در میان ه ازران هزار نوازندگی معاصر تنبور (از مبتدی
تا پیشرفته؛ از سنتگ ار تا نوگرا) که به صورت روزانه - به لطف فضای مجازی -دست به دست میشوند ،انواع و اقسام نغمات گاهی جور و گاهی ناجور به گوش یشه موسیقی مقامی در بین شنوندگان میرسد .گاهی ر ٔ بعضی از این اجراها مشهود است و گاهی روح تصنیفها و قطعات فولکلور و بعضا پاپ بر آنها حاکم است .گذشته از تمام این تفاوتها ،در تنبورنوازی مدرن پدیدهای بسان درختی هرسنشده سر ز خاک بیرون آورده سایه خود افکنده و ٔ است که تمام این دشت وسیع ار تحت زیست خود ار به بخشبخش آن غالب و یا حتی تحمیل میکند :درختی که در ریشه به «سید خلیل عالینژاد» تنبورنواز و آهنگساز فقید میرسد اما در شاخوبرگ ،از بسیاری از مناظر با فعل و کردار و پندار «سید خلیل» متفاوت و بعضا متضاد با نگرش موسیقایی و مرام هنری وی است .خرده اتصالی که بین این رویکرد ابتذالآمیز و تنبور نوازی سید خلیل وجود دارد ،ادعایی مضحک و الفی بیاساس است که این اندیشه ار «پیرو و شاگرد» تفکر سید خلیل میداند و الغیر.
سید خلیل عالینژاد به تاریخ ۲۱خرداد ۱۳۳۶در شهر
صحنه ،استان کرمانشاه دیده بر جهان گشود .پدرش سید مراد عالینژاد بود که خود دستی به ساز تنبور داشت. ابتدا به شاگردی در نزد سید نادر طاهری مشغول شد و سپس به نزد حضرت سید امرهللا شاهابراهیمی رفت تا آموزش اصلیش ار آغاز کند .ساز استاد شاهابراهیمی بیشترین تاثیر ار در نگرش موسیقایی و منش هنری سید خلیل داشت و چنانچه بگوییم بذر درخت پرثمر سید خلیل ار سید امرهللا کاشت ،بیراه نیست .روایتهای استاد شاهابراهیمی از مقامات مجلسی و حقانی تنبور ،اساس مایه تکنیک او ار در کنار شیوه نوازندگی سید خلیل و بن ٔ ٔ جوه ٔره ساختاری روایتها و تاویلهایی که سید خلیل در سالهای بعد ارائه داد ار پایه نهاد .درصد استفاده از نحوه نواختن «اشاره» ،فرم دست در ٔ تکنیک «تکیه»، «شر» و گرایش به همراستایی و ملحقهنگام نواختن ُ نمودن موسیقی مقامی تنبور به موسیقیهای مذهبی، الحان زورخانهای و خانقاهی[ ،متفاوت با مقامهای گانه موسیقی بینالنهرین و جمخانهای] مقامهای دوازده ٔ ردیف موسیقی دستگاهی ایران ،همگی داللت بر تاثیر شیوه استاد شاهابراهیمی بر نوازندگی و ٔ انکارناپذیر آهنگسازی سید خلیل دارند. بعد از مدتی ،سید خلیل به نزد استاد درویش امیر حیاتی رفت و در مکتب وی نیز به تلمذ و تعمق در بحر مقامات مشغول شد .هر چند بر اساس روایاتی چند ،تلمذ سید خلیل در نزد درویش امیر پیش از آنکه برای یادگیری ساز تنبور باشد برای استفاده از محضر ایشان و بهره از آموزههای باطنی و ظاهری درویش امیر بوده است. پنجه درویش امیر حیاتی ٔ مشهود است که تاثیر سبک و پنجه سید امرهللا ٔ در تنبورنوازی سید خلیل در حد اثرگذاری نحوه ٔ در وی نبوده است از آنجا که فرم نواختن مضراب، به دستگیری تنبور و استفاده از مضراب «دو-تک» به شیوه درویش امیر ار در تنبورنوازی سید خلیل نمیبینیم. ٔ تنها میتوان اذعان داشت که سید خلیل جوان در نزد مقوله مقام ٔ درویش امیر موفق شده است درک خویش از و «تأویل» ار گسترش داده و در مکتب او گوش خویش قوه بداههپردازی خویش ار بهبود بخشیده ار تقویت و ٔ است. با ارجاع به روایات درویش امیر از مقامهای مقایسه آنها ٔ «جلوشاهی»« ،سحری» و «سوار سوار» و با روایات سید امرهللا شاهابراهیمی ،میتوانیم به وضوح ببینیم که چگونه سید خلیل همانند تجلی دوبا ٔره سبک نوازندگی سید امرهللا شاهابراهیمی در بستری متفاوت و زمینهای نایکسان است. پس از آن ،سید خلیل عالینژاد در نزد کیخسرو پورناظری به یادگیری ردیف دستگاهی -به و ٔ اسطه تار و سهتار- زمینه قوی تنبور ،نگرش سید برآمد .لیکن به دلیل پیش ٔ خلیل به موسیقی دستگاهی ار نمیتوان همسو و همانند جریان اصلی موسیقی دستگاهی آن زمان (مکتب موسیقایی چاووش) دانست .حتی نمیتوان سید خلیل ار ردیفدان خواند از آنجا که روایت مستقیمی از اج ار و یا تدریس ردیف توسط او موجود نیست .با اینحال ،نمیتوان منکر تاثیر عظیم آشنایی با ردیف در آهنگسازیهای موخر سید خلیل شد. بی هیچ شکی میتوان بیان داشت که سید خلیل عالینژاد، نده معاصر تنبور است .بخش اعظم مشهورترین نواز ٔ شهرت او در گرو تصنیف هایی است که با تاثیر از موسیقی مذهبی منجمله الحان نوحه و دیگر موسیقی هایی که در بستر مذهب اسالم شکل گرفته (همچون نغماتی که مرحوم سید جواد ذبیحی ارائه میکرد) به گوش مخاطب رسانیده و بخش دیگر شهرتش نیز در گرو زندگی فردی و شهادتش میباشد. در اینجا ،پس از مقدمه و معرفی سید خلیل عالینژاد در جایگاه نوازنده ،آهنگساز و روایتگر مقامات تنبور و اندیشه ٔ توضیح مختصری که دربا ٔره سیر کلی شکلگیری نوشته ٔ موسیقایی وی داده شد الزم به ذکر است که حاضر به هیچ وجه در نقد و یا مدح سید خلیل عالینژاد و موسیقی وی نیست ،بلکه تالشی است در راستای بررسی و ارزیابی میراث موسیقایی وی ،در دو بخش «نوازندگی ،تاویل مقام و آهنگسازی» و «آموزش و درک اجهه مقام» و الجرم ابتدا باید رویکرد سید خلیل در مو ٔ نظری و عملی با هر یک از این موارد ار تشریح و تبیین کنیم تا در ادامه ،تاثیرات آن در گذر زمان و بازتاب آن در زمان حال ار نقد و بررسی نماییم .در ابتدا قصد بر نوشته حاضر به ٔ آن بود که بر اساس دو سو ٔژه مذکور، صورت فصلبندیشده نگاشته شود و به هر کدام از این موارد به صورت جداگانه پرداخته شود ،لیکن در حین نگارش ،سو ٔژه اصلیتر و وسیعتر «تاویل و ساخت و بازساخت مقام» که بنیاد هر دو موضوع است ،زمینه ار برای یکپارچهسازی متن فراهم آورد .در ادامه نیز نگارنده اننده محترم روشن نماید که در موظف است برای خو ٔ نوشته پیشرو ،به زیست شخصی سید خلیل ،عقاید و ٔ اندیشهها و در نهایت شهادتش ،پرداخته نخواهد شد.
چنانچه بخواهیم سید خلیل عالینژاد ار در بین موسیقیدانان
کالسیک ایرانی طبقهبندی و جایگاهیابی کنیم ،میتوانیم بگوییم« :وی آهنگساز ،نوازنده و خوانندهای خانقاهی بود و در کنار موسیقی مقامی تنبور -که در آن به صورت تمام و کمال پیرو سبک استادش ،جناب سید امرهللا شاهابراهیمی بود -به رپرتوار موسیقی سلسلههای مختلف تصوف و آیین های متفاوت تسلط داشته و آنان ار در مجالس به اج ار در میآورد و به ساختن قطعات و گوشه ٔ تصانیف بر مبنای آنها میپرداخت؛ همراه با چشمی به موسیقی ردیفی و مقامات بینالنهرین». تصنیفسازی سید خلیل ،رویکردی الگوریتموار داشت. در این شیوه ،در ابتدا پایهای موسیقایی با گنجایش چهار تا هشت نغمه بر مبنای ظرفیت قسمتی از یک مقام (معموال پایه ،حول محور فواصلی از مقام که به عنوان «درآمد» پنداشته میشوند ساخته میشود ).در نظر گرفته میشود و در ادامه ،فواصل بعدی آن مقام ار محور ملودیپردازی قرار داده ،پس از هر جمله به پایه رجوع میشود .این مراحل چند بار در سطوح مختلفی تکرار میشوند( .بر اساس شعر تصنیف ،تعداد تکرار این جمالت متفاوت است ).تنظیم قطعات نیز ،عمدتا بر محور همین الگوریتم آهنگسازی شکل میگیرد :یک یا دو بیت شعر یا عبارتی که برای پایه در نظر گرفته شده ناحیه صوتی نسبتا بم ٔ است ار همنوازان تنبور در یک همخوانی میکنند و ملودیهای فواصل بعدی ،تکخوانی اسطه ساز دف حفظ پایه دور و ریتم قطعه به و ٔ میشوندٔ . ناحیه صوتی زیر ٔ میشود و در بعضی از تصانیف ،از ساز تار برای تکمیل (یا جواب به) نغمات اصلی [به صورت تکرار و همنوازی همان نغمات در یک اکتاو باالتر] استفاده میشود. همچنین باید در نظر داشته باشیم که با وجود نگاشتن کتاب «تنبور از دیرباز تا کنون» که رویکرد و بینش تحقیقاتی و پژوهشی به ساز تنبور دارد ،سید خلیل عالینژاد هیچگاه «پژوهشگر موسیقی» نبوده و در این زمینه نه حرفی برای گفتن داشته و نه ذرهای ادعا؛ پس خالی بودن تصانیف سید خلیل عالینژاد از الحان کمترشنیدهشده ،روایات مهجور و نغمات باستانی کامال موجه و منطقی است. با نگاهی اجمالی به موسیقی تنبور در دو قرن اخیر به روشنی میبینیم که آهنگسازیهای سید خلیلٔ ، قله کوه «فاصله گیری از موسیقی مقامی و تمایل به تصنیف و ترانه» است .چنین امری به خودی خود از هرگونه بار مثبت و یا منفی خالی است .به عبارت دیگر ،نه میتوان دسته ٔ آن ار عملی مفید به حساب آورد و نه میتوان در اعمال ابتذالآمیز دانستش .بار مثبت و منفی وقتی شکل جامعه ٔ میگیرند که به تاثیرات چنین نگاهی در تنبورنوازان ایران در بستر زمان بپردازیم. نوع نغمهپردازی و ملودیگردانی سید خلیل ،رویکردی ذاتا ترانهوار دارد .چنین نگاه ترانهوار به موسیقی تنبور -که ذات خالصش ادوار مقامیست-از سوی مقلدان سبک وی و مریدان موسیقاییاش ،در بسیاری از موارد به افت نگاه تحلیلی به امر مقام و رویکردی لوث و خالی از درک تبدیل شده است که ماحصل تقلید صرف و منفعالنه میباشد .امر «تاویل» [چه به صورت بداههپردازی و چه به صورت غیر بداهه] -که سید خلیل و اساتیدش بر آن تاکید بسیار داشتند -در سالهای اخیر به دست فراموشی سپرده شده و در مواردی با «مکتوبیّت به مثابه سرچشمه ٔ جلوگیری از تاویل» جایگزین شده است که با شکلگیری خود در تناقض است. انعکاس این مسئله از منظر تکنیک نیز در سطوح مختلف نمایان است .وقتی که «معیار سنجش» و پارامتر های نوازندگی تنبور از محوریت سو ٔژه «مقام» به سو ٔژه «ترانه» مایل شوند ،امر تکنیک نیز متقابال به سمت سادهگرایی و مینیمالیسم پیش میرود .چنین مینیمالیسمی اما امروزه از تاثیرات مثبت خالی شده و به کژروی و تخریبساختار منجر شده است. اگر در گذشته ،معیار سنجش ارزش نوازندگی یک تنبورنواز ،پارامترهایی همچون تسلط وی بر «روایات مقامها و أدوار» ،مهارتش در «تاویل و بسط» و «درک نو لیکن استوار بر أصول» بود ،امروزه اما معیارهای کیفیتسنجی نوازندگی تنبور در اذهان عمومی بر نواختن قطعه همهپسند از سید خلیل ،گروه شمس و ... ٔ چند استوار است. این پوپولیسم که موسیقی سید خلیل در گذر زمان دچارش شده ،بازتابی است از راهی که هوش شنیداری مردم در اشاره کوتاه ٔ ۲۰سال اخیر طی کرده است .هرچند این خود نیازمند شرح مفصلی است و برای جلوگیری از به نوشته حاضر ،بدان پرداخته نخواهد شد. ٔ بیراهه رفتن
بازگردیم به سید خلیل و تاثیراتش بر تنبور امروز .به
عالقه وافر ما به سانتیمانتالیسم و پرستش بتهای ٔ دلیل خود ساخته ،در این سالها ،چیز هایی به سید خلیل و نوازندگیاش منسوب شده است که اگر ایشان اکنون دوباره زنده شود گمان میکند که «سید خلیل دیگری» هم وجود داشته که اسطو ٔره بیمانند تنبور بوده است. همه وجوه مطالبی که به سید خلیل منسوب است عمدتا ٔ منطقی یا غیر منطقی ار شامل میشود :از سیستم های شیوه نوازندگی سید ٔ انگشت گذاری و پرده گیری که با خلیل زمین تا آسمان فرق دارد ،تا روایت هایی از اساتید نامآشنا که سید خلیل نیز شخصا پیش آنان تلمذ کرده و اکنون به نام سید خلیل انتشار مییابند. متاسفانه بخش اعظم سبک و سیاق نوازندگی استاد سید امرهللا شاهابراهیمی به نام سید خلیل مطرح گشته و وجوه مهم آن زیر الیه های سطحی مدفون گشته و نادیده گرفته میشود.
برای قرار دادن تاثیرات نگرش سید خلیل در امر آموزش
و انتقال مقام در ترازوی ارزیابی ،باید ابتدا تعریفی از چگونگی تاویل مقام ارائه داده و سپس انتقال آن ار تشریح کنیم .مقام موسیقایی فیالذات ،وجودی است که ساختار و ماهیتش در موجود و ناموجود شدن پدید میآید و پربیراه نیست اگر بگوییم مقام ،وجودی پارادوکسیکال از (منظر ثبات ماهیت) است ،از آنجا که وجود روایتی از یک مقام ،نفی وجود روایتی دیگر از همان مقام در مرتبهای متفاوت است .ساختار مقام ماهیتی دارد که از شکلگیری به و ٔ اسطه خود پدید آمده و مدام به نفی و انکار و سپس تغییر آن ساختار از پیش به وجود آمده اسطه میپردازد .مقام ،ساخت و بازساخت خود ار به و ٔ مثابه «بازپروری ٔ امر تاویل میجوید و چنانچه تاویل به نغمات در خود» ار حذف کرده و آن ار به تکرار و انتقال یک تاویل ثابت تقلیل دهیم ،ذات همواره متغیر و بستر موسیقایی روان مقام از بین میرود و چیزی که میماند، شیوه صحیح [صحیح ٔ قطعه است ،نه مقام .انتقال مقام به از منظر آنکه شاگرد پس از یادگیری بتواند هم مقام ار در خود مقام بسازد و هم آن ار در خود بازساخت کند و به «تاویل» برسد] ،از انتقال همزمان دو دسته تاویل از استاد به شاگرد ممکن میشود که اولی تاویلی است آنی و در لحظه ،مبنی بر بداهه پردازی و دومی ،مجموعه تاویالتی است که هر کدام جوه ٔره متفاوتی با دیگری دارد و بستر صوتی و پردهها و حتی جمالت یکسانند ،لیکن به گوش خاص و عام ،متفاوت و ذاتشان از یکدگیر دگرگون است. از همین رو چنانچه برای ثبت مقام به صورت مکتوب، به نتنگاری روایتی ثابت و غیر قابل تغییر از یک مقام بپردازیم -همانگونه که بعضی در این سالها به آن دست زدهاند ،-روح هموارهپویای مقام ار انکار کرده و نادیده گرفتهایم و آن ار به قالبی تهی تقلیل داده ایم و چنانچه کسی مقام ار از روی آن روایت دیکته شده بنوازد، «موسیقی مقامی» ننواخته است بلکه قطعهای بر اساس نده نت از آن مقام ار نواخته تاویل معتبر یا نامعتبر نگار ٔ است .ساختار و ماهیت مقام همواره در بازسازی خویش است و برعکس ادعای بعضی مبنا بر اینکه چنین رویکردی به انفصال و ازهمگسیختگی موسیقایی و تدوین و تغییر مقام در طول سالها میشود ،این ویژگی برهان و دلیل اصلی یکسان بودن جوهره و ذات مقام است که در گذر زمان خود ار با هر نوازنده از نو میسازد و در عین خال ،اصل و بنیادش تغییری نمیکند و مقام ،همان مقام باقی میماند .به عبارت دیگر ،وجود و بقای مقام، در گرو همین ماهیت پارادوکسیکال است ،پس راه انتقال مقام نیز ،پویایی ذهن هنرجو در مواجهه با روایات و تاویالت بداهه و غیر بداهه است. اگر هنرجو به پویایی ذهنی الزم در مواجهه با ساختار هموارهمتغیر مقام برسد -همانگونه که سید خلیل عالینژاد در محضر درویش امیر حیاتی به آن دست یافت -خود میتواند مقام ار تشریح نموده و تاویالت مختلف ار در یکدیگر جستجو نموده ،کلیات و جزئیات آنها ار تبیین و تفسیر کند. برای مثال ،نوازندهای که واقعا امر تاویل ار درک نموده و به آن تسلط دارد با آشنایی به ۲روایت از مقام عابدینی (برای مثال ،روایت استاد الهی و روایت استاد قاسم افضلی شاهابراهیمی) باید قادر باشد که حداقل ۱۰اجرای (تاویل) متفاوت از یکدیگر بر اساس هر یک از این روایتها و ترکیب آنها از خود ارائه دهد. در عین حال ،رویکرد ایجاد ردیف از مقام -همانگونه که خاندان فراهانی در زمان قاجار ،موسیقی مقامات دوازدهگانه ار تحت عنوان ردیف به ثبت درآوردند -نیازمند اندیشهای ژرف ،آشنایی با یکایک سبکها و مقامها و روایتهای آنها است و همچنین با وجود امکانات و تجهیزات موجود برای ثبت و ضبط و حفظ و نگهداری جامعه تنبورنوازی به ٔ روایتهای مختلف و مقامها ،نیاز تدوین و ایجاد نوعی ردیف از مقامات تنبور ،به اندا ٔزه گذشته نیست. زمینه ٔ سید خلیل عالینژاد ،بر این نکته واقف بود و در آموزش ،سعی بررعایت این اصول داشت لیکن باید درنظر داشت که به دلیل شرایط و محدودیتهای شکلگرفته در طول زندگانی شخصی او -از تحصیل ایشان در تهران و مهاجرتش گرفته تا عمر کوتاهش- زمینه آموزش همتراز استادان ٔ سید خلیل ار نمیتوان در قبل و بعدش دانست .زیست سید خلیل به گونهای بوده است که شاگردان مجال تلمذ بلند مدت و منظم در نزد عمده آموزشهای ایشان به صورت ٔ وی ار نمییافتند و پراکنده صورت گرفته است .همین پراکندگی آموزش باعث ادعای نامعتبر بعضی مبنا بر شاگردی در محضر سید خلیل عالینژاد شده است ،حالیا اینکه ادعایشان از نظر تاریخی و جغرافیایی ،قابل رد است. انتساب خود به سید خلیل و بافتن موهوماتی مبنی بر شاگردی در محضر او ،سادهترین راه برای کاسبی و شهرتطلبی و به رونق انداختن صنعت آموزش در بین تنبورنوازان معاصر است و از آنجا که سید خلیل به دلیل نیات خیر و ارادتی که به دوستداران ساز تنبور داشت به صورت عمومی و بیتوجه به حقالتدریس به یاد دادن تنبور میپرداخت ،راه این عده برای این ادعا کامال باز است. نده و اینگونه است که سید خلیل عالینژاد از نواز ٔ خوشذوق تنبور و از بهترین شاگردان سید امرهللا شاهابراهیمی و درویش امیر حیاتی ،به نمادی مقدس در موسیقی تنبور بدل میشود که تقدسش نه از شناخت ،که از آسیبهای وارد آمده از سوی پیروان دروغین و در شیوه نوازندگی و ٔ عین حال افراطیاش حاصل آمده و آهنگسازیاش به جای شکلدهی زمینهای برای رشد و ترقی نگاه بهجا و صحیحش به امر تاویل و مقام، زمینهساز جوالنگاهی برای تقلیدگرایان و منفعالن هنری شده است و در نهایت ،هویت هنری او تبدیل به نمادی برای توجیه و اعتباربخشی به ابتذال گریبانگیر تنبورنوازی معاصر شده است.