Professional Documents
Culture Documents
جزء اول
سورهي فاتحه
اْلَحْم ُد ِلَّلِه َرِّب اْلَع اَلِم يَن ( )٢الَّرْح َم ِن الَّرِح يِم (َ )٣م اِلِك َيْو ِم الِّد يِن (ِ )٤إَّياَك َنْع ُب ُد َوِإَّي اَك َنْس َتِع يُن (
)٥اْه ِدَنا الِّص َراَط اْلُم ْس َتِق يَم (ِ )٦ص َراَط اَّلِذ يَن َأْنَع ْم َت َع َلْي ِه ْم َغ ْي ِر اْلَم ْغ ُض وِب َع َلْي ِه ْم َوال الَّضاِّليَن ()٧
به نام خداوند بخشندهي مهربان ( )1س66تایش خداوندی را س66زا اس66ت ک66ه پروردگ66ار جـهانیان
است ( )٢بـخشنده و مـهربان است ( )٣مالک روز جزا است ( )4تنها تو را میپرستیم و تنها از
میطلبیم ( )٥ما را بـه راه راس6ت راهـنمائی فرما ( )6راه کسانی ک6ه بدانان نعمت
تو یاری
ای ،نه راه آنـان که بـر ایشان خشم گرفتهای و نـه راه گمراهان و سرگشتگان (( .)٧سوره
داده
فاتحه)
مسلمان این س66ورهي کوت66اه را ک66ه هفت آی66ه دارد ،دس66ت کم هـفده بار در شـبانهروز تک66رار
میکند .و چنانچه نمازهای سنت را بخواند آن را چن66دین برابر این تالوت مینمای66د .و اگ66ر هم
بخواهد در پیش66گاه پروردگ66ار خ66ود به عبادت ایستد و بج66ز نـمازهای واجب و سـنت ،نـماز
مستحب بج66ای آورد ،آن را بینهایت تک66رار خواهدکرد .هیچ نمازی هم بدون این س66وره ج66ائز
نیست ،چون در کتاب صحیح مسلم و بخاری از رسول خدا صلي هللا علي66ه وال66ه و س66لم روایت
هر که فاتحه الکتاب را در نماز نخواند ،او نمازی اقـامه نکرده است.
میگردد.
این سوره با (ِبْس ِم الَّلِه الَّرْح َم ِن الَّرِح يِم ) آغاز
در این اختالف است که آیا این جمله ،آیهای است از هر س66وره ی66ا اینک66ه تنها آیهای از ق66رآن ا
ستکه هر س6ورهای به هنگ6ام تالوت با آن آغـاز میگ6ردد .ق6ول راجح این اس6تکه آیهای از
میشود.
سورة فاتحه است و با بحساب آوردن آن ،آیات این سوره هفت تا
ْر آَن اْلَعِظ يَم ) . اِني َواْلُق ْب ًعا ِم َن اْلَم َث اَك َس ْد آَتْيَن (َوَلَق
به سورهي فاتحه اشاره دارد ،زیرا هفت آیه استکه با وصف (ِم َن اْلَم َث اِني) هفت آیهي دوبار
میگردد.
تکرار شده توصيف گشته است چون دو بارخوانـده مـیشود و در نـماز تکرار
در نخستین چیزهائیکه از قرآن نـازل ش6ده اس6ت و علماء بر آن اتف66اق نظر دارند ،پروردگ6ار
آغازکردن به نام خدا را به پیغمبرش وحي فرموده اس6ت و آغازکردن به نام خ6دا را بدو تعلیم
اینگفته با قاعدهي بزرگ اندیشهي اسالمی سازگار است و آن عبارت است از:
زیرا خداوند سبحان ،موجود حّقی استکه هر موج66ودی وج66ود خ66ویش را از ایش66ان اسـتمداد
جسـته است ،و او سرآغاز هر چیزی است .پس شروع هر چیزی و آغاز هر حرکت وگرایش66ی
وصف خدای بزرگوار در آغاز سوره به (الَّرْح َم ِن ال َّ6رِح يِم ) ،در برگیرندهي همهي معانی رحمت و
حاالت آن است ...و تنها خدا استکه این دو صفت مختص به او اس66ت .پس درس66ت خواهد
متصفگردد و گفته
ایمانی ،درست نـخواهد بودکه بندهای از بندگانش به وصف (َرْح َم ِن )
جنبه
ج66ائز خواهد بود و بس ...هر اندازهک66ه در معنی این دو صفت اختالف باش66دکه آیـاکدامیک
مفهوم وسیعتری از رحمت را دربردارد ،هدف اصلی ما نـیست و در ایـن س66ایههای ق66رآنی به
نهکه به نام خدا آغاز نمودن ،نخستین اصل از اصولکلی جهانبینی اس66المی اس66تکه
همانگو
مشـتمل بر یگانگی خداو تعلیم طرز شروع هرکاری است ،بیگمان دو صفت (الَّ66رْح َم ِن الَّ66رِح يِم )
ک66ه معانی و حاالت و جوالنگاههای رحمت را در برمیگ66یرد و حقیقت رابطهي میان خ66دا و
*
به دنبال آغازکردن با (ِبْس ِم الَّلِه الَّرْح َم ِن الَّرِح يِم ) توجه به خ66دا دس66ت میدهد و دل و زبان در
س66تایش خ66دای س66بحان ،و توصیف ذات او به پروردگ66اری مطلق برای جهانیان ،همن66وا و
میشود( .اْلَحْم ُد ِلَّلِه َر ِّب اْلَع اَلِم يَن ) شکـر و سـپاس خدای جـهانیان را سـزا است.
همداستان
و (حمد و سپاس خدا را سزا است) احساسی استکه دل ش66غص مسلمان به مج66رد بردن
نام خدا ازآن پـرو لبریز میگردد .چه وجودش پیش از هر چیز ،نعمتی از دریای بیکران نعمتهای
الهی بوده که هر یک از آنـها خود ،درخور حمد و ثنا و شکر و سپاس است.
نگاهی ،نعمتهای بیکرانش به چشم میخورد ،و در هرگامی نعمتهای پروردگ66اری جلب
در هر
نظر میکندکه پشت سر هم ردیف گشته است و روی هم انباش6ته اس6ت و همهي آفری6دهها
بنابراین ،در آغاز و انج6ام و در دنیا و آخ66رت( ،حمد و س6پاس خ66دا را س6زا اس6ت) ،س6تونی از
(َوُهَو الَّلُه ال ِإَلَه ِإال ُهَو َلُه اْلَحْم ُد ِفي األوَلى َواآلِخ َرِة .)...
او است خدا و جز او خدائی نیست ،و در دنیا و آخرت تنها او مستحق حمد و س66تایش اس66ت.
(قصص)٧٠/
بگوید( :اْلَحْم ُد ِلَّلِه ) .در قبال اینگفتار از جانب پروردگار آن نیکی برای او نوشته خواهد ش66د ک66ه
رضي هللا عنه روایت شـده استکه رسول خدا صلي هللا علي66ه و ال66ه و س66لم برای آنان نق66ل
فرموده است:
( َأَّن َع ْب دا ِم ْن ِع َباِد الَّلِه َق اَل َ :ي ا َر ِّبَ ،ل َك اْلَحْم ُد َ ،كَم ا َيْنَبِغ ي ِلَج َالِل َوْج ِه َك َوِلَعِظ يِم ُس ْلَطاِنَك ،
َف َع َض َلْت ِباْلَم َلَكْي نَ ،فَلْم َيْد ِرَيا َكْي َف َيْك ُتَباِنَه اَ ،فَص ِع َد ا إَلى الَّس َم اِءَ ،وَق اَالَ :ي ا َر َّبَن ا ،إَّن َع ْب َدَك َق اَل
َم َقاَلًة َ ،ال َنْد ِري َكْي َف َنْك ُت ُبَه ا؟ َق اَل الَّلُه ـ َع َّز َوَجَّل ـ َوُهَو َأْع َلُم ِبَم ا َق اَل َع ْب ُد ُه ـَ :م اَذا َق اَل َع ْب ِد ي؟
َقاَال َيا َر ِّب ،إَّنُه َق اَل َ :يا َر ِّب َلَك اْلَحْم ُد َكَم ا َيْنَبِغ ي ِلَج الل َوْج ِه َك َوَعِظ يِم ُس ْلَطاِنَك َ ،فَق اَل الَّل ُه ـ َع َّز
َوَجَّل َلُه َم ا :اْك ُتَباَه ا َكَم ا َق اَل َع ْب ِد يَ ،حَّت ى َيْلَقاني َف َأْج ِزَيُه ِبِه ).
بن66دهای از بن66دگان خ66دا صفت :پروردگ66ارا ،تـو را حمد و س66پاس ،آن حمد و سپاس66ی ک66ه
شایستهي مقام و جالل تو است و درخور بزرگی قدرت تو .ایـن گفته دو فرش66تهي (مامور ثبت
اعمال) را بـه دشـواری انـداخت و آنـان را دچـار مشکـل کرد کـه چگونه پـاداش ایـن گفتار را
بنویسند .به سوی خدا باال رفتند و گفتند :پروردگارا ،بن6دهای س6خنی بر زبان آورده اس6ت ک6ه
نمیدانیم به چه نحوی پاداش آن را بنویسیم .خداوند فرمود - :گرچ66ه خ66ود بهتر از هر کسی
میدانست که بندهاش چـه گفته است -آنچه را که بندهي من گفته است چیست؟
گفتند :پروردگارا او گفته اس6ت :ت6و را حمد و سـپاس ،چنانک6ه شایستهي جالل ت6و و بزرگی
قدرت تـو است .پروردگار بدانان گفت:همانگونه کـه گفته است ،آن را یـادداشت کنید ت6ا آنگ6اه
با حمد و سپاس رو به درگاه خداکردن ،نمایانگر احساس درونی مسلمان اس 6تکه همین ک66ه
به یاد خـدا افتاد -چنانکهگفتیم -در وجود او پیدا میگردد و بر لبانش نقش میبندد .اما بخش
دوم آیه یعنی (َر ِّب اْلَع اَلِم يَن ) نمایانگر زیر بنای انـدیشهي اسالمی است .زیرا پروردگاری مطلق
و جهان شمول ،یکی از اصول کلیات عقیدهي اسالمی است ...و (َر ِّب) عبارت از مالک متصرف
میباشد ،و در لغت بر آق66ا و بر متصرف و دس6تاندرکاری اطالق میگ6ردد ک6ه به امر اصالح و
پرورش مشغول باش66د ...تصرف و دس6تاندرکار بودن برای امر اصالح و پ66رورش هم ش66امل
جهانها و جهانیان -یعنی همهي پدی6دهها -میگ6ردد .و خداوند متعال هم ،دنیا را نیافری6ده
است تـا پس از آفریدن ،سرگشته و ویالن رهایش سازد و هیچگونه دخل و تـصرف و نظارتی بر
آن نداشـته باشد .بلک6ه برعکس ،تـحت سرپرس6تی خداونـدی ک6ه پـروردگار جهانیان اس6ت
نگهداری و مواظبت میگ6ردد ،و همیش66ه میان آفری6دگار و آفری6دهها ،در هر زمـانی و در هر
الوهیت و پروردگاری مـطلق ،دو راههای است مـیان یکتاپرستیکامل و شامل ،و میان ت66اریکی
و ظلمتیکه از عدم وضوح و پیدا نبودن اصل این حقیقت بگونهي قاطعانه ،سرچشمه میگ66یرد
و هویدا میشود .چه بسا بوده استکه مردم اعتراف به خدای هسـتیبخش و یکتای جهان
را با اعتقاد به تعدد خدایانیکه در زندگی فرمانروائی دارند ،در یکجا با همگرد آوردهاند و چ66نین
عقیده و باوری شگفتآور و خندهدار بنظر میرسد ،ولی چنین چیزی بوده است و پیوسته نیز
خواهد بود.
این قرآن کریم استکه دربارهيگروهی با ایمان روایت میفرماید که راج66ع به خ66دایانگوناگون
خ6666666666666666666666666666666666666666666666666666666666666ود میگفتن6666666666666666666666666666666666666666666666666666666666666د:
)َم ا َنْع ُبُد ُهْم ِإال ِلُيَق ِّرُبوَنا ِإَلى الَّلِه ُز ْلَف ى).
ما آنها را پرستش نمینمائیم (بعنوان اینک66ه آفری66دگاران ما هستند) بلک66ه آنـها را تـنها بدین
(اَّتَخُذ وا َأْح َباَرُهْم َوُر ْه َباَنُه ْم َأْر َباًبا ِم ْن ُد وِن الَّلِه )٠
بجز خدا ،کشـیشان و راهـبان خود را نـیز بـه عنوان خداوندگارانی پذیرفتهاند( .توبه)٣١/
روزی که اسالم ظهورکرد ،عقائ6د ج66اهلیت حکمفرما در ک6رهي زمین ،همه از خ66دایان مختلف
موج میزد و مردم معتقد بودند که اینگونه خدایان ،خداوندگاران کوچکی هستند ک66ه به گمان
ایشان درکنار بزرِگ خدایـان و سردستهي آنان ،به رتق و فتق امور اشتغال دارند.
ل66ذا تعمیم ال66وهیت در ایـن س66وره ،و دربرگ66یری همهي جهانها و جهانیان این پروردگ66اری ،دو
راههي میان نظم و نظام ،و میان هرج و مرج در عقیده اس 6ت ،ت66ا اینک66ه همهي جهانها و
جهانیان ،رو به سوی خدای یگانهایکنند ،و معترف به سروری و آقائی او باشند ،و رنج خدایـان
مختلف و ض6اللت و سـرگشتگي مـیان خداونـدگاران گوناگون و متف66رق را از دوش خ66ود بدور
اندازند ...تا آنگاه دل و وجدان این جهانها و جهانیان تحت حفاظت و نگهبانی هـمیشگي خ66دا
بیارامد و زیـر سـایهي پروردگاری قائم و پا بر جا بیاساید ،و بداند و اطمین66ان یابد به اینک6ه این
نگهداری و نگهبانی پروردگ6اری ،هرگ6ز نمیگسلد و سست نمیگ6ردد و ناپدی6د نمیش6ود ،و
آنگونه هم نیستکه مترقیترین اندیشهي فلسفی بدان باور داش6ت،ک6ه متعلق به ارس6طو
بود .مثآل میگفت :خداوند ،این جهان را آفری66ده اس66ت و س66پس آن را ت66رک گفته اس66ت و
دیگرکاری به کارش ندارد .زیرا خداوند باالتر و برتر از آن استکه فکر خود را صرف چیزی کندک66ه
ارسطوکه این اندیشهي او است ،بزرگترین فیلسوفان ،و عقل او برترین عقلها است.
وقتیکه اسالم ظهور کرد ،در دنـیا تـودهي انـبوهی از عقائد ،تصورات ،افسانهها ،فلسفهها،
گمانها و اندیشهها موجود بود ...در آن حق با باطل ،درس66ت با نادرس6ت ،دین با خ66رافه ،و
فلسفه با افسانه آمیخته بود ...و وجدان بشریت زیر این تودهي انبوه خوفناک ،در تاریكيها و
گمانها دست و پا میزد و در آن ،راه به جانب یقین و اطمینان نمیبرد .این بیابان هولناکیک66ه
هیچ آرامش و اطمینانی ،و هیچ نور و روشنی در آن نبود ،بیابانی بود که تصور انسان نسبت
به خدایش ،و صفات خداوند و رابطهي او با آفریدههایش ،و به ویژه چگونگی ارتباط میان خ66دا و
انسان را در بر میگرفت .وجدان بش66ری درباره ایـن جـهان ،و خ66ود انسان ،و راه زندگانیش،
نمیتوانست بر چیزی قرار و آرام گیرد قبل از ایـنکه راج66ع به امر عقیدهاش و تصورش درباره
خدا و صفاتش ،به پشتوانهي محکمی دست یابد ،و پیش از اینکه در وسط این ابر ت66یره و ت66ار و
بیابان بيکران و بیگدار و تودهي انبوه و سنگین وگرانبار ،به یقین صادق و آش66کار و راس66ت و
درستی برسد.
انسـان ضرورت این استقرار و آرامش را درک نمینماید ت66ا بر ض66خامت و س66تبری ایـن ت66ودهي
رویـهم انباشته ،آگاهی نیابد وگوشه وکنار این بیابان عقائد و تصورات و افسانهها و فلسفهها
(به هنگام بررسی سورههای قرآن ،بسیاری از آنها بیان خواهد شد و متذکر میگردیمکه قرآن
به صورت تام و کامل و بگونهي همه جانبهای ،به چارهجوئی آن پرداخته است).
بدین جهت بودکه عنایت اولیهي اسالم مـتوجه مسالهي عقیده گردی6د ،و به مش6خص نمودن
حد و مرز اندیشهای پرداختکه دل بدان اطمینان یابد ،و رابطه پروردگار با آفریدهها ،و همچ66نین
صلهي آفریدهها با پروردگار را به صورت قاطعانه و صادقانه مورد بررسی قرار داد.
از اینجا بودک66ه یکتاپرس66تیکامل و خ66الص و ش66امل و بدور از هرگونه ش66ائبهي نزدی66ک ی66ا دور،
پایهي اندیشهای را تشکیل دادکه اسالم آن را به ارمغان آورده بود و آن را پیوس66ته در آئینهي
ضمیر نمای66ان میک66رد و هرگونهگمان و رخنهای راک66ه دامن حقیقت یکتاپرس66تی را آل66وده کن66د،
پيجوئی مینمود ت66ا آن را از هر نوع ت66یرگی و ظلمتی پ66اک دارد ،و محکم و اس66توار و پ66ا بر
جایش نماید و در هیچ شکلی از اشکال ،وهم وگمانی بدان راه نیابد.
اسالم سخن قاطعانهي خود را با ایـن روشـنی دربارهي صفات خدا و بویژه راجـع به آنـچه به
الوهیت و پروردگاری مطلق ،مربوط میگردد بیان میدارد ،چه قسمت اعظم چنین ت66ودهای به
بیابانی تـعلق داشتکه متعلق به این امر سترگ بود و اثر عظیمی در وج66دان انسانی و رفتار
بشری بطور یکسان داشت و فلسفهها و عقائد و همچنین گمانها و افسانهها ،ش66دیدًا در آن
يکن66د ک6ه
کسیکه این همه کوش6ش ف66راوان و طوالنی و بیامانی را پیگ6یری و بررس6ی م
اسالم صرف اظهار نظر و بیان صریح و قاطعانه درباره ذات خدا و صفات او و رابطه پروردگ66اری با
آفریدههایش کرده است ،آن همه کوششیکه نصوص فراوان قرآنی نـمایانگر آن اس 6ت ،ش66اید
این همهگفتار مؤی6د و مک6رر ،و ایـن انـدازه موش6کافی وکنجک6اوی و دّق تی ک6ه همهي راهها
وگوشه و کنارهای دل را سرکشی و وارسی مینماید ،زائد ببیند و پیش از بررسی آن ت66ودهي
بود ،اندازهي نیاز به این همه تأکید و دقت برایش قابل درک و فهم نباشد ،ولی با وراندازی آن
تودهي انباشته ،ضرورت این کوش6ش طوالنی و تک6اپوی بیامان ،روش6ن میش6ود و اندازهي
عظمت وظیفهای ک66ه این عقیده برای آزادی وج66دان انسانیت و آزادی خ66ود انسان ،و رها
ساختن او از رنـج دست و پـا زدن و له شدن در میان خدایان مختلف و متف66رق و میانگمانها و
راس66تی ،جمال وکمال و هماهنگی این عقیده و س66ادگي حقیقت بزرگی ک66ه نمای66انگر آن
اس66ت ...همهي اینها برای دل و ِخ َرد ،روش66ن و متجلی نمیش66ود آن چنانک66ه از بـررسی
تـودهي انـباشتهي جاهلیت حاصل از باورها و تصورها و افسانهها و فلسفهها ،و به ویـژه از
وارسـی موضوع حقیقت الهی و رابطهاش با جهان ،هویدا و آشکار میگردد ...
در این هنگام استکه عقیدهي اسالمی ،رحمت به نـظر میرس66د ،رحمت حقیقی برای دل و
عقل ،رحمتیک66ه در آن زیبائی و س66ادگی ،وض66وح و هماهنگی ،ق66رب و انس ،و همن66وائی
*
ایـن صـفتیکه همهي معانی رحمت و حاالت و جوالنگاههای آن را در بر میگ66یرد ،اینج66ا در
متن سوره با آیهي مستقلی تکرار میگردد تا نشانهي بارزی از آن پروردگاری و الوهیت فراگ66یر
باشد و تا پایههای رابطهي همیشگی میان پروردگار و پروردگانش و آفریننده و آفریدگانش را پ66ا
این رابطه ،رابطهي رحمت و حفاظتی است که انگیزهي سپاس و ستایش است .این رابطهای
است که پـایهي آن برآرامش استوار اس6ت و چش66مهي موّدت و محبت را به ج66وش و خ66روش
پروردگ66اِر خداوندگار در اس66الم ،بر بن66دگانش همچ66ون دش66منان و بدس66گاالن حمله نمیبرد
همانگونه که خدای اولمـپیا به هنگ6ام خشـم و ناراحتی بر دش6منان و بدس6گاالن خ6ویش -
چنانکه افسانههای یـونانی نشـان میدهد -یورش میبرد و چنانک66ه افسانههای س66اختگی و
دروغـین (عـهد قـدیم) میانگارد ،کلکهای انتق66امجوئی را علیه ایش66ان بک66ار نـمیگیرد و به
چارهگریهای پوچی همانند آنچه در افسانهي برج بابل در اصحاح یـازدهم س6فر تک6وین آمده
این یک اصـل سترگ اس66ت و تاثـیر ژرفی در همهي ج66وانب زندی انسان دارد ،اصل باور به
آخرت ...
مالکیت :نهایت درجهي غلبه و اسـتیالء استَ .يْو ِم الِّ6د يِن عبارت از روز ج6زا و پ6اداش در آخ6رت
است ...و چه بسا مردمانی بودهاندکه به خداوندگاری خدا باور داشته و معتقد به این بودهاند
ک6ه در آغاز خ66دا جهان را آفری6ده اس6ت ،ولی با وج66ود این ،ایش66ان به آخ66رت ایمان و اعتق66اد
(َوَلِئْن َس َأْلَتُه ْم َمْن َخ َلَق الَّس َم اَواِت َواألْر َض َلَيُق وُلَّن الَّلُه ).
اگر از آنان بپرسی :چ6ه کسی آس6مانها و زمین را آفری6ده اس6ت؟ بدون ش6ک میگوین6د :خ6دا.
(لقمان)2٥ /
میگوید:
سپس در جای دیگر درباره این چنین افرادی
(َبْل َع ِجُبوا َأْن َج اَءُهْم ُم ْن ِذ ٌر ِم ْن ُه ْم َفَقاَل اْلَكاِفُر وَن َه َذا َش ْي ٌء َع ِجيٌب َأِئَذا ِم ْتَنا َوُك َّنا ُتَراًب ا َذِل َك َرْج ٌع
بـلکه در شگفت شـدهانـد از ایـنکه پیامبری از جنس خودشان به میانشان آمده است و آنان را
میگویند :این چ66یز عجیب و ش6گفتی اس6ت .آی6ا بعد از اینک6ه مردیم و
میدهد ،و کافران
بیم
اعتق66اد به روز ج66زاء ،اصلی از اصولکلی عقیدهي اس66المی اس66ت و از این نظردارای ارزش
استکه چشـم و دل مردم را متوجه و آویزهي جهان دیگ66ری میکن66د ک66ه به دنبال این جهان
6دیهای این
میگ66ردد ک66ه ض66روریات و نیازمن 6
خاکی زمینی خواهد آمد ،و این خ66ود موجب آن
جهان ،آنان را به زیر یوغ فرمان خود نکشد و ایشان بازیچه دست روزگ66ار نش66وند ،بلک66ه بـا دارا
بودن ایـن چنین باوری ،بر این ضروریات و نـیازمندیها ،غلبه مییابند و آن را به زیر یوغ فرمان خود
میکشند .لذا از اینکه در مدت زمان عمرکوتاه و محدود خویش ،و در فرصتهای زمینی اندک و
خاکی ،اگر نتوانند به پـاداش کوش66ش خ66ود برس66ند و نـتیجهي کردارش66ان را
محصور این جهان
ببینند ،قلق و اض66طراب آنـان را ف66را نمیگ66یرد و افسردگی و پریش66انی ،ایشـان را بـازیچهي
میدهن66د و برای
نمیدهد .در ایـن صورت کارها را بخاطر خشنودی خدا انجام
دست خود قرار
کارهایشان ،به انتظار مینشینند تا هر وقت خدا مقّد ر و معّین فرموده باشد،
رسیدن به پاداش
چه در اینکرهي خاکی و چه در جهان واپسین ،نتیجهي کوشش خود را دریافت دارند .به خاطر
خدا و امید به لط66ف او در آرامش بسر میبرند و مطمئن هستند ک66ه ج66ز نیکی در مسیرش66ان
نخواهد بود و چشمشان جز نیکی نخواهد دید .لذا بر اجراء فـرمان حّق و انجامکار حق اصرار و
پایهای که دارد و خداوند پروردگار برای بندگان خویش اراده فرموده اس66ت ،و
همان حقیقت بلند
است.
زندگانی بشریت هرگز بر راه بلن66د پ66ایهي خداوندگاری و راس66تای ش66اهراه خداشناس66ی ق66رار
که:
این اصل در اندیشهي انسان ،جایگزین نشود و محقق نگردد و مادام
دلهای انسانها به این ،اطمینان و یقین نداشته باشد که پاداش آنان بر این کرهي خاکی آخرين
انسانی که عمر محدودی دارد ،اطمینان پیدا نکند به اینکه او را زندگی دیگ66ری اس66تکه ارزش
و مادام که:
حـق و حقیقت و کردار و رفتار نیک و اعمال و اخالق حسنه ،قربانی نسازد ...
باورمندان به آخرت ،و ناباوران به دنیای واپسـین ،از لحـاظ احسـاس و اخالق و رفتار وک6ردار
برابر نمیباش666ند ،بلک666ه از حیث اخالق دوگ666روه متف666اوت بوده و از دو سرش666ت ج666دا از هم
برخوردارند .و همچنانکه در این کرهي خاکی از نـظرکردار همسان نمیباش66ند ،در آخ66رت هم از
لحاظ اجر و پاداش با یکدیگر همسان نیستند ،و میانش6ان فاصلهي بسیار اس6ت ...و این دو
*
این هم ی6ک اصل زی6ر بن6ای اعتق6ادی اس6ت ک6ه از اصول قبلی س6وره سرچش6مه مییابد ،و
بنابراین هیچ عبادت و پرستشی جز برای خدا انجام نـمیپذیرد ،و هیچگونه یـاری وکمكي ج66ز
اینجا هم یک دوراههای است ...دو راهـهي مـیان آزادی مطلق از هرگونه بن66دگی ج66ز بن66دگی
وقتی تنها خدا پرستیده شود و تنها از او یاری وکمک خواسته شود به حقیقت وجدان انسانی
در اینجا الزم استکه موض66ع مسلمان در برابر نیروهای انسانی و نیروهای طبیعی جهان،
عرضهگردد:
نیروهای انسانی نسبت به مسلمان ،دو نوع است :یکی نیروهای راه یافتهک66ه به خ66دا باور و
ایـمان دارد و راستای خداشـناسی را در پیش میگ6یرد ...در ایـن صورت بر مسلمان واجب
استکه چنین نـیروئی را پشتيبانیکند ،و آن را درکارهای نـیک و راست و درست یــاری دهد
نـمیگیرد .بر مسـلمان واجب استکه با این نیرویگمراه و سرگشته بجنگد و به مبارزه و نبرد
برخیزد و بر آن بتازد .مسلمان نباید ترس و خوفی به خود راه دهد از ایـنکه این نیرویگمراه و
سرگشته ستبر و نیرومند و سرکش باشد .چه این نیرو ،چونگمراه و سرگشته است به علت
گمک66ردن سرچش66مهي نخستین خ66ود -نیروی پروردگ66ار -ق66وت حقیقی خ66ویش را از دس66ت
میدهد و خوراک همیش6گي و دائمیک6ه توانائی آن را نگ6اه میدارد و بدو مدد میبخش6د ،از
دسترس بدور میماند .این ،همانند مادهي قط66ور و س66تبری اس6تکه از س66تارهي اف66روختهای
جدا شود .چندان نمیگذردکه این جرم هر چند هـم قطعهي بزرگی باشد ،نور خود را از دست
در صورتیکه هر ذرهای که چسبیده به سرچشـمهي افروخته و تابندهاش باشد ،نیرو و گ66رمی
اینگروه اندک بر آنگ6روه بیش6مار چیرهگشـته اس6ت چ66ون متصل به سرچش66مهي نیروی
نخستین بوده است و از منبع یگانهي همهي نیروها و شیوهها ،مدد و یاری خواسته است.
و اما موضع مسلمان در برابر نیروهای طبیعي جهان ،موض66ع آش66نائی و دوسـتی اس66ت نه
موضع تـرس و دشمنانگی .بدین معنیک66ه نـیروی انسـان و نـیروی طبیعت هر دو از اراده و
میدمند و هر دو زیر فرمان اراده و خواست خدا هستند و هر دو هماهن66گ و مددکار یک66دیگر و
عقیدهي مسلمان بدو پیام میدهد و الهام مـینماید که خداوندِ پروردگار ،همهي این نیروها را
آفریده است تـا دوست مددکار و ی66اوری برای او باش66ند و با او س66ر دش66منی ندارند ،و راه به
دست آوردن این دوستی نـیز این استکه در باره آن بیندیش66د و با آن آش66نا ش66ود و همک66اری
خ66ود را از آن دری66غ ندارد و به همراه آن ،به س66وی خداک66ه پـروردگار او و پروردگ66ار آن اس6ت،
رهسیار گردد.
اگر هم این نیروها گاهگاهی او را میآزارند ،این بدان خـاطر است که درباره آنـها نیندیش66یده
است و راه شناسائی آنها را نیافته است و به قانونیک6ه آنها را به حرکت درآورده ،پی نبرده
است.
غربیها -وارثان جاهلیت رومانی -عادت دارند ک66ه دربارهي نیروهای طبیعت ،عبارت (قهر
طبیعت) را بهکار برند ...این تعبیر داللت صریح و آشکاری بر دیـدگاه جاهلیتی داردکه با خ66دا و
با روح ایـن جهانیک666ه فرمانبردار خ666دا اس666ت ،صله و پیوندشگسیخته میباش666د .و اما
مسلمانیکه دلش با پروردگ666ار رحمن و رحیمش پیوند دارد و روحش با روح این گیتی و
دنـیائیکه تسبیحگوی خداوند جهانها و جـهانیان اس66ت[ ،]2رابطهي ناگسستنی دارد ...
ایـمانش به ایـن استکه ایـنجا رابطهای غیر از رابطهي قهر و خش66م و جف66ا و س66تم در میان
است .او معتقد استکه خداوند همهي این نـیروها را از نیستی به هستی آورده است و هـه
نـیروها را برابر قانون و سنت یگانهای آفریده است تـا برحسب ایـن ق6انون ،جهت رس6یدن به
هدفهای معّینیکه برای آنها در نظرگرفته ش6ده اس6ت ،با یک6دیگر تـعاون و همک6اری داش6ته
باشند .خداوند این نیروها را در آغـاز به زیر فرمان انسان کشیده است وکشف اس66رار و رموز و
هر وقتکه خداوند اسباب پیروزی را با یاری یکی از نیروها ،برای انسان مهیا و آماده سازد ،بر
زیرا خدا استکه آن نیرو را برایش مسخر نـموده و زمام آن را در اختیارش گذاش66ته اس6ت .چ66ه
آنچه در زمین است به زیر فرمان شـما کشیدهایم و مسخرتان ساختهایم( .حج)65/
در این صورت ،شعور و احساس او را ،اوهام و خیاالت در برابر نیروهای طبیعت پر نـمیسازد و
او به خ66دای یگانه ایـمان میآورد و تـنها خ66دا را میپرس66تد و فق66ط از خ66دا ی66اری میجوی66د.
میداندکه این نیروها آفریدهي پروردگار او است و لذا درباره آنـها میاندیش66د و با آنها مأنوس
میگردد و با اسرارشـان آشنائی مییابد .نیروها هم او را یاری میدهند و برای او پردهي اسرار
خ66ویش راکن66ار میزنن66د .در نتیج66ه انسان با نیروها در پهنهي جهانیک66ه مأنوس و دوس66ت و
س66خن پیغمبر َص َّلي ُهللا َع َلْي ُه َوال66ه َو َس َّلَم چ66ه زیبا اس6ت ،آنگاهک66ه بهک66وه ُاُح د مینگ66رد و
میفرماید:
الفت و همآوائـی و همنوائـی در دل داشت ،و میان او و میان طبیعت در س66ختترین مظاهر و
*
بعد از بیان این اصول وکلیات اندیش 6هي اس66المی ،و بیان رو به خ66داکردن و با پرس66تش و
طلبیاری ،به سوی خداوند یگانه رفتن ...اصل دیگری از اصول کلی عقیدهي اسالمی ،مط66رح
میگرددکه با جو سرشت سوره ،مناسبت دارد و آن با دعا متوجه آستانهي الهیگشتن و سر
به درگاه خدا سائیدن است .با ایـن بخش تطبیق عملی اصولکلیات پیشین آغاز میگردد:
(اْه ِدَنا الِّص َراَط اْلُم ْس َتِق يَم ِص َراَط اَّلِذ يَن َأْنَع ْم َت َع َلْي ِه ْم َغ ْي ِر اْلَم ْغ ُض وِب َع َلْي ِه ْم َوال الَّض اِّليَن .)...
ما را به راه راست هـدایت فرما ،راه آنـان که بـدیشان نــعمت دادهای ،نــه راه کسـانی ک66ه بـر
(اْه ِدَنا الِّص َراَط اْلُم ْس َتِق يَم )...ما را توفیق فرما ت66ا راه راس66ت و درس66ت منتهی به آسـتانهي
جا بمانیم و از آن بدور نشویم و بکنار نرویم ...زی66را ش66ناخت و ماندگاری بر آن هر دو ثمرهي
رهنمونی خدا و حفاظت و مهربانی است .و در این امر رو به خ6داکردن و رو به خ6دا رفتن هم
نتیجهي اعتقاد به این استکه تنها او یاری دهنده وکمک رسان است.
آن ی66اری دهد و مددش رس66اند .چ66ه هدایت و رهنمونی به راه راس66ت بدون ش66ک ض66امن
خوشبختی در دنیا و آخرت است ...و آن در حقیقت ،هدایت فط66رت انسانی به س66وی ق66انون
خدائی و سنت الهی استکه مـیان حـرکت انسان و حرکتگیتی به طورکلی ،درگ66رایش و
راه کسانی که بـدیشان نـعمت عطا فرمودهای ،نـه راه آنان که برایشان خش66م گ66رفتهای و نه
این راهکسانی استکه خدا نعمت خود را نصیب آنان کرده است ،نه راهکسانیکه بر ایش66ان
*
در پايان بايد گفت :اين همان سورهي گزيده براي تكرار در هر نمازی اس 6ت .س66ورهایکه بدون
آن هیچ نـمازی درست نمیباشد ،در آن -با وجودکوتاه بودنش -آن همه اصولکلی و زیربن66ای
در صحیح مسلم به نق66ل از عالء پسر عبدالرحمن غالم حرفه ،آمده اس6تکه او از پ66درش و
پدرش از ابوهریره روایتکرده استکه رسول خدا َصَّلي ُهللا َع َلْيُه َوال66ه َو َس َّلَم فرموده اس 6ت:
َبْي ِني َوَبْيَن َع ْب ِد ي ِنْص َف ْي ِن َ ،فِنْص ُفَه ا ِليَ ،وِنْص ُفَه ا ِلَع ْب ِد ي، []3
«َق اَل الَّلُه َع َّز َوَجَّل َ« :قَس ْمُت الَّصَالَة
َوِلَع ْب ِد ي َم ا َس َأَل َ ،ف إَذا َق اَل الَع ْبُد :الَحْم ُد ِلَّلِه َر ِّب الَع اَلِم يَن َ ،ق اَل الَّل ُه ؛ َح ِم َد ِني َع ْب ِد يَ ،ف إَذا َق اَل :
الَّرْح َم ِن الَّرِح يِم َ ،ق اَل الَّلُه َ :أْثَنى َع َلَّي َع ْب ِد يَ ،وإَذا َق اَل َ :م اِلِك َي ْو ِم الِّ6د يِن َ ،ق اَل َ :مَّج َد ِني َع ْب ِد ي،
َف إَذا َق اَل :إَّياَك َنْع ُبُد َوإَّياَك َنْس َتِع يُن َ ،ق اَل َ :ه َذا َبْي ِني َوَبْيَن َع ْب ِد ي َوِلَع ْب ِد ي َم ا َس َأَل َ ،ف إَذا َق اَل :اْه ِدَنا
الِّص َراَط الُم ْس َتِق يَم ِص َراَط اَّلِذ يَن َأْنَع ْم َت َع َلْي ِه ْم َغ ْي ِر الَم ْغ ُض وِب َع َلْي ِه ْم َوَال الَّض اِّليَن َ ،ق اَل َ :ه َذا ِلَع ْب ِد ي
پروردگار متعال میفرماید :سورهي فاتح66ه را میان خ66ود و بن66دهام به دو نیمه بـخش ک66ردهام،
نیمهای از آن مـن است و نیمهي دیگر از آن او (نیمه نخستین که ویژهي خدا اس66ت ،پرس66تش
او است ،و نیمه دوم که مربوط به بـنده است ،طلب کمک و یاری از پروردگار اس 6ت) و آنـچه را
که بندهام خواسـتار بـاشد از آن او است (ایـن دعـا در دسترس بندهي من است و بندهام با آن
هرگاه بنده بگوید :شکر و سپاس خدا را سزا است .خ66دا میفرمای66د :بـندهام حمد و سـپاس
مـرا بـجای آورد .و چـون بـنده بگوید :بــخشنده و مـهربان است ،خ66دا میفرمای66د :بـندهام مـرا
مـدح و ثـنا گفت .و چ66ون بـنده بگوی66د :تنها ت66و را میپرس66تیم و تنها از تـو مـدد و یـاری
میخواهیم .خدا میفرماید :این میان من و بـنده بـود و هر آنچه را که بندهام خواسـتار بـاشد
از آن اوست .و چون بنده بگوید :مـا را بـه راه راست هـدایت فرما ،راه آنان ک66ه بدیش66ان نعمت
عط66ا فرمودهای ،نه راه کسانی ک66ه بـر ایشــان خشــم گ66رفتهای ،و نــه راه گمراهـان و
سرگشتگان .خدا میفرماید :این به بندهام عط66ا میگ66ردد .و هـرآنـچه را ک66ه بـندهام خواسـتار
شاید این حدیث صحیح -بعد از آنکه از سیاق س66وره ،آنچ66ه میبایست هوی66دا ش66ود ،روش66ن و
آش66کارگردید – رازی از رازهایگزینش این س66وره را برمال میدارد و روش66ن مینمایدک66ه چ66را
مسلمان باید در هر شبانه روز هفده بار آن را تکرار نماید ،یا چنانچه مسلمان بخواهد به نماز
ایستد و پروردگار را به یاری طلبد و با او به راز و نیاز پردازد ،هر اندازه که خواست خدا باشد به
[]1مردمان همهي روی زمین يک زبان وگفتار داشتند .چنین اتفاق افتاد ک66ه ایش66ان درک66وچی
که به جانب خاور داشتند ،مکانی در سرزمین شنعار یافتند و در آن اقامت گزیدند .گ66روهی به
گروه دیگرگفتند :بیائید آجر بسازیم و آن را اندکی گرم و تافته کرده و بپزیم .پس ایشان گفتن66د:
بیائید برای خود شهری و برجی بسازیمکه سربه فلک ساید .و برای خود اس66می پیداکنیم ت66ا
روی زمین بینام و نشان پراکن66ده نش66ویم .پروردگ66ار پ66ائین آمد ت66ا ش66هرو برجی را ببین66د ک66ه
آدمیزادگان آن را میساختند ،خدا بخ66ود گفت :این66ک این66ان ملت واحدی هستند و همه زبان
واحدی دارند و این آغازکار ایشان است .اکنون هر چه دلش66ان بخواهد انج66ام دهن66د ،برایش66ان
ناممکن نیست .پس باید پائین رفتو زبانشانرا در آنجا بر آنان آش66فته س66اخت ت66ا دس66تهای
زبان دس66تهي دیگ66ر را درنیابد .ل66ذا پروردگ66ار ،ایش66ان را از آن مک66ان بر روی تمام ک66رهي زمین
پراکنده کرد ،و این بود که از ساختن شهردست کش66یدند .از همین ج66ا بود ک66ه آن ش66هر بابل
نامگرفت ،زیرا آنجا بود که پروردگار زبان همهي مردمان روی زمین را پراكنده و متفاوت نمود و از
آن مکان پروردگار ایشان را متفرق و روی تمام کرهي زمین پخش و پال کرد).