Professional Documents
Culture Documents
پاسخ نهایی
پاسخ نهایی
]اى مؤمنان[ آيا اميد داريد كه به ]حقانيت[ شما ايمان آورند؟! و حال آنكه گروهى از آنان كﻼم الهى را
مىشنيدند و پس از آنكه آن را درمىيافتند ،آگاهانه دگرگونش مىساختند.
)ع(
اَلسﻼم علَى الْحسينِ )ع( و على على بنِ الْحسينِ )ع( و على َاوﻻد الْحسينِ )ع( و على اَصحابِ الْحسينِ
با سﻼم و درود و تسليت ايام سوگواري سيد و ساﻻر شهيدان ،حضرت اباعبداﷲ الحسين عليهالسﻼم و
خاندان پاك و ياران باوفاي ايشان.
چندي است كه اذناب ورشكسته فتنه ٨٨و حزب منحله مشاركت در دانشگاه با هدف انتقام از جبهه
انقﻼب اسﻼمي و شكستن صفوف مرصوص سربازان وﻻيت و رهبري ،و در جهت تحريك دانشجويان عزيز و
دور كردن آنان از فضاي علم و پژوهش و كُند كردن حركت و پيشرفت علمي كشور كه از مولفههاي اصلي
اقتدار ملي است ،تخريب سازمانيافته و ترور شخصيت استادان و دانشجويان متعهد و انقﻼبي را پي گرفتهاند.
همان كساني كه مقام معظم رهبري ،حضرت امام خامنهاي )ادام اﷲ ظله الشريف( ،از آنان به فرماندهان و
افسران جنگ نرم تعبير كردهاند .اين جريان مذموم با استفاده ناجوانمردانه از فضاي مجازي و با زيرپا
گذاشتن اصول اخﻼقي و تمسك به توهين و بهتان و افترا و توسل به هر ژاژ و ياوهاي سعي در شبكهسازي و
١
استفاده ابزاري از دانشجويان عزيز دارد ،البته اين رفتار خائنانه تازگي ندارد و همان شيوه و رفتار فجيعي
است كه منافقين با سيدالشهداي انقﻼب اسﻼمي ،سيد مظلوم آيتاﷲ دكتر بهشتي )رحمه اﷲ عليه( كردند.
البته نيروهاي متعهد و انقﻼبي به ميثاق استوار و رفيع خويش با امامين انقﻼب و شهيدان سرافراز تا پاي
ع
جان ايستادهاند و به مصداق آيه شريفه »ولَا يخَافُونَ لَومةَ لَائمٍ ذَلك فَضْلُ اللﱠه يؤْتيه منْ يشَاء واللﱠه واس
عليم «توهين و تهمت معاندان را به جان مي خرند و آبروي و هستي خويش را مخلصانه در اين راه مقدس به
درگاه حضرت باري تقديم ميكنند.
در روزهاي اخير ،خط تخريب حزب منحله مشاركت و فتنه ٨٨با هجمهاي برنامهريزي شده ،استاد
بسيجي و مدير ارزشي و كاردان ،جناب آقاي دكتر عبدالرضا سيف ،رئيس محترم دانشكده ادبيات و علوم
انساني دانشگاه تهران و استاد تمام گروه زبان و ادبيات فارسي را هدف آماج طعن و توهين خويش قرار داده
و با هتاكي بيشرمانه و طرح شبهات دروغين و سخيف ،آژنگ كينه به نيروهاي ارزشي و انقﻼبي را بر چهره
نفاق خويش آشكار كرده است .در اين مرقومه و بنا به رويه جهاد تبيين به شبهات مطرح شده در آن بسابِس
مهمل و مبهمات كذا پاسخ ميگوييم ،اما پيش از آن ﻻزم است دﻻيل اصلي اين هجوم و تخريب ناجوانمردانه
را تشريح كنيم.
نخستين دليل اين هجمه كينهتوزانه از سوي جريان فتنه ،شخصيت و سابقه درخشان استاد ارجمند
جناب آقاي دكتر عبدالرضا سيف در مقابله با جريانهاي الحادي و معاند است .دكتر عبدالرضا سيف استاد و
مديري آگاه ،كاردان ،مجرّب ،شجاع ،دلسوز و انقﻼبي است كه شناختي دقيق و متقن از جريانهاي الحادي و
معاند در دانشگاه دارد و همواره با تدبير و شجاعت در برابر آنان ايستادگي و مقابله كرده و مانع به ثمر
رسيدن اهداف پليد آنان شده است و از سوي ديگر ،ملجأ وثيق و تكيهگاه وزين نيروهاي انقﻼب اسﻼمي بوده
است و در اين راه همه مصائب صعب و شدائد گران را با صبر و شكيبايي و متانت تحمل كرده است .تدابير و
مجاهدتهاي متمادي ايشان در دانشگاه تهران به ويژه در مقابله با فتنه ٨٨و خنثي كردن نقشههاي شوم
اغتشاشگران زبانزد خاص و عام است.
دومين دليل اين هجوم هجو و تخريب هزل از سوي جماعت فتنه ،برنامه راهبردي دكتر عبدالرضا سيف
براي دانشكده ادبيات و علوم انساني و عزم ايشان در حركت به سمت تحقق دانشكده ادبيات و علوم اساني با
الگوي اسﻼمي است .همچنان كه مستحضريد رهبر معظم انقﻼب ،امام خامنهاي ،مكرراً به اهميت علوم
انساني و لزوم تحول و ارتقاء آن در دانشگاهها به ويژه تعميق شناخت معارف ديني و مباني انقﻼب اسﻼمي
تأكيد كردهاند و در ابﻼغ »سياستهاي كلي علم و فناوري« آن را يادآوري نمودهاند .معظم له در بيانات
مورخ ١٣٩١/١٢/١در اهميت علوم انساني فرمودهاند» :علوم انساني هواي تنفسي مجموعههاي نخبه كشور
است كه هدايت جامعه را بر عهده دارند ،بنابراين آلوده يا پاك بودن اين هواي تنفسي بسيار تعيين كننده
است« .ايشان همچنين به غيرتوحيدي بودن مبناي علوم انساني غربي اشاره كردهاند و در ديدار ساﻻنه خود
با استادان دانشگاه در ١٣٩٣/٤/١١فرمودهاند» :مبناى علوم انسانى غربى ،مبناى غيرالهى است ،مبناى مادى
است ،مبناى غيرتوحيدى است؛ اين با مبانى اسﻼمى سازگار نيست ،با مبانى دينى سازگار نيست« و مجدد ًا
٢
در ديدار با استادان دانشگاه در ١٣٩٤/٤/١٣جوشش دروني و حمايت بيروني را ﻻزمه تحول در علوم انساني
دانسته و فرمودهاند» :علوم انساني بسيار مهم است .تحول در علوم انساني كه به دﻻيل بسيار يك امر ﻻزم و
ضروري است ،نياز دارد به جوششي از درون و حمايتي از بيرون« .تأكيد چندين باره مقام عظماي وﻻيت بر
تحول علوم انساني در دانشگاهها كامﻼً دقيق و نشاندهنده شناخت عميق معظم له از وضعيت و شرايط
دانشگاههاست.
واقعيت اين است كه بيش از پنجاه سال است كه نگاه ماترياليستي و ماديگرايانه بر دانشكده ادبيات و
علوم انساني دانشگاه تهران حاكم شده و از اين دانشگاه به دانشگاههاي ديگر تعميم يافته است .البته در اين
اثنا استاداني متعهد همچون مرحوم آيتاﷲ دكتر علي شيخاﻻسﻼمي )رحمه اﷲ عليه( ،دكتر محسن
جهانگيري ،دكتر اسماعيل حاكمي ،دكتر عبدالرضا سيف و ...با بصيرت و آگاهي با جريان الحادي مقابله
كردهاند ،اما اين جريان خزنده با تداوم حيات نحس خود ،همچنان ذهن جوانان معصوم را آلوده ميسازد و از
ميان دانشجويان قرباني ميگيرد و در سالهاي اخير با سلطه و تماميت خواهي خود مانع از فعاليت استادان
و دانشجويان ارزشي و انقﻼبي در اين دانشكده شده و نيروهاي انقﻼبي را به حاشيه رانده است و از سوي
ديگر ،مديريت پيشين با اهمال و سهلانگاري نه تنها پيشرفتي در حركت علمي و پژوهشي دانشكده ايجاد
نكرد ،بلكه معموليترين امور را هم يله و عاطل فروگذاشت و رفت؛ براي نمونه ،ده سال است كه حق-
التدريس استادان در اين دانشكده پرداخت نشده و امور جاري ديگر نيز به همين ترتيب مسكوت و معطل
باقي مانده است .اينك دكتر عبدالرضا سيف با همكاري و همراهي ديگر استادان و مديران متعهد با شناخت
كاملي كه از فضاي دانشكده ادبيات و علوم انساني دارند ،مصمم هستند همگام با بيانيه گام دوم انقﻼب و با
بازنگري و ارتقاء كيفيت و كميت برنامهريزي آموزشي و پژوهشي و تهيه سازوكارهاي ﻻزم در جهت تقويت
خﻼقيت و نوآوري و تشكيل كرسيهاي نظريهپردازي علوم انساني بر مبناي معارف و ارزشهاي اسﻼمي
محيطي سالم ،علمي ،پيشرو و متجلّي به فضايل و مكارم اخﻼقي و معنويت اسﻼمي را فراهم كنند تا با تﻼش
و فعاليت علمي مستمر و هدفمند استادان و دانشجويان و ايجاد تحول در علوم انساني ،به فضل الهي
دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران طﻼيهدار نظريه تمدن نوين اسﻼمي كه مهمترين آرمان انقﻼب
اسﻼمي است ،باشد .اين موضوع يكي از مهمترين دﻻيل فعالشدن خط تخريب و ترور شخصيت ايشان و
همكارانشان است .خوشبختانه نويسندگان و بانيان اصلي متن تحريف و تخريب شناسايي شدهاند و
ارتباطشان با گروهكهاي منحله و معاند مشخص شده است و در آينده به آن رسيدگي ميشود.
٣
در آغازين روزهاي محرم /١٤٤٤مرداد ١٤٠١متني با عنوان »اعﻼم خطر درباره وضعيت دانشكده ادبيات و علوم
انساني دانشگاه تهران« در فضاي مجازي پراكنده شده است .متني در قالب يك فايل پي دي اف هشت صفحهاي كه
دو كانال تلگرام ويژه براي انتشار و تبليغ آن ساخته شده و در چند شكل ديگر )اچتيامال همراه با هشتگهاي
متعدد و به صورت اسﻼيدهاي گرافيكي و اينفوگرافي با رنگهاي زرد و مشكي كه معموﻻ در طراحي تابلوهاي خطر
از آن استفاده ميشود( نيز منتشر شده است .اين متن از طريق پيامرسانهاي مختلف پراكنده و دستبهدست
ميشود .در كنار آن با استفاده از امكانات گوگل ،سازوكاري براي امضاءكردن متن تدارك ديده شده و به طور منظم
هر چند ساعت يكبار اخبار آمار جديد امضاءكنندگان نيز پراكنده ميشود .البته ﻻزم به ذكر است كه در اين ساختار
از جمعآوري امضاء ،هركسي با داشتن مشخصات افراد مختلف ميتواند ثبت نام كند .درواقع نه يك فرد بلكه گويا
گروهكي دست اندر كارند .ظاهرا اين نوشته به نام دانشجويان است ،اما در متن به نكاتي اشاره شده كه از مسائل
اجرايي و اداري غير دانشجويي حكايت دارد و قاعدتا نبايد كه دانشجويان از چند و چون آن مطلع باشند.
در ميان امضاءكنندگان نامهايي هست كه بيش از سي سال پيش دانشجوي دانشكده بودهاند و در دورههاي
خاتمي و روحاني سمتي داشتهاند و اكنون ندارند .نامهايي هست كهسالهاست ساكن كشورهاي انگلستان ،كانادا،
اسكانديناوي و ديگر كشورهاي غربي اند .سالهاست ايران را نديدهاند ،چه رسد به دانشكده و سالهاي اخير و قطعا
دوره مديريت جناب آقاي دكتر سيف را نديده و درك نكردهاند .سوال اصلي اين است ،كسي كه فارغالتحصيل شده و
اصﻼ مديريت آقاي دكتر سيف را نديده است ،چگونه نظر ميدهد و انتقاد ميكند؟ دانشجوي ورودي سال
١٣٦٣و ١٣٦٤در ميان امضاءكنندگان چه معنايي براي شبنامهنويسان دارد؟ از ميان قريب صد هزار فارغالتحصيﻼن
دانشكده ادبيات ،با امضاي!!! چند صد نفر ،اينان به دنبال چه خواسته نامشروعي هستند؟ گفتوگو با چند تن از
امضاءكنندگان نشان داده كه بعضي بيخبر از وجود نامشان در پاي نامهاند!
شبنامه و كانال مجعول توسط شخصي راهاندازي شده كه در دهه هفتاد دبير انجمن اسﻼمي دانشكده و رئيس
جهاد دانشگاهي دانشكده و عضو حزب منحله مشاركت و از فعاﻻن فتنه ٨٨بوده است و ستاد موسوي را در
ساختمان آموزش جهاد دانشگاهي در خيابان بلوار كشاورز دائر كرده و در خرابكاريهاي فتنه دستگير و زنداني شده
و در حال حاضر با كارمندي جهاد دانشگاهي عضو شوراي مركزي انجمن مدرسين دانشگاهها )كه از بانيان فتنه ٨٨
بود( ميباشد .وي با همراهي دبيران اسبق و سابق انجمن اسﻼمي دانشكده و بعضي انجمنهاي علمي دانشجويي و
شوراي صنفي در صدد سياهنمايي اوضاع موجود دانشكده برآمدهاند.
خطاب دور از نزاكت نامه كه نه رياست دانشگاه را قبول دارد و نه استادان دانشكده را داراي شأنيت ميداند و
حتي وزير علوم را هم با طعن و كنايه مخاطب قرار ميدهد ،نشان از تفكري تخريبي و دور از شان دانشگاه دارد كه
گويا از همان طليعه قرار است با هجومي بيمايه ،دونپايه و بيريشه ،رطب و يابسي سر هم كند تا عقدهگشايي و
افكار تخريبي شان را برونريزي كنند و به بهانة طرح برخي مسائل-كه اتفاقا در جلسات پرسش و پاسخ با مسؤوﻻن
دانشكده نيز طرح و پاسخ مستدل و منطقي داده شده است – به اهدافي فراتر از محدودة آكادميك و دغدغههاي
دانشجويي برسد.
٤
متن از يك استاد تمام گروه زبان و ادبيات فارسي و يك مدير باسابقه فرهنگي و دانشگاهي ،بدون عنوان و
احترام ،به صورت »عبدالرضا سيف« نام ميبرد! دو كليدواژه در متن بسيار پرتكرار است»:سوءمديريت« و
»قانونشكني« .اين كليدواژه ها در اسﻼيدهاي گرافيكي تعبيه شده نيز برجسته شدهاند! غافل از آنكه اين حسن
مديريت استاد دكتر عبدالرضا سيف در حسن اجراي قوانين اداري و آموزشي است كه دستان نامديران و قانونگريزان
و قانونشكنان را كوتاه كرده است و چنان خشم آنان را عليه خود برانگيخته است كه دست به تشكيل دسته و
دستكي براي التهابآفريني و تشويش اذهان دانشجويان و همكاران زدهاند .كينهتوزي و بغض نسبت به ارزشهاي
دانشگاهي و مجري صادق آن در دانشكده يعني آقاي دكتر سيف ،آنان را به پريشانگويي كشانده است.
زير سؤال بردن هر اقدام كوچك و بزرگي -بدون قائلبودن شأن تصميمگيري براي مسؤوﻻن دانشكده -خود
نشان از روحية قانونگريزي و طغيانگري نويسنده -يا نويسندگان -دارد .از همين روي است كه برخي موارد
مطروحه در بندهاي اين نامه صرفا براي دميدن در آتشي است كه بر خﻼف تظاهر نگارندگانش ،التهابآفرين و
آشوبطلبانه است نه مصلحت جويانه .زيرا نقد مصلحانه و انتقاد سازنده ادبيات خاص خود را دارد و ميتواند از راه
درست و چارچوب درست و متعارف انجام گيرد .چيدن هر گزاره نامستدل و هيجاني در نامهاي اينچنين ،گويا دليلش
پستپرستي و احساس خطر باندي است كه با انگيزه منافع شخصي و گروهي انجام ميگيرد و نميتواند صﻼح
جمعي آكادميك را مد نظر قرار داده باشد ،وگرنه برخي از موارد مطرح در اين بندها خود در اندازهاي نيست كه قابل
طرح باشد و صرفا براي طوﻻنيكردن بندهاي نامه!!! و خطرناكنماياندن اوضاع و تشويش اذهان صورت گرفته است.
وضعيت دانشگاهها و دانشكدههاي كشورمان و از جمله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ،نسخهاي نمادين و
برآيندي از وضعيت جامعهاي است كه هشت سال نابخردانه اداره شد و »خسارت محض« را به بار آورد .در نگارش
نامه!!! اخير ،بيترديد بانيان وضع موجود و اقليتي پرادعا ،بانفوذ و فشار رسانهاي و جوسازي و تحريك به دنبال
گرفتن ماهي منافع شخصي و باندي از آب گلآلود خود ساخته هستند .اقليتي از استادنمايان منفعتطلب ،بعد از
پايان دوره مديريتشان ،با حضور دولت جديد و تغييرات مرسوم مديريتي در سطوح باﻻ و مياني ،بعد از نااميدي از
كسب پست و عنوان و منصب ،بر سبيل عادت مالوف ،دانشجو را به چشم سرباز پيادهنظام و وجهالمنافع خود مي-
بينند و با سوءاستفاده شور و احساس جواني و آرمانخواهي دانشجويان در پي تخريب كادر با تجربه مديريتي جديد
هستند تا در پي تخريب آنان ،در دولت جديد نفوذ كنند و موجب مانعتراشي ،ناكارآمدي و شكست آن شوند .اينان
جمله معروف دكارت» :من ميانديشم ،پس هستم« را اين طور تفسير ميكنند» :من پست مديريتي دارم ،پس
هستم« .ناگفته پيداست كه مديريت هشت ساله آقاي دكتر غﻼمحسين كريمي دوستان بر دانشكده جز تنش ،كينه-
توزي ،نفرتپراكني ،سندسازي براي ترفيع و ارتقاء و امتياز دادن متنوع به نورچشميها و وقتكشيها و سرمايه-
سوزيها ،حاصلي در پي نداشت .شاهد مثال اينكه دو تن از امضاءكنندگان هتاكيها ،فرزندان هيات علميهاي
ويژهخوار دانشكده هستند .اقليتي از استادانِ سكّونشين كه شبنامهنويسي و جمعآوري و جعل امضا براي قدرت خود
را بر عهده عده اي از دانشجويان نهاده تا خود بر صدر سكوي منافع بنشينند .آنها كساني هستند كه حتي در منازعات
علمي و مباحثات قلمي نيز برخي شاگردان و دانشجويان زحمتكش خود را به چشم كارگر علمي ميبينند و
الگويشان كسي است كه فرمود» :فقط ما بلديم مذاكره كنيم ،فقط ما زبان دنيا را بلديم و كﻼً فقط ما خوبيم !!!«،
اينان نيز معتقدند» :فقط ما رئيس و معاون خوبي هستيم« و هر انتخابي غير از خود و همقطارانشان را برنميتابند و
٥
دقيقاً مانند رفقاي سياسي شان به مخالفان خود برچسبِ بيسوادي ،ناكارآمدي ،خشونت ،ارعاب ،افراطيگري و
سادهلوحي ميزنند .اصوﻻ كودكانه به دنبالِ توپ و معتقد به نظريه »يا ما بازي يا بازي خراب« هستند !!!
در زمان مديريت آقاي دكتر كريمي دوستان كه در واقع مديريت دانشكده براي ويژهخواري كريمي و دوستانشان
بود ،براي شرفيابي به دفتر كارشان ،به غير خوديها اجازه باريابي نميدادند و صرفا حلقه مريدان خودشان مي-
توانستند به راحتي به آنان دسترسي داشته باشند .تفرعن ،تبختر و انانيت كساني كه امروز پشت به اصطﻼح نامه
دانشجويان پنهان شدهاند ،بر كسي پوشيده نيست .جماعتي كه وقتي قرار باشد به دفتر كارشان برويم ،بايد از قبل
ق
تمرين كنيم كه خداي نكرده »فرموديد« را »گفتيد« ادا نكنيم .دانشجو در مقابل آنان بايد حرفهايش را در »زر ور ِ
تكلف« بپيچد و عرضه كند .هر دانشكده ادبيات آمدهاي ،از برخي استادان چنان رفتار متفرعنانهاي ميبيند كه
جسارتاً ميخواهد همه تاريخ و مافيها را باﻻ بياورد .اما امروز چنين استاداني كه سعي در تئوريزهكردن فرهنگ
بندگي در دانشگاه را داشته و دارند ،صحنهگردانِ تخريب عليه مديريت جديد و مردمي دانشكده شدهاند .كساني كه
در دوران خود و دوستانشان با مديريتي برآمده از »منطق صبح جمعهاي« ،هر اشتباهي را كه خود مرتكب شدهاند ،به
مديران جديد دانشكده منسوب ميكنند .قدرتخواهي برخي جامانده از قدرت ،موجب شده به جاي عذرخواهي بابت
سالها ستمگري استاد محترم دكتر عبدالرضا سيف را به چشم يك مهدورالدم ببينند و با نسبتدادن همه اهمالها،
سستيها ،ناكارآمديها و ضعفهاي مديريت!!! قبلي به مديريت جديد ،سعي در فرار به جلو دارند .اين رويكرد يعني
آشوبطلبي و شبنامهنويسي و تخريب مديريت دانشكده به هدف فشار به مديريت دانشگاه براي اعاده قدرت مخرب
هم ره به تركستان ميبرد و هم به حوالي كعبه نميرسد.
پاسخ بند :١طبيعي است كه تغيير مديريت با تغيير در همكاران همراه باشد ،و اين امر در گذشته نيز بسيار نمايان
بود و حتي در هيأت تحريريه مجﻼت نيز ديده شد ،چه رسد به مديران گروه كه در دورة قبلي حكم گرفته بودند ،و
امر چندان زيبنده اي نيست كه يك مدير از گرفتن صندليش تا اين حد آشفته گردد ،مگر آنكه شيفتة قدرت باشد نه
خدمت.
رئيس دانشكده دست راست و امين رياست دانشگاه در دانشكده است و حسب اختيارات ميتواند حكم داخلي
براي كسي بزند تا بتواند كارهاي گروه يا امور ديگر را با كسي كه همكاري و همفكري ﻻزم با او را دارد ،پيش ببرد نه
كسي كه ممكن است در كار او خلل وارد كند .در دوران مديريت آقاي دكتر كريمي دوستان هم سابقه داشت .چنان
كه در دوره رياست وي ،استاد ارجمند جناب آقاي دكتر صفتگل در سال نخست مديريت ،بركنار شدند و استاد
ارجمند جناب آقاي دكتر زرينكوب مسئوليت ايشان را ادامه دادند .سرپرستي اخير گروه تاريخ هم مطابق قانون
آييننامه ها سه ماهه بوده كه تا زمان تغيير با حكم رياست دانشكده و دانشگاه بيش از نه ماه غير قانوني ادامه يافته
بود.
پاسخ بند :٢در دوران مديريت دكتر كريمي دوستان به مدت هفت سال استادان و دانشجويان از سوء مديريت يكي
از مديران گروههاي آموزشي به تنگ آمده بودند .مديري كه چهار بار با بهانهسازي و خدعه و تبديل عنوان گروه به
بخش به انگيزه حل تعارضهاي قانوني و آييننامهاي ،دوران مديريتش تمديد شد .اين »گروه« آموزشي قديمي و
شصتساله صرفا براي ويژهخواري و در صدرنشيني مدير آن به »بخش« تنزل و تعداد اعضاي هيات علمي آن از شش
٦
تن استاد و استاديار به سه استاديار پيماني كاهش يافت .مدير اين گروه تبديل شده به بخش از دو رشته آموزشي
يكي )ايران شناسي(را كه دوست نميداشت به حال خود رها كرد و يوسف گونه به كام گرگها سپرد و تعداد
دانشجويان كارشناسي ارشد رشته را به چهار پنج نفر كاهش داد و سلوك نامناسب او ،اغلب دانشآموختگان گروه را
از ادامه تحصيل در مقطع باﻻتر منصرف كرد ،چنان كه اغلب پذيرفتهشدگان اين سالهاي مقطع دكتري ،دانش-
آموختگان دانشگاههاي ديگرند .خطاب به دانشجويان ،آنان را بياستعداد و »توسريخورده« و ...خطاب كرد .در
كﻼس درس با كتاب بر سر دانشجوي دكتري كوبيد .در صورت جلسات گروه و دفاعيه دست برد .واژه »فرهنگ« را از
عنوان رشته حذف كرد و سهم گروه آموزشي از مجﻼت دانشكده را ضايع كرد .به نام نقد به استادان پيشكسوت و
چهره هاي ماندگار و خدمتگزار علمي و فرهنگي )حتي استادان پيشكسوت و بنيانگذار گروه( توهين كرد و افترا زد و
كوشيد كه دانشمندان را بيمايه و بيسواد جلوه دهد و با همان مقاﻻت شبهنقد پايه دانشگاهي گرفت .دانشجويان را
به نگارش نامههاي شكايت از همكاران تشويق كرد .همواره در حضور استادان از الفاظ ناشايست استفاده ميكند.
)آخرين بار در جلسه پرسش و پاسخ در ٢٣خردادماه ،خطاب به معاون اجرايي كنوني ،در حضور جمع استادان و
دانشجويان از لفظ زشت و ناشايست استفاده نمود( .پس از هفت سال مديريت با معرفي مدير جديد بخش ،با هدف
تشويش اذهان دانشجويان در فضاي مجازي قيلوقال به راه انداخت .در اين بخش كه تنها سه عضو استاديار دارد،
برگزاري آزمون و مصاحبه دكتري قانوني نبود و آزمون با مشاركت استادان بازنشسته بخش و استادان عاليقدر مدعو
برگزار گرديد ،تا هرگونه شائبهاي بر طرف گردد .عﻼوه براين ،نكته ديگري كه در اين باره بايد اشاره كرد اين است كه
در دوره مديريت قبلي ،در مصاحبه دكتري ،حقوق دانشجوياني كه مريد برخي استادان صاحب نفوذ نبودند ،تضييع
ميشد ،لذا معاون آموزشي فعلي دانشكده با تعيين افرادي به عنوان ناظر ،امكان ايجاد رانت براي قليلي را گرفت و
كثيري را نجات داد .حتي در جلسات مصاحبههاي دكتري هشت سال گذشته ،برخي استادان كه با رويكرد مديريت
سابق همراه نبودند ،دعوت نميشدند تا با فراغ بال بتوانند اميال و اغراضشان را دنبال كنند.
پاسخ بند :٣بوفه دانشكده براي يك ماه و نيم ،از نيمه ارديبهشت ماه ،بعد از ماه مبارك رمضان ،با مديريت امور
دانشجويان دانشكده ،همزمان با ارسال نامه برگزاري مزايده به پيمانكار قبل از كرونا ،طبق قرارداد مالي مدون و
رعايت مسائل بهداشتي واگذار شده است.
پاسخ بند :٤شايد از مهمترين بندهاي اين نامه همين بند باشد كه با وجود اذعان به اختيارات رئيس دانشكده در
انتخاب معاونانش ،آنها و سوابقان را به استهزا گرفته است.
نگاهي به معاونان قبلي رياست سابق دانشكده كه خود تازه وارد و فاقد هرگونه آشنايي حداقلي با مديريت
دانشكده ادبيات بودند ،موضع غرضورز و غيرمنطقي نويسنده -نويسندگان – را نشان ميدهد .عﻼوه بر اينكه
معاونان سابق )به ويژه معاون آموزشي و پژوهشي سابق( پيش از انتصاب تصدي سمتهاي مشابه را در كارنامه
نداشته و مشكل متوهمانه ادعايي را داشتهاند و كسي از مدعيان فعلي به اين مسأله اعتراض و جوسازي نكرده بود!
اما معاونان فعلي سابقه معاونت آموزشي ،معاونت اداري مالي ،مديريت گروه آموزشي ،ماموريت و مديريت و كرسي-
هاي تدريس طوﻻنيمدت در دانشگاههاي بينالمللي و اخذ تقديرنامههاي وزارتي و دانشگاهي بينالمللي و رياست
كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه و نگارش و ترجمه بيست كتاب و برگزيده پژوهشگر نمونه سال توسط وزارت
٧
عتف و كسب رتبه اول دكتري در دانشگاه تهران و مسابقات علمي و تاسيس نشريات تخصصي به زبانهاي فارسي و
انگليسي را در كارنامه دارند.
پاسخ بند :٥تغيير در مديريت ادارهاي مانند اداره آموزش امر جديدي نيست كه چنين سر و صدايي را طلب كند،
جابجايي برخي افراد در يك مجموعه اگر در برخي موارد فوايدي نداشته باشد ،قطعا نميتواند منفي تلقي گردد ،البته
كه دانشجوياني پس از چندين نيمسال )از آغاز نيمسال دوم ورودي خود( تا بعد از عيد نوروز در دانشگاه حضوري
نداشتهاند ،نسبت به كارمندان و جابجايي ايشان نظري نداشته و نميتوانند نظري دقيق بدهند جز آنكه كساني با
هوچيگري و جوسازي فضا را ملتهب نشان داده و واويﻼ سردهند .گرچه بازخوردهاي دانشجويان و همكاران و
نارضايتي ايشان از بخشهايي از عملكرد رؤساي قبلي ادارات آموزش و پژوهش يكي از دﻻيل اين تغييرات بوده است.
نويسندگان نامه مزبور بهتر بود به جاي طرح اينگونه موضوعات معمولي به كمك مسؤوﻻن دانشكده در جهت اصﻼح
و پيشبرد بهتر امور ميرفتند و فضاي دانشكده را دچار التهاب ساختگي و سياهنمايي نميكردند .از نكات حاشيهاي
كه بدان پرداختند و به هيچ رو شباهتي به نقد ندارد و نشان از روحيه ناسالم اينان دارد ،تمسخر رئيس ،معاون،
مشاور بينالملل و استادان دانشكده در فضاي مجازي است كه جهت حضور در عزاداري سيدالشهدا )عليهالسﻼم( در
پرديس مركزي حاضر شده بودند و ضمن تمسخر افراد ،ارزشهاي شيعي و اسﻼمي را در يكي از آن دو كانال تلگرام
به سخره گرفتند.
پاسخ بند :٦در خصوص مقاومسازي و مسائل عمراني عجيب است كه نويسندگان نامه ،عميقا خطا گفتهاند .فرض
كنيم رياست فعلي دانشكده در گذشته با مقاومسازي موافق نبوده باشد ،از آنجا كه معترضان فعلي از موافقان اين امر
بودهاند بايد خوشحال باشند كه رياست محترم به دنبال استمرار مقاومسازي است و كار گذشته را -كه البته بسيار
بد مديريت شده و باعث هدر رفت مالي فراوان گرديد – دنبال ميكند .اقاي دكتر سيف پيش از آغاز طرح در
مديريت قبل و پس از آن ،بارها اعﻼم كرده بود كه به اجراي كار به آن شكل و با آن كيفيت اعتقادي ندارد .اما پس از
آغاز دوره مديريت ،بنايي نيمهويران و پروژهاي نيمهكاره را با صندوقي تهي تحويل گرفت .منطقا دو راه پيش روي او
بود .نخست رهاكردن كار به حال خود و دوم به پايان بردن كار كه باز منطقا و به درستي راه دوم را در پيش گرفت و
براي اجراي آن چندين برابر مديريت قبل تامين بودجه و اعتبار كرد .مديريت قبل مقاومسازي را در دوره كرونا ،در
پرده و دور از انظار پيش برد ،طبيعتا سروصدا و بازتاب رسانهاي نداشت و مديريت فعلي كار را پس از كرونا ،شفاف و
آشكار در پيش گرفت .ادامه ك ار قطعا با حفظ ميراث و يادگارهاي تاريخي دانشكده به انجام خواهد رسيد.
رياست سابق دانشكده؛ آقاي دكتر كريمي دوستان در هيچ يك از مقاطع تحصيلي در دانشگاه تهران تحصيل
نكرده است .ايشان بدون هيچگونه اطﻼعي از دانشگاه تهران و دانشكده ،به صورت غيرعادي و شگفتانگيزي از
سنندج منتقل گرديد و هيچ اطﻼعي از مسائل دانشكده و پيشينه و تاريخ و اهميت آن و هيچ آشنايي با جايگاه
نمادين و سمبليك دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نداشت و منشاء همه خطاهاي فاجعهبار نامبرده همين بياطﻼعي
است .و به همين سبب در طول رياست خود بر دانشكده بلندآوازه ادبيات ،كوهي از مشكﻼت از جمله تسري منش
خانساﻻرانه از سبك مديريت قبلي خود به دانشكده ادبيات و تبديل روابط معنوي همدﻻنه به فضاي پرتنش و
ملتهب و رواجِ نمامي و سخنچيني و دامنزدن به باندبازي و دسته و دستك تراشي و ...را به وجود آورده است.
تفاوت است ميان مديراني كه خود روزگاري دانشجوي همين دانشكده بودهاند و از جايگاه مفهومي آن آگاهي دارند،
٨
با مديراني كه از اينجا و آنجا به دانشگاه تهران منتقل شدهاند و در دانشكده تازهوارد بودهاند و از شأن و نقش ملي و
كاركرد محتوايي و هويتي أن آگاهي ندارند.
بديهي است كه در مديريت جديد دانشكده حفظ يادها و يادگارها در كنار مقاومسازي پيگيري خواهد شد .طبعا
زدودن كامل پيامدهاي رويههاي ناسالم كه در دوران گذشته نهادينه شده ،مدتي زمان خواهد برد.
در مورد اينكه دانشكده به انبار تبديل شده است ،جالب است كه دوستان فراموش كرده اند كه بنيانگذار آن انبار،
چه كسي بوده است .در مديريت سابق ،كتابهاي ارزشمند كتابخانه در مدت بسيار طوﻻني ،در كارتونهاي موز ،در چه
وضعيت اسفباري بودند و در يك محيط علمي چه آسيبي بدتر از اين است؟ و عجيب است دوستان آن زمان جز سكوت و رضا
نداشتهاند .در ثاني كار عمراني اگر جدي باشد نيازمند و ناچار به انجام برخي امور و برخي جابجاييهاست ،جابجايي
نيمكتها يا برخي ميزهاي اداري و غيره در چنين امري ناگزير است .نيمكتهاي دانشكده به اذعان اهل نظر نيازمند
اصﻼح و تعمير بودهاند و اﻻن هم همه در شرايط عادي نگهداري ميشوند .چهار سال تاخير در تكميل مقاومسازي در
مديريت قبل ،فروختن و چوب حراج زدن به چهار واحد آپارتماني در خيابان وصال در ازاي چند قفسه براي كتابخانه،
معاملهاي با منشاء فقدان محاسبه و تدبير بوده است .در حالي كه خريد چنان قفسههايي كه به علت سبكي ،صرفا
مناسب نگهداري پروندهها ميباشد و استعمال آن در مخزن كتابخانه ،به خاطر سنگيني كتابها ،غلط و حتي
خطرآفرين است .البته ميتوان حدس زد كه اين دوستان در نگارش اين نامه و اين بند چون موارد ديگر ،چيز خاصي
دستگيرشان نشده به دنبال نشان دادن ناراحتي اصلي خود هستند.
پاسخ بند :٧با تغيير مديريت ،طبعاً ايدهها ،اولويتها ،گفتمانها و چارچوبِ فكري مديريتي تغيير ميكند و متصديِ
نوآمده ،در ذيل منطق مديريتي و سياستگذاري خود به فرايند جذب مصوبه ابﻼغي وزارت علوم ميپردازد؛ چراكه در
غير اين صورت ،نتيجه و مسئوليت اين كنش مديريتي ،بر عهده او نخواهد بود.
پاسخ بند :٨اين بند ناظر به توقف فعاليت استادان مدعو حقالتدريس است .البته جالب است كه در دوره گذشته و
مديريت سابق ،گروهها به شدت در دعوت از استادان حقالتدريس در مضيقه بودند و اجازه دعوت از استادان بيرون
دانشگاه را به بهانههايي مثل عدم توانايي مالي ،نداشتند .همين نشان ميدهد تعداد مدعوين تدريس بسيار اندك
بوده است و چنين ادعايي نيز چندان وجهي ندارد .عﻼوه بر اينكه خود رياست فعلي دانشكده در جلسات با گروههاي
آموزشي به دعوت از استادان توانمند به ويژه به كارگيري استادان ممتاز بازنشسته تأكيد كردند.
نكته مهمي كه دراين باره بايد افزود اينكه در بحث پرداخت حقالتدريس و حقالتحقيق ،دانشكده از سال ٩١تا
كنون بدهكار بوده است؛ اما با پيگيري كادر مديريتي جديد در اين شش ماه ،رقم شش ميليارد تومان در حال
پرداخت است .جاي بسي تعجب است كه مبالغ تخصيصي براي پرداخت حقالتدريسهاي دانشكده ،اغلب براي
مطالبات مديران هزينه ميشد و حقالزحمه استادان حقالتدريس و مدعو ،به عنوان ديون براي مديريت فعلي به ارث
رسيده است.
پاسخ بند :٩در خصوص مسائل بهداشتي بوفه بايد گفت كه نابساماني بوفه و فعاليت آن به صورت گستردهتر در
مديريت قبلي بدون اعتراض اين دوستان استمرار داشت و كرونا آن را محدود كرد .مديريت فعلي چند نوبت با دعوت
از كارشناسان بهداشت دانشگاه ،وضعيت بوفه را براي برنامهريزي و بهرهبرداري مجدد ارزيابي كارشناسي كرده است.
٩
پاسخ بند :١٠كاهش ساعات و روزهاي فعاليت اداري دانشكده دﻻيلي دارد ،از جمله :كارهاي مقاومسازي و عمراني
كه خلوتبودن دانشكده و تعطيلي كﻼسها و مرخصي استادان در تابستان بر سرعت آن ميافزايد و از بحراني
آموزشي -دانشجويي پيشگيري ميكند و اين مهمترين دليل است .از سويي مديريت مراجعه دانشجويان و مراجعان
در روزهاي خاص لزوما منفي نيست ،بلكه كمك و حمايت نيروي انساني و كارمندان است كه در تابستان و كرونا
مراجعه حضوري كمي را تجربه ميكنند .عﻼوه بر اينكه دانشكده در روزهاي ديگر تعطيل ،بسته نبوده و مراجعه و
رفت و آمد دانشجويان براي مﻼقات استادان نيز صورت ميگرفته است .استفاده از كتابخانه مركزي نيز جبران
تعطيلي كتابخانه در روزهاي ديگر را ميكرده است .البته ميتوان نسبت مراجعه به كتابخانه را در روزهاي عادي
سنجيد تا ادعاي مذكور خودبخود رد شود .اين دوستان اگر به دانشگاه مراجعه كرده باشند ،حتما ديدهاند كه برخي
درهاي دانشگاه نيز – مثل در خيابان قدس -گاه در ساعت ) ٤و پيشتر (٥بسته ميشود.
اما در مورد زنگ اخباري كه به صدا در ميآيد ،در سالهاي گذشته و دوران مديران پيشين نيز در ساعتي مثﻼ ٦
عصر اين زنگ زده ميشد و اكنون نيز وضعيت جديدي رخ نداده است .اين زنگ يكي از يادگارها و مواريث قديمي
دانشكده و ساخت كارخانه زيمنس آلمان است و از بدو تاسيس ساختمان وجود داشته و نسلهاي پياپي صداي آن را
شنيدهاند .ظاهرا دوستان پيش از مديريت جناب آقاي دكتر سيف ،بانگ اين زنگ را نشنيده بودند!!! ﻻزم به يادآوري
است كه قفل الكترونيك درِ دانشكده نيز در دوره مديريت آقاي دكتر كريمي دوستان نصب شده و اغلب دانشجويان
به خاطر ممنوعيت و محدوديتهاي تردد در دوره كرونا از وجود آن بياطﻼع بودهاند و پس از بازگشايي مجدد
دانشگاه با آن مواجه شدهاند .عﻼوه بر اينكه مسؤول كلي امور دانشكده رئيس آن است و عليالقاعده در قبال آن
مسؤوليت ،بايد اختيار داشته باشد و بايد بتواند بر اساس مسؤوليت تصميم بگيرد.
پاسخ بند :١١نويسندگان بند ١١را در فايل پي دي اف جا انداخته اند! اما در اسﻼيدهاي زرد و مشكي عنواني براي
آن در نظر گرفته شده است!
پاسخ بند :١٢رئيس دانشكده ملزم به نظارت بر سازمان تحت مديريتش است ،طبعا هر مدير رويكردي دارد .جاي
بسي شگفتي است كه عدهاي به صرف ناخشنودي از روش مديريتي رئيس دانشكده ،بيدرنگ اعﻼم خطر كنند.
مراجعه به كﻼس و خير مقدم جناب أقاي دكتر سيف و معاونان دانشكده به استادان و دانشجويان ،بعد از مدتها
تعطيﻼت كرونايي ،اتفاقا نقطه برجسته مديريتي است ،چرا كه رويكرد همدﻻنه و رفتار متواضعانه با همكاران و
دانشجويان ،رفتاري ستوده است .نمايشي خواندن آن نيز ،نقد نيست بلكه ماقبل نقد است .ايشان به استادان و
دانشجويان )كه به خاطر شرايط وقت اصﻼ دانشكده را نديده بودند( در بازگشايي دانشكده پس از دوران تاريك كرونا
خوشامد ميگفت و ايشان را به ادامه فعاليت آموزشي و پژوهشي تشويق ميكرد .شايد اين مطلب بدين خاطر نوشته
شده كه پردهنشينها عادت به مديريت پشت ميزي دارند و صرفا در دفاترشان مينشينند و با تحرك و فعاليت
ميداني و تكريم همكاران ميانهاي ندارند ،چراكه تكريم و احترام ،با غرور و تبختر و تحقير و توطئه ضد همكاران قابل
جمع نيست.
پاسخ بند :١٣يكي از ادعاهاي مضحك نامه همين بند است ،دانشجويي كه دانشجوي رشته ادبيات هم نبوده است،
به نام شاهنامهخواني در مقايل مجسمه حكيم ابوالقاسم فردوسي ،داد و بيداد ميكرد و به تمركز ذهني استادان و
١٠
دانشجويان عزيز در ساعات كﻼس و يا استراحت و مطالعه استادان و دانشجويان آسيب ميزد .اتفاقا جناب آقاي دكتر
سيف به دليل همين ظاهرا شاهنامهخواني با وي همراهي كردند ،ولي گزارشهاي بعدي و اعتراض دانشجويان نشان
داد كه وي در اشعار انتخابي ،شاهنامه خود را دارد و هر شعري را به جاي شاهنامه فردوسي ميخواند ،اين امر توسط
دانشجويان و برخي استادان تذكر داده شد و پيش از سوء استفاده از نام فردوسي جلوي وي گرفته شد .جالب است
كه يك روز همان شاهنامهخوان ،در خردادماه ،شعر زير از فرخي يزدي را به جاي شاهنامه ميخواند و بيتهاي
خاصي را جهت تحريك دانشجويان تكرار ميكرد:
»هر لحظه مزن در ،كه در اين خانه كسي نيست /بيهوده مكن ناله ،كه فريادرسي نيست /شهري كه شه و شحنه
و شيخش همه مستند /شاهد شكند شيشه كه بيم عسسي نيست /آزادي اگر ميطلبي غرقه به خون باش /كاين
گلبن نوخاسته بيخار و خسي نيست /دهقان رهد از زحمت ما يك نفس اما /آن روز كه ديگر ز حياتش نفسي نيست/
با بودن مجلس بود آزادي ما محو /چون مرغ كه پابسته ولي در قفسي نيست /گر موجد گندم بود از چيست كه زارع/
از نان جوين سير به قدر عدسي نيست /هر سر به هواي سر و ساماني و ما را /در دل به جز آزادي ايران هوسي
نيست /تازند و برند اهل جهان گوي تمدن /اي فارس مگر فارِسِ ما را فرسي نيست /در راه طلب فرخي ار خسته
نگرديد /دانست كه تا منزل مقصود بسي نيست«
ظاهرا از نظر دوستان نويسنده نامة اعﻼم خطر و صحنهگردانان پشت پرده ،اين ابيات از شاهنامه است و اصﻼ
سياهنمايي نيست.
از محتواي نامه پرواضح است كه اطﻼعات تحريف شدهاي از سوي برخي استادان!!! پشت صحنه به مضمون متن
منتقل شده است وگرنه دانشجويان در فضاي بسته ٨سال گذشته )تا پيش از مديريت آقاي دكتر سيف( و نيز به
سبب تعطيﻼت دو ساله كرونايي نميدانستند چه كسي در كجاست و چه ميكند و چه كساني چگونه ارتقاء يافتند و
چه كساني بازنشسته شدند و چه كساني چگونه جذب شدند ،مقاومسازي چه بود و چرا و تا چه حد انجام شد ،كدام
استادان مدعوند و چرا ديگر نيستند ،و چرا سردبيران مجﻼت تغيير كردند و بسيار چراهاي ديگر ...
به نظر ميرسد نويسندگان نامه و خطدهندگان آن هرگونه اختﻼف نظر و تفاوت ديدگاه و روش و اختﻼف
سليقهاي را با نگاهي استبدادي ،براي خود خطر ميدانند و البته قبﻼ كه بسياري از اين مطالب مصداق داشت سكوت
كرده بودند ،حال هيچگونه تفاوت نگاه و رويكردي را نه تنها نميپذيرند كه خطر ميبينند! بايد از اين نگاه كه افراد را
به نگارش اين چنين نامه برساند ،نگران و بر حذر بود.
پاسخ بند :١٤اين بند حقيقتاً مبين اين است كه پردهنشينان چيزي در چنته ندارند و صرفاً براي سياهنمايي و
انداختن تير در تاريكي اين بند را نگاشتهاند.
نشريات هر دانشكده ،در واقع ويترين علمي و پيشخوان آن دانشكده هستند ،لذا تمركز بر آنها و مديريت صحيح
شان ،حيثيتي است .اولين نكته در اين باره ،تغيير اعضاي هيات تحريريه نشريات دانشكده است كه كامﻼ مرسوم و
طبيعي است و در ادوار گذشته نيز كامﻼ مشهود است .اما نكته اساسي در اين باره ،وجود »اسامي پرتكرار« در
مقاﻻت چاپ شده در نشريات دانشكده در دوره رياست جناب آقاي دكتر كريمي دوستان و دوستان او است .آيا وقت
آن نرسيده تا كساني كه هشت سال از موقعيت خود به نفع خودشان و دوستانشان استفاده ميكردند ،پاسخگوي
١١
رفتارشان باشند؟!!! .آيا بهتآور نيست كساني كه بايد بابت سوءاستفاده از مقام و موقعيتشان به همه دانشجويان و
همكارانشان پاسخ دهند ،امروز به تحريك دانشجويان ميپردازند و خود در پشت صحنه پنهان شدهاند؟ پردهنشينها
توجه قليلي از دانشجويان را به حاشيهسازيها عليه مديران جديد جلب كردهاند تا شايد دانشجويان با آگاهييافتن
از نحوه مديريت آنان ،به خودشان معترض نشوند .در همان مجله وزين ايرانشناسي با وجود آنكه استادان نامداري
متصدي آن بودهاند! در مواردي مقاﻻت بدون هيچ گونه داوري چاپ و منتشر شدهاند يا با داوري ياران و نزديكانشان
پذيرش گرفتهاند .مواردي همچون ارجاع به منابعي با عنوان مجعول براي نام خليج فارس و يا چاپ يك مقاله در دو
شماره پياپي به شكل دو مقاله نيز به چشم ميخورد.
نكته مهم ديگر در حيطه امور پژوهشي اين كه با استقرار جناب دكتر سيف و حمايت ايشان مجله باستانشناسي
توانست به رتبه اسكوپوس Scopusدست يابد و رشته باستانسنجي گروه باستانشناسي در دانشگاه مصوب و
راهاندازي شود.
ﻻزم به ذكر است زمينه و بستر انگيزشي نويسندگان بيانيه )البته بايد گفت هجونامه( عليه مديريت دانشكده
ادبيات ،سهمخواهي ،پستپرستي ،جناحزدگي و سياسيكاري است .اقليت محضي كه مالوف به قانونشكني،
شانتاژگري و تعويض جاي ظالم و مظلوم اند .تا كي و كجا عدهاي ظالم و بانفوذ بعد از تخلفات گسترده ،جاي ظالم و
مظلوم را عوض كنند و براي گريز از پاسخگويي به پرسشهاي روا ،گريز را در پنهان شدن پشت دانشجويان بدانند و
با تخريب كادر مديريتي جديد كه فداكارانه با ديرخوابي و زودخيزي در پي پاكسازي و پالودنِ آلودگيهاي برجامانده
از رياست پيشين است ،خود را از مظان اتهام و سوءمديريت برهانند تا زواياي دوران مديريتشان بر كسي مكشوف
نشود؟
البته بايد افزود تخلفات و موارد محرمانهاي از بعضي مديران قبلي وجود دارد كه به سبب حفظ شان و آرامش
محيط مقدس دانشگاه و حفظ حرمت و آبروي مديران قبلي از طرح آنها در اينجا خودداري ميكنيم ،اما از طرق
قانوني رسيدگي ميشود.
در پايان يك بار ديگر ضمن قدرداني و حمايت قاطع از رئيس و معاونان و مديران ارزشي و انقﻼبي
دانشگاه تهران به ويژه رئيس محترم دانشكده ادبيات و علوم انساني ،جناب آقاي دكتر عبدالرضا سيف ،به
دسيسهبازان و توطئهگران و رجالههاي سياسي و پادوهاي فرومايه آنان كه با مكر و حيله قصد فريب
دانشجويان و اختﻼل در دانشگاه را دارند گفته سردار دلها را تكرار ميكنيم كه ما »ملت امام حسينيم« و
مفتخر به برگزاري مراسم عزاي حسينيم .به فضل و ياري الهي پشت در پشت يكديگر با تمام توان در برابر
تمام دنياي منافقين ايستادهايم.
١٢