You are on page 1of 682

BLACK WINE

@REAL_CORAL
1|Page

Name: Black Wine

Genre: Dram - Romance - Smut

writer: @Real_coral

Channel: @KFiction

Editors: Pianist;NoxTeam
***
‫ کوکمین‬:‫کاپل‬

‫اسمات‬.‫رمنس‬.‫ درام‬:‫ژانر‬
***
‫ فیک‬،‫ منبع فول فیک‬، ‫بازگردانی توسط چنل ارس فیکشن‬
‫ وانشات از بی تی اس‬،‫بازگردانی‬
@Ares_fiction

@Ares_Fiction Black Wine Pianist;NoxTeam


‫‪2|Page‬‬

‫توجه * اخطار×‬

‫‪ ‬تمامی حقوق داستان و نویسندگی متعلق به نویسنده عزیز هست‪..‬‬

‫‪ ‬کسب اجازه بازگردانی فقط برای استفاده چنل ارس فیکشن گرفته شده است‬
‫لذا بازگردانی بدون اجازه نویسنده و چنل ارس فیکشن مجاز نیست‪.‬‬

‫‪ ‬ممکن است در برخی فیکهای بازگردانی‪ ،‬سن‪ ،‬ملیت و‪ ...‬اعضا با اصل ان‬
‫متفاوت باشد‪.‬‬
‫‪ ‬ارس فیکشن فقط ادیت بازگردانی انجام داده ‪ ،‬و تغییری در اصل داستان‬
‫صورت نگرفته است‪.‬‬
‫‪ ‬هر گونه اشکال ویرایشی ‪ ،‬تایپی‪ ،‬چینش متن و‪ ..‬مربوط به نسخه اصلی هست و‬
‫ادیت بیشتر باعث بهم ریختگی فایل نهایی خواهد شد‪.‬‬

‫‪ ‬هرگونه کپی برداری فایل ها و نشر فیک ها بدون اجازه از چنل آرس ممنوع‬
‫هست و از ریدر های عزیز خواهشمندیم در صورت دیدن چنین مواردی به ما‬
‫اطالع بدن و فقط از طریق چنل تلگرامی اصلی فیکهارو دنبال کنند‪..‬‬

‫‪ ‬سایر ورژن ها برای کاپل های مختلف را در چنل ارس دنبال کنید‪:‬‬

‫‪http://t.me/ares_fiction‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪3|Page‬‬

‫نهههههه بزار بره‬


‫چشماشو باز کرد به سقف خیره شد‬
‫نمیدونست چطور از شر کابوساش خالص شه‬
‫_جیمین‬
‫صدای مادرشو شنید لباش از لبخند پر شد عرق روی پیشونیشو‬
‫پاک کرد‬
‫تا وقتی مادرشو داشت از هیچ کابوسی نمیترسید‬
‫سمته دستشویی رفت و آبی به صورتش زد‬
‫از اتاقش بیرون اومد پله هارو پشت سر گذاشت‬
‫و به خونه ی خالی که جز خودش و چند تیکه اسباب کهنه‬
‫چیزی نداشت نگاه کرد‬
‫روی آخرین پله نشست و یاده اونشب افتاد‬
‫)جیمین(‬
‫‪+‬حق نداری پسرمو ببری‬
‫مرد با چشمای سرخش به جیمین خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪4|Page‬‬

‫_از من میترسی کوچولو؟‬


‫جیمین با ترس پشت مادرش قایم شد‬
‫‪+‬بهت گفتم بدهیتو تا آخر ماه بهت پس میدم لطفا با پسرم کاری‬
‫نداشته باش‬
‫مرد پوزخند کثیفی زد که موجب لرزش تن جیمین شد‬
‫_من خیلی وقته بهت فرصت دادم ‪،‬االنم اون پسرت مال منه‬
‫شاید یه هرزه یا یه رقصنده بار بشه‬
‫با دیدن چشمای اشک آلود مادر جیمین لبخندی زد‬
‫پسرت از دخترا خوشکلتره حتی از خودتم بیشتر در میاره‬
‫زن چشماشو بست و روی هم فشار داد تا اشکاشو کنترل کنه‬
‫‪+‬اون ‪ 41‬سالشه‬
‫_پس وقت واسه آموزش زیاد داره‬
‫جیمین بیشتر از قبل پشت مادرش قایم شد‬
‫مادرش برگشت نگاه کوتاهی بهش انداخت و لبخند زیبایی زد‬
‫که با چشمای سرخش تضاد زیادی داشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪5|Page‬‬

‫مرد یه قدم جلو اومد و به جیمین خیره شد‬


‫‪+‬اون بچست جاش منو ببر‬
‫مرد بی اعتنا بهش سمته جیمین رفت بازوشو گرفت با وجود‬
‫مقاومت جیمین و مادرش اونو‬
‫سمته خودش کشید‬
‫=ولم‪ ...‬کننننن‬
‫جیمین با گریه داد کشید و سعی کرد دستشو از دستای محکم اون‬
‫مرد بیرون بیاره‬
‫برگشت و به مادرش که روی زمین نشسته و گریه میکردنگاه کرد‬
‫=مامان ‪..‬کمکم کن‪..‬‬
‫صدای گریه مادرش بلند تر شد‬
‫جیمین سمته در کشیده میشد و نا امیدانه سرشو پایین انداخت‬
‫یعنی ازین به بعد چه بالیی سرش میومد؟‬
‫این سوال به سرعت برق از سرش رد شد اما با صدای وحشتناک‬
‫پشت سرش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪6|Page‬‬

‫برگشت و به مادرشو اسلحه توی دستش نگاه کرد‬


‫‪+‬ولش کن‬
‫مادر جیمین با اخم رو به مرد گفت‬
‫_پارک شی شجاع شدی!‬
‫‪+‬گفتم ولش کن‬
‫به سقف شلیککرد تا ثابت کنه جدیه‬
‫_تو فقط داری کار و سخت میکنی‬
‫مرد با اخم وحشتناکی گفت‬
‫و جیمین با ترس به مادرشو اسلحه ی مشکی توی دستش نگاه میکرد‬
‫‪+‬نمیزارم پسرمو ببری جئون ووک!‬
‫مرد که حاال جیمین فهمیده بود جئونه‪ ،‬چاقوی کوچیکی از جیبش‬
‫بیرون کشید‬
‫و خیلی سریع روی گردن جیمین گذاشت‬
‫_پس بشین مردن پسرتو ببین!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪7|Page‬‬

‫جیمین گریش گرفته بود و هر لحظه چاقوی تیز بیشتر روی گردنش‬
‫فشرده میشد‬
‫‪+‬نهههههه بزار بره‬
‫_اسلحه تو بنداز تا ولش کنم‬
‫‪+‬چجوری بهت اعتماد کنم تو یه اشغالی‬
‫پوزخند سرد مرد ترسناکتر از همیشه بود‬
‫_اون تفنگو بزار پایین تا گلوی پسر کوچولوت پاره نشه‬
‫دو دل شده بود اما برای نجات پسرش اسلحه رو پایین انداخت‬
‫جئون چاقو رو از گلوی جیمین برداشت‬
‫_دیگه سعی نکن دنبال پسرت بیای اون االن مال منه‬
‫بدونگرفتن جواب با جیمین بیرون زد و اخرین نگاهای جیمین به‬
‫مادرشو ندید‬
‫سوار ماشین گرون قیمتش شد‬
‫و به ساختمون نیمه ساخته روبه روش نگاه کرد‬
‫گوشیشو در آورد و همزمان به جیمینم نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪8|Page‬‬

‫_اومدم بیرون اون خونه رو نابود کن‬


‫تماسو قطع کرد‬
‫و به چشمای لرزون جیمین نگاه کرد پوزخندی زد و شمارشو آغاز‬
‫کرد‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫بالفاصله ساختمان جلوی چشماش منفجر شد‬
‫جیمین شوک زده به شعله های بلند خیره شد‬
‫‪+‬مامانم اونجاست!‬
‫مامانم داره میسوزه عوضییییییی‬
‫گریش گرفت و محکم دستاشو به شیشه ماشین میکوبید تا یه جوری‬
‫بیرون بره‬
‫‪+‬در و باز کنننن بااززشش کنن‬
‫ماماننن بیاا بیرووون‬
‫جئون ماشینو روشن کرد بدون مکث راه افتاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪9|Page‬‬

‫‪+‬وایسااا میخامم مامانمو نجات بدم وایسااا لطفاا‬


‫مرد بی اعتنا به جاده رو به روش خیره شده بود‬
‫‪+‬چرا تو اینقدر کثیفیی حالم ازتت بهم میخورهه‬
‫سیلی محکمی ساکتش کرد‬
‫_ادای پسرای خوبو در نیار خودت میدونی مادرت چیکاره بوده‬
‫هرزه ی بار!‬
‫باید بدهیشو پس میداد هم با تو هم با جونش‬
‫فهمیدی؟‬
‫مادرت یه آشغال بی ارزش بود جیمین‬
‫جیمین با نفرت بهش خیره شد‬
‫‪+‬یه روز منم عزیز ترین ادم زندگیتو جلو چشمات میکشم‬
‫تو هم یه جون به من بدهکار شدی جئون ووک!‬
‫با اتمام حرفش ضربه عجیبی به سرش خورد‬
‫که نا خودآگاه چشماش بسته شد‬
‫‪........................‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪10 | P a g e‬‬

‫صدای بوق ماشینیو شنید از خواب بیدار شد‬


‫جلوی یه رستوران بودن و خبری از جئون ووک نبود‬
‫در ماشین قفل بود و شیشه ها بسته‬
‫داخل رستورانو نگاه کرد ووک رو دید که با یه دختر الس میزنه‬
‫و انگار منتظره غذاش آماده شه‬
‫ووک مرد ‪ 14‬ساله با موهای جو گندمی و قد نسبتا بلند که جیمین‬
‫برای انتقام گرفتن ازش ثانیه شماری میکرد‬
‫بغض کرد _ نگران نباش مامان من نمیزارم راحت نفس بکشه‬
‫در ماشین باز شد و ووک سوار شد‬
‫‪+‬بیدار شدی؟‬
‫جیمین سری تکون داد‬
‫_باید برم دستشویی‬
‫ووک برگشت و نگاهی بهش انداخت‬
‫‪+‬نمیشه‬
‫_میگم میخام برم دستشویی نمیفهمی انگار‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪11 | P a g e‬‬

‫مرد پیاده شد در سمته جیمینو باز کرد‬


‫‪+‬زود بر میگردی من همینجام حواسم بهت هست پس کار اشتباهی‬
‫نکن‬
‫جیمین پیاده شد سمته دستشویی رفت‬
‫و نیم نگاهی به ووک انداخت‬
‫برعکس چند ساعت پیش که ازش میترسید‬
‫االن فقط حس انتقام داشت‬
‫زخم بزرگی روی قلبش شکل گرفته بود‬
‫و جیمین بجای دوا کردنش بیشتر میکندش تا فراموش نشه‬
‫قصد فرار داشت میخاست وقتی قوی شد برگرده‬
‫و با لذت اون عوضیو زجر بده‬
‫در آخرین دستشویی رو باز کرد و با دیدن پنجره کوچیک پشتش‬
‫نیش خندی زد‪..‬داخل شد و بعد از کمک گرفتن از دستاش از پنجره‬
‫بیرون اومد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪12 | P a g e‬‬

‫از پشت دیوار نگاهی به ووک انداخت که به ساعتش نگاه میکرد و‬


‫قدماشو به زمین‬
‫میکوبید‬
‫از دیوار کوچیک جلوش باال رفت و زیاد طول نکشید تا‬
‫فریاد ووک بلند شه‬
‫‪+‬پارک جیمین بااالخرهه پیدااتت میکنممم‪...‬‬
‫)پایان فلش بک(‬
‫از روی پله بلند شد بغضشو قورت داد و سمته اشپزخونه رفت‬
‫یکم قهوه درست کرد و روی صندلی کهنه نشست‬
‫‪41‬سالش بود و حس میکرد دیگه وقتشه بره سراغ ووک‬
‫صدای در بلند شد و جیمین لبخندی زد‬
‫تنها دوستش به دیدنش اومده بود خوب میدونست کی پشت دره!‬
‫در و باز کرد و به رفیق قد کوتاهش نگاه کرد‬
‫_چطوری کوتوله ؟‬
‫کیونگ چمدونشو آورد تو و چشم غره ای بهش رفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪13 | P a g e‬‬

‫‪+‬حاال انگار خودت آمیتا باچانی‬


‫جیمین تک خندی زد‬
‫تنها دوستش و کسی که بعد مادرش براش مهم بود کیونگ بود‬
‫اونم مثل جیمین تنها بود و باهم کنار خیابونا بزرگ شدن تا تونستن‬
‫کم کم یه زندگی کوچیک‬
‫بسازن‬
‫_میدونستم برمیگردی فقط نمیدونم چرا وقتی قهر میکنی‬
‫اون چمدون زبون بسته رو هم با خودت میبری‬
‫کیونگ قهوه ی روی میز و برداشت و بی توجه به جیمین سر کشید‬
‫‪+‬اون مال من بوداا‬
‫_خب خوردمش‬
‫جیمین نگاه گنگی بهش کرد و دوباره برای خودش قهوه ریخت‬
‫‪+‬دیشب تولدم بود کیونگ‬
‫_میدونم‬
‫رو به روی کیونگ نشست و قهوه شو روی میز گذاشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪14 | P a g e‬‬

‫‪+‬واسه همین قهر کردی رفتی؟‬


‫_جیمین من نمیتونم درکت کنم هربار که تولدته از انتقام حرف‬
‫میزنی‬
‫به فرض اون مادرتو کشته تو چرا میخای برگردی ازش انتقام‬
‫بگیری؟‬
‫باور کن هر ادمی جواب کارای اشتباشو پس میده‬
‫ولی نه به دست منو تو‬
‫‪+‬میگی بیخیال مادرم شم؟‬
‫کیونگنفس عمیقی کشید‬
‫_نه نمیگم بیخیال مادرت شو میگم بیخیال اون مردک شو‬
‫‪+‬نمیتونم‬
‫کیونگ با عصبانیت بلند شد مشتشو روی میز کوبید‬
‫_قاچاق ادم میکنه قاچاق مواد میکنه ادمارو راحت میکشه‬
‫تو نباید بری جلوش چون تورم میکشه‬
‫من نمیخام دوباره تنها شم جیمین چرا درک نمیکنی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪15 | P a g e‬‬

‫جئون ووک خیلی خطرناکه حاال قویتر از قبل شده‬


‫اسم خودشو پسرش هرجا میاد زلزله به پا میشه‬
‫دست توی جیبش کرد و دو تا عکس در آورد‬
‫و روی میز پرت کرد‬
‫_این جئون جونگ کوک پسر ووکه دسته راستشه‬
‫و خیلی از کارای باباشو انجام میده‬
‫االن دیگه فقط جئون ووک نیست االن دو نفرن دو تا ادم قوی‬
‫جیمین عکسارو برداشت بهشون نگاه کرد‬
‫پسری با موهای قرمز و چشمای درشت اما اصال شباهتی به‬
‫ووک نداشت‬
‫پوزخندی زد و به کیونگ خیره شد‬
‫‪+‬میخام پسرشو جلوش تیکه تیکه کنم‬
‫کیونگ چشماشو چرخوند و دستاشو تو هم گره زد‬
‫_نمیتونی پارک جیمین اصال راحت نیست ‪،‬راحتم باشه‬
‫نزار دستت به خون کسی آلوده شه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪16 | P a g e‬‬

‫جیمین بی توجه به کیونگ عکسارو توی جیبش گذاشت‬


‫‪+‬از امروز شروع میکنم‪...‬‬
‫‪............................‬‬
‫جلوی ساختمون بزرگ وایستاد بهش خیره شد‬
‫چند تا نگهبان سیاه پوست جلوی در بودن‬
‫به تابلوی بزرگ روی ساختمون نگاه کرد‬
‫)هتل ‪ ۵‬ستاره جئون(‬
‫قدماشو اروم به داخل برداشت‬
‫_سالم خسته نباشید برای کار اومدم‬
‫دختر پشت میز نگاهی به جیمین انداخت‬
‫‪+‬برای چه کاری ؟‬
‫_نظافت یا هرچیزی همه کار انجام میدم‬
‫دختر با تعجب به جیمین نگاه کرد‬
‫‪+‬اسمتون لطفا‬
‫_پارک جیمین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪17 | P a g e‬‬

‫‪+‬خب استخدام اینجا شرایط خاصی داره‪..‬لطفا اونجا بشنید‬


‫تا مدارکتونو بررسی کنیم‬
‫روی یکی از مبل های داخل سالن نشست و دستاشو بهم گره زد‪..‬‬
‫میدونست که قراره زیاد معطل شه‪..‬قطعا ووک به کارکناش سپرده‬
‫بود‬
‫هر کسی رو استخدام نکنن تا کارای کثیفش لو نره!‬
‫تقریبا بعد از ‪ ۲۰‬دقیقه ی حوصله سر بر منشی صداش کرد‬
‫‪+‬آقای پارک برای نظافتکاری خیلی سریع به نیروی جدید احتیاج‬
‫داریم‬
‫شما انجام میدید؟‬
‫جیمین با لبخند سری تکون داد‬
‫میتونست برای نزدیک شدن به ووک شانسشو امتحان کنه!‬
‫بعد از چک کردن مدارک و پر کردن فرم‬
‫جیمینو استخدام کرد‬
‫‪+‬لوهان‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪18 | P a g e‬‬

‫جیمین برگشت و به پسری که توسط منشی خطاب شده بود نگاه‬


‫کرد‬
‫یه پسر خیلی خوشکل با لباس فرم نظافتکاری‬
‫یهو لبخندش محو شد همیشه ادمای زیبا زجر میکشیدن مثل‬
‫مادرش!‬
‫‪+‬آقای پارک جیمین تازه استخدام شده بهش فرم بده‬
‫و کارارو براش توضیح بده‬
‫=باشه‬
‫پسر سمتی راه افتاد و جیمینم پشت سرش‬
‫داخل اتاقی شدن که پره لباسای فرم بود‬
‫‪+‬اینجا لباساتو عوض میکنی و واسه کاراهم بگم دست به لوازم‬
‫شخصی مردم نمیزنی‬
‫به هیچ وجه باهاشون بد برخورد نکن‬
‫احترام بزار و داخل اتاق جئون جونگ کوک نرو‬
‫جیمین ابرویی باال انداخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪19 | P a g e‬‬

‫_چرا مگه اونجا چخبره؟‬


‫لوهان کمی چشماشو باریک کرد انگار توی صورت جیمین دنبال‬
‫بی اعتمادی میگشت اما چهره پسر رو به روش فوق العاده صمیمی‬
‫بود و حس بدی‬
‫بهش نداشت‬
‫‪+‬چون جئون جونگ کوک خیلی وحشیه یبار یه نظافت چیو تا سر‬
‫حد مرگ کتک زد‬
‫_درست مثل بابای اشغالش‬
‫‪+‬چی؟‬
‫سری تکون داد_ هیچی پس اونجارو کی تمیز میکنه؟‬
‫‪+‬اونجا وقتی جونگ کوک نیست تمیز میکنن هرچند همه میترسن‬
‫برن باالخره باهم کنار میان‬
‫کی بره‬
‫_آها‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪20 | P a g e‬‬

‫‪+‬خب دیگه من میرم توهم زود کارتو شروع کن کمک خاستی‬


‫صدام کن‬
‫دستی به شونه جیمین زد و بیرون رفت‬
‫لباساشو سریع تنش کرد‬
‫و شروع به کار کرد‬
‫تقریبا سه ساعت گذشته بود و از حجم زیاده کار خسته بود‬
‫وایستاد کمری راست کرد که یهو صدای فریاد وحشتناکی تو راهرو‬
‫پیچید‬
‫با تعجب سمته صدا رفت جلوی در اتاقی وایستاد شماره‪14‬‬
‫شماره اتاق جونگ کوک بود‬
‫چند لحظه بعد یه پسر بیرون اومد و با صورت کبود شده‬
‫کل سالنو دویید‬
‫جیمین حواسش به پسر پرت شد‬
‫و جونگ کوکو که با تعجب و خشم به پسری که خیلی آشکار جلوی‬
‫در اتاقش وایستاده و‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪21 | P a g e‬‬

‫فوضولی میکرده رو ندید‬


‫جیمین برگشت تا خاست بکارش ادامه بده چشمش به جونگ کوک‬
‫که با رکابی و شلوارک مشکی وایستاده بود افتاد‬
‫محو جذابیت پسر رو به روش و اخماش شده بود‬
‫اصال شبیه ووک نبود‬
‫‪+‬بیا اتاق منو تمیز کن‬
‫_اینجا‪..‬رو تمیز کنم بعد‪...‬‬
‫‪+‬همین االن!‬
‫پوست جیمین هم رنگ گچ شده بود اما برای تابلو نبودن کارش‬
‫داخل رفت‬
‫و شروع کرد به وی کشیدن‬
‫جونگ کوک روی کاناپه نشست و نگاهش کرد‬
‫‪+‬تو دختری یا پسر‬
‫جیمین با تعجب برگشت بهش نگاه کرد اخماشو توهم کشید‬
‫_پسرم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪22 | P a g e‬‬

‫‪+‬شبیه دخترایی‬
‫پوزخندی زد و دست به سینه به جیمین خیره شد‬
‫که هر لحظه قرمز تر میشد‬
‫_نیستم‬
‫جونگ کوک بلند شد و سمتش اومد تو فاصله ی ‪ ۲۰‬ثانتیش وایستاد‬
‫آروم لب زد ‪ +‬هستی حتی خوشکلتر‬
‫جیمین به سختی آب دهنشو قورت داد‬
‫‪+‬اون پسر قبل تو نتونست راضیم کنه بنظرت تو میتونی؟‬
‫جیمین گنگ بهش خیره شد‬
‫_منظ‪..‬ورتون چیه؟‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد سرشو تو گردن جیمین برد‬
‫‪+‬یعنی میخام باهات حال کنم فقطم واسه یه شب‬
‫جیمین با ترس عقب اومد و بی توجه به جونگ کوک از اتاق خارج‬
‫شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪23 | P a g e‬‬

‫جلوی در آسانسور ایستاد و پشت سر هم دکمه ی کنار در و فشار‬


‫میداد‬
‫بغض گلوشو اذیت میکرد‪ ..‬اون حتی فکر نمیکرد جونگ کوک انقدر‬
‫وقیح باشه و این پیشنهاد شرم آور به یه پسر بده‪..‬‬
‫در آسانسور باز شد اما قبل از اینکه واردش شه صدای فریاد‬
‫معصومانه ی مادرشو شنید‪..‬‬
‫"نهههههه بزار بره"‬
‫دلیل اینجا بودنش مادرش بود‪...‬االن وقت فرار کردن نبود!‬
‫کیونگسو صبح بهش گفت هر آدمی جواب کارای اشتباهشو پس میده‬
‫اما اون جئون جونگ کوکی رو میدید که تو ناز و نعمت زندگی‬
‫میکنه‪...‬‬
‫در آسانسور بسته شد‪..‬‬
‫متوجه نشد چطور دستش رفت سمت چشمای سرشار از ترسشو‬
‫اون اشکای لعنتیشو پاک کرد و بی اختیار به سمت اتاق‪14‬‬
‫قدم برداشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪24 | P a g e‬‬

‫نمیدونست قراره چی پیش بیاد‪...‬اما مادرش چی؟‬


‫اون دیگه مادرشو نداشت پس به هر قیمتی که شده باید‬
‫جئون و نابود میکرد حتی با از بین رفتن خودش انتقامشو میگرفت‪..‬‬
‫به اتاق که رسید سعی کرد بی تفاوت به نظر برسه‬
‫_کی بیام اتاقت؟‬
‫جونگ کوک وسط اتاق دست به سینه ایستاده بود‬
‫و پوزخندش پر رنگ تر شد‬
‫‪+‬امشب اینجا باش !‪ ،‬و در ضمن بعدش حق نداری ادا در بیاری که‬
‫من فقط ازت استفاده کردم و باهات حال کردم‬
‫این هتل متعلق به منه و همه ی کارکناشم جزء اموال من محسوب‬
‫میشن!‬
‫_میدونم توهم مثل پدرت کثیفی‬
‫آروم لب زد و برگشت که به کارش ادامه بده‬
‫از اینکه همه چیز انقدر سریع به میلش پیش میرفت خوشحال بود‬
‫اما دلهره عجیبی داشت !سعی کرد به تنها چیزی که فکر میکنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪25 | P a g e‬‬

‫لحظه رسیدن به هدفش باشه که سال ها خودشو براش آماده کرده‬


‫پس به کارش مشغول شد و زیر لب گفت‬
‫_اما هنوز برای جشن گرفتن خیلی زوده‪...‬‬
‫‪-‬‬
‫__________________________________________‬
‫_____‬
‫‪Part 2‬‬
‫روی صندلی پالستیکی توی رختکن نشسته بود‬
‫و به لوهان که آماده رفتن بود نگاه میکرد‬
‫_چند وقته اینجا کار میکنی ؟‬
‫لوهان بی حس نگاش کرد و دو تا از انگشتاشو نشونش داد‬
‫_دو سال کار میکنی؟ پس حتما خوب اینجا و آدماشو میشناسی!‬
‫نمیدونست چرا اما فکر میکرد لوهان میتونه کمکش کنه!‬
‫حس میکرد لوهان چیزای زیادی از این هتل میدونه‬
‫و جیمین قطعا میدونست اینجا یه هتل معمولی نیست‬
‫یه جایی تو همین هتل جئون ووک و پسرش کارای کثیفی میکنن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪26 | P a g e‬‬

‫و جیمین برای گرفتن انتقامش باید از اونا سر در میاورد‪...‬‬


‫لوهان کولشو برداشت و قدماشو سمته در خروجی برداشت‬
‫‪+‬پارک جیمین زیادی راجب اینجا و آدماش کنجکاو نباش‬
‫قبل از اینکه از در خارج شه برگشت و به جیمین نگاهی انداخت‬
‫‪+‬اینجا جهنمه‪ ..‬کسایی که بهش حکومت میکنن شیطانن!‬
‫و بعد بی توجه به گیج شدن جیمین از رختکن خارج شد‬
‫همونطور که حدس میزد لوهان یه چیزایی میدونست!‬
‫_شیاعو لوهان من خوب میدونم اینجا کجاست‪..‬مادر خودم‬
‫تو آتیش همین جهنم سوخت…‬
‫___________________‬
‫از راه روی بزرگ هتل رد میشد تا به اتاق ‪ 14‬برسه‬
‫نمیخاست با پسر عوضی ووک بخوابه حتی فکر بهش حالشو بهم میزد‬
‫میخاد به اون اتاق بره چون میدونه حتما مدارکی پیدا میشه‬
‫که از کارای کثیف جونگ کوک و پدرش سر در بیاره‬
‫جلوی اتاق جونگ کوک ایستاد و به شماره طالیی رنگ ‪ 14‬خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪27 | P a g e‬‬

‫حاال حتی از این عدد هم متنفر بود‬


‫زنگ کنار در و فشار داد و زیاد طول نکشید تا هیکل نیمه لخت‬
‫پسر چشم درشت جلوش ظاهر شه‬
‫به سختی چشماشو از باالتنه لخت جونگ کوک برداشت و داخل شد‬
‫اتاقو زیر نظر گرفت هیچ فرقی با بقیه اتاقا نداشت‬
‫همون دیزاین طالیی مشکی‪..‬‬
‫روی کاناپه مشکی رنگ نشست و به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_میشه قبلش یکم مشروب بخوریم ؟‬
‫ابرو های جونگ کوک بهم نزدیک شد‬
‫‪+‬کی بهت اجازه داده انقدر راحت با من حرف بزنی؟‬
‫صدای دو رگه جونگ کوک تنشو به لرز مینداخت ولی نباید‬
‫میترسید!‬
‫باید سعی میکرد بهش نزدیک شه القل امشب‪..‬‬
‫بلند شد و قدمای تندشو سمته جونگ کوک کشید‬
‫زیاد طول نکشید که بهش برسه و دستاشو دور گردنش حلقه کنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪28 | P a g e‬‬

‫_وقتی مستم کارمو بهتر انجام میدم‬


‫با لحن تحریک کننده ای گفت و کمی بدنشو به پسر بزرگتر فشار داد‬
‫هرچند از این کار متنفر بود ولی باید خوب تو نقشش فرو میرفت‬
‫دستای جیمینو از دور گردنش باز کرد و عقب هولش داد‬
‫‪+‬بی اجازه من حق نداری لمسم کنی جایگاهتو فراموش نکن‬
‫تو یه نظافتچی اشغالی‬
‫لحنش سرد و تلخ بود اما جیمین هیچی نگفت‬
‫از قبل میدونست ممکنه این حرفارو بشنوه قبال اینارو از دهن‬
‫پدرش شنیده بود‪..‬‬
‫فلش بک‬
‫_ )ادای پسرای خوبو در نیار خودت میدونی مادرت چیکاره بوده‬
‫هرزه ی بار!‬
‫باید بدهیشو پس میداد هم با تو هم با جونش‬
‫فهمیدی؟‬
‫مادرت یه آشغال بی ارزش بود جیمین (پایان فلش بک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪29 | P a g e‬‬

‫تک تک حرفای ووک تو سرش رژه میرفت و خون توی رگاشو‬


‫به جوش میاورد جونگ کوک درست مثل پدرش بود‬
‫همونقدر بی احساس و بی رحم‬
‫با برگشتن جونگ کوک افکارشو رها کرد‬
‫و به اون پسر که شاتشو پر میکرد نگاه کرد‬
‫یکی از شاتا رو جلوی جیمین گذاشت و خودشم مشغول شد‬
‫شاتو برداشت طوری رفتار کرد که انگار میخاد‬
‫ماده ای که توشه رو بخوره‬
‫حاال باید یه بهونه جور میکرد تا جونگ کوک چند لحظه اونجارو‬
‫ترک کنه‬
‫توی همین افکار به سر میبرد که صدای زنگ گوشی جونگ کوک‬
‫بلند شد‬
‫نتونست لبخندشو کنترل کنه‬
‫بدون اینکه کاری کنه بهونه جور شده بود‬
‫جونگ کوک گوشیشو از روی میز برداشت و سمته یکی از اتاقا رفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪30 | P a g e‬‬

‫نفس راحتی کشید و وقتی مطمئن شد جونگ کوک در اتاق و بسته‬


‫قرصای بیهوش کننده رو از جیبش در آورد و دو تا از اونارو داخل‬
‫شات جونگ کوک انداخت‬
‫قرصا زود باز شدن و جیمین سریع شات خودشو برداشت‬
‫و داخل گلدون روی میز خالی کرد االن وقت مست کردن نبود‪..‬‬
‫چند لحظه بعد در اتاق باز شد و جونگ کوک بیرون اومد‬
‫روی کاناپه روی به روی جیمین نشست و شاتشو تا ته خورد‬
‫چشمای جیمین برق میزد و لبخند بزرگی روی لباش شکل گرفت‬
‫جونگ کوک بلند شد و به سمتش اومد‬
‫یقه لباس جیمینو گرفت و بلندش کرد‬
‫قبل ازینکه جیمین بتونه کاری کنه لباشو رو لبای باریک پسر کوبید‬
‫و بوسه خشمگینی رو شروع کرد‬
‫جیمین به وضوح برقی که از بدنش رد شد و حس کرد‬
‫)یکم دیگه تحمل کن جیمین االن بی هوش میشه(‬
‫لب پایین جیمینو گاز گرفت با اینکه تمام تالششو میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪31 | P a g e‬‬

‫صدایی ایجاد نکنه با این کار جونگ کوک ناله کشیده ای کرد‬
‫و موجب شد جونگ کوک پایین تنشو به جیمین فشار بده‬
‫کم کم سمته یکی از اتاقا کشیده شد و وقتی روی تخت پرت شد‬
‫تازه متوجه شد چه اتفاقی داره میفته)نکنه قرصارو اشتباه آوردم(‬
‫جونگ کوک روش خیمه زد و سرشو داخل گردن بوسیدنی پسر کرد‬
‫پوست گردن پسر و بین لباش گیر انداخت و ناله ی پسر زیرش‬
‫بیشتر از قبل تحریکش کرد درست زمانی که جونگ کوک به‬
‫شلوارش‬
‫چنگ زد روی بدن پسر کوچیکتر افتاد‬
‫جیمین نفس عمیقی کشید‪ ..‬باالخره قرصا عمل کرده بودن‪..‬‬
‫تحریک شده بود و درد پایین تنش حالشو بهم میزد‬
‫به خاطر جئون جونگ کوک تحریک شده بود!‬
‫به خاطر پسرِ قاتل مادرش!‬
‫چی ازین کثیف تر؟‬
‫جونگ کوک و از روی خودش کنار زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪32 | P a g e‬‬

‫و یقه لباس خودشو مرتب کرد باید زود اینجا رو میگشت و میرفت‬
‫نفس کشیدن براش سخت شده بود‬
‫و بی اعتنا به درد پایین تنش از روی تخت بلند شد‬
‫کشوی کنار تخت جونگ کوکو باز کرد‬
‫و داخلش هیچی جز کاندوم و لوب‬
‫و چند تا عطر و اتکلن و خودکار پیدا نکرد‬
‫سمته کمد لباسا رفت یکی یکی کیفارو میگشت‬
‫هیچی دستگیرش نشد و اعصابش از قبلم بیشتر خورد شده بود‬
‫بعد از گشتن اتاق خواست بیرون بره که چشمش به چمدون‬
‫قهوه ای رنگ زیر تخت افتاد‬
‫به جونگ کوک نگاهی انداخت مطمئن بود به این زودی بهوش نمیاد‬
‫چمدون و بیرون آورد‬
‫و حاال درد سر تازه ای داشت اون کیف گنده لنتی رمزی بود‬
‫به جونگ کوک نگاه کرد و زیر لب بهش فوش میداد‬
‫)شاید تاریخ تولدش باشه یعنی چند سالشه؟ نه این پسر‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪33 | P a g e‬‬

‫زرنگ تر ازونه که تاریخ تولدشو بزاره حتما یه چیز سخت میزاره‬


‫تا کسی نتونه راحت بازش کنه(!‬
‫با صدای زنگ در اتاق چمدونو به طرف دیگه ای پرت کرد‬
‫قلبش تند میزد و چشماش تا آخرین حد باز شده بود‬
‫)کی میتونه این وقت شب اینجا باشه(‬
‫جونگ کوک هنوز بیهوش بود پس امیدشو از دست نداد‬
‫سمته در رفت دودل بود نمیدونست باید در و باز کنه یا نه‬
‫ولی باالخره این ریسکو پذیرفت و در و باز کرد‬
‫_لوهان!!!‬
‫حتی اگه رئیس جمهور و پشت در میدید تعجب نمیکرد‬
‫ولی لوهان غیر قابل باور بود‪..‬‬
‫‪+‬باید بیام تو تا کسی ندیده!‬
‫از جلوی در کنار رفت و لوهانو به داخل راه داد‬
‫کولشو در آورد و روی کاناپه انداخت سمته جیمین چرخید‬
‫‪+‬باید با هم حرف بزنیم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪34 | P a g e‬‬

‫جیمین هنوز گیج بود با این حال رو به روی لوهان نشست‬


‫‪+‬جئون جونگ کوکو بیهوش کردی؟‬
‫_تو‪...‬تو از کجا میدونی؟‬
‫‪+‬من اون قرصا رو تو کیفت دیدم‬
‫سردی نگاهش جاشو به نگاه پر خواسته ای داد‬
‫‪+‬جیمین میدونم دلیل اینجا بودنت چی میتونه باشه‬
‫مطمئنم یجوری به تو هم آسیب زدن‬
‫_چطور اینارو میدونی ؟‬
‫لوهان لبخند غمگینی زد و روشو برگردوند‬
‫‪+‬چون منم قربانی شدم‪..‬منم تو همین جهنم گیر افتادم‬
‫دوباره نگاهشو به جیمین داد‬
‫‪+‬جئون ووک و پسرش کسی که همه ی زندگیم بود و کشتن!‬
‫جیمین گنگ نگاش کرد پس جئون فقط به مادر اون ظلم نکرده بود‬
‫_جلوی چشمام خونه ای که مادرم توش بود و منفجر کردن‬
‫من فقط ‪ 41‬سالم بود‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪35 | P a g e‬‬

‫لوهان از رو به روی جیمین بلند شد و کناره جیمین قرار گرفت‬


‫‪+‬خودت میدونی تنهایی نمیتونی کاریو پیش ببری‬
‫اگه دو تا باشیم زمان بیشتری زنده میمونیم‬
‫_چجوری بهت اعتماد کنم لوهان؟ ما هنوز ‪1 ۲‬ساعتم نیست که‬
‫همو میشناسیم!‬
‫لوهان گوشیشو از جیبش خارج کرد و عکس جیمین گراندو به‬
‫جیمین نشون داد‬
‫‪+‬این دوس پسرم بود اوه سهون ‪ ..‬جونگ کوک پسر ووک تو بار‬
‫بهش شلیک کرد چون اوه سهون بازیو ازش برده بود!‬
‫من دو ساله دارم تالش میکنم از کاراشون چیزی بفهمم‬
‫یه چیزایی دستگیرم شده اما نه اونقدر که بتونم باهاش‬
‫کاری کنم مدارک بدردمون نمیخوره چون پلیسم با جئون همدسته‬
‫قبل از ما خیلیا خاستن دستشونو رو کنن ولی هر بار پلیس‬
‫شکایتشونو نصفه ول کرده یا کشتشون‬
‫_پس پلیسم با ما نیست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪36 | P a g e‬‬

‫جیمین با لحن شکسته ای گفت و سرشو پایین انداخت‬


‫‪+‬جیمین نباید بشکنی راه پر خطری جلومونه‬
‫منم قبل از تو نا امید بودم ولی حاال که میبینم یکی مثل‬
‫من دنبال حقشه امیدوارم‬
‫جیمین سرشو باال آورد و به چشمای زیبای پسر کنارش خیره شد‬
‫_احمقانست ‪..‬من هیچی ازت نمیدونم ولی میخام بهت‬
‫اعتماد کنم!‬
‫لوهان دستشو جلو آورد‬
‫‪+‬من چیزی از تو نمیدونم پارک جیمین ولی بهت اعتماد دارم‬
‫جیمین دستشو به دست لوهان رسوند‬
‫و بعد از جا بلند شد‬
‫_باید قبل از بهوش اومدنش بریم بیرون ولی من هیچ مدرکی‬
‫پیدا نکردم‬
‫‪+‬جیمین بهت که گفتم مدرک به هیچ کارمون نمیاد‬
‫_میدونم اما بازم باید یه چیزی تو دستمون باشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪37 | P a g e‬‬

‫باید یه چیزی باشه که باهاش تهدیدشون کنیم‬


‫من نمیخام جئونو بکشم میخام ذره ذره عذاب بکشه و بمیره‬
‫تو آتیش جهنم خودش آروم آروم بسوزه‬
‫لوهان سری تکون داد و حرف جیمینو قبول کرد‬
‫_یه چمدون تو اتاقه که رمزیه حسم میگه چیزی که میخایم‬
‫اونجاست!‬
‫لوهان به سرعت از جا بلند شد و سمته اتاق رفت و جیمین‬
‫به دنبالش راه افتاد‬
‫‪+‬این چمدون بیشتر وقتا همراهشه چون زیاد سفر میره‬
‫_تو نمیدونی چه رمزی میزاره؟ فکر کنم بیشتر از من بشناسیش‬
‫لوهان اخمی کرد و به فکر فرو رفت‬
‫‪+‬آها فهمیدممم‪14‬‬
‫با ذوق گفت و لبخند بزرگی رو صورتش جا افتاد‬
‫؟_ ‪14‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪38 | P a g e‬‬

‫جیمین گنگ نگاهش کرد و لوهان تصمیم گرفت زودتر همدستشو‬


‫در جریان بزاره‬
‫‪14‬عددیه که جئون جونگ کوک زیاد ازش استفاده میکنه‪+‬‬
‫مثل شماره اتاقش عددی که روی بیشتر لباساش هست!‬
‫حتی یه گردنبند داره روش ‪ 14‬نوشته شده‬
‫ابرو های جیمین بهم گره خوردن و با تعجب به حرفای پسر گوش‬
‫میداد‬
‫_این عدد چرا انقدر براش مهم و کاربردیه؟‬
‫لوهان لبخندشو جمع کرد و صورت بی حسی به خودش گرفت‬
‫‪+‬بنظرت من چرا باید بدونم؟‬
‫جیمین بی اعتنا سمته چمدون رفت و عدد ‪ 14‬وارد کرد‬
‫با صدای تقی در چمدون باز شد و نگاه متعجب جیمین سمت‬
‫لوهان چرخید‬
‫_‬
‫باز شد!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪39 | P a g e‬‬

‫لوهان دوباره لبخندی زد و کنار جیمین نشست‬


‫‪+‬زود باش بازش کن‬
‫بالفاصله جیمین در چمدون و باز کرد و چیزی که دید غیر قابل باور‬
‫بود‪...‬‬
‫________________________________‬
‫‪Part 3‬‬
‫حاضر بود قسم بخوره تو خوابشم این همه پول ندیده بود‬
‫دسته های دالری که روی هم چیده شده بودن و معلوم نبود‬
‫تو اون چمدون چیکار میکردن!‬
‫یکی از دسته ها رو برداشت و جلوی صورتش گرفت‬
‫لمس این همه پول لذت بخشه‬
‫اگه مادرش یکی از این دسته پوالرو داشت و اونروز به جئون ووک‬
‫میداد‬
‫االن زنده بود ‪..‬پس درست حدس زده بود اینجا جهنم بود‬
‫و این پوال خیلی ترسناک بنظر میومدن‪...‬‬
‫دستی روی شونش قرار گرفت و نگاهشو به صاحب دست داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪40 | P a g e‬‬

‫‪+‬جئون جونگ کوک داره به هوش میاد‬


‫باید بریم‬
‫نگاهشو از لوهان گرفت و به پسر ووک که روی تخت دراز کشیده‬
‫بود انداخت‬
‫_تو برو لوهان من اینجا میمونم‬
‫نگاه متعجب لوهانو نادیده گرفت و دوباره چمدونو قفل کرد‬
‫‪+‬تو دیوونه ای؟؟ اگه به هوش بیاد میکشت براش کاری نداره!‬
‫_اگه بیام بیرون شک میکنه لوهان !به خصوص من باید بازم‬
‫اینجا بیام‬
‫باید سر دریارم این همه پول از کجا اومده و به خاطر چه کاری اومده‬
‫لوهان تکخندی زد به اوراف اتاق نگاهی انداخت و دوباره به چشمای‬
‫جیمین خیره شد‬
‫‪+‬قتل و خونریزی آدم ربایی بازی های کثیف‪ ..‬قمار!‬
‫اینا چیزین که این همه پولو یه جا جمع کرده پارک جیمین‬
‫جیمین نگاه سردشو از لوهان گرفت و به جونگ کوک داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪41 | P a g e‬‬

‫_لوهان قبل ازینکه بیدار شه باید بری اینجا جای خوبی برا‬
‫حرفامون نیست‬
‫لب هاشو روی هم فشرد و به پسر خونسرد رو به روش خیره شد‬
‫‪+‬بیرون میبینمت‬
‫قدمای تندشو سمت در برداشت و جیمینو با اون قاتل تنها گذاشت‪...‬‬
‫_________________‬
‫چشماشو باز کرد و بعد از آنالیز کردن مکان روی تخت نشست‬
‫خوب دیشبو به یاد نمیاورد تنها تصویر کمرنگی از اون پسر نظافتچی‬
‫تو ذهنش بود که باهاش مشروب میخورد‬
‫کم کم تصاویر واضح تر شدن و بیاد آورد که قبل از سکس‬
‫یهو خوابش برده بود‬
‫‪+‬بیدار شدی؟‬
‫به سمت صدا برگشت و همون پسر و بین در دید‬
‫‪+‬راستش میخاستم برم ولی گفتم بی ادبیه خداحافظی نکنم‬
‫صورت گنگش باالخره جاشو با اخم ترسناکش عوض کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪42 | P a g e‬‬

‫پتو رو کنار زد و از روی تخت بلند شد‬


‫‪+‬هی چرا اخم میکنی سر صبحی با اون صورت پوف کردت‬
‫موهای شاخ شدت نمیاد‬
‫چشمای جونگ کوک از شدت عصبانیت رو به سرخی میرفت‬
‫اولین بار بود کسی انقدر گستاخانه باهاش حرف میزد‬
‫در واقع هیچکس جرعت حرف زدن باهاشو نداشت‬
‫_بیا نزدیک‬
‫با لحن سرد و خشداری گفت و پسر کوچیکتر برای چند لحظه‬
‫عمیق به چشماش نگاه کرد‬
‫)برو جلو جیمین نترس طبق نقشه ی ذهنت پیش برو(‬
‫قدماشو آروم سمت پسر مو شرابی برداشت اما قبل از اینکه‬
‫کامل رو به روش قرار بگیره‬
‫جونگ کوک انگشتاشو دور گردن زیبای پسر گره زد و محکم به‬
‫دیوار‬
‫پشتش کوبوند‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪43 | P a g e‬‬

‫_من جئون جونگ کوکم جئون جونگ کوک‬


‫جیمین دستاشو روی انگشتای بزرگ جونگ کوک قرار داد‬
‫و سعی کرد از خودش جدا کنه‬
‫‪+‬دار‪.......‬دارم‪.....‬خف‪...‬ه‪....‬میش‪.....‬م‬
‫پوزخند جونگ کوک حالشو بدتر میکرد‬
‫میتونست از خودش دفاع کنه اما نباید جونگ کوک به مهارتاش‬
‫پی میبرد ‪..‬باید جوری دیگه ای جونگ کوکو به دام مینداخت‬
‫تا سر از کاراشون در بیاره‬
‫‪+‬لطف‪....‬ا‪...‬ول‪..‬م‪..‬کن‬
‫چشماش رو به سفیدی میرفت و چیزی رو تا مرگش حس نمیکرد‬
‫_هیچوقت حق نداری باهام جوری حرف بزنی‬
‫که انگار دوس پسرتم!‬
‫تو یه اشغالی که افتخار خوابیدن با جئون جونگ کوکو داشتی‬
‫ولی شانس باهات یار نبود‬
‫البته یجورایی باید خوشحال باشی وگرنه دیشب جنازتو از این‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪44 | P a g e‬‬

‫اتاق بیرون میبردن!‬


‫گردن جیمینو ول کرد و بی اعتنا به سرفه های پشت سر همش‬
‫سمت چمدون قهوه ای رفت و بعد از وارد کردن رمزش‬
‫یه دسته دالر جلوی جیمین انداخت‬
‫_اینم پول هرزگی دیشبت که نصفه موند!‬
‫جیمین بعد از تموم شدن سرفه هاش نگاهی به دسته دالر‬
‫پرت شده جلوش انداخت‬
‫سرشو باال تر آورد و نگاهش به جونگ کوکی که با پوزخند کثیفش‬
‫به تاج تخت تکیه داده افتاد‬
‫‪+‬من میدونم تو جئون جونگ کوکی ‪.‬اره اینو خوب میدونم‬
‫مکثی کرد و نگاهشو از جونگ کوک گرفت‬
‫‪+‬تنها دلیل اینجا بودنم اینه که‪...‬اینه که دوست دارم‪..‬‬
‫میدونم با کسی وارد رابطه نمیشی و کلی آدمو تو همین اتاق‬
‫بفاک دادی ولی ته دلم یه امید داشتم که میتونم واسه یه شبم‬
‫داشته باشمت انقدر دوست دارم که اولین بوسمو دیشب با تو داشتم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪45 | P a g e‬‬

‫سرشو دوباره باال آورد و به جونگ کوک که هنوزم چهره سردش‬


‫تغییری نکرده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬اینم میدونم که اگه وارد رابطه هم بشی خیلیا هستن که‬
‫از من بهتر و پولدارترن و تو اونارو انتخاب میکنی!‬
‫با این وجود من خیلی وقته دوست دارم طوری که دیشب‬
‫باکره بودنمو زیر پام گذاشتم و اینجا اومدم!‬
‫حاال نگاه سرد جونگ کوک جاشو با کمی اخم عوض کرد‬
‫‪+‬اگه االنم بخای خودمو تمام و کمال در اختیارت میزارم‬
‫لطفا تو هم بهم فرصت بده‪..‬‬
‫برای یه مدت کوتاه دوس پسرت باشم‬
‫بعد برای همیشه از اینجا میرم طوری که دیگه منو نبینی!‬
‫بی هیچ پولی‬
‫من به این پوال احتیاج ندارم چیزی که میخام تویی جونگ کوک‬
‫از نگاه جونگ کوک چیزی خونده نمیشد‬
‫و جیمین از اینکه مجبور بود این حرفارو بگه خیلی عصبی بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪46 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک دستشو زیر بالشت برد و زیاد طول نکشید اسلحه ی‬
‫مشکی رنگشو به سمته جیمین هدف‬
‫بگیره‬
‫با ترس به جونگ کوک نگاه کرد و سعی کرد لرزش دستاشو متوقف‬
‫کنه‪...‬‬
‫_که منو دوس داری‪...‬میدونی پدرم همیشه بهم چی میگه؟‬
‫نگاه پر سوال و ترس جیمین پوزخندشو پر رنگ تر کرد‬
‫_اون میگه آدمای ضعیفو بکش تا آدم قوی بنظر بیای!‬
‫تو ضعیفی پسر کوچولو‪ ..‬کسی که عاشق بشه ضعیفه‬
‫چون یه نقطه ضعف داره!‬
‫بقیه راحت میتونن ازت سو استفاده کنن‬
‫‪+‬فکر میکنی عشق تو ضعیفم کرده؟‪..‬پس ماشه رو بکش‬
‫نگاه محکمشو به جونگ کوک دوخت‬
‫‪+‬میدونی مادرم همیشه چی میگفت؟‬
‫چشمای خون آلود جونگ کوکو نادیده گرفت و ادامه داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪47 | P a g e‬‬

‫‪+‬میگفت کسی که با کشتن آدمای ضعیف به قدرت میرسه‬


‫یه بازندس!‬
‫مثل دونده ای که برای برنده شدن بقیه رو هول میده‬
‫تا زمین بخورن و ببازن‪...‬وقتی خط پایانو رد میکنه‬
‫هیچ تماشاچی تشویقش نمیکنه‪ ..‬اون برنده شده ولی از نظر‬
‫بقیه یه بازنده متقلبه‪..‬‬
‫اما اونایی که اون عقب زمین خوردن با تشویق تماشاچیا بلند میشن!‪.‬‬
‫خیلیاشون نا امید به خونه هاشون برمیگردن‬
‫از این نمیترسی یکیشون بعد از بلند شدنش دوباره شروع به‬
‫دوییدن کنه؟‬
‫جونگ کوک گنگ نگاهش کرد کامال گیج شده بود و تک تک‬
‫کلمات‬
‫اون پسر تو ذهنش حرکت میکردن‬
‫)جئون جونگ کوک من همون دونده هستم که بلند شده‪..‬‬
‫قراره این راه و دوباره بدوئم تا به تو و پدرت برسم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪48 | P a g e‬‬

‫حتی اگه این آخرین بازی زندگیم باشه من تنها برندشم(‪..‬‬


‫‪Part 4‬‬
‫اسلحه رو پایین آورد نگاهشو از جیمین گرفت‬
‫و سمت پنجره اتاقش قدم برداشت‪..‬‬
‫حاال تمام شهر زیر پاش بود‬
‫پسر گستاخ پشت سرش با حرفاش جنگ بزرگی تو ذهنش‬
‫راه انداخته بود‬
‫‪+‬اگه یکی از اون دونده ها برگرده من میکشمش!‬
‫برگشت و به چهره ی زیبای پسر خیره شد‬
‫‪+‬اگه قراره یه بازنده باشم نمیزارم کسی دیگه ای برنده شه‬
‫درک حرفاش برای جیمین زیاد سخت نبود‬
‫جئون جونگ کوکم مثل پدرش خودخواه بود و حرفاش کثیف بودنشو‬
‫صد برابر بیشتر به رخ میکشید‪..‬‬
‫‪+‬کاری میکنم که بازنده شدن حکم برنده ی بازیو داشته باشه!‬
‫دوباره نگاهشو به منظره بیرون از پنجره داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪49 | P a g e‬‬

‫و دستاشو بهم گره زد‬


‫‪+‬میتونی بری‬
‫لحن سردش میگفت که نمیخاد حتی یه دقیقه دیگم جیمین‬
‫اونجا بمونه و برای شک نکردن جونگ کوک اتاق اون پسر خودخواه‬
‫رو ترک کرد‪....‬‬
‫__________________‬
‫وارد رختکن شد و لباسای کارشو تنش کرد‬
‫_سالم صبح بخیر‬
‫برگشت و لبخند کم جونی به دوست جدیدش زد‬
‫‪+‬سالم لوهان‪ ..‬صبح بخیر‬
‫همونطور که لباسای بیرونشو از تنش خارج میکرد پرسید‬
‫_جئون جونگ کوک ولت کرد؟فک کردم امروز قراره جنازه ی یه‬
‫نفر دیگه رو بیرون ببریم‬
‫با تعجب به لوهان خیره شد‬
‫‪+‬تا حاال کسیو کشته؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪50 | P a g e‬‬

‫لوهان تکخندی زد و بعد تیشرتشو تنش کرد‬


‫_یه بار یه زن‪ ۰ 1‬ساله رو انقدر کتک زد که به اورژانس نکشید‬
‫جیمین به زمین خیره شد و فکرشو مشغول حرف لوهان کرد‬
‫_به چی انقدر فکر میکنی؟‬
‫سرشو باال آورد و به چشمای زیبای پسر خیره شد‬
‫‪+‬چه دلیلی داشته که یه زن‪ ۰ 1‬ساله رو کتک بزنه؟‬
‫خیلی غیر طبیعیه حتی من که پسرمم کتک نزد‬
‫بعد بخواد روی یه زن دست بلند کنه؟‬
‫لوهان دستشو روی شونه جیمین گذاشت و نگاه آرومشو‬
‫بهش دوخت‬
‫_جیمین چند بار بهت بگم اونا شیطانن ! قاتالی حرفه این‬
‫خانوادگی این کارو میکنن ‪..‬تو زیاد حساسیت نشون میدی‬
‫بهتره یکم با فکر جلو بریم ببین منم دنبال انتقامم به خاطر‬
‫دوس پسرم اینجام‬
‫‪+‬تو دو ساله اینجا کار کردی با این بهونه که انتقام میگیری‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪51 | P a g e‬‬

‫دست لوهانو کنار زد و لحن محکمشو حفظ کرد‬


‫‪+‬تو این دو سال چی ازشون فهمیدی؟‬
‫فهمیدی چرا آدم میکشن؟ یا چرا آدمارو میفروشن؟‬
‫بهم بگو لوهان تو چی از کارشون میدونی؟‬
‫اخماشو در هم کشید و با فشردن دندوناش سعی داشت‬
‫صداشو پایین نگه داره‬
‫_جیمین اگه اینجوری پیش بری زود لو میریم!‬
‫مواد مصرف میکنی؟ چرا هرچی بهت میگم اونا خطرناکن نمفهمی؟‬
‫اصال مگه تو نمیخای جئون ووک عذاب بکشه؟!‬
‫جیمین سری تکون داد و لوهان ادامه داد‬
‫_پس جئون جونگ کوکو بکش و فرار کن!‬
‫جیمین لبخند تلخی زد و چند قدم عقب اومد‬
‫‪+‬من پسریم که مادرش جلوی چشماش به قتل رسید‬
‫اما صدای هیچکی در نیومد!‬
‫جئون جونگ کوک بمیره جئون ووک با یکی دیگه به کارای کثیفش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪52 | P a g e‬‬

‫ادامه میده!‪..‬‬
‫لوهان خودتو بزار جای من خودتو بزار جای کسی که مثل من‬
‫ضربه خورده‪ ..‬اصال مگه نمیگی دوس پسرتو کشتن؟؟‬
‫پس چرا انقدر کوتاه فکر میکنی؟‬
‫اگه جونگ کوک بمیره ووک به کاراش ادامه میده‬
‫و این یعنی در آینده آدمای زیادی قربانی میشن!‬
‫کسایی که خانوادشون بهترین کسشون جلوش کشته میشه‬
‫اما نمیتونن کاری انجام بدن!‬
‫چون منو تو امروز کارمونو درست انجام ندادیم!‬
‫چند قدم سمت در برداشت و نزدیک در ایستاد‬
‫‪+‬اگه قرار نیست پشتم باشی‪ ..‬لطفا جلوم قرار نگیر‬
‫خاست بیرون بره که صدای لوهان متوقفش کرد‬
‫_اگه بخام کنارت باشم چی؟‬
‫برگشت و لبخند زیبایی تحویل اون پسر داد‬
‫‪+‬اینجوری خیلی خوبه اخه یه دوست بهم گفت وقتی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪53 | P a g e‬‬

‫دو نفر باشیم دیر تر میمیریم!‬


‫_________________‬
‫با آستینش عرق پیشونیشو پاک کرد‬
‫کارای هتل خیلی سنگین بود و جیمین حتی یه لحظه ام‬
‫استراحت نکرده بود‬
‫باالخره کارش تموم شد نفس عمیقی کشید‬
‫و از اتاق خارج شد به امید اینکه حدقل بتونه یکمی‬
‫چرت بزنه یا چیزی بخوره‬
‫‪+‬پارک جیمین‬
‫سمت صدای سر پرست برگشت و تعظیم کوتاهی کرد‬
‫‪+‬برو اتاق رئیس جئون و تمیز کن‬
‫با شنیدن اسم رئیس جئون تمام خستگیش از بدنش خارج شد‬
‫)این عالیه میتونم کلی مدرک بدست بیارم(‬
‫_شماره اتاقشون چنده؟‬
‫زن نگاه کجی بهش انداخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪54 | P a g e‬‬

‫‪14‬قبال که بهت گفته بودم‪! +‬‬


‫)پس منظورش از رئیس جئون جونگ کوکه(!‬
‫_ببخشید فراموش کرده بودم‬
‫تعظیمی کرد و سمت اتاق منفور ‪ 14‬به راه افتاد‬
‫______________‬
‫وارد اتاق شد و اورافو نگاهی انداخت‬
‫همونطور که حدس میزد جونگ کوک اونجا نبود پس میتونست‬
‫دنبال مدرک بدرد بخوری بگرده‬
‫باید هرجور شده میفهمید اونا چرا با جون آدما بازی میکنن‬
‫سمت اتاق خواب رفت و آروم درشو باز کرد‬
‫بعد از مطمئن شدن از خالی بودن اتاق داخل شد‬
‫و زیر تخت و نگاهی انداخت‬
‫چمدون قهوه ای رنگ نبود و جیمین با نا امیدی به طرف کمد‬
‫لباسا رفت‬
‫هرچقدر وسایلو زیر و رو کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪55 | P a g e‬‬

‫چیزی پیدا نشد و نا امید وسایل و سر جاشون قرار میداد‬


‫خاست در کمد و ببنده که چشمش به یه صندوقچه کوچیک افتاد‬
‫چشماش برق زدن و صندوقچه رو برداشت‬
‫یه صندوقچه قدیمی بدون هیچ رمزی فقط باید دنبال کلیدش‬
‫میگشت‬
‫)یعنی کلیدش تو همین اتاقه ؟(‬
‫صدای باز شدن در اومد و جیمین با ترس صندوقچه رو سر‬
‫جاش قرار داد اورافو نگاه کرد و جایی برای قایم شدن ندید‬
‫باالخره تصمیم گرفت بره زیر تخت ممکن بود جونگ کوک چمدونو‬
‫اون‬
‫زیر بزاره و ببینش اما تنها جای ممکن برای قایم شدن همونجا بود‬
‫_چند بار بهت بگم نمیخام انجامش بدم؟چرا دست از سرم‬
‫بر نمیداری؟‬
‫صدای جونگ کوکو شنید که کسیو مخاوب قرار میداد‬
‫‪+‬جونگ کوک عاقالنه فکر کن !میدونی چه قدر پول گیرمون میاد؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪56 | P a g e‬‬

‫_جئون ووک من اون پوالی کوفتیو نمیخام ‪..‬دیگه نمیخام بشنوم‬


‫کاری نکن مجبور شم لو‬
‫تون بدم!‬
‫)پس اون جئون ووکه؟؟ پدرشه !چرا بحث میکنن؟؟(‬
‫‪+‬جونگ کوک یادت نره وقتی بچه بودی کی از خیابونا جمعت کرد!‬
‫اینو هیچوقت فراموش نکن که هرچی خاستی در اختیارت قرار دادم‬
‫بدون اینکه بدونن کسی زیر تخت داره همه چیو میشنوه ادامه دادن‬
‫‪+‬من تمام زندگیمو گذاشتم تا تورو مثل پسر خودم بزرگ کنم‬
‫االن حق نداری بهم نه بگی !پای تو هم گیره‬
‫اگه لو بریم تو هم به جرم شریک جرم بودنت اعدام میشی‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و خودشو روی تخت پرت کرد‬
‫_پسر خودت؟ تو فقط یکیو بزرگ کردی که گند کاریاتو انجام بده‬
‫چرا به سهون نمیگی آدم بکشه؟ چون اون پسرِ لعنتی خودته!‬
‫ولی من یه بچه خیابونیم که ساختیش برای کثافت کاریات!‬
‫ووک سیگارشو روشن کرد و روی صندلی کنار اتاق نشست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪57 | P a g e‬‬

‫‪+‬خودت که جایگاهتو میدونی پس نیاز نیست من چیزی بگم!‬


‫سیگارشو به لب رسوند و پک عمیقی گرفت به صورت حرصی‬
‫پسرش‬
‫لبخندی زد‬
‫‪+‬جونگ کوک تو مثل یه ربات میمونی!‬
‫رباتی که من ساختمش‪..‬از من دستور میگیری‬
‫فقط باید اجرا کنی ‪ ..‬نه سوال بپرسی نه بخای از زیر دستورات در‬
‫بری!‬
‫رباتی که من ساختم میتونه با یه دکمه برای همیشه خاموش شه‬
‫تورو من جئون جونگ کوک کردم ! با یه اشاره من اسمت روی‬
‫سنگ قبرت حک میشه‪..‬‬
‫سیگارش که حاال به ته رسیده بود و روی زمین انداخت‬
‫و زیر پاش لهش کرد‬
‫‪+‬پس پسرم به حرفام فکر کن ‪..‬تو باید کیم جونگینو بکشی‬
‫قبل از اینکه بخواد ما رو لو بده!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪58 | P a g e‬‬

‫اون افسر تازه به دوران رسیده نمیدونه من کیم‪..‬‬


‫از جاش بلند شد و سمت جونگ کوک اومد‬
‫دستشو روی شونه پسرش قرار داد و پوزخندی تحویلش داد‬
‫‪+‬تا فردا وقت داری بکشیش‬
‫چند ضربه آروم روی شونش زد و اتاقو ترک کرد‬
‫نمیدونست چه قدر از رفتن پدر خوندش میگذره‬
‫ولی همونجور رو تخت نشسته بود و به زمین زول زده بود‬
‫جیمین گیج تر از جونگ کوک بود‬
‫حاال میدونست جونگ کوک پسر ووک نیست بلکه اونم‬
‫مثل خودشو لوهان یه قربانیه‬
‫بد تر از همه اینجا بود که سهون اسم دوس پسر لوهانم بود‬
‫و مدام با خودش میگفت این همون سهونه یا تشابه اسمیه!‬
‫افسر کیم جونگین باید پیداش میکرد قبل از اینکه جونگ کوک‬
‫پیداش کنه و یه تیر تو مغزش جیمینوبه‬
‫شاید میتونست ازش کمک بگیره!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪59 | P a g e‬‬

‫با بلند شدن جونگ کوک از تخت افکارشو رها کرد‬


‫قدمای محکم جونگ کوک سمت در رفت و از اتاق خارج شد‬
‫خودشو از زیر اون تخت کذایی بیرون کشید و اتاق خوابوترک کرد‬
‫)امروز چیزای عجیبی فهمیدم باید به لوهان بگم(‬
‫سمت در خروجی رفت و هنوز چند قدم مونده بود به در برسه‬
‫که صدای پایی میخکوبش کرد!‬
‫لعنت جئون جونگ کوک حتما پشت سرش بود و فهمیده بود‬
‫زیر تخت خوابیده‬
‫بدون اینکه برگرده و به جونگ کوک نگاه کنه خاست راهشو ادامه‬
‫بده که‬
‫جسم جونگ کوک محکم از پشت بهش برخورد کرد و جیمینو به‬
‫در کوبوند‬
‫حاال جسم ظریف جیمین بین در و بدن قدرتمند جونگ کوک گیر‬
‫افتاده بود‬
‫سرشو به گوش جیمین چسبوند و با لحن خشنی گفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪60 | P a g e‬‬

‫_زیر تخت من چیکار میکردی؟‬


‫پایین تنشو به جیمین فشار دادو نفسای تندش به گردنش برخورد‬
‫میکرد‬
‫دستای جیمینو روی در پرس کرد‬
‫‪+‬عاااههه دستمم شکستتت‬
‫دستاشو باال تر برد و یکی از دستاشو وارد لباس جیمین کرد‬
‫‪+‬ولم کننن داری چه غلللطی میکنییی‬
‫داد کشید و تالش کرد خودشو از اسارت اون مرد در بیاره‬
‫_تو نگفتی زیر تختم چه غلطی میکردی!‬
‫لحن خشنش ترس بدی به تن جیمین انداخته بود‬
‫و حرکات بدن جونگ کوکو روی باسنش حس میکرد‬
‫‪+‬باشههه ‪..‬باشه میگم ولم کن‬
‫جیمینو برگردوند و دوباره دستاشو روی در اسیر کرد‬
‫_دیر شده کوچولو‬
‫فاصله صورتاشونو کم کرد و لبای باریک پسر و به دندون گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪61 | P a g e‬‬

‫بی توجه به تالش های جیمین برای رها شدنش‬


‫لباشو محکمتر مکید‬
‫سرشو عقب برد و به چشمای اشکی جیمین نگاه کرد‬
‫_نباید زیر تختم قایم میشدی !جای تو دقیقا رو تختمه‪..‬‬
‫و دوباه لبای جیمینو اسیر کرد‬
‫تحریک شده بود و با وجود جیمین و اون پوست سفیدش که تحریک‬
‫کننده تر بود کنترلی‬
‫روی رفتارش نداشت‬
‫لب پایین جیمینو به دندون گرفت و مک عمیقی بهش زد‬
‫دوباره عقب برگشت و به چشمای جیمین نگاه کرد‬
‫_چطوری انقدر خوشبویی؟‬
‫سرشو داخل گردن جیمین برد و عمیق بو میکشید‬
‫لرزش تن جیمین پوزخندی به لبای درشتش آورد‬
‫و پوست گردن پسر و به لب گرفت‬
‫حرکت لباش روی گردن جیمین دیوانه کننده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪62 | P a g e‬‬

‫و هرچند جیمین میخاست اینو نشون نده نا موفق میشد‪..‬‬


‫‪+‬آه‪...‬لط‪..‬فا‪..‬ولم‪..‬کن‬
‫پوزخند جونگ کوک بیشتر شد و به چشمای خمار جیمین نگاهی‬
‫انداخت‬
‫_مطمئنی؟‬
‫جیمین تو نگاهش داد میزد که بیشتر میخاد‬
‫اما نمیخاست اینو نشون بده ساکت به جونگ کوک زل زد‬
‫چند لحظه به چشمای هم نگاه کردن‬
‫تا اینکه باالخره جیمین رام شد و سرشو جلو برد‬
‫اما قبل از اینکه لباش به لبای جونگ کوک برسه‬
‫اون خودشو عقب کشید و با پوزخند از جیمین رو برگردوند‬
‫__________________________________________‬
‫___‬
‫‪Part 5‬‬
‫خودشو روی کاناپه پرت کرد و نگاهشو به جیمین دوخت‬
‫جیمین شوکه جلوی در ایستاده بود و به پسر خشن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪63 | P a g e‬‬

‫رو به روش نگاه میکرد‬


‫_زیر تختم چه غلطی میکردی؟‬
‫لحن جونگ کوک سرد بود و برای یه لحظه جیمین اتفاقات چند‬
‫دقیقه‬
‫پیش و فراموش کرد‪..‬االن دغدغش جوابی که باید به جونگ کوک‬
‫میداد بود‬
‫)بهش راستشو بگم؟؟اونم مثل من فریب ووک و خورده(‬
‫_قرار نیست تا ابد منتظر جوابت باشم!‬
‫)ولی اون هنوزم پسر ووکه‪ ..‬اما چی بگم(‬
‫‪+‬من میخاستم اتاق‪..‬اتاقو تمیز کنم ولی گفتن شما خدمه‬
‫هارو کتک میزنید ترسیدم و زیر تخت قایم شدم‪..‬‬
‫خودشم میدونست جونگ کوک ذره ای باورش نکرده اما با سر‬
‫تایید کرد‬
‫_خب اینو بگو چیا شنیدی؟‬
‫خواست بگه هیچی نشنیدم ولی مگه میشد زیر تخت باشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪64 | P a g e‬‬

‫و چیزی از بحث اونا نفهمه برای همین صادقانه جواب داد‬


‫‪+‬همه چیو‬
‫نگاه جونگ کوک تغییر کرد و این جیمینو میترسوند‬
‫چاقوی کوچیکی از روی میز برداشت و جلوی جیمین پرت کرد‬
‫_خودتو بُکش!‬
‫جیمین شوکه از حرف جونگ کوک چند بار پلک زد‬
‫_از هر وریقی‪...‬چاقو رو بزن تو شکمت یا رگتو پاره کن‬
‫یا حتی میتونی بزنیش وسط گلوت‬
‫بهت فرصت میدم خودکشی کنی قبل ازینکه من به ورز‬
‫وحشتناکی تیکه تیکت کنم!‬
‫نه این واقعیت نداشت زندگی جیمین به این زودی به آخر نمیرسید‬
‫‪+‬خودکشی؟؟ اینم یه قتل دیگس‪..‬‬
‫با بغض گفت و چاقو رو از زمین برداشت‬
‫‪+‬جونگ کوک من خاستم کمکت کنم ولی اون از تو ربات ساخته!‬
‫درست میگفت تو ساخته شدی تا دستوراتشو اجرا کنی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪65 | P a g e‬‬

‫_دهنتو ببند کارتو زودتر تموم کن‬


‫به چاقوی تو دستش نگاهی کرد و دوباره نگاهشو به جونگ کوک‬
‫دوخت‬
‫‪+‬ولی من میتونم اینجا با همین چاقو بکشمت و کسی نفهمه!‬
‫_یه ربات هیچوقت نمیمیره!فقط از کار میفته و یکی دیگه‬
‫جاشو میگیره‪..‬‬
‫بغضشو توی گلوش کشت و چاقو رو روی رگ دستش کشید‬
‫سوزش شدیدی حس کرد و اخماشو در هم کشید‬
‫خون از دستش روی پارکت میریخت و جیمین چاقویی‬
‫که با خون دستش رنگ شده بود کنار انداخت‬
‫‪+‬من پارک جیمینم کسی که برای انتقام خون مادرش اینجا اومده‬
‫کسی که برای نجات جون هزاران نفر دیگه که قراره‬
‫بدست ووک کشته شن به اینجا اومده‪..‬‬
‫سرش گیج میرفت و میدونست زیاد دووم نمیاره‬
‫‪+‬میخاستم تو رو بکشم تا ووک عذاب بکشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪66 | P a g e‬‬

‫اما دیدم جونت براش ارزشی نداره!‬


‫جونگ کوک تو هم ‪...‬قربانی شدی‬
‫روی زانو افتاد و بی توجه به تار شدن چهره جونگ کوک ادامه داد‬
‫‪+‬جون تو برای من ارزش داره‪..‬جون همه ی بی گناه ها برای من‬
‫مهمه‪..‬‬
‫محکم به زمین خورد و سعی کرد آخرین کلماتو واضح تلفظ کنه‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک‪ ..‬م‪...‬من امروز‪ ..‬این‪..‬اینجا‪..‬نمیمیرم‬
‫تو‪..‬تو منو‪..‬نجات‪..‬میدی‪..‬‬
‫ما‪ ..‬ب‪..‬هم‪..‬نیاز‪..‬داری‪..‬م‬
‫تاریکی همه جا رو فرا گرفت‪ ..‬اما این پایان کار نیست‬
‫به جهنم سیاه خوش اومدی‪..‬‬
‫___________‬
‫با نور آفتابی که به صورتش خورد پلک هاشو روی هم فشرد‬
‫‪+‬بیدار شدی؟‬
‫بازوشو روی چشماش گذاشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪67 | P a g e‬‬

‫_لوهان اون پرده های کوفتیو بکش تا کور نشدم‬


‫لبخند کمرنگی زد و پرده هارو کشید‬
‫سمت تخت قدم برداشت و به جیمینی که حاال با چشمای باز‬
‫به سقف خیره شده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬جیمین تو خیلی شجاعی ‪..‬اما شجاعت پیش جئون جونگ کوک‬
‫دیوونگیه !اگه دکتر یکم دیرتر میرسید االن اینجا نبودی‪...‬‬
‫_کی دکتر خبر کرد؟ ‪...‬اینجا کجاست؟‬
‫نفس عمیقی کشید و دست جیمینو گرفت‬
‫‪+‬تو سالن هتل بودم دیدم دکتر خانوادگی رئیس جئون‬
‫داره با عجله میره اتاق جئون جونگ کوک اولش نمیخاستم بیام‬
‫اونجا ولی بعد به بهونه اینکه دوستتم اومدم‬
‫دستشو بین اخمای درهم جیمین گذاشت و ادامه داد‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک گذاشت بیام تو بعد ازم خواست تورو بیارم‬
‫خونه خودم‪..‬‬
‫جیمین دیگه نباید بری هتل!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪68 | P a g e‬‬

‫شوکه چند بار پلک زد و نگاه گنگشو به لوهان دوخت‬


‫_میفهمی چی میگی؟؟؟ من اگه نرم هتل چطور به اون جئون‬
‫عوضی نزدیک شم؟‬
‫‪+‬جیمین آروم باش جئون جونگ کوک گفت میاد اینجا باهات‬
‫حرف بزنه‬
‫گفت میتونه کمکت کنه‬
‫اخمای جیمین به سرعت از بین رفت و تک خندی زد‬
‫_میاد اینجا؟؟؟‬
‫با صدای بلند زد زیر خنده و به لوهان که شوکه نگاش میکرد‬
‫اهمیت نداد‬
‫_بهمون کمک میکنه؟؟؟ واای خدایا باورم نمیشه‬
‫و دوباره زیر خنده زد‬
‫اینبار اون دست لوهانو گرفت و به چشمای زیبای دوستش نگاه کرد‬
‫_لوهان جونگ کوک پسر جئون ووک نیست‬
‫‪+‬چی؟ چطور فهمیدی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪69 | P a g e‬‬

‫لبخند مغرورانه ای زد‬


‫_یواشکی تو اتاق جونگ کوک قایم شدم داشت با ووک بحث‬
‫میکرد شنیدم‬
‫جئون جونگ کوک فقط کسیه که مجبورش میکنه کاراشو انجام بده‬
‫اونم مثل ما قربانیه میتونیم بهش اعتماد کنیم‬
‫چشمای لوهان تا آخرین حد ممکن درشت شده بود‬
‫‪+‬این فوق العادس!‬
‫_ووک به جونگ کوک گفت یکیو بکشه!‬
‫اخم کرد و سعی کرد اسم اون فرد و به یاد بیاره‬
‫_اسمش کیم جونگین بود یه پلیسه باید قبل از اینکه‬
‫دیر بشه برم پیشش‬
‫لوهان اخمی کرد که با صورت ترسیدش تضاد جالبی نمیشد‬
‫‪+‬تو نباید بری بیرون باید استراحت کنی‬
‫_لوهان‪..‬کیم جونگین نباید بمیره‪ ..‬اون میتونه کمکمون کنه‬
‫نگاه آرومشو به چشمای دوست زیباش دوخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪70 | P a g e‬‬

‫_اون تنها پلیسی که با ماست خودت گفتی بقیه پلیسا‬


‫با ووک همکاری میکنن‬
‫لوهان سری تکون داد و با لحن محکمی که انتظارشو نداشت گفت‬
‫‪+‬پس تو خونه باش جونگ کوک میاد اینجا‬
‫من میرم پیش کیم جونگین پیدا کردنش کار سختی نیست‬
‫فقط کافیه برم بگم با افسر کیم جونگین کار دارم یا براش خبر مهمی‬
‫دارم‬
‫لبخندی زد که نشانه تشکرش از دوستش بود‬
‫_جونگ کوک کی میاد؟‬
‫‪+‬نمیدونم چیزی نگفت‬
‫_باشه‪...‬میتونم برم حموم؟‬
‫لوهان سری تکون داد و بلند شد‬
‫‪+‬اره حتما اینجا خونه ی خودته پارک جیمین‬
‫سمت در رفت و قبل از اینکه در و ببنده به جیمین نگاهی انداخت‬
‫‪+‬در ضمن‪ ..‬نگران نباش من میرم پیش کیم جونگین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪71 | P a g e‬‬

‫در بسته شد و جیمین داخل اتاق دوست جدیدش تنها شد‬


‫_________________‬
‫داخل وان حموم خوابیده بود و به سوزش زخم دستش‬
‫پوزخند میزد‬
‫_دیدی نجاتم دادی جئون جونگ کوک!‬
‫میدونست نباید به این راحتی به جونگ کوک اعتماد کنه‬
‫به هر حال اونم تربیت شده ی ووک بود‬
‫اما برای نزدیک شدن به ووک تنها راه ممکن این بود‬
‫به هر حال قرار نبود به اون پسر اعتماد کنه فقط ازش استفاده‬
‫میکرد تا به جایی که میخاست برسه‬
‫جونگ کوکم باید مجازات میشد‪..‬‬
‫درسته اون از دستورات ووک پیروی میکرد ولی دستش به خون‬
‫آدمای بی گناه زیادی آلوده شده بود‬
‫از وان بیرون اومد و زیر دوش قرار گرفت‬
‫هیچوقت پدرشو ندیده بود میدونست که مادرش یه فاحشست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪72 | P a g e‬‬

‫اما اینم میدونست برای زنده موندن مجبور به اینکار بود‬


‫)فلش بک ‪ ۷‬سال پیش(‬
‫)در خونه ی قدیمی نیم ساخته رو باز کرد‬
‫همیشه عادت داشت حضورشو اعالم کنه با گفتن مامان من اومدم‬
‫زن زیبای تو خونه رو مطلع از حضورش میکرد‬
‫اما امروز تولد مادرش بود و خواست اونو سوپرایز کنه‬
‫به دستبندی که با دستای خودش برای مادرش ساخته بود نگاه کرد‬
‫لبخند زیبایی زد و مسیر حیاط و وی کرد‬
‫‪+‬پولمو بده عوضیییییی‬
‫نزدیک در خشکش شد با صدای فریاد مادرش جلوی در موند‬
‫_خفه شو فاحشه دیگه بدنت ارزش نداره که پول بگیری‬
‫با صدای مرد غریبه سرشو پایین انداخت‬
‫دوباره مادرش با کسی خوابیده بود‬
‫‪+‬من اینکارو واسه پسرم میکنم وقتی رئیسایی مثل شما‬
‫به ما کار نمیدن واسه پر کردن شکم بچه هامون مجبوریم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪73 | P a g e‬‬

‫_به من ربطی نداره شکم بچتو یجور دیگه سیر کن‪ ..‬اصال‬
‫باباش کجاست ؟؟؟؟ حتما اونم جای پول یه بچه برات گذاشته رفته‬
‫خنده ی کثیفی کرد و از در خونه بیرون زد‬
‫به جیمینی که با سر پایینگریه میکرد نگاه کرد و پوزخندی زد‬
‫_حرومزاده!‬
‫پسر کوچیکو به کناری هول داد و از اون خونه برای همیشه رفت‬
‫کفشاشو در آورد و وارد خونه شد مادرش دو زانو روی زمین‬
‫نشسته بود و به نقطه نامعلومی خیره بود‬
‫نزدیک مادرش شد و دستشو گرفت‬
‫دستبندو دور دستش انداخت و لبخند زیبایی تحویل چشمای‬
‫مادرش داد‬
‫‪+‬تولدت مبارک با ارزش ترین مادر دنیا(‪..‬‬
‫مرور خاطرات فقط وقتشو تموم میکرد و خاطرات بدش‬
‫انرژیشو خالی میکرد پس سعی کرد هرچی تو سرشه رو‬
‫بیرون بریزه و وقتی از حموم خارج شد دیگه به ذهنش نیان‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪74 | P a g e‬‬

‫حوله ی سفید رنگ لوهانو تنش کرد و از حموم بیرون زد‬


‫درست وقتی جلوی آینه قرار گرفت جونگ کوکو دید که روی‬
‫تخت دراز کشیده و دستشو روی چشماش قرار داده‬
‫‪+‬سالم‬
‫دستشو از روی چشماش برداشت و نگاهشو به پسری که‬
‫سالم کرد انداخت‬
‫_سالم‪..‬‬
‫زیر نگاه عجیب جونگ کوک معذب شده بود و خواست زود‬
‫از اون مخمسه نجات پیدا کنه‬
‫‪+‬تو گفتی کمکم میکنی!‬
‫با پوزخند جونگ کوک نگاه معذبش به نگاهی سرد تغییر کرد‬
‫و روی صندلی جلوی آینه نشست‬
‫_میبینم که تو هم عجله داری پارک جیمین!‬
‫‪+‬زود رفتم سر اصل مطلب که مجبور نشم وعنه هاتو بشنوم!‬
‫جونگ کوک سری تکون داد و سیگاری از جیبش خارج کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪75 | P a g e‬‬

‫_ووک میخاد سهام کمپانی بی وی رو بدزده‬


‫سیگارشو روشن کرد و نگاه دوبارشو با اخماش به جیمین داد‬
‫_واسه اینکار آدمای زیادی کشته میشن!‬
‫تو نمیخای کسی بمیره و منم میخام از دست ووک در برم‬
‫پس فعال بدرد هم میخوریم‬
‫از جا بلند شد و سمت جیمین قدم برداشت‬
‫دستشو زیر فک پسر برد و به صورتش خیره شد‬
‫_این یه ماموریته هیچکی نباید ازش مطلع شه!‬
‫هیچکس حتی اون پسره دوستت یا هرکس دیگه‪..‬‬
‫اگه گیر افراد ووک افتادیم همو لو نمیدیم‬
‫دست جونگ کوکو کنار زد‬
‫‪+‬میدونم اگه دوتا باشیم دیر تر میمیریم ‪..‬این قانونه وبیعته‬
‫پوزخندی زد و سیگارشو توی جا سیگاری روی میز گذاشت‬
‫_اگه دو تا باشیم فقط درصد موفق شدنمون بیشتر میشه!‬
‫دیر تر نمیمیریم !خیلیا با یک تیر دو نشونو میزنن پارک‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪76 | P a g e‬‬

‫حق با جونگ کوک بود و جیمین از هوش پسر رو به روش لذت‬


‫میبرد‬
‫_ما باید ازدواج کنیم!‬
‫جیمین چند لحظه شوکه به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬چییی؟؟؟؟‬
‫_ازدواج پارک !باید یه ازدواج سوری انجام بدیم‬
‫اینبار گنگ نگاه کرد‬
‫‪+‬چی میگی؟؟؟ همچین کاری اصال الزم نیست‬
‫همونطور که با گوشیش سرگرم بود جواب داد‬
‫_الزمه!‬
‫گوشیشو پایین آورد و به جیمین نگاه کرد‬
‫_ووک میخاد من با یه دختر پولدار ازدواج کنم و برم آمریکا‬
‫میدونی قراره اونجا چیکار کنم؟؟‬
‫تو غذاش سم میریزم و در عرض یه هفته کل بدنش فلج میشه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪77 | P a g e‬‬

‫جیمین شوکه چند بار پلک زد ) چطور میتونن با جون یه آدم بازی‬
‫کنن(‬
‫_ولی من بیخیال نمیشم و اون سم و بازم بخوردش میدم‬
‫در عرض دو هفته اون میمیره و همه اموالش به نام من میخوره‬
‫و کسی که از اون ثروت استفاده میکنه اوه ووکه!‬
‫‪+‬اوه ووک؟‬
‫لحن سوالیش جونگ کوکو وادار به جواب دادن کرد‬
‫_اسم اصلیش اوه ووکه ولی با اسم جئون ووک خالف میکنه‬
‫تا گیر نیفته!‬
‫‪+‬پس تو واقعا جئون جونگ کوکی؟‬
‫سری تکون داد و بی حوصله جواب داد‬
‫_اسم واقعیمه‬
‫‪+‬پدر و مادرت کجان؟‬
‫کنجکاو شده بود اما با جواب جونگ کوک فهمید نمیخاد دربارش‬
‫حرف بزنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪78 | P a g e‬‬

‫_به تو ربطی نداره!‬


‫از روی تخت بلند شد و پشت صندلی که جیمین روش نشسته بود‬
‫قرار گرفت‬
‫و از داخل آینه به جیمین نگاه کرد‬
‫_مطمئن باش باهات کاری ندارم اونقدرام خوب نیستی‬
‫که بترسی بالیی سرت بیارم‬
‫ابرو های جیمین بهم نزدیک شد و محکم جواب پسر بزرگتر و داد‬
‫‪+‬من نمیخام زیبا دیده بشم میخام یه آدم قوی باشم!‬
‫ابرو های جونگ کوک باال پریدن و پوزخند محوی زد‬
‫‪+‬ازدواج ما چه کمکی میکنه؟ اصال ووک قبول میکنه؟‬
‫صندلی جیمینو سمت خودش چرخوند و به چشمای جدی‬
‫پسر خیره شد‬
‫_من بهش میگم ما همو دوس داریم و میخایم ازدواج کنیم‬
‫اون با ازدواج من مشکلی نداره فوقش جای من یکی دیگه رو میفرسته‬
‫صورت جدی جیمین به صورت غمگینی تبدیل شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪79 | P a g e‬‬

‫‪+‬پس یعنی بازم اون دختر کشته میشه!‬


‫سری تکون داد و بی توجه به ناراحتی جیمین ادامه داد‬
‫_وقتایی که منو ووک میریم بیرون تو باید بری اتاقش و‬
‫چند تا مدارک مهم برداری ‪..‬اگه اونارو برداری قطعا حکمش‬
‫اعدامه هیچ پلیسی نمیتونه نجاتش بده!‬
‫البته برداشتن اون مدارک راحت نیست چون رمز در و حتی‬
‫رمز گاوصندوقشو کسی نمیدونه‬
‫ما حتی نمیدونیم تو اون اتاق چند تا قفل و رمز داره‬
‫نمیزاره کسی واردش شه تو باید حواستو خوب جمع کنی که گیر‬
‫نیفتی!‬
‫با سر تایید کرد‬
‫‪+‬بعدش چی؟؟کی جدا میشیم‬
‫چند قدم عقب برداشت و سمت کتش که روی تخت انداخته بود‬
‫رفت‬
‫_وقتی که اوه ووک و تو جهنم خودش سوزوندیم‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪80 | P a g e‬‬

‫اون موقع جدا میشیم هرچند قرار نیست هیچوقت باهم باشیم‪..‬‬
‫کتشو تنش کرد و نگاه کوتاهی به جیمین انداخت‬
‫‪+‬فردا میام دنبالت که بریم کلیسا‬
‫_به این زودی؟‬
‫کتشو مرتب کرد و به جیمین نزدیک شد‬
‫‪+‬قرار نیست یه مهمونی بزرگ بگیریم که صبر کنیم ‪..‬فقط‬
‫خودمون‪...‬چون باید سند‬
‫ازدواجو داشته باشیم‬
‫دستشو روی شونه جیمین قرار داد‬
‫_نیاز نیست بترسی تا وقتی جئون جونگ کوک کنارته‬
‫باید نهایت استفاده رو از قدرتش ببری‪..‬‬
‫لبخندی زد که تضاد جالب و زیبایی با جئون جونگ کوک همیشگی‬
‫داشت‬
‫_اما اینو بدون اگه رو به روی جئون جونگ کوک قرار بگیری‬
‫از تمام قدرتش برای نابود کردنت استفاده میکنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪81 | P a g e‬‬

‫سمت در قدم برداشت اما قبل از اینکه خارج بشه جیمین صداش‬
‫کرد‬
‫‪+‬جونگ کوک!‬
‫برگشت و نگاهشو به پسر روبه روی آینه داد‬
‫‪+‬تا وقتی کنارم باشی کنارتم‪..‬‬
‫اما حتی بخای یه قدم جلوتر از من بری مجبورم رو به روت‬
‫قرار بگیرم‬
‫_پارک این یه فیلم نیست که پایان خوشی داشته باشه!‬
‫باالخره یکی قربانی میشه‪..‬‬
‫از اتاق خارج شد و جیمین و با یه دنیا سردرگمی تنها گذاشت‬
‫_________________________________________‬
‫‪Part 6‬‬
‫در آپارتمان کوچیکشو باز کرد و بدون اینکه کفشاشو در بیاره‬
‫وارد سالن نقلی خونه شد‬
‫شالشو از دور گردنش باز کرد و روی جا لباسی انداخت‬
‫_سالم لوهان خوش اومدی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪82 | P a g e‬‬

‫اهمیتی به جیمین نداد و خودشو روی اولین کاناپه پرت کرد‬


‫_لوهان خوبی؟‬
‫از آشپزخونه بیرون اومد و پایین کاناپه ای که لوهان روش‬
‫خوابیده بود نشست‬
‫_لوهان لطفا !دارم نگران میشم‬
‫نگاه پر خشمی به دوستش انداخت‬
‫‪+‬رفتم پیش اون افسر‪..‬‬
‫مکثی کرد و سرشو پایین انداخت و لباشو بهم فشار داد‬
‫‪+‬نه نه نه بهتره بگیم اون مرتیکه روانی بیشور!‬
‫بهم گفت خرافاتی شدم و اصال جئون ووک و نمیشناسه‬
‫جیمین کمی جا خورد و با چهره ی گنگی به لوهان خیره شد‬
‫_مطمئنی؟ لوهان همه چیز و بهش گفتی؟‬
‫‪+‬آره جیمین آرهههه حتی گفتم اونا میخان بیان بکشنش‬
‫بهم پوزخند زد عوضیییی نشست مسخرم کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪83 | P a g e‬‬

‫گفت سعی کن با خودت کنار بیای فردا صبح برو پارک سر کوچتون‬
‫حال و هوات عوض‬
‫شه عقلتو از دست ندی‬
‫شوکه شده بود و عصبانی‬
‫_لعنت بهش لعنتتتت بهشششش‬
‫فریاد عصبی زد و از کنار لوهان بلند شد‬
‫دور اتاق تند تند قدم میزد و به این فکر میکرد‬
‫حاال که کیم جونگینی وجود نداره باید چیکار کنه‬
‫با صدای زنگ گوشیش ایستاد‬
‫_الو‬
‫‪+‬پارک جیمین نمیخای از دوست قدیمیت خبر بگیری؟‬
‫با صدای ناراحت کیونگسو چند لحظه بغض کرد‬
‫_دلم برات تنگ شده کیونگسو‪..‬‬
‫‪+‬واسه همین زنگ نزدی ؟‬
‫سرشو پایین انداخت و اشک کنار چشمشو پاک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪84 | P a g e‬‬

‫کیونگسو تنها رفیق تنهاییاش بود ‪..‬اونا باهم سختیای زندگی و‬


‫تجربه کرده بودن‪..‬‬
‫هم خون نبودن اما نزدیک تر از دوتا برادر بهم بودن‬
‫اونا هم روح بودن‬
‫یک روح در دو جسم!‬
‫_متاسفم اتفاقای بدی برام افتاد نتونستم زنگ بزنم‬
‫‪+‬چییی؟؟‬
‫_نگران نباش االن خوبم‬
‫‪+‬آدرستو بفرست میام اونجا‬
‫_نمیخاد کیونگ‪..‬‬
‫‪+‬االن!‬
‫و صدای بوق پایان تماس تو گوشش پیچید‪..‬‬
‫_لوهان مشکلی نداره دوستم بیاد اینجا؟‬
‫‪+‬نه چرا مشکل داشته باشه!‬
‫لبخندی تحویل پسر زیبای رو به روش داد و آدرس و برای‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪85 | P a g e‬‬

‫بهترین دوستش فرستاد‬


‫____________‬
‫سر میز شام بودن که صدای زنگ در جیمینو از جا بلند کرد‬
‫تقریبا سمت در دویید و وقتی هیکل نحیف دوستشو پشت در دید‬
‫لبخند بزرگی روی لباش جا گرفت‬
‫جلو رفت تا دوستشو بغل کنه اما با مشتی که تو شکمش خورد‬
‫با درد کمی عقب رفت‬
‫‪+‬واسه من از این لوس بازیا نکن خوشم نمیاد‬
‫با چشمایی که درد و فریاد میزدن به کیونگسو نگاه کرد‬
‫_من زخمیم کیونگسو‪...‬‬
‫‪+‬چییییی؟؟؟زخمی؟؟؟ کو کجاست‬
‫لباس جیمینو باال زد و شکمشو نظاره کرد‬
‫‪+‬کی کتکت زده ها؟؟؟‬
‫با صدای خنده ی یه نفر سرشو کمی کج کرد تا صاحب صدا رو ببینه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪86 | P a g e‬‬

‫یه پسر مو طالیی با چشمای زیبا که با خندش زیباییش چند برابر‬


‫شده بود‬
‫از پشت میز بلند شد و سمت جیمینو دوستش کیونگسو راه افتاد‬
‫‪.‬سالم کیونگسو من لوهانم‬
‫دستشو به دست لوهان داد و لبخند زد‬
‫‪+‬خوشبختم‬
‫_گشنمه بریم سر میز‬
‫از وسط دستای گره خورده ی لوهان و کیونگسو گذشت‬
‫و پشت میز شام نشست‬
‫‪.‬کیونگسو لطفا تو هم مارو همراهی کن‬
‫سری تکون داد و کنار لوهان جا گرفت‬
‫_من قراره با جئون جونگ کوک ازدواج کنم کیونگسو‬
‫اولین لقمش تو گلوش پرید و جیمین به سرعت براش آب ریخت‬
‫‪+‬جیمین باز مست کردی؟‬
‫_کامال جدیم کیونگسو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪87 | P a g e‬‬

‫دستاشو بهم گره زد و با چهره جدیش به کیونگسو خیره شد‬


‫نگاه کیونگسو روی لوهان چرخید اما با تایید سر لوهان‬
‫فهمید قضیه جدی تر از اونیه که فکرشو میکنه‪..‬‬
‫‪+‬چرا ازدواج؟‬
‫_چون اینطوری ووک نابود میشه!‬
‫‪+‬یعنی چی ووک نابود میشه؟؟؟ جئون جونگ کوکم پسر همون‬
‫مرده!‬
‫_جونگ کوک پسر واقعیش نیست‪ ...‬پسر خوندشه‬
‫گیج شد اما عقب نکشید‬
‫‪+‬خب هر چی میخاد باشه بازم اون یه عوضیه‬
‫نفس عمیقی کشید و دو انگشتشو کنار سرش قرار داد‬
‫_کیونگ جونگ کوک با ماست نمیتونم بهت چیز زیادی بگم‬
‫من و اون قرار گذاشتیم همه چیز بین خودمون باشه‬
‫ولی اینم بدون اون بی خطره‬
‫تک خندی زد از جا بلند شد و دستشو بین موهای مشکی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪88 | P a g e‬‬

‫سادش کشید‬
‫‪+‬جیمین تو واقعا مستی‬
‫دستاشو روی میز گذاشت و تو صورت جیمین خم شد‬
‫‪+‬تو این دو روز چجوری بهش اعتماد کردی؟‬
‫اون همونیه که آدم کشتن براش مثل وعده های غذاش میمونه!‬
‫اگه تو هم بکارش نیای میکشت‬
‫لوهان بلند شد و دستشو روی بازوی کیونگسو گذاشت‬
‫‪.‬آروم باش اتفاق بدی براش نمیفته‬
‫به لوهان نگاه کرد و دوباره روی صندلیش جا گرفت‬
‫_کیونگسو منو تو از بچگی با هم بزرگ شدیم وقتی همو پیدا کردیم‬
‫هیچ خانواده ای نداشتیم یادته؟‬
‫چشماشو بست و نفس عمیقی گرفت‬
‫_کیونگسو وقتی اون خونه منفجر شد منم اون تو بودم!‬
‫قلبم پیش مادرم بود اونم باهاش سوخت‪...‬‬
‫نگاه غمگین کیونگسو و لوهان حالشو میگرفت اما سعی کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪89 | P a g e‬‬

‫حرفاشو تموم کنه‬


‫_توی سینه من بجای قلب نفرته که میتپه‬
‫قلبم مرده و نفرته که سرپام نگه داشته!‬
‫قطره اشکی از چشمش روی صورتش غلطید و فشار دندوناش‬
‫روی هم رگاشو به نمایش میزاشت‬
‫_من انتقاممو میگیرم حتی اگه یه ثانیه بعدش بمیرم‬
‫و نتونم لذت اون انتقامو تجربه کنم بازم انجامش میدم‬
‫کمی خودشو جلو کشید و دستای جیمینو داخل دستای گرمش جا داد‬
‫‪+‬جیمین بازم میگم‪ ..‬این راه پر از خطره تو داری با جونت‬
‫بازی میکنی !میدونم جز مادرت به چیز دیگه ای فکر نمیکنی‬
‫ولی مطمئن باش اونم دوس نداره تو وارد این بازی شی!‬
‫اینجور مواقع یکی باید پشتت باشه ولی جیمین تو کسیو نداری‪..‬‬
‫دستای جیمینو ول کرد و خودشو عقب کشید‬
‫‪+‬کسیو داری که کمکت کنه؟ منظورم از کسی منو لوهان نیستیم‬
‫یه آدم گردن کلفته که حرفش به جایی برسه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪90 | P a g e‬‬

‫‪.‬امروز جیمین منو فرستاد پیش کیم جونگین‪ ...‬یه پلیسه‬


‫لوهان با لحن دلخورانه ای میگفت و توجه کیونگسو رو جلب کرده بود‬
‫‪.‬رفتم اونجا بهش گفتم جئون جونگ کوک میخاد بیاد بکشت‬
‫ولی بهم خندید کلی مسخرم کرد اصال کارش در شان یه پلیس نبود!‬
‫صورت جدی کیونگسو نشون میداد سخت در حال فکر کردنه‬
‫‪+‬میشه بگی چیا بهت گفت؟‬
‫لوهان سری تکون داد و با دستمال دور لباشو تمیز کرد‬
‫‪.‬گفت سعی کن با خودت کنار بیای فردا صبح برو پارک سر کوچتون‬
‫حال و هوات عوض‬
‫شه عقلتو از دست ندی‬
‫_بیخیاله کیم جونگین‬
‫جیمین نا امیدگفت اما با جواب کیونگسو سرشو باال گرفت‬
‫‪+‬یعنی واقعا شما نمیفهمین این یه رمزه؟‬
‫داره راست بهتون میگه فردا صبح برید پارک مالقاتش کنید‬
‫با قیافه گنگ جیمین و لوهان چشماشو چرخوند‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪91 | P a g e‬‬

‫‪+‬حتما تو اتاقش دوربین مداربسته یا شنود کار گذاشتن‬


‫اونم واسه اینکه لو نرید اینجوری جوابتونو داده‬
‫‪.‬ای وای من چقدر فحشش دادم بیچاره رو‬
‫لوهان دستشو روی دهنش گذاشت و سرشو به چپ و راست تکون‬
‫داد‬
‫_تو واقعا باهوشی کیونگسو‬
‫جیمین با لبخند عجیبی گفت‬
‫_اما فردا لوهان میره سرکار منم باید برم کلیسا قراره صبح‬
‫ازدواج کنیم‪...‬‬
‫با این حرف اخمای کیونگسو دوباره رو پیشونیش جا گرفتن‬
‫_کیونگسو میشه تو به جای ما بری پیش کیم جونگین؟؟‬
‫همه چیز و بهش بگو و شماره منو بهش بده بگو بزودی میام‬
‫میبینمش‬
‫دیدنش‪..‬‬
‫نگاه سردی به جیمین انداخت و از پشت میز بلند شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪92 | P a g e‬‬

‫‪+‬جیمین منو وارد این بازیا نکن!‬


‫بزار اگه بعدا تو گیر افتادی من باشم که نجاتت بدم‬
‫نه دوتامونو باهم سالخی کنن!‬
‫‪.‬کیونگسو منو ببخش که دخالت میکنم ولی تو دوست جیمینی‪..‬‬
‫اون االن به کمکت احتیاج داره بعدا چه فایده ای داره؟‬
‫نگاهشو به لوهان انداخت و دوباره داخل افکارش غرق شد‬
‫_تو میری کیونگسو درسته؟‬
‫لباشو بهم فشرد و سرشو پایین انداخت‬
‫‪+‬لعنتییی ‪..‬باشه‪ ..‬میرم‬
‫بی توجه به لبخند جیمین و لوهان آشپز خونه رو ترک کرد‪...‬‬
‫_______‬
‫‪+‬جیمین پاشو ساعت هشته!‬
‫بالشتو روی سرش گذاشت تا صدای آزار دهنده لوهانو نشنوه‬
‫‪+‬پاشو جئون جونگ کوک زنگ زد گفت داره میاد!‬
‫سریع از جا پرید و بی توقف سمت حموم رفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪93 | P a g e‬‬

‫لباساشو از تنش کند و زیر دوش قرار گرفت‬


‫زندگیش از امروز عوض میشد شاید این یه ازدواج دروغیه‬
‫ولی همه فکر میکردن که اون یه مرد متاهله‬
‫)مامان یعنی باالخره میتونم انتقامتو از این آدمای پست بگیرم؟(‬
‫با همون افکار آشفته از حموم خارج شد‬
‫و یکی از کت شلوارایی که جونگ کوک براش فرستاده بود و پوشید‬
‫جلوی آینه قرار گرفت و سر تا پاشو نگاهی انداخت‬
‫کت شلوار سرمه ای و پیراهن سفید زیرش خیلی بهش میومد‬
‫جیمین از حموم اوم‪..‬‬
‫با ورودش به اتاق ادامه حرفشو خورد و محو تماشای دوستش شد‬
‫‪+‬کاش کیونگسو هم اینجا بود میدید چقد جذاب شدی‬
‫با لحن شیطونی گفت و سمته جیمین اومد‬
‫پاپیونشو درست کرد و صورت جیمین و تو دستش گرفت‬
‫‪+‬میترسم جئون جونگ کوک دیوونه عاشقت شه!‬
‫جیمین تک خندی زد و از لوهان فاصله گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪94 | P a g e‬‬

‫_کیونگسو رفت؟‬
‫‪+‬اره رفت پیش کیم جونگین امیدوارم اون بتونه کمکمون کنه‪..‬‬
‫_اون تنها ما رو داره تو این پرونده‪..‬کمکمون نمیکنه اون مجبوره‬
‫با ما همکاری کنه!‬
‫با صدای زنگ در لوهان از اتاق خارج شد‬
‫زیاد طول نکشید تا جونگ کوک با کت شلوار مشکی رنگش‬
‫جلوی در اتاق ظاهر شه‬
‫‪+‬آماده ای؟ بریم‬
‫لوهان با چهره ی حرصی به جونگ کوک نگاه میکرد و جیمین خوب‬
‫میدونست تو ذهنش چخبره‬
‫اما اینو هم خوب میدونست که این ازدواج دروغ محضه پس‬
‫قرار نیست مثل بقیه زوجا به هم کلمات عاشقانه بگن‬
‫یا از اینکه اون لباس خیلی تو تنشون زیباست چیزی بگن‬
‫از کنار لوهان رد شد و دستشو به بازوی دوستش کشید‬
‫تا کمی آرومش کرده باشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪95 | P a g e‬‬

‫از آپارتمان لوهان خارج شدن و حاال سوار ماشین گرون قیمت‬
‫جونگ کوک بودن‬
‫مطمئن بود این ماشینم با پوالی کثیف ووک گرفته شده‬
‫همون پوالیی که با جنایت و خالف بدست میومدن‬
‫حس نا آرومی داشت و مدام میلرزید‬
‫زیر چشمی جونگ کوکو که پشت فرمون بود نگاه میکرد‬
‫کی فکرشو میکرد پشت این چهره زیبا و جذاب یه قاتل قایم شده؟‬
‫‪+‬پیاده شو!‬
‫به خودش اومد و متوجه شد نزدیک یه کلیسا پارک کردن‬
‫بدون اینکه اینچی از جاش تکون بخوره فقط به اون کلیسا خیره شد‬
‫‪+‬چیه؟پشیمون شدی؟‬
‫با صورت سر درگم به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_اگه حرفات دروغ بود چی؟ اگه وسط راه دستمو ول کنی؟‬
‫من برای انتقامم خیلی تالش کردم جونگ کوک‬
‫از اینکه یه نفر یک شبه خرابش کنه میترسم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪96 | P a g e‬‬

‫نفس عمیقی کشید و به چشمای زیبای جیمین خیره شد‬


‫‪+‬منم برای انتقام اینکارو میکنم !از بچگیم تو جهنم سیاهه ووک‬
‫گیر افتادم همیشه دستوراتشو اجرا کردم‪..‬ولی االن میخام‬
‫برای خودم زندگی کنم !اگه ووک نباشه من میتونم برم دنبال‬
‫زندگی خودم دیگه مجبور نیستم آدم بکشم یا مواد جا به جا کنم‪...‬‬
‫کمربندشو باز کرد و از ماشین پیاده شد سمت جیمین اومد‬
‫و در ماشینو باز کرد‬
‫‪+‬اگه دنبال انتقامی باید جئون جیمین باشی‬
‫فقط یه جئون میتونه یه جئون دیگه رو شکست بده!‬
‫چون از افکار هم با خبرن‪..‬‬
‫اگه پارک جیمین باشی کشته میشی بدون اینکه کسی نبودتو‬
‫حس کنه‪..‬‬
‫اگه از این ماشین پیاده شی یه مسیر انتقام و وی میکنیم‬
‫اما اگه پیاده نشی تو هم تو جهنم ووک میسوزی!‬
‫مثل مادرت ‪..‬مثل من!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪97 | P a g e‬‬

‫از ماشین دور شد و جلوی در کلیسا ایستاد‬


‫حاال همه چیز به جیمین بستگی داشت‪..‬‬
‫الزم بود برای این انتقام خودشو فدا کنه؟‬
‫از ماشین پیاده شد و همون جا وایستاد‪..‬نگاهش به نگاه جونگ کوک‬
‫گره خورد‬
‫خیلی دلش میخاست االن اونجا رو ترک کنه و دیگه هیچوقت‬
‫جئون جونگ کوک و پدر خوندشو نبینه‬
‫اما این شدنی نبود پس بهتر بود به جلو قدم برداره و‬
‫دیگه هیچوقت پشت سرشو نگاه نکنه‪...‬‬
‫قدمای محکمشو سمت جونگ کوک برداشت و با هم وارد کلیسا‬
‫شدن‪...‬‬
‫_________________________‬
‫یک ساعت گذشته بود و هنوز کسی به اسم کیم جونگین‬
‫اون اوراف پیدا نکرده بود‪..‬‬
‫با توجه به مشخصاتی که لوهان بهش داده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪98 | P a g e‬‬

‫کیم جونگین یه مرد قد بلند با پوست برنزه و کت شلوار رسمیه!‬


‫اما تا حاال همچین کسیو ندیده بود و دیگه داشت نا امید میشد‬
‫‪ ۵‬دیقه گذشت و کالفه از جا بلند شد‬
‫هیچوقت فکر نمیکرد یه پلیس سرکارش بزاره‬
‫گوشیشو در آورد و همونطور که راه میرفت شروع به تایپ کرد‬
‫)جیمین کیم جونگین لعنتی نیومد(‪..‬‬
‫قبل از اینکه دکمه ارسال و بزنه با کسی برخورد کرد‬
‫و گوشیش پخش زمین شد‬
‫_ای واای گوشیم داغون شد حاال باز پول جمع کن گوشی بخر‬
‫خیلی بلند و بی اعصاب گفت روی زمین نشست و جنازه‬
‫مبایلشو جمع میکرد‬
‫‪+‬ببخشید تقصیر من بود‬
‫خواست بگه پس تقصیر کیه اما با دیدن فردی که جلوش نشسته‬
‫و خورده های گوشیشو جمع میکنه نفسش تو سینش حبس شد‬
‫)یعنی اون کیم جونگینه؟ پلیس به این جذابی مگه داریم(!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪99 | P a g e‬‬

‫_ببخشید شما افسر کیم جونگین هستید؟‬


‫پسر لبخندی زد و به چشمای درشت کیونگ خیره شد‬
‫‪+‬بله خودمم‪ ..‬شما منو میشناسید؟‬
‫نفس عمیقی کشید و سعی کرد درست جواب بده‬
‫_من دو کیونگسو ام دوست پارک جیمین کسی که ازتون کمک‬
‫خواسته‬
‫اینبار اخمای جونگین در هم شد و لحن جدی تری رو برای صحبت‬
‫پیش گرفت‬
‫‪+‬پارک جیمین‪..‬درسته خودش کجاست؟ چرا دوستاشو سراغ من‬
‫میفرسته؟‬
‫_بیاید اینجا بشینید همه چیز و توضیح میدم‪...‬‬
‫________________‬
‫از کلیسا خارج شدن و سمت ماشین مشکی جونگ کوک قدم‬
‫برداشتن‬
‫پشت فرمون جا گرفت و بدون اینکه به پسر کنارش نگاه کنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪100 | P a g e‬‬

‫گفت‬
‫‪+‬از این به بعد تو خونه ی من زندگی میکنی تا کسی‬
‫شک نکنه‪..‬‬
‫_پس ووک چی؟‬
‫‪+‬ووک از ما جدا زندگی میکنه وقتایی که اون نیست‬
‫میریم اونجا تا مدارک مهمو برداریم‬
‫_پس بریم خونه ی لوهان وسایلمو بردارم‬
‫‪+‬نیاز نیست هر چیزی که الزم داشته باشی تو خونست‪..‬‬
‫دیگه دلیلی برای ادامه بحث نمیدید پس به منظره بیرون خیره شد‬
‫و تا مقصد هیچ مکالمه ای بینشون شکل نگرفت‪..‬‬
‫________________‬
‫_کل ماجرا همین بود اقای کیم‪..‬‬
‫جونگین تمام مدت با دقت گوش میداد و االن با وجود چیزایی‬
‫که شنیده بود داخل افکارش غرق شده بود‬
‫‪+‬من کی میتونم پارک جیمینو ببینم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪101 | P a g e‬‬

‫دستاشو زیر فکش قرار داد و رو به کیونگسو گفت‬


‫_لطفا شمارتونو به من بدید من میگم جیمین باهاتون تماس بگیره‬
‫جونگین پوزخندی زد و حالت مظلومی به خودش گرفت‬
‫‪+‬گوشیت که شکست کجا میخای شماره بنویسی؟‬
‫با به یاد آوردن شکسته شدن گوشیش ابروهاش در هم شد‬
‫_پس شماره جیمینو به شما میدم شب باهاش تماس بگیرید‬
‫‪+‬باشه فکر خوبیه‬
‫شماره جیمینو داخل گوشیش سیو کرد و از جا بلند شد‬
‫‪+‬امیدوارم بازم همو ببینیم کیونگسو‪..‬‬
‫دستشو سمت دست پسر قد کوتاه دراز کرد‬
‫‪+‬لطفا دفعه بعد انقدر رسمی با من حرف نزن‬
‫هرچی باشه ما االن داریم با هم کار میکنیم!‬
‫کیونگسو با همون جدیت با جونگین دست داد‬
‫_دلیلی نمیبینم که رسمی برخورد نکنم‬
‫تعظیم کوتاهی کرد و پشت به جونگین راه افتاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪102 | P a g e‬‬

‫‪+‬ازش خوشم میاد‬


‫با لبخند عجیبی به پشت سر کیونگسو نگاه کرد و راه مخالفو وی‬
‫کرد‪...‬‬
‫_________‬
‫‪PART 7‬‬
‫وارد آپارتمان جونگ کوک شد و با نگاه عجیبی همه جارو بررسی‬
‫میکرد‬
‫_فکر میکردم یه عمارت داشته باشی !هر چند اینجام بد نیست‪..‬‬
‫کتشو روی کاناپه پرت کرد و دکمه اول یقشو باز کرد‬
‫‪+‬پارک جیمین تو منو با ووک اشتباه گرفتی‬
‫سمت یکی از اتاقا رفت‬
‫‪+‬اینجا اتاق توعه‬
‫وارد اتاق شد و جیمین پشت سرش راه افتاد‬
‫اتاقی با تم شرابی و سفید ‪..‬یه تخت بزرگ دو نفره‬
‫یه اتاق کامال مجزا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪103 | P a g e‬‬

‫_چرا شرابی وسفید؟‬


‫متوجه درهم شدن صورت جونگ کوک شد‬
‫_ببخشید نیاز نیست بگی‪..‬‬
‫‪+‬اینجا اتاق منه کاری داشتی صدام کن‬
‫وارد اتاق خودش شد و به جیمین اجازه بیشتر حرف زدن و نداد‬
‫تصمیم گرفت اوراف خونه رو ببینه‬
‫قرار بود چند وقت اینجا زندگی کنه باید از همه چیز سر در میاورد‬
‫وارد سالن نسبتا بزرگ پذیرایی شد از کاناپه ها گرفته تا دیوار‬
‫همه شرابی و سفید بودن‬
‫)یعنی رنگ مورد عالقش شرابیو سفیده؟بهش نمیاد(‬
‫داخل آشپز خونه سرک کشید در یخچالو باز کرد و با دیدن‬
‫توت فرنگیای اون تو از خود بی خود شد‬
‫)اگه یکم از اونا بخورم زشت نیست؟؟(‬
‫کمی با خودش فکر کرد ولی بعد ظرفو از یخچال بیرون کشید‬
‫)زشتی نداره که من قراره اینجا زندگی کنم(!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪104 | P a g e‬‬

‫هم زمان ‪ 1‬تا توت فرنگی و داخل دهنش برد‬


‫‪+‬من دارم میرم بیرون‬
‫با شنیدن صدای جونگ کوک به سرفه افتاد و سعی کرد توت فرنگی‬
‫ها از دهنش بیرون نریزه‬
‫‪+‬احتماال تا آخر شب نمیام پس اگه خواستی میتونی بیرون بری‬
‫بدون جواب از جیمین بیرون زد‬
‫_چه قدر مغرورِ احمق‬
‫توت فرنگی هارو داخل یخچال برگردوند‬
‫و سمت اتاقش قدم برداشت‬
‫اما با دیدن در نیمه باز اتاق جونگ کوک سر جاش میخکوب شد‬
‫)یعنی برم اونجارم ببینم؟(‬
‫به در اتاق نزدیک شد‬
‫)نه اگه بفهمه ممکنه ناراحت بشه لوهان میگفت دیوونست‬
‫نباید آتو بدم دستش اذیتم کنه(‬
‫وارد اتاق خودش که رو به روی اتاق جونگ کوک بود شد و‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪105 | P a g e‬‬

‫گوشیشو از جیبش بیرون آورد تا با کیونگسو تماس بگیره‬


‫با صدای اپراتور که از خاموش بودن مبایل دوستش اطالع میداد‬
‫اخم کرد و گوشیو روی میز کنار تخت قرار داد‬
‫خیلی دلش میخواست داخل کمدا یا حتی حموم و ببینه‬
‫اما تن خستش این اجازه رو بهش نداد‬
‫و تصمیم گرفت کمی استراحت کنه‬
‫با همون کت شلوار خودشو روی تخت پرت کرد‬
‫و زیاد طول نکشید تا چشماش بسته بشه‪...‬‬
‫_____________‬
‫دوباره جلوی همون بار بود‬
‫به نور قرمز که از ال به الی در کوچیک بار دیده میشد خیره شد‬
‫بیشتر شبای زندگیشو اینجا گذرونده بود‬
‫ووک همیشه نقشه هاشو اینجا عملی میکرد‬
‫‪+‬هی جونگ کوک رسیدی؟‬
‫با صدای سهون سرشو برگردوند و برادر خوندشو زیر نظر گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪106 | P a g e‬‬

‫_اونم اینجاس؟‬
‫سهون به نشانه تایید سرشو تکون داد و دستشو دور گردن جونگ‬
‫کوک انداخت‬
‫‪+‬بیا بریم تو بعدش باید جشن بگیریم‪..‬‬
‫با ورودشون به بار صدای موزیک کر کننده ای بلند شد‬
‫و جز ادمای مستی که با هم میرقصیدن چیز دیگه ای دیده نمیشد‬
‫سمت پله های زیر زمین رفتن و ازشون پایین اومدن‬
‫حاال صدای موزیک کمتر به گوش میرسید‬
‫سهون در یکی از اتاقارو باز کرد و همراه جونگ کوک داخل شدن‬
‫با ورودش به اتاق به دختر زیبای رو به روش نگاه کرد‬
‫روی میز بیلیارد نشسته بود و با نگاه سردش دوباره جونگ کوکو‬
‫دیوونه میکرد‬
‫تقریبا به سمتش پرواز کرد و قبل از اینکه دختر و در آغوش‬
‫بگیره سیلی محکمی خورد‬
‫‪+‬به من دست نزن!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪107 | P a g e‬‬

‫شوکه به چشمای زیبای دختر نگاه کرد‬


‫_بهت دست نزنم؟‬
‫کمی عقب رفت و خنده هیستریکی رو شروع کرد‬
‫_قبال عاشق این بودی لمست کنم‬
‫نگاه سرد دختر تغییری نکرد و قلب جونگ کوک دوباره شکست‬
‫‪+‬بهت که گفتم من فقط به خاطر ووک پیشت بودم‬
‫هیچوقت دوست نداشتم جونگ کوک من مجبور بودم نقش بازی‬
‫کنم‬
‫چون ووک میخاست‬
‫_وووکک لعنتیییی چی میخاستتتت؟؟؟؟‬
‫عصبی فریاد کشید که با چشمای اشکیش تضاد بدی داشت‬
‫‪+‬صداتو بیار پایین تو داری با همسر جئون ووک حرف میزنی!‬
‫با شنیدن این حرف دختر تمام تمرکزشو روی نیفتادن جمع کرد‬
‫‪+‬ووک میخاست تورو امتحان کنه از من خواست بهش کمک کنم‬
‫تو امتحانتو خوب پاس کردی جونگ کوک پس بهتره خوشحال باشی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪108 | P a g e‬‬

‫لحن سرد و متکبر دختر تنشو میلرزوند‬


‫_لیسا تو با من چیکار کردی؟‬
‫بغضشو قورت داد و با چشمای سرخش به لیسا خیره شد‬
‫_من تو این یه سال به هیچکس جز تو فکر نکردم‬
‫هربار که گفتی دوستم داری بیشتر عاشقت شدم چطور‬
‫باور کنم همه اینا دروغ بوده چطوررر؟؟‬
‫چطور باور کنم یه سال بازیچه دست بقیه بودم؟؟‬
‫‪.‬بیخیال دیگه جونگ کوک‬
‫سهون با لحن ترحم بر انگیزی گفت و به چشمای سرخ برادر‬
‫خوندش‬
‫خیره شد‬
‫_همه ی اینا تقصیر پدر توعه سهون‪..‬‬
‫به سهون نزدیک شد و یقشو گرفت‬
‫_ببین پدرت از من چی ساخته یه اسباببب بااازیییی‬
‫یقشو ول کرد‪ ..‬صندلی کنار سهون و برداشت و محکم به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪109 | P a g e‬‬

‫دیوار کوبید‬
‫خشم تمام بدنشو کنترل میکرد و تنها تمرکزش روی این بود‬
‫که به لیسا دختر زیبایی که بهترین خاطره هارو باهاش ساخته‬
‫صدمه نزنه‬
‫لیسا از روی میز بیلیارد پایین اومد و با قدمای آرومش سمت‬
‫در خروجی رفت‬
‫_لیسا!‬
‫با صدای دو رگه جونگ کوک برگشت و به چشمای به خون نشسته‬
‫پسر خیره شد‬
‫_تو معشوقه ی ووکی‪ ...‬وقتی دیگه بدردش نخوری تورو هم میکشه‪..‬‬
‫همونطور که تهیونو کشت!‬
‫‪+‬جونگ کوک نگران خودت باش‪ ..‬چون قبلش ممکنه ازش بخام‬
‫تورو بکشه!‬
‫پوزخندش به جای ترسوندن جونگ کوک بیشتر به قلبش چنگ‬
‫میزد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪110 | P a g e‬‬

‫از اتاق خارج شد و تنها چیزی که ازش موند خاطرات زیبایی‬


‫بود که حاال تاریک و دور دیده میشدن‪...‬‬
‫رو به سهون کرد و با همون صدای دو رگه گفت‬
‫_بریم جشن بگیریم!‬
‫___________________‬
‫با صدای شکستن چیزی از خواب بلند شد‬
‫هنوز نتونسته بود موقعیتشو آنالیز کنه که دوباره صدای‬
‫وحشتناکی تو خونه پیچید‬
‫سریع از اتاق خارج شد و خودشو به منبع صدا رسوند‬
‫با دیدن جونگ کوک عصبی که بین خورده شیشه ها ایستاده‬
‫شوکه شد‬
‫‪+‬داری چیکار میکنی؟‬
‫سرشو باال آورد و به جیمین خیره شد‬
‫_هنوز کت شلوارتو عوض نکردی؟‬
‫از ورز نگاه و لحن جونگ کوک ترسید و کمی عقب رفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪111 | P a g e‬‬

‫_فکر کردی این ازدواج واقعیه؟؟؟ منتظر بودی من بیام‬


‫کت و شلوارتو از تنت بکنم؟‬
‫پوزخندی زد و از کنار خورده شیشه ها رد شد‬
‫‪+‬تو حق نداری به من دست بزنی!‬
‫_ولی تو همسرمی مگه اینطور نیست؟‬
‫جلو تر اومد و جیمین با دیوار پشت سرش برخورد کرد‬
‫‪+‬تو مست کردی جونگ کوک‬
‫با نزدیک شدن تن پسر بزرگتر بهش متوجه بوی الکل شد‬
‫‪+‬این ازدواج دروغیه یادت نیست؟؟‬
‫دستاشو کنار جیمین روی دیوار قرار داد و سرشو داخل گردنش برد‬
‫_مشروب خوردم اما مست نیستم االن فقط تو میتونی آرومم کنی‬
‫کوچولو‬
‫گردن زیبای پسر و با دندوناش اسیر کرد‬
‫‪+‬وللممم کننن‬
‫جونگ کوک و به عقب هول داد و سمت اتاقش دویید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪112 | P a g e‬‬

‫وارد اتاق شد اما قبل از بستن در جونگ کوک پاشو الی در قرار داد‬
‫‪+‬دسسستت از سرم بردارررر عووضیی‬
‫بغض کرده بود و نیروش برای نگه داشتن در داشت تموم میشد‬
‫با ضربه محکمی که جونگ کوک به در وارد کرد جیمین روی زمین‬
‫افتاد‪ ...‬باالی سر جیمین وایستاد و پوزخند ترسناکش با موهای‬
‫شرابیش تضاد جالبی درست کرده بود‬
‫‪+‬اصال به غلطی که میخای بکنی فکر کردی؟‬
‫روی زمین خودشو عقب میکشید و قدمای آروم اما ترسناک‬
‫جونگ کوک تنشو به لرز انداخته بود‬
‫_تو چی؟ تا کجا میخای فرار کنی؟ اینجا خونه منه و هرچیز و‬
‫هرکسی داخلشه به من تعلق داره به جئون جونگ کوک‬
‫اونم به من تعلق داشت اما ووک عوضی دزدیدشششش‬
‫با عصبانیت دست جیمینو گرفت و سمت تخت کشیدش‬
‫‪+‬عوضی ولمممم کننن ازت متنفرمممم‬
‫با وجود تالشای جیمین برای خالص شدن از دستش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪113 | P a g e‬‬

‫کتشو از تنش خارج کرد و دکمه های پیراهن سفیدشو از جا کند‬


‫تن سفید جیمین برای بوسیده شدن آفریده شده بود‬
‫_میخاستم با هم دیگه خوش بگذرونیم ولی تو خودت ردش کردی‬
‫پس االن فقط من خوش میگذرونم!‬
‫با اتمام حرفش روی سینه جیمین خم شد و نیپالی صورتیشو‬
‫گاز محکمی گرفت‬
‫‪+‬عااااااااه عووووضییی ولللمم کننن‬
‫دستاشو باالی سرش روی تخت قفل کرد‬
‫_تنت حتی از تن لیسا هم سکسی تره‪ ..‬داری دیوونم میکنی‬
‫به شلوار جیمین چنگ زد اما قبل از اینکه بتونه زیپشو باز کنه‬
‫دست جیمین روی دستش قرار گرفت‬
‫‪+‬خواهش میکنم اینکارو نکن‬
‫با نگاه ملتمسش به پسر مو شرابی خیره شد‬
‫_منم بهش گفتم باهام اینکارو نکن ‪..‬بهش گفتم ترکم نکن‬
‫ولی لیسا اون پیرمرد و به من ترجیح داد!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪114 | P a g e‬‬

‫امروز منم تنتو به چشمای خیست ترجیح میدم جیمین‬


‫شلوار جیمینو در آورد و به تن پسری که حاال حتی تالش برای‬
‫فرار کردن نمیکرد نگاه کرد‬
‫زیپ شلوارشو باز کرد و بدون در آوردن لباساش عضو تحریک‬
‫شده شو تو دستش گرفت‬
‫_دلم میخواست پوستتو لمس کنم‪..‬ولی تو لیسا نیستی!‬
‫عضوشو تا آخر واردش کرد و به چهره ی درهم جیمین خیره شد‬
‫ضربه های عمیق و محکمی داخل اون پسر میکوبید و به صدای‬
‫ناله های پر دردش مثل موسیقی دل نشینی گوش میداد‬
‫یه سال با لیسا بود دختری که با شیطنت هاش بهش زندگی‬
‫کردن و یاد داده بود کسی که مثل یه فرشته وارد جهنم سیاه‬
‫جونگ کوک شده بود‪...‬‬
‫باورش نمیشد تمام اون خاطرات شیرین یه بازی کثیف بوده‪...‬‬
‫حاال دیگه میخاست ووک و برای همیشه نابود کنه‬
‫دوباره لیسا رو پیش خودش برمیگردوند و عاشقش میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪115 | P a g e‬‬

‫ضربه های آخر و محکم تر وارد کرد و داخل جیمین به اوج رسید‬
‫کنار جیمین روی تخت افتاد و نفسای تندش با موهای پسر برخورد‬
‫میکرد‬
‫چشماشو بست و خودشو به یه خواب دعوت کرد‬
‫فعال نمیخاست به کاری که کرده فکر کنه‪...‬‬
‫سرشو باال آورد و با چشمای بسته جونگ کوک مواجه شد‬
‫بدنش به شدت درد میکرد‬
‫و از اینکه نتونسته بود خودشو از چنگ این پسر نجات بده‬
‫عصبی بود‬
‫جیمین گی بود ولی هیچوقت فکر نمیکرد اولین رابطش با‬
‫پسر دشمنش شکل بگیره‬
‫هرچند که اینکار در واقع یه تجاوز بود‬
‫دلش نمیخاست تو اون تخت با جونگ کوک بمونه‬
‫با وجود درد وحشتناک پایین تنش تخت و ترک کرد و لباساشو‬
‫از روی زمین برداشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪116 | P a g e‬‬

‫وارد اتاق خودش شد و تصمیم گرفت بدنشو از کثافتی که‬


‫روی تنش حس میکنه پاک کنه‬
‫تنش بوی سکس میداد و هر آن اون لحظات و بهش یاد آوری‬
‫میکرد‬
‫در حمومو باز کرد هنوز با این محیط آشنایی نداشت‬
‫وان و از آب پر کرد و داخلش نشست‬
‫)باهات مثل یه هرزه برخورد کرد جیمین‪..‬اون لیسای لعنتی‬
‫اون کیه که به خاطرش دیوونه شده بود(‬
‫افکارش اذیتش میکردن‬
‫نمیدونست االن باید پیش جونگ کوک بمونه و انتقامشو بگیره‬
‫یا ترکش کنه و تنهایی اینکارو انجام بده!‬
‫)اگه برم ممکنه به ووک بگه‪...‬اونا منو میکشن(‪..‬‬
‫درد پایین تنش بهتر شده بود اما هنوزم اون لحظات جلوی‬
‫چشماش رژه میرفتن‬
‫)باید زنده بمونی پارک جیمین‪ ..‬هنوز اول بازیه(‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪117 | P a g e‬‬

‫با وجود اینکه تمام افکارش بهش میگفتن که اینجارو ترک کنه‬
‫اما خودشو برای موندن راضی کرد و همه چیز و دست سرنوشت‬
‫سپرد‪...‬‬
‫از وان بیرون اومد و با حوله ی جونگ کوک از حموم خارج شد‬
‫نمیتونست درست راه بره و بغض بدی به گلوش چنگ میزد‬
‫قبل از اینکه وارد اتاقش شه به اتاق جونگ کوک نگاهی انداخت‬
‫پسر روی تخت خیلی آروم و بی پناه دیده میشد‬
‫وارد اتاق جونگ کوک شد و کنار تختش ایستاد‬
‫_وقتی میخوابی انگار وارد یه دنیای دیگه میشی‪..‬‬
‫اونجا به هم آسیب نمیزنن‪..‬‬
‫نمیدونست چرا اما با وجود تمام تنفری که از اون پسر داشت‬
‫دلش براش میسوخت‬
‫حس میکرد زندگی سختیو تجربه کرده‪...‬‬
‫)ولی لیسا اون پیرمرد و به من ترجیح داد(‪..‬‬
‫میتونست حرفای جونگ کوکو درک کنه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪118 | P a g e‬‬

‫)اونم به من تعلق داشت ولی ووک عوضی دزدیدش(‪..‬‬


‫درست مثل مادرش که ووک دزدیدش‪..‬برای همیشه!‬
‫هر چه قدر فکر میکرد بیشتر ناراحت میشد‬
‫یعنی لیسا کسی که جونگ کوک اینطور دیوانه بار عاشقش بود‬
‫االن با ووک رابطه داره؟‬
‫منظور جونگ کوک از پیرمرد همون پدر خوندشه؟‬
‫با اینکه لیسا رو ندیده بود اما ازش متنفر بود‪..‬‬
‫چون دیشب قربانی اون شده بود‬
‫دوباره به صورت جونگ کوک نگاه کرد‬
‫مطمئن بود اون پسر میتونه کمکش کنه‬
‫حتی اگه کارشون بازم به سکس میکشید براش مهم نبود‬
‫االن فقط انتقام خون مادرش از اوه ووک عوضی مهم بود‬
‫از اتاق جونگ کوک خارج شد و با همون حوله خودشو روی تخت‬
‫اتاقش پرت کرد‬
‫چشماشو بست و دعا کرد اون لحظات و تو خواب نبینه‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪119 | P a g e‬‬

‫____________‬
‫با صدای زنگ گوشیش از خواب بیدار شد‬
‫مبایلشو از روی میز کنار تخت برداشت و با دیدن اسم"ووک"‬
‫رو صفحه ی گوشیش اخمی کرد‬
‫_الو‬
‫‪+‬شنیدم که ازدواج کردی پسرم!‬
‫بی توجه به لحن سرد ووک جواب داد‬
‫_خبرا زود به دستت میرسه‪..‬‬
‫پوزخند ووک و حتی از پشت مبایلش حس میکرد‬
‫‪+‬پدرتو خوب نشناختی جونگ کوک !من از همه چیز با خبرم‪..‬‬
‫نظرت چیه جیمینو بیاریش اینجا تا آشنا شیم؟‬
‫_پس اسمشم میدونی‬
‫پوزخندی زد و از روی تخت بلند شد‬
‫_بزودی آشناتون میکنم‪...‬پدر!‬
‫تماسو قطع کرد و به تخت نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪120 | P a g e‬‬

‫داخل افکارش غرق شد و بعد از به یاد آوردن دیشب‬


‫دستشو روی موهاش کشید‬
‫دیگه مطمئن بود اون پسر از اینجا رفته‬
‫تمام افکارش داد میزد با کاری که کرده اون پسر و فراری داده‬
‫با به یاد آوردن تن زیبای پسر نا خوداگاه اخمی کرد‬
‫)من به خاطر لیسا باهاش خوابیدم به خاطر عصبانیتم(‪..‬‬
‫با همون چهره ی سنگی از اتاق بیرون اومد و وارد آشپز خونه شد‬
‫میل نداشت چیزی بخوره و بیخود پشت میز غذا خوری نشست‬
‫سرشو روی میز گذاشت و دستاشو دو طرف سرش قفل کرد‬
‫همیشه لیسا براش قهوه درست میکرد‪ ...‬رو پاهاش مینشست‬
‫و میبوسیدش )‪ ..‬دلم برات تنگ شده لیسای من(‬
‫دستی روی شونش قرار گرفت و با فکر اینکه لیسا باشه سرشو‬
‫باال آورد‬
‫‪+‬بهش فکر نکن جونگ کوک‪..‬‬
‫_تو هنوز اینجایی!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪121 | P a g e‬‬

‫‪+‬میخای برم؟‬
‫جوابی نداد و جیمین رو به روش نشست‬
‫‪+‬بیا به اتفاق دیشب فکر نکنیم‪..‬من میزارم پای مست بودنت‬
‫و تو هم دیگه اون کار و نکن‪..‬هیچوقت!‪.‬‬
‫سرشو باال آورد و به چشمای درشت پسر خیره شد‬
‫‪+‬کمکت میکنم لیسارو فراموش کنی‪..‬‬
‫جونگ کوک پوزخند زد و کمی صندلیشو جلو کشید‬
‫_بی فایدس ‪ ..‬من خیلی وقته تالش میکنم فراموشش کنم‬
‫با کلی دختر و پسر خوابیدم‪ ...‬لیسا تنها کسیه که تو این دنیا‬
‫واقعا دوسش دارم‪..‬‬
‫از جا بلند شد و سمت در خروجی قدم برداشت‬
‫‪+‬جونگ کوک!‬
‫پشت به جیمین ایستاد و منتظر ادامه حرفش شد‬
‫حاال جیمینم ایستاده بود و خودشو برای محکم حرف زدن آماده‬
‫میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪122 | P a g e‬‬

‫‪+‬دخترایی مثل لیسا دنبال پول و قدرتن!‬


‫اون حتی ووکم دوس نداره‪..‬اگه یکی رو قدرتمند تر از ووک ببینه‬
‫اونو هم ترک میکنه‪...‬همونطور که تورو به خاطر ووک ترک کرد‬
‫سریع به سمت جیمین چرخید و با چشمای سرخش بهش خیره شد‬
‫با وجود حرفای منطقی جیمین باز هم نمیخاست با حقیقت‬
‫کنار بیاد‪..‬‬
‫_لیسا برمیگرده!‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک بزار وقتی قدرتمند شدی و لیسا برگشت‬
‫بتونی تو صورتش پوزخند بزنی و با یه اشاره از اتاقت بیرونش کنی!‬
‫بغض به گلوش چنگ میزد اما کانسپت چهره سنگیشو حفظ کرد‬
‫جیمین واقعیت و تو صورتش کوبیده بود‪..‬‬
‫‪+‬من کمکت میکنم لیسا رو فراموش کنی و تو کمکم میکنی‬
‫انتقاممو بگیرم‪...‬بعدش دیگه هیچوقت همو نمیبینیم!‬
‫چاقوی بزرگی رو از روی میز برداشت و سمت جونگ کوک گرفت‬
‫‪+‬خودت گفتی عشق نقطه ضعف ماست !حتی گفتی خودمو بکشم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪123 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک تو هم عاشقی پس این چاقو رو بگیر و با منطق خودت‬


‫خودکشی کن!‬
‫با نگاه شوکه و عصبی جونگ کوک پوزخندی زد و چاقو رو وسط‬
‫میز غذا خوری فرود آورد‬
‫چاقو تا نصف وارد چوب میز شد و جیمین دستشو از روش‬
‫برداشت‬
‫‪+‬من ترجیح میدم کسی که عاشقش شدمو بکشم تا‬
‫اینکه‬
‫رگمو با چاقو بشکافم‪...‬‬
‫اینجوری نقطه ضعفم برای همیشه میمیره‪..‬‬
‫دوباره روی صندلی نشست و به چهره ی خشمگین جونگ کوک‬
‫خیره شد‬
‫_تالشتو بکن پارک جیمین‪..‬لیسا کسی نیست که بتونم‬
‫فراموشش کنم‪..‬‬
‫با قدمای سست آشپز خونه رو ترک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪124 | P a g e‬‬

‫‪+‬یه روز به خاطر اینکه نجاتت دادم ازم تشکر میکنی!‬


‫چاقو رو از وسط میز بیرون کشید و داخل سطل آشغال کوچیکه کنار‬
‫دیوار پرتش کرد‪..‬‬
‫________________________________________‬
‫‪Part 8‬‬
‫شیفتش تموم شده بود و باالخره آماده برگشتن بود‬
‫‪+‬خسته نباشی لوهان فردا میبینمت‬
‫لبخندی تحویل همکارش داد‬
‫_ممنونم میبینمت‬
‫از رختکن بیرون اومد و کوله نه چندان سنگینشو روی دوشش‬
‫انداخت‬
‫االن فقط به یه خواب طوالنی نیاز داشت‬
‫از هتل بیرون اومد و کمی جلو تر منتظر تاکسی ایستاد‬
‫صدای موزیک بلند ماشینی از پشت سر توجهشو جلب کرد‬
‫پوزخندی زد و به ماشین گرون قیمت خیره شد‬
‫)حتما اینم یکی از نوچه های ووکه(!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪125 | P a g e‬‬

‫‪+‬هی لوهان جایی میری؟‬


‫سرشو برگردوند و با دیدن کیونگسو که پشت فرمون یه ماشین‬
‫مدل پایین نشسته لبخندی زد‬
‫_سالم‪ ..‬میرم خونه‬
‫‪+‬پس بیا باال‬
‫نمیخاست کیونگسو رو اذیت کنه اما انقدر خسته بود که‬
‫پیشنهادشو رد نکنه‬
‫سوار ماشین شد و از شیشه به همون ماشین گرون قیمت خیره شد‬
‫‪+‬اوه اونجا یه مبایل فروشیه؟‬
‫به جایی که کیونگسو اشاره کرده بود نگاه کرد‬
‫_اره چطور؟‬
‫‪+‬گوشیم شکسته‪..‬صبر کن زود برمیگردم‬
‫خسته بود اما نمیتونست به کیونگسو بگه لطفا منو برسون‬
‫و بعد برو گوشی بخر!‪..‬‬
‫_باشه منتظرتم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪126 | P a g e‬‬

‫کیونگسو از ماشین پیاده شد و به سمت همون مبایل فروشی‬


‫راه افتاد‬
‫میتونست از پشت شیشه ببینه که کیونگسو داره چند تا‬
‫مبایلو نگاه میکنه‬
‫حوصلش سر رفته بود و دوباره نگاهشو روی همون ماشین‬
‫گرون قیمت انداخت اما این بار با پیاده شدن شخص پشت‬
‫فرمون چشماش تغییر سایز دادن و دستش جلوی دهنش قرار‬
‫گرفت‬
‫این غیر ممکن بود!‬
‫اون نمیتونست سهون باشه‪..‬‬
‫کسی که لوهان شاهد مرگش بود‬
‫و کسی که لوهان صادقانه عاشقش بود‪...‬‬
‫دو سال پیش جونگ کوک سهونو کشت حتی اون شب کذایی رو به‬
‫خاطر داشت‬
‫وقتی بی صدا گریه میکرد و کسی نبود تا اشکاشو پاک کنه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪127 | P a g e‬‬

‫‪+‬لوهان خوبی؟‬
‫با چشمای اشکیش سمت کیونگسو چرخید‬
‫‪+‬چیزی شده؟؟‬
‫زبونش قفل کرده بود و نمیدونست باید چی بگه‬
‫با دست به شیشه اشاره کرد و کیونگسو خم شد تا بیرونو ببینه‬
‫‪+‬چیزی نیست که!‬
‫برگشت و بیرونو نگاه کرد‬
‫اون نبود!‬
‫یعنی تمام مدت تو خیالش سهونو میدید؟‬
‫با نا امیدی به جای خالی ماشین گرون قیمت و پسری که شبیه‬
‫به سهونش بود خیره شد‬
‫‪+‬لوهان حالت خوبه؟‬
‫لبخندی زد که مصنوعی بودنش حتی از کیلو متر ها دور تر هم‬
‫دیده میشد‬
‫_خوبم‪ ..‬چیزی نیست فقط خستم باید استراحت کنم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪128 | P a g e‬‬

‫کیونگسو سری تکون داد و ماشینو روشن کرد‬


‫خوب متوجه دروغ لوهان شده بود اما مثل همیشه تصمیم‬
‫گرفت دخالت نکنه‪..‬‬
‫_____________‬
‫جلوی عمارت زیبای قاتل مادرش ایستاده بود‬
‫عمارتی که ظاهرا بهشت طالیی بنظر میومد اما باطنا جهنم سیاه!‬
‫خیلی وقته منتظر این لحظه بود‪..‬لحظه ای که بتونه وارد این‬
‫جهنم بشه و شیطان درونشو شکست بده‪...‬‬
‫_وقتشه بریم داخل جیمین!‬
‫با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومد و به سمت درب ورودی‬
‫عمارت حرکت کرد‬
‫_صبر کن!‬
‫برگشت و به جونگ کوکی که از همیشه جذاب تر شده بود نگاه کرد‬
‫_دستمو بگیر ‪...‬باهم میریم داخل تا شک نکنه باید خیلی صمیمی‬
‫باشیم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪129 | P a g e‬‬

‫جلو اومد و دست زیبای پسر کوچک تر و بین دستای بزرگش گرفت‬
‫_حاال بریم!‬
‫با قدمای محکم وارد عمارت پدر خوندش شد و جیمین با اینکه‬
‫سعی میکرد اما نمیتونست جذبه ی جونگ کوکو نادیده بگیره‪..‬‬
‫‪.‬خوش اومدید لطفا کتتونو بدید به من‬
‫دلش به حال دختر ریز نقشی که ‪ ۲۰‬درجه خم شده بود‬
‫تا از اونا پذیرایی کنه میسوخت‬
‫‪+‬ممنونم‪ ..‬نیاز نیست من کتمو در نمیارم‬
‫لبخند زیبایی به صورت دختر پاشید که به لبای دختر‬
‫خدمتکار هم منتقل شد‬
‫کمی جلو تر اومدن و جیمین محو دیزاین طالیی عمارت شد‬
‫ووک و امثال اون تو بهشت زندگی میکردن اما جیمین و مادرش‬
‫تو یه خونه ی قدیمی نیم ساخته که قطره های بارون از سقفش‬
‫میچکید‪...‬‬
‫_اون یه خدمتکاره نیاز نیست بهش لبخند بزنی!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪130 | P a g e‬‬

‫‪+‬خدمتکارم یه آدمه!‬
‫سریع جواب جونگ کوکو داد و به مردی که موهای سفیدشو از پشت‬
‫بسته بود و بهشون نزدیک میشد خیره شد‬
‫هر چه قدر نزدیک تر میشد چهره کثیفش بیشتر آشکار میشد‬
‫و جیمین و یاد بدترین لحظه های زندگیش مینداخت‪...‬‬
‫به دختر زیبایی که کنار مرد بود نگاه کرد‬
‫موهای مشکی بلند و چتریایی که صورتشو کوچک تر نشون میداد‬
‫متوجه لرزش دست جونگ کوک توی دستش شد‬
‫با انگشت شَست شروع به نوازش دست جونگ کوک کرد تا‬
‫آرومش کنه‬
‫‪+‬اوه ببین چه سعادتی پیدا کردم پسرم وهمسرش به دیدنم اومدن‬
‫دستاشو باز کرد و جونگ کوک و در آغوش گرفت‬
‫‪+‬پسرم چرا نگفتی جشن بگیریم؟‬
‫از آغوش جونگ کوک بیرون اومد و اینبار جیمینو در آغوش گرفت‬
‫‪...‬دستاشو دور مرد حلقه کرد اما با تمام نفرت وجودش!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪131 | P a g e‬‬

‫_جیمین نخاست جشن آنچنانی بگیریم‪..‬دوتایی قشنگتر بود‬


‫ووک دوباره به سمت جیمین چرخید‬
‫‪+‬اسمت خیلی آشناس !حس میکنم جایی دیدمت پسرم‬
‫خواست بگه دهن کثیفتو ببند و منو پسرم صدا نزن‬
‫اما لبخند زیباشو دوباره رو لباش نشوند‬
‫_من سعادت دیدار با شمارو نداشتم آقای جئون‬
‫‪+‬پدر ‪ ...‬از امروز من پدرتم‪..‬‬
‫لبخندشو روی لباش حفظ کرد‬
‫_بله‪ ..‬پدر‬
‫با لبخند مرموز اون پیرمرد به سمت جونگ کوک چرخید اما‬
‫با دیدن نگاه خیره جونگ کوک روی اون دختر مطمئن شد اون‬
‫همون عشق نا فرجام جونگ کوکه که به خاطرش اونشب قربانی شد‪..‬‬
‫‪+‬با همسرم آشنا شو جیمین‪ ..‬لیسا‬
‫دستشو دور کمر لیسا حلقه کرد‬
‫_خوشبختم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪132 | P a g e‬‬

‫با لیسا دست داد و سعی کرد پوزخندای عجیب اون دختر و تحمل‬
‫کنه‪...‬‬
‫‪+‬جونگ کوک خیلی ساکتی اتفاقی افتاده؟‬
‫لیسا با همون پوزخند مسخره رو به جونگ کوک گفت و جیمین‬
‫برای کم نیاوردن دستشو دور بازوی جونگ کوک حلقه کرد‬
‫_نه اتفاقی نیفتاده !فقط دیشب تا دیر وقت فیلم میدیدیم‬
‫جونگ کوک نتونست خوب بخوابه‪..‬‬
‫لیسا ابروهاشو باال انداخت و با لحن سوالی پرسید‬
‫‪+‬پس جونگ کوک جدیدا فیلمم میبینه!‬
‫با این حرف به جیمین فهموند که متوجه دروغش شده‬
‫_ما خودمون نقش اولش بودیم!‬
‫نمیدونست چطور تونست همچین چیزیو بگه و نمیدونست‬
‫چرا داره انقدر از جونگ کوک دفاع میکنه اما با دیدن چهره ی‬
‫عصبی‬
‫لیسا و خنده های ووک قرمز شد و سرشو پایین انداخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪133 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک با تعجب به پسری که اینطور بی پروا حرف میزد‬


‫و مثل یه همسر واقعی رفتار میکرد خیره شد‬
‫کامال مشخص بود که جیمین میخاد ازش دفاع کنه‬
‫اما براش قابل درک نبود که چرا اون پسر انقدر هواشو داره‬
‫‪+‬خب دیگه بریم سر میز شام‬
‫ووک با لبخند نه چندان قشنگش گفت و جلو تر از همه راه افتاد‬
‫وارد سالن جدیدی شدن که بی شباهت به قصر نبود‪..‬‬
‫میز مستطیل شکل بزرگ وسط سالن قرار داشت و انواع‬
‫غذاهای مختلف روش چیده شده بود‬
‫ووک سر میز نشست و جونگ کوک و جیمین کنار هم‬
‫لیسا درست روبه روی جونگ کوک نشسته بود و با نگاه های‬
‫آزار دهندش اونارو زیر نظر داشت‬
‫‪+‬خب جیمین تو هم شاغلی؟‬
‫قبل از اینکه بتونه جواب بده جونگ کوک دست به کار شد‬
‫_نه من بهش گفتم نیاز نیست کار کنه‪..‬به هر حال ما به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪134 | P a g e‬‬

‫اندازه کافی پول داریم‪..‬‬


‫ووک سری تکون داد و دوباره همه مشغول غذا شدن‬
‫تکون خوردنای خفیف جونگ کوک توجهشو جلب کرد‬
‫و متوجه قرمز شدن صورت جونگ کوک شد‬
‫خواست ازش بپرسه حالش خوبه یا نه که متوجه نگاه عجیب‬
‫جونگ کوک به لیسا شد‬
‫چنگالشو پایین انداخت و بعد با گفتن ببخشید خم شد تا‬
‫چنگالو برداره و اما با دیدن پای لیسا که از قصد به پای جونگ کوک‬
‫برخورد میکرد اخم کرد‬
‫بلند شد و چنگالو روی میز گذاشت‬
‫رفتارای لیسا رو تک تک سلوالش رژه میرفتن‬
‫‪+‬آااخ‬
‫به پای لیسا لگد زد و با دیدن ریکشنش لبخند بزرگی روی‬
‫لباش شکل گرفت‬
‫_متاسفم لیسا شی فکر کنم پات اشتباهی به پای من خورد!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪135 | P a g e‬‬

‫با دستمال لباشو تمیز کرد‬


‫و بی توجه به جو سنگین بینشون از جا بلند شد‬
‫_ممنونم بابت شام پدر‬
‫‪+‬بیشتر از خودت پذیرایی کن جیمین‬
‫_بازم ممنونم حتما دفعه بعد بیشتر همراهی تون میکنم‪..‬‬
‫دستشو رو شونه جونگ کوک گذاشت و بی اعتنا به نگاه متعجب‬
‫جونگ کوک و نگاه حرصی لیسا گفت‬
‫_عزیزم اتاقت کجاست؟ میخام یکم استراحت کنم‬
‫جونگ کوک از پشت میز بلند شد و تشکر کوتاهی کرد‬
‫‪+‬بریم بهت نشون میدم‬
‫کنار جونگ کوک قدم برمیداشت و بعد از پشت سر گذاشتن‬
‫پله ها باالخره وارد اتاق جونگ کوک شدن‬
‫با دیدن تم شرابی سفید متعجب به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_شرابی و سفید رنگمورد عالقته؟‬
‫سرشو به دو طرف تکون داد و خودشو روی تخت پرت کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪136 | P a g e‬‬

‫‪+‬تخت خیلی بزرگه بیا تو هم اینجا بخواب‬


‫_مرسی من رو کاناپه میخوابم‬
‫دستاشو زیر سرش گذاشت و به سقف خیره شد‬
‫‪+‬پس هنوز بهم اعتماد نداری!‬
‫کتشو در آورد و روی کاناپه انداخت‬
‫_درسته‬
‫‪+‬پس چرا از من دفاع کردی؟‬
‫حاال نگاه پر سوالش به پسر کوتاه تر بود‬
‫و جیمین به دنبال جواب این سوال میگشت‬
‫_چون ما االن همکاریم !خورد شدن تو یعنی خورد شدن من‪..‬‬
‫روی کاناپه دراز کشید و با دستاش خودشو در آغوش گرفت‬
‫‪+‬تو آدم خوبی هستی جیمین‪...‬بهت نمیاد دنبال انتقام‪....‬‬
‫با باز شدن یهویی در اتاق حرفشو نصفه رها کرد‬
‫لیسا بین چارچوب در قرار گرفت‬
‫‪+‬اوه ببخشید حواسم نبود در بزنم‪..‬شما کنار هم نمیخوابید؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪137 | P a g e‬‬

‫با لحن تمسخر آمیز لیسا از روی کاناپه بلند شد و دکمه های‬
‫پیراهنشو باز کرد‬
‫_جوک میگی؟ معلومه که با هم میخوابیم ولی تو این وقت شب‬
‫تو اتاق منو همسرم چیکار میکنی؟‬
‫پیراهنشو در آورد و روی تخت کنار جونگ کوک نشست‬
‫حاال ابرو های لیسا در هم بود و چهرش فریاد میکشید‬
‫که دلشمیخاد جیمین و خفه کنه‬
‫‪+‬تنهاتون میزارم!‬
‫همزمان با محکم بسته شدن در توسط لیسا‪ ..‬جیمین زیر پتو‬
‫کنار جونگ کوک جا گرفت‬
‫با عصبانیت به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_ببین فقط به خاطر اون دختر هرز‪....‬‬
‫لباش بین لبای داغ پسر بزرگتر اسیر شد و شوکه چند بار پلک زد‬
‫به ارومی لبای باریک جیمینو می مکید‪..‬‬
‫دستشو روی گردن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪138 | P a g e‬‬

‫پسر قرار داد تا راحت تر ببوسش‬


‫بوسه های داغی که جیمین تا به حال تجربه نکرده بود‪..‬‬
‫با همون بوسه های آروم وارد یه دنیای دیگه شده بود و‬
‫انگار پارک جیمین جدیدی ساخته شده بود‬
‫بر خالف خواستش دستشو روی بازوی جونگ کوک قرار داد‬
‫تا اونو از خودش جدا کنه‪..‬‬
‫بدون اینکه لباشو از لبای جیمین بکنه روش خیمه‬
‫زد و بعد لباشو به گوش پسر زیبای زیرش چسبوند‬
‫‪+‬لیسا داره از الی در مارو میبینه‪..‬‬
‫بوسه ای زیر گوشش زد و دوباره لباشو روی گوشش قرار داد‬
‫‪+‬تو هم باهام همکاری کن تا شک نکنه!‬
‫سمت گردن جیمین رفت و بوسه های ریزی روی پوست‬
‫زیبای جیمین میزاشت‬
‫‪+‬چطور انقدر زیبایی جیمینم؟‬
‫با شنیدن"جیمینم "ناخودآگاه لبخندی زد و چشماشو بست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪139 | P a g e‬‬

‫سرشو عقب برد تا فضای بیشتری برای بوسه های جونگ کوک باز‬
‫کنه‬
‫حاال از دختر پشت در ممنون بود که این بهانه رو براش جور کرده‬
‫بود‪..‬‬
‫پوست ظریفشو کمی الی دندوناش فشرد که صدای‬
‫ناله ی کوتاه اما زیبای جیمینو بلند کرد‬
‫دستشو بین موهای شرابی رنگ جونگ کوک قرار داد و سرشو به‬
‫سمتی که میخواست لمس بشه هدایت کرد‬
‫منتظر بوسیده شدن اون قسمت از گردنش بود چند لحظه گذشت‬
‫و با حس نکردن لبای گرم جونگ کوک روی پوستش چشماشو باز‬
‫کرد‬
‫صورت جونگ کوک در ‪ ۲۰‬سانتی صورتش قرار داشت و دستاش‬
‫کنار سر جیمین تو تخت فرو شده بود‬
‫‪+‬لیسا‪..‬رفت‬
‫نفسای تندشو تو صورت پسر زیرش خالی میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪140 | P a g e‬‬

‫صدای دو رگه و چشمای سرخش با تاریکی شب تضاد وحشی‬


‫پیدا کرده بود‬
‫_نیاز نبود‪..‬به خاطر اون دختر روانی اینکارو بکنی!‬
‫نفس عمیقی کشید و جونگ کوکو به عقب هول داد‬
‫‪+‬نمیخاستم اینکارو بکنم ولی نزدیک بود تو همه چیو لو بدی‬
‫مجبور شدم واسه ساکت کردنت از این راه استفاده کنم‬
‫کنار جیمین دراز کشید و چشماشو بست‬
‫‪+‬تو هم که بدت نیومد فکر کنم دوس داشتی لیسا بیشتر بمونه!‪..‬‬
‫حرصی به چشمای بسته جونگ کوک نگاه کرد و سرشو زیر پتو برد‬
‫_شب بخیر‬
‫با همون لحن حرصی گفت و پشتشو به جونگ کوک کرد‪...‬‬
‫____________‬
‫ساعت از دو گذشته بود اما هنوز نتونسته بود بخوابه‪..‬‬
‫هنوز به خوابیدن کنار یه غریبه عادت نکرده بود‬
‫به پسر مو شرابی کنارش که باز هم در خواب معصوم به نظر‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪141 | P a g e‬‬

‫میرسید خیره شد‬


‫در نگاه اول جئون جونگ کوک یه آدم بی رحم و عوضی دیده میشد‬
‫اما وقتی بیشتر بهش نزدیک میشدی متوجه قلب شکسته‬
‫و روح پاکش میشدی‪...‬‬
‫کمی خودشو جلو کشید تا صورت جونگ کوکو در تاریکی بهتر ببینه‬
‫فرم صورت‪ ..‬چشماش‪..‬بینیش‪...‬گونه های پرش و لباش‪..‬‬
‫محو لبای درشت جونگ کوک شده بود‪..‬‬
‫اینا همون لبایی بودن که چند ساعت قبل با ولع میبوسیدنش‪..‬‬
‫)کاش میتونستم هروقت که میخام ببوسمش(‪..‬‬
‫سرشو تکون داد تا این فکر مزخرفو بیرون کنه‬
‫اما وقتی به خودش اومد در فاصله‪ ۰ 4‬سانتی لبای جونگ کوک بود‬
‫خواست سرشو جلو تر ببره و اون لبارو صاحب شه‬
‫ولی با صدای پچ پچ از بیرون کارشو نا تموم رها کرد‬
‫آروم و بی سر و صدا تخت و ترک کرد و پشت در ایستاد‬
‫‪+‬باشه ‪..‬دیگه این موقع زنگ نزن!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪142 | P a g e‬‬

‫مطمئن بود صدای همون دختر افریطست‬


‫‪+‬منم همینطور‪ ..‬شب بخیر‬
‫همزمان با قطع شدن تماسش جیمین از اتاق بیرون اومد و‬
‫با همون بدن نیمه برهنه جلوش قرار گرفت‬
‫_این موقع شب با تلفن حرف میزدین؟‬
‫‪+‬باید به تو توضیح بدم؟‬
‫با لحن محکمی گفت تا جیمینو ساکت کنه و بعد از کنارش گذشت‬
‫تا به اتاق مشترک خودش و ووک برسه‬
‫)جیمین باید حال این دختر و بگیری تا حاال به خاطر اون‬
‫خیلی اذیت شدی(!‬
‫_آقای جئون به من گفتن پدر صداشون کنم‪..‬‬
‫لیسا برگشت و با چهره ی پر سوالی نگاش کرد‬
‫_اما ایشون نگفتن تو رو مادر صدا کنم یا نه!‬
‫قدمای آرومشو سمت لیسا برداشت و پوزخند به لب جلوش قرار‬
‫گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪143 | P a g e‬‬

‫_حتی نا مادری بدجنس سیندرالم از تو زیبا تر بود!‬


‫‪+‬خوبه پس داستانای دخترونه هم زیاد میخونی!‬
‫حاال لیسا هم پوزخند زده بود و به چشمای پر نفرت پسر خیره شده‬
‫بود‬
‫‪+‬تو فکر کردی جونگ کوک دوستت داره؟‬
‫نمیدونست چرا اما با اومدن اسم جونگ کوک نفسش تو سینه حبس‬
‫شد‬
‫‪+‬جونگ کوک فقط منو دوس داره !قطعا منو به تو ترجیح میده‪..‬‬
‫دستاشو داخل هم گره زد و چهره متفکری به خودش گرفت‬
‫‪+‬تو واقعا نفهمیدی منو فراموش نکرده؟‬
‫اون هنوزم رنگ موهاش شرابیه!‬
‫اخمی کرد و بی توجه به پوزخند لیسا گفت‬
‫_رنگ موهاش به تو چه ربطی داره؟‬
‫پوزخندش پر رنگ تر شد و جلو تر اومد‬
‫‪+‬اوه ! پس هیچی نمیدونی ‪..‬خیلی برات ناراحتم جیمین‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪144 | P a g e‬‬

‫شرابی رنگ مورد عالقه ی منه !کسی که به جونگ کوک گفت‬


‫موهاشو شرابی کنه من بودم !کسی که بهش گفت تمام وسایالی‬
‫خونشو شرابی بخره من بودم!‬
‫اون احمق هنوزم دوستم داره چون هیچکدوم ازینارو تغییر نداده!‬
‫حتی با رنگ مورد عالقه ی خودش ترکیب کرده‪..‬‬
‫حاال میفهمید چرا هر بار راجب دیزاین شرابی و سفید خونه‬
‫از جونگ کوک میپرسید جواب درستی تحویلش نمیداد‪...‬‬
‫‪+‬تو واقعی نیستی جیمین ‪..‬قبل از اینکه اون ولت کنه خودت برو‪..‬‬
‫من مثل شرابم ‪..‬اون احمقو به یه دنیای دیگه بردم و اونجا اسیرش‬
‫کردم‪..‬‬
‫وعم منو چشیده‪..‬دیگه نمیتونه ازم دست بکشه و تا ابد مست میمونه!‬
‫جیمین تک خندی زد و قدمای آرومشو به عقب برداشت‬
‫_شراب !پس بهتره بگیم تو واقعی نیستی‪..‬‬
‫انگشت شَستشو روی لبش کشید و پوزخند جذابشو به نمایش‬
‫گذاشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪145 | P a g e‬‬

‫_تو فقط برای یه مدت کوتاه مستش میکنی‪...‬‬


‫بعد اون به دنیای واقعی برمیگرده و فقط منو میبینه!‬
‫حاال جلوی در اتاق جونگ کوک ایستاده بود‬
‫_شب بخیر‪...‬مادر‬
‫بی اعتنا به دختر عصبی رو به روش وارد اتاق شد‬
‫و کنار جونگ کوک دراز کشید‬
‫به چشمای بسته ی پسر مو شرابی خیره شد‬
‫_بیا بازی کنیم جئون جونگ کوک!‬
‫__________________________________________‬
‫_____‬
‫‪Part 9‬‬
‫با باز کردن چشماش اولین چیزی که دید صورت زیبای همسر‬
‫دروغینش بود‪..‬‬
‫چهره ی ظریف جیمین میدرخشید و هربار با خودش میگفت‬
‫چطور این پسر میتونه زیبا و قوی باشه!‬
‫پارک جیمینی که به خاطر مادرش وارد بازی های نا عادالنه ی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪146 | P a g e‬‬

‫ووک و امثالش شده بود‪...‬‬


‫تخت و ترک کرد و بعد از شستن دست و صورتش جلوی آینه قرار‬
‫گرفت‬
‫موهای شرابی رنگشو دوس داشت‪...‬‬
‫شاید خاطرات تلخی رو به نمایش میزاشت ولی اون خاطرات و‬
‫تنها برای یه بار و فقط با یه نفر تجربه کرده بود‪..‬‬
‫مطمئن بود دیگه نمیتونه عاشق بشه‪..‬‬
‫با ضربه ی محکمی که لیسا بهش زد از عشق متنفر شده بود‬
‫و تنها امیدش برگشتن لیسا و دوباره عاشق کردنش بود‪..‬‬
‫نمیتونست عاشق کس دیگه ای بشه و عشق و فقط با اون دختر‬
‫میخاست‪..‬‬
‫‪+‬صبح بخیر‬
‫به سمت صدا برگشت و به جیمینی که موهای قهوه ایش به ورز‬
‫بامزه ای بهم ریخته شده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬چرا داری میخندی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪147 | P a g e‬‬

‫سریع لباشو به حالت اول برگردوند و سعی کرد به چشمای‬


‫پوف کرده و صدای کلفت شده ی جیمین نخنده‬
‫_نخندیدم‪..‬من میرم پایین تو هم بیا صبحونه بخوریم‬
‫جیمین سری تکون داد و با چشمای خستش به پسری که‬
‫جلوی آینه لباسشو عوض میکرد خیره شد‬
‫سیکس پک‪..‬عضله چیزایی که جیمین همیشه حسرت شون رو‬
‫میخورد و جونگ کوک داشت‪..‬با فکر اینکه لیسای احمق یه پیرمرد و‬
‫به جونگ کوک ترجیح داده اخماش توی هم رفت‬
‫یعنی قدرت و ثروت انقدر ارزش داشت؟‬
‫با هر منطقی فکر میکرد بازم جوابی که تو ذهنش پدیدار میشد‬
‫بله بود‪..‬‬
‫اگه اونا هم پولدار و قدرتمند بودن مادر جیمین هیچوقت نمیمرد‪..‬‬
‫_من دارم میرم‬
‫از افکارش خارج شد و قبل از اینکه جونگ کوک اتاقو ترک کنه‬
‫گفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪148 | P a g e‬‬

‫‪+‬صبر کن منم دوش بگیرم با هم بریم‬


‫از دیشب تمام فکر و ذهنش این بود که جونگ کوک و از لیسا دور‬
‫کنه‬
‫اون دختر گستاخ باید مجازات میشد!‬
‫_خودت بیا!‬
‫بی توجه به جیمین اتاقو ترک کرد‪..‬‬
‫شوکه چند بار پلک زد و بعد با عصبانیت از تخت پایین اومد‬
‫اگه جونگ کوک و مطیع خودش نمیکرد موفق نمیشد‪..‬‬
‫قطعا جونگ کوک میتونست کمکای زیادی بهش بکنه‬
‫اما االن فقط از لج لیسا و آمریکا نرفتن باهاش ازدواج کرده بود‬
‫و مطمئن بود زیاد طول نمیکشه از اینجا پرتش کنن بیرون‪..‬‬
‫پس اول باید اعتماد اون پسر و بدست میاورد و بعد با قدرت‬
‫انتقامی که ‪ 1‬سال انتظارشو میکشید و میگرفت!‬
‫وارد حموم شد و متوجه صدای زنگ مبایلش نشد‪...‬‬
‫______________‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪149 | P a g e‬‬

‫‪+‬کیونگسو پاشو‪..‬گوشیت‪..‬زنگ میزنه‪..‬‬


‫با صدای خسته ی لوهان چشماشو باز کرد و گوشی جدیدشو‬
‫از زیر بالشت برداشت‬
‫_بله‬
‫‪+‬دو کیونگسو؟‬
‫_کیم جونگین!‬
‫پسر پشت خط تک خندی زد‬
‫‪+‬چه خوب شناختی‪..‬‬
‫با همون صدای خشدار جواب داد‬
‫_شماره ی منو چط‪...‬‬
‫قبل از اینکه حرفشو کامل کنه جونگین جواب داد‬
‫‪+‬من یه پلیسم شماره گیر آوردن برام مثل آب خوردن میمونه‬
‫دستشو روی چشماش گذاشت و اخمشو مخفی کرد‬
‫_خب حاال چرا زنگ زدی؟‬
‫‪+‬پارک جیمین گوشیشو جواب نمیده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪150 | P a g e‬‬

‫_گفتم که اون پیش جئون جونگ کوکه‪..‬نمیتونه راحت حرف بزنه‬


‫خودش هروقت صالح بدونه تماس میگیره‬
‫‪+‬بنظرت با یه پلیس خیلی بی ادبانه حرف نمیزنی آقای دو؟‬
‫چشماشو چرخوند و بی توجه به صدای جدی اون پلیس دیوونه‬
‫گوشیو قطع کرد‬
‫نگاهی به لوهان انداخت و سری تکون داد‬
‫همیشه دور برش پر از ادمای دیوونه بود‬
‫جیمینی که ریسک میکرد و دنبال انتقام بود‬
‫لوهانی که دیشب به زور کیونگسو رو برده تو خونش و گفته‬
‫که یه روح دیده و میترسه‬
‫و االن کیم جونگینی که به عنوان یه پلیس زیادی بچه میزد‪...‬‬
‫_________‬
‫با حوله ی بزرگ جونگ کوک از حموم خارج شد‬
‫روی تخت نشست و گوشیشو از روی میز برداشت‬
‫با دیدن چند تماس بی پاسخ از کیونگسو و یه شماره ناشناس‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪151 | P a g e‬‬

‫هوفی کشید و دکمه تماس با کیونگسو رو لمس کرد‬


‫_جیمین چرا جواب این بچه پلیسو نمیدی؟‬
‫‪+‬سالم‬
‫با بی جواب موندن سالمش لبخندی زد و چهره ی عصبی کیونگسو‬
‫رو تو ذهنش تصور کرد‬
‫دوستش زیادی تخس و عصبی بود‪..‬‬
‫‪+‬حموم بودم کیونگ‪..‬بعدا بهش زنگ میزنم‬
‫_بهتره همین االن زنگ بزنی چون من حوصله ندارم گند کاریاتو‬
‫جمع کنم و جواب سر باال بهش بدم‬
‫با صدای بوق آزاد لبخندی زد و گوشیو کنار گذاشت‬
‫لباسای قبلیش زیادی مجلسی و سنگین بودن و از اونجا که قصد‬
‫رفتن از عمارت و نداشتن تصمیم گرفت لباسای جونگ کوکو تنش‬
‫کنه‬
‫در کمد و باز کرد و بعد از گشتن زیاد باالخره تونست یه شلوارک‬
‫و هودی مشکی پیدا کنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪152 | P a g e‬‬

‫بند شلوارکو چند بار گره زد تا اندازش بشه‬


‫هودی گشاد جونگ کوکو تنش کرد و جلوی آینه قرار گرفت‬
‫لباسای گشاد جونگ کوک سنشو کمتر نشون میداد و حس خوبی‬
‫بهشون داشت‬
‫خواست اتاقو ترک کنه اما با دیدن دری که به بالکن وصل میشد‬
‫سریع نظرش عوض شد‬
‫در و باز کرد و با دیدن منظره ی زیبای رو به روش نفس عمیقی‬
‫کشید‬
‫باغ زیبای پشت عمارت مثل یه تیکه بهشت وسط جهنم بود‬
‫دستاشو به نرده ها تکیه داد و با لبخند به درختای سبز و‬
‫گالی صورتی رنگ خیره شد‪..‬‬
‫دلش میخواست بره اونجا و کل راه سنگی دور باغ و بدوعه‬
‫سرشو برگردوند تا طرف دیگه باغ و ببینه اما با دیدن‬
‫جونگ کوک و لیسا پشت یکی از درختا نفسش تو سینش حبس شد‬
‫یعنی اونا هنوز رابطه دارن؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪153 | P a g e‬‬

‫جواب سوالشو وقتی گرفت که دستای لیسا دور گردن جونگ کوک‬
‫گره خورد و بوسه آرومیو شروع کردن‬
‫بی توجه به الیه نازک اشک داخل چشماش بالکن و ترک کرد‬
‫و خودشو روی تخت بزرگ جونگ کوک پرت کرد‬
‫شاید ازدواج اونا سوری بود اما با فکر به اینکه االن لیسا‬
‫فکر میکنه از جیمین برده چینی بین ابروهاش افتاد‬
‫حس میکرد اون دختر تمام غرورشو خورد کرده‬
‫و جیمین به تنها چیزی که فکر میکرد گرفتن حال لیسا بود‪...‬‬
‫از تخت پایین اومد و سمت در قدم برداشت‬
‫)تو فکر کردی جونگ کوک دوستت داره؟(‬
‫این جمله ی لیسا بار ها تو ذهنش تکرار شد‬
‫و قبل از اینکه به در برسه ایستاد‬
‫)اون هنوزم رنگ موهاش شرابیه(‬
‫کالفه از حرفای لیسا سرشو بین دستاش گرفت‬
‫اون میتونست بدون جونگ کوکم کاری که میخاد و انجام بده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪154 | P a g e‬‬

‫چرا سعی داشت جونگ کوک و تو زمین خودش بِکِشه؟‬


‫"جیمین تو نباید پیش اون دختر احمق جلوه کنی‪..‬بهش نشون‬
‫بده چه کارایی از دستت بر میاد"‬
‫نگاه مصممی به در انداخت و با قدمای محکمش از اتاق خارج شد‬
‫______‬
‫‪+‬سالم هیونگ‬
‫طبق عادت همیشگیش دستشو دور گردن جونگ کوک انداخت‬
‫‪+‬شنیدم ازدواج کردی‪..‬‬
‫دست سهونو از دور گردنش پس زد و بی جواب سمت در ورودی‬
‫عمارت راه افتاد‬
‫‪+‬جونگ کوک!‬
‫برگشت و نگاه سردشو به برادر خوندش داد‬
‫‪+‬این کارا چیه ؟ چرا جوابمو نمیدی؟!‬
‫قدمای بلندشو سمت سهون برداشت و تو صورتش خم شد‬
‫_به خاطر پدر تو تن به یه ازدواج مسخره دادم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪155 | P a g e‬‬

‫دندوناشو روی هم فشار میداد تا بتونه خشمشو کنترل کنه‬


‫_میخام باباتو از زندگیم محو کنم سهون!‬
‫دستشو روی بازوی جونگ کوک کشید و با نگاه خون سرد‬
‫همیشگیش‬
‫بهش خیره شد‬
‫‪+‬هیونگ تو خیلی سخت گرفتی‪..‬لیسا نیست ولی ببین جیمین هست!‬
‫_خفه ش‪..‬‬
‫‪+‬هیونگ گوش کن !جای اینکه دنبال دردسر باشی‬
‫سعی کن از این زمان لذت ببری!‬
‫لیسا نباشه دختر و پسرای زیادی هستن‪...‬تو بلد نیستی‬
‫با پوالت خوش بگذرونی‪..‬‬
‫نگاه عصبیشو از سهون گرفت و پوزخندی زد‬
‫_من مثل تو نیستم!‬
‫تو اوه سهون پسر اوه ووکی‪..‬‬
‫سرشو باال گرفت و نگاه تیزشو به سهون داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪156 | P a g e‬‬

‫_ولی من جئون جونگ کوکم!‬


‫دستشو داخل جیبش برد و دوباره به سمت عمارت راه افتاد‬
‫‪+‬هیونگ‬
‫با ایستادن جونگ کوک جلو اومد و کنارش قرار گرفت‬
‫به نیمرخ جذاب برادرش خیره شد‬
‫‪+‬فراموش نکن تو هم جئون جونگ کوک پسر جئون ووکی!‬
‫با قدمای آروم وارد عمارت پدرش شد و متوجه نگاه سرد‬
‫جونگ کوک به پشت سرش نشد‪...‬‬
‫______‬
‫از پله ها پایین اومد و وارد سالن غذا خوری که دیروز اونجا‬
‫شام خورده بودن شد‬
‫_صبح بخیر پدر‬
‫ووک مثل دیروز سر میز نشسته بود‬
‫جونگ کوک به همراه یه پسر قد بلند دیگه که چهره ی آشنایی‬
‫داشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪157 | P a g e‬‬

‫رو به روی هم نشسته بودن و لیسایی که درست کنار جونگ کوک‬


‫نشسته بود!‬
‫‪.‬صبح بخیر پسرم بیا منتظرت بودیم‬
‫کنار همون پسر قد بلند جا گرفت و بی توجه به پوزخند لیسا‬
‫گفت‬
‫_من جیمینم و شما؟‬
‫پسر لبخند جذابی زد و دستشو جلو آورد‬
‫‪+‬من سهونم برادر جونگ کوک‬
‫سهون !مطمئن بود این اسمو یه جا شنیده ولی هر چه قدر‬
‫فکر میکرد بی نتیجه میموند‪..‬‬
‫چهره پسر جذاب رو به روش زیادی آشنا بود و از این قضیه‬
‫دلهره عجیبی داشت!‬
‫دست سهونو داخل دستش فشرد‬
‫_خوشبختم‬
‫مشغول صبحونه شدن و جیمین تمام مدت سعی میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪158 | P a g e‬‬

‫نگاهشو روی لیسا نگیره و به چشماش که باخت جیمینو‬


‫بلند فریاد میزدن نگاه نکنه‬
‫_عزیزم میشه امروز بریم بگردیم؟‬
‫همه به سمت جیمین چرخیدن اما نگاه اون فقط روی یه نفر‬
‫بود‪..‬جونگ کوک!‬
‫و اما جونگ کوک خیلی دلش میخاست بگه برای این مسخره بازیا‬
‫وقت ندارم و هیچوقت قرار نیست با تو بیرون برم‬
‫ولی مجبور بود بر خالف اینو بگه تا پدر خونده ی باهوشش‬
‫از دروغشون بویی نبره‬
‫‪+‬اتفاقا منم دلم میخاد بریم کل روز و بگردیم‬
‫لحنش سرد بود اما همین که جونگ کوک جلوی جمع‬
‫بهش توهین نکرده بود راضی بود‬
‫و دوباره مشغول صبحونش شد‬
‫با صدای ووک همه سرشونو باال گرفتن و به مرد سن باالیی که‬
‫هنوزم جذاب بود خیره شدن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪159 | P a g e‬‬

‫‪.‬امروز تو هتل کارای زیادی دارم و از اونجا که جونگ کوک‬


‫تازه ازدواج کرده و میخاد وقت بیشتریو با جیمین بگذرونه‬
‫بهتره سهون با من بیاد‬
‫‪+‬اوووههه نههه امروز قرار دارم بابا‬
‫از پشت میز بلند شد و با باال اوردن دستش به سهون حق‬
‫اعتراض نداد‬
‫‪.‬یکم از برادرت یاد بگیر سهون !اون همیشه کارارو انجام میده‬
‫چه من باشم یا نه‪...‬‬
‫بهتره تو هم بیای کارای هتلو یاد بگیری‬
‫چهره ی سهون کالفه بودنو داد میزد اما میدونست‬
‫که رو حرف پدرش نمیشد نه بیاره‬
‫از پشت میز بلند شد و سمت اتاقش راه افتاد‬
‫‪+‬من میرم لباسامو عوض کنم‬
‫ووک سری تکون داد و سیگار باریکی و روشن کرد‬
‫‪.‬شما هم امروز خوش بگذرونید پسرا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪160 | P a g e‬‬

‫_مرسی پدر‬
‫بر خالف جیمین که با گرمی جواب داد‬
‫جونگ کوک فقط سرشو تکون داد و از پشت میز بلند شد‬
‫‪+‬من میرم حاضر شم تو هم زودتر بیا‬
‫و بعد بدون شنیدن جواب سالن و ترک کرد و وارد اتاق جونگ‬
‫کوک شد و در و محکم بست‬
‫پوزخندای لیسا غیر قابل تحمل بود و جیمین از اینکه اون دختر‬
‫میتونه اینقدر راحت خونشو به جوش بیاره متنفر بود!‬
‫‪+‬لباسای من خیلی بهت میاد ولی دیگه بدون اجازه اونارو نپوش!‬
‫سریع به سمت منبع صدا چرخید و متوجه جونگ کوک که به‬
‫دیوار کنار تخت تکیه داد بود شد‬
‫_مجبور بودم وگرنه تنم نمیکردم‬
‫جونگ کوک بی توجه به اون وارد بالکن شد و جیمین از فرصت‬
‫برای پوشیدن لباسای خودش استفاده کرد‬
‫از پشت پنجره جونگ کوک و میدید که دقیقا به همون جایی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪161 | P a g e‬‬

‫که لیسارو بوسید نگاه میکرد‬


‫وارد بالکن شد و پشت همسرش ایستاد‬
‫_من دیدم تو بوسیدیش‪..‬‬
‫با لحن آرومی گفت و سرشو پایین انداخت‬
‫جونگ کوک چرخید و به پسر کوتاه تر خیره شد‬
‫‪+‬تو ناراحتی؟‬
‫سرشو باال آورد و با چشمای غمگینش به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_اون دیشب با من حرف زد‪..‬میدونی منو مسخره میکنه؟‬
‫‪+‬چی بهت گفت؟‬
‫_حقیقت و گفت‬
‫جلو تر اومد و کنار جونگ کوک ایستاد و به منظره زیبای رو به‬
‫روش چشم دوخت‬
‫_گفت فکر کردی جونگ کوک دوستت داره‪ ..‬جونگ کوک فقط منو‬
‫دوست داره و نمیتونه فراموشم کنه‬
‫سرشو به سمت صورت پر جذبه ی پسر چرخوند‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪162 | P a g e‬‬

‫_من میدونم ازدواجمون واقعی نیست‪..‬اما اینکه جلوی کسی‬


‫خورد بشم و همه بخوان بهم بخندن و نمیتونم تحمل کنم‪..‬‬
‫‪+‬من اونو نبوسیدم خودش یهو اونکارو کرد‬
‫شاید تو رو دیده و خواسته اینطوری اذیتت کنه‬
‫پوزخند تلخی زد و به دوباره به همون قسمت باغ که لیسا‬
‫بوسیدش نگاه کرد‬
‫‪+‬میبینی؟ هنوزم به خاطر خودم دوستم نداره فقط به خاطر‬
‫مبارزه با تو اینکارا رو میکنه‬
‫نگاهشو به نیمرخ زیبای جونگ کوک دوخت و دستشو روی شونش‬
‫گذاشت‬
‫_بزودی همه چیز درست میشه‬
‫‪+‬فکر نکنم‪..‬‬
‫بدون اینکه منتظر واکنش از جیمین بمونه بالکن و ترک کرد‬
‫نگاه کوتاهی به باغ زیر پاش انداخت و پشت سر جونگ کوک‬
‫وارد اتاق شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪163 | P a g e‬‬

‫______‬
‫‪+‬کیونگسو درسته مدت زیادی نیست همو میشناسیم‬
‫ولی لطفا اینو بدون من متوهم یا دروغگو نیستم!‬
‫چشماشو چرخوند و روی لوهان نگهش داشت‬
‫_توقع داری باور کنم تو روح دیدی؟‬
‫لوهان با چشمای نگران بهش خیره شد‬
‫‪+‬نمیدونم ‪..‬نمیدونم چی بگم ولی مطمئنم خودش بود!‬
‫_شاید فقط شبیهش بوده‬
‫با التماس دستای کیونگسو رو گرفت‬
‫‪+‬چرا حرفامو باور نمیکنی؟ اونقدر شباهت غیر ممکنه!‬
‫نگاهشو از چشمای نگران لوهان گرفت و به دستاشون داد‬
‫_تو با چشمای خودت مرگشو دیدی‪..‬چطور حاال میگی خودش بود؟‬
‫با اتمام جمله ی کیونگسو دستاش شُل شد و یه الیه اشک تو‬
‫چشماش جا گرفت‬
‫‪+‬اون نمرد‪..‬من همیشه تو قلبم باهاش زندگی کردم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪164 | P a g e‬‬

‫سرشو پایین انداخت و اشک مزاحم کنار چشمشو پاک کرد‬


‫‪+‬بیخیال شاید یه خواب بوده‬
‫از پشت میز بلند شد و به سمت اتاقش رفت‬
‫همزمان با بسته شدن در اتاق لوهان ‪ ،‬به فکر فرو رفت‬
‫میدونست که اون پسر بهش دروغ نمیگه چشمای لوهان‬
‫حقیقتو فریاد میزدن ‪..‬اینکه نمیتونست به دوست جدیدش‬
‫کمک کنه ناراحت کننده بود‪..‬‬
‫دستاشو دور فنجون قهوش چرخوند و کمی ازش نوشید‬
‫به قاب عکس کوچیک کنار میز نگاه کرد‬
‫لوهان و یه پسر قد بلند که شونه های پهنی داشت‬
‫هر دو تو عکس لبخند زده بودن و شاد بنظر میرسیدن‬
‫قاب عکسو برداشت و با دقت بهش خیره شد‬
‫نمیدونست چرا اما حس میکرد لبخند اون پسر که به گفته ی‬
‫لوهان اسمش سهونه واقعی به نظر نمیرسید‪..‬برعکس لوهان‬
‫که از ته دل لبخند زده بود و انگار از اون لحظه ها لذت میبرده‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪165 | P a g e‬‬

‫قاب عکس و سر جاش قرار داد و بدون اینکه چشماشو‬


‫از روش برداره دوباره فنجونو تو دستش گرفت و کمی‬
‫ازش خورد‬
‫________‬
‫‪+‬بیشتر بیا اینجا جیمین‬
‫لبخند مصنوعی اما زیباشو حفظ کرد‬
‫_حتما پدر ‪..‬بابت پذیرایی خوبتون ممنونم‬
‫بعد از دست دادن با جیمین به داخل عمارت برگشت و چند ثانیه‬
‫بعد جیمین کنار جونگ کوک تو ماشین نشسته بود‬
‫به نیمرخ سرد پسر پشت فرمون نگاهی کرد‬
‫_امروز بریم بیرون؟‬
‫متعجب به سمت جیمین چرخید‬
‫‪+‬بریم بیرون؟؟ تو واقعا فکر میکنی من دوس پسرتم؟‬
‫و دوباره به جلوش خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪166 | P a g e‬‬

‫_چه ربطی داره مگه هرکی بیرون میره باید حتما با دوس پسرش‬
‫بره!‬
‫با ناراحتی نگاهشو از جونگ کوک گرفت و به سمت شیشه کنارش‬
‫داد‬
‫_اینکه ما فقط منتظر فرصت باشیم تا ووک بره بیرون و‬
‫من دنبال مدارکا بگردم خیلی سادست‪..‬‬
‫خودت میدونی پیدا کردن مدرک درست حسابی زمان زیادی میبره!‬
‫به سمت جونگ کوک که با یک دست فرمون و هدایت میکرد‬
‫چرخید‬
‫_حاال که قراره مدت زیادی کنار هم باشیم چرا نمیای دوستای‬
‫خوبی بشیم هووم؟ اینجوری با هم راحت تر کنار میایم!‬
‫بدون اینکه نگاهشو از جلوش بگیره گفت‬
‫‪+‬با هرکی میخای بیرون برو‪...‬ولی من وقت گشت زدن با تو رو ندارم!‬
‫پاشو روی گاز فشرد تا سریعتر به آپارتمانش برسه و مجبور نشه‬
‫بیشتر از این حرفای جیمینو گوش کنه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪167 | P a g e‬‬

‫زیاد طول نکشید تا به مقصد برسه و بعد از پیاده کردن جیمین‬


‫دوباره از اونجا دور شه‪...‬‬
‫بی حوصله وارد خونه جدیدش شد و کتشو روی کاناپه پرت کرد‬
‫از اینکه نتونسته بود جونگ کوک و راضی کنه عصبانی بود‪..‬‬
‫نمیدونست اینکارا فقط برای دور کردن جونگ کوک از لیساست‬
‫یا دلیل دیگه ای داره ولی تنها بهانه ای که فعال داشت همین بود‬
‫رو به روی تی وی نشست و بعد از کلی کانال عوض کردن‬
‫هوفی کشید و کنترل و یه گوشه پرت کرد‬
‫)با هرکی میخای بیرون برو‬
‫)‪..‬‬
‫بالفاصله جرقه ای تو ذهنش زد و گوشیشو از جیب کتش در آورد‬
‫حاال که میتونست با دوستای خودش بیرون بره چه احتیاجی‬
‫به جونگ کوک بود؟‬
‫سریع شماره ی کیونگسو رو گرفت و بعد از چند تا بوق خوردن‬
‫صدای بهترین دوستش داخل گوشی پیچید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪168 | P a g e‬‬

‫‪+‬باز چیشده‬
‫پوکر به تی وی نگاه کرد‬
‫_چرا تو هیچوقت سالم نمیکنی؟‬
‫‪+‬جیمین چرا زنگ زدی ؟ زود باش حوصله ندارم‬
‫_دقیقا زنگ زدم بگم حوصلم سر رفته بیا امشب بریم بار‬
‫‪+‬تو مگه خونه اون پسره نیستی؟‬
‫دستشو روی موهاش کشید و جواب داد‬
‫_اون به من کاری نداره‬
‫‪+‬منم خیلی وقته بیرون نرفتم فکر خوبیه اما بهتره لوهانم با‬
‫خودمون ببریم‬
‫_پس با لوهان صمیمی شدی!‬
‫با لحن دلخوری گفت و کیونگسو طبق عادت همیشگیش چشماشو‬
‫چرخوند‬
‫‪+‬دیشب جلوی هتل سوارش کردم وقتی رسیدیم منو بزور‬
‫نگه داشت گفت یه پسر و دیده که شبیه عشقش بوده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪169 | P a g e‬‬

‫جیمین چند لحظه به فکر فرو رفت‪ ..‬هیچ حس خوبی نسبت‬


‫به دوس پسر لوهان نداشت‬
‫_پس اونم با خودت بیار یه بار نزدیک اینجا هست‬
‫ادرسشو میفرستم ساعت ‪ 44‬بیاید اونجا‬
‫‪+‬باشه‬
‫_فعال‬
‫گوشیو قطع کرد و با لبخند به تی وی خیره شد‬
‫باالخره بعد از چند روز میتونست یکم خوش بگذرونه‪..‬‬
‫‪+‬امشب اسلحه هارو میارن جونگ کوک ‪..‬رئیس دستور داده‬
‫منو تو اونارو بگیریم‬
‫به کریس دوست قد بلندش خیره شد‬
‫_یه ماموریت خطرناک دیگه رو انداخته گردن من؟‬
‫فکر میکردم حاال که ازدواج کردم باهام بهتر برخورد کنه!‬
‫از پشت میز اتاق کارش بلند شد و به سمت جونگ کوکی که روی‬
‫کاناپه ی مشکی رنگ دراز کشیده بود اومد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪170 | P a g e‬‬

‫رو به روی جونگ کوک نشست و عینکشو از چشمش برداشت‬


‫‪+‬جونگ کوک‪..‬‬
‫تو که بهتر از من ووک و میشناسی !االن فقط میخاد اون اسلحه‬
‫هارو تو دستش بگیره و با قدرت به هر طرف خواست شلیک کنه!‬
‫چشمای خستشو بست و یکی از دستاشو زیر سرش قرار داد‬
‫_کیم جونگین و کشت؟‬
‫‪+‬نه فعال گفته باهاش کاری نداشته باشیم‬
‫عینکشو دوباره روی چشماش برگردوند‬
‫‪+‬باید امشب بریم همون بار همیشگی‪..‬محموله رو میارن زیر زمین‬
‫جونگ کوک با سر حرفشو تایید کرد و کریس دوباره پشت میز‬
‫کارش برگشت‪....‬‬
‫____‬
‫از دور کیونگسو و لوهان و دید که به سمت بار میان و براشون دست‬
‫تکون داد‬
‫_یه ساعته اینجا منتظرتونم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪171 | P a g e‬‬

‫کیونگسو کمی از لوهان عقب تر ایستاد و با چشماش به جیمین‬


‫فهموند چیزی نگه‬
‫‪+‬ترافیک بود ‪..‬خب این همون باریه که میگفتی؟‬
‫سری تکون داد و به تابلوی باالی در نگاه کرد‬
‫_اره چند روز پیش پیداش کردم‬
‫لوهان با ترس به تابلویی که عکس شراب سیاه بود نگاه کرد‬
‫‪.‬جیمین بیا از‪....‬‬
‫قبل از اینکه جملش کامل شه جیمین دستشو گرفت‬
‫و سه نفری وارد بار شدن‬
‫‪+‬چه جای خفنیه!‬
‫کیونگسو تقریبا داد کشید تا صداش بین موزیک بلند بار به گوش‬
‫دوستاش برسه‬
‫روی صندلی های بلند بار نشستن‬
‫_لوهان تو چی میخوری؟‬
‫با جواب نگرفتن از لوهان به طرف کیونگسو برگشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪172 | P a g e‬‬

‫_لوهان چش شده؟‬
‫با تاسف سرشو تکون داد و نگاه ریزی به لوهان کرد‬
‫‪+‬از دیشب همش تو خودشه‪..‬یکیو دیده شبیه دوس پسرش بوده‪..‬‬
‫جیمین سر تکون داد و به سمت لوهان چرخید‬
‫_لوها‪..‬‬
‫‪.‬اینجا کشتنش!‬
‫گنگ به نیمرخ لوهان خیره شد‬
‫_چی؟‬
‫به سمت جیمین برگشت و مویرگای سرخ چشماش لرز بدی‬
‫به تن جیمین انداخت‬
‫‪.‬سهونو اینجا کشت !جونگ کوک کسی که تو باهاش ازدواج کردی‬
‫سهون منو اینجا کشت!‬
‫به انتهای بار اشاره کرد‬
‫‪.‬اونجا رو میبینی؟ همه اونجا قمار میزنن‪..‬جونگ کوک به سهون‬
‫باخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪173 | P a g e‬‬

‫صداشو باالتر از حد معمول برد و صورتش از عصبانیت سرخ تر‬


‫میشد‬
‫‪.‬سهونو کشتتتت‪..‬بهش شلیک کررررددد‬
‫جیمین شوکه شده بود و به لوهان که از عصبانیت‬
‫قفسه ی سینش باال و پایین میشد نگاه کرد‬
‫‪+‬لوهان چرا با جیمین‪...‬‬
‫صدای شلیک تو کل بار پیچید و همه با ترس شروع به فرار کردن‬
‫_خدایا اینجا چخبره‪..‬زود باشید باید بریم بیرون‬
‫جیمین با بلند ترین صدای ممکن گفت و هر سه به سمت در‬
‫دوییدن‪..‬‬
‫باالخره تونستن از بار خارج شن‬
‫روی زانوهاشون خم شده بودن تا نفس بگیرن‬
‫‪+‬اینجا دیگه چه جهنمیه!‬
‫همونطور که نفس نفس میزد به کیونگسو نگاه کرد‬
‫_بیاید از اینجا دور شیم هنوزم داره صدای شلیک میاد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪174 | P a g e‬‬

‫‪+‬ماشین و بیرون کوچه پارک کردم زود باشید بریم‬


‫هر دو با قدمای تند از بار دور میشدن‬
‫که یهو کیونگسو وایستاد‬
‫‪+‬صبرکن جیمین‬
‫وایستاد و به طرف کیونگسو چرخید‬
‫‪+‬چرا لوهان با ما نمیاد؟‬
‫با سر به لوهانی که جلوی بار روی زانو افتاده بود و به نقطه نا معلومی‬
‫خیره شده بود اشاره کرد‬
‫_میرم بیارمش‬
‫سریع به عقب برگشت اما دستش تو دست کیونگسو اسیر شد‬
‫‪+‬صدای شلیک میاد منم باهات میام‬
‫سری تکون داد و هر دو به سمت لوهان دوییدن و کنارش زانو زدن‬
‫_لوهان پاشو بریم زود باش‬
‫دستشو زیر دست لوهان قرار داد تا بلندش کنه اما با کمک نکردن‬
‫کیونگسو‪ ،‬سرشو باال آورد و متوجه نگاه خیره کیونگم به همون‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪175 | P a g e‬‬

‫سمتی که لوهان نگاه میکرد شد‬


‫آروم و با شک سرشو برگردوند و به پسر قد بلند رو به روش‬
‫که کت چرم بلندی تنش بود خیره شد‬
‫کم کم تونست پازل و تو ذهنش بچینه و متوجه نگاه نا مفهوم‬
‫لوهان و کیونگسو به اون پسر بشه‬
‫سهون کسی که لوهان دیوانه وار عاشقش بود زنده و االن جلوش‬
‫ایستاده بود‪..‬‬
‫البته با اسلحه ی مشکی رنگی که به سمت لوهان‬
‫هدف گرفته شده بود!‪...‬‬
‫‪Part 10‬‬
‫به مرد چشم آبی رو به روش خیره شد‬
‫_اینا اون اسلحه هایی نیست که ما می خواستیم!‬
‫‪+‬باهوشی جونگ کوک‪..‬‬
‫به عقب تکیه داد و دستاشو بهم گره زد‬
‫_جَک تو االن تو دهن شیری‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪176 | P a g e‬‬

‫یکی از ابروهاشو باال انداخت و با لحن تهدید آمیزی گفت‬


‫_بهتره همین االن زنگ بزنی به نوچه هات بگی اسلحه های‬
‫اصلیو بیارن!‬
‫جک تو صورت جونگ کوک خم شد و پوزخند کثیفیو به نمایش‬
‫گذاشت‬
‫‪+‬نه جونگ کوک‪..‬بهتره تو زنگ بزنی به اون رئیست بگی خودشو‬
‫نشون بده!‬
‫همیشه که نمیتونه پشت تو قایم شه‪..‬‬
‫جمله ی آخرشو محکم تو صورت جونگ کوک کوبید و‬
‫بهش فهموند که میدونه ووک فقط ازش سواستفاده میکنه!‬
‫قبل از اینکه بتونه واکنشی نشون بده‬
‫در اتاق با شدت باز شد و سهون بین چارچوب در قرار گرفت‬
‫صورت هر دو به طرف سهون چرخید و متعجب بهش خیره شدن‬
‫_سهون تو اینجا چیکار میکنی؟‬
‫‪.‬اومدم تسویه حساب کنم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪177 | P a g e‬‬

‫بالفاصله دستش و پشت کمرش برد و کُلت مشکیشو بیرون کشید‪..‬‬


‫اسلحه رو به سمت جک هدف گرفت و بدون لحظه ای مکث‬
‫چند بار پشت سر هم شلیک کرد‬
‫_دیووونه شدی؟؟‬
‫به سینه ی مرد آمریکایی که حاال با خون نقاشی شده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬اون قاتل خواهرم بود باید میمرد!‬
‫با چشمای درشت شدش به سهون نگاه کرد باورش نمیشد‪..‬‬
‫سهونی که همیشه بیخیال و خوش گذرون بود حاال جلوی‬
‫چشماش یه نفر و کشته بود!‬
‫_تا افرادش نیومده باید بریم‬
‫سمت در دویید و دست سهونو کشید‬
‫_زود باش لعنتی‬
‫درست وسط راهروی باریک بار بودن که یه نفر از پشت به‬
‫جونگ کوک شلیک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪178 | P a g e‬‬

‫سهون گنگ برگشت و به جونگ کوکی که روی زانو هاش افتاده بود‬
‫نگاه کرد‬
‫‪+‬عوضیییی‬
‫داد کشید و چند تیر و داخل سر مرد پشت سرش خالی کرد‬
‫‪+‬جونگ کوک پاشو زود باش‬
‫پشت جونگ کوکو نگاه کرد تا بفهمه تیر کجا خورده و با دیدن کمر‬
‫زخمی جونگ کوک دستشو روش گذاشت‬
‫‪+‬لعنت همش تقصیر منه!‬
‫جونگ کوک پاشو بریم اگه افرادش برسن اینجا کارمون تمومه‪..‬‬
‫حرفش کامال برای یه ادم زخمی بی منطق بود اما جونگ کوک بی‬
‫توجه به درد وحشتناکش بلند شد‬
‫قوی تر از اون بود که بخواد تسلیم شه‪..‬‬
‫‪+‬دستتو بنداز دور گردنم‬
‫کاری که سهون گفتو انجام داد و باالخره تونستن از اون بار‬
‫نفرین شده خارج بشن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪179 | P a g e‬‬

‫سمت ماشینش به راه افتاد و سعی کرد وزن جونگ کوکو یکم‬
‫بیشتر تحمل کنه‬
‫در عقب ماشینو باز کرد و کمک کرد جونگ کوک سوار شه‬
‫‪+‬تحمل کن جونگ کوک االن میریم بیمارستان‬
‫در و بست و ماشینو دور زد تا سوار شه‬
‫قبل از اینکه پشت فرمون جا بگیره برگشت تا مطمئن بشه‬
‫افراد جک دنبالش نیستن‬
‫توجهش به پسری که جلوی بار ایستاده بود جلب شد‬
‫پسر چند قدم جلوتر اومد و درست زیر نور ستون به زانو افتاد‪..‬‬
‫هیچوقت فکر نمیکرد دوباره لوهانو ببینه‪..‬اونم درست تو همچین‬
‫جهنمی‬
‫چشمای پسر رو به روش ترکیبی از غم و شوکه شدنو تو خودش‬
‫جا داده بود‪...‬‬
‫میدونست که لوهان چقدر دوسش داره اما نمیتونست ریسک کنه‪..‬‬
‫لوهانم فقط جزو نقشه های پدرش بود و االن که فهمیده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪180 | P a g e‬‬

‫سهون زندست باید میمرد‪...‬‬


‫هر چیزی که سد راه پدرش بشه باید نابود شه‪..‬‬
‫اسلحه شو به سمت لوهان هدف گرفت!‬
‫به چشمای دل تنگ پسر خیره شد‬
‫اون روی لوهان اسلحه گرفته بود ولی اون پسر نگاه دل تنگشو‬
‫روی سهون هدف گرفته بود‪..‬یه بازی نا عادالنه ی دیگه‬
‫نمیدونست چطور سر و کله ی جیمین و یه پسر دیگه پیدا شد‬
‫_لوهان پاشو بریم زود باش‬
‫لوهان همچنان نگاهش روی سهون بود و توجه دوستاشم به‬
‫همون سمت جلب شد‬
‫بی توجه به نگاه دل تنگ لوهان و نگاه شوکه جیمین و اون پسر‬
‫به لوهان شلیک کرد‪...‬‬
‫جیمین چشماشو بست و سرشو پایین انداخت‬
‫این حق دوستش نبود که اینطوری بمیره‪...‬‬
‫مرگ بدست کسی که دوسش داری!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪181 | P a g e‬‬

‫این واقعیت بود‪..‬عشق فقط تو قصه هاست اینجا ادما‬


‫بی رحمانه همو میکشن‪!..‬‬
‫بی توجه به بغض سنگینش سرشو باال گرفت و چشماشو باز کرد‬
‫اول به سهونی که سوار ماشین میشد و بعد به لوهان که کنارش‬
‫نشسته بود نگاه کرد‬
‫_چ‪..‬چیشد؟؟‬
‫از ترس به لکنت افتاده بود‬
‫‪+‬تفنگش خالی بود‪..‬‬
‫بعد از جواب کیونگسو چشماشو بست ونفس عمیقی کشید‪..‬‬
‫به لوهانی که هنوزم به جای خالی سهون‬
‫خیره بود نگاه کرد‬
‫باید از اینجا دور میشدن قبل از اینکه دوباره جونشون در خطر بیفته!‬
‫___________‬
‫_لعنتتت بههه منننن‬
‫داد زد و دستاشو محکم روی فرمون کوبید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪182 | P a g e‬‬

‫نتونسته بود لوهان و بکشه و میترسید اون پسر براش دردسر درست‬
‫کنه‬
‫به عقب برگشت و به صورت خیس از عرق جونگ کوک نگاه کرد‬
‫_جونگ کوک لطفا نخواب االن میرسیم بیمارستان‬
‫هیچ صدایی از جونگ کوک نشنید و با حرص پاشو روی گاز فشرد‪..‬‬
‫با افتادن اسم پدرش روی صفحه گوشیش تماس و برقرار کرد‬
‫‪+‬این چه غلطی بود کردی احمق؟!‬
‫صدای محکم پدرش تو این مواقع خیلی ترسناک میشد‬
‫ولی سهون بهش عادت داشت!‬
‫_بابا تو داشتی با قاتل دخترت معامله میکردی؟‬
‫با بغض گفت و منتظر جواب سر باالی پدرش شد‬
‫‪+‬چند بار بگم مرگ سولی فقط یه اتفاق بود!‬
‫کسی سولیو نکشت سهون‪..‬‬
‫همونطور که حدس میزد حرفای همیشگی پدرش که مرگ خواهرشو‬
‫یه حادثه نشون میداد!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪183 | P a g e‬‬

‫دستشو روی چشمای پر از اشکش کشید‬


‫‪+‬توی احمق به من کلی ضرر زدی به عالوه یه قتل دیگم‬
‫میندازن گردنمون و باید کلی پول خرج کنم تا دست از سرمون‬
‫بردارن‪..‬‬
‫واسه همینه کارارو میسپرم به جونگ کوک چون تو یه احمقی!‬
‫پوزخند تلخی زد و سعی کرد بغضشو قورت بده‬
‫_کسی که بهش کارارو سپردی االن تیر خورده دارم میبرمش‬
‫بیمارستان‬
‫چند لحظه سکوت برقرار شد و دوباره پدرش با صدای ضعیفی‬
‫به حرف اومد‬
‫‪+‬نه ! بیمارستان نرو‪..‬‬
‫خطی بین ابروهاش افتاد و مبایلشو به گوشش فشرد‬
‫_منظورت چیه بابا؟!‬
‫به وضوح صدای نفس عمیق پدرشو از پشت گوشی شنید‬
‫‪+‬سهون‪..‬سهون یکم فکر کن‪..‬اگه ببریش بیمارستان مجبوری‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪184 | P a g e‬‬

‫بگی کجا و چطور تیر خورده !اینجوری اسمو آوازمون همه جا میپیچه‬
‫پاشو محکم روی ترمز فشار داد‬
‫_یعنی بزارم بمیره؟ تو االن داشتی به وجودش افتخار میکردی‬
‫پس چیشد؟‬
‫‪+‬احساساتی برخورد نکن! تو پسر اوه ووکی‬
‫ببرش یه جا و تیر و در بیار اگه زنده موند من خودم باهاش حرف‬
‫میزنم‬
‫اگه مردم که چه بهتر!‬
‫دستشو جلوی دهنش گرفت و گوشیو قطع کرد‬
‫باید چیکار میکرد؟‬
‫از بچگی با جونگ کوک بزرگ شده بود و همیشه تو هر موقعیتی‬
‫اون پسر مثل یه برادر واقعی هواشو داشت‪..‬‬
‫حاال باید پدرشو انتخاب میکرد یا برادر خوندشو؟‬
‫(فلش بک ‪ ۵‬سال قبل)‬
‫(صدای قدمای ترسناک پدرش تو عمارت طالیی پیچید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪185 | P a g e‬‬

‫_سهووووون‬
‫با صدای بلند پدرش سریع به اتاق برگشت و در و قفل کرد‪..‬‬
‫فکر نمیکرد فقط به خاطر اینکه به اون مهمونی نرفته پدرش‬
‫انقدر عصبی بشه‬
‫با تکون خوردن دستگیره در لزر وحشتناکی به تنش افتاد‬
‫_کلی پول از دست دادیم و اون شرکت دیگه با ما قرار داد نمی بنده‬
‫صدای پدرش باالتر رفت و سهون پشت در به گریه افتاد‬
‫_چطور جرعت کردی کاریو که گفتم انجام ندی؟؟؟‬
‫‪+‬چیشده بابا؟!‬
‫با صدای جونگ کوک چشماشو روی هم فشرد و از خدا خواست‬
‫تا برادرش بتونه پدرشو اروم کنه وگرنه میدونست چیز خوبی‬
‫در انتظارش نیست‪..‬‬
‫_چیه باز اومدی فرشته ی نجاتش بشی!؟‬
‫‪+‬سهون چیکار کرده؟‬
‫ووک دستشو مشت کرد و روی در کوبید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪186 | P a g e‬‬

‫_به مهمونی کانگ نرفت و االن اون نمیخاد باهامون قرار داد ببنده!‬
‫حاال فهمیدی چه گندی زده؟‬
‫دوباره دستشو روی در کوبید و سهون با ترس منتظر بود‬
‫تا پدرش بیاد داخل و زیر مشت لگداش لهش کنه‪..‬‬
‫‪+‬منو به جاش تنبیه کن!‬
‫با صدای جونگ کوک گنگ به در خیره شد و ووک با پوزخند سمت‬
‫جونگ کوک برگشت‬
‫_پس درست گفتم‪..‬اومدی فرشته ی نجاتش بشی!‬
‫گلدون بزرگ کنار دیوار و برداشت و به سمت جونگ کوک پرتاب‬
‫کرد (‪....‬پایان فلش بک‬
‫به بیمارستانی که درست روبه روش قرار داشت خیره شد‬
‫بیمارستان جلوش و میتونست جون برادرشو نجات بده‬
‫پس چرا تکون نمیخورد؟‬
‫برگشت و به چشمای بسته و چهره سفیده شده جونگ کوک نگاه‬
‫کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪187 | P a g e‬‬

‫(احساساتی برخورد نکن !تو پسر اوه ووکی)‬


‫(واسه همینه کارارو میسپرم به جونگ کوک چون تو یه احمقی)‬
‫میدونست داره با جون جونگ کوک بازی میکنه ولی میخاست‬
‫حتی یه بارم شده جلوی پدرش قوی دیده بشه!‬
‫دوباره ماشین و روشن کرد و از جلوی بیمارستان رد شد‪...‬‬
‫______‬
‫‪+‬جیمین یکم آب میوه بیار لوهان بخوره حالش بهتر میشه‬
‫سری تکون داد و وارد آشپز خونه شد‬
‫کیونگسو به لوهانی که هیچ شباهتی به ادم قبل نداشت نگاه کرد‬
‫و روی کاناپه ی شیک خونه ی مشترک جیمین و جونگ کوک‬
‫رو به روی لوهان نشست‬
‫‪+‬خوبی؟‬
‫بدون اینکه به کیونگسو نگاه کنه گفت‬
‫_عشقم زندس و میخواست منو بکشه‪...‬باید خوب باشم؟‬
‫سرشو پایین انداخت و انگشتاشو داخل هم فرو برد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪188 | P a g e‬‬

‫نمیدونست چی باید بگه اتفاقی که برای لوهان افتاد واقعا‬


‫غیر قابل درک بود‪..‬‬
‫جیمین وارد پذیرایی شد و کنار لوهان نشست‬
‫‪+‬بیا برات آب میوه آوردم لوهانی‬
‫بی توجه به دست جیمین که یه لیوان آب میوه رو جلوش آورده بود‬
‫بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد‬
‫‪+‬کجا میری لوهان صبر کن منم باهات میام‬
‫قبل از اینکه کیونگسو و جیمین بلند شن به سمتشون برگشت‬
‫_میخام تنها باشم !من ادم ضعیفی نیستم قرار نیست‬
‫خودکشی کنم یا قرار نیست برم یه جا قایم شم ‪..‬فقط میخام‬
‫تنها باشم تا باخودم کنار بیام‬
‫‪+‬ولی ما نگرانت میشیم لوهان!‬
‫پوزخندی به جمله جیمین زد که تضاد عجیبی با چشمای‬
‫غمگینش داشت‬
‫‪+‬نیاز نیست نگران من باشی‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪189 | P a g e‬‬

‫من دو بار مردم!‬


‫اولیش دوسال پیش بود وقتی که به سهون شلیک کردن‪...‬‬
‫دومیش وقتی بود که سهون به من شلیک کرد‪...‬‬
‫شاید اون اسلحه خالی بود ولی وقتی سهون اونو به سمتم گرفت منو‬
‫کشت‪...‬‬
‫با قدمای تندش از خونه بیرون زد و توی تاریکی شب گم شد‪...‬‬
‫_______‬
‫از ماشین پیاده شد و اورافو نگاهی انداخت‬
‫باید خیلی سریع قبل از اینکه کسی متوجهش بشه جونگ کوکو‬
‫داخل خونه میبرد‬
‫در عقبو باز کرد و دستای جونگ کوکو از پشت دور گردنش انداخت‬
‫جونگ کوک بلند تر و سنگین تر از سهون بود‬
‫اما تمام تالششو کرد تا بتونه تعادلشو حفظ کنه‪..‬‬
‫پاهای جونگ کوک روی زمین کشیده میشد و صدای ترسناکیو‬
‫داخل محووه ساکت آپارتمان به وجود آورده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪190 | P a g e‬‬

‫وارد آسانسور شد و انگشتشو روی دکمه ‪ 1‬فشار داد‬


‫نگاهی به لباس جونگ کوک انداخت که از خون پر شده بود‬
‫حاال که جونگ کوکو به بیمارستان نبرده بود عذاب وجدان سختی‬
‫داشت‬
‫درسته که دلش میخواست پیش پدرش ادم قوی دیده بشه‬
‫اما نه به قیمت جون جونگ کوک!‬
‫برای زنده موندنش هرکاری میکرد‪..‬‬
‫در آسانسور باز شد و دوباره صدای پاهای جونگ کوک که روی‬
‫زمین‬
‫کشیده میشد اکو پیدا میکرد‬
‫رمز در خونه ی جونگ کوکو وارد کرد و داخل شد‬
‫_اوووه چیشده؟؟؟؟‬
‫به سمت صدا برگشت و به نگاه شوکه ی جیمین اخم کرد‬
‫‪+‬کمکم کن ببریمش تو اتاق‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪191 | P a g e‬‬

‫سریع به طرف اونا اومد و دست دیگه ی جونگ کوکو دور گردنش‬
‫انداخت‬
‫سهون در اتاق جونگ کوکو با پا باز کرد و زیاد طول نکشید که اونو‬
‫روی‬
‫تخت قرار بدن‬
‫_باید میبردیش دکتر‬
‫دکمه های لباس جونگ کوکو باز کرد و به جیمین نگاه بدی انداخت‬
‫‪+‬نمیشه ما حق نداریم ببریمش دکتر!‬
‫نگاه گنگی به سهون انداخت‬
‫_منظورت چیه اون داره میمیره!‬
‫لباس جونگ کوکو از تنش در اورد و یه گوشه پرت کرد‬
‫‪+‬ادای همسرای خوبو در نیار‪..‬من میدونم ازدواجتون فقط‬
‫یه بازی مسخرست!‬
‫جونگ کوکو به پشت برگردوند و زخم کتفشو نگاه کرد‬
‫_تو هم ادای برادرای خوبو در نیار !جای اینکه ببریش دکتر‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪192 | P a g e‬‬

‫اوردیش اینجا و با اینکه میدونی اینطوری میمیره هیچکار نمیکنی!‬


‫بلند شد و سمت جیمین قدم برداشت‬
‫‪+‬لعنتییی دهنتووو بببنددد‬
‫‪.‬کِی تیر خورد؟‬
‫به پشت سر جیمین نگاهی انداخت‬
‫جیمین به سمت کیونگسو چرخید و دستشو گرفت و به طرف‬
‫تخت کشید‬
‫_کیونگسو تو دوره دیدی حتما میتونی کمکش کنی‬
‫لطفا یکاری کن اون نباید بمیره‪...‬‬
‫کیونگسو سرشو روی سینه جونگ کوک گذاشت‬
‫_قلبش هنوز میزنه ولی مشخصه خیلی خون ازش رفته‬
‫چند ساعته تیر خورده؟‬
‫سهون به پسری که حاال میدونست اسمش کیونگسوعه نگاهی‬
‫انداخت‬
‫‪+‬تقریبا یه ساعت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪193 | P a g e‬‬

‫جیمین به سمت سهون چرخید و تو صورتش فریاد زد‬


‫_یههه ساعتت؟؟؟ یه ساعت کوفتی کجا بودی عوضیییی‬
‫‪+‬بهت گفتم خفه شو یا نهههه؟‬
‫کیونگسو بی اهمیت به اون دو تا از اتاق خارج شد‬
‫و بعد از چند ثانیه با وسایل مورد نیازش به اتاق برگشت‬
‫‪+‬من اجازه ندارم ببرمش بیمارستان و نیاز نمیبینم برات توضیح بدم‬
‫_برید بیرون‪..‬هر دوتون!‬
‫سهون نگاه گنگ و عصبیشو روی کیونگسو انداخت‬
‫‪+‬من هیچ جا نمیرم!‬
‫با دستمال دور زخمو تمیز کرد‬
‫_پس اگه میخاید اون زنده بمونه ساکت باشید‪..‬من میتونم نجاتش‬
‫بدم‬
‫زخمش خیلی عمیق نیست‬
‫ولی بحثای مسخرتون فقط حواسمو پرت میکنه‪..‬‬
‫هر دو ساکت شدن و کیونگسو شروع به در اوردن تیر کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪194 | P a g e‬‬

‫همیشه دلش میخاست یه دکتر موفق بشه‬


‫ولی خرج دانشگاهش انقدر زیاد بود که اونو از ارزوهاش منصرف کنه‬
‫‪+‬وقتی بهوش بیاد خیلی درد داره تنهاش نزارید‬
‫جیمین سری تکون داد و از اتاق خارج شد‬
‫نمیدونست چرا دیدن جونگ کوک تو این وضعیت براش دردناک‬
‫بود‬
‫حق با سهون بود‪...‬ازدواجشون یه دروغ مسخره بود‬
‫ولی با این وجود جیمین نگران جونگ کوک بود‬
‫‪+‬من دارم میرم جیمین‬
‫از افکارش خارج شد و به سمت صدا برگشت‬
‫_کجا میری کیونگ منو با این پسره دیوونه تنها ن‪..‬‬
‫قبل از تموم شدن حرفش کیونگ بغلش کرد‬
‫کاری که زیاد انجامش نمیداد‪..‬‬
‫‪+‬جیمین عاشقش نشو‪..‬‬
‫_منظورتو نمیفهمم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪195 | P a g e‬‬

‫سرشو عقب داد و به چهره ی خسته ی کیونگ نگاه کرد‬


‫_منظورت چیه؟!‬
‫لبخندی زد و دستشو روی شونه ی ظریف جیمین گذاشت‬
‫‪+‬هنوز اولشه ‪..‬نزار عاشقش شی اون برات خطرناکه!‬
‫دست کیونگو از روی شونش پس زد و خطی بین ابروهاش افتاد‬
‫_من عاشق پسر دشمنم نمیشم!‬
‫سرشو تکون داد و با قدمای ارومش از جیمین دور شد‬
‫‪( ..‬من قرار نیست عاشقش شم)‬
‫چند بار این جمله رو تو ذهنش تکرار کرد و وارد آشپز خونه شد‪..‬‬
‫روی صندلی کنار تخت نشست و به چهره ی بی روح برادرش خیره‬
‫شد‬
‫مشخص بود کیونگسو بیشتر از یه دکتر برای زنده موندنش تالش‬
‫کرده بود‬
‫جیمین وارد اتاق شد و پشت سر سهون ایستاد‬
‫_تو خودت میدونی پدرت چطور ادمیه ‪..‬اون دزدی میکنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪196 | P a g e‬‬

‫قمار میکنه‪..‬حتی ادم میکشه!‬


‫جلو تر اومد و باالی سر سهون ایستاد‬
‫_اگه جونگ کوک میمرد چطور خودتو میبخشیدی؟ اون مرد‬
‫ارزششو‬
‫داره به خاطرش برادرتو از دست بدی؟‬
‫سرشو باال اورد و به چهره ی سرد جیمین نگاه کرد‬
‫‪+‬یعنی میگی به خاطر برادرم از پدرم بگذرم؟‬
‫_نه منظور‪..‬‬
‫از جا بلند شد و رو به روی پسر کوتاه تر ایستاد‬
‫‪+‬تو کارای ما دخالت نکن‪...‬‬
‫کمی خم شد تا صورتش رو به روی صورت جیمین قرار بگیره‬
‫‪+‬اینم فراموش نکن تو فقط یکی از مهره های بازی جونگ کوکی!‬
‫با تو ازدواج کرد تا لیسا حسادت کنه و برگرده‪..‬خودت خوب میدونی‬
‫براش مهم نیستی‪..‬‬
‫تنه ای به جیمین زد و از اتاق خارج شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪197 | P a g e‬‬

‫با خشم به موهای شرابی جونگ کوک نگاه کرد‬


‫دلش میخاست راه انتقامشو پیش بگیره و منتظر شکستِ‬
‫ووک باشه اما این وسط کسایی بودن که حس مبارزشو تحریک‬
‫میکردن‬
‫دست جونگ کوکو بین دستاش گرفت و به چشمای بستش‬
‫پوزخندی زد‬
‫_ازت متنفرم جونگ کوک ولی بدستت میارم!‬
‫____‬
‫‪+‬بابا من باید پیش جونگ کوک باشم اون حالش زیاد خوب نیست‪..‬‬
‫_برگرد خونه سهون‪ ..‬امشب مهمون داریم حاال که جونگ کوک‬
‫نیست‬
‫باید تو جاشو بگیری!‬
‫متعجب مبایلشو از گوشش دور کرد و بهش نگاهی انداخت‬
‫‪+‬یعنی به جای جونگ کوک به من اعتماد میکنید؟‬
‫_دقیقا همینطوره پس تا نا امید نشدم بیا اینجا‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪198 | P a g e‬‬

‫تماس قطع شد و لبخند بزرگی رو لبای سهون شکل گرفت‬


‫_داری میری؟‬
‫بی توجه به جیمین کت بلندشو تنش کرد‬
‫‪+‬مراقب جونگ کوک باش اگه چیزی شد به من زنگ بزن‬
‫سری تکون داد و با نفرت به پسری که امیدوار بود هیچوقت‬
‫الزم نباشه بهش زنگ بزنه خیره شد‬
‫_سهون قبل از اینکه بری به حرفام خوب گوش کن!‬
‫سهون متعجب به سمتش برگشت‬
‫_من میدونم تو با لوهان رابطه داشتی‪..‬اینو هم میدونم لوهان‬
‫حتما یکی از بازیچه های دست تو و پدرت بوده‪..‬‬
‫‪+‬وقتمو واسه اون پسره ی احمق میگیری؟‬
‫دستاشو بهم گره زد و جلوی سهون قرار گرفت‬
‫_لوهان دوست منه‪..‬فکر کشتنشو از سرت بیرون کن!‬
‫پوزخندی زد و دستشو روی دستگیره در گذاشت‬
‫‪+‬چجوری فکر کردی به خاطر تو نمیکشمش؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪199 | P a g e‬‬

‫اینبار جیمین پوزخند زد و به چشمای تاریک پسر ووک خیره شد‬


‫_به خاطر من نه‪..‬به خاطر خودت نمیکشیش!‬
‫دستشو روی شونه سهون گذاشت و چند ضربه ی اروم بهش زد‬
‫_اینجوری منم مجبور میشم به جونگ کوک تو کشتن پدرت کمک‬
‫کنم‪..‬‬
‫نگاه عصبیشو از جیمین گرفت و از اون اپارتمان لعنتی خارج شد‬
‫اولش که جیمینو دید فکر نمیکرد ادم خطرناکی باشه‬
‫اما با دیدن نفرت تو چشماش که نمیدونست از کجا سرچشمه میگیره‬
‫متوجه شد چرا جونگ کوک این پسر و کنار خودش نگهداشته!‬
‫اون پسر قرار بود قدرت جونگ کوک باشه‪...‬‬
‫____________‬
‫صدای زمزمه های کسیو میشنید‪...‬انگار بهش نزدیک بود‬
‫پس چرا نمیدیدش؟‬
‫با تمام وجود سعی کرد تاریکی و کنار بزنه‪..‬‬
‫کم کم چشماش باز و به دنیای عادی برگشت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪200 | P a g e‬‬

‫کمرش و کتفش درد میکرد و خوب یادش بود به خاطر سهون این‬
‫بال سرش اومده بود‬
‫سرشو برگردوند تا ببینه سهون تو اتاقه یا نه که چشمش به جیمین‬
‫افتاد‬
‫از پنجره به بیرون خیره بود و از بین لبای باریکش اهنگ زیبایی‬
‫بیرون میومد‬
‫پس صدای زیبای پسر تو خوابش متعلق به جیمین بود!‬
‫یه حسی درونش میگفت جیمین با تمام ادمایی که تو زندگیش دیده‬
‫متفاوته‪..‬‬
‫جیمین ادم ترسناکی نبود اون فقط میخاست انتقام خون مادرشو‬
‫از یه ادم ترسناک بگیره‪..‬‬
‫به دستای ظریف پسر که بهم گره خورده بودن خیره شد‬
‫شاید اگه اون جای جیمین بود جرعت نمیکرد برگرده و انتقام بگیره‪...‬‬
‫اهنگ به اوج رسیده بود و جونگ کوک حس کرد چشمای پسر‬
‫جلوی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪201 | P a g e‬‬

‫پنجره خیسه‪..‬‬
‫‪+‬دلم برات تنگ شده مامان‪..‬‬
‫دستشو روی پنجره گذاشت و به اسمون ابری بیرون نگاه کرد‬
‫خیلی دلش میخاست بره پیش اون پسر و بگه دل مادرتم واسه‬
‫تو تنگ شده پس لبخند بزن و خوشحالش کن‪..‬‬
‫اما هر چه قدر فکر میکرد خوشحال بودن جیمین نه به نفعش بود‬
‫و نه به ضررش پس بهتر بود دخالت نکنه!‬
‫_سهو‪..‬سهون کجاست؟‬
‫تقریبا روی تخت نشست و جیمین متعجب به سمتش برگشت‬
‫‪+‬بهوش اومدی؟‬
‫_میخواستی بمیرم؟‬
‫سری تکون داد و از جلوی پنجره کنار رفت و پرده هارو کشید‬
‫‪+‬فکر کنم قراره بارون بیاد هوا سرد میشه تو باید استراحت کنی‬
‫به طرف جونگ کوک قدم برداشت و دستاشو روی بازوهای جونگ‬
‫کوک فشرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪202 | P a g e‬‬

‫‪+‬لطفا بخواب حتی فکرشم نکن تکون بخوری!‬


‫دراز کشید و جیمین پتو رو روش مرتب کرد به هر حال انقدر‬
‫درد داشت که مخالفت نکنه‪..‬‬
‫_کی تیر و در آورد؟‬
‫سمت کتابخونه ی جونگ کوک رفت و یکی از کتابارو برداشت‬
‫‪+‬کیونگسو دوست من اون تقریبا یه دکتره‪..‬‬
‫گنگ به جیمین نگاه کرد‬
‫_یعنی منو نبردین بیمارستان؟‬
‫سرشو به سمت جونگ کوک چرخوند و اخمی کرد‬
‫‪+‬سهون گفت اجازه نداره ببرت بیمارستان‪..‬من تمام تالشمو کردم‬
‫قانعش کنم ولی گفت تو کار شما دخالت نکنم‪..‬‬
‫با ناراحتی سری تکون داد‬
‫_گوشیمو برام میاری‪..‬؟‬
‫‪+‬باشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪203 | P a g e‬‬

‫گوشی رو از کت آویزون جونگ کوک برداشت و قبل از اینکه اونو‬


‫بدست‬
‫جونگ کوک بده متوجه پس زمینه گوشی جونگ کوک شد‪..‬‬
‫عکس لیسا پس زمینه ی گوشی جونگ کوک بود و جیمین با حرص‬
‫از اتاق خارج شد‬
‫(جیمین عاشقش نشو)‪..‬‬
‫(هنوز اولشه‪..‬نزار عاشقش شی)‬
‫حرفای کیونگسو گیجش کرده بودن و از واکنشای مسخره و بچگانش‬
‫نسبت به جونگ کوک خوشش نمیومد‬
‫"اون االن با منه حداقل بقیه اینطور فکر میکنن‪..‬حق نداره‬
‫عاشق کس دیگه ای باشه "!‬
‫_______‬
‫_الو سهون‬
‫‪+‬اوه پس باالخره بهوش اومدی هیونگ‬
‫با صدای تمسخر آمیز سهون ابروهاش بهم نزدیک شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪204 | P a g e‬‬

‫_میخواستی منو بکشی؟‬


‫صدای خنده ی سهون بلند شد‬
‫‪+‬هیونگ حالت خوبه؟ در واقع من نجاتت دادم!‬
‫پتو رو کنار زد و بی توجه به زخمش از تخت بلند شد‬
‫_میدونم چرا خوشحالی اوه سهون‪...‬‬
‫‪+‬واقعا؟؟‬
‫جلوی پنجره قرار گرفت و پرده هارو کنار زد‬
‫_حتما تشویقت کرده و بهت نگفته احمق!‬
‫چند لحظه سکوت بر قرار شد و جونگ کوک با پوزخند واکنش‬
‫سهونو تو ذهنش تصور میکرد‬
‫_من فکر میکردم تو برادرمی !ولی یادم نبود تو پسر اون مردی‪..‬‬
‫بی توجه به درد زخمش ادامه داد‬
‫_دیگه منو تو هیچ نسبتی باهم نداریم ‪..‬از این به بعد‬
‫رو به روی هم قرار میگیریم!‬
‫گوشیو قطع کرد و بغض سنگینشو قورت داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪205 | P a g e‬‬

‫دیگه نمیخواست ناجی سهون باشه‪..‬‬


‫االن دیگه واقعا تنها بود ‪..‬لیسایی که به خاطر ووک ترکش کرد‬
‫و سهونی که به خاطر ووک‪ ،‬جونگ کوکو به سمت مرگ هول میداد‬
‫‪..‬‬
‫دستشو روی گلوش گذاشت و نگاهش به قطره های ریز بارون‬
‫پشت پنجره افتاد‬
‫_االن دیگه واقعا تنهایی جئون جونگ کوک‬
‫اروم زمزمه کرد و سرشو پایین انداخت‬
‫‪+‬از تختتتت اومدییی بیروووون‬
‫با فریاد جیمین اخم کرد و به سمتش برگشت‬
‫‪+‬اوه خدایا !زخمت داره خون میاد‪..‬‬
‫تقریبا به طرف جونگ کوک دویید و دستشو روی زخم جونگ کوک‬
‫گذاشت‬
‫‪+‬میدونی چقدر خون از دست دادی؟ اگه اینجوری پیش بره‬
‫میمیری!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪206 | P a g e‬‬

‫بی توجه به پسر پشت سرش که دستشو محکم روی زخم دردناکش‬
‫میفشرد سمت کمد‬
‫رفت‬
‫_من باید برم بیرون کلی کار دارم‬
‫خودشو بین کمد و جونگ کوک قرار داد‬
‫‪+‬اجازه نمیدم بری بیرون !خونریزی داری باید استراحت کنی‪..‬‬
‫متعجب به پسر کوچیکتر نگاه کرد‬
‫_به تو چه ربطی داره اصال؟ زنده یا مرده بودنم چی بهت میده؟‬
‫حتی اگه بمیرمم به نفع توعه !کل این خونه میرسه به تو‬
‫کسی نمیدونه که ازدواجمون الکیه‪..‬‬
‫میتونی تا اخر عمرت خوش بگذرونی‪..‬پس مزاحم کارای من نشو‬
‫از جلوی کمد کنار رفت و پشت سر جونگ کوک ایستاد تا لباساشو‬
‫از کمد برداره‬
‫‪+‬ووک جوری بزرگت کرده که فکر کنی همه چی به پول بستگی‬
‫داره‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪207 | P a g e‬‬

‫درسته پول خیلی خوبه میتونی باهاش کارای زیادی بکنی‬


‫جلو تر اومد و دستشو روی زخم جونگ کوک قرار داد‬
‫‪+‬ولی خودتم میدونی من دنبال پولت نیستم جونگ کوک‪..‬میخام‬
‫زخماتو درمون کنم!‬
‫میخوام تو این راه کنارم باشی و بفهمم که تنها نیستم‪...‬‬
‫میخوام وقتی ووک اسلحشو گرفت تو صورتم امید داشته باشم‬
‫که لحظه اخر تو میرسی و نجاتم میدی‪...‬‬
‫لباسای تو دستشو فشرد‪..‬تا به حال کسی اینجوری باهاش حرف نزده‬
‫بود‪..‬‬
‫_میشه نری؟ بزار زخمتو ببندم لطفا‪...‬‬
‫لباسارو انداخت و در کمد و بست بدون نگاه به جیمین دوباره‬
‫وارد تختش شد و روی شکم خوابید‬
‫جیمین لبخند پر رنگی زد‪..‬باالخره تونسته بود کمی اون پسر و نرم‬
‫کنه!‬
‫از داخل کشوی کنار تخت چند تا باند که کیونگسو اونجا گذاشته‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪208 | P a g e‬‬

‫بود و برداشت‬
‫‪+‬لطفا بشین میخوام باند و دور کمرت ببندم‬
‫بدون هیچ حرفی روی تخت نشست و جیمین رو به روش قرار گرفت‬
‫دستاشو دور بدن جونگ کوک حلقه کرد تا باندو دور سینه و کمرش‬
‫ببنده‬
‫نفسای پسر کوچیکتر به گردنش برخورد میکرد و دستای ظریفش‬
‫پوست تنشو به آتیش میکشید‪...‬‬
‫_لیسا هم وقتی زخمی میشدم زخمامو میپوشوند‪..‬‬
‫در واقع باید خوشحال میشد که جونگ کوک بهش اعتماد کرده و‬
‫خاطراتشو براش تعریف میکنه‬
‫اما با حرص باند و گره زد و به چشمای خمار پسر بزرگتر نگاه کرد‬
‫‪+‬ولی خودش یه زخم بزرگ روی قلبت گذاشت!‬
‫شوکه به چشمای مصمم جیمین نگاه کرد‬
‫چطور اون پسر میتونست درونشو ببینه؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪209 | P a g e‬‬

‫جیمین شبیه یه ناجی بود‪..‬با اینکه مدت زیادی نبود که همو‬


‫میشناختن‬
‫اما جیمین این حسو بهش میداد که میتونه تمام سختیارو‬
‫پشت سر بزاره و دوباره لبخند بزنه‪...‬‬
‫_میخوام بخوابم‬
‫دراز کشید و پشت به جیمین چشماشو بست‬
‫‪+‬اگه چیزی خواستی صدام کن‬
‫دستشو جلو برد تا بازوی جونگ کوکو لمس کنه و بهش این حسو بده‬
‫که تنها نیست اما با نزدیک شدن دستش به پوست جونگ کوک‬
‫لرزش خفیفی تو انگشتاش‬
‫ایجاد شد‬
‫و سریع دستشو عقب کشید‬
‫بدون گفتن چیزی از اتاق خارج شد و پشت در بسته ی اتاق جونگ‬
‫کوک‬
‫روی زانو افتاد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪210 | P a g e‬‬

‫میترسید‬
‫از اینکه اون پسر و لمس کنه‪..‬‬
‫از اینکه باهاش حرف بزنه‪..‬‬
‫از اینکه عاشقش بشه میترسید!‪..‬‬
‫اون میخواست جونگ کوکو از لیسا دور کنه و عاشق خودش کنه‬
‫ولی حاال حس میکرد خودشه که داره عاشق میشه و به لیسا‬
‫حسادت میکنه‪..‬‬
‫سعی کرد افکار بهم ریختشو جمع و جور کنه و به خودش بفهمونه‬
‫که این حس عجیب فقط یه وابستگی چند روزس‬
‫که به خاطر هم خونه شدنش با جونگ کوک بوجود اومده‪..‬‬
‫از روی زمین بلند شد و با فکر اینکه کمی سوپ برای جونگ کوک‬
‫درست کنه‬
‫وارد اشپزخونه شد‬
‫_________‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪211 | P a g e‬‬

‫تمام روز کارای پدرش تمومی نداشت و از شدت خستگی با شونه‬


‫های افتاده راه‬
‫میرفت‬
‫یعنی به خاطر اینکه پدرش بهش افتخار کنه ارزششو داشت‬
‫انقدر خستگیو تحمل کنه؟‬
‫با فکر به اینکه جونگ کوک چند ساله که مثل یه ربات تمام‬
‫دستورات‬
‫پدرشو اجرا میکرده و بدون اینکه به روش بیاره خسته شده‬
‫بازم همه کارارو انجام میداده کالفه سری تکون داد‬
‫وارد اتاقش شد و با دیدن لیسا جلوی پنجره با تعجب ایستاد‬
‫_اینجا چیکار داری؟‬
‫بدون اینکه برگرده و به سهون نگاه کنه موهاشو پشت گوشش‬
‫قرار داد‬
‫‪+‬اومدم یکم گپ بزنیم‬
‫و بعد به سمت سهون چرخید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪212 | P a g e‬‬

‫‪+‬مشکلی داره؟‬
‫سهون سرشو به دو طرف تکون داد و دست به سینه رو به روی‬
‫لیسا قرار گرفت‬
‫_گوش میدم‬
‫پوزخند کمرنگی روی لبای لیسا شکل گرفت و دوباره به منظره‬
‫بیرون خیره شد‬
‫‪+‬میخوام یه نفر و بکشم و تو باید کمکم کنی سهون‬
‫متعجب به نیم رخ لیسا خیره شد‬
‫_یه نفرو بکشی؟ اونوقت چطور فکر کردی قراره کمکت کنم؟!‬
‫پوزخندش پر رنگ تر شد و نگاه تیزشو به سهون داد‬
‫‪+‬پارک جیمینو بکش سهون ‪..‬توهم خوب میدونی که جونگ کوک‬
‫دوسش نداره‬
‫فقط به خاطر اینکه منو ناراحت کنه باهاش ازدواج کرد!‬
‫_فکر کنم موفقم شده!‪..‬‬
‫پوزخند لیسا از بین رفت و نگاهشو به پنجره داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪213 | P a g e‬‬

‫‪+‬قدرت سهون!‬
‫من وقتی برای عاشق شدن ندارم فقط میخوام قدرتو تو دستام داشته‬
‫باشم‬
‫_پس چرا میخوای اونو بکشی؟ مگه چیکارت داره!‬
‫پوزخند دوبارش اخمای سهونو پر رنگ تر کرد‬
‫‪+‬چون اون پسر میخواد پدرتو نابود کنه‬
‫شاید متوجه نشی ولی اون میتونه خطرناک ترین دشمن پدرت باشه‬
‫سهون چند بار پلک زد و بعد شروع به خندیدن کرد‬
‫_اون همه ادم قدرتمند و با نفوذ نتونستن بالیی سر پدرم بیارن‬
‫اونوقت یه بچه که حتی پدر و مادرش معلوم نیست کین‬
‫میخواد پدرمو نابود کنه؟‬
‫لیسا سری تکون داد و از جلوی پنجره کنار رفت‬
‫‪+‬همونطور که پدرت میگه تو یه احمقی سهون‬
‫سهون با چشمای عصبیش دنبالش کرد و زمانی که لیسا روی‬
‫تختش نشست بهش خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪214 | P a g e‬‬

‫‪+‬تو چشمای اونیکه بهش میگی بچه یه چیز ترسناک وجود داره‪..‬‬
‫انتقام!‬
‫کینه‪ ..‬انتقام وتقاص !میتونه ترسناک تر و قدرتمند تر از هر صالحی‬
‫باشه‬
‫روی تخت دراز کشید‪ ،‬دستشو زیر سرش گذاشت و به سهون‬
‫که حاال گنگ به زمین خیره شده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬میخوای سلطنت پدرت نابود شه؟‬
‫اگه این اتفاق بیفته توهم نابود میشی سهون‬
‫تو هم پسرشی و باهاش سقوط میکنی!‬
‫پس تا دیر نشده اون پسر و از بازی بیرون بکش‬
‫بلند شد و به سمت در راه افتاد‬
‫دستشو روی دستگیره گذاشت و به سمت سهون برگشت‬
‫‪+‬هروقت تونستی با خودت کنار بیای بیا تا باهم حرف بزنیم‪..‬‬
‫من میتونم راه حالی قشنگی واسه حذف کردنش بهت بدم‬
‫از اتاق خارج شد و حاال سهون با افکار جدیدی که ذهنشو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪215 | P a g e‬‬

‫آشفته کرده بودن تنها شده بود‪..‬‬


‫________‬
‫به بخار گرمی که از ظرف سوپ بلند میشد نگاه کرد و لبخند‬
‫کمرنگی زد‬
‫غذا درست کردنو از‬
‫کیونگسو یاد گرفته بود ‪ ،‬هر چند مطمئن بود‬
‫غذاهاش به اندازه غذا های کیونگ خوشمزه نیست‪..‬‬
‫ظرف رو داخل سینی گذاشت و بعد به سمت اتاق جونگ کوک راه‬
‫افتاد‬
‫چند ضربه به در زد و داخل شد‬
‫_سالم برات سوپ اوردم‬
‫گوشیشو کنار گذاشت و به جیمینی که با پیش بند اشپزی‬
‫و یه سینی روی دستاش شبیه سر اشپزا شده بود خیره شد‬
‫هیچوقت کسی براش غذا درست نکرده بود یا حتی به اتاقش نبرده‬
‫بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪216 | P a g e‬‬

‫حتی لیسا هم همیشه از بیرون غذا میگرفت و میگفت که از اشپزی‬


‫کردن خوشش نمیاد‬
‫تو افکارش فرو رفته بود که با قرار گرفتن سینی روی پاهاش‬
‫به زمان حال برگشت‬
‫_تا آخرش بخور‬
‫نمیدونست چرا باید سالمتیش انقدر برای جیمین مهم باشه‬
‫در حالی که یبار قصد داشت جون اون پسرو بگیره یا حتی بهش‬
‫تجاوز کرده بود‪!..‬‬
‫‪+‬ممنون‬
‫لحنش سرد و خشک بود اما همین برای جیمینی که قصد جلب‬
‫کردن توجه جونگ کوکو داشت کافی بود‬
‫لبخندی زد و به سمت در حرکت کرد‬
‫_دست پخت من خیلی خوبه پس سعی کن تا اخرش بخوری‬
‫از اتاق خارج شد و لبخند کمرنگ جونگ کوکو ندید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪217 | P a g e‬‬

‫بوی سوپ بد جور با دلش بازی میکرد و تازه متوجه شده بود چقدر‬
‫گرسنس‪..‬‬
‫قاشقشو از سوپ پر کرد و با فکر به اخرین جمله ی جیمین‬
‫"دست پخت من خیلی خوبه پس سعی کن تا اخرش بخوری "‬
‫قاشقو تو دهنش گذاشت‪..‬‬
‫زیاد طول نکشید که با صورتی درهم سینی رو کنار بزاره‬
‫و پارچ آب و سر بکشه‪...‬‬
‫به جرعت میتونس بگه بدترین مزه ی دنیا رو چشیده‪...‬‬
‫به خودش سپرد دفعه بعد به جای چپوندن کلی غذا تو دهنش‬
‫اول یکم تستش کنه تا ببینه قابل خوردن هست یا نه!‬
‫"تا اخرش بخور "‬
‫خیلی دلش میخواست اون ظرف سوپو به دیوار بکوبه و کسی‬
‫که درستش کرده رو زیر مشت و لگداش لهش کنه‬
‫ولی وجدانش این اجازه رو نمیداد بخواد همچین دیوونه بازی‬
‫ای راه بندازه اونم با تنها کسی که به فکرش بود‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪218 | P a g e‬‬

‫خوب میدونست که اگه جیمین اینجا نبود حتی همین سوپ بد مزه‬
‫رو‬
‫هم برای خوردن نداشت و کسی نبود تا ارومش کنه‪..‬‬
‫پتو رو کنار زد و اروم از تخت بلند شد ظرف سوپ رو برداشت‬
‫و داخل یکی از گلدونای کنار اتاق خالیش کرد‬
‫نمیخواست دل جیمینو بشکنه و با این منطق که فعال به اون‬
‫پسر نیاز داره تا کاراشو پیش ببره خودشو اروم کرد و دوباره‬
‫روی تخت دراز کشید‪..‬‬
‫________‬
‫با صدای زنگ گوشیش صدای تلویزیون رو کم کرد‬
‫و بی توجه به شماره ناشناس جواب داد‬
‫_الو‬
‫‪+‬سالم اقای پارک من کیم جونگینم افسر‪...‬‬
‫_اوه سالم متاسفم که دیر جوابتونو دادم اقای کیم‬
‫‪+‬مهم نیست‪..‬کی میتونم ببینمتون؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪219 | P a g e‬‬

‫به سرویس پله ها نگاه کرد تا مطمئن بشه جونگ کوک حرفاشو‬
‫نمیشنوه‬
‫_فردا ساعت‪ ۲ 4‬خوبه؟ متاسفم که انقدر وقت تلف میکنم‬
‫ولی اینجا وضعیت طوری نیس که بتونم زودتر به دیدنتون بیام‬
‫‪+‬اشکالی نداره فردا ساعت‪ ۲ 4‬بیاید به ادرسی که براتون میفرستم‬
‫_باشه حتما‪ ..‬میبینمتون‬
‫تماسو قطع کرد و دوباره به سرویس پله ها نگاه کرد‬
‫نمیدونست فردا جلوی کیم جونگین‪..‬جونگ کوکو ادم خوبی جلوه بده‬
‫یا یه گناهکار که مطیع حرفای پدر خوندشه‪!..‬‬
‫_________‬
‫جلوی پنجره ایستاده بود و بی توجه به اورافش به حرفای لیسا فکر‬
‫میکرد‪..‬‬
‫به اینکه اون دختر یه عوضی خیانتکارِ شکی نداشت‬
‫اما حرفاش اونقدرام دروغ بنظر نمیرسید‪..‬‬
‫جیمین ادم خطرناکی بود!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪220 | P a g e‬‬

‫_ (اینجوری منم مجبور میشم به جونگ کوک تو کشتن پدرت‬


‫کمک کنم)‪..‬‬
‫نمیخواست باور کنه که برادر ناتنیش فکر کشتن پدرشو داره‬
‫یا حتی با کسی ازدواج کرده که دشمن پدرشه‪..‬‬
‫ولی تمام حواسشو به این موضوع پرت شده بود و نمیدونست‬
‫دقیقا باید چطوری ازشون خالص شه‪..‬‬
‫‪(+‬هروقت تونستی با خودت کنار بیای بیا تا باهم حرف بزنیم‪..‬‬
‫من میتونم راه حالی قشنگی واسه حذف کردنش بهت بدم)‬
‫باید به اون دختر اعتماد میکرد؟‬
‫همیشه دوس داشت پدرش تشویقش کنه و بهش افتخار کنه‬
‫اما با وجود جونگ کوک غیر ممکن بود‪..‬‬
‫بی توجه به قسمتی از درونش که میگفت همون اوه سهون پر شر و‬
‫شور قبلی باش و‬
‫به کارای بقیه اهمیت نده‬
‫به سمت تخت رفت و حاال بیشترِ درونش بهش دستور میداد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪221 | P a g e‬‬

‫هم جونگ کوک و هم جیمین رو از بازی حذف کنه‪...‬‬


‫____‬
‫_باورم نمیشه همشو خوردی‬
‫جیمین با لحن متعجبی گفت و جونگ کوک به لبای باریکی که از هم‬
‫فاصله گرفته بودن خیره‬
‫شد‬
‫‪+‬خوب بود ممنون‪..‬‬
‫از اینکه جونگ کوک ازش تعریف کرده بود خوشحال بود‬
‫اما سعی کرد لبخندشو کنترل کنه‪..‬‬
‫_خوشحالم خوشت اومده‬
‫خواست از اتاق بیرون بره ولی صدای جونگ کوک متوقفش کرد‬
‫‪+‬میخوام برم حموم‪ ..‬میتونی کمکم کنی؟‬
‫به وضوح جمع شدن خون توی صورتشو حس میکرد‬
‫به سمت جونگ کوک برگشت و با مکث کوتاهی جواب داد‬
‫_حتما‪..‬ولی کاش میزاشتی زخمت بهتر بشه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪222 | P a g e‬‬

‫پلکاشو روی هم فشرد و اخم کمرنگی بین ابروهاش جا گرفت‬


‫‪+‬حالم داره از خودم بهم میخوره همین االن باید برم حموم‬
‫سعی کرد با لحن عادی حرف بزنه تا هیجانی که درونش فوران‬
‫کرده بود دیده نشه‬
‫_باشه سینی رو میزارم میام‬
‫جونگ کوک سری تکون داد و جیمین از اتاق بیرون رفت‬
‫زخمش واقعا دردناک بود ولی تنها بهانه ای که برای حموم رفتن‬
‫داشت‬
‫این بود که نمیتونه عرق و خون‬
‫و روی تنش تحمل کنه‬
‫پس فکر انگشتای باریک جیمین که وقتی باندشو میبست روی‬
‫تنش کشیده میشدن رو از سرش بیرون کرد‪..‬‬
‫وارد حموم شد و منتظر شد تا وان پر بشه‬
‫_اینجایی؟‬
‫سری تکون داد و به آب داخل وان خیره شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪223 | P a g e‬‬

‫پشت سر جونگ کوک ایستاده بود و نمیدونست دقیقا چطور باید‬


‫کمکش کنه!‬
‫باالتنه جونگ کوک لخت بود و جز باندی که دورش بسته شده بود‬
‫چیز دیگه ای تنش نبود‬
‫زیپ شلوارشو باز کرد و سعی کرد اونو از پاهاش خارج کنه‬
‫_می‪..‬میخوای کمکت کنم؟‬
‫لکنت گرفته بود و نمیخواست حتی به این فکر کنه که داره تحریک‬
‫میشه‪..‬‬
‫‪+‬نه خودم میتونم‬
‫شلوارشو در اورد و درست زمانی که میخواست باکسرشو در بیاره‬
‫صدای زنگ خونه بلند شد‬
‫_میرم ببینم کیه‪..‬‬
‫از حموم خارج شد و دستشو روی گردنش گذاشت‬
‫نمیدونست کی پشت درِ ولی حاضر بود هزار بار ازش تشکر کنه‬
‫که از این مخمسه نجاتش داده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪224 | P a g e‬‬

‫چند بار نفس عمیق کشید و از پله ها پایین رفت‬


‫با صدای چرخیدن کلید توی در متعجب وسط پله ها ایستاد‬
‫یعنی کی غیر از جونگ کوک کلید اینجارو داشت؟‬
‫برای دیدن کسی که پشت درِ لحظه شماری میکرد‪..‬‬
‫زیاد طول نکشید تا شخصی با کفشای شرابی رنگ پاشنه بلند وارد‬
‫بشه‬
‫و با پوزخند مرموزش به چهره ی خشمگین جیمین نگاه کنه!‬
‫‪+‬نمیخوای دعوتم کنی بیام تو؟‬
‫به خودش و جمله ی مسخره ای که قبل از دیدن شخص پشت‬
‫در گفته بود لعنتی فرستاد‪..‬‬
‫هیچ فکرشو نمیکرد لیسا کلید خونه جونگ کوک رو داشته باشه‬
‫_خودت که بدون دعوت اومدی تو‬
‫لیسا جلوتر اومد و صدای تق تق کفشای پاشنه بلندش تو سر جیمین‬
‫میپیچید‬
‫کت پشمیشو در آورد و به دست جیمین داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪225 | P a g e‬‬

‫‪+‬جونگ کوک کجاست؟‬


‫کت لیسا رو روی کاناپه پرت کرد و با چهره ی بی تفاوتی جواب داد‬
‫_برای تو چه فرقی میکنه؟‬
‫روی کاناپه نشست و دستشو زیر فکش قرار داد‬
‫‪+‬شنیدم زخمی شده‪..‬نباید میومدم حال دوس پسر سابقمو بپرسم؟‬
‫کلمه ی دوس پسر هزار برابر بیشتر از کفشای مسخره ی لیسا‬
‫روی ذهن جیمین رژه میرفت‪..‬‬
‫_تو االن زن پدرشی ‪..‬اومدی پسرتو ببینی نه دوس پسرتو!‪..‬‬
‫بی توجه به لبخند حرصی لیسا به سمت پله ها رفت‬
‫و همونطور که اونارو پشت سر میزاشت خطاب به لیسا گفت‬
‫_جونگ کوک حمومه برای دیدنش باید یه ساعت صبر کنی!‬
‫وارد حموم شد و به جونگ کوکی که داخل وان دراز کشیده و‬
‫چشماشو‬
‫بسته بود خیره شد‬
‫واکنشش نسبت به لیسا زیادی مزخرف بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪226 | P a g e‬‬

‫جوری که داشت به خاطر ضعیف بودن احساساتش از خودش متنفر‬


‫میشد‬
‫‪+‬کی بود؟‬
‫بدون اینکه چشماشو باز کنه گفت و جیمینو از افکار بچگانش بیرون‬
‫کشید‬
‫_لیسا‪...‬اومده دیدنت‬
‫جونگ کوک سریع چشماشو باز کرد و به سرعت داخل وان نشست‬
‫که موجب درد گرفتن زخمش شد و صورتشو جمع کرد‬
‫_هی اروم باش‬
‫جلو رفت تا زخمشو چک کنه اما جونگ کوک با یه حرکت روی‬
‫زمین‬
‫پرتش کرد و از وان خارج شد‬
‫میدونست جونگ کوک لخته پس بدون اینکه سرشو باال بگیره و‬
‫بهش‬
‫نگاه کنه روی همون نقطه ای که زمین خورده بود نشست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪227 | P a g e‬‬

‫و به صدای قدم های تند جونگ کوک که از حموم خارج میشد‬


‫گوش داد‪..‬‬
‫حس بدی بهش دست داده بود‪..‬‬
‫جونگ کوک کامال عاشق لیسا بود جوری که نمیتونست احساسات‬
‫خودشو کنترل کنه‬
‫باید سریع تر جونگ کوکو عاشق خودش میکرد‬
‫وگرنه اون دختر میتونست کاری کنه که جونگ کوک از انتقام و‬
‫کمک‬
‫کردن به جیمین منصرف بشه و درست مثل االن زمینش بزنه‪..‬‬
‫بی توجه به لباسش که کمی خیس شده بود بلند شد‬
‫و از حموم بیرون زد‪..‬‬
‫متوجه جونگ کوک که با لباسای بهم ریخته از پله ها پایین میومد‬
‫شد‬
‫و پوزخند کمرنگی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪228 | P a g e‬‬

‫قبل از اینکه جونگ کوک اخرین پله رو پایین بیاد به سمتش رفت و‬
‫دستاشو دورش حلقه کرد‬
‫_جیمین گفت باید یه ساعت منتظرت بشینم ولی میدونستم‬
‫زود میای منو ببینی!‬
‫دست لیسا رو از دور کمرش باز کرد و سعی کرد صدای لرزونشو‬
‫کنترل کنه‬
‫‪+‬فکر نمیکردم اینجا ببینمت‬
‫_فراموش کردی کلیدارو دارم؟‬
‫پوزخندی زد و از کنار لیسا رد شد‬
‫‪+‬رمز در و یادت رفته که مجبور شدی از کلیدا استفاده کنی؟‬
‫روی کاناپه نشست و به جونگ کوک که با یه بطری شراب به‬
‫سمتش میومد خیره شد‬
‫_انقدر احمق نیستم که نفهمم بعد از ازدواجت رمز و در و عوض‬
‫میکنی!‬
‫لبخند تلخی زد و گیالس لیسا رو پر کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪229 | P a g e‬‬

‫‪+‬احمق‪..‬رمزو عوض نکردم هنوزم تاریخ تولدته!‬


‫میدونست که جونگ کوک عاشقشه ولی فکر نمیکرد انقدر راحت‬
‫جلوش بشینه شراب مورد عالقش رو بیاره و از تاریخ‬
‫تولدش که هنوز رمز درِ صحبت کنه‬
‫جیمین باالی پله ها ایستاده بود و یواشکی به مکالمه اونا گوش میداد‬
‫خوب حرفای جونگ کوک رو وقتی بهش گفت عشق نقطه ضعف‬
‫ادماس‬
‫رو به یاد داشت و حاال باورش داشت‬
‫عشق لیسا از جونگ کوک یه ادم ضعیف ساخته بود که احساساتشو‬
‫راحت بروز میده‪..‬‬
‫‪+‬یه گیالس دیگه؟‬
‫_نه میخام برم‬
‫‪+‬پس فقط برای همین اومدی که داغون بودنمو تماشا کنی؟‬
‫متعجب به جونگ کوک نگاه کرد و سرشو با افسوس تکون داد‬
‫_انقدر بی جنبه شدی که ظرفیتت تو مشروب خوردن اومده پایین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪230 | P a g e‬‬

‫‪+‬تو با من اینکارو کردی‪..‬لیسا‬


‫سکسکه ای کرد و دوباره گیالسشو پر کرد‬
‫_دیگه بیشتر از این نمیتونم حقیر بودنتو تماشا کنم!‬
‫بلند شد و کتشو روی شونه هاش انداخت‬
‫جیمین خیلی دلش میخواست پایین بیاد و با یه جمله دندون شکن‬
‫جواب لیسارو بده اما خوب میدونست که االن وقت مناسبی‬
‫برای خالی کردن حرصش نیست و بهتره یه روز دیگه رو انتخاب‬
‫کنه‪..‬‬
‫‪+‬نگو که اومده بودی خوشبختی منو با همسرم ببینی!‬
‫با لحن مستی گفت و بعد بلند زیر خنده زد‬
‫لیسا بدون حرف از خونه بیرون زد و جیمین به خودش اجازه داد تا‬
‫از پله ها پایین بره‬
‫_چرا انقدر زود مست کردی؟‬
‫با سکوت جونگ کوک بهش نزدیک شد و بطری رو از دستش‬
‫گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪231 | P a g e‬‬

‫_بهت نمیاد انقدر زود مست کنی جئون جونگ کوک‬


‫پوزخندی به جیمین زد و به کاناپه تکیه داد‬
‫‪+‬خودت چی؟‬
‫_من مست نمیکنم و حتی اگه مست کنم شبیه احمقا نمیشم!‬
‫‪+‬جدی؟‬
‫توی صورت جونگ کوک خم شد و به چشمای خمارش خیره شد‬
‫_اره‪....‬میخوای امتحانش کنی؟‬
‫‪+‬جالبه‪..‬این بطری که تو دستته رو تا اخر بخور‬
‫بلند خندید و به بطری نگاهی انداخت‬
‫_فقط همین؟ شوخیت گرفته!‬
‫‪+‬درصد الکلش باالست و اون گرون ترین شرابیه که تو عمرت‬
‫میبینی‬
‫معروفه به شراب سیاه !اصلِ اصل‬
‫دوباره به بطری نگاهی انداخت و زیاد طول نکشید تا بطریو سر بکشه‬
‫هر چند مزه ی اون شراب فوق العاده بود اما به وضوح سوختن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪232 | P a g e‬‬

‫گلوشو موقع قورت دادن حس میکرد‬


‫و مجبور بود چشماشو ببنده تا دردشو کمتر حس کنه‬
‫تقریبا روی کاناپه لم داده و به عکس العمالی جیمین میخندید که‬
‫متوجه لیز خوردن قطره‬
‫شرابی از کنار لب جیمین شد‪..‬‬
‫قطره های بعدی هم راه خودشونو پیدا کردن و روی پوست‬
‫سفید جیمین پایین تر میرفتنو وارد پیراهن سفیدش میشدن‬
‫جوری که جونگ کوک دلش میخواست اون لحظه جای اون قطره ها‬
‫باشه و روی گردنو لب و ترقوه جیمین حرکت کنه‪...‬‬
‫بطری رو پایین اورد و خودشو روی کاناپه ی رو به روی جونگ‬
‫کوک انداخت‬
‫تند تند نفس میکشید و حس میکرد هر ان ممکنه قلبش از سینش‬
‫بیرون بزنه‬
‫_تموم شد‬
‫‪+‬افرین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪233 | P a g e‬‬

‫_پس چرا مست نمیشم؟‬


‫به گونه های سرخ و لبای خیس جیمین نگاه کرد و پوزخندی زد‬
‫‪+‬همین االنم مست شدی‬
‫جیمین اخمی کرد و بطریو کنار انداخت‬
‫_نه مست نشدم‬
‫‪+‬مستی‬
‫بلند شد و بین پاهای جیمین نشست‬
‫دستشو از روی شلوار روی عضو جیمین گذاشت و شروع به حرکت‬
‫دادنش کرد‬
‫‪+‬خوشت میاد؟‬
‫به انگشتای کشیده جیمین که جلوی دهنش قرار گرفته بودن‬
‫و چشمای پر خواستش خیره شد‬
‫_آ‪..‬آره‬
‫پوزخندش از بین رفت و فشار محکمی به عضو جیمین داد‬
‫_عااااهههه لنتی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪234 | P a g e‬‬

‫‪+‬ببین انقدر مست شدی که میزاری لمست کنم!‬


‫بلند شد و به سمت پله ها حرکت کرد‬
‫نمیدونست چرا اما دلش نمیخواست یه بار دیگه به اون پسر تجاوز‬
‫کنه‬
‫_مست نیستم خودم اینو میخام!‬
‫برگشت و به جیمینی که حاال ایستاده بود نگاه کرد‬
‫_لمسم کن منم اینو میخام‪..‬‬
‫‪+‬ولی من نمیخام!‬
‫برگشت تا از پله ها باال بره که جیمین به دستش چنگ زد‬
‫_چرا توهم بهش نیاز داری !‪..‬ولی همه ذهنتو با اون دختر پر کردی‬
‫چرا قلبتو برای یه ادم جدید باز نمیکنی؟‬
‫دست جیمینو کنار زد و با خشم از پله ها باال رفت‬
‫_اونشب به من تجاوز کردی ولی امشب خودم میخام باهات بخوابم‬
‫پس چرا داری فرار میکنی!‬
‫وارد اتاقش شد و قبل از اینکه در و ببنده جیمین هم داخل شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪235 | P a g e‬‬

‫به چشمای سرد جونگ کوک خیره شد و اروم اروم جلو اومد‬
‫_از من فرار نکن جونگ کوک من تنها کسیم که تورو میفهمه‬
‫‪+‬به من نگو جونگ کوک!‬
‫_چرا یه فرصت جدید به خودت نمیدی؟‬
‫‪+‬گمشو بیرون‬
‫دست جونگ کوکو گرفت و روی پیراهنش گذاشت‬
‫_دکمه هامو باز کن یا اگه دوس داری مثل اون شب لباسمو پاره کن‬
‫‪+‬پسره ی احمق میخااای بهت تجاوز کنمممم؟‬
‫بلند داد کشید و جیمینو به دیوار پشت سرش کوبید‬
‫‪+‬میخای با اینکارات به چی برسی؟‬
‫به چشمای وحشی جونگ کوک خیره شد‬
‫_به تو‬
‫‪+‬چرا انقدر زود مست شدی پارک جیمین؟‬
‫لباشو روی لبای جیمین کوبید و بوسه ی خشنی رو شروع کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪236 | P a g e‬‬

‫دستای جیمین دور گردن جونگ کوک حلقه شد و با بوسه های‬


‫داغش‬
‫اون رو همراهی میکرد‬
‫دیگه نمیتونست به خودش دروغ بگه که عاشق جونگ کوک نیست‬
‫ولی اینو خوب میدونست که جونگ کوک حرفاشو باور نکرده‬
‫و فقط پای مستیش گذاشته‪...‬‬
‫پاهای جیمین رو دور کمرش حلقه کرد و بدون اینکه بوسه رو قطع‬
‫کنه‬
‫جیمینو روی تخت گذاشت‬
‫سرشو عقب برد و به چشمای جیمین که کامال میشد مستی رو ازش‬
‫خوند نگاه کرد‬
‫دوباره پایین اومد و پوست گردن جیمینو بین لباش گیر انداخت‬
‫صدای ناله های خفیف جیمینو میشنید و کامال متوجه عضو‬
‫برامده ی جیمین شده بود‬
‫_داری دیوونم‪..‬میکنی‪..‬جونگ کوک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪237 | P a g e‬‬

‫با اتمام جمله ی جیمین متوقف شد و یهو یاد لیسا افتاد‪.‬‬


‫(تو منو دیوونه میکنی جونگ کوک)‬
‫(تو منو دیوونه میکنی جونگ کوک)‬
‫(تو منو دیوونه میکنی جونگ کوک)‬
‫بار ها بار ها تو ذهنش تکرار شد و انقدر ادامه پیدا کرد‬
‫تا جونگ کوکو عصبی کنه‪..‬‬
‫‪+‬گمشو از اتاقم بیرون!‬
‫جیمین متعجب به چشمای سرخ جونگ کوک خیره شد‬
‫_منظورت چیه؟‬
‫‪+‬گفتم گمشو بیروووون‬
‫بلند داد زد بازوی جیمین رو گرفت و به سمت در کشید‬
‫_تو چرا نمیفهمییی میخاممم کمکت کنممممم چرااا چراا مثل‬
‫بچه ها رفتار میکنی جونگ کوک‬
‫جیمین رو از اتاق بیرون انداخت و محکم در و بست‬
‫‪+‬من به کمک تو احتیاج ندارم درواقع تو به من احتیاج داری‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪238 | P a g e‬‬

‫پس اگه میخای از ووک انتقام بگیری باید دهنتو ببندی و تو‬
‫کارای من دخالت نکنی وگرنه همه چیو به ووک میگم‬
‫اونوقت میبینی چه بالیی سرت میاره!‬
‫دستاشو مشت کرد و روی در اتاق جونگ کوک کوبید‬
‫_تو یه عوضیییی درست مثل ووکککک‬
‫بی توجه به زجه های جیمین پشت در سیگاری روشن کرد‬
‫و پشت پنجره ایستاد‬
‫‪+‬درسته من یه عوضیم اما نه مثل ووک!‪..‬‬
‫_______‬
‫به ادرسی که کیم جونگین براش ارسال کرده بود نگاه کرد‬
‫و وارد رستوران شد‬
‫‪+‬سالم شما مهمون اقای کیم هستید؟‬
‫تعظیم کوتاهی به گارسون کرد‬
‫_بله‬
‫‪+‬بفرمایید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪239 | P a g e‬‬

‫به دنبال گارسون به طبقه ی باال رفت و به مرد خوش قیافه ای‬
‫که منتظرش ایستاده بود تعظیم کرد‬
‫‪+‬سالم من افسر کیم جونگینم‬
‫دستشو جلو اورد و با لبخند کوچیکی از جیمین استقبال کرد‬
‫_خوشبختم‪...‬من پارک جیمینم‬
‫‪+‬بشین لطفا‬
‫رو به روی همدیگه نشستن و جونگین فنجون قهوه شو دستش گرفت‬
‫‪+‬اینجا رستوران پدرمه و فکر کردم که میتونه جای امنی‬
‫برای صحبتامون باشه‬
‫جیمین لبخند کوتاهی زد و دستاشو توهم گره زد‬
‫_من میخام دست جئون ووکو رو کنم و به کمک یکی مثل شما‬
‫احتیاج دارم اقای کیم‬
‫جونگین دستشو باال اورد و جیمینو ساکت کرد‬
‫‪+‬قبلش بیا چیزی سفارش بدیم‬
‫متعجب به اون افسر جوون خیره شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪240 | P a g e‬‬

‫خیلی خونسرد بنظر میرسید و جیمین از همین ویژگی بدش میومد‪..‬‬


‫‪+‬میدونم برات عجیبم ولی باید بگم نابود کردن جئون ووک به این‬
‫راحتیا نیست چون اون همه جا ادمای خودشو داره‬
‫و هر لحظه ممکنه مارو بکشه‬
‫پس باید حواسمونو جمع کنیم و اینکه هر روز خوب بخوریم‬
‫تا اگه ووک به سرش زد مارو بکشه حداقل گشنه از این دنیا نریم‪..‬‬
‫دهن جیمین باز مونده بود و پلک زدنای پشت سر همش‬
‫جونگینو به خنده انداخت‬
‫‪+‬من دارم جدی میگم وارد بازیای جئون ووک شدن مساویه‬
‫با مرگ !پس ما االن داریم سر زندگیامون شرط میبندیم‬
‫_اقای کیم اگه انقدر راحت برخورد کنید نمیتونیم شکستشون بدیم!‬
‫یکی از ابروهاشو باال داد و فنجون رو روی میز گذاشت‬
‫‪+‬راحت برخورد میکنم چون نمیخام تو اینکار بهت استرس وارد کنم‬
‫‪..‬‬
‫من یه پلیسم خوب میدونم وقتی پای زندگی و جون ادم وسط میاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪241 | P a g e‬‬

‫به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکنه!‬


‫با صورت مصممش به جونگین خیره شد‬
‫_اقای کیم من هیچ استرسی ندارم و حتی زندگی و جونمم برام‬
‫مهم نیست !چهار سال پیش جئون ووک مادرمو کشت‪..‬‬
‫منو هم با خودش برد ولی فرار کردم و تو این ‪ 1‬سال خودمو برای‬
‫انتقام اماده کردم‪..‬‬
‫به جلو خم شد و به صورت جونگین که حاال جدی تر شده بود نگاه‬
‫کرد‬
‫_من االن فقط میخام نابودی جئون ووکو ببینم و تو تنها پلیسی‬
‫هستی که میتونه به من کمک کنه‬
‫جونگین فنجون قهوه اش رو برداشت و کمی ازش خورد‬
‫‪+‬خوشحالم که انقدر مصمم و محکم میبینمت ادمایی مثل تو‬
‫خیلی کم پیدا میشن پارک جیمین‪..‬‬
‫جیمین کمی سرشو به نشانه احترام خم کرد و جونگین منوی غذا رو‬
‫برداشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪242 | P a g e‬‬

‫_خب از اول برام تعریف کن که چجوری جئون ووکو شناختی‬


‫حتی جزئیات رو هم بگو‪...‬‬
‫جیمین سری تکون داد و شروع کرد‬
‫_مادرم به جئون ووک بدهکار بود و‪....‬‬
‫___________________‬
‫با استرس وارد اتاق جیمین شد و در کمد هارو باز کرد‬
‫کل خونه رو دنبال اون پسر سرخود گشته بود و با فکر اینکه‬
‫ممکنه ناراحت شده باشه و فرار کرده باشه خودشو به اتاق جیمین‬
‫رسوند‪..‬‬
‫وقتی لباسای جیمین رو داخل کمد دید نفس عمیقی کشید و روی‬
‫تخت نشست‬
‫نمیدونست چه حسی به اون پسر داره که انقدر بودو نبودش براش‬
‫مهمه‬
‫اما اینو خوب میدونست که نسبت به جیمین مسئولیت داره‬
‫چون هر آن ممکنه افراد پدرش اونو شناسایی کنن و بکشنش‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪243 | P a g e‬‬

‫صدای مبایلشو از پذیرایی شنید و از اتاق جیمین خارج شد‬


‫به ساعت که ‪ 4‬و نیم رو نشون میداد نگاه کرد و به خاطر زیاد‬
‫خوابیدنش‬
‫سری از افسوس تکون داد‬
‫اسم" جئون ووک "روی صفحه گوشیش افتاده بود و بی درنگ‬
‫جواب داد‬
‫_فکر نمیکردم دیگه بهم زنگ بزنی!‬
‫‪+‬این چه حرفیه تو پسرمی‬
‫پوزخندی زد و منتظر ادامه ی حرفاش شد‬
‫‪+‬جونگ کوک اگه حالت بهتر شده برگرد بهت نیاز داریم‬
‫_اوه واقعا؟؟ اما کسی که بهش نیاز داری رو نزدیک بود به کشتن‬
‫بدی‬
‫‪+‬متاسفم خودت میدونی که شرایط کار ما اینه!‬
‫_شرایط کارمون یا دزدیامون؟‬
‫‪+‬هر اسمی که دوس داری روش بزار ولی سریع بیا اینجا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪244 | P a g e‬‬

‫سمت اتاقش رفت تا لباساشو اماده کنه‬


‫_فکر کردم همه چیز و به سهون سپردی!‬
‫صدای نفس عمیق ووک رو از پشت گوشی شنید و پوزخندش پر‬
‫رنگ تر شد‬
‫‪+‬خودت میدونی که اون یه احمق بیشتر نیست پس تا کارارو خراب‬
‫نکرده برگرد پسرم‬
‫گوشیو قطع کرد و به خودش تو آینه نگاهی انداخت‬
‫_حاال شدم پسرش‪..‬‬
‫با اینکه هنوز زخمش درد میکرد ولی نمیخاست شانس خورد کردن‬
‫سهون رو از خودش بگیره‪...‬‬
‫لباساشو تنش کرد و به سرعت از خونه بیرون زد‬
‫____‬
‫‪+‬متاسفم‬
‫جیمین سرشو به دو طرف تکون داد و لبخندی زد‬
‫_چرا باید تو متاسف باشی؟ اون اوه ووکه که باید متاسف باشه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪245 | P a g e‬‬

‫‪+‬میدونستم ووک یه عوضیه ولی نه انقدر که به یه بچه ‪ 41‬ساله هم‬


‫رحم نکنه!‬
‫جیمین بلند شد و دستشو به سمت جونگین دراز کرد‬
‫_اگه زیاد بیرون باشم جونگ کوک شک میکنه مرسی که کمکم‬
‫میکنید اقای کیم‬
‫‪+‬هیونگ‬
‫متعجب به جونگین نگاه کرد‬
‫‪+‬هیونگ صدام کن اینجوری راحت تریم هر دومون‬
‫لبخندی به صورت جونگین پاشید‬
‫_ممنونم هیونگ‬
‫دستشو چند بار به بازوی جیمین زد‬
‫‪+‬هروقت خواستی بری خونه ی جئون وو ‪..‬ببخشید اوه ووک‬
‫قبلش بهم خبر بده تا برات تجهیزات آماده کنم‬
‫_حتما‬
‫تعظیم کوتاهی کرد و از کنار جونگین گذشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪246 | P a g e‬‬

‫از رستوران بیرون رفت و راه خونه رو در پیش گرفت‬


‫امید بزرگی به قلبش اومده بود و از فکر به اینکه باالخره یه روز‬
‫اوه ووک تقاص کاراشو پس میده لبخند بزرگی روی لب هاش‬
‫نشسته بود‪...‬‬
‫____‬
‫‪+‬فقط تو یه لحظه کارشو تموم میکنی چرا فقط مثل قبل انجامش‬
‫نمیدی؟‬
‫جونگ کوک تک خندی زد و به چشمای ترسناک پدر خوندش نگاه‬
‫کرد‬
‫_اصال متوجه حرفات هستی؟‬
‫چجوری تو شهربازی یه نفر و بکشم؟‬
‫‪+‬همونطور که همیشه انجامش میدی!‬
‫از روی صندلی بلند شد و دستاشو روی میز کوبید‬
‫_اونجا پر آدمه‪..‬چجوری یه نفرو جلوی چشم صد تا بچه یا حتی‬
‫بچه ی خودش بکشم؟؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪247 | P a g e‬‬

‫ووک سیگارشو کنار لبش قرار داد و روشنش کرد‬


‫‪+‬جونگ کوک جوری حرف میزنی که انگار از اینکارا نکردی!‬
‫با اتمام جمله ی ووک چند لحظه مکث کرد و به خودش لعنتی‬
‫فرستاد‬
‫‪+‬از وقتی ازدواج کردی رفتارت به کل عوض شده‪..‬نگو که اینا‬
‫تاثیرات اون پسرس!‬
‫پوک عمیقی از سیگارش گرفت و با چشمایی که حاال بین دود‬
‫سیگار ترسناک تر دیده میشد به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬پسرم خودت میدونی که هرچی بخواد تو رو ازم دور کنه رو‬
‫نابود میکنم درسته؟‬
‫هرچند که سعی کرد خودشو بی تفاوت نشون بده اما حس میکرد‬
‫صدای کوبش قلبش کامال به گوش پدر خوندش میرسه‬
‫‪+‬منظورم از هرچیزی میتونه ماشین یا خونه و پول باشه‬
‫و یا میتونه یه انسان باشه!‬
‫آب دهنشو قورت داد وبه سیگاری که حاال از بین دستای اوه ووک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪248 | P a g e‬‬

‫کنار افتاده بود خیره شد‪..‬‬


‫میترسید‪..‬‬
‫از خودش!‬
‫حس اشنایی داشت که قبال تجربش کرده بود‪..‬‬
‫چیزی شبیه به عشق یا وابستگی که به خاطرش درد زیادی کشیده‬
‫بود‪..‬‬
‫نمیخاست به این فکر کنه که لیسارو کنار گذاشته و حاال قلبشو‬
‫به جیمین تقدیم کرده پس سعی کرد از اون جو متشنج خودشو‬
‫بیرون بکشه‪..‬‬
‫_فردا تو شهربازی کیم مینسوکو میکشم‬
‫ووک پوزخندی زد و جونگ کوک‬
‫بدون شنیدن حرف دیگه ای از اون جهنم بیرون رفت‪..‬‬
‫______‬
‫رمز در که هنوزم تاریخ تولد لیسا بود رو وارد کرد و در به سرعت‬
‫باز شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪249 | P a g e‬‬

‫با اولین قدمی که داخل گذاشت مشامش از بوی خوب غذا پر شد‬
‫و حس گرسنگیشو تحریک کرد‪..‬‬
‫کمی جلوتر اومد و جیمین رو داخل آشپز خونه دید‪..‬‬
‫یکی از تیشرتای سفید جونگ کوکو تنش کرده بود و مدام یقه ی‬
‫گشاد‬
‫لباسو از روی شونه هاش باال میکشید‪..‬‬
‫جونگ کوک به دیوار تکیه داد و دست به سینه به جیمینی که‬
‫انگشتای‬
‫روغنیشو لیس میزد خیره شد‬
‫تابه رو برداشت و بعد از انداختن سوسیسا داخلش ‪..‬شروع به تکون‬
‫دادنش روی شعله‬
‫های گاز کرد‬
‫‪+‬عاااخ روغن عوضی نپر!‬
‫تقریبا با سر انگشتاش تابه رو نگه داشته بود و بدنشو نیم متر‬
‫دور گرفته بود تا روغن روی پوستش نیفته‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪250 | P a g e‬‬

‫‪+‬عهههه لعنتی داغههههه‪..‬‬


‫تابه رو انداخت و اینبار با قاشق به جون سوسیسا افتاد‪..‬‬
‫جونگ کوک با خنده ای که به زور نگهش داشته بود به جیمینی که‬
‫با تابه و سوسیس داخلش‬
‫جنگ میکرد خیره شده بود‬
‫و حاضر بود قسم بخوره که دلش میخواد از خنده به دیوارا چنگ‬
‫بزنه‪..‬‬
‫‪+‬عااااااااااااه سووووختممممممم‬
‫با صدای فریاد جیمین از حالو هوای خنده بیرون کشیده شد‬
‫و سریع وارد آشپز خونه شد‬
‫_چیشده؟؟؟؟‬
‫دست جیمینو گرفت و به سوختگی کوچیک کنار انگشتش خیره شد‬
‫_به خاطر این اینجوری داد زدی؟‬
‫جیمین خجالت زده دستشو از دست جونگ کوک بیرون اورد و یقه‬
‫ی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪251 | P a g e‬‬

‫لباسشو که روی شونش افتاده بود باال کشید‬


‫‪+‬خب‪ ..‬هول کردم‪..‬تو کی اومدی؟‬
‫_همین االن‬
‫از آشپزخونه بیرون رفت و جیمین متعجب بهش خیره شد‬
‫"چه بی ادب حتی درست حالمو نپرسید "!‬
‫سری تکون داد و زیر تابه رو خاموش کرد‬
‫_بیا اینجا‬
‫به سمت صدا برگشت و متوجه جونگ کوک با جعبه ی کمک های‬
‫اولیه توی دستش شد‬
‫لبخند کمرنگی زد و پشت میز غذا خوری نشست‬
‫_دوباره لباس منو تنت کردی؟ مگه لباسای خودتو دوس نداری؟‬
‫دست جیمینو گرفت و پماد سوختگیو آروم روی انگشتش مالید‬
‫‪+‬خب راستش لباسای تو چون بزرگترن خنک ترن ولی لباسای من‬
‫همشون تنگن‬
‫_پس یعنی میخای همیشه لباسای منو بپوشی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪252 | P a g e‬‬

‫‪+‬اوه معلومه که نه‪..‬‬


‫حرکت نرم دست بزرگ جونگ کوک روی انگشتاش دیوونه کننده‬
‫بود‬
‫و حاضر بود به خاطر دوباره تجربه کردنش تمام انگشتاشو بسوزونه‪..‬‬
‫_وقتی بلد نیستی چیزی بپزی بهتره سفارش بدی‪..‬‬
‫پمادو داخل جعبه گذاشت و درشو بست‬
‫‪+‬نه بلدم این دفعه اینجوری شد همیشه که قرار نیست گند بزنم‪..‬‬
‫لبخند کمرنگی روی لبای جونگ کوک نقش بست و جعبه رو کنار‬
‫گذاشت‬
‫_پس بهتره غذا رو بیاری چون خیلی گشنمه‬
‫بلند شد و با ذوق چیزی که درست کرده بود رو روی میز گذاشت‬
‫و خودش رو به روی جونگ کوک نشست‬
‫‪+‬کی قراره بریم خونه ی ووکو بگردیم؟‬
‫بدون اینکه سرشو باال بیاره جواب داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪253 | P a g e‬‬

‫_یه نقشه هایی دارم که اگه عملی بشن میتونیم راحت اونجارو‬
‫بگردیم‬
‫جیمین سری تکون داد و دوباره مشغول شد‬
‫جونگ کوک دستشو دراز کرد تا سس رو از وسط میز برداره که‬
‫همون موقع هم‬
‫جیمین دستشو دراز کرد و روی دست جونگ کوک گذاشت‬
‫جونگ کوک متعجب سرشو بلند کرد و به مردمکای لرزون چشمای‬
‫جیمین خیره شد‬
‫یقه ی لباسش نصف سینه و کتف سفیدشو بیرون انداخته بود‬
‫و لبای مرووب جیمین از همیشه سرخ تر بنظر میرسید‬
‫جونگ کوک به وضوح تحریک شدنشو حس میکرد‬
‫و تمام تالششو‬
‫میکرد تا نفساشو منظم نگهداره‬
‫‪+‬میخواستم ‪..‬سس رو بردارم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪254 | P a g e‬‬

‫دستشو از روی دست جونگ کوک برداشت و آروم شروع به‬


‫خوردن کرد‬
‫اما جونگ کوک هنوز نگاه پر از شهوتش روی جیمین بود‪..‬‬
‫_لباستو درست کن!‬
‫گنگ به جونگ کوک نگاه کرد و متوجه نگاه حریصش روی کتفش‬
‫شد‬
‫حاال کامال متوجه تحریک شدن اون پسر شده بود‬
‫و اینو فرصتی دونست برای نزدیک کردن خودش به جونگ کوک‪!..‬‬
‫"میتونم کاری کنم از لیسا دور شه و فقط مال خودم باشه "‪..‬‬
‫کف پاشو از زیر میز روی عضو جونگ کوک گذاشت و با تکون‬
‫خوردن‬
‫یهویی پسر پوزخندی زد‪..‬‬
‫‪+‬اوه من تورو تحریک کردم!‬
‫پای جیمینو کنار زد و نگاه عصبیشو بهش داد‬
‫_چه غلطی میکنی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪255 | P a g e‬‬

‫از روی صندلی بلند شد و چهار دستو پا روی میز نه چندان بزرگ‬
‫غذا خوری قرار گرفت‬
‫‪+‬چند روزه سکس نداشتی؟‬
‫آب دهنشو قورت داد و به یقه ی باز جیمین که کامال سینه ها و‬
‫شکمشو به نمایش گذاشته بود خیره شد‪..‬‬
‫جیمین جلو تر اومد و صورتشو در ‪ ۵‬سانتی صورت جونگ کوک‬
‫قرار داد‬
‫جوری که دمای بدن همدیگه رو حس میکردن‬
‫‪+‬خودت میدونی ما هیچوقت عاشق هم نمیشیم‪..‬پس بیا القل‬
‫یکم باهم خوش بگذرونیم هووم؟‬
‫نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه‪..‬جیمین با کلماتی که از بین‬
‫لبای سرخش خارج میشد بدجور دلبری میکرد و جونگ کوک حس‬
‫میکرد‬
‫دیگه بیشتر از این نمیتونه خودشو کنترل کنه‪..‬‬
‫لباشو روی لبای نرم و باریک جیمین کوبید و با ومع خاصی اونارو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪256 | P a g e‬‬

‫بین لباش میفشرد‬


‫دستاشو کنار گردن جیمین قرار داد و همراه با بوسه‪ ،‬صورت نرم‬
‫جیمینو نوازش میکرد‬
‫جیمین میدونس که به جونگ کوک عالقمند شده اما نمیدونس که‬
‫همون حس رو هم جونگ کوک بهش پیدا کرده و هنوز به خودش‬
‫هم اعتراف نکرده‪..‬‬
‫جونگ کوک یهویی بوسه ی شیرینشونو شکست و از پشت میز بلند‬
‫شد و اروم اروم عقب‬
‫رفت‬
‫جیمین متعجب بهش خیره شد و از روی میز پایین اومد‬
‫‪+‬چیشده؟؟؟‬
‫_تو داری منو میترسونی جیمین!‬
‫جیمین کمی جلوتر اومد و در چند سانتی جونگ کوک قرار گرفت‬
‫‪+‬چرا؟؟‬
‫_میترسم ببوسمت و دیگه نتونم ازت دست بکشم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪257 | P a g e‬‬

‫‪+‬پس ازم دست نکش!‬


‫قبل از اینکه منتظر ریکشن جونگ کوک بمونه لباشو به دندون گرفت‬
‫و مک عمیقی به لب پایین جونگ کوک زد‬
‫قلب هر دو تند میزد و هیجان درونش با قدرت میکوبید‬
‫دستشو داخل موهای شرابی جونگ کوک فرو کرد و زبونش به‬
‫داخل دهن‬
‫جونگ کوک راه پیدا کرده بود‬
‫بوسه عمیقتر و عمیقتر میشد و هر دو مصمم تر از چند لحظه قبل‬
‫همدیگه رو میبوسیدن‪..‬‬
‫جونگ کوک لباشو از لبای جیمین جدا کرد و به چشمای مست شده‬
‫جیمین پوزخند زد‬
‫هر چی که روی میز غذا خوری بود رو به زمین انداخت‬
‫و جیمینو به سمت میز هدایت کرد‬
‫لباشو به گردن جیمین چسبوند و با بوسه های ارومش جیمینو روی‬
‫میز خوابوند و روش خیمه زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪258 | P a g e‬‬

‫‪+‬همه چیو ریختی پایین تا منو بجای غذات بخوری؟‬


‫با لبخند شیطونی گفت و جونگ کوک رو از هر لحظه حریص تر‬
‫میکرد‬
‫_تو از همه ی اون غذا ها خوش مزه تری!‬
‫دوباره سرشو داخل گردن جیمین برد و مک عمیقی گرفت‬
‫طوری که صدای ناله جیمین بلند شد و عضو تحریک شدش رو به‬
‫عضو جونگ کوک فشار داد‬
‫تیشرت رو از تن جیمین خارج کرد و لباشو بین سینه های جیمین‬
‫گذاشت‪..‬‬
‫بوسه های عمیقیو روی پوست بلوری جیمین به جا میزاشت و هر بار‬
‫هر نقطه از تن جیمین‬
‫رو که دوس داشت مارک میکرد‬
‫دستشو روی لباس جونگ کوک گذاشت تا دکمه هاشو باز کنه‬
‫ولی با اسیر شدن مشتاش بین انگشتای جونگ کوک متوقف شد‬
‫_خودم لباسامو در میارم سعی کن زیاد لمسم نکنی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪259 | P a g e‬‬

‫هیچ سوالی برای پرسیدن وجود نداشت‬


‫چون جیمین خیلی خوب میدونست که تمام وسواسای جونگ کوک‬
‫به خاطر‬
‫رابطش با لیسا بوده‪..‬‬
‫هر چند که حس حسادت تمام وجود جیمین رو میسوزوند ولی‬
‫برای اینکه بتونه تاثیر خودشو روی جونگ کوک بزاره باید تمام‬
‫خاطرات مربوط به لیسا رو از ذهنش پاک میکرد‪..‬‬
‫با قرار گرفتن دست جونگ کوک روی شلوارش از فکر بیرون اومد‬
‫و با استرس منتظر ادامه ی کار جونگ کوک شد‬
‫باالخره شلوارشو در اورد و حاال کامال لخت جلوی چشمای‬
‫پر از شهوت جونگ کوک دراز کشیده بود‬
‫جونگ کوک دکمه های لباسشو باز کرد و پیراهنو از تنش خارج‬
‫کردم‬
‫قبل از اینکه کمربندشو باز کنه دست جیمین روی دستش قرار‬
‫گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪260 | P a g e‬‬

‫و با نگاه پر از خواهشش به جونگ کوک خیره شد‬


‫‪+‬لطفا بزار من انجامش بدم‬
‫_اما‪..‬‬
‫‪+‬لطفا بزار اینکارو بکنم‪..‬‬
‫دستشو از روی شلوارش برداشت و دست جیمین شروع به بازکردن‬
‫کمربند و زیپ شلوارش کرد‬
‫زیاد طول نکشید تا عضو بزرگ جونگ کوکو تو دستش بگیره‬
‫و کامال ناگهانی داخل دهنش فرو ببره‬
‫با گرمای یهویی دهن جیمین روی عضوش عاهی کشید و سرشو باال‬
‫انداخت‬
‫_لعنت‪..‬‬
‫اولین تجربه ی جیمین بود و سعی کرد بدون زدن دندوناش روی‬
‫عضو پارتنرش براش ساک بزنه‪..‬‬
‫با چشمای خمارش به جونگ کوک که کنترلشو از دست داده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪261 | P a g e‬‬

‫خیره شده بود و زبونشو از زیر عضو جونگ کوک تا سرش میکشید‬
‫و به لرزش بدن جونگ کوک پوزخند‬
‫میزد‬
‫_لعنتی‪ ..‬کافیه‪..‬‬
‫جیمین دوباره روی میز دراز کشید و جونگ کوک بین پاهاش قرار‬
‫گرفت‬
‫بدنشو کمی روی جیمین انداخت و به چشمای پر از خواستش خیره‬
‫شد‬
‫_اگه نمیخوای همینجا تمومش میکنیم‪..‬‬
‫بدون توجه به جونگ کوک که گفته بود بهش دست نزنه‪،‬دستاشو‬
‫دور گردنش‬
‫حلقه کرد و با بوسه ی کوتاهی به جونگ کوک فهموند که ادامه بده‬
‫"برام مهم نیست اگه نزاری ل‬
‫مست کنم جئون جونگ کوک‪..‬‬
‫من با استاندارای خودم پیش میرم "‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪262 | P a g e‬‬

‫عضوشو کمی داخل جیمین برد و بعد از مکث کوتاهی تا اخر واردش‬
‫شد‬
‫نفسای تند جیمین لبای از همه فاصله گرفتش و اخمی که به خاطر‬
‫درد روی پیشونیش افتاده‬
‫بود منظره ی جذابی رو ساخته بود‬
‫که جونگ کوکو مجبور کرد لبای نیمه باز جیمینو بوسه بارون کنه و‬
‫محکم تر داخلش بکوبه‪..‬‬
‫صدای ناله های بلند جیمین و جیرجیر کردن پایه های میز تضاد‬
‫سکسی رو ایجاد کرده بود و هر دوشون بین دنیای بنفش رنگی‬
‫که برای هم ساخته بودن غرق شده بودن‪..‬‬
‫عضوشو خارج کرد و جیمینو از روی میز بلند کردو تقریبا به‬
‫اپن کوبید‬
‫پشت جیمین قرار گرفت ‪..‬دوباره عضوشو واردش کرد و از پشت‬
‫جیمینو تو بغلش گرفت‬
‫جونگ کوک به الله ی گوشش مک میزد و تند تر داخلش میکوبید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪263 | P a g e‬‬

‫‪+‬عااه‪....‬فک‪..‬ر کنم‪..‬دارم‪...‬میاام‬
‫بوسه ی عمیقی به گردن جیمین زد و عضوشو داخل دستاش گرفت‬
‫با حرکات تند دستش روی عضو جیمین صدای ناله های جیمین‬
‫بلندتر شد‬
‫و هر دو با هم به ارگاسم رسیدن‪..‬‬
‫تمام انرژی که داشتن خالی شده بود و حاال بین کلی غذا و ظرف‬
‫ریخته شده دراز کشیده بودن‪..‬‬
‫نفساشون تازه منظم شده بود هر کدوم یه طرف آشپزخونه دراز‬
‫کشیده بودن‬
‫خیلی دلش میخواست االن بین بازوهای قدرتمند جونگ کوک باشه‬
‫و باهم از سکسی که داشتن حرف بزنن ولی خوب میدونس‬
‫که چنین چیزی ممکن نیست‪..‬‬
‫تیشرت جونگ کوکو برداشت و بدون شلوار تنش کرد انقدر بلند بود‬
‫که باسنشو بپوشونه‪..‬‬
‫خواست از آشپزخونه خارج شه که صدای جونگ کوک متوقفش کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪264 | P a g e‬‬

‫_ممنون‪..‬خیلی خوب بودی‬


‫بدون اینکه به سمت جونگ کوک برگرده لباشو به دندون گرفت‬
‫و لبخندی زد‬
‫‪+‬توهم همینطور‪..‬‬
‫از اشپزخونه بیرون رفت و جونگ کوک با ذوق به چیزی که چند‬
‫لحظه‬
‫قبل تجربه کرده بود فکر میکرد‪..‬‬
‫هیچوقت رابطه توی آشپزخونه رو با لیسا تجربه نکرده بود‬
‫و همه رابطه هاشون برمیگشت به اتاق و تخت خواب‪..‬‬
‫لیسا هیچوقت براش ساک نزده بود و میگفت که از اینکار بدش میاد‬
‫اما جیمین طوری عضوشو بین لبای گرمش میکشید که انگار‬
‫میخواست دیوونش کنه و بنظرش موفق هم شده بود‪..‬‬
‫با صدای پیام گوشیش بلند شد و گوشیشو از داخل جیب شلوارش‬
‫در اورد‬
‫به متن پیام نگاه کرد و تمام چیزای خوبی که تجربه کرده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪265 | P a g e‬‬

‫به سرعت از سرش پرید‪..‬‬


‫(فردا ساعت‪ 1‬و نیم شب تو شهربازی آماده باش)‬
‫فردا‪..‬‬
‫فردا‪..‬‬
‫فردا‪..‬‬
‫یه روز دیگه‪..‬‬
‫و یه قتل دیگه‪..‬‬
‫تاوان یه روز لبخند زدن‪ ،‬یه عمر اشک ریختنه‪...‬‬
‫و این قانون زندگیه!‪..‬‬
‫‪----------------------‬‬
‫تقریبا تا صبح نخوابیده و به سقف خیره شده بود‪..‬‬
‫تمام فکرش درگیر کاری بود که امروز میخواست انجام بده‬
‫هیچوقت برای ادم کشتن انقدر دو دل نبود‪ ،‬با اینکه دلش نمیخواست‬
‫انجامش بده ولی با فکر کردن به اینکه کسیو تو زندگی نداره‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪266 | P a g e‬‬

‫و اگه گیر بیفته فقط جون خودشه که گرفته میشه راحت ادمارو‬
‫میکشت‬
‫و به دستور پدر خوندش عمل میکرد!‬
‫لیسا همیشه برای اینکار تشویقش میکرد و میگفت که اینطوری‬
‫مثل یه مرد مغرور و بی رحم دیده میشه‪..‬‬
‫اما قطعا اگه جیمین میفهمید قراره یه نفرو جلوی صد تا بچه بکشه‬
‫جلوشو میگرفت!‬
‫صدای پیام گوشیشو شنید و با ترس به گوشی سیاهش نگاه کرد‬
‫یعنی بازم ووک بود؟ دوباره میخواست چه دستوری بده؟‬
‫با دو دلی خم شد و گوشیو از روی کشوی کنار تخت برداشت‬
‫و پیامی که از طرف ووک براش اومده بودو باز کرد‬
‫(امروز جیمینو هم با خودت به شهربازی ببر‪..‬کیم جونگین اونجا رو‬
‫زیر نظر داره اگه‬
‫تنهایی بری و زد و خورد راه بندازی‬
‫میتونه راحت گیرت بندازه)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪267 | P a g e‬‬

‫پلکاشو روی هم فشرد و گوشیو به طرفی پرت کرد‬


‫اگه جیمینو نمیبرد راحت بهش شک میکردن پس باید محتاوانه‬
‫برخورد میکرد‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک صبحونه نمیخوری؟‬
‫صدای بلند جیمینو از طبقه پایین شنید و ناخوداگاه به یاد دیشب‬
‫افتاد‪..‬‬
‫انقدر به شهربازی لعنتی فکر کرده بود که یادش رفته بود‬
‫دیشب یکی از بهترین حسای دنیا رو تجربه کرده‪..‬‬
‫لبخند تلخی زد و تختشو ترک کرد‪..‬‬
‫با دیدن جونگ کوک که از پله ها پایین میومد سعی کرد طبیعی‬
‫رفتار کنه‬
‫و خجالت کشیدنو کنار بزاره‪..‬‬
‫‪+‬صبح بخیر‬
‫_االن که ظهره!‬
‫پشت میز غذا خوری نشست دقیقا همونجایی که دیروز کارشون‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪268 | P a g e‬‬

‫به سکس ختم شده بود‪..‬‬


‫جیمین تخم مرغایی که درست کرده بودو وسط میز گذاشت‬
‫و به وضوح جمع شدن صورت جونگ کوکو دید‬
‫_از سوسیسای دیشب نداریم؟‬
‫آب دهنشو قورت داد و سعی کرد به هرجایی غیر از چشمای‬
‫درشت جونگ کوک نگاه کنه‬
‫‪+‬دیشب همشونو ریختی رو زمین‬
‫با حرف جیمین گوشاش قرمز شد و دوباره یاد دیشب افتاد‬
‫که چجوری کنترلشو از دست داد و همه چیو زمین ریختو‬
‫روی همین میز اون پسر لعنتیو بفاک داد‪..‬‬
‫یکی از ظرفارو جلوی خودش گذاشت و مشغول شد‪..‬‬
‫_بیا امروز بریم شهربازی‬
‫جیمین متعجب به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬تو که گفتی قرار نیست باهم جایی بریم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪269 | P a g e‬‬

‫بدون اینکه به جیمین نگاه کنه لیوان اب پرتغالشو برداشت و کمی‬


‫ازش خورد‬
‫_خب راستش قراره‪..‬‬
‫"اگه بهش بگم قراره ادم بکشم حتما جلومو میگیره و اونوقت‬
‫جونش در خطر میفته "‬
‫ووک عوضی تر ازین حرفا بود که به همسر پسرش رحم کنه‬
‫پس نباید ریسک میکرد‬
‫نمیدونست چرا انقدر به جیمین اهمیت میده ولی همینقدر‬
‫میدونست که باید ازش محافظت کنه‪...‬‬
‫_خب راستش حوصلم سر رفته و کسیو ندارم باهاش بیرون برم‬
‫مگه خودت نگفتی که باهم خوش بگذرونیم؟‬
‫با سرخ شدن گونه های جیمین پوزخندی زد و دوباره لیوان آب‬
‫پرتغالشو بدست گرفت‬
‫جیمین نمیفهمید چرا حرفایی که خودش راحت زده بود االن‬
‫انقدرخجالت اور و بی شرمانه بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪270 | P a g e‬‬

‫سعی کرد بیشتر به خودش مصمم باشه و عادی برخورد کنه‬


‫و به درد پایین تنش اهمیت نده‪..‬‬
‫‪+‬باشه بریم منم حوصلم سر رفته‪..‬‬
‫______‬
‫_اوه فکر نمیکردم دوباره ببینمت ‪..‬اونم تو شهربازی‬
‫کیونگسو به طرف صدا چرخید و با دیدن اون افسر دیوونه کیم‬
‫جونگین پووفی کرد‬
‫‪+‬من اینجا کار میکنم و االن شیفتمه و طبیعیه که اینجا باشم!‬
‫تو که پلیسی چرا انقدر بیکاری که اومدی شهربازی؟‬
‫ابرویی باال انداخت و با پوزخند سر تا پای کیونگسو رو از نظر گذروند‬
‫_از لباسی که تنت کردی مشخصه که اینجا کار میکنی‬
‫پوکر به جونگین و بعد به لباسی که تن خودش بود نگاه کرد‬
‫و دوباره نگاهش به سرعت روی جونگین برگشت‬
‫‪+‬تف به ذاتت کیم جونگین همین امروز که این لباس مسخره رو‬
‫تنم کردم باید سرو کله نحست پیدا میشد!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪271 | P a g e‬‬

‫جونگین تک خندی زد و لباشو جمع کرد‬


‫_حتما از مغازه خانوم کیم چی خرید میکنم ‪..‬البته وقتی ماموریتم‬
‫اینجا تموم شد‪..‬‬
‫پوزخند جذابی زد و از کنار کیونگسو و لباس پنگوئن شکلی که‬
‫روش نوشته بود "لطفا از مغازه خانوم کیم چی خرید کنید "رد شد‬
‫با حرص به پشت سر جونگین خیره شد و لگدای محکمشو نثار زمین‬
‫کرد‬
‫حتی به جیمینم نگفته بود که همچین چیزایی رو تنش میکنه‬
‫تا پول در بیاره‪..‬‬
‫همیشه میترسید غرورش پیش بقیه خورد بشه و االن که کیم جونگین‬
‫تو این وضع دیده بودش حس مردن داشت و حاضر بود‬
‫تمام عمرشو بده تا ‪ ۵‬دیقه به عقب برگرده و اون لباس مسخره رو از‬
‫تنش در بیاره‪..‬‬
‫‪+‬دو کیونگسو بیا اینجا‬
‫به پیرزن بد اخالقی که صاحب کارش بود نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪272 | P a g e‬‬

‫و با قدمای اروم به سمتش رفت‬


‫_بله خانوم کیم چی‬
‫‪+‬چرا اون تابلو که بهش بادکنک چسبونده بودمو نگرفتی تو دستت؟‬
‫پوکر به پیرزن خیره شد و نفس عمیقی کشید‬
‫_خانوم کیم چی شما روی لباسم نوشتید"لطفا از مغازه ی خانوم کیم‬
‫چی خرید کنید"‬
‫روی تابلو هم همونو نوشتید خب چرا‪...‬‬
‫‪+‬رو حرف من حرف نزن پسره ی خود سر!‬
‫تابلو رو برداشت و به سینه ی کیونگسو کوبید‬
‫‪+‬ببینم دستت نیس از حقوقت کم میکنم‪..‬‬
‫انگشت اشارشو تهدید وار باال اورد و دوباره به مغاز‬
‫ش برگشت‬
‫_ببینم دستت نیس از حقوقت کم میکنم‬
‫با لحن مسخره ای حرف پیرزنو تکرار کرد و تابلو رو دو دستی باال‬
‫گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪273 | P a g e‬‬

‫_دیگه از این بدبخت تر نمیشم!‬


‫نگاهشو بین مردم میچرخوند که چشمش به چهره ی آشنایی افتاد‬
‫و زیاد طول نکشید که تشخیص بده اون شخص جیمینه و داره‬
‫با خوشحالی به سمتش میاد‬
‫_چرا از این بدبخت ترم میشم!‬
‫تابلو رو زمین گذاشت و با قدمای تند پشت به جیمین راه افتاد‬
‫‪+‬کیونگسو وایستاااا‬
‫با تند شدن قدمای دوستش سری تکون داد و به جونگ کوک نگاه‬
‫کرد‬
‫‪+‬اون خیلی مغروره لطفا به خاطر لباسی که تنشه مسخرش نکن‬
‫نمیخوام غرورش خورد بشه‪..‬‬
‫گفت و سریع سمت کیونگسو دوید‬
‫"چجوری میتونه انقدر خوب باشه که به فکر غرور دوستش باشه؟‬
‫"‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪274 | P a g e‬‬

‫به سرعت از ذهن جونگ کوک گذشت و به جیمینی که حاال‬


‫کیونگسو رو بغل کرده بود خیره‬
‫شد‬
‫اون پسر شبیه فرشته ها نیست‪..‬اون واقعا یه فرشتس‪..‬‬
‫‪+‬تو باید از برادرت خجالت بکشی به خاطر شغلت؟‬
‫خیلی احمقی کیونگ‬
‫کیونگسو سرشو پایین انداخت و اروم جواب داد‬
‫_نمیخواستم به خاطر اینکه نتونستم درسمو ادامه بدم سرزنشم کنی‬
‫به خاطر همین هیچوقت بهت نگفتم‪..‬‬
‫دستشو روی بازوی دوستش گذاشت و لبخند زیباشو تحویلش داد‬
‫‪+‬کیونگی اتفاقا خیلیم کیوت شدی کاش زودتر میفهمیدم‬
‫پوکر به جیمین نگاه کرد‬
‫_من کیوت نیستم‬
‫‪+‬ای بابا باز که شدی همون ادم مزخرف همیشگی‬
‫کیونگسو که منتظر شنیدن همین حرف بود لبخندی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪275 | P a g e‬‬

‫_با اون پسره جئون جونگ کوک اومدی شهربازی؟‬


‫‪+‬اره رابطمون بهتر شده‪..‬فکر کنم زیاد منتظرش گذاشتم من برم‬
‫دیگه‬
‫قدمای تندشو به سمت جونگ کوک برداشت ولی وسط راه متوقف‬
‫شد‬
‫و به طرف کیونگسو برگشت‬
‫‪+‬باهات تماس میگیرم‪..‬‬
‫سری تکون داد و به دوستش که سمتِ جونگ کوک میدویید خیره‬
‫شد‪..‬‬
‫حدس میزد که رابطه ی اونا فراتر رفته باشه اما نه انقدر که‬
‫که کارشون به سکس بکشه!‬
‫‪+‬پسره ی چش سفید چرا تابلو رو انداختی زمینننن؟؟؟‬
‫نفس عمیقی کشید و تعظیم نود درجه ای به خانوم کیم چی کرد‬
‫_متاسفم دیگه تکرار نمیشه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪276 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک به هر سمت که نگاه میکرد خاطراتی که لیسا براش‬


‫ساخته بود رو میدید‬
‫وقتی با لیسا چرخ و فلک سوار شدن و یا وقتی ترن هوایی سوار شدن‬
‫و لیسا با هیجان اسمشو فریاد میزد‪..‬‬
‫خاطراتی که فقط یه بار تجربه کرد و مطمئن بود دیگه هیچوقت‬
‫نمیتونه با کسی اونارو تجربه‬
‫کنه‪..‬‬
‫با کشیده شدن دستش توسط جیمین از خاطرات شیرینش که حاال‬
‫به تلخی ازش یاد میکرد‬
‫بیرون کشیده شد‬
‫و به نیم رخ پسر کوچیکتر خیره شد‬
‫‪+‬واااای بیا سوار ترن هوایی بشیم‬
‫با ذوق گفت و به چشمای سرد جونگ کوک نگاهی انداخت و ایستاد‬
‫‪+‬چرا اینطوری نگاه میکنی؟ من تا حاال شهربازی نیومدم خب‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪277 | P a g e‬‬

‫یکی از ابرو های جونگ کوک باال پرید و با حالت سوالی به جیمین‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬مامانم به اندازه کافی پول نداشت‪..‬تا منو اینجور جاها بیاره‬
‫با لحن عادی گفت و جونگ کوک با ترحم بهش نگاه کرد‬
‫از ورز نگاه جونگ کوک خوشش نیومد پس دستشو ول کرد و پشت‬
‫به جونگ کوک راه افتاد‬
‫_هی کجا داری میری؟؟‬
‫برگشت و با بغضی که به زور نگهش داشته بود تو صورت جونگ‬
‫کوک داد زد‬
‫‪+‬من به ترحم تو احتیاج ندارم دیگه حق نداری اونجور‪...‬‬
‫_اروم باش بقیه دارن نگامون میکنن‬
‫‪+‬بدرکککک‪..‬‬
‫به سمت در خروجی دویید و جونگ کوک متعجب به پشت سرش‬
‫نگاه میکرد‬
‫نمیدونست بره دنبالش یا نه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪278 | P a g e‬‬

‫مسلما جیمین نمیدونست که جونگ کوک چه نقشه کثیفی تو سرشه‬


‫و برای همین باهاش به‬
‫اینجا اومده بود اما االن باید چیکار میکرد؟‬
‫دنبالش میرفت یا همینجا منتظر کیم مینسوک مینشست تا بعد از‬
‫اومدنش بکشش؟‬
‫عقلش میگفت که جیمینو برگردونه تا کسی بهش شک نکنه و راحت‬
‫کیم مینسوکو بکشه‬
‫ولی قلبش میگفت جیمینو برگردونه و یه روز خوبو بهش هدیه بده‪...‬‬
‫دستشو تو موهاش فرو کرد و نفس عمیقی کشید‬
‫_اگه خودش برنگرده دنبالش نمیرم!‬
‫با عجله اشکای لعنتی که جلوی دیدشو گرفته بود پاک کرد و به‬
‫مردمی که با تعجب نگاش‬
‫میکردن اهمیت نمیداد‬
‫از اینکه کسی براش دل بسوزونه متنفر بود و جوری که جونگ کوک‬
‫نگاهش کرده بود دقیقا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪279 | P a g e‬‬

‫همون حس کوچیک بودنو بهش منتقل کرده بود‪..‬‬


‫وسط پیاده رو ایستاد و به چرخ فلک بزرگی که حتی از اونجا هم‬
‫دیده میشد خیره شد‪..‬‬
‫شاید جونگ کوک توی پیاده روی سرنوشتش فقط یه رهگذر بود و‬
‫قرار نبود باهاش هم قدم‬
‫بشه‪...‬‬
‫_هی تو بچه‬
‫با تعجب به سمت صدا برگشت و به جونگ کوکی که نفس نفس‬
‫میزد خیره شد‬
‫_چجوری با پاهای کوچیکت انقدر تند راه میری؟ آخ نفسم برید‪..‬‬
‫دستشو روی قلبش گذاشت و پلکاشو رو هم فشرد‬
‫_اوال من اصال بهت ترحم نکردم ‪..‬اونجوری نگات کردم چون یاد‬
‫بچگیای خودم افتادم‪..‬‬
‫مکثی کرد و پشت گردنشو خاروند‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪280 | P a g e‬‬

‫_دوما من هر جور بخام نگاه میکنم االنم برمیگردم تو شهربازی‬


‫تنهایی خوش میگذرونم‬
‫اگه نیای پشیمون میشی!‬
‫نفهمید چجوری کلماتو کنار هم قرار داد و چرا انقدر جلوی اون پسر‬
‫دستو پاشو گم کرد ولی‬
‫سریع به سمت شهربازی راه افتاد و سعی کرد چهره ی سرد‬
‫همیشگیشو به خودش‬
‫بگیره‪..‬‬
‫‪+‬اگه قرار باشه انقدر تند راه بری هیچوقت بهت نمیرسم دراز‬
‫دستشو توی دست جونگ کوک حلقه کرد و هر دو با قدمای‬
‫آرومشون وارد‬
‫شهربازی شدن‪..‬‬
‫_خب گفتی بریم ترن هوایی سوار شیم نه؟‬
‫با لبخند به جونگ کوک نگاه کرد و اروم لب زد‬
‫‪+‬اره‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪281 | P a g e‬‬

‫_تو برو تو صف وایستا من بلیط‪..‬‬


‫نگاهشو از ترن هوایی گرفت و به جیمین داد اما با لبخند زیبای‬
‫جیمین که گونه هاشو به رخ‬
‫میکشیدن و چشمای درخشانش که تمام چراغای شهربازی رو داخل‬
‫خودشون جا داده‬
‫بودن ساکت شدو محو اون زیبایی شد‪..‬‬
‫هوای نارنجی رنگی که پوست جیمینو پر از حرارت نشون میداد و‬
‫قلب جونگ کوک رو به آتیش‬
‫میکشید‪..‬‬
‫‪+‬چیشده؟‬
‫با صدای جیمین افکارشو پس زد و سرشو به دو طرف تکون داد‬
‫_هیچی من برم بلیط بگیرم‬
‫هیچ حوصله نداشت برای دو تا بلیط پشت سر ده پونزده نفر ادم‬
‫وایسته‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪282 | P a g e‬‬

‫پس مقدار زیادی پول از جیبش در اورد و جلوتر از همه راه افتادو‬
‫داخل جیب مردی که‬
‫توی دکه بود گذاشت‬
‫_دو تا‬
‫مرد بلیط فروش به سرعت دوتا بلیطو داخل دستش گذاشت و‬
‫جونگ کوک بی توجه به‬
‫اعتراض ادمای تو صف به سمت ترن هوایی راه افتاد‬
‫‪+‬کارت اصال درست نبود!‬
‫با تعجب به جیمین نگاه کرد و یکی از ابرو هاشو باال انداخت‬
‫_یعنی اگه تو اون صف پشت ‪ ۲۰‬تا ادم وای میستادم کارم درست‬
‫بود؟‬
‫جیمین اخمی کرد و دستاشو داخل جیبش برد‬
‫‪+‬اون همه ادم تو اون صف وایستادن چرا فقط مثل ادمای عادی‬
‫برخورد نمیکنی؟‬
‫همش میخوای ادای ووکو‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪283 | P a g e‬‬

‫حرفش کامل نشده بود که جونگ کوک روشو برگردوند و به سمت‬


‫ترن هوایی راه افتاد‬
‫"عمرا برم دنبالش‪..‬پسره ی از خود راضی "‬
‫چند لحظه مکث کرد تا جونگ کوک برگرده و ازش عذرخواهی کنه‬
‫ولی وقتی جونگ کوک سوار ترن شد نتونست خودشو نگهداره‬
‫و به سرعت سمت مردی که بلیطارو جمع میکرد دویید‬
‫‪+‬صبر کنید بلیط من دست همسرمه‬
‫با انگشت اشاره جونگ کوکو هدف گرفت و اهمیتی به نگاه عجیب‬
‫مردم نداد‪..‬‬
‫اما جونگ کوک متعجب بهش خیره شد و این فکر که "چقدر‬
‫شجاعانه پیش همه یه پسرو‬
‫همسرم خطاب کرد "از ذهنش گذشت‬
‫حتی لیسا با اینکه دختر بود گاهی اوقات جونگ کوکو فقط دوستش‬
‫معرفی میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪284 | P a g e‬‬

‫ولی جیمین بدون در نظر گرفتن فکر و عقاید مردم راحت از‬
‫واژه"همسرم"استفاده‬
‫کرده بود‪..‬‬
‫باالخره جیمین کنارش قرار گرفت و با هیجان کمربندشو بست‬
‫‪+‬چقدر خوب ردیف اول گرفتی اینجوری خیلی هیجان داره‬
‫جونگ کوک سری تکون داد و کمربندشو بست‬
‫جیمین درست مثل بچه های ‪ 1‬ساله بود که هروقت به پارک میرن‬
‫ذوق زده میشن و‬
‫بازی میکنن‬
‫و این چهره ی جیمین رو جونگ کوک هیچوقت ندیده بود‬
‫با حرکت آروم ترن صدای هیجان زده ی همه بلند شد و جیمینم‬
‫برای همراهی اونا‬
‫شروع به داد و فریاد کرد‬
‫_هی اروم باش هنوز که چیزی نشده‬
‫‪+‬من خیلی خوشحالم فقط دارم خوشحالیمو بروز میدم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪285 | P a g e‬‬

‫با لبخند کمرنگی به لبای براق و موهای قهوه ای رنگ جیمین که تو‬
‫هوا پخش شده بودن‬
‫نگاه کرد‬
‫چجوری این پسر فقط با یه ترن هوایی خوشحال میشد ؟‬
‫چرا هیچوقت لیسا به خاطر اینجا اومدن بهش لبخند نزده بود؟‬
‫سرباالیی شروع شد و جیمین با استرس دستشو روی دست جونگ‬
‫کوک گذاشت‬
‫_تو میترسی ؟‬
‫اخمی کرد و چشم غره ای به جونگ کوک رفت‬
‫‪+‬اصال و هرگز فقط هیجان زدم‬
‫_پس ناخوناتو فرو نکن تو دستم‬
‫پوزخندی زد و جیمین با اخمی که بزور نگهش داشته بود دستشو از‬
‫روی دست جونگ کوک‬
‫برداشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪286 | P a g e‬‬

‫به سر پایینی نزدیک شده بودن و جونگ کوک با لبخند شیطانی‬


‫منتظر ریکشن جیمین بود‬
‫مطمئن بود هیچوقت تو عمرش انقدر به رفتارای کسی توجه نکرده‬
‫بود‪..‬‬
‫جیمین مدام به خودش سرکوفت میزد که چرا دستشو روی دست‬
‫جونگ کوک گذاشته و چرا‬
‫نمیتونه درست هیجانشو کنترل کنه؟‬
‫به خودش قول داد که نه فریاد بزنه و نه جونگ کوکو لمس کنه‬
‫ولی با سرازیر شدن ترن هوایی و فریاد ادمای پشت سرش باالخره‬
‫کم اورد‬
‫با بیشترین حد ممکن اسم جونگ کوکو فریاد زد‬
‫‪+‬نههههههههه اان میترسمممممممم‬
‫اصال براش مهم نبود که بین زمینو آسمون قرار داره‬
‫فقط نیمرخ وحشت زده ی جیمین بود که تمام حواسشو پرت کرده‬
‫بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪287 | P a g e‬‬

‫و صدای نازکش که جونگ کوکو صدا میکرد‬


‫‪+‬حالمم داره بد میشههه جونگ کوک‬
‫به دست جونگ کوک چنگ زد و جونگ کوک هم دست جیمین‬
‫داخل دست بزرگش فشرد‬
‫_االن تموم میشه‬
‫چشماشو بست و سرشو به عقب تکیه داد‬
‫‪+‬تموم شو دیگه لعنتییییییی‬
‫جونگ کوک بی صدا خندش گرفت و دست جیمینو محکم تر فشرد‬
‫حاضر بود صد بار دیگم سوار این ترن هوایی بشه تا ریکشن جیمینو‬
‫دوباره ببینه‬
‫باالخره ترن ایستاد و اولین کسی که بیرون پرید جیمین بود‬
‫‪+‬باورم نمیشه تموم شد فکر کردم اون باال میمیرم‬
‫_فکر کنم گفته بودی نمیترسی‬
‫کالفه به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬میشه ادا در نیاری؟؟ قبول کن توهم ترسیدی این یه امر طبیعیه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪288 | P a g e‬‬

‫_من نترسیدم چون‪..‬‬


‫خواست بگه تمام مدت به نیمرخ تو خیره شده بودم و حواسم از همه‬
‫جا پرت بود‬
‫ولی خب جیمین چه فکری میکرد؟ اینکه جونگ کوک عاشقش شده‬
‫و دوباره عاشق شدن دیوونگی محض بود‪..‬‬
‫_من نترسیدم چون زیاد اینجا اومدم!‬
‫‪+‬دیدی حاال‪ ..‬منم چند بار دیگه بیام برام عادی میشه‬
‫دستشو تو موهاش کشید تا حالتشونو درست کنه و بعد به سمت‬
‫دیگه ای اشاره کرد‬
‫‪+‬بریم چرخ و فلک؟‬
‫جونگ کوک بدون اینکه نگاهشو از جیمین بگیره گفت‬
‫_بریم‬
‫‪+‬ایندفه خودم بلیط میگیرم تو صفو رعایت نمیکنی !برو یکم بستنی‬
‫توت فرنگی بخر‬
‫بد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪289 | P a g e‬‬

‫ون اینکه منتظر جواب جونگ کوک بمونه رفت و داخل صف ایستاد‬
‫باورش نمیشد اون پسر راحت بهش دستور بده که بره بستنی بگیره‬
‫اونم با وعم توت‬
‫فرنگی!‬
‫تقریبا بعد از ‪ ۵‬دیقه جیمین با بلیط از صف بیرون اومد‬
‫و جونگ کوک با دوتا بستنی جلوش قرار گرفت‬
‫‪+‬توهم مگه بستنی میخوری جونگ کوک؟‬
‫متعجب به جیمین خیره شد و سری از افسوس تکون داد‬
‫_نکنه فکر کردی فقط خودت بستنی میخوری!‬
‫‪+‬نه خب به شونه های پهنت نمیاد‬
‫بستنیو از دست جونگ کوک بیرون کشید و وارد کابین چرخ و فلک‬
‫شد‬
‫و جونگ کوک با پوزخند عجیبی پشت سرش وارد شد و در و بست‬
‫_تو االن از هیکل من تعریف کردی ولی چجوری ربطش دادی به‬
‫بستنی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪290 | P a g e‬‬

‫تقریبا نصف بستنیشو گاز کند و به بیرون خیره شد‬


‫‪+‬اگه ربط نداشته باشه بهم ربطش میدم‪..‬‬
‫جونگ کوک بستنیشو نصفه داخل سطل اشغال کوچیک توی کابین‬
‫انداخت و روی صندلی‬
‫نشست‬
‫_چه جذاب‪..‬بنظرت جذاب بودن این باال یکم خطرناک نیست؟‬
‫متعجب به سمت جونگ کوک برگشت و رو به روش نشست‬
‫‪+‬من عاشق خطر کردنم‪..‬خودت میدونی جونگ کوک شاید سیکس‬
‫پک‬
‫نداشته باشم‪..‬شاید بدنم ظریف باشه ولی اینکه من ادم خطرناکیم یه‬
‫حقیقت بزرگه‪..‬‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و کمی جلو اومد‬
‫_تو فکر میکنی خطرناکی؟ ووک خطرناک ترین ادمیه که تو‬
‫زندگیم دیدم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪291 | P a g e‬‬

‫اینبار جیمین هم سرشو جلو تر اورد و در ‪ ۲۰‬سانتی جونگ کوک‬


‫قرار گرفت‬
‫‪+‬خودت بگو تا حاال چند نفر برگشتن تا از ووک انتقام بگیرن؟‬
‫پوزخند جونگ کوک از بین رفت و نگاه جدی جاشو گرفت‬
‫_بهتره بپرسی چند نفر موفق شدن تا از ووک انتقام بگیرن جیمین!‬
‫اینبار جیمین هم نگاه جدیشو به جونگ کوک بخشید و مکث کوتاه‬
‫مدتی بینشون ایجاد شد‬
‫‪+‬من قراره اولین و آخرین کسی بشم که از ووک انتقام میگیره!‬
‫چون بعد کاری که باهاش بکنم دیگه ووکی وجود نداره‪..‬‬
‫با صدای زنگ گوشی جونگ کوک هر دو عقب برگشتن و جونگ‬
‫کوک گوشیشو از جیبش در اورد‬
‫_الو‬
‫‪+‬جونگ کوک رفتی اونجا خوش بگذرونی؟‬
‫با صدای بلند ووک کمی تو جاش تکون خورد و اروم جواب داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪292 | P a g e‬‬

‫_اومدم کاری که خواستیو انجام بدم ولی فکر نمیکردم برام‬


‫جاسوس بزاری!‬
‫‪+‬کیم مینسوک نیم ساعته وارد اون شهربازی مسخره شده جای‬
‫اینکه زود تمومش کنی‬
‫وقتو تلف میکنی!؟‬
‫_گفتم که انجامش میدم دیگه زنگ نزن‬
‫گوشیو قطع کرد و نگاه سوالی جیمین رو نادیده گرفت‬
‫_از این باال میتونیم تمام چراغای شهرو ببینیم‪..‬‬
‫جیمین هم بیرونو نگاه انداخت و نفس عمیقی کشید‬
‫‪+‬اول که سوارش شدیم با ذوق بیرونو نگاه کردم‪..‬فکر کردم دارم‬
‫مثل یه پرنده پرواز‬
‫میکنم‪..‬‬
‫نگاهشو روی جونگ کوک انداخت و دستاشو بهم گره زد‬
‫‪+‬ولی وقتی نتونستم جلوتر برم فهمیدم که نمیتونم پرواز کنم فقط‬
‫مثل یه پرنده توی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪293 | P a g e‬‬

‫قفس شدم که صاحبش اسیرش کرده‪..‬‬


‫نگاه غمگینشو بین دوتا چشمای جونگ کوک سرگردون کرد و اروم‬
‫گفت‬
‫‪+‬چراغای شهر و غروب‪..‬پرنده و قفس ‪..‬اینا همش از دور قشنگه‬
‫چون ما نه میتونیم تو اون خونه ها باشیم که مشکالت بقیه رو ببینیم‬
‫و نه میتونیم توی‬
‫قفس اسیر باشیم تا حس پرنده هارو بفهمیم‪..‬‬
‫_ولی تو جوری حرف میزنی که انگار تو تک تک اون خونه ها و‬
‫قفس ها اسیر شدی‬
‫جیمین‬
‫باالخره دور چرخ و فلک تموم شد وجیمین بلند شد و در کابینو باز‬
‫کرد‬
‫‪+‬برای اینکه دردشو حس کنی الزم نیست همشو امتحان کنی یدونه‬
‫کافیه‪..‬من تو یکی‬
‫ازون خونه ها بودم جونگ کوک!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪294 | P a g e‬‬

‫از کابین بیرون رفت و جونگ کوک سردرگم از جواب جیمین به‬
‫ارومی از کابین خارج شد‪...‬‬
‫پیامی که دستیار ووک براش فرستاده بود رو باز کرد‬
‫(کیم مینسوک نزدیک‪ ۰ 1‬دیقس وارد شهربازی شده دوتا از‬
‫دختراش همراهشن ‪..‬برو‬
‫توی سرویس بهداشتی یه اسلحه پشت آینس فقط کافیه برش داری‬
‫و بری تو اخرین‬
‫دسشویی‪..‬‬
‫اونجا یه پنجره کوچیک هست که میتونی راحت هدف بگیری‬
‫بعد از اتمام کارت اسلحه رو بنداز توی دسشویی و فرار کن)‬
‫حس میکرد کار درستی نبوده که جیمین رو اینجا اورده چون جیمین‬
‫از اینکه ادمای بی گناه‬
‫کشته بشن خیلی ناراحت میشد‬
‫و حتی جونگ کوک نمیخواست به این فکر کنه که چرا انقدر‬
‫ناراحت یا خوشحال بودن جیمین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪295 | P a g e‬‬

‫براش مهم شده‪...‬‬


‫باالخره بعد از کلی کلنجار رفتن تصمیم گرفت جیمینو با غذا سرگرم‬
‫کنه و خودش بی سر و‬
‫صدا کاری که به خاطرش اینجا بودو تموم کنه‪..‬‬
‫_جیمین نظرت چیه پیتزا بخوریم؟‬
‫جیمین بدون اینکه نگاهشو از بازی هیجان انگیز رو به روش بگیره‬
‫گفت‬
‫‪+‬نه هنوز که خیلی زوده بیا بازی کنیم‬
‫جونگ کوک کالفه نگاهی به ساعتش انداخت و مجبور شد به دست‬
‫جیمین چنگ بزنه‬
‫_من واقعا گشنمه بیا اول یه چیزی بخوریم بعد سوار تک تک اینا‬
‫میشیم‬
‫جیمین پوزخندی زد و نگاه شیطنت آمیزشو به نیمرخ جونگ کوک‬
‫داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪296 | P a g e‬‬

‫‪+‬اووه چه مهربون شدی مستر جئون اوکی چون تو میخوای بریم اول‬
‫غذا بخوریم‬
‫جونگ کوک نفس راحتی کشید و پشت میز غذا خوری که کنار یه‬
‫بوفه ی کوچیک بود نشست‬
‫_دوتا پیتزا لطفا‬
‫جیمین با هیجان به بچه ها و ادمای شادی که همه در حال خوش‬
‫گذروندن بودن نگاه‬
‫میکرد و نا خوداگاه لبخند های کوچیکی روی لبش مینشست‬
‫‪+‬باورم نمیشه با تو اومدم شهربازی و هیچ اتفاق بدی نیفتاده‬
‫جونگ کوک بدون اینکه متوجه حرف‬
‫جیمین بشه پیامی که از طرف دستیار ووک فرستاده شده بود رو‬
‫میخوند‬
‫‪+‬جونگ کوک تا حاال شده به این فکر کنی که عاشق یکی دیگه‬
‫بشی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪297 | P a g e‬‬

‫خیلی دلش میخواست جواب جونگ کوکو بشنوه و بدونه شانسی داره‬
‫یا نه‬
‫اما با اومدن گارسون و قرار گرفتن پیتزاها رو میز سوالش بی جواب‬
‫موند‬
‫_من باید برم دسشویی تو مشغول شو زود برمیگردم‬
‫‪+‬باشه‬
‫ذره ای از حرفای جیمین رو متوجه نشده بود و فقط به صفحه‬
‫گوشیش خیره شده بود‪..‬‬
‫وارد سرویس بهداشتی شد و نگاه کالفشو به آینه داد‬
‫باید صبر میکرد تا دو مردی که دستاشونو میشستن از اونجا خارج‬
‫شن و بعد دست بکار‬
‫شه‪..‬‬
‫برگشت و نگاه کوتاهی به جیمین که در حال خوردن پیتزا بود‬
‫انداخت‬
‫و شک و دو دلی تمام وجودشو در بر گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪298 | P a g e‬‬

‫"اینم مثل قبلیا انجامش بده‪..‬سریع انجامش بده جونگ کوک اگه‬
‫نمیخوای جیمین آسیب‬
‫ببینه اینکارو زودتر تمومش کن "‪..‬‬
‫سعی کرد برای چند لحظم شده همون آدم سابق بشه و بدون‬
‫دردسر کیم مینسوک و‬
‫بکشه‪..‬‬
‫با خروج دو مرد‪ ،‬دسشویی ها رو چک کرد و بعد به سمت آینه رفت‬
‫و کنارش زد ساک‬
‫مشکی رنگو برداشت و بعد از تنظیم کردن آینه وارد آخرین‬
‫دسشویی شد‬
‫زیپ ساک رو باز کرد و بی توجه به استرسش قطعات اسلحه ی‬
‫نسبتا بزرگو بیرون آورد‬
‫و سرهم کرد‬
‫به پنجره کوچیکی که هواکش از کار افتاده ای وسطش بود نگاه کرد‬
‫و نوک اسلحه رو جوری‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪299 | P a g e‬‬

‫تنظیم کرد تا از الی هواکش بیرون بره‬


‫یکی از چشماشو بست و اون یکی چشمشو به دوربین اسلحه نزدیک‬
‫کرد‬
‫دستیار پدرش گفته بود وقتی کیم مینسوک زیر چرخ و فلک ایستاد‬
‫همونجا بهش شلیک کنه‬
‫و جونگ کوک دقیقا دوربینو جوری زوم کرده بود که محووه ی زیر‬
‫چرخ فلک کامال تو دیدش‬
‫باشه‪...‬‬
‫عرق از شقیقه هاش پایین میریخت و مویرگای سرخ چشمش هر‬
‫لحظه بیشتر نمایان‬
‫میشد‬
‫اولین باری که یه جسدو دید‪ ۲ 4‬سالش بود‪..‬‬
‫اون موقع که اوه ووک سعی داشت ازش یه قاتل بسازه جلوی جونگ‬
‫کوک اسلحشو تو سر‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪300 | P a g e‬‬

‫نظافتچی خالی کرده بود و دقیقا همونجا بود که جونگ کوک فهمید‬
‫این مرد از توی خیابونا‬
‫نجاتش داده تا توی جهنم خودش بسوزونتش‪..‬‬
‫و البته که موفقم شد و ازش یه قاتل حرفه ای ساخت‬
‫کسی که بدون هیچ احساس گناهی ادمای گناهکار و بی گناه زیادیو‬
‫کشت‬
‫و اهمیت نداد خانواده ی اون افراد چه بالیی سرشون میاد‪..‬‬
‫دلش میخواست از این کابوس فرار کنه و باالخره زندگی منحصر به‬
‫فرد خودشو بسازه و‬
‫اون لیسارو فرشته ای میدید که همیشه ارزوشو داشت‪..‬نمیدونست‬
‫که اون هم یه قاتل‬
‫حرفه ایه و انقدر بی رحمانه قلب و روحشو میکشه و میره‪..‬‬
‫باالخره کیم مینسوک و دختراش توی کادر دوربین ظاهر شدن و‬
‫دست جونگ کوک روی ماشه‬
‫قرار گرفت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪301 | P a g e‬‬

‫جیمین چی؟ اون پسر میتونست بهش کمک کنه؟میتونست‬


‫زندگیشو تغییر بده؟‬
‫واقعا دوسش داشت یا اونم مثل لیسا فقط یه قاتله که میخاد با عقلو‬
‫دلش بازی کنه؟‬
‫روی کیم مینسوک هدف گرفت و دستشو روی ماشه فشار داد‪...‬‬
‫‪+‬نهههههه‬
‫با صدای فریاد پشت سرش دستش لرزید و تیر به بازوی کیم‬
‫مینسوک برخورد کرد‬
‫با وحشت برگشت و با دیدن صورت رنگ پریده ی جیمین شوکه‬
‫شد‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک چرا اینکارو میکنی اخه چراااااا؟؟‬
‫صدای فریاد جیمین ال به الی هیاهوی مردم که سعی داشتن از‬
‫شهربازی خارج بشن گم‬
‫شد‪..‬‬
‫_لعنت بهت نتونستم بکشمش جواب اون ووک عوضیو چی بدممم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪302 | P a g e‬‬

‫به موهاش چنگ زد و دوباره به سمت اسلحه چرخید ولی جیمین‬


‫جلو تر از اون وارد‬
‫دسشویی شد و قطعات اسلحه رو از هم جدا کرد‬
‫_روانی ووک مارو میکشه مهم تر از همه تورو میکشه‬
‫جیمین بدون حرفی اسلحه رو داخل دسشویی انداخت و سیفونو کشید‬
‫‪+‬زود باش بریم تا پلیسا نریختن اینجا!‬
‫_بهتتتت مییییگم ووک مااااارو مییییکشه احمققققق‬
‫با عصبانیت داد زد اما با قرار گرفتن دست جیمین روی یقش ساکت‬
‫شد‬
‫‪+‬اگه ووک مارو نکشه پلیسا مارو میکشن !پس بیا از اینجا فرار کنیم‬
‫االن وقت نداریم‬
‫حرف بزنیم‬
‫دست جونگ کوکو گرفت و سریع از سرویس بهداشتی بیرون دویدن‬
‫جونگ کوک به سمت کیم مینسوک چرخید ولی با وجود افراد‬
‫زیادی که دورش جمع شده بودن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪303 | P a g e‬‬

‫هیچی دیده نمیشد‪..‬‬


‫حاال چی میشد؟‬
‫باید چجوری خودشو توجیه میکرد؟‬
‫اگه میگفت جیمین اومده و جلوشو گرفته صد درصد ووک بهش‬
‫رحم نمیکرد‪..‬‬
‫جیمین همونطور که دست جونگ کوکو محکم گرفته بود با دست‬
‫دیگش بقیه رو کنار میزد تا‬
‫بتونه از شلوغی رد شه و از این شهربازی که حاال حس میکرد از‬
‫جهنمم وحشتناکتره خارج‬
‫بشه‪..‬‬
‫____‬
‫با عصبانیت گوشیشو زمین انداخت و سیگار جدیدی رو روشن کرد‬
‫_جونگ کوک نتونسته کیم مینسوکو بکشه عَههههه‬
‫مشت محکمی به میزش زد و سیگاری که هنوز بهش لب نزده بود‬
‫رو روی میز فشار داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪304 | P a g e‬‬

‫_حاال کیم مینسوک میتونه تو این رای گیری همه چیزو به نفع‬
‫خودش تموم کنه‪..‬‬
‫‪+‬اروم باش عزیزم‬
‫لیسا روی میز نشست و دستشو روی بازوی ووک قرار داد‬
‫_این اولین باره که جونگ کوک شکست میخوره‪..‬هیچوقت اینطوری‬
‫نشده بود!‬
‫‪+‬عزیزم کامال مشخصه که چرا این وضع پیش اومده!‬
‫نگاه گنگشو به لیسا داد و لیسا پوزخند کمرنگی زد‬
‫‪+‬از وقتی اون پسره جیمین وارد زندگی جونگ کوک شده همه چیز‬
‫تغییر کرده‪..‬‬
‫_چه ربطی به اون داره؟‬
‫لیسا از روی میز بلند شد و یه سیگار از توی جیب پیراهن ووک‬
‫برداشت‬
‫‪+‬جونگ کوک دیگه اون ادم قبل نیست انگار یکی کنترلش میکنه‪..‬و‬
‫این کامال مشخصه که اون‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪305 | P a g e‬‬

‫شخص جیمینه!‬
‫دقت نکردی که خیلی وقتا از زیر کارای سنگین فرار میکنه؟‬
‫سیگارشو با فندکی که ووک جلوش گرفته بود روشن کرد و کامی‬
‫ازش گرفت‪..‬‬
‫‪+‬قبال جونگ کوک بدون چونو چرا همه کارارو میکرد و خیلی‬
‫طبیعی رفتار میکرد اما االن باید‬
‫ازش خواهش کنی یا تهدیدش کنی تا کاری که میخوای و انجام بده‪..‬‬
‫ووک متفکر سری تکون داد و به سیگار بین انگشتای لیسا خیره شد‬
‫_االن دیگه از من پیروی نمیکنه‬
‫لیسا جلو اومد و روی پاهاش نشست‬
‫‪+‬االن از جیمین پیروی میکنه ‪..‬باید رباتتو از اون پسر بچه پس‬
‫بگیری عزیزم‪..‬‬
‫بوسه ی کوتاهی رو لبای ووک نشوند و با فکر به اینکه به زودی از‬
‫شر جیمین خالص‬
‫میشه لبخند بزرگی روی لباش نشست‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪306 | P a g e‬‬

‫___‬
‫باالخره جلوی خونه ی جونگ کوک ترمز گرفت و سرشو روی‬
‫فرمون گذاشت‬
‫‪+‬من خیلی احمقم مگه نه؟‬
‫بدون اینکه سرشو از روی فرمون برداره گفت و جونگ کوک بدون‬
‫هیچ جوابی فقط نگاش‬
‫کرد‬
‫‪+‬معلومه که احمقم ‪..‬فکر کردم یه جای اون قلب لعنتیت جا باز‬
‫کردم!‬
‫فکر کردم میخوای منو ببری اونجا تا خوشحالم کنی!‪..‬‬
‫چند بار اروم سرشو روی فرمون کوبوند و تک خندی زد‬
‫‪+‬چقدر احمقانه حسمو بهت گفتم فکر میکردم برات مهمه‪..‬‬
‫جونگ کوک بدون حرفی نگاه تاریکشو روی جیمین نگهداشته بود‬
‫ولی با باال اومدن سر جیمین و برق اشکای تو چشماش یهو شوکه شد‬
‫و دستشو به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪307 | P a g e‬‬

‫سمت صورتش دراز کرد‬


‫‪+‬به مننننن دسسسست نزننننن!‬
‫خودشو عقب کشید و دست جونگ کوک توی هوا خشک شد‪..‬‬
‫‪+‬بهت گفتم که از ترحم بدم میاد بهت گفته بودم عوضییییی‬
‫اشکی که هنوز از چشمش نیفتاده بود رو پاک کرد و نفس عمیقی‬
‫کشید‬
‫‪+‬چرا من باید بین این همه ادم تو دنیا عاشق تو بشم؟ چرا چرااا‬
‫چرااااااا؟؟؟؟‬
‫جونگ کوک دستشو پایین اورد و نگاهشو از جیمین گرفت و به‬
‫شیشه داد‬
‫_این کارِ منه جیمین ‪..‬من بزرگ شدم تا هرکی سَد راه ووک شده‬
‫رو بکشم‪..‬‬
‫دوس ندارم اینکارو انجام بدم ولی مجبورم‪..‬‬
‫اگه اینکارو نکنم ووک اول تورو بعد منو میکشه!‬
‫من نمیخوام تو بمیری چرا نمیفهمی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪308 | P a g e‬‬

‫نگاه خستشو به جیمین داد و بغض تو گلوشو قورت داد‬


‫_نمیگم عاشقت شدم ولی دارم عاشقت میشم‪..‬‬
‫تو تمام خاطراتی که با لیسا داشتمو برام تغییر دادی‪..‬‬
‫همه ی آخرین بار هایی که با لیسا داشتم االن شده اولین ها با تو‪..‬‬
‫دستشو سمت جیمین دراز کرد و اشکاشو پاک کرد‬
‫_اگه یکم دیگه بهم فرصت بدی قول میدم عاشقت بشم‬
‫جیمین دست جونگ کوک رو کنار زد و پوزخند دردناکی زد‬
‫‪+‬داری ترحم میکنی مشخصه‪..‬‬
‫_اینطور نیست‬
‫‪+‬پس چطوریه؟‬
‫جونگ کوک تو صورتش خم شد و بوسه ی کوتاهی روی لباش‬
‫نشوند و پیشونیش رو به‬
‫پیشونی جیمین تکیه داد‬
‫_بعد از رفتن لیسا با ادمای زیادی خوابیدم فقط به خاطر اینکه‬
‫فراموشش کنم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪309 | P a g e‬‬

‫فرقی نمیکرد دختر باشن یا پسر سنشون زیاد باشه یا کم!‪..‬‬


‫اما هیچکدوم نتونستن حسی که به لیسا داشتمو از بین ببرن!‪..‬‬
‫وقتی با تو ازدواج کردم فقط به خاطر انتقام از ووک بود‪..‬بخودم گفتم‬
‫تو هم یکی مثل بقیه‬
‫ای‪..‬‬
‫ولی تو با همه فرق داری‪..‬‬
‫جیمین تو تنها کسی هستی که کنارت میتونم از خاطرات لیسا دور‬
‫بشم!‬
‫من مطمئنم که دارم عاشقت میشم‪..‬‬
‫بوسه ای به پیشونی جیمین زد و عقب اومد‬
‫‪+‬چطوری بهت اعتماد کنم؟ جونگ کوک بهم قول بده یه روز فقط‬
‫برای من میشی‬
‫بهم قول بده دیگه نمیزاری اون دختر لمست کنه‬
‫بهم قول بده تحت تاثیر حرفاش قرار نمیگیری‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪310 | P a g e‬‬

‫به مردمکای لرزون جیمین خیره شد و دستشو نوازش وار روی‬


‫صورتش کشید‪..‬‬
‫_بهت قول میدم‪..‬‬
‫‪---------------------‬‬
‫خب تعریف کن جونگ کوک!‬
‫کنار سهون نشست و سعی کرد ترسشو از چشماش بیرون بریزه‬
‫_دستم لرزید نتونستم درست بهش شلیک کنم نمیدونم چرا ضعف‬
‫کردم‪..‬‬
‫ووک چند لحظه بی حس به جونگ کوک خیره شد و بعد خنده ی‬
‫بلندیو سر داد‬
‫‪+‬دروغ خنده داری بود!‬
‫جونگ کوک دستاشو تو هم گره زد و نگاه کالفشو به سهون که با‬
‫پوزخند نگاش میکرد داد‬
‫‪+‬تقریبا کل افرادمون میدونن که اگه جئون جونگ کوک تو آستانه‬
‫ی مرگ باشه باز هم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪311 | P a g e‬‬

‫تیرش به خطا نمیره!‪..‬‬


‫از پشت میزش بلند شد و قدمای ارومشو سمت جونگ کوک‬
‫برداشت‬
‫‪+‬کی جلوتو گرفت؟‬
‫_هیچکس‬
‫‪+‬گففففتمممم کییییی؟‬
‫با صدای فریاد وحشتناک ووک اخمی کرد و از روی صندلیش بلند‬
‫شد‬
‫_این همه سال کاراتو بدون خطا انجام دادم حاال که یه بار خراب‬
‫شده با من اینطوری‬
‫برخورد میکنی؟‬
‫ووک ابروهاشو باال انداخت و با حالت مسخره ای به جونگ کوک‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬ادمایی که بدردم نخورن رو دور میندازم‪..‬جونگ کوک تو سهون‬
‫نیستی که هرطور شد پیش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪312 | P a g e‬‬

‫خودم نگهت دارم‬


‫اگه تا االن زنده موندی فقط به خاطر کارایی بوده که بی خطا انجام‬
‫میدادی‬
‫انگشتشو بین اخمای کمرنگش کشید و چشماشو بست‬
‫‪+‬دفعه ی دیگه اگه اشتباه کنی جیمینو از دست میدی!‪..‬‬
‫دفعه بعدش اگه خطا کردی جونتو از دست میدی!‪..‬‬
‫پس مراقب باش دفعه ی دیگه دستت نلرزه جئون جونگ کوک!‬
‫لباشو محکم روی هم فشار داد تا بتونه جوابی که ووک میخواد بشنوه‬
‫رو تلفظ کنه‬
‫_باشه‬
‫ووک پوزخندی زد و یکی از فنجونای قهوه رو به دست جونگ کوک‬
‫داد‪..‬‬
‫____‬
‫تقریبا نزدیک یه ربع بود که جیمین و کیونگسو به رستوران پدر‬
‫جونگین اومده بودن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪313 | P a g e‬‬

‫و بدون حرف زدن منتظر جونگین نشسته بودن‪..‬‬


‫‪+‬یه پلیس باید انقدر وقت نشناس باشه؟‬
‫جیمین نفس عمیقی کشید و نگاه کالفشو به کیونگ داد‬
‫_هنوز یه ربعه‪ ،‬خوبه خودتم میدونی اون پلیسه و سرش شلوغه !‬
‫عین منو تو بیکار‬
‫نیست بیاد اینجا‪..‬‬
‫تقریبا کیونگسو با عصبانیت تو صورت جیمین توپید‬
‫‪+‬گفت ساعت ‪ ۲‬بیایم اینجا االن یه ربع شده و هنوز نیومده!‬
‫اگه از آمیتاب باچان درخواست میکردیم بیاد اینجا زودتر میومد!‬
‫جیمین چشماشو بست و تو دلش بخودش لعنت فرستاد که چرا‬
‫کیونگسو رو با خودش به‬
‫اینجا اورده‪..‬‬
‫‪+‬راستی از لوهان خبر داری؟‬
‫بدون اینکه چشماشو باز کنه سرشو به نشونه ی منفی تکون داد‬
‫‪+‬گوشیشو جواب نمیده!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪314 | P a g e‬‬

‫_منم رفتم در خونش ولی کسی اونجا نبود!‪..‬‬


‫اخم کمرنگی روی پیشونی کیونگسو نشست و به فکر فرو رفت‬
‫‪+‬نکنه بالیی سر خودش بیاره؟ اون هنوزم هضم نکرده که سهون‬
‫زندس و میخواسته‬
‫بکشتش‪..‬‬
‫جیمین چشماشو باز کرد و به جلو خم شد‬
‫_اونشب گفت که نیاز داره تنها باشه‪..‬حتما رفته یه جایی که ما‬
‫نتونیم بریم تنهاییشو بهم‬
‫بزنیم‪..‬‬
‫باید بهش فرصت بدیم‬
‫‪+‬درسته‬
‫با ورود کیم جونگین جیمین از روی صندلیش بلند شد و تعظیم‬
‫کوتاهی کرد‬
‫_سالم جونگین هیونگ‬

‫×سالم سالم متاسفم که دیر کردم رئیسم ولم نمیکرد بیام‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪315 | P a g e‬‬

‫کیونگسو بدون اینکه از جاش بلند شه پوزخند صدا داری زد و به‬


‫سمت جونگین چرخید‬
‫‪+‬اوه پس توهم رئیس داری؟‬
‫جونگین و جیمین رو به روی کیونگسو نشستن‬

‫×بله‪ ..‬البته رییس من یه پیرزن غرغرو که فامیلش کیمچی باشه‬


‫نیست!‬
‫با لبخند رو به کیونگسو گفت و به سمت جیمین چرخید‬

‫×جیمین من دعوتت کردم به اینجا که چند تا سوال ازت بپرسم‬


‫جیمین که حدس میزد سواالی جونگین در چه مورد باشه سر تکون‬
‫داد‪..‬‬

‫×دیروز توهم تو شهربازی بودی درسته؟‬


‫_همینطوره‬
‫جونگین سری تکون داد و دستاشو تو هم گره زد‬

‫×پس باید بدونی کی به کیم مینسوک شلیک کرد!‬


‫جیمین برای چند لحظه با دو دلی به چشمای جونگین خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪316 | P a g e‬‬

‫اگه اسمی از جونگ کوک میبرد قطعا دستگیرش میکردن و البته که‬
‫برای ووک مهم نیست چه‬
‫بالیی سر جونگ کوک بیاد!‬
‫_من نمیدونم هیو‪..‬‬

‫×اوکی‬
‫جونگین به سرعت گفت و گوشیشو رو به روی جیمین گرفت‬

‫×اینا فیلم دوربینای مدار بستس‪..‬اینم جئون جونگ کوک پسر‬


‫خونده ی اوه ووک و همسر‬
‫توعه‬
‫جیمین شوکه به فیلمی که پخش میشد نگاه میکرد و دقیقا حسی که‬
‫اون موقع داشت‬
‫دوباره به وجودش راه پیدا کرده بود‪..‬‬

‫×من میدونم جونگ کوک فقط دستورات ووک رو اجرا میکنه ولی‬
‫تو به من قول داده‬
‫بودی دروغ نگی‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪317 | P a g e‬‬

‫فیلمارو برای خودم برداشتم و از سیستمای اصلی پاک کردم تا کسی‬


‫نفهمه کار‬
‫جونگ کوکه‪..‬ولی تو باید بهم قول بدی دروغ نگی‬
‫اگه میخوای ووک شکست بخوره نباید بهم دروغ بگی‪..‬‬
‫جیمین نگاه شرمنده ای به جونگین انداخت‬
‫_متاسفم ولی من ترسیدم بالیی سر جونگ کوک بیاد‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک به تو چه ربطی داره؟ ازدواج شما که واقعی نیست!‬
‫کیونگسو با لحن بی اهمیتی گفت و‬
‫جیمین با استرس بهش خیره شد و لیوان آبی که روی میز بود رو‬
‫برداشتو نوشید‬
‫_واقعیه‬
‫اروم گفت و کیونگسو کمی شوکه به جلو خم شد‬
‫‪+‬واقعی؟‬
‫خنده ی هیستریکی کرد و ادامه داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪318 | P a g e‬‬

‫‪+‬میدونستم از قبل میدونستم که اون عوضی اینجوری باهات بازی‬


‫میکنه‬
‫_نه کیونگ اون باهام بازی نمیکنه خودشم وضعیتش از من بدتره!‬
‫‪+‬جیمین فقط خفه شو تو با پسر خونده ی قاتل مادرت ازدواج‬
‫کردی و االنم که میگی‬
‫عاشقش شدی‬
‫شرط میزارم اون با ووک این نقشه هارو کشیده تا تورو بازی بدن و‬
‫بعد مثل بقیه ادما‬
‫زیر پاشون لهت کنن‬
‫_گفتممممم اینطوررر نیسست‬
‫صدای قیژ صندلی که توسط جیمین روی زمین کشیده شده بود تو‬
‫رستوران نسبتا بزرگ‬
‫پیچید‬
‫و صدای فریاد جیمین رو داخل خودش حَل کرد‪..‬‬
‫_همیشه به همه چیز بد بینی چرا فقط این رفتارتو تموم نمیکنی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪319 | P a g e‬‬

‫کیونگسو با نگاه متعجبش به جیمین که از همیشه عصبانی تر بود‬


‫خیره شده و فنجون قهوشو‬
‫توی دستش فشار میداد‬
‫_من اونو دوس دارم توهم باید بهش احترام بزاری !دیگه حق‬
‫نداری بهش بگی‬
‫عوضی!‬

‫×جیمین تو بهتره بری خونه من بعدا باهات تماس میگیرم‬


‫جونگین اروم گفت و بعد بازوی جیمین رو گرفتو از کیونگسو دورش‬
‫کرد‪..‬‬
‫باالخره تونست جیمین رو با یه تاکسی به خونه بفرسته و به رستوران‬
‫برگرده‬
‫با دیدن کیونگسو که به مرکز میز خیره شده و انگشتاش از فشاری‬
‫که به فنجون وارد‬
‫میکردن سفید شده بود سرشو با افسوس تکون داد و کنارش نشست‬
‫_ناراحت نباش‪..‬بین دوستا اینچیزا زیاد اتفاق میفته‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪320 | P a g e‬‬

‫‪+‬ما فقط دوست نیستیم‪..‬‬


‫به سمت جونگین چرخید و اروم لب زد‬
‫‪+‬ما برادریم!‬
‫دستشو روی شونه کیونگسو انداخت و لبخند زیبایی زد‬
‫_اون عصبی بود ‪..‬توقع داشت درکش کنی!‬
‫عشق که گناه نیست نه؟‬
‫کیونگسو نگاه بدی به جونگین انداخت و تقریبا تو صورتش فریاد‬
‫کشید‬
‫‪+‬عششق مااال بچچچچه هاسسسست‬
‫قطره اشکی که از کنار چشمش به بیرون راه پیدا کرده بود رو پاک‬
‫کرد‬
‫‪+‬ببین چقدر عاشقش شده که نمیگفت میخواسته یه ادمو بکشه!‬
‫انقدر حواسش به اون پسره پرت شده که یادش رفته برای چی‬
‫باهاش ازدواج کرده!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪321 | P a g e‬‬

‫جونگین نگران سرشو تکون داد و با فکر اینکه چطوری کیونگسو رو‬
‫اروم کنه بلند شد‪..‬‬
‫_میای بریم بیرون؟ قراره برای خونه جدیدم خرید کنم اگه باهام‬
‫بیای حتما حال و‬
‫هوات عوض میشه‬
‫‪+‬اخه خونه ی تو به من چه رب‪..‬‬
‫هنوز جملش کامل نشده بود که جونگین بزور بلندش کرد و به‬
‫سمت در خروجی حرکت‬
‫کرد‬
‫_غر نزن اینجوری برا خودت بهتره‪!..‬‬
‫______‬
‫‪+‬قراره منو سهون فردا بریم ژاپن جونگ کوک‪..‬‬
‫دستشو داخل موهای لیسا که روی پاش نشسته بود برد و سیگارشو‬
‫توی جا سیگاری‬
‫قدیمیش خاموش کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪322 | P a g e‬‬

‫‪+‬تو این مدت که نیستم کارای هتل و کارخونه هارو به تو میسپرم‬


‫جونگ کوک سری تکون داد و با فکر به اینکه باالخره میتونه با‬
‫جیمین بر علیه ووک مدرک‬
‫جمع کنه لبخند کوتاهی زد‬
‫_چرا میری ژاپن مگه کارای اونجا تموم نشد؟‬
‫‪+‬نه باید با تاشی صحبت کنم‪..‬هنوز معاملمون نشده!‬
‫_باشه من حواسم به اینجا هست‬
‫ووک سری تکون داد و لیسا از روی پاش بلند شد و بغلش کرد‬
‫‪+‬عزیزم کاش منم باهات میومدم دلم برات تنگ میشه‬
‫_زود برمیگردم خیلی طول بکشه یه هفتس‬
‫لیسا خم شد تا ببوستش ولی ووک با برگردوندن سرش متوجهش‬
‫کرد که نمیخاد‬
‫ببوستش‪..‬‬
‫جونگ کوک با پوزخند به لیسا که شوکه شده بود نگاه کرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪323 | P a g e‬‬

‫خوب میدونست که همه ی دخترا برای ووک فقط یه دوره دارن و‬


‫بعد جوری پس زده‬
‫میشن که انگار از اول وجود نداشتن‪!...‬‬
‫بلند شد و کاله کپ مشکیشو سرش کرد‬
‫_من دیگه میرم‬
‫ووک سری تکون داد و مثل همیشه لبخند دروغینشو روی صورتش‬
‫نشوند‬
‫‪+‬میبینمت پسرم‬
‫___‬
‫جیمین زمانی که سوار تاکسی شده بود به سرش زد تا به بار قدیمی‬
‫که همیشه با کیونگسو‬
‫میرفت بره‬
‫و االن نیمه هوشیار شات دیگه ای رو تموم کرده بود‪..‬‬
‫‪+‬ی‪..‬یه بطر‪..‬ی دیگه لطفا‬
‫بارمن با نگاه تاسف باری نگاش کرد و سرشو تکون داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪324 | P a g e‬‬

‫_نیم ساعت دیگه در اینجارو میبندن پاشو برو خونتون‬


‫جیمین قیافشو جمع کرد و با لحن مستی گفت‬
‫‪+‬گف‪..‬گفتم یک‪..‬یکی دیگه‬
‫_جنبه نداری چرا تا خرخره میخوری؟‬
‫گوشی جیمین رو از روی میز برداشت و به تنها شماره اضطراری که‬
‫"کیونگی "سیو شده‬
‫بود تماس گرفت‬
‫_الو‬
‫‪+‬سالم آقا دوستتون‪..‬‬
‫_اوه چن تویی؟‬
‫بارمن با تعجب به گوشی نگاهی انداخت و دوباره به گوشش چسبوند‬
‫‪+‬بله من چنم ولی شما از کجا منو میشناسید؟‬
‫_من دو کیونگسو عم همون که شبا با دوستش میومد اونجا آخرشم‬
‫کولش میکرد‬
‫میبردش‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪325 | P a g e‬‬

‫چن نگاه شوکشو به جیمین داد و بعد از آنالیز کردن زیاد تونست‬
‫اونو به یاد بیاره‪..‬‬
‫‪+‬اوه چرا دیگه اینجا نمیای؟ این دوست دیوونت باز مست کرده!‬
‫_فعال سرم شلوغه ولی شاید فردا بیام‬
‫‪+‬باشه ولی دوستتو چیکار کنم؟‬
‫_ادرس خونشو میفرستم با تاکسی بفرستش خونه‬
‫‪+‬باشه‬
‫_میبینمت‬
‫گوشیو قطع کرد و به یاد کیونگسو افتاد که چجوری جیمین رو زیر‬
‫سن قانونی به اینجا میاورد‬
‫و آخر شب روی کولش مینداخت و میبردش‪..‬‬
‫لبخند کوتاهی زد و بطری های مشروب رو از جلوی جیمین که حاال‬
‫غش کرده بود جمع‬
‫کرد‪...‬‬
‫___‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪326 | P a g e‬‬

‫‪+‬کی بود ؟‬
‫_از بار زنگ زده بودن جیمین مست کرده‪..‬‬
‫جونگین اخم کوتاهی کرد و لیوان شیر موزشو کنار داد‬
‫‪+‬این پسرِ چقدر لجبازه درست مثل خودت‬
‫کیونگسو با نگاه بی اهمیتی بهش خیره شد و دستاشو بهم گره زد‬
‫_خب دیگه خریداتو کردی حاال منو تا خونه برسون بعد برو‬
‫جونگین دوباره کمی از شیر موزش خورد و به ته لیوان خیره شد‬
‫‪+‬تا خونه برسونمت برم؟ این همه برات خرید کردم نمیخوای‬
‫دعوتم کنی به خونت؟‬
‫کیونگسو مردمک چشماشو چرخوند و روی جونگین نگهشون داشت‬
‫_من نگفتم چیزی برام بخری و قرار نیست اونارو به خونه ببرم‬
‫لیوان پالستیکی شیر موز رو تو دستش فشرد‬
‫_منو میبری خونه یا خودم برم ؟‬
‫با لحن حرصی گفت و دندوناشو روی هم فشرد‬
‫‪+‬خب حاال عصبی میشی چرا بزار برسونمت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪327 | P a g e‬‬

‫اروم گفت و بعد از حساب کردن نوشیدنی هاشون دست کیونگسو‬


‫رو گرفت و بیرون زد‬
‫به هیچ وجه دلش نمیخواست از اون پسر بی اعصاب جدا شه و با‬
‫فکر به اینکه باید یه‬
‫بهونه جور کنه تا بیشتر کیونگسو رو ببینه سوار ماشینش شد‪...‬‬
‫___‬
‫ساعت از ‪ 44‬شب گذشته بود و جیمین هنوز خونه نیومده بود‬
‫نزدیک‪ ۰ 4‬بار باهاش تماس گرفته بود اما هیچکی جواب نداده بود و‬
‫این نگرانش میکرد‬
‫(نکنه ووک لعنتی گرفتش؟)‬
‫به سرعت از فکرش رد شد و با دو دلی به ساعت خیره شد‬
‫(چرا شماره اون دوستشو نگرفتم شاید با اونه)‬
‫چنگی به موهاش زد و مدام فاصله ی بین پله ها تا در رو قدم میزد‪..‬‬
‫_کجایی لعنتی کجاااایی؟‬
‫با فریاد بلندش سکوت خونه رو شکست و به سمت در راه افتاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪328 | P a g e‬‬

‫بدون اینکه در خونه رو ببنده سوار آسانسور شد و سرشو به دیوار‬


‫آینه شکل تکیه داد‪..‬‬
‫اولین بار بود که انقدر بی تاب بود و میترسید‪..‬‬
‫حسی که به جیمین داشت خیلی شبیه عشق بود درسته که عشق‬
‫نقطه ضعف ادما بود و‬
‫جونگ کوک قول داده بود دیگه عاشق کسی نشه‬
‫اما نتونست پای این قولش بمونه و دوباره اشتباهِ قبلنشو تکرار کرد‪...‬‬
‫(لعنتی من واقعا عاشقش شدم)‬
‫آسانسور ایستاد و به سرعت ازش خارج شد‬
‫خواست به سمت پارکینگ بره که متوجه تاکسی که جلوی در بود‬
‫شد‬
‫همونطور که به تاکسی نگاه میکرد صدای زنگ گوشیش بلند شد و‬
‫بعد از دیدن شماره‬
‫ناشناس با گنگی جواب داد‬
‫_بله‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪329 | P a g e‬‬

‫‪+‬سالم من دوستتونو اوردم لطفا‪..‬‬


‫تماسو قطع کرد و به سمت تاکسی دویید و بعد از دیدن جیمین روی‬
‫صندلی عقب‬
‫نفس راحتی کشید‪..‬‬
‫‪+‬مست کرده بودن ادرس اینجارو دادن منم اوردمشون‬
‫جونگ کوک سری تکون داد و بدون اینکه نگاهشو از روی جیمین‬
‫برداره دستشو داخل جیبش برد‬
‫و هرچقدر در اومد رو به راننده داد‪..‬‬
‫‪+‬آقا این خیلی زیاده!‬
‫بدون توجه به راننده در ماشینو باز کرد و جیمین رو روی دوتا‬
‫دستاش بلند کرد‬
‫‪+‬میخواید کمکتون کنم؟‬
‫_نه‬
‫همونطور که به صورت زیبای جیمین نگاه میکرد وارد ساختمون شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪330 | P a g e‬‬

‫سرشو توی گردن جیمین برد و بوی بدنشو که حاال با بوی الکل‬
‫مخلوط شده بود رو استشمام‬
‫کرد‪..‬‬
‫بدن ظریف جیمین روی دستای جونگ کوک درست مثل پر سبک‬
‫بود و ناله های آرومش‬
‫که نشون از مستیش بود هر چند ثانیه از بین لبای نرمش خارج‬
‫میشد‪..‬‬
‫باالخره آسانسور رو هم پشت سر گذاشت‬
‫و خوشحال از اینکه در خونشو باز گذاشته وارد شد‪..‬‬
‫‪+‬من‪..‬دوسش دارم‪..‬‬
‫متعجب به صورت عرق کرده ی جیمین نگاه کرد و اروم روی‬
‫تختش گذاشت‬
‫‪+‬دوسش‪..‬دارم‪ ..‬بهش احترام بزار!‪..‬‬
‫با فکر به اینکه جیمین کس دیگه ای رو دوس داره و به خاطرش‬
‫هذیون میگه اخم کرد و‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪331 | P a g e‬‬

‫بلند شد تا از اتاق بیرون بره‪..‬‬


‫‪+‬کجا میری؟ پیش من نمی خوابی؟‬
‫گنگ به طرف جیمین چرخید و چشمای خمارشو هدف گرفت‬
‫_اونی که دوسش داری کیه جیمین؟‬
‫جیمین با نگاه مستانش بهش خیره شد و دستشو به سمتش دراز کرد‬
‫‪+‬بیا اینجا جونگ کوک‪..‬وقتی بهم میگی جیمین ‪..‬بیشتر از قبل‬
‫عاشقت میشم‬
‫با لبخند بزرگی سمت جیمین دویید و بغلش کرد‬
‫_تو هم وقتی جونگ کوک صدام میکنی دیوونه میشم‪..‬‬
‫جیمین لباشو آویزون کرد و برای اینکه خودشو تو بغل جونگ کوک‬
‫کیپ کنه باالتر اومد‪..‬‬
‫‪+‬چه فایده‪..‬تو گفتی نه جونگ کوک صدات کنم‬
‫سکسکه ی کوتاهی کرد و چشماشو بست‬
‫‪+‬نه لمست کنم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪332 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک با ناراحتی دستشو توی موهای جیمین برد و بهمشون‬


‫ریخت‬
‫_باید بیشتر بهم فرصت بدی خودت میدونی که روحم چقدر‬
‫زخمیه‪..‬‬
‫‪+‬اما لیسا به من گفت تو رو ‪..‬با عشقش مست کرده گفت جونگ‬
‫کوک مال تو نمیشه‪..‬‬
‫چون کل قلبشو پیش من گذاشته‪..‬‬
‫با فکر به اینکه لیسا همچین حرفایی به جیمین زده دندوناشو روی‬
‫هم فشرد و به خودش‬
‫قول داد در اولین فرصت حال اون دخترو بگیره‪..‬‬
‫_اون درست میگه قلبمو گذاشتم پیشش جیمین‪..‬‬
‫جیمین سریع روی تخت نشست و با مردمکای لرزونش به جونگ‬
‫کوک خیره شد‪..‬‬
‫_قلبی که اون کثیفش کرده بود دیگه بدردم نمیخورد‪..‬االن تو قلب‬
‫منی جیمین‪!..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪333 | P a g e‬‬

‫نفهمید چطور خودشو تو آغوش گرم جونگ کوک پرت کرد و چطور‬
‫لباشون همدیگه رو لمس‬
‫کردن فقط میدونست که میخواد تا ابد همینجا بمونه‪...‬‬
‫سرشو اروم عقب اورد و به چشمای درشت پسر بزرگتر خیره شد‬
‫‪+‬از بچگیم کلی سختی کشیدم‪..‬میخوام بعد از شکست دادن ووک‬
‫باهم از اینجا بریم‪..‬‬
‫سرشو روی سینه جونگ کوک قرار داد و دستاشو دورش محکمتر‬
‫کرد‬
‫‪+‬بریم یه جای دور که همه خاطره های بدمون از بین برن و فقط‬
‫خاطره های جدید‬
‫بسازیم‪..‬‬
‫سرشو باال اورد و دوباره چشمای مشکی رنگ جونگ کوکو هدف‬
‫گرفت‬
‫‪+‬همش حس میکنم ووک مارو میکشه یا لیسا سعی میکنه جدامون‬
‫کنه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪334 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد و سر جیمین رو به سینش چسبوند‬


‫_اونا هرچقدرم پولدار و قدرتمند باشن بازم نمیتونن مارو از هم جدا‬
‫کنن‪..‬‬
‫چون من با قلبم لیسا رو میخواستم ولی تورو با تمام وجودم میخوام‪..‬‬
‫حتی اگه آخرش بمیریم هم من باهات میمونم‪..‬‬
‫بوسه ای به موهای نرم جیمین زد و دراز کشید‬
‫_بیا تو بغلم بخواب فردا که مستی از سرت بپره مخت منفجر میشه‬
‫تک خندی زد و جیمین رو که مثل بچه ها اروم گرفته بود توی‬
‫بغلش کشید‬
‫دیگه نمیخواست جیمین رو از دست بده تنها امیدی که داشت همین‬
‫پسر بود و قرار‬
‫نبود اونو مثل لیسا راحت ببازه‪..‬‬
‫___‬
‫با حس سر درد شدیدی از خواب بیدار شد و صورتشو جمع کرد‬
‫‪+‬آخخ سرم داره میترکه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪335 | P a g e‬‬

‫با عاه و ناله جملشو تموم کرد و باالخره چشماشو باز کردو صورت‬
‫غرق خواب جونگ کوک رو‬
‫جلوش دید‪..‬‬
‫تصاویر کمرنگی از شب گذشته تو ذهنش بود و سعی داشت تا با‬
‫نگاه کردن به صورت‬
‫جونگ کوک اونارو به یاد بیاره‪..‬‬
‫دستشو ناخوداگاه روی چشمای جونگ کوک گذاشت و اروم به‬
‫سمت لبش برد‪..‬‬
‫‪+‬از کی تا حاال انقدر برام مهم شدی؟ اصال چیشد که انقدر برام‬
‫مهم شدی؟‬
‫مگه قرارمون این نبود انتقام بگیریم و بعد راه خودمونو بریم؟‬
‫پس چرا من حس میکنم دوباره یه قلب تو سینم دارم؟‬
‫خم شد و بوسه ی کوتاهی روی پیشونی جونگ کوک گذاشت‬
‫_کی بیدار شدی؟‬
‫با صدای خشدار جونگ کوک کمی عقب رفت و لبخند زیبایی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪336 | P a g e‬‬

‫‪+‬زیاد نیست‪..‬به خاطر سر دردم بیدار شدم ولی صورتت حواسمو‬


‫پرت کرد‪..‬‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و دوباره چشماشو بست‬
‫_دیگه حق نداری دیر بیای خونه!‬
‫جیمین متعجب به چشمای بستش خیره شد و اخم کمرنگی روی‬
‫پیشونیش جا گرفت‬
‫‪+‬تو داری منو کنترل میکنی؟؟‬
‫جونگ کوک سریع چشماشو باز کرد و روی تخت نشست‬
‫_اسمشو هرچی میخوای بزار !من دیشب خیلی ترسیدم‬
‫همش فکر میکردم ووک یه بالیی سرت اورده!‪..‬‬
‫دستشو زیر چونه ی جیمین گذاشت و با انگشت شستش گونشو‬
‫نوازش کرد‪..‬‬
‫_من از انتظار متنفرم‪..‬گذاشتم روزا بری بیرون اما نگفتم شبا نیا‬
‫خونه!‪..‬‬
‫یا خودت زودتر برمیگردی یا دیگه نمیزارم تنها بیرون بری!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪337 | P a g e‬‬

‫جیمین خواست دست جونگ کوکو پس بزنه و بگه که دوس نداره‬


‫کنترلش کنه اما تمام‬
‫حرفای جونگ کوک پشتشون"نگرانی"پنهان شده بود و بهش حق‬
‫میداد که انقدر سختگیر باشه‪..‬‬
‫اینکه جونگ کوک نگرانش بود نشون میداد که حاال جیمین هم در‬
‫جایگاه مهمی از زندگی‬
‫جونگ کوک جا گرفته و قطعا این حس خوبی بهش میداد‪...‬‬
‫‪+‬نگران نباش قول میدم از این به بعد زودتر برگردم‪..‬‬
‫جونگ کوک لبخند کمرنگی زد و موهای بهم ریخته ی جیمین رو از‬
‫روی پیشونیش کنار زد‬
‫_بهتره بریم یه چیزی بخوریم چون قراره بریم عمارت ووک!‪..‬‬
‫_____‬
‫دوباره جیمین جلوی عمارت با شکوه اوه ووک قرار گرفته بود و به‬
‫ادم های بی گناهی‬
‫که کشته شدن تا این عمارت بنا بشه فکر میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪338 | P a g e‬‬

‫_چرا هروقت میایم اینجا چند دقیقه به بیرون عمارت خیره میشی؟‬
‫نگاه کوتاهی به جونگ کوک انداخت و دوباره به عمارت خیره شد‬
‫‪+‬خودت جوابشو میدونی پس چرا میپرسی؟‬
‫جونگ کوک دستاشو داخل جیب شلوار مشکی رنگش برد و نفس‬
‫عمیقی کشید‬
‫_شاید چون میخوام به این بهانه صداتو بیشتر بشنوم‪..‬‬
‫نگاه براقشو روی جونگ کوک ثابت کرد و دستشو دور بازوی‬
‫همسرش انداخت‬
‫‪+‬قبل از اینکه عشقو عاشقی حواستو پرت کنه بهتره بریم داخل جئون‬
‫جونگ کوک‪..‬‬
‫با لحن شوخی گفت و پسر بزرگترو به دنبال خودش کشید‬
‫‪+‬تو و سهون قبال رابطه ی خوبی داشتید نه؟‬
‫اروم پرسید و بدون اینکه نگاهشو از رو به روش بگیره ادامه داد‬
‫‪+‬چرا حس میکنم االن سرد شدین؟‬
‫_ووک!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪339 | P a g e‬‬

‫نگاه غمگینشو به جیمین داد و اروم گفت‬


‫_ووک کاری کرد که سهون حس کنه از من کمتر و ضعیف تره‪...‬‬
‫سهونم به مرور زمان عوض شد و به جای برادر جای رقیبمو گرفت!‬
‫جیمین به زمین خیره شد و همینطور که قدم زنان باغ بزرگ رو‬
‫پشت سر میگذاشتن تا‬
‫به عمارت برسن پرسید‪:‬‬
‫‪+‬میخوای کمکت کنم تا دوباره رابطتون مثل قبل بشه؟‬
‫جونگ کوک سریع ایستاد و به بازوی جیمین چنگ زد‬
‫_هیچوقت اینکارو نکن!‪..‬‬
‫با لحن محکمی گفت و موجب شد تا جیمین متعجب بهش خیره بشه‬
‫_اون ممکنه بهت صدمه بزنه دیگه نمیشه کنترلش کرد‪..‬سهون‬
‫خیلی وقته عوض شده و‬
‫من نمیخوام به خاطر داشتن اون تورو از دست بدم!‪..‬‬
‫دستشو از بازوی جیمین جدا کرد و کتشو مرتب کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪340 | P a g e‬‬

‫_بیا فقط به کاری که به خاطرش به اینجا اومدیم فکر کنیم جیمین‬


‫!‪..‬‬
‫جیمین اروم سرشو تکون داد‬
‫و با قدمای کوتاهش پشت سر جونگ کوک راه افتاد‪..‬‬
‫"جونگ کوک تمام فکرش محافظت از منه‪..‬‬
‫از اینکه به خاطر من به خطر بیفته میترسم "‪..‬‬
‫___‬
‫لیسا رو به روی پنجره ایستاده بود و به جونگ کوک و جیمین که به‬
‫سمت عمارت قدم‬
‫برمیداشتن نگاه میکرد‬
‫سیگار باریکشو روی شیشه ی پنجره خاموش کرد و به سمت‬
‫خواهرش چرخید‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک اینجاست‪..‬با اون پسره‬
‫_جیمین؟‬
‫لیسا سری تکون داد و پرده هارو کشید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪341 | P a g e‬‬

‫‪+‬ووک بزودی از من جدا میشه جیسو‪...‬‬


‫جیسو متعجب بهش خیره شد و از روی تخت بلند شد‬
‫_شوخی میکنی لیسا؟‬
‫سرشو به نشونه نه تکون داد و به سمت پیانوی گوشه اتاق رفت و‬
‫دستشو از یه طرف‬
‫روش کشید که موجب شد صدای دل نشینی ازش بلند بشه‪..‬‬
‫‪+‬تازگیا زیاد باهام حرف نمیزنه حتی پیشم نمیخوابه‪..‬من جونگ‬
‫کوک و ول کردم تا با ووک‬
‫به قدرت برسم‪..‬‬
‫مشتشو روی دکمه های پیانو کوبید و با حرص فریاد زد‬
‫‪+‬ولی اگه ووک ولم کنه دیگه هیچی نیستم هیچییییییییی‪...‬‬
‫جیسو جلوتر اومد و دستشو روی بازوی خواهر کوچیکترش قرار داد‬
‫_با شناختی که از ووک دارم مطمئنم ازش همچین کاری برمیاد‬
‫ولی تو به این راحتی‬
‫ازین خانواده جدا نمیشی‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪342 | P a g e‬‬

‫سرشو باال اورد و با حالت سوالی به جیسو خیره شد‪..‬‬


‫_باید دوباره جونگ کوک رو بدست بیاری یا سهونو عاشق خودت‬
‫کنی!!‬
‫لیسا گنگ سرشو پایین انداخت و به نقطه‬
‫نا معلومی خیره شد‬
‫‪+‬سهون خیلی احمقه من نمیتونم باهاش قدرتمند بشم‪..‬جونگ کوکم‬
‫حواسش به اون پسره‬
‫ی کودن پرته‪..‬‬
‫نگاه درموندشو به جیسو داد و نفس عمیقی کشید‬
‫‪+‬فکر کنم تنها راهی که برام باقی مونده حذف کردن جیمین باشه!‪..‬‬
‫____‬
‫لباسای راحتیشو تنش کرد و به جونگ کوک که کت شلوار مشکی‬
‫رنگشو تنش میکرد خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬کی میتونم اتاق ووک و بگردم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪343 | P a g e‬‬

‫پرسید و از روی تخت بلند شد و به سمت جونگ کوک که‬


‫کراواتشو میبست قدم برداشت‬
‫_تا وقتی لیسا تو این عمارته باید حواسمونو جمع کنیم جیمین!‬
‫اینجا پر دوربینه پس سرخود کاری نکن تا من نگفتم هیچ جارو نگرد‬
‫‪..‬‬
‫جیمین دستشو دور گردن جونگ کوک انداخت و کراواتشو مرتب‬
‫کرد‬
‫‪+‬باشه من مراقبم‪..‬‬
‫جونگ کوک لبخندی زد و بوسه ی کوتاهی کنار لبش گذاشت و‬
‫باعث شد جیمین به عقب‬
‫بره‪..‬‬
‫_هنوز ازم خجالت میکشی؟‬
‫با پوزخند گفت و ساعتشو دور دستش بست‬
‫‪+‬نه چرا باید خجالت بکشم؟؟‬
‫با لحن حرصی گفت و خنده ی جونگ کوک معذب ترش کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪344 | P a g e‬‬

‫_من امروز میرم شرکت مسخره ی ووک کارارو انجام میدم و شب‬
‫برمیگردم اینجا‪..‬‬
‫‪+‬خب؟‬
‫کمی خم شد و به چشمای عصبی جیمین خیره شد‬
‫_بعدش توی کوچولو باید تو همین تخت خستگیمو در کنی‪..‬‬
‫جیمین بی توجه به قرمز شدن گوشاش دستشو بلند کرد اما قبل از‬
‫برخورد دستش به‬
‫بازوی جونگ کوک‪..‬اون از اتاق خارج شد و جیمین رو با یه لبخند‬
‫تنها گذاشت‪...‬‬
‫___‬
‫هیچ فکرشو نمیکرد یه روز پشت یه میز رو به روی لیسا و خواهرش‬
‫بشینه و باهاشون‬
‫کارت بازی کنه‪..‬‬
‫در واقع هیچ وقت فکر نمیکرد یه روز بتونه وارد عمارت ووک بشه‬
‫و برای انتقامش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪345 | P a g e‬‬

‫بجنگه!‪...‬‬
‫‪+‬این دور سومه که میبازی جیمین‪..‬‬
‫با صدای جیسو خواهرِ لیسا به خودش اومد و به دست سومی که‬
‫باخته بود نگاه کرد‪..‬‬
‫‪+‬تا حاال بازی نکردی نه؟‬
‫لیسا با پوزخند گفت و به صندلیش تکیه داد‬
‫_هیچوقت‪..‬‬
‫با لحن سردی گفت و تمام کارتای توی دستشو روی میز پرت کرد‬
‫_خسته شدم من میرم‪..‬‬
‫بدون جواب گرفتن از اون دوتا خواهر مرموز که روی تک تک‬
‫سلوالش رژه میرفتن‬
‫بلند شد و به سمت پله های با شکوه عمارت قدم برداشت‪..‬‬
‫‪+‬بهتره منم برگردم خونه‬
‫جیسو گفت و زیاد طول نکشید تا لیسا به بدرقه ی خواهرش بره‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪346 | P a g e‬‬

‫جیمین خواست به سمت اتاق مشترکش با جونگ کوک بره ولی در‬
‫مشکی رنگی که ته راهرو‬
‫بود توجهشو جلب کرد و اروم به سمتش قدم برداشت‪..‬‬
‫(حتما اونجا اتاق ووکه وگرنه چرا باید رنگش متفاوت باشه؟)‬
‫به پشت سرش نگاه کرد تا مطمئن بشه کسی نمیبینتش و بعد دوباره‬
‫به راهش ادامه‬
‫داد‪..‬‬
‫زیاد نمونده بود تا به اتاق برسه ولی با دیدن دوربین مدار بسته ی‬
‫باالی در با استرس‬
‫چند قدم به عقب برداشت‪..‬‬
‫(واای اگه فیلمو ببینن چی؟)‬
‫_ "تا وقتی لیسا تو این عمارته باید حواسمونو جمع کنیم جیمین!‬
‫اینجا پر دوربینه پس سرخود کاری نکن تا من نگفتم هیچ جارو نگرد‬
‫"‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪347 | P a g e‬‬

‫حتی جونگ کوک هم بهش گفته بود که اینجا دوربین داره و حتی‬
‫ممکن بود لیسا هر لحظه سر‬
‫برسه و اونو جلوی اتاق ووک ببینه‪..‬‬
‫(باید حواسمو جمع کنم قبل از اینکه خودمو جونگ کوکو به خطر‬
‫بندازم)‬
‫قدمای سریعشو به سمت اتاق جونگ کوک برداشت و بعد از وارد‬
‫شدن به اتاق در و قفل‬
‫کرد‪..‬‬
‫خوب میدونست که لیسا به خونش تشنس و ممکنه هر لحظه‬
‫آدماشو بفرسته سرش !پس‬
‫نباید ریسک میکرد‪..‬‬
‫دلش نمیخواست به حریم شخصی جونگ کوک تجاوز کنه اما‬
‫کنجکاویش اونو به سمت جعبه ی‬
‫قرمز رنگ زیر تخت میکشوند‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪348 | P a g e‬‬

‫از وقتی به اینجا اومده بود متوجه اون جعبه شده بود ولی نتونسته‬
‫بود راجبش با جونگ کوک‬
‫حرف بزنه‪..‬‬
‫باالخره با یه حرکت زانو زد و جعبه رو که کمی خاک روش نشسته‬
‫بود دستش گرفت!‪.‬‬
‫جعبه کارتونی بود و تنها با یه پاپیون سفید رنگ تزئین شده بود‬
‫بدون معطلی درشو باز کرد و با دیدن عکس جونگ کوک و لیسا‬
‫کنار یه دریاچه بغض بدی به‬
‫گلوش چنگ زد‬
‫با اینکه میدونست این عکس قدیمیه ولی بازم نمیتونست تصور کنه‬
‫که جونگ کوک قبل اون‬
‫یکی دیگه رو دوس داشته و شاید االنم یکی دیگه رو دوس داشته‬
‫باشه!‪..‬‬
‫نگاه دوبارشو به جعبه داد و یه دفترچه کوچیک سفید رنگو ازش‬
‫بیرون آورد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪349 | P a g e‬‬

‫حاضر بود قسم بخوره که حتما این دفترچه از عشقی که جونگ‬


‫کوک به لیسا داشته پر شده ولی‬
‫با ورق زدن دفترچه متعجب به صفحات سفیدی که هیچی درشون‬
‫نوشته نشده بود خیره‬
‫شد‪..‬‬
‫"یعنی چی؟ چرا باید خالی باشه؟ "‬
‫کنجکاو تر از قبل دفترچه رو رو به پنجره گرفت تا ببینه چیزی توش‬
‫پیدا میشه یا نه اما‬
‫بازم چیزی دستگیرش نشد و کالفه دفترچه رو داخل جعبه گذاشت‪..‬‬
‫"شاید کسی بهش هدیه داده و دلش نخواسته چیزی توش بنویسه!‪.‬‬
‫یا شایدم هدیه ی لیساس "!!!‬
‫در جعبه رو بست و عکس لیسا جونگ کوک رو تو دستاش مچاله‬
‫کرد‪..‬‬
‫باید هر چیزی که به لیسا مربوط میشد رو از زندگی جونگ کوک‬
‫دور مینداخت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪350 | P a g e‬‬

‫و اول هم از اتاق شروع میکرد‪..‬‬


‫خوب میدونست که شرابی رنگ مورد عالقه ی لیساس پس باید‬
‫دیزاین اتاقو تغییر‬
‫میداد‪..‬با این فکر پوزخندی روی لبش نشست و گوشیش رو از‬
‫جیبش در اورد‬
‫هرچه سعی تر عمل میکرد زودتر به نتیجه میرسید‪..‬‬
‫______‬
‫خسته تر از همیشه وارد عمارت شد و بی توجه به خدمتکاری که‬
‫برای گرفتن کتش‬
‫اومده بود راهشو به سمت اتاقش ادامه داد‪..‬‬
‫با وجود اینکه زیادی خسته بود اما قدماشو سریع برمیداشت تا لیسا‬
‫سر راهش سبز نشه‪..‬‬
‫باالخره به اتاقش رسید و قبل از اینکه بتونه در رو باز کنه جیمین‬
‫زودتر درو باز کرد و‬
‫لبخند زیبایی تحویلش داد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪351 | P a g e‬‬

‫‪+‬خسته نباشی مستر جئون‬


‫جونگ کوک پوزخندی زد و کراواتشو کمی شُل کرد‬
‫_اتفاقا خیلی خستم مستر پارک!‬
‫جیمین درو کامل باز کرد و جونگ کوک تازه متوجه عوض شدن‬
‫کاغذ دیواری های اتاق و بقیه‬
‫وسایلش شد‪..‬‬
‫جیمین دیزاین شرابی رنگ اتاق رو به سفید و سیاه تغییر داده بود و‬
‫حتی بقیه وسایل‬
‫هارو ترکیبی از رنگ سیاه و سفید گرفته بود‪..‬‬
‫_کی بهت اجازه داد رنگ دیوارا وسایال رو عوض کنی؟؟‬
‫خش ترسناکی تو صداش افتاده بود و البته که جیمین منتظر همچین‬
‫واکنشی بود‪..‬‬
‫‪+‬اون رنگ تورو یاد خاطرات بدت مینداخت واسه همین اینکارو‬
‫کردم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪352 | P a g e‬‬

‫صدای کشیده شدن دندونای جونگ کوک روی همدیگه رو حس‬


‫میکرد و رگای گردنش از‬
‫همیشه برجسته تر شده بودن‪..‬‬
‫_تو‪ ..‬چطوری جرعت کردی بدون اجازه ی من همه چیز اتاقمو‬
‫تغییر بدی؟‬
‫جیمین اب دهنشو قورت داد و با ترس به دستای جونگ کوک که‬
‫مشت میشد خیره شد‪..‬‬
‫با اینکه میدونست جونگ کوک ممکنه عصبی بشه اما فکر نمیکرد‬
‫در این حد باهاش بد برخورد‬
‫کنه‪..‬‬
‫_گفتم چطور جرعت کردیییییییی؟؟؟‬
‫با صدای فریاد جونگ کوک تکون ارومی خورد و با استرس به در‬
‫نگاه کرد‬
‫‪+‬اروم باش لیسا میفهمه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪353 | P a g e‬‬

‫با دردی که تو استخوناش پیچید متوجه شد که جونگ کوک به‬


‫دیوار کوبوندش و انقدر این‬
‫واکنش سریع بود که جیمین نفهمید چطور این اتفاق افتاد‪..‬‬
‫دستشو روی گلوی جیمین فشرد و کمی باال کشید‬
‫_چون گفتم دارم عاشقت میشم بخودت جرعت دادی تمام خاطره‬
‫های قشنگی که اینجا‬
‫با لیسا ساختمو پاک کنی اره؟؟؟‬
‫جیمین همونطور که برای نفس کشیدن تالش میکرد سرشو به دو‬
‫طرف تکون داد و به‬
‫دستای جونگ کوک چنگ زد‬
‫‪+‬جونگ کوک‪ ..‬دار‪..‬م خفه‪...‬میش‪..‬م‬
‫عصبانیت و خشم همه وجود جونگ کوک رو فرا گرفته بود و با‬
‫اینکه میدونست قراره بعدا کلی‬
‫پشیمون شه‪ ..‬بازم دستشو روی جیمین بلند کرده بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪354 | P a g e‬‬

‫جیمین حس میکرد اگه یکم دیگه تو همون حالت بمونه ممکنه خفه‬
‫بشه پس تصمیم‬
‫گرفت از خودش دفاع کنه‬
‫سعی کرد حرکاتی که تو ‪ 1‬سال گذشته آموزش دیده بود رو به یاد‬
‫بیاره تا بتونه از چنگ‬
‫جونگ کوک خالص شه‬
‫و با اینکه امیدی نداشت بتونه جونگ کوک رو کنار بزنه اما موفق‬
‫شد‪..‬‬
‫جونگ کوک تو یه حرکت به زمین افتاد ولی قبل از اینکه بتونه بلند‬
‫شه جیمین روی پایین‬
‫تنش نشست‬
‫‪+‬خوب گوش کن جئون جونگ کوک‪..‬‬
‫دستاشو کنار سر جونگ کوک گذاشت و به چشمای متعجب اما‬
‫سرخ جونگ کوک خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪355 | P a g e‬‬

‫‪+‬تو قبال رو اون تخت خواب شرابی رنگ نفرین شدت شبای هاتی‬
‫رو با دوس‬
‫دخترت میگذروندی ‪..‬و اسمشونو گذاشتی خاطره‪!..‬‬
‫خم شد و لباشو به گوش جونگ کوک چسبوند‬
‫‪+‬اما رو این تخت قراره خاطره های جدیدی برات بسازم‪..‬‬
‫زبونشو روی گوش جونگ کوک کشید و الله ی گوششو به دندون‬
‫گرفت‬
‫‪+‬دیگه حق نداری به کسی غیر از من فکر کنی!‬
‫من برای تو‬
‫و تو برای منی جئون جونگ کوک‪...‬‬
‫لباشو روی لبای جونگ کوک کوبید و بوسه عمیقی رو شروع کرد‪...‬‬
‫دستشو داخل پیراهن جونگ کوک جا داد و لبِ پایین جونگ کوک‬
‫رو به دندون گرفت‪..‬‬
‫باالخره دستای جونگ کوک هم به زیر لباسش راه پیدا کردن و‬
‫انگشتای داغش روی پوست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪356 | P a g e‬‬

‫جیمین فرود اومدن‪..‬‬


‫_لعنتی‪..‬میخوای دیوونم کنی؟‬
‫صدای جونگ کوک هم زمان با نفس های تندش تضاد سکسی رو‬
‫ساخته بود و باعث شد‬
‫جیمین زودتر از همیشه تحریک بشه‪..‬‬
‫سرشو داخل گردن جونگ کوک فرو برد و اروم لب زد‪..‬‬
‫‪+‬رنگ مورد عالقت سفیده مگه نه؟‬
‫جونگ کوک همچنان دستش زیر لباس جیمین میچرخید و‬
‫نمیدونست چرا جیمین باید تو این‬
‫موقعیت همچین سواالیی بپرسه!‬
‫‪+‬به خاطر لیسا میخواستی منو خفه کنی؟ چون سعی کردم گذشتتو‬
‫پاک کنم؟‬
‫انگشتای باریکشو روی دکمه های پیراهن جونگ کوک حرکت میداد‬
‫و یکی یکی بازشون میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪357 | P a g e‬‬

‫‪+‬ولی ببین من کار خودمو کردم‪..‬رنگی که دوس داشتی رو با رنگ‬


‫مورد عالقم ترکیب‬
‫کردم‪..‬‬
‫سرشو باال اورد و به چشمای خمار جونگ کوک خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬سیاه و سفید‪..‬بنظرت خیلی سکسی نیس؟‬
‫با این حرف جونگ کوک به سرعت جاشو با جیمین عوض کرد و‬
‫حاال اون بود که روی جیمین‬
‫قرار گرفته بود‪..‬‬
‫_یعنی انقدر دوستم داری؟‬
‫زبونشو روی لبای باریک جیمین کشید و پوزخندی زد‬
‫_چه قدر دوستم داری جیمین؟‬
‫جیمین نگاه پر از حسشو به جونگ کوک دوخت و تمام صداقتشو‬
‫توی چشماش ریخت‪..‬‬
‫‪+‬خودت چی جونگ کوک؟ هنوزم منو دوس نداری !ولی میگی بهت‬
‫فرصت بدم تا عاشقم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪358 | P a g e‬‬

‫بشی !‪..‬اما بعد میخوای منو با دستات خفه کنی‪...‬‬


‫دستاشو دور گردن جونگ کوک انداخت و بوسه ی کوتاهی به لباش‬
‫زد‬
‫‪+‬بهم قول بده یه روز همین قدر که من دوست دارم‪..‬دوستم داشته‬
‫باشی‪..‬‬
‫همین قدر که من عاشقتم‪..‬عاشقم بشی‪..‬‬
‫زود باش جونگ کوک!‬
‫از نگاه گنگ جونگ کوک چیزی سر در نمیاورد و فقط به چهره ی‬
‫غرق در فکرش خیره شد‪..‬‬
‫_االن فقط میخوام عشقبازی کنیم!‬
‫منتظر ریکشن جیمین نموند و با یه حرکت بغلش کرد و روی تخت‬
‫گذاشتش‬
‫جیمین با اینکه حس میکرد تمام غرورش خورد شده اما سعی کرد‬
‫به هیچی فکر نکنه و یه‬
‫شب فوق العاده رو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪359 | P a g e‬‬

‫به جونگ کوک هدیه بده‪..‬‬


‫قبل از اینکه جونگ کوک روش خیمه بزنه از تخت پایین اومد و‬
‫دستشو روی شلوار جونگ کوک‬
‫قرار داد‬
‫‪+‬بهم بدش!‬
‫جونگ کوک نتونست در برابر نگاه پر خواسته پسر سکسیِ جلوش‬
‫مقاومت کنه و دست جیمین‬
‫رو روی کمربندش گذاشت‪..‬‬
‫_بهش نشون بده چه قدر پسر بدی هستی!‬
‫زیاد طول نکشید تا کمربند و زیپ جونگ کوک رو باز کنه و چیزی‬
‫که میخواستو به دست بگیره‪..‬‬
‫با چشمای خمارش به جونگ کوک نگاه میکرد و دستشو روی عضو‬
‫جونگ کوک حرکت میداد‬
‫منقبض شدن بدن جونگ کوک رو حس میکرد و از اینکه تاثیر‬
‫زیادی روش گذاشته بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪360 | P a g e‬‬

‫خوشحال بود‪..‬‬
‫بوسه ی ارومی به عضو جونگ کوک زد و سر عضوشو داخل دهنش‬
‫برد‪..‬‬
‫اینکارو اروم انجام میداد تا جونگ کوکو کالفه کنه و موفقم شد!‬
‫_عهه لعنتی زود باش!‬
‫جیمین تک خندی زد و ارومتر از قبل عضو پسر بزگتر و داخل‬
‫دهنش میبرد ‪..‬جونگ کوک‬
‫کالفه به موهای جیمین چنگ زد و خودش شروع به ضربه زدن‬
‫داخل دهن جیمین کرد‪..‬‬
‫با اینکه عضو جونگ کوک زیادی بزرگ بود و نفس کشیدنو براش‬
‫سخت کرده بود اما با صدای‬
‫ناله های اروم جونگ کوک که نشون از لذت بردنش بود تصمیم‬
‫گرفت عقب نکشه و کاری‬
‫کنه که پسر رو به روش تمام مدتی که پیششه رو خوش بگذرونه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪361 | P a g e‬‬

‫باالخره جونگ کوک عقب کشید و عضوشو از دهن جیمین بیرون‬


‫اورد‬
‫_جیمین حتی نمیتونی حدس بزنی چقدر دیوونم کردی‪..‬‬
‫جیمین با وجود اینکه انرژی زیادی ازش گرفته شده بود پوزخندی‬
‫زد و دوباره به تخت‬
‫برگشت‪..‬‬
‫پیراهن جونگ کوک رو از تنش در اورد و شلوارشو تا زانو پایین زد‬
‫بی توجه به تیشرت زرد رنگی که تنش بود فقط شلوارشو در اورد‬
‫جونگ کوک به تاج تخت تکیه داد و جیمین اروم عضوشو وارد‬
‫خودش کرد‪..‬‬
‫روی عضو جونگ کوک نشسته بود و دستاشو دور گردن مردی که‬
‫دوسش داشت حلقه کرده‬
‫بود‪..‬‬
‫بدون اینکه اهمیتی به درد بده خودشو روی عضو جونگ کوک‬
‫حرکت داد و از شدت درد سرشو به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪362 | P a g e‬‬

‫عقب خم کرد‬
‫بوسه های گرم جونگ کوک روی گردنش حواسشو پرت میکردن و‬
‫باعث میشد جیمین تند تر‬
‫و محکم تر روی عضو جونگ کوک فرود بیاد‪..‬‬
‫صدای ناله های بلندش کل اتاق رو برداشته بود و نفس های تند و‬
‫ناله های اروم‬
‫جونگ کوک وادارش میکرد تند تر از قبل خودشو روی عضو جونگ‬
‫کوک بکوبه‪..‬‬
‫‪+‬عااااه‪..‬جونگ کوک‪...‬دوس‪..‬ت دارم‬
‫جونگ کوک سرشو از گردن جیمین بیرون برد و به مارک هایی که‬
‫روی گردن سفیدش به جا‬
‫گذاشته بود پوزخند زد‪..‬‬
‫_عاه چطور انقدر خوبی؟؟؟‬
‫بین نفسای تندش گفت و متوجه خیس شدن شکمش شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪363 | P a g e‬‬

‫جیمین روی شکمش ارضا شده بود ولی همچنان خودشو روی عضو‬
‫جونگ کوک میکوبید تا اونو‬
‫هم زودتر به اوج برسونه‪..‬‬
‫_االن‪ ..‬میاام‬
‫جیمین سریع از روی عضو جونگ کوک بلند شد و دوباره پایین‬
‫تخت نشست‬
‫_چیکار میکنی؟‬
‫جونگ کوک متعجب پرسید ولی زمانی که جیمین دستشو دور‬
‫عضوش حرکت داد و مایع سفید‬
‫رنگی کل صورتشو خط خطی کرد به جواب رسید‪..‬‬
‫همونطور که عضو جونگ کوک رو روی صورتش خالی میکرد با‬
‫زبونش انگشتای کشیدش که‬
‫حاصل عشقبازیشون روش ریخته بود رو لیس میزد و جونگ کوک‬
‫رو مجبور میکرد که به این فکر‬
‫کنه هیچوقت توی زندگیش همچین منظره ی زیبایی رو ندیده‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪364 | P a g e‬‬

‫‪+‬خوشمزس‪..‬‬
‫جونگ کوک به سرعت دستمالی برداشت و باهاش صورت جیمین‬
‫رو پاک کرد‬
‫‪+‬خوابم میاد جونگ کوک بغلم کن تا بخوابم‪..‬‬
‫دستاشو زیر بغل جیمین برد و اونو روی تخت خوابوند‬
‫کامال مشخص بود که هیچ انرژی تو بدن جیمین نمونده و به‬
‫استراحت زیادی احتیاج داره‬
‫انقدر که جیمین بهش لذت داده بود دیگه هیچ جا و با هیچکس‬
‫نمیتونست تجربه کنه !پس‬
‫برای تشکر تنها کاری که میتونست انجام بده در آغوش گرفتنش‬
‫بود‪...‬‬
‫‪----------------------‬‬
‫سه روز از اومدنشون به عمارت ووک گذشته بود و حاال جیمین و‬
‫جونگ کوک توی بالکن ‪،‬به‬
‫باغی که از برگای نارنجی پوشیده شده بود نگاه میکردن‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪365 | P a g e‬‬

‫_امروز باالخره میتونی وارد اون اتاق شی جیمین‪!..‬‬


‫جیمین خودشو داخل بغل جونگ کوک کیپ کرد و نفس عمیقی‬
‫کشید‪..‬‬
‫‪+‬مطمئنی میخوای لیسا رو ببری بیرون؟‬
‫جونگ کوک فقط سر تکون داد و جیمین با حسادت به باغ زیر پاش‬
‫خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬نمیشد یه جور دیگه بپیچونیش؟ البته میدونم دارم بچگونه برخورد‬
‫میکنم اما وقتی فکر‬
‫میکنم تو و لیسا تا شب باهم بیرونید دیوونه میشم‪..‬‬
‫دستاشو دور تن جیمین فشرد و بوسه ی ارومی روی موهاش نشوند‪..‬‬
‫_ببین اون زرنگ تر از این حرفاس حتی به منم شک میکنه ولی‬
‫تنها راه بیرون‬
‫کشیدنش از عمارت همینه‪..‬اینجوری توهم میتونی وارد اتاق ووک شی‬
‫‪+‬اما به این آسونیا نیست!‬
‫جیمین نگران گفت و از بغل جونگ کوک بیرون اومد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪366 | P a g e‬‬

‫_ببین جیمین میدونم راحت نیست ولی نمیشه که دست روی‬


‫دست بزاریم !تا ساعت‪1‬‬
‫شب هیچکی دوربینارو چک نمیکنه چون امروز میرن مرخصی‪..‬‬
‫بعدش خودم میام فیلمارو پاک میکنم نگران نباش‪..‬‬
‫با اینکه هنوزم حس خوبی نداشت اما تصمیم گرفت به حرف جونگ‬
‫کوک گوش بده و‬
‫ترساشو دور بریزه‪..‬‬
‫____‬
‫_اوه لیسا اولین باره که میبینم داری روزنامه میخونی!‪..‬‬
‫جونگ کوک روی کاناپه ی رو به روی لیسا نشست و قهوش رو‬
‫بدست گرفت‬
‫‪+‬وقتی زنِ سر دسته ی مافیا باشی بایدم از همه چیز با خبر باشی!‬
‫جونگ کوک تک خندی زد و لیسا روزنامشو کنار گذاشت و بهش‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬خب؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪367 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک یکی از ابروهاشو باال انداخت و با تعجب پرسید‬


‫_خب؟‬
‫‪+‬هووم‪..‬تو بی دلیل نمیای رو به روی من بشینی قهوه بخوری پس‬
‫نظرت چیه بری‬
‫سر اصل مطلب؟‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و قهوشو کنار گذاشت‬
‫_خوب منو میشناسی‪..‬حتی بهتر از خودم!‬
‫لیسا بی توجه به وعنه ی جونگ کوک‪..‬لبخندی زد و جونگ کوک‬
‫خوب میدونست که لیسا سعی داره‬
‫با لبخندش اونو یاد خاطراتشون بندازه‪..‬‬
‫_نظرت چیه یکم بیرون بگردیم؟‬
‫لیسا با تعجب بهش نگاه کرد و خنده ی هیستریکی کرد‬
‫‪+‬باهم دیگه؟ یعنی دوتایی؟‬
‫_اره فقط ما‪..‬دوتایی‬
‫‪+‬جیمین نمیا‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪368 | P a g e‬‬

‫_نه حوصلشو ندارم‪..‬‬


‫با اینکه تمام اینا نقشه بود و جونگ کوک به خوبی نقش خودشو اجرا‬
‫میکرد‪..‬اما برای جیمینی‬
‫که از پشت در به حرفاشون گوش میداد بازم سخت بود که این‬
‫چیزارو بشنوه و ساکت‬
‫بمونه‪..‬‬
‫_دلم برات تنگ شده ! لیسا تو هم همینطوری نه؟‬
‫لیسا شوکه به جونگ کوک خیره شد و بعد نگاهشو به قهوه ی روی‬
‫میز داد‬
‫‪+‬فکر میکردم از من بدت میاد!‬
‫(بدون اینکه من کاری کنم جونگ کوک خودش به سمتم میاد‪..‬این‬
‫عالیه)‬
‫به سرعت از ذهنش گذشت و پوزخند مرموزی روی لبش نشوند‬
‫_کی میتونه از دختر جذابی مثل تو بدش بیاد؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪369 | P a g e‬‬

‫این حرف جونگ کوک مثل تیغی به قلب جیمین فرو رفت و باعث‬
‫بغض کردنش شد‪..‬‬
‫لیسا پاهاشو روی هم انداخت و سیگار باریکی رو روشن کرد و به‬
‫سمت دوس پسر‬
‫سابقش گرفت‪..‬‬
‫‪+‬سیگار؟‬
‫جونگ کوک بدون هیچ حرفی سیگارو از دستش گرفت و داخل‬
‫فنجون قهوه خاموش کرد‪..‬‬
‫_بهتره زودتر حاضر شی تا بریم بیرون سیگار بمونه برای بعد!‪..‬‬
‫لیسا زود بلند شد و به سمت اتاقش راه افتاد‪..‬‬
‫جونگ کوک پوزخندی به جای خالی لیسا زد و به کاناپه تکیه داد‪..‬‬
‫خیلی خوشحال بود‪..‬دیگه با نگاه کردن به لیسا یاد خاطراتی که باهم‬
‫داشتن نمیفتاد و فقط‬
‫خاطره هایی که جیمین بهش بخشیده بود رو میدید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪370 | P a g e‬‬

‫(لیسا خاطراتت هرچند شیرین بود اما با رفتنت بد ترین وعم دنیا‬
‫رو به خودش‬
‫گرفت‪..‬تو بهم اولین خاطرات عاشقانه رو دادی ولی جیمین بهم اولین‬
‫خاطرات بعد از‬
‫یه عشق نا فرجام رو داد و اونا شاید تلخ بنظر برسن اما شیرین ترین‬
‫لحظه های زندگیمو‬
‫رقم زدن)‪...‬‬
‫جیمین زمانی که از پله ها باال میومد تا به اتاق جونگ کوک بره به‬
‫خودش قول داده بود که‬
‫بغض‪،‬گریه و حسادتو کنار بزاره و به جونگ کوک کسی که مطمئن‬
‫بود عاشقشه اعتماد کنه‪..‬‬
‫به سمت پنجره ای که پشتش به بالکن متصل میشد رفت و به‬
‫بیرون خیره شد‬
‫برگای نارنجی رنگ درختا بهش میفهموندن که زمان چقدر زود‬
‫میگذره و چقدر زود لحظه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪371 | P a g e‬‬

‫های خوبی که میتونه با جونگ کوک بسازه رو از دست میده‪..‬‬


‫(مامان من مطمئنم که عاشق جونگ کوکم اینم خوب میدونم که‬
‫اون منو دوس داره‪..‬بهش‬
‫حق میدم اگه سخت به زبون بیاره چون اون روزای سختی رو پشت‬
‫سر گذاشته‪..‬‬
‫مامان من عاشقش شدم و اینو میدونم که بدترین نقطه ضعف ادما‬
‫عشقه ‪..‬من‬
‫میخواستم قوی باشم و انتقام تورو از ادمای عوضی ای که این دنیا رو‬
‫به جهنم تبدیل‬
‫کردن بگیرم‪..‬ولی حاال به خاطر حرف زدن اون با یه دختر بغض‬
‫میکنم‪..‬من ضعیف شدم‬
‫مامان؟‬
‫عشق یعنی ضعف ولی چرا وقتی با جونگ کوکم حس قدرتمندی‬
‫دارم؟‬
‫چرا حس میکنم اون منو قوی تر میکنه؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪372 | P a g e‬‬

‫مامان من خیلی دوسش دارم‪..‬راستش االن اونو اندازه ی تو دوس‬


‫دارم و نمیخوام از‬
‫دستش بدم‪..‬‬
‫ولی قول میدم با اون انتقامتو بگیریم‪..‬بهت قول میدم ووک تقاصشو‬
‫پس بده و تو به‬
‫منو جونگ کوک افتخار کنی‪..‬‬
‫طول کشید اما یه روز آرامشو بهت برمیگردونم)‪...‬‬
‫با صدای گوشیش نگاهی به پیامی که از طرف" یه قاتل "داشت‬
‫انداخت و نفس‬
‫عمیقی کشید‬
‫"منو لیسا رفتیم بیرون احتماال ا‬
‫ز شهر خارج میشیم تا ساعت ‪ 1‬وقت داری اتاق ووک و بقیه اتاقارو‬
‫بگردی "‪..‬‬
‫بعد از خوندن پیام جونگ کوک باالخره سعی کرد تمام حواسشو رو‬
‫کاری که میخواست انجام بده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪373 | P a g e‬‬

‫بزاره و به هیچکس جز مادرش فکر نکنه‪...‬‬


‫______‬
‫‪+‬هی داری از شهر خارج میشی!؟‬
‫لیسا شکاک پرسید و جونگ کوک پاشو روی گاز فشرد‬
‫_چیشده نکنه میترسی؟‬
‫‪+‬چرا باید بترسم؟‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و سرعتشو بیشتر کرد‬
‫_همسر اوه ووک‪..‬یا بهتره بگم همسر جئون ووک هیچوقت نباید‬
‫بترسه!‬
‫لیسا مرموز نگاش کرد و دستاشو بهم قفل کرد‪..‬‬
‫‪+‬جیمین میدونه با من اومدی بیرون؟‬
‫_معلومه که نه!‬
‫‪+‬عجیبه که یهو دلت خواست با من بیرون بیای اصال منطقی نیست‬
‫جونگ کوک‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪374 | P a g e‬‬

‫با اینکه از جونگ کوک صدا کردن لیسا متنفر بود ولی تمام تالششو‬
‫کرد خون سردیشو حفظ کنه و‬
‫نقششو خوب بازی کنه‪..‬‬
‫_فقط دلم برات تنگ شده بود هرچی باشه من خیلی از اولینارو با تو‬
‫تجربه کردم‬
‫عزیزم‪..‬‬
‫لیسا دستشو روی شیشه ماشین گذاشت و خطوط نامشخصی رو با‬
‫انگشتاش روش‬
‫میکشید‪..‬‬
‫‪+‬تو عاشق جیمینی مگه نه؟‬
‫_بیا راجب خودمون حرف بزنیم لیسا!‬
‫نگاه جونگ کوک کامال جدی بود و همین لیسا رو وادار کرد که‬
‫بحث رو شروع نشده تموم کنه‪..‬‬
‫(تو با یه احمق طرف نیستی جونگ کوک‪..‬اما اگه اینو میخای من‬
‫برات نقش یه احمقو بازی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪375 | P a g e‬‬

‫میکنم)!‬
‫پوزخند کمرنگی به افکارش زد و به نیمرخ جدی جونگ کوک خیره‬
‫شد‪...‬‬
‫____‬
‫قدمای اروم اما مصممش رو به سمت اتاق ووک برداشت و با اینکه‬
‫میدونست کسی‬
‫خونه نیست‪..‬اما باز هم اروم راه میرفت تا از هر خطری جلوگیری‬
‫کنه‪..‬‬
‫جلوی در مشکی رنگ قرار گرفت و با استرس انگشتشو برای وارد‬
‫کردن رمز جلو برد‬
‫(رمزش چی میتونه باشه؟ خدایا اگه سه بار اشتباه بزنم آژیر روشن‬
‫میشه باید چیکار کنم؟)‬
‫دستشو پایین اورد و کالفه گوشیشو از جیبش در اورد‪..‬‬
‫(مطمئنم جونگ کوکم هیچی از رمز نمیدونه که تا حاال بهم نگفته)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪376 | P a g e‬‬

‫نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه و از اینکه به جونگ کوک زنگ‬


‫بزنه وحشت داشت‪..‬‬
‫(اگه لیسا بفهمه ما نابود میشیم)‪...‬‬
‫با وجود تمام استرسی که داشت باالخره تصمیم گرفت به جونگ‬
‫کوک پیام بده شاید اون‬
‫میتونست کمکش کنه‪...‬‬
‫"جونگ کوک رمز درو بلدی؟ "‬
‫قبل از اینکه پشیمون بشه فرستاد و هنوز چند ثانیم نگذشته بود که‬
‫صدای پیام گوشیش‬
‫بلند شد‪...‬‬
‫"‪" 134687‬‬
‫با دیدن پیام جونگ کوک لبخند بزرگی روی لبش جا گرفت و رمز‬
‫در و وارد کرد‬
‫صدای قیژ باز شدن در موهای تنش رو سیخ کرده بود و تضاد‬
‫ترسناکیو با شرایطش ساخته‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪377 | P a g e‬‬

‫بود‬
‫(چرا تا حاال رمزو بهم نگفته بود؟ غیر ممکنه که یادش رفته باشه)‪...‬‬
‫قدمای لرزونشو به داخل اتاق کشوند و سعی کرد افکار آزار دهنده و‬
‫ترسناکشو از خودش‬
‫دور کنه‪..‬‬
‫(انقدر فکرش درگیر بود که یادش نبود اینجا رمز داره مطمئنم)‪...‬‬
‫تنها نوری که داخل اتاق بود پرتوهای خورشید بود که از الی کرکره‬
‫ها به زور به داخل راه‬
‫پیدا کرده بودن و این برای جیمین اصال عجیب نبود که ادمی مثل‬
‫ووک تو همچین جای‬
‫دلگیری نقشه های کثیفشو بکشه‪..‬‬
‫برقارو روشن کرد و اولین چیزی که چشمشو گرفت تابلوی بزرگی‬
‫روی دیوار بود‬
‫عکسی که ووک داخلش لبخند عمیقی زده بود و کامال مشخص بود‬
‫که متعلق به‪ ۵ 4‬یا ‪۲۰‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪378 | P a g e‬‬

‫سال پیشه‪..‬‬
‫دقیقا شبیه پسرش بود‪..‬همونقدر جذاب و قد بلند درست مثل سهون‬
‫‪..‬‬
‫حتی داخل عکسم موهاشو از پشت بسته بود و میشد فهمید که‬
‫عالقه ی خاصی به بلند‬
‫بودن مو و بستنشون داره‪..‬‬
‫بعد از چند دقیقه زل زدن به عکس باالخره به خودش اومد و به‬
‫سمت گاوصندوقی که‬
‫خوب میدونست چیزی که دنبالشه رو فقط اونجا پیدا میکنه‪،‬رفت‪..‬‬
‫گاوصندوق بزرگ و زیادی شیک بود!‬
‫اما حواس جیمین هنوزم به رمز در پرت بود و نمیتونست هضم کنه‬
‫که چطور جونگ کوک‬
‫انقدر سریع و راحت رمز و بهش داده و از کجا رمز درستو‬
‫میدونسته؟!‬
‫(یعنی ممکنه رمز گاوصندوقو هم بدونه؟)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪379 | P a g e‬‬

‫هنوز دو دل و شکاک بود که صدای پیام گوشیش اونو از افکارش‬


‫بیرون کشید‬
‫"رمز گاوصندوقم همون رمز دره‪..‬لیسا رو مست کردم و ازش حرف‬
‫کشیدم "‪..‬‬
‫حاال خیالش راحت شده بود و بهتر میتونست به جستجو ادامه بده ‪..‬‬
‫با اینکه هنوز حس خوبی‬
‫نداشت اما به جونگ کوک اعتماد کامل داشت پس جای هیچ‬
‫نگرانی ای نبود‪..‬‬
‫رمز گاوصندوق رو وارد کرد و بدون مکث هرچیزی که داخلش بود‬
‫رو بیرون ریخت‪..‬‬
‫روی زمین نشست و به کاغذا و پوالیی که دورش ریخته شده بود‬
‫پوزخند زد‬
‫(کارت تمومه اوه ووک)‬
‫________‬
‫_موهامو برام مشکی کن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪380 | P a g e‬‬

‫خیره به آینه گفت و لوهان متعجب بهش خیره شد‬


‫‪+‬مطمئنی جونگ کوک؟ تو که عاشق شرابی بودی‪..‬‬
‫بدون اینکه نگاهشو از آینه بگیره گفت‪:‬‬
‫_از این به بعد عاشق مشکیم‪..‬پس موهامو برام مشکی کن لوهان!‬
‫لوهان بعد از مکث کوتاهی رنگ رو آماده کرد و باالی سرش قرار‬
‫گرفت‬
‫‪+‬عاشق جیمین شدی؟‬
‫با بی جواب موندن نگاه عمیقی به پسری که داخل آینه به خودش‬
‫خیره شده بود انداخت‬
‫و موهاش رو به رنگ آغشته کرد‪..‬‬
‫_باید امروز بریم چین!‬
‫‪+‬چی؟؟ چرا ؟‬
‫جونگ کوک از داخل آینه به لوهان نگاه کرد و همون نگاه کافی بود‬
‫تا لوهان همه چیز رو تا‬
‫آخرش بفهمه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪381 | P a g e‬‬

‫‪+‬نگو که جون جیمین تو خطره‪!!!...‬‬


‫_______‬
‫تقریبا تمام مدارک و اوراق های بدرد بخور و جمع کرده بود و‬
‫هرچند که دلش برای تمام‬
‫اون ادمای بی گناه که کشته شدن بودن میسوخت اما هیچ وقتی‬
‫برای احساساتی شدن‬
‫نداشت پس پوالرو داخل گاوصندوق برگردوند و با مدارک از اتاق‬
‫خارج شد‪..‬‬
‫تمام راهرو رو دویید تا به اتاق جونگ کوک برسه و بعد با تمام‬
‫ذوقی که داشت مدارکو توی‬
‫کوله پشتیِ مشکی انداخت و روی تخت نشست‪..‬‬
‫(مامان ببین باالخره دارم انتقامتو ازش میگیرم‪..‬مدارکی که ازش‬
‫جمع کردم خیلی سنگینه‬
‫اون باالخره تقاص پس میده)‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪382 | P a g e‬‬

‫با فکر به اینکه باالخره میتونه با جونگ کوک بره یه جای دور و‬
‫زندگی شیرینی رو شروع کنه لبخند‬
‫بزرگی روی لبش نشست و روی تخت دراز کشید‪..‬‬
‫چشماشو بست و به آیندش با جونگ کوک فکر کرد‪..‬به اینکه دیگه‬
‫نه لیسایی وجود داره تا‬
‫جونگ کوکو ازش بگیره و نه ووکی وجود داره که مادرشو ازش‬
‫بگیره‪..‬‬
‫این زندگی چیزی بود که مدت ها آرزوشو داشت‪..‬‬
‫گوشیشو بدست گرفت و با جونگ کوک تماس گرفت چند ثانیه‬
‫پشت خط منتظر موند و بعد‬
‫صدای دو رگه ی جونگ کوک توی گوشش پیچید‪.‬‬
‫_الو‬
‫‪+‬سالم جونگ کوک من همه مدارکو برداشتم‪..‬‬
‫لحنش پر از ذوق بود و حتی لبخندشو از پشت گوشی میشد حس‬
‫کرد ولی با صدای جونگ کوک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪383 | P a g e‬‬

‫وحشت زده از روی تخت بلند و به در خیره شد‪..‬‬


‫_ما لو رفتیم جیمین اونا االن دنبالمونن‪..‬‬
‫‪+‬منظورت چیه ؟ کی مارو لو داده؟‬
‫_نمیدونم جیمین بهتره وسایلتو جمع کنی و زود فرار کنی‬
‫جیمین کالفه به سمت کمد رفت و تمام پس اندازی که داشت و به‬
‫همراه کارت‬
‫بانکی که جونگ کوک بهش داده بود داخل کوله انداخت‪..‬‬
‫‪+‬من لعننننتی بببببدون تو کجججججا برررررم؟؟؟‬
‫وحشت و استرس همه وجودشو پر کرده بود و هیچ کنترلی رو‬
‫صداش نداشت‪..‬‬
‫_من پیدات میکنم جیمین فرار کن و گوشیتو خاموش کن زود باش‪..‬‬
‫به پنجره نگاهی انداخت و با دیدن آدمای مسلحی که تو حیاط بودن‬
‫بغض بدی به گلوش‬
‫چنگ زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪384 | P a g e‬‬

‫‪+‬دیگه دیر شده جونگ کوک ‪..‬افراد ووک اینجان کل عمارت رو‬
‫محاصره کردن‪..‬‬
‫_نهههههه لعنت به همشون‪..‬‬
‫‪+‬بهشون نگو تو بهم کمک کردی‪..‬من همه چیزو به گردن میگیرم‬
‫با سکوت جونگ کوک قطره اشکی از چشمش چکید و اروم گفت‪..‬‬
‫‪+‬دوست دارم جونگ کوک‪..‬‬
‫من به خاطر تو بود که تونستم خوشحالی رو تجربه کنم‪،‬به خاطر تو‬
‫بود که تونستم نفس بکشم‬
‫اونم تو شهری که بوی مردگی میداد‪...‬من از مرگ متنفر بودم چون‬
‫مادرمو ازم گرفت‬
‫ولی االن عاشقشم چون تورو بهم داد‪..‬‬
‫بی توجه به اشکایی که میریختن به ادمای مسلح بیرون خیره شد و با‬
‫خودش فکر کرد که‬
‫چقدر زود تمام رویا های شیرینی که چند لحظه پیش تو ذهنش‬
‫ساخته بود به خاکستر تبدیل‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪385 | P a g e‬‬

‫شد‪..‬‬
‫_تو میتونستی بهتر زندگی کنی جیمین‪..‬اگه به فکر انتقام نمیفتادی‪..‬‬
‫صدای جونگ کوک کامال سرد بود و هیچ حسیو بهش منتقل نمیکرد‬
‫و همین باعث شد‬
‫بغضش بیشتر به گلوش فشار بیاره‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک اونطوری هیچوقت نمیتونستم لبخند بزنم‪..‬اونطوری‬
‫مثل یه ادم ترسو میشدم که‬
‫از واقعیت فرار میکنه‪..‬‬
‫_جیمین من دوست‪......‬‬
‫قبل از اینکه حرف جونگ کوک رو کامل بشنوه در محکم باز شد و‬
‫چند نفر از افراد ووک به‬
‫سرعت دورش حلقه زدن‪..‬‬
‫نمیدونست باید با اون همه ادم اسلحه بدست چجوری برخورد کنه‬
‫ولی با شنیدن صدای‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪386 | P a g e‬‬

‫تق تق کفشای آشنایی به در نگاه کرد و زیاد طول نکشید تا لیسا و‬


‫سهون با هم وارد‬
‫اتاق بشن‪..‬‬
‫‪+‬نظرت چیه بریم مسافرت پارک جیمین؟‬
‫هنوز نتونسته بود حرف لیسا رو درک کنه که با برخورد چیزی به‬
‫سرش درد وحشتناکی درش‬
‫پیچید و تاریکی تمام دنیای جیمین رو فرا گرفت‪...‬‬
‫تمام دنیایی که تازه رنگ گرفته بود‪..‬‬
‫_هی بلند شو احمق‪..‬‬
‫‪+‬زود ببرش تا رئیس عصبی نشده‬
‫_گفتم بلند شو عوضی‬
‫بطری آبی که دستش بود رو روی صورت جیمین خالی کرد و هنوز‬
‫چند ثانیه نگذشته بود‬
‫که جیمین با سرفه های پشت سر هم‪..‬چشماشو باز کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪387 | P a g e‬‬

‫بی توجه به دو مرد سیاه پوستی که رو به روش ایستاده بودن به‬


‫اوراف نگاه کرد و زیاد‬
‫سخت نبود تا بفهمه توی یک کارگاه بزرگ اسیرش کردن‪..‬‬
‫‪+‬کمکککککککک جونگ کوک‬
‫مرد سیاه پوست سیلی بدی بهش زد و به زبون انگلیسی چیزایی رو‬
‫بلند تو صورتش‬
‫گفت‬
‫_دهنتو ببند اینجا کسی صداتو نمیشنوه تمام این زمینا مال رئیسه‬
‫پس کسی برای نجات‬
‫دادنت نمیاد!‬
‫جیمین که حاال بهتر موقعیتو درک میکرد متوجه بسته بودن دست و‬
‫پاش به صندلی کثیفی شد‬
‫و تنها کاری که میتونست بکنه تف کردن تو صورت عوضی رو به‬
‫روش بود‪!...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪388 | P a g e‬‬

‫‪+‬جونگ کوک میاد اینجا‪..‬اون بهم کمک میکنه از دست آشغاالیی‬


‫مثل تو برای همیشه‬
‫خالص شم‪..‬‬
‫از قصد انگلیسی گفت تا به مرد رو به روش بفهمونه هیچ ترسی تو‬
‫وجودش نداره‪..‬‬
‫با مشت سنگینی که کنار لبش خورد هجوم خون تو دهنشو حس‬
‫کرد و جلوی پای مرد دیگه‬
‫تف کرد‪..‬‬
‫اونا زیادی قوی بودن و جیمین میدونست حتی اگه دستو پاشم باز‬
‫بود بازم برای مقابله‬
‫با همچین آدمایی هیچ شانسی نداشت‪..‬‬
‫_فعال ببریمش پیش رئیس بعدا به حسابش میرسیم مایکل‪..‬‬
‫مردی سیاه پوستی که عقب ایستاده بود گفت و مردی که حاال‬
‫جیمین میدونست اسمش‬
‫مایکله چاقویی در اورد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪389 | P a g e‬‬

‫و تمام چسب هایی که باهاش جیمین رو بسته بود باز کرد‪..‬‬


‫مایکل و مرد دیگه کنار جیمین ایستادن و با گرفتن بازوهاش کشون‬
‫کشون به سمت‬
‫اتاقی که طرف دیگه کارگاه بود رفتن‪..‬‬
‫جیمین نمیدونست تو اون اتاق چخبره و چه اتفاقی ممکنه براش بیفته‬
‫پس کامال طبیعی‬
‫بود که وحشت داشته باشه‪..‬‬
‫مایکل چند ضربه به در زد و با صدای ووک که اجازه ی ورودشونو‬
‫داد در اتاق رو باز کرد‪..‬‬
‫هیچ دلش نمیخواست وارد اون اتاق تاریک و ساکت بشه اما با‬
‫فشاری که به بازوش‬
‫وارد شد باالخره اولین قدمشو داخل اون اتاق کذایی گذاشت‪..‬‬
‫طبق معمول ووک پشت میز بزرگی نشسته بود و به دود سیگارش‬
‫که اروم اروم پخش‬
‫میشد نگاه میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪390 | P a g e‬‬

‫هر دو مرد سیاهپوست جلوی در ایستادن و اسلحه هاشونو به سمت‬


‫جیمین هدف گرفتن‬
‫_چرا لبت زخمی شده پسرم؟‬
‫‪+‬من پسر تو نیستم‪..‬پسر کسیم که ‪ 1‬سال پیش کشتیش!‬
‫ووک تک خندی زد و کام عمیقی از سیگارش گرفت‬
‫_منظورت همون زنِ فاحشس؟‬
‫جیمین از شدت عصبانیت دستاشو مشت کرد و نگاه پر از خشمشو‬
‫به ووک دوخت‪..‬‬
‫‪+‬اون فاحشه نیست تو فاحشه ای‪..‬اون با تنش پول در میاورد تا‬
‫بچشو نجات بده ولی‬
‫تو با بدن بقیه پول در میاری تا خودتو نجات بدی!‬
‫صورت ووک هیچ حسی رو نشون نمیداد و باعث میشد جیمین‬
‫مطیع تر از قبل ادامه‬
‫بده‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪391 | P a g e‬‬

‫‪+‬واقعا تاسف آوره که هیچکس دوست نداره اوه ووک‪..‬همه فقط به‬
‫خاطر پوالیی که دور‬
‫خودت جمع کردی بهت احترام میزارن‪..‬‬
‫پوزخندی زد و با انگشت شَستش خونی که کنار لبش بود رو پاک‬
‫کرد‬
‫‪+‬حتی لیسا هم تورو دوست نداره مطمئنم داره نقشه میکشه تا سر‬
‫به نیستت کنه و‬
‫قدرتو به دست بگیره!‬
‫ووک عصبانی از جاش بلند شد و قدمای محکمشو به سمت جیمین‬
‫برداشت‪..‬‬
‫_تو رو کی دوست داره پارک جیمین؟‬
‫رو به روی جیمین ایستاد و دستشو روی بازوی پسر گذاشت‬
‫_زود باش زانو بزن‬
‫جیمین پوزخندشو پر رنگ تر کرد و دست ووک رو پس زد‬
‫‪+‬قطعا اگه تو نبودی دنیا جای قشنگتری واسه زندگی بود ووک!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪392 | P a g e‬‬

‫دستشو روی بازوی ووک گذاشت و چند ضربه ی اروم بهش زد‬
‫_و اینکه جونگ کوک بزودی میاد اینجا‪..‬کاری میکنه که تو زانو‬
‫بزنی‪..‬نه من!‬
‫ووک دستشو روی صورت جیمین گذاشت و با کشیدن دو طرف‬
‫لبش جیمینو وادار کرد‬
‫لبخند بزنه‬
‫_تو فکر میکنی جونگ کوک دوستت داره؟‬
‫‪+‬فکر نمیکنم مطعمنم‬
‫ووک چند قدم عقب اومد و به میزش تکیه داد‬
‫_شجاعت خوبه جیمین‪..‬ولی نه وقتی که توی یه کشور غریبه باشی‬
‫و یه ادم خطرناک رو‬
‫به روت باشه‪..‬‬
‫جیمین متعجب بهش خیره شد و باعث بلند خندیدن ووک شد‬
‫_خیلی خب اونطوری بهم زل نزن احمق !بهت میگم‪..‬‬
‫ما االن توی چینیم ‪..‬وقتی بیهوش بودی تورو به اینجا آوردن‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪393 | P a g e‬‬

‫حتی جونگ کوکم اینجاست!‬


‫جیمین باورش نمیشد که االن توی چین باشه و بدتر از همه باورش‬
‫نمیشد جونگ کوک رو‬
‫هم گیر انداخته باشن‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک کجاست؟؟؟ چه بالیی سرش آوردی عوضی؟‬
‫_اگه میخوای بدونی زانو بزن‪..‬‬
‫‪+‬هرگز‪...‬‬
‫ووک به مایکل و مرد دیگه که جلوی در ایستاده بودن عالمت داد و‬
‫زیاد طول نکشید تا‬
‫خودشونو به جیمین برسونن‪..‬‬
‫اسلحه هاشونو روی سر جیمین گرفتن و با لگد دردناکی که به‬
‫زانوش زدن مجبورش کردن تا‬
‫روی زانو هاش سقوط کنه‪..‬‬
‫ووک جلو اومد و بدون اینکه پوزخندشو از روی لبش کنار بزنه‬
‫سیگارشو روی زخم کنار لبِ‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪394 | P a g e‬‬

‫جیمین گذاشت‪..‬‬
‫صدای فریاد جیمین حتی پنجره هارو لرزوند و ووک به تنها چیزی‬
‫که فکر میکرد‪،‬چجوری‬
‫کشتن جیمین بود‪..‬‬
‫_اینجا رئیس منم حتی اگه بهت بگم بمیر باید بمیری!‬
‫جیمین بلند خندید و با وجود اینکه بدنش زیادی کوفته شده بود‬
‫سعی کرد سرشو باال‬
‫نگهداره‪..‬‬
‫‪+‬تو فکر کردی رئیسی احمق؟؟‬
‫خندش از بین رفت و اخم ریزی بین ابروهاش جا گرفت‬
‫‪+‬تو فقط یه ترسویی که پشت جونگ کوک قایم شده!همه ی کاراتو‬
‫جونگ کوک عملی میکنه تو‬
‫بدونِ اون هیچی هیچ‪..‬در واقع اون رئیسه اونِ که تورو به اینجا‪...‬‬
‫ووک مشت بدی به چشمش زد و باعث نصفه موندن حرف جیمین‬
‫شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪395 | P a g e‬‬

‫_که رئیس جونگ کوکه!؟ پس اینجارو خوب تماشا کن پسر کوچولو‬


‫دکمه ای که روی میز بود رو فشار داد و بعد از چند ثانیه در اتاق‬
‫باز شد‬
‫_انقدر کارای بزرگ رو سرم ریخته بودن که به تو یه درصدم فکر‬
‫نمیکردم‪..‬ولی میدونی‬
‫کی تورو لو داد؟ میدونی کی بهم گفت تو کی هستی؟‬
‫جیمین گنگ بهش نگاه میکرد و ووک با دستش به در اشاره کرد‬
‫جیمین بی صبرانه منتظر بود تا ببینه کی تمام نقشه هاشو خراب‬
‫کرده و زیاد طول نکشید که پسری با موهای مشکی وارد اتاق بشه‬
‫_میدونی جیمین تو زیادی احمق بودی واقعا فکر کردی جونگ‬
‫کوک دوست داره؟‪..‬‬
‫با اینکه ووک پشت سر هم حرف میزد ولی دنیای جیمین زخمی تو‬
‫سکوت فرو رفته بود‬
‫و به تنها چیزی که احتیاج داشت این بود که بفهمه تمام اینا یه‬
‫خواب بوده‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪396 | P a g e‬‬

‫باورش نمیشد کسی که با موهای مشکی و چشمای سردش اونجا‬


‫ایستاده جونگ کوکه‪..‬‬
‫باورش نمیشد تموم این مدت بازیچه ی دست اون پسر بوده و مثل‬
‫یه احمق عاشق‬
‫دشمنش شده‪..‬‬
‫در کسری از ثانیه همه ی تصوراتش از جونگ کوک تغییر کرده بود‬
‫و حاال فقط چشمای اشک‬
‫آلودش بودن که به جونگ کوک نگاه میکردن‪..‬‬
‫(موهاشو مشکی کرده‪..‬رنگی که من دوس دارم !یعنی واقعا همه‬
‫چیزش دروغ بود؟ همه‬
‫ی حرفاش دروغ بود؟ حتی رنگ موهاشم دروغ بود)!‬
‫_اوه داری گریه میکنی پسرم؟‬
‫ووک با پوزخند گفت و کنار جونگ کوک ایستاد‬
‫_گریه نکن وقتی تو بمیری جونگ کوک برات یه قطره اشکم‬
‫نمیریزه ‪..‬چه پایان دردناکی‪..‬ولی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪397 | P a g e‬‬

‫خوبیش اینه به تو فهموند کی رئیسه!‬


‫پشت میزش قرار گرفت و دکمه ی روی میز رو دوباره فشرد‬
‫با وارد شدن لوهان به اتاق جیمین قطره اشکی از چشمش چکید و با‬
‫خونی که از زیر‬
‫چشم و کنار لبش میرفت مخلوط شد‪..‬‬
‫_شیاعو لوهان اونم یکی از افراد ماست و در واقع اون یه آرایشگره!‬
‫جیمین زیادی احمقانه بازی کرده بود‪..‬باید از همون اول میفهمید که‬
‫چطور لوهان انقدر‬
‫راحت باهاش دوست شد و چطور جونگ کوک انقدر راحت بهش‬
‫پیشنهاد ازدواج داد‪!..‬‬
‫دوستش و کسی که عاشقش بود بهش خیانت کرده بودن و این حتی‬
‫از مرگ مادرشم‬
‫دردناکتر بود‪!..‬‬
‫_آخرین حرفتو بگو جیمین چون وقتی از اینجا بری بیرون یه اسلحه‬
‫رو تو سرت خالی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪398 | P a g e‬‬

‫میکنن و جز یه جسم بی روح چیزی ازت نمیمونه‪..‬‬


‫‪+‬از‪..‬از همتون متنفرم!‬
‫بغضش مکثی بین کلماتش انداخت و چشمای خیسش جز جونگ‬
‫کوک به هیچکس دیگه ای‬
‫نگاه نمیکرد‪..‬‬
‫_اگه ‪ 1‬سال پیش فرار نمیکردی و باهام میومدی شاید االن با خالی‬
‫شدن ‪ ۷‬تا گلوله‬
‫توی مغزت کشته نمیشدی‪..‬‬
‫‪+‬گلوله ها آدم نمیکشن‪..‬آدمان که آدم میکشن !و من خیلی وقت‬
‫پیش مردم وقتی تو‬
‫مادرمو کشتی‪..‬از اون ‪ ۷‬تا گلوله ممنونم که جسم پر از نفرتمو نجات‬
‫میدن!‬
‫ووک پوزخندی زد و شونه ای باال انداخت‬
‫_ببریدش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪399 | P a g e‬‬

‫دو مرد سیاهپوست به زور بلندش کردن و به سمت باغ کوچیکی که‬
‫پشت کارگاه بود‬
‫بردنش‪..‬‬
‫باورش نمیشد که اینجا آخر خط باشه و این پایان براش رقم خورده‬
‫باشه‪..‬‬
‫)متاسفم مامان من نتونستم انتقامتو بگیرم‪..‬من عاشق شده بودم ‪..‬یه‬
‫نقطه ضعف بزرگ‬
‫داشتم‪..‬منو ببخش(‪...‬‬
‫‪-------------------------‬‬
‫هیچوقت فکر نمیکرد بدون گرفتن انتقام و انقدر سریع بمیره!‪..‬‬
‫به مادرش قول داده بود انتقامشو بگیره و به خاطرش ‪ 1‬سال صبر و‬
‫تالش کرده بود اما حاال‬
‫وسط یه باغ کوچیک ایستاده بود و منتظر اولین گلوله بود‪..‬‬
‫به چشمای ترسناک مرد سیاهپوست که اسلحشو به سمتش هدف‬
‫گرفته بود خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪400 | P a g e‬‬

‫‪+‬نمیخوای ماشه رو بکشی؟‬


‫صدای خنده ی مرد بلند شد و اسلحشو پایین اورد‬
‫_رئیس گفت اول باهات خوش بگذرونیم کوچولو‪..‬‬
‫لبخند کثیفی زد و اسلحشو توی کمربندش جا داد‬
‫_دلت میخواد قبل از مرگت یکم خوش بگذرونی؟‬
‫‪+‬معلومه‪..‬‬
‫لبخند زیبایی زد و قدماشو به سمت مرد سیاهپوست برداشت‬
‫‪+‬ولی اینجا مارو از دوربینا میبینن!‬
‫مایکل پشت جیمین قرار گرفت و دستشو روی باسن جیمین گذاشت‬
‫اما جیمین بی توجه‬
‫به اون دستاشو دور گردن مردِ دیگه انداخت و با حالت لوسی گفت‪:‬‬
‫‪+‬یعنی اینجا یه اتاقم نداره؟‬
‫به خوبی متوجه منقبض شدن بدن مرد شد و همین رو فرصتی‬
‫دونست برای برداشتن‬
‫اسلحه از پشت کمربند مرد‪!..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪401 | P a g e‬‬

‫اسلحه رو برداشت و فقط تیر های پشت سر هم بود که تو بدن‬


‫مایکل و مرد‬
‫سیاهپوستِ دیگه خالی میشد‪..‬‬
‫اسلحه ی خالی شده رو کنار جنازه اون دوتا پرت کرد و خونی که‬
‫توی صورت دردناکش‬
‫پاشیده بود رو پاک کرد‪..‬‬
‫با دیدن ماشین قدیمی که کنار باغ پارک شده بود به سمتش دویید‬
‫و درست همون لحظه‬
‫سر و کله ی افراد ووکم پیدا شد!‬
‫سوئیچ ماشین روش بود و جیمین رو برای فرار مصمم تر میکرد‪..‬‬
‫در خروجی بسته بود ولی با هجوم شلیک اسلحه های افراد ووک به‬
‫سمتش تنها کاری که‬
‫تونست انجام بده گاز دادن و شکستن در بود!‪..‬‬
‫از کارگاه خارج شد و بدون اینکه بدونه داره کجا میره پاشو روی‬
‫پدال گاز فشرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪402 | P a g e‬‬

‫متوجه ماشین مشکی رنگی که تعقیبش میکرد شده بود و بی توجه به‬
‫صدای تپش های بلند‬
‫قلبش وسط یه خرابه پاشو بیشتر روی گاز فشار میداد‬
‫(باید فرار کنم‪ ..‬نمیخوام به دست ووک و افرادش کشته بشم)‪...‬‬
‫صدای شلیک گلوله رو شنید و دوباره به عقب نگاه کرد‪..‬با دیدن‬
‫جونگ کوک پشت فرمون‬
‫اون ماشین مشکی رنگ سست شد و گلوله ی بعدی شیشه ی‬
‫ماشینشو فرو ریخت‪..‬‬
‫(اون اومده تا منو بکشه؟ چجوری عاشقش شدم؟)‬
‫با دیدن پرتگاهی که جلوش بود پاشو روی ترمز فشرد‬
‫و با تمام دردی که تو بدنش حس میکرد سعی کرد سرپا بمونه و از‬
‫ماشین پیاده بشه‪..‬‬
‫نزدیک پرتگاه ایستاد و با دیدن دریایی که از همیشه آبی تر دیده‬
‫میشد پوزخندی زد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪403 | P a g e‬‬

‫حاال که میخواست بمیره همه چیز زیباتر شده بود‪..‬انگار دنیا هم‬
‫رفتنشو جشن میگرفت‪..‬‬
‫_جیمین بیا عقب‪..‬‬
‫با صدای جونگ کوک به سمتش چرخید و به مردی که موهای‬
‫مشکیش از همیشه جذاب تر‬
‫نشونش میداد لبخند زد‪..‬‬
‫‪+‬چرا بیام عقب؟ میترسی خودمو پرت کنم تو آب؟‬
‫جونگ کوک با ترس به پسر زیبای رو به روش خیره شد و اروم‬
‫چند قدم جلو اومد‬
‫‪+‬همممونجا وااایسا‪..‬‬
‫با صدای فریاد جیمین قدماش خشک شد و بی حرکت سر جاش‬
‫ایستاد‬
‫‪+‬چرا مثل احمقا هرچی که گفتی رو باور کردم؟‬
‫با بی جواب موندن از جونگ کوک پوزخندی زد و دستشو توی‬
‫موهاش کشید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪404 | P a g e‬‬

‫‪+‬چجوری بهت اعتماد کردم؟ چجوری عاشقت شدم؟‬


‫_جیمین من‪..‬‬
‫‪+‬ساکت باش جونگ کوک‪..‬بزار اینارو بهت بگم سنگینیشو روی قلبم‬
‫حس میکنم‪..‬‬
‫نگاهشو به دریا داد تا بغضی که چشماشو خیس میکرد رو جونگ‬
‫کوک نبینه‪..‬‬
‫‪ ۵+‬دیقه طول کشید تا منو با تمام عشقی که بهت داشتم به ووک‬
‫بفروشی‪..‬‬
‫_نه جیمین بزار توضیح بدم‪..‬‬
‫‪+‬چههههه تووووضیییحی؟؟؟‬
‫فریاد بلندش بین موج های اروم دریا گم شد و قطره اشکی روی‬
‫صورتش لیز خورد‪..‬‬
‫‪+‬هیچ توضیحی نمونده‪..‬تو به من خیانت کردی‪..‬منو بازیچه خودتو‬
‫ووک کردی‪..‬تمام‬
‫اعتمادی که بهت داشتمو از بین بردی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪405 | P a g e‬‬

‫توعه لعنتی به من صدمه زدیییییییی‪..‬‬


‫_گوش کن جیمین خواهش میکنم من مجبور بودم‪...‬‬
‫صدای خنده های هیستریک جیمین بلند شد و اشکای داغی که بین‬
‫خنده هاش پایین‬
‫میریخت تضاد غمگینی با دریای آبی رنگ پشت سرش ساخته بود‪..‬‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک میخوای خودتو توجیه کنی؟؟لعنتی حتی‬
‫نمیتونی بفهمی چه بالیی سرم‬
‫اوردی‪ ..‬توضیح دادنت هیچی رو عوض نمیکنه‪..‬‬
‫خنده هاش از بین رفت و نگاه اشک آلودشو به همسر قد بلندش داد‬
‫‪+‬تو قلبمو خورد کردی جونگ کوک ‪..‬هیچی مثل یه قلب نمیشکنه!‪..‬‬
‫جونگ کوک دستشو روی گردنش کشید و بغضی که بین گلوش‬
‫گیر کرده بود رو فشار داد‪..‬چه‬
‫بالیی سر این پسر اورده بود؟‬
‫‪+‬خیلی خنده داره نه؟؟ ما قرار بود آینده هم باشیم ولی االن فقط تو‬
‫گذشته ی هم جا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪406 | P a g e‬‬

‫گرفتیم‪..‬‬
‫اروم اروم به سمت عقب رفت و به لبه ی پرتگاه نزدیکتر شد‪..‬‬
‫_جیمین داری چیکار میکنی؟؟؟‬
‫با ترس به جیمینی که با لبخند و چشمای خیسش عقب میرفت‬
‫گفت و یه قدم جلو تر‬
‫اومد‪..‬‬
‫‪+‬گفتم همونجا که هستی وایسا!!!‬
‫من نمیتونم بدست تو یا ووک کشته بشم‪..‬هیچوقت دلم نخواسته‬
‫بدست قاتالی مادرم‬
‫کشته بشم‪..‬من بهش قول دادم که انتقامشو بگیرم ولی تو همه چیو‬
‫خراب کردی!‬
‫ترجیح میدم خودم این قلب لعنتیو که خیلی وقته به خاطر تو میتپه‬
‫له کنم‪..‬‬
‫_خواهش میکنم جیمین من همه چیو درست میکنم‪..‬بزار از اول تا‬
‫اخرش برات توضیح‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪407 | P a g e‬‬

‫بدم مطمئنم توهم درکم میکنی!‬


‫جیمین بی توجه به التماس های جونگ کوک عقب تر رفت و تقریبا‬
‫یه قدم کوچیک دیگه‬
‫الزم بود تا برای همیشه از این دنیا محو بشه‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک منو خوب ببین این اخرین نگاهیه که از من تو یادت‬
‫میمونه !‪..‬قراره سال ها‬
‫اذیتت کنه قراره تا ابد باهات بمونه و هر روز خوردت کنه‪...‬‬
‫حاال صورت جونگ کوک هم خیس شده بود و به چشمای پر از درد‬
‫جیمین نگاه میکرد‪..‬‬
‫‪+‬از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه‪...‬‬
‫با قدم سریعی که برداشت صدای فریاد جونگ کوک بلند شد و به‬
‫سرعت سمتِ پرتگاه دویید‬
‫_نهههههههه جیمین‬
‫کنار پرتگاه زانو زد و به پایین که اثری از جیمین نبود خیره شد‬
‫منتظر بود تا جیمین سرشو از‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪408 | P a g e‬‬

‫آب بیرون بیاره ولی با گذشت ‪ ۵‬دیقه هیچ اتفاقی نیفتاد و تنها اخرین‬
‫جمله ی جیمین بود‬
‫که توی سرش پلی میشد‪..‬‬
‫‪" +‬از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه "‪...‬‬
‫‪" +‬از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه "‪...‬‬
‫‪" +‬از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه "‪...‬‬
‫‪" +‬از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه "‪...‬‬
‫باور اینکه دیگه جیمینی وجود نداره و دیگه هیچوقت نمیتونه صورت‬
‫زیباشو ببینه دیوونش‬
‫میکرد و بی توجه به صدای ماشینی که نزدیکش میشد درون افکار‬
‫دیوونه کنندش غرق شد‪..‬‬
‫‪+‬چیشده جونگ کوک؟‬
‫با قرار گرفتن لوهان کنارش اشکاشو پاک کرد و به کشتی که از دور‬
‫دست ها دیده میشد‬
‫خیره شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪409 | P a g e‬‬

‫_همش یه لحظه بود لوهان‪..‬‬


‫با گنگی گفت و لوهان به بازوش چنگ زد‬
‫‪+‬جونگ کوک درست بگو چیشده؟؟؟‬
‫به چشمای اروم لوهان نگاه کرد و بغضشو قورت داد‬
‫_خودشو جلوی چشمای من پرت کرد پایین تنها چیزی که ازش‬
‫موند یه نگاه پر از درد‬
‫بود لوهان‬
‫به یقه لوهان چنگ زد و چند بار تکونش داد‬
‫_خواهش میکنم بگو اینا همش یه دروغهههه‪..‬ازت خواهشششش‬
‫میکنم لوهههههان‬
‫لوهان شوکه به چشمای خیس جونگ کوک خیره شد و زیاد طول‬
‫نکشید تا اونم روی زانوهاش‬
‫فرود بیاد‪..‬‬
‫‪+‬باید زنگ بزنیم بیان اینجا رو بگردن حتی شده جسدشم باید پیدا‬
‫کنیم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪410 | P a g e‬‬

‫با فکر به اینکه جسد بی جون عشقشو ببینه لباشو بهم فشرد و اشکای‬
‫جدیدی راهشونو به‬
‫بیرون پیدا کردن‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک باید انتقام جیمین رو کامل کنیم‪..‬این اخرین کاریه که‬
‫میتونیم به خاطر ارامشش انجام‬
‫بدیم!‬
‫_ولی از کجا مطمئنی که اون مرده ؟‬
‫نگاه خستشو به جونگ کوک دوخت و به دریا اشاره کرد‪..‬‬
‫‪+‬خودت بهتر میدونی عمق اینجا چقدر زیاده و‪..‬‬
‫جونگ کوک دستشو باال اورد تا مانع حرف لوهان بشه‬
‫_زنگ بزن لوهان !بگو بیان کل این منطقه رو بگردن‪..‬حتی شده کل‬
‫دریارو بگردن اما‬
‫جیمین منو نجات بدن‬
‫لوهان با اینکه نگران جونگ کوک بود اما نباید وقت رو بیشتر از این‬
‫تلف میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪411 | P a g e‬‬

‫_____‬
‫_هیچ جسدی پیدا نکردیم غواصای ما اینجارو خوب گشتن اما هیچ‬
‫اثری از پارک جیمین‬
‫نبود‪..‬‬
‫مرد با لحن متاسفی به لوهان گفت و بعد از چند لحظه اونجارو ترک‬
‫کرد‪..‬‬
‫‪+‬وقتشه برگردیم‪..‬‬
‫جونگ کوک همونطور که به ماشینش تکیه داده بود نگاه تاریکشو به‬
‫لوهان داد‬
‫_به کیم جونگین زنگ بزن لوهان‪..‬‬
‫لوهان متعجب بهش خیره شد و جونگ کوک سیگاری که خیلی‬
‫وقت بود به ته رسیده بود رو‬
‫زمین انداخت‬
‫_میخوام مدارکی که جیمین جمع کرده رو بدم بهش‪..‬اون ادم‬
‫باهوشیه قطعا کار ووک رو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪412 | P a g e‬‬

‫تموم میکنه‪..‬‬
‫‪+‬مطمئنی جونگ کوک؟‬
‫نگاه سردشو به غروب دریا دوخت و دستاشو بهم گره زد‪..‬‬
‫_کاش زودتر مطمئن میشدم‪..‬‬
‫__________‬
‫هیچوقت فکرشو نمیکرد که به خونه ی کیم جونگین بزرگترین‬
‫دشمن پدر خوندش بیاد و‬
‫تمام کارای کثیفشو لو بده‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک مدارکی که داری جرمش خیلی سنگینه و حکمش‬
‫برای ووک اعدامه‪..‬اما پای‬
‫توهم این وسط گیره و ممکنه ‪ ۵‬سال زندانیت کنن‬
‫جونگ کوک به مدارک روی میز خیره شد و دستاشو بهم گره زد‬
‫_مهم نیست‪..‬من میخوام اوه ووک نابود شه حتی اگه به قیمت نابود‬
‫کردن خودم تموم‬
‫شه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪413 | P a g e‬‬

‫لوهان که تا حاال ساکت بود دستشو روی بازوی جونگ کوک‬


‫گذاشت و نگاه غمگینشو به کیم‬
‫جونگین دوخت‬
‫‪+‬ما هممون مجبور بودیم به حرف ووک گوش بدیم‪..‬به منو جونگ‬
‫کوک گفت بریم چین و‬
‫جوری برخورد کنیم که انگار جیمین رو بازی دادیم‪..‬‬
‫نفس عمیقی کشید و ادامه داد‬
‫‪+‬منو جونگ کوک اولش نمیخواستیم قبول کنیم ولی گفتیم اگه‬
‫تظاهر کنیم‪..‬میتونیم جیمین رو‬
‫نجات بدیم‪..‬چون اگه مارو میکشتن شانس زنده موندن جیمین هم‬
‫کمتر میشد‪..‬‬
‫جونگین با اینکه هنوز باور نکرده بود جیمین مرده اما با چیزایی که‬
‫شنیده بود چاره ای جز‬
‫قبول کردنش نداشت‪..‬‬
‫‪+‬لوهان قراره دوست جیمین بیاد اینجا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪414 | P a g e‬‬

‫_کیونگسو؟‬
‫جونگین سری تکون داد و سرشو پایین انداخت‬
‫‪+‬در واقع قرار بود امروز هم جیمین و هم کیونگسو بیان اینجا‪..‬من‬
‫نمیتونم بهش بگم‬
‫دیگه جیمین زنده نیست پس لطفا تو بهش بگو‪..‬‬
‫_الزم نیست کسی چیزی بگه خودم همشو شنیدم!‬
‫باشنیدن صدای کیونگسو سکوت عمیقی کل خونه رو فرا گرفت و‬
‫تنها کسی به سمتش‬
‫چرخید و چهره ی بی روحشو دید‪ ،‬جونگین بود‪...‬‬
‫________‬
‫دو ماه بعد‪...‬‬
‫سعی کرد چشماشو باز کنه ولی پلکاش انقدر سنگین بودن که تنها‬
‫تونست کمی اونارو از‬
‫هم فاصله بده‪..‬‬
‫به اورافش نگاهی انداخت و دوباره چشماشو بست‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪415 | P a g e‬‬

‫با صدای در اتاق دوباره کمی چشماشو باز کرد و به دختری که وارد‬
‫اتاق شده بود نگاه‬
‫کرد‪..‬‬
‫‪+‬اوووو‬
‫ه باالاااخرهه چشماااشوووو باز کرررررد‬
‫دختر با فریاد گفت و درست چند ثانیه بعد پسر خوش قیافه ای وارد‬
‫اتاق شد‬
‫_خدایا این یه معجزست!‬
‫پسر با حالت متعجبی گفت و باالی سر جیمین قرار گرفت‬
‫_سالم حالت خوبه؟‬
‫با بی جواب موندن سوالش به سمت دختر نگاه عجیبی انداخت و‬
‫دوباره به پسری که‬
‫تازه به هوش اومده بود خیره شد‬
‫_صدای منو میشنوی؟‬
‫‪+‬آ‪...‬آره‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪416 | P a g e‬‬

‫حرف زدن براش سخت بود و حتی حس میکرد لباش خیلی وقته که‬
‫خشک شدن‪..‬‬
‫_وااااای باورم نمیشههههه‬
‫پسر به سمت دختر دویید و هر دو همدیگه رو بغل کردن‬
‫_جیمین یادته چه اتفاقی برات افتاد؟‬
‫‪+ ..‬جیمین‪..‬جیمین؟‬
‫_اره اسم تو جیمینه‪..‬وقتی رفته بودم دریا نوردی تو رو بیهوش روی‬
‫آب پیدا کردم و‬
‫اوردمت به خونم‪..‬تو دو ماه توی کما بودی و دکترا گفتن وقتی به‬
‫هوش بیای ممکنه‬
‫فراموشی بگیری‪..‬‬
‫االن چیزی یادته؟‬
‫جیمین اروم سرشو به دو طرف تکون داد و پسر بهش لبخند ارامش‬
‫بخشی زد‬
‫_من کیم جونمیونم‪..‬همه سوهو صدام میکنن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪417 | P a g e‬‬

‫و اینکه اینجا مثل خونه ی خودته و اصال نیاز نیست احساس نا امنی‬
‫بکنی تو مثل برادر‬
‫کوچیک خودمی و تا هروقت که همه چیز رو یادت بیاد میتونی اینجا‬
‫بمونی‬
‫جیمین تنها سر تکون داد و سوهو دستشو به طرف دختر کنار اتاق‬
‫گرفت‬
‫_اون آیرینه‪..‬پرستاره و تو این دوماه خیلی ازت مراقبت کرده‪..‬‬
‫‪+‬م‪..‬ممنون‬
‫جیمین اروم تشکر کرد و آیرین لبخند کوتاهی زد‬
‫_خوشحالم که چشماتو باز کردی جیمین‬
‫‪+‬از‪..‬کجا‪..‬میدونید‪..‬اسم‪..‬من جیمین‪..‬جیمینه؟‬
‫_از این‪..‬‬
‫سوهو دستبندی رو به سمت جیمین گرفت‬
‫_توی دستبندت نوشته از طرف کیونگسو برای جیمین‪..‬کیونگسو‬
‫دوستت بوده؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪418 | P a g e‬‬

‫اخم کمرنگی بین ابروهای جیمین جا گرفت و سرشو به دو طرف‬


‫تکون داد‬
‫‪+‬من یادم نمیاد‪..‬هیچی یادم نیست‪ ..‬حتی‪...‬حتی اسم خودمو هم‬
‫یادم‪..‬نیست‬
‫سوهو دست جیمین رو داخل دستش گرفت و لبخندی روی لباش‬
‫نشوند‬
‫_باشه نگران نباش دکترا گفتن ممکنه بعد دو سه ماه حافظتو‬
‫بدست بیاری پس الزم‬
‫نیست به خودت فشار بیاری‪..‬‬
‫‪+‬میخوام بخوابم‬
‫سوهو سری تکون داد و به آیرین عالمت داد تا از اتاق خارج بشه‬
‫_چیزی خواستی زنگی که کنار تختته رو فشار بده‬
‫جیمین بی توجه به حرف سوهو به پنجره ای که دریا رو اون طرفش‬
‫به نمایش گذاشته بود‬
‫خیره شد و زیاد طول نکشید تا سوهو و آیرین تو اتاق تنهاش بزارن‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪419 | P a g e‬‬

‫)اینجا دیگه کجاست؟‪..‬من کیم‪..‬؟(‬


‫‪-------------------‬‬
‫دو ماه از مرگ جیمین گذشته بود‬
‫و حاال کیونگسو با چمدونِ تو دستش خونه ی مشترکش با بهترین‬
‫دوستش رو ترک‬
‫میکرد‪..‬‬
‫چیز زیادی برای بردن نداشت و تمام وسایلش تو یه چمدون‬
‫کوچیک جا گرفته بود‪..‬‬
‫‪+‬دیگه نمیتونم اینجا بمونم‪..‬مدام تو این خونه صدای تورو میشنوم‬
‫جیمین‪..‬‬
‫بی توجه به اشکایی که پلکاشو خیس میکرد روی زمین زانو زد و با‬
‫تمام توان فریاد زد‬
‫‪+‬لعنتییییی بهتتتت گفتهههه بودممممم ووک آددددم‬
‫خطرناکیههههه‪..‬بهت گفتتته بودددم‬
‫بیخیییال انتقامممم شو‪..‬حاال من بدون تو چیکار کنم؟؟؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪420 | P a g e‬‬

‫هق هق هاش توی خونه ی خالی اکو پیدا میکرد و تنها کسی که‬
‫اونارو میشنید پسر پشت‬
‫در بود‪..‬‬
‫‪+‬دیگه نمیتونم اینجا بمونم نمیخوام دیگه صداتو بشنوم ازت‬
‫متنفرمممممم جیمین‬
‫جونگین با شنیدن دومین فریاد کیونگسو وارد خونه شد و دستاشو‬
‫دور پسر غمگین حلقه کرد‬
‫_بیا بریم دیگه کافیه‬
‫بهش کمک کرد تا بلند بشه و بعد از کمی مکث کیونگ رو به سمت‬
‫در هدایت کرد‬
‫تو این دوماه تمام مدت کیونگسو رو خونه ی خودش نگهداشته بود و‬
‫مثل یه پدر ازش‬
‫مراقبت کرده بود‪..‬باالخره بعد از کلی خواهش و تمنا تونسته بود‬
‫راضیش کنه که بیاد و‬
‫پیشش زندگی کنه‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪421 | P a g e‬‬

‫خوب میدونست که عاشق کیونگسو شده اما مطمئن بود که اون پسر‬
‫هیچوقت عشقشو‬
‫قبول نمیکنه و تنها کاری که میتونست انجام بده این بود که مثل یه‬
‫دوست کنارش‬
‫بمونه‪..‬‬
‫_دو ماه گذشته دیگه نباید گریه کنی!مطمئن باش جیمینم اینو‬
‫نمیخواد‪..‬‬
‫کیونگسو اشکایی که دوباره به چشماش راه پیدا کرده بودن رو پاک‬
‫کرد و سرشو به عالمت‬
‫تایید تکون داد‬
‫‪+‬متاسفم‪..‬دلم براش تنگ شده‪..‬‬
‫_________‬
‫هیچوقت فکر نمیکرد جونگ کوک رو پشت میله های زندان ببینه و‬
‫این برای لوهانی که از‬
‫بچگی باهاش دوست بود خیلی سخت بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪422 | P a g e‬‬

‫‪+‬چرا صورتت کبود شده جونگ کوک؟‬


‫_دعوا کردم‪..‬‬
‫لوهان با افسوس سری تکون داد و جونگ کوک به نقطه نا معلومی‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬صدبار بهت گفتم تو زندان دعوا نکن !اونا دیوونن میکشنت‪..‬‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و نگاه برندشو به لوهان دوخت‬
‫_فکر کردی برام مهمه؟ بعد جیمین من چرا باید زنده بمونم ؟‬
‫لوهان هیچ حرفی برای گفتن نداشت و تنها کاری که از دستش بر‬
‫میومد نگاه نگرانش‬
‫بود‬
‫_سهونو نگرفتن؟‬
‫‪+‬نه هنوز پیداش نکردن‪..‬جوری که معلومه مقدار زیادی پول و‬
‫برداشته و با لیسا فرار کرده‪..‬‬
‫اخمی روی پیشونی جونگ کوک جا گرفت و ایندفه لوهان بود که‬
‫سوال میپرسید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪423 | P a g e‬‬

‫‪+‬ووک رو کی اعدام میکنن؟‬


‫_فکر کنم فردا‬
‫لوهان سری تکون داد و لبخند بزرگی روی لباش نشوند‬
‫‪+‬نگران نباش کیم جونگین برات یه وکیل خوب گرفته‪..‬زود از اینجا‬
‫میاریمت بیرون‬
‫_مهم نیست‪..‬‬
‫پشتشو به لوهان کرد و قدمای ارومشو به سمت سربازی که کنار در‬
‫بود برداشت‬
‫لوهان بغضشو قورت داد و به دستبندی که دور دستای جونگ کوک‬
‫بسته میشد خیره شد‪..‬‬
‫خوب میدونست که چقدر حال اون پسر بدِ چقدر فشار روشه و‬
‫چقدر عذاب وجدان‬
‫داره‪..‬اما هیچکاری از دستش بر نمیومد و مجبور بود ذره ذره خورد‬
‫شدن و سقوط کردن‬
‫جونگ کوک رو تماشا کنه‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪424 | P a g e‬‬

‫_____‬
‫با سر و صدایی که از بیرون میومد بیدار شد و چشمش به پرستاری‬
‫که روی صندلی‬
‫خوابش برده بود افتاد‪..‬‬
‫تنها چیزی که ذهنش به یاد میاورد این بود که چند ساعت قبل با‬
‫پسری به اسم سوهو‬
‫آشنا شده بود و بهش گفته بود که حافظشو از دست داده‪..‬‬
‫با فکر به اینکه ممکنه یه جای دنیا کسی منتظرش باشه سرش تیر‬
‫کشید و همین باعث‬
‫شد صدای ناله ی ارومی ازش بلند بشه‪..‬‬
‫‪+‬اوه بیدار شدی جیمین؟‬
‫پرستار اروم پرسید و سرمی که تموم شده بود رو از دستش جدا کرد‬
‫‪+‬زیادی نخوابیدی؟ پاشو یکم راه برو بدنت خشک شده‬
‫جیمین بدون حرفی اروم بلند شد‪ ،‬صدای تق تق استخوناش بهش‬
‫میفهموند که مدت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪425 | P a g e‬‬

‫زیادیه اینجا خوابیده پس بی توجه به درد کمی که تو بدنش میپیچید‬


‫روی پاهاش ایستاد‪..‬‬
‫_صدا‪..‬صدای سر و صدا از چیه؟‬
‫‪+‬اهنگ مورد عالقه ی برادر رئیسه‪..‬‬
‫جیمین گنگ پرسید‬
‫_رئیس؟‬
‫پرستار سری تکون داد و به جیمین کمک کرد تا بهش تکیه بده‪..‬‬
‫‪+‬همونی که نجاتت داده‬
‫_سوهو؟‬
‫پرستار سری تکون داد و اروم جیمین رو به طرف در هدایت کرد‬
‫‪+‬برادر رئیس مرده‪..‬چند سال پیش تو دریا غرق شد !اون درست‬
‫همسن تو بود برای‬
‫همین رئیس خیلی بهت اهمیت میده‪..‬‬
‫جیمین با ناراحتی سر تکون داد و همراه آیرین‪ ،‬پرستارش از اتاق‬
‫خارج شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪426 | P a g e‬‬

‫به کمک پرستار از پله ها پایین اومد و تازه متوجه شد که تو چه‬


‫عمارت با شکوهیه‪..‬‬
‫_سوهو چیکارست؟ چرا انقدر خونش بزرگه؟‬
‫‪+‬تجارت تو همه چیز !‪..‬وقتی کارش تو چین رونق گرفت اومد اینجا‬
‫و االن کل تجارت‬
‫چینو بدست گرفته‪..‬هرچی که کمپانی اون تولید کنه پر فروش ترین‬
‫جنس سال میشه!‬
‫جیمین متعجب به اوراف عمارت نگاهی انداخت و باالخره چشمش‬
‫به سوهو که پشت‬
‫لب تاپش نشسته بود افتاد‬
‫_سالم‬
‫سوهو به سمتش برگشت و لبخند بزرگی تحویلش داد‬
‫‪+‬بیا اینجا داداش کوچولو‬
‫جیمین گنگ به سمتش رفت و کنارش روی کاناپه جا گرفت‬
‫‪+‬خوشحالم که باالخره سالم میبینمت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪427 | P a g e‬‬

‫_ممنون‬
‫سوهو دوباره سرشو به سمت لب تاپش چرخوند و بعد از چند ثانیه‬
‫عکس کسی که جیمین‬
‫گراندش بود رو‬
‫به سمت جیمین گرفت‬
‫‪+‬این برادر کوچیکترمه‪..‬بنظرت شبیه تو نیست؟‬
‫جیمین با دقت به عکس نگاه کرد و اروم لب زد‬
‫_شبیهِ‬
‫‪+‬اسمش تیانگه ‪.. 41‬سالشه و خیلی مغرور و شیطونه!‬
‫جیمین با دلسوزی سری تکون داد و به آیرین که کنارش ایستاده‬
‫بود نگاه کوتاهی‬
‫انداخت‬
‫‪+‬خب تو بگو‪..‬هیچی یادت نمیاد درسته؟‬
‫با تعجب به سوهو که حتی ذره ای ناراحت به نظر نمیرسید خیره شد‬
‫و سرشو به دو طرف‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪428 | P a g e‬‬

‫تکون داد‬
‫‪+‬اشکال نداره میتونی همیشه اینجا‪...‬‬
‫_لطفا برام خانوادمو پیدا کن!‬
‫با اینکه احساسات سوهو جریحه دار شده بود ولی لبخندشو حفظ‬
‫کرد و اروم گفت‬
‫‪+‬تمام تالشمو‪..‬میکنم اما اینکار راحت نیست‬
‫جیمین دست سوهو رو داخل دستاش گرفت و با نگاه ملتمسش‬
‫بهش خیره شد‬
‫_مطمئنم اونا منتظرمن‪..‬خواهش میکنم اونارو پیدا کن هیونگ‪..‬‬
‫با شنیدن هیونگ از جیمین لبخند عمیقی روی لباش نشست و با‬
‫اینکه تلخ و درد آور‬
‫بود اما جیمین اونو یاد برادر کوچولوش مینداخت‪..‬بیشتر از‬
‫صورتاشون‪،‬رفتار و حرفاشون‬
‫شبیه بود‪..‬تیانگ همیشه هیونگ صداش میکرد و خیلی وقت بود که‬
‫صدای قشنگش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪429 | P a g e‬‬

‫داخل این عمارت نپیچیده بود‪...‬‬


‫________‬
‫گوشه ی سلولش خودشو جمع کرده بود و به صدای فریاد و دعوای‬
‫ادمای اورافش گوش‬
‫میداد‪..‬‬
‫به خاطر دعوایی که شب قبل راه انداخته بود تنبیهش کردن و تو یه‬
‫سلول کثیف اسیرش‬
‫کرده بودن‬
‫با اینکه همه ی اینا عذاب آور بود اما هنوز فکر جیمین از سرش‬
‫بیرون نرفته بود و‬
‫این دیوونش میکرد‪..‬‬
‫)از آخرین دیدارمون فقط یه نگاه باقی میمونه(‬
‫آخرین جمله ی جیمین هر دیقه و هر ثانیه تیکه تیکش میکرد و‬
‫جونگ کوک هر لحظه برای‬
‫مردنش دعا میکرد!‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪430 | P a g e‬‬

‫وقتی چشماشو میبست چشمای پر از اشک و درد جیمین رو میدید و‬


‫بغضی که سعی در‬
‫پنهان کردنش داشت‪..‬‬
‫)خیلی خنده داره نه؟ ما قرار بود آینده ی هم باشیم ولی االن فقط تو‬
‫گذشته ی هم جا‬
‫گرفتیم(‪...‬‬
‫آینده ای که جونگ کوک قاتلش بود‪..‬‬
‫تمام خاطراتی که جیمین براش ساخته بود توی ذهنش پر رنگ تر‬
‫میشد‪..‬‬
‫تمام روزایی که سعی داشت جای لیسارو بگیره و جونگ کوک چه‬
‫احمقانه ازش خواسته بود تا‬
‫بهش وقت بده‪...‬‬
‫"هیچوقت نمیدونستم انقدر دوست دارم جیمین‪..‬بزار حداقل یه بار‬
‫دیگه ببینمت باید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪431 | P a g e‬‬

‫اینارو بهت بگم‪ ..‬تو اومدی و خاطرات لیسارو از بین بردی اما با‬
‫چیزایی که از خودت بجا‬
‫گذاشتی صد برابر بیشتر زجر میکشم"‪...‬‬
‫تو این دوماه انقدر گریه کرده بود که حاال حتی اشکی برای ریختن‬
‫نداشت و تنها کاری که‬
‫ازش بر میومد خیره شدن به دیوار رو به روش بود که زندانی ها با‬
‫نوشته هاشون اونو‬
‫کثیف کرده بودن‪..‬‬
‫کی به اینجا رسید؟ کی مجبور شد دست اون پسر و ول کنه و به‬
‫اینجا برسه؟‬
‫هیچوقت هیچکس نخواسته بودش و تنها کسی که دوستش داشت‬
‫دیگه نفس نمیکشید‪..‬‬
‫قلب شکستش دیگه نمیتپید و جونگ کوک خودشو مقصر این اوضاع‬
‫میدید‪..‬‬
‫درد کشیدن تنها راه تقاص پس دادن بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪432 | P a g e‬‬

‫دو سال بعد‪..‬‬


‫صدای خنده های بلندش کل عمارت رو پر کرده بود و حاال سوهو با‬
‫لبخند روی لبش به‬
‫برادر کوچیکش خیره شده بود‪..‬‬
‫_یااا جیمین تو به من میخندی؟‬
‫‪+‬هیوووونگ اخه کی اونجوری خواستگاری میکنه؟؟؟‬
‫دوباره خنده ی بلندیو سر داد و گوشیشو به طرف سوهو پرت کرد‪..‬‬
‫‪+‬هیونگ نظرت چیه بهش زنگ بزنی عذرخواهی کنی؟‬
‫_عمرا‪...‬زنگ نمیزنم‬
‫جیمین پوزخندی زد و دستاشو بهم گره زد‬
‫‪+‬مگه تو آیرینو دوس نداری؟ پس چرا باید بری شیشه خونشو‬
‫بشکنی و داد بزنی‬
‫دوسش داریو فرار کنی؟‬
‫سوهو دستشو محکم به پیشونیش کوبید و هووفی کشید‬
‫_هی یادم نیار چه بچه بازی ای در اوردم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪433 | P a g e‬‬

‫جیمین روی کاناپه کنار سوهو نشست و دستشو دور گردنش انداخت‬
‫‪+‬خسیس بازی در نیار هیونگ‪..‬پاشو یه رستورانی چیزی دعوتش کن‬
‫منم میرم به کارای‬
‫شرکت برسم‪..‬‬
‫سوهو با اینکه خجالت زده بود ولی لبخندی به روی برادرش پاشید و‬
‫از جا بلند شد‬
‫_اگه آیرین زنم بشه قول میدم بزارم با دوستات بری سفر‬
‫جیمین چشماشو خمار کرد و با حالت سکسی ای گفت‬
‫‪+‬اگه آیرین زنت نشه خودم زنت میشم اصال‪..‬نمیزارم بترشی‬
‫هیونگ مطمئن باش‬
‫سوهو ضربه ی ارومی به پشت سر جیمین زد و باالخره از پذیرایی‬
‫خارج شد‪..‬‬
‫دو سال گذشته بود و باالخره جیمین وقتی هیونگش بهش گفت که‬
‫خانوادش توی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪434 | P a g e‬‬

‫تصادف کشته شدن تصمیم گرفته بود پیش سوهو بمونه و جای‬
‫برادر از دست رفتشو‬
‫براش پر کنه‪..‬‬
‫سوهو مثل یه پدر همیشه مراقبش بود و حتی یکی از شرکت های‬
‫بزرگشو به جیمین‬
‫سپرده بود‪..‬بدون اینکه نگران ورشکست شدنش بشه‪..‬‬
‫و تنها چیزی که بهش گفته بود این بود که تا میتونه از زندگیش‬
‫لذت ببره و هیچوقت‬
‫ترکش نکنه‪..‬‬
‫از عمارت بیرون زد و به سمت ماشین لوکسش قدم برداشت‬
‫با اینکه سوهو میخواست براش راننده بزاره اما مخالفتای جیمین‬
‫منصرفش کرده بود و حاال‬
‫کسی که پشت فرمون مرسدس بنز آلبالویی رنگ مینشست‪..‬جیمین‬
‫بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪435 | P a g e‬‬

‫بعد از پشت سر گذاشتن خیابونای شلوغ و ترافیک باالخره به‬


‫مقصدش رسید و وارد‬
‫شرکت شد‬
‫برعکس رئیس های دیگه جیمین نه کت شلواری تنش میکرد نه‬
‫کراواتی میبست هرجور‬
‫که دلش میخواست میپوشید و رفتار میکرد‬
‫چون هیونگش بهش گفته بود جوری که دوس داره زندگی کنه نه‬
‫جوری که مردم دوس‬
‫دارن‪..‬‬
‫لباسای اسپرت آبیش با اینکه برای یه رئیس زیادی زننده بود اما‬
‫همه کارمندا عادت‬
‫کرده بودن و تنها چیزی که براشون مهم بود باهوش بودن رئیس کم‬
‫سن و سالشون‬
‫بود‪..‬‬
‫‪+‬خوش اومدین رئیس کیم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪436 | P a g e‬‬

‫جیمین سری تکون داد و چشمکی به منشی زیباش زد‬


‫_پرونده های مربوط به سهامدارا رو بیار‬
‫منشی تعظیم کوتاهی کرد و جیمین وارد اتاقش شد‬
‫دوتا از دیوارای اتاق کامال شیشه ای بودن و کل شهر زیر پای‬
‫جیمین میدرخشید‪..‬‬
‫قهوه ای که از قبل براش آماده کرده بودن رو برداشت و کمی ازش‬
‫خورد‪..‬‬
‫به ساختمون های بلندی که جلوی دیدشو گرفته بودن لعنتی فرستاد‬
‫و به ادمایی که از باال‬
‫مثل یه نقطه دیده میشدن خیره شد‪...‬‬
‫هیچوقت هیچیو به یاد نیاورده بود و هردفعه فکر میکرد اگه سوهو‬
‫هیونگش نبود االن تو چه‬
‫وضعی زندگی میکرد‪...‬‬
‫با صدای در و وارد شدن منشیش قهوشو کنار گذاشت و روی‬
‫صندلیش نشست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪437 | P a g e‬‬

‫_قربان آقای جانگ میخوان سهامشونو بفروشن به کره ای ها‬


‫لبخند بزرگی روی لبش جا گرفت و پرونده ی جانگو باز کرد‬
‫‪+‬بهتر‪..‬بهش بگید زودتر بفروشه‪..‬‬
‫منشی با تعجب به رئیسش خیره شد‬
‫_قربان شما مطمئنید میخواید با کره ای ها همکاری کنید؟ فکر‬
‫میکردم چین رو ترجیح‬
‫بدید‪..‬‬
‫با نگاه جدی جیمین دختر آب دهنشو قورت داد و کمی سرشو به‬
‫پایین خم کرد‬
‫‪+‬مثل اینکه یادت رفته منم کره ایم نه؟ و فکر کنم اینم یادت رفته‬
‫که کل این شرکتارو‬
‫رئیس کیم سوهو ساخته و اونم کره ایه!‬
‫_متاسفم قربان‬
‫دختر تعظیم ‪ ۲۰‬درجه ای کرد و سریع از اتاق خارج شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪438 | P a g e‬‬

‫پرونده ی سهامدار جدید رو باز کرد و با دیدم عکس و اسم اون فرد‬
‫اخم ریزی بین‬
‫ابروهاش جا گرفت‪..‬‬
‫نام ‪ :‬جئون جونگ کوک‬
‫سن ‪۲۵:‬‬
‫ملیت ‪:‬کره جنوبی‪..‬‬
‫اسم و عکس پسر زیادی آشنا بود و حس میکرد یجایی اونو دیده !‬
‫باالخره بعد از کمی فکر‬
‫کردن نفس عمیقی کشید و پرونده رو بست‪..‬‬
‫هیچ حوصله ی شک کردن های مزخرفشو نداشت و ترجیح داد زیاد‬
‫فکرشو درگیر نکنه‪..‬‬
‫تلفنو برداشت و با منشی تماس گرفت‬
‫_بگو برام یه قهوه دیگه بیارن‪..‬‬
‫______‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪439 | P a g e‬‬

‫بعد از دو سال باالخره پاشو فراتر از در زندان گذاشته بود و به‬


‫لوهان و جونگین که با‬
‫لبخند به سمتش میومدن خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬باورم نمیشه باالخره آزاد شدی‪..‬‬
‫لوهان اروم گفت و جونگ کوکو بغل کرد‪..‬‬
‫اینبار جونگین دستشو جلو آورد و لبخند پر از جذبشو روی صورتش‬
‫نشوند‬
‫‪+‬تبریک میگم جونگ کوک‬
‫_تو این دو سال خیلی کمکم کردین نمیدونم چجوری ازتون تشکر‬
‫کنم‪..‬‬
‫با اینکه زیاد از آزادیش خوشحال نبود ولی برای ناراحت نکردن بقیه‬
‫مجبور بود تشکر کنه و‬
‫هیچی نگه‪..‬‬
‫‪+‬خواهش میکنم من اینکارو به خاطر جیمین کردم چون اون همیشه‬
‫به من میگفت تو بی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪440 | P a g e‬‬

‫گناهی‪...‬‬
‫جونگ کوک با شنیدن اسم جیمین دوباره از اول شکست و فقط‬
‫لوهان بود که از حس‬
‫درونش با خبر بود‪...‬‬
‫برای اینکه زودتر جونگ کوک رو اروم کنه به بازوش چنگ زد و به‬
‫سمت ماشین کشوندش‪..‬‬
‫‪+‬خب دیگه بهتره بریم خونه‬
‫_منم میرم خونه‪..‬قراره کیونگسو رو ببرم بیرون‬
‫لوهان تک خندی زد و با لحن شادی گفت‬
‫‪+‬خووش بگذرهههه‬
‫جونگین با خنده سری تکون داد و به سمت ماشین خودش رفت‪..‬‬
‫‪ ۰4‬دقیقه از زمانی که حرکت کرده بودن گذشته بود و االن پشت‬
‫چراغ قرمز منتظر ایستاده‬
‫بودن‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪441 | P a g e‬‬

‫_هووم؟‬
‫به سمت جونگ کوک چرخید و نیمرخ غمگینش خیره شد‬
‫‪+‬جونگ کوک نمیخوام ناراحتت کنم ولی بنظرم دیگه بهتره خودتو‬
‫جمع جور کنی‪..‬‬
‫جونگ کوک بدون هیچ حسی به چراغ قرمز رنگ خیره شد و لوهان‬
‫با کمی صداشو باالتر برد‬
‫‪+‬لعنتی میفهمی چی میگم؟ باید تمومش کنی دو ساله که تو فکر اون‬
‫پسری !میدونم‬
‫برات سخته ولی بفهم‪..‬اون مرده‪..‬اون مرده خیلی وقت پیش خودکشی‬
‫کرد‪..‬اون‬
‫_خفهههه شووووو‬
‫همزمان با سبز شدن چراغ صدای جونگ کوک بلند شد و بوق های‬
‫ماشین های دیگه بود که‬
‫لوهان رو مجبور کرد ماشین رو حرکت بده‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪442 | P a g e‬‬

‫_خودم میدونم اون مرده ولی چیکار کنم؟ هرکار میکنم تصویرش و‬
‫حرفاش تو ذهن و‬
‫قلبمه‪..‬لوهان منو ببین‪..‬‬
‫لوهان نگاه کوتاهشو به جونگ کوک داد‬
‫_شبیه بازنده هام نه؟‬
‫‪+‬نه‪...‬جونگ کوک‪...‬‬
‫_داری میبینی که من شکستم خوب ببین !من باختم من بازی رو‬
‫باختم شاید ازش‬
‫زنده بیرون اومدم ولی دست خالی برگشتم‪..‬‬
‫دیگه هیچی نمیتونه نجاتم بده‪!..‬‬
‫لوهان سرشو با افسوس تکون داد و سعی کرد قاوعانه برای جونگ‬
‫کوک توضیح بده‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک تو هنوز سنی نداری‪..‬میتونی دوباره عاشق یکی بشی‬
‫حتی میتونی ازدواج‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪443 | P a g e‬‬

‫کنی‪..‬میدونم با حرفام حالتو بدتر میکنم ولی تو باید با واقعیت رو به‬


‫رو شی‪..‬‬
‫نفس عمیقی کشید و کنار خیابون پارک کرد و به سمت جونگ‬
‫کوک چرخید‬
‫‪+‬خودت میدونی کیم جونگین نزاشت چیزایی که به نام تو هستو‬
‫مصادره کنن‪..‬هنوز کلی‬
‫پول داری و حتی خونه و ماشین !تو االن برای هر کسی یه مرد ایده‬
‫آلی‪..‬فقط بهتره‬
‫گذشتتو کنار بزاری و زندگی جدیدی بسازی‪..‬‬
‫اشکی که تو چشمای جونگ کوک جمع شده بود باالخره به بیرون‬
‫راه پیدا کرد و با وجود اینکه‬
‫سرشو به شیشه ی سرد چسبونده بود اما داغیِ اشکایی که رو‬
‫پوستش سر میخوردن رو‬
‫حس میکرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪444 | P a g e‬‬

‫لوهان دستشو روی بازوی جونگ کوک گذاشت و چند ضربه ی‬


‫اروم بهش زد‪..‬‬
‫_دلم براش تنگ شده‪..‬‬
‫بین هق هق های ارومش گفت و چشمای لوهان رو خیس کرد‬
‫_نمیتونم لوهان !‪..‬شاید بتونم بخندم و جوری نشون بدم که همه‬
‫چیز عالی پیش میره‬
‫ولی نمیتونم بهش فکر نکنم‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک من یه کاری کردم‪..‬‬
‫با استرس گفت و دستشو روی دست دوست غمگینش گذاشت‪..‬‬
‫‪+‬با پدر یکی از دوستای چینیم حرف زدم‪..‬اون گفت میخواد سهامشو‬
‫بفروشه و به پول‬
‫احتیاج داره منم با پولی که تو حسابت بود سهامشو به نام تو خریدم ‪..‬‬
‫البته جونگینم یجورایی‬
‫کمکم کرد مراحل قانونیشو حل کنم وگرنه به این راحتیا نمیشد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪445 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک بدون هیچ حسی بهش خیره شد و لوهان وادار شد تا‬
‫ادامه بده‪..‬‬
‫‪+‬باید بریم چین حداقل تا دو روز دیگه کمپانی کِی اس میدونی‬
‫چقدر معروفه؟‬
‫اگه بریم اونجا میتونی دیگه راحتی‪..‬هم یه کار خوب گیرت اومده و‬
‫هم کمتر به گذشته فکر‬
‫میکنی‪..‬‬
‫باز هم با سکوت جونگ کوک رو به رو شد و کالفه سری تکون داد‬
‫‪+‬اگه سختته من میتونم کنارت باشم به عنوان مشاورت باهات کار‬
‫کنم اینجوری دیگه‬
‫کسی با تو کار نداره‪..‬‬
‫_هرکار دوس داری بکن‪..‬من نمیتونم به هیچی جز جیمین فکر کنم‬
‫پس اگه تو فکر‬
‫میکنی این کار درسته انجامش بده‪...‬‬
‫_____‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪446 | P a g e‬‬

‫دو روز بعد‪..‬‬


‫زیر چشمی به سوهو و آیرین که دستپاچه تر از همیشه به نظر‬
‫میرسیدن نگاه کرد و پوزخند‬
‫شیطونشو روی لباش نشوند‬
‫_هیونگ این فقط یه صبحانست چرا انقدر استرس داری؟ اصال‬
‫شبیه کسایی که تازه‬
‫نامزد کردن نیستید‪..‬‬
‫آیرین با سرفه های پشت سر همش به جیمین چشم غره رفت و‬
‫سوهو زود برای‬
‫نامزدش یه لیوان آب ریخت‪..‬‬
‫‪+‬صبحانه رو کوفتمون کردی جیمین‪..‬همش به ما نگاه میکنی انگار‬
‫کار شاخی کردیم‪..‬بابا نامزد‬
‫کردیم دیگه این بچه بازیا چیه در میاری؟‬
‫جیمین با لحن پر از حرص هیونگش به خنده افتاد و کمی از آب‬
‫پرتقالش نوشید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪447 | P a g e‬‬

‫_هیونگ خودتو بیچاره کردی این دختری که اینجوری به من چشم‬


‫غره میره بعد از‬
‫ازدواجتون ممکنه حتی تورو کتک بزنه!‬
‫سوهو با حالت گنگی به جیمین خیره شد و آیرین چنگال تو دستشو‬
‫به طرف جیمین پرت کرد‪..‬‬
‫‪+‬باورم نمیشه قراره تا اخر عمرم تورو تحمل کنم!‬
‫جیمین تک خندی زد و با دستمال لباشو تمیز کرد‬
‫_خب دیگه بیشتر از این حالتونو نمیگیرم‪..‬امروز قراره سهامدار‬
‫جدید بیاد باید برم شرکت‬
‫آیرین و سوهو نفس راحتی کشیدن و جیمین با پوزخند شیطانیش‬
‫اونجا رو ترک کرد‪...‬‬
‫__‬
‫‪+‬زشته االن رئیس میاد یکم اخماتو باز کن جونگ کوک‬
‫لوهان ضربه ی ارومی به بازوی جونگ کوک زد و صدای فریاد‬
‫جونگ کوک بلند شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪448 | P a g e‬‬

‫_االن نیم ساعته تو اتاق لعنتیش نشستیم این دیگه چه رئیسیه؟‬


‫چرا نمیاد من حوصله‬
‫ندارم گفتم که نمیخوام بیام!‬
‫لوهان با استرس به در نگاه کرد و دستاشو به نشونه ی سکوت باال‬
‫آورد‪..‬‬
‫‪+‬خیلی خب اروم باش لطفا‪ ،‬اصال بزار فقط من حرف بزنم‪..‬‬
‫جونگ کوک کالفه کراواتشو شُل کرد و به منظره ی بیرون از دیوار‬
‫شیشه ای اتاق خیره شد‬
‫تقریبا ‪ ۵‬دقیقه‬
‫گذشت که در باز شد و بوی عطر رئیس جوان داخل اتاق پیچید‬
‫_ببخشید که منتظرتون گذاشتم‪..‬‬
‫با شنیدن صدای آشنایی برگشت و زیاد طول نکشید تا شوکه از‬
‫جاش بلند شه و به پسری‬
‫که با لبخند بهش نگاه میکنه خیره بشه‪..‬‬
‫این غیر ممکن بود!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪449 | P a g e‬‬

‫اون پسر با موهای بلوندش نمیتونست جیمین باشه!‬


‫لوهان هم وضعیت جونگ کوک رو داشت و همون نگاهای عجیبشون‬
‫به رئیسی که تازه وارد‬
‫اتاق شده بود حس بدی رو انتقال میداد‪...‬‬
‫_چیزی شده؟‬
‫با شنیدن دوباره ی صدای جیمین بغض بدی به گلوی جونگ کوک‬
‫چنگ زد و قدمای لرزونش‬
‫به سمت جیمین کشیده شدن‪..‬‬
‫‪+‬جیمین‪...‬جیمین؟‬
‫جیمین متعجب به پسری که به سمتش میومد خیره شد‬
‫‪+‬کیم جیمین !من رئیس این کمپانی هستم‪..‬‬
‫قدمای جونگ کوک خشک شد و صدای ترک ترک شدن قلبش رو‬
‫برای چند هزارمین بار‬
‫شنید‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪450 | P a g e‬‬

‫درست زمانی که امید گرفته بود‪ ،‬سقوط کرده بود و حاال نمیدونست‬
‫باید چجوری با پسری‬
‫که شبیه عشقشه رفتار کنه‪...‬‬
‫_ببخشید رئیس کیم ‪،‬من شیاعو لوهان مشاور سهامدار جدیدتون‬
‫هستم‪..‬‬
‫جلو اومد و با اینکه هنوز شوکه بود دستشو داخل دست رئیسش‬
‫گذاشت‪..‬‬
‫‪+‬خوشبختم‪..‬شما منو میشناسید؟‬
‫جیمین رو به جونگ کوک گفت ولی نگاه خیره ی جونگ کوک به‬
‫زمین باعث شد لوهان با صدای‬
‫ارومی کنار گوش جیمین بگه‪..‬‬
‫‪+‬متاسفم اون دو سال پیش همسرشو از دست داد‪ ،‬شما خیلی شبیه‬
‫همسرشید‪..‬‬
‫جیمین _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ با فکر به اینکه دوتا پسر باهم ازدواج کردن‬
‫اخماشو توهم کشید و به حالت چندشی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪451 | P a g e‬‬

‫به جونگ کوک نگاه کرد‪..‬‬


‫‪+‬بهتره بشینیم‪..‬‬
‫روی صندلیش جا گرفت و لوهان به زور جونگ کوکی که انگار به یه‬
‫مجسمه تبدیل شده بود رو‬
‫کنار خودش نشوند‬
‫تلفنشو برداشت و بعد از درخواست سه تا قهوه ‪،‬به سهامدار جدیدش‬
‫که به ورز عجیبی‬
‫بهش خیره بود نگاه کرد‬
‫‪+‬آقای جئون‬
‫با بی جواب موندنش مجبور به دوباره صدا کردنش شد اما بازم تنها‬
‫کسی که جواب داد‬
‫مشاور خوش چهره ی پسر بود‪..‬‬
‫_رئیس کیم بهتره با من حرف بزنید اون االن حالش خوب نیست‪..‬‬
‫‪+‬من میخوام با کسی که سهامو خریده حرف بزنم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪452 | P a g e‬‬

‫پرونده ی روی میز رو جلوی جونگ کوک هُل داد و لوهان از زیر‬
‫میز پای جونگ کوک رو فشرد‪..‬‬
‫‪+‬اقای جئون شما دیگه االن سهامدار اینجا هستین‪..‬و اینجا یه کمپانی‬
‫کوچیک نیست بهتره‬
‫حواستونو بیشتر جمع کنید و روی کارتون متمرکز بشید در غیر این‬
‫صورت مجبورم کل‬
‫سهام رو ازتون بخرم‪..‬‬
‫جونگ کوک با شنیدن جمله ی اخر جیمین سریع سرشو به دو‬
‫طرف تکون داد‬
‫_متاسفم من امروز حالم زیاد خوب نیس اما همیشه که قرار نیست‬
‫این شکلی باشم‪..‬‬
‫‪+‬امیدوارم‬
‫لوهان از حرفای جونگ کوک متعجب شده بود اما زیاد سخت نبود‬
‫که بفهمه جونگ کوک دوس‬
‫داره پیش کسی که شبیه همسرشه بمونه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪453 | P a g e‬‬

‫____‬
‫_انقدر شباهت غیر ممکنه لوهان !چطور ممکنه دو نفر انقدر شبیه‬
‫باشن؟‬
‫لوهان کالفه شاتی که تازه پر کرده بود رو باال داد و به دوستش که‬
‫دور اتاق قدم میزد‬
‫خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک تو باید اینو تو مخت فرو کنی‪..‬جیمین دو سال پیش‬
‫مرد‪..‬خودشو کشت میفهمی؟‬
‫قدمای جونگ کوک سست شد و به نقطه ی نامعلومی خیره شده‪..‬‬
‫_چرا جسدشو پیدا نکردن؟ لوهان هیچی ازش پیدا نشد کی گفته‬
‫که اون مرده‪..‬؟‬
‫‪+‬من میگم اون مرده‬
‫_چطور انقدر مطمئنی؟‬
‫لوهان واقعا نمیدونست چجوری به جونگ کوک بفهمونه که دیگه‬
‫جیمینی وجود نداره و همین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪454 | P a g e‬‬

‫باعث شد تا صداشو بلند کنه‪..‬‬


‫‪+‬چرا خودتو زدی به کوری؟؟؟؟ جلوی چشمای خودت از اونجا‬
‫پرید مگه نمیگی پریده‬
‫هااا؟؟؟حتی اگه از اون باالم نمیپرید بازم مرده بود جونگ کوک‬
‫‪..‬منو تو کشتیمش‪..‬‬
‫شات جدیدش رو باال داد و اشکای داغی که پلکاشو میسوزوند رو‬
‫پاک کرد‬
‫‪+‬ما بهش خیانت کردیم اون بهمون اعتماد کرد ولی ما ‪..‬ما بهش‬
‫دروغ گفتیم‪..‬‬
‫نگاه غمگینشو به زمین دوخت و با لحن ارومی گفت‪..‬‬
‫کاش میتونستم یبار دیگه ببینمش و بهش بگم که حرفایی که تو‬
‫دوران کوتاه دوستیمون‬
‫زدم واقعیت بود و خیانتی که در حقش کردم فقط به خاطر تهدیدای‬
‫ووک بود‪..‬‬
‫حاال جونگ کوک هم گوشه ی دیوار زانو هاشو بغل کرده بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪455 | P a g e‬‬

‫_منم باید حتما یبار دیگه ببینمش لوهان‪..‬باید خیلی چیزارو بهش‬
‫بگم‪..‬حاضرم به خاطر یه بار‬
‫دیگه دیدنش میلیون ها بار خودمو زخمی کنم!‬
‫بدون اینکه گریه کنه فقط به رو به روش خیره شده بود و همین‬
‫لوهان که مست شده‬
‫بود رو وادار کرد به سمتش بره‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک‬
‫دستشو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت و لبخندی بهش زد‬
‫‪+‬نگران نباش‪..‬اگه اون واقعا جیمین باشه باالخره میفهمیم فقط‬
‫خواهش میکنم تو‬
‫ناراحت نباش‪..‬‬
‫با اینکه درونش از غم و ناراحتی پر شده بود ولی دستشو روی دست‬
‫لوهان گذاشت و‬
‫لبخند دردناکی زد‪..‬‬
‫_ممنونم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪456 | P a g e‬‬

‫______‬
‫ماشینشو وسط حیاط بزرگ عمارت جئون کرد و به سرعت به سمت‬
‫عمارت دویید‪..‬‬
‫_هیووووووووووووونگگگگگگگگ‬
‫آیرین با شنیدن صدای جیمین سری تکون داد و به تی وی خیره شد‬
‫‪+‬کاش کارمندات اینجا بودن میدیدن چه رئیس دیوونه ای دارن‪..‬‬
‫جیمین بی توجه به تیکه آیرین از پله ها باال رفت و به سمت اتاق‬
‫کار هیونگش دویید‬
‫بدون اینکه در بزنه وارد شد و به هیونگش که با پرونده های روی‬
‫میزش مشغول بود‬
‫خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬خب خب کی رئیس کیم جیمین رو انقدر هیجان زده کرده که‬
‫باعث شده تا اینجا‬
‫بدوعه؟‬
‫_سهامدار جدیدمون‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪457 | P a g e‬‬

‫جیمین با لحن پر ذوقی گفت و سوهو بدون اینکه سرشو از پروندش‬


‫بیرون بیاره پرسید‬
‫‪+‬نکنه یه دختر خوشکل سهامو خریده که انقدر هیجان داری‪..‬‬
‫جیمین گنگ به سمت برادرش اومد و روی صندلی نشست‬
‫_در واقع اون یه مرد بود و چون خیلی عجیب و غریب بود من‬
‫خیلی هیجانزده‬
‫شدم‪..‬یجوری بود شبیه ادمای افسرده بود اما خیلی جذاب بنظر‬
‫میرسید‪..‬‬
‫سوهو عینکشو برداشت و به جیمین که با لبخند بزرگی تو فکر رفته‬
‫بود خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬نگو که عاشق یه پسر شدی!‬
‫با لحن جدی سوهو به خودش اومد و‬
‫لبخندشو جمع کرد‬
‫_نه این چه حرفیه هیونگ‪..‬دختر کمه مگه عاشق پسرا بشم‪..‬بعدم به‬
‫این سرعت مگه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪458 | P a g e‬‬

‫میشه؟‬
‫‪+‬سعی کن زیاد بهش فکر نکنی و اینو بدون تو باید مثل خیلی از‬
‫ادما زندگی عادی ای‬
‫داشته باشی!‪..‬‬
‫_میدونم هیونگ‬
‫‪+‬خوبه‬
‫عینکشو روی چشماش قرار داد و دوباره به پرونده ی جلوش خیره‬
‫شد‬
‫_من میرم لباسامو عوض کنم هیونگ‬
‫‪+‬یکمم استراحت کن‬
‫جیمین با لبخند سری تکون داد و از اتاق خارج شد‪..‬‬
‫(هنوز ‪1 ۲‬ساعتم نشده که جئون جونگ کوکو دیدم بعد هیونگ میگه‬
‫عاشقش شدی؟‪!..‬عمرا‬
‫عاشق یه پسر بشم)‬
‫توی ذهنش گفت و وارد اتاق خودش شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪459 | P a g e‬‬

‫لباساشو در اورد و داخل وان دراز کشید‪..‬‬


‫هرچه قدر سعی میکرد به کارایی که امروز کرده فکر کنه نمیشد و‬
‫فقط چهره ی جئون‬
‫جونگ کوک رو میدید که سعی میکرد کارشو با دقت انجام بده تا‬
‫جیمین رو عصبانی نکنه‪..‬‬
‫پوزخندی زد و با فکر به اینکه سهامدار جدیدش از پسرا خوشش‬
‫میاد فکرای شیطانی به‬
‫سرش زد‪..‬‬
‫(فکر کنم یه سرگرمی جدید پیدا کردم)‪..‬‬
‫تقریبا نیم ساعت بود که از حموم بیرون اومده بود و حاال پشت میز‬
‫غذای مورد عالقشو‬
‫میخورد‪..‬‬
‫‪+‬باید یه مراسم بگیریم به همه اعالم کنیم که نامزد کردیم‪..‬من‬
‫دیگه تحمل نگاه منشیتو‬
‫ندارم‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪460 | P a g e‬‬

‫آیرین با لحن ناراحتی به سوهو گفت ولی جیمین زودتر از برادرش‬


‫جواب داد‪..‬‬
‫_منشی به اون خوشکلی چرا انقدر حسودی؟‬
‫‪+‬خفههههه شووووو خدایا من نمیتونم این عوضیو تحمل کنم‪..‬‬
‫جیمین پوزخندی به لحن پر حرص آیرین زد و سوهو طبق معمول‬
‫جز خنده کار دیگه ای‬
‫انجام نداد‪..‬‬
‫_ولی زیاد بدم نمیگه ها هیونگ‪..‬باالخره منشی خوشکلت باید بفهمه‬
‫که تو دیگه قاوی‬
‫مرغا شدی و وقتشه مخ منو بزنه نه تورو‪...‬‬
‫آیرین بشقاب ساالد رو به سمت جیمین پرت کرد و با دیدن صورت‬
‫پر سُس جیمین زیر‬
‫خنده زد‬
‫‪+‬من اگه جای اون منشی بودم هیچوقت نمیومدم مخ یه پسر که‬
‫صورتشو سس سفید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪461 | P a g e‬‬

‫پوشونده بزنم‪..‬‬
‫_بی جنبه گند زدی به هیکلم‪..‬‬
‫آیرین شونه ای باال انداخت و سوهو که تا االن ساکت بود به حرف‬
‫اومد‬
‫‪+‬فردا شب جشن میگیریم عزیزم‪..‬یه جشن بزرگ میخوام همه‬
‫بفهمن که حاال من یه‬
‫ملکه دارم‪..‬‬
‫_ملکه؟؟؟؟‬
‫جیمین با لحن متعجبی گفت و بلند زیر خنده زد‬
‫_هیونگگ‪..‬هیو‪..‬نگ‪...‬‬
‫دوباره زیر خنده زد و آیرین اینبار بدون توجه به جیمین به نامزد‬
‫مهربونش نگاه کرد‬
‫‪+‬یه جشن خانوادگیم کافیه نمیخام زیاد اذیتت کنم‬
‫_وقتی همسری به زیبایی تو دارم چرا باید از بقیه قایمش کنم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪462 | P a g e‬‬

‫جیمین دوباره زیر خنده زد و با دستمال سس های روی صورتشو‬


‫پاک کرد‬
‫_ببوسین همو دیگه این سکانس یه بوسه الزم داره‪..‬‬
‫سوهو با لبخند شیطانی از جا بلند شد و پشت سر جیمین قرار گرفت‬
‫‪+‬تو حاال منو اذیت میکنی بچه جون؟‬
‫پارچ آب رو از روی میز برداشت و روی سر جیمین خالی کرد‬
‫_هیووووووووونگ‬
‫‪+‬فکر کنم بهتره دوباره حموم کنی‬
‫جیمین با حالت چندشی از جا بلند شد و به سمت پله ها دویید‬
‫با اینکه هیونگشو نامزدش زیادی اذیتش کرده بودن اما خیلی‬
‫دوسشون داشت‪..‬‬
‫حاال که قرار بود آیرین با هیونگش ازدواج کنه یه خانواده ی گرمو‬
‫تشکیل میدادن و‬
‫خاطرات زیبایی رو با هم میساختن‪..‬‬
‫اما همه چیز اونجور که میخواست پیش میرفت؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪463 | P a g e‬‬

‫هیچ مانعی جلوشون قرار نمیگرفت؟‬


‫ساعتشو دور مچ دستش بست و کراواتشو مرتب کرد‪..‬‬
‫امروز دومین روزی بود که به شرکت میرفت و تنها چیزی که‬
‫وادارش کرده بود ساعت‬
‫‪ ۷‬صبح بیدار شه و توی سرما از خونه بیرون بزنه‪..‬رئیس شرکت بود‬
‫که شبیه جیمینش‬
‫بود و همین دلیل قانع کننده ای بود تا بی اهمیت به هوا به محل‬
‫کارش بره‪..‬‬
‫شب قبل لوهان بیش از حد مشروب خورده بود و جونگ کوک‬
‫میدونست که وقتی بیدار بشه‬
‫سر درد وحشتناکی به سراغش میاد پس ترجیح داد امروز رو بدون‬
‫دوستش سپری کنه‪..‬‬
‫نزدیک دو سال بود که رانندگی نکرده بود پس بی توجه به ماشین‬
‫گرون قیمتش که توی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪464 | P a g e‬‬

‫پارکینگ خونش جا خشک کرده بود یه تاکسی گرفت و ادرس‬


‫شرکت رو بهش داد‪..‬‬
‫از شیشه به خیابونای شلوغ چین نگاه میکرد و خوب میدونست که‬
‫دلش برای کشورش‬
‫تنگ شده‪..‬‬
‫اما الزم بود برای فراموش کردن خیلی چیز ها و پیشرفت کردن به‬
‫چین بیاد و همه ی‬
‫اینارو مدیون دوستش لوهان بود‪..‬‬
‫تقریبا بعد از ‪ ۲۰‬دقیقه به شرکت رسید و به خاطر بارونی که اروم‬
‫اروم میبارید مجبور شد به‬
‫داخل بدوعه‪..‬‬
‫‪+‬شما همیشه با تاکسی میاید آقای جئون؟‬
‫به طرف صدا چرخید و با رئیسش که چترشو میبست رو به رو شد‬
‫_اوه‪..‬خب نه من خیلی وقته رانندگی نکردم‪..‬‬
‫‪+‬میترسی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪465 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک به سرعت اخماشو تو هم کشید‬


‫_نه!‬
‫وارد آسانسور شدن و جونگ کوک نگاه سردشو به رو به روش داد‬
‫(قیافشو نگاه کن هرکی ندونه فکر میکنه این رئیسه‪..‬از خود راضی)!‬
‫به سرعت از ذهن جیمین گذشت و به همون سرعت هم فکر پلیدی‬
‫به ذهنش‬
‫رسید‪..‬‬
‫(قبال با یه پسر ازدواج کرده بوده؟ کیم جیمین نیستم اگه حالشو‬
‫نگیرم)!‬
‫از پهلو کمی به جونگ کوک چسبید و کنار گوشش زمزمه کرد‬
‫‪+‬راستی !مشاورتون کجان؟ اسمشون چی بود؟ اوووم‪...‬‬
‫جونگ کوک خودشو کنار کشید و سعی کرد طوری که تابلو نباشه‬
‫گرمایی که روی گوشش نشسته‬
‫بود رو پاک کنه‪..‬‬
‫‪+‬شیاعو لوهان !ایشون کجان؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪466 | P a g e‬‬

‫_خسته بود نتونست بیاد!‬


‫جیمین با لحن محکم جونگ کوک کمی جا خورد و پسر با باز شدن‬
‫در آسانسور به‬
‫سرعت ازش بیرون رفت‪..‬‬
‫(اون چرا انقدر عجیب رفتار میکنه؟ از خداشم باشه با رئیسش الس‬
‫بزنه)!‬
‫با حرص به سمت اتاقش که رو به روی اتاق جونگ کوک بود رفت‬
‫و کیفشو روی مبل قهوه‬
‫ای رنگ کنار اتاقش پرت کرد‪..‬‬
‫‪+‬هنوز نیومده فکر میکنه خیلی رئیسه !اصلنم جذاب نیست لعنتی‪..‬‬
‫عادت داشت همیشه بلند با خودش حرف بزنه و این برای منشیش‬
‫که نزدیک یه سال‬
‫رئیسش رو میشناخت عادی بود‪..‬‬
‫‪+‬قربان پرونده هارو براتون اوردم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪467 | P a g e‬‬

‫به سمت منشیش که همیشه مثل روح ظاهر میشد برگشت و به‬
‫پرونده های توی‬
‫دستش خیره شد‬
‫_چند تان؟‬
‫منشی با تعجب به جیمین نگاه کرد و بعد نگاه گنگشو به پرونده ها‬
‫داد‬
‫‪+‬فکر کنم‪ ۰ 1‬تا‬
‫پوزخند شیطانی روی لب جیمین نشست و زیاد طول نکشید تا منشی‬
‫با پرونده های توی‬
‫دستش پشت در اتاق جونگ کوک ظاهر بشه‪..‬‬
‫تقه ای به در زد و با اجازه ی جونگ کوک وارد اتاقش شد‪..‬‬
‫‪+‬قربان رئیس گفتن این پرونده هارو تا یه ساعت دیگه ترجمه کنید‪..‬‬
‫بدون اینکه به قیافه هنگ کرده جونگ کوک نگاه کنه پرونده هارو‬
‫روی میز گذاشت و از اتاق‬
‫بیرون رفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪468 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک متعجب به پرونده هایی که میزشو شلوغ کرده بودن‬


‫نگاه کرد و با عصبانیتی که سعی‬
‫داشت کنترلش کنه یکیشونو برداشت‪..‬‬
‫(این دیگه چیه؟ تولید دیلدو؟ یعنی این کمپانی به این بزرگی یه‬
‫مترجم نداره که به من‬
‫دستور میده)!‬
‫پرونده هارو در یک حرکت برداشت و از اتاق خارج شد‬
‫و نگاه پر از خشمشو به منشی داد‪..‬‬
‫_به رئیس بگو میخوام ببینمش‬
‫‪+‬نمیشه ایشون جلسه‪...‬‬
‫جونگ کوک بدون توجه به سمت اتاق جیمین رفت و با لگد در و‬
‫باز کرد‬
‫_هی تو!‬
‫‪+‬قربان من بهشون گفتم جلسه دارین اما‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪469 | P a g e‬‬

‫جیمین با دستش عالمت داد تا منشی از اتاق بیرون بره و بعد با‬
‫پوزخند به جونگ کوک‬
‫عصبانی خیره شد‪..‬‬
‫‪+‬خب اقای جئون داشتید میگفتید‪..‬هی من؟‬
‫_منم یکی از سهامدارای اصلیم نه مترجم که‪ ۰۰ 4‬تا پرونده رو‬
‫ترجمه کنم!‬
‫پرونده هارو روی میز کوبوند و توی صورت جیمین خم شد‬
‫_ترجمه ی تولیدات دیلدو؟ هرگز!‬
‫پشتشو به جیمین کرد تا از اتاق خارج بشه اما با صدای رئیسش‬
‫متوقف شد‬
‫‪+‬اگه تو سهامدار اصلی منم رئیس این شرکتم و اینکه کمپانی ما‬
‫همه چیز تولید میکنه!‬
‫هرچیزی که فروش خوبی داشته باشه حاال میخواد عروسک باشه‬
‫ماشین باشه یا دیلدو!‬
‫از پشت میز بیرون اومد و رو به روی جونگ کوک ایستاد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪470 | P a g e‬‬

‫‪+‬اقای جئون تو مجبوری اینارو ترجمه کنی!‬


‫_اگه انقدر از دیلدو خوشت میاد چرا خودت نمینویسی؟‬
‫گونه های جیمین رنگ گرفت و همین باعث پوزخند جونگ کوک‬
‫شد‪..‬‬
‫_تو فقط قیافت و اسمت شبیه کسیه که دوسش دارم اما اخالق و‬
‫رفتارت اصال‬
‫شبیهش نیست!‬
‫توی صورت جیمین خم شد و با پوزخند تمسخر آمیزی گفت‬
‫_و این یبار دیگه به من ثابت کرد که اون یه ادم خاصه و هیچکسی‬
‫شبیهش نیست!‬
‫محکم کلماتشو تو صورت جیمین کوبید و بعد از برداشتن پرونده ها‬
‫از روی میز جیمین رو‬
‫شوکه وسط اتاق ترک کرد‪...‬‬
‫___‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪471 | P a g e‬‬

‫یه ساعت گذشته بود و جیمین هنوز جمله ای که سهامدار عوضیش‬


‫بهش گفته بود رو‬
‫هضم نکرده بود‪..‬‬
‫_ "تو فقط قیافت و اسمت شبیه کسیه که دوسش دارم اما اخالق و‬
‫رفتارت اصال‬
‫شبیه‬
‫ش نیست !و این یبار دیگه به من ثابت کرد که اون یه ادم خاصه و‬
‫هیچکی شبیهش‬
‫نیست "!‬
‫با عصبانیت دستشو روی میز کشید و هرچی روش بود رو زمین‬
‫انداخت‬
‫(چطوری جرعت کرد منو با یکی دیگه مقایسه کنه؟؟؟)‬
‫با حرص از صندلیش بلند شد و از دیوار شیشه ای به بیرون خیره‬
‫شد‪..‬‬
‫(اصال چرا باید انقدر به حرفش اهمیت بدم؟)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪472 | P a g e‬‬

‫دستشو روی شیشه گذاشت و به قطره های ریزی که شیشه رو‬


‫پوشونده بودن نگاه کرد‪..‬‬
‫(نمیخام بهش اهمیت بدم ولی باید حالشو بگیرم تا بفهمه با رئیسش‬
‫چجوری حرف‬
‫بزنه)!‬
‫کیفشو از روی مبل برداشت و به سرعت از اتاق بیرون زد‬
‫نگاه بدی به در بسته ی اتاق جئون جونگ کوک انداخت و بدون‬
‫اینکه چشماشو ازش برداره‬
‫به منشیش گفت‬
‫_امروز جشن نامزدی برادرمه همه ی سهامدارا رو واسه ساعت ‪1‬‬
‫دعوت کن به‬
‫عمارت!‬
‫‪+‬بله قربان‬
‫جیمین قدمای سریعشو به سمت آسانسور برداشت و زیاد طول‬
‫نکشید تا از شرکت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪473 | P a g e‬‬

‫بیرون بزنه‪..‬‬
‫_____‬
‫‪+‬سرم خیلی درد میکنه حتما باید بریم؟‬
‫جونگ کوک همونطور که کتشو تنش میکرد سرشو به نشونه ی‬
‫تایید تکون داد و لوهان کالفه‬
‫ساعتشو دور مچش انداخت‪..‬‬
‫‪+‬اصال چرا من قبول کردم مشاور تو باشم؟ دیوونگی محض بود‪..‬‬
‫_اگه بخوایم بفهمیم اون جیمینه یا نه باید بریم خانوادشو ببینیم‪..‬‬
‫لوهان با اینکه مطمئن بود جیمین مرده اما برای ناراحت نکردن‬
‫دوستش چیزی نگفت‬
‫و کنارش راه افتاد‪..‬‬
‫‪+‬نمیخوای پشت فرمون بشینی جونگ کوک؟‬
‫_فعال نه‬
‫‪+‬چرا؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪474 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک نگاهی که خیلی وقت بود تاریک و بی روح بود رو به‬
‫لوهان داد‬
‫_خاطرات خوبی رو به یادم نمیاره‪..‬‬
‫لوهان اروم سر تکون داد و پشت فرمون جا گرفت‪..‬‬
‫تقریبا ‪ ۲۰‬دقیقه گذشته بود و جونگ کوک خیره به شیشه ی ماشین‬
‫خاطرات کوتاهش با جیمین‬
‫رو برای هزارمین بار به یاد میاورد‪..‬‬
‫‪+‬جونگ کوک‪...‬‬
‫با صدای دوستش به سمتش برگشت و لوهان جلوی عمارتی که‬
‫مشخص بود داخلش‬
‫مهمونی بزرگی برگزار شده ایستاد‪..‬‬
‫‪+‬نباید انقدر مطمئن باشی‪..‬آمادگی هرچیزی رو داشته باش‪..‬شاید‬
‫اون پارک جیمین‬
‫نیست و واقعا کیم جیمینه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪475 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک در ماشینو باز کرد تا پیاده بشه اما با قرار گرفتن دست‬
‫لوهان روی بازوش‬
‫متوقف شد‬
‫‪+‬تو باید باهاش کنار بیای میفهمی؟‬
‫دست لوهان رو پس زد و از ماشین پیاده شد‪..‬‬
‫_بهتره بریم داخل!‪..‬‬
‫_‬
‫نیم ساعت بود که مهمونی شروع شده بود و جیمین منتظر بود تا اون‬
‫پسر از خود راضی‬
‫با مشاور کودنش از در وارد بشه‪..‬‬
‫‪( +‬چرا نمیاد پس؟)‬
‫نگاه مضطربشو به سوهو و آیرین که باهم میرقصیدن داد و دوباره به‬
‫در خیره شد‬
‫‪(+‬جئون جونگ کوک حتی نمیتونی فکرشو بکنی که امشب چه‬
‫بالهایی قراره سرت بیاد)!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪476 | P a g e‬‬

‫پوزخند شیطانی زد و گیالسشو باال داد‪..‬‬


‫‪(+‬بهت نشون میدم که من با ادمای دیگه چقدر فرق دارم)!‬
‫_باز چه فکری تو سرته؟‬
‫با قرار گرفتن دست سوهو روی شونش اخم ریزی کرد‬
‫‪+‬هیونگ چرا اینجوری حرف میزنی؟ کدوم فکر؟‬
‫سوهو گیالس جیمین رو از دستش گرفت و روی میز گذاشت‬
‫_وقتی اینجوری با پوزخند به در خیره میشی حتما یه فکر‬
‫وحشتناک تو سرته‪..‬‬
‫جیمین لبخند بزرگی به برادر باهوشش زد و برای اینکه صداش از‬
‫بین همهمه ها به‬
‫گوش هیونگش برسه بهش نزدیک تر شد‬
‫‪+..‬منتظر سهامدار جدیدمونم‬
‫سوهو گنگ نگاش کرد و جیمین دوباره کنار گوشش زمزمه کرد‬
‫‪+‬امروز باهاش بحثم شد میخوام یه کوچولو حالشو بگیرم!‬
‫_ببین جیمین امشبو بیخیال شو‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪477 | P a g e‬‬

‫سوهو با لحن ترسیده ای گفت و باعث خنده ی جیمین شد‬


‫‪+‬نگران نباش شب تورو خراب نمیکنم‪...‬اووه اوناهاش اومد‬
‫سوهو به سمتی که جیمین اشاره کرد برگشت و با دیدن پسری که‬
‫از در وارد شد‬
‫نفسشو تو سینش حبس کرد‪..‬‬
‫_اسم‪..‬اسمش چیه؟‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک!‬
‫باورش نمیشد که اون پسر و اینجا میبینه‪..‬همسرِ سابق جیمین !کسی‬
‫که هیچوقت از وجود‬
‫داشتنش به جیمین چیزی نگفته بود‪...‬‬
‫و االن با ترس به جذابی که به سمتش میومد خیره شده بود‬
‫(این غیر ممکنه)‪..‬‬
‫‪+‬هیونگ چیزی شده؟‬
‫سریع به سمت جیمین برگشت و سرشو به دو طرف تکون داد‬
‫_نه فقط یه لحظه حواسم پرت شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪478 | P a g e‬‬

‫‪+‬اره لعنتی خیلی جذابه معلومه حواست پرت میشه!‬


‫نگران به چشمای براق جیمین و پوزخند پر از شیطنتی که روی لباش‬
‫بود نگاه کرد‪..‬‬
‫(نه جیمین نباید بفهمه که قبال با جونگ کوک ازدواج کرده و جونگ‬
‫کوک هم هیچوقت نباید‬
‫بفهمه که جیمین همون همسرشه)!‬
‫نمیتونست برای بار دوم برادرشو از دست بده‪..‬جیمین جای تیانگ رو‬
‫پر کرده بود و‬
‫سوهو هرگز اجازه نمیداد ترکش کنه!‬
‫‪+‬هیونگ حواست کجاست؟‬
‫با صدای جیمین از فکر بیرون اومد و به دستی که به سمتش دراز‬
‫شده بود نگاه کرد‬
‫_من جئون جونگ کوکم سهامدار جدید‪..‬‬
‫سوهو سعی کرد نقاب لبخندشو روی چهرش بزاره و اروم برخورد‬
‫کنه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪479 | P a g e‬‬

‫‪+‬کیم سوهو‪..‬از آشناییتون خوشبختم آقای جئون!‬


‫اینبار لوهان دستشو داخل دست سوهو گذاشت‪..‬‬
‫_شیاعو لوهان مشاور اقای جئون‪..‬خوشبختم‬
‫‪+‬همچنین‪..‬‬
‫جیمین گیالس شرابشو برداشت و با نگاه مرموزش به جونگ کوک‪،‬‬
‫کمی ازش نوشید‬
‫‪+‬لطفا از خودتون پذیرایی کنید‬
‫سوهو با لبخند گرمی گفت و بعد از اونا دور شد‬
‫نمیتونست بیشتر از چند ثانیه پیش اونا بمونه‪..‬حس بدی بهش دست‬
‫داده بود و‬
‫نمیتونست کنار هم دیدن جیمین و اون پسرو تحمل کنه‪..‬‬
‫با اینکه خیلی میترسید جیمین همه چیزو درباره ی گذشتش به یاد‬
‫بیاره اما مجبور بود اروم‬
‫و طبیعی برخورد کنه تا شرایط رو سخت تر و شکاک تر از این نکنه‪..‬‬
‫(باید یجوری جونگ کوکو از جیمین دور کنم)‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪480 | P a g e‬‬

‫جیمین خوب متوجه نگاه های زیر چشمی و یواشکی سهامدار‬


‫جدیدش شده بود و همین‬
‫اونو برای بازی کردن بیشتر تشویق میکرد‪..‬‬
‫به دختری که از قبل بهش سپرده بود کنار سالن به ایسته عالمت‬
‫داد تا بیاد و زیاد طول‬
‫نکشید تا دختر رو به روی جونگ کوک قرار بگیره‪..‬‬
‫‪+‬میشه باهام برقصید؟ من تنهام‬
‫جونگ کوک نگاه متعجبشو به دختر داد و سرشو به دو طرف تکون‬
‫داد‬
‫_متاسفم من از رقص خوشم نمیاد‬
‫جیمین پوزخندی زد و دخترو به جلو هُل داد‬
‫‪+‬چرا باهاش نمیرقصی اقای جئون؟خیلی زشته درخواست دختر به‬
‫این زیبایی رو رد‬
‫کنی!‬
‫جونگ کوک نگاه کالفشو به رئیسش داد و نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪481 | P a g e‬‬

‫_ولی من از رقص‪...‬‬
‫با دیدن نگاه عجیب لوهان که به دختر اشاره میکرد حرفشو نصفه‬
‫رها کرد و با حالت بی‬
‫اهمیتی گفت‪..‬‬
‫_باشه مشکلی نیست‬
‫دختر با خوشحالی دست جونگ کوکو گرفت و همراه هم به وسط‬
‫سالن رفتن‪..‬‬
‫اهنگ ارومی پخش میشد و با اینکه دختر خودشو به جونگ کوک‬
‫چسبونده بود اما جونگ کوک مدام‬
‫خودشو عقب میکشید و این از چشمای تیز جیمین دور نموند!‬
‫_اقای کیم یه سوال ازتون بپرسم؟‬
‫جیمین گیالسشو روی میز گذاشت و به سمت لوهان برگشت‬
‫‪+‬حتما‬
‫_اع‪..‬شما‪...‬‬
‫حرفشو نصفه رها کرد و با استرس به رئیسش خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪482 | P a g e‬‬

‫‪+‬نگران نباشید راحت حرفتونو بزنید‬


‫لوهان کمی جرعت گرفت و جلو تر رفت‬
‫_شما برادر واقعی کیم سوهو هستی؟‬
‫جیمین شوکه به مهمونا نگاه کرد و با اخم به سمت لوهان برگشت‬
‫(یعنی کسی بهش گفته من برادر واقعی سوهو نیستم که این سوالو‬
‫میپرسه ؟)‬
‫‪+‬معلومه که من برادر واقعیشم !سوالتون خیلی مسخره بود!‪..‬‬
‫_واقعا متاسفم قصدِ‪..‬‬
‫بی توجه به اون احمق که داشت ازش عذرخواهی میکرد گوشیشو‬
‫بدست گرفت و پیامک‬
‫"آماده باش "رو برای خدمتکاری که از قبل باهاش هماهنگ کرده‬
‫بود ارسال کرد‪..‬‬
‫‪+‬مهم نیست نمیخواد دیگه بهش فکر کنید‪..‬‬
‫با لحن ارومی به لوهان گفت و دستشو داخل جیبش برد و فلشی رو‬
‫ازش بیرون آورد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪483 | P a g e‬‬

‫‪+‬من باید این فلشو امروز به منشیم میدادم ولی یادم رفت‪..‬االن بهم‬
‫پیام داد و باید‬
‫هرچه سریعتر اینو بدستش برسونم اما خب نمیتونم امشب برادرمو‬
‫تنها بزارم‪..‬‬
‫فلش رو به سمت لوهان گرفت و با نگاه پر از التماسی بهش خیره شد‬
‫‪+‬میدونم درخواست زشتیه اما میشه اینو ببری خونه ی منشیم؟‬
‫لوهان دو دل بود و نگاه گیجشو به جونگ کوک که مشخص بود‬
‫بزور میرقصه داد‬
‫_خب بدین به راننده ای خدمتکاری که اینکارو انجام بده من‬
‫نمیتونم دوستمو تنها‬
‫بزارم‪..‬‬
‫‪+‬امشب خدمت کارا خیلی سرشون شلوغه و راننده هم ندارم‪..‬بیخیال‬
‫به هر حال‬
‫ممنونم‬
‫_من اینکارو انجام میدم ولی لطفا شما حواستون به اون باشه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪484 | P a g e‬‬

‫با سر به جونگ کوک اشاره کرد و نگران گفت‬


‫_دست خودش نیست ممکنه یهو زیادی مشروب بخوره‪..‬من اینجام‬
‫تا ازش مراقبت‬
‫کنم خواهش میکنم تو این زمانی که نیستم مراقبش باشید اون‬
‫افسردگی داره‪..‬‬
‫‪+‬نگران نباش من مراقبشم‪..‬‬
‫با اینکه لحن جیمین خیلی گرم و صمیمی بود اما هیچی از نگرانی‬
‫های لوهان کم نکرد و‬
‫اگه مجبور نبود اصال از اون عمارت بدون جونگ کوک بیرون‬
‫نمیرفت‪..‬‬
‫حاال که لوهان رفته بود جیمین راحت تر میتونست نقشه هاشو اجرا‬
‫کنه و دیگه هیچ‬
‫مزاحم و مانعی سر راهش نبود!‬
‫با دیدن پیشخدمتی که به سمت جونگ کوک میرفت پوزخندی زد‬
‫و فقط چند ثانیه کافی بود تا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪485 | P a g e‬‬

‫لباس جونگ کوک‪ ،‬از انواع مشروباتی که روش ریخته شده بود‬
‫رنگ بگیره‪..‬‬
‫‪+‬متاسفم آقا بزارید کمکتون کنم‬
‫پیشخدمت با ترس گفت و سعی کرد با دستمال کاغذی لباس جونگ‬
‫کوک رو تمیز کنه‬
‫_مهم نیست‪..‬‬
‫جونگ کوک اروم گفت و با انگشتش قسمت خیس لباس رو از تنش‬
‫فاصله داد‬
‫در واقع از اون پیشخدمت دست و پا چلفتی ممنون بود که از‬
‫رقصیدن نجاتش داده اما‬
‫دیگه نمیتونست با اون لباسا اونجا بمونه پس به سمت در خروجی‬
‫قدم برداشت‪..‬‬
‫‪+‬آقای جئون؟‬
‫به سمت رئیس دیوونش برگشت و نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪486 | P a g e‬‬

‫‪+‬بابت اینکه لباستون کثیف شد متاسفم‪..‬ولی کجا میرید به این‬


‫سرعت؟‬
‫_میخوام برگردم‬
‫جیمین دستشو روی بازوی جونگ کوک گذاشت و با چشمای‬
‫براقش بهش خیره شد‬
‫‪+‬مشاورتون برای کاری که بهش سپردم رفت بیرون و فکر نکنم‬
‫درست باشه شما با‬
‫تاکسی برگردین‬
‫جونگ کوک تمام مدت به لباش خیره شده بود و جیمین برای کنار‬
‫هم چیدن کلمات‬
‫استرس گرفته بود‪..‬‬
‫(اون اصال شبیه جیمین نیست‪..‬احساس میکنم واقعا خودشه‪ ،‬کاش‬
‫میشد راحت بدون‬
‫ترسیدن از اینکه ممکنه کس دیگه ای باشه بغلش کنم و لباشو‬
‫ببوسم)‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪487 | P a g e‬‬

‫‪+‬نظرتون چیه بیاید اتاق من تا مهمونی تموم شد شمارو برسونم؟‬


‫_نمیخوام مزاحم بشم خودم با تاکسی‪..‬‬
‫بازوی جونگ کوک رو گرفت و با پوزخند روی لبش ‪،‬به زور اون‬
‫پسرو دنبال خودش کشوند‬
‫‪+‬نه مزاحم نیستید بیاید بریم اتاقم اونجا لباساتونو در بیارید تا یکم‬
‫خشک شه و بعد از‬
‫اتمام مهمونی میرسونمتون‪..‬‬
‫جونگ کوک به بازوش که بین انگشتای کشیده ی رئیسش اسیر‬
‫شده بود خیره شد و لبخند‬
‫دردناکی زد‬
‫(حتی دستاشم شبیه دستای جیمینه)‪...‬‬
‫‪+‬اینجا اتاق منه‬
‫سرشو بلند کرد و به اوراف اتاق نگاهی انداخت‬
‫_ممنونم رئیس!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪488 | P a g e‬‬

‫جیمین لبخند کمرنگی زد و جونگ کوک رو به سمت تخت هدایت‬


‫کرد‬
‫‪+‬من تنهات میزارم تا بتونی لباساتو در بیاری و استراحت کنی‬
‫با اینکه رئیسش زیادی مهربون شده بود اما ترجیح داد به چیزای بد‬
‫فکر نکنه و کاری که‬
‫رئیسش میگه رو انجام بده!‬
‫_بازم ممنونم‬
‫جیمین چشمکی زد و زیاد طول نکشید تا پشت در بسته ی اتاق‬
‫پنهان بشه‪..‬‬
‫کراواتشو باز کرد و کتشو از تنش بیرون اورد پیرهن سفید رنگی که‬
‫با رنگ شراب قرمز‬
‫شده بود رو از تنش کند و گوشه ی اتاق انداخت‪..‬‬
‫زیادی خسته بود و به تنها چیزی که احتیاج داشت کمی استراحت‬
‫بود‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪489 | P a g e‬‬

‫خودشو روی تخت انداخت و بوی عطر تند رئیسش که روی بالشت‬
‫نشسته بود رو‬
‫استشمام کرد‬
‫(جیمین هیچوقت بوی عطرای گرونو نمیداد‪..‬همیشه عطر بدن‬
‫خودش بود که دیوونم‬
‫میکرد)‪...‬‬
‫دستاشو زیر سرش گذاشت و پلکای خستشو برای چند ثانیه بست‪..‬‬
‫تمام تالششو کرد که بی توجه به سر و صدای بیرون و صدای بلند‬
‫موزیک به خواب بره‬
‫اما موفق نشد و دوباره چشماشو باز کرد‪..‬‬
‫به اوراف اتاق نگاهی انداخت و با فکری که یهویی به سرش هجوم‬
‫اورده بود سریع از‬
‫جا بلند شد‪..‬‬
‫(اگه اون واقعا جیمین باشه حتما یه سر نخی ازش پیدا میشه)!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪490 | P a g e‬‬

‫با اینکه ممکن بود اینکارش خیلی احمقانه و زشت باشه اما تصمیم‬
‫گرفت کل اتاق رو‬
‫بگرده و به اینکه رئیسش چه فکری دربارش میکنه فکر نکنه‪...‬‬
‫______________________‬
‫بعد از بدرقه کردن مهمونا به سرعت به سمت اتاقش رفت و بی‬
‫صبرانه منتظر بود تا‬
‫حال سهامدار از خود راضیشو بگیره‪..‬‬
‫(بهت نشون میدم که من با همه فرق دارم جئون جونگ کوک)!‬
‫پوزخندی به در بسته ی اتاقش زد و بعد از مرتب کردن کراواتش‬
‫وارد شد‪..‬‬
‫جونگ کوک با باال تنه ی لخت وسط اتاق ایستاده بود و از ظاهر‬
‫اتاق میشد فهمید که یکی‬
‫اونجارو گشته‪..‬‬
‫_این کیه؟؟؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪491 | P a g e‬‬

‫قاب عکسی که دستش بود رو به سمت جیمین شوکه ای که بین در‬


‫ایستاده بود گرفت‬
‫خیلی دلش میخواست به جونگ کوک بگه چرا اتاقشو گشته و اصال‬
‫چطور جرعت کرده اینکارو بکنه‬
‫اما فعال نقشه های دیگه ای تو سرش بود و مجبور بود اروم برخورد‬
‫کنه‪..‬‬
‫‪+‬اون برادرمه‪..‬تیانگ‬
‫جونگ کوک دوباره به عکس خیره شد و با لحن سر درگمی پرسید‬
‫_اون االن کجاست؟‬
‫‪+‬مرده‪..‬تو دریا غرق شده!‬
‫ذهن جونگ کوک ناخوداگاه به سمت جیمین و پرتگاهی که اونو‬
‫برای همیشه ازش گرفته بود‬
‫رفت و غمگینتر از همیشه سرشو پایین انداخت‪..‬‬
‫_متاسفم که اتاقتو بهم ریختم‪..‬میخاستم مطمئن بشم که تو جیمینی‬
‫یا نه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪492 | P a g e‬‬

‫جیمین چند قدم جلوتر اومد و دستشو روی بازوی جونگ کوک قرار‬
‫داد‬
‫‪+‬من جیمینم‪..‬‬
‫جونگ کوک با تعجب به سمتش برگشت و جیمین لبخند زیبایی زد‬
‫‪+‬تو واقعا منو نشناختی جونگ کوک؟‬
‫_اما چجوری‪..‬اما‪..‬چط‪...‬‬
‫جیمین دستاشو دورش حلقه کرد و سرشو به سینش تکیه داد‬
‫‪+‬دلم برات تنگ شده بود جونگ کوکم‪..‬‬
‫جونگ کوک ناخوداگاه دستاشو دور جیمین حلقه کرد و به اشکایی‬
‫که از پلکاش سقوط میکردن‬
‫اهمیت نداد‬
‫_باورم نمیشه جیمین‪..‬باورم نمیشه که االن تو آغوشمی‪..‬‬
‫دستاشو محکمتر کرد و در یه حرکت سرشو داخل گردن جیمین‬
‫برد‪..‬نفس عمیقی کشید و‬
‫چشماشو بست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪493 | P a g e‬‬

‫_اما تو اینجا چیکار میکنی جیمین؟ نکنه من دارم دوباره خواب‬


‫میبینم؟‬
‫‪+‬نه جونگ کوک به چشمام نگاه کن‪..‬ببین من واقعیم‬
‫لبخندی که زده بود با بوسه ی عمیقی که جونگ کوک یهوسی‬
‫شروعش کرده بود از بین رفت‬
‫و جیمین شوکه به چشمای بسته ی جونگ کوک نگاه کرد‪..‬‬
‫حرکت نرم اما عمیق لب های جونگ کوک روی لب هاش اونو‬
‫وسوسه میکرد که‬
‫همراهیش کنه اما جیمین باید نقشی که کل شب اجراش میکرد و به‬
‫پایان برسونه و به‬
‫اون مرد از خود راضی بفهمونه که چقدر متفاوته‪..‬‬
‫جونگ کوک رو به عقب هُل داد و با پشت دستش لباشو پاک کرد‬
‫‪+‬فکر نمیکردم پشت قیافه ی مغرورت یه مرد احساسی پنهان شده‬
‫باشه!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪494 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک متعجب بهش خیره شد و پوزخند تمسخر آمیزی روی‬


‫لبای براق جیمین نشست‬
‫‪+‬دیوونه ای؟ بنظرت کسی که مرده یهو بعد دو سال زنده میشه؟‬
‫دستاشو داخل جیبش برد و قدمای ارومشو به سمت جونگ کوک‬
‫برداشت‪..‬‬
‫‪+‬یه چیزی رو خوب یادت باشه جئون جونگ کوک‬
‫رو به روی جونگ کوک ایستاد و لباشو به گوشش نزدیک کرد‬
‫‪+‬هیچوقت جرعت نکن کیم جیمین رو با بقیه مقایسه کنی‪..‬چون اون‬
‫با همون کسایی که‬
‫مقایسش کردی خوردت میکنه!‬
‫چند قدم عقب رفت و دستاشو باز کرد‬
‫‪+‬خوب منو ببین‪..‬من یه رئیسم !و تو مجبوری ازم اواعت کنی‬
‫نفرتی که توی چشمای جونگ کوک بود زیر الیه ی اشکی پنهان‬
‫شده بود و قدمای سستش‬
‫به سمت رئیس عوضیش کشیده میشدن‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪495 | P a g e‬‬

‫_تو هرکی میخوای باش !رئیس باش اصال خدا باش ولی بازم تو‬
‫ناقصی چون پارک‬
‫جیمین نیستی!‬
‫اشکای لعنتی که جلوی دیدش رو تار کرده بودن پاک کرد و انگشت‬
‫اشارشو روی سینه ی‬
‫سمت چپ جیمین گذاشت‪..‬‬
‫_تو باید به اون عوضی که داره اون تو میتپه یاد بدی با احساسات‬
‫کسی که زندگیشو‬
‫باخته بازی نکنه‪...‬این چیزیه که جیمین با مرگش به من یاد داد!‬
‫قدمای سردرگمشو عقب کشید و برای برداشتن کتش خم شد‬
‫_عوضی و کثیف بودن رو همه بلدن !اگه جرعت داری ادم خوبی‬
‫باش کیم جیمین‪..‬‬
‫کتشو تنش کرد و بدون اینکه سرشو باال بیاره به زمین خیره شد‬
‫_متاسفم که برای چند لحظه حس کردم تو واقعا جیمینی‪..‬متاسفم‬
‫که اونو با تو مقایسه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪496 | P a g e‬‬

‫کردم!‪..‬‬
‫به سمت در رفت و قبل از خروجش به جیمینی که وسط اتاق با اخم‬
‫ایستاده بود نگاه‬
‫کرد‬
‫_درد داشت‪..‬انگار که یکی کمکت کنه تا قله رو فتح کنی و بعد با‬
‫لگد به پایین پرتت‬
‫کنه!‪..‬‬
‫از اتاق بیرون رفت و جیمین با اخمی که پیشونیشو درد آورده بود به‬
‫سمت تختش‬
‫رفت‪..‬‬
‫اون باید االن از کاری که با جونگ کوک کرده بود خوشحال میشد‬
‫پس چرا حس میکرد که‬
‫عذاب وجدان داره؟‬
‫(یعنی زیادی ناراحتش کردم؟)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪497 | P a g e‬‬

‫کراواتشو شُل کرد و به عکس تیانگ که وسط اتاق افتاده بود نگاه‬
‫کرد‬
‫(پس چرا خوشحال نیستم؟؟ لعنت بهم چرا خوشحال نمیشم من که‬
‫حالشو گرفتم)‬
‫هر چقدر تالش کرد تا بی اهمیت به حرفا و چشمای اشک آلود اون‬
‫پسر خوشحال بشه‬
‫موفق نمیشد و حس گناهی که درونش به وجود اومده بود پر رنگتر‬
‫میشد‬
‫_ "تو باید به اون عوضی که داره اون تو میتپه یاد بدی با‬
‫احساسات کسی که زندگیشو‬
‫باخته بازی نکنه‪...‬این چیزیه که جیمین با مرگش به من یاد داد "‬
‫این جمله ی جونگ کوک پشت سر هم تو ذهنش پلی میشد و تا‬
‫مرز دیوونه کردنش پیش‬
‫میرفت‬
‫(من نباید اینکارو باهاش میکردم)‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪498 | P a g e‬‬

‫به موهاش چنگ زد و عصبانی به عکس تیانگ خیره شد‪..‬‬


‫(اخه کدوم عوضیِ لعنت شده ای با کسی که مُرده بازی میکنه؟)‬
‫با عصبانیت عکس تیانگ رو برداشت و روی کشوی کنار تختش‬
‫گذاشت‪..‬‬
‫(حتی اگه سوهو هیونگم بفهمه خیلی ناراحت میشه‪..‬مخصوصا اگه‬
‫بفهمه که همسر جئون‬
‫جونگ کوک مرده)‪...‬‬
‫کالفه تر از همیشه به سمت حموم قدم برداشت تا بتونه ذهنشو اروم‬
‫کنه که با پیرهن‬
‫سفید جونگ کوک جلوی در حموم افتاده بود مواجه شد‪..‬‬
‫اونو برداشت و به رنگ شرابی که قسمتی ازش رو کثیف کرده بود‬
‫نگاه کرد‪..‬‬
‫(حتما خیلی ناراحت بوده که پیرهنشو جا گذاشته)‬
‫لباس رو به بینیش نزدیک کرد و بوی عطری که روش نشسته بود‬
‫رو استشمام کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪499 | P a g e‬‬

‫ذهنش ناخوداگاه به سمت لبای جونگ کوک وقتی میبوسیدنش‬


‫رفت و موجب شد تا چشماشو‬
‫ببنده‪..‬‬
‫زمانی که جونگ کوک تو گردنش نفس میکشید تنش به رعشه‬
‫افتاده بود و تو دلش التماس‬
‫میکرد تا جونگ کوک گردنشو ببوسه‪..‬‬
‫اما لبای جونگ کوک لباشو شکار کرده بودن و جیمین از اینکه‬
‫مجبور بود اونارو پس بزنه‬
‫ناراحت بود‪...‬‬
‫چشماشو باز کرد و سرشو تکون داد تا افکارشو ازش خارج کنه لباس‬
‫جونگ کوک رو کنار تختش‬
‫انداخت و بعد از چند لحظه خیره نگاهش کردن وارد حموم شد‪...‬‬
‫________________________________‬
‫بی توجه به دکمه ی باز کتش و سوز هوا که تنشو میلرزوند‪،‬قدمای‬
‫آرومشو به سمت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪500 | P a g e‬‬

‫خونه برمیداشت و تنها کسی که همراهیش میکرد‪ ،‬نور چراغای‬


‫خیابون بود‪..‬‬
‫نفس عمیقی کشید و به بخاری که از بین نفسای گرمش خارج میشد‬
‫نگاه کرد‪..‬‬
‫دستشو داخل جیبش برد تا سیگارشو در بیاره اما با برخورد‬
‫انگشتاش توی جای خالی‪..‬متوجه‬
‫شد که به خاطر مهمونی سیگارشو همراش نیاورده و فقط کالفه‬
‫دستشو داخل جیبش برد‪..‬‬
‫همه ی مغازه ها بسته بودن و حتی یه نفرم بیرون نبود‪..‬خنده دار بود‬
‫که این موقع شب‬
‫پیاده به سمت خونش میرفت‪..‬‬
‫برای یلحظه خوشحال شده بود‪..‬فکر کرد جیمین واقعا زندست !‬
‫میتونه بهش بگه که چقدر‬
‫دوستش داره و میتونه بگه که چقدر دل تنگشه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪501 | P a g e‬‬

‫اینکه چرا رئیسش اینطوری بازیش داده بود رو درک نمیکرد و حتی‬
‫نمیخواست بهش فکر‬
‫کنه‪..‬‬
‫این دنیا شبیه یه تاس بزرگ بود که یه روز با شیش گرفتن تو رو‬
‫حاکم بازی میکنه و یه‬
‫روز با همون شیش تورو از بازی خارج میکنه‪..‬‬
‫پس حاال دور جونگ کوک تموم شده بود و نوبت بقیه بود تا اونو‬
‫اذیت کنن!‬
‫پاهاش درد گرفته بود اما بازم به راهش ادامه میداد و به خاطراتی‬
‫که قلبشو تیکه تیکه‬
‫میکردن فکر میکرد‪...‬‬
‫_ "اگه یکم دیگه بهم فرصت بدی قول میدم عاشقت بشم‬
‫جیمین دست جونگ کوک رو کنار زد و پوزخند دردناکی زد‬
‫‪+‬داری ترحم میکنی مشخصه " ‪..‬‬
‫ایستاد و به آسمون نگاه کرد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪502 | P a g e‬‬

‫(بهت گفتم اگه یکم بهم فرصت بدی قول میدم عاشقت بشم‪...‬ولی‬
‫جیمین چطوری این‬
‫همه فرصت دادی؟ وقتش نیست این بازیو تموم کنی؟)‬
‫به دونه های برف ریزی که تازه شروع به باریدن کردن نگاه کرد و‬
‫لبخند دردناکی زد‬
‫(دو سال فرصت خیلی زیادی بود جیمین‪..‬من االن حتی خیلی بیشتر‬
‫از چیزی که باید‬
‫دوست دارم !تو فکر میکردی بهت ترحم میکنم ولی من واقعا‬
‫عاشقت بودم فقط یاد‬
‫نگرفته بودم که اعترافش کنم)‪...‬‬
‫الیه ی نازکی از برف زمین رو پوشونده بود و جونگ کوک دکمه ی‬
‫کتشو بست‪..‬‬
‫(ما میتونستیم االن باهم زیر این برف قدم بزنیم‪..‬میتونستیم آدم‬
‫برفی درست کنیم و‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪503 | P a g e‬‬

‫باهم برف بازی کنیم‪..‬می تونستیم به بهونه ی گرم کردن‬


‫هم‪،‬همدیگه رو بغل کنیم‪...‬ولی‬
‫حاال چی؟)‬
‫دوباره نگاهشو به آسمون داد و به قطره های برفی که روی پوستش‬
‫میریخت اهمیت‬
‫نداد‪..‬‬
‫(حاال من باید اینجا هر لحظه به تو فکر کنم‪..‬هر لحظه پشیمون بشم‬
‫که چرا نگفتم دوست‬
‫دارم‪..‬هرلحظه پشیمون بشم که چرا اونروز به حرف ووک گوش‬
‫دادم‪..‬االن دیگه نه ووکی‬
‫هست نه لیسا و سهونی‪..‬تو هم دیگه نیستی جیمین‪..‬آرزو میکنم یبار‬
‫دیگه ببینمت بهت لبخند‬
‫بزنم و تو اسممو با شوق صدا کنی)‪...‬‬
‫‪+‬جئون جونگ کوک‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪504 | P a g e‬‬

‫متعجب به سمت صدا برگشت و با رئیسش که کامال مشخص بود‬


‫دنبالش دوییده رو به رو‬
‫شد!‬
‫‪+‬اوه خدای من‪..‬چه پاهای درازی داری!‪..‬‬
‫_اینجا چیکار میکنی؟‬
‫جونگ کوک با لحن سردی گفت و جیمین خجالت زده جلو اومد‬
‫‪+‬من‪..‬خب من اومدم عذرخواهی کنم‪..‬‬
‫جونگ کوک یکی از ابروهاشو باال داد و جیمین تعظیم کوتاهی کرد‬
‫‪+‬کاری که کردم خیلی زشت و بچگانه بود و متاسفم‪..‬‬
‫_بیخیال دیگه تموم شد‪..‬‬
‫جونگ کوک اروم گفت و بعد برگشت تا به راهش ادامه بده‬
‫‪+‬میخوای کل این خیابونو پیاده بری خونه؟‬
‫جونگ کوک به سمتش برگشت و لبخندی زد‪..‬چیزی که جیمین‬
‫هیچوقت ازش ندیده بود!‬
‫_خونه نمیرم‪..‬میرم مالقات کسی که دوسش دارم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪505 | P a g e‬‬

‫جیمین متعجب نگاش کرد و جونگ کوک خنده ی ارومیو سر داد‬


‫_دوس داری باهام بیای رئیس؟‬
‫اولش خواست سرد رفتار کنه و حال رئیسشو جا بیاره اما با دیدن‬
‫موهای خیس و قیافه‬
‫ی ناراحتش تصمیمشو عوض کرد و ترجیح داد عذرخواهیشو قبول‬
‫کنه‪..‬‬
‫جیمین از اینکه این روی جونگ کوک رو میدید خیلی خوشحال بود‬
‫اما نمیدونست که باید‬
‫باهاش بره یا نه‪..‬‬
‫‪+‬خب من مزاحمت نشم یه وقتی…‬
‫_من دارم یخ میزنم برو ماشینتو بیار‪..‬باید اول منو برسونی پیش‬
‫همسرم بعدشم‬
‫برسونی خونه‪..‬‬
‫جیمین با خوشحالی سر تکون داد و برای آوردن ماشینش راهی که‬
‫اومده بود رو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪506 | P a g e‬‬

‫برگشت‪..‬‬
‫جونگ کوک به رئیسش که مثل دیوونه ها میدویید نگاه کرد و بلند‬
‫زیر خنده زد‬
‫_اون واقعا دیوونس‪...‬‬
‫___________________________‬
‫تقریبا ‪ ۵‬دیقه بود که به ماشینش تکیه داده بود و به جونگ کوکی‬
‫که جلوی یه پرتگاه ایستاده بود‬
‫نگاه میکرد‬
‫برف هنوزم آروم آروم میبارید و حاال که رو به روی دریا ایستاده‬
‫بودن‪،‬سرمای بیشتری‬
‫رو احساس میکردن‪..‬‬
‫باالخره قدماشو به سمت سهامدارش برداشت و کنارش ایستاد‬
‫‪+‬اینجا کجاست آقای جئون؟‬
‫جونگ کوک دستاشو داخل جیبش برد و به دور ترین نقطه ای که‬
‫میشد خیره شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪507 | P a g e‬‬

‫_اینجا جاییِ که همسرمو از دست دادم‬


‫‪+‬جیمین رو؟‬
‫جونگ کوک سری تکون داد و جیمین با ناراحتی گفت‬
‫‪+‬متاسفم‪..‬حتما خیلی دوسش داشتی‬
‫جونگ کوک اروم سر تکون داد و یکی از دستاشو جلوی جیمین‬
‫گرفت‬
‫_سیگار داری؟‬
‫جیمین سیگاری از جیبش در اورد و به دست جونگ کوک داد‬
‫‪+‬نمیخوام فضولی کنم اما اون چطوری اینجا مرد؟‬
‫جونگ کوک سیگارشو روشن کرد و پک عمیقی گرفت‬
‫_خودکشی کرد ‪..‬از اینجا خودشو پایین پرت کرد‪..‬‬
‫درد وحشتناکی توی سر جیمین پیچید و باعث شد به عقب قدم‬
‫برداره‬
‫_چیزی شده؟‬
‫جیمین سرشو به دو طرف تکون داد و شروع به ماساژ دادنش کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪508 | P a g e‬‬

‫‪+‬نه فکر کنم به خاطر سردیِ هواست‪..‬‬


‫_متاسفم که انقدر معطلت کردم‪..‬بهتره برگردیم‬
‫جیمین اروم سر تکون داد و چند لحظه بعد هر دوی اونا تو ماشین‬
‫بودن‬
‫‪+‬هوا داره روشن میشه آقای جئون‪..‬شما نتونستین خوب استراحت‬
‫کنید پس حتما فردا‬
‫رو استراحت کنید‪..‬نیاز نیست به شرکت بیاید‬
‫_ممنون رئیس‬
‫‪+‬جیمین‬
‫جونگ کوک متعجب به نیم رخ رئیسش که پشت فرمون زیادی‬
‫جذاب شده بود نگاه کرد‬
‫‪+‬جیمین صدام کن وقتی رئیس صدام میکنی خندم میگیره‪..‬‬
‫_پس توهم جونگ کوک صدام کن نه آقای جئون !حس مردای‪۰ 1‬‬
‫ساله رو بهم میده‪..‬‬
‫جیمین خنده ی ارومی کرد و به سمت جونگ کوک چرخید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪509 | P a g e‬‬

‫‪+‬من واقعا دیشب اذیتت کردم‪..‬امیدوارم همشونو فراموش کنی‬


‫جونگ کوک به چشمای براق و زیبای رئیسش خیره شد‬
‫_من فقط دارم تقاص گناهایی که در گذشته کردمو پس میدم‪..‬به‬
‫عذرخواهی نیازی‬
‫نیست‪..‬‬
‫جیمین با اینکه زیادی کنجکاو شده بود و دلش میخواست سواالی‬
‫زیادی رو از جونگ کوک‬
‫بپرسه‪..‬اما بازم سکوت رو ترجیح داد و تصمیم گرفت زیادی تو کار‬
‫ادمی که کنارش نشسته‬
‫دخالت نکنه‪..‬‬
‫_مرسی همینجاست‬
‫جیمین به خونه ای که متعلق به جونگ کوک بود نگاه کرد و سوتی‬
‫کشید‬
‫‪+‬عجب قصری!‬
‫جونگ کوک تک خندی زد و از ماشین پیاده شد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪510 | P a g e‬‬

‫_در برابر قصر شما اون صفره‬


‫‪+‬اونجا قصر هیونگمه نه من‪..‬‬
‫هر دو باهم زیر خنده زدن و جونگ کوک دو دل به جیمین نگاه کرد‬
‫_خیلی دلم میخواد دعوتت کنم بیای باال رئیس‪..‬ولی خب میدونم‬
‫که خوابت میاد و عمرا‬
‫بیای!‬
‫جیمین نگاه شیطنت آمیزشو به جونگ کوک داد و پوزخندی زد‬
‫‪+‬آفرین خوب منو شناختی‪..‬ولی گفتم که رئیس صدام نکن‬
‫_باشه رئیس‪..‬‬
‫دوباره زیر خنده زدن و جونگ کوک دستشو از روی شیشه برداشت‬
‫‪..‬‬
‫_مراقب خودت باش‪..‬فعال‬
‫جیمین شیشه رو باال و دستی تکون داد‬
‫پاشو روی گاز فشرد و به سرعت از اونجا دور شد‪..‬‬
‫خیلی خوشحال بود که تونسته بود از سهامدارش عذرخواهی کنه‪.‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪511 | P a g e‬‬

‫حاال حس بهتری نسبت بهش داشت و میتونست با خیال راحت به‬


‫خونش بره و یه‬
‫دل سیر بخوابه‪...‬‬
‫رمز در رو وارد کرد و بی سر و صدا وارد شد‬
‫با دیدن لوهان که روی کاناپه خوابش برده بود لبخندی زد و به‬
‫سمتش رفت‪..‬‬
‫این موقعیت و احترامی که داشت بدون لوهان هیچوقت بدست‬
‫نمیومد‪..‬و قطعا جونگ کوک‬
‫زندگیشو مدیون همین پسر بود‪..‬‬
‫خوب یادش بود که چطور با سهون‪،‬لوهان رو بازی دادن و چطوری‬
‫غرور و عشقشو خورد‬
‫کردن اما بازم تنها کسی که کنارش موند لوهان بود و کسی که فرار‬
‫کرده بود سهون بود‪..‬‬
‫پتو رو روی لوهان مرتب کرد و بعد به سمت اتاقش رفت‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪512 | P a g e‬‬

‫با کاری که دیشب رئیسش انجام داده بود حس میکرد غمگین ترین‬
‫و احمق ترین ادم‬
‫روی زمینه‪ ،‬اما وقتی رئیسش دنبالش دوییده بود و ازش معذرت‬
‫خواست‬
‫جونگ کوک از همه ی ناراحتیاش فرار کرد و دوباره بعد از مدت ها‬
‫لبخند زد‪!..‬‬
‫با همون کت شلوار خودشو روی تخت پرت کرد و با فکر به رئیس‬
‫نه چندان عاقلش به‬
‫خواب رفت‪...‬‬
‫_________________________‬
‫دور اتاق قدم میزد و با حرص به عکسی که توی گوشیش بود نگاه‬
‫میکرد‪..‬‬
‫_اون جئون جونگ کوک عوضی اگه بفهمه جیمین زندست هر طور‬
‫شده اونو از من میگیره!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪513 | P a g e‬‬

‫نگاه پر از درد و خشمشو به پسر قد بلندی که پشت میز نشسته بود‬


‫داد‬
‫_من کلی تحقیق کردم تا تونستم تورو پیدا کنم اوه سهون!‬
‫سهون قهوشو بدست گرفت و بی توجه به سوهو ازش نوشید‬
‫_میفهمی چی میگم لعنتی؟؟ تو جونگ کوکو میشناسی باهاش‬
‫بزرگ شدی !تو االن میدونی‬
‫تو فکرش چیه نه؟‬
‫سهون قهوشو روی میز گذاشت و دستاشو بهم گره زد‬
‫‪+‬اون نمیدونه که کیم جیمین همون پارک جیمینه !اگه میدونست تا‬
‫االن از چنگت‬
‫درش اورده بود‪..‬‬
‫سوهو وسط اتاق ایستاد و پلکاشو روی هم فشرد‬
‫_نه دیگه نمیتونم‪..‬جیمین جای تیانگ رو پر کرده‪..‬من دیگه تحمل‬
‫ندارم برادرمو از دست بدم هرطور شده نگهش میدارم حتی اگه‬
‫مجبور بشم جونگ کوکو بکشم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪514 | P a g e‬‬

‫سهون پوزخندی زد و به دختری که روی میز نشسته بود نگاه کرد‬


‫‪+‬وقتشه تو بازیو بدست بگیری لیسا!‬
‫لیسا گیالسشو باال اورد و با پوزخند به سوهو خیره شد‬
‫_چرا انقدر نگرانی کیم سوهو؟ قراره بهمون خوش بگذره‪..‬دلم برای‬
‫جونگ کوک تنگ شده!‬
‫____________________‬
‫تمام مدت توی اتاقش به دیوار زل زده بود و هر از گاهی لبخند‬
‫خجالت زده ای روی‬
‫لبش مینشست‪..‬‬
‫(چطوری انقدر خوب میبوسید؟ یعنی جیمین رو همینطوری‬
‫میبوسیده؟)‬
‫از اینکه داشت به یه آدم مرده حسودی میکرد کالفه بود و از اینکه‬
‫دلیل حسودیشو‬
‫نمیدونست کالفه تر‪...‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪515 | P a g e‬‬

‫(این همه دخترو بوسیدم ولی چرا اون با تموم بوسه هام فرق‬
‫میکرد؟)‬
‫لبشو به دندون گرفت و خجالت زده تو افکارش غرق شده بود که‬
‫در باز شد‪..‬‬
‫‪+‬جیمین‬
‫_چقدر زود برگشتی هیونگ‪..‬چیزی شده؟‬
‫سوهو سرشو به دو طرف تکون داد و اروم پرسید‬
‫‪+‬چخبر؟ عااا دیشب تنها بودی؟ بیرون نرفتی یا کسیو خونه‬
‫نیاوردی؟‬
‫جیمین متعجب نگاهش کرد و سوهو با استرس گفت‬
‫‪+‬خب نگرانت شده بودم‪..‬‬
‫_دلیلی نداره نگران باشی هیونگ‪..‬بچه که نیستم!‬
‫سوهو سرشو به نشونه ی تایید تکون داد و روی تخت کنار جیمین‬
‫نشست‬
‫‪+‬تو فکر چی بودی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪516 | P a g e‬‬

‫جیمین خجالت زده سرشو پایین انداخت و سوهو شروع به قلقلک‬


‫کردنش داد‬
‫_عااای هیونگ ولم کن بدم میاد‬
‫‪+‬پس زود باش بگو تو فکر چی بودی‬
‫جیمین با خنده خودشو عقب کشید و شروع به بازی با ناخوناش کرد‬
‫_یادته دیشب گفتم میخوام حال سهامدارمونو بگیرم؟‬
‫سوهو لبخند دروغینشو روی چهرش حفظ کرد و سر تکون داد‬
‫‪+‬خب؟‬
‫_من دیشب کلی بهش توهین کردم‪..‬اونم یه سری چیزا بهم گفت‬
‫که از کاری که کردم‬
‫خجالت زده شدم‪...‬‬
‫زانوهاشو بغل گرفت و خیره به عکس تیانگ ادامه داد‬
‫_بعدش که رفت نتونستم تحمل بیارم رفتم دنبالش ازش‬
‫عذرخواهی کردم اونم بدون‬
‫هیچ معطلی قبول کرد و بعد ازم خواست که ببرمش یه جایی‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪517 | P a g e‬‬

‫‪+‬کجا؟‬
‫نفس عمیقی کشید و نگاه غمگینشو به سوهو داد‬
‫_جایی که همسرشو از دست داده !هیونگ وقتی اونجا بودم یهو‬
‫سرم درد گرفت حس‬
‫کردم یه چیزایی داره به ذهنم فشار میاره واسه همین زود اونجارو‬
‫ترک کردم‪..‬‬
‫سوهو با نگاه پر از ترسش به برادرش که تو فکر فرو رفته بود خیره‬
‫شد‬
‫‪+‬هی پسر بس کن‪..‬انقدر به ذهنت فشار نیار‪..‬با اون سهامدار دیوونم‬
‫نچرخ کامال‬
‫مشخصه افسردگی داره تورم تحت تاثیر قرار میده!‬
‫جیمین متعجب از لحن تند هیونگش و رنگ پریدش پرسید‬
‫_چیزی شده هیونگ ؟ حالت خوبه؟‬
‫‪+‬اره‪..‬اره ولی باید اون سهامو از جئون جونگ کوک بخری!‬
‫_چی؟ چرا هیونگ؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪518 | P a g e‬‬

‫سوهو از روی تخت بلند شد و پشتشو به جیمین کرد‬


‫‪+‬نمیخوام یه ادم افسرده کنارت باشه !میخوام مراقبت باشم‪..‬‬
‫_اما هیونگ‪..‬‬
‫‪+‬همین که گفتم!‬
‫تقریبا فریاد کشید و بعد از اتاق بیرون زد‪..‬جیمین با ناراحتی به در‬
‫بسته ی اتاقش خیره‬
‫شد و نفس عمیقی کشید‬
‫_چرا هیونگ اینجوری شده؟‪...‬‬
‫_______________________________‬
‫‪+‬جونگ کوک حالت خوبه؟‬
‫با لحن سوالی لوهان نگاهشو از تی وی گرفت و به دوستش که‬
‫کنارش نشسته بود داد‪..‬‬
‫_اره چطور؟‬
‫‪+‬از وقتی بیدار شدی یه لبخند گنده رو لباته !به فیلم ترسناکم لبخند‬
‫میزنی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪519 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک دستشو توی پاپ کرن لوهان فرو کرد و مشتشو پر‬
‫کرد‪..‬لوهان متعجب از رفتار‬
‫دوستش به دنبال جواب برای اینکه چرا جونگ کوک انقدر تغییر‬
‫کرده میگشت‪..‬‬
‫‪+‬یعنی باور کنم حالت خوبه؟‬
‫جونگ کوک پاپ کرن رو توی دهنش خالی کرد و نگاهشو به تی‬
‫وی داد‪..‬‬
‫_چیه؟ دوس نداری من خوشحال باشم؟‬
‫‪+‬نه اتفاقا خیلیم دوس دارم‪..‬اما کی تونسته خوشحالت کنه؟‬
‫جونگ کوک متعجب به سمتش چرخید و پاپ کرن رو از دست‬
‫لوهان گرفت‬
‫_کی میتونه منو خوشحال کنه؟ خودم دلم میخواد امروز لبخند بزنم‬
‫‪..‬‬
‫لوهان نگاه عمیقی بهش انداخت و به سمت تی وی برگشت‬
‫‪+‬حتما با کیم جیمین خوابیدی!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪520 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک بشدت به سرفه افتاد و ظرف پاپ کرن رو روی میز‬
‫پرت کرد‬
‫_مزخرف‪...‬نگو‪...‬‬
‫بین حرفاش سرفه میکرد و لوهان به خنده افتاده بود‬
‫‪+‬خب حاال شوخی کردم خفه نشی‬
‫چند ضربه ی محکم به کمر دوستش زد که سرفه هاشو شدید تر‬
‫کرد‪..‬‬
‫جونگ کوک بلند شد و به سرعت به سمت اتاقش دویید‬
‫درو محکم بست و بهش تکیه داد‬
‫!(حتما با کیم جیمین خوابیدی)‬
‫این جمله اونو یاد بوسه ی هاتش با رئیسش مینداخت و اینکه بهش‬
‫حس خیانتکاری رو‬
‫میداد که داره به عشقش خیانت میکنه‪..‬‬
‫"من عاشق جیمینم نباید کس دیگه رو تو زندگیم راه بدم "‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪521 | P a g e‬‬

‫چشماشو بست و سعی کرد وعم لبای رئیسشو فراموش کنه‪..‬اما‬


‫صحنه ها پررنگتر میشدن و‬
‫جونگ کوک دلش میخواست خیلی بیشتر از بوسه رو با رئیسش‬
‫تجربه کنه‪...‬‬
‫"نه اون فقط شبیه جیمینه‪ ..‬نباید تسلیمش بشم‪!..‬من فقط جیمین رو‬
‫دوس دارم "‪..‬‬
‫با حس درد شدیدی تو پایین تنش متوجه تحریک شدنش شد و این‬
‫اصال برای جونگ کوکی‬
‫که دو ساله سکس نداشته عجیب نبود‪..‬‬
‫تمام سلوالی تنش اسم جیمین رو فریاد میزدن و جونگ کوک سعی‬
‫کرد مثل همیشه با به‬
‫یاد آوردن سکس هاش با جیمین‪..‬به ارگاسم برسه اما تنها تصویری‬
‫که تو ذهنش میومد‬
‫بوسش با رئیسش بود و این بیشتر عذابش میداد‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪522 | P a g e‬‬

‫در اتاقش رو قفل کرد و روی تختش دراز کشید‪..‬عضوشو بدست‬


‫گرفت و شروع به‬
‫حرکت دادن دستش داد‪..‬‬
‫_عااه اون لعنتی‪..‬خیلی بیشتر از یه بوسه میخوام‪!..‬‬
‫عرقای شقیشو پاک کرد و حرکت دستشو تند تر کرد‬
‫_ایندفه لباساشو در میارم‪...‬انقدر‪...‬انقدر میبوسمش تا بیهوش بشه‪...‬‬
‫حتی تصور اینکه بدنشو روی پوست داغ اون پسر بکشه دیوونه‬
‫کننده بود و جونگ کوک بی قرار‬
‫تر از همیشه شده بود‬
‫_کاش‪..‬االن اینجا بودی ‪...‬عوضی‪..‬‬
‫کم کم به اوج نزدیک میشد و با فکر به اینکه داخل رئیسش ضربه‬
‫میزنه‪..‬روی شکم‬
‫خودش به ارگاسم رسید‪..‬‬
‫با عذاب وجدان به سقف خیره شد و توی دلش به خودش هزاربار‬
‫لعنت فرستاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪523 | P a g e‬‬

‫"به خاطر اون داری به جیمینت پشت میکنی؟ اون اصال شبیه‬
‫جیمین نیست‪..‬جیمین زیبا‬
‫و شجاع بود تنها کسی بود که رو به روی ووک قرار گرفت "‪..‬‬
‫سرشو توی دستاش گرفت و پلکاشو محکم روی هم فشرد‪..‬‬
‫"وقتی کنار اونم حس میکنم پیش توام‪..‬انگار که دارم با تو حرف‬
‫میزنم دارم تورو‬
‫میبوسم‪..‬‬
‫تو منو میبخشی نه؟ منو به خاطر تمام دوست دارم هایی که بهت‬
‫نگفتم ببخش جیمین "‪..‬‬
‫_____________________________‬
‫وارد آسانسور شد و ساعتشو چک کرد‪..‬‬
‫برای دوباره دیدن رئیسش لحظه شماری میکرد و بی توجه به لوهان‬
‫که بهش مشکوک‬
‫شده بود لبخند بزرگی روی لبش جا داده بود‪..‬‬
‫‪+‬این چه لبخندیه؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪524 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک نگاه بدی بهش انداخت و لوهان دستاشو بهم گره زد‬
‫‪+‬اینجا محل کارته نباید نیشتو باز کنی جئون!‬
‫جونگ کوک بی توجه بهش از آسانسور خارج شد و لوهان پشت‬
‫سرش سری تکون داد‬
‫_آقای جئون رئیس گفتن به محض ورودتون بگم برید به اتاق‬
‫ایشون‪..‬‬
‫منشی سریع گفت و جونگ کوک به سرعت به سمت اتاق رئیسش‬
‫رفت‪..‬‬
‫بعد از چند ضربه به در‪ ،‬همراه لوهان وارد شد و به پسری که پشت‬
‫بهش ایستاده بود‬
‫نگاه کرد‬
‫‪+‬خوش اومدین‪..‬لطفا بشینید‬
‫با شنیدن صدای شخص دیگه ای جونگ کوک کمی اخماشو توهم‬
‫کشید و کنار لوهان روی مبل‬
‫جا گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪525 | P a g e‬‬

‫مرد به سمتشون چرخید و لبخند بزرگی زد‬


‫‪+‬من کیم سوهو برادر جیمین هستم‪..‬فکر کنم منو به یاد داشته باشید‬
‫‪..‬‬
‫_بله ولی چرا خواستید مارو ببینید؟‬
‫لوهان پرسید و قبل از اینکه سوهو جوابشو بده منشی با یه سینی‬
‫قهوه وارد شد‪..‬‬
‫بعد از گذاشتن قهوه ها روی میز از اتاق خارج شد و سوهو رو به‬
‫روی جونگ کوک و لوهان‬
‫نشست‬
‫‪+‬خب‪..‬من رئیس سابق اینجام‪..‬دیشب با برادرم حرف میزدیم که به‬
‫این نتیجه رسیدیم‬
‫تمام سهام اینجارو بخریم!‬
‫جونگ کوک شوکه به سمت لوهان برگشت و سوهو به بخاری که از‬
‫فنجون قهوش بیرون‬
‫میرفت نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪526 | P a g e‬‬

‫‪+‬میدونم که بدون اطالع شما این تصمیمو گرفتیم و کامال زشته‪..‬اما‬


‫میخوام درک کنید و‬
‫سهام رو به من بفروشید‪..‬‬
‫جونگ کوک با عصبانیت بلند شد و به لبخند مسخره ی کیم سوهو‬
‫خیره شد‬
‫_خودت داری میگی کامال زشت‪..‬بدون پرسیدن تصمیم ما اومدی‬
‫میگی میخوام سهامو‬
‫بخرم؟‬
‫لوهان بدست جونگ کوک چنگ زد و کنار گوشش زمزمه کرد‬
‫‪+‬اروم باش جونگ کوک‪..‬‬
‫جونگ کوک کالفه دستاشو داخل جیبش برد و نگاه خشمگینشو به‬
‫سوهو داد‬
‫_من سهاممو نمیفروشم!‬
‫‪+‬بهتر نیست صداتونو بیارید پایین آقای جئون؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪527 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک خیلی دلش میخواست گردن اون پسرو الی دستاش‬
‫نگهداره و خورد کنه اما اون‬
‫برادر رئیسش بود و هیچکاری ازش برنمیومد‪..‬‬
‫لوهان قبل از اینکه جو بدتر بشه سر حرفو بدست گرفت‬
‫_آقای کیم به من ربطی نداره که چرا شما یهو به سرتون زد این‬
‫سهامو بخرید ولی‬
‫خب باید قبلش با ما هماهنگ میکردین‪..‬چون ما روی این سهام‬
‫برنامه های زیادی‬
‫ریختیم!‬
‫سوهو هنوز نگاه پر از حرصش روی جونگ کوک بود و لوهان سعی‬
‫میکرد بحث رو اروم پیش‬
‫ببره‪...‬‬
‫‪+‬این کمپانی برادرمه و من حق دارم راجبش هرطور که بخوام‬
‫تصمیم بگیرم!‬
‫سوهو با لحن محکمی گفت و جونگ کوک پوزخند پر رنگی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪528 | P a g e‬‬

‫_منم سهاممو نمیفروشم !تالشتو بکن کیم سوهو‪..‬‬


‫با قدمای محکمش از اتاق خارج شد و زیاد طول نکشید تا لوهان هم‬
‫پشت سرش‬
‫بیرون بزنه‪..‬‬
‫چشماشو باز کرد و به اورافش نگاهی انداخت ‪ ..‬توی همون اتاق وی‬
‫ای پی بود که دیشب با جونگ کوک اومده بود و خوب به یاد‬
‫نداشت‬
‫که بعدش چه اتفاقی افتاده بود ‪ ..‬باالخره عجیر تر شد و با حس‬
‫کردن کسی کنارش‪ ،‬گردنشو چرخوند ‪ ..‬جونگ کوک پشت بهش‬
‫لخت خوابیده بود و پتو تا روی کمرش کشیده شده بود‬
‫متعجب به خودش نگاه کرد و متوجه مارک های زیادی رو سینه و‬
‫ترقوهش شد ‪ ..‬نمیتونست باور کنه با سهامدار شرکتش که حتی‬
‫پسرم هست خوابیده ‪ ..‬خواست بلند بشه که با پیچیدن درد‬
‫وحشتناکی تو پایین تنش دوباره سر جاش قرار گرفت‬
‫و به شونه های پهن مردی که کنارش خوابیده بود نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪529 | P a g e‬‬

‫(من دیشب کلی نوشیدم و با چند تا دختر رقصیدم بعدشم اومدیم‬


‫تو وی ای پی)‪..‬‬
‫اصال سابقه نداشت که بعد از مستی اتفاقایی که افتاده رو فراموش‬
‫کنه و همین وادارش‬
‫کرد تا میتونه به ذهنش فشار بیاره ( ‪ ..‬بعد من گفتم یه دختر بیاد ) !‬
‫دوباره نگاه متعجبشو به جونگ کوک داد‬
‫(اره اون انداختش بیرون و بعدم )‪ ...‬کم کم پازل تو ذهنش چیده شد‬
‫و جیمین تک تک کارایی که انجام داده بودنو به یاد‬
‫آورد ‪ ..‬با عصبانیت و بی توجه به دردش از تخت بیرون زد و‬
‫لباسایی که هر کدوم یه جا پرت‬
‫شده بودن رو برداشت و تنش کرد ‪ ..‬نمیدونست باید چه ریکشنی‬
‫نشون بده !تا حاال با یه پسر رابطه نداشته بود و نمیتونست‬
‫راحت از کنارش بگذره ‪ ..‬خواست گوشیشو از روی تخت برداره که‬
‫همزمان دستش توی دست جونگ کوک اسیر شد _ ‪ ..‬نرو جیمین‬
‫بزار برات توضیح بدم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪530 | P a g e‬‬

‫‪+‬خفه شو عوضی‪ ،‬فقط خفه شو !‪ ..‬سعی کرد دستشو از دست‬


‫سهامدار عوضیش بیرون بکشه اما اون خیلی قویتر بود و موفق‬
‫نشد‬
‫‪+‬ولم کن _ ! بزار حرف بزنیم اول‬
‫‪+‬گفتممممممم ولممم کننننن!‬
‫فریاد کشید و جونگ کوک دستشو آزاد کرد‬
‫به محض اینکه از چنگ دستای جونگ کوک فرار کرد چاقوی‬
‫کوچیکی رو از روی میز برداشت و‬
‫بدون اینکه کنترلی رو کاری که میخواست انجام بده داشته‬
‫باشه‪..‬چاقو رو توی سینه ی‬
‫جونگ کوک فرو کرد‬
‫نفهمید چطور اینکارو کرد و فقط به خونی که دستاشو کثیف کرده‬
‫بود نگاه کرد‬
‫‪+‬من‪...‬من‪..‬چیکار ‪ ...‬آشفته تر از همیشه روی زانو هاش سقوط کرد و‬
‫به جونگ کوکی که روی تخت افتاده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪531 | P a g e‬‬

‫نگاه کرد ‪ ...‬جونگ کوک بدون هیچ حرفی فقط بهش خیره شده بود‬
‫و جیمین رو میترسوند‬
‫_نترس ‪ ..‬صدای جونگ کوک پر از درد و خواهش بود و همین‬
‫باعث شد جیمین سرشو جلوتر ببره‬
‫‪+‬االن زنگ میزنم اورژانس لطفا چشماتو نبند‪..‬نفهمیدم‪...‬نفهمیدم چرا‬
‫یهو اینکارو کردم ! با اینکه درد زیادی داشت و نمیتونست درست‬
‫حرف بزنه اما برای ناراحت ندیدن‬
‫رئیسش باید یه چیزایی رو بهش میگفت _ ‪ ..‬تقصیر تو‪...‬نیست‪!...‬یه‬
‫روز من‪...‬یه روز من یه چاقو‪..‬دادم دست جیمین‪..‬بهش گفتم‬
‫رگشو‪..‬بزنه‬
‫جیمین متعجب بهش خیره شد و جونگ کوک مکث کوتاهی کرد‬
‫_اون به خاطر‪ ..‬من‪ ..‬رگشو‪..‬زد‪....‬دارم تقاص اونروزو‪...‬االن‪..‬پس میدم‬
‫‪... +‬متاسفم‪..‬‬
‫جونگ کوک لبخند دردناکی به صورت ترسیده و اشک آلود‬
‫رئیسش زد و بعد اروم‪ ،‬پلکاشو روی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪532 | P a g e‬‬

‫هم گذاشت ‪ ... ____ +‬هیونگ‬


‫با دیدن هیونگش که به سمتش میومد بلند گفت و خودشو تو‬
‫آغوشش پرت کرد‬
‫_اروم باش جیمین ‪ ..‬سر جیمین رو نوازش کرد و بعد به صورتش‬
‫خیره شد‬
‫_تو زدیش؟‬
‫جیمین سرشو پایین انداخت و سوهو کنار گوشش زمزمه کرد‬
‫_اشکالی نداره جیمین‪..‬اگه بمیره هم تو نمیوفتی زندان من اجازه‬
‫نمیدم ! جیمین متعجب از رفتار هیونگش به عقب قدم برداشت و‬
‫سوهو به اتاقی که داخلش‬
‫جونگ کوک رو عمل میکردن نگاه کرد‬
‫‪+‬هیونگ‪..‬تو اصال میفهمی چی میگی؟‬
‫سوهو عصبی به بازوی جیمین چنگ زد‬
‫_خودت چی جیمین؟ چرا بهش چاقو زدی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪533 | P a g e‬‬

‫‪+‬من‪..‬من ‪ ..‬جیمین دوباره سرشو پایین انداخت و اشکای جدیدش به‬


‫بیرون راه پیدا کردن‬
‫_تو چی جیمین؟‬
‫نمیدونست که باید حقیقت رو به هیونگش بگه یا نه‪..‬از اینکه ادم‬
‫ضعیفی دیده بشه‬
‫خوشش نمیومد و نمیخواست بقیه همچین وجهه ای رو ازش ببینن‬
‫‪+‬من مست بودم‪..‬هیچ کنتر ‪ ..‬قبل از اینکه حرفش کامل بشه دست‬
‫سوهو به سمت گردنش رفت و یقه لباسشو پایین‬
‫داد‬
‫_اون اینکارو کرده؟‬
‫‪+‬نه هیونگ _ ‪ ..‬اون عوضی بهت تجاوز کرده؟‬
‫گریه ی جیمین شدیدتر شد و سوهو کالفه به موهاش چنگ زد‬
‫_گفته بودم اون خطرناکه بهت گفتم اون دیوونست‪..‬لعنت بهش‬
‫خودم میکشمش ! قدماشو سریع به سمت پلیسی که جلوی در اتاق‬
‫جونگ کوک بود برداشت اما با اسیر شدن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪534 | P a g e‬‬

‫دستش توی دستای برادر کوچیکترش متوقف شد‬


‫‪+‬هیونگ لطفا چیزی نگو اگه من برات مهمم به کسی چیزی نگو‬
‫_ولی همه باید بفهمن اون چه اشغالیه ‪ ! +‬اینطوری هیچی برای من‬
‫نمیمونه ‪ ...‬به دیوار بیمارستان تکیه داد و چشماشو بست خوب‬
‫میدونست که هیونگش به خاطر اون به‬
‫کسی چیزی نمیگه پس با خیال راحت چشماشو بست و سوهو‬
‫سردرگم روی صندلی‬
‫نشست‪...‬‬
‫_رئیس کیم‬
‫با شنیدن صدای آشنای مشاور جونگ کوک چشماشو باز کرد و با‬
‫ترس بهش خیره شد‬
‫_کی این بال رو سر جونگ کوک اورده؟ حالش چطوره؟‬
‫جیمین سردرگم به لوهان که تند تند ازش سوال میپرسید خیره شد‬
‫‪+‬من‪..‬من‪..‬مست بودم نفهمیدم دارم چیکار میکنم ‪ ..‬قبل از اینکه‬
‫لوهان سرش داد بزنه دکتر از اتاق بیرون اومد و همه به جز سوهو به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪535 | P a g e‬‬

‫سمتش دوییدن‬
‫_چیشد؟ حالش خوبه؟‬
‫لوهان سریع پرسید و دکتر لبخند کمرنگی زد‬
‫شما چه نسبتی باهاش دارید؟‬
‫_من دوستشم‬
‫‪+‬خوشبختانه آسیب جدی ندیدن‪..‬زخمش زیاد عمیق نیست‬
‫لوهان و جیمین نفس راحتی کشیدن و سوهو کالفه سرشو بین‬
‫دستاش گرفت‬
‫(جئون جونگ کوک عوضی بهتر بود بمیری _ )‪ ..‬کی میتونم‬
‫ببینمش؟‬
‫‪+‬هنوز بهوش نیومده هروقت بهوش اومد فقط ‪ ۵‬دیقه میتونید‬
‫ببینیدش‬
‫لوهان تعظیم ‪ ۲۰‬درجه ای کرد و بعد از کلی تشکر از دکتر به طرف‬
‫جیمین چرخید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪536 | P a g e‬‬

‫_تکلیف توهم وقتی جونگ کوک بهوش بیاد روشن میشه ! لوهان با‬
‫عصبانیت گفت و سوهو کنار جیمین ایستاد‬
‫‪+‬بهتره دهنتو ببندی وقتی از چیزی خبر نداری ‪ ! +‬هیونگ ولش کن‬
‫‪..‬جیمین‪،‬سوهورو به زور به طرف دیگه ای برد و لوهان با عصبانیت‬
‫روی صندلی نشست‬
‫‪_____ +‬مطمئنید از کسی شکایت ندارید آقای جئون؟‬
‫_بله‪..‬مست بودم خودمو زخمی کردم‬
‫‪+‬باشه پس امیدوارم زودتر خوب بشید و دیگه همچین جایی شمارو‬
‫مالقات نکنیم‬
‫جونگ کوک بزور لبخندی زد و زیاد طول نکشید تا پلیسای تو‬
‫اتاقش تنهاش بزارن ‪ ...‬قبال وقتی تو دار و دسته ی ووک بود زیاد‬
‫زخمی شده بود و این دردا زیاد براش مهم‬
‫نبود‪..‬تنها چیزی که عذابش میداد حسی که جیمین االن بهش داره‬
‫بود و به خاطرش از‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪537 | P a g e‬‬

‫خودش متنفر بود ( ‪ ..‬میدونم اون مست بود اما نتونستم خودمو‬
‫کنترل کنم‪..‬اون زیادی شبیه جیمینه و منم‬
‫زیادی دل تنگ جیمینم )‪ ...‬زیاد طول نکشید تا سکوت اتاق با ورود‬
‫لوهان شکسته بشه ‪ .. +‬حالت خوبه؟‬
‫جونگ کوک فقط سر تکون داد و لوهان کنار تختش نشست‬
‫‪+‬چرا از کیم جیمین شکایت نکردی؟‬
‫هیچ جوابی از جونگ کوک دریافت نکرد و عصبی به طرف دیگه‬
‫نگاه کرد‬
‫‪+‬واقعا عجیبه !اگه اون چاقوی لعنتی یکم باالتر خورده بود تو االن‬
‫مرده بودی‪!..‬ولی‬
‫هنوزم از اون عوضی دفاع میکنی‬
‫_من بهش تجاوز کردم !‪ ..‬جونگ کوک بدون اینکه به لوهان نگاه‬
‫کنه گفت‬
‫_وقتی مست بود بهش تجاوز کردم ‪ ..‬لوهان متعجب از روی تخت‬
‫بلند شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪538 | P a g e‬‬

‫‪+‬باورم نمیشه همچین کاری کردی _ ‪ ..‬میخوام ببینمش‬


‫اروم گفت و لوهان خنده ی هیستریکی رو سر داد‬
‫‪+‬داری میگی بهش تجاوز کردی‪..‬تجاااوز !چطوری روت میشه تو‬
‫چشماش نگاه کنی؟‬
‫جونگ کوک بغضی که به گلوش چنگ زده بود رو قورت داد و‬
‫چشماشو بست‬
‫_خواهش میکنم هرطور شده راضیش کن‪..‬باید باهاش حرف بزنم !‬
‫‪+‬تالشمو میکنم ‪ ..‬از اتاق بیرون زد و جونگ کوک به خودش اجازه‬
‫داد اولین قطره اشکش از الی پلکاش آزاد‬
‫بشه‪..‬‬
‫قدمای سستشو به سمت جیمینی که کنار هیونگش نشسته بود‬
‫برداشت و رو به روشون‬
‫ایستاد‬
‫_بابت رفتار چند ساعت پیشم عذر میخوام‪.. +‬‬
‫حالش چطوره؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪539 | P a g e‬‬

‫جیمین اروم پرسید و لوهان لبخند کمرنگی زد‬


‫_خوبه‬
‫‪ .. +‬پس بهتره من برم ‪ ..‬از روی صندلی بلند شد تا زودتر از اون‬
‫جهنم بیرون بزنه اما لوهان مانعش شد‬
‫_رئیس کیم لطفا قبل از رفتنتون برید ببینیدش‪..‬میخواد باهاتون‬
‫حرف بزنه‬
‫‪+‬به هیچ عنوان اجازه نمیدم جیمین پاشو تو اون اتاق بزاره ! سوهو‬
‫سریع گفت و به دست جیمین چنگ زد‬
‫‪+‬بریم ! با لحن محکمی گفت و چند دقیقه بعد همراه جیمین از‬
‫بیمارستان خارج شده بودن ‪ ..‬لوهان کالفه وارد اتاق جونگ کوک‬
‫شد و با لحن سردی گفت _ ‪ ..‬نمیاد‪..‬برادرش نذاشت _ ____ !‬
‫آقای دکتر من که بهتون گفتم حالم خوبه‪..‬چرا مرخصم نمیکنید؟‬
‫‪+‬انقدر لجبازی نکن اقای جئون !درسته که آسیب جدی ندیدی اما‬
‫هنوز خطر رفع‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪540 | P a g e‬‬

‫نشده ‪ ..‬جونگ کوک کالفه به پرستاری که سرنگ رو داخل سرمش‬


‫خالی میکرد نگاه کرد و نفس عمیقی‬
‫کشید‬
‫_دوستم کجاست؟‬
‫‪+‬وقتی شما خواب بودین رفت‪..‬گفت که بهتون بگم یه جایی کار داره‬
‫و زود برمیگرده ‪ ..‬جونگ کوک عصبی نگاهشو به ساعت داد‬
‫(مطمئنم داره سهامو میده به اون کیم سوهوی لعنتی )‪ ..‬دکتر و‬
‫پرستار از اتاقش خارج شدن و جونگ کوک با عصبانیت به در بسته‬
‫ی اتاق خیره شد‬
‫_نباید سهامو بفروشی لوهان ‪ ..‬اروم گفت و پلکاشو روی هم فشرد‬
‫(تنها بهونه ای که میتونم باهاش کیم جیمین رو ببینم ازم نگیر )‪ ..‬با‬
‫دوباره باز شدن در اتاق‪ ،‬پلکاشو بسته نگهداشت‪..‬حوصله ی جر و‬
‫بحث با پرستارایی که‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪541 | P a g e‬‬

‫بزور ازش میخواستن غذاشو کامل بخوره نداشت و سعی کرد‬


‫خودشو به خواب بزنه ‪ ..‬صدای تق تق کفشای پاشنه بلند شخصی که‬
‫تو اتاق بود بهش نزدیکتر میشد و جونگ کوک‬
‫خوب این صدارو میشناخت !! سریع چشماشو باز کرد و به دختری‬
‫که رو به روش ایستاده بود خیره شد‬
‫_لیسا ! عینک آفتابیشو برداشت و مثل همیشه لبخند شیطانیشو‬
‫روی لباش نشوند‪..‬‬
‫‪+‬خیلی وقته ندیدمت جونگ کوک ______ ! روی تختش نشسته‬
‫و زانوهاشو بغل کرده بود ‪ ..‬تمام ذهنش از اتفاقای دیشب پر شده‬
‫بود و جیمین نمیدونست چرا به خاطر زخمی کردن‬
‫اون متجاوز‪ ،‬احساس گناه میکنه ‪ ..‬توی افکارش اسیر شده بود که با‬
‫ورود سوهو به اتاقش سریع به سمت در چرخید و نگاه‬
‫ترسیدشو بهش داد ‪ .. +‬هیونگ تو مگه شرکت نبودی؟‬
‫سوهو کنارش روی تخت نشست و لبخند کمرنگی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪542 | P a g e‬‬

‫_اره تازه برگشتم‪..‬این لباس کیه پوشیدی؟ چقدر برات بزرگه ! با‬
‫اتمام جمله ی سوهو ‪ ،‬جیمین به لباس توی تنش نگاه کرد و تازه‬
‫یادش اومد پیرهنی‬
‫که جونگ کوک جا گذاشته رو پوشیده ‪ .. +‬خب‪..‬خب این لباس جئون‬
‫جونگ کوکه‪..‬شب نامزدی جا گذ‬
‫اشت منم چون خنکه تنم میکنم _ ‪ ..‬جیمین‬
‫مردمکای لرزونشو از سوهو گرفت و به نقطه نا معلومی داد‬
‫_به من نگاه کن جیمین ‪..‬تو عاشقش شدی؟‬
‫‪+‬نه غیر ممکنه ! سوهو کالفه به دو بازوی جیمین چنگ زد و اروم‬
‫تکونش داد‬
‫_تو چشمام نگاه کن و بگو دوسش نداری ! یه الیه اشک لعنتی تو‬
‫چشماش جمع شده بود و قبل از اینکه بتونه مخفیش کنه سوهو‬
‫سیلی محکمی بهش زد _ ‪ ..‬پس عاشقش شدی‪...‬بهتتتت گفففتممم‬
‫یهههه زندددگی عااادی داشتهههه باااش‬
‫لعنتتتتی ‪ ..‬سوهو فریاد کشید و اشکای جیمین صورتشو خیس کردن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪543 | P a g e‬‬

‫_تو نمیتونی با اون باشی جیمین !اون پسر یه شیاده‪..‬یه خیانتکاره !‬


‫جیمین متعجب به سمت هیونگش چرخید‬
‫‪+‬منظورت چیه؟ اون به کی خیانت کرده؟‬
‫_نمیخواستم هیچوقت واقعیت رو بهت بگم‪..‬اما امروز برای نجات‬
‫دادنت مجبورم‬
‫اینکارو بکنم ! به سمت عکس تیانگ رفت و بهش خیره شد _ ‪..‬‬
‫جیمین من دو سال پیش گشتم تا خانوادتو پیدا کنم‪..‬ولی تنها چیزی‬
‫که دستگیرم شد‬
‫این بود که تو پسر یه فاحشه ای و مشخص نیست پدر واقعیت کیه !‬
‫جیمین متعجب از حرفای سوهو خنده ی هیستریکی کرد و با لحن‬
‫مسخره ای گفت‬
‫‪+‬هیونگ شوخیت گرفته؟‬
‫_میتونم بهت ثابت کنم ! دوباره روی تخت نشست و به چشمای‬
‫سردرگم جیمین خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪544 | P a g e‬‬

‫_وقتی تو ‪ 41‬سالت بوده پدر جئون جونگ کوک مادرتو میکشه‪..‬اونم‬


‫به بدترین شکل ممکن ! خونه ای که مادرت توش بوده رو منفجر‬
‫میکنه و بعد تورو میدزده ! جیمین بدون هیچ حرفی به هیونگش‬
‫خیره شده بود و سوهو مصمم تر از قبل ادامه داد‬
‫_تو از دستش فرار میکنی تا زندگی ارومی رو شروع کنی ولی ‪ 1‬سال‬
‫بعدشجئون‬
‫جونگ کوک‪..‬پسر جئون ووک قاتل مادرت تورو پیدا میکنه و سعی‬
‫میکنه بهت نزدیک شه ! وقتی خوب بهش اعتماد کردی باهات‬
‫ازدواج میکنه در صورتیکه یه دوس دختر به اسم‬
‫لیسا داشته و خیلیم عاشقش بوده ‪ ! +‬باورم نمیشه ‪ ..‬جیمین با گیجی‬
‫گفت و به تاج تخت تکیه داد‬
‫‪+‬من هیچی یادم نمیاد ! سوهو نفس راحتی کشید و دست جیمینو تو‬
‫دستش گرفت‬
‫_شاید بهتره که هیچی یادت نیاد‪...‬جئون جونگ کوک که حاال با تو‬
‫ازدواج کرده بود‪ ،‬تورو پیش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪545 | P a g e‬‬

‫پدرش میبره و فکر کن چی میشه!؟‬


‫جیمین متعجب به هیونگش خیره شد‬
‫_جئون ووک سعی میکنه تورو بکشه ولی موفق نمیشه پس حاال تنها‬
‫کسی که میتونست‬
‫کار نا تموم پدرشو تموم کنه جئون جونگ کوک بود که اون تورو از‬
‫یه دره پرت میکنه پایین!‬
‫ولی اونروزم شانس با تو بوده و من پیدات کردمو نزاشتم بمیری‪..‬‬
‫من نجاتت دادم جیمین ‪ ! +‬هیو‪..‬هیونگ‪..‬من نمیتونم باور کنم‬
‫سوهو پوزخندی زد و به طرف کمد لباسا قدم برداشت _ ‪ ..‬اگه باور‬
‫نداری برو با چشمای خودت ببین ! لباسای جیمین رو ازش بیرون‬
‫اورد و روی تخت پرت کرد‬
‫_دوس دختر جئون جونگ کوک االن تو بیمارستانه‪..‬بهتره عجله‬
‫کنی ‪ ! _______ +‬خیلی وقته ندیدمت جونگ کوک ! جونگ کوک‬
‫خواست از روی تخت بلند شه اما دردی که تو سینش پیچید دوباره‬
‫سر جای قبل‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪546 | P a g e‬‬

‫برگردوندش و نفسای دردناکش رو بیرون داد‬


‫‪+‬اروم باش پسر‪..‬من همینجام _ ‪ ..‬تو چرا نمیمیری لیسا؟ چرا‬
‫نمیییمیییری؟‬
‫لیسا دستشو باال آورد و اروم گفت‬
‫‪+‬هیس‪..‬اینجا بیمارستانه جونگ کوکا _ ! چرا اومدی اینجا؟‬
‫با لحن عصبی گفت و لیسا روی صندلی کنار تخت جونگ کوک‬
‫نشست‬
‫‪+‬اومدم دوس پسرمو ببینم!‬
‫جونگ کوک پوزخندی زد و به چشمای مشکی دختر عوضی رو به‬
‫روش خیره شد‬
‫_اشتباه اومدی ‪ .. +‬نه کامال درسته ‪ ..‬خم شد روی تخت و ناخون‬
‫تیزشو روی سینه ی جونگ کوک فشرد‬
‫‪+‬فراموش نکن که اسم من توی قلبت حک شده ‪ ..‬صورتشو به‬
‫صورت جونگ کوک نزدیک کرد و اروم گفت‬
‫‪+‬دلت برای بوسیدنم تنگ نشده؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪547 | P a g e‬‬

‫لباشو روی لبای جونگ کوک گذاشت و بوسه ی یکطرفه و عمیقی رو‬
‫شروع کرد‬
‫تمام چراغ قرمزارو رد کرده بود و تمام راهروی بیمارستان رو‬
‫دوییده بود تا به اتاق جونگ کوک‬
‫برسه ‪ ..‬به در اتاق که نیمه باز بود نزدیکتر شد و از الی در به داخل‬
‫نگاه کرد ‪ ..‬با دیدن صحنه ی رو به روش بود بغض وحشتناکی به‬
‫گلوش چنگ زد و دستشو به دیوار‬
‫تکیه داد ‪ ..‬همونطور که هیونگش گفته بود دوس دختر جئون جونگ‬
‫کوک اونجا بود و اونا داشتن همو‬
‫میبوسیدن ! قدماشو به عقب برداشت و بی توجه به کسایی که‬
‫باهاشون برخورد میکرد به گریه افتاد ( ‪ ..‬اون قاتل مادرمه‪..‬اون به‬
‫من تجاوز کرد ‪..‬اون میخواسته منو بکشه )! هضم همه ی چیزایی که‬
‫امروز دیده و شنیده بود براش سخت بود و غمگین تر از‬
‫همیشه از بیمارستان خارج شد ‪ ..‬لیسا رو به عقب هُل داد و با‬
‫آستینش لباشو پاک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪548 | P a g e‬‬

‫_خوش شانسی لیسا ‪..‬اگه االن روی این تخت نبودم امروز آخرین‬
‫روز زندگیت میشد ! لیسا تکخندی زد و کیفشو از روی صندلی‬
‫برداشت‬
‫‪+‬تو نمیتونی منو بکشی‪..‬قلبت بهت این اجازه رو نمیده عزیزم‬
‫جونگ کوک پوزخندی به لیسا که اروم اروم به سمت در میرفت زد‬
‫_قلبی که تو توش بودیو انداختم دور ‪ ..‬اخم جذابی کرد و با لحن پر‬
‫از رضایتی گفت‬
‫_فکر میکردم پیدا کردن یکی خیلی سخت باشه !اما من جیمینو پیدا‬
‫کردم ‪ .. +‬جیمین مرده‬
‫پوزخند جونگ کوک پر رنگ تر شد و به گالیی که لیسا کنار تختش‬
‫گذاشته بود خیره شد‬
‫_درسته‪..‬قبل از اینکه بدستش بیارم از دست دادمش‪..‬و من دیگه‬
‫هیچی برای از دست‬
‫دادن ندارم !پس قول میدم دفعه ی دیگه که دیدمت آخرین روز‬
‫زندگیتو بهت بدم !حتی اگه مجبور‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪549 | P a g e‬‬

‫باشم بهاشو با جونم پرداخت کنم ‪ ..‬لیسا بی توجه به جمله ی آخر‬


‫جونگ کوک لباشو غنچه کرد و از دور بوس فرستاد‬
‫‪+‬پس تا اون موقع مراقب خودت باش عشقم‬
‫_توهم‪..‬عزیزم‪..‬‬
‫با تعجب به کیم جیمین که از بیمارستان بیرون میزد خیره شد‬
‫(چرا داره گریه میکنه؟ ) تا زمانی که جیمین سوار ماشینش نشد‪،‬‬
‫لوهان ازش چشم بر نداشت و بعد از رفتن‬
‫رئیسش سردرگم وارد بیمارستان شد ( ‪ ..‬یعنی اومده بود جونگ‬
‫کوکو ببینه؟ ) دکمه ی کتشو باز کرد و به سمت اتاق جونگ کوک‬
‫راه افتاد‬
‫درست اول راهرو بود که در اتاق جونگ کوک باز شد و دختر شیک‬
‫پوشی ازش خارج شد ‪ ..‬با وجود اینکه عینک آفتابی دختر زیادی‬
‫بزرگ بود و بیشتر صورتشو پوشونده بود ‪ ،‬اما‬
‫شناختنش برای لوهان زیادی سخت نبود ‪ ..‬با عصبانیت جلوی راه‬
‫لیسا قرار گرفت و به بازوش چنگ زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪550 | P a g e‬‬

‫‪+‬چطوری جرعت کردی بیای اینجا؟‬


‫لیسا دستشو از دست لوهان بیرون کشید و اخم ریزی کرد‬
‫_فکر نمیکنم در حدی باشی که بخوای اینو از من بپرسی ! لوهان با‬
‫حرص دندوناشو روی هم فشرد و دستاشو مشت کرد‬
‫‪+‬چرا بعد دو سال سر و کلت پیدا شده؟ باز چی تو سرته؟ دست از‬
‫سر جونگ کوک بردار ! لیسا پوزخندی زد و دستشو روی شونه ی‬
‫لوهان گذاشت‬
‫_چرا انقدر غصه ی بقیه رو میخوری؟ در هر صورت تو بازیچه ای‬
‫شیاعو لوهان !از اولم‬
‫اسباب بازیِ جونگ کوکو سهون بودی‪..‬جونگ کوک وقتی دوباره‬
‫قدرتمند بشه تورو مثل قبل دور‬
‫میندازه ! با کوبیدن جمله هاش توی صورت لوهان چند ضربه ی‬
‫اروم به شونه اش زد و بعد از‬
‫کنارش رد شد‬
‫‪ .. +‬صبر کن!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪551 | P a g e‬‬

‫لوهان بلند گفت و لیسا عینکشو برداشت و به سمتش برگشت‬


‫‪+‬میخوام بهت یادآوری کنم توهم یکی از اون ادمایی هستی که هم‬
‫جونگ کوک و هم ووک‬
‫دورش انداختن !‪ ..‬پوزخندی به چهره ی عصبی لیسا زد و بعد قدمای‬
‫سریعشو به سمت اتاق جونگ کوک‬
‫برداشت ‪ ..‬وارد اتاقی که جونگ کوک توش بستری بود شد و‬
‫لبخندی زد‬
‫‪+‬حالت خوبه؟ درد نداری؟‬
‫جونگ کوک سرشو به دو طرف تکون داد و به پنجره ی اتاق خیره‬
‫شد‬
‫_لیسا اومده بود اینجا ‪ ! +‬دیدمش ‪ ..‬به سمت پنجره رفت و پرده‬
‫هارو کنار زد تا جونگ کوک بهتر بیرونو ببینه _ ‪ ..‬نمیدونم چرا‬
‫اومده بود اینجا هیچ حرف خاصیم نزد‪..‬‬
‫سردرگم به لوهان نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪552 | P a g e‬‬

‫_حس بدی دارم لوهان‪..‬فکر میکنم قراره یه اتفاقی بیفته ! لوهان با‬
‫اخم به فکر فرو رفت و دستاشو بهم گره زد‬
‫‪+‬قبل از اینکه لیسا رو ببینم کیم جیمینو دیدم که با گریه از‬
‫بیمارستان میومد بیرون!‬
‫اومده بود دیدنت؟‬
‫جونگ کوک متعجب به نقطه ی نا معلومی خیره شد و بعد با شک‬
‫پرسید‬
‫_مطمئنی کیم جیمین بود؟‬
‫‪+‬اره حتی با ماشین خودش بود‬
‫جونگ کوک چنگی به موهاش زد و پلکاشو روی هم فشرد‬
‫_نکنه وقتی لیسا منو میبوسید اومده اینجا و دیدمون؟‬
‫لوهان با تعجب به سمتش اومد‬
‫‪+‬لیسا تورو بوسید؟‬
‫_اره ‪ ...‬لوهان کنار تخت نشست و به فکر فرو رفت‬
‫‪+‬تو گفتی لیسا چیز خاصی بهت نگفته؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪553 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک تند تند سر تکون داد و لوهان کالفه داخل افکارش‬
‫غرق شد‬
‫‪+‬جونگ کوک من حس میکنم اینا همش تله اس _ ‪ ..‬منم حدس‬
‫میزنم ! جونگ کوک اروم گفت و به گالیی که لیسا آورده بود خیره‬
‫شد‬
‫_هیچ دلیلی نداشت لیسا بیاد اینجا‪..‬هیچ حرف مهمی برای زدن‬
‫نداشت فقط منو‬
‫بوسید ‪ ..‬نگاه پر از خشمشو به لوهان داد و از بین دندونای چفت‬
‫شدش گفت‬
‫_اون فقط میخواسته کیم جیمین مارو تو اون وضع ببینه ! لوهان‬
‫متفکر سر تکون داد و جونگ کوک به گالی کنار تختش اشاره کرد‬
‫_اونارو لیسا آورده‪..‬بندازشون دور !دیگه نمیخوام ببینمشون ‪ ..‬لوهان‬
‫بلند شد و دسته گل رو توی دستش گرفت و به سمت در رفت ‪..‬‬
‫همینطوری که توی فکر بود یهو با شَک به سمت جونگ کوک‬
‫چرخید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪554 | P a g e‬‬

‫‪+‬جونگ کوک همه چیز خیلی عجیبه ! نگاه سوالی جونگ کوک‬
‫دنبال جواب بود و لوهان دوباره به سمت تخت جونگ کوک قدم‬
‫برداشت‬
‫‪+‬یه چیزی این وسط اشتباهه !برادر کیم جیمین‪ ،‬سوهو اصال چرا‬
‫میخواد بزور سهامو‬
‫ازمون بخوره؟ اون کلی کمپانی بزرگتر داره به این سهام احتیاجی‬
‫نداره ! چرا دقیقا االن که توی بیمارستانی بعد دو سال لیسا برگشته؟‬
‫و درست زمانی که جیمین‬
‫اومده اینجا تورو بوسیده ! دسته گل رو توی سطل اشغال کنار تخت‬
‫پرت کرد و به جونگ کوک خیره شد ‪ .. +‬اونا دارن یه چیزیو پنهان‬
‫میکنن______ ‪..‬‬
‫_من که بهت گفتم جیمین !گفتم اون یه عوضیه بهت گفته بودم که‬
‫‪... +‬بسسسسسس کنننننن تنهاااام بزااااار‬
‫هنوز جمله ی هیونگش تموم نشده بود که جیمین سرش فریاد زد و‬
‫سوهو عصبی از‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪555 | P a g e‬‬

‫اتاق بیرون زد‬


‫جیمین با خشم به لباس مچاله شده ی جونگ کوک کنار تختش‬
‫خیره شد و بعد با عصبانیت اونو‬
‫پایین انداخت‬
‫‪+‬عووووووضیییییی ‪ ...‬اشکای مزاحمشو پاک کرد و دستشو روی‬
‫چشماش گذاشت‬
‫(حاال باید باهات چیکار کنم؟ ) کالفه توی ذهنش گفت و روی‬
‫تخت دراز کشید‬
‫(من باید با کسی که قاتل مادرمه و قصد کشتنمو داشته و بهم‬
‫تجاوز کرده چیکار کنم؟ ) سواالیی که توی ذهنش بوجود اومده بود‬
‫دیوونش میکرد و جیمین از اینکه نمیدونست‬
‫باید چیکار کنه کالفه بود ( ‪ ..‬ازش شکایت کنم؟‪..‬بکشمش؟‪..‬خدایا‬
‫من باید دقیقا چیکار کنم؟ ) به سقف خیره شد و آخرین قطره‬
‫اشکشو از روی پوستش پاک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪556 | P a g e‬‬

‫(چجوری تو این مدت کم هم عاشقش شدم و هم ازش متنفر شدم؟‬


‫چجوری باهاش‬
‫کنار بیام؟)‬
‫خسته تر از همیشه چشماشو بست ( ‪ ..‬هیونگ همه ی گذشتمو برام‬
‫تعریف کرد پس چرا من هنوز هیچی یادم ن‬
‫میاد؟ چرا حس میکنم جئون جونگ کوک بی گناهه )‪ ..‬نفس عمیقی‬
‫کشید و دوباره چشماشو باز کرد‬
‫‪+‬باید همه چیزو به یاد بیارم ____ ‪ ..‬بعد از دو ساعت خوابیدن‬
‫چشماشو توی تاریکی باز کرد و از روی تخت بلند شد‬
‫ساعت ‪ 1‬شب رو نشون میداد و جیمین با اینکه خسته بود اما مجبور‬
‫بود برای شام پایین‬
‫بره و با هیونگشو همسرش وقت بگذرونه ‪ ..‬پلیور مشکیشو تنش کرد‬
‫و قدمای بی انرژیشو به سمت در برداشت و از اتاقش بیرون‬
‫زد ‪ ..‬خواست از پله ها پایین بره که متوجه صدای عجیبی از اتاق‬
‫هیونگش شد و پشت در‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪557 | P a g e‬‬

‫ایستاد ‪ ..‬با اینکه از فضولی کردن خوشش نمیومد اما کنجکاو شده‬
‫بود تا از اتفاقایی که تو اتاق کار‬
‫برادرش میفته با خبر بشه و گوششو به در چسبوند‬
‫_این اسلحه بدرد نمیخوره‪..‬صداش خیلی بلنده‬
‫‪+‬قربان این اسلحه بی صداست میخواید اینو امتحان کنید؟‬
‫_بدش من‬
‫جیمین متعجب به مکالمه ی سوهو و شخص دیگه ای که توی اتاق‬
‫بود گوش میداد‬
‫(چرا هیونگ اسلحه میخواد؟ _ ) همین خوبه‪..‬با همین کارشو تموم‬
‫کن !چند نفرو همرات میفرستم نگران نباش‬
‫جیمین شوکه دستشو روی سینش گذاشت و سعی کرد نفساشو‬
‫کنترل کنه‪..‬هیونگ اون‬
‫قاتل نبود‪..‬مطمئن بود هیونگش قاتل نیست پس االن دستور قتل کیو‬
‫میداد؟‬
‫‪+‬مطمئنید قربان؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪558 | P a g e‬‬

‫_ارههههه اون جئون جونگ کوک عوضی باید بمیره خیلی قبلتر‬
‫ازینا باید اینکارو میکردم‪..‬تا‬
‫جیمین حقیقت رو نفهمیده باید تمومش کنیم‪..‬از همون اول که‬
‫دیدمش ترسیدم جیمین‬
‫همه چیزو بفهمه و اگه حافظشو دوباره بدست بیاره من دیگه هیچ‬
‫شانسی واسه‬
‫نگهداشتنش ندارم ‪ ..‬شوکه از چیزایی که شنیده بود چند قدم به‬
‫عقب برداشت و به نقطه نامعلومی خیره شد ( ‪ ..‬یعنی من همون‬
‫کسیم که جونگ کوک ازش حرف میزنه؟؟؟؟ ) نمیتونست باور کنه‬
‫که این همه مدت بازیچه بوده و مثل یه احمق گولش زدن اما االن‬
‫وقتی برای ناراحت شدن نداشت ‪ ..‬با ترس به سمت پله ها دویید و‬
‫نفهمید چطور عمارت رو پشت سر گذاشتو سوار‬
‫ماشینش شد ‪ ..‬یه حسی بهش میگفت باید جونگ کوک رو نجات‬
‫بده ‪ .. +‬خدایا من باید چیکار کنم؟؟ نباید بزارم هیونگم قاتل شه و‬
‫نباید بزارم جئون جونگ کوک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪559 | P a g e‬‬

‫بمیره‪...‬اون میتونه کمکم کنه گذشته ای که سوهو ازم قایمش کرده‬


‫رو به یاد بیارم‬
‫با اینکه میدونست هیونگش بهش دروغ گفته اما هنوزم به فکرش‬
‫بود و از اینکه بی‬
‫جهت دلسوزی میکرد متنفر بود ‪ ..‬پاشو روی گاز فشرد تا قبل از‬
‫رسیدن ادمای هیونگش جونگ کوک رو فراری بده و مدام‬
‫پشت سرشو نگاه میکرد تا مطمئن بشه کسی تعقیبش نمیکنه ‪ ..‬کمتر‬
‫از یه ربع به بیمارستان رسید و بدون اینکه سوار آسانسور شه کل‬
‫پله هارو باال دویید‬
‫باالخره به اتاق جونگ کوک رسید و با ضرب در و باز کرد ‪ ..‬جونگ‬
‫کوک و لوهان متعجب به سمتش چرخیدن و جیمین چند نفس‬
‫عمیق پشت سر هم‬
‫کشید ‪ ... +‬باید‪...‬فرار‪..‬کنی‬
‫_چی؟ چرا؟‬
‫جونگ کوک شوکه پرسید و جیمین وارد اتاق شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪560 | P a g e‬‬

‫‪+‬ادمای هیونگم دارن میان اینجا میخوان تورو بکشن ‪ ..‬لوهان با‬
‫ترس به جونگ کوک که بیخیال به نظر میرسید نگاه کرد و سرم رو‬
‫سریع از دستش‬
‫بیرون کشید‬
‫_آااخ چیکار میکنی؟؟؟‬
‫‪+‬زود باش فرار کن جونگ کوک باید بری ‪ ...‬سعی کرد به جونگ‬
‫کوک کمک کنه تا بلند شه اما دوستش با تعجب پسش زد‬
‫_چیکار میکنی لوهان؟ خب میخوان منو بکشن بزار بیان !چرا مثل‬
‫یه ترسو فرار کنم؟‬
‫جیمین نگاهی به بیرون انداخت و به سمت جونگ کوک دویید‬
‫‪+‬زوددد بااش عوضیی االن میرسن‬
‫در یه حرکت جونگ کوک رو بلند کرد و لوهان نگاه مضطربشو به‬
‫جیمین داد‬
‫‪ .. +‬لطفا تو ببرش یه جای امن‪..‬من دست به سرشون میکنم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪561 | P a g e‬‬

‫_نه لوهان تو هم باید با ما بیای ! جونگ کوک عصبی گفت و لوهان‬


‫دستشو روی بازوی جونگ کوک گذاشت‬
‫‪+‬ببین جونگ کوک تو باید سریع بری اونا با من کاری ندارن‪..‬اما‬
‫اینجا موندن تو خودکشیه پس‬
‫باید هر چه زودتر بری ‪ ..‬جیمین بدون معطلی به دست جونگ کوک‬
‫چنگ زد و به دنبال خودش از اتاق بیرون‬
‫کشیدش و مردمکای لرزون لوهان تا لحظه ای که از دیدش خارج‬
‫میشدن همراهیشون‬
‫کرد _______ ‪ ...‬با صدای پیامک گوشیش سریع برداشتش و به‬
‫امید اینکه خبر کشته شدن جونگ کوک رو بشنوه‬
‫پیامک رو باز کرد‬
‫(قربان نتونستیم بکشیمش فرار کرده )‪ ..‬گوشیو تو دستش فشرد و‬
‫به ظرف غذاش خیره شد‬
‫‪+‬عزیزم چیزی شده؟‬
‫لبخند کمرنگی زد و به آیرین نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪562 | P a g e‬‬

‫_نه عزیزم در مورد کاره ‪ ..‬آیرین سری تکون داد و سوهو سعی‬
‫کرد طبیعی برخورد کنه‬
‫_جیمین کجاست؟ چرا نمیاد سر میز؟‬
‫‪+‬چند دقیقه پیش دیدمش دویید رفت بیرون‪..‬خیلی عجله داشت‬
‫هرچی صداش زدم‬
‫نشنید ‪ ..‬سوهو دوباره گوشیشو برداشت و پیامی رو برای آدمی که‬
‫عجیر کرده بود فرستاد ( ‪ ..‬به احتمال زیاد با جیمینه‪..‬همه جارو‬
‫دنبالشون بگردین‪ ..‬برادرم نباید آسیب ببینه ‪!) _______ +‬‬
‫خونریزی داری؟‬
‫جونگ کوک با درد سر تکون داد و دستشو روی لباس پر از خونش‬
‫فشرد‬
‫_دکتر بهم گفت نباید تحرک داشته باشم‪..‬ممکنه‪..‬بخیه ها باز بشه ‪..‬‬
‫جیمین کالفه با یه دست فرمون رو گرفته بود و یه دستشو توی‬
‫موهاش فرو کرده بود و‬
‫فکر میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪563 | P a g e‬‬

‫‪+‬االن میرسیم ویال اونجا یه نگاهی به زخمت میندازم‪..‬‬


‫جونگ کوک به نیمرخ زیبای جیمین خیره شد‬
‫_چه ویل‬
‫ایی؟ برادرت پیدامون میکنه به هر حال !نمیفهمم چرا داریم فرار‬
‫میکنیم‬
‫‪+‬فرار نمیکنیم فرار میکنی !اون ویالیی هم که میریم تازه خریدم و‬
‫هیونگم ازش خبری‬
‫نداره‪..‬پس نمیتونه پیدامون کنه ! جیمین با حرص گفت و جونگ‬
‫کوک به تابلویی که روش نوشته بود " از شهر خارج میشوید"‬
‫نگاه کرد _ ‪ ..‬چرا داری کمکم میکنی؟‬
‫نگاه کوتاهی به جونگ کوک انداخت و دوباره به جلوش خیره شد‬
‫‪+‬چون هم میخوام هیونگمو نجات بدم‪..‬و هم حقیقت رو بشنوم _ ‪..‬‬
‫چه حقیقت‪...‬آااخ‬
‫دستشو روی سینش فشرد و به خونی که از بین انگشتاش بیرون‬
‫میزد نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪564 | P a g e‬‬

‫‪+‬حرف نزن اینجوری خونریزیت بیشتر میشه‪..‬یکم دیگه واقت بیار‬


‫داریم میرسیم‪..‬‬
‫باالخره به ویال رسیدن و جیمین دست جونگ کوک رو دور گردنش‬
‫انداخت تا بتونه تو راه‬
‫رفتن بهش کمک کنه ‪ .. +‬دکتر گفت زخمت عمیق نیست پس این‬
‫همه خون از کجا میاد؟‬
‫جونگ کوک ریز خندید و به کمک جیمین روی تخت دراز کشید‬
‫‪+‬داری میمیری بدبخت خندیدنت چیه ؟‬
‫جعبه ی کمک های اولیه رو آورد و شروع کرد به باز کردن دکمه‬
‫های پیرهن جونگ کوک ‪ ..‬هرچی پایینتر میرفت دستاش لرزش‬
‫خفیفی میگرفتن و ناخوداگاه ذهنش سمت شبی‬
‫میرفت که با جونگ کوک خوابیده بود ‪ ..‬باالخره دکمه هارو باز کرد‬
‫و اوراف زخمو تمیز کرد‬
‫‪+‬یکی دو تاشون باز شده باید زنگ بزنم دکتر بیاد ‪ ..‬چشمای جونگ‬
‫کوک نیمه باز بودن و عرق تمام بدنشو پوشونده بود ‪ ..‬چنگی به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪565 | P a g e‬‬

‫موهاش زد و شروع کرد به قدم زدن دور اتاق ‪ .. +‬اگه زنگ بزنم‬
‫دکتر ‪ ،‬سوهو جامونو پیدا کنه چی؟‬
‫کالفه به سمت جونگ کوک چرخید و با دیدن چشمای بستش به‬
‫سمتش دویید و دستشو‬
‫گرفت‬
‫‪+‬جونگ کوک؟ جونگ کوک چشماتو باز کن ‪ ..‬حتی نمیتونست به‬
‫لوهان زنگ بزنه‪..‬مطمئن بود که برادرش تماساشو کنترل میکنه تا‬
‫جونگ کوکو پیدا کنه‪..‬پس نمیتونست ریسک کنه ( ! باید برم بیرون‬
‫یه دکتر بیارم‪..‬ممکنه گوشی منم کنترل بشه ) ول کردن جونگ‬
‫کوک زخمی اونم تو یه خونه تنها ‪ ،‬اصال درست نبود اما تنها راه برای‬
‫جیمین همین بود و اگه مجبور نبود‪..‬مسلما انجامش نمیداد___ ‪...‬‬
‫سهون با پوزخند به سوهو که عصبی با گوشیش ور میرفت نگاه‬
‫میکرد و اروم اروم از‬
‫قهوش مینوشید‬
‫_لعنت بهش‪..‬گوشیشو خاموش کرده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪566 | P a g e‬‬

‫‪+‬معلومه که خاموش میکنه ! سهون ریلکس گفت و سوهو رو به‬


‫روش نشست‬
‫_چرا باید به جونگ کوک کمک کنه؟ نکنه همه چیزو یادش اومده‬
‫!سهون قهوشو روی میز گذاشت و دست به سینه بهش خیره شد‬
‫‪+‬اشتباه از خودت بود کیم سوهو !واسه کشتن جونگ کوک عجله‬
‫داشتی و اگه منم جای‬
‫جیمین بودم بهت شک میکردم ‪ ..‬سوهو نگاه درموندشو به فنجون‬
‫قهوش داد‬
‫_حاال چجوری پیداشون کنم؟ دارم دیوونه میشم میترسم جیمین‬
‫همه چیزو بفهمه ‪ ..‬نگاهشو به سهون داد و نفس عمیقی کشید‬
‫_و من دوباره برادرمو از دست میدم ‪ .. +‬سعی میکنم پیداشون‬
‫کنم‪..‬اما زمان میبره‬
‫سهون اروم گفت و سوهو سرشو بین دستاش گرفت‬
‫_باید قبل از اینکه جیمین حقیقت رو بفهمه پیداشون کنیم ‪!..‬‬
‫______‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪567 | P a g e‬‬

‫_نگران نباشید زخمشو بستم زود خوب میشه ‪ ..‬دکتر همونطور که‬
‫دستکش های خونیشو در میاورد گفت و جیمین به چشمای بسته ی‬
‫جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬یادتون نره کسی نباید بفهمه که منو مالقات کردین _ ‪ ..‬حواسم‬
‫هست آقای کیم ‪ ..‬برای بدرقه ی دکتر تا دم در باهاش رفت و بعد‬
‫کالفه به سمت اتاق جونگ کوک برگشت‬
‫به باال تنه ی لختش و زخمی که بسته شده بود نگاه کرد و با عذاب‬
‫وجدان کنار تخت‬
‫نشست‬
‫‪+‬شاید اگه ازم میخواستی باهات بخوابم قبول میکردم ‪ ..‬اروم زمزمه‬
‫کرد و دستشو روی دست جونگ کوک گذاشت‬
‫‪+‬میدونم عجیبه ولی من از همون اول که دیدمت حس کردم خیلی‬
‫وقته که‬
‫میشناسمت ‪ ..‬تو باید زود خوب شی جونگ کوک‪..‬باید حقیقت و‬
‫بهت بگم‪..‬میخوام بهت بگم که من جیمین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪568 | P a g e‬‬

‫توام ‪ ..‬کنار جونگ کوک دراز کشید و خیره به نیمرخش گفت‬


‫خیلی دلم میخواد خود واقعیمو بشناسم‪..‬میخوام باهاش رو به رو بشم‬
‫‪...‬چشماشو بست و پیشونیشو به بازوی جونگ کوک چسبوند‬
‫‪+‬میخوام تورو بشناسم‪..‬هیچی از گذشتم به یاد ندارم گاهی وقتا‬
‫تصویر نا واضحی رو‬
‫میبینم‪..‬از یه پسر مو شرابی از یه دختر با موهای چتری‪..‬اما‬
‫هیچکدومو نمیشناسم!‬
‫خودشو بیشتر به جونگ کوک چسبوند و انگشتاشو بین انگشتای‬
‫بزرگ جونگ کوک جا داد‬
‫‪+‬یادم نمیاد چه گذشته ای باهم داشتیم‪..‬اما یادمه خیلی دوست‬
‫داشتم ____ ‪ ..‬با حس کردن جای خالی جونگ کوک چشماشو باز‬
‫کرد و متعجب به اوراف نگاه کرد‬
‫(نکنه رفته؟ ) سریع از روی تخت بلند شد و از اتاق بیرون زد‬
‫‪+‬جونگ کوک؟‬
‫هیچکس جوابشو نداد و نگران به سمت اتاقای دیگه دوید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪569 | P a g e‬‬

‫(اگه رفته باشه چی؟ سوهو اونو میکشه )!!! تمام اتاق ها خالی بودن و‬
‫جیمین با استرس به سمت حیاط رفت‬
‫‪+‬جونگ کوک لعنتی کجایی؟‬
‫حتی توی حیاط هم پیداش نکرد و ضربان قلبش تند تر میشد‬
‫(اون نیست‪ ..‬نیست حاال چیکار کنم؟ سوهو اونو میکشه )‪ ...‬همزمان‬
‫با صدای قلبش که تند تر میشد قدماش هم سریع تر میشد و تقریبا‬
‫کل ویال رو‬
‫دور زد تا تونست جونگ کوک رو که کنار استخر ایستاده بود ‪ ،‬پیدا‬
‫کنه ‪ ... +‬توی حرومزاده ی عوضی همونجا که هستی وایسا چون‬
‫میخوام بکشمت ! جونگ کوک متعجب به پسر عصبی که به سمتش‬
‫میدویید نگاه کرد و زیاد طول نکشید تا هر دو‬
‫باهم توی استخر بیفتن ‪ ..‬بعد از چند ثانیه جیمین سرشو از آب‬
‫بیرون آورد و نفسای عمیقی پشت سر هم کشید‬
‫( ‪..‬پس چرا جونگ کوک از آب نمیاد بیرون؟ ) دوباره استرس‬
‫وحشتناکی بهش هجوم آورد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪570 | P a g e‬‬

‫(نکنه شنا بلد نیست؟ اون عوضی زخمیه )‪ ..‬دوباره زیر آب رفت و‬
‫بعد از چند لحظه همراه جونگ کوک ازش بیرون اومد‬
‫‪+‬هی پسر خوبی؟‬
‫چشمای جونگ کوک بسته بود و جیمین وحشت زده تالش کرد تا‬
‫جسم بزرگ جونگ کوک رو از‬
‫آب بیرون بکشه ‪ .. +‬آااخ لعنت بهت چقدر سنگینی ‪ ..‬با هر زحمتی‬
‫که بود جونگ کوک و از استخر بیرون آورد و با حرکات دستش‬
‫روی قفسه سینه‬
‫ی سهامدارش سعی کرد تا اونو به هوش بیا‬
‫ره ‪ .. +‬خواهش میکنم چشماتو باز کن ‪ ...‬چند بار این حرکتو انجام‬
‫داد اما هیچ تغییری تو حال جونگ کوک به وجود نیومد و جیمین‬
‫ناخودآگاه لباشو روی لبای جونگ کوک گذاشت ‪ ..‬با برخورد لباش‬
‫به لبای درشت جونگ کوک لرزش خفیفی تو دستاش به وجود اومد‬
‫و جیمین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪571 | P a g e‬‬

‫فراموش کرد که اینکارو به خاطر نفس مصنوعی دادن انجام داده ‪..‬‬
‫چشماشو بست وشروع کرد به مکیدن لبای خوش وعم جونگ کوک‬
‫‪..‬از اینکار لذت میبرد و هر از گاهی زبونشو روی لبای مرووب جونگ‬
‫کوک میکشید‬
‫لب پایین پسر بزرگتر و به دندون گرفت و همونطور که سرشو عقب‬
‫میبرد لب جونگ کوک‬
‫هم بین دندوناش کشیده میشد ‪ ..‬چشمای خمارشو باز کرد و با‬
‫چشمای درشت جونگ کوک رو به رو شد ‪ ..‬هنوز لب پایین جونگ‬
‫کوک بین دندوناش بود و جیمین شوکه از کاری که کرده بود به‬
‫چشمای‬
‫جونگ کوک خیره شد‬
‫(رسما داشتم لباشو میکندم‪..‬حاال چیکار کنم؟ ) تو همین فکر بود که‬
‫جونگ کوک چشمک شیطنت آمیزی بهش زد و جیمین عصبی لبشو‬
‫گاز‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪572 | P a g e‬‬

‫محکمی گرفت و ول کرد _ ‪ ..‬آخ لبمو پاره کردی وحشی ‪ ..‬جیمین‬


‫بلند شد و دست به کمر باالی سر جونگ کوکی که جلوی دهنشو‬
‫گرفته بود ایستاد‬
‫‪+‬چرا بدون اینکه بهم بگی اومدی اینجا؟ میدونی چقدر ترسیدم؟ در‬
‫به در دنبالت‬
‫میگشتم ! جونگ کوک بدون هیچ حرفی بلند شد و رو به روی‬
‫جیمین ایستاد‬
‫_مگه منو آوردی اینجا ‪ ...‬با سوزش لبش ‪ ،‬پلکاشو روی هم فشرد و‬
‫جلوی دهنشو گرفت‬
‫‪+‬لبت داره خون میاد!‬
‫دستشو جلو برد تا زخم لب جونگ کوک و چک کنه اما با پس زده‬
‫شدن دستش عصبی فریاد‬
‫زد‬
‫‪+‬فککککر کرددددی نمیدووووونم خودتووو زدیییی به غششش‬
‫کردنننن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪573 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک متعجب نگاهش کرد و بعد پوزخندی زد که لب‬


‫زخمیشو به درد میاورد _ ‪ ..‬عع واقعا میدونستی؟ واسه همینه که منو‬
‫بوسیدی؟‬
‫جیمین دستاشو مشت کرد و به جونگ کوک نزدیکتر شد‬
‫‪+‬من نبوسیدمت فقط میخواستم بهت نفس مصنوعی بدم _ ‪ ..‬اوه‬
‫برای تنفس مصنوعی باید سه بار لب باالرو لیس بزنی چهار بارم لب‬
‫پایینو بمکی‬
‫و بعد با دندونات جرشون بدی؟‬
‫جیمین با اینکه خجالت زده شده بود اما برای کم نیاوردن به چشمای‬
‫جونگ کوک خیره شد و‬
‫پوزخندی زد‬
‫‪+‬میبینم که همشونو شمردی ! جونگ کوک تو صورتش خم شد‬
‫_میخوای همینکارو با لبای خوشکل خودت بکنم تا توهم‬
‫بشماریشون؟‬
‫‪+‬خفه شو ‪ ..‬جونگ کوک و به عقب هُل داد و به سمت ویال راه افتاد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪574 | P a g e‬‬

‫_حاال چرا قهر کردی رئیس کوچولو؟ تو داشتی حین بیهوشی به من‬
‫تجاوز میکردی من‬
‫باید قهر کنم نه تو ‪ !..‬جیمین بدون اینکه متوقف بشه سری از‬
‫افسوس تکون داد و جونگ کوک باپوزخند پشت‬
‫سرش راه افتاد ‪ .. ______ +‬هنوزم گوشیش خاموشه ‪ ..‬سوهو با‬
‫نگرانی گفت و سهون متفکر نگاهش کرد‬
‫_بنظرم زنگ زدنو تمومش کن‪..‬اون پسر انقدرام احمق نیست که‬
‫گوشیشو روشن بزاره‬
‫تا ما پیداشون کنیم ‪ ! +‬پس باید چیکار کنم؟ تماشا کنم چجوری‬
‫برادرمو از دست میدم؟‬
‫سرشو بین دستاش گرفت و از بین دندونای چفت شدش گفت‬
‫‪+‬تمام این دو سال حقیقت و ازش مخفی کردم‪..‬دو روز پیشم بهش‬
‫دروغ گفتم تا از‬
‫جونگ کوک متنفرش کنم ‪..‬اگه حقیقت و بفهمه دیگه هیچوقت منو‬
‫نمیبخشه ‪ ..‬سهون انگشتاشو بین هم جا داد و به جلو خم شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪575 | P a g e‬‬

‫_من جونگ کوک و دوس داشتم اما ازش متنفر بودم‪..‬همیشه پدرم‬
‫روی اون حساب‬
‫میکرد هیچوقت کاراشو به من نمیگفت‪..‬دلیلشم این بود که من‬
‫نمیتونستم مثل جونگ کوک‬
‫زیرکانه عمل کنم ‪ ..‬نفس عمیقی کشید و سرشو پایین انداخت‬
‫_توهم مثل منی سوهو‪..‬نمیدونی چجوری بازی کنی !حرفایی که‬
‫میزنی جای اینکه دشمنتو‬
‫نابود کنه خودتو گرفتار میکنه‪..‬‬
‫در برابر جونگ کوک هیچ راهی جز تسلیم شدن نداری‪..‬ببین جیمین‬
‫حرف تورو باور نکرده و‬
‫فراریش داده تا حقیقت و از زبون اون بشنوه ! سوهو سر درگم به‬
‫گلدون روی میز خیره شد و سهون اروم گفت‬
‫_هرچقدرم جلو باشیم جونگ کوک همیشه یه قدم ازمون جلوتره‪..‬‬
‫_لوهان میدونه من اینجام؟‬
‫جونگ کوک نگران پرسید و جیمین سرشو به دو طرف تکون داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪576 | P a g e‬‬

‫‪+‬نه‪..‬گوشیمو خاموش کردم تا پیدامون نکنن _ ‪ ...‬اگه بالیی سرش‬


‫بیارن چی؟ من باید برم‬
‫سریع بلند شد و به سمت در قدم برداشت‬
‫‪+‬هیچ بالیی سرش نمیارن‪..‬مشکل هیونگم تویی نه اون ! جونگ‬
‫کوک بی توجه از در بیرون زد و جیمین با پوزخند به در بسته خیره‬
‫شد ‪ ..‬شاید اگه کس دیگه ای جونگ کوک رو با اون همه نگرانی‬
‫میدید تعجب میکرد‪..‬اما برای‬
‫جیمینی که میدونست لوهان ارزش بیشتری از یه دوست رو برای‬
‫جونگ کوک داره زیاد‬
‫عجیب نبود ‪ ..‬دوتا فنجون قهوه روی میز گذاشت و روی صندلی‬
‫نشست ( ‪ ..‬وقتشه بیای تو آقای جئون )‪ ..‬دقیقا بعد از گذشتن همین‬
‫جمله از ذهنش جونگ کوک با خشم وارد خونه شد و جلوی در‬
‫ایستاد‪..‬‬
‫‪+‬اوه اومدی؟ بیا برات قهوه درست کردم _ ‪ ..‬توی عوضی چرا این‬
‫شلوارک و دادی من بپوشم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪577 | P a g e‬‬

‫کمی از قهوش نوشید و بعد با نگاه بی تفاوتی به جونگ کوک‬


‫خشمگین خیره شد‬
‫‪+‬خب لباسای من که اندازت نمیشه‪..‬این تنها چیزی بود که کِش‬
‫میاورد تنت میشد ! جونگ کوک به شلوارک تو پاش چنگ زد و‬
‫قدمای تندشو به سمت جیمین برداشت‬
‫_آخه کی شلوارک گل گلی پاش میکنه میره بیرون ؟‬
‫‪+‬اووم‪..‬تو؟‬
‫جونگ کوک دستاشو مشت کرد و با حرص به قیافه خونسرد‬
‫جیمین نگاه کرد‬
‫_من باید برم زودباش یه چیزی بیار تنم کنم‬
‫جیمین از پشت میز بلند شد و رو به روی جونگ کوک ایستاد‬
‫‪+‬خب متاسفانه باید بگم با لباسای بیمارستان دزدیدمت اوردمت‬
‫اینجا پس هیچ لباسی‬
‫همراهت نیست _ ‪ ..‬ولی من باید برم ‪ ! +‬ولی نمیتونی ! به سمت در‬
‫رفت و قفلش کرد و کلید و توی جیبش گذاشت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪578 | P a g e‬‬

‫_به چه حقی در و قفل میکنی؟‬


‫‪+‬احمق نباش جئون جونگ کوک‪..‬اینکارو برای خودت انجام میدم !‬
‫سوهو هیونگ تورو‬
‫میکشه!‪..‬‬
‫جونگ کوک توی صورت جیمین خم شد و با لحن محکمی گفت‬
‫_اگه خیلی نگرانمی بهتره به هیونگت بگی که من بهت تجاوز نکردم‬
‫و تو خودتم اینو‬
‫میخواستی ! جیمین سیلی محکمی بهش زد و با نفرت به نیمرخش‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬توی عوضی چقدر میتونی پست باشی‪!..‬تو بهم تجاوز کردی _ !‬
‫خبببب ارررره کههههه چییییی؟؟ خودددتم دوووس داشتیششش‬
‫انقدددر اداااا در نیاااار‬
‫جونگ کوک فریاد کشید و جیمین با عصبانیت به بازوی جونگ‬
‫کوک چنگ زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪579 | P a g e‬‬

‫‪+‬اهمیتی به چرتو پرتات نمیدم‪..‬ولی االن مشکل فقط این نیست _ ‪..‬‬
‫اره مشکل کال منم‪..‬از همون اولم مشکل بودم !از وقتی بدنیا اومدم‬
‫اینجوری‬
‫بودم‪..‬حتی پدر و مادرمم منو نخواستن شبا تو خیابونا میخوابیدم !!!‬
‫بعدشم ووک منو پیدا کرد‬
‫بهم پناه داد درست جایی که فکر کردم دیگه خوشبختی بهم رو‬
‫آورده مجبورم کرد کارای‬
‫کثیفشو انجام بدم ‪ ..‬پشت سر هم تند تند گفت و به چهره ی جیمین‬
‫که ارومتر شده بود نگاه کرد و چند قدم‬
‫به عقب رفت _ ‪ ..‬من واسه همه یه مشکل بزرگ بودم‪..‬لیسا که‬
‫عاشقش شدم بعد فهمیدم مثل یه‬
‫نردبون ازم استفاده کرده تا به قدرت ووک برسه‪..‬یا جیمین که همه‬
‫چیزای تلخ زندگیمو‬
‫ازم گرفت و تلخیای خودشو بهش اضافه کرد ‪ ..‬به دیوار پشت سرش‬
‫تکیه داد و همزمان با قطره اشکی که از بین پلکاش فرار میکرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪580 | P a g e‬‬

‫خنده هیستریکی کرد‪..‬‬


‫_میدونی چرا؟ چون من بدون اینکه بدونم دردسر خیلیا بودم‪..‬چون‬
‫من هدف نبودم‬
‫فقط راهی بودم که میتونستن برای رسیدن به مقصد ازش رد شن ‪...‬‬
‫بدون اینکه اشکاشو پاک کنه روی زانو هاش نشست و چشماشو‬
‫بست‬
‫_هیونگت میخواد منو بکشه؟ پس فقط بزار انجامش بده چون داره‬
‫بهم لطف بزرگی‬
‫میکنه‪..‬من بعد از جیمین دیگه نتونستم لبخند بزنم‪..‬وقتی فکر میکردم‬
‫همه چی تموم شده‬
‫تورو دیدم‪ ،‬احساس کردم دوباره جیمین برگشته‪..‬گفتم دوباره میتونم‬
‫ببوسمش و لمسش‬
‫کنم ‪ ..‬چشماشو باز کرد و به حلقه ی تو دستش خیره شد‪..‬روزی که‬
‫این حلقه هارو میگرفت فکر‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪581 | P a g e‬‬

‫میکرد فقط یه ازدواج سوری انجام میده و بعد درش میاره اما حاال‬
‫بعد از دو سال هنوزم‬
‫توی دستش میدرخشید و ثابت میکرد که جونگ کوک واقعا دلتنگه‬
‫همسرشه _ ‪ ..‬گفتم میتونم دوست دارمی که ازش مخفی کردمو‬
‫بهش بگم‪..‬تا به خاطر شنیدنش عذاب‬
‫نکشه ! جیمین بغضی که به گلوش چنگ زده بود رو قورت داد و‬
‫قدمای آرومشو به سمت‬
‫جونگ کوک برداشت و روی زانوهاش نشست ‪ .. +‬خب پس چرا‬
‫بهش نمیگی؟‬
‫جونگ کوک گنگ به قطره اشکی که روی پوست درخشان جیمین‬
‫لیز میخورد نگاه کرد‬
‫_اون مرده ‪ .. +‬نه اون زندست !درست رو به روته ‪ ..‬جونگ کوک‬
‫خنده ی بلندی و سر داد و وسط خنده هاش شروع به دست زدن‬
‫کرد‬
‫_تالشت ستودنیه‪..‬اما‪...‬امااا‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪582 | P a g e‬‬

‫دوباره به خنده افتاد و دستشو روی شونه ی جیمین گذاشت‬


‫_اما دیگه این حقه ات تکراری شده ‪ ..‬ذهن جیمین به سمت شبی‬
‫که جونگ کوک و مسخره کرده بود کشیده شد و نا امید از کار‬
‫خودش سرشو پایین انداخت‬
‫‪+‬ایندفه جدیه جونگ کوکه _ ‪ ..‬اوکی اوکی‬
‫‪+‬لعنتی میگم دارم حقیقت و میگم بفهم ! گفت و به صورت بی حس‬
‫جونگ کوک خیره شد‬
‫‪+‬میدونم باورش برات سخته اما من خودمم تازه دیروز فهمیدم _ ‪..‬‬
‫ثابت کن ! هر دو به چشمای هم خیره شدن و برای مدت طوالنی ای‬
‫نگاهشونو از روی هم بر‬
‫نداشتن‬
‫‪+‬تو مگه عاشق جیمین نبودی؟ پس باید بشناسیش _ ‪ ..‬من عاشق‬
‫جیمین قدرتمند و شجاعی بودم که بدون ترس رو به روی یه‬
‫عوضی ایستاد‪..‬نه تویی که با احساسات بقیه بازی میکنی ! چشمای‬
‫هر دو از گریه سرخ و صداشون گرفته شده بود ‪ .. +‬خوبه که تو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪583 | P a g e‬‬

‫میدونی کیو دوس داشتی‪..‬من حتی تورو خوب نمیشناسم اما میدونم‬
‫که یه‬
‫زمانی عاشقت بودم ‪ ..‬جیمین با لبخند تلخی گفت و به حلقه ی توی‬
‫دست جونگ کوک خیره شد‬
‫‪+‬من یه چیزی دارم که بهت ثابت میکنه من جیمینم ‪ ..‬دستشو توی‬
‫جیبش برد و دستبندی ازش بیرون آورد‬
‫‪+‬اینو وقتی نجاتم دادن دور دستم بوده‬
‫جونگ کوک به دستبند چنگ زد و به نوشته های روش نگاه کرد‬
‫روی دستبند اسم جیمین و کیونگسو حک شده بود و با اینکه اینو‬
‫زیاد دست جیمین ندیده‬
‫بود خوب یادش بود که کیونگسو بهش هدیه داده بود‬
‫_این‪..‬ااینو کیونگسو ‪ ..‬جونگ کوک با بغض گفت و جیمین تند تند‬
‫سر تکون داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪584 | P a g e‬‬

‫زیاد طول نکشید تا همدیگه رو بغل کنن و صدای هق هق بلندشون‬


‫تو خونه بپیچه _ ‪ ..‬خدایا نمیتونم باور کنم ‪ ...‬صورت جیمین و تو‬
‫دستاش گرفت و با اینکه اشکاش مزاحم دیدنش میشدن بهشون‬
‫اهمیت نداد‬
‫_این همه مدت کنارم بودی و من احمق نفهمیدم ‪ ..‬جیمین خنده ی‬
‫ریزی کرد و اشکاشو پاک کرد‬
‫‪+‬باید خیلی چیزارو یادم بیاری جونگ کوک___ ‪..‬‬
‫سیگارشو توی جاسیگاری رها کرد و به سهون که توی فکر فرو رفته‬
‫بود نگاه کرد _ ‪ ..‬توهم داری به همون چیزی که من بهش فکر‬
‫میکنم فکر میکنی؟‬
‫سهون سرشو به نشونه تایید تکون داد و لیسا دستشو زیر چونش‬
‫گذاشت‬
‫_درست فکر میکنی‪..‬جونگ کوک دیگه منو دوس نداره ‪ ! +‬غیر‬
‫ممکنه‪..‬به خاطر تو با جیمین ازدواج کرد حاال چطوری عاشقش شده؟‬
‫سهون عصبی پرسید و لیسا سیگار جدیدی رو روشن کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪585 | P a g e‬‬

‫_میدونی سهون‪..‬وقتی میریم دنبال یه ادم جدید نباید توقع داشته‬


‫باشیم اون ادم‬
‫قدیمی منتظرمون بمونه ‪ ..‬پک عمیقی از سیگارش گرفت و بین‬
‫دودش به صورت سهون خیره شد‬
‫_اونم میره سراغ یه ادم جدید ‪ .. +‬ولی هرطور شده باید اونارو از‬
‫هم جدا کنیم‪..‬به خاطر اینکه سوهو اون چک لعنتیو امضا کنه‬
‫مجبوریم از هم جداشون کنیم ‪ ..‬لیسا به اسلحه ی روی میز اشاره کرد‬
‫_اگه دنبال پولی فقط کافیه جونگ کوک و بکشی ‪ ..‬سهون نفس‬
‫عمیقی کشید و شروع کرد به ماساژ دادن پیشونیش‬
‫‪+‬نمیتونم‪..‬قبلنم خواستم بکشمش اما خاطرات بچگیمون وقتی به‬
‫خاطر من کتک میخوردو‬
‫گریه نمیکرد از جلو چشمم کنار نمیره ‪ ..‬نگاه درموندشو به لیسا داد و‬
‫نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪586 | P a g e‬‬

‫‪+‬من نمیتونم اونو بکشم _ ! پس زمان تصمیم میگیره که ما برنده‬


‫میشیم یا میبازیم ! با شنیدن صدای در ‪،‬سهون اجازه ی ورود داد و‬
‫مرد قد بلندی وارد اتاق شد‬
‫‪+‬قربان پیداشون کردیم _ _____ ‪ ..‬همش همین بود جیمین‪..‬باور‬
‫کن اونروز ووک منو لوهانو مجبور کرد طوری رفتار کنیم که‬
‫تو فکر کنی بهت خیانت کردیم‪..‬گفت اگه اینکارو نکنیم هممونو‬
‫میکشه !ماهم به خاطر همین‬
‫سعی کردیم نقش بازی کنیم تا جون تورو نجات بدیم ‪ ...‬جیمین بی‬
‫توجه به اشکایی صورتشو میسوزوندن به جونگ کوک نگاه کرد و‬
‫اروم گفت‬
‫‪+‬من‪..‬تمام‪..‬این مدت دروغای هیونگمو باور کرده بودم ‪ ...‬پلکاشو‬
‫روی هم فشرد و دستشو جلوی دهنش قرار داد‪ ،‬جونگ کوک سرشو‬
‫تو آغوشش‬
‫گرفت و شروع به نوازش کردن موهاش کرد _ ‪ ..‬جیمین مهم اینه‬
‫االن تو اینجایی و حالت خوبه‪..‬مهم اینه من میتونم هر روز چندین بار‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪587 | P a g e‬‬

‫بهت بگم دوست دارم ‪ ..‬بیا از چین بریم !برگردیم کره اونجا‬
‫کیونگسو منتظرته ‪ .. +‬دلم براش تنگ شده ‪ ..‬دستاشو دور جونگ‬
‫کوک حلقه کرد و هق هق های بلندش سکوت خونه رو شکست‪..‬‬
‫_جیمین خواهش میکنم عزیزم‪..‬خواهش میکنم بیا از اینجا بریم‬
‫صورت جیمین رو تو دستاش گرفت و اشکاشو پاک کرد‬
‫_قبل از اینکه دوباره از دست بدمت بیا از اینجا بریم ‪ ...‬جیمین تند‬
‫تند سر تکون داد و جونگ کوک بوسه ای به لباش زد‬
‫پیشونیشو به پیشونی جیمین چسبوند و چشماشو بست‬
‫_میترسم چشمامو باز کنم ببینم داشتم خواب میدیدم‪..‬میترسم همه‬
‫چیز یه رویا باشه‬
‫جیمین ‪ ..‬جیمین مچ دستای جونگ کوکو گرفت و بین گریه های‬
‫دردناکش لبخندی زد‬
‫‪+‬میریم جونگ کوک‪..‬نگران نباش میریم‪..‬ما االن حسمون بهم قویتر‬
‫شده ‪ ،‬دیگه اجازه نمیدیم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪588 | P a g e‬‬

‫ادمای عوضی زندگیمون مارو بازیچه ی خواسته هاشون کنن ‪..‬‬


‫همدیگه رو محکم بغل کردن تا تمام این دو سال دوری و جبران‬
‫کنن ‪ ..‬شاید جیمین حافظشو از دست داده بود و کسیو نمیشناخت اما‬
‫گاهی اوقات دلتنگ کسی‬
‫که به یادش نمیاورد میشد و این حس بدی بهش میداد ‪ ..‬حداقل‬
‫بقیه میدونستن که دلتنگ کی هستن اما جیمین حتی اسم کسی که‬
‫دلتنگش بود رو‬
‫به یاد نمیاورد و این وحشتناک ترین حسی بود که تجربش کرده بود‬
‫‪...‬خوشحال بود که ووک به جزاش رسیده و اعدام شده بود پس‬
‫باالخره تونسته بود انتقام‬
‫خون مادرشو از اون پست فطرت بگیره ‪ ..‬با شنیدن صدای فریاد از‬
‫بیرون متعجب از آغوش هم بیرون اومدن و جونگ کوک قدماشو‬
‫به سمت پنجره کشید‬
‫_اوه لوهان اون بیرونه ‪ ..‬جیمین کنارش قرار گرفت و گوشه ی پرده‬
‫رو کنار زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪589 | P a g e‬‬

‫‪+‬چجوری جامونو پیدا کرده؟‬


‫_نمیدونم‪..‬بهتره در و باز کنیم بیاد تو‬
‫جونگ کوک با لحن نگرانی گفت و جیمین متفکر بهش خیره شد‬
‫‪+‬اگه این یه تله باشه چی؟ ممکنه از لوهان استفاده کرده باشن تا‬
‫جای مارو پیدا کنن ‪ ..‬با اتمام جمله‬
‫ی جیمین جونگ کوک چند لحظه به فکر فرو رفت و بعد دوباره‬
‫جیمین رو به آغوش کشید‬
‫_اگه یه وقت گیر افتادیم تو نگو که همه چیو یادت اومده‪..‬اینجوری‬
‫جون توهم تو خطر‬
‫میوفته فقط بگو که نمیخاستی سوهو قاتل شه ‪ ..‬جیمین بغض‬
‫دردناکشو قورت داد و سرشو به سینه ی جونگ کوک فشرد‬
‫‪+‬نباید تسلیم شی جونگ کوک‪..‬دوتایی فرار میکنیم همه چیز درست‬
‫میشه ‪ ..‬اینبار صدای زنگ آیفون به صدا در اومد و جیمین با‬
‫استرس در و باز کرد‬
‫لوهان طول حیاطو دویید و سریع وارد خونه شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪590 | P a g e‬‬

‫‪+‬پیداتون کردن‪..‬دارن میان اینجا‬


‫بدون اینکه نفس بگیره گفت و جونگ کوک چنگی به موهاش زد ‪..‬‬
‫جیمین سریع به سمت اتاقش دویید و بعد از برداشتن چند تا از‬
‫وسایلش دوباره پیش‬
‫جونگ کوک که سردرگم بنظر میرسید برگشت‬
‫‪+‬زود باش جونگ کوک باید بریم _ ‪ ..‬کجا؟‬
‫‪+‬برمیگردیم کره ! لوهان با اینکه از تالشای جیمین برای نجات‬
‫دادن جونگ کوک متعجب شده بود اما تصمیم‬
‫گرفت حرف زدنو به وقت دیگه ای موکول کنه و سریعتر از اونجا‬
‫فراریشون بده‪...‬‬
‫‪+‬قربان کل ویال رو گشتیم ولی اونجا نبودن _ ‪ ..‬یعنی چی که اونجا‬
‫نبودن؟‬
‫سوهو عصبی پرسید و مرد قد بلند با استرس جواب داد‬
‫‪+‬فکر کنم قبل از رسیدن ما فرار کردن _ ‪ ..‬احمقای بی‬
‫خاصیت‪..‬گمشو بیرون‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪591 | P a g e‬‬

‫مرد بی معطلی از اتاق خارج شد و سهون پوزخندی به سوهو و لیسا‬


‫زد‬
‫‪+‬این یعنی جیمین حقیقت و فهمیده و باهاش فرار کرده‪..‬و جونگ‬
‫کوکم واقعا لیسارو گذاشته کنار ‪ ..‬لیسا توی صورت سهون خم شد و‬
‫از بین دندونای چفت شدش گفت‬
‫_جونگ کوک فقط عاشق منه‪..‬فقط منو دوس داره اینو بفهم سهون !‬
‫عصبی از اتاق بیرون زد و سوهو به در بسته ی اتاق خیره شد‬
‫‪+‬یعنی به همین راحتی جیمین و از دست دادم؟ درست مثل تیانگ‬
‫‪..‬خنده ی هیستریکی کرد و بی توجه به بغضی که گلوشو به درد‬
‫آورده بود گفت‬
‫‪+‬تیانگ گفت میرم با دوستام خوش میگذرونم و زود برمیگردم‪..‬اما‬
‫هیچوقت برنگشت ! با چشمای سرخش به سهون که توی فکر فرو‬
‫رفته بود نگاه کرد و اروم گفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪592 | P a g e‬‬

‫‪+‬نا عادالنست که جیمین بدون هیچ حرفی ترکم میکنه _ ‪ ...‬باید اول‬
‫ببینیم اونا کجان ‪..‬بعد یه فکری براش میکنیم ‪ ..‬سهون خونسرد گفت‬
‫و سوهو سرشو بین دستای بی انرژیش گرفت‬
‫‪+‬به محض اینکه جاشونو فهمیدم جونگ کوک و میکشم ‪..‬‬
‫_______باالخره بعد از دو سال به کشورش برگشته بود‪..‬کشوری‬
‫که جز خاطرات تلخ چیزی ازش به‬
‫یاد نداشت و از اینکه دوباره بین همون مردم قرار گرفته بود‪،‬‬
‫میترسید ‪ ..‬جونگ کوک دستشو دور جیمین انداخت و لبخندی زد‬
‫_به خونه خوش اومدی‬
‫جیمین با لبخند به چشمای مرد جذابی که با عشق بهش خیره شده‬
‫بود نگاه کرد‬
‫‪+‬دستمو میگیری؟ استرس دارم‪..‬میترسم گم شم‬
‫دست جیمین و بین دستای گرمش گرفت‬
‫_تو هیچوقت گم نمیشی پارک جیمین‪..‬من هردفعه دنبالت میگردم‬
‫و پیدات میکنم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪593 | P a g e‬‬

‫درست مثل االن ‪ ..‬جیمین خجالت زده سرشو خاروند و به لوهان که‬
‫با پوزخند نگاشون میکرد خیره شد‬
‫‪+‬چرا اینجا وایستادیم؟ بریم خونه دیگه‬
‫_خونه ی اینجارو فروختیم که بیایم چین‬
‫لوهان گفت و جلوتر از جیمین و جونگ کوک راه افتاد‬
‫_االن میریم یه جای دیگه‬
‫‪+‬کجا؟‬
‫لوهان چشمکی زد و اروم جواب داد‬
‫_این یه سورپرایزه ‪ ..‬کنار جونگ کوک تو تاکسی قرار گرفت و با‬
‫کنجکاوی به منظره ی بیرون نگاه کرد‬
‫‪+‬خیلی وقته اینجارو ندیدم‪..‬اما انگار چیزی عوض نشده‬
‫جیمین با تعجب گفت و جونگ کوک با لحن غمگینی جواب داد‬
‫_کال دو سال بوده‪..‬البته این دو سال برای من خیلی بیشتر از چیزی‬
‫که باید گذشت ‪ ..‬من تو این دو سال زندانی بودم و روز شماری‬
‫میکردم تا یه روز بیام بیرون و پیدات‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪594 | P a g e‬‬

‫کنم ‪ .. +‬و پیدام کردی ‪ ..‬با لبخند بهم خیره شدن که صدای لوهان از‬
‫جلوی ماشین بلند شد‬
‫_البته این وسط من بودم که جونگ کوک و اوردم تو شرکتِ‬
‫جیمین یادتون نره ‪ ..‬هر سه نفر زیر خنده زدن و بعد جیمین متفکر از‬
‫شیشه به بیرون خیره شد‬
‫‪+‬شرکت و ول کردم سوهو رو ول کردم‪..‬هیونگ تو این دو سال‬
‫خیلی برام تالش‬
‫کرد ‪ ..‬نگاه درموندشو به جونگ کوک داد‬
‫‪+‬بنظرت عادالنست که اینجوری ولش کنم؟‬
‫دست جیمین و بین دستاش فشرد و لبخندی زد‬
‫_بنظرت این عادالنست که اون بخواد همسرمو ازم بگیره؟‬
‫‪+‬نه خب ببین ‪ ..‬بین حرف جیمین پرید و با لحن جدی گفت‬
‫_سوهو تورو فقط برای خودش میخواد‪..‬مشکلش حسادته شاید به‬
‫خاطر همینه که من‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪595 | P a g e‬‬

‫مشکلشم ‪ ..‬جیمین بدون حرفی دوباره سرشو به سمت شیشه‬


‫چرخوند و کالفه از افکاری که ذهنشو‬
‫آشفته کرده بودن هوفی کشید‬
‫شاید بهتر بود فعال از کنار جونگ کوک بودن لذت میبرد و به افکار‬
‫آزار دهنده اجازه ی تاثیر‬
‫گذاشتن نمیداد _ ‪ ...‬رسیدیم‬
‫لوهان گفت و از ماشین پیاده شد جیمین متعجب از ماشین بیرون‬
‫اومد و به عمارت‬
‫رو به روش خیره شد‬
‫‪+‬اینجا کجاست؟‬
‫_االن خودت میفهمی ‪ ..‬لوهان سریع زنگ در و زد و زیاد طول‬
‫نکشید تا مرد نسبتا پیری در و براش باز کنه‪..‬‬
‫‪+‬سالم آقای کانگ‬
‫_سالم پسرم خوش اومدی‬
‫مرد با لبخند به داخل دعوتشون کرد و گفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪596 | P a g e‬‬

‫_خیلی وقته اینجا نیومدی پسرم ‪ .. +‬رفته بودم چین ‪ ..‬به جونگ‬
‫کوک و جیمین عالمت داد‬
‫‪+‬اونام دوستامن جونگ کوک و جیمین‬
‫پیرمرد با لبخند عجیبی بهشون خیره شد و جیمین خجالت زده‬
‫دست بزرگ جونگ کوک رو فشرد‬
‫‪+‬بفرمایید داخل‪..‬رئیس با دیدنتون خوشحال میشه‬
‫جیمین که نمیدونست منظور پیرمرد از رئیس کیه با کنجکاوی به‬
‫اوراف نگاه میکرد و‬
‫همراه جونگ کوک وارد عمارت شد‬
‫بی صبرانه منتظر بود صاحب این عمارتو ببینه و با ذوق به سمت‬
‫لوهان چرخید‬
‫‪+‬پس چرا نمیاد صاحب اینجا؟‬
‫_همیشه تو همین تایم کارش تموم میشد و برمیگشت بهتره‬
‫منتظرش بمونیم ‪ ..‬لوهان راحت گفت و روی یکی از مبل های‬
‫سلطنتی جا گرفت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪597 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک و جیمین رو به روش نشستن و به اوراف نگاهی انداختن‬


‫_چقدر آدم موفقی شده‪..‬این عمارت خیلی برازندشه ‪ ..‬جونگ کوک‬
‫با افتخار گفت و لوهان لبخندی زد‬
‫‪+‬اون واقعا تو کارش بهترینه‪..‬خودت یادته که چقدر به خاطر تو‬
‫تالش کرد‪..‬‬
‫با شنیدن صدای پا هر سه به سمت مردی که دستاشو تو جیب‬
‫پالتوی بلندش فرو کرده‬
‫و هدفون زده بود برگشتن و جیمین با به یاد آوردن اون شخص با‬
‫هیجان از جاش بلند‬
‫شد ‪ ..‬مرد به سمتشون برگشت و بعد از مکث کوتاهی هدف‬
‫ونشو در آورد‬
‫_جیمین؟‬
‫با تعجب پرسید و جیمین با بغض به سمتش دویید‬
‫‪+‬جونگین هیونگ ‪ ...‬همدیگه رو در آغوش گرفتن و جونگین بی‬
‫توجه به بقیه اجازه داد اشکای داغش از بین‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪598 | P a g e‬‬

‫پلکای سردش بیرون برن‬


‫_تو زنده ای پسر‪..‬این همه مدت کجا بودی؟‬
‫از هم جدا شدن و جیمین با لبخند دردناکی گفت‬
‫‪+‬قضیش مفصله _ ‪ ..‬من هنوزم باورم نمیشه این تویی ‪ ..‬جونگین‬
‫سردرگم گفت و همراه جیمین وارد پذیرایی شد‬
‫‪+‬شماهم اینجایید؟‬
‫_اره جیمین و پیدا کردیم و آوردیمش ‪ ..‬هم لوهان و هم جونگ‬
‫کوک رو در آغوش گرفت و بعد روی یکی از مبل ها نشست‬
‫‪+‬چطوری جیمین و پیدا کردین؟‬
‫_به سختی ‪ ..‬تنها جواب جونگ کوک بود و جونگین به خنده افتاد‬
‫‪+‬پس باالخره موفق شدی جئون جونگ کوک ‪ ..‬جونگین با لبخند‬
‫گفت و جونگ کوک دستشو دور گردن جیمین انداخت‬
‫_به کمک تو و لوهان‪..‬تو چی موفق شدی عشقتو بهش ابراز کنی؟‬
‫جونگین به ارومی سر تکون داد و جیمین متعجب به سمت جونگ‬
‫کوک چرخید ‪ .. +‬جونگین هیونگ کسیو دوس داره؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪599 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک سر تکون داد و جونگین با لحن غمگینی گفت‬


‫_اره من یکیو دوس دارم که هیچ عشقی بهم نداره ‪ ..‬با دیدن نگاه‬
‫سردرگم جیمین به گلدونی که روی میز بود خیره شد و دستشو زیر‬
‫چونش‬
‫گذاشت‬
‫_االن دو ساله که عاشق کیونگسوام حتی ما باهم زندگی میکنیم و‬
‫میدونه که دیوانه وار‬
‫دوسش دارم‪..‬اما میگه فقط میخواد دوست همدیگه باشیم ‪ ..‬لبخند‬
‫دردناکی زد و جیمین شوکه پرسید ‪ .. +‬تو‪..‬با کیونگسو‪..‬زندگی میکنی؟‬
‫جونگین سر تکون داد و جیمین اروم گفت‬
‫‪+‬اون االن کجاست؟‬
‫_تو اتاقشه بیشتر وقتشو اونجا میگذرونه‪..‬از وقتی تو رفتی یه آدم‬
‫دیگه شده ‪ ..‬جیمین از جاش بلند شد و به اتاقی که جونگین بهش‬
‫اشاره میکرد نگاه کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪600 | P a g e‬‬

‫‪+‬نگران نباش من هرطور شده راضیش میکنم تا ‪ ..‬قبل از اینکه جمله‬


‫ی جیمین تموم شه جونگین از جا بلند شد و سریع دستشو به نشونه‬
‫ی نه تکون داد‬
‫_نه خواهش میکنم بهش چیزی نگو‪..‬نمیخوام تحت فشار‬
‫بزارمش‪..‬درسته که من عاشقشم ولی وقتی اون نمیخواد با من باشه‬
‫چرا باید اذیتش کنم؟‬
‫رو به روی جیمین قرار گرفت و دستشو روی شونش گذاشت‬
‫_مهم اینه که اون همیشه همین جاست‪..‬حتی اگه تا آخر عمرم منو‬
‫پس بزنه مهم نیست چون همینکه اینجاس منو خوشحال‬
‫میکنه‪..‬بهتره زودتر بری پیشش چون خیلی دلتنگته‬
‫جیمین با بغض لبخندی زد و خوشحال از تفکر جونگین هیونگش به‬
‫سمت اتاق بهترین و‬
‫تنها دوستش راه افتاد ‪ ..‬تو این دو سال کیونگسو چقدر عوض شده‬
‫بود؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪601 | P a g e‬‬

‫به دستبندش که اسم خودش و کیونگسو روش حک شده بود نگاهی‬


‫انداخت و بعد از در‬
‫زدن وارد اتاق شد ‪ ..‬کیونگسو پشت بهش شطرنج بازی میکرد و‬
‫جیمین خوب میدونست که دوستش توی این‬
‫بازی مهارتای خاصی داره‬
‫_گفتم که چیزی نمیخوام‪..‬برو بیرون هروقت گرسنم باشه خودم‬
‫میام یه چیزی میخورم ‪ ..‬مهره ی اسبشو حرکت داد و جیمین با‬
‫عالقه به بازی هیونگش خیره شد‬
‫‪+‬پس هنوزم تنهایی شطرنج بازی میکنی ‪ ..‬کیونگسو قبل از اینکه‬
‫بتونه مهره جدیدشو تکون بده مکثی کرد و جیمین با لبخند گفت ‪..‬‬
‫جلو اومد و به روی کیونگسو که الغرتر از همیشه بنظر میومد‬
‫نشست ‪ .. +‬خسته نشدی انقدر تنهایی با خودت بازی کردی؟ بیا‬
‫باهم بازی کنیم‬
‫کیونگسو با حرص صفحه شطرنجو بهم ریخت و به جیمین خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪602 | P a g e‬‬

‫_من با عوضی که دو ساله منتظرم گذاشته بازی نمیکنم ‪ .. +‬شاید‬


‫باورت نشه ولی این عوضی تازه خودشو شناخته ‪ ..‬کیونگسو قبل از‬
‫اینکه اشکش از بین پلکاش فرار کنه پاکش کرد و دستاشو بهم گره‬
‫زد‬
‫_بعد دو سال برگشتی که چی؟‬
‫جیمین به جلو خم شد و با پوزخند شیطانی گفت‬
‫‪+‬اومدم دو کیونگسو رو اذیت کنم؟‬
‫_گمشو برو همونجایی که دو سال بودی ‪ ..‬کیونگسو با نفرت گفت و‬
‫جیمین از جا بلند شد‬
‫‪+‬اوکی ‪ ..‬قدماشو به سمت در کشوند‬
‫‪+‬دارم میرم کیونگ ‪ ..‬کیونگسو پشت بهش دست به سینه نشسته‬
‫بود و هیچ عکس العملی نشون نمیداد ‪ .. +‬واقعا دارم میرما‪..‬‬
‫بازم هیچ چیز تغییر نکرد و جیمین نا امید گفت‬
‫‪+‬ایندفه اگه برم دیگه برنمیگردم ‪ ..‬خواست از اتاق خارج بشه که‬
‫کیونگسو به دستش چنگ زد و چند دقیقه بعد هر دو همدیگه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪603 | P a g e‬‬

‫رو در آغوش گرفته بودن _ ‪ ..‬چطور تونستی این همه مدت دروغ‬
‫بگی که مُردی ‪ ... +‬دروغ نگفتم فقط همه چیو فراموش کرده بودم ‪..‬‬
‫به سمت بالکن زیبای اتاق کیونگسو رفت و در و باز کرد‬
‫‪+‬من حتی خودمم نمیشناختم _ ‪ ..‬این همه مدت کجا زندگی‬
‫میکردی؟‬
‫کنار جیمین ایستاد و به موهای بلوندش خیره شد‬
‫_چقدر تغییر کردی ‪ ..‬جیمین دستشو دور گردن بهترین دوستش‬
‫انداخت و با لبخند به آقای کانگ که جلوی در‬
‫نگهبانی میداد خیره شد‬
‫‪+‬از جونگ کوک و لوهان عصبی بودم انقدر که به خودم صدمه‬
‫بزنم ‪..‬پریدم تو دریا و وقتی‬
‫چشمامو باز کردم و به خودم اومدم دیدم رئیس یه کمپانی بزرگم و‬
‫برادر کوچیک کیم‬
‫سوهو بزرگترین تاجر چینم _ !‪ ..‬اون باهات نیومده اینجا؟‬
‫جیمین سرشو به دو طرف تکون داد و نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪604 | P a g e‬‬

‫‪+‬سوهو چند سال پیش برادرشو که یجورایی شبیه من بوده از دست‬


‫داده و بعد از نجات‬
‫دادن من میخواست جایگزین تیانگ بشم _ ‪ ..‬تو قبول کردی؟‬
‫جیمین با لبخند به چهره ی شکسته ی کیو‬
‫نگسو نگاه کرد‬
‫‪+‬بهش گفتم خانوادمو برام پیدا کن اونم قول داد اونارو برام پیدا‬
‫کنه‪..‬ولی بعد گفت که‬
‫من خانواده ای ندارم و همشون مردن ‪..‬با خودم فکر کردم حاال که‬
‫خانواده ای ندارم و‬
‫حتی ثروتی ندارم چرا باید برگردم کره؟ پس پیش سوهو هیونگ‬
‫میمونم ‪ ..‬کیونگسو با بغض سر تکون داد و دست جیمین و تو دستش‬
‫گرفت _ ‪ ..‬متاسفم که باهات بد حرف زدم‪..‬فقط زیادی دلتنگت شده‬
‫بودم ‪ ..‬جیمین موهای کیونگسو رو که از همیشه بلند تر شده بود بهم‬
‫ریخت و کیونگسو طبق‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪605 | P a g e‬‬

‫عادت قدیمیش با اخم عقب رفت _ ‪ ..‬ول کن موهامو بدم میاد ‪..‬‬
‫جیمین زیر خنده زد و بعد به قطرات بارون که تازه شروع به باریدن‬
‫کرده بودن خیره شد‬
‫‪+‬تا اینکه جونگ کوک اومد و همه چیو بهم گفت‪..‬باالخره من یادم‬
‫اومد که واقعا کیم ‪..‬اما یه‬
‫مشکلی هست _ ‪ ..‬چه مشکلی؟‬
‫‪+‬سوهو هیونگ میخواد جونگ کوک و بکشه ‪ ..‬کیونگسو به فکر فرو‬
‫رفت و جیمین روی زانو هاش نشست و به دیوار تکیه داد‬
‫‪+‬خیلی ناراحت کنندس من بین یه دو راهی سخت قرار گرفتم‪..‬یا‬
‫باید پارک جیمینو‬
‫انتخاب کنم یا کیم جیمینو‪..‬انتخاب سختیه _ ‪ ..‬اگه پارک جیمین و‬
‫انتخاب نکنی دیگه نه منو لوهانو داری نه جونگ کوک و‬
‫جونگینو‪..‬امیدوارم‬
‫یکم حس دلسوزی بهمون نشون بدی چون ما هممون دو سال‬
‫منتظرت بودیم ‪ .. ____ +‬این خیلی خطرناکه جونگ کوک _ ‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪606 | P a g e‬‬

‫میدونم اما اجازه نمیدم هیچی منو از جیمین جدا کنه ترجیح میدم‬
‫خطر کنم و هرطور‬
‫شده کنارم نگهش دارم تا اینکه دوباره گمش کنم ‪ ..‬جونگین متفکر‬
‫سری تکون داد و جونگ کوک فنجون گرم قهوشو بین دستاش‬
‫گرفت _ ‪ ..‬حاال که لیسا برگشته مطمئنا سهونم همراهشه ‪ .. +‬و هر‬
‫دوی اونا طرف سوهوان ‪ ..‬لوهان کالفه گفت و جونگین با اخم ریزی‬
‫به جونگ کوک نگاه کرد‬
‫‪+‬این اصال خوب نیست‪..‬ممکنه قبل از اینکه سوهو کاری کنه لیسا و‬
‫سهون بکشنت ‪ ..‬جونگ کوک قهوشو با آرامش روی میز گذاشت‬
‫_سهون که مطمئنم همچین کاری نمیکنه‪..‬اون از اولم از آدم کشتن‬
‫خوشش نمیومد‬
‫واسه همین تو کارای پدرش دخالت نمیکرد‪..‬لیسا هم در حدی نیست‬
‫که بخواد بالیی سرم‬
‫بیاره‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪607 | P a g e‬‬

‫‪+‬اتفاقا اون دختر از همه خطرناکتره‪..‬انقدر تو گوش سهون خوند که‬


‫باهات دشمنش‬
‫کرد ‪ ..‬لوهان با حرص گفت و جونگین انگشتاشو توهم گره زد‬
‫‪+‬راه خطرناکیو پیش گرفتی جونگ کوک‪..‬ولی درکت میکنم اگه‬
‫تسلیم شی جیمین و از دست‬
‫میدی پس من تنها کاری که میتونم بکنم اینه که چند نفرو بیارم‬
‫دور عمارت نگهبانی‬
‫بدن _ ‪ ..‬لطف بزرگی در حق منو جیمین میکنی‪..‬هیچوقت فراموش‬
‫نمیکنیم‪..‬‬
‫ساعت از‪ ۲ 4‬شب گذشته بود و جیمین بعد از درد و دل کردن با‬
‫کیونگسو به اتاق‬
‫مشترکی که با جونگ کوک بهش داده بودن برگشت _ ‪ ..‬کمکم‬
‫میکنی لباسمو عوض کنم ؟‬
‫جونگ کوک گفت و به زخم روی سینش اشاره کرد‪..‬جیمین اروم به‬
‫سمتش رفت و کمک‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪608 | P a g e‬‬

‫کرد تا آستین لباسو از دستش در بیاره _ ‪ ..‬میبینی چه بالیی سرم‬


‫آوردی؟ حتی نمیتونم لباس عوض کنم‬
‫‪+‬حقته‪..‬دفعه دیگه یاد میگیری بزور با کسی نخوابی _ ‪ ..‬تو هرکسی‬
‫نیستی تو تنها کسی هستی که باهاش میخوابم ‪ ..‬جیمین چند لحظه به‬
‫چشمای خمار جونگ کوک خیره شد و با حس کردن گرما زیر‬
‫پوستش سریع‬
‫سرشو پایین انداخت و آستین دیگه ی لباس رو هم در آورد ‪ .. +‬چی‬
‫تنت میکنی؟‬
‫_هیچی ‪ ..‬با شلوارک مشکی که از جونگین گرفته بود روی تخت‬
‫دراز کشید و دستشو روی چشماش‬
‫گذاشت‪..‬جیمین متعجب روی تخت دراز کشید و آباژور و خاموش‬
‫کرد ‪ ..‬جونگ کوک هیچ عکس العملی نشون نداد و جیمین عصبی‬
‫پتو رو روی خودش کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪609 | P a g e‬‬

‫(لعنتی دلم واسه عشقبازیامون تنگ شده‪..‬چرا داری انقدر زود‬


‫میخوابی )‪ ..‬سریع از ذهن جیمین گذشت و دلخور پشتشو به جونگ‬
‫کوک کرد‬
‫(زود باش بیا بغلم کن گردنمو ببوس زودباش جونگ کوک )‪..‬‬
‫انگشتشو توی دهنش برد و شروع کرد به جویدن ناخونش ( ‪ ..‬قبل از‬
‫اینکه خوابش ببره باید یکاری کنم ‪ ) +‬عههه چقدر گرمه اینجا ‪ ..‬بلند‬
‫گفت و پتو رو کنار انداختو تیشرتشو در آورد ‪ ..‬با باال تنه ی لخت‬
‫روی تخت دراز کشید و سعی کرد خودشو به جونگ کوک نزدیک‬
‫تر کنه ( ‪ ..‬زود باش لمسم کن عوضی )‪ ..‬کمرشو به بازوی لخت‬
‫جونگ کوک چسبوند و زیر لب به جونگ کوکی که هیچ عکس‬
‫العملی نشون‬
‫نمیداد فحش داد‬
‫‪+‬جونگ کوک خوابیدی؟‬
‫هیچ صدایی از جونگ کوک بلند نشد و جیمین کالفه به سمتش‬
‫چرخید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪610 | P a g e‬‬

‫‪+‬جونگ کوک بیدار شو ‪ ..‬چند ضربه به دست پسر خواب آلود زد و‬


‫بعد کالفه به نیمرخش خیره شد‬
‫‪+‬لعنتی خودتو زدی به خواب؟‬
‫هیچ جوابی نگرفت و با پوزخند بلند شد‬
‫‪+‬اوکی خودم چیزی که میخوامو ازت میگیرم ‪ ...‬شلوارشو و شرتشو‬
‫همزمان در آورد و روی پای جونگ کوک نشست‬
‫با دیدن لبخند کمرنگی که روی لبای جونگ کوک نشسته بود‬
‫پوزخندی زد و باسنشو روی عضو‬
‫جونگ کوک حرکت میداد‬
‫‪+‬شاید تو بتونی خودتو به خواب بزنی اما این عوضی کوچولو خیلی‬
‫زود بیدار میشه ‪ ..‬روی جونگ کوک خم شد و شروع به بوسیدنش‬
‫کرد‪..‬با اینکه جونگ کوک خودشو به خواب زده بود‬
‫اما از لرزش لباش کامال مشخص بود که نمیتونه زیاد تو این شرایط‬
‫بمونه ‪ ..‬جیمین با پوزخند شیطانیش از روی جونگ کوک بلند شد و‬
‫لباسشو از روی زمین برداشت ( ‪ ..‬حاال که خودتو به خواب زدی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪611 | P a g e‬‬

‫وقتشه تنبیه شی )‪ ..‬دستای جونگ کوک و به تاج تخت بست و‬


‫جونگ کوک با تعجب چشماشو باز کرد‬
‫_هی _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ چرا دستامو بستی؟‬
‫‪+‬چون میخوام تنبیهت کنم جئون جونگ کوک ‪ ..‬لبای درشت جونگ‬
‫کوک و به دندون گرفت و بوسه ی عمیقی رو شروع کرد ‪ ..‬جونگ‬
‫کوک با اینکه دستاش به تخت بسته شده بود اما بی توجه بهشون‬
‫لب پایین جیمینو‬
‫میمکید و زبونشو توی دهنش حرکت میداد ‪ ..‬باالخره بعد از یه بوسه‬
‫طوالنی جیمین سرشو تو گردن جونگ کوک برد و بوسه های ارومی‬
‫رو‬
‫روی پوستش گذاشت‪..‬‬
‫زبونشو روی لبای جونگ کوک کشید و دوباره روی پاهاش نشست ‪..‬‬
‫‪+‬اوه اینجارو ‪..‬هم خودت هم این عوضی بیدار شدین _ ‪ ..‬جیمین‬
‫دستامو باز کن‬
‫‪+‬چرا؟ دوس داری دیکتو فرو کنی تو سوراخم؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪612 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک بشدت عرق کرده بود و کامال مشخص بود که از‬
‫جیمین عصبانیه _ ‪ ..‬لعنتی دستامو باز کن تا یجوری بفاکت بدم که‬
‫هروقت یادش افتادی گریه کنی ‪ ..‬بی توجه به حرف جونگ کوک‬
‫زیپ شلوارکشو باز کرد و زبونشو روی عضو جونگ کوک کشید‬
‫‪+‬اوووم‪..‬اوکی دستاتو باز میکنم ولی قبلش دیوونت میکنم _ ‪..‬‬
‫دستامو باز کن لعنتییی آاااخ‬
‫جیمین مک عمیقی به عضوش زد و پوزخندی به بدن منقبض شده‬
‫ی جونگ کوک زد‬
‫‪+‬این همه بهم تجاوز کردی تا حاال ‪ ...‬دوباره زبونشو روی عضو‬
‫جونگ کوک کشید‬
‫‪+‬حاال نوبت منه که یکم اذیتت کنم ‪ ..‬شروع کرد به خوردن عضو‬
‫جونگ کوک و به پلکاش که روی هم فشرده میشدن نگاه کرد‬
‫‪+‬عمرا بتونی خودتو به خواب بزنی وقتی من این لعنتیتو بین لبام‬
‫حرکتش میدم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪613 | P a g e‬‬

‫بوسه ای به عضو جونگ کوک زد و آروم روش قرار گرفت با دوتا‬


‫از انگشتاش عضو جونگ کوکو وارد‬
‫خودش کرد و چشماشو بست ‪ .. +‬عااه چقدر داغه‪..‬‬
‫_جیمین دستامو باز کن‪..‬میخوام ‪ ...‬جیمین اروم شروع به حرکت‬
‫روی عضو جونگ کوک کرد و جونگ کوک با حرص به پسری که‬
‫روی‬
‫عضوش سواری میکرد خیره شد‬
‫_دستامو باز کن میخوام لمست کنم ‪ ... +‬اوه واقعا ؟ یادته اوایل‬
‫نمیزاشتی لمست کنم؟ گفتم که حاال نوبت منه پس مثل یه‬
‫پسر خوب بشین و تماشا کن ! دستاشو روی سینه ی جونگ کوک‬
‫گذاشت و بی توجه به زخم جونگ کوک خودشو محکم روی عضو‬
‫جونگ کوک پرت میکرد‬
‫‪+‬عاااااه لعنتی دلم براش تنگ شده بود‬
‫تند تند روی عضو جونگ کوک حرکت میکرد و پسر بزرگتر با لذت‬
‫پلکاشو روی هم میفشرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪614 | P a g e‬‬

‫_آفرین جیمین ‪ ..‬جیمین حرکاتشو سریعتر کرد و سرشو بین گردن‬


‫جونگ کوک پنهان کرد‬
‫‪+‬عااااه خسته شدم _ ‪ ..‬دستامو باز کن بزار کمکت کنم‬
‫‪+‬نمیخوام ‪ ..‬جیمین اروم گفت و جونگ کوک شروع به حرکت دادن‬
‫پایین تنش کرد‬
‫_وقتی دستام باز بشه میکشمت ‪ .. +‬عاااای تندتر جونگ کوک‬
‫_دستامو باز کن تا نشونت بدم ‪ ..‬جیمین تکخ‬
‫ندی زد و دوباره همون کلمه ی تکراری رو گفت‬
‫‪+‬نمیخوام ‪ ..‬حرکات جونگ کوک تند تر شدن و جیمین باالخره به‬
‫ارگاسم رسید و از روی عضو جونگ کوک بلند‬
‫شد‬
‫_دارم میام جیمین ‪ ..‬بعد از اتمام جمله ی جونگ کوک جیمین‬
‫دستشو روی عضو جونگ کوک گذاشت و پوزخندی زد‬
‫‪+‬تا وقتی من نخوام اجازه نداری ارضا شی ! جونگ کوک شروع به‬
‫تکون داد بدنش کرد و با عصبانیت داد کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪615 | P a g e‬‬

‫_لعععنتتیی درد دارممممم دست کوفتیتوووو برداااار‬


‫جیمین با نگاه شیطانیش زبونشو روی عضو جونگ کوک کشید و‬
‫بدون اینکه دستشو برداره گفت‬
‫‪+‬نمیخوام _ ‪ ..‬میکشمتتتتت دستااااای لعنتیییمو که باالااخره باز‬
‫میکنننییی قسممم میخورم‬
‫میکشششششمت ‪ ..‬جیمین با پوزخند به جفتک زدنای جونگ کوک‬
‫نگاه کرد‬
‫‪+‬به شروی دستمو برمیدارم _ ‪ ..‬شرط کوفتیتو بگووو‬
‫جیمین قیافه مظلومی به خودش گرفت‬
‫‪+‬وقتی کارمون تموم شد دستاتو باز کردم اذیتم نکنی‬
‫_بااااشه لعنتتییی دستتو بردااار ‪ ..‬جیمین دستشو از روی عضو جونگ‬
‫کوک برداشت و جونگ کوک توی صورت جیمین خالی شد ‪.. +‬‬
‫اووووم خیلی خوشمزس ‪ ..‬شروع کرد به لیس زدن انگشتاش و جونگ‬
‫کوک بی انرژی بهش خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪616 | P a g e‬‬

‫_دستامو باز کن ‪ .. +‬نمیخوام ‪ ..‬انگشتاشو لیس زد و بعد با دستمال‬


‫تمام صورتشو تمیز کردو کنار جونگ کوک دراز کشید‬
‫‪+‬هروقت عصبانیتت خوابید دستاتو باز میکنم‬
‫_عصبانی نیستم‬
‫‪+‬دروغگو‬
‫جیمین با پوزخند گفت و جونگ کوک با نگاه پر از تشویقی بهش‬
‫خیره شد‬
‫_فکر نمیکردم انقدر خوب کارتو بلد باشی ‪ .. +‬منم فکر نمیکردم‬
‫یروز به خاطر لمس کردنم التماس کنی _ ‪ ..‬ولی من التماس نکردم ‪..‬‬
‫جونگ کوک با اخم گفت و جیمین سرشو روی سینه ی جونگ کوک‬
‫گذاشت‬
‫‪+‬ولی چشمات چیز دیگه ای میگفتن‪..‬من به حرفی که چشمات‬
‫میزنن بیشتر از حرفی که‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪617 | P a g e‬‬

‫لبات میزنن اعتماد دارم _ _____ ‪ ..‬همشون االن رفتن کره‪..‬تو‬


‫خونه ی کیم جونگین ! سهون با اخم غلیظی گفت و سوهو سریع از‬
‫روی صندلی بلند شد‬
‫‪+‬پس بهتره منم برم _ ‪ ...‬منم باهات میام‬
‫سوهو با تعجب به سمت لیسا برگشت و سهون عصبی سری تکون‬
‫داد‬
‫‪+‬تو هیچ جا نمیری لیسا _ ‪ ..‬ولی من میرم‪..‬با دستای خودم جونگ‬
‫کوک و میکشم ‪ .. +‬منظورت چیه؟‬
‫سوهو متعجب پرسید و لیسا پوزخندی زد‬
‫_کسی که جرعت کرده منو فراموش کنه بهتره دیگه نفس نکشه ‪..‬‬
‫‪+‬اها چون با اینکارش به جذبه ی تو توهین کرده؟‬
‫سهون با پوزخند تمسخر آمیزی گفت و لیسا نگاه بی اهمیتی بهش‬
‫انداخت‬
‫_خوشحال باش تو لیست مردایی که قراره سر به نیستشون کنم‬
‫نیستی اوه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪618 | P a g e‬‬

‫سهون‪..‬وگرنه االن پیش پدرت بودی‪...‬‬


‫_______‬
‫_جیمین گمشو از اون اتاق بیا بیرون‬
‫با شنیدن صدای فریاد کیونگسو چشماشو باز کرد و از بین بازوهای‬
‫جونگ کوک بیرون رفت ‪ .. +‬باز من برگشتم تو این خراب شده ‪..‬‬
‫عصبی زیر لب گفت و قبل از اینکه از تخت بلند بشه درد وحشتناکی‬
‫رو تو گردنش‬
‫احساس کرد‬
‫‪+‬وااای روانی شدی؟؟‬
‫با خشم به جونگ کوکی که گردنشو گاز گرفته بود گفت و‬
‫پسربزرگتر پوزخندی بهش زد‬
‫_اینم تالفی کارای دیشبت ‪ ..‬جیمین نگاه بدی بهش انداخت و از‬
‫روی تخت بلند شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪619 | P a g e‬‬

‫‪+‬اون از کیونگسو که سر صبحی داد و فریاد میکنه اینم از توی‬


‫وحشی _ ! عزیزم ساعت ‪ 44‬ظهره ‪ ..‬با عصبانیت تیشرتشو تنش کرد‬
‫و قبل از اینکه از اتاق بیرون بزنه به سمت جونگ کوک‬
‫چرخید‬
‫‪+‬نمیای بریم بیرون؟‬
‫_یه دوش میگیرم میام_____ ‪..‬‬
‫_جونگین صبح زود رفت گفت خیلی کار داره ‪ ..‬لوهان اروم به‬
‫جیمینی که با اخم سر میز نشسته بود گفت و کیونگسو که از وقتی‬
‫جیمین‬
‫و دیده بود دوباره حالش بهتر شده بود با حالت سوالی به لوهان نگاه‬
‫کرد _ ‪ ..‬چیزی شده جیمین؟‬
‫‪+‬نه‬
‫در جواب لوهان گفت و دوباره مشغول غذاش شد‬
‫_چه سوال مسخره ای میپرسی لوهان ‪..‬کامال مشخصه چه اتفاقایی‬
‫افتاده‪..‬حتما نگرانه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪620 | P a g e‬‬

‫سوهو جاشو پیدا کنه ‪ ..‬کیونگسو با لحن خشکی گفت و جیمین به‬
‫سمتش برگشت‬
‫‪+‬حس بدی دارم‪..‬بیشتر از خودم برای جونگ کوک نگرانم _ ‪ ..‬چرا‬
‫با سوهو حرف نمیزنی؟ مال و اموالشو پس بده و بگو میخوای به‬
‫زندگی که بهش‬
‫تعلق داری برسی ‪ .. +‬همه چیز به این راحتی که میگی نیست کیونگ‬
‫‪..‬کیونگسو کالفه به صندلیش تکیه داد‬
‫_چرا این بازی مسخره تموم نمیشه؟ چرا نمیتونیم مثل بقیه عادی‬
‫زندگی کنیم بدون‬
‫دغدغه ‪ ..‬هیچکدوم هیچ جوابی براش نداشتن و تنها کاری که از‬
‫دستشون برمیومد‪..‬سکوت کردن‬
‫بود‪..‬‬
‫‪+‬سوهو هیونگ آدم بدی نبود‪..‬بیشتر از یه برادر منو حمایت‬
‫کرد‪..‬فقط یه چیزی منو‬
‫میترسونه _ ‪ ..‬چی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪621 | P a g e‬‬

‫لوهان پرسید و جیمین دست به سینه به صندلیش تکیه داد‬


‫‪+‬اون االن عصبانیه‪..‬اینکه نمیدونم تو عصبانیت ممکنه چقدر‬
‫خطرناک بشه منو میترسونه ‪ ..‬لوهان از سر میز بلند شد و به چهره‬
‫ی درهم جیمین خیره شد‬
‫_گاهی وقتا حاضری خودت صدمه ببینی اما کوچیک ترین آزاری‬
‫به کسی که دوسش‬
‫داری نرسه‪..‬اگه تنها ضررش به خودت میرسید مطمئنا انقدر نگران‬
‫نبودی ‪ ..‬جیمین با بغض سر تکون داد و کیونگسو دستشو روی‬
‫بازوش گذاشت‬
‫_بیا فعال نگران اتفاقی که نیفتاده نباشیم ‪ .. +‬چون هنوز اتفاق نیفتاده‬
‫ترسناکه ___ ‪ ...‬بعد از یه دوش آب گرم از حموم بیرون اومد و‬
‫حوله ی سفیدی رو دور کمرش‬
‫بست ‪ ..‬جلوی آینه قرار گرفت و شروع به سشوار کشیدن موهاش‬
‫کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪622 | P a g e‬‬

‫(حاال که دوباره جیمین برگشته میتونیم یه جشن بزرگ بگیریم )‪..‬‬


‫سریع از فکر جونگ کوک گذشت و با لبخند عمیقی تیشرت‬
‫مشکیشو تنش کرد‪..‬‬
‫(میتونیم بعدش بریم مسافرت‪..‬یه جایی مثل پاریس )‪ ..‬با شنیدن‬
‫صدای پیامک گوشی جدیدش متعجب به سمتش رفت‬
‫و بعد از خوندن متن پیام چنگی به موهاش زد و روی تخت نشست‬
‫" ‪..‬سالم جونگ کوکا‪..‬حاال که دوباره برگشتی به کشورت نظرت‬
‫چیه بیای به عمارت قدیمی ووک‬
‫تا باهم شام بخوریم؟ من مطمئنم تو میای وگرنه مجبور میشیم‬
‫همدیگه رو توی عمارت‬
‫کیم جونگین کنار جسد جیمین مالقات کنیم) !لیسا _ ") هرزه دست‬
‫از سرمممم برداااار ‪ ..‬با عصبانیت فریاد کشید و گوشیشو روی زمین‬
‫پرت کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪623 | P a g e‬‬

‫_از زندگیییی مننننن گممششوووو بییییروووون ‪ ..‬سینش از خشم‬


‫باال و پایین میشد و جونگ کوک نمیدونست کی قراره از این‬
‫مخمصه خالص‬
‫بشه‪..‬درست زمانی که به جشن گرفتن فکر میکرد همه چیز بدتر‬
‫میشد و اینکه نمیتونست‬
‫اتفاقایی که قرار بود بیفته رو کنترل کنه عصبانیش میکرد ‪ ..‬سرشو‬
‫بین دستاش گرفته و به فکر فرو رفته بود که جیمین وارد اتاق شد‬
‫‪+‬حالت خوبه جونگ کوک؟‬
‫جونگ کوک بدون هیچ حرفی سرشو باال و پایین داد و جیمین‬
‫کنارش جا گرفت‬
‫‪+‬چیشده؟ چرا نیومدی پیش ما‬
‫_میخواستم بیام اما ‪ .. +‬اوه راستی میخوام یه چیزی بهت بگم ‪..‬‬
‫وسط حرف جونگ کوک پرید و با ذوق گفت‪..‬‬
‫‪+‬امشب قراره همگی بریم بیرون‪..‬میخوایم کلی خوش بگذرونیم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪624 | P a g e‬‬

‫_عالیه‪..‬میخوام یه چیزی بهت ‪ ..‬قبل از کامل شدن جملش جیمین‬


‫لباشو به لبای درشت جونگ کوک چسبوند و بوسه ی‬
‫عمیق اما کوتاهی ازش گرفت ‪ .. +‬میدونم دوستم داری‪..‬خیلی‬
‫خوشحالم که باالخره شنیدمش ‪ ..‬وقتی برمیگردم به گذشته نگاه‬
‫میکنم میبینم موقعیتای سختی و پشت سر گذاشتیم‪..‬هیچوقتم‬
‫پایانی نداشتن همیشه بعد از یه دردسر‪ ،‬مشکل بزرگتری به‬
‫سراغمون میومد ‪ ..‬با چشمایی که از اشک پوشیده شده بودن به‬
‫جونگ کوک نگاه کرد و اروم گفت‬
‫‪+‬حاال که تازه دارم حس میکنم برات مهمم‪..‬اونا میخوان تورو ازم‬
‫بگیرن‪..‬همش‬
‫میترسم که اونا بیان اینجا و جلوی چشمام همه چیزو نابود کنن ‪..‬‬
‫پلکای داغ جیمین و بوسید و دستاشو دورش حلقه کرد _ ‪ ..‬من‬
‫هیچوقت فکر نمیکردم که یه روز یه نفر به خاطر دوس داشتنم‬
‫اشک بریزه ‪ ..‬سرشو توی موهای جیمین فرو کرد و عطرشو استشمام‬
‫کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪625 | P a g e‬‬

‫_هیچوقت فکر نمیکردم واسه یه نفر انقدر مهم بشم ‪ ..‬میدونی‬


‫جیمین همیشه فکر میکردم که برده ی ووک میمونم ولی تو مثل یه‬
‫قهرمان‬
‫اومدی تو زندگیمو منو نجات دادی ‪ ..‬جیمین خنده ی ریزی کرد و‬
‫خودشو بیشتر به جونگ کوک فشرد‬
‫‪+‬من قهرمانتم؟‬
‫جونگ کوک با لبخند سر تکون داد و موهاشو بهم ریخت‬
‫_من فقط میخواستم نجات پیدا کنم‪..‬نسبت به همه کارایی که انجام‬
‫میدادم سرد و بی‬
‫اهمیت شده بودم !فقط میخواستم یکی منو از اون تاریکی نجات بده ‪..‬‬
‫‪+‬و بعدش منو زیر تختت پیدا کردی و مجبورم کردی رگمو بزنم ‪..‬‬
‫جیمین با شیطنت گفت اما جونگ کوک خجالت زده سرشو پایین‬
‫انداخت‬
‫_به آدمای زیادی آسیب زدم اما وقتی تو به خاطر من به خودت‬
‫آسیب زدی نظرم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪626 | P a g e‬‬

‫راجبت عوض شد‪..‬با خودم گفتم این همونیه که قراره منو نجات بده‬
‫‪..‬بوسه ای به موهای ابریشمی جیمین زد و از جا بلند شد‬
‫_تو فقط قرار بود ناجی من باشی اما به مرور زمان یه عوضی دزدم‬
‫شدی ! جیمین متعجب بهش خیره شد و جونگ کوک دستشو روی‬
‫زخمش گذاشت _ ‪ ..‬قلبمو دزدیدی و جای زخمش هنوز درد میکنه‬
‫‪..‬جیمین با پوزخند نگاش کرد و جونگ کوک چشمکی بهش زد‬
‫‪+‬جالبه‪..‬من قرار بود تورو همراه ووک بکشم اما االن خودم دارم‬
‫باهات زندگی میکنم‬
‫جیمین گفت و بلند زیر خنده زد جونگ کوک خیره به لبای زیبای‬
‫جیمین به فکر فرو رفت ( ‪ ..‬اگه بهش بگم میرم دیدن لیسا حتما‬
‫نگران میشه بعدشم دنبالم راه میفته میاد و جونش‬
‫تو خطر میفته ‪..‬اصال دلم نمیخواد سر خنده هاش ریسک کنم)‪..‬‬
‫_من میرم پیش جونگین یه سر ‪ ..‬گفت و کت مشکیشو تنش کرد‬
‫‪+‬پیش جونگین؟ جونگ کوک از عمارت بیرون نرو خطرناکه _ ‪..‬‬
‫نگران نباش زود برمیگردم ‪ ..‬جیمین نگران به سمتش اومد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪627 | P a g e‬‬

‫‪+‬اصال چرا میری پیش اون؟ دلیلت چیه؟‬


‫جونگ کوک به مردمکای لرزون جیمین خیره شد و سعی کرد با‬
‫شوخی حواسشو پرت کنه‬
‫_میخوام برم ازت شکایت کنم‪..‬به جرم تجاوز ‪ ..‬جیمین پوکر‬
‫نگاهش کرد و جونگ کوک همونطوری بهش خیره شد‬
‫_مثل اینکه یادت رفته دیشب دستامو بستی بزور نشستی رو دیکم‬
‫‪+‬خب حاال همینو تا آخر عمرت بگو ‪ ..‬جونگ کوک زیر خنده زد و‬
‫بعد از بوسیدن گوشه ی لب جیمین و زمزمه کردن "دوست دارم"‬
‫کنار گوشش‪ ،‬از اتاق خارج شد ____ ‪ ...‬رو به روی عمارتی که تمام‬
‫بچگیشو درش گذرونده بود ایستاد و نفس عمیقی کشید‬
‫(اوه ووک ببین‪..‬من دوباره جلوی همین خونه ی قدیمی ایستادم ولی‬
‫تو دیگه حتی‬
‫نمیتونی از دور نگاهش کنی)‪..‬‬
‫هنوزم همونقدر با شکوه بود اما سکوت مرگباری اورافشو گرفته بود و‬
‫همین بهش ثابت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪628 | P a g e‬‬

‫میکرد دیگه ووکی وجود نداره تا دور عمارت و از بادیگارداش پر‬


‫کنه ‪ ..‬قدمای محکمشو به داخل برداشت و با اینکه میدونست ممکنه‬
‫دیگه هیچوقت نتونه برگرده‬
‫اما بدون ترس به راهش ادامه داد و باالخره وارد عمارت شد ‪.. +‬‬
‫اومدی عزیزم‬
‫لیسا با لباس دکلته مشکی رنگی و آرایش غلیظی رو به روش قرار‬
‫گرفت و جونگ کوک قبل‬
‫از اینکه لیسا بغلش کنه دستشو باال آورد _ ‪ ..‬بهم نزدیک نشو ‪.. +‬‬
‫اوه چقدر عصبی ‪ ..‬با لحن دلخوری گفت و جلوتر از جونگ کوک راه‬
‫افتاد‬
‫‪+‬خیلی خوب شد که اومدی البته یکم دیر کردی میخواستم خودم‬
‫بیام اونجا _ ‪ ..‬حاال که اومدم ‪ ..‬لیسا در اتاق کارِ ووک رو باز کرد و‬
‫همراه جونگ کوک واردش شد ‪ .. +‬این اتاق برای من پر از خاطره‬
‫است ‪ ..‬لیسا با لبخند گفت و روی صندلی ووک‪ ،‬پشت میز نشست‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪629 | P a g e‬‬

‫‪+‬واای حاال که روی این صندلی نشستم احساس میکنم یه رئیسم ‪..‬‬
‫_رئیسی که به عاقبت اوه ووک دچار میشه ‪ ..‬جونگ کوک گفت و‬
‫رو به روش نشست و سیگاری از جیبش در آورد‬
‫_میدونی نصف خاطراتی که اینجا داری چیه؟‬
‫لیسا با حالت سوالی بهش خیره شد و جونگ کوک پوزخند زد‬
‫_یا داشتی مخ منو میزدی یا داشتی مخ ووک و میزدی‪..‬البته در‬
‫رابطه با من موفق‬
‫شدی اما ووک زرنگتر از این حرفا بود که بهت اعتماد کنه ‪ ..‬به جلو‬
‫خم شد و دود سیگارشو توی صورت لیسا خالی کرد‬
‫_مثل یه تیکه آشغال دورت انداخت ‪ ..‬لیسا سری تکون داد و جونگ‬
‫کوک با اینکه از خونسردیش متعجب شده بود اما هیچی نگفت‬
‫‪+‬دیر عاشقت شدم جونگ کوک ‪ ..‬اروم گفت و به انگشتری که‬
‫زمانی جونگ کوک بهش هدیه داده بود خیره شد‬
‫‪+‬دوباره بهم یه فرصت بده‪..‬من دوست دارم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪630 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک خنده ی هیستریکی کرد و سیگارشو روی زمین انداخت‬


‫و زیر پاش له کرد _ ‪ ..‬اشتباه گرفتی لیسا‪..‬من دیگه اون احمق سابق‬
‫نیستم !یه احمق جدیدم ‪ ..‬به صندلیش تکیه داد و اسلحشو از پشتش‬
‫در آورد‬
‫_یه احمق که باید ازش بترسی ‪ ..‬لیسا با پوزخند بهش خیره شد و‬
‫اونم اسلحشو به سمت جونگ کوک نشونه گرفت ‪ .. +‬تو منو پس‬
‫میزنی؟‬
‫_دقیقا‬
‫هر دو اسلحه هاشونو به سمت هم هدف گرفته بودن و تنها صدایی‬
‫که شنیده میشد‪،‬تیک‬
‫تاک ساعت بود _ ‪ ..‬تو هیچوقت منو نخواستی‪..‬در واقع تو هیچکسو‬
‫نخواستی همیشه فقط به قدرت و ثروت‬
‫فکر کردی ‪ .. +‬من میخواستم" اولین "باشم ‪ ..‬جونگ کوک ابرویی‬
‫باال انداخت و اروم خندید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪631 | P a g e‬‬

‫_یه مدت زن پولدار ترین آدم کره بودی‪..‬به اندازه کافی عقده هات‬
‫خالی شد؟‬
‫‪+‬من االن دنبال عشقم ‪ ..‬لیسا گفت و با نگاه سردش به جونگ کوک‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬توهم هنوز منو دوس داری‪..‬من مطمئنم‬
‫_اوه حاال میفهمم ‪ ...‬بلند زیر خنده زد و به چشمای پر از اشک‪ ،‬اما‬
‫سرد دختر رو به روش خیره شد‬
‫_از اینکه جیمین کاری کرد تورو فراموش کنم ناراحتی ‪ ..‬قطره‬
‫اشکی از چشمای درشت لیسا لیز خورد و جونگ کوک بدون اینکه‬
‫به احساسا‬
‫ت دختر رو به روش اهمیت بده گفت‬
‫_تو فقط میخواستی مطمئن باشی کسی جاتو نمیگیره‪..‬اما حاال با‬
‫وجود جیمین تمام نقشه‬
‫هات خراب شده ‪ .. +‬من به خودم اجازه ی عاشق شدن ندادم چون‬
‫دنبال هدفم بودم _ ‪ ..‬گرفتن قدرت و ثروت یه نفر دیگه هدفت بود؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪632 | P a g e‬‬

‫لیسا اشکایی که روی صورتش لیز میخوردن و پاک کرد و جونگ‬


‫کوک به صندلیش تکیه داد‬
‫_تو الیق بخشیده شدن نیستی لیسا‪..‬آدمای زیادی رو بازی دادی و‬
‫خیلیارو مثل من‬
‫درست وقتی که بهت احتیاج داشتن ول کردی ‪ .. +‬این یعنی من به‬
‫یه پسر بچه باختم؟‬
‫لیسا با بغض گفت و هر دو از روی صندلی هاشونن بلند شدن‬
‫_درسته‪..‬و تو یه بازنده ای !‪ ..‬نزدیک جونگ کوک اومد و اسلحشو‬
‫روی قلب جونگ کوک گذاشت‬
‫‪+‬پس قبل از اینکه باختم قطعی بشه بازی رو بهم میریزم ‪ ..‬جونگ‬
‫کوک اسلحشو وسط پیشونی لیسا گذاشت و به رژلب قرمزش خیره‬
‫شد‬
‫_دیگه نمیتونی فرار کنی‪..‬مطمئنم هیچوقت فکر نمیکردی اینطوریه‬
‫رو به روی هم بایستیم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪633 | P a g e‬‬

‫و اسلحه هامونو به سمت همدیگه نشونه بگیریم ‪ .. +‬قبل از اینکه اون‬


‫تیرو تو مخ من خالیش کنی قلبی که جیمین توش زندگی میکنه رو‬
‫پاره میکنم ! لیسا با نفرت گفت و اسلحه رو بیشتر روی سینه ی‬
‫جونگ کوک فشرد _ ‪ ..‬پس شلیک کن‪..‬بهت گفته بودم که دفعه‬
‫بعد آخرین روز زندگیتو بهت میدم‪..‬پس اگه‬
‫میخوای زنده بمونی بهم شلیک کن ‪ ..‬صورت لیسا از اشک خیس‬
‫شده بود و چشماشو بست و بدون معطلی ماشه رو کشید ‪ ..‬پلکاشو از‬
‫هم فاصله داد و جونگ کوک بلند زیر خنده زد‪..‬‬
‫_ببین اسلحت خالیه‪..‬حتی دنیام داره تورو مثل یه آشغال پس میزنه‬
‫‪..‬لیسا شوکه روی زانو هاش سقوط کرد و به نوک کفشای جونگ‬
‫کوک خیره شد ‪ ..‬اینجا آخر راه بود و حق با جونگ کوک بود‪..‬اون‬
‫حاال یه بازنده بود _ ‪ ..‬یادمه روز آخر بهت گفتم چرا منو ول میکنی‬
‫و میری؟ تو هیچی نگفتی و فقط بغلم‬
‫کردی‪!..‬همونجا فهمیدم که من فقط اسباب بازیت بودم ‪..‬انقدر داغون‬
‫شدم که همه به‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪634 | P a g e‬‬

‫چشم یه هیوال نگام میکردن و بهم نزدیک نمیشدن ‪ ..‬اسلحشو روی‬


‫سر لیسا گرفت و پوزخندی زد‬
‫_یه روز جیمین بهم گفت انقدر قدرتمند بشو که وقتی لیسا برگشت‬
‫پیشت یه پوزخند‬
‫بزنی و با یه اشاره از اتاقت بیرونش کنی‪..‬ولی خب میدونی من دیگه‬
‫نمیخوام ریسک‬
‫کنم برای همیشه با یه شلیک از دنیا بیرونت میکنم ‪ ..‬ماشه رو کشید‬
‫و چند ثانیه بعد جسم بی جون دختر روی پارکت افتاد ‪ ..‬اسلحه رو‬
‫کنارش پرت کرد و قبل از اینکه بتونه از اتاق خارج شه سوهو و‬
‫افرادش‬
‫جلوش قرار گرفتن ‪ .. +‬تو‪..‬تو اونو کشتی؟‬
‫سوهو با تعجب پرسید و به خونی که روی صورت جونگ کوک‬
‫پاشیده شده بود نگاه کرد ‪ .. +‬کارت تمومه جئون جونگ کوک‪..‬‬
‫‪+‬نباید میزاشتی بره بیرون _ ‪ ..‬ولی به من گفت میاد تورو ببینه‬
‫نمیتونستم که تو خونه زندانیش کنم!‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪635 | P a g e‬‬

‫جیمین خطاب به جونگین گفت و همونطور که ناخوناشو میجویید از‬


‫پنجره به بیرون خیره شد‬
‫_یعنی االن کجاست؟ نکنه بالیی سرش اورده باشن‪..‬گوشیشو هم با‬
‫خودش نبرده حاال‬
‫چیکار کنم ‪ ..‬کیونگسو بهش نزدیک شد و چند ضربه ی اروم به‬
‫بازوش زد ‪ .. +‬نگران نباش جیمین باالخره که میاد‪..‬جونگ کوک که‬
‫بچه نیست _ ‪ ..‬نه قضیه مشکوکه کیونگسو ! جونگین محکم گفت و‬
‫به ساعت نگاهی انداخت‬
‫_بهتون دروغ گفته که میاد منو ببینه ولی جای منم نیومده و این‬
‫یعنی اون یه چیزیو‬
‫ازمون مخفی کرده !‪..‬االنم ساعت ‪ 44‬شبه اگه قرار بود بیاد تا االن‬
‫پیداش میشد ‪ .. +‬حاال باید چیکار کنیم؟‬
‫جیمین با استرس گفت و لوهانو کیونگسو هم به جونگین نگاه سوالی‬
‫انداختن _ ‪ ..‬باید جاشو پیدا کنیم‪..‬من خودم چند تا از افرادمو آماده‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪636 | P a g e‬‬

‫میکنم تا بگردن ‪ .. +‬یعنی بدون اینکه به کسی بگی جونگ کوک‬


‫گمشده خودت دنبالش میگردی؟‬
‫لوهان متعجب پرسید و جونگین سر تکون داد‬
‫_مجبورم‪..‬باید حداقل ‪1 ۲‬ساعت گذشته باشه تا دنبال جونگ کوک‬
‫بگردن و حتی اگه بگردنم‬
‫چیز زیادی دستگیرشون نمیشه‪!..‬پس خودم چند تا از افراد خوبمو‬
‫میفرستم جلو ! جیمین با بغض روی کاناپه کنار لوهان نشست و‬
‫جونگین برای چک کردن وسایل جونگ کوک‬
‫به اتاقشون رفت‪..‬‬
‫جونگ کوک چیز زیادی با خودش نیاورده بود و تنها چیزی که‬
‫تونست ازش پیدا کنه گوشیش‬
‫بود ‪ ..‬از اتاق بیرون اومد و به سمت جیمین که وسط لوهان و‬
‫کیونگسو نشسته بود قدم‬
‫برداشت _ ‪ ..‬تو رمز گوشیشو بلدی جیمین؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪637 | P a g e‬‬

‫جیمین اروم سر تکون داد و رمز و باز کرد و به پیامی که روی‬


‫صفحه بود خیره شد " ‪ ..‬سالم جونگ کوکا‪..‬حاال که دوباره برگشتی‬
‫به کشورت نظرت چیه بیای به عمارت قدیمی ووک‬
‫تا باهم شام بخوریم؟ من مطمئنم تو میای وگرنه مجبور میشیم‬
‫همدیگه رو توی عمارت‬
‫کیم جونگین کنار جسد جیمین مالقات کنیم) !لیسا ‪ )" +‬یه‪..‬یه‬
‫پیام‪..‬از طرف لیسا داشته ‪ ..‬با اتمام جمله جیمین‪ ،‬جونگین گوشی رو‬
‫از دستش چنگ زد و با عصبانیت متن و خوند _ ‪ ..‬رفته عمارت‬
‫ووک ‪..‬سریع افرادمو میبرم اونجا ‪ ! +‬منم باهات میام ! جیمین گفت و‬
‫با جمله ی جونگین بغضش شکسته شده‬
‫_نه هیچکی با من نمیاد ‪ ! +‬ولی من باید بیام من نگرانشم لعنتی‬
‫بفهممممممم ‪ ..‬فریاد کشید و قبل از اینکه روی زانوهاش بشینه‬
‫کیونگسو و لوهان نگهش داشتن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪638 | P a g e‬‬

‫_اروم باش جیمین خود جونگ کوکم دوس نداره تو بری اونجا ‪..‬‬
‫کیونگسو گفت و سعی کرد جیمین و اروم کنه ‪ .. +‬نمیتونم بیخیال‬
‫باشم نمیتوننمممممم‬
‫_هر چقدر میخوای دادو فریاد بزن ولی من با خودم نمیبرمت !‬
‫جونگین سریع از عمارت خارج شد و جیمین همونطور که بین‬
‫دستای لوهان و کیونگ‬
‫اسیر شده بود‪ ،‬فریاد میزد تا برگرده ____ ‪ ...‬نمیدونست چند ساعته‬
‫که تو اتاق ووک به صندلی بستنش و تنها دلگرمی که داشت این‬
‫بود جیمین پیش جونگین جاش امنه ‪ ..‬به شدت تشنش شده بود و از‬
‫اینکه نمیتونست خودشو نجات بده عصبی بود _ ‪ ..‬لعنت بهت کیم‬
‫سوهو ‪ ..‬زیر لب گفت و با تعجب به در که باز میشد خیره شد _ ‪..‬‬
‫وااو ببین کی اینجاست‪..‬اوه سهون تنها پسر اوه ووک‪..‬یه مشت ترسو‬
‫خوب کنار هم‬
‫ارتش ساختین ‪ ! +‬جونگ کوک بهتره دهنتو ببندی وقتی زنده و‬
‫مرده بودنت به همین ادمای ترسو بستگی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪639 | P a g e‬‬

‫داره ‪ !..‬جونگ کوک با چشمای سرخش بهش خیره شد و سهون یکی‬


‫از صندلی هارو رو به روش‬
‫گذاشت و نشست ‪ .. +‬چرا لیسا رو کشتی؟‬
‫_چون نمیخواستم کشته شم ! سریع گفت و سهون دست به سینه‬
‫به صندلیش تکیه داد و به خونِ لیسا که بعد از بردن‬
‫جسدش از اتاق روی زمین چکیده بود نگاه کرد ‪ .. +‬نتونست از‬
‫زندگیش لذت ببره _ ‪ ..‬خب که چی؟ با این حرفات روحش آرامش‬
‫پیدا نمیکنه ! جونگ کوک سرد گفت و سهون پوزخندی زد‬
‫‪+‬نمیترسی؟‬
‫_نه ‪ ! +‬من که هنوز نگفتم از چی _ !‪ ..‬فرقی نداره سهون‪..‬شما ها‬
‫شبیه دلقکایید‪..‬هرچقدرم سعی کنید ترسناک بنظر بیاید ولی‬
‫بازم فقط خنده دارید ! دستشو مشت کرد و توی صورت جونگ‬
‫کوک کوبید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪640 | P a g e‬‬

‫‪+‬خفه شو ‪ ..‬جونگ کوک سریع زیر خنده زد و خونی که تو دهنش‬


‫جمع شده بود و بیرون پرت کرد _ ‪ ..‬احمق ‪ ..‬بین خنده هاش گفت و‬
‫وقتی سهون با عصبانیت تنهاش گذاشت خندش از بین‬
‫رفت _ ‪ ..‬برو به جهنم ! هیچ چیزی تو اتاق وجود نداشت که بتونه‬
‫باهاش وناب و باز کنه و چاره ای جز صبر‬
‫کردن نداشت‪..‬بزودی مشخص میشد که چه چیزی در انتظارشه ‪...‬‬
‫_ _______بهتره بری بخوابی جیمین‬
‫کیونگسو گفت و جیمین بی توجه بهش روی کاناپه دراز کشید‬
‫‪+‬منتظرش میمونم _ ‪ ..‬اما ‪ ...‬قبل از اینکه بتونه جملشو کامل کنه‬
‫لوهان بهش عالمت داد تا سکوت کنه و کیونگسو‬
‫کالفه پشت پنجره ایستاد ‪ .. +‬اگه جونگین نتونه نجاتش بده چی؟‬
‫_این حرفو نزن جیمین تو که انقدر ضعیف نبودی‪..‬ببین جونگ‬
‫کوک با اینکه همه میگفتن تو‬
‫مُردی ولی دو سال منتظرت موند ! لوهان قبل از اینکه قهوشو بخوره‬
‫گفت و جیمین با درد پلکاشو روی هم فشرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪641 | P a g e‬‬

‫‪+‬من سر جونگ کوک نمیتونم منطق داشته باشم‪..‬همش نگرانشم و‬


‫نمیتونم این حسو کنترل‬
‫کنم‬
‫قطره اشکی از چشمش چکید و کیونگسو تمام تالششو کرد که‬
‫بغضشو قورت بده‪.. +‬‬
‫اگه جونگین نتونه نجاتش بده من اینکارو میکنم‪..‬خودش گفت که من‬
‫قهرمان زندگیشم ‪ ..‬اروم خندید و دستشو روی پلکای خیسش‬
‫گذاشت‬
‫‪+‬اگه اینطوره پس دوباره و دوباره نجاتش میدم ___ ‪ ..‬جونگین‬
‫شیشه ی ماشینو پایین داد و به افرادی که دور عمارت ووک‬
‫میچرخیدن خیره‬
‫شد _ ‪ ..‬چند نفرن؟‬
‫‪+‬قربان فقط تو حیاط ‪ ۵۰‬نفر نگهبانی میدن‪..‬از داخل اطالعی نداریم‬
‫باورش نمیشد که لیسا بتونه این امپراطوری رو بسازه‪..‬قابل باور نبود‬
‫و ناخودآگاه ذهنش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪642 | P a g e‬‬

‫سمت کیم سوهو میرفت ( ‪ ..‬لیسا و سهون جرعت اینکارارو ندارن‬


‫مطمئنم کار کیم سوهوعه _ )! به یکی ازون نگهبانا پول زیادی رو‬
‫پیشنهاد بدید تا بهمون بگه االن کی تو اون‬
‫عمارت ساکنه‪..‬اگه قبول نکرد با خانوادش تهدیدش کنید ‪ ! +‬بله‬
‫قربان‬
‫جونگین عینک آفتابیشو روی چشماش گذاشت و با لحن محکمی‬
‫گفت‬
‫_یه نفرم بزار بمونه ببینه کیا اینجا رفت و امد میکنن ‪ ..‬شیشه رو‬
‫باال داد و پاشو روی گاز فشرد ( ‪ ..‬حتما جونگ کوک و اون تو نگه‬
‫میدارن که انقدر آدم بیرون گذاشتن )‪ ..‬دستی به موهاش کشید و‬
‫کالفه به چراغ قرمز جلوش نگاه کرد‬
‫(اگه قبل از اینکه نجاتش بدیم بکشنش خیلی بد میشه ‪..) ___ +‬‬
‫جیمین تو هنوز نخوابیدی؟‬
‫لوهان متعجب از پسری که جلوی پنجره منتظر بود پرسید و جیمین‬
‫بدون اینکه به سمتش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪643 | P a g e‬‬

‫برگرده گفت _ ‪ ..‬گفتم که منتظرش میمونم ! لوهان با دلسوزی به‬


‫کیونگسو که روی کاناپه خوابش برده بود نگاه کرد و قدماشو به‬
‫سمت‬
‫جیمین برداشت و کنارش قرار گرفت‬
‫‪+‬درک میکنم که نگرانش باشی ولی االن باید استراحت کنی _ ‪..‬‬
‫نمیتونم لوهان ‪ ..‬قبل از اینکه لوهان چیزی بگه جیمین با ذوق به‬
‫ماشین جونگین نگاه کرد و شروع به فریاد‬
‫زدن کرد‬
‫_اونااا اومدنننن‬
‫کیونگسو از خواب بیدار شد و لوهانو جیمین سریع به سمت در‬
‫دوییدن ‪ ..‬با نزدیک شدن به ماشین جونگین ‪،‬قدماشون سست شد و‬
‫جیمین با نگرانی گفت‬
‫_پس جونگ کوک کو؟‬
‫جونگین از ماشین بیرون اومد و شرمنده به دو پسری که جلوش‬
‫استاده بودن خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪644 | P a g e‬‬

‫‪+‬نتونستیم وارد عمارت بشیم تعدادشون زیاد بود _ ‪ ..‬یعنی چی؟‬


‫جیمین سردرگم پرسید و جونگین رو به روش قرار گرفت‬
‫‪+‬فعال نمیتونیم کاری کنیم جیمین _ ‪ ..‬منظورت چیه؟‬
‫جونگین بدون هیچ حرفی جیمین و بغل کرد و زیاد طول نکشید تا‬
‫دوباره پلکاش خیس‬
‫بشن‬
‫_همونجا ولش کردی اومدی؟‬
‫‪+‬باید صبر کنیم جیمین‬
‫جیمین زیر خنده زد و لوهان با بغض به سمت عمارت دویید‬
‫_انقدر راحت‪..‬ولش کردی؟‪..‬باورم نمیشه ‪ ..‬بین خنده هاش گفت و‬
‫بعد به ورز وحشتناکی خنده هاش از بین رفت و جاشونو به چهره‬
‫ی سرد جیمین دادن _ ‪ ..‬چراااا با خوددددت نیاوردیییش؟؟ ‪!! +‬‬
‫جیمین چرا نمیخوای‪..‬‬
‫_بههه ایننن فکککر کرددی ممکنهههه بکشنششش؟؟‬
‫جونگین کالفه از فریادای جیمین جلوتر اومد و به بازوهاش چنگ زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪645 | P a g e‬‬

‫‪+‬چرااا لعنتییی بههش فککر کردمم ولی حق ندارم بدون اجازه کاری‬
‫کنم _ ! پس خودم میرم و با جونگ کوک برمیگردم !! از جونگین رد‬
‫شد و قدمای محکمشو به سمت در برداشت‬
‫‪+‬جیمین دیوونه بازی در نیار همین االن برگرد ! بی توجه به‬
‫جونگین به راهش ادامه داد‬
‫‪+‬اوکی خودت خواستی ! قبل از اینکه بتونه از عمارت خارج بشه‬
‫درد وحشتناکی توی گردنش پیچید و زیاد طول‬
‫نکشید تا توی بغل جونگین سقوط کنه و چشماشمو ببنده ‪ ..‬جیمین و‬
‫روی تخت گذاشت و کیونگسو شوکه پرسید‬
‫‪+‬چیکارش کردی؟‬
‫_بیهوش ! خونسرد گفت و از اتاق بیرون اومد‬
‫_حق ندارین در و به روش باز کنید ‪ ! +‬چرا در و قفل میکنی‬
‫میخوای اون تو بمیره؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪646 | P a g e‬‬

‫بی توجه به لوهان در و قفل کرد و به سمت پذیرایی قدم برداشت ‪..‬‬
‫_اینجوری برای خودش بهتره با این دیوونه بازیاش خودشو به‬
‫کشتن میده!‬
‫جونگین خطاب به لوهان گفت و کالفه روی کاناپه نشست‬
‫_فقط بیرون ‪ ۵۰‬نفر و گذاشتن‪..‬معلوم نیست داخل چند نفره و حتی‬
‫حدس میزنم‬
‫بیشترم باشن ‪ ! +‬کار لیسا و سهونه؟‬
‫کیونگسو با شَک پرسید و جونگین سرشو به دو طرف تکون داد‬
‫_فکر نمیکنم اونا همچین قدرتی داشته باشن‪..‬احتمال میدم کار کیم‬
‫سوهو باشه چون‬
‫اون هم ثروتمنده و هم با ادمای بزرگ چین دوسته !شاید پشتش به‬
‫اونا گرمه که اینکارو‬
‫کرده ‪ ..‬اروم گفت و به فکر فرو رفت‬
‫‪+‬حاال میخوای چیکار کنی؟‬
‫نگاهشو به کیونگسو داد و نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪647 | P a g e‬‬

‫_اول باید مطمئن بشم کار کیم سوهوعه بعدش حکم ورود به‬
‫عمارت و میگیرم و با‬
‫افرادم میرم اونجا ‪ .. +‬اینایی که میگی زیادی طول میکشه جونگین ‪..‬‬
‫کیونگسو همونطور که به میز خیره شده بود گفت و لوهان قبل از‬
‫اینکه به اتاقش بره به‬
‫سمت جونگین برگشت‬
‫‪+‬امیدوارم حین انجام دادن اینکارا بالیی سر جونگ کوک نیاد‪..‬‬
‫_لعنتیااااا تشنمه‬
‫هوا رو به روشنی میزد و جونگ کوک از شدت تشنگی نتونسته بود‬
‫بخوابه ‪ ..‬ونابی که دورش بسته شده بود اذیتش میکرد و مطمئن بود‬
‫مچ دستاش زخمی شده ‪ ..‬با نزدیک شدن صدای قدمای کسی به در‬
‫خیره شد و بعد از ورود سهون پوزخندی زد‬
‫_بازم که تو !پس چرا اون کیم سوهوی لعنتی خودشو نشون نمیده ‪..‬‬
‫‪+‬خیلی خوش شانسی جونگ کوک‪..‬دقیقا تو همین موقعیت که سوهو‬
‫به کشتنت فکر میکنه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪648 | P a g e‬‬

‫بهش خبر دادن حال همسرش بده و مجبور شد به چین برگرده ‪..‬‬
‫اروم گفت و لیوان آب توی دستشو به سمت لبای جونگ کوک برد‬
‫با حس کردن سردیِ آب تو دهنش لبخند کمرنگی زد و به سهون‬
‫که رو به روش‬
‫مینشست خیره شد‬
‫_چرا منو نگهداشته؟ میتونست خیلی راحت به تو یا یکی دیگه از‬
‫نوچه هاش بگه منو‬
‫بکشن ‪ ..‬سهون طبق عادت همیشگیش انگشتاشو بین همه جا داد و‬
‫شونه ای باال انداخت‬
‫‪+‬بهتره وقتی برای کشتنت اومد از خودش بپرسی ‪ ..‬جونگ کوک‬
‫بدون هیچ حرفی به نقطه ی نا معلومی خیره شد و سهون به جلو خم‬
‫شد‬
‫‪+‬نگران جیمینی؟‬
‫_چرا باید با تو درد و دل کنم؟‬
‫جونگ کوک سرد گفت و سهون پوزخندی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪649 | P a g e‬‬

‫‪+‬به هرحال ما برادریم‪..‬‬


‫جونگ کوک خنده ی هیستریکی کرد‬
‫_از کدوم برادری حرف میزنی؟‬
‫‪+‬بیخیال جونگ کوک‬
‫اروم از روی صندلی بلند شد و قدماشو به سمت در کشوند‬
‫_اگه حتی یه درصد منو برادر خودت میدونی بزار از اینجا برم ‪ ..‬با‬
‫اتمام جمله ی جونگ کوک چند لحظه ایستاد و به فکر فرو رفت ‪..‬‬
‫جونگ کوک به شونه های پهنش که افتاده تر از همیشه بنظر‬
‫میرسیدن خیره شد و توی دلش‬
‫هزاران بار التماس کرد تا از اونجا خالص بشه ‪ .. +‬متاسفم هیونگ ‪..‬‬
‫از اتاق بیرون زد و بغضی که جونگ کوک بزور نگهش داشته بود‬
‫شکسته شد‬
‫(امیدوارم قبل از اینکه بمیرم برای آخرینبار لبخند زیباتو ببینم‬
‫جیمین ____ )‪ ..‬پشت پنجره ی اتاقش نشسته و به برفایی که زمین‬
‫و میپوشوندن خیره شده بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪650 | P a g e‬‬

‫‪+‬کریسمس نزدیکه جونگ کوک‪..‬دوس داشتم باهم درخت و تزئین‬


‫کنیم ‪ ....‬پلکای خیسشو پاک کرد و از پشت پنجره کنار رفت‬
‫‪+‬دلم میخواست بیام اونجا دستتو بگیرم و بزور برت گردونم بدون‬
‫اینکه از کسی بترسم ‪ ..‬جلوی آینه ایستاد و به پلکای سرخ و ورم‬
‫کردش پوزخند زد‬
‫‪+‬اما حاال باید تو یه اتاق تنهایی با خودم بجنگم ! برای هزارمین بار‬
‫توی روز به سمت در رفت و مشتای پشت سر همشو روش خالی‬
‫کرد‬
‫‪+‬در و باز کنیددددددد من میخوامم برم پیش جونگ کوک ‪..‬‬
‫کیونگسو ساعت ها پشت در نشسته بود و جیمین بدون اینکه‬
‫متوجهش بشه مدام داد و‬
‫فریاد میزد ‪ ... +‬جونننگینننننن کیونگسووووووو خواهش میکنم یکی‬
‫این درو باز کنه ‪ ..‬با گریه روی زمین افتاد و سرشو به در تکیه داد‬
‫‪+‬خواهش میکنم‪..‬در و باز کنید‬
‫کیونگ دستشو روی دهنش فشرد تا جیمین صدای گریه هاشو نشنوه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪651 | P a g e‬‬

‫‪+‬خواهش میکنم از اینجا منو بیارید بیرون دارم میمیرم ‪ ...‬بیشتر از‬
‫این نتونست تحمل کنه و بلند شد تا در و برای جیمین باز کنه که‬
‫دست لوهان‬
‫روی دستش قرار گرفت و اروم کنار گوشش زمزمه کرد‬
‫_اگه درو باز کنی میره پیش سوهو‪..‬یا میکشنش یا مجبور میشه‬
‫دوباره به عنوان کیم‬
‫جیمین به چین برگرده ‪ ..‬کیونگسو کالفه خودشو توی آغوش لوهان‬
‫انداخت و گریه هاش شدید تر شدن‪..‬با اینکه از‬
‫گریه کردن خوشش نمیومد ولی امروز نمیتونست کنترلشون کنه ‪..‬‬
‫__‬
‫‪+‬من همینجا میمونم تا وقتی غذاتو بخوری جیمین _ ! چی باعث شد‬
‫فکر کنی با اینجا موندنت من غذا میخورم کیونگ؟‬
‫جیمین کالفه گفت و روی تختش دراز کشید‬
‫_فقط وقتی میخورم که بزاری از این خراب شده برم بیرون ‪! +‬‬
‫هرگز ! کیونگسو عصبی گفت و ظرف سوپشو روی زمین انداخت ‪.. +‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪652 | P a g e‬‬

‫اگه قرار نیست تو غذا بخوری پس منم نمیخورم ! جیمین روشو از‬
‫کیونگسو برگردوند و پتو رو تا گردنش باال کشید‬
‫_برو بیرون ‪ ..‬کیونگسو هیچی نگفت و جیمین پلکایی که دوباره‬
‫خیس میشدن و روی هم فشرد _ ‪ ..‬چرا بهم توجه میکنی کیونگسو؟‬
‫من رقت انگیزم؟‬
‫‪+‬نه جیمین من فقط میخوام کنارت باشم _ ‪ ..‬ولی من نمیخوام ‪..‬‬
‫روی تخت نشست و به سمت کیونگسو چرخید‬
‫_اگه میخوای واقعا کنارم باشی منو اینجا حبس نکن ‪ ..‬کیونگسو با‬
‫دیدن چشمای خیس جیمین دوباره بغض کرد و سرشو پایین انداخت‬
‫‪+‬دلم میخواست اینکارو بکنم اما حق با جونگینه‪..‬اونا معلوم نیس چه‬
‫بالیی سرت بیارن _ ‪ ..‬منو ببین کیونگسو !خوب منو ببین‬
‫به بازوهای دوستش چنگ زد و سرشو باال آورد‬
‫_ببین دیگه چقدر بال قراره سر من بیاد؟ انگار که اینجا جهنمه و‬
‫من مدام شکنجه‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪653 | P a g e‬‬

‫میشم‪..‬اینجوری حال من خوب نمیشه !‪ ..‬عقب رفت و سرشو به دو‬


‫طرف تکون داد‬
‫_وقتی نمیدونم جونگ کوک زندس یا مرده حالم خوب نمیشه ‪..‬‬
‫کیونگسو بلند شد و به سمت در قدم برداشت ‪..‬دیگه نمیتونست‬
‫حرفای دردناک دوستشو‬
‫تحمل کنه و ترجیح میداد تو تنهایی گریه کنه _ ‪ ..‬اگه جونگ کوکو‬
‫بکشن من هیچوقت شمارو نمیبخشم ‪ ..‬جیمین قبل از خروج کیونگسو‬
‫گفت و دوباره روی تختش دراز کشیدو و چشماشو بست ‪.. +‬‬
‫همونطور که حدس میزدم همه چیز زیر سر کیم سوهوعه ! جونگین‬
‫با عصبانیت گفت و لوهان پوزخندی زد‬
‫_از اولم مشخص بود ! کیونگسو هم وارد اتاق شد و متعجب بهشون‬
‫خیره شد‬
‫‪+‬چیزی شده؟‬
‫_کیم سوهو !جونگ کوک و تو یه اتاق زندانی کرده ‪ ..‬جونگین‬
‫همونطور که دور اتاق قدم میزد گفت و کیونگسو نفس عمیقی کشید‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪654 | P a g e‬‬

‫‪+‬اوه خوبه پس هنوز زندست ‪ ..‬لوهان نگاه بدی بهش انداخت و‬


‫کیونگ با استرس کنارش نشست ‪ .. +‬منظور بدی نداشتم ‪ ..‬لوهان‬
‫فقط سر تکون داد و جونگین پشت میز کارش قرار گرفت‬
‫_جونگ کوک دیروز لیسارو کشته ‪ .. +‬چی؟ چطوری؟؟؟‬
‫لوهان متعجب پرسید و جونگین شروع به ماساژ دادن سرش کرد‬
‫_با اسلحه کشتش‪..‬به یکی از افرادشون سپردیم که هر اتفاقی افتاد‬
‫بهمون بگه‪..‬امروز‬
‫صبح سوهو میخواسته جونگ کوک و بکشه ولی مجبور میشه برگرده‬
‫چین ‪ ..! +‬حاال باید چیکار کنیم؟‬
‫جونگین نفس عمیقی کشید و به کیونگسو خیره شد‬
‫_من منتظرم حکم بیاد تا کیم سوهو رو بازداشت کنم ‪ .. +‬اما طول‬
‫میکشه _ ! خب چیکار کنم؟ بدون قانون که نمیشه بریم جلو‬
‫اینجوری پای خودمونم گیره ! جونگین عصبی گفت و لوهان از روی‬
‫صندلی بلند شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪655 | P a g e‬‬

‫‪+‬اگه بخوایم منتظر اون قانون مسخره ای که ازش حرف میزنی‬


‫باشیم فقط میتونیم‬
‫جنازه جونگ کوکو از اون عمارت کوفتی بیرون بیاریم ! لوهان محکم‬
‫حرفشو توی صورت جونگین کوبید و زیاد طول نکشید تا از اتاق‬
‫بیرون بزنه‪..‬‬
‫_چرا همه فکر میکنن من دشمن جونگ کوکم؟ من دارم همه‬
‫تالشمو میکنم تا نجاتش‬
‫بدم ‪ ! +‬اونا همه نگرانن درکشون کن ‪ ..‬کیونگسو آروم گفت و از جا‬
‫بلند شد‬
‫‪+‬بهتره توهم یکم استراحت کنی جونگین‪ ..‬تمام شب بیدار بودی ‪..‬‬
‫قبل از اینکه بتونه قدم برداره جونگین دستشو گرفت و کیونگسو سر‬
‫جاش خشک شد‬
‫_تو هنوزم منو دوس نداری؟‬
‫با بی جواب موندنش پوزخندی زد و به دست اسیر شده ی کیونگ‬
‫بین دستاش خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪656 | P a g e‬‬

‫_وقتی میبینم جیمین انقدر برای جونگ کوک بی تابی میکنه‬


‫حسودیم میشه‪..‬من یه مردِ ‪۲۰‬‬
‫سالم و خیلی چیزارو درک میکنم اما بازم گاهی اوقات مثل یه بچه‬
‫ی ‪ ۵‬ساله حسودی‬
‫میکنم ‪ .. +‬من نمیتونم عاشقت بشم جونگین‪..‬من با تو فرق دارم هیچ‬
‫حسی بهت ندارم‪..‬بهتره‬
‫توهم بری دنبال کسی که دوست داره ‪ ..‬کیونگسو اروم گفت و‬
‫دستشو از بین دستای جونگین بیرون آورد و از اتاق خارج شد _ ‪..‬‬
‫اشکالی نداره عزیزم‪..‬اینجا دنیای واقعیه !داستان نیست که منتظر‬
‫باشم آخرش همه‬
‫چیز خوب تموم شه‪..‬عشقی که بهت دارم ممکنه یه روز کمرنگ بشه‬
‫اما همیشه به خاطرم‬
‫میمونه ‪ ..‬خیره به جای خالی کیونگسو گفت و زیاد طول نکشید تا از‬
‫اتاقش بیرون بزنه‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪657 | P a g e‬‬

‫___چهار روز بعد ‪ ..‬سینی پر از غذاهای مختلف و به دست لوهان‬


‫داد‬
‫_بیا غذاشو براش ببر ‪ .. +‬خودتم که میدونی نمیخوره کیونگسو ‪...‬‬
‫سینی رو روی میز گذاشت و کالفه به محتویاتش خیره شد‬
‫‪+‬االن چهار روزه درست حسابی غذا نخورده‪..‬رسما میخواد خودکشی‬
‫کنه _ ! برو در و باز کن بگو بیاد سر میز با ما نهار بخوره ‪ ..‬لوهان‬
‫متعجب از حرف کیونگسو بلند شد‬
‫‪+‬پس جونگین _ ‪ ...‬جونگین االن اینجا نیست پس برو بیارش‪..‬زنده‬
‫موندن جیمین مهمتر از دستوراته‬
‫جونگینه ‪ !..‬لوهان سریع سر تکون و به سمت اتاق جیمین دویید‪..‬اونم‬
‫اصال دلش نمیخواست جیمین‬
‫اونجا زندونی بشه و اگه پای جونش وسط نبود حتی نمیزاشت یه‬
‫ثانیم اون تو بمونه ‪ .. +‬جیمین بیا با ما نهار بخور‬
‫با لبخند گفت و به جیمینی که جلوی پنجره زانوهاشو بغل کرده بود‬
‫خیره شد _ ‪ ..‬داری بهم میگی باالخره از اینجا بیام بیرون؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪658 | P a g e‬‬

‫لوهان شرمنده سر تکون داد و جیمین قدمای سستشو به سمتش‬


‫برداشت _ ‪ ..‬باالخره از اینجا میام بیرون ‪ ..‬از اتاق بیرون زد و همراه‬
‫لوهان وارد آشپزخونه شد‬
‫_چقدر غذا ‪ ..‬رو به روی کیونگسو نشست و لوهان کنارش جا‬
‫گرفت ‪ .. +‬خیلی ضعیف شدی‪..‬میدونی یه دوستی بهم میگفت تحت‬
‫هر شرایطی نباید با شکمت‬
‫قهر کنی ‪ ..‬کیونگسو با پوزخند گفت و جیمین خوب یادش بود که‬
‫این جمله رو خودش بارها به‬
‫کیونگسو گفته بود _ ‪ ..‬اون موقع دوستت تحت هر شرایطی قرار‬
‫نگرفته بود ! اروم گفت و شروع به خوردن غذاش کرد‬
‫‪+‬دو هفته دیگه کریسمسه _ ‪ ..‬اوه واقعا؟‬
‫با حالت سوالی به لوهان خیره شد و بعد پوزخندی زد‬
‫_وقتی جونگ کوک اینجا نیست چجوری روت میشه از کریسمس‬
‫حرف بزنی؟‬
‫‪+‬منظورت چیه جیمین؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪659 | P a g e‬‬

‫لوهان شوکه پرسید و از سر میز بلند شد‬


‫‪+‬فکر کردی فقط تو نگران جونگ کوکی؟ مطمئن باش منم همونقدر‬
‫که تو نگرانی نگرانشم!‬
‫بهتره اینو بدونی من دو سال کنارش بودم مثل برادر ازش مراقبت‬
‫کردم !کمک کردم‬
‫تا افسردگیش درمان بشه و دوباره یه زندگی جدید برای خودش‬
‫بسازه من بودم که _ ‪ ...‬اوکی فهمیدم لوهان !تو اندازه من نگرانشی‬
‫ولی نمیتونی بری نجاتش بدی ! جیمین وسط حرف لوهان پرید و‬
‫کیونگسو از جو بوجود اومده اصال راضی نبود ‪ .. +‬بهتره تمومش کنید‬
‫!لوهان دوباره سر جاش نشست و هر سه در سکوت مشغول‬
‫غذاشون شدن _ ‪ ..‬من میخوام یه کاری کنم ‪ ..‬جیمین اروم گفت و از‬
‫سر میز بلند شد‬
‫‪+‬چیکار میخوای بکنی جیمین؟‬
‫_میرم جونگ کوک و برمیگردونم و هیچکسم نمیتونه جلومو بگیره !‬
‫سریع به سمت در دویید و کیونگسو و لوهان چند لحظه شوکه بهم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪660 | P a g e‬‬

‫خیره شدن ‪ ..‬جیمین سریع حیاط عمارتو پشت سر گذاشت و از در‬


‫بیرون زد ‪ ..‬لوهان پشت سر جیمین میدویید و کیونگسو با دستای‬
‫لرزونش شماره ی جونگینو‬
‫میگرفت ‪ ..‬برف تمام خیابون و پوشونده بود و ه‬
‫وا از همیشه سردتر شده بود ‪ .. +‬جیمین صببببر کننننن لعنتتییییی‬
‫لوهان پشت سرش فریاد زد و روی زانوهاش خم شد‪...‬‬
‫جیمین هنوزم به دوییدن ادامه میداد و به اینکه تمام بدنش یخ زده‬
‫بود اهمیتی نمیداد ( ‪ ..‬من میام جونگ کوک )‪ ..‬قدرت پاهاش هر‬
‫لحظه کمتر میشد و سرگیجه ی شدیدی بهش هجوم میاورد ( ‪..‬‬
‫هیچی نمیتونه جلومو بگیره ) همونطور که سیاهی جلوی چشماشو‬
‫میپوشوند اروم اروم ایستاد و با حس کردن دونه های‬
‫برف روی پوستش‪ ،‬تنش لرزید و روی زانوهاش فرود اومد ( ‪ ..‬من‬
‫تمام این راه و میدوئم‪..‬انقدر میدوئم تا بهت برسم جونگ کوک )‪..‬‬
‫پلکاش بسته شد و محکم روی زمین افتاد ‪ ..‬لوهان با ترس به سمتش‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪661 | P a g e‬‬

‫دویید و کیونگسو شروع به اشک ریختن کرد ‪ ..‬جیمینو بغل کردن و‬


‫روی صندلی عقب ماشین خوابوندنش‪ ،‬بدون اینکه بدونن اون پسر‬
‫توی رویاهاش‪..‬هنوز در حال دوییدنه‪..‬‬
‫به خون خشک شده ی لیسا روی پارکت خیره بود و بدون اینکه به‬
‫سهون که تازه وارد‬
‫اتاق شده بود نگاه کنه گفت _ ‪ ..‬حالش چطوره؟‬
‫‪+‬تو بیمارستانه ! سریع به سمتش برگشت و با نگرانی پرسید‬
‫_چیشده چه بالیی سرش آوردین؟؟؟‬
‫سهون دوباره رو به روش نشست و پاهاشو روی هم انداخت‬
‫‪+‬ما کاری نکردیم جونگ کوک !یه نفرو فرستادم بره ببینه حالش‬
‫چطوره میگن چند روزی غذا‬
‫نخورده و بدنش ضعیف شده ‪ ..‬جونگ کوک عصبی تو صورت سهون‬
‫فریاد زد‬
‫_لعنتتتت بهتوننن اگههه میخوایددد منو بکشیددد چرا فقططط‬
‫انجامش نمیدییین؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪662 | P a g e‬‬

‫نفسای عمیقی پشت سر هم کشید و شروع کرد به تکون دادن‬


‫بدنش تا بتونه خودشو از‬
‫شر وناب مسخره ای که دورش پیچیده شد بود خالص کنه‬
‫_من دیگه خسته شدم سهون کمکم کن از اینجا برم بیرون‪..‬یا هم‬
‫منو بکش تا حداقل از‬
‫فکر جیمین بیام بیرون‪..‬چون داره دیوونم میکنه ! سهون با لحن‬
‫دردناک جونگ کوک چند لحظه به فکر فرو رفت و بعد شروع به‬
‫باز کردن وناب‬
‫ها کرد‪..‬دیگه نمیتونست درد کشیدن جونگ کوک و تحمل کنه !این‬
‫‪1‬روز زیادی فکر کرده بود و‬
‫آخرم به این نتیجه میرسید که بی انصافی بزرگی در حق هیونگش‬
‫کرده‪..‬و باالخره وقتش‬
‫بود راه درست و پیش بگیره ‪ ..! +‬بیا با این بازش کن‬
‫با صدای شخص دیگه ای هردو سرشونو به سمت در چرخوندن و با‬
‫سوهو که چاقویی رو‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪663 | P a g e‬‬

‫به سمتشون گرفته بود رو به رو شدن _ ‪ ..‬پس تو میخواستی کمکش‬


‫کنی فرار کنه ! سهون شوکه از روی زانوهاش بلند شد و به چهره ی‬
‫جدی سوهو خیره شد ‪ .. +‬بزار بره _ ‪ ..‬میخوای ادای فرشته هارو در‬
‫بیاری؟ مگه خودت نبودی که به خاطر کشتنش بهم اسلحه‬
‫دادی!؟‬
‫جونگ کوک خنده ی هیستریکی کرد و سهون قدماشو به سمت‬
‫سوهو برداشت ‪ .. +‬خودتم میدونی که جیمین جونگ کوکو دوست‬
‫داره !چرا داری جلوی خوشحال بودنشو‬
‫میگیری ! سوهو تنه ای به سهون زد و رو به روی جونگ کوک قرار‬
‫گرفت _ ‪ ..‬تو چقدر جیمین و دوست داری؟‬
‫جونگ کوک هیچ جوابی نداد و سوهو فریاد کشید‬
‫_گفتم چقدر دوستششش داری؟‬
‫‪+‬نمیییدونمممم لعنتییی نمیدونممم ‪ ..‬سوهو زیر خنده زد و به سهون‬
‫نگاهی انداخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪664 | P a g e‬‬

‫_نمیدونه ‪ ... +‬نمیدونم چون نمیتونم کلماتو کنار هم بچینم‪..‬من‬


‫جیمینو دوسش دارم انقدر که وقتی‬
‫همه معتقد بودن مُرده من دنبالش میگشتم ! سوهو با عصبانیت چاقو‬
‫رو زیر گلوی جونگ کوک گذاشت و سهون چند قدم به سمتش‬
‫برداشت‬
‫_جیمین برادر کوچیکتر منه ‪ ! +‬اگه چاقو رو بیشتر از این به گلوم‬
‫فشار بدی همون برادر کوچیکترت تفم تو صورتت‬
‫نمیندازه!‬
‫سوهو با حرص چاقو رو روی گلوی جونگ کوک فشرد و سهون‬
‫سریع به سمتش دویید ‪ ..‬قبل از اینکه آسیب جدی به جونگ کوک‬
‫بزنه سهون به عقب هُلش داد و هر دو باهم درگیر‬
‫شدن ‪ ..‬جونگ کوک پشت سر هم سرفه میکرد و سهون مشتای‬
‫محکمشو تو صورت سوهو خالی میکرد‬
‫‪+‬جیمین‪..‬االن تو بیمارستانه‬
‫از روی سوهو بلند شد و خونی که از کنار لبش میومدو پاک کرد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪665 | P a g e‬‬

‫‪+‬به خاطر جونگ کوک چند روزه غذا نخورده انقدر حالش بده که‬
‫از دیروز بردنش بیمارستان هنوز‬
‫بهوش نیومده ! سوهو بی توجه به صورت دردناکش از جا بلند شد و‬
‫قبل از اینکه به سمت در بره سهون‬
‫به بازوش چنگ زد‬
‫‪+‬میری دیدنش؟ این کاریه که تو باهاش کردی حاال راضی شدی؟‬
‫_دهنتو ببند ‪ ..‬بازوشو از بین انگشتای سهون بیرون کشید و از اتاق‬
‫خارج شد و درو به روی جونگ کوک و‬
‫سهون قفل کرد ‪ ..‬سهون ونابو باز کرد و جونگ کوک به مچ های‬
‫زخمیش نگاهی انداخت _ ‪ ..‬چرا بهم کمک کردی سهون؟ تو که ازم‬
‫متنفری ‪ ..‬به زخم نه چندان عمیق گلوی جونگ کوک نگاه کرد و‬
‫پوزخندی زد‬
‫‪+‬نمیدونم چرا فقط کاری که فکر میکردم درسته رو انجام دادم‪..‬‬
‫__همه با تعجب بهش نگاه میکردن و سوهو بی توجه بهشون به‬
‫سمت اتاق برادرش قدم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪666 | P a g e‬‬

‫برداشت ‪ ..‬سهون تمام صورتشو زخمی و کبود کرده بود و زیادم‬


‫عجیب نبود اگه همه با حالت چندشی‬
‫بهش خیره میشدن ‪ ..‬این روزا بیشتر وقتشو توی بیمارستان‬
‫میگذروند و از اینکه هر روز باید شاهد بیمار شدن‬
‫عزیزاش باشه اصال راضی نبود ‪ ..‬لوهان با دیدنش شوکه کنار گوشِ‬
‫کیونگسو چیزیو زمزمه کرد و بعد با عصبانیت به سمتش‬
‫اومد‬
‫_عوضی چرا اومدی اینجا؟‬
‫به یقش چنگ زد و از بین دندونای چفت شدش گفت‬
‫_اگه بالیی سر جونگ کوک آورده باشی زندگیتو برات جهنم میکنم‬
‫!بدون هیچ حسی به لوهان خیره شد و یقشو آزاد کرد ‪ .. +‬اومدم‬
‫برادرمو ببینم از سر راهم برو کنار ! کیونگسو دست لوهانو گرفت و‬
‫کنار کشیدش _ ‪ ..‬بزار بره لوهان‪..‬اگه خیلی دوس داره عذاب‬
‫کشیدن برادرشو ببینه چرا جلوشو میگیری؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪667 | P a g e‬‬

‫سوهو سریع وارد اتاق شد و به جیمین که از همیشه الغرتر شده بود‬


‫خیره شد‪..‬‬
‫_جیمین؟‬
‫جیمین اروم پلکاشو از هم فاصله داد و با دیدن سوهو بغض‬
‫وحشتناکی به گلوش چنگ زد‬
‫‪+‬چ‪..‬چرا‪..‬اومدی‪...‬اینجا؟‬
‫اروم اروم گفت و بین هر کلمه مکث کوتاهی میکرد _ ‪ ..‬دلم برات‬
‫تنگ شده بود‬
‫جلو اومد و قبل از اینکه بتونه دستشو روی دست برادرش بزاره‪،‬‬
‫جیمین سریع دستشو‬
‫عقب کشید و اخم ریزی کرد‬
‫‪+‬به‪..‬من دست‪...‬نزن‬
‫_جیمین من ‪ ... +‬جونگ کوک‪..‬جونگ کوک کجاست؟‬
‫با شنیدن اسم جونگ کوک از بین لبای جیمین‪ ،‬بغضی که خیلی وقت‬
‫بود نگهش داشته بود‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪668 | P a g e‬‬

‫شکست و شروع به اشک ریختن کرد‬


‫_اون پیش منه ‪ .. +‬اذیتش‪..‬کردی؟‬
‫سوهو سرشو به دو طرف تکون داد و به اشکایی که زخمای صورتشو‬
‫میسوزوندن اهمیت‬
‫نداد‬
‫_انقدر دوستش داری؟ اون قبال خیلی تورو اذیت کرده جیمین !‬
‫خودتم میدونی که چقدر‬
‫عذابت داده‪..‬ولی من تو این دو سال نزاشتم لبخند از روی لبات‬
‫بره‪..‬حاال اونو بیشتر از‬
‫من دوس داری؟‬
‫قطره اشکی از گوشه ی چشمای جیمین لیز خورد و عالمت داد تا‬
‫سوهو بهش نزدیکتر‬
‫بشه‪..‬سوهو خم شد و جیمین کنار گوشش اروم زمزمه کرد ‪ .. +‬اون‬
‫یه ‪..‬عوضیه‪ ..‬که منو معتاد خودش کرده ‪ ..‬تکخندی زد و دوباره ادامه‬
‫داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪669 | P a g e‬‬

‫‪+‬من دردی‪..‬که به خاطر دوست داشتنش‪..‬میکشمو ‪ ..‬اخم ریزی کرد‬


‫و نفس عمیقی کشید تا راحتتر حرف بزنه‬
‫‪+‬من دردی که میکشمو دوست دارم‪..‬چون لذتبخشه ‪ ..‬سوهو سرشو‬
‫عقب آورد و به چشمای خندون جیمین خیره شد _ ‪ ..‬از من چی‬
‫میخوای جیمین؟‬
‫‪+‬ولش کن‪..‬من تمام چیزای که‪..‬بهم دادیو پس میدم‪!..‬میخوام با کسی‬
‫که دوسش‬
‫دارم‪..‬در ارامش‪..‬زندگی کنم‬
‫جیمین اروم گفت و سوهو اشکاشو پاک کرد‬
‫_حتی اگه بهت درد بده؟‬
‫جیمین سرشو به نشونه ی تایید تکون داد و لبخندی زد‬
‫‪+‬تا وقتی جونگ کوک‪..‬درمانم میکنه‪..‬مهم نیست چقدر درد بکشم ‪...‬‬
‫سوهو دستی به موهاش کشید و خم شد و پیشونی و جیمین و بوسید‬
‫‪+‬نیاز نیست چیزیو پس بدی‪..‬اونا سهم تیانگ بودن‪..‬حاال هم مال‬
‫توعه ‪ ..‬اروم اروم عقب اومد و لبخند دردناکی زد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪670 | P a g e‬‬

‫‪+‬از زندگیت میرم بیرون برای همیشه فقط قول بده که شاد زندگی‬
‫کنی _ ‪ ..‬قول میدی جونگ کوکو‪..‬ولش کنی؟‬
‫جیمین با لحن غمگینی گفت و سوهو دستشو روی دستگیره ی در‬
‫گذاشت ‪ .. +‬قول میدم‪..‬وقتی تو در هر شرایطی اونو انتخاب میکنی‬
‫من نمیتونم نگهش دارم‪..‬‬
‫اولویت من تو بودی جیمین اما اولویت تو جونگ کوکه‪...‬حداقل من‬
‫کاری که تو در حقم میکنی‬
‫رو در حقت نمیکنم ! از اتاق بیرون رفت و پلکای جیمین رو هم‬
‫فشرده شدن _ ‪ ..‬ممنونم هیونگ ___ ‪ ..‬کنار هم نشسته بودن و به‬
‫دیوار پشت سرشون تکیه داده بودن _ ‪ ..‬حاال سوهو هر دوتامونو‬
‫باهم میکشه ! جونگ کوک با پوزخند گفت و هردو زیر خنده زدن ‪..‬‬
‫‪+‬وقتی با لیسا میومدیم کره فکرشم نمیکردیم که کشته بشیم !‬
‫سهون اروم گفت و جونگ کوک به فکر فرو رفت _ ‪ ..‬تو و لیسا تو‬
‫این مدت چیکار میکردین؟‬
‫‪+‬کالهبرداری ‪ ..‬سهون خونسرد گفت و دوباره هر دو زیر خنده زدن‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪671 | P a g e‬‬

‫_کالهبرداری؟ البته از لیسا انتظار میرفت اما به تو نمیاد اینکارا ‪.. +‬‬
‫مثل اینکه یادت رفته من پسر اوه ووکم _ ‪ ..‬نه اتفاقا خوب میدونم‬
‫پسر اون عوضی ‪ ..‬سهون پوزخندی زد و به نیمرخ جونگ کوک خیره‬
‫شد‬
‫‪+‬خیلی دلم میخواد مثل تو فیلما مشت بکوبم تو دهنت بگم راجب‬
‫پدرم درست صحبت‬
‫کن‪..‬اما خب زندگی منو هم با کاراش خراب کرد پس هیچکار از‬
‫دستم بر نمیاد ‪ ...‬هر دوبه رو به روشون خیره شدن و با شنیدن‬
‫صدای چرخیدن کلید تو قفل در از جاشون‬
‫پا شدن ‪ ..‬سوهو با شونه های افتاده وارد اتاق شد‬
‫‪+‬میتونید برید _ ‪ ..‬بریم؟‬
‫جونگ کوک متعجب پرسید و سوهو ابرویی باال انداخت‬
‫‪+‬مگه دوس نداشتی از اینجا بری بیرون؟ خب برو دیگه‬
‫_باز چه نقشه ای تو سرته؟ نکنه بالیی سر جیمین اوردی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪672 | P a g e‬‬

‫جونگ کوک عصبی گفت و سوهو کلیدای تو دستشو گوشه ای پرت‬


‫کرد‬
‫‪+‬حوصله چرت و پرتاتو ندارم گمشو بیرون اگه میخوای جیمین رو‬
‫ببینی زودتر برو ! جونگ کوک و سهون متعجب از اتاق بیرون زدن‬
‫و از پله ها پایین رفتن ‪ ..‬هر دو منتظر بودن تا یکی بهشون شلیک‬
‫کنه و به زندگیشون پایان بده اما هیچکدوم از‬
‫افراد سوهو تو عمارت نبودن و همین متعجب ترشون میکرد ‪..‬‬
‫باالخره به در خروجی رسیدن و با هم ازش بیرون رفتن ‪ .. +‬هی پسر‬
‫ما جدی جدی زنده بیرون اومدیم ‪ ..‬سهون با خنده گفت و کف‬
‫دستاشو بهم کوبید‬
‫_باورم نمیشه ‪ .. +‬منم _ ! فکر کنم اینجا دیگه راهمون از هم جدا‬
‫میشه ‪ ..‬جونگ کوک با لبخند کمرنگی گفت و سهون با سر تایید کرد‬
‫‪+‬من برمیگردم چین ‪ ..‬سهون اروم گفت و جونگ کوک پوزخندی زد‬
‫_توقع نداشته باش بعد از اینهمه دردسری که تو پدرت برام‬
‫درست کردین بغلت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪673 | P a g e‬‬

‫کنم ‪ ..‬سهون تکخندی زد و سرشو پایین انداخت‬


‫‪+‬امیدوارم دیگه هیچوقت نبینمت و دیگه هیچوقت مجبور نشم رو‬
‫به روت قرار بگیرم _ ‪ ..‬منم همینطور ‪ ..‬سهون همونطور که به نوک‬
‫کفشاش خیره شده بود اروم گفت‬
‫‪+‬خداحافظ جونگ کوک _ ‪ ..‬خدا نگهدار‪..‬‬
‫هر دو راه مخالف همو پیش گرفتن و بدون اینکه برگردن تا بهم‬
‫نگاهی بندازن ‪،‬دور و‬
‫دورتر شدن _ ‪ ..‬پلکاشو از هم فاصله داد و به دستی که موهاشو‬
‫نوازش میکرد نگاه کرد‬
‫‪+‬جونگ کوک _ ‪ ..‬سالم قهرمان‬
‫تکخندی زد و دست جونگ کوکو بین دستاش گرفت‬
‫‪+‬دوباره نجاتت دادم؟‬
‫جونگ کوک لبخند بزرگی زد و با افتخار سر تکون داد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪674 | P a g e‬‬

‫_اره‪..‬هرچند من نقش مزخرفی دارم ولی تو نقش خفنی داری ‪! +‬‬


‫دیوونه ‪ ..‬هردو باهم خندیدن و جونگ کوک انگشتشو روی لبای بی‬
‫رنگ جیمین کشید‬
‫_چرا غذا نمیخوردی؟‬
‫‪+‬نمیدونستم تو چه وضعی هستی‪..‬چطور غذا میخوردم؟‬
‫به چشمای درخشان جیمین خیره شد و دستشو بوسید‬
‫_با اینکه من مقصر نبودم ولی عذر میخوام که نگرانت کردم‪..‬االنم به‬
‫خاطر جبرانش میرم‬
‫یواشکی برات البستر میارم چون میدونم غذاهای بیمارستان بدتر‬
‫گند میزنن به حالت ‪ ..‬جونگ کوک کنار گوشش زمزمه کرد و‬
‫جیمین پوزخندی زد‬
‫‪+‬پس زودباش تا از گشنگی تورو نخوردم برو _ ‪ ..‬باشه ولی بزار اول‬
‫بوست کنم ‪ ..‬توی صورتش خم شد ولی جیمین روشو برگردوند و‬
‫لبای جونگ کوک روی گونش نشستن ‪ .. +‬خیلی صورتم بی رنگ و‬
‫رو شده چطور دلت میاد منو بوس کنی؟‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪675 | P a g e‬‬

‫لبای جونگ کوک روی لباش نشستن و بوسه ی عمیقی رو شروع‬


‫کرد‪..‬جیمین نتونست زیاد‬
‫همراهیش کنه و جونگ کوک سرشو عقب اورد و به لبای صورتیش‬
‫زل زد‬
‫_حاال رنگ گرفتن ‪ ..‬دوتایی زیر خنده زدن و کاش میتونستن زمان‬
‫و تو همین لحظه متوقف کنن __ ‪ ..‬دوماه بعد ‪ .. +‬ازت خواهش‬
‫میکنم جونگ کوک بیا با هم بریم چین ‪ ..‬جیمین تمام ناراحتیشو تو‬
‫جملش خالی کرد و تنها جوابی که از جونگ کوک گرفت‪..‬عوض‬
‫کردن کانال تی وی بود‪..‬‬
‫‪+‬چرا اینجوری برخورد میکنی؟ سوهو سروان داره دکترا گفتن سه‬
‫ماه دیگه بیشتر وقت‬
‫نداره از آیرین خواسته حداقل برای آخرینبار برم ببینمش‪..‬انقدر بی‬
‫رحم نباش‬
‫جونگ کوک عصبی کنترل و کنار انداخت‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪676 | P a g e‬‬

‫_میفهمی چی میگی جیمین؟ این مرد همونیه که دو ماه پیش چاقو‬


‫گذاشت رو گلوم‬
‫میخواست منو بکشه !میخواست مارو از هم جدا کنه حاال چجوری‬
‫پاشم برم عیادتش؟‬
‫جیمین کالفه چشماشو چرخوند و قدمای محکمشو به سمت جونگ‬
‫کوک برداشت‬
‫‪+‬تو هیونگ و نمیشناسی اون آدم خوبیه‪..‬اصال اون چیزی که تو‬
‫دیدی نیست !اونا‬
‫همش یه جنون بود _ ‪ ..‬به من ربطی نداره تو هیچ جا نمیری ! جیمین‬
‫روی پاش نشست و دستاشو دور گردنش انداخت‬
‫‪+‬جونگ کوک لطفا بیا بریم فقط سه ماه دیگه زندست‪..‬اون دو سال‬
‫کنارم بود میدونم که با‬
‫دروغ منو پیش خودش نگهداشته بود اما باالخره کمکم کرد زندگی‬
‫راحتی داشته باشم‪..‬بی‬
‫رحمانس اگه االن تنهاش بزارم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪677 | P a g e‬‬

‫سرشو به سینه ی جونگ کوک چسبوند و با بغض گفت‬


‫‪+‬به خاطر منم شده این سه ماه و تحمل کن بیا بریم چین ‪ ..‬دستاشو‬
‫دور بدن جیمین قفل کرد و بوسه ای به گردنش زد‬
‫_باشه جیمین اما بهم قول بده که بعد از اون سه ماه لعنتی برگردیم‬
‫کره ‪ .. +‬معلومه که برمیگردیم‪..‬خونه ی ما اینجاست ! لباشو روی‬
‫لبای جونگ کوک گذاشت و اروم بوسیدش‬
‫‪+‬ما هرجا هم بریم آخرش به خونمون برمیگردیم جونگ کوک ‪..‬‬
‫قدمای سستشو به داخل فرودگاه کشوند و جیمین جلوتر ازش‬
‫حرکت میکرد ‪ .. +‬خوب شد رسیدیم ‪ ۵..‬دقیقه دیگه پرواز داریم‬
‫جونگ کوک بدون هیچ حرفی دنبالش میرفت و درست زمانی که‬
‫پروازشون اعالم شد‬
‫پاهاش از حرکت ایستادن ‪ ..‬جیمین چند قدم جلوتر متوجه جونگ‬
‫کوک شد و به سمتش برگشت‬
‫‪+‬بیا دیگه جونگ کوک‬
‫_نمیتونم جیمین‪..‬حس خوبی به این سفر ندارم‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪678 | P a g e‬‬

‫جیمین بهش نزدیک شد و جونگ کوک نگران به چشمای دلخور‬


‫جیمین خیره شد‬
‫_اگه همه اینا یه نقشه باشه چی؟ اگه دوباره بخواد تورو از من بگیره‬
‫چی؟‬
‫‪+‬تمومش کن جونگ کوک !سوهو سروان داره بفهم ‪..‬خودت نتایج‬
‫ازمایششو دیدی ‪ !!..‬جیمین کالفه گفت و جونگ کوک خواست‬
‫دستشو بگیره که جیمین عقب کشید ‪ .. +‬اصال معنی این کاراتو‬
‫نمیفهمم تو خونه گفتی باهام میای اما االن داری میزنی زیر‬
‫همه چیز ‪ ..‬با اعالم شدن اسمشون جیمین چمدونشو از دست جونگ‬
‫کوک گرفت‬
‫‪+‬تو همیشه بهم میگی تحت هر شرایطی کنارم میمونی‪..‬ولی انگار‬
‫حرفات دروغ بوده _ ‪ ..‬گوش کن جیمین‪..‬‬
‫دستشو به نشونه ی سکوت باال آورد و به چشمای نگران جونگ‬
‫کوک خیره شد‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪679 | P a g e‬‬

‫‪+‬من میرم جونگ کوک‪..‬هروقت واقعا حس کردی که دوستم داری‬


‫و نمیتونی بدون من‬
‫زندگی کنی بیا دنبالم ‪ ...‬با قدمای محکمش از جونگ کوک دور شد‬
‫و چند لحظه بعد جونگ کوک به هواپیمایی که جیمین‬
‫داخلش بود و دورتر میشد خیره شد‬
‫کالفه روی صندلی نشست و به فکر فرو رفت‬
‫(من میتونم بدون جیمین زندگی کنم؟ ) حتی با فکر بهش انگار تمام‬
‫زندگیش متالشی میشد ( ‪ ..‬چرا هیچ حس خوبی ندارم‪..‬چرا همش‬
‫میترسم یه اتفاقی برامون بیفته؟ ) پلکاشو روی هم فشرد و سرشو‬
‫بین دستاش گرفت ( ‪ ..‬حتی اگه این آخرین سفری باشه که میرم‬
‫مهم نیست ‪ ..‬مهم نیست کجا و تو شرایطی باشه من میخوام تا‬
‫آخرین لحظه کنارش بمونم )‪ ..‬از روی صندلی بلند شد و به سمت‬
‫یکی از کارمند ها قدم برداشت _ ‪ ..‬اولین پرواز به چین لطفا‪..‬‬
‫سخن پایانی‬
‫سالم به همگی‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪680 | P a g e‬‬

‫من کارالم نویسنده ی شراب سیاه ^ _^ خب این اولین کار من بود و‬


‫مطمئنم که اشکاالی خودشو داشته‪..‬اما از همه کسایی که با‬
‫تمام ضعف هاش اونو خوندن تشکر میکنم ♡ من تمام تالشمو کردم‬
‫تا فضای واقعی رو به داستانم ببخشم و مثل بقیه نویسنده ها‬
‫سختگیری نکردم ‪..‬ازتون نخواستم کامنت بزارید یا تو واتپد دنبالش‬
‫کنید تنها چیزی که برام مهمه این بود که حتی اگه تعداد کمی اونو‬
‫خوندن ازش لذت ببرن ‪ ..‬ایده ی شراب سیاه وقتی به ذهنم اومد که‬
‫تو اوج سقوط و ناراحتی بودم‪..‬تمام چیزی که‬
‫احساس میکردم و نوشتم و به شراب سیاه تبدیلش کردم ‪ ..‬به‬
‫احتمال زیاد دیگه فیکی نمینویسم چون میخوام رو درسم تمرکز کنم‬
‫‪..‬اگه نظر و انتقادی دارین میتونید به آیدی تلگرام من پیام بدین و‬
‫اگه سوالی هم داشتید‬
‫خوشحال میشم بهش جواب بدم " ‪ ... " @real _ coral‬مراقب‬
‫خودتون باشید و خدا نگهدار‪... (:‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬


‫‪681 | P a g e‬‬

‫من حتی با بال های شکسته هم میتونم با تو‪..‬تا دور دست ها پرواز‬
‫کنم‪..‬‬

‫‪@Ares_Fiction‬‬ ‫‪Black Wine‬‬ ‫‪Pianist;NoxTeam‬‬

You might also like