Professional Documents
Culture Documents
مفهوم شناسی تمدن1
مفهوم شناسی تمدن1
آدرس پايگاه:
/https://globalislamology.com
مفهومشناسی تمدن
مفهومشناسی تمدن
اسالمشناسی تمدنی ،مکتب رسالتمند است که در يک کلمه سه رسالت واال را با خود حمل ميکند: .9
الف .معرفي دين اسالم از طريق روششناسي اجتهادي سنتي و مدرن ،به عنوان دين تمدن آفرين؛
ب .عبور جامعه از وضعيت قبيلهاي ،از طريق سبک زندگي تديني تمدني به وضعيت مدني؛
ج .گفتگو با غرب انساني و غرب علمي به منظور بهرهبرداري از تجارب تمدني غرب در روشنائي هدايات اسالم؛
اسالمشناسی تمدنی ،مکتب گفت و گويي با گفتمان تمدني است که ميخواهد: .2
الف .با گفتمانهاي درونتمدني اسالمي مانند سلفيت ،تشيع ،نواعتزال و ،...از آدرس حنفيت به گفتگو بنشيند تا
زيست گفت و گويي ،همديگرپذير و مسالمتآميز را در ميان مسلمانان ترويج و گسترش دهد.
ب .با گفتمانهاي بيرونتمدني مکاتب غربي مانند اومانيسم (انسانمداري) ،اندويدواليسم (فردمداري)« ،ليبراليسم
(آزاديگرايي) ،کاپيتاليسم (سرمايهداري) ،پلوراليسم (کثرتگرايي) ،دموکراسي (مردمساالري) و )...به گفتگو
بنشيند تا زمينههاي زيست شهروندي ملي و شهروندي جهاني فراهم آيد.
تمدن عبارت از ترقی و پیشرفت علمی در جوامع است .تمدن مرحلة مهم و ضررویای دگرگونی انسان و تالش
او برای بهدستآوردن پیشرفت بیشتر است .آثار تمدنها در بخشهای گوناگون زمین آشکار است که دارای
اثرگزاری واضح و قابل لمس در گذر روزگاران بوده است .به عنوان نمونه تمدن فرعونی برای ما آثار بزرگ به
میراث گذاشته است .همچنان تمدن رومی و تمدن اسالمی و تمدن اغریقی .هدف از این نوشته این است که
مفهومشناسی واژهای و دانشواژهای شده و به صورت مختصر نشان داده شود که چگونه پیدایش تمدن /
و دگرگونی یافته است.
برگرفته از فعل «حضر؛ روستا نشین شد» است .واژة « الحضارة؛ روستا نشینی/ در زبان عربی واژة
شهرنشینی » ضد « البداوة؛ بادیهنشینی ،بیاباننشینی» است .واژة « البداوة؛ بدویت/بادیه نشینی/بیابان نشینی»
به معنای زندگی قبیلهای است .در زندگی قبیلهای مردم از یک منطقه به منطقهای دیگر کوچ میکنند .برعکس
حیات در شهر /المدن یا روستا/الحضر /محلة بزرگ که ساکنان آن به فعالیتهای گوناگون مانند حرفة زراعت،
صنعت و ...میپردازند و زندگی در حضر /روستا به استقرار و سکونت دایمی متکی است .هدف تمدن همین
است.
واژة « الحضارة » در اصطالح به معنای مظاهر اجتماعی ،فرهنگی ،ادبی و علمی در جامعه است .تمدنها همدیگر
شان را کامل میسازند ،در تاریخ در مییابیم که هر تمدن ،تمدن قبلی را تکمیل میکند و هر تمدن در
دگرگونی تمدنهای دیگر در جهان سهم خویش را به شکل کامل خود ادا میکند .در تاریخ میبینیم که تمدن-
های قدیمی دارای تأثیر بزرگ بودند و قواعد تمدنسازی را بنیاد گذاشتند ،مانند تمدن اغریقی که پس از آن
تمدن اسالمی آمد و تمدن را رشد داد و دگرگون ساخت ،سپس اروپاییها آمدند .اینها پس از آن آمدند که
تمدنسازی دگرگونی خاص خود را متقبل شده بود.
ممکن است که تمدن را این گونه تعریف کرد :تمدن عبارت از مجموعة از تالشهایی است که بشر از بهر
اکتشاف ،اختراع و شناخت طبیعت و وابستههای آن به کاربرده است و هدف آن تداوم و بقای زندگی ،رسیدن به
زندگی بهتر و برتر بوده است .تمدن شامل تمامی فعالیتهای انسانی است ،برابر است که عقلی ،دینی ،سیاسی،
روحی و دنیایی بوده باشد.
مفهوم تمدن
مفهوم تمدن /الحضارة دارای تعاریف فراوان است .پرشماری این تعریفات به منظور فرهنگی و فکری کسانی بر
میگردد که برای تمدن تعریفها ارائه کردهاند .همچنان علت آن به زیستجهان و تکوین علمی مؤرخ تمدن بر
میگردد .برخی در زیستجهان معرفتی روانشناسی ،برخی در مردمشناسی و برخی در جامعهشناسی بزرگ
شدهاند .به این معنا که هر کدام از این مؤرخان تمدن به منظور معرفتشناختی و زیستجهان فرهنگی خود در
تعریف تمدن تأکید داشتهاند .از این جاست که تعریفات پرشمار و گوناگون از تمدن برخاسته است.
تعریفی دیگری را که از تمدن میتوان ارائه کرد :تمدن عبارت از دستاوردهای قابل لمس است که در تمامی
گسترههای زندگی تأثیرگزار بودهاند ،برابر است که در سیاست بوده باشد ،یا در اجتماع یا در دین.
تمدن برخاسته از کنشگری ملتها با محیطی که آنها را احاطه کرده میباشد ،و از سبب این کنشگری تمدن
برخاسته است ،آن چیزی که در زیباسازی و برترسازی موقعیتهای زندگی و دوام آن کمک کرده است .تمدن
در جوامع بزرگ پیدایش یافته ،جائی که شهروندانی داشتهاند که به زراعت یا صناعت اشتغال داشته اند.
ویژگیهای تمدن
تمدن فقط ویژة انسان است ،نه دیگر موجودات .از این روست که به رغم اختالفات تمدنها مشابهتهایی با هم
دارند .تمدن در عقل و فکر انسان نهفته است و در وجدان او پیوسته وجود دارد ،از این جهت است که گذشته با
حاضر ارتباط دارد و هر زمانی که تمدن تغییر کند ،این تغییر به شکل تدریجی است و نه به شکل دفعی.
بدیهی است که انگیزهها و عواملی بوده است که در پیدایش تمدن نقش داشته ،ممکن است که متفکران و
فیلسفوفان در این انگیزهها و عوامل متفق نباشند .برخی از مهمترین این انگیزهها عبارتند از:
.1زندگی دوستی :زندگی دوستی یا حب بقاء و ماندگار ماندن ،شعور غریزی است که انسان را وامیدارد
تا از بهر حفظ حیات خود به تعاون با اشخاص دیگر از بهر مواجهه با خطراتی مانند فاجعههای طبیعی یا
جنگها یا هر خطری که حیات او را تهدید کند ،تعاونگری را آغاز کند.
.2نیازمندی به غذا :نیازمندی به غذا نیز یک شعوری است که از بهر دسترسی به تأمین غدا و طعام ،او
را تعاونگر و همکار با دیگران میسازد.
.3نیازمندی به آب :نیازمندی به آب نیز یک شعور غریزی انسان است .انسان نمیتواند از آب بینیاز
باشد ،این نیازمندی انسان را از بهر بهرهبرداری از آبهای چاهها و نهرها و تأمین و تهیة آب آشامیدنی
به خاطر تضمین استمرار حیات متعاون میسازد.
.4پدری و مادری :پدری و مادری یک غریزة طبیعی است که انسان را به شکل دائمی وا میدارد تا از بهر
تولد فرزندان در جستجوی شریک زندگی برآید .در تربیت و مدیریت و حمایت آنان از هر خطر و حل
هر مشکلی که با آن مواجه شوند ،پدر و مادر احساس مسئولیت میکنند .مسئولیتی کاملی که باعث
تأمین حیات فرزندان آنها شود.
.1ثابتماندن در یک مکان :استقرار یا ثبات جغرافیایی از مهمترین عوامل پیدایش تمدن است .یکجا
ماندن عامل اساسی در رشد و دگرگونی تمدنها است و هدف از استقرار ،ثابت ماندن در یک مکان یا
جغرافیا است.
.2تعاون :زمانی که انسان در یک مکان ،استقرار یافت ،او نمیتواند به تنهایی زندگی کند ،بلکه ناگزیر با
همزیستهای خود باید تعاون کند تا مطمئن شود که به غذا دسترسی دارد و در برابر هر خطری که
مواجه میشوند ،باید تعاون کنند ،بدینگونه است که یک جامعة کامل تعاونگر و همکار پیدا میشود.
.3نوشتن :کتاب یا نوشتن یکی از مهمترین شروط ظهور تمدن است ،زیرا وسیلة بسیار مهم در پیونددهی
میان مردم و نسلها است .انسان از طریق کتابت و نوشتن ،کارها ،تجربه ها ،و اختراعات خود را ماندگار
میسازد ،آنها را حفظ میکند و به نسلهای آینده انتقال میدهد .همچنان نوشتن در انتقال گفتارها و
کردارها برای نسلهای بعدی سهم بزرگ دارد .از این روست که نوشتن در حفظ اختراعاتی که انسان به
آن رسیده است ،نقش مهم دارد.
.4محیط زیست مناسب :محیط زیست مکانی است که در آن تمدن ظهور میکند ،چنانی که ممکن
نیست تمدن در سرزمینهای صحرایی که ساکنان اهلی و شهروند ندارد ،پیدایش یابد.
.5محیط اجتماعی :محیط اجتماعی ،عبارت از نظم اجتماعی است .این نظم اجتماعی است که افراد را به
همدیگر پیوند میدهد و رابطة تعاون را در میان آنها استورا میسازد و به وسیلة آن حقوق و وجایب
خود را میشناسند.
برای انقراض /کهنه شدن /فروپاشی تمدنها اسباب پرشماری وجود دارد ،برخی از مهمترین سببهایی که سبب
کهنه شدن و فروپاشی تمدنها میشوند ،عبارتند از:
.1عدم توافق و هماهنگی در داخل جامعه و پدیدار شدن دوپارچگی/انشقاق میان ملت محکوم (شهروندان)
و سلطة حاکم (شهریاران).
.2ظهور جماعتهای به دور از تمدن .این جماعتها باعث زوال و فروپاشی تمدن میشوند.
.3پدیدار شدن تأثیراتی که قویتر از تأثیرات این تمدن باشند (تجاوزات یک تمدن بر تمدن دیگر).
.4رسیدن تمدن به شکلبندی نهائی آن و تحقق تمامی امکانات در علوم و در زبانهای ملتها و دولت-
های عالم.
/https://www.mlzamty.com/definition-civilization-language-terminology