
‫اثبات کردند که این عبارات در این یشت‪ ،‬بسیار کهن بوده و مربوط به دورانِ پیش از "زرتشت" میباشد‪.‬‬
‫چرا که با حذف هر یک از این عبارات‪ ،‬وزنِ متنِ اصلی مخدوش شده و از حالتِ سروده‪ ،‬خارج میشود‪ .‬در‬
‫اینجا الزم به توضیح است که واژة «اهورامزدا» پیش از عصر زرتشت نیز در میانِ ایرانیان وجود داشته است‬
‫و صرفا یک واژة تمامزرتشتی نیست‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 45‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬در نخستین جایخالی که با نقطهچین نشان دادهایم آمده است‪« :‬زرتشت از اهورهمزدا پرسید که ای‬
‫اهوره مزدا‪ ،‬ای سپندترین مینو‪ ،‬ای دادارِ جهانِ استومند‪ ،‬ای اَشَوَن» و در جایخالی دوم آمده‪« :‬آنگاه‬
‫اهورهمزدا گفت که ای سپیتمانزرتشت» که تمامِ این عبارات توسطِ موبدانِ زرتشتی‪ ،‬در ادوار بعدی ساخته‬
‫و پرداخته و به متن اصلی الحاق گشته است‪.‬‬
‫‪ -3‬در اینجا عبارت «بهسوی او» آمده است‪ .‬در نگاهِ نخست‪ ،‬باتوجه به الحاقیاتِ بند ‪ 1‬و پرسش و‬
‫پاسخیکهمیان «اهورامزدا» و "زرتشت"‪ ،‬پیرامونِ «بهرام» ساخته شده است‪ ،‬اینطور به نظر میآید که‬
‫ن اوستایی‪« :‬اَهمائی»)‪ ،‬یک‬ ‫منظور از «او» همان "زرتشت" باشد‪ .‬اما در متنِ اصل ِ‬
‫ی اوستایی‪ ،‬واژة «او» (به زبا ِ‬
‫واژة اضافی در متن است که وزنِ سروده را بههم ریخته و با حذفِ آن‪ ،‬نظمِ این بند دگرباره استوار میگردد‪.‬‬
‫‪ -4‬ایزدِ «دلیری»‬
‫‪ -5‬در ادامة اینبند‪ ،‬تکرارِ بند ‪( 5‬که آن نیز بازنویسی بند ‪ 3‬تیر یشت میباشد) آمده است که الحاقی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪107‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة سوم‬


‫بند ‪« -8‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی زیناوندترند؟‬
‫(‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1 .‬‬

‫بند ‪« -9‬بهرامِ اهورهآفریده» سومینبار‪ ،‬به کالبَدِ اسبِ سپیدِ زیبای زردگوش و‬
‫ی او‪« ،‬اَمَة نیکآفریدة بُرزمند»‪ ،‬هویدا بود‪)3...( .‬‬
‫زرّینلگامی (‪ )2...‬آمد‪ .‬بر پیشان ِ‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬
‫بند ‪« -10‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی زیناوندترند؟‬
‫(‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1 .‬‬

‫ت گازگیرِ‬ ‫بند ‪« -11‬بهرامِ اهورهآفریده» چهارمینبار‪ ،‬به کال َب ِد شترِ سرمس ِ‬


‫جستوخیزکنندة تیزتکِ رهسپاری ‪-‬که پشمش جامة مردمان را بهکار آید‪ )2...( -‬آمد‪...‬‬
‫بند ‪[... -12‬شتری] که در میانِ نرانِ جُفتگیر [در هنگامِ آمیزش با مادهشتران] دارای‬
‫گرایشِ فراوانی به مادهشتران است‪[ .‬شتری] که شانههایش پرزور و کوهانهایش نیرومند‬
‫است و چشمان و سَری باهوش دارد‪[ .‬شتری] باشکوه و بلندباال و نیرومند‪...‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن تیزبینش در شبِتیره‪ ،‬از دور میدرخشد‪.‬‬ ‫بند ‪[ ... -13‬شتری] روشنرنگ که چشما ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫که از دهانش کفِ سپید فروپاشَد‪ .‬که بر زانوان و پاهای خوبِ خویش ایستاده است و همچون‬
‫شهریارِ یگانة فرمانروایی‪ ،‬گرداگرد خویش را مینگرد‪[ .‬بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار‬
‫گردید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬
‫بند ‪« -14‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1.‬‬

‫بند ‪« -15‬بهرامِ اهورهآفریده» پنجمینبار‪ ،‬به کال َبدِ گرازِ نرینة تیزچنگال و تیزدندان و‬
‫تکاوری‪ ) 2...( .‬آمد‪[ .‬گرازی] که به یک زخم بکشد‪[ .‬گرازی] خشمگین که بدو نزدیک نتوان‬
‫گردید‪[ .‬گرازی] دلیر با چهرهای خال خال که آمادة جنگ است و از هر سویی بتازد‪[ .‬بهرامِ‬
‫اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید‪)3...( .‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقیهای بند ‪.1‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪108‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬


‫بند ‪« -16‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1.‬‬

‫بند ‪« -17‬بهرامِ اهورهآفریده» ششمینبار‪ ،‬به کال َبدِ مَردِ پانزدهسالة‪ 2‬تابنا ِ‬
‫ک‬
‫روشنچشمِ زیبارویی؛ با پاشنههایی کوچک‪ )3...( ،‬آمد‪[ .‬بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار‬
‫گردید‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬
‫بند ‪« -18‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1 .‬‬

‫بند ‪« -19‬بهرا ِم اهورهآفریده» هفتمینبار‪ ،‬به کالبَ ِد «وارِغَن»‪ ،‬که شکا ِر خود را با‬
‫چنگالهای تیزش بگیرد و با منقارِ تیزش پاره کند‪ )3...( ،‬آمد‪« .‬وارِغْنَه» که در میا ِ‬
‫ن‬
‫پرندگان‪ ،‬تندترین‪ ،‬و در میانِ بلندپروازان‪ ،‬سبکپروازترین است‪...‬‬
‫ن جانداران‪ ،‬تنها اوست که خود را از تی ِر پَرّان ‪ -‬اگرچه آن تیر‪ ،‬خوب‬
‫بند ‪... -20‬در میا ِ‬
‫‪3‬‬
‫پرتاب شده و در پرواز باشد‪ -‬میتواند برهاند‪ ) ...( .‬اوست که سپیدهدمان‪ ،‬شهپرْ آراسته و به‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫پرواز درآید و از بامدادان تا شامگاهان به جستجوی خوراک برآید‪...‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪... -21‬اوست که در تنگههای کوهساران‪[ ،‬شهپر] بپساود؛ که بر ستیغِ کوهها‬
‫ن‬
‫[شهپر] بپساود؛ که در ژرفای درّهها و بست ِر رودها‪[ ،‬شهپر] بپساود؛ که بر شاخسارا ِ‬
‫درختان [شهپر] بپساود و به بانگِ مرغان‪ ،‬گوش فرادهد‪[ .‬بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین‬
‫پدیدار گردید‪)4...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬
‫ن مینُوی‬
‫بند ‪« -22‬بهرا ِم اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدا ِ‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪1.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقیهای بند ‪.1‬‬


‫‪ -2‬در باور ایرانیان باستان‪15 ،‬سالگی سنِّ گذر از کودکی و رسیدن به بلوغ است‪ .‬این اعتقاد‪ ،‬در میان‬
‫زرتشتیان‪ ،‬کودک زرتشتی پس از رسیدن به ‪15‬سالگی‪« ،‬کُشتی» (پهلوی‪ :‬کُستیک) بر میان بسته و انجامِ‬
‫اعمالِ دینی‪ ،‬بر او واجب میگردد‪« .‬کُشتی» بند سفید و باریک و بلندی بود که از ‪ 72‬نخ پشم سفید‬
‫گوسفند بافته شده و هر فرد زرتشتی پس از پانزدهسالگی‪ ،‬آن را بر کمر میبست‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪109‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪« -23‬بهرامِ اهورهآفریده» هشتمینبار‪ ،‬به کال َبدِ قوچِ دشتیِ زیبایی‪ ،‬با شاخهای‬
‫پیچاپیچ (‪ )2...‬آمد‪[ .‬بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نـهـم‬
‫ن مینُوی‬
‫بند ‪« -24‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدا ِ‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪2.‬‬

‫ن‪ 3‬دشتیِ زیبایی‪ ،‬با شاخهای‬‫بند ‪« -25‬بهرا ِم اهورهآفریده» نهمینبار‪ ،‬به کال َبدِ بُز گُش ِ‬
‫سرتیز (‪ )4...‬آمد‪[ .‬بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دهـ م‬
‫بند ‪« -26‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )...( .‬کدامیک از ایزدانِ مینُوی‬
‫زیناوندترند؟ (‪ )...‬آن ایزدِ مینُوی‪« ،‬بهرامِ اهورهآفریده» است‪2.‬‬

‫بند ‪« -27‬بهرامِ اهورهآفریده» دهمینبار‪ ،‬به کالبَدِ مَر ِد رایومَندِ زیبای مزداآفریدهای‬
‫که دشنهای زرکوب ‪ -‬آراسته به زیورهای گوناگون‪ -‬در برداشت (‪ )4...‬آمد‪[ .‬بهرامِ‬
‫اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید‪5)1...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة یازدهم‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪« -28‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ‬
‫آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان‬
‫را]‪)6...( .‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پاورقیهای بند ‪.1‬‬
‫‪ -3‬بُزِ نَر‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.2‬‬
‫‪ -5‬بنابراین «بهرام» ‪ 10‬بار خود را نمایان میکند‪ :‬بار نخست در پیکر باد‪ ،‬بار دوم در پیکر گاوی زرّینشاخ‪،‬‬
‫بار سوم در پیکر اسبی سپیدگوش‪ ،‬بار چهارم در پیکر شتری سرمست‪ ،‬بار پنجم در پیکر گرازی تیزدندان‪،‬‬
‫بار ششم در پیکر جوانی پانزده ساله‪ ،‬بار هفتم در پیکر مرغِ وارغن‪ ،‬بار هشتم در پیکر قوچی با شاخهای‬
‫پیچاپیچ‪ ،‬بار نهم در پیکر بزی تیزشاخ و بار دهم در پیکر مردی نیرومند‪.‬‬
‫‪ -6‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬زرتشتِ اَشَوَن‪ ،‬پیروزی در اندیشه را و پیروزی در گفتار را و پیروزی در‬
‫کردار را و پیروزی در پرسشوپاسخ را‪ ،‬بدو نماز برد‪ ».‬که تمام این عبارات از اضافههای زرتشتیان به متنِ‬
‫اصلی «بهرام یشت» در ادوار بعدی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪110‬‬

‫ی‬ ‫بند ‪« -29‬بهرامِ اهورهآفریده» او‪ 1‬را تخمة بارور‪ ،‬نیروی بازوان‪ ،‬تندرستی و پایدار ِ‬
‫تن و آنچنان نیروی بینایی بخشید که «ماهیِ کَرَ»‪ 2‬در آب داراست که خیزابی همچن ِد‬
‫مویی را در رود « َارَنگِ دورکرانه»‪ ،‬در ژرفای هزارباالیآدمی‪ ،‬میتواند ببیند‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوازد هم‬
‫بند ‪« -30‬بهرامِ اهورهآفریده» را می ستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ‬
‫آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان‬
‫را]‪)4...( .‬‬
‫ی تن‬‫بند ‪« -31‬بهرا ِم اهورهآفریده» او‪ 1‬را تخمة بارور‪ ،‬نیروی بازوان‪ ،‬تندرستی و پایدار ِ‬
‫و آنچنان نیروی بینایی بخشید که اسب داراست که در شبِتیره و بیستاره و پوشیده از‬
‫ابر‪ ،‬موی یال و دُ ِم اسبی که بر زمین افتاده است را میتواند بشناسد‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سیزدهم‬
‫بند ‪« -32‬بهرا ِم اهورهآفریده» را میستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ‬
‫آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان‬
‫را]‪)4...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪« -33‬بهرامِ اهورهآفریده» او‪ 1‬را تخمة بارور‪ ،‬نیروی بازوان‪ ،‬تندرستی و پایداریِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫س زرّینطوق داراست که پارهگوشتی به اندازة‬‫تن و آنچنان نیروی بینایی بخشید که کَرکَ ِ‬
‫مُشتی را‪ ،‬از بلندایی به دوریِ نُه کشور میتواند بشناسد؛ اگر چه در بزرگی‪ ،‬چون تابشِ سَرِ‬
‫سوزنی درخشان‪ ،‬بنماید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهاردهم‬
‫بند ‪« -34‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ )5...( .‬اگر که [کسی] از جادوی مردما ِ‬
‫ن‬
‫بسیاربدکار آزرده شد‪ ،‬چاره چیست؟‬

‫‪ -1‬منظور از ضمیرِ «او»؛ با توجه به اضافات بند ‪ ،28‬اینطور مینمایاند که "زرتشت" باشد‪ .‬اما میتوان‬
‫حدس زد که در متنِ اصلی‪ ،‬احتماال این ضمیر اشاره به یکی از ایزدان‪ ،‬یا پهلوانان و یا اَشَوَنان داشته است‪.‬‬
‫‪ -2‬بر پایة اطالعات موجود در متون بازمانده از دورانِ قدیم‪ ،‬یک ماهی شگفتانگیز است که در «دریای‬
‫فراخکرت» سکونت داشته و دارای قوة بینایی باالیی میباشد‪" .‬مرادیغیاثآبادی" معتقد است که «ماه ِ‬
‫ی‬
‫کَرَ»‪ ،‬با نوعی سگماهیِ بلندقامت که در گذشته در «دریای مازندران» زندگی میکرده است‪ ،‬تطابق دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.28‬‬
‫‪ -5‬در اینجا عباراتی آمده است که از افزودههای جدیدتر است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪111‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪[ )1...( -35‬چاره آن باشد که] پَری از شهپ ِر بزرگ‪« ،‬مرغِ وارِغَن» باید یافت و آن‬
‫را بر تن مالید تا [جادوی] دشمن‪ ،‬نابود گردد‪...‬‬
‫بند ‪... -36‬کسی که استخوانی یا پَری از این مر ِغ دلیر را با خود داشته باشد‪ ،‬هیچ مَردِ‬
‫نیرومندی نمیتواند او را از پای بهدرآورد‪ .‬آن پرِ «مرغَکانِ مرغ»‪ 2‬بدانکس پناه دهد و‬
‫بزرگواری و فرّه بسیار‪ ،‬بخشد‪...‬‬
‫بند ‪... -37‬پس فرمانروا و سردارِ کشور‪ ،‬آن «مَردِ جادو» را بکشد‪[ .‬اما] نه صدتن را‪ .‬او‬
‫آنان را بهیکباره نکشد‪ .‬او تنها یکتن را بکشد و بگذرد‪.‬‬
‫بند ‪ -38‬آنکس که این «پَر» با اوست‪ ،‬همگان از وی در هراسند‪)3...( .‬‬
‫بند ‪... -39‬آن پیروزی که [همة] فرمانروایان آرزومندِ آنند‪ .‬شاهزادگان آرزومن ِد آنند‪.‬‬
‫نامآوران آرزومن ِد آنند‪" .‬کیکاووس" آرزومن ِد آن بود‪ .‬آن پیروزی که [نیروی] اسبی را‬
‫دربردارد‪[ .‬نیروی] شترِ سرمَستی را دربردارد‪[ .‬نیروی] آبی ناوتاک را دربردارد‪...‬‬
‫بند ‪... -40‬آن پیروزی که "فریدونِ دلیر" داشت‪ .‬کسی که «آژیدهاک» را فروکوفت؛‬
‫[آن آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را؛ آن دارندة هزارگونه چاالکی را؛ آن دی ِو‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن جهان را؛ آن زورمندترین «دُروج» را که‬ ‫بسیارزورمندِ «دُروج» را؛ آن دُروَندِ آسیبرسا ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪4‬‬
‫ن استومَند آفرید‪) ...( .‬‬
‫«اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه»‪ ،‬به پتیارگی در جها ِ‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پانزدهم‬
‫بند ‪« -41‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ .‬بشود که پیروزی و فرّة [بهرام]‪ ،‬این خانه‬
‫و گلّة گاوان را فراگیرد؛ همانگونه که «سیمرغ»‪ 5‬و ابرِ بارور‪ ،‬جهان را فرا میگیرند‪)1...( .‬‬

‫‪ -1‬در آغازِ این بند آمده است‪« :‬آنگاه اهورامزدا به زرتشت پاسخ داد» که این جمله از افزودههای بعدی‬
‫است‪ .‬این سبک از گفتوگوی میان «اهورامزدا» و "زرتشت"‪ ،‬بارها به آغاز بندهای یشتهای گونهگون‪،‬‬
‫اضافه شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬در پارسیِباستان‪ ،‬هرگاه یک نام دوبار پشتِهم تکرار شود‪ ،‬نشاندهندة بزرگیِ صاحبِنام بود‪ .‬نظیر‬
‫«موبدانِ موبد» که به رییس موبدان اطالق میشد؛ یا «شاهانِ شاه» که بعدها ترکیب «شاهنشاه» از آن‬
‫ساخته شد‪ .‬در اینجا نیز عبارت «مرغکانِمرغ» برای اشاره به جایگاه واالی «مرغ وارِغَن» به کار رفته است‪.‬‬
‫‪ -3‬در ادامة این بند آمده است‪« :‬بدانسان که همگان از من (اهورامزدا) در هراسند‪ .‬همة دشمنان از نیروی‬
‫من در هراسند‪ ».‬که تمام این جمله از افزودههای ادوار بعدی است‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬
‫‪ -5‬مرغی مقدس و اساطیری که بر فرازِ درختِ «ویسپوبیش» (که در بردارندة تخمة همهگیاهان است) در‬
‫میانِ دریای «فراخکرت» آشیانه دارد‪ .‬در اساطیرِ جدیدترِ ایرانی‪« ،‬سیمرغ» نقش بسیار پررنگی دارد‪ .‬او <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪112‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة شانزدهم‬


‫بند ‪« -42‬بهرا ِم اهورهآفریده» را میستاییم‪« )1...( .‬بهرا ِم اهورهآفریده» را در کجا باید‬
‫نامبُرد و به یاری خواند؟ در کجا باید او را ستود و نیایش نمود؟‬
‫بند ‪ )2...( -43‬بدانهنگام که دو لشگر‪ ،‬دربرابر یکدیگر بایستند و آرایشِرزم گیرند؛ اما‬
‫پیشروان به پیروزیِ در سرانجامِ نبرد نرسند و شکستخوردگان [نیز] به شکستی سخت‪،‬‬
‫دچار نشوند‪...‬‬
‫بند ‪... -44‬چهار پَر [از وا ِرغَن] را بر سَرِ راهِ هر دو لشگر‪ ،‬بیافشانید‪ .‬هر یک از دو سپاه‬
‫که نخستینبار‪« ،‬اَمَة نیکآفریده و بُرزمَند» را‪ ،‬و «بهرا ِم اهورهآفریده» را‪ ،‬به نیاز‪،‬‬
‫پیشکشو[وی] آورد‪ ،‬پیروزی از آنِ او شود‪.‬‬
‫بند ‪« -45‬اَمَة» و «بهرامِ اهورهآفریده» ‪-‬هر دو پشتیبان‪ ،‬هر دو نگاهبان‪ ،‬هر دو‬
‫پاسدار‪ -‬را درود و آفرین میفرستم‪ .‬هر دو بدینجای و بدانجای به پرواز درآیند و به باال‬
‫پرواز کنند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفدهم‬
‫ن‬
‫بند ‪« -47‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم که همگام با «مهر» و «رَشْن»‪ ،‬به میا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ردههای آرایشِرزمگرفتة دشمنان برود و بپرسد‪ :‬کدامین کس‪« ،‬مهردُروج» است؟ کدامین‬
‫کس‪ ،‬از «رَشْن» روی برتابد؟ کدامین کس را بیماری و مرگ بخشم؟‬

‫>> پرندهای بزرگ و دانا و خردمند است که رازهای نهان را میداند‪ .‬هموستکه "زال" (پدر رستم) را پرورش‬
‫داده و در هنگام گرفتاریها به یاری او میشتابد‪ .‬در جریان تولد "رستم" با تدبیر «سیمرغ»‪" ،‬رودابه" مادر‬
‫"رستم" از مرگ نجات مییابد و بعدها نیز "رستم" را در نبرد با "اسفندیار" یاری میبخشد‪ .‬همچنین در‬
‫«هفتخوانِ اسفندیار» نیز به سیمرغی دیگر برمیخوریم که پرندهای اهریمنی است و به دست "اسفندیار"‬
‫کشته میشود‪ .‬مفهوم «سیمرغ» پس از اسالم نیز در میان اندیشة ایرانیان جایگاه واالی خود را حفظ کرد‪.‬‬
‫"شیخ عطّار نیشابوری" در «منطق الطیر» روایاتی ‪ -‬با رویکرد عرفانی‪ -‬از «سیمرغ» را بازگو کرده است که‬
‫از اتحاد سی پرنده‪« ،‬سیمرغ» متولد میگردد‪ .‬در دیگر آثار دانشمندان ایرانی دوره اسالمی نظیر "ابنسینا"‪،‬‬
‫"شهابالدین سهروردی" و "احمد غزالی" نیز اشاراتی به «سیمرغ» رفته است‪ .‬واژة «سیمرغ» در «اوستا»‬
‫به صورت «مرغو وسئن» آمده است که جزء نخستین آن همان واژة «مرغ» بوده که امروز نیز کاربرد دارد و‬
‫جزء دوم آن ‪ -‬با اندکی دگرگونی‪ -‬در پهلوی به صورت «سین» و در فارسیدری «سی» خوانده شدهاست که‬
‫به معنای «شاهین» است‪ .‬ظاهرا در دوران اسالمی و پس از ذکرِ روایتِ "عطار" از «سیمرغ»‪ ،‬این نام به‬
‫صورت «‪+30‬مرغ» بازتاب پیدا کرده است‪.‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.34‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪.35‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪113‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن‬ ‫بند ‪ -54‬پس آنگاه او‪ ،1‬بانگ برآورد‪ 2:‬ای مردم! آیا در این هنگامه که دیوا ِ‬
‫«وَیامْبوَر»‪ 3‬و مردمانِ دیوپرست‪ ،‬خون میریزند و [سیلِ خون] روان میکنند‪« ،‬بهرا ِم‬
‫اهورهآفریده» و «گوشْوروَن»‪ 4‬شایستة ستایش و نیایش نیست؟‬
‫بند ‪ -55‬در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ دیوپرست‪« ،‬گیاهِ هَپِرِسی»‪ 5‬و‬
‫«چوبِ نَمِذْکَه»‪ 5‬را در آتش میافکنند‪.‬‬
‫بند ‪ -56‬در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ دیوپرست‪ ،‬پُشتِ [گاو] را خَم‬
‫میکنند و کمر[ش] را درهَممیشکنند و اندامها[یش] را دراز میکنند؛ بدانگونه که گویی‬
‫[او را] میکشند‪ ،‬اما نمیکشند (‪ .)6...‬در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ‬
‫دیوپرست‪ ،‬گوشها[ی گاو] را میپیچانند و چشمهایش را بیرون میکشند‪)7...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هجدهم‬
‫بند ‪« -857‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪« .‬هَومِ دوردارندة مرگ» را در آغوش‬
‫میگیرم‪« .‬هَومِ پیروز» را در آغوش میگیرم‪ .‬نگاهبانِ خوب را در آغوش میگیرم‪ .‬نگاهدا ِر‬
‫تن را در آغوش میگیرم‪ .‬کسی که [شاخهای از] «هَوم» را با خود نگاهدارد‪ ،‬در جنگ از بن ِد‬
‫[دشمن]‪ ،‬رها خواهد گردید‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪-1‬اهورامزدا؟‬
‫‪ -2‬ظاهرا جملة اخیر‪ ،‬از اضافاتِ بعدی است‪.‬‬
‫‪ -3‬این نام تنها در همین کَرده آمده است و اثری از آن در بخشهای دیگر اوستا یا متون بازمانده از دورة‬
‫ساسانیان باقی نمانده‪ .‬بهنظر میرسد؛ این اسطورة بسیارکهن‪ ،‬بایستی حتی در دورانِ اشکانیان و ساسانیان‬
‫نیز یک نامِ فراموششده و مُرده باشد‪.‬‬
‫‪« -4‬گوشْوروَن» به معنای «روانِ گاو» و مقصود از آن‪ ،‬روانِ همة چارپایان است‪" .‬دکتر جلیل دوستخواه"‬
‫معتقد است که «گوشْوروَن» در «گاهان»‪ ،‬یکی از فروزههای آفرینش اهورامزدا بوده و در اوستای جدید‪،‬‬
‫ایزدبانوی نگاهبانِ چارپایان تفسیر شده است‪ .‬بنابر عقیدة "پروفسور کریستنسن"‪ ،‬این واژه در این بند‪،‬‬
‫بعدها برای توجیهِ بندِ تازهنوشتة ‪ ،61‬واردِ متن اصلی گردیده است‪.‬‬
‫‪« -5‬چوبِ نَمِذْکَه» و «گیاهِ هَپِرِسی»‪ ،‬گونههایی از هیزم بودند که آریاییهای دیوپرست (آریاییهای کوچنده‬
‫به هند) آن را درآتش میانداختند‪" .‬دکتر ابراهیم پورداوود" عقیده داشت‪ ،‬با علم به آنکه در باور ایرانیانِ‬
‫آریایی‪ ،‬از هیزمِ تر و نامرغوب ‪ -‬به سبب تقدس آتش‪ -‬هرگز برای برافروختنِ آتش استفاده نمیگردید و‬
‫آتشکدهها همواره از بهترین چوبها و بهترین هیزمها برای برافروختنِ آتشِمقدس بهره میبردند؛ بنابراین‪،‬‬
‫«چوبِ نَمِذْکَه» و «گیاهِ هَپِرِسی» بایستی هیزمی بوده باشند که خوب نمیسوخته و یا بدبو بوده است‪.‬‬
‫‪ -6‬در اینجا در متن اصلی‪ ،‬چند واژه تباه گردیده و ناخواناست‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬
‫‪ -8‬ظاهرا باید در یشتهای قدیم‪ ،‬بندهای ‪ 57‬تا ‪ 60‬بیدرنگ پس از بند ‪ 45‬یا ‪ 47‬آمده باشد که به دلیل‬
‫دستکاریهای بعدی‪ ،‬این نظم دچار پریشانی گردیده است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪114‬‬

‫بند ‪ -58‬تا من این سپاه را شکست دهم‪ .‬تا من این سپاه را یکسره شکست دهم‪ .‬تا‬
‫من این سپاه را که از پیِ من میتازد‪ ،‬درهَمشکنم‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نوزدهم‬
‫بند ‪« -59‬بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم‪ .‬سنگی را که به «سیغویرِ»‪ 2‬وابسته است‪،‬‬
‫شاهزادهای در آغوش گیرد؛ دههزار از شاهزادگان‪ ،‬آن نامآو ْر به نیرومندی و پیروزی را در‬
‫آغوش گیرند‪...‬‬
‫بند ‪... -60‬تا من ‪ -‬همچون همة ایرانیان‪ -‬از پیروزیِ بزرگ برخوردار شوم؛ تا من این‬
‫سپاه را شکست دهم‪ .‬تا من این سپاه را که از پیِ من میتازد‪ ،‬درهَمشکنم‪)1...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.7‬‬
‫‪ -2‬سرزمینی دارای سنگهای معدنی که سنگهایی با خاصیت درمانبخشی داشته است‪ .‬محل دقیق آن‬
‫مشخص نیست‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪115‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫رام یشت‬

‫«رام یشت»‪ ،‬پانزدهمین یشت از «اوستا» است که ویژة ستایش و نیایشِ «رام» یا‬
‫«وایو»‪ ،‬ایزد باد و هوا سروده شده است‪.‬‬
‫«رام»‪ 1‬و «وایو»‪ 2‬برپایة کهنترین منابع و اسنادِ موجود‪ ،‬دو ایزدِ آریایی بودهاند‪« .‬رام»‬
‫ایزد آرامش و شادی و «وایو» ایزد آشوب و طوفان است‪ .‬در برخی از منابع جدیدتر این دو‬
‫به اشتباه‪ ،‬یکی انگاشته شده و شخصیتی واحد پیدا کردهاند‪ .3‬با این حال از لحاز عملکرد و‬
‫ویژگیها‪ ،‬این دو جدا از یکدیگرند‪ .‬نکته جالب توجه درمورد این یشت آن است که اگرچه‬
‫عنوان یشتِ فوق‪« ،‬رام یشت» است اما بیشتر در اوصاف و احوال «وایو» (اندروای) سخن‬
‫رفته است‪.‬‬
‫«وایو» از مرموزترین ایزدان آریایی است‪ .‬نماد وی «باد» است و از همینروی‪ ،‬او را‬
‫گاهی ایزدی نیکو و گاهی ایزدی شرور دانستهاند‪ .‬این از آن جهت است که وزش باد زمانی‬
‫که به صورت نسیم باشد‪ ،‬موجب آرامش و تسالی روح آدمی است اما زمانی که به صورت‬
‫طوفان ظاهر شود‪ ،‬موجبات ترس و پریشانی را فراهم آورده و بر طبیعت و زندگانی مردمان‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خساراتی وارد میکند‪ .‬همچنین در هنگام مطالعة این یشت‪ ،‬باید توجه داشت که «رام‬
‫یشت» به لحاز مفهومِ زبانی ‪ -‬به دلیل کهنگی و قدمت آن‪ -‬یکی از سختترین «یشتها»‬
‫بوده و ترجمة آن‪ ،‬با دشواریِ بسیار انجام یافته است‪.‬‬
‫«رام یشت» دارای ‪ 11‬کَرده و ‪ 57‬بند است‪ .‬اما بسیاری از این بندها از افزودههای‬
‫دورههای پارتی و ساسانی است‪ .‬در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «رام یشت» پرداخته‬
‫خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت‪ ،‬بندهای قدیمی دیگری‬
‫نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬رامَه» و «رامَن»؛ پهلوی‪« :‬رامِشْنْ» فارسینو‪« :‬آرامش»‪ .‬در تقویم ایران باستان‪ ،‬روز بیست و‬
‫یکم هر ماه نیز به نام او‪« ،‬رام روز» خوانده میشد‪.‬‬
‫‪ -2‬نامهای دیگر‪« :‬وَیو» و «اندروای»‪ .‬در اساطیر ایران «وایو» نماد بیطرفی است و در خال میان دنیای نور و‬
‫ظلمت جاری است‪ .‬هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگیبخش و هم برای «اهورامزدا» و هم برای‬
‫«اهریمن» قربانی میکند‪ .‬در ادبیات پهلوی وی دارای دو نیمة بد و خوب است‪« .‬اوستا» نیمة نیک او ستوده‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬مثال "دامستتر" معتقد است که «رام» و «وایو» دو نام برای یک خدا هستند‪ .‬اما "پورداوود" این نظر را‬
‫رد کرده و این دو را دو ایزد مستقل میداند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪116‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «رام یشت»‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة نخست‬


‫بند ‪.)1...( -1‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دوم‬
‫بند ‪" -7‬هوشنگ پیشدادی" در پای «کوه البرز» به فلز پیوسته (؟)‪ ،‬بر تخ ِ‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر‬
‫ن سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬
‫ش زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستا ِ‬
‫بالشِ زرّین‪ ،‬بر فر ِ‬
‫بند ‪... -8‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان‬
‫که دو سوم از «دیوانِ مَزَندَری» و «دُروَندانِ وَرِنَ» را برافکنم‪.‬‬
‫بند ‪« -9‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "هوشنگ پیشدادی"‬
‫کامروا گردید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة سـ وم‬
‫ث‪ 3‬زیناوند" بر تخ ِ‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر بالشِ زرّین‪ ،‬بر فرشِ زرّین‪ ،‬در برابرِ‬ ‫بند ‪" -11‬تهمور ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستانِ سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬
‫بند ‪... -12‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان‬
‫که بر همة دیوان و مردمانِ [دُروند و] بر همة جادوان و پریان پیروز شوم؛ که «اهریمن» را‬
‫به پیکرِ اسبی درآورده و سیسال [سوار بر او] تا دو کرانة زمین‪ ،‬تاخت آورم‪.‬‬
‫بند ‪« -13‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "تهمورث" کامروا‬
‫گردید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة چهارم‬
‫بند ‪" -15‬جمشیدِ خوبرَمه" در پای «کو ِه بلندِ سراسردرخشان و زرّینِ ُهکِر‪ »4‬بر‬
‫تختِزرّین‪ ،‬بر بالشِزرّین‪ ،‬بر فرشِزرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِگسترده‪ ،‬با دستانِسرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬

‫‪ -1‬در بند یک جز عبارت بسیارکهنِ‪« :‬تِم وَئْم چیت یَزَمَئید» مابقیِ آن از جمله اضافاتِ دورة میانه است‪.‬‬
‫‪ -2‬در ادامه‪ ،‬تکرار بند ‪ 5‬آمده است که از اضافات جدیدتر زرتشتی است‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 28‬از «خورنه یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 3‬از «آبان یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪117‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪... -16‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان‬
‫ن مردمان‪ ،‬هورچهر‪ 1‬باشم‪ .‬که به شهریارِ خویش‪،‬‬ ‫ن مردمان باشم‪ .‬که در میا ِ‬‫که فرّهمندتری ِ‬
‫جانوران و مردمان را بیمرگ‪ ،‬و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی سازم‪.‬‬
‫(‪)2...‬‬
‫بند ‪« -17‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "جمشید" کامروا‬
‫گردید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة پنجم‬
‫ش‬ ‫بند ‪« -19‬آژیدهاکِ سهپوزه» در «کْویرینْتای‪ 4‬سختراه» بر تخ ِ‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر بال ِ‬
‫ش زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستانِ سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬
‫زرّین‪ ،‬بر فر ِ‬
‫بند ‪... -20‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان‬
‫که همة هفتکشور را از مردمان تُهی گردانم‪.‬‬
‫بند ‪« -21‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را به ستایشگر‪ ،‬به آرزومند و به ناجوانمردِ‬
‫نیازکنندة زَور‪ ،‬ارزانی نگردانید‪)3...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة ششم‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪" -23‬فریدون" پسر "آتبین" از «دودمان توانا» در «سرزمینِ چهارگوشة وَرِنَ» بر‬
‫تختِ زرّین‪ ،‬بر بالشِ زرّین‪ ،‬بر فرشِ زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستانِ سرشار‪ ،‬او را‬
‫ستود‪...‬‬
‫بند ‪... -24‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی‬
‫گردان که من بر «آژیدهاک» ‪« -‬آژیدهاکِ سهپوزة سهکلّة ششچشم»‪ ،‬آن دارندة‬

‫‪ -1‬یعنی چهرهام به مانندِ خورشید‪ ،‬تابناک باشد‪.‬‬


‫‪ -2‬در ادامه‪ ،‬بند پنجم از یسنای نهم عینا تکرار شده است‪« :‬به هنگامِ شهریاریِ "جمِ دلیر"‪ ،‬نه سرما بود و‬
‫نه گرما‪ ،‬نه پیری بود‪ ،‬نه مرگ‪ ،‬و نه رَشکِ دیوآفریده‪».‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پارقی بند ‪.9‬‬
‫‪ -4‬این نام را "دکتر ابراهیم پورداوود" با تردید منطقهای در میانِ «رشتهکوههای زاگرس» دانسته است‪.‬‬
‫"پروفسور آرتور کریستنسن" نیز بر این باور است که نام فوقالذکر‪ ،‬در ایران غربی بوده است‪ .‬باری در ادامه‬
‫آورده است که بیگمان در دستکاریهای بعدی این نام به جای نام دیگری قرار گرفته است؛ چرا که اساسا‬
‫به دلیل سرایش یشتهای قدیم در شرق ایران‪ ،‬نمیتواند در کهنترین یشتها نامی از مناطق غربیِ فالت‬
‫ایرانزمین وجود داشته است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪118‬‬

‫هزارگونه چاالکی‪ ،‬آن دیوِ بسیارزورمن ِد «دُروج»‪ ،‬آن دُروَندِ آسیبرسانِ جهان‪ ،‬آن‬
‫ن‬
‫ن «اَشه» به پتیارگی‪ ،‬در جها ِ‬ ‫زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباکردنِ جها ِ‬
‫‪1‬‬
‫اَستومَند بیآفرید‪ -‬پیروز شوم و [پس از چیرگی بر او] آن دو «سَنگْهَوَکَ» و «اَرِنَوْکَ» را که‬
‫برازندة نگاهداریِ خاندان و شایستة زایش و افزایش دودمانند را از وی برُبایم‪.‬‬
‫بند ‪« -25‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "فریدون" کامروا‬
‫گردید‪)2...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة هفتم‬
‫پ دلیر" در «[کرانة] گو َذ» [در کنارِ] آبشارِ «اَرَنگِ مزداآفریده‪ »3‬بر‬
‫بند ‪" -27‬گرشاس ِ‬
‫تختِ زرّ ین‪ ،‬بر بالشِ زرّین‪ ،‬بر فرشِ زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستانِ سرشار‪ ،‬او را‬
‫ستود‪...‬‬
‫بند ‪... -28‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی‬
‫شم و‬‫گردان که بتوانم کینِ "اورواخْشَیَه"‪ 4‬برادرِ خویش را از "هیتاسْپ"‪ 5‬گرفته و او را بِکُ َ‬
‫تنِ او را بر گردونة خود‪ ،‬بِ ِکشَم؛ همانگونه که با "اَشْتی َگفْیَة‪ 6‬سرور" با "اَئو َگفْیَة‪ 6‬بزرگ" و‬
‫با "گُندَروَ"‪ 7‬که در آب میزیست‪ ،‬کردم‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪« -29‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "گرشاسپ" کامروا‬
‫گردید‪)2...( .‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به پارقی بند ‪ 34‬از «آبان یشت»‪.‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به پارقی بند ‪.9‬‬
‫‪ -3‬عبارت «مزداآفریده» احتماال از اضافاتِ بعدی است‪.‬‬
‫‪ -4‬برادر "گرشاسپ" (هر دو پسر "ثریته")‪ .‬او «قاضی» بود و در بند ‪ 10‬از هات ‪ 9‬یسنا از او با صفت «داورِ‬
‫دادگستر» نام برده شده است‪" .‬اورواخْشَیَه" به دست موجودی به نام «هیتاسْپِ زرّینهتاج» کشته شد و‬
‫"گرشاسپ" نیز به انتقامِ خونِ ریختهشدة برادر‪ ،‬به نبرد با «هیتاسْپ» پرداخته و او را از میان برد‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 41‬از «خورنه یشت»‪.‬‬
‫‪ -6‬از مبارزانی که به دست "گرشاسپ" کشته شده بود‪ .‬آگاهی بیشتری از این دو اسطوره در دسترس‬
‫نیست‪ .‬نکتة جالبتوجه درمورد "اَشْتیگَفْیَه" و "اَئوگَفْیَه"‪ ،‬صفتهای «سرور» و «بزرگ» است که به دنبال‬
‫نامِ این دو دشمنِ ایرانیان آمدهاست‪ .‬این دو صفت به خوبی نشان میدهد که ایرانیان‪ ،‬حتی در هنگام‬
‫خطاب قرار دادنِ دشمنانشان‪ ،‬از واژگان محترمانه استفاده میکردند‪ .‬کمتر ملتی را میتوان یافت که‬
‫بدین گونه با استفاده از زیباترین واژگان‪ ،‬از دوست و دشمنِ خویش نام برده باشد‪ .‬اوج این خلق و خوی‬
‫پسندیده‪ ،‬در منشِ"کوروش بزرگ" و احترامِ او به عقاید و باورهای ملل مغلوب‪ ،‬نمود پیدا کرده است‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 38‬از «آبان یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪119‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫کَردة هشتم‬


‫بند ‪" -31‬اَورْوَسارای‪ 1‬بزرگ" در «جنگل سپید»؛ در برابرِ «جنگل سپید»؛ درمیانة‬
‫ش زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَ ِم گسترده‪ ،‬با‬
‫ش زرّین‪ ،‬بر فر ِ‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر بال ِ‬‫«جنگل سپید» ؛ بر تخ ِ‬
‫ن سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬
‫دستا ِ‬
‫بند ‪... -32‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانیگردان‬
‫که ["کی]خسرو" ‪-‬پهلوا ِ‬
‫ن سرزمینهای ایرانیِ استواردارندة کشور‪ -‬ما را نَکُشَد‪ .‬و بتوانیم از‬
‫چنگِ "کیخسرو" خود را برهانیم‪".‬کیخسرو" او را برافگند در همة جنگ ِ‬
‫ل ایرانیان‪.2‬‬
‫بند ‪« -33‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "کیخسرو" کامروا‬
‫گردید‪)3...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة نـهـم‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر‬
‫ن نذری»‪ ،‬بر تخ ِ‬ ‫بند ‪" -435‬هَئوتوسا"‪ 5‬دارندة برادرانِ بسیار‪ ،‬از «دودما ِ‬
‫ن سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬ ‫ش زرّین‪ ،‬در برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستا ِ‬
‫بالشِ زرّین‪ ،‬بر فر ِ‬

‫‪ -1‬سردار و فرمانروایی که از "کیخسرو" شکست خورد‪ .‬شوربختانه آگاهی بیشتری از این کهناسطوره‪ ،‬در‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫دسترس نیست و کوششهای نگارنده برای یافتنِ نشانههایی از وی‪ ،‬بینتیجه ماند‪.‬‬
‫‪ -2‬این بند بسیار آشفته است‪ .‬بیگمان پیش از جملة آخر‪ ،‬مواردی بوده که در طول زمان افتاده و از بین‬
‫رفته است و جملة فوق الذکر‪ ،‬با جملة مربوط به رویدادِ بعدی به اشتباه در کنار هم نشسته و این ترکیب‬
‫نامتوازن و پریشان را ساخته است‪ .‬بدینصورت که بعد از عبارت‪ ...« :‬و بتوانیم خود را از چنگ کیخسرو‬
‫برهانیم» ‪ -‬اگر موارد دیگری وجود نداشته‪ -‬بایستی روایت در بندِ بعدی با عبارتِ تکرارشوندة‪« :‬اَندَروای‬
‫زبردست او را کامیاب نکرد» به اتمام میرسید و سپس بندِ جدید به صورت درخواستِ "کیخسرو" از‬
‫«اندروای زبردست» برای پیروزی بر "اَورْوَسارای بزرگ" آغاز میشد‪ .‬بنابراین جملة نامنظمِ‪« :‬کیخسرو او را‬
‫برافگند در همة جنگلِ ایرانیان» نیز از باقیماندههای این بندِ گمشده است‪ .‬سپس در بند بعدی (بند ‪33‬‬
‫فعلی) همانگونه که مشاهده خواهید کرد‪« ،‬اندروای زبردست» این کامیابی را به "کیخسرو" ارزانی‬
‫مینماید‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪.9‬‬
‫‪ -4‬این کَرده در شمار یشتهای اصیل نبوده اما با اینحال از قدیمیترین اضافات زرتشتیان است و دارای‬
‫نکات اساطیری بسیار جالب و دلچسبی است‪ .‬این بند در زمان زندگی "زرتشت" یا نزدیک به زندگی او‬
‫سروده شده و به متن اصلی افزوده گردیده است‪ .‬در اینجا تمامِ بندهای این کَرده ‪ -‬به دلیل قدمت باال و‬
‫دربرداشتن نکات اساطیریِ بکر ‪ -‬بیکم و کاست آورده شده است‪.‬‬
‫‪ -5‬شاهدختی از «خاندان سرشناسِ نوذری» که به همسری "گشتاسپ" درآمد (بنگرید به پاورقی بند ‪139‬‬
‫از فروردین یشت‪ ،‬پاورقی بند ‪ 98‬از آبان یشت و پیشگفتار بخش «اسطورة عاشقانة زریادرس و اوداتیس»‬
‫در همین کتاب)‪" .‬گشتاسپ" نیز در اساطیرِ قدیمی از بزرگانِ «خاندان نوذری» بود که پس از پدرش‬
‫"لهراسپ"‪ ،‬پادشاهی «بلخ» را در دست داشت (بنابر مندرجات پراکندة اساطیری در اوستا و متونپهلوی؛ <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪120‬‬

‫بند ‪... -32‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی‬
‫گردان که در خانة "کیگشتاسپ"‪ ،‬گرامی و دوستداشتنی و خوب پذیرفته باشم‪.‬‬
‫بند ‪« -33‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "هَئوتوسا" کامروا‬
‫گردید‪)1...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫کَردة دهم‬
‫بند ‪ -235‬دوشیزگانِ شویناگزیده‪ ،‬بر تخ ِ‬
‫ت زرّین‪ ،‬بر بالشِ زرّین‪ ،‬بر فرشِ زرّین‪ ،‬در‬
‫برابرِ بَرسَمِ گسترده‪ ،‬با دستانِ سرشار‪ ،‬او را ستود‪...‬‬
‫بند ‪... -32‬و از وی خواستار شد‪ :‬ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی‬
‫گردان که شوهرانی بُرزمَند و جوان بیابیم که در همة روزگارِ زندگی‪ ،‬با ما خوشرفتار بوده و‬
‫فرزندانی دانا و هوشیار و خوشسخن از ما پدید آیند‪.‬‬
‫بند ‪« -33‬اَندَروای زبردست»‪ ،‬این کامیابی را بدانان ارزانی داشت و آن دوشیزگان‬
‫کامروا گردیدند‪)1...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫>> شاخهای دیگر از نوذریان از نسل توس پسر نوذر‪ ،‬در خراسان حکومتی داشتند)‪ .‬بعدها به دلیل خدمات‬
‫"گشتاسپ" به دین زرتشتی‪ ،‬شجرهنامهای برای وی ساخته و او را از نسل "کیپشین" نوة "کیکواذ"‬
‫(کیقباد) قلمداد کردند‪ .‬سپس نام وی را پس از "کیخسرو" به عنوان یکی از پادشاهانِ مهمِ کیانی آوردند‬
‫تا بدینترتیب مقام و جایگاه این «نخستین حامیِ دینِ زرتشتی» را ارتقا بخشند‪.‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.9‬‬
‫‪ -2‬در اصیل بودنِ این کَرده‪ ،‬جای بسی تردید است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪121‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫یسنا‬

‫«یسنا»‪ 1‬از ریشة «یَز» درمعنای پرستش و نیایش است و واژههای «ایزد» و «جشن» و‬
‫همینطور نام شهر «یزد»‪ ،‬برگرفته از آن میباشند‪.‬‬
‫«یسنا» یکی از بخشهای «اوستای کنونی» است‪ .‬اما باید توجه داشت که چنین نسکی‬
‫در «اوستای دورة ساسانی» موجود نبودهاست‪ .‬پس از پراکندگی «اوستا» در سدههای اخیر‪،‬‬
‫هرآنچه از نیایشهایی نسکهای گونهگون «اوستا» برجایماندهبود را در کنار هم ردیف‬
‫کرده و نام «یسنا» را بر آن نهادند‪ .‬در پاورقیهای این بخش توضیحاتی در باب جایگیری‬
‫برخی از بندهای «یسنا» در «اوستای ساسانی» ‪ -‬تا آنجا که آگاهیهای تاریخی وجود‬
‫دارد‪ -‬آورده شده است‪.‬‬
‫ت «یسنا» شامل ادعیه و اورا ِد روزانهای است که بنابر ادعای "پدرام‬‫بیشتر موضوعا ِ‬
‫سروشپور"‪ 2‬مندرجاتِ این بخش از «اوستا» از روحانیترین نیایشهای دینیِ زرتشتیان‬
‫میباشد‪ .‬همچنین نمازها و نیایشهای روزمره و مناسبتی‪ ،‬ستایش «اهورامزدا»‪،‬‬
‫ل دینی و‬ ‫ن آریایی و البته آداب و رسومی در باب برخی از اعما ِ‬‫«امشاسپندان» و ایزدا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مذهبیِ زرتشتیان‪ ،‬از مهمترین مباحثی است که در «یسنا» باشنده است‪.‬‬
‫امروزه بیشتر مناسک و مراسمِ عبادیِ زرتشتیان که «یسنا خوانی» نیز شامل آن‬
‫میباشد‪ ،‬به شیوهای منحصربفرد اجرا میگردد ‪ -‬تا حدود زیادی دستنخورده و بدونتغییر‪،‬‬
‫همچون اجرای آن در دوران ساسانیان و پیش از آن‪.‬‬
‫«یسنا» دارای ‪ 72‬هات‪ 3‬میباشد که هر «هات» به چند «بند» تقسیم میشود‪ .‬این‬
‫بندها تلفیقی از بازماندههای کهن‪ ،‬نوشتارهای زرتشتی و اضافات اشکانی و ساسانی است‪ .‬در‬
‫ادامه به معرفی کهنترین بندهای «یسنا» پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که‬
‫بعید نیست در «یسنا» ‪ ،‬بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده‬
‫دور مانده است‪.‬‬

‫‪ -1‬از ریشة ایرانیِ «یَز» (‪ ،)yaz‬و به معنای پرستش است‪ .‬واژة «یَشْتَن» (‪ )Yashtan‬در زبان پهلوی و‬
‫«جشن» در فارسی نیز از همین ریشه است‪.‬‬
‫‪ -2‬از موبدان زرتشتی معاصر‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬هائیتی»؛ پهلوی‪« :‬هات»‪ .‬معادل واژة «فصل» در ادبیاتِ فارسیِ امروز‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪122‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «یسنا»‬

‫‪.‬‬ ‫هات نخست‬


‫بند ‪ -16‬میستاییم این جایها را‪ ،‬روستاها را‪ ،‬چراگاهها را‪ ،‬خانمانها را‪ ،‬آبشخورها را‪،‬‬
‫آبها را‪ ،‬زمینها را‪ ،‬گیاهان را‪ ،‬این زمین را‪ ،‬آن آسمان را‪ ،‬بادِ پاک را‪ ،‬ستاره را‪ ،‬ماه را‪،‬‬
‫خورشید را‪ ،‬انیرانِ جاودانه را‪ ،‬همة آفریدگانِ سپندمینو را‪ ،‬مَردانِ اَشَوَن را و زنان اَشَوَن را‬
‫که رَدان و جوانمردانِ اَشوَن هستند‪.‬‬
‫ن‬
‫بند ‪ -18‬میستاییم فَروَهَرهای نیرومندِ پیروزِ اَشَوَنان را‪ ،‬فَروَهَرهای نخستینآموزگارا ِ‬
‫کیش را‪ ،‬فَروَهَرهای نیاکان را و فَروَهَرهای خویش را‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫نهم‪1‬‬ ‫هات‬
‫ن استومند‪ ،‬کدامین کَس تو را‬ ‫بند ‪ -23‬ای «هوم»!‪ 3‬نخستینبار در میانِ مردما ِ‬
‫ن جها ِ‬
‫افشرهای‪ 4‬برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو اندر رسید؟‬
‫بند ‪« -4‬هومِ اَشَوَنِ دوردارندة مرگ» پاسخ داد‪ :‬نخستینبار در میانِ مردمانِ جهانِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫استومند‪" ،‬ویوَنگهان" از من افشرهای برگرفت و به پا ِ‬


‫س این کار‪ ،‬بدو پسری پاداش داده‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫شد؛ "جمشیدِ خوبرمه"‪ ،‬آن فرّهمندترینِ مردمان‪ ،‬آن هورچهر‪ ،5‬آن که به [دورانِ]‬
‫شهریاریِ او‪ ،‬خوردنیها و آشامیدنیها‪ ،‬نکاستنی [بودند] و جانوران و مردمان‪ ،‬بیمرگ‬
‫[بودند] و آبها و گیاهان‪ ،‬نخشکیدنی بودند‪.‬‬

‫‪ -1‬این بخش از «یسنا»‪ ،‬به «هوم یشت» معروف است‪ .‬در «یشتها» نیز یشتی ناقص و کوتاه به نام «هوم‬
‫یشت» داریم‪ .‬تصور میشود پیش از آشفتگی و پریشانی «اوستا»‪ ،‬هر دو پارة فوقالذکر؛ احتماال بههمراه‬
‫برخی بندهای دیگر که از میان رفته است‪ ،‬یک متن کامل را تشکیل میداده و در دل «یشتها» جای داشته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬از دستکاریهای «هوم یشت»‪ ،‬افزودن نام "زرتشت" به عنوان پرسشکننده در آغاز برخی از بندهاست‪.‬‬
‫‪ -3‬سانسکریت‪« :‬سئومه»؛ اوستایی‪« :‬هئومَه»؛ ایزدِ نگهدار و نگهبانِ «گیاه هوم»‪« .‬گیاه هوم»‪ ،‬گیاه مقدسی‬
‫بود که از آن نوعی شراب تهیه میکردند‪ .‬این شراب در تمام تاریخ ایران باستان‪ ،‬نوشیدنیِ لذیذِ ایرانیان بود‪.‬‬
‫در «گاهانِ زرتشت» میخوانیم که نوشیدنِ «شراب هوم» بهدلیل سکرآور بودن‪ ،‬توسط "زرتشت" ممنوع‬
‫اعالم گردید‪ .‬باری پس از مرگ "زرتشت"‪ ،‬مجددا ایرانیان آن را محترم شمردند‪ ،‬بهگونهای که «شراب هوم»‬
‫در بخشهای جدیدتر «اوستا» نیز ‪ -‬همچون بخشهای کهنسالی که بازمنده از متونِ مکتوبِ پیش از‬
‫"زرتشت" است‪ -‬مکرر ستایش شده است‪.‬‬
‫‪ -4‬یعنی‪« :‬چه کسی نخستین بار توانست که از گیاه هوم‪ ،‬شراب تهیه کند؟»‬
‫‪ -5‬یعنی‪« :‬با رخساری به درخشندگیِ خورشید‪».‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪123‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ی "جمِ دلیر"‪ ،‬نه سرما بود و نه گرما‪ ،‬نه پیری بود‪ ،‬نه مرگ‪،‬‬
‫بند ‪ -5‬به هنگامة شهریار ِ‬
‫ک دیوآفریده‪ .‬پدر و پسر هر یک [به چش ِم دیگری] پانزدهساله مینمود‪[ .‬چنین بود]‬ ‫و نه رَش ِ‬
‫به هنگامی که "جمو[وشیدِ] خوبرمه" پسرِ "ویوَنگهان"‪ ،‬شهریاری میکرد‪.‬‬
‫ن استومند‪ ،‬کدامینکَس تو را‬‫ن جها ِ‬
‫بند ‪ -6‬ای «هوم»! دومینبار در میانِ مردما ِ‬
‫افشرهای برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو اندر رسید؟‬
‫ن‬
‫ن جها ِ‬
‫بند ‪« -7‬هو ِم اَشَوَنِ دوردارندة مرگ» پاسخ داد‪ :‬دومینبار در میانِ مردما ِ‬
‫س این کار‪ ،‬بدو پسری پاداش داده شد؛‬‫استومند‪" ،‬آتبین" از من افشرهای برگرفت و و به پا ِ‬
‫"فریدون"‪ ،‬از «خاندان توانا»‪...‬‬
‫بند ‪... -8‬آنکه «آژیدهاک» را فروکوفت؛ [آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را‪،‬‬
‫ن جهان‬‫آن دارندة هزارگونه چاالکی را‪ ،‬آن دی ِو بسیارزورمندِ دُروج را‪ ،‬آن دُروَن ِد آسیبرسا ِ‬
‫را‪ ،‬آن زورمندترین دُروجی را که «اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه»‪ ،‬به پتیارگی در‬
‫جهانِ استومند بیآفرید‪..‬‬
‫ن استومند‪ ،‬کدامینکَس تو را‬‫ن جها ِ‬
‫ن مردما ِ‬
‫بند ‪ -9‬ای «هوم»! سومینبار در میا ِ‬
‫افشرهای برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو اندر رسید؟‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن جهانِ‬ ‫ن مردما ِ‬
‫ن دوردارندة مرگ» پاسخ داد‪ :‬سومینبار در میا ِ‬ ‫بند ‪« -10‬هو ِم اَشَوَ ِ‬
‫استومند‪" ،‬ثریتَه" ‪ -‬تواناترین [فردِ «خاندانِ] سام»‪ -‬از من افشرهای برگرفت و و به پاسِ این‬
‫کار‪ ،‬بدو دو پسر پاداش داده شد؛ "اورواخْشَیَه" و "گرشاسپ"؛ [که] نخستینفرزند‪ ،‬داور ْ‬
‫ی‬
‫دادگذار بود و دومینفرزند‪ ،‬جوانی زبردست‪ ،‬گیسوَر و گُرزبُردار‪...‬‬
‫بند ‪... -11‬که «اژدهای شاخدار» را بکشت‪ ،‬آن اسباوبارِ مرداوبار را؛ آن زهرآلودِ‬
‫زردرنگ را که زهرِ زردرنگش به بلندای نیزهای [بلندباال]‪ ،‬روان بود‪ .‬هنگامِ نیمروز‪،‬‬
‫ت او (اژدها) خوراک میپخت‪ .‬آن تبهکار از گرما[ی‬ ‫"گرشاسپ" در دیگی آهنین‪ ،‬بر پش ِ‬
‫آبجوشان را بپراکند‪" .‬گرشاسپ نریمان"‬ ‫آتش] ناگهان از زیرِ [آن دیگِ] آهنین فراز آمد و ِ‬
‫هراسان به کناری شتافت‪.‬‬
‫بند ‪ -16‬میستاییم «هوم» را‪« ،‬هومِ نیک»‪« ،‬هومِ خوبآفریده»‪[« ،‬هومِ]‬
‫ک درمانبخش»‪[« ،‬هومِ] بُرزمند»‪[« ،‬هومِ] خوب ُکنِش و‬‫راستآفریده»‪[« ،‬هومِ] نی ِ‬
‫ن نرمشاخه» که افشرهاش‪ ،‬بهترین و شادیبخشترین آشامیدنی از‬
‫پیروزمند»‪[« ،‬هومِ] زرّی ِ‬
‫برای روان است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪124‬‬

‫بند ‪ -17‬ای «[هومِ] زرّین»! سرخوشیِ تو را [بدینجای] فراخوانم‪ .‬دلیری‪ ،‬درمان‪،‬‬


‫ی تن و هرگونه فرزانگی را [بدینجای] فراخوانم‪ .‬تو را‬ ‫افزایش‪ ،‬بالندگی‪ ،‬نیرومند ِ‬
‫ن شهریاری [همیشهپیروز و] کامروا‪ ،‬درهَمشکنندة ستیزه و‬ ‫[بدینجای] فراخوانم تا بهسا ِ‬
‫ن آفریدگان درآیم‪.‬‬
‫شکستدهندة دُروج به میا ِ‬
‫بند ‪ -18‬تو را [بدینجای] فراخوانم تا ستیزة همة بدخواهان را درهَمشکنم‪[ :‬چه]‬
‫دیوان و [مردمانِ] دُروَند را‪[ ،‬چه] جادوان و پریان را‪[ ،‬چه] «کَویها و کَرَپَنهای ستمکار»‬
‫ن‪ 1‬دوپا» و گرگهای چهارپا را‪[ ،‬و چه] سپاهِ گستردة دشمن‬ ‫را‪[ ،‬چه] تبهکاران و «آشموغا ِ‬
‫را که بهفریب‪ ،‬بتازد‪.‬‬
‫بند ‪« -24‬هوم» [بود] آنکه "کِرِسانی"‪ 2‬را از شهریاری برانداخت؛ همو که از سرِ‬
‫آزمندی به شهریاریِ خویشتن‪ ،‬نالهکنان میگفت‪ :‬زینپس «آذربان» برای گسترش دین‪ ،‬در‬
‫سرزمینِ من راه نخواهد یافت‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫دهم‪3‬‬ ‫هات‬
‫بند ‪ -3‬ای«هوم»! میستایم ابرها و بارانها را که پیکرِ تو را بر بلندای کوه[ها]‪،‬‬
‫میرویانند‪ .‬میستایم ستیغِ کوهی را که تو بر آن روییدی‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -4‬ای«هومِ پاک»! میستاییم زمینِفرّاخِبارورِبخشندةدربرگیرندة تو را‪ .‬میستاییم‬
‫سرزمینی را که تو در آن همچون پهلوانِ گیاهانِ خوشبو (‪ ،)4...‬میرویی‪ .‬ای«هوم»! [تو‬
‫باید] بر فراز کوه[ها] برویو[وی] و در همهجا ببالو[وی]‪ .‬سرچشمة «اَشه» تو هستی‪.‬‬
‫بند ‪ -11‬پس آنگاه مُرغی پاک و آزموده تو را به هر سویی بپراکند‪ :‬در [میانِ]‬
‫ستیغهای [کوهِ] «اوپایْری َس ْینَه»‪ ،‬بر فراز [کوهِ] «سْتَروسارَه»‪ ،‬در تُهیگاهِ [کوهِ]‬
‫«کوسْروپَتَه»‪ ،‬در پرتگاهِ [کوهِ] «ویشپَتَه» و در کوهِ «سپیتَگونَ»‪5.‬‬

‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬اَشهموغه»؛ به معنای‪« :‬برهمزنندة اَشه»‪ .‬در اوستای نو اغلب در معنای «کافر» مورد استفاده‬
‫قرار گرفته است‪.‬‬
‫‪ -2‬از شهریارانِ دیواپرست که با اهورهپرستان به دشمنی میپرداخت‪ .‬از کهنترین اساطیرِ زرتشتی است که‬
‫آگاهی بیشتری از وی در دسترس نیست‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی «هات نهم»‪.‬‬
‫‪ -4‬در اینجا عبارت‪« :‬گیاهِ خوبِ مزدا» آمده است که از اضافات جدید است‪.‬‬
‫‪ -5‬بنابر عقیده "دکتر جلیل دوستخواه"‪ ،‬جایگاه کوههای نامبرده شده در این بند‪ ،‬مشخص نیست‪" .‬ابراهیم‬
‫پورداوود" و "جیمز دارمستتر" معتقدند که این کوهها‪ ،‬کوههایی است که «گیاه هوم» در آن نواحی خوب <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪125‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪.‬‬ ‫هات چـهـاردهـم‬


‫بند ‪ -11‬ای «امشاسپندان»! آمدهام که شما را زَوت‪ ،‬ستاینده‪ ،‬خواننده‪ ،‬پرستنده‪،‬‬
‫چاووش و سرودخوان باشم‪ .‬اینک ستایش و نیایش شما «امشاسپندان» را‪ ،‬اینک بهروزی و‬
‫پارساییِ «سوشیانتهای اَشَوَن» را‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫هات پنجاهوششم‬
‫بند ‪ -1‬بشود که «سروش»‪ 2‬در اینجا باشد ستایش «اهورهمزدا» را تواناترین اَشَوَنی را‬
‫که میپرستیم‪ ،‬در آغاز همچنان که در انجام‪ .‬ایدون بشود که «سروش» در اینجا باشد‬
‫ستایش «اهورهمزدا» را‪ ،‬تواناترین اَشَوَنی را که میپرستیم‪.‬‬
‫بند ‪ -2‬بشود که «سروش» در اینجا باشد ستایش آبهای نیک و فَروَهَرهای اَشَوَنانی‬
‫را که ستودة روانهای ما هستند‪ ،‬در آغاز همچنان که در انجام‪ .‬ایدون بشود که «سروش»‬
‫در اینجا باشد ستایش آبهای نیک و فَروَهَرهای اَشَوَنانی را که ستودة روانهای ما هستند‪.‬‬
‫بند ‪ -3‬بشود که «سروش» در اینجا باشد ستایش آبهای نیک ‪ -‬آن نیکان‪ -‬را و‬
‫ن نیک»‪ ،‬آن شهریارانِ خوبِ نیککُنش را و ستایش پاداشِ نیکی را که درخورِ‬ ‫«امشاسپندا ِ‬
‫ک پاداشبخش» در اینجا باشد‬ ‫اَشَوَنی است و ما را ارزانی شود‪ .‬بشود که «سروشِ نی ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ستایش آبهای نیک را‪ ،‬در آغاز همچنان که در انجام‪.‬‬

‫>> میروییده است‪" .‬دکتر رضا مرادیغیاثآبادی"‪« ،‬اوپایْریسَیْنَه» را با کوههای «هندوکش» یکی دانسته و‬
‫«سپیتَگونَ» را همان «سفید کوه» (واقع در جنوب افغانستانِ امروزی) میداند که هر دو فرضیة وی به نظر‬
‫درست میآید‪.‬‬
‫‪ -1‬بند ‪ 1‬از هات ‪ ،14‬بهاضافة تمام بندهای هاتهای ‪ 56‬و ‪ ،58‬با «لهجة گاهانی» سروده شدهاند و از لحاز‬
‫قدمت‪ ،‬با «گاهان» و «هفتهات» برابری میکند‪ .‬این بدانمعناست که بندهای فوقالذکر‪ ،‬بیگمان در روزگار‬
‫زندگیِ "زرتشت" یا کمی پس از آن سروده شده است‪ .‬ترجمة این بندها کاری بس دشوار بوده و یقینا‬
‫بینقص نیست‪.‬‬
‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬سْرَوَشَه»؛ از ریشة «سْروَ» به معنای «شنوایی و فرمانبُرداری»‪ .‬از بزرگترین و مهمترین‬
‫ایزدانِ آیینِ زرتشتی است که گاه حتی پایگاهِ او را تا جایگاهِ «ایزد مهر» نیز باال آوردهاند‪ .‬او در کنار «ایزد‬
‫نَریوْسنگ» (اما باالتر از او) حاملِ پیکِ «اهورامزدا» است و از همینروی در اغلب متون اسالمی‪« ،‬سروش»‬
‫را همتراز با «جبرائیل» دانستهاند‪ .‬از دیگر وظابف او‪ ،‬داوری و سنجشِ ثواب و گناه مردمان در «تنپسین»‬
‫(آخرالزمان) است‪ .‬در باورهای باستانی‪ ،‬اغلب «سروش» را با نماد «خروس» مجسم میکردند‪ .‬در «شاهنامه»‬
‫هنگامی که "فریدون"‪« ،‬آژیدهاک» را به بند کشیده و آهنگِ کشتنِ او را دارد‪« ،‬سروش» از راه رسیده و‬
‫رازی را در گوش وی بازگو میکند‪ .‬سپس "فریدون" از کشتن «آژیدهاک» صرفنظر کرده و او را در غاری‬
‫در «البرز کوه» زندانی مینماید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪126‬‬

‫بند ‪ -4‬ایدون بشود که «سروش» در اینجا باشد ستایش آبهای نیک ‪ -‬آن نیکان‪ -‬را‬
‫ش نیکی را که درخورِ‬
‫ب نیککُنش را و ستایشِ پادا ِ‬
‫و «امشاسپندانِ نیک»‪ ،‬آن شهریارانِ خو ِ‬
‫ک پاداشبخش» در اینجا باشد‬ ‫اَشَوَنی است و ما را ارزانی شود‪ .‬بشود که «سروشِ نی ِ‬
‫ستایش آبهای نیک را‪.‬‬
‫بند ‪ )...( -15‬میستاییم «سروشِ پارسای بُرزمندِ پیرو ِز گیتیافزای اَشَوَن»‪[ ،‬آن] َردِ‬
‫«اَشه» را‪)...( .‬‬
‫‪.‬‬ ‫هات پنجاهوهشتم‬
‫بند ‪ -1‬این نمازِ نیکبنیادِ به «اَشه» و به «آرمئیتی»‪ 2‬پیوسته‪ ،‬این نیایشی را که‬
‫بنیادش اندیشة نیک و گفتار نیک و کردار نیک است‪ ،‬رزمافزار پیروزی میدانیم‪.‬‬
‫بند ‪ -2‬بشود که این نماز و نیایش‪ ،‬ما را از ستیزة دیوان و مَردمانِ [دُروَند]‪ ،‬پناه بخشد‪.‬‬
‫ی خود را به این نماز و نیایش میسپاریم‪ ،‬تا ما را پناه و نگاهبانی و پاسداری‬ ‫دارایی و هست ِ‬
‫بخشد‪.‬‬
‫بند ‪ -3‬ای «اهورهمزدا»! ما در نماز و نیایشِ «تو» شادمانیم‪ .‬ما خواستاریم که نمازگزا ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫[تو] باشیم‪ .‬ما [از برای] ستایشِ [تو] بر پای ایستادهایم‪ .‬دارایی و هستیِ خویش را به این‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫نماز و نیایش میسپاریم‪ ،‬تا ما را پناه و نگاهبانی و پاسداری بخشد‪ .‬ای «اهوره»! این را از تو‬
‫میپرسم‪ .‬من را [بهدرستی] پاسخ گوی‪ :‬چگونه [باید باشد] نیایشِ فروتنانة دلدادگانِ تو؟‬
‫بند ‪ -4‬رهبرِ اَشَوَن‪ ،‬پیروزمند است‪ .‬بهترین رهبر را بزرگ میدانیم‪ .‬پدرِ آفرینشِ‬
‫«اَشه» و هرآنکس که از آفرینشِ «اَشه» است‪ ،‬هموست؛ چه مرد و چه زن‪ .‬بیگمان او‬

‫‪ -1‬در آغاز و پایانِ این بند‪ ،‬چند دعای مرسومِ زرتشتی آمده است که از اضافات جدیدتر است‪.‬‬
‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬سِپَند آرمَئیتی»‪ ،‬پهلوی‪« :‬سپندارمذ»‪ ،‬فارسی نو‪« :‬اسفند»؛ او از مهمترین امشاسپندان و‬
‫ایزدبانوی نگهبانِ زمین است‪ .‬زمینی که همچون بانوان‪ ،‬زاینده و پرورنده است‪ .‬در تقویم ایرانی‪ ،‬پنجمین روز‬
‫از هر ماه به نام «ایزدبانو سپندارمذ» مُزَیَّن بود و پنجم اسفندماه‪« ،‬جشن سپندارمذگان» برگزار میشد‪.‬‬
‫"ابوریحان بیرونی" در «آثارالباقیه» آورده است که «سپندارمذ» فرشتة موکل بر زنان عفیف و درستکار و‬
‫شوهردوست است و از همینروی «جشن سپندارمذگان» نیز جشن زنان بوده و در این روز‪ ،‬مردان به زنانِ‬
‫خود هدایایی پیشکش میکردند‪ .‬نام دیگر این روز «مردگیران» بود‪ .‬دلیل این نامگذاری شاید به همان سنت‬
‫هدیه گرفتنِ زنان از مردان در این روز بازگردد‪ .‬باید توجه داشت که این جشن ایرانی نیز همچون بسیاری‬
‫دیگر از سنتهای کهنسال آریایی‪ ،‬خود را به خارج از مرزهای ایرانزمین رسانده و امروزه در غرب‪« ،‬جشن‬
‫ولنتاین» که به جشن عشّاق نیز معروف است‪ ،‬سراسر برگرفته شده از جشن «سپندارمذگانِ» ما ایرانیان‬
‫است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪127‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ک زیبا را یاد همیکنیم و بزرگ همیداریم‪ .‬آن که با «اَشه» و‬‫نیککُنش است‪ .‬آن بزرگِ نی ِ‬
‫‪1‬‬
‫ی «آتشِ اهورهمزدا» ‪-‬‬ ‫فراوانی و رَدی و دَهِش و مهربانی‪ ،‬جهان را بپرورد ‪ -‬به دستیار ِ‬
‫پرستار و پاسدار ماست‪.‬‬
‫بند ‪ -5‬ای «امشاسپندان»! آنچنان که ما را آفریدید‪ ،2‬ما را در پنا ِه خویش برگیرید‪.‬‬
‫ای نیکان!‪ 3‬ما را پناه بخشید‪ .‬ای نیکان!‪ 4‬ما را پناه بخشید‪ .‬ای «امشاسپندان»! ای شهریارا ِ‬
‫ن‬
‫خوبکُنش! پناهبخشِ ما باشید‪ .‬ای «مزدا»! من جز تو کسی را نمیشناسم پس در پرتو‬
‫«اَشه»‪ ،‬ما را پناه بخش‪.‬‬
‫ن «سپندمینو»‪ 5‬دانیم‪[ .‬از‬‫بند ‪ -6‬اندیشه‪ ،‬گفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬ستوران و مردمان را از آ ِ‬
‫اوست] که چهارپایانِ رسا‪ ،‬چهارپایانِ درست‪ ،‬زندگیِ درست و پسرانِ درست همیداریم‪[ .‬از‬
‫ش «دادارْ‬
‫اوست] توانایی و رسایی و برخورداریِ ما از پاکی[ها]‪ .‬بشود که ما در آفرین ِ‬
‫اهورهمزدا»‪ ،‬فروغِ آفریدگار را بتوانیم ببینیم‪.‬‬
‫ش‬
‫بند ‪ -7‬ای «آذ ِر اهورهمزدا»! تو را نماز و نیایش میکنیم‪ .‬به هنگامِ بزرگترین آزمای ِ‬
‫ایزدی‪ ،‬به سوی ما فرازآی و بخشش و شادمانی بزرگ ‪« -‬خرداد» و «اَمُرداد»‪ -‬را به ما ارزانی‬
‫گردان‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 3‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬منسوب کردن آقرینش به «امشاسپندان»‪ ،‬نشان از روزگاری دارد که هنوز باورهای آریایی‪ ،‬به طور تمام و‬
‫کمال تحتتاثیر وحدانیتِ زرتشتی قرار نگرفته بود‪ .‬آریاییانِ باستان‪ ،‬ایزدانی که مظهر و نماد طبیعت بودند را‬
‫مورد پرستش قرار میدادند‪ .‬از آنجملهاند‪« :‬مهر» ایزد خورشید‪« ،‬آناهیته»‪ :‬ایزد آبها‪« ،‬اندروای»‪ :‬ایزد هوا‪،‬‬
‫«آذر»‪ :‬ایزد آتش‪« ،‬تِشتَر»‪ :‬ایزد باران‪« ،‬واته»‪ :‬ایزد بادها و دهها ایزد دیگر‪ .‬درواقع "زرتشت" آورندة دین‬
‫جدیدی نبود‪ .‬بلکه وی میکوشید تا با زدودن خرافات‪ ،‬چهارچوبی مشخص و عقالنی به باورهای ایرانی بدهد‪.‬‬
‫وی اعتبارِ تمام ایزدان را پایین آورد تا «اهورامزدا» به عنوان تنها خدای واحد مورد باور ایرانیان قرار گیرد‪ .‬از‬
‫این پس مهمترین ایزدان گذشتة ایرانی‪ ،‬به عنوان «امشاسپندان» شناخته شدند‪« .‬امشاسپندان» در آغازِ‬
‫پیدایش دین زرتشتی‪ ،‬به عنوان القابی برای «اهورامزدا» بهکار رفتند‪ .‬اما قدمتِ باورهای کهنسال بهاندازهای‬
‫بود که فراموشیِ این ایزدان را غیرممکن مینمود‪ .‬لذا رفتهرفته درطول زمان «امشاسپندان» مجددا دارای‬
‫شخصیتهایی مستقل گردیده و در نهایت در جایگاه ایزدان و ‪ -‬به زبان امروزیتری‪ -‬فرشتگانِ «اهورامزدا»‬
‫قلمداد شدند‪ .‬برای آگاهی بیشتر در باب دین زرتشتی و چگونگی پیوستگیِ آن با ادیان غیرزرتشتیِ آریایی‪،‬‬
‫بنگرید به کتاب «زرتشت و زرتشتیان» از همین نگارنده‪.‬‬
‫‪ -3‬در متنِ اوستا از لحاز دستوری ساختارِ مذکر داشته و اشارهای است به «امشاسپندانِ مذکر»‪« :‬بهمن»‪،‬‬
‫«اردیبهشت»‪« ،‬شهریور» ‪ -‬و در پارهای از منابع‪« -‬سروش»‪.‬‬
‫‪ -4‬در متنِ اوستا از لحاز دستوری ساختارِ مونث داشته و اشارهای است به سه «امشاسپندِ مونث»‪:‬‬
‫«سپندارمذ»‪« ،‬خرداد» و «اَمُرداد»‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به بند ‪ 44‬از «خورنه یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪128‬‬

‫بند ‪ -8‬سراسرِ «ستود یسن»‪ 1‬را با برترین بندهای آن میستاییم‪ .‬ای «مزدااهوره»!‬
‫زیباترین پیکر را در میان پیکرها‪ ،‬از آنِ تو میدانیم‪ :‬آن بلند[پایگاه]ترین [فروغِ جهانِ]‬
‫زَبَرین را که او را خورشید میخوانند‪.‬‬
‫بند ‪ -9‬میستاییم «ستود یسن» را که نخستین دا ِد جهان است‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫هات هفتادودوم‬
‫بند ‪ -11‬راه [در جهان] یکی [است و] آن [راهِ] «اَشه» [است]؛ همة دیگر [راهها]‬
‫بیراهه [است]‪2.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬اوستایی‪« :‬ستئوت یَسنیه»؛ به معنای «نیایشهای ستودهشده»‪ .‬نام یکی از ‪ 21‬نسکِ «اوستای دورة‬
‫ساسانی» و مقدسترین بخش از «اوستا» بود‪« .‬اوستایکنونی» که شامل یکپنجم از «اوستایساسانی»‬
‫است‪ ،‬دچار نابسامانی و آشفتگی شده است و «ستود یسن» نیز همچون دیگر بخشهای «اوستا» دچار‬
‫پریشاناحوالی گردیده است‪ .‬در اینکه «ستود یسن» شامل کدام بخش از «اوستا» بوده و چهمقدار از آن در‬
‫«اوستایکنونی» باقیمانده است‪ ،‬تا مدتها میانِ پژوهشگران اختالفنظر بود‪ .‬سرانجام "دکتر علیاکبر‬
‫جعفری" پس از پانزدهسال پژوهش مستمر‪ ،‬موفق گردید تا تمام «ستود یسن» را در میان بازماندههای‬
‫«اوستایفعلی»‪ ،‬بازشناسی کند‪« :‬ستود یسن شامل گاتها‪ ،‬هفتهات‪ ،‬بند اول از هاتِ چهاردهِ یسنا‪ ،‬تمام‬
‫هاتِ پنجاهوششِ یسنا‪ ،‬تمام هاتِ پنجاهوهشتِ یسنا‪ ،‬فشوتومانثره و چند پارة کوتاه دیگر بوده است»‪ .‬برای‬
‫آگاهی بیشتر بنگرید به‪ :‬جعفری‪ ،‬علیاکبر(‪ ،)1359‬ستوت یسن‪ ،‬نوبت نخست (تهران‪ :‬انتشارات فروهر)‪.‬‬
‫‪ -2‬این آخرین بند از «یسنا» است و تمام نسخههای موجودِ «یسنا»‪ ،‬با این بند به پایان میرسد‪ .‬جزدر یک‬
‫نسخةدستنویس بهتاریخ ‪1379‬میالدی که دردنبالة این بند‪ ،‬آمدهاست‪« :‬بیراههای که [تو را] یکسره به‬
‫کیشِ زیانبخشِ اهریمن‪ ،‬و به زندگی و کردارِ دیوپرستان میکشاند‪».‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪129‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫وندیداد‬

‫«وندید» نوزدهمین نسک از «اوستای دورة ساسانیان» میباشد‪ .‬شکلِ پهلویِ این نام‬
‫«وی دَیْ َو دادَ» به معنای «دادِ دوردارندة دیو» و به معنای جامعتر و روانتر‪« :‬قوانین ضد‬
‫دیوها» است‪.‬‬
‫این نسک‪ ،‬در کنار «گاهان»‪ ،‬تنها بخش از «اوستای ‪ 21‬گانة ساسانیان» میباشد که‬
‫تقریبا دست نخورده و سالم به دست ما رسیده است‪ .‬محتوای اصلی وندیداد‪ ،‬شرح آیینها و‬
‫دادگزاریها و قوانین جزایی و حقوق افراد و اصناف و شرح برخی مسائل شرعی پاسخ به‬
‫ت «مغانِ زرتشتیشده» میباشد که‬ ‫پرسشهای دینی است که بیشترِ آنها‪ ،‬بازماندة اعتقادا ِ‬
‫ن دین زرتشتی گردیده و در آن حل گشته است‪.‬‬ ‫ن قدی ِم آریایی‪ ،‬درو ِ‬
‫از ادیا ِ‬
‫«وندیداد» دارای ‪« 22‬فرگرد»‪ 1‬میباشد که هر «فرگرد» به چند «بند» تقسیم میشود‪.‬‬
‫دو «فرگرد» نخست و چهار «فرگرد» واپسینِ «وندیداد»‪ ،‬دارای سبکِ نگارش و محتوایی‬
‫متفاوت از دیگر «فرگردها» هستند‪ .‬یقینا چهار «فرگرد» از شش «فرگر ِد فوقالذکر»‪،‬‬
‫ن‬
‫بازماندهای از کهنترین اساطیرِ آریایی هستند که ریشة برخی از آنها هم در «گاها ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫زرتشت» و هم در کهنترین مکتوباتِ هندیان نظیر «وداها» و «مهابهارات»‪ 2‬قابل مشاهده‬
‫است‪ .‬دو «فرگرد» نوزدهم (به صورت کامل) و بیستودوم (با دستکاریهای بسیار) نیز از‬
‫افزودههای کهن زرتشتیان میباشد که قدمت آن به دورانِ قبل از اشکانیان بازمیگردد‪.‬‬
‫همچنین برخی آگاهی های بسیار مهم جغرافیایی به صورت مبسوط در فرگرد نخست آمده‬
‫که بسیار ارزشمند است‪.‬‬
‫در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «وندیداد» پرداخته خواهد شد اما باید توجه‬
‫داشت که بعید نیست در «وندیداد» ‪ ،‬بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از‬
‫چشم نگارنده دور مانده است‪.‬‬

‫‪« -1‬فرگرد» = «فصل»‬


‫‪ -2‬یکی از دو حماسة بزرگ هندیان است که در حدود قرن پنج و شش پیش از میالد به زبان سانسکریت‬
‫نگاشته شد و شامل بیش از صدهزار بیت سروده میباشد‪« .‬مهابهارات» همتراز با «شاهنامه» در زبان فارسی‬
‫و «ایلیاد و اودیسه» در ادبیات یونانی است‪ .‬پژوهشگران معتقدند که ریشة جنگها و نبردهایی که‬
‫درونمایة این اثرِ بینظیر را تشکیل داده است‪ ،‬به درون شدنِ آریاییان به هند و شرح تقابلِ آنها با‬
‫«دراویدیها» (ساکنین قدیمیِ شبهجزیره هندوستان)؛ در حدود هزارة دومِ پیش از میالد‪ ،‬بازمیگردد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪130‬‬

‫متن کهنترین بخشهای «وندیداد»‬

‫‪.‬‬ ‫فرگرد یکم‬


‫بند ‪ -3‬نخستین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬ایرانویچ» بر کرانة «رو ِد نیکوی‬
‫دایتی» بود‪ 2.‬پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬اژدها»‪ 3‬را در‬
‫«رود دایتی» بیآفرید و «زمستانِ دیوآفریده» را بر جهان چیره ساخت‪.‬‬
‫بند ‪ -4‬در آنجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان؛ آن دو ماه نیز هوا برای آب و‬
‫خاک و درختان‪ ،‬سرد [و آسیبزا]ست‪ .‬زمستان بدترین آسیبها را در آنجا فرود میآورد‪4.‬‬

‫بند ‪ -5‬دومین سرزمین و کشوری که من‪ 5‬آفریدم‪« ،‬جلگة سُغد» بود‪ .‬پس آنگاه‬
‫«اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪ ،‬خْرَ ْفسْتْری‪ 6‬به نام «سْکَیتْیَه»‪ 7‬را بیآفرید که‬
‫مرگ در گلة گاوان افکند‪.‬‬

‫‪ -1‬اشاره به «اهورامزدا» است‪ .‬این بندها بسیار کهنسال هستند اما در دوران ساسانی در آنها دست برده‬
‫شده است‪ .‬نقلِ این مناطقِ جغرافیایی از زبان «اهورامزدا»‪ ،‬محتمال حاصل دستکاریهای متاخر است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 104‬از «آبان یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬واژة فوق را «مارهای سرخ» نیز ترجمه کردهاند (جلیل دوستخواه)‪.‬‬
‫‪ -4‬این دو بند‪ ،‬یکی از بکرترین و کهنترین بخشهای بازمانده از تاریخِ فراموششدة آریایی است که در‬
‫دیگر متونِ ایرانی و هندیِ کهنسال نیز به صورت پراکنده اشاراتی بدان رفته است‪ .‬ظاهرا «سرزمین‬
‫ایرانویچ» ‪ -‬خاستگاه نخستینِ آریاییان در حوالیِ خوارزم(؟)‪ -‬در آخرین عصر یخبندان دچار سرما و‬
‫زمستانهای طوالنی گردید‪ .‬این اتفاق‪ ،‬زمینهسازِ مهاجرتِ آریاییها از وطن به سرزمینهای دیگر شد‪.‬‬
‫بدینسان آریاییها «ایرانویچ» را رها کرده‪ ،‬به درونِ ایران مهاجرت نمودند (و بهزودی یک دستة فرعی از‬
‫آنها نیز به هند کوچیدند)‪ .‬از این روی در بیشترِ متونِ بعدی‪ ،‬از «ایرانویچ»؛ سرزمین مادریِ آریاییها‪ ،‬با‬
‫حسرت یاد شده و خاطراتِ آن را توام با هالهای از اساطیر مکتوب کردند‪ .‬ظاهرا این سرما و یخبندان و‬
‫مهاجرتِ اجباری‪ ،‬چنان در روحیة آریاییها تاثیر منفی گذاشت که سرما را آفریدة «اهریمن» قلمداد کرده‪،‬‬
‫منطقة «اَپاختر» (= شمال) را به دلیل وجود سرما و یخبندان به محل زندگیِ اهریمنان و دیوان تشبیه‬
‫کردند و حتی بعدها در هنگامِ تحوّل و تکاملِ باورهای مذهبیِ خود‪ ،‬دوزخ (جهنم) را به شکلِ مکانی سرد و‬
‫یخزده بهتصویر کشیدند‪ .‬این نوع نگرش به سرما و نفرت از یخبندان‪ ،‬بهزودی در شاخههای دیگرِ ادیانِ‬
‫آریایی ‪ -‬از جمله دین زرتشتی‪ -‬نیز نهادینه شد‪ .‬برای آگاهی از این باورهای زرتشتی‪-‬آریایی و آشنایی با‬
‫چگونگیِ تصوّرِ بهشت و دوزخ در باورِ زرتشتیان‪ ،‬بنگرید به کتاب‪« :‬ارداویرافنامه»‪.‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪ -6‬یک نام عام برای تمام موجودات مضرّ اعم از گونههای مختلفِ حشرات و بندپایان و‪...‬‬
‫‪ -7‬مشخص نیست این نام اشاره به چه موجودی باشد‪ .‬اما آشکار است که منظور از آن حشرهای موذی و‬
‫آفتزاست که با زدنِخسارت‪ ،‬موجباتِ زیانرسانی و ناراحتیِمردمان را فراهم میکردهاست‪" .‬دارمستتر" <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪131‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -6‬سومین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬مَروِ نیرومند و پاک» بود‪ .‬پس‬
‫ن همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬خواهشهای به گناهآلوده» را‬ ‫آنگاه «اهریم ِ‬
‫بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -7‬چهارمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬بلخِ زیبای افراشتهدرفش» بود‪.‬‬
‫ن همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪ْ « ،‬برَوَرَه»‪ 2‬را بیآفرید‪.‬‬
‫پس آنگاه «اهریم ِ‬
‫بند ‪ -8‬پنجمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬نِسایه» ‪ -‬در میا ِ‬
‫ن بلخ و مرو ‪-‬‬
‫بود‪ .‬پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬گناهِ سُستباوری» را‬
‫بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -9‬ششمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬هرات» ‪ -‬و دریاچهاش‪ -‬بود‪.‬‬
‫پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬سرشک و اشکِدیده»‪ 3‬را‬
‫بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -10‬هفتمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬وَئِهکِرِتَة بد سایه»‪ 4‬بود‪ .‬پس‬
‫آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪ ،‬پریِ «خْنَئیتی» را بیآفرید که به‬
‫"گرشاسپ" پیوست‪5.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫>> با توجه به محتوای کلّیِ بند‪« ،‬سْکَیتْیَه» را حشره ای موذی فرض کرده است که در میانِ غلّه و علوفة‬
‫چهارپایان پنهان شده و گاوها با نشخوار کردنِ آن‪ ،‬دچار بیماری و مرگ میشدند‪ .‬به طور کلی این بند به‬
‫احتمال بسیارقوی‪ ،‬اشارهای اساطیری به همهگیرشدنِ نوعی بیماریِ حیوانی در «سغد» است که هزاران سال‬
‫پیش‪ ،‬شاید موجب مرگ گاوهای زیادی در منطقه گردید‪ .‬گاو مهمترین حیوان اهلیِ جماعتِ آریایی بود؛ چرا‬
‫که شیر و گوشت آ ن برای تغزبه‪ ،‬پوست آن برای ساخت پوشاک‪ ،‬استخوان آن برای ساخت سالح و فضله و‬
‫اضافات آن برای روشنکردن آتش استفاده میشد‪ .‬از همین روی‪ ،‬کیفیتِ زندگی اقوام قدیم ایرانی بهشدت‬
‫به گاو بستگی داشت‪ .‬این وابستگی به اندازهای بود که در کهنترین اساطیر آریایی‪ ،‬گاو دومین آفریده پس از‬
‫"کیومرث" تعبیر گردید و «روان گاو» (=گوشورون) یکی از نخستین نمادهای آفرینش و ‪ -‬بعدها‪ -‬به عنوان‬
‫نگهبان و نگهدارِ چارپایان و ستوران قلمداد گشت‪ .‬امروزه نیز تقدس گاو در میانِ برخی قبایلِ آریاییتبار‬
‫قابل مشاهده است که یقینا بازماندهای از این سابقة کهنسالِ تاریخی و اساطیری است‪ .‬این خرافه در برخی‬
‫از اقوامِ بدویِ هندی همچنان رواج داشته و در سرزمینهای فوقالذکر‪ ،‬گاو مورد پرستش قرار میگیرد‪.‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪" -2‬اسفندیار جی" آن را «مورچه» ترجمه کرده اما "نیبرگ"‪" ،‬دوستخواه" معنی آن را ناروشن دانستهاند‪.‬‬
‫‪ -3‬در ترجمة واژة دوم اختالفنظر است‪ .‬برخی آن را اشک‪ ،‬برخی شیون و زاری و برخی معانی دیگر ضبط‬
‫کرده اند‪ .‬در کل در سنت ایرانیان باستان‪ ،‬گریه و زاری و غم و اندوه‪ ،‬فعلی ناپسند محسوب میشد‪.‬‬
‫‪ -4‬احتماال «کابل»‪.‬‬
‫‪ -5‬پریِ شهوت‪ .‬بنابر اساطیر‪ ،‬او "گرشاسپ" را فریفت و "گرشاسپ" برای کام گرفتن از وی‪ ،‬به «آتش»‬
‫اهانت کرد‪« .‬اهورامزدا» از همینروی‪" ،‬گرشاسپ" را وعدة دوزخ داد‪ .‬اما پس از پشیمانی "گرشاسپ" و <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪132‬‬

‫بند ‪ -11‬هشتمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬اوژوَی دارای چراگاههای‬


‫ی‬
‫سرشار» بود‪ .‬پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬فرمانروای ِ‬
‫ستمگرانه» را بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -12‬نهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬خْنِ ْنتَه» در «گرگان» بود‪ .‬پس‬
‫ن همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬کونمرزی»‪ 2‬را بیآفرید‪.‬‬
‫آنگاه «اهریم ِ‬
‫بند ‪ -13‬دهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬هَرَهوَئیتیِ زیبا» بود‪ .‬پس آنگاه‬
‫«اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬گناه خاکسپاریِ مُردگان»‪ 3‬را بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -14‬یازدهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬هیرمندِ رایومندِ فرهمند» بود‪.‬‬
‫پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬جادوی زیانبارِ جادوان» را‬
‫بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -16‬دوازدهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬ری» بود که سه رَد در آن‬
‫فرمانروایند‪ 4.‬پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬گنا ِه برانگیخت ِ‬
‫ن‬
‫سُستباوری» را بیآفرید‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫>> میانجیگریِ «روانِ زرتشت»‪« ،‬اهورامزدا» یک فرصت دیگر به "گرشاسپ" داد‪ .‬بدینگونه که وی پیش از‬
‫مرگ‪ ،‬به خوابِ عمیقی فرو رفت و این خواب تا زمانِ برآمدنِ "اوشیدرماه" (و در برخی منایع تا روزگار‬
‫برآمدنِ "سوشیانت سوم") ادامه مییابد تا در آن زمان با کشتن «آژیدهاک»‪ ،‬گناه خود را جبران نماید‪.‬‬
‫برای آگاهی بیشتر بنگرید به پاورقی بند ‪ 92‬از «خورنه یشت» و داستان «روان گرشاسپ» از کتاب «روایات‬
‫پهلوی» ‪.‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬
‫‪ -2‬لواط‬
‫‪ -3‬در باورهای کهنسالِ آریایی و متعاقب آن در آموزههای دین زرتشتی‪ ،‬چهار عنصر «آب»‪« ،‬خاک»‪،‬‬
‫«آتش» و «هوا» مقدس بوده و آلودهکردنِ هر یک از آنان‪ ،‬گناهی بزرگ و نابخشودنی قلمداد میگشت‪ .‬در‬
‫عینحال نیز مُردارِ انسانها و حیوانات‪ ،‬ناپاک دانسته میشد‪ .‬از همینروی‪ ،‬دفن کردنِ مُردارِ آدمیزاد یا هر‬
‫موجود دیگری در خاک را توهین به خاک و گناهی عظیم میدانستند‪ .‬این تقدس بهاندازهای بود که سنت‬
‫تدفینِ اموات در خاک‪ ،‬در ایرانباستان رایج نبود و آنها اموات را در طبیعت رها میکردند تا جانورانِ درّنده‪،‬‬
‫گوشت مُرده را بخورند‪ .‬سپس استخوانهای باقیماندة میّت را به صورت دستهجمعی در دخمههایی که‬
‫«استودان» (=استخواندان) نامیده میشد‪ ،‬قرار میدادند‪.‬‬
‫‪ -4‬در بند ‪ 18‬از هات ‪« 19‬یسنا» آمده است که هر سرزمینی پنج رَد (بزرگ‪ ،‬سرور) دارد‪« :‬خانهخدا»‬
‫(سرپرست خانوار)‪« ،‬دهخدا» (کدخدا و ریشسفید روستا)‪« ،‬شهربان» (فرماندار شهر)‪« ،‬شهریار» (پادشاه‬
‫کشور) و سرور و بزرگِ تمام اینها نیز "زرتشت" است (به پاورقی بند ‪ 17‬از «مهر یشت» نیز توجه کنید)‪.‬‬
‫اما در «ری» تنها سه رَد فرمانروایی میکنند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪133‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -17‬سیزدهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬چَخرَة نیرومند وپاک» بود‪.‬‬
‫پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬گناهِ نابخشودنیِ مُردارسوزان»‬
‫را بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -18‬چهاردهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪َ « ،‬ورِنَة چهارگوشه» بود که‬
‫"فریدون" ‪ -‬فروکوبندة «آژیدهاک»‪ -‬در آن[جا] زاده شد‪ .‬پس آنگاه «اهریمنِ‬
‫ن نابهنجارِ زنان‪ »2‬و «گرمایسخت» را بیآفرید‪.‬‬
‫همهتنْمرگ» سررسید و بهپتیارگی‪« ،‬دشتا ِ‬
‫بند ‪ -19‬پانزدهمین سرزمین و کشوری که من‪ 1‬آفریدم‪« ،‬هفت رود»‪ 3‬بود‪ .‬پس آنگاه‬
‫ن نابهنجارِ زنان‪ »2‬و «گرمای سخت»‬
‫«اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬دشتا ِ‬
‫را بیآفرید‪.‬‬
‫بند ‪ -20‬شانزدهمین سرزمین و کشوری که من آفریدم‪« ،‬سرزمینِ گرداگردِ سرچشمة‬
‫رودِ اَرَنگ»‪ 4‬بود؛ [همان]جایی که «مردمانِ بیسَر»‪ 5‬زندگی میکنند‪ .‬پس آنگاه «اهریم ِ‬
‫ن‬
‫همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی‪« ،‬زمستانِ دیوآفریده» را بیآفرید‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫فرگرد دوم‬
‫‪.‬‬ ‫بخش نخست‪6‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪ -8‬به [هنگام] شهریاری "جم"‪ ،7‬سیصد زمستان بهسر آمد و این زمین پر از‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫رمهها و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سرخِ فروزنده گردید؛ و [چون‬

‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪.3‬‬


‫‪ -2‬عادت حیض ماهانة زنان که خارج از موعد معمول؛ مثال بر اثر استرس یا دالیل دیگر‪ ،‬جاری شود‪.‬‬
‫‪ -3‬پنجابِ کنونی‪.‬‬
‫‪ -4‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 104‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪" -5‬دارمستتر" این عبارت را «مردمانی که فرمانروایانی برای خود نمیپذیرند» ترجمه کرده است که صحیح‬
‫به نظر میآید‪ .‬اما "جلیل دوستخواه" آن را با افسانههای اوایل قرونِ اسالمی که صحبت از «مردمانی در مرز‬
‫ایران و چین که سر ندارند و چشمهایشان روی شانههایشان قرار داشته است» یکی دانسته است‪.‬‬
‫‪ -6‬بندهای ‪ 1‬تا ‪ 7‬از این فرگرد‪ ،‬دربرگیرندة گفتوگویی میان "زرتشت" و «اهورامزدا» است‪ .‬خالصة این‬
‫بندها بدین صورت است که "زرتشت" از «اهورامزدا» میپرسد‪« :‬آیا پیش از من کسی را برای پیامبری و‬
‫دینآوری برگزیدی؟» و «اهورامزدا» پاسخ میدهد‪« :‬جمشید پیشدادی را برای این کار برگزیدم اما او‬
‫نپذیرفت؛ چرا که برای دینبُرداری و دینآگاهی آموخته نشده بود‪ .‬او تنها پذیرفت که زمین را برای آسایشِ‬
‫آفریدهها‪ ،‬گسترده و بالنده سازد‪ ».‬مطمئنا این مقدمه نسبتا طوالنی (به همراه بندهای ‪13 ،9‬و ‪ 17‬از همین‬
‫فرگرد) از اضافاتِ جدیدترِ زرتشتیان در دورة میانه (هنگام تدوین اوستای نو) به متنِ اصلی بوده است‪ ،‬تا‬
‫بدینترتیب به این روایتِ کهنسال‪ ،‬هرچهبیشتر رنگ و بوی دینی دهند‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 130‬از «فروردین یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪134‬‬

‫شمار آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]‬
‫نیافتند‪.‬‬
‫بند ‪ -10‬آنگاه "جم" به روشنی‪ ،‬به سوی نیمروز به راهِ خورشید فراز رفت‪ .‬او این‬
‫زمین را به «سوْورای زرّین»‪ 1‬و به «اَشْتْرا»‪ ،2‬بسایید و بنواخت و چنین گفت‪ :‬ای‬
‫«سپندارمذ»!‪ 3‬به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را‬
‫برتابی‪».‬‬
‫بند ‪ -11‬پس "جم" این زمین را یکسوم‪ ،‬بیش از آنچه که پیشتر بود‪ ،‬فراخی بخشید‬
‫و به خواست و به کامِ خویش‪ ،‬رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم‬
‫هرکس بود‪.‬‬
‫ی "جم"‪ ،‬ششصد زمستان بهسرآمد و این زمین پر از رمهها‬
‫بند ‪ -12‬آنگاه به شهریار ِ‬
‫و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سرخِ فروزنده گردید؛ و [چون شمار‬
‫آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]‬
‫نیافتند‪.‬‬
‫بند ‪ -14‬آنگاه "جم" به روشنی‪ ،‬به سوی نیمروز به را ِه خورشید فراز رفت‪ .‬او این‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫زمین را به «سوْورای زرّین»‪ 1‬و به «اَشْتْرا»‪ ،2‬بسایید و بنواخت و چنین گفت‪ :‬ای‬
‫«سپندارمذ»!‪ 3‬به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را‬
‫برتابی‪».‬‬
‫بند ‪ -15‬پس "جم" این زمین را دو سوم‪ ،‬بیش از آنچه که پیشتر بود‪ ،‬فراخی بخشید‬
‫و به خواست و به کامِ خویش‪ ،‬رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم‬
‫هرکس بود‪.‬‬

‫‪" -1‬شهرام هدایتی" و "مهرداد بهار" آن را سازی همچون شیپور و کرنا و نفیر ترجمه کردهاند‪ ،‬که اگر با‬
‫مندرجات کتاب «گزیدههای زادسپرم» تطبیق دهیم‪ ،‬میتوان گفت که احتماال نظر دو پژوهشگر‪ ،‬درست‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬افزاری ناشناخته است‪" .‬دارمستتر" آن را شمشیر ترجمه کرده است که به نظر نمیآید صحیح باشد‪.‬‬
‫"بارتولومه" و "ولف" آن را تازیانه دانستهاند که احتمال درستیِ آن بیشتر است‪ .‬همچنین "پورداوود" واژة‬
‫فوق را چوبدستی تعبیر کرده است‪.‬‬
‫‪ -3‬از کهنترین ایزدان آریایی و ایزدبانوی نگهبانِ زمین‪« .‬سپندارمذ» در کنار «آناهیته»‪« ،‬امرداد»‪« ،‬خرداد»‬
‫و‪ ...‬از ایزدان مونثِ ایرانی بودند‪ .‬همچنین بنگرید به پاورقی بند ‪ 1‬از هات ‪« 56‬یسنا»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪135‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -16‬آنگاه به شهریاریِ "جم"‪ ،‬نهصد زمستان بهسرآمد و این زمین پر از رمهها و‬
‫خ فروزنده گردید؛ و [چون شمار‬ ‫چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سر ِ‬
‫آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]‬
‫نیافتند‪.‬‬
‫بند ‪ -18‬آنگاه "جم" به روشنی‪ ،‬به سوی نیمروز به راهِ خورشید فراز رفت‪ .‬او این‬
‫زمین را به «سوْورای زرّین» و به «اَشْتْرا»‪ ،‬بسایید و بنواخت و چنین گفت‪ :‬ای «سپندارمذ»!‬
‫به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را برتابی‪».‬‬
‫بند ‪ -19‬پس "جم" این زمین را سهسوم‪ ،‬بیش از آنچه که پیشتر بود‪ ،‬فراخی بخشید‬
‫و به خواست و به کامِ خویش‪ ،‬رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم‬
‫هرکس بود‪.‬‬
‫بند ‪... -20‬و به کامِ خویش‪ ،‬رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که‬
‫م هرکس بود‪1.‬‬ ‫کا ِ‬
‫‪.‬‬ ‫دوم‪2‬‬ ‫بخش‬
‫‪ .‬بند ‪" -21‬جمشید خوبرمه" بر کرانة «رودِ نیکوی دایتی» در «ایرانویچ»‪3‬؛ با برترین‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مردمان‪ ،‬انجمن فراز برد‪" .‬جمشید خوبرمه" بر کرانة «رودِ نیکوی دایتی» در «ایرانویچ»؛‬
‫ن گرانمایه بدان انجمن درآمد‪.‬‬
‫همگام با مردما ِ‬

‫‪ -1‬این روایت جذاب و دلچسب که از بند ‪ 8‬آغاز شده و در بند ‪ 20‬به پایان رسید‪ ،‬یکی از شگفتانگیزترین‬
‫و کهنسالترین اساطیر ایرانی است که در «وندیداد» به یادگار باقی مانده است‪ .‬این داستان‪ ،‬بایستی‬
‫خاطره ای مبهم و غبارآلود از زمانی باشد که آریاییها دچار پیشرفتهای مادیِ چشمگیری شده‪ ،‬ثروتمند‬
‫گشتند‪ .‬تعداد نفوسشان زیاد گردید و به پیشرفتهای مهمی در زمینة کشاورزی دست یافتند‪.‬‬
‫‪ -2‬این بخش شرحِ ساختِ دژی است که "جمشید" برای محافظت از مردمان در برابر یک زمستان سخت و‬
‫هولناک برپا کرد‪ .‬این بندها‪ ،‬یکی از مهمترین و کهنترین داستانهای اساطیریِ ایرانی هستند‪ .‬از دلِ همین‬
‫اسطوره است که بعدها‪« ،‬سومریهای باستان» اسطورة "اوئناپیشتیم" و شرحِِِ کشتیسازیِِِ او برای نجاتِ‬
‫بشریت را ساخته‪ ،‬و قرنها بعد‪ ،‬یهودیان آن اسطوره را مصادره کرده و داستانِ عبریِ "نوحِ کشتیساز" را‬
‫ساختند‪ .‬این بخش از «وندیداد» از کهنسالترین و قدیمیترین اساطیرِ ایرانی است‪ .‬باری باید توجه داشت‬
‫که در زمانِ تالیفِ «اوستا» در دورة ساسانی‪ ،‬پارهای عبارات که اکثرا به صورت پرسش و پاسخ میانِ‬
‫"زرتشت" و «اهورامزدا» است‪ ،‬توسطِ موبدانِ زرتشتی به متنِ اصلی الحاق شده است تا روایت موجود رنگ و‬
‫بوی زرتشتی گیرد‪ .‬این الحاقات شامل پارهای از عبارات بندهای ‪ 39 ،22 ،21‬و ‪ ،40‬به همراه تمامیِ بندهای‬
‫‪ 32 ،31‬و ‪ 43‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 104‬از «آبان یشت»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪136‬‬

‫بند ‪ )1...( -22‬ای « َج ِم هورچهر» پسر «ویونگهان»! بدترین زمستان بر جها ِ‬


‫ن استومند‬
‫ن‬
‫فرود آید که آن زمستانی سخت[ دراز و] مرگآور است‪ .‬آن بدترین زمستان بر جها ِ‬
‫استومند فرود آید که پربرف است‪ .‬برفها ببارند بر بلندترین کوهها به بلندای اَرِدوَی‪.2‬‬
‫بند ‪ -23‬از سه [جای]‪ ،‬گاوها برسند‪ :‬آنها که در هراسآمیزترین جایها هستند‪،‬‬
‫آنها که بر بلندای کوهها هستند و آنها که بر ژرفای روستاها هستند بدان کندهمانها‪.‬‬
‫بند ‪ -24‬پیش از [آن] زمستان‪ ،‬در پیِ تازشِ آب‪ ،‬این سرزمینها بارآورِ گیاهان باشند‬
‫[اما پس از آن زمستان و] از آن پس که برفها [همهجا را] بپوشانند‪ ،‬اگر جای پای رمهای‬
‫در جهانِ استومند دیدهشود‪ ،‬جای شگفتی خواهد بود‪.‬‬
‫بند ‪ -25‬پس آن «وَر»‪ 3‬را بساز؛ هر یک از چهار برش به درازای اسپْریسی‪ ،4‬و‬
‫خ فروزنده را‬‫تخمههای رمهها و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سر ِ‬
‫بدانجا ببر‪ .‬پس آن «وَر» را بساز؛ هر یک از چهار برش به درازای اسپْریسی برای زیستگا ِه‬
‫مردمان؛ هر یک از چهار برش به درازای اسپْریسی برای آخورِ گاوان و گوسپندان‪.‬‬
‫بند ‪ -26‬و بدانجای‪ ،‬آبها را روان ساز در آبراهههایی به درازای یک هاسَر‪ .5‬و‬
‫بدان جای‪ ،‬گیاهان برویان همیشه سبز و خُرَّم‪ ،‬همیشه خوردنی و نکاستنی‪ .‬و بدانجای‪،‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫خانه[ها] را بر پا ساز‪ ،‬خانه[هایی] بلندمرتبه‪ ،‬دلنواز با پیرامونِ دلنواز[تر]‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن‬
‫بند ‪ -27‬و بدانجای‪ ،‬بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینگان و مادینگا ِ‬
‫ن‬‫روی زمین را فراز بر‪ .‬و بدانجای‪ ،‬بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چارپایا ِ‬
‫گوناگونِ روی زمین را فراز بر‪.‬‬

‫‪-1‬با توجه به مندرجات بند پیشین‪ ،‬در انجمنی که میان بزرگانِ ایرانی برگزار گردید‪ ،‬بزرگان از "جمشید"‬
‫درخواستهایی مبنیبر اتخاذ تدبیر‪ ،‬برای نجات از آفتِ زمستانِ سهمگینِ پیشروی را دارند‪ .‬اما در آغازِ این‬
‫بند‪ ،‬عبارتِ‪« :‬آنگاه اهورامزدا به جم گفت» آمده است که حاصل دستکاریهای دورة ساسانی است‪ .‬احتماال‬
‫به جای عبارت فوق‪ ،‬عبارتی شبیه به‪« :‬آنگاه آن مردمانِ گرانمایه به جم گفتند» در متنِ اصلی آمده بود‪.‬‬
‫‪ -2‬مشخص نیست این واژه‪ ،‬واحد اندازهگیری بوده باشد و یا مقصود همان «رودِ اساطیریِ اَرِدویسوَر» است‬
‫که در اینجا به عنوانِ مثالی برای بلندی قرار گرفته است (دوستخواه)‪.‬‬
‫‪ -3‬دژ و پناهگاه‪.‬‬
‫‪ -4‬به نقل از "جلیل دوستخواه"‪ ،‬در لغت به معنای «میدان اسبدوانی» است اما در اینجا و در معنای‬
‫جمله‪ ،‬واحدی است برای مسافت‪ .‬در ایرانباستان‪ ،‬واحدهای اندازهگیریِ راهها‪ ،‬با فاصلههای میدان‬
‫اسبدوانی مرتبط بود‪ .‬ظاهرا اندازة آن بایستی ‪ -‬هم در درازا و هم در پهنا‪ -‬دو فرسنگ بوده باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬از واحدهای اندازهگیری‪ .‬در دوران ساسانیان این واحد برابر بود با یک فرسنگ یا کمی کمتر از آن‪ .‬اما در‬
‫متن فوق که قدمتِ محتوای آن کهنتر از دوران ساسانیان است‪ ،‬این واحد احتماال برابر با دو فرسنگ است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪137‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -28‬و بدانجای‪ ،‬بذ ِر همة رُستنیهایی که بر این زمین‪ ،‬بلندترین و خوشبوترینند‬
‫را فراز بر‪ .‬و بدانجای‪ ،‬تخمِ همة خوردنیهایی که بر این زمین‪ ،‬بلندترین و خوشبوترینند را‬
‫ن‬
‫فراز بر‪ .‬و [آنها را] برای ایشان جفتجفت کن و ازمیاننارفتنی؛ برای ایشان که مردما ِ‬
‫ماندگار در آن «وَر» هستند‪.‬‬
‫بند ‪ -29‬مباد که گوژپشت‪ ،‬گوژسینه‪ ،‬بیپشت‪ ،‬خُل‪ ،‬دْریَوَکَه‪ ،1‬فریفتار‪ ،‬کَسوْیش‪،2‬‬
‫ن اهریمن‪ 4‬بدانجای [راه‬ ‫س جداکردهتن و هیچیک از داغخوردگا ِ‬‫ویزْباریش‪ ،3‬تباهدندان‪ ،‬پی ِ‬
‫یابند]‪.‬‬
‫بند ‪[ -30‬پس] در بلندترین جا[ی «وَر»] نُه [گذرگاه]‪ ،‬در میانة [«وَر»] شش‬
‫[گذرگاه] و در پایینِ [«وَر»] سه گذرگاه بساز‪ .‬هزار تخمة نرینگان و مادینگان را در‬
‫گذرگاههای بلند [بگذار‪ ]،‬ششصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای میانه‬
‫[بگذار‪ ]،‬و سیصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای پایین بگذار‪ .‬آنها را به‬
‫«سووْرای زرّین»‪ ،‬بدان «وَر» بران و بدان «وَر» دری و پنجرهای بساز‪.‬‬
‫بند ‪ -32‬آنگاه "جم" این زمین را به پاشنه بسپَرد و به دست بورزید؛ بدانگونه که‬
‫ک شفته را نرم میکنند‪.‬‬
‫اکنون مردمانْ خا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪ -33‬آنگاه "جم" آن «وَر» را بساخت‪ :‬هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی‪ ،‬و‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خ فروزنده را‬
‫تخمههای رمهها و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سر ِ‬
‫بدانجا ببرد‪ .‬آنگاه "جم" آن «وَر» را بساخت‪ :‬هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی‬
‫برایزیستگاهِمردمان؛ هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی برای آخورِ گاوان و گوسپندان‪.‬‬
‫بند ‪ -34‬پس بدانجای‪ ،‬آبها را روان ساخت در آبراهههایی به درازای یک هاسَر‪ .‬و‬
‫بدان جای‪ ،‬گیاهان برویانید همیشه سبز و خُرَّم‪ ،‬همیشه خوردنی و نکاستنی‪ .‬و بدانجای‪،‬‬
‫خانه[ها] را بر پا ساخت‪ ،‬خانه[هایی] بلندمرتبه‪ ،‬دلنواز با پیرامونِ دلنواز[تر]‪.‬‬
‫بند ‪ -35‬و بدانجای‪ ،‬بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینگان و مادینگانِ‬
‫روی زمین را فراز برد‪ .‬و بدانجای‪ ،‬بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چارپایانِ‬
‫گوناگونِ روی زمین را فراز برد‪.‬‬

‫‪ -1‬زنازاده (؟)‬
‫‪" -2‬پورداوود" آن را «دیو کین و کیفر» ترجمه کرده است‪.‬‬
‫‪ -3‬معنای آن نامشخص است‪.‬‬
‫‪ -4‬یعنی افرادی که دچار نقص جسمی یا روانی هستند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪138‬‬

‫بند ‪ -36‬و بدانجای‪ ،‬بذرِ همة رُستنیهایی که بر این زمین‪ ،‬بلندترین و خوشبوترینند‬
‫را فراز برد‪ .‬و بدانجای‪ ،‬تخمِ همة خوردنیهایی که بر این زمین‪ ،‬بلندترین و خوشبوترینند‬
‫ن‬
‫را فراز برد‪ .‬و [آنها را] برای ایشان جفتجفت کرد و ازمیاننارفتنی؛ برای ایشان که مردما ِ‬
‫ماندگار در آن «وَر» هستند‪.‬‬
‫بند ‪ -37‬و بدانجای‪[ ،‬راه]نو[ویافتند] گوژپشت‪ ،‬گوژسینه‪ ،‬بیپشت‪ ،‬خُل‪ ،‬دْریَ َوکَه‪،‬‬
‫ن‬
‫س جداکردهتن و هیچیک از داغخوردگا ِ‬ ‫فریفتار‪ ،‬کَسوْیش‪ ،‬ویزْباریش‪ ،‬تباهدندان‪ ،‬پی ِ‬
‫اهریمن‪.‬‬
‫بند ‪[ -38‬سپس] در بلندترین جا[ی «وَر»] نُه [گذرگاه]‪ ،‬در میانة [«وَر»] شش‬
‫ن [«وَر»] سه گذرگاه بساخت‪ .‬هزار تخمة نرینگان و مادینگان را در‬ ‫[گذرگاه] و در پایی ِ‬
‫گذرگاههای بلند [بگذاشت‪ ]،‬ششصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای میانه‬
‫[بگذاشت‪ ]،‬و سیصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای پایین بگذاشت‪ .‬آنها را‬
‫به «سووْرای زرّین»‪ ،‬بدان «وَر» براند و بدان «وَر» دری و پنجرهای بساخت‪.‬‬
‫بند ‪[ -140‬بدان جای] پدیدار شدن و پنهان گشت ِ‬
‫ن ستارگان و ماه و خورشید‪ ،‬یک بار‬
‫[در سال] دیده میشود‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بند ‪ -41‬و ایشان [هر] روز را چون سالی میپندارند‪ .‬و [بدانجای] از [آمیزشِ] جفتی‬
‫ن‬
‫نرینه و مادینه به چهل زمستان‪ ،‬نرینهای و مادینهای زاده شوند‪ ،‬همچنین است از چارپایا ِ‬
‫گوناگون‪ .‬و این مردمان در آن خانههای «وَرِ جَمکَرد»‪ 2‬نیکوزیستترین زندگانند‪.‬‬
‫‪..‬‬ ‫فرگرد نوزدهم‬
‫‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫بخش نخست‬
‫بند ‪« -1‬اهریمنِ مرگآفرین»‪ ،‬ساالرِ دیوان‪ ،‬از «سرزمینِ اَپاختر»‪ ،4‬از «سرزمینهای‬

‫‪ -1‬بندهای ‪ 40‬و ‪ 41‬شرحِ زندگانیِ جاودانة مردمانی است که در «وَ ِر جَمکَرد» زندگی میکنند‪ .‬بنابر اعتقاد‬
‫نیاکان‪ ،‬این افراد همواره زنده بوده و در تندرستی کامل میزییَند‪.‬‬
‫‪ -2‬به معنای‪« :‬دژی که جمشید بنا کرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬این بخش بازگو کنندة یکی از کهنترین روایات زرتشتیان است که به ظنِّ قوی در نخستین سالهای‬
‫پس از مرگِ "زرتشت" سروده شده است‪ .‬متن اصلی داستان در «اوستای تدوینشده در دورة ساسانی»‬
‫دچار دستکاریهایی شده است‪ .‬این تحریفات شامل‪ :‬دعای «اَهونَ وَیرْیَه» و تکرار یک بند از فرگرد هشت‬
‫در بند ‪ 2‬به همراه تمام بندهای ‪ 8‬تا ‪ 10‬میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬چهار جهتِ اصلی در ادبیات باستانی ما‪« :‬اَپاختَر=شمال»‪« ،‬نیمروز=جنوب»‪« ،‬خاور=شرق» و‬
‫«باختر=غرب»‪ .‬در باورهای آریایی‪« ،‬اَپاختَر» (شمال) محلِ «دوزخ» و جایگاه «دیوان» قلمداد میشد‪<< .‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪139‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫اَپاختر» به پیش تاخت‪« .‬اهریمنِ مرگآفرینِ نیرنگبازِ تباهکار» چنین گفت‪ :‬ای «دُروج»! به‬
‫سوی "زرتشتِ اَشَوَن" بتاز و او را تباه کن‪« .‬دُروج»‪ 1‬و «بویتی»‪ 2‬و «مَرِشَونَه»‪ ،3‬تاختکنان‬
‫بیامدند‪.‬‬
‫ی نیک»‬ ‫بند ‪" -2‬زرتشت" به بانگِ بلند (‪ )4...‬نیایشی برخواند‪ ،‬آبهای نی ِ‬
‫ک «رو ِد دایت ِ‬
‫ن خستو شد‪« .‬دُروج» و «بویتی» و «مَرِشَونَه»‪،‬‬ ‫را بستود و به پیروی از دا ِد مزداپرستا ِ‬
‫هراسان بگریختند‪.‬‬
‫بند ‪« -3‬دروجِ نیرنگباز»‪« ،‬اهریمن» را چنین گفت‪ :‬ای «اهریمنِ تباهکار»! «فرّة‬
‫زرتشت» چنان بزرگ است که من کشتن وی را از هیچ راهی شدنی نمیدانم‪[ .‬در این‬
‫هنگام] "زرتشت" در نها ِد خویش‪ ،‬دیوان و دُروندانِ تباهکار را دید و با خود اندیشید [که]‬
‫آنان از برای کشتنِ من‪ ،‬به همسخنی نشستهاند‪.‬‬
‫بند ‪" -4‬زرتشت" از جای برخواست و بیهیچ ترسی از بیمِ «اهریمن» و دشواریِ‬
‫چیستانهای بدخواهانة او‪ ،‬سنگی به اندازة خانهای را که از «اهورهمزدای آفریدگار» گرفته‬
‫ن خویش به چرخش در آورد‪« .‬اهریمن» پرسید‪ :‬تو که بر فرا ِز کوهی در کرانة‬ ‫بود‪ ،‬در دستا ِ‬
‫«رودِ َدرِجا»‪ 5‬در خانة "پورو َشسْپ" (پدر زرتشت) ایستادهای‪ ،‬این سنگ را از کجای این‬
‫زمینِ پهناو ِر گویسان ِ‪ 6‬دورکرانه برگرفته و برای چه آن را به چرخش درآوردهای؟‬
‫بند ‪" -5‬زرتشت" به «اهریمن» پاسخ داد‪ :‬ای «اهریمنِ تباهکار»! من آفرینشِ دیو را‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ی‪ 8‬دیوآفریده» را‬
‫فرومیکوبم‪ .‬من «نسوی‪ 7‬دیوآفریده» را فرومیکوبم‪ .‬من «پریِ خَنَثَیت ِ‬

‫>> این اعتقاد‪ ،‬احتماال به همان ماجرای شیوعِ یخبندان در سرزمینهای شمالی که منجر به مهاجرت‬
‫آریاییان گردید‪ ،‬بازمیگردد‪.‬‬
‫‪ -1‬پلیدی؛ در اینجا «دیوِ آفرینندة پلیدی»‪.‬‬
‫‪« -2‬بویتی» در شمار دستهای بزرگ از دیوان قرار دارد که «دیوآساترین دیوان» خوانده شدهاند‪" .‬پورداوود"‬
‫آن را «دیو بُتپرستی» دانسته است و "دوستخواه" ضمن تایید نظر "پورداوود"‪ ،‬معتقد است که این واژه‪،‬‬
‫سرمنشاءِ واژههای «بوت» (پهلوی) و «بُت» (فارسی) است‪" .‬مهرداد بهار" اما ارتباطِ «بویتی» با «بُت» و‬
‫«بُتپرستی» را قاطعانه رد میکند‪.‬‬
‫‪ -3‬دیو زوال و فراموشی‪.‬‬
‫‪ -4‬در اینجا یک دعای زرتشتی و سپس بخشی از بند ‪ 19‬از فرگرد ‪ 8‬آمده که از افزودههای جدید است‪.‬‬
‫‪ -5‬اوستایی‪« :‬دَرِجْیَه پَیتی زْبَرَهه»؛ پهلوی‪« :‬دَرْجِنْ زْبار» به معنای‪« :‬دَرِجای آنسوی تپه»؛ رودی که‬
‫"زرتشت" برفرازِکوهی درکرانة آن‪ ،‬نخستینبار دینِ «اهورامزدا» را پذیرفت و پیامآورِ آن گردید‪.‬‬
‫‪ -6‬یک سند کهنسالِ دیگر مبنی بر آگاهیِ ایرانیان باستان از گِرد بودنِ زمین‪.‬‬
‫‪ -7‬نام دیوی که بر پیکرِ مُردگان فرمان میراند و اگر کسی به مُردار نزدیک شود یا به آن دست بزند‪« ،‬نسو»‬
‫از همة سوراخهای تنِ او به درونِ پیکرِ وی راه یافته و او را میآالید‪.‬‬
‫‪ -8‬پریِ (=دیو ماده) شهوت که «اهریمن» آن را برای گمراه کردن آفریدههای اهورایی بیافرید‪ .‬بنابر برخی‬
‫روایات‪ ،‬همین پری بود که "گرشاسپ" را به همخوابگی با خویش ترغیبکرد و در اینمیان‪ ،‬او را وادار به <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪140‬‬

‫فرومیکوبم‪ .‬تا بدانروز که "سوشیانتِ پیروز و دیوافکن" از «دریای کیانسیه» از سرزمین‬


‫نیمروز‪ ،‬از سرزمینهای نیمروز‪ ،‬پا به پهنة گیتی بگذارد‪.‬‬
‫بند ‪« -6‬اهریمنِ نیرنگباز» ؛ آفریدگارِ جهانِ بدی‪ ،‬دگرباره به او گفت‪ :‬ای "زرتش ِ‬
‫ت‬
‫اَشَوَن"! آفریدههای مرا نابود مکن‪ .‬تو پسرِ "پورو َشسْپ" هستی و از ماد ِر خویش زاده‬
‫ک مزداپرستان رویبگردان تا از آن کام روایی که آن کشندة مردمان‪2‬‬ ‫شدهایِ‪ .1‬تو از دی ِ‬
‫ن نی ِ‬
‫‪ -‬فرمانروای جهان‪ -‬از آن برخوردار بود‪ ،‬بهرهمند شوی‪.‬‬
‫بند ‪" -7‬اِسپیتمان زرتشت" در پاسخ به «اهریمن» چنین گفت‪ :‬نه! من هرگز از دینِ‬
‫نیکِ مزداپرستان رویبرنگردانم‪ .‬اگرچه تن و جان و روانم از هم بگسلد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫دوم‪3‬‬ ‫بخش‬
‫ی کسی سپری شود و بمیرد‪ ،‬دیوانِ بدکا ِر‬ ‫بند ‪ )4...( -28‬بدان هنگام که روزگا ِر زندگ ِ‬
‫دوزخی بر او میتازند‪ .‬چون سومین شب بگذرد و بامداد‪ ،‬پگاه پدیدار گردد و روشنایی برآید‬
‫و «ایزد مهر»؛ [آن] دارندة بهترین رزمافزارها‪ ،‬کوهسارانِ سراسر شادیبخش را سرشار کند‬
‫و خورشید سر بزند‪...‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بند ‪... -29‬دیوی که او را «وی َزرِشَه»‪ 5‬خوانند‪ ،‬روانهای دُروَندانِ تباهکارِ درگناهزیسته را‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫فروبسته میبرد‪ .‬روانِ دُروندانِ تباهکار و نیکوکار‪ ،‬هر دو از «راهِ زُروانساخته» که به‬

‫>> اهانت و خاموش کردنِ آتش نمود و بدینترتیب وی را گناهکار ساخت‪ .‬همچنین بنگرید به پاورقی بند‬
‫‪ 10‬از فرگرد ‪« 1‬وندیداد»‪.‬‬
‫‪ -1‬در گزارش پهلویِ (=زند) «وندیداد» این نیز جمله آمده است‪« :‬نیاکانِ تو مرا میپرستیدند؛ [پس] تو نیز‬
‫مرا پرستش کن‪.».‬‬
‫‪ -2‬اشاره به «آژیدهاک»‪.‬‬
‫‪ -3‬بیشترِ بندهای این بخش شامل پرسش و پاسخهایی است میان "زرتشت" و «اهورامزدا» که بیشتر جنبة‬
‫فقهی دارد‪ .‬به نظر میرسد که از دیگر فرگردهای فقهیِ «وندیداد» اندکی کهنسالتر باشد اما با اینحال باز‬
‫هم نمیتوان قدمت آن را خیلی کهنه دانست‪ .‬تنها بندهای ‪ 28‬تا ‪ 34‬که دارای باورهایی کهن؛ مبنی بر‬
‫چگونگیِ احوالِ روانِ مردم پس از مرگ میباشند‪ ،‬به احتمال قریب به یقین از فقرههای قدیمیِ این بخش‬
‫هستند‪.‬‬
‫‪ -4‬در ابتدای این بند برای ایجاد پیوند با بندهای قبلی ‪ -‬که از بندهای جدیدتر هستند‪ -‬عبارت‪« :‬اهورامزدا‬
‫پاسخ داد» اضافه شده است‪.‬‬
‫‪ -5‬به معنای‪« :‬کسی که چیزی یا کسی را به هر سویی میکِشَد»؛ وظیفة او آن است که روانِگناهکاران را با‬
‫زنجیر تا «چینوَتپُل» بِکِشَد‪ .‬در مقابل او‪« ،‬نَریوْسَنگ» است که روان پاکان و مردمان نیکوسرشت را با‬
‫احترام تا «چینوَتپُل» همراهی میکند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪141‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫«چینوَتپُل»‪ 1‬میپیوندد‪ ،‬میگذرند‪ .‬بر سرِ «چینوَتپُل»‪ ،‬آنان پاداشِ کردارهای نیکِ جهانی‬
‫را که پیش از آن برای جان و روانِ خویش بهجای آوردهاند‪ ،‬میجویند‪.‬‬
‫بند ‪ -30‬پس آنهنگام‪ ،‬دوشیزهای خوشاندام‪ ،‬نیرومند‪ ،‬بلندباال‪ ،‬بازشناسنده‪ ،‬آراسته و‬
‫برازنده‪ ،‬کارآمد و چیرهدست و بسیارزیرک ‪ -‬با سگهایی در دو سوی او‪ -‬فرامیرسد‪ .‬او روانِ‬
‫نیکوکار را از فرازِ «البرز کوه» و از «چینوَتپُل» میگذراند و در برابر ایزدانِ مینُوی جای‬
‫میدهد‪.‬‬
‫بند ‪« -31‬وُهوْمَنَه»‪ 2‬از سریرِ زرّینِ خویش برمیخیزد و بانگ برمیآورد‪ :‬ای اَشَوَن!‬
‫چگونه از آن جهانِ پرآسیب به این جهانِ جاودانه درآمدهای و به سوی ما میآیی؟‬
‫ک اورنگِ زرّینِ «اهورهمزدا»‪ ،‬به‬
‫بند ‪ -32‬روان های نیکوکاران به شادکامی به نزدی ِ‬
‫نزدیکِ تختهای زرّینِ «امشاسپندان»‪ ،‬به «گَرزْمان»‪ ،‬به سرای «اهورهمزدا»‪ ،‬به سرای‬
‫ن اَشَوَن میرسند‪.‬‬
‫«امشاسپندان»‪ ،‬به سرای همة دیگر مینُویا ِ‬
‫بند ‪ -33‬دیوانِ تباهکارِ بدکردار پس از مرگِ اَشَوَنمَردی که خود را از آالیش پالوده‬
‫باشد‪ ،‬چنان از بوی خوشِ روانِ او میهراسند که گوسفندی گرگزده‪.‬‬
‫بند ‪ -34‬روانهای نیکوکاران در آنجا با «ایزد نَریوسَنگ»‪ - 3‬دوستِ «مزدااهوره» ‪-‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫همنشینی میکنند‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫بخش سوم‪4‬‬

‫بند ‪« -43‬اهریمن مرگآفرین»‪ ،‬ساالر دیوان‪« ،‬ایندَر‪ 5‬دیو»‪« ،‬سَوْر َو‪ 6‬دیوْ»‪،‬‬

‫‪ -1‬پلی که روانِ مردمان پس از گذر از آن؛ بنا به ثوابها یا گناههایی که در زندگی کردهاند‪ ،‬راهی بهشت‬
‫(در آن سوی پل) یا دوزخ (در زیر پل) میشود‪ .‬در «کتاب نهم دینکَرد» آمده است‪ :‬هنگامی که فردی‬
‫نیکوکار از روی این پل عبور میکند‪ ،‬پهنای پل به اندازة ‪ 9‬نیزه گسترده شده تا او به آسانی از آن بگذرد‪ .‬و‬
‫هنگامی که فردی بدکردار از آن میگذرد‪ ،‬پهنای آن به اندازة لبة تیغی محدود میگردد تا وی از آنجا به‬
‫پایین (به دوزخ) بیافتد‪ .‬این روایت‪ ،‬در اسالم با عنوان «عبور از پل صراط» مطرح شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 46‬از «خورنه یشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬نَریوسَنگهه»؛ پهلوی‪« :‬نَریوسَنگ»؛ فارسی‪« :‬نَرسی»؛ ایزدِ پیامآور و پیکِ «اهورامزدا» است‪.‬‬
‫«نَریوسَنگ»و «سروش» همکار و خویشکارِ یکدیگرند‪.‬‬
‫‪ -4‬این بخش‪ ،‬شرحِ داستانی کهنسال از زادهشدنِ "زرتشت" است که به نظر میرسد ناقص باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬بنابر کهنترین باورهای هندوایرانی‪ ،‬او یکی از نزدیکترین یاران «اهریمن» و هماوردِ «امشاسپند‬
‫اردیبهشت» است‪ .‬در «ریگودا» وی همان «ایندرا» خدای بزرگِ هندوان است که از وی به عنوان «خدای‬
‫آب» و «خدای جنگ» نام برده شده است‪.‬‬
‫‪ -6‬از نزدیکترین یاران «اهریمن» و هماوردِ «امشاسپند شهریور» است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪142‬‬

‫«اَکَ َتشَه‪5‬‬
‫«نانگهَیثَیه‪ 1‬دیو»‪« ،‬توروی‪ 2‬دیو»‪« ،‬زَیریچ‪ 3‬دیو»‪« ،‬دیوِ خشمِخونیندرفش‪،»4‬‬
‫دیو»‪« ،‬زاوْرون‪ 6‬دیو کشندة پدران»‪« ،‬بویتی‪ 7‬دیو»‪« ،‬دْریوی‪ 8‬دیو»‪« ،‬دَیوی‪ 9‬دیو»‪« ،‬کَسْوی‪5‬‬

‫دیو»‪« ،‬پَیتیشه‪ 5‬دیو» و « َمرِشَوَنَه‪ »10‬دیوآساترینِ همة دیوان‪ ،‬نگران و اندیشناک‬


‫بدینسوی و آنسوی میرفتند‪.‬‬
‫ن نیرنگبا ِز تباهکا ِر مرگآفرین» چنین گفت‪ :‬چرا درنگ کردیم؟‬ ‫بند ‪« -44‬اهریم ِ‬
‫دیوانِ تباهکا ِر بدسرشت بر فرا ِز «اَرِزوَر»‪ 11‬گردآیند‪.‬‬
‫بند ‪ -45‬دیوانِ تباهکا ِر بدسرشت‪ ،‬دویدند و گریختند‪ .‬دیوانِ تباهکارِ بدسرشت‪ ،‬دیودند‬
‫و به بدچشمی نگریستند‪ .‬دیوانِ تباهکا ِر بدسرشت‪ ،‬دویدند و بانگ برآوردند‪ :‬بر فرازِ «اَ ِرزوَر»‬
‫گردآییم‪...‬‬
‫بند ‪... -46‬هماکنون "زرتشتِ اَشَوَن" در خانة "پوروشَسْپ" زاده شد‪ .‬چگونه کشتنِ او‬
‫ی او‪ ،‬خود رزمافزاری دیوافکن است‪ .‬اوست که با دیوان و دُروجان و‬‫را به انجام رسانیم؟ هست ِ‬
‫دیوپرستان و «نسوی دیوآفریده» بستیزد و دروغِ دروغگویان را ناچیز کند‪.‬‬
‫بند ‪ -47‬دیوانِ تباهکارِ بدسرشت‪ ،‬دویدند و گریختند‪ .‬دیوانِ تباهکارِ بدسرشت‪ ،‬به‬
‫ژرفای تاریکی‪ ،‬به دوزخ سهمناگ گریختند‪)12...( .‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫فرگرد بیسـتم‪13‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪.‬‬
‫بند ‪ -2‬نخستین پزشکِ خردمندِ [کاردانِ] فرخندة توانگرِ فرهمن ِد رویینتنِ پیشداد‪،‬‬

‫‪ -1‬دیوِ ناخشنودی و خیرهسری و غرور‪ .‬هماوردِ «ایزدبانو سپندارمذ» است‪.‬‬


‫‪ -2‬دیوِ تشنگی که آب را زهرآگین میکند‪ .‬هماوردِ «ایزدبانو خرداد» است‪.‬‬
‫‪ -3‬به معنای «زرد رنگ» یا «سبز رنگ»‪ .‬او دیو گرسنگی است و هماوردِ «ایزدبانو اَمُرداد» میباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬دیوِ خشم و از بیرحمترین و پلشتترین دیوان‪ .‬هماوردِ «ایزد سروش» است‪.‬‬
‫‪ -5‬از دیوان‪.‬‬
‫‪ -6‬دیوِ آورندة پیری‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 1‬از فرگرد ‪« 19‬وندیداد»‪.‬‬
‫‪ -8‬دیوِ دریوزگی و گدایی‪.‬‬
‫‪" -9‬پورداوود" این نام را «دیوِ فریب» ترجمه کرده است‪.‬‬
‫‪ -10‬دیو زوال و نابودی‪.‬‬
‫‪ -11‬دروازة دوزخ‪.‬‬
‫‪ -12‬در اینجا دعای معروف «اَشِم وُهو» آمده است که از افزودههای جدیدترِ زرتشتیان است‪.‬‬
‫‪ -13‬در این «فرگرد»‪ ،‬تمام بند ‪ 1‬و عباراتی در البالی بندهای ‪( 2‬گفتگوی اهورامزدا و زرتشت) و ‪( 3‬نسبت‬
‫دادنِ بیماریها به اهریمن) و ‪( 4‬ضمیر «من» که منتسب به اهورامزداست) و تمام بندهای ‪ 5‬تا ‪( 14‬یه جز‬
‫بند ‪ ،)12‬از اضافاتِ جدیدترِ واردشده به متنِ اصلی است‪ ،‬تا به این روایتِ کهنسال‪ ،‬رنگ و بوی دینی دهند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪143‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫"ثریتَه"‪ 1‬بود که بیماری را به بیماری بازگرداند‪ ،‬که مرگ را به مرگ بازگرداند‪ ،‬که‬
‫ن مردمان دور براند‪2.‬‬
‫نخستینبار‪ ،‬نوکِ دشنه و آتشِ تب را از ت ِ‬
‫بند ‪ -3‬او بود که به جستجوی داروها و شیوههای درمان برآمد و «امشاسپند‬
‫شهریور»‪ 3‬برای پایداری در برابر بیماری‪ ،‬در برابر مرگ‪ ،‬در برابر درد و تب‪ ،‬در برابر ناخوشی‬
‫و پوسیدگی و گندیدگی ‪ -‬که اهریمن به پتیارگیِ خویش برای آسیبرسانی به تنِ مردمان‬
‫آفرید‪ -‬داروها و شیوههای درمان را بدو بخشید و آموخت‪...‬‬
‫ت‬
‫بند ‪ -4‬و من گیاهان دارویی را که صدها و هزارها و دههزارها‪ ،‬گرداگر ِد «درخ ِ‬
‫گوکِرِنَه»‪ 4‬روییده است‪ ،‬بدو فرو فرستادم‪.‬‬
‫بند ‪ -12‬بشود که «اَیرْ َیمَنَة‪ 5‬گرامی» همة گونههای بیماریها و مرگها را‪ ،‬همة‬
‫جادوان و پریها را و همة «جَینیهای‪ 6‬تباهکار» را فروکوبد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫فرگرد بیستویکم‬
‫بند ‪ -1‬درود بر «گاوِ پاک»‪ .7‬درود بر تو ای «گاوِ نیکوکار»‪ .‬درود بر تو که افزونیبخشی‪.‬‬
‫درود بر تو که میرویانی‪ ،‬درود بر تو که بهترین اَشَوَن و اَشَوَنِهنوززادهنشده را بهروزی‬
‫میبخشی‪ .‬درود بر تو که «جهی» و «آشموغِ نااَشَوَن و فرمانروای ستمگر» را نابود میسازی‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن هوا به سوی زمین‪ ،‬هزار‬‫بند ‪ -2‬ای «ابر» بیا! شتابان بیا! در درازنای آسمان‪ ،‬از میا ِ‬
‫دانه [و] دههزار دانه باران بباران‪ )8...( .‬چنین گوی تا همة بیماریها را به یکباره نابود‬

‫‪ -1‬پدرِ "گرشاسپ"‪ ،‬پهلوان بزرگ ایرانی است‪ .‬او نخستین کسی بود که به فراگیریِ «دانش پزشکی»‬
‫پرداخت و به مبارزه با بیماریها بهپاخاست‪.‬‬
‫‪ -2‬یعنی وی نخستین کسی بود که فردِ زخمی و شمشیرخورده؛ و همینطور فردی که دچار تب و لرز شده‬
‫بود را درمان کرد‪.‬‬
‫‪ -3‬اوستایی‪« :‬خْشَثرَوَیرْیَه»؛ ایزدِ نگهبانِ فلزات‪ .‬واژة «امشاسپند» از افزودههای بعدی است‪.‬‬
‫‪« -4‬هوم سپید» که در اساطیر ایرانی و هندی‪« ،‬شهریارِ گیاهانِ دارویی» خوانده شدهاست‪ .‬این واژه بسیار‬
‫قدیمی است‪ .‬در ابتدای این بند‪ ،‬ضمیر «من» (اشاره به اهورامزدا) برای ارتباطیافتنِ این بند با بندِ الحاقیِ‬
‫نخست‪ ،‬به متن اصلی اضافه شده است‪.‬‬
‫‪ -5‬ایزد دوستی و پیوند و آرامش‪ .‬او را نخستین پزشکِ مینُوی شمردهاند که درمانِ ناخوشیها در دست‬
‫اوست‪ .‬در «ریگودا»‪« ،‬اَریَمَن» ایزدی است بزرگ که نام او همواره در کنار «مهر» و «وَرونا» آمده است‪.‬‬
‫‪" -6‬جلیل دوستخواه" میگوید که «جَینی» نام موجودی است که گَندِ بیماریهای گوناگونِ برآمده از‬
‫دخمههای آلوده را در اندامهای مردمان به اندازة یکسوم نیرومندتر میکند‪" .‬دارمستتر" این نام را با‬
‫«جَهی» یکی میداند‪ .‬برخی نیز آن را معادل «جنهای کافر» نوشتهاند که از ریشه خطاست‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 43‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -8‬در اینجا عبارت «ای زرتشتِ اَشَوَن» آمده است که از اضافات جدیدتر است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪144‬‬

‫سازی‪ ،‬تا مرگ را به یکباره نابود سازی‪ ،‬تا همة بیماریهای پدیدآورندة «جَینی» را به‬
‫یک باره نابود سازی‪ ،‬تا همة مرگِ پدیدآورندة «جَینی» را به یکباره نابود سازی‪ ،‬تا «گَذَه»‪1‬‬

‫و «اَپَه َگذَه»‪ 1‬را نابود سازی‪.‬‬


‫بند ‪ -3‬اگر بیماریِمرگزا‪ ،‬شامگاهان فراز آید‪ ،‬درمان آن در بامدادان است‪[ .‬همچنین]‬
‫اگر بیماریِمرگزا‪ ،‬بامدادان فراز آید‪ ،‬درمان آن در شامگاهان است‪[ .‬همچنین] اگر‬
‫بیماریِمرگزا‪ ،‬شب هنگام فراز آید‪ ،‬درمان آن در بامدادان است‪ .‬بشود که باران‪ ،‬آبهای تازه‬
‫فروبارد‪ ،‬خاک را نو سازد‪ ،‬درختان را سرسبز کرده و نوتندرستی و نوتوانمندی در کارِ درمان‬
‫پدید آورد‪.‬‬
‫بند ‪ -4‬ای «ابر»! «دریای فراخکرت» جای گردآمدنِ همة آبهاست‪ .2‬تو نیز بر آ و به‬
‫باال فراز رو و به زمین فرود آی‪ .‬به زمین فرود آی و به باال فراز رو‪)3...( .‬‬
‫بند ‪ -5‬ای «خورشیدِ تیزاسب»! بر آ از فرا ِز «البرز» و در درازنای آسمان بچرخ و بر‬
‫جهان فروغ بیافشان‪ )4...( .‬در درازنای راهی که ایزدان ساختهاند‪ ،‬راهی آبی که آنان‬
‫گشودهاند‪5.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ن همة آبهاست‪ .‬تو نیز بر آ و به‬ ‫بند ‪ -8‬ای «ابر»! «دریای فراخکرت‪ »6‬جای گردآمد ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫باال فراز رو و به زمین فرود آی‪ .‬به زمین فرود آی و به باال فراز رو‪)7...( .‬‬

‫‪ -1‬نام نوعی بیماری است که از چند و چونِ آن آگاهیِ بیشتری در دست نیست‪ .‬به دلیل نبودِ نمونة مشابهِ‬
‫این واژه در متون دیگر و نبودِ توضیحات در باب این واژه در «زند اوستا» تطبیق آن با بیماریهای شناخته‬
‫شده عمال غیرممکن است‪.‬‬
‫‪ -2‬ایرانیان بر این باور بودند که سرچشمة «آب» و «روشنایی» یکیاست‪ .‬دلیل این اعتقاد از آنجایی بود که‬
‫روشنایی (خورشید) از فرازِ «البرز» (برای دانستن جایگاه البرز بنگرید به پاورقی بند ‪ 13‬از مهریشت) برآمده‬
‫و رودها نیز از «قلّههای البرز» سرازیر میگردند‪ .‬ریشة ضربالمثل متداولِ «آب‪ ،‬روشنایی است» ‪ -‬که‬
‫همچنان تا امروز نیز بر زبانها جاریاست‪ -‬از همینجاست‪.‬‬
‫‪ -3‬در پایان این بند عبارتی آمده است با این مضمون‪« :‬ای آن که اهورامزدا راهی در بلندا را برای برآمدن و‬
‫بالیدنِ تو پدید آورده است! بر آی و به چرخش در آی» که بایستی از افزودههای جدیدتر دوران ساسانی‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬در اینجا عبارت‪« :‬در درازنای راهِ اهورامزدا» آمده است که بایستی از افزودههای جدید باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬منظور از «راهی آبی» چشمانداز نقاط مرتفع کوهستانی است که در ترکیبی از «مِه» و «باران»‪ ،‬منظرهای‬
‫چشمنواز را بهوجود میآورد‪.‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 59‬از «فروردین یشت»‪.‬‬
‫‪ -7‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 4‬از فرگرد ‪.21‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪145‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫بند ‪ -9‬ای «ماهِ دربرگیرندة تخمة گاو»!‪ 1‬بر آ از فرا ِز «البرز» و در درازنای آسمان‬
‫بچرخ و بر جهان فروغ بیافشان‪ )2...( .‬در درازنای راهی که ایزدان ساختهاند‪ ،‬راهی آبی که‬
‫آنان گشودهاند‪2.‬‬

‫بند ‪ -17‬ای «خورشید»! ای «ماه»! ای «ستارگان»! با خروش برآیید! [از برای] دور‬
‫ی به جادو خو گرفته» را‪.‬‬ ‫ن «اَیِهی»‪ 4‬را‪ ،‬دور راند ِ‬
‫ن «جَه ِ‬ ‫راندنِ «کَخوژی»‪ 3‬را‪ ،‬دور راند ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬برپایة اساطیر ایرانی‪ ،‬در آغاز خلقت‪ ،‬هنگامی که "کیومرث" و «گاوِ نخستین» پس از یورش «اهریمن»‬
‫از بین رفتند‪« ،‬اهورامزدا» نطفههای درونِ بدنِ «گاو» را که بسیار درخشان بودند‪ ،‬به «ماه» برد‪ .‬درخشندگیِ‬
‫«ماه» در نیمهشبها از همین روی است‪ .‬سپس از آن نطفهها‪« ،‬گاوی نر» و «گاوی ماده» زاده شدند که‬
‫اینان با یکدیگر جفتگیری کرده و ‪ 270‬نوع از جانوران و حیوانات را پدید آوردند‪ .‬برای آگاهی بیشتر بنگرید‬
‫به کتاب «بندهشن»‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 5‬از فرگرد ‪« 21‬وندیداد»‪.‬‬
‫‪ -3‬به معنای‪« :‬کسی که از روشنایی میکاهد»؛ صفتی است برای «اهریمن»‪.‬‬
‫‪ -4‬به معنای‪« :‬نازایی»؛ صفتی است برای «اهریمن»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 146


mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪147‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ماتیکان یوشت فریان؛ اسطورة فراموششدة ایرانی‬

‫پیشگفتار‬
‫کتاب ارزشمند «ماتیکان یوشت فریان» از شگرفترین و دلچسبترین یادگارهای‬
‫نیاکان ماست که به زبان پارسیِمیانه (پهلوی) و در زمان ساسانیان نوشته شده است‪.‬‬
‫"یوشت" پسر ‪ -‬و یا شاید از نوادگان‪ -‬بزرگزادهای به نام "فریان" بود که در شهر‬
‫«پرسشگزاران» زندگی میکرد‪ .‬در اساطیر ایرانی‪" ،‬فریان" بزرگمردی بود از‬
‫«تورانزمین» که به حمایت از "زرتشت" برخاست و از همینروی‪" ،‬زرتشت" در «گاهان»‪1‬‬

‫‪ -‬دستنخوردهترین بخش از «اوستا»‪ -‬او را در شمار یاران خویش نام برده و از «اهورامزدا»‬
‫خواهان برکت و بزرگی این شخص و اخالفِ او گردید‪ .‬همچنین در کهنترین «یشتها»‪2‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ت بسیارباالی این افسانه‬


‫نیز به اختصار ذکری از این کهنداستان رفته است که اصالت و قدم ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫در میان ایرانیان را آشکار میسازد‪ .‬کتاب پهلوی «داتستان دینیک»‪" ،3‬یوشت فریان" را‬
‫فردی غیرزرتشتی اما در شمار ارادتمندان به دین زرتشتی نام برده است‪ .‬در کتاب «زند‬
‫س آن‪" ،‬زرتشت" به درگاه «اهورامزدا»‬ ‫بهمن یشت»‪ 4‬نیز ذکر ماجرایی آمده است که در پ ِ‬
‫نماز برده و از وی میخواهد تا "یوشت فریان"‪" ،‬گوپدشاه"‪ 5‬و "پشوتن"‪ 6‬را فناناپذیر و‬
‫بیمرگ گرداند‪.‬‬
‫این ماجرای جذاب‪ ،‬از جایی آغاز میشود که جادوگری به نام «اَخت» در طمع یورش‬
‫به شهر «پرسشگزاران»‪ ،‬میکوشد تا با لشگریانش که متشکل از دیوان و بدخویان بودند‪،‬‬
‫شهر را چپاول کند‪ .‬اما از آنجا که این شهر ‪-‬ظاهرا بنابر دعای "زرتشت" برای «خاندان‬

‫‪ -1‬گاهان؛ یسنا هات ‪ ،46‬بند ‪12‬‬


‫‪ -2‬آبانیشت‪ ،‬کردة ‪ ،20‬بندهای ‪ 81‬تا ‪83‬‬
‫‪ -3‬فصل ‪90‬؛ بندهای ‪3 -1‬‬
‫‪ -4‬فصل ‪2‬؛ بند ‪1‬‬
‫‪ -5‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 77‬از «خوَرنَه یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -6‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 98‬از «فروردین یشت» در همین کتاب‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪148‬‬

‫فریان»‪ -‬تحت حمایت فرّهایزدی و «امشاسپندان» است‪ ،‬هیچ نیرویی توان نابودی آن را‬
‫ندارد مگر نیروی جهل و نادانی‪ .‬پس «اَختجادو» با آگاهی از این موضوع‪ ،‬درون شهر شده‬
‫و میکوشد تا برای دور راندنِ فرّهایزدی از شهر‪ ،‬نادانی را بر آنجا حاکم سازد‪ .‬از همینروی‬
‫نوجوانان پانزده ساله را به حضور خویش فراخوانده و شروع به پرسیدن سواالتی علمی از هر‬
‫یک آنها مینماید‪ .‬سپس هرکس که پاسخ را نمیدانست‪ ،‬در شمار نادانان قرار گرفته و‬
‫فرّهایزدی از او دور گردیده و «اَخت» در دَم او را میکشت‪ .‬در این میان‪ ،‬فردی به نام‬
‫"مهراسپند" که از پیران و خردمندان شهر است؛ جوانی دانا به نام "یوشت فریان" را برای‬
‫این مباحثه معرفی میکند‪ .‬در همان آغاز کار‪" ،‬یوشت" خردمندی خود را نشان داده و دو‬
‫طلسمی را که «اَخت» با خود به همراه دارد باطل میسازد‪« .‬اَختجادو» آگاه میشود که‬
‫"یوشت فریان" با دیگران تفاوت دارد‪ ،‬پس خود را برای یک مبارزة طوالنی آماده میکند‪.‬‬
‫بدین منظور ‪ 33‬پرسشِ پیچیده را مطرح کرده و برای پیروزی در این مبارزة علمی‪ ،‬از تمام‬
‫توانایی خویش بهره میگیرد‪ .‬این پرسشها گاه فلسفی‪ ،‬گاه دینی‪ ،‬گاه اخالقی‪ ،‬گاه اطالعات‬
‫عمومی‪ ،‬گاه از ستارهشناسی‪ ،‬گاه از ریاضیات و گاه سواالتی بچهگانه است‪" .‬یوشت" اما با‬
‫نیروی خِرَد و یاری «امشاسپندان»‪ ،‬به تمام ‪ 33‬پرسش پاسخ داده و سپس ابتکار عمل را در‬
‫دست گرفته و سه سوال پیچیده از «اَختجادو» میپرسد‪« .‬اَخت» برای یافتن پاسخ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫سواالت‪ ،‬نیرنگی به کار بسته و به دوزخ میرود تا از «اهریمن» یاری بخواهد‪« .‬اهریمن» اما‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫خ این سه‬ ‫از یاری رساندن به او خودداری میکند؛ چه در صورت آگاهی «اَختجادو» از پاس ِ‬
‫پرسش‪ ،‬وی بهگونة فزایندهای نیرومند گشته و تهدیدی برای «اهریمن» خواهد شد‪.‬‬
‫«اَخت» ناکام و مضطرب به میدان مبارزه بازگشته و با ناامیدی از دادن پاسخ به سه پرسش‬
‫"یوشت"‪ ،‬اعالم ناتوانی میکند‪ .‬پس "یوشت فریان" دعایی خوانده و با کمک یک کاردِ‬
‫مقدس‪ ،‬به «اَختجادو» یورش برده و او را از بین میبرد‪ .‬با این پیروزیِ بزرگ‪ ،‬افزونبر‬
‫نجاتیافتن شهر از یورش دیوان‪" ،‬یوشت فریان" نیز در شمار مهمترین شخصیتهای‬
‫زرتشتی قرار گرفته و بنابر دیگر کتب زرتشتی ‪-‬از جمله کتاب سترگ «بندهشن»‪ -‬از مرگ‬
‫رهایی یافته و در شمار جاودانان قرار میگیرد تا در «پَسین روز» (آخرالزمان) در کنار‬
‫"پشوتن"‪" ،‬گرشاسپ"‪" ،‬کیبهرام ورجاوند" و دیگر جاودانان زرتشتی‪ ،‬در شمار لشگریان‬
‫"سوشیانت" ‪ -‬منجی دین زرتشتی‪ -‬برای پاکسازی جهان از پلشت ِ‬
‫ی اهریمنان‪ ،‬بکوشد‪.‬‬
‫با تطبیق مندرجات رساله «ماتیکان یوشت فریان» با دیگر کتب زرتشتیِ بازمانده از‬
‫دوران ساسانیان‪ ،‬میتوان تخمین زد که ماجرای مباحثه "یوشت" و «اَختجادو»‪ ،‬در حدود‬
‫هشتاد سال پس از مرگ "زرتشت" روی داده است‪ .‬همچنین در بخشِ «یشتها» از‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪149‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫«اوستا»‪ 1‬اشاراتی «مثلگونه» به این داستان رفته است‪ .‬این اشارات گواه بر آن است که‬
‫ماجرای مبارزة "یوشت فریان" و «اَختجادو»‪ ،‬از روزگاران باستان تا پایان دوران ساسانیان‬
‫میان ایرانیان بسیار سرشناس و معروف بوده است‪ .‬اما مهمترین تفاوتی که میان روایت‬
‫مندرج در «اوستا» و روایت مستقل «ماتیکان یوشت فریان» به چشم میآید‪ ،‬این نکته است‬
‫که در «یشتهای اوستا» شمار سواالت «اَختجادو» از "یوشت"‪ 99 ،‬پرسش ذکر شده‬
‫است اما در «ماتیکان یوشت فریان» تنها ‪ 33‬پرسش آمده است‪ .‬این شاید به خاطر آن باشد‬
‫که در درازنای گذر زمان و بازگویی شفاهی و سینهبهسینة این روایت‪ ،‬بسیاری از پرسشها‬
‫به دست فراموشی سپرده شده و نویسنده یا نویسندگان رساله «ماتیکان یوشت فریان» تنها‬
‫به پرسشهای باقی مانده اکتفا کرده و نخواستند چیزی از خود بدان بیافزایند‪.‬‬
‫درمورد اسطوره "یوشت فریان" هرگز حق مطلب ادا نگشته است‪" .‬یوشت فریان" که‬
‫روزگاری در مقام اعتبار‪ ،‬در کنار اساطیری چون "آرش کمانگیر"‪" ،‬گرشاسپ پهلوان"‪،‬‬
‫"جمشید"‪" ،‬هوشنگ" و‪ ...‬قرار داشت‪ ،‬امروزه ناشناخته باقی مانده و ایرانیان او را در گرد و‬
‫غبار تاریخ‪ ،‬به دست فراموشی سپردهاند‪ .‬باشد که این ترجمه از «ماتیکان یوشت فریان»‪،‬‬
‫بهانهای برای بازشناسی و احیای این اسطوره فراموششدة ایرانی باشد‪.‬‬
‫الزم به توضیح است که نگارنده برای ترجمه این متن‪ ،‬از تلفیق دو روش «ترجمه واژه‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫به واژه» و «ترجمه آزاد» بهره برده است‪ .‬بدین معنا که تمرکز اصلی بر روی ترجمه واژه به‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫واژه و نقل هر عبارت‪ ،‬عین متن پهلوی آن بوده است‪ .‬اما با این حال‪ ،‬در برخی از بندها به‬
‫دلیل کهن بودن متن‪ ،‬با عبارات و جمالتی نامنوس مواجه هستیم که در میان گذر هزارهها‬
‫منسوخ گردیده و با گوشِ انسانِ امروزی‪ ،‬ناآشناست‪ .‬لذا در هنگام مواجهه با چنین بندهایی‪،‬‬
‫از ترجمه روان و آزادتری استفاده شده ‪ -‬و به جهت آسانتر شدن فهم محتوا و مطالب برای‬
‫مخاطب ‪ -‬کوشش شده است تا جمالت به شیوه امروزیتری منعکس گردند‪ .‬همچنین باید‬
‫توجه داشت که تالش نگارنده در هنگام ترجمه این اثر بر این بود که تا جای ممکن‪ ،‬از‬
‫واژگان اصیل پارسی بهرهبرداری شده و از ورود واژگانی با ریشة بیگانه در این ترجمه‪،‬‬
‫جلوگیری به عمل آید‪.‬‬
‫نگته آخر آنکه در هنگام مطالعة متنِ «ماتیکان یوشت فریان» با مفاهیمی کهن و‬
‫نسبتا فراموششده برخواهیم خورد که همه ریشه در فرهنگ کهنسال ایرانی دارند‪ .‬نگارنده‬
‫کوشیده است تا برای روشنشدنِ این مفاهیم‪ ،‬توضیحاتی را در پاورقیها عنوان کند‪ .‬با‬
‫اینحال برای درکِ بهترِ مفاهیمِ مربوط به باورهای قدیمی و مناسکِ کیشِ زرتشتی‪،‬‬

‫‪ -1‬آبان یشت بند ‪ 81‬تا ‪ 83‬و فروردینیشت بند ‪120‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪150‬‬

‫پیشنهاد میشود تا کتاب «زرتشت و زرتشتیان» از همین نگارنده ‪ -‬طبع «انتشارات آروَن»‪-‬‬
‫را مطالعه نمایید‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪151‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ترجمه متن کامل ماتیکان یوشت فریان‬

‫به نام یزدان دادار‬


‫این ماتیکان یوشت فریان فرخباد‪ ،‬به یاریِ یزدان‪.‬‬
‫چنین گویند که در آن زمان که "اَختجادو" با هفتاد هزار سپاهی درون شهر‬
‫ن‪ 1‬تنومن ِد‬
‫«پرسشگزاران» گردید‪ ،‬او بانگ برآورد‪« :‬شهر پرسشگزاران را در زیر پاهای پیال ِ‬
‫خویش‪ ،‬لگدمال خواهم کرد‪».‬‬
‫و هنگامیکه به درون شهر آمد‪ ،‬مردمی را فراخواند که پانزدهساله‪ 2‬باشند‪ .‬پس از هر‬
‫یک از آنها پرسشهایی کرد و هرکه توان پاسخ دادن را نداشتی‪ ،‬او را بکشت‪.‬‬
‫و در شهر پرسشگزاران بزرگمردی بود به نام "مهراسِپَند"‪ .‬او اَختجادو را گفت‪:‬‬
‫ل پیالن مکن و مرد ِم بیگناه را مَکُش که اندر این شهر‪ ،‬جوانی‬ ‫«شهر پرسشگزاران را لگدما ِ‬
‫پانزدهساله باشد به نام "یوشت فریان" میزییَد و هر پرسشی که او را پرسیدی‪ ،‬تو را پاسخ‬
‫خواهد گفت‪».‬‬
‫پس اَختجادو به یوشت فریان پیغام فرستاد‪« :‬بسوی من آی که سیوسهپرسش از تو‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫پرسم و اگر پاسخ ندانی یا بگویی نمیدانم‪ ،‬همانزمان تو را خواهم کشت‪».‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪3‬‬
‫پس یوشت فریان به درگاه اَختجادو آمدی‪ .‬ولی از آنروی که اَخت‪ ،‬الشة آدمی را از‬
‫برای طلسم و جادو در زیر بستر خود پنهان کرده بود‪ ،‬یوشت فریان درون آنجا نشد‪ .‬او به‬
‫اَخت پیغام فرستاد‪« :‬شما الشة آدمی را در زیر بستر خود دارید و از آنروی که در‬
‫آنجاییکه الشة آدمی است‪ ،‬امشاسپندان‪ 4‬درون نشوند‪ ،‬من نیز درون نخواهم شد تا آن‬
‫الشه از آنجا دور شود که من نیازمند یاری و پشتیبانی امشاسپندان هستم‪ .‬و اگر‬
‫امشاسپندان درون نشوند‪ ،‬آنگاه پرسشهای تو را پاسخ نتوانم داد‪».‬‬

‫‪ -1‬فیلها‬
‫‪ -2‬در سنّتِ زرتشتی‪ ،‬پانزدهسالگی‪ ،‬سنِّ رسیدن به رشدِ کامل و بلوغ است‪.‬‬
‫‪ -3‬یعنی جمجمه و اسکلت آدمیزاد‪ .‬در روزگاران دور‪ ،‬ساحران و جادوگران برای انجامِ طلسم و جادو‪،‬‬
‫استخوان آدمیزاد و حیوانات را همراهِ خود نگاه میداشتند‪.‬‬
‫‪« -4‬امشاسپندان» در کهنترین باورهای دین زرتشتی‪ ،‬القابی برای «اهورامزدا» بودند‪ .‬اما رفته رفته درطول‬
‫زمان دارای شخصیتهایی مستقل گردیده و در نهایت در جایگاه ایزدان و ‪ -‬به زبان امروزیتری‪ -‬فرشتگانِ‬
‫درگاهِ «اهورامزدا» قلمداد گردیدند‪ .‬باید توجه داشت که هر یک از این «امشاسپندان» در باورهای قدیم‬
‫ایرانی (پیش از زرتشت) نمایندة یکی از عناصر طبیعت قلمداد میگشتند‪ .‬همچنین برای آگاهی بیشتر‪،‬‬
‫بنگرید به پاورقی بند ‪ 5‬از هات ‪« 56‬یسنا» در همین کتاب‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪152‬‬

‫ن آن نهفته بود‪،‬‬ ‫پس اَختجادو دستور داد تا آن تخت و بستر را که الشة آدمی درو ِ‬
‫بیرون بردند و سپس تخت و بستری نو افکندند‪.‬‬
‫پس او یوشت فریان را دگرباره اندر خواست و گفت‪« :‬بیا و بر این جامه و بالش بنشین‬
‫و پرسشهایم را به درستی پاسخ ده‪».‬‬
‫یوشت فریان گفت‪« :‬ای تبهکا ِر دُروند‪ !1‬بر این بالش میننشینم‪ .‬چه این بالش نَسای‪2‬‬

‫مُردگان است‪ ،‬و ایزدان و امشاسپندان ‪-‬که یاور و جانپناه من هستند‪ -‬اگر بر این بالش‬
‫بنشینم‪ ،‬از یاری و پشتیبانی من بازخواهند ایستاد و آنگاه پرسشهای تو را پاسخ نتوانم‬
‫داد‪».‬‬
‫پس اَختجادو فرمان داد تا بالش را بردند و بالشی نو آوردند‪.‬‬
‫ش نو‪ ،‬بنشست‪.‬‬‫اینبار یوشت فریان درون شد و بر آن بال ِ‬
‫نخستین پرسش را اَختجادو از یوشت فریان چنین پرسید‪« :‬بهشت به گیتی بهتر است‬
‫یا به مینو؟»‪3‬‬

‫یوشت فریان پاسخ داد‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و‬
‫پس از مرگ به دوزخ بیافتی! چه بهشت به گیتی بهتر است‪ .‬از اینروی که کسی که در‬
‫گیتی کار و کرفه‪ 4‬نکردی‪ ،‬در مینو او را فریادرسی نخواهد بود‪ .‬و نشان دیگر آنکه اگر به‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫گیتی کاری نیکو نکنی به آن جهان نیکی نرسد‪».‬‬
‫اَختجادو چون آن پاسخ را شنید‪ ،‬شگفتزده گردید و به اندازهای که مردی یَشتی‬
‫کند‪ ،5‬در گیجی ماند‪ .‬سپس چون به خود آمد‪ ،‬او را چنینگفت‪« :‬بدبختیِمن ‪ -‬اَختجادو‪-‬‬
‫از تو ‪ -‬یوشت فریان‪ -‬این است که بر من چیره هستی‪ .‬همچون مَر ِد دلیر بر دلیرترین مَرد‪،‬‬
‫اسبِ دلیر بر دلیرترین اسب‪ ،‬گا ِو دلیر بر دلیرترین گاو و همچون آسمان که بر زمین‬
‫فرمانروایی میکند‪ .‬چرا که من با این پرسش نهصد مُغ‪ 6‬را کشتهام‪ ،‬که آنان چندان یزشِ‬

‫‪ -1‬بددین‪ ،‬کژکردار‪ ،‬بدسرشت‬


‫‪ -2‬اوستایی‪« :‬نَسو»‪ ،‬پهلوی‪« :‬نَسا»؛ پارههای گوشت یا استخوانِ انسان یا حیوان ِمُرده‪ .‬بنابر باورهای‬
‫زرتشتیان‪ ،‬به محض خروج روح از بدن‪ ،‬جسم آدمی تبدیل به عنصری نجس میگردید که باید از دست زدن‬
‫بدان پرهیز نمود‪ .‬در صورت تماس با پیکر مُرده‪ ،‬طی آدابی مذهبی‪ ،‬فرد را تطهیر میکردند‪.‬‬
‫‪ -3‬معنی تحتاللفظی آن چنین است‪« :‬با آباد ساختنِ زمین‪ ،‬زمین را همچون بهشت کردن بهتر است‪ ،‬یا به‬
‫انتظارِ مرگ نشستن برای دستیابی به بهشتِ اُخروی؟»‬
‫‪ -4‬کار و کوشش‬
‫‪ -5‬عبادت کردن‪ .‬زمزمهکردنِ سرودههای دینی در آیینِ زرتشتی‪.‬‬
‫‪ -6‬پهلوی‪« :‬موبد»؛ روحانیون و پیشوایان دین زرتشتی‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪153‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫یزدان‪ 1‬کردهاند که به خاط ِر نوشیدنِ پراهوم‪ ،2‬زرد شده بود‪ 3.‬و همچنین نُه دختر از‬
‫«دودمان سپیتمان»‪ 4‬را کشتم که هر یک از ایشان دینستایی را افسری به زر و مروارید از‬
‫پادشاهان نستاندهاند‪ .5‬هنگامی که من از اینان پرسیدم که بهشت به گیتی بهتر است یا به‬
‫مینو؟ پاسخ دادند که بهشت به مینو بهتر است‪ .‬پس من گفتم اینچنین که بهشت به مینو‬
‫برای شما نیکوتر است‪ ،‬همیدون بهتر آن باشد که به بهشتِ مینو درون شوید‪ .‬پس آنها را‬
‫بکشتم‪».‬‬
‫‪6‬‬
‫اکنون دوم پرسش من از تو این است که‪« :‬از آفریدههای اورمزد کدام است که اگر‬
‫بنشیند‪ ،‬بلندتر باشد از زمانی که ایستاده است؟»‬
‫یوشت فریان پاسخ داد‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و‬
‫پس از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پاسخ تو سگ باشد‪».‬‬
‫سوم پرسش این بپرسید که‪« :‬از آفریدههای اورمزد آن چیست که برَوَد اما گام نَنَهَد؟‪»7‬‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پاسخ آن گنجشک است که برود اما گام نَنَهَد‪».‬‬
‫چهارم پرسش این بپرسید که‪« :‬از آفریدههای اورمزد‪ ،‬آن چیست که دندانش از شاخ و‬
‫شاخش از گوشت باشد؟»‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫ش پرهیزگار‪ .‬و چون آن خروس‬ ‫از مرگ به دوزخ بیافتی! پاسخ آن خروس است‪ ،‬مرغِ سرو ِ‬
‫بانگ کند‪ ،‬پتیاره از آفریدههای اورمزد باز دارد‪8».‬‬

‫‪ -1‬یَزِش (یا یَزِشْن) = نیایش کردن؛ عبادت کردن‪.‬‬


‫‪« -2‬پراهوم» فشردة «گیاهِ هوم» است که با آبزور و شیر و فشردهٔ ساقهٔ «هذانَئپَتا» (شاخه درخت انار)‬
‫آمیخته شده باشد‪ .‬نوعی نوشیدنی مقدس بود که از روزگاران کهن‪ ،‬در میان آریاییان رواج داشت‪.‬‬
‫‪ -3‬معنی تحتاللفظی این بند چنین است‪« :‬من پیش از این با طرح این پرسش‪ ،‬توانسته بودم گمراه کنم‬
‫نهصد نفر از روحانیون مومنی را که از شدت اخالص در عبادت به خلسة معنوی رسیده و رنگِ رخسارشان‬
‫پریده بود ‪ -‬به مانند کسی که بر اثر استعمال شرابِ پراهوم زرد شده باشد‪ -‬و سپس با دور شدن فرّهایزدی‬
‫از آنها‪ ،‬همة آنها را به قتل رساندم‪».‬‬
‫‪ -4‬دودمانی مقدس بودند و "زرتشت" نیز از این خاندان بود‪ .‬بنگرید به بند ‪ 140‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -5‬یعنی به اندازهای پایبند به دین بودند که با زر و سیم شاهان نیز دینگریز نمیگردیدند (؟)‪.‬‬
‫‪ -6‬اوستایی‪« :‬اهورامزدا»؛ پهلوی‪« :‬اورمزد»‪« ،‬هرمزد»؛ در معنای امروزیِ «خداوند»‪.‬‬
‫‪ -7‬یعنی‪ :‬آن چیست که بدون گام برداشتن و قدم زدن‪ ،‬راه میرود؟‬
‫‪ -8‬اشاره ای به آوازِ سحرگاهیِ خروس که پایان شب و آغاز روز را مژده میدهد‪ .‬به باور ایرانیان‪ ،‬خروس در‬
‫پیوند با «ایزد سروش» بود‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪154‬‬

‫پنجم پرسش این بپرسید که‪« :‬کار ِد کوچک بهتر است یا خورشِ‪ 1‬کمتر؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫د کوتاه بَرسَم‪2‬‬
‫ش اندک است‪ .‬چه با کار ِ‬ ‫از مرگ به دوزخ بیافتی! کار ِد کوتاه بهتر از خور ِ‬
‫بریدن و چیدن‪ ،‬ولی خورشِ اندک به شکم نرسد و چون رسد باد انگیزد‪».‬‬
‫ششم پرسش این بپرسید که‪« :‬چیست پُر و چیست نیمهپُر و چیست آنکه هرگز پُر‬
‫نباشد؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! آنچه که پُر است مَردِ دارای توانایی است که چون بمیرد پرهیزگار‬
‫باشد؛ آنچه که نیمهپُر باشد درویشِ بینوای بدزیست است که چون بمیرد روانش پرهیزگار‬
‫باشد؛ و آنچه که تُهی است‪ ،‬مَردِ بدبختِ بدزندگانیست که چون بمیرد دُروند و ناپرهیزگار‬
‫بمیرد‪».‬‬
‫هفتم پرسش این بپرسید که‪« :‬آن چیست که مردمان خواهند نهانکردن اما آن را‬
‫نهانکردن نتوانند؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن زُروان‪ 3‬است که کس نهان کردنش نتوان؛ چه زمان‪ ،‬خود‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫پیدا بُوَد‪».‬‬
‫هشتم پرسش این بپرسید که‪« :‬کدام است آن مرد ِم زنده که "استیویهات" را ببیند و‬
‫‪4‬‬

‫بمیرد و او را ایدون کام باشد که باز زنده شود و نیز اگر دوباره او را ببیند و بمیرد‪ ،‬برایش‬
‫آسان آید؟»‪5‬‬

‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن مردمی است که یَشت نکرده باشد و پراهوم نخورده باشد‪ .‬و‬
‫دیگر آن مَرد که به گاهِ زناشویی رسیده باشد و زن نگرفته باشد‪ .‬و سهدیگر آن مردمی که‬

‫‪ -1‬خوراک‪ ،‬غذا‬
‫‪ -2‬شاخههای مقدسِ بُریدهشده از درخت هوم یا گز که زرتشتیان در نیایشها به دست گرفته و مناسکی را‬
‫اجرا میکنند‪.‬‬
‫‪ -3‬ایزدِ زمان‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 67‬از «مهر یشت»‪.‬‬
‫‪ -4‬نام دیوِ مرگ در اعتقاداتِ کهنِ آریاییان‪.‬‬
‫‪ -5‬یعنی‪« :‬چه کسانی هستند که پس از مرگ‪ ،‬آرزو دارند تا مجددا زنده شوند تا کارهایی نیمهتمام را تمام‬
‫کنند و سپس به آسودگی بمیرند؟»‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪155‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ن زنده بودن‪ ،‬یَشت نکرده است و اشوداد‪ 1‬نداده است و یزش نکرده باشد و گفته باشد‬ ‫در زما ِ‬
‫که اشوداد به مردم بدهم اما [پیمانشکنی کرده و] نداده باشد‪ .‬پس آنکس هنگامی که‬
‫بمیرد کامِ او اینگونه است که باز زنده شود و دوباره بمیرد و استیویهات ببیند و مرگ‬
‫برایش آسان شود‪».‬‬
‫نهم پرسش این بپرسید که‪« :‬پیل و اسب و شتر و خر و گاو و گوسفند و زن و سگ و‬
‫خوک و گربه به چند ماه زایند؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پیل به سهسال زاید و اسب و اشتر و خر به دوازدهماه زایند و‬
‫گاو و زن به نهماه زایند و گوسفند به پنجماه زاید و سگ و خوک به چهارماه زایند و گربه به‬
‫چهلروز زاید‪».‬‬
‫دهم پرسش این بپرسید که‪« :‬مردم کدام به رامشتر و آسانتر زیَد؟»‪2‬‬

‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن مردمی به رامشتر و آسانتر زیَد که در زندگی بیبیمتر‪ ،‬و‬
‫به آنچه دارد خرسندتر و داراتر است‪».‬‬
‫یازدهم پرسش این بپرسید که‪« :‬چیست آنکه در گیتی به اورمزد و امشاسپندان‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫همانند است؟»‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه در گیتی دهبُد‪ 3‬به اورمزد و امشاسپندان همانند است و جای‬
‫دهبُد همانند گرزمان‪ 4‬روشن است و دستیاران دهبُدان همانند امشاسپندانند‪ .‬و دهبُدان اندر‬
‫دربار؛ همانند آن ستاره است که پرویز خوانند؛ دیگر مردم هنگامی که خویشکار و‬
‫استوارند‪ ،‬همانند دیگر ستارگان کوچکند که در آسمانند‪».‬‬
‫دوازدهم پرسش این بپرسید که‪« :‬کدام خورش خوشتر و خوشمزهتر است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن خورش خوشمزهتر و بامزهتر است در میان مردمان که مَرد‬
‫آن را از راهِ کوششِ ُدرُست‪ ،‬به دست آورده‪ ،‬اندوخته و پرداخته شده باشد و آن را از را ِه کار‬
‫و کرفه باز خورند و بدارند‪».‬‬

‫‪ -1‬خیرات‪ ،‬صدقه‬
‫‪ -2‬یعنی‪« :‬چه کسانی در آرامش زندگی میکنند؟»‬
‫‪ -3‬کدخدا ‪ /‬شاه‬
‫‪ -4‬بهشت‪ ،‬عرشاعلی‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪156‬‬

‫سیزدهم پرسش این بپرسید که‪« :‬یک چه؟ و دو چه؟ و سه چه؟ و چهار چه؟ و پنج‬
‫چه؟ و شش چه؟ و هفت چه؟ و هشت چه؟ و نه چه؟ و ده چه؟»‪1‬‬

‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه یک‪ ،‬خورشید بی‪ 2‬که همة جهان را روشن دارد‪ .‬دو‪ ،‬برآوردن و‬
‫فروبردن دَم‪ 3‬است‪ .‬سه‪ ،‬پندار نیک‪ ،‬کردار نیک و گفتار نیک است‪ .‬چهار‪ ،‬آب و زمین و گیاه‬
‫و ستور است‪ .‬پنج‪ ،‬همان پنج "کِی"‪ 4‬است‪ .‬شش‪ ،‬همان شش گاهنبار‪ 5‬است‪ .‬هفت‪ ،‬هفت‬
‫امشاسپند است‪ .‬هشت‪ ،‬هشتیِ نامیبِه است‪ .6‬نه‪ ،‬همان نه سوراخ در تن مردمان است و ده‪،‬‬
‫همان ده انگشتِ دست است‪».‬‬
‫بیست و سوم پرسش این بپرسید که‪« :‬چه سردتر؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! نه چنان چون که تو اندیشی‪ ،‬بلکه چنان چون که من میدانم‪ :‬تو‬
‫چنان اندیشیدی که برف سردتر است که اندر کوه نشیند و خورشید هرگز بر آن برنتابد؛‬
‫ولی آنچنان که تو اندیشیدی نیست‪ ،‬زیرا مَنِشِ مَردِ دُروند‪ ،‬سردتر است؛ و آن را نشان‬
‫اینکه تو را برادری است دُروند‪ ،‬او را چندی زهر به دل جای دارد که تو آن را نه با خورشید‬
‫و نه با آتش نتوان گداختن‪ ،‬و چون من آن زهر را به مُشت گیرم بگدازد‪7».‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬این پرسش به تنهایی شامل ‪ 10‬سوال از ‪ 33‬سوال است‪.‬‬
‫‪« -2‬بی» = «است»‪ .‬هنوز در شاخههایی از گویش لُری‪ ،‬لکی و برخی از گویشهای دیگر‪ ،‬به جای فعل‬
‫«است» از فعل «بی» استفاده میشود‪" .‬باباطاهر" میگوید‪:‬‬
‫همه زیبا به چشمِ دیگران بی‬ ‫هزاران الله و گل در جهان بی‬
‫‪ -3‬نفس‬
‫‪ -4‬پنج شاه بزرگ کیانی‪" :‬کیقباد"‪" ،‬کیکاووس"‪" ،‬کیخسرو"‪" ،‬کیلهراسپ" و "کیگشتاسپ"‪.‬‬
‫‪ -5‬گاهنبار در اسطورههای زرتشتی و آریایی‪ ،‬نام شش «گاه» یا شش روزی است که اهورامزدا جهان را‬
‫آفرید و به نشانة آن‪ ،‬ایرانیانِ باستان جشنهای ششگانة گاهنبار را پدید آوردند که بنابر مندرجات «اوستا»‬
‫‪.‬‬ ‫بدینگونه است‪:‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪« -‬میدیوزَرِیم» که در روز پانزدهم اردیبهشتماه‪ ،‬به نشانه آفرینش آسمان‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪« -‬میدیوشوِیم» که در روز پانزدهم تیرماه‪ ،‬به نشانه آفرینش آب‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪« -‬پَویتهشَوهیم» که در روز سیام شهریورماه‪ ،‬به نشانه آفرینش زمین‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪ « -‬اَیاسرِم» که در روز سیام مهرماه‪ ،‬به نشانه آفرینش گیاهان‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪« -‬میدیارِم» که در روز بیستم دیماه‪ ،‬به نشانه آفرینش جانوران‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪« -‬هَومَوسپَوتمَدُم» که در آخرین روز سال‪ ،‬به نشانه آفرینش مردمان‪ ،‬جشن گرفته میشد‪.‬‬
‫‪ -6‬مضمون این جمله مشخص نیست‪.‬‬
‫‪ -7‬در این بند اختجادو می پرسد که چه چیزی در جهان از همه سردتر است؟ یوشت فریان پاسخ میدهد‬
‫که من میدانم پاسخ مدنظر تو آن برفی است که در قلة کوهستانها مینشیند و حتی تابشِ خورشید نیز <<‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪157‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫پس اَختجادو فرمان داد که برادر خویش را آوردند و بکشتند و زهر را از دل او بیرون‬
‫ی گداختن نبود‪ .‬پس یوشت فریان آن را‬ ‫آوردند‪ .‬ولی نه خورشید و نه آتش‪ ،‬آن زهر را توانای ِ‬
‫اندر مُشتِ خویش بگرفت و آن زهر‪ ،‬بیدرنگ بگداخت‪.‬‬
‫بیست و چهارم پرسش این بپرسید که‪« :‬چه گرمتر؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه مُشتِ مَر ِد پرهیزگار گرمتر است‪ .‬و آن را نشان این که زه ِر‬
‫ت من آن را گداخت‪».‬‬ ‫برادرت را نه خورشید و نه آتش نتوانست گداختن ولی مُش ِ‬
‫بیست و پنجم پرسش این بپرسید که‪« :‬از آنها که فرو شود‪ ،‬کدام بهتر است؟ و از‬
‫آنها که سرد شود‪ ،‬کدام بهتر است؟ و از آنها که بمیرد‪ ،‬کدام بهتر است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! از آنچه فرو شود‪ ،‬آب بهتر است‪ .‬و آنچه سرد شده باشد‪ ،‬آتش‬
‫بهتر است‪ .‬و آنچه بمیرد‪ ،‬مَر ِد تبهکا ِر دُروندِ ستمگری چون تو باشد‪ ،‬بهتر است! چه اگر آب‬
‫فرو نشود و آتش سرد نشود و تبهکارِ دُروندِ ستمگری چون تو نمیرد؛ آنگاه همة‬
‫[چهارگوشة] جهان پُر از آب و آتش و تبهکارِ دُروندِ ستمگری چون تو شود و نگهداری‬
‫جهان نتوان کرد‪».‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪1‬‬
‫بیست و ششم پرسش این بپرسید که‪« :‬چه از کوه‪ ،‬گرانتر است؟ و چه از کار ِد‬
‫پوالدین‪ ،‬تیزتر است؟ و چه از انگبین‪ ،2‬شیرینتر است؟ و چه از دنبة میش‪ ،‬چربتر است؟ و‬
‫از رادان‪ ،3‬که رادتر است؟ و از راستان‪ ،‬که راستتر است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! [نخست آنکه] دروغ و ناراستی از کوه‪ ،‬گرانتر است؛ و [دوم‬
‫آنکه] زبانِ مردمان از کاردِ پوالدین‪ ،‬تیزتر است؛ و [سوم آنکه] برای پدر و مادر‪ ،‬همانا‬
‫ذ‪4‬‬ ‫فرزند نیکو از انگبین شیرینتر است؛ و [چهارم آنکه] از دنبةمیش چربتر‪« ،‬سپندارم ِ‬

‫>> توانایی آب کردن آن را ندارد اما بدان که اشتباه میکنی و از برف کوهستانها سردتر هم وجود دارد و‬
‫آن سردیِ بدذاتیِ انسانهای گناهکار و پلید است‪ .‬چنانچه بدذاتیِ درونِ دلِ برادر تو‪ ،‬اکنون شبیه به‬
‫ماده ای زهرآلود و سرد است که نه با تابش خورشید و نه با افروختن آتش‪ ،‬گرم نخواهد شد اما اگر من آن را‬
‫به دست گیرم‪ ،‬ذوب میشود!‬
‫‪ -1‬سنگینتر‪ ،‬مستحکمتر‪.‬‬
‫‪ -2‬عسل‪.‬‬
‫‪ -3‬جوانمردان‪.‬‬
‫‪ -4‬ایزدبانوی نگهبانِ زمین‪ .‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 1‬از هات ‪« 56‬یسنا»‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪158‬‬

‫زمین و باران» است؛ و [پنجم آنکه] از رادان رادتر‪« ،‬ایزدِ تیشتر»‪ 1‬است؛ و [ششم آنکه] از‬
‫راستان راستتر‪« ،‬وایو»‪ 2‬است چرا که از هیچکس شرم و آزرم ندارد و رشوه نستاند و خدای‬
‫و بنده‪ 3‬را یکی به دیگری به راستی دارد‪.4‬‬
‫بیست و هفتم پرسش این بپرسید که‪« :‬کدام پای نیکتر و نیکوتر است؟ چه بسیار‬
‫ن من‬‫پاهایی که من در زندگانی دیدهام ولی از میان آنها‪ ،‬پای "هوفریا" ‪ -‬که خواهرِ تو و ز ِ‬
‫است‪ -‬نیکوتر و چشمنوازتر است‪».‬‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پای آب نیکتر و نیکوتر است‪ .‬و تو را نشان آن که هرجای که‬
‫آب پای نَهاد‪ ،‬در آنجا سبزه بِرَست‪ .‬ولی هرجای که هوفریا پای نهاد‪ ،‬آنجا خشک‬
‫گردید‪5».‬‬

‫بیست و هشتم پرسش این بپرسید که‪« :‬بزرگترین رامش زنان چیست؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! نه چنان چون که تو اندیشی‪ ،‬بلکه چنان چون که من میدانم‪ .‬تو‬
‫ایدون اندیشیدی که زنان را بزرگترین رامش از جامههای گوناگون و کدبانوییِ سزاوار است‬
‫که دارند؛ ولیکن زنان را بزرگترین رامش‪ ،‬بودن کنارِ شوی خویش است‪».‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫اَختجادو گفت که‪« :‬دروغ بگویی و من تو را به این پرسش بکشم‪ .‬اکنون بیا نزد هوفریا‬
‫رهسپار شویم؛ او که خواهرِ تو و زنِ من است‪ .‬او که هرگز دروغ نگفته و نگوید‪».‬‬
‫یوشت فریان همداستان بود‪ .‬پس به نزد هوفریا شدند‪ .‬پس ایشان گفتند بنشین و این‬
‫پرسش به راستی بگذار‪ .‬سپس یوشت فریان پرسید که‪« :‬زنان را بزرگترین رامش‪ ،‬از‬
‫جامههای گوناگون و کدبانوییِ سزاوار است که دارند؟ یا زنان را بزرگترین رامش‪ ،‬بودن‬
‫کنا ِر شوی خویش است؟»‬

‫‪« -1‬تیر»؛ ایزد باران و یکی از بزرگترین و مهمترین خدایان قدیمِ آریایی که مورد احترام آریاییان بود‪.‬‬
‫بنگرید به «تیر یشت»‪.‬‬
‫‪ -2‬ایزد باد‪ .‬نام دیگر او «اندروای» است و بیشتر با لقب «زبردست» در «اوستا» از او نام برده شده است‪.‬‬
‫«وایو» یکی از اسرارآمیزترین خدایان هندو‪-‬ایرانی است که هم در متون کهن ایرانی و هم در متون هندی از‬
‫او یاد شده است‪ .‬او بر گردونهای برنشسته که صد اسب آن را میکشند و نسیم و باد و طوفان و آذرخش از‬
‫اوست‪ .‬بنگرید به «رام یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -3‬ارباب و رعیت‪.‬‬
‫‪ -4‬زیرا باد برای همة آدمیان؛ چه دارا و چه ندار‪ ،‬به یکسان میوزد‪.‬‬
‫‪ -5‬اشاره به لگدمال کردنِ گیاهان که دستمایة نابودیِ آنها میشود‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪159‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫هوفریا با خویش اندیشید که‪« :‬چه بدبختی به سرم آمده است که این تبهکارِ دُروندِ‬
‫ستمگر‪ ،‬اگر دروغ بگویم هم برادرم را میکشد و هم من دُروند میشوم‪ .‬ولیکن ایدون بهتر‬
‫که راست بگویم‪ .‬چه اگر دروغ بگویم خود دُروند شوم و داد و دین را از دست دهم ولی‬
‫چون مرا به راستگویی بکشد‪ ،‬پرهیزکار خواهم گردید‪».‬‬
‫پس پوششی بر سر انداخت و گفت که‪« :‬زنان را بزرگترین رامش‪ ،‬از بودن کنارِ شوی‬
‫خویش است‪».‬‬
‫اَخت با شنیدن این پاسخ با دشنهای هوفریا را بکشت‪ .‬روان هوفریا به گرزمان‪ 1‬رفت‪.‬‬
‫آنگاه روان او بانگ برآورد که‪« :‬نکوکاری پرهیزکار بودم‪ ،‬اکنون پرهیزکارترم‪ .‬اما ای‬
‫اَختجادو‪ ،‬تو دُروند بودی‪ ،‬اکنون دُروندتر گشتهای‪».‬‬
‫بیست و نهم پرسش این بپرسید که‪« :‬آن چیست که ده پا و سه سر و شش چشم و‬
‫شش گوش و دو دُم و سه خایه و دو دست و سه بینی و چهار شاخ و سه پشت دارد و‬
‫زندگی و خوراک جهان از اوست؟»‬
‫یوشت فریان پاسخ آن ندانست پس از اورمزد یاری خواست‪ .‬پس اورمزد برای یاری او‬
‫ایزد «نَریوْسَنگ»‪ 2‬را فرستاد و نَریوْسَنگ پاسخ را در اندیشة یوشت فریان گماشت‪ .‬پس‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَر ِد تبهکا ِر دُروندِ ستمگر و پس از‬
‫مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن یک جفت گاو نر و مرد برزیگری است که زمین را شخم‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫میزند‪ .‬از کوشش آن برزیگر و شخ ِم آن دو گاو‪ ،‬زمین باروَر گشته و روزی و خوراکِ مردمانِ‬
‫جهان را به بار میآورد‪».‬‬
‫اَختجادو که میپنداشت یوشت فریان این پرسش را نتوان پاسخ داد‪ ،‬شگفتزده گردید‬
‫و پیدرپی فریاد برآورد و سه شبانهروز در بیهوشی به سر برد‪ .‬پس از سه شبانهروز‪،‬‬
‫هنگامی که به هوش آمد‪ ،‬پرسشها را دنبال کرد‪.‬‬
‫سیام پرسش این بپرسید که‪« :‬کدام اسب بهترین است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! آن اسبِنَرِ پاکنژاد و آموزشدیده که بتوان آن را با اسبانِ شاهی‬
‫نگاه داشت‪ ،‬آن اسب بهترین است‪».‬‬
‫سی و یکم پرسش این بپرسید که‪« :‬آن چیست که خشک است و بِوَزَد؛ و آن چیست‬
‫که تَر است و بسوزَد؟»‬

‫‪ -1‬عرش اعلی‪ ،‬بهشت‪.‬‬


‫‪ -2‬پیکِ «اهورامزدا»‪ .‬در ادیان آریایی‪ ،‬دو ایز ِد «نَریوْسَنگ» و «سروش»؛ همترا ِز «جبرائیل» در ادیان‬
‫ابراهیمی قلمداد میشدند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪160‬‬

‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن که خشک است و بِوَزَد‪ ،‬باد است؛ و آن که تر است و بسوزد‪،‬‬
‫پیه است‪».‬‬
‫سی و دوم پرسش این بپرسید که‪« :‬کدام پادشاه بهتر است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن پادشاه بهتر که بخشایندهتر و خِرَد و دانشِ او نیکتر باشد‪».‬‬
‫سی و سوم پرسش این بپرسید که‪« :‬تو را دارایی چند است؟»‬
‫یوشت فریان بگفت‪« :‬زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس‬
‫از مرگ به دوزخ بیافتی! چه مرا دارایی سه است‪ :‬یکی آنکه خورَم‪ ،‬دیگر آنکه پوشم‪ ،‬و‬
‫سهدیگر آنکه به درویشان دهم‪».‬‬
‫چون یوشت سراسر سی و سه پرسش اَختجادو را پاسخ داد؛ آنگاه گفت‪« :‬تو را سه‬
‫پرسش کنم که آن را نتوانی پاسخ کنی‪ .‬نخست آنکه ارزشِ یک مُشت تخ ِم زمین‪ 1‬به چند‬
‫ن زمین بپردازد به چند ارزد؟‬ ‫ارزد؟ دوم آنکه ارزشِ کسی که با "گاو ورزا"‪ 2‬به شخمزد ِ‬
‫سهدیگر آنکه ارزشِ خُوَیدوده‪ 3‬را کار و کرفه به چند ارزد؟»‬
‫اَخت در شگفت ماند و پاسخ را ندانست‪ .‬پس به بهانه‪ ،‬زمان خواست تا پیشاب‪ 4‬کند‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ی دوزخ شد و از اهریمن یاری خواست‪.‬‬ ‫یوشت فریان پذیرفت و اَخت با نیروی جادو‪ ،‬راه ِ‬
‫اهریمن پاسخ داد که پاسخ این هر سه پرسش را دانم اما نگویم‪ .‬چه اگر پاسخ آن را به تو‬
‫گویم‪ ،‬نیرو و توانایی تو افزون گردیده و همآوردِ من خواهی شد‪ .‬اَخت اندوهگین گردید و‬
‫بازگشت‪ .‬ایدون به یوشت فریان گفت‪« :‬آنچه ندانستی را اورمزد و امشاسپندان به تو‬
‫گفتند‪ ،‬و من که امید به اهریمن داشتم او مرا ناکام گذارد و پاسخم نگفت‪».‬‬
‫د بَرسَمچین‪ ،5‬با نیرنگِدینی‪ 6‬اَختجادو را کشت؛ و «دروج»‪7‬‬ ‫آنگاه یوشت فریان با کار ِ‬
‫را که اندر تنِ او بود ناکار کرد‪.‬‬

‫‪ -1‬بذر‪.‬‬
‫‪ -2‬در اساطیر ایران باستان‪ ،‬نخستین موجود آفریده شده "کیومرث" بود که نیای تمام انسانهاست و‬
‫دومین موجود آفریده شده «گاو ورزا» بود که نیای تمام ستوران و چارپایان است‪.‬‬
‫‪ -3‬ازدواج با خویشانِ نزدیک‪.‬‬
‫‪ -4‬ادرار‪.‬‬
‫‪ -5‬کاردی که با آن شاخههای «بَرسَم» را برای انجام اعمالِ مذهبی‪ ،‬میبُرند‪.‬‬
‫نیرنگدینی» به معنیِ زمزمهکردنِ سرودهها و خواندنِ دعاهای مقدسِ دینی است‪.‬‬‫ِ‬ ‫‪« -6‬‬
‫‪ -7‬پلیدی‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪161‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫اسطورة رستم‪ ،‬در منابع سغدی‬

‫پیشگفتار‬
‫"رستم" جهانپهلوان ایرانی و قهرمان «شاهنامه» است‪ .‬دربارة کهناسطورة رستم‪،‬‬
‫پژوهشگران و محققانِ تاریخ‪ ،‬آرای گوناگونی دارند‪ .‬گروهی او را از اساطیرِ «سکایی» و‬
‫گروهی دیگر او را متعلق به سنّتِ ادبی‪/‬بومیِ «پیشسکایی» میدانند‪ .1‬برخی نیز اسطورة‬
‫رستم را ساخته و پرداختة ایرانیان شرقی در دوران «اشکانیان» دانستهاند که صحیح نیست‪.‬‬
‫با این همه هرچه که باشد‪ ،‬رستم یکی از مهمترین و درخشانترین اساطیر و افسانههای‬
‫ملّیِ ایرانی و متعلق به فرهنگ کهنِ ایرانزمین است‪.‬‬
‫ن ایرانیان رواج داشته است‪ .‬در البالی کتب‬ ‫افسانة رستم از کهنترین روزگاران در میا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫قدیمِ ایرانی‪ ،‬همچون «بندهشن»‪« ،‬درخت آسوریک»‪« ،‬روستخم و سپنددات»‪،‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«سکسیران» ‪-‬و احتماال کتب دیگری که در پیچ و خمِ روزگار از میان رفته و نامی از آنها‬
‫ت پراکنده‪ ،‬به دست‬ ‫به دست ما نرسیده است‪ -‬از وی یاد شده است‪ .‬مجموعِ این روایا ِ‬
‫توانمندِ دانای طوس‪" ،‬حکیم ابوالقاسم فردوسیطوسی" به نظم درآمده و برای همیش‬
‫حفظ گشته است‪.‬‬
‫اما در میان روایات متعدد دربارة رستم‪ ،‬داستانی کهن و بکر نیز در دسترس است که‬
‫"فردوسی" از وجود آن بیخبر بوده و در هیچیک از منابع دیگر نیز ثبت نشده است و آن‬
‫روایتی از رستم است که در کشور چین یافت گردیده‪.‬‬

‫‪" -1‬نولدکه" معتقد است هنگام یورش سکاها به ایاالت «زرنگ» و «رخج»‪ ،‬افسانة "رستم" در آن‬
‫سرزمینها رواج داشته و بنابراین نمیتوان اصل و ریشة اسطورة "رستم" را یک اسطورة سکایی دانست‪ .‬رایِ‬
‫اخیر "نولدکه" را میتوان برای بازیابیِ یکی از حلقههای مهم اساطیرِ ایرانی بهکار برد‪ .‬با توجه به آنکه در‬
‫سنتهای جدیدتر‪" ،‬رستم" را از تبار "گرشاسپ" دانستهاند و علم به آنکه "گرشاسپ" اسطورهای از‬
‫ایرانیان شرقی است‪ ،‬اگر بپذیریم "رستم" به سنّتِ پیشسکاییِ بومیِ «زرنگ» مربوط است‪ ،‬پس میتوان‬
‫پذیرفت که؛ برخالف آنچه که اخیرا برخی از پژوهشگران بازگو کردهاند‪« ،‬شجرهنامة رستم و انتساب او به‬
‫گرشاسپ»‪ ،‬نه از باورهای جدیدتر‪ ،‬که دارای ریشهای بسیارکهنسال است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪162‬‬

‫در حوالی سال ‪ 1900‬میالدی‪ ،‬باستانشناسان در نزدیکی شهر «توئن هوانگ» در‬
‫کشور چین‪ ،‬غارهایی را یافتند که در اصل‪ ،‬کتابخانههایی ارزشمند از دورانِ باستان بود‪ .‬این‬
‫س بوداییان بوده و دهانة غارها‬ ‫کتابها اغلب بودایی و حاویِ اوراقِ مربوط به کتابهای مقد ِ‬
‫نیز نزدیک به ‪ 900‬سال بسته و دستنخورده باقی مانده بود‪ .‬هفت سال پس از کشف این‬
‫ل تبعة بریتانیا در جریان بازدید از‬ ‫غارها‪" ،‬سر اورل استین" باستانشناس مجارستانیاالص ِ‬
‫ی یافتشده را‬ ‫یکی از این غارها به نام «غا ِر موگای» (غار هزاربودا)‪ ،‬برخی از متونِ بودای ِ‬
‫برای تحقیق و پژوهش با خود به انگلستان برد‪ .‬مدتی بعد‪" ،‬پلیو" دانشمندِ چینشنا ِ‬
‫س‬
‫فرانسوی نیز از غار بازدید به عمل آورد و بخشی دیگر از متونِ باستانی را با خود به کتابخانة‬
‫ملّیِ فرانسه برد‪ .‬بعدها در جریان ترجمة این اوراق و در البالی متون بودایی‪ ،‬نسخهای بکر از‬
‫داستانی مربوط به رستم پیدا شد که بخش بزرگِ آن در میان اوراقِ کتابخانة ملّیِ فرانسه و‬
‫ق موزة بریتانیا قرار داشت‪ .‬این داستانِ شگفتانگیز از رستم‪ ،‬به‬ ‫بخشِ کوچکتر در میان اورا ِ‬
‫زبان سُغدی مکتوب گردیده و حکایت از آوازة اسطورة رستم تا دورترین نقاط فالت ایران در‬
‫مرز با چین را دارد‪ .‬شوربختانه این داستانِ یافت شده‪ ،‬ناقص است‪ .‬آغاز و پایان آن افتاده و‬
‫گمان میرود که بخشی از یک داستان بزرگتر باشد‪ .‬موضوع داستان نیز نبردِ رستم با‬
‫دیوان است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫پیدا شدنِ چنین داستانی از رستم در آسیایمیانه‪ ،‬البته شگفتانگیز نیست‪ .‬چرا که‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫بنابر یافته های باستانی‪ ،‬داستان رستم در فرارود بسیار سرشناس بوده است‪ .‬برای نمونه در‬
‫ف سُغد‪ ،‬در «پنجکنت»؛ مربوط به سدة هشت هجری‪،‬‬ ‫ویرانههای کاخهای اشرا ِ‬
‫دیوارنگارههایی از رستم سوار بر «رخش» در نبرد با دیوان‪ ،‬در کنار «سیمرغ» و‬
‫"بانوگشنسپ"‪ 1‬حکاکی شده است‪ .‬این دیوارنگارهها به اندازه مشهور است که این بخش از‬
‫کاخِ فوقالذکر را به نام «اتاق رستم» نامگذاری کردهاند‪.‬‬
‫جدا از موارد باال‪ ،‬در میان اوراقِ غار هزاربودا‪ ،‬تکهای دیگر از متون غیربودایی نیز یافت‬
‫س شهیر‪ ،‬در پژوهشی که‬ ‫شده است که بسیار حاثز اهمیت است‪" .‬ایلیا گریشویچ" ایرانشنا ِ‬
‫بر روی این متون به عمل آورده‪ ،‬دعای معروفِ زرتشتیِ « َاشِم وُهو» را در این نوشته‬
‫تشخیص داده است‪ .‬با توجه به یکسان بودنِ خط و کاغذِ دعای «اَشِم وُهو» با خط و کاغ ِذ‬
‫ن رستم‪ ،‬بی گمان هر دو متن باید مربوط به یک مجموعه باشند‪ .‬از طرفی‬ ‫قطعهداستا ِ‬
‫اطالعات تاریخی‪ ،‬وجودِ اقلیتی بسیار کهن از زرتشتیان در حوالیِ سُغد ‪ -‬در واپسین‬

‫‪ -1‬دخترِ رستم‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪163‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫سالهای پیش از سقوط امپراطوری هخامنشی‪ -‬را به اثبات رسانده است‪ .1‬همچنین باید‬
‫ق غارهای هزاربودا‪ ،‬متونی نیز از «مانویان» به دست آمده و‬
‫توجه داشت که در میانِ اورا ِ‬
‫بعید نیست که داستان رستم توسط مانویان در سُغد‪ ،‬مکتوب گردیده باشد‪.‬‬
‫در ترجمة فارسیِ این متن‪ ،‬از بازسازیها و بازخوانیهای «سیمز ویلیوامز» ‪ -‬کوه او نیوز‬
‫متاثر از راهنماییهای «هنینگ» و «گرشویچ» است‪ -‬بهرهبورداری شوده و همچنوین برخوی‬
‫تغییراتِ کهنِ «بنونیست» که نسبت به بازسازیهای توازه بورای فهومِ موتن‪ ،‬بهتور بوه نظور‬
‫می آمد‪ ،‬محترم شمرده شده است‪ .‬همچنین کوشش نگارنوده بور ایون بووده اسوت توا موتن‬
‫ترج مه‪ ،‬هرچه بیشتر به اصلِ متنِ سُغدی نزدیک باشد‪ .‬همچنین برای پاس داشوتنِ زبوان و‬
‫ادبیاتِ شیرینِ پارسی‪ ،‬در ترجمة متنِ اصلی از واژگانی با ریشوة اصویلِ پارسوی بهرهبورداری‬
‫شده است و تالش این نویسنده بر آن بود تا از ورود واژگان بیگانوه بوه موتن‪ ،‬جلووگیری بوه‬
‫عمل آید‪ .‬همچنین برای درک بهتر این روایت‪ ،‬در هرکجایی از متن که بوا سونگینی محتووا‬
‫مواجه شدیم‪ ،‬در پاورقی تفسیر و توضیحاتی از بند مربوطه نگارش یافت که توجوه بودان در‬
‫فهم متن بسیار موثر است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬با علم به اینکه دینِ زرتشت تا پایان دوران هخامنشیان و حتی تا دهها سال بعد‪ ،‬هنوز به بخشهای‬
‫غربی فالت ایران نرسیده بود‪ ،‬استقرار این اقلیت زرتشتی در اواخر دوران هخامنشی در دورترین نقاط ش ِ‬
‫رقی‬
‫فالتِ ایران‪ ،‬دلیلی است برای اثباتِ ظهور "زرتشت" در شرقِ فالت ایران‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 164


mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪165‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ترجمة متن اسطوره رستم در منابع سغدی‬

‫اول‪1‬‬ ‫ترجمة تکة‬


‫(‪ )2...‬دیوان در هماندَم به شهر گریختند‪" .‬رستم" همچنان تا نزدیک ِ‬
‫ی دروازههای شهرِ‬
‫آنها به دنبال شان بود‪ .‬بسیاری از دیوان [در هنگا ِم گریز] در شلوغی‪ ،‬پایمال شدند و‬
‫مُردند‪ .‬اما نزدیک به هزار [تن] از دیوان‪ ،‬توانستند به شهر درون شده و زنده بمانند‪ .‬سپس‬
‫دروازهها را بستند‪.‬‬
‫رستم [پس از این پیروزی]‪ ،‬با استواری و نیکنامی بازگشت‪ .‬به چراگاهی رسید‪ .‬در‬
‫همان جا ایستاد و زین را از اسب برداشته‪ ،‬او را در سبزهزار رها کرد‪ .‬سپس جامة [رزم] را از‬
‫تن درآورد‪ ،‬خوراکی خورد‪ .‬چون سیر گردید‪ ،‬بستری گسترد و دراز کشیده و به خواب‬
‫فرورفت‪.‬‬
‫[از آنسوی] دیوان در انجمن به شور ایستادند و [یکی از آنها] بگفت‪« :‬این رویداد‪،‬‬
‫مایة شرمساری بود از برای ما که از یک تن سوار شکست خورده و چنین پُر بیم گریختیم و‬
‫به شهر پناه آوردیم‪ .‬چرا نزنیم؟ یا همگی [شکست خورده‪ ]،‬نابود شده و میمیریم‪ ،‬و یا‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن خدایان را از او بازمیستانیم‪».‬‬
‫[پیروز میشویم و] کی ِ‬
‫گ پیشین‪ ،‬جان بهدر برده بودند‪ -‬خود را به ساز و بر ِ‬
‫گ‬ ‫[پس] دیوان ‪ -‬آنانکه از جن ِ‬
‫ب فراوان‪ ،‬دروازههای شهر را گشودند‪ .‬چه بسیار کمانگیر‪،‬‬
‫گرانِ جنگی‪ ،‬بیاراستند و با شتا ِ‬
‫‪3‬‬
‫چه بسیار گردونهسوار [و ارّابهران]‪ ،‬چه بسیار پیلسوار‪ ،‬چه بسیار (‪ ،) ...‬چه بسیار‬
‫خوکسوار‪ ،‬چه بسیار روباهسوار‪ ،‬چه بسیار سگ سوار‪ ،‬چه بسیار مارسوار و سوسمارسوار‪ ،‬چه‬
‫بسیار پیاده‪ ،‬چه بسیار در پرواز همانند الشخور و خفاش میرفتند و چه بسیار واژگون‪ :‬سر‬
‫به پایین و پاها به باال‪.‬‬
‫غرّشی برکشیدند [و] زمانی دراز باران و برف و تگرگ و تندر برانگیختند‪ .‬دهان را‬
‫بازگشودند و آتش و شعله و دود رها ساختند و به جستجوی رستمِ دلیر‪ ،‬رهسپار گشتند‪.‬‬

‫‪ -1‬این متن در کتابخانة ملّیِ فرانسه نگهداری میشود‪.‬‬


‫‪ -2‬همانگونه که پیشتر نیز گفته شد‪ ،‬آغازِ این داستان در میانِ اوراقِ به دست آمده از «غار هزاربودا»‪ ،‬پیدا‬
‫نشده است‪.‬‬
‫‪ -3‬در اینجا یک واژه ناخوانا و مخدوش است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪166‬‬

‫ش‪ 1‬دارندة‬
‫[چون دیوان به چراگاهی که رستم در آن آرمیده بود‪ ،‬نزدیک شدند‪« ]،‬رخ ِ‬
‫شامة تیز» بیامد و رستم را بیدار کرد‪ .‬رستم از خواب برخاست‪ .‬جامة پوستِپلنگِ [خویش‬
‫را] بر تن کرد‪ .‬ترکشدان‪ 2‬را بر پُشت ببست‪[ .‬سپس] بر رخش سوار شد و به سوی دیوان‬
‫شتافت‪.‬‬
‫هنگامیکه رستم [به لشگر دیوان نزدیک شد و] از دور [لشگرِ] دیوان نمایان گردید‪،‬‬
‫رخش را بگفت‪« :‬بیا ای سرور‪ ،‬از دیوان بگریزیم‪ .‬و کاری کنیم که دیوان را به سوی جنگل‬
‫[بکشانیم]» ‪...‬‬

‫دوم‪3‬‬ ‫ترجمة تکة‬


‫‪ ...‬رخش [نیز] این کار را بپسندید‪ .‬پس در دَم‪ ،‬رستم [لگامِ اسب را برکشید و] به پشت‬
‫بازگشت‪.‬‬
‫ب بیشتری هم سپا ِه سواره و هم سپاهِ پیاده به پیش‬ ‫چون دیوان چنین دیدند‪ ،‬با شتا ِ‬
‫تاختند و [یکی از آنها به دیگران] بگفت‪« :‬اکنون ارادة سردار شکسته است و دیگر در‬
‫ن او؛ چه باید زنده‬
‫ا ندیشة پیکار با ما نیست‪ .‬هرگز رهایش نکنید‪ .‬اما بپرهیزید از اوبارید ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫دستگیر شود تا شکنجهای سخت و دردناک نشانش دهیم‪».‬‬

‫‪« -1‬رخش» اسب مشهور رستم است‪ .‬بر پایة «شاهنامه»‪« ،‬رخش تنها مادیانی بود که توانست پیکر تنومند‬
‫رستم را حمل نماید و رستم او را از میان دهها مادیان دیگر برگزید‪" .‬فردوسی" چنین نقل میکند که چون‬
‫رستم رخش را برای خویشتن برگزید‪ ،‬قیمت آن را از چوپان بپرسید‪:‬‬
‫به چندست و این را که خواهد بها ؟‬ ‫ز چووپوان بپرسید کهاین اژدهوا‬
‫و چوپان پاسخ داد که بهای این اسب‪ ،‬بوم و برِ ایرانزمین است‪:‬‬
‫بدینبر‪ ،‬تو خواهی جهان کرد راست‬ ‫مر این را بر و بومِ ایران ‪ ،‬بهاست‬
‫رخش همپای رستم در صیانت از مرز و بومِ ایرانزمین گامها برداشت‪ .‬در نخستین خوان از هفتخوان‪،‬‬
‫شیری را از بین برد و در نبردهای بیشمارِ با تورانیان‪ ،‬پایهپای رستم دالوریها کرد‪ .‬رخش وفادارانه در تمام‬
‫طول عمر رستم درکنار او بود و سرانجام نیز در کنارِ رستم در چاهی که "شغاد" ‪ -‬نابرادریِ رستم‪ -‬برکند‪،‬‬
‫برافتاد و در کنار جهانپهلوان رستمدستان‪ ،‬کشته شد‪ .‬پیکر رستم را در سیستان‪ ،‬در گوردخمهای قرار داده‬
‫و در روبروی آرامگاه وی نیز رخش را ایستاده دفن کردند‪( .‬توجه کنید که این شیوة تدفین‪ ،‬آشکارا یک‬
‫روشِ تدفینِ مرسومِ سکایی است‪).‬‬
‫‪ -2‬ابزاری که تیرهای کمان را در آن میگذاشتند و همچون کولهپشتی‪ ،‬به پشتِ خود میآویختند‪.‬‬
‫‪ -3‬این متن در موزة بریتانیا نگهداری میشود‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪167‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫دیوان یکدیگر را سخت برانگیختند و همگی به شادمانی و پیروزی فریاد برکشیدند و از‬
‫پیِ رستم روان گشتند‪.‬‬
‫ی‬
‫در آن هنگام [ناگهان] رستم بازگشت و به سوی دیوان تاخت‪ .‬همچون شیری در پ ِ‬
‫نخچیر؛ و یا کفتاری در پیِ رمة گوسپندان؛ و یا شاهینی در پیِ خرگوش؛ و یا خارپشتی در‬
‫پیِ اژدها (‪)1...‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬همانگونه که در پیشگفتارِ این مبحث عنوان گردید‪ ،‬داستان فوق‪ ،‬داستانی ناقص است و شوربختانه‬
‫انتهای آن نیز همچون آغازِ آن‪ ،‬از بین رفته است‪ .‬با اینحال میتوان حدس زد که در اینجا نیز همچون‬
‫دیگر داستانهای رستم‪ ،‬دشمن تارومار گشته و جهانپهلوان یکبارِ دیگر با پیروزی از آوردگاه بازمیگردد‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 168


mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪169‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫اسطورة عاشقانة زریادرس و اوداتیس (زریر و آتوسا)‬

‫پیشگفتار‬
‫روایت عاشقانة "زَریادَرِس"‪ 1‬و "اوداتیس"‪ 2‬یکی از کهنترین افسانههای عاشقانة ایرانی‬
‫ن خود را تا به امروز رسانیده است‪.‬‬
‫است که علیرغم تحریفات بسیار‪ ،‬اصلِداستا ْ‬
‫این روایت‪ ،‬روزگاری از مشهورترین داستانهای ایرانی بود‪ .‬بهگونهای که بنابر شواهد و‬
‫اسنا ِد تاریخی‪ ،‬در دوران مادها و هخامنشیان‪ ،‬نگارههایی از این اسطوره را بر روی دیوارههای‬
‫ن نقاشی میکردند‪ 3‬و بنابر‬ ‫معابد‪ ،‬کاخهای اشراف و حتی خانههای شخصیِ مردما ْ‬
‫بژوهشهای "مری بویس"‪ ،‬در برههای از تاریخ‪ ،‬بهدلیل عالقهای که مردم به کاراکترها و‬
‫شخصیتهای این افسانه داشتند‪ ،‬بسیاری از ایرانیان نامِ دخترانِ خویش را "اوداتیس"‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫(آتوسا) مینهادند‪.4‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫میتلینی"‪5‬‬ ‫کهنترین روایتِ بازمانده از این داستان مربوط به یادداشتهای "خارس‬
‫تاریخنگار و روایتنگارِ دربا ِر "اسکندر مقدونی" است‪.‬‬
‫اما نقل این داستان از زبان یک رویدادنگارِ یونانی‪ ،‬این پرسش را مطرح میسازد که‬
‫اسامی یاد شده در این داستان‪ ،‬در کجای تاریخ و فرهنگِ ایرانی قرار داشتهاند؟ آیا این‬
‫روایت‪ ،‬اصالتا ایرانیاست؟ یا ساخته و پرداختة ذهن یونانیان است؟‬
‫برای پاسخ به این پرسش‪ ،‬بهتر است اسامی برخی از شخصیتهای نامبرده در این‬
‫کهنداستان را واکاوی کنیم‪ :‬اگر نامهای یونانیشدة دو شخصیت محوری و یک شخصیت‬
‫مکمّلِ داستان‪ ،‬یعنی "زَریا َدرِس"‪" ،‬اوداتیس" و "هیستاسْپِس"‪ 6‬را مجددا از زبان یونانی به‬

‫‪1 -Zariadres‬‬
‫‪2 -Odatis‬‬
‫‪ -3‬تفضلی‪19-18 :1378 ،‬‬
‫‪4 -Boyce, 1955: 463-477‬‬
‫‪5 -Chares of Mytilene‬‬
‫‪6 -Hystaspes‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪170‬‬

‫اصلِ پارسیِ خود بازگردانیم‪ ،‬بهترتیب با این اسامی مواجه خواهیم شد‪" :‬زریر"‪" ،1‬هوتوسا"‬
‫(آتوسا)‪ 2‬و "گشتاسپ"‪.3‬‬
‫پس تا اینجا با توجه به داشتنِ ریشة ایرانیِ نامهای شخصیتهای داستان‪ ،‬در اصلِ‬
‫ایرانیبودنِ روایت‪ ،‬جای تردیدی باقی نمیماند‪ .‬اکنون باید دید که آیا اثری از این داستان؛‬
‫ع ایرانی باقی مانده است یا خیر؟ برای‬‫که روزگاری از مشهورترین روایات ایرانی بود‪ ،‬در مناب ِ‬
‫پاسخ به این پرسش‪ ،‬در گا ِم نخست باید اندکی با روایتِ موجود‪ ،‬آشنایی پیدا کنیم‪:‬‬
‫"هیستاسْپِس" شا ِه بخشی از «سرزمینهای ماد»‪ 4‬است و "زَریادَرِس" برادر کوچکترِ‬
‫وی نیز در بخشهای شمالیِ این سرزمین‪ ،‬فرمانروایی میکند‪ .‬شبی "زَریادَرِس" در عالم‬
‫رویا‪" ،‬اوداتیس" شهدختِ سرزمینِ «مراثیها»‪ 5‬را دیده و دلباختة او میگردد‪ .‬باقیِ روایت‪،‬‬
‫ن "اوداتیس" و ازدواج با اوست‪.‬‬
‫داستان مسافرتها و کوششهای "زَریادَرِس" برای یافت ِ‬
‫با کندکاوی در اساطیر ایرانی‪ ،‬متوجه خواهیم شد که این خطِّ سیرِ داستان‪ ،‬برای ما‬
‫ع پس از آن‪ ،‬با تغییراتی‬ ‫ق رویاگونة "زَریادَرِس" به "اوداتیس" و وقای ِ‬‫ناآشنا نیست‪ .‬عش ِ‬
‫جزیی در «شاهنامة فردوسی»‪ 6‬قابل مشاهده است‪ .‬با این تفاوت که در روایتِ شاهنامه‪ ،‬این‬
‫"گشتاسپ" است که عاظم سرزمین روم شده و در عال ِم رویا‪ ،‬دلباختة "کتایون"‪ 7‬دخت ِر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫«قیصر روم» میگردد و نهایتا پس از رویدادهای بسیار‪ ،‬با او ازدواج میکند‪.‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -1‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 101‬از «فروردین یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 139‬از «فروردین یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 99‬از «فروردین یشت» در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬گمان نگارنده بر آن است که قدمتِ این داستان مربوط به پیش از تاسیسِ سلسلة پادشاهیِ ماد توسط‬
‫"دیاکو" باشد‪.‬‬
‫‪5 -Marathi‬‬
‫‪ -6‬باید توجه داشت که "فردوسی"‪« ،‬شاهنامه» را از روی نسخة منثوری به نظم کشیده است که توسط‬
‫چهارتن از آگاهانِبه اساطیرِ ایرانی‪ ،‬از روی بازماندههای «خداینامههای ساسانی» بهرشته تحریر درآمده بود‪.‬‬
‫بنابراین روایتِ «شاهنامه»‪ ،‬در واقع منظومِ روایتی ملی است که از هزاران سال پیش در میان ایرانیان مشهور‬
‫بوده و در دورة اشکانی و سپس ساسانی با نام «خداینامه» مکتوب گردید و پس از اسالم‪ ،‬اگر "فردوسی"‬
‫اقدام به منظوم کردن آن نمینمود‪ ،‬چه بسا ما امروز از بخشهای بزرگی از اساطیرِ کهنسال ایرانی‪،‬‬
‫نمیتوانستیم آگاهی داشته باشیم‪.‬‬
‫‪ -7‬در «اوستا» و دیگر کتابهای بازمانده از دورانِ ساسانی‪ ،‬نام همسر "گشتاسپ"‪" ،‬هئوتوسا" (آتوسا) ذکر‬
‫شده است‪« .‬کتایون» یک نام خاص نیست بلکه لقبی در معنای «جهانبانو» میباشد‪ .‬احتماال پس از اسالم و‬
‫با گسترش زبان عربی‪ ،‬به دلیل کمرنگ شدن زبان فارسی ‪-‬که حدودا دو قرن به طول انجامید‪ -‬ایرانیان در‬
‫شناسایی معانیِ برخی واژگان دچار مشکالتی گردیدند‪ .‬از همین روی «کتایون» که پیشتر لقبی برای‬
‫"هئوتوسا" (آتوسا) قلمداد میشد‪ ،‬به اشتباه به عنوان یک اسم خاص فرض گردید‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪171‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫به راحتی قابل فهم است که روایت "گشتاسپ" و "کتایون" در «شاهنامه»‪ ،‬یک‬
‫بازنویسیِ جدیدتر از داستانِ عاشقانة "گشتاسپ" و "هوتوسا" (آتوسا) در منابع پهلوی بوده‬
‫و آن نیز تحریف شدة روایتِ کهنسالِ عشقنامة "زریادرس" (زریر) و "اوداتیس" (هئوتوسا)‬
‫است‪ .‬پس روایت فوقالذکر‪ ،‬همان کهنداستانی است که "خارس میتلینی" آن را در اواخر‬
‫دوران هخامنشیان یادداشت کرده و برای ما به یادگار گذاشته است‪ .‬با این تفاوت که بر اثرِ‬
‫گذرِ زمان‪ ،‬جای شخصیت های داستان و مناطقِ جغرافیاییِ وقوعِ رویدادها‪ ،‬دچارِ تغییراتی‬
‫شده است‪.‬‬
‫بیگمان گناهِ این دگرگونیها و تحریفات‪ ،‬البته متوجه فرد یا افرادِ مشخصی نیست‪ .‬این‬
‫دگرگونیها‪ ،‬از یکسوی بهدلیل انتقالِ شفاهی از نسلی به نسلِ بعدی و از سویدیگر بر اثر‬
‫قدمتِ باالی روایات و گذرانِ ادبیاتِ پارسی از پیچوخمهای درازِ تاریخی‪ ،‬پدیدار گشته است‪.‬‬
‫ن‬
‫ی ایرانی را میتوان بارها در متو ِ‬
‫ی روایات اساطیر ِ‬
‫نمونههایی از ایندستتغییرات در بازگوی ِ‬
‫ل ایرانی مشاهده کرد که در بخشهای دیگرِ همینکتاب‪،‬‬ ‫پارسی و باورهای کهنسا ِ‬
‫نمونههای آن قابل مشاهده است‪.‬‬
‫در این جا الزم به یادآوری است که نگارنده در این کتاب‪ ،‬برای نخستینبار است که‬
‫ن "زَریادَرِس" و "اوداتیس" را ‪-‬به صورت جامع و کامل‪ -‬به زبانِ فارسی‬ ‫ترجمة کهنداستا ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫منتشر میکند‪ .‬شایسته است اکنون که این روایتِ اساطیریِ فراموششده‪ ،‬احیا گردیده‬
‫است؛ دوستداران و دلسوزانِ فرهنگِ کهنسالِ ایرانی نیز در جهتِ انتقالِ متنِ فوقالذکر به‬
‫ن‬
‫دیگر هموطنان کوشا باشند تا در کنار یکدیگر‪ ،‬از گوشهای دیگر از یادگارهای نیاکا ِ‬
‫اهوراییمان‪ ،‬نگهداری و نگهبانی نماییم‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 172


mandegar.tarikhema.org

tarikhema.ir

pdf.tarikhema.org
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪173‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫آتوسا‪1‬‬ ‫ترجمة متن داستان زریر و‬

‫"گشتاسپ"‪ 2‬و برادر کوچکترش "زریر"‪ ،3‬دو پسرِ «آفرودیت»‪ 4‬و «آدونیس»‪ 5‬بودند که‬
‫بر بخشهایی از سرزمینهای ایرانی پادشاهی میکردند‪" .‬گشتاسپ" بر «ماد» و‬
‫سرزمینهای پایینترِ آن چیرگی داشت و "زریر" در سرزمینهای میا ِ‬
‫ن «دریای مازندران»‬
‫تا «تنائیس»‪ 6‬فرمانروایی میکرد‪.‬‬
‫"اومارتِس"‪8‬‬‫ن مراثیها»‪ 7‬بود که بزرگزادهای به نام‬ ‫آنسوی «تنائیس»‪« ،‬سرزمی ِ‬
‫پادشاه آن بود‪" .‬اومارتِس" دختری داشت به نام "آتوسا" که در زیبایی و آراستگی بیهمتا‬
‫‪9‬‬

‫بود‪ .‬وی را به عنوان زیباترین بانوی آسیا میشناختند‪.‬‬

‫‪ -1‬به دلیل ایرانی بودنِ این روایتِ قدیمی‪ ،‬کوشش نگارنده بر این بوده است تا در متنِ ترجمهشده‪ ،‬افزونبر‬
‫بکارگیری واژگانی با ریشة پارسی‪ ،‬حداالمکان از تلفّظِ پارسیِ نامهای شخصیتهای داستان استفاده کرده و‬
‫تلفّظِ یونانیِ اسامی را که در متنِ "خارس میتلینی" آمده است‪ ،‬تنها در پاورقیها عنوان نماید‪.‬‬
‫‪ -2‬در متن یونانی‪" :‬هیستاسْپِس"‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -3‬در متن یونانی‪" :‬زَریادَرِس"‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪Aphrodite -4‬؛ الهة عشق و زیبایی در یونان باستان‪ .‬در میان ایزدان ایرانی‪« ،‬آناهیتا» شبیهترین ایزد به‬
‫«آفرودیت» میباشد‪.‬‬
‫‪ Adonis -5‬؛ نماد طبیعت و نوزایی و تجدیدحیاتِ ساالنه‪ .‬در میان ایزدانِ ایرانی‪« ،‬اَمُرداد» (بنگرید به بند‬
‫‪ 46‬از خوَرنه یشت)‪« ،‬زامیاد» (ایزد نگهبانِ زمین) و «اَرْشتاد» تا حدودی شبیهترین ایزدان به «آدونیس»‬
‫هستند‪ .‬البته «آدونیس» برخالفِ «اَمُرداد» و «اَرْشتاد»‪ ،‬ایزدی مذکر است‪ .‬باید توجه داشت این که "خارس‬
‫میتلینی"‪ ،‬دو شاهزادة ایرانی یعنی "هیستاسْپِس" و "زَریادرِس" را فرزندان دو خدای یونانی عنوان کرده‬
‫است‪ ،‬ریشه در باورهای یونانیِ او دارد و از تحریفات وی به این روایتِ ایرانی است‪ .‬نگارنده بر این گمان است‬
‫که این شیوة انتساب دو شاهزادة ایرانی به خدایان‪ ،‬از آنجهت است که همواره در باورِ ایرانیانیاستان‪،‬‬
‫پادشاهان دارای «فرّة ایزدی» (بنگرید به فصل «خورنه یشت» در همین کتاب) بودند و از همینروی‬
‫"خارس میتلینی" و هم وطنانِ وی‪ ،‬در درکِ این باور و اعتقاد‪ ،‬دچار اشتباه شده و این باورِ ایرانی را به مثابه‬
‫«خدازادگیِ پادشاهان ایرانی» قلمداد کردهاند‪.‬‬
‫‪Tanais -6‬؛ شهری در گوشة شمالِشرقیِ دریای سیاه میباشد که امروز بخشی از خاک روسیه است‪ .‬بر پایة‬
‫این گزارش‪ ،‬منطقهای که "زریر" در آن فرمانروایی میکرد حدفاصلِ «دریای مازندران» تا «دریای سیاه»؛‬
‫شامل گوشههای شرقیِ ترکیه‪ ،‬بخشهای از جنوبِغربیِ روسیه و تمامِ کشورهای آذربایجان‪ ،‬ارمنستان و‬
‫گرجستانِ امروزی است‪.‬‬
‫‪Marathi -7‬؛ ظاهرا شاخهای از اقوامِ «سکایی» بودند‪.‬‬
‫‪Omartes -8‬؛ در پارسیباستان «مَرد» (؟) یا شاید «اَمَرت» در معنای «نامُردنی» و «جاودانه» (؟)‬
‫‪ -9‬در متن یونانی‪" :‬اوداتیس"‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪174‬‬

‫یکشب "آتوسا" خوابی شگفتانگیز دید‪ .‬او در خواب‪ ،‬شاهزادهای را دید که از‬
‫ب شیرین‪ ،‬زندگیِ "آتوسا" را دگرگون‬
‫سرزمین های ایرانی به سراغِ او آمده است‪ .‬این خوا ِ‬
‫ساخته و این دخت ِر شاداب را گوشهنشین ساخت‪.‬‬
‫در همین زمان‪" ،‬زریر" نیز شبی در خواب‪ ،‬شاهدختِ «سرزمینِ مراثیها» را دیده و‬
‫دلباختة او گردید‪.‬‬
‫ن‬‫ت شاهی را رها کرده و برای یافتن "آتوسا"‪ ،‬روانة «سرزمی ِ‬ ‫پس "زریر" ‪ ،‬تاج و تخ ِ‬
‫ت‬
‫مراثیها» گردید‪ .‬او پس از تحمّلِ سختیهای بسیار‪ ،‬سرانجام کامیاب به یافتنِ شاهدخ ِ‬
‫زیبا شد و با شادمانی وی را از پدرش خواستگاری نمود‪ .‬اما از بختِواژگون‪" ،‬اومارتِس"‬
‫درخواستِ "زریر" را رد کرد زیرا خواهانِ آن بود که یگانهدخترش با مَردی از تبار‬
‫«مراثیها» پیمان زناشویی بندد‪ .‬این رویداد "آتوسا" را بیش از پیش اندوهگین نمود‪.‬‬
‫روزگاری از این زمان سپری شد‪" .‬اومارتِس" برای یافتنِ شوهری شایسته از بزرگا ِ‬
‫ن‬
‫«مراثی» برای دخترش‪ ،‬برنامهریزی میکرد‪ .‬از همینروی جشن بزرگی برپاساخت و‬
‫ن شهر را به این جشن‪ ،‬فراخواند‪.‬‬
‫خویشان‪ ،‬نزدیکان و بزرگا ِ‬
‫پیش از آغا ِز جشن‪" ،‬آتوسا" با یاریِ یکی از دوستانِ درباریاش‪ ،‬پیکی برای "زریر"‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫فرستاده و او را از این رویداد آگاه ساخت‪" .‬زریر" که زمان را برای بهدستآوردنِ «شاهدخ ِ‬
‫ت‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫مراثیها» شایسته میدید‪ ،‬بیدرنگ جامهای سکایی بر تن کرد و بر گردونهای بنشست‪ ،‬از‬
‫ن مراثیها» رساند‪ .‬جشن آغاز شده بود که "زریر"‬
‫«تنائیس» بگذشت و خود را به «سرزمی ِ‬
‫بهگونة ناشناس‪ ،‬درونِ کاخ گردید‪.‬‬
‫اکنون زمانِ ازدواجِ "آتوسا" فرارسیده بود‪" .‬اومارتِس" ‪ -‬همانگونه که از پیش‪ ،‬زمینه‬
‫را مهیا ساخته بود‪ -‬جامی از مِی به دستِ "آتوسا" داد و از وی خواست تا به میانِ بزرگان‬
‫رفته و مِی را به جا ِم کسی که خواهانِ پیوند با اوست‪ ،‬بریزد‪.‬‬
‫"آتوسا" اندکی در تاالر گام برداشت و چشم به هر سویی نهاد‪ .‬سرانجام "زریر" را‬
‫شناخت و با شادکامی به سوی وی شتافت‪ ،‬و جامِ او را پر کرد‪ .‬بدینگونه در آنرو ِز‬
‫خجسته‪" ،‬زریر" شاهزادة ایرانی و "آتوسا" شاهدختِ مراثی‪ ،‬به فرخندگی با یکدیگر پیمان‬
‫زناشویی بستند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪175‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫تاریخچه و پیشینة الفبای فارسی‬

‫الفبای امروز ما‪ ،‬یک الفبای عربی است یا فارسی؟‬

‫اخیرا سخنی در میان هممیهنان عزیز مطرح گردیده است که الفبای امروزینی که به‬
‫آن مینویسیم‪ ،‬الفبایی عربی است و بر این باورند که پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان‬
‫و چیرگی اعراب بر ایران‪ ،‬دبیره و الفبای اعراب بر ایرانیان تحمیل گشته و دبیره پهلوی ‪-‬که‬
‫الفبای گذشته ایرانیان بود‪ -‬فراموش شد‪.‬‬
‫این باور به اندازهای فراگیر گردید که بسیاری از ما ایرانیان ‪-‬پا به پای غیرایرانیان‪-‬‬
‫دبیره و الفبای فارسی را منشعب از الفبای عربی میپنداریم‪ .‬نگارندة این پژوهش کوشیده‬
‫است تا با بررسی دقیق تاریخ خط و الفبا در میان ایرانیان و اعراب‪ ،‬به این پرسش پاسخ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫دهد که آیا اساسا الفبای فعلی‪ ،‬متعلق به اعراب بوده یا یک رسمالخط اصیل ایرانی میباشد؟‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫در گام نخست؛ با فرض به این که الفبای فعلی‪ ،‬الفبایی عربی است‪ .‬پرسشی را مطرح‬
‫میکنیم؛ آیا ریشة این الفبا‪ ،‬به اعرابِ شبهجزیره عربستان (حجاز) بازمیگردد یا خیر؟ و اگر‬
‫پاسخ خیر است‪ ،‬اعراب این دبیره را از کجا آوردهاند؟‬
‫به گواهِ تاریخ و دستاوردهای باستانشناسی‪ ،‬تا پیش از اسالم‪ ،‬نشانی از وجود دبیره و‬
‫الفبا و خط و دیوان و آموزش در میان اعراب ‪-‬بهویژه در میان اعراب حجاز‪ -‬دیده نشده‬
‫است‪ .‬تنها از اعراب شمالیِ حجاز (نواحیِ حیره و غسان که یکی زیر فرمان شاهنشاهی ایران‬
‫و دیگری زیر فرمان امپراطوری روم اداره میشد) چند سند باستانشناسی بهدست آمده‬
‫است‪ ،‬که کهنهترین آنها به هزاروپانصد سال پیش باز میگردد‪ .‬همچنین از وجود خط و‬
‫ب بیابان سینا نیز نشانههایی بدست آمده است که پیوند با مردم یمن دارد و‬
‫الفبا در جنو ِ‬
‫آنان نیز همانند مردم حیره‪ ،‬زیر فرمان شاهنشاهی ساسانیان اداره میشدند ‪.‬‬
‫"دکتر همایونفرخ" در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان»‬
‫آورده است‪« :‬مردم حجاز به سبب بیاباننشینی‪ ،‬از نوشتن و خط بیبهره یودهاند‪ .‬مگر شمار‬
‫اندکی از آنها که کمی پیش از اسالم‪ ،‬به حیره و غسان در عراق و شام رفت و آمد داشته و‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪176‬‬

‫ن عربیِ خود را با الفبای نَبَطی یا سُریانی یا عِبرانی مکتوب‬


‫نوشتن را آموخته و زبا ِ‬
‫میکردند‪».‬‬
‫"زیگموند فرنکل" نیز در باب نبودِ خط و دبیری و کتابت در میان اعراب میگوید‪:‬‬
‫«کمابیش تمام واژگانی که در زبان عربی با نگارش‪ ،‬پیوستگی دارند؛ از زبانهای بیگانه‬
‫گرفته شدهاند‪ .‬از آن جمله است‪ :‬قلم که تا دیرزمانی از واژههای اصیل سامی انگاشته‬
‫میشد؛ اما در حقیقت واژهای یونانی از ریشة ‪ Khalamos‬بوده و اصل آریایی دارد‪ ».‬چنانچه‬
‫واژه دوات نیز بنابر گفتههای "الگارد"‪ ،‬از زبانهای ایرانی گرفته شده است‪ .‬همچنین‬
‫واژههای حِبر دارای ریشة سُریانی و سِفر ‪-‬به معنی کتاب‪ -‬نیز دارای ریشة آرامی است‪.‬‬
‫از سوی دیگر در منابع دستاولِ تاریخی همچون «تاریخ طبری» به کرّات تکرار شده‬
‫است که پس از چیرگی اعراب بر ایرانیان‪ ،‬از آن روی که اعراب خواندن و نوشتن‬
‫نمیدانستند‪ ،‬همواره برای کارهای دیوانی و دبیری‪ ،‬ایرانیان را برمیگزیدند‪ .‬حال باید‬
‫اندیشید که چگونه است‪ ،‬رسمالخطی را که امروزه با قاطعیت «الفبای عربی» میخوانند‪،‬‬
‫اعراب ‪-‬چه در دوران جاهلی و چه در صدراسالم‪ -‬آن را نمیدانسته و نمیشناختند و‬
‫نمیتوانستند بدان بنویسند و بخوانند اما دبیران و دیوانساالرانِ ایرانی آن را به نیکی‬
‫میشناختند؟‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫از مجموعِ پژوهشهای مورّخین و یافتههای باستانشناسی‪ ،‬چنین برمیآید که اعراب‬
‫حجاز نه الفبایی داشتند و نه خواندن و نوشتن میدانستند؛ زیرا هیچ نوشتهای ‪ -‬حتی یک‬
‫نمونه خشتنبشته‪ ،‬گلنبشته‪ ،‬سنگنبشته‪ ،‬استخواننبشته‪ ،‬پوستنبشته‪ ،‬پاپیروس و امثال‬
‫آن‪ -‬در سرزمین آنها یافت نشده و هیچ نشانهای تا امروز از وجودِ دبیره و خط و سواد‪ ،‬از‬
‫اعراب حجاز به دست نیامده است‪ .‬مگر در میان قبایل حیره و غسان در شمال؛ و ساکنان‬
‫یمن در جنوب که تحتتاثیر فرهنگ ایرانی و رومی قرار داشتند‪.‬‬
‫اکنون باید پرسید که عقیدة خودِ اعراب در باب ریشة الفبای بهاصطالح عربی‪ ،‬چگونه‬
‫است؟ اعراب خود بر این باورند که الفبای کنونیشان‪ ،‬از «الفبای نَبَطی» برگرفته شده است‬
‫و الفبای نبطی نیز وامدار «الفبای آرامی» و آن نیز از «فنیقیها» منشعب گشته است ‪.‬‬
‫واژه نبطی اشاره به «قوم نبط» دارد که از حدود ‪ 150‬سال پیش از میالد‪ ،‬در نبطیه‬
‫میزیستند‪ .‬نبطیان ‪ -‬همچون اعراب ‪ -‬سامینژاد بوده و در اوج قدرتشان از سوریه و اردن‬
‫تا بیابان سینا در حجاز را تحت تسلط خود داشتند‪ .‬در میان یافتهها و اسناد بهدست آمده از‬
‫این قوم در شمال حجاز‪ ،‬آثاری از خط و الفبا نیز دیده میشود که دارای قدمتی دوهزار‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪177‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ساله است‪ .‬از آنجمله میتوان از سنگنبشته «النّماره» نام برد که به زبان عربی خالص بوده‬
‫و با الفبای نبطی مکتوب گردیده است‪ .‬این که آیا الفبای فعلی بهدرستی ریشه در الفبای‬
‫نبطی دارد یا خیر‪ ،‬در ادامه این پژوهش بدان خواهیم پرداخت‪.‬‬
‫با کمک کند و کاوهای باستانشناسی‪ ،‬دو سنگنبشته از منطقه «حرّان» (در مرز ترکیه‬
‫و سوریة فعلی) و «زَبَد» (ویرانهای در نزدیکی رود فرات) به دست آمده است که هر دو‬
‫متعلق به فاصله زمانی کمی قبل از پیدایش اسالم است‪ .‬هر دو کتیبه شباهت بسیاری به‬
‫الفبای امروزین ما و اعراب دارند‪ .‬استاد "ملکالشعرای بهار" در دفتر یکم از کتاب‬
‫«سبکشناسی» این دو نمونه سنگنبشته را آورده است‪ .‬متن و ترجمة کتیبة حرّان که‬
‫متعلق به سال ‪ 568‬میالدی ‪-‬همزمان با شاهنشاهی خسرو انوشیروان ساسانی‪ -‬است‪،‬‬
‫بدینگونه است که در زیر آورده شده است‪:‬‬

‫متن سنگنبشته‪« :‬اَنا "شُرَحیل بن ظَلُمو" بَنَی ُ‬


‫ت ذا المرطول سنه ‪ 463‬بعد مَفسد خیبر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫بعم‪».‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ترجمه‪« ::‬من "شرحیل پسر ظالم" این مرطول را به سال ‪ ،463‬پس از ویرانی خیبر‪ ،‬در‬
‫یک سال ساختم‪».‬‬
‫متن و ترجمه سنگنبشتة زَبَد نیز که ظاهرا متعلق به سال ‪ 511‬میالدی است‪ ،‬از قرار‬
‫زیر میباشد‪:‬‬

‫متن سنگنبشته‪« :‬به نصر االله "شرحو بر امت منفو" و "ظبی بر مر القیس" و "شرحو‬
‫بر سعد" و "وستریحو (بتمیمی)"‪».‬‬
‫ترجمه‪« ::‬به یاری خدا‪" ،‬شرحو پسر امت منفو" و "ظبی پسر امرءالقیس" و "شرحو‬
‫پسر سعد" و "وستریحو بتمیمی‪».‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪178‬‬

‫این دو کتیبه که به زبان عربی و با الفبایی که پدر الفبای کنونی قلمداد میشود‪،‬‬
‫مکتوب گردیدهاند‪ ،‬از مناطقی یافت شدهاند که همواره و در تمام دوران حکومت ‪1200‬‬
‫سالة مادها‪ ،‬هخامنشیان‪ ،‬اشکانیان و ساسانیان بخشی از خاک ایران و امپراطوری ایرانی‬
‫محسوب میشد‪ .‬ضمن آنکه باید توجه داشت که از "ابنعباس" (عموی پیامبر اسالم) نیز‬
‫در روایتی نقل شده است که‪« :‬خط عربی را نخستین بار در شهر انبار (از شهرهای ایرانی در‬
‫دوران ساسانی) ساختند‪ ».‬که این نیز گواهی و سندی است‪ ،‬گویای آن که دبیره امروزین‬
‫که به دروغ خط عربی نامیده میشود‪ ،‬دنبالهرو و پیرو دبیرههای ایران باستان است و به‬
‫دست ایرانیان و در خاک ایران بزرگ‪ ،‬آفریده شده است‪ .‬در واقع الفبای موسوم به نبطی‪،‬‬
‫یک الفبای ایرانی است که نبطیان به دلیل نداشتن خط برای نگارش‪ ،‬از آن برای مکتوب‬
‫کردن زبانشان بهره میبردند و برخی به اشتباه؛ یا شاید غرضورزانه‪ ،‬آن را الفبای نبطیان‬
‫نامیدهاند‪.‬‬
‫همانگونه که ذکر گردید‪ ،‬اعراب خود بر این باورند که الفبا و خط امروزینشان‪،‬‬
‫منشعب شده از الفبای نبطی است و همو نیز ریشه در الفبای آرامی دارد‪ .‬از همینروی‪،‬‬
‫اغلب الفبای آرامی را مادر الفبای عربی میپندارند‪ .‬حال باید پرسید که آرامیها که بودند؟‬
‫ب میانرودان زندگی میکردند‪.‬‬ ‫آرامیها اقوامی بودند که در حدفاصل شمال حجاز و جنو ِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫سپس به میانرودان رهسپار شده و در آنجا ساکن گردیدند‪ .‬آنها در هزارة نخست پیش از‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫میالد‪ ،‬برای خود یک فرمانروایی مستقل برپا کردند ولی دوامی نیافته و بهزودی باجگزار‬
‫ل گستردگی جغرافیایی مردمانی که به زبان آرامی سخن‬ ‫کشور آشور شدند‪ .‬به دلی ِ‬
‫میگفتند؛ از آسیایصغیر تا میانرودان و همینطور در مناطقی از بخشهای باختری فالت‬
‫ایران‪ ،‬بسیاری از سنگنبشتهها و کتیبههای یافت شده‪ ،‬به «زبان» آرامی است‪.‬‬
‫اما ذهن هوشمند‪ ،‬از خود خواهد پرسید که برپایة کدامین گواهی و سند‪ ،‬این دبیره را‬
‫«خط آرامی» میخوانند؟! تنها به این انگیزه که نوشتههایی به زبان آرامی با این الفبا نبشته‬
‫شده است؟! پس با پروا به اینکه سنگنبشتههایی به زبانهای خوزی‪ ،‬انشانی‪ ،‬پارسی‪،‬‬
‫هندی‪ ،‬قِبطی و حتی یونانی نیز که با این خط مکتوب گردیدهاند یافت شده است‪ ،‬چرا این‬
‫الفبا را الفبای خوزی یا انشانی یا هندی نمیخوانیم؟!‬
‫ن آرامی با کمک دبیره فوقالذکر را دلیلی‬‫اگر این سخن را صحیح دانسته و مکتوباتِ زبا ِ‬
‫بر آرامی بودن این خط بدانیم‪ ،‬پس امروز که برخی از ایرانیان‪ ،‬گاه با الفبای التین‪ ،‬در‬
‫شبکههای اجتماعی و وبگاههای اینترنتی نوشتههای خود را یادداشت میکنند‪ ،‬چرا دبیره‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪179‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫و الفبای التین را الفبای فارسی ننامیم؟! مگر نه اینکه زبان فارسی را گاهی با این الفبا‬
‫مینویسیم؟!‬
‫ن دبیرة التین‪ ،‬بیپایه و مضحک است‪،‬‬ ‫به هماناندازه که ادعای ما مبنیبر فارسی نامید ِ‬
‫ل آنکه چند سنگنبشته به زبان‬ ‫ی خاورمیانه نیز تنها بهدلی ِ‬
‫آرامی خواندن دبیرة باستان ِ‬
‫آرامی را با این رسمالخط مکتوب گردیده است؛ بیپایه و مضحک است‪ .‬دبیره و زبان دو‬
‫مقولة جدا از هم هستند و وجود نگارش به یک زبان‪ ،‬دلیلی بر نامیدن آن خط به نام آن‬
‫زبان نیست‪ .‬همانگونه که امروز اگرچه زبانهایی به نامهای فرانسوی و آلمانی داریم‪ ،‬اما‬
‫دبیرهای به نام الفبای فرانسوی یا ژرمنی باشنده نیست و همه متفقالقول‪ ،‬دبیرههای نامبرده‬
‫را با نام الفبای التین میشناسند‪.‬‬
‫اکنون باید پرسید که این الفبایی که به دروغ‪ ،‬خط و الفبای آرامی نامیدهاند؛ بهراستی‬
‫چه خطی بوده و چه نامی داشته است؟‬
‫سند مهمی که اکنون در دست ماست‪ ،‬کتیبة سهزبانهای است که "داریوش بزرگ" در‬
‫«کوه بیستون» از خود به یادگار گذاشته و رویدادهای سالهای نخستِ پادشاهیِ خویش را‬
‫مکتوب کرده است‪ .‬گره کار ما‪ ،‬در بند بیستم از ستون چهارم این سنگنبشته‪ ،‬باز میشود‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫در این بند داریوش شاه چنین میگوید‪:‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫«به خواست اهورامزدا این [که تو میخوانی]‪ ،‬خطی است که من ساختم (منظور خط‬
‫میخی است)‪ .‬به جز این‪[ ،‬دستور دادم تا این متن را] به "زبان و خط آریایی" هم بر روی‬
‫لوح و هم روی چرم نوشته شود‪[ .‬همچنین] جز آن‪ ،‬پیکر خود را هم بساختم و جز آن‪،‬‬
‫تبارنامة خود را نوشتم‪ .‬در پیش من این نوشته خوانده شد‪ .‬پس از آن‪ ،‬من این نوشتهها را‬
‫همهجا در میان کشورها فرستادم‪».‬‬
‫همچنین رونوشتی از سنگنبشته بیستون در جزیره الفیل مصر یافت شده است که‬
‫دستواژههای آن‪ ،‬عینا از روی کتیبه بیستون نوشته شده است و نیکنژادی و اصالت‬
‫تاریخی سنگنبشته بیستون را استوار میسازد‪.‬‬
‫این سنگنبشته و رونوشت آن از اینروی ارزشمند است که در آن آشکارا داریوش شاه‪،‬‬
‫دبیره و خطی را که امروزه غرضورزانه خط آرامی نامیدهاند‪« ،‬دبیره و الفبای آریایی»‬
‫میخواند و سپس بر این پافشاری میورزد که به دستور او الواح نوشته شده با این دبیره به‬
‫تمام سرزمینهای تحتحاکمیت هخامنشیان از شرق تا غرب امپراطوری ایران‪ ،‬ارسال شده‬
‫است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪180‬‬

‫آشکار است دبیرة مکتوب به روی چرم‪ ،‬بیگمان خط میخی نبوده است‪ .‬این خط نرم‬
‫که به روی پوست نوشته میشد‪ ،‬دبیرهای بوده که در زمان داریوش آن را «خط آریایی»‬
‫مینامیدند و امروزه آن را به نادرستی و اشتباه ‪-‬و شاید آگاهانه و تعمدا‪« -‬آرامی»‬
‫میخوانند‪.‬‬
‫پیدایش دبیره و دیوانساالری و نوشته و الفبا و خط ‪-‬همانگونه که پیشتر نیز گفته‬
‫شد‪ -‬در ایران به روزگاران کهن بازمیگردد‪ .‬در «شاهنامه فردوسی» آغاز پیدایش خط و‬
‫نوشته در ایران به دورانی بسیار دور و به روزگاران پادشاه اساطیری ایرانی‪" ،‬طهمورث"‬
‫بازمیگردد‪:‬‬
‫دلوش را به دانوش برافروختند‬ ‫نبشتن به خوسورو بیاموختند‬
‫چه رومی‪ ،‬چه تازی و چه پارسوی‬ ‫نبشتن یکی ‪ ،‬نوه! که نزدیک سی‬
‫ز هر گونهای کآن همیبشنوی‬ ‫چه سُغدی‪ ،‬چه چینی و چه پهلوی‬
‫دبیره آریایی میتواند پیش از هخامنشیان و در روزگار مادها و شاید پیش از مادها در‬
‫ایران ابداع شده و زمانی که مادها بر دولت ویرانگر آشور چیره شدند‪ ،‬در میانرودان نیز‬
‫پراکنده شده باشد‪ .‬چنین است که با نابودی آشوریان به دست مادها و یکپارچه شدن‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫سرزمین ایران‪ ،‬خط آریایی در تمام فالت ایران و میانرودان رواج یافته و به مرور زمان‪،‬‬
‫نوشتههایی به زبانهای آرامی‪ ،‬پارسی‪ ،‬خوزی‪ ،‬انشانی‪ ،‬قِبطی و هندی‪ ،‬به این خط نگاشته‬
‫شد‪.‬‬
‫الفبای آریایی که به دروغ نام آرامی را بر آن نهادهاند‪ ،‬نه تنها در میان بخشهای‬
‫ن سرزمین ایران و خاورمیانه؛ بسا همانگونه که گفته شد‪ ،‬در سراسر سرزمین‬ ‫آرامینشی ِ‬
‫ایران یافت شده است و باید این پرسش را پیش آوریم که بهراستی چرا این دبیره را با‬
‫پافشاری خط آرامی میخوانند؟ همانگونه که پیشتر گفته شد سنگنبشتههایی به زبانهای‬
‫خوزی‪ ،‬انشانی‪ ،‬پارسی‪ ،‬هندی‪ ،‬قبطی و یونانی با این دبیره در دست است ولی بیگمان این‬
‫دبیره‪ ،‬دبیرهای هندی‪ ،‬قبطی‪ ،‬یونانی و‪ ...‬نیست؛ همانگونه که آرامی هم نیست و آرامی‬
‫نامیدن این خط با قطعیت‪ ،‬کمی شکبرانگیز و قابل تامل است‪.‬‬
‫حقیقت امر چیست؟ از چه روی پژوهشگرانِ معلومالحال در جهان عرب و غرب‪ ،‬خط و‬
‫الفبای فارسی را عربی‪ ،‬الفبای ایرانی را نَبَطی و الفبای آریایی را آرامی نامیدهاند؟ چه‬
‫ی‬
‫میتواند باشد مگر کژکردن حقیقت و تحریف تاریخ برای نهادسازی و هویتساز ِ‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪181‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫سرزمینهای بیتاریخ اما ثروتمندِ نفتخیز و سپس چیستیزدایی و هویتزدایی از ایرانیان‬


‫که وارثان بنیادین و اصلی آن هستند؟ این اولین و آخرین تاریخسازی نبوده و نیست‪.‬‬
‫نگاهی بیاندازید به تغییر نام خلیج فارس در مجامع بینالملل‪ ،‬هویتسازیِ مجعول در‬
‫ن شمالی و دزدیدن مفاخر ایرانی توسط کشورهایی نظیر ترکیه و‬ ‫ایرانی آذربایجا ِ‬
‫ِ‬ ‫مناطق‬
‫ارمنستان؛ و یا پراکندن تخم تفرقه و استقاللطلبی در مناطق کردنشین و بلوچنشین برای‬
‫ساخت ملتهایی نوین و پارهپاره کردن بدنة ایرانِ بزرگ‪.‬‬
‫شگفتانگیزتر آن که ما نیز بدون اندیشه‪ ،‬این باور را پذیرفته و گسترش دادهایم و‬
‫ی یادگارِ نیاکانمان را الفبای عربی میخوانیم و همسو با‬‫خودمان دبیره و خط باستان ِ‬
‫بداندیشانِ مغرضِ بیگانه‪ ،‬یادگا ِر پدرانمان را دو دستی به آنها پیشکش کردهایم!‬
‫تا آنجا که تاریخ گواه است‪ ،‬اعراب هرگز دبیره و خطی برای نوشتن نداشتهاند و حتی با‬
‫هنرِ خواندن و نوشتن نیز بیگانه بودهاند‪ .‬دبیرهای که از حمیر و انبار به حجاز رفته و در‬
‫زمان پیدایش اسالم گسترش یافته است‪ ،‬خط عربی نیست بلکه دبیرة پارسی است که زبان‬
‫عربی را نیز ‪-‬در کنار زبانهای قِبطی و خوزی و هندی و دیگر زبانهای رایج در گوشه و‬
‫کنارِ منطقه‪ -‬با آن مینوشتند‪ .‬اما پس از سقوط ساسانیان و تاراج منطقه به دست اعراب‪ ،‬از‬
‫آنجهت که تا چند قرن زبان عربی زبان رایج تمام آسیایغربی گردید‪ ،‬طبیعتا تمام‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن عربی نگارش یافته و دبیرهای که با آن‪ ،‬زبان عربی را تحریر میکردند‪،‬‬ ‫مکتوبات نیز به زبا ِ‬
‫به نام «خط عربی» رایج گردید و به همین آسانی چیستی‪ ،‬هویت و ریشة این دبیرة باستانی‬
‫دگرگون گشت و سپس در زمانِ کنونی‪ ،‬کوشش شد تا برای این دبیرة ایرانی که اکنون‬
‫عربی نامیده میشد‪ ،‬شناسنامهای ساخته و آن را نه دگرگون شده از الفباهای رایج در ایران‬
‫باستان‪ ،‬بلکه بازمانده از دبیره َنبَطی و نَبَطی را نیز بازمانده از دبیرهای دروغین به نام آرامی‬
‫که هرگز در درازای تاریخ باشنده نبوده و وجود خارجی نداشته است‪ ،‬بنامند‪.‬‬
‫«خط آریایی» که بر پایة گفتة داریوش بزرگ در بیستون‪ ،‬الفبایی نرم بود که به روی‬
‫چرم نوشته میشد‪ ،‬دبیرهای بود که در درازنای تاریخ ایران‪ ،‬دبیران ایرانی در آن‬
‫دگرگونیهایی پدید آورده و به یاری آن‪ ،‬دبیرههای پارتیِاشکانی‪ ،‬سُغدی‪ ،‬مانوی‪ ،‬سُریانی‪،‬‬
‫پهلویکتیبهای‪ ،‬پهلویکتابی‪ ،‬اوستایی (دین دبیره)‪ ،‬هامدبیره و بسیاری خطوط دیگر را‬
‫پدیدآوردند‪ .‬الفبای فارسی نیز که امروزه با آن سرگرم نوشتن هستیم و از روی ناآگاهی آن‬
‫را خط عربی میخوانیم‪ ،‬در راستای همین روند فَرگَشت و تکاملِ دبیره در ایران پدید آمد‪.‬‬
‫قدمتِ هنرِ نویسندگی و عالقة ایرانیان به ثبت و ضبط عقاید و باورها و اساطیر و تاریخ و‬
‫فرهنگِ قومی و ملّی‪ ،‬دلیل محکمی بود تا ایرانیان از قدیمترینروزگاران‪ ،‬همواره در پی‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪182‬‬

‫ساخت و ابداع الفباهایی جدید و کاملتر از دبیرههای پیشین باشند تا بدینترتیب با دقت‬
‫بیشتری بتوانند به ثبت و ضبط باورهای دینی و رویدادهای ملّی بپردازند‪ .‬این پیشرفت تا‬
‫بدانجا پیش رفت که در نیمةدوم حکومت ساسانیان کاملترین و دقیقترین الفبای تاریخ‬
‫بشریت ‪-‬همانگونه که در ادامه توضیحات الزم داده خواهد شد‪ -‬با نام «دین دبیره» ساخته‬
‫ن دانشمند و هوشمندِ ایرانی که معمو ًال با یک یا چند دبیره و الفبای زمان خود‬
‫شد‪ .‬دبیرا ِ‬
‫س دیگری‪ ،‬دبیره‬
‫مانند پهلوی‪ ،‬مانوی و اوستایی آشنایی داشتهاند‪ ،‬میتوانستند بهتر از هر ک ِ‬
‫و خط فارسی امروز را پدید آورده و آیینمند سازند‪ .‬بنابراین خطی که ما امروز به آن‬
‫مینویسیم‪ ،‬دنبالة خطهای پهلوی و اوستایی و مانوی و‪ ...‬میباشد‪.‬‬
‫اما در اینجا باید به یک نکتة مهم دیگر نیز اشاره کرد‪ .‬واژة «الفبا» که به دروغ یک‬
‫واژة عربی میپندارند‪ ،‬در اصل یک واژة صددرصد ایرانی است‪ .‬نخستین کسانی که «دبیره»‬
‫را «الفبا» نامیدند‪ ،‬مانویان بودند‪ .‬از آنروی که نخستین حرف از این دبیره با نام «الف» و‬
‫حرف دوم با نام «با» تلفظ میشد (چونانکه امروز نیز الفبای فارسی بدینگونه آغاز‬
‫میشود) از همینروی‪ ،‬مانویان به جای واژة دبیره از الفبا بهره بردند و این نام تا امروز برای‬
‫ما به یادگار مانده است‪.‬‬
‫در ادامه‪ ،‬چند تصویر برای اثبات مطالب باال آورده شده و سپس با نگرشی نوین بر‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ریشة هر یک از حروف الفبای فارسی و مقایسة آن با نمونههای باستانی خود‪ ،‬ثابت خواهیم‬
‫کرد که تکتک حروف الفبای فارسی‪ ،‬منشعب از سه دبیرة ایرانیِ «پهلوی»‪« ،‬اوستایی» و‬
‫«مانوی» است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪183‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫تصویر‪ -2‬شباهت آشکارِ برخی از حروفِ الفبای‬ ‫تصویر‪ -1‬حروف الفبای پهلوی؛ الفبای رسمی‬
‫اوستایی با کوفی‪.‬‬ ‫دوران ساسانیان‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫تصویر‪ -4‬خطی که به دروغ نَبَطی میخوانند‪.‬‬ ‫تصویر‪ -3‬الفبای آریایی که به دروغ آن را آرامی‬
‫نامیدهاند‪ .‬به شباهت این الوفوبوا با دبیرههای‬
‫پهلوی‪ ،‬اوستایی و میخی پارسی توجه کنید‪.‬‬

‫تصویر‪ -5‬الفبای اوستایی (دیندبیره) که در زمان ساسانیان‪« ،‬اوستا» را به آن مینوشتند‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪184‬‬

‫الفبای پهلوی‬

‫خط پهلوی نخستینبار در دوره اشکانیان از الفبای آریایی منشعب گردید و در دوره‬
‫ساسانیان‪ ،‬خط رسمی ایرانیان بود‪ .‬این الفبا به دلیل بهکاربردن چند آوای گوناگون با حروف‬
‫همانند‪ ،‬دبیرهای پُر کاستی و ناقص است‪ .‬با این حال پُرکاربردترین دبیرة ایرانی بود و کتب‬
‫بسیاری از دورة ساسانیان تا سدههای نخست اسالمی‪ ،‬به این زبان نگارش یافت که اکثرا تا‬
‫امروز نیز باقی مانده است‪ .‬بخشی از حروف الفبای فارسیِ امروزین‪ ،‬برگرفته شده از دبیرة‬
‫پهلوی است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪185‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫الفبای مانوی‬

‫"مانی" چهرة فرهیختة ایرانباستان بود‪ .‬او به دلیل پُرکاستی بود ِ‬


‫ن دبیرة پهلوی‪ ،‬برای‬
‫ن خود‪ ،‬نیازمند الفبایی دقیقتر بود‪ .‬بنابراین با یاری جستن از دبیرههای‬ ‫نگارش کتبِ دی ِ‬
‫کهنترِ ایرانی و اندکی نوآوری‪ ،‬الفبایی روان را ابداع کرد که به نامِ او و آییناش‪ ،‬الفبای‬
‫مانوی نامیده میشود‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪186‬‬

‫الفبای اوستایی (دیندبیره)‬

‫در زمان حکومت ساسانیان‪ ،‬دبیران و موبدان زرتشتی با مشکلی بزرگ مواجه شدند‪ .‬به‬
‫ت واژهها سلب گشته و میرفت که در طول‬ ‫ن تلفظِ درس ِ‬
‫دلیل ناقص بودن دبیرة پهلوی‪ ،‬امکا ِ‬
‫زمان متون «اوستا»‪ ،‬با تحریف و دگرگونی مواجه شود‪ .‬بنابراین دانشمندان و دبیرهنویسان‬
‫بزرگ ایرانی گردهم آمده و با تغییراتی در الفبای پهلوی‪ ،‬دبیرهای را ساختند که تا امروز‪،‬‬
‫کاملترین‪ ،‬آراستهترین و موشکافانهترین خط جهان است‪.‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪187‬‬ ‫بهمن انصاری‬


‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫این الفبا به اندازهای دقیق است که میتوان با کمک آن‪ ،‬حتی نُتهای موسیقی را ثبت‬
‫کرد‪ .‬در این الفبا حروف به صورت منقطع و کنارهم نوشته میشوند‪ .‬بعد از پایان هر واژه‬
‫یک نقطه گذاشته می شود و اغلب در پایان هر جمله‪ ،‬سه نقطه به حالت مثلثگونه قرار‬
‫میگیرد‪.‬‬
‫ن‬‫نکته جالب توجه در این دبیره آن است که برای هر آوای صدادار؛ متناسب با نوع بیا ِ‬
‫آن آوا‪ ،‬یک حرف وجود دارد‪ .‬برای نمونه‪ ،‬آوای «اُ» اگر به صورت کشیده تلفظ شود‪ ،‬متفاوت‬
‫از زمانی که به صورت کوتاه تلفظ شود ثبت خواهد شد‪ .‬بخشی از حروف الفبای فارسیِ‬
‫امروزین‪ ،‬برگرفته شده از دبیرة اوستایی است‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪188‬‬

‫اکنون با آگاهی از نوع نگارش سه دبیرة مهم ایرانباستان‪ ،‬به روند تکامل این دبیرهها و‬
‫چگونگیِ پدید آمدن الفبای فارسی‪ ،‬خواهیم پرداخت‪ .‬در اغلب این حروف‪ ،‬با تغییراتی جزئی‬
‫مثل حذف برخی خطوط‪ ،‬چرخش حرف و یا اضافه شدن نقطه‪ ،‬حرف موردنظر در الفباهای‬
‫ایرانیقدیم‪ ،‬به حرف امروزین در الفبای فارسی تبدیل خواهد شد‪.‬‬

‫آ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬


‫و در الفبای اوستایی و پهلوی‪:‬‬ ‫ب‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫پ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای اوستایی و پهلوی‪:‬‬ ‫ت‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ث‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ج‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫چ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ح‪-‬‬
‫خ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫و در الفبای پهلوی‪:‬‬ ‫د‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ذ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای پهلوی‪:‬‬ ‫ر‪ -‬در الفبای اوستایی‪:‬‬
‫و در الفبای اوستایی و پهلوی‪:‬‬ ‫ز‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ژ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫س‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای پهلوی‪:‬‬ ‫و‬ ‫و در الفبای اوستایی‪:‬‬ ‫ش‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ص‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ض‪-‬‬
‫ط‪-‬‬
‫ظ‪-‬‬
‫ع‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای اوستایی‪:‬‬ ‫غ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪189‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫ف‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬


‫ق‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ک‪-‬‬
‫و در الفبای اوستایی‪:‬‬ ‫گ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای پهلوی‪:‬‬ ‫ل‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫م‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ن‪-‬‬
‫و در الفبای اوستایی‪:‬‬ ‫و‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫و در الفبای اوستایی‪:‬‬ ‫هـ‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫ی‪ -‬در الفبای مانوی‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪tarikhema.ir‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪190‬‬

‫اکنون و پس از بررسی یکایکِ حروف الفبای فارسی‪ ،‬به خوبی روشن گردید که الفبای‬
‫امروزینِ ما ‪ ،‬یک الفبای صددرصد ایرانی است که از الفبای مانوی برگرفته شده است‪.‬‬
‫ی آن بتوان قرآن را‬‫ت الفبای جدیدی که بهیار ِ‬
‫ی پس از اسالم‪ ،‬برای ساخ ِ‬
‫دبیره نویسان ایران ِ‬
‫به خوبی نوشته و مکتوبات فارسی و عربی را به سادهترین و بهترین شکلِممکن تحریر نمود‪،‬‬
‫دست به ساختِ الفبایی زدند که اساس آن بر پایة دبیرة مانوی شکل گرفت‪ .‬همچنین آنها‬
‫برای هرچه بهتر و روانتر ساختنِ این الفبای نو‪ ،‬از دو دبیرة اوستایی و پهلوی نیز بهره‬
‫جسته و بدینترتیب دبیرهای را ابداع کردند که حدود سیزدهقرن ‪ -‬از صدر اسالم تا امروز‪-‬‬
‫پابرجا بوده و تمام مردمان خاورمیانه؛ اعم از فارس و تُرک و کُرد و عرب‪ ،‬مکتوبات خود را‬
‫بدان نوشته و ثبت میکنند‪.‬‬
‫ی‬‫حال پس از بهرهگیری از دادههای تاریخی و استناد به اسناد باستانشناسی و با یار ِ‬
‫علم زبانشناسی‪ ،‬اثبات گردید که الفبای فارسی نهتنها برگرفته از الفبای عربی نیست‪ ،‬که‬
‫یک دبیرة صددرصد ایرانی و در ادامة روندِ تکامل الفباهای باستانی ایران است‪ .‬اما‬
‫ی فرهنگ ایرانی و هویتزدایی‬ ‫دستهای پشتپردة استعمار و استثمار‪ ،‬در ادامة روندِ نابود ِ‬
‫از ایران و ایرانی؛ طی ساختوپاختی هوشمندانه‪ ،‬الفبای فارسی را الفبای عربی نامیده و‬
‫برای آن شناسنامهای جعلی نیز ساختند‪ .‬شوربختانه ما نیز به دلیل ناآگاهی و نبودِ دانشِ‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫ش‬‫کافی‪ ،‬ناخواسته با بیگانگان همگام گشته و میراث ارزشمند نیاکانمان را دو دستی پیشک ِ‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫ن ایران نمودهایم‪.‬‬
‫دزدانِ فرهنگ و دشمنا ِ‬
‫باری اکنون که حقیقتِ این امر را دانسته و از پیشینه و تاریخچة یکی از مهمترین‬
‫دستاوردهای نیاکانمان آگاهی یافتهایم‪ ،‬برماست که بکوشیم تا هر یک به اندازة توانمان‪،‬‬
‫در بازپسگیری این میراثِ به یغما رفته‪ ،‬کوشش نماییم‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪191‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫کتابنامه‬
‫(به ترتیب حروف الفبا)‬

‫منابع پهلوی‪:‬‬
‫‪ -1‬ارداویرافنامه (‪ ،)1382‬به کوشش ژالهآموزگار‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬معین)‬
‫‪ -2‬اوستا‪ ،‬کهنترین متنها و سروههای ایرانی (‪ ،)1371‬گزارش جلیل دوستخواه‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪:‬‬
‫انتشارات مروارید)‬
‫‪ -3‬بندهشن (‪ ،)1369‬به کوشش مهرداد بهار‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬توس)‬
‫‪ -4‬دینکرد‪ ،‬کتاب پنجم (‪ ،)1386‬به کوشش ژالهآموزگار و احمدتفضلی‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬معین)‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -5‬روایت پهلوی (‪ ،)1367‬به کوشش مهشید میرفخرایی (تهران‪ :‬موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی)‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -6‬زند بهمن یشت (‪ )1385‬به کوشش صادق هدایت‪( ،‬تهران‪ :‬نشر جامهدران)‬
‫‪ -7‬شهرستانهای ایران (‪ ،)1391‬ناشناس‪ ،‬به تصحیح بهمن انصاری‪( ،‬تهران‪ :‬پرتال جامع کتاب تاریخ)‬
‫‪ -8‬گاهان (‪ ،)1384‬به کوشش ابراهیم پورداوود‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬اساطیر)‬
‫‪ -9‬گزارش گمانشکن ‪ /‬شکند ویمانیگ ویچار (‪ ،)1322‬به کوشش صادق هدایت‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫نشر جاویدان)‬
‫‪ -10‬گزیدههای زاتسپرم (‪ ،)1366‬به کوشش راشد محصل (تهران‪ :‬موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی)‬
‫‪ -11‬مینوی خرد (‪ ،)1354‬به کوشش احمد تفضلی (تهران‪ :‬انتشارات بنیاد فرهنگ ایران)‬
‫‪ -12‬یادگار زریران (‪ ،)1374‬به کوشش یحیی ماهیارنوایی (تهران‪ :‬اساطیر)‬

‫منابع فارسی‪:‬‬
‫‪ -13‬آموزگار‪ ،‬ژاله و تفضلی احمد (‪ .)1370‬اسطورهٔ زندگی زردشت‪( .‬تهران‪ :‬انتشارات بابل)‬
‫‪ -14‬ابناثیر‪ ،‬عزالدینعلیابنمحمد (‪ ،)1371‬الکامل فی التاریخ‪ ،‬ترجمه ابوالقاسمحالت‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫موسسهمطبوعاتیعلمی)‬
‫‪ -15‬ابنمسکویه‪ ،‬ابوعلی (‪ ،)1376‬تجارب األمم و تعاقب الهمم‪ ،‬تصحیح علینقیمنزوی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫توس)‬
‫‪ -16‬اردشیر آذرگشسب (‪ ،)1352‬مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان‪.‬‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫اساطیر ایرانی‬ ‫‪192‬‬

‫‪ -17‬اصفهانی‪ ،‬حمزهابنحسن (‪ ،)1346‬سنی ملوکاالرض و االنبیا‪ ،‬ترجمه شعار‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫انتشاراتبنیادفرهنگایران)‬
‫‪ -18‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1395‬شهریاران طبرستان از قرن دو تا چهار هجری‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫منشورسمیر)‬
‫‪ -19‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1396‬زرتشت و زرتشتیان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬آروَن)‬
‫‪ -20‬بلعمی‪ ،‬ابوعلی (‪ ،)1368‬تاریخنامه طبری‪ ،‬تصحیح محمد روشن‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬نشرنو)‬
‫‪ -21‬بویس‪ ،‬مری (‪ ،)1381‬زرتشتیان باورها و آداب دین آنها‪ ،‬ترجمه عسکر بهرامی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫ققنوس)‬
‫‪ -22‬بهار‪ ،‬ملکالشعرا (‪ ،)1385‬سبکشناسی‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬توس)‬
‫‪ -23‬بهار‪ ،‬مهرداد (‪ ،)1375‬ادیان آسمانی‪ ،‬نوبت پنجم (تهران‪ :‬نشرچشمه)‬
‫‪ -24‬بیرونی‪ ،‬محمد بن ابوریحان (‪1923‬م)‪ ،‬آثارالباقیه عن القرون الخالیه (الیپزیگ‪ :‬چاپ زاخاو)‬
‫‪ -25‬تاریخ سیستان (‪ ،)1381‬تصحیح محمدتقیبهار‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬نشرمعین)‬
‫‪ -26‬تفضلی‪ ،‬احمد (‪ ،)1378‬تاریخ ادبیات ایران پیش از اسالم‪ ،‬بهکوشش ژاله آموزگار‪ ،‬نوبت سوم‬
‫(تهران‪ :‬نشر سخن)‬
‫‪ -27‬پورداوود‪ ،‬ابراهیم (‪1927‬م)‪ ،‬سوشیانس موعود مزدیسنا (بمبئی‪ :‬چاپخانه هور؟)‬
‫‪ -28‬پورداوود‪ ،‬ابراهیم (بی تا)‪ ،‬ادبیات مزدیسنا یشتها (بمبئی‪ :‬انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی)‬
‫‪ -29‬توفیقی‪ ،‬حسین (‪ ،)1385‬آشنایی با ادیان بزرگ‪ ،‬نوبت هشتم (تهران‪ :‬نشرلیلی)‬
‫‪ -30‬جعفری‪ ،‬علیاکبر (‪ ،)1359‬ستوت یسن‪ ،‬نوبت نخست (تهران‪ :‬انتشارات فروهر)‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -31‬حکمت‪ ،‬علیاصغر (‪ ،)1387‬تاریخ ادیان بدوی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬پژواک)‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫‪ -32‬حمداهللمستوفی‪ ،‬ابیبکر (‪ ،)1364‬تاریخ گزیده‪ ،‬بهاهتمام نوایی (تهران‪ :‬امیرکبیر)‬
‫‪ -33‬خدایی‪ ،‬محبوبه (‪ ،)1388‬فرهنگ و زبانهای باستانی ایران (تهران‪ :‬نشر پازینه)‬
‫‪ -34‬رضی‪ ،‬هاشم (‪ ،)1352‬راهنمای دین زرتشتی (تهران‪ :‬انتشارات فروهر)‬
‫‪ -35‬شارپ‪ ،‬رَلف نارمن (بیتا)‪ ،‬فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی (تهران‪ :‬شورای مرکزی جشنهای‬
‫شاهنشاهی)‬
‫‪ -36‬شهمردان‪ ،‬رشید (‪ ،)1360‬تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬راستی)‬
‫‪ -37‬صفا‪ ،‬ذبیحاهلل‪ )1332( ،‬تاریخ ادبیات در ایران‪ ،‬نوبت اول‪.‬‬
‫‪ -38‬طبری‪ ،‬محمدبنجریر (‪ ،)1352‬تاریخ الرسل و الملوک‪ ،‬ترجمه پاینده‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬بنیاد‬
‫فرهنگ ایران)‬
‫‪ -39‬کریستنسن‪ ،‬آرتور (‪ ،)1332‬ایران در زمان ساسانیان‪ ،‬به ترجمه رشید یاسمی‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪:‬‬
‫نشر ابنسینا)‬
‫‪ -40‬کریستن سن‪ ،‬آرتور (‪ ،)1393‬کیانیان‪ ،‬ترجمهٔ ذبیحاهللصفا‪ ،‬نوبت هشتم‪( .‬تهران‪ :‬انتشارات علمی و‬
‫فرهنگی)‬
‫‪ -41‬کریستن سن‪ ،‬آرتور (‪ ،)1357‬مزداپرستی در ایران قدیم‪ ،‬ترجمهٔ ذبیحاهللصفا‪ ،‬نوبت سوم‪( .‬تهران‪:‬‬
‫شرکت مؤلفان و مترجمان ایران)‬
‫‪ -42‬کیخسرو اسفندیار (‪1292‬ق)‪ ،‬دبستانالمذاهب (ببمئی‪ ،‬مطبعه هروی)‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
‫‪tarikhema.org‬‬

‫‪193‬‬ ‫بهمن انصاری‬

‫‪ -43‬گردیزی‪ ،‬ابوسعید عبدالحیابنضحاک (‪ ،)1363‬زیناالخبار‪ ،‬تصحیح حبیبی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬


‫دنیایکتاب)‬
‫‪ -44‬گریشمن‪ ،‬رومن (‪ ،)1372‬ایران از آغاز تا اسالم‪ ،‬ترجمه محمدمعین‪ ،‬نوبت نهم (تهران‪:‬‬
‫انتشاراتعلمیوفرهنگی)‬
‫‪ -45‬مرادیغیاثآبادی‪ ،‬رضا (‪ ،)1390‬تمدن هخامنشی‪ :‬سیزده گفتار در بررسیهای هخامنشی‪ ،‬نوبت‬
‫دوم (تهران‪ :‬نوید شیراز)‬
‫‪ -46‬مسعودی‪ ،‬علیابنحسین (‪ ،)1381‬التنبیه و االشراف‪ ،‬ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران‪ :‬انتشارات علمی‬
‫فرهنگی)‬
‫‪ -47‬مسعودی‪ ،‬علیابنحسین (‪ ،)1374‬مروج الذهب و المعادن الجوهر‪ ،‬ترجمه پاینده‪ ،‬نوبت پنجم‬
‫(تهران‪ :‬انتشارات علمی فرهنگی)‬
‫‪ -48‬ناس‪ ،‬جان (‪ ،)1370‬تاریخ جامع ادیان‪ ،‬ترجمه حکمت‪ ،‬نوبت چهارم (تهران‪ :‬مازیار)‬
‫‪ -49‬ویلیامز‪ ،‬سیمز (‪ ،)1388‬آشنایی با زبان سغدی‪ ،‬مترجم ویدا نداف و رستم وحیدی (تهران‪ :‬فروهر)‬
‫‪ -50‬همایون فرخ‪ ،‬رکنالدین (‪ ،)1384‬سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان (تهران‪:‬‬
‫اساطیر)‬
‫‪ -51‬یاحقی‪ ،‬محمد جعفر (‪ ،)1369‬فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی (تهران‪ :‬نشر‬
‫سروش)‬

‫مقاالت‪:‬‬
‫‪mandegar.tarikhema.org‬‬

‫‪ -52‬ایرجی‪ ،‬سارا‪" ،‬رستم در متون باستانی ایران" فصلنامة پژوهشنامة ادبیات و زبانشناسی دانشگاه‬

‫‪tarikhema.ir‬‬
‫آزاد اسالمیسال اول‪ ،‬شماره اول‪ ،‬بهار ‪.1391‬‬
‫‪ -53‬رحیم عفیفی‪" ،‬اندرز اوشنردانا"‪ ،‬مجله دانشکده ادبیات و علومانسانی مشهد‪ ،‬شماره‪4‬‬
‫‪ -54‬گلنار قلعهخانی و سید مهدی فاطمی‪" ،‬بررسی متن پهلوی روایات آذرفرنبغ فرخزادان"‪ ،‬مجله‬
‫مطالعات ایرانی مرکز تحقیقات فرهنگ و زبانهای ایرانی دانشگاه شهید باهنر کرمان‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شماره‪،6‬‬
‫پاییز ‪.1383‬‬
‫‪ -55‬مرادیغیاثآبادی‪ ،‬رضا (‪ )1386/11/03‬زمان زرتشت بر پایه گزارشهای ایرانی‪ ،‬سایت‬
‫پژوهشهای ایرانی‪ ،‬تاریخ استخراج‪ ،1393/02/12 :‬از اینترنت‪:‬‬
‫‪http://ghiasabadi.com/zamane_zartosht.html‬‬
‫‪ -56‬محمد کریمی و ابراهیم رحیمیزنگنه‪" ،‬ادبیات داستانی پیش از پیدایش خط"‪ ،‬فصلنامه ادبیات‬
‫داستانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی کرمانشاه‪ ،‬شماره ‪ ،5‬زمستان ‪1392‬‬

‫منابع عربی‪:‬‬
‫‪ -57‬حدودالعالم من المشرق الی المغرب (‪1423‬ق)‪ ،‬به اهتمام یوسفالهادی (قاهره‪ :‬الدار الثقافیه)‬
‫‪ -58‬الشهرستانی‪ ،‬ابیالفتح محمد بن عبدالکریم (‪1372‬ق)‪ ،‬الملل والنحل (بیروت‪ :‬دارالمعرفة للطباعة‬
‫والنشر)‬

‫‪pdf.tarikhema.org‬‬
tarikhema.org

‫اساطیر ایرانی‬ 194

:‫منابع التین‬
59- Anklesaria. B. The Holy Gathas of Zarathushtra. Bombay 1953.
60- Bahramgore Tahmuras Anklesaria, Zand-Ākāsīh: Iranian or Greater Bundahišn,
Transliteration and Translation in English, Bombay, 1956.
61- Benveniste. E, Les Mages dans I’Ancien Iran.
62- Bonyad-e Farhang-e Iran, The Bondahesh, Bein
63- Boyce, M, 1954: “Zariadres and Zareer”, BSOAS, 17,463-77.
64- Christensen. A, Le Premier du Vendidad et I’histoire Primitive des tributs
Iraniennes (D. Vid. Slesk. Hist-fil. Medd. XXIX. 4)
65- Darmesteter. J. Le Zend-Avestam iraduction nouvelle avec commentaire
historique et philologique. Vol. I-III. Paris,1892-1893. 2nd ed.: Paris, 1962.
66- Emile Benveniste, “Le mémorial de Zarir: poème pehlevi mazdéen,” JA 220,
1932, pp. 245-93.
67- Geldner. Karl F, Codies Avestici et Pahlavici Bibliothecae Universitatis
Hafnenisis. Vol. VII-IX. K-5 (1937. 1938. 1939): Vol. X-XI, K.3a, K3b, K-I, (1941,
1942): XII, K-7, K-25, (1944)
68- Hinnels. J.R. Persian Mythologym The Hamlin Publishing Group Limitted.
London. NewYork. Sydney. Toronto. 1973.
69- Nyberg. H.S. Texte zum mazdyasnischen kalender, Upsala Universitets Arsskrift.
1934.
mandegar.tarikhema.org

70- Pearson, L, The Lost Histories of Alexander the Great, Philological Monographs

tarikhema.ir
20, n.p., 1960, pp. 50-61.
71- Pritchard, James B., Ancient Near Eastern texts relating to the Old Testament,
3rd., Princeton University Press, 1969, 305- 307 (First edition 1950).
72- Reichet. K.E. Avesta Reader, Texts, Nootes, Glossary and Index. Strassburg
1911.
73- Robinson, C.A. Jr, The History of Alexander the Great, 2 vols., Providence,
1953.
Spiegel. F, Avesta. die heiligen Bucher der Parsen. Bd I-III. Stuttgart, 1886-1895.
74- Walker, C.B.F. “Babylonian Chronicle 25: A Chronicle of the Kassite and Isin
Dynasties”, in G. van Driel: Zikir Šumim: Assyriological Studies Presented to F.R.
Kraus on the Occasion of His Seventieth Birthday, 1982.
75- Vendidad, Awesta Text with Pahlavi Translation by Dastour Houshang Jamasp.
Vol. I-The Texts. Vol. II-Glossarial, Bolbay 1907.

pdf.tarikhema.org
mandegar.tarikhema.org tarikhema.org

pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir

You might also like