Professional Documents
Culture Documents
اساطیر ایرانی
اساطیر ایرانی
org
pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir
tarikhema.org
1 بهمن انصاری
بهم
ن انصاری
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اساطیر 2
ایرانی
اساطیر اریانی
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
تالیف :بهمن انصاری
ناشر :انتشارات آروَن
چاپ اول1397 :
چاپ مدیران 1100 :نسخه
22000تومان
نشانی :میدان انقالب – خیابان 12فروردین – خیابان وحید نظری
نرسیده به خیابان منیری جاوید -پالک – 105واحد 3تلفن66962850 – 51 :
ایمیل Arvannashr@yahoo.com :وبسایتwww.Arvannashr.ir :
pdf.tarikhema.org
mandegar.tarikhema.org tarikhema.org
pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir
tarikhema.org
بدین بوموبَر زنده یکتن مباد چو ایران نباشد ،تن من مباد
tarikhema.ir
(اوستا /یسنا /هات / 1بند)16
ارتباط با نویسنده:
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
فهرست
007 ---دیباچه
011 ---کهنترین اساطیر اوستایی
015 ------فروردین یشت
043 ------مهر یشت (میترا یشت)
067 ------آبان یشت
083 ------خْوَرنَه یشت (زامیاد یشت)
095 ------تیر یشت
105 ------بهرام یشت
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
121 ------یسنا
129 ------وندیداد
147 ---ماتیکان "یوشت فریان" ،اسطوره فراموش شده ایرانی
161 ---اسطوره "رستم" در منابع سغدی
169 ---اسطوره عاشقانه "زریادرس و اوداتیس" (زریر و آتوسا)
175 ---تاریخچه و پیشینه الفبای فارسی
191 ---کتابنامه
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اساطیر ایرانی 6
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
دیباچه
مطالعه و بررسی تاریخ در ایران ،دارای قدمتی بسیار طوالنی است .از دیرباز ،ایرانیان
تاریخ نیاکان و پدران خود را چون میراثی مهم نگاهداری کرده و با تکرارِ مداوم ،نسل به
نسل از فراموشیِ آن ،پیشگیری کردهاند .این روحیة گذشتهنگری ،فرهنگشناسی و
ت جاودانگیِ ایران و یادآوریِ برخاستنهای مداوم
تاریخدوستی ،باعث گردید تا با تکرارِ ذهنی ِ
پس از شکستها و مصائب ،یک امید دائمی میان ایرانیان در هنگام گذر از گذرگاههای
تاریک و صعبالعبور ،همواره وجود داشته باشد .جدای از آن ،بازگویی و تکرار جوانمردیها
و پیشرفتهای نیاکانی که در اخالقیات ،هنر و دانش همواره سرآمدِ دیگر ملل بودهاند،
دارای لذتی بود که ایرانی را از یک سو ترغیب به مطالعة تاریخ و از سوی دیگر تشویق به
ثبت و ضبط رویدادهای عصر خود مینمود .از همین روی است که «علمِ شریفِ تاریخ»،
همواره در ایرانزمین مورد توجه اقشار گوناگون بوده و بزرگترین اندیشمندان ایرانی را
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
مورّخان و آگاهانِبهتاریخ تشکیل دادهاند.
امروز اما با دگرگونیِ زندگی در تمامِ زمینههای اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی ،علمی،
فرهنگی و فکری؛ تاریخ و مطالعة تاریخ دیگر نه یک سرگرمی برای افتخار به گذشته ،بلکه
دانشی مهم برای بررسیِ رویدادهای پیشین و بهرهگیری از تجربیات تلخ و شیرین شکستها
و پیروزیها برای ساختِ فردایی بهتر است .بهگونهایکه نقد و بررسیِ دقیقِ وقایعِ فرهنگی
ی آیندة یک ملت ،از مهمترین و بازخور ِد نتایح منفی یا مثبتِ هر کنشِتاریخی بر زندگ ِ
وظایف «موّرخِ عصرِ تکنولوژی» است .فرهنگِ امروزِ ما با وجود یورشهای متعدّ ِد
فرهنگهای نامانوسِ بیگانه ،هزاران سال است که معجزهآسا سراپا مانده و همچنان باوقار
ایستاده است .این بهدلیل ریشة بسیار نیرومندِ فرهنگِ اصیل ایرانی است و آگاهیِ ما از این
فرهنگ نیز مرهونِ همان نیاکانی است که با عشق و اشتیاق؛ نه فقط رویدادهای تاریخی،
که آداب و رسوم و سنّتها و خلقیاتِ زمانة خویش را مکتوب کرده و برای ما به یادگار
گذاشتهاند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ت بسیار
درکِ آنها مشکل میباشد .نگارنده برای جبرانِ این معضل ،ناگزیر به ارائة توضیحا ِ
ی مطالعة کتاب منجر گردیده ،اما به فهم در پاورقیها بوده و این امر ،همچنانکه به دشوار ِ
ن
ک بیشترِ مطالب کمک شایانی نموده است .جدای از آن ،برای هرچه روانترشد ِ و در ِ
مطالعة این سطورِ کهنسال ،از عالئم نگارشیِ موجود در ادبیات پارسی استفاده شده است
که در اینجا توضیحاتی داده خواهد شد:
ص مردان و زنانی که در متنِ کتاب آمده است در
همة اسامی خا ِ
میانِ " " قرار گرفته است.
ص غیرانسانی اعم از نام سرزمینها ،کشورها، همة اسامی خا ِ
شهرها ،کوهها ،دریاها ،رودها ،ایزدان ،خدایان ،امشاسپندان ،دیوها،
اهریمنان ،خاندانها و دودمانها در میانِ « » قرار گرفته است.
در ترجمة متون ،هر جایی که برای درکِ بهترِ مفاهیم از واژگانی
استفاده شده که در متنِ اصلی وجود نداشته؛ اما برای حفظ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
بهمن انصاری
بهار 1397خورشیدی
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اساطیر ایرانی 10
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پیشگفتار
«کتاب اوستا» ،کهنترین و دیرینهترین یادگار ایرانیانباستان و قدیمیترین سرودهها و
نوشتارهای ایرانی است .این کتاب مجموعهای از باورهای کهنسال آریاییان است که تا دورة
ساسانیان ،بارها در کشاکشِ حوادثِ تاریخی پراکنده شد و دگرباره گردآوری گردید؛ و
پیوسته مطالبی نیز بدان افزوده شد .منابع تاریخی میگویند که «اوستای دستنویسِ
زرتشت» بر روی دوازدههزار پوستِ گاو نرِ دباغیشده 1مکتوب و تا پایان «دوران هخامنشی»
نیز به صورت یکپارچه باشنده بود و ظاهرا در سالهای واپسینِ حکومت «هخامنشیان» ،به
«کاخ شاهی» (تختجمشید) یا «آتشکدة استخر» منتقل گردید و به خوبی از آن نگهداری
mandegar.tarikhema.org
میشد .اما با یورش "اسکندر مقدونی" 2و به زیر کشیده شدنِ «دودمان هخامنشی» از
tarikhema.ir
ن یونانیان و مقدونیان سوزانده شد 3.با اینحال،
قدرت« ،اوستای یکپارچه» در آتشِ کی ِ
ث ارزشمند به صورت پراکنده هنوز در آتشکدههای گوشه و بخشهای گوناگونِ این میرا ِ
کنار ایران موجود بود و برخی از موبدان نیز پارههای مهم «اوستا» را حفظ کرده و
سینهبهسینه به نسلهای بعدی منتقل میکردند .در زمان «اشکانیان» و بههنگامة
ین "بالش یکم" بیست و دومین شاه اشکانی ،کوششی فراگیر برای گردآور ِ برتختنشست ِ
ن 4
بخشهای پراکندة «اوستا» به عمل آمد اما این کوشش ناتمام ماند .با روی کارآمد ِ
«ساسانیان» و اعالم دینِ زرتشتی به عنوان تنها دین رسمی کشور ،یک عزم ملی برای
-1حتی اگر رقم «دوازدههزار» مبالغه آمیز نیز باشد ،اما به هر صورت کتاب اوستا آنقدر بزرگ بوده است که
نویسندگان و مورخان ایرانی و اسالمی ،بدون ابراز تردید ،این رقم را پذیرفته و مکتوب کردهاند.
-2زادة 356و متوفی در 323قبل از میالد .وی پس از فتح تمام یونان و مقدونیه ،وارد آسیا شد و با
شکست دادن "داریوش سوم" آخرین پادشاه هخامنشی ،شاهنشاهی هخامنشیان را برانداخت و تا هند را
متصرف گردید.
-3بنگرید به« :ارداویرافنامه» :1382 ،مقدمه ؛ « بندهشن» 140 :1369 ،؛ «مسعودی» 224/1 :1374 ،و...
-4این مطلب به وفور در کتب بازمانده از دوران ساسانیان منعکس شده است .برای نمونه بنگرید به
کتابهای «دینکَرد»« ،بندهشن»« ،ارداویرافنامه» و...
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بازسازی «اوستا» به وجود آمد .در این دوره با کوشش موبدان و حمایت شاهان ساسانی،
سرانجام هرآنچه که از «اوستای زرتشت» و «دیگرمطالب مذهبی و غیرمذهبی ایرانی»
باقیمانده بود ،گردآوری و در قالب یک کتابِ جامع ،مدوّن گردید.
رویداد بسیار مهمی که باید بدان توجه شود آن بود که پنج قرن حکومت اشکانیان بر
پایة آزاداندیشی و آزاددینی ،شرایطی را فراهم آورد تا افزونبر دین زرتشتی ،شاخههای
ن آریایی 1نیز به آرامی رشد یافته و در میان پیروان خود ابقا شوند .ازن که ِ
گوناگونِ ادیا ِ
ی دوبارة
همینروی ناخواسته زمینة مناسبی مهیا گشت تا موبدان زرتشتی در هنگام گردآور ِ
«اوستای پراکندة زرتشت» ،سهوا بسیاری از باورهای غیرزرتشتی -اما آریایی -را درون
ن ارزشمند از خطر نابودی ،نجات یابند .این «اوستا» جایداده و بدینترتیب این متو ِ
خ اساطیرِ باستانی،
مستندات ارزشمند که امروز در دل «اوستا» باقی ماندهاند -شامل تاری ِ
انواعِ سنّتها ،آداب و رسومهای ملی ،باورهای مذهبی ،جشنها و بسیاری از افسانههای
قدیمی -بعضا دارای ریشهای بسیار کهنتر از "زرتشت" و «آیینِ زرتشتی» هستند.
این مجموعة بینظیر که در 21نسک 2منظّم و مدوّن گردید ،دربرگیرنده آداب و رسووم
و مراسم و مناسک و ادعیه زرتشتی ،بازنویسی ِتاریخ کهن و اساطیر چنودهزار سوالة ایرانوی،
برخی مناسکِ مهرپرستی ،آیینِ کهنِ مغان باستان ،باورهای زُروانی ،نوشتارهای فقهویِ دوره
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ساسانی و ...بودند که با کنار هم قرار گرفتنِ همة این موارد ،کتابی شکل گرفوت کوه از ایون
پس در حکم شناسنامه و هویتِ مکتوبِ فرهنگِ ایرانی ،قلمداد گردید.
اما از بخت بد ،طی سلسولهرویدادهای نواگوار تواریخی همچوون یوورش اعوراب ،خوزش
تُرکووان ،تاختوتازهووای مغوووالن و قتلعامهووای تیموریووان ،هشتاددرصوود از «اوسووتای
گردآوریشده در زمانِ ساسانیان» در گذر زمان از میان رفته و امروزه تنهوا بیسوتدرصود از
آن برای ما باقی مانده است.
آنمقدار از «اوستا» که امروز باقیمانده اسوت ،از لحواز زموانی بوه سوه بخوش تقسویم
میشود:
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
از لحاز دستور زبان ،در شمار «اوستای نو» قورار میگیورد ،اموا اصول
آن ،مربوط به دوران "زرتشت" یا نزدیک به دورانِ زندگانیِ اوست.
tarikhema.ir
مبنای این پژوهش ،بازیابی «اوستای کهن» و درکنار آن برخی از «کهنترین
یادگارهای مربوط به اوستای زرتشت» میباشد .کوشش نگارنده بر آن بود تا کهنترین
ی
مضامین و مطالب باقیمانده در اوستای موجود -یعنی مطالب مربوط به بازماندههای قدیم ِ
غیرزرتشتی تا کهنترین بازماندههای مکتوب شده نزدیک به دوران "زرتشت" -را شناسایی
و آنها را از «افزودههای جدید موبدانِ مزدیسنا» 2تفکیک نماید.
باید توجه داشت که این متون کهن ،ما را از گذر هزارهها عبور داده و با اندیشههای
نیاکانِ دورهنگا ِم خود ،آشنا خواهد ساخت .هرچند احتمال به خطا رفتن در انجام این
پژوهشِ بسیارمهم ،کم نیست اما نگارنده کوشیده است تا حداالمکان تحقیق فوق را به
نحواحسن انجام داده و این وظیفة تاریخی را بهدقت به انجام برساند .الزم به یادآوری است
ن اوستاشناس و ایرانشناسانِ شهیرِکه برای انجام این تحقیق ،از پژوهشهای ارزندة بزرگا ِ
-1از آغاز حکومت اشکانیان (پارتیان) تا پایان حکومت ساسانیان را «دوران میانه» و زبان این دوره را «زبان
پهلوی» (=پرثوی=پارتی) مینامند.
-2موارد اضافه شده در حدفاصلِ نیمةدومِ حکومت اشکانیان تا پایانِ دوران ساسانیان.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
وطنی و غربی ،بهرهبرداری شده است که نگارنده صمیمانه کوششها و پژوهشهای این
بزرگواران را ارج نهاده و در پاورقیها به این موارد اشاره نموده است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
فروردین یشت
«یشت» واژهای کهن به معنای «نیایشکردن» است« .یشتها» سرودهایی بودن که
برای نیایشِ «ایزدانِ آریایی» خوانده میشدند .در «اوستای باقیماندة امروز» 21 ،یشت
وجود دارد .احتماال یشتهای بیشتری در «اوستای ساسانی» وجود داشته (؟) ،اما تنها
همین تعداد توانستهاند از پیچو خمِ تاریخ خود را به سالمت تا به امروز برسانند« .یشتها»
به لحاز مضمون ،کهنترین بخش از «اوستا» بوده و قدیمیترین منبع برای بازشناسی
ز زبانشناسی از «گاهان» (سرودههای اساطیر ایرانی ،محسوب میشوند .با اینحال ،به لحا ِ
منتسب به زرتشت) جدیدترند و این بهآندلیل است که در در دورة ساسانی ،در متن
یشتها -برای فهمِ عموم -دست بردهشده و این متونِ کهن را بازنویسی کردهاند.
«فروردین یشت» یا «فْورَوَشی یشت» ،سیزدهمین یشت از «یشتهای بیستویکگانة
اوستا» است و از لحاز درونمایه و محتوا در میان یشتهای دیگر ،کهنترین یشت به شمار
میرود .این یشت در ستایش «فَروَهَرِ بزرگان» و «اَشَوَنان» 1سروده شده است.
«فَروَهَر» یا «فَورَوَشی» بنابر باورِ ایرانیانباستان ،یکی از نیروهای مینُویِ وجودِ آدمی و
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
همة دیگرآفریدگان است که پیش از آفریدهشدنِ جسم و تن ،وجود داشته و پس از مرگ
نیز همچنان به زندگی در جهانِ دیگر ،ادامه میدهد .ظاهرا در باورهای کهن« ،فَروَهَر»
معادل «روان نیاکان» بوده و در دورههای بعدی ،شخصیتی جداگانه یافته است.
ی کهنترین اساطیر و افسانههای ایرانی و نامبردن از این یشت به دلیل یادآور ِ
قدیمیترین پهلوانان و سرشناسانِ آریایی ،بسیار مورد توجه است.
«فروردین یشت» دارای 31کَرده و 158بند است .2اما بسیاری از این بندها از
افزودههای دورههای پارتی و ساسانی هستند .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای
«فروردین یشت» پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت،
بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1پاکان ،مقدسان ،انسانهای نیکوسرشت .از ریشة «َاشه» .معنای فلسفی این واژه بسیار گسترده است و از
آن به عنوان «نظم هستی» و «نظم کیهانی» و حتی معادل اصطالحات «سامان» و «نظام» و «قواعد حاکم و
ناظر بر هستی» نیز تعریف شده است .متضاد این واژه «دُرْوَنْد» است به معنای گناهکار ،بدکردار و
بدسرشت.
-2هر یشت به چند «کَرده» -به معنای «بخش» -و هر «کَرده» به چند «بند» تقسیم میشود.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن بخشایشگرِ درمانبخش که نیرومندند و در برابر دشمنان ،ما را پناه میبخشند؛ مینُویا ِ
tarikhema.ir
ن فراخ ،همانن ِد رودها دراز و همچون خورشیدْ در بلندا هستند. بهسانِ زمی ْ
. کَردة هفتم
ک توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که با چاالکی و دالوری و
بند -33میستاییم فَروَهَرهای نی ِ
کارآزمودگی و بسا هراسانگیز ،ستیزة دشمنان را -چه دیو و چه مردمانِ دُروند را-
درهممیشکنند و فرومیکوبند؛ فَروَهَرهایی که به خواستِ خود ،هماوردان را در هنگا ِم
تاختوتاز ،برمیاندازند.
بند -34شما ای تواناترین! میبخشایید بهترین نیکیهای خود را و پیروزمندی و
ی اهوراآفریدة 2خود را به همه سرزمینهایی که در آن جایها ،نیکیهای شما را به
چیرگ ِ
-1نگارنده در جریان ترجمه این متون (همچون دیگر بخشهای این کتاب) کوشیده است تا جای ممکن ،از
واژههای ایرانی و ریشهدارِ پارسی بهره جوید.
-2عبارات «اهوراآفریده» و «مزداآفریده» از کهنترین صفاتی هستند که در میان جوامع آریایی برای اشاره
به آفریدههای نیکو ،مورد استفاده قرار میگرفت (برای آگاهیِ بیشتر از قدمتِ باور به «اهوراها» ،بنگرید به
پاورقی بند 45از همین یشت) .اما درک این مهم که آی ا این عبارات در این بند و بندهای مشابه مربوط <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بدی نکشاندند؛ آنجا که شما خشنودید و نرنجیدهاید و آزرده نشدهاید؛ آنجا که شما را
ستایش و شایسته نیایش میدانند و در آنجا را ِه برگزیدة خود را میپیمایید.
. کَردة هشتم
بند -35میستاییم فَر َوهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ آن نامآورانِ در نبردها
همیشهپیروزمند و سپردارانِ بسانیرومند که از راهِ درست به کژی نگرایند .آنکه پیش
میتازد و آن که در پیِ او میتازد ،فَروَهَرها را به یاری همیخوانند .تازنده ،دستیابی بر
پیشتاز را و پیشتاز ،رهایی از تازنده را.
. کَردة نـهـم
بند -37میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پاکِ اَشَوَنان را؛ که سپاهی انبوه بیارایند با
ن برافراشته به پیکار شتابند .آنانند که پیش رزمافزارهای به کمر بسته ،با درفشهای درخشا ِ
از این و به هنگام نبردهای « ْخشْتاویهای دالور» با «دانوها» فرا میرسیدند.1
بند -38شمایید که از این پیش ،تاختوتا ِز «دانوهای تورانی» را درهمشکستید .پرت ِو
ی شما بودکه «کَرْشْنَزْها» 2و «خْشْتاویهای دالور» و «سوشیانتهای 3دلی ِر نام َو ِر یار ِ
پیروزمند» ،بسیار نیرومند شدند و خانههای هراسانگیزِ بیش از دههزار تن از فرمانرواهای
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
«دانوها» را ویران کردند4.
>> به متن اصلی یشتها بوده ،یا از افزودههای قدیم زرتشتیان هستند ،و یا از الحاقات دورههای اشکانی و
ساسانی؛ کاری بس مشکل است که نیاز به نحقیق و پژوهشهای بیشتری دارد.
« -1خشتاوی» و «دانو» نام دو خاندان بسیار کهن و فراموششدة آریایی است که از بندِ بعدی مشخص
میشود «خشتاویها» دودمانی ایرانی و «دانوها» دودمانی تورانی بودند .شوربختانه با وجود کوششهای
فراوان اما هنوز آگاهیهای بیشتری از آنها در دسترس نیست .نگارنده در تالش است تا در پژوهشهای
بعدی ،سرنخهای بیشتری از این اساطیرِ فراموششدة ایرانی -که به وفور در بندهای بعدی با آنها برخورد
خواهیم داشت -به دست آورد.
« -2کرشنزها» نیز نام خاندانی ایرانی است که اطالعات بیشتری از آنها باقی نمانده است.
" -3سوشیانت" یا "سوشیانس" در اینجا یادگاری از کهنترین باورهای آریایی است و گروهی از ایزدانِ
ایرانی را شامل میشود .در افزودههای اوستاینو (نگارش دورهای اشکانی و ساسانی) واژة "سوشیانت" از
حالت عام خارج شده و به شکل خاص ،منحصرا به عنوان لقبی برای هر سه منجیِ آخرالزمانِ زرتشتیان آمده
است .معنی لغوی این واژه «رهاننده» میباشد .همچنین بنگرید به متن و پاورقیهای کَردههای چهارده و
پانزده از «خوَرنَه یشت» در همین کتاب.
-4دو بند 37و ،38یادگاری از کهنترین نبردهای ایرانیان و تورانیان است که در هیچکجای دیگرِ «اوستا»
و منابعِ اساطیرِ ایرانی ،دربارة آن سخن رانده نشده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یاریخواهان را شنیده و باران بباراند .باران بباراند و گیاهان را برویاند؛ برای نگاهداریِ گاو و
tarikhema.ir
ن پنجگانه 4و برای ی جانورا ِی سرزمینهای ایرانی ،3برای نگاهدار ِ مردمان ،برای نگاهدار ِ
ن اَشَوَن.
یاریرساندن به مردا ِ
بند -44در میان زمین و آسمان ،آن « َستَویس» زیبا و درخشان و پر فروغ ،راه
گ یاریخواهان را میشنود و باران میباراند .باران میباراند و گیاهان را
میپیماید ،بان ِ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
میرویاند ،برای نگاهداری چارپایان و مردمان ،برای نگاهداری سرزمینهای ایرانی ،برای
1
ن اَشَوَن.
نگاهداری جانوران پنجگانه ،برای یاری رساندن به مردا ِ
. کَردة دوازدهم
ک اَشَوَنان را؛ که با کالهخود و سپر و
بند -45میستاییم فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ
رزمافزارهای ساخته شده از فلز ،در میدانِ نبرد چه باشکوه رزم میکنند ،آنانکه برای
ن هزاران «دیو» ،2خنجر آختهاند.
فروکوفت ِ
بند -46اگر بادی وزیدن گیرد و بوی مردانِرزمآور را به میانِ آنان آورد ،آنان بهسوی
ن
رزمآورانی رویآورند که پیروزی در سرنوشتِ آنهاست .به آنسویی که پیش از برکشید ِ
ک اَشَوَنان -نیاز آورند.
ک توانای پا ِ
شمشیرها و برآوردنِ بازوها ،برای آنان -آن فَروَهَرهای نی ِ
بند -47هر یک از دو گروه که نخست به دُرُستباوری و راستاندیشی ،آنان را نماز
ک توانای پاکِ اَشَوَنان با همراهی «مهر» 3و «رَشْن» 4و «داموئیش بَرَند ،فَروَهَرهای نی ِ
اوپَمَنَه» 5و با همراهی «با ِد پیروزمند» ،6به یاری آنان میشتابند.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
وطنپرستی و طبیعتگرایی در آن بهگونة شگفتانگیزی نمود پیدا کرده است و مطالعة آن ،مخاطب را به
هزاران سال پیش؛ به دلِ مراتع دلانگیز ،سرسبز و خوشآبوهوای بخشهای شرقیِ فالتِ ایرانزمین،
بازمیگرداند.
-2این بند نیز از کهنترین متونی است که در آن واژة «دیو» دیده میشود« .دیواها» و «اهوراها» دو دسته
و دو گروه از کهنترین خدایان و ایزدانِ آریایی (هندو-ایرانی) بودند .در میان آریاییهای ایرانی« ،اهوراها»
خدایان خیر و «دیوها» خدایان شر محسوب میشدند .اما در میان آریاییهای کوچنده به هند« ،دیوها»
خدایان خیر و «اهوراها» منبع شرارت بودند .ظاهرا بعدها "زرتشت" به دنبال القای فلسفه و تفکرِ
یکتاپرستیِ خویش ،باور به «اهوراها» را منسوخ کرده و تنها از یک «اهورای واحد»؛ که او را «اهورا مزدا»
به معنای «اهورای دانا» می نامید ،به عنوان تنها خدای دین زرتشتی بهره برد .البته باید توجه داشت که باور
به «اهورامزدا» از ابداعات "زرتشت" نبود و این ایزد ،در میان ایرانیانِ پیش از وی نیز کامال شناخته شده
بود .برای نمونه در کتیبههای متعدد "داریوش هخامنشی" و اخالفش ،بارها از «اهورامزدا» به عنوان خدای
واحد نام برده شده است؛ در حالیکه هنوز در دوران پادشاهی هخامنشیان (به جز چند سالِ آخرِ این
دوران) ،دین زرتشتی در غرب ایرانزمین فراگیر نگردیده بود .برای اطالعات بیشتر بنگرید به :انصاری ،بهمن
( ،)1396زرتشت و زرتشتیان ،نوبت اول (تهران :نشرآروَن)
-3اوستایی« :میثره»« ،میثرا»؛ بنگرید به «مهر یشت» در همین کتاب.
-4ایزد دادگری و دارنده ترازوی دادورزی.
-5ایزدی از یاران «مهر» است .معنیِ نامِ او «تواناییِ دور راندنِ نابکاران توسط خردمندان» میتواند باشد.
« -6ایزد وایو»؛ بنگرید به پیشگفتارِ بخش «رام یشت» در همین کتاب.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ک
بخشنده را به «اَشه» میرساند ،بستاید؛ از برای چنینکسی آن فَروَهَرهای نیکِ توانای پا ِ
tarikhema.ir
اَشَوَنان؛ که خشنود و نیازرده و نرنجیدهاند ،چنین آرزو میکنند:
بند -52بهرهمند باد این خانه از انبوهِ ستورانِ [سودمند] و مردمان! بهرهمند باد از
اسب تندتاز و گردونة استوار؛ برخوردار باد از مَر ِد پایدا ِر انجمنی ،مَردی که همواره ما را با
دستِ دَهِش و با شیر و پوشاک و با نیکیهایی که بخشنده را به [دَهشِ] «اَشه» میرساند،
میستاید2.
-1بنگرید به پاورقی پرسش سیزدهم از ترجمة «ماتیکان یوشت فریان» در همین کتاب.
-2این بند یکی از دلچسبترین بندهای «اوستا» میباشد که روحیه نوعدوستی و تمایلِ ایرانیان به آسایش
در میان خانواده ،به خوبی در آن نمود پیدا کرده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
واپسین جایگاه گردش خود در رسند.
. کَردة هفدهم
ک توانای پاکِ َاشَوَنان را؛ که نودونههزار و
بند -59میستاییم فَروَهَرهای نی ِ
ت 4درخشان» ،پاسبانی میکنند. نهصدونودونه تَن از آنان از «دریای فَراخکَر ِ
-1واژههای «اهورامزدا» (به احتمال) و «امشاسپندان» (به یقین) در این بند و بندهای مشابه ،از افزودههای
دورهای اشکانی و ساسانی هستند .همچنین درمورد عبارت «مزداآفریده» در این بند و بند پیشین ،بنگرید
به پاورقی بند 34از همین یشت.
-2بنگرید به پاورقی بند .54
-3اوستایی« :اَنَغْرَ رَوچاو»؛ به معنای فروغِ بیپایان.
-4بزرگترین و مقدّسترین دریای اساطیریِ ایرانزمین که بارها در اوستا از آن نام بردهشده است .به عقیده
"پورداوود"« ،فراخکرت» همان «دریای مازندران» است .اما "مهرداد بهار" آن را با «اقیانوس هند» یکی
دانسته است .نگارنده معتقد است براساس مندرجاتِ بخشهای اوستاینو و با تکیه بر منابع متاخر زرتشتی
همچون کتاب «بندهشن» ،باید منظور از «فراخکرت» در بخشهای جدیدترِ اوستا -همانگونه که
"پورداوود" میگوید« -دریایمازندران» باشد .اما در دورانِ کهن و زمانِ نگارشِ یشتهای اولیه؛ با توجه به
سکونت آریاییانِباستان در گوشههای شمالشرقیِ فالت ایران و «فرارود» و با علم به اینکه تمام نامهای <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
>> موجود در بخشهای قدیمیِ «اوستا» مربوط به ایرانشرقی است ،این احتمال وجود دارد که منظور از
«دریای فراخکرت» اگر «دریای مازندران» نباشد ،پس اشارهای است به «دریاچة خوارزم» (آرال کنونی) و
بنابراین تاکید "بهار" به تطبیق آن با «اقیانوس هند» نیز خطاست.
-1احتماال همان صورتِفلکیِ «دُبِّ اکبر» است.
" -2گرشاسپ" بزرگترین پهلوان ایرانیِ در «اوستا» ،از خاندان «سام» ،از تبارِ "جمشید" و دارندة «فَرِّة
ایزدی» است .او را اغلب با صفتهای «گیسوَر» (در ستایشِ موهای بلند و مجعدش) و «گُرزبُردار» (در
ستایشِ گُرزِ معروفش) در «اوستا» مییابیم .در بخشهای گوناگون «اوستا» با روایات پراکنده و دلچسبی از
"گرشاسپ" مواجه خواهیم شد و داستانِ پیروزیِ او بر انواع «دیو» و «اژدها» را مشاهده خواهیم کرد.
افزون بر آن ،در بیشتر کتب بازمانده از دوران ساسانی نیز اشاراتی به دالوریهای "گرشاسپ" آمده است که
احتماال ریشه در روایات اوستای گمشدة قدیم دارد" .گرشاسپ" در باورهای بعدیِ ایرانیان ،در شمار یاران
ی زرتشتی) قرار گرفت .او در دشت «پیشی َننْگْهْ»؛ واقع در جنوب افغانستانامروزی، "سوشیانت" (منجیِ دین ِ
بر اثر تیریمسموم که یک سرباز تورانی به نام "نوهین" بر پیکرش نشاند ،اسیرِ «دیوِ بوشاسپ» (دیو
خوابهای طوالنی؛ بنگرید به پاورقی بند 97از مهر یشت) گردید و به خواب فرورفت (برای آگاهی از شرح
کامل این روایت ،بنگرید به بند 39از خوَرنَه یشت) .سپس پیکر او در سایة پاسبانیِ 99999فَروَهَر ،در زیر
برف مدفون گردید .بر پایة باورهای زرتشتی ،هنگامیکه در آخرالزمان «اژیدهاک» -که توسط "فریدون"
دستگیر و در «کوه دماوند» در غاری به بند کشیده شده است -بند بگسلد و برخیزد" ،گرشاسپ" بیدار
شده و او را از بین خواهد بُرد.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -67آنان در هنگامة کارزار برای سرزمین و خانة خود میجنگند؛ در آنجایی که
خانه و کاشانه داشتهاند؛ به آنگونه که گویی دالورمردی با رزمافزارِ بهکمربسته ،از
داراییهای فراهمآوردة خود ،نگاهبانی میکند.
ن خود
بند -68هریک که در رساندنِ آب به خانواده و روستا و کشور و سرزمی ِ
کامیاب گردد ،چنین گویند :سرزمینِ ما باید خُرّم و سرسبز شود و ببالد2.
به سوی او پرواز میکنند .چنان که گویی مرغی نیکشَهپَر به پرواز در میآید.
tarikhema.ir
-1فالت ایران با وجود داشتن رودهای بسیار ،اما در شمار سرزمینهای خشک قرار گرفته است .بهگونهای
که در طول تاریخ ،خشکسالی و کمبودِ آب ،معضلِ همیشگیِ مردمانِ ساکن در فالت ایران بوده است .در
«اوستا» بارها از خشکسالی سخن به میان آمده و آن را به «اَپَوش دیو» (دیو خشکسالی؛ بنگرید به پاورقی
بند 21از تیر یشت) نسبت دادهاند .در «اوستا» و دیگر متون زرتشتی ،دعاهایی برای باران قابل مشاهده
است و در میان ایزدان فراوانِ آریایی ،چند ایزد مشخصا در ارتباط با «آب» وجود دارد که از آندستهاند:
«اَرِدویسوَر آناهیتا» (بنگرید به آبان یشت در همین کتاب)« ،اَپامنَپات» (بنگرید به پاورقی بند 72از آبان
یشت) و «تِشتر» (بنگرید به تیر یشت در همین کتاب) .مشکالتِ دائمیِ ایرانیان با خشکسالی ،بیآبی ،کمبودِ
آب و کمبودِ باران ،تنها به متونِ اساطیری و اورادِ دینی محدود نمیشود .بلکه در میان انواع کتیبهها و اسناد
تاریخی نیز این معضلِ الینحل ،بارها قابل مشاهده است .برای نمونه میتوان به یکی از کتیبههای "داریوش
بزرگ"؛ شاهنشاه هخامنشی ،در «پارسه» (تختجمشید) اشاره کرد که وی از معضلِ «خشکسالی» در کنارِ
همیشگی بدبختی و مصیبت در ایرانزمین نامبرده و با واژگانی که
ِ «دشمنان» و «دروغ» ،به عنوان سه عاملِ
در عین اقتدار ،رنگوبویی ملتمسانه دارد ،چنین میگوید« :اهورامزدا این کشور را از دشمن ،از خشکسالی و
از دروغ نگهداری کناد( ».شارپ ،بیتا.)81 :
-2این از کهنترین آرزوها و نیایشهایی است که در متونِ آریایی باقیمانده است .در این کهنترین خواستة
نیاکانِ ما ،برای «خُرّمی و بالندگیِ میهن» دعا شدهاست .باید توجه داشت که در جایجای «اوستا» ،بارها با
عباراتی مواجه میشویم که سرشار از «عشقِ به ایرانزمین» است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
-1تمام بندهای این کَرده از اضافات قدیم زرتشتی است که ظاهرا در دوران زندگانی "زرتشت" یا اندکی
mandegar.tarikhema.org
پس از او ،به متونِ کهنسالِ یشتها افزوده گردیده است .در این کَرده ،نام تعداد زیادی از نخستین
tarikhema.ir
گروندگان به دین زرتشتی آمده است که ظاهرا در زمان زندگانی"زرتشت" و سالهای پس از آن ،بسیار
مشهور بودهاند اما شوربختانه از بیشتر آنها اطالعاتی در دسترس نیست.
-2در آغازِ این بند ،عباراتی الحاقی آمده است که مربوط به افزودههای جدیدتر است.
-3اوستایی« :مَدیو مانگهه»؛ پسرعموی "زرتشت" .بنابر سنت زرتشتی ،او نخستینکسی بود که سخن
"زرتشت" را پذیرفت و به آیین وی گروید و تا زمان مرگ "زرتشت" در کنار او بود .همچنین وی از
نخستین آموزگاران دینِ زرتشتی است .بنابر این متن و سایر متون زرتشتی ،نام پدر وی" ،آراستی" است.
-4از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :فروغ آسمان» است .آگاهی بیشتری از وی نیست.
-5از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :دارندة گاومیش» است.
-6از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :دارندة گاوهای سیاهوسفید» است .در «بندهشن»
نام او در شمار جاودانان (افرادی که زنده هستند تا در آخرالزمان به یاری سوشیانت برخیزند) آمده است.
-7از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :کسیکه استخوانهایش خوب و قوی است»
میباشد.
-8از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :توانگر» است .در «دینکرد» نام او در شمار
جاودانان آمده است.
-9از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام او« :سیمرغ» است .در «دینکرد» آمده است که او
یکصد سال پس ز مرگ "زرتشت" زاده شد و یکصد سال نیز زندگی کرد و دارای یکصد یار وفادار بود.
-10هیچ آگاهی از او و معنای نام او در دست نیست.
مورداحترامِهمه» است.
-11از نخستین گروندگان به دین زرتشتی .معنای نام اوِ « :
-12فارسی نو« :بهروز».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن «اَشه»؛ ن «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "اَشورئوچَه" 1پسر "فرانیه" را ،از پیروا ِ
ن راستی ِ راستی ِ
میستاییم فَروَهَرِ "وَرِسْمورئوچَه" 2پسر "فرانیه" را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛
بند -98میستاییم فَروَهَرِ "ایسَتْواسّتَرَه" 3پسر "زرتشت" را ،از پیروانِ راستی ِ
ن
ن «اَشه»؛ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اُوروَتتْنَره" 4پسر "زرتشت" را ،از پیروانِ راستی ِ
ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم میستاییم فَروَهَرِ "هُورهچیثرَه" 5پسر "زرتشت" را ،از پیروا ِ
فَروَهَرِ "دَاِوُتِبیش 6دلیر" را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ثریمیثونت
اسپیتمان" 7را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "دائونگه" 8پسر "زَئیرِ ْیتَة" را ،از
پیروانِ راستینِ «اَشه»؛
بند -99میستاییم فَروَهَرِ "کیگشتاسپ 9دلیرِ اَشَوَنِ گُرزوَ ِر اهورایی" را ،از پیروا ِ
ن
تراستینِ «اَشه»؛ که با گُرزِ سختِ [خویش] ،از برای «اَشه» برآمد؛ که با گُرزِ سخ ِ
[خویش] ،از برای «اَشه» بهپاخاست؛ همو که بازو و پشتوپنا ِه این دینِ زرتشتی بود.
توانا» است« .بندهشن» میگوید که او صد سال پس از ظهورِ دینِ زرتشتی ،درگذشت" .ایسَتْواسّتَرَه" در
tarikhema.ir
سنت زرتشتی ،نخستین «موبدموبدان» و اولین رهبر دینیِ زرتشتیان است.
-4دومین پسرِ "زرتشت" و نخستین رئیسِ برزگران و کشاورزان .او از جاودانان است و در «وَرِجَمکَرد»
زندگی میکند تا در آخرالزمان به یاری برادرش "سوشیانت" بهپاخیزد .برای توضیحات بیشتر در مورد
«وَرِجَمکَرد» بنگرید به بخش «وندیداد» از همین کتاب.
-5فارسی نو« :خورشید چهر»؛ به معنای «دارندة چهرهای به تابناکیِ خورشید» .کوچکترین پسرِ "زرتشت"
و نخستین فرماندة ارتش .او از جاودانان است و در «گنگدژ» فرماندهیِ لشگرِ "پشوتن" را برعهده دارد تا در
آخرالزمان به یاری برادرش "سوشیانت" بهپاخیزد" .پشوتن" پسر "گشتاسپ" و برادر "اسفندیار" است که
توسط "زرتشت" بیمرگ گردید و به همراه سربازانش در «گنگدژ» اقامت گزید تا در آخرالزمان همراه
دیگر جاودانان ،یاور "سوشیانت" باشد.
-6به معنی« :دشمن دیوها».
ی نام او مشخص نیست و در هیچیک از منابعِ بعدیِ دیگر نیز نشانی از -7آگاهی دقیقی از این فرد و معن ِ
وی باشنده نبود .با این حال از نامخانوادگی وی« :اسپیتمان» ،روشن است که این "ثریمیثونت" بایستی از
بستگانِ "زرتشت" باشد.
-8از این فرد اطالعاتی در دست نیست.
-9شهریار «بلخ»" .زرتشت" دین خود را بر وی پیشکش کرد و او آیینِ زرتشتی را دین رسمی سرزمین
خود نامید .در اساطیرِ کهن ،وی از «خاندان نوذری» است اما در منابع بعدی (برای قرار دادنِ نامش در شمارِ
شاهانِ کیانی) او را از نسل "کیپشین" نوة "کیکواد" (کیقباد) قلمداد کردهاند .بنگرید به پاورقی بند 98از
«آبان یشت» و پاورقی بند 33از «رام یشت» در همین کتاب.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -100همو که «دینِ در بند بسته» را از بند برهانید ،آن را در جایگا ِه [بلندِ خویش]
گ استوارِ ورجاوند ،که از ستور و چراگاه برخوردار است؛ که با بنشانْد؛ [دینِ] فرمان گزارِ بزر ِ
ستور و چراگاه آراسته شده است.
ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ ن راستی ِبند -101میستاییم فَروَهَرِ "زریر" 1را ،از پیروا ِ
ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "سَریرَهاوخشن" 3را ،از "یوختوَری" 2را ،از پیروا ِ
ن «اَشه»؛ ن راستی ِ ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "کِرِهسَاَوْخْشن" 4را ،از پیروا ِ پیروانِ راستی ِ
میستاییم فَروَهَرِ "وَنارَه" 5را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویرازَه" 6را ،از
ن ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "نیَجْرَه" 7پسر "سوه" را ،از پیروانِ راستی ِ پیروانِ راستی ِ
«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "بُوْجَسْرَوَه" 8را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ
ن "بِرزِیهارشتی" 9را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "تیژبهارشتی" 10را ،از پیروا ِ
ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَر َوهَرِ "پِرِتُوَهارشتی" 11را ،از پیروا ِ
فَروَهَرِ "وَئِژیهارشتی" 10را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛
بند -102میستاییم فَروَهَرِ "نپتیه" 12را ،از پیروانِ راستی ِ
ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَ ِر
ن "وَژْاَسپَه" 13را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "هباسپَه" 14را ،از پیروا ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1برادر "گشتاسپ" که در جنگ با ارجاسپ توسط سرداری به نام "بیدرفش جادو" کشته شد .روایت
کشته شدنِ او و کینخواهیِ پسرش «بستور» ،در کتابی بازمانده از دوران اشکانیان به نام «اَیاتگارِ زریران»
(یادگار زریر) باقی مانده است .تعزیة کشتهشدنِ "زریر" در کنار تعزیه کشتهشدنِ "سیاوش" ،موضوعِ دو
عزای عمومی و سوگواری در ایرانباستان بودند و سنت تعزیهخوانیِ اسالمی ،دگرگونشدة این سنّتِ
کهنسالِ باستانی است.
-2به معنای« :دارندة زره بر تن».
-3به معنای« :دارندة ورزاهای زیبا» (ورزا :گاو نرِ مخصوص زراعت).
-4به معنای« :دارندة ورزاهای الغر».
-5از این فرد و معنای نام او ،هیچ اطالعاتی در دسترس نیست.
-6به معنای« :فرماندة مَردان» و همچنین «گراز».
-7معنی نام او نامشخص است .نام پدر او "سوه" به معنای «سودرساننده» است.
-8به معنای« :رهانندة نامور».
-9به معنای« :دارندة نیزة بزرگ».
-10به معنای« :دارندة نیزة تیز».
-11به معنای« :دارندة نیزهای با تیغة پهن».
-12به معنای« :ناف»« ،نژاد» و «تخمه».
-13به معنای« :دارندة اسبِ بزرگ».
-14به معنای« :دارندة اسبِ اصیل».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویستوَرو"[ 1از «خاندانِ] نوذر» را ،از پیروانِ راستی ِ راستی ِ
«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَ ْرشْهَموَرِتْ" 2را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ
ن "فَرشوکَرَه" 3را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِوَنوش" 4را ،از پیروا ِ
ن راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَ ِر ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِپاتَه" 5را ،از پیروا ِ راستی ِ
ن "آتِرِداتَه" را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِچیثرَه" را ،از پیروانِ راستی ِ
7 6
ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِخْوارنَه" 8را ،از پیروانِ راستی ِ
ن ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِزِنتو" 10را ،از پیروانِ راستی ِ "آتِرِسوه" 9را ،از پیروانِ راستی ِ
«اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "آتِرِدَئینگهو" 11را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛
بند -103میستاییم فَروَهَرِ "هوشیئوثنَه" 12را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم
فَروَهَرِ "پیشیشیئوثنَه" 13را ،از پیروانِ راستینِ «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "اسفندیار 14دلیر"
ن «اَشه»؛ میستاییم فَروَهَرِ "بستور" 15را ،از پیروانِ راستی ِ
ن «اَشه»؛ ن راستی ِ
را ،از پیروا ِ
-1در شاهنامه" :گستهم" .برادر "توس" و پسر "نوذر" پادشاه پیشدادی .در «شاهنامه» آمده است که
سران کشور این دو برادر را مناسب شاهی نیافتند .پس "اوزو" پسر "تهماسپ" را به پادشاهی برگزیدند.
-2در شاهنامه« :فرشیدوَرد» .از پسران "گشتاسپ" که در جنگ با «خیونان» به دست "کُهرم" کشته شد و
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-3به معنای« :کسیکه رستاخیز برانگیزد»؛ از پسران "گشتاسپ" که در جنگ با «خیونان» کشته شد و
شرح آن در کتاب «یادگار زریران» آمده است.
-4به معنای« :دوستدار آتش».
-5در پهلوی« :آذرباد»؛ به معنای« :در پناه آتش».
-6در فارسی نو« :آذر داد»؛ به معنای« :هدیهای از آتش».
-7در فارسی نو« :آذر چهر»؛ به معنای« :با چهرهای به زیبایی آتش».
-8در پهلوی« :آذر خُره»؛ به معنای« :دارندة فرّة آتش».
-9به معنای« :سودرسان همچون آتش».
-10در پهلوی« :آذر زَند»؛ به معنای« :مفسّرِ ویژگیهای آتش».
-11به معنای« :از کشورِ آتش».
-12به معنای« :خوبکردار».
-13معنای این نام ،مشخص نیست.
-14اوستایی« :سپنتو دات»؛ به معنای« :هدیهای از سپندمینو»" .اسفندیار" پسر "گشتاسپ" از بزرگترین
پهلوانان دین زرتشتی و شخصیتی مهم در شاهنامه است .او توسط "زرتشت" ظاهرا پس از شستشوی تن در
آب مقدس ،روئینتن گردید .سالها به دین زرتشتی خدمت کرد و در نبردهای گوناگون ،به گسترش دین
پرداخت .سرانجام در نبردی که "فردوسی" با هنرمندی تمام آن را به نظم کشیده است ،با تیری که
"رستم" به چشمان او فرونشاند ،کشته گردید.
-15پسر "زریر" و برادرزادة "گشتاسپ".
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -106میستاییم فَروَهَرِ " َاشَسْتو" ،5پسرِ "مَدیوماه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَوَرِثْرَبَه"،
پسرِ "راشترِوغَنتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "بْوذْرَه" ،پسرِ "دازگراسپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"زبئورونت" را؛ میستاییم َفروَهَرِ "کَرسْنَه" ،پس ِر "زبئورونت" ،آن دلیرِ فرمانبُردا ِر
سنگینافزارِ اهورایی را؛6
tarikhema.ir
-1در شاهنامه« :کرزم»؛ از بستگان "گشتاسپ".
" -2فرشوشتر" (اوستایی :فَرَاَشاشتَرَه؛ به معنای :دارندة شترِ کارآمد) و "جاماسپ" دو برادر از «خاندان
هُووَه» (در گاهان :هوگو) بودند که هر دو در دربار "گشتاسپ" ،سِمَتِ وزارت داشتند" .فرشوشتر" پدرزنِ
"زرتشت" و "جاماسپ" دامادِ "زرتشت" بود" .جاماسپ" پس از مرگِ "زرتشت" ،به عنوان جانشین او و
دومین موبدموبدان قلمداد شد( .نخستین موبدموبدان "ایسَتْواسّتَرَه" پسر بزرگتر "زرتشت" بود).
-3اطالعاتی از او و معنای نامش در دسترس نیست؛ جز آنکه بخش دوم نام او ،بایستی در معنای «دارندة
شتر» باشد .در بند 104نام پسر وی را "بهمن" ثبت کردهاند .گمان نگارنده بر این است که این فرد
فراموششده نیز بایستی برادر -یا پسرعموی " -فرشوشتر"و "جاماسپ" بوده باشد.
-4اسامی یاد شده در این بند ،بزرگان «خاندان هُووَه» و اکثرا ،اخالف و نوادگان "فرشوشتر" و "جاماسپ"
هستند .آخر این بند و در جایی که نقطهچین گذاشته شده است ،عبارت اوستایی «اَاُایفْرَه» آمده است که
معنی آن مشخص نیست.
-5نوهعموی "زرتشت" .بنگرید به پاورقی بند .95
-6از دیگر اسامی یاد شده در این بند ،آگاهیِ بیشتری در دسترس نیست .گمان نگارنده بر این است که با
توجه به آوردهشدنِ نامِ پسرِ "مَدیوماه" در آغازِ این بند؛ بایستی باقیِ نامهای یاد شده نیز از بزرگانِ
دومیننسلِ زرتشتیان باشند .در انتهای این بند از"کَرسْنَه" پسرِ "زبئورونت" نام برده شده است که با توجه
به محتویات بند ،108ظاهرا فرزندان و نوادگان وی در سالهای بعدی ،نقش پررنگی در دین زرتشتی
داشتهاند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
میستاییم فَروَهَرِ "ونگهو" ،از «خاندانِ ارشیه» -آن "ارشیه" که در میانِ پیروان «آیی ِ
ن
بهی» ،کوشاترین است -را؛ میستاییم فَروَهَرِ "دارَیّتْرَثَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرارَیّتْرَثَه"
را؛ میستاییم فَروَهَرِ "سکارَیّتْ َرثَه" را؛1
-1سه نام آخرین که به ترتیب به معنای «دارندة ارّابة جنگی»« ،پیشرانندة ارّابة جنگی» و «دورگردانندة
ارّابة جنگی» میباشد ،یقینا سه برادر از کهنترین سربازان و فرماندهانِ پیرو دین زرتشتی بودهاند.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-2شوربختانه از هیچیک از اسامی نامبرده شده در بندهای 109و ،110آگاهیِ بیشتری نیست .تردیدی
نیست که اسامی بند ،109از کهنترینگروندگان به دینزرتشتی (شاید نسل سوم ،چهارم یا پنجم
زرتشتیان) هستند .اما بند 110با توجه به آمدن نام "اَستْوَتاِرِته" در پایان آن ،این شائبه را ایجاد میکند
که آیا اسامی فوق ،از یاوران منجی آخرالزمان هستند؟ یا همچون بند پیشین ،از کهنترین گروندگان به
کیش زرتشتی؟
-3سومین "سوشیانت" .او در پایان سومینهزاره پس از "زرتشت" ،زاده میشود .بنابر اساطیر زرتشتی،
"زرتشت" سهبار با سومین همسرش "هوُوِیْ" نزدیکی کرد و هر سهبار نطفة او از بدن همسرش خارج شده
و به اعماق «دریاچة کیانسیه» (دریاچة هامون) افتاد 99999 .فَروَهَر از هر نطفه مواظبت میکنند .در پایان
هزارههای اول و دوم و سومِ پس از "زرتشت" ،سه دختر باکرة ایرانی در «کیانسیه» آبتنی میکنند .نطفه
وارد رَحِمِ آنها شده و نُهماه بعد ،منجیها متولد میشوند .منجی اول با نام "اوشیدربامی" بایستی هزارسال
پس از مرگ "زرتشت" ظهور میکرد .مهمترین یاورِ او "کیبهرام ورجاوند" از نسل پادشاهانِ کیانی بود که
عقیده داشتند در «هند» متولد شده است .در پایانِ دومینهزاره پس از مرگ "زرتشت" ،بایستی دومین
منجی با نام "اوشیدرماه" متولد شود .در دوران او« ،آژیدهاک» پس از هزارانسال غل و زنجیر خود را پاره
کرده ،از «دماوند» به پایین آمده و مشغولِ نابود کردنِ دنیا خواهد شد" .گرشاسپ" برای نابودی او از خواب
چندهزارساله بیدار شده و با گرز خویش ،به نبرد با او میپردازد و وی را از بین میبرد .نهایتا سههزار سال
پس از مرگ "زرتشت"" ،اَستْوَتاِرِته" -آخرین "سوشیانت" -ظهور خواهد کرد .در اینهنگام بدبختی و دروغ
در تمام جهان سایه افکنده .پس جاودانان زرتشتی به یاریِ "سوشیانت" خواهند شتافت" :پشوتن" و
سربازانش از «گنگدژ» خارج میشوند؛ "کیخسرو" از آسمان به زمین هبوط میکند و پهلوانانی چون
"توس" و "گیو" و "یوشتفریان" و "گوپدشاه" ،هر یک از گوشهای برخاسته و برای نبرد با «اهریمن» ،به <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -113میستاییم فَروَهَرِ "اَشاهورَه" ،از «خاندان جیشتی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"فرایزنت" را؛ میستاییم فَر َوهَرِ "فرنه" ،از «خاندان فرایزنت» را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"جروونگهو" ،از «خاندان فرایزنت» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشوزد" و "ثریتَه" ،پسرانِ
"سایوژدری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وهورئوچه" ،از «خاندان وَرَکَسَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"اَرِجهوتَه" ،پس ِر "تور" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوْسینمه" را؛
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
«خاندان گیّهذاستی» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وُهوْمَنَه" (بهمن) پسر "کتو"را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "وُهوَزدَهه" ،پسرِ "کتو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَشه َسرِدَه" پسر "اشهسئیرینک"را؛
>> یاریِ "سوشیانت" می شتابند .این نبرد ،نبردِ آخرالزمان است که با پیروزی "سوشیانت" به انجام خواهد
رسید .پس از آن «فرشگرد» (قیامت) آغاز شده و عدالت آسمانی بر همگان حکمفرما میگردد .باید توجه
داشت که وقایع مربوط به هر سه منجی ،در منابع گوناگون دچار اختالف است و این یقینا به دلیل کهنسال
بودن این اعتقادات است .مثال نبرد "گرشاسپ" با "آژیدهاک" در برخی منابع در شمار وقایع مربوط به
منجی دوم و در برخی دیگر ،به عنوان وقایع مربوط به منجی سوم آمده است .ظاهرا به مرور زمان
رویدادهای مربوط به منجیان در حال ادغام با یکدیگر بود و اگر یورش اعراب و دگرگون شدنِ باورهای دینی
در ایرانزمین اتفاق نمیافتاد ،احتماال تمام رویدادهای دورههای اول و دوم ،به منجی سوم منتقل میگردید.
-1به معنای« :فربهکنندة گاوها».
-2به معنای« :گردآورندة نیکیها».
-3به معنای« :ادا کنندة نیایشِ اشاوهیشتا (اردیبهشت)».
" -4پئورو ذاخشتی" و "خشوِیوراسپَه" که در بند قبلی از آنها یاد شد و در این بند به فرزندان و نوادگان
آنها پرداخته شد ،بایستی از بزرگان دین زرتشتی در سالهای پس از مرگ "زرتشت" بوده باشند.
شوربختانه آگاهی بیشتری از این دو بزرگوار و دودمانهایشان در دست نیست.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
میستاییم فَروَهَرِ "اَئیویخوارنه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "هوَیزَتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
tarikhema.ir
"هرذاسپه" را؛ میستاییم فَروَ َهرِ "پازِینَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "خواخشثرَه" را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "اَشَوپئوئیریّه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَستْوَتاِرِته" 1را؛
. کَردة بیستو هفتم
بند -118میستاییم فَر َوهَرِ "هوگَئو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "انگهویو" را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "گئَوْری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گئورینّه" 2را؛ میستاییم فَروَهَرِ "مَزْدراوَنگهوْ" را؛
میستاییم فَروَهَرِ "سریراونگهو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "آیْوَتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"سوُرَوْیَزَتَه" را؛
بند -119میستاییم فَروَهَرِ " ِارِذْوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "کَوِیْ" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"اُوْخشَنَه" پسرِ "وِیذْپسرَوَه" [و] "دُوْرَاسْروْتَة" پسرِ "بِرِزَوَنْت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
"وَنگهوْذاتَه" پسرِ "خواذات" 1را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوزیه" از «خاندان وَنگهوْذاتَه» را؛
میستاییم فَروَهَرِ "فریه" را؛
بند -120میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههرئوچَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههوَرِزَه"
را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَشمَیهمائیاُشتَه" 2را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اشِمیِنگههرئوچَه" را؛
میستاییم فَروَهَرِ "یوشت" 3از «خاندان فریان» و "اُسمانَر" [پسرِ] "پَئِشتَه" 4را ،از برای
ایستادگی در برابر [آن] دشمنی که از خانواده[اش] برخاسته بود؛
بند -121میستاییم فَروَهَرِ "سپیتی" پسرِ "اُوسپسنُوْ" را؛ میستاییم فَروَهَ ِر
"اِرِزراسپ" پس ِر "اُوسپسنُوْ" را؛ 5میستاییم فَروَهَرِ "اوْسَذَن" 6پسر «مَزدیسنا» را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "فرا َدتْونگهو" پسر "ستیونت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "رئوْچَسْچَئِشْمَن" را؛
شمَن" را؛ 7میستاییم فَروَهَرِ "وِیسْرُوتر" را؛ میستاییم فَروَهَرِ میستاییم فَروَهَرِ "هُوَرِچَئِ ْ
"بَرِمْنَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "وِیْسَروتَه" را؛
بند -122میستاییم فَروَهَرِ "هَوسپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "چئوَرِسپَه" 8را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "دَئورامَئیشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فرئورئوس" ،پسرِ "کَئوشَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
mandegar.tarikhema.org
-1به معنای« :خود داد»« ،خود رای» و «جاودانه»؛ این واژه در پهلوی به «خُتای» و در فارسیِنو به «خدا»
tarikhema.ir
تبدیل شده است.
-2بنابر فصل 29از کتاب «بندهش» ،وی یکی از جاودانگان است که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت"
برمیخیزد.
" -3یوشت فریان" از کهنترین اساطیر ایرانی است که روزگاری همتراز با اساطیری نظیر "آرش کمانگیر" و
"گرشاسپ" ،در ایران شناخته شده بود .بنگرید به ترجمه «ماتیکان یوشت فریان» در همین کتاب.
-4بنگرید به پاورقی بند .97
" -5پورداوود" میگوید" :سپیتی" به معنای« :سپید» و "اِرِزراسپ" به معنای« :دارندة اسبِ راستقامت»
دو برادر هستند که بنابر مندرجات فصل 29از «بندهشن» ،اولی ریاست روحانی کشور «فردذفش» (یکی از
هفتکشوری که به دنیای قدیم اساطیرِ آریایی را تشکیل میدادند) و دومی ریاست روحانی کشور «ویدفش»
(یکی دیگر از کشورهای هفتگانة اساطیری) را برعهده دارد.
-6این نام ،کهنترین شکل از نام "کیکاووس" میباشد که در اوستا -احتماال همچون دیگر بندهای اخیر-
و در دوران کوتاهی پس از مرگ "زرتشت" ،ضبط شده است .عبارت «پسر مزدیسنا» از الحاقات بعدی و
برای تقدس بخشیدن به وی ،وارد متن اصلی شده باشد.
" -7رئوْچَسْچَئِشْمَن" به معنای« :روشنچشم» و "هُوَرِچَئِشْمَن" به معنای« :خورشیدچشم» است؛ بنابر
فصل 36از کتاب «دادستان دینیک» ،هر دو از جاودانگانی هستند که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت"
برمیخیزند.
" -8پورداوود" میگوید" :هَوسپَه" به معنای« :دارندة اسبِخوب» و "چئوَرِسپَه" به معنای« :دارندة
چهاراسب و گردونه» میباشد که بنابر مندرجات فصل 29از «بندهشن» ،اولی ریاستِ روحانیِ کشورِ <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
"فریناسپَه" ،پسرِ "گئوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فَرا َدتْنَرْ" ،پسرِ "گرَوارَتو" را؛ میستاییم
فَروَهَرِ "وهوشتر" ،پسرِ "اَخننگهه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ویوارِشوَه" ،پسرِ "ائینیاوَه" را،
بند -123میستاییم فَروَهَرِ "فرارازی" ،پسرِ "تور" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ستیپی"،
پسرِ "رَوَنت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پْرِشینتَه" ،پسرِ "گندرِوَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اویّه"،
پسرِ "سپنگه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَئِتْوَه" ،از «خاندان ماُیوْ» را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"یَئتوشگاَوْ" ،پسرِ "وَیاتَن" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گَرْشتَه" ،پسرِ "کَوی" را؛
بند -124میستاییم فَروَهَرِ "پُئوروینگهه" ،پسرِ "زئوش" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"وُهوداتَه" ،پسرِ "کاتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "بَاَونگْهَهْ" ،پسرِ "ساوَنَگْهَنگهَه" را؛ میستاییم
فَروَهَرهای "هَوْرِز" [و] "اَنکسَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَرَوَئوشترَه" ،پسرِ
"اِرِزَونتدئینگهئوش" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فراچیثر" ،پسرِ " ِبرِزَونت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"وُهوپِرِسَه" ،پسرِ "اَئینیاوَه" را؛
بند -125میستاییم فَروَهَرِ " َپرَوْدَسمَه" ،پسرِ "داشتاغنیمُوْژِی" از سرزمین «موژ» را؛
میستاییم فَروَهَرِ "فراتورَه" [و] "اَسروتَه" ،از «خاندان بئشتَستورَه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"اَوَرِگَاَوْ" ،پسرِ "اِرِزَونت" ،پسرِ "اوئیغمتستوْرَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "گئومَنت" ،پس ِر
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
"زوَنّرَئوژدی" از سرزمین «رَئوژ دیه» را؛ میستاییم فَروَهَرِ "ثَریت" ،پسرِ "اَئِو سَرِذ" [و]
"فیوشتتنّی" ،از سرزمین «تنیه» را؛1
>> «وروبرشت» (یکی از هفتکشوری که به دنیایقدیم اساطیرِ آریایی را تشکیل میدادند) و دومی
ریاستِروحانیِ کشور «وروجرشت» (یکی دیگر از کشورهای هفتگانة اساطیری) را برعهده دارد.
-1سه سرزمین «موژ»« ،رَئوژ دیه» و «تنیه» مشخص نیست دقیقا در کجا قرارداشتهاند .در یادداشتهای
"دکتر ابراهیم پورداوود" و "دکتر جلیل دوستخواه" نیز مکان دقیق این سه سرزمین نیامده است .با اینهمه
نظر به این که تمام اسامی خاصی که در این بند آمده -همچون تمامیِ اسامیِ خاصی که در بندهای پیشین
ذکر آنها به میان رفته است -همگی ایرانی هستند ،سه سرزمین مذکور نیز قاعدتا باید در میان
سرزمینهای ایرانی؛ و با علم به شکلگیری اساطیرِ ایرانی در شرقِ فالتِ ایرانزمین ،به احتمال بسیار باال در
حدفاصلِ نیمةشمالیِ افغانستانِ امروزی تا «ماوراءالنهر» بوده باشند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
-1دو سرزمین «انگهوی» و «اپخشیرا» مشخص نیست دقیقا در کجا قرارداشتهاند .اما اینجا نیز با توجه به
tarikhema.ir
ایرانی بودن تمام اسامی خاص ،هر دو سرزمین فوقالذکر بایستی در ایران شرقی بوده باشند .سرزمین
«اپخشیرا» به معنای «جایی که در آن شیر وجود ندارد» میباشد.
" -2جاماسپ" داماد زرتشت" ،مَدیوماه" پسرعموی زرتشت (و بر پایه منابع موجود ،نخستین گرونده به
آیینِ او) و "اُوروَتتْنَره" یکی از پسران زرتشت بود .اما این اسامی در این بند ،هیچیک از افراد توضیح داده
شده نیستند و نام کسانی هستند که دهها سال پس از مرگ زرتشت ،زیستهاند .شاید دلیل این نامگذاری آن
باشد که سه فرد متاخر ،از نوادگان "جاماسپ" و "مَدیوماه" و "اُوروَتتْنَره" بوده باشند .با اینحال قطعیتی
در این رای ،نیست.
-3بنگرید به پاورقی بند . 121هر شش فرد یادشده در این بند ،بنابر مندرجات کتاب «داتستان دینیک» ،از
یاورانِ «سوشیانتها» در آخرالزمان خواهند بود .بنابر روایت فوقالذکر ،در هنگام رستاخیز ،این شش شهریار
از شش سرزمین ،به یاری «سوشیانتها» خواهند شتافت.
-4در این جا نام هر سه منجی دین زرتشتی که به فاصلة هزارسال از یکدیگر ظهور خواهند کرد ،به دنبال
یکدیگر آمده است .اولی در پهلوی با نام "اوشیدربامی" ،دومی با نام "اوشیدرماه" و سومی با نام
"استوتارته" ثبت شدهاند .هر سه نفر «سوشیانت» در معنای «سود رساننده»« ،رهاننده» و «منجی»
میباشند .در «گاهانِ زرتشت» ،واژة سوشیانت دارای یک معنای عام بوده و به تمام یاوران و یاریرسانان
دین زرتشتی اطالق شده است .باری در منابع بعدی ،این واژه در معنای خاص و برای هر سه منجی (به ویژه
منجی سوم) بکار رفته است .در پارهای از منابع« ،سوشیانس» نیز ضبط شده است .برای آگاهی بیشتر از
زمان آخرالزمان و رویدادهایی که در پسِ ظهورِ هر یک از سوشیانتها به وقوع میپیوندد ،بنگرید به پاورقی
بند 110از همین یشت و پاورقی بند 92از «خْوَرنَه یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
شده است ،که او از برای ایستادگی در برابر دروغ و دروغگویان ،بیمرگی را به ارمغان خواهد
د [فرجامین با اهریمنان]1.
آورد .از برای همراهی با پاکدینان در نبر ِ
بند -130میستاییم فَروَهَرِ "جم" ،2از پیروا ِ
ن راستینِ «اَشه» ،از «خاندان ویوَنْگْهان»
را ،آن توانای دارندة رمههای فراوان را ،برای پایداری در برابر کمبودهایی که از سوی دیوان
است ،و برای پایداری در برابر کمبودِ گیاه که از خشکی است ،3و برای پایداری در برابر آزار
«مَرْشونَه».4
بند -131میستاییم فَروَهَرِ "فریدون" ،5از پیروانِ راستینِ «اَشه» ،از «خاندان آتبین»
را ،از برای پایداری در برابر «پوریوون» 6و «تب» و «نَوئِوزَه» (؟) و «تب و لرز» و «واوَرْشوا»
(؟)؛ از برای پایداری در برابر آزارِ مار .7میستاییم فَروَهَرِ "اَئوشْنَرَه" ،8از پیروانِ راستی ِ
ن
-1جملة آخر در متن اصلی اینچنین آمده است« :ستیزه که از پاکدینان برانگیخته شده باشد» که منطقی
نیست و بهنظر میرسد متن دچار آسیب شده است .ظاهرا باید متن فوق در اصل بدینگونه بوده باشد:
«ستیزه که بر "ضد" پاکدینان برانگیخته شده باشد».؛ این بند تمام و کمال در ستایش سومین منجی
زرتشتی سروده شده است .اوست که «اهریمن» را برای همیشه نابود خواهد کرد و جهان را به دورانی که
هنوز به آفت های اهریمن آلوده نشده بود ،شبیه خواهد نمود .باید توجه داشت که بخش اعظم باور به
منجیگرایی در ادیان ابراهیمی ،برگرفته از دین زرتشتی است.
mandegar.tarikhema.org
" -2جم" یا "جمشید" -معادل "ییمه" در اساطیر ودایی/هندی -بنابر متون زرتشتی؛ پسر "ویونگهان"،
tarikhema.ir
نوة "اَنگهت" ،نبیرة "هوشنگ" و بنابر «شاهنامه» ،پسر "هوشنگ" است" .جم" پس از نیای بزرگش
"هوشنگ" و برادرش "تهمورث" ،سومین پادشاهِ اساطیرِ ایرانی است .در دوران او ،فراوانی و برکت بر تمام
سرزمینها سایه افکند .اما "جمشید" که از قدرت خود دچار غرور شده بود ،از فرمان یزدان سرپیچید و
ادعای خدایی کرد .در این هنگام «فرّة ایزدی» از او جدا شده و سایة سعادت از مُلکِ او رخت بربست .پس
«آژیدهاکِ تازی» از سرزمین «بوْری» (این سرزمین بعدها با بابل یکی انگاشته شد؛ اما به نظر میرسد در
هنگام سرودن کهنترین یشتها ،جایی در شرق ایران بوده باشد) برخاسته و ملک و تخت او را ربود.
-3اشارهای به عصرِ یخبندان یا خشکسالیهای پایان عصر پادشاهی "جمشید" است .بنابر مندرجات
«وندیداد»" ،جمشید" برای مقابله با یخبندان ،دژی به نام «وَزِجَمکَرد» را ساخت و تمام مردمان را به درون
آن برد (بنگرید به ترجمه بخش «وندیداد» در همین کتاب) .احتماال افسانههای «طوفان» در اساطیرِ
سومری و «کشتیِ نوح» در اساطیر یهود ،اقتباسی از این اسطورة ایرانی باشد.
-4دیوِ زوال و نابودی
-5یکی از بزرگترین پادشاهان پیشدادی .او با یاریِ "کاوة آهنگر" علیه بیدادگریِ «آژیدهاک» شورید و به
شهریاریِ او پس از هزار سال پایان داده ،خود بر تخت شاهیِ ایرانزمین بنشست.
-6بیماری ریزشمو و گَری (؟)
-7به گمان قوی ،عبارت «پایداری در برابر آزارِ مار» ،اشارهایاست کهن ،به ماجرای نبرد "فریدون" با
«آژیدهاک» (در شاهنامه :ضحّاک) که دو مار از شانههای او روییده بود.
" -8اوشنَر" وزیر دانشمند و بافراستِ "کیکاووس" بود .رسالهای از دورة ساسانیان به نام «اندرزنامة اوشنَرِ
دانا» باقیمانده است که منتسب به این اسطورة خردمندِ ایرانی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«اَشه» و بسیار اندیشمند را .میستاییم فَروَهَرِ "اُوْزَوَه" ،1از پیروانِ راستینِ «اشه» و از
«خاندان تُوْماسپَه» را .میستاییم فَروَهَرِ "اَغریرَث" ،2از پیروانِ راستی ِ
ن «اَشه» و دالور را.
ن «اشه» ،از «خاندان ایرج» را. میستاییم فَروَهَرِ "منوچهر" ،3از پیروانِ راستی ِ
بند -132میستاییم فَروَهَرِ "کیکواذ" ،از پیروانِ راستینِ «اَشه» را ،میستاییم فَروَهَ ِر
ن ن راستینِ «اشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ "کیکاووس" ،از پیروانِ راستی ِ "کیاَپیوَه" ،از پیروا ِ
«اَشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ "کیآرش" ،از پیروانِ راستینِ «اَشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ
ن «اَشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ "کیبیارَش" ،از پیروانِ راستینِ "کیپَشین" ،از پیروانِ راستی ِ
«اَشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ "کیسیاوش" ،از پیروانِ راستینِ «اَشه» را ،میستاییم فَروَهَرِ
ن «اَشه» را4."کیخسرو" ،از پیروانِ راستی ِ
بند -5133از برای تواناییهای خوبْ فراهمآمدهاش ،از برای [پیروزمند بودنش و]
پیروزیِ اهوراآفریدهاش ،از برای برتریِ پیروزمندانهاش ،از برای فرمانهای بهخوبی
برگزارشدهاش ،از برای ارادة [هرگز] دگرگوننشدهاش ،از برای ارادة [همیشه]
شکستناپذیرش و از برای شکستِ زودهنگا ِم دشمنانِ او.
mandegar.tarikhema.org
" -1اوزو" از خاندان «تهماسپ» یکی از پادشاهان اساطیریِ ایران است .در «شاهنامه» او را با نام "زو
tarikhema.ir
طهماسپ" میشناسیم که پس از "نوذر" مدتی بر اورنگِ پادشاهی بنشست.
-2پسر "پشنگ" و برادر "افراسیاب" شهریار تورانزمین ،که به دلیل ایراندوستی ،توسط افراسیاب به قتل
رسید .ماجرا چنین بود که در جنگی میان تورانیان و ایرانیان در زمان پادشاهی "نوذر" ،ایرانیان شکست
یافته" ،نوذر" کشته شد و بزرگان و سردمداران ایرانی اسیر تورانیان گشتند .اما به زودی"اغریرث" که مردی
پاکدل بود ،اسیران ایرانی را با نیرنگی از بند اسارت آزاد ساخت و به همین دلیل نیز "افراسیاب" بر او خشم
گرفته و وی را به قتل رسانید .همچنین بنگرید به پاورقیِ بند 77از «خْوَرنَه یشت».
-3اوستایی« :مانوشچیثره»؛ پادشاه اساطیری ایرانی .از نوادگان "ایرج" پسر "فریدون".
" -4کیکواذ" (در شاهنامه :کیقباد) از نسلِ "هوشنگ" ،بنیانگذارِ اساطیریِ سلسلهپادشاهیِ «کیانیان»
است" .کیاپیوَه" پسر اوست و "کیکاووس"" ،کیآرش"" ،کیبیارش" و "کیپشین" پسران "کیاپیوَه"
هستند .در میان این چهار پسر" ،کیکاووس" بهجای پدربزرگش "کیکواذ" بر تخت پادشاهی بنشست.
"سیاوش" پسر "کیکاووس" طی رویدادی بهگونة ناجوانمردانه در تورانزمین کشته شد" .کیخسرو" پسر
"سیاوش" جانشین "کیکاووس" گردید و به تورانزمین لشگر براند و تورانیان را در نبردی حماسی،
شکست داد" .کیخسرو" بزرگترین پادشاه اساطیریِ ایران است .در سنّتِ زرتشتی ،او در شمار جاودانان
قرار دارد .منابع کهنِ ایرانی میگویند که "کیخسرو" نمُرده است ،بلکه به آسمانها عروج کرده تا در روز
تن پسین (آخرالزمان) به همراه دیگر جاودانان و پهلوانانِ ایرانی ،به زمین بازگشته و با اهریمنان به نبرد
بپردازد .پس از پیروزیِ نهایی ،او مجددا به عنوان پادشاه ایرانزمین ،بر تخت خواهد نشست .همچنین
بنگرید به کَردههای چهاردهم و پانزدهم از «خوَرنه یشت».
-5بندهای 133تا ،135دنبالة بند 132بوده و در ستایشِ کیخسرو میباشد.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -134برای توانایی ،برای فَرّة مزداآفریده ،برای تندرستی ،برای فرزندانِ نیک و
هوشیار و دانا و سخنآرا و توانای با چشمهای درخشان و خویشتنداریِ دالورانه از
نیازمندیها ،و برای آگاهی از آینده و آگاهی از بهترین زندگی.
ی دورهنگام ،برای همة خوشبختیها،ی درخشان ،برای زندگان ِ بند -135برای شهریار ِ
برای همة درمانها ،برای پایداری در برابرِ جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای
ستمکار» ،1برای پایداری در برابر آزار ستمکاران.
بند -136میستاییم فَروَهَرِ "سامگرشاسپ" ،از پیروانِ راستینِ «اَشه» و گیسوبلندِ
ن دشمن؛ برای پایداری با سنگر فراخ،گُرزدار را؛ برای پایداری در برابر ستبربازوان و لشگریا ِ
ش گشوده؛ درفشی برافراشته برای پایداری ش گسترده ،با درفشِ برافراشته ،با درف ِ با درف ِ
دربرابرِ راهزنِ ویرانگرِ مردمکُش؛ برای پایداری دربرابرِ آزاری که از راهزنی سرمیزند.
بند -137میستاییم فَروَهَرِ "آخْرورَه" ،2از پیروانِ راستینِ «اشه» ،از«خاندانِ خسرو»
را ،برای پایداری در برابر آن دشمنِ «اَشه» که دوستِ خود را میفریبد و برای پایداری در
ن «اَشه» و برابرِ فرومایة ویرانکنندة جهان .میستاییم فَروَهَرِ "هوشنگ" ،3از پیروا ِ
ن راستی ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1از «کَویها» و «کرپنها» در «گاهانِ زرتشت» نیز در شمارِ دشمنانِ اصلی دینِ زرتشت ،نام برده
شدهاست .احتماال «کَویها» ،امرا و فرمانروایان دیواپرست و «کَرَپَنها» ،روحانیون و پیشوایان آیینهای
دیواپرستی (یکی از شاخه های دینیِ آریایی) بوده باشند .مشخص نیست که این دو نام از متنِ اصلی
باقیمانده است یا از افزودههای زرتشتیان است .باری شواهد و اسناد مشخص میسازد که حتی اگر دو واژة
«کَوی» و «کرپن» از افزودههای زرتشتی به متنِ اصلی باشند؛ باز هم دارای قدمت بسیار دور و از افزودههای
قدیمِ زرتشتی هستند و نه از الحاقاتِ دورانِ اشکانیان و ساسانیان.
" -2آخروره" را برخی از محققین و پژوهشگران بر پایة کتاب «روایت پهلوی» که در نخستین سدههای
اسالمی نگاشته شده است ،دوستِ "گرشاسپ" دانستهاند .با این حال عبارت «آخروره از خاندانِ خسرو» نیز
میتواند دلیلی بر آن باشد که وی فرزند یا از نوادگانِ "کیخسرو" بوده باشد .باید توجه داشت که به دلیل از
بینرفتنِ بسیاری از منابعِ کهن ،یافتنِ حقیقت دربارة این اسطوره -همچون بسیاری از اساطیر فراموششدة
دیگر -امری دشوار و نزدیک به ناممکن است.
-3اوستایی" :هَئوشینْگهَه" ،پهلوی" :هَئوشَنگ" به معنای «سازندة خانههای خوب»؛ نخستین پادشاه
اساطیری ایرانزمین و پدر ایرانیان است .او را با لقب «پیشداد» نیز خواندهاند؛ به همین دلیل پادشاهان پس
از او را پیشدادیان مینامند .تبار وی چنین است" :هوشنگ" پسر "فرآوَگ" ،پسر "سیامک" ،پسر "مشیا"،
پسر "کیومرث" .در برخی منابع ،او را -و در برخی دیگر برادرش را -نخستین پیامبر ایرانی قلمداد کرده و
کتبی را به او نسبت دادهاند .از جمله کتاب «جاویدان خِرَد» (با نام دیگر پندنامة هوشنگ) که از مکتوبات
دورة ساسانیان است اما مردمان معتقد بودند که اصل کتاب را "هوشنگ" خود نگاشته است .بخشهایی از
این کتاب تا امروز باقی مانده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
دلیر را ،برای پایداری در برابر «دیوان مَزَنْدَری» 1و دشمنان «اَشه» در «وَرِنَ» 2و برای
پایداری در برابر آزاری که از دیوان سرمیزند.
بند -138میستاییم فَروَهَرِ "فْرَزاخْشْتی" پسر "خونْبْیه" 3از پیروانِ راستینِ «اشه» را؛
برای پایداری در برابر «دیو خشمِ خونینگرز» ،و برای پایداری در برابر دشمنان «اَشه» که
خشم را بزرگ میدارند ،برای پایداری در برابر آزاری که از خشم سرمیزند.
. کَردة سی ام
میستاییم فَروَهَرِ "فرِنی" را؛ میستاییم بند -139میستاییم فَر َوهَرِ "هوُوِیْ"
را؛4
فَروَهَرِ "ثریتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "پئوروچیستا" را؛ 5میستاییم فَروَهَرِ "هئوتوسا" را؛6
« -1مَزَندَر» همان کهنواژة «مازندران» است .اما باید توجه داشت که این مازندران ،با مازندرانِ فعلی
متفاوت است و احتماال بایستی منطقهای در دورترین بخش از مشرقِ فالتِ ایران بودهباشد .این گمان از
آنجا قوت میگیرد که معنای تحتلفظیِ واژة مازندران« ،سرزمینهای میانِ دو کوه» است و با توجه به
وجود کوهستانهای زیاد و متعدد در مناطق شرقی ایران و آسیای میانه ،میتوان «مازندرانِ باستانی» را
منطقهای در شرق فالت ایران تصور کرد .در شاهنامه نیز با «سرزمین مازندران» برخورد میکنیم که با توجه
به موقعیت جغرافیایی و آبوهوایی آن ،جدا از مازندران فعلی است.
mandegar.tarikhema.org
-2از کهنشهرهای ایرانی .پژوهشگران در جایگاه دقیق آن اختالفنظر دارند اما اینطور مینماید که در
tarikhema.ir
مرکز فالت ایران بوده باشد .این شهر بنابر مندرجات «اوستا» ،دارای چهار دروازه بوده و همواره با صفت
«وَرِنَة چهارگوش» آمدهاست .اخیرا برخی از پژوهشگران «وَرِنَ» را با «ورامین» یکی دانستهاند که نمیتواند
درست باشد.
-3ظاهرا "فْرَزاخْشْتی" پسر "خونْبْیه" از پارسایان و نامدارانِ اساطیریِ ایرانی بود و به اندازهای اهمیت
داشته که سرایندگان «فروردین یشت» ،یک بند کامل را بدو اختصاص دادند .اما شوربختانه آگاهی بیشتری
از او و پدرش در دسترس نیست.
" -4هوُوِیْ" (به معنای :دارندة گاوهای خوب) دختر "فرشوشتر" و سومین همسر زرتشت میباشد .سه پسرِ
زرتشت که با فرنام «سوشیانتها» در آخرالزمان قیام خواهند کرد (بنگرید به پاورقی بند 92از «خورنه
یشت») حاصل ازدواج زرتشت و "هوُوِیْ" هستند.
-5سه نفر اسامی ذکر شده ،سه دختر زرتشت میباشند .سومی همسر "جاماسپ" است.
-6در فارسیِنو" :آتوسا" .نام همسر "کیگشتاسپ" و از شاهدختهای خاندان «نوذری» است که در
شاهنامه به اشتباه ،نام وی "کتایون" ذکر شده است .داستان عاشقانه "گشتاسپ" و "کتایون" در شاهنامه،
در اصل تحریف شدة روایتی کهنسال مربوط به دوران مادهاست که "خارس متلینی" (وقایعنگار دوران
اسکندر) آن را ثبت کرده است و آن ،ماجرای عشق "زریادرس" (زریر) برادر "هستاپس" (گشتاسپ) به
"اوداتیس" (هوتوسا) شهدختِ سرزمین «مراثیها» است .گناه این دگرگونیِ شخصیتها ،البته متوجه فرد یا
افرادی مشخص نیست .چرا که این دگرگونیها ،بر اثر گذرانِ ادبیاتپارسی از پیچوخمهای دراز تاریخی ،بر
این متون کهنسال پدیدار گشته است .برای مطالعة متن کامل این کهناسطوره ،بنگرید به «اسطورة عاشقانة
زریادرس و اوداتیس» در همین کتاب.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
میستاییم فَروَهَرِ "همای" را؛ 1میستاییم فَروَهَرِ "زئیریچی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"تئوروشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اوشتَهوئیتی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "توشنامتی" را؛2
بند -140میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی" ،زنِ "اوسپنمه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی" ،زنِ
ن "خشوِپوراسْپَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی"،
"فرایزنت" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "فِرنی" ،ز ِ
زنِ "گیهذاستی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ "اَسبنا" ،زنِ "پئوروذاخشی" را؛ میستاییم فَروَهَرِ
"اوخشنتی" ،زنِ "ستئوتروهیشتههاشهه" را؛
بند -141میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه" 3وَذُوتَه" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "جغروتْ"
را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "فرنگهاد" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "اوْروْذَیَنت" را؛
میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "پئسنگهنو" را؛ میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "هوَرِذا" را؛
میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "هوچیثرا" را؛ میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "کنوکا" را؛
میستاییم فَروَهَرِ [دوشیزه] "سروتتفذری" را؛
بند -142میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه "ونگهوفِذری" را؛ میستاییم فَروَهَرِ دوشیزه
"اِرِدَتفِذری" را که "ویسپتئوروئیری" نیز نامیده [خواهد شد و این نامگذاری] از آن روی
است که از وی پسری زاده خواهد شد که همة دیوان و مردمانِ [دُروند] را از میان خواهد
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
. سیویکم6 کَردة
ن اَشَوَن در سرزمینهای «ایرانی» را ،میستاییم
بند -143میستاییم فَر َوهَرهای مردا ِ
-1دختر "کیگشتاسپ".
-2چهار نام آخر( ،و نامهای زنان و دوشیزگانِ موجود در بندهای )142 ،141 ،140کهنترین زنانِ پارسای
زرتشتی بودند که شوربختانه آگاهی بیشتری از آنها در دسترس نیست .باید توجه داشت که بندهای
فوقالذکر و نامبردن و تجلیل کردن از خیلِ زنانِ بزرگ؛ به همراه ایزدبانوهای متعددی که در سرزمینهای
ایرانی همواره مورد ستایش قرار داشتند ،حکایت از برابریِ نسبیِ زنان و مردان در ایرانباستان دارد.
-3واژهای که «دوشیزه» ترجمه شد ،درمتن بهصورت «کَنْیا» آمده است و این واژه همانیاست که در پهلوی
تبدیل به «کنیک» و «کنیچَک» و در فارسی «کنیزک» و «کنیز» شده است .امروزه این واژه در معنای
«دخترک خدمتگزار» مورد استعمال میباشد اما در پارسیباستان ،به دخترکانِ شوهرناکرده اطالق میشد.
-4دوشیزگانی که سه منجی زرتشتی از آنها زاده خواهند شد .بنگرید به پاورقی بند .110
-5زن پتیارهای که از یاورانِ «اهریمن» است« .بندهشن» نامِ وی را با صفت «عفریتة حیض» آورده است.
-6این کَرده یکی از پرافتخارترین متونی است که هزارانسالپیش ،توسط نیاکان ما سروده شده است .در
بندهای این کَرده همة مردان ،همة زنان ،همة ایرانیان ،همة غیرایرانیان ،همة گیاهان ،همة آبها و همة
آفریدههای مادی و معنوی ،به طور یکسان و برابر ،مورد ستایش قرار گرفتهاند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن اَشَوَن در
ن اَشَوَن در سرزمینهای «ایرانی» را؛ میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ فَروَهَرهای زنا ِ
ن اَشَوَن در سرزمینهای «تورانی» را؛ سرزمینهای «تورانی» را ،میستاییم فَروَهَرهای زنا ِ
1
ن َاشَوَن در سرزمینهای «سَئیریم» را ،میستاییم فَروَهَرهای میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ
زنانِ اَشَوَن در سرزمینهای «سَئیریم» را.
بند -144میستاییم فَروَهَرهای مردانِ اَشَوَن در سرزمینهای «سائینی» 2را،
ن
ن اَشَوَن در سرزمینهای «سائینی» را؛ میستاییم فَروَهَرهای مردا ِ
میستاییم فَروَهَرهای زنا ِ
اَشَوَن در سرزمینهای «داهی» 3را ،میستاییم فَروَهَرهای زنانِ اَشَوَن در سرزمینهای
«داهی» را.
ن
بند -145میستاییم فَروَهَرِ مردانِ اَشَوَن در همه سرزمینها را ،میستاییم فَروَهَرِ زنا ِ
اَشَوَن در همه سرزمینها را؛ همه فَروَهَرهای نیرومند و پاکِ توانای اَشَوَن را از "گیومرث" تا
"سوشیانتِ پیروزمند" را میستاییم.4
بند -146بشود که به زودی فَروَهَرهای اَشَوَن در اینجا به دیدار ما شتابند؛ بشود که
آنان به یاریِ ما در آیند و آنگاه که در تنگنا درافتادهایم ،ما را آشکارا یاری و نگاهبانی
کنند)5...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -147شما ای خوبان! ای آبها ،ای گیاهان ،شما ای فَروَهَرهای اَشَوَن! آرام به
پایین بخرامید ،بمانید در این خانة شاد و خوب)6...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -148اینک میستاییم فَروَهَرِ همه مردان و زنانِ اَشَوَن را؛ آنان که روانهایشان
برازنده ستایش و فَروَهَرهایشان شایستة یاریخواهی اسوت؛ فَروَهَرِ همه مردان و زنان اَشَوَن
را؛ ()1...
بند -149اینک ما میستاییم جان و دین 2و هوش و روان و فَروَهَرِ «نخستین پیروان
آیین کهن» 3و نخستین آموختگانِ آیین را؛ میستاییم آن مردان و زنان اَشَوَن را که بنیادگ ِر
نپیروزیِ «اشه» بودهاند .اینک ما میستاییم جان و دین و هوش و روان و فَروَهَرِ «پیامآورا ِ
ی «اشه» بودهاند.
ن اَشَوَن را که بنیادگرِ پیروز ِ
دین» را؛ آن مردان و زنا ِ
بند -150میستاییم آموزگارانِ کیش را که پیشتر ،در خانمانها ،روستاها ،شهرها و
ن کیش را که هماکنون در خانمانها ،روستاها، سرزمینها بودهاند .میستاییم آموزگارا ِ
ن کیش را که زین پس در خانمانها، شهرها و سرزمینها هستند .میستاییم آموزگارا ِ
روستاها ،شهرها و سرزمینها خواهند بود.
ن کیش را که در خانمانها ،روستاها ،شهرها و سرزمینهابند -151میستاییم آموزگارا ِ
به ساختِ خانه و روستا و شهر و کشور کامیاب شدند ،به «اَشه» کامیاب شدند ،به «مانثرة
ورجاوند» 4کامیاب شدند ،به رهاییِ روان کامیاب شدند و به همة خوشیها کامیاب شدند.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -153میستاییم این زمین را؛ میستاییم آن آسمان را؛ میستاییم همة چیزهای
ن زمین و آسمان است؛ میستاییم هرآنچه که برازندة ستایش و شایستة نیایش که میا ِ
است و هرآنچه که در خو ِر پرستشِ مردمانِ اَشَوَن است.
-1درادامة این بند آمده است« :فَروَهَرانی که اهورامزدا ،ستایش آنان را پاداش بخشد .ما از "زرتشت"
شنیدیم که او خود نخستین و بهترین آموزگارِ آیینِ اهورایی است ».که تمام آن از افزودههای زرتشتیان در
ادوارِ بعدی است.
-2در معنای این واژه باید توجه داشت که کهنواژة «دین» در پارسیباستان به معنای «وجدان» بهکار
میرفت و معادلِ آنچه که امروز در معنای «دین و آیین و مذهب» بهکار میبریم ،در پارسیباستان
«تْکَئِشَه» (کیش) گفته میشد.
-3اوستایی« :پَئوئیریو تْکَئِشَه» ،پهلوی« :پوریوتکیشان»؛ عبارت «پَئوئیریو» به معنای نخستین و اولین بوده
و بخش دوم آن «تْکَئِشَه» به معنای کیش و آیین است .این عبارت در مجموع مفهوم «نخستینْ کیشِ
کهن» را میرساند.
ن کوچنده به هند) « -4مانثره» از کهنترین واژههای مقدس میان آریاییان (چه آریاییانِ ایران و چه آریاییا ِ
میباشد .معنای این واژه «کالمِ اندیشهبرانگیز» است .در دورانِ بعدی ،به زمزمهکردنِ ادعیه و اورادِ دینی در
نوعی خلسه و حالتِمعنوی نیز گفته میشد .همچنین واژة «ورجاوند» نیز در معنای «محترم»« ،مقدس» و
«جاودانه» است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند .149
-2بندهای اخیر همانگونه که در آغازِ این کَرده نیز گفته شد ،از دلکشترین و دلچسبترین یادگارهای
نیاکان ماست که در قالب زیباترین واژگان ،به ستایش همة آفریدگان پرداخته شده است .مرد و زن و
جانوران و گیاهان و آبها و زمین و آسمان و...؛ بدون تبعیض ،در این کَرده مورد ستایش قرار گرفته و به
نیکی یاد شدهاند .بی گمان این متون موجب افتخار ماست و باید توجه داشت که نیاکان ما از هزاران سال
پیش به اصلِ برابریِ همة موجودات پایبند بودند؛ در حالیکه دنیای غرب ،دستباال از حدود یکصد سال
پ یش به برابری زن و مرد و احترام به حقوق حیوانات و محیطزیست ،اهتمام ورزید" .دکتر رضا
مرادیغیاثآبادی" در توضیح بندهای کَردة سی و یکم میگوید« :در این کهنترین منشور برابری بشری
(کهنترین منشور حقق بشر) ،به درستی این باورِ کهن و ارجمندِ ایرانیان منعکس گشته است که برتریِ
انسانها نه با نژاد و تبار ،نه با ملیت و قومیت و نه با جنسیت پیوندی ندارد؛ بلکه برتری مردمان نسبت به
یکدیگر تنها به «پیروی از نظام هستی» و «اشه» بستگی دارد .ایرانیان از دیرباز ،نهتنها فَروَهَرهای مردمان
ایرانی و غیرایرانی را ،که حتی فَروَهَرهای مردمانِ کشورهای متجاوز به سرزمینِخود را نیز ستودهاند و این
نیکوترین خلق و خویی است که یک ملت باستانی ،میتوانست داشته باشد».
-3از عبارت «بشود که آنان سرودهای ورجاوند »...تا پایان بند ،دچار دستکاری و دگرگونیهایی شده است.
واژههای «اهورامزدا»« ،امشاسپندان» و «مزداپرستان» از افزودهها و اضافات جدیدتر به متن اصلی در دوران
میانه است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«مهر یشت» یا «میترا یشت» ،دهمین یشت از «اوستا» است .این یشت از لحاز
درونمایه و محتوا؛ پس از «فروردین یشت» ،کهنترین و قدیمیترین متنِ باقیماندة ایرانی
به شمار میرود.
ل آریایی« ،مهر» 1سروده شده است .این «مهر یشت» در ستایش ایزد بزرگ و کهنسا ِ
یشت که یادگاری از کهنترین باورهای آریایی است ،جدا از جنبة اساطیری ،از نگا ِه
اشارههای نجومی و باورهای کیهانی نیز از نابترین بخشهای «اوستا» میباشد« .مهر
ن یشت» ،پیماننامة کهنترین ایزدِ ایرانی و نیایشنامة فراگیرترین و تاثیرگذارترین آیی ِ
ایرانی است.
متن اصلی «مهر یشت» به نظم سروده شده و کهنترین شعر ایرانی است .همچنین با
توجه به اشاراتی به مکانهای جغرافیایی که در این یشت از آنها نامرفته است ،حکایت از
آن دارد که این سرودهها متعلق به سرزمینهایی حدفاصل «جیحون» تا شمال
افغانستانکنونی است.
ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
«مهر یشت» دارای 35کَرده و 146بند است .اما بسیاری از ایون بنودها از افزودههوای
دورههای پارتی و ساسانی هستند .در ادامه به معرفوی کهنتورین بخشهوای «مهور یشوت»
پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعیود نیسوت در ایون یشوت ،بنودهای قودیمی
دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1اوستایی« :میثره»؛ سانسکریت« :میتر»؛ پهلوی« :میترَ»؛ فارسی« :مهر»؛ از مهمترین ایزدان آریاییِ پیش
از عصرِ "زرتشت" است« .مهر» ایزدِ نگهدار و نهگبانِ عهد و پیمان بود و نمادِ او خورشید است .اهمیت او به
اندازهای بود که گروهی از آریاییان ،مشخصا «مهرپرست» بودند" .زرتشت" ،اما «مهر» را از جایگاه یک
خداوند مستقل پایین آورده و به عنوان یکی از «امشاسپندان» قلمداد کرد .با اینحال در سالهای بعد ،بار
دیگر این ایزدِ کهنسال ،در باور عموم رشد یافته و به همراه «ایزدبانو آناهیتا» ،اعتبارِ گذشته را بهدست
آوردد و در کنار «اهورامزدا» قرار گرفتند« .مهرپرستان» تا پایان حکومت اشکانیان در گوشه و کنار ایران
باشنده بودند و با روی کار آمدنِ حکومتِ مبتنی بر مذهبِ ساسانیان ،به تدریج پراکنده گشتند .با مهجور
ماندن مهرپرستی در ایران ،این دین کهن سال به سوی غرب حرکت کرد و توانست تا قلب اروپا به پیش
برود .به گونهای که «میتراییسم» تا یک قرن ،دین غالب در امپراطوری روم بود .با فراگیر شدن مسیحیت،
میتراییسم در اروپا با خشونتِ کلیسا ،ظاهرا قلع و قمع گردید اما در عمل نهتنها از میان نرفت ،که تاثیرات
شگرفی بر مسیحیت نهاد .بهگونهای که بهزودی ،بسیاری از عقاید و باورهای مسیحیتِ رومی ،بر پایة
مهرپرستی بنیانگذاری گردید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ش بلند.
بند -4میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیای ِ
میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمانِ خوش و سرشار از سازش
و آرامش بخشد.
tarikhema.ir
ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن
نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی؛ که در سرتاس ِر جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن
«مهرِ فراخچراگاه».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -8آن که بزرگان هر دو کشور[که آمادة جنگ با یکدیگرند] ،هنگامِ درآمدن به
آوردگاه ،در برابرِ دشمن و روبروی ردههای تازندة آنها ،رزمکنان از او یاری خواهند.
بند « -9مه ِر فراخچراگاه» با همراهی «بادِ پیروزمند» ،1و «داموئیش اوپَ َمنَه» به آن
گروه از رزمآوران رویآورد که با خشنودیِ درون و دُرُستباوری و منشِ نیکو ،او را نماز
گزارده باشند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند.
میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش
و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او
ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد ،بشود
که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن
نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن
«مهرِ فراخچراگاه»)2...( .
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
tarikhema.ir
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت.
بند -11کسی که رزمآوران بر باالی پشتِ اسب به او نماز میبرند و برای توانایی اسب
و تندرستی خود ،از او یاری میخواهند؛ تا بتوانند دشمنان را از دوردست بشناسند و
هماوردان را بازدارنده باشند و بر دشمن بدخواه چیره آیند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه»
را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که
سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را
یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او
ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که
او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که
در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)2...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -13اوست نخستینْ ایزدِ مینوی که پیش از دَمیدنِ خورشیدِ جاودانة تیزاسب ،بر
فراز «البرز کوه» 1برآید .نخستین ک سی که آراسته به زیورهای زرّین ،از فرازِ آن کوهِ زیبا،
2
سربرآورد .از آنجاست که آن «مهرِ بسیارتوانا» ،بر همة خانمانهای ایرانی بنگرد.
tarikhema.ir
بند -16آن ایزدِ مینُویِ بخشندة «فَرّه» ،به سوی همه کشورها روان میشود؛ آن ایز ِد
مینُویِ بخشندة شهریاری ،به سوی همه کشورها روان میشود )4...( .میستاییم «مه ِر
ش بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را، فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیای ِ
-1اوستایی« :هَرا»« ،هَرَیتی»« ،هَرابِرِزیتی»؛ «کوه البرز» در باورهای کهنِ ایرانی ،نام سلسلهکوههایی
اساطیری بود .در ادوارِ بعدی به کوههای بزرگ شرقِ فالتِ ایران اطالق شد و سپس تمام کوههای
سرزمینهای ایرانی به این نام ،خوانده شدند .در دورانِ جدید ،هر یک از کوهها دارای نامهای خاص گردید و
نام «البرز» ،تنها بر رشتهکوههای فعلیِ شمالِ ایران ،باقی ماند.
-2این بن ِد بسیارقدیمی ،نشان میدهد که در باورهای کهنِ آریایی« ،ایزد مهر» از خورشید متمایز بود .اما
در ادوارِ بعدی «مهر» نگهبان و نگهدارِ خورشید و خورشید نمادِ «مهر» قلمداد گردید.
-3در جغرافیای ایرانیانِباستان (و هندوانباستان) ،زمین به هفت بخش تقسیم میشده است که «خْوَنیرث»
در میانة آن قرار داشت و شامل ایران نیز میشد .به باورِ آریاییانِ باستان ،اینسرزمین بهترین و مقدّسترین
زمین در میان همة زمینهای آفریدهشدة «اهورامزدا» بود .همچنین «اَرِزَهی» در سوی شرق« ،سَوَهی» در
سوی غرب« ،فْرَدَذَفْشو» در سوی جنوبشرق« ،ویدَذَفْشو» در سوی جنوبغرب« ،وُاوروبَرشتی» در سوی
شمالغرب ،و «وُاوروجَرشتی» در سوی شمالشرقِ «خْوَنیرث» واقع بودهاند.
-4در اینجا آمده است« :او کسانی را پیروزی بخشد و پارسایانِ دینْآگاهی را زبردستی که با زَور
بستایندش» که از افزودههای دورههای اشکانی و ساسانی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما
را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که
او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود
که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی،
که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
بند -18اگر «خانهخدا» ،یا «دهخدا» ،یا «شهربان» ،یا «شهریار»« ،مهر ُدروج» باشد،
ن روستا و
ن خانواده و سرا ِن آزرده» ،خانه و روستا و شهر و کشور و بزرگا ِ «مهرِ خشمگی ِ
سرورانِ شهر و شهریارانِ کشور را تباه گرداند.
ن آزرده» به همانسویی رویآورَد که «مهردُروجان» در آن
بند « -19مهرِ خشمگی ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
جای دارند .دُژآگاهی را در نهادِ او ،جایی نیست.
ن «مهردُروجان» در زیرِ با ِر سوار ،خیرهسری کنند و از جای خود بیرونبند -20اسبا ِ
نیایند و اگر بیرون آیند ،به پیش نتازند و در تاخت ،جَستوخیز نکنند .از فراوانیِ گفتا ِر
ن «مهر» است -نیزهای که دشمنِ «مهر» پرتاب کند ،بازگردد.
زشت -که شیوة دشم ِ
ن «مهر» بند -21از فراوانیِ گفتا ِر زشت -که شیوة دشمن «مهر» است -اگر هم دشم ِ
نیزهای را خوب پرتاب کند و آن نیزه به تن و پیکرِ یار و دوستدارِ «مهر» برسد ،آسیبی بدو
ن «مهر»نرسد .از فراوانیِ گفتا ِر زشت -که شیوة دشمن «مهر» است -باد نیزهای را که دشم ِ
ش
پرتاب کند ،بازگرداند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای َفرّ و فروغش ،با نماز و نیای ِ
بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود
که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد،
بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس
باد؛ آن نیرومن ِد همواره پیرو ِز نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است.
آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
. کَردة ششم
بند -22میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآو ِر
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت .آن
که مَردان را؛ اگر «مهردُروج» نباشند ،از نیاز و دشواری برهانَد.
بند -23ای «مهر»! ما را که از «مهردُروجان» نبودهایم ،از نیازها بِرهان .تو میتوانی
هراس را بر «مهردُروجان» چیزه کنی .تو میتوانی بدانهنگام که خشمگین شوی ،نیروی
ی چشمها و شنواییِ گوشهای «مهردُروجان» را بازسِتانی. بازوان ،توانِ پاها ،بینای ِ
بند -24یک نیزة بُرّان و یک تیرِ پَرّان ،هرگز بدانکس را که «مهر» را به پاکنهادی
mandegar.tarikhema.org
ن توانای ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی» را میستاییم یاوری کند نرسد[ .آن «مهرِ] دههزار دیدبا ِ
tarikhema.ir
«مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مه ِر
فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد.
بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری
کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد ،بشود که او ما را پیروزی
بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره
پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه».
()1...
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«مهرِ» ژرفبین را .آن رَ ِد توانا ،پاداشبخش ،زبانآور ،نیایشگزار ،بلندپایگاه ،بختیار و «تن-
مانثره» را .آن پهلوانِ جنگاو ِر نیرومند را.
بند -26آنکه دیوان را سرکوب کناد ،آنکه بر گنهکاران خشم گیراد ،آنکه بر
«مهردُروجان» کینه ورزاد ،آنکه پریان را در تنگنا نهاد ،آنکه کشور را نیرویی سرشار
بخشاد ،آنکه کشور را همواره پیروز گرداند.
بند -27آنکه کشور دشمن را ناکام میسازد؛ «فَرّه» را برمیگیرد و پیروزی را دور
میکند؛ آنکه از پی دشمنانِ بیتوانِ گریز ،میتازد و دههزاربار آنان را مینوازد .آن «مهرِ
دههزاردیدبانِ ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی»« .مهرِ فراخچراگاه» با همراهی «بادِ پیروزمند» ،و
«داموئیش او َپمَنَه» به آن گروه از رزمآوران رویآورد که با خشنودیِ درون و دُرُستباوری و
منشِ نیکو ،او را نماز گزارده باشند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با
نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان
خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را
گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او
چاره سا ِز کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود
mandegar.tarikhema.org
که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ
tarikhema.ir
ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
بند -28میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآورِ
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت.
آنکه ستونهای خانههای بلند را نگاهداری کرده و تیرکهای آنها را استوار سازد .آنکه
آن دودمانی را که از آن خشنود باشد ،گلهای از گاوها و گروهی از مَردان [به آن دودمان]
ببخشد [و] دودمانهایی را که از آنها آزرده باشد ،براندازد.
بند -29ای «مهر»! تو با کشورها ،هم خوبی و هم بد! ای «مهر»! تو با مردمان ،هم
خوبی و هم بد! ای «مهر»! از تو است آشتی و از تو است ستیزه در کشورها!
بند -30از تو است که خانههای سترگ ،از زنانِ برازنده و بالشهای پهن و بسترهای
گسترده و گردونههای سزاوار ،برخوردار است .از تو است که خانههای بلند ،از زنانِ برازنده و
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بالشهای پهن و بسترهای گسترده و گردونههای سزاوار ،برخوردار است .آن خانههای
اَشَوَنان که [در آن ،مَردمان] تو را در نماز نام برند و با نیایشی درخو ِر زمان و با زَور،1
بستایند.
بند -32ای «مهر»! به ستایشِ ما گوش فرا دِه! ستایشِ ما را بپذیر! خواهشِ ما را
برآور! نیازِ زَورِ ما را بنگر! بدین آیین ،پای بنه! نیایشهای ما را در گنجینة آمرزش بگذار و
آنها را در «گَرْزْمان» 2فرو آور.
بند -33ای تواناترین! به پایداریِ پیمانی که بسته شد ،ما را کامیابی بخش! آنچه را
که از تو خواستاریم ،به ما ارزانی دار :توانگری ،نیرومندی ،پیروزی ،خُرَّمی ،بهروزی ،دادگری،
نیکنامی ،آسایشِ روان ،توانِ شناخت ،دانشِ مینُوی ،پیروزیِ اهورهآفریده ،3برتریِ
پیروزمندی که از بهترین «اَشه» باشد و دریافت «مانثره».
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -34تا ما دلیر و تازهروی و شاد و خُرّم ،بر همة همرزمان پیروز شویم .تا ما دلیر و
تازه روی و شاد و خُرَّم ،بر همة بدخواهان چیره شویم .تا ما دلیر و تازهروی و شاد و خُرَّم،
همة دشمنان را؛ چه دیوان ،چه [دُروند]مَردمان ،چه جادوان و پریان ،چه «کَویها و
کَرَپنهای ستمکار» ،4شکست دهیم.
-1اوستایی« :زَوثْرَ»؛ پهلوی« :زَوهَر» .پیشکشهای نوشیدنی مانند شراب هوم و شیر که در مناسک مذهبی
به آتش و آتشکده تقدیم میکردند .در برابر «مْیَزْدَ» که پیشکشهای خوراکی نظیر گندم ،نان ،و گوشت بود.
«نذری دادن» و «قربانی کردن» در ادیان ابراهیمی ،برگرفته از این سنت کهنسالِ ایرانی است.
-2عرش اعلی؛ بهشت
-3بنگرید به پاورقی بند 34از «فروردین یشت».
-4بنگرید به پاورقی بند 135از «فروردین یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
آنکه هر پیمانی را از گفتار به کردار درآورد .آنکه سپاه بیاراید .آنکه دارندة هزارگونه
چاالکی است .آنکه شهریاری دانا و تواناست.
بند -36آنکه جنگ را برانگیزد .آنکه جنگ را استواری بخشد .آن استوار در جنگ
که دشمن را سخت بِدَرَّد .آنکه رزمندگان را در هر دو سوی میدانِ نبرد ،پرالکنده سازد و
از بی ِم او ،در دلِ دشمنانِ خونخوار ،لرزه درافتد.
بند -37اوستکه میتواند دشمن را پریشان کند .اوست که سَرهای «مهردروجان» را
[از تنهایشان] جدا کند .سَرهای «مهردروجان»[ ،از تنهایشان] جدا باد.
بند -38خانههای هراسانگیز ،ویران شود و از مردمان تُهی مانَد .هراسانگیز هستند،
ن اَشَوَنان» در آنها بهسر میبرند .راهِ
خانههایی که «مهردُروجان»« ،دُروَندان» و «کشندگا ِ
گرفتاری از آنجا میگذرد که گاوِ آزا ِد چراگاه را ،در خانههای «مهردُروجان» به گردونه
بستند و گاو ایستاد و اشکِ او روان شد.
بند -39تیرهای آراسته به َپرِّ شاهینِ «مهردُروجان» -هرچند که زِهِ کمان را خوب
بکشند و آنها را شتابان به پرواز درآورند -به نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
در خشم بوده و آزرده باشد و آنها برای خشنودی او نکوشیده باشند .نیزههای نوکتیز و
بلنددستة «مهردُروجان» -هرچند که آنها را با نیروی بازوان پرتاب کنند -به نشان نرسد؛
اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده باشد و آنها برای خشنودی او
نکوشیده باشند .سنگهای فَالخَنِ «مهردُروجان» -هرچند که آنها را با نیروی بازوان
پرتاب کنند -به نشان نرسد؛ اگر که «مهرِ فراخچراگاه» از آنها در خشم بوده و آزرده باشد
و آنها برای خشنودی او نکوشیده باشند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -42آنگاه آنان «مهرِ فراخچراگاه» را [به اندوه و گالیه] چنین گویند :ای «مهرِ
فراخچراگاه» ،اینان اسبانِ تیزتکِ ما را ربودند ،اینان بازوانِ نیرومندِ ما را با شمشیر
فروافکندند.
tarikhema.ir
. کَردة دهم
بند -44میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآورِ
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت.
ن استومَند 3برپا گردیده است :خانهای گسترده و آنکه خانهاش به پهنای زمین در جها ِ
ی نیاز ،خانهای درخشان و دارای پناهگاههای بسیار.
آسوده از دشوار ِ
بند -45هشت تن از یارانِ او ،بر فراز کوهها؛ همچون دیدهبانان «مهر» بر باالی برجها،
بنشستهاند و و نگران «مهردُروجانند» .آنان بهویژه به کسانی چشمدوختهاند که برای
-1در ادامة این بند آمده است« :سروشِ پارسا ،آنان را بههم در افکنَد و »...که به تقلید از عبارات پیشین ،در
دورههای بعدی به متنِ کهن ،الحاق شده است.
-2بنگرید به پاورقی بند .2
-3این واژه را "صادق هدایت" در ترجمة کتاب «زند بهمن یشت»« :استخواندار»« ،جسمانی» و «مادی»
معنی کرده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
نخستینبار پیمان شکنی کردند .آنان کسانی را در پنا ِه خویش گیرند که به «مهردُروجان»،
ن «اَشَوَنان» ،یورش بَرَند.
«دُروَندان» و کشندگا ِ
بند « -46مهرِ فراخچراگاه» خود را آماده نگاهداری کند :از پُشتِسَر پشتیبانی کند ،از
روبرو یاری کند و همچون دیدهبانینافریفتنی ،به هر سویی بنگرد .اینچنین «مه ِر
ن دانای توانای نافریفتنی» ،آمادة پشتیبانی از آنکسیاست که نیکاندیشانه او دههزاردیدهبا ِ
ش بلند.
را یاری کند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَ ّر و فروغش ،با نماز و نیای ِ
میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش
و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او
ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد ،بشود
که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن
نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن
«مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمندِ بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.نگاهبانِ
tarikhema.ir
زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت .نامآوری که
اگر در خشم شود ،میان دو کشوری که به جنگ برخاستهاند و به زیان دشمنِ خونریز،
اسبانِ فرّاخسُم برمیانگیزد.
ن سپا ِه دشمنِ خونخوار ،به ستیزه با ردههای به رزم بند -48اگر «مهر» به زیا ِ
ن فرّاخسُم برانگیزد ،آنگاه
ن جنگاورانِ دو سرزمینِ جنگجو ،اسبا ِ درآویختة دشمن در میا ِ
دستهای «مهردُروجان» را از پشت ببندد ،چشمهای آنان را برآورَد ،گوشهای آنها را کَر
ی پاهای آنان را بازپسگیرد ،بدانگونه که کسی را یارای پایداری نماند .چنین کند و استوار ِ
شود روزگارِ این سرزمینها و این جنگاوران ،اگر از «مهرِ فراخچراگاه» روی برتابند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
زورمندی که هرگز به خواب فرو نخواهد رفت .آنکه او را برازنده است :نا ِم نیک ،بُرزمندی و
ستایشِ نیک .آنکه بهروزیِ دلخواه ،بخشد .آن دههزار دیدهبانِ دانای توانای نافریفتنی.
میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مه ِر
فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد.
بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری
کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد ،بشود که او ما را پیروزی
بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره
پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه».
()1...
بیافزاید؛ که بانگِ دادخواهی را بشنود؛ که باران بباراند و گیاهان برویاند .که سرزمینمان را
tarikhema.ir
داد گذارَد .آن زبانآو ِر کاردان ،آن نافریفتنیِ هوشمند.)2...( ،
بند -62آنکه هرگز «مهرِدُروج» را توانایی ندهد .آنکه هرگز «مهرِ دُروج» را پاداشی
ندهد.
بند -63تو میتوانی بدانهنگام که بر آشفته شوی ،نیروی بازوان ،توانِ پاها ،بینایی
چشمها و شنوایی گوشهای «مهردُروجان» را بازپسگیری .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه»
را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که
سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را
یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او
ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که
در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
ی 2نیک» و «پارِن ِد 3سَبُکگردونه» ،نیروی مردانه ،نیروی «فَرّة بند -66آنکه «اَش ِ
کیانی» ،نیروی سپهرِ جاودانه ،نیروی «دامویشْ اوپَمَنه» ،نیروی فَروَهَرهای اَشَوَنان و آنکس
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
که گروهی از مزداپرستانِ اَشَوَن را گِردِهمآورده ،یار و یاو ِر او هستند .میستاییم «مهرِ
ش بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را، فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیای ِ
که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما
را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که
او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود
که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی،
که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز بهخواب فرونخواهدرفت .آنکه با
گردونة بزرگچرخة مینُوی ،از «اَرِزَهی» به سوی «خْوَنیرَث» میشتابد .آنکه از نیروی
«زُروان» 1و «فَرّه مزداآفریده» و «پیروزیِ اهوراداده» ،برخوردار است.
بند -69نشود که ما خود را دچا ِر ستی ِز آن سرورِ برآشفته کنیم؛ آنکه با هماوردش،
ن توانای ازهمهچیزآگاهِ نافریفتنی. هزارگونه سیز بکار خواهد بست؛ آن دههزار دیدبا ِ
میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مه ِر
فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد.
بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری
کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسا ِز کا ِر ما باد ،بشود که او ما را پیروزی
بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره
پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه».
mandegar.tarikhema.org
()3...
tarikhema.ir
-1از کهنترین ایزدان آریایی .خدای «زمان»" .شهرستانی" در «ملل و نحل» از فرقهای از زرتشتیان با نام
«زروانیه» نام میبرد که مععتقد بودند «اهورامزدا» و «اهریمن» ،هر دو فرزندان «زروان» هستند" .جلیل
دوستخواه" به نقل از "بهار" تاکید میکند که باور به «زروان» ،از کهنترین باورهای ادیانِ آریایی بود که
پیش از "زرتشت" نیز وجود داشته اما در دوران ساسانی ،با دین زرتشتی پیوند خورده و در قامت فرقهای از
دین زرتشتی درآمده است" .موسی خورنی" -مورخ ارمنی -نیز از «زروان» به عنوان ایزدی آریایی و
غیرزرتشتی نام برده است .به باور نگارنده ،تردیدی نیست که «زروان» همچون «مهر»« ،اَرِدویسوَر آناهیتا»،
«بهرام» و دیگر ایزدان آریایی ،در باورهای کهنسالِ ایرانی یکی از خدایان مستقل بوده است که در جریان
اصالحات "زرتشت" ،مقام و جایگاه وی تنزل یافته و ایزدی درجهچندم قلمداد گشته است .باری سالها پس
از مرگ "زرتشت"؛ به دلیل ریشهدار بودنِ عقاید قدیمی ،همانگونه که دیگرایزدانِ تنزلیافتة آریایی -چون
«مهر» و «آناهیتا» -رشد یافته و به جایگاه قدیمِ خود نزدیک شدند« ،زروان» نیز اندکاندک رشد کرده و
بهزودی به چنان نیرویی دست یافت که وی را تا جایگاه «پدرِ اهورامزدا» باال برده و مذهبی تحتنام
«زروانیه» را از «دین زرتشتی» ،منشعب ساختند.
-2در اینجا عبارتی آمده با این مضمون« :دینِ مزدا راهِ او را آماده میکند تا آن فروغِ سپیدِ مینُویِ
درخشان ،آن پاکِ هوشیارِ بیسایه ،بتواند آن راه را به خوبی بپیماید» که از افزودههای بعدیِ زرتشتیان
است.
-3بنگرید به پاورقی بند .2
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ی مردانه،بند -71که در تاخت بر دشمن پیشی گیرد و سرشار از خشم ،با دلیر ِ
دشمن را در جنگ به خاک افکنده و هنوز باور ندارد که او را کشته باشد؛ و چون هنوز او را
زنده می پندارد ،زخمی دیگر بر او فرود آورده و مغزِ سرِ او را که سرچشمة نیروی
ت او را در هم بشکند.زندگیاست[ ،متالشی کند] و تیرة پُش ِ
فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را
tarikhema.ir
خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او
ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود
که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد،
بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان،
سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)2...( .
-1اوستایی« :وِرِثرَغنَ»؛ پهلوی« :وَرَهران»؛ ایزدِ رزم و جنگاوری و پیروزی و یکی از کهنترین و قدیمیترین
ایزدان و خدایان هندوایرانی (آریایی) بود .در مورد عبارت «اهورهآفریده» در این بند ،بنگرید به پاورقی بند 1
از «بهرام یشت».
-2بنگرید به پاورقی بند .2
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -76تویی که این دشمن را -دشمنیِ مردِ بداندیش را -نابود توانی کرد .تویی که
کُشندة پارسا را نابود کنی .تویی که دارندة اسبان و گردونههای زیبا هستی .تویی که از
برای دادخواهی ،یاو ِر توانای ما هستی.
بند -77من «مهر» را به یاری میخوانم .بشود که او به میانجیِ نیازِ فراوان و خوبِ
زَور که پیشکش او کنیم ما را به یاری آید تا در پرتوِ یاری او در خانهای آسوده از گزند ،به
سر بریم.
بند -78تویی که مردمان سرزمینها را –اگر که «مهرِ فراخچراگاه» را به نیکی
بنوازند -نگهداری میکنی .تویی که مردمان را -اگر از سرزمینهای دشمن باشند -نابود
خواهی کرد .من تو را در اینجا به یاری همیخوانم .بشود که او در اینجا به یاری ما آید؛
آن «مهرِ نیرومندِ در همهجا پیروزمند» ،آن سزاوارِ ستایش ،آن برازندة نیایش و آن سرورِ
ش بلند.
شکوهمن ِد کشور .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیای ِ
میستاییم «مه ِر فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش
و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او
ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کا ِر ما باد ،بشود
که او ما را پیروزی بخش اد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن
«مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بهترین همنشینی و پیروزیِ آهورهآفریده را بهدست آورم .در پیشگاه داوریِ او ،دستهدسته
«مهردروجان» به خاک درافتند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با نماز
و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان خوش و
سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را گشایش
بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او چارهسا ِز
کا ِر ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را
دادرس باد؛ آن نیرومن ِد هم واره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوا ِر ستایش و
نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
بند -96گُرزی صدگره و صدتیغه به دست گیرد تا به سوی دشمنان تاخته و آنان را
tarikhema.ir
نابود کند .گُرزی از فلزِ زرد -از زَر -که استوارترین رزمافزار است.
ن همهتنمَرگ» ،در برابر او به هراس میافتد« .دیوِ خشمِ نیرنگبازِ بند « -97اهریم ِ
پ درازدست» در برابر او به هراس 3 مرگْارزان» در برابر او به هراس میافتد« .بوشاس ِ
میافتد .همة دیوانِ پنهان و «دُروَندانِ وَرِنَ» در برابر او به هراس میافتند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن فراخچراگاه» دچار کنیم .ای بند -98مبادا که خود را به ستیز با «مهرِ خشمگی ِ
ن ایزدان،«مهرِ فراخچراگاه»! مبادا که خشمگینانه بر ما زخم فروآوری؛ تو که از نیرومندتری ْ
دلیرترینْ ایزدان ،چاالک ترینْ ایزدان ،تندترینْ ایزدان و پیروزمندترینْ ایزدانِ پدیدار بر این
زمین هستی .ای «مهرِ فراخچراگاه»! میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،برای فَرّ و فروغش ،با
نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای ایرانی را خانمان
خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد ،بشود که او ما را
گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را دلسوز باد ،بشود که او
چاره سا ِز کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما را بهروزی دهاد ،بشود
که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ
ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
tarikhema.ir
ل زمین باشد -گرفتار کند و نابود سازد. 2
کرانة رود «اَرَنگ» یا در د ِ
بند -105همچنین «مهر» با بازوانِ خویش ،آن فرومایهای را که پای از راهِ «اَشه»
بیرون نهاده است ،گرفتار کند؛ آن تیرهدرونِ فرومایهای را که با خود میگوید :مهرْ
نابیناست .کردار زشتی که از من سرزده و دروغی را که از دهانم جاری گشته است را
نمیبیند.
بند -106من در نها ِد خویش ،چنین میاندیشم :در همة جهان کسی نیست که بتواند
همچندِ نیکاندیشیِ «مهرِ مینُوی» ،بداندیشی کند .در همة جهان کسی نیست که بتواند
همچندِ نیکگفتاریِ «مهرِ مینُوی» ،بدگفتاری کند .در همة جهان کسی نیست که بتواند
همچندِ نیککرداریِ «مهرِ مینُوی» ،بدکرداری کند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -107در همة جهان کسی نیست که همچن ِد «مهرِ مینُوی» ،از خِرَدی نهادینه
ی شده در سرشتِ خویش بهرهمند باشد .در همة جهان کسی نیست که همچندِ «مهرِ مینُو ِ
تیزگوشِ آراسته به هزارگونهکاردانی» ،از نیروی شنوایی برخوردار باشد« .مهر» هرکه را که
دروغ بگوید ،میبیند« .مهرِ توانا» گام پیش میگذارد .آن چیرهدست ،روان میشود و نگا ِه
زیبای روشنِ چشمانِ تیزبینِ خویش را به هر کرانه میافکنَد [و زمزمه میکند]:
بند -108کدامین کس مرا میستاید؟ کیست آنکه دروغ میگوید؟ کدامین کس مرا
به نیکی میستاید؟ کیست آنکه با ستایشِ بد ،میپندارد که مرا به نیکی میستاید؟
ک دامین کس را شکوه و بزرگواری و تندرستی بخشم؟ کدامین کس را توانگریِ
آسایشبخش ،ارزانی دهم؟ کدامین کس را فرزندانی برازنده بپرورم؟
tarikhema.ir
بند -110کدامین کس را دچار ناخوشی و مرگ کنم؟ کدامین کس را به بینواییِ
شکنجهآور گرفتار کنم؟ فرزندانِ برازندة چهکسی را به یک زخم ،نابود سازم؟
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
که او ما را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیرو ِز نافریفتنی،
که در سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
tarikhema.ir
. کَردة سی و یکم
بند -123میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآو ِر
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت.
آنکه «اهورهمزدا» 4او را در «گَرْزْمان» بستود.
بند -124بازوان خود را به نگاهبانیِ [اَشَوَنان] گشوده است ،آن «مهرِ فراخچراگاه» از
ن درخشان» روان شود .آنکه گردانندة گردونهای است سراسر زیبا و برازنده و زرّین «گَرْزْما ِ
و آراسته به زیورهای گوناگون.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -125این گردونه را چهار [اسبِ] تکاورِ مینویِ سپی ِد درخشانِ جاودانه میکشند
ن آنان از زر و سُمهای پسین آنان از
که خوراکشان از آبشخورِ مینوی است .سُمهای پیشی ِ
سیم پوشیده است و همه را لگام و مالبند و یوغی پیوسته به چنگکی شکافدار و
خوشساخت از فلزی گرانبها به یکدیگر بسته است تا در کنار هم بایستد.
بند « -127داموش اوپَ َمنَه» ،دلیر [و] سواره؛ همچون گرازی تیزدندان ،بهدرآید .گرا ِز
نرینة تیزچنگالی که به یک زخم ،بکشد .گرازِ خشمگینی که به او نمیتوان نزدیک گردید.
گرازِ دلیر با چهرهای خالخال ،گرازی دلیر و چاالک و تیزتک که از پیِ او (مهر) و «آذر
فروزان» و «فَرّه توانای کیانی» میتازد.
بند -129در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» هزار تی ِر به پَ ِر کرکسنشاندة زرّین ناوَک با
سوفارهایی از استخوانِ خوشساخت است که بسیاری از چوبههای آنان ،آهنین است .این
ب نیروی خیال به سوی س ِر دیوان پرواز تیرها به شتابِ نیروی خیال پرتاب شوند و به شتا ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
کنند.
بند -130در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» هزار نیزة تیزتیغة خوشساخت است که به
ب نیروی خیال پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند.
شتا ِ
بند -131در گردونة «مه ِر فراخچراگاه» هزار خنج ِر دوس ِر خوشساخت است که به
ب نیروی خیال پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند .در شتا ِ
ی خوشساخت است که به شتابِ نیروی خیال گردونة «مه ِر فراخچراگاه» هزار گُرزِ پرتاب ِ
پرتاب شوند و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کنند.
بند -132در گردونة «مهرِ فراخچراگاه» گُرزِ زیبای سَبُکپرتابِ صدتیغهایِ صدگره
است که آنان را به سوی دشمنان نشانه رَوَد و آنان را از پای درآوَرَد .گُرزی از فل ِز زرد -از
-1نام جانوری است که از رودة آن زهِ کمان میساختند .از این بند تا بند 132شماری از جنگافزارهای
کهنِ رایج در میان آریاییانِباستان معرفی شده است که نمونههای بسیاری از آنها در طی حفاریهای
باستانشناسان در دوران معاصر ،به دست آمده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
زر -که استوارترین و پیروزبخشترین رزمافزاری است که به شتابِ نیروی خیال پرتاب شود
و به شتابِ نیروی خیال به سوی سرِ دیوان پرواز کند.
بند -134بهراستی که «اهریمنِ همهتنمَرگ» ،به هراس افتد .بهراستی که «دیوِ خش ِم
نیرنگبازِ مرگْارزان» به هراس افتد .بهراستی که «بوشاسپِ درازدست» به هراس افتد.
ن وَرِنَ» به هراس میافتند.
بهراستی که همة دیوانِ پنهان و «دُروَندا ِ
tarikhema.ir
. کَردة سی و سوم
بند -140میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآو ِر
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که [همواره بیدار و هوشیار بوده و] هرگز به خواب فرو نخواهد رفت)1...( .
من «مهر» را می ستایم .آن نیک را .آن نخستین دالورِ مینوی را .آن بسیارمهربان را .آن
ل کارآزموده را.
بیهمانن ِد بلندپایگاه را .آن نیرومندِ دلیر را .آن یَ ِ
-1در اینجا عبارت «ای سپیتمان» آمده است که از الحاقات دورة ساسانی است« .سپیتمان» نامخانوادگی
"زرتشت" و برگرفته از نام جدِ بزرگ اوست .نسب "زرتشت" بنابر کتاب «بندهشن» چنین است« :زرتشت
پسر پوروشَسپ پسر پیترَسپ پسر هَئِچَتاسپ پسر چاشْنوش پسر پیترَسپ پسر اَرغیداَرشن پسر هریتار پسر
اسپیتمان از نسل منوچهر پیشدادی».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
دههزارچشمِ دههزار دیدبان .آن نیرومندِ دانای نافریفتنی .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را،
برای فَرّ و فروغش ،با نماز و نیایشِ بلند .میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را ،که سرزمینهای
ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد .بشود که او ما را یاری دهاد،
بشود که او ما را گشایش بخشاد ،بشود که او ما را دستگیری کناد ،بشود که او ما را
دلسوز باد ،بشود که او چارهسازِ کارِ ما باد ،بشود که او ما را پیروزی بخشاد ،بشود که او ما
را بهروزی دهاد ،بشود که او ما را دادرس باد؛ آن نیرومندِ همواره پیروزِ نافریفتنی ،که در
سراسرِ جهان ،سزاوارِ ستایش و نیایش است .آن «مهرِ فراخچراگاه»)1...( .
بند -144میستاییم «مهرِ فراخچراگاه» را؛ که از «مانثره» آگاه است .آن زبانآورِ
هزارگوشِ دههزارچشمِ بُرزمن ِد بلندباالیی که بر فرازِ بُرجی پهن ،استوار ایستاده است.
نگاهبانِ زورمندی که هرگز به خواب فرو نخواهد رفت« .مهر» را که در گردادگرد کشور
است ،میستاییم« .مهر» را که در میانِ کشور است ،میستاییم« .مهر» را که در کشور
ن کشوراست ،میستاییم« .مهر» را که بر فرازِ کشور است ،میستاییم« .مهر» را که در پایی ِ
است ،میستاییم« .مهر» را که در پیشِ کشور است ،میستاییم« .مهر» را که در پسِ کشور
است ،میستاییم.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اساطیر ایرانی 66
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
آبان یشت
«آبان یشت» ،پنجمین یشت و یکی از کهنترین یشتهای «اوستا» است .این یشتِ
دلکش و منحصربهفرد ،مشخصا به ستایشِ «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» ،1ایزدبانوی آبها سروده
شده است.
«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» یکی از مهمترین ایزدبانوهای آریایی است .وی ایزدِ آبهاست و در
کنار «مهر» و «اهورامزدا» ،سه ضلعِ مقدّسِ «آیینِ مزدیسنا» را در دوران ساسانی تشکیل
میدادند .اهمیت این ایزدبانو به اندازهای بود که برخی از آتشکدههای ساسانیان ،منحصرا
برای ستایش «ایزدبانو آناهیتا» برپاگردیده و به «معبد ناهید» یا «آتشکده آناهیتا» مشهور
بود« .2اَناهیتَه» از محبوبترین ایزدان ایرانی بود .نام وی تداعیکنندة سرزندگیِ چشمههای
ن شستشودهندة آسمان ،عشق و باروری و آبادانی و پاکدامنیِ بانوان ایرانی بود.
سرشار ،بارا ِ
ع با اهمیت در«آبان یشت» یکی از زیباترین و دلکشترین یشتهای «اوستا» و از مناب ِ
بررسیِ نامهای پهلوانان و سرداران و پادشاهان در ایران باستان به شمار میرود .در این
یشت میتوان بسیاری از کهنترین اساطیر ایرانی را مشاهده نمود .اشارههای جغرافیایی
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ش آن ،سرزمینهای جنوبی موجود در «آبان یشت» نشان میدهد که محل سُرای ِ
آسیایمیانه و شمال افغانستانِامروزی و بهویژه نواحی پیرامون رود «آمو» (آمودریا) بوده
است.
ی کهنترین اساطیر و افسانههای ایرانی و نامبردن از این یشت به دلیل یادآور ِ
قدیمی ترین شهریاران ،بزرگان ،پهلوانان و سرشناسانِ آریایی ،بسیار مورد توجه است و
ن نامهای خاص -که بعضا نامهایی فراموششده هستند -با ترجمة آن نیز به دلیل داشت ِ
دشواری انجام گردید.
«آبان یشت» دارای 29کرده و 133بند است .اما بسیاری از این بندها از افزودههای
دورههای پارتی و ساسانی است .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «آبان یشت» پرداخته
خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت ،بندهای قدیمی دیگری نیز
وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یک به درازای هزار روزْ راهِ مَردی چابکسوار است ،به سوی «دریای فَراخکَرت» روان شود،
tarikhema.ir
سراسرِ کرانههای آن دریا به جوش درافتد و میانة آن بریزد.
. کَردة چهارم
ن استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است. 1
بند ) ...( -14اوست که در جها ِ
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
ن بلندباالی بُرزمَندی که روزان و شبان -در بزرگی
بند -15اوست آن زورمن ِد درخشا ِ
همچن ِد آبهای روی زمین -به نیرومندی روان شود)4...( .
-1در آغازِ این بند ،یک گفتگوی کوتاه میان «اهورامزدا» و «زرتشت» آمده است که ساخته و پرداختة
موبدان زرتشتی در دورة ساسانیان است.
-2اوستایی« :هوکَیریَه» به معنای« :خوبکُنش»؛ بلندترین قلة «کوهِ افسانهای البرز» است که «اردویسور
آناهیتا» (در اینجا یعنی رودِ بلندِ بیآالیش) از فراز آن جاری شده و به «دریای فراخکرت» فرومیریزد .برای
آگاهیِ بیشتر از جایگاه «البرز کوه» و افسانههای آن ،بنگرید به پاورقی بند 12از «مهر یشت».
-3بنگرید به پاورقی بند 59از «فروردین یشت».
-4در دنبالة این بند ،تکرارِ بند 9آمده است که از اضافات زرتشتی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -25جمشیدِ خوبرمه" در پای «کوه هُکَر» ،5او را صد اسب ،هزار گاو و دههزار
گوسفند پیشکش نمود...
بند -26و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که من بزرگترین شهریا ِر همة جهان شوم .که بر همة دیوان و
-1چند بند از جمالت مربوط به پیشکشآوردنِ پهلوانان و شهریاران ایرانی برای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» که در
این یشت آمده است ،با مختصر تغییری در «اَشه یشت» و «گِوش یشت» نیز تکرار شده است .با این تفاوت
که در آنجا پهلوانان پیشکشیهای خود را بهجای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» ،به «اَشه» و «گِوش» (ایزدبانوی
نگهبانِ چارپایان و ستوران) پیشکش میکنند .بنابر شواهد زبانشناختی ،دو یشت ذکر شده ،اصیل نیستند.
-2بنگرید به پاورقی بند .1
-3بنگرید به پاورقی بند 135از «فروردین یشت».
-4بنگرید به پاورقی بند .15
-5بنگرید به پاورقی بند .3
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار» ،چیرگی یابم .که من مَردما ِ
دیوان را از دارایی و سود و از فراوانی و رَمه و از خشنودی و سرافرازی ،بیبهره نمایم.
بند َ « -27ارِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)1...( .
. کَردة هشتم
بند )2...( -28اوست که در جها ِ
ن استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند « -29آژیدهاکِ سهپوزه» در سرزمینِ «بَوری» ،3او را صد اسب ،هزار گاو و
دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -30و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که من هفت کشور را از مردمان ،تُهی کنم.
بند « -31اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» ،او را کامیابی نبخشید)1...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند )2...( -32اوست که در جها ِ
ن استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -33فریدون" پسر "آتبین" از «خاندان توانا» ،در سرزمینِ چهارگوشة «وَرِنَ»،
او را صد اسب ،هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -34و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که من بر «آژیدهاکِ سهپوزة سهکلة ششچشم» پیروز شوم .آن
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن جهان و آن دارندة هزارگونة چاالکی ،آن دیوِ بسیار زورمندِ «دُروج» ،آن دُروَندِ آسیبرسا ِ
ن
ن جهانِ «اَشه» ،به پتیارگی در جها ِ زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباهکرد ِ
1
استومند بیآفرید[ .و پس از چیرگی بر او] آن دو «سَنگْهَوَکَ» و «اَرِنَوْکَ» را؛ که برازندة
نگاهداریِ خاندان و شایستة زایش و افزایش دودمانند را ،از وی برُبایم.
بند « -35اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)2...( .
. کَردة دهم
بند )3...( -36اوست که در جها ِ
ن استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -37گرشاسپ نریمان" در کرانة دریاچة «پیشینگَه» ،4او را صد اسب ،هزار گاو
و دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -38و از وی خواستار شد :ای «اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بر «گُندَرِوَی 5زرّینهپاشنه» در کرانة «دریای پُر خیزا ِ
ب
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ن 6دورکرانه ،تاختکنان به خانة فراخکرت» پیروز شوم؛ که من بر این زمینِ پهناورِ گویسا ِ
استوارِ دُروَند بِرسم.
-1در شاهنامه" :شهرناز" و "ارنواز" .دو دختر (یا خواهر) "جمشید" که «آژیدهاک» هر دو را به اسارت
برد" .فریدون" پس از چیرگی بر«آژیدهاک» و آزادسازی ایران ،هر دو دختر را آزاد کرده و به زنی گرفت.
"فردوسی" میگوید:
برون آوریدند ،لرزان چو بید دو پاکیزه از خانة جَمِّ شید
سر بانوان را چو افسر بُدند که جمشید را هردو دختر بُدند
دگر پاکدامن به نام "ارنواز" ز پوشیدهرویان یکی "شهرناز"
-2بنگرید به پاورقی بند .15
-3بنگرید به پاورقی بند .1
-4در افغانستان امروزین.
-5نام دیوی تباهگر که به دست "گرشاسپ" کشته شد .در منابعِ بعدیِ زرتشتیان آمده است که او دیوی
غولپیکر بود و آب دریا تنها تا پاشنة پای او میرسید .گرشاسپ با زخمی که بر پاشنة پای وی زد ،او را نابود
کرد و پوستِ تنش را از همان پاشنة پا ،برکشید.
-6یکی دیگر از اسناد کهنسال ،که اثبات میکند ایرانیان هزاران سال پیش از گِرد بودن و کُرَوی بودنِ
زمین آگاه بودند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
tarikhema.ir
فزایندة گیتی است.
بند " -45کیکاووسِ توانا" در پای کوهِ «اِرِزیفیه» ،5او را صد اسب ،هزار گاو و دههزار
گوسفند پیشکش نمود...
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -46و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بزرگترین شهریارِ همة کشورها باشم ،که بر همة دیوان و
مَردمانِ [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار» ،چیرگی یابم.
ن
بند « -47اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیی ْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)1...( .
. کَردة سیزدهم
بند )2...( -48اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند [" -49کی]خسرو" پهلوانِ سرزمینهای ایرانی و استواردارندة کشور ،در کرانة
دریاچة ژرف و پهناو ِر «چئیچَست» ،3او را صد اسب ،هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش
نمود...
بند -50و از وی خواستار شد :ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که بتوانم بزرگترین شهریارِ همة کشورها باشم ،که بر همة دیوان و
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
مَردمانِ [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپنهای ستمکار» ،چیرگی یابم؛ که من
در درازنای راهِ تاختوتاز ،همیشه در تکاپو ،پیش از همة گردونهها برانم؛ که من و رزمآورانم
ن تبهکارِ بدخواه ،سواره به رز ِم ما میآید ،به دامِ او نیافتیم.
هنگامی که دشم ِ
ن
بند « -51اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَو ِر نیازکننده و به آیی ْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)1...( .
. کَردة چهاردهم
بند )2...( -52اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -53توس" 1پهلوانِ جنگاور ،بر پشتِ اسب او را بستود و خواهانِ نیرومند ِ
ی
ن کینهور را
ی خویش شد تا بتواند دشمنان را از دور بنگرد و همآوردا ِن خود و تندرست ِاسبا ِ
به یک زخم ،از پای درآورد.
بند [ -54توس] از وی خواستار شد :ای « َارِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین!
مرا این کامیابی ارزانی گردان که بر پسرانِ دلیرِ «خاندانِ ویسَه» 2در گذرگا ِه
گ 4بلند و اَشَوَن» ،پیروز شوم؛ که من سرزمینهای تورانی را «خْشَثْروسوکَ» 3بر فراز «گن ِ
براندازم :پنجاهها صدها ،صدها هزارها ،هزارها دههزارها ،دههزارها صدهزارها.
بند « -55اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)5...( .
. کَردة پانزدهم
بند )6...( -56اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -57پسران دلیرِ «خاندانِ ویسَه» ،در گذرگاهِ «خْشَثْروسوکَ» بر فراز «گنگِ بلند
و اَشَوَن» ،او را صد اسب ،هزار گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود...
-1پسر "نوذر" پادشاه پیشدادی .او از بزرگترین شاهزادگان و پهلوانانِ اساطیریِ ایرانی و در منابع بعدی،
در شمار جاودانگان است :پس از عروج "کیخسرو" به آسمانها" ،توس" نیز به همراه "گیو" (پسر "گودرز"
از دودمان "گشواد") پس از ماجرایی درکوهستان گیرافتاده و به زیر برف ،مدفون گشتند .بر پایة سنتهای
کهن ،این دو در آخرالزمان زنده از زیر برف برخاسته و به یاوریِ "سوشیانت منجی" میشتابند.
-2از دودمانهای بهنام و مشهور تورانی .در شاهنامه بزرگترین فرد از این خاندان" ،پیران" نام دارد که
یکی از خردمندترین افرادِ تورانی است.
-3به معنای« :روشنیِ شهر» یا «فروغِ شهریاری» است .گذرگاهی بر بلندای کوهِ مقّدسِ «گنگ دژ».
-4دژی افسانهای در تورانزمین" .پشوتن" پسر "گشتاسپ" (و برادر اسفندیار) در این دژ به سر میبرد و
بنابر افسانههای زرتشتی ،در آخرالزمان با یکصد و پنجاه تن از سربازانش که همگی جامهای از «پوستِ سمورِ
سیاه» بر تن دارند ،از دژ خارج شده و به یاری "سوشیانت" میشتابد .فرماندهایِ لشگرِ "پشوتن" بر عهدة
«هوروچیثرَ» (خورشید چهر) کوچکترین پسر "زرتشت" است.
-5بنگرید به پاورقی بند .15
-6بنگرید به پاورقی بند .1
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -58و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که ما بر "توس" -پهلوانِ جنگاور -پیروز شویم .که ما سرزمینهای
ایرانی را براندازیم :پنجاهها صدها ،صدها هزارها ،هزارها دههزارها ،دههزارها صدهزارها.
بند َ « -59ارِدْویسو َر اَناهیتَه» ،آنها را کامیابی نبخشید)1...( .
. کَردة شانزدهم
بند )2...( -60اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
ن نیرومند" ،او را ن کاردان؛ هنگامی که "فریدو ِ
ن پهلوا ِ بند " -61پا اوْروَه" 3کشتیرا ِ
همچون «کرکسی» در هوا به پرواز واداشت« ،اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» را ستود...
بند ... -62او سه شبانهروز پیاپی بهسوی خانة خویش در پرواز بود و نمیتوانست در
آن فرود آید .چون سومین شبِ پروازِ او به سپیدهدمان رسید ،به هنگامِ بامدادان به سوی
«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» بانگ برآورد:
mandegar.tarikhema.org
بند -63ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» زود به یاری من بشتاب! اینک مرا پناهبخش که اگر
tarikhema.ir
به زمینِ اهورهآفریده 4و به خانة خویش رِسَم ،هر آیینه تو را در کرانة رود «اَرَنگ» 5هزار
زَورِ 6به آیینْ ساخته و پالوده ،آمیخته به «هوم» 7و آمیخته به شیر ،نیاز آورم.
بند -64پس آنگاه «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» به پیکرِ دوشیزهای برومند ،بُرزمند ،کمر بر
میانبسته ،راست باال ،آزاده ،نیکنژاد ،بزرگوار ،با کفشهایی درخشان که تا مچِ پا را پوشانده
و به استواری با بندهای زرّین محکم شده ،روانه گردید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
. کَردة هجدهم
بند )1...( -71اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند " -72اَشوَزْدَنگهه" پسر "پئورو ذاخشتی" و "اَشوَزْدَنگهه" پسر "سایوژْدْری" 1نزدِ
ت 2تیزاسب» ،ایزدِ بزرگ و شهریارِ شیدوَر« ،اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» را صد اسب ،هزار گاو
«اپامنَپا ِ
و دههزار گوسفند پیشکش آوردند...
بند -73و از وی خواستار شد :ای «اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! ما را
ن جنگ ،بر تورانیانِ «دانو» و بر "کَرَ" و "وَرَ" از این کامیابی ارزانی گردان که در میدا ِ
«دودمان اَسَبَنَ» و بر "دورَاِکَیتَ" چیره شویم3.
ن
بند « -74اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیی ْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)4...( .
. کَردة نوزدهم
بند )5...( -75اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -76ویستوَرو" 6از «خاندانِ نوذر» ،بر کرانة آ ِ
ب «ویتَنگوهَیتی» ،7اینچنین
گفتارِ راست بر زبان ،او را پیشکش آورد:
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1ظاهرا این چهار نفر ،از بزرگان و سرشناسانِ تاریخِدورِ ایرانزمین بودهاند که در گرد و غبارِ تاریخ ،گم
شده و آگاهی بیشتری از آنها باشنده نیست جز آنکه بنابر مندرجات برخی از متون پهلوی" ،اَشوَزْدَنگهه"
پسر "پئورو ذاخشتی" در شمار جاودانانی است که در آخرالزمان به یاری "سوشیانت" برمیخیزد .از
«خاندان پئورو ذاخشتی» در «فروردین یشت» نیز در چندجا نام برده شده است.
« -2اَپامنَپات» یا «آبان» نام ایزد آبهاست که در اساطیرِ هندی نیز با همین نام آمده است .در مورد این
ایزد در منابع کهن ،آگاهیهای متناقضی یافت شده است .برخی منابعِ پراکنده ،برای «اَپامنَپات» و «آبان» دو
شخصیتِجداگانه قائلشدهاند .بدینگونه که «اَپامنَپات» را ایزدی مستقل دانسته و «آبان» را صفتی برای
«اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» قلمداد کردهاند .اما در دستهای دیگر از منابع« ،اَپامنَپات» تلفظِ کهنترِ «آبان» دانسته
شده و هر دو را صفتی برای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» ثبت کردهاند که مورد اخیر به نظر درست میآید .گاهی
«نپاتاَپام» نیز ضبط شده است.
-3نامها و دودمانهای یادشده در این بند ،ظاهرا از سرشناسترین دیوپرستان تاریخِ کهن بودهاند که
شوربختانه آگاهی بیشتری از آنها در دست نیست .در جایجای بخشهای اصیلِ «یشتها» ،بسیار اسامی و
نامهای قدیمی وجود دارد که به دلیل از بین رفتن منابع ،از بیشتر آنها آگاهی نداریم.
-4بنگرید به پاورقی بند .15
-5بنگرید به پاورقی بند .1
-6بنگرید به پاورقی بند 102از «فروردین یشت».
-7از رودهای کهن در ایرانباستان که از جایگاهِ آن آگاهی نداریم.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -77ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! این سخن به [آیینِ] «اَشه» و به درستی گفته
می شود که من به شمارة موهای سرم ،دیوپرستان را به خاک افکندهام .پس تو مرا یک
گذرگاهی خشک ،برای رسیدن به آنسوی «ویتَنگوهَیتی» پدید آور.
بند -78پس آنگاه «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» به پیک ِر دوشیزهای برومند ،بُرزمند ،کمر بر
میانبسته ،راست باال ،آزاده ،نیکنژاد ،بزرگوار ،با کفشهایی درخشان که تا مچِ پا را پوشانده
و به استواری با بندهای زرّین محکم شده ،روانه گردید .یک رشته از آب را از رفتن بازداشت
و دیگر رشتهها را بدانسان که بود ،به رفتن رها کرد .بدینسان گذرگاهی خشک از یک
کرانه ،به کرانة دیگرِ «ویتَنگوهَیتیِ نیکو» ،پدید آورد1.
tarikhema.ir
بند " -81یوشت" از «خاندا ِ
ن فریان» در کرانة رود «ارَنگ» ،او را صد اسب ،هزار گاو
و دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -82و از وی خواستار شد :ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا این
کامیابی ارزانی گردان که بر «اَختِ جادوی نیرنگباز» چیره گردم و نود و نُه پرسشی که
«اَختِ جادوی نیرنگبازِ خیرهسر» به دشمنی از من خواهد پرسید[ ،به درستی] پاسخ توانم
گفت.
-1این بند بهگونة شگفتانگیزی به داستانِ یهودیِ «موسی و شکافتهشدنِ رود نیل» شباهت دارد .به عقیده
ب «وَچِرکَرتِ دینی»- نگارنده ،با علم بهاینکه چنین روایتی یکبار دیگر نیز منسوب به "زرتشت" -در کتا ِ
گزارش شده است ،بایستی داستان «موسی و شکافتهشدنِ رود نیل» نیز همچون بسیاری دیگر از افسانهها و
باورهای عِبرانیان ،ریشه در اساطیرِ ایرانی داشته و از این کهنداستانِ آریایی برگرفته شده باشد.
-2بنگرید به پاورقی بند .15
-3برای آگاهی از داستان کاملِ «اسطورة یوشت فریان» ،بنگرید به ترجمة «ماتیکان یوشت فریان» در
همین کتاب.
-4بنگرید به پاورقی بند .1
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند « -83اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه» ؛ که همیشه خواستارِ زَورِ نیازکننده و به آیینْ پیشکش
آورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)1...( .
بند -96میستایم «کوهِ زرّینِ در همهجا ستودة هُکِر »2را که «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» از
آن؛ از بلندای هزار باالی آدمی ،برای من فرود آید .اوست که در بسیارفرّهمندی ،همچن ِد
همة آبهای روی زمین است و به نیرومندی روان شود)1...( .
. کَردة بیست و دوم
بند -98اوست که مزداپرستان؛ بَرسَمبهدست ،به گرداگردِ وی درآیند .او را [بزرگانِ
ن «خاندان] «خاندان] هُووَه» 3ستودند .او را [بزرگانِ «خاندان] نوذری» ستودند[ .بزرگا ِ
هُووَه» از او دارایی و [بزرگانِ «خاندان] نوذری» از او اسبانِ تکاور خواستند .دیری نپایید که
ن «خاندان][بزرگانِ «خاندان] هُووَه» به دارایی فراوان ،توانگر شدند .دیری نپایید که [بزرگا ِ
ن تیزتک دست یافت4. نوذری» کامروا شدند و "گشتاسپ" در این سرزمینها بر اسبا ِ
. بیستوچهارم5 کَردة
اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است. بند -103 ()6...
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گلْه و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند .15
-2بنگرید به پاورقی بند .3
« -4خاندان هوگو»؛ بنگرید به پاورقی بند 103از «فروردین یشت».
« -5خاندان نوذری» (اوستایی :نئوتَری) دودمانی منسوب به "نوذر" پسر "منوچهر" (از نسل فریدون)،
پادشاه پیشدادیِ ایرانزمین بودند" .نوذر" بنابر «شاهنامه» ،هفت سال پادشاه ایران بود و در جنگ با
تورانیان کشته شد" .توس" و "گستهم" دو پسر او بودند که بهسببِ نداشتن «فرّه ایزدی» نتوانستند بر
مسند پادشاهی بنشینند (بزرگان ایران" ،اوزو" پسر "تهماسپ" را به جانشینی نوذر برگزیدند) .در سنّتِ
ایرانی ،به اخالفِ "نوذر"« ،خاندان نوذری» میگویند .سرشناسترین افراد این خاندان" ،طوس"" ،گستهم"،
"هئوتوسا" (بنگرید به پاورقی بند 139از فروردین یشت)" ،لهراسپ" و پسرش "گشتاسپ" هستند .اما در
متون جدیدترِ زرتشتی؛ به دلیل کمکهای شایانی که "گشتاسپ" به دین زرتشتی نمود ،برای وی
شجرهنامة جدیدی ساخته و او را که تنها شاه شهر «بلخ» بود ،به عنوان شاهنشاه تمام ایران معرفی کردند.
بدینترتیب که اصل و نسب «نوذری» وی را حذف کرده و او را به "کیپشین" نوة "کیقباد" منتسب
نمودند .بدینگونه وی به "کیگشتاسپ" ملقب گردیده و در ردیف پادشاهان کیانی ،پس از "کیخسرو" قرار
گرفت.
-6بنگرید به پاورقی کَردة هفدهم.
-7بنگرید به پاورقی بند .1
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
دایتی»2 بند -104او را بستود "زرتشتِ اَشَوَن" در «ایرانویج» 1در کرانة رودِ «نیکوی
ن خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار
با «هومِ آمیخته به شیر» ،با بَرسَم ،با زبا ِ
[نیک] ،با زَور و با سخن رسا...
بند -105و از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا
این کامیابی ارزانی گردان که "کیگشتاسپِ دلیر" پسر "لهراسپ" را بر آن دارم که همواره
دینی بیاندیشد ،دینی سخن گوید و دینی رفتار کند.
ن
بند َ « -106ارِدْویسو َر اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیی ْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)3...( .
. کَردة بیستو پنجم
بند )4...( -107اوست که در جها ِ
ن استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
پ گرانمایه" بر کرانة آبِ «فْرَزْدانَو» ،5او را صد اسب ،هزار گاو وبند " -108کیگشتاس ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1کهنترین سرزمینی که ایرانیان در آن سکونت داشتند .بایستی در حوالیِ «خوارزم» بوده باشد .معنیِ
تحتاللفظیِ آن« :جایگاهِ ایرانیان» است .با توجه به این مهم که تقریبا تمامی اسامی یاد شده در «یشتها»،
مربوط به ایرانی شرقی هستند ،تکرر این واژه در «اوستا» نیز حکایت از آن دارد که آریاییها پیش از
مهاجرت ،در بخشِ شرقیِ فالتِ ایرانزمین و به احتمال بسیار قوی در حوالی «خوارزم» میزیستهاند.
بدینترتیب فرضیاتِ موهوم مهاجرت آریاییها از «سیبری» یا از «اروپایشرقی» که توسط پژوهشگرانِ غربیِ
معاصر با تاکید در سالهای اخیر تکرار شده است ،از ریشه بیاساس است .همچنین بنگرید به پاورقی بند 4
از «وندیداد».
-2از مهمترین و مقدسترین رودهای اساطیریِ ایرانزمین .در اواخر دورة ساسانی «رود دایتی» را با «رود
سند» یکی میپنداشتند .حتی اگر نپذیریم که «دایتی» ،همان «سند» است ،بیگمان این رود بایستی یکی
از رودهای نیمةشرقیِ فالتِ ایرانزمین بوده باشد و فرضیاتِ مطروحة اخیر ،که «دایتی» را با رودهای غربیِ
فالتِ ایران -همچون «ارس» -یکی دانستهاند ،از ریشه خطاست.
-3بنگرید به پاورقی بند .15
-4بنگرید به پاورقی بند .1
-5بنابر مندرجات «بندهشن» (یخش 22بند ،)5این دریاچه در «سیستان» قرار داشته است .همچنین در
«بهمن یشت» آمده است که "اوشیدر" (نخستین سوشیانت از سوشیانتهای سهگانة زرتشتی) در کنار این
دریاچه زاده خواهد شد.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -109و از از وی خواستار شد :ای «اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا
ت 1دُژدین" و "پِشَنای 1دیوپرست" و این کامیابی ارزانی گردان که در نبرد با "تَئریاوَن ِ
پ 2دُروَند" پیروز شوم.
"ارجاس ِ
ن
بند « -110اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیی ْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)3...( .
. کَردة بیستوششم
بند )4...( -111اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند " -112زریر" 5رزمکنان بر پشتِ اسب ،در کرانة آبِ «دایتی» ،او را صد اسب ،هزار
گاو و دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -113و از از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسورَ اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا
ک 6دیوپرستِ این کامیابی ارزانی گردان که در میدان کارزار و در نبرد با "هومَیَ ِ
گشودهچنگال" که در هشت خانه به سر میبرد ،و همیدون بر "ارجاسپِ دُروَند" [شهریا ِر
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
خیونان] چیرگی یافته و به پیروزی دست یابم.
بند « -114اَ ِردْویسو َر اَناهیتَه»؛ که همیشه خواستا ِر زَورِ نیازکننده و به آیینْ
پیشکشآورنده را کامروا کند ،او را کامیابی بخشید)3...( .
. کَردة بیست وهفتم
بند )4...( -115اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوارِ نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند " -116وَندَرِمَینیش" 1نزدیکِ «دریای فراخکرت» ،او را صد اسب ،هزار گاو و
دههزار گوسفند پیشکش نمود...
بند -117و از از وی خواستار شد :ای «اَرِدْویسو َر اَناهیتَه»! ای نیک! ای تواناترین! مرا
پ دلیر" و بر سوارِ جنگاور "زریر" ،پیروز شوم. این کامیابی ارزانی گردان که بر "کیکشتاس ِ
که سرزمینهای ایرانی را براندازم :پنجاهها ،صدها ،صدهاهزارها ،هزارهادههزارها،
دههزارهاصدهزارها.
بند « -118اَرِدْویسورَ اَناهیتَه» او را کامیابی نبخشید)2...( .
. کَردة بیست وهشتم
بند ) 3...( -119اوست که در جهانِ استومند ،برازندة ستایش و سزاوا ِر نیایش است.
اوست اَشَ وَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را فزونی بخشد .اَشَوَنی که
فزایندة گیتی است.
بند -120اهورامزدا او (اَ ِردْویسورَ اَناهیتَه) را چهار اسب از باد و باران و ابر و تگرگ
پدید آورد .ای "زرتشت سپیتمان" ! همیشه برای من از این چهار اسب ،باران و برف و ژاله و
تگرگ فرومیبارد به کسی که هزار و نهصد تیر بخشیده شده باشد4.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1در شاهنامه" :اندریمان" .او برادر "ارجاسپ" است که در جنگ با "اسفندیار" کشته شد" .دکتر جلیل
دوستخواه" این نام را« :کسی که منش و خیالش در پیِ آوازه و ستایش است» معنی کرده است.
-2بنگرید به پاورقی بند .15
-3بنگرید به پاورقی بند .1
-4به نظر میرسد این بند ،یکی از کهنترین بندهای «آبان یشت» باشد که توسط زرتشتیان در ادوارِ بعدی
دستکاری شده و دو عبارت «اهورامزدا» و "زرتشت سپیتمان" را بدان افزوده باشند .تفسیر و تاویلِ این بند
بسیار پیچیده است و بهخصوص مشخص نیست که منظور از عبارت« :هزار و نهصد تیر بخشیده شده باشد»
چیست.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
خْوَرنَه 1یشت
«خْوَرنَه یشت» یا «زامیاد یشت» یا «کیان یشت» نوزدهمین یشت از «اوستا» است و
در بزرگداشت و ستایشِ «فرّة کیانی» سروده شده است.
«فرّه» به باور نیاکانمان ،فروغ و موهبتی است ایزدی که هرکس از آن برخوردار شود،
برازندة ساالری و شهریاری میگردد .بنابر کهنترین اساطیرِ ایرانی ،تمام پادشاهان
پیشدادی ،کیانی و پهلوانان و بزرگانِ ایرانی ،دارای «فرّه ایزدی» بودهاند .بارها در البالی
ی اوستایی و پهلوی ،به بسیاری از دشمنان ایرانزمین از جمله اساطیرِ کهن و قدیم ِ
«آژیدهاک» و "افراسیاب" برمیخوریم که در پی بهدستآوردنِ این «فرّه» بوده اما هرگز
موفق به این امر نشدند.
در «اوستا» ما با دوگونه «فرّه» مواجه هستیم« :فرّة کیانی» که ویژة شهریاران و
پهلوانان و بزرگزادگان است و «فرّة ایرانی» که متعلق به تمام مردان و زنان و جانوران و
گیاهان و سرزمینهای ایرانی است.
mandegar.tarikhema.org
ن این یشت در ت جغرافیایی موجود در «خْوَرنَه یشت» نشان میدهد که سرایندگا ِ اشارا ِ
tarikhema.ir
نواحی شرقی و جنوبشرقیِ فالتِ ایران میزیستهاند .این یشت به دلیل داشتنِ نامهای
ص کهن ،از مهمترین یشتهای «اوستا» است .بندهای 1تا ( 8شامل نام کوههای بخش خا ِ
شرقی فالت ایرانزمین) و 66تا ( 69شامل نام رودهای بخش شرقی فالت ایرانزمین)
دارای اسامی و توضیحاتِ مهمی است .هرچند که بندهای فوقالذکر از لحاز قدمت ،در
شمار اضافات دورههای اشکانی و ساسانی محسوب میشوند و از موضوع این جستار خارج
است؛ وانگهی اطالعات جغرافیایی بکری را دربردارند که مخاطب کنجکاو ،میتواند با مراجعه
به آنها ،آگاهیهای تاریخی/جغرافیاییِ ارزندهای را بهدست آورد.
«خْوَرنَه یشت» دارای 15کَرده و 96بند است .اما بسیاری از این بندها از افزودههای
دورههای پارتی و ساسانی است .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «خْوَرنَه یشت»
پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت ،بندهای قدیمی
دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1پهلوی« :فرّه»
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند ... -26که دیرزمانی از آنِ "هوشنگ پیشدادی" بود .چنان که بر هفت کشور
شهریاری کرد و بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای
ستمکار» چیره شد و دو سوم از «دیوان مَزَنْدَری» و «دُروندانِ َورِنَ» را برانداخت2.
بند ... -28که از آنِ "تهمورث 3زیناوَند" بود .چنان که بر هفت کشور شهریاری کرد و
ن [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای ستمکار» چیره شد.
بر دیوان و مردما ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند ... -29چنانکه بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و چیره شد و
«اهریمن» را به پیکرِ اسبی درآورد و سیسال سوار بر او به دوکرانة زمین ،همیتاخت.
. کَردة ششم
ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده، بند « -30فرّة کیان ِ
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است1.
ن "جمشید خوبرمه" بود .چنان که بر هفت کشور بند ... -31که دیرزمانی از آ ِ
شهریاری کرد و بر دیوان و مردمانِ [دُروند] و جادوان و پریان و «کَویها و کَرَپَنهای
ستمکار» چیره شد.
-1بهنظر میرسد این بندِ کهنسال ،از گزندِ دستکاریهای بعدی بیبهره نباشد.
-2بنگرید به پاورقی بند 137از «فروردین یشت».
-3پسر "ویونگهان"و نبیرة "هوشنگ" (در شاهنامه :پسر هوشنگ)" .تهمورث" پس از نیای بزرگش
"هوشنگ" ،به پادشاهی رسید .بنابر اساطیر ،وی «اهریمن» را شکست داده ،و به مدت سیسال بر پشت او
سوار گردید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
میستاییم)2...( .
tarikhema.ir
بند -36دومینبار« ،فرّه» بگسست؛ آن «فرّة» "جمشید"« ،فرّة» "جَم" پس ِر
"ویوَنگهان" به کالبدِ «مرغِ وارِغَن» به بیرون شتافت .این «فرّة از "جَم" گسسته» را
«فریدون» پسرِ «آتبین» برگرفت که ( )3...پیروزمندترینِ مردمان بود.
بند -37آنکه «آژیدهاک» را فروکوفت[ .آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را؛
ن جهانآن دارندة هزارگونه چاالکی را؛ آن دی ِو بسیارزورمن ِد «دُروج» را ،آن دُروَن ِد آسیبرسا ِ
و آن زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه» ،بهپتیارگی در
جهانِاستومند بیآفرید.
بند -38سومینبار« ،فرّه» بگسست؛ آن «فرّة» "جمشید"« ،فرّة» "جَم" پس ِر
"ویوَنگهان" به کالبدِ «مرغِ وارِغَن» به بیرون شتافت .این «فرّة از "جَم" گسسته» را
«گرشاسپ نریمان» برگرفت که ( )3...در دلیری و مردانگی ،زورمندترینِ مردمان بود...
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند ... -39که زور و دلیریِ مَردانه ،بدو پیوست .ما آن دلیریِ برپایایستاده ،ناخفته ،در
ی به "گرشاسپ" پیوسته را میستاییم. بستر آرمیده و بیدار ،1آن دلیر ِ
بند -40آنکه «اژدهای شاخدار» را بکُشت؛ آن اسباوبارِ مرداوبار 2را؛ آن زهرآلو ِد
زردرنگ را که زهرِ زردرنگش به بلندای نیزهای [بلندباال] ،روان بود .هنگامِ نیمروز،
"گرشاسپ" در دیگی آهنین ،بر پشتِ او (=اژدها) خوراک میپخت .آن تبهکار از گرما[ی
آتش] ناگهان از زیرِ [آن دیگِ] آهنین فراز آمد و آبِجوشان را بپراکند" .گرشاسپ نریمان"
هراسان به کناری شتافت.
نبند -41آنکه «گُندَرِوَی 3زرّینهپاشنه» را بکُشت که پوزهگشاد ،به تباهکردنِ جها ِ
استومندِ «اَشه» برخاسته بود .آنکه نُه پسرِ " َپثَنَیَه" 4را و پسرانِ "نِیویک" 4و پسرانِ
پ 5زرّینهتاج» و "وَرِشَوَ" 4از «خاندان دانی» و "پیتَئونة4
"داشْتَیانی" 4را بکُشت .که «هیتاس ِ
پریدوست" را بکُشت.
بکُشت6... بند -42آنکه «اَرزوشَمَنة 4دارندة دلیریِ مردانه» را
بند -43آنکه «سَناویدْکه» 4را بکُشت؛ آنشاخدارِسنگیندسترا کهدرانجمن میگفت:
من هنوز نابُرنا 7هستم .بدانهنگام که بُرنا شوم ،زمین را چرخ و آسمان را گردونة خویش
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
خواهم کرد...
پ دلیر" مرا نکشد ،من «سپندمینو» را از «گرَزمانِ درخشان» بند ... -44اگر "گرشاس ِ
فروکشم و «اَنگرهمینو» را از «دوزخِ تیره» برآورم تا آندو ،گردونة مرا بکِشند[ .اما او کامیاب
« -1در بستر آرمیده و بیدار» اشارهای است به زنده بودن "گرشاسپ" .بر پایة اساطیر ایرانی" ،گرشاسپ"
نمرده است بلکه بر اثر اصابت تیری زهرآگین که توسط یک تورانی بر پیکرش بنشسته ،به خوابی طوالنی
فرو رفته و 99999فروهر از پیکرش محافظت میکنند تا در آخرالزمان هنگامی که «آژیدهاک» بندهای
خویش را پاره کرده و برای نابودی جهان ،خود را آماده مینماید" ،گرشاسپ" دگرباره برخاسته به دفاع از
ایرانیان بپردازد .در این نبرد حماسی وی بر «آژیدهاک» چیره خواهد گردید .همچنین بنگرید به پاورقی
بند 61از «فروردین یشت».
-2یعنی اژدهایی که اسبان و مردمان را میبلعید.
-3بنگرید به پاورقی بند 38از «آبان یشت».
-4از این اسطورة فراموششده ،جز آنچه که در اینجا آمده است ،آگاهیِ بیشتری در دست نیست.
« -6هیتاسپِ زرّینهتاج» دیوی است که "اورواخْشَیَه" برادر "گرشاسپ" را به قتل رساند" .گرشاسپ" نیز به
کین خواهیِ برادر ،با او به مبارزه پرداخته و وی را از بین برد .بنگرید به بند 28از «رام یشت».
-7در اینجا چندین واژة خراب و آشفته آمده است که معنیِ درستی از آنها برنمیآید.
-8نابالغ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
نگردید چرا که] "گرشاسپِ دلیر" او را بکُشت و جانش را بگرفت و زندگانیاش را تباه
گردانید1.
-1عباراتِ کهنسالِ «سپندمینو» و «اَنگرهمینو» به خوبی قدمت و کهنگیِ این بند را نشان میدهد .این هر
tarikhema.ir
دو نام ،تا زمان زندگانی "زرتشت" نیز هنوز به معنای دو مینوی «نیک» و «شر» ،قلمداد میشدند (گاهان،
یسنا هات .)30اما در تحریفات بعدیِ زرتشتیان ،با «اهورامزدا» و «اهریمن» یکی انگاشته شدند.
-2کَردههای هفتم و هشتم ،از کهنترین «یشتها» هستند که در ادوارِ بعدی به شدت دستکاری شدهاند.
برای نمونه در بند 46عبارت «مزدااهوره» در ادامة نامِ «آذر» ،الحاقی است .در همین بند در ترتیب
قرارگیریِ نام امشاسپندان و دیوان برای نبرد ،باید تردید داشت .در بندهای 48و 50عبارت «زمینِ
اهورهآفریده» از اضافات بعدی است و در بندهای 56تا ،64تمام مواردی که نام "زرتشت" و خطاب قرار
دادن او توسط «اهورامزدا» آمده است ،از اضافات جدید زرتشتی است .همچنین نام سه شاخابه در انتهای
بندهای 59 ،56و 62نیز الحاقی است .جدا از دستکاریهای اخیر ،روایت فوق -از لحاز محتوا -از
اصیلترین و جذابترین کهنداستانهای ایرانی است.
-3اوستایی« :وُهوُمَن»؛ به معنای «منشِ نیکو» .در سنت زرتشتیان ،از امشاسپندان است.
-4اوستایی« :اَشهوَهیشتا»؛ به معنای «بهترین اَشه» .در سنت زرتشتیان ،از امشاسپندان است.
-5بنگرید به پاورقی بند 3از «مهر یشت».
-6اوستایی« :اَکَمَنَ»؛ به معنای «منشِ پلید» .نام یکی از دیوان( .در مقابلِ بهمن :منشِ نیک).
-7از دیوان.
-8بنابر اساطیر ایرانی ،پس از گسستن «فرّه» از "جمشید" و چیرگی «آژیدهاک» بر سرزمین ایران،
"جمشید" متواری گردید« .آژیدهاک» لشگری برای یافتن او گسیل نمود و این لشگر سالها بعد ،او را در
کنار دریای چین یافته و یکی از فرماندهانِ «آژیدهاک» به نام "سْپیتْیوَر" ،با اره "جمشید" را به دو نیم
کرد .در «بندهشن» (بند 5از بخش )31آمده است که این "سْپیتْیوَر" برادر "جمشید" بود که به او خیانت
کرده و به «آژیدهاک» پیوست.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -48ای «آذرِ مزدااهوره»! واپسرو که اگر تو این «فرّة ناگرفتنی» را به دست
آوری ،هرآیینه من تو را به یکباره نابود کنم؛ بدانسان [که زینپس] نتوانی زمینِ
ن «اَشه»،
اهورهآفریده را روشنایی بخشی .آنگاه «آذر» از بیمِ تباهی و برای نگاهداشتِ جها ِ
دستها را واپس کشید؛ چه «آژیدهاک» سهمگین بود.
ک سهپوزة زشتنهاد» اندیشهکنان اینچنین به پیش بند -49پس آنگاه« ،آژیدها ِ
خرامید :من این «فرّة ناگرفتنی» را به چنگ خواهم آورد .اما "آذرِ مزدااهوره" اینچنین
پرخاشکنان از پیِ او بشتافت:
بند -50ای «آژیدهاکِ سهپوزه»! واپسرو که اگر تو این «فرّة ناگرفتنی» را به دست
آوری ،هرآیینه من تو را از پی بسوزانم و بر پوزههای تو آتش برافروزم؛ بدانسان [که
زینپس] نتوانی تباهکردنِ جهانِ «اَشه» را بر زمینِ اهورهآفریده گام نهی .آنگاه
«آژیدهاک» از بیمِ تباهی و برای نگاهداشتِ جهانِ «اَشه» ،دستها را واپس کشید؛ چه
"آذر" سهمگین بود.
ت تیزاسب» ،دریافت وبند « -51فرّه» به «دریای فراخکرت» جست .آنگاه «اَپامنَپا ِ
آرزو کرد که آن را به چنگ آورد :من این «فرّة ناگرفتنی» را به چنگ آورم از تکِ دریای
mandegar.tarikhema.org
ک دریاهای ژرف.
ژرف؛ از ت ِ
tarikhema.ir
س دادخواهان
بند -52رَ ِد بزرگوار ،شهریارِ شیدوَر« ،اَپامنَپاتِ تیزاسب» ،آن دلیرِ دادر ِ
را میستاییم .آفریدگار را میستاییم که مردمان را بیآفرید .ایزدِ آب را میستاییم که هرگاه
او را بستایند ،میشنود.
. کَردة هشتم
ی نیرومن ِد مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده،
بند « -55فرّة کیان ِ
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است.
ب تورانیِ تبهکار" به آرزوی ربودنِ «فرّة ناگرفتنی» -فرّهای کهبند " -56افراسیا ِ
ت اَشَوَن" است -جامه از تن برگرفت و
ن تیرههای ایرانی و "زرتش ِ
هماکنون و از اینپس از آ ِ
برهنه به «دریای فراخ کَرت» بجست و شناکنان در پیِ «فرّه» شتافت« .فرّه» تاختن گرفت
و [از دسترس او] بهدررفت .از آنجاست که شاخابهای به نام «خسرو» از «دریای فراخکرت»
پدید آمد.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
اَشَوَن" است -بربایم...
بند ... -61اینک همة تر و خشک و بزرگ و نیک و زیبا را بههَمدرآمیزم تا اهورهمزدا به
تنگنا افتد!
بند -62پس سومینبار "افراسیاب" به آرزوی ربودنِ [آن] «فرّة ناگرفتنی» [-فرّهای]
که هماکنون و از اینپس از آنِ تیرههای ایرانی و "زرتشتِ اَشَوَن" است -جامه از تن
ی «فرّه» شتافت« .فرّه» برگرفت و برهنه به «دریای فراخ کَرت» بجست و شناکنان در پ ِ
تاختن گرفت و [از دسترس او] بهدررفت .از آنجاست که شاخابهای به نام «اَوْژْدانوَن» 2از
«دریای فراخکرت» پدید آمد.
-1تاکنون نه در گزارش های قدیم اوستا (زند و پازند و متون پهلوی) و نه در پژوهشهای جدید ،معنی
مشخصی برای این عباراتِ کهنسال و بسیار قدیمی -که عینا با تلفظ متن اصلی در اینجا رونویسی شده
است -ثبت نگردیده و تنها آن را با نام دشنامها و ناسزاهای "افراسیاب" شناختهاند.
-2شاخابههای «خسرو»« ،اَوْژْدانوَن» و «دریاچة وَنگهَزْداه» که در این متن آمده است ،نامهایی هستند که
در زمان بازنویسی «یشتها» (احتماال به جای سه واژة کهنتر و ناشناختهتر) به متنِ اصلی افزوده شدهاند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -64او نتوانست این «فرّه» را [-فرّهای] که هماکنون و از اینپس از آنِ تیرههای
ت اَشَوَن" است -بِرُباید 2.برای ف ّر و فروغش ،من او را « -فرّة مزداآفریدة ایرانی و "زرتش ِ
ناگرفتنی» را -با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم«- .فرّة مزداآفریدة ناگرفتنی» را با
ن خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با
«هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
زَور و با سخن رسا میستاییم ()3...
. کَردة دهـ م
ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده، بند « -70فرّة کیان ِ
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است4.
tarikhema.ir
اینچنینی ا ست که تا امروز باقی مانده است .چرا که در اسطورههای بعدیِ آریایی ،اینگونه از روایات به
تدریج رنگ باخته و پادشاهان و پهلوانان ،تبدیل به قهرمانانِ داستانها شدند .نمونه این نبردِ خدایان را در
کهنترین اسطورههای یونانی و هندی نیز میتوان مشاهده کرد که البته قدمت این روایتِ ایرانی از
نمونههای مشابه یونانی و هندی ،بیشتر است .در اینجا این موضوع مطرح میشود که با توجه به ذهنیت ما
از اساطیرِ متاخر ،سه نام «آژیدهاک»" ،سْپیتْیوَر"و "افراسیاب" در میان کاراکترهای این روایت نمیتوانند
از خدایان باشند پس چگونه نبرد فوق را با قطعیت نبرد خدایان نامیدیم؟ نگارنده معتقد است که باید با علمِ
به کهنسال بودن این داستان ،با تعمق بیشتری به این کهناسطورة ایرانی نگریست .چنانکه بایستی در
کهن ترین باورهای آریایی هر سه نام یاد شده در شمار ایزدان و خدایانِ بوده باشند .باری در ادوار بعدی و در
جریان کاراکترسازیهای اساطیری -که به مرور در طی هزاران سال در ایرانزمین شکلگرفت و در نتیجة
آن ،اهمیت پادشاهان و پهلوانان از ایزدان و خدایان فزونی یافت -به تدریج سه ایزدِ فوقالذکر نیز تبدیل به
ن اصلی این داستان ،به جای شخصیتهای انسانی شده باشند .فرضیة دیگرِ نگارنده این است که شاید در مت ِ
سه نام «آژیدهاک»" ،سْپیتْیوَر"و "افراسیاب" -و یا حتی شاید به جای برخی از دیگرایزدانِ نقشآفرین در
این داستان -اسامی خدایان و ایزدانِ دیگری آمده باشد که بهدلیل کهنسال بودن و احتماال فراموشیِ آنها،
در هنگام بازنویسیِ یشتها ،نامهای جدیدتر و مانوستر جایگزینِ آنها گردیدهاند .حقیقت هرچه باشد ،این
داستانِ اساطیری ،از کهنترین نمونههای افسانههای ایرانی است که بایستی بدان با دیدة احترام نگریست.
ی ناشیانه از «آبان یشت» و «تِشتَر یشت» باشد .با اینحال با قطعیت -3این بخش به نظر یک رونویس ِ
نمی توان درمورد آن نظر داد .متن فوق در این یشت چندبار دیگر نیز تکرار شده است .همچنین در پایان
بند ،یک دعای زرتشتی آمده که از اضافاتِ جدیدتر است.
-4بنگرید به پاورقی بند .25
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن "کیاَپیوَه"[" ،کی]کاووس"،
بند [... -71فرّهای] که به "کیکواد" پیوست؛ که از آ ِ
"کیآرش"" ،کیپشین"" ،کیبیارش" و "کیسیاوش" بود...1
بند ... -72بدانگونه که همة آنان (=کیانیان) چاالک ،پهلوان ،پرهیزگار ،بزرگمنش،
چُست و بیباک شدند.
. کَردة یازدهم
بند « -73فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده،
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است2.
بند [... -74فرّهای] که از آنِ "کیخسرو" بود .نیروی خوبِبههمپیوستهاش را ،پیروز ِ
ی
نن خوبرواشدهاش را ،فرما ِ اهورهآفریدهاش را ،برتریاش در پیروزی را ،فرما ِ
ن چیرگیناپذیرش را ،شکستِ بیدرنگِ دشمنانش را...
دگرگونناشدنیاش را ،فرما ِ
بند ... -75نیروی سرشار و «فرّة مزداآفریده» و تندرستی را ،فرزندانِ نیکِ باهوش را،
ی
[فرزندانِ] توانای خوشسخن را[ ،فرزندانِ] دالو ِر از نیازرهانندة روشنچشم را ،آگاه ِ
درست از آینده و بهترین زندگیِبیگمان را...
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
را...
ن نابکار چیره گشت [و او را شکست بند ... -77بدانسان که "کیخسرو" بر دشم ِ
داد] و در درازنای آوردگاه -هنگامیکه دشمنِ تبهکارِ نیرنگباز ،سواره با او میجنگید -به
نهانگاه گرفتار نیامد" .کیخسرو" سرورِ پیروز ،پسرِ خونخواهِ "سیاوشِ دلیر" -که
ب تبهکار" و
ناجوانمردانه کشته شد -و کینخواهِ "اَغریرثِ 3دلیر"؛ [با دالوری] "افراسیا ِ
برادرش "گرسیوَز" 4را به بند کشید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
. کَردة چهاردهم
بند « -88فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده،
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است2.
-1کَردههای سیزدهم و چهاردهم ،در شمار متن اصلی و قدیمیِ «خوَرنه بشت» قرار ندارند .با اینحال به
دلیل آنکه در زمانی نزدیک به روزگارِ "زرتشت" سروده شده و به متن اصلی الحاق گردیدهاند ،دارای
اهمیتِ اساطیریِ فوقالعادهای هستند .از همین روی ،هر دو کَرده را بدون کموکاست ،در اینجا آوردهایم.
-2بنگرید به پاورقی بند .25
-3این بند و بند بعدی ،اشارههای شاعرانهای به حمایتهای "گشتاسپ" از دین زرتشتی دارد که از لحاز
ادبی ،بسیار جالب است.
-4بنگرید به پاورقی بند 109از «آبان یشت».
-5بنگرید به پاورقی بندهای 110 ،38و 129از «فروردین یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ت خویش نو
مَردان ،دگرباره برخیزند و بیمرگی به زندگان رویآورد ،و جهان را به خواس ِ
کند.
بند -90پس جهانِ پیروِ «اَشه» ،نیستیناپذیر شود و «دُروج» ،دگربار به همانجایی
ی آنان ،از آنجا آمده بود .تباهکار رانده شود که [برای] آسیبرسانی به اَشَوَنان و تبار و هست ِ
ی نیرومن ِد مزداآفریده»و فریفتار نابود شود .)1...( .برای ف ّر و فروغش ،من او را « -فرّة کیان ِ
را -با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم« .فرّة کیانیِ نیرومندِ مزداآفریده» را با «هو ِم
ن خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
با سخن رسا میستاییم)2...( .
. کَردة پانزدهم
ی نیرومندِ مزداآفریده» را میستاییم؛ [آن فرّة] بسیارستوده، بند « -91فرّة کیان ِ
زبردست ،پرهیزگار ،کارآمد و چاالک را که برتر از دیگرآفریدگان است3.
tarikhema.ir
ب تورانی" ،هنگام کشتنِ "زِینگا ِو 6دُروند"
بند [ -93همان گُرزی] که "افراسیا ِ
ن "افراسیاب" داشت؛ که "کیگشتاسپ" آموزگار داشت؛ که "کیخسرو" هنگام کشت ِ
-1در اینجا بخشی از ادعیة زرتشتیان آمده است که از افزودههای جدید دوران میانه است.
-2بنگرید به پاورقی بند .64
-3بنگرید به پاورقی بند .25
-4بنگرید به پاورقی بند 110از «فروردین یشت».
-5همانگونه که پیشتر نیز گفته شد ،بنابر اساطیر ایرانی« ،آژیدهاک» کشته نشده است .بلکه "فریدون"
او را اسیر کرده ،به بند کشیده و در غاری در «دماوند کوه» زندانی نموده است .اشاره به کشتهشدن وی یا از
تحریفات سهوی کاتبان است و یا سرنخی است از کشتهشدن وی در کهنترین اساطیر ایرانی که در ادوار
بعدی دچار دستکاری شده و ماجرای به بند کشیدن او را ساختهاند.
-6اوستایی" :زَینیگو"؛ به معنای «دارندة گاو[های بیشمارِ] زنده» .در «بندهشن» آمده است که پس از
اسارتِ "کیکاووس" در «هاماوران»" ،زِینگاو" که از «تازیان» بود .به ایران بتاخت و بر تخت و اورنگ
شاهی ایرانزمین دست یافت .ایرانیان که بی پناه شده و سرزمین خود را بدون پادشاه و بزرگان میدیدند،
"افراسیاب" را به یاری خواستند .پس "افراسیاب" با لشگری به ایران آمده و "زِینگاو" را شکست داد و خود
بر تخت شاهی ایرانیان بنشست .مدتی پس از آن" ،افراسیاب" بر اساس خلق و خوی پلیدِ خویش ،مشغول
آزار ایرانیان گردید و شهرها یکی پس از دیگری تباه شد .پس مردم دست به دامن "رستم" شدند و پیکی به
«سیستان» فرستاده ،از وی طلب یاری کردند" .رستم" در نخستین گام ،به سوی «هاماوران» رفته و <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«اَشه» ،برای سپاهش داشت .او (=اَستْوَتاِرِته) بدین گُرز« ،دُروج» را از اینجا -از جها ِ
ن
«اَشه» -بیرون خواهد راند.
بند -94او همة آفریدگان را با دیدگانِ خِرَد ،بنگرد )1...( .آنچه زشتنژاد است .او
سراسرِ جهانِ استومند را با دیدگانِ بخشایش بنگرد و با نگاهش سراسر جهان را جاودانگی
بخشد.
بند -95یارانِ "اَستْوَتاِرِتة پیروزمند" بهدرآیند :آنان نیکاندیش ،نیکگفتار،
ن دروغ به زبان نرانند« .خش ِم خونیندرفشِ نافرّهمند»،
نیککردار و نیکآییناند و هرگز سخ ِ
از برابر آنان بگریزد و «اَشه» بر «دُروجِ زشتِ تیرة بدنژاد» ،چیره گردد.
بند -96منشِ بد شکست یابد و منشِ نیک بر آن چیره گردد[« .سخنِ]دروغگفته»
شکست یابد و «سخنِراستگفته» بر آن چیره گردد« .خرداد» 2و «اَمُرداد» 3بر گرسنگی و
تشنگی چیره گردند« .خرداد» و «اَمُرداد» بر گرسنگی و تشنگیِ زشت ،چیره گردند.
«اهریمنِ ناتوانِ بدکُنش» بگریزد)5...( 4.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
>> "کیکاووس" را آزاد نمود ،سپس با لشگری به به پیکار با "افراسیاب" پرداخت و پس از پیروزی بر وی ،او
را از ایرانزمین بیرون راند.
-1در اینجا یک واژه ناخواناست.
-2اوستایی« :هَوروَتاتَه»؛ به معنای «رسایی ،بالندگی و کمال» .ایزدبانوی آریایی .در سنت زرتشتیان ،در
شمار امشاسپندان جای دارد .او ایزد نگهبانِ آبهاست.
-3اوستایی« :آمَرهتاتَه»؛ به معنای «جاودانگی و بیمرگی» .ایزدبانوی آریایی .در سنت زرتشتیان ،در شمار
امشاسپندان جای دارد .او ایزد نگهبانِ گیاهان است .در مکتوبات زرتشتی« ،آمَرهتاتَه» و «هَوروَتاتَه» اغلب در
کنار هم نام برده میشوند.
-4بندهای کهنسالِ 87تا ،96به خوبی کهنترین باورهای ایرانیان دربارة نبردهای آخرالزمان و رویدادهای
مربوط به قیامت را گزارش کرده است .میتوان اینگونه پنداشت که بیشتر اعتقادات بعدی در میانِ ادیان
ابراهیمی و غیرابراهیمی در بابِ جنگهای آخرالزمان (=آرماگدون) و آمادهشدنِ زمین برای یک زندگیِ درازِ
در آرامش و صلح و عدالت؛ و سپس برپایی قیامت ،از این باورهای کهنسالِ آریایی ،برگرفته شده باشد.
-5در آخر ِاین بند ،چند دعای معروف زرتشتی آمده است که از افزودههای جدیدتر است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
تیر یشت
«تیر یشت» (تِشتر یشت) ،هشتمین یشت از «اوستا» است« .تیر»( 1تِشتر) در اساطیر
قدیمِ ایرانی ،ایز ِد باران و یکی از مهمترین ایزدان آریایی است.
بنابر نظر "دکتر رضا مرادیغیاثآبادی"؛ «تیر» همان ستارة «شباهنگ» یا «شَعرای
یمانی» ،پُرنورترین ستارة آسمان است و در صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) قرار
دارد .امروزه نخستین طلوعِ بامدادیِ این ستاره در مردادماه اتفاق میافتد .اما در زمان
سُرایش «تیر یشت» ،نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است
که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است .این ستاره مانند دیگر ستارههای
آسمان ،هر شب مقداری باالتر میآمده است تا اینکه در میانههای بهار در افقِ غربی فرو
میرفته و از دیده پنهان میشده است .به دلیل اینکه از لحاز فصلی ،باال آمدن ستاره
«تیر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن آن با کاهش بارندگی توأم بوده است ،بین این ستاره
و بارندگیهای فراوان ارتباطی احساس شده است که در سراسر این یشت ،به این باور اشاره
رفته است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بنابر مندرجاتِ «تیر یشت»« ،تیر» ستارهای سپید و درخشان و از دور نمایان است که
سرشتِ آن از آب است و نژاد او به ایزد «اَپامنَپات» 2برمیگردد .از کهنترین دوران در
ی حیات مطرح بوده است ،از سرزمینهای کم آبِ ایرانی ،عنصر آب به عنوان عامل اصل ِ
همینروی ،ایزد «تیر» به عنوان نگهبان و نگهدا ِر باران ،همواره بهشدت مورد ستایش و
نیایش ایرانیان قرار داشته است .بهگونهای که در «تیر یشت» میخوانیم :اگر «تی ِر رایومند و
فرهمند» نبود ،دی ِو خشکسالی ،جهان را به تباهی میکشانْد.
«تیر یشت» دارای 7کرده و 33بند است .اما بسیاری از این بندها از افزودههای
دورههای پارتی و ساسانی است .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «تیر یشت» پرداخته
خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت ،بندهای قدیمی دیگری نیز
وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1اوستایی« :تِشْتَریَه»؛ پهلوی« :تیشتر»؛ فارسی« :تِشتَر/تیر»؛ ایزد باران .نام «ایزد-ستارهای» که او را با
«شعرای یمانی» یکی میدانند.
-2بنگرید به پاورقی بند 72از «آبان یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به
ن خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
رسا میستاییم)5...( .
. کَردة سوم
ن خُرد و بزرگ و
بند « -5تِشتَر» ،ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم آن که چارپایا ِ
مردمانی که پیش از این ستمکار بودند ،و «کَئِتَها» 6که از این پیش به بدکرداری دست
-1فارسی« :بِهتر»« ،نیکو»؛ در اینجا ،این صفت بهطور خاص برای «رود دایتی» به کار رفته است .بنگرید
به پاورقی بند 104از «آبان یشت».
-2کهنترین شکل از نام «گاو» .نامِ کلّیِ همة چارپایانِ مفید از جمله گاو ،گوسفند ،بز و ...که بعدها این نام،
به عنوانِ ایزدبانوی نگهبانِ چارپایان نیز اطالق گردید.
-3در اینجا عبارتی با این مضمون آمده است« :و فَروَهَرِ سپیتمانزرتشتِ اَشَوَن را »...که از افزودههای
جدیدتر است.
-4در انتهای این بند ،متنِ نمازِ زرتشتیِ «یِنگهه هاتَم »...آمده است که از افزودههای بعدی است.
-5بنگرید به پاورقی بند .3
-6گروهی از نابکاران که آکاهی بیشتری از آنها در دسترس نیست.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یازیدند ،همه او را چشم به راهند [و میگویند] :چه زمانی «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند» ،برای ما
سربرآورد؟ چه زمانی چشمه های آب ،به نیرومندیِ اسبی ،دگرباره روان شوند؟ برای فرّ و
فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر»
[آن] ستارة رایومَن ِد فرّهمند را با «هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبانِ خِرَد و «مانثره» ،با
اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)1...( .
. کَردة چهارم
بند « -6تِشتَر» ،ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که شتابان به سوی «دریای
ش تیرانداز" - 2همو که بهترین فراخکرت» بتازد ،همچون آن تی ِر در هوا پرّان که "آر ِ
تیراندازِ ایرانی است -از کوهِ «اَیریوخْشوثَ» 3به سوی کوهِ «خوانْوَنتْ» 4بیانداخت...
ن آب و گیاه و «مهرِ فرّاخچراگاه» آن تیر بند -7آنگاه مزدااهورا بر آن دمید 5و ایزدا ِ
را برای رس یدن به انجام ،یاری کردند .برای فرّ و فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و
با زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به
ن خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
رسا میستاییم)1...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند .3
-2این بند ،کهنترین اشاره در متون ایرانی به اسطورة «آرش کمانگیر» (اوستایی :اِرِخشَه خْشویْویایشو؛
پهلوی :آرخش شِپاکتیر؛ فارسی :آرش شیواتیر) است" .ابوریحان بیرونی"" ،طبری"" ،بلعمی" و دیگر
مورخان ،این داستان را با اندک جزئیاتی بدینگونه آوردهاند :در روزگارِ پادشاهیِ "منوچهر پیشدادی"،
"افراسیاب" به ایران لشگر براند و "منوچهر" را در «طبرستان» محاصره کرد .قرار بر این نهادند که یکی از
ایرانیان ،تیری به سوی مشرق پرتاب کند و هرکجا تیر بر زمین بنشست ،آنجا مرز ایران و توران باشد.
تورانیان خوشحال از اینکه تیر ،نمیتواند بیش از مقدار معینی در هوا بماند ،خود را برای گرفتنِ نیمی از
خاک ایران آماده میکردند" .آرش کمانگیر" از بزرگترین تیراندازان لشگر "منوچهر" ،خود را برای پرتاب
تیر نامزد نمود .وی کمان بر دست بگرفت و با چنان نیرویی تیر را پرتاب کرد که از شدت ضربه ،در دم
پیکرش پاره پاره شد و جان داد .تیر در هوا پرّان بود و هرکجا که در مسیر فرود قرار میگرفت« ،اهورامزدا»
باد را فرمان میداد تا از سقوط آن جلوگیری کند .این تیر تا «رود جیحون» برفت و سرانجام بر تنة درختِ
گردویی برنشست و همانجا -چونان سابق -مرز دو کشور باقی ماند .بدینترتیب هیچ بخشی از خاک
ایرانزمین جدا نگردید« .جشن تیرگان» یادگاری از آن رویداد فرخنده است.
-3مکان دقیق این کوه ،مشخص نیست .در منابع جدیدتر تیراندازی "آرش" را از «دماوند» دانستهاند که
مطمئنا در متن اصلی یشتها چنین نبوده و کوهِ «اَیریوخْشوثَ» بایستی یکی از کوههای ایران شرقی باشد.
-4مکان دقیق این کوه ،مشخص نیست .اما با توجه به منابع بعدی که مقصدِ تیرِ "آرش" را در حوالی
«جیحون» ثبت کردهاند ،شاید این کوه نیز یکی از قلههای «ماوراءالنهر» باشد.
-5عبارت «مزدااهورا بر آن دمید» بیگمان از افزودههای زرتشتیان در دورههای بعدی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
پیِ نخستین درآید ،میستاییم« .پروین» 6را میستاییم« .هفتورنگ» 7را به شون ِد 8پایداری
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
در برابر جادوان و پریان ،میستاییم« .وَنَند» 1ستارة مزداآفریده را به شوندِ نیرومند ِ
ی او،
پیروزیِ برازندة او ،نیروی پَدافندِ اهورهآفریدة او ،برتری او ،چیرگیِ او بر نیاز و پیروزیِ او بر
دشمنان ،میستاییم« .تِشتَرِ دُرُشتچشم» را میستاییم2.
بند « )3...( -13تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» ،در نخستین دهشب ،کالبدِ استومند پذیرد و به
پیکرِ مَردی پانزدهساله ،درخشان ،روشنچشم ،بُرزمند ،بسیار نیرومند ،توانا و چابک در فروغ
پرواز کند.
بند « )3...( -16تِشتَ ِر رایومَن ِد فرّهمند» ،در دومین دهشب ،کالب ِد استومند پذیرد و به
پیکرِ گاوی زرّینشاخ ،در فروغ پرواز کند.
بند « )3...( -18تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» ،در سومین دهشب ،کالبدِ استومند پذیرد و به
ب سپیدِ زیبایی با گوشهای زرّین و لگامِ زرنشان ،در فروغ پرواز کند.
پیکرِ اس ِ
بند )3...( -20آنگاه «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» ،به پیکرِ اس ِ
ب سپیدِ زیبایی با گوشهای
زرّین و لگا ِم زرنشان ،به «دریای فراخکرت» فرود آید.
بند -21در برابر اوَ « ،اپَوش 4دیو» ،به پیکرِ اس ِ
ب سیاهی بهدرآید؛ اسبی کَل با
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
گوشهای کَل ،اسبی کَل با گردنِ کَل ،اسبی کَل با دُمِ کَل ،یک اسبِ گَرِ سهمناک.
بند )5...( -22هر دو « -تِش َترِ رایومَندِ فرّهمند» و «اَپَوش دیو» -بههم درآویزند.
سهشبانهروز با یکدیگر بجنگند و «اَپَوش دیو» بر «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» چیره شود.
براند7. بند -23از آنپس او را یک «هاسَر» 6از «دریای فراخکرت» دور
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند )1...( -26آنگاه «تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند» ،به پیکرِ اسبِ سپیدِ زیبایی با گوشهای
زرّین و لگا ِم زرنشان ،به «دریای فراخکرت» فرود آید.
بند -27دربرابر او« ،اَپَوش دیو» ،به پیکرِ اسبِ سیاهی بهدرآید؛ اسبی کَل با گوشهای
ن کَل ،اسبی کَل با دُمِ کَل ،یک اسبِ گَرِ سهمناک.
کَل ،اسبی کَل با گرد ِ
بند )1...( -28هر دو « -تِش َترِ رایومَن ِد فرّهمند» و «اَپَوش دیو» -بههم درآویزند .تا
هنگامِ نیمروز که «تِشتَ ِر رایومَندِ فرّهمند» بر « َاپَوش دیو» چیره شود.
براند2. بند -29از آنپس او را یک «هاسَر» از «دریای فراخکرت» دور
بند )1...( -30آنگاه «تِشتَ ِر رایومَندِ فرّهمند» ،به پیک ِر اس ِ
ب سپی ِد زیبایی با گوشهای
زرّین و لگا ِم زرنشان ،به «دریای فراخکرت» فرود آید.
بند -31خیزابهای دریا 3را برانگیزد .دریا را به جوش و خروش بیاندازد .در همة
کرانههای «دریای فراخکرت» جوش و خروش پدیدار شود و میانة دریا برآید.
بند )1...( -32آنگاه دگرباره «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند» ،از «دریای فراخکرت» فراز آید.
«سَتَویسِ رایومَندِ فرّهمند» از «دریای فراخکرت» فراز آید .آنگاه مِه از آنسوی «هیندَوَه»4
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-از کوهی که در میانة «دریای فراخکرت» جای دارد -برخیزد.
ک پدیدآورندة ابر ،به جنبش درآید .با ِد نیمروزی ،وزیدن
بند -33پس آن گاه مِهِ پا ِ
آغاز کند تا مِه را به سوی راهی که «هو ِم شادیبخش» از آن میگذرد ،براند .پس «با ِد
چاالکِ مزداآفریده» ،باران و ابر و تگرگ را به کشتزارها و خانمانهای هفت کشور ،برساند.
>> شد .پس در بند 25اهورامزدا خود برای یاریرساندن بهاو واردعملشده و «تِشتَر» را میستاید.
تماممواردفوق ،یا از الحاقیاتجدیدتر است و یا دستکاری درمتناصلی بهاندازهای است که تمیز متنکهن از
اضافاتجدیدتر را غیرممکن ساخته.
-1بنگرید به پاورقی بند .13
-2در ادامة این بند آمده است« :تِشتَرِ رایومَندِ فرّهمند ،خروشِ شادکامی برآورَد [و گوید] :خوشا به روزگار
من ای اهورامزدا! خوشا به روزگار شما ای آبها! ای گیاهان! خوشا به روزگار تو ای دینِ مزداپرستی! خوشا
به روزگار شما ای همة کشورها! زینپس آب در جویهای شما با بذرهای درشتدانه به سوی کشتزارها و با
بذرهای ریزدانه بهسوی چراگاهها و به سوی همة جهان ،روان گردد ».تمام موارد فوق ،یا از الحاقیات جدیدتر
است و یا دستکاری درمتناصلی بهاندازهای است که تمیز متنکهن از اضافاتجدیدتر را غیرممکن ساخته.
-3موجهای دریا
" -4دکتر جلیل دوستخواه" این واژه را «هند» ترجمه کرده است که جای بسی تردید است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ب
ک مزداآفریده» و «فرّة در آ ْ بند « )1...( -34اَپامنَپات» به همراه «با ِد چاال ِ
آرامگزیده» و فَروَهَرهای اَشَوَنان ،2هر کجا از جهانِ استومند را ،بهرة ویژهای از آب ببخشند.
برای فرّ و فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛
ن خِرَد و «مانثره» ،با
«تِشتَر ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)3...( .
. کَردة هفتم
بند « -35تِشتَر» ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم .که ( )4...از سپیدهدَ ِم درخشان
ی پرآبی که «بَغان» 5فرمان دادهاند ،روان گردد .برای فرّ و به راهی دور از باد ،بدانجا ِ
فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر
ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبانِ خِرَد و «مانثره» ،با
اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)3...( .
. کَردة هشتم
بند « -36تِشتَر» ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که در هنگا ِم بهسر رسیدنِ
سال ،مَردم ،فرمانروایانِ خِرَدمند ،جانورانِ آزا ِد کوهساران و درّندگانِ بیاباننورد ،همه
mandegar.tarikhema.org
ن خویش ،کشور را سالی خوش و یا سالی بد برخاستنش را چشم در راهند .آنکه با سرزد ِ
tarikhema.ir
آورَد .آیا سرزمین های ایرانی از سالی خوش برخوردار خواهند گردید؟ 6برای ف ّر و فروغش،
من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة
رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبانِ خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و
گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)3...( .
. کَردة نهم
بند « -37تِشتَر» ،ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که شتابان به سوی «دریای
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
فراخکرت» بتازد ،همچون آن تیرِ در هوا پرّان که "آرشِ تیرانداز" -همو که بهترین تیراندا ِز
ایرانی است -از کوهِ «اَیریوخْشوثَ» به سوی کوهِ «خوانْوَنتْ» بیانداخت1...
بند -38آنگاه مزدااهورا بر آن دمید 2و «مهرِ فرّاخچراگاه» آن تیر را برای رسیدن به
ی آن روان ی 3نیک و بزرگ» و «پارِندِ 2سَبُکگردونه» با هم از پ ِ انجام ،یاری کردند« .اَش ِ
شدند تا هنگامی که آن تیرِ َپرّان به کوهِ «خوانْوَنتْ» فرود آمد و در «خوانْوَنتْ» به زمین
برنشست .برای فرّ و فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة
ن خِرَد و
«تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هو ِم آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبا ِ
«مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)4...( .
. کَردة یازدهم
بند « -41تِشتَر» ،ستارة رایومَن ِد فرّهمند را میستاییم که آبهای ایستاده و روان و
چشمه و جویبار و برف و باران ،همه او را آرزومند و چشم به راهند [و او را میخوانند]:
بند -42کِی «تِشتَرِ رایومَن ِد فرّهمند» ،برای ما سربرآورد؟ کِی [آن] چشمههای آب -
به نیرومندی اسبی -دگرباره روان شوند؟ کِی [آن] چشمهها به سوی کشتزارهای زیبا و
خانمانها و دشتها روان شوند و ریشههای گیاهان را از نَمِ خویش ،بهرهمند سازند؟ برای فرّ
mandegar.tarikhema.org
و فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور میستایم .آن ستارة « ِتشتَر» را؛ «تِشتَر
tarikhema.ir
ستارة رایومَن ِد فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر» ،بَرسَم ،با زبانِ خِرَد و «مانثره» ،با
اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا میستاییم)4...( .
. کَردة دوازدهم
ب جهندة خویش ،بیم و بند « -43تِشتَر» ،ستارة رایومَندِ فرّهمند را میستاییم که با آ ِ
هراس را از دلِ همة آفریدگان فروشوید .که اگر آن تواناترین را چنین بستایند و خشنودش
سا زند[ ،همه را] درمان بخشد .برای فرّ و فروغش ،من او را با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور
میستایم .آن ستارة «تِشتَر» را؛ «تِشتَر ستارة رایومَندِ فرّهمند» را با «هومِ آمیخته به شیر»،
بَرسَم ،با زبانِ خِرَد و «مانثره» ،با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] ،با زَور و با سخن رسا
میستاییم)4...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
-1ظاهرا پارهای از عبارات این بند ،دچارِ برخی دستکاریهای جزئیِ بعدی است.
-2بنگرید به پاورقی بند .3
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بهرام یشت
ن
«بهرام یشت» ،چهاردهمین یشت از «اوستا» است که ویژة ستایش و نیایش ایزد که ِ
ی آریاییهاست. ایرانی« ،بهرام» 1سروده شده است .این یشت از مهمترین متو ِ
ن رزم ِ
«بهرام» ایزدِ جنگ و پیروزی و یکی از مهمترین ایزدانِ آریاییهایباستان است که هم
در «یشتهای کهنِ اوستا» و هم در «وداهای 2کهنِ هندیان» از او یاد شده است .در
«وداها»« ،بهرام» صفتی برای «ایندرا» 3است اما در متون ایرانی ،او خدایی مستقل و ایزدی
واالتبار است و روز بیستم هر ماه در تقویم قدیم ایرانی نیز به نام این ایزدِ بزرگ و فرهمند،
ن دور ،نیاکانِ ما «سیارة مریخ» را به دلیل «بهرام روز» نامیده میشد .همچنین از روزگارا ِ
گ سرخ ،رنگ خشم و جنگ و نبرد و سرخرنگ بودن« ،بهرام» می نامیدند .چرا که رن ِ
پیروزی است.
از مهمترین ویژگیهای «بهرام» یکی آن است که دارایی بینایی شگفتانگیزی است.
ی وی ،نیرومندی بینهایتِ اوست .بهگونهای که بارها در «اوستا» میخوانیم که
دیگر ویژگ ِ
«بهرام» یورش همة دیوان ،جادوان ،پریان« ،کَویها» و «کرپنها» را در هم میشکند و
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
جهان را آشتی میبخشد.
«بهرام یشت» دارای 22کرده و 64بند است .اما بسیاری از این بندها از افزودههای
دورههای پارتی و ساسانی است .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «بهرام یشت»
پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت ،بندهای قدیمی
دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1اوستایی« :وِرِثْرَغنَ»؛ پهلوی« :وَرَهران» و «وَرَهرام»؛ فارسی« :بهرام» و همچنین در ارمنی« :واهاگَن» و
«ورام» و در سغدی« :وشن».
-2کتابهای چهارگانة هندوان با قدمتی حدود ششهزار سال .کهنترین بخش از «وداها»« ،کتاب
ریگودا» (بهمعنای :سرودهای ستایش خدایان) میباشد که گنجینهای از اساطیر کهن ایرانی/هندی (آریایی)
و دربردارندة بسیاری از باورهای باستانیِ آریایی میباشد.
-3خدای آب و جنگ در «ریگودا»« :ایندرا» در میانِ آریاییهای کوچنده به هند ،خدایی مقدس و
ورجاوند بود .تقدس او بهاندازهای است که یک فصلِ کامل از «ریگودا» در ستایش او سروده شده است .اما
وارونِ این اعتقاد ،در میان آریاییهای ایران ،او در شمارِ دیوان و نزدیکان «اهریمن» شناخته میگردید .برای
آگاهی بیشتر نسبت به وارونگی اعتقاد به برخی از خدایان و ایزدان در میان ایرانیان و هندیان ،بنگرید به
پاورقی بند 45از «فروردین یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند « -2بهرامِ اهورهآفریده» نخستینبار ،به کالبدِ بادِ شتابانِ زیبای مزداآفریدهای
( )3...وزید ،و «فرّة مزداآفریده»« ،فرّة نیکِ مزداآفریده» و درمان و نیرو آورد.
بند -3آنگاه «بهرامِ اهورهآفریدة نیرومند» گفت :من نیرومندترین ،پیروزترین،
فرّهمندترین ،نیکوترین ،سودمندترین و درمانبخشترینم.
. کَردة دوم
بند « -6بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدانِ مینُوی زیناوندترند؟
( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است2.
بند « -7بهرامِ اهورهآفریده» دومینبار ،به صورت یک « َورزای زیبای زرّینشاخ» ()3...
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
آمد .بر فرازِ شاخهای او« ،اَمَة 4نیکآفریدة بُرزمند» ،هویدا بود)5...( .
-1عبارتهای «اهورهآفریده» و «مزداآفریده» بارها در این یشت مورد استفاده قرار گرفته و اینطور مینماید
که از افزودههای زرتشتیانِ دورههای بعدی باشد .اما "پروفسور کریستنسن" پس از بررسیِ وزنِ متنِ اصلی،
اثبات کردند که این عبارات در این یشت ،بسیار کهن بوده و مربوط به دورانِ پیش از "زرتشت" میباشد.
چرا که با حذف هر یک از این عبارات ،وزنِ متنِ اصلی مخدوش شده و از حالتِ سروده ،خارج میشود .در
اینجا الزم به توضیح است که واژة «اهورامزدا» پیش از عصر زرتشت نیز در میانِ ایرانیان وجود داشته است
و صرفا یک واژة تمامزرتشتی نیست .بنگرید به پاورقی بند 45از «فروردین یشت».
-2در نخستین جایخالی که با نقطهچین نشان دادهایم آمده است« :زرتشت از اهورهمزدا پرسید که ای
اهوره مزدا ،ای سپندترین مینو ،ای دادارِ جهانِ استومند ،ای اَشَوَن» و در جایخالی دوم آمده« :آنگاه
اهورهمزدا گفت که ای سپیتمانزرتشت» که تمامِ این عبارات توسطِ موبدانِ زرتشتی ،در ادوار بعدی ساخته
و پرداخته و به متن اصلی الحاق گشته است.
-3در اینجا عبارت «بهسوی او» آمده است .در نگاهِ نخست ،باتوجه به الحاقیاتِ بند 1و پرسش و
پاسخیکهمیان «اهورامزدا» و "زرتشت" ،پیرامونِ «بهرام» ساخته شده است ،اینطور به نظر میآید که
ن اوستایی« :اَهمائی») ،یک منظور از «او» همان "زرتشت" باشد .اما در متنِ اصل ِ
ی اوستایی ،واژة «او» (به زبا ِ
واژة اضافی در متن است که وزنِ سروده را بههم ریخته و با حذفِ آن ،نظمِ این بند دگرباره استوار میگردد.
-4ایزدِ «دلیری»
-5در ادامة اینبند ،تکرارِ بند ( 5که آن نیز بازنویسی بند 3تیر یشت میباشد) آمده است که الحاقی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند « -9بهرامِ اهورهآفریده» سومینبار ،به کالبَدِ اسبِ سپیدِ زیبای زردگوش و
ی او« ،اَمَة نیکآفریدة بُرزمند» ،هویدا بود)3...( .
زرّینلگامی ( )2...آمد .بر پیشان ِ
. کَردة چهارم
بند « -10بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدانِ مینُوی زیناوندترند؟
( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است1 .
ن تیزبینش در شبِتیره ،از دور میدرخشد. بند [ ... -13شتری] روشنرنگ که چشما ِ
tarikhema.ir
که از دهانش کفِ سپید فروپاشَد .که بر زانوان و پاهای خوبِ خویش ایستاده است و همچون
شهریارِ یگانة فرمانروایی ،گرداگرد خویش را مینگرد[ .بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار
گردید)3...( .
. کَردة پنجم
بند « -14بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدانِ مینُوی
زیناوندترند؟ ( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است1.
بند « -15بهرامِ اهورهآفریده» پنجمینبار ،به کال َبدِ گرازِ نرینة تیزچنگال و تیزدندان و
تکاوری ) 2...( .آمد[ .گرازی] که به یک زخم بکشد[ .گرازی] خشمگین که بدو نزدیک نتوان
گردید[ .گرازی] دلیر با چهرهای خال خال که آمادة جنگ است و از هر سویی بتازد[ .بهرامِ
اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید)3...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند « -17بهرامِ اهورهآفریده» ششمینبار ،به کال َبدِ مَردِ پانزدهسالة 2تابنا ِ
ک
روشنچشمِ زیبارویی؛ با پاشنههایی کوچک )3...( ،آمد[ .بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار
گردید)4...( .
. کَردة هفتم
بند « -18بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدانِ مینُوی
زیناوندترند؟ ( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است1 .
بند « -19بهرا ِم اهورهآفریده» هفتمینبار ،به کالبَ ِد «وارِغَن» ،که شکا ِر خود را با
چنگالهای تیزش بگیرد و با منقارِ تیزش پاره کند )3...( ،آمد« .وارِغْنَه» که در میا ِ
ن
پرندگان ،تندترین ،و در میانِ بلندپروازان ،سبکپروازترین است...
ن جانداران ،تنها اوست که خود را از تی ِر پَرّان -اگرچه آن تیر ،خوب
بند ... -20در میا ِ
3
پرتاب شده و در پرواز باشد -میتواند برهاند ) ...( .اوست که سپیدهدمان ،شهپرْ آراسته و به
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند ... -21اوست که در تنگههای کوهساران[ ،شهپر] بپساود؛ که بر ستیغِ کوهها
ن
[شهپر] بپساود؛ که در ژرفای درّهها و بست ِر رودها[ ،شهپر] بپساود؛ که بر شاخسارا ِ
درختان [شهپر] بپساود و به بانگِ مرغان ،گوش فرادهد[ .بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین
پدیدار گردید)4...( .
. کَردة هشتم
ن مینُوی
بند « -22بهرا ِم اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدا ِ
زیناوندترند؟ ( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است1.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند « -23بهرامِ اهورهآفریده» هشتمینبار ،به کال َبدِ قوچِ دشتیِ زیبایی ،با شاخهای
پیچاپیچ ( )2...آمد[ .بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید)1...( .
. کَردة نـهـم
ن مینُوی
بند « -24بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدا ِ
زیناوندترند؟ ( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است2.
ن 3دشتیِ زیبایی ،با شاخهایبند « -25بهرا ِم اهورهآفریده» نهمینبار ،به کال َبدِ بُز گُش ِ
سرتیز ( )4...آمد[ .بهرامِ اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید)1...( .
. کَردة دهـ م
بند « -26بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )...( .کدامیک از ایزدانِ مینُوی
زیناوندترند؟ ( )...آن ایزدِ مینُوی« ،بهرامِ اهورهآفریده» است2.
بند « -27بهرامِ اهورهآفریده» دهمینبار ،به کالبَدِ مَر ِد رایومَندِ زیبای مزداآفریدهای
که دشنهای زرکوب -آراسته به زیورهای گوناگون -در برداشت ( )4...آمد[ .بهرامِ
اهورهآفریده] اینچنین پدیدار گردید5)1...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند « -28بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ
آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان
را])6...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ی بند « -29بهرامِ اهورهآفریده» او 1را تخمة بارور ،نیروی بازوان ،تندرستی و پایدار ِ
تن و آنچنان نیروی بینایی بخشید که «ماهیِ کَرَ» 2در آب داراست که خیزابی همچن ِد
مویی را در رود « َارَنگِ دورکرانه» ،در ژرفای هزارباالیآدمی ،میتواند ببیند)3...( .
. کَردة دوازد هم
بند « -30بهرامِ اهورهآفریده» را می ستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ
آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان
را])4...( .
ی تنبند « -31بهرا ِم اهورهآفریده» او 1را تخمة بارور ،نیروی بازوان ،تندرستی و پایدار ِ
و آنچنان نیروی بینایی بخشید که اسب داراست که در شبِتیره و بیستاره و پوشیده از
ابر ،موی یال و دُ ِم اسبی که بر زمین افتاده است را میتواند بشناسد)3...( .
. کَردة سیزدهم
بند « -32بهرا ِم اهورهآفریده» را میستاییم که دلیری بخشید [مردان را]؛ که مرگ
آورد [بدخواهان را]؛ که نو کرد [جهان را]؛ که آشتی بخشید و به کامیابی رسانید [مردان
را])4...( .
mandegar.tarikhema.org
بند « -33بهرامِ اهورهآفریده» او 1را تخمة بارور ،نیروی بازوان ،تندرستی و پایداریِ
tarikhema.ir
س زرّینطوق داراست که پارهگوشتی به اندازةتن و آنچنان نیروی بینایی بخشید که کَرکَ ِ
مُشتی را ،از بلندایی به دوریِ نُه کشور میتواند بشناسد؛ اگر چه در بزرگی ،چون تابشِ سَرِ
سوزنی درخشان ،بنماید)3...( .
. کَردة چهاردهم
بند « -34بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم )5...( .اگر که [کسی] از جادوی مردما ِ
ن
بسیاربدکار آزرده شد ،چاره چیست؟
-1منظور از ضمیرِ «او»؛ با توجه به اضافات بند ،28اینطور مینمایاند که "زرتشت" باشد .اما میتوان
حدس زد که در متنِ اصلی ،احتماال این ضمیر اشاره به یکی از ایزدان ،یا پهلوانان و یا اَشَوَنان داشته است.
-2بر پایة اطالعات موجود در متون بازمانده از دورانِ قدیم ،یک ماهی شگفتانگیز است که در «دریای
فراخکرت» سکونت داشته و دارای قوة بینایی باالیی میباشد" .مرادیغیاثآبادی" معتقد است که «ماه ِ
ی
کَرَ» ،با نوعی سگماهیِ بلندقامت که در گذشته در «دریای مازندران» زندگی میکرده است ،تطابق دارد.
-3بنگرید به پاورقی بند .7
-4بنگرید به پاورقی بند .28
-5در اینجا عباراتی آمده است که از افزودههای جدیدتر است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند [ )1...( -35چاره آن باشد که] پَری از شهپ ِر بزرگ« ،مرغِ وارِغَن» باید یافت و آن
را بر تن مالید تا [جادوی] دشمن ،نابود گردد...
بند ... -36کسی که استخوانی یا پَری از این مر ِغ دلیر را با خود داشته باشد ،هیچ مَردِ
نیرومندی نمیتواند او را از پای بهدرآورد .آن پرِ «مرغَکانِ مرغ» 2بدانکس پناه دهد و
بزرگواری و فرّه بسیار ،بخشد...
بند ... -37پس فرمانروا و سردارِ کشور ،آن «مَردِ جادو» را بکشد[ .اما] نه صدتن را .او
آنان را بهیکباره نکشد .او تنها یکتن را بکشد و بگذرد.
بند -38آنکس که این «پَر» با اوست ،همگان از وی در هراسند)3...( .
بند ... -39آن پیروزی که [همة] فرمانروایان آرزومندِ آنند .شاهزادگان آرزومن ِد آنند.
نامآوران آرزومن ِد آنند" .کیکاووس" آرزومن ِد آن بود .آن پیروزی که [نیروی] اسبی را
دربردارد[ .نیروی] شترِ سرمَستی را دربردارد[ .نیروی] آبی ناوتاک را دربردارد...
بند ... -40آن پیروزی که "فریدونِ دلیر" داشت .کسی که «آژیدهاک» را فروکوفت؛
[آن آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را؛ آن دارندة هزارگونه چاالکی را؛ آن دی ِو
mandegar.tarikhema.org
ن جهان را؛ آن زورمندترین «دُروج» را که بسیارزورمندِ «دُروج» را؛ آن دُروَندِ آسیبرسا ِ
tarikhema.ir
4
ن استومَند آفرید) ...( .
«اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه» ،به پتیارگی در جها ِ
. کَردة پانزدهم
بند « -41بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم .بشود که پیروزی و فرّة [بهرام] ،این خانه
و گلّة گاوان را فراگیرد؛ همانگونه که «سیمرغ» 5و ابرِ بارور ،جهان را فرا میگیرند)1...( .
-1در آغازِ این بند آمده است« :آنگاه اهورامزدا به زرتشت پاسخ داد» که این جمله از افزودههای بعدی
است .این سبک از گفتوگوی میان «اهورامزدا» و "زرتشت" ،بارها به آغاز بندهای یشتهای گونهگون،
اضافه شده است.
-2در پارسیِباستان ،هرگاه یک نام دوبار پشتِهم تکرار شود ،نشاندهندة بزرگیِ صاحبِنام بود .نظیر
«موبدانِ موبد» که به رییس موبدان اطالق میشد؛ یا «شاهانِ شاه» که بعدها ترکیب «شاهنشاه» از آن
ساخته شد .در اینجا نیز عبارت «مرغکانِمرغ» برای اشاره به جایگاه واالی «مرغ وارِغَن» به کار رفته است.
-3در ادامة این بند آمده است« :بدانسان که همگان از من (اهورامزدا) در هراسند .همة دشمنان از نیروی
من در هراسند ».که تمام این جمله از افزودههای ادوار بعدی است.
-4بنگرید به پاورقی بند .7
-5مرغی مقدس و اساطیری که بر فرازِ درختِ «ویسپوبیش» (که در بردارندة تخمة همهگیاهان است) در
میانِ دریای «فراخکرت» آشیانه دارد .در اساطیرِ جدیدترِ ایرانی« ،سیمرغ» نقش بسیار پررنگی دارد .او <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ردههای آرایشِرزمگرفتة دشمنان برود و بپرسد :کدامین کس« ،مهردُروج» است؟ کدامین
کس ،از «رَشْن» روی برتابد؟ کدامین کس را بیماری و مرگ بخشم؟
>> پرندهای بزرگ و دانا و خردمند است که رازهای نهان را میداند .هموستکه "زال" (پدر رستم) را پرورش
داده و در هنگام گرفتاریها به یاری او میشتابد .در جریان تولد "رستم" با تدبیر «سیمرغ»" ،رودابه" مادر
"رستم" از مرگ نجات مییابد و بعدها نیز "رستم" را در نبرد با "اسفندیار" یاری میبخشد .همچنین در
«هفتخوانِ اسفندیار» نیز به سیمرغی دیگر برمیخوریم که پرندهای اهریمنی است و به دست "اسفندیار"
کشته میشود .مفهوم «سیمرغ» پس از اسالم نیز در میان اندیشة ایرانیان جایگاه واالی خود را حفظ کرد.
"شیخ عطّار نیشابوری" در «منطق الطیر» روایاتی -با رویکرد عرفانی -از «سیمرغ» را بازگو کرده است که
از اتحاد سی پرنده« ،سیمرغ» متولد میگردد .در دیگر آثار دانشمندان ایرانی دوره اسالمی نظیر "ابنسینا"،
"شهابالدین سهروردی" و "احمد غزالی" نیز اشاراتی به «سیمرغ» رفته است .واژة «سیمرغ» در «اوستا»
به صورت «مرغو وسئن» آمده است که جزء نخستین آن همان واژة «مرغ» بوده که امروز نیز کاربرد دارد و
جزء دوم آن -با اندکی دگرگونی -در پهلوی به صورت «سین» و در فارسیدری «سی» خوانده شدهاست که
به معنای «شاهین» است .ظاهرا در دوران اسالمی و پس از ذکرِ روایتِ "عطار" از «سیمرغ» ،این نام به
صورت «+30مرغ» بازتاب پیدا کرده است.
-1بنگرید به پاورقی بند .34
-2بنگرید به پاورقی بند .35
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن بند -54پس آنگاه او ،1بانگ برآورد 2:ای مردم! آیا در این هنگامه که دیوا ِ
«وَیامْبوَر» 3و مردمانِ دیوپرست ،خون میریزند و [سیلِ خون] روان میکنند« ،بهرا ِم
اهورهآفریده» و «گوشْوروَن» 4شایستة ستایش و نیایش نیست؟
بند -55در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ دیوپرست« ،گیاهِ هَپِرِسی» 5و
«چوبِ نَمِذْکَه» 5را در آتش میافکنند.
بند -56در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ دیوپرست ،پُشتِ [گاو] را خَم
میکنند و کمر[ش] را درهَممیشکنند و اندامها[یش] را دراز میکنند؛ بدانگونه که گویی
[او را] میکشند ،اما نمیکشند ( .)6...در این هنگامه که دیوانِ «وَیامْبوَر» و مردمانِ
دیوپرست ،گوشها[ی گاو] را میپیچانند و چشمهایش را بیرون میکشند)7...( .
. کَردة هجدهم
بند « -857بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم« .هَومِ دوردارندة مرگ» را در آغوش
میگیرم« .هَومِ پیروز» را در آغوش میگیرم .نگاهبانِ خوب را در آغوش میگیرم .نگاهدا ِر
تن را در آغوش میگیرم .کسی که [شاخهای از] «هَوم» را با خود نگاهدارد ،در جنگ از بن ِد
[دشمن] ،رها خواهد گردید.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1اهورامزدا؟
-2ظاهرا جملة اخیر ،از اضافاتِ بعدی است.
-3این نام تنها در همین کَرده آمده است و اثری از آن در بخشهای دیگر اوستا یا متون بازمانده از دورة
ساسانیان باقی نمانده .بهنظر میرسد؛ این اسطورة بسیارکهن ،بایستی حتی در دورانِ اشکانیان و ساسانیان
نیز یک نامِ فراموششده و مُرده باشد.
« -4گوشْوروَن» به معنای «روانِ گاو» و مقصود از آن ،روانِ همة چارپایان است" .دکتر جلیل دوستخواه"
معتقد است که «گوشْوروَن» در «گاهان» ،یکی از فروزههای آفرینش اهورامزدا بوده و در اوستای جدید،
ایزدبانوی نگاهبانِ چارپایان تفسیر شده است .بنابر عقیدة "پروفسور کریستنسن" ،این واژه در این بند،
بعدها برای توجیهِ بندِ تازهنوشتة ،61واردِ متن اصلی گردیده است.
« -5چوبِ نَمِذْکَه» و «گیاهِ هَپِرِسی» ،گونههایی از هیزم بودند که آریاییهای دیوپرست (آریاییهای کوچنده
به هند) آن را درآتش میانداختند" .دکتر ابراهیم پورداوود" عقیده داشت ،با علم به آنکه در باور ایرانیانِ
آریایی ،از هیزمِ تر و نامرغوب -به سبب تقدس آتش -هرگز برای برافروختنِ آتش استفاده نمیگردید و
آتشکدهها همواره از بهترین چوبها و بهترین هیزمها برای برافروختنِ آتشِمقدس بهره میبردند؛ بنابراین،
«چوبِ نَمِذْکَه» و «گیاهِ هَپِرِسی» بایستی هیزمی بوده باشند که خوب نمیسوخته و یا بدبو بوده است.
-6در اینجا در متن اصلی ،چند واژه تباه گردیده و ناخواناست.
-7بنگرید به پاورقی بند .7
-8ظاهرا باید در یشتهای قدیم ،بندهای 57تا 60بیدرنگ پس از بند 45یا 47آمده باشد که به دلیل
دستکاریهای بعدی ،این نظم دچار پریشانی گردیده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -58تا من این سپاه را شکست دهم .تا من این سپاه را یکسره شکست دهم .تا
من این سپاه را که از پیِ من میتازد ،درهَمشکنم)1...( .
. کَردة نوزدهم
بند « -59بهرامِ اهورهآفریده» را میستاییم .سنگی را که به «سیغویرِ» 2وابسته است،
شاهزادهای در آغوش گیرد؛ دههزار از شاهزادگان ،آن نامآو ْر به نیرومندی و پیروزی را در
آغوش گیرند...
بند ... -60تا من -همچون همة ایرانیان -از پیروزیِ بزرگ برخوردار شوم؛ تا من این
سپاه را شکست دهم .تا من این سپاه را که از پیِ من میتازد ،درهَمشکنم)1...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند .7
-2سرزمینی دارای سنگهای معدنی که سنگهایی با خاصیت درمانبخشی داشته است .محل دقیق آن
مشخص نیست.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
رام یشت
«رام یشت» ،پانزدهمین یشت از «اوستا» است که ویژة ستایش و نیایشِ «رام» یا
«وایو» ،ایزد باد و هوا سروده شده است.
«رام» 1و «وایو» 2برپایة کهنترین منابع و اسنادِ موجود ،دو ایزدِ آریایی بودهاند« .رام»
ایزد آرامش و شادی و «وایو» ایزد آشوب و طوفان است .در برخی از منابع جدیدتر این دو
به اشتباه ،یکی انگاشته شده و شخصیتی واحد پیدا کردهاند .3با این حال از لحاز عملکرد و
ویژگیها ،این دو جدا از یکدیگرند .نکته جالب توجه درمورد این یشت آن است که اگرچه
عنوان یشتِ فوق« ،رام یشت» است اما بیشتر در اوصاف و احوال «وایو» (اندروای) سخن
رفته است.
«وایو» از مرموزترین ایزدان آریایی است .نماد وی «باد» است و از همینروی ،او را
گاهی ایزدی نیکو و گاهی ایزدی شرور دانستهاند .این از آن جهت است که وزش باد زمانی
که به صورت نسیم باشد ،موجب آرامش و تسالی روح آدمی است اما زمانی که به صورت
طوفان ظاهر شود ،موجبات ترس و پریشانی را فراهم آورده و بر طبیعت و زندگانی مردمان
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
خساراتی وارد میکند .همچنین در هنگام مطالعة این یشت ،باید توجه داشت که «رام
یشت» به لحاز مفهومِ زبانی -به دلیل کهنگی و قدمت آن -یکی از سختترین «یشتها»
بوده و ترجمة آن ،با دشواریِ بسیار انجام یافته است.
«رام یشت» دارای 11کَرده و 57بند است .اما بسیاری از این بندها از افزودههای
دورههای پارتی و ساسانی است .در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «رام یشت» پرداخته
خواهد شد اما باید توجه داشت که بعید نیست در این یشت ،بندهای قدیمی دیگری
نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده دور مانده است.
-1اوستایی« :رامَه» و «رامَن»؛ پهلوی« :رامِشْنْ» فارسینو« :آرامش» .در تقویم ایران باستان ،روز بیست و
یکم هر ماه نیز به نام او« ،رام روز» خوانده میشد.
-2نامهای دیگر« :وَیو» و «اندروای» .در اساطیر ایران «وایو» نماد بیطرفی است و در خال میان دنیای نور و
ظلمت جاری است .هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگیبخش و هم برای «اهورامزدا» و هم برای
«اهریمن» قربانی میکند .در ادبیات پهلوی وی دارای دو نیمة بد و خوب است« .اوستا» نیمة نیک او ستوده
شده است.
-3مثال "دامستتر" معتقد است که «رام» و «وایو» دو نام برای یک خدا هستند .اما "پورداوود" این نظر را
رد کرده و این دو را دو ایزد مستقل میداند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
بَرسَمِ گسترده ،با دستانِ سرشار ،او را ستود...
بند ... -12و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان
که بر همة دیوان و مردمانِ [دُروند و] بر همة جادوان و پریان پیروز شوم؛ که «اهریمن» را
به پیکرِ اسبی درآورده و سیسال [سوار بر او] تا دو کرانة زمین ،تاخت آورم.
بند « -13اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "تهمورث" کامروا
گردید)2...( .
. کَردة چهارم
بند " -15جمشیدِ خوبرَمه" در پای «کو ِه بلندِ سراسردرخشان و زرّینِ ُهکِر »4بر
تختِزرّین ،بر بالشِزرّین ،بر فرشِزرّین ،در برابرِ بَرسَمِگسترده ،با دستانِسرشار ،او را ستود...
-1در بند یک جز عبارت بسیارکهنِ« :تِم وَئْم چیت یَزَمَئید» مابقیِ آن از جمله اضافاتِ دورة میانه است.
-2در ادامه ،تکرار بند 5آمده است که از اضافات جدیدتر زرتشتی است.
-3بنگرید به پاورقی بند 28از «خورنه یشت».
-4بنگرید به پاورقی بند 3از «آبان یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند ... -16و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان
ن مردمان ،هورچهر 1باشم .که به شهریارِ خویش، ن مردمان باشم .که در میا ِکه فرّهمندتری ِ
جانوران و مردمان را بیمرگ ،و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی سازم.
()2...
بند « -17اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "جمشید" کامروا
گردید)3...( .
. کَردة پنجم
ش بند « -19آژیدهاکِ سهپوزه» در «کْویرینْتای 4سختراه» بر تخ ِ
ت زرّین ،بر بال ِ
ش زرّین ،در برابرِ بَرسَمِ گسترده ،با دستانِ سرشار ،او را ستود...
زرّین ،بر فر ِ
بند ... -20و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی گردان
که همة هفتکشور را از مردمان تُهی گردانم.
بند « -21اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را به ستایشگر ،به آرزومند و به ناجوانمردِ
نیازکنندة زَور ،ارزانی نگردانید)3...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند " -23فریدون" پسر "آتبین" از «دودمان توانا» در «سرزمینِ چهارگوشة وَرِنَ» بر
تختِ زرّین ،بر بالشِ زرّین ،بر فرشِ زرّین ،در برابرِ بَرسَمِ گسترده ،با دستانِ سرشار ،او را
ستود...
بند ... -24و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی
گردان که من بر «آژیدهاک» « -آژیدهاکِ سهپوزة سهکلّة ششچشم» ،آن دارندة
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
هزارگونه چاالکی ،آن دیوِ بسیارزورمن ِد «دُروج» ،آن دُروَندِ آسیبرسانِ جهان ،آن
ن
ن «اَشه» به پتیارگی ،در جها ِ زورمندترین «دُروج» که «اهریمن» برای تباکردنِ جها ِ
1
اَستومَند بیآفرید -پیروز شوم و [پس از چیرگی بر او] آن دو «سَنگْهَوَکَ» و «اَرِنَوْکَ» را که
برازندة نگاهداریِ خاندان و شایستة زایش و افزایش دودمانند را از وی برُبایم.
بند « -25اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "فریدون" کامروا
گردید)2...( .
. کَردة هفتم
پ دلیر" در «[کرانة] گو َذ» [در کنارِ] آبشارِ «اَرَنگِ مزداآفریده »3بر
بند " -27گرشاس ِ
تختِ زرّ ین ،بر بالشِ زرّین ،بر فرشِ زرّین ،در برابرِ بَرسَمِ گسترده ،با دستانِ سرشار ،او را
ستود...
بند ... -28و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی
شم وگردان که بتوانم کینِ "اورواخْشَیَه" 4برادرِ خویش را از "هیتاسْپ" 5گرفته و او را بِکُ َ
تنِ او را بر گردونة خود ،بِ ِکشَم؛ همانگونه که با "اَشْتی َگفْیَة 6سرور" با "اَئو َگفْیَة 6بزرگ" و
با "گُندَروَ" 7که در آب میزیست ،کردم.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند « -29اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "گرشاسپ" کامروا
گردید)2...( .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
-1سردار و فرمانروایی که از "کیخسرو" شکست خورد .شوربختانه آگاهی بیشتری از این کهناسطوره ،در
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
دسترس نیست و کوششهای نگارنده برای یافتنِ نشانههایی از وی ،بینتیجه ماند.
-2این بند بسیار آشفته است .بیگمان پیش از جملة آخر ،مواردی بوده که در طول زمان افتاده و از بین
رفته است و جملة فوق الذکر ،با جملة مربوط به رویدادِ بعدی به اشتباه در کنار هم نشسته و این ترکیب
نامتوازن و پریشان را ساخته است .بدینصورت که بعد از عبارت ...« :و بتوانیم خود را از چنگ کیخسرو
برهانیم» -اگر موارد دیگری وجود نداشته -بایستی روایت در بندِ بعدی با عبارتِ تکرارشوندة« :اَندَروای
زبردست او را کامیاب نکرد» به اتمام میرسید و سپس بندِ جدید به صورت درخواستِ "کیخسرو" از
«اندروای زبردست» برای پیروزی بر "اَورْوَسارای بزرگ" آغاز میشد .بنابراین جملة نامنظمِ« :کیخسرو او را
برافگند در همة جنگلِ ایرانیان» نیز از باقیماندههای این بندِ گمشده است .سپس در بند بعدی (بند 33
فعلی) همانگونه که مشاهده خواهید کرد« ،اندروای زبردست» این کامیابی را به "کیخسرو" ارزانی
مینماید.
-3بنگرید به پاورقی بند .9
-4این کَرده در شمار یشتهای اصیل نبوده اما با اینحال از قدیمیترین اضافات زرتشتیان است و دارای
نکات اساطیری بسیار جالب و دلچسبی است .این بند در زمان زندگی "زرتشت" یا نزدیک به زندگی او
سروده شده و به متن اصلی افزوده گردیده است .در اینجا تمامِ بندهای این کَرده -به دلیل قدمت باال و
دربرداشتن نکات اساطیریِ بکر -بیکم و کاست آورده شده است.
-5شاهدختی از «خاندان سرشناسِ نوذری» که به همسری "گشتاسپ" درآمد (بنگرید به پاورقی بند 139
از فروردین یشت ،پاورقی بند 98از آبان یشت و پیشگفتار بخش «اسطورة عاشقانة زریادرس و اوداتیس»
در همین کتاب)" .گشتاسپ" نیز در اساطیرِ قدیمی از بزرگانِ «خاندان نوذری» بود که پس از پدرش
"لهراسپ" ،پادشاهی «بلخ» را در دست داشت (بنابر مندرجات پراکندة اساطیری در اوستا و متونپهلوی؛ <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند ... -32و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی
گردان که در خانة "کیگشتاسپ" ،گرامی و دوستداشتنی و خوب پذیرفته باشم.
بند « -33اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدو ارزانی داشت و "هَئوتوسا" کامروا
گردید)1...( .
. کَردة دهم
بند -235دوشیزگانِ شویناگزیده ،بر تخ ِ
ت زرّین ،بر بالشِ زرّین ،بر فرشِ زرّین ،در
برابرِ بَرسَمِ گسترده ،با دستانِ سرشار ،او را ستود...
بند ... -32و از وی خواستار شد :ای «اَندَروای زبردست»! مرا این کامیابی ارزانی
گردان که شوهرانی بُرزمَند و جوان بیابیم که در همة روزگارِ زندگی ،با ما خوشرفتار بوده و
فرزندانی دانا و هوشیار و خوشسخن از ما پدید آیند.
بند « -33اَندَروای زبردست» ،این کامیابی را بدانان ارزانی داشت و آن دوشیزگان
کامروا گردیدند)1...( .
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
>> شاخهای دیگر از نوذریان از نسل توس پسر نوذر ،در خراسان حکومتی داشتند) .بعدها به دلیل خدمات
"گشتاسپ" به دین زرتشتی ،شجرهنامهای برای وی ساخته و او را از نسل "کیپشین" نوة "کیکواذ"
(کیقباد) قلمداد کردند .سپس نام وی را پس از "کیخسرو" به عنوان یکی از پادشاهانِ مهمِ کیانی آوردند
تا بدینترتیب مقام و جایگاه این «نخستین حامیِ دینِ زرتشتی» را ارتقا بخشند.
-1بنگرید به پاورقی بند .9
-2در اصیل بودنِ این کَرده ،جای بسی تردید است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یسنا
«یسنا» 1از ریشة «یَز» درمعنای پرستش و نیایش است و واژههای «ایزد» و «جشن» و
همینطور نام شهر «یزد» ،برگرفته از آن میباشند.
«یسنا» یکی از بخشهای «اوستای کنونی» است .اما باید توجه داشت که چنین نسکی
در «اوستای دورة ساسانی» موجود نبودهاست .پس از پراکندگی «اوستا» در سدههای اخیر،
هرآنچه از نیایشهایی نسکهای گونهگون «اوستا» برجایماندهبود را در کنار هم ردیف
کرده و نام «یسنا» را بر آن نهادند .در پاورقیهای این بخش توضیحاتی در باب جایگیری
برخی از بندهای «یسنا» در «اوستای ساسانی» -تا آنجا که آگاهیهای تاریخی وجود
دارد -آورده شده است.
ت «یسنا» شامل ادعیه و اورا ِد روزانهای است که بنابر ادعای "پدرامبیشتر موضوعا ِ
سروشپور" 2مندرجاتِ این بخش از «اوستا» از روحانیترین نیایشهای دینیِ زرتشتیان
میباشد .همچنین نمازها و نیایشهای روزمره و مناسبتی ،ستایش «اهورامزدا»،
ل دینی و ن آریایی و البته آداب و رسومی در باب برخی از اعما ِ«امشاسپندان» و ایزدا ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
مذهبیِ زرتشتیان ،از مهمترین مباحثی است که در «یسنا» باشنده است.
امروزه بیشتر مناسک و مراسمِ عبادیِ زرتشتیان که «یسنا خوانی» نیز شامل آن
میباشد ،به شیوهای منحصربفرد اجرا میگردد -تا حدود زیادی دستنخورده و بدونتغییر،
همچون اجرای آن در دوران ساسانیان و پیش از آن.
«یسنا» دارای 72هات 3میباشد که هر «هات» به چند «بند» تقسیم میشود .این
بندها تلفیقی از بازماندههای کهن ،نوشتارهای زرتشتی و اضافات اشکانی و ساسانی است .در
ادامه به معرفی کهنترین بندهای «یسنا» پرداخته خواهد شد اما باید توجه داشت که
بعید نیست در «یسنا» ،بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از چشم نگارنده
دور مانده است.
-1از ریشة ایرانیِ «یَز» ( ،)yazو به معنای پرستش است .واژة «یَشْتَن» ( )Yashtanدر زبان پهلوی و
«جشن» در فارسی نیز از همین ریشه است.
-2از موبدان زرتشتی معاصر.
-3اوستایی« :هائیتی»؛ پهلوی« :هات» .معادل واژة «فصل» در ادبیاتِ فارسیِ امروز.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
شد؛ "جمشیدِ خوبرمه" ،آن فرّهمندترینِ مردمان ،آن هورچهر ،5آن که به [دورانِ]
شهریاریِ او ،خوردنیها و آشامیدنیها ،نکاستنی [بودند] و جانوران و مردمان ،بیمرگ
[بودند] و آبها و گیاهان ،نخشکیدنی بودند.
-1این بخش از «یسنا» ،به «هوم یشت» معروف است .در «یشتها» نیز یشتی ناقص و کوتاه به نام «هوم
یشت» داریم .تصور میشود پیش از آشفتگی و پریشانی «اوستا» ،هر دو پارة فوقالذکر؛ احتماال بههمراه
برخی بندهای دیگر که از میان رفته است ،یک متن کامل را تشکیل میداده و در دل «یشتها» جای داشته
است.
-2از دستکاریهای «هوم یشت» ،افزودن نام "زرتشت" به عنوان پرسشکننده در آغاز برخی از بندهاست.
-3سانسکریت« :سئومه»؛ اوستایی« :هئومَه»؛ ایزدِ نگهدار و نگهبانِ «گیاه هوم»« .گیاه هوم» ،گیاه مقدسی
بود که از آن نوعی شراب تهیه میکردند .این شراب در تمام تاریخ ایران باستان ،نوشیدنیِ لذیذِ ایرانیان بود.
در «گاهانِ زرتشت» میخوانیم که نوشیدنِ «شراب هوم» بهدلیل سکرآور بودن ،توسط "زرتشت" ممنوع
اعالم گردید .باری پس از مرگ "زرتشت" ،مجددا ایرانیان آن را محترم شمردند ،بهگونهای که «شراب هوم»
در بخشهای جدیدتر «اوستا» نیز -همچون بخشهای کهنسالی که بازمنده از متونِ مکتوبِ پیش از
"زرتشت" است -مکرر ستایش شده است.
-4یعنی« :چه کسی نخستین بار توانست که از گیاه هوم ،شراب تهیه کند؟»
-5یعنی« :با رخساری به درخشندگیِ خورشید».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ی "جمِ دلیر" ،نه سرما بود و نه گرما ،نه پیری بود ،نه مرگ،
بند -5به هنگامة شهریار ِ
ک دیوآفریده .پدر و پسر هر یک [به چش ِم دیگری] پانزدهساله مینمود[ .چنین بود] و نه رَش ِ
به هنگامی که "جمو[وشیدِ] خوبرمه" پسرِ "ویوَنگهان" ،شهریاری میکرد.
ن استومند ،کدامینکَس تو ران جها ِ
بند -6ای «هوم»! دومینبار در میانِ مردما ِ
افشرهای برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو اندر رسید؟
ن
ن جها ِ
بند « -7هو ِم اَشَوَنِ دوردارندة مرگ» پاسخ داد :دومینبار در میانِ مردما ِ
س این کار ،بدو پسری پاداش داده شد؛استومند" ،آتبین" از من افشرهای برگرفت و و به پا ِ
"فریدون" ،از «خاندان توانا»...
بند ... -8آنکه «آژیدهاک» را فروکوفت؛ [آژیدهاکِ] سهپوزة سهکلّة ششچشم را،
ن جهانآن دارندة هزارگونه چاالکی را ،آن دی ِو بسیارزورمندِ دُروج را ،آن دُروَن ِد آسیبرسا ِ
را ،آن زورمندترین دُروجی را که «اهریمن» برای تباهکردنِ جهانِ «اَشه» ،به پتیارگی در
جهانِ استومند بیآفرید..
ن استومند ،کدامینکَس تو ران جها ِ
ن مردما ِ
بند -9ای «هوم»! سومینبار در میا ِ
افشرهای برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو اندر رسید؟
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ن جهانِ ن مردما ِ
ن دوردارندة مرگ» پاسخ داد :سومینبار در میا ِ بند « -10هو ِم اَشَوَ ِ
استومند" ،ثریتَه" -تواناترین [فردِ «خاندانِ] سام» -از من افشرهای برگرفت و و به پاسِ این
کار ،بدو دو پسر پاداش داده شد؛ "اورواخْشَیَه" و "گرشاسپ"؛ [که] نخستینفرزند ،داور ْ
ی
دادگذار بود و دومینفرزند ،جوانی زبردست ،گیسوَر و گُرزبُردار...
بند ... -11که «اژدهای شاخدار» را بکشت ،آن اسباوبارِ مرداوبار را؛ آن زهرآلودِ
زردرنگ را که زهرِ زردرنگش به بلندای نیزهای [بلندباال] ،روان بود .هنگامِ نیمروز،
ت او (اژدها) خوراک میپخت .آن تبهکار از گرما[ی "گرشاسپ" در دیگی آهنین ،بر پش ِ
آبجوشان را بپراکند" .گرشاسپ نریمان" آتش] ناگهان از زیرِ [آن دیگِ] آهنین فراز آمد و ِ
هراسان به کناری شتافت.
بند -16میستاییم «هوم» را« ،هومِ نیک»« ،هومِ خوبآفریده»[« ،هومِ]
ک درمانبخش»[« ،هومِ] بُرزمند»[« ،هومِ] خوب ُکنِش وراستآفریده»[« ،هومِ] نی ِ
ن نرمشاخه» که افشرهاش ،بهترین و شادیبخشترین آشامیدنی از
پیروزمند»[« ،هومِ] زرّی ِ
برای روان است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -4ای«هومِ پاک»! میستاییم زمینِفرّاخِبارورِبخشندةدربرگیرندة تو را .میستاییم
سرزمینی را که تو در آن همچون پهلوانِ گیاهانِ خوشبو ( ،)4...میرویی .ای«هوم»! [تو
باید] بر فراز کوه[ها] برویو[وی] و در همهجا ببالو[وی] .سرچشمة «اَشه» تو هستی.
بند -11پس آنگاه مُرغی پاک و آزموده تو را به هر سویی بپراکند :در [میانِ]
ستیغهای [کوهِ] «اوپایْری َس ْینَه» ،بر فراز [کوهِ] «سْتَروسارَه» ،در تُهیگاهِ [کوهِ]
«کوسْروپَتَه» ،در پرتگاهِ [کوهِ] «ویشپَتَه» و در کوهِ «سپیتَگونَ»5.
-1اوستایی« :اَشهموغه»؛ به معنای« :برهمزنندة اَشه» .در اوستای نو اغلب در معنای «کافر» مورد استفاده
قرار گرفته است.
-2از شهریارانِ دیواپرست که با اهورهپرستان به دشمنی میپرداخت .از کهنترین اساطیرِ زرتشتی است که
آگاهی بیشتری از وی در دسترس نیست.
-3بنگرید به پاورقی «هات نهم».
-4در اینجا عبارت« :گیاهِ خوبِ مزدا» آمده است که از اضافات جدید است.
-5بنابر عقیده "دکتر جلیل دوستخواه" ،جایگاه کوههای نامبرده شده در این بند ،مشخص نیست" .ابراهیم
پورداوود" و "جیمز دارمستتر" معتقدند که این کوهها ،کوههایی است که «گیاه هوم» در آن نواحی خوب <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ستایش آبهای نیک را ،در آغاز همچنان که در انجام.
>> میروییده است" .دکتر رضا مرادیغیاثآبادی"« ،اوپایْریسَیْنَه» را با کوههای «هندوکش» یکی دانسته و
«سپیتَگونَ» را همان «سفید کوه» (واقع در جنوب افغانستانِ امروزی) میداند که هر دو فرضیة وی به نظر
درست میآید.
-1بند 1از هات ،14بهاضافة تمام بندهای هاتهای 56و ،58با «لهجة گاهانی» سروده شدهاند و از لحاز
قدمت ،با «گاهان» و «هفتهات» برابری میکند .این بدانمعناست که بندهای فوقالذکر ،بیگمان در روزگار
زندگیِ "زرتشت" یا کمی پس از آن سروده شده است .ترجمة این بندها کاری بس دشوار بوده و یقینا
بینقص نیست.
-2اوستایی« :سْرَوَشَه»؛ از ریشة «سْروَ» به معنای «شنوایی و فرمانبُرداری» .از بزرگترین و مهمترین
ایزدانِ آیینِ زرتشتی است که گاه حتی پایگاهِ او را تا جایگاهِ «ایزد مهر» نیز باال آوردهاند .او در کنار «ایزد
نَریوْسنگ» (اما باالتر از او) حاملِ پیکِ «اهورامزدا» است و از همینروی در اغلب متون اسالمی« ،سروش»
را همتراز با «جبرائیل» دانستهاند .از دیگر وظابف او ،داوری و سنجشِ ثواب و گناه مردمان در «تنپسین»
(آخرالزمان) است .در باورهای باستانی ،اغلب «سروش» را با نماد «خروس» مجسم میکردند .در «شاهنامه»
هنگامی که "فریدون"« ،آژیدهاک» را به بند کشیده و آهنگِ کشتنِ او را دارد« ،سروش» از راه رسیده و
رازی را در گوش وی بازگو میکند .سپس "فریدون" از کشتن «آژیدهاک» صرفنظر کرده و او را در غاری
در «البرز کوه» زندانی مینماید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -4ایدون بشود که «سروش» در اینجا باشد ستایش آبهای نیک -آن نیکان -را
ش نیکی را که درخورِ
ب نیککُنش را و ستایشِ پادا ِ
و «امشاسپندانِ نیک» ،آن شهریارانِ خو ِ
ک پاداشبخش» در اینجا باشد اَشَوَنی است و ما را ارزانی شود .بشود که «سروشِ نی ِ
ستایش آبهای نیک را.
بند )...( -15میستاییم «سروشِ پارسای بُرزمندِ پیرو ِز گیتیافزای اَشَوَن»[ ،آن] َردِ
«اَشه» را)...( .
. هات پنجاهوهشتم
بند -1این نمازِ نیکبنیادِ به «اَشه» و به «آرمئیتی» 2پیوسته ،این نیایشی را که
بنیادش اندیشة نیک و گفتار نیک و کردار نیک است ،رزمافزار پیروزی میدانیم.
بند -2بشود که این نماز و نیایش ،ما را از ستیزة دیوان و مَردمانِ [دُروَند] ،پناه بخشد.
ی خود را به این نماز و نیایش میسپاریم ،تا ما را پناه و نگاهبانی و پاسداری دارایی و هست ِ
بخشد.
بند -3ای «اهورهمزدا»! ما در نماز و نیایشِ «تو» شادمانیم .ما خواستاریم که نمازگزا ِر
mandegar.tarikhema.org
[تو] باشیم .ما [از برای] ستایشِ [تو] بر پای ایستادهایم .دارایی و هستیِ خویش را به این
tarikhema.ir
نماز و نیایش میسپاریم ،تا ما را پناه و نگاهبانی و پاسداری بخشد .ای «اهوره»! این را از تو
میپرسم .من را [بهدرستی] پاسخ گوی :چگونه [باید باشد] نیایشِ فروتنانة دلدادگانِ تو؟
بند -4رهبرِ اَشَوَن ،پیروزمند است .بهترین رهبر را بزرگ میدانیم .پدرِ آفرینشِ
«اَشه» و هرآنکس که از آفرینشِ «اَشه» است ،هموست؛ چه مرد و چه زن .بیگمان او
-1در آغاز و پایانِ این بند ،چند دعای مرسومِ زرتشتی آمده است که از اضافات جدیدتر است.
-2اوستایی« :سِپَند آرمَئیتی» ،پهلوی« :سپندارمذ» ،فارسی نو« :اسفند»؛ او از مهمترین امشاسپندان و
ایزدبانوی نگهبانِ زمین است .زمینی که همچون بانوان ،زاینده و پرورنده است .در تقویم ایرانی ،پنجمین روز
از هر ماه به نام «ایزدبانو سپندارمذ» مُزَیَّن بود و پنجم اسفندماه« ،جشن سپندارمذگان» برگزار میشد.
"ابوریحان بیرونی" در «آثارالباقیه» آورده است که «سپندارمذ» فرشتة موکل بر زنان عفیف و درستکار و
شوهردوست است و از همینروی «جشن سپندارمذگان» نیز جشن زنان بوده و در این روز ،مردان به زنانِ
خود هدایایی پیشکش میکردند .نام دیگر این روز «مردگیران» بود .دلیل این نامگذاری شاید به همان سنت
هدیه گرفتنِ زنان از مردان در این روز بازگردد .باید توجه داشت که این جشن ایرانی نیز همچون بسیاری
دیگر از سنتهای کهنسال آریایی ،خود را به خارج از مرزهای ایرانزمین رسانده و امروزه در غرب« ،جشن
ولنتاین» که به جشن عشّاق نیز معروف است ،سراسر برگرفته شده از جشن «سپندارمذگانِ» ما ایرانیان
است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ک زیبا را یاد همیکنیم و بزرگ همیداریم .آن که با «اَشه» ونیککُنش است .آن بزرگِ نی ِ
1
ی «آتشِ اهورهمزدا» - فراوانی و رَدی و دَهِش و مهربانی ،جهان را بپرورد -به دستیار ِ
پرستار و پاسدار ماست.
بند -5ای «امشاسپندان»! آنچنان که ما را آفریدید ،2ما را در پنا ِه خویش برگیرید.
ای نیکان! 3ما را پناه بخشید .ای نیکان! 4ما را پناه بخشید .ای «امشاسپندان»! ای شهریارا ِ
ن
خوبکُنش! پناهبخشِ ما باشید .ای «مزدا»! من جز تو کسی را نمیشناسم پس در پرتو
«اَشه» ،ما را پناه بخش.
ن «سپندمینو» 5دانیم[ .ازبند -6اندیشه ،گفتار ،کردار ،ستوران و مردمان را از آ ِ
اوست] که چهارپایانِ رسا ،چهارپایانِ درست ،زندگیِ درست و پسرانِ درست همیداریم[ .از
ش «دادارْ
اوست] توانایی و رسایی و برخورداریِ ما از پاکی[ها] .بشود که ما در آفرین ِ
اهورهمزدا» ،فروغِ آفریدگار را بتوانیم ببینیم.
ش
بند -7ای «آذ ِر اهورهمزدا»! تو را نماز و نیایش میکنیم .به هنگامِ بزرگترین آزمای ِ
ایزدی ،به سوی ما فرازآی و بخشش و شادمانی بزرگ « -خرداد» و «اَمُرداد» -را به ما ارزانی
گردان.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند 3از «مهر یشت».
-2منسوب کردن آقرینش به «امشاسپندان» ،نشان از روزگاری دارد که هنوز باورهای آریایی ،به طور تمام و
کمال تحتتاثیر وحدانیتِ زرتشتی قرار نگرفته بود .آریاییانِ باستان ،ایزدانی که مظهر و نماد طبیعت بودند را
مورد پرستش قرار میدادند .از آنجملهاند« :مهر» ایزد خورشید« ،آناهیته» :ایزد آبها« ،اندروای» :ایزد هوا،
«آذر» :ایزد آتش« ،تِشتَر» :ایزد باران« ،واته» :ایزد بادها و دهها ایزد دیگر .درواقع "زرتشت" آورندة دین
جدیدی نبود .بلکه وی میکوشید تا با زدودن خرافات ،چهارچوبی مشخص و عقالنی به باورهای ایرانی بدهد.
وی اعتبارِ تمام ایزدان را پایین آورد تا «اهورامزدا» به عنوان تنها خدای واحد مورد باور ایرانیان قرار گیرد .از
این پس مهمترین ایزدان گذشتة ایرانی ،به عنوان «امشاسپندان» شناخته شدند« .امشاسپندان» در آغازِ
پیدایش دین زرتشتی ،به عنوان القابی برای «اهورامزدا» بهکار رفتند .اما قدمتِ باورهای کهنسال بهاندازهای
بود که فراموشیِ این ایزدان را غیرممکن مینمود .لذا رفتهرفته درطول زمان «امشاسپندان» مجددا دارای
شخصیتهایی مستقل گردیده و در نهایت در جایگاه ایزدان و -به زبان امروزیتری -فرشتگانِ «اهورامزدا»
قلمداد شدند .برای آگاهی بیشتر در باب دین زرتشتی و چگونگی پیوستگیِ آن با ادیان غیرزرتشتیِ آریایی،
بنگرید به کتاب «زرتشت و زرتشتیان» از همین نگارنده.
-3در متنِ اوستا از لحاز دستوری ساختارِ مذکر داشته و اشارهای است به «امشاسپندانِ مذکر»« :بهمن»،
«اردیبهشت»« ،شهریور» -و در پارهای از منابع« -سروش».
-4در متنِ اوستا از لحاز دستوری ساختارِ مونث داشته و اشارهای است به سه «امشاسپندِ مونث»:
«سپندارمذ»« ،خرداد» و «اَمُرداد».
-5بنگرید به بند 44از «خورنه یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -8سراسرِ «ستود یسن» 1را با برترین بندهای آن میستاییم .ای «مزدااهوره»!
زیباترین پیکر را در میان پیکرها ،از آنِ تو میدانیم :آن بلند[پایگاه]ترین [فروغِ جهانِ]
زَبَرین را که او را خورشید میخوانند.
بند -9میستاییم «ستود یسن» را که نخستین دا ِد جهان است.
. هات هفتادودوم
بند -11راه [در جهان] یکی [است و] آن [راهِ] «اَشه» [است]؛ همة دیگر [راهها]
بیراهه [است]2.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1اوستایی« :ستئوت یَسنیه»؛ به معنای «نیایشهای ستودهشده» .نام یکی از 21نسکِ «اوستای دورة
ساسانی» و مقدسترین بخش از «اوستا» بود« .اوستایکنونی» که شامل یکپنجم از «اوستایساسانی»
است ،دچار نابسامانی و آشفتگی شده است و «ستود یسن» نیز همچون دیگر بخشهای «اوستا» دچار
پریشاناحوالی گردیده است .در اینکه «ستود یسن» شامل کدام بخش از «اوستا» بوده و چهمقدار از آن در
«اوستایکنونی» باقیمانده است ،تا مدتها میانِ پژوهشگران اختالفنظر بود .سرانجام "دکتر علیاکبر
جعفری" پس از پانزدهسال پژوهش مستمر ،موفق گردید تا تمام «ستود یسن» را در میان بازماندههای
«اوستایفعلی» ،بازشناسی کند« :ستود یسن شامل گاتها ،هفتهات ،بند اول از هاتِ چهاردهِ یسنا ،تمام
هاتِ پنجاهوششِ یسنا ،تمام هاتِ پنجاهوهشتِ یسنا ،فشوتومانثره و چند پارة کوتاه دیگر بوده است» .برای
آگاهی بیشتر بنگرید به :جعفری ،علیاکبر( ،)1359ستوت یسن ،نوبت نخست (تهران :انتشارات فروهر).
-2این آخرین بند از «یسنا» است و تمام نسخههای موجودِ «یسنا» ،با این بند به پایان میرسد .جزدر یک
نسخةدستنویس بهتاریخ 1379میالدی که دردنبالة این بند ،آمدهاست« :بیراههای که [تو را] یکسره به
کیشِ زیانبخشِ اهریمن ،و به زندگی و کردارِ دیوپرستان میکشاند».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
وندیداد
«وندید» نوزدهمین نسک از «اوستای دورة ساسانیان» میباشد .شکلِ پهلویِ این نام
«وی دَیْ َو دادَ» به معنای «دادِ دوردارندة دیو» و به معنای جامعتر و روانتر« :قوانین ضد
دیوها» است.
این نسک ،در کنار «گاهان» ،تنها بخش از «اوستای 21گانة ساسانیان» میباشد که
تقریبا دست نخورده و سالم به دست ما رسیده است .محتوای اصلی وندیداد ،شرح آیینها و
دادگزاریها و قوانین جزایی و حقوق افراد و اصناف و شرح برخی مسائل شرعی پاسخ به
ت «مغانِ زرتشتیشده» میباشد که پرسشهای دینی است که بیشترِ آنها ،بازماندة اعتقادا ِ
ن دین زرتشتی گردیده و در آن حل گشته است. ن قدی ِم آریایی ،درو ِ
از ادیا ِ
«وندیداد» دارای « 22فرگرد» 1میباشد که هر «فرگرد» به چند «بند» تقسیم میشود.
دو «فرگرد» نخست و چهار «فرگرد» واپسینِ «وندیداد» ،دارای سبکِ نگارش و محتوایی
متفاوت از دیگر «فرگردها» هستند .یقینا چهار «فرگرد» از شش «فرگر ِد فوقالذکر»،
ن
بازماندهای از کهنترین اساطیرِ آریایی هستند که ریشة برخی از آنها هم در «گاها ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
زرتشت» و هم در کهنترین مکتوباتِ هندیان نظیر «وداها» و «مهابهارات» 2قابل مشاهده
است .دو «فرگرد» نوزدهم (به صورت کامل) و بیستودوم (با دستکاریهای بسیار) نیز از
افزودههای کهن زرتشتیان میباشد که قدمت آن به دورانِ قبل از اشکانیان بازمیگردد.
همچنین برخی آگاهی های بسیار مهم جغرافیایی به صورت مبسوط در فرگرد نخست آمده
که بسیار ارزشمند است.
در ادامه به معرفی کهنترین بندهای «وندیداد» پرداخته خواهد شد اما باید توجه
داشت که بعید نیست در «وندیداد» ،بندهای قدیمی دیگری نیز وجود داشته باشند که از
چشم نگارنده دور مانده است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -5دومین سرزمین و کشوری که من 5آفریدم« ،جلگة سُغد» بود .پس آنگاه
«اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی ،خْرَ ْفسْتْری 6به نام «سْکَیتْیَه» 7را بیآفرید که
مرگ در گلة گاوان افکند.
-1اشاره به «اهورامزدا» است .این بندها بسیار کهنسال هستند اما در دوران ساسانی در آنها دست برده
شده است .نقلِ این مناطقِ جغرافیایی از زبان «اهورامزدا» ،محتمال حاصل دستکاریهای متاخر است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-2بنگرید به پاورقی بند 104از «آبان یشت».
-3واژة فوق را «مارهای سرخ» نیز ترجمه کردهاند (جلیل دوستخواه).
-4این دو بند ،یکی از بکرترین و کهنترین بخشهای بازمانده از تاریخِ فراموششدة آریایی است که در
دیگر متونِ ایرانی و هندیِ کهنسال نیز به صورت پراکنده اشاراتی بدان رفته است .ظاهرا «سرزمین
ایرانویچ» -خاستگاه نخستینِ آریاییان در حوالیِ خوارزم(؟) -در آخرین عصر یخبندان دچار سرما و
زمستانهای طوالنی گردید .این اتفاق ،زمینهسازِ مهاجرتِ آریاییها از وطن به سرزمینهای دیگر شد.
بدینسان آریاییها «ایرانویچ» را رها کرده ،به درونِ ایران مهاجرت نمودند (و بهزودی یک دستة فرعی از
آنها نیز به هند کوچیدند) .از این روی در بیشترِ متونِ بعدی ،از «ایرانویچ»؛ سرزمین مادریِ آریاییها ،با
حسرت یاد شده و خاطراتِ آن را توام با هالهای از اساطیر مکتوب کردند .ظاهرا این سرما و یخبندان و
مهاجرتِ اجباری ،چنان در روحیة آریاییها تاثیر منفی گذاشت که سرما را آفریدة «اهریمن» قلمداد کرده،
منطقة «اَپاختر» (= شمال) را به دلیل وجود سرما و یخبندان به محل زندگیِ اهریمنان و دیوان تشبیه
کردند و حتی بعدها در هنگامِ تحوّل و تکاملِ باورهای مذهبیِ خود ،دوزخ (جهنم) را به شکلِ مکانی سرد و
یخزده بهتصویر کشیدند .این نوع نگرش به سرما و نفرت از یخبندان ،بهزودی در شاخههای دیگرِ ادیانِ
آریایی -از جمله دین زرتشتی -نیز نهادینه شد .برای آگاهی از این باورهای زرتشتی-آریایی و آشنایی با
چگونگیِ تصوّرِ بهشت و دوزخ در باورِ زرتشتیان ،بنگرید به کتاب« :ارداویرافنامه».
-5بنگرید به پاورقی بند .3
-6یک نام عام برای تمام موجودات مضرّ اعم از گونههای مختلفِ حشرات و بندپایان و...
-7مشخص نیست این نام اشاره به چه موجودی باشد .اما آشکار است که منظور از آن حشرهای موذی و
آفتزاست که با زدنِخسارت ،موجباتِ زیانرسانی و ناراحتیِمردمان را فراهم میکردهاست" .دارمستتر" <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -6سومین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،مَروِ نیرومند و پاک» بود .پس
ن همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،خواهشهای به گناهآلوده» را آنگاه «اهریم ِ
بیآفرید.
بند -7چهارمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،بلخِ زیبای افراشتهدرفش» بود.
ن همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگیْ « ،برَوَرَه» 2را بیآفرید.
پس آنگاه «اهریم ِ
بند -8پنجمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،نِسایه» -در میا ِ
ن بلخ و مرو -
بود .پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،گناهِ سُستباوری» را
بیآفرید.
بند -9ششمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،هرات» -و دریاچهاش -بود.
پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،سرشک و اشکِدیده» 3را
بیآفرید.
بند -10هفتمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،وَئِهکِرِتَة بد سایه» 4بود .پس
آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی ،پریِ «خْنَئیتی» را بیآفرید که به
"گرشاسپ" پیوست5.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
>> با توجه به محتوای کلّیِ بند« ،سْکَیتْیَه» را حشره ای موذی فرض کرده است که در میانِ غلّه و علوفة
چهارپایان پنهان شده و گاوها با نشخوار کردنِ آن ،دچار بیماری و مرگ میشدند .به طور کلی این بند به
احتمال بسیارقوی ،اشارهای اساطیری به همهگیرشدنِ نوعی بیماریِ حیوانی در «سغد» است که هزاران سال
پیش ،شاید موجب مرگ گاوهای زیادی در منطقه گردید .گاو مهمترین حیوان اهلیِ جماعتِ آریایی بود؛ چرا
که شیر و گوشت آ ن برای تغزبه ،پوست آن برای ساخت پوشاک ،استخوان آن برای ساخت سالح و فضله و
اضافات آن برای روشنکردن آتش استفاده میشد .از همین روی ،کیفیتِ زندگی اقوام قدیم ایرانی بهشدت
به گاو بستگی داشت .این وابستگی به اندازهای بود که در کهنترین اساطیر آریایی ،گاو دومین آفریده پس از
"کیومرث" تعبیر گردید و «روان گاو» (=گوشورون) یکی از نخستین نمادهای آفرینش و -بعدها -به عنوان
نگهبان و نگهدارِ چارپایان و ستوران قلمداد گشت .امروزه نیز تقدس گاو در میانِ برخی قبایلِ آریاییتبار
قابل مشاهده است که یقینا بازماندهای از این سابقة کهنسالِ تاریخی و اساطیری است .این خرافه در برخی
از اقوامِ بدویِ هندی همچنان رواج داشته و در سرزمینهای فوقالذکر ،گاو مورد پرستش قرار میگیرد.
-1بنگرید به پاورقی بند .3
" -2اسفندیار جی" آن را «مورچه» ترجمه کرده اما "نیبرگ"" ،دوستخواه" معنی آن را ناروشن دانستهاند.
-3در ترجمة واژة دوم اختالفنظر است .برخی آن را اشک ،برخی شیون و زاری و برخی معانی دیگر ضبط
کرده اند .در کل در سنت ایرانیان باستان ،گریه و زاری و غم و اندوه ،فعلی ناپسند محسوب میشد.
-4احتماال «کابل».
-5پریِ شهوت .بنابر اساطیر ،او "گرشاسپ" را فریفت و "گرشاسپ" برای کام گرفتن از وی ،به «آتش»
اهانت کرد« .اهورامزدا» از همینروی" ،گرشاسپ" را وعدة دوزخ داد .اما پس از پشیمانی "گرشاسپ" و <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
>> میانجیگریِ «روانِ زرتشت»« ،اهورامزدا» یک فرصت دیگر به "گرشاسپ" داد .بدینگونه که وی پیش از
مرگ ،به خوابِ عمیقی فرو رفت و این خواب تا زمانِ برآمدنِ "اوشیدرماه" (و در برخی منایع تا روزگار
برآمدنِ "سوشیانت سوم") ادامه مییابد تا در آن زمان با کشتن «آژیدهاک» ،گناه خود را جبران نماید.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به پاورقی بند 92از «خورنه یشت» و داستان «روان گرشاسپ» از کتاب «روایات
پهلوی» .
-1بنگرید به پاورقی بند .3
-2لواط
-3در باورهای کهنسالِ آریایی و متعاقب آن در آموزههای دین زرتشتی ،چهار عنصر «آب»« ،خاک»،
«آتش» و «هوا» مقدس بوده و آلودهکردنِ هر یک از آنان ،گناهی بزرگ و نابخشودنی قلمداد میگشت .در
عینحال نیز مُردارِ انسانها و حیوانات ،ناپاک دانسته میشد .از همینروی ،دفن کردنِ مُردارِ آدمیزاد یا هر
موجود دیگری در خاک را توهین به خاک و گناهی عظیم میدانستند .این تقدس بهاندازهای بود که سنت
تدفینِ اموات در خاک ،در ایرانباستان رایج نبود و آنها اموات را در طبیعت رها میکردند تا جانورانِ درّنده،
گوشت مُرده را بخورند .سپس استخوانهای باقیماندة میّت را به صورت دستهجمعی در دخمههایی که
«استودان» (=استخواندان) نامیده میشد ،قرار میدادند.
-4در بند 18از هات « 19یسنا» آمده است که هر سرزمینی پنج رَد (بزرگ ،سرور) دارد« :خانهخدا»
(سرپرست خانوار)« ،دهخدا» (کدخدا و ریشسفید روستا)« ،شهربان» (فرماندار شهر)« ،شهریار» (پادشاه
کشور) و سرور و بزرگِ تمام اینها نیز "زرتشت" است (به پاورقی بند 17از «مهر یشت» نیز توجه کنید).
اما در «ری» تنها سه رَد فرمانروایی میکنند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -17سیزدهمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،چَخرَة نیرومند وپاک» بود.
پس آنگاه «اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،گناهِ نابخشودنیِ مُردارسوزان»
را بیآفرید.
بند -18چهاردهمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدمَ « ،ورِنَة چهارگوشه» بود که
"فریدون" -فروکوبندة «آژیدهاک» -در آن[جا] زاده شد .پس آنگاه «اهریمنِ
ن نابهنجارِ زنان »2و «گرمایسخت» را بیآفرید.
همهتنْمرگ» سررسید و بهپتیارگی« ،دشتا ِ
بند -19پانزدهمین سرزمین و کشوری که من 1آفریدم« ،هفت رود» 3بود .پس آنگاه
ن نابهنجارِ زنان »2و «گرمای سخت»
«اهریمنِ همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،دشتا ِ
را بیآفرید.
بند -20شانزدهمین سرزمین و کشوری که من آفریدم« ،سرزمینِ گرداگردِ سرچشمة
رودِ اَرَنگ» 4بود؛ [همان]جایی که «مردمانِ بیسَر» 5زندگی میکنند .پس آنگاه «اهریم ِ
ن
همهتنْمرگ» سر رسید و به پتیارگی« ،زمستانِ دیوآفریده» را بیآفرید.
. فرگرد دوم
. بخش نخست6
mandegar.tarikhema.org
بند -8به [هنگام] شهریاری "جم" ،7سیصد زمستان بهسر آمد و این زمین پر از
tarikhema.ir
رمهها و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سرخِ فروزنده گردید؛ و [چون
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
شمار آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]
نیافتند.
بند -10آنگاه "جم" به روشنی ،به سوی نیمروز به راهِ خورشید فراز رفت .او این
زمین را به «سوْورای زرّین» 1و به «اَشْتْرا» ،2بسایید و بنواخت و چنین گفت :ای
«سپندارمذ»! 3به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را
برتابی».
بند -11پس "جم" این زمین را یکسوم ،بیش از آنچه که پیشتر بود ،فراخی بخشید
و به خواست و به کامِ خویش ،رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم
هرکس بود.
ی "جم" ،ششصد زمستان بهسرآمد و این زمین پر از رمهها
بند -12آنگاه به شهریار ِ
و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سرخِ فروزنده گردید؛ و [چون شمار
آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]
نیافتند.
بند -14آنگاه "جم" به روشنی ،به سوی نیمروز به را ِه خورشید فراز رفت .او این
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
زمین را به «سوْورای زرّین» 1و به «اَشْتْرا» ،2بسایید و بنواخت و چنین گفت :ای
«سپندارمذ»! 3به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را
برتابی».
بند -15پس "جم" این زمین را دو سوم ،بیش از آنچه که پیشتر بود ،فراخی بخشید
و به خواست و به کامِ خویش ،رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم
هرکس بود.
" -1شهرام هدایتی" و "مهرداد بهار" آن را سازی همچون شیپور و کرنا و نفیر ترجمه کردهاند ،که اگر با
مندرجات کتاب «گزیدههای زادسپرم» تطبیق دهیم ،میتوان گفت که احتماال نظر دو پژوهشگر ،درست
باشد.
-2افزاری ناشناخته است" .دارمستتر" آن را شمشیر ترجمه کرده است که به نظر نمیآید صحیح باشد.
"بارتولومه" و "ولف" آن را تازیانه دانستهاند که احتمال درستیِ آن بیشتر است .همچنین "پورداوود" واژة
فوق را چوبدستی تعبیر کرده است.
-3از کهنترین ایزدان آریایی و ایزدبانوی نگهبانِ زمین« .سپندارمذ» در کنار «آناهیته»« ،امرداد»« ،خرداد»
و ...از ایزدان مونثِ ایرانی بودند .همچنین بنگرید به پاورقی بند 1از هات « 56یسنا».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -16آنگاه به شهریاریِ "جم" ،نهصد زمستان بهسرآمد و این زمین پر از رمهها و
خ فروزنده گردید؛ و [چون شمار چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سر ِ
آفریدهها افزون گشت] رمهها و چارپایان و مردمان بر این [زمین] جای [برای زیستن]
نیافتند.
بند -18آنگاه "جم" به روشنی ،به سوی نیمروز به راهِ خورشید فراز رفت .او این
زمین را به «سوْورای زرّین» و به «اَشْتْرا» ،بسایید و بنواخت و چنین گفت :ای «سپندارمذ»!
به مهربانی فراخ رو و بیش فراخ شو که رمهها و چارپایان و مردمان را برتابی».
بند -19پس "جم" این زمین را سهسوم ،بیش از آنچه که پیشتر بود ،فراخی بخشید
و به خواست و به کامِ خویش ،رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که کا ِم
هرکس بود.
بند ... -20و به کامِ خویش ،رمهها و چارپایان و مردمان بدانجا فراز رفتند؛ چونان که
م هرکس بود1. کا ِ
. دوم2 بخش
.بند " -21جمشید خوبرمه" بر کرانة «رودِ نیکوی دایتی» در «ایرانویچ»3؛ با برترین
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
مردمان ،انجمن فراز برد" .جمشید خوبرمه" بر کرانة «رودِ نیکوی دایتی» در «ایرانویچ»؛
ن گرانمایه بدان انجمن درآمد.
همگام با مردما ِ
-1این روایت جذاب و دلچسب که از بند 8آغاز شده و در بند 20به پایان رسید ،یکی از شگفتانگیزترین
و کهنسالترین اساطیر ایرانی است که در «وندیداد» به یادگار باقی مانده است .این داستان ،بایستی
خاطره ای مبهم و غبارآلود از زمانی باشد که آریاییها دچار پیشرفتهای مادیِ چشمگیری شده ،ثروتمند
گشتند .تعداد نفوسشان زیاد گردید و به پیشرفتهای مهمی در زمینة کشاورزی دست یافتند.
-2این بخش شرحِ ساختِ دژی است که "جمشید" برای محافظت از مردمان در برابر یک زمستان سخت و
هولناک برپا کرد .این بندها ،یکی از مهمترین و کهنترین داستانهای اساطیریِ ایرانی هستند .از دلِ همین
اسطوره است که بعدها« ،سومریهای باستان» اسطورة "اوئناپیشتیم" و شرحِِِ کشتیسازیِِِ او برای نجاتِ
بشریت را ساخته ،و قرنها بعد ،یهودیان آن اسطوره را مصادره کرده و داستانِ عبریِ "نوحِ کشتیساز" را
ساختند .این بخش از «وندیداد» از کهنسالترین و قدیمیترین اساطیرِ ایرانی است .باری باید توجه داشت
که در زمانِ تالیفِ «اوستا» در دورة ساسانی ،پارهای عبارات که اکثرا به صورت پرسش و پاسخ میانِ
"زرتشت" و «اهورامزدا» است ،توسطِ موبدانِ زرتشتی به متنِ اصلی الحاق شده است تا روایت موجود رنگ و
بوی زرتشتی گیرد .این الحاقات شامل پارهای از عبارات بندهای 39 ،22 ،21و ،40به همراه تمامیِ بندهای
32 ،31و 43میباشد.
-3بنگرید به پاورقی بند 104از «آبان یشت».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ن
بند -27و بدانجای ،بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینگان و مادینگا ِ
نروی زمین را فراز بر .و بدانجای ،بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چارپایا ِ
گوناگونِ روی زمین را فراز بر.
-1با توجه به مندرجات بند پیشین ،در انجمنی که میان بزرگانِ ایرانی برگزار گردید ،بزرگان از "جمشید"
درخواستهایی مبنیبر اتخاذ تدبیر ،برای نجات از آفتِ زمستانِ سهمگینِ پیشروی را دارند .اما در آغازِ این
بند ،عبارتِ« :آنگاه اهورامزدا به جم گفت» آمده است که حاصل دستکاریهای دورة ساسانی است .احتماال
به جای عبارت فوق ،عبارتی شبیه به« :آنگاه آن مردمانِ گرانمایه به جم گفتند» در متنِ اصلی آمده بود.
-2مشخص نیست این واژه ،واحد اندازهگیری بوده باشد و یا مقصود همان «رودِ اساطیریِ اَرِدویسوَر» است
که در اینجا به عنوانِ مثالی برای بلندی قرار گرفته است (دوستخواه).
-3دژ و پناهگاه.
-4به نقل از "جلیل دوستخواه" ،در لغت به معنای «میدان اسبدوانی» است اما در اینجا و در معنای
جمله ،واحدی است برای مسافت .در ایرانباستان ،واحدهای اندازهگیریِ راهها ،با فاصلههای میدان
اسبدوانی مرتبط بود .ظاهرا اندازة آن بایستی -هم در درازا و هم در پهنا -دو فرسنگ بوده باشد.
-5از واحدهای اندازهگیری .در دوران ساسانیان این واحد برابر بود با یک فرسنگ یا کمی کمتر از آن .اما در
متن فوق که قدمتِ محتوای آن کهنتر از دوران ساسانیان است ،این واحد احتماال برابر با دو فرسنگ است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -28و بدانجای ،بذ ِر همة رُستنیهایی که بر این زمین ،بلندترین و خوشبوترینند
را فراز بر .و بدانجای ،تخمِ همة خوردنیهایی که بر این زمین ،بلندترین و خوشبوترینند را
ن
فراز بر .و [آنها را] برای ایشان جفتجفت کن و ازمیاننارفتنی؛ برای ایشان که مردما ِ
ماندگار در آن «وَر» هستند.
بند -29مباد که گوژپشت ،گوژسینه ،بیپشت ،خُل ،دْریَوَکَه ،1فریفتار ،کَسوْیش،2
ن اهریمن 4بدانجای [راه س جداکردهتن و هیچیک از داغخوردگا ِویزْباریش ،3تباهدندان ،پی ِ
یابند].
بند [ -30پس] در بلندترین جا[ی «وَر»] نُه [گذرگاه] ،در میانة [«وَر»] شش
[گذرگاه] و در پایینِ [«وَر»] سه گذرگاه بساز .هزار تخمة نرینگان و مادینگان را در
گذرگاههای بلند [بگذار ]،ششصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای میانه
[بگذار ]،و سیصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای پایین بگذار .آنها را به
«سووْرای زرّین» ،بدان «وَر» بران و بدان «وَر» دری و پنجرهای بساز.
بند -32آنگاه "جم" این زمین را به پاشنه بسپَرد و به دست بورزید؛ بدانگونه که
ک شفته را نرم میکنند.
اکنون مردمانْ خا ِ
mandegar.tarikhema.org
بند -33آنگاه "جم" آن «وَر» را بساخت :هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی ،و
tarikhema.ir
خ فروزنده را
تخمههای رمهها و چارپایان و مردمان و سگان و پرندگان و آتشهای سر ِ
بدانجا ببرد .آنگاه "جم" آن «وَر» را بساخت :هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی
برایزیستگاهِمردمان؛ هریک از چهار برش بهدرازای اسپْریسی برای آخورِ گاوان و گوسپندان.
بند -34پس بدانجای ،آبها را روان ساخت در آبراهههایی به درازای یک هاسَر .و
بدان جای ،گیاهان برویانید همیشه سبز و خُرَّم ،همیشه خوردنی و نکاستنی .و بدانجای،
خانه[ها] را بر پا ساخت ،خانه[هایی] بلندمرتبه ،دلنواز با پیرامونِ دلنواز[تر].
بند -35و بدانجای ،بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینگان و مادینگانِ
روی زمین را فراز برد .و بدانجای ،بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چارپایانِ
گوناگونِ روی زمین را فراز برد.
-1زنازاده (؟)
" -2پورداوود" آن را «دیو کین و کیفر» ترجمه کرده است.
-3معنای آن نامشخص است.
-4یعنی افرادی که دچار نقص جسمی یا روانی هستند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -36و بدانجای ،بذرِ همة رُستنیهایی که بر این زمین ،بلندترین و خوشبوترینند
را فراز برد .و بدانجای ،تخمِ همة خوردنیهایی که بر این زمین ،بلندترین و خوشبوترینند
ن
را فراز برد .و [آنها را] برای ایشان جفتجفت کرد و ازمیاننارفتنی؛ برای ایشان که مردما ِ
ماندگار در آن «وَر» هستند.
بند -37و بدانجای[ ،راه]نو[ویافتند] گوژپشت ،گوژسینه ،بیپشت ،خُل ،دْریَ َوکَه،
ن
س جداکردهتن و هیچیک از داغخوردگا ِ فریفتار ،کَسوْیش ،ویزْباریش ،تباهدندان ،پی ِ
اهریمن.
بند [ -38سپس] در بلندترین جا[ی «وَر»] نُه [گذرگاه] ،در میانة [«وَر»] شش
ن [«وَر»] سه گذرگاه بساخت .هزار تخمة نرینگان و مادینگان را در [گذرگاه] و در پایی ِ
گذرگاههای بلند [بگذاشت ]،ششصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای میانه
[بگذاشت ]،و سیصد [تخمة نرینگان و مادینگان را] در گذرگاههای پایین بگذاشت .آنها را
به «سووْرای زرّین» ،بدان «وَر» براند و بدان «وَر» دری و پنجرهای بساخت.
بند [ -140بدان جای] پدیدار شدن و پنهان گشت ِ
ن ستارگان و ماه و خورشید ،یک بار
[در سال] دیده میشود.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
بند -41و ایشان [هر] روز را چون سالی میپندارند .و [بدانجای] از [آمیزشِ] جفتی
ن
نرینه و مادینه به چهل زمستان ،نرینهای و مادینهای زاده شوند ،همچنین است از چارپایا ِ
گوناگون .و این مردمان در آن خانههای «وَرِ جَمکَرد» 2نیکوزیستترین زندگانند.
.. فرگرد نوزدهم
. 3 بخش نخست
بند « -1اهریمنِ مرگآفرین» ،ساالرِ دیوان ،از «سرزمینِ اَپاختر» ،4از «سرزمینهای
-1بندهای 40و 41شرحِ زندگانیِ جاودانة مردمانی است که در «وَ ِر جَمکَرد» زندگی میکنند .بنابر اعتقاد
نیاکان ،این افراد همواره زنده بوده و در تندرستی کامل میزییَند.
-2به معنای« :دژی که جمشید بنا کرد».
-3این بخش بازگو کنندة یکی از کهنترین روایات زرتشتیان است که به ظنِّ قوی در نخستین سالهای
پس از مرگِ "زرتشت" سروده شده است .متن اصلی داستان در «اوستای تدوینشده در دورة ساسانی»
دچار دستکاریهایی شده است .این تحریفات شامل :دعای «اَهونَ وَیرْیَه» و تکرار یک بند از فرگرد هشت
در بند 2به همراه تمام بندهای 8تا 10میباشد.
-4چهار جهتِ اصلی در ادبیات باستانی ما« :اَپاختَر=شمال»« ،نیمروز=جنوب»« ،خاور=شرق» و
«باختر=غرب» .در باورهای آریایی« ،اَپاختَر» (شمال) محلِ «دوزخ» و جایگاه «دیوان» قلمداد میشد<< .
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اَپاختر» به پیش تاخت« .اهریمنِ مرگآفرینِ نیرنگبازِ تباهکار» چنین گفت :ای «دُروج»! به
سوی "زرتشتِ اَشَوَن" بتاز و او را تباه کن« .دُروج» 1و «بویتی» 2و «مَرِشَونَه» ،3تاختکنان
بیامدند.
ی نیک» بند " -2زرتشت" به بانگِ بلند ( )4...نیایشی برخواند ،آبهای نی ِ
ک «رو ِد دایت ِ
ن خستو شد« .دُروج» و «بویتی» و «مَرِشَونَه»، را بستود و به پیروی از دا ِد مزداپرستا ِ
هراسان بگریختند.
بند « -3دروجِ نیرنگباز»« ،اهریمن» را چنین گفت :ای «اهریمنِ تباهکار»! «فرّة
زرتشت» چنان بزرگ است که من کشتن وی را از هیچ راهی شدنی نمیدانم[ .در این
هنگام] "زرتشت" در نها ِد خویش ،دیوان و دُروندانِ تباهکار را دید و با خود اندیشید [که]
آنان از برای کشتنِ من ،به همسخنی نشستهاند.
بند " -4زرتشت" از جای برخواست و بیهیچ ترسی از بیمِ «اهریمن» و دشواریِ
چیستانهای بدخواهانة او ،سنگی به اندازة خانهای را که از «اهورهمزدای آفریدگار» گرفته
ن خویش به چرخش در آورد« .اهریمن» پرسید :تو که بر فرا ِز کوهی در کرانة بود ،در دستا ِ
«رودِ َدرِجا» 5در خانة "پورو َشسْپ" (پدر زرتشت) ایستادهای ،این سنگ را از کجای این
زمینِ پهناو ِر گویسان ِ 6دورکرانه برگرفته و برای چه آن را به چرخش درآوردهای؟
بند " -5زرتشت" به «اهریمن» پاسخ داد :ای «اهریمنِ تباهکار»! من آفرینشِ دیو را
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ی 8دیوآفریده» را
فرومیکوبم .من «نسوی 7دیوآفریده» را فرومیکوبم .من «پریِ خَنَثَیت ِ
>> این اعتقاد ،احتماال به همان ماجرای شیوعِ یخبندان در سرزمینهای شمالی که منجر به مهاجرت
آریاییان گردید ،بازمیگردد.
-1پلیدی؛ در اینجا «دیوِ آفرینندة پلیدی».
« -2بویتی» در شمار دستهای بزرگ از دیوان قرار دارد که «دیوآساترین دیوان» خوانده شدهاند" .پورداوود"
آن را «دیو بُتپرستی» دانسته است و "دوستخواه" ضمن تایید نظر "پورداوود" ،معتقد است که این واژه،
سرمنشاءِ واژههای «بوت» (پهلوی) و «بُت» (فارسی) است" .مهرداد بهار" اما ارتباطِ «بویتی» با «بُت» و
«بُتپرستی» را قاطعانه رد میکند.
-3دیو زوال و فراموشی.
-4در اینجا یک دعای زرتشتی و سپس بخشی از بند 19از فرگرد 8آمده که از افزودههای جدید است.
-5اوستایی« :دَرِجْیَه پَیتی زْبَرَهه»؛ پهلوی« :دَرْجِنْ زْبار» به معنای« :دَرِجای آنسوی تپه»؛ رودی که
"زرتشت" برفرازِکوهی درکرانة آن ،نخستینبار دینِ «اهورامزدا» را پذیرفت و پیامآورِ آن گردید.
-6یک سند کهنسالِ دیگر مبنی بر آگاهیِ ایرانیان باستان از گِرد بودنِ زمین.
-7نام دیوی که بر پیکرِ مُردگان فرمان میراند و اگر کسی به مُردار نزدیک شود یا به آن دست بزند« ،نسو»
از همة سوراخهای تنِ او به درونِ پیکرِ وی راه یافته و او را میآالید.
-8پریِ (=دیو ماده) شهوت که «اهریمن» آن را برای گمراه کردن آفریدههای اهورایی بیافرید .بنابر برخی
روایات ،همین پری بود که "گرشاسپ" را به همخوابگی با خویش ترغیبکرد و در اینمیان ،او را وادار به <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند ... -29دیوی که او را «وی َزرِشَه» 5خوانند ،روانهای دُروَندانِ تباهکارِ درگناهزیسته را
tarikhema.ir
فروبسته میبرد .روانِ دُروندانِ تباهکار و نیکوکار ،هر دو از «راهِ زُروانساخته» که به
>> اهانت و خاموش کردنِ آتش نمود و بدینترتیب وی را گناهکار ساخت .همچنین بنگرید به پاورقی بند
10از فرگرد « 1وندیداد».
-1در گزارش پهلویِ (=زند) «وندیداد» این نیز جمله آمده است« :نیاکانِ تو مرا میپرستیدند؛ [پس] تو نیز
مرا پرستش کن.».
-2اشاره به «آژیدهاک».
-3بیشترِ بندهای این بخش شامل پرسش و پاسخهایی است میان "زرتشت" و «اهورامزدا» که بیشتر جنبة
فقهی دارد .به نظر میرسد که از دیگر فرگردهای فقهیِ «وندیداد» اندکی کهنسالتر باشد اما با اینحال باز
هم نمیتوان قدمت آن را خیلی کهنه دانست .تنها بندهای 28تا 34که دارای باورهایی کهن؛ مبنی بر
چگونگیِ احوالِ روانِ مردم پس از مرگ میباشند ،به احتمال قریب به یقین از فقرههای قدیمیِ این بخش
هستند.
-4در ابتدای این بند برای ایجاد پیوند با بندهای قبلی -که از بندهای جدیدتر هستند -عبارت« :اهورامزدا
پاسخ داد» اضافه شده است.
-5به معنای« :کسی که چیزی یا کسی را به هر سویی میکِشَد»؛ وظیفة او آن است که روانِگناهکاران را با
زنجیر تا «چینوَتپُل» بِکِشَد .در مقابل او« ،نَریوْسَنگ» است که روان پاکان و مردمان نیکوسرشت را با
احترام تا «چینوَتپُل» همراهی میکند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«چینوَتپُل» 1میپیوندد ،میگذرند .بر سرِ «چینوَتپُل» ،آنان پاداشِ کردارهای نیکِ جهانی
را که پیش از آن برای جان و روانِ خویش بهجای آوردهاند ،میجویند.
بند -30پس آنهنگام ،دوشیزهای خوشاندام ،نیرومند ،بلندباال ،بازشناسنده ،آراسته و
برازنده ،کارآمد و چیرهدست و بسیارزیرک -با سگهایی در دو سوی او -فرامیرسد .او روانِ
نیکوکار را از فرازِ «البرز کوه» و از «چینوَتپُل» میگذراند و در برابر ایزدانِ مینُوی جای
میدهد.
بند « -31وُهوْمَنَه» 2از سریرِ زرّینِ خویش برمیخیزد و بانگ برمیآورد :ای اَشَوَن!
چگونه از آن جهانِ پرآسیب به این جهانِ جاودانه درآمدهای و به سوی ما میآیی؟
ک اورنگِ زرّینِ «اهورهمزدا» ،به
بند -32روان های نیکوکاران به شادکامی به نزدی ِ
نزدیکِ تختهای زرّینِ «امشاسپندان» ،به «گَرزْمان» ،به سرای «اهورهمزدا» ،به سرای
ن اَشَوَن میرسند.
«امشاسپندان» ،به سرای همة دیگر مینُویا ِ
بند -33دیوانِ تباهکارِ بدکردار پس از مرگِ اَشَوَنمَردی که خود را از آالیش پالوده
باشد ،چنان از بوی خوشِ روانِ او میهراسند که گوسفندی گرگزده.
بند -34روانهای نیکوکاران در آنجا با «ایزد نَریوسَنگ» - 3دوستِ «مزدااهوره» -
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
همنشینی میکنند.
. بخش سوم4
بند « -43اهریمن مرگآفرین» ،ساالر دیوان« ،ایندَر 5دیو»« ،سَوْر َو 6دیوْ»،
-1پلی که روانِ مردمان پس از گذر از آن؛ بنا به ثوابها یا گناههایی که در زندگی کردهاند ،راهی بهشت
(در آن سوی پل) یا دوزخ (در زیر پل) میشود .در «کتاب نهم دینکَرد» آمده است :هنگامی که فردی
نیکوکار از روی این پل عبور میکند ،پهنای پل به اندازة 9نیزه گسترده شده تا او به آسانی از آن بگذرد .و
هنگامی که فردی بدکردار از آن میگذرد ،پهنای آن به اندازة لبة تیغی محدود میگردد تا وی از آنجا به
پایین (به دوزخ) بیافتد .این روایت ،در اسالم با عنوان «عبور از پل صراط» مطرح شده است.
-2بنگرید به پاورقی بند 46از «خورنه یشت».
-3اوستایی« :نَریوسَنگهه»؛ پهلوی« :نَریوسَنگ»؛ فارسی« :نَرسی»؛ ایزدِ پیامآور و پیکِ «اهورامزدا» است.
«نَریوسَنگ»و «سروش» همکار و خویشکارِ یکدیگرند.
-4این بخش ،شرحِ داستانی کهنسال از زادهشدنِ "زرتشت" است که به نظر میرسد ناقص باشد.
-5بنابر کهنترین باورهای هندوایرانی ،او یکی از نزدیکترین یاران «اهریمن» و هماوردِ «امشاسپند
اردیبهشت» است .در «ریگودا» وی همان «ایندرا» خدای بزرگِ هندوان است که از وی به عنوان «خدای
آب» و «خدای جنگ» نام برده شده است.
-6از نزدیکترین یاران «اهریمن» و هماوردِ «امشاسپند شهریور» است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«اَکَ َتشَه5
«نانگهَیثَیه 1دیو»« ،توروی 2دیو»« ،زَیریچ 3دیو»« ،دیوِ خشمِخونیندرفش،»4
دیو»« ،زاوْرون 6دیو کشندة پدران»« ،بویتی 7دیو»« ،دْریوی 8دیو»« ،دَیوی 9دیو»« ،کَسْوی5
فرگرد بیسـتم13
tarikhema.ir
.
بند -2نخستین پزشکِ خردمندِ [کاردانِ] فرخندة توانگرِ فرهمن ِد رویینتنِ پیشداد،
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
"ثریتَه" 1بود که بیماری را به بیماری بازگرداند ،که مرگ را به مرگ بازگرداند ،که
ن مردمان دور براند2.
نخستینبار ،نوکِ دشنه و آتشِ تب را از ت ِ
بند -3او بود که به جستجوی داروها و شیوههای درمان برآمد و «امشاسپند
شهریور» 3برای پایداری در برابر بیماری ،در برابر مرگ ،در برابر درد و تب ،در برابر ناخوشی
و پوسیدگی و گندیدگی -که اهریمن به پتیارگیِ خویش برای آسیبرسانی به تنِ مردمان
آفرید -داروها و شیوههای درمان را بدو بخشید و آموخت...
ت
بند -4و من گیاهان دارویی را که صدها و هزارها و دههزارها ،گرداگر ِد «درخ ِ
گوکِرِنَه» 4روییده است ،بدو فرو فرستادم.
بند -12بشود که «اَیرْ َیمَنَة 5گرامی» همة گونههای بیماریها و مرگها را ،همة
جادوان و پریها را و همة «جَینیهای 6تباهکار» را فروکوبد.
. فرگرد بیستویکم
بند -1درود بر «گاوِ پاک» .7درود بر تو ای «گاوِ نیکوکار» .درود بر تو که افزونیبخشی.
درود بر تو که میرویانی ،درود بر تو که بهترین اَشَوَن و اَشَوَنِهنوززادهنشده را بهروزی
میبخشی .درود بر تو که «جهی» و «آشموغِ نااَشَوَن و فرمانروای ستمگر» را نابود میسازی.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ن هوا به سوی زمین ،هزاربند -2ای «ابر» بیا! شتابان بیا! در درازنای آسمان ،از میا ِ
دانه [و] دههزار دانه باران بباران )8...( .چنین گوی تا همة بیماریها را به یکباره نابود
-1پدرِ "گرشاسپ" ،پهلوان بزرگ ایرانی است .او نخستین کسی بود که به فراگیریِ «دانش پزشکی»
پرداخت و به مبارزه با بیماریها بهپاخاست.
-2یعنی وی نخستین کسی بود که فردِ زخمی و شمشیرخورده؛ و همینطور فردی که دچار تب و لرز شده
بود را درمان کرد.
-3اوستایی« :خْشَثرَوَیرْیَه»؛ ایزدِ نگهبانِ فلزات .واژة «امشاسپند» از افزودههای بعدی است.
« -4هوم سپید» که در اساطیر ایرانی و هندی« ،شهریارِ گیاهانِ دارویی» خوانده شدهاست .این واژه بسیار
قدیمی است .در ابتدای این بند ،ضمیر «من» (اشاره به اهورامزدا) برای ارتباطیافتنِ این بند با بندِ الحاقیِ
نخست ،به متن اصلی اضافه شده است.
-5ایزد دوستی و پیوند و آرامش .او را نخستین پزشکِ مینُوی شمردهاند که درمانِ ناخوشیها در دست
اوست .در «ریگودا»« ،اَریَمَن» ایزدی است بزرگ که نام او همواره در کنار «مهر» و «وَرونا» آمده است.
" -6جلیل دوستخواه" میگوید که «جَینی» نام موجودی است که گَندِ بیماریهای گوناگونِ برآمده از
دخمههای آلوده را در اندامهای مردمان به اندازة یکسوم نیرومندتر میکند" .دارمستتر" این نام را با
«جَهی» یکی میداند .برخی نیز آن را معادل «جنهای کافر» نوشتهاند که از ریشه خطاست.
-7بنگرید به پاورقی بند 43از «فروردین یشت».
-8در اینجا عبارت «ای زرتشتِ اَشَوَن» آمده است که از اضافات جدیدتر است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
سازی ،تا مرگ را به یکباره نابود سازی ،تا همة بیماریهای پدیدآورندة «جَینی» را به
یک باره نابود سازی ،تا همة مرگِ پدیدآورندة «جَینی» را به یکباره نابود سازی ،تا «گَذَه»1
ن همة آبهاست .تو نیز بر آ و به بند -8ای «ابر»! «دریای فراخکرت »6جای گردآمد ِ
tarikhema.ir
باال فراز رو و به زمین فرود آی .به زمین فرود آی و به باال فراز رو)7...( .
-1نام نوعی بیماری است که از چند و چونِ آن آگاهیِ بیشتری در دست نیست .به دلیل نبودِ نمونة مشابهِ
این واژه در متون دیگر و نبودِ توضیحات در باب این واژه در «زند اوستا» تطبیق آن با بیماریهای شناخته
شده عمال غیرممکن است.
-2ایرانیان بر این باور بودند که سرچشمة «آب» و «روشنایی» یکیاست .دلیل این اعتقاد از آنجایی بود که
روشنایی (خورشید) از فرازِ «البرز» (برای دانستن جایگاه البرز بنگرید به پاورقی بند 13از مهریشت) برآمده
و رودها نیز از «قلّههای البرز» سرازیر میگردند .ریشة ضربالمثل متداولِ «آب ،روشنایی است» -که
همچنان تا امروز نیز بر زبانها جاریاست -از همینجاست.
-3در پایان این بند عبارتی آمده است با این مضمون« :ای آن که اهورامزدا راهی در بلندا را برای برآمدن و
بالیدنِ تو پدید آورده است! بر آی و به چرخش در آی» که بایستی از افزودههای جدیدتر دوران ساسانی
باشد.
-4در اینجا عبارت« :در درازنای راهِ اهورامزدا» آمده است که بایستی از افزودههای جدید باشد.
-5منظور از «راهی آبی» چشمانداز نقاط مرتفع کوهستانی است که در ترکیبی از «مِه» و «باران» ،منظرهای
چشمنواز را بهوجود میآورد.
-6بنگرید به پاورقی بند 59از «فروردین یشت».
-7بنگرید به پاورقی بند 4از فرگرد .21
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
بند -9ای «ماهِ دربرگیرندة تخمة گاو»! 1بر آ از فرا ِز «البرز» و در درازنای آسمان
بچرخ و بر جهان فروغ بیافشان )2...( .در درازنای راهی که ایزدان ساختهاند ،راهی آبی که
آنان گشودهاند2.
بند -17ای «خورشید»! ای «ماه»! ای «ستارگان»! با خروش برآیید! [از برای] دور
ی به جادو خو گرفته» را. ن «اَیِهی» 4را ،دور راند ِ
ن «جَه ِ راندنِ «کَخوژی» 3را ،دور راند ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1برپایة اساطیر ایرانی ،در آغاز خلقت ،هنگامی که "کیومرث" و «گاوِ نخستین» پس از یورش «اهریمن»
از بین رفتند« ،اهورامزدا» نطفههای درونِ بدنِ «گاو» را که بسیار درخشان بودند ،به «ماه» برد .درخشندگیِ
«ماه» در نیمهشبها از همین روی است .سپس از آن نطفهها« ،گاوی نر» و «گاوی ماده» زاده شدند که
اینان با یکدیگر جفتگیری کرده و 270نوع از جانوران و حیوانات را پدید آوردند .برای آگاهی بیشتر بنگرید
به کتاب «بندهشن».
-2بنگرید به پاورقی بند 5از فرگرد « 21وندیداد».
-3به معنای« :کسی که از روشنایی میکاهد»؛ صفتی است برای «اهریمن».
-4به معنای« :نازایی»؛ صفتی است برای «اهریمن».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پیشگفتار
کتاب ارزشمند «ماتیکان یوشت فریان» از شگرفترین و دلچسبترین یادگارهای
نیاکان ماست که به زبان پارسیِمیانه (پهلوی) و در زمان ساسانیان نوشته شده است.
"یوشت" پسر -و یا شاید از نوادگان -بزرگزادهای به نام "فریان" بود که در شهر
«پرسشگزاران» زندگی میکرد .در اساطیر ایرانی" ،فریان" بزرگمردی بود از
«تورانزمین» که به حمایت از "زرتشت" برخاست و از همینروی" ،زرتشت" در «گاهان»1
-دستنخوردهترین بخش از «اوستا» -او را در شمار یاران خویش نام برده و از «اهورامزدا»
خواهان برکت و بزرگی این شخص و اخالفِ او گردید .همچنین در کهنترین «یشتها»2
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
در میان ایرانیان را آشکار میسازد .کتاب پهلوی «داتستان دینیک»" ،3یوشت فریان" را
فردی غیرزرتشتی اما در شمار ارادتمندان به دین زرتشتی نام برده است .در کتاب «زند
س آن" ،زرتشت" به درگاه «اهورامزدا» بهمن یشت» 4نیز ذکر ماجرایی آمده است که در پ ِ
نماز برده و از وی میخواهد تا "یوشت فریان"" ،گوپدشاه" 5و "پشوتن" 6را فناناپذیر و
بیمرگ گرداند.
این ماجرای جذاب ،از جایی آغاز میشود که جادوگری به نام «اَخت» در طمع یورش
به شهر «پرسشگزاران» ،میکوشد تا با لشگریانش که متشکل از دیوان و بدخویان بودند،
شهر را چپاول کند .اما از آنجا که این شهر -ظاهرا بنابر دعای "زرتشت" برای «خاندان
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
فریان» -تحت حمایت فرّهایزدی و «امشاسپندان» است ،هیچ نیرویی توان نابودی آن را
ندارد مگر نیروی جهل و نادانی .پس «اَختجادو» با آگاهی از این موضوع ،درون شهر شده
و میکوشد تا برای دور راندنِ فرّهایزدی از شهر ،نادانی را بر آنجا حاکم سازد .از همینروی
نوجوانان پانزده ساله را به حضور خویش فراخوانده و شروع به پرسیدن سواالتی علمی از هر
یک آنها مینماید .سپس هرکس که پاسخ را نمیدانست ،در شمار نادانان قرار گرفته و
فرّهایزدی از او دور گردیده و «اَخت» در دَم او را میکشت .در این میان ،فردی به نام
"مهراسپند" که از پیران و خردمندان شهر است؛ جوانی دانا به نام "یوشت فریان" را برای
این مباحثه معرفی میکند .در همان آغاز کار" ،یوشت" خردمندی خود را نشان داده و دو
طلسمی را که «اَخت» با خود به همراه دارد باطل میسازد« .اَختجادو» آگاه میشود که
"یوشت فریان" با دیگران تفاوت دارد ،پس خود را برای یک مبارزة طوالنی آماده میکند.
بدین منظور 33پرسشِ پیچیده را مطرح کرده و برای پیروزی در این مبارزة علمی ،از تمام
توانایی خویش بهره میگیرد .این پرسشها گاه فلسفی ،گاه دینی ،گاه اخالقی ،گاه اطالعات
عمومی ،گاه از ستارهشناسی ،گاه از ریاضیات و گاه سواالتی بچهگانه است" .یوشت" اما با
نیروی خِرَد و یاری «امشاسپندان» ،به تمام 33پرسش پاسخ داده و سپس ابتکار عمل را در
دست گرفته و سه سوال پیچیده از «اَختجادو» میپرسد« .اَخت» برای یافتن پاسخ
mandegar.tarikhema.org
سواالت ،نیرنگی به کار بسته و به دوزخ میرود تا از «اهریمن» یاری بخواهد« .اهریمن» اما
tarikhema.ir
خ این سه از یاری رساندن به او خودداری میکند؛ چه در صورت آگاهی «اَختجادو» از پاس ِ
پرسش ،وی بهگونة فزایندهای نیرومند گشته و تهدیدی برای «اهریمن» خواهد شد.
«اَخت» ناکام و مضطرب به میدان مبارزه بازگشته و با ناامیدی از دادن پاسخ به سه پرسش
"یوشت" ،اعالم ناتوانی میکند .پس "یوشت فریان" دعایی خوانده و با کمک یک کاردِ
مقدس ،به «اَختجادو» یورش برده و او را از بین میبرد .با این پیروزیِ بزرگ ،افزونبر
نجاتیافتن شهر از یورش دیوان" ،یوشت فریان" نیز در شمار مهمترین شخصیتهای
زرتشتی قرار گرفته و بنابر دیگر کتب زرتشتی -از جمله کتاب سترگ «بندهشن» -از مرگ
رهایی یافته و در شمار جاودانان قرار میگیرد تا در «پَسین روز» (آخرالزمان) در کنار
"پشوتن"" ،گرشاسپ"" ،کیبهرام ورجاوند" و دیگر جاودانان زرتشتی ،در شمار لشگریان
"سوشیانت" -منجی دین زرتشتی -برای پاکسازی جهان از پلشت ِ
ی اهریمنان ،بکوشد.
با تطبیق مندرجات رساله «ماتیکان یوشت فریان» با دیگر کتب زرتشتیِ بازمانده از
دوران ساسانیان ،میتوان تخمین زد که ماجرای مباحثه "یوشت" و «اَختجادو» ،در حدود
هشتاد سال پس از مرگ "زرتشت" روی داده است .همچنین در بخشِ «یشتها» از
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
«اوستا» 1اشاراتی «مثلگونه» به این داستان رفته است .این اشارات گواه بر آن است که
ماجرای مبارزة "یوشت فریان" و «اَختجادو» ،از روزگاران باستان تا پایان دوران ساسانیان
میان ایرانیان بسیار سرشناس و معروف بوده است .اما مهمترین تفاوتی که میان روایت
مندرج در «اوستا» و روایت مستقل «ماتیکان یوشت فریان» به چشم میآید ،این نکته است
که در «یشتهای اوستا» شمار سواالت «اَختجادو» از "یوشت" 99 ،پرسش ذکر شده
است اما در «ماتیکان یوشت فریان» تنها 33پرسش آمده است .این شاید به خاطر آن باشد
که در درازنای گذر زمان و بازگویی شفاهی و سینهبهسینة این روایت ،بسیاری از پرسشها
به دست فراموشی سپرده شده و نویسنده یا نویسندگان رساله «ماتیکان یوشت فریان» تنها
به پرسشهای باقی مانده اکتفا کرده و نخواستند چیزی از خود بدان بیافزایند.
درمورد اسطوره "یوشت فریان" هرگز حق مطلب ادا نگشته است" .یوشت فریان" که
روزگاری در مقام اعتبار ،در کنار اساطیری چون "آرش کمانگیر"" ،گرشاسپ پهلوان"،
"جمشید"" ،هوشنگ" و ...قرار داشت ،امروزه ناشناخته باقی مانده و ایرانیان او را در گرد و
غبار تاریخ ،به دست فراموشی سپردهاند .باشد که این ترجمه از «ماتیکان یوشت فریان»،
بهانهای برای بازشناسی و احیای این اسطوره فراموششدة ایرانی باشد.
الزم به توضیح است که نگارنده برای ترجمه این متن ،از تلفیق دو روش «ترجمه واژه
mandegar.tarikhema.org
به واژه» و «ترجمه آزاد» بهره برده است .بدین معنا که تمرکز اصلی بر روی ترجمه واژه به
tarikhema.ir
واژه و نقل هر عبارت ،عین متن پهلوی آن بوده است .اما با این حال ،در برخی از بندها به
دلیل کهن بودن متن ،با عبارات و جمالتی نامنوس مواجه هستیم که در میان گذر هزارهها
منسوخ گردیده و با گوشِ انسانِ امروزی ،ناآشناست .لذا در هنگام مواجهه با چنین بندهایی،
از ترجمه روان و آزادتری استفاده شده -و به جهت آسانتر شدن فهم محتوا و مطالب برای
مخاطب -کوشش شده است تا جمالت به شیوه امروزیتری منعکس گردند .همچنین باید
توجه داشت که تالش نگارنده در هنگام ترجمه این اثر بر این بود که تا جای ممکن ،از
واژگان اصیل پارسی بهرهبرداری شده و از ورود واژگانی با ریشة بیگانه در این ترجمه،
جلوگیری به عمل آید.
نگته آخر آنکه در هنگام مطالعة متنِ «ماتیکان یوشت فریان» با مفاهیمی کهن و
نسبتا فراموششده برخواهیم خورد که همه ریشه در فرهنگ کهنسال ایرانی دارند .نگارنده
کوشیده است تا برای روشنشدنِ این مفاهیم ،توضیحاتی را در پاورقیها عنوان کند .با
اینحال برای درکِ بهترِ مفاهیمِ مربوط به باورهای قدیمی و مناسکِ کیشِ زرتشتی،
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پیشنهاد میشود تا کتاب «زرتشت و زرتشتیان» از همین نگارنده -طبع «انتشارات آروَن»-
را مطالعه نمایید.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
3
پس یوشت فریان به درگاه اَختجادو آمدی .ولی از آنروی که اَخت ،الشة آدمی را از
برای طلسم و جادو در زیر بستر خود پنهان کرده بود ،یوشت فریان درون آنجا نشد .او به
اَخت پیغام فرستاد« :شما الشة آدمی را در زیر بستر خود دارید و از آنروی که در
آنجاییکه الشة آدمی است ،امشاسپندان 4درون نشوند ،من نیز درون نخواهم شد تا آن
الشه از آنجا دور شود که من نیازمند یاری و پشتیبانی امشاسپندان هستم .و اگر
امشاسپندان درون نشوند ،آنگاه پرسشهای تو را پاسخ نتوانم داد».
-1فیلها
-2در سنّتِ زرتشتی ،پانزدهسالگی ،سنِّ رسیدن به رشدِ کامل و بلوغ است.
-3یعنی جمجمه و اسکلت آدمیزاد .در روزگاران دور ،ساحران و جادوگران برای انجامِ طلسم و جادو،
استخوان آدمیزاد و حیوانات را همراهِ خود نگاه میداشتند.
« -4امشاسپندان» در کهنترین باورهای دین زرتشتی ،القابی برای «اهورامزدا» بودند .اما رفته رفته درطول
زمان دارای شخصیتهایی مستقل گردیده و در نهایت در جایگاه ایزدان و -به زبان امروزیتری -فرشتگانِ
درگاهِ «اهورامزدا» قلمداد گردیدند .باید توجه داشت که هر یک از این «امشاسپندان» در باورهای قدیم
ایرانی (پیش از زرتشت) نمایندة یکی از عناصر طبیعت قلمداد میگشتند .همچنین برای آگاهی بیشتر،
بنگرید به پاورقی بند 5از هات « 56یسنا» در همین کتاب.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن آن نهفته بود، پس اَختجادو دستور داد تا آن تخت و بستر را که الشة آدمی درو ِ
بیرون بردند و سپس تخت و بستری نو افکندند.
پس او یوشت فریان را دگرباره اندر خواست و گفت« :بیا و بر این جامه و بالش بنشین
و پرسشهایم را به درستی پاسخ ده».
یوشت فریان گفت« :ای تبهکا ِر دُروند !1بر این بالش میننشینم .چه این بالش نَسای2
مُردگان است ،و ایزدان و امشاسپندان -که یاور و جانپناه من هستند -اگر بر این بالش
بنشینم ،از یاری و پشتیبانی من بازخواهند ایستاد و آنگاه پرسشهای تو را پاسخ نتوانم
داد».
پس اَختجادو فرمان داد تا بالش را بردند و بالشی نو آوردند.
ش نو ،بنشست.اینبار یوشت فریان درون شد و بر آن بال ِ
نخستین پرسش را اَختجادو از یوشت فریان چنین پرسید« :بهشت به گیتی بهتر است
یا به مینو؟»3
یوشت فریان پاسخ داد« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و
پس از مرگ به دوزخ بیافتی! چه بهشت به گیتی بهتر است .از اینروی که کسی که در
گیتی کار و کرفه 4نکردی ،در مینو او را فریادرسی نخواهد بود .و نشان دیگر آنکه اگر به
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
گیتی کاری نیکو نکنی به آن جهان نیکی نرسد».
اَختجادو چون آن پاسخ را شنید ،شگفتزده گردید و به اندازهای که مردی یَشتی
کند ،5در گیجی ماند .سپس چون به خود آمد ،او را چنینگفت« :بدبختیِمن -اَختجادو-
از تو -یوشت فریان -این است که بر من چیره هستی .همچون مَر ِد دلیر بر دلیرترین مَرد،
اسبِ دلیر بر دلیرترین اسب ،گا ِو دلیر بر دلیرترین گاو و همچون آسمان که بر زمین
فرمانروایی میکند .چرا که من با این پرسش نهصد مُغ 6را کشتهام ،که آنان چندان یزشِ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یزدان 1کردهاند که به خاط ِر نوشیدنِ پراهوم ،2زرد شده بود 3.و همچنین نُه دختر از
«دودمان سپیتمان» 4را کشتم که هر یک از ایشان دینستایی را افسری به زر و مروارید از
پادشاهان نستاندهاند .5هنگامی که من از اینان پرسیدم که بهشت به گیتی بهتر است یا به
مینو؟ پاسخ دادند که بهشت به مینو بهتر است .پس من گفتم اینچنین که بهشت به مینو
برای شما نیکوتر است ،همیدون بهتر آن باشد که به بهشتِ مینو درون شوید .پس آنها را
بکشتم».
6
اکنون دوم پرسش من از تو این است که« :از آفریدههای اورمزد کدام است که اگر
بنشیند ،بلندتر باشد از زمانی که ایستاده است؟»
یوشت فریان پاسخ داد« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و
پس از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پاسخ تو سگ باشد».
سوم پرسش این بپرسید که« :از آفریدههای اورمزد آن چیست که برَوَد اما گام نَنَهَد؟»7
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پاسخ آن گنجشک است که برود اما گام نَنَهَد».
چهارم پرسش این بپرسید که« :از آفریدههای اورمزد ،آن چیست که دندانش از شاخ و
شاخش از گوشت باشد؟»
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
ش پرهیزگار .و چون آن خروس از مرگ به دوزخ بیافتی! پاسخ آن خروس است ،مرغِ سرو ِ
بانگ کند ،پتیاره از آفریدههای اورمزد باز دارد8».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پنجم پرسش این بپرسید که« :کار ِد کوچک بهتر است یا خورشِ 1کمتر؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
د کوتاه بَرسَم2
ش اندک است .چه با کار ِ از مرگ به دوزخ بیافتی! کار ِد کوتاه بهتر از خور ِ
بریدن و چیدن ،ولی خورشِ اندک به شکم نرسد و چون رسد باد انگیزد».
ششم پرسش این بپرسید که« :چیست پُر و چیست نیمهپُر و چیست آنکه هرگز پُر
نباشد؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! آنچه که پُر است مَردِ دارای توانایی است که چون بمیرد پرهیزگار
باشد؛ آنچه که نیمهپُر باشد درویشِ بینوای بدزیست است که چون بمیرد روانش پرهیزگار
باشد؛ و آنچه که تُهی است ،مَردِ بدبختِ بدزندگانیست که چون بمیرد دُروند و ناپرهیزگار
بمیرد».
هفتم پرسش این بپرسید که« :آن چیست که مردمان خواهند نهانکردن اما آن را
نهانکردن نتوانند؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن زُروان 3است که کس نهان کردنش نتوان؛ چه زمان ،خود
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
پیدا بُوَد».
هشتم پرسش این بپرسید که« :کدام است آن مرد ِم زنده که "استیویهات" را ببیند و
4
بمیرد و او را ایدون کام باشد که باز زنده شود و نیز اگر دوباره او را ببیند و بمیرد ،برایش
آسان آید؟»5
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن مردمی است که یَشت نکرده باشد و پراهوم نخورده باشد .و
دیگر آن مَرد که به گاهِ زناشویی رسیده باشد و زن نگرفته باشد .و سهدیگر آن مردمی که
-1خوراک ،غذا
-2شاخههای مقدسِ بُریدهشده از درخت هوم یا گز که زرتشتیان در نیایشها به دست گرفته و مناسکی را
اجرا میکنند.
-3ایزدِ زمان .بنگرید به پاورقی بند 67از «مهر یشت».
-4نام دیوِ مرگ در اعتقاداتِ کهنِ آریاییان.
-5یعنی« :چه کسانی هستند که پس از مرگ ،آرزو دارند تا مجددا زنده شوند تا کارهایی نیمهتمام را تمام
کنند و سپس به آسودگی بمیرند؟»
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ن زنده بودن ،یَشت نکرده است و اشوداد 1نداده است و یزش نکرده باشد و گفته باشد در زما ِ
که اشوداد به مردم بدهم اما [پیمانشکنی کرده و] نداده باشد .پس آنکس هنگامی که
بمیرد کامِ او اینگونه است که باز زنده شود و دوباره بمیرد و استیویهات ببیند و مرگ
برایش آسان شود».
نهم پرسش این بپرسید که« :پیل و اسب و شتر و خر و گاو و گوسفند و زن و سگ و
خوک و گربه به چند ماه زایند؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پیل به سهسال زاید و اسب و اشتر و خر به دوازدهماه زایند و
گاو و زن به نهماه زایند و گوسفند به پنجماه زاید و سگ و خوک به چهارماه زایند و گربه به
چهلروز زاید».
دهم پرسش این بپرسید که« :مردم کدام به رامشتر و آسانتر زیَد؟»2
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن مردمی به رامشتر و آسانتر زیَد که در زندگی بیبیمتر ،و
به آنچه دارد خرسندتر و داراتر است».
یازدهم پرسش این بپرسید که« :چیست آنکه در گیتی به اورمزد و امشاسپندان
mandegar.tarikhema.org
همانند است؟»
tarikhema.ir
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه در گیتی دهبُد 3به اورمزد و امشاسپندان همانند است و جای
دهبُد همانند گرزمان 4روشن است و دستیاران دهبُدان همانند امشاسپندانند .و دهبُدان اندر
دربار؛ همانند آن ستاره است که پرویز خوانند؛ دیگر مردم هنگامی که خویشکار و
استوارند ،همانند دیگر ستارگان کوچکند که در آسمانند».
دوازدهم پرسش این بپرسید که« :کدام خورش خوشتر و خوشمزهتر است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن خورش خوشمزهتر و بامزهتر است در میان مردمان که مَرد
آن را از راهِ کوششِ ُدرُست ،به دست آورده ،اندوخته و پرداخته شده باشد و آن را از را ِه کار
و کرفه باز خورند و بدارند».
-1خیرات ،صدقه
-2یعنی« :چه کسانی در آرامش زندگی میکنند؟»
-3کدخدا /شاه
-4بهشت ،عرشاعلی
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
سیزدهم پرسش این بپرسید که« :یک چه؟ و دو چه؟ و سه چه؟ و چهار چه؟ و پنج
چه؟ و شش چه؟ و هفت چه؟ و هشت چه؟ و نه چه؟ و ده چه؟»1
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه یک ،خورشید بی 2که همة جهان را روشن دارد .دو ،برآوردن و
فروبردن دَم 3است .سه ،پندار نیک ،کردار نیک و گفتار نیک است .چهار ،آب و زمین و گیاه
و ستور است .پنج ،همان پنج "کِی" 4است .شش ،همان شش گاهنبار 5است .هفت ،هفت
امشاسپند است .هشت ،هشتیِ نامیبِه است .6نه ،همان نه سوراخ در تن مردمان است و ده،
همان ده انگشتِ دست است».
بیست و سوم پرسش این بپرسید که« :چه سردتر؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! نه چنان چون که تو اندیشی ،بلکه چنان چون که من میدانم :تو
چنان اندیشیدی که برف سردتر است که اندر کوه نشیند و خورشید هرگز بر آن برنتابد؛
ولی آنچنان که تو اندیشیدی نیست ،زیرا مَنِشِ مَردِ دُروند ،سردتر است؛ و آن را نشان
اینکه تو را برادری است دُروند ،او را چندی زهر به دل جای دارد که تو آن را نه با خورشید
و نه با آتش نتوان گداختن ،و چون من آن زهر را به مُشت گیرم بگدازد7».
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1این پرسش به تنهایی شامل 10سوال از 33سوال است.
« -2بی» = «است» .هنوز در شاخههایی از گویش لُری ،لکی و برخی از گویشهای دیگر ،به جای فعل
«است» از فعل «بی» استفاده میشود" .باباطاهر" میگوید:
همه زیبا به چشمِ دیگران بی هزاران الله و گل در جهان بی
-3نفس
-4پنج شاه بزرگ کیانی" :کیقباد"" ،کیکاووس"" ،کیخسرو"" ،کیلهراسپ" و "کیگشتاسپ".
-5گاهنبار در اسطورههای زرتشتی و آریایی ،نام شش «گاه» یا شش روزی است که اهورامزدا جهان را
آفرید و به نشانة آن ،ایرانیانِ باستان جشنهای ششگانة گاهنبار را پدید آوردند که بنابر مندرجات «اوستا»
. بدینگونه است:
. « -میدیوزَرِیم» که در روز پانزدهم اردیبهشتماه ،به نشانه آفرینش آسمان ،جشن گرفته میشد.
. « -میدیوشوِیم» که در روز پانزدهم تیرماه ،به نشانه آفرینش آب ،جشن گرفته میشد.
. « -پَویتهشَوهیم» که در روز سیام شهریورماه ،به نشانه آفرینش زمین ،جشن گرفته میشد.
« -اَیاسرِم» که در روز سیام مهرماه ،به نشانه آفرینش گیاهان ،جشن گرفته میشد.
« -میدیارِم» که در روز بیستم دیماه ،به نشانه آفرینش جانوران ،جشن گرفته میشد.
« -هَومَوسپَوتمَدُم» که در آخرین روز سال ،به نشانه آفرینش مردمان ،جشن گرفته میشد.
-6مضمون این جمله مشخص نیست.
-7در این بند اختجادو می پرسد که چه چیزی در جهان از همه سردتر است؟ یوشت فریان پاسخ میدهد
که من میدانم پاسخ مدنظر تو آن برفی است که در قلة کوهستانها مینشیند و حتی تابشِ خورشید نیز <<
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پس اَختجادو فرمان داد که برادر خویش را آوردند و بکشتند و زهر را از دل او بیرون
ی گداختن نبود .پس یوشت فریان آن را آوردند .ولی نه خورشید و نه آتش ،آن زهر را توانای ِ
اندر مُشتِ خویش بگرفت و آن زهر ،بیدرنگ بگداخت.
بیست و چهارم پرسش این بپرسید که« :چه گرمتر؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه مُشتِ مَر ِد پرهیزگار گرمتر است .و آن را نشان این که زه ِر
ت من آن را گداخت». برادرت را نه خورشید و نه آتش نتوانست گداختن ولی مُش ِ
بیست و پنجم پرسش این بپرسید که« :از آنها که فرو شود ،کدام بهتر است؟ و از
آنها که سرد شود ،کدام بهتر است؟ و از آنها که بمیرد ،کدام بهتر است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! از آنچه فرو شود ،آب بهتر است .و آنچه سرد شده باشد ،آتش
بهتر است .و آنچه بمیرد ،مَر ِد تبهکا ِر دُروندِ ستمگری چون تو باشد ،بهتر است! چه اگر آب
فرو نشود و آتش سرد نشود و تبهکارِ دُروندِ ستمگری چون تو نمیرد؛ آنگاه همة
[چهارگوشة] جهان پُر از آب و آتش و تبهکارِ دُروندِ ستمگری چون تو شود و نگهداری
جهان نتوان کرد».
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
1
بیست و ششم پرسش این بپرسید که« :چه از کوه ،گرانتر است؟ و چه از کار ِد
پوالدین ،تیزتر است؟ و چه از انگبین ،2شیرینتر است؟ و چه از دنبة میش ،چربتر است؟ و
از رادان ،3که رادتر است؟ و از راستان ،که راستتر است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! [نخست آنکه] دروغ و ناراستی از کوه ،گرانتر است؛ و [دوم
آنکه] زبانِ مردمان از کاردِ پوالدین ،تیزتر است؛ و [سوم آنکه] برای پدر و مادر ،همانا
ذ4 فرزند نیکو از انگبین شیرینتر است؛ و [چهارم آنکه] از دنبةمیش چربتر« ،سپندارم ِ
>> توانایی آب کردن آن را ندارد اما بدان که اشتباه میکنی و از برف کوهستانها سردتر هم وجود دارد و
آن سردیِ بدذاتیِ انسانهای گناهکار و پلید است .چنانچه بدذاتیِ درونِ دلِ برادر تو ،اکنون شبیه به
ماده ای زهرآلود و سرد است که نه با تابش خورشید و نه با افروختن آتش ،گرم نخواهد شد اما اگر من آن را
به دست گیرم ،ذوب میشود!
-1سنگینتر ،مستحکمتر.
-2عسل.
-3جوانمردان.
-4ایزدبانوی نگهبانِ زمین .بنگرید به پاورقی بند 1از هات « 56یسنا».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
زمین و باران» است؛ و [پنجم آنکه] از رادان رادتر« ،ایزدِ تیشتر» 1است؛ و [ششم آنکه] از
راستان راستتر« ،وایو» 2است چرا که از هیچکس شرم و آزرم ندارد و رشوه نستاند و خدای
و بنده 3را یکی به دیگری به راستی دارد.4
بیست و هفتم پرسش این بپرسید که« :کدام پای نیکتر و نیکوتر است؟ چه بسیار
ن منپاهایی که من در زندگانی دیدهام ولی از میان آنها ،پای "هوفریا" -که خواهرِ تو و ز ِ
است -نیکوتر و چشمنوازتر است».
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه پای آب نیکتر و نیکوتر است .و تو را نشان آن که هرجای که
آب پای نَهاد ،در آنجا سبزه بِرَست .ولی هرجای که هوفریا پای نهاد ،آنجا خشک
گردید5».
بیست و هشتم پرسش این بپرسید که« :بزرگترین رامش زنان چیست؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! نه چنان چون که تو اندیشی ،بلکه چنان چون که من میدانم .تو
ایدون اندیشیدی که زنان را بزرگترین رامش از جامههای گوناگون و کدبانوییِ سزاوار است
که دارند؛ ولیکن زنان را بزرگترین رامش ،بودن کنارِ شوی خویش است».
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
اَختجادو گفت که« :دروغ بگویی و من تو را به این پرسش بکشم .اکنون بیا نزد هوفریا
رهسپار شویم؛ او که خواهرِ تو و زنِ من است .او که هرگز دروغ نگفته و نگوید».
یوشت فریان همداستان بود .پس به نزد هوفریا شدند .پس ایشان گفتند بنشین و این
پرسش به راستی بگذار .سپس یوشت فریان پرسید که« :زنان را بزرگترین رامش ،از
جامههای گوناگون و کدبانوییِ سزاوار است که دارند؟ یا زنان را بزرگترین رامش ،بودن
کنا ِر شوی خویش است؟»
« -1تیر»؛ ایزد باران و یکی از بزرگترین و مهمترین خدایان قدیمِ آریایی که مورد احترام آریاییان بود.
بنگرید به «تیر یشت».
-2ایزد باد .نام دیگر او «اندروای» است و بیشتر با لقب «زبردست» در «اوستا» از او نام برده شده است.
«وایو» یکی از اسرارآمیزترین خدایان هندو-ایرانی است که هم در متون کهن ایرانی و هم در متون هندی از
او یاد شده است .او بر گردونهای برنشسته که صد اسب آن را میکشند و نسیم و باد و طوفان و آذرخش از
اوست .بنگرید به «رام یشت» در همین کتاب.
-3ارباب و رعیت.
-4زیرا باد برای همة آدمیان؛ چه دارا و چه ندار ،به یکسان میوزد.
-5اشاره به لگدمال کردنِ گیاهان که دستمایة نابودیِ آنها میشود.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
هوفریا با خویش اندیشید که« :چه بدبختی به سرم آمده است که این تبهکارِ دُروندِ
ستمگر ،اگر دروغ بگویم هم برادرم را میکشد و هم من دُروند میشوم .ولیکن ایدون بهتر
که راست بگویم .چه اگر دروغ بگویم خود دُروند شوم و داد و دین را از دست دهم ولی
چون مرا به راستگویی بکشد ،پرهیزکار خواهم گردید».
پس پوششی بر سر انداخت و گفت که« :زنان را بزرگترین رامش ،از بودن کنارِ شوی
خویش است».
اَخت با شنیدن این پاسخ با دشنهای هوفریا را بکشت .روان هوفریا به گرزمان 1رفت.
آنگاه روان او بانگ برآورد که« :نکوکاری پرهیزکار بودم ،اکنون پرهیزکارترم .اما ای
اَختجادو ،تو دُروند بودی ،اکنون دُروندتر گشتهای».
بیست و نهم پرسش این بپرسید که« :آن چیست که ده پا و سه سر و شش چشم و
شش گوش و دو دُم و سه خایه و دو دست و سه بینی و چهار شاخ و سه پشت دارد و
زندگی و خوراک جهان از اوست؟»
یوشت فریان پاسخ آن ندانست پس از اورمزد یاری خواست .پس اورمزد برای یاری او
ایزد «نَریوْسَنگ» 2را فرستاد و نَریوْسَنگ پاسخ را در اندیشة یوشت فریان گماشت .پس
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَر ِد تبهکا ِر دُروندِ ستمگر و پس از
مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن یک جفت گاو نر و مرد برزیگری است که زمین را شخم
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
میزند .از کوشش آن برزیگر و شخ ِم آن دو گاو ،زمین باروَر گشته و روزی و خوراکِ مردمانِ
جهان را به بار میآورد».
اَختجادو که میپنداشت یوشت فریان این پرسش را نتوان پاسخ داد ،شگفتزده گردید
و پیدرپی فریاد برآورد و سه شبانهروز در بیهوشی به سر برد .پس از سه شبانهروز،
هنگامی که به هوش آمد ،پرسشها را دنبال کرد.
سیام پرسش این بپرسید که« :کدام اسب بهترین است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! آن اسبِنَرِ پاکنژاد و آموزشدیده که بتوان آن را با اسبانِ شاهی
نگاه داشت ،آن اسب بهترین است».
سی و یکم پرسش این بپرسید که« :آن چیست که خشک است و بِوَزَد؛ و آن چیست
که تَر است و بسوزَد؟»
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن که خشک است و بِوَزَد ،باد است؛ و آن که تر است و بسوزد،
پیه است».
سی و دوم پرسش این بپرسید که« :کدام پادشاه بهتر است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه آن پادشاه بهتر که بخشایندهتر و خِرَد و دانشِ او نیکتر باشد».
سی و سوم پرسش این بپرسید که« :تو را دارایی چند است؟»
یوشت فریان بگفت« :زندگی را در تنگدستی باشی ای مَردِ تبهکارِ دُروندِ ستمگر و پس
از مرگ به دوزخ بیافتی! چه مرا دارایی سه است :یکی آنکه خورَم ،دیگر آنکه پوشم ،و
سهدیگر آنکه به درویشان دهم».
چون یوشت سراسر سی و سه پرسش اَختجادو را پاسخ داد؛ آنگاه گفت« :تو را سه
پرسش کنم که آن را نتوانی پاسخ کنی .نخست آنکه ارزشِ یک مُشت تخ ِم زمین 1به چند
ن زمین بپردازد به چند ارزد؟ ارزد؟ دوم آنکه ارزشِ کسی که با "گاو ورزا" 2به شخمزد ِ
سهدیگر آنکه ارزشِ خُوَیدوده 3را کار و کرفه به چند ارزد؟»
اَخت در شگفت ماند و پاسخ را ندانست .پس به بهانه ،زمان خواست تا پیشاب 4کند.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ی دوزخ شد و از اهریمن یاری خواست. یوشت فریان پذیرفت و اَخت با نیروی جادو ،راه ِ
اهریمن پاسخ داد که پاسخ این هر سه پرسش را دانم اما نگویم .چه اگر پاسخ آن را به تو
گویم ،نیرو و توانایی تو افزون گردیده و همآوردِ من خواهی شد .اَخت اندوهگین گردید و
بازگشت .ایدون به یوشت فریان گفت« :آنچه ندانستی را اورمزد و امشاسپندان به تو
گفتند ،و من که امید به اهریمن داشتم او مرا ناکام گذارد و پاسخم نگفت».
د بَرسَمچین ،5با نیرنگِدینی 6اَختجادو را کشت؛ و «دروج»7 آنگاه یوشت فریان با کار ِ
را که اندر تنِ او بود ناکار کرد.
-1بذر.
-2در اساطیر ایران باستان ،نخستین موجود آفریده شده "کیومرث" بود که نیای تمام انسانهاست و
دومین موجود آفریده شده «گاو ورزا» بود که نیای تمام ستوران و چارپایان است.
-3ازدواج با خویشانِ نزدیک.
-4ادرار.
-5کاردی که با آن شاخههای «بَرسَم» را برای انجام اعمالِ مذهبی ،میبُرند.
نیرنگدینی» به معنیِ زمزمهکردنِ سرودهها و خواندنِ دعاهای مقدسِ دینی است.ِ « -6
-7پلیدی.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پیشگفتار
"رستم" جهانپهلوان ایرانی و قهرمان «شاهنامه» است .دربارة کهناسطورة رستم،
پژوهشگران و محققانِ تاریخ ،آرای گوناگونی دارند .گروهی او را از اساطیرِ «سکایی» و
گروهی دیگر او را متعلق به سنّتِ ادبی/بومیِ «پیشسکایی» میدانند .1برخی نیز اسطورة
رستم را ساخته و پرداختة ایرانیان شرقی در دوران «اشکانیان» دانستهاند که صحیح نیست.
با این همه هرچه که باشد ،رستم یکی از مهمترین و درخشانترین اساطیر و افسانههای
ملّیِ ایرانی و متعلق به فرهنگ کهنِ ایرانزمین است.
ن ایرانیان رواج داشته است .در البالی کتب افسانة رستم از کهنترین روزگاران در میا ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
«سکسیران» -و احتماال کتب دیگری که در پیچ و خمِ روزگار از میان رفته و نامی از آنها
ت پراکنده ،به دست به دست ما نرسیده است -از وی یاد شده است .مجموعِ این روایا ِ
توانمندِ دانای طوس" ،حکیم ابوالقاسم فردوسیطوسی" به نظم درآمده و برای همیش
حفظ گشته است.
اما در میان روایات متعدد دربارة رستم ،داستانی کهن و بکر نیز در دسترس است که
"فردوسی" از وجود آن بیخبر بوده و در هیچیک از منابع دیگر نیز ثبت نشده است و آن
روایتی از رستم است که در کشور چین یافت گردیده.
" -1نولدکه" معتقد است هنگام یورش سکاها به ایاالت «زرنگ» و «رخج» ،افسانة "رستم" در آن
سرزمینها رواج داشته و بنابراین نمیتوان اصل و ریشة اسطورة "رستم" را یک اسطورة سکایی دانست .رایِ
اخیر "نولدکه" را میتوان برای بازیابیِ یکی از حلقههای مهم اساطیرِ ایرانی بهکار برد .با توجه به آنکه در
سنتهای جدیدتر" ،رستم" را از تبار "گرشاسپ" دانستهاند و علم به آنکه "گرشاسپ" اسطورهای از
ایرانیان شرقی است ،اگر بپذیریم "رستم" به سنّتِ پیشسکاییِ بومیِ «زرنگ» مربوط است ،پس میتوان
پذیرفت که؛ برخالف آنچه که اخیرا برخی از پژوهشگران بازگو کردهاند« ،شجرهنامة رستم و انتساب او به
گرشاسپ» ،نه از باورهای جدیدتر ،که دارای ریشهای بسیارکهنسال است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
در حوالی سال 1900میالدی ،باستانشناسان در نزدیکی شهر «توئن هوانگ» در
کشور چین ،غارهایی را یافتند که در اصل ،کتابخانههایی ارزشمند از دورانِ باستان بود .این
س بوداییان بوده و دهانة غارها کتابها اغلب بودایی و حاویِ اوراقِ مربوط به کتابهای مقد ِ
نیز نزدیک به 900سال بسته و دستنخورده باقی مانده بود .هفت سال پس از کشف این
ل تبعة بریتانیا در جریان بازدید از غارها" ،سر اورل استین" باستانشناس مجارستانیاالص ِ
ی یافتشده را یکی از این غارها به نام «غا ِر موگای» (غار هزاربودا) ،برخی از متونِ بودای ِ
برای تحقیق و پژوهش با خود به انگلستان برد .مدتی بعد" ،پلیو" دانشمندِ چینشنا ِ
س
فرانسوی نیز از غار بازدید به عمل آورد و بخشی دیگر از متونِ باستانی را با خود به کتابخانة
ملّیِ فرانسه برد .بعدها در جریان ترجمة این اوراق و در البالی متون بودایی ،نسخهای بکر از
داستانی مربوط به رستم پیدا شد که بخش بزرگِ آن در میان اوراقِ کتابخانة ملّیِ فرانسه و
ق موزة بریتانیا قرار داشت .این داستانِ شگفتانگیز از رستم ،به بخشِ کوچکتر در میان اورا ِ
زبان سُغدی مکتوب گردیده و حکایت از آوازة اسطورة رستم تا دورترین نقاط فالت ایران در
مرز با چین را دارد .شوربختانه این داستانِ یافت شده ،ناقص است .آغاز و پایان آن افتاده و
گمان میرود که بخشی از یک داستان بزرگتر باشد .موضوع داستان نیز نبردِ رستم با
دیوان است.
mandegar.tarikhema.org
پیدا شدنِ چنین داستانی از رستم در آسیایمیانه ،البته شگفتانگیز نیست .چرا که
tarikhema.ir
بنابر یافته های باستانی ،داستان رستم در فرارود بسیار سرشناس بوده است .برای نمونه در
ف سُغد ،در «پنجکنت»؛ مربوط به سدة هشت هجری، ویرانههای کاخهای اشرا ِ
دیوارنگارههایی از رستم سوار بر «رخش» در نبرد با دیوان ،در کنار «سیمرغ» و
"بانوگشنسپ" 1حکاکی شده است .این دیوارنگارهها به اندازه مشهور است که این بخش از
کاخِ فوقالذکر را به نام «اتاق رستم» نامگذاری کردهاند.
جدا از موارد باال ،در میان اوراقِ غار هزاربودا ،تکهای دیگر از متون غیربودایی نیز یافت
س شهیر ،در پژوهشی که شده است که بسیار حاثز اهمیت است" .ایلیا گریشویچ" ایرانشنا ِ
بر روی این متون به عمل آورده ،دعای معروفِ زرتشتیِ « َاشِم وُهو» را در این نوشته
تشخیص داده است .با توجه به یکسان بودنِ خط و کاغذِ دعای «اَشِم وُهو» با خط و کاغ ِذ
ن رستم ،بی گمان هر دو متن باید مربوط به یک مجموعه باشند .از طرفی قطعهداستا ِ
اطالعات تاریخی ،وجودِ اقلیتی بسیار کهن از زرتشتیان در حوالیِ سُغد -در واپسین
-1دخترِ رستم.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
سالهای پیش از سقوط امپراطوری هخامنشی -را به اثبات رسانده است .1همچنین باید
ق غارهای هزاربودا ،متونی نیز از «مانویان» به دست آمده و
توجه داشت که در میانِ اورا ِ
بعید نیست که داستان رستم توسط مانویان در سُغد ،مکتوب گردیده باشد.
در ترجمة فارسیِ این متن ،از بازسازیها و بازخوانیهای «سیمز ویلیوامز» -کوه او نیوز
متاثر از راهنماییهای «هنینگ» و «گرشویچ» است -بهرهبورداری شوده و همچنوین برخوی
تغییراتِ کهنِ «بنونیست» که نسبت به بازسازیهای توازه بورای فهومِ موتن ،بهتور بوه نظور
می آمد ،محترم شمرده شده است .همچنین کوشش نگارنوده بور ایون بووده اسوت توا موتن
ترج مه ،هرچه بیشتر به اصلِ متنِ سُغدی نزدیک باشد .همچنین برای پاس داشوتنِ زبوان و
ادبیاتِ شیرینِ پارسی ،در ترجمة متنِ اصلی از واژگانی با ریشوة اصویلِ پارسوی بهرهبورداری
شده است و تالش این نویسنده بر آن بود تا از ورود واژگان بیگانوه بوه موتن ،جلووگیری بوه
عمل آید .همچنین برای درک بهتر این روایت ،در هرکجایی از متن که بوا سونگینی محتووا
مواجه شدیم ،در پاورقی تفسیر و توضیحاتی از بند مربوطه نگارش یافت که توجوه بودان در
فهم متن بسیار موثر است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1با علم به اینکه دینِ زرتشت تا پایان دوران هخامنشیان و حتی تا دهها سال بعد ،هنوز به بخشهای
غربی فالت ایران نرسیده بود ،استقرار این اقلیت زرتشتی در اواخر دوران هخامنشی در دورترین نقاط ش ِ
رقی
فالتِ ایران ،دلیلی است برای اثباتِ ظهور "زرتشت" در شرقِ فالت ایران.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ن خدایان را از او بازمیستانیم».
[پیروز میشویم و] کی ِ
گ پیشین ،جان بهدر برده بودند -خود را به ساز و بر ِ
گ [پس] دیوان -آنانکه از جن ِ
ب فراوان ،دروازههای شهر را گشودند .چه بسیار کمانگیر،
گرانِ جنگی ،بیاراستند و با شتا ِ
3
چه بسیار گردونهسوار [و ارّابهران] ،چه بسیار پیلسوار ،چه بسیار ( ،) ...چه بسیار
خوکسوار ،چه بسیار روباهسوار ،چه بسیار سگ سوار ،چه بسیار مارسوار و سوسمارسوار ،چه
بسیار پیاده ،چه بسیار در پرواز همانند الشخور و خفاش میرفتند و چه بسیار واژگون :سر
به پایین و پاها به باال.
غرّشی برکشیدند [و] زمانی دراز باران و برف و تگرگ و تندر برانگیختند .دهان را
بازگشودند و آتش و شعله و دود رها ساختند و به جستجوی رستمِ دلیر ،رهسپار گشتند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ش 1دارندة
[چون دیوان به چراگاهی که رستم در آن آرمیده بود ،نزدیک شدند« ]،رخ ِ
شامة تیز» بیامد و رستم را بیدار کرد .رستم از خواب برخاست .جامة پوستِپلنگِ [خویش
را] بر تن کرد .ترکشدان 2را بر پُشت ببست[ .سپس] بر رخش سوار شد و به سوی دیوان
شتافت.
هنگامیکه رستم [به لشگر دیوان نزدیک شد و] از دور [لشگرِ] دیوان نمایان گردید،
رخش را بگفت« :بیا ای سرور ،از دیوان بگریزیم .و کاری کنیم که دیوان را به سوی جنگل
[بکشانیم]» ...
tarikhema.ir
دستگیر شود تا شکنجهای سخت و دردناک نشانش دهیم».
« -1رخش» اسب مشهور رستم است .بر پایة «شاهنامه»« ،رخش تنها مادیانی بود که توانست پیکر تنومند
رستم را حمل نماید و رستم او را از میان دهها مادیان دیگر برگزید" .فردوسی" چنین نقل میکند که چون
رستم رخش را برای خویشتن برگزید ،قیمت آن را از چوپان بپرسید:
به چندست و این را که خواهد بها ؟ ز چووپوان بپرسید کهاین اژدهوا
و چوپان پاسخ داد که بهای این اسب ،بوم و برِ ایرانزمین است:
بدینبر ،تو خواهی جهان کرد راست مر این را بر و بومِ ایران ،بهاست
رخش همپای رستم در صیانت از مرز و بومِ ایرانزمین گامها برداشت .در نخستین خوان از هفتخوان،
شیری را از بین برد و در نبردهای بیشمارِ با تورانیان ،پایهپای رستم دالوریها کرد .رخش وفادارانه در تمام
طول عمر رستم درکنار او بود و سرانجام نیز در کنارِ رستم در چاهی که "شغاد" -نابرادریِ رستم -برکند،
برافتاد و در کنار جهانپهلوان رستمدستان ،کشته شد .پیکر رستم را در سیستان ،در گوردخمهای قرار داده
و در روبروی آرامگاه وی نیز رخش را ایستاده دفن کردند( .توجه کنید که این شیوة تدفین ،آشکارا یک
روشِ تدفینِ مرسومِ سکایی است).
-2ابزاری که تیرهای کمان را در آن میگذاشتند و همچون کولهپشتی ،به پشتِ خود میآویختند.
-3این متن در موزة بریتانیا نگهداری میشود.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
دیوان یکدیگر را سخت برانگیختند و همگی به شادمانی و پیروزی فریاد برکشیدند و از
پیِ رستم روان گشتند.
ی
در آن هنگام [ناگهان] رستم بازگشت و به سوی دیوان تاخت .همچون شیری در پ ِ
نخچیر؛ و یا کفتاری در پیِ رمة گوسپندان؛ و یا شاهینی در پیِ خرگوش؛ و یا خارپشتی در
پیِ اژدها ()1...
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1همانگونه که در پیشگفتارِ این مبحث عنوان گردید ،داستان فوق ،داستانی ناقص است و شوربختانه
انتهای آن نیز همچون آغازِ آن ،از بین رفته است .با اینحال میتوان حدس زد که در اینجا نیز همچون
دیگر داستانهای رستم ،دشمن تارومار گشته و جهانپهلوان یکبارِ دیگر با پیروزی از آوردگاه بازمیگردد.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
پیشگفتار
روایت عاشقانة "زَریادَرِس" 1و "اوداتیس" 2یکی از کهنترین افسانههای عاشقانة ایرانی
ن خود را تا به امروز رسانیده است.
است که علیرغم تحریفات بسیار ،اصلِداستا ْ
این روایت ،روزگاری از مشهورترین داستانهای ایرانی بود .بهگونهای که بنابر شواهد و
اسنا ِد تاریخی ،در دوران مادها و هخامنشیان ،نگارههایی از این اسطوره را بر روی دیوارههای
ن نقاشی میکردند 3و بنابر معابد ،کاخهای اشراف و حتی خانههای شخصیِ مردما ْ
بژوهشهای "مری بویس" ،در برههای از تاریخ ،بهدلیل عالقهای که مردم به کاراکترها و
شخصیتهای این افسانه داشتند ،بسیاری از ایرانیان نامِ دخترانِ خویش را "اوداتیس"
mandegar.tarikhema.org
(آتوسا) مینهادند.4
tarikhema.ir
میتلینی"5 کهنترین روایتِ بازمانده از این داستان مربوط به یادداشتهای "خارس
تاریخنگار و روایتنگارِ دربا ِر "اسکندر مقدونی" است.
اما نقل این داستان از زبان یک رویدادنگارِ یونانی ،این پرسش را مطرح میسازد که
اسامی یاد شده در این داستان ،در کجای تاریخ و فرهنگِ ایرانی قرار داشتهاند؟ آیا این
روایت ،اصالتا ایرانیاست؟ یا ساخته و پرداختة ذهن یونانیان است؟
برای پاسخ به این پرسش ،بهتر است اسامی برخی از شخصیتهای نامبرده در این
کهنداستان را واکاوی کنیم :اگر نامهای یونانیشدة دو شخصیت محوری و یک شخصیت
مکمّلِ داستان ،یعنی "زَریا َدرِس"" ،اوداتیس" و "هیستاسْپِس" 6را مجددا از زبان یونانی به
1 -Zariadres
2 -Odatis
-3تفضلی19-18 :1378 ،
4 -Boyce, 1955: 463-477
5 -Chares of Mytilene
6 -Hystaspes
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اصلِ پارسیِ خود بازگردانیم ،بهترتیب با این اسامی مواجه خواهیم شد" :زریر"" ،1هوتوسا"
(آتوسا) 2و "گشتاسپ".3
پس تا اینجا با توجه به داشتنِ ریشة ایرانیِ نامهای شخصیتهای داستان ،در اصلِ
ایرانیبودنِ روایت ،جای تردیدی باقی نمیماند .اکنون باید دید که آیا اثری از این داستان؛
ع ایرانی باقی مانده است یا خیر؟ برایکه روزگاری از مشهورترین روایات ایرانی بود ،در مناب ِ
پاسخ به این پرسش ،در گا ِم نخست باید اندکی با روایتِ موجود ،آشنایی پیدا کنیم:
"هیستاسْپِس" شا ِه بخشی از «سرزمینهای ماد» 4است و "زَریادَرِس" برادر کوچکترِ
وی نیز در بخشهای شمالیِ این سرزمین ،فرمانروایی میکند .شبی "زَریادَرِس" در عالم
رویا" ،اوداتیس" شهدختِ سرزمینِ «مراثیها» 5را دیده و دلباختة او میگردد .باقیِ روایت،
ن "اوداتیس" و ازدواج با اوست.
داستان مسافرتها و کوششهای "زَریادَرِس" برای یافت ِ
با کندکاوی در اساطیر ایرانی ،متوجه خواهیم شد که این خطِّ سیرِ داستان ،برای ما
ع پس از آن ،با تغییراتی ق رویاگونة "زَریادَرِس" به "اوداتیس" و وقای ِناآشنا نیست .عش ِ
جزیی در «شاهنامة فردوسی» 6قابل مشاهده است .با این تفاوت که در روایتِ شاهنامه ،این
"گشتاسپ" است که عاظم سرزمین روم شده و در عال ِم رویا ،دلباختة "کتایون" 7دخت ِر
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-1بنگرید به پاورقی بند 101از «فروردین یشت» در همین کتاب.
-2بنگرید به پاورقی بند 139از «فروردین یشت» در همین کتاب.
-3بنگرید به پاورقی بند 99از «فروردین یشت» در همین کتاب.
-4گمان نگارنده بر آن است که قدمتِ این داستان مربوط به پیش از تاسیسِ سلسلة پادشاهیِ ماد توسط
"دیاکو" باشد.
5 -Marathi
-6باید توجه داشت که "فردوسی"« ،شاهنامه» را از روی نسخة منثوری به نظم کشیده است که توسط
چهارتن از آگاهانِبه اساطیرِ ایرانی ،از روی بازماندههای «خداینامههای ساسانی» بهرشته تحریر درآمده بود.
بنابراین روایتِ «شاهنامه» ،در واقع منظومِ روایتی ملی است که از هزاران سال پیش در میان ایرانیان مشهور
بوده و در دورة اشکانی و سپس ساسانی با نام «خداینامه» مکتوب گردید و پس از اسالم ،اگر "فردوسی"
اقدام به منظوم کردن آن نمینمود ،چه بسا ما امروز از بخشهای بزرگی از اساطیرِ کهنسال ایرانی،
نمیتوانستیم آگاهی داشته باشیم.
-7در «اوستا» و دیگر کتابهای بازمانده از دورانِ ساسانی ،نام همسر "گشتاسپ"" ،هئوتوسا" (آتوسا) ذکر
شده است« .کتایون» یک نام خاص نیست بلکه لقبی در معنای «جهانبانو» میباشد .احتماال پس از اسالم و
با گسترش زبان عربی ،به دلیل کمرنگ شدن زبان فارسی -که حدودا دو قرن به طول انجامید -ایرانیان در
شناسایی معانیِ برخی واژگان دچار مشکالتی گردیدند .از همین روی «کتایون» که پیشتر لقبی برای
"هئوتوسا" (آتوسا) قلمداد میشد ،به اشتباه به عنوان یک اسم خاص فرض گردید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
به راحتی قابل فهم است که روایت "گشتاسپ" و "کتایون" در «شاهنامه» ،یک
بازنویسیِ جدیدتر از داستانِ عاشقانة "گشتاسپ" و "هوتوسا" (آتوسا) در منابع پهلوی بوده
و آن نیز تحریف شدة روایتِ کهنسالِ عشقنامة "زریادرس" (زریر) و "اوداتیس" (هئوتوسا)
است .پس روایت فوقالذکر ،همان کهنداستانی است که "خارس میتلینی" آن را در اواخر
دوران هخامنشیان یادداشت کرده و برای ما به یادگار گذاشته است .با این تفاوت که بر اثرِ
گذرِ زمان ،جای شخصیت های داستان و مناطقِ جغرافیاییِ وقوعِ رویدادها ،دچارِ تغییراتی
شده است.
بیگمان گناهِ این دگرگونیها و تحریفات ،البته متوجه فرد یا افرادِ مشخصی نیست .این
دگرگونیها ،از یکسوی بهدلیل انتقالِ شفاهی از نسلی به نسلِ بعدی و از سویدیگر بر اثر
قدمتِ باالی روایات و گذرانِ ادبیاتِ پارسی از پیچوخمهای درازِ تاریخی ،پدیدار گشته است.
ن
ی ایرانی را میتوان بارها در متو ِ
ی روایات اساطیر ِ
نمونههایی از ایندستتغییرات در بازگوی ِ
ل ایرانی مشاهده کرد که در بخشهای دیگرِ همینکتاب، پارسی و باورهای کهنسا ِ
نمونههای آن قابل مشاهده است.
در این جا الزم به یادآوری است که نگارنده در این کتاب ،برای نخستینبار است که
ن "زَریادَرِس" و "اوداتیس" را -به صورت جامع و کامل -به زبانِ فارسی ترجمة کهنداستا ِ
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
منتشر میکند .شایسته است اکنون که این روایتِ اساطیریِ فراموششده ،احیا گردیده
است؛ دوستداران و دلسوزانِ فرهنگِ کهنسالِ ایرانی نیز در جهتِ انتقالِ متنِ فوقالذکر به
ن
دیگر هموطنان کوشا باشند تا در کنار یکدیگر ،از گوشهای دیگر از یادگارهای نیاکا ِ
اهوراییمان ،نگهداری و نگهبانی نماییم.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
"گشتاسپ" 2و برادر کوچکترش "زریر" ،3دو پسرِ «آفرودیت» 4و «آدونیس» 5بودند که
بر بخشهایی از سرزمینهای ایرانی پادشاهی میکردند" .گشتاسپ" بر «ماد» و
سرزمینهای پایینترِ آن چیرگی داشت و "زریر" در سرزمینهای میا ِ
ن «دریای مازندران»
تا «تنائیس» 6فرمانروایی میکرد.
"اومارتِس"8ن مراثیها» 7بود که بزرگزادهای به نام آنسوی «تنائیس»« ،سرزمی ِ
پادشاه آن بود" .اومارتِس" دختری داشت به نام "آتوسا" که در زیبایی و آراستگی بیهمتا
9
-1به دلیل ایرانی بودنِ این روایتِ قدیمی ،کوشش نگارنده بر این بوده است تا در متنِ ترجمهشده ،افزونبر
بکارگیری واژگانی با ریشة پارسی ،حداالمکان از تلفّظِ پارسیِ نامهای شخصیتهای داستان استفاده کرده و
تلفّظِ یونانیِ اسامی را که در متنِ "خارس میتلینی" آمده است ،تنها در پاورقیها عنوان نماید.
-2در متن یونانی" :هیستاسْپِس"
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
Aphrodite -4؛ الهة عشق و زیبایی در یونان باستان .در میان ایزدان ایرانی« ،آناهیتا» شبیهترین ایزد به
«آفرودیت» میباشد.
Adonis -5؛ نماد طبیعت و نوزایی و تجدیدحیاتِ ساالنه .در میان ایزدانِ ایرانی« ،اَمُرداد» (بنگرید به بند
46از خوَرنه یشت)« ،زامیاد» (ایزد نگهبانِ زمین) و «اَرْشتاد» تا حدودی شبیهترین ایزدان به «آدونیس»
هستند .البته «آدونیس» برخالفِ «اَمُرداد» و «اَرْشتاد» ،ایزدی مذکر است .باید توجه داشت این که "خارس
میتلینی" ،دو شاهزادة ایرانی یعنی "هیستاسْپِس" و "زَریادرِس" را فرزندان دو خدای یونانی عنوان کرده
است ،ریشه در باورهای یونانیِ او دارد و از تحریفات وی به این روایتِ ایرانی است .نگارنده بر این گمان است
که این شیوة انتساب دو شاهزادة ایرانی به خدایان ،از آنجهت است که همواره در باورِ ایرانیانیاستان،
پادشاهان دارای «فرّة ایزدی» (بنگرید به فصل «خورنه یشت» در همین کتاب) بودند و از همینروی
"خارس میتلینی" و هم وطنانِ وی ،در درکِ این باور و اعتقاد ،دچار اشتباه شده و این باورِ ایرانی را به مثابه
«خدازادگیِ پادشاهان ایرانی» قلمداد کردهاند.
Tanais -6؛ شهری در گوشة شمالِشرقیِ دریای سیاه میباشد که امروز بخشی از خاک روسیه است .بر پایة
این گزارش ،منطقهای که "زریر" در آن فرمانروایی میکرد حدفاصلِ «دریای مازندران» تا «دریای سیاه»؛
شامل گوشههای شرقیِ ترکیه ،بخشهای از جنوبِغربیِ روسیه و تمامِ کشورهای آذربایجان ،ارمنستان و
گرجستانِ امروزی است.
Marathi -7؛ ظاهرا شاخهای از اقوامِ «سکایی» بودند.
Omartes -8؛ در پارسیباستان «مَرد» (؟) یا شاید «اَمَرت» در معنای «نامُردنی» و «جاودانه» (؟)
-9در متن یونانی" :اوداتیس"
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
یکشب "آتوسا" خوابی شگفتانگیز دید .او در خواب ،شاهزادهای را دید که از
ب شیرین ،زندگیِ "آتوسا" را دگرگون
سرزمین های ایرانی به سراغِ او آمده است .این خوا ِ
ساخته و این دخت ِر شاداب را گوشهنشین ساخت.
در همین زمان" ،زریر" نیز شبی در خواب ،شاهدختِ «سرزمینِ مراثیها» را دیده و
دلباختة او گردید.
نت شاهی را رها کرده و برای یافتن "آتوسا" ،روانة «سرزمی ِ پس "زریر" ،تاج و تخ ِ
ت
مراثیها» گردید .او پس از تحمّلِ سختیهای بسیار ،سرانجام کامیاب به یافتنِ شاهدخ ِ
زیبا شد و با شادمانی وی را از پدرش خواستگاری نمود .اما از بختِواژگون" ،اومارتِس"
درخواستِ "زریر" را رد کرد زیرا خواهانِ آن بود که یگانهدخترش با مَردی از تبار
«مراثیها» پیمان زناشویی بندد .این رویداد "آتوسا" را بیش از پیش اندوهگین نمود.
روزگاری از این زمان سپری شد" .اومارتِس" برای یافتنِ شوهری شایسته از بزرگا ِ
ن
«مراثی» برای دخترش ،برنامهریزی میکرد .از همینروی جشن بزرگی برپاساخت و
ن شهر را به این جشن ،فراخواند.
خویشان ،نزدیکان و بزرگا ِ
پیش از آغا ِز جشن" ،آتوسا" با یاریِ یکی از دوستانِ درباریاش ،پیکی برای "زریر"
mandegar.tarikhema.org
فرستاده و او را از این رویداد آگاه ساخت" .زریر" که زمان را برای بهدستآوردنِ «شاهدخ ِ
ت
tarikhema.ir
مراثیها» شایسته میدید ،بیدرنگ جامهای سکایی بر تن کرد و بر گردونهای بنشست ،از
ن مراثیها» رساند .جشن آغاز شده بود که "زریر"
«تنائیس» بگذشت و خود را به «سرزمی ِ
بهگونة ناشناس ،درونِ کاخ گردید.
اکنون زمانِ ازدواجِ "آتوسا" فرارسیده بود" .اومارتِس" -همانگونه که از پیش ،زمینه
را مهیا ساخته بود -جامی از مِی به دستِ "آتوسا" داد و از وی خواست تا به میانِ بزرگان
رفته و مِی را به جا ِم کسی که خواهانِ پیوند با اوست ،بریزد.
"آتوسا" اندکی در تاالر گام برداشت و چشم به هر سویی نهاد .سرانجام "زریر" را
شناخت و با شادکامی به سوی وی شتافت ،و جامِ او را پر کرد .بدینگونه در آنرو ِز
خجسته" ،زریر" شاهزادة ایرانی و "آتوسا" شاهدختِ مراثی ،به فرخندگی با یکدیگر پیمان
زناشویی بستند.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اخیرا سخنی در میان هممیهنان عزیز مطرح گردیده است که الفبای امروزینی که به
آن مینویسیم ،الفبایی عربی است و بر این باورند که پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان
و چیرگی اعراب بر ایران ،دبیره و الفبای اعراب بر ایرانیان تحمیل گشته و دبیره پهلوی -که
الفبای گذشته ایرانیان بود -فراموش شد.
این باور به اندازهای فراگیر گردید که بسیاری از ما ایرانیان -پا به پای غیرایرانیان-
دبیره و الفبای فارسی را منشعب از الفبای عربی میپنداریم .نگارندة این پژوهش کوشیده
است تا با بررسی دقیق تاریخ خط و الفبا در میان ایرانیان و اعراب ،به این پرسش پاسخ
mandegar.tarikhema.org
دهد که آیا اساسا الفبای فعلی ،متعلق به اعراب بوده یا یک رسمالخط اصیل ایرانی میباشد؟
tarikhema.ir
در گام نخست؛ با فرض به این که الفبای فعلی ،الفبایی عربی است .پرسشی را مطرح
میکنیم؛ آیا ریشة این الفبا ،به اعرابِ شبهجزیره عربستان (حجاز) بازمیگردد یا خیر؟ و اگر
پاسخ خیر است ،اعراب این دبیره را از کجا آوردهاند؟
به گواهِ تاریخ و دستاوردهای باستانشناسی ،تا پیش از اسالم ،نشانی از وجود دبیره و
الفبا و خط و دیوان و آموزش در میان اعراب -بهویژه در میان اعراب حجاز -دیده نشده
است .تنها از اعراب شمالیِ حجاز (نواحیِ حیره و غسان که یکی زیر فرمان شاهنشاهی ایران
و دیگری زیر فرمان امپراطوری روم اداره میشد) چند سند باستانشناسی بهدست آمده
است ،که کهنهترین آنها به هزاروپانصد سال پیش باز میگردد .همچنین از وجود خط و
ب بیابان سینا نیز نشانههایی بدست آمده است که پیوند با مردم یمن دارد و
الفبا در جنو ِ
آنان نیز همانند مردم حیره ،زیر فرمان شاهنشاهی ساسانیان اداره میشدند .
"دکتر همایونفرخ" در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان»
آورده است« :مردم حجاز به سبب بیاباننشینی ،از نوشتن و خط بیبهره یودهاند .مگر شمار
اندکی از آنها که کمی پیش از اسالم ،به حیره و غسان در عراق و شام رفت و آمد داشته و
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
از مجموعِ پژوهشهای مورّخین و یافتههای باستانشناسی ،چنین برمیآید که اعراب
حجاز نه الفبایی داشتند و نه خواندن و نوشتن میدانستند؛ زیرا هیچ نوشتهای -حتی یک
نمونه خشتنبشته ،گلنبشته ،سنگنبشته ،استخواننبشته ،پوستنبشته ،پاپیروس و امثال
آن -در سرزمین آنها یافت نشده و هیچ نشانهای تا امروز از وجودِ دبیره و خط و سواد ،از
اعراب حجاز به دست نیامده است .مگر در میان قبایل حیره و غسان در شمال؛ و ساکنان
یمن در جنوب که تحتتاثیر فرهنگ ایرانی و رومی قرار داشتند.
اکنون باید پرسید که عقیدة خودِ اعراب در باب ریشة الفبای بهاصطالح عربی ،چگونه
است؟ اعراب خود بر این باورند که الفبای کنونیشان ،از «الفبای نَبَطی» برگرفته شده است
و الفبای نبطی نیز وامدار «الفبای آرامی» و آن نیز از «فنیقیها» منشعب گشته است .
واژه نبطی اشاره به «قوم نبط» دارد که از حدود 150سال پیش از میالد ،در نبطیه
میزیستند .نبطیان -همچون اعراب -سامینژاد بوده و در اوج قدرتشان از سوریه و اردن
تا بیابان سینا در حجاز را تحت تسلط خود داشتند .در میان یافتهها و اسناد بهدست آمده از
این قوم در شمال حجاز ،آثاری از خط و الفبا نیز دیده میشود که دارای قدمتی دوهزار
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ساله است .از آنجمله میتوان از سنگنبشته «النّماره» نام برد که به زبان عربی خالص بوده
و با الفبای نبطی مکتوب گردیده است .این که آیا الفبای فعلی بهدرستی ریشه در الفبای
نبطی دارد یا خیر ،در ادامه این پژوهش بدان خواهیم پرداخت.
با کمک کند و کاوهای باستانشناسی ،دو سنگنبشته از منطقه «حرّان» (در مرز ترکیه
و سوریة فعلی) و «زَبَد» (ویرانهای در نزدیکی رود فرات) به دست آمده است که هر دو
متعلق به فاصله زمانی کمی قبل از پیدایش اسالم است .هر دو کتیبه شباهت بسیاری به
الفبای امروزین ما و اعراب دارند .استاد "ملکالشعرای بهار" در دفتر یکم از کتاب
«سبکشناسی» این دو نمونه سنگنبشته را آورده است .متن و ترجمة کتیبة حرّان که
متعلق به سال 568میالدی -همزمان با شاهنشاهی خسرو انوشیروان ساسانی -است،
بدینگونه است که در زیر آورده شده است:
بعم».
tarikhema.ir
ترجمه« ::من "شرحیل پسر ظالم" این مرطول را به سال ،463پس از ویرانی خیبر ،در
یک سال ساختم».
متن و ترجمه سنگنبشتة زَبَد نیز که ظاهرا متعلق به سال 511میالدی است ،از قرار
زیر میباشد:
متن سنگنبشته« :به نصر االله "شرحو بر امت منفو" و "ظبی بر مر القیس" و "شرحو
بر سعد" و "وستریحو (بتمیمی)"».
ترجمه« ::به یاری خدا" ،شرحو پسر امت منفو" و "ظبی پسر امرءالقیس" و "شرحو
پسر سعد" و "وستریحو بتمیمی».
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
این دو کتیبه که به زبان عربی و با الفبایی که پدر الفبای کنونی قلمداد میشود،
مکتوب گردیدهاند ،از مناطقی یافت شدهاند که همواره و در تمام دوران حکومت 1200
سالة مادها ،هخامنشیان ،اشکانیان و ساسانیان بخشی از خاک ایران و امپراطوری ایرانی
محسوب میشد .ضمن آنکه باید توجه داشت که از "ابنعباس" (عموی پیامبر اسالم) نیز
در روایتی نقل شده است که« :خط عربی را نخستین بار در شهر انبار (از شهرهای ایرانی در
دوران ساسانی) ساختند ».که این نیز گواهی و سندی است ،گویای آن که دبیره امروزین
که به دروغ خط عربی نامیده میشود ،دنبالهرو و پیرو دبیرههای ایران باستان است و به
دست ایرانیان و در خاک ایران بزرگ ،آفریده شده است .در واقع الفبای موسوم به نبطی،
یک الفبای ایرانی است که نبطیان به دلیل نداشتن خط برای نگارش ،از آن برای مکتوب
کردن زبانشان بهره میبردند و برخی به اشتباه؛ یا شاید غرضورزانه ،آن را الفبای نبطیان
نامیدهاند.
همانگونه که ذکر گردید ،اعراب خود بر این باورند که الفبا و خط امروزینشان،
منشعب شده از الفبای نبطی است و همو نیز ریشه در الفبای آرامی دارد .از همینروی،
اغلب الفبای آرامی را مادر الفبای عربی میپندارند .حال باید پرسید که آرامیها که بودند؟
ب میانرودان زندگی میکردند. آرامیها اقوامی بودند که در حدفاصل شمال حجاز و جنو ِ
mandegar.tarikhema.org
سپس به میانرودان رهسپار شده و در آنجا ساکن گردیدند .آنها در هزارة نخست پیش از
tarikhema.ir
میالد ،برای خود یک فرمانروایی مستقل برپا کردند ولی دوامی نیافته و بهزودی باجگزار
ل گستردگی جغرافیایی مردمانی که به زبان آرامی سخن کشور آشور شدند .به دلی ِ
میگفتند؛ از آسیایصغیر تا میانرودان و همینطور در مناطقی از بخشهای باختری فالت
ایران ،بسیاری از سنگنبشتهها و کتیبههای یافت شده ،به «زبان» آرامی است.
اما ذهن هوشمند ،از خود خواهد پرسید که برپایة کدامین گواهی و سند ،این دبیره را
«خط آرامی» میخوانند؟! تنها به این انگیزه که نوشتههایی به زبان آرامی با این الفبا نبشته
شده است؟! پس با پروا به اینکه سنگنبشتههایی به زبانهای خوزی ،انشانی ،پارسی،
هندی ،قِبطی و حتی یونانی نیز که با این خط مکتوب گردیدهاند یافت شده است ،چرا این
الفبا را الفبای خوزی یا انشانی یا هندی نمیخوانیم؟!
ن آرامی با کمک دبیره فوقالذکر را دلیلیاگر این سخن را صحیح دانسته و مکتوباتِ زبا ِ
بر آرامی بودن این خط بدانیم ،پس امروز که برخی از ایرانیان ،گاه با الفبای التین ،در
شبکههای اجتماعی و وبگاههای اینترنتی نوشتههای خود را یادداشت میکنند ،چرا دبیره
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
و الفبای التین را الفبای فارسی ننامیم؟! مگر نه اینکه زبان فارسی را گاهی با این الفبا
مینویسیم؟!
ن دبیرة التین ،بیپایه و مضحک است، به هماناندازه که ادعای ما مبنیبر فارسی نامید ِ
ل آنکه چند سنگنبشته به زبان ی خاورمیانه نیز تنها بهدلی ِ
آرامی خواندن دبیرة باستان ِ
آرامی را با این رسمالخط مکتوب گردیده است؛ بیپایه و مضحک است .دبیره و زبان دو
مقولة جدا از هم هستند و وجود نگارش به یک زبان ،دلیلی بر نامیدن آن خط به نام آن
زبان نیست .همانگونه که امروز اگرچه زبانهایی به نامهای فرانسوی و آلمانی داریم ،اما
دبیرهای به نام الفبای فرانسوی یا ژرمنی باشنده نیست و همه متفقالقول ،دبیرههای نامبرده
را با نام الفبای التین میشناسند.
اکنون باید پرسید که این الفبایی که به دروغ ،خط و الفبای آرامی نامیدهاند؛ بهراستی
چه خطی بوده و چه نامی داشته است؟
سند مهمی که اکنون در دست ماست ،کتیبة سهزبانهای است که "داریوش بزرگ" در
«کوه بیستون» از خود به یادگار گذاشته و رویدادهای سالهای نخستِ پادشاهیِ خویش را
مکتوب کرده است .گره کار ما ،در بند بیستم از ستون چهارم این سنگنبشته ،باز میشود.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
«به خواست اهورامزدا این [که تو میخوانی] ،خطی است که من ساختم (منظور خط
میخی است) .به جز این[ ،دستور دادم تا این متن را] به "زبان و خط آریایی" هم بر روی
لوح و هم روی چرم نوشته شود[ .همچنین] جز آن ،پیکر خود را هم بساختم و جز آن،
تبارنامة خود را نوشتم .در پیش من این نوشته خوانده شد .پس از آن ،من این نوشتهها را
همهجا در میان کشورها فرستادم».
همچنین رونوشتی از سنگنبشته بیستون در جزیره الفیل مصر یافت شده است که
دستواژههای آن ،عینا از روی کتیبه بیستون نوشته شده است و نیکنژادی و اصالت
تاریخی سنگنبشته بیستون را استوار میسازد.
این سنگنبشته و رونوشت آن از اینروی ارزشمند است که در آن آشکارا داریوش شاه،
دبیره و خطی را که امروزه غرضورزانه خط آرامی نامیدهاند« ،دبیره و الفبای آریایی»
میخواند و سپس بر این پافشاری میورزد که به دستور او الواح نوشته شده با این دبیره به
تمام سرزمینهای تحتحاکمیت هخامنشیان از شرق تا غرب امپراطوری ایران ،ارسال شده
است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
آشکار است دبیرة مکتوب به روی چرم ،بیگمان خط میخی نبوده است .این خط نرم
که به روی پوست نوشته میشد ،دبیرهای بوده که در زمان داریوش آن را «خط آریایی»
مینامیدند و امروزه آن را به نادرستی و اشتباه -و شاید آگاهانه و تعمدا« -آرامی»
میخوانند.
پیدایش دبیره و دیوانساالری و نوشته و الفبا و خط -همانگونه که پیشتر نیز گفته
شد -در ایران به روزگاران کهن بازمیگردد .در «شاهنامه فردوسی» آغاز پیدایش خط و
نوشته در ایران به دورانی بسیار دور و به روزگاران پادشاه اساطیری ایرانی" ،طهمورث"
بازمیگردد:
دلوش را به دانوش برافروختند نبشتن به خوسورو بیاموختند
چه رومی ،چه تازی و چه پارسوی نبشتن یکی ،نوه! که نزدیک سی
ز هر گونهای کآن همیبشنوی چه سُغدی ،چه چینی و چه پهلوی
دبیره آریایی میتواند پیش از هخامنشیان و در روزگار مادها و شاید پیش از مادها در
ایران ابداع شده و زمانی که مادها بر دولت ویرانگر آشور چیره شدند ،در میانرودان نیز
پراکنده شده باشد .چنین است که با نابودی آشوریان به دست مادها و یکپارچه شدن
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
سرزمین ایران ،خط آریایی در تمام فالت ایران و میانرودان رواج یافته و به مرور زمان،
نوشتههایی به زبانهای آرامی ،پارسی ،خوزی ،انشانی ،قِبطی و هندی ،به این خط نگاشته
شد.
الفبای آریایی که به دروغ نام آرامی را بر آن نهادهاند ،نه تنها در میان بخشهای
ن سرزمین ایران و خاورمیانه؛ بسا همانگونه که گفته شد ،در سراسر سرزمین آرامینشی ِ
ایران یافت شده است و باید این پرسش را پیش آوریم که بهراستی چرا این دبیره را با
پافشاری خط آرامی میخوانند؟ همانگونه که پیشتر گفته شد سنگنبشتههایی به زبانهای
خوزی ،انشانی ،پارسی ،هندی ،قبطی و یونانی با این دبیره در دست است ولی بیگمان این
دبیره ،دبیرهای هندی ،قبطی ،یونانی و ...نیست؛ همانگونه که آرامی هم نیست و آرامی
نامیدن این خط با قطعیت ،کمی شکبرانگیز و قابل تامل است.
حقیقت امر چیست؟ از چه روی پژوهشگرانِ معلومالحال در جهان عرب و غرب ،خط و
الفبای فارسی را عربی ،الفبای ایرانی را نَبَطی و الفبای آریایی را آرامی نامیدهاند؟ چه
ی
میتواند باشد مگر کژکردن حقیقت و تحریف تاریخ برای نهادسازی و هویتساز ِ
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
ن عربی نگارش یافته و دبیرهای که با آن ،زبان عربی را تحریر میکردند، مکتوبات نیز به زبا ِ
به نام «خط عربی» رایج گردید و به همین آسانی چیستی ،هویت و ریشة این دبیرة باستانی
دگرگون گشت و سپس در زمانِ کنونی ،کوشش شد تا برای این دبیرة ایرانی که اکنون
عربی نامیده میشد ،شناسنامهای ساخته و آن را نه دگرگون شده از الفباهای رایج در ایران
باستان ،بلکه بازمانده از دبیره َنبَطی و نَبَطی را نیز بازمانده از دبیرهای دروغین به نام آرامی
که هرگز در درازای تاریخ باشنده نبوده و وجود خارجی نداشته است ،بنامند.
«خط آریایی» که بر پایة گفتة داریوش بزرگ در بیستون ،الفبایی نرم بود که به روی
چرم نوشته میشد ،دبیرهای بود که در درازنای تاریخ ایران ،دبیران ایرانی در آن
دگرگونیهایی پدید آورده و به یاری آن ،دبیرههای پارتیِاشکانی ،سُغدی ،مانوی ،سُریانی،
پهلویکتیبهای ،پهلویکتابی ،اوستایی (دین دبیره) ،هامدبیره و بسیاری خطوط دیگر را
پدیدآوردند .الفبای فارسی نیز که امروزه با آن سرگرم نوشتن هستیم و از روی ناآگاهی آن
را خط عربی میخوانیم ،در راستای همین روند فَرگَشت و تکاملِ دبیره در ایران پدید آمد.
قدمتِ هنرِ نویسندگی و عالقة ایرانیان به ثبت و ضبط عقاید و باورها و اساطیر و تاریخ و
فرهنگِ قومی و ملّی ،دلیل محکمی بود تا ایرانیان از قدیمترینروزگاران ،همواره در پی
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
ساخت و ابداع الفباهایی جدید و کاملتر از دبیرههای پیشین باشند تا بدینترتیب با دقت
بیشتری بتوانند به ثبت و ضبط باورهای دینی و رویدادهای ملّی بپردازند .این پیشرفت تا
بدانجا پیش رفت که در نیمةدوم حکومت ساسانیان کاملترین و دقیقترین الفبای تاریخ
بشریت -همانگونه که در ادامه توضیحات الزم داده خواهد شد -با نام «دین دبیره» ساخته
ن دانشمند و هوشمندِ ایرانی که معمو ًال با یک یا چند دبیره و الفبای زمان خود
شد .دبیرا ِ
س دیگری ،دبیره
مانند پهلوی ،مانوی و اوستایی آشنایی داشتهاند ،میتوانستند بهتر از هر ک ِ
و خط فارسی امروز را پدید آورده و آیینمند سازند .بنابراین خطی که ما امروز به آن
مینویسیم ،دنبالة خطهای پهلوی و اوستایی و مانوی و ...میباشد.
اما در اینجا باید به یک نکتة مهم دیگر نیز اشاره کرد .واژة «الفبا» که به دروغ یک
واژة عربی میپندارند ،در اصل یک واژة صددرصد ایرانی است .نخستین کسانی که «دبیره»
را «الفبا» نامیدند ،مانویان بودند .از آنروی که نخستین حرف از این دبیره با نام «الف» و
حرف دوم با نام «با» تلفظ میشد (چونانکه امروز نیز الفبای فارسی بدینگونه آغاز
میشود) از همینروی ،مانویان به جای واژة دبیره از الفبا بهره بردند و این نام تا امروز برای
ما به یادگار مانده است.
در ادامه ،چند تصویر برای اثبات مطالب باال آورده شده و سپس با نگرشی نوین بر
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
ریشة هر یک از حروف الفبای فارسی و مقایسة آن با نمونههای باستانی خود ،ثابت خواهیم
کرد که تکتک حروف الفبای فارسی ،منشعب از سه دبیرة ایرانیِ «پهلوی»« ،اوستایی» و
«مانوی» است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
تصویر -2شباهت آشکارِ برخی از حروفِ الفبای تصویر -1حروف الفبای پهلوی؛ الفبای رسمی
اوستایی با کوفی. دوران ساسانیان.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
تصویر -4خطی که به دروغ نَبَطی میخوانند. تصویر -3الفبای آریایی که به دروغ آن را آرامی
نامیدهاند .به شباهت این الوفوبوا با دبیرههای
پهلوی ،اوستایی و میخی پارسی توجه کنید.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
الفبای پهلوی
خط پهلوی نخستینبار در دوره اشکانیان از الفبای آریایی منشعب گردید و در دوره
ساسانیان ،خط رسمی ایرانیان بود .این الفبا به دلیل بهکاربردن چند آوای گوناگون با حروف
همانند ،دبیرهای پُر کاستی و ناقص است .با این حال پُرکاربردترین دبیرة ایرانی بود و کتب
بسیاری از دورة ساسانیان تا سدههای نخست اسالمی ،به این زبان نگارش یافت که اکثرا تا
امروز نیز باقی مانده است .بخشی از حروف الفبای فارسیِ امروزین ،برگرفته شده از دبیرة
پهلوی است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
الفبای مانوی
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
در زمان حکومت ساسانیان ،دبیران و موبدان زرتشتی با مشکلی بزرگ مواجه شدند .به
ت واژهها سلب گشته و میرفت که در طول ن تلفظِ درس ِ
دلیل ناقص بودن دبیرة پهلوی ،امکا ِ
زمان متون «اوستا» ،با تحریف و دگرگونی مواجه شود .بنابراین دانشمندان و دبیرهنویسان
بزرگ ایرانی گردهم آمده و با تغییراتی در الفبای پهلوی ،دبیرهای را ساختند که تا امروز،
کاملترین ،آراستهترین و موشکافانهترین خط جهان است.
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
این الفبا به اندازهای دقیق است که میتوان با کمک آن ،حتی نُتهای موسیقی را ثبت
کرد .در این الفبا حروف به صورت منقطع و کنارهم نوشته میشوند .بعد از پایان هر واژه
یک نقطه گذاشته می شود و اغلب در پایان هر جمله ،سه نقطه به حالت مثلثگونه قرار
میگیرد.
ننکته جالب توجه در این دبیره آن است که برای هر آوای صدادار؛ متناسب با نوع بیا ِ
آن آوا ،یک حرف وجود دارد .برای نمونه ،آوای «اُ» اگر به صورت کشیده تلفظ شود ،متفاوت
از زمانی که به صورت کوتاه تلفظ شود ثبت خواهد شد .بخشی از حروف الفبای فارسیِ
امروزین ،برگرفته شده از دبیرة اوستایی است.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اکنون با آگاهی از نوع نگارش سه دبیرة مهم ایرانباستان ،به روند تکامل این دبیرهها و
چگونگیِ پدید آمدن الفبای فارسی ،خواهیم پرداخت .در اغلب این حروف ،با تغییراتی جزئی
مثل حذف برخی خطوط ،چرخش حرف و یا اضافه شدن نقطه ،حرف موردنظر در الفباهای
ایرانیقدیم ،به حرف امروزین در الفبای فارسی تبدیل خواهد شد.
tarikhema.ir
ذ -در الفبای مانوی:
و در الفبای پهلوی: ر -در الفبای اوستایی:
و در الفبای اوستایی و پهلوی: ز -در الفبای مانوی:
ژ -در الفبای مانوی:
س -در الفبای مانوی:
و در الفبای پهلوی: و و در الفبای اوستایی: ش -در الفبای مانوی:
ص -در الفبای مانوی:
ض-
ط-
ظ-
ع -در الفبای مانوی:
و در الفبای اوستایی: غ -در الفبای مانوی:
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
tarikhema.ir
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
اکنون و پس از بررسی یکایکِ حروف الفبای فارسی ،به خوبی روشن گردید که الفبای
امروزینِ ما ،یک الفبای صددرصد ایرانی است که از الفبای مانوی برگرفته شده است.
ی آن بتوان قرآن رات الفبای جدیدی که بهیار ِ
ی پس از اسالم ،برای ساخ ِ
دبیره نویسان ایران ِ
به خوبی نوشته و مکتوبات فارسی و عربی را به سادهترین و بهترین شکلِممکن تحریر نمود،
دست به ساختِ الفبایی زدند که اساس آن بر پایة دبیرة مانوی شکل گرفت .همچنین آنها
برای هرچه بهتر و روانتر ساختنِ این الفبای نو ،از دو دبیرة اوستایی و پهلوی نیز بهره
جسته و بدینترتیب دبیرهای را ابداع کردند که حدود سیزدهقرن -از صدر اسالم تا امروز-
پابرجا بوده و تمام مردمان خاورمیانه؛ اعم از فارس و تُرک و کُرد و عرب ،مکتوبات خود را
بدان نوشته و ثبت میکنند.
یحال پس از بهرهگیری از دادههای تاریخی و استناد به اسناد باستانشناسی و با یار ِ
علم زبانشناسی ،اثبات گردید که الفبای فارسی نهتنها برگرفته از الفبای عربی نیست ،که
یک دبیرة صددرصد ایرانی و در ادامة روندِ تکامل الفباهای باستانی ایران است .اما
ی فرهنگ ایرانی و هویتزدایی دستهای پشتپردة استعمار و استثمار ،در ادامة روندِ نابود ِ
از ایران و ایرانی؛ طی ساختوپاختی هوشمندانه ،الفبای فارسی را الفبای عربی نامیده و
برای آن شناسنامهای جعلی نیز ساختند .شوربختانه ما نیز به دلیل ناآگاهی و نبودِ دانشِ
mandegar.tarikhema.org
شکافی ،ناخواسته با بیگانگان همگام گشته و میراث ارزشمند نیاکانمان را دو دستی پیشک ِ
tarikhema.ir
ن ایران نمودهایم.
دزدانِ فرهنگ و دشمنا ِ
باری اکنون که حقیقتِ این امر را دانسته و از پیشینه و تاریخچة یکی از مهمترین
دستاوردهای نیاکانمان آگاهی یافتهایم ،برماست که بکوشیم تا هر یک به اندازة توانمان،
در بازپسگیری این میراثِ به یغما رفته ،کوشش نماییم.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
کتابنامه
(به ترتیب حروف الفبا)
منابع پهلوی:
-1ارداویرافنامه ( ،)1382به کوشش ژالهآموزگار ،نوبت دوم (تهران :معین)
-2اوستا ،کهنترین متنها و سروههای ایرانی ( ،)1371گزارش جلیل دوستخواه ،نوبت دوم (تهران:
انتشارات مروارید)
-3بندهشن ( ،)1369به کوشش مهرداد بهار ،نوبت اول (تهران :توس)
-4دینکرد ،کتاب پنجم ( ،)1386به کوشش ژالهآموزگار و احمدتفضلی ،نوبت دوم (تهران :معین)
mandegar.tarikhema.org
-5روایت پهلوی ( ،)1367به کوشش مهشید میرفخرایی (تهران :موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی)
tarikhema.ir
-6زند بهمن یشت ( )1385به کوشش صادق هدایت( ،تهران :نشر جامهدران)
-7شهرستانهای ایران ( ،)1391ناشناس ،به تصحیح بهمن انصاری( ،تهران :پرتال جامع کتاب تاریخ)
-8گاهان ( ،)1384به کوشش ابراهیم پورداوود ،نوبت دوم (تهران :اساطیر)
-9گزارش گمانشکن /شکند ویمانیگ ویچار ( ،)1322به کوشش صادق هدایت ،نوبت اول (تهران:
نشر جاویدان)
-10گزیدههای زاتسپرم ( ،)1366به کوشش راشد محصل (تهران :موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی)
-11مینوی خرد ( ،)1354به کوشش احمد تفضلی (تهران :انتشارات بنیاد فرهنگ ایران)
-12یادگار زریران ( ،)1374به کوشش یحیی ماهیارنوایی (تهران :اساطیر)
منابع فارسی:
-13آموزگار ،ژاله و تفضلی احمد ( .)1370اسطورهٔ زندگی زردشت( .تهران :انتشارات بابل)
-14ابناثیر ،عزالدینعلیابنمحمد ( ،)1371الکامل فی التاریخ ،ترجمه ابوالقاسمحالت ،نوبت اول (تهران:
موسسهمطبوعاتیعلمی)
-15ابنمسکویه ،ابوعلی ( ،)1376تجارب األمم و تعاقب الهمم ،تصحیح علینقیمنزوی ،نوبت اول (تهران:
توس)
-16اردشیر آذرگشسب ( ،)1352مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
-17اصفهانی ،حمزهابنحسن ( ،)1346سنی ملوکاالرض و االنبیا ،ترجمه شعار ،نوبت اول (تهران:
انتشاراتبنیادفرهنگایران)
-18انصاری ،بهمن ( ،)1395شهریاران طبرستان از قرن دو تا چهار هجری ،نوبت اول (تهران:
منشورسمیر)
-19انصاری ،بهمن ( ،)1396زرتشت و زرتشتیان ،نوبت اول (تهران :آروَن)
-20بلعمی ،ابوعلی ( ،)1368تاریخنامه طبری ،تصحیح محمد روشن ،نوبت اول (تهران :نشرنو)
-21بویس ،مری ( ،)1381زرتشتیان باورها و آداب دین آنها ،ترجمه عسکر بهرامی ،نوبت اول (تهران:
ققنوس)
-22بهار ،ملکالشعرا ( ،)1385سبکشناسی ،نوبت دوم (تهران :توس)
-23بهار ،مهرداد ( ،)1375ادیان آسمانی ،نوبت پنجم (تهران :نشرچشمه)
-24بیرونی ،محمد بن ابوریحان (1923م) ،آثارالباقیه عن القرون الخالیه (الیپزیگ :چاپ زاخاو)
-25تاریخ سیستان ( ،)1381تصحیح محمدتقیبهار ،نوبت اول (تهران :نشرمعین)
-26تفضلی ،احمد ( ،)1378تاریخ ادبیات ایران پیش از اسالم ،بهکوشش ژاله آموزگار ،نوبت سوم
(تهران :نشر سخن)
-27پورداوود ،ابراهیم (1927م) ،سوشیانس موعود مزدیسنا (بمبئی :چاپخانه هور؟)
-28پورداوود ،ابراهیم (بی تا) ،ادبیات مزدیسنا یشتها (بمبئی :انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی)
-29توفیقی ،حسین ( ،)1385آشنایی با ادیان بزرگ ،نوبت هشتم (تهران :نشرلیلی)
-30جعفری ،علیاکبر ( ،)1359ستوت یسن ،نوبت نخست (تهران :انتشارات فروهر)
mandegar.tarikhema.org
tarikhema.ir
-32حمداهللمستوفی ،ابیبکر ( ،)1364تاریخ گزیده ،بهاهتمام نوایی (تهران :امیرکبیر)
-33خدایی ،محبوبه ( ،)1388فرهنگ و زبانهای باستانی ایران (تهران :نشر پازینه)
-34رضی ،هاشم ( ،)1352راهنمای دین زرتشتی (تهران :انتشارات فروهر)
-35شارپ ،رَلف نارمن (بیتا) ،فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی (تهران :شورای مرکزی جشنهای
شاهنشاهی)
-36شهمردان ،رشید ( ،)1360تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان ،نوبت اول (تهران :راستی)
-37صفا ،ذبیحاهلل )1332( ،تاریخ ادبیات در ایران ،نوبت اول.
-38طبری ،محمدبنجریر ( ،)1352تاریخ الرسل و الملوک ،ترجمه پاینده ،نوبت اول (تهران :بنیاد
فرهنگ ایران)
-39کریستنسن ،آرتور ( ،)1332ایران در زمان ساسانیان ،به ترجمه رشید یاسمی ،نوبت دوم (تهران:
نشر ابنسینا)
-40کریستن سن ،آرتور ( ،)1393کیانیان ،ترجمهٔ ذبیحاهللصفا ،نوبت هشتم( .تهران :انتشارات علمی و
فرهنگی)
-41کریستن سن ،آرتور ( ،)1357مزداپرستی در ایران قدیم ،ترجمهٔ ذبیحاهللصفا ،نوبت سوم( .تهران:
شرکت مؤلفان و مترجمان ایران)
-42کیخسرو اسفندیار (1292ق) ،دبستانالمذاهب (ببمئی ،مطبعه هروی)
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
مقاالت:
mandegar.tarikhema.org
-52ایرجی ،سارا" ،رستم در متون باستانی ایران" فصلنامة پژوهشنامة ادبیات و زبانشناسی دانشگاه
tarikhema.ir
آزاد اسالمیسال اول ،شماره اول ،بهار .1391
-53رحیم عفیفی" ،اندرز اوشنردانا" ،مجله دانشکده ادبیات و علومانسانی مشهد ،شماره4
-54گلنار قلعهخانی و سید مهدی فاطمی" ،بررسی متن پهلوی روایات آذرفرنبغ فرخزادان" ،مجله
مطالعات ایرانی مرکز تحقیقات فرهنگ و زبانهای ایرانی دانشگاه شهید باهنر کرمان ،سال سوم ،شماره،6
پاییز .1383
-55مرادیغیاثآبادی ،رضا ( )1386/11/03زمان زرتشت بر پایه گزارشهای ایرانی ،سایت
پژوهشهای ایرانی ،تاریخ استخراج ،1393/02/12 :از اینترنت:
http://ghiasabadi.com/zamane_zartosht.html
-56محمد کریمی و ابراهیم رحیمیزنگنه" ،ادبیات داستانی پیش از پیدایش خط" ،فصلنامه ادبیات
داستانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی کرمانشاه ،شماره ،5زمستان 1392
منابع عربی:
-57حدودالعالم من المشرق الی المغرب (1423ق) ،به اهتمام یوسفالهادی (قاهره :الدار الثقافیه)
-58الشهرستانی ،ابیالفتح محمد بن عبدالکریم (1372ق) ،الملل والنحل (بیروت :دارالمعرفة للطباعة
والنشر)
pdf.tarikhema.org
tarikhema.org
:منابع التین
59- Anklesaria. B. The Holy Gathas of Zarathushtra. Bombay 1953.
60- Bahramgore Tahmuras Anklesaria, Zand-Ākāsīh: Iranian or Greater Bundahišn,
Transliteration and Translation in English, Bombay, 1956.
61- Benveniste. E, Les Mages dans I’Ancien Iran.
62- Bonyad-e Farhang-e Iran, The Bondahesh, Bein
63- Boyce, M, 1954: “Zariadres and Zareer”, BSOAS, 17,463-77.
64- Christensen. A, Le Premier du Vendidad et I’histoire Primitive des tributs
Iraniennes (D. Vid. Slesk. Hist-fil. Medd. XXIX. 4)
65- Darmesteter. J. Le Zend-Avestam iraduction nouvelle avec commentaire
historique et philologique. Vol. I-III. Paris,1892-1893. 2nd ed.: Paris, 1962.
66- Emile Benveniste, “Le mémorial de Zarir: poème pehlevi mazdéen,” JA 220,
1932, pp. 245-93.
67- Geldner. Karl F, Codies Avestici et Pahlavici Bibliothecae Universitatis
Hafnenisis. Vol. VII-IX. K-5 (1937. 1938. 1939): Vol. X-XI, K.3a, K3b, K-I, (1941,
1942): XII, K-7, K-25, (1944)
68- Hinnels. J.R. Persian Mythologym The Hamlin Publishing Group Limitted.
London. NewYork. Sydney. Toronto. 1973.
69- Nyberg. H.S. Texte zum mazdyasnischen kalender, Upsala Universitets Arsskrift.
1934.
mandegar.tarikhema.org
70- Pearson, L, The Lost Histories of Alexander the Great, Philological Monographs
tarikhema.ir
20, n.p., 1960, pp. 50-61.
71- Pritchard, James B., Ancient Near Eastern texts relating to the Old Testament,
3rd., Princeton University Press, 1969, 305- 307 (First edition 1950).
72- Reichet. K.E. Avesta Reader, Texts, Nootes, Glossary and Index. Strassburg
1911.
73- Robinson, C.A. Jr, The History of Alexander the Great, 2 vols., Providence,
1953.
Spiegel. F, Avesta. die heiligen Bucher der Parsen. Bd I-III. Stuttgart, 1886-1895.
74- Walker, C.B.F. “Babylonian Chronicle 25: A Chronicle of the Kassite and Isin
Dynasties”, in G. van Driel: Zikir Šumim: Assyriological Studies Presented to F.R.
Kraus on the Occasion of His Seventieth Birthday, 1982.
75- Vendidad, Awesta Text with Pahlavi Translation by Dastour Houshang Jamasp.
Vol. I-The Texts. Vol. II-Glossarial, Bolbay 1907.
pdf.tarikhema.org
mandegar.tarikhema.org tarikhema.org
pdf.tarikhema.org
tarikhema.ir